● آلکسیس کارل ( Alexis Carrel)
آلکسیس کارل ( Alexis Carrel)، آلکسیس کارل و کتاب انسان موجود ناشناخته زیست شناس فرانسوی برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی درون سال ۱۹۱۲ است. آلکسیس کارل و کتاب انسان موجود ناشناخته او بـه خاطر مطالعه سیستم گردش خون موفق بـه دریـافت این جایزه گردید.
آلکسیس کارل کـه در ۱۸۷۳ درون لیون بـه دنیـا آمد و در ۵ نوامبر ۱۹۴۴ درون پاریس بدرود حیـات گفت. آلکسیس کارل و کتاب انسان موجود ناشناخته او بعد از آن کـه دوره ابتدایی و متوسطه را نزد ژزوئیت ها (یسوعی ها) گذراند و تحصیلاتش درون پزشکی را درون لیون بـه اتمام رسانید و درصدد وارد شدن بـه یک موفقیت شغلی بود، بعد از دیداری درون شـهر Lourdes درون مـه ۱۹۰۲ از شفای معجزه آسای یک بچه درون شرف موت بـه دفاع برخاست. این معجزه باعث هدایت دینی کارل گردید: آلکسیس کارل و کتاب انسان موجود ناشناخته «بالاترین آرزوی من و مـهم ترین هدفم درون زندگی، معتقد بودن و ایمان ورزیدن است، بـه شکلی عمـیق و کورکورانـه (بی چون و چرا)، بدون آن کـه هرگز حاضر باشم درباره ایمانم بحث کنم یـا از آن بـه انتقاد بپردازم.»
سال ۱۹۰۲ همچنین سال بسیـار مـهمـی درون تاریخ جدید فرانسه بود، یعنی آغاز دوره تصدیگری نخست وزیر شدیداً دموکرات امـیل کومب (Emile Combes). یکی از مـهمترین اه او جدایی کامل کلیسا از دولت بود. مخالفین او، درون تبلیغات خود چهره ای ضد مسیحی از او ساخته بودند. درون چنین شرایطی قاعدتاً مـی بایست دفاع کارل از شفا یـافتن توسط یک معجزه درون حال و هوای بـه هیجان آمده فرانسه از ماجرای درایفوس و نزاع شدید مـیان کلیسای کاتولیک و دولت، روحانیون و لائیک ها، توجه بسیـاری را بـه خود جلب کرده باشد. بدین ترتیب بود کـه امکان و احتمالی کـه برای رسیدن بـه پست ریـاست بخش جراحی بیمارستان دولتی لیون به منظور او بـه وجود آمده بود، یک شبه نقش بر آب شد.
کارل بـه کانادا رفت، و از طریق شیکاگو بـه نیویورک، محلی کـه وی درون آنجا درون مؤسسه تحقیقات پزشکی راکفلر بـه تحقیق پرداخت. او به منظور تلاشـهای اساسی خود درون جراحی رگ درون ۱۹۱۲ جایزه نوبل درون پزشکی را بـه خود اختصاص داد. با آغاز جنگ بـه فرانسه بازگشت و در ایجاد روشـهای جدیدی به منظور بهبود جراحات و جلوگیری از عفونت و قطع عضو بـه فعالیت پرداخت.
بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه لیون فرانسه مدت دو سال درون بیمارستانـهای فرانسه کار کرد و در ردیف استادان دانشگاه مک گیل مونترال و دانشگاه شیکاگو قرار گرفت و مدت یک سال درون هر کدام بـه تدریس مشغول بود . از سال ۱۹۰۶ که تا سال ۱۹۳۹ کـه به سن بازنشستگی شصت و پنج سالگی رسید درون مؤسسه پژوهشی راکفلر نیویورک بـه تحقیق پرداخت و در آنجا بود کـه به جهت تحقیقات زیست شناسی خود شـهرت جهانی یـافت.
دکتر الکسیس کارل درون طول جنگ جهانی اول روش جدیدی به منظور معالجه زخمـهای عمـیق ابداع کرد، بدینطریق کـه برای ضد عفونی آنـها از یک وسیله ابداعی به منظور پمپ محلول داکین بـه همـه قسمتهای زخم استفاده کرد . از سال ۱۹۱۱ فن جدید جراحی را تکمـیل نمود و موجب شد کـه انتقال خون تسهیل گردد.
در سال ۱۹۱۲ بخاطر موفقیتش درون اشباء گلبولهای خون و پیوند اعضاء بدن موفق بـه اخذ جایزه نوبل گردید. درون سال ۱۹۲۱ به منظور تحقیقاتش درون مورد بیماری سرطان موفق بـه اخذ مدال نورد هوف – یونگ[۲] شد. شاید معروف ترین آزمایش او این بود کـه توانست یک ربع قرن قسمتی از قلب مرغی را درون محلولی زنده نگهدارد و با تغذیـه مصنوعی آنرا رشد دهد و ضایعات آنرا دفع نماید. او با آنـه ماری لور گورلز دلا موت کـه بیوه شخصی بـه نام دلا مری بود، ازدواج کرد؛ اما فرزندی نداشتند.
● انسان موجود ناشناخته (Homme, cet inconnu )
آلکسیس کارل درون آمریکا کتابی با عنوان «انسان موجود ناشناخته» درون فلسفه زندگانی نوشت کـه در ۱۹۳۵ منتشر گردید، بـه ۱۹ زبان ترجمـه شد و با تیراژ یک مـیلیون نسخه بـه کتابی پرفروش درون سطح جهان تبدیل گردید. کتاب « انسان موجود ناشناخته » را قسمتی بـه زبان انگلیسی و قسمتی بـه فرانسه نوشت ولی بعداً آنرا ترجمـه کرد.
آخرین فصل این کتاب موضوع بر سر «احیـای انسانیت» هست که درون آن «بهسازی نژادی داوطلبانـه» نقش نـهایی را بـه عهده دارد. زیرا بـه عقیده کارل توسط آن مـی توان از «ازدیـاد انسانـهایی با ذهن بیمار و عقب مانده» جلوگیری بـه عمل آورد، تکلیفی کـه حل آن «سرنوشت آینده ملتهای سفید را روشن مـی کند». بنابراین تعجبی ندارد کـه کارل درون پیشگفتار چاپ آمریکایی آن درون ۱۹۳۹ «ایمان» نوجوان های آلمانی و ایتالیـایی را ستایش مـی کند کـه دوباره آماده مـی شوند که تا «خود را به منظور یک آرمان جدید قربانی کنند.»
در آغاز جنگ جهانی دوم کارل به منظور بار دیگر بـه مـیهن خود بازگشت. درون فرانسه ویشی مارشال پتن او را بـه ریـاست بنیـادی به منظور مطالعه معضلات بشری منصوب نمود، مؤسسه ای با بودجه ۴۰مـیلیون فرانکی و ۱۵۰ کارمند. درون رؤیـاهای این پزشک شدیداً اهل ریـاضت این مرکز تحقیقاتی نقش یک «صومعه علمـی» را بـه عهده داشت کـه در آن مبنای علمـی زندگی عرفانی مورد مطالعه و بررسی قرار مـی گرفت و مـی بایست «تضاد مـیان علم و دین» پشت سرگذارده مـی شد. به منظور کارل سرمایـه داری، فاشیسم، سوسیـالیسم و کمونیسم جملگی بـه یک اندازه بـه «دوره تاریک اندیشی» متعلق بودند. وی درون نظر داشت کـه مردم سالاری (دموکراسی) را با «زیست سالاری یـا biocraite» جایگزین کند کـه در آن تواناییـهای بدنی، فکری و معنوی انسان ـ «انسان درون کلیت خود» ـ دوباره احیـا مـی گردید.
«او درون این اثر خطاب بـه همـهانی کـه خواهان رهایی از بردگی جزمـیات تمدن امروزی و دست یـابی بـه تصوری جدید از پیشرفت آدمـی اند سخن مـی گوید. بـه عقیده او به منظور نیل بدین هدف حتما علمـی عمـیق و جامع بـه نام انسان ایجاد کرد کـه همـه فنون شناخته شده را درون خود بـه کار برد و ضرورت بررسی هر تابعی را درون روابطی کـه با کل دارد مدّ نظر قرار دهد. حتما برای مدتی معین حوزه پیشرفت مـیکانیکی را نادیده گرفت و به معنایی از حدود بهداشت کلاسیک و پزشکی و جنبه های صرفاً مادی زندگی فراتر رفت و به عبه پدیده های پرداخت کـه معیـارهای عادی ما بـه آنـها توجه ندارد و احتمالاً مـی توانند مناطقی را کـه تا کنون ناشناخته بوده هست به روی ما بگشایند.
علوم وظایف الاعضا، پزشکی و بهداشت و جامعه شناسی و تعلیم و تربیت، هریک انسان را از یکی از جنبه هایش مطالعه کرده و از مطالعه موجودی انسانی درتمامـیت پچیدگی او غفلت ورزیده هست و مخصوصاً درون تحقیقات خود درباره زیست شناسی انسانی بـه فعالیت های اخلاقی اهمـییت نداده است.
تمدن ما که تا کنون نتوانسته هست محیطی درخور فعالیت های ذهنی ما بـه وجود آورد، زیرا عمداً جنبه ی اخلاقی را نادیده مـی گیرد. وانگهی درون شرایط زندگی جدیدی کـه ما بـه وجود آورده ایم، ممـیزترین فعالیت های انسانی ما بد و به نحوی ناقص پرورش مـی یـابد، گویی درون مـیان این همـه معجزات تمدن جدید، شخصیت انسانی روی درون تجزیـه و تلاشی دارد.
چون پزشکان و متخصان بهداشت با همـه کوشش های کـه به کار مـی برند، تاکنون نتوانسته اند زندگی آدمـی را طولانی تر و بهتر کنند، بعد باید قبول کرد کـه آسایش جدید و نوع زندگیی کـه ساکنان مدینـه جدید اختیـار کرده اند ناقض بعضی قوانین طبیعی است....
جامعه جدید فرد را نادیده مـی گیرد و تنـها بـه نوع آدمـی توجه دارد؛ همـین اختلال هست که موجب یکنواختی و توقف رشد موجود انسانی شده است. تمدن علمـی اکنون حتما راهی را کـه از زمان رنسانس بـه بعد درون پیش گرفته هست رها کند و با بازگست بـه ملاحظه واقعیت، خود را از توهم ماده گرایی برهاند و درعین حال از فرو افتادن درون واکنشی مبتی بر روح گرایی احتراز کند.
سخن این هست که حتما تمامـیت شخصیت انسان را بـه او بازگرداند. به منظور این منظور حتما اصول تمدن مبتنی بر تکنولوژی را بـه دور افکند و انسان را از جهانی مادی، کـه نبوغ فیزیکدانان و ستاره شناسان برایش پدید آورده اند، آزاد کرد و هماهنگی فعالیت های وظایف الاعضایی و ذهنی اش را بـه او بازگرداند. اندیشـه عمـیق نویسنده کـه گاهی که تا اندازه ای از روی سادگی با اصطلاحات برگسونی بیـان مـی شود از این اثر کـه عمدتاً عامـه فهم نوشته شده هست و عشق پرشور علمـی بـه آن گرمایی متقاعد کننده مـی بخشد، بـه خوبی نمایـان است.»
گاهی اوقات بـه نظر مـی رسد کـه کارل درون طرح ساختار این اثر نیم نگاهی بـه "جمـهور" افلاطون داشته است. او درون این اثر درباره زنان، شیوه های حکومت رانی، مسائل ، تربیت جوانان، علم الاعضاء و مواردی دیگر کـه برای طرح ریزی یک ساختار صحیح جامعه انسانی مناسب است، قلم فرسایی مـی کند.
آلکسیس کارل مـی گوید، مسأله کنترل موالید با وضعی کـه امروز دارد ، بشریت را ساقط خواهد کرد. «این موضوع ، نسل بشر را بـه کلی از بین مـی برد زیرا درون گذشته موالید آزاد بود و به همـین جهت موالید زیـادی متولد مـی شد، امکانات علمـی و مالی اجازه نمـی داد همـه آنـها باقی بمانند، خواه ناخواه بیشتر این بچه ها مـی مردند و کمتر آنـها باقی مـی ماند... و اگر خوب فکر کنید مـی بینید کـه روی قانون تنازع بقاء و انتخاب اصلح ، زبده ها باقی مـی ماندند و ضعیفها و ناتوانـها و آنـها کـه قدرت زندگی نداشتند از بین مـی رفتند و سرّ اینکه افراد دهاتی قوی هستند یکی همـین هست که انتخاب اصلح صورت گرفته و غربال شده اند .
دهاتی بیچاره کـه دوا و دکتر و بیمارستان ندارد، خودش، طبیعتش، فقط بـه جنگ مرض مـی رود. درون مـیان صدتا بچه هشتاد که تا را مرض مـی برد ولی درون بیست تای دیگر طبیعت های عجیب گردن کلفتی هست. آنـها کـه باقی مانده اند خیلی زبده هستند کـه باقی مانده اند.
اما علم طب مـی آید جلوی بیماریـها را مـی گیرد، احیـاناً یک بچه، ضعیف و ناتوان بـه دنیـا مـی آید کـه در گذشته این نوع بچه ها مردنی و رفتنی بودنداما امروز یک بچه ۷ یـا ۵ ماهه از مادر متولد مـی شود، فوراً او را مـی برند درون یک دستگاههای مخصوصی نگه مـی دارند و از مردن نجاتش مـی دهند و کم کم با یک داروها و غذاهای مخصوصی نگهش مـی دارند. او مـی ماند و بزرگ مـی شود و به مدرسه هم مـی رود ولی یک آدمـی هست که او را بـه زور دوا نگه داشته اند، و پدر و مادر چون نمـی خواهند فرزند زیـاد داشته باشند از فرزند دیگر جلوگیری مـی کنند.»
آلکسیس کارل درباره نشو و نمای جامعه ای سالم مـی گوید: «هیچ نباید با افرادی کـه نشانـه های بیماریـهای ارثی دارند، زناشویی کند. تقریبا تمام بدبختیـهای آدم ناشی از نقایص ساختمان عفونی و روانی و عوامل ارثی اوست، درون حقیقتانی کـه بهره بسیـاری از دیوانگی، ضعف عقل و سرطان ارثی بـه دوش دارند حتما از زناشویی خودداری کنند.» این جملات ما را بـه یـاد سخت گیری های جامعه ی اسپارتی و دیدگاه های نیچه ی فیلسوف مـی اندازد.
کارل نقش زایندگی زنان را مـهمترین وظیفه آنان مـی داند و ترجیح مـی دهد که تا زنان بـه تعلیم و تربیت فرزندان خود بپردازند که تا این کـه بخواهند شاغل باشند. «زن از جهات زیـادی متفاوت از مرد هست و ما مجبوریم آنـها را آن گونـه کـه هستند بپذیریم، زنان حتما به بسط مواهب طبیعی خود درون جهت و مسیر سرشت خاص خویش بدون تقلید کورکورانـه از مردان بکوشند.
وظیفه ایشان درون راه تکامل بشریت خیلی بزرگتر از مردهاست. نبایستی به منظور ان جوان همان طرز فکر و همان نوع زندگی و تشکیلات فکری و همان هدف و ایده آلی را کـه برای پسران جوان درون نظر مـی گیریم معمول داریم. متخصصین تعلیم و تربیت حتما اختلافات عضوی و روانی جنس مرد و زن و وظایف طبیعی ایشان را درون نظر داشته باشند و توجه بـه این نکته اساسی درون بنای آینده تمدن ما حائز کمال اهمـیت هست ... حتما گفت عمل آبستنی و نتایج آن جزء لوازم زندگی زنان درون تمام مدت عمر بشمار مـی آید وانی کـه زنان را از حامله شدن جلوگیری مـی کنند جریـان طبیعی و فعالیت بدن زن را با این ترتیب از کار مـی اندازند.»
کارل هم درون این اثر و هم درون اثر مستقل دیگری کـه دکتر شریعتی و محمد تقی شریعتی آن را ترجمـه کرده اند، بـه طور مبسوط بـه مسئله نیـایش پرداخته است. از دید او نیـایش تاثیری مـهم درون درمان بیماری های جسمـی و روحی دارد.
الکسیس کارل مـیگوید: «کمـیت عقل آنجا کـه عشق قدم درون راه مـینـهد،در مـیماند و چنین بـه نظر مـیرسد کـه نیـایش، بلندترین قله ی تعبیر را، درون پرواز عشق، از مـیان شب ظلمانی عقل، پیدا مـی کند. نیـایش، اگر با تمام شرایطش انجام شود و با شدت، تداوم و اخلاص همراه باشد هرچه را بخواهد بـه دست مـی آورد و هر دری را بکوبد بـه رویش گشوده مـیشود.
در نظر ما غربی ها، جناب عقل را بسی بالاتر از عشق است؛ ما داشتن نیروی دماغی را بر قدرت مکاشفه و احساس ترجیح مـی دهیم، علم مـیدرخشد درون صورتی کـه مذهب بـه خاموشی مـی گراید.ما از دکارت پیروی مـیکنیم اما پاسکال را رها کرده ایم. ما همچنان درون توسعه و تقویت قدرت مغزی خود مـیکوشیم، اما کوشش های معنوی روح از تکامل باز ایستاده اند.
ضعف این غرایز عمـیق، بصیرت انسان متجدد را کور کرده است. یک چنین نقصی بـه او مـیدان نمـیدهد کـه برای ساختمان بنای اجتماع بتواند عنصر شایسته ای بشمار آید. چنین بـه نظر مـیرسد کـه نیـایش اصولا کشش روح هست به سوی کانون غیر مادی جهان. نیـایش پرواز روح هست یـه سوی خدا و یـا حالت پرستش عاشقانـه ای ست، نسبت بـه آن مبدایی کـه معجزه ی حیـات از او سر زده است.»
Homme, cet inconnu را اکثر مترجمـین "انسان موجود ناشناخته" برگردانده اند اما اسماعیل سعادت درون مجموعه فرهنگ آثار آن را "انسان، این ناشناخته" ترجمـه کرده است. بـه هر ترتیب این اثر درون برهه ای از زمان توانست توجه دکتر شریعتی و مرتضی مطهری را بـه خودش جلب کند.
[آلکسیس کارل و کتاب انسان موجود ناشناخته]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 03 Jul 2018 19:28:00 +0000