طلسم بامرغ سياه

طلسم بامرغ سياه بیو گرافی خواننده های ایرانی هم اینوری هم اونوری [بایگانی ... | هرکی ارمـین دوستداره بیـاد نظر بده | هنرمندان - mana13771376.blogfa.com | مكتبة يعسوب الدين عليه السلام |

طلسم بامرغ سياه

بیو گرافی خواننده های ایرانی هم اینوری هم اونوری [بایگانی ...

ناصر عبداللهی درون ساعت ده و ده دقیقه ی دهمـین روز از دهمـین ماه , سال ۱۳۴۹ درون محله باغ بندر عباس بـه دنیـا

آمد.

پدرش عبدالرحمن عبداللهی از کارگران بازنشسته شرکت نفت و مادرش مـهرنگاربندری نیـایی خانـه دار است.
او چهاربرادر و یک دارد، طلسم بامرغ سياه تنـها ش نسرین و برادرانش بـه ترتیب سن محمدطیب , نادر , علیرضا و عقیل

هستند کـه ناصر برادر وسطی آنـها هست , یعنی سومـی.
ناصر درون هیجده سالگی با فهیمـه غفوری اهل بندرعباس کـه سه سال از خودش بزرگتر هست ازدواج کرد و حاصل آن

سه فرزند ( دو پسر و یک ) بـه نامـهای نوید، نازنین و نامـی است.

اما ناصر چطور خواننده شد
● مـی دانید این روزها همـه خواننده مـی شوند ؟

خب اگر چنین باشد چه ربطی بـه من دارد. طلسم بامرغ سياه هردر عرصه گیتی مـی تواند هرکاری را کـه دلش خواست د. طلسم بامرغ سياه حالا

این عده هم کـه شما مـی گویید دوست دارند خواننده شوند. حداقلش این هست که ما از پیش ترخواننده بودیم .

●یعنی ازکی ؟

یعنی از دوران کودکی البته آن زمان من حتی نمـی توانستم حرف ب
●پس چه طور مـی خواندید؟

راستش وقتی من خیلی کوچک بودم بـه خاطر اتفاقی کـه جلوی چشمان من افتاد قدرت تکلم خود را ازدست دادم.

اتفاقا خیلی هم زجر کشیدم وتا دوران راهنمایی نمـی توانستم حرف ب. من حتی درون ادا کلمات نیز مشکل

داشتم. آن قدر کـه حتی خانواده ام بـه حرف زدنم مـی خندیدند. شاید باورتان نشود اگر بگویم همـین لکنت زبان و عدم

تکلم باعث شد کـه من خواننده شوم.
●چطور امکان داردی کـه قدرت تکلم ندارد یکباره خواننده شود؟

اتفاقا این مسئله خیلی کمک کرد وباعث شد کـه اولاً کم حرف باشم دوماً گوشـه گیر شوم و سوماً اینکه

گوشـه گیری ام باعث شود کـه تفکر کنم.
●وقتی آدم نتواند حرف بزند فکور مـی شود؟

بله دقیقا وقتی آدم درون تنـهایی و سکوت باشد بیشتر فکر مـی کند. من همـیشـه درآن تنـهایی وخلوت بـه دنبال جایی

بودم کـه با خدا حرف ب. به منظور خودم اتاقی درست کرده بودم وبا خدا بیشترارتباط برقرار کردم. دراین خلوت همـیشـه با

خدا حرف مـی زدم وعبادت مـی کرد

●دراین شرایط اتفاق خاصی نمـی افتاد؟

من دراین شرایط نامـه مـی نوشتم به منظور خدا ودر آیینـه تمرین مـی کردم وحرف مـی زدم. بـه چهره خود نگاه مـی کردم و به

طبیعت مـی رسیدم. بـه خدا مـی رسیدم. من حتی با حشرات وحیوانات درتنـهایی خلوت خودم دوست مـی شدم.
●با آدم ها چطور؟

نـه. دقیقا این قسمت منفی قضیـه بودکه نمـی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم. پدرو مادرم هم به منظور همـین همـیشـه

ناراحت بودند وعذاب مـی کشیدند. این تنـهایی بـه حدی رسیده بود کـه وقتیی بـه خانـه ما مـی آمد آن قدر انزوا در

من بود کـه خانواده ام را وادار کرد تصمـیمات جدی تری درباره من بگیرند.
●تصمـیم درون مورد چه چیزی؟

این کـه به دنبال علت واقعی این جریـان باشند ودر صدد دفع آن بر آیند. خیلی تلاش د که تا اینکه بالاخره دکتری در

شیراز بـه آنـها گفته بود کـه تنـها راهی کـه مـی توانم از آن نجات پیدا کنم خوانندگی است.
●پس علاجتان خوانندگی بود؟

بله ودکتر گفته بود کـه اگر بخوانم علاج گنگی و لکنتی کـه دارم خوانندگی است. خانواده ام بدون اینکه بخواهند

مستقیما من را وادار بـه این کار کننند سعی د من را بـه آن سمت و سو سوق بدهند. به منظور همـین با خ یک

ملودیکا من را بـه دنیـای موسیقی هل دادند
●ملودیکا شما را خواننده کرد؟

نـه ! بعد از مدتی با نت ها ارتباط برقرار کردم و بعد از چند سال با گیتار آشنا شدم وبه این ترتیب موسیقی را ادامـه

دادم.
●یعنی بدون هیچ پیش زمـینـه ای بـه موسیقی آمدید؟

درسال های دوره راهنمایی بود کـه در مدرسه یک گروه سرود تشکیل دادم. مدرسه شـهید عباس پور بندرعباس بود.

مجبور بودم آنچه را به منظور بچه ها درون نظر دارم بـه شکل آواز بخوانم. بـه این ترتیب کم کم شروع کردم ودر خفا به منظور خودم

نواختم و خواندم.
●یعنی به منظور خودتان آهنگ هم مـی ساختید ؟

بله و جالب اینکه به منظور خودم خواننده هم انتخاب کرده بودم. برادرم خواننده من بود. من گیتار مـی زدم و ملودی ها را

مـی دادم که تا او بخواند. اما قبل از برادرم خودم مجبور بودم بخوانم.
●پس آموزش ندیدید؟!

نـه چون نمـی شد امکانش نبود. اصلا کلاسی نبود کـه بخواهم بروم و آموزش ببینم. مـی نشستم و به صدای

خواننده ها گوش مـی کردم و آنـها را کپی مـی کردم. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق مـی توانستم

بفهمم کـه خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش هایی هست .
●ازچهانی تقلید مـی کردید؟

فرقی نمـی کرد. ازصدای خانم های خواننده گرفته که تا خواننده های هندی و عربی و ایرانی و… همـه را کاور مـی کردم و

مـی خواندم.
●پس با تقلید از دیگران خواننده شدید؟

نـه انصافا ! قبل از اینکه خواننده بشوم عاشق شدم . بـه هر حال مگر مـی شود جوان بود و عاشق نشد. عاشق که

شدم نمـی خواستم حرف های عاشقانـه دل عاشقم را بهی بگویم.
●پس با عاشقانـه ها چه مـی کردید؟

عاشقانـه هایم را روی کاغذ مـی نوشتم وبعد آن را مـی خواندم. با گیتارروی آنـها ملودی مـی ساختم. همـین برایم انگیزه

شد. البته دراین بین تشویق اطرافیـانم بی تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند درون این امر کمکم کنند تا

اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم بـه دل ها مـی نشیند. درون مـهمانی ها و مراسمـی کـه مـی خواندم خیلی ها با ضبط

صوت های کوچکشان صدایم را ضبط مـی د. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانـه

چه از نظر خوانندگی و گیتارزدن و…
●یعنی فکر مـی کنید الان صاحب سبک هستید ؟

من خوانندگی را از سال ۷۱ جدی گرفتم واز همان سال سبک معنوی را به منظور خودم انتخاب کرده و ثبت کردم. که تا آن

سال ها هم فعالیت آزاد مـی کردم و موسیقی جوان معنوی پاپ وجود نداشت. من دوست داشتم کـه حتی اشعار و

ترانـه هایم معنوی باشد کـه درعین حمد و ثنا و راز و نیـاز و عبادت بشود با او ارتباط برقرار کرد.

●منظورتان کیست؟

منظورم خداست. حتی درارتباط با شعر نیز سعی کردم این حس را حفظ کرده باشم. احساس

کردم خیلی از شعرا توی باغ نیستند اما بالاخره آنچه کـه مـی خواستم اتفاق افتاد و بالاخره توانستم موفق بشوم.
●اوج شما کجا بود؟

ببینید من سال ۷۴ با گروه صبح بخیر ایران آشنا شدم. محمد جواد مباشر مدیر سفرنامـه صبا بود کـه دوستانـه ومثل

برادر بزرگ تر ازمن حمایت کرد. اوگفته بود کـه سبکی مثل سبک من جایش درون موسیقی ما خالی است. وقتی درآن

برنامـه خواندم با استقبال عمومـی روبه رو شد. بـه این ترتریب بـه تهران دعوت شدم و اجرای برنامـه کردم. وسط سال

۷۵بود کـه به تهران آمدم.

●دوستت دارم و… منتشر شد !

نـه بعد از چند سال تلاش سال ۷۸ موفق شدم درون کاستی بـه نام« حقیقت دارد» دو قطعه« بهاربهار» وبارانی را اجرا

کنم. با موزیسین های مطرحی چون تورج شعبانخانی حمـید رضا صدری و بهنام ابطحی هم کار کردم.البته درون این

مـیان با دوست خوبم ف خلعتبری آشنا شدم وچند کار مشترک به منظور تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سال ها خیلی

به من کمک کرد که تا این کـه بالاخره آلبوم عشق هست را درون سال ۷۸ تولید کردیم آهنگ هایی را کـه طی این چند سال

ساخته بودیم درآن استفاده ک. دراین آلبوم از اشعار و غزلیـات استارمحمد علی بهمنی استفاده کردیم کـه ازابتدا

قرار بود ف خلعتبری تنظیمشان کند که تا این اتفاق بیفتد.

●کلیت کار دلچسب شما بود؟

بله بـه خصوص وقتی کـه با هنرمند خوب و دوست بسیـارارزشمندم پرویز پرستویی کـه ستاره سینما نیز هست آشنا

شدم. اواین افتخاررا بـه من داد کـه درکنارمن غزلیـات را دکلمـه کند. دراین آلبوم من از دوستانی مثل بهنام ابطحی

محمد رضا و شادمـهر عقیلی ونیز دکتر محمد رضا چراغعلی بهره مند شدم. ضمن اینکه سبک خودم را هم پیـاده کردم.

این آلبوم و بوی شرجی توسط موسسه دارینوش بـه عرصه آمد.

●یـادم مـی آید کـه آلبومـی داشتید با یک اسم خیلی خاص کـه الان حضور ذهن ندارم. گناغ گنو….؟

گنوغ ! بـه زبان بندرعباسی یعنی دیوانـه.

●دیوانـه (همان بوی شرجی)چه شد؟

این آلبوم بعد از دو سال تاخیرتوانست بـه بازار عرضه شود. من تصمـیم گرفته بودم از نظر فرهنگی بـه معرفی فرهنگ

مرزو بوم خود بپردازم که تا مظلومـیت را بـه جای محرومـیت درون اذهان جا بیندازم.

●به کجا رسیدید؟

موفق شدم. هرچند کـه با این آلبوم خصمانـه برخورد شد چون گنوغ یک آلبوم معنوی بود نـه بازاری!

●ازقبل پیش بینی چنین جایگاهی را کرده بودید؟

شاید باورتان نشود ولی حتما بگویم بله ! من پیش ازاین آینده را پیش بینی کرده بودم. چون خداوند بـه من نیروهایی

داده بود کـه ایمان داشتم اگرپشتکارم را قوی کنم قطعا موفق مـی شوم. بـه نظرم تمام انسان ها مـی توانند با ایمان و

پشتکار بـه آنچه کـه مـی خواهند برسند. من درزندگی حتی به منظور فهم نکات ریز و ناشناخته کوچک تلاش مـی کردم.

چون معتقدم که تا رنج نکشی بهره ای از گنج نمـی بری.

●این همـیشـه برایم سوال شده کـه شما چرا با افراد متعددی کار مـی کنید؟

به خاطر تنوع است. من تجربه را دوست دارم. دوست دارم با تازگی ها و تازه ها آشنا شوم. اعتقاد دارم وقتی

ما آدمـها دوست داریم ازآب پاک وگوارا استفاده کنیم وآب اگریک جا بماند مـی گندد کارهم اگرجریـان نداشته باشد

نمـی ماند و ماندگار نمـی شود . دوست دارم باانی کار کنم کـه مثل آب تازه و گوارا باشند. نوین گرا و مطبوع و

مطلوب باشند که تا مردم بتوانند با آنـها ارتباط برقرار کنند. من عاشق نو بودن و تازه بودن هستم.

●ماندن شما نتیجه این مسئله است؟

مدیون لطف خدا هستم.. ماندن من نتیجه لطف خداست. ضمن اینکه همکاری شعرا تنظیم کننده ها و دوستان

موزیسین کـه همـیشـه دور و برم بوده اند و راهنمایی ام کرده اند را نباید نادیده بگیرم .

●برای بودن چه آرلمان هایی مورد نیـاز است؟

مـهم تر از همـه این هست که آدم به منظور خود و موزیکش ارزش قائل شود و کارآمد باشد و بهتر از همـه اینـها ازحس خوبی

برخوردار باشد که تا این حس را بـه مخاطب منتقل کند.

●در موزیک شما همـین طور است؟

متنوع هست و بسته بـه نوع آهنگی دارد کـه انتخاب مـی کنم.. گاهی یک آهنگ هست که کار را پیش مـی برد گاهی

شعر هست وگاهی تنظیم .

●صدای شما هم کـه بی تاثیر است؟!

راستش که تا به حال بـه این موضوع فکر نکرده ام کـه بخواهم تاثیر صدایم را ازبقیـه سازها وبقیـه عوامل بیشتر کنم. چون

به این امر اعتقاد دارم کـه صدای خواننده درون موسیقی حکم ساز را دارد. حتما از خواننده بـه عنوان یک ساز استفاده کرد

تادر جهت پیشبرد یک اثر کمک قابل توجهی کرد. اما گاهی پیش مـی آید کـه بین این اجزاء هیچ گونـه بالانسی نیست

و آهنگساز به منظور صدای خواننده آهنگ مـی سازد یـا بر اساس قابلیت هایی کـه یک ملودی دارد و. . .

●این نقطه چین ها یعنی چه ؟

یعنی کـه بعد از همـه اینـها تنظیم مـهم است. صدای خواننده و ملودی قدرت بیشتری دارند وحرف اول را مـی زنند اما

نـهایتاً این تنظیم هست که تکمـیل کننده است.

●خواننده کجای قضیـه است؟

حضور خواننده قطعا مـهم ترین عامل قضیـه است. چون اگر خواننده را ازیک آلبوم منـها کنیم مـی شود موسیقی بدون

کلام ! بعد وقتی پای خواننده باز باشد قضیـه شکل دیگری بـه خود مـی گیرد.

●در آلبوم های بعدی شما نیز چنین اتفاقی مـی افتد؟

آلبوم های بعدی من قطعا هماهنگی های لازم را خواهند داشت. حتی با آلبوم های دیگرمتفاوت خواهند بود. قرار

است کارهای بعدی با شکل و شمایل جدیدتری ارائه شود.اجراهای تازه با نگاهی تازه بـه مخاطب عام.

●ردپای دوستان قبل هم درکارهای جدید دیده مـی شود؟

بله. حضوردوستان درکارجدید مغتنم است. همچنین حضوربهروزصفاریـان کـه یک حضورخاص است. چون جزء معدود

موزیسین های حرفه ای پاپ و تنظیم کننده هاست.من احترام خاصی برایش قائلم. ضمن اینکه شاهد یک آلبوم با

سبک وسیـاق جدید تر ازمن خواهید بود.

●مـی شود بگویید چرا اینقدر از مصاحبه فرار مـی کنید؟

برای اینکه فکر مـی کنم هر وقت حرفی به منظور گفتن داشته باشم حتما حرف ب. که تا به الان حرفی به منظور گفتن نداشته ام.

هروقت احساس کنم حرفی به منظور گفتن دارم درخدمت شما و دوستان هستم.

●فکر مـی کردم الان هم کلی حرف به منظور گفتن داشته باشید؟!

حرف کـه همـیشـه هست و ما هم همـیشـه حرف به منظور گفتن داریم. منتهی گاهی شرایط اجازه نمـی دهد بیش از حد

صحبت کنیم . فقط مـی توانم بگویم به منظور آنـها کـه دوستم دارند و ندارند آرزوی موفقیت مـی کنم.
آثار زنده یـاد ناصر عبداللهی؛
آبوم ماندگار

آلبوم دوستت دارم

آلبوم هوای حوا

آلبوم عشق است

آلبوم بوی شرجی
آثار دیگر ناصر عبداللهی؛
تو رو مـی خوام

بهار بهار!

نارد زیـادم

بیتم تویت

سوگ سهراب (نوشتن لیریک)

شب یلدا ( از آلبوم قلب طلائی از شـهرام زندی ) آهنگ، تنظیم

دلدار ( از آلبوم قلب طلائی از شـهرام زندی ) {آهنگ، تنظیم

دیریـا موجن (نوشتن لیریک)

: طلسم بامرغ سياه




[طلسم بامرغ سياه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 05 Sep 2018 03:31:00 +0000



طلسم بامرغ سياه

هرکی ارمـین دوستداره بیـاد نظر بده

عاشقت شدم من دیوونـه
اگه باشی با من همـه چی خوبه
بیـا ه من باش و گوش نده حرفاشو
باید واسم هرکاری ی حرفایی
نزنی کـه تیر بشـه بره تو قلب من

اومدی با رفقات کنار زمـین بسکتبال
ما کـه توپ دستمونـه نگاها جذب ماس
من یـه سه اانداختم دیدم دست مـیزدی برام
ورمـیداشتی کلات پرت مـیکردی هوا
هروقت نگات مـیکنم کـه چشات اونوره
فیلم درون نیـار مـیدونم کـه خوشت اومده
مـیخوای بهم را ندی ولی من
واسه جلو چشـه تو بودن کـه هنوز توی زمـینم
آره قلب من یـه جعبه یخه واس تو داغ داغ
راش مسدوده واسه همـه واسه یو باز
حتی وقتی خستم از جنگ و کل کل من
حاضرم جون و بدم واسه تو جا بـه جا
مبرمت هرجایی بخوای تو هرکاری بخوای من
واست مـیکنم فقط دستتو بزار
تو دستم مـیخوام باهم باشیم ی کلی حرف دارم بیـا

عاشقت شدم من دیوونـه
اگه باشی با من همـه چی خوبه
بیـا ه من باش و گوش نده حرفاشو
باید واسم هرکاری ی حرفایی
نزنی کـه تیر بشـه بره تو قلب من

اون روز هنوز خوب بـه خاطر دارم کـه داشتی
رد مـیشدی از کنارم فکیـه دادم بـه ماشین
چشمک مـیزدی بهم انگار با خنده داشتی
مـیگفتی بیـام باهات بریم یـه جایی
بچرخیم بگردیم چونکه با هم کـه باشیم
دیگه چیزی کم نداریم تو این عالم کـه کاشکی
تموم نشـه هیچوقت لحظاتی کـه با همـیم
مـیدونم کـه همـیشـه درون عذابی کـه بازم این
ا دنبال منن یـه عالمـه دردسر داره
خوب نرماله واسه یـه آدم تن بـه 10
ولی نمـیتونـه جز تویی تو قلب من باشـه
بقیـه حتما از زندگیم محو بشن
وقتی کـه پیشـه همـیم مـیگی بـه من مـیشـه نری ؟
مـیگم مگه مـیشـه از هین لحظه گذشت ؟ دیگه همـین
که دیدمت کلا بـه همـه تو بستی چشمام
بدون که تا آخرش تو هستی عشقم

عاشقت شدم من دیوونـه
اگه باشی با من همـه چی خوبه
بیـا ه من باش و گوش نده حرفاشو
باید واسم هرکاری ی حرفایی
نزنی کـه تیر بشـه بره تو قلب من

جم بودیم با بچه ها هوا سرد و فاضه غم
دیدمت کـه هی نگاه مـیکردی سر که تا پا بـه من
دره گوشی گفتی بـه بقل دستیت
حواسم بـه تو جای دیگه سرم گرم نیست
منو مـیخوای مـیدونم واضحه خوب کاملا
نگاه چپ نکن عشوه نیـا واسه من
باید دیوار بکشم دوره دلم
واسه تو جا مـیزارم بقیـه پوره برن
منو دیوونـه کردی آره تو نگاه اول
عاشقت شدمو عشقمون موندگاره حتما
روی قلب هم هدروا مونده جای کفشم
ولی تورو مـیخوام حتی اگه سوخته باشـه دلم
مـیام اینجا فردا که تا باز ببینمت
بفهمـی پرهام ازت راحت نمـیگذره دش
هرکاری مـیکنم واسه توئه گله من
بیـا ورقای زندگیمو بر بزن

سعید کرمانی, خشایـار زیکو, امـیر MP

دیگه برنگرد کـه من مردم و از همـه دور و وریـها خوردم و اصلا چشام و بستم که تا تو رو نبینم حتی فابریکمم کشتم و . طلسم بامرغ سياه . طلسم بامرغ سياه .

دیگه برنگرد کـه من مردم و از همـه دور و وریـها خوردم و اصلا چشام و بستم که تا تو رو نبینم حتی فابریکمم کشتم و . . .

تو رو گم کردم الان سه ماهه بیتابم, حتی پیدا نیستی تویـه صدای گیتارم, مـی خوام بیـادت بیـارم هنوز بـه یـادت مـی خوابم چرا گلایـه زیـاده چشام پر از اشک, بازم بخاطر مـیارم زیر فشار زیـادم مـی خوام برگردی هنوز نگات و مـی خوام, من از تنـهایی بیزارم شبها بیـادت بیدارمـی نمونده بیـادم, قلمو مـی اندازم کنارم بیـا پس

از چشمـهای من افتادی , من ماله تو نیستم اینو بتو گفتم, از من بکش بیرون کـه حالی نیستش, چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم

از چشمـهای من افتادی , من ماله تو نیستم اینو بتو گفتم, از من بکش بیرون کـه حالی نیستش, چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم

خیلی وقته دیگه صدات نخورده بـه گوشم, واسه من خستم نایی نمونده کـه توو شب بخوام ادامـه بدم, ببین چقدر بغز داره دیگه صدای دلم, نمـی خوام فکر کنم بـه تو بباره چشم, مـی خوام بیـادم دیگه شبها زجه بزنی, یـا کـه تو بن بست دلت پرسه بزنی, توو تنـهایی که تا صبح اسممو نعره بزنی

از چشمـهای من افتادی , من ماله تو نیستم اینو بتو گفتم, از من بکش بیرون کـه حالی نیستش, چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم

از چشمـهای من افتادی , من ماله تو نیستم اینو بتو گفتم, از من بکش بیرون کـه حالی نیستش, چون من اینجاها نیستم و قفل قفلم

باید برگه برنده رو از این بـه بعد بدیش بـه من, بده بعدش برو بـه درک و بخند بـه ریش من, ساختم بت من از تو, حس دوست داشتنم بهت بر عشد, تازه فهمـیدم وقتم با تو تلف شد, بعد از خدای خودمم مـی کنم تشکر, کـه تموم شد داستان عیب نداره تهش بد شد, درون واقع جنگ عشقی بود کـه آتش بس شد

سعید کرمانی آها
کامـی راسکاله باهام
منو دست کم گرفتی من کـه فارغ نمـیشم
البته بهت بگم یدفکی عاشق نمـیشم
تو مـیگی دوستم داری ولی مـیدونم دروغه
البته اینو مـیدونم سرت خیلی شلوغه
خانم چرا ما رو نمـیبینی نکنـه صادره از فیلیپینی
مشکل از گیرنده ماست کـه شما رو نمـیگیریم
مـیدونی تو چقدر ارزش داری
راستی علاقه بـه ورزش داری
تو یـه نمـه بو ترشی مـیدی احتیـاج بـه گردش داری
بگو بینم ردیف مدیفی حالا چند نفری رو حریفی
تو کـه رنگت پریده کم خونی داری ضعیفی
کلمـه چتر و دوست داری
لباسای ست رو دوست داری
از بین شیرینیجات چی شکلات مترو رو دوست داری
یـه امشب و با من باش فاز موزیک و بگیر بیـا بالا
مـیخوایم خودمون و پرت کنیم از آب شار نیـاگارا
یـه امشب و ما رو بیخیـال موزیک و باش چه عالیـه
تا خر خره خوردیم و مست داش کامـی چه حالیـه
دور کمرشو سانتر بزنید 25 سانتیـه
کوپولی هارم دار بزنید بابا این کـه باربیـه
بهـونش نمـیدم بهی نشونش نمـیدم
بهی مـیدم بلند باشـه سیتیزن هلند باشـه
بهی مـیدم تو لک باشـه ولی یـه پا مارمولک باشـه
خانومـی ، طلسم بامرغ سياه مگه گربه دیدی کـه گورخیدی
همش مارو مـیکاری قول مـیدی
اصلا تورو نمـیخوامت برو بینیم
مـیخوای بـه رفیقات بگی تورو دیدیم
بگو بینم عمل بینیت خوابیده بود یـا کـه سر-پایی
آخه بینیت نوکش خیلی سربالاس ولی از پایین
استیلت مثل ذرته بس کـه مـیخوری
عزیزم تو مشکلی نداری فقط شکمت و آب کن
یـه امشب و با من باش فاز موزیک و بگیر بیـا بالا
مـیخوایم خودمون و پرت کنیم از آب شار نیـاگارا
یـه امشب و ما رو بیخیـال موزیک و باش چه عالیـه
تا خر خره خوردیم و مست داش سعید و چه حالیـه
دور کمرشو سانتر بزنید 25 سانتیـه
کوپولی هارم دار بزنید بابا این کـه باربیـه
بهـونش نمـیدم بهی نشونش نمـیدم
بهی مـیدم بلند باشـه سیتیزن هلند باشـه
بهی مـیدم تو لک باشـه ولی یـه پا مارمولک باشـه: طلسم بامرغ سياه




[طلسم بامرغ سياه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 25 Sep 2018 15:18:00 +0000



طلسم بامرغ سياه

هنرمندان - mana13771376.blogfa.com

زندگینامـه

شـهاب تیـام متولد ۳ فوریـه ۱۹۸۱ (۱۴ بهمن ۱۳۵۹) یکی از خوانندگان ایرانی مقیم آمریکاست است. طلسم بامرغ سياه او مـهندسی کامپیوتر دارد. طلسم بامرغ سياه شـهاب تیـام که تا شانزده سالگی درون ایران زندگی کرده و پس از آن بـه ترکیـه و از آنجا بـه آمریکا رفت و در فینیکس، طلسم بامرغ سياه آریزونا اقامت گزید.او اولین آلبوم خود را بـه کمک شـهیـاد بـه نام one درون سال ۲۰۰۵ بـه بازار عرضه کرد کـه آهنگ کابلی درون آن مورد توجه واقع شد.

شــهــاب تـيــام از دردســـرای ويـدوی "دخـتـر کابـلـی" و زيـر و خـم های آلـبـومـش " يک (One) " ميگه، و مـی خنده! شـهاب جان خوبی؟

اسم آلبومت "يک" هستش، چرا اين اسم رو انتخاب کردی؟

روی اين آلبوم بـه خاطر اينکه شماره يک بشـه، خيلی کار شده. تک تک آهنگ ها رو چند دفعه با شـهياد عزيز مرور و تنظيمات اونـها رو عوض کرديم. همچنين بـه خاطر اينکه اين آلبوم اولين تجربه من بود اين اسم رو انتخاب کردم.

درباره آهنگ " کابلی" برامون بگو. آيا اصل اين آهنگ افغانيه؟

نـه، اين آهنگ افغانی نيست. اين آهنگ از زبون يک ايرانی به منظور يک افغانی خونده شده و تنـها ريتم افغانی داره.

ولی خودت نوشته بودی "برداشت شده از آهنگ افغانی" ...

درسته، بـه خاطر اينکه مدل و ريتم آهنگ افغانيه. اين آهنگ درون اصل يک آهنگ خيلی قديميه ايرانيه. من خيلی دنبال خواننده اصلی اون گشتم ولی نتونستم پيداش کنم کـه بتونم اسمـی ازش توی آلبومم ببرم. اين آهنگ، آهنگی بود کـه پسر خودم هميشـه توی مـهمونی ها ميخوند و همـه لذت مـی بردند. روی حساب خاطره ای کـه من از اين آهنگ داشتم، تصميم گرفتم کـه اون رو يک مقدار تغيير بدم و توی آلبومم بخونم. خدا رو شکر خيلی مورد توجه هموطنان عزيزم و همزبانان افغانی قرار گرفته.

مثل اينکه اين آهنگ برات مشکل هم ايجاد کرده، درسته؟

بله. من چند که تا ايميل از کشورهای اروپايی مثل هلند و سوئد دريافت کردم و عزيزان افغانی يک مقداری کم لطفی و به خاطر يک سری کوتاهی کـه شده، ايميل های تهديد آميزی به منظور من فرستادن!

در چه چيزی کوتاهی شده؟

اگر ويدئو اين آهنگ رو ديده باشين، مـی بينين کـه ی با لباس هندی توی اون ميه. من کلی بـه خاطر اين قضيه واکنش دريافت کردم. انتخاب لباس خواست من نبود، انتخاب همون افغانی بوده کـه توی ويدئو ميه. من حقيقتش هيچ آشنايی با لباس های سنتی افغانی نداشتم و در اصل انتخاب اين لباس اين مشکل رو بـه وجود آورده بود. بـه خاطر همين من اينجا، بـه تمام همزبان های افغانی ميگم کـه همشون رو دوست دارم و به اميد خدا از اين بـه بعد مشکل ديگه ای پيش نمياد.

درباره ساخت آهنگ ها و شعرهای آلبومت بيشتر براموت توضيح بده.

شعر بيشتر آهنگ ها نوشته خودمـه، آهنگ ها رو هم خودم، حتی درون زمانی کـه فکر خوانندگی نبودم ساختم. وقتی بـه آمريکا اومدم و با شـهياد عزيز آشنا شدم، تصميم گرفتم اين کارها رو بـه صورت حرفه ای دنبال کنم. دو که تا از آهنگ های آلبومم هم شـهياد درست کرده، آهنگ "صد دفعه گفتم" و "رنگ عشق".

مثل اينکه اين روزها ويدئو ساختن به منظور آهنگ خيلی اساسی شده، يعنی اينکه بايد به منظور آهنگ ها ويدئو بسازی وگرنـه آلبوم بدون اونـها فايده ای نداره!؟

درسته. اين روزها هنرمندها تلاش مـی کنن ويدئوهای بهتری درست کنن و خدا رو شکر کـه اين کار يک مقداری بهتر شده. همين رقابت سالم باعث ميشـه موزيک ها و ويدئوها بهتر بشن.

توی ويدئوهات بيشتر ديدم کـه رنگ مشکی ميپوشی، بعد مشکی رنگ عشقه؟

من خودم شخصاً رنگ مشکی رو خيلی دوست دارم، همين طور رنگ آبی.

شـهاب، رنگ عشق توی زندگی تو چطوريه؟ سياه و خاکستريه يا رنگ و وارنگه!

رنگ و وارنگه! البته درون مورد عشق و عاشقی نميخوام زياد توضيح بدم!

باشـه، بعد از خودت بيشتر برامون بگو ...

من تقريباً ۸ ساله از ايران خارج شدم. بـه مدت يک سال و نيم درون ترکيه بودم و از اونجا بـه آمريکا اومدم. الان سه ساله کـه کار حرفه ای موسيقی رو شروع کردم.

از نظر کار رو تحصيلی چی؟

من مـهندسی کامپيوتر خوندم و الان چهار سالی هست کـه مشغول کار هستم.

متولد کجايی؟

متولد تهران، شـهرک ژاندارمری. تقريباً ۱۶ سال اونجا زندگی کردم.

چند سالته؟

من متولد ۱۴ بهمن هستم و الان ۲۵ سالمـه.

شـهاب، از عشق و عاشقی ازت سوال کردم، تو گفتی نپرس و غيرتی شدی! بنابراين ميخوام موزيگری م و از آهنگ "نيلوفر" ازت سوال کنم!

"نيلوفر" فقط يک اسمـه و هيچ وقت وجود نداشته و فقط بـه عنوان يک قافيه درون آهنگ خونده شده!

ای بابا! بعد تير ما بـه هدف نخورد! ... مثل اينکه بـه زودی داری يک ويدئو از آهنگ "داری از چشام ميفتی" ميدی بيرون کـه کار خودته، درسته؟

بله. کار اين ويدئو تموم شده و فقط آخرين ويرايش های اون مونده و فکر کنم که تا يکی دو هفته ديگه بيرون بياد.

کجا فيلم برداری مـی کنين؟

بيشتر توی کاليفرنيا.

موضوع ويدئوی "داری از چشام ميفتی" چيه؟

اين ويدئو کاری هست از دنيل، کارگردان ايرانی کـه در بازار خارجی مشغول بـه کاره و يک سالی ميشـه کـه با هنرمندان ايرانی کار مـی کنـه. موضوع اينـه کـه من با يک خانمـی آشنا بودم و به خاطر يک سری مشکلات دعوامون ميشـه. بعد خاطرات قديم ما نشون داده ميشـه و آخر سر هم چمدونشو جمع ميکنـه و از خونـه ميزنـه بيرون!

خودت چه سبک موسيقی رو دوست داری؟

شايد باورتون نشـه ولی من درون دوران نوجوانی کـه ۱۶ سالم بود بـه موسيقی هارد راک، متال، گيتار برقی و درامز خيلی علاقه داشتم. حتی دنبالش رفتم و شروع کردم بـه ياد گرفتن درامز و يک سری سازهای ضربی.

چه خواننده هايی رو دوست داشتی؟

Metallica، Sepultura، Iron Maiden و گروه هايی کـه به اين سبک گرايش داشتن.

چی شد کـه سبک مورد علاقت عوض شد؟

وقتی سنم بيشتر شد، علاقم بـه موسيقی تکنو و رگه بيشتر شد. الان سبک ها عوض شده و موسيقی هارد راک و متال مثل قديم طرفدار نداره، البته من خودم هنوز طرفدارش هستم! اين روزها حتی سبک موسيقی های ايرانی هم داره يک مقداری تغيير مـی کنـه. بـه خاطر همين تصميم گرفتم از اين سبک های جديد درون آلبومم استفاده م. البته سبک آلبوم بعدی من بـه کلی عوض ميشـه.

چه سبکی ميشـه؟

مخلوطی از سبک الکترونيک و گيتار.

مثل اينکه قراره بـه زودی يک سری کنسرت داشته باشی، درسته؟

بله. قراره توی جزيره گوآ درون هندوستان به منظور عيد کنسرت داشته باشيم.

: طلسم بامرغ سياه




[طلسم بامرغ سياه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 02 Aug 2018 14:49:00 +0000



طلسم بامرغ سياه

مكتبة يعسوب الدين عليه السلام

مكتبة يعسوب الدين عليه السلام  

الذريعة ق1 - آقا بزرگ الطهراني ج 9

الذريعة ق1

آقا بزرگ الطهراني ج 9

الشعر والشعراء من الذريعة إلى تصانيف الشيعة تأليف آقا بزرگ الطهراني القسم الاول من الجزء التاسع ديوان آئينـه ديوان ديهيم الطبعة الاولى حقوق الطبع محفوظة تهران چاپخانـه ء مجلس 1332 - 1333 ش، طلسم بامرغ سياه 1373 - 1374، 1953 - 1955 م بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين والصلاة على خير خلقه محمد وآله الطاهرين. طلسم بامرغ سياه وبعد فلا يخفى ان الشعر أثر لناظمـه، ودواوين الشعراء تأليفات مستقلة يليق ان يذكر في عداد المصنفات. طلسم بامرغ سياه وكان قد ذكر في " الذريعة " الاشعار المدونة للشعراء بعنوان " ديوان فلان " في حرف الدال واشعار الذين لم يدون اشعار هم بعنوان " شعر فلان " في الشين، ثم رأينا ان الفصل بين الشعر المدون والغير المدون عسير، وقل ما يكون أحدا يعد شاعرا ولم يدون عدة قطعات من شعره، فلاكثر الشعراء دواوين وان كان صغير الحجم، فرأينا أن من الاولى جمع الآثار المنظومة في باب واحد مرتبا لها على حروف الهجاء مع اشارة اجمالية إلى كونـها مدونة أم لا، فالاشعار التى رأيناها أو سمعنا بها مدونة ذكرناها بعنوان " ديوان فلان " مضافا إلى اللقب الشعرى للناظم والمعبر بـه عند الفرس " تخلص " والاشعار التى كانت قليلة ولم نسمع بكونـها مدونة عبرنا عنـها " ديوان فلان أو شعره ". وهكذا جمعنا قسم الشعر والشعراء من الذريعة في الجزء التاسع الذى سيخرج في عدة مجلدات. وسيكون في آخره خاتمة نبين فيها مدارك هذا الجزء والرموز المستعملة فيه، ويشتمل على بيان مختصر حول تاريخ الشعر والشعراء. وسيكون الاستدراكات أيضا في آخر الجزء التاسع. (ديوان آئينـه مشروطه) يأتي بعنوان " ديوان مـهندسي ". (1 ديوان آبانى) طهراني للميرزا نصرالله الذى كان عطارا ثم صار من اهل الكمال وكان قد ينظم الشعر. ترجمـه في مجمع الفصحاء (ج 2 ص 64) في عداد معاصريه من الشعراء وأورد بعض اشعاره. (2 ديوان آتش) الاصفهانى الذى كان أصله من الحلة ونزل فريدن من نواحى اصفهان وكان نايب الصدارة فيها كما ترجمـه معاصره في مجمع الفصحاء (ج 2 ص 64) وأورد شعره ومطلع غزله. (3 ديوان آتش) الاصفهانى. للميرزا حسن. ولد (1268) وتوفى (21 رجب 1349) وقال حسام الدولت آبادى في تاريخه. طبع حسام از پى تاريخ گفت * آتش ما سرد شدى زود بود ودفن في تكية سراب قرب تخت فولاد باصفهان. وقد طبع ديوانـه. وذكرت ترجمته في هامش تذكرة القبور في طبع السيد مصلح الدين (ص 28) بعنوان رجال اصفهان. (4: طلسم بامرغ سياه ديوان آتش) اللكهنوى. للمير حيدر على اللكهنوى من تلاميذ مصحفي من اهل القرن الثالث عشر. طبع بنو لكشور بالاردوية. ذكره السيد على نقى في " مشاهير علماء الهند ". (ديوان آتش پاره) مر في (ج 1 ص 4) بعنوان آتش پاره. (5: ديوان آتشى بغدادي) من اصحاب الصناعة. أورد ذكره عهدي البغدادي المتوفى (1002) في " گلشن شعرا " وعنـه نقل في " العراق بين الاحتلالين ج 4 ص 136 ". (6: ديوان آتشى الشيرازي) المشـهدي. ترجمـه الحكيم شاه محمد القزويني في ترجمة مجالس النفايس في البهشت الثامن (ص 388) وذكر انـه كان خبازا وأورد مطلع غزلين له، بعد ذكره لصبوحي الخباز. وقال سام ميرزا في " تحفه ء سامى ص 174 " أنـه من شعراء مشـهد وشيراز، وأورد بعضا آخر من شعره وكان معاصرا لصبوحي الشيرازي وكان بينـهما مـهاجات. وتوجد " ديوان آتشى " في غزوات على (ع) وكلها قصايد نظمت في (910) عند (محمد النخجوانى). (7: ديوان آتشى الشيروانى) ترجمـه في " دجا ص 2 " وأورد بيتين من شعره نقلا عن تذكرة " كعبه ء عرفان ". (8: ديوان آتشى المراغى) كان شيخ الاسلام بها في عهد الفتحعليشاه ومن مشاهير شعرائها. وديوانـه بالتركية كما حكاه في " دجا ص 2 " عن كتاب " حديقة الشعراء ". (9: ديوان آتونى) الفاضلة الشاعرة كما وصفها مير على شيرلودى في " مرآت الخيال ص 336 " وهى زوجة ملابقائى الذى كان مرادا للمير على شير النوائى. اقول ذكر في " مجن " رجلين باسم ملابقائى. (10: ديوان آثار) ترجمـه معاصره النصر آبادى في (نر ص 434) بعنوان ملا آثار، وذكر انـه كان من أجزاء دفتر خانـه لسلطان بخارا فصار مغضوبا للسلطان فهرب منـه إلى اصفهان وذهب من طريق شيراز إلى الهند وذكر عدة من اشعاره. (11: ديوان آثار) للحاج ملا محمد شفيع بن ملا على عسكر. ذكره فرصت في (عم ص 249) وقال انـه كان خطاطا استادا في النسخ وكان شاعرا واكثر شعره الغزل. مات والده على عسكر في (1302). (12: ديوان آجرى اليزدى) للمير محمد حسين، كان من أهل الثروة فاغتال قتله عدة من الاراذل ونـهبوا أمواله في (1047) كذا ذكره آيتى التفتى في (تش يز ص 269) وأورد بعض شعره. (13: ديوان آخوند زاده) ميرزا فتحعلى بن ميرزا محمد تقى بن أحمد المولود في شكه حدود (1227) ترجمـه في (دجا ص 2) وأورد بعض شعره. (14: ديوان آدمى اليزدى) ذكره المير تقى الدين محمد الحسينى الاوحدي الاصفهانى الذى دخل بلاد الهند في (1005) وتوفى (1030) في تذكرته الموسوم " بعرفات العاشقين " الذى فرغ من تأليفه (1025) ونسخته في مكتبة (المجلس) و (الملك) بطهران، وذكرانـه معاصرا مع مولانا غياث الدين نقشينـه ومناظرا معه، وبينـهما مطارحات ومطاردات هزلية فكاهية. (15: ديوان آذربايجاني) لگوهر بيگم خانم، الشاعرة الاديبة. ذكرها. في (خير ج 3 ص 47) وذكر بعض أشعارها. (16: ديوان آذر البيگدلى) اسمـه الحاج لطفعلى بيك مؤلف " آتشكده آذر " المذكور في (ج 1 ص 4) قال السيد عبد اللطيف في (تعا ص 141) أن ديوانـه يزيد على عشرة آلاف بيت. ونقل جملة من أشعاره الفارسية. كان يتخلص أولا بواله ثم نكهت، ثم عدل عنـها وتخلص بآذر. قال هاتف في تاريخ وفاته 1195. كلك هاتف از پى تاريخ سال رحلتش * زد رقم از (بلبل گوياى اين باغ) آه آه راجع (ديوان هاتف ص 115) طبعة (1313 ش). وقال صباحي فيه: نوشت كلك صباحي براى تاريخش * (مقام آذر بادا بسايه طوبى) توجد نسختان من ديوانـه في مكتبة (الملك) كما في فهرسها المخطوط وهى في عشرة آلاف بيت كلها قصايد وغزليات وتركيبات ويأتى ديوان اخيه عذرى. (17: ديوان آذر القمى) لآذر ابن أخگربن الحاج رشيد خان المتخلص بشرر، ويأتى ديوان والده اخكر وجده شرر والكل فارسي في غاية الجودة. وراجع الهامش ص 510 (18: ديوان آذرى) للشيخ العارف نور الدين محمد (1) بن عبد الملك الآذرى الاسفراينى الطوسى من الشعراء المعاصرين لشاهرخ سلطان، واتصل في دكن بالسلطان احمد شاه البهمنى، ونطم له " بهمن نامـه " الذى فاتنا ذكره في الباء. وسمى بآذرى لولادته في شـهر آذر فكان يتخلص بـه في شعره. نقل في " ص 296 " من " مجالس المؤمنين " عن تذكرة دولتشاه ان اسمـه حمزة بن على ملك، وبعد رجوعه عن دكن إلى اسفراين عمر مدة ثلاثين سنة وبها توفى في (866) كما ذكره في (خز ص 21) وذكر له بيتا من تركيب بند الذى نظمـه في رثاء الحسين (ع) وقبله النبي صلى الله عليه وآله على ما روئى في المنام واورده القاضى نور الله في (لس) مع كثير من أشعاره الاخر المصرح فيها بكونـه من الامامية الاثنى عشرية، وقال القاضى ان أكثر ديوانـه في مناقب اهل البيت (ع) وصرح في (خز) بكون ديوانـه حاضرا عنده وفيه القصايد والغزليات والمقطعات (1) كما كتبه بخطه في مشيخة " كنز السالكين " المذكور في (ج 187 8). وغيرها، وذكر أن بعض من لم يتحل بفضيلة الانصاف انتحل بهمن نامـه له وغير ابياتا من ديباجته ونسبه إلى نفسه ايضا وذكر انـه راى مثنويه الموسوم بالمرآة والمشتمل على أربعة كتب، قد عين لكل منـها اسماء خاصة بهذا التفصيل 1 الطامة الكبرى 2 عجائب الدنيا 3 عجائب الاعلى 4 سعى الصفا. اقول ظنى ان العجائب الاعلى هذا هو الموجود في مكتبة (المجلس) بعنوان " عجائب الغرائب " الذى ذكر ابن يوسف تفصيله في فهرسها (ص 513) وقد احال فيه إلى عجائب الدنيا الذى نظمـه قبله مكررا وكذا احال فيه إلى الطامة الكبرى بقوله. دركتاب نخست از مرآت * گفتم آنجا مراتب حضرات ونسب إليه في (كفظ ج 1 ص 408) " جواهر الاسرار " وذكر مؤلف (مع ج 2 ص 6) انـه راى " جواهر الاسرار " له وقد ذكرناه في (ج 5 ص 260 س 25) (1) وترجمـه في " حبيب السير " و " رياض الجنة " للزنوزى و (تش ص 83) و " مرآت الخيال ص 68 ". و (مجن ص 10 و 185) وقالوا ان ديوانـه مشـهور وذكروا مطلعا منـه. وقال احمد المستوفى في تاريخ وفاته. چو أو مانند خسرو بود درون شعر * ازآن تاريخ فوتش گشت (خسرو) (19: ديوان آذرى) لابراهيم بن معلم زاده. من الشعراء الترك في القرن الحاد يعشر رأيت له " نقش خيال " مثنوى تركي نظمـه في (1014) عند (الملك). (20: ديوان آذرى) الشاعر واسمـه نجف البروجردي. كان من شعراء عصر الفتحعليشاه على ما ذكره محمود ميرزا بن الفتحعليشاه المولود (1214) والمتوفى بعد (1271) في تذكرته الموسومة " سفينـه ء محمود ". (21: ديوان آرام اليزدى) للميرزا صادق الشاعر المتخلص بآرام. وهو من المعاصرين للميرزا رضا قليخان هدايت وترجمـه في (مع ج 2 ص 62) وذكر أنـه من مداحى الشاهزاده محمد ولى ميرزا بن السلطان فتحعليشاه وذكر قصايده. (22: ديوان آرامى) بالتركية للشاعر المعروف بدرويش آرامى المتوفى بقونية (1040) ذكر في (ذكظ ج 1 ص 483). (1) لكن وقع هناك غلط فجاء عجائب الدنيا معطوفا على جواهر الاسرار فليصحح. (23: ديوان آرزو) للشاعر الايرانى آرزو الذى سافر إلى بلاد الهند، وبقى بها مدة إلى ان توفى بها. ذكر بعض اشعاره الفارسية في (مع ج 2 ص 62) وقال لا يحضرني ديوان اشعاره. (24: ديوان آرزو) للسيد انور حسين اللكهنوى المتخلص بآرزو مطبوع بالهند كما يظهر من بعض فهارس مكتباتها. (25: ديوان آرزو الاكبر آبادى) للفيلسوف سراج الدين علي خان بن الشيخ حسام الدين الشـهير بخان آرزو مؤلف مجمع النفايس الآتى في الميم ترجمـه البلكرامى في (خز ص 116) وذكر أنـه ولد في كواليار في (1101) وانتقل منـها إلى شاهجهان آباد (1132) فعاضده هناك مؤتمن الدولة اسحاق خان الشوشترى وكان يوصله في كل شـهر ماية وخمسين روپيه، وبعده ولده نجم الدولة كذلك وبعده ولده الآخر سالار جنك، ثم ذهب إلى اوده وبواسطة سالار جنك قرر له شجاع الدولة كل شـهر ثلاثماية روپية. وفى اواخر امره نزل إلى لكهنو وبها توفى (3 ع 1169 2) وذكر ديوانـه الذى رتبه على الحروف إلى رديف الدال، وذكر انـه كتب إليه ملتمسا لترجمة نفسه وبعض شعره فاجابه بانجاح ملتمسه وايصال ترجمته مع بعض نتايج طبعه من اشعاره الفارسية. وله " تذكرة مجمع النفائس " و " تنبيه الغافلين " و " چراغ هدايت " و " سراج اللغة " وجواب ديوان بابافغانى (المتوفى 925) وجواب ديوان كمال خجندى (المتوفى 892). (26: ديوان آرزو الاكبر آبادى) المذكور باللغة الاردوية ذكر في (ذكط ج 1 ص 483) (27: ديوان آرزوئى) لآرزوئى السمرقندية الشاعرة. ترجمـها مير على شيرلودى في " مرآت الخيال ص 337 " المؤلفة في (1102) وذكر شعرها، وكذا في " تذكرة الخواتين ص 59 ". (28: ديوان آزاد البلكرامى) الملقب بحسان الهند ايضا. وهو السيد المير غلام على المتخلص بآزاد البلگرامى المتوفى (1200) مؤلف خزانـه ء عامرة المذكور في (ج 7 ص 157) وذكر هو فيه عند ترجمة نفسه في (ص 123) ان له ديوانين بالعربية في ثلاثة آلاف بيت وديوان فارسي. وذكر في معجم المطبوعات العربية في (ص 1) انـه طبع له ثلاثة دواوين احدها وهو اتم الجميع وقد فرغ من جمعه (1187) وطبع الثاني في (59 ص) وطبع الثالث بغير تاريخ للطبع. وكلها طبع بحيدر آباد. وظاهره ان الجميع عربيات. (29: ديوان آزاد البلگرامى) وهو فارسي للمير غلام على المذكور كما ذكرنا انـه صرح بنفسه في ترجمته. وذكره في (ذكظ ج 1 ص 483) مستقلا ايضا. (30: ديوان آزاد حافظ) لغلام محمد من شعراء لاهور. كان في شاه جهان آباد ثم دهلى وتلمذ على مير شمس الدين وتوفى (1209). (31: ديوان آزاد الحبشى) لالماس الذى كان مملوك السيد محمد السحاب، فاشتراه السلطان فتحعليشاه منـه، ولما راى جودة طبعه الموزون اعتقه وبذل له معونته كما ذكره في (مع ج 2 ص 63) واورد جملة من اشعاره. (32: ديوان آزاد الدهلوى) هو شمس العلما المولوي محمد حسين مؤلف آب حياة المذكور في (ج 1 ص 1). (33: ديوان آزاد الكشميري) لمير غلام رسول المشـهور بالميرزا محمد على. قال معاصره في مجمع الفصحاء (ج 2 ص 65) وفى رياض العارفين (ص 421) ان مثنوياته وغزلياته في عدة آلاف بيت منـها " هفت دفتر " في بحر الرمل ومثنوى " خمخانـه " و " ميخانـه " وقد فاتنا ذكره في محله وهو الذي رتب ديوان غزلياته وأورد بعضها. (34: ديوان آزاد كشميرى) محمد مقيم، كان تلميذ سام الكشميري، ومات باكبر آباد (1150). ذكره في (گلشن). (35: ديوان آزاد اليزدى) اسمـه محمد صديق وكان تلميذ المولى شرف الدين على اليزدى صاحب ظفرنامـه الذى توفى (858) ذكره آيتى في (تش يز ص 269). (ديوان آزاد اليزدى) ذكره معاصره سام ميرزا في (تس ص 154) وذكر انـه قليل الشعر وانـه يعيش في حريته فيظهر حياته حين تأليف التحفة فهو متأخر عن سابقه. (36: ديوان آسوده) محمد مـهدى بن حاج حيدر على الشيرازي الاديب الحكيم. كان حيا حين تأيف فرصت لآثار العجم فذكره في (عم ص 353). وطبع له مثنوى في تقريظ سالارنامـه في ذيله في (1316). (37: ديوان آسى) من قبيلة آس. ترجمـه سام ميرزا وذكر شعره في (تس 164). (38: ديوان آشفته ء استرابادى) قصه خوان. ترجمـه سام ميرزا وأورد شعره في (تس ص 84). (39: ديوان آشفته ء ايروانى) نزيل طهران. واسمـه كلب حسين بيك، كان مكرما عند شاهزاده ظل السلطان بن فتحعليشاه، ذكر بعض شعره في (مع ج 2 ص 64)، وترجمـه (دجا ص 12) نقلا عن تذكره ء دلگشا. (40: ديوان آشفته فارسي) للحاج كاظم الشيرازي المتوفى (1278) والمدفون في النجف ذكر في (ذكظ ج 1 ص 483). وقد رأيت نسخة ناقصة الاول والآخر منـه، فيها الغزليات والمدايح للمعصومين ومراثي الشـهيد المظلوم يقرب من سبعماية وخمسين بيتا، ضمن مجموعة عند السيد محمد الموسوي الجزائري في النجف. ومن قصايده في مدح أمير المؤمنين وتهنئة يوم مولده في العام الذى ابلغ فيه ناصر الدين شاه إلى جميع مملكته بجعله يوم عيد رسمى، وكان الوالى يومئذ في شيراز مؤيد الدولة أبو الفتح ميرزا، وذلك (1277) فتخلص هو في آخر القصيدة بمدح ناصر الدين شاه وامين السلطان ومؤيد الدولة. وفى احدى قصايده ذكر ما حدث من الزلزلة بشيراز ودعى لاهلها. (41: ديوان آشنا) ميرزا محمد طاهر بن ظفر خان أحسن الشاهجهانى الملقب من السلطان بعنايت خان. أرسل ديوانـه مع كتب أخر إلى معاصره النصر آبادى كما في (نر ص 58) وتوفى قبل سنتين من تأليف التذكرة أو (1081) كما في (تغ ص 2). وذكر ايضا في " سرو آزاد " و " سرخوش ص 5 ". (42: ديوان آشوب) الايروانى، من شعراء السلطان فتحعليشاه ومادحيه. ترجمـه في (دجا ص 13). (43: ديوان آشوب) الديلمقانى من شعراء القرن الثالث عشر. ترجمـه في (دجا ص 13) وصرح بانـه غير الايروانى واورد بعض شعره. (44: ديوان آشوب نطنزى) ذكره في (گلشن ص 6) وقال أنـه كان خطاطا ماهرا بالنستعليق. (45: ديوان آشوب المازندرانى) من قرية (سوركست). واسمـه المولى محمد حسين هاجر إلى الهند واتصل هناك بظفرخان أحسن والد آشنا المذكور وتوفى بها. كذا ترجمـه النصرابادى في (نر ص 309) وأورد بعض شعره وكذا في (گلشن ص 30) وقال. في (تغ ص 2) انـه توفى (1099). (46: ديوان آشوب) الهمداني ترجمـه معاصره النصر آبادى في (نر ص 325) بعنوان مير آشوب الهمداني وذكر انـه كان ملازما لمرتضى قليخان قورچى باشى المقتول. ثم قال انـه كان قصاصا وأن في حقه كتب لطيفة حاتم بيك. وأورد بعض شعره وكذا ذكره في (گلشن: 6). (47: ديوان آصف) باللغة الاردوية للميرزا اماني يحيى اعلى خان نواب أوده بالهند والمتوفى بها (1212). ذكره في (ذكظ ج 1 ص 483). وكذا في سرو آزاد. (48: ديوان آصفا) اسمـه محمد قلى من ايل بهارلو نزل بقم ثم اصفهان ثم الهند، وكان بها حين تأليف النصرابادى تذكرته كما ترجمـه في (نر ص 325) وأورد بعض شعره وكذلك في (سرخوش ص 6). (49: ديوان آصف البهبهانى) وزير اما مقليخان كما ذكره النصرابادى في (نر ص 482) وأورد رباعية له في تاريخ عزل أبى الولى الانجو ونصب المير معز الدين في (1015). (50: ديوان آصف التوى سركانى) واسمـه الميرزا امين بن الميرزا محمد. وهو اخ الميرزا طاهر وقايع نويس للشاه عباس. ترجمـه النصرابادى في (نر ص 82) وأورده شعره. (51: ديوان آصفى هروى) للشاعر المعروف بخواجه آصفى بن نعمة الله القهستانى، ترجمـه كذلك في المجلد السابع من " روضة الصفاء " وذكر أنـه كان من الشعراء الكملين من تلاميذ نظام الدين على شير وبديع الزمان ميرزا. وديوان غزلياته مشـهور. منـها قوله: بسى خود را درون آب ديده چون ماهى وطن ديدم * كه که تا قلاب زلفش را بكام خويشتن ديدم قال. وتوفى في السادس عشر من شعبان (923) وقال في تاريخه المير سلطان ابراهيم هذه الرباعية: چون آصفى آن چشم خرد را مردم * درابر اجل گشت نـهان چون انجم پرسيد دل از من كه چه آمد تاريخ ؟ * گفتم: ز برات آمده روز دوم وارخ وفاته المولى شـهاب الدين الحقيرى بقوله (اجل خواه رسيد) ومن الغريب تاريخ انشأه آصفى لنفسه، كما ذكره النصرابادى في (نر 471): ساليكه رخ آصفى بهفتاد نـهاد * هفتاد تمام كرد واز پاى فتاد شد درون هفتاد ومصرع تاريخست * پيمود ره بقا بگام هفتاد ترجمـه في (لت ص 347) وكذا في (تش ص 146) و " حبيب السير " و " مرآت الخيال ص 75 " وذكر ان والده كان وزير السلطان أبو سعيد ميرزا ولذا كان يتخلص بآصفى. قال وديوان غزله تام، واورد بعض غزلياته منـها ما مطلعه [ بسى خود را.. ] المذكور انفا. لكن ذكر ان وفاته (920) والاصح الاول لمطابقته للتاريخ المنظوم والمنثور. رأيت نسخة منـه يقرب من ألفى بيت في اربعماية غزل عند السيد محمد بن السيد نعمة الله الموسوي التسترى في النجف. اوله: ساز آباد خدايا دل ويرانى را * يا مده مـهر بتان هيچ. مسلمانيرا إلى قوله: آصفى كيست كه توحيد تو گويد هيهات * حد وصفت نبود هيچ سليمانيرا نسخة منـه في مكتبة (المجلس) بعنوان آصفى الهروي، ونسخة في مكتبة عاشر افندي باستانبول قرب باب البستان، واخرى في مكتبة راجه محمد مـهدى في ضلع فيض آباد في المارى رقم (6) كما في فهارسها، ونسخة عند صادق وحدت (اديب حضور) بطهران. وترجمـه في مجالس النفايس مختصرا في (ص 58 و 231) وأورد بعض شعره ومعمياته. وذكر سام ميرزا في (تس ص 97) انـه دون بنفسه ديوان غزله. وله مثنوى نظير " مخزن الاسرار ". (52: ديوان آغاجى) المذكور في " تش ص 319 " قال واسمـه أبو الحسن وهو من رجال العهد السامانى (كذا). (53: ديوان آغنـه دوست) بنت درويش قيام السبزواري، الفاضلة الشاعرة العالمة بالعروض والشعر كما ذكرها في " مرآت الخيال ص 337 ". (ديوان آغورلو خان) يأتي بعنوان " ديوان زيادي " و " ديوان اغورلو ". (ديوان آغولى شيرازى) يأتي بعنوان ديوان تركي شيرازى. (54: ديوان آفاق بيگه جلاير) الشاعرة الهراتية معاصرة السلطان حسين بايقرا. ترجمـها مير على شير اللودى في " مرآت الخيال ص 337 336 " لكن سماها آقابيگه غلطا والصحيح ما عبر عنـه مير على شير النوائى في " مجالس النفائس " كما في (لط ص 164). (55: ديوان آفتاب) أبو المظفر مروج الدين آخر الامراء المسلمين المستقلين في دهلى، وهو الذي اعطى منطقة بنگاله للانگليز، فخالفه في ذلك غلام قادرخان، فحبس أبو المظفر (آفتاب) واسمل عينيه، وله في هذا الموضوع قصيدة يسمى " شـهر آشوب " ذكر فيها ما جرى عليه بيد غلام قادرخان. ومات (1221). ذكره في (گلشن ص 7). (56: ديوان آفتى) التونى المشـهدي الخراساني. ترجمـه في ترجمة مجالس النفائس (ص 22 و 243) وكذا في (گلشن ص 7). (57: ديوان آفرين اصفهاني) اسمـه زين العابدين. مات (1125). ترجمـه في (تش ص 370) و " ريحانة الادب " عن قاموس الاعلام التركية. وتوجد " ديوان آفرين " في (5000 بيت) عند (محمد آقا النخجوانى). (58: ديوان آفرين الله آبادى) واسمـه شاه فقير الله. كان من اكابر مجوس لاهور بالهند ثم أسلم وديوانـه فارسي مرتب. مات (1143) أو (1153). ذكره في (گلشن ص 7) و " سرو آزاد " و (تغ ص 3). (59: ديوان آنى) واسمـه الحمد يارخان من شعر الهند بالفارسية. له مثنوى الامير والفقير باسم " گلزار خيال ". ذكره " ريحانة الادب " نقلا عن قاموس الاعلام التركية. (ديوان آقا بيگم) يأتي بعنوان " ديوان آقائى ". (ديوان آقا بيگه) مر بعنوان " ديوان آفاق بيگه ". (60: ديوان آقاجان أهرى) ذكره في (دجا ص 9) قال وشعر تركي كما في " حديقة الشعراء ". (61: ديوان آقاجان طبرستاني) ولد بطهران وتوفى بالنجف (بعد 1310) واسمـه ميرزا محد صادق. طبع ديوانـه الفارسى بايران. (ديوان آقاسى) محمد امين المتخلص بخازن. يأتي. (62: ديوان آقالر) حاج آقا اللرستاني ترجمـه في (تس 187) وأورد بعض شعره. (ديوان آقاميرك) يأتي بعنوان " ديوان ميرك النقاش ". (63: ديوان آقا مير همداني) الخواجه آقا مير من مصاحبى الصادقي كان مكثرا لنظم الرباعيات، حتى اشتهر بخواجه رباعى. وكان يعرض شعره على الصادقي كما ذكره في (خص ص 252). (ديوان آقائى) يأتي بعنوان " ديوان فانى ". (64: ديوان آقايى) يأتي بعنوان (ديوان السيد نعمة الله). (65: ديوان آقايى) آقا بيگم بنت مـهتر قرائي الخراسانية. كانت مع والدها في خدمة محمد خان تركمان. ذكر ترجمتها وشعرها في (تخ ص 95) و (گلشن ص 7) و (تش ص 254). (66: ديوان آقائى همداني) ذكره في (گلشن ص 7 و 8) وقال يعرف بخواجه آقائى الهمداني وفى شعره حلاوة. (67: ديوان امير آق ملك) المذكور في (لط ص 23) يأتي بعنوان " ديوان ميرشاهى ". (68: ديوان آگاه) اسمـه ملاندر النسفى المشتغل بالعلم في بخارا. ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 442) وأورد شعره. (69: ديوان آگاه قاجار) واسمـه أردشير ميرزا ركن الدولة ابن عباس ميرزا بن فتحعليشاه. كان في حياة والده عباس ميرزا الذى ولد (1203) وتوفى (1249) والى كروس، وكان حاكما في گيلان في زمن تأليف مجمع الفصحاء (1274) كما ترجمـه فيه في (ج 1 ص 15) وأورد ماية ونيف من غزلياته ورباعياته وقصائده ومنـها رباعية: آگاه امشب باده ات درون جام هست * وز وصل نگار ماهرويت كام هست بامـهر بگوچه وقت تابيدن تواست * بامرغ بگوچه بانك بى هنگام هست ونسخة من ديوانـه عند (الملك) كما في فهرسها. وله مقدمة في شرح احواله تحت رقم (63). (70: ديوان آگاه) بالتركية. لمحمد بلاق السمرقندى نزيل آمد والمتوفى بها في حدود (1130). (71: ديوان آگاه) بالفارسية. ايضا لمحمد بلاق المذكور. ذكرهما في (ذكظ 483). (72: ديوان آگه) لآقا على اشرف بن الآقا على ناظر الشيرازي المتوفى (1244) هو اصغر من اخيه الحاج آقا على اكبر النواب المتخلص ببسمل الآتى ذكره. وابنـه عبد الله المتخلص بكلامي يأتي ذكره في (مع ج 2 ص 64) وأورد بعض غزلياته الفارسية. وكذا ترجمـه في (ض ص 414). (73: ديوان آگهى التبريزي) ترجمـه في (تس ص 170) وذكر انـه قليل الشعر. (74: ديوان آگهى الخياط اليزدى) من قدماء شعراء يزد كما ذكره في (تش ص 259) و (تغ ص 3) وفى (تش يز ص 273) ونقل بعض اشعاره الفارسية. وترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس ص 133). (75: ديوان آگهى اليزدى) المعاصر. واسمـه أبو الحسن، وشغله صياغة المينا، وتوفى (1305) وجده الشـهلاء صاحب تذكره ء شبستان المذكور في (ج 4 ص 35). ذكره في (تش يز ص 274) بعد ذكر ما قبله وذكر بعض اشعاره ايضا. (76: ديوان آگهى) الخراساني المنشى الشاعر المولع بالقصايد. منـها شـهر آشوب لاهل هرات، على روى " درياى ابرار " لامير خسرو. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس ص 117) وأورد جملة من اشعاره وانـه توفى بعد اربعة أعوام من قطع لسانـه في هراة في (932) وهو من احفاد المولى جلال الدين محمد القائنى. ترجمـه في (مجتس ص 142) مفصلا. (ديوان آملى) يأتي بعنوان " ديوان طالب آملى ". (77 ديوان آنى) تركي من نظم الاديبة الفاضلة فاطمة بنت عبد الله الرومية من آل حسنجان المتوفات في بلدة يكى شـهر (1222) ذكر كذلك في (ذ كظ ص 484). (78: ديوان آواره) للميرزا عبد الحسين الآيتى اليزدى مؤلف " آتشكده يزدان " في تاريخ يزد. ذكر هو في (تش يز ص 276) انـه في مدة ثمان عشرة سنة كان سياحا في الغرب والشرق، نظم اشعارا كثيرة يتخلص منـها بآواره وبعد استقراره بيزد بدل تخلصه بآيتى. (79: ديوان آهنك شيرازى) واسمـه ميرزا محمد بن فرهنك الشيرازي المتوفى (1309) ذكره في " آثار العجم ص 354 ". وراجع والده فرهنگ ص 829 (80: ديوان آهى تبريزى) كلها مراثي بالتركية. ذكره في " دجا ص 13 ". (81: ديوان آهى ترشيزى جغتائى) ذكره سام ميرزا في (تس ص 182) قال كان من الاتراك ومن امراء سلطان حسين ميرزا وذكره له عدة ابيات فارسية. وترجمـه في (تش ص 10) وكذا في " ريحانة الادب ج 1 ص 31 " وقال كان من امراء الوس، اتراك جغتا، ومن شعراء غريب ميرزا ابن السلطان حسين بايقراومات في (927) ثم زاد في ريحانة انـه كان يتخلص اولا بـه (نرگسى) ثم بدله ب‍ (آهى) وقال في (تغ ص 3) ان اسمـه سلطان قلى بيك وانـه ماته بتبريز. (82: ديوان آهى هروى) الذى كان يتخلص سابق ب‍ (نرگس). قال مير على شير في مجالس النفائس انـه كان يسرق الشعر. قال القزويني في ترجمة مجالس النفائس (ص 238) أنـه بدل تخلصه بآهى وعنـه أخذ صاحب قاموس الاعلام التركية، لكن في ترجمة الهروي للمجالس (ص 65) جاء آيتى بدل آهى. ذكره في ريحانة الادب نقلا عن السفينة وقاموس الاعلام التركية وقال مات (938) في السنة الثمانين من عمره في قندهار. وله ديوان مرتب. (83: ديوان آهى المشـهدي) ذكره ايضا في مجالس النفايس (ص 191) وقال انـه نظم خمسة مقابل خمسة للنظامي لكنـه لم يشتهر كما ذكرناه في (ج 7 ص 357). (84: ديوان آيت) لمحمد حسن بن محمد حسين القزويني المتخلص بآيت. وقد انشاء هو في (1286) ديباجة ديوان دشتى المطبوع (1319). (85: ديوان آيتى) البيرجندي محمد تقى بن الشيخ محمد باقر البيرجندي المتوفى شابا في حياة ابيه في (1347) عن خمس وعشرين سنة يقرب من الف بيت قال اخوه الشيخ محمد حسين في تاريخ قهستان ان شعره يشبه شعر ايرج ميرزا جلال الممالك. (86: ديوان آيتى) الاصفهانى معلم الاطفال. ترجمـه سام ميرزا (ص 143) و (تش ص 168). (87: ديوان آيتى) الميرزا عبد الحسين بن الحاج الشيخ محمد اليزدى. ولد بتفت في (1288) وله " خرد نامـه " وغيره قال في تاريخ يزد المسمى آتشكده ء يزدان الذى الفه (1317 ش) أن تخلصه في اشعاره الاول " آواره " ثم بدله بآيتى. (88: ديوان آيتى يزدى) ترجمـه في (گلشن ص 7) واورد بعض شعره في وصف الفرس. (89: ديوان ابدال) نسخه شايعة عند الاكراد الكاكائية والعلى آللهية. واظنـه هو الآتي بعد هذا. (90: ديوان ابدال اصفهاني) كان عطارا وابتلى بهجر معشوقه فتخبل ثم برأ. وغزلياته لطيفة أورد بعضها في (تش ص 169) وكذا ذكره معاصره سام ميرزا في (تس ص 119) فلا يصح ما ذكره في " ريحانة الادب " من انـه من شعراء القرن الثالث عشر. وقال في (تغ ص 3) أنـه قتل في حرب قندهار. (91: ديوان ابدال البلخى) ثم الاصفهانى. كان في خدمة السلطان يعقوب تركمان بآذربايجان. وبعده نزل باصفهان وتقرب إلى الشاه اسماعيل الصفوى. ذكره في (تش ص 299) و (گلشن ص 8). (ديوان ابراهيم ادهم) يأتي بعنوان (ديوان ادهم). (92: ديوان السيد ابراهيم) الاردوبادى. ترجمـه في رياض العارفين ص 65 وفى " گلشن " و (دجا ص 14) وأورد وابعض شعره وسفره إلى بلاد الهند في حدود (1040) نقلا عن سفينـه ء خوشگو. وذكر النصر آبادى أنـه توفى باصفهان بعد رجوعه عن الهند في لباس الفقر. (93: ديوان المولى ابراهيم) الاسترابادي منشى الروضة الرضوية. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس ص 82) وذكر مطلع غزله. (94: ديوان ابراهيم) المعروف بخليفه ابراهيم البدخشانى العارف المولود بدهلى والمتوفى بلكنـهو (1160) ترجمـه في رياض العارفين (ص 11) وذكر بعض مثنوياته. (95: ديوان المولى ابراهيم) التبريزي وقيل القزويني الخطاط. ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 82) وأورد مطلعا له وذكر أن ابنـه اسماعيل شاعر خطاط تخلصه نجاتى. (96: ديوان) الشيخ ابراهيم بن ابراهيم فخر الدين العاملي تلميد الشيخ البهائي والشيخ محمد السبط والسيد حسين بن صاحب المدارك وله في مدحهم ومراثيهم قصايد. قال الشيخ الحرفى " امل الآمل " ديوان صغير كان عندي بخطه وتوفى بطوس في زماننا ولم اره. (97: ديوان ابراهيم بيك الشيرازي) ترجمـه معاصره الصادقي في مجمع الخواص (ص 264) وأورد بعض رباعياته. (ديوان ابراهيم) ابن بهرام ميرزا الصفوى. يأتي بعنوان " ديوان جاهى ". (98: ديوان) الميرزا ابراهيم بن الميرزا شاه حسين، معاصر صادقي كتابدار. ترجمـه في مجمع الخواص (ص 70) وأورد بعض رباعياته. (ديوان) السيد ابراهيم بن الحسين بن السيد رضا بن بحر العلوم. يأتي بعنوان ديوان الطباطبائى. (99: ديوان) المير ابراهيم حسين) من السادة آل المختار بسبزوار. ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 42) وأورد مطلع غزله. (100: ديوان) الشيخ ابراهيم بن حسن بن محمد على آل عز الدين الحنوى العاملي المتوفى (1332) ذكر في اعيان الشيعة (ج 150 4) أن ديوانـه كبير. (101: ديوان) الشيخ ابراهيم بن محمد على بن تقى الدين آل شمس الدين الفوعانى العاملي المتوفى (1357) توجد عند احفاده في بلدته الفوعى من قرى حلب. (102: ديوان) السيد ابراهيم بن حيدر بن ابراهيم بن محمد العطار الحسنى الحسينى البغدادي. كانت نسخة خط الناظم في (مكتبة الخوانسارى). (103: ديوان) الشيخ ابراهيم الخطى توجد نسخته في مكتبة (السماوي). (104: ديون) الميرزا ابراهيم بن محمد خليل. ذكر في لطائف نامـه (ص 111) أنـه كان حاكم نيمروز (سيستان) في سنين وأورد شعره التركي. (105: ديوان) الشيخ ابراهيم بن صادق بن ابراهيم بن يحيى العاملي الخيامى المتوفى بها (1283) دونـه الشيخ محمد بن الشيخ طاهر الساوى النجفي المعاصر المتوفى (1370) ورتبه على قسمين اولهما في تخاميسه والثانى في قصائده. وقال في اعيان الشيعة انـه رآه في مجموعة. وحدثني بتاريخه ولده الشيخ عبد الحسين ناظم ارجوزة الفقه المذكور في (ج 1 ص 489). (106: ديوان) المير سلطان ابراهيم الصدر. اطراه في (لط ص 138) وأورد مطلع غزله وبعض تتبعاته. واظنـه ناظم " فتوحات شاهى " للشاه اسماعيل الصفوى واسمـه المير صدر الدين سلطان ابراهيم الاميني. وتوجد الفتوحات عند (سلطان القرائى) بطهران. (107: ديوان) الشيخ محمد ابراهيم الاسرارى ابن المولى عبد الوهاب الاسرارى السبزواري المعاصر المولود (1291) من ابنة المولى محمد اكبر الذى هو ابن الحكيم السبزواري الحاج مولى هادى المتخلص باسرار. قال الناظم فيما كتبه الينا انـه يقرب من ثمانية آلاف بيت فارسي وعربى في المعارف والمصائب والغزليات وغيرها. (108: ديوان ابراهيم الفاروقى) مؤلف " شرفنامـه ء منيرى " في لغة الفرس. وقد أورد كثيرا من شعره في هذا الكتاب. (109: ديوان) المير ابراهيم القانوني ابن الخواجه موسى كما في (مجتس ص 139). هو من الخطاطين والمـهرة في استعمال القانون (آموسيقية) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس ص 46) وأورد رباعيته. وكذا في (گلشن). (110: ديوان) الميرزا ابراهيم بن قباد بيك القاجارى. اطراه معاصره النصرآبادى في (نر ص 532) بالفضل والديانة ونصب مدرسا بالمشـهد الرضوي اخيرا وأورد جملة من معمياته. (111: ديوان) ابراهيم اللارى. نقل في رياض العارفين (ص 68) ترجمته وشعره عن تذكرة واله الداغستاني. (112: ديوان) السيد ابراهيم بن السيد محمد العطار الحسنى الحسينى البغدادي، اخ السيد احمد بن محمد العطار الآتى ديوانـه. وكلا الديوانين موجودان في مكتبة (السماوي) (113: ديوان) الميرزا ابراهيم الهمداني حفيد الميرزا ابراهيم الهمداني الذى توفى (1028) متولى امامزاده سهل على (1) ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر ص 97). (114: ديوان) الشيخ ابراهيم بن الشيخ يحيى بن الشيخ فياض بن عطوه المخزومى القرشى العاملي المتوفى (1214) جد الشيخ ابراهيم بن صادق المذكور. توجد نسخته في مكتبة السيد محسن الامين في الشام وفى مكتبة (السماوي) ونسخة خط ولد الناظم الشيخ نصرالله في الكاظمية عند جعفر چلبى ومعه قصيدتان في رثاء الشيخ نصرالله لوالده الشيخ ابراهيم بخطه اوله [ الحمد لله حمدا يليق بجلاله ] ذكر انـه جمعه بعد رجوعه إلى الشام بالتماس بعض، ورتبه على حروف القافية وبدأ بارجوزته الموسومة بالدرة المضيئة (هامش صفحه 16) (2) وفى الجنوب الشرقي من طهران اليوم مقبرة تنمى امامزاده اهل على، أو عهد على. في الاصول الدينية، المذكور (ج 8 ص 107) واكثره مطبوع في اعيان الشيعة (ج 5 ص 695 514) ومر له " بخميس التتريه ". (115: ديوان ابله البغدادي) هو أبو عبد الله محمد بن بختيار البغدادي. ذكره ابن خلكان. له ديوان شعر مشـهور وتوفى (579) أو (580). (116: ديوان ابكم) وشعره معروف بالهند، وهو اخو ناطق الشاعر، ولكن النصرآبادى ذكر في (نر ص 451) انـه لم يسمع شعره. (ديوان ابن ابى حجلة المغربي) لاحمد بن يحيى التلمسانى (776 725) المعروف بابن ابى حجلة صاحب شكردان السلطان يأتي بعنوان ديوان الصبابة. (117: ديوان ابن أبى الحديد) للشيخ عز الدين أبى حامد عبد الحميد بن هبة الله بن محمد بن محمد بن الحسين بن أبى الحديد الانباري البغدادي المعتزلي ناظم السبع العلومات وشارح نـهج البلاغة. ولد في مدائن في مستهل ذى الحجة (586) ومات (655) قبل انقراض بنى العباس بسبعة عشر يوما. ترجمـه السيد ضياء الدين يوسف في نسمة السحر فيمن تشيع وشعر، فعده من شعراء الشيعة ووصفه بقوله البغدادي المعتزلي المتشيع. وذكر ديوانـه في (ذكف ص 484) فراجعه. (118: ديوان ابن ابى الشيص) واسمـه عبد الله بن محمد بن عبد الله بن رزين. قال ابن النديم شعره نحو سبعين ورقة. وسيأتى ديوان ابيه وهو أبو الشيص محمد الذى هو ابن عم دعبل الخزاعى. ويأتى ديوان ابن دعبل بن على بن رزين واسمـه الحسين بن دعيل، كما يأتي ديوان ابن رزين. (119: ديوان ابن أمير الحاج) هو السيد محمد بن بن الحسين الحسينى من ذرية الحسين الاصغر كما سرد نسبه في " الآيات الباهرات " له المذكور في (ج 1 ص 44) وله تاريخ " نور الباري " الذى فرغ من نظمـه (1177) كما مر في (ج 3 ص 292) وقد اهدى الآيات الباهرات إلى استاده السيد نصرالله المدرس الحائري وأشار فيه إلى ديوانـه العربي هذا بقوله الآتى وتوجد نسخة منـه في مكتبة (السماوي) لو كان اللشعر سلطان لكان بـه * ديوان شعرى سلطان الدواوين ويمكن أن يكون من احفاد امير الحاج صاحب الديوان الآتى. (120: ديوان ابن الاخفش) من شعراء الفاطميين بمصر. (121: ديوان ابن بابك) للشيخ أبى القاسم عبد الصمد بن منصور بن الحسن الشـهير بابن بابك. رأيت نسخة عتيقة منـه في خزانة كتب (العطار ببغداد) وعليها تملك السيد حسين بن عبد الرؤف الصادقي البحراني الذى توفى والده عبد الرؤف (1006) ترجمـه ابن خلكان في (ج 1 ص 297) قال هو احد الشعراء المجيدين المكثرين وديوانـه في ثلاث مجلدات وتوفى (410). اقول هو من شعراء الصاحب بن عباد ولما قدم عليه قال ابن عباد: انت بابك الشاعر ؟ فقال انا ابن بابك. فاستحسن الصاحب جوابه واجازه واجزل جائزته. (122: ديوان ابن بسام) أبو الحسن على بن محمد بن نصر بن منصور بن بسام الشاعر الهجاء المتوفى (303) ذكر ديوانـه وكتبه ابن النديم. ونقل الشيخ هلال الدين اسماعيل الخوئى المعاصر في. مجموعته رباعية له: هبك عمرت عمر عشرين نسرا * أترى اننى اموت وتبقى (123: ديوان ابن التعاويذي) وهو أبو الفرج (أبو الفتح) محمد بن عبيدالله بن عبد الله الكاتب الشـهير بسبط ابن التعاويذي المولود (519) المتوفى (583) كما مر تفصيله في (ج 6 ص 254) مع ذكر كتابه " الحجبة والحجاب " ونقلنا هناك قول ابن خلكان ى (ج 2 ص 19) وكلام " معجم الادباء " ايضا في وصف هذا الديوان وترجمـه في " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر " وذكر قصيدته في رثاء الحسين والابيات التى كتبها إلى ابن المختار العلوى نقيب مشـهد الكوفة وفيها التصريح بتشيعه. وقد جمع الديوان بنفسه قبل عماه، وعمل له خطبة ورتبه على اربعة فصول وطبعه مر جليوث بمصر (1903 م) في (519 ص). (124: ديوان ابن جاجرمى) هو ولد بدر الدين الجاجرمى الاصفهانى. رثى السلطان أبو سعيد كما في (تغ ص 4). (125: ديوان ابن جلال) أورد ذكره في (تغ ص 4). (126: ديوان ابن الحجاج) الكاتب الشاعر الامامي المشـهور، وهو أبو عبد الله الحسين ابن احمد بن محمد بن جعفر بن الحجاج البغدادي المتوفى بالنيل في الثلاثاء (27 ج 391 2) وحمل إلى مشـهد موسى بن جعفر (ع) حسب وصيته بان يدفن عند رجليه ويكتب على قبره: " وكلبهم باسط ذراعيه بالوصيد "، كما فصله ابن خلكان في (ج 1 ص 155) وقال ديوانـه كبير اكثر ما يوجد في عشر مجلدات. وحكى أنـه سئل عن حاله في المنام فقال شعرا منـها: لم يرض مولاى على * سبى لاصحاب النبي اقول: أورد شيخنا في (ج 1 ص 148) من كتابه " دار السلام " ما حكى من الرؤيا الصادقة في حقه فلاحظه. ومر في (ج 7 ص 16) الحسن من شعر الحسين أو النظيف من السخيف الذى هو المنتخب من هذا الديوان، كما مر ايضا " درة التاج في عشر ابن الحجاج " للبديع الاسطر لابي، اختاره من هذا الديوان ورتبه على ماية واحد واربعين بابا. وقد رأيت قطعة من هذا الديوان في خزانة (العطار ببغداد) في قطع بياضى نسخة عتيقة جدا يوجد فيها ما يقرب من ستة آلاف بيت واول ما في النسخة قوله يطلب ا: بالخبز والملح يا غلامى * بادر إلى سيدى السلامى وفى هذاه القطعة ما كتبه على ظهر ما جمعه الشريف الرضى من جيد شعره الذى مر بعنوان " الحسن من الحسين " وقد فاتنا ان نذكره هناك وهو قوله: تعرف شعرى إلى من ضوى * فاضحي على ملكه يحتوى إلى البدر حسنا إلى سيدى * الشريف ابى الحسن الموسوي وتوجد قطعة من ديوان ابن الحجاج في مكتبة (حسينة كاشف الغطاء) ويوجد جزئان منـه في مكتبة (السماوي). (127: ديوان ابن حجة الحموى) أبو المحاسن نقى الدين أبو بكر على بن عبد الله (837 767) توجد نسخ منـه بمكتبات الموصل كما في فهرس مخطوطاتها (ص 47 و 229). (ديوان ابن حجة) أو ابن الحجاج عيسى المتوفى (807) أورد له في كشف الظنون القصيدة البديعية. يأتي بعنوان " ديوان عويس ". (128: ديوان ابن حسام خوافى) الهروي السرخسى، جمال الدين. وهو غير ابن حسام صاحب خاوران نامـه. كان معاصرا لملوك هرات ولد في بعض قرا نيشابور وسافر إلى الهند. ومات (737) ذكره في (گلشن ص 9) وأورد بعض شعره. وكذا في (تش ص 77). (129: ديوان ابن حسام) هو شمس الدين محمد بن حسام الجوسفى مؤلف خاورنامـه الذى مر في (ج 137 7). ترجمـه في (لت 4 ص 148). وينقل عنـه القاضى في (لس ص 508) وذكر أنـه توفى (875) وقال المولى البيرجندي المعاصر في " بغيا الطالب ص 157 " انى رأيت ديوانـه وحكى المولى هلال الدين الخوئى المعاصر نظم ابن حسام رواية الطير الآكل لجسد ابن الملجم العروية في مناقب الخوارزمي قال رايته مطبوعا في مشـهد خراسان في خمسة وسبعين بيتا: اوله: أي كبرياى ذاتت برتر زجسم وجوهر * خلاق ما سوى الله رزاق بنده پرور وآخره: ابن حسام وطبعش درون وصف أو چه گويد * جائيكه باشد أو را روح الامين ثناگر (120: ديوان ابن حماد) هو أبو الحسن على بن حماد بن عبيدالله بن حماد العدوى. وقد سرد نسبه كذلك النجاشي الذى ولد (372) في آخر ترجمة من روى عنـه ابن حماد وهو أبو احمد عبد العزيز الجلودى. ثم قال: وقد رأيت ابا الحسن بن حماد الشاعر رحمـه الله. فيظهر انـه بقى إلى اواخر الماية الرابعة، ويروى عنـه بالاجازة الشيخ أبو عبد الله الحسين ابن عبيدالله بن الغضائري الذى توفى (411) كما صرح بـه النجاشي. وترجمـه الاميني في (الغدير ج 4 ص 125 ص 152) وأورد الغديريات من اشعاره وغيرها بما يقرب من خمسماية بيت. ومن قصايده ما رواه مؤلف المجدي المعاصر للشريف المرتضى منـه عن ابى على بن دانيال الذى كان من ارحامـه وقال ابن دانيال انشدني اياه ابن حماد لنفسه. والظاهر أن هذا الشاعر هو غير ابن حماد الذى باسم وضع خطبة ابن حماد كما ذكرنا في (ج 7 ص 196 194). (131: ديوان ابن حماد) المتأخر عن سابقه. وهو محمد بن حماد كما يظهر من آخر بعض قصائده، والمذكور تلك القصائد في بعض المجاميع على ما ذكره الاميني في (الغدير ج 4 ص 151) وهو قوله: لعل ابن حماد محمد عبدكم * له في غد خير البرية شافع (132: ديوان ابن الخضرى) القاضى جمال الدين عبد الصمد ابن ابراهيم بن خليل. مدح تقى الدين الزريرانى ورثاه ورثى ابن تيمية. مات ببغداد في (رمضان 765) كذا في الشذرات والدرر. (133: ديوان ابن الخطيب الگنجه) اسمـه تاج الدين احمد معاصر السلطان محمود الغزنوى ترجمـه الحكيم شاه محمد القزويني في (بهش ص 327). (134: ديوان ابن الخياط الدمشقي) احمد بن محمد بن على بن يحيى بن صدقة التغلبي المعروف بابن الخياط اوله مدح الامير ابا القوام وثاب نصر بن صالح رايت نسخة منـه في مكتبة (العطار ببغداد) وفى آخرها نقل صورة ما كتبه ابن الخياط بخطه اجازة لمن قرا عليه ديوانـه، وهو أبو عبد الله محمد بن نصر بن صغير، وتاريخ الاجازة (517). اقول هي سنة وفاته لانـه توفى (11 رمضان) من هذه السنة كما ذكره ابن خلكان في (ج 1 ص 46) وذكر أنـه ولد بدمشق (450) وتوفى بها وهو من شعراء دمشق ودخل بلاد فارس قال ولا حاجة إلى ذكر شئ من شعره لشـهرة ديوانـه. وترجمـه في شذرات الذهب (ج 4 ص 54) وحكى فيه عن السلفي وهو صدر الدين احمد بن محمد الاصفهانى المتوفى (576) انـه قال قد اخترت من شعر ابن الخياط مجلدة لطيفة فسمعتها منـه. وقد طبع الديوان بالنجف في (1343) في (236 ص). (135: ديوان ابن الخياط الصنعانى) الحسين بن على بن موسى الخياط الصنعانى، ترجمـه كذلك معاصره السيد ضياء الدين يوسف في " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر " وكتب في هامش النسخة انـه توفى (1140). (136: ديوان ابن داغر) الحلى. هو الشيخ مفامس بن داغر الحلى المتوفى باواسط القرن التاسع، المتفرقة اشعاره الكثيرة في الكتب والمجاميع. وقد دون الشيخ محمد السماوي المتوفى (1370) بعضها في مجموع يقرب من الف وثلثمانية وخمسين بيتا وهو من شعراء الغدير كما ذكر في (الغدير: ج 7 ص 24). (137: ديوان ابن دباس (1) النحوي اللغوى. وهو الحسين بن محمد بن عبد الوهاب بن (هامش صفحه 21) (1) لا يخفى ان ابن دباس البارع النحوي هذا مع ما ترى من شـهرته وترجمته في كتب كثيرة قد فاتت ترجمته عن ده خذا في محله من المجلد الاول ولعله يتداركه بعناوين اخر كما انـه قد فاته ترجمة ابن درباس الحلى بالراء المـهله بين الدال والباء المفردة. وهو الشيخ الصالح الورع التقى العالم زين الدين (زينة الدين) جمال البقية في الصفحة الاتية. احمد بن محمد بن الحسن بن عبد الله بن القاسم بن عبيدالله بن سليمان بن وهب أضر في آخر عمره، وكان نحوى زمانـه، وله ديوان شعر. هكذا وصفه وذكر نسبه الشيخ شمس الدين محمد بن على الجبعى المولود (822) والمتوفى (886) في مجموعته التى كتبها بخطه وحصلت تلك المجموعة عند المجلسي فنقل صورة خطه بعينـها في مجلد اجازات البحار (ص 15) وتلك المجموعة رايتها في مكتبة شيخنا النوري، وتوجد الآن بمكتبة (الملك) والسيوطي في " بغية الوعاة ص 236 " سرد نسبه إلى احمد وقال الحارثى البكري الدباسى المعروف بالبارع النحوي ثم نقل قول ابن النجار والصفدى انـه كان نحويا لغويا مقربا حسن المعرفة بصنوف الآداب اقرأ القرآن وهو من بيت الوزارة (1) وبينـه وبين (هامش صفحه 22) البقية من الصفحة السابقة: الاسلام الحسين بن محمد بن يحيى بن ابى الجود بن بدربن درباس المعاصر للسيد رضى الدين على بن طاوس الحلى الذى توفى (664) وقد وصفه بعين ما ذكرناه شيخه المجيز له وهو السيد كمال الدين حيدر بن محمد بن زيد بن محمد بن عبد الله الحسينى فيما كتب له من الاجازة بخطه في (629) على ظهر نسخة من مصباح المتهجد تأليف الشيخ الطوسى بعد قرائته المصباح عليه، وتلك النسخة رايتها عند الشيخ ابى المجد الرضا المدعو باقارضا الاصفهانى المتوفى بها في المحرم (1352) والسيد كمال الدين حيدر هذا كان من مشايخ السيد رضى الدين على بن طاوس الحلى ايضا، وقد قرا عليه في الحلة في (620) كما صرح بـه ابن طاوس في كتابه اليقين الباب الرابع والتسمين بعد الماية، فوصفه بقوله السيد كمال الدين حيدرالى آخر نسبه. وارخ قرائته عليه في الحلة في يوم السبت السادس عشر من جمادى الثانية سنة عشرين وستماية. وبالجملة قد استفدنا من هذه الاجارة الموجودة بخط مجيزها ترجمة ابن درباس المذكور الذى هو من علماء القرن السابع بشـهادة شيخه ولم يذكر اسمـه في كتبنا. (1) فان جده الاعلى سليمان بن وهب، استتوزره المعتمد على الله احمد بن المتوكل الذى تسنم الملك (256 279) ثم استوزر المعتضد بالله احمد بن الموفق بن المتوكل الذى جلس بعد موت المعتمد في (279 289) ابن سليمان هذا وهو عبد الله بن سليمان بن وهب. ثم استوزر المكتفى بالله على بن المعتضد الذى جلس بعد موت ابيه إلى ست سنين أو خمس سنوات: ولد عبيدالله وهو القاسم بن عبيدالله بن سليمان بن وهب الذى مات في ايام المكتفى في (291) عن نيف وثلاثين، كما ارخه ابن خلكان (ج 1 ص 352). ثم استوزر ابن القاسم المقتدر بالله أبو الفضل جعفر أخ المكتفى على، الذى جلس بعد موت اخيه لى ان قتل (320: وهو الحسين بن القاسم بن عبيدالله بن سليمان بن وهب. وبالجملة عدة من اجداده كانوا قائمين يورزاة العباسيين قرب ستين سنة كما هو مسطور في تواريخ الخلفاء ومذكور في دستور الوزراء الفارسى في (ص 72، 73، 75، 81) ويظهر من كتاب الوزراء للجهشيارى (ص 96) ان جد سليمان بن وهب كان من البقية في الصفحة الاتية ابن الهبارية مداعبات (1) إلى قوله وله شعر في الغاية وأضر بآخر عمره. ولد (443) ومات ليلة الثلاثاء (17 ج 524 2). (138: ديوان ابن دعبل) هو الحسين بن دعبل بن رزين بن سليمان [ وفى النجاشي بدل سليمان، عثمان ] بن عبد الله بن بديل بن ورقاء الخزاعى. نحو مائتي ورقة. ذكره ابن النديم (ص 229) وذكر اباه وجده وجد ابيه رزين بن سليمان وقال كلهم شعراء. ويأتى ديوان ابى الشيص ابن عم دعبل. ومر ديوان ابن ابى الشيص. وذكر تمام نسبه ابن خلكان في (ج 1 ص 178). (139: ديوان ابن رزيك) الملك الصالح أبو الغارات طلايع بن رزيك فارس المسلمين نصير الدين وزير الخليفة الفاطمي الفائز بالله المتوفى (555) ثم العاضد بالله المتوفى (567) وهو آخر من ولى من الفاطميين بمصر، وفى ايامـه قوى السلطان صلاح الدين يوسف بن ايوب بن شادى بن مروان الكردى، فاستقل هو بالملك في مصر (567) إلى ان مات (589). ولد ابن رزيك (495) وولى (549) وقتل (556) كما ارخه ابن خلكان (ج 1 ص 238) وقال وقفت على ديوان شعره وهو في جزئين، ثم ذكر بعض شعره. وترجمـه ضياء الدين يوسف في " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر ". (140: ديوان ابن رزين) هو على بن رزين بن سليمان الخزاعى والد دعبل الخزاعى. قال ابن النديم في (ص 229) الرزين بن سليمان له شعره. ثم قال على بن رزين شاعر شعره نحو خمسين ورقة ثم قال دعبل بن على نحو ثلثماية ورقة قد عمله الصولى. (141: ديوان ابن روح آرانى) واسمـه محمد رضا بن محمد الآرانى من اعمال كاشان. هو والد بيضائى الآتى ديوانـه المطبوع. ذكر في مقدمة ديوان البيضائي الآتى. (هامش صفحه 23) البقية من الصفحة السابقة: اهل الذمة واسمة ساهويه الواسطي، وقد قطع يده حمادا التركي الذى قلده المنصور تعديل السواد في الانبار. ومن فضلاء هذا البيت أبو الحسين اسحاق بن ابراهيم بن سليمان بن وهب، كما يظهر من كتابه الموسوم بالبرهان في وجوه البيان الموجود في مكتبات لندن كما كتبه الينا الفاضل مجتبى المينوى مستظهرا انـه من الامامية وكذلك آبائه الوزراء المذكورون، وانـه مطابق لنقد النثر المطبوع مكررا والمنسوب إلى قدامة بن جعفر البغدادي المتوفى (310). (1) ولا بن الهبارية ايضا ديوان يأتي. (142: ديوان ابن الرومي) هو أبو الحسن على بن العباس بن جريج (جورجيس) البغدادي المولود بها في (221) والمتوفى بها مسموما في الاربعا (28 ج 283 1) وقددس عليه السم الوزير أبو الحسين القاسم بن عبيدالله بن سليمان بن وهب، كما فضله ابن خلكان في (ج 1 ص 351) وقال انـه لم يرتب شعره وانما عمله بعده أبو بكر الصولى على الحروف، ورتبه ايضا وراق بن عبدوس وزاد على ترتيب الصولى وغيره نحو الف بيت. وترجمـه في " نسمة السحر " وابن الصباغ في " الفصول المـهمة " عده من شعراء الامام الهادى. وحكى عن الصفدى في الغيث انـه اختار شعره الخالديان وابن نباته المصرى. ومن شعره قوله: تراب ابى تراب كحل عينى * اذار مدت جلوت بـه قذاها تلذلى الملامة في هواه * لذكراه وأستحلى اذاها وترجمـه ابن النديم (ص 235) وذكر أن الصولى عمل شعره في مأتى ورقه، وذكر ايضا جمعا من غلمان ابن الرومي الذين عملوا شعره في ماية ورقة، وقال ان الوراق زاد على جميع تلك النسخ نحو الف بيت. وقد طبع هذا الديوان في هلند مرة، وفى مصر مرتين ناقصا وتاما، ومنتخبه لابن سينا يأتي في الميم، وقصيدته في رثاء ابى الحسين يحيى بن عمر بن يحيى بن الحسين ذى الدمعة بين زيد الشـهيد الذى خرج في ايام المستعين احمد بن المعتصم المتوفى (252) في ماية وعشرة ابيات، ادرجها أبو الفرج الاصفهانى في مقاتل الطالبين (ص 410) عند ذكره لاخبار ابى الحسين يحيى المذكور كما ذكر في رسالة الغفران (ج 2 ص 58). وأورد السيد بن طاوس في فرج المـهموم (ص 132) مديح ابن الرومي للمنجمين من بنى نوبخت ووصفه بقوله ابن الرومي الشيعي. وقد اختار كامل الگيلانى من هذا الديوان قطعات بغير ترتيب وجعلها في ثلاثة اجزا، وطبعها في مجلد واحد في (402 ص) في (1924 م) بمصر ثم كتب في آخره فهرسا مرتبا فيه للقطعات على الحروف مع تعيين الصفحات. ويذكر ايام الحجة المنتظرة في الرثاء المذكور بقوله: فيدرك ثأر الله انصار دينـه * ولله اوس آخرون وخزرج ويقضى امام الحق فيكم قضائه * تماما وما كل الحوامل تخدج (143: ديوان ابن زريق) أبو الحسن على الكاتب. أورد في كشف الظنون له قصيدة في احدى واربعين بيتا واطراه. (144: ديوان ابن الساعاتى) هو بهاء الدين أبو الحسن على بن رستم بن هردوز الخراساني المولود (553) والمتوفى (604) هو أخو رضوان بن رستم الفيلسوف. طبع ديوانـه في مجلدين كبيرين ثاينـهما في بيروت بمكتبة الامريكائية في (1939 م). وفى (ص 319) من هذا المجلد قوله في مدح أمير المؤمنين (ع): امجادلى فيمن رويت صفاته * عن هل اتى وشرفن من اوصاف انظن تأخير الامام نقيصة * النقص للاطراف لا الاشراف زوج البتول ووالد السبطين * والفادي النبي ونجل عبد مناف أو ما ترى ان الكواكب سبعة * والشمس رائقة بغير خلاف وله ديوان آخر لطيف سماه " مقطعات النبيل " ذكره في " كفظ ج 1 ص 499 ". (145: ديوان ابن سنان الخفاجى) هو أبو محمد عبد الله بن محمد بن سعيد الحلبي الشاعر الشيعي. قتله محمود بن صالح بالسم في (466). نقل عنـه ابن طاوس في اللهوف قوله: اعلى المنابر تعلنون بسبه * وبسيفه نصبت لكم اعوادها كان امير الموصل وله نذر قنديل ذهب وشمعدان في كل سنة لمشـهد أمير المؤمنين (ع) فجمع في الخزانة الغروية اربعين قنديلا مكتوب عليها اسمـه. وله " سر الفصاحة " المطبوع في برلين وطبع ديوانـه في بيروت في (1316) في (116 ص). (146: ديوان ابن سناملك) توجد نسخته بمدرسة جامع الپاشا بالموصل كما في فهرس مخطوطات الموصل (ص 47). (147: ديوان ابن سودون) توجد نسخة منـه في مدرسة حسن پاشا بالموصل كما في الفهرس المذكور (ص 136). (148: ديوان ابن سهل الاسرائيلي) أبو أسحاق ابراهيم بن سهل الاشبيلى. ولده (605) ومات غريقا (649). جمع ديوانـه الشيخ حسن العطار. طبع بمصر (1279) و (1302) وبيروت (1885 م) ومنتخبه بمصر (1292). (149: ديوان ابن سهل الاندلسي) جمعه وشرحه حسين القرنى. طبع بمصر في (1926 م) في (124 ص). (150: ديوان ابن سينا) أبو على الحسين بن عبد الله بن سينا. ذكر في اكثر التذاكر اشعار فارسية له، والقصيدة العينية له معروفة. ويأتى له " منتخب ديوان ابن الرومي ". (151: ديوان ابن شـهاب العلوى) أبو بكر ابن شـهاب المتوفى (1340) نابغة اليمن. طبع كما في مجلة المرشد البغدادية. (152: ديوان ابن الصائغ) شمس الدين محمد بن الحسن (محمد بن عبد الرحمان). (720 777). أورد له في كشف الظنون قصيدة في فنون شتى. (153: ديوان ابن طباطبا) العلوى كذا ذكره ابن النديم (ص 196) وذكر سائر تصانيفه ومنـها " عيار الشعر ". وهو السيد الشريف النسابة أبو الحسن محمد بن احمد بن محمد مؤلف تقريظ الدفاتر المذكور مع تمام نسبه في (ج 4 ص 387) (1) وهو أبو الحسن ابن طباطبا الشاعر الاصفهانى. وهو غير ابى القاسم بن طباطبا الرسى المصرى المتوفى بها (345) المترجم في ابن خلكان (ج 1 ص 40) وقد نقل ابن خلكان في تلك الصفحة بعض اشعار هذا الديوان وقال لاادرى من هذا أبو الحسن ولا وجه النسبة بينـه وبين ابى القاسم المذكور. أقول هما ابنا عم بعيد فان ابا الحسن الشاعر الاصفهانى وصاحب هذا الديوان هو محمد بن احمد بن محمد بن احمد الرئيس بن ابراهيم طباطبا، واما أبو القاسم الرسى المصرى فهو احمد بن محمد بن اسماعيل الديباج ابن ابراهيم طباطبا، فالاول من احفاد احمد الرئيس، والثانى من احفاد اسماعيل الديباج وهما اخوان. (154: ديوان ابن عبدون) هو أبو محمد عبد المجيد محمد بن عبد الله الوزير الفهرى المتوفى (529). ذكر في (كفظ) قصيدته " البسامة " في الادب والتاريخ. المطبوعة مع شرحها في (1340) في (320 ص). (155: ديوان ابن العربي) محيى الدين. وديوانـه يسمى " ترجمان الاشواق " وقد ترجمـه نيكلسون بالانگليزيه وطبعت مكررا. وطبع ديوان ابن العربي أو الديوان الاكبر بالحروف الفارسية بمصر (1271) في (478 ص) وعلى الحجر بالهند في (244 ص). (156: ديوان ابن العرندس) هو الشيخ صالح بن عبد الوهاب بن العرندس الحلى المتوفى (هامش صفحه 26) (1) وقد جاء في (ج 214 4) ايضا هذا الكتاب غلطا بعنوان تعريض الدفاتر. ووقع الغلط في نسب المؤلف ايضا ووفاته. والصحيح ما جاء في (ج 4: 387). حدود (840) كما ارخه السماوي في الطليعة وترجمـه في (الغدير 7 ص 3). (157: ديوان ابن عماد) صاحب دهنامـه المذكور في (ج 8: 283) وله " روضة المحبين " المثنوى الفارسى اللطيف الموجود نسختان منـه في مكتبة الملك تحت رقمي (102 و 182) وقد ترجم احواله دولتشاه في الطبقة الخامسة. (158: ديوان ابن عنين) بضم العين المـهملة وفتح النون كما ضبطه ابن خلكان (ج 2 ص 27). لابي المحاسن محمد بن نصرالله بن مكارم بن حسين بن عنين الانصاري الكوفى الدمشقي المولد (ولد في الاثنين 9 شعبان 549) وتوفى في ربيع الاول (630) عن احدى وثمانين سنة ذكره في الشذرات (ج 5 ص 140) وقال بعد الاطراء بفضله: انـه لم يكن في دينـه بذاك، وان ديوانـه مشـهور. وترجمـه ابن خلكان في (ج 2 ص 25) وقال رايته باربل (623) وقال لم يكن له غرض في جمع شعره، لكنـه يوجد منـه مقاطيع في ايدى الناس، وجمع له بعض اهل دمشق ديوانا صغيرا. ورمى الشذرات في دينـه اشارة إلى اخلاصه للصديقة (ع) وما انشائه من الشعر في الاعتذار عنـها المروى في عمدة الطالب (ص 113) طبع الهند و (ص 119) طبع النجف، وقد اسقطوا هذه الاشعار عن جملة من نسخ الديوان ولكن في الطبع الاخير في دمشق في (1365) أدرج فيه الاشعار حكاية عن العمدة وهو طبع جيد، وفيه مقدمة للطبع وفهارس عديدة. وأورد الاشعار ايضا البادرانى في كتابه الدر النظيم، وغيره من المصنفين كما في عمدة الطالب. ونقله عنـه السماوي في ظرافة الاحلام (ص 52) ولكن الدر النظيم هذا مما لم نظفر بـه حتى اليوم. (159: ديوان ابن فارض) هو أبو حفص [ أو أبو القاسم ] عمر بن ابى الحسن على بن مرشد الصوفى المصرى واصله من حماه. ولد (4 ذى القعدة 576) وتوفى (2 ج 1 632). أورد الشيخ البهائي قصائده في الكشكول والقاضى في المجالس. جمع ديوانـه سبطه على، نقلا عن ابنـه جمال الدين محمد، وجعل له مقدمة في احواله، وقد الفوافى شرح هذا الديوان وشرح اجزائه كالتائيتين الصغرى والكبرى وكذا في رده كتبا ذكر بعضها في كشف الظنون. وطبع الديوان مكررا. وتوجد نسخة منـه كتابتها (775) في مكتبة (المشكاة) (مكتبة جامعة طهران) كما في فهرسها (ج 2 ص 92). (160: ديوان ابن الفقيه العاملي) توجد نسخته في مكتبة (السماوي). (161: ديوان ابن كمال) توجد نسخته في مكتبة مدرسة جامع الپاشا بالموصل كما في فهرس مخطوطات الموصل (ص 47). (162: ديوان ابن كمبار) للشيخ محمد بن يوسف بن على بن كمبار الصميرى النعيمي البلادى الشـهيد بيد الخوارج (1131) كما في " الفيض القدسي " أو (1130) كما في اللؤلؤة. وهو من تلاميذ الشيخ محمد بن ماجد البحراني والسيد المحدث الجزائري ويروى عنـه الشيخ عبد الله السماهيجى كما في اجازته. وديوانـه هذا في المراثى كما ذكر في انوار البدرين وغيره. (163: ديوان ابن كمونة) الحاج محمد على بن الشيخ محمد كمونة الاسدي النجفي الاصل الحائري المسكن. كان هو واخويه الحاج مـهدى والشيخ محمد حسن كمونة من سدنة الحرم الحسينى، وتوفى بالوباء، ليلة الاحد من جمادى الآخرة (1282) وهو مناهز الثمانين. طبع ديوانـه (1367) مع مقدمة في ترجمته بقلم جامع الديوان والمعلق عليه والمباشر لطبعه الفاضل محمد كاظم بن الشيخ كانب الطريحي النجفي. (164: ديوان ابن لعلى) كان والده سلطان بدخشان، وترجمـهما شاه محمد القزويني في (مجن ص 209) وفى (لط ص 36) بعنوان شاه بدخشان المتخلص بلعلي و " ابن لعلى ". ثم أورد بيتين من شعره. (165: ديوان ابن لؤلؤ الذهبي) هو بدر الدين بن يوسف بن لؤلؤ الذهبي المتوفى (680) يوجد بالكاظمية بمكتبة الشيخ محمد رضا الخالصي المعروف بشالچى موسى والظاهر أنـه غير محمد بن على بن لؤلؤ الاندلسي الخطيب المتوفى (750) فراجعه. (166: ديوان ابن المتوج) الشيخ عبد الله بن سعيد بن المتوج البحراني والد الشيخ فخر الدين احمد بن عبد الله بن سعيد الذى كان من مشايخ ابى العباس احمد بن فهد الحلى الذى توفى (841) حكى صاحب الرياض عن المولى محمد سعيد المرندى في كتابه " تحفة الاخوان " الفارسى ترجمة هذا المؤلف وذكر تصانيفه إلى قوله وكان مراثيه عشرين الف بيت في مجلدين ولكن في المحكى عن المرندى في الرياض عند ترجمة عبد الله بن سعيد بن المتوج اجمال بحيث يحتمل أن يكون التصانيف لهذا الشيخ أو لولده فخر الدين الذى ذكرنا أنـه كان من مشايخ احمد بن فهد الحلي، كما أن معاصره المشارك معه في الاسم وأسم الاب والجد الاعلى والمباين معه في جملة من المميزات الاخر وهو الشيخ جمال الدين احمد بن عبد الله بن محمد بن محمد بن على بن الحسن بن الفتوج البحراني كان من مشايخ احمد بن فهد الاحسائي. وقد ذكرنا ترجمة هذين الاحمدين في " الضياء اللامع لبيان عباقرة القرن التاسع " ورجحتا تعددهما لاختلاف اللقب والنسب وبعض المشايخ والتلاميذ والتصانيف، ومال إلى التعدد السيد الامين في الجزء التاسع من " اعيان الشيعة " فذكر ترجمة فخر الدين في (ص 24) وترجمة جمال الدين في (ص 38) ونقل عنا ما رجحناه في (ص 28) لكنـه وقع في الطبع في السطر التاسع الحلى والصحيح الاحسائي ووقع في السطر الثالث عشر الاحسائي والصحيح الحلى. (167: ديوان ابن مطروح) أبو الحسن يحيى بن عيسى بن ابراهيم بن حسين بن على. كان يلقب بجمال الدين المصرى ولد باسيوط في (592) ومات بالقاهرة (649) ترجمـه ابن خلكان. واكثر ديوانـه في مدح السلطان الملك الصالح ابى الفتح ايوب. طبع مع ديوان ابن الاحنف باستانبول (1298). (168: ديوان ابن معتوق) وهو السيد شـهاب الدين احمد بن ناصر بن معتوق الموسوي الحويزى المتوفى (الاحد 14 شوال 1087) عن اثنتين وستين سنة. جمع الديوان ولد الناظم معتوق بن شـهاب الدين بعد فوت والده ورتبه على ثلاثة فصول: المدايح، والمراثي، والمتفرقات " وصدره باسم السيد علي خان بن خلف الحويزى، وطبع مرة على الحجر بمصر (1271) وأخرى على الحروف بمطبعة شرف (1302) وأخرى بالاسكندرية (1290) وأخرى ببيروت (1885 م) في (239 ص). اول قصائده في مديح النبي صلى الله عليه وآله نظمـه في (1062). اوله: هذا العقيق وتلك ثم رعانـه * فافرج لجين الدمع في عقيانـه (ديوان ابن معصوم) يأتي بعنوان ديوان السيد على خان المدنى. توجد نسخ منـه بهذا العنوان في الخديوية ومكتبات موصل وغيرها كما في فهارسها. (169: ديوان ابن المعلم) هو نجم الدين أبو الغنائم محمد بن على بن فارس بن على بن عبد الله بن الحسين بن القاسم المعروف بابن المعلم المولود (17 ج 501 2) والمتوفى رابع رجب (592) ترجمـه كذلك ابن خلكان في (ج 2 ص 22) وقال ديوانـه مشـهور كثير الوجود بايدى الناس وذكر قصيدته في وقعة الجمل المشعر بحسن عقيدته ويوجد نسخة منـه في مجلد كبير في مكتبة السيد (هبة الدين) الشـهرستاني. (170: ديوان ابن المقرب الاحسائي العيونى) هو جمال الدين أبو عبد الله محمد بن على بن مقرب. ذكر ترجمة أحواله في مقدمة ديوانـه المطبوع في مكة (1307) وفى بمبئى (1310) والامل والرياض والانوار الساطعة. وله البائية في ملك الاحساء في (605) وقد رحل إلى الموصل في (618). ومات (651) كما في الطليعة راجع ديوان العبدلى ابن المقرب. (171: ديوان ابن المقرى اليمنى) هو شرف الدين اسماعيل المولود (755) المتوفى (837) أورد له في (كفظ) القصيدة التائية في التذكير، شرحها الشيخ ابراهيم بن محمد الحلبي في (915) باستانبول. توجد نسخة من ديوانـه في مكتبة امين بك بالموصل كما في فهرس مخطوطاتها (ص 264) وقد جمع ديوانـه مؤلف كتاب " سلك الذهب في فصحاء العرب " وطبع ديوانـه في بمبئى (1305) في (399 ص) وقد طبع من تصانيفه " الارشاد " و " روض الطالب " و " عنوان الشرف " والعروض كما في معجم المطبوعات العربية. (172: ديوان ابن الملا) هو الشيخ محمد بن حمزة بن الحسين بن نور على التسترى الاصل والحلى المولد والمسكن. ولد بها (1254) وتوفى (ج 1322 2) ترجمـه السماوي في " الطليعة " مفصلا وذكر أن قصائده طويلة بين ثلمثاية بيت إلى الماية والسبعين وفى جملة منـها الصدر تاريخ والعجز تاريخ. وقد نظم ما يزيد على خمسين ألف بيت واستقصى حروف القافية مرتين أو ثلاثا في رثاء الحسين (ع). (173: ديوان ابن منظور أو شعره) جمال الدين محمد بن مكرم الخزرجي الافريقى المصرى (711 630) مؤلف لسان العرب المطبوع (1308 1299) ترجمـه في بغية الوعاة (ص 106) وأورد شعره وقال عنده تشيع بلا رفض. (ديوان ابن المنير) يأتي بعنوان " ديوان عين الزمان " وابن المنير هو ناظم التترية التى مر تخميسها في (ج 4 ص 9). (174: ديوان ابن نباتة) المصرى الشاعر الشـهير من احفاد عبد الرحيم ابن نباتة الخطيب الذى توفى (374) وقد ذكرنا خطبه في (ج 7 ص 187) ونقلنا عن القاضى في المجالس عدة من خطباء الشيعة، وينتهى نسب هذا الحفيد إليه بثمانية آباء، فأنـه جمال الدين أبو عبد الله محمد بن محمد بن محمد بن الحسن بن ابى الحسن بن صالح بن يحيى بن طاهر بن محمد بن عبد الرحيم المذكور. ولد بالقاهرة (686) وتوفى (768). وقد طبع ديوانـه مكررا في (1289) و (1323) كما طبع ايضا ديوانـه الصغير المشـهور " بالمؤيدات " الآتى في حرف الميم كما يأتي " شرح العيون " له. (175: ديوان ابن نباتة) هو أبو نصر عبد العزيز بن عمر بن سعد، شاعر سيف الدولة حمدان وابن الوزير العميد ولد (327) وتوفى (405). (176: ديوان ابن النبيه) أبو الحسن على بن محمد بن الحسن بن يوسف المصرى مادح بنى الايوب. سكن مدة بنصيبين وتوفى (619) عن ستين سنة. طبع ديوانـه باعتناء عبد الله پاشا فكرى بمصر (1280) و (1313) وبيروت (1299) وتوجد نسخ منـه في مكتبات الموصل كما في فهرس مخطوطاتها. (177: ديوان ابن النحاس) فتح الله بن النحاس الحلبي المدنى. ترجمـه في خلاصة الاثر واعلام النبلاء. مات بالمدينة ودفن بالبقيع. طبع ديوانـه بمصر (1290) وبيروت (1313) مع اختلاف فيهما. وتوجد نسخة منـه في مكتبة ابراهيم الچلبى بالموصل كما في فهرس مخطوطات الموصل. (178: ديوان ابن نصار) ويقال له النصاريات أيضا نظمـه الشيخ محمد بن على بن ابراهيم آل نصاو الشيباني أو الشبانى المعروف بابن نصار، كان عالما فاضلا أديبا شاعرا ماهرا من أسرة أدب وعلم، اصلهم من لملوم (بنواحي البحرين) سكنوا النجف لتحصيل العلم وتوفى منـهم بالطاعون الجارف في (1246) قرب أربعين رجلا كلهم طلبة العلم، وتوفى هو في (ج 1292 1) ودفن قرب الباب الطوسى من الصحن الغروى. ترجمـه مفصلا سيدنا الحسن صدر الدين في تكملة امل الآمل وقد لخصنا منـه. وهذا الديوان كله في مراثي الحسين (ع) ونعيه بلسان اهل البادية والعربي المكسر واللسان الدراج المعرف بحسكة. وقد جمع كثيرا منـه السيد المحسن الامين وسماه النعى بلسان الحسكة. وقد تداوله القراء للتعزية فيقرا على المنابر في مجالس العزاء، وقد طبع هذا الديوان بمطبعة المظفرى والحق بـه في الطبع اشعار اخر لبعض الشعراء غير ابن نصار، ولا يخفى أنـه ليس ابن نصار هذا صاحب الديوان من بيت الشيخ العالم الفقيه الشيخ نصار بن احمد العبسى الحكيمي النجفي الذى كان من تلاميذ الشيخ مـهدى الفتونى العاملي النجفي والمعاصر للسيد محسن الاعرجي والشيخ جعفر كاشف الغطا وكان ابنـه الشيخ راضى نصار من تلاميذ الشيخ جعفر، وقد كتب نسخة كشف الغطاء لاستاده وصححه بخطه. واخوه الشيخ سعد بن احمد العبسى ايضا كان من العلماء الاتقياء كما نبه بـه العالم النقى الشيخ عبد الرسول بن الشيخ سعد. قال سيدنا في التكملة ان الشيخ نصار العبسى هو اول من اسس اقامة مجالس التعزية في النجف، ومن عصره كثرت المجالس واجريت سنته حتى يومنا وكانت وفاته حدود (1240). (179: ديوان ابن نصوح) وهو صاحب " دهنامـه " المذكور في (ج 8 ص 284) توجمـه في (لت) و (تش ص 263) وقال أن دهنامـه ليست بجيدة أنشأه للخواجه غياث الدين ابن رشيد الدين وزير السلطان ابى سعيد. وهو معاصر لسلمان الساوجى الشاعر (180: ديوان ابن نوبخت) هو أبو عبد الله أحمد بن عبد الله النوبختى في ماية ورقة ذكره ابن النديم (ص 238). (181: ديوان ابن نوبخت) هو سليمان بن أبى سهل بن نوبخت. في خمسين ورقة. ذكره ابن النديم (ص 237). (182: ديوان ابن نوبخت) هو أبو الحسن على بن احمد بن نوبخت المتوفى (416). (183: ديوان ابن نوبخت) المذكور ايضا وهو صغير الحجم ذكره في " كشف الظنون " بعد ذكر الاولى في (كفظ ج 1 ص 500). (184: ديوان ابن نوبخت) هو أبو الحسين على بن عباس النوبختى. في مائتي ورقة. ذكره ابن النديم (ص 238). (185: ديوان ابن وصيف) هو أبو الحسن (الحسين) على بن عبد الله بن وصيف الناشئ الصغير الحلا البغدادي المولود (271) والمتوفى (360) أو قبلها أو بعدها بقليل في باب الطاق ببغداد. ترجمـه في (جما ج 13 ص 280) وحكى عن الخالع ان الناشئ استنفد عمره في مديح اهل البيت (ع) حتى عرف بهم، واشعاره مدون ومديحه فيهم لا تحصى كثرة، وذكر مولده كما مر ووفاته في (365) وشيع جنازته اهل الدولة كلهم ودفن في مقابر قريش وقبره معروف هناك. وفى معالم العلماء أنـه من مجاهرى شعراء اهل البيت (ع) وحرق بالنار ولعله اراد احراق تربته في (443) كما في ابن الاثير. وفى ابن خلكان أن له تصانيف كثيرة. وبالجملة هو غير خشكناكه الكاتب البغدادي الآتى أنـه كان في موصل وبها توفى. (186: ديوان ابن وصيف) الملقب (خشكناكه) لكاتب كما في فهرس ابن النديم (ص 200) قال ما لفظه: هو من اهل بغداد وكان اكثر مقامـه بالرقة ثم انتقل إلى الموصل، واسمـه على بن وصيف أبو الحسن، كان من البلغاء وألف عدة كتب ونحلها عبدان صاحب الاسماعيلية، وكان لى صديقا وأنيسا وتوفى بالموصل وكان يتشيع وله من الكتب.. إلى قوله: وديوان شعره. ومن ذكر وفاته بالموصل ظهر انـه توفى قبل تصنيف ابن النديهم فهرسه في (377). وعن كتاب طبقات الشعراء تأليف أبى سعيد محمد بن الحسين ابن عبد الرحيم انـه وصفه بعنوان ابى الحسن على بن عبد الله بن وصيف الناشئ المتكلم الشاعر لاهل البيت (ع) والمتوفى (365) وذكر أنـه كان حكاكا ماهرا في صنعه، يحك الفلزات جميعا ولاسيما الذهب حكاجيدا منـها قنديل الذهب الذى صنعه بامر معز الدولة احمد بن على البويهى الذى توفى (366) وبامره حك عليه اسم معز الدولة وتاريخ وقفه له. (187: ديوان ابن هاني) أبى القاسم أو أبى الحسن محمد بن هاني الاندلسي الازدي الشـهيد للتشيع، وقد خنق بكرة الاربعا لسبع ليال بقين من رجب (362) كما في ابن خلكان (ج 2 ص 4) وقال [ ليس في المغاربة من هو أفصح منـه، لامتقديهم ولا متأخريهم بل هو أشعرهم على الاطلاق، وهو عند المغاربة كالمتنبي عند المشارقة، وكانا متعاصرين وكان عمره ستا وثلاثين سنة أو اثنتين واربعين، وديوانـه كبير ولولا ما فيه من الغلو في المدح والافراط المفضى إلى الكفر لكان من احسن الدواوين ] وفى امل الآمل قال فاضل شاعر اديب صحيح الاعتقاد له شعر كثير في مدح الامير (ع) وعده ابن شـهر آشوب في " معالم العلماء " من شعراء اهل البيت (ع). طبع ديوانـه في بولاق (1274) وفى بيروت (1326). ويأتى ديوان ابى الطيب المتنبي واسمـه احمد بن الحسين المتوفى (354). (ديوان ابن هاني الاهوازي) يأتي بعنوان ديوان ابى نواس الحسن بن هاني المولود بالاهواز. (188: ديوان ابن الهبارية) هو نظام الدين أبو يعلى محمد بن محمد بن صالح بن حمزة بن عيسى الهاشمي العباسي البغدادي المتوفى بكرمان في (504) أو (509). وديوانـه كبير في اربع مجلدات كما ذكر في ترجمته. وله الصادح والباغم على وتيرة كليلة ودمنة، نظمـه لسيف الدولة صدقة بن دبيس الشيعي صاحب الحلة في مدة عشر سنين وارسله بيد ولده إليه. فاجزل صلته واسنى جائزته. وذكر السمعاني ان له في رثاء الحسين ومدح آل الرسول (ع) اشعار كثيرة. ومر ديوان ابن دباس الشيعي الذى كان مداعبا مع ابن الهبارية. وراجع ص 1204 (189: ديوان ابن الهرمة) ابراهيم بن على بن هرمة من الشعراء المخضرمين. جمع اشعاره أبو بكر الصولى في خمسماية ورقة. (190: ديوان ابن هندو) أبو الفرج على بن الحسين بن هندو الطبيب الفيلسوف الشاعر تلميذ حسن بن سوار. مدح الصاحب بن عباد واطرى شعره الثعالبي. مات (410 أو 420) (191: ديوان ابن يمين) المير فخر الدين محمود بن يمين الدين الطغرائي الفريومدى الخراساني، مادح طغاتمر خان. قال فصيحى خوافى تلف ديوانـه في فتنة الملوك السربدارية في (763) كما ذكره في مجمع الفصحاء وهفت اقليم وآتشكده ودولتشاه واورد واقوله في مدح الرضا: ببنده ابن يمين گفت دوستى كه توئى * كه شعر توست كه بر آسمان رسيده سرش چرا مديح سراى رضا همى نشوى * كه درون جهان نبود كس بپاكى گهرش بگفتمش كه نيارم ستود اماميرا * كه جبرئيل امين بوده مادح پدرش قال فصيحى خوافى في مجمله في تاريخ وفاته: بود از تاريخ هجرت هفتصد باشصت ونـه * روز شنبه هشتم ماه جمادى الآخرين والف رشيد ياسمى المتوفى (1370) كتابا في شرح احوال ابن يمين، وطبع بطهران في (1303 ش) في (148 ص). وطبع القطعات والرباعيات الفلسفية له سعيد النفيسى بطهران في (1318 ش) في (283 ص) خاليا عن الغزليات، وطبع ايضا ديوانـه في بمبئى في (1865 م) وطبع ترجمته الآلمانية في وينـه عام (1852 م) قال المستر براون انـه يظهر من اشعاره عقايد مالتوزيانيسم ومانى كئيسم. (192: ديوان ابهرى أو شعره) وهو أبو عمرو وزير طغرل بن الب ارسلان السلجوقي. ثم استقال ولبس الصوف وتزهد. ذكره في (تش ص 222). (193: ديوان الابهري) اثير الدين مفضل بن عمر الفيلسوف الابهري من قرى قزوين أو اصفهان، وله الايساغوجى المشـهور المشروح مكررا. ورسالات في المنطق والهيئة والنجوم و " هداية الحكمة " المذكورة في (ج 6 ص 138). وله اضافات على منطق ارسطو. و " حواشى على الملخص " للكاتب، و " تنزيل الافكار " و " كشف الحكمة " و " الحصول " و " الزبدة " و " الاشارات " و " البيان " وغيرها مما ذكر في كشف الظنون و (بهش ص 322) وقال ان له اشعارا. (194: ديوان الخواجه ابى اسحاق أو شعره) بن الخواجه مؤيد مـهنـه، ترجمـه شاه محمد قزويني في (مجن ص 210) وأورد شعره. (ديوان أبى اسحاق اط) ويخفف فيقال بسحاق فيأتي بعنوان ديوان بسحاق. (ديوان ابى اسماعيل) يأتي بعنوان ديوان الخواجه عبد الله الانصاري. (195: ديوان أبى الاسود ظالم بن عمرو الدؤلى) المتوفى بالبصرة بالطاعون الجارف في (69) وله خمس وثمانون سنة ترجمـه في " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر " وترجمـه ابن خلكان (ج 1 ص 241) وذكر تمام نسبه وقال ان في اسمـه ونسبه اختلاف كثير. وذكر الخلاف في وفاته ايضا. قال وله ديوان شعر وذكر بعض شعره وعن ابن النديم انـه جمع شعره الاصمعي وابو عمرو العلا. وقد شك في وجود هذا الشخص في " لغتنامـه الالف 371 " ورايت منـه نسخة في خزانة (العطار ببغداد) يقرب من ماتين وخمسين بيتا اول الموجود منـه. تروحت من رزداق جيئى عشية * وغادرت في رزداق جيئى اخالكا ونسخة منـه في مكتبة (السماوي). (196: ديوان أبى الاسود) الشيباني قال ابن النديم في (ص 232) أنـه في خمسين ورقة فراجعه. (197: ديوان ابى اسحاق الغزى) توجد نسخة تامة منـه كتابتها (994) في مكتبة امين بيك بن ايوب الجليلى بالموصل كما في فهرس مخطوطات الموصل (ص 264). (198: ديوان ابى اسحاق الكسائي المروزى) واسمـه مجدالدين. ولد (341) كان شاعرا عارفا تبعه ناصر خسرو في الزهديات اورد بعض شعره " لغتنامـه الالف 369 ". (ديوان ابى اسحاق الجوبيارى) يأتي بعنوان ديوان الجوبيارى. (199: ديوان ابى البحر الخطى) نسبة إلى خط بفتح الخاء المعجمة وكسرها، من قرى البحرين. هو الشيخ شرف الدين جعفر بن محمد بن الحسن بن على بن ناصر بن عبد الامام العبدى من عبد القيس. ترجمـه في " خلاصة الاثر " و " سلافة العصر 532 " وغيرهما. وفى ديوانـه ما انشائه في (1001) كما في السلافة في اوان صباه وفى ديوانـه ايضا ما انشائه في (1005) وما انشائه (1010) وفى نسخة منـه رأيتها في مكتبة (العطار ببغداد) بعض قطعات انشائه في تاريخ (1028) وفى السلافة انـه توفى في (1028) لكن الظاهر ان هذا تاريخ وفات مساجله السيد ماجد وانـه بقى بعد هذا التاريخ سنين مع تصريح السلافة انـه في (1001) كان في اوان صباه، فلو كان تاريخ وفاته (1028) لكان هو من المختطفين وكان يصرح بذلك في ترجمته، مع انـه في رسالة ترجمة السيد شبر بن ثنوان الحويزى المنضمة إلى مجموعة كلمات الشعراء في كتب التراجم برقم (48) في مكتبة (كاشف الغطاء) ذكر مؤلف الرسالة ان السيد خلف الذى صارواليا بعد موت اخيه السيد مبارك في (1025) طلب من الشيخ جعفر ابى البحر أن يقدم إلى حضرته فلم يقبل منـه الذهاب إليه، ولما اسمل السيد منصور اخاه السيد خلف في (1038) عمل أبو البحر قصيدة واخذها معه إلى ان تلاقى السيد خلف بشيراز، فقرا عليه القصيدة في التسلية بما وقع عليه من الاذى من اخيه السيد منصور، فيظهر انـه كان حيا (1038). ثم ان الشيخ الحر المولود (1033) لم يوصف احدا ممن توفى قبل ولادته بالمعاصرية، مثل السيد ماجد والشيخ البهائي وغير هما، ولكنـه صرح في ترجمة ابى البحر بانـه معاصره فيظهر انـه ادرك برهة من زمن حياة ابى البحر وان وفاته كانت حدود (1040) أو بعدها. و (السماوي) استنسخ بخطه هذا الديوان لكن لا يمكن الوصول إلى نسخته ولا إلى نسخة موقوفة (العطار ببغداد) حتى نطلع بهذه القصيدة المذكورة في رسالة ترجمة الشبر ونعرف حقيقة الحال. أوله [ اما بعد حمدالله الذى جعل الحمد ] ذكر فيه بعض مادة تواريخ ينطبق على (1028) وذكر لي الشيخ محمد صالح ان الموجود عنده قطعة منـه فيها ما عارض بـه قصيدة الشيخ البهائي التى مطلعها: (سرى البرق من نجد فجدد تذكاري). (200: ديوان ابى البركة القندهارى أو شعره) أورد بعض الغازه في (نر ص 524). (201: ديوان ابى البركة) قاضى سمرقند وسبزوار وخراسان. ترجمـه مير على شير في (مجن ص 115 وص 286) وله ولدان شاعران صابر وايوب ابى البركه، ذكرهما في (ص 146 147) وكان قد قرأ الامير بعض شعره غلطا واعترض على الشاعر، فاحتج أبو البركة على الامير وبعث إليه بقطعة يحاججه فيه. وذكره في (گلشن ص 9). (202: ديوان ابى البركات بيهقى أو شعره) وهو مجدالدين. مادح تاج الدين رئيس خراسان. (203: ديوان ابى البركات اللاهورى أو شعره) مر نقل احواله عن " تذكره ء روشن " في (ج 7 ص 263). (204: ديوان الميرزا أبى البقا) ابن المير محمود القهپائى الطباطبائى. ترجمـه معاصره النصر آبادى في (نر ص 103). (205: ديوان المير أبى البقاء الابرقوهى أو شعره) هو ابن الشاه أبى الولى بن أبى الفتح الابرقوهى نزيل اصفهان. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 116)، وأورد شعره. (ديوان أبى البقاء التفرشى) يأتي بعنوان " ديوان بقائي تفرشي ". (206: ديوان ابى بكر الكرماني أو شعره) اورد بعض شعره في (تش ص 118) و (گلشن ص 10). (207: ديوان ابى بكر الطبرخزى الخوارزمي) محمد بن عباس الشاعر الاديب المعروف بالطبرخزى، ابن اخت المؤرخ محمد بن جرير الطبري. له ديوان معروف وطبع رسائله بعنوان رسائل الخوارزمي. سافر إلى الشام واقام بحلب ثم رجع وتقرب عند الصحاب ابن عباد عندما كان بارجان ثم اقام بنيشابور وبها توفى (382). (208: ديوان أبى بكر) ابن عبد الرحمن بن محمد بن شـهاب الدين العلوى الحسينى الحضرمي المولود بقرية حصن آل فلوقه (1262) والمتوفى بحيدر آبادد كن (1341) طبع في سنگاپورا في (1344) وترجمـه في ظهره مفصلا السيد محمد بن عقيل مؤلف " النصايح الكافية " ورثاه السيد أحمد بن عبد الله بن محسن بن علوى سقاف بقصيدة ذكر فيها تصانيفه وادرج في ديوانـه " الثناء العاطر " المذكور في (ج 5 ص 16) والقصيدة الموسومة " سواد العين في رثاء الحسين ". (209: ديوان ابى بكر الروحانى أو شعره) أورد له النصرآبادى لغزا في (نر ص 493). (210: ديوان أبى بكر ميرزا أو شعره) وهو حفيد الامير تيمور گوركان. تركي، ذكره في (لط ص 124). (211: ديوان ابى تراب بيك الكاشانى) ذكر النصرآبادى في (نر ص 497) ان ديوانـه يقرب من الفى بيت. ثم أورد بعض الغازه الفارسية راجع ديوان فرقتي. (212: ديوان الميرابى تراب العلوى) الطبيب بهمدان، من السادة الصحيح النسب ترجمـه معاصره الصادق المولود (940) في (الخواص ص 80) واورد نموذج شعره. وذكر ان مصاحبه المولى حيرتي الهروي فرق ديوانـه والقاه في رودخانـه (النـهر الكبير) وياتى ديوان ولده المير بزمى. (ديوان) مير ابى تراب المتخلص بمحروم ياتي. (ديوان ابى تراب) يأتي بعنوان " ديوان جوزاء " ومر بعنوان " دلگشا ". (213: ديوان) أبى تمام حبيب بن اوس الطائى مادح اهل البيت (ع) وصاحب الحماسة الاولى والثانية المذكورتين في (ج 7 ص 84 83) وقد جمعها بنفسه كما بيناه مفصلا واما ديوانـه فلم يكن مرتبا إلى ايام الصولى الذى مات (243) فرتبه هو على الحروف وشرحه كما يأتي في الشين في ثلاثماية ورقة. وبعد ترتيب الصولى رتبه على بن حمزة الاصفهانى ايضا فجود فيه على غير الحروف بل على الانواع كما ذكره ابن النديم (ص 235) وكذا ابن خلكان في (ج 1 ص 123) وليس مرادهما من الاصفهانى على بن حمزة البصري التميمي الذى دون شعر ابى طالب كما يأتي، بل المراد منـه هو أبو الحسن على بن حمزة بن عمارة بن حمزة بن يسار بن عثمان الاصفهانى، الذى ترجمـه مع ذكر نسبه كذلك في " معجم الادباء " قبل ترجمة البصري في (ج 13 ص 203) وحكى فيه عن حمزة بن الحسن صاحب " تاريخ اصفهان " أن عثمان جد على بن حمزة هذا هو والد أبى مسلم الخراساني المقتول في (127) وانما سمى بعثمان بعد اسلامـه [ اقول المشـهور من اسم ابى مسلم الخراساني هو عبد الرحمن بن مسلم الخراساني ] إلى ان قال: وكان بين على بن حمزة الاصفهانى هذا وأبى الحسن بن طباطبا محمد بن احمد المتوفى باصفهان في (322) مفاوضات طوال وجوابات لجماعة من شعراء اصفهان، يوجد نسخة ترتيب الصولى في مكتبة (شيخ الاسلام بزنجان) وفى الخزانة المصرية أيضا بخط قديم، وقد طبع ترتيب على بن حمزة الاصفهانى مكررا في (1292) في القاهرة وفى (1323) و 1889 في بيروت، وفهرس الانواع (1) المديح (2) الهجاء (3) المعاتبات (4) الاوصاف (5) الفخر (6) الغزل (7) المراثى ورأيت من مخطوطه نسخة في خزانة (العطار ببغداد) وهى بخط السيد حسين بن السيد محمد الزينى فرغ من كتابتها (2 شعبان 1200) وعدد ابياته سبعة آلاف وثلثماية وثمانين بيتا. ونسخة اخرى مخرومة في مكتبة السيد عبد الحسين بكربلا. ومن شعره في الرائية الغديرية: ويوم الغدير استوضح الحق اهله * بفيحاء لا فيها حجاب ولا ستر (214: ديوان أبى جابر الغزنوى أو شعره) كان يمدح بهرام شاه ابن السلطان مسعود الغزنوى بخراسان. ذكره (تغ: 7). (215: ديوان ابى حامد الكرماني أو شعره) ذكره في (تش ص 118). ولعله حامد. (216: ديوان أبى الحب) للخطيب الشيخ محسن بن الحاج محمد الحويزاوى الحائري المتوفى بها في (1305) كان متكلما شاعرا. وكان ديوانـه عند ولده الخطيب في الحائر الشيخ حسن أبى الحب وانتقل منـه إلى ولده الخطيب المعاصر الشيخ محسن ابن الحسن بن محسن ابى الحب المتوفى في اوائل (1369). (217: ديوان ابى الحسن الانجوى أو شعره) للسيد الميرزا ابى الحسن بن المير محمد قاسم من السادة الانجوية بشيراز، جاء إلى اصفهان واشتغل بتحصيل العلوم مدة ثم عاد إلى شيراز كما ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر ص 188) وأورد جملة من غزله ورباعياته. (ديوان ميرزا ابى الحسن بيگانـه) يأتي بتخلصه بيگانـه. (ديوان ميرزا ابى الحسن تسلى) يأتي بتخلصه. (218: ديوان الحاج ابى الحسن ترك أو شعره) ترجمـه في (مجن 116) وقال انـه ليس له نظير في فن المعما. (219: ديوان أبى الحسن التهامى) العاملي الكاتب الشاعر الشـهير على بن محمد بن الحسن بن محمد بن الحسن بن عبد العزيز. ترجمـه الباخزرى في دمية القصر وابن خلكان وأمل الآمل ونسمة السحر. توفى بمصر في (9 ج 416 1) وله في رثاء ولده: [ حكم المنية في البرية جار ] إلى قوله [ يا كوكبا ما كان اقصر عمره ] طبع ديوانـه بالاسكندرية (1893 م) وهو غير التهامى الذى عده ابن شـهرآشوب من شعراء اهل البيت فانـه الشجاع بن منصور التهامى. (ديوان ابى الحسن جلوه) يأتي بعنوان " ديوان جلوه ". (220: ديوان ابى الحسن الخرقاني أو شعره) وهو بسطامى من مشاهير العرفاء. ذكر له في التذاكر اشعارا كثيرة. ترجمـه في النفحات ص 275 وقال مات (425). (221: ديوان أبى الحسن شيرازى أو شعره) هو من سادات شعراء عهد الشاه سليمان. ذكره في (گلشن ص 10) وأورد بعض شعره. وكذا في قاموس الاعلام التركية. (222: ديوان ابى الحسن الفراهانى الحسينى أو شعره) ترجمـه معاصره النصر آبادى في (نر ص 276) وأورد جملة من اشعاره وذكر من تصانيفه شرح ديوان الانورى المشـهور الموجود نسخته بمكتبة المشكاة كما في فهرسها لابنى (ج 2 ص 129 125). (ديوان أبى الحسن الكرماني) يأتي بعنوان تخلصه " ديوان نعمت على الكرماني ". (223: ديوان ابى الحسن مـهنـه الخراساني أو شعره) وهو ابن احمد مـهنـه، واستاد افضل الدين كان مدرسا بكاشان كما في (تغ ص 4). (224: ديوان ابى الحسين الجزائري) موجود في مكتبة (السماوي). (225: ديوان ابى حفص الخوزى أو شعره) وهو ابن الشيخ عبد الله الخوزى المتوفى (472) من المعاصرين للشيخ أبى سعيد أبى الخير. اورد له رباعية في " رياض العاوفين ص 69 ". (226: ديوان ابى حنيفه ء اسكافي المروزى) قال في (تش ص 130) أنـه من تلامذة المعلم الثاني ابى نصر الفارابى وذكر له اشعارا. وقال في (تغ: 7) أنـه توفى (386). (227: ديوان ابى حنيفة المغربي) هو نعمان بن محمد نزيل مصر والمتوفى بها (363) مؤلف دعائم الاسلام وغيره وقد استقصى تصانيفه في نيف واربعين، الاستاذ ايفانوف في كتابه المرشد إلى ادب الاسماعيلية وذكر منـها الارجوزة في العقايد وقصيدة ذات المحنة وقصيدة ذات المنن والقصيدة المختارة والقصيدة المنتخبة في الفقه. (ديوان ابى حيان الشيرازي) المتخلص بمانى يأتي. (228: ديوان ابى دهبل) الجمحى (الجماحى) وهب بن ربيعة (زمعة) من شعراء قريش وتوفى (63) ذكر الشريف المرتضى علم الهدى في الغرر والدرر: ان له مراثي الحسين (ع) وذكر في بعض المجلات أنـه طبع بمباشرة بعض الالمانيين. (229: ديوان ابى ذئب) الموجود في مكتبة السماوي. (230: ديوان ابى ذر البوزجانى أو شعره) من قدماء العرفاء ترجمـه في " النفحات ص 322 " و " رياض العارفين ص 68 " وأورد شعره العربي والفارسي. مات (387). (231: ديوان ابى رجاء أو شعره) وهو الشاه شـهاب الدين الغزنوى. ذكره في (تغ: 7) وقال انـه توفى (597) وكان معاصر بهرام بن مسعود. (232: ديوان الميرزا ابى سعيد أو شعره) هاجر من ايران بلاد الهند وتقرب عند السلطان شاهجهان. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 61) وأورد بعض شعره، وكذلك في (گلشن). (233: ديوان ابى سعيد برغش أو شعره) الشيرازي من العرفاء واصحاب شـهاب الدين السهروردى ترجمـه في نفحات الانس ص 422 و " رياض العارفين ص 285 " واورد له رباعية. (234: ديوان الخواجه ابى سعيد مـهنـه أو شعره) ابن الخواجه مؤيد الديوانـه، من احفاد أبى سعيد ابى الخير. ترجمـه في (تش ص 131) و (مجن ص 104 و 277) واورد شعره ويظهر منـه انـه من المعاصرين للمير على شير الذى توفى (906) وكان يبكى عند انشاد شعره. (235: ديوان السلطان ابى سعيد ابى الخير) وهو فضل الله بن أبى الخير المعاصر للشيخ الرئيس ابى على سينا والمتوفى (14 شعبان 440) وترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش ص 317) والجامى في النفحات 277 واورد بعض رباعياته الكثيرة في رياض العارفين ص 48 وترجمـه في نامـه ء دانشوران (ج 1 ص 608) وذكر ان عمره الف شـهر. ودفن بنيشابور. وفى بعض الكتب انـه توفى بمـهينة ودفن بها. (236: ديوان ابى سعيد كاليبى الهندي أو شعره) وهو من المرتاضين في الهند. ترجمـه في " رياض العارفين ص 283 " واورد شعره وترجمـه في (گلشن ص 10) وقال: جاء من ايران إلى الهند وتقرب عند شاهجهان ثم اعتزل عن المناصب. (237: ديوان ابى شكور البلخى أو شعره) وهو من شعراء نصر بن احمد السامانى. ذكر شعره في اكثر التذاكر ومات (334). (238: ديوان أبى الشيص) هو أبو جعفر محمد بن عبد الله بن رزين بن سليمان الخزاعى الشـهيد في (196) وهو ابن عم دعبل بن على بن رزين بن سليمان الخزاعى قال ابن النديم في (ص 230) ان شعره نحو خمسين ورقة، عمله ورتبه الصولى الشطرنجى المتوفى (243) ومر ديوان ولده ابن ابى الشيص المسمى بعبدالله بن محمد. حكى سيدنا في تأسيس الشيعة عن ابى خالد العامري انـه قال لابن المعتز. من اخبرك بانـه كان في الدنيا أشعر من ابى الشيص فكذبه، والله لكان الشعر اهون عليه من شرب الماء على العطشان. وكانت ولادة دعبل (148) ووفاته (245) كما ذكره النجاشي في ترجمة اخ دعبل وهو على بن على ابن رزين الذى ولد (172) وتوفى (283) وكان عمره (111) كما ذكره ولده اسماعيل ابن على في ترجمته. (239: ديوان أبى طاپو) هو الأديب السيد مـهدى بن محمد بن الحسن بن ابراهيم بن ناصر بن قاسم الموسوي البغدادي النجفي المولود (1277) والمتوفى في (1329) جمعه الشيخ عبد المولى بن الشيخ عبد الرسول بن الشيخ نعمة بن علاء الدين بن امين الدين ابن محيى الدين الطريحي النجفي. وقد اشرنا إلى أرجوزته في المعاني والبيان الموسومة باللؤلؤ والمرجان في (ج 1 ص 497) وأرجوزة في سلسلة نسبه كما ذكره ولده السيد صالح وذكرناها في (ص 479) وله ارجوزة في المنطق واخرى في الشطرنج. (240: ديوان الميرزا ابي طالب القمى أو شعره) وهو ابن الميرزا ابراهيم الرضوي القمى القاضى بها برهة والمفوض إليه الخطابة بمسجد الامام العسكري. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 78) وأورد جملة من شعره. (241: ديوان مولانا ابى طالب البدخشانى أو شعره) كان نزيل هرات للتحصيل. أورد شعره في (لط ص 70). (ديوان الحكيم أبى طالب التبريزي) المتخلص بطالب يأتي. (242: ديوان الميرزا أبى طالب الفندرسكى) الاصفهانى الشاعر الذى تمم " حمله ء حيدري " نظم باذل الخراساني المتوفى (1124) كما مر في (ج 7 ص 92). (ديوان المير أبى طالب) سبط المير الفندرسكى اسمـه " غزوات حيدري " وآخر اسمـه ساقى نامـه. ويمكن اتحاده مع ما قبله. (243: ديوان أبيطالب) وذكر اسلامـه. وهو أبو طالب بن عبد المطلب ابن هاشم بن عبدمناف إلى آخر نسب النبي صلى الله عليه وآله جمعه على بن حمزة البصري التميمي اللغوى المكنى بابى نعيم والمتوفى صقلية (سيسيل) في شـهر رمضان (375) وصلى عليه قاضى صقلية في الجامع وكبر عليه خمسا كما ارخه كذلك في (جما ج 13 ص 209) وهو متأخر عن على بن حمزة بن عمارة الاصفهانى الذى عمل ديوان أبى تمام، كما اشرنا إليه عند ذكر ديوان أبى تمام، وقلنا ان الاصفهانى كان معاصرا مع ابن طباطبا الاصفهانى الذى توفى (322) وبينـهما مفاوضات طوال وجوابات لجماعة من شعراء اصفهان. والبصرى التميمي توفى بعد ابن طباطبا بنيف وخمسين سنة. ويروى في ما جمعه من شعره الدال على اسلامـه في هذا الديوان عن أبى محمد هرون بن موسى التلعكبرى المتوفى (385) بأسانيده وعن جمع آخر من مشايخ الشيعة ومن أسانيده العالية روايته عن محمد بن الحسن بن دريد صاحب الجمـهرة والمتوفى (321) وهو رواه عن والده الحسن بن دريد، وهو عن هشام بن محمد بن السائب الكلبى الذى توفى (206). وقد رأيت نسخة منـه في خزانة (العطار في بغداد) كتبها لنفسه في اصفهان المولى كلبعلى بن جواد الكاظمي وفرغ من الكتابة في (22 رمضان 1071) وقد ذكرناه مختصرا في (ج 2 ص 513) (1) بعنوان ايمان ابى طالب. (ديوان) أبيطالب الذى جمعه أبو هفمان المـهزمى. ياتي في حرف الشين بعنوان شعر أبى طالب كما يعبر عنـه به. (244: ديوان الخواجه ابى طاهر أو شعره) وهو ابن الخواجه عبد الله مـهنة. ترجمـه في (لط ص 105) واورد مطلع غزله. وفى بعض النسخ ظاهر بالمعجمة. (245: ديوان أبى الطفيل) الصحابي عامر بن واثلة الكنانى. ادرك ثمان سنين من حياة النبي صلى الله عليه وآله ولد في عام أحد، وهو آخر من مات من الصحابة كما في مختصر الذهبي انـه مات (110). ترجمـه الكشى والشيخ الطوسى في رجاله مرة في أصحاب النبي صلى الله عليه وآله وأخرى في اصحاب أمير المؤمنين (ع) وذكر في بعض المجلات ان بعض الالمانيين باشر طبع ديوانـه وهو غير ديوان عامر بن الطفيل الشاعر الجاهلي وابن عم لبيد، المطبوع مع ديوان عبيد بن الابرص كما في (جمط ص 1261) وغير ديوان طفيل بن عوف الغنوى الشاعر الجاهلي المتوفى اول البعثة، وهو صغير مطبوع مع ديوان طرماح بنفقة لجنة تذكار الكتب بانگلترا وترجمـهما إلى الانگليزية (كرنكو) كما في بعض الفهارس. ومن (1) وقد وقع هناك غلطا في (ص 15) فالصحيح [ ليس له ] بدل [ وله ايضا ]. شعر أبى الطفيل هذا في ديوانـه ما رثى بـه ولده طفيل بن عامر احد الشجعان الخارج مع ابن الاشعث في ثورته على الحجاج بالعراق وقد قتل في وقعة يوم الزاوية عام (82) فرثاه أبوه بقصيدة مطلعها: [ خلى طفيل على الهم فانشعبا ]. (246: ديوان أبى الطيب المتنبي) هو أحمد بن الحسين بن الحسن بن عبد الصمد الجعفي الكندى الكوفى المولود بها (303) والمقتول (354) عده القاضى في " مجالس المؤمنين " من شعراء الشيعة وذكر بعض شعره الدال عليه وترجمـه في " نسمة السحر " وذكر أن له قصايد في مدح أمير المؤمنين (ع) سماها العلويات. طبع ديوانـه مكررا مع الشرح وبغير شرح وذكر في " جمط ص 1616 " تواريخ كل طبع وخصوصياته واما شروحه فقد حكى ابن خلكان عن بعض مشايخه انـه وقف على اكثر من اربعين شرحا له. وذكر في " كشف الظنون " جملة من الشروح وقال ان الاكثر فائدة منـها هو شرح ابى الحسن الواحدى على بن احمد المتوفى (468) ومن شعره في ديوانـه المطبوع قوله وتركت مدحى للوصي تعمدا * إذ كان نورا مستطيلا شاملا (247: ديوان ابى العباس الارسجى أو شعره) مدح الامير نصر بن احمد السامانى في الليلة الحادية والثلاثين من السده التى كان يقام رسومـها سنويا، بقصيدة أولها: مـهتر آباد خدايا ملك بغدادا * شبك سى ويكم بر تو مبارك بادا كذا ذكره في " ثمار القلوب ص 147 " للثعالبي المطبوع (1908 م). (248: ديوان ابى العباس البخاري أو شعره) وهو فضل بن العباس من شعراء بخارا، المعاصر لرودكى وقد رثا نصربن احمد ونوح بن منصور السامانى. وقد ذكر شعره في التذاكر، مات عام (200) كما في (تغ ص 5). وأظنـه عين ما قبله. (249: ديوان ابى عبد الله الشيرازي أو شعره) وهو من قدماء العرفاء. ترجمـه في " رياض العارفين ص 68 " وذكر بعض شعره وانـه توفى (391) عن (124) سنة. (ديوان ابى العرفاء الخوارزمي) ذكره في (تش ص 311) وقال انـه من رجال التصوف وأظنـه أبو الوفاء. (250: ديوان ابى العلا الگنجوى) وهو أستاد الخاقانى الشروانى وأبى زوجته ترجمـه في (دجا ص 27) وترجمـه على شير في (مجن ص 328) و (لت ص 41) و (تش ص 51). كان ملك الشعراء في عهد ملوك شيروان وديوانـه مشحون بمدائحم ومات (554) كما في (تغ ص 5). (251: ديوان) أبى العلاء المعرى أحمد بن عبد الله بن سليمان المولود بمعرة النعمان (363) والمتوفى بها (449) ترجمـه في " نسمة " وله دواوين سقط الزند ولزوم مالا يلزم والمنتخبات منـه، كلها مطبوعات، ولها شروح يأتي في محالها. واورد سيدنا في تأسيس الشيعة شواهد تشيعه. وذكره ابن شـهر آشوب في آخر شعراء أهل البيت. وكتب ابن ابى جوادة المتوفى (660) في تبرئة المعرى عمارمى بـه كتابا سماه " دفع الظلم والتحرى على ابى العلاء المعرى ". والف في تبرئته ايضا كتاب صرف المعرة عن المعرى تأليف السيد العالم ابى على المعروف بابن حاجب الدار وهو مظفر بن الحافظ لكتاب الله فضل بن يحيى المنتهى نسبه إلى اسحاق بن الامام جعفر الصادق (ع) ذكر في " عمدة الطلاب " (ص 242) طبع النجف و (ص 240) طبع الهند. (ديوان ابى على بن سينا) الشيخ الرئيس مر بعنوان " ديوان ابن سينا ". (252: ديوان ابى على الرودبارى أو شعره) وهو أحمد بن محمد بن قاسم بن منصور من العرفاء ومريد الشيخ أبى القاسم جنيد البغدادي ترجمـه في رياض العارفين ص 64 وأورد شعره العربي. (253: ديوان ابى على المصرى أو شعره) وهو الحسن بن أحمد، كان من العرفاء ومن مريدي الشيخ أبى على الرودبارى. ترجمـه في (رياض العارفين ص 65) وأورد شعره العربي. (ديوان أبى الغازى) السلطان حسين ميرزا باى قرا. يأتي بعنوان تخلصه الحسينى السلطان حسين. (254: ديوان ابى الغوث) اسلم بن مـهوز المنبجى المعاصر للبحتري المنبجى الطائى الذى مات (286) قال ابن عياش الجوهرى في مقتضب الاثر (ص 53) ان ابا الغوث المنبجى كان شاعر آل محمد صلى الله عليه وآله وكان البحترى يمدح الملوك وهذا يمدح آل محمد ثم أورد الجوهرى قصيدة من قصايد أبى الغوث التى انشدها البحترى عن أبى الغوث وهى في مدح آل محمد وذكره الائمة الاثنى عشر (ع) إلى تمام خمسة عشر بيتا. وقال وهى طويلة كتبنا منـها موضع الحاجة فيظهر منـه أن ديوان ابى الغوث في مدايحهم. وقد مر حماسة البحترى في (ج 7 ص 89) ويأتى ديوانـه المطبوع مكررا. (255: ديوان الملك ابى الفتح أو شعره) وهو اخو الملك حمزة. أورد شعره في (نر ص 37). (256: ديوان ابى الفتح البستى) على بن محمد بن الحسين بن يوسف بن محمد بن عبد العزيز الكاتب الشاعر المتوفى (400) أو (401) طبع في بيروت (1294). ولد في بست بسجستان وهو من شعراء اليتيمة) وعده ابن شـهر آشوب من شعراء اهل البيت (ع) في (معالم العلماء ص 141) من طبقة المتقين منـهم. وهو صاحب القصيدة النونية المترجمة والمشروحة بشروح كثيرة مطلعها [ زيادة المرء في دنياه نقصان ] وله قصيدة في مدح ابى الطيب محمد بن على الكاتب البيهقى كما في " تاريخ بيهق ص 71 " فيها قوله المشعر إلى عقيدته: معاشر الناس أو عواما أبوح بـه * اسماعكم انـه من خير اقوالي محمد وعلى ثم بعدهما * محمد بن على ركن آمالى وله شعر فارسي أيضا نقله في " مع ج 1 ص 7 ". (257: ديوان المير أبى الفتح السبزواري أو شعره) العالم الحكيم المقتدى لاهلها ترجمـه معاصره سام ميرزا في (ص 36 تس). (ديوان ابى الفتح) مر بعنوان ديوان ابن التعاويذي. (ديوان ابى الفتح كشاجم) مرفى (ج 5 ص 7) بعنوان " الثغر الباسم " وله " خصائص الطرب " المذكور في (ج 7 ص 169) وقال ابن خلكان في (ج 1 ص 201) ان السرى بن احمد الرفاء كان يدس في ديوان كشاجم احسن شعر الخالديين لمعاداته معهما فيوجد في بعض نسخ ديوان كشاجم زيادات. (258: ديوان الحكيم ابى الفتح اللاهجى) ابن الحكيم الدوانى كذا ترجمـه في (نر ص 376) وذكر له مثنوى " مظهر الاسرار " ومثنوى " ضياء النيرين " وأورد بعض غزلياته وقال في (تغ ص 5) أنـه كان معاصرا لجلال الدين اكبر پادشاه ومات (999). (259: ديوان ابى الفتح گيلانى أو شعره) وهو أبو الفتح الطبيب ابن ملا عبد الرزاق. جاء من وطنـه إلى الهند ومعه الحكيم همام ونور الدين القرارى في (983) وتقرب عند اكبر پادشاه. ومات في (7 رمضان 997) حين السفر إلى كابل في حسن ابدال. ذكره في (گلشن 13 12) وأورد بعض شعره. واظنـه هو أبو الفتح الدوانى المذكور آنفا. (ديوان أبى فراس الفرزدق) همام بن غالب بن صعصعة التميمي يأتي " ديوان فرزدق ". (260: ديوان أبى فراس) الحارث بن ابى العلاء سعيد بن حمدان بن حمدون الحمدونى ابن عم ناصر الدولة وسيف الدولة ابني حمدان الملقب بملك الشعراء. كان الصاحب بن عباد يقول: بدء الشعر بملك وختم بملك، يعنى بامرء القيس وأبى فراس. وله الميمية الموسومة بالشافية (1) في نصرة الائمة من آل محمد ردا على ابن المعتز الناصب لهم ولد (320) وختم له بالشـهادة في (357) ورتب ديوانـه الشيخ أبو عبد الله الحسين بن خالويه نسخة قديمة منـه عند الفاضل الاردوبادى في النجف. وطبع في بيروت بالمطبعة السليمية في (1873 م). (ديوان ابى الفرج) مر بعنوان " ديوان ابن التعاويذي " لانـه يكنى بابى الفرج أيضا. (262: ديوان ابى الفرج الرونى) نسبة إلى رون من قرى نيشابور المعاصر للامير مسعود سعد سلمان المتوفى بعد (515) ويقال انـه تسبب لحبسه في حصار ناى الذى مر ذكره في (ج 7 ص 23) وهو فارسي طبع في مطبعة أرمغان بمباشرة وحيد الدستكردى وتصحيج چاپكين الروسى في (180 ص) في (1304 ص) وذكر في " مع ج 1 ص 70 " أن ديوانـه يقرب من الفى بيت، موجود عنده ونقل جملة من اشعاره. (263: ديوان ابى الفضل الطهراني) احمد بن ابى القاسم الكلانترى ابن محمد على بن هادى النوري الطهراني ولانتسابهم إلى م محمود خان كلانتر الذى صلبه ناصر الدين شاه في عام المجاعة، لقبوا بكلانترى. وله " حاشية رجال النجاشي " المذكور في (ج 6 ص 88) و " حاشية المكاسب " و " الدر الفتيق " وهذا الديوان، ويشتمل على القصائد العربية والفارسية. توجد نسخة الاصل عند ولده الميرزا محمد بطهران وقد قام بتصحيحه وطبعه السيد جلال الدين المحدث الارموى بطهران في (1370). (ديوان أبى الفضل أحمد) ابن الحسين الشـهير ببديع الزمان الهمداني. يأتي باسمـه (هامش صفحه 47) (1) وقد شرحها كثيرون، منـها شرح يسمى شافية ابى فراس في مناقب آل الرسول ومثالب بنى العباس امر بتأليفه أبو جعفر محمد بن امير الحاج الحسينى. توجد نسخته بخط الشيخ حسن بن محمد بن النصار الشيباني النجفي كتبه بالنجف في (11 شوال 1217)، عند مرتضى المدرس بطهران. المشـهور بديع الزمان. (264: ديوان ابى الفضل مـهنـه أو شعره) وهو من شعراء مـهنـه بخراسان ومن اولاد ابى سعيد ابى الخير كما في (تغ ص 6). واظنـه هو أبو سعيد المذكور واخ ابى القاسم الآتى. (265: ديوان) الميرزا ابى القاسم بن المولى حسين الشفتى الشـهير بالمحقق القمى صاحب " جامع الشتات " المذكور في (ج 5 ص 59). هو عربي وفارسي حكاه صاحب الروضات عن بعض أرحامـه مصرحا بأنـه يقرب من خمسة آلاف بيت. (266: ديوان) الشيخ أبى القاسم بن عبد الحكيم الكاشانى نزيل بمبئى. ذكر ولده الشيخ محمد حسن أنـه ولد في النجف (1275) وتوفى بها (1351) وقال انى جمعته وسميته بمنظومات الشيخ. ويزيد على الفى بيت فارسي وعربى. (267: ديوان) المير أبى القاسم الفندرسكى من أعاظم السادات، السماكى الاستر آبادي. سافر إلى الهند وعاد الى اصفهان في عصر الشاه صفى فاكرم قدومـه وكان بها إلى أن توفى ودفن بمقبرة باباركن الدين في اصفهان. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 152) وأورد بعض شعره منـها القصيدة التى مطلعها: چرخ با اين اختران نغز وخوش وزيباستى * صورتي درون زير دارد هرچه درون بالاستى وأورد القصيدة بتمامـها مع بعض اشعاره في " رياض العارفين ص 276 ". (ديوان) الميرزا أبى القاسم بن المير السيد على البيضاوى الشولستانى يأتي بعنوان تخلصه (قاسم). (268: ديوان الخواجه ابى القاسم أو شعره) وهو ابن الخواجه شـهاب الدين أحمد الخوافى. ترجمـه في " لط ص 149 " وأورد شعره. قال في (تغ ص 6) انـه كان خطاطا بالنستعليق. (269: ديوان الخواجه أبى القاسم مـهنة أو شعره) وهو أخ الخواجه أبى الفضل مـهنة المتخلص بقاسمى. ترجمـه لطائف نامـه (ص 145) وأورد شعره. (270: ديوان ابى القاسم الاستر آبادي أو شعره) ذكره في (تغ: 6) وقال: كان من شعراء عهد الشاه عباس الاول الصفوى. (ديوان أبى القاسم الذهبي) الشيرازي يأتي بعنوان ديوان ذهبي. (ديوان ابى القاسم الكازرونى أو شعره) ذكره في (تغ: 6) وقال انـه من شعراء عهد الشاه عباس الاول. ولعله المذكور آنفا والآتي بعنوان تخلصه " قاسم ". (ديوان ابى القاسم قائم مقام) يأتي بعنوان " ديوان قائممقام " ومر الجهادية في (ج 5 ص 296) ومر له انشاء قائم مقام في (ج 2 ص 393) توجد نسخة من هذا الديوان في تبريز في مكتبة الحاج محمد آقا النخجوانى أوله. نوبهار هست بيا که تا طرب از سر گيريم * سال نو بار غم كهنـه زدل بر گيريم (271: ديوان السيد أبى القاسم) المعاصر ابن الامير السيد محمد السنگلجى بن الآقا السيد صادق الطباطبائى ولد (1287) فيه المدايح والمراثي والمواعظ بالفارسية والعربية كما حكاه لنا السيد محمد على هبة الدين الشـهرستاني. (272: ديوان أبى القاسم ميرزا أو شعره) وهو ابن النواب ميرزا محسن الرضوي وسبط الشاه عباس الماضي. ترجمـه في (نر ص 11) وأورد شعره. (273: ديوان المير أبى الكريم الفراهانى أو شعره) وهو أخ المير أبى الحسن نزيل شيراز ترجمـه في (نر ص 383) وأورد بعض شعره. (277: ديوان ابى المحاسن الحائري) وهو الشيخ محمد حسن بن حماد بن محسن الجناجى القاطعي الكربلائي الفاضل الاديب وزير المعارف في بغداد سابقا. تلمذ على الميرزا محمد حسين الشـهرستاني المتوفى (1315) والشيخ كاظم الهر الحائري المتوفى (1330) إلى ان توفى فجأة في (1334) كما ذكره صاحب " الادب العصرى " لكن رأيت نسخة خط الناظم عند الشيخ محمد على يعقوب الخطيب النجفي ليس مرتبا على الحروف، وفيه تواريخ ومراثي، ومنـها رثاء السيد اسماعيل الصدر المتوفى بالكاظمية (18 ج 1338 1). (275: ديوان أبى المعالى الاصفهانى أو شعره) كان من الادباء ومشرف اصطبل الشاه عباس الاول الصفوى كما في (تغ: 6). (276: ديوان أبى المعالى الرازي) المعروف بده خدا الرازي المتوفى (541) كان معاصر الحكيم سنائى. ترجمـه في (مع ج 1 ص 79) واطراه وأورد بعض قصايده في مدح الائمة منـها قوله في قصيدته البائية: زأوليا بامارت جز أو كه بود سزا * زمصطفى بامامت جز أو كه يافت خطاب بمصطفى نرسى که تا بمرتضى نشوى * مقال اين بنمايد تو را مدينـه وباب (ديوان الملا ابى المعالى) الخوافى المتخلص بسامعي ياتي. (277: ديوان ابى المعالى الرازي أو شعره) ذكره في (تغ: 7) وقال انـه معاصر نادر شاه، ولا يخلو شعره من لطف. (278: ديوان أبى المعالى النحاس أو شعره) وهو اصفهاني توفى (512) ترجمـه في (مع ج 1 ص 78) وأطرى فضله وأورد بعض شعره، منـها قوله في التحسر على آل الرسول. گرهمـه ساله بود كامروا مردم نيك * بعد چه بود آن همـه ناكامى پيغمبر وآل (279: ديوان ابى المعالى شوشتري أو شعره) وهو أخو علاء الملك المرعشي الشوشترى. ذكره (گلشن 13) وقال ان له غير هذا الديوان الفارسى رسالة في العدالة، وتفسير سورة الاخلاص، وانموذج العلوم. (280: ديوان ابى المفاخررازى أو شعره) كان معاصرا للخاقاني الشاعر (م 502) وكان له مع الخاقانى مراسلات. ذكره دولتشاه في الطبقة الثانية وقال كان معاصرا للسلطان غياث الدين محمد بن ملكشاه السلجوقي وكان فاضلا اديبا. (ديوان المير أبى المكارم) وتخلصه حاضرى يأتي انـه من نقباء المشـهد الرضوي. (281: ديوان أبى نزار) الملقب بملك النحاة الحسن بن صافى بن نزار بن الحسن التركي المولود ببغداد بالجانب الغربي بشارع دار الرقيق في (489) وتوفى بالشام ودفن بباب الصغير في (الثلثاء ثامن شوال 568) كذا ارخه ابن خلكان (ج 1 ص 135) قال وله ديوان شعر. وذكر بعض شعره وفى (كفظ) عند ذكر كتابه العمدة في النحو، عبر عنـه بملك الرافضة. (282: ديوان الخواجه ابى النصر أو شعره) وهو ابن الخواجه مويد مـهنة ذكر في (لط ص 105) انـه من أهل الصلاح وأورد شعره والقزويني ترجمـه بضده في (مجن ص 279) وكان معاصرا للسلطان حسين ميرزا باى قرا (م 911) كما في (تغ: 8). (287: ديوان أبى نواس الحسن بن هاني بن عبد الاول بن الصباح على خلاف في سلسلة آبائه، الحكمى الدمشقي الاصل المولود في أهواز (145) أو (146) أو غير ذلك على خلاف فيه. توفى ببغداد سنة خمس اوست أو ثمان بعد التسعين والماية أو غير ذلك إلى تمام المائتين. وظاهر الاخبار بأنـه أدرك الامام الرضا مع المأمون ومدحه كثيرا ينفى هذه الاقوال المتخالفة كلها، بل يظهر منـها أنـه عاد مع المأمون إلى بغداد في (202) وتوفى بها. وتشيعه يظهر مما رواه الشيخ الصدوق من اشعار مدحه. وعده ابن شـهر آشوب من شعراء اهل البيت المجاهرين. وجزم بتشيعه صاحب الرياض ومؤلف نسمة السحر. واعتذر الشيخ أبو على الحائري في منتهى المقال عما ينسب إليه من المنكرات بعدم ثبوت شئ منـها، وحكم بانـه من خلص المحبين. وقد عمل شعره جماعة من أهل الادب من الاصحاب. ذكرهم سيدنا الحسن في تأسيس الشيعة، منـهم الشيخ أبو يوسف يعقوب بن اسحاق السكيت، جمعه في ثمانماية ورقة على عشرة أنواع. والشيخ أبو الحسن على بن محمد الشمشاطى كتب أخبار أبى نواس والمختار من شعره والانتصار له. وصنف فارس بن سليمان أبو شجاع الارجانى كتاب " مسند أبى نواس " وعمل شعره على الانوار العشرة أيضا يحيى ابن الفضل. وكذا أبو سعيد السكرى لكنـه لم يتجاوز مقادر ثلثيه في ألف ورقة. وابو بكر الصولى عمله على الحروف وأسقط المنحول منـه. وكذا على بن حمزة الاصفهانى. وابراهيم ابن أحمد الطبري المعروف بتوزون. وقد ذكر في (كفظ ج 1 ص 503) خصوص الصولى والاصفهاني وابن توزون، ثم قال فلهذا يوجد ديوانـه مختلفا. وابن توزون هو ابراهيم بن محمد الطبري المعروف بپيروز الرويانى المترجم في تأريخ بغداد ومعجم الادباء، وكان من تلاميذ أبى عمرو الزاهد الذى مات (345) وقال في تأسيس الشيعة أيضا انـه عمل يوسف الداية اخباره والمختار من شعره. وكذلك أيضا أبو هفان. وأبو الطيب بن الوشا. وكتب ابن عمار رسالة في مساويه وسرقاته، قال وآل المنجم كلهم عملوا اخباره والمختار من شعره. أقول وممن كتب اخبار ابى نواس هو محمد بن مكرم صاحب لسان العرب وقد فاتنا ذكر هذه الكتب في اخبار ابى نواس في محله من (ج 1 ص 319). وطبع ديوان أبى نواس مكررا، ففى القاهرة (1277) وفى بيروت (1301) وغير ذلك مما فصله في " جمط ص 352 " وقد بسط القول في ترجمة أبى نواس السيد الامين في " اعيان الشيعة ج 24 ص 249 1). (284: ديوان ابى الوجد أو شعره) ترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش 383) وأورد شعره. (285: ديوان الابيوردى) هو أبو المظفر محمد بن أبى العباس أحمد بن محمد بن اسحاق الاموى المعاوى نسبة إلى معاوية الاصغر بن محمد بن عثمان، على ما فصلناه مع تواريخه في تعلة المشتاق له المذكور في (ج 4 ص 219) وقد قسم شعره على، العراقيات المقطعات، النجديات، الوجديات، وغير ذلك. طبع في بيروت (1327) وطبع المقطعات خاصة أيضا على الحجر في مصر في (44 ص) في (1277) وتوجد نسخة النجديات منـه خاصة في مكتبة (الملك) بطهران وهى بخط محمد بن ابراهيم بن أبى القاسم الاديب فرغ من الكتابة في (منتصف رجب 723). (286: ديوان الخواجه ابى الوفا الخوارزمي) المعروف بپير فرشته. ترجمـه شاه محمد القزويني في (مجن ص 185) والجامى في " النفحات: 388 ". وأورد رباعيته. وترجمـه في " رياض العارفين ص 53 " وسماه في (تش 311) بابى العرفاء وذكر وانـه توفى (835) وله رسالة كنز الجواهر. (287: ديوان ابى الوفا التبريزي) ذكره في (دجا ص 29) عن " عرفات العاشقين ". (288: ديوان ديوان ابى الهادى التبريزي أو شعره) ترجمـه في (دجا ص 29) وأورد شعره عن " عرفات العاشقين ". (289: ديوان أبى الهادى الديلمى) ابن اخت المولى ملك الديلمى القزويني الخطاط الشـهير. وأبو الهادى أيضا كان شاعرا خطاطا ماهرا في الموسيقى. ترجمـه معاصره الصادقي المولود (940) في (خص ص 260) قال توفى بقزوين ودفن قرب شاهزاده حسين. (290: ديوان أبى هاشم الجعفري) البغدادي. هو داود بن القاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن أبيطالب المعروف بأبى هاشم الجعفري، لانـه من ولد جعفر الطيار، شاهد الائمة، الرضا والجواد والهادي والعسكري والحجة (ع) وروى عنـهم، وكان جليلا عندهم وله فيهم اشعار. دون شعره أبو عبد الله أحمد بن محمد بن بن عباس الجوهرى كما ذكره النجاشي في ترجمة الجوهرى وذكر أنـه الف أيضا كتابا في أخبار أبى هاشم الجعفري غير كتاب شعره. (291: ديوان ابى هاشم الموسوي أو شعره) كتب بعض اشعاره بخطه في سنة (1002) في مشيخة كنز السالكين المذكور في (ج 8 ص 187). (292: ديوان مولانا اتالى أو شعره) وهو من أحفاد المولى اسماعيل اتا البلخلى كان شعره التركي مشـهورا. ودفن ببلخ ترجمـه في (مجن ص 50 و 224). (293: ديوان أتابك) فارسي للميرزا على أصغر خان بن الاقا باقر خان آبدار. ترقى أمره عند ناصر الدين شاه من منصب أبيه الآبدارية إلى أن لقب بأمين السلطان، وباسمـه أشتهر المسكوك الفضى الجديد في ايران، المعمول بالمكائن، فيقال " منگنـه " أو " قران أمين السلطاني " ثم لقب بالصدر الاعظم أيضا في سنين. وفى الاواخر لقب بالاتابك الاعظم وظهرت قوة قلبه وسياسته يوم قتل الشاه. وكنت أنا يومئذ في كرمانشاه سائرا إلى العراق والوالى بها الامير نظام الكروسى. وبقى لقبه إلى تغيير الامور وظهور الدستور فعند خروجه من المجلس الملى قتل غيلة بالرصاص في (1327) وسمعت أن ديوانـه طبع بايران. (ديوان أثر لارى) واسمـه آخوند شفيعا. عمى بصره في مرض الجدرى ابتلى بـه في التاسعة من عمره، لكنـه ترقى في الادب. وكلياته تحتوى على عشرة آلاف بيت من انواع الشعر ومات بلار في (1113) كذا في (تغ ص 8). (294: ديوان أثر مازندراني أو شعره) واسمـه الملا محمد زمان بن الملا محمود المازندرانى. هاجر إلى اصفهان للتحصيل، ونزل بعض مدارسها. اطراه معاصره في (نر ص 357) وأورد بعض شعره. وبدل في (روشن) مازندران بدماوند. (295: ديوان اثر التبريزي أو شعره) نقل عنـه في (دجا ص 30). (296: ديوان أثر الهندي). مطبوع بالاردوية للسيد امداد امام الملقب بشمس العلما الزيدى المذهب، المستبصر إلى الاثنى عشرية، المعاصر العظيم آبادى، المتخلص في شعره بالاثر. هكذا وصفه بعض فضلاء الهند. (297: ديوان أثر) فارسي لبعض الادبا الايرانيين. لم أعلم اسمـه ولاعصره وانما رأيت عدة قصائد منـه في مدح المعصومين وقصيدتين في مدح الحجة (ع) كلها ضمن مجموعة نفيسة في كتب (الخوانسارى) وتأريخ كتابة المجموعة (1130). (ديوان اثير الدين الابهري) مر بعنوان " ديوان الابهري ". (298: ديوان اثير الدين اخسيكتى) واخسيكت من اعمال فرغانة من تركستان. ترجمـه في (مع 1: 102) و (تش ص 318). ودولتشاه في الطبقة الثانية وقالوا كان بينـه وبين الحكيم الخاقانى مناظرات وكان مداح ملوك آل طغرل السلجوقي وتوفى (562) وأورد هدايت بعض شعره البالغ إلى الماتين بيتا وفى " رياض العارفين ص 281 " ذكر وفاته في خلخال في (657). توجد نسخة ديوانة في (الرضوية) وأخرى كتابته (861) عند (فخر الدين) ومعه ديوان مجير البيلقانى. (299: ديوان اثير الدين اومانى المولى) عبد الله الهمداني المتوفى (656) فارسي أورد كثيرا منـه في (مع ج 1 ص 106) وقال انـه يقرب من خمسة آلاف بيت وهو من المعاصرين لكمال الدين اسماعيل الاصفهانى ومن المستفيدين عن الخواجه نصير الدين الطوسى. وترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش ص 326). (300: ديوان اثير الدين الفرغانى أو شعره) وفرغاتة من بلاد ما وراء النـهر. ترجمـه القزويني في (بهش ص 326) وأورد شعره. (ديوان اثيرى) يأتي بعنوان " ديوان نظامي أثيرى ". (301: ديوان اثيرى) لشمس الدين محمد الگيلانى المتخلص باثيرى، مؤلف " مفاتيح اعجاز درون شرح گلشن راز " موجود في دزفول عند الميرزا جعفر بن الشيخ مرتضى المدعو بشيخ بزرك بن الشيخ محمد حسن بن الشيخ منصور الذى هو اخ الشيخ الانصاري. وهو شمس الدين محمد بن يحيى بن على اللاهيجى الگيلانى الذى شرع في شرح گلشن راز (877). (302: ديوان أجرى) المير محمد حسين اليزدى المثرى المقتول بقرية اشكذر في (1047) ترجمـه آيتى في " تش يز ص 269 " وذكر أن له شعر كثير. وترجمـه النصر ابادى في (نر ص 293) وقال انـه من السادة الحسينية المتمكنين في يزد. ولقبه في (تغ: 9) بالجفرى. (303: ديوان احسان) للمولى مقيما المشـهدي المقيم باصفهان غالبا. ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر ص 356) وأورد شعره. وكذا في (گلشن) وقال في (تغ: 9) كان فراشا من شعراء عهد الشاه سليمان الصفوى. (304: ديوان أحسن) للميرزا أحسن الله الملقب بظفرخان بن الخواجه أبى الحسن نزيل الهند في عهد السلطان أكبر پادشاه. ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 57) وذكر جملة من اشعاره وقال أنـه توفى قبل سنين. وترجمـه أيضا في " سرو آزاد ". و (گلشن). وقال في (سرخوش ص 4) ان صائب التبريزي جاء إلى الهند لزيارته. وقال في (تغ: 9) ان وفاته (1073) وكان واليا لكشمير. (305: ديوان احسن) واسمـه محمد احسن بن المنشى محمد أحمد البلگرامى الاصل الصفى پورى الموطن. ينسب نفسه إلى ابى بكر كما ذكره في (گلشن ص 15) ولد (1244) وكان حيا في زمن تأليف " صبح گلشن " في (1294) وله " ارتنگ فرهنگ " و " كارنامـه ء فرهنگ " و " آئينـه احسن " و " صحيفه ء شاهجهانى " و " لغت شاهجهانى " و " مصطلحات شاهجهانى " و " تحفه ء صديقيه ء " وغيرها. (306: ديوان احسن دهلوى أو شعره) وهو احسن الله من احفاد السيد شاه عزيز الله خليفة السيد شاهمير اللاهورى. ذكر في (گلشن ص 17) أنـه جاء إلى لكهنو فاعزه النواب آصف الدولة، وذهب إلى فرخ آباد فأكرمـه النواب مظفر جنگ وشوكت جنگ. (307: ديوان أحسنى الخوانسارى أو شعره) ذكر معاصره في (نر ص 318) وكذا في (گلشن 17) وأورد اشعره وقالا كان خياطا وقد سماه بعض بيمينى. (308: ديوان احسنى السمنانى أو شعره) ذكره في (گلشن ص 17) وأورد شعره. (309: ديوان احسنى پياله) من أهالي بلدة پياله. ذكره في (گلشن ص 17) وقال انـه ابن مير عبدالفتح، ولد ببلدة پياله ومات (1111) وله مثنويات " دلبر وشيدا " و " شاه وماه ". (310: ديوان احسنى گواليارى أو شعره) وهو ابن مير غلام على. ذكره في (گلشن ص 17) وأورد شعره. (ديوان الشيخ احمد) يأتي بعنوان ديوان شيخ زاده ء لاهجى. (311: ديوان الشيخ احمد) بن الشيخ حسن النحوي المقيم بالنجف تارة وبالحلة اخرى وتوفى (1183) كان من العلماء الادباء ومعاصرا للسيد نصرالله المدرس الحائري ومقرظا للقصيدة الكرارية للشيخ شريف الكاظمي التى نظمـها (1166) والناظم عند ذكر ما نظمـه الادباء من التقريظات لنظمـه قدم تقريظ النحوي على تقريظ المدرس الحائري. وقد جمع ديوان شعر الشيخ احمد النحوي الشيخ محمد بن طاهر السماوي المتوفى (1370) ورتبه في قسمين اولهما في التخميسات وثانيهما في المساجلات وغيرها في قرب خمسين صفحة اكثر من الف بيت كتبه بخطه في مجلد، وبعد موته اشتراه الشيخ محمد على يعقوب الخطيب النجفي، وترجمـه في (ص 163) من الجزء الاول من كتابه البابليات المطبوع. وترجم الشيخ احمد النحوي ودون شعره ايضا الشيخ على الخاقانى في (ج 1) من شعراء الحلة إلى نيف وستين صفحة وأورد من شعره كلما ظفر بـه وعبر عنـه بديوان النحوي وعده من المصادر المخطوطة لكتابه شعراء الحلة أو البابليات. (312: ديوان السيد احمد) ابن السيد رضا بن السيد محمد الموسوي الهندي النجفي، مؤلف قصص الانبياء المطبوع. وطبع في ذكرى السيد ماجد قصيدة تابينية منـه في (69 ص) بالنجف. (313: ديوان الشيخ أحمد) ابن الشيخ عبد السلام البحراني المعاصر للمولى محمد تقى المجلسي الذى توفى باصفهان (1070) وتوفى الشيخ أحمد هذا بشيراز، ودفن بمشـهد علاء الدين حسين كما ذكره الشيخ سليمان بن عبد الله الماحوزى المتوفى (1121) في رسالته في تأريخ علماء البحرين، وقال [ انى رأيت الديوان عند ولده الصالح الفاضل صاحبنا الشيخ حسن وشعره ليس في مرتبة انشائه ] أقول مراده ان كتاب خطبه الذى مر في حرف الخاء (ج 7 ص 184 183) احسن من ديوانـه. (ديوان أحمد بن عبد الله النوبختى) في مأية ورقة. مر بعنوان " ديوان ابن نوبخت ". (314: ديوان السيد أحمد) ابن السيد محمد بن على بن سيف الدين الحسنى الحسينى البغدادي العالم الشـهير بالسيد أحمد العطار لوقوع داره في بغداد بسوق العطارين كان من تلاميذ السيد بحر العلوم. ومر له " التحقيق " في أصول الفقه في (ج 3 ص 480) كبير زهاء خمسة آلاف بيت توجد عند أحفاده وغيرهم. (315: ديوان أحمد) ابن محمد التبريزي المؤرخ في القرن الثامن. له " تأريخ النوادر " ونظم شاهنشاه نامـه من عهد يافث بن نوح إلى (738) باسم السلطان أبو سعيد خان بهادر نقل بعضه في (دجا ص 32). (316: ديوان السيد أحمد) بن السيد مطلب بن علي خان بن خلف بن عبد المطلب المشعشعى الحويزى، كان معاصرا للسيد عبد الله الجزائري، وكان عالما ورعا اديبا لم يتداخل في شئ من امر اخوته ولاة الحويزه. وفى جواب مسائله كتب السيد عبد الله " الذخيرة الابدية " كما كتب السيد عبد الله " كاشفة الحال في معرفة القبلة والزوال " باسم أخيه السيد علي خان الصغير بن مطلب بن علي خان بن خلف. وترجمـه السيد عبد الله في اجازته الكبيرة التى كتبها (1168) ويظهر منـها وفاته قبل التأريخ. (ديوان) السيد نظام الدين أحمد بن معصوم يأتي بعنوان " ديوان السيد أحمد الدشتكى ". (317: ديوان) الامير الاديب الشيخ احمد بن الشيخ مـهدى بن أحمد بن نصرالله آل أبى السعود الخطى القطيفي المتوفى (ع 1306 1) وهو في أربع مجلدات ضخام كما ذكره في " انوار البدرين ". (ديوان احمد اصفهاني) يأتي بعنوان " ديوان هاتف ". (318: ديوان احمد اط الشيرازي) ذكره حبيب الله الاصفهانى في مقدمة طبع " ديوان بسحاق اط " باستانبول، وقال انـه متداول معروف ولكن شعر بسحاق احسن منـه واسجم. (اقول) وقد أورد كثيرا من اشعاره في " مجمع الفرس " لسروري. (319: ديوان احمد بيگ اصفهاني أو شعره) ذكر شعره في (گلشن ص 18) وقال: جاء إلى بنگاله وذهب إلى شاجهان آباد وتقرب عند شاه جهان پادشاه. (320: ديوان) احمد بيك التبريزي أو شعره) وهو اخ الميرزا محمد المجذوب الآتى في الميم. ترجمـهما النصرآبادى في (نر ص 193) وأورد شعرهما. (ديوان خان احمد پادشاه) ياتي في الخاء. (ديوان السيد احمد الپيشاورى) ياتي بعنوان ديوان الپيشاورى. (ديوان احمد جام) يأتي بعنوان ديوان جامى احمد. (321: ديوان احمد جلاير أو شعره) وهو السلطان احمد بن السلطان اويس بن الشيخ حسن النويان المقتول (808). ترجمـه في (مع 1: 8) و (دجا: 30). (322: ديوان احمد چه رازى أو شعره) عده من شعراء الشيعه في كتاب " بعض مثالب النواصب ص 239 ". (323: ديوان) النواب السيد احمد حسن خان بن النواب احمد خان الحسينى الصادقي الكابلي اخ السيد سجاد على خان، كان نزيل بغداد اخيرا إلى ان توفى حدود (1340) وهو فارسي كبير رأيت نسخته. (ديوان احمدى أو شعره) وهو من احفاد امير كيا ملاطى الحسنى. رشحه الشاه اسماعيل الثاني لحكومة گيلان. وفى عصر الشاه عباس فر إلى النجف ومات هناك في (920) كما ذكره في (گلشن: 18) و (تغ: 10). (324: ديوان ميرزا احمد خان الاصفهانى القومشـهى أو شعره) وهو اخ الميرزا سعيد، وهما من الوزراء. ترجمـها النصرآبادى في (نر ص 77) وأورد شعرهما. (325: ديوان احمد خان بيك الافشار أو شعره) وهو اخ القاسم خان بيك الافشار ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 34) وأورد شعره، وقال في (تغ: 10) جاء إلى الهند ومات (1042) وكان يلقب بلنگ واصله رازى. (326: ديوان الشيخ احمد الخلخالي أو شعره) وهو المعاصر للصادقي ترجمـه في (خص ص 262) واطرى فضله وأورد بعض مشـهورات شعره. (ديوان احمد خوانسارى) يأتي بعنوان ديوان (درويش احمد خوانسارى). (327: ديوان احمد الدشتكى) هو السيد نظام الدين احمد الدشتكى المتوفى (1085) ابن محمد معصوم الحسينى. وهو والد السيد علي خان المدنى. ذكره في أمل الآمل، وأورد شعره في السلافة. وتوجد نسخة من ديوانـه في استانبول بمكتبة " نور عثمانية " كما في فهرسها. (ديوان احمد ديلمى) القزويني. من الكتاب. ذكره معاصره سام ميرزا في (تس ص 58) وأورد شعره وفى (گلشن ص 18) وقال انـه من احفاد مالك الاشتر. وكذا في (تش 223). (328: ديوان احمد ساوجى أو شعره) توجد شعره بخطه في " گنجينـه ء گرانمايه " الموجود عند (فخر الدين). (ديوان احمد السراج) ياتي بعنوان " ديوان سراج سبزوارى ". (ديوان احمد سهيلى) ياتي بعنوان " ديوان سهيلى ". (329: ديوان احمد شيرازى) له " سالارنامـه " في تاريخ أيران، نظمـه بامر الشاه زاده عبد الحسين ميرزا حاكم شيراز وطبع بامره في (1316) في (455 ص) وعليه تقريظ لآسوده الشاعر المعاصر للناظم. (ديوان احمد شيرازى) ياتي بعنوان " ديوان رسوا ". (ديوان احمد الصافى) مر احدها بعنوان " الامواج " في (ج 2 ص 351) والآخر " التيار " في (ج 4 ص 571). (ديوان احمد الطهراني) يأتي بعنوان " ديوان قانعى ". (ديوان احمد العطار) مر بعنوان " ديوان احمد بن محمد العطار ". (330: ديوان احمد الغزالي) المدفون بقزوين اخ حجة الاسلام محمد الغزالي. ترجمـه في " النفحات ص 336 " وقال توفى (527) ودفن بقزوين. وترجمـه الحكيم شاه محمد القزويني في (مجن ص 318) وترجمـه في " رياض العارفين ص 59 " وذكر ان له سوانح العشاق نظما ونثرا الفه لتلميذه ومريده عين القضاة الهمداني. (331: ديوان احمد غفاري أو شعره). ذكره بيگدلى في (تش ص 223) وأورد شعره. (ديوان احمد فكرى) يأتي بعنوان " ديوان فكرى همداني ". (332: ديوان احمد كاسه گر) ذكره في (تغ: 9). (333: ديوان احمد كاشى) ابن اخ اميدى الكاشانى. ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 176) وأورد شعره. (334: ديوان احمد الكافي أو شعره) كان من تلاميذ مير حسين القاضى الكاشانى. ذكره سام ميرزا في (تس: 156). وفى (تغ: 10) لقبه بفريد الدين. (335: ديوان احمد كمانچه أو شعره) كان يعرف بامير قاضى. واخوه قاضى بيگ كان واليا على دكن. ذكره في (گلشن ص 18) وقال جاء إلى الهند وتقرب عند اكبر شاه ثم عاد مع اخيه إلى ايران وتقرب عند الشاه عباس الاول. كان متخصصا في فن الموسيقى وبالاخص الكمانچه وبها اشتهر ومات (970). (336: ديوان احمد مسلم) توجد نسخة منـه في مكتبة داود چلپى بموصل كما في فهرسها (ص 267) قال وشعره في التصوف ومديح السيد احمد الرفاعي والنبى صلى الله عليه وآله وغيره (337: ديوان احمد المداح السلماسى) له في مدح الشيخ صفى الاردبيلى جد الصفوية مائة واربع عشرة قصيدة. ترجمـه في (دجا ص 35) نقلا عن " صفوة الصفا " (338: ديوان السيد احمد ميرزا) السلطان السليم النفس والطبع. غزلياته ومثنوياته مشـهورة. ترجمـه في (لط ص 126) واورد شعره التركي والفارسي. (339: ديوان السيد احمدى الترك الكرماني الكاسه گر أو شعره) ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 148) واورد رباعيته. (340: ديوان احمدى الشيرازي أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 154) واورد شعره وقال انـه اكله جائع في القحط. (341: ديوان احول) توجد نسخته في (الرضوية) كما في فهرسها المخلوط. (342: ديوان احيأ الهمداني أو شعره) وهو الميرزا محمد هاشم الحكيم المدرس بمدرسة همدان والشـهيد في فتنة الافغان. ترجمـه في رياض العارفين ص 282 واورد رباعيته. (343: ديوان الاخباري) فارسي كبير للميرزا محمد بن عبد النبي الشـهير بالاخبارى مؤلف دوائر العلوم المذكور في (ج 8 ص 267). (344: ديوان الاخباري) ايضا للميرزا محمد المذكور لكنـه عربي ذكره وما قبله في روضات الجنات وقال بعض تلاميذه في كتابه محمى الحديد المولف (1242): [ ان ديوان الاستاد ليس حاضرا عندي.. ] لكنـه اورد جملة من شعره نقلا عن تصانيفه، منـها قوله في تسلية القلوب: ميوه ء علم امام منتظر * ميرسد هر لحظه ما را تازه تر كورى چشم حسود ومدعى * نيست ايشانرا از اين معنى خبر ميتوان درون آب ديدن آفتاب * نيك با شرط محاذات نظر ومنـها قوله في الميمية المذكورة في قلع الاساس. الا مبلغا عنى سلالة حيدر * وصفو بنى الزهراء خير فواطم بان بنى مروان قاموا باجمع * على سوقهم في قتل نسل الكوائم ولا غرو ان لو رام قتلى جعفر * فقد قتلت ابائه ابن فاطم اقول حدة لسانـه قد بلغت الغاية حتى قتل بعد خمس سنوات من وفاة الشيخ جعفر كاشف الغطا. (345: ديوان اختر) فارسي طبع بايران. (346: ديوان اختر) وهو أبو منصور ناصر الدين محمد واجد على شاه. ملك مملكة اود بالهند جلس في (1264) بعد والده امجد عليشاه في لكهنو، وهو آخر سلاطين اود وبقبوله حماية الانگليز في (1272) ختمت استقلال الهند. ذكره في (گلشن ص 20) وله " دستور موسيقى " و " ارشاد خاقاني " في العروض و " صوت مبارك " في الموسيقا. وستة دواوين وعدة مثنويات. (347: ديوان اختر أو شعره) وهو اختر مراد اخو روشن اختر محمد شاه وهما ابنا خجسته اختر جهان شاه ابن محمد معظم بهادرشاه ابن أورنگ زيب عالمگير شاه ذكره في (گلشن ص 19). (348: ديوان اختر اجميرى) الشيخ سعد الله. كان يتخلص اولا بعالى ثم عدل عنـه واتخذ اختر تخلصا. كان يمدح على اصغر خان شجاع وسعادتخات النيشابوري، ومات (1153) وله " مثنوى گلشن محمود " و " شعله ء عشق " و " گيتى آشوب " و " عجب نامـه " و " سرمـه ء حيرت " و " طلسم وحدت " وغيرها. (349: ديوان اختر شيرازى أو شعره) لمحمد على بيك من الطائفة الفيلية. ذكره في (عم ص 554) وقال كان يتخلص باختر، وكان بشيراز، ومات (1302) واورد بعض شعره. (350: ديوان اختر طوسى) رايت له " گلزار حسيني " في المكتبة (الرضوية). (351: ديوان اختر الگرجى) المعاصر لفتح على شاه واسمـه احمد بيك، وله تذكرة جمع فيها شعراء عصره لم، تتم فاتمـه بعد وفاته اخوه محمد باقر بيگ، كما ذكرناه في (ج 4 ص 29). (352: ديوان اخترى گونابادى أو شعره). ذكره في (گلشن ص 21) وأورد شعره. (353: ديوان اخترى يزدى أو شعره) من قدماء شعراء يزد، وهو ديوان مفصل وعمر شاعره طويلا كما ذكره آيتى في تاريخ يزد (ص 269) نقلا عن تذكره ء شبستان، وذكر انـه كان منجما بارعا وسافر إلى الهند سنين، ولما رجع كان له احدى وثمانين سنة، فتاهل يومئذ وتوفى بعد سنين. وذكر النصرآبادى انـه بعد تأهله رزق ولدا باقيا في يزد ورجع هو إلى الهند وبها توفى. وذكره ايضا في (تش: 259) و (تغ: 10) وقالا انـه من معاصري الشاه عباس الاول الصفوى. (354: ديوان اختيار) واسمـه السيد اختيار كما ذكره على شير في (مجن ص 95 و 271) وقال: كان كاتبا في محكمة القاضى نظام الدين، ومتقنا في الفقه والعربية. وفى ترجمة القزويني للمجالس (ص 271) عبر عنـه بالقاضي بدل كاتب القضاء والسجلات وترجمـه سام ميرزا في (تس ص 30) وقال: قاضى اختيار تربتي خراساني معاصر للسلطان حسين باى قرا كان قاضى القضاة بهراة وكان ممسكا يجمع المال. وله " مختار الانوار " والمثنوي الموسوم " عدل وجود " في (5000 بيت) نظمـه باسم السلطان صاحب قران أي والد المؤلف وهو الشاه اسماعيل الصفوى في اواخر عمره. توجد نسخة من غزلياته في (270 بيت) بمكتبة (المشكاة) كما في فهرسها لابنى في قسم الادب (ص 245). (ديوان: الاخستيكى) مر بعنوان " ديوان اثير الدين الاخسيتكى ". (355: ديوان الاخضري أو شعره) وهو السيد على المغربي. من شعراء القرن الحاد يعشر كما ذكره في (فه ص 581) وهو غير المغربي الآتى. (356: ديوان اخگر الكرماني) واسمـه ميرزا محمد يوسف من حكام كرمان. ترجمـه معاصره في رياض العارفين ص 420 وأورد رباعيته وذكر ان طبعه حسن في نظم القصايد (357: ديوان اخگر قمى) للاديب الشاعر القمى المتخلص باخگر بن الاديب الشاعر الحاج رشيدخان المتخلص بشرر وله ديوان يأتي، كما مر ديوان ولد اخگر المتخلص بآذر ص 510 (358: ديوان اخلاص أو شعره) وهو من شعراء لكهنو. كان يمدح محمد على شاه ملك الاود بلكهنو. ذكره في (گلشن 21) وأورد شعره. (359: ديوان اخى البلگرامى أو شعره) واسمـه غلام محمد بن المولوي بدر الدين البلگرامى. ذكره في (گلشن ص 21) وأورد شعره. (360: ديوان أدا جاجرمى) وهو الشاعر الماهر الميرزا محمد كاظم بن الميرزا محمد الجاجرمى مجموع بالقطع البياضى دون فيه بخطه بعض اشعار نفسه ومنـها قصيدته الفارسية الرائية في الصنايع الشعرية تبلغ ماية وخمسين بيتا، فرغ من نظمـها في رجب (1177). وفيه انتخابه لمنشات محمد امين الوقارى الموسوم بگلدسته ء انديشـه وانتخابه لمنشات يوسفى، واختصاره لرسالة الصنايع الشعرية التى الفها الحسن بن محمد الملقب باشرف الرامى، ووشحها باسم السلطان شيخ اويس المتوفى (775) واكثر هذا المجموع البياضى بخطه كتبه في (1177) توجد نسخته في مكتبة السيد أبى القاسم الموسوي الرياضي الخوانسارى بالنجف. والمظنون ان هذا الشاعر هو والد المولى ابى الحسن بن محمد كاظم الجاجرمى ناظم الارجوزة في الدراية الموسومة بالهدية المكية لانـها نظمـها في سفره إلى مكة للحج في (1245) نظمـها لولده المسمى بحسين وعلق عليها كثيرا ولده الآخر الفاضل الماهر الميرزا نصرالله بن ابى الحسن محمد كاظم الجاجرمى الذى الف رسالة في العروض في (1258) وله كشكول موجود مع بعض تصانيفه في المدرسة النور بخشية ببروجرد. وهو غير الميرزا نصرالله الفارسى المشـهدي المدرس بالروضة الرضوية والمتوفى (1290) وقام مقامـه ولده الميرزا عبد الرحمان فلا يتوهم الاتحاد وان كان للفارسي ايضا رسالة في العروض والقافية كما ذكر في مطلع الشمس. (361: ديوان ادائي اصفهاني أو شعره) وهو من مشاهير شعراء اصفهان. له شعر كثير مع الغلط في قوافيها كما ذكره معاصره سام ميرزا في (تس ص 132). (362: ديوان ادائي البخارائى أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس: 148) وأورد شعره وقال هو من الشعراء الجدد. وأظنـه ادائي سمرقندي الآتى. (363: ديوان ادائي البفروئى اليزدى أو شعره) وهو الامير محمد مؤمن القاضى في ميبد وارد كان سنين وكان يحضر في كل جمعة في جامع يزد للخطبة كما ذكره آيتى في تاريخ يزد (ص 270) وذكر شعره وانـه في اخر عمره سافر إلى الهند وتوفى بسورات. وترجمـه في رياض العارفين ص 285 وأورد بعض اشعاره وكذا في " سرو آزاد " و (تش ص 259) وقال في (تغ: 11) توفى (1030). (364: ديوان ادائي الشيرازي) مولانا بهاء الدين على (محمد) رحالة البر والبحر ونظم تواريخ السلطان سليم في بحر شاهنامـه وتوفى بالطاعون في استانبول (928) وله قصيدة في المنقبة اورد القزويني مطلعها وبعض غزلياته في (بهش ص 365). (365: ديوان ادائي سمرقندي أو شعره). ذكر في (گلشن ص 22) وقال جاء إلى الهند ومات في (1004) وكذا ذكره في ريحانة الادب نقلا عن قاموس الاعلام التركية، وأظنـه ما مر بعنوان ادائي بخارائى. (366: ديوان ادهم التويسركانى الاريتمانى أو شعره) لميرزا ابراهيم بن الميرزا رضى الاريتمانى من محال تويسركان من توابع همدان. ترجمـه النصرآبادى في (نر 359). وترجم والده أيضا في محله وأورد شعرهما، وقال ذهب ادهم إلى الهند، وكان مكرما عند السلطان [ شاه جهان ] لكنـه لسؤ عمله حبسه وتوفى في السجن، ولم يوصفه بالسيادة، ولكن في رياض العارفين صرح بكونـه من السادة الاجلاء في بلده ووالده من مشاهير العرفاء (اقول) ولعله الذى يأتي بعنوان " ادهم الصفوى " الموسيقار. وقال في (تغ: 11) انـه توفى (1060). (367: ديوان ادهم بيگ أو شعره) وهو أدهم القزينى ابن شاه قلى بيگ تركمان، كان اجداده من مقربى البلاط الصفوى وكان هو مقربا عند الشاه سليمان. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 48) وكذا ذكره في (گلشن ص 22). (368: ديوان ادهم بيگ القزينى أو شعره) كان استادا في فن الموسيقى والالحان. سافر من ايران إلى الهند وسلك في خدمة همايون پادشاه. ذكره في (گلشن ص 22) وأورد شعره. (369: ديوان ادهم الرازي أو شعره) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 177) وأورد شعره. (370: ديوان ادهم الصفوى أو شعره) وهو الميرزا ابراهيم الصفوى المتخلص بادهم ذكره سرخوش في (ص 3) وقال جاء إلى الهند في عصر شاهجهان پادشاه وكان هزالا وقد يتجنن ثم ذكر شعره. واظنـه ادهم التويسركانى المذكور، وقد اخذ تخلصه من حسن الراهب كما نقله في (نر: 108، 109). (371: ديوان ادهم الكاشانى أو شعره) وهو من مشاهير شعرائها كما ذكره سام ميرزا في (تس ص 239) وقال رأيت ديوانـه. وكان اكثر اوقاته في بغداد وتبريز. وقد قتل اخيرا بتبريز. وقال في (تغ: 11) انـه توفى (969). (372: ديوان ادهم بغدادي أو شعره) ذكره في (تغ: 11) وقال كان معاصرا للسلطان سليمان العثماني. (373: ديوان ادهمى أو شعره) كان من الشعراء القاطنين في تبريز في (1050) كما حكاه في (دجا ص 220) عن السياح العثماني فقال ان في التاريخ المذكور اجتمع في تبريز ثمانية وسبعون شاعرا كلهم صاحب ديوان، ومنـهم ادهمى المذكور. (ديوان الاديب) اسمـه الكواكب الدرية ياتي انـه مطبوع. وهو للسيد العالم الشاعر المولوي محمد مـهدى المصطفى آبادى المتخلص باديب كان من تلاميذ السيد المفتى مير محمد عباس الشوشترى والجالس مجلسه في تدريس الادبيات إلى أن توفى (1317) كذا في " التجليات ". (ديوان الاديب الپيشاورى) ياتي بعنوان ديوان الپيشاورى. (ديوان الاديب صابر) ياتي بعنوان ديوان صابر. (374: ديوان اديب الكرماني) للحكيم قاسم بن زين العابدين المعروف بالسيستاني. ولد في النصف الثاني من القرن الثالث عشر. سافر إلى طهران ورجع بعد الدستور إلى كرمان. وله: 1) " خارستان " على زنة گلستان مر في (ج 7 ص 132)، 2) " نيستان " على زنة " بوستان " لسعدى الشيرازي. توجد نسخته بشيراز، 3) " آتش زنـه " وهى رباعيات طبع بايران، 4) تاريخ منظوم مختصر لايران باسم " تاريخ تلگرافى " مطبوع، وكان يدرس في المدارس الابتدائية في اوايل الدستورية، 5) مثنوى عرفاني على زنة خسرو شيرين للنظامي، توجد نسخته عند بنت الناظم بكرمان كما ذكرها لى السيد محمد الهاشمي الكرماني نزيل طهران، قال وقد توفى الناظم في اوائل شعبان (1348). (375: ديوان اديب الكرماني) للشيخ احمد بن ملا حافظ العقيلى الكرماني. كان هو وأبوه متبحرين في الادب الفارسى والعربي نثر أو نظما، وخطاطين ماهرين وكان هو أفضل من أبيه. له: 1) ديوانـه الفارسى وفيه القصايد وغيرها في ثلاثة آلاف بيت، كان نسخته عند السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران، 2) ديونـه العربي المشتمل على القصايد أيضا ومنـها القصيدة التبريدية الهجائية، 3) " سالارنامـه " في تاريخ ايران ذيلا للشاهنامـه للفردوسي إلى عصر مظفر الدين شاه قاجار، وقد طبع على الحجر بايران وقد توفى الناظم في (1329) كما كتبه لنا السيد محمد الهاشمي الكرماني المذكور. (376: ديوان اديب الكرماني) لافضل الملك غلام حسين بن مـهدى خان بن على خان زند، المتخلص بأديب. له ديوانان عربي وفارسي. سافر من كرمان إلى خراسان وطهران. وكان يصرف اوقات فراغته من المشاغل الديوانية بالتأليفات في التاريخ والجغرافيا وعدة سفرنامات. كان مترجما لناصر الدين شاه وجعله مظفر الدين شاه وقايع نگار للبلاد. له " سفرنامـه خراسان " " سفرنامـه عراق عرب " و " تاريخ و جغرافياى مازندران " وكان حيا إلى حدود (1330) وقد قال فضل الله بدايع نگار في مدحه: يا افضل الملك يا من في بلاغته * ما كان يبلغه قس وسحبان (377: ديوان اديب الممالك) هو أبو عيسى الميرزا صادق خان أمير الشعراء ابن الحاج ميرزا حسين بن الميرزا صادق بن ميرزا معصوم المتخلص بمحيط أخ الميرزا ابى القاسم القائم مقام الفراهانى، وولدهما سيد الوزراء الميرزا عيسى الحسينى مؤلف الجهادية ولد بقرية كازران من بلوك شرامن توابع سلطان آباد اراك في (14 محرم 1277) مطابق (پيغمبر پاك) وتوفى عن ثمان وخمسين سنة في (1336) وتوفى والده (1291) ذكر أحواله وتواريخه تلميذه الوحيد الدستكردى مدير مجلة ارمغان في مقدمة طبع هذا الديوان في (1312 ش) مرتبا على قسمين أولهما فيما كتبه هو نفسه من تاريخ ولادته وأحوال آبائه إلى قائم مقام وبعض سوانحه، وثانيهما فيما الحقه بـه الدستگردى وديوانـه جمع بعد موته باعتناء تلميذه الدستگردى مرتبا على الحروف. فيه القصايد والمقطعات والغزليات ومادة التواريخ والمديح والهجاء، وعلق عليه الدستكردى حواشى وتصحيحات، وجمع بعده الرباعيات والمسمطات، وألحق بها فرهنك له يشبه " نصاب الصبيان ". كلها في (756 ص) وكان قد طبع قطعا من هذا الديوان في (1301 ش) فكرر طبعه. ويأتى ديوان پروانـه لجده وسميه الميرزا صادق بن معصوم. ومن آثاره مباشرة طبع " اثبات الوصية " للمسعودي كما أشرنا إليه في (ج 1 ص 110). (378: ديوان أديب النيشابوري) هو الشيخ عبد الجواد بن الملا عباس نزيل المشـهد الرضوي، المولود (1281) والمتوفى في (1344) قال رشيد الياسمى المتوفى (1370) في " ادبيات معاصر ص 14 " انـه في قرب ستة آلاف بيت، وذكر بعض غزلياته وترجمة احواله. وقد طبع اخيرا في (296 ص). (379: ديوان الاربلي) هو الوزير الصاحب بهاء الدين أبو الحسن على بن فخر الدين عيسى بن أبى الفتح الاربلي المتوفى (692) ودفن بداره في غربي بغداد. وهو العالم المحدث مؤلف " كشف الغمة " الذى قرئه عليه جمع كثير، قد كتب لهم الاجازة في روايتهم عنـه في (691) فصلناهم في (ج 1 ص 219). ترجمـه الشيخ الحر في امل الآمل وذكر تصانيفه ومنـها الديوان هذا. وفيه مدايح كثيرة ومراثي للائمة (ع). (ديوان أرجاسب تهرانى) ياتي بتخلصه اميدى طهراني. (380: ديوان الارجانى) موجود في مكتبة الازهر بمصر وفى الموصل كما في فهرسيهما. وأرجان متوسطة بين شيراز واهواز واليها ينسب جمع من اهل العلم ذكرهم في معجم البلدان (ج 1 ص 181) قال ومنـهم القاضى أبو بكر احمد بن محمد بن الحسين الارجانى الشاعر الشـهير كان قاضى تستر. ولد حدود (460) وتوفى بتستر (544) اقول هو ناظم هذا الديوان ورايته في طهران في مكتبة السيد جلال الدين المحدث الارومى نزيل طهران، وفيه قصايد في مدح الوزير الشيعي الشـهير الخواجه شرف الدين انو شيروان بن خالد المتوفى بكاشان (532) يقرب من مائتي بيت، وفيه ايضا مديح نقيب النقباء شرف الدين على بن طراد الزينبي ايام وزارته للمسترشد الذى قتل (529) وفيه ما عمله باصفهان في (521) في غلام تركي طبال الدبوق وذكره في " كفظ ج 1 ص 504 " وقال ان شعره لطيف. وقد طبع ببيروت بتصحيح احمد الازهرى (1307) في (453 ص) (ديوان اردستانى) يأتي بعنوان ديوان پير جمال اردستانى. (381: ديوان اردو أو شعره) للميرزا رحيم الاردوبادى. ولد بتبريز. ترجمـه في " دجا ص 36 " ونقل شعره عن " حديقة الشعراء ". (ديوان اردوى) لبعض شعراء الهند مر باسمـه " خزينة الخيال " في (ج 7 ص 158). (ديوان ارسلان) يأتي بعنوان ديوان قاسم طوسى " لاشتهاره به. (382: ديوان ارشاد أو شعره) وهو من شعراء آذربايجان بالتركية. ترجمـه في " دجا ص 36 " عن " حديقة الشعراء ". (383: ديوان ارشد الشيرازي) كان يتعشق للمير السيد الشريف الجرجاني وكان اكثر شعره له. ترجمـه الحكيم شاه محمد في (بهش ص 400) واورد مطلع غزلين له وكذا في (تش 298) توجد نسخته ب التحف البريطاني كما في فهرس ريو وسماه في نگارستان سخن " ارشد كازرونى ". (ديوان ارشدي سمرقندي) ياتي بعنوان ديوان رشيدي السمرقندى كذا في (خزانـه عامره) وقال في (روشن) انـه هو رشيد الوطواط صاحب حدائق السحر. (384: ديوان ميرارغون أو شعره) وهو من قدماء الشعراء في هراة وتوفى بها. وغالب شعره معميات منـها باسم محمود ذكره شاه محمد القزويني في (مجن ص 217) (385: ديوان ارفع التبريزي أو شعره) هو الشيخ عماد بن ابراهيم التبريزي. ترجمـه في (نر ص 404) واورد بعض شعره، وكذا في (گلشن ص 22). (ديوان ارفع) لپرنس ارفع الدولة. يأتي بعنوان " ديوان دانش ". (386: ديوان الازرقي) للحكيم (زين الدين) افضل الدين ابى بكر بن اسماعيل الوراق الهروي المتوفى قبل (465) وكان والده اسماعيل الوراق قد آوى الفردوسي المتوفى (411) حين اختفائه عن السلطان محمود مدة ستة اشـهر، وفيه مدح طغانشاه بن ارسلان الحاكم في هرات من طرف السلطان محمود عضد الدين أبو شجاع الب ارسلان بن چغربيك السلجوقي الذى ولد (421) ومات (465) كما صرح بذلك في خزانـه عامره ص 11، وليس الممدوح هو طغانشاه بن المؤيد الذى توفى (581) كما فصل ذلك ايضا في فهرس (سپهسالار ج 2 ص 558) يوجد قصائده في مكتبة (سپهسالار) في (1795) بيتا وفى مكتبة (المجلس) القصايد والرباعيات في (2406) بيتا. اوله: چه جرمست اينكه هر ساعت زموج نيلگون دريا * زمين را سايه بان بندد بپيش گنبد خضرا ترجمـه في (تش 143) ودولتشاه في الطبعة الثانية. وذكر له في مجمع الفصحا (ج 1 ص 139) (762) بيتا، وفى لباب الباب (224) بيتا، ومجموع ما طبع منـه في الكتابين (986) ولم يطبع بقيته ومن شعره في فتح سيستان قوله: بدربند سجستان آنچه أو كرد * على كرد از دل بازو بخيبر هكذا في (خز ص 11): ولكن في مجمع الفصحاء نقل البيت هكذا: بدربند سجستان أو چها كرد * مثال كرده حيدر بخيبر والاختلاف من تصرفات النساخ. وتوجد نسخة من الديوان عند (محمد آقا النخجوانى) وأخرى في (الرضوية). وخمسة نسخ في مكتبة (الملك) كما في فهرسها المخطوط بارقام (12، 46، 144، 257 و 53) والاخير تشتمل على القصايد فقط في (1500 بيت). ونسخة نفيسة عند سعيد النفيسى بطهران. (387: ديوان الازري) للحاج عبد الحسين الازري المعاصر المولود (1292) وهو منشى جريدة المصباح في (1911 م) وله " تاريخ العراق قديما وحديثا " المذكور في (ج 3 ص 264) لم يطبع ديوانـه وفيه القصيدة التى عارض بها الرصافي، في قوله بحرية النساء فاثبت فيها وجواب الحجاب وانكر التساوى. (388: ديوان الازري) للشيخ كاظم بن الحاج محمد بن الحاج مراد بن الحاج مـهدى بن ابراهيم ابن عبد الصمد بن على التميمي البغدادي المولود (1143) والمتوفى (1 ج 1211 1) والمدفون بالكاظمية تجاه المقبره المنسوبة إلى الشريف المرتضى، كما وجد بها على لوحة قبره. وهو صاحب الهائية المخمسة المطبوعة مستقلة، جمع ديوانـه ورتبه على الحروف السيد محمد رشيد بن السيد داود السعدى البغدادي ولم يدرج فيه الهائية متعذرا بانـها مستقلة، وطبع بمطبعة المصطفوية في بمبئى (1320) في (192 ص) ورايت عند (السبزواري) مجموعة من قصايد الازري وفيها الهائية ايضاء، وهى بخط الشيخ رضا بن محمد المرندى فيظهر انـه جمع آخر لهذا المقدار من شعره لغير السيد محمد رشيد، ولعل الجامع هو الكاتب نفسه. ورايت للازرى هذا تقريظ القصيدة الكرارية في (1166) في خمسة وثلاثين بيتا، وهو اخر المقرظين الثمانية عشرة للقصيدة. وترجمـه سيدنا الحسن صدر الدين في التكملة مفصلا، وذكر انـه كان من المحترمين عند السيد بحر العلوم ويعظمـه كثيرا الحسن مناظرته مع الخصوم، وترجم ايضا اخويه الشيخ محمد يوسف الاكبر المتوفى (1212) كما ارخه محمد الزينى في قصيدة رثائه والشيخ محمد رضا الآتى ذكره، ونقلت نسبهم كذلك عن خط الشيخ محمد يوسف المذكور في اخر شرح النخبة له في النحو في (1170). (389: ديوان الازري الصغير) وهو الشيخ محمد رضا بن محمد بن مراد الازري. وهو اصغر الاخوة الثلاثة. ولد في نيف وستين وماية والف وتوفى (1240) أو بعدها بقليل ترجمـه ايضا سيدنا في التكملة وقال انـه امام الادب ولسان العرب المفضل عند علماء الادب على اخيه الشيخ كاظم الازري، وديوان شعره كله مليح، وله نظم حديث الكساء ومجارات المعلقات السبع في مدح أمير المؤمنين (ع) وقد فاق فيها على اربابها، وله قصايد كثيرة كل شطر منـها تاريخ، منـها قصيدة في مدح بحر العلوم في (1205). (390: ديوان الازري) للشيخ مسعود الشاعر الشـهير في عصره بالازرى. وهو ابن الشيخ محمد يوسف الذى مرانـه توفى (1212) وكان له ولدان عالمان فاضلان احدهما الشيخ مسعود هذا والاخر الشيخ راضى. ترجمـها سيدنا في التكملة وذكر انـهما توفيا (1246) وصرح بان الشيخ مسعود له تصانيف وديوان شعر. (391: ديوان اسامة) بن مرشد بن مقلد بن نصر بن منقذ الملقب بمؤيد الدولة مجدالدين الكنانى الكلبى الشيرازي، ذكر تمام نسبه في (جمد ج 5 ص 249 88) وترجمـه ابن خلكان (ج 1 ص 63) وقال ديوانـه في جزئين في ايدى الناس، ورأيته بخطه. وقد ولد (488) في شيزر بالقرب من حماة والمعرة وحمص ومات بدمشق في (23 رمضان 548) نسخة منـه في مكتبة شيخ الاسلام السيد احمد عارف حكمة بن السيد ابراهيم عصمة الحسينى المدنى المتوفى (1370) بالمدينة المنورة، وهو اثنى عشر الف بيت يظهر من بعض اشعاره تشيعه. (392: ديوان أسترآبادى أو شعره) هو الامير امين الدين الاستر آبادي. كان له مشاعرات مع كاتبى الشاعر والخواجه على. أورد له في " خيال ص 70 " قطعة في رد قصيدة لكاتبي اسمـها " شتر حجره " ويأتى ديوان أمين متعددا. (393: ديوان استعداد أو شعره) وهو الميرزا ابراهيم، ويقال ان أصله من عرب قطنوا الهند. ولد بالله آباد ونشاء بشاه جهان آباد، وتلمذ على عبدالغنى قبول الكشميري ومحمد افضل ثابت وعبد الرضا متين الاصفهانى. أورد شعره في (گلشن ص 22). (394: ديوان استغناء أو شعره) وهو الميرزا عبد الرسول استغناء من شعراء الهند بالفارسية، أورد شعره في (سرخوش ص 9) وقال: له شعر كثير بالطراز القديم. (395: ديوان السيد الميرزا اسحاق الروجردى أو شعره) وهو شيخ الاسلام بها توفى (1059) أدركه النصرآبادى في اصفهان وترجمـه في (نر ص 117) وأورد شعره، وقال أنـه نصب ولده مقامـه بعد موته. ونسبه في (روشن 43) إلى يزد. (ديوان اسد بخارى) يأتي بعنوان " ديوان قاصد ". (396: ديوان اسد بيگ قزويني) ذكره في القسم الثالث من " تذكره ميخانـه " وكذا في (تش ص 223). (397: ديوان اسدخان أو شعره) وهو ابن ملا حيدر قصه خوان البارع في قرائة شاهنامـه. ذهب إلى الهند وتقرب عند جهانگير پادشاه ومات بالهند في (1048) ذكره في (گلشن ص 23) وأورد شيئا من شعره. (398: ديوان اسد شوشتري أو شعره) هو ابن الحاج ابراهيم التسترى. ترجمـه معاصره في (نر ص 137) وأورد بعض شعره وكذا في (گلشن ص 23). (ديوان اسد عريان) يأتي بعنوان " ديوان عريان " ذكر في (نر 132). (399: ديوان اسد كاشى) وهو القاضى اسد القهپائى. ولد بقرية بدر من كوهپايه ساوه وهو من العرفاء، اخذ عن الشيخ مؤمن المشـهدي والشيخ كمال السبزواري، وسكن بكاشان للارشاد مدة فاشتهر بـه ومات هناك وقبره مزار كما ذكر في (تش 240) وفى (ص ص 283) قال ابتلى اخيرا بالعشق. وترجمـه أيضا في (نر ص 209) و (گلشن 23). (400: ديوان اسد الله أو شعره) ترجمـه في (لط ص 97) واورد بعض معمياته. (401: ديوان اسد الله تبريزى اصفهاني أو شعره) هو صهر زاهد بيگ. ترجمـه في في (نر ص 310) وكذا في (گلشن ص 27). (402: ديوان اسد الله سيرجانى أو شعره) من شعراء زيدآباد سيرجان بكرمان في القرن الثالث عشر. أورد شعره السيد محمد الهاشمي الكرماني عضو المجلس بطهران في تذكرته المخطوطة. (403: ديوان اسدي أو شعره) توجد له ترجمة 29 كلمة من الكلمات القصار نظما في مكتبة (المشكاة) وفى آخره تخلصه كما في فهرس المكتبة (ج 2 ص 141 140). (404: ديوان أسدى طوسى) هو أبو نصر على بن احمد الاسدي الطوسى كما كتبه بخطه في آخر نسخة من حقايق الادوية في (عام 447) الموجودة في برلين. له گرشاسبنامـه نظما فيما يقرب من (9000 بيت) وقصائد في المناظرة بين: السماء والارض، المسلم والمجوس، القوس والرمح، الليل والنـهار، العرب والعجم. ولم اراالاخير منـها. ويقال ان اربعة آلاف بيت من آخر الشاهنامـه للفردوسي، هو من نظم الاسدي هذا. وله فرهنگ أسدى وهو اقدم كتاب في لغة الفرس طبع باروپا وطهران قال في (مع: 1: 107) مات الاسدي في (465) وقال في شاهد صادق مات في (425). ترجمـه في " مجالس المؤمنين " وفى " دولتشاه " و " آتشكده آذر " و " مجمع الفصحاء " ومرآت الخيال وغيره. وقد جمع اخلاقيات گرشاسبنامـه رشيد الياسمى وطبعها مستقلا باسم " اندرز نامـه اسدي ". (405: ديوان اسرار تبريزى) لعلي شاه التبريزي المولود في (1265) قال في (دجا ص 40) انـه مشتمل على خمسة وعشرين الف بيت، وله ايضا حديقة الشعراء الذى فاتنا ذكره في محله ولهجة الشعرا الآتى في حرف اللام. واورد بعض غزلياته الفارسية. (406: ديوان أسرار سبزوارى) فارسي للعارف المتأله الحكيم السبزواري المتخلص باسرار الحاج المولى هادى بن مـهدى المتوفى (1289) ترجمـه رياض العارض ص 417 وهو مؤلف " اسرار الحكم " المذكور في (ج 2 ص 44) نسخة منـه بخط الميرزا رجب على المتخلص بفرصت ابن الميرزا رخصت السبزواري فرغ من الكتابة (1287) كانت عند السيد مـهدى العلوى السبزواري المتوفى (1350) وانتقلت إلى ولده المشتغل بسبزوار السيد محمد حسن. وفيه قوله: گوش اسرار شنو نيست وگرنـه اسرار * برش از عالم معنى خبرى نيست كه نيست موسيى نيست كه دعواى انالحق شنود * ورنـه اين زمزمـه درون هيچ شجر نيست كه نيست طبع له ساقى نامـه وسؤال وجواب وغزليات في (124 ص) على الحجر بطهران في (1356) (ديوان اسراري) ليحيى سيبك. يأتي بعنوان " ديوان فنائى " فانـه تخلصه الاشـهر.) ديوان اسراري) مرفى (ص 16) بعنوان " ديوان الشيخ محمد ابراهيم اسراري ". (ديوان الاسطر لابي) يأتي بعنوان " ديوان بديع الاسطر لابي ". (407: ديوان اسعد افندي) توجد نسخته في الموصل كما في فهرس مكتباتها (ص 257). (408: ديوان اسعد قمى أو شعره) عده في " بعض مثالث النواصب ص 239 " من شعراء الشيعة. (409: ديوان اسعد نائب) من الدواوين التركية المتداولة في كركوك. ذكره عباس العزاوى في " الكاكائية في التاريخ ص 45 ". (ديوان اسفرنگ) يأتي بعنوان " ديوان سيف اسفرنگ ". (ديوان اسكافي) مر بعنوان أبى حنيفة اسكافي. (410: ديوان اسلام أو شعره) وهو المير اسلام من أحفاد حجة الاسلام الغزالي. أورد بعض قصائده المؤرخة (849) في (مجن ص 4 و 189). (411: ديوان اسلم) البلگرامى. وهو محمد اسلم بن غلام حسين، كان بارعا في النظم والنثر العربي والفارسي. كان في كلكتة وذهب إلى لكهنو كما ذكره في (گلشن ص 63) ولعله هو الحاج محمد اسلم سالم الذى ذكره في (سرخوش ص 47) و (روشن 44). وراجع سالم كشميرى ص 421. (412: ديوان اسماعيل أو شعره) وهو ابن السيد ميرزا عبد الكريم. وامـه بنت اخت الشيخ البهائي. تلمذ على آقا حسين، ودخل في سلك مريد ميرزا ملك التويسركانى الصوفى ومات (1075). أورد له النصرآبادى عدة معميات في (نر 531). (413: ديوان اسماعيل أسترآبادى أو شعره) وهو ابن ابراهيم الاستر آبادي. ترجمـه واباه في (روشن ص 44 و 14) وظن والده هو المذكور في (ص 14) والوالد هو نجاتي كما يأتي. (414: ديوان الميرزا اسماعيل أو شعره) وهو ابن اخ الميرزا نوري توفى سنة قبل النصرآبادى كما ذكره في (نر ص 194) وأورد شعره. (415: ديوان آقا اسماعيل) الاصفهانى. وتخلصه كاشف يأتي. (416: ديوان اسماعيل الاصهفانى) كان معاصرا لشفيعا أثر، مات في (1132) كما في (گلشن ص 24). (ديوان) المولى اسمعيل بن المولى ابراهيم الاسترابادي، وتخلصه نجاتى. (ديوان) اسماعيل بن عباد يأتي بعنوان ديوان صاحب بن عياد. (417: ديوان اسماعيل بيك) الغراچه داغى ترجمـه في (دجا ص 37) وأورد شعره عن جنك مخطوط. (ديوان اسمعيل كمال) يأتي بعنوان ديوان خلاق المعاني ويأتى ديوان والده بعنوان ديوان جمال الدين. (418: ديوان الحاج اسماعيل خان أو شعره) وهو من تجار التبارزة العباس آبادية باصفهان. ترجمـه النصرابادى في (نر - ص 137) وأورد رباعيتين له ز (419: ديوان المير اسماعيل الجرفادقانى الگلپايگانى أو شعره) وهو من السادات البوترابيين. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 396) وأورد رباعياته. كذا في (گلشن 24). (ديوان) اسماعيل ذبيح يأتي يتخلصه " ذبيح ". (420: ديوان اسماعيل القزويني) من شعراء عهد طهماسب الاول الصفوى. ذكره في (گلشن ص 24) وأورد شعره. (420: ديوان اسماعيل القزويني) من شعراء عهد طهماسب الاول الصفوى. ذكره في (گلشن ص 24) وأورد شعره. (421: ديوان الميرزا اسماعيل النصرابادى أو شعره) وهو ابن الميرزا محمد ابن عمة النصرابادى ذكر شعره في (نر ص 454) وقال نزل إلى بلاد الهند وبها توفى. (422: ديوان ملا اسمى الهروي أو شعره) كان طالب العلم كما ذكر في (تش ص 146) وفى (روشن 45) وفى (لط 157) وأورد معماه باسم بابا. (423: ديوان اسمى خان أو شعره) كان يقلب (شيشـه گر) الزجاجي. حكى النصر آبادى في (نر ص 379) عن آخوند عقيلا أن أشعاره كثيرة وأورد بعضها. (424: ديوان الاسنانى) الشيخ تقى الدين عبد الملك بن الاغر بن عمران الثقفى الاسنانى نسبة إلى اسنا مدينة على شاطئ الفيل من الجانب الغربي. ترجمـه العسقلاني في الدرر الكامنة. ووصفه بقوله كان فاضلا اديبا الا انـه يميل إلى الرفض. وله ديوان شعره ومات سنة سبع وسبعماية. ثم أورد رباعيا من شعره. (ديوان اسود) يأتي بعنوان تخلصه " فنائى ". (425: ديوان أسير اصفهاني) هو الميرزا جلال بن ميرزا مؤمن الشـهرستاني من اعمال اصفهان. من السادة الاشراف وصهر الشاه عباس الاول ابتلا بالشرب فمات في شبابه وديوانـه في عشرين الف بيت، فيه القصايد والغزل والمثنوي وفيه الرطب واليابس كذا في (نر ص 95 و 96) اقول توفى في (1049) وطبع ديوانـه بنولكشور بالهند. وتوجد كلياته في (الرضوية) وترجمـه في (تش ص 169) و (سرخوش ص 3) ومرآت الخيال (ص 76 75). (426: ديوان أسير تبريزى أو شعره) واسمـه الميرزا محمد حسين. ترجمـه في (دجا ص 41) عن نگارستان دارا. (427: ديوان أسير اللكهنوى أو شعره) وهو المنشى السيد مظفر علي خان من تلاميذ آتش المير حيدر على المذكور آنفا. ذكره السيد على نقى النقوي. (428: ديوان أسيرى أو شعره) واسمـه مختار بيگ اخو مرادخان من السادة. ذكره في (نر ص 46) توفى (حدود 1087) أي قبل تأليف التذكرة بسنتين. (429: ديوان أسيرى أو شعره) ترجمـه المير على شير في (مجن ص 85 و 259) وقال انـه شاب جديد الشعر لم يشتهر بعد. (430: ديوان أسيرى اصفهاني أو شعره) واسمـه مقصود كليچه پز. أورد شعره في (روشن ص 47). (431: ديوان أسيرى اصفهاني أو شعره) واسمـه حسين خان، كان ابوه صاحب جمع زرگرخانـه لنادر شاه فتصوف بعد موت ابيه. ذكره في (تش ص 370) و (روشن ص 46) وقال في رياض العارفين (ص 67) ان له (10000 بيت) على طراز بوستان. (432: ديوان أسيرى تربتي أو شعره) كان معاصرا لصادق كتابدار المولود (940) فترجمـه في (خص ص 253) وأورد شعره وكذا في (روشن ص 46). (ديوان أسيرى ترك) ذكره في هامش (لط ص 18) والصحيح: أميرى كما يأتي. (433: ديوان أسيرى رازى أو شعره) هو السيد الفاضل القاضى المعاصر لصادقي فترجمـه في (خص ص 82) وأورد بعض غزله، وقال في " آفتاب عالم تاب " أنـه قزويني كما يأتي واسمـه أبو القاسم بن قاضى مسعود، وقال في (روشن ص 46) أنـه تلميذ حكيم الملك. (434: ديوان أسيرى شيرازى أو شعره) هو ابن صحيفي الشاعر الخطاط الشيرازي ذكره مع والده في (نر ص 305) و (گلشن 24). (435: ديوان أسيرى قاينى أو شعره) أورد بعض شعره في (گلشن 24). (ديوان أسيرى قزويني أو شعره) واسمـه امير قاضى أو أبو القاسم المعروف بامير قاضى ابن قاضى مسعود القزويني الرازي كما مر. جلس للقضاء ثلاثين سنة وله دستور الانشاء أو دستور البيان. ذكر في (تش ص 223) و (روشن ص 46) عن " آفتاب عالم تاب ". (436: ديوان أسيرى لاهجى) وهو شمس الدين محمد بن يحيى بن على اللاهجى المتوفى (912) كان خليفة السيد محمد النور بخش (869 795). له شرح گلشن راز الموسوم " مفاتيح الاعجاز " المطبوع ومثنوى " اسرار الشـهود " الموجود نسخته عند (الملك) وقد فاتنا ذكره. عده في مجالس المؤمنين من شعراء الشيعة. وقال في رياض العارفين (ص 63) أن ديوانـه في (5000 بيت) وترجمـه أيضا في (عم ص 462). توجد نسخة من ديوانـه عند المدرس الرضوي بطهران في (4000 بيت) وأخرى في (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 671) و (سپهسالار) كما في فهرسها (ج 2 ص 559) أوله: أي أسيرى چون گرفتار شدى * دائما خون دل از ديده بيار وآخره: ما مست وصل ياريم * از هر دو جهان خبر نداريم (437: ديوان أسيرى هندي) من شعراء اكبر پادشاه. مات (1010) أورد شعره في (گلشن 24). (ديوان اشتها) يأتي بعنوان " ديوان سرگشته " طبع في (80 ص) بايران. (438: ديوان اشتياق سر هندي أو شعره) واسمـه شاه ولى الله، من أحفاد الشيخ احمد السرهند له تصانيف بعضها في التفسير. سكن شاه جهان آباد، وتلمذ على عبدالغنى قبول، ومات هناك (1150). أورد شعره في (گلشن ص 24) و (تغ - ص 14). (439: ديوان اشتياق گنجوى أو شعره) وشعره بالتركية. مات في القرن الثالث عشر، ترجمـه في (دجا ص 41) عن حديقة الشعراء. (440: ديوان اشراق اصفهاني) للمير الداماد، محمد باقر بن محمد الحسينى المتوفى (1041) وقد نقل النصرآبادى تاريخ وفاته عن ملا عبد الله اماني في (نر ص 482) وهى: خرد از ما تمش گريان شد وگفت * عروس علم ودين را مرد داماد ترجمـه وأورد شعره ايضا في (نر ص 149) ورياض العارفين (ص 278) وفيه القصايد والغزل والرباعيات بالعربية والفارسية، وطبع معه مثنويه " مشرق الانوار " في تتبع مخزن الاسرار للنظامي، وتوجد هذا بخطه أيضا ضمن مجموعة " گنجينـه گرانمايه " (ص 238 226) الموجودة عند (فخر الدين). (441: ديوان اشراق اصفهاني) واسمـه عبد الرزاق بن الحاج السيد محمد، من معاصري رضا قليخان هدايت. ترجمـه وأورد شعره في (مع ص 62 ج 2). (442: ديوان اشراق مراغى) لشيخ الاسلام بمراغه المير فتاح المتوفى بها (1275) وله " رياض الفتوح ". كان يتخلص في شعره الفارسى باشراق وفى التركي باسمـه (فتاح) ترجمـه في (دجا ص 41) عن رياض الجنة للزنوزى. وترجمـه ايضا في مطلع الشمس وديوانـه الفارسى موجود. (443: ديوان اشراقي أو شعره) واسمـه مير حسين. ذكره في (تغ ص 14). (444: ديوان اشرف أشعره) لميرزا اشرف. طبع مع عقايد النساء له. (445: ديوان اشرف تبريزى أو شعره) واسمـه على اشرف من أحفاد جابر بن عبد الله الانصاري. كان معاصرا لهدايت فترجمـه في (مع ج 2). (446: ديوان اشرف جرجاني أو شعره) هوالمير مخدوم من المير شمس الدين محمد بن المير السيد شريف أورد شعره المتخلص فيه باشرف في (خص ص 42). وهو والد السيد ابى الفتح الشريفي صاحب تفسير شاهى. (447: ديوان اشرف طسوجى) واسمـه على اشرف بن احمد شيخ الاسلام بن عبد النبي ابن شرف الدين محمد بن زين الدين الطسوجى، من نواحى خوى بآذربايجان. دونـه لولده آقا احمد سمى جده في (1240) فيه قصايد المديح والرثاء والغزل والرباعيات وغيرها. قال في تاريخ وفات جده عبد النبي مؤلف التفسير المذكور في ج 4: 281 والمتوفى (1203): چون عبد نبى وشيخ اسلام * درون دار سلام يافت انجام تاريخ وفات أو خرد گفت: * " افتاده ستون دين اسلام " يقرب مجموع ابياته الفارسية والتركية من (2400 بيت). نسخة منـه عند الميرزا محمد على بن محمد باقر القاضى الطباطبائى بتبريز كما كتبه الينا. (ديوان اشرف السمرقندى) السيد معين الدين يأتي بتخلصه اشرفي. (448: ديوان المولى اشرف العراقى أو شعره) من علمائها. ترجمـه معاصره سام ميرزا في عداد العلماء في (تس ص 55) وأورد مطلعا له. (ديوان اشرف الغزنوى) للسيد اشرف الدين حسن بن ناصر الغزنوى. يأتي باسمـه الحسن الغزنوى لاشتهاره بـه وان كان تخلصه اشرف. (449: ديوان اشرف فرخ آبادى أو شعره) واسمـه اشرف على الهندي قارى التعزية (كتابخوان = روضه خوان) اورد شعره في (گلشن 25). (450: ديوان اشرف كاشانى) للسيد جمال الدين الكاشى. ترجمـه الحكيم شاه محمد القزويني في بهشت الثامن من ترجمة المجالس، وقال انـه من شعراء عصر ابقاخان وذكر ترجيع بند له. وفيه قوله: من اشرف ثانيم نـه صابر. ومات 779. (451: ديوان اشرف مازندراني) للمولى محمد سعيد بن المولى محمد صالح المازندرانى سبط المجلسي الاول. ترجمـه النصر آبادى في (نر 181) وكذا في (سرو آزاد) وأورد اشعره. وقال في (تغ ص 14) انـه مات (1116). وقال في (تش 165) انـه ولد باصفهان وسافر إلى الهند وترجمـه في (سرخوش 7) مفصلا واثنى على قدرته في الشعر. وله " مثنوى قضا وقدر ". وقد تلمذ في الشعر على صائب وفى الخط على عبد الرشيد الديلمى الخطاط. توجد نسخة من ديوانـه في (الرضوية). (452: ديوان اشرف مراغى خيابانى) ابن الشيخ الامام السيعد قدوة ارباب الحديث ابى على الحسين بن الحسين المراغى التبريزي على ما هو المكتوب في ديباجة كلياته. وقد كتب في حياة الناظم في (859) لانـه توفى (864) والا وحدي في العرفات وصفه باشرف الخيابانى، وقال انـه كان درويشا يلبس النمد الملفوف بقورجوق وفى تذكرة عليقليخان واله ترجمـه بعنوان درويش اشرف وكذا في دانشمندان في (ص 147) وذكران نسخة كلياته المؤرخة بما مر في مكتبته، وهو مشتمل على القصايد والغزليات والرباعيات والترجيعات وغيرها، رتبها بنفسه في اربعة دواوين بعناوين خاصة 1 عنوان الشباب 2 خير الأمور 3 باقيات الصالحات 4 مجددات التجليات وله ايضا الخمسة على نسق الخمسة النظامية كما مر. وله نظم مائة كلمة لأمير المؤمنين (ع) بالفارسية كما يأتي. (453: ديوان اشرفي سمرقندي) للسيد معين الدين حسين المتخلص باشرفى والمشـهور باشرف سمرقندي أو أشرف ثانى في قبال اشرف الغزنوى السابق عليه. توفى بسمرقند (595) ترجمـه في (تش 332) ورياض العارفين (ص 281) و (مع: 1: 101) وأورد واكثيرا من اشعاره. (454: ديوان اشعرى) من شعراء عصر فتح على شاه إلى محمد شاه القاجارى. توجد الديوان بخط الناظم عند (النخجوانى) بطهران ونسخة أخرى في (10500 بيت) في (المجلس) كما في فهرسها (3: 220). (455: ديوان اشك لكهنوى أو شعره) واسمـه المولوي هادى على البجنورى من قرا لكهنو. مات (1281) ودفن عند قبر فخر الدين شـهيد، بها. اورد شعره مع الاطراء عليه في (گلشن 25). (456: ديوان اشكى القمى) للميراشكى، اخو حضوري القمى، ومعاصر غزالي مشـهدى ومعاصر الصادقي كتابدار الشاه عباس الماضي المولود (940) ترجمـه في (خص ص 77) وذكر ان له ديوانين وانـه ذهب إلى بلاد الهند اخيرا وصار مقبول القول عند ملوكها فبذلوا في مجلس واحد مائة الف سكة فمات من شده الشوق. وقال في (تغ 14) مات (972) توجد ديوانـه في المتحف البريطاني كما في فهرس (ريو ج 4 ص 195). (457: ديوان اشـهري نيشابورى) واسمـه جمال الدين شاهپور بن محمد من اولاد عمر الخيام ومن تلاميذ ظهير فاريابى ومن شعراء السلطان محمد بن تكش. قال في (تش 134) انـه تصدى الاستيفاء ومات بتبريز ودفن بمقبرة الشعراء بكوه سرخاب. وله " رساله ء شاپورى " وديوان مرتب كما في (گلشن: 26) ونقل عنـه في قاموس الاعلام التركية وعنـه ريحانة الادب. (458: ديوان اصدق أو شعره) وهو محمد اصدق ابن الشاه اسماعيل الصفوى مات في (984) بهمدان كما في (تغ ص 15). (459: ديوان اصغر أو شعره) وهو ابن الميرغياث الدين عزيز من نقباء مشـهد خراسان. ترجمـه في (لط ص 137) واورد مطلعين له وفى (روشن 52) انـه سبزوارى. (ديوان اصغر نـهاوندى) يأتي باسمـه على اصغر لاشتهاره به. (ديوان اصلى دماوندى شيرازى أو شعره) وسماه النصرآبادى، بابا أصلى كما يأتي. (460: ديوان اصلى قمى أو شعره) واسمـه مير محمود وأصله من سادات جاسب من بلوكات قم. ذكره في (تش ص 229) وأورد بيتين له. (461: ديوان الامير اصيلي أو شعره) وهو من سادات سرقه. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 38) وأورد مطلع غزله. (462: ديوان مولانا اصيل المشـهدي أو شعره) ترجمـه في (لط ص 68) والقزويني في (مجن ص 242) وأورد اشعره، وسماه في (روشن 53) بمحمد على وذكره في (تش ص 85) بعنوان أصلى مشـهدى وقال انـه خطاط بالنستعليق وكذا قال في (گلشن 26). (ديوان اط) أو ديوان بسحاق اط يأتي. (ديوان اط) مر بعنوان ديوان احمد اط. وقد خلط بعض بين بسحاق اط واحمد اط. (463: ديوان اطوار كرماني) الحاج آقا صادق بن آخوند ملا على، كان فقيها فيلسوفا تلمذ على الحاج ملا هادى السبزواري، بها. ثم رجع إلى كرمان ودرس الفلسفة وسافر إلى العراق ورجع في (1311) ومات. كان له مكتبة فيها اكثر من الفى مجلد له شرح ديوان مجنون بنى عامر، عرفانيا. وله قصيدة في رثاء استاده السبزواري. كذا وصفه لى السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران. (464: ديوان اظهر دهلوى أو شعره) وهو مير غلام على تلميذ شمس الدين فقير. هاجر إلى عظيم آباد في (1170) ومات هناك (1182) أورد بعض شعره في (گلشن 26) وعنـه في قاموس الاعلام التركية، وعنـه في ريحانة الادب. (465: ديوان اظهر شاهجهان پورى أو شعره) وهو احمد خان. أورد شعره في (گلشن: 26) وعنـه في قاموس الاعلام فريحانة الادب. (466: ديوان اظهري شيرازى) اسمـه بوداق كما صرح بـه في آخر هذا الديوان الموجود في مكتبة مدرسة سپهسالار. وقد فصل الحوال الناظم وخصوصياته في فهرس المكتبة (ج 2 ص 561) يظهر من شعره انـه شيرازى الاصل وكان له في (1012) احدى وعشرون سنة وسمى كل قصيدة منـه باسم خاص مثل ضياء القلوب وسويداء الضمير وغيرها وكلها في مديح النبي والائمة (ع) والملوك الصفوية. ذكر في آخره انـه فرغ منـه في (17 ع 10541) وعمره يوميذ ثلاث وستون سنة. أوله: أي زيور رخساره ء جان از كرمت * سرمايه ء گردش زبان از كرمت وليس بوداق بيك بن حصار بيك التركي مير آخورللشاه طهماسب، والمترجم في (تس ص 186). (467: ديوان اظهري قهپايه ئى اصفهاني) الذى كان كاتبا ثم تجنن وفى الاخير غسل رجله بماء الورود ثم نام وتوفى، كذا ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 412) و (روشن 55). (468: ديوان اظهري موصلي دهلوى أو شعره) واسمـه حيدر على من اقرباء ملاظهر الكشميري. جاء والده من موصل إلى دهلى فولد اظهري وتر بى هناك. وله مطايبات مع ملاشيدا. مات في (1044) وترجمـه في (گلشن ص 27) وعنـه في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. (469: ديوان اعتصامي) لپروين اعتصامي بنت ميرزا يوسف خان اعتصامي مؤلف فهرس مكتبة المجلس في مجلدين المتوفى (1316 ش). وبنته پروين كانت شاعرة فاضلة اديبة تربت في بيت علم وتعلمت العربية والانگليزية ولها شعر رقيق. ماتت في شبابها اربع سنين بعد موت ابيها في (1320 ش = 1360) لها " زاغ وطاوس " و " جوان وپير " وطبع ديوانـها في (1314 ش) ثم اعيد طبعه بعد موتها في (1320 ش) مع مقدمة في أحوالها وقال سالار سعيد حيدري في تاريخ فوتها (1360): تاريخ فوت هجري جستم زحيدرى گفت * مرده اديبه ء دهر پروين اعتصامي (470: ديوان اعتماد خراساني أو شعره) واسمـه خواجه اعتماد. سكن شيراز. أورد بعض شعره في (گلشن: 27). (471: ديوان اعجاز دهلوى أو شعره) واسمـه ملا محمد سعيد معاصر بيدل وفطرت. قال في (تغ ص 5) مات في (1117) (كذا) مطابق اعجاز بفردوس رفت. (472: ديوان اعجاز هراتى أو شعره) واسمـه ملا عطاء. وصفه النصرآبادى بقطب فلك النظم في (نر ص 408) وعنـه في (گلشن ص 27). (473: ديوان اعجازي مازندراني أو شعره) قال في (تغ 15) ملا اعجازي معاصر للسلاجقة. (ديوان اعجم تركمان) يأتي بعنوان " ديوان تركمان ". (474: ديوان اعرجي مراغى) للمعروف بقاضي لنگ. ترجمـه معاصره (صادقي م 940) في (خص: 291) وحكى في (دجا 45) عن هفت اقليم ان غالب اشعارة تركية. (475: ديوان الاعرجي) هو السيد عبد المـهدى ناظم أرجوزة سلسلة النسب المذكور في (ج 1 ص 478) في انواع من الشعر مرتبا على الحروف رتبه بنفسه وتوفى غريقا في شط الحلة (1358) والنسخة بخط اخيه الخطيب السيد حبيب ساكن النجف عند الشيخ عبد المولى الطريحي وقد كتب له مقدمة بقلمـه ليقدم للطبع. (476: ديوان الاعسم الكبير) للشيخ محمد على بن الشيخ حسين بن محمد الاعسم النجفي المتوفى بها (1233) صاحب ارجوزة الارث المذكور في (ج 1 ص 454) وأرجوزة الرضاع المذكور في (ص 476) وارجوزة الاطعمة المذكور في (ص 462) وفى جميعها ذكرناه بعنوان محمد على بن محمد، نسبته إلى الجد المتعارفة الشايعة وفى ديوانـه مديح آية الله بحر العلوم ورثائه ومدايح اخر، موجود عند احفاده وبيت الاعسم من بيوت العلم نشاء فيهم جمع من الاعلام الفقهاء المصنفين منـهم ولده الشيخ عبد الحسين الشارح للاراجيز المذكورة والشاعر الآتى. (477: ديوان الاعسم الصغير) للشيخ عبد الحسين بن الشيخ محمد على الاعسم المذكور دون بعض قصايده مع قصائده غيره ضمن مجموعة في مكتبة الملك، كتابتها في (1302) والمدون لها هو السيد العلوى الحسينى الارومى واحدى القصائد للحاج ميرزا محمود الاميني القزويني. (478: ديوان اعظم شاملو) اسمـه على قليخان بن ارشد حسنخان الشاملو، من امراء الشاه عباس الصفوى، ذكر النصرآبادى في (نر ص 24) ان ما رأه من شعره يقرب من الفى بيت، وعنـه في (گلشن: 28) و (تغ 15). (479: ديوان اعلائي تورانى أو شعره) أو شعره في (گلشن ص 28). (480: ديوان الاعور) الحائري هو الشيخ على بن ناصر الشـهير بالاعور الحائري المتوفى حدود (1300) يقرب من الفى بيت في مواضيع شتى. توجد عند الشيخ محمد على اليعقوبي في النجف. (481: ديوان اغبري كرماني) وهو درويش عابد المداح (روضه خوان) وكان منجما رمالا ايضا. وقد جمع مكتبة اشتريها بعد وفاته مع ديوانـه المخطوط المشتمل على اكثر من (4000 بيت) السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران، وقال الهاشمي انـه مات بكرمان في (صفر 1355) وللشاعر ابن هو الآن في صدد طبع ديوان ابيه. (ديوان اغورلو) تخلصه زيادي كما في (نر ص 25). (482: ديوان اغورلوبيك) بن امامقليخان حاكم فارس سلب عنـه بصره في ايام الشاه صفى كما في (نر ص 35) وأورد شعره وقال في (روشن: 57) انـه قداعماه اخواه. وأغور باللغة اللرية اسم سلسلة من امراء لرستان (لر كوچك). (483: ديوان افتخار شيرازى أو شعره) أورد شعره في (روشن: 57). (ديواني الافتونى) الشيخ أبو صالح محمد مـهدى الملقب بالصالح الفتونى المذكور في (ج 1 ص 467) يأتي. (484: ديوان أفراشته) الشاعر الشعبى الايرانى محمد على افراشته الرشتى، مدير جريدة " چلنگر " الفكاهية السياسية. وقد طبع له مجموعة شعر بعنوان " آى گفتى ". (485: ديوان افسر اصفهاني أو شعره) نزل الهند في عهد عالمگير ولقب منـه بمعززخان ومات ببنگاله أورد شعره في (گلشن ص 29) و (روشن 58) وقال في (تغ ص 16) انـه معاصر لفرخ سير بن عظيم الشأن. (486: ديوان افسر أردوبادى) اسمـه الميرزا عبد الله الاردوبادى من شعراء عصر محمد شاه القاجار وشعره بالتركية. حكى ترجمته في (دجا ص 46) عن حديقة الشعراء. (487: ديوان افسر القزويني) في مديح النبي صلى الله عليه وآله رايت منـه قصيدتين في مدحه قرب ثمانين بيتا احديهما بقافية محمد. والآخر رائية. وآخر القصيدة الثانية: حبيبان تودائم شاد وخندان درجهان بادا * بحق شاه مردان شير يزدان ساقى كوثر رأيتهما ضمن مجموعة عند السيد محمد الجزائري في النجف. (488: ديوان افسر الكاشانى أو شعره) وهو محمد على بن المير سنجر ساقر إلى الهند كما في (نر ص 281) وكذا في (گلشن ص 29) وقال في (تغ ص 16) انـه معاصر جلال الدين اكبر شاه. (489: ديوان افسر كردستاني أو شعره) وهو ميرزا مرتضى بن عبد الكريم. مات شابا في (1262) كما في ريحانة الادب. (490: ديوان افسر كرماني) وهو مـهدى قلى ابن الحاج أبو القاسم من شعراء عهد ناصر الدين شاه القاجار. له ديوانان فيهما القصايد والغزل وغيرهما زهاء سبعة آلاف بيت كما وصفه لى السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران. وقال مات بعد الثلاثمائة والالف بكرمان. توجد ديوانـه عند حفيده عباس أفسرى. (491: ديوان افسر مشـهدى أو شعره) وهو من شعراء بابر ميرزا ومن أدباء عصره. له رسالة في المعما. أورد شعره في (گلشن ص 29) و (تغ 16). (492: ديوان افسر همداني أو شعره) وأسمـه باقر على خان أخو على نقى ايجاد، ابنا نقد على قاجار الهمداني، من اقرباء الشيخ على خان وزير شاه سليمان الصفوى. نزل حيدر آباد، وتقرب عند آصفجاه، أورد شعره في (گلشن ص 29). (493: ديوان افسرى دهلوى) واسمـه الشيخ كمال بن محمد الاديب العارف. له المثنوى الفارسى " راح وريحان " وديوان مرتب كذا في (گلشن ص 30). (494: ديوان افسرى گلپايگانى أو شعره) واصله من وانشان من محال جرفادقان ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 381) وأورد شعره وقال ابتلى بمرض " آتشك " وكذا قاله في (گلشن ص 29). (495: ديوان افسرى الهروي) ترجمـه في (لط ص 163) وأورد شعره. (496: ديوان افشار أو شعره) اسمـه الدكتور محمود بن محمد صادق الافشار، منشى مجلة آينده في سنين. ترجمة آيتى في (تش يز ص 270). (ديوان افصح سبزوارى) يأتي بعنوان " ديوان كمالي سبزوارى ". (497: ديوان افصح هندي أو شعره) هوالمير محمد على افصح ابن شاه ميرزا الرضوي المشـهدي من اولاد السيد اخيار الذى كان صهر تيمور لنگ وهاجر من خراسان إلى سمرقند في عهد تيمور، ووالده شاه ميرزا الملقب بشاه نواز. نزل الهند وتزوج بابنة سربلند خان وقتل (1150) اورد شعره في (گلشن ص 30) وعنـه في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. (ديوان افصح يزدى) السيد ابراهيم المتخلص بـه جلال يأتي بعنوان ديوان جلال يزدى. (498: ديوان افضل اردستانى أو شعره) للمير افضل بن السيد عبد الكريم الطباطبائى الاردستانى. اورد شعره معاصره في (نر ص 195) ثم في (روشن 59). (499: ديوان افضل اصفهاني أو شعره) أورد في (تغ 16) ثلاثة اسماء بهذا العنوان احدهم افضل الدين تركه الآتى ذكره، والآخر ان احدهما معاصر للشاه عباس الاول والآخر معاصر للشاه طهماسب. (500: ديوان افضل پانى پتى أو شعره) من أدبائها في اواسط الماية الثانية عشر. أورد شعره في (گلشن ص 30). (ديوان افضل البافقى اليزدى) وتخلصه همتي. ذكره النصرآبادى في (نر ص 307). (ديوان افضل البخاري) المتخلص بوالى ذكره النصرآبادى في (نر ص 436). (501: ديوان أفضل تركه أو شعره) لخواجه أفضل الدين محمد تركه. ترجمـه معاصره صادقي في (خص ص 43) وذكر انـه من مقربى بلاط الشاه طهماسب، وتخلصه في شعره افضل. وقال في (تغ 16) نقلا عن اوحدى انـه رآه في صغر سنـه وانـه توفى (991) وقد تلمذ عليه القاضى نور الدين الاصفهانى والعلامي چلبى. (502: ديوان افضل سارانى) محلة من قصبة طهران، اكثر شعره هجو وهزل. ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 162) ثم في (روشن 61). (ديوان افضل طهراني) المتخلص بنامى الطهراني المتوفى شابا كما في (تس ص 126). (503: ديوان افضل القاينى) ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 202) وذكر انـه من تلاميذ المير محمد باقر، وانشاء رباعية في مدحه، والظاهر ان مراده الداماد. (ديوان افضل كاشانى) يأتي بعنوان بابا افضل كاشانى. (504: ديوان افضل الكرماني) ترجمـه شاه محمد القزويني في (مجن ص 296) واورد مطلع غزله وسماه الطهراني في (مجن ص 119) فضل الله. وقال في (تغ 16) انـه افضل الدين بن ضياء الدين من وزراء بايقرا وكذا في (روشن 61). (ديوان مير افضل موسوى) هو ابن سلطان على خواب بين. ذكر معاصره سام ميرزا في (تس ص 46) ان ديوان في الغزليات، وأورد مطلع غزلين منـه. ترجمـه في (لط ص 138) وقال انـه تمم ديوانـه في الغزليات. وتخلصه فيه الموسوي فيأتى بهذا العنوان. (505: ديوان افضل هندي أو شعره) واسمـه شاه محمد من احفاد ابى المعالى من عرفاء لاهور. عده الشيخ ناصر على السرهندى من الشعراء الادباء. واورد بعض شعره في (گلشن ص 31). (506: ديوان افغان) لمحمد سليم بيك الگرمرودى ترجمـه في (دجا ص 47) وقال عندي ديوانـه المشتمل على الغزليات والرباعيات قرب ستماية بيت، منـها رباعيته في بناء مسجده في (1307). واورد شعره في (روشن 61). (507: ديوان افغان كرماني) من شعراء القرن الثالث عشر بها. نقل السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران انـه را له عدة قصايد. (508: ديوان افقري) لمحمد كمال الدين، مريد السيد محمد الكالپى الدهلوى. له مثنوى روح وريحان. أورد شعره في (روشن ص 62). (509: ديوان افكار) للمولى افكار السمرقندى. ترجمـه النصرآبادى في (نر ص 441) وأورده شعره. وكذا في (گلشن ص 31). (510: ديوان افلاكي التبريزي أو شعره) ترجمـه في (دجا ص 47) ونقل بعض شعره عن بياض الميرزا صائب. ترجمـه ايضا النصرآبادى في (نر ص 314) وفى (گلشن 31). (511: ديوان أمير افندي أو شعره) وهو ملا نور الله الاسد آبادى الاصفهانى اورد النصرآبادى معما له في (نر ص 524). وقال في (روشن 62) انـه كان يتخلص اولا " بديهى ". (512: ديوان اقبال كازرونى أو شعره) واسمـه السيد محمد من أحفاد ميرزا شـهرت اليزدى المعمر. ترجمـه في (تش يز ص 273). (513: ديوان اقبال لاهوري) وهو محمد اقبال ابن نور محمد الكشميري. ولد بسيالكوت من بلاد پنجاب في (24 ذى الحجة 1289) له " اسرار خودى " (ط 1915 م) و " رموز بى خودى " (ط 1916 م) و " زيور عجم " طبع ثلاث مرات من 1923 م إلى 1944 م، و " گلشن راز جديد " و " پيام مشرق " طبع ست مرات من 1923 م إلى 1946 م، و " جاويد نامـه " باسم ولده جاويد اقبال. طبع مرتين في 1932 و 1947 م، و " مسافر " (ط 1934 م) كلها منظومات فارسية. وفى (1924 م) طبع له مجموعة " بانگ درا " بالاردوية. وله أيضا بالاردوية " بال جبرئيل " و " ضرب كليم " وطبع بعد وفاته " ارمغان حجاز " ثلاث مرات. وهذا الاخير ربعه بالفارسية وثلاثة ارباع منـه أردوية. وله بالانگليزية نثرا " تجديد الفلسفة الالهية في الاسلام " وقد مات اقبال في (1938 = 1317 ش). ولا يشتبه هذا الشاعر الفارسى الپاكستانى مع الپروفيسر الدكتور محمد اقبال استاد جامعة پنجاب بپاكستان. وقد طبع بطهران في احوال الشاعر هذا في (1367) " اقبال لاهوري " وفى (1370) اقبال نامـه. (514: ديوان اقبالي أو شعره) وهو نديم السلطان محمد. ذكره في بعض مثالب النواصب (ص 239) في عداد شعراء الشيعة. (515: ديوان اقدس هندي أو شعره) وهو عبد الواسع بن محمد خان قدسي. ترجمـه النصرآبادى في (نر 287) وقال نزل الهند في خدمة بنت اورنگ زيب. وقال في (گلشن 31) انـه هندي المنشأ. (516: ديوان اقدس شوشتري أو شعره) للسيد رضى الدين بن نور الدين بن نعمة الله الجزائري المتوفى (24 ج 1194 1). ذكر في تحفة العالم. وفى (تغ 17) انـه أخذ العلم عن ابيه، وجاء إلى الهند، وتقرب عند شجاع الدولة ناظم بنگاله ثم آصف جاه نظام الملك. (517: ديوان اقدسى مشـهدى أو شعره) ترجمـه الصادقي في (خص ص 222) واورد بعض غزلياته وكذا في (تش 85) وفى (تغ ص 16) انـه توفى (1004) وفى تذكره ء ميخانـه ان له " ساقينامـه ". (518: ديوان اكبر اصفهاني) العراقى الاصل الاصفهانى واسمـه محمد اكبر. سافر إلى الهند ثم توران ومدح ندر (1) محمد خان المتوفى (1056). توجد نسخة من ديوانـه المشتمل على (7200 بيت) في مكتبة (المجلس) كما في فهرسها (3: 221) ويظهر منـه خصوصيات حياته، وانـه غير محمد اكبر الاصفهانى المذكور في (نر ص 109) وكذا (هامش صفحه 87) (1) قال في منتظم ناصرى ج 2 ص 194 و 175 أن ندر محمد حاكم بخارا ارسل سفيرا إلى ايران في (1031). ثم انـه في (1056) التجا إلى ايران ومات بسبزوار. غير المذكور في (نر ص 84). (519: ديوان اكبر اصفهاني) واسمـه على اكبر. كان معمارا وقد عمر مسجد الجامع باصفهان كما في (تغ 17) وقال في (گلشن 32) ان له ديوان مرتب. (520: ديوان اكبر دولت آبادى) وهو المير محمد اكبر بن آقا ميرزا الذى كان مستوفيا للشاه عباس الصفوى الاول. له " مثنوى زاهد نامـه " و " خسرو وشيرين " وقد أورد في (نر ص 109) شطرا من الثاني. وقال في (گلشن ص 32) انـه غير الاصفهانى. (521: ديوان اكبر قزويني أو شعره) وهو محمد اكبر ابن ميرزا نصير. قال في (نر 84) ان والده كان من نجباء قزوين وله قدم صدق وقلم صادق، وكذا اولاده ومنـهم مير محمد حسين ومحمد اكبر هذا، ثم اورد شعره. وكذا في (گلشن 32) وقال في (تغ 17) انـه معاصر للشاه سليمان الصفوى. (522: ديوان اكبر گلپايگانى أو شعره) اورد من شعره في (روشن 64). (523: ديوان اكبر قمى أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 64). (524: ديوان اكرم بغدادي) هو اكرم بيك ابن قايتمز بيك من طائفة قره قوينلو وابن عم پاشا حاكم بغداد. نقل في العراق بين الاحتلالين (ج 4 ص 136) عن " گلشن شعراء " لعهدي بغدادي المتوفى (1002) انـه شاعر في اللغات الثلاث وقد صاحب عهدي في استانبول. (525: ديوان اكرم قزويني أو شعره) المير عماد الدين. اورد شعره في (روشن 65) (526: ديوان اكسير) لمحمد عظيم الاصفهانى المتخلص في شعره باكسير. نسخة منـه بخط الناظم وعلى ظهرها خاتمان نقش احدهما " عظيم " ونقش الآخر " اكسير " موجودة في مكتبة ميرزا جعفر التبريزي السلطان القرائى، مشتمل على (9326) بيتا كما كتبه الينا مالك النسخة وذكر ان اوله: الهى لوح محفوظ سخن كن تارو پودمرا * بكن صرف نوشتن چون قلم بود ونبود مرا وآخره: حرره العبد الفقير محمد عظيم الاكسير في قرية كالبى من بلاد الهند (1150) وذكر شمس الدين السامى في قاموس الاعلام التركية انـه توفى الناظم في بنگاله في (1169) تسع وستين وماية والف. وقال في (گلشن ص 32) انـه من تلاميذ فايض الابهري وله مثنويات. (527: ديوان اكسير اصفهاني أو شعره) ميرزا عوض بيگ. جاء في عهد شاهجهان إلى الهند ولازم ديوان انشائه. أورد شعره في (روشن ص 65). (528: ديوان اكسير دهلوى أو شعره) المير امام الدين معلم الاطفال. اورد شعره في (روشن 65). (529: ديوان اكسير قمى أو شعره) لمير نور الدين المتوفى في فتنة الافاغنة. كذا في (تغ ص 17). وفى (روشن 65) سماه محمد نور اصفهاني. (530: ديوان الله قلى ترك أو شعره) أصله من بخارا نزل اصفهان في عهد الشاه طهماسب الاول الصفوى. ذكره في (تس ص 186) و (تغ ص 17) و (روشن 66). (531: ديوان البسه) نظام قارى. وهو محمود بن امير احمد نظام قارى اليزدى. لم يعرف عصره غير ما يذكر من اسماء معاصريه في (ص 138 136) من طبع استانبول، حيث ذكر قاسم الانوار (م 837) وخواجه عصمت البخاري (م 829) وكاتبي (م 838) وخيالي البخاري (850) وأمير شاهى (م 857) وشيخ آذرى (م 866) وقد جمع الديوان الناظم بنفسه وقدم له ديباچة وقال: لما رأيت ديوان الاط لبسحاق جمعت هذا الديوان في الملبوسات واصطلاحات الخياطين بانواعها. ثم شرع بقصايد سماها: آفاق وانفس، وجنگنامـه موئينـه وكتان، واسرار ابريشم. ثم قطعات في جواب بعض الشعراء المتقدمين عليه والمعاصرين له، ثم قطعات تثرية باسم: مناظره ء اط والبسه، ورؤياى ، واوصاف الشعراء، حكايت سارق البسه، نامـه پشم بابريشم، وآرايش نامـه، وده وصل في تعريف اسماء الالبسه، وصد وعظ ومخيط نامـه وغيرها. طبعه كذلك باستانبول ميرزا حبيب الله اصفهاني في (1303) مع فهرس للغاته واصطلاحاته. قال نظام في ديباجته [ اما بعد چنين گويد نساج اين جامـه ء رنگين، وخياط اين خلعت بانمكين، از لباس رعونت عارى محمود بن امير احمد المدعو بنظام قارى، كساه الله لباس التقوى.. چون شيخ بسحاق دراط، ديك خيال برآتش فكرت نـهاد من نيز درالبسه، اقمشـه ء معاني درون كارگاه دانش ببارنـهم.. چنانچه ازمأكول ناگزير هست از ملبوس نيز چاره نيست.. في الجملة از أو كشكينـه واز ماپشمينـه ]. (532: ديوان الغ بيك ميرزا أو شعره) وهو السلطان العالم الفاضل صاحب الزيج المشـهور ترجمـه في (لط ص 24) وأورد شعره وكذا في (روشن ص 67). (533: ديوان الف الابدال البلخى) كان تخلصه اولا مطيعى ثم تخلص بالف. ترجمـه سام ميرزا في (تس ص 111) وكان اولا من شعراء سلطان يعقوب في تبريز، وبعد موته هاجر إلى اصفهان وتقرب عند الشاه كما في (روشن 68). (534: ديوان الفت اصفهاني) للحاج الشيخ محمد باقر المتخلص بالفت ابن الشيخ محمد تقى المعروف بآقا نجفى الاصفهانى. ولد (2 ج 1301 1). له " فهرس روضات الجنات " و " مجمع الاجازات " و " كشف الحجب " و " خاندان من " ومر له " داستان هفت برادر " وديوانـه موجود باصفهان. (535: ديوان الفت اصفهاني) وهو محمد كاظم بن زين العابدين بيگ النوري الاصفهانى المسكن ترجمـه في المآثر (ص 216) توجد ديوانـه المشتمل على (3400) بيت في (المجلس) ويظهر منـه انـه ولد (1253) وتوفى بين (1299) و (1306) كما حققه في فهرسها (3: 223). (536: ديوان الفت الله آبادى أو شعره) المير محمد خفيف اخو محمد افضل ثابت. مات قبل اخيه في (1130) أورد شعره في (گلشن ص 33). (537: ديوان الفت الخراساني أو شعره) اسمـه المير عبد الله سافر إلى الهند وبها توفى ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر ص 397) وأورد شعره وكذا في (گلشن 33). (538: ديوان الفت الشوشترى أو شعره) واسمـه داود غلب عليه السوداء وتعرض للمولى حسن على بن المولى عبد الله التسترى ترجمـه النصر آبادى فر (نر ص 413) وذكر شعره. (539: ديوان الفت شيرازى) كان معاصرا لظل السلطان الحاكم القاجارى. وذكر في فارسنامـه ء ناصرى توجد ديوان قصايده وغزله في (4500 بيت) في مكتبة (الملك). (540: ديوان الفت عظيم آبادى أو شعره) وهو لاله أو جاگر چند. من قوم كايتهه. تلمذ على محمد عليم تحقيق السمرقندى وتخلص اولا بغريب ثم بدله بالفت. اورد شعره في (گلشن ص 33) و (روشن 68). (541: ديوان الفت الكاشانى) الميرزا محمد قلى من ايل الافشار المتوفى (1240) ترجمـه في (مع ج 2 ص 72) وذكر ان ديوانـه يقرب من خمسة آلاف بيت واورد بعض غزلياته ولغزه. كان يخدم ديوان حسن على ميرزا شجاع الدولة. ونقل عن تذكره ء ثمر اصهفانى أن اصله من آذربايجان. (542: ديوان الفت لكهنوى) وهو راى بهادر بن راجه لالجى بهادر. من قوم كايتهه، من امراء واجد عليشاه، وديوانـه الفارسى يشتمل على القصايد والغزل والمديح والرثاء لسيد الشـهداء. ذكره في (گلشن ص 32). (543: ديوان الفتى ساوجى أو شعره) هو ابن حسيني الساوجى سافر إلى الهند وتقرب عند عبد الله قطب شاه وباسمـه ألف رسالة العروض والقافية، وفى آخر عمره جاء إلى اصفهان فلقيه النصرآبادى وذكره في (نر ص 326) و (روشن 69). (544: ديوان الفتى هندي) وهو راجه پيارى لال من قوم كايتهه العظيم آبادى له " مثنوى نيرنگ تقدير " وديوانـه مرتب. ذكره في (گلشن ص 33). (545: ديوان الفتى بدخشى أو شعره) له حواش على فصوص الحكم وفتوحات مكية. ولقبه الظرفاء " وكيل فرعون " ومات (1007) بالهند كما في (روشن) ص 69). (546: ديوان الفتى كمره يى أو شعره) هو اخو الشيخ على نقى كمره يى. أورد شعره في (روشن 69). (547: ديوان الفتى يزدى) المير حسين. ذكره في (تغ ص 18) واطرا عليه وقال جاء إلى الهند في عصر همايون پادشاه. وقال في (تش يز ص 274): كان ماهرا في الرياضيات. وكان معاصرا لوحشي بافقى وسافر إلى الهند. (548: ديوان القا الهندي) لمحمد صادق المتخلص " بالقا " الهندي الشاه جهان آبادى تلميذ ميرزا عبد القادر بيدل. كان ماهرا في نظم مواد التاريخ ونظم آلافا منـها كما في (گلشن) ص 34) و (سرخوش ص 8). (549: ديوان القاص ميرزا أو شعره) وهو ابن الشاه اسماعيل الصفوى، وبعد ابيه نازع اخيه الشاه طهماسب في الملك وفرالى الروم ورجع ومات في مشـهد خراسان في (940) ذكره شعره في اكثر التذا كرك، (مع 1: 10) و (تش: 9) و (خص: 23) وغيرها. (550: ديوان الهام اصفهاني أو شعره) للسيد الميرزا شريف من اقرباء مير صدري الاصفهانى. وفى بيتهم تولية مقبرة امامزاده قيس على الواقع في گندمان اصفهان. قال في (نر ص 342) انـه سافر إلى الهند ورجع إلى اصفهان (1068) وكذا في (گلشن ص 34) واورد بعض شعره. (551: ديوان آلهى اردبيلي أو شعره) للشيخ كمال الدين حسين بن شرف الدين عبد الحق الاردبيلى المتخلص بآلهى المتوفى (950) من تلاميذ الدوانى وغياث الدين منصور. ترجمـه في (دجا ص 47) وسماه في (روشن 66) بملا حسين وقال انـه نديم مير على شيرنوائى ومات (937). الف " تاج المناقب أئمـه ء اثنى عشر " وصدره باسم الشاه اسماعيل الصفوى. وله " منـهج الفصاحة في شرح نـهج البلاغة ". (ديوان آلهى اردبيلي) يأتي بعنوان " ديوان حكيم آلهى ". (552: ديوان آلهى استرابادى أو شعره) كان قصابا سخى الطبع. اورد شعره في (تس ص 37). (553: ديوان آلهى تبريزى أو شعره) واسمـه ميرزا مـهدى. نشاء في اصفهان في عصر نادرشاه. ترجمـه في (دجا 49) نقلا عن تذكره ء حزين، واورد شعره وكذا في (گلشن 35) و (روشن 67) وقال مات باصفهان. 554: ديوان آلهى ديلمى أو شعره) واسمـه امير فرامرز من اولاد الديالمة، أورد شعره في (روشن 66). (555: ديوان آلهى شيروانى أو شعره) أورد شعره في (دجا ص 50) نقلا عن جنك مخطوط. واسمـه ميرآلهى. (556: ديوان آلهى قمشـهى) اسمـه " نغمـه ء عشاق " يأتي. (557: ديوان آلهى قمى أو شعره) وهو الحكيم صدر الدين مسيح الزمان. جاء الى الهند وتقرب عند جهانگير پادشاه، وفى (1032) سافر إلى الحج ورجح ومات، كذا في (تغ 18) وسماه في (گلشن 35) آلهى هندي. ولعله متحد مع رقم 4318. (558: ديوان آلهى قندهارى أو شعره) من شعراء عهد بابرشاه. اورد شعره في (روشن 66). (559: ديوان آلهى الهمداني أو شعره) وهو السيد عماد الدين محمد الحسينى من سادات اسد آباد الهمدانيين، معاصر الشاه عباس الاول وتوفى بكشمير في (1063) كما أرخه حكمت في هامش مقدمة (مجن ص كح) سافر إلى الهند وبها توفى. ترجمـه النصر آبادى في (نر ص 255) وأورد شعره. وقال في (تغ 18) انـه كان معاصرا لشفائي وتقى الدين اوحدى واسمـه محمود. وقال في (سرخوش ص 2) ديوانـه مشـهور. وقال في (تش ص 255) انـه لم ير ديوانـه. وينقل ريو عن تذكره ء آلهى، في فهرسه مكررا. (560: ديوان آلهى گيلانى أو شعره) هو الخليفة سديد الدين محمد. ذكره في (تغ 18) و (روشن 66) وقال قد يتخلص بسديد ايضا. (561: ديوان امام الدين الرافعى القزويني) المنتهى إليه معرفة مذهب الشافعي وصاحب الفتح العزيز والمحرر. وهو أبو القاسم عبد الكريم بن محمد بن عبد الكريم المتوفى (623) في قزوين عن ست وستين سنة كما ارخه وذكر تمام نسبه في الشذرات (ج 5 ص 108) وترجمـه في طبقات الشافعية (ص 83) وترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش ص 321) وأورد جملة من اشعاره، وهو متأخر عن امام الدين ابى القاسم بن ابى سعيد بابويه المشـهور برافعى النيشابوري الآتى بعنوان الرافعى الذى كان معاصر السلطان محمود بن سبكتكين المتوفى (431) وقد مدحه ومدح وزيره الميمندى الذى توفى (424). (562: ديوان امام بخارى أو شعره) واسمـه امامقلى خان حاكم بخارا أورد شعره بهذا العنوان في (گلشن 35) و (تش ص 9). (ديوان امامقلى بختيارى) يأتي بعنوان تخلصه " وحشت ". (563: ديوان امامقلى قاينى أو شعره) المعمار وكان يلقب بزاره. عمر ارك قندهار وتجنن أخيرا ومات. كذا في (روشن ص 70). (564: ديوان امام وردى انتخابي أو شعره) اطراه شيرعلى لودى في مرآت الخيال (ص 224) وقال هو ساذج كثير العمل اخترم في شبابه. (565: ديوان امامى خلخالي) نقل في (دجا 51) عن هفت اقليم انـه كثير الشعر. وكذا في (گلشن ص 36). لكهنوى أو شعره) واسمـه خواجه امام الدين ابن القاضى خان ابن خواجه پادشاه خان. تلمذ على قتيل، وله رسالة في القافية نظما. وقتل في كانپور. أورد شعره في (گلشن ص 35). (567: ديوان امامى هروى) هو أبو عبد الله محمد بن ابى بكر بن عثمان. المعاصر لمجد الدين همگر، وقد مدح احدهما الآخر. وكان بكرمان يمدح الوزراء والحكام ومنـهم فخر الملك شمس الدولة. توفى باصفهان في (676 أو 686) وهو الاصح كما ارخه الفخري. ترجمـه في (مع 1: 98) وقال ان ديوانـه يتجاوز عن الفى بيت، نقل عنـه ما يقرب من (150 بيتا) وتوجد نسخته في (المجلس) كما في فهرسها (ج 226 3). واورد النصرآبادى الغازه في (نر 493) وترجمـه القزويني في (بهش 327) وآذر في (تش 147) و (مرآت الخيال ص 40). (568: ديوان امام قزويني أو شعره) وهو أمان الله المعروف بملا أمان جان المتوفى (950): ترجمـه في (تس ص 53) وأورد مطلع غزله. (569: ديوان امان قهستانى أو شعره) وهو امان الله. ولد بقسيان من اعمال نطنز بكاشان ومسكن بهرات، وعرف بقهستانى. أورد شعره في (مجتس ص 149) و (گلشن ص 37) و (روشن ص 70). (570: ديوان امانت هندي أو شعره) هولاله امانت رام من تلاميذ عبد القادر بيدل. أورد شعره في (گلشن ص 37). (571: ديوان اماني بايبورتى أو شعره) من اهل بايبورت قصبة في شمال شرقي آسيا الصغرى، واسمـه محمد بيك. كان حاكم يزد وكان يعرض شعره على الصادقي فذكره في (خص ص 37) واورد شعره بالتركية. (572: ديوان اماني كابلى أو شعره) ويعرف هو بمير اماني، من سادات كابل، استاد في نظم مواد التاريخ. نزل الهند في (981) في عهد اكبر شاه، ومات بجونپور. أورد شعره في (گلشن ص 37) وقال في (تغ 19) انـه توفى (1047). (573: ديوان اماني كرماني) هو ملا عبد الله. سافر إلى الهند وتقرب عند مير جمله الشـهرستاني، وعاد إلى اصفهان ذامكنة، ونظم تاريخ وفات الداماد في (1041) وديوانـه يشتمل على عشرة آلاف بيت، كذا في (نر ص 309 و 482) و (گلشن ص 37). (574: ديوان اماني مازندراني أو شعره) ذكر المستر براون في تاريخ ادبيات ايران (ج 4 ص 167 و 172) انـه توفى (1061). (575: ديوان اماني ميخچه أو شعره) هو الميرزا اماني المعروف بمير ميخچه. أورد له رباعية في تاريخ فوت سلطان جغتاى في (953) في (نر ص 470). (576: ديوان اماني همداني أو شعره) قال في (خص ص 271) انـه يشتغل بگل كارى وأورد مطلع غزله. (577: ديوان اماني هندي) وهو المير امان الله بن مـهابت خان سپهسالار من امراء شاه جهان. ترجمـه معاصره في (نر ص 59) وأورد شعره. وقال في (سرخوش ص 4) ان ديوانـه لطيف وكان له يدفى علم الطب أيضا. (578: ديوان اماني هندي أو شعره) وهو الشيخ امان الله الدهلوى. ترجمـه في (روشن ص 71) عن نگارستان سخن واورد شعره. (579: ديوان امتى تربتي خراساني) وهو ابراهيم امتى من امراء السلطان حسين ميرزا گوركان ومعتمدية. وقد مدح القاضى سلطان حاكم مشـهد خراسان في عصر الشاه عباس الاول الصفوى. وترجمـه في (نر ص 261) و (گلشن ص 38) وعنـهما اخذ قاموس الاعلام التركية فر يحانة الادب. وأورد واشعره. راجع " ديوان أمنى " (580: ديوان امتياز هندي أو شعره) هوالمير محسن المدراسى مات في (1190) أورد شعره في (گلشن 38). (581: ديوان امداد بلگرامى أو شعره) واسمـه امداد على. أورد شعره في (گلشن ص 38). (582: ديوان امداد لكهنوى أو شعره) واسمـه امداد الله خان بن كفايت الله خان الرامپورى ساكن لكهنو. اورد شعره في (روشن ص 71). (583: ديوان امرى الشيرازي) واسمـه قاسم. كان له اليد الطولى في العلوم الغربية. ترجمـه في رياض العارفين (ص 284) وذكر اتهامـه من اعدائه بالزندقة حتى كحله الشاه طهماسب (932) واستشـهد بيد العوام (999) وذكر جملة من اشعاره منـها ما انشائه عند شـهادته وارسله إلى معاصره الخواجه محمود الدهدار. والظاهر اتحاده مع رقم 619. (584: ديوان أمرى برسوى) بالتركية. توجد نسخته في المدرسة الاسلامية بالموصل كتبت (1022). (585: ديوان ام نزار الملائكة) وهى بنت عبد الرزاق بن الشيخ محمد حسن كبة البغدادي، وزوجة صادق الملائكة الآتى ديوانـه أيضا. ولدت (1326) رأيت الديوان بخط زوجها صادق الملائكة. ويأتى ديوان ابنتهما نازك الملائكة. (586: ديوان أمنى تبريزى) واسمـه الميرزا محمد. كان معاصرا لصادقي كتابدار (المولود 940) فترجمـه في (خص ص 278) وقال انـه تمم ديوانـه، ثم أورد شعره. وفى (روشن ص 71) اشتبه بينـه وبين أمتى تربتي المذكور آنفا فسماهما أمنى يزدى. وهو الذي قتله الازبك في (941). (587: ديوان ام هاني أو شعره) وهى بنت الحاج عبد الرحيم خان بيگلر بيگى يزد. كانت فاضلة اديبة ما نزوجت الا اخيرا وماتت بلاعقب نقل في (تش يز ص 275) عن احفاد اخيها ان اشعارها توجد في ظهر كتب وقفتها واورد غزلا لها على طريقة " يك ودو " (1). (588: ديوان امى شيرازى أو شعره) قال في (روشن ص 71) انـه ما كان يعلم الكتابة والقرائة جاء إلى الهند في عهد شاه جهان ورجع إلى وطنـه. (589: ديوان اميد بلخى أو شعره) اسمـه هو ميرزا امتياز وكان بن اكابر بلخ وبها توفى كما في (گلشن ص 38). (590: ديوان اميد طوسى) واسمـه حسن بن محمد الحسينى الطوسى الشاه نعمة آللهى توجد له منظومة " قدسية " في (الرضوية). (591: ديوان اميد كرمانشاهى) وهو عباس الشاعر نزيل طهران. ترجمـه في (مع ص 68 ج 2) وصرح بحياته (حدود 1275) وأورد اكثر من (150 بيتا) من شعره. (هامش صفحه 96) (1) اوله: خال بكنجيك طره ء مشك فام دو * واى بحال مرغ دل دانـه يكى ودام دو وقد استقبلها في هذا الغزل دوستعلى خان ابرقوهى. واول غزله: غير دو زلف آن صنم بر رخ دل فريب أو * كس نشنيده درجهان صبح يكى وشام دو قال آيتى وقد ينسب غلطا: غزل يك ودو لام هاني إلى قرة العين القزوينية. اقول غزلي يك ودو قديم آورد منـه مير على شير غزلا لمفلسي في (مجن 30 29) اوله: أي ورق رخ ترا ميم يكى ولام دو * وزرخ وزلف تومرا صبح يكى وشام دو راجع " ديوان يك ودو ". (ع. م) وترجمـه في " مدايح معتمديه " ضمن من مدحوا منوچهر خان گرجى حاكم اصفهان في سنوات (1240 إلى 1263) وقال انـه مازندراني الاصل. (592: ديوان اميد نـهاوندى) وهو الميرزا ابى الحسن، من شعراء فتحعلى شاه ولقبه هو بخان، وكان نديم محمود ميرزا ابن فتح على شاه وكتابدار مكتبته حين كان هذا حاكم نـهاوند قبل (1249) وكان مريد مجذوبعليشاه (المتوفى 1239) فمدحه، ومدح ايضا محمد شاه قاجار (المتوفى 1264). ولم يمدح ناصر الدين شاه ولعله لم يرجلوسه. ترجمـه في (مع ج 2 ص 71) وقال ان ديوانـه في خمسة آلاف بيت، ولكن نسخته الموجودة بمكتبة المجلس لا يزيد على (2500 بيت) كما في فهرسه (ج 3 ص 230). (593: ديوان اميد هروى أو شعره) أورد بعض شعره في (روشن ص 71). (594: ديوان اميد همداني) واسمـه محمد رضا من تلاميذ ميرزا طاهر وحيد والمعاصر لنجات وفائض أبهرى. سافر من اصفهان إلى الهند وتقرب عند آصف جاه بد كن ثم شاه جهان آباد فمات بها (1159) أورد ذكره في (تغ ص 19). وقال في (تش ص 370) ان اسمـه آقا رضا سافر في عهد الشاه سلطان حسين إلى الهند وتلقب هناك بقزلباشخان وكان ماهرا في الموسيقا وقد رايت ديوانـه. (595: ديوان اميد هندي أو شعره) للسيد محمد جعفر بن منصف الدولة السيد محمد باقر ابن السيد دلدار على النقوي المتوفى (1293). ذكره السيد على نقى في تذكرته. (596: ديوان اميد هندي أو شعره) وهو أميد علي خان بن جهان خان ناظم بلدة هوگلى ومعاصر محمد صادق أختر. مات في اواسط الماية الثالث عشرة. أورد شعره في (روشن ص 71). (597: ديوان اميد ترك) قال في كشف الظنون (ج 1 ص 504) انـه توفى (946) وديوانـه تركي وله في " زبده الاشعار " (المؤلف 1023) تسعة عشر بيتا. اقول هو موجود في مكتبة السلطان عثمان الثالث باستانبول كما ذكر في فهرسها راجعه. (598: ديوان اميد الطهراني) المولد والمدفن. وهو الخواجه ارجاسب من فضلاء تلاميذ المولى المحقق جلال الدين الدوانى الذى توفى (907) ومعاصر الشاه اسماعيل الفاتح الذى توفى (930) ترجمـه في (مع ج 2 ص 7) وقال ان اسمـه ارجاسب وقتل بتحريك الشاه قوام الدين النوربخشى. ونقل بعض قصايده في مديح الصفوية ووزرائهم وجملة من غزلياته ونقل ايضا عن " ساقى نامـه " له وكلها بالفارسية وتخلصه في آخر غزلياته بياء النسبة اميدى. ترنج غبغب أو را بود نـهال بلند * تو دست كوته اميدى چرا دراز كنى ولكن الخيابانى نقل عنـه في مواضع من كتابه وقايع الايام بعنوان مولانا اميد طهراني فالظاهر سقول الياء من قلمـه ومما نقله عنـه قوله: كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست * كه تركني سر انگشت وصفحه بشمارى وأورد النصرآبادى جملة من معمياته في (نر 14 ص 526) ايضا بعنوان اميدى. وترجمـه بعنوان اميدى ايضا في (تس 5 ص 101) وقال ان استاده الدوانى غير اسمـه وسماه مسعود. وقرأ اكثر الكتب المتداولة واكثر الجد في الطب بشيراز. وفى الاخير استقر بمولده طهران واحدث هناك بستانا سماه " باغ اميد " وقتل مظلوما في (925) وترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش 2 ص 399) بعنوان اميدى وذكر اسمـه ارجاسب واسم اخيه لهراسپ وثالثهما كشتاسپ وذكر بعض قصيدته في بيان احوال نفسه فيما يزيد على ثلاثماية بيت. وقد ترجمـه في (مجتس 3 ص 141) ضمن علماء الاسلام الذين نظموا الشعر بما لفظه: افصح الفصحاء واملح الشعراء ركن الاسلام والمسلمين سعد الدين مسعود الاميدى. ثم ذكر انـه كان يسمع فضله إلى أن تشرف بخدمته، وشعره يشبه شعر ابن يمين وهو الآن بدار الخلافة رى وله مزرعة بقرية طهران. وترجمـه في (تش ص 210) وقال كان معاصرا للشاه اسماعيل وميله إلى القصيدة اكثر منـه إلى الغزل، وقد نظم تاريخ قتله تلميذه افضل الطهراني بقطعة فيها [ آه از خون ناحق من آه = 925 ] ولكن في (نر 12 ص 471) سما هذا التلميذ نامى طهراني. وترجمـه في هفت اقليم و " ميخانـه ص 131 126) وطبع له ساقينامـه هناك وكله ستون بيتا. وتوجد بعض قصايده في مجموعة بمكتبة (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 661) وفى المتحف البريطاني كما في فهرس ريو. (599: ديوان امير بدخشانى أو شعره) سماه كذلك القزويني في ترجمته لمجالس النفائس (قزمج 1 ص 193) وسماه الهروي باميري في (لط 1 ص 18) وقالا: ان اكثر شعره بالتركية، وقد تتبع في الفارسية الشيخ كمال. وأوردا مطلعين من غزله. وقد دفن بارهنگ وسرفى بدخشان. (600: ديوان امير بيگ اصفهاني أو شعره) قال في (نر 9 ص 419) كان قصابا وعمر سبعين سنة، وتلمذ على الحكيم شفائى. وترجمـه ايضا في (تش ص 169) و (روشن 72) وأورد واشعره. (601: ديوان امير بيگ نطنزى) التبريزي الاصل ابن مير ابراهيم بن زكريا الكججى (من قرا مـهران رود بتبريز) من احفاد غياث الدين محو التبريزي. وكان من رجال عهد طهماسب الصفوى الاول ومـهردار الملك. وكان وزير بغداد ثم عزل وفى إلى كرمان، ثم حبس بتهمـه الزندقة بقلعة قهقة، ثم بقلعة الموت بقزوين حتى مات بها في (983) كان عالما بالرياضيات والطلسمات. ترجمـه في (دجا ص 52 51) عن خلاصة الاشعار واحسن التواريخ وتكمله الاخبار وترجمـه ايضا في (تش ص 27) و (گلشن ص 38). (602: ديوان امير بيگ همداني أو شعره) كان ملازما لنجف قلى خان حاكم شيروان وبعد موته رجع إلى همدان. ترجمـه في (نر 5 ص 146) وأورد شعره. (603: ديوان امير بيگ يزدى أو شعره) هو الامير خان بيگ بكشلو الشاعر بالتركية والفارسية والعربية. ترجمـه معاصره واخوه في الطريقة صادقي كتابدار في (خص 7 ص 119) وقال توفى بيزد ودفن في مزارات برجى. (ديوان امير بيگ افشار) يأتي بعنوان ديوان اميرى. (604: ديوان امير الحاج الحسينى) الجنابذى من السادة الجنابذية. لم يقبل من احد شيئا. ذكر بعض غزلياته (تس 1 ص 25) المؤلف (957) وحكى حمل امير على شير الوزير جميع اثاث البيت إلى حجرته وفرار السيد عن تلك الحجرة وترجمـه القاضى في (المجالس ص 507) وقال له نظم " ليلى ومجنون " وأورد بعض قصايده في مدح الامير والائمة وفى آخر بعضها. أي مير حاج بعد ثناى ائمـه گو * يا رب دعاى خسته دلان مستجاب كن وتخلصه في غزلياته انسى وليس هو والد ابن امير الحاج السابق ديوانـه كمالا يخفى من ملاحظة تواريخهما، ولعله جده. ويأتى ديوان غزله بعنوان ديوان انسى. (ديوان امير حسن دهلوى) يأتي بعنوان " حسنى دهلوى ". (605: ديوان امير حسيني غورى) وهو حسن بن عالم بن حسين الحسينى الغورى الاصل. ترجمـه دولتشاه في الطبقة الرابعة. وكان هو وفخر العراقى والشيخ اوحدى ثلاثتهم من تلاميذ شـهاب السهروردى. فالف العراقى اللمعات، والاوحدى الترجيعات، ومير حسيني الف " زاد المسافرين " وعرض كل تأليفه على الاستاذ فزاد في الاطراء على الاخير. مات بهرات أو قتل كما قيل (719) ودفن بقهندز بها. وله " سى نامـه " أي ثلاثون مكتوبا نظمـها في شبابه و " كنز الرموز " و " نزهة الارواح " و " زاد المسافرين " و " طرب المجالس " نظمـها في كبر، سنـه، وله " عنقاى مغرب " نثرا في العرفان. لم يره دولتشاه، وترجمـه براون في ادبيات ايران (ج 3 ص 160). (606: ديوان امير حيدر بلگرامى) هو ابن نور حسين بن غلام على آزاد البلگرامى ولد (19 ج 1165 1) وتلمذ على جده آزاد، ومات (1217). له " منتخب الصرف " و " منتخب النحو " ترجمـه في (گلشن ص 39) وأورد شعره. (ديوان امير خسرو دهلوى) يأتي بعنوان " ديوان خسرو دهلوى ". (607: ديوان امير خيزى) وهو الحاج محمد اسماعيل بن الحاج محمد تقى التبريزي ولد بأمير خيز تبريز في (1294) وفى وقايع سنة (1330) هاجر إلى استانبول وفى (1330) جاء إلى العراق محاربا للانگليز. كذا ذكره في مجلة " ارمغان ج 13 ص 102 " وذكر من اشعاره. وله ترجمة مقدمة مجالس النفايس التركية بالفارسية، أدرجت في مقدمة طبع ترجمة المجالس في (1323 ش). (ديوان امير شاهى) يأتي بعنوان ديوان شاهى. (ديوان امير شمس حروفى أو شعره) هو من الحروفيه نقل عنـه في جاودان نامـه. (ديوان امير شيخ نظام الدين) يأتي بتخلصه سهيلى. (608: ديوان امير كرماني) ترجمـه دولتشاه في الطبقة الرابعة واطرا غزله. (609: ديوان امير مازندراني) كله رباعيات باللهجة الطبرية. أورد بعضها في رياض العارفين (ص 68). (ديوان امير معزى) يأتي بعنوان ديوان معزى. (610: ديوان امير مغيث) توجد شعره في " گنجينـه ء گرانمايه " الموجود عند (فخر الدين). ديوان أمير المؤمنين على (ع) لقد عددت الذين قاموا بعمل حول ديوان على (ع) في " فهرست كتابخانـه ء دانشگاه تهران " (ج 2 ص 125 116) سبعة عشر شخصا منـهم من جمع الديوان ومنـهم من شرحها ولانكررها هنا. وقد عد في معجم المطبوعات سبع طبعات لهذا الديوان. ويأتى شروحها في حرف الشين (ع. م.). (ديوان أمير المؤمنين (ع) الموسوم بانوار العقول مرفى (ج 2 ص 431) مفصلا. (ديوان) أمير المؤمنين (ع) الذى عبر عنـه النجاشي بكتاب " شعر على " لابي أحمد عبد العزيز الجلودى المتوفى (332) وهو أقدم من جمع ديوانـه. (ديوان) أمير المؤمنين (ع) الموسوم بالحديقة الانيقة مرفى (ج 6 ص 381). (ديوان أمير المؤمنين (ع) الموسوم بسلوة الشيعة وتاج الاشعار مرفى (ج 3 ص 205) لابي الحسن الفنجگردى المتوفى (513) أو قبلها على الخلاف الآتى. (ديوان) أمير المؤمنين (ع) بعض الاصحاب الذى استخرجه عن كتاب محمد بن اسحاق صاحب السيرة المتوفى (151) وما وجده في متون الكتب منسوبا إليه وهو ثانى الداوين الثلاثة التى عمد إليها مؤلف " انوار العقول " فجمع فيه بين هذا الديوان وديوان الفنجكردى وديوان ابى السعادات الآتى. قال مؤلف " الانوار " ان هذا الديوان ابسط مما جمعه الفنجگردى. (612: ديوان) أمير المؤمنين (ع للسيد ابى السعادات هبة الله بن على بن محمد المعروف بابن الشجرى المتوفى (543) وهو مؤلف الامالى في علوم الادب المذكور في (ج 2 ص 316) هو ثالث مصادر " كتاب انوار العقول " كما ذكرناه. (613: ديوان) أمير المؤمنين (ع) من جمع المولى قاسم على بن محمد تقى الخوانسارى جمعه بغير ترتيب المطبوع. وذكر اسانيد بعض الاشعار وكتبه بخطه الجيد، وينقل فيه عن تحفة الزائر للمجلسي. رايته ضمن مجموعة في كتب الشيخ موسى الاردبيلى مؤلف تاج العروس المذكور في (ج 3 ص 206). (614: ديوان) أمير المؤمنين ايضا من جمع بعض الاصحاب على الترتيب الذى اوله [ الناس من جهة التمثال اكفاء ] وقد طبع هذا المجموع مكررا في ايران وغيرها. منـها طبعه في بولاق في اول شـهر الصيام (1251) طبع جيد عليه بعض الحواشى في (72 ص) والحق باخره الارجوزة المنسوبة إليه في بيان دعاء جنة الاسماء وكيفية عمله التى اولها (الحمدلله العلى الصادق) وطبع ايضا في مصر (1276) وطبع بمطبعة العلمية بجوار جامع الازهر في (1311) والحق باخره العينية لعبد الباقي العمرى وهى تمام الخمسة والسبعين بيتا له في مدح أمير المؤمنين (ع) وفى طهران (1284) وفى (1311) و (1312) وطبع بليدن مع شرح لاتيني في (1745 م) كما فصلها في معجم المطبوعات ص 1354 وياتى شروحه في الشين. (615: ديوان) أمير المؤمنين (ع) على الروايات الصحيحة. للسيد محسن الامين مؤلف " اعيان الشيعة " دونـها (1360) وطبع بمطبعة الاتقان في دمشق (1366) أورد في اوله امورا منـها في الايعاز إلى ابيات ليست من انشائه جز ما أو ظنا أو نقلا مما نسب إلى غيره (ع) وقد رتبه على الحروف في 149 ص. (616: ديوان امير لكهنوى) وهو الخواجه اميرخان ابن پادشاه خان حفيد قمر الدين خان، من احفاد خواجه عبيدالله احرار، من امراء الهند. تلمذ على قتيل وله " منظومـه ء عروض ". أورد شعره في (گلشن ص 40 39). (ديوان امير همايون پادشاه) يأتي بعنوان " ديوان همايون پادشاه ". (ديوان امير همايون اسفرائيني) يأتي بعنوان " ديوان همايون اسفرائيني ". (617: ديوان امير هندي) للسيد امير الدين. طبع بنولكشور بالهند. (618: ديوان اميرى أو شعره) هو الامير بيگ الافشار. ترجمـه معاصره كتابدار في (خص 7 ص 127) وأورد شعره. (ديوان اميرى) مر بعنوان ديوان امير بدخشانى. (619: ديوان اميرى شيرازى) الميرزا قاسم الماهر في الاعداد واسرار النقطة فاتهم بالنقطوية فاسمل عينـه في (973) ثم قتل بشيراز في (999). كذا في (تغ ص 19). (620: ديوان امين) سافر إلى الهند في عهد عالمگير وفى زمان محمد شاه حارب معه نادرشاه وقتل في المعارك ولم يوجد جنازته. وديوانـه في ألفى بيت. ذكره في (گلشن ص 40) واظنـه ساكت التبريزي الآتى. (621: ديوان امينا اوشى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 41). (ديوان امينا الاصفهانى) يأتي بتخلصه فائق. ذكره النصرآبادى في (نر 9 ص 349). (622: ديوان امينا الرشتى) ترجمـه في (نر 9 ص 380) وأورد شعره. (623: ديوان امينا الرودسرى) من اعمال لاهيجان. ترجمـه النصر آبادى في (نر 9 ص 380) و 352) وذكر له غزل " افتادگى " ونقل عنـه في (گلشن ص 42) ويأتى ولده باقر رودسرى. (623: ديوان امينا الشيرازي) ترجمـه معاصره النصر آبادى في (نر 5 ص 123). (624: ديوان امينا الفراهانى) المعمر المجاور للنجف. ترجمـه النصرآبادى في (نر 6 ص 183) وأورد جملة من شعره. وعنـه اخذ (گلشن ص 41). (625: ديوان امينا الكرماني) كاسه گر (صانع القصعات) ترجمـه النصرآبادى في (نر 9 ص 382) وذكر رباعيته وعنـه اخذ (گلشن ص 41). (626: ديوان امينا النجفي) هو ابن المولى محمود (كليد دار) للحضرة الغروية. ترجمـه النصرآبادى في (نر 9 ص 306) وأورد شعره. (627: ديوان امينا اليزدى) المعروف بدقاق ترجمـه النصر آبادى في (نر 6 و 9 ص 199 و 380) واطراه بمـهارته في التاريخ والمعمى واللغزو ساير الصنايع وسمى ولده بابى الاداب وله مثنوى في تاريخ الوزارة الثانية لخليفة سلطان. وعنـه اخذ في (تش 259) و (گلشن 42). (628: ديوان امينا اليزدى) واسمـه محمد متصدى. كان يتصدى اوقاف يزد كما في (تش يز ص 276). (ديوان امين أسترآبادى) ذكر كذلك في تاريخ ادبيات ايران للمستر براون (ص 550 ج 3) وقد ذكرناه بعنوان ديوان أسترآبادى. (ديوان امين اصفهاني) يأتي بعنوان ديوان امين نصرآبادى. (629: ديوان امين اصفهاني أو شعره) هو ابن ميرزا عبد الله بن على شاه، حفيد الميرزا شاه حسين الاصفهانى كان وزيرا لشيروان سنة سنين. أورد شعره في (نر 4 ص 78). (630: ديوان امين الصفهانى أو شعره) وهو الخواجه امين الدين معاصر خواجه حافظ توفى بشيراز (744) كما في (تغ ص 20). (631: ديوان امين بلخى استرآبادى أو شعره) هو محمد امين البلخى من شعراء بابر ميرزا كان ساذجا مات بأسترآباد. وهو والد امينى البلخى الآتى. ذكر في (معجن 2 ص 43 و 216). (ديوان امين بليانى) يأتي بعنوان " ديوان أمين فارسي ". (ديوان امين التبريزي) ذكره كذلك في (دجا 53) ولكن الصحيح أمنى تبريزى كما ذكرناه في (ص 96). (ديوان امين تبريزى) يأتي بعنوان " ديوان نوري تبريزى ". (632: ديوان امين تبريزى) الصياغ، معاصر سام ميرزا. أورد شعره في (تس 5 ص 132) واخطأ محمد على تربيت فسماه في (دجا ص 54) بامينى. (ديوان امين تبريزى) يأتي بعنوان ديوان ساكت تبريزى. (633: ديوان امين تبريزى أو شعره) هو الميرزا امين ابن نوري بيگ التبريزي نزيل عباس آباد اصفهان، ومستوفى شيراز. ترجمـه وأورد شعره في (نر 4 ص 93). (634: ديوان امين خوانسارى أو شعره) كان قاضيا ولم يحكم بغير حق هكذا وصفه معاصره في (نر 6 ص 200) وكذا في (گلشن ص 41). (635: ديوان أمين شوشتري) الشيخ اسد الله أمين الواعظين الانصاري الدزفولي التسترى، صاحب التصانيف التى مرمنـها: أخبار الخلفاء في (ج 1: 328) وتذكرة العروض، والمواعظ وحدائق الادب. والديوان عربي فارسي كما كتبه هوالينا في (1344) وتوفى حدود (1353). (ديوان امين طبسى) يأتي بعنوان " ديوان وقار ". (ديوان الامين العاملي) السيد محسن مؤلف اعيان الشيعه المتوفى (3 رجب 1371) يأتي باسمـه " الرحيق المختوم في المنثور والمنظوم ". (636: ديوان أمين فارسي أو شعره) هو أمين الدين محمد بن على بن ضياء الدين مسعود البليانى من نواحى كازرون، من مشاهير العرفاء. ترجمـه في رياض العارفين ص 53 وقال توفى 745. وأورد بعض رباعياته. وهو ابن اخ أبو عبد الله البليانى ابن ضياء الدين مسعود المذكور في نفحات الانس ص 243 الذى كان عارفا شاعرا مات في 680. ذكرا في مجمع الفصحاء وآثار العجم أيضا. (637: ديوان أمين قزويني أو شعره) أورد شعره في (تش ص 223). (638: ديوان أمين قمى أو شعره) وهو محمد امين ابن المير ابى الفتح البزاز القمى. ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 5 ص 115) وأورد شعره الذى رواه عنـه مشفقى. (639: ديوان أمين كاشانى) هو محمد أمين كوسج الكاشانى من اعاظم كاشان، له ديوان مرتب رآه لطفعلى فذكره في (تش 241). واخذ عنـه في (گلشن 41). ولعله والد كاظم كاشى الآتى. (640: ديوان أمين مشـهدى أو شعره) هو محمد امين الطبيب الماهر في المعمى كذا وصفه في (خص 8 ص 268) وأورد شعره. ولعله خواجه امين بن ملا محمود كليدار للاستانة الرضوية كما في (تغ ص 20). (641: ديوان أمين نصرآبادى) حفيد خال النصرآبادى صاحب التذكرة فترجمـه في (نر 11 و 12 ص 453 و 486) واطرا فضله وكياسته وخطه وشعره الجيد المصنوع ونظمـه للتواريخ وأورد اشعاره. وعنـه اخذ في (تش 169). (642: ديوان أمين همداني أو شعره) كان كلانترزاده في قصبة توى بهمدان. أورد شعره في (خص 8 ص 300). (643: ديوان أمين هندي) وهو محمد امين الاسرائيلي من بلدة محمدپور بالهند. له " گلشن سعادت " وديوان مرتب كما ذكره في (گلشن 41). (ديوان امين يزدى) ذكره في (نر 12 ص 486) وهو الآتى بعنوان وقارى يزدى. وليس هو امينا يزدى. (644: ديوان امينى أسترآبادى أو شعره) وهو المير السيد امينى. ترجمـه معاصره صادقي كتابدار في (خص 6 ص 95) وأورد شعره، وقال انـه قليل الشعر. (645: ديوان امينى ايراني أو شعره) وهو الذي مدح الشاه سليمان العثماني في جلوسه (926). أورد شعره المستر براون في ادبيات ايران ج 4 ص 63. (646: ديوان امينى بلخى سمرقندي أو شعره) هو ابن الشاعر امين بلخى المذكور آنفا. ترجمـه المير على شير في (مجن 3 ص 75 و 250) وفي (بهش 2 ص 406) لقبه بسمرقندى. ولعله الذى سماه في (تغ ص 20) بابراهيم وقال توفى (941). (ديوان امينى تبريز) الصياغ. كذا في (دجا ص 54) ولكن الصحيح امين تبريزى. (ديوان امينى ساوجى) راجع " ديوان أنسى ساوجى ". (647: ديوان امينى مشـهدى أو شعره) من شعراء طوس. ذكره في (تش ص 85) وفى (گلشن ص 42) وقال هذا الاخيران اسمـه حسن، فهو غير امين مشـهدى المذكور فان اسمـه محمد امين. (648: ديوان امينى مراغى) للميرزا محمد تقى المراغى المسكن والمولد والمدفن، كان من العلماء توفى (حدود 1330) عن بنت واحدة، وقد تلف اكثر اشعاره وسائر اثاره والباقى من اشعاره يقرب من خمسماية بيت فيها الغزل والقصيدة بالفارسية والتركية توجد نسخة منـه بخط جيد على ورق اخضر في مكتبة (سلطان القرائى). (ديوان انتخابي) مر بعنوان امام وردى انتخابي. أصله من خراسان وسكن الهند. (ديوان انتظام كرماني) يأتي بعنوان " ديوان ثابت ". (649: ديوان انجام هندي) واسمـه أمير بهادرخان من احفاد الشاه نعمة الله ولى، وله انتساب مع الصفوية كما ذكر في (گلشن ص 42). كان حاكم كابل من قبل محمد پادشاه ثم نقل إلى الله آباد في (1152) وقتل في (1159) أورد شعره في (گلشن 42). (650: ديوان انجب دهلوى أو شعره) واسمـه حاجى ربيع مغربي. تلمذ على مرتضى قلى بيگ الاصفهانى أورد شعره في (روشن ص 78). (651: ديوان انجب كشميرى أو شعره) هو ابن مير نعمة الله. أورد شعره في (روشن 78). (ديوان انجدانى) يأتي بعنوان " ديوان شاه طاهر ". (ديوان انجدانى) يأتي بعنوان " ديوان طيفور ". (652: ديوان انجمن شيرازى) واسمـه اسحاق الشيرازي. ترجمـه وأورد شعره في " مدايح معتمديه " التذكرة التى الفها محمد على بهار وجمع فيها الشعراء الذين مدحوا معتمد الدولة منوچهر خان حاكم اصفهان في (1250) وهم 87 شاعرا. والنسخة موجودة بالمجلس كما في فهرسها (ج 3 ص 683). (ديوان انجوى) مر في العدد (217). (ديوان اندجانى) يأتي بعنوان " ديوان پردل ". (653: ديوان انسان اكبر آبادى أو شعره) واسمـه اسد يارخان، من امراء محمد پادشاه. مات بدهلى في (1158) أورد شعره في (روشن ص 78). (654: ديوان أنسى اصفهاني أو شعره) وهو حسن بيگ معاصر شفائى وكان من طائفة ذو القدر بنواحي اصفهان. الف تذكرة للشعراء ولم يتمـه. أورد شعره في (نر 9 ص 302) وقال في (تغ ص 20) ان انسى تخلصه في الهند واما في ايران فانـه كان يتخلص بـه (دليرى). (655: أنسى ساوجى قزويني) واسمـه القاضى نور الله، ابن اخى القاضى عيسى. كان قاضيا لبلاد عراق (اراك) ثم قاضيا لبلاد خراسان إلى أن مات هناك. قال في (مجتس 3 ص 142) انـه تمم ديوان غزل كامل. وسماه في (تس 4 ص 73) بامينى وقال بعثه الشاه رسولا إلى الازبك وهو قريب للقاضى " وصالي " الشاعر والقاضى صفى الدين قضاة قزوين. (656: ديوان انسى سياه دانى أو شعره) وهو عبد الرحمان بن بختيار العارف السياح المتوفى بالهند (1025). ترجمـه في رياض العارفين ص 283 و (روشن 79). (657: ديوان أنسى شاملو أو شعره) واسمـه اسماعيل بيگ. ذهب إلى الهند وتقرب عند شاه جهان پادشاه، وقتل (1206). أورد شعره في (گلشن ص 44) وقال في (تغ ص 20) انـه اخترم في شبابه. (658: ديوان أنسى قندهارى أو شعره) واسمـه محمد شاه، كان معاصرا لهمايون پادشاه الهندي أورد ذكره في (تغ ص 20). (659: ديوان أنسى گون آبادى) السيد قطب الدين امير الحاج من أحفاد الشاه نعمة الله ولى. ترجمـه في رياض العارفين (ص 65) وذكره في (تغ ص 20) و (تش ص 70) وقالا مات (920) له ديوان غزل وديوان قصايد، وكان يتخلص في ديوان قصايده بأمير حاج وقد ذكرناه بهذا العنوان في العدد " 604 ". وفى الغزل بانسى فذكرناه هاهنا. وكان ماهرا في الشعر حتى اجاب اربعين قصيده لامير خسرو دهلوى في مجلس واحد. (660: ديوان الانسى اليمنى أو شعره) وهو شـهاب الدين أحمد بن محمد، ترجمـه في السلافة (ص 470) وقال ان بعض شعره ملحون. مدح شريف مكه زيد بن محسن. (661: ديوان انشاء الله خان) الهندي. طبع بنولكشور. (662: ديوان انصاري قمى) من شعراء السلطان يعقوب آق قوينلو. ترجمـه في (تس 5 ص 138) وعنـه في (تش ص 229) وقال في (روشن ص 79) ان له مثنوى لطيف في مدح السلطان يعقوب ومات (895). (663: ديوان انصار قمى) للمير محمد على بن حسين القمى المعاصر المولود (1329) فيه مدايح للايمة والعلماء وطبع له " خزائن المراثى " و " ديوان المناقب " في (15000 بيت) و " درياى نور " وله " آئينـه دل " وطبع له " نـهج البلاغه ء منظوم " في (281 ص). (ديوان انصاري هروى) يأتي بعنوان خواجه عبد الله انصاري. (664: ديوان انصاف جونپورى أو شعره) وهو الشيخ محمد يحيى مريد الخواجه الله آبادى. أورد شعره في (روشن ص 79). (665: ديوان انصاف خراساني هندي) واسمـه محمد مقيم كما في (مرآت الخيال ص 304 و 305) أو محمد ابراهيم كما في (سرخوش ص 8) و (روشن ص 79) و (گلشن ص 45) وعنـهم اخذ سامى في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب، والصحيح ما ذكره معاصره شير على لودى المتوفى (1102). وعلى أي فان اصله من خراسان ونشأ في پنجاب الهند ومات (1104) في شبابه كما في (تغ 21). (666: ديوان انصاف قاجار) لايرج ميرزا ابن فتح على شاه. ولد (1222) وجاور مشـهد خراسان عشرين سنة، وانشأ القصايد في مدح الرضا (ع). وفى اواسط عمره سكن طهران إلى زمن تأليف مجمع الفصحاء في (1274) فترجمـه فيه (ج 1 ص 12) وأورد ما يقرب من مائتي بيت من ديوانـه. (667: ديوان انصاف هند) واسمـه ميرزا نقى خان بن نقد على خان. كان يتخلص اولا بـه " نظم " ثم تركه واخذ " انصاف " تخلصا. ومات في (1195) ذكره في (گلشن ص 45). وراجع علينقى انصاف ص 763. (668: ديوان الانواء) للسيد مير على أبو طبيخ النجفي المتوفى (1361) عن نيف وخمسين من سنـه. وهو ابن السيد عباس بن راضى بن حسن بن مـهدى بن عبد الله بن محمد بن السيد هاشم النجفي. جمعه بعد موته جعفر الخليلى ورتبه على ثلاثة ابواب: 1 الخواطر والاحلام 2 العواطف والانعام 3 الشجون والالآم. وطبعه بمطبعة الراعى في النجف (1362). (ديوان انوار) يأتي بعنوان قاسم الانوار. (669: ديوان انوار بخارائى) واسمـه الملا بقا البخاري. ترجمـه النصرآبادى في (نر 10 ص 443) وأورد شعره وقال انـه حديث السن. (670: ديوان أنوار همداني أو شعره) قال في (تس 5 ص 135) ان مولانا انوار من اهل همدان واطرى طبعه وشعره وذكر بعض شعره. وعنـه اخذ في (تش ص 255) وقال في (روشن 80) انـه مات (933). (671: ديوان انور كوپاموى) واسمـه نور الدين محمد خان بهادر، من احفاد انور الدين خان. له ديوانان فارسيان يتخلص في احدهما بانور وفى الثاني " دل " مات (1212) ذكره في (گلشن 47). (672: ديوان انور لاهوري أو شعره) واسمـه ملانور محمد، من شعراء عهد جهانگير وشاه جهان أورد شعره في (گلشن ص 47) و (تذكره ء ميخانـه) وقال في (روشن ص 80) نقلا عن " آفتاب عالم تاب " انـه مات (1040). (673: ديوان انورى اصفهاني أو شعره) قال في (روشن ص 81) ان اسمـه على نقى كان صحافا، ولكن اظنـه متحدا مع ما بعهده. (674: ديوان انورى بلخى أو شعره) قال في (روشن ص 80) انـه بخارائى وكان من كتاب مكتبة مير على شير ثم أورد شعره. وترجمـه المير على شير في (مجن 3 ص 66 و 239) وقال كان حاد المزاج ولم يذكر كتابته له. (675: ديوان انورى) هو الشاعر الحكيم (1) اوحد الدين على بن اسحاق الابيوردى (هامش صفحه 109) (1) ولم يكن هذا الحكيم بشاعر وانما اجبره الزمان على مدح السلاطين، وقد ظهر علمـه في شعره حتى احتيج في فهم اشعاره إلى الشرح والتفسير والمعروف من شروح ديوانـه اثنان، شرح شادى آبادى محمد بن محمود الموجود منـه نسختان بسپهسالار، والآخر شرح الفراهانى الموجود نسخه كثيرا ومنـها نسخة مكتبة (المشكاة) بجامعة طهران وقد ذكر هما ابني في فهرس المكتبة (ج 2 ص 129 125). الخاورانى، ولذا كان تخلصه اولاخاورى ثم غيره بامر استاده كما حكاه مجالس المؤمنين (ص 488) كان مداح السلطان سنجر ووزرائه وبقى بعده ورثاه وارخ وفاته في (552) كما ارخه دولتشاه في بعض نسخه تذكرته، وحقق ذلك ميرزا محمد خان القزويني في المقالة العشرين من " بيست مقالة ص 290 " توجد نسخة منـه في مكتبة فينة في النمسا كما في فهرسها. وقد طبع في تبريز في (1266) ويأتى كلياته المطبوع في كلكته وحكى عن صاحب الرياض انـه ترجمـه في باب الالقاب مصرحا بانـه من حكماء الشيعة. وطبع في بمبئى ايضا في (1314) وأورد النصرآبادى في (نر 13 ص 494) الغازا كثيرة للحكيم الانورى. وترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش 324 1) وفى رياض العارفين (ص 286) و (مرآت الخيال ص 31) وغيرها من التذاكر وأورد واكثيرا من اشعاره الحكمية وغيرها. (676: ديوان انيس تبريزى أو شعره) وهو حيدربيك بن استاد شيخي توپچى توفى في الموت حدود (964) وترجمـه في (دجا ص 54) عن شرفنامـه وفى (روشن ص 81). (677: ديوان انيس فارسي) مطبوع بالهند ويأتى كلياته ايضا وهو المير ببر على صاحب الهندي المتخلص بانيس. وتوجد منظومة " شاهكار انيس " في الرضوية. (678: ديوان انيس النـهاوندي) اسمـه ميرزا يوسف من ملازمي شاهزاده محمود ميرزا ابن فتحعليشاه وتوفى (1237) قال في (مع ج 2 ص 70) ان ديوانـه يقرب من الفى بيت وأورد منـها ما يقرب من ثلاثين بيتا. (679: ديوان انيسى الخوارزمي) الخطاط، من شعراء السلطان يعقوب. ترجمـه سام ميرزا في (تس 4 ص 81). (680: ديوان انيسى الخطيب الهمداني) معاصر صادقي. ترجمـه في (خص 8 ص 275). (681: ديوان انيسى الكاتب) الخطاط هو واخوه، ذكره شاه محمد قزويني في (قزمج 6 ص 301). (682: ديوان انيسى) من نظم يولقلى (على قلى) بيك الشاملو ناظم مثنوى " محمود واياز " ترجمـه معاصره صادقي كتابدار الشاه عباس المولود (940) في (خص 7 ص 107) وكذا في (تش ص 9) وذكر له " محمود واياز " وأورد شطرا منـها. وذكره ايضا في " سرو آزاد " وقال في (تغ 21) انـه توفى (1013). (683: ديوان اوجى (1) كشميرى أو شعره) ذكره في (روشن ص 81) وفى (تغ ص 21) انـه مات 1032). (684: ديوان اوجى (1) درون جزينى) ترجمـه معاصر صادقي المولود في (940) في (خص 8 ص 268). (685: ديوان ملااوجى النطنزى) قال معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 249) أن ديوانـه يبلغ عشرة آلاف بيت تخمينا. وقال في (تش ص 169) انـه كان في خدمة حسين خان شاملو بهرات وكذا في ميخانـه و " سرو آزاد ". توجد نسخة منـه في المتحف البريطاني وأخرى في (المجلس) في (2000 بيت) في فهرسها (ج 3 ص 231). (686: ديوان اوحد سبزوارى) لوحيد الزمان الخواجه أوحد الدين السبزواري المتخلص في شعره بأوحد. ترجمـه في مجالس المؤمنين ص 504 حكاية عن تذكرة دولتشاه وذكر فضله وتبحره في العلوم ولاسيما الطب والحساب واحكام النجوم وانـه جمع عنده الف كتاب بين ما كتبه بخطه أو صححه ونقحه وعلق عليه ولم يتخذا هلا ولم يانس بغير كتبه إلى ان توفى (868) وديوانـه مشتمل على القصايد والمقطعات والغزليات، وأورد منـها قصيدته في مدح الامام الثامن ابى الحسن على بن موسى الرضا (ع). وقد تمم مطلعين للامير شاهى السبزواري. وترجمـه في (مجن 2 ص 26 و 200) قال وكان يلقب بكدو (أو كردو) وترجمـه في (تش 78) و (تغ 21) ودولتشاه في الطبقة السابعة. (ديوان اوحد كرماني) اوحد الدين. يأتي بعنوان " ديوان حامد ". (ديوان احدى بليانى اصفهاني) يأتي بعنوان " تقى اوحدى ". (ديوان اوحدى كاشانى) يأتي بعنوان " تقى كاشى ". (ديوان اوحدى لنبانى) كما في (نر 9 ص 303) يأتي بعنوان " تقى اوحدى ". (687: ديوان اوحدى مراغى الاصفهانى) الشيخ العارف ركن الدين. كان يتخلص اولا ب‍ (صافى) ولما دخل في خلفاء ابى حامد اوحد الدين الكرماني المتوفى (634) تخلص ب‍ (اوحدى) وتوفى (737) مرله جام جم المطبوع بطهران في (1307 ش) في (278 ص). ترجمـه دولتشاه في الطبقة الرابعة و (تش ص 52) و (دجا ص 55) (هامش صفحه 111) (1) اوجى اسم لطائفة من الاتراك كما يظهر من (نر ص 43). و (مع ج 1 ص 94) وتاريخ گزيده (ص 816) وديوانـه يشتمل على خمسة عشر الف بيت. توجد نسخه في مكتبات المتحف البريطاني و (الرضوية) و (المجلس). (688: ديوان اوحدى مشـهدى) الخواجه عماد الدين تلميذ الحاج محمد الخبوشانى. قتله محمد خان الشيباني للتشيع في (914) ودفن بمشـهد خراسان كما في (روشن 82). (689: ديوان اورنگ شيرازى) اخو آهنگ شيرازى المذكور، وهما ابنا أبو القاسم فرهنگ المتوفى (1309) وهو رابع ابناء وصال الشيرازي. وقد كتب في احوال هذا البيت الجليل الذى اكثر افراده ادباء شعراء فضلاء، كتاب " گلشن وصال " وطبع أخيرا. ولاورنگ " نصاب الرجال " منظومة انتقادية طبع على الحجر بتبريز في (1309 ش) في (24 ص). (ديوان اومانى اثير الدين) ذكرناه بعنوان " أثير الدين " وترجمـه دولتشاه في الطبقة الثالثة وتاريخ گزيده ص 814 و (تش ص 253) وتوجد نسخته ضمن مجموعة في المجلس كما فهرسها (ج 3 ص 657). (690: ديوان اوكتائى) للحاج اوكتاى قاآن ميرزا القاجار. توجد نسخة من ديوانـه في الرضوية. (691: ديوان اويس السلطان) للشيخ اويس جلاير بن الشيخ حسن الايلكانى. ترجمـه دولتشاه مع السلطان شاه شجاع في تذكرته في ذيل جلال طبيب (ص 300) طبع ليدن. اخذ الشعر عن سلمان الساوجى وترجمـه ايضا في (روشن ص 83). (692: ديوان اويس القاضى) الشيخ اويس بن محمد. كان قاضى اردبيل مدة خمسين سنة. ترجمـه في (دجا ص 56) نقلا عن هشت بهشت وأورد شعره. (693: ديوان الاهدل الحسين) السيد حاتم بن احمد الحسينى الاهدل. اطراه السيد على خان في (السلافة ص 455 451) وأورد شعره. (694: ديوان اهلي الترشيرى الخراساني) نزيل تبريز كما يظهر من شعره وتوفى بها في (934) كما ارخه شمس الدين سامى في قاموس الاعلام ترجمـه معاصره سام ميرزا مفصلا في (تس 5 ص 107) وكذا في (تش ص 68) و (مجن 3 ص 80 و 251) وديوانـه مشتمل على الغزليات والرباعيات والمتفرقات مرتبا على الحروف. لكن النسخة الموجودة منـه في مكتبة (سلطان القرائى) ناقص من اوله إلى اول حرف التاء، وهو في (772) بيتا، وهى منضمة إلى ديوان نور الدين هلالي الاستر آبادي الهروي المقتول في (936) بخط واحد في حدود سنة (1000) اول الموجود منـه. من ازغم تو هلاكم تو فارغ از غم من * مراست غم كه هلاك توأم تو را چه غم هست وفيه قوله: هواى ملك بغداد ازخراسان بود اهلي را * ولى بردند از ره ماه رخساران بتبريزش ومن شعره قوله: دوش افغان من از چشم خلايق خواب برد * خرمن مـه را زطوفان سر شكم آب برد ترجمـه في (مجن 3 ص 251 و 80) والنسخة التامة منـه في مكتبة سپهسالار منضمة إلى اربعة دواوين أخر وهى (همايون) و (كاتبى) و (شاهى) و (لساني) ذكر تفصيلها في فهرس المكتبة ج 2 ص 571. (695: ديوان اهلي الشيرازي) واسمـه محمد. توفى (942) بشيراز ودفن بالحافظية عن عمر فوق الثمانين. ترجمـه القاضى في (لس ص 514) وذكر بعض اشعاره في مدح أمير المؤمنين (ع) وذكر رثاء الملاميرك له مؤرخا بقوله: سال فوتش زخرد جستم گفت * پادشاه شعراء بود اهلي وديوانـه مشتمل على الف ومأتين بيت. وياتى له القصايد المصنوعة المذكورة في (كفظ ج 2 ص 323) واورد النصرآبادى في (نر 15 ص 512) عدة معميات له. وله " سحر حلال " المطبوع وفى اخره ترجمة الناظم، وله " گنجفه " طبعه ابني بطهران في (1332 ش) مع ترجمة الناظم ايضا، وله " شمع وپروانـه " الموجود نسخه كثيرا بالمكتبات. ترجمـه في (تش ص 263) وفهرس (ريو ص 657) وفهرس مكتبة (دانشگاه تهران) لابنى (ج 2 ص 183 و 209). (696: ديوان أياز طالش) واسمـه ايازبيك بن ابراهيم بيك، من اعاظم طالش آذربايجان كما في رياض العارفين ص 422 وذكر شعره. (697: ديوان أيازى) العجيب الغريب شكله واطواره ونظمـه واشعاره. ترجمـه معاصره المير على شير في (مجن 2 ص 44 وص 217) واورد شعره. (698: ديوان ايازمنجم) من غلمان زينت بيگم عمة الشاه عباس (1037 1003). ترجمـه (تغ ص 22). و (روشن ص 84) وأورد اشعره. وقالوا كان مشعبذا يؤذى الناس فقتله الشاه عباس. (699: ديوان ايجاد) السيد مير محمد حسن المتوفى بآكراه الهند في (1133) واصله من سامانـه بخراسان. نظم شاهنامـه لفرخ سير ملك الهند. ترجمـه في (سرخوش ص 8) و (تغ ص 22) و " سرو آزاد ". (700: ديوان ايرج التبريزي) المعاصر للشاه طهماسب الصفوى. ترجمـه في (دجا ص 57) نقلا عن " عرفات العاشقين " واورد بعض شعره، منـها قوله. كربدستان بستد از دستم فلك ديوان من * آنكسش ميساخت ديوان شكر يزدان بامن هست (ديوان ايرج ميرزا) مر بعنوان " ديوان انصاف ". (701: ديوان ايرج ميرزا) جلال الممالك ابن غلام حسين المولود بتبريز في (رمضان 1291) والمتوفى بطهران في (شعبان 1344) جمعه بعد وفاته ولده خسرو ميرزا وطبعه ونشره في طهران في (1311 ش) وبعده مكررا. وترجمـه رشيد ياسمى في (ادبيات معاصر ص 43). (702: ديوان ايزدى قزويني أو شعره) واسمـه محمد شريف. الماهر في المثنوى كما ذكر في (تغ ص 23) و (گلشن ص 48). (703: ديوان ايزدى يزدى أو شعره) كان عارفا. سافر إلى الهند في عصر اكبر پادشاه وبها توفى. ترجمـه في رياض العارفين ص 64 وأورد رباعياته. وأظنـه هو المذكور في (گلشن ص 48) بعنوان ايزدى شيرازى. (704: ديوان ايما اصفهاني أو شعره) الميرزا اسماعيل علاقه بند باصفهان. مات (1132) كما في (تغ ص 23) و (روشن ص 85). وكان له مطارحات مع شفيعا ونجات واظنـه متحدا مع ما بعده. (705: ديوان ايما مشـهدى أو شعره) الميرزا محمد هادى. جاء من مشـهد إلى اصفهان ومات هناك عند الانقلاب (للافاغنة) كذا في (تغ ص 23). (706: ديوان ايمان تبريزى أو شعره) وهو الملامؤمن، من تلاميذ ملا عبد المحسن (ظ محسن الفيض) ومنـه أخذ تخلصه، وآبائه كانوا نقبأ الاشرف بتبريز إلى زمن تأليف النصرآبادى تذكرته، كما ذكره في (نر 6 ص 194). وترجمـه ايضا في (گلشن ص 48). (707: ديوان ايمان فرخ آبادى أو شعره) وهو رحيم علي خان بن بهره مند خان بن پردل خان. له تذكرة " منتخب اللطائف " مات (1226) كما ذكره في (گلشن ص 48) وعنـها في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. (708: ديوان ايمان همداني أو شعره) وهو شاهميرخان من سادات همدان، خدم مدة نجفقلى خان بن قزاق خان. ترجمـه وأورد شعره معاصره في (نر 5 ص 123) و (گلشن ص 48) و (روشن ص 85). (709: ديوان ايمن دهلوى قمى أو شعره) وهو احمد قلى خان. كان والده من اهل قم جاء مع نادرشاه إلى الهند وقتل بالحروب وبقى ابنـه هناك. اورد شعره في (روشن ص 85). (710: ديوان أيمن كرماني) الميرزا عبدالغنى من شعراء القرن الثالث عشر بكرمان. كان يمدح محمد اسماعيل خان وكيل الملك الحاكم العالم بها من قبل ناصر الدين شاه. وكان حيا إلى 1299 وديوانـه في عشرة آلاف بيت وتتبع سمندر الكرماني، كما نقل لى السيد محمد الهاشمي الكرماني. وقد رايت مجموعة دونـها شاعر متخلص بمداح عند السيد محمد الموسوي الجزائري في النجف وفيها قصيدة في مدح النبي صلى الله عليه وآله لايمن هذا. (ديوان ايمنى) يأتي بعنوان ديوان سروري. (711: ديوان ايواغلى) مير محمد القورچى، الشاعر بالفارسية ترجمـه صادقي في (خص 7 ص 126) واورد الفارسى والتركى من شعره. (712: ديوان ايوب) ابن ابى البركة الخراساني. ذكره معاصره الصادقي الكتابدار المولود (940) في (خص 8 ص 312) واورد بعض اشعاره، ووالده أبو البركة ذكرناه في (ص 36). " ب " (ديوان بابا (1) اصفهاني) يأتي بعنوان " ديوان گرامى اصفهاني ". (713: ديوان بابا أصلى دماوندى أو شعره) ساح البلادثم سكن شيراز. ترجمـه النصر آبادى في (نر 8 ص 211) وأورد شعره. (714: ديوان بابا افضل كاشانى) افضل الدين محمد المرقى معاصر الخواجه نصير الدين الطوسى (المتوفى 672) كان عارفا متصوفا. له رسالات فارسية عرفانية وشعار كثيرة متفرقة. وقد طبع الاستاد سعيد النفيسى 483 رباعية مع عدة من غزلياته مع مقدمة في شرح احواله بطهران في (1311 ش) قال ولد حدود (582 إلى 592) ومات (707) كما قال تقى كاشانى في تذكرته نظما: تاريخ وفات خواجه افضل * از (عشق) بجوى و (عقل اول) ولكن يبعدان يعمر 115 سنة، ودفن بمرق كاشان. وطبع جامعة طهران مجموعة رسائله في مجلدين بتصحيح الدكتور مـهدوي ومجتبى مينوى أخيرا. (ديوان: بابا جان) يأتي بعنوان تخلصه " عشرتي ". (ديوان: بابا حسامى) يأتي بعنوان " ديوان حسامى ". (ديوان بابا حسيني) يأتي بعنوان تخلصه " مطلعى ". (هامش صفحه 116) (1) " بابا " كلمة فارسية بمعنى الاب. وكان يستعمل في الشيوخ والمعمرين ووجوه القوم، وفى القرن الثامن إلى العاشر كان يلقب بـه شيوخ الصوفية كما يظهر من نفحات الانس للجامى، وكان لقب " باباى شاعران " عنوانا رسميا في بلاط السلطان يعقوب آق قوينلو في آذربايجان (896 884) كما يظهر من احوال فغانى حيث حاز هذا اللقب ومن ثم عرف ببابافغانى. ويمكن ان يكون " باب " مخففا عن هذه الكلمة في بعض الموارد، فان الجامى قال في نفحات الانس ص 262 عند ترجمة (باب فرغانى): والصوفية في بلاد فرغانة يسمون مشايخهم " باب " (انتهى) وهذا التخفيف قديم، ومنـه اسم بايشاذ جدايى الحسن بن بايشاذ المتوفى (469) ولكن المتأخرين استعملوه لقبا بمعنى باب العلم. (ع. م.). (ديوان بابا ذهبي) مر بعنوان ابى القاسم، وياتى بتخلصه " راز ". (715: ديوان بابا رضى الدين) وهو السيد رضى الدين حاكم ديار بكر. من طرف اباقاخان ترجمـه في تاريخ گزيده " ص 819 " واورد شعره الذى ارسله إلى الخواجه شمس الدين الجوينى عند عزله اياه ونصبه جلال الدين سرابى انى مكانـه. (ديوان بابا سلطان قلندر) يأتي بتخلصه " لوائى ". (ديوان بابا سودائي) له تخلصان " سودائي " و " خاورى " يأتيان. (ديوان: بابا شاه عراقى) الخطاط معاصر الشاه عباس الاول. ترجمـه في رياض العارفين (69 ص) وهو الآتى بعنوان (حالى اصفهاني). (716: ديوان بابا شوريده أو شعره) ترجمـه في (مجن 3 ص 76 و 260) واورد مثنويه. (ديوان: بابا شـهيدى) يأتي بعنوان " شـهيدى قمى ". (717: ديوان بابا طاهر عريان) الهمداني العارف صاحب الرباعيات (الفهلويات) باللغة العامية في عصره في القرن الخامس. مات بهمدان وقبره في غربي همدان معروف إلى اليوم طبع ديوانـه بطهران في (1306 ش) ثم اعاد طبعه وحيد الدستگردى ومعه الكلمات القصار له في (1311 ش) في (107 ص) ثم طبع بمطبعة خاور، ثم بمطبعة نـهضت، ثم بمطبعة فرهومند وبعد ذلك ايضا طبع مكررا. (718: ديوان بابا عبد الله چشمـه مالان أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (مجتس 2 ص 144). (ديوان بابا فغانى) يأتي بتخلصه " فغانى ". (719: ديوان بابا كوهى) طبع بهذا العنوان بشيراز في (1347) في (152 ص) على الحجر، وهو مشتمل على 245 غزلا و 20 رباعية كلها اشعار سخيفة لا تتقدم عن القرن التاسع حتما، وقد قوبلت مع نسخ اقدمـها كتبت (1088) وقد نسبها الناشر إلى ابى عبد الله محمد بن عبد الله المعروف بباكويه الشيرازي العارف الشـهير تلميد أبى عبد الله الخفيف الشيرازي وأبى سعيد أبى الخير وغيرهما. توفى بشيراز (420 أو 442) بعدان سافر وساح البلاد الكثيرة. كما ترجم في شد الازار (ص 384 380) مع حواشى القزويني عليه في (ص 550 566). قال واول من نسب هذا الديوان الموجود، إلى باكويه هو رضاقلى خان هدايت في رياض العارفين. ولكن يظهر بعد التأمل ان هذا الديوان مصنوع احد الدراويش المتأخرين. (720: ديوان بابا محمد على اصفهاني) شال فروش. سكن قيصرية باصفهان، وصحب الحكيم الشفائى وكان ماهرا في نظم المثنوى، ومات سنتين قبل تأليف النصرآبادى لتذكرته كما ذكره في (نر 9 ص 426) وعنـه في (گلشن 380). (ديوان بابا نديمى) يأتي بعنوان " ديوان نديمى ". (721: ديوان بابر ميرزا أو شعره) وهو السلطان العارف الميرزا أبو القاسم. كان ينظم الشعر ويتخلص " بابر " كما اورد غزلا له بهذا التخلص في مرآت الخيال (ص 70 69) حكم على خراسان وهرات واستوزر الخواجه وجيه الدين محمود بن اسماعيل السمنانى. ومات (861) وقال عزيزى الشاعر في تاريخ وفاته: بود راسخ چو درسخا وكرم * گشت تاريخ فوت أو " راسخ " وباسمـه الف الجامى في (856) حليلة الحلل في المعمى الذى ذكرناه في (ج 7 ص 81) وفى (ج 8 ص 167) بعنوان " دستور معما الكبير " والموجود نسخته في مكتبتة (المشكاة) كما كتبه ابني في فهرسها. وترجمـه المير على شير في (مجن 7 ص 126 و 315). (722: ديوان بابرشاه أو شعره) وهو ظهير الدين بابر حاكم هرات المتوفى (937) ابن عمر شيخ بن بو سعيد بن ميرانشاه بن تيمور. عده في (تس 1 ص 15 و 16) و (تغ ص 23) من الشعراء. (723: ديوان باجى أو شعرها) وهى آقابيگم بنت ابراهيم خان جوانشير، واخت ابى الفتح خان " طوطى " وزوجة فتح على شاه قاجار. ماتت في (1248) ودفنت في قم. اورد شعرها في " دجا ص 8 و 9 ". (ديوان الباخرزى) يأتي بعنوان " سيف الباخرزى ". (724: ديوان الباخرزى أو شعره) وهو على بن الحسن بن على بن ابى الطيب، المكنى بابى القاسم أو أبى الحسين الباخرزى من نواحى نيشابور، الشاعر بالعربية والفارسية. له " دمية القصر " ذيلا ليتيمة الدهر للثعالبي. قتل بباخرز في ذى القعدة (467) اورد شعره في (مع ج 395 1) وترجمـه ابن خلكان وغيره. (725: ديوان باذل) الميرزا محمد رفيع المشـهدي المتخلص في شعره بباذل وهو ناظم " حمله ء حيدري " المذكور في (ج 7 ص 91) ترجمـه في (سرخوش ص 10). (726: ديوان باذلى ساوجى أو شعره) ترجمـه معاصره صادقي في (خص 8 ص 307) واظنـه هو التفرشى المذكور في (روشن 86). (ديوان البارع البغدادي) مر بعنوان ديوان ابن الدباس النحوي اللغوى المعروف بالبارع. (727: ديوان بازارى أستر ابادى أو شعره) أورد شعره في (تش ص 151) وقال ان اسمـه خواجه على. ولكنـه ليم يستحسن شعره. (728: ديوان باسطى لكهنوى) وهو بنده على خان، مريد عبد الباسط. كان يتخلص اولا " شيرافكن " فاتخذ باسطى نسبة إليه. له تذكرة للشعراء تسمى " تذكره ء باسطى ". ومات (1160). أورد شعره في قاموس الاعلام التركية نقلا عن تذاكر شعراء الهند، وعنـه في ريحانة الادب. (729: ديوان باعث اصفهاني) هو محمد نصير المذهب (زركش) للسلطان شاه حسين الصفوى المتوفى (1135) اورد شعره في (روشن 86). (ديوان باغ بان) يأتي بعنوان " ديوان ضميري " راجع (ج 7 ص 260 و 261). (730: ديوان مولانا باطني البلخى) حج البيت بقدم التوكل وعدم الزاد. ترجمـه في (مجن 3 ص 82 وص 256) وذكر شعره. (731: ديوان مولانا باطني) ترجمـه الشاه محمد القزويني في البهشت السادس (قزمج 6 ص 306) وذكرانـه من شعراء السلطان الشـهيد (ابى سعيد) وذكر له شعرا غير ما ذكره للبلخى المذكور اولا ويظهر تعددهما. (732: ديوان باقر) توجد بهذا العنوان نسخة في (الرضوية) ونسخة في مكتبة السلطان عثمان الثالث باستانبول كما في فهرسيهما. ولعله المذكور في العدد (750). (733: ديوان باقر اصفهاني أو شعره) كان له اليد الطولى في المعما كما ذكره واورد شعره في (گلشن) وقال في (نر 15 ص 535) انـه ابن ملاعنايت البرلشتى كاتب القاضى شيخ الاسلام. كان خطاطا بالنسخ وسافر إلى الهند. (734: ديوان باقر بيرجندى) وهو الشيخ محمد باقر بن الحسن مؤلف " بغية الطالب " المذكور في (ج 3 ص 133) ذكره هو في فهرس تصانيفه. ويأتى ديوان ضيائي لولده محمد حسين. (735: ديوان ميرزا باقر تبريزى أو شعره) المعروف بايبك من تبارزة عباس آباد باصفهان. كان عالما فاضلا كما ذكره في (نر 6 ص 199) واورد شعره. واظنـه متحدا مع ما بعده. (736: ديوان باقر تبريزى أو شعره) هو حفيد القاضى زين العابدين. كان عالما فاضلا، تلمذ على آقا حسين (ظ الخوانسارى) ومـهر في المعما، كان يدرس بمدرسة " قطبية " وكان تقسيم الغلات والغنم لتبارزة اصفهان بيده بعد جده. أورد شعره في (نر 6 و 14 ص 175 و 532) و (سرخوش ص 10). (737: ديوان باقر الجايسى الحائري) بالعربية والفارسية. للسيد كلب باقر المتوفى بكربلاء (1329) رايته عند ولده السيد كلب مـهدى. ترجمـه في مجلة العلم المجلد الثاني (ص 81) وله الابريق في غسل الدم بالريق مر. (738: ديوان باقر جهرمى أو شعره) هو محمد باقر بيگ بن محمد قاسم بيگ وزير جهرم جلس مكان والده ثم انتقل إلى وزارة يزد ثم رجع إلى وزارة جهرم. أورد رباعياته في (نر 4 ص 86). ولعله الذى ذكره آيتى في (تش يز ص 278). بعنوان محمد باقر يزدى حاكم يزد السيئى الخلق. (ديوان محمد باقر خوانسارى) يأتي بعنوان " ديوان صاحب الروضات ". (ديوان محمد باقر داماد) مر بعنوان ديوان اشراق. (739: ديوان باقر درجزينى أو شعره) جاء من دره ء جزين إلى اصفهان ثم ذهب إلى الهند. ترجمـه في (نر 9 ص 325) وعنـه في (گلشن). (740: ديوان باقر رشتي أو شعره) هو ملاباشى واسمـه باقر خان بن صادق خان زند. اورد شعره في (روشن ص 86). (741: ديوان باقر رودسرى) وهو محمد باقر بنى امينا الرودسرى المذكور، كان يمدح وزراء لاهجان كما في (نر 9 ص 383). (742: ديوان محمد باقر سبزوارى أو شعره) هو المحقق السبزواري، محمد باقر بن محمد مؤمن المتوفى (1090) ترجمـه واورد شعره في (نر 6 ص 151). (743: ديوان باقر سمناني أو شعره) من سادات سمنان ترجمـه في (تس 1 ص 45) واورد شعره. (ديوان باقر سوداگر) يأتي بعنوان تخلصه " عزت ". (744: ديوان باقر شاملو أو شعره) جاء مع نادرشاه إلى الهند، ولما غضب عليه نادر انتحر كما ذكره في (گلشن) واورد شعره. (745: ديوان باقر شيرازى أو شعره) كان ماهرا في التذهيب والرياضى والفقه ايضا. تلمذ على الميرزا ابراهيم بن الملا صدرا الشيرازي، ثم سافر إلى الهند وتقرب عند ابراهيم خان بن على مراد خان عالمگير ثم رجع وذهب في هذه السنة [ سنة تأليف النصر آبادى 1083 إلى 1089 ] إلى مكة. أورد شعره في (نر 6 ص 202) وكذا في (گلشن). (746: ديوان باقر شيرازى أو شعره) وهو الحاج باقر بن آقا شكر الله الكحال الجراح الشاعر. ولد بشيراز وسافر إلى اصفهان وتقرب عند مـهدى قلى ايشك آقاسى ثم آغورلو خان ولتنافر بينـهما ذهب إلى بندر عباسي ليسافر إلى الهند لكنـه اجبره حاكم فارس من العودة إلى اصفهان عند آغورلو، ولكنـه لم يبق باصفهان فسافر إلى العراق ومات بالنجف كذا في (نر 9 ص 385). (747: ديوان السيد باقر الطالقاني) بالعربية. وهو السيد باقر بن السيد رضا من البيت المعروف بالطالقاني. ولد (1214) ومات بالنجف (1294). جمع ديوانـه الشاب المعاصر السيد محمد حسن الطالقاني. (748: ديوان باقر علي خان هندي) ابن المنشى ثابت على خان بن امين الانشاء رونق على خان. كان ماهرا في الخط الشكسته والنظم والنثر الفارسى. له " مرآت الجمال " و " شعله ء جانسوز " وديوانـه صغير. مات في شبابه في العشرين سنة من عمره. كذا في (گلشن). (749: ديوان السيد باقر القزويني) ابن السيد هادى بن الميرزا صالح بن معز الدين بن السيد مـهدى القزويني. ولد (1304) وتوفى بالحلة (1333) ودفن في مقبرتهم في النجف جمع الديوان بعده اخوه السيد مـهدى المتوفى (1355) والنسخة بخطه في الف بيت عند الشيخ محمد على الخطيب اليعقوبي بالنجف. (750: ديوان باقر كاشى خرده يى) قال في (روشن 86) ان خرده من قرا كاشان وليس شغله (خرده فروش) كما في " آفتاب عالمتاب " كان مثريا ومريدا لمحمود النقطوى وفى نكبة النقطوية والحروفية في (1002) قبض الشاه عباس على باقر هذا أيضا ولكنـه تبرء عن محمود وادعى انـه كان مغرما بأحد مريدي محمود وليس مريد اله فعفى الشاه عنـه بشفاعة بعض علماء خراسان. وقال (تش ص 241) ان له ديوانا. وقال في (تغ 24) مات بدكن في (1037) ولعله المذكور في العداد (732). وله شعر لطيف، منـها: گشت باقر روزى من هر كجا قسمت پذير * دانـه ام درون دام وآبم درون دم شمشير بود (751: ديوان باقر كاشى أو شعره) هوالمير محمد باقر من سادات العبد الوهابية بكاشان، ومن الاشراف بها. اورد شعره في (نر 5 ص 115). (752: ديوان باقر كاشى أو شعره) هو الحاج شاه باقر الپشت مشـهدى الكاشانى صاحب مصنع النساجة بها. اورد شعره في (نر 5 ص 138). وفى (تغ ص 23) قال جاء إلى الهند. (753: ديوان السيد باقر الكاظمي) هو ابن السيد حيدر الحسينى. توفى بالكاظمية (1290) وجمع الديوان ولده السيد محمد حسن. (754: ديوان باقر كجورى) هو الحاج المولى باقر الواعظ الكجورى نزيل طهران. قال في اول كتابه " الخصائص الفاطمية " ان الديوان في عشرين الف بيت فيها القصايد والمثنويات بالعربية والفارسية. ومر له جنة النعيم (ج 5 ص 160). (755: ديوان باقر محلاتي شفائى) كان حلاجا يعرف بحكيم باقر شفائى لمعاشرته مع الشفائى الاصفهانى. وكان له ديوان سخيف ذكره في (نر 422 9). (756: ديوان باقر مشـهدى أو شعره) وهو الميرزا باقر ابن اخت الخواجه حسين الثنائي المشـهدي. ترجمـه معاصره في (خص 8 ص 261) وقال سافر إلى الهند. واظنـه المترجم في (روشن ص 88) بعنوان باقر ابن ميرزا عرب وقال ان زوجته كانت تسمى " گل ". (757: ديوان باقر وزير نطنزى) قال في (نر 4 ص 69) انـه ابن مير أبو على كان من سادات جزء برخوار من اعمال اصفهان ولكن اجداده سكنوا نطنز فعرفوا به. وكان جده ميرابو المعالى واقعه نويس للشاه عباس، وابوه مير أبو على كان وزير سر كارقورچيان، وبعد موته جلس مكانـه ولده الاكبر محمد شفيع ثم ولده الاصغر ميرزا باقر هذا. اورد شعره في (تش ص 169) وقال: له ديوان. وقال في (تغ ص 24) انـه مات في (1000) في سلطنة الشاه سليمان الصفوى والظاهر أنـه اشتبه في اسم الشاه. (758: ديوان باقر وزير بصرى خارى أو شعره) قال في صبح گلشن ان اصله من جزيرة خار (لعله خارك) سكن آبائه البصرة فعرفوا به، وتقرب عند الشاه سليمان الصفوى، ومات في اواسط الماية العاعشرة. واظنـه متحدا مع ما قبله وانـه من اغاليط " صبح گلشن ". (759: ديوان باقرور نوسفادرانى أو شعره) الزاهد العابد الماهر في المعما. كان معلما للاطفال بها. أورد شعره في (نر 9 ص 417). (760: ديوان باقر هروى أو شعر) كان تلميذ ملا شـهاب الهروي. اورد معماله في (نر 15 ص 520). (761: ديوان السيد باقر الهندي) ابن السيد محمد بن هاشم بن شجاعت على الهندي المولود بالنجف (1284) والمتوفى يوم الثلاثاء غرة المحرم (1329) وديوانـه يشتمل على القريض والحسكة، قصايد مديح ومراثي عند ولده السيد صادق الهند ببليدة " بلد " بين سامراء وبغداد. ونسخة اخرى توجد عند الشيخ حسن بن على الحلى، دونـه في (1330) وفيها الغديرية: كل عذر وقول افك وزور * هو فرع عن جحد نص الغدير (ديوان باقر يزدى) حاكم يزد. مر بعنوان باقر جهرمى. (762: ديوان باقر يزدى أو شعره) كان يشتغل بالصياغة (زرگر) باصفهان. اورد شعره في (نر 9 ص 424) و (روشن ص 87) ولعله المذكور في (گلشن) والموصوف بالسيادة. (763: ديوان باقيا) عده في تذكره ء ميخانـه ممن نظم ساقى نامـه. (764: ديوان باقى بلخى أو شعره) اورد شعره في (گلشن) وقال انـه من علماء بلخ. (765: ديوان باقى تبريزى) هوالمير عبد الباقي الخطاط بالنسخ الجيد الصوفى التبريزي نزيل بغداد. والمعاشر مع دده مصطفى في " مولويخانـه " دعاه الشاه لكتابة كتيبة المسجد الجامع باصفهان فلم يجب، لكنـه بعد فتح الشاه قندهار، اجاب فنزل اصفهان وكتب الكتيبة كذا في (نر 7 ص 206) وقال في رياض العارفين انـه بعد فتح بغداد اتوابه إلى اصفهان والظاهر ان هذا اصح. وكذا ترجمـه في (دجا ص 144) و (تش ص 28) واورد واشعره. (766: ديوان باقى تويسر كانى) للسيد الميرزا عبد الباقي التوى سر كانى شيخ الاسلام بها وهو من أحفاد المير السيد رضى. فيه القصايد والغزليات والرباعيات يقرب من سبعماية بيت. ذكر فيه ان عمره كان عشرين سنة في فتنة الافغان باصفهان، وكان عمره سبع سنين عند وفات والده الذى قرأ عليه القرآن، وقد جاوز الخمسين سنة عند نظمـه لانيس العاشقين. يوجد نسخته بخط غلام رضا بن محمد مـهدى التوى سركانى في (1227) منضما مع مثنويه الموسوم بانيس العاشفين عند الشيخ محمد على الاصفهانى في النجف. وتخلصه في جميعها باقى مطلع اول غزلياته. أي يافته ز قدر تو هربي بهابها * تشريف تواست برقد هر نارسارسا وآخره: باقى بدين دو روزه ء دنيا مبند دل * بر هيچ كس نكرده چه اين بى وفا وفا (767: ديوان باقى چلبى) من شعراء الترك. لاقاه صادقي في حلب وترجمـه واورد شعره التركي في (خص 7 ص 116) ولعل له النسختين من الديوان الموجدين في الموصل كما في فهرسها (ص 48 و 133). (768: ديوان باقى دماوندى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (گلشن). (769: ديوان باقى كاشى) قال في (تش ص 241) أنـه راى ديوانـه. واورد شعره في (گلشن). (770: ديوان باقى ما وراء النـهري) اورد شعره في (گلشن ص 55). (771: ديوان باقى نعمة اللهى) للسيد المير عبد الباقي من احفاد الشاه نعمة الله الولى، والصدر في دولة الشاه اسماعيل الصفوى الفاتح، والمقتول في محاربته مع سلطان الروم في اوائل رجب (920) ترجمـه في (تش 1 ص 21) و (تش 119) و (گلشن 54) وقال انـه اكمل ديوان غزله. وتخلصه باقى واورد مطلع بعضها. كارسامان نرسد که تا كه پريشان نشود * شرط آنستكه که تا اين نشود آن نشود ويأتى ديوان عبد الباقي متعددا. (772: ديوان باقى نـهاوندى أو شعره) كان ملازما لخان خانان في الهند. وألف في أحواله وأحوال آبائه كتابه " آثار رحيمي " وكان حيا في (1033) في معسكر شاهزاده پرويز شاه جهان. اورد شعره في (گلشن ص 55) وعنـه في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. (773: ديوان باقى هروى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 55). (774: ديوان بالى خوش طبع أو شعره) قتل بأسترآباد بيد التراكمـه. ترجمـه معاصره في (خص 7 ص 124). (775: ديوان بايزيد البسطامى) العارف الشـهير طيفور بن عيسى المتوفى (261 234 أو 262) عن تسعين سنة. ترجمـه في (نفحات ص 95) و (تش ص 66) و (ض ص 46) ونسبو إليه بعض الرباعيات، ولكنـها مشكوكة. وكتب اقبال يغمائى في احواله رسالة طبع بطهران في (80 ص). (ديوان مولانا بايزيد) من الشعراء الملازمين للسلطان ميرزا بايقرا ذكره الشاه محمد القزويني في (قزمج 1 ص 193) ولكن الصحيح ان اسم الشاعر " برندق " كما في (لط 1 ص 19). (ديوان با يزيد الحروفى أو شعره) جاء ذكره في جاودان نامـه الكبير ولعله اراد بايزيد البسطامى. (776: ديوان بايسنقر ميرزا أو شعره) وهو ابن شاهرخ بن تيمور، السلطان الفاضل الاديب الخطاط. ترجمـه في (مجن 125 7 و 314) وقال ترقى الفنون في عصره. واورد غزله وبيت تخلصه. غلام روى أو شد بايسنقر * غلام خوب رويان پادشاهست ولد (832) ومات (865) وكان ماهرا في الشعر الفارسى والتركى. اورد ذكره في (گلشن) ايضا. (777: ديوان بايقرا ميرزا أو شعره) وهو ابن السلطان منصور بن بايقرا الگوركانى، واخ السلطان حسين ميرزا بايقرا الذى توفى (911) ترجمـه في (لط 7 ص 127) وذكر انـه المربى للسلطان حسين ميرزا بايقرا واورد مطلع غزله. (778: ديوان البحترى) ابى عبادة الوليد بن عبيدالله بن يحيى المنسوب إلى جده بحتر وتمام نسبه في (جما ج 19 ص 248) وله الحماسة كورة في (ج 7 ص 79) قال ياقوت انـه مات (286) وكانت ولادته (206) في منبج من اعمال حلب. ورتب الصولى ديوانـه على الحروف في مجلدين، ورتبه على بن حمزة الاصفهانى على الانواع كما صنع بشعر ابى تمام. اقول قد ذكرنا ديوان ابى تمام وانواعه واما ديوان البحترى فقد رايت في موقوفة الشيخ عبد الحسين نسخة منـه مرتبا على سبعة فصول 1 المديح 2 الفخر 3 المراثى 4 العتاب والاستبطاء 5 الهجاء 6 المكاتبات 7 الغزل. ورأيت في موقوفة (العطار ببغداد) نسخة كتابتها (1207) في جزئين احد هما ديوان المديح والآخر ديوان الهجاء وفى (جمط ص 530) ذكر انـه طبع في الجوائب في الاستانبول (1300) وبالهند (1329) وفى بيروت عن طبع الجوائب ايضا ونسخة منـه بالمكتبة الحميدية في استانبول وأخرى بمكتبة راغب پاشا وثالثة في مكتبة پاريس كما في فهارس هذه المكتبات. واختصر هذا الديوان أبو العلاء المعرى وسماه " عبث الوليد " كما في ابن خلكان (ج 1 ص 34) ومر في (ص 45) ديوان ابى الغوث اسلم بن مـهوز الطهوى المنبجى شاعر آل محمد ومعاصر البحترى المنبجى. وقد ذكر هذان المنجبيان. في " مقتضب الاثر ص 35 " وقد ترجم القاضى في (لس ص 469) البحترى مفصلا وذكر ان الشيخ عبد الجليل الرازي عده من شعراء الشيعة. وسيدنا الحسن صدر الدين في " تأسيس الشيعة " اكثر الشواهد على تشيعه، ومنـها ما حكاه عن اليافعي من قوله بانـه من شعراء الشيعة. (779: ديوان بحثي قزويني أو شعره) واسمـه الحاج اسماعيل ترجمـه في (تش ص 223) واورد شعره، ولعله المذكور في (العدد 420) قال في " آفتاب عالم تاب " وبعض ذكره بعنوان " يحيى " في حرف الياء، كذا في (روشن ص 89). (780: ديوان بحر العلوم) السيد حسين بن السيد رضا بن السيد مـهدى بحر العلوم الطباطبائى، المولود في النجف في (1231) والمتوفى بها (1306) مجلد كبير مرتب على فصلين اولهما في مدايح المعصومين والثانى في مراثيهم ومراثي بعض العلماء من مشايخه مثل صاحب الجواهر، وفيه تخميسه للاثنى عشريات في المراثى لجده آية الله بحر العلوم. وله شرح الدرة لجده منظوما ايضا. (ديوان بحر العلوم) الشاب الفاضل السيد محمد صالح المولود في النجف (1328) اسمـه " العواطف " يأتي في العين. (781: ديوان بحر العلوم) السيد محمد بن هبة الله الحسينى القزويني نزيل مشـهد خراسان، ومؤلف " حوادث الايام " المذكور في (ج 7 ص 94) ذكر في فهرس تصانيفه انـه مشتمل على الف وخمساية بيت. (782: ديوان بحر العلوم) السيد محمد مـهدى بن مرتضى بن محمد الطباطبائى البروجردي النجفي المتوفى (1212) نسخة خطه توجد عند احفاده. وله " الدرة " المذكورة في (ج 8 ص 109). وله القصيدة في حساب عقود الانامل، شرحها بالفارسية الميرزا محمد على المدرس الچهاردهى. (783: ديوان بحرى ميانجى) كان من الوعاظ في اوائل عصر القاجارية في تفليس وباكو، وديوانـه بالفارسية والتركية توجد عند (محمد النخجوانى) كما كتبه الينا. (ديوان بخارى) يأتي بعناوين " ناصر بخارى " و " عمعق بخارى " و " عصمت بخارى " و " والى بخارى ". (784: ديوان بختيار كاكى) واسمـه الخواجه قطب الدين. طبع الديوان في نولشكور بالهند. (785: ديوان بختى تبريزى أو شعره) من شعراء تبريز الساكنين بشيراز كما ذكر في (گلشن ص 56) وأورد شعره. (ديوان بدايع نگار مشـهدى) صاحب ازهار الربيع وبدايع الاشعار. مر بعنوان اسمـه " البدايع " في (ج 3: 60). (ديوان بدايع نگار تفرشي) يأتي بعنوان " ديوان لاهوتي ". (786: ديوان بدايع نگار طهراني) وهو الميرزا محمد ابراهيم المتوفى (15 ع 1299 1) كما في منتظم ناصرى (3: 387). له منظومة " خسروى نامـه " ببحر التقارب، طبع عدة ابيات منـها في حاشية " مخزن الانشاء " المذكور في (ج 4 ص 118 و 119). (787: ديوان بدايعى بلخى) قال في هدية الاحباب انـه من شعراء عهد السلطان محمود واسمـه محمد بن محمود، واورد بعض بعض شعره. (ديوان بدخشان شاه) يأتي بعنوان تخلصه " ديوان لعلى ". (788: ديوان بدخشى أو شعره) واسمـه ميربقا اورد شعره في (نر 13 ص 471). (789: ديوان بدخشى أو شعره) وهو الملا كمال الدين محمد البدخشى تلميذ المير حسين المعمائى. له رسالة في المعما تسمى " ضابطه ء حل معما " نقل عنـها مؤلف شرح رسالة مير حسين في المعما وكذا مير على شيرفى (مجن 4 ص 95 و 271) وكذا في (نر 15 ص 508) وتوجد نسخته في المجلس كما في فهرسها (ج 130 3) وسماه في (گلشن ص 56) بحميد البدخشى القندهارى. (790: ديوان مولانا بدخشى سمرقندي) من الفضلاء والشعراء في عصر الميرزا الغ بيك (المتوفى 853) في سمرقند. ترجمـه المير على شيرفى (مجن 1 ص 19 وص 193) وترجمـه في حبيب السير الجزء الثالث من المجلد الثالث ص 161 وقال في (لت 6) و (تش ص 327) انـه من اعظم شعراء عصره وديوانـه معروف. (791: ديوان بدر جاجرمى) واسمـه بدر الدين وهو والد مؤلف " مونس الابرار في دقايق الاشعار " أتمـه في رمضان (741). وجاجرم من محال خراسان لكنـه نشاء في اصفهان واختص بالخواجه شمس الدين محمد صاحب الديوان الجوينى المقتول (683) وتعلم الشعر من مجدالدين همگر الشيرازي. وله اشعار مصنوعة كالقصيدة الخالية من الحروف المنقوطة. اورد بعضها مع سائر اشعاره في (مع ج 1 ص 168) وقال في (تغ 25) انـه توفى (690) ترجمـه في (هفت) و (لت 4) و (تش ص 71). (792: ديوان بدرچاچى) هو بدر الدين الچاچى (الشاشى) (1) من شعراء السلطان محمد تغلق شاه (730 725) وغيره من ملوك الهند بدهلى وتلقب بفخر الزمان ومات هناك وديوانـه في الفى بيت كما ذكره في (مع ج 1 ص 169) و (هفت) وجمع ديوانـه بنفسه في (745) وقال في تاريخه: سال تاريخ عرب " دولت شـه " بود بعقد * كاسمان عقد گهرهاى مرا داد نظام نسخة مصححة منـه عند (فخر الدين) ونسخة بمكتبة (المجلس) كما في فهرسها (3: 237) وطبع قصايده بنولكشور. وشرح قصايده مولانا غياث الدين. وتخلصه في غزله " بدرچاچ " واشتبه في تذكرة خوشگو بينـه وبين بدر جاجرمى. (793: ديوان بدر الدين الفارسى أو شعره) اورد في (مع ج 1 ص 169) اشعاره (هامش صفحه 128) (1) وچاچ اوشاش اسم لقرية برى، ولم ينسب إليه احد، وقرية من نواحى بناكت من بلاد وراء سيحون كما في معجم البلدان. في وصف السيف وكذا في (هفت ص 232) لامين احمد الرازي المؤلف في (1002). (794: ديوان بدر الدين عبد الرحمان أو شعره) المسجف الكنانى الشاعر الهجاء المتوفى (583) قال في مطر مطرت يوم عاشوراء: والله ما جاء الغمام وانما * بكت السما لزوال آل محمد ترجمـه في قاموس الاعلام التركية. (795: ديوان بدر الدين الكرماني) نقل في (مع ج 1 ص 169) بعض أشعاره عن تذكرة " العرفات " لتقى الدين الاوحدي وكذا في (تغ 25). (796: ديوان بدرشا كر السباب) المسمى بالاساطير طبع بالغرى (1369) في (93 ص) من منشورات دار البيان، وله ديوان آخر اسمـه " زئير العاصفة " وفى الاساطير خطاب إلى يزيد في (ص 85) وهو تفجع على الامام الشـهيد. (797: ديوان بدر شيروانى أو شعره) ترجمـه في (لت 6) وعنـه (براون ج 3 ص 548) وأورد شعره وقال لاقى كاتبى وناظره في شيروان. (798: ديوان بدرهروى أو شعره) هو الامام بدر الدين بن نور الدين. كان معاصرا لمؤلف " لباب الالباب " فذكره في (ج 1 ص 250) وعنـه في (تغ ص 25). (ديوان بدرى أو شعره) ذكره عبد الجليل القزويني في عداد شعراء الشيعة في (كتاب النقض ص 239) واظنـه احد البدور المذكورين. (779: ديوان بديع) هو محمد حسن بن ملا رضا خان نصرة الوزارة، صاحب " داستان باستان " المذكور. ترجمـه مفصلا في مجلة ارمغان (ج 21 ص 147). ويشتمل الديوان على القصايد والمسمطات والغزل وغيرها. ط بمبئى 1332. (800: ديوان بديعا تبريزى) هو بديع الزمان ابن على رضا عباسي الخطاط الشاعر الاديب اخذ الخط عن ابيه، وتخلص في شعره بديعا. مات في شبابه وكان حيا إلى (1035) توجد خطه في المكتبة الشاهية بطهران كما فهرسها (ص 147). (801: ديوان بديعا خشگه ء أو شعره) من شعراء خشگه من محال يزد. سكن اصفهان. كذا في (نر 9 ص 353). (802: ديوان بديع أردستاني أو شعره) هو ابن القاضى شمس الدين. سكن اصفهان في عهد الشاه عباس الاول الصفوى. كذا في (تغ ص 26). (803: ديوان بديع الاسطر لابي) هو أبو القاسم هبة الله بن الحسين مؤلف " درة التاج في شعر ابن الحجاج " قال في (كفظ ج 1 ص 504) أنـه كان يستعمل المجون في اشعاره حتى يفضى إلى الفاحش في اللفظ. ترجمـه في (جما 19: 273) وابن خلكان وغيرهما. (804: ديوان بديع انجدانى أو شعره) هو بديع الدين اتابك معاصر رشيد الوطواط والسلطان سنجر. ذكره في (تغ ص 26) وسماه في (روشن 91) ببديع كاتب. (805: ديوان بديع الزمان اكبر آبادى أو شعره) ترجمـه وأورد شعره واله داغستانى في " رياض الشعراء " وعنـه في (گلشن). (806: ديوان بديع الزمان سبزوارى أو شعره) ترجمـه وأورد شعره بهذا العنوان في (تش ص 78) وفى (گلشن) بعنوان " بديع سبزوارى ". وقال في (تغ ص 25) مات في عهد الشاه سليمان الصفوى، وقال في (نر 5 ص 101) انـه من اولاد كلانتر سبزوار ومن ساداتها وتخبط أخيرا باصفهان فرجع إلى سبزوار. (ديوان بديع الزمان ميرزا) الصفوى يأتي بتخلصه " بديعي صفوي ". (807: ديوان بديع الزمان ميرزا أو شعره) وهو ابن السلطان حسين ميرزا بايقرا. نازع أخاه مظفر حسين ومحمد ازبك الشيباني في الملك في (913) فانـهزم واستجار بالشاه اسماعيل وسافر إلى الهند ورجع إلى تبريز. وبعد سقوط تبريز بيدآل عثمان اخذوه إلى استانبول وبقى هناك أربعة عشر شـهرا عند السلطان سليم إلى أن مات في (921) بالطاعون، واما ولده محمد مؤمن الشاعر ايضا فبقى في هرات ونازع المذكور وانكسر منـه فقتله ، ورثاه والده بديع الزمان بقصيدة قال فيه: وزيدي أي صبا بر همزدى گلهاى رعنارا * شكستى زآن ميان شاخ گل نورسته ء مارا ترجمـه في (مجن 7 ص 127 و 315) وفى (تش ص 10) وفى (تس 1 ص 12). (808: ديوان بديع الزمان نصرآبادى أو شعره) هو ابن محمد طاهر صاحب " تذكره ء نصرآبادى " قال في (تغ) انـه مات (1121) وله قصيدة كل بيت منـه تاريخ لعمارة چهل ستون باصفهان فالمصرع الاول تاريخ شروع البناء والمصرع الثاني تاريخ م البناء. ولقبه الشاه سلطان حسين بملك حسين بملك الشعراء. وترجمـه والده في (نر 12 ص 455). (809: ديوان بديع الزمان نطنزى أو شعره) ذو اللسانين بديع الزمان أبو عبد الله حسين ابن ابراهيم النطنزى المتوفى (497) صاحب دستور اللغة المسمى بالخلاص المذكور في (ج 8 ص 165) كان ينظم بالفارسية والعربية اورد بعض شعره في البغية وتوجد كثير من شعره الفارسى والعربي في كتابه دستور اللغة. (810: ديوان بديع الزمان الهمداني) هو أبو الفضل احمد بن الحسين بن يحيى المتوفى (398) كما ارخه في امل الامل وهو صاحب المقامات الذى نسج الحريري مقاماته على منواله وقد طبع هذا الديوان بمصرفى (1321). (ديوان بديع سبزوارى) مر بعنوان بديع الزمان سبزوارى. (811: ديوان بديع سمرقندي أو شعره) من اكابر سمرقند وكان في خدمة سبحان قلى خان، ومات قبل هذا. كذا في (نر 10 ص 442). وعنـه في (گلشن). (ديوان بديع سمرقندي) يأتي بتخلصه " مليح ". (812: ديوان بديع سيستاني أو شعره) هو بديع الدين تركو السيستانى. أورد شعره بهذا العنوان في (گلشن) وسماه في (روشن 92) ببديع الدين تونى ابن القاضى سلطان. (813: ديوان بديع شيرازى أو شعره) هو الميرزا فتح الله من سادات شيراز. وتوفى بطهران في (1298) ترجمـه في (عم ص 554) وعنـه في ريحانة الادب. (814: ديوان بديعي أو شعره) ذكره عبد الجليل القزويني في عداد شعراء الشيعة في كتابه بعض مثالب النواصب المعروف ب‍ (النقض ص 239). (815: ديوان بديعي اندجانى سمرقندي) الملا يوسف. أصله من اندجان وتلمذ في سمرقند على صفائي واشتهر بملا يوسف صفائي، وكان يبغضه هذه النسبة، وتتبع قصيدة " مرآت الصفا " وله رسالة في المعمى. ومات بسرخس ودفن بخانقاه الشيخ لقمان. ترجمـه مفصلا في (مجن 2 ص 48 و 222). قال في (تغ ص 26) و (روشن 91) مات (897). (816: ديوان بديعي تبريزى أو شعره) وهو الحكيم الاديب الشاعر بالفارسية والتركية المعاصر لصادقي كتابدار. ترجمـه في (خص 8 ص 260) وفى (تش 28). (ديوان بديعي سمرقندي) ذكره في (روشن ص 92) واظنـه بديعي اندجانى. (817: ديوان بديعي صفوي أو شعره) واسمـه بديع الزمان ميرزا ابن بهرام ميرزا ابن الشاه اسماعيل الاول الفاتح الصفوى، كان حاكم سيستان وقتل هناك بامر الشاه اسماعيل الثاني كما في " عالم آراى عباسي ". (ديوان بديهى اصفهاني) مر بعنوان " ديوان افندي ". (818: ديوان بديهى سجاوندى أو شعره) وهو مجدالدين احمد معاصر السلطان سنجر. كان من العرفاء وترجمـه في (ض ص 291). (819: ديوان بديهى سيستاني أو شعره) اسمـه المير عرب. كذا في (روشن ص 92). (820: ديوان بديهى همداني أو شعره) أورد شعره في (تس 145 5). (ديوان برخوردار بيگ) يأتي بعنوان " ديوان خان عالم ". (ديوان برخوردار بيگ) يأتي بتخلصه " ديوان منصور نائنى ". (ديوان بردعى زاده) يأتي بتخلصه " حمدى ". (821: ديوان البرسى) الشيخ رجب بن محمد بن رجب البرسى الحلى الذى فرغ من بعض تصانيفه (813) كما ذكره في " رياض العلماء ". وتوجد في تصانيفه اشعار كثيرة له، جمعها الشيخ محمد بن طاهر السماوي المتوفى (1370) من مواضع متفرقة. كلها في مدايح الائمة ومراثيهم. تقرب من سبعماية بيت. والنسخة بخط الجامع، السماوي، اشتراها بعد موته الشيخ محمد على اليعقوبي في النجف. وقد ترجم الشيخ على الخاقانى هذا الشاعر في شعراء الحلة (ج 2 ص 394 368) واورد خمسماية، بيت من شعره. (822: ديوان برشته لكهنوى أو شعره) وهو الميرزا محمد حسين من أحفاد الشيخ محمد حسن التبريزي نزيل الهند والمدرس في عصر اكبر شاه. ترجم جده في طبقات اكبرى (ج 2 ص 461) وترجم الشاعر في (دجا ص 8) وكذا في (روشن ص 92). (823: ديوان البرعى اليمنى) لعبد الرحيم بن احمد البرعى العارف اليمنى من شعراء القرن الخامس. ترجمـه الشرواتى في " حديقة الافراح " وفيه القصايد الربانية ثم النبوية ثم الصوفيات ثم الوعظيات. طبع على الحجر بمصرفى 1283 و 1288 و 1297 و 1300 و 1301 و 1303 1309 و 1310 و 1313 في (164 ص) وفى بمبئى 1291 في (155 ص). كذا في (جمط ص 550) (824: ديوان برق هندي) ولد ببنگالة ومدح محمد جعفر خان حاكمـها. والديوان في (1500 بيت). رآى نسخة منـه صاحب (گلشن) قال وكتبت حدود القرن الثاني عشر. (ديوان برقى استرآبادى). كذا في (تش ص 151) و " شمع انجمن " والصحيح بزمى. (825: ديوان بركت دهلوى أو شعره) وهو محمد بركت الله خان ابن اخ اسديار خان ترجمـه واورد شعره في (روشن ص 93). (826: ديوان برلاس) وهو محمود برلاس. أورد شعره في (مجن 6 ص 216 و 287) وقال كان حاكم كرمان ونظم " دهنامـه ". (گلشن ص 382). (827: ديوان برندق سمرقندي أو شعره) هوالمير بهاء الدين بن المير نصرت شاه البخاري السمرقندى من شعراء بايقر ابن عمر شيخ بن تيمور. كان سلسا في الهجاء وكان يخافه الشعراء فيحتر مونـه، وقد هجا عصمت بخارى ومات بسمرقند في (815). ترجمـه وأورد شعره في (لت 6) و (تش ص 319) ومرآت الخيال (ص 63) و (روشن ص 94) و (تغ ص 26) والمستر براون في (ج 3 ص 556). (828: ديوان برهان) واسمـه خسرو برهان فارسي طبع في (95 ص) كما في الفهارس. (829: ديوان برهان ابرقوهى أو شعره) من سادات الصوفية بها، ومن تلاميذ قاضى اسد الكاشى. كذا في (نر 9 ص 301) و (تش ص 262) و (روشن ص 95) و (تغ ص 26). (830: ديوان برهان تبريزى أو شعره) الاديب الشاعر اللغوى محمد حسين بن خلف، اقام بالهند وكتب " برهان قاطع " في اللغة الفارسية باسم عبد الله قطب شاه في (1082) وكان يتخلص في شعره ببرهان. (831: ديوان برهان جامى أو شعره) هو الخواجه يوسف المتخلص ببرهان من احفاد شيخ الاسلام احمد جام. كان عارفا صوفيا تلمذ عليه اكثر اساتيد الموسيقا، ومنـهم المير على شير النوائى. مات بجام ودفن بمقبرة الجامى، كذا في (مجن 2 ص 42 و 215). (832: ديوان برهان رازى أو شعره) هو المولى برهان الدين عطاء الله الرازي الهروي من اولاد اعاظم هرات والمدرس بمدرسة شاهرخ ميرزا. له " جواهر الاسماء " في علم المعما كتبه باسم بابرشاه (ظ المتوفى 937) أورد في (مجن 4 ص 91 و 26) تاريخه لمـهردارية مير على شيرفى (876) وبعض شعره. (833: ديوان برهان سبزوارى) هو السيد عبد الله بن الحسن الموسوي السبزواري المولود (1300) الملقب ببرهان الواعظين. فيه قصايد فارسية وعربية كما حكاه لنا شفاها. (834: ديوان برهان كرماني أو شعره) وهو الشاه خليل الله بن الشاه نعمة الولى. ولد (847) وادراك الشاه قاسم الانوار. ترجمـه في (ض ص 69) واورد شعره. وتوجد، شعره في مشيخة " كنز السالكين " المذكور في (ج 8 ص 187). (835: ديوان برهان مازندراني أو شعره) اسمـه محمد صالح. كان معاصرا لمحمد شاه، وجاء إلى شاه جهان آباد وقتل في قتل عام (شاه جهان آباد) دهلى على يد الجيش النادرى في (1151) ذكره في (گلشن ص 61) و (تغ ص 26). (836: ديوان برهان مشـهدى) هو السيد برهان الدين المشـهدي. من علماء هرات وعمى بصره اخيرا ورجع إلى مشـهد ومات (919) له رسائل في العروض والقوافي وقصايد متعددة كذا في (روشن ص 94). (837: ديوان برهمن گرجى أو شعره) واسمـه شير مردان بيگ من عبيد الشاه الخاصة، كان يتخلص ببرهمن كذا في (نر 2 ص 47) وسماه في (گلشن ص 62) بسربدال بيگ الگرجى وقال انـه من عبيد الشاه سليمان. (838: ديوان برهمن لاهوري أو شعره) واسمـه جگت راى. جاء إلى يزد وتعلم عند النصر آبادى ورجع إلى الهند. كذا في (روشن ص 95). (839: ديوان برين دهلوى أو شعره) هو المولى وجيه الدين من ملازمي شاه علالم ومن تلاميذ فاخر مكين. أورد شعره في (روشن ص 95). (840: ديوان بزمى اردبيل أو شعره) ذهب في عهد جهانگير إلى الهند ورجع. كذا في (روشن ص 96). (841: ديوان بزمى أسترآبادى أو شعره) واسمـه الخواجه غياث الدين محمد. قيل انـه قتل هناك نعم ولا يموت بأسترآباد احد حتف أنفه. كذا في (خص 8 ص 229) وفى (تش ص 151) سماه " برقى " غلطا وعنـه اخذ " شمع أنجمن " وفى آفتاب عالمتاب ونشتر عشق و (روشن) انـه قتل بيد الافاغنة وفى (گلشن) انـه مات في الماية العاشرة. وفى (تغ ص 26) انـه مات (950). (842: ديوان بزمى خراساني أو شعره) واسمـه ملاشاه حسين الخراساني. أورد شعره في (مجتس 6 ص 162). (843: ديوان بزمى دهلوى) وهو ابن منورخان، معاصر جهانگير پادشاه. له مثنوى " رت پدم " بالفارسية. كذا في (گلشن) و " پدم " معشوقة " رت ". (844: ديوان بزمى قزويني أو شعره) الحذاء. أورد شعره في (تس 5 ص 149) و (روشن ص 96). (845: ديوان بزمى همداني) هو ابن السيد المير أبى تراب العلوى المذكور في العدد (212) كان طبيبا بهمدان، سيد صحيح النسب. كذا في (خص 6 ص 87) وفى (تش ص 255) قال ان اسمـه مير عقيل، وقال في (تغ ص 27) ان اسمـه عبد الشكور وكان طبيبا في جيش الشاه عباس الاول. وله مثنوى " فرهاد وشيرين ". وكذا في (گلشن ص 62). (846: ديوان البزى) للشيخ حسين بن محمد بن سعدالبزى العاملي المتوفى في بنت جبيل، من قرى جبل عامل حدود (1342) وكان اشتغاله على علماء النجف سنين. والف في الفقه " ناموس الاحكام " الذى قرظه الشيخ حسن مطر والشيخ احمد بن الشيخ محمد حسين الكاظمي مصرحين باجنـهاده. وديوانـه بخطه بغير ترتيب ولا تهذيب عند محمد رضا شمس الدين العاملي في النجف. (847: ديوان بساطى سمرقندي) قال في (لت 6) ترقى أمره في ايام خليل بهادر بن اميرانشاه گوركان المتوفى (840) وكان يتخلص اولا بحصيري لاشتغاله بصناعة الحصير، ولما تلمذ على عصمت بخارى المتوفى (829) لقبه ببساطى. قال في (مجن 1 ص 13 و 188) انـه سلس البيان قليل العلم. وترجمـه أيضا في (تش ص 333) و (تغ ص 27) توجد نسخة من ديوانـه عند (المحيط) وأخرى في مكتبة (المشكاة) كما في فهرسها (ج 2 ص 242) (848: ديوان بساطى شوشتري أو شعره) سافر إلى ما وراء النـهر وتقرب عند عبد الله ازبك وتوفى (955) أورد شعره في (روشن ص 96). (ديوان بستى) هو أبو الفتح المذكور في العدد (256) قال العوفى في (لباب الالباب ج 1 ص 64): بستى را دو ديوان هست بدوزبان، فارسي وديگر تازى، ومن هردو ديده ام. (849: ديوان بسحاق اط) واسمـه جمال الدين أبو اسحاق الشيرازي المتوفى (814 أو 819 أو 827 أو 830) من شعراء اسكندر بن عمر شيخ حفيد امير تيمور الذى حكم شيراز واصفهان في (817 812). ويظهر من اشعاره انـه كان حلاجا. ذكر ترجمته في (لت 6) و " هفت ص 258 257 " و (تش ص 264) و (مرآت الخيال ص 62) وريحانة الادب وقالوا انـه كان من مريدي شاه نعمة الله ولى الصوف. قال في مقدمة ديوانـه الذى جمعه بنفسه [ اما بعد چنين گويد.. أبو اسحاق المعروف بحلاج.. چند روز درون اين فكر بودم كه با وجود اوصاف فردوسي.. ومثنويات نظامي.. وطيبات سعدى.. وغزليات سلمان.. وبا دستكاه طبع خواجو.. ومقالات عماد فقيه.. ودقائق معاني حافظ.. من چه خيال پزم كه خلائق محظوظ گردند ؟.. ] وقال في سبب جمعه هذا الديوان: كما انـهم ألفو القصص الغرامية لتحريك الشـهوة الجنسية كذلك نظمت هذا الديوان لتحريك شـهوة الاكل لمن ضعف شـهوة الاكل فيه. ثم شرع في منظومة سماه " كنز الاشتهاء " مع ديباجته النثرية، ثم منظومة آفاق وأنفس، ثم قطعات في جواب قصايد لبعض الشعراء، ثم قصة " مزعفر وبغرا " و " خوابنامـه ء بسحاق " و " فرهنگنامـه ". وطبع الديوان هكذا في استانبول بتصحيح ميرزا حبيب الله الاصفهانى في (1302) في (184 ص) واضاف في آخره ملحقات للديوان وفهرس كثير الفايدة لتفسير اعلام قسم من الاغذية المذكورة في الديوان. وقد تبعه في هذا القسم من الشعر نظام قارى كما سيأتي ديوانـه للالبسة وتوجد نسخة من الديوان كتبت في (855) عند (محمد اقا النخجوانى) كما كتبه الينا. وطبع اخيرا بشيراز في (1370) في (200 ص) مع مقدمة مأخوذة عن تاريخ ادبيات ايران للمستر براون مع تصوير لمقبرة بسحاق في شيراز. (850: ديوان بسمـه چى هروى أو شعره) ترجمـه في (مجتس 4 ص 166) وقال كان يشتغل بالبسمة (1) والآن رمال ثم اورد شعره. (851: ديوان بسمل اصفهاني أو شعره) وهو الميرزا محمد بن عبد الحسين، اخ عبد مناف. اورد شعره في (نر 5 ص 110) في السادات. (852: ديوان بسمل بدخشانى أو شعره) واسمـه محمد يوسف بن المير امام. جاء إلى دكن حيدر آباد وتقرب عند اميرها مبارزخان، وقتل في (1137) اورد شعره وترجمته كذلك (هامش صفحه 136) (1) بسمة لغة تركية وهى اسم لآلة يطبع بها النقوش والكلمات على المنسوجات، كما يختم القرطاس بالخاتم، ومن ثم كان الايرانيون في القرن الثالث عشر يسمون المطابع التى يسمونـها اليوم " چاپخانـه " بهذا الاسم، فيقولون " بسمـه خانـه ". راجع الحاشية في الصفحة 145. في (گلشن). (853: ديوان بسمل دامغانى شيرازى أو شعره) وهو الحاج محمد تقى بن الحاج مؤمن الدامغاني، مات والده في شيراز بعد ان رجع عن حجه الثالث فولد بها بسمل ونشأ بها وجاء إلى اصفهان في خدمة شيخ الاسلام المير على رضا. ترجمـه واورد شعره في (نر 354 9) و (گلشن). (854: ديوان بسمل شيرازى) للحاج ميرزا على اكبر النواب الشيرازي، ناظم اندرز نامـه وتذكره ء دلگشا. رأيت ديوانـه المشتمل على انواع الشعر بطهران عند المدرس الرضوي استاد جامعة طهران. ترجمـه واورد شعره في (مع 2: 82) و (ض ص 442) و " المدايح المعتمدية ". وريحانة الادب. (855: ديوان بسمل كاشانى كرمانشاهى) وهو الميرزا حسن بن المولى سميع بن المولى حسين المدرس بن علم الهدى بن المولى محسن الفيض الكاشانى الكرمانشاهانى. وهو اخ المولى محسن صاحب " الدرر البهية ". ذكر لي الحاج آقا مـهدى المعاصر الذى هو حفيد أخ الشاعران نسخة هذا الديوان كانت عنده فسرقت من مكتبتة. ترجمـه وأخاه في " مرآت الاحوال " الآقا احمد بن الآقا محمد على الكرمانشاهى. (856: ديوان بسمل گور كه پورى أو شعره) وهو عبد العزيز بن أبى الفتح خان " جنون ". أورد شعره في (گلشن ص 64). (857: ديوان بسمل هندي أو شعره) وهو المير حسن خان بن عاشق على خان، من شعراء عهد نصير الدين حيدر پادشاه. تلمذ على غلام مينا. أورد شعره في (گلشن). (858: ديوان بسملى قزويني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 97) وقال مات بقزوين (955) عن سبعين سنة من عمره. (859: ديوان بسيج) طبع منتخبات من شعره في (70 ص) بايران. (860: ديوان بشار بن برد) العقيلى ولدا عمى. قال الاصمعي له: لم اراذكى منك. كذا ذكر الخطيب في تاريخ بغداد. قال ابن النديم في (ص 227) انـه لم يجتمع شعره.. ورايت منـه نحو الف ورقة، منقطع، وقد اختار شعره جماعة. وترجمـه ابن خلكان في (ج 1 ص 88) مفصلا وذكران في الاغانى أورد اسماء ستة عشر من اجداده كلها فارسية. وذكر من احواله فصولا كثيرة. ورمى بالزندقة فقشت كتبه فلم يوجد فيها شيئى مما وهى به، وامر المـهدى العباسي بضربه سبعين سوطا فمات بذلك في البطيحة قرب البصرة فحمل إليها في (167) أو (168) وقد نيف على تسعين سنة. ويظهر من بعض كتبه انـه كان شديد الحفظ لقرابة رسول الله ص فضلا عن ابنائه. (861: ديوان بشارة) للشيخ محمد على بن بشارة آل موحى النجفي ذكره الشيخ احمد النحوي في قصيدة يمدح بها الناظم. وذكر ايضا بعض تصانيفه الاخرك " ريحانة النحو " ونشوة السلافة وشرح النـهج. (862: ديوان الشيخ بشير) وهو ابن مصطفى جواد. ولد بشوكين من قرى جبل عامل (1324) وتوفى في بيروت في (1364) طبع بمطبعة العرفان بصيدا في (1365) في (55 ص) وفيه رثاء الشيخ عبد الحسين بن ابراهيم صادق الذى توفى (1361). (863: ديوان بشير اللكهنوى أو شعره) وهو محمد بشير بن نظام الدين فقير بن الشاه خواجه حسين المودودى الچشتى من احفاد محمد صالح اكبر اولاد قطب الدين مودود الچشتى. ترجهم في (گلشن ص 65) وأورد بعض شعره. (864: ديوان بصير اصفهاني أو شعره) وهو محمد ابراهيم البصير ترجمـه بهار اصفهاني في " المدايح المعتمدية " وأورد قصايده وقال انـه شاب. (865: ديوان البصير الحلى) وهو الشيخ محمد مـهدى البصير الحلى المعاصر. ذكره صاحب " الادب العصرى ". (866: ديوان بصير سمرقندي أو شعره) قال في (روشن ص 99) انـه الشيخ نور الدين السمرقندى من ادباء العصر التيمورى وقبيله. (867: ديوان بصير سيستاني أو شعره) قال في (روشن ص 66) انـه القاضى بصير اخو القاضى لاغر السيستانى. اقول وقد ترجم لاغر في (تس 4 ص 70) ولم يذكر له أخا. (868: ديوان بصيرى عجمعى أو شعره) ترجمـه في (بهش 2 ص 381) واطرى علمـه وفضله وأورد شعره، والعجمي ليمتاز عن بصيرى بغدادي ظاهرا. (869: ديوان بصيرى بغدادي) ذكر في (كفظ) انـه توفى (941) وتوجد ديوان بصيرى افندي بالتركية في الموصل كما في فهرسها (ص 298). (870: ديوان بقا اصفهاني أو شعره) وهو اشرف الكتاب السيد محمد الخطاط الاصفهانى المتخلص ببقا نزيل طهران في (1306) في زمن تأليف " المآثر والآثار " فترجمـه في (ص 202) وقد مدح ابا الفضل الكلانترى بقصيدة طبعت في (ص عا) من مقدمة ديوانـه المذكور في (العدد 263). (ديوان بقا بخارى) مر بعنوان ديوان انوار ويأتى أخرى بعنوان " ديوان عليم بخارى ". (ديوان بقا بدخشى) يأتي بعنوان بقائي بدخشى. (871: ديوان بقا هندي أو شعره) واسمـه محمد السهارنپورى. كان من أحفاد الخواجه عبد الله الانصاري. له " مرآت جهان نما " في التاريخ وقد رتبه أخوه محمد رضا، ومات في السنة السادسة والعشرين من جلوس اورنگ زيب عالم گير پادشاه. كذا في (گلشن ص 67). و (روشن ص 100). (ديوان بقائي ابرقوهى) واسمـه المير أبو البقاء. مات (948) كذا في (تغ ص 27) والتاريخ غلط ولم يذكر معاصره النصر آبادى تخلص بقائي له فذكرناه بعنوان ابى البقاء في (العدد 205). (872: ديوان بقائي بدخشى أو شعره) ذكره في (نر 9 و 13 ص 393 و 481) وقال انـه بدخشى سكن تبريز، وأورد له مثنويا في تاريخ زلزال تبريز العظيم في (1060) ولكن سماه في (ص 481) " بقا " بدل بقائي. (873: ديوان بقائي تفرشي) للمير ابى البقاء محمد عارف التفرشى، الذى ألف تذكرة " لطائف الخيال " بعد (1050) كما يظهر من (دجا ص 166 و 192). ترجمـه في (خص 6 ص 100) وقال في (تغ ص 5) ان له تذكرة لم يتمـه. والظاهر انـه غير بقائي أبرقوهى. راجع الهامش ص 1052. (874: ديوان بقائي خوارزمى أو شعره) أورد شعره في (مجن 6 ص 117 و 288) وفى نسخة اسمـه لقائي. قال وحج بامـه من غير زاد. (875: ديوان بقائي سمرقندي أو شعره) الماهر في الموسيقا والعلم والادب والشعر. كذا في (بهش 2 ص 379). (876: ديوان بقائي كمانگر أو شعره) القواس، الماهر في المعما. أورد شعره في (مجن 3 ص 68 و 241). (877: ديوان بقائي قهستانى أو شعره) الماهر في المعاني والبيان. أورد شعره في گلشن ص 67). (878: ديوان بقائي هندي أو شعره) وهو ابن يادگار خان حالتى، كما ذكره صاحب طبقات اكبرى المتوفى (1003) في (ج 2 ص 515) وقال انـه متهم بقتل والده. (879: ديوان بقائي هندي أو شعره) قال في طبقات اكبرى (ج 2 ص 511) انـه شاب ومعاشر معى. ولعله هو بقا الهندي المذكور في (العدد 871). (880: ديوان بلائى بخارى أو شعره) المقلد أحيانا. ترجمـه في (مجتس 6 ص 159) و (روشن ص 101). (881: ديوان بلاغى نائنى) وهو السيد عبد الحجة بن حسن الحسينى النائنى الشيرازي الاصفهانى، نزيل طهران أخيرا. ولد (1313) وقد يتخلص فيه ب‍ " حجت ". (882: ديوان البلاغى النجفي) وهو الشيخ محمد جواد بن الشيخ حسن بن طالب البلاغى المتوفى يوم الاثنين (22 شعبان 1352). وله قصايد في رثاء السيد عبد الكريم ابن الحسن الاعرجي المتوفى (1308) وغيره مما أورد السيد جعفر الاعرجي في " نفحة بغداد في نسب الاعرجية الامجاد " وطبع بعض قصايده مع حاشية المكاسب، منـها القصيدة في جواب القصيدة البغدادية. (883: ديوان البلاغى النجفي) وهو الشيخ حسين بن الشيخ طالب، عم الشيخ جواد البلاغى المذكور، له مراثي السادة الاعرجية، اوردها السيد جعفر أيضا في كتابه نفحة بغداد المذكور، منـها رثاء السيد حسن بن مـهدى المتوفى (1289) والسيد عبد الكريم المتوفى (1308) الاعرجيين. (ديوان بلالى أو شعره) ذكره في (مجن 2 ص 53 و 226) وقال ان اسمـه في بعض النسخ هلالي وبعضها " هلال " و " بلال " و " بلالى " و " كابلى " وأورد شعره. (884: ديوان بلبل كوچك أو شعره) هو السيد محمد حسين بن اسماعيل الخراساني. ولد بكربلا (1271) وهاجر إلى دكن حيدر آباد ثم كلكته وكان حيا في (1295) سنة تأليف (گلشن) فاورد شعره فيه. (885: ديوان بلبل يزدى أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 101) و (تغ ص 27). (ديوان بلخى) جلال الدين محمد. راجع ديوان شمس تبريزى وديوان ملاى روم. (ديوان بلخى) يأتي بعنوان شريف بلخى. (ديوان بلگرامى) مر بعنوان ديوان آزاد بلگرامى. (886: ديوان بلند اقبال أو شعره) الميرزا رضى. كان حيا في زمن تأليف آثار العجم في (1313) وترجمـه وولده بهائي فيه (ص 540) وعنـه في ريحانة الادب واورد واشعره. (887: ديوان بلندى ادرنـه يى أو شعره) وهو ابراهيم الادرنـه يى المتوفى (1035) أو (1029) له شرح معميات مير حسين المعمائى. كذا في كشف الظنون. (888: ديوان بلندى عراقى أو شعره) من ملازمي ابراهيم ميرزا الصفوى. اورد شعره في (روشن ص 102). (889: ديوان بليغ شاه جهان پورى أو شعره) من ملازمي واجد على شاه ملك الاود بهند. اورد شعره في (روشن ص 102). (890: ديوان بليغ فرخ آبادى أو شعره) وهو امانت خان بن محمد خان. اورد شعره في (روشن ص 102). (ديوان بمان على) واسمـه مانى. يأتي بعنوان ديوان راجى. (891: ديوان بناء يزدى أو شعره) واسمـه حسين. ترجمـه واورد شعره (تش يز ص 278) عن " تاريخ مفيدى ". (ديوان) بنائى تونى) جاء إلى الهند في عهد همايون پادشاه. أورد شعره في (گلشن) وأظنـه متحد مع ما بعده. (892: ديوان بنائى هروى) كان والده يشتغل بالبناء فتخلص بـه ولد بهراة ومـهر في الموسيقا وله رسالتان في الادوار الموسيقية، ومـهر في الخط ايضا، وتتبع شعر الحافظ الشيرازي، وكان يهجو كثيرا فهجا مير على شير وفر منـه إلى العراق فآذربايجان، وتقرب عند السلطان يعقوب آق قوينلو والقاضى عيسى، وبعد موته رجع إلى خراسان وتقرب عند شاهى بيك اوزبك، وبعد موته كان مع الازبك وقتل في حربهم مع الصوفية. (يريد الصفوية) هذا ما يظهر من (مجن 3 ص 60 و 232 و 74 و 293) قال في (تش ص 147) انـه كان يتخلص اخيرا بحالى وكان في خدمة الامير محمد الشيباني وفى (918) قتل في مقتلة قصبة " قرشي " بما وراء النـهر على يد النجم الثاني من امراء الشاه اسماعيل الصفوى، وعنـه نقل المستر براون في (ج 4 ص 65 و 76) وفى قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. له مثنوى " بهرام وبهروز " نظمـه باسم السلطان يعقوب وديوانـه في ستة آلاف بيت، وتتبع شعره، ضميري الاصفهانى كما ذكرناه في (ج 7 ص 261). (ديوان بناكتى) أو پناكتى أو فناكتى يأتي بعنوان " فخر بناكتى ". (893: ديوان بنت أو شعرها) وهذا تخلص شعرى لبنت حسام سالار، من معاصري الشاه عباس الاول الصفوى. أورد شعره في (گلشن ص 68). (894: ديوان بندار رازى) وهو الخواجه كمال الدين، من قهستان رى، وقد يلقب بملك الكلام. رباه الصاحب بن عباد ومدحه الظهير الفاريابى، له الشعر بالفارسية والعربية والديلمية. قال المستوفى في تاريخ گزيده (ص 816) ان ديوانـه مشـهور. مات (401). ترجمـه في (مع 1: 171) و (ض ص 290) و (تغ ص 27) و (روشن: 103) وسفينة الشعراء، وغيرها. (895: ديوان بنده تبريزى أو شعره) واسمـه المير محمد رضى بن المير محمد شفيع الخطاط كان منشى الممالك. وله " زينة التواريخ " ومات (1222) كان ينظم الشعر بالفارسية والعربية والتركية. ترجمـه في (مع: 2: 80). (896: ديوان بوحفص خوزى أو شعره) المعاصر لابي سعيد أبى الخير. ترجمـه في (ض ص 69) وأورد شعره. (897: ديوان بوعلى أو شعره) من معاصري مير على شير. فترجمـه في (مجن 3 ص 80 و 255) وقال يتخلص ببوعلى وأورد شعره. (898: ديوان بوق العيش أو شعره) قال المستر براون في (ج 4: ص 87) انـه ممن هجى الشاه طهماسب الصفوى. (899: ديوان البويهى الاحسائي أو شعره) وهو الشيخ ناصر بن ابراهيم بن صباغ الاحسائي المنتسب إلى آل بويه، وتلميذ الشيخ ظهير الدين العاملي. له الحاشية على القواعد المذكور في (ج 6) ورسالة في الحساب رآهما الشيخ الحر فذكره في الامل. وترجم ايضا في رياض العلماء والروضات. مات (853) وأوردا بعض شعره. (900: ديوان بها أو شعره) ترجمـه وأورد شعره في (بهش 2 ص 393). (901: ديوان بهاء الدين البغدادي أو شعره) وهو محمد بن المؤيد الخوارزمي، معاصر تكش خوارزمشاه. مات في سجن شمس الدولة مسعود في (545) له الشعر العربي والفارسي. ترجم في (هفت ص 117) وفى (مع ج 1 ص 172) وأورد شعره، وكذا في (روشن ص 107) ص 990 (ديوان بهاء الدين زكريا الملتانى) يأتي بعنوان " زكريا الملتانى ". (902: ديوان بهاء الدين ساوجى أو شعره) قال المستوفى في تاريخ گزيده ص 816 له قصايد متعددة. (ديوان بهاء الدين سلطان ولد) يأتي بعنوان " ديوان سلطان ولد ". (ديوان بهاء الدين صابر) يأتي بعنوان صابر. (903: ديوان بهاء الدين العاملي) محمد بن الحسين بن عبد الصمد المتوفى (1031). جمع من شعره الفارسى الاستاد سعيد النفيسى (2553 بيتا) والف في احواله رسالة وعدد تصانيفه إلى ثمان وثمانين تصنيفا. له المثنويات الفارسية: " نان وحلوا " في (408 بيتا) و " نان وپنير " في (309 بيتا) و " توتى نامـه " في (1443 بيتا) لم يطبع بعد و " شير وشكر " في (142 بيتا) وشيخ ابوالپشم وبى بى تميز خالدار، كلها مطبوعات الاتوتى نامـه. أورد شعره في (تش 170) و (خص 4 ص 40) و (نر 6 ص 150) وأورد في تاريخ فوته: " افسر فضل اوفتاد وبى سر وپاگشت شرع، وقال مير لوحى في تاريخ وفاته في (1031): طلب كرديم تاريخ وفاتش را زدل گفتا: * بهاء الدين محمد شد مـه شوال از عالم ودون شعره ايضا الشيخ محمد رضا بن الشيخ الحر (المتوفى 1110) فذكره في الامل في ترجمة البهائي، ولعله جمع شعره العربي. (ديوان بهاء الدين على) مر بعنوان " ديوان أدائى شيرازى ". (ديوان بهاء الدين مرغينانى) يأتي بعنوان مرغينانى. (904: ديوان بهائي اصفهاني أو شعره) وهو الميرزا جان اخو ميرزا واهب الاصفهانى معاصر الشاه عباس الاول. مات ودفن بطوس كما في (تغ ص 28) وقال في (روشن - ص 107) انـه والد السيد محسن. (905: ديوان بهائي شيرازى أو شعره) وهو الميرزا بهائي بن الميرزا رضى الشيرازي المذكور بعنوان " بلند اقبال ". ترجمـه مع والده في (عم ص 540) وعنـه في ريحانة الادب. (ديوان الشيخ البهائي العاملي) مر بعنوان " بهاء الدين العاملي ". (906: ديوان بهار الاصفهانى) وهو محمد على بن ابى طالب المتخلص اولا ببهار ثم فرهنگ. كان مذهبا شاعرا باصفهان. مدح محمد شاه قاجار، والف في (1259) " مدايح معتمدية " في تذكرة الشعراء الذين مدحوا معتمد الدولة منوچهر خان (1) الگرجى حاكم اصفهان، فالف بعض معاصريه تذكرة مثل هذا الكتاب ونسبو إليه سرقة الاشعار، فغضب عليهم والف " يخچالية " في قبال " آتشكده ء آذر " وهجا فيها شعراء زمانـه. وطبع يخچاليه هذا في (1290) وللمرة الثالثة في (1321 ش) مع مقدمات للطبع لاحمد گلچين ومحمد محيط الطباطبائى ومحمد حسين اديب. ونسخة " المدايح المعتمدية " موجودة بالمجلس كما في فهرسها (ج 3 ص 682) فيها ترجمة سبعة وثمانين شاعرا، وفى آخره شرح احوال نفسه. وكان حيا إلى (حدود 1264). (1) وهو منوچهر خان معتمد الدولة الخواجه الذى كان مملوكا ورضت بيضته، ولكن ترقى امره في البلاط القاجارى حتى لقبه فتح على شاه بمعتمد الدولة وجعله وزير گيلان وحاكمـها بعد عزل الحاج آقا بزرگ المنجم باشى في (25 ع 1246 1) وهى سنة الطاعون كما ذكر في تاريخ گيلان لعباس كديور. (ص 110) ثم عين وزيرا لسيف الدولة حاكم اصفهان. ومن (1254) استقل منوچهر خان بحكومة اصفهان من طرف الشاه، ثم بعثه الشاه لتدمير ثورة محمد تقى خان البختياري في (1257) وتمرض في (1262) فبعث الميرزا آقاسى الصدر الاعظم، حاكما لاصفهان ولكن الحاكم لم يجرأ من اصفهان فبقى ستة اشـهر في الطريق حتى مات منوچهر خان في (1263) فدخلها الحاكم الجديد، وفى طول تلك المدة كان يسعى في اعمار اصفهان واحياء الخربة والموات من ابنيتها وبساطينـها وقراها حتى حصل له من هذا السبيل مال جزيل تملكه السلطان بعد موته بعنوان انـه كان مملوكا ولا وارث له، على خلاف رأى الآمير السيد حسن المدرس الذى كان استاد سيدنا الشيرازي بتفصيل ذكره المعاصر الجابري الانصاري في " تاريخ اصفهان ورى ص 260 ". والمعتمد هذا هو اول من أسس المطبعة في ايران وطبع فيها كتبا دينيا كثيرة يوصف كلها بالطبع المعتمدى. ويوجد في المكتبات مثل " القرآن المجيد " و " الصحيفة السجادية " و " زاد المعاد " للمجلسي و " حق اليقين " و " عين الحياة " و " حياة القلوب " و " جلاء العيون " و " الاشارات " و " النخبة " للكلباسى وبعض الادعية والرسائل العملية وغير ذلك، من كتب السيد حجة الاسلام الرشتى وشريعتمدار الاستر آبادي. وله اعمال خيرية اخرى، بقية الحاشية في الصفحة الاتية ومات باصفهان قبل (1306) كما في (المآثر - ص 213). ترجمـه في (مع - ج 2 ص 399) وقال: ألف " طرب الاحباب " في المطايبة. (907: ديوان بهار خراساني) وهو ملك الشعراء للآستانة الرضوية محمد تقى المتخلص ببهار المولود (1304) والمتوفى (1370) بطهران. مؤلف " سبك شناسى " المبتكر بقية الحاشية من الصفحة السابقة: لكونـه من اهل الخير جعله جدنا الاعلى وصيه في (1246) وهى سنة الطاعون التى نصب فيها المعتمد حاكما لگيلان بعد عزل المنجم باشى، وكان الجد يومئذ في گيلان ولبروز الطاعون كتب الوصية وفوض إليه أمر مطالباته ومستغلاته وقراه التى كانت له في گيلان. ونسخة الوصية المكتوبة في دار المرزرشت عندنا، ولفظه في اواخرها: [ بنده گان خداوند گارى معتمد الدولة العلية العالية درون اخذ مطالبات گيلان وفروش دهات وكيل ووصى ميباشند، وبعد از وصول مبلغ سه هزار تومان نزد آقايان سيد مـهدي وجناب شيخ على وحاجى سيد محمد باقر سلمـه الله بفرستند وبقيه را تسليم أوصيا نمايند، عند الله وعند الرسول صلى الله عليه وسلم ضايع نخواهد بود، وفروش دهات برضاى أوصيا بفرمايند، بارى خداوند عمرش بيفزايد كه نـهايت تدين دارند، حقير ايشانرا شناخته أم ] إلى آخر الوصية، وكانـه اراد ايصال ثلاثة الاف تومان إلى حجج الاسلام القاطنين في البلاد البعيدة في ذلك العصر وهم السيد مـهدى بن صاحب الرياض الامير السيد على الطباطبائى الحائري المتوفى بها (1249) والشيخ على بن الشيخ الاكبر الشيخ جعفر كاشف الغطاء النجفي المتوفى بها (1253) والسيد محمد باقر حجة الاسلام الشفتى نزيل اصفهان المتوفى بها (1260) واراد ايصال الباقي إلى وصيه وناظره المذكورين اولا والمفوض اليهما امور متروكاته في مسكنـه ومحل تجارته بطهران، فانـه لم تكن في رشت الاشعبة من تجارته وكان يتردد إليها في السنة احيانا. وعندنا نسخة حق اليقين التى اشتراها في رشت في بعض أسفاره إليها في (1244) وكتب تملكه عليها بخطه بما لفظه: كيف اقول هذا ملكى والله مالكى وانا العبد الاقل الحاج محسن بن المرحوم الحاج محمد الطهراني بن مرحمت پناه ملاعلى اكبر بن مرحمت وغفران پناه حاج باقر اعلى الله مقامـهم ودرجاتهم في الجنان بحق سيد ولد عدنان. وكتب بخطه ايضا على ظهر هذه النسخة فهرس الكتب التى اشتراها في رشت في هذه السنة وهى تسعة كتب اولها هذا المجلد حق اليقين والخمسة منـها باسمة بالطبع المعتمدى 1 القران 2 زاد المعاد 3 عين الحياة 4 الاول من حياة القلوب 5 جلاء العنون. وكانـه اشترى هذه النسخ ترويجا لهذه المطبوعات الجديدة. ولم يذكر اسم منوچهر في ورقة الوصية اجلالا له مع عدم مشترك معه في هذا اللقب في تاريخ الوصية (1246) فأن الميرزا عبد الوهاب الشاعر المتخلص بنشاط بعد ما طلبه السلطان فتحعليشاه من اصفهان وادى ديونـه لقبه بمعتمد الدولة لكن النشاط توفى (1244) قبل تاريخ الوصية بسنتين فاطلاق المعتمد لا ينصرف في تاريخ الوصية الا إلى منوچهر خان الذى هو ممدوح الشعراء المترجمين في " المدايح المعتمدية " وتوفى الحاج محسن بعد تاريخ الوصية باربع سنين في (1250) ومن آثاره الباقية بناء القيصرية في جنب الجامع العتيق بطهران الموقوف عوايده لمصارف الجامع وجعل نصفه ثلثا للحاج محسن في تصرف ولديه الحاج محمد امين وجدى المولى محمد رضا رحمـهم الله وحملت جنازته إلى وادى السلام في النجف في صحبة العلامة الحاج مولى على الكنى على ما حدثني والدى عن ابيه المولى محمد رضا وبقى العلامة الكنى في النجف متلمذا على العلامة صاحب الجواهر، ثم رجع بعد موت استاده إلى طهران. في فنـه، وتاريخ احزاب سياسي، وچهار خطابة المذكور في (ج 5) وغيرها. وديوانـه في اربعين الف بيت طبع كثيرا من قصايده وغزله ومسمطاته متفرقة. (908: ديوان بهار دارابى أو شعره) وهو الميرز امحمد على بن الميرزا اسحاق شيخ الاسلام وحاكم دارا بجرد بفارس. ترجمـه معاصره هدايت في (ض ص 424) وأورد شعره، وقال في (عم ص 103) انـه مات (1260). (909: ديوان بهار شيروانى) للميرزا نصرالله. فارسي مختصر كانت نسخة منـه عند السيد محمد على (السبزواري) والظاهر انـه نصرالله الشيروانى الشماخى نزيل هند سنين والراجع إلى ايران قاصدا زيارة مشـهد خراسان في (1275) فادركه مؤلف مجمع الفصحاء وترجمـه في (ج 2 ص 81) وأورد جملة من اشعاره. كان في طهران ثم هاجر إلى ساوج بلاغ مع احمد خان وكيل الرعايا المكرى احد امراء حرب هرات وحرب بوشـهر. فسكن ساوج بلاغ معلما لاولاد الامير المذكور، كذا ذكره في مجلة " ارمغان ج 13 ص 71 " وقال في ريحانة الادب ان اشعاره فارسية وتركية. وله مثنويان " تحفة العراقين " و " نرگس وگل " ومات في (1300) عن اربع وخمسين سنة. (910: ديوان بهار عرب) طبع بنولكشور بالهند. (911: ديوان بهار هندي أو شعره) من قوم كايته الهنود. تعلم الفارسية وكتب قاموس " بهار عجم " وتلمذ على سراج الدين على خان آرزو. أورد شعره في (گلشن ص 69). (912: ديوان بهارى اصفهاني أو شعره) هو أخو ادائي اصفهاني، وكان معاصرا للشاه طهماسب مات (950) كذا في (روشن ص 104) و (تس 5 ص 168). (913: ديوان بهارى كازرونى) وهو نوروز شاه حاكم قلعة هرمز كما وصفه وأورد شعره في (تش ص 298) و (روشن ص 105). (914: ديوان بهبهاني) لآقا محمود ابن محمد على بن آقا باقر البهبهانى. توجد ديوان غزله الفارسى مع بعض تصانيفه عند حفيده آقا احمد مدير مكتبة سپهسالار كما ذكر في فهرس سپهسالار (ج 1 ص 544). (915: ديوان بهجت اصفهاني أو شعره) واسمـه محمد باقر ولد في بيت علم باصفهان ومـهر في خط النستعليق. ترجمـه بهار الاصفهانى في " المدايح المعتمدية " ضمن من مدح معتمد الدولة منوچهر خان الگرجى وقال خدم محمد شاه في اوايل جلوسة، وهو والد محمد مـهدى فروغ اصفهاني صاحب " تذكرة الشباب " المذكور في (ج 4 ص 35). وما ذكر في ريحانة الادب (ج 1 ص 185) من أن بهجت تخلص للولد فليس بصحيح فان بهجت تخلص للوالد وفروغ تخلص للولد، ولم يذكر الوالد في مجمع الفصحاء مستقلا. (916: ديوان دهلوى أو شعره) واسمـه شاه بهجت. أورد شعره في (روشن - ص 108). (917: ديوان بهجت شيرازى أو شعره) وهو الميرزا جعفر بهجت بن الميرزا كاظم المتخلص " شرفا ". كان مقيما باصفهان وجاء بعد موت والده بحيدر آباد دكن في (1235) هاجر من اصفهاني إلى شيراز وتزوج ببنت رجب على المتخلص بتسلى فولدت له " فرصت " مؤلف " آثار العجم " ومات بهجت بشيراز في (1296) عن خمس وستين سنة من عمره. ترجمـه ولده فرصت في (عم ص 105 و 320) وقال في تاريخ وفاته: خواست تاريخ وفاتت عقل گفت: * " بهجتي زو يافته دار السلام " (918: ديوان بهجت شيرازى أو شعره) وهو العارف الميرزا عبد الحميد بن عبد الغفار. ترجمـه معاصره هدايت في (ض ص 435) وأورد شعره. (619: ديوان بهرام بخارائى أو شعره) واسمـه الحاج بهرام. ترجمـه في (تش ص 319) وأورد شعره. ولقبه في (نر 10 ص 435) بملك الشعراء وقال كان مدرسا ببخارا، وقال في (گلشن): له شرح شبستان، ومكاتبات مع صائب ومات في (1099) وكذا في (تغ). (920: ديوان بهرام بيگ دهلوى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 108). (921: ديوان بهرام شاه) ابن فرخ شاه. توجد نسخة منـه بهذا العنوان في المدرسة الاسلامية بالموصل كتبت في (900) كما في فهرس مخطوطات الموصل (ص 41). (922: ديوان بهرام صفوي أو شعره) وهو بهرام ميرزا ابن الشاه اسماعيل واخو الشاه طهماسب الصفوى. حكم على خراسان في (936 إلى 941) ترجمـهاخوه في (تس 1 ص 9) وقال اخترم في شبابه وقال في (تش ص 10) توفى (956) وقال في مجمع الفصحاء توفى (955) وفى قاموس الاعلام التركية (957) واطرى شعره في (خص 2 ص 22). (ديوان بهرام وبهروز) مر في (ج 3 ص 165) راجع ديوان وقار. (923: ديوان بهرام هندي) وهو درويش بهرام السقاء الصوفى، مات بسرانديب، وله ديوان شعر ذكره في طبقات اكبرى (ج 2 ص 509) وأورد شعره الفارسى. (924: ديوان بهرامى اردبيلي أو شعره) واسمـه المولى ظهير الدين. أورد شعره في (روشن ص 108). (925: ديوان بهرامى سرخسي أو شعره) واسمـه أبو الحسن، له رسالة " خجسته " في العروض مات (500) كما في (مع ج 1 ص 173). (926: ديوان بهشتى حصارى أو شعره) نزل هرات لتحصيل العلم. ترجمـه في (مجن 3 ص 80 و 251) وقال في (روشن ص 108) انـه تتبع قصيدة لكاتبي تعرف " شتر حجره ". (927: ديوان بهشتى گيلانى أو شعره) أورد شعره في (نر 13 ص 481) في تاريخ بناء بمازندران في (1021). (928: ديوان بهشتى هروى) واسمـه عبد الله. من شعراء القرن الحادى عشر. له نور المشرقين في جواب تحفة العراقين للخاقاني الشيروانى في (1900 بيتا) توجد نسخته عند (الملك). كان تلميذ فصيحى هروى. (929: ديوان بهشتى هروى أو شعره) هو ابن المولى عبد الوهاب واخ مولانا حميد. أورد شعره في (مجن 3 ص 86 و 261) و (روشن ص 109). (930: ديوان بهلول) هو الشيخ محمد تقى بن نظام الدين بن زين الدين بن محمد صادق الگونابادى الشـهير ببهلول الجنابذى المولد حدود (1320) السبزواري المسكن له شعر كثير يزيد على الآلاف في المناقب والمثالب سمعت بعضها من لفظه ورايت له منظومة تقرب من الف ومائتي بيت عبر عنـها بمجموعه دينى نظمـها في شـهر واحد من (1353) شرح فيها بعض احواله وعقيدته ومسلكه وذكر بعض وقايع عصره وحوادث دهره اوله: بنام كردگار حى دانا * مريد ومدرك وحى وتوانا وبعد التحميد والتمجيد والصلاة والسلام على النبي والوصى والحسين والائمة عليهم السلام بما يقرب من مائتي بيت يقول: منـهم بهلول عبد روسياهى * كه نبود مثل من غرق گناهى ز افعال بد خود شرمسارم * بفضل ايزدى اميدوارم مرا باشد محمد باتقى نام * نظام الدين پدر معصومـه ام مام كنابادست اصل مولد من * زماني سبزوارم بود مسكن وذكر في سبب نظمـه انـه عرض عليه الحمى الشديد في (1353) فعزم على هذا النظم ليكون كاشفا عن شرح احواله لمن ينظر فيه وقال في سبب تسميته ببهلول. شدم معروف از آنرو من ببهلول * كه كارم نيست پيش خلق معقول چه مقصود مرا مردم ندانند * از آنرو بنده را بهلول خوانند إلى قوله: بسال سيصد وپنجاه وسوم * زبعد الف اندر ماه دوم بمشـهد شد مكانم بار ديگر * درون اين نوبت بهمره بود مادر زيكسو نوبه وتب روى بنمود * زيكجانب مخالف درصدد بود درون اينحالت بسر زد ناگهان شور * براى جمع اين تأليف مذكور وقال في اخره. بغره عين اول ابتدا شد * بسلخ عين اول انتها شد وذكر لى بعض احواله ابن المطلع على خصوصياته وهو الشيخ ناصر بن سليمان بن زين الدين نزيل النجف. وذكر ان نظام الدين واخويه قوام الدين والشيخ محمد الحكيم نزيل اصفهان كلهم علماء فضلاء، توفوا جميعا في عام واحد (1356) وان والدهم المولى زين الدين ايضا كان من العلماء. (ديوان بياضى) يأتي بعنوان " ديوان ولى دشت بياضى ". (931: ديوان بياضى أسترآبادى أو شعره) وهو الشاعر الهجاء معاصر سام ميرزا. قال في (تس 5 ص 132) ذهب إلى كاشان وبها توفى. أورد شعره في (گلشن ص 70) وسماه في (روشن ص 109) باكبر آبادى وقال هجا قاسم كاهى وغزالى مشـهدى. (932: ديوان بياضى حصارى أو شعره) من حصار شادمان. جاء مع محمود بر لاس إلى هرات ورجع. أورد شعره ف (مجن 6 ص 122 و 312) وفى نسخة بيضائى. (ديوان بياضى دشت بياضى) واسمـه عبد السلام قال في (روشن ص 109) ان في " نگارستان سخن " سماه بيانى بدل بياضى. واظنـه پيامى الجبل عاملي الآتى. (933: ديوان بيان اصفهاني أو شعره) وهو الآقا مـهدى ابن اخت ابى طالب كليم. نشأ بهمدان واصفهان وجاء إلى الهند في عهد عالمگير ومات بوباء كلگنده كذا في (گلشن ص 70) عن تذكرة واله، وقال في تذكره بى نظير انـه مات بكشمير في اواخر الماية الحادية عشرة. (934: ديوان بيان هندي أو شعره) وهو الخواجه أحسن الله. أورد شعره في (گلشن ص 70). (935: ديوان بيانى) عده في كتاب " النقض ص 239 " من شعراء الشيعة. (ديوان بيانى أو شعره) عده في (قزمج 6 ص 300) من شعراء السلطان يعقوب آق قوينلو المتوفى (896). وأظنـه بيانى تبريزى. (936: ديوان بيانى أسترآبادى أو شعره) كان رمالا لطيف الشعر. أورد ذكره في (تس 5 ص 157). (937: ديوان بيانى تبريزى أو شعره) واسمـه بهرام بيگ بن نقدي بيك الماهر في الخط النستعليق، وهو من تبارزة عباس آباد. أورد شعره في (نر 9 ص 390). (938: ديوان بيانى تبريزى أو شعره) أورد شعره معاصره في (خص 8 ص 271). وقال كان يشتغل بالزركشة والتصوير. (939: ديوان بيانى جوينى أو شعره) وهو خراساني. أورد شعره في (تس 5 ص 172) وقال مات بمرض الجدرى في الخمسين من عمره. واظنـه بيانى كرماني. اوبيانى قلندر. (940: ديوان بيانى كرماني) هو الخواجه شـهاب الدين عبد الله الصدر ابن الخواجه شمس الدين محمد مرواريد الكرماني، المتخلص ببيانى. كان والده أميرا على القطيف والبحرين من طرف التيموريين، ولما رجع اهدى إلى الملك عدة قطعات من الدر والمرواريد فلقبه الملك بمرواريد. وكان هو ماهرا في الانشاء والنظم والموسيقا والخط، وكان مدة مـهردار حسين ميرزا بايقرا مكان مير على شير، ثم اعتزل واخذ يستكتب المصاحف، ولما ملك الشاه اسماعيل خراسان عرزه وقربه ولكنـه اعتزل من الامر لمرض " ابله فرنگى " الذى كان به، فأمره بتأليف تاريخ لسلطنته فألف تاريخا ولم يتمـه ومات كذا في (تس 4 ص 63) و (مجن 4 ص 106 و 281) و (تش 119) وارخ وفاته في (تس) (932) وفى (كفظ) (922) وهذا اصح. له " تاريخ شاهى " و " منشآت بيانى " أو منشآت شـهاب مرواريد وتاريخ منظوم و " خسرو وشيرين " وهذين الاخيرين غير تامين، وديوانـه المشتمل على القصايد والغزل والرباعيات يسمى " مونس الاحباب " كذا في (تس) ولكن توجد نسخة من " مونس الاحباب " بمكتبة (المشكاة) تشتمل على رباعيات خاصة وقد صرح في المقدمة بان مونس الاحباب اسم لهذه الرباعيات خاصة. فليس اسما لجميع ديوانـه كما فصله ابني في " فهرس مكتبة دانشگاه تهران ج 2 ص 288 286 " وقال في حبيب السير (الجزء الثالث من المجلد الثالث ص 330) ان الامير صدر الدين السلطان ابراهيم الاميني رثى البيانى بقصيدة قال فيها مؤرخا عام وفاته (922): بر لوح دل نوشت امينى بدود آه * تاريخ آنكه: " قدوه اهل كمال رفت " (ديوان بيانى قلندر هروى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 71) وقال تصدر لبابر ميرزا في ما وراء النـهر، ولعله اراد بيانى كرماني أو يبانى جوينى. (941: ديوان بيانى يزدى أو شعره) واسمـه خسرو شاه. اطراه معاصر في (تس 4 ص 75). (942: ديوان بيتاب بلگرامى أو شعره) واسمـه محمد حياة. مدح غازى الدين حيدر ملك الاود، فلقبه الملك بـه " اميد " بدل " بيتاب " كذا في (روشن ص 111). (943: ديوان بيتاب تهانيسرى أو شعره) واسمـه محمد جعفر أورد شعره في (روشن ص 110). (944: ديوان بيجان جايسى أو شعره) وهو الميرزا حيدر تلميذ الشيخ على الحزين. مـهر في الخط والتصوير ومات في الماية الثالث عشرة. (945: ديوان بيجه كرمان أو شعرها) كانت منجمة عالمة استخرجت التقويم، وهى اخت علاء الدين الكرماني، وقد بنت مسجدا جنب دارالجامى. أورد شعره ها في (بهش 1 ص 350). (946: ديوان بيخبر كشمير أو شعره) وهو غوث خان الكشميري. أورد شعره في (روشن ص 112) و " نگارستان سخن ". (947: ديوان بيخود جنابذى أو شعره) قال في (تش ص 71) انـه كان ماهرا في قرائة الشاهنامـه فاستخدمـه الشاه عباس ولم يقبل، وكذا في (روشن ص 112). راجع ديوان بيخودى شيرازى. (948: ديوان بيخود دهلوى أو شعره) قال في (روشن ص 112) ان اصله من كشمير ومات بعظيم آباد في (1201) وأورد شعره. (949: ديوان بيخود لاهوري) واسمـه جامى نامدار خانى. وهو استاد محمد افضل (سرخوش) له مثنوى " حسن نامدار خانى " في قصة حسن ودل. قال في (سرخوش ص 13 11) انـه كان سجع خاتمـه " جامى از جام حمد بى خود شد " ولما توفى (1084) قلت في تاريخه: هاتفم گفت مصرع تاريخ: * " جامى از جام حمد بى خود شد " وطبع بنو لكشور ديوانـه باسم " ديوان خيال ". (950: ديوان بيخودى سمناني أو شعره) اطرى شعره في (مجتس 6 ص 162) وسماه في (گلشن ص 72) بيخودى بلخى. (951: ديوان بيخودى سمناني أو شعره) كان معاصرا للشاه عباس الاول الصفوى أورد شعره في (گلشن ص 72). (952: ديوان بيخودى شيرازى) كان شاهنامـه خوان للشاه عباس الاول. له مثنوى على زنة شاهنامـه كذا في (گلشن ص 72) واظنـه متحدا مع " بيخود جنابذى ". (953: ديوان بيخود قزويني أو شعره) من طائفة روملو. أورد شعره في (تش ص 11). (954: ديوان بيدل دهلوى لاهوري) وهو المولى عبد القادر. ولد (1054) ونشاء بدهلى ولازم الشاهزاده محمد اعظم ولكن لم يمدح أحدا ولذلك استعفى عن خدمة الامير ومات (1130). ولا يوجد في ديوانـه المشتمل عى العشرين الف بيت، بيت في المديح. ترجمـه كذلك معاصره (سرخوش ص 14) وفى (مرآت الخيال ص 303 294) وأورد تمام رسالته الصغيرة المنثورة المسماة " سرمـه اعتبار ". ترجمـه ايضا في (ض ص 70) طبع ديوانـه في (1299) و غزلياته بمبئى في (1914 م) ثم بلاهور في (1342) مع " نكات بيدل " وبعده مكررا. وتوجد نسخة من رباعياته في مكتبة (الملك) تشتمل على (830) رباعية. وأورد شعره في (نر 11 ص 451) (955: ديوان بيدل رودبارى أو شعره) وهو قربان بن رمضان مؤلف " مقتل بيدل " المذكور في (ج 3: ص 186). (956: ديوان بيدل ساوجى أو شعره) كان خياطا بهراة. أورد شعره في (گلشن ص 72). (957: ديوان بيدل شيرازى أو شعره) وهو الحاج ميرزا رحيم بن محمد الطبيب الاصفهانى الذى نزل شيراز بامر من كريم خان زند فولد هناك بيدل. واخوه الميرزا محمد باقر الملاباشى مؤلف " بحر الجواهر " المذكور في (ج 3 ص 34) وكان اجداده اطباء البلاط الصفوى. ترجمـه في (مع 2: 182) وكان يلقب بفخر الدولة. كان طبيا ببلاط الفتح على شاه وبعد موته وجلوس محمد شاه (1250) سافر إلى الحج ورجع ومات بقم. وابنـه الميرزا على فخر الدولة يتخلص " فخر " وابن فخر، محمد حسين المتخلص " همدم " وابن همدم ميرزا قاسم المتخلص " ضياء " المعاصر كلهم شعراء. (958: ديوان بيدل مازندراني) وهو الحاج محمد بن الميرزا على محمد المازندرانى الكرمانشاهى مؤلف " تحفة الذاكرين " و " دستور ماتم " المعروف " بيدل " المذكور في (ج 3 ص 186 و 433 وج 8 ص 149). ترجمـه بهار الاصفهانى في " المدايح ". وفى (المآثر ص 204) وتوجد نسخة من ديوانـه في مكتبة (الملك). (959: ديوان بيدل نيشابورى أو شعره) وهو محمد امين بيك النيشابوري. ترجمـه وأورد شعره في (مع 2: 82). (960: ديوان بيدلى أو شعرها) وهى زوجة الشيخ عبد الله ديوانـه، وام الشيخ زاده الانصاري. ترجمـها وأورد شعرها في (مجن 4 ص 102 و 277) و " مرآت الخيال ص 338). (961: ديوان بيدلى لنگ أو شعره) وهو بيدلى الهروي الخيابانى. ترجمـه واورد شعره في (مجتس 6 ص 157). (962: ديوان بيدلى همداني أو شعره) كان كاتبا. ترجمـه معاصره صادقي في (خص 8 ص 274) وقال انـه قليل الشعر. (ديوان بيزرى) راجع ديوان نشاطي. (ديوان بيضائى) مر بعنوان بياضى. (963: ديوان بيضائى) على محمد الاديب المتخلص " بيضائى " ابن محمد رضا المتخلص " ابن الروح " المذكور في (العدد 141) الآرانى من اعمال كاشان. ولد 1299 وتوفى 1352. طبع الجزء الاول من ديوانـه باهتمام ولده پرتو بيضائى في (1327 ش) في (206 ص) بطهران. (964: ديوان بى غش) للخواجه محمد صادق المنشى الكرماني، فارسي كبير مع انـه تلف منـه مقدار عشرين الف بيت في فنة آقا محمد خان بكرمان في (1210) كما ذكره سبط الناظم وهو السيد الميرزا محمد على بن محمد باقر اليزدى المتوفى (1255) المتخلص بوامق في تذكرة " ميكده " الذى مر في (ج 4 ص 50) ونسخة ميكده بخط ولد مؤلفه موجودة في طهران عند السيد احمد المدرس عضو وزارة المعارف وقد نقل عنـه السيد علي رضا الريحاني في آيينـه دانشوران (ص 48). (965: ديوان بيغم) كلها مثنويات. توجد نسخته في مكتبة (آقا محمد النخجوانى) كما كتبه الينا. (966: ديوان بيكسى استرآبادى أو شعره) أورد شعره في (تس 5 ص 147). (ديوان بيكسى سبزوارى) أورد شعره في (گلشن ص 74) واظنـه الاستر آبادي المذكور أو الشيرازي الآتى. (967: ديوان بيكسى شوشتري) اطرى شعره معاصره في (تس 5 ص 147) وقال ليس له نظير في القصيدة. (968: ديوان بيكسى شيرازى أو شعره) من معاصري كتابدار القدماء. ذم غزالي مشـهدى حين ورد شيراز. ترجمـه في (خص 8 ص 307) وعنـه في (تش 264). (969: ديوان بيگانـه نيشابورى) للميرزا ابى الحسن بن الميرزا محمد تقى بن المير ابى المعالى من سادات نيشابور وفى بيتهم كانت النقابة والكلانترية بنيشابور، وكان قد كتب الشاه عباس لجدهم ابى المعالى طومارا فوض امر الاراضي الموات إليه بتلك البلدة وقد نازع بيگانـه اخاه في التولية وجاء اصفهان للترافع وغلب على اخيه مع ان الحق كان لاخيه ومات بعد قليل كذا في (نر 5 ص 100) وعنـه في (گلشن ص 74) وتوجد ديوان بيگانـه عند النخجوانى بتريز وتوجد ديوانـه بالهند ايضا كما في (سرخوش ص 10) (ديوان بيگم) مر بعنوان باجى. (ديوان بيگم) يأتي بعنوان " نسائى " (970: ديوان بيگى أو شعرها) وكانت تسمى بيگى سلطان، وهى اخت درويش گنج المداح. توجد شعرها بخطها في " كنز السالكين " المذكور في (ج 8 ص 187) كتبها في مشـهد خراسان في يوم تاسوعاء عام (907). (ديوان بيلقانى) يأتي بعنوان " مجير بيلقانى ". (971: ديوان بينا گيلانى أو شعره) وهو الميرزا صدرا. أورد شعره في (گلشن - ص 74). (972: ديوان بينش) لمحمد تقى آق أولى المولود بطهران في (ج 1303 1) وفى اوايل الدستور نشر جريدة " بهلول " الانتقادية الفكاهية كما في ادبيات معاصر لياسمى (ص 32) طبع اشعاره في تلك الجريدة كثيرا، وطبع له " دغلنامـه " في (40 ص) وديوانـه طبع في " 32 ص " والجز الاول والثانى من الكتاب الثاني من ديوانـه طبع في (126 ص) بطهران في (1320 ش) والجزء الثالث من الكتاب الثاني منـه في (96 ص) (973: ديوان بينش شيرازى) الملقب بحقجو المعاصر. طبع له " هزار رباعى " في (160 ص) في بيروت في (1308 ش). (974: ديوان بينش كشميرى) محمد جعفر بيگ من شعراء شاه جهان آباد مات في اواخر الماية الحاديعشرة حدود (1100). له ديوان نقل عنـها في (گلشن ص 75). و (تش 350) و (سرخوش ص 10) و (تغ ص 30). (975: ديوان بينش مدراسى أو شعره) هو السيد مرتضى من احفاد الشاه ابراهيم مصطفى الحسينى خال السيد محمد گيسودراز. جاء آبائه من مشـهد خراسان إلى دكن وولد بينش هناك في (1226) كما في (گلشن ص 76 75) وأورد شعره. (976: ديوان بينش مشـهدى أو شعره) واسمـه المير بديع. سكن الهند في عهد شاه جهان. كذا في (تغ) ص 30). (977: ديوان بين الشعور والعاطفة) للشيخ محمد مـهدى الجواهري المعاصر النجفي. طبع بمطبعة النجاح ببغداد في (1347). (978: ديوان بينوا بدخشى أو شعره) واسمـه الشاه خليل الله بن ابراهيم البدخشانى. أورد شعره في (ض ص 70) وله رباعيات صوفية، سكن دهلى في عهد محمد شاه كما في (تغ ص 30). (979: ديوان البيهقى) لابي الحسن على بن ابى القاسم زيد البيهقى مؤلف " تاريخ بيهق " و " درة الوشاح " وغيرهما وتوفى (565) ذكره في فهرس تصانيفه المدرج في كتابه " مشارب التجارب " ونقله في " معجم الادباء ج 13 ص 226 " ويظهر منـه انـه دونـه بنفسه لانـه عبر عنـه بقوله: كتاب اشعاره مجلد. (980: ديوان البيهقى) لابي عبد الله محمد بن عبد الرزاق البيهقى المولود بسبزوار قال في (تاريخ بيهق ص 162) انـه من آل بديل بن ورقاء الخزاعى القاطنين في بيهق. وقد جمع اشعاره السيد أبو الحسن محمد بن على العلوى السويزى في خمس مجلدات، ونقل منـه بعض شعره منـها مطلع القصيدة التى اجاب بها عن قصيدة قيصر الروم التى ارسلها إلى المطيع العباسي المخلوع في (334). أوهنا وغزو الروم ضربة لازم * أريثا وقد جاؤا بتلك العظائم (پ) (981: ديوان پاكى غلام أو شعره) كان حلاقا بهراة. أورد شعره في (تس 5 ص 171). (982: ديوان پرتو لنجانى) وهو المير على رضا اللنجانى الاصفهانى نشأ باصفهان ومـهر في خط النسخ. توجد خطه في المكتبة الشاهية كما في " فهرس خطوط خوش ص 28 " وقد مدح منوچهر خان الگرجى كما ترجمـه وأورد له قصيدتين وغزلين بهار الاصفهانى في " المدايح المعتمدية ". وترجمـه ايضا في (المآثر ص 205) وكان حيا في عام تأليفه (1306). ورايت في بعض الفهارس انـه طبع بايران ديوان پرتو فارسي للميرزا على رضا، واظنـه متحدا مع آقاجان پرتو الآتى بعده. (ديوان پرتو لنجانى) للميرزا آقاجان الماهر في النسخ، استاد الخطاطين والمسلم في الشعر ومقدم الشعراء. وكان قد مات في (1306) عام تأليفات المآثر فترجمـه فيه (ص 216) وكان حيا إلى (1297) واظنـه اشتباها. راجع جدول الاستدراك. (983: ديوان پرتوى الشيرازي) المنجم الماهر، استخرج تقويما للشاه اسماعيل الفاتح الصفوى ترجمـه في (بهش 2 وأورد شعره) وقال في (تش 264) أن جلال الدوانى قال في حقه: ما رايت أتم فقرا ومسكنـه منـه وعندي أنـه من السالكين، مات بشيراز ودفن بجوار سعدى. له " ساقينامـه " وكذا ذكره في " تذكره ميخانـه " و (هفت ص 311) و (تس 5 ص 126). (984: ديوان پردل اندجانى أو شعره) وهو الميرزا محمد تقى بن محمد مسعود. أورد شعره في مرآت الخيال) ص 257. ولعل كنيته أبو الحسن الذى قال في كشف الظنون ان له معميات ادرجها سيفى بخارى في آخر شرحه على معميات مير حسين النيشابوري. (985: ديوان پروانـه اصفهاني) واسمـه المرزا محمد حسين الاصفهانى اللنجانى. أورد له بهار الاصفهانى قصيدة وغزلا في " المدايح ". (986: ديوان پروانـه تفرشي أو شعره) وهو الميرزا محمد صادق بن معصوم قائمقام الكبير الميرزا عيسى الفراهانى. ترجمـه في (المآثر ص 217) وأورد بهار الاصفهانى له قصيدة في " المدايح ". ومر ديوان حفيده وسميه اديب الممالك. راجع جدول الاستدراك (ديوان پروين اعتصامي) مر بعنوان " ديوان اعتصامي ". (987: ديوان پروين شيرازى أو شعره) وهو الميرزا خليل الشاعر. كان حيا في (1313) حين تأليف آثار العجم فترجمـه فيه (ص 539). (988: ديوان پروين طهراني) وهو الحاج ابولقاسم التاجر الطهراني المتوفى نيف وثالثماية بعد الالف ومؤلف " آمال العارفين " توجد نسخته عند صديقى الشيخ عبد المجيد الهمداني المتوفى بمشـهد خراسان (1336). (ديوان پروين همداني) مر بعنوان " آتشكده پروين ". (989: ديوان پرى بيك تركمان أو شعرها) أورد شعرها في (روشن ص 95). (990: ديوان پريشان شيرازى أو شعره) واسمـه الميرزا آقا. كان حيا في (1313) فترجمـه في (عم ص 539) وأورد شعره. (991: ديوان پريشان كرد) كان تمليذ الشيخ رجب البرسى ومن شعراء القرن التاسع، توجد ديوانـه بالكردية في اكثر من الف بيت وفيه " معراج نامـه " ومنـه: ژذات چون عاجز مانى بوس* ژصفات درك كر تتمـه مطلب بگذر ژى بلواتها وبن * كورى كار نداشت ويش مكب (992: ديوان پريشان يزدى أو شعره) وهو محمد بن مـهجور، واخو على اكبر واحمد آقا اصلهم من تفت وسكنوا يزد. ترجمـهم في (تش يز ص 278). (993: ديوان پژمان بختيارى) واسمـه حسين بن على مراد مير پنجه. وامـه عالم تاج المتخلصة " ژاله " من بيت أبى القاسم قائمقام. ولد پژمان في (1318) بطهران. وطبع له " محاكمـه ء شاعر " و " زن بيچاره " ومجموعة " بهترين اشعار " وترجمة " وفاى زن " و " سيه روز " وتصحيح ديوان حافظ. (994: ديوان پژوهى يزدى أو شعره) واسمـه غلام رضا الطبيب الحاذق مات (1313) ترجمـه وأورد شعره في (تش يز ص 278). 995: ديوان پناه دهلوى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 121). (996: ديوان پناهى داراب جردي) له ديوان غزل نقل عنـه في (تس 5 ص 137) وعنـه في (روشن ص 121). (997: ديوان پناهى همداني أو شعره) كان من سادات همدان وهو ابن الخواجه ميرم بيك الكلانتر أورد شعره في (خص 8 ص 276) وعنـه في (روشن ص 121). (ديوان پندار رازى) كما في (لت) وقد مر بعنوان بندار. (ديوان پورانى) يأتي بعنوان شيخ زاده پورانى. (ديوان پوربهاى اسفزارى) راجع پوربهاى جامى. (998: ديوان پورهاى جامى) تاج الدين بين القاضى بهاء الدين نشاء بهراة وتلمذ على ركن الدين قيائى الجنابذى، ثم سافر إلى تبريز وتقرب عند شمس الدين صاحب الديوان وشاعر مع الخواجه همام الدين المتوفى (713). كان اجداده قضاة جام وكان يعمد إلى ادخال الكلمات المغلية في شعره الفارسى، كذا في (لت 3). قال المستوفى في تاريخ گزيده (ص 816) ان ديوان معروف. وترجمـه في (تش ص 73) و (گلشن ص 77) و (روشن ص 121) والمستر براون في (ج 3 ص 135 و 136) وفى ص (197) بعنوان پورهاى اسفزارى. ومات في عهد السلطان ابى سعيد گوكان. (999: ديوان پورحسن اسفرائيني) واسمـه عز الدين. كان مريدا لجمال الدين احمد خليفة الشيخ على لالا المتوفى (642) قال في (لت 4) ان ديوانـه التركي معروف بآذربايجان والروم (آسيا الصغرى) وأورد له غزلا فارسيا، آخره: چون خدا درون دو جهان روى نكودارد دوست * من كه پور حسنم دوست ندارم چه كنم (1000: ديوان پورداود) لابراهيم پورداود استاد جامعة طهران اليوم ومؤلف " فرهنگ ايران باستان " وغيره. طبع 48 غزلا وقصيدة منـه باسم " پوران دخت نامـه " في بمبئى (1307 ش) في (120 ص) مع ترجمته الانگليزبة. (1001: ديوان پور فريدون شيرازى أو شعره) قال في (تش ص 264) ان اصله من شيراز لكن شعره باللهجة الرازية. وعده في (روشن ص 122) من العرفاء. (1002: ديوان پورياولى) واسمـه پهلوان محمود الخوارزمي المعروف بقتالي. اصله من گنجه وكان شجاعا عارفا شاعرا طبع له مثنوى " كنز الحقايق " ومات (722) في خيوق. ترجمـه في (گلشن 382) وعنـه في قاموس الاعلام التركية ثم ريحانة الادب (1003: ديوان پوست فروش همداني) أو شعره. وهو محمد حسين بن محمد ابن الحاج على الهمداني الپوست فروش نشأ بالكاظمية ورثى السيد حسن الاعرجي المتوفى (1289). ذكر في " نفحة بغداد. ولاخيه عبد المحسن بن محمد بن على ايضا رثاء بعض الاعرجيين. (ديوان پهلوان حسين) يأتي يتخلصه " ديوانـه ". (1004: ديوان پهلوان كاتب أو شعره) كان كاتب المولى عبد الرحمان الجامى المتوفى (898) ترجمـه وأورد شعره في (مجن 3 ص 88 و 262) واظنـه المذكور في (روشن ص 122) بعنوان درويش محمد يزدى تلميذ الجامى وكان لجامى كاتب آخر أيضا اسمـه درويش قاينى. (1005: ديوان ديوان پهلوان محمد أبو سعيد) أو شعره. وهو من معاصري مير على شير ترجمـه وأورد شعره في (مجن 4 ص 89 و 264) وقد الف رسالة مستقلة في احواله. (ديوان پهلوان يزدى) يأتي بعنوان " ديوان مراد پهلوان الشيرازي " ولعله المذكور في (روشن ص 122) بعنوان درويش محمد يزدى تلميذ الجامى. (1006: ديوان پيارة گجراتى أو شعره) واسمـه الملك محمود. اطرى شعره في طبقات اكبرى (ج 2 ص 493). (1007: ديوان پيامى شيرازى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 122). (1008: ديوان پيامى جبل عاملي) أورد شعره في (روشن ص 122) وقال جاء في عهد الشاه عباس الاول من اصفهان إلى دكن حيدر آباد في عهد نظامشاه. وقال في (تغ ص 31) اسمـه الشيخ عبد السلام وكان من تلاميذ العلامة الدوانى واستوزره الشاه علاء الملك بن نور الدهر اللارى، ثم عزله فذهب إلى دكن وتقرب عند نظامشاه. (ديوان پيامى لارى) راجع ديوان پيامى الجبل عاملي. (1009: ديوان پيامى مروى أو شعره) قال في (مجتس 6 ص 153) كان ملا پيامى صوفيا وتصدر الوزارة لبابر ميرزا وأورد شعره. (1010: ديوان پيدا اصفهاني أو شعره) واسمـه مخلص خان. ذهب إلى الهند في عهد عالمگير ومات بعهد بهادر شاه. أورد شعره في (روشن ص 122). (ديوان پير اردستانى) يأتي بعنوان پيرجمال اردستانى. (ديوان پيرجامى) يأتي بعنوان ديوان جامى احمد. (1011: ديوان پير جمال اردستانى) وهو جمال الدين محمد الاردستانى السياح في البلاد، من عرفاء عصر شاهرخ، كان يوصل سلسلة طريقته إلى المعروف الكرخي. وهو المؤسس للطريقة المعروفة " پيرجمالى " ويتجاوز شعره الموجود على الخمسين ألف بيت. له " احكام المحبين " و " استقامت نامـه " و " بداية المحبة " و " بداية المعرفة " و " تنبيه العارفين " و " ديوان قصايد " و " روح القدس " و " شرح كنوز الواصلين " و " ديوان الغزل والترجيع " و " فتح الابواب " و " كشف الارواح " و " كنز الدقايق " و " محبوب الصديقين " و " مرآت الافراد " و " مشكاة المحبين " و " مصباح الارواح " و " معلومات " و " مفتاح الفقر " و " مـهر افروز " و " ناظر ومنظور " و " نور على نور " و " نـهاية الحكمة " ومات (879) كما في طرايق الحقايق ج 2 ص 159 ونسب إليه في (دجا ص 175) نظم " يوسف وزليخا " ايضا. وتوجد شعره بخطه في مشيخة " كنز السالكين " المذكور في (ج 8 ص 187) وترجمـه ايضا في (تش ص 170) و (ض ص 85) وتوجد ديوانـه والخمسة من مثنواياته و " كشف الارواح " المنظوم له كلها في مكتبة (الملك). (ديوان پير درويش) يأتي بعنوان پير صوفي. (1012: ديوان پير سليمان هفشوئى) من قرى اصفهان. وسكن مدرسة " والدة " باصفهان وتلمذ على المولى نصيرا. أورد معمياته في (نر 15 ص 538). (ديوان پير سيصد ساله) يأتي بعنوان پير صوفي. (ديوان پير صد ساله) يأتي بعنوان پير صوفي. (1013: ديوان پير صوفي أو شعره) هو ابن المولى محمد خاجو وحفيد پير درويش حسين. كان طبيبا صوفيا يعرف بپير سيصد ساله أو صد ساله ايضا. ترجمـه وأورد شعره في (مجن 101 4 و 274). (ديوان پير فرشته) مر بعنوان ابى الوفاء الخوارزمي. (1014: ديوان پير قلى بيك) وكان من اقرباء يوسف بيگ استاخلو. وكان مربيا للسلطان حسين ميرزا وتمم ديوانـه بيده. ترجمـه في (خص 7 ص 128). (1015: ديوان پير مستى) وهو محمد افضل بن محمد اشرف الصديقى الهروي. له " افضل التذكار في ذكر الشعراء والاشعار " الفه (1332) وطبع مع مجالس النفائس التركية لمير على شيرفى تاشكند سنة (1336). (1016: ديوان پيروز أو شعره) ترجمـه بعنوان ملا پيروز وأورد شعره معاصره في طبقات اكبرى (ج 2 ص 518). (1017: ديوان پيروى ساوجى) من شعرائها. أورد شعره في (گلشن ص 77). (ديوان پير هرى) يأتي بعنوان ديوان الخواجه عبد الله الانصاري الهروي. (1018: ديوان پيرى اصفهاني) المصاحب لضميري اصفهاني. وقد سمى ديوانـه " سفينـه ء مراد " كذا ترجمـه في (روشن ص 122) واظنـه المذكور في (گلشن ص 77). (1019: ديوان پيرى بيك تركمان) سماه معاصره في (خص 7 ص 120) پير بيك دو كرا. وتخلصه في شعره " پيرى ". (1020: ديوان پيشاورى) للسيد احمد بن شـهاب الدين الرضوي المعروف باديب الپيشاورى نزيل طهران في (1300) المولود (1255) والمتوفى في ثالث صفر (1349) ودفن بمزار الامامزاده عبد الله في طريق عبد العظيم بناحية رى. طبع بعضه في هامش ديوان ناصر خسرو، وطبع جميعه المشتمل على ماتين واربعة الآف بيت بالفارسية، وثلاثماية وسبعين بيتا بالعربية، من القصايد والغزليات مع مقدمة الطبع بقلم ناشره في ترجمة احوال المؤلف الذى ادرك الحكيم السبزواري المتوفى (1287) (1021: ديوان پيشرو ميرزا أو شعره) اليسق چى للشاه طهماسب الصفوى. أورد شعره في (روشن ص 123). (ت) (1022: ديوان تائب تبريزى) للشيخ اسماعيل بن الحاج حسين التبريزي المعروف بمسألة گو، نزيل مشـهد خراسان ومؤلف " تذكرة المتقين " المذكور في (ج 4 ص 46) فيه القصايد في المدايح والمراثي للمعصومين (ع) وجملة من المقطعات والرباعيات في ثمانية آلاف بيت مطلع احدى قصايده: مژده أي دل كه يار يار من هست * گردش دهر سازگار من هست وله منظومات كثيرة تذكر بعناوينـها. (1023: ديوان تائب تفرشي أو شعره) واسمـه ملا فخرا. سافر إلى الهند وشاعر ملافرج الله. أورد شعره في (نر 9 ص 260) وفى (گلشن ص 78). (1024: ديوان تائب خراساني أو شعره) وهو السياح الصوفى، سافر إلى الهند ثم رجع. أورد شعره في (گلشن 78). لعله المذكور في (سرخوش ص 20) بعنوان محمد تقى. راجع تقى نيشابورى. (1025: ديوان تائب كرماني أو شعره) هو من شعراء كرمان. ترجمـه وأورد شعره في (نر 9 ص 260) و (گلشن ص 78). (1026: ديوان تائب كشميرى أو شعره) واسمـه الخواجه أبو الحسن الكشميري. كان تاجرا في فرخ آباد وينظم الشعر جيدا. أورد شعره في (گلشن ص 78). (1027: ديوان تائب ماكوئى) واسمـه الحاج خداوردى، واصله مى قصبة چورمس من اعمال ماكو ومات بها في (1201) وديوانـه تركي وفارسي، يشتمل على تواريخ كثيرة، اورد غزلا منـها في (دجا ص 84). (1028: ديوان تائب مراغه يى أو شعره) وهو الملا شرف الدين المراغى. مريد الشيخ ابراهيم والشيخ مجاهد. كان خطاطا شاعرا مات (930) كما ترجمـه في (دجا ص 85 84). (1029: ديوان تابع) واسمـه السيد حسن صدر المعاصر. طبع القسم الاول منـه بطهران في (1331 ش) في (40 ص). (1030: ديوان تابع قمى أو شعره) وهو المير محمد باقر بن غياث الدين محتسب قم. تلمذ على العلامى محمد طاهر. كان ماهرا في الخط الشكسته. أورد شعره في (نر 5 ص 114) وقال في (روشن ص 123) مات (1050). (1031: ديوان تابع كوه كيلويه أو شعره) واسمـه غلام رضا. كان معاصرا للشيخ محمد على الحزين وساح البلاد ثم توطن اصفهان. أورد شعره في (روشن ص 123). (1032: ديوان تابعي دماوندى أو شعره) قال معاصره في (خص 8 ص 292) أنـه من ابناء اعيان دماوند، وله طبع حسن في الشعر. (1033: ديوان تابعي سبزوارى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 123). (1034: ديوان تابعي هروى أو شعره) نقاش الاقداح. أورد شعره في (مجتس 6 ص 167) وعنـه في (گلشن ص 77) وقال كان ماهرا في المزمار والتصوير. (1035: ديوان تابعي يزدى أو شعره) واسمـه آدينـه قلى بيك. كان معاصرا لوحشي بافقى. هجا وحشى وانـهزم من يزد إلى قزوين في (990) وتقرب عند الأمير شمس الدين الكرماني، وتولى اوقاف خوانسار ومات هناك (1018) أورد شعره في " شبستان خيال " و (تش يز ص 279) و (گلشن ص 77). (1036: ديوان تأثير تبريزى) واسمـه الميرزا محسن من بيت التبارزة الذين اتى بهم الشاه عباس من تبريز إلى اصفهان. ولد باصفهان في (1060) كما ارخه في شعره ومات في (1128) كما في (خوشگو) كان مستوفيا في البلاط الصفوى وانعزل في (1120) ومات باصفهان معتكفا في بيته. وقد بعث بديوانـه إلى الهند عند الحكيم شـهرت فاشتهر هناك. وقال في (نر 5 ص 119) انـه من احفاد ابى الخان التبريزي من طرف الاب وحفيد محمد حسين چلبى من طرف الام وهو اليوم شاب. وترجمـه ايضا في (تش ص 170) و (دجا ص 77) عن تذكره ء حزين ورياض الشعراء وخلاصة الافكار. وكليات اشعاره تشتمل على " منـهاج المعراج " و " جهان نما " و " دعوة العاشقين " و " گلزار سعادت " و " ثمرة الحجاب " و " معما " و " حسن اتفاق " و " ميمنت نامـه " وتوجد كلياته في (سپهسالار) و (المجلس) وغيرهما كما في فهارسها. (ديوان تأثير) قال في (تش يز ص 279) ان اسمـه محمد حسن وهو من احفاد ميرزا جعفر القزويني وكان حاكما ليزد في عصر الشاه عباس. والظاهر انـه محسن تأثير وقد اشتبه آيتى في اسمـه واسم جده فان ميرزا جعفر توفى في العشر الثامن من الماية الحادية عشرة كما في (نر 4 ص 86). (1037: ديوان تاج الدين آبى أو شعره) وهو الصدر الاجل فخر الرؤساء السرخسى الآوجى من ادباء وزراء خراسان. ترجمـه وأورد شعره في (لباب الالباب 6 ص 145). وهو الذي سبب تمايل اوليجاتو إلى التشيع كما في تاريخ ادبيات للستر براون (ج 3 ص 54). (ديوان تاج الدين احمد) ذكر مناظر انـه مع زوجته مـهستى في (تاريخ گزيده ص 816) و (دجا ص 76) وقد مر بعنوان ابن خطيب گنجه في (ص 21). (ديوان تاج الدين باخرزى أو شعره) واسمـه اسماعيل. أورد شعره في (تش ص 77). (ديوان تاج الدين تبريزى أو شعره) أورد ذكره في (تغ ص 31). (ديوان تاج الدين تربتي أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 123). (ديوان تاج الدين رومى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 124). (1038: ديوان تاج الدين سرخسي أو شعره) كان من اعيانـها، ولقبه شرف الرؤساء. سافر إلى الهند ومات (935) قال في (روشن ص 124) انـه كاشانى وفى (تغ ص 31) انـه سرخسي خراساني. (1039: ديوان تاج الكتاب السرخسى أو شعره) وهو السيد ظهير الدين، منشى ديوان السلطان، ترجمـه في قسم الوزراء الشعراء في (لباب الالباب 6 ص 137) وأورد رباعياته. (1040: ديوان تاجي اندجانى أو شعره) وهو معصوم علي خان من معاصري شير على لودى ترجمـه وأورد شعره في (مرآت الخيال ص 303). (ديوان تاجي لاهجى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 77) واظنـه تاجي اندجانى المذكور آنفا. (1041: ديوان تاراج اصفهاني) اسمـه محمد حسين التاجر. كان يكتسب المعيشة بكديده وينظم الغزليات الجيدة وديوانـه في عشرة آلاف بيت. ترجمـه كذلك في (مع ج 2 ص 83) وترجمـه ايضا بهار الاصفهانى في " المدايح ". (1042: ديوان تاراج شيرازى أو شعره) اورد له غزلين، بهار الاصفهانى أيضا في " المدايح " وقال لم أعرفه. وانا اظن اتحاده مع ما قبله. (1043: ديوان تارك شيرازى) مريد الشيخ محمد نور بخش المتوفى (912) وفى الديوان مدايح له وتاريخ لوفاته ويظهر من الديوان انـه من معاصري الشاه اسماعيل الصفوى، وقد مدحه وارخ وروده بشيراز في (908) ونسخة الديوان في (1000 بيت) في (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 242). (1044: ديوان تازه ء دهلوى أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 124) وقال انـه من تلاميذ محمد افضل " ثابت بدخشانى ". (1045: ديوان تأييد هندي) وهو الخواجه عبد الله، كان عند مؤتمن الملك حاكم بنگاله، ثم جاء إلى بنارس، واشترك في تأليف " صحف ابراهيم " لابراهيم على خان ثم اعتزل ومات بعظيم آباد في (15 رجب 1186) أورد شعره في (گلشن ص 79). (1046: ديوان تجرد لاهوري أو شعره) وهو الشيخ محمد على. ولد بلاهور وتلمذ على خير الله " فدا گجراتى " معاصر " واقف ". مات (1179) معتكفا في جبال پنجاب. أورد شعره في (گلشن ص 80) و (نشتر عشق) واعترض عليهما في (روشن ص 126) وسماه ميان على تجرد. (1047: ديوان تجريد لاهوري أو شعره) وهو السيد محمد على بن عبد الله تلميذ غلام محمد في برهان پور. حج البيت وبعد رجوعه سكن سورات. قال في (روشن ص 126) ان صاحبي (گلشن ص 79) و (نشتر عشق) اشتبها في اسمـه، فذاكرا تخلصه " تجريد " و اسمـه السيد عبد الله. (1048: ديوان تجريد اصفهاني أو شعره) واسمـه محمد شريف، من اعيان اصفهان، كان ماهرا في خط النسخ، كذا وصفه وأورد شعره معاصره في (نر 9 ص 398). (1049: ديوان تجريد هندي أو شعره) من تلاميذ سراج الدين " آرزو " ذهب إلى سورات ومات (1150) اورد شعره في (گلشن ص 80) وسماه في (روشن ص 124) مير حيدر سوراتي " تجريد ". (1050: ديوان تجلى اصفهاني) واسمـه محمد محسن. ولد اعمى ومـهر في الشعر. وله اليد الطولى في الرمل. وهو من مشايخ اشترجان أورد رباعياته وغزله معاصره في (نر 9 ص 262) ولقبه بالحافظ والظاهر انـه حافظ اللقرآن وكذا في (تغ ص 31) و (روشن ص 124). (1051: ديوان تجلى بخارى أو شعره) قال في (تش ص 327) كان من بخارا ومات ببلخ. ثم أورد شعره. (1052: ديوان تجلى دزفولي أو شعره) وهو الشيخ عبد الحسين. ولد (1274) وهاجر إلى اصفهان في (1308) ومات بدزفول (1338). اورد شعره الشيخ مرتضى المدرسي الچهاردهى في تذكرته. (1053: ديوان تجلى سبزوارى) المعاصر. طبع له " تجدد نامـه " ببمبئى في (64 ص) على الحجر. (1054: ديوان تجلى سمناني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 124). (1055: ديوان تجلى شيرازى) وهو الميرزا على رضا بن كمال الدين حسين الاردكانى الشيرازي. تلمذ في اصفهان على آقا حسين الخوانسارى، وسافر إلى الهند وعلم اولاد على مردان خان ورجع إلى ايران والف في الفقه والكلام والتفسير ومات بشيراز (1085) أو (1088). ترجمـه في رياض العلماء وقال ان براعته في الشعر محى سائر فضائله فهو ملك الشعراء وتخلصه في ديوانـه الفارسى " تجلى " وترجمـه معاصره في قصص الخاقان ايضا. له تفسير القرآن بالفارسية و " سفينة النجاة " في الامامة ومنظومة " معراج الخيال " طبع بمبئى في (1313) وهو غرامي عرفاني قال في اوآخره: يا رب از عشقت دلم را بخش نور * که تا شود جان تجلى شمع طور ويظهر بعض احواله من ديوانـه الموجود في (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 666) وجملة من قصايده في مكتبة (الخوانسارى) ترجمـه واورد شعره في (تش ص 265) و (سرخوش ص 19) و (نر 6 ص 168) و (روشن ص 124) و (تغ ص 31). (1056: ديوان تجلى كاشى أو شعره) كان يشاعر ملانظيرى واسمـه ملاعلى ومات في (1021) كما تذكره ء حسيني (ص 27) وسماه في (گلشن ص 81 80) محمد حسين كاشانى. وقال ذهب إلى گجرات ومات (1041) وعنـه اخذ قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. وقد أورد تخلصه في (تش ص 241) ولم يسمـه باسم وقال سافر إلى الهند في شبابه. (1057: ديوان تجلى لاهجى أو شعره) قال النصر آبادى في (نر 9 ص 304) أنـه نشأ بالهند وكان يتخلص اولا " خاورى " ثم بدله بتجلي واورد أبياتا من غزله ورباعياته. (1058: ديوان تجمل لكنـهوى أو شعره) وهو عظيم الدين حسين. ذهب إلى مدراس ونصب للفتوى من طرف الانجليز وكان يتطبب وينظم الشعر ايضا ومات (1220) أورد شعره في (گلشن ص 81). (1059: ديوان تحسين پانى پتى أو شعره) وهو الحافظ القاضى عبد الرحمان من احفاد ثناء الله، تلمذ على غالب الدهلوى في شاه جهان آباد. ومات (1294) اورد شعره في (گلشن ص 82) وعنـه في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. (1060: ديوان تحسين دهلوى أو شعره) واسمـه الشيخ غلام على من شعراء عالمگير پادشاه. قتل بالسم. أورد شعره في (روشن ص 124). (1061: ديوان تحسين رضوى أو شعره) وهو المير عطا حسين مرصع قلم ابن المير محمد باقر " شوق " من السادة الرضوية بالهند. اورد شعره في (گلشن ص 83) وعنـه في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. (1062: ديوان تحسين شيرازى أو شعره) واسمـه الميرزا تقى. اورد شعره في (روشن ص 124). (1063: ديوان تحسين لاهوري أو شعره) وهو عبد العظيم. تلمذ على فقير الله آفرين. اورد شعره في (گلشن ص 82). (1064: ديوان تذروى قزويني) هو ابن اخت نرگسى أبهرى. ذهب إلى استانبول وتقرب عند سلطانـها، ثم سافر إلى الهند وتقرب عند اكبر شاه وقتل بيد السراق في (975) ودفن باكبر آباد. له " جواب دهنامـه ء ابن عماد " ومثنوى " حسن يوسف " وديوانـه معروف بالهند. ترجمـه في (تش ص 223) و (گلشن ص 83). (1065: ديوان تذهيبى اصفهاني أو شعره) ذو الصنايع البديعة في التذهيب. لاقاه صادق كتابدار باصفهان وترجمـه في (خص 8 ص 239). (1066: ديوان ترابا اصفهاني أو شعره) وهو أبو تراب الخطاط الشاعر تلميذ ملافايضى ثم مير عماد، الخطاطين الشـهيرين واستاد جمع من الخطاطين المعاريف. كان يتتبع القدماء في شعره. رثى مير عماد عند قتله. ومات هو باصفهان في (1072) ودفن بمسجد لنبان باصفهان. وله ولد خطاط اسمـه نور الدين محمد. ترجمـه في (نر 7 ص 208) و (نمونـه ء خطوط خوش نستعليق) للدكتور بيانى. (1067: ديوان تراب اصفهاني أو شعره) وهو الميرزا أبو تراب بن محمد طاهر الاصفهانى توفى (1143) كما في (تغ ص 32). (1068: ديوان تراب كاشى) طبع ديوانـه قصايده في (198 ص). (1069: ديوان ترابى پانى پتى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 84). (1070: ديوان ترابى بلخى أو شعره) كان معتكفا بمزار الامام على (ع) ببلخ مدة عمره. ومدح امام قلى خان. كذا في (نر 10 ص 440) و (تغ ص 32) وسماه في (گلشن 84) ترابى هروى. (1071: ديوان ترخانى أو شعره) من بلدة (اندخود) اورد شعره الفارسى والتركى في (مجن 2 ص 41 و 214). (1072: ديوان تركمان شيرازى أو شعره) واسمـه اعجم قلى. اصله من شيراز ولد بالهند. اطرى شعره في (مرآت الخيال. ص 256). (1073: ديوان تركي شيرازى) هو محمد حسين الملقب آغولى. ترجمـه في " آثار العجم ص 548 و 531). وديوانـه في جزئين اولهما " حديقة البكاء " في المراثى والثانى " لاله زار " في الغزل. طبعا في مجلد واحد بمبئى في (1314) وله " كتاب السفره في ذم الرياء " مثنوى في ذم مجالس الطعام الذى كان يقيمـه الاغنياء باسم عزاء الحسين. طبع في بمبئى (1309) في (48 ص). (ديوان تركي همداني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 130). واظنـه الشيرازي. (1074: ديوان ترمذى بلگرامى أو شعره) واسمـه محمد تقى بن على رضا من الشعراء السادات هناك. ولد (1160) اورد شعره في (گلشن ص 84). (1075: ديوان تزريقي اردبيلي أو شعره) من شعراء بياجند وكان دلالا ببلدة شماخى ماهرا في الشعر الهزلى. اطرى شعره في (تس 5 ص 168 وتس 189 7). وتزريق من الصنايع البديعية في الشعر الفارسى، اشتهر في العهد الصفوى. قال طرزى الشاعر فيه: بطرز طرز طرزى، طرز طرزيدن نـه تزريق هست * كه طرزيدن بطرز طرز طرزى محض تزريق هست (1076: ديوان تسكين تبريزى أو شعره) واسمـه الميرزا فتح على اخوه داراب بيگ " جويا " وثالثها " گويا " سكنو كشمير في عهد عالمگير (1068 1118). ترجمـه في (دجا ص 87) عن سفينـه ء خوشگو وسماه في (روشن ص 33) تسليم كشميرى. (1077: ديوان تسكين دهلوى أو شعره) وهو ميرزا باقر. اورد شعره (روشن ص 130). (1078: ديوان تسلى أسترآبادى أو شعره) وهو المير معصوم بن محمد امين المعروف بمير حى الاستر آبادي. سافر والده مير حى إلى الهند ورجع واستاجر " قمارخانـه ء مشـهد " لسعة كان في مشربه. واما الولد فسافر إلى الهند ايضا وله مـهارة في الشعر والرمل وألف رسالة فيه. اورد شعره في (نر 9 ص 402) و (گلشن ص 85). (1079: ديوان تسلى اصفهاني أو شعره) من احفاد اوحد الدين الحسينى البليانى ساح البلاد وجاء الهند ورجع وسكن كاشان. اورد شعره في (روشن ص 131). (1080: ديوان تسلى شيرازى أو شعره) وهو أبو الحسن بن الميرزا جعفر من سادات شيراز المعروفين بدست غيب. كان تولية مزار الامام زاده محمد بيد آبائه. تلمذ بشيراز على المير ابى الولى وفى اصفهان كان عند الحكيم هدايت، طبيب البلاط، وسافر إلى العراق وحج مع الحكيم صدر الدين الآلهى. ترجمـه واورد شعره في (نر 6 ص 187) و (گلشن ص 85). سماه في (تغ ص 34) محمد ابراهيم وقال كان مريد ملا قاسم ومعاصر أبو الفضل الفيضى ومسيح الزمان الآلهى، وتلميذ فهمي. (1081: ديوان تسليم اصفهاني) واسمـه حسن صدر الافاضل. ترجمـه في المآثر (ص 225) وقال كان اديبا شاعرا. له رسالة " صبح صادق " واورد معاصره هدايت في (ض ص 427) بعض شعره من ديوانـه البالغ إلى خمسة آلاف بيت. (1082: ديوان تسليم اصفهاني) وهو الميرزا زين العابدين بن الميرزا معين الدين وزير بكتاش خان حاكم بغداد. كان هو منشيا لمحمد زمان حاكم كوه كيلويه. اورد شعره من ديوانـه في (نر 4 ص 93) و (گلشن ص 86) و (روشن ص 132) اول الديوان: بنامش ميكنم اول رقم منشور ديوانرا * چه تاج شمع زرين ميكنم طغراى عنوانرا (1083: ديوان تسليم خراساني أو شعره) واسمـه شاه رضا كان مريدا لميرزا حسين السبزواري وسكن في مزاره بكشمير. اورد شعره في (نر 9 ص 401). (1084: ديوان تسليم سندى أو شعره) وهو المولى معين الدين الملقب بدل. اورد مطايباته مع محمد عطاء " تعظيم " في (روشن ص 132). (1085: ديوان تسليم سهسوانى) وهو محمد انوار حسين. له تاج المدايح في مدايح كلب علي خان بهادر حاكم رامپور. اورد منـها في (روشن ص 133). (1086: ديوان تسليم شيرازى أو شعره) واسمـه محمد هاشم. سافر إلى الهند في عهد اكبر پادشاه، كما في (گلشن ص 85) وعنـه في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. (1087: ديوان تسليم شيرازى أو شعره) واسمـه محمد طاهر الصحاف. اورد شعره في (گلشن ص 85). (ديوان تسليم كاشانى أو شعره) وهو من سادات كاشان. اورد شعره في (تش ص 241) واحتمل في (روشن ص 133) اتحاده مع تشبيهي كاشى. (ديوان تسليم كشميرى) راجع ديوان تسكين تبريزى. (1088: ديوان تسليم هندي) واسمـه امير الله. طبع كليات ديونـه بنولكشور. (1089: ديوان تشبيهي كاشى) السيد مير على اكبر مصاحب أبو الفضل الفيضى بالهند اربعين سنة. ساح البلاد وكان في زمرة الدراويش. اورد شعره في (خص 6 ص 99) و (تش ص 241) وطبقات اكبرى (ج 2 ص 504) و (ض ص 78). وله ديوان كما في (تغ ص 32). (1090: ديوان تشنـه ء طهراني) واسمـه محمد تقى ابن اخت مـهدى بيك شقاقي. ولد بمراغه (1210). كان يشتغل بكلاه دوزى، ولما ذم بعض الاعاظم فرمن طهران إلى كرمان ثم سافر إلى كربلا وجرح هناك في الفتنة، ثم رجع ومدح منوچهر خان الگرجى. كذا في " المدايح المعتمدية " لبهار الاصفهانى. وتوفى بعد (1264) لان في ديوانـه مديح ناصر الدين شاه الذى جلس في (1264) وذكر عزل الحاج ميرزا آقاسى المتوفى منفيا بالعراق (1265) توجد نسخته في (المجلس) كما فصله ابن يوسف في فهرسها (ج 3 ص 244). (ديوان تصنيف اصفهاني) واسمـه الحاج أبو طالب كان تاجرا ويعد من شعراء الشاه سليمان الصفوى. سافر إلى الهند كما في (تغ ص 32). واطنـه متحدا مع تصنيفي الخوانسارى. (1091: ديوان تصنيفي خوانسارى أو شعره) اتخذ هذا التخلص الشعرى لمـهارته في الموسيقا. اورد شعره في (تش ص 208) وعنـه في (گلشن ص 86) راجع ما قبله. (1092: ديوان تعظيما قمى أو شعره) كان من تلاميذ صائب. اورد شعره في شمع انجمن وصححه في (گلشن ص 86) وقال في (تغ 32) انـه جاء إلى الهند. (1093: ديوان تعظيم مازندراني) واسمـه الملا محمد تقى مات (1100) كما في (تغ ص 32) قال وكان ماهرا في النجوم وله غزليات. (1094: ديوان تعين كاشانى أو شعره) واسمـه جلال. نشاء باصفهان. اورد شعره في (گلشن ص 86). (ديوان تفاحى) وهو يحيى سيبك. يأتي بتخلصه المشـهور " فتاحي ". (1095: ديوان تفته ء هندي) من تلاميذ غالب الدهلوى. له خمسة دواوين، كل واحد حدود (13000 بيت) ترجمـه في (گلشن ص 86). (1096: ديوان تقيا شوشتري أو شعره) واسمـه مؤرج خان. له كتاب في الهيئة. توجه إلى الهند وتقرب عند اكبر پادشاه وجهانگير ومات (1020) اورد شعره في (گلشن ص 88) وعنـه في قاموس الاعلام التركية فريحانة الادب. ولعله الذى ترجمـه نظام الدين احمد في قسم العلماء من طبقات اكبرى (ج 2 ص 471). (1097: ديوان تقى ادب الكرمانشاهى أو شعره) فاتنا ذكره في " ادب " ترجمـه بهار الاصفهانى في " المدايح " واورد قصيدته وقال: ولد بكرمانشاه ومـهر في الخط الشكسته (1098: ديوان تقى اصفهاني أو شعره) واسمـه محمد تقى بيگ من خدام ميرزا داود حفيد ميرزا شفيع المستوفى اورد شعره في (نر 5 ص 146) و (گلشن ص 88). (1099: ديوان تقى اصفهاني أو شعره) واسمـه آقا تقى بن آقا ملك من بيت " معرف " باصفهان ترجمـهم في (نر 5 ص 130 و 131) و (تش ص 170) وقال في (تغ ص 33) كان ماهرا في الخط الشكسته. سافر في عهد جهانگير إلى الهند وبها مات. (1100: ديوان نقى اصفهاني دركانى أو شعره) سافر إلى الهند وتقرب عند ابراهيم قطب شاه وكيل الدولة ثم ذهب إلى الحج ومات في الطريق. اورد شعره في (تش ص 170) وقال درون كان من قرى جوشقان باصفهان. (1101: ديوان تقى اوحدى بليانى) وهو تقى الدين محمد بن سعد الدين محمد الحسينى الاوحدي الدقاقى البليانى الكازرونى الاصفهانى ولد يوم الاربعاء ثالث محرم (973) وتربى في بلاط طهماسب الاول (984 930) واسماعيل الثاني (985 984) ومحمد خدابنده (1003 985) وعباس الاول (1038 1003) وسافر إلى الهند في (1005) والف " عرفات العاشقين " هناك في (1023) تذكرة للشعراء في (70000 بيت) ومات (1030) ثم لخصه وسماه " عرفان " ومات (1030) وهو من احفاد اوحد الدين ابى عبد الله البليانى الصوفى المتوفى (680) المذكور في (النفحات ص 243). وله " سرمـه ء سليمانى " في لغة الفرس توجد نسخته بمكتبة (المشكاة) كما في فهرسها لابنى (ج 2 ص 397) وله " يعقوب ويوسف " و " كعبه ء مراد " وديوان مرتب كما في (گلشن ص 88 و 89) وعنـه في قاموس الاعلام التركية. وقد وقع الغلط في نسخ التذكرة النصر آبادية فسماه كتاب النسخ في (ص 303) بلنبانى بدل بليانى ولنبان من نواحى اصفهان، واشتبه آخرون فسموه " اوحدى كاشى " وظنوه متحدا مع تقى كاشى مؤلف تذكرة " خلاصة الاشعار " الآتى. وترجمـه ايضا في (تش ص 298) و (تغ ص 33). (1102: ديوان آقا تقى الخوئى) من العرفاء، ولقبه صمد عليشاه. ذكر السيد عبد الحجة في تذكرة شمس العرفاء (ص 182) انـه ولد (1268) وله ديوان الغزليات. (1103: ديوان تقى شوشتري أو شعره) العالم بالمعقول والمنقول. ذهب إلى الهند وتقرب عند اكبر پادشاه. ترجمـه معاصره في قسم الشعراء من (طبقات اكبرى ج 2 ص 513) وقال في (گلشن ص 88) ان له " نثر شاهنامـه " لم يتم. (1104: ديوان تقى شيرازى أو شعره) وهو محمد تقى بن الميرزا شفيع. كان محاسبا لوزير جهرم لاقاه النصر آبادى في مسجد لنبان باصفهان في (1089) واورد شعره واطراه في (نر 5 ص 121). (ديوان الميرزا محمد تقى الشيرازي) يأتي بعنوان " ديوان گلشن ". (1105: ديوان تقى شيرازى أو شعره) واسمـه ملا محمد تقى، كان نديما لامام قليخان حاكم شيراز وسافر إلى اصفهان. وقد رآه النصرآبادى فترجمـه في (نر 6 ص 179). (1106: ديوان تقى قمى) وهو شاهمير تقى. له مثنوى في قبال " تحفة العراقين " للخاقاني، والف تذكرة للشعراء. ترجمـه الاوحدي في تذكرته، وعنـه نقل في (تش ص 232) وسماه في (تغ 33) بالحكيم تقى الدين. وقال في (روشن ص 133) انـه كان طبيبا. (ديوان تقى قورچى) راجع " ديوان مثال ". (1107: ديوان تقى قورچى أو شعره) حفيد شاه على المستوفى للشاه عباس الاول. كان خطاطا وتلمذ على مير عماد. ونصب وزيرا للاهجان ثم لاصفهان ثم مستوفيا للقورچيه للشاه سليمان الصفوى. اورد شعره في (نر 4 ص 83) و (گلشن ص 89). (1108: ديوان تقى كاشى أو شعره) وهو صاحب التذكرة (1) المذكورة في (ج 4 ص 30 و 31) و (ج 7 ص 212) توجد اشعاره الكثيرة في تذكرته. (ديوان تقى كاشى أو شعره) الحافظ الموسيقار، يأتي بعنوان " عندليب كاشى " و آخر بعنوان " مرواريد كاشى ". (هامش صفحه 174) (1) ذكر والدى هذا الكتاب في (ج 4 ص 30) بعنوان " تذكره ء مير تقى كاشى " وفى (ص 31) بعنوان " تذكره ء خلاصة الافكار " وفى (ج 7 ص 212) بعنوان " خلاصة الاشعار ". وقد رايت النسخة الموجودة عند صادق الانصاري بطهران ذكر خصوصياتها في مقدمته فنقلها هنا: يشتمل هذا الكتاب على مقدمة، واربعة فصول، واربعة اركان، وخاتمة: الفصل الاول: تاريخ العشق، الثاني شرف البقية في الصفحة الاتية. (1109: ديوان تقى مازندراني أو شعره) من اكابرها. سافر إلى حيدر آباد. ترجمـه معاصره في (نر 5 ص 120) واورد شعره في (گلشن ص 89). (1110: ديوان تقى مشـهدى أو شعره) جاء من مشـهد إلى اصفهان، وتلمذ على المير الفندرسكى، ورجع إلى مشـهد لكنـه مات في الطريق في حيات والده. اورد شعره في (نر 6 ص 160). (1111: ديوان تقى نيشابورى أو شعره) كان من اقرباء نظيرى وسافر معه إلى الهند. ترجمـه واورد شعره في (روشن ص 134) و (تغ ص 33) ولعله تائب خراسان المذكور (1112: ديوان تقى همداني أو شعره) ذهب إلى الهند في عصر جهانگير پادشاه. اورد شعره في (گلشن ص 89). (ديوان تكلو) يأتي بعنوان شأني تكلو، وولده حسن تكلو. (1113: ديوان تلاش دهلوى أو شعره) واسمـه الحافظ محمد جمال من تلاميذ بيدل. مات (1127) ترجمـه استاده الآخر، محمد افضل سرخوش في تذكرته (ص 21) وكذا في (گلشن ص 90). (1114: ديوان التلمسانى) للشيخ عفيف الدين سليمان بن على بن عبد الله بن على التلمسانى المتوفى بدمشق في (690) كما ارخه ابن شاكر في فوات الوفيات والجامى في (النفحات ص 517). وتلمسان بلدان متجاوران بالمغرب كما في معجم البلدان. وقال سيدنا في " تأسيس الشيعة " انـه الحكيم المتكلم اللغوى الشاعر قوى الايمان متصلب (هامش صفحه 175) بقية الحاشية من الصفحة السابقة: العشق، الثالث اقسامـها، الرابع شرائطها. والركن الاول: الشعراء المتقدمين أولو القصايد من عنصري إلى بابا افضل الكاشى، وهم 41 شاعرا. الثاني اولو الغزل من سعدى شيرازى إلى كافى مازندراني. الثالث من حافظ إلى فنائى. الرابع متأخري المتأخرين من جامى إلى غزالي مشـهدى. والخاتمة في معاصريه، وهذا على ترتيب البلدان: كاشان، اصفهان، قم، ساوه، قزوين، گيلان، تبريز، يزد، كرمان، شيراز، همدان، بغداد، رى، سمنان، استرآباد، خراسان، وكان قد ألف مجلدا خاصا لبلاد الهندا لم يذكر فهرسها في المقدمة. وعبر عن نفسه في المقدمة بتقى الدين محمد الحسينى الكاشانى وعن الكتاب بخلاصة الاشعار وزبدة الافكار. ويظهر مما ذكره في احوال عثمان مختارى ان الكتاب كان تاما في (989) ولكن يظهر مما ذكره في احوال بعض معاصريه انـه كان يزيد فيه إلى (1012). في التشيع. طبع ديوانـه بمصرفى (1308) وله نسخ في مكتبات پاريس والازهر ومكتبة لعله لى باستانبول كما في فهارسها. ورايت نسخة في موقوفة آل السيد عيسى (العطار ببغداد) قد كتبت لخزانة الشيخ حسين بن عبد الله البحراني في (1121) أولها: منعتها الصفات والاسماء * ان ترى دون برقع اسماء وله شرح منازل السائرين نقل عنـها الجامى في (النفحات ص 517). (1115: ديوان تمكين رامپورى أو شعره) واسمـه المير هدايت على. اورد شعره في (گلشن ص 91). (1116: ديوان تمكين شيروانى) وهو الحاج زين العابدين بن الملا اسكندر، تخلصه " تمكين " ولقبه " مست على شاه " ولد بشماخى في (15 شعبان 1194) ومات بطريق الحج (1253) له " بستان السياحة " و " حديقة السياحة " المذكوران و " رياض السياحة " الآتى. كان مريدا لمحمد جعفر قره گوزلو الهمداني. ساح بلاد الشرق الاوسط وعاشر الاقوام والملل. ترجمـه هدايت في (ض ص 425) و (مع ج 2 ص 83) وفي (دجا ص 169). (1117: ديوان تمكين كرماني أو شعره) واسمـه السيد رضا خان، من قصبة بم بكرمان وهو من احفاد الشاه نعمة الله الولى الكرماني. ولد (1085) وذهب إلى الهند وتقرب عند فرخ سيرمحمد شاه، واستفاده من دروسه سراج الدين آرزو. ترجمـه في (ض ص 77) و (تغ ص 33) واورد شعره بعنوان كرمانشاهى غلطا في (گلشن ص 90) وأخذ الغلط عنـه في قاموس الاعلام التركية ثم في ريحانة الادب الفارسية. (1118: ديوان تمكين كشميرى أو شعره) واسمـه الميرزا محمد على ابن اخ عبد الرسول استغناء وتلميذه. مات (1132) اورد شعره في (گلشن ص 91) وعنـه في القاموس التركية وعنـه في ريحانة الادب. (1119: ديوان تمكين كشميرى أو شعره) وهو المولوي رحمة الله من احفاد الملا محمد امين. تلمذ على عبدالغنى قبول، ومات في اواسط الماية الثانية عشرة. اورد شعره في (گلشن ص 90) وعنـه بالواسطة في ريحانة الادب بعنوان تمكين مولوى. (1120: ديوان تمنا سنديلوى) واسمـه محمد عباد على. له ديوان مرتب نقل عنـه في (گلشن ص 94 92) وعنـه في قاموس الاعلام ثم ريحانة الادب. قال ومات (1290). (1121: ديوان تمنا شاه جهان آبادى أو شعره) وهو المير محمد على. اورد شعره في (گلشن ص 95). (1122: ديوان تمنا شيرازى أو شعره) وهو الميرزا أبو الحسن المعاصر للشاه سليمان الصفوى (1105 1078) والشاه سلطان حسين (1135 1105). اورد شعره في (تش ص 265) وعنـه في قاموس الاعلام التركية ثم ريحانة الادب. (1123: ديوان تمنا عظيم آبادى) وهو الخواجه محمد على بن الخواجه عبد الله تأييد العظيم آبادى. تلمذ على ابيه. وله ديوان في (2000 بيت) ومات (1232) اورد شعره في (گلشن ص 92 91) وعنـه في القاموس التركي ثم الريحانة. (1124: ديوان تمنا كابلى أو شعره) وهو الميرزا محمد على من اقرباء على مرادخان. ولد بكابل وتلمذ على عبد اللطيف خان " تنـها " وسافر إلى دهلى. ونثر شاهنامـه بامر من فرخ سير. ثم ذهب إلى بنگاله ومات بها في (1160). اورد شعره في (گلشن ص 95) وترجمـه في (تغ ص 33). (1125: ديوان تمنا لكهنوى) الهندي الشكوه آبادى. ديوانـه فارسي في (15000 بى) نقل عنـه في (گلشن ص 54). (1126: ديوان تمنائى حروفى أو شعره) من شعراء عصر محمد خان بن بايزيد العثماني. ترجمـه لطيفي في تذكرته التركية، وقال احرق هو وعدة معه بالنار حيا لكفره وزندقته. كذا في (براون ج 3 ص 400). (1127: ديوان تميم) ابى سعد الامير تميم بن المعز الدين الله بن المنصور بن القائم ابن المـهدى العبيد لى. كان والده المعز، الخليفة الفاطمي الذى توفى (365) طبع بمصر اخيرا وترجمـه ضياء الدين في " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر " وذكر انـه توفى تميم (374) ولم يل الخلافة بعد ابيه لان ولاية العهد كانت لاخيه نزاربن المعز. (1128: ديوان ابى يحيى تميم) وهو ابن المعز لدين الله بن باديس الصنـهاجى من ملوك افريقية ولد بها (13 رجب 422) وتولى الملك بعد ابيه (454) وطال ملكه إلى ان مات (501). ترجمـه ايضا في نسمة السحر وذكر بعض شعره وهو من الشيعة الاسماعيلية. (ديوان التميمي) للشيخ صالح التميمي معاصر عبد الباقي الفاروقى يأتي باسمـه. (1129: ديوان تندرى) واسمـه محمود خان. ترجمـه في ادبيات معاصر (ص 99) وطبع له خردنامـه ء تندرى في (24 ص) على الحجر بطهران في (1305 ش). (1130: ديوان التنوخى الحفيد) هو القاضي أبو القاسم على بن ابى على المحسن بن ابى القاسم على بن محمد بن ابى الفهم التنوخى. ولد (365) وتوفى (447) كما ارخه في مجالس المؤمنين بعد ذكر ابيه وجده. وترجمـه صاحب الرياض وذكر أنـه يروى عن جماعة منـهم والده وانـه صاحب الشريف المرتضى وهو المخبر عن عدد ما حوته مكتبته من الكتب. وترجمـه نسمة السحر في ذيل ترجمة ابيه. (1131: ديوان التنوخى الصغير) القاضى ابى على محسن بن القاضى ابى القاسم على ابن محمد بن داود بن ابى الفهم التنوخى المولود بالبصرة (329) والمتوفى ببغداد في ليلة الاثنين (25 المحرم 384). ارخه كذلك في نسمة السحر وقال انـه بتشديد السين وترجمـه ايضا في (لس ص 225) وهو صاحب الفرج بعد الشدة ونشوار المحاضرة والمستجاد من فعلات الاجواد. حكى ترجمته في معجم الادباء (ج 17 ص 92) عن غرس النعمة وهو أبو الحسن محمد بن ابى الحسين هلال بن ابى على محسن بن ابى اسحاق ابراهيم الصابى الذى ذيل نشوان المحاضرة بكتاب سماه كتاب الربيع وله كتاب الهفوات الذى نقل عنـه في معجم الادباء ترجمة الشريف المرتضى علم الهدى. قال غرس النعمة اخبرني أبو نصر سهل بن المرزبان انـه راى ديوان شعر القاضى محسن ببغداد وهو اكبر حجما من ديوان شعر ابيه ونقل عنـه بعض شعره منـها: خرجنا لنستسقي بيمن دعائه * وقد كادهدب الغيم ان يبلغ الارضا فلما ابتدا يدعو تقشعت السما * فما تم الا والغمام قد انفضا (1132: ديوان التنوخى الكبير) هو القاضي أبو القاسم على بن محمد بن ابى الفهم التنوخى المذكور تمام نسبه في ابن خلكان (ج 1 ص 253) المولود بانطاكية في ذى الحجة (278) والمتوفى بالبصرة في (ع 342 1) وتولى قضاء البصرة والاهواز بضع سنين وهو الراد على ابن المعتز الناصب في قصيدته البائية. ترجمـه ابن خلكان في (ج 1 - ص 253) وفى آخر الترجمة ذكر ديوانـه وديوان ابنـه المحسن. وعده ابن شـهرآشوب من الشعراء المجاهرين في مدح اهل البيت. وترجمـه في نسمة السحر ايضا. واورد ذكره في كتاب النقض (ص 246) وحكى في تأسيس الشيعة ترجمته عن عدة كتب واورد ابن اسفنديار في تاريخ طبرستان مطلع قصيدة ابن المعتز وقصيده التنوخى في جوابه في (ص 100) فالمطلع: ابى الله الا ما ترون فمالكم * غضا باعلى الاقدار يا ال طالب ثم القصيدة وهى خمسة عشر بيتا اولها هذا: من ابن رسول الله وابن وصيه * إلى مدغل في عقدة الدين ناصب وآخرها: فهذا جواب للذى قال مالكم * غضا باعلى الاقدار يا آل طالب (1133: ديوان تنـها پنجابى) وهو الميرزا عبد اللطيف ابن اخت ميرزا جلال " أسير اصفهاني ". ترجمـه في (سرخوش ص 20) و (شمع انجمن ص 98) وقال كان بيده حكومة " صوبه پنجاب ". ومات في (1116) كما في (تغ ص 34). توجد ديوانـه ب‍ (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 667). (1134: ديوان تنـها قمى) واسمـه محمد سعيد بن الحكيم باقر الذى كان طبيب الشاه عباس الثاني. اورد قطعا من مثنوياته ورباعياته في (گلشن ص 95) قال في (تغ ص 34) انـه ابن عم جلال " أسير اصفهاني " وقد يتخلص " سعيد " أيضا، وديوانـه في عشرة آلاف بيت وهو متداول معروف. (1135: ديوان تنـهائى بيك أو شعره) عده صادقي في (خص 7 ص 130) من الشعراء بالتركية والفارسية واورد بعض شعره الفارسى. (1136: ديوان توپچى أو شعره) واسمـه محمد على سلطان من اهل هريس خانمرود في اوايل القرن الرابع عشر. وشعره بالتركية والفارسية. اورد له غزلا فارسيا بتخلص " توپچى " في (دجا ص 87). (1137: ديوان توحيد شيرازى) اسمـه الميرزا اسمعيل بن الميرزا محمد شفيع المشـهور بميرزا كوچك والمتخلص بوصال الشيرازي ذكر في گلشن وصال (ص 432) انـه الخامس من اولاد وصال. ولد (1236) وتوفى بالوباء في (1286) ولم يعقب نسلا ولم يجمع ديوانـه وانما جمع اخوه المتخلص بيزادنى اشعاره المتفرقات بتعب كثير حتى بلغ الفين وخمسماية بيت، وذكر بعض اشعاره. وذكرت جملة من اشعاره في (مع ج 2 ص 84) وترجمـه في (المآثر ص 205) و (عم ص 360) وعنـه في ريحانة الادب. (1138: ديوان توسن تبريزى أو شعره) كان من شعراء اكبر پادشاه. اورد شعره في (روشن ص 136) و (دجا ص 88). (1139: ديوان توفيق كشميرى أو شعره) واسمـه الشيخ محمد. مات عن تسع وثمانين سنة. اورد شعره في (روشن ص 136). (ديوان التهامى) مر بعنوان ديوان ابى الحسن التهامى. (1140: ديوان التهامى) اسمـه الشجاع بن منصور التهامى. عده ابن شـهرآشوب في آخر المعالم من الفرقة الثالثة من الشعراء المقتصدين في شعرهم لاهل البيت وهم من اصحاب الائمة (ع) مثل فرزدق ودعبل والكميت والمفجع الذين دونت اشعارهم ورويت عنـهم. " ث " (1141: ديوان ثابتاى كاشى أو شعره) كان واقعه نويسا، ومات في العشر الثامن من الماية الثانية عشرة كما يظهر من (نر 9 ص 371). (1142: ديوان ثابت اندبيلى) من شعراء اواسط الماية الثالثة عشرة، ولد باندبيل من قرى رودقات من اعمال تبريز، وسكن تبريز، وديوانـه في حدود في حدود الالفين والخمسماية بيت فارسية وتركية اكثرها في المصائب، أورد ذكره في (دجا ص 88) وريحانة الادب وأورد من شعره: ثابت از زاهد پشمينـه حذر كن بگريز * گرگ طبع هست ولى آمده درون صورت ميش (1143: ديوان ثابت بخارى أو شعره) من شعراء عبد العزيز خان الاوزبك حاكم بخارى أورد ذكره في (نر 10 ص 438). (1144: ديوان ثابت بدخشانى) للمير محمد افضل البدخشانى الآلله آبادى المتوفى بشاهجهان آباد في (1151 = رحيل ثابت) ترجمـه البلكرامى في " خزانـه ء عامره ص 173 " وقال ما معناه انـه كان استاد زمانـه وسحبان الهند وأكثر في اطرائه، وقال انـه نظم وقايع الطف نظير ما نظمـه مقبل الاصفهانى المتوفى بكجرات (1157) ويسمى " ديوان المراثى " قال ومطلع الوقايع: محرم هست دلا سيل خون زديده ببار * ز شاه تشنـه لبان آب چشم بازمدار ثم اورد منتخبا من غزلياته فيظر ان له ديوان في المراثى وديوان آخر في الغزليات وذكران جده مير ضياء الدين حسين الملقب بالقاب كثيرة عن اوربك زيب عالم گير الذى ملك تمام الخمسين سنة وتوفى (1118) ويعبر عنـه بخلد مكان. فلقبه الاول همت خان ثم لقب باسلام خان ثم معظم خان وتوفى (1074) وقام مقامـه ولده المير عيسى الملقب اولا بلقب ابيه همت خان ثم القاب أخر إلى ان توفى (1092) وفى مفتاح التواريخ ذكر ان اسلام خان اسمـه مير عبد السلام المشـهدي. وترجم ثابت البدخشانى في (ض ص 78) واورد بعض شعره وفى (تش ص 370) ورياض الشعراء. طبع ديوانة في (346 ص). وله رسالة في لغة الفرس ايضا. (1145: ديوان ثابت تبريزى) الحاج محمد على الصحاف. وديوانـه فارسي وتركي. ومات (1313) ترجمـه في ريحانة الادب و (دجا ص 89). (1146: ديوان ثابت تبريزى أو شعره) من شعراء تبريز المعاصرين لصائب المتوفى (1087) ومن تلاميذه. اورد شعره في (روشن ص 137) ثم ريحانة الادب و (دجا ص 88) (1147: ديوان ثابت تفرشي أو شعره) واسمـه فخر الدين التفرشى القمى. اورد شعره في (تش ص 229). (1148: ديوان ثابت خلخالي أو شعره) واسمـه صادق بيگ المعمر من سكان اسپرلومن نواحى خلخال كان معاصرا لنگارستان دارا. أورد شعره الفارسى والتركى في ريحانة الادب و (دجا ص 89) عن نگارستان دارا. (1149: ديوان ثابت خوئى) وهو الملاحسين المعاصر. سكن برهة بگنجه ثم رجع إلى خوى. وديوانـه يشتمل على الاشعار الفارسية والتركية كذا في ريحانة الادب و (دجا ص 90) (ديوان ثابت كاشانى) اورد شعره في (گلشن ص 96) واظنـه ثابتا كاشى المذكور. (1150: ديوان ثابت كرماني) واسمـه انتظام السادات گلستانـه الكرماني، ناشر جريدة " طوفان " بكرمان في اوائل الدستور الايرانى له اربعة آلاف بيت جمع حدود الالف منـها السيد محمد الهاشمي الكرماني بطهران، اكثرها بخط الشاعر الجيد. وقد مات بطهران في (1327 ش). (1151: ديوان ثابت هروى أو شعره) واسمـه على اكبر من امراء همايون واكبر پادشاه. وله كتاب في علم الصرف. مات (1105) كما في (روشن ص 137). (ديوان ثابت هندي أو شعره) وهو افضل حسين المذكور في (ج 7 ص 118). (1152: ديوان ثاقب) واسمـه محمد حسين. مات في (1258) ارود له بهار الاصفهانى في " المدايح " عدة قصايد. قال وهو الذى الف " تاريخ جهان آرا " بامر من الشاه. فالظاهر انـه غير " تاريخ جهان آرا " المذكور في (ج 3 ص 247) و (ج 5 ص 298). واظن الثاقب هذا هو الذى خمس دوازده بند للمحتشم الكاشانى كما ذكرته في (ج 8 ص 269). (1153: ديوان ثاقب ازميرى) الشيخ مصطفى من مشايخ المولوية. سكن ادرنة ومات (1148) وديوانـه مرتب. اورد ذكره في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. (ديوان ثاقب بخارى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 96) واظنـه ثابت بخارى المذكور آنفا. (1154: ديوان ثاقب سرهندى أو شعره) واسمـه مفاخر حسين (تفاخر حسين) وهو عم محمد زمان راسخ. مات بسرهند. أورد شعره في (سرخوش ص 21). (1155: ديوان ثاقب مدراسى أو شعره) واسمـه السيد مـهدى الحسينى اخوبينش السيد مرتضى. اورد شعره في (گلشن ص 98). (1156: ديوان ثاقب هندي أو شعره) وهو نجم الدين خان بن حميد الدين بن الملا محمد غوث. كان والده حميد الدين معلما لاورنگ زيب عالمگير پادشاه. اورد ذكره في (گلشن ص 143). وذكر في قاموس الاعلام التركية شاعرا هنديا باسم ثاقب مات (1229). (1157: ديوان ثانى) وهو الشاه عباس الثاني ابن الشاه صفى حفيد الشاه عباس الاول. جلس على سرير الملك قبل ان يبلغ الحادية عشرة من عمره في (1052) بعد موت ابيه وطال ملكه خمسا وعشرين سنة وتوفى (1077). اورد بعض شعره تيمنا في (نرا ص 10) وذكر انـه كان يتخلص في اشعاره " ثانى " وذكره في (مع ج 1 ص 40) مع اغلاط في تواريخه وكذا في ج 8 من روضة الصفا الناصري. (ديوان ثانى) هو المولى حسن بن المولى شانى تكلو من شعراء الشاه عباس الماضي كما يأتي قال في خزانـه ء عامره بعد ترجمة ابيه في (ص 270) انـه توفى ابنـه هذا شابا في (1067) واورد بعض شعره. وكذا في (تغ 34) ولكن في (نر 9 ص 295) لم يذكر تخلصه وانما ذكره بعنوان حسن بيگ ولعله تصحيف شانى. (ديوان ثانى هندي أو شعره) من امراء همايون واكبر پادشاه. اورد شعره في (گلشن ص 98) ولعله ثابت هروى المذكور. (1158: ديوان ثبات) للمير محمد عظيم بن مير محمد افضل البدخشانى الالله آبادى المذكور ترجمـه ايضا في خزانـه ء عامرة في (ص 176) ذكر انـه بعد موت والده تمحض في انشاء الشعر ومـهر، فيه لكنـه توفى شابا (1162) وحكى عن مجمع النفايس تأليف خان آرزو انـه راى ديوانـه البالغ اربعة الآف بيت واصلحه على حسب استدعاء ناظمـه، ونقل عنـه بعض اشعاره. اورد شعره في (تش ص 370). (1159: ديوان ثباتى اردوبادى أو شعره) كان عالما بالتاريخ والمعما. اورد ذكره واطرى شعره في خلاصة الاشعار وعنـه في (دجا ص 91). (1160: ديوان ثريا شيرازى) للميرزا على اكبر المستوفى الشيرازي ابن الحاج ميرزا فتح الله الشيرازي الشـهير بنورى لانـه كان منشى الحضرات النورية بشيراز وكان مالك البستان المعروف بباغ حبيب آباد في شيراز وتوفى بها (1305) كما ذكره في (عم ص 512) والميرزا على اكبر الثريا هو والد الميرزا حسن على الشاب الشاعر المتخلص برونق كما ياتي. ذكره معاصره في (عم ص 534) في الهامش واورد رباعية. من شعره وقد الف آثار العجم (1313) وتوفى مؤلفه (1339). (1161: ديوان ثريا طهراني) وهو المولى حيدر على الملقب بمجد الادباء المعلم لفرح السلطنة بنت الشاه ناصر الدين التى ولدت (1295) ومدايحه للائمة يسمى " خير الانام " مر في (ج 7 ص 284) له اشعار كثيرة في تواريخ وفيات العلماء منـها تاريخ وفات الملا على الكنى (1306) والسيد اسماعيل البهبهانى (1295) اوردها في (المآثر ص 225) وكان ماهرا في الخط والصحافة. يوجد نسخة من ديوانـه في حدود (400 بيت) وأخرى ضمن مجموعة بخط المولى حسن على المداح كلتاهما عند السيد محمد الموسوي الجزائري في النجف. وفيها الغديرية التى في آخرها مديح اعلم العلماء السيد اسماعيل (ولعله البهبهانى) المذكور. (ديوان ثريا قاجار أو شعره) ذكرنا بعض احواله في (ج 3 ص 245 وج 5 ص 116). (1162: ديوان ثمر) للميرزا محمد حسين خان المتخلص بثمر مطبوع بايران. (1163: ديوان ثنا كشميرى أو شعره) للشيخ هبة الله من تلاميذ الشيخ على الحزين. مات في اواسط الماية الثانية عشرة. أورد شعره في (گلشن ص 99). (1164: ديوان ثنائي مشـهدى) للخواجه حسين المشـهدي ترجمـه معاصره صادقي الكتابدار المولود (940) في (خص 8 ص 149) وعده في مطلع الشمس من شعراء مشـهد خراسان وقال ان ديوانـه في خمسة آلاف بيت. اقول توجد نسخة منـه عند (الملك) ونسختان في مكتبة سپهسالار كما في فهرسها (ج 2 ص 576) احديهما بخط محمد حسين المشـهدي في (1014) منضما مع ديوان ولى الدشت بياضى، والاخرى منضما إلى ديوان نظام الاسترابادي، وكتب في مقدمة ديوانـه ديباجة منثورة ذكر فيها اسمـه ونسبه ونسبته وتخلصه وانـه خواجه حسين بن غياث الدين محمد المشـهدي المتخلص بثنائي وفيه القصايد والغزليات والقطعات والرباعيات وساقى نامـه وقصايد كثيرة في مدح الشاهزاده ابراهيم ميرزا بن بهرام ميرزا اخ الشاه طهماسب المتخلص بجاهى الذى قتله مع عشرة من الشاهزادات في يوم واحد الشاه اسماعيل الثاني الصفوى في (985) وصرح بانـه كان من ندماء ابراهيم ميرزا، وتوفى هو بلاهور في (996) كما ارخه في تذكره ء خوشگو وقال ان ابن المير محمد باقر بن المير عربشاه حمل جنازته إلى مشـهد خراسان ورايت نسخة عصر الناظم في موقوفة (العطار ببغداد) يقرا من تاريخها التسعماية ولا يقرا الباقي ونسخة ناقصة في كتب الشيخ موسى الاردبيلى في النجف اوله: درون روش حسن ونازهست بسى خوشنما * غمزه بطرز ستم عشق برنگ جفا إلى قوله: ماه شفاعت ضيا مـهر هدايت فروغ * نقد على ولى شاه خراسان رضا وفيه مديح الامير والصديقة والرضا وصاحب الزمان (ع) ترجمـه في " ميخانـه " وروضة الصفا وطبقات اكبرى (ج 2 ص 489) وفهرس ريو وقاموس الاعلام التركية ناقصا وعنـه في ريحانة الادب. (1165: ديوان ثنائي فراهانى) هو الوزير الميرزا أبو القاسم القائم مقام بن سيد الوزراء الميرزا عيسى الحسينى الفراهانى المقتول (1251) ترجمـه في (مع ج 2 ص 87) وهو الذى سبب جلوس محمد شاه بن عباس ميرزا بن فتح على شاه على تخت الملك بعد موت جده فتح على شاه وسلب حق اعمامـه، ولكن محمد شاه لم يصبر على مرور سنة عن هذه الخدمة، حتى امر بـه فخنق، ثم صادر امواله ومحى آثار قبره وتاليفاته المنظومة والمنثورة. ولكن فرهاد ميرزا ابن عباس ميرزا جمع بعضها وطبعها بطهران في (1280) وسماها " منشآت قائمقام " وهى في (16000 بيت) وجعل ديوانـه في ذيله، وكتب محمود صبا ملك الشعراء، له ديباچة. ثم اعيد طبعه في تبريز (1294). ثم طبع ديوانـه مستقلا وحيد الدستگردى في حدود (2000 بيت) بطهران في (1298 ش) معها ترجمة مفصلة للشاعر بقلم حفيده عبد الوهاب قائمقام. وقد طبع منتخب منشأته مع بعض منشآت ميرزا مـهدى خان الاستر آبادي وزير نادرشاه ومنشآت صاحب ديوان على آبادى وفاضل گروسى ومعتمد الدولة نشاط باسم " مخزن الانشاء " بطهران في (1273). واحدى مثنوياته تسمى " جلاير نامـه " الذى نظم ايرج " عارفنامـه " في قباله. وله شمايل خاقان الموجود نسخته في مكتبة (المشكاة) المـهداة إلى دانشگاه تهران كما فصله ابني في فهرسها (ج 2 ص 153). " ج " (ديوان جائى) كذا في طبقات اكبرى (ج 2 ص 513) وسيأتى بعنوان " ديوان حالتى " (ديوان جابر ابى النوادر) وهو الشيخ جابر بن عبد الحسين البغدادي. جمعه بنفسه وسماه " سلوة الغريب " يأتي في السين. (1166: ديوان جابر ابى النوادر) المذكور. جمعه ورتبه على الحروف الشيخ راضى ابن عبد الحسين بن باقر بن محمد حسن آل ياسين. دونـه إلى حرف الدال في المبيضة والباقى موجود في المسودة بخطه. (1167: ديوان السيد جابر الاهوازي) هو ابن مشعل نزيل الاهواز المولود بالدورق (1285). (1168: ديوان الشيخ جابر الكشميري) هو ابن الشيخ مـهدى آل عبد الغفار الكشميري القزويني الكاظمي نزيل " بلد " بقرب سامرا بامر السيد المجدد الشيرازي وتوفى بها حدود (1322) رايته عند ولده القائم مقامـه الشيخ محمد الجواد رحمـه الله. وانتقل عنـه إلى ولده الشيخ عبد الهادى المتوفى شابا في (1364). (ديوان جاجرمى) مر بعنوان " بدر جاجرمى ". (ديوان جاجرمى) ياتي بعنوان " ديوان طالب جاجرمى ". (1169: ديوان جاروبى أو شعره) من بلدة مرو. وصفه الهراتى في (مجتس 6 ص 166) بالجنون ووصفه السامى في (تس 5 ص 167) بانـه كان يعشق الامراء. واورد ابعض شعره. (1170: ديوان جامع شيرازى) للميرزا محمد على بن الميرزا حسين خان بن الميرزا جانى عزتي الشيرازي ترجمـه في (نر 4 و 9 ص 90 و 91 و 256) وذكر بعض شعره الذى ارسله إليه. وذكر ايضا ترجمة جده المتخلص " عزتي " الشيرازي وترجمة والده الميرزا حسين واورد شعرهما (ديوان جامـه باف مشـهدى) واسمـه السيد محمد يأتي بتخلصه " فكرى مشـهدى ". (1171: ديوان جامى احمد) وهو شيخ الاسلام، أبو نصر احمد الملقب بـه ژنده پيل وپيرجام واحمد جام، الصوفى الكبير المولود بقرية نامق من توابع قصبة جام من اعمال ترشيز بخراسان ومات (536) مطابق (احمد جامى قدس سره) له: الاعتقادات، انيس التائبين، بحار الحقيقة، التذكيرات، ديوان شعره، روضة المذنبين الفه في (526) للسلطان سنجر الزهديات، سراج السائرين، السمرقندية، فتوح الروح، كنوز الحكمة، مفتاح النجاة. ترجمـه في (لس ص 129) والكنى والالقاب للقمى (ج 2 ص 125) والروضات (ص 80) و (تش ص 73) واعيان الشيعة ورياض العارفين وغيرها. ويوجد اليوم في ديوانـه اشعار يدل على حسن حال قائله. وطبع ديوانـه بنو لكشور. (1172: ديوان جامى بهاء الدين أو شعره) اورد في (نر 13 ص 469) شعره في تاريخ فوت تيمور في (807). (ديوان جامى پوربها) مر بعنوان " پوربهاى جامى ". (1173: ديوان جامى) الشيخ نور الدين عبد الرحمن بن احمد المولود (817) والمتوفى ل (898) مر في الدرة الفاخرة له مسرته بانشاء قصيدته في مدح الامير (ع) ولعل تلك القصيدة بعينـها توجد في الديوان الموجود في مكتبة سپهسالار كما في فهرسها (ج 2 ص 577) فانـه ذكر في ديباجته انـه رتب ديوانـه سابقا على ترتيب حروف القافية ثم بدا له في ترتيب قصايده خاصة على الانواع (1) ما انشائه في حمدالله وثنائه (2) ما انشائه في نعت النبي صلى الله عليه وآله ومناقبه ونعت أمير المؤمنين والائمـه (ع) (3) ما انشائه في مديح سلطان عصره الشاه سلطان حسين ميرزا بايقرا المتوفى (911) (4) ما انشائه في النصايح والمواعظ ثم راعى ترتيب حروف القافية في الغزليات والمقطعات والرباعيات وفرغ من هذا الترتيب كما يظهر من رباعية تاريخه المعمائى في (884 = ضدف) ومجموع ابياته كما حصره في فهرس سپهسالار (8750) بيتا واحتمل من نفاسة هذه النسخة خطا وتذهيبا ونقشا انـها المـهداة إلى السلطان حسين المذكور، وهناك أيضا نسخة اخرى بخط مقصود التربتى في (949) مشتملة على الغزليات والمقطعات والرباعيات فقط، ونسخة ثالثة في غاية النفاسة كتابتها (935) مشتملة على خصوص تركيب بندله. ونسخة اخرى في مكتبة (المشكاة) فصل ذكرها ولدى في فهرسها (ج 2 ص 186 - 129) وقال: انـه جمع اشعاره بنفسه ثلاث مرات، الاولى في سنة (884) وجعل له ديباجة منثورة اولها: بسم الله الرحمان الرحيم * هست صلاى سرخوان كريم الثانية ما اضافه إلى ديوانـه في (885) وجعل له ديباجة منثورة اولها: بسم الله الرحمان الرحيم * املى حمد المنان الكريم ولثالث مرة جمع اشعاره في (897) وفرقها ثلاثة اقسام، القسم الاول اشعاره القديمة سماها " فاتحة الشباب " القسم الثاني سماها " وسط العقد " والثالث اشعاره الاخيرة سماها " خاتمة الحياة " قال في ديباجة الديوان الثالث انـه اجرى هذا التقسيم بامر من المير على شير وتبعا للامير خسرو الدهلوى. اوله: بسم الله الرحمان الرحيم * طرفه خطابيست زسفر كريم وقد عدد في (تس ص 86) اسماء 44 تأليفا للجامى، وقال في مرآت الخيال (ص 73) انـه له تسعا وتسعون تأليفا ولم يسمـها. هذا واول من شرح احوال الجامى هو تلميذه رضى الدين عبد الغفور اللارى المتوفى (912) في رسالة مستقلة توجد عند عباس اقبال الآشتيانى بطهران وفى المتحف البريطاني. وترجمـه ايضا على بن الحسين الكاشفى في " رشحات عين الحياة " المؤلفة (909) وترجمـه المير على شير في رسالة تركية سماها " خمسه ء متحيره " وترجمـها بالفارسية محمد آقا النخجوانى. ثم ترجم في مجالس العشاق وتذكرة دولتشاه ومجالس النفائس وحبيب السير ولطائف الطوائف والشقائق النعمانية وكذا في اكثر التذاكر المتأخرة. ثم ان الكاپيتان ناسوليس ترجمـه مفصلا في مقدمة الطبع لنفحات الانس (ط. كلكته 1859 م) ثم المستر براون في (ج 3 ص 562 - 597) من الترجمة الفارسية، وجمع جميع ذلك على اصغر حكمت في كتاب سماه " الجامى " طبع بطهران في (1320 ش) في (412 ص) وقد طبع كلياته مكررا، منـها بالهند في (568 ص) في (1904 م) وطبع ديوانـه مكررا ايضا منـها بتصحيح حسين پژمان بختيارى المذكور بطهران في (416 ص) وطبع يوسف زليخا له مكررا ايضا منـها بشيراز في (1310 ش) في (208 ص). وطبع سلامان وابسال مع مقدمة رشيد ياسمى. (1174: ديوان جانبى تبريزى) وكان يشتغل بگلكارى. أورد شعره في (تس 5 ص 139) وخلاصة الاشعار وعنـهما في (دجا 92) وحكى في (دجا ص 220) عن سياحتنامـه لاوليا چلبى العثماني انـه كان في تبريز سنة (1050) ثمان وسبعين شاعرا صاحب ديوان، ومنـهم جانبى تبريزى. ولكني اظنـه الذى ترجمـه سام ميرزا المتوفى (966) (1175: ديوان جانى اسفرائنى أو شعره) واسمـه مولانا محمد. قال في (تش ص 65) ان سام ميرزا نسبه إلى سبزوار وغيره ينسبه إلى اسفرائين. وقد مدح الخواجه حبيب الله الساوجى. وترجمـه في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. ولكني لم اره في تذكره ء سامى ولعله جانى طهراني الآتى. (1176: ديوان جانى بخارى أو شعره) من امراء همايون پادشاه بكابل. قتله غلام له بالسم في (985) اورد شعره في (گلشن ص 100). (1177: ديوان جانى جوزجانى أو شعره) كان يتخلص اولا " ريحاني " ثم بدله باسم مولده " جوزجان " بجانى أورد شعره في (مجن 3 ص 72 و 242). (ديوان جانى سبزوارى) راجع جانى اسفرائين. (ديوان جانى شيرازى) يأتي بعنوان " ديوان عزتي شيرازى ". (ديوان جانى طهراني أو شعره) كان من اولاد العلماء بها. أورد شعره في (تس 5 ص 162) ولعله جانى اسفرائين. (1178: ديوان جانى قراچه داغى أو شعره) وهو الميرزا آقاجان من اواخر القرن الثالث عشر. له اليد الطولى في الهزل واكثر شعره بالتركية. اورد شعره في (دجا ص 92). (1179: ديوان جانى لكزى أو شعره) أورد شعره على قليخان واله في رياض الشعراء وعنـه في (تش ص 11). (1180: ديوان جانى همداني أو شعره) واسمـه اسد الخليق الخطاط المصاحب لصادقي كتابدار فترجمـه في (خص 273 8) ووصفه بالمعمائى. واورد معماه. (1181: ديوان جاويد مازندراني أو شعره) واسمـه ملاعلى. كان يدعى اتصال نسبه إلى بلال الحبشى فاشتهر بحبش. كان قاضيا بالكاء مازندران ومات باصفهان في (1070) ودفن بمزار بابا ركن الدين وكان يتخلص اولا " دانش " فبدله بجاويد. ترجمـه وأورد شعره في (نر 9 ص 374) وعنـه في (تش ص 165) و (تغ ص 35). (1182: ديوان جاهد) للمير محمد على بن عباسقلى (امين حضور) المعروف بامير جاهد مدير سالنامـه ء " پارس " ولد (1313) واسس السالنامـه في (1340). طبع قطعا من اشعاره لثالث مرة في (1348) في (24 ص) وهو الآن يجدد طبعه في مجلد كبير معه تاريخ للموسيقى الايرانى والافرنجى. (1183: ديوان جاهى صفوي) الشاهزداه ابراهيم ميرزا بن بهرام ميرزا ابن الشاه اسماعيل الاول الصفوى المقتول ظلما في السبت خامس ذى الحجة (984) عن اربع وثلاثين سنة بحكم من الشاه اسماعيل الثاني. كان ماهرا في الموسيقا والخط وقد جمع من اشعاره بالفارسية والتركية ما يقرب من ثلاثة آلاف بيت في ديوان بقلم الحاج احمد بن مير منشى القمى وانشأ له ديباجة ثم أورد بعض اشعاره وذكر ان تخلصه في شعره جاهى وله فرهنك ابراهيمي آلاتى في الفاء ترجمـه في (تش ص 11) و (تغ ص 35) و (مع ج 1 ص 20) و (دجا ص 18) عن " خلاصة التواريخ " و " تذكرة السلاطين والامراء " و " گلستان هنر " وثلاثتها للحاج احمد بن المير منشى القمى، ثم في " ريحانة الادب " والمستر براون في (ج 4 ص 79) وريحانة الادب. توجد نسخة من ديوانـه بخط جمال المشـهدي المتخلص بواقعى كتبه في (989) وذهبه عبد الله المذهب الشيرازي في المكتبة الشاهية بطهران كما في " خطوط خوش كتابخانـه ء سلطنتي " (ص 136). (1184: ديوان جبلى الغرجتسانى) للسيد عبد الواسع بن المير عبد الجامع بن عمر بن ربيع المتوفى (555) كما رجحه في مجمع الفصحاء على الاقوال الاخر في (ج 1 ص 185) وعده من مادحي السلطان سنجر السلجوقي وبهرامشاه بن مسعود الغزنوى واطراه وأورد كثيرا من اشعاره. توجد نسخة من ديوانـه في (سپهسالار) تشتمل على زهاء (4700 بيتا) كما في فهرسها (ج 2 ص 637). وذكر احواله في لباب الالباب (ج 2 ص 104) ودولتشاه في الطبقة الثانية و (تش ص 96) ومرآت الخيال (ص 28) وهفت اقليم وتاريخ گزيده وغيرها. (1185: ديوان جدائى أو شعره) واسمـه المير سيد على المصور. لقب بهمايون شاه (نادر الملك) من اكبر شاه. أورد شعره في طبقات اكبرى (ج 2 ص 504) ونسبه في (تش ص 218) إلى بلدة ساوه وفى (دجا ص 93) إلى تبريز. وأورد شعره في (گلشن ص 100) ايضا. وقال في " صحف ابراهيم " انـه الف قصة امير حمزة في ستة عشر مجلدا كلها مصور بتصاوير يذكر الناظر نقوش مانى وبهزاد. ثم سافر إلى الحج ورجع إلى الهند وهاجا غزالي مشـهدى. (1186: ديوان جديدى قزويني أو شعره) كان نزيلا بتبريز. ترجمـه معاصره السامى في (تس 5 ص 150) وأورد شعره ورأيت بعض شعره في جنگ مخطوط عند (فخر الدين). (1187: ديوان جذبه ء كاشانى أو شعره) ترجمـه معاصره في (تش ص 371) وكذا في (روشن 142) وقال كان طبيبا صوفيا مبتلا بالافيون. (ديوان جذبى خوانسارى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 200) و (نر 9 ص 319) وقال: كان والده من اشراف خوانسار ونسبه في (روشن) إلى اصفهان. وسماه في (تغ ص 36) جذلى. واظنـه جذبى كرد. (1188: ديوان جذبى كرد أو شعره) وهو پادشاه قلى بن شاه قلى. قال في طبقات اكبرى (ج 2 ص 503) انـه من امراء اكبر شاه القدماء. وقال في (تش ص 11) ان اصله من اكراد بغداد وذهب إلى الهند، واظنـه متحدا مع ما قبله. (1189: ديوان جذوى جغتائى أو شعره) اصله من قبيلة اولوى سكن اصفهان وبها مات في (910) أورد شعره في (تش ص 11) وعنـه في قاموس الاعلام التركية وعنـه في ريحانة الادب. (1190: ديوان جرأت اصفهاني أو شعره) واسمـه ملا ظفرعلى. أورد شعره في (گلشن ص 100). (1191: ديوان جرأت شاه جهان آبادى أو شعره) كان في جيش محمد شاه بالهند. أورد شعره في (گلشن ص 100) ولعله نجف قلى جرأت المذكور في (سرخوش ص 30). (1192: ديوان جرأت گيلانى أو شعره) وهو المير موسوى خان بن محمد شفيع. سكن اورنگ آباد ومات (1175) كما في (تغ ص 36). (1193: ديوان جرار) طبع بنولكشور بالهند. (1194: ديوان طهراني) وهو الميرزا محمد مـهدى بن الميرزا جامى كدخدا من احفاد الحكيم هاشم الطبيب المعاصر للصفوية. كان حيا في (1306) فترجمـه واطراه في (المآثر ص 207) وترجمـه في گنج شايگان (ص 267) قال وله الآن خمسون سنة وهو يعاشرني، واطرى قصايده وغزله ومثنويه ومقطعاته ورباعياته واورد قصيدته في مدح آقا خان النوري في (55 بيتا). وتوجد ديوان غزله في (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 245). (1195: ديوان جرعه) وهو الميرزا شمس الدين أبو الفتح المتخلص بجرعه التبريزي الخطاط الذى كان حيا في (1273) حيث طبع بخطه ديوان قاآنى في تبريز. توجد ديوانـه عند (محمد النخجوانى) كما كتبه الينا وقال في (دجا ص 93) ان ديوانـه في (6000 بيت) له خسرو وشيرين في (1500 بيت) لم يتم. طبع بخطه " جهان نما " في تبريز (1267) وكليات قاآنى في (1273) بتبريز ايضا. ونسخة من ديوانـه في (720 بيتا) في المجلس كما في فهرسها (3: 247). (1196: ديوان جرمى بخارى أو شعره) أورد شعره في (مجتس 6 ص 160). (1197: ديوان جرمى تبريزى أو شعره) واسمـه آقا محمد من شعراء تبريز في اوايل القرن الرابع عشر. هجاه يوسف الباكوئى الشاعر، وع عنـه عظيم الشيروانى كما نقل في (دجا ص 94) عن ديوان عظيم. (1198: ديوان جرير) ابن عطية بن الخطفى المتوفى (110) الشاعر الشـهير المعاصر والمطارح والمـهاجى مع الفرزدق. وقد جمع أبو عبيدة معمر بن المثنى المتوفى (209) نقايضها في كتاب طبع في ليدن (1905 م) وطبع ديوان جرير في مصر (1313) في جزئين (174 و 223 ص). (1199: ديوان ميرجزمى العطار التبريزي) السيد البذول للشعراء بالبرش والترياك. ترجمـه معاصره الصادقي في مجمع الخواص (خص 6 ص 86) وأورد بعض شعره منـها تاريخ فوت صنعى نيشابورى. (1200: ديوان جزوى أو شعره) هو من شعراء العراق (ايران الغربي) في بلاط آق قوينلو. سافر إلى هرات ورجع اورد شعره في (مجتس 6 ص 158) وفى (قزمج 2 ص 305). (1201: ديوان جسمي همداني أو شعره) ذهب إلى الهند في عهد اكبر وجهانگيرشاه كما في (تغ ص 36). (ديوان جعفر اصفهاني) سماه في (روشن ص 145) زركوب. وقال في (نر ص 418) ان تخلصه " مذهب " فيأتى في الميم. (1202: ديوان الشيخ جعفر البحراني) هو ابن كمال الدين محمد البحراني الاوالى المعروف بجعفر بن كمال المولود (1014) والمتوفى (1088) كما ارخ في اللؤلؤة أو (1091) كما ارخ في خاتمة المستدرك (ص 381) نقل عنـه بعض اشعاره المتفرقات ومن شعره الارجوزة المبسوطة الكبيرة في التجويد المرتب على ثلاثين بابا أوله: قال الفقير الطالب الغفران * من ربه جعفر البحراني ترجمـه في السلافة وفى امل الآمل موصوفا بقوله: فاضل عالم صالح ماهر شاعر معاصر، رأيته بمكة وتوفى بحيدر آباد. اقول رأيت من شعره بخطه على ظهر بعض ما ملكه من الكتب هذه الرباعية. هذا كتاب لدى ملكا خالصا * وانا المقصر جعفر بن كمال وكتبته من بعد الف قد مضت * مع اربعين بمنتهى شوال ترجمـه في الروضات (ص 149) وتوجد ارجوزته التجويدية " الكامل في الصناعة " في مكتبة (المشكاة) كما فصلها ابني في فهرسها (ج 1 ص 181 178). (ديوان الشيخ جعفر البحراني) مر بعنوان " ديوان أبى البحر ". (1203: ديوان الشيخ جعفر البحراني العوامى) وهو ابن محمد العوامى المعاصر، مؤلف " جذوه الحق " المذكور في (ج 5 ص 93) وديوانـه يقرب من اربعة آلاف بيت في مدايح الائمة عند ولد الناظم الشيخ على بن جعفر. (1204: ديوان جعفر تبريزى أو شعره) الخطاط في النسخ والتعليق. واستاد مولانا اظهر، وشـهاب الدين عبد الله آشپز، والشيخ محمود، اساتذة الخط الفارسى. وكان مدير مكتبة بايسنقر. ترجمـه في حبيب السير الجزء الثالث من المجلد الثالث (ط: طهران 1271: ص 150) وخط وخطاطان وعنـهما في (دجا ص 95). (1205: ديوان جعفر تبريزى أو شعره) هو اخو اسماعيل خان التبريزي. أورد شعره في (دجا ص 95) عن بياض صائب. (ديوان السيد جعفر الحلى) المتوفى (1315) يأتي في السين باسمـه " سحر بابل ". (1206: ديوان جعفر الحيدري أو شعره) وهو السيد محمد جعفر النجفي. طبع تقريظه لفرهنگ خداپرستى في (1281) وكذا نخميسه لقصيدة عبد الحسين شكر النجفي. (1207: ديوان السيد جعفر خرسان) وهو ابن السيد احمد بن السيد درويش بن السيد محسن ابن السيد شكر بن مسعود الملقب بعيشى المعروف بالسيد جعفر خرسان لانتمائه إلى ابى الفتح الاخرس المنتهى نسبه إلى محمد العابد ابن الامام موسى بن جعفر (ع) النجفي المولود بها (17 ذى الحجة 1216) والمتوفى (2 رجب 1303) وتوفى ابوه السيد احمد (9 ع 1246 1) وتوفى جده درويش (25 ع 1227 1). هو وابوه وجده علماء فضلاء شعراء ادباء. وقد كتب السيد جعفر بخطه مجموعتين احديهما في مكتبة (السماوي) والاخرى بمكتبة (حسينية كاشف الغطاء) واورد فيهما كثيرا من اشعاره نفسه قصيدة ورباعية، تهنية ورثاء، من غير ان يرتبها. وقد استخرج السيد حسن بن السيد عبد الهادى بن السيد موسى بن السيد حسن بن السيد على بن السيد شكر الذى هو الجد الاعلى للسيد جعفر، كثيرا من الفوائد التاريخية والاشعار المدرجة في مجموعة السيد جعفر الموجودة بمكتبة (السماوي). (1208: ديوان جعفر رازى) المعروف بخواجه جعفر. هو ابن السيد محمد نوربخش واخوشاه قاسم. سافر إلى هرات فعززه بايقرا واقطعه ارضا قلم يقبل وسافر إلى الحج. له ديوان معروف وكان يعتقد بمـهدوية والده. كذا وصفه في (مجن 4 ص 96 و 272) واظنـه الذى سماه في (گلشن ص 101) تارة بعنوان جعفر رازى وأخرى بعنوان طهراني وقال كان متطببا ماهرا في المعما سافر إلى اصفهان ومنـها إلى مشـهد لفتنة وقع باصفهان. (1209: ديوان السيد جعفر الزوينى) هو ابن السيد حسين بن السيد حسن بن السيد حبيب الزوين النجفي المولود (1264) وتوفى بالجعارة (1307) وحمل إلى النجف. وقد جمع شعره بنفسه في مجموعة توجد عند ذويه. وله انجال اكبرهم السيد عبود كما ذكره الشيخ عبد المولى الطريحي في مجلة العدل الاسلامي النجفية العدد (11) من السنة الثانية. (ديوان جعفر ساوجى) اورد شعره في (گلشن ص 101) واظنـه جعفرى الساوجى. (1210: ديوان جعفر شاملو أو شعره) وهو محمد جعفر بيگ اخو محمد مؤمن بيگ اورد شعره في (نر 2 ص 35). (1211: ديوان جعفر الطائى) هو ابن عفان الطائى، شاعر اهل البيت، حكى الكشى ه على الامام الصادق (ع) وانشده شعرا حتى بكى عليه السلام وبشره بالجنة. وفى كامل الزيارة لابن قولويه أورد شعره ورثائه بمحضر الصادق (ع) اوله: ليبك على الاسلام من كان باكيا * فقد ضيعت احكامـه واستحلت وفى فهرس ابن النديم (ص 234) جعفر بن عفان الطائى من شعراء الشيعة وشعره مائتا ورقة. (1212: ديوان السيد جعفر العاملي) وهو ابن ابى الحسن الموسوي القمى المتوفى (1297) صاحب حاشية القوانين المذكور في (ج 6 ص 175) ذكره سيدنا في التكملة. (1213: ديوان جعفر قاجار) يعبر عن نفسه بدهقان گم نام كما في مناظراته المطبوع (1329 ش) ذكر فيها بعض شعره في مدح شمس العرفاء وتخلصه فيه " جعفر " يظهر منـها انـه ولد (1283) وسكن سعادت آباد من قرى دركه، وسافر مدة ثلاث وسبعين سنة، وخدم اربعة وخمسين مرشدا آخرهم شمس العرفاء، وبامره الف شرح دعاء الصباح المطبوع (1329). (ديوان جعفر فراهانى) قال في (تغ ص 36) ان اسمـه أبو الحسن جلال الدين وتخلصه " جعفر " ثم نقل عن واله الداغستاني ان تخلصه " أبو الحسن " والظاهر أنـه خلط بين الفراهانى ابو الحسن الذى ذكرناه في (ص 40) الذى هو في القرن الحادي عشر، وبين جلال الفراهانى الآتى، الذى هو في القرن الثامن. (1214: ديوان جعفر قزويني أو شعره) وهو جعفر بيك بن ابى القاسم وابن عم حاتم بيك اعتماد الدولة " صافى ". كان وزير قزوين، وفى زمان حكومة نجفقلى خان، نصب وزيرا لا يروان ومات بها. أورد شعره في (دجا ص 94) عن " سفينـه ء خوشگو " وزاد في (نر 4 ص 73) انـه كان حسن الخط. (1215: ديوان جعفر قزويني أو شعره) المنشى لمحراب خان حاكم أسترآباد ثم نصب وزيرا للاهجان ثم شكاه الناس فعزل ونصب وزيرا ليزد، ثم شكاه الناس فانعزل وبقى باصفهان، ومات قبل تأليف النصرآبادى (1089) بقليل، ذكره في (نر 4 ص 86). (1216: ديوان جعفر كاشى أو شعره) كان معلما معاصرا للشاه عباس الاول. واسمـه المير جعفر. ترجمـه واورد شعره في (نر 297 9) و (تغ ص 36) و (روشن ص 145). (1217: ديوان جعفر كشميرى) وهو ابن ابى الحسن الرضوي الكشميري اللكهنوى واخ السيد محمد هادى والسيد محمد باقر مؤلف اسداء الرغاب. جمع شعره ودونـه حفيد اخيه السيد ابن الحسن بن محمد حسن بن محمد هادى المذكور. (1218: ديوان جعفر لاهجى أو شعره) واسمـه جعفر بيك ابن بهزاد بيك وزير لاهجان في عهد الشاه عباس الاول. كان حيا باصفهان في زمن تأليف النصرآبادى فذكره في (نر 2 ص 51) وأورد شعره. (1219: ديوان الشيخ جعفر الهر) بن الشيخ صادق بن احمد الحائري الملقب بالهر المولود (1272) كما في الطليعة والمتوفى (1347) ودفن في الرواق الحسينى قرب صندوق صاحب الرياض. ذكره ولده الشيخ موسى. وهو تلميذ الحاج الشيخ زين العابدين المازندرانى والفاضل الاردكانى والشـهرستانى. (1220: ديوان جعفرى أو شعره) السيد حمزة. عده في (كتاب النقض ص 252) من شعراء الفرس الشيعة. (ديوان جعفرى تبريزى) واسمـه المير محمد جعفر من سادتها كان خفافا بتبريز ولا يرتزق من الشعر. أورد شعره معاصره الصادقي في (خص 6 ص 96) و (تغ ص 36) و (تش ص 28) وأورد مناظرته مع مير جنوني وبعض تواريخه وغزله في (دجا ص 96) عن خلاصة الاشعار. واظنـه هو جعفرى ساوجى. (1221: ديوان جعفرى ساوجى أو شعره) وهو مولانا ميرخود الجعفري المعاصر لصادقي ايضا. كان غنى الطبع ولا يرتزق من الشعر وينظم الشعر بانواعه أورد شعره في (خص 8 ص 221) و (تغ ص 37) وقال في (تش ص 218) ان اصله من ساوه وسكن بتبريز. واظنـه متحدا مع ما قبله. (1222: ديوان جعفرى شيرازى أو شعره) واسمـه الملامقيم. كان صالحا ورعا ملازما للشيخ على نقى الكمره يى. سافر معه إلى اصفهان وتلمذ على على رضا شيخ الاسلام ومات في (1074) أورد ذكره في (نر 9 ص 186) و (روشن ص 147). (1223: ديوان جعفرى قزويني) وهو الميرزا قوام الدين جعفر بن بديع الزمان. سافر إلى الهند وتقرب عند جهانگير شاه فاستوزره ولقبه آصف خان. قال في (نر 3 ص 53): ظنى أنـه لم ينظم " خسرو وشيرين " احسن من جعفرى أحد الا النظامي الگنجوى. وأورد شعره في (تش ص 223) وترجمـه ايضا في (تغ ص 36). وقال مات (1021). (ديوان جعفرى مشـهدى أو شعره) تلمذ على علماء اصفهان. أورد شعره في (گلشن ص 102 101) واظنـه الشيرازي. (ديوان جغتائى) يأتي بعنوان " هلالي جغتائى " وآخر " نوائى جغتائى ". (1224: ديوان جفائى استرآبادى أو شعره) أورد شعره في (گلشن ص 102) وقال حارب رقيبه وقتل بيده في (901) وقل في (تس 5 ص 141) قتل كل منـهما الآخر (ديوان جفرى يزدى أو شعره) وهو السيد جلال الدين جعفر بن محمد بن الحسن المتخلص " جعفرى " له تاريخ يعرف تارة بتاريخ جفرى وتارة تاريخ جعفرى نسبة إلى اسمـه وتخلصه. وهو في تاريخ يزد واظنـه الذى ينقل عنـه في حبيب السير كما ذكرناه في (ج 3 ص 246) وقد ألفه في القرن التاسع وذكر فيه حوادث تلك البلدة إلى سنة (845) وفيها اشعار كثيرة له جاء بعضها في " تاريخ جديد يزد " من دون ذكر لاصله. نقل ذلك كله في (تش يز ص 17 و 280). (1225: ديوان جلال اردستانى أو شعره) وهو السيد جلال الدين محمد من شعراء شاه جهان پادشاه الثاني، كذا في (تغ ص 37). واورد شعره وسماه جلالى في (روشن ص 151). (1226: ديوان جلال اصفهاني أو شعره) هو جلال الدين الطبيب الاصفهانى. اخذ الطب عن صدر الدين على الشيرازي. سكن گيلان ثم حضر اصفهان طبيبا خاصا للشاه اسماعيل. ترجمـه واورد شعره في (تس 2 ص 52) و (روشن ص 150). ويأتى جلال طبيب. (ديوان جلال بخارى رضوى) يأتي بتخلصه الثاني " رضائي ". (1227: ديوان جلال تبريزى أو شعره) هو جلال الدين محمد. نصبه الشاه اسماعيل الصفوى وزيرا بعد ان قتل وزيره السابق، الميرزا شاه حسين الاصفهانى في (929) وقام بهذه المـهمة حتى جلس الشاه طهماسب في (930) وبعد ايام قليلة من جلوسه امر بـه فلف في حصير واحرق وكان ذلك بسعاية ديوسلطان المربى للشاه طهماسب. كذا في (دجا ص 98 97) نقلا عن تذكره ء سامى، ولكن المطبوع في (تس 3 ص 56) جاء (920) بد (930) غلطا. (1228: ديوان جلال دركانى) وهو الخواجه جلال. تلميذ ظهير الفاريابى، كان يمدح الامراء الاتابكية، وكان شاعرا خاصا لقزل ارسلان. كان يسكن تبريز ثم نزل خراسان وتلمذ على نجم الدين الكبرى. اورد شعره في (تش ص 170) وسمى والده في (روشن ص 149) شـهاب الدين. راى سنگلاخ ديوانـه. (ديوان جلال الدوانى) قال في (روشن ص 150) انـه كان يتخلص تارة " جلال " وتارة " دوانى " وقال غيره ان تخلصه " فانى " اورد شعره في (تس 2 ص 48) و (نر 14 ص 496) و (مجتس 3 ص 141) و (قزمج 6 ص 309). (ديوان جلال الدين بلخى) يأتي بعنوان ديوان المولوي الرومي. (1229: ديوان جلال سيستاني أو شعره) من معماري الشاه عباس الاول. واسمـه الملك جلال الدين. اورد شعره في (گلشن ص 105) وكذا ترجمـه في (تغ ص 37). (ديوان جلال الشـهرستاني) مر بعنوان ديوان اسير اصفهاني. (1230: ديوان جلال صدر الصدور أو شعره) وهو السيد جلال الدين صدر الصدور. اورد شعره في (گلشن ص 480) بعنوان مير جلال. (1231: ديوان جلال طبيب) قال دولتشاه في (لت 5) انـه شيرازى ومن اطباء آل مظفر والشاه شجاع. له مثنوى " گل ونوروز " لا يخلو من فتور. فرغ من نظمـه (734). وله شـهرة عظيمة كان يستنسخ نسيمي النيشابوري في الشـهر عشرين نسخة منـه وهذا يدل على سرعته في الكتابة، ثم اورد له غزلا يتخلص فيه " جلال " وترجمـه ايضا زكريا بن محمد المتوفى (682) في آثار البلاد طبعة وستن فلد الالماني. (ص 257). ونسبه في (تغ ص 37) إلى شيروان بآذربايجان بدل شيراز وكذا في القاموس التركي وعنـه في ريحانة الادب. (ديوان جلال طبيب) مر بعنوان جلال اصفهاني. (ديوان جلال عتيقي) ياتي بعنوان " عتيقي ". (1232: ديوان جلال عضد) هو السيد جلال الدين ابن السيد عضد الدين اليزدى. كان والده وزير الامير مبارز الدين محمد آل مظفر، وكان هو يمدح ابا اسحاق اينجو بشيراز وآل مظفر وطغا تيمور. سافر مع عماد إلى الحج. وله القصيدة المعروفة " هفت رنگ ". قال في (تش ص 259) انـه كان وزيرا كوالده، وقال ان ديوانـه في اربعة آلاف بيت ولكن نسخة (المجلس) تشتمل على (270 غزلا) ونسخة مكتبة (المشكاة) تشتمل على (131 غزلا) في (950 بيت) وهناك نسخ أخر في مكتبة (الملك) وغيره. ترجمـه في (لت 5) ومرآت الخيال (ص 50) و (هفت ص 172) وفهارس (مجلس 3: 650) و (دانشگاه 2: 240) وريحانة الادب و (تش يز ص 281) وغيرها. (ديوان جلال عكاشة) يأتي بعنوان " عكاشة ". (1233: ديوان جلال فراهانى) وهو السيد جلال الدين بن جعفر الفراهانى الهمداني ترجمـه في (لت 4) واورد قطعة من مثنويه في تتبع المخزن الذى هو اكبر من مخزن الاسرار للنظامي بالف بيت، وقال تتبع شعرى سعدى ايضا. وترجمـه ايضا في (روشن ص 149) وقال ولدى في فهرس مكتبة دانشگاه (ج 2 ص 42) انـه مات (736) وراجع " جعفر فراهانى ". (1234: ديوان جلال لكهنوى) للسيد رضا بن على المتخلص بجلال مطبوع بالاردوية. (1235: ديوان جلال نائنى) الماهر في السياق كان مستوفيا لدار المرز. وهو ابن اخت طاهري نائنى الشاعر وقيل ان جلالا سرق ديوان طاهر هذا بعد موته وجعله باسمـه. وكان لجلال مـهاجاتا مع الحكيم شفائى هجى كل منـهما الآخر برباعية ذكرت مع ترجمته في (نر 4 ص 95 94) و (تش يز ص 282). (1236: ديوان جلال نيشابورى أو شعره) واسمـه جلال الدين حسين. ذهب إلى دكن في عهد جهانگير. اورد شعره في (روشن ص 148). (1237: ديوان جلال هروى أو شعره) من اقرباء عبد الرحمان الجامى. كان يدرس بهراة كذا في (لط 4 ص 104) و (روشن ص 140) ولكن في ترجمة القزويني في (قزمج 4 ص 278) ذكره بعنوان جمال الدين. (ديوان جلال همداني) مر بعنوان جلال فراهانى. (1238: ديوان جلال همداني أو شعره) وهو السيد الفقيه الورع جلال الدين الاسد آبادى الهمداني. ترجمـه واورد شعره في (نر 6 ص 201). (ديوان جلال يزدى) السيد جلال الدين وزير السلطان محمد المظفرى بشيراز. كذا في (تغ ص 37) واظنـه جلال طبيب. (1239: ديوان جلال يزدى) السيد ابراهيم بن الحسين بن على نقى. العالم الجليل " الوقت ساعتي " ولد (1283) ومات (1345) ولقبه مظفر الدين شاه بافصح الملك وامـه بنت النواب ميرزا محسن. وتاريخ فوته " جات خالي افصح الملك ". ترجمـه في (تش يز ص 271) وعنـه في الريحانة (ج 1 ص 95). (1240: ديوان جلالى خاورى أو شعره) ترجمـه زكريا بن محمد القزويني في آثار البلاد " كما في طبعة وستن فلد الالماني (ص 243). (1241: ديوان جلالى خراساني أو شعره) كان من شعراء السلطان حسين ميرزا. اورد شعره في (گلشن ص 105). (1242: ديوان جلالى قزويني أو شعره) وهو الميرزا على رضا القزويني. اورد شعره في (روشن ص 51) ونقل عن القاضى اختر عن المير محمد القزويني انـه مات في شبابه عن ثلاثين سنة من عمره في اواسط الماية الثالثة عشرة. (ديوان جلالى كاشانى أو شعره) هو ابن شاه جلال الكاشى. اورد شعره في (گلشن ص 105). واظنـه جمالي كاشانى. (ديوان جلاير ازغدى خراساني) راجع " ديوان ساقى ازغدى ". (ديوان جلاير هروى) راجع " ديوان طفيلى هروى ". (1243: ديوان جلون آبادى أو شعره) مدح حضرة آصف جاه المير شمس الدين محمد نور كمال. رايت المديح في گنجينـه ء گرانماية الموجود في مكتبة (فخر الدين النصيرى) بطهران. (1244: ديوان جلوه اصفهاني) وهو الميرزا أبو الحسن الحكيم المتأله بن الاديب الماهر السيد محمد الطباطبائى الاصفهانى نزيل طهران والمتخلص بجلوه. مؤلف الحاشية على الاسفار المذكور في (ج 6 ص 19). طبع ديوانـه في (112 ص) على الحروف بطهران في (1307 ش) وهو فارسي جمعه الميرزا على خان رسولي ومقدمة طبعه في ترجمة الناظم لاحمد السهيلي مؤلف حصارناى المذكور في (ج 7 ص 23) وترجمة نفسه بقلمـه مذكورة في نامـه ء دانشوران (ج 1 ص 521) ذكر انـه ولد باحمد آباد الكجرات (1238) وان والده السيد محمد المتخلص بمظهر من احفاد الآقار فيعا النائنى. وكانت وفاته في الجمعة سادس ذى القعدة (1314) ودفن بمقبرته الخاصة بجوار الشيخ الصدوق، ومادة تاريخه (بو الحسن جلوه كنان شدسوى فردوس برين = 1314). (1245: ديوان جلى) واسمـه أبو تراب. له قطعات شعبية كثيرة. طبع بعضها بعنوان " ترانـه ها " في (60 ص) في (1365) بطهران يشتمل على الغزل والمثنويات. وطبع له مثنوى " كتاب ابراهيم " اللطيفة في لزوم كسر الاصنام في هذا العصر في (32 ص) ايضا بطهران في (1372). (1246: ديوان جم مشـهدى أو شعره) واسمـه محمد شريف. ذهب إلى الهند، وتقرب عند الميرزا جعفر آصف جاه خان اكبرى، ثم شاه جهان وقتل في حروبه. اورد شعره في (گلشن ص 106). (ديوان جمال اردستانى) مر بعنوان ديوان پيرجمال في (ص 161). (1247: ديوان جمال الدين اصفهاني) وهو جمال الدين محمد بن عبد الرزاق الاصفهانى الاديب الماهر في الشعر، وبيته كانوا ماهرين في صنعتي الصياغة والتصوير باصفهان، وهو اول من دخل منـهم في سلك الشعراء وبعده ابنـه كمال الدين اسماعيل الاصفهانى اكثر لكن دولتشاه قال في (لت 3) ان السلطان سعيد الغ بيگ گوركان، كان يرجح شعر جمال على كمال. وكانا يمدحان آل خجند وآل ساعد والملوك الخوارز مشاهية. وله رثاء الحسين (ع) ولجمال الدين اربعة ابناء: كمال الدين اسماعيل (خلاق المعاني) وكمال الدين محمود، ومعين الدين عبد الكريم والآخر مجهول. كان معاصرا للخاقاني ومجير البيلقانى وتوفى (قبل 599) ترجمـه في (تش 171) و (مع 1: 177) و (ض ص 292) والوحيد الدستگردى مفصلا في مجلة (ارمغان السنة 22 ص 77 65 و 182 169) طبع ديوانـه بتصحيح الاديب النيشابوري في (1310 ش) بطهران في (263 ص) فيها (4000 بيت) وبتصحيح الدستگردى المذكور ايضا هناك في (504 ص) في (1320 ش) ونسخة المجلس تشتمل على (7000 بيت) وكذا نسخة (الملك). (ديوان جمال الدين اصفهاني) راجع " جمال منشى ". (1248: ديوان جمال الدين امير بيك أو شعره) العراقى المولد من احفاد الشيخ محمد الكجى. قال معاصره في (تس 3 ص 57) انـه وحيد في الآفاق. ثم اورد بعض شعره. (1249: ديوان جمال الدين امير خسرو) يوجد نسخة منـه في مكتبة محمد مراد افندي باستانبول كما في فهرسها. (1250: ديوان جمال الدين بروجردى أو شعره) ترجمـه معاصره سام ميرزا وقال كان صوفيا منزويا عن الخلق ثم اورد شعره. (1251: ديوان جمال الدين الحلى أو شعره) وهو محمد بن عواد الهيكلى. قال في السلافة (ص 566) دخل الهند ومدح الوزراء هناك. (1252: ديوان جمال الدين خلخالي أو شعره) تلميذ غياث الدين منصور بشيراز. سكن قزوين. اطرى شعره في (تس 4 ص 79). (1253: ديوان جمال الدين رستق أو شعره) ورستق محلة بقزوين. اورد شعره الفارسى في (تاريخ گزيده ص 816) و (بهش 1 ص 329) وقال كان ينظم الشعر بالسنة مختلفة. (1254: ديوان جمال الدين كاشانى أو شعره) وهو السيد جمال الدين معاصرا بقاخان الملك المغلى. اورد شعره المستوفى في تاريخ گزيده (ص 817) من طبع اروپا. الفتوغرافية و (بهش 1 ص 330). (1255: ديوان جمال الدين گيلانى أو شعره) الشاعر بالفارسية والعربية. اورد من شعره العربي في (بهش 1 ص 320). (1256: ديوان جمال الدين النجفي أو شعره) وهو محمد بن عبد الله الاشترى النجفي من احفاد مالك الاشتر. قال في السلافة (ص 544) دخل الهند ومدح حكامـها. ثم أورد قصيدته في مديح السيد حسين بن شدقم وكتابه إلى السيد على في (1073). (ديوان جمال مشـهدى) ياتي بتخلصه واقعى مشـهدى. (1257: ديوان جمال منشى أو شعره) قيل انـه كرماني والصحيح انـه اصفهاني من معاصري الخواجه شمس الدين صاحب ديوان. اطرى قصايده في (تش ص 171) وقال لم ارله ديوانا. وارود شعره في (روشن ص 153). وراجع جمال نقاش. (ديوان جمال نقاش اصفهاني أو شعره) قال محمد الاقبال الهندي في حواشيه على راحة الصدور طبعة ليدن (ص 477) انـه غير جمال الدين عبد الرزاق اصفهاني فعده من الشعراء المجيدين والنقاشين والخطاطين الماهرين. لكن وحيد الدستگردى أصر في مقدمته المفصلة على ديوان جمال الدين عبد الرزاق انـهما رجل واحد لا رجلين. اقول ولعله جمال منشى المذكور آنفا. (ديوان جمال هروى) كما في (قزمج 4 ص 278) والصحيح ما ذكر بعنوان جلال هروى. (ديوان جمال همداني) كما في (گلشن ص 106) والصحيح جلال همداني. (ديوان جمالي اردستانى) مر بعنوان پيرجمال في (ص 161). (1258: ديوان جمالي تبريزى) وهو الشيخ محمد التبريزي. كان شيخ الاسلام بشيراز ومراد اهلها، وكان الخطاطون يكتبون ديوانـه والمذهبون يذهبونـه تبركا به. اورد شعره المتخلص فيه بجمالي في (بهش 2 ص 402 401). (1259: ديوان جمالي تبريزى أو شعرها) وهى بنت الامير يادگار. اورد شعرها في (مرآت الخيال ص 338) وعنـه في (دجا ص 98). (1260: ديوان جمالي دهلوى) ترجمـه في (ض ص 84) وذكر أنـه كان معاصر الجامى ولاقاه في هراة واورد بعض شعره. (1261: ديوان جمالي كاشانى أو شعره) هو ابن الحاج شاه الحلاج (ن) الكاشانى الكثير الهجاء وابنـه جمالي عكس والده. ترجمـه في (تس 6 ص 155) و (روشن ص 153). واورد شعره. (1262: ديوان جمالي كاشانى أو شعره) بياع الكرباس بها. ترجمـه ايضا في (تس 6 ص 157) و (روشن ص 153). (1263: ديوان جمشيد بيك ديلمى أو شعره) هو ابن شاه صدر بن شاه عناية الله الديلمى. ترجمـه سام ميرزا في (تس 3 ص 62) وذكر شعره وذكر فيه (ص 59) والده شاه صدر الذي كان وزير امراء الترك وتوفى (955) وذكر المير كريم اخ شاه صدر، وذكر اخوته وهم اولاد شاه صدر: شاه قاضى، عناية الله، بهرام بيك، وذكر اشعار جميعهم. والظاهر أنـه غير جمشيد المعمائى الذى ذكر في (نر 15 ص 522). و (لط 3 ص 69). (1264: ديوان جمشيد معمائى أو شعره) شاب كاتب شاعر ماهر في المعما كما قال في (لط 3 ص 69) وأورد معماه في (نر 15 ص 522). (1265: ديوان جمشيد منجم أو شعره) كان هرويا شابا شاعرا ماهرا في علم النجوم. اورد شعره في (مجتس 5 ص 149). (1266: ديوان جميل كالپى أو شعره) هو ابن الشيخ جلال الدين من شعراء العهد الاكبر شاهى بالهند. اورد بعض شعره في مرآت الخيال (ص 257) و (گلشن ص 106). (1267: ديوان جميلة الاصفهانية أو شعرها) سافرت إلى الهند ورجعت إلى وطنـها. اورد شعرها في (گلشن ص 107). (1268: ديوان جناب اصفهاني أو شعره) وهو المير أبو طالب ابن المير نصير الشاعر الخطاط بالشكسته وكان " سر خطنويس " أي رئيس الخطاطين للشاه سلطان حسين ومات (1135) اورد شعره في (گلشن ص 108) وعنـه في القاموس التركي ثم الريحانة. (1269: ديوان جناب اصفهاني أو شعره) وهو الميرزا فتح الله الخوزانى من قرى اصفهان كان من أحفاد الامير نجم الثاني الذى حارب ما وراء النـهر بامر الشاه اسماعيل وقتل بها. وقد ترجم جناب، معاصره لطفعلى في (تش ص 371) (1) ثم صديق حسنخان في (1) وفى نسخة آتشكده جاء " حباب " بالمـهملة غلطا، وتاريخ قتله ايضا غلط. (گلشن ص 107) وهدايت في (مع 2: 92) وعنـها في القاموس التركي ثم في الريحانة قالوا سافر جناب إلى الهند في شبابه ورجع فنصبه الشاهزاده طهماسب الثاني الصفوى (1144 1135) كلانترا لاصفهان. ثم بعثه نادرشاه مامورا لخراسان. ثم أن نادرشاه امر بـه فقتل مع الميرزا رحيم الاشتهاردى والميرزا كاظم الاصفهانى كلهم في (1148) في صحراء المملحة بين رى وكاشان. (ديوان جناب ساوجى) ياتي بتخلصه " شـهاب ساوجى ". (ديوان جناب گرگانى) وهو الميرزا محمد حسين المتخلص بربانى يأتي في الراء. (1270: ديوان جناب نيشابورى أو شعره) اورد شعره في (تش ص 134) و (روشن ص 156). (1271: ديوان جنتي اصفهاني) واسمـه المير زين الدين الجزى من اعمال اصفهان لم يكن سيدا ولكن حفيده ادعى السيادة. وديوانـه يقرب من عشرين الف بيت ولكن لم يرتبه. وله مثنوى " شاپور وشـهناز " اورد منـه في (نر 9 ص 314) ثم في (تش ص 174). (1272: ديوان جنتي خراساني أو شعره) اطرى شعره في (مجن 67 3 و 239). (1273: ديوان جنون كشميرى أو شعره) وهو الميرزا ارجمند بن عبدالغنى قبول الكشميري تملذ على ابيه، وكان يتخلص أولا آزاد ثم عدل عنـه إلى جنون ومات (1134)، وله اخ اكبر منـه اورد شعره في (گلشن ص 109). (1274: ديوان جنون كشميرى أو شعر) وهو الخواجه أبو الفتح خان حاكم بلدة گور گهه پور، من قبل عالم گير پادشاه. تلمذ على محمد طاهر غنى الكشميري ومحمد افضل، الله آبادى. أورد شعره. في (گلشن ص 109 و 301). (1275: ديوان جنوني اردبيلي) فارسي للشاعر الاديب جنوني نزيل اردبيل في (1107) كما يظهر من شعره. توجد ديوانـه المشتمل على الغزل والترجيع والقصايد والرباعيات في (3254 بيت) في (156 ص) منضما إلى " جنگ نامـه " (1) المنظومة (1) وقد فاتنا ذكر جنگنامـه في محله وفيه مناظرة بين الاخلاص والصدق مبدوة بالحمد لله والصلاة على النبي والوصى. وقد نظمـه احمد الكرماني حدود (980). التركية في مكتبة (سلطان القرائى) اوله: چه از خلوت بصحرا جلوه گر شد حسن بى پروا * بسر هر ذره را سوداى شور وعشق شد پيدا وآخره: جنوني محو روى دلستان خود چه ميداند * كه مجنونست مى آيد برش يا ميرود ليلى (ديوان جنوني بخارى) أورد في (نر 15 ص 512) معماه وقال له رسالة مستقلة في المعما. وسماه في (روشن ص 157) بجنونى بدخشانى وقال كان ماهرا في الصنايع البديعة وله قصايد مصنوعة. (1276: ديوان جنوني قندهارى أو شعره) قال معاصره الصادقي في (خص 8 ص 287) كان معززا عند الناس وكان يدعى العلم بالكميا، ويعرف بقالى پوش، ثم اورد شعره. (1277 ديوان جنوني هروى) من شعراء الامير غياث الدين سلطان حسين بن الامير فيروز شاه. والمعروف بذوفنون. كان هزالا هجاء. هجى الحافظ الشربتى وغيره من الشعراء. ترجمـه في (لت 7) وفى ريحانة الادب عن القاموس التركي وسفينة الشعراء وفى (مجن 1 ص 19 و 194). (1278: ديوان جنوني همداني أو شعره) الحافظ للقرآن كان معلما للاطفال. ترجمـه واورد شعره في (تس ص 144) و (روشن ص 157). (1279: ديوان جنى اصفهاني أو شعره) قال في (تس 5 ص 150) هو من نوادر الدهر نظم الشعر على لسان الطيور والوحوش وله اشياء غريبة. (1280: ديوان جنى قزويني أو شعره) كان قصابا. ترجمـه واورد شعره في (تس 5 ص 174). (1281: ديوان جنيد شيرازى) وهو معين الدين أبو القاسم جنيد الشيرازي مؤلف " شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار " من شعراء شيراز ووعاظها في النصف الثاني من القرن الثامن. طبع ديوانـه بطهران مع مقدمة لسعيد النفيى في (1320 ش) في (40 ص) نشره مكتبة احمدى بشيراز. (1282: ديوان محمد جواد البغدادي) هو ابن عبد الرضا العواد البغدادي الفاضل الشاعر الاديب المطارح مع السيد نصرالله الحائري المدرس الشـهيد. رايت نسخة منـه في الكتب التى وقفها (العطار ببغداد) فيه القصايد والمقاطيع وجملة من التواريخ إلى (1142) وجواباته للسيد نصرالله الحائري، كما ان جوابات السيد نصرالله ومديحه له مذكور في ديوانـه. وقد ترجمـه الفاضل عصام الدين العمرى الموصلي في " الروض النضر في علماء العصر " بقوله: (هذا الذى ركب جواد الادب فذلله ورقى ها مم عطارد وانتعله) ويوجد في النجف نسخة اخرى في مكتبة (السماوي). (1283: ديوان الشيخ محمد الجواد الجزائري) وهو ابن الشيخ على الجزائري صاحب حل الطلاسم المذكور في (ج 7 ص 69) موجود عنده. (1284: ديوان السيد جواد سياه پوش) وهو ابن السيد محمد الزينى ابن احمد بن زين الدين الحسنى الحسينى السجاعى البغدادي. ذكر نسبه فيما كتبه من تملكه لايضاح فضل بن شاذان في (1229) وتوفى هو (1247) ووالده السيد محمد الزينى كان معاصرا لسيدنا بحر العلوم وتوفى (1216) ورثاه ولده بقصيدة في ديوانـه هذا وتاريخه (محمد غاب عنا) رأيت نسخة منـه في كربلا عند السيد عيسى البزاز السندي ومر له " دوحة الانوار في الرائق من الاشعار ". (1285: ديوان السيد جواد اللاريجانى أو شعره) كان من اصدقاء الشيخ هلال الدين اسماعيل الخويى نزيل النجف. سافر إلى خراسان ورجع في (1311) توجد شعره في مجموعة بخطه عند الشيخ محمد على اليعقوبي الخطيب في النجف. (ديوان الشيخ جواد المحولاتى) يأتي بعنوان ديوان المحولاتى. (1286: ديوان الشيخ جواد الهرملى أو شعره) وهو ابن الشيخ موسى بن الشيخ حسين محفوظ العاملي الهرملى المعاصر المولود (1281) والمتوفى بهرمل (1358) له ارجوزة في النحو في ثلثماية بيت عند حفيده الحسين بن على بن جواد محفوظ صاحب الدواوين المذكورة بعناوينـها الخاصة. (ديوان السيد جواد الهندي) الحائري الخطيب بكربلا. تشتمل على قصايد منـها في رثاء المولى ابى الحسن المازندرانى المتوفى (1306). (ديوان جواهر رقم) ياتي بتخلصه " سيد " (ديوان جواهر الاسرار) مر بعنوان خزائن الاشعار لعباس الجوهرى المتخلص بذاكر ويأتى ديوان ذاكر. (1287: ديوان الجواهري) للشيخ محمد مـهدى بن الشيخ عبد الحسين بن الشيخ عبد على بن صاحب الجواهر، الشاعر الشعبى المعاصر. طبع بمطبعة الغرى في النجف. وله حلية الادب المطبوع ببغداد كما مر في (ج 7 ص 62). (ديوان الجويبارى أو شعره) أبو اسحاق محمد ابراهيم (كذا) ابن محمد البخاري المتخلص بجوبيارى من علماء الدورة السامانية وكان ينظم الشعر ايضا. كذا في لغتنامـه (الالف ص 370) اقول ولعله أبو اسحاق المروزى الفقيه المتوفى (370) أو أبو اسحاق الكسائي الشاعر المولود (341). (ديوان جودت دهلوى أو شعره) واسمـه الميرزا ايوب بيگ. مات (1125) كما في (تغ ص 39). (1288: ديوان جودى تبريزى) في المراثى بالتركية. للشاعر الراثي للحسين (ع) ملا ستار التبريزي المتخلص بجودى. حكاه في (دجا ص 100) عن حديقة الشعراء تأليف على شاه المتخلص باسرار والمولود (1265) المذكور ديوانـه. (ديوان جودى تبريزى) مر بعنوان الدر المنثور في (8: 75) وهو فارسي مطبوع. (1289: ديوان جودى خراساني) مقتل فارسي منظوم للاديب الشاعر الخراساني عبد الجواد المتخلص بجودى المتوفى (1302) طبع بايران مكررا ولثالث مرة بطهران في (160 ص) في (1310) وطبع في موضوع مراثي الحسين والايمة (ع): " حيدربيك " 24 ص. معراج نامـه 32 ص. دوازده بند محتشم 16 ص. فضايل پيغمبر 16 ص. بازار شام 16 ص. تعزيه ء سجاد 32 ص. تعزيه ء رقيه خاتون 32 ص. تعزيه ء فاطمـه زهراء 32 ص. شـهادت مسلم 32 ص. شـهادت على اكبر 32 ص. وفات پيغمبر 32 ص. شـهادت قمر بنى هاشم 32 ص. شـهادت حر 32 ص. حسن وحسين 32 ص. وغيرها كما في فهرس " خاور ". (1290: ديوان جوزا نطنزى) لابي تراب بن الحسن الحسينى من اهل قرية چشمـه بنطنز بكاشان. توجد نسخة منـه بمكتبة (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 250) وتشتمل النسخة على (3500 بيت) قصايد وغزليات وترجيعات ورباعيات ومثنوى ويظهر منـه ان له اشعارا غيرها ولكن شعره سخيف. والنسخة كتبت في (12887) ولعله بخط الناظم الذى كان الديوان بيده في هذه السنة. وتوجد بمكتبة (الملك) ديوان حكيم جوزا تحت رقم (177). (ديوان جوزيانى) يأتي بعنوان رستم جوزيانى. (ديوان جوشقانى) له وامق وعذراء في مكتبة (الملك). ويأتى بعنوان " ديوان فرقتي كاشانى). (1291: ديوان جولان سنامى أو شعره) واسمـه المير سيد على السنامى من اعمال سرهند. تلمذ في شاه جهان آباد. أورد شعره في (گلشن ص 109). (ديوان جوهرى بخارى) يأتي بعنوان جوهرى زرگر. (1292: ديوان جوهرى البغدادي أو شعره) وهو السيد حسنى البغدادي، ترجمـه واورد شعره في " گلشن شعراء " لعهدي بغدادي المتوفى (1002) وشعره في المأسي والبكاء. كذا في " العراق بين الاحتلالين ج 4 ص 136 و 150 ". (1293: ديوان جوهرى تبريزى أو شعره) وهو الميرزا مقيم بن الميرزا على زرگر (الصياغ) من شعراء تبارزة عباس آباد باصفهان في القرن الحادي عشر وبعد فوت والده لم يصبر على صنعته (الصياغة) واشتغل بالتجارة وسافر عدة مرات إلى الهند، ولطلاقة لسانـه وطراوة شعره تقرب عند امرائها ورجع ومات باصفهان. ترجمـه معاصره في (نر 5 ص 136) واورد مديحه لحسن خان حاكم هرات وذمـه لفرس كان للشاعر نفسه. وكذا في (تش ص 28) و (گلشن ص 110) و (دجا ص 100) عن تذكرة خوشگو. وقد خلط في " ريحانة الادب " بينـه وبين جوهرى زرگر البخاري. من شعراء القرن السادس. (1294: ديوان الجوهرى الجرجاني أو شعره) وهو الاديب الماهر المشـهور، أبو الحسن على بن احمد الجرجاني صاحب القصايد الكثيرة الفاخرة في مناقب اهل البيت ومصائب شـهدائهم. ترجمـه كذلك في الروضات (ص 111) نقلا عن الرياض. وقال سنگلاخ في امتحان الفضلاء (ج 1 ص 292) انـه را ديوان قصايد الحكيم جوهرى بخط ابراهيم بن المير عماد الخطاط. (ديوان جوهرى حسيني) راجع ديوان ذاكر. (1295: ديوان جوهرى زرگر) البخارائى الاصل سكن مدة باصفهان وكان مثريا يعطى الشعراء تلمذ على الاديب صابر المتوفى (546) وكان معاصرا لاثير الدين الاخسيتكى وله قصايد في مدح مغيث الدين سليمان شاه بن محمد بن ملكشاه. وله نظم قصة " احمد ومـهستى " وقيل انـه للنظامي لا الجوهرى. اورد شعره في (لت 2) و (تش ص 319) وقد خلط في ريحانة الادب بينـه وبين جوهرى الميرزا مقيم التبريزي. (ديوان جوهرى زرگر) راجع ديوان جوهرى تبريزى. (1296: ديوان جوهرى سمرقندي) الماهر في العروض. له نظم سير النبي صلى الله عليه وآله ومنـها: فلك بسكه درون مو كبش تاخته * بهر ماه نعلي بينداخته وقد مات ودفن بسمرقند، كما في (مجن 2 ص 47 و 220). (1297: ديوان الجوهرى الشامي أو شعره) وهو الاديب محمد الجوهرى. اورد شعره واطراه في (السلافة ص 395). (1298: ديوان جوهرى شاه جهان آبادى أو شعره) واسمـه محمد امين. اورد شعره في (گلشن ص 110). (1299: ديوان جوهرى عراقى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 110). (1300: ديوان جوهرى قندهارى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 110). (1301: ديوان جوهرى مكى أو شعره) وهو الشيخ احمد بن محمد على. هاجر في أوائل شبابه إلى الهند ورجع إلى مكه بعد خمسة وعشرين سنة لكنـه لم يقدر البقاء لظلم اميرها فخرج إلى " مخا " ثم إلى فارس ثم نزل الهند في (1075) ومات بها في (1079) ترجمـه واورد شعره في (السلافة ص 204 192). (1302: ديوان جوهرى هروى) وهو الميرزا محمد باقر الهروي الاصل القزويني المسكن الاصفهانى المدفن المتوفى نيف واربعين ومائتين بعد الالف باصفهان. كان ماهرا في نظم مراثي الايمة بالفارسية. وله " طوفان البكاء في مقاتل الشـهدا " وغير ذلك بالفارسية. ترجمـه كذلك في الروضات (ص 111) وهدية الاحباب للقمى. ونقل في الريحانة ان اسمـه ابراهيم بن محمد باقر وانـه مات (1252) ودفن بگورستان آب بخشان من توابع بيدآباد باصفهان وكتبت على حجر قبره: همچو ابراهيم مردى كز عرض درون روزگار * شد مجرد گوهر ذاتش كه آمد جوهرى اصل دانش شاخ حكمت باد فضل ومعرفت * بحر ذوق وكوه عشق وطبع ابر انورى عنصري عنصر نظامي نظم وفردوسى مقام * حافظى مشرب ظهيري طبع وچاكر انورى (1303: ديوان جويا تبريزى) واسمـه ميرزا داراب بيك واخواه كامران " گويا " وفتح على " تسكين " اصلهم من تبريز وولدوا في كشمير. كان جويا معاصرا لسالك القزويني وطالب كليم. قال آزاد البلگرامى ان اكثر شعراء الهند في اوايل القرن الثاني عشر كانوا من تلاميذ جويا ومنـهم عبدالعلى " طالع " وعبد العزيز " قبول " و " ساطع ". وديوان جويا يشتمل على الغزل والقصايد والرباعيات والمقطعات وعدة مثنويات باسماء " حاتمية " و " حسن معنى " في وصف كشمير. وله ايضا مقدمة على ديوان صائب ومقدمة على مرقعات الميرزا هداية الله وله ايضا عدة مرقعات و " خطبه ء نوروزيه " ومات (1118 = سخن پرور) اورد ترجمته في (دجا ص 101) عن تذكرة يوسف علي خان وفى ريحانة الادب عن قاموس الاعلام التركية و (گلشن ص 110) و (تغ ص 39). (1304: ديوان جويا سرهندى أو شعره) واسمـه الشيخ محمد فاضل الهندي. اورد شعره في (گلشن ص 110). (1305: ديوان جهان قاجار) للشاهزاده زبيدة بنت السلطان فتحعلى شاه وزوجة نصرة الملك على خان بن رستم خان قره گوزلو، ووالدة حسين خان حسام الملك. اورد شعرها نقلا عن ديوانـها في الكنى والالقاب للقمى وخيرات حسان وعنـهما في الريحانة. (1306: ديوان جهانبخش جمـهرى) طبع له " كليله ودمنـه ء منظوم " بطهران في (1323 ش) في (389 ص) (1307: ديوان ديوان جيحون يزدى) واسمـه محمد ولقبه تاج الشعراء اليزدى. المتوفى 1318 طبع ديوانـه بمبئى في (1316) واكثر قصايده في المدايح والمراثي. وله نمكدان ويوجد بعض اشعاره الغير المطبوعة عند ولده عبد اللطيف كما ترجمـه في (تش يز ص 382) وكذا في الكنى والالقاب وعنـه في الريحانة واخوه سيحون طبيب ماهر بيزد. (1308: ديوان جيشي هندي أو شعره) وهو الميرزا عبد الرحيم تلميذ ملا خيالي ومعاصر محمد على " ماهر ". اورد شعره في (سرخوش ص 29) و (گلشن 112). (1309: ديوان جيشي أو شعره) وهو من تراكمة آذربايجان رباه السلطان يعقوب آق قوينلو وصار ملك الشعراء للشاه اسماعيل. كذا في (روشن ص 159) وتذكرة يوسف علي خان وعنـهما في (دجا ص 102) واحتمل اتحاده مع حبيبي. (1310: ديوان جيوهندى) واسمـه آصف خان من امراء جهانگير پادشاه بالهند. ترجمـه في (سرخوش ص 29) وقال له ديوان ومثنوى خسرو وشيرين. " چ " (1311: ديوان چاكر افشار أو شعره) واسمـه حسين قلى حفيد ذو الفقار خان حاكم خمسه كان من شعراء محمد ميرزا ولى العهد وشعره تركي وفارسي. اورد الفارسى منـه في (دجا ص 103) عن نگارستان دارا. (312: ديوان چاكر بروجردى أو شعره) واسمـه الميرزا نصرالله التاجر. اورد له بهار الاصفهانى عدة قصايد في " المدايح المعتمدية ". (313: ديوان چاكر شاملو أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 160) وقال اسمـه على مردان خان. (314: ديوان چاكر كاشانى أو شعره) واسمـه السيد محمد هادى ابن عم شيخ الاسلام بكاشان ونديم يحيى ميرزا برشت. وقد تصدر الموقوفات مدة باصفهان. اورد له بهار الاصفهانى عدة قصايد في " المدايح ". (1315: ديوان چاكر مازندراني أو شعره) وهو محمد قاسم خان بن ميرزا حسن المازندرانى المعروف بغازى من شعراء عهد محمد شاه بمازندران. ومات هناك في (1271). اورد شعره في (مع 2 ص 367) بعنوان غازى وهو ابن اخت " شحنـه " واورد له بهار الاصفهانى عدة قصايد في " المدايح " بعنوان چاكر. (ديوان چاكر مازندراني) وهو رضا قلى خان " هدايت " فانـه قال في " مع 2 ص 581) انـه كان يتخلص اولا چاكر وديوانـه بمازندران بهذا التخلص، ولكنـه بدله بهدايت وغير تخلص غزلياته القديمة. (316: ديوان چاكرى تبريزى) حكى في (دجا ص 220) عن سياحتنامـه لاوليا چلبى العثماني انـه كانت عدة الشعراء الفصحاء الذين لهم دواوين مدونـه في تبريز عام (1050) ثمانية وسبعين شاعرا ومنـهم چاكرى. (ديوان چپ نويس) أوچپ دست. ياتي بعنوان حسن چپ دست ومجنون چپ نويس. (ديوان چرگر) راجع " ديوان فراقي ". كما في (دجا ص 103) نقلا عن تحفه ء سامى وهو الصحيح لا كما في تحفه ء سامى (ص 84): چركين. (1317: ديوان چشتى اجميرى) وهو الخواجه معين الدين من اكابر الصوفية ومعاصر شمس الدين الغورى وقبره باجمير بالهند كما في (تش ص 349) وقد طبع ديوانـه بنولكشور كما في فهرس مطبوعاتها. (1318: ديوان چشتى دهلوى) واسمـه الشيخ حسن. كان مريدا للشيخ سليم الچشتى الفتح پورى ومعاصر مؤلف طبقات اكبرى كما ذكره في (ج 2 ص 509) منـها وسماه في (روشن ص 160) حسين بدل حسن. وله مثنوى " دل وجان " (ديوان چكنى) راجع " وارسته ". (ديوان چلبى تبريزى) ياتي بتخلصه " عنوان تبريزى " (1319: ديوان چلبى تبريزى أو شعره) واسمـه محمد حسين خان الماهر في النظم والنثر ومجلسه مجمع اهل الادب بعباس آباد اصفهان. وهو من بيت التبارزة القاطنين بها. اورد شعره في (نر 5 ص 118). (1320: ديوان چلبى تبريزى أو شعره) وهو محمد قاسم اخو محمد حسين المذكور. سافر في عهد عالمگير إلى الهند ومات بها. اورد شعره في (نر 119 5). ح (1321: ديوان الحائري أو شعره) الشيخ عبد الله المازندرانى ابن الشيخ زين العابدين. كان من مشايخ الصوفية. وشعره عرفاني. اورد بعضها مرتضى المدرسي الچهاردهى في تذكرته. نقلا عن الطرئق 3: 254. (ديوان حاتم اردوبادى أو شعره) وياتى بتخلصه " صافى اردوبادى ". (1322: ديوان حاتم دهلوى أو شعره) واسمـه ظهور الدين محمد بن فتح الدين الناظم بالفارسية والاردوية كان يتخلص رمزي فبدله بحاتم ومات (1297) عن تسعين سنة. اورد شعره في (روشن ص 161). (1323: ديوان حاتم العربي) من بنى سعيد الشاعر بالعربية والفارسية فهو ذولسانين. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 177). (1324: ديوان حاتم الكاشى) ترجمـه معاصره الصادقي الكتابدار المولود (940) واطراه واورد بعض شعره واورد احواله في " خلاصة الاشعار " وقد ذمـه معاصره حسرتى كاشى وقال في (تش ص 242) ان اسمـه هدايت الله وكان يتخلص اولا (هدايت) ثم بدله بحاتم وقد رايت ديوانـه. وكذا ذكره براون في (4: 88) وقال في (تغ ص 39) انـه توفى (997). (1325: ديوان حاتم همداني أو شعره) وهو حاتم بيك بن احمد بيك الهمداني العطار. ترجمـه معاصره في (نر 9 ص 324) واورد بعض شعره وعنـه في (گلشن 112) (وتغ 39). (1326: ديوان حاجب) واسمـه حيدر على. طبع ديوانـه بطهران في (98 ص). (1327: ديوان حاجب اصفهاني أو شعره) واسمـه آقا جواد. ذهب إلى الهند وتقرب عند سعادت علي خان حاكم اود كما في (گلشن ص 112) و (روشن 157). (1328: ديوان حاجب شيرازى) للميرزا عبد الرحيم مطبوع في ثلاثة اجزاء صغار الاول في (32 ص) في (1308 ش). (1329: ديوان حاجب طهراني) الميرزا غلام حسين الطهراني المتوفى حدود (1332) والمدفون ببهجت آباد طهران. ذكر غزلا من ديوانـه في جنگ " الظليلة ج 2 " اوله اين فراخاى جهان تنگ هست بر ما چون قفس * كى پرد سيمرغ آنجائيكه مى پرد مگس (1330: ديوان حاجت شيرازى) واسمـه آقا يادگار. كان عطارا بشيراز لم يتزوج إلى السبعين سنة من عمره، وسافر إلى الحج كذا في (تش ص 371) المؤلف في أواخر الماية الثانية عشرة واورد في تحفة العالم (ص 158) مديحه لدرويش مجيد الطالقاني الشاعر الخطاط المتوفى (1185) وقال في (مع 2: 93) انـه توفى (1185). (1331: ديوان حاجى) للحاج المولى محمد حسين المتخلص بحاجى مطبوع. (1332: ديوان حاجى ابرقوهى) من شعراء القرن العاشر. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 6 ص 187) المؤلفه (957) وقال كان من اولاد اتابكية لرستان. وكان مدة رئيس مضيف البلاط ثم صار يوزباشيا. ولو لم ينظم الشعر لكان احسن. قال ابن يوسف في فهرس مكتبة (المجلس ج 3 ص 254 251) انـه سافر إلى الهند ونظم " ناظر ومنظور " وجمع ديوانـه بنفسه واهداه إلى مصطفى خان من امراء الهنود ويظهر من ديوانـه انـه عمر اكثر من ستين سنة وكان حيا إلى (972). ومدح محمد قلى قطب شاه بدكن وحينئذ ذاك كان عمره ثلاثين سنة. وله قصيدة ذكر فيه احوال نفسه وما جرى عليه في عمره (1). وديوانـه يشتمل على القصايد في مدح الايمة الاثنى عشر والشاه (1) منـها: من بى سروپا كه گشتم زخاصان * پدر كرد ومادر بود از لرستان فلك درون ابر قوه افكند ما را * كه باشد گل ابيض باغ رضوان بدامان مادر چو يكساله گشتم * پدر زين جهان شد بدانجاى پاكان بشش سالگى دل بكارى نـهادم * كزو بگذرانم معاش خود آسان سه سال از پى گله رفتم بصحرا * شدم از براى سگ نفس چوپان سه سال دگر گردان دويدم * بنوعي كه آسوده گشتندان البقية في الصفحة الاتية طهماسب وملوك الهند، 2 - ناظر ومنظور 3 - غزلياته 4 - رباعياته وكلها في (2500 بيت) والنسخة موجودة بمكتبة (المجلس) تحت رقم (964). (1333: ديوان حاجى اردبيلي أو شعره) اورد شعره في (گلشن - ص 133). (ديوان حاجى بغدادي) راجع ديوان " روشنى بغدادي ". (1334: ديوان حاجى بيگ قزويني أو شعره) الحافظ كما في (تش ص 223) و (خص 8 - 295) وقال في (روشن - ص 162) انـه من شعراء الشاه عباس واورد اشعره. (ديوان حاجى روشنى) راجع ديوان " روشنى بغدادي ". (ديوان حاجى سبزوارى) اورد شعره في (گلشن - ص 114) والظاهر انـه أراد " اسرار سبزوارى ". (ديوان حاجى سمرقندي) اورد شعره في (گلشن - ص 113) ولم اعرفه. (3335: ديوان حاجى طبسى أو شعره) سافر إلى الهند ومات بفراه. اورد شعره في (گلشن - ص 114). (1336: ديوان حاجى طهراني أو شعره) اورد شعره في (گلشن - ص 113 - 114) وفى (تغ - ص 39) سماه الحاج محمد. (هامش البقية من الصفحة السابقة:) سه سال دگر بنده خربنده بودم * بكف چوب ودايم بدنبال خويشان سه سال دگر هيزم عالمى را * زكوه فلك ساكشيدم بميدان سه سال دگر تخم ذرت فشاندم * چو آن عاشقي كوبود اشك پاشان سه سال دگر كار گل پيشـه كردم * رساندم بسى طاق ايوان بكيوان سه سال دگر كرده ام ره رويها * كه خورشيد گرديده درون كرد پنـهان سه سال دگر سود وسودا نمودم * كه هرگز نكردم درون آن كار نقصان بهنگام سى سالگى خواجه گشتم * مرا چون فلك كرد تاجر بدوران پى سود وسوداى خود ميدويدم * گهى سوى شيراز وگه سوى كرمان وقال في قصيدة يمدح فيه محمد قلى قطب شاه امير دكن: شـها درون دكن بنده سى سال گشتم * زحكم قضا وبامر آلهى وقال في مثنويه " ناظر ومنظور ": مادر طبع من اين طفل خيال * زاد درون نـهصد وهفتاد ودوسال چون فلك قرعه پى نامش زد * نام اين " ناظر ومنظور " آمد بيت افسانـه ء عشقم ز قلم * صدوپنجاه وشش آمد برقم (1337: ديوان حاجى عرب أو شعره) من طلاب العلم بشيراز. ذهب إلى اصفهان عند لطفعلى بيك ثم سافر إلى الهند ومات هناك. اورد شعره في (نر 203 6). (1338: ديوان حاجى قزويني أو شعره) توطن بكاشان. اورد شعره في (گلشن ص 113) ولعله حاجى بيگ المذكور. (1339: ديوان حاجى گيلانى أو شعره) وهو الحاج محمد، اصله من كوچ اصفهان من اعمال گيلان وجاء (تش ص 162) وقال في (نر 9 ص 345) اصله من كرج من اعمال گيلان وجاء إلى اصفهان وتلمذ على المولى محمد باقر الخراساني والمولى حسن الگيلانى، ثم أورد شعره. وقال في (روشن ص 162) انـه كان معاصرا للشيخ على الحزين. (ديوان حاجى لر) راجع ديوان حاجى ابرقوهى. (1340: ديوان حاجى هندي أو شعره) واسمـه شاه عبد الهادى. ذهب إلى الحج ورجع وسكن مدارس ومات بها في أواخر الماية الثانية عشرة. اورد شعره في (گلشن ص 133). (1341: ديوان حاذق گيلانى) وهو الحكيم كمال الدين بن الحكيم همام بن المولى عبد الرزاق هو ابن اخ الحكيم ابى الفتح الگيلانى ويعد من شعراء شاه جهان. كتب ديوانـه مزينا في مجلد مرصع، كلما ادخله في مجلس يقوم عظماء المجلس احتراما له ومات (1067). ذكر في (نر 3 ص 61) و (تغ ص 40) وفهرس ريو للمتحف البريطاني (ص 325) و (سرخوش ص 30). (1342: ديوان حاذق لكهنوى) وهو محمد اسحاق بن على حسين الماهر في الطب له ديوان في مدايح النبي صلى الله عليه وآله ولقب بحسان الهند وتلمذ على محمد احسن البلگرامى اورد شعره في (گلشن ص 133). (ديوان حارث بن سعيد) مر بعنوان " ديوان ابى فراس ". (1343: ديوان الحارثى المروى) علاء الدين شيخ الاسلام بمرو وبلخ اكثر شعره عربي في مدايح المعصومين وخصوصا الرضا (ع). ترجمـه العوفى في (اللباب ج 1 ص 209) وهدايت في (ض ص 313) واورد بعض رباعياته الفارسية وكذا في (تغ ص 40) عن العوفى. وكذا في (روشن ص 163). (ديوان الحاروفى) راجع ديوان الحومانى. (1344: ديوان حاسبى أو شعره) واسمـه شمس الدين الحاسبى. اقتبس من شعره مجدالدين همگر في ديوانـه. واورد له قصيدة في مجلة ارمغان (العدد 10 السنة 15) وكمله النفيسى في رسالته " مجدالدين همگر ص 70 ". (1345: ديوان حاصل مشـهدى أو شعره) واسمـه الشاه باقر من خدام الحضرة الرضوية بخراسان. سافر إلى الهند وتقرب عند جهانگير پادشاه. ومات في الف وماية وبضع وثلاثين. اورد شعره في (گلشن ص 115) وقال في (تغ ص 40) مات (1140) (1346: ديوان حاصلي تبريزى أو شعره) وهو القزاز المعاصر لسام ميرزا. اورد شعره في (تس 5 ص 142). (1347: ديوان حاضرى خراساني أو شعره) كان من نقباء مشـهد واسمـه أبو المكارم. ترجمـه معاصره في (تس 1 ص 46). وكان عمره في (957) عشرين سنة. وكذا في (روشن ص 163). (1348: ديوان حاضرى سمناني أو شعره) كان تاجرا. ترجمـه معاصره في (تس 5 ص 147). (ديوان حافظ اصفهاني) مر بعنوان " ديوان تجلى ". (1349: ديوان حافظ اصفهاني) وهو أبو الحسن طاهر بن عرب (اوعربشاه) بن ابراهيم تلميذ محمد بن محمد الجزرى (المتوفى 833) ذكرناه في (ج 3 ص 368 وج 8 ص 68) ذكر. له قصيدتان فارسيتان في كشف الظنون كلاهما في التجويد وقال مات (786) والظاهر انـه تصحيف (886). (1350: ديوان حافظ اوبهى) وهو الشاعر الخطاط المثرى، على الخراساني أورد شعره معاصره في (مجتس 3 ص 144) وقال في روضة الصفا (ج 7) انـه كان حيا في (929) فما ذكر في (ج 3 ص 410) من تاريخ وفاته غلط (1) ص 457 الهامش (ديوان حافظ بخارى) يأتي بعنوان " ديوان سعد بخارى ". (1) والمصراع الذى ذكر هناك (بسال هشتصد وسى وچهار درون شوال) انما هو في تاريخ وفات الحافظ أبرو اوردها عبد الرزاق السمرقندى في مطلع السعدين. راجع مقدمة الطبع لتاريخ حافظ ابرو للدكتور مـهدى بيانى ع. م. (1351: ديوان حافظ پناهى) الملقب بكمان أبرو الخراساني معاصر مير على شير (المتوفى 906) عده في (مجتس 147 4) من الشعراء الفضلاء وقال جمع ديوانـه بنفسه. (ديوان حافظ تبريزى) مر بعنوان ديوان چرگر ويأتى " ديوان خرامى ". (ديوان حافظ تبريزى) ياتي بعنوان " ديوان حافظ مجلسي ". (1352: ديوان حافظ تبريزى) وهو محمد حسين التبريزي الاصل نزيل اصفهان، كان قارى روضة الشـهداء اولا ثم ترقى امره باتصاله بالميرزا حبيب الله الصدر الذى توفى حدود (1060) لان ولده الميرزا على رضا نصب لشيخوخة الاسلام في مرض موت والده الصدر في (1060) ذكره في (نر 9 ص 389). (ديوان حافظ تبريزى) ياتي بعنوان حافظ صدر. (ديوان حافظ تبريزى) راجع " ديوان سعد بخارى ". (ديوان حافظ تربتي) راجع " حافظ خراساني " و " حافظ شربتي ". (1353: ديوان حافظ جامى أو شعره) واسمـه على الصوفى الكبير القارى استاد قراء عصره ومرشد مير على شير (م 906) ودرويش منصور السبزواري. اورد شعره في (مجن 2 ص 33 و 34 و 206 و 207) وقال نقل الجامى في النفحات (1) عن كتابه " شرح قصيدة طلسم " للعطار التى اولها: أي روى دركشيده ببازار آمده * خلقي بدين طلسم گرفتار آمده ودفن بمقبرة الشيخ بهاء الدين عمر. وراجع رجال حبيب السير ص 133. والظاهر انـه مقدم على الحافظ على البيرجندي القارى والد سروري البيرجندي الشاعر. (ديوان حافظ جلال) راجع " حافظ سعد " و " حافظ هروى ". (1354: ديوان حافظ حلوائى أو شعره) من شعراء شاهرخ شاه التيمورى. اورد غزله في (لت 7) و (روشن ص 163). (1355: ديوان حافظ خراساني أو شعره) كان من تربت خراسان واسمـه الحافظ بابا جان. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 82 4) وأورد شعره. (1) نقل الجامى في النفحات ص 541 في احوال العطار عن هذا الكتاب بدون ان يذكر اسم مؤلفه فقل وشرح هذا القصيدة بعض الاهالي.. (ديوان حافظ سعد بخارى) ياتي بعنوان " ديوان سعد بخارى ". (1356: ديوان حافظ شيرازى) وهو الخواجه شمس الدين محمد المدعو بحافظ الشيرازي وذلك لكونـه حافظا للقرآن كما صرح بـه نفسه في بعض اشعاره وهو قوله: نديدم خوشتر از شعر تو حافظ * بقرآنيكه اندر سينـه دارى ويقال لديوانـه لسان الغيب لخلوه عن التكلف كما ذكره الجامى أو لاخبار تفاؤلاته عن الغيب كما في خزانـه ء عامره ص 180، ويقال له قرآن فارسي لموافقة اكثر مضامين اشعاره للقرآن كما ذكر في ترجمته في مجالس النفايس ص 355 وهو اشـهر الدواوين الفارسية واسم ناظمـه محمد واشـهر القابه الحافظ الشيرازي المولد. ولد بها حدود (729) وتوفى حدود (792) على خلاف في تاريخي الولادة والوفاة. وقبره في شيراز معروف بالحافظية يتبرك بـه وبزيارته، ويتفال بديوانـه حتى انـه الف الشيخ محمد بن الشيخ الهروي رسالة فارسية في مطابقة تفاؤلاته، والف المولى حسين الكفوى المتوفى بعد (980) رسالة تركية في ذكر تفاؤلاته كما ذكرهما كشف الظنون (ج 1 ص 508) وذكر ثلاثة من شروحه: شرح المولى سروري، وشرح المولى شمعى، وشرح المولى سودى، ومما الف فيما يتعلق بهذا الديوان في (1038) اللطيفة الغيبية فيما يتعلق بلسان الغيب تأليف المولى محمد الدرابى كما ياتي في حرف اللام. ثم ان الحافظ لم يرتب الديوان في حياته بل انما جمعه بعض مصاحبيه بعد وفات الحافظ وبدء بمقدمة موجودة حتى اليوم مذكوره بعين عبارتها الفارسية في من مقدمة تاريخ عصر حافظ وانتشرت النسخ من تلك النسخة المفقود اصلها مع بعض التصرفات الاجتهادية من النساخ، فيرى في بعضها زيادة أو نقصان أو تغيير بتقديم أو تاخير أو غير ذلك. وطبع قديما عن بعض تلك النسخ على ما في النسخة من التصرفات من غير عناية ودقة، ولكن الافاضل المتأخرين من المعاصرين لم يقصر وافى بذل الجهد والجد في الخدمة بهذا الديوان واحيائه وابرازه بصورته الصحيحة في عدة طبعات اعتمد وافيها على النسخ العتيقة القريبة من عصر الحافظ التى ظفروا بها في هذه الاواخر، وقدموا لكل طبع مقدمة شرحوا فيها احوال الحافظ وتواريخه وخصوصيات النسخ المأخوذ عنـها، مثل مقدمة طبعه بقلم حسين پژمان ومقدمة طبعه بقلم عبد الحسين هژير ومقدمة طبع الكروالى لعباس نـهضت (1319) واسوة هولاء في هذه الفكرة واسبقهم إلى هذه الخدمة الميرزا محمد خان بن المولى عبد الوهاب القزويني كان والده من اعضاء لجنة تأليف نامـه ء دانشوران وربى ولده احسن تربية وساعده التوفيق للسير في مكتبات الغرب فحصل منـها من الكشفيات العلمية والتاريخيه ما لم يتيسر لامثاله واقرانـه ويظهر سبقه في هذا الميدان من اول مقدمته لتاريخ عصر الحافظ في مقاله مع الدكتور قاسم غنى في (1302 ش) ثم بسط مقالته في مقدمة طبع الحافظ بنفقة وزارة الفرهنگ في ازيد من مائة صفحة وساهمـه في هذه الخدمة الفاضل السيد عبد الرحيم الخلخالي فطبعه على النسخة القريبة من عصر الحافظ المؤرخة (828) وضم إليه مقدمة في ثلاثين صفحة وفرغ من طبعه بطهران (1306 ش) ونشر الميرزا محمد خان القزويني بعض نظراته على هذه المقدمة في مجله ء (علم وهنر) المنطبعة في آلمانيا فى (1307 ش) وجمع من الافاضل المعاصرين كتبوا رسائل بعناوين خاصة مستقلة ايضا في ترجمة احوال الحافظ واثاره وما يتعلق بعصره ومصره وغير ذلك طبع منـها شرح حال لسان الغيب وداستان زندگانى حافظ بقلم حسين پژمان وبهترين اشعار ديوان حافظ بقلمـه ايضا، وحافظ شيرين سخن في 400 ص للدكتور محمد معين طبع (1319 ش) وبحث درون آثار واحوال حافظ في ثلاث مجلدات للدكتور قاسم غنى خرج مجلده الاول من الطبع بعنوان " تاريخ عصر حافظ " في 506 ص مع مقدمتين للقزويني وللمؤلف يبلغ (ص 76) وتم طبعه في (1361) مطابق (1321 ش) وكذا " دل شيداى حافظ " لمسعود فرزاد المطبوع بطهران وحافظ شناسى لمحمد على بامداد في (174 ص) وحافظ چه ميگويد للكسروى والف هو من في رده كتابا في (263 ص) وشرح حال " لسان الغيب " لسيف پور فاطمي و " درسى از ديوان حافظ " لعلى اصغر حكمت و " سخن حافظ " لسليم نيسارى ومر حافظ تشريح لهژير المقتول (1370) واقدم الطبعات التى رأيتها لهذا الديوان ما طبعه بركهاوس في لايبزيك عام (1854 م) واحسنـها طبعة سودى الشاعر التركي باستانبول (1870 م). ثم طبعة قدسي في بمبئى (1322) في (496 ص) ثم طبعة على نقى بها في (316 ص) ثم ما طبع عليها بطهران (ايضا في 316 ص) ثم طبعة عبد الرحيم الخلخالي في (1306 ش) بطهران في (356 ص) ثم في (1320 ش) بتصحيح حسين پژمان بطهران في (488 ص) ثم بتصحيح مجيد يكتائى على طبعة قدسي بمطبعة " علمي " بطهران في (490 ص) في (1309 ش) ثم تصحيح هو من في (328 ص) بطهران. وطبع خلاصة ديوان حافظ لمحمد على فروغى في (227 ص) ولكوهى كرماني مع خلاصة سعدى في (391 ص) ثم شركت طبع كتاب في (334 ص) وقد طبع فالنامـه ء حافظ بامريكا. وفال حافظ في (48 ص) لروحي وغيره ياتي في الفاء متعددا وطبع شروح الديوان بالهند خاصة لانـه في ايران لم يحتج إلى شرح، فمنـها شرح " لطيفه ء غيبية " وشرح يوسفى طبع بنولكشور، وطبع شرح بالاردوية بلاهور قبل 1342 وقد ترجم ديوان الحافظ باللغات الاوروبية اكثر من عشرين مرة. وراجع ترجمة احوال الحافظ الشيرازي في نفحات الانس ومرآت الخيال وهفت اقليم والمستر براون في (ج 3) وغيرها. (1357: ديوان حافظ صابوني أو شعره) كان من قزوين. ادركه وتلمذ عليه الصادقي افشار كتابدار الشاه عباس الاول في شبابه فترجمـه في (خص 8 ص 179) (1358: ديوان حافظ صدر أو شعره) وكان من خيابان تبريزه ترجمـه في (تس 4 ص 82) وقال كان حافظا للقرآن واورد غزله. (1359: ديوان الحافظ على الغورى) هو ابن المولى نور الخطاط الهروي عده سام ميرزا في (تس 4 ص 69) من الافاضل الناظمين للشعر قليلا وقد تتبع مكررا القصيدة المصنوعة للخواجه سلمان. (ديوان حافظ على) الخطاط الشاعر عده في ج 7 روضة الصفا من الشعراء الموجودين في (929) راجع حافظ اوبهى. (ديوان حافظ على جامى) راجع " ديوان حافظ جامى ". (ديوان حافظ قزويني أو شعره) راجع حاجى بيگ قزويني. (ديوان حافظ قزويني) راجع " ديوان حافظ صابوني ". (ديوان حافظ كاشانى) راجع " عندليب كاشانى ". (ديوان حافظ كمان ابرو) مر بعنوان ديوان حافظ پناهى. (1360: ديوان حافظ لاهوري أو شعره) وهو السيد على اكبر ابن اخت حيران اكرام الدين. كان ينتسب إلى جعفر الكذاب وكان من احفاد جلال الدين بخارى. اورد شعره في (گلشن ص 116 115). (1361: ديوان حافظ مجلسي أو شعره) من حفاظ القرآن بمحله ء خيابان بتبريز كما صرح بـه سام ميرزا في (تس 4 ص 83) وعنـه في (دجا ص 110) وكان يذكر له نيف وعشرين صناعة منـها القانون و " الشترغو " ثم اورد مطلع غزله. (1362: ديوان حافظ مير أو شعره) عده في (مجتس 3 ص 144) من شعراء قرية سينان كان حيا حين ترجمة الهروي في (928). (1363: ديوان حافظ نوري أو شعره) هو المولى ولى بن المولى نور الدين محمد النوري الشاعر الذى كان حيا في (929) كما في (روضة الصفا ج 7). (1364: ديوان حافظ هروى أو شعره) وهو جلال الدين محمود، شيخ خانقاه الاخلاصية بهراة وخطيبها وامام الجماعة بها اورد شعره في (قزمج 4 ص 275) ولكن في (لط 4 ص 98) بعنوان جمال الدين. (1365: ديوان حافظ هروى أو شعره) واسمـه احمد. اورد شعره في (مجتس 6 ص 152). (ديوان حافظ همداني) راجع ديوان جنوني. (1366: ديوان حافظ يارى أو شعره) القارى والحافظ للقرآن. اورد شعره في (مجن 2 ص 39 و 212) وقال كان مصاحبا للميرعلى شير وتوفى بالمدرسة الاخلاصية ودفن بكوچه ء صفا بهراة. وهو غير الحافظ يارمحمد بن خداداد القارى السمرقندى مؤلف " القواعد القرآن " في قرائة عاصم للسلطان عبد الله قطب شاه. (ديوان حافظى) راجع التحفة الطهماسبية في (ج 3 ص 450). (1367: ديوان حافظى كرماني أو شعره) كان حكاكا بكرمان ونزل هرات. اورد الهروي شعره في (مجتس 6 ص 153) المؤلف (928) وقال في (گلشن ص 116) انـه عمر تسعين عاما وكان يعظ الناس في عهد الشاه عباس (كذا). (1368: ديوان حاكم لاهوري أو شعره) وهو الحكيم بيك خان بن شادمان خان المعاصر لغلام على آزاد البلگرامى. ترجمـه في (خزانـه ء عامرة ص 200) المؤلفة (عام 1176) وذكر كثيرا من شعره. وذكر تذكرته الذى سماه اولا " تحفة المجالس " فغيره آذر وسماه " مردم ديده " وقال في (تغ ص 41) انـه مات بلاهور في (1182). (1369: ديوان حاكمى خوافى أو شعرها) قال في (روشن ص 163) انـها كانت اخت حاكم خواف ومن مثريات زمانـها وحكمت مدة بعد اخيها. (1370: ديوان حالت هندي أو شعره) وهو المير مرتضى. اورد شعره في (روشن ص 163). (1371: ديوان حالتى تبريزى) قال في (روشن ص 164) ان ديوانـه في الف بيت ومات سنة الالف. (1372: ديوان حالتى تركمان) للشاعر قاسم بيك تركمان المتخلص بحالتي. تربى بطهران، وفى عهد طهماسب الصفوى توطن قزوين واسقط من اسمـه (بيگ) واضاف إليه (ملا) فصار ملا قاسم حالتى وكان يدرس بمقبرة شاهزاده حسين. ذكره في (خص 7 ص 109) و (تش ص 11) واضاف ان له ديوانا يحتوى على الغزل والرباعيات. وهو في ستة آلاف بيت كما في تذكره ء حسيني أو عشرة آلاف كما في گلشن و (دجا ص 111) ولعله الموجود نسخته في مكتبة عاشر افندي باستانبول كما في فهرسها. وتوجد شعره بخطه في گنجينـه ء گرانماية عند (فخر الدين) وقال في (تغ ص 41) انـه مات عام (1000). (1373: ديوان حالتى گيلانى أو شعره) وهو الشاعر الخطاط المتخلص بحالتي من سادات لاهيجان بگيلان. ذكره في قاموس الاعلام التركي وذكر شعره، وكذا في (گلشن ص 117) و (روشن ص 164). (1374: ديوان حالتى هندي أو شعره) واسمـه يادگار خان من طوائف جغتائى من عساكر اكبر شاه أورد شعره في طبقات اكبرى (ج 2 ص 492) وقال في (ص 515) انـه قتله ولده المتخلص " بقائي " ولكن في (روشن ص 165) سماه حالى گجراتى. (1375: ديوان حالى اردبيلي أو شعره) وهو الميرزا محسن الخطاط المعروف بعماد الفقراء مترجم الغرر المذكور في (ج 4 ص 121). (1376: ديوان حالى اصفهاني) وهو السيد عبد الله بن السيد يحيى من سدنة حائر الحسين بكربلا. سكن عباس آباد اصفهان. اورد شعره معاصره في (نر 9 ص 343) وقال في (گلشن ص 116) انـه مدنى الاصل، وكان خطاطا بالنسخ الجيد وقال في (تغ ص 41) ان ديوانـه في عشرين الف بيت غزليات وقصايد. تتبع فيها صائب. (1377: ديوان حالى اصفهاني أو شعره) وهو باباشاه الشاعر الخطاط في النصف الاخير من القرن العاشر. تلمذ على مير على الهروي الخطاط ثمان سنين. سافر إلى العراق وخراسان وسكن مدة ببغداد ومات بها أو بتبريز في (1012) كما ذكره الميرزا حبيب أو (996) كما في گلستان هنر. أورد نموذجا من خطه الجيد في " نمونـه ء خطوط خوش كتابخانـه ء شاهنشاهى " (ص 140). وترجمـه في (روشن ص 86) و (ض ص 69) و (امتحان الفضلاء ج 1 ص 199 190) (1378: ديوان حالى پانى پتى أو شعره) واسمـه الطاف حسين. نشأ بشاه جهان آباد. اورد شعره في نگارستان سخن وعنـه في (گلشن ص 117 116). (ديوان حالى سبزوارى أو شعره) واسمـه دوست محمد. اطرى ذكائه في (تس 5 ص 116) وفى (روشن ص 164) انـه مات (937) بهرات. وله قصايد كثيرة واظنـه الذى سماه في (تش ص 65) جانى فذكرناه بعنوان جانى اسفرائنى. (1379: ديوان حالى كاشانى أو شعره) واسمـه ملا على. ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 155). (ديوان حالى كربلائي) مر بعنوان حالى اصفهاني. (ديوان حالى هروى) راجع ديوان بنائى هروى. (1380: ديوان حالى يزدى أو شعره) سماه في (تغ ص 41) شمس الدين وقال كان معاصر الشاه عباس الاول. وكذا في (روشن ص 164). (1381: ديوان حامد الاصطهبانانى) المشتمل على الغزليات والقصايد الفارسية يمدح في بعضها الشاهزاده ابا الفتح ميرزا ابن الفتحعليشاه واحدى قصايده في تهنية علامة الدهر الحاج ميرزا بابا عند فراغه من بنائه لل باصطهبانات في (1264) وقصيدة أخرى في بنائه للمدرسة بها، وفيها اللعن والتبرية عن البابية والدعاء للسلطان ناصر الدين شاه في (1265) نسخة منـه عند السيد اقا التسترى في النجف. (1382: ديوان حامد بهبهاني أو شعره) اورد شعره في (تش ص 262) وعنـه في (روشن ص 165) ثم القاموس التركي. (1383: ديوان حامد شيرازى أو شعره) وهو السيد محمد على بن المير محمد الحسينى الحسنى الحمزوى، متولى مقبرة على بن موسى بن جعفر بشيراز. تلمذ على سلطان العلماء شاه ابو الولي، وادرك المير محمد الاستر آبادي. نظم الشعر بالعربية والفارسية. اورد شعره الفارسى في (نر 6 ص 183). (1384: ديوان حامد كرماني) هو اوحد الدين حامد بن ابى الفخر الكرماني المتوفى (635) من تلاميذ ركن الدين السجاسى ومعاصر ابن العربي حيث نقل عنـه في الفتوحات، ومعاصر شمس تبريزى. ترجمـه زكريا القزويني في آثار البلاد (ص 164) والجامى في النفحات (ص 532) وحبيب السير (ص 67 ج 1 ج 3) وشد الازار (حاشية ص 310 إلى 312) والحوادث الجامعة (ص 73) وتاريخ گزيده (ص 788) ومجمل فصيحى خوافى (عام 635) وهفت اقليم وخزينة الاصفياء (2: 265) و (مع ج 1 ص 89) وطرايق الحقايق (2: 281) و (بهش 1 ص 318) وفى (تش 118) غلط فسماه ابا حامد. له " مصباح الارواح " نظما عند الملك وتوجد نسخة من ديوان رباعياته في استانبول وتصويره بطهران. (1385: ديوان حامدى شوشتري أو شعره) استاد الملاجلمى. كان من شعراء واخشنو خان كما ذكره السيد عبد الله الجزائري في " تاريخ تستر " وقال في (گلشن ص 118) انـه من شعراء الشاه عباس الاول وكذا في (تغ ص 41). (1386: ديوان حامدى قزويني أو شعره) ترجمـه معاصره صادقي في (خص 304 8) وقال يرى نفسه اعظم الشعراء ما عدا الامير حسن الدهلوى. (1387: ديوان ديوان حامدى قمى أو شعره) من شعراء الشاه طهماسب الاول. اورد شعره في (گلشن 118) وفى (تغ ص 41) سماه ميرزا حامد حامدى. (1388: ديوان حامى فارسي) توجد نسخة منـه في مكتبة السيد محمد مـهدى في فيض آباد، ذكر في فهرسها نمره (6) وأورد في القاموس التركي شاعرين بهذا الاسم. (1389: ديوان حاوى السندجى) واسمـه حسينقلى خان بن امان الله خان والى كردستان والمتوفى في ريعان شبابه في (1263) ترجمـه في (مع ج 2 ص 102 98) واورد ما يقرب من ثلاثماية بيت من انواع شعره وامان الله خان الوالى هو الذي الف الميرزا عبد الله المتخلص برونق تذكرته لشعراء كردستان وسماه " حديقه ء امان اللهى " باسمـه، وقد فاتنا ذكره في حرف الحاء. (ديوان حباب اصفهاني) كذا في (تش ص 371) وعنـه في آفتاب عالم تاب و (روشن ص 165) ولغتنامـه، والصحيح جناب كما ذكرناه في ص 205. (ديوان حبش مازندراني) راجع ديوان جاويد. (1390: ديواه حبابى كاشى أو شعره) سافر من وطنـه إلى الهند في عهد جهانگير ومات بها. اورد شعره في (روشن ص 165). (1391: ديوان الحبوبى الكبير) وهو المجاهد السيد محمد سعيد بن محمود بن قاسم بن كاظم بن حسين الذى ينتهى نسبه مع نسب معاصره السيد احمد العطار البغدادي الذى توفى (1215) إلى حميضة اخ رميثة الذى هوجد شريف حسين شريف مكة ايضا. كان في شبابه اشعر شعراء العراق وصار من اعظم علمائها وجاهد في سبيل الله ورجع بعد انكسار عسكر الاسلام في الشعيبة وتوفى قبل وصوله إلى النجف في ناصرية المنتفك فحمل إلى النجف ودفن في الايوان القبلى الكبير المواجه لميزاب الذهب في النجف ورثته ادباء العصر وارخ وفاته الشيخ جواد الشبيبي بقوله ومن لاقى المنية ارخوه: * " سعيد في الجهاد قضى سعيدا " (= 1333) وديوانـه مطبوع في بيروت (1331) في (330 ص) مع تذييل الشيخ عبد العزيز الجواهري واعتناء ولد الناظم السيد على، وطبع بعض شعره بعنوان العراقيات. (1392: ديوان الحبوبى الصغير) السيد محمود بن السيد حسين بن محمود إلى اخر نسب السيد محمد سعيد المذكور. طبع في (1367) الجزء الاول منـه واهداه إلى السعيد ولد في النجف (1323) ونشابين الادباء ويظهر قوة ادبه من ديوانـه الذى رتبه على عشرين نوعا مبتكرا في كثير منـها، وفيها ما انشائه في (1359) عند مروره على ايوان كسرى في المدائن من قصيدة رائية يزيد على خمسين بيتا. (1393: ديوان حبى النيشابوري) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 154). واطرى اشعاره وأورد مطلعا من غزله وقال في (روشن ص 166) ان اسمـه حبيب الله وقد سكن اصفهان. (1394: ديوان حبيب) رأيت قصيدته في نيف وخمسين بيتا في مديح الرسول الخاتم صلى الله عليه وآله اوله: از سروش وحدتم بر گوش آمد اين خطاب * يافتى لا تبطل الاوقات في عهد الشباب إلى قوله: خسرواتا درفشان گرديده درون مدحت حبيب * گشته خورشيد از فروغ حكمتش درون احتجاب وهى ضمن مجموعة المولى حسن على المتخلص بمداح عند السيد محمد الجزايرى في النجف. ويوجد مثنوى باسم " اسرار الولاية " له عند (الملك) بطهران. هو القاآنى ص 857 (1395: ديوان حبيب اصفهاني أو شعره) وهو الخواجه حبيب الله تركه. اطرى علمـه واورد جملة من رباعياته معاصره الصادقي كتابدار في (خص 4 ص 44) وكذا في (تش ص 175). (1396: ديوان حبيب رازى أو شعره) وهو الملا حبيب من الطلبة القاطنين بناحية عبد العظيم. اطرى ايمانـه معاصره النصرآبادى في (نر 6 ص 203) وعنـه في (روشن ص 166). (1397: ديوان حبيب سبزوارى أو شعره) اورد شعره في (تش ص 78) واسمـه حبيب الله. (1398: ديوان حبيب شيرازى أو شعره) وهو حبيب الله بن الميرزا شفيع المستوفى اخ الميرزا عبد الله. ترجمـهما في (نر 5 ص 98) وتوفى حبيب الله بشيراز اوان مأموريته بها من قبل الشاه عباس الثاني. واظنـه المذكور في (گلشن ص 118) وقال في (تغ ص 42) انـه عم ميرزا داود. (1399: ديوان حبيب قيزى أو شعره) واسمـه حبيب الله الاندجانى ابن المير شمس الدين سر وزير السلطان حسين ميرزا. كان ماهرا في استعمال القيز (من انواع الموسيقا). اورد شعره في (روشن ص 166). (1400: ديوان حبيب كاتب أو شعره) من اقرباء ملافتح الله الكاتب. اورد شعره في (بهش 2 ص 394). (1401: ديوان حبيب كاشى كار أو شعره) كن يشتغل بالخزف في الروم وكان خطاطا شاعرا معاصرا لبردعى زاده وشيخ زاده شبسترى. اورد شعره في (بهش 2 ص 379 و 381) (1402: ديوان حبيب كاشى) واسمـه حبيب الله وهو من المعاصرين. رأيت له " نصيحت نامـه " نظما في المواعظ في (44 ص) طبع في (1310 ش) وهو الساوجى رقم 5944 (1403: ديوان حبيب الله أو شعره) هو ابن مير صدر (حيدر) كان ماهرا في العود. اورد شعره في (مجن 5 ص 112 و 284). (ديوان حبيب الله تركه) راجع حبيب اصفهاني. (1404: ديوان حبيب مسگر أو شعره) هو أبو القاسم اليزدى المعاصر لفتح عليشاه القاجارى وقد أردكه جيحون. اورد شعره في (تش يز ص 284). (1405: ديوان الحاج ميرزا حبيب المشـهدي) هو السيد المدعو بحاج ميرزا حبيب بن الحاج ميرزا هاشم بن الحاج ميرزا هداية الله بن الحاج ميرزا مـهدى الشـهيد الرضوي الموسوي المشـهدي المتوفى بها في نيف وعشرين وثلثماية بعد الالف. فارسي مرتب على الحروف. وكان هو من افاضل تلاميذ سيدنا الشيرازي بسامراء، وفى حياته رجع إلى المشـهد وصار مرجعا للامور إلى ان توفى. وشعره في غاية اللطافة. رايت نسخة منـه عند الفاضل الاردوبادى في النجف. ومن رباعياته قوله: بنده ام بنده ولى بى خردم * خواجه با بى خردى ميخردم خواجه ام ديد وپسنديد وخريد * بود آگاه ز هر نيك وبدم (ديوان حبيب يزدى) راجع حبيب مسگر. (1406: ديوان حبيبي آذربايجاني أو شعره) من قصبة بركشاد من نواحى چاى بآذربايجان. خدم السلطان يعقوب آق قوينلو، ثم لقب من الشاه اسماعيل الصفوى بملك الشعراء و " گرزالدين " اورد شعره التركي وترجمته في (دجا ص 112) عن تحفه ء سامى ولكني لم أره في المطبوع منـه. ثم نقل قصة ملاقاة السلطان يعقوب له حين كان الملك مشغولا بالصيد وحبيبي يشتغل برعى الاغنام وما دار بينـهما من الكلمات. ونقل عن تذكرة حسن چلبى أن حبيبي سافر إلى تركية في عهد السلطان بايزيد الثاني ومات هناك في عهد السلطان سليم (918 926). وقد صحفه في (روشن) بـه جيشي كما مر في (ص 213). (1407: ديوان حجاب اصفهاني أو شعره) واسمـه السيد أبو تراب من السادات التبارزة القاطنين بعباس آباد اصفهان. اورد شعره واطراه معاصره البيگدلى في (تش ص 371) وقال في (روشن ص 166) انـه مات في عهد نادرشاه. وكذا في روضة الصفا. و (دجا ص 122). (1408: ديوان حجاب شيرازى أو شعره) هو فتحعلى بن محمد جعفر الشاعر الخطاط الشيرازي. مات بشيراز في (1269) ودفن بشاه چراغ كما في (عم ص 544) توجد سبحة الابرار واللوايح كلاهما للجامى بخطه الجيد بالمكتبة (الشاهية) بطهران كما في نمونـه ء خطوط خوش كتابخانـه ء شاهنشاهى (ص 155 153). (1409: ديوان حجاب قزويني أو شعره) وهو الميرزا اسماعيل. سافر إلى الهند في عهد عالمگير. اورد شعره في (روشن 167). (1410: ديوان حجاب يزدى أو شعره) هو الحاج على نقى بن مدرس يزد. كان من معاصري الفتح عليشاه، واورد شعره في (تش يز ص 285). (1411: ديوان حجابي اردبيلي أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 167) وكذا في (دجا ص 112) عن عرفات العاشقين. (1412: ديوان حجابي استرابادى أو شعرها) هي بنت الخواجه هادى الاسترابادي. اورد شعرها واطراه في مرآت الخيال ص 337 وسمى والدها في روشن " هلالي أسترآبادى ". (1413: ديوان الحجار) للشيخ مـهدى بن الحاج داود الحجار النجفي نزيل معقل (مارگيل) من نواحى البصرة وعالمـها والمتوفى بها (يوم السبت ثامن شعبان 1358) وحمل إلى النجف ودفن بوادي السلام يوم التاسع من شعبان وله المنظومة الموسومة بفوز الدارين في نقض العهدين المطبوع جزئه الاول مع شرحه (1349). (1414: ديوان الحجاف أو شعره) هو السيد زيد بن على بن ابراهيم. اورد شعره السيد علي خان في قسم شعراء اليمن من السلافة (ص 455) نقلا عن استاده جعفر بن كمال البحراني (المذكور في ص 194) انشده في سنة (1068). (1415: ديوان الحجاف أو شعره) السيد اسماعيل ابن ابراهيم. اورد شعره ايضا في السلافة (ص 457) عن السيد زيد المذكور فوقا. (ديوان حجت اصفهاني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 167) ولعله ناصر خسرو. (1416: ديوان حجت ايروانى أو شعره) واسمـه الميرزا محمد معاصر فتحعليشاه. اورد شعره في (دجا ص 113). (ديوان حجت علوى) ياتي بعنوان اسمـه المعروف ناصر خسرو علوى. (1417: ديوان حجت مشـهدى) هو السيد مـهدى بن السيد غياث الدين پيشنماز المشـهدي اطرى علمـه وفضله الذى اكتسبه في حداثة سنـه، معاصره النصر آبادى في (نر 5 ص 102) وقال ان ديوانـه يشتمل على اربعة آلاف بيت ولكنـه لم يره.. وذكره ايضا في " مطلع الشمس " وذكر ديوانـه ولكنـه لم يعرف عصره، وكذا في (تغ ص 42). (ديوان حجت نائنى) مر بعنوان بلاغى نائنى. (ديوان الحچامى) ياتي باسمـه " لطائف الحب ". (ديوان الحداد) يأتي باسمـه ظافر بن القاسم بن منصور الحداد الاسكندرى. (ديوان الحداد الحدادى) مر بعنوان الدر المنظوم لباعلوى. (1418: ديوان الحديدي) لوهاب زاده المعاصر مقيم رشت. وديوانـه يشتمل على اكثر من عشرة الآف بيت كما ذكره مرتضى المدرسي الچهاردهى. (1419: ديوان حذركاشى أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 167). (1420: ديوان حرزي قمى) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس ص 138) بعنوان مولانا حرزي واطرى شعره ولاسيما غزلياته واورد مطلع واحد منـها. (ديوان الحر العاملي) يأتي باسمـه " منتظم الدر " للشيخ عبدالغنى الحر المتوفى (1358). (1421: ديوان الحر العاملي أو شعره) وهو محمد بن على الشامي اطرى شعره في (سلافة العصر ص 368). (1422: ديوان الحر العاملي) للشيخ محمد بن الحسن بن على بن محمد بن الحسين الحر العاملي المولود بها (1033) والمتوفى بمشـهد خراسان (1104) رايت في خزانة (العطار ببغداد) نسخة خط يد الناظم فيها زيادات والحاقات في الحواشى وتغييرات في المتن والعناوين كلها بخطه وهو مرتب على ترتيب الحروف يبلغ مع بعض منظوماته إلى عشرين الف بيت اول خطبته (الحمدلله الذى جعل نجوم المعاني مصابيح سماء الافكار) ومرت اوجوزة الهندسة وارجوزة تواريخ المعصومين (ع) في (ج 1) كما مر في الخاء خلاصة الابحاث في الميراث كلها له. وقد اورد شعره في (السلافة ص 367). (1423: ديوان الحرفوشى) للشيخ محمد بن على بن احمد الحرفوشى العاملي الكركي الشامي المتوفى (1051) أو (1059) كما ارخ في الامل والسلافة (ص 315) مصرحا بأن له ديوان. (ديوان حرفي الاصفهانى) ابن اخت مولانا نيكي ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 153) واورد بعض شعره وقال في (تغ ص 42) انـه مات (971). وقال في (روشن ص 167) مات (991). واظنـه حزنى اصفهاني. (1424: ديوان حريف ايروانى أو شعره) اورد في (دجا ص 113) مديحه لعباس ميرزا (المتوفى 1249) ابن فتحعليشاه. (1425: ديوان حريف الجندقى أو شعره) واسمـه السيد أبو الحسن توفى في تبريز (1230) ترجمـه في (مع ج 2 ص 94). (1426: ديوان حريفى الساوجى) الذى قطع لسانـه ومع ذلك كان يتكلم ترجمـه معاصره الصادقي في (خص 8 ص 308) وذكر المشـهور من شعره ولعله حريفى رازى المذكور في (تش ص 218). (1427: ديوان حريف النـهاوندي) معاصر سام ميرزا ترجمـه في (تس 5 ص 153) واورد شعره. (1428: ديوان حزنى اصفهاني) اورد شعره معاصره الصادقي كتابدار في (خص 8 ص 162) وقال في (تش ص 175) كان ابن اخت ملانيكى. وفى (تغ ص 42) سماه تقى الدين وقال مات (977) وله شعر كثير. راجع حرفي اصفهاني. (1429: ديوان حزنى عراقى أو شعره) قال في طبقات اكبرى انـه جاء من عراق (اراك) إلى الهند، واورد له شعرا تخلصه فيه " حزنى " وقال في (تش ص 260) ان تخلصه حزينى وكان تاجرا ولم ارديوانـه. والاول أصح كما في روضة الصفا. (1430: ديوان حزين شماخى) له مثنوى ذكره في (دجا ص 113) وهو غير حزين الگيلانى بل هو من شماخى بآذربايجان. (1431: ديوان الحزين النائنى) للميرزا محمد النائنى المتخلص بحزين نقل عن نسخة مخطوطة منـه الفاضل المعاصر في " نفايس اللباب المستخرجة من الفى كتاب " كثيرا من اشعاره في المصائب وذكر ان اشعاره كلها بالعربية. (1432: ديوان الحزينة) في المدايح والمراثي والمواعظ وغيرها. فارسي من نظم الفاضلة الادبية درة العلماء الشـهيرة بخانم قرائت. طبع في حياة الناظمة في (1332). (1433: ديوان الحزينى الاسترابادي) واسمـه المير سيد حسن القاضى وتخلصه الحزينى ترجمـه المير على شيرفى مجالس النفائس كما في (لط 3 ص 78) واستحسن طبعه واورد شعره. وترجمـه سام ميرزا في (تس 1 ص 33) بعنوان السيد حسين القاضى وذكر انـه قتل بحكم عبيدخان اوزبك ظلما في (939) وذكر شعره وسماه في (تش ص 151) حسن وكذا في (روشن ص 169) عن نگارستان سخن. (1434: ديوان الحزين الگيلانى) للشيخ محمد على بن ابي طالب الزاهدي الگيلانى الاصفهانى المدعو بالشيخ على الحزين المولود (1692 م = 1103) المتوفى ببنارس الهند (1181 ه‍ = 1779 م) قال في مرآة الاحوال وكذا في تحفة العالم ان له اربعة دواوين تشتمل على ثلاثين الف بيت. وقد طبع ديوانـه بالهند مع السوانح العمرية له. وفى اوله قصيدة في التوحيد واخرى في مدح النبي والامير والحجة. اول شعره: سخن صريح سرائيم عشق پنـهانرا * بخون ديده طرازيم لوح ديوانرا وهذا غير ديوان الغزليات له كما يأتي. وكان ينسب نفسه إلى الشيخ الزاهد مرشد الشيخ صفى الصفوى. وسافر إلى الهند في (1734 م) والف هناك " تاريخ الصفوية " بالفارسية في (1741 م) وقد طبع هذا الكتاب في (1831 م) بعناية (ف. ث. بلفور) ومعه ترجمته بالانجليزية. ومر له تذكرة الشعراء في (ج 4 ص 38) وكلياته الموجود في (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 259) يشتمل على: 1 القصايد 2 مثنوى في وصف النبي صلى الله عليه وآله 3 مقطعاته 6 صفير دل (مثنوى) 5 حديقه ء ثانى، في قبال حديقة السنائى 6 خرابات، 7 چمن وانجمن 8 مطمح الانظار 9 فرهنگ نامـه 10 تذكارات العاشقين على زنة ليلى ومجنون. كلها في (6500 بيت) وترجمـه في (تش ص 371). (1435: ديوان حزين مشـهدى أو شعره) واسمـه السيد محمد. اورد شعره في (روشن ص 168). (1436: ديوان حزينى گونابادى) ترجمـه معاصره الصادقي المولود (940) في (خص 8 ص 262) واطراه واورد بعض شعره وقال في (تش ص 71) كان تاجرا. (1437: ديوان حزينى گيلانى) ترجمـه الصادقي في (خص 8 ص 290) وذكر ان له قصائد كثيرة في مدح أمير المؤمنين (ع) وفى بعضها قوله: خون حرام آمد ولى خون عدو مرتضى * گر همـه خون پدر باشد چه شير مادراست (1438: ديوان حزينى هندي أو شعره) واسمـه محمد رضى الرضوي. اورد شعره في (گلشن ص 119). (1439: ديوان المير حزينى اليزدى) من السادة التجار في يزد ترجمـه الصادقي في (خص 6 ص 88) واطراه واورد جملة من اشعاره. (1440: ديوان حسابى نطنزى أو شعره) ترجمـه صادقي في (خص 8 ص 161) واطرى معرفته للعلوم الرسمية ومـهارته في الموسيقى. واورد بعض شعره وقال في (گلشن ص 119) انـه من اقرباء مستوفى الملك. وكان يسكن قزوين. وقال في (تش ص 175) انـه اصفهاني واسمـه ميرزا سلمان، وقيل ان له تذكرة ولكن لم نره. وذكره براون في (ج 4 ص 88). (1441: ديوان حسام خويى) وهو حسام الدين حسن بن عبد المؤمن المتخلص بحسام والملقب بمظفرى من ادباء القرن السابع في ماردين بالعراق. له منظومات كثيرة منـها " نصيب الفتيان " مثل نصاب الصبيان في لغة العرب بالفارسية، و " تحفه ء حسام " في لغة الفرس بالتركية، و " ملتمسات " فيها ماية رباعية و " نزهة الكتاب " احاديث وامثال موجود في مكتبة (المشكاة) كما فهرسها لابنى (ج 2 ص 292) و " قواعد الرسائل " في الانشاء بالفارسية الخالصة ألفها في رجب (684) والف النزهة في محرم تلك السنة اورد شعره في (دجا ص 113) (ديوان حسام رشتي) يأتي يتخلصه دانش. (ديوان حسام الدين الطريحي) ناظم التذكرة الحسامية المذكور في (ج 3 ص 316) (1442: ديوان حسامى قراكولى) (من توابع بخارى) واصله من خوارزم ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 122) وقال ان اشعاره الحسنة كثيرة، منـها قوله: هر كس كه رسد بر سر آنكوى كشندش * زنـهار حسامى برس ومگذر از آنجا وترجمـه في (رياض العارفين ص 315) وذكر انـه عمر ثلاث وستين سنة ولم يلبس الا ثوبي صوف يسمى (كپنك) وتوفى (923) وترجمـه في (تش ص 311) ولكن في (روشن ص 164) بعنوان حالتى غلطا. (1443: ديوان المولى حسامى الواعظ القهستانى) ترجمـه المولى سلطان محمد بن اميرى الملقب بفخري في (مجتس 3 ص 143) وقال كان يطعن في تشيع ملاحسين الكاشفى وينسبه إلى التسنن، واورد له رباعية: صد شكر كه مداح شـه مرادنم * ثابت بثناء وثاني حسانم اكنون نـه كمينـه بنده ء فرمانم * ديرينـه غلام قنبر وسلمانم (1444: ديوان حسامى هندي) والد سراج الدين آرزو. واسمـه الشيخ حسام الدين كان منشيا للسلطان، وله منظومة " قصه ء كامروپ ". أورد شعره في (گلشن ص 120). (1445: ديوان حسان) ابن ثابت بن المنذر بن حرام الانصاري الخزرجي المولود قبل النبي صلى الله عليه وآله بثمان سنين وعاش هو وابوه وجده الادنى وجده الاعلى كل واحد منـهم ماية وعشرين سنة. كان هو أولا شاعر رسول الله صلى الله عليه وآله وشيعة أمير المؤمنين (ع) وهو اول من نظم حديث الغدير كما فصله الاميني في ج 2 من الغدير ص 32 في قصيدة صدرها بقوله: يناديهم يوم الغدير نبيهم.. إلى قوله: فقال لهم قم يا على فانني * رضيتك من بعدى اماما وهاديا ففسر المولى بالامام الهادى بمحضر من النبي والالوف من الصحابة الحضار في ذلك اليوم وقرروه عليه واقروا له. ومدح الامير ايضا باشعار كثيرة اخرى مسطورة في الكتب، ومسقطة عن ديوانـه المطبوع مكررا، حيث انـه لعبت في ديوانـه الايادي الجانية، كما لعبت في ديوان الفرزذق باسقاط الميمية، وديوان ابى فراس وكشاجم وكتب اخرى باسقاط مناقب اهل البيت (ع) ارادة لاطفاء نور الله. ومع ما ظهر عن حسان من حماية الاسلام حتى سمى بالحسام وكنى بابى الحاسم، آل امره إلى الخذلان على المشـهور فذهبت في آخر عمره بصيرته كبصره وصار عثمانيا بعد كونـه علويا اعاذنا الله من سوء الخاتمة. وانما ذكرناه لكون مدايحه في حال استقامته كما ذكرنا كتاب التكليف للشلمغانى ايضا لذلك. واما طبعاته على مافى طبعاته على مافى معجم المطبوعات فهى: تونس 1281، 130 ص. بمبئى على الحجر 1281، في 104 ص. لاهور 1295 مع شرح فيض الحسن. طبعة اوقاف گيپ باعتناء هرنويج هرشفيلد في ليدن 1910 م في (120 و 92 ص) بعد مقابلته على النسخ الخطية الموجودة في مكتبات لندن وبرلين وپاريس وپترس بورگ. طبع مصر 1331 في (354 ص) بشرح محمد العنانى. وطبع ايضا بمصرفى (1347). (ديوان حسان العجم) يأتي بعنوان ديوان خاقاني. (ديوان حسان الهند) مر بعنوان ديوان آزاد بلگرامى. (1446: ديوان حسرت اصفهاني أو شعره) واسمـه علي خان ملازم محمد رضا ميرزا حاكم گيلان ومعاصر هدايت فترجمـه في (مع 2: 93) (1447: ديوان حسرت دهلوى أو شعره) معاصر محمد على فروغ، ونور العين واقف، ومات برامپور. اورد شعره في (روشن ص 17). (1448: ديوان حسرت سنديلوى أو شعره) واسمـه المير محمد اشرف من اعيان سنديله من اعمال لكهنو ومن تلاميذ عبد القادر بيدل. اورد شعره في (گلشن ص 120). (1449: ديوان حسرت مشـهدى أو شعره) واسمـه السيد محمد من خدام الحضرة الرضوية. اورد شعره معاصر البيگدلى في (تش ص 371) وفى (روشن ص 170) قال انـه كان معاصرا للحزين الگيلانى. (1450: ديوان حسرت همداني أو شعره) ترجمـه معاصره هدايت في (مع 2: 93) و (ض ص 444) وفى (گلشن ص 120) قال ان اسمـه ابراهيم وكان اديبا صوفيا. (1451: ديوان حسرت هندي أو شعره) واسمـه المولوي محمد سعيد العظيم آبادى. اطرى نظمـه ونثره في (روشن ص 170) (1452: ديوان حسرت هندي أو شعره) واسمـه الميرزا محمد جعفر بن ابى الخير. كان استاد جرأت اللكهنوى وتلميذ الميرزا فاخر مكين. اورد شعره في (روشن ص 171). (1453: ديوان حسرتى كاشى أو شعره) اورد شعره في خلاصة الاشعار ومنـها ما ذم فيه الشاعرين فهمي كاشى وحاتم كاشى، وقال في (گلشن ص 120) انـه من تلاميذ محتشم الكاشى. (1454: ديوان حسرتى هندي أو شعره) وهو محمد مصطفى خان بن مرتضى خان الفرخ آبادى الهندي. كان يتخلص في شعره الفارسى " حسرتى " وفى الاردوية " شيفته ". كان مريدا العبد الغنى مجددي النقشبندى ومات (1286). اورد شعره في (گلشن ص 121). (1455: ديوان حسن بن احمد بن يعقوب) ابن يوسف بن داود الصنعانى مؤلف كتاب الاكليل في الانساب المذكور في (ج 2: ص 270): ترجمـه السيوطي في " البغية ص 217 " وقال ان ديوانـه في ست مجلدات. (1456: ديوان حسن بن الحسين) وهو الشيخ حسن بن الشيخ حسين الحر العاملي المتوفى (1298). قال في " اعيان الشيعة " ان له مجموع جمع فيه شعره. (1457: ديوان الشيخ حسن بن زين الدين الشـهيد) وهو صاحب المعالم المتوفى (1011) كبير جمعه تلميذه الشيخ نجيب الدين على بن محمد بن مكى كما ذكره في " امل الآمل " وقال حفيد النظام الشيخ على بن الشيخ محمد البسط في الدر المنثور: ان هذا الديوان بخط الناظم موجود في بلادنا وسمعت ان منـه مجلد عند اولاد الشيخ نجيب الدين. انتهى. واورد شعره في (السلافة ص 304) ايضا. (1458: ديوان حسن بن شدقم أو شعره) هو ابن شدقم الحسينى المدنى قال في السلافة (ص 249) دخل الهند في عنفوان شبابه وتزوج ابنة احد ملوكها وترقى امره وكان يرسل اموالا إلى بلده، وبعد ان مات أبو زوجته هاجر باهله إلى وطنـه لكنـه لم يقدر البقاء فرجع إلى الهند وبها مات. ثم اورد شعره وشعر ابنـه السيد محمد بن الحسن في (ص 250) والسيد حسين بن على بن الحسن بن شدقم في (ص 253). (ديوان الحسن بن صافى) مر بعنوان " ديوان ابى نزار ". (ديوان الحسن بن عبد الرحيم) ياتي بعنوان " ديوان طائر ". (1459: ديوان الحسن بن على) بن احمد الماهابادى هو الشيخ الامام افضل الدين كما وصفه تلميذه الشيخ منتجب الدين الذى توفى بعد (585) وذكر له " ديوان النثر " ايضا كما ياتي. (1460: ديوان الشيخ الحسن بن على) بن احمد العاملي الحاينى، تلميذ الشيخ مفلح والشيخ ابراهيم الميسى والمجاز من صاحبي المعالم والمدارك. قال في امل الآمل ان ديوان شعره يقارب سبعين الف بيت. (1460: ديوان الحسن بن على الشـهابي) مداح السلطان أرسلانشاه السلجوقي. اورد اشعاره محمد العوفى في تذكرته ونقلها عنـه في (مع: ج 1 ص 197). (1461: ديوان الشيخ حسن بن على) ابن نجم السعدى الرياحي القفطانى النجفي الذى كان في عصر كاشف الغطا وعمر إلى عصر صاحب الجواهر وله اولاد علماء اجلاء: الشيخ ابراهيم والشيخ احمد والشيخ على والشيخ محمد والشيخ مـهدى والشيخ حسين الذى توفى في حياة والده في حدود (1255) يوجد بعض اشعاره في مجموعة السيد يوسف بن محمد العلوى الحسينى المكتوبة (1302) رايتها في مكتبة (الملك) بطهران. (ديوان حسن بن فتح الله) مر بعنوان خمسه ء سيد حسن في (ج 7: 257). (ديوان السلطان حسن) بن السلطان محمد المكفوف ابن الشاه طهماسب الصفوى الحسينى الذى قتله الشاه اسماعيل الثاني. حكى رباعية منـه في مجمع الفصحا ج 1 ص 22 وهو الاخ الاكبر للشاه اسماعيل الاول. وعبر عنـه الصادقي في (خص 2 ص 26) بسلطان حسن ميرزا. (1462: ديوان حسن اردشير أو شعره) قال المير على شير في (مجن 2 ص 54 و 228) انـه كان بمنزلة والدى، وكان عالما متصوفا ثم اورد شعره. (1463: ديوان الحسن الاسدي الدزفولي) وهو الشيخ حسن بن مرتضى آل الشيخ اسد الله الدزفولي الكاظمي صاحب المقايس. له دواوين متعددة كلها في مدايح أهل البيت ومراثيهم. ورأيت قصيدته المطبوعة في رثاء السيد ماجد بن هاشم العوامى القطيف المتوفى بالكاظمية في (1367). (1464: ديوان حسن اشكوري) وهو السيد حسن الاشكوري المقيم برشت وتلميذ السيد محمد كاظم اليزدى والمير محمد على الچهاردهى. ذكره مرتضى المدرسي الچهاردهى. (1465: ديوان حسن اصفهاني) وهو المير حسن اخ الحاج عبد الله العطار في جنب " الامامزاده اسمعيل " باصفهان. ترجمـه معاصره في (نر 5 ص 142) وذكر شعره ومثنويه الموسوم " خروسيه ". (1466: ديوان حسن اصفهاني أو شعره) واسمـه حسن على كان متوليا ل‍ " شـهيديه " المكان الذى قتل فيه صفى ميرزا المعارض لابيه الشاه عباس الاول. ترجمـه النصرآبادى في (نر 6 ص 200). وقال في (تغ ص 33) ان تخلصه " حسن ". (ديوان السيد حسن بحر العلوم) راجع " التاريخ المنظوم " في (ج 3 ص 289). (1467: ديوان حسن بروجروى أو شعره) واسمـه حسن بيك محرر الارقام، كما وصفه معاصره في (نر 4 ص 78). (ديوان حسن تاريخي أو شعره) وهو من شعراء القرن التاسع. سمى بذلك لكثرة نظمـه التواريخ. أورد تاريخه المنظوم لو فات بابرشاه في (نر 13 ص 469). (ديوان حسن ترك) الملقب من الشاه عباس بسگ لوند. كما في (تش ص 12) ولعله الآتى بعنوان " گرامى ترك " كما في (نر 9 ص 289) (ديوان حسن تكلو) راجع " ديوان ثانى " المذكور في (ص 183) اورد شعره في (روشن ص 172). (ديوان حسن چپ دست أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 172). (ديوان حسن حكاك آذربايجاني أو شعره) من شعراء القرن الثالث عشر وشعره تركي اورد ترجمته في (دجا ص 115) عن " حديقة الشعراء " ويأتى ديوان الحكاك. (1468: ديوان الحسن الحلى) وهو الشيخ حسن بن الشيخ على بن حمود المعاصر. ولد بالنجف (1300) وتوفى بالحلة (1335) جمع ديوانـه في ذى القعدة (1330) ومنـها اللامية في 60 بيتا في رثاء الحسين (ع). والنسخة عند السيد محمد حسن الطالقاني في النجف، ونسخة عند ولد الناظم الشيخ احمد واخرى بمكتبة (بيت الطريحي) (1469: ديوان آقا حسن الخراساني أو شعره) وهو حفيد الشيخ حسين داود الذى كان من خدام الآستانة الرضوية وقرابة الميرزا جعفر المشـهور بسروقد من اكابر مشـهد خراسان ترجمـه النصرآبادى في (نر 5 ص 129) وذكرانـه جاء إلى اصفهان عازما للرواح إلى الهند لكن سمعت انـه توفى. ثم اورد كثيرا من شعره. وقال في روضة الصفا ان اسمـه الشيخ حسن داود بن الشيخ محمد داود خادم باشى وكليددار الحضرة. (ديوان حسن خراساني) راجع ديوان رفيع قزويني. (1470: ديوان حسن دشتى) الكبكانى. فارسي. توجد نسخته في دشتستان. (1471: ديوان حسن دهلوى أو شعره) للمولوي محمد حسن على الماهلى من احفاد الشاه فتح الله. تلمذ على الملا محمد عمر في بنارس (الهند) ودرس في مدارس مدرس، ومات (1258) اورد شعره في (گلشن ص 134). (1472: ديوان حسن دهلوى) واسمـه الحسن بن على الدهلوى السنجري الملقب بنجم الدين والمتخلص بحسن معاصر امير خسرو الدهلوى ومحبوبه، وكانا كلاهما مريدي نظام الدين اولياء وكان حسن شاعرا عارفا خطاطا. قال في النفحات (ص 549): له عدة دواوين وله " فرائد الفوائد " ومات حسن ببلدة ديوگر بالهند في (727) أو (731) كما في شاهد صادق و (تغ ص 43) وترجمـه في (لت 4) ومجالس العشاق (المجلس 34) و (بهش 1 ص 357). و (مع 1 ص 196) و (تش ص 346) ومرآت الخيال (ص 48) وتذكره ء خوشگو وهفت اقليم وقد راى سنگلاخ كتابه " فرائد الفوائد " بخط علي رضا عباسي فذكره في (امتحان الفضلاء ج 1 ص 237) توجد نسخ ديوانـه عند محمد آقا النخجوانى و (سپهسالار) فيها (6400 بى) و (المشكاة) فيها (6000 بيت) واكثرها في مدايح علاء الدين فيروز (محمد شاه) كما في فهرس كتابخانـه ء دانشگاه لابنى (ج 2 ص 53). (1473: ديوان المولى حسن الديلمانى الگيلانى) الحكيم الصوفى المدرس في الجامع الكبير العباسي باصفهان الماهر في العلوم الحكمية المحب لزمرة الحكماء والصوفية والذاب عنـهم. توفى بعدما اختل دماغه في هذه الاعصار. ترجمـه كذلك صاحب الرياض ثم ذكر ولده العالم الصالح الفاضل الكامل المولى محمد حسين، وقال انـه شريكنا في القرائة على الاستاد الاستناد (المجلسي) أقول مراده المولى حسين الديلمانى اللنبانى (بالنون بعدها الباء الموحدة) الذى ترجمـه في (روضات الجنات ص 198) ووالده المولى حسن ترجمـه النصر آبادى في (نر 6 ص 157) بعنوان المولى حسن الگيلانى واطراه واورد بعض رباعياته. (ديوان حسن ذو القدر) مر بعنوان انسى اصفهاني. (ديوان الحسن السبيتى) راجع السبيتى. (1474: ديوان حسن سرابى) واشعاره معروفة عند العامة بآذربايجان. وله منظومة في مراثي الائمة. ترجمـه في (دجا ص 115) عن حديقة الشعراء. (1475: ديوان حسن سندى أو شعره) كان ببنارس الهند. اورد شعره في (گلشن ص 132) عن تذكرة " نشتر عشق ". (1476: ديوان حسن شاملو) وهو الحسن خان بن حسين خان. قال معاصره النصر آبادى في (نر 2 ص 20): رأيت ديوانـه وهو يقرب من ثلاثة آلاف بيت، وقال في (تش ص 12) انـه كان حاكم هرات في عهد الشاه عباس الاول وكان خطاطا، وصفه بصاحب السيف والقلم. وقال في " نمونـه ء خطوط خوش نستعليق انـه مات (1052) (ص 148) وكذا في (روشن ص 172) وفى (تغ ص 43) انـه مات (1100). وقال في امتحان الفضلاء (ج 2 ص 40) ان الخطاطين يعبرون عن حسن شاملو والحسن الكرماني بالحسنين تم ترجمـه مستقلا في (ج 2 ص 250 235). وراجع سگ لوند ص 454 رقم 2613. (1477: ديوان حسن طهراني أو شعره) واسمـه حسن بيك. اورد شعره في (نر 6 ص 206) وقال ذهب إلى اصفهان لتحصيل العلم وسكن مدرسة " جدة " ثم رجع. وليس هو تاج الدين حسن الرازي تلميذ ملا ميرزا جان الشيرازي المذكور في (تغ ص 44). (1478: ديوان المولى حسن على) ابن المولى عبد الله التسترى نزيل اصفهان، مؤلف كتاب التبيان في الفقه المذكور في (ج 3 ص 332) وحاشية قواعد الشـهيد المذكورة في (ج 6 ص 173) ترجمـه في السلافة مختصرا في ذيل ترجمة ابيه وارخ وفاته بسنة (1069) لكن في تاريخ الخاتون آبادى ارخ وفاته بسنة (1075) وهو الاصح لانـه يظهر من بعض الاجازات حياته في (1070) وترجمـه النصرآبادى في (نر 6 ص 154) واورد عدة من رباعياته ومن شعره: دور شو از آنكه مردود بزرگان ميشود * كوچه بايد دادسنگى را كه ميغلطد زكوه واورد شعره في (گلشن ص 132) و (تغ ص 44). (1479: ديوان حسن على معمائى أو شعره) من اقرباء دوست محمد. اورد شعره في (قزمج 3 ص 252). (1480: ديوان ميرزا حسن على النصرآبادى ترجمـه النصرآبادى في (نر 12 و 13 ص 451 و 485) وذكر انـه كان مصافيا مع الشيخ البهائي ومعاشرا معه بحيث ينزل الشيخ في داره كثيرا. قال وكان والدى ابن اخته. واورد بعض رباعياته وبعض قصيدته في مدح الامير (ع). (1481: ديوان حسن غزنوى) وهو مفخر اللسانين وذو الشـهادتين الاشرف أبو محمد الحسن بن محمد الحسينى كما وصفه أبو الحسن البيهقى في " لباب الانساب " المؤلفة (555) والراوندي في راحة الصدور. ولكن جامع ديوانـه الذى يدعى انـه تلمذ عليه وصفه في اول الديوان هكذا: ذو الشـهادتين أبو العلى (يعلى) حسن بن احمد الحسينى الغزنوى... ثم ان العوفى في لباب الالباب خلط بينـه وبين حسن الغزنوى جمال الدين وسمى والده ناصر العلوى وسرى الغلط منـه إلى اصحاب التذاكر بعده مثل تاريخ گزيده (ص 817) و (لت 2) و (تش ص 101) وهفت اقليم ومجمع الفصحاء. قال جامع الديوان: ان حسن الغزنوى وصاه عند الوفات بجمع ديوانـه باسم الامير محمود وبما ان هذا الامير جلس (552) ومات (557) فيظهر ان الديوان جمع قبل التاريخ. وكذا يظهر ان وفات السيد حسن كان ايضا قبل التاريخ، فما في خلاصة الاشعار وعنـه في (مع 1: 192) انـه مات (565) فليس بصحيح. وقال بعضهم مات (535 أو 536) والصحيح ما ذكره البيهقى في لباب الانساب من انـه مات (548). طبع الديوان على عدة نسخ بطهران بتصحيح السيد محمد تقى المدرس الرضوي في (348 ص) مع مقدمة في احواله في (72 ص) وضميمة فيها تصحيحات دهخدا وفروزانفر للديوان في (34 ص). (1482: ديوان حسن غزنوى أو شعره) قال المدرس الرضوي في مقدمة طبع " ديوان حسن غزنوى اشرف ": هو السيد جمال الدين حسن بن ناصر العلوى اخ السيد محمد بن ناصر. وقد مدحهما السنائى في " كارنامـه بلخ " فقال: شرف الدين محمد ناصر * عقل از أو كند ووهم ازوقاصر شاخ ديگر جمال دين حسنى * كه چو نام خود از نكوسخنى هركجا هست شاعر علوى * اوچو صدراست وديگران چوروى. وقد اخترم قبل الثلايين من عمره قبل سنة (500) فرثاه مسعود سعد سلمان بقصيدة قال فيها: بر تو سيد حسن دلم سوزد * كه چو تو هيچ غمگسار نداشت سى نشد سال تو ويحك * سال زاد تورا شمار نداشت وقد خلط العوفى بينـه وبين حسن الغزنوى الملقب باشرف ثم سرى الغلط منـه إلى التذاكر المتأخرة. (ديوان حسن فراهانى) واسمـه أبو الحسن راى ديوانـه آذر بيگدلى فقال في (تش ص 230) انـه يقرب من الفى بيت واكثر غزلياته لاتخلص فيه. اقول وقد وقع فيه خلط وقد ذكرناه في (ص 40) بعنوان أبو الحسن وراجع ايضا جعفر فراهانى في (ص 196). (ديوان حسن قزويني) ياتي بعنوان رفيع. (1483: ديوان حسن قزويني أو شعره) القاضى حسن. كان في خدمة الاكبر شاه وحاكم گجرات. اورد شعره في (گلشن ص 133) و (تغ ص 44). (ديوان الحسن القيم) راجع " ديوان القيم الحلى ". (ديوان الحسن كاشى) من شعراء عصر خدابنده المغلى. راجع ديوان كاشى. (1484: ديوان محمد حسن كبة) وهو الفقيه الحاج محمد حسن بن محمد صالح بن مصطفى كبة البغدادي المولود (1269) والمتوفى (9 رمضان 1336) ودفن بمقبرة والده في النجف قرب باب الطوسى. له ارجوزة في الف بيت باسم الرحلة المكية نظمـها في (1292) وله قصايد ومقطعات عالية. (1485: ديوان حسن گيلانى أو شعره) وهو الحكيم حسن. له رسالة " ربط الحكمة بالتصرف " كما في (گلشن ص 133) وقد اطرى تصوفه في (نر 6 ص 157). (1486: ديوان حسن لكهنوى أو شعره) وهو الخواجه حسن بن ابراهيم بن غياث الدين محمد من احفاد قطب الدين مودود الچشتى العارف. اورد شعره في (روشن ص 172). (ديوان حسن مال مير) يأتي بعنوان " ديوان راهب " وراجع " واهب " أيضا. (ديوان حسن الماهآبادى) مر بعنوان الحسن بن على. (ديوان حسن متكلم) راجع حسن نيشابورى. (1487: ديوان حسن مذهب أو شعره) ترجمـه واورد شعره كتابدار في (خص 8 ص 257). (ديوان حسن مشـهدى) مر بعنوان حسن خراساني وياتى آخر بعنوان ديوان رفيع. (1488: ديوان حسن نـهاوندى أو شعره) وهو الملا حسن من علماء نـهاوند في اوائل العهد الناصري في النصف الثاني من القرن الثالث عشر. ترجمـه واورد شعره في (مع: 2: 93) و (ض ص 444). (1489: ديوان حسن نيشابورى أو شعره) وهو المعروف بالمتكلم. ترجمـه في (لت 5) وقال كان تلميذ المولى مظفر الهروي. والف رسالة في الصنايع البديعة باسم الملك غياث الدين كرت وقال في شاهد صادق انـه مات (771). واورد في (مع: 2: ص 14) قصيدته في ماية وخمسين بيتا. ويظهر من شعره انـه كان ينتسب إلى آل سامان وكذا في (تغ ص 43). (1490: ديوان حسن يزدجردى أو شعره) واسمـه حسن بيگ. اورد شعره في (گلشن ص 132). (1491: ديوان حسن يزدى أو شعره) لحسن على اخ العطار اليزدى. سافر إلى مصر والحجاز والهند ورجع إلى يزد ومات عن تسعين سنة. اورد شعره في (تش ص 260) و (گلشن ص 133) و (تغ ص 44). (1492: ديوان حسنى اصفهاني أو شعره) كان معركه گيرا كما وصفه الصادقي في (خص 8 ص 259) وذكر شعره. (1493: ديوان حسنى كاشانى أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 133). وقال مات بكاشان في (941) واورد شعره. وقال في (تش ص 242) انـه طباطبائي وسماه مير حسنى، ولكن في فهرس الاعلام لتذكرة سامى سماه " حسيني " وكذا في (گلشن ص 137) فانـه قال: هو حسيني ابن اخت المير حيدر المعمائى. (ديوان حسين آشوب) مر بعنوان آشوب في (ص 7). (ديوان حسينا خوانسارى) ياتي بعنوان " صبوحي ". (1494: ديوان السيد حسين بن المير ابراهيم الحسينى القزويني أو شعره) توفى (1208) وكان من مشايخ السيد مـهدى بحر العلوم. صرح في اجازته له بان له ارجوزة " نظم البرهان وسمط الايمان " في اصول الدين والعقايد، وشرحها ايضا. وهما موجودان الآن بخط الناظم الشارح عند السيد شـهاب الدين التبريزي النجفي القمى. (1495: ديوان الميرزا محمد حسين بن ميرزا ابراهيم) حفيد المير شمس الدين محمد الحسينى الكرماني، الصدر الصدر في عصر الشاه طهماسب. ترجمـه في (نر 5 ص 102) وذكرانـه توفى شابا واورد بعض شعره وكذا في (روشن ص 78). (ديوان الحسين بن محمد بن جعفر بن محمد بن الحجاج) مر بعنوان " ديوان ابن الحجاج " انتخب منـه الشريف الرضى وسماه " الحسن من شعر الحسين " ورتبه البديع الاسطر لابي على ابواب في فنون الشعر وسماه درة التاج. يوجد الجزء السادس منـه المكتوب في حدود القرن السابع بمكتبة السماوي وكان في مكتبة (حسينية كاشف الغطاء) الجزء الثامن من حرف الميم إلى آخر الياء بخط عمر بن اسماعيل بن احمد الموصلي في (620) ونقله امين الخانجى إلى مصر واخذ عنـه صورا فوتوغرافية متعددة في (1342). (ديوان حسين بن الابرز) يأتي بعنوان حسين بن كمال الدين. (1496: ديوان الآقا حسين بن الآقا جمال) الخوانسارى المتوفى (1098) ترجمـه في (نر 6 و 15 ص 152 و 528) و (تش ص 108) واورد جملة من رباعياته ومعمياته. (1497: ديوان المولى حسين بن الحسن) الكاشانى مطبوع. (1498: ديوان الشيخ محمد حسين بن محمد حسن الاصفهانى الكنپانى) النجفي المتوفى بها (1361) وهو عربي اسمـه الانوار القدسية قد طبع في (110 ص) بعد وفاته وفاتنا ذكره في محله. وهو في مدايح اهل البيت (ع) وفى اخره بعض المراثى وفى اوله ترجمة الناظم تزيد على الفى بيت. وديوانـه الفارسى الذى يتخلص فيه " مفتقر " يأتي في الميم. (1499: ديوان السيد حسين بن حسن) الغريفي البحراني المترجم في (السلافة ص 504) جمع بعض اشعاره حفيده المعاصر السيد مـهدى بن على الغريفي النجفي المنتهى نسبه إليه والمتوفى (1343) في مجموع يقرب من ثلثماية بيت. اوله سحاب جفوني بدموع هوامي * لرزء أمير المؤمنين امامى إلى تمام النيف والخمسين بيتا ثم قصائد اخر. رأيت النسخة بخط السيد مـهدى عند ولده المشتغل في النجف، السيد عبد المطلب. (ديوان الحاج محمد حسين بن حسن) القزويني الشيرازي المتخلص بالحسينى يأتي بعنوان تخلصه. (1500: ديوان الشيخ حسين بن حسن نور الدين العاملي) وقد توفى الناظم ببلدة جوبا في (1369) كما حكاه لى حفيده الطالب في النجف. وقد طبع ديوانـه الصغير في العرفان بعنوان " عقود الدر والجوهر ". (ديوان حسين بن خاندار) ياتي بعنوان حسين بن شـهاب. (1501: ديوان السيد حسين بن المير رشيد الرضوي) النجفي الحائري المتوفى (1170) يقرب من أربعة آلاف بيت استنسخه (السماوي) واسمـه " ذخيره المآل " كان من تلاميذ السيد نصرالله المدرس الحائري وبينـهما مطارحات ومراسلات. ويوجد منـه نسخة بمكتبة يعقوب سركيس ببغداد، واخرى في النجف بمكتبة الشيخ على الخاقانى. ومر له البديعية في (ج 3 ص 75). (1502: ديوان السيد حسين بن السيد رضا) ابن السيد مـهدى بحر العلوم الطباطبائى المتوفى في النجف (1306) مرتب على فصلين اولها في المدايح والمراثي للمعصومين (ع) وفيه تخميس الاثنى عشريات لجده بحر العلوم. وثاينـهما في مراثي بعض العلماء مثل شيخه صاحب الجواهر والشيخ عباس ابن المولى على البغدادي تلميذ صاحب الجواهر وغيرهما اوله [ احمدك اللهم على تظافر آلائك ] رأيت نسخة منـه عند السيد جعفر بن السيد باقر بن السيد على بن السيد رضا بن بحر العلوم، ونسخة مجدولة مذهبة بمكتبة (الملك) ونسخة خط يد الشاعر نفسه عند السيد على بن الحسين الهاشمي الخطيب النجفي، واستنسخه السماوي والسيد محمد صادق بحر العلوم. (1503: ديوان حسين بن شدقم) وهو السيد حسين بن على بن حسن بن شدقم. اطراه واورد شعره في (سلافة العصر ص 253). (1504: ديوان الشيخ حسين بن شـهاب الدين) ابن الحسين بن محمد بن حيدر (خاندار) العاملي الكركي، معاصر الشيخ الحر. سكن برهة باصفهان ثم نزل الهند. ذكر في (السلافة - ص 355) انـه توفى (1076) بحيدر آباد الهند. وله شرح نـهج البلاغة ومختصر الاغانى وارجوزة في المنطق ومسائل في الطب وهداية الابرار والحاشية على تفسير البيضاوى كما ذكر في (ج 6 ص 41) ذكره في " الروضات ص 657 " و " امل الآمل " وقد طبع ديوانـه بالاسكندرية في (1290) على الحجر. (1505: ديوان المولى محمد حسين بن المولى محمد صالح) المازندرانى وسبط التقى المجلسي واخ المولى محمد سعيد الاشرف. له مثنوى " قضا وقدر " ترجمـه في (نر 6 و 15 ص 182 و 542) واورد شعره وبعض معمياته. وقال في (گلشن ص 135) انـه نزل الهند ايضا. (ديوان حسين بن عالم) كما في نفحات الانس. مر بعنوان " امير حسيني غورى " في (ص 100). (1506: ديوان الشيخ عز الدين حسين بن عبد الصمد) الحارثى العاملي المتوفى في هجر لانة بالبحرين (984) عن ست وستين سنة، والد الشيخ البهائي وتلميذ الشـهيد الثاني. ذكره الشيخ الحر في الامل. (1507: ديوان الامام الحسين بن على بن ابي طالب (ع) جمعه مما ينسب إليه من الاشعار الشيخ محمد حسين المتخلص بضيائي ابن الشيخ محمد باقر البيرجندي القائنى المعاصر مؤلف بغية الطالب المذكور في (ج 3 ص 133) ذكره الخيابانى في هامش وقايع الايام وقد جمع شعره ايضا الشيخ محمد على المدرس الخيابانى في " ديوان المعصومين " آلاتى. (ديوان الحسين بن على الطغرائي) يأتي بعنوان " ديوان الطغرائي ". (ديوان الحسين بن على) الوزير المغربي يأتي بعنوان " ديوان الوزير المغربي ". (1508: ديوان الحسين بن على بن جواد محفوظ) العاملي الهرملى الكاظمي. كان جده الشيخ جواد بن الشيخ موسى بن الشيخ حسين محفوظ ممن نزل بسامرا والنجف سنين مستفيدا من بحث الميرزا الشيرازي وتلاميذه وغيرهم، ورجع إلى هرمل وكان عالمـها المطاع إلى ان توفى بها (1358) وكانت ولادته كما حدثنى هو بها في (1281) وله تصانيف رأيت بعضها عنده بالكاظمية وسائرها توجد عند حفيده الحسين بن على هذا الناظم للدواوين التى لكل منـها عنوان خاص 1 عبث الصبا 2 روائح الشباب 3 يواقيت الوشاح 4 شقاشق 5 الدرمعيات فيما نظمـه اوان تلمذه في ادر المعلمين 6 المنة 7 غمزات الحياة. وله ارجوزة في نسب آل محفوظ تبلغ الجميع بضعة آلاف بيت ولجده الجواد الهرملى ارجوزة النحو كما مر في (ص 208). (1509: ديوان السيد محمد حسين بن كاظم) بن السيد احمد الموسوي الكاظمي النجفي المعروف بالكشوان المولود (1295) والمتوفى (1356) رتبه بنفسه على السنين اول قصائده في تهنئة عرس الشيخ على بن الشيخ باقر صاحب الجواهر في (1315) وآخره عن لسان بعض أصدقائه في رثاء بعض في (1347) رأيته بخطه عند ولده السيد نوري تبلغ عدة الموجود إلى (1582 بيتا) وجملة من اشعاره توجد في المسودات بخطه ايضا. (1510: ديوان حسين بن كمال الدين بن الابرز أو شعره) وهو الحسينى الحلى. أورد شعره في (السلافة ص 545) وقال له " درر الكلام ويواقيت النظام " في البديع. وله اجازة للشيخ ناصر بن على الحويزى تاريخها شوال (942) بخطه. طبع فتوغرافيا في " فهرست كتابخانـه دانشگاه ج 2 ص 567 " ولعله الذى ذكر في (ص 28) بعنوان ابن كمال. (ديوان الحسين بن محمد) مر بعنوان ابن الدباس النحوي. (1511: ديوان الشيخ حسين بن محيى الدين) ابن عبد اللطيف بن على بن احمد بن ابى جامع العاملي. ذكره معاصره الشيخ الحر، وقال انـه يروى عن ابيه عن جده عن الشيخ البهائي. (1512: ديوان الشيخ حسين بن الحاج نجف) ابن محمد التبريزي الاصل النجفي المولد والمتوفى بها (1251) مؤلف الحسن والقبح الموسوم " بالدرة النجفية " ترجمـه سبطه الشيخ محمد طه برسالة مستقلة، وذكر ديوانـه المشتمل على نيف وعشرين قصيدة كبيرة كلها في مديح اهل البيت (ع) منـها الرائية التى تزيد على اربعماية وخمسين بيتا ومنـها الهائية التى تزيد على مائتي بيت، وقد خمس الهائية الملا عباس الصفار، وقد جمع الشيخ محمد (السماوي) جميع ما وجده من شعره في مجلد بخطه موجود في مكتبته. ونسخة أخرى عند الشيخ على الخاقانى استنسخها عن نسخة الشيخ موسى نجف من احفاد الناظم، والنسخة في (120 ص) كل صفحه 20 سطرا وهو مرتب على الحروف (ا ى) كتبت في النجف (1362) ويليها ديوان الشيخ حسين التلمسانى، ونسخة أخرى عند جلال الدين المحدث بطهران يقرب من الف وخمسماية بيت. (1513: ديوان محمد حسين الارجانى) مطبوع. راجع الارجانى ص 67. (1514: ديوان حسين الصفهانى أو شعره) وهو المعمر الصراف باصفهان. اورد شعره في (نر 9 ص 294) و (گلشن ص 136). (ديوان حسين بايقرا) يأتي بتخلصه حسيني گوركانى. (1515: ديوان الميرزا حسين البرمكى الخطيب أو شعره). طبع بعض شعره في مديح السيد ماجد العوامى المتوفى (1367) في (32 ص). (ديوان حسين بيك) التبريزي المتخلص بخروشى. يأتي في الخاء، وآخر بعنوان " ديوان سهوى " وآخر بعنوان " ديوان معلوم ". (1516: ديوان الشيخ حسين التلمسانى) توجد نسخته في (50 صفحة) ذيل ديوان الشيخ حسين نجف، عند الشيخ على الخاقانى في النجف. (1517: ديوان حسين چلبى التبريزي أو شعره) جامع الكمالات وباني المسجد وال والسوق المشـهور باسمـه في تبريز. ترجمـه في (نر 5 ص 118) وأورد شعره. (ديوان حسين خاندار) مر بعنوان حسين بن شـهاب الدين. (1518: ديوان الحسين الخوارزمي) غزليات وترجيع بند في المعارف وقصايد في مدح الائمة (ع) طبع في بمبئى ونسب في الطبع إلى الحسين الحلاج مع ان فيه التصريح بانـه للخوارزمي، نعم كثيرا ما يذكر فيه الحلاج ويشبه نفسه به. واظنـه كمال الدين حسين بن الحسن الخوارزمي المذكور في (مجن 1 ص 9 و 185) الذى كفرته حنفية هرات فحاكمـه شاهرخ، ثم خلى سبيله وفى الاخير قتلته الازبك في (837 أو 840) وكان تلميذ ابى الوفاء الصوفى وله " شرح مثنوى مولوى " و " مقصد اقصى درون ترجمـه مستقصى " و " شرح قصيدة البردة " بالتركية الخوارزمية و " كنوز الحقايق " كما فصله ابني في (فهرس كتابخانـه دانشگاه ج 2 ص 150 146) ويظهر من بيت شعر أورده هناك أنـه كان يتخلص بحسين، وهو غير كمال الدين حسن الهروي الخطاط المتوفى بمشـهد خراسان في (983). (ديوان حسينا الخوانسارى) المتخلص بصبوحى يأتي بتخلصه. (1519: ديوان حسين الخوانسارى أو شعره) كان قاضى خوانسار برهة في عصر الشاه عباس الاول ومن اهل الثروة. ترجمـه النصرآبادى وأورد بعض رباعياته وقال في (گلشن ص 135) انـه تلميذ ميرزا جان الباغنوى الشيرازي. (ديوان آقا حسين الخوانسارى) مر بعنوان حسين بن جمال الدين. (1520: ديوان الشيخ حسين الخراساني) هو ابن محمد صادق المتوفى بمشـهد خراسان (9 شوال 1349) فارسي في المدايح والمراثي رأيته عند ابى زوجته الشيخ على اكبر النـهاوندي. (1521: ديوان مولانا حسين الرازي) كذا ترجمـه في (تس 5 ص 177) وأورد شعره. (1522: ديوان محمد حسين ركنا) لانـه ابن حكيم ركنا. مات شابا ورثاه والده برباعية ذكره النصرآبادى في ترجمة ابيه وأورد بعض رباعيات محمد حسين ايضا في (نر 9 ص 289) (1523: ديوان ميرزا حسين رى شـهرى) كان نزيل بوشـهر ولد (1253 ش) وطبع الديوان بالهند ويقرب من الف بيت. (ديوان مولانا حسين الشيرازي) راجع (مشتاقي شيرازى). (1524: ديوان حسين شيرازى أو شعره) وهو ابن الميرزا جانى عزتي. اطرى فضله في (نر 4 ص 90) وأورد شعره. (ديوان مير حسين طفيلى) يأتي بعنوان تخلصه طفيلى. (1525: ديوان الشيخ حسين العصفوري) وهو ابن محمد بن احمد بن ابراهيم البحراني المتوفى بشاخور (21 شوال 1216) قال في " انوار البدرين " انـه في تسعة آلاف بيت كلها في مراثي الحسين (ع). (1526: ديوان المولى حسين على اليزدى أو شعره) ترجمـه النصرآبادى في (نر 6 ص 157) واطرا علمـه وفضله ورحلاته في البلاد، الروم ومصر والحجاز والهند، وعوده إلى يزد وبلوغه التسعين، ونقل بعض شعره عمن ادركه. (1527: ديوان الحاج حسين على خان) مطبوع. وفيه القصيدة في مدح ابن اخته الحاج ميرزا ابى الفضل الكلانترى. نقله عنـه في مقدمة ديوان الكلانترى (ص عه) (ديوان السيد حسين الغريفي) مر بعنوان حسين بن الحسن. (1528 ديوان حسينقلى ميرزا شاملو أو شعره) كان ابوه ميرآخر للشاه اسماعيل الفاتح. وقام ولده في عمله مدة. ثم انتقل إلى الشاه همايون في الهند. ترجمـه سام ميرزا في (تس 6 ص 183) واورد بعض شعره. (ديوان ملاحسين الكاشفى) يأتي بعنوان " ديوان كاشفي سبزوارى ". (1529: ديوان حسين كرد) لملك حسين خان فعله كرى المتوفى (1300) يقرب من الف بيت بالكردية ومنـه: آفريده بيت ژقطره منى * سزاوار نين ژمنى منى منى ژافعال ديو بد كارند * رجيم درگاه پرور گارند همنشين بد مكروت ذليل * لباس تقوات مبروت ونيل پريت باورم ژقرآن دليل * ژ لم اتخذ فلانا خليل (1530: ديوان حسين كسماوى) لميرزا حسين خان الرشتى باللهجة الگيلكية. طبع برشت. (ديوان حسين الكيشوان) مر بعنوان حسين بن كاظم. (1531: ديوان ملا حسين گيلانى أو شعره) أورد النصر آبادى في (نر 15 ص 544) بعض معمياته. (ديوان حسين مازندراني) مر بعنوان حسين بن صالح. (1532: ديوان ميرزا حسين مالميرى) (مال اميرى) اصفهاني (1) ترجمـه النصرآبادى في (نر 5 ص 107) واطرى علمـه وفضله في المعقول وأورد بعض شعره ورباعياته وذكر أنـه في (1072) صار مامورا ببندر عباس ولما رجع توفى بشيراز. ويأتى ديوان اخيه الميرزا حسن بعنوان " ديوان راهب " و " ديوان واهب ". (1533: ديوان حسين المشـهدي أو شعره) أورد شعره في (سرخوش ص 31) (1534: ديوان السيد المير حسين المعمائى) النيشابوري ترجمـه ميرزا بابر في " بابر نامـه " والنصر آبادى في (نر 15 ص 500) وأورد هذا بعض معمياته، وحكى قول الجامى انـه لو علمت بمجيئ المير السيد حسين المعمائى لما انشأت المعما اصلا. وصرح بأنـه من سادات نيشابور ومعاصر للجامى المتوفى (898) وقال في شاهد صادق و (تغ ص 44) انـه مات (904). وأما القاضى المير حسين الميبدى فلم يكن سيدا وتوفى (911) فهو متاخر عن هذا السيد المعمائى، وكان يتخلص شفيعي كما قال ابني في (فهرست (1) وفى (تش يز ص 280 و 286) اورد شاعرين باسم حسين احدهما اخو حسن واهب بالواو وقد نصبته النوابة زينب بيگم بنت الشاه طهماسب متصديا لاوقاف يزد، وترقى امره بعد وفات اخيه واهب ونصب في (1058) مستوفيا ليزد ثم منح شغله لابنـه همايون، ونصب هو مستوفيا لرشت ومات 1072. وثانيهما حسين المالميرى كان مستوفى يزد وحاكم كاشان وقد استفاد من كتب بابا افضل ثم قال في (تش يز ص 338) ان الاخوين هذين كانا من اولاد الخواجه قوام الدين الوزير ممدوح الخواجه حافظ الشيرازي، وجدهما خواجه نعمت الله المال ميرى كان وزير الشاه طهماسب (930 984) مدة ثلاثين سنة وقد نصب واهب مستوفيا ليزد من قبل الشاه صفى (1038 1052) ولكني اظن الحسينين شخصا واحدا وهو الذي ذكره في (نر 5 ص 107) وأخوه راهب بالراء في (نر 5 ص 108). كتابخانـه دانشگاه ج 2 ص 401). (1535: ديوان القاضى المير حسين الميبدى) ابن المولى معين الدين نزيل يزد وشارح ديوان أمير المؤمنين (ع) والمتوفى (911) مطابق لفظ (قاضى) ترجمـه النصرآبادى في (نر 15 ص 512) وأورد تسعة من معمياته منـها باسم على. ترجمـه في (تس 2 ص 48) و (هفت ص 174) وذكران تخلصه " منطقى " وترجمـه في (تش يز ص 332) باسمـه مير حسين وتخلصه المنطقي، فظهر ان تسميته بمير حسين ليست لاجل سيادته كما ز كشف الظنون فوصفه في (ج 2 ص 656 س 7) بالحسينى. (ديوان الشيخ حسين نجف) مر بعنوان حسين بن نجف. (ديوان الحاج ميرزا حسين النوري) يأتي بتخلصه " ديوان نوري ". (ديوان المير حسين النيشابوري) مر بعنوان مير حسين المعائى ويأتى بعنوان شفيعي. (1536: ديوان حسيني الرضوي) الخراساني الهندي. للسيد فتح على خان المشـهدي المقيم بالهند والمتوفى بشاه جهان آباد في (1224) وهو ابن عوض على خان بن المير عثمان خان الرضوي النقوي. نزل جده المذكور من خراسان إلى الهند في عهد فرخ سير ومحمد شاه. ونصب عوض على حاكما للاهور، ونشاء فتح على هناك، وتلمذ على صدر جهان في العرفان. ومات عن خمس وتسعين من عمره ودفن عند قبر والده بجوار تركان شاه بشاه جهان آباد، كذا في (گلشن ص 137) وقال ان ديوانـه يقرب من خمسة عشر الف بيت وفى " مطلع الشمس " انـه في اربعة عشر الف بيت. (ديوان حسيني سادات) مر بعنوان امير حسيني في (ص 100). (ديوان حسيني شيرازى) راجع حسيني قزويني. (ديوان حسيني غورى) راجع امير حسيني في (ص 100). (1537: ديوان حسيني قزويني) وهو الحاج محمد حسين بن محمد حسن بن معصوم القزويني الاصل الشيرازي المسكن تلميذ ابى القاسم سكوت. وتوفى (1249) ترجمـه في طرائق الحقائق وفى (ض ص 428 و 445) ومر له " خمسه حسيني " في (ج 7 ص 257) و " الهى نامـه " في (ج 2 ص 284). (ديوان حسيني كاشانى) مر بعنوان حسنى كاشانى. (1538: ديوان حسيني گوركانى) وهو السلطان حسين ميرزا بن منصور بن بايقرا ابن حسن بن عمر شيخ بن الامير تيمور گوركان. رباه بعد موت والده أخوه بايقرا ولذا ينسب إليه ويقال له السلطان حسين ميرزا بايقرا. وبعد ان غلب على يادگار محمد البايسنقرى قتله بهراة في (875) واستقل بالملك في خراسان وافغانستان إلى أن توفى (911) قال في (تس 1 ص 11) انـه كان خيرا يدر الارزاق للعلماء وكان الموظفون منـهم عنـه اثنى عشر الف عالما، وكان يطعم الفقراء في عشرة عاشوراء ويذبح شاتين في كل يوم توسلا إلى الحسين (ع) وقال ميرزا بابر في " بابر نامـه " انـه في سبعة اعوام اول ملكه كان خيرا وبعدها شرب الخمر كل يوم بعد صلاة الصبح وما كان يسكر قبل الصلاة، وكان ملتذا من دنياه كثيرا. وله ديوان بالتركية كلها على زنة واحدة يتخلص فيها " حسيني " وألف كمال الدين حسين گازر گاهى " مجالس العشاق " واظهر بين الناس انـه تأليف السلطان حسين ميرزا، وفيها اكاذيب ومناكير ينسب العشق والغرام إلى الانبياء في قصص مكذوبة. ترجمـه في (مجن 8 ص 130 و 316) و (مع ج 1 ص 21) و (تش ص 12) وبراون ج 3 ص 516. (1539: ديوان حسيني لاهوري أو شعره) واسمـه غلام من شعراء جهانگير پادشاه. اورد شعره في (گلشن ص 137). (ديوان حسيني هراتى) مر بعنوان امير حسيني في (ص 100). (ديوان حسيني هندي) مر بعنوان حسيني رضوى. (1540: ديوان حسيني هندي) وهو محمد حسين الاودى صاحب الشيخ على الحزين. مات ببنارس الهند ودفن عند قبر الحزين في (1205) وديوانـه يشتمل على ستة آلاف بيت من جميع اقسام الشعر، اورد بعضه في (گلشن ص 136). (1541: ديوان حسيني يزدى) قال آيتى في (تش يز ص 286) ان اسمـه حسين وكان من سادات يزد وشعره كثير. (1542: ديوان حشري تبريزى) وهو الملا محمد امين الانصاري التبريزي الاصل. سكن بعباس آباد اصفهان. وكان له راتبا فقطع فنظم حشري قصيدة مدح فيها المير حبيب الله صدر فاعاده وهو الذى نظم غزوات الشاه عباس بامره. ثم رجع إلى تبريز وبهامات. ترجمـه في (نر 9 ص 280) و " خزانـه عامره ص 293 " و (دجا ص 117). وله أيضا " روضة الابرار " على زنة " مخزن الاسرار " للنظامي، اورد الحشرى ذكر منظومته هذه في مقدمة كتابه " روضه اطهار " الذى هو في مزارات العرفاء بتبريز وقد ألفه في (1011 = روضه) وقال انـه نظم روضه ابرار أيضا في هذه السنة، وقال في اوله ان ظهور القائم سيكون في هذا العصر وهو عصر الشاه عباس بن محمد بن طهماسب الصفوى. وقد طبع روضة الاطهار في (1303) بتبريز. (1543: ديوان حشم) من شعراء الفرس بالهند في القرن الثاني عشر كما ذكره ابن يوسف في فهرس المجلس (ج 3 ص 264). كان اسمـه حسن كما صرح بـه في الديوان. توجد نسخة من ديوانـه في (المجلس) يشتمل على الف بيت. أوله: أي سحاب لطف ترگوهر زبالا ريخته * درد كان هر صدف صد درون لالا ريخته وكتابة النسخة في اوائل القرن الثالث عشر. (1544: ديوان حشمت بدخشى) وهو المير محتشم على خان بن المير باقى البدخشانى الاصل. نزل جده بالهند وتلمذ هو على عبد الرضا متين الاصفهانى وآرزو وغيرهما، ومات (1263) وديوانـه يشتمل على سبعة آلاف بيت كما في (گلشن ص 139) و (تغ ص 46). (1545: ديوان حشمت قاجار) واسمـه همايون ميرزا من شعراء القاجار في العهد الناصري. له " تذكره سفينـه " و " گلشن محمود " كما في (مع ج 1 ص 22) وريحانة الادب وله مثنوى يوسف زليخا كما في (دجا ص 175). (1546: ديوان حشمتي خوانسارى) واسمـه ملاعلى بيگ الزاهد الخطاط. كان معلم النوابة حوابيگم ثم عزل وانزوى بنصرآباد اصفهان واشتغل بكتابة القرآن، وله ديوان في خمسة آلاف بيت رآه النصر آبادى فنقل عنـه كما في (نر 9 ص 320) ثم في (گلشن ص 139). (1547: ديوان حشمتي رشتي أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (خص 8 ص 231). (1548: ديوان حشمتي هندي) ترجمـه واورد شعره في (سرخوش ص 31) وقال له ديوان فخيم على الطراز القديم. (1549: ديوان الحصكفى) من حصن كيفا قرية بديار بكر. لابي الفضل يحيى بن سلام ابن حسين بن محمد الخطيب الحصكفى المتوفى (551) ذكره في رياض العلماء، وترجمـه في (جما ج 20 ص 18) بعنوان يحيى بن سلامة وذكر ان له ديوان شعر وديوان رسائل، وانـه ولد (459) وتوفى كما مر، وذكر جملة من شعره. توجد نسخة ديوانـه في مكتبة جامع الپاشا بالموصل كما في فهرسها (ص 48). وترجمـه ايضا في مجالس المؤمنين ص 113 وغيره. (1550: ديوان المير حضوري القمى) واسمـه المير عزيز الله اخ الميراشكى السابق ذكره ترجمـه الصادقي ايضا في (خص 6 ص 76) واورد بعض رباعياته وشعره وكذا في روضة الصفا. وقال في (تش ص 230) كان معاصرا للشاه طهماسب وسكن النجف وله ديوان. وقال في (تغ ص 46) انـه مات (1000). (1551: ديوان حفظى اصفهاني) اسمـه الحاج محمود. ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 409) وذكر تنقلاته إلى مكة والهند واطرى زهده وتقواه واورد بعض شعره ورباعياته بما يظهر منـه كثرة شعره وحياته زمن التأليف (1083) ونسبه في (دجا ص 118) إلى تبريز وترجمـه أيضا في (روشن ص 181). (1552: ديوان حفظى طهراني) ذكر سام ميرزا في (تس 5 ص 162) ان والده كان معمارا واورد مطلع غزل له، وكذا في (روشن ص 181). (ديوان حفظى تبريزى) واسمـه الحاج محمود. حكى ترجمته وشعره في (دجا ص 118) عن مؤلف لطائف الخيال المؤلف (927) واظنـه الحفظى الاصفهانى المذكور. (1553: ديوان حفيد يزدى أو شعره) وهو حفيد المدرس اليزدى، واسمـه الحاج ميرزا باقر. اورد شعره في (تش يز ص 286). (1554: ديوان حفيظ اصفهاني أو شعره) كان حفيد المير الداماد سافر إلى الهند ثم رجع إلى اصفهان. اورد شعره في (گلشن ص 140) وقال في (تغ - ص 46) انـه مات (1160) واسمـه حفيظ الله. (1555: ديوان الحقايق) للسيد محمد بن مصفى بن جعفر الدار ابى الشـهير بالكشفى. مجموعة فيها خصوص قصايده في مدايح المعصومين (ع) جمعها ابن الناظم وهو السيد موسى ابن جعفر بن مصفى المذكور، يقرب من الف بيت. وتوفى الناظم (1327) وقد قرأ قصيدته الفارسية في مديح النبي صلى الله عليه وآله على السيد موسى في يوم مولد النبي (1373) في النجف. (1556: ديوان حقايق) لميرزا على خان المتخلص " حقايق " ابن الميرزا جعفر حقايق نگار. مات والده (1301) وكان هو حيا إلى (1313) حين تأليف آثار العجم فذكره وأورد شعره فيه (ص 542). (ديوان حقايقي) هو التخلص السابق لخاقاني الشيروانى فيأتى في الخاء. (1557: ديوان حقى دهلوى) للشيخ عبد الحق المحدث. وقد عددوا فهرس تصانيفه بمائة وثلاثين. ولد (958) ومات (22 ع 1052 2) ودفن بشاه جهان آباد وديوانـه يشتمل على انواع الشعر واكثره قصايد كما في (گلشن ص 161)، (1558: ديوان حقى خوانسارى أو شعره) وهو الآقا حقى الخطيب الخوانسارى المتوفى بها (1037) ترجمـه النصرآبادى في (نر 9 ص 297) و (ض ص 111) وارورد بعض رباعياته. (1559: ديوان مولانا حقى الرازي) الساكن في بعض مزارات الرى. وصفه سام ميرزا في (تس 5 ص 163) بانـه من النطاقين، وأورد مطلع غزله. وقد فرغ سام ميرزا من التحفة (957). (1560 ديوان حقير، الله آبادى أو شعره) وهو العالم الحكيم الشيخ كمال الدين محمد بن محمد افضل. اورد شعره في (گلشن ص 140). (1561: ديوان حقير دزفولي) وهو الملا حسين بن ابى الحسن بن فضل على بن كاظم بن صادق خليفه الواعظ الشاعر المولود (1260) والمتوفى (1347). له " مخزن الدار " المطبوع ببمبئى في (1304) واورد فيها اشعار معاصريه. وابنـه أبو الحسن تجلى دزفولي معاصر وهو في الحياة. (1562: ديوان حقير أو شعره) للحاج ميرزا عبد الغفار المرندى ترجمـه في دانشمندان آذربايجان ص 118 واورد قطعة انشاها في (1282) نقلا عن حديقة الشعراء. (1563: ديوان حقيرى تبريزى) ترجمـه الصادقي في (خص 8 ص 288) وذكر بعض شعره وقال انـه يعمل نسج الشعريات (مويينـه دوزى) وكذا في (تش ص 29). (1564: ديوان حقيرى التبريزي) الشـهيد في فتنة الروم بها في (994) حكى في (دجا ص 119) ترجمته عن مؤلف " خلاصة الاشعار " وقال انـه توقف بكاشان اربع سنين وهناك لاقى مع محتشم وأنا أيضا رأيته حينئذ. ثم في (981) سافر إلى خراسان ورجع ورأيت يومئذ ديوانـه البالغ إلى ستة آلاف بيت، ولصغر سنى لم انتخب منـه شيئا وترجمـه ايضا في (تس 5 ص 142). (1565: ديوان حقيرى هروى) واسمـه الملا شـهاب الدين ابن نظام الدين. نقل عنـه في (نر 13 و 15 ص 509 و 471) تاريخ وفاة الخواجه آصفى في (923) وقال هو من مشاهير شعراء عصر السلطان حسين ميرزا بايقرا، ورايت له عدة قصايد فاخرة. ثم نقل عنـه سبعة معميات. وقال في (مجن 2 ص 70 و 239) انـه شاب. وله منظومة في المعما في (146 بيتا) نظمـها في (918) توجد ضمن مجموعة في المجلس كما في فهرسها (ج 3 ص 132). وفهرس كتابخانـه دانشگاه (ج 2 ص 393). (1566: ديوان حقيقي) للسلطان ابى المظفر الميرزا جهانشاه خان بن قرا يوسف خان الجالس على سرير الملك في تبريز خمس وثلاثين سنة إلى أن قتل في (872) ودفن في الزاوية المظفرية التى أسس بنيانـها في حياته المعروفة (كوك مسجد) أو مسجد كبود. وقد فرغ الدوانى من شرح الهياكل في تلك الزاوية بعين تلك السنة كما صرح في آخره ترجمـه في (دجا ص 120) وذكرانـه ارسل الحقيقي ديوانـه إلى المولى العارف عبد الرحمان الجامى فقرظه الجامى بقطعة آخرها. بصورت پرستان كوى حجاز * زشاه حقيقي نشانداده باز وسمى الخمسة من ولد جهان شاه احدهم حسن على. وقد اورد تاريخ مسجد كبود المعروفة في " تاريخ تبريز " لنادر ميرزا المطبوع بطهران، واورد غزلا لحقيقي وفرمانا له في ترجمة ادبيات براون (ج 3 ص 441). (1567: ديوان حقيقي بغدادي أو شعره) واسمـه مصطفى ابن عم عثمان بيك من امراء الدولة العثمانية، وشعره بالفارسية والتركية. هاجر من بغداد لتنافر وقع بينـه وبين الوالى خضر پاشا في (963). ذكره في العراق بين الاحتلالين (ج 4 ص 135). (1568: ديوان حقيقي گجراتى أو شعره) واسمـه الميرزا محمد بيك الاحمد آبادى. ترجمـه في (خيال ص 207) مع اساطير عن مراوداته مع الاجنة. وكذا في (سرخوش ص 31). (1569: ديوان حكاك اصفهاني) واسمـه سراج الدين ويعرف " سراجا حكاك " كان ماهرا في صنعة حك الخواتيم ومات باصفهان قبل (1089) كما في (نر 144 143 5) قال سنگلاخ انـه راى منتخب قصايده بخط جمشيد بيك خوش نويس في بلدة بيضاء كما في امتحان الفضلاء ج 2 ص 152. وتوجد نسخة ديوان الحكاك بمكتبة لعله لى باستانبول كما في فهرسها وكونـه للحافظى الكرماني المذكور في (ص 225) بعيد. (1570: ديوان حكاك شيرازى) واسمـه ميرزا منعم الهندي. له مثنوى في وصف اكبر آباد. مات في اوائل جلوس عالمگير شاه بالهند. وقد ادركه محمد أفضل سرخوش في صغر سنـه فذكره في (سرخوش ص 109) وكذا في (تغ ص 46). (ديوان حكاك شيرازى) يأتي بعنوان شميم شيرازى. (1571: ديوان حكمي هندي أو شعره) واسمـه ملاحكمى ابن اخت عرفى شيرازى. تقرب عند قاسم خان حاكم بنگاله. اورد شعره في (گلشن ص 142). (1572: ديوان الحكيم ابى الحسين الشيرازي أو شعره) كان حاذقا في الطب واصله من شيراز سافر إلى الهند ورجع في (1075) اطرى شعره في (السلافة ص 489). (ديوان حكيم أبو طالب) كما في (نر ص 68) يأتي بتخلصه " طالب تبريزى ". (ديوان حكيم أبو الفتح لاهجى) مر في (ص 46). (ديوان حكيم أبو المكارم) السرخسى. قال سنگلاخ رأيت اشعاره بخط عبدى نيشابورى فذكره في (امتحان الفضلاء ج 1 ص 97). وقد مر بعنوان حاضرى في (ص 220). (1573: ديوان الحكيم ابى الهيثم) احمد بن الحسن الجرجاني أو البوزجانى. ترجمـه البيهقى المتوفى (565) في تتمة صوان الحكمة. له قصيدة فارسية في الحكمة تعرف " چون وچرانامـه " في (82 بتيا) شرحها اولا تلميذه أبو سعد محمد بن سرخ النيشابوري أو النشوى، ثم شرحها ناصر خسرو العلوى بشر حين صغير طبع مع ديوان الناصر، وكبير سماه " جامع الحكمتين " طبع مستقلا بطهران في (1331 ش) في (347 ص) مع مقدمة للدكتور محمد معين. قال فيه ان الناظم والشارحين كلهم اسماعيلي المذهب. اوله: يكيست صورت هر نوع ونيست زينت گذار * چرا كه هيئت هر صورتي بود بسيار ولمعزى ايضا قصيدة في هذا الموضوع " چون وچرا ؟ ". (1574: ديوان حكيم اردستانى أو شعره) وهو الملا فضل الله من شعراء الشاه عباس الاول الصفوى. اورد شعره في (روشن ص 183) وكذا في (تغ ص 46). (ديوان حكيم اشرفي سمرقندي) راى سنگلاخ ديوانـه بخط شفيعا فنقل عنـه في امتحان الفضلاء وقد ذكرناه في (ص 78). (ديوان حكيم افسرى ترمذى) راى سنگلاخ نسختين من ديوانـه، احدهما بخط عبدى نيشابورى، والاخرى بخط جعفر هروى فذكرهما في امتحان الفضلاء ج 1 ص 97 و 158 واظنـه المذكور بعنوان افسرى هروى في (ص 84). (1575: ديوان حكيم الهى اردبيلي أو شعره) الشاعر بالتركية. مات (1296) كما في (دجا ص 49) عن حديقة الشعراء. (ديوان الحكيم انورى) مر بعنوان أنورى. (ديوان حكيم باقر) مر بعنوان ديوان باقر محلاتي في (ص 122). (ديوان حكيم حاذق) مر بعنوان حاذق. (ديوان حكيم حاضرى) مر بعنوان حكيم أبو المكارم. (ديوان حكيم خباز) يأتي بتخلصه " طبعي ". (ديوان حكيم ركنا) يأتي بتخلصه " مسيحا ". (1576: ديوان حكيم ركن الدين قمى أو شعره) والد الحكيم سديد الدين الآتى. ترجمـه معاصره في (نر 2 ص 50) في ذيل ترجمة ولده السديد، وقال كان طبيب البلاط. وله " نجم اللئالى " في الطب، ومات بقم، وله قصايد غراء. وهو غير ركن الدين القمى من شعراء القرن السابع كما يأتي في الراء. (1577: ديوان الحكيم الساوجى) وهو الميرزا على رضا المتخلص " حكيم " الطبيب الماهر. وديوانـه بالعربية في المدايح والمراثي وغيرهما عند ولده المعاصر مشكاة الاطباء. ونقل القصيدة الغديرية منـه في مجلة دنياى اسلام الاسبوعية بطهران للسيد محمد على التقوى. العدد 40 السنة (2). (1578: ديوان حكيم سديد قمى أو شعره) وهو ابن الحكيم ركن الدين القمى المذكور كان ماهرا في الطب وطبعه لطيف. ذكر شعره ورباعياته في (نر 2 ص 50). (1579: ديوان حكيم سورى) من فكاهيات الميرزا تقى دانش ضياء لشكر ابن الميرزا حسين الوزير التفرشى المولود (1288) طبع مكررا منـها في (1319 ش) في (140 ص) بطهران. اوله: اين گفته سورى كه گرفته هست جهانرا * سر مشق بود طائفه سورچران را ويأتى ديوانـه الآخر باسم ديوان دانش لتخلصه به. (ديوان حكيم سوزنى) يأتي بعنوان سوزنى. (ديوان حكيم شاه رضا) يأتي ديوان رضا شيرازى. (1580: ديوان حكيم شاه محمد قزويني أو شعره) وهو الشاه محمد بن المبارك المدعو بحكيم كما عبر عن نفسه. نزل بلاد الروم، وترجم مجالس النفائس (1) لمير علي شير النوائى باسم السلطان سليم بن بايزيد العثماني المتوفى (924) ويعبر فيه عن الشاه اسماعيل الصفوى بالشاه اسماعيل الصوفى ولكن في ترجمة ما يلي في (ص 248) قال: وميگويند باآل على محبتى ندارد گرراست بود آدمى خوبى نيست.. وقد ترجم المجالس السلطان محمد فخر الهراتى ايضا وطبع الترجمتان بطهران بتصحيح على اصغر حكمت في (1320 ش). (ديوان حكيم شريف) يأتي بعنوان " ديوان شريف ". (ديوان حكيم شفائى) يأتي " ديوان شفائى " ومر بعنوان " ديوان باقر محلاتي ". (1581: ديوان حكيم شيرازى) للشيخ غلام على المتخلص " حكيم " المتوفى (حدود 1330) بطهران. نشاء بشيراز وجاء إلى طهران واشتغل بمدرسة سپهسالار، وعلم اولاد محمد كاظم ملك التجار ومات في بيت تلميذه الحاج حسين ملك التجار مؤسس مكتبة (1) وقد جعلت ومز مجالس النفائس في هذا المجلد من الذريعة (مجن) واومأت إلى فصوله برقم اجعله بعده، فما ذكر في المجلس الثاني في كلا الترجمتين، كتبته (مجن 2 ص..) والمجلس الثالث منـهما (مجن 3 ص..) وهكذا وجعلت رمز ترجمة القزويني لهذا الكتاب (قزمج) فاقول: ذكر في (قزمج 1) أو (قزمج 5) وهكذا. وجعلت رمز ترجمة الهروي للمجالس المسمى " لطائف نامـه " (لط) فاقول (لط 1) أو (لط 2) إلى آخر المجالس الثمانية، ثم اجعل رقم صفحات المطبوع بطهران (1320 ش) بعدها. (ع. م.) (الملك) توجد قصايده في مكتبة (الملك) وديوان غزله بمكتبة المجلس كما في فهرسها (ج 3 ص 366). (1582: ديوان حكيم شيرازى) هو للميرزا محمود بن الوصال الشيرازي المتخلص بحكيم وهو الشاعر الخطاط المولود (1234) المتوفى (1274 = عاقبت محمود شد كار حكيم) ترجمـه في (گلشن وصال ص 275 ص 293) وترجمـه في (مع ج 2 ص 102) بعنوان " حكيم الشيرازي " وارخ وفاته (1268) والصحيح ما ذكرناه. وترجمـه أيضا في (المآثر ص 205). (1583: ديوان حكيم صوفي شيرازى أو شعره) كان تاجرا ترجمـه واورد شعره في (نر 5 ص 134). (ديوان الحكيم الطبري) وهو أبو الليث، كما ذكره سنگلاخ في (امتحان الفضلاء ج 2) وقال رأيت ديوانـه بخط المير محمد الخطاط. واظنـه اراد ابا الهيثم المذكور انفا. (1584: ديوان حكيم عبد الله يزدى) الملقب بحافظ الصحة جد الدكتور حافظى المعاصر. له منظومة في الطب بالفارسية. اورد ذكره في (تش يز ص 287). (ديوان حكيم عبد الله كاشى) يأتي " ديوان راغب ". (ديوان حكيم غزنوى) يأتي بعنوان مختارى غزنوى. (ديوان حكيم قبلى) يأتي " ديوان قبلى ". (ديوان حكيم قطران) يأتي ديوان قطران. (ديوان حكيم كاشى) عبد الله. يأتي بعنوان " ديوان راغب " و " وحدت ". (ديوان حكيم كاشى) واسمـه ضياء الدين أو صدرين مـهر في الطب وسافر إلى الهند وتلقب من الشاه سليم بمسيح الزمان. اورد شعره في (نر 3 ص 61). (ديوان حكيم كاظما) يأتي ديوان كاظما. (ديوان حكيم گيلانى) مر ديوان حسن گيلانى. (1585: ديوان حكيم نوري) لميرزا يوسف بن محمد حسين خان النوري نزيل طهران. كان ابوه وجده من اعيان الدولة القاجارية، وكان هو معاصرا لهدايت فترجمـه في (مع 2: ص 94) وأورد قصيدتين منـه تبلغ سبعين بيتا. وترجمـه ايضا في المدايح المعتمدية. (1586: ديوان حكيم هاشمى) له مثنوى " مظهر الآثار " راى سنگلاخ نسخة منـه بخط ابى محمد غريب زاده الهندي. فذكره في (امتحان الفضلاء ج 2 ص 308). (1587: ديوان حكيم يزدى أو شعره) واسمـه أبو الفضل كان ماهرا في الطب. اورد شعره في (تش يز ص 286). (1588: ديوان حكيمى طبسى أو شعره) قال في (مجالس العشاق ص 168) انـه كان يحب الخواجه على وتوفى (881) وقال في (ض ص 317) ان اسمـه محبوب على، وكان من العرفاء ومريدا للسيد نسيمي. وفى (مجتس 2 ص 138) سماه سيد حكيمى. وأوردوا شعره وسماه في (گلشن ص 142) حكيمى استرابادى، وراجع ما بعده أيضا. (ديوان حكيمى طبسى أو شعره) واسمـه المير شـهاب الدين سكن سبزوار وتلمذ على المير شاهى ومـهر في الطب ودخل في اطباء السلطان حسين ميرزا المتوفى (911) كما في (روشن ص 183). ولعله متحد مع ما قبله، وقد سماه في (گلشن ص 142) " حكيمى أسترآبادى ". (1589: ديوان حلمي الاردبيلى أو شعره) السياح نزيل اصفهان ترجمـه في (دجا ص 133) و (گلشن ص 142) واورد بعض اشعاره. (1590: ديوان حلمي اصفهاني أو شعره) اورد شعره في (تش ص 175). (1591: ديوان حلمي شوشتري) كان تلميذ المولى حامدى التبريزي المذكور آنفا. قال السيد عبد الله الجزائري التسترى المتوفى (1173) في تاريخ تستر المعروف بالتذكرة والمذكور في (ج 3 ص 243) ان هذا الديوان موجود يقرب من سبعة عشر الف بيت فيه قصيدة في مدح الحجة (ع) انشاها بامر استاده المولى حامدى التسترى وقصيدة في مدح على پاشا وقطعات في التواريخ منـها في تاريخ وفاة استاده المولى حامدى ووفاة المولى عيشي والمولى عبائي والمولى غيبي والمولى سليمان ورشيد وغيرهم وهؤلاء كلهم من الشعراء في تستر في عصر واخشتو خان الحاكم في تستر من (1078 1042). (1592: ديوان حلمي كاشانى أو شعره) واسمـه المولى مقيما. ترجمـه النصر آبادى في (نر 9 ص 302) و (تش ص 242) وذكر انـه سافر إلى الهند وتقرب إلى الشاهزاده داراشكوه وبذل له السلطان اورنك زيب عالم مصرف الحج، فحج سالما ورجع إلى الهند وتوفى بها واوصى بكتبه و (700 روپيه) من تركته إلى الشيخ بدر الدين العرب والميرزا ابراهيم الفاني، واورد بعض شعره ورباعياته. (1593: ديوان حلوائى أو شعره) واسمـه محمود بيك. اورد شعره في (گلشن ص 382). (ديوان حلوائى اصفهاني) يأتي بعنوان ديوان ضمير لتخلصه به. (ديوان مولانا حلوائى سمرقندي) المقبور بها شابا ترجمـه في (مجن 2 ص 47 و 221) والظاهر انـه غير ما ذكر في (بهش 382) وذكرا مطلع غزله. (1594: ديوان حلوائى شيرازى أو شعره) ويعرف بغياثا الشيرازي المعاصر لملا ملهمى والميرزا نظام. سافر إلى اصفهان وسكن بدار الشفا جنب القيصرية وابتلى بالجدرى وعمى بصره وكان ماهرا في الغزل والقصيدة. ووقع من سطح الدارومات، كذا ترجمـه معاصره في (نر 9 ص 238) واورد شعره. وكذا في (تش ص 290). (ديوان حلوائى هروى) يأتي بعنوان " نكوئى ". (1595: ديوان حليم سندى أو شعره) وهو الشاه زاده الميزراجانى كما في (تغ ص 46) أو ميرزا خانى كما في (روشن ص 183) وقال هذا: كان ماهرا في الارغنون واوردا شعره. (1596: ديوان حليمى شيروانى أو شعره) اورد بعض شعره عن خط تاريخه (945) في (دجا ص 123). (1597: ديوان حليمى طهراني أو شعره) وهو المير محمد، كان والده رئيس قرية طهران واعرض هو عن الشغل. اطرى بذله معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 157) وأورد شعره. (1598: ديوان الشيخ حمادى الكواز) وهو ابن حمزة آل نوح الشمري الحلى المتوفى (1279) جمعه اخوه الشيخ صالح كواز ولم يستوفها لكثرة شعره. (1599: ديوان الشيخ حمادى نوح) الشاعر الشـهير الذى يقال فيه انـه متنبي عصره. وهو أبو هبة محمد بن سلمان بن نوح الغريبى الكعبي الاهوازي نزيل الحلة والمتوفى بها في صفر (1325) عن تسعين سنة وقيل ماية وخمس سنين. وديوانـه كبير في مجلدين يزيد على اثنى عشر الف بيت، جمعه هو بنفسه ورتبه على عدة فصول عناوينـها: الآلهيات، الحسينيات، القزوينيات، الشيرازيات، الرشتيات، وهكذا. توجد نسخة منـه في مكتبة (السماوي). (ديوان الحماسة) مر بعنوان " الحماسة " متعددا في (ج 7). (1600: ديوان الحمانى أو شعره) وهو على بن محمد بن جعفر بن محمد بن زيد الشـهيد العلوى الامامي الشاعر. وحمان محلة بالكوفة. هو في العلويين كابن المعتز في العباسيين، كذا في نسمة السحر وقال في (عمدة الطالب ص 286) ان كثيرا من اشعاره دخل في ديوان صاحب الزنج. عبر عنـه الرضا في مجلس المأمون ببعض فتياننا ووصفه الهادى (ع) باشعر الناس. اورد شعره ابن شـهرآشوب في المناقب والمفيد في العيون والمحاسن والصدوق في عيون اخبار الرضا. (1601: ديوان المولى حمدالله الاردبيلى) اطرى فضله تقى الدين في تذكرة عرفات العاشقين المؤلف (1025) والموجود بمكتبة (الملك) وذكر انـه رآه بشيراز قبل (1000) واورد رباعية له. وعنـه في (دجا 123) وسماه في (گلشن ص 143) حميد اردبيلي. (1602: ديوان مولانا حمدالله الرازي) كان والده من المتمولين في رى ولكن ولده زهد عن المال. وصفه كذلك معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 178) واورد مطلع غزله. (1603: ديوان حمدى أو شعره) لبردعى زاده شمس الدين من اولاد المولى محمد البردعى. هاجر من بلاد خراسان إلى الروم في (917) فأكرمـه السلطان سليم خان. وله تصانيف ترجمـه في (بهش 2 ص 370) واورد بعض قصيدته المصنوعة في تتبع قصيدة مولاشرف. ولعلهم ينتسبون إلى البردعى المذكور في (النفحات ص 145). (ديوان حمدى سيستاني) اورد شعره في (روشن ص 183) ولعله حمزه سيستاني. (1604: ديوان حمدى قزويني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 185). (1605: ديوان حمدى كشميرى أو شعره) اورد شعره وأصر على انـه غير القزويني في (روشن ص 184). (ديوان حمزه سيستاني) يأتي بعنوان تخلصه " ديوان غافل ". (ديوان حميد الهمداني) ترجمـه معاصر كذلك في (نر 6 ص 192) راجع حميد همداني. (ديوان حميد اردبيلي) راجع حمدالله اردبيلي. (1606: ديوان حميد بخارائى أو شعره) واسمـه حميد الدين ابن عمعق البخاري. هجى الحكيم سوزنى ومات (670) كما في (تغ ص 47). (1607: ديوان حميد تبادكانى أو شعره) وهو حميد الدين ابن المولى محمد التبادكانى. ترجمـه في (مجن 4 ص 94 و 270) وقال كان من الصوفية الملامتية واورد شعره. (1608: ديوان حميد كل أو شعره) لملا حميد بن الملا عبد الوهاب. ترجمـه واورد شعره معاصره في (مجن 3 ص 86 و 260). (ديوان حميد معمائى) كذا ترجمـه القزويني في (قزمج 3 ص 239) والصحيح انـه ملا جمشيد معمائى كما في (لط 3 ص 69). (1609: ديوان حميد ناگورى أو شعره) الشيخ حميد الدين تلميذ الخواجه معين الدين الچشتى ولد ببخارا ونصبه السلطان معز الدين سام حاكم دهلى قاضيا بناگور، ومات بها في (643) وقد سافر إلى بغداد والشام والحجاز ولاقى الشـهاب السهروردى هناك. اورد شعره في (روشن ص 184) وكذا في (تغ ص 47). (1610: ديوان حميد همداني) من شعراء الدورة الصفوية. توجد ديوان غزله في مكتبة (المجلس) كم في فهرسها (ج 3 ص 266) في (1570 بيتا) يظهر منـه تشيعه وانـه همداني يتخلص " حميد " قال ابن يوسف ولعله حميد الهمداني المذكور في (نر 6 ص 192). (1611: ديوان حميدي بلخى) واسمـه حميد الدين عمر بن محمود وقد يعرف باسم ابيه فيقال " محمودي " وهو صاحب " مقامات حميدي " بالفارسية في قبال المقامات للحريري. توفى (599) كما في شاهد صادق. ترجمـه واورد شعره في (مع ج 1 ص 197) وقال سنگلاخ انـه راى خلاصة ديوانـه بخط محمد طاهر اعتماد الدولة. فذكره في (امتحان الفضلاء ج 2 ص 90). (1612: ديوان حميد شيرازى) للدكتور مـهدى الحميدى الشيرازي استاد الادب بجامعة طهران اليوم وشعره كثير. طبع بعضها بعناوين مختلفة مثل " شكوفه ها " أو " نغمـه هاي جديد " في (1317 ش) وبعدها بطهران في (175 ص). (1613: ديوان حميدي كشميرى أو شعره) اورد بعض شعره في (گلشن 144). (1614: ديوان حميدي مازندراني أو شعره) لميرزا عبد الحميد المازندرانى المتوفى (21 محرم 1322) ترجمـه واورد شعره مرتضى المدرس الچهاردهى. (1615: ديوان السيد الحميرى) هو ابواهاشم اسماعيل بن محمد بن نويد بن ربيعة الحميرى المتوفى (173) صاحب العينية المشـهورة واحد الثلاث الذين قيل في حقهم أنـهم اشعر الناس كما في الاغانى. وعن ابى عبيدة انـه اشعر المحدثين، وعن تذكرة ابن المعتزان له اربع بنات كل منـهن تحفظ اربعماية قصيدة ! لابيها، وقد نظم كلما سمعه في فضل على (ع) وقد ترحم عليه الامام الصادق (ع) ثلاثا. كما في رجال الكشى. ترجمـه الزركلي ايضا في قاموس الاعلام (ج 1 ص 112) وقد جمع المستشرق الافرنسى بربيه دومينار اخباره وطبع في پاريس في (100 ص) وترجمـه واورد شعره في اعيان الشيعة (ج 12 ص 278 133) توجد نسخة ديوانـه في احدى مكتبات اليمن كما ذكره بعض، وكذا في المكتبة الظاهرية بدمشق كما في فهرسها. ودون شعره ايضا الشيخ محمد بن طاهر (السماوي) ويوجد في مكتبته. وقد ترجم الحميرى في كتاب مستقل باسم " شاعر العقيدة " السيد محمد تقى بن سعيد الحكيم النجفي المعاصر، وقد طبعه السبيتى وجعله الجزء الحادي عشر من " حديث الشـهر ". وقد جمع الشيخ على الخاقانى صاحب مجلة البيان النجفية الغراء احوال الحميرى وشعره في (1353). (1616: ديوان الحومانى) للشيخ محمد على بن محمد امين العاملي الحومانى الحاروفى للمعاصر المولود (1315) نزيل بيروت. له عدة دواوين منـها ديوان الحومانى في جزئين طبعا بصيدا حدود (1344). (ديوان الحويزى) راجع دواودين " عبدالعلى الحويزى " و " فرج الله الحويزى " و " خلف الحويزى " و " السيد على خان الحويزى ". (1617: ديوان حيا اكبر آبادى) واسمـه شيورام من قوم كايتهه. تلمذ على بيدل عبد القادر. له " مثنوى گلگشت بهارارم " على سياق " چار عنصر " لبيدل. مات في (1144) اورد بعض شعره في (گلشن ص 144). (1618: ديوان حياتي أو شعره) قال سام ميرزا ان والد حياتي كان يداخل في نيابة القضاء ولكن هو لم يتداخل فيه وكان منشيا خطاطا، واورد شعره في (تس 5 ص 135). واظنـه هو المذكور في (گلشن ص 144) بعنوان حياتي قزلباش من امراء الشاه طهماسب الصفوى. (1619: ديوان حياتي كاشانى) قال في " خلاصة الاشعار " كان حياتي يشتغل بالسقاية وهذا سبب تخلصه " حياتي " وكان يمدح المير نعمة الله النقيب، ثم مال إلى النقطوية فطردمن كاشان وانتقل إلى قزوين لابتلائه بغرام صراف. وترقى امره عند النقطوية في قزوين فاعتقل في نكبتهم مع عدة فحكم عليه بالحبس سنتين والنفى إلى شيراز فبقى هناك سنين ورجع إلى كاشان في (986) ثم سافر إلى (احمد نكر) الهند وديوانـه في (2000 بيت). ونقل في (خص 8 ص 240) من مشـهور شعره وقال ولكني لم أره. وقال في (تغ ص 47) نقلا عن التقى الاوحدي انـه مات بالهند في (1100). (1620: ديوان حياتي گيلانى أو شعره) نشأ في الهند. ترجمـه معاصره في (نر 9 ص 313) واورد شعره، وكذا في القسم الثالث من تذكرة ميخانـه وكذا في طبقات اكبرى (ج 2 ص 606) وكذا في (تش ص 242) وقال في (تغ - ص 47) انـه جاء إلى الهند في عهد اكبر شاه وان جهانگير پادشاه وزنـه بالذهب صلة ومات (1015). (1621: ديوان حيدر ترك) وهو المولى حيدر من شعراء الترك كما وصفه في (لط 7 - ص 124) وقال: له " مخزن الاسرار " بالتركية. كان بشيراز يمدح السلطان اسكندر ميرزا حفيد تيمور لنگ في (817 812). (1622: ديوان حيدر تونيانى أو شعره) قال في (مجتس 6 ص 167) كان قلندرا ماهرا في الموسيقا واورد شعره. وقال في (گلشن ص 145) مات (966) واورد قصته مع ملك المنجمين. (1623: ديوان السيد حيدر الحلى) وهو السيد حيدر بن السيد سليمان بن داود بن سليمان المولود (شعبان 1246) والمتوفى (9 ع 1304 2) طبع باسم " الدر اليتيم " في بمبئى على الحجر، وسرد فيه تمام نسبه إلى زيد بن على بن الحسين (ع) وجامع الديوان هو ابن اخ الناظم السيد عبد المطلب بن داود بن سليمان. ثم ان الشيخ على الخاقانى مدير " البيان " الغراء رتبه على ترتيب جيد في مجلدين طبع الاول في (1369) في النجف. (1624: ديوان حيدر طهماسبى كاشى أو شعره) قال في (تش ص 242) و (روشن ص 183) انـه لما امر الشاه طهماسب باجبار الناس ان يلبسو القلنسوة الطهماسبية، كان حيدر هذا اول من روجها في كاشان ولهذا اشتهر به، ثم اوردا شعره. واظنـه غير حيدر الكاشى الآتى. (ديوان حيدر على اردبيلي) يأتي بتخلصه " فائض ". (ديوان حيدر على كشميرى) يأتي بتخلصه " فنا ". (ديوان حيدر على كمالي اصفهاني) طبع باستانبول. وطبع له ايضا زمان فارسي باسم " لازيكا " يأتي بتخلصه كمالي. (1625: ديوان المير حيدر الكاشى) من السادة المعتبرين بكاشان. ترجمـه الصادقي في (خص 6 ص 84) وقال انـه قصير القامة قليلا لكنـه طويل الباع ولاسيما في التواريخ والمعميات ثم ذكر بعض معمياته. وترجمـه النصر آبادى في (نر 13 ص 475) وذكر بعض احواله واسفاره وعدة من التواريخ له منـها لجلوس الشاه اسماعيل الثاني ووفاته: " شـهنشاه روى زمين = 984 " گشت ثبت " شـهنشاه زير زمين = 985 " شد رقم وآخر تواريخه ما ذكره عند اهداء ملك الهند منظرة إليه فقال، مصراع (عينك پادشـه ملك نـهاديم بچشم = 1007). (1626: ديوان مير حيدر كرهرودى أو شعره) وهو حيدر بن علاء الدين منصور. ترجمـه في (خص 83 6) واورد شعره. (1627: ديوان حيدر كليچه پز) الهروي. ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 114) وقال هو عامى لا يفهم معنى بعض ما يستخرج من طبعه كما اعترف هو في بعض شعره القريب من عشرة آلاف بيت. واورد غزله المتخلص فيه بحيدر وبعض رباعياته. وترجمـه النصر آبادى (نر 14 ص 496) واورد معماه باسم السيف وتذييله بمدح الشاه طهماسب الاول. وترجمـه الصادقي في (خص 8 ص 168) بعنوان " حيدر كليچ " وقال انـه من اهل خراسان ومعاصر لمير صنعى الذى هو استاد الصادقي. ومات (958) كما في (تغ ص 47) و (تش ص 149) وقال في (روشن ص 168) انـه من قرية " كليچ " من نواحى طارم. توجد نسخة من ديوان حيدر في (الرضوية) وآخر في مكتبة النخجوانى ولعله هذا. (ديوان مير حيدر معمائى) اورد النصر آبادى في (نر 15 ص 517 514) خمسة عشر من معمياته. يأتي بتخلصه " رفيعي الكاشى ". (ديوان مير حيدر معمائى) يأتي بتخلصه " صبوحي ". (ديوان حيدر هروى) مر بعنوان حيدر كليچه. (1628: ديوان درويش حيدر اليزدى) ترجمـه النصر آبادى في (نر 9 ص 432) وقال انـه في سلك الدراويش لكنـه لا يطلب من احد، ثم اورد رباعيته الكاشفة عن حاله. (1629: ديوان حيدر يزدى أو شعره) لميرزا سلطان حيدر من سادة يزد. ترجمـه في (نر 9 ص 298) واورد غزله المتخلص فيه " حيدر ". (1630: ديوان حيدري يزدى أو شعره) للمولى حيدر قلى بيك المتخلص " حيدر " كان ناظر يزد. ترجمـه معاصره في (نر 9 ص 299) واورد غزله المتخلص فيه " حيدر ". (1631: ديوان حيدري تبريزى) لمولانا حيدري التبريزي. سافر إلى الهند كرارا وفى (طبقات اكبرى ج 2 ص 509) ثلاث مرات. ترجمـه معاصره الصادقي في (خص 8 ص 217) وترجمـه في خلاصة الاشعرا وعنـه في (دجا ص 125) وقال رأيته في (985) وان ديوانـه في ستة آلاف بيت، وعن عرفات العاشقين انـه في ستة عشر ألف بيت، وعن منتخب التواريخ للبدوانى انـه في اربعة عشر ألف بيت، وترجمـه في (خز ص 186 189) وقالوا انـه نظم " لسان الغيب " في قبال " سهو اللسان " للشريف التبريزي. وعن نتايج الافكار انـه مات اواخر المائة العاشرة وقال في (تغ ص 47) انـه مات (1000) وقد هجاه وحشى بافقى بمثنوى كامل. وترجمـه أيضا في (تش ص 29). (1632: ديوان حيدري سبزوارى) قال في (تش ص 78) كان عظيم الانف وله ديوان ولكني لم أره. واورد في (روشن ص 184) شاعرا باسم حيدر سبزوارى. (1633: ديوان حيدري ساوجبلاغى) صغير في الف بيت من نظم على خان سالار المتخلص بحيدرى ابن احمد خان وكيل ابن ابراهيم بن رستم بن حيدر الذى كان معاصرا لنادر شاه. وقد ولد الشاعر في (1290) في ساوج بلاغ وكان والده من الامراء في حرب هرات وحرب بوشـهر، ذكر كذلك في مجلة " ارمغان ج 13 ص 70 " وكذا اخوه مصباح ديوان. (ديوان حيران) في المراثى مطبوع بايران. ولعله احد الآتين بعده. (1634: ديوان حيران اصفهاني أو شعره) اطرى فضله وشعره معاصره النصر آبادى في (نر 9 ص 422) وذكر اصلاحه لشعر طالبا الآملي الذى ذكره في (نر 9 ص 224) ثم اورد رباعياته. وكذا في (روشن ص 189). (1635: ديوان حيران أفجه ء) للحاج السيد عباس بن ابى الحسن سيف بن جليل بن جعفر ابن السيد مـهدى الافجه ء (1). فيه اكثر من أربعة آلاف بيت في المراثى والمدايح رأيته بخط الناظم الذى ولد يوم عاشوراء 1329 وهو وفقه الله سبط عمى الحاج حبيب الله بن المولى محمد رضا بن الحاج محسن المؤسس لطبع الجزء الاول من هذا الكتاب والمتوفى بالنجف (20 ع 1360 1). (1636: ديوان حيران دنبلى) وهى حيران خانم من بنات الخوانين الدنابلة. يقرب من (4500 بيت) فيه القصايد والغزل فارسية وتركية، واكثرها في مدايح ام عباس ميرزا ابن فتح على شاه قاجار. اورد في (دجا ص 126) قطعة من شعرها في وباء (1247). (1637: ديوان حيران كرد) للشيخ محمد بن الشيخ امام الدين من فحول فضلاء كردستان كما وصفه في (مع ج 2 ص 102) نقلا عن " حديقه ء امان اللهى " تأليف الميرزا عبد الله المتخلص " رونق " الذى هو تذكرة لشعراء الكرد، قال وله مثنوى " مرشد العشاق ". (1638: ديوان حيران لكهنوى أو شعره) وهو المير حيدر على الكهنوي ملازم آصف الدولة بهادر. قال في (روشن ص 189) ان اكثر شعره بالاردوية وينظم أيضا بالفارسية. كان تلميذ سرب سنگه ديوانـه، واستاد مير شيرعلى افسوس. (1639: ديوان حيران هندي أو شعره) وهو الشيخ محمود. تتبع شعر مير ناصر على ولكن لم يقدر على ذلك. اورد شعره في (سرخوش ص 32). (1640: ديوان حيران يزدى أو شعره) وهو السيد الميرزا محمد على (2) بن محمد بن مرتضى (1) وقد طلب منى ان ادرج نسب السيد مـهدى هذا الذى هو والد حجة الاسلام الاقا جمال الدين الافجه ء أيضا في هذا الكتاب، وهو السيد مـهدى بن المير قوام الدين بن المير محمد بن قوام الدين المدفون بقرية أفجه بن محمد زمان بن شريف بن على بن غياث الدين بن جلال الدين بن غياث الدين بن الشاه محمد العالم المتوفى بقرية نور ابن نظام الدين بن نصرالله بن ميركمال (ملك اسماعيل) بن احمد بن شرف الدين ملك محمود دفين قرية دولو ابن على بن احمد فاتح نكسار والمدفون بها ابن الشاه محمد الخوارزمي نقيب العسكر ابن احمد بن على بن احمد بن حيدر بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن مير محفظ بن زين الدين بن على بن محمود بن عمر الاشرف بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب (ع). (2) وهو المعروف بميرزا محمد على المدرسي الكبير. كان له سبعة اولاد، منـهم المير السيد حسن لم يعقب ومنـهم الحاچ ميرزا ابراهيم المذكور في (تش يز ص 242) وكان هذا ميناثا وقد تزوج السيد محمد على المدرسي [ المعروف بالمدرسى الصغير والمتوفى 1339 ] بابنتيه واحدة بعد اخرى. والمدرسي الصغير هو ابن المير محمد صادق بن محمد بن نصير الدين بن صدر الدين بن نصير الدين بن صدر الدين [ مؤلف مرصع البقية في الصفحة الاتية ابن السيد محمد الاخباري ابن السيد صدر الدين مؤلف " مرصع الحواشى " بن نصير الدين بن محمد بن صالح الطباطبائى الاردكانى اليزدى معاصر الصفوية. كان حيران يدرس في المدرسة الاسحاقية في مصلى جديد (مصلى صفدرخان) وينـهى نسبه إلى ابراهيم طباطبا ثم إلى الامام المجتبى (ع). وكتب حيران نسبه بخطه الجيد على " مرصع الحواشى " تأليف جده وتوجد عنده احفاده بيزد. ترجم حيران ابن عمته السيد محمد على بن محمد الحسينى اليزدى المتخلص " وامق " المتوفى (1255) في تذكرته " ميكده " (1) وعنـه في آئينـه ء دانشوران المطبوع (1353) في (ص 45) وكذا في انجمن الرابع من " انجمن خاقان " المؤلف (1234) وعنـه نقل هدايت في مجمع الفصحاء ورياض العارفين وقد اشتبه الآيتى في ترجمته فاورد في (تش يز ص 242 240) اغلاطا متعددة. (1641: ديوان حيران يزدى) واسمـه آخوند ملا غلام رضا. كان معلم الاطفال بمصلى صفدرخان بيزد وكان خطاطا ماهرا كتب عدة نسخ من ديوانـه وتوجد الآن بيزد كما ذكره في (تش يز ص 287). واورد بعض شعره الموجود في نسخة ديوانـه الموجودة بطهران بخطه في مكتبه (المجلس) كتابتها (1279) كما في فهرسها (ج 3 ص 268) ونسخة أخرى رأيته بمكتبة (الملك). (1642: ديوان حيراتى دهلوى) وهو المفتى اكرام الدين بن نظام الدين ابن محب الحق ابن نور الحق بن محب الله من احفاد عبد الحق " حقى دهلوى ". تلمذ على والده وعلى الحافظ محمد كاظم وفائق على وغيرهم. كان آبائه قضاة پانى پت ودهلى. ولد حيران البقية من الصفحة السابقة: الحواشى ] وقد رزق من اولى هما الحاج السيد محمد والد الاخوين السيد مـهدى [ زوج ابنتى بتول خانم ] والسيد حسين، ومن الثانية ميرزا على رضا والد محمد على. والخمسة الاخر كلهم معقبون وهم: السيد محمد، السيد مرتضى، الميرزا محسن، المير سيد على، المير على نقى. ورايت مشجر اعقابهم بخط السيد حسين المذكور الاصغر من أخيه صهرى السيد مـهدى. (2) وكان مؤلف " ميكدة " ارسل نسخة منـه قبل موته بشـهرين إلى ولده السيد يحيى المتخلص " فدائي " المتوفى [ 1280 ] وفرغ فدائي من استنساخها في [ 1262 ] وبعد موته ورثه الحاج ميرزا حسين " وامق " ابن فدائي والمتوفى [ 1307 ] والمدفون بيزد في مقبرة جوى هرهر، والنسخة موجودة الان بطهران عند السيد احمد المدرسي عضو وزارة المعارف سبط الحسين الوامق المذكور كما في آئينـه ء دانشوران ص 45. بشاه جهان آباد في (1191) وديوانـه يشتمل على الف بيت كما في (گلشن ص 145). (1643: ديوان حيرانى رواسي) وهو المولى حيرانى من احفاد الشيخ صدر الدين الرواسى قال في (تس 5 ص 131) انـه رتب ديوان غزله بنفسه، ثم أورد بعض غزله. (1644: ديوان حيرانى قزويني) ترجمـه في (تس 5 ص 172) وقال انـه درويش سعى في طلب العلم وقد يأخذه جذبة العشق. توجد نسخة من ديوانـه عند (محمد آقا النخجوانى) كما كتبه الينا. (1645: ديوان حيرانى قمى) كان قمى الاصل وسكن بكاشان فاحب غلاما فحكم قاضى كاشان باخراجه فهجى القاضى بقصيدة قرئه عنده وخرج إلى همدان ومات بها في (903) كذا في (تش ص 231) وقال في (تس 5 ص 112) انـه كان حافظا لماية الف بيت، وهو من ندماء السلطان يعقوب آق قوينلو (المتوفى 896) وذكر له اربع مثنويات " بهرام وناهيد " و " مناظره ء آسمان وزمين " و " مناظره ء سيخ ومرغ " و " مناظره ء شمع وپروانـه " واول الاخير: أي جمالت چراغ هر خانـه * شمعى وصد هزار پروانـه. وهو الذي ترجمـه في (قز مج 6 ص 307). (ديوان حيرانى همداني) راجع حيرانى قمى. (1646: ديوان حيرت) طبع بطهران في (56 ص) ولعله أحد الآتين بعده. (1647: ديوان حيرت اصفهاني) واسمـه قيام الدين وله " تذكره ء مقالات الشعراء " ومات (1174) كما في قاموس الاعلام التركي. ولعله متحد مع ما بعده. (ديوان حيرت اصفهاني) واسمـه ميرزا احمد. اورد شعره في (گلشن ص 146) ولعله متحد مع ما قبله، أو مع حيرتي اصفهاني الآتى. (1648: ديوان حيرت تبريزى أو شعره) واسمـه آقا حسين على التبريزي من الاطباء المعاريف المعاصرين لميرزا عبد الرزاق الدنبلى مؤلف " نگارستان دارا " المؤلف (1241) اورد شعره في (دجا ص 127) عن نگارستاران دارا. (1649: ديوان حيرت قاجار) للشاهزاده ابى الحسن ميرزا المعروف بشيخ الرئيس ابن محمد تقى ميرزا حسام السلطنـه المتخلص " شوكت " والمتوفى (1278) ابن السلطان فتحعلى شاه المولود في تبريز (1264) والمتوفى حدود (1333). اشتغل بتحصيل العلوم من صغره بطهران ثم برع في الادب والمعقول والمنقول في مشـهد خراسان على علمائها. وكان اواخر اشتغاله في العراق برهة في سامراء عند السيد الشيرازي. وله تنقلات في البلاد وتصانيف طبع منـها كتاب " الابرار " المشار إليه في (ج 1 ص 65) وكتاب " المنتخب النفيس من تصانيف شيخ الرئيس " وديوانـه الفارسى والعربي، وطبع معه أرجوزته في اصول الفقه ناقصة. ترجمـه في " آثار العجم ص 530 " وفى (دجا ص 127) ذكر غزله الذى. انشائه في اختلاف الاحزاب في الدورة الثانية من المجلس النيابي بطهران وكان هو يومئذ من وكلاء مازنداران، وأخوه الاكبر منـه بكثير أورنگ زيب ميرزا مؤلف شرح المختصر النافع الموسوم " مجمع الجوامع " وكان بعض اشتغالاته في بروجرد ايام ولاية حسام السلطنة بها على علماء ذلك العصر مثل الحاج المولى اسد الله البروجردي واخيه الحاج المولى على والحاج السيد رفيع الجاپلقى والسيد جعفر الكشفى وغيرهم. يظهر جميع ذلك من كتابه المذكور الموجود عند السيد شـهاب الدين بقم. (1650: ديوان حيرت هندي أو شعره) وهو الميرزا اسماعيل الذى ترجم تاريخ سرجان مالكم. راجع (ج 3 ص 239) (1651: ديوان حيرتي) من شعراء القرن الثالث عشر في آذربايجان كذا في (دجا ص 168) عن كتاب " حديقة الشعراء " المؤلف في عصر السلطان ناصر الدين شاه. (1652: ديوان حيرتي أسترآبادى أو شعره) واسمـه المير حسن المتوفى (839) اورد ذكره في (گلشن ص 147 146) وعنـه في القاموس التركي ثم في الريحانة. (ديوان حيرتي اصفهاني أو شعره) توفى (989) كما في القاموس التركي ولعله حيرت اصفهاني. (1653: ديوان حيرتي بخارى أو شعره) قال في (روشن ص 189) انـه ترك التسنن وتشيع، فطرد من بلده بخارا والتجأ إلى الشاه طهماسب فأكرمـه. ثم لما حرم الدولة الصفوية شرب الخمر على الناس قال حيرتي في غزل له: از حسد امروز زاهد منع ما ازباده كرد * ورنـه كى آن نا مسلمان را غم فرادى ماست فاراد الشاه قطع لسانـه، فقال ايها الملك انى تركت التسنن وتبرأت من الخلفاء فان قطعت لساني ثبت قول اعدائي فعفى الشاه عنـه. راجع حيرتي هرى. (1654: ديوان حيرتي تبريزى أو شعره) حكى تربيت في دانشمندان آذربايجان في (ص 178) عن كتاب تحفه ء سامى انـه من الشعراء المشـهورين واورد مطلع غزله له ولكنا لم نجده في تحفة السامى المطبوع فلعله كان في النسخة المخطوطة عنده والمطلع قوله: بگشايد آن نگارچه زلف دوتاى خويش * سازد هزار دلشده را مبتلاى خويش (ديوان حيرتي تونى) راجع حيرتي هرى. (1655: ديوان المولى حيرتي قزويني أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 128) وذكر ان قليلا من الشعراء يبلغ رتبته في الشعر ثم اورد مطلعين من غزلياته اولهما قوله: مـه من شام عيد از كوشـه ء بنمود ابرورا * فلك چندين چراغ افروخت تاپيدا كند اورا وقال في (تش 222) كان سراجا ساح خراسان والعراق وغيرها. وكذا في القاموس التركي ثم الريحانة. (1656: ديوان حيرتي هروى) المشـهور بالمروى للمولى حيرتي التونى الاصل نشأ بمرو وسافر إلى بلاد كثيرة وقتله السراق بكاشان في (970) كما في (تش ص 67) له مـهاجاة مع وحيدى القمى (المتوفى 942) كما ذكره في " تس 5 ص 105 " وهو الذي نظم تاريخ وفاة الشاه اسماعيل الصفوى في (930) كما ذكره في " نر ص 470 " توجد ديوانـه في مجلدين عند (محمد النخجوانى). وقال سنگلاخ في (امتحان الفضلاء ج 1 ص 115) انـه رآى ديوانـه بخط سلطان محمد نور الخطاط. (1657: ديوان حيص وبيص أو شعره) وهو أبو الفوارس شـهاب الدين سعد بن محمد بن سعد بن صيفي التميمي الاديب المعاصر للمقتفى لامر الله (555 530) ينتسب إلى اكثم ابن صيفي التميمي، احتمل في الروضات تشيعه، وقال ابن خلكان انـه شافعي، ويظهر من شعره في رثاء الحسين حسن حاله. مات ببغداد في (554) كما في طبقات الشافعية أو (574) كما في شاهد صادق وهدية الاحباب. (1658: ديوان حيفى ساوجى أو شعره) قال في طبقات اكبرى (ج 2 ص 498) صاحبته في گجرات وسافر مع فيضى إلى دكن وحج البيت. واورد شعره. " خ " (1659: ديوان خائف شيرازى) طبع بايران. (1660: ديوان خائف قمى) للشيخ عبد الرزاق بن المولى على اصغر القمى. طبع بطهران. (1661: ديوان خاتمي اصفهاني أو شعره) الخطاط. اورد شعره في (تش ص 175) و (روشن ص 192). (1662: ديوان خاتمي تبريزى أو شعره) من شعراء السلطان يعقوب آق قوينلو (المتوفى 896). أورد شعره في (قزمج 6 ص 308) وليس موجودا في الاصل التركي. (1663: ديوان خاتمي تبريزى أو شعره) كان بياع الكتب كما ترجمـه في (تس 5 ص 146) واورد غزله وعنـه في (دجا ص 128). (ديوان خاتمي كسوئى) كما في (لط 2 ص 49) وفى (قزمج 2 ص 223) ولكن في الاصل التركي جاء خاكى وهو الصحيح. (1664: ديوان خاتمي مشـهدى أو شعره) كان حكاكا اورد شعره في (روشن ص 193) (1665: ديوان خاتمي هروى أو شعره) سافر إلى الهند ومنـها إلى الحجاز وبهامات. اورد شعره في (روشن ص 193). (ديوان خاتوني) وهو أبو طاهر الخاتونى المذكور في آثار البلاد لزكريا بن محمد القزويني طبعة وستن فلد ص 259. (ديوان خاجه) يأتي بعنوان " خواجه " لانـه يكتب بالواو وان قرء بالالف. (1666: ديوان خادم اصفهاني) اسمـه باباقاسم ابن اخت الميرنجاتى ورئيس خدمة الجامع العباسي باصفهان. مات باصفهان في (1156 = خادم بجنت آمد باز) ذكر ذلك في (تش ص 372) ثم قال: له ديوان وان لم يكن حسن الشعر الا انـه ماهر في نظم التواريخ. واورد شعره أيضا في (مع ج 2 ص 111) وفى (روشن ص 193) سماه بابا على قاسم وقال سافر إلى الهند ومكث هناك مدة ورجع في اواخر عهد نادرشاه وكذا في ذيل كشف الظنون. (1667: ديوان خادم اصفهاني أو شعره) واسمـه المير أبو تراب. اورد شعره في (روشن ص 193). (ديوان خادم تبريزى) راجع خادم عطار. (1668: ديوان خادم دهلوى أو شعره) واسمـه ميرزا نظربيگ. تلمذ على المير محمد افضل " ثابت " الله آبادى. وكان يتخلص اولا " سبقت " فبدله بخادم وتوفى (1160) في عصر محمد پادشاه كذا في (گلشن ص 148) و (روشن ص 193). (ديوان خادم شيرازى) راجع ديوان خادم قيرى. (1669: ديوان خادم عطار) وهو من شعراء تبريز ويعرف بنوحه خوان وتوفى (1290) ذكره في (دجا ص 128) نقلا عن حديقة الشعراء. وديوانـه مطبوع. (1670: ديوان خادم قمى أو شعره) ترجمـه في " المدايح المعتمدية " واورد شعره في مديح منوچهر خان معتمد الدولة. قال وكان سركشيك حرم المعصومة (ع) بقم. (1671: ديوان خادم قيرى) وقير قرية من قشلاق فارس. قال في (مع ج 2 ص 110) انـه لازم آقا محمد سعيد الشاعر المعروف باقاجان والمتخلص " سائل " وابتلى بغرام شاب قصاب (جزاز) فشاع خبره حتى احضره الشاه فتح على القاجار فسأله عن مولده فأجاب مرتجلا: شاها زسياه بختى من * پيدا هست كه از ديار قيرم وسيأتى في ديوان سائل ذكر انتحال خادم لديوانـه. (1672: ديوان خادم كيتهلى أو شعره) واسمـه الحافظ خادم على وهو صهر قادر على خان كان خطاطا بالنسخ والتعليق وشفيعا والشكسته. كذا ذكره واورد شعره في (گلشن 147). (1673: ديوان خادم لكهنوى أو شعره) هو خادم حسين خان صدر الصدور بكانپور ابن المولوي عبد القادر خان الجايسى من اعمال لكهنو، وامـه بنت السيد دلدار على النقوي. مات بجونپور في (1275). اورد شعره في (گلشن ص 147). (1674: ديوان خادمي بغدادي أو شعره) وهو شاعر صوفي من محلة قنبر على ببغداد، ومن شعراء القرن العاشر بها. ترجمـه معاصره عهدي بغدادي المتوفى (1002) في تذكرته " گلشن شعراء " ونقل عنـه في العراق بين الاحتلالين ج 4 ص 136. (1675: ديوان خادمي خراسان أو شعره) أورد شعره في (روشن ص 193) وقال قتله شاه بيگ خان حاكم قندهار. (1676: ديوان خادمي قزويني) السلمانى. ترجمـه معاصره كتابدار في (خص 8 ص 266) واورد شعره. (ديوان خارى) يأتي بعنوان ديوان خوارى. (1677: ديوان خارى اصفهاني أو شعره) ويعرف بقلندر. اصله من اصفهان وسكن سمنان. اورد شعره في (گلشن ص 148). (1678: ديوان خازن تبريزى أو شعره) واسمـه الميرزا شريف بن نوري بيگ من تبارزة عباس آباد باصفهان. كانوا خمسة اخوة وهذا افضلهم. كان مستوفيا لاوقاف مسجد الجامع العباسي والآن هو وزير ليوسف خان حاكم بختيارى ويتخلص " خازن ". ترجمـه كذلك واورد شعره في (نر 4 ص 92) وعنـه في (دجا ص 129) و (تغ ص 48) و (روشن ص 193). (1679: ديوان خازن تبريزى أو شعره) واسمـه محمد امين الملقب بآقاسى ابن ضياء الدين. ايضا من تبارزة عباس آباد اصفهان. سافر إلى شيراز وسكن بها وقتله هناك عيسى خان قورچى باشى للغرام. وكان خازن يحذو حذو والده في اعماله كذا في (دجا ص 9) نقلا عن تذكرة النصرآبادى ولكن النصر آبادى في النسخة المطبوعة (نر 6 ص 206) قال: وقتل والده بيد على خان قورچى باشى وقرچقاى خان معروف، وكان الولد كابيه ولكنـه سيئى الخلق وسافر هذا إلى شيراز وبهامات. فليراجع النسخ الصحيحة. (ديوان خازن هندي) راجع قاسم خازن. (1680: ديوان خاشع) للمولى على نقى المتخلص " خاشع " رايت منـه القصيدة الغراء في مديح الامير (ع) ضمن مجموعة كتابتها (1130) ولعله خاشع كشميرى الايرانى الاصل الذى اورد شعره في (گلشن ص 148) وقال في (روشن ص 194) انـه جرفادقانى. (1681: ديوان خاصى أو شعره) وصفه معاصره في (مجتس 6 ص 165) بالبلاهة وشعره لطيف. (1682: ديوان خاطر اشرفي أو شعره) واسمـه المير محمد حسين المازندرانى الاشرفى، وهو والد المير اسد الله والسيد شكر الله. ترجمـه في (تش ص 372) وفى (مع ج 125 2) وعنـهما في (روشن ص 194). (1683: ديوان خاقان) وهو السلطان فتحعليشاه بن جانسوز شاه القاجار الذى استقل بالملك (1212) وتوفى باصفهان في (1250) عن سبع وستين من العمر وحمل نعشـه إلى جوار السيدة فاطمة بقم. وخلف بعده من نسله تسعة وخمسين ذكر اوست واربعين انثى وقدم من الاولاد في حياته ماية وخمسين وقد كتبت في تواريخه وتواريخ شعراء عصره عدة تصانيف مستقلة سوى ما ادرجت فيه ترجمته مثل (مع ج 1 ص 23) واورد مطالع كثير من غزلياته وغيرها. وقد دون مستقلا وطبع في طهران (1275) وفى بمبئى (1304). وقال في (روشن ص 194) ان خاقان تخلص فتح على خان صبا الذى كان استاد فتح عليشاه وهو اشتباه. (ديوان خاقاني الخلخالي) من شعراء القرن الثالث عشر. ترجمـه في (دجا ص 139) عن كتاب اوصاف الامين لپروين قاجار المؤلف (1305). (1684: ديوان خاقاني شيروانى) وهو الحكيم أبو بديل افضل الدين ابراهيم أو عثمان ابن على النجار المعروف بحسان العجم والمتوفى (582) كما في شاهد صادق أو (590) وناظم " تحفة العراقين " المذكور في (ج 3 ص 353) وانما تخلص بـه نسبة إلى الخاقان الكبير منوچهر شروانشاه الذى كان يصله بكل قصيدة يمدحه فيها بالف دينار كما في (خز ص 204) وكان تخلصه سابق " حقايقي " كما في تحفة العراقين. وفى (مع ج 1 ص 200) قال انى شرحت بعض اشعاره مختصرا وسميته " مفتاح الكنوز " وقال دولتشاه: ولشيخ آذرى شرح لديوان الخاقانى وفى فهرس كتابخانـه ء دانشگاه تهران ج 2 ص 133 ان لجامى (المتوفى 898) ايضا شرح لهذا الديوان توجد نسخته في الاصفية وشرح آخر لمحمد بن داود الشادى آبادى صاحب شرح ديوان انورى وشرح آخر لعبد الوهاب بن محمد الحسينى المعموري المتخلض " غنائي " موجد في مكتبة دانشگاه تهران وهذا الشروح لما في الديوان من الاغلاق وذلك لان الخاقانى آذربايجاني ولغته الآذرية في تلك الاعصار وهى تختلف عن الفارسية الدرية، لغة ايران اليوم، فانـها كانت في ذلك العصر لغة خراسان فقط، وترجم الخاقانى في (بهش 1 ص 331) ومرآت الخيال ص 29 وتاريخ گزيده ص 818 ولبالب الالباب ج 2 ص 221 ودولتشاه في الطبقة الثانية ونفحات الانس ص 546 وهفت اقليم والمجلس الثاني عشر من مجالس المؤمنين. وطبع الديوان على الحجر بالهند في 1295 وايران في مجلدين ثانيها في الغزل وطبع بتصحيح ومقدمة لعبد الرسولي بطهران في 1356. وقيل ان هناك شاعر فارسي آخر يتخلص " الخاقانى " ورد اشعاره في ديوان الخاقانى الشيروانى والظاهر ان هذا غير الخاقانى الصوفى المتوفى (279) المذكور في نفحات الانس ص 113 وغير موسى بن عبيدالله بن يحيى الخاقانى المتوفى (325) صاحب القصيدة الرائية في الانشاء والقصيدة الخاقانية في التجويد المذكوران في كشف الصنون وغير اياس پاشازاده التركي المذكور ديوانـه في كشف الظنون أيضا. (1685: ديوان خاقاني محلاتي) اسمـه الميرزا حبيب الله وأصله من شيراز نزل مع والده واخيه الاكبر منـه الميرزا فرج الله المتخلص بطرفة إلى محلات قم ثم إلى طهران، وتقرب إلى السلطان ناصر الدين شاه. كان تخلصه باسمـه فغيره السلطان بخاقانى. ترجمـه كذلك في (مع ج 2 ص 107) واورد بعض شعره وترجمـه ايضا في (المآثر ص 205). (1686: ديوان خاكى خراساني) واسمـه امامقلى. كان معاصرا للشاه عباس الصفوى الاول والشاه عباس الثاني المتوفى (1077) والظاهر انـه توفى في اوائل سلطنة عباس الثاني. كان عارفا من اهل قرية دژآباد بين مشـهد خراسان ونيشابور قليل العلم. وجد ديوانـه المشتمل على 220 غزلا و 35 قصيدة وتسعة ترجيعات ومثنويين، المستشرق الروسى ايوانف المتخصص باحوال الاسماعيلية فانتخب منـه مائة غزل وصححه وطبعه مع مقدمة في (20 صفحة) وكلها في (128 ص) في بمبئى (1359) وفيها ما نظمـه في سنة (1056) ونسخة الديوان كانت مكتوبة في القرن الحادى عشر. وله غير هذا الديوان مثنوى " طلوع الشمس " أو " طوالع الشمس ". (1687: ديوان خاكى خراساني) واسمـه لطفعلى البروجردي الاصل العارف، ولد بمشـهد خراسان واشتغل بالعلم حتى برع، وسافر وادراك المشايخ إلى ان نزل بشيراز ومات هناك (1234) ودفن في الحافظية. ترجمـه في (مع: 2: 109) و (ض: 445) وقال تشرفت بخدمته كرارا وكان ينظم الشعر الفارسى ومنـه مثنويه المختصر في الوصية إلى ولده المولى محمد هاشم، ثم أورد ابياتا من مثنويه. (1688: ديوان خاكى دهلوى أو شعره) لميرزا محمد صالح معاصره محمد پادشاه بدهلى اورد شعره في (روشن ص 195). (1689: ديوان خاكى شيرازى أو شعره) من امراء عهد الشاه طهماسب الصفوى الاول. أورد شعره في (گلشن ص 148) واظنـه المذكور في (تش ص 13) وسماه في (تغ ص 48) بميرزا جانى. (1690: ديوان خاكى شيرازى) الميرزا محمد امين. قال في (مع ج 2 ص 108) ويقال له خاكى شاه وقد تحمل المشاق وساح العراقين واتصل بالعرفاء، وبعد اخراج شيخه محب عليشاه الچشتى عن شيراز، كان يجلس بصومعة خارج البلدة في تكية هفت تنان، وكنت استفيض من صحبته كثيرا، وفى الاواخر أتى طهران وبعد مدة توفى بها ودفن بمقبرة الحاج ميرزا حسين (1) وكان لا يدون شعره. اقول توجد له قصيدة خالية عن النقطة (الا في لفظة خاكى تخلصه) وهو في جنگ كتابته 1274 عند السيد محمد الجزائري في النجف (1) لم يبق لهذه المقبرة اثر في هذه الايام مع انـها كانت مقبرة كبيرة تدفن فيها الاموات في نيف وماية سنة وكان لها مغتسل كبير ويعرف بقبرستان حاج ميرزا حسين لانـه وقفها في سنة نيف وماتين وهو الجد الاعلى لوالدي من قبل امـه المدعوة خانم بزرگ بنت الحاج ميرزا محمد على بن الحاج ميرزا حسين الواقف لهذه المقبرة، الواقعة في جهة قبلة البلدة متصلة بالخندق القديم، ممتدة من طرف يمين الخارج من باب البلدة لزيارة عبد العظيم، إلى قرب المقبرة المعروفة بسر قبر آقا، المؤسسة من لدن دفن الحاج ميرزا ابى القاسم امام الجمعة الخاتون آبادى بها في (1271) حيث لم يدفنوه اجلالا له في هذه المقبرة العامة بل ميزوه بمقبرة خاصة بعد هذه المقبرة على يمنى جادة عبد العظيم ايضا. ثم بعد توسيع ناصر الدين شاه البلدة بحفر الخندق الجديد في (1284) صارت سر قبراقا ايضا في داخل دار الخلافة. واما عرض المقبرة العامة فكان افل من طولها بقليل، وكانت تدفن فيها الاموات إلى (1309) فمنعت الحكومة عن الدفن فيها رعاية لحفظ صحة البلدة، حيث ظهرت آثار الوباء في ايران من المشرق وناحية خراسان، فكان الخلق الكثير المتوفين بالوباء في (1310) يغتسلون في مغتسل هذه المقبرة ويحملون إلى مقبرة جديدة في خارج الخندق الجديد تسمى بقبرستان چهارده معصوم. وبقيت المقبرة القديمة متروكة ينتقص من اطرافها ببناء الدور شيئا فشيئا حت لم يبق منـها الا القليل الذى جعل في عصر الپهلوى من المتنزهات وسمى بباغ فردوس. وله قصيدة أخرى في (35 بيتا) آخره. خاكى درويش گشت از دل وجان درون روز وشب * مادح شير خدا شاه جهان أبو الحسن وقد طبع ديوان خاكى الفارسى في المراثى بايران كما في الفهارس. (1691: ديوان خاكى كاشغرى أو شعره) اورد بعض شعره في (گلشن ص 149). (1692: ديوان مولانا خاكى كسوئى) من الشعراء المعاصرين للوزير الامير على شير ترجمـه في مجالس النفايس التركي بهذا العنوان وكذا في ترجمته ص 223 لشاه محمد القزويني واما في ترجمة لطائف نامـه ذكره بعنوان مولانا خاتمي كما اشرنا إليه، وفى كليهما ذكر انـه كان من خدام الخواجه كوسوئى وأورد من شعره قوله: نيازمند توايم أي نياز پرورده * تو را از مانـه عجب دلنواز پرورده ولعله الذى سماه في " شاهد صادق " بشمس الدين وقال مات (902). (1693: ديوان خالد كرد) للشيخ خالد البغدادي من اهل السليمانية ومن الشايخ النقشنبدية ذكر في (مع ج 2 ص 111) بعض شعر ديوانـه وقال ان جمعا من المعاصرين من مريديه، وقال في ذيل كشف الظنون ان اسمـه ضياء الدين بن الحسين الشـهرزورى نزيل دمشق وتوفى (1242). وقد طبع له عدة رسائل كما في معجم المطبوعات ص 813. (1694: ديوان خالدى) معاصر المير على شير ذكر في (مجن 6 ص 120 و 298) انـه من اهل حصار شادمان ومن ولد خالد بن الوليد، واشتغل بتحصيل العلم في هرات حتى برع. واورد مطلع غزله. (1695: ديوان الخالديين) هما الاخوان الكبير والصغير فالكبير هو أبو بكر (أبو هاشم) محمد بن هاشم بن وعلة الخالدي المتوفى حدود (380) نسبة إلى خالد قرية من اعمال موصل. والخالدى الصغير المتوفى بعد أخيه هو أبو عثمان سعيد بن هاشم بن وعلة مؤلف الحماسة الذى مر في (ج 7 ص 88) هما من شعراء اليتية وقد قال الثعالبي في حقهما انـهما لساحران اتصلا بسيف الدولة بن حمدان في حلب ونادماه وفوض اليهما تولية مخزن كتبه ومن شعرهما ما ارسلاه إلى الشريف ابى الحسن محمد بن عمر الزيدى لما ابطأ بهما عن صلة مدحهما له، مضمون اوله انـه لو لم ياتنا عطائنا: لنشاركن بنى امية في الضلال المشتهر * ونقول لم يغصب أبو بكر ولم يظلم عمر ونرى معاوية اماما من يخالفه كفر * ونقول ان يزيد ما قتل الحسين ولا امر ونعد طلحة والزبير من الميامين الغرر * ويكون في عنق الشريف عبديه سقر وقد تتبعهما في نظم هذا المضمون عين الزمان احمد بن المنير الطرابلسي المتوفى (548) بقصيدته التترية التى خمسها الشيخ ابراهيم يحيى العاملي المتوفى (1214) كما مر في (ج 4 ص 9) وقد بسط في نامـه دانشوران ترجمة الخالديين في (ص 436 428 ج 1). (1696: ديوان خالد القطيفي) الشاعر المعروف خالد فرج. رأيت له الرائية في تأبين السيد ماجد العوامى المتوفى (1367) طبعت في رسالة " ذكرى السيد ماجد ص 49 " (1697: ديوان خالص اصفهاني) وهو السيد حسين، لقبه عالمگير بامتياز خان، ومات (1122) ترجمـه في (تغ ص 48) و (سرخوش ص 34) وديوانـه يقرب من ثلاثة آلاف بيت (ع) (1698: ديوان خالص) رايت قصيدته في مدح الامير في نيف وثلاثين بيتا في بياض عند السيد محمد الجزايرى في النجف كتابته (1274) ولعله خالص مشـهدى المذكور في (گلشن ص 149). (1699: ديوان خالص هانسوى أو شعره) لعبد الواسع الهانسوى الهندي. اورد شعره في (روشن ص 195) وقال له " دستور القدسي " في النحو والصرف والعروض الفارسى. (ديوان خالص هندي أو شعره) وهو السلطان محمد الدرانى الهندي المتخلص " خالص " صاحب " تاريخ سلطاني ". (1700: ديوان خالص يزدى أو شعره) واسمـه الحاج السيد محمد رضا الميبدى. المعاصر نزيل يزد له. اشعار عربية وفارسية ومادة تواريخ كثيرة. ترجمـه في (تش يز - ص 288). (1701: ديوان خالص يزدى أو شعره) وهو سبحان وردى. كان يتخلص " طوغرى " ثم بدله ب‍ " خالص " بامر من ذبيحي اليزدى الشاعر. وكانا معاصرين للشاه حسين الصفوى (1135 1105) وقد نصب مدة متصديا لخالصجات يزد ثم استقيل عنـه فانزوى بقرية خور ميزومات بها. ترجمـه في (تش يز ص 287). (1702: ديوان خالص يزدى أو شعره) وهو السيد مرتضى من احفاد المدرسي اليزدى ومن علماء عصرا لقاجار. ترجمـه واورد شعره في (تش يز ص 288). (1703: ديوان خالصي تبريزى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (تس 5 ص 168) وقال كان يحب الذهب وجمعه حتى مات في التسعين من عمره وخلفه للباقين، وعنـه في (دجا ص 132). (1704: ديوان بغدادي) وهو شمس الدين محمد بن المؤيد المعروف ب من اقرباء خواجه نظام الملك ترجمـه في هفت اقليم ص 120، وقال سنگلاخ انـه رآى ديوانـه بخط ملا معروف وذكره في امتحان الفضلاء (ج 1 ص 173). راجع رقم 2987. (1705: ديوان خالي هندي أو شعره) واسمـه حسن بيك. كان ينظم بالعربية والفارسية. حكم منطقة بهار في عهد جهانگير پادشاه، ومات (1021). اورد بعض شعره في (گلشن ص 149). (1706: ديوان خاموش) واسمـه صالح. توجد له مجموعة اربعة عشر قصيدة فارسية في مديح المعصومين الاربعة عشر في (66 ص كبيرة) عند السيد محمد على الروضاتى باصفهان. وشعره سخيف كما وصفه الروضاتى. (ديوان خاموش بلخى) هو التخلص السابق للمولوي جلال الدين محمد البلخى المعروف بملاى رومى ويوجد عدة غزليات له بهذا التخلص. (ديوان خاموش شيرازى) واسمـه الميزا ابى القاسم. كذا في المسودة. (1707: ديوان خاموش شيرازى كاشانى أو شعره) اصله من كاشان ومات بشيراز. اورد شعره في (روشن) ص 196). (ديوان خاموش هندي أو شعره) واسمـه راى صاحب رام. اورد شعره في (گلشن ص 150). (1708: ديوان خاموش هندي) ولد بدهلى وكان يسكن بنگاله كما يظهر من (ص 82) من نسخة ديوانـه الموجود عند (الملك) وهو في خمسة آلاف بيت كتبت في القرن الثالث عشر، وقد مدح فيه ظهور الخطاط المختلص شاد. (1709: ديوان خاموش يزدى) الحائري الطويريجى، النجفي الجوار، هو الميرزا علي خان عضو القنصلية الايرانية في النجف قرب اربعين سنة. ومر له تقليد وطهارت في (ج 4 ص 389) واشرنا إلى بعض منضوماته الاخر، وديوانـه في ثلاث مجلدات، مدايح المعصومين والغزليات، والرباعيات، يقرب جميعها من ستين الف بيت. ومر له " خلافتنامـه امام حسن " و " خلافتنامـه حيدري " في (ج 7 ص 238). (1710: ديوان خاموش يزدى أو شعره) وهو الميرزا ابراهيم بن المدرس اليزدى. اطرى شعره في (تش يز ص 289). (1711: ديوان خاموشى) لمولانا هاشمى المتخلص خاموشى. ترجمـه المولى شاه محمد القزويني في (بهش 2 ص 394) وذكر مطلع غزله وعده من شعراء عصر السلطان سليم خان العثماني. (ديوان خان) مر بعنوان آرزو. (1712: ديوان خان احمد پادشاه أو شعره) وهو ابن سلطان حسن من ملوك كاركيا. كان حاكم گيلان من 943 إلى ان عزله الشاه طهماسب في (975) ترجمـه الصادقي في (خص 1 ص 12) واورد بعض شعره. (ديوان خان حاتم) والصحيح " خان عالم " كما يأتي. (ديوان خان خانان) اسمـه محمد رحيم خان بن بيرام خان قرامانلو، ذهب والده مع همايون پادشاه إلى الهند في عصر الشاه طهماسب، وفيها ولد خان خانان. ترجمـه النصر آبادى في (نر 3 ص 55) وذكر ان منشآت الشيخ ابى الفضل وتاريخ الاكبرى دليلان على فضل هذا الرجل واورد بعض غزلياته، وفى (ص 474 منـه) اورد ايضا بعض تواريخه بالفارسية والعربية والتركية والهندية ويأتى بعنوان " ديوان رحيمي " وان اسمـه عبد الرحيم خان ابن بيرامعليخان. (ديوان خان سهامي) يذكر بعنوان تخلصه في السين. (1713: ديوان خان عالم) واسمـه برخوردار بيگ. ارسله جهانگير شاه ملك الهند سفيرا إلى الشاه عباس الاول ولما رجع إلى الهند جعل يمدح الدولة الصفوية وايران إلى ان غضب عليه جهانگير پادشاه. ترجمـه في (نر 3 ص 56) وكذا في (گلشن ص 151) وفى بعض نسخ النصرآبادى خان حاتم بدل خان عالم. (ديوان خانلارخان) يأتي بتخلصه " فرخ ". (1714: ديوان خان ميرزا أو شعره) وهو من احفاد معصوم بيك الصفوى. ترجمـه في (خص 5 ص 63) واطراه واورد شعره، وذكر شدة اشتياقه إلى الشعر والشعراء. وترجمـه في (دجا ص 132) نقلا عن هفت اقليم وذكر انـه كان وكيل شاه طهماسب في سنين وكان من الفقهاء. (1715: ديوان خاور دنبلى) وهو محمود خان بن شـهباز خان من رؤساء اكراد آذربايجان الغربية. كان آبائه حكام آذربايجان في العهد الصفوى، وكان هو عالما باللغات الافرتجية. سكن مدة طهران مترجما للبلاط، ثم نصب حاكما للرستان واصفهان، ومات بها ودفن عند قبر المير الفندرسكى. اطرى فضله في " المدايح المعتمدية " وقال في (مع ج 2 ص 124) انـه فوض منصبه في الاواخر إلى ولده شـهبازخان سمى جده. وترجمـه في (دجا ص 132) عن نگارستان دارا وتذكره دلگشا، وترجمـه في اواخر روضة الصفا الناصري وقال رايت ديوانـه، وقد مات في (1260). (1716: ديوان خاور قاجار) وهو الشاهزاده حيدر قلى ميرزا بن فتحعليشاه، كان حاكم گلپايگان في عهد والده، وعاد بعد موته إلى طهران واتصل بمحمد شاه. ترجمـه في (مع ج 1 ص 25). توجد نسخة ديوانـه في (الرضوية) واخرى في (المجلس) في (4000 بيت) ونسخة أخرى في بريتش موزيوم كما في فهرسها تحت رقم (359). (1717: ديوان خاور كابلى أو شعره) واسمـه الميرزا محمد اكبر بن الميرزا مـهديخان مى فرقة قزلباش بنواحي كابل، سكن لكهنو. ترجمـه في نگارستان سخن، وعنـه في (روشن ص 196). (1718: ديوان خاور كردشتى) وهو الميرزا على الملقب " معلم كل " ابن الميرزا خرم الكردشتى المتوفى بعد (1302) عن تسعين سنة من عمره. وكان طبيبا كوالده. ترجمـه في (دجا ص 133) وله " درافشان " في قبال گلستان فاتنا ذكره. وتتبع يغما الجندقى. (ديوان خاورى ابيوردى) مر بعنوان انورى. (ديوان خاورى ابيوردى) يأتي بعنوان " سودائي " كما في (مجن 1 ص 18 و 192). (1719: ديوان خاورى تبريزى) وهو الميرزا معصوم الكوزه كنانى التبريزي ويقال انـه من احفاد شمس التبريزي استاد جلال الدين الرومي، وله مثنوى " تحفة الحرمين " نظمـه في سفره إلى الحجاز واهداه إلى فتحعليشاه. ترجمـه في (مع ج 2 ص 125) وكذا في (ض ص 447). (1720: ديوان خاورى تونى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (تس 5 ص 173) و قال ان له شعر كثير. (1721: ديوان خاورى سمرقندي أو شعره) كان خياطا معاصرا للمير على شير النوائى. ترجمـه في (مجن 2 ص 47 و 221). واورد له ترجيعا، وكذا في (گلشن ص 151). (1722: ديوان خاورى سمناني أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (روشن ص 196). (1723: ديوان خاورى شيرازى) واسمـه الميرزا فضل الله الحسينى بن عبد النبي ولد (1190) وكان حيا في (1263). وجده الامي الميرزا محمد هاشم الذهبي. وله " ذو القرنين " في تاريخ القاجارية. ترجمـه في (مع ج 2 ص 126) وفى " المدايح المعتمدية "، توجد ديوانـه عند (محمد النخجوانى) ونسخة اخرى كتبت في (1242) عند (الملك) وأخرى في بريتش موزيوم كما في فهرس ريو برقم (358) وله يوسف وزليخا. قال في خاتمته نظم جامى يوسف وزليخا في اربعة آلاف بيت في ستة سنوات ونظمته انا في سبعة آلاف بيت في ستة أشـهر في سنة (1240) وقال في تاريخه: بسال " مرغ = 1240 " اين ششماهه مولود چو يحيىبشكر خنده بگشود (ديوان خاورى لاهجى) مر بعنوان تجلى لاهجى ولعله المذكور في (روشن ص 196). (1724: ديوان خاورى هروى أو شعره) وهو الميرزا محمد باقر. جاء إلى طهران بعد فتح هرات. اطرى فضله واورد له عدة قصايد في " المدايح المعتمدية " وقال ان شعره على السبك الشرقي الخراساني القديم. (ديوان خواجه خاوند) كما في بعض نسخ مجالس النفالس. يأتي بعنوان خواجه خواند. (1725: ديوان السيد خاوند شاه) وهو السيد برهان الدين محمد بن السيد كمال الدين محمود من ولد زيد الشـهيد وينتهى إلى السيد خاوند سپيد جل بخمسة آباء. وهو والد السيد المير خواند المؤرخ صاحب روضة الصفا. توفى والده وهو صغير فجد في تحصيل العلوم حتى صار اعلم العلما في قبة الاسلام بلخ كما ذكره في (مجن 4 ص 94 و 270) وترجمـه مفصلا خواند مير في حبيب السير وذكر اولاده المبرز منـهم مؤلف روضة الصفا. (ديوان حكيم خباز) اسمـه عناية الله الاصفهانى وتخلصه طبعي يأتي في العطاء. (1726: ديوان الخباز البلدى) اسمـه محمد بن احمد بن حمدان أبو بكر الشاعر الشـهير المعروف بالخباز البلدى الموصلي. ترجمـه الثعالبي في اليتيمة وقال: من عجيب أمره أنـه كان اميا وشعره كله ملح، وكان حافظا للقرآن وكان يتشيع ويتمثل في شعره بمذهبه ويقتبس فيه القرآن، وذكر من شعره قوله: جحدت ولاء مولانا على * وقدمت الدعى على الوصي وله اشعار في المراثى، وترجمـه في " نسمة السحر " و " أمل الآمل " وهو غير الخبزارزى الآتى بعد. (1727: ديوان خبازى نيشابورى أو شعره) من شعراء آل سامان معاصر عماره، ورودكى، وكسائي، ودقيقي، وعجمي، واحزابهم. ترجمـه في (مع ج 1 ص 199) قال وتوفى (342) وليس في التذاكر من شعره الا قليلا وذكر بعضه. وترجمـه العوفى في " لباب الالباب ج 2 ص 27 " والعروضي في " چهار مقاله ص 28 " ايضا. (1728: ديوان الخبزارزى) لابي القاسم نضر بن أحمد بن نضر بن مأمون البصري الشاعر الشيعي المشـهور بالخبزارزى، كان اميالا يتهجى ولا يكتب وكان يخبز هذا النوع من الخبز في دكانـه بمربد البصرة والناس يجتمعون عليه ليسمعوا عنـه غزلياته، ومنـهم أبو الحسين محمد بن محمد المعروف بابن لنكك الشاعر البصري الشـهير، وهو الذى جمع ديوان الخبزارزى، وذكر الخطيب في " تاريخ بغداد ج 13 ص 96 " أنـه قرأ عليه ديوانـه خلق كثير وذكر منـهم أحمد بن منصور النوشرى الذى سمع منـه في بغداد بباب خراسان في (325) ومنـهم معافى بن زكريا النـهرواني، المعروف بابن طراز والمتمذهب بمذهب الجريرى، والمتوفى (390) عن خمس وثمانين سنة، وترجمـه ابن خلكان (ج 2 ص 153) وهو من شعراء اليتيمة وذكر الجميع في ترجمة مطارحة ابن لنكك معه في الشعر وآخر شعر الخبزارزى قوله برواية الخطيب: فانكان التغرز فيه خير * فلم يكنى الوصي ابا تراب وفى ابن خلكان الترفه بدل التغرز وترجمـه ايضا في (جما ج 19 ص 218) وقالوا مات 327. (1729: ديوان خبوشانى) وهو زين الدين الخبوشانى. قال سنگلاخ في " امتحان الفضلاء ج 2 ص 7 " انـه رآى ديوانـه بخط ابى تراب الاصفهانى الخطاط. واظنـه زين الدين الخوا في الآتى في الزاى. (ديوان ختائى) كما هو الصحيح. يأتي بعنوان " خطائى " لاشتهارده به. (ديوان ختمى) لسلطان حسين بن الشيخ بهلول انكه بيك. ترجمـه في (مجن 5) الموضوع لذكر اولاد الامراء بخراسان فذكر في (لط 5 ص 110) مطلع غزله ويظهر من ترجمة القزويني في (قرمج 5 ص 283) انـه ايضا مثل والده صار حاكم خوارزم من قبل السلطان حسين ميرزا بايقرا. (1730: ديوان خجسته اصفهاني أو شعره) لميرزا محمد الشاعر المتوفى (1190) والمدفون في صحن امامزاده احمد جنب مسجد شاه باصفهان، كما حكاه في " رجال اصفهان ص 271 " عن آقا نجفى. (1731: ديوان خجسته كاشانى) لميرزا محمد خان بن محمد حسين خان عندليب بن فتحعليخان صبا ملك الشعراء. كان اصغر من اخيه محمود خان ملك الشعراء بن عندليب، وكان تلميذ ابى القاسم فروغ بن صبا. ترجمـه معاصره في (مع ج 2 ص 111) واورد قرب (800 بيت) من شعره. (ديوان خجندى) يأتي بعنوان " كمال خجندى " وآخر " ضياء خجندى ". (1732: ديوان خجندى) له في الطب " تشريح منظوم " بالفارسية. منـه نسختان في مكتبة كلية الطب بطهران كما في فهرسها (ج 1 ص 145 و 390) ولا يعلم هل هو فخر الدين محمد بن محمد بن ابى النصر الخجندى مؤلف " تنقيح المكنون من كتاب القانون " ومختصره الموسوم " التلويح إلى اسرار التنقيح " الموجود بمكتبة دانشگاه تهران كما في فهرسها (ج 3 ص 472) ام غيره. (ديوان خديجه داغستانى) راجع " ديوان سلطان داغستانى ". (1733: ديوان خراساني خان أو شعر) وهو الشاعر اللارى العالم البارع من تلاميذ العلامة المحقق الدوانى. ترجمـه سام ميرزا في (تس 4 ص 68) وذكر بعض شعره في المناقب وغيره. (1734: ديوان خرامى تبريزى أو شعره) أطراه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 142) وأورد مطلع غزله، ومن اطرائه قوله (وحافظ كلام است) والظاهر ان المراد انـه حافظ كلام الله المجيد كما فهمـه في (دجا ص 134). (1735: ديوان خرد نوري) نزيل اصفهان. واسمـه ميرزا عليمردان ترجمـه في (مع ج 2 ص 111) وذكر ان له اهاج ركيكة وذكر احسن اشعاره وقال انـه تاب عن الهجاء وتوفى في نخجوان (1098) ولعله (1197) لان التاريخ مناف لكونـه من معاصريه الا أن يقال ان هدايت يعد شعراء القرن الحادي عشر من معاصريه. (1736: ديوان خرد بلخى أو شعره) واسمـه المير محمود خان هاجر من بلخ إلى الهند ولازم عالمگير شاه، وكان ماهرا في الادب ومات 1161، اورد شعره في (روشن ص 197) (ديوان قاضى خرد سمرقندي) راجع " خسرو سمرقندي ". (1737: ديوان خرد لاهوري أو شعره) واسمـه الخواجه محمد يحيى خان اللاهورى من احفاد زكريا خان. اورد شعره في (روشن ص 197). (ديوان خرده كاشانى) واسمـه محمد باقر كما رأيته في بعض الفهارس. (ديوان الخرسان) مر بعنوان السيد جعفر الخرسان النجفي. (1738: ديوان خرسندى كازرونى) وهو الميرزا اسماعيل الكازرونى الاصل الشيرازي المولد، نزل طهران من سنة (1259) ولازم محمد شاه، ثم نصبه ناصر الدين وقايع نگارا لكرمان ثم اصفهان في عهد وزارة محمد تقى الفراهانى. ترجمـه في (مع ج 2 ص 109) وذكر شعره، ويظهر حياته حين التأليف (1282). (ديوان خرقاني) مر بعنوان ابى الحسن الخرقاني. (1739: ديوان خرم اصفهاني) واسمـه عباس على. طبع باصفهان في (1318) وبطهران بلا تاريخ ومر بعنوان " دشت خرم " في (ج 8 ص 171). (1740: ديوان خرم شيرازى أو شعره) وهو ميرزا محمود الحمزوى المتوفى بشيراز في (1306) ودفن بشاه چراغ كما ترجمـه واورد شعره في (عم ص 555). (1741: ديوان خرم شيرازى) اسمـه الميرزا أبو الحسن الشاعر المتخلص بخرم. فيه قصايد في مدح ناصر الدين شاه وولى عهده وسائر ولده وغزليات طبع. في بمبئى في (40 ص) في (1309) وله " الشجاعة الحسنية " نظير " الحملة الحيدرية " مطبوع تلك السنة ايضا. (1742: ديوان خرم شيرازى) واسمـه نجفقلى الشيرازي من خدام حضور صاحبقران ميرزا ابن فتحعليشاه، ينظم كل اسبوع غزلا يقرئه على السلطان ويأخذ جايزته، وقد جمع ديوانـه في ثلاثة آلاف بيت. كذا ترجمـه في (مع ج 2 ص 110). (1743: ديوان خرم كردشتى) القراچه داغى ترجمـه في (دجا ص 134) وذكر انـه توفى في أهر مبعدا في (1241) وطبع ديوانـه الذى جمعه وله سبعون من العمر في (1307). (1744: ديوان خرم مازندراني زانوسى) من محال كجور. اسمـه حسين واصله من خراسان نزل إلى سارى مازندران واشتغل بالعطارة. ومشربه التصوف، ومذهبه التعشق، كذا وصفه معاصره في (مع ج 2 ص 111) واورد رباعية له. قال في المدايح المعتمدية ان والده پاشا قاسم كان عامل كجور، وترك هو العمل وخدم حيدر قلى ميرزا " خاور قاجار " ثم اورد قصيدته. (1745: ديوان خرم مشـهدى أو شعره) هو من خراسان، واسمـه عبد الحميد، هاجر من مشـهد إلى يزد، وجد في تحصيل العلوم الرسمية حتى فرغ منـها. ترجمـه معاصره في (مع ج 2 ص 111) واورد بعض شعره. (1746: ديوان خرمى هروى أو شعره) معاصر الامير على شير. وقد ذمـه في (مجن 3 ص 63 وص 236) وادعى انـه مع زيارته الحرمين وقبور الانبياء وساير المشايخ في بيت المقدس ماشيا مرتين، لم يؤثر ذلك كله في قبح سريرته شيئا، وذكر مطلعا من غزله. (1747: ديوان مولانا خرمى) من شعراء السلطان يعقوب خان التركمان من اق قوينلو. اورد ترجمته شاه محمد القزويني في ما الحقه بترجمة مجالس النفايس في البهشت السادس في (ص 301) ووصفه بانـه لاحد لفضائله، واورد مطالع بعض غزلياته. (1748: ديوان خروشى تبريزى أو شعره) واسمـه حسن بيك. اخو تقى خان الذى نصبه الشاه عباس سلطانا على احد بلدان آذربايجان، وكان هو قبچاچى باشى للشاه، فبعثه إلى ملك الهند ورجع واعتزل عن الامرة، وجالس الادباء والشعراء. كذا ترجمـه في (نر 4 ص 75) وقال كنت اجتمع معه مرارا، ثم أورد شعره، وترجمـه في (گلشن ص 151) و (تغ ص 49) وكذا في (دجا ص 135) عن تذكره سامى اشتباها. (ديوان الخزاعى) يأتي بعنوان دعبل، (1749: ديوان مولانا خزاني سمرقندي أو شعره) وهو ابن مولانا يحيى السمرقندى. ترجمـه شاه محمد القزويني في (بهش 2 ص 377) وذكر انـه سافر من طريق قبچاق إلى الروم ومنـها إلى مكة المعظمة مع والده في (928) واورد بعض شعره. (1750: ديوان خزاني قمى أو شعره) ترجمـه معاصره في (تس 5 ص 164) وقال كان يلازم المقابر والموتى، وكان فيه غرام شديد، واورد شعره. (1751: ديوان خسرو بن معين) له " طب نامـه " نظما بالفارسية في الطب. نظمـه للشاه منصور من آل مظفر في ستة فصول. توجد نسخته في مكتبة كلية الطب بطهران، كما في فهرسها ج 1 ص 327 و 391. (1752: ديوان الخسروانى) وهو الحكيم أبو طاهر الطيب بن محمد الخراساني الخسروانى من شعراء آل سامان في القرن الرابع. ترجم احواله واورد شعره في التذاكر كما في (مع 1 ص 199). (1753: ديوان امير خسرو دهلوى) وهو أبو الحسن خسربن الامير سيف الدين محمود. كان آبائه من طائفة لاخين من امراء هزاره وبلخ وكش في تركستان، وبعد هجوم المغول هربوا إلى الهند، فولد حسن ببلدة اكره (مؤمن آباد) في (651) وتربى هناك، ومات ابوه وهو صغير فرباه اخوه في دهلى، ولقبه استاده المير نظام الدين اولياء " ترك الله " و " كاسه ليس " ومات بعد ستة اشـهر من موت استاده هذا في (725) كما في شاهد صادق وغيره. ترجمـه في تاريخ فرشته (ج 2 ص 753) و (تش ص 346) و (مجالس العشاق ص 130) و (مع ج 1 ص 213) ودولتشاه في الطبقة الرابعة و (خز ص 209) وترجمة شعر العجم (ج 2 ص 77) والمستر براون في تاريخه للادب الفارسى (ج 3 ص 130) وفى فهرس مكتبة دانشگاه (ج 2 ص 182 175) وكلها مأخوذة مما كتبه هو في مقدمات دواوينـه. قال هو: وشعرى يزيد على اربعمائة الف بيت. قال دولتشاه وقد هم السلطان أبو سعيد بايسنقر (المتوفى 838) بجمع شعره فلم يقدر على ذلك. وقد جمع بنفسه خمسة دواوين من شعره في حياته مرتبة على سنين عمره، وكتب لكل ديباجة، وهى " تحفة الصغر " و " وسط الحياة " و " غرة الكمال " و " بقيه نقيه " ونـهاية الكمال " وله غير ذلك خمس مثنويات هي: مطلع الانوار " و " خسرو وشيرين " و " مجنون وليلى " وائينـه اسكندري " و " هشت بهشت " وله غير ذلك نظما " قران السعدين " و " دولرانى خضر خانى " و " نـه سپهر " وغيرها. وكلها مطبوعات كما يأتي في محالها وطبع منتخب ديوانـه بنولكشور في 1910 م. وذكر له في كشف الظنون قصيدة شينية في (150 بيتا) في قبال شينية الخاقانى، سماه " مرآت صفا ". (1754: ديوان خسرو سمرقندي أو شعره) وهو الخواجه خسرو. كان قاضيا بسمرقند ومدرسا لمدرسة الغ بيگ ميرزا. اطرى تقواه وزهده ومـهارته في نظم التاريخ في (مجن 6 ص 114 و 286) ولكن سماه في الاول " خواجه خورد " بدل " خواجه خسرو " غلطا، واورد مادتي تاريخ من منشأته احدهما " مجذوب سالك = 862 " لموت العارف بابا خداداد، والآخر " من وقف عليشير = 896 " لاوقاف الوزير المذكور، فيظهر حياته في التاريخين. وسماه في (روشن ص 199) خسروى هروى، وقال كان معاصرا للجامى (المتوفى 898) واظنـه الذى ذكره في (گلشن ص 152 151) بعنوان خسروى سمرقندي، وقال كان يمدح عبد الله خان اوزبك حاكم تركستان. (1755: ديوان خسرو عراقى أو شعره) واسمـه المير خسرو من اقرباء مير محمد يوسف، جاء بـه من العراق (اصفهان ظ) إلى هرات ورباه كولد له. اطرى شعره في (مجتس 2 ص 138) وترجم المير محمد يوسف في (ص 172). (ديوان خسرو قزويني أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 199) ولعله اراد درويش خسرو النقطوى القزويني المقتول في مجزرة قزوين في (1002). (1756: ديوان خسرو گرجى أو شعره) أورد شعره في (مع ج 2 ص 110) وقال كان مملوك ابراهيم خان اعتضاد الدولة، ثم لازم محمد تقى ميرزا ابن فتحعليشاه، ومات قبل (1282). (ديوان خسرو يزدى) راجع بيانى يزدى. (ديوان خسروى بخارائى أو شعره) مادح السلطان ملك خسرو شاه الغزنوى وانتسب إليه. سماه في (مع ج 1 ص 199) جمال الدين أبو المشاهد، ولكن في (روشن ص 199) كناه أبو بكر، والظاهر انـه غير الخسروانى المذكور آنفا. واظنـه متحدا مع السرخسى آلاتى بعد هذا. (1757: ديوان خسروى سرخسي أو شعره) وهو الحكيم أبو بكر محمد بن على من شعراء عصر قابوس (403 366) وناصر الدولة سيمجور (377) والصاحب ابن عباد (358 326) ومات قبل (383) ورثاه أبو بكر محمد بن عباس الخوارزمي كما في دمية القصر وذكره العوفى في (اللباب ج 2 ص 18) وقال نظم الشعر بالعربية والفارسية. واظنـه متحدا مع ما قبله. (ديوان خسروى سمرقندي) راجع خسرو سمرقندي. (ديوان خسروى غزنوى) وهو المذكور بعنوان خسروى سرخسي. (1758: ديوان خسروى قاجار) الشاهزاده محمد قلى ميرزا ملك آرا ابن السلطان فتحعليشاه. كان والى مازندران وأستر آباد في عصر والده سنين، وبعده رجع إلى طهران وسكن همدان وبها توفى (1260) ترجمـه في (مع ج 1 ص 25) وأورد قرب عشرين بيتا من ديوانـه منـها قوله: بحال خسروى ميسوزدم دل * كه يكجان دارد وجانانـه يى چند (1759: ديوان خسروى الكرمانشاهى) للشاهزاده محمد باقر ميرزا ابن محمد رحيم ميرزا ابن الشاهزاده محمد على ميرزا المتخلص " دولت " والملقب بدولتشاه. ولد خسروى في كرمانشاه (1266) وتوفى بطهران في (1338) وطبع ديوانـه في (1304 ش) في (263 ص) مع مقدمة لرشيد الياسمى. وله مؤلفات نثرية منـها " شمس وطغرا " كما ذكره حسين شجره في " مجلة ارمغان ج 17 ص 84 " وذكرنا له " ديباى خسروى " في ج 8 ص 289. (1760: ديوان خسروى گونابادى) ابن اخت قاسم گونابادى. من شعراء اكبر پادشاه. اورد شعره في (طبقات اكبرى ج 2 ص 506). (1761: ديوان ملا خسروى هروى) كان يدعى لنفسه مقام الخسروية في الشعر ويجبر الناس على تحسين شعره. وديوانـه متداول. كذا ذكره المير على شير في (مجن 2 ص 39 وص 213). (1762: ديوان خشاب نيشابورى أو شعره) وهو رضى الدين النيشابوري أو الكاشانى، معاصر الشيخ سيف الدين الباخرزى وكثير الاخلاص له، ومعاصر الخواجه صاحب الديوان، والشاه غياث الدين. وقد مدحهم جميعا. اورد شعره في (ض ص 331) ومنـها: چورسى بكوه سينا انى مگو وبگذر * كه نيرزد اين تمنى بجواب لن تراني (1763: ديوان خشكنا كه) أو خشكنانچه. لابي الحسن على بن وصيف الكتاب البغدادي. كان مقامـه بالرقة في بغداد ثم انتقل إلى موصل وبها توفى. ترجمـه ابن النديم (ص 200) قال وكان لى صديقا وانيسا وكان يتشيع، وكان من البلغاء وفى معناه الف عدة كتب نحلها عيدان صاحب الاسماعيلية، ثم ذكر فهرس كتبه ومنـها ديوانـه. وترجمـه ايضا في (جما ج 15 ص 102). (1764: ديوان خصالي جغتائى أو شعره) من امراء طائفة الوس. سكن خراسان ببلدة تون. واسمـه حيدر بيگ كما في (تش ص 13) و (تغ ص 49) والقسم الثالث من ميخانـه، ولكن في ريحانة الادب نقلا عن القاموس التركي سماه حسن بيگ، وقد سافر إلى الهند ايضا. (1765: ديوان خصالي كاشانى أو شعره) كان من تلاميذ محتشم كاشى (المتوفى 996) ومن شعراء الشاه طهماسب الصفوى (984 930). اورد شعره في (تش ص 242) و (گلشن ص 152) وعنـهما اخذ القاموس التركي ثم ريحانة الادب. (1766: ديوان الميرزا خصمى اصفهاني) قال (خوشگو) ان ديوانـه متداول. وترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 288) وذكر انـه سافر إلى الهند ولم يستحسن بعض حالاته، فرجع إلى اصفهان وبها توفى وذكر بعض شعره، منـها قوله: تو را بيند چه بيند خويشتن را * از آن خصمى هميشـه خود پسنداست (1767: ديوان خضر خراساني) واسمـه خضر، وكان من المعمرين المعاصرين لهدايت ترجمـه في (مع ج 2 ص 110) وذكر ان له غزليات وذكر شعرا منـها. توجد نسخة من ديوانـه في (الرضوية). (1768: ديوان خضر شاه استرابادى) اسمـه الخواجه حسين (حسن. خ. ل.) الخطاط الشـهير المدفون باستراباد. ترجمـه معاصره المير عليشير في (مجن 2 ص 38 و 211) وذكر مطلع غزله، وقال له مثنوى على طريق " ليلى ومجنون " في واقعة زيد وزينب. واورد بيتا منـه. راجع " ديوان فانى جرجاني " (1769: ديوان السيد خضر القزويني) ابن على بن محمد بن جواد الحسينى. ولد في النجف (1323) وقرض الشعر وهو ابن عشرين. وقد اكثر واجاد ورتب ديوانـه على خمسة ابواب 1 الرثاء 2 الحاجيات والتاريخ 3 الغزل 4 الاجتماعيات 5 السياسيات يوجد بخطه في 124 صفحة عند ابن الخطيب السيد ياسين بن طاهر القزويني. وهو توفى بالسل شابا في (3 رجب 1357) ودفن بايوان الذهب في النجف. (1770: ديوان خضرى) الملوك الذى يسير سيرة الاحرار. ترجمـه المير عليشير في (مجن 3 ص 81 وص 256) وذكر شعره. (1771: ديوان خضرى استرآبادى) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 152) واورد مطلع غزله، وقال في (روشن ص 152) انـه مع كونـه أميا فان دواوينـه الاربعة تشتمل على الغزل والقصايد من الجد والهزل في وصف الاطعمة كما صنعه بسحاق اط. (1772: ديوان خضرى خوانسارى) معاصر الحكيم زلالي. ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 283) من تذكرته المؤلفة (1083) واورد جملة من مطالع غزلياته وقال آذر في (تش ص 208) انـه جمع اشعاره وميزها عن شعر خضرى القزويني وخضرى اللارى. (1773: ديوان خضرى القزويني) ترجمـه النصرآبادى ايضا في (نر 9 ص 283) واورد جملة من اشعاره ورحجها على الخوانسارى المذكور واللارى الآتى، وقال آذر في (تش ص 223) انـه ميز اشعاره عن شعر الخوانسارى المذكور واللارى، شريكيه في التخلص. وذكره أيضا معاصره صادقي كتابدار المولود (940) وذكر له بيتين من شعره في (خص 8 ص 309) وترجمـه في (روشن ص 200) وقال في (تغ ص 49) انـه تبريزى معاصر للجامى. (1774: ديوان خضرى لارى) من ملازمي امامقليخان. ذكره معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 282) وذكر عدة من اشعاره. وذكره في (تش ص 298 و 208 و 223) وفى (خوشگو) وقال في (تغ ص 49) انـه توفى (1040). (1775: ديوان الخضرى النجفي) هو الشيخ محسن بن الشيخ محمد بن موسى بن عيسى ابن حسين بن الشيخ خضر بن يحيى المالكى. وينـهى نسبه إلى مالك الاشتر. الجناجى اصلا النجفي مولدا، وتوفى بها في صفر (1302) وقد جمع شعره في 159 صفحة، سبطه الفاضل الشيخ عبدالغنى بن الحسن بن اسماعيل اخ الشيخ محسن الناظم الخضرى، وبعد مشغول بجمع شوارده، وترجمـه الشيخ على كاشف الغطاء في " الحصون المنيعة " واطراه وقال ذهب اكثر شعره الاما كان محفوظا. (1776: ديوان خطاء شوشتري) للاديب الشاعر المولى محمد التسترى نزيل لكهنو في ايام آصف الدولة. وكان قارى التعزية في " تعزية خاتة " آصف، إلى آخر عمره، وقد أدركه السيد عبد اللطيف بها حدود (1210) وذكر تفصيل حاله وان ديوانـه في اثنى عشر ألف بيت في كتابه " تعا ص 35 " وكذا في (روشن ص 200). (1777: ديوان خطائى) ومن شعره مثنوى يوسف زليخا بالتركية، نظمـه باسم السلطان يعقوب التركماني المتوفى (896) وقال تربيت في (دجا ص 137) ان عنده نسخته. (1778: ديوان خطائى سمرقندي أو شعره) لمولانا مير قرشي (ميرويس. خ. ل.) ترجمـه المير على شير في (مجن 2 ص 47 وص 220) ذكر ان دكانـه الصحافي في السوق كان مجمع الظرفاء الادباء، وكان هو يعد نفسه استادهم إلى أن توفى ودفن بسمرقند، وذكر بعض شعره. (1779: ديوان خطائى صفوي) للسلطان الشاه اسماعيل بن حيدر الملقب بالفاتح مؤسس الدولة الصفوية ولد في الثلاثاء (25 رجب 892) وخرج مع جملة من مردة آبائه وهو ابن اربعة عشر عاما في (906) وبعد مضى عامين من ملكه امر باظهار شعائر المذهب الجعفري إلى ان توفى (930) وديوانـه تركي مرتب على ثلاثة اقسام لكل قسم منـها ديباجة مستقله 1) نصيحت نامـه 2) ده نامـه 3) مجموعة الغزليات، وعدد ابيات المجموع (3815) بيتا. نسخة منـه مجدولة مذهبة لكل قسم منـها سر لوحا وهى بخط يارى الشيرازي الذى كان تلميذ سلطان محمد خندان الخطاط الشـهير، فرغ من الكتابة في (953) وقد كتبه لخزانة الامير محمد خان، واليوم هي في تبريز في مكتبة (سلطان القرائى) ونسخة أخرى في المكتبة الشاهية بطهران كما في فهرسها (ص 130 و 150) ويظهر من سام ميرزا في (تس 1 ص 9) وآذر البيگدلى في (تش ص 13) انـه له الاشعار الفارسية وتخلصه فيها ايضا الخطائى. وله " بهجة الاسرار " ايضا. (1780: ديوان خطائى گجراتى أو شعره) اصله ايراني نزل گجرات الهند. اورد شعره في (گلشن ص 152) وعنـه في القاموس التركي ثم الريحانة. (1781: ديوان الخطائى اليزدى العقدائى) واسمـه آقا محمد على هاجر من عقدا إلى اصفهان ولازم خدمة الوزير عبد الله خان امين الدولة ابن محمد حسين خان وزير فتحعلى شاه قاجار، ثم ذهب برهة إلى گيلان ثم عاد الى يزد. ترجمـه هدايت في (مع ج 2 ص 108) واورد بعض شعره. (ديوان الخطى) الشيخ ابراهيم البحراني. توجد نسخته في مكتبة (السماوي) كما ذكره هو في فهرس المكتبة كما ذكرناه في (ص 15). (ديوان الخطى) الشيخ جعفر. مر بعنوان ابى البحر في (ص 35) وتوجد نسخة منـه عند عباس العزاوى جمعها السيد الشريف جعفر بن عبد الجبار الموسوي لما كان بينـهما من الالفة والاختصاص، كذا صرح بـه عند ايراد قصيدة في مدحه. وفى الديوان فوايد تاريخية عن جزائر البحرين. كذا ذكره في " العراق بين الاحتلالين ج 4 ص 141 و 294 ". (1782: ديوان الخطيب التبريزي) ابى ذكريا يحيى بن على (502 421) من شعراء دمية القصر وله القصيدة الغراء في مدح نظام الملك في (464) ترجمـه في (دجا 137). (1783: ديوان الخطيب الخلخالي) شمس الدين محمد بن مظفر المتوفى (745) له قصيدة في المنطق. ترجمـه وذكر شعره العربي في (دجا ص 131). (1784: ديوان الخطيبى الارموى أو شعره) الحسين بن الحسن من شعراء دمية القصر. وقد مدح نظام الملك بقصيدة غراء في (462) حكاه في (دجا ص 140). (1785: ديوان خطير الدين الجرجاني أو شعره) كان نزيل لاهور. ترجمـه (في مع ج 1 ص 199) وعده من الشعراء قبل الثمانماية، واورد بعض شعره. (1786: ديوان الخفاجى) الامير عبد الله بن محمد بن سعيد بن سنان، أبو محمد الخفاجى الحلبي الشاعر الاديب. كان يرى راى الشيعة وتوفى (466) بما دس إليه من خشكنانچه المسمومة، على تفصيل ذكر في ترجمته في " فوات الوفيات " وغيره. وطبع ديوانـه في بيروت في (1316) في ص 116). (1787: ديوان الخفاف أو شعره) قد استشـهد باشعاره كثيرا في شرح ديوان الانورى، وغيره والظاهر انـه غير ابى محمد الخفاف الصوفى المذكور في (النفحات ص 231). (1788: ديوان خلاصى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 153). (ديوان خلاق المعاني) يأتي بعنوان كمال الدين اسماعيل. (ديوان الخلعي) راجع الخليعى. (1789: ديوان موناخلف تبريزى) من أبناء مشايخ النجق. هاجر من مولده لتحصيل العلم إلى خراسان وصاحب ابن السلطان بديع الزمان ميرزا. ترجمـه في (مجن 2 ص 65 و 238) واورد معماه باسم عبدى، وفى " عرفات العاشقين " سماه خلقي كما يظهر من (دجا ص 141) (1790: ديوان السيد خلف المشعشعى) وهو ابن عبد المطلب بن حيدر بن محسن بن محمد بن فلاح المشعشعى الحويزى. كان واليا في الحويزه إلى ان تغلب عليه اخوه السيد منصور في (1032) وازال بصره، فصار جليس داره مشغولا بالتصنيف والتأليف إلى ان توفى (1074) كما أرخه السيد شـهاب في قصيدة رثائه. وترجمـه صاحب الرياض وذكر سائر تصانيفه ومنـها ديوانيه العربي والفارسي، وذكرهما في امل الامل وكشف الحجب أيضا. (1791: ديوان خلقي بخارائى أو شعره) البزاز التاجر اخيرا. ترجمـه في (مجتس 6 ص 158) واورد مطلع غزله. (ديوان خلقي التبريزي) كذا حكاه في (دجا ص 141) نقلا عن " عرفات العاشقين " وذكر انـه هو المذكور في مجالس النفايس بعنوان خلف التبريزي. (1792: ديوان خلقي شوشتري أو شعره) عده في (تغ - ص 50) من شعراء اكبر شاه وقال: رجع اخيرا إلى شيراز. (1793: ديوان خلقي طهراني أو شعره) واسمـه الميرزا على. كان من المترددين في الادارات. ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 158) وذكر شعره. (1794: ديوان خلقي هروى) وهو المير محمد يوسف بن السيد الامير معز الدين يوسف، الذى كان من سادة خراسان وسافر لتحصيل العلوم إلى هراة في عصر السلطان حسين ميرزا بايقرا وصار صدرا في ايام الشاه اسماعيل الفاتح في خراسان، إلى ان قتل بامر حاكم خراسان الامير خان في يوم الاربعاء من رجب (927) وشعره في وقت شـهادته مشـهور، ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 1 ص 23) واورد مطلعين من غزلياته. وقال في (تش ص 212) انـه من سادات رى، وبعد موت والده هناك جائت بـه امـه إلى هرات وتربى هناك. وذكره في (خص 8 ص 299) بعنوان خلقي مشـهدى وفى (مجن 2 ص 82 و 257) بعنوان خلقي هروى وفى (سرخوش ص 38) وفى (تغ ص 50) انـه كان تاجرا واورد كل واحد منـهم بعض اشعاره منـها: چه بيقدرى درون آن كو، يك دو روز آنجا مرو خلقي * كه استغناى عاشق گاه گاهى خوب ميباشد (1795: ديوان خلوتي تبريزى) اسمـه الخواجه عبد الرحيم بن شمس الدين محمد الاقطابى الخطاط الشـهير المتوفى (859) وتوفى والده العارف في (812) وفى (دجا ص 141) حكى ترجمته وشعره عن روضة الاطهار. وله تصانيف منـها تعليقاته على مشكلات " گلشن راز ". (1796: ديوان خلوتي) لميرزا ابراهيم المتخلص خلوتي من شعارء عصر ناصر الدين شاه القاجار. توجد نسخة منـه عند (محمد النخجوانى) كما كتبه الينا، وقد طبع ديوان فارسي باسم خلوتي بايران كما في الفهارس. (1797: ديوان خلوص چشتى) واسمـه السيد محمد المدرسي ابن الخواجه حسن من تلاميذ شاه عبدالقار الفخري، من شعراء القرن الثالث عشر بالهند. اورد شعره في (گلشن ص 153) وقتل في حرب كما في (النتايج ص 223). (1798: ديوان الخليعى) (الخلعي) لان الشاعر كان يتخلص بهما وهو الشيخ جمال الدين ابو الحسن على بن عبد العزيز بن ابى محمد الموصلي الاصل نزيل الحلة إلى ان توفى بها حدود (750) وقبره يزار. ترجمـه القاضى في (لس ص 463) وحكى قصة نذر والدته لسلب الزوار وما رآه في المنام فصار من شعراء اهل البيت (ع). لم يوجد في مجموع قصائده البالغة التسع وثلاثين قصيدة وفيها الف وستماية وستة وخمسون بيتا الا مديح اهل البيت أو رثائهم، ومنـها الغديريات الثلاثة التى ذكرها الاميني مع مطالع سائر قصائده في (الغدير في الكتاب والسنة والادب ج 6 ص 8 إلى ص 17) وقال في " مجمع البحرين " ان الخليعى ادرك اواخر عصر البرامكه ومراده الحسين بن الضحاك بن ياسر الخراساني الاصل الذى سكن مصر وتوفى (250) الذى ذكره ابن خلكان في (ج 1 ص 169) (1799: ديوان خليفة اسد الله اصفهاني أو شعره وهو من كبار ساداتها، مشغول بدرسه غالبا، كذا وصفه معاصره سام ميرزا في (تس 1 ص 30) واورد باعية له. (1800 ديوان خليفة الخلفائى) محمد بيك ارشد أولاد الخلفاء، الشاب الجامع للصنايع والكمالات. ترجمـه الصادقي في (خص 5 ص 73) واورد جملة من شعره ورباعياته وأطرا فضله. (1801: ديوان خليفة سديد) الگيلانى. بلغ الرتية العليا في اوائل حكومة خان أحمد ثم تنزل. ترجمـه سام ميرزا في (تس 4 ص 77) واورد شعره. (1802: ديوان خليفة سلطان أو شعره) السيد المير علاء الدين حسين بن رفيع الدين محمد، من احفاد المير بزرگ المرعشي المازندارانى. كان صهر الشاه عباس الماضي ووزيره وعزل في أوائل عصر الشاه صفى، فهاجر من اصفهان إلى قم، وبعد قتل الميرزا تقى خان اعتماد الدولة المعروف بساروتقى في (1055) نصب ثانيا للوزارة إلى ان توفى (1064) ترجمـه النصرآبادى في (نر 2 ص 15) واورد عدة من رباعياته. واشـهر تصانيفه حاشية المعالم كما مر في (ج 6) وترجمـه في رياض العارفين (ص 328) واورد احدى رباعياته التى ذكرها النصر آبادى. (ديوان خليفة محمد) تركي مطبوع وتخلصه " عاجز " كما يأتي. (1803: ديوان خليفة ميرك) اطراه معاصره سام ميرزا في (تس 4 ص 78) وذكر أنـه لا نظير له تحت الفلك الاطلس في نظم الشعر، ثم اورد بيتا له. (ديوان خليل بن شاه نعمة الله الكرماني) مر بعنوان برهان كرماني. (1804: ديوان خليل بيات أو شعره) واسمـه خليل بيك. كان يسكن الهند في زمن تأليف النصرآبادى (1083) فاورد شعره في (نر 9 ص 400) وكذا في (خوشگو). (1805: ديوان خليل تبريزى أو شعره) العالم الخبير. اورد شعره في (دجا ص 142) عن تحفه سامى وترجمـه ايضا في (روشن ص 202). (1806: ديوان خليل حلى أو شعره) أورد معمياته في (نر 15 ص 543) و (روشن 202) (1807: ديوان خليل خراساني أو شعره) ولد بخراسان ونشأ بالهند. وكان يسكن پتنـه في (1102) حين تأليف ميرشير على لودى لمرآت الخيال وعمره حينئذ اربعون سنة أورد شعره وقطعة نثرية له هناك في (ص 25). (1808: ديوان خليل خلخالي أو شعره) حكى في (دجا ص 142) ترجمته عن تحفه سامى. وسماه في (روشن ص 202) تيرگير. (1809: ديوان خليل وهو الشاه خليل سلطان بن ميرانشاه بن تيمور الذى جلس على سرير الحكم بسمرقند بعد تيمور. ترجمـه في (لط 7 ص 125). ومات (810) كما في (تغ ص 50) أو (814). وله ديوان قرظه الخواجه عصمت البخاري بقصيدة ذكر في (مجن 1 ص 12 و 187) اوله: اين بحر پرگهر كه جهانى هست در برش * غواص عقل كل نبرد پى بگوهرش (1810: ديوان خليل شوشتري أو شعره) توفى بشتوشتر في حياة والده الميرزا شكر الله المستوفى. ترجمـه النصرآبادى في (نر 4 ص 95) و (روشن ص 201) وأورد شعره. (1811: ديوان خليل طارخانى أو شعره) واسمـه خليل الله من اعيان طارخان من نواحى اصفهان ومات بها. اورد بعض شعره في (گلشن ص 154). (1812: ديوان الخليل العروضى) النحوي وهو ابوالصفا الخليل بن احمد الفراهيدي البصري المتوفى (170) على قول، نسخة منـه توجد في پاريس. (1813: ديوان خليل كاشانى) واسمـه باقرا، سكن بمشـهد خراسان ومات بها في عهد شاه سليمان كما في (تغ ص 50) وترجمـه تقى كاشى وفى (نر 9 ص 332) وقال ان ديوانـه في اربعة آلاف بيت. وقيل ان بمكتبة (المجلس) " ديوان خليلا كاشانى " في (195 ورقة). (1814: ديوان خليل لاهجى أو شعره) وهو خليل بيك. ترجمـه في (نر 4 ص 88) واورد شعره. وقال في (روشن ص 202) كان داروغه لطالب خان. (1815: ديوان خليل نخجوانى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (دجا ص 142) عن تحفه سامى، وذكرانـه كان وزير نخجوان، ثم كلانترا بها، وله آثار بها، وعمى بصره في آخر عمره. (1816: ديوان خليل همداني أو شعره) وهو اخ الميرزا ابراهيم قاضى زاده، اعلم علماء همدان كما ادعى الصادقي في (خص 6 ص 93) وقال ادركته في شبابه، وقد مات في طريق الهند شابا. (1817: ديوان خليل هندي أو شعره) وهو محمد ابراهيم بن السيد مظفر الوزير بحيدر آباد دكن. اورد شعره معاصره في (سرخوش ص 32). (1818: ديوان خليل هندي أو شعره) كان شاعر زيب النساء بنت عالمگير ملك الهند. اورد شعره في (سرخوش ص 33) ولعله المذكور في (گلشن ص 153). (ديوان خموش) راجع ديوان خموش. (1819: ديوان خموش شيرازى) واسمـه محمد شريف توجد كثيرا من شعره في كتابه " مدائن الاحزان " الذى الفه باسم السلطان محمد شاه قاجار. والنسخة عند السيد محمد الجزائري في النجف. ولا احتمل اتخاذه مع محمد شريف خيال شيرازى. (1820: ديوان خموش طالقاني) واسمـه درويش عبد المجيد الطالقاني كما سيجى. ولد بطالقان من قرى قزوين وسافر في اول عمره إلى اصفهان وتعلم خط النستعليق، ثم مـهرفى الشكسته فاكملها كما اكمل المير عماد خط النستعليق ترجمـه في امتحان الفضلاء وذيل كشف الظنون. وتاريخ جل خطوطه الموجود بين سنوات (1185 1170) ومات في شبابه باصفهان في (1185) وديوانـه موجود في (1500 بيت) كما ذكره في " خطوط خوش كتابخانـه شاهنشاهى ص 289 " وقد يتخلص ايضا " مجيد ". (1821: ديوان خموش طهراني) ولد بطهران ونشأ بشيراز كان خياطا أميا يملى شعره على الكاتب فيكتبه، فبلغ ما يقرب من عشرة آلاف بيت اكثرها في مدايح المعصومين (ع) سوى الغزليات والمعارف ترجمـه معاصره في (مع ج 2 ص 150) واورد جملة من اشعاره. (1822: ديوان خموشى رازى أو شعره) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 163) واورد رباعية له. (1823: ديوان السيد خنجر أو شعره) من أهل جيجكتو، هاجر من بلده إلى هرات لتحصيل العلم، لكنـه صار جنديا. كذا ترجمـه في (مجن 3 ص 88 و 262) واورد مطلع غزله. واظنـه خنجر جغتائى من امراء همايون شاه والمذكور في (خوشگو). (ديوان خندان) راجع " سلطان محمد خندان ". (1824: ديوان خواجو كرماني) وهو كمال الدين ابوالعطا محمود بن على الكرماني المتخلص خواجو (753 689) الملقب " نخلبند شعراء " له مثنوى " گل ونوروز " نظمـه باسم الوزير تاج الدين احمد بن على العراقى، ومدحه ايضا بقصائد كثيرة فامر الوزير العراقى جمعا من الكتاب بجمع ديوان الخواجو في حمايته، فجمعوا من شعره قرب خمسة وعشرين الف بيت وسموه " صنايع الكمال " وذكر وافى ديباجته ان ما ينظمـه بعد ذلك سيجمعوه ويسموه " بدايع الجمال " وقد فاتنا ذكره في حرف الباء. ويوجد قطعة من " بدايع الجمال " بعنوان " الشوقيات " يقرب من ثلاثة آلاف بيت في مكتبة (المجلس) كما في فهرسها (ج 3 ص 656) وكذا قطعة من الصنايع. وقد مر له الخمسة في حرف الخاء. ترجمـه في (مرآت الخيال ص 49) و (تش ص 119) ورجال حبيب السير ص 47، و (بهش 1 ص 333) واحسن تراجمـه ما كتبه سعيد النفيسى في رسالة بعنوان " نخلبند شعرا، واحوال خواجوى كرماني " وطبع (1307 ش) وجعله ذيلا واستدراكا لما كتبه قبله مسرور، وجعله في مقدمة طبع " روضة الانوار " الخواجوئى وصرح بأن ما يقال من ان شعره يقرب من خمسة وعشرين الف بيت خطاء، وان جميع انواع شعره من الغزليات والقصايد والرباعيات وغيرها لا يتجاوز عن تسعة آلاف بيت، وذكران اغلب قصايده في مديح اهل البيت ولاسيما أمير المؤمنين (ع). وله " هما وهمايون " نظمـه ببغداد وطبع في (ص 296). وطبع له " سامنامـه " في بمبئى في (1319) في (432 ص) وطبع منتخب ديوانـه لكوهى كرماني بطهران. (1825: ديوان خواجو زاده كابلى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 54) وقال كان من شعراء عهد اكبر شاه وهمايون شاه. (ديوان خواجه) بما أن لفظ خواجه من الالقاب للاعاظم نظير الامير، والسيد، والمولى، والقاضى، والشيخ، وأمثال ذلك، فلم نراعى الترتيب الا في الكلمة المضاف إليها لفظ الخواجه مثلا الخواجه آقا، الخواجه أبو القاسم، الخواجه باقر، الخواجه حسن، الخواجه خليل، الخواجه سميع، الخواجه نصير، وهكذا. (1826: ديوان خواجكى بلخى أو شعره) ذكر له في كشف الظنون " شرح معميات مير حسين " واورد في (هفت ص 286) خواجكى الشريف وقال صار محرما خاصا للمجلس الخاقانى واطرى فضله واورد شعره. (ديوان خواجه آصفى) مر بعنوان آصفى. (1827: ديوان خواجه اختيار گونابادى) واسمـه الحسن بن على الگونابادى الخطاط المنشى. توجد قطعات من منشأته بخطه الجيد في المكتبة الشاهية بطهران كتابتها بين سنوات (970 935) فهو غير السيد القاضى اختيار بن غياث الحسينى المذكور ديوانـه في (ص 62) وصاحب " اوائل التحرير " الذى الفه في (897) المذكور في فهرس مكتبة " دانشگاه تهران " (ج 2 ص 689). وقد خلط الدكتور بيانى في " نمونـه خطوط خوش شاهنشاهى ص 109 " بين هذين الشاعرين وقال البيانى انى رايت بخط اختيار هذا انـه سافر إلى محولات وزاوه في (935) وترجمـه في " گلستان هنر " أيضا. (1828: ديوان خواجه اصفهاني أو شعره) ذهب إلى ازبكستان وتقرب عند شيبك خان، ثم سافر إلى استانبول ومدح السلطان سليم بقصيدة فارسية ومات (927). اورد شعره المستر براون في (ج 4 ص 63) من تاريخه للادب الفارسى. (1829: ديوان خواجه عبد الله انصاري) هو ابن ابى منصور محمد بن ابى ايوب على المولود في أو اخ القرن الرابع والمتوفى (481) كما في شاهد صادق وغيرها. كان ينـهى نسبه إلى ابى ايوب الانصاري وله مؤلفات ترجمـه في الروضات (ص 450) وهدية الاحباب و (مع ج 1 ص 65) ومجالس العشاق (ص 56). طبع رسائله الفارسية باعتناء وحيد الدستگردى بطهران في (180 ص) وطبع له منازل السائرين بالعربية وشرحه للكاشاني كمال الدين عبد الرزاق. وطبع ديوان شعره الفارسى في (56 ص) بطهران. (ديوان خواجه عصمت بخارى) يأتي في العين. (ديوان خواجه مسعود قمى) يأتي في الميم. (1830 ديوان خواجه نصير الدين طوسى) المتوفى (672) له شعر كثير بالفارسية ذكر بعضها في (مع ج 633 1) و (تش 236) ويوجد له في مكتبة كلية الطب بطهران مدخل في علم النجوم بالنظم الفارسى كما ذكر في فهرسها (ج 1 ص 441) آخره: كردم آغاز " مدخل منظوم " * ياد كردم درو بسى ز علوم بـه تشريف خويش اول اين * كردم از مدحت جمال الدين وقد طبع ديوان شعره الفارسى بطهران في (62 ص). (ديوان خوارزمى) مر بعنوان " حسين الخوارزمي " لتخلصه " حسين ". (1831: ديوان خوارى تبريزى) قال في خلاصة الاشعار انـه من اعظم شعراء آذربايجان واصحاب الغزل بتبريز، وكان يتتبع اشعار لساني ومات (974) ثم اورد قريبا من (100 بيت) من شعره وقال كان ينسب نفسه إلى هرات. كذا في (دجا ص 128) وترجمـه أيضا في (خص 8 ص 216) و (تش ص 29). (ديوان خوارى رازى) اورد شعره في (گلشن ص 193) ولعله متحد مع ما قبله. (ديوان خوافى) مر بعنوان ديوان ابن حسام. (ديوان الخوافى) واسمـه تاج الدين. قال سنگلاخ في امتحان الفضلاء (ج 2 ص 75) انـه راى ديوانـه بخط ابى تراب الاصفهانى الخطاط. واظنـه احد المذكورين في (ص 165). (1832: ديوان خواجه خواند سمرقندي أو شعره) هو ابن الخواجه فضل الله الليثى كما في (لط 6 ص 116) وسماه في (قزمج ص 287) خواجه فضل الله بن ابى الليث، وقالا كان عالما ولكنـه هزال. (ديوان الخوانسارى) يأتي بعنوان " ديوان صاحب الروضات ". (1833: ديوان مولانا ميرخواند) المورخ ابن السيد برهان الدين محمد خاوند شاه بن السيد كمال الدين محمود، حفيد السيد خاوند سپيد جل البخاري بخمسة آباء. كان والده من اعلم علماء بلخ وقد جدهو في تحصيل العلوم والادب وبلغ في علم التاريخ والانشاء حدا لم يكن له نظير فكتب بالتماس الامير على شير تاريخا عاما من بدء العالم إلى زمان دولة الشاه سلطان حسين ميرزا وهذا التاريخ ثانى تاريخ الحافظ ابرو، هكذا وصفه في (مجن 4 ص 94 و 270) وذكر انـه تتبع " درياى ابرار " من نظم الامير خسرو تتبعا حسنا، وذكر بعض شعره اقول مراده من التاريخ العام هو " روضة الصفا ". (1834: ديوان السيد الخواند مير أو شعره) هو غياث الدين محمد بن همام الدين الشيرازي الاصل الهروي المدعو بخواند مير صاحب " حبيب السير " المذكور في (ج 6 ص 244) و " خلاصة الاخبار " وغيرهما وقد ذكرنا انـه ابن بنت المير خواند المورخ مؤلف روضة الصفا واشعاره في طى تصانيفه كثيرة. (1835 ديوان الخواجه خورد بيلدار) كان شجاعا يكثر تلاوة القرآن وتوفى (953) ترجمـه سام ميرزا (تس 7 ص 190) واورد بعض شعره. (ديوان الخواجه خورد) كما في بعض نسخ (مجن ص 114) مر بعنوان خسرو سمرقندي. (ديوان خوزانى) راجع " فاضل خوزانى ". (1836: ديوان خوشتر أو شعره) وهو فضل الله بن محمد افضل المتخلص " سرخوش "، كان يتخلص في شعره خوشتر كما في مقدمة " كلمات الشعراء " لوالده (ص 6) المطبوع بلاهور في 1942 م. (1837: ديوان خوشدل هندي) واسمـه راى امن سنگه الهندي. ذكره في ذيل كشف الظنون وقال في (روشن ص 155) انـه ابن جيون رام من قوم كايتهه ببانكى پور، تقرب عند محمد شاه بواسطة ابى منصور صفدر جنگ، ثم استخدمـه الانگليز في على كره. له " تاريخ فرمانروايان هنود " ومنظومة " بهار دانش " مات (1225) و ديوانـه في (5000 بيت). (1838: ديوان خوشدل هندي أو شعره) هو من شعراء شاه جهان آباد كما ذكر في (گلشن ص 156) قال ومات (1166). (1839: ديوان خوشگو هندي أو شعره) وهو صاحب تذكرة خوشگو المذكور في (ج 4 ص 32). وننقل في الذريعة كثيرا عن نسخته الموجودة بمكتبة سپهسالار وجعلنا رمزه (خوشگو) ولكونـه مخطوطا لم نذكر رقم الصفحة فيه. (1840: ديوان خوشنام أو شعره) حكى في (دجا ص 142) ترجمته عن " روضة الاطهار " وقال ان اسمـه الخواجه محمد، ولد بنخجوان ودفن في قرية خواجه خوشنام وكان مريدا لاخى فرج الزنجانى المتوفى (457). (1841: ديوان خوشى شيرازى أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 206) وفى (گلشن ص 156) لم ينسبه إلى شيراز. وفى (خوشگو) قال خوشى لاهوري واسمـه محمد. وكل اورد له شعرا. (1842: ديوان خوفى همداني أو شعره) ترجمـه الصادقي في (خص 8 ص 306). واورد شعره. (1843: ديوان الخيابانى الهروي أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (مجتس 6 ص 162). (ديوان خيابانى) راجع " ديوان شرف ". (1844: ديوان خيال اصفهاني) وهو السيد غياث الدين محمد بن الميرزا صدرا بن المير محمد باقر الداماد الحسينى. ترجمـه في (ض ص 328) وقال: كان جامع المعقول والمنقول وكان صهر المحقق آقا جمال الخوانسارى وتلميذه. وتوفى في فتنة الافاغنة باصفهان. وله تركيب بند في المناقب وسماه في (تغ - ص 51) خيال شيرازى، ولعله محمد شريف المتخلص خيال الشيرازي الكاتب لنسخة من جواهر التفسير للكاشفي في شيراز في (1096) كما في فهرس مكتبة دانشگاه تهران (ج 2 ص 702). (ديوان خيال شيرازى) راجع خيال اصفهاني. (1845: ديوان خيالي بخارى) تلميذ الخواجه عصمت البخارائى (المتوفى 828). توفى ودفن ببخارا (حدود 850) كما في تاريخ براون (ج 3 ص 372). ترجمـه في (دولت الطبقة 6) وقال ان ديوانـه مشـهور ببدخشان. وترجمـه في الريحانة نقلا عن القاموس التركي وسفينة الشعراء، وترجمـه المير على شير في (مجن 1 ص 12 و 188) و (گلشن ص 157). وقال في (روشن ص 207) ان صاحب " شمع انجمن " سماه حياتي اشتباها. وقال سنگلاخ في امتحان الفضلاء (ج 1 ص 115) انـه راى ديوان خيالي خوارزمى بخط قاسم شاديشاد، وفى (ج 1 ص 159) منـه انـه راى (40 غزلا) لخيالي فراهى بخط جعفر هروى. وتوجد اليوم في (الرضوية) نسخة ديوان خيالي هروى ونسخة أخرى في مكتبة دانشگاه تهران كما في فهرسها (ج 2 ص 242). (1846: ديوان خيالي ترك) كان يمدح امراء الترك ثم اتصل بالشاه اسماعيل الفاتح الصفوى، وتوفى (950) ودفن بمشـهد خراسان. وديوانـه تام كذا ترجمـه في (تس 6 ص 185). (ديوان خيالي خوارزمى) راجع " خيالي بخارى ". (ديوان خيالي فراهى) راجع " خيالي بخارى ". (1847: ديوان خيالي كاشانى) كان معلما للاطفال. اورد شعره في (روشن ص 207). توجد نسخة منـه عند محمد آقا النخجوانى كما كتبه الينا. (1848: ديوان خيالي كشميرى أو شعره) وهو الحافظ محمد. اورد شعره في (روشن ص 207) وعده من شعراء جهانگير شاه الهندي، وفى (خوشگو) سماه الحافظ محمود حفيد الحاج محمد. (1849: ديوان خيالي لكهنوى) من قوم كايتهه ومن تلاميذ احسان الله ممتاز. له اكثر من مائة تأليف. مات (1289) عن عمر يناهز السبعين. اورد بعض قصايده في (گلشن ص 158 157) في مديح واجد عليشاه، يستخرج من جميع أبيات أحدها التاريخين الهجرى والميلادي. (ديوان خيالي هروى) راجع " ديوان خيالي بخارى ". (1850: ديوان خيام) كما هو المعروف اليوم أو الخيامى كما هو الصحيح من نسبته، وهو الحكيم الفيلسوف أبو الفتح عمر بن ابراهيم النيشابوري الخيامى المتوفى (515 أو 517 أو 525) (1). ينسب إليه ما ينيف على ثمانمائة رباعية حكمية فلسفية لطيفة دقيقة جلها فارسية وعدة منـها عربية، وقد لفتت إليها انظار الادباء في العالم كله حتى لم يبق لسان حتى على الكرة الارضية الا وقد ترجم بها هذه الرباعيات، وظاهر ان هذه الرباعيات لم يكن لرجل واحد بل هي افكار عرفانية ظهرت في قرون مختلفة وقد نسبها قائليها إلى اول من بدرمنـه مثلها وهو الفيلسوف الصريح الخيامى، وقد تلكف المحققون المعاصرون في النظر في مجموعة رباعيات خيام (2) وتفكيك ما قاله خيام مما نسب إليه وله شروح كثيرة يأتي كشرح كيوان باسم " ميوه زندگانى " المطبوع بايران. وطبع خلاصة رباعيات خيام وبابا طاهر باهتمام كوهى كرمان في (48 ص) بطهران وخلاصته باهتمام مكتبة علمي بطهران في (64 ص) ومكتبة اقبال بطهران في (124 ص) و " ترانـه هاي خيام " لصادق هدايت الذى انتحر بپاريس في (1329 ش) طبع بطهران في (141 ص). ويأتى تراجمـه بالعربية للسيد احمد الصافى النجفي وغيره. (1851: ديوان خير العلى) من شعراء الترك ذكر في (دجا ص 143) ترجمته عن (1) ترجم الخيام في تاريخ گزيده ص 817 و (مع ج 2 ص 200) والروضات ص 500 وهدية الاحباب و (تش ص 134) و (بهش 1 ص 330). وريحانة الادب وغيرها وجل تذاكر الشعراء وترجمـه مفصلا الدكتور تقى ارانى في مقدمة طبع رسالة الجبر والمقابلة للخيامى، وكذا حسين شجرة في رسالة مستقلة طبعت (1320 ش) مع رسالة " كون وتكليف " و " جواب المسايل الثلاثة " للخيامى وقد كتب الصديقى النخجوانى رسالة باسم " خيام پندارى " اثبت ان اكثر الرباعيات هذه ليست للخيامى الفيلسوف وتعسف في انشاء رباعيات يخالف تلك الرباعيات ويجيب عنـها. وجمع ايضا كل ما قيل في جواب الرباعيات، ومنـها ما نسب إلى الخواجه الطوسى وانشاء رباعيات اجاب بها عن البعض الآخر وطبع لثاني مرة في تبريز (1320 ش) في (216 ص). (2) وبعضها معلوم النسبة إلى غيره. فان الرباعية: [ مى خوردن من حق بازل ميدانست.. ] لسراج قمرى كما ذكر في (بهش 1 ص 338). حديقة الشعراء وقال ان ديوانـه تركي. (1852: ديوان خيرى تبريزى أو شعره) اورد شعره معاصره في (تس 5 ص 144) و (دجا ص 143). ولعله متحد مع ما بعده. (ديوان خير تربتي أو شعره) اورد شعره في (روشن ص 208) ولعله متحد مع ما قبله. (1853: ديوان خيرى خوارزمى أو شعره) اطرى غرازة شعره في (مجن 6 ص 117 و 289) ولكن في نسخة (قزمج ص 289) سماه " صبرى " بدل خير ولكن هذا اصح. " د " (1854: ديوان دائمي أسترآبادى أو شعره) كذا سمى في (لط 3 ص 86) ولكن في (قزمج 3 ص 260) سماه " دامى أسترآبادى " وعلى أي فهو معاصر للمير على شير وقد اورد شعره هناك. (1855: ديوان دائمي اصفهاني أو شعره) من شعرائها الغير المشـهورين كما ذكره معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 141) وذكر مطلع غزله والمكتوب في الطبع دايمى بالياء. (1856: ديوان دائمي سبزوارى أو شعره) نزيل هراة والحداد بها. ذكره سام ميرزا ايضا في (تس 5 ص 150) وذكر مطلع غزله. (ديوان دارا) يأتي بعنوان " صاحب.. ". (1857: ديوان دارائى رازى) للشاعر الفارسى، واسمـه الميرزا محمد باقر الرازي المتخلص " دارائى " طبع في ايران. وقد وسماه الشاعر " طرفة " كما نشير إليه في الطاء. (ديوان دارا شكوه) يأتي بعنوان تخلصه " قادرى ". (1858: ديوان داراى قاجار) لعبدالله ميرزا بن فتحعليشاه ولد (1211) ونصب واليا لخمسة وزنجان في حياة أبيه سنين، وبعد موته لازم السلطان محمد شاه إلى أن توفى (1270) وديوانـه يبلغ خمسة آلاف بيت، ذكر بعض ابياته في (مع ج 1 ص 27) وفيه القصايد والغزليات. طبع في ايران، ويوجد نسخة جيدة منـه عند حفيده حسين على خان بن كاظم خان بيك لربيكى في دولت آباد العراق (اراك)، وله ايضا " ديوان المراثى " مطبوع بايران في (195 ص). (ديوان داراى هروى) يأتي بعنوان " صاحب هروى ". (1859: ديوان داعى أستر آبادى أو شعره) اورد شعره في (تش ص 151). (1860: ديوان داعى اصفهاني) هو الملا ميرك ابن مولانا ضميري الاصفهانى. ترجمـه صادقي الكتابدار في (خص 8 ص 277) وآذر في (تش ص 175) وفى (روشن ص 209) وفى (خوشكو) واوردوا بعض شعره. ويأتى والده في محله وانـه نظم ماية الف بيت، لم يمدح فيها احدا من الامراء والملوك. (1861: ديوان داعى انجدانى تفرشي) واسمـه المير محمد مؤمن بن جمال الدين واصله من محال تفرش، اشتغل بتحصيل الفنون عدة سنين وكان معاصر هاتف وآذر كذا ترجمـه في (مع ج 2 ص 128) واورد جملة من اشعاره. وقد جمع ديوانـه أبو القاسم المتخلص " سحاب التفرشى " المولود (1304) كما ذكره لى شفاها وانشدني بعض اشعاره. اقول ترجمـه آذر بيگدلى في (تش ص 372) في ضمن من عاصره من الشعراء مفصلا وقال مات (1155) عن تسعين وكذا في " روضه ء صفويه " و (روشن ص 209). (1862: ديوان داعى انجدانى كاشانى أو شعره) وهو الاخ الاصغر للملك طيفور الانجدانى وهما معاصران لملك قمى (المتوفى 1026) وكان يسكن كاشان كما ترجمـه في (تغ ص 51) واورد شعره في (تش ص 232). (1863: ديوان داعى بغدادي) ترجمـه في " العراق بين الاحتلالين ج 4 ص 135 " نقلا عن " گلشن شعراء " لعهدي بغدادي (المتوفى 1002) وذكر ديوانـه. (1864: ديوان داعى دزفولي) واسمـه السيد عبد الله، عمر ثمان وتسعين سنة وتوفى (1256) ترجمـه كذلك في (مع ج 2 ص 129) واورد بعض شعره اقول هو السيد عبد الله بن محمد باقر الموسوي الصفوى من احفاد السيد سلطان على رودبند المعروف بخواجه على سياه پوش من اجداد الملوك الصفوية. جمعه الميرزا جعفر بن الشيخ مرتضى المعروف بشيخ بزرك ابن الشيخ محمد حسن بن الشيخ منصور الذى هو اخ العلامة الدزفولي الانصاري المولود 23 الصيام 1312 ورتبه على الغزليات والقصايد والرباعيات في مجلدين كما حكاه لى شفاها اوان زيارته للنجف في ربيع الاول (1370) وانشد لى من شعره في تاريخ وفاة السلطان فتحعليشاه وجلوس السلطان محمد شاه وغيره. وتوفى جامع الديوان فجأة في (27 ذى القعدة 1370) وتوجد له عند (الملك) (رقم 4743) مجموعة في تاريخ خوزستان نظما ونثرا سماها " دولت خاقانية " كما في الورقة (18) منـها. (1865: ديوان داعى سرخسي) ترجمـه معاصره المير على شير في (مجن 3 ص 73 و ص 249) وقال انـه كان في سرخس ملازم مقبرة الشيخ لقمان مستفيضا من فتوحه، ثم ذكر مطلع غزله، وكذا في (گلشن ص 159). (1866: ديوان داعى الشيرازي) السيد نظام الدين محمود الواعظ الملقب بداعي إلى الله الحسينى الشيرازي المتوفى بها بين (870 869 867 865) (1) وقبره يزار في خارج البلدة. ترجمـه هدايت في (ض ص 125 119) واورد كثيرا من شعره، وكذا في (مع ج 2 ص 18) وترجمـه فرصت الدولة في (عم ص 485) وذكر جملة من تصانيفه، وقد جمعوا في حياته ديوانـه البالغ إلى خمسين الف بيت في ثلاث مجلدات، سمى احدها " القدسيات " والثانية " الواردات " والثالثة " الصادرات " وله المثنويات الست المعروفة " ستة داعى " ولكل منـها اسم خاص. وترجم ايضا في " طرائق الحقايق ج 3 ص 22 " و " فارسنامـه ء ناصرى ج 2 ص 136 " و (تغ ص 51). (1867: ديوان داغ هندي) طبع بنولكشور كما ذكر في فهرس مطبوعاتها. وله ايضا " گلزار داغ " طبع هناك ايضا. (1867: ديوان ع لاهجى) لمحمد صالح اللاهجى ابن طالش مراد. كان من السپهدارين للسلطان خان احمد الگيلانى، وسافر إلى الهند ورجع والحال هو ملازم للشاهزاده ابن الشاه عباس الثاني كان اولا يتخلص " صالح " كذا ترجمـه النصرآبادى واورد بعض مثنويه في وجع الجنب في (نر 9 ص 377). (ديوان المير الداماد) مر بعنوان تخلصه اشراق. (ديوان دامى الاسترابادي) كذا ترجمـه في (قزمج 3 ص 260) واطرى قصايده واورد مطلع غزله وقد مر بعنوان دائمي كما ذكر في (لط 3 ص 86. (1) وان كان المجيز لسالك الدين محمد في (868) والمذكور في (ج 8 ص 187 س 21) هو هذا الرجل فيكون وفاته بعد هذا التاريخ. (1869: ديوان دامى همداني) الملا عبد الواسع بن كلب على الهمداني ولد باصفهان ومـهر في العلوم ومات بها في شبابه عن سبع وعشرين سنة من عمره في (1173) وقال رفيق في تاريخه [ بنوميدى ز دنيا رفت عبد الواسع دامى = 1173 ] وأورد شعره ترجمـه كذلك واورد شعره في (تش ص 373) وقال في (مع ج 2 ص 129) انـه كان من العلماء المدرسين في عصره. (1870: ديوان داناى كشميرى) واسمـه فخر الدين المعاصر لفرخ سير ملك الهند فجاء من كشمير إلى شاه جهان آباد واشترك مع " فارغاى قمى " في نظم " شاهنامـه ء فرخ سير " ثم رجع إلى وطنـه ومات (1150) اورد شعره في (گلشن ص 160 159) واظنـه هو المذكور في (سرخوش ص 39). (1871: ديوان دانش اصفهاني) واسمـه آقا محمد على المشـهور بآقا بزرك من النجباء المعاريف باصفهان. ترجمـه كذلك معاصره في (مع ج 2 ص 128) واورد بعض شعره (1872: ديوان دانش التبريزي) الميرزا رضا خان ارفع الدولة المولود في تبريز (1270) ابن الشيخ حسن الايروانى ترجمـه في (دجا ص 144) وقال (في ص 122) انـه من اولاد الحكيم قبلى. وذكر انـه طبع " منتخبات دانش " في (1307) وهو الذي مثل ايران في مؤتمر لاهاى فلقب بپرنس صلح في (1317) وله " گوهر خاورى ". (1873: ديوان دانش تبريزى) للميرزا نجفعلى خان بن الميرزا حسن على التبريزي ترجمـه (دجا ص 143) وقال انـه هاجر بعد تكميل العلوم الرسمية في (1273) إلى استانبول وكان قنسول ايران بها إلى (1303) واسس " روزنامـه ء اختر " من (1292) إلى احدى وعشرين سنة مرتبا بمديرية آقا محمد طاهر. وطبع له " مجمع الاوصاف " في شعراء الميرزا سنگلاخ و " ميزان الموازين في امر الدين " وذكر مطلع بعض قصايده العربية، وله ايضا " الريحان " مجموع ادبى شبه الكشكول. (1874: ديوان دانش التفريشى) الميرزا تقى خان بن الميرزا حسين الوزير جمعه في طهران من محفوظاته بعد حرق النسخة الاولية منـه في رشت. ذكره " ادبيات معاصر " في (ص 48) وطبع له " ديوان حكيم سورى " مكررا كما مر. وطبع له " كتاب سور " في بمبئى على الحجر في (1309 ش) في (38 ص). (1875: ديوان دانش جعفرى) واسمـه زين العابدين بن آصف الذى كان يتخلص " جعفر " ترجمـه وأورد شعره في (خوشگو). (1876: ديوان دانش الرشتى) من نظم حسام الاسلام الرشتى. مطبوع كما يظهر من الفهارس. (ديوان دانش شوشتري) هو المولى حسن على التسترى المذكور في (ص 243) نقلا عن (گلشن ص 132) و " نشتر عشق " و (تغ ص 44) ولكن في (روشن ص 211) اعترض عليهم وقال ان تخلصه " دانش ". (1877: ديوان دانش الشيرازي) للحكيم العارف الملقب بصدر الافاضل، واسمـه الميرزا لطفعلى الشيرازي المولد في (1268) ووالده الميرزا محمد كاظم امين السفراء الشيروانى الاصل التبريزي ويعرف ايضا بالاديب، وتخلصه في شعره " دانش " وترجمـه في (دجا ص 144) وعده تبريزيا باعتبار اصله وذكر ان له النظم والنثر الفارسى والعربي. وقد كتب ولده الفاضل مجدالدين النصيرى الاميني رسالة في ترجمة والده مبسوطة رايت مسودتها عنده في طهران في (1365) وذكر انـه نزل بطهران اوائل امره وقرا المعقول على الاقاعلى الزنوزى المدرس والميرزا ابى الحسن الجلوه، وذكر من شعره رثائه لاستاده الاقاعلى ورثائه للحاج الشيخ فضل الله النوري وغير ذلك، ومن تصانيفه " مفتاح الخط الكوفى " و " مقدمة اصلاح المنطق " وايضاح الادب المطبوع (1310) الذى ذكرناه في (ج 2 ص 492) وقد رايت مجدالدين هذا في النجف مسافرا في (1356) وبعد تسع سنين رايت في طهران مكتبته الجليلة المحتوية على نفايس الكتب العتيقة اكثرها بخطوط مولفيها وعليها آثار العلماء، وكان من عزمـه ان ياخذ تصاوير تلك الآثار وينشرها وفقه الله لبلوغ امنيته. وقد عد من تصانيف دانش " هزار دستان في المخاطرات " و " تذكرة الشعراء " الموسوم بالملخص وجواهر البلاغة في منشاته و " نمكدان " و " اندرز نامـه " وله " ترجمان الحال " في احوال نفسه مختصرا طبع (1330 ش) في اربع صفحات في مقدمة كتابه " قصيده ء انصافيه وشرح آن " وقد كتب ابن ابنـه الدكتور صدر الدين النصيرى ابن مجدالدين فهرس كتبه في المقدمة ايضا وانـهاها إلى حدود المائة والثلاثين مؤلفا. وعلى هذا الكتاب حواشى للشيخ مـهدى الالهى القومشـهى. (1878: ديوان دانش قزويني) واسمـه الميرزا حسين خان القزويني سافر إلى تركية وسكن استانبول وانقره، وترجم عدة كتب من الافرنسية بالتركية منـها قصص لافونتن، وترجم رباعيات خيام بالتركية وطبعه بمساعدة رضا توفيق في (1340) وله " دستور زبان فارسي " طبع باستانبول وله تاريخ الادب الفارسى بعنوان " سرآمدان سخن " ترجم فيه خمسة عشر شخصا من مشاهير شعراء الفرس من رودكى البخاري إلى حافظ الشيرازي، طبع (1327) باستانبول ومات (3 ع 1362 1) كما في ريحانة الادب. (1879: ديوان دانش لكهنوى أو شعره) وهو المنشى دانش علي خان اخ رونق علي خان الملانومى الاصل اللكهنوى كان هو واخوه في خدمة سعادتعلى خان حاكم منطقة اود بالهند. اورد شعره في (گلشن ص 160). (ديوان دانش مازندراني) مر بعنوان " جاويد ". (1880: ديوان دانش المشـهدي) واسمـه الميرزا رضى من السادة الرضوية في خراسان ترجمـه النصرابادى في (نر 9 ص 252) وقال انـه سافر إلى الهند عند دارا شكوه، ثم إلى دكن عند السلطان قطبشاه، ثم عاد إلى مشـهد خراسان موظفا عن السلطان في سنة التاليف حدود (1083) وذكر جملة من اشعاره. وكذا ترجمـه في مرآت الخيال ص 168 و (تش ص 86) و (سرخوش ص 38) و (خوشگو)، مفصلا وقال في (تغ ص 51) انـه مات (1065) بعد رجوعه إلى وطنـه. (ديوان دانشمند) مر بعنوان تخلصه " باقى تبريزى " في (ص 123) ومات (1039). (1881: ديوان دانـه يى أو شعره) ودانـه قرية بنواحي نيشابور. اورد شعره في حق معاصره " الفتى " الشاعر في (روشن ص 211) وكذا في (خوشگو). (ديوان داود بن القاسم) مر في (ص 52) بعنوان ديوان ابى هاشم. (1882: ديوان الملا داود الكعبي) نزيل الاحساء، وهو الخطيب الماهر المورخ المعاصر الملا داود بن الشيخ سلمان بن محمد بن عبد الله بن شـهاب المنتهى نسبه إلى كعب بن عامر المولود في دورق (1313) وديوانـه كبير في مراثي اهل البيت، وقد خرج من الطبع في (1371) كتابه الموسوم " الدروع الداوودية " في معاجز العترة الاحمدية في اربع مجلدات في تواريخ الائمة الثمانية من ولد الحسين من الامام السجاد إلى العسكري، كل اثنين منـهم في مجلد، واورد في كل مجلد بعض المراثى الموجودة في ديوانـه، وهو شرح لثمانية قصايد من القصائد التى نظمـها السيد العالم السيد صالح بن السيد مـهدى الحسينى القزويني النجفي البغدادي وسمى مجموعها " الدرر الغروية في رثاء العترة المصطفوية " والمجموع اربعة عشر قصيدة بعدد المعصومين كما ذكرناه في (ج 8 ص 128). (1883: ديوان داود الاصفهانى) كذا عبر عنـه في رياض العارفين لهدايت في (ص 330) وعبر عنـه النصرآبادى في (نر 1 ص 14) بميرزا داود واورد رباعية انشاها بديهة في مديح هذا الشاعر، ولكن يظهر من اول ديوانـه الموجود في (مكتبة سپهسالار) بطهران كما في فهرسها (ج 2 ص 595) ان اسمـه محمد داود وصرح بـه كذلك في بعض اشعاره، وهو ابن الميرزا عبد الله بن الميرزا محمد شفيع المستوفى من اجلاء سادات اصفهان، وكان من طرف امـه من اسباط الشاه عباس الماضي. ولد باصفهان في (1065) كما صرح بـه في ديوانـه وافتخر بمصاهرته للشاه سليمان الصفوى كما في (ض ص 330) وبعده افتخر بتوليته للآستانة المقدسة الرضوية في (1109) كما صرح بـه في مطلع الشمس (ج 2 ص 337) وكان حيا إلى (1131) كما يظهر من تاريخه لوفاة الميرزا محسن في هذا الديوان المشتمل على ثمانية آلاف بيت. وقال في (تغ ص 52) انـه مات (1133) وترجمـه ايضا في (خوشگو) عن تذكره ء حزين. وقد ذكر باقى خصوصيات الديوان في فهرس المكتبة، منـها اشتماله على مثنويه الموسوم " نمكدان دين " ومثنوى سفرنامـه نظمـه حسين سافر من اصفهان إلى خراسان منصوبا للتولية في (1109) وقد توفى بالمشـهد كما في (تش ص 175) وكان يتخلص باسمـه. وله " سلطان الانساب " في نظم نسب الشاه سلطان حسين الصفوى إلى قصى بن كلاب وقد نظمـه حين كان عمره ست وستين سنة. وياتى ان والده الميرزا عبد الله تخلصه " عشق " كما في رياض العارفين ص 330. (1884: ديوان محمد داود التوى سركانى) ابن اخ القاضى حسن التوى سركانى، هاجر إلى اصفهان لتحصيل العلم، واشتغل على علاء الدين حسين سلطان العلماء، وسافر اخيرا إلى الهند ثم دكن وبها توفى، كذا ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 6 ص 201) و (روشن ص 211). (1885: ديوان الشيخ داود الجد حفصى) توجد مراثيه في مجموعة المراثى التى دونـها الشيخ لطف الله بن على بن لطف الله الجد حفصى في (1201) والمجموعة موجودة في النجف عند الخطيب محمد على اليعقوبي. (1886 ديوان داور شيرازى) هو الشيخ مفيد بن محمد نبى بن كاظم البحراني الشيرازي المعاصر المتخلص بداور المذكور في (ج 1 ص 302) المتوفى (1325) لا (1307) كما في ذيل كشف الظنون والمؤلف لگنج گوهر الذى طبعه في (1320) وقد ترجمـه مفصلا تلميذه ميرزا فرصت في (عم ص 31 26) وذكر تصانيفه المنظوم والمنثور وانـه جمع ديوانـه الذى يتخلص في اشعاره " داور " ولده الفاضل الشيخ عبدالحى المرتب لبعض تصانيفه الاخر. (1887: ديوان داور قاجار أو شعره) للشاهزاده امام ويردى ميرزا ترجمـه في (مع ج 1 ص 27) وذكر شعره. (1888: ديوان داور همداني) الشاعر المعاصر. طبع ديوانـه بعنوان " روان الوند " في (150 ص) بطهران. (1889: ديوان داورى آرانى) كان قاضى آران من قرى كاشان وكان كريه المنظر فهجاه المولى غياث النجومى الكاشانى. ترجمـه معاصره النصرآبادى في (نر 9 ص 308) وذكر عدة من رباعياته وذكر في (نر 13 ص 475) هجائه لمير حيدر الكاشانى الذى ذكرناه في (ص 270). وترجمـه ايضا في (تش ص 242) وسماه سلطان ابراهيم داورى وذكر سفره إلى خراسان وكذا في (روشن ص 212). (1890: ديوان داورى شيرازى) واسمـه محمد، وهو ثالث ولد الميرزا كوچك الوصال الشيرازي ولد (1238) وتوفى (1284) ترجمـه في " گلشن وصال ص 399 294 " واورد انواعا من شعره وكذا ترجمـه واورد كثيرا من شعره في (مع ج 2 ص 130) وفى (المآثر ص 205) و (عم ص 351) و (روشن ص 212) وقد طبع ديوانـه بشيراز في (1330 ش). (ديوان الدباس) راجع ابن الدباس في (ص 21). (1891: ديوان دبير لكهنوى) وهو الميرزا سلامت على. له كليات مطبوع ومراثي كثيرة بالفارسية والاردوية. مات (9 محرم 1292). ترجمـه في (گلشن ص 163) وكتب في ترجمته افضل حسين رسالة مستقلة كما مر في (ج 7 ص 118) ولابنـه الميرزا اوج ايضا ديوان في المراثى فاتنا ذكره وسنذكره باسمـه " سبع المثانى ". (1892: ديوان دبير هندي أو شعره) وهو المنشى ترائن ابن المنشى رام ابن جسونت، من تلاميذ سراج الدين خان آرزو. مات (1205). اورد شعره في (گلشن ص 161). (1893: ديوان دبيرى أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 165). (1894: ديوان الدجيلى) للشيخ حسن بن محسن بن احمد بن عبد الله الدجيلى الاصل النجفي، المولود بها في (1309) والمتوفى (1366) كان من تلاميذ الميرزا محمد حسين النائنى وكتب من تقرير بحثه حاشية الكفاية، فرغ من مجلده الاول (1345) ومن الثاني (1346) يوجد ان عند ولده الشيخ احمد بن الحسن، ويوجد عنده ديوان والده ايضا. وقد فاتنا ذكر الحاشية في حرف الحاء. (1895: ديوان الدجيلى) للشيخ حسين والشيخ طاهر والشيخ محسن الاخوة الثلاثة كلهم ابناء الشيخ أحمد بن عبد الله الدجيلى النجفي، وقد جمعه الشيخ حسن بن محسن المذكور ويوجد عند ولده الشيخ احمد بن الحسن ايضا. (1896: ديوان الدجيلى) للشيخ كاظم الدجيلى ذكره في " الادب العصرى ". (1897: ديوان دخلي اصفهاني أو شعره) ذهب إلى الهند في عهد اكبر پادشاه وسلك في خدمته. اورد شعره في (گلشن ص 164). وترجمـه ايضا في (خوشگو) عن هفت اقليم. (1898: ديوان دخيل مراغه ئى) وهو المولى حسين المراغى من شعراء القرن الثالث عشر، كلها في المراثى وقضايا الطف في ست مجلدات بالتركية. طبع في تبريز. ذكره (دجا ص 146) وريحانة الادب. (ديوان دخيل) المعبر عنـه بكليات دخيل، فارسي مطبوع كما في بعض الفهارس. (1899: ديوان دخيلى گيلانى) هو الملا آقا جان الملقب " شمس " ولد بقرية " گراب سر " في (1253) ومات بقرية " آقا دو برادران " من نواحى رشت في (26 محرم 1353) عن ماية سنة. ترجمـه حفيده حسن شمس گيلانى ابن اعتماد بن الناظم، في كتابه " تاريخ علما وشعراى گيلان ص 66 " ونقل عن ديوانـه المخطوط. (1900: ديوان دردى اصفهاني أو شعره) وهو الميرزا اسماعيل بن ابراهيم، من شعراء اوائل القرن الرابع عشر باصفهان كما ذكرناه في (ج 8 ص 157) وياتى في " ديوان غمگين اصفهاني ". (1901: ديوان دردى أفشار) من المعاصرين لصادقي ترجمـه في (خص 7 ص 128) وذكر مطلع غزله المشتمل على تخلصه " دردى " وفى (دجا ص 146) نقل بعض شعره الآخر ايضا مع ما ذكره الصادقي لكنـه نقله عن " منتخبات اسحق بيك " المتخلص " عذرى التبريزي " الذى كان من شعراء عصر الشاه عباس الماضي، لا عن كتاب الصادقي. وترجمـه ايضا في (تش ص 13). (1902: ديوان دردى تويسركانى) من توابع همدان. واسمـه المير ابراهيم، ترجمـه الصادقي في (خص 6 ص 92) وقال انـه في عنفوان شبابه هاجر إلى همدان وكان مرتبطا معى، وفى برهة قليلة تعلم الشعر والتصوير واختار العزلة اخيرا في كرمان في آستانة الشاه ولى، واورد عدة من اشعاره المشتمل بعضها على تخلصه. (1903: ديوان دردى سمرقندي) ترجمـه في (تش ص 233) وقال: له شعر كثير. وكذا في (روشن ص 212). (1904: ديوان درر الجواهر) للشيخ محمد تقى بن عبد الرسول آل صاحب الجواهر المولود في النجف (25 ذى الحجة 1341) في المناقب والمراثي. رأيته بخطه. (ديوان دركانى) هو جلال الدين المذكور في (ص 199). قال سنگلاخ في " امتحان الفضلاء ج 1 ص 133 " انـه راى ديوانـه بخط شفيعا. (1905: ديوان دركى قمى) للمولى دركى القمى. ترجمـه النصرآبادى في (نر 9 ص 267) وقال انـه من شيبة الشعراء، أدركته قبل ذلك بسنين في اصفهان، ورأيت كلياته تقرب من عشرين الف بيت، ورجع إلى قم وبها توفى. ثم اورد بعض شعره. وكذا في (تش ص 231) و (تغ ص 52) وفى (خوشگو) ان ديوانـه في الفى بيت. ويوجد نسخة منـه في مكتبة (الملك) تحت رقم (5146) يشتمل على (6500 بيت) وفيها تواريخ كثيرة. (1906: ديوان دركى نـهاوندى أو شعره) واسمـه آقا بابا من سكان " جولك " من قرى نـهاوند، وكان والده وزير همدان في عهد الشاه اسماعيل. كذا ترجمـه واورد شعره في (روشن ص 213). (1907: ديوان الدرمكى) الذى ترجمـه السماوي في الطليعة، وديوانـه موجود في مكتبته كما ذكره لنا شفاها. (1908: ديوان درونى تبريزى) ترجمـه في (دجا ص 146) ونقل جملة في اشعاره التى دونـها الميرزا صائب التبريزي المتوفى (1081) في بياضه. (1909: ديوان الخواجه درويش أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس 3 ص 58) وذكر انـه وزير كپك ميرزا، وذكر مطايبتهما واورد مطلع غزله: چنان ضعيف شدم از غمش من درويش * كه سايه را نتوانم كشيدن از بعد خويش (1910: ديوان درويش) للميرزا ابراهيم خان الصحاف باشى المعاصر طبع (1322). (1911: ديوان درويش احمد خوانسارى أو شعره) ترجمـه النصرآبادى في (نر 9 ص 381) واورد رباعيته وكذا في (روشن ص 164). (ديوان درويش اشرف) مر بعنوان " ديوان اشرف " كما هو المكتوب في صدر كلياته ولكن " واله " وتربيت عبرا عنـه بدرويش اشرف. (1912: ديوان درويش بلبل أو شعره) وهو الميرزا محمد تقى التبريزي من الشعراء بالتركية وكان حيا في (1265) ترجمـه في (دجا ص 149). وحكى ترجمته عن " حديقة الشعراء ". (1913: ديوان درويش بيك أو شعره) وهو الميرزا على بن اوبكو تيمور. ترجمـه الامير على شير في (مجن 2 ص 54 و 227) وذكر ان نسبه إلى اهل العلم ظاهر ولا يقل حسبه عن نسبه، واورد مطلع غزله. (1914: ديوان مولانا درويش التربتى أو شعره) ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 14) واورد من اشعاره. (1915: ديوان درويش حيدر أو شعره) كان من سلك الدراويش في يزد لكنـه لم يسأل احدا. ذكره النصرآبادى في (نر 9 ص 432) وذكر رباعية له. (1916: ديوان درويش سرخسي أو شعره) قال في (مجتس 6 ص 168) انـه كان عاميا واورد شعره. (1917: ديوان درويش دهكى) ودهك محلة من محلات قزوين. واشعاره متين. بلغ خبره إلى سلطان يعقوب المتوفى (896) فاحضره فانشأ بديهة بيتا عرف الحاضرون منـه قوة طبعه. ترجمـه سام ميرزا في (تس 5 ص 107) واورد بعض شعره الذى استحسنـه الجامى وترجمـه الامير على شير في (مجن 6 ص 118 و 290) وذكرانـه من اول ما نظم الشعر إلى حين تأليفه للمجالس لم يصل إليه شعر من طرف العراق احسن من شعر دهكى وقال الحكيم شاه محمد في ترجمته في (قزمج 6 ص 292) ان لدرويش دهكى من دون مبالغة الفى مطلع لا نظير لها. وترجمـه في (تش ص 224) وقد راى سنگلاخ نسختين من ديوانـه فذكرهما في امتحان الفضلاء (ج 1 ص 160 وج 2 ص 142) وترجمـه في (خوشگو) عن هفت اقليم والمجالس وذكر في (حسيني ص 122) مدح جامى له وذمـه للجامى وذكر ديوانـه. (1918: ديوان درويش سهراب) ياتي في الهاء بتخلصه همائى. (1919: ديوان درويش صادق أو شعره) وهو الذى بنى له مرتضى قليخان في اصفهان تكية في مزار بابا ركن الدين. ذكره النصرآبادى في (نر 9 ص 211). (1920: ديوان درويش محمد صالح الاصفهانى أو شعره) وهو الذي بنى له الشاه عباس الثاني تكية مصفاة مغصوبة فنزل هوبها ولم يطل حتى توفى ودفن بها. ترجمـه النصرآبادى في (نر 8 ص 209) واورد جملة من اشعاره ومنـها الملمع من الفارسية والتركية. (ديوان درويش عبد المجيد الطالقاني) مر بعنوان خموش طالقاني. ويأتى " درويش مجيد ". (ديوان درويش عزيز الله) راجع اسمـه " عزيز الله ". (1921: ديوان مولانا درويشعلى أو شعره) وهو الطبيب الماهر المسلم عند معاصريه وكان والده شماعا، ترجمـه الامير على شير في (مجن 3 ص 83 و 257) وذكر مطلع غزله ومعمى من معمياته التى كان يتوجه إلى نظمـها غالبا. (1922: ديوان الخواجه درويش غياث أو شعره) وهو اخ الخواجه مظفر بن الخواجه فخر الدين التپكچى، ترجمـه سام ميرزا في (تس 57 3) واورد مطلع غزله. (1923: ديوان درويش قائنى أو شعره) كان نزيل اصفهان سنين، ترجمـه معاصره في (مع ج 2 ص 129) واورد شعره. (1924: ديوان درويش كاهن أو شعره) وهو التبريزي الاصل، القزويني ثم الشيرازي الماوى، جال العالم بزى الدراويش. ترجمـه في (دجا ص 149) وحكى بعض رباعياته عن النصرآبادى الذى ترجمـه في (نر 9 ص 309). (ديوان درويش مجيد طالقاني) مر بعنوان " خموش طالقاني " وذكرناه هنا لاشتهاره به، فقد ذكر سنگلاخ في امتحان الفضلاء (ج 2 ص 40) ان الخطاطين يعبرون عن درويش عبد المجيد وعن الملادرويش " الدرويشين ". وقيل ان عبد المجيد كان يتخلص " مجيد " كما سيجئ في الميم. وقيل في تاريخ وفاته [ جعل الجنة مثواه ] كما في ريحانة الادب عن (عم ص 545). (1925: ديوان ملا درويش محمد خراساني أو شعره) كان تلميذ بهزاد النقاش وفى مدة يسيرة اكمل هذه الصنعة. ترجمـه وذكر شعره في (مجتس 6 ص 154). (1926: ديوان درويش مشـهدى أو شعره) ترجمـه المير عليشير في (مجن 3 ص 63 و 236) وقال انـه هجاء بذى اللسان. وزاد الفخري في الترجمة قال انـه فوق ما وصفه المير عليشير ولكن عفى عنـه بهذا المطلع: آلهى شيوه ء روزى كن اين نفس سگ آسا را * كه از درون هاي دو نان بهر نان فارغ كند ما را (1927: ديوان درويش مقصود تيرگر) رآى سنگلاخ ديوانـه بخط سلطان محمد نورا، فذكره في (ج 1 ص 115) من امتحان الفضلاء. (ديوان درويش ناصر بخارى) يأتي في النون بعنوان تخلصه " ناصر ". (1928: ديوان درويش نصيرا القزويني) واسمـه آخوند نصير. ذكر النصرابادى مـهاجرته من قزوين مع استاده في الحساب درويش طفيل اليزدى، ووروده باصفهان وتلمذه على مولانا محمد مؤمن التبريزي في اكثر العلوم وقرائته على الآقا حسين الخوانسارى أيضا، وذكر شدة مصاحبته معه واحتراق قلبه بوفاته في (1079) وذكر بعض معمياته في (نر 15 ص 530). (ديوان درويش محمد هاشم) يأتي في الهاء بعنوان " هاشم ". (1929: ديوان درويش يوسف كشميرى أو شعره) كان نزيل اصفهان ومتصلا بوقايع نويس واقاربه. ذكر النصرآبادى في (نر 6 ص 204) انـه توفى قبل حال التاليف (1083) واورد شعره. (1930: ديوان درويش يوسف اللارى أو شعره) وهو الذى اعتنق الدين الاسلامي وترك ملة اليهود واشتغل بالعلوم حتى برع فيها. ترجمـه النصرآبادى ايضا في (نر 6 ص 204) وذكر انـه في حال التاليف ابتلى بالازدواج ودعى لنجاته منـه، واورد بعض رباعياته. ثم انـه في (نر 15 ص 537) اورد معمياته. (1931: ديوان درياى چهار محالى اصفهاني) وهو الميرزا لطف الله بن الميرزا عبد الوهاب قطرة الاصفهانى، من شعراء السلطان محمد شاه القاجار، ترجمـه معاصره في (مع ج 2 ص 129) وذكر انـه من أول شبابه كان شاعرا مداحا، وله ديوان لكنـه ليس حاضرا عندي، ثم اورد جملة من شعره واورد في " المدايح المعتمدية " قصيدته. (1932: ديوان درى شوشتري أو شعره) وهو المرتب لكتاب " تذكره ء خوشگو " بامر من السيد محمد بن السيد عبد الكريم الجزائري، واصل التذكرة لخوشگو شاعر محمد شاه روشن اختر كما ذكرناه في (ص 308) وفى (ج 4 ص 32) وقد رتبه درى في (1240) وكان حيا إلى (1244) كما يظهر من نسخته الموجودة في (سپهسالار). (1933: ديوان درى كابلى أو شعره) وهو محمد ابراهيم حسين، المتوفى (1040). اورد شعره في (حسيني ص 124). (ديوان دست غيب شيرازى) يأتي بعنوان " نظام دست غيب ". (ديوان دست غيب) يأتي بعنوان " صادق دست غيب ". ومحسن دست غيب ص 977. (1934: ديوان دستور) واسمـه المير رفيع الحكيم الماهر في الرباعي. سافر مع الشيخ محمد الخاتونى إلى الهندي وبها توفى. ترجمـه النصرابادى في (نر 9 ص 270) واورد شعره وقال في (سرخوش ص 39) انـه مات في اول العهد الجهانگيرى. وذكره في (تغ ص 52) و (خوشگو) و (روشن ص 215). (ديوان دشت بياضى) ياتي بعنوان " ولى دشت بياضى ". (ديوان الدشتكى) ياتي بعنوان السيد على خان والمير معصوم. (1935: ديوان دشتى) للشاعر الاديب محمد خان بن الحاج خان الدشتى المولود (1246) فيه مدايح وغزليات ومراثي ورباعيات. وديباجته من انشاء محمد حسن بن محمد حسين القزويني المتخلص " آيت " في (1286) وقد طبع في بمبئى في (1319) في (436 ص) في (6500 بيت) وذكر في الديباجة سائر احوال الناظم وتصانيفه: " كلام الملوك " " نمكدان " " طريق السلوك " " شيرين وخسرو " ويوجد منـه في (المجلس) نسختان احديهما كتبت في (1270) يظهر منـها ان حسين خان الدشتى الاخ الاكبر للناظم اوصل مقدارا من هذا الديوان إلى شيراز عند عبد الرحيم الهمداني المتخلص " خادم " وهو جمعه ورتبه وكتب له ديباجة في التاريخ المذكور، وفى آخره ذكر اسماء الشعراء الستة عشرة المقرظين لهذا الديوان وهى نسخة جيدة مذهبة منقشة، ذكر جميع مزاياها في فهرس المكتبة (ج 3 ص 279) والنسخة الاخرى دون النسخة الاولى في النفاسة وتاريخ كتابتها (1287) مبدوة بديباجة محمد حسن القزويني المتخلص بآيت. وترجمـه ايضا في " فارسنامـه ء ناصرى " (ديوان دشتى) هو التخلص القديم لنور الدين عبد الرحمان. ومر بعنوان " ديوان جامى " (1936: ديوان دعائي خراساني) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 159) وأورد شعره، وذكر انـه كان يدعى على الرؤس انـه اشعر الناس واحسن الشعراء. (1937: ديوان دعائي دهلوى) عده في (خوشگو) من شعراء اكبر شاه وذكر ديوانـه. وسماه في (روشن ص 215) شاه دعائي. (1938: ديوان دعبل الخزاعى) المكنى بابى على وابى جعفر محمد بن على بن رزين بن سليمان بن تميم، المنتهى نسبه إلى بديل بن ورقاء الصحابي، قال ابن النديم في (ص 229) ان شعره في ثلثماية ورقة وقد عمله الصولى وذكر له ايضا " طبقات الشعراء " وترجمـه في معجم الادباء (ج 11 ص 112 99) وفى الصفحة الاخيرة قال: ولدعبل كتاب " طبقات الشعراء " وديوان شعر مات سنة (ست واربعين وماتين) وحكى النجاشي في ترجمة اخ دعبل وهو أبو الحسن على بن على بن رزين عن ولد ابى الحسن على هذا وهو أبو القاسم اسماعيل بن على بن على بن رزين اده إليه انـه قال: ولد عمى دعبل (148) في خلافة المنصور وراى موسى بن جعفر ولقى الرضا (ع) ومات (245) ايام المتوكل. وترجمـه ايضا في " نسمة السحر " وقد جمع الشيخ محمد السماوي (المتوفى 1370) ديوانـه في الف بيت وجعله في قسمين 1) مدايحه للايمة 2) مدايحه لغيرهم. وبعد موت السماوي اشترى النسخة الشيخ محمد على اليعقوبي وزاد عليه كثيرا. (1939: ديوان دعوى) وهو القاضى ركن الدين قاضى قم ومداح جمال الدين عبد الرزاق ذكر ديوانـه المشتمل على الفارسى والعربي وفى (روشن ص 215) نقلا عن تذكرة " نگارستان سخن ". (ديوان دقاق يزدى) مر بعنوان امينا اليزدى والظاهر انـه اخذ اسمـه عن اسم حسن بن على النيشابوري الدقاق الصوفى المتوفى (405) ولكن في (خوشگو) سماه " دقايق ". (ديوان دقايق) راجع ديوان دقاق. (1940: ديوان دقايقي مروزى) شمس الدين محمد، مداح الخواجه فخر الدين حميد الوزير. اورد في (مع ج 1 ص 218) قطعة من مديحه له، وقد طبع له " بختيارنامـه " باهتمام وحيد الدستگردى في (1310 ش) في (92 ص) ومعه فهرس مجلة ارمغان لاثنتى عشر سنة في (24 ص). (1941: ديوان دقت) وهو الحاج جواد الكربلائي. وهو قصايد مرتبة على حروف القوافى في مدايح الائمة (ع). رأيت نسخته ضمن مجموعة ضخمة عند الشيخ على بن محمد رضا آل كاشف الغطاء في النجف. (1942: ديوان دقيقي مروزى) للاستاد ابى منصور محمد بن احمد معاصر الامير نوح السامانى، وبامره نظم حكاية " گشتاسب " في ألف بيت، أدخلها الفردوسي في شاهنامـه، وأورد قطعة منـه في (مع ج 1 ص 214) وترجمـه الحكيم شاه محمد في (بهش 1 ص 334) والمستوفى في " تاريخ گزيدة ص 818 " وقال آذر في (تش ص 333) انـه لم ير له ديوانا، الا أن سنگلاخ ادعى في (امتحان الفضلاء ج 2 ص 184) انـه راى ديوانـه بخط ابى البقاء رستم الخطاطين، واظنـه أراد " گشتاسبنامـه ". وفى (تغ ص 52) ارخ وفاته (341). (1943: ديوان دل هندي) هو الديوان الثاني لانور كوپاموى المذكور في (ص 109) (1944: ديوان دل اصفهاني أو شعره) وهو المير قاسم من سادات ارتمان قتل في محاصرة اصفهان بيد الافاعنة. اورد شعره في (گلشن ص 164). وسماه في (روشن ص 216) محمد هاشم وقال انـه ابن رضى الارتيمانى الآتى ابن ابراهيم الادهم. وكان تلميذ الشيخ محمد على الحزين المتوفى (1181). (1945: ديوان المير دلال) من شعراء عصر السلطان يعقوب خان التركماني المتوفى (896) ذكره الحكيم شاه محمد القزويني في (ص 312) من ترجمة مجالس النفايس، وهذا مما زاده في (قزمج 6) وليس في الاصل التركي. (1946: ديوان دلخون آذربايجاني) اسمـه الحاج محمد المشـهور بشجاع الملك من شعراء القرن الثالث عشر. كان بينـه وبين الملابزمى الخوى مناظرات في الاواخر في طهران. وديوان اشعاره بالتركية حكى في (دجا ص 51) ترجمته كذلك عن " حديقة الشعراء ". (1947: ديوان دلريش تبريزى) اسمـه كربلائي على أصغر، كان مدير الهيئة الحسينية في تبريز وشعره تركي، نقله في (دجا ص 151) عن الحديقة. (1948: ديوان دلسوز تبريزى) الميرزا محمد امين التبريزي الملقب " استاد " قال في (دجا ص 151) انـه كان استاد الميرزا سروش وميرزا مظهر، وديوانـه مركب من الفارسى والتركى، وطبع مكررا في تبريز وترجمـه كذلك ايضا في ريحانة الادب. (1949: ديوان دلگير) لكربلائي محمد العطار من شعراء الغزل في آذربايجان توفى بالوباء (1282) كذا في (دجا ص 151) عن حديقة الشعراء. (1950: ديوان دليرهندى) اورد في (گلشن ص 165 و 164) شاعرين بهذا الاسم وذكر لاحدهما خمسة مثنويات بالاردوية، وقال: وله " قصة كامروپ " على سياق " قران السعدين " لخسرو الدهلوى. (ديوان دليرى اصفهاني) كذا في (روشن 216) و (مرآت الخيال ص 304) راجع " ديوان انسى اصفهاني " في (ص 107) وراجع " ديوان ذو القدر ". (1951: ديوان دليرى هندي أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (خوشگو) وقال كان استاد جلال الدين الجلالى. وعنـه اخذ في (روشن ص 216). (1952: ديوان دليل ايروانى) من شعراء السلطان فتحعليشاه ذكره في (دجا ص 151) واورد من شعره قصيدة مدحه له، وفيها تاريخ بنائه لمسجد ايروان: دليل از بهر تاريخش رقم زد: * (از ايشان مسجد نيكوست برپا 1238) (1953: ديوان الدمستانى الصغير) للشيخ احمد بن الشيخ حسن بن محمد بن على بن خلف بن ابراهيم بن ضيف الله الدمستانى، هو قصايده في مديح المعصومين (ع) الحقها بآخر ديوان والده، وصرح في آخرها باسمـه ونسبه ونسب ابيه، وقد كتبها بخطه بعد وفاة ابيه في اواخر ذى الحجة (1190) ودعى لوالده بقدس سره. (1954: ديوان الدمستانى الكبير) هو الشيخ حسن والد الشيخ احمد المذكور الذى مر نسبه كما وجدناه بخطه، وهو الذى جمع ديوان والده الشيخ حسن هذا وكتبه بخطه في مجلد مشتمل على الماية وتسع صفحات في كل صفحة خمسة عشر سطرا كلها قصايد في مديح المعصومين (ع) وذلك بعد وفاة والده لانـه دعى له بقدس سره. اوله: هو السعد وافى مقبلا أي اقبال * بوصل حبيب كان يؤثر بلبالى (ديوان دوائي شيرازى) واسمـه عين الملك الطبيب الكحال لاكبر شاه الهندي. مات (1004) كذا ترجمـه في (خوشگو) والظاهر أنـه دوائي گيلانى. (1955: ديوان دوائي سبزوارى أو شعره) ترجمـه صادقي الافشار في (خص 8 ص 295) وذكر شعره ووصفه بانـه متواضع خليق. (1956: ديوان دوائي گيلانى أو شعره) ترجمـه في (ض ص 330) ذاكرا انـه من المعاصرين لاكبر شاه الهندي ويشتغل بالطبابة وفصل ترجمته نقى الدين الاوحدي وقال انـه قليل الشعر وذكر له مطلعين وكذا في (روشن ص 217) ولعله الذى سماه في (خوشگو) عين الملك ونسبه إلى شيراز وقال كان كحالا لاكبر شاه ومات (1004). (1957: ديوان الدوانى) للمولى المحقق جلال الدين محمد بن اسعد الصديقى الدوانى الكازرونى الشيرازي، المولود في بضع وعشرين وثمانماية كما يظهر من " الضوء اللامع ج 7 ص 133 " قال: هو حى في سنتنا سبع وتسعين وهو ابن بضع وسبعين. وتوفى حدود (902) كما في " سلم السماوات " لابي القاسم الكازرونى أو (907) وهو المشـهور كما في " أعلام الزركلي " أو (909) كما في شاهد صادق أو (928) كما في " الشذرات " و " النور السافر " أو (918) كما في " الكنى والالقاب " واما نسبه على ما ذكره في آخر اجازته لعفيف الدين حفيد صفى الدين عبد الرحمن الصفوى في (893) هكذا محمد بن اسعد بن محمد بن عبد الرحيم بن على الصديقى الدوانى، وذكر فيها انـه اخذ العلوم العقلية عن والده الامام سعد الملة والدين اسعد المحدث بالجامع المرشدي واخذها ايضا مع العلوم النقلية عن العلامة مظهر الدين محمد المرشدي وذكر من مشايخ اجازته في الحديث لفظا وكتبا الشيخ المحدث الرحلة شـهاب الاسلام عبد الله بن ميمون الكرماني المشـهور بالجبلي، وذكرنا بعض هذه الاجازة في (ج 1 ص 231) وقد ترجمـه القاضى في (المجالس ص 336) وعده من حكماء الشيعة، وترجمـه هدايت في " ض ص 328 " واورد كثيرا من مقالة القاضى نور الله وبعض غزله ورباعياته، وترجمـه الفاضل المعاصر في " روضات الجنات ص 162 " واورد كثيرا من شعره الفارسى وبعض شعره العربي، وحكى اكثر ترجمته عن " سلم السماوات " وترجمـه سام ميرزا في (تس 2 ص 48) واورد رباعيته في تاريخ وفاة السلطان أبو سعيد وترجمـه في (هفت ص 209) واورد شعره في (نر 14 ص 496) وقال سنگلاخ رأيت ديوانـه بخط جعفر الهروي كما في (امتحان الفضلاء ج 1 ص 159) ومر في (ص 199) ثلاثة اقوال في تخلصه. (ديوان دوانى) مر في (ص 46) بعنوان ابى الفتح اللاهجى الگيلانى. (1958: ديوان دوپيازه أو شعره) وهو الشاعر الهزال الهندي الملا عبد المؤمن بن الملا ولى محمد. قال في (روشن 222 217) انـه كان في خدمة آصف جاه نظام الملك فتح جنگ، واورد شعره ثم اورد عدة صفحات من قاموسه الهزلى الذى تتبع فيه قاموس عبيد الزاكانى المذكور فى (ج 8 ص 283). اوله: [ الخدا: خوان يغما.. الپادشاه: كاهل زبان. الوزير: هدف تير آه بيچارگان.. الشاعر: كان كذب.. ] وهكذا. (1959: ديوان دورى اصفهاني أو شعره) ذكر في (روشن ص 222) شاعرين بهذا الاسم سمى أحدهما مصطفى تكلو والآخر الآقا رضا. (1960 ديوان دورى هندي) واسمـه سلطان بايزيد الخطاط في عهد اكبر شاه والملقب منـه " كاتب الملك " ترجمـه في (طبقات اكبرى ج 2 ص 494) و (خوشگو) وذكرا ديوانـه. (1961: ديوان الملا دوست اسفزارى أو شعره) ترجمـه في (مجتس 6 ص 106) واطراه بقوله انـه انورى عصره في انشاء القصيدة. وذكر مطلع غزله. (1962: ديوان دوست حسين أو شعره) كان خازن السلطان أبى الفتح محمد خان أوزبك الشيباني المعروف بشاهى بيك خان، سلطان ما وراء النـهر وهو ابن بداق سلطان بن أبى الخير خان بن دولت شيخ اوغلان بن شيباني خان بن جوجى خان بن چنگيز خان الذى قتله جيش الشاه اسماعيل في محمود آباد مرو في (916) ترجمـه في (مجتس 8 ص 172) واطراه وارد شعرا من مثنوياته. (1963: ديوان دوست كشميرى أو شعره) وهو دوست محمد. كان ماهرا في الشطرنج. اورد شعره في (گلشن ص 165). (1964: ديوان دوست محمد هروى أو شعره) اتصل اخيرا بالشاه طهماسب، وسافر إلى الحج وتوفى بمكة في (949) ترجمـه سام ميرزا في (تس 4 ص 83) واورد باعيته وذكره القزويني في ذيل ترجمة حسن على في (قزمج 2 ص 252). (ديوان دوست محمد حالى) كذا في (روشن ص 223) مر بعنوان تخلصه " حالى السبزواري ". (ديوان دوست محمد كوشوان) يأتي بتخلصه " گامى " وكوشوان قرية في محال هراة. (1965: ديوان دوست هروى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (مجن 2 ص 71 و 251) ففى لطائف نامـه ذكره تحت العدد (181) بعنوان مولانا وقد حذفت من النسخة كلمة " دوست " وفى (قزمج) ذكره تحت العدد (189). (1966: ديوان دوستاق) وهو بهزاد بيك بن سهراب بيك قورچى. كان ابوه من غلمان الشاه عباس الاول وترك الخدمة وتثقف وهو ابن اربعين سنة، وابنـه بهزاد ماهر في النستعليق والنسخ ويرتزق منـه. ترجمـه واورد شعره في (نر 5 ص 147) وفى (خوشگو) صحف اسم ابيه فسماه محراب بيك الگرجى وصحف اسمـه فسماه " دوش باف ". (ديوان دوش باف) راجع دوستاق. (1967: ديوان دولت) للشاهزاده محمد على ميرزا بن الفتحعليشاه المعروف بدولتشاه والمتخلص في شعره بدولت ولد (1203) ومات (1237) ترجمـه في (مع ج 1 ص 26) واورد ما يقرب من سبعين بيتا من شعره، وقال انى فصلت خصوصيات احواله فيما كتبته من " تاريخ دولت " وظاهره انـه كتاب مستقل في تاريخه وليس مراده ما فصله من احواله في المجلد التاسع من روضة الصفا الناصري، وحقيق ان يكتب له تاريخ مستقل والديوان طبع في طهران (1320) ونسخة عصر الناظم بخط نصير الخطاطين مع مقدمة بليغة من انشاء الاديب الشاعر صادق المتخلص " ناطق " انشأها في (1228) توجد في مكتبة (المجلس) بطهران كما فصله ابن يوسف في فهرسها (ص 674 ج 3). (1968: ديوان دولتشاه سمرقندي أو شعره) وهو ابن فيروز شاه وابن عم الامير علاء الدولة الاسفراينى، هكذا ذكره الامير على شير في مجالس النفايس في (ص 282) على ترجمة الحكيم شاه محمد القزويني وقال: هو وآبائه كانوا من امراء خراسان معززين مشـهورين واطراه بانـه ترك الدنيا واختار الفقر والقناعة واورد مطلع غزله. ولكن في ترجمة لطائف نامـه ذكر انـه ابن عم الامير فيروز شاه وابن الامير علاء الدولة الاسفراينى وذكر انـه الف مجمع الشعراء في مضمون هذا المجالس كل من طالعه يطلع على مقدار استعداده وكمالاته. ومراده من المجمع هو كتابه المعروف بالتذكرة الدولتشاهية الذى الفه باسم الشاه سلطان حسين ميرزا بايقرا في (892) وصدره باسم الوزير الامير على شير، ورتبه على مقدمة في شعراء العرب وسبع طبقات في سائر الشعراء وخاتمة في بعض معاصريه ومجموع من فصل فيه ترجمته ماية وخمسون شاعرا، وفى آخره مختصر من تاريخ الشاه سلطان حسين. واورد في اثناء التراجم كثيرا من اشعار نفسه وطبع بالهند (1305) ثم طبع في اروپا (1318) مع مقدمة فارسية وانگليسية. وقد سماه الامير على شير في خطبة مجالس النفايس بتذكرة الشعراء وذكر انـه اتعب نفسه في تأليف هذا الكتاب كثيرا، وترجمـه ايضا ريوفى فهرس بريتش موزيوم والمستر براون في ادبيات ايران وابنى في فهرس مكتبة دانشگاه تهران (ج 2 ص 535 534). وقد ترجم تذكرة دولتشاه بالآلمانية لافون همر (1818 م) وبالتركية سليمان فهمي (1843 م) ونظمـه لطف الله محمد معاصر اورنك زيب بالفارسية وسماه آسمان سخن كما عن القاموس التركي (ديوان دهخدا رازى) وهو أبو المعالى النحاس الرازي الاصفهانى من شعراء آل سلجوق. وقد عد اصحاب التذاكر رجلين بهذه الكنية احدهما أبو المعالى الرازي والآخر أبو المعالى الاصفهانى واول من فرق بينـهما هو امين احمد الرازي في هفت اقليم ثم هدايت في مجمع الفصحاء وعنـهم اخذنا في (ص 49 و 50) ولكن الصحيح اتحادهما كما حققه القزويني في حاشية (جهانگشاى جوينى ج 2 ص 2) (ط 1916 م) واقبال الاشتيانى في حاشية " حدائق السحر ص 121 119 ". (1969: ديوان دهخدا قزويني) لعلى اكبر دهخدا القزويني المعاصر مؤلف " امثال وحكم " في اربعة مجلدات و " لغتنامـه " ولد حدود (1290). طبع اشعاره في الجرايد فجمعها طهوري خلخالي وطبع بعضها في قطع صغير في (64 ص) مع تصوير الناظم في (1333 ش) فلم يجز الناظم نشرها. فجمعه الدكتور محمد معين مع نظر الناظم وطبعه بقطع اكبر بعد تلك السنة. (ديوان دهدار) واسمـه محمود. يأتي بعنوان تخلصه " عياني ". (1970: ديوان دهقان اصفهاني) وهو أبو الفتح خان السامانى نسبة إلى سامان في شمال غربي چهار محال من نواحى اصفهان والملقب " سيف الشعراء " والمتخلص " دهقان " ولد (1265) كما يظهر من شعره: بهشتاد وهفت وهزار ودويست * چو گرديد سالم دوافزون زبيست وتوفى (1326) كما في " ريحانة الادب ". نظم " الف ليلة وليلة " باسم ميرزا سليمان خان ركن الملك الشيرازي بالفارسية في خمسين الف بيت وطبع بطهران مع مقدمة. وياتى في الشين " شكرستان " له. (1971: ديوان دهقان رشتي) وهو اسماعيل بن الحاج الميرزا ابراهيم بن المير صادق ارباب بن الحاج حسن. ولد برشت في (رجب 1304) ومات في (1365) كان اديبا فاضلا خطاطا. جمع ديوانـه ولده فريدون دهقان، وطبعه برشت في (1328 ش) في (272 ص) مع مقدمة في احوال والده ونموذج من خطه الجيد. (ديوان دهقان قاجار) مر بعنوان جعفر قاجار لتخلصه به. (1972: ديوان دهقانى رازى أو شعره) ترجمـه معاصره سام ميرزا في (تس 5 ص 162) وذكر أنـه كان معلم الاطفال وكانـه مبتلا بمرض الجوع، وذكر مطلع غزله وعنـه اخذ في (روشن ص 223). (ديوان دهكى) مر بعنوان " ديوان درويش دهكى ". (ديوان دهلوى) مر بعنوان " حسن دهلوى " وآخر " خسرو دهلوى ". (1973: ديوان ديباجى سمرقندي) ترجمـه في (مع ج 1 ص 218) وعده من الحكماء الفضلاء وقال كان معاصر الحكيم قطران التبريزي والاسدي الطوسى، وكان مداح الملك فضلون وغيره من ملوك عصره ثم أورد قطعة من شعره. (1974: ديوان ديده) للميرزا نصرالله بيك، ترجمـه في (دجا ص 151) وذكر انـه من شعراء القرن الثالث عشر في تبريز، وتوفى في شماخى في (1287) وديوانـه مركب من الاشعار الفارسية والاشعار العربية. (1975: ديوان ديرى قمى أو شعره) ترجمـه واورد شعره في (روشن ص 223). (1976: ديوان ديرى) لرحمتخان ابن اخت الحكيم ركنا. نزل الهند وصار من اعيانـها ترجمـه النصرآبادى في (نر 3 ص 55) واورد بعض شعره ومنـها في الكشف عن الحق قوله: محمد سال وفصل أو چهار هست * على زان فصلها فصل بهار هست واظنـه ديرى ذو القدر المذكور في (گلشن ص 165). (1977: ديوان ديك الجن) هو أبو محمد عبد السلام بن رعنان بن عبد السلام بن حبيب ابن عبد الله رغبان بن زيد بن تميم الكلبى الشاعر المشـهور اصله من سلمية بالشام وكان يفجر على العرب ولايرى لهم فضلا ولد بحمص (161) ونزل الشام ولم يفارقها ولم يتنجع بمدحه احدا إلى ان توفى في ايام المتوكل (235) أو (236) كان يتشيع تشيعا حسنا وله مراثي في الحسين (ع) كذا ترجمـه ابن خلكان في (ج 1 ص 293) وابو الفرج في الاغانى. وقيل ان ابا تمام اخذ الشعر عنـه. وترجمـه ايضا في " مجالس المؤمنين " و " نسمة السحر فيمن تشيع وشعر " و " تأسيس الشيعة ص 201 " و " هدية الاحباب " وغيرها، واورد الاحسائي في الجزء الرابع من شرحه للزيارة الجامعة ذكره مفصلا. هذا وقد جمع ديوان الشيخ محمد السماوي المتوفى في النجف (1370) في قسمين الاول مدايحه للايمة وثانيهما في مدايحه لغيرهم وهو قريب من خمسماية بيت، وبعد موت السماوي انتقلت إلى الخطيب محمد على اليعقوبي. (1978: ديوان الديلمى أو شعره) ترجمـه في (تش ص 224) وعنـه اخذ ظاهرا في (روشن ص 224) و (مع ج 1 ص 218) وذكر انـه من قدماء الشعراء العلماء. نسبه بعض إلى قزوين لكن تخلصه الديلمى. ثم ذكر قطعة من شعره. (ديوان الديلمى) يأتي بعنوان " مـهيار الديلمى ". (ديوان ديوانـه) يأتي بتخلصه " محبتى ". (ديوان ديوانـه) هو تخلص صدر ديوانـه يأتي في الصاد لشـهرته بالصدر. (1979: ديوان ديوانـه ء آذربايجاني) ترجمـه في (دجا ص 152) حكاية عن " حديقة الشعراء ". وذكر انـه من شعراء عصر السلطان فتحعليشاه واشعاره بالتركية. (1980: ديوان ديوانـه ء اصفهاني) وهو لعلى بن باقر المعاصر ولد (1277 ش) وكان عاميا لا يقرأ حتى اربعين سنة فتعلم الكتابة حينئذ وطبع ديوانـه في (1318 ش) في (133 ص) (1981: ديوان ديوانـه ء بغدادي أو شعره) اورد شعره في (گلشن ص 166) وفصل قصة غرامـه في (روشن ص 225 224) و (حسيني ص 121). (1982: ديوان ديوانـه ء بلخى أو شعره) ترجمـه الحكيم شاه محمد في (بهش 2 ص 386) وذكر انـه كان يكتب سبعة انواع من الخطوط جيدا وينظم الشعر ايضا جيدا واورد بعض شعره. (1983: ديوان ديوانـه پهلوان حسين أو شعره) وهو المقتول في قراباغ ترجمـه في (مجن 2 ص 52 و 225) واورد شعره. (1984: ديوان ديوانـه ء قمشـهى) هو الشيخ اسد الله بن المشـهدي جعفر القمشـهى، تلمذ على الحكيم ميرزا نصرالله القمشـهى من تلاميذ اسرار السبزواري بقمشـه، ثم سافر إلى اصفهان وسكن مدرسة چهارباغ ومـهر في الادب والفلسفة وتعلم اللغة الافرنسية. ولكنـه مات في شبابه وله ست وثلاثون سنة في (1334) ودفن بتخت فولاد. كذا ترجمـه محمد باقر الفت في اول ديوانـه الذى طبع منـه (16 ص) ضمن " دانشنامـه " باصفهان في (1342) ثم طبع مرة اخرى في (1314 ش) باهتمام شـهشـهانى مستقلا بقطع صغير. (1985: ديوان ديوانـه ء مشـهدى) واسمـه محمد قاسم من تلاميذ صائب. ترجمـه في (سرخوش ص 93) وقال لم يأت الهند ولكن اشتهر بها وأيضا في (حسيني ص 269) (اقول) وطبع ديوانـه بنولكشور كما في فهرس مطبوعاتها. وهو غير ارسلان الآتى بعنوان قاسم طوسى وراجع " قاسم ديوانـه ". (1986: ديوان ديوانـه ء نقاش تبريزى أو شعره) من ندماء السلطان يعقوب المتوفى (896) ترجمـه سام ميرزا في (تس 7 ص 190) واورد مطلع غزله. وعنـه في (دجا ص 151). (1987: ديوان ديوانـه ء نيشابورى أو شعره) ترجمـه في (مجتس 3 ص 161) وذكر انـه من قدماء الشعراء واورد رباعية له. وعنـه اخذ في (روشن ص 226). (1988: ديوان ديولى) ترجمـه في (مع ج 1 ص 218) وذكر انـه من أهل ديول من توابع تته بالهند، ومعربه ديبل، وذكر انـه لم ير ديوانـه لكنـه نقل جملة من اشعاره عن " تذكر الشعراء ". (1989: ديوان ديهيم اصفهاني) واسمـه محمد على بيك. اورد شعره في (روشن ص 226). (1990: ديوان ديهيم قزويني أو شعره) واسمـه اسماعيل بيك. اورد شعره في (روشن ص 226). مات في شبابه وله ست وثلاثون سنة في (1334) ودفن بتخت فولاد. كذا ترجمـه محمد باقر الفت في اول ديوانـه الذى طبع منـه (16 ص) ضمن " دانشنامـه " باصفهان في (1342) ثم طبع مرة اخرى في (1314 ش) باهتمام شـهشـهانى مستقلا بقطع صغير. (1985: ديوان ديوانـه ء مشـهدى) واسمـه محمد قاسم من تلاميذ صائب. ترجمـه في (سرخوش ص 93) وقال لم يأت الهند ولكن اشتهر بها وأيضا في (حسيني ص 269) (اقول) وطبع ديوانـه بنولكشور كما في فهرس مطبوعاتها. وهو غير ارسلان الآتى بعنوان قاسم طوسى وراجع " قاسم ديوانـه ". (1986: ديوان ديوانـه ء نقاش تبريزى أو شعره) من ندماء السلطان يعقوب المتوفى (896) ترجمـه سام ميرزا في (تس 7 ص 190) واورد مطلع غزله. وعنـه في (دجا ص 151). (1987: ديوان ديوانـه ء نيشابورى أو شعره) ترجمـه في (مجتس 3 ص 161) وذكر انـه من قدماء الشعراء واورد رباعية له. وعنـه اخذ في (روشن ص 226). (1988: ديوان ديولى) ترجمـه في (مع ج 1 ص 218) وذكر انـه من أهل ديول من توابع تته بالهند، ومعربه ديبل، وذكر انـه لم ير ديوانـه لكنـه نقل جملة من اشعاره عن " تذكر الشعراء ". (1989: ديوان ديهيم اصفهاني) واسمـه محمد على بيك. اورد شعره في (روشن ص 226). (1990: ديوان ديهيم قزويني أو شعره) واسمـه اسماعيل بيك. اورد شعره في (روشن ص 226). (1991: ديوان ديهيم لاهجانى) المعلم في طهران والمتوفى (1374) كان يعد شاعر البلاط. رايت بعض شعره.

مكتبة يعسوب الدين عليه السلام الإلكترونية




[طلسم بامرغ سياه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 29 Sep 2018 02:06:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com