پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه جک – سری 1 | **محمد هاشمـی** | هنر Farzadnet: Tuesday, January 29, 2008 | اجتماعی های بازی on Instagram - mulpix.com | نتایج سراسری 87 [آرشيو] - P30World Forums - انجمن های ... | Posts (Atom) - majid |

پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

جک – سری 1 | **محمد هاشمـی**

جک – سری 1

 سلام بـه دوستای خودم اینم یک سری از جک های (600تا)


1- تركه بـه رفيقش ميگه: پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه ميخوام شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! تركه ميگه: بابا من كه راضيم، پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه ننم هم كه راضيه، فقط مونده شاه و ش!

2- اصفهانيه داشته تو خيابون ميرفته كه يهو ميبينـه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نياز بـه قضاي حاجت داره! خلاصه يخورده اطراف چرخ ميزنـه که تا آخر يك توالت عمومي پيدا ميكنـه. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه خوشحال و خندان ميره تو كه يهو دم درون يك مردك لندهور جلوشو ميگيره، ميگه: كجا عمو؟! اينجا توالتش ورودي داره، 200 تومن! اصفهانيه شاكي ميشـه، ميگه: انصافتو شكر! يك ريدن دويست تومن؟! نميخوام! خلاصه مياد بيرون، يكم ديگه چرخ ميزنـه ميبينـه نـه اوضاع خيلي خرابه، برميگرده، ميگه: درك بيا اينم دويست تومن. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه يارو ميگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودي جديد 500 تومنـه! اصفهانيه که تا فيهاخالدونش ميسوزه، ميگه: يعني چي؟! مگه سر گردنست؟! آدم بـه خودش برينـه بـه صرفه‌تره! خلاصه باز شاكي مياد بيرون، يكم راه ميره، ميبينـه الانـه كه وسط آدم و عالم برينـه بـه خودش، زود بر ميگرده، باحال زار يك پونصدي ميده، ميگه: بيا بابا اينم 500 تومن. باز صاب توالت يك ابرو ميندازه بالا، ميگه: تــُـچ! چون تو مضيقه‌اي وروديت ميشـه هزار تومن! اصفهانيه كه ديگه عرق از بناگوشش سرازير شده بوده، ميگه: بابا سگ خور! بيا اينم هزار تومن، بزار برم برينم! خلاصه ميره تو. مردك توالت‌چي(!) ميبينـه يك ربع گذشت، نيم ساعت گذشت، يك ساعت گذشت، آقا نيومد بيرون. ميره درون توالت رو باز ميكنـه، ميبينـه اصفهانيه با كمربند خودشو دار زده، يك يادداشت هم گذاشته كه: «كسي كه تو اين گروني فرق و ان رو نميفهمـه فقط واسه مردن خوبه»!

3- تركه شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضايست، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ تركه ميگه: اصغرِ ان‌چهره! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ تركه ميگه: اكبرِ ان‌چهره!

4- تركه پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره!

5- از تركه ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان!

6- تركه رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه بـه نفر اول جايزه ميدن. تركه يوخده فكر ميكنـه، ميپرسه: بعد بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!

7- تركه ساعت سه نصفِ شب زنگ ميزنـه صدا و سيما، ميگه: ببخشيد آقا بـه نظرِ شما الان آقاي خامنـه‌اي خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي احتمالاً بايد خواب باشن. تركه ميگه: معذرت ميخوام؛ ولي آقاي رفسنجاني چي، ايشون هم خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي يحتمل ايشون هم خواب باشن. تركه ميگه: ببخشيد ولي آقاي خاتمي چي؟ يارو ميگه: احتمالاً ايشون هم خواب هستن، چطور؟ تركه ميگه: بعد دمت گرم حالا كه همـه اينا خوابن يه شو هندي بذار حال كنيم!

8- تركه ميميره، اون دنيا درون حيني كه داشتن بـه حساب كتاباش رسيدگي ميكردن ميره پيش جبرئيل، ميگه: من از خدا يك سوال واجب دارم، ميشـه برم بپرسم؟ جبرئيل ميگه: باشـه، برو طبقة بالا درون سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. تركه ميره طبقة بالا، درون رو باز ميكنـه، ميبينـه خدا پشت يك ميز نشسته داره با يكي از فرشته‌ها بـه حساباي مردم ميرسه. خلاصه سلام ميكنـه ميره جلو، ميگه: خداجان، الهي گربان او بزرگيت بشم من، الهي فدات بشم… چرا تو دنيا اين همـه ترك آفريدي؟! بري تو آذربايجان همـه تركند، بري تهران پر تركه، بري بلوچستان، بري شمال، بري جنوب، غرب، شرق، بازم ترك پيدا ميشـه… بري آلمان بازم ترك پيدا ميشـه، بري كانادا، بري آمريكا بازم ترك پيدا ميشـه… بري كرة ماه بازم ترك پيدا ميشـه! آخه خداجان، واسه چي اينقدر ترك آفريدي؟! خدا يكم تركه رو نگاه ميكنـه، بـه معاونش ميگه: اصگر… ايلده ببين اين چي ميگه بابا… هي وگت مارو ميگيرند!

9- تركه تصادف ميكنـه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره بـه جايي نميرسيده. تركه شاكي ميشـه، داد ميزنـه: ساكت.. ساكت… ايلده ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!

10- تركه ميرسه سر يك صحنة تصادف، از يكي ميپرسه: ببخشيد قربان، اينجا چه خبره؟ يارو هم ميگه: هيچي آقا، اين بدبخت گوزپيچ شده! تركه ميره تو فكر، بعد يك مدت يك بنده خداي ديگه مياد از تركه ميپرسه: ببخشيد اينجا چي شده؟ تركه ميگه: ايلده منم خوب نفهميدم، نميدونم اين بابا پيچيديه گوزيده، گوزيده پيچيده، سر پيچ گوزيده؟!

11- تركه زنگ ميزنـه فلسطين، ميبينـه اشغاله!

12- از تركه ميپرسن: مساحت ايران چقدره؟ ميگه: 1648192 متر مكعب! ميگن: خنگ خدا، آخه چرا متر مكعب؟! تركه ميگه: آخه بعد انقلاب بـه ارتفاع يك متر ريده شده توش!

13- تركه سوار آ ميشـه، ميبينـه نوشته‌: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيه‌ها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟!

14- تركه ميميره، باباش رضايت نميده!

15- از تركه ميپرسن: بـه نظر شما اگه آمريكا افغانستان و عربستان رو بگيره، بـه كره و چين هم حمله كنـه تكليف ايران چي ميشـه؟ تركه ميگه: ايلده چي ميشـه نداره كه، ايران ميره جام جهاني!

16- لره داشته با تمام وجود وضو ميگرفته و دستاشو محكم ميكشيده رو هم، ازش ميپرسن: چرا اينقدر محكم وضو ميگيري؟ ميگه: چني آرم وضو ميرم كه هيچ گوزي نتنِه باطلش كنـه!

17- تركه ميگوزه، دنبال پوكش مي‌گرده!

18- از تركه ميپرسن: چند که تا بچه داري؟ 4 که تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ تركه انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: اين بچة همسايمونـه، ولي هميشـه خونة ماست!

19- لره داروخونـه داشته، يك روز جلو درون مغازه بزرگ مينويسه: سوسك كش جديد رسيد! خلاصه بعد يك مدت يك بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين سوسك‌كش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسك سر گرفته. لره ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يك قطره چكون، بعد كشيك ميكشيد که تا سوسكها رو بگيريد. هر سوسك رو كه گرفتيد، درون روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچكونيد، بعد از يك مدت سوسكها كور ميشن و خودشون از گشنگي ميميرن! يارو كف ميكنـه، ميگه: خوب آخه اگه سوسكها رو بگيريم كه همونجا درجا مي‌كشيمشون! لره ميره تو فكر، بعد يك مدت ميگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!

20- آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشـه شلوارش رو پشت و رو ميپوشـه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنـه درازش ميكنـه وسط خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه بـه سر که تا پاش ميكنـه، چشمش ميافته بـه شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي پيچوندي!

21- ميخواستن لره رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشـه بشين!

22- بـه تركه ميگن: بچه كجائي؟ ميگه بچه U.S.A.! ملت هم كف ميكنن ميگن آخه چطور ممكنـه؟ تركه ميگه: ايلده بچهة يونجه‌زارهاي سرسبزِ آذر بايجانم!

23- تركه داشته جلو دو سه که تا افه ميومده، يهو تلنگش درون ميره. واسه اينكه ضايع نشـه، دستشو ميگذاره بغل دهنش، داد ميزنـه: گـــــــوزيـــــــه… گوووووز!

24- آرداواس بعد بيست سال از آمريكا برميگرده ايران و يك ساندويچ فروش ميزنـه. روز اول، تركه مياد ميگه: قربون دستت، يك ساندويچ سوسيس بده. آرداواس كه هنوز خوب از حال و هواي ديار كفر درنيومده بوده، ميپرسه: «تو گو» بدم؟ تركه شاكي ميشـه، ميگه: نـه مرتيكه، تو نون بده!

25- بـه تركه ميگن: كجا داري ميري؟ ميگه: دارم برميگردم!

26- تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونـه، يهو ميبينـه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنـه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينـه ميزنـه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، تركه يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نـه بـه اون لباس آتيش زدنت، نـه بـه اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! تركه ميزنـه زير گريه، ميگه: جناب سروان بـه خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!

27- دو که تا چسه داشتن باهم بازي ميكردن، يك گوزه مياد بهشون ميگه: منم بازي ميدين؟ چسا ميگن: تُچ! گوزه ناراحت ميشـه، ميگه: آخه چرا؟ چسا ميگن: آخه مون گفته بي سر و صدا بازي كنيم!

28- تركه كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، که تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن!

29- بعد از عمري داريوش مياد ايرن، اجرا زنده ميگذاره تو استاديوم آزادي. خلاصه ديگه ملت داشتن خودشون رو خفه ميكردن، داريوش هم مياد خياي حال بده، از ملت ميپرسه: چي ميخواين براتون بخونم؟ يك تركه ازون پشت داد ميزنـه: اِبـــي بـخـــون.. اِبـــي بـخـون!

30- از تركه ميپرسن چندتا بچه داري؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: هفت تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اين كه فقط يكيه! ميگه: آخه دادم mp3ش كردن!

31- تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش ‌ صحنـه بهش ميرسونن كه: جواب برج ايفله، فقط تو زود نگو كه ضايع شـه. خلاصه مسابقه شروع ميشـه، تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نـه. تركه ميگه:…ها! بعد حتماٌ برج ايفله!

32- تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش ‌ صحنـه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شـه. خلاصه مسابقه شروع ميشـه، تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نـه. تركه ميگه: بابا اين عجب خيار گنده‌ايه!

33- تركه ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شـه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟! تركه هول ميشـه، ميگه: ايلده شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!

34- عمليه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنـه بساط منقل و وافورش رو بـه گند ميكشـه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته بـه شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ درون بلند ميشـه و حالا زنگ نزن كي زنگ بزن! جناب عملي با هزار بدبختي، خودشو ميرسونـه دم در، ميبينـه پشت درون يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنـه: توپم…توپم! يارو خيلي شاكي ميشـه، ميگه: اي بي ظرفيت! بابا خوب منم توپم… ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم ب كه!

35- ماشين تركه رو تو روز روشن، جلو چشماش ميدزدن، رفيقاش ميدون دنبال ماشينـه و داد ميزنن: آاااي دزد! بگـــيـــرينش! يهو تركه داد ميزنـه: هيچ خودشو ناراحت نكنيد.. هيچ غلطي نميتونـه بكنـه! رفيقاش واميستن، ميپرسن: چرا؟ تركه ميگه: ايلده من شمارشو برداشتم!

36- تركه ميافته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن!

37- تركه ميره قنادي، ميگه: ببخشيد كيك هفتاد طبقه داريد؟! يارو ميگه: نخير نداريم. فردا دوباره تركه مياد، ميپرسه: شرمنده، كيك هفتاد طبقه داريد؟ باز قناده ميگه: نخير نداريم. خلاصه يك هفته تمام هر روز كار تركه اين بوده كه بياد سراغ كيك هفتاد طبقه بگيره و قناده هم هرروز جواب ميداده كه نداريم. آخر هفته قناده با خودش ميگه: اين بابا كه مشتري پايس… بگذار يك كيك هفتاد طبقه براش بپزيم، يك پول خوبي هم شب جمعه‌اي بزنيم بـه جيب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو ميگذاره يك كيك خوشگل هفتاد طبقه رديف ميكنـه. شنبه اول صبح تركه مياد، ميپرسه: ببخشيد، كيك هفتاد طبقه داريد؟! يارو با لبخند برميگه: بعله كه داريم، خوبشم داريم! تركه ميگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بيست چهارمش بـه ما بده!

38- پرچم عربستان رو بـه تركه نشون ميدن، ازش ميپرسن: اين پرچم كجاست؟ تركه يوخده فكر ميكنـه، ميگه: پرچم اسپانيا! ملت جا ميخورن، ميگن: آخه چرا اسپانيا؟! تركه ميگه: ايلده خودتون نگاه كنيد، روش نوشته: الاله‌لاله‌لالا!

39- تركه سوار هواپيما ميشـه، ميشينـه كنار دست يك پيرمرده. خلاصه سر صحبت باز ميشـه و اين دوتا نسبتاٌ با هم رفيق ميشن. وسطاي راه، يك مـهمون دار مياد از پيرمرده ميپرسه، پدر شما شكلات ميل داريد؟ پيرمرده ميگه: نـه خيلي ممنون، من بواسير دارم. مـهمون داره از تركه ميپرسه: شما چي؟ تركه مياد تريپ رفاقت بگذاره، ميگه: نـه مرسي. اين رفيقمون بواسير داره، باهم ميخوريم!

40- تركه كارت تلفن ميخره، عجالتاً اول ميده پرسش كنن!

41- يه پيرمرده و يه پيرزنـه و يه پسره و يه ه تو يه كوپه قطار با هم بودن،‌ قطار ميره تو تونل و همـه جا تاريك ميشـه،‌ يهو يه صداي ماچ و بعد هم يه صداي كشيده مياد! قطار از تونل مياد بيرون همـه نشسته بودن سر جاشون. پيرزنـه با خودش ميگه: عجب متين و باحياييه! با اينكه جوونـه و دلش ميخواد ولي بـه كسي راه نميده، که تا يارو بوسيدش گذاشت زير گوشش! ه با خودش ميگه: عجب پيرزنـه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره، بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنـه. پيرمرده هم با خودش ميگه:‌ بابا عجب بدبختيه‌ها! يكي ديگه حالش رو ميكنـه ما كشيده رو مي‌خوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنـه تو گوش بغلي!

42- بـه عربه ميگن که تا حالا موز خوردي؟ ميگه: آره ولك، همون كه هستش يك وجبه؟!

43- يارو داشته تو اتوبان 180 که تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامـه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چي؟ مرده ميگه: دارم ولي مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنـه، ميره سريع بـه مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامـه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنـه از تو داشبرد گواهينامـه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: مي‌تونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسي كنم؟ يارو ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره درون صندوق عقب رو باز ميكنـه، ميبينـه اونجا هم خبري نيست. برميگرده بـه مرده ميگه: ولي زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامـه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونـه! يارو ميگه: نـه قربان دروغ بـه عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. بـه خدا اين افسره عقده‌ايه! دوست داره بيخودي بـه ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 که تا سرعت مي‌رفتم!

44- بـه ترك ميگن يه معما بگو،‌ ميگه: اون چيه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!

45- يه هواپيما تو قبرستون تبريز سقوط ميكنـه، فردا راديو تبريز ميگه: شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف درون حومة شـهر تبريز سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان همچنان ادامـه دارد!

46- از عربه نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه!

47- سه که تا پسره با هم كل گذاشته بودن، اولي ميگه: باباي من مـهم‌ترين آدم مملكته. دوتاي ديگه ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ ميگه: باباي من رئيس‌جمـهوره. هر قانوني كه بخواد گذاشته بشـه رو بايد اول باباي من امضا كنـه. دومي ميگه: برو بابا حال نداري. باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنـه! اوليه ميگه: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من نماينده مجلسه.. که تا باباي من راي نده، عمري قانوناي باباي تو تصويب نميشن. سومي برميگرده ميگه: باباهاي شما جلوي باباي من پشم هم نيستن! اون دو که تا ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من پاسبونـه… جلوي خيابون واميسته، پونصدتومن ميگيره، ميشاشـه بـه قانون باباهاي هردوتون!

48- تركه ميره خواستگاري، اسم ه پروانـه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي ه مياد چايي تعارف كنـه، تركه ميگه: دست شما درد نكنـه آهو خانوم! ه شاكي ميشـه، ميگه: بابا اسمـه من پروانـه‌ست نـه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره… حيوون حيوونـه ديگه!

49- تركه سنگ مينداخته تو صندوق صدقات، ازش ميپرسن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! ميگه: ميخوام بـه انتفاضه كمك كنم!

50- دو که تا كرم آباداني تو روده يك بدبختي زندگي مي‌كردن، يك روز يكيشون بيدار ميشـه، ميبينـه دومي با كت شلوار و كروات و عينك آفتابي و كيف سامسونت داره آخر روده قدم ميرنـه. .ازش ميپرسه: تيپ زدي، با كسي قرار داري؟! دومي ميگه: نـه ولك, با بعدي پرواز دارم!

51- ميخواستن الهي قمشـه‌اي رو ترور كنند، تو سشوارش بمب ميگذارن!

52- تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانـه بـه سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب بـه بعد هركسي رو خيابون ديدي درون جا بزنش. حرفش كه تموم ميشـه، که تا مياد بره سوار ماشينش شـه، ميبينـه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينـه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنـه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: ايلده قربان اين يك آدرسي پرسيد كه عمراٌ که تا ساعت نـه شب هم پيداش نميكرد!

53- بـه آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون… از فردا تريپ مشكي!

54- بـه تركه ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نـه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا بـه سعادتش!

55- يارو ميره تو يك قهوه‌خونـه، بـه قهوه‌چي ميگه: داش حال ميكني يك جك عربي بگم؟! قهوه‌چيه ميگه: ببين ولك، من خودم عربم، اين يارو هم كه كنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان كشتيه. اوني كه رو ميز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو که تا قمـه داره. حالا هنوز ميخواي جك عربي تعريف كني؟! يارو ميگه: نـه والله، حوصله ندارم سه بار توضيح بدم چي شد!

56- سه که تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، که تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنـه، اينـها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه بـه قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنـه دومي رو هم سوار ميكنـه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنـه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: ايلده منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم!

57- تركه ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي ميزنن درش ميارن!

58- يك شب تلوزبون فيلم سينمايي خانـه كوچك رو گذاشته بوده، تو فيلم مرده بـه زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همـه تلوزيون رو خاموش ميكنند، ميرن ميخوابن!

59- يك سري از دانشمندا داشتن روي مغز آدم تحقيق ميكردند، يك رياضي دان را انتخاب مي‌كنند و بهش ميگن از يك که تا پنج بشمر، اون هم سريع شروع ميكنـه بـه شمردن: يك..دو..سه..چهار..پنج… بعد جراحيش ميكنند و نصف مغزش را درون ميارن، و دوباره ميگن بشمر، اينبار يكم كندتر ميشمره: يك…دو…سه…چهار…پنج…. دوباره مغزش رو جراحي ميكنند و يك چهارم ديگش را درون ميارن و ميگن بشمر، يارو آروم آروم ميشمره: يك…… دو…… سه…… چهار…… پنج….. دانشمندا شاكي ميشن، اين سري جراحي ميكنند، كل مغز يارو رو درميارن! وقتي بهوش مياد، بهش ميگن بشمر، يارو ميگه: بير…ايكي…اوچ…دورد…بش….التي….يدي!

60- تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينـه، نشونـه ميگيره ميزنـه… تيرش خطا ميره و ميخوره بـه دم شيره. شيره هم شاكي ميشـه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنـه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينـه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنـه. لره يك نگاهي بهش ميكنـه، ميگه: برو گيتو بخور! مگه من زدم؟!

61- تو اردبيل معلمـه از شاگردش ميپرسه: دو دو که تا چند که تا ميشـه؟ پسره ميگه: شونزده تا! يارو شاكي ميشـه، ميگه: همين خنگ بازيا رو درون مياريد كه ملت ميگن تركا خرن! دو دو که تا ميشـه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشـه، ميشـه هشت تا!

62- تركه ادعاي ميغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشـه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، که تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه تركه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! تركه ميگه: ايلده ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!

63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونـه، يهو ميبينـه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو که تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنـه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم…ميشـه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خان، پشتيش هم مادر خانومم… هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشـه، همينجور شروع ميكنـه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنـه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنـه، اشاره ميكنـه بـه 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!

64- تركه بيهوا مياد تو اتاق، خفه ميشـه!

65- تركه دنبال دزد ميكنـه، از دزده جلو ميزنـه!

66- ملاهه ورم معده داشته، ميره دكتر، دكتره (كه از قضا ترك بوده) بهش ميگه: يك رژيم بهت ميگم بايد رعايت كني. ملاهه ميگه: چشم آقاي دكتر. دكتره ميگه: گوشت نخور، غذاي پر چربي نخور، نخور، ترياك نكش، بالاي منبر هم نرو! ملاهه ميگه: ديگه واسه چي بالاي منبر نرم؟! دكتره ميگه: اونجا گه زيادي ميخوري، براي معدت خوب نيست!

67- تركه خودكارش تموم ميشـه، ترك تحصيل ميكنـه!

68- تركه ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشـه!

69- تركه پسرشو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مـهندسي چيزي ميشد، تركه ميگه: آخه ميخوام وقتي درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!

70- تركه صبح از درون خونـه مياد بيرون، ميبينـه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!

71- تركه با كايت ميكوبه بـه ساختمون بانك كشاورزي، 730 نفر كشته ميشن!… البته از خنده

72-تركه سرش ميخوره بـه ميلة وسط اتوبوس، جا بـه جا ولو ميشـه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنـه ميبينـه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!

73- از تركه ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!

74- تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنـه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه: 1000 تومن. باز تركه يوخده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنـه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه: قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه بـه ما بده!

75- دو که تا بلوچه ميرن تهران يك فولكس قورباغه اي ميخرن، برميگردن طرف بلوچستان. نزديكاي زاهدان يهو فولكسه خاموش ميشـه، هركار ميكنن ديگه روشن نميشـه. يكيشون برميگرده بـه اون يكي ميگه: اوره ياسروك، برو نگاه كن ببين ماشين چه مرگش زده. ياسروك ميره درِ كاپوتو باز ميكنـه، يك نگاه ميكنـه با تعجب ميگه: اوره كَريموك! بيا كه ماشين موتور انداخته! خلاصه اولي پياده ميشـه مياد يك نگاه ميندازه، ميگه: برو از صندوق عقب ابزار بيار، خودم درستش ميكنم! خلاصه ياسروك ميره درِ صندوق عقب رو وا ميكنـه، يهو داد ميزنـه: اوره كريموك! بيا كه از تهران که تا اينجا دنده عقب اومديم!

76- تركه از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، بـه طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله که تا اينجاش كه بخير گذشت!

77- زنِ تركه دو قلو ميزاد،‌ تركه ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنـه،‌ بـه يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!

78- تركه ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنـه، بهش ميگن: که تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. تركه هم رو كمربندش مينويسه: بـه زودي دراين مكان يك عدد موبايل افتتاح خواهد شد!

79- تركه تو اتوبوس ميگوزه همـه بهش ميخندن. اونم خوشحال ميشـه، ميگه: اگه ميدونستم اينقدر حال ميكنين براتون مي!

80- بعد از سالها جعبة سياه تانكي كه حسين فهميده رفته بود زيرش رو پيدا ميكنن،آخرين جملات حسين ضبط شده بود كه ميگفته: «…حاجي جون مادرت هل نده،…ده حاجي هل نده! نامرد، آخه اين همـه نارجك و كوفت و زهرمار بهم بستي، يك وقت بلا ملا سرم مياد…. حــــــــاجـــــي!

81- عربه با دو که تا خيار درون دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: بعد ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!

82- رشتيه آخره پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي‌كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم، ميره جلوي رشتيه، گيلاس عرقشو برميداره، لاجرعه ميره بالا. رشتيه اول يك نگاه غمناك بـه يارو ميكنـه، بعد يهو ميزنـه زير گريه! جاهله ناراحت ميشـه:‌ميگه: بابا بيخيال،‌ شوخي كردم جون حاجي..اصلاً‌ الان يدونـه مَشتي‌شو برات ميگيرم، مـهمون من! رشتيه درون حين هق هق ميگه: نـه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً‌ امروز بدترين روز زندگي منـه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،‌ رئيسم هم بيرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونـه، ‌ديدم ماشينم رو دزد! رفتم كلانتري، ‌گفتن كاريش نمي‌تونن بكنن…بعد تاكسي گرفتم رفتم خونـه،‌ يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، ‌يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد و گاز داد رفت.. بعد رفتم تو خونـه، ديدم خانم با سه که تا از همسايه‌ها تو رختخوابن! آخر تصميم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو که تا ته خوردي!

83- باباي تركه ميميره، مجلس ختمش رفيقاي تركه همـه ميان بهش تسليت ميگن. تركه خيلي احساساتي ميشـه، ميگه: بـه خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، ‌شرمنده كردين… ايشالله ختم پدرتون جبران مي‌كنم!

84- زنِ آپانديسش رو عمل كرده بوده، بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش. منتها زنـه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زيرهزيون مي‌گفته: احمق…بي‌شعور…عوضي! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده، ميگه: خوب بـه سلامتي مثل اينكه خانمتون بـه هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنـه!

85- تركه خودشو ميزنـه بـه كوچة علي چپ، گم ميشـه!

86- تو يكي از دهات اردبيل ملت براي بار اول كيوي ميبينن، ميرن از ملاي ده ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يكم ميره تو نخ كيويه، بعد ميگه: ايلده تخم مرغيش، كه تخم مرغه! ولي من نمي‌فهمم چرا موكتش كردن؟!

87- از تركه ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: قرمز ديدي؟! آبيش!

88- تركه ميفته تو جوب،‌ سند ميگذاره مياد بيرون!

89- يك هواپيما داشته از تبريز ميرفته پاريس، وسطاي راه يهو صداي خلبان از بلندگوها مياد: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! موتور چپ هواپيما از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم واردم، هواپيما رو سالم ميشونم. يك مدت ميگذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! موتور راست هواپيما هم از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم كلي تجربه دارم، که تا فرودگاه بعدي هم راهي نيست، هواپيما رو سالم ميشونم. باز يك مدت هواپيما دور خودش ميچرخه، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! همين الان دم هواپيما كنده شد، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم هواپيما رو ميشونم. يك ده دقيقه مي‌گذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ… مسافران ريپيد افتر مي! اَشـهداَن‌لااله‌الله!…

90- تركه ميخ ميره تو پاش، نميتونـه درش بياره،‌ كجش ميكنـه!

91- تركه داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان بـه امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم بـه امام حسين بسته‌است… ‌تركه ميگه:‌ باشـه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي بـه امام حسين قسم ميخوري؟!

92- تركه يه تيكه يَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خيلي متفكرانـه بهش نگاه مي‌كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ تركه ميگه: ايلده ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش ه!

93- بـه تركه ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونـه رو گرم ميكنـه تابستونا بالاي درختو؟! يارو هرچي فكر ميكنـه جوابشو پيدا نميكنـه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ تركه ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنـه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونـه رو گرم ميكنـه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي‌كنـه؟ تركه ميگه: بخاريِ خودمـه دوست دارم بگذارمش بالاي درخت!

94- تركه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينـه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنـه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب بـه سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشـه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه بـه دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بندة من، حالا ديگه بدبخت شدي!

95- لره توي اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، ميره بـه راننده ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي مي‌كني؟! اينا همـه خوابن!

96- تركه با چند که تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي‌گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشـه،‌ که تا مياد بگه: يه روز رشتيه… همـه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنـه ميرسه بـه تركه، باز که تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه… ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه بـه تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همـه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!

97- تركه زنگ ميزنـه خونـه دوست ش، باباي ه گوشي رو ور ميداره. تركه ميگه: ببخشيد غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاكي ميشـه فحش خوار مادر رو ميكشـه بـه تركه! چند روز بعد ه تركه رو تو خيابون ميبينـه،‌ ميگه: ‌بابا چرا ضايع بازي درون مياري؟! وقتي بابام ور ميداره، ‌يه چيزِ بي‌ربط سر هم كن بگو. تركه هم ميگه ‌باشـه. دفعه بعد كه زنگ ميزنـه، باز باباهه گوشي رو ور ميداره.‌ تركه هول ميشـه، ميگه: ببخشيد اونجا ميدون انقلابه؟! يارو ميگه: آره چي كار داشتي؟! ميگه: ببخشيد، غزال خانم هستن؟!

98- يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شـهر صداي سينـه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته تركها تو كوچه بن بست گير كرده!

99- بـه تركه ميگن چرا ترك شدي؟!‌ ميگه: ايلده جوون بوديم، ايمكانات كم بود، پيش اومد ديگه!‌ ميپرسن: بعد چرا لر نشدي؟ ميگه: نـه بابا، ديگه اونقدرها هم ايمكانات كم نبود!

100- تركه ميره لباس فروشي،‌ ميگه:‌ ببخشيد شلوار نخي داريد؟ يارو ميگه:‌بعله. تركه ميگه: بي‌زحمت دونخ بدين!

101- تركه با زنش رفته بوده سينما، تو فيلم يهو يهه شروع مي‌كنـه دويدن طرف تماشاچيا. تركه يهو ميپره زير صندلي، زنش ميگه: ‌بابا خجالت بكش! اين فيلمـه. تركه ميگه: زن! من و تو مي‌دونيم فيلمـه،ه كه نمي‌دونـه!

102- تركه مي‌خواسته گردو بشكنـه، گردو رو ميگذاره زير پاش، با آجر ميزنـه تو سرش!

103- تركه ميره آمريكا پيش رفيقش. از قضا همون موقع كنسرت ابي بوده، رفيقش ميگه پاشو بريم يك حالي بكنيم. جلو درون سالن، يك بابايي واستاده‌ بوده سي‌دي‌ مي‌فروخته، ‌هي داد مي‌‌زده: ‌سي‌دي ابي، سي‌دي‌ ابي. تركه يك نگاهي بـه يارو مي‌كنـه، بـه رفيقش ميگه: ببين توروخدا مردم چه خنگن! اين يارو اين همـه سال تو آمريكا بوده،‌ هنوز اِي بي سي دي رو ياد نگرفته!

104- تركه ميره بقالي،‌ مي‌بينـه رو ديوار بزرگ نوشتن: علي با ماست! حسن با ماست! حسين با ماست! ميگه: ببخشيد اقا، شما ماست خالي نداريد؟!

105- دو که تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، ديگه هروقت هرجا يك خراب كاريي ميشده، ملت ميدونستن زير سر اين دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاكي ميشن، ميرن پيش كشيشِ محل، ميگن:‌ تورو خدا يكم اين بچه‌هاي مارو نصيحت كنيد،‌ پدر مارو درآوردن. كشيشـه ميگه: ‌باشـه، ولي من زورم بـه جفتِ اينا نميده، بايد يكي يكي بياريدشون. خلاصه اول داداش كوچيكه رو ميارن، كشيشـه ازش ميپرسه: پسرم، ‌مي‌دوني خدا كجاست؟ پسره جوابشو نمي‌ده، همين جور درون و ديوار ر و نگاه مي‌كنـه. باز يارو مي‌پرسه: پسرجان، مي‌دوني خدا كجاست؟ دوباره پسره بـه روش نمياره. خلاصه دو سه بار كشيشـه همينو مي‌پرسه و پسره هم بروش نمياره، آخر كشيشـه شاكي ميشـه، داد ميزنـه: بهت گفتم خدا كجاست؟! پسره مي‌زنـه زير گريه و در ميره تو اتاقش، درون رو هم پشتش مي‌بنده. داداش بزرگه ازش مي‌پرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم! خدا گم شده، همـه فكر مي‌كنن ما برش داشتيم!

106- تركه هر روز زنگ يك كليسا رو مي‌زده و در مي‌رفته. آخر پدر روحاني شاكي ميشـه،‌ يك روز پشت درون كمين مي‌كنـه، که تا تركه زنگ مي‌زنـه، ‌خرشو مي‌گيره و مي‌پرسه چيكار داري؟ تركه حول ميشـه،‌ با تتپته ميگه: ببخشيد، ‌عيسي هست؟!

107- تركه ميره ساندويچي، ميگه: ببخشيد بندري داريد؟ يارو ميگه: بعله. تركه ميگه: بعد قربون دستت، ‌بگذار يك حالي بكنيم!

108- وسط اردبيل يه چاهي بوده، ‌هي ملت مي‌افتادن توش،‌زخم و زيلي مي‌شدن. ميان تو شـهرداري يك جلسه برگذار مي‌كنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مـهندسا پا ميشـه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس مي‌گذاريم بغل اين چاه، ‌هركي افتادرو سريع ببره بيمارستان. ملت همـه هورا مي‌كشن..آفرين! ايول! دمت گرم!‌ يك مـهندس ديگه پا ميشـه ميگه: الحق كه همتون نفهميد!‌ آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چي‌كار كنيم؟ يارو ميگه: بابا که تا اون آمبولانس طرف رو برسونـه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همـه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال مي‌كنن، كف مي‌زنن سوت مي‌كشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري!‌ يهو يه مـهندس ديگه پا ميشـه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونـه! آخه اين شد راه حل؟! اين همـه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چي بشـه؟ مردم تعجب مي‌كنن،‌ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه، ما اين چاهو پر مي‌كنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك چاه مي‌زنيم!

109- تركه ميره حموم، ش بوده با نعلبكي دوش ميگيره!

110- تركه مـهم ميشـه زيرش خط ميكشن، تو امتحان مياد!

111- عربه ميره داروخونـه ميگه:‌ ولك هزار که تا ميخ داري؟! يارو ميگه: ‌نـه. دوباره فردا مياد ميگه: ولك هزار که تا ميخ داري؟! باز يارو ميگه: نـه برادر، ‌اينجا داروخونس، ميخ فروشي كه نيست! هي چند روز اين اتفاق ميفته، يارو با خودش ميگه:‌ بگذار برم هزار که تا ميخ بخرم‌،‌ يه سود حسابي بكنم. فرداش دوباره عربه مياد ميگه:‌ ولك هزار که تا ميخ داري؟! يارو ميگه:‌ آره، 3 که تا كارتون ميخ مي‌گذاره جلو عربه… عربه يك نگاه مي‌كنـه ميگه::‌اََاَ….ه! ولك توچقدر ميخ داري!

112- تركه وزير مخابرات ميشـه بعد از يه هفته مخابرات ورشكسته ميشـه! از طرف دولت هيئتِ تحقيق تشكيل‌ميدن، مي‌بينن براي رفاه حال جامعه ورداشته همـه گوشي‌هاي ‌تلفناي همگاني رو بيسيم كرده!

113- تركه ساندويچ‌فروشي داشته، ‌يك روز يك بابايي مياد ميگه: ‌قربون يك ككتل بده، ‌فقط بي‌زحمتگوجه نگذار. تركه ميگه: آقا امروز اصلا گوجه نداريم، ميخواي خيارشور نگذارم؟!

114- بـه تركه ميگن چند که تا بچه داري؟ ميگه 2 که تا . مي‌پرسن: كدومش بزرگتره؟ ميگه: خوب اوليش!‌


115- تركه ميره ماه عسل، يادش ميره زنش رو ببره!

116- تركه دوتا دزد مي‌گيره، زنگ مي‌زنـه بـه 220!

117- از تركه ميپرسن آرزوت چيه؟ ميگه:‌ كاشكي تبريز پايتخت بود! ميگن: چرا؟! ميگه: آخه اون وقت بـه ماميگفتن بچه تهرون!

118- اردبيل زلزله مياد،‌ تركه زنگ ميزنـه مسئوليتش رو بر عهده ميگيره!

119- تركه كنار يه چاهي وايساده بوده، هي ميگفته:‌ سيزده،..سيزده،..سيزده.. يكي از اونجا رد ميشده، مي‌پرسه: ببخشيد قربان، مي‌تونم بپرسم داريد چيكار مي‌كنيد؟ تركه يقه يارو رو ميگيره، پرتش مي‌كنـه تو چاه، ميگه: چهارده،…چهارده،…چهارده!

120- بـه تركه ميگن: چند که تا حيوون نام ببر كه پرواز كنـه. ميگه:‌ كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنـه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد!

121- تركه از يكي ميپرسه قبله كدوم طرفه؟! يارو نشونش ميده، تركه ميگه:‌ بايد خيلي برم؟!

122- آمريكاييه داشته تو رودخونـه غرق ميشده،‌ هي داد ميزده: help me, hellllp! تركه از اونجا رد ميشده ميگه:‌ احمق جون اگه جاي كلاس زبان كلاس شنا رفته بودي الان غرق نميشدي!

123- تمساحه ميره گدايي،‌ ميگه:‌به من بدبختِ مارمولك كمك كنيد!

124- تركه سربازيش تموم ميشـه، وقتي كارت پايان خدمتشو بهش ميدن، نگاه ميكنـه ميگه: ‌اي بابا، من كه ازينا چهارتا دارم!

125- تركه چراغ جادو پيدا ميكنـه، دست ميكشـه روش غولش درون مياد ميگه: ‌دو که تا آرزو بكن. تركه ميگه: يه نوشابه خنك ميخوام كه هيچ وقت تموم نشـه. غوله بهش ميده، تركه يكم ميخوره ميگه: ‌به به! چقدر خنكه! يكي ديگه هم بده!

126- تركه يه بسته هزار تومني ميشمره، 250 تومن كم مياره!

127- بـه تركه ميگن خيلي آقايي. ميگه: ما بيشتر!

128- بـه لره ميگن: ببخشيد شما لريد؟‌ ميگه: نـه بعد انم با اين سبيل پهنم؟!

129- از تركه مي‌پرسن: بلدي پيانو بزني؟! ميگه: نـه. ولي يه داداش دارم… اونم نـه!

130- يك بابايي يه ماهي تو پاكت دستش بوده، رفيقش ميبيندش، ازش مي‌پرسه: جريان ‌اين ماهيه چيه؟ ميگه: ‌دارم براي شام مي‌برمش خونـه. ماهيه ميگه: مرسي من شام خوردم، منو ببر سينما!

131- بـه تركه ميگن چي شد ترك شدي؟! ميگه:‌ والله من اولش كه ترك نبودم، ‌تو بيمارستان با يه بچه ترك عوض شدم!

132- تركه تو اتوبوس يه ه خوشگل رو ميبينـه،‌ پياده كه ميشـه شماره اتوبوس رو بر ميداره!

133- تركه مياد تهران،‌ يه خوشگل ميبينـه،‌ بهش ميگه:‌ خانم اين دوست كه ميگن شمايين؟!

134- تركه يه سكه اززير خاك پيدا ميكنـه، روش نوشته بوده تاريخِ ضرب: 200 سال قبل از ميلاد!

135- قزوينيه ميره خونـه يك ميليونره، ‌دويست ميليون نقد مي‌دزده. بعد زنگ ميزنـه خونـه يارو ميگه: بچه رو بيارين پولارو ببرين!

136- يك گروه از محققين انسان شناسي داشتن روي تفاوت مغز نژادهاي مختلف انسان تحقيق مي‌كردند، اول مغز يك آمريكاييه رو باز مي‌كنند، مي‌بينند اي بابا اينا اينقدر با الكترونيك و كامپيوتر ور رفتن كه تو مغزشون پر شده از IC و مدارهاي الكترونيكي. خلاصه مي‌ترسن دست بـه يك چيزي بزنند خراب شـه، زود مغز يارو رو مي‌بندند. بعد مغز يك ژاپنيه رو باز مي‌كنند، مي‌بينند اي بابا اين وضعش از آمريكاييه هم خراب تره و مغزش شده پر از مداراي نوري و چيزاي عجيب غريب، خلاصه مغز اين رو هم جرات نمي‌كنند دست بزنند. بعد جمجمـه يك تركه رو باز مي‌كنند، مي‌بينند تو ش فقط يدونـه سيم ازين ور جمجه رفته اونور. باخودشون مي‌گن: خوب ما اينو قطع مي‌كنيم، اگه دييدم خيلي ضايع شد، فوقش دوباره وصلش مي‌كنيم! خلاصه سيمـه رو قطع مي‌كنند، يهو گوشاي تركه ميافته!

137- تركه زنگ ميزنـه 118، ميگه: ببخشيد شماره تلفن غضنفر رو دارين؟! يارو ميگه: نـه. تركه ميگه: بعد من ميخونم يادداشت كنين!

138- تركه مجري مسابقه بيست سوالي ميشـه، يارو ازش ميپرسه، جانداره؟ ميگه: نـه. ميپرسه: تو جيب جا ميشـه؟ تركه كلي فكر ميكنـه، بعد ميگه:‌ تو جيب جا ميشـه اما اگه تو جيبت بريزي، جيبت ماستي ميشـه!

139- تركه ميره حرم امام رضا، ميگه:‌ امام رضا قربونت برم، تو كه ضامن آهو شدي، ضامن من يابو هم بشو!

140- تركه پسرش رو ميفرسته ژيمناستيك، بعد از يه مدتي ميبينـه پسرش روز بـه روز جاي اينكه پيشرفت كنـه هي داره پسرفت مي‌كنـه. يك روز ميره سر جلسه تمرينشون ببينـه چه خبره، ميبينـه از بچش بـه عنوان خرك استفاده مي‌كنند!

141- تركه ميخواسته بـه فلسطينيا كمك كنـه، براشون سنگ پست ميكنـه!

142- تركه مرده شور بوده، بعد از يه مدتي ميگيرنش دهنش رو سرويس ميكنن. رفيقاش ميپرسن بابا مگه اين بيچاره چي كار كرده بود؟ ميگن: اين پدرسوخته سوالاي شب اول قبر رو تكثير كرده بود بين مرده‌ها تقسيم مي‌كرد!

143- چندنفر داشتن ميرفتن كوه، سرپرستشون (كه از قضا لكنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع مي‌كنـه ميگه: چ چ چ…. ملت اول يكم نگاش مي‌كنن ببينن چي‌ميخواد بگه،‌ بعد مي‌بينن نمي‌تونـه حرفش رو بزنـه، بي‌خيال ميشن و راه ميافتن، اين بابا هم همـه مسير همينجور هي ‌ميگفته چ..چ..چ.. وقتي ميرسن بالا ميخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره ميگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر يادم رفت! ملت ميگن اي بابا رودتر مي‌گفتي، حالا بايد برگرديم پايين! تو راه برگشت سر پرسته هي ميگفته: ش ش ش.. ولي ملت ديگه شاكي بودن و كسي توجه نمي‌كرده، وقتي مي‌رسن پايين يارو بالاخره ميگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخي كردم!

144- از تركه ميپرسن شما همتون اينقدر ساده اين؟ ميگه: نـه بابا، راه‌راهمون تو آفريقاست!

145- تركه سوار اتوبوس ميشـه، ميره يك گوشـه واميسته. راننده بهش ميگه: آقا اين همـه صندلي خالي، چرا نميشيني؟ تركه ميگه: حالا صبر كن، دو دقيقه ديگه همين يك ذره جا هم پيدا نميشـه!

146- از تركه ميپرسن شما تهراني هستين؟ ميگه: نـه چشماتون قشنگ ميبينـه!

147- تركه تو مانور شركت ميكنـه، اسير ميشـه!

148- تركه ميره مغازه ميگه: آقا يه بيسكويت خوب بدين. بقاله ميگه: ساقه طلايي خوبه؟ تركه ميگه نـه. ميگه: ويفر خوبه؟ ميگه نـه . ميگه گرجي خوبه؟ ميگه نـه. ميگه: مادر خوبه؟ تركه ميگه: قربان شما، دست بوسن!

149- تركه بچش نميخوابيده، بهش ژل ميزنـه!

150- ترياكيه پيغام‌گير ميخره، پيغامشو ميذاره: هَشتم… ولي خَشتَم!

151- يه مدت مردم بـه روحانيت پشت ميكنن،‌ قزوينيا همـه ميرن روحاني ميشن!

152- زنـه ميره دكتر،‌ ميگه: اقاي دكتر كمكم كنيد، من هركار مي‌كنم نمي‌تونم جلوي خودم رو بگيرم، همش مي‌خوام بدم! دكتره ميگه: خوب خانم تو سن شما اين طبيعيه! شما بايد ازدواج كنيد. زنـه ميگه: آقاي دكتر الان چهارساله ازدواج كردم، ولي كمكي نمي‌كنـه، هنوز همش مي‌خوام بدم! دكتره ميگه: خوب بعضي موارد پيش ميد كه هورمون‌هاي جنسي زياد فعاليت مي‌كنند، شما سعي كنيد يك دوست پسر پيدا كنيد که تا ارضاتون كنـه. زنـه ميگه: والله آقاي دكتر، 15 که تا دوست پسر دارم، ولي كافي نيست، باز هميشـه مي‌خوام بدم! دكتره كف مي‌كنـه، ميگه: خوب درون موارد خيلي نادر، عواطف فاميلي باعث ميشـه فرد بـه ارضاي جنسي نرسه. شما سعي كنيد با يكي دو که تا از اهالي فاميل رابطه صميمي‌تر برقرار كنيد. زنـه ميگه: والله آقاي دكتر، با همـه مرداي فاميل رابطه دارم، ولي بازم كافي نيست، همش دلم مي‌خواد بدم! دكتره شاكي ميشـه، داد ميزنـه: خانم شما مريضيد!! زنـه ميگه:‌ قربون دهنت آقاي دكتر! اينو بـه شوهرم بگيد كه صبح که تا شب ميگه من جندم!

153- قزوينيه ميميره، اون دنيا بـه علت 70 سال بچه‌بازي مستمر ميندازنش قعر دوزخ، پيش اژدهاي دو سر! يك مدت ميگذره طبقه‌هاي ديگه جهنم هي صداي آه و اوه و داد و بيداد مي‌شنيدن. بالاخره دو سه که تا از فرشته‌ها ميرن پيش رئيس جهنم ميگن: اين بيچاره گناه داره، بگذار از پيش اين اژدها بياريمش بيرون. اونم ميگه باشـه. همچين كه درون سلول قزوينيه رو باز مي‌كنن، اژدهاي مي‌زنـه بيرون، حالا ندو كي بدو! فرشته‌ها بهش ميگن: ‌بابا خجالت بكش! آخه چرا داري درون ميري؟ اژدهاي ميگه: بابا اين دهن منو سروريس كرده! الان دو ماهه گير داده كه: بالام‌ جان تو كه دو که تا سر داري، بعد اونيكي كانت كجاست؟!

154- تركه مي‌خواسته بره شكار گوريل، با خودش يك تفنگ و يك سگ و يك گوني برمي‌داره. رفيقش مي‌پرسه: بابا تو مگه چجوري گوريل شكار مي‌كني كه اين همـه چيز بي‌ربط لازم داري؟ تركه ميگه:‌ ببين، من ميرم بالاي درخت گوريله رو قلقلك ميدم، گوريله ميافته پايين، سگم ميره تخماشو گاز مي‌گيره، منم مي‌ندازمش تو گوني! رفيقش مي‌پرسه: خوب بعد تفنگ رو واسه چي ميبري؟ تركه ميگه: خوب آخه ممكنـه گوريله منو پرت كنـه پايين!

155- يك بابايي ميميره، ميره جهنم. اونجا ميبرنش تو يك اتاقي، ‌ميبينـه مدونا خوابيده رو تخت! بهش ميگن: خوب حالا که تا جون داري بايد بكني! يارو خوشحال ميشـه، مي‌پره رو بدبخت مدونا،‌ سه ساعت که تا دسته مي‌كنـه! بعد كه خوب از نفس ميافته، بلند ميشـه، ميبينـه يك عربه اومده تو اتاق. بهش ميگه: اين عذاب جهنم كه مي‌گفتن اونقدر‌ها هم بد نيست‌ها!‌ عربه ميگه: ولك تازه واردي؟! يارو ميگه: آره، چطور مگه؟ عربه ميگه: که تا اينجاش عذاب مدونا بود، حالا ولك بخواب نوبت توست!

156- تركه ميره خواستگاري، پدر عروس مي‌پرسه: شما خونـه داريد؟ تركه ميگه: والله خونـه كه نـه، ‌ولي بروبچه‌ها مكان زياد دارن!

157- تركه رو برق مي‌گيره…ميكنـه!

158- تركه خانوم آورده بوده، بعد ازينكه كارشون تموم ميشـه،‌ زنـه پا ميشـه بره يك دوش بگيره. همون موقع موبايل زنـه زنگ مي‌زنـه، تركه يه مدت بـه روي خودش نمياره، اما موبايله همين جوري زنگ مي‌زده. آخر تركه هول ميشـه، گوشي رو برمي‌داره ميگه:مورد نظر درون دسترس نمي باشد…!

159- تو جبهه با رشتيه مصاحبه مي كنن،‌ ازش مي پرسن: شما اينجا که تا حالا شاهد امداد غيبي هم بوديد؟‌ رشتيه ميگه:‌ اووو…فراوون! من براي خودم پيش اومده! مصاحبه‌گره خوشحال ميشـه، ميگه: ميشـه براي بينندگان تعريف كنيد؟ رشتيه ميگه: والله من نمي دونم چه حكمتيه، من اينجا مي ،‌ خانم تو رشت حامله ميشـه!

160- قزوينيه داشته واسه رفيقش تعريف مي‌كرده كه: بالام جان ديشب رفته بوديم عروسي، جات خالي مختلط مختلط، مرد و پسر قاطي!

161- عربه و تركه ميخواستن كون همديگه بگذارن، قرار ميگذارن هر كسي آخ بگه بايد دربياره دوباره بگذاره. اول عربه مي‌گذاره، تركه خوارش گاييده ميشـه، ولي از ترس هيچي نميگه و شروع مي‌كنـه سوت زدن. عربه كيرش رو درمياره ميگه: ولك بايد دوباره بگذارم! تركه ميگه: بابا من كه آخ نگفتم! عرب ميگه: سوت كه زدي! تركه شاكي ميشـه، ميگه: مادر قحبه 50 گرم گوشت رو ميگذاري توي زودپز، ده دقيقه بعد صداش درمياد، دو كيلو كيرو فرو كردي سوت هم نميتونيم بزنيم؟!

162- يك بابايي زنگ مي‌زنـه سر كار بـه رئيسش ميگه: آقارضا، من امروز اصلاً‌ ناي تكون خوردن ندارم،‌ از سر که تا نوك پام درد مي‌كنـه! شرمندتم، امروز نميتونم بيام دفتر. رئيسش ميگه: بابا ما امروز جلسه داريم، نمي‌توني كه نياي. ببين من يك راه حلي بلدم سه سوت رو بـه راه ميشي: من هروقت صبح پا ميشم مي‌بينم حالم خرابه،‌ بـه ميگم يك ساك اساسي بزنـه، بـه جون تو يهو آدم جون مي‌گيره! يارو هم ميگه: باشـه، حالا يك امتحان مي‌كنم، بعد بهت زنگ مي‌. يك ساعت بعد،‌ دوباره زنگ مي‌زنـه بـه رئيسش ميگه: آقا رضا قربون پيشنـهادت! بـه جان تو ميزون ميزون شدم، الانم پا ميشم ميام دفتر، فقط خودمونيم آقارضا، اين خانومت عجب ساكي مي‌زنـه!

163- پينوكيو ميزنـه آتيش ميگيره!

164- پسر رشتيه با پسر قزوينيه رفيق بوده و هر روز كار اينا اين بوده كه قزوينيه بـه رشتيه يك پولي ميداده و مشغول ميشده! يه روز پسر رشتيه با باباش تو يك مغازه واستاده بوده كه يه دفعه سر و كله قزوينيه پيدا ميشـه و به پسره ميگه: بيا بريم! رشتيه ميگه: بابا مگه نميبيني بابام اينجاس؟! ضايع بازي درون نيار! قزوينيه گير ميده كه همين الان بايد بياي، بهت 300 تومن ميدم! رشتيه ميگه: ‌بابا چرا حاليت نميشـه؟! ميگم نميشـه، جلو بابام ضايع نكن! خلاصه از قزوينيه اصرار واز رشتيه انكار،‌ که تا اينكه باباهه بر ميگرده و ميگه: پسرجان،‌ يك دقيقه بيا اينجا كارت دارم! پسر رشتيه ميرينـه بـه خودش، با ترس لرز ميره پيش باباش ميگه: بله بابا؟! رشتيه ميگه:‌ بابا‌جان ميري يا خودم برم؟!

165- يك زن و شوهري هركار ميكردن بچه دار نمي‌شدن (البته درواقع واسه بچه دار شدن فقط ميشـه يك كار كرد! و اونـها همون يك كار رو هرچي مي‌كردن افاقه نمي‌كرد!) چند دفعه خانم بـه اشتباه فكر كرده بود كه حامله شده ولي بعد متوجه شدن كه اشتباه كرده. يك روز زنـه مياد پيشـه مرده و ميگه: من چند روزه عقب انداختم، فكر كنم بـه اميد خدا، ايندفعه ديگه حامله هستم. مرده ميگه:‌ حالا فعلاً بـه كسي چيزي نگو که تا مطمئن شيم. خلاصه يارو ميره سر كار، چند ساعت بعد مامور برق مياد كه كنتور رو چك كنـه، بعد كه كارش تموم ميشـه بـه زنـه ميگه: خانم‌ شما عقب‌انداختين! (البته منظورش اين بود كه پرداخت قبض برق رو عقب انداختين) زنـه سرخ ميشـه، ميگه: اوا خاك بـه سرم! شما از كجا فهميدين؟! يارو اشاره مي‌كنـه بـه كنتور برق ميگه:‌ از اينجا! زنـه با تعجب ميگه: يعني اونجا هم نشون ميده؟! يارو ميگه:‌ بعله خانم، اصلاً‌ اين رو واسه همين كار ساختن! زنـه ميگه: بعد تورو خدا بـه كسي نگيد! يارو ميگه: ‌باشـه،‌ ولي شوهرتون فردا بايد بياد اداره برق. شب مرده مياد خونـه، ‌زنـه بهش ميگه: برو بابا تو هم دلت خوشـه،‌ميگي بـه هيچ كي نگو، تو كنتور برق همـه چيز رو نشون ميده!‌ فردا هم بايد بري اداره برق. فردا مرده ميره اداره برق، ‌با خجالت از دربون مي‌پرسه:‌ ببخشيد منزل ما عقب انداخته، بـه ما گفتن بيايم اينجا. دربونـه هم بهش ميگه: برو طبقه سوم، قسمت عقب افتادگي‌ها! خلاصه يارو ميره طبقه سوم، بعد از سه ساعت تو صف واستادن، كارمند اونجا بهش ميگه: بعله آقا، منزل شما عقب افتادگي داره، حتماً‌بايد همين امروز بريد‌ جريمشو بپردازيد!‌ يارو شاكي ميشـه ميگه:‌يعني چي اقا؟ مگه من چه كار خطايي كردم كه بايد جريمـه بدم؟! كارمنده ميگه:‌ بـه من ربطي نداره، ولي اگه جريمشو ندي قطع مي‌كنيم!! يارو مي‌ترسه ميگه: اي بابا، اگه قطع كنيد اونوقت منزل ما چيكار كنـه؟! كارمنده ميگه: من چه مي‌دونم برادر،‌ شمع مصرف كنيد! شمع!

166- تركه چراغ جادو پيدا ميكنـه،‌ غوله ازدر مياد ميگه: يه آرزو بكن. تركه ميگه: ميخوام از كيرم بـه جاي شاش شامپاين بياد! غوله هم ميگه:‌ باشـه. خلاصه تركه شب ميره خونـه ماجرا رو واسه خانوم تعريف ميكنـه، بعد ميگه:‌ برو يه ليوان بيار يه حالي بكنيم! زنـه ميگه:‌ چرا فقط يه ليوان؟! تركه ميگه:‌ خوب تو از شيشـه بخور!

167- اوا ه ميره پيش دكتر ميگه:‌ آقاي دكتر يه كير مصنوعي تو كونم گير كرده! دكتره ميگه:‌ اصلا ناراحت نباش! الان برات درش ميارم. اواهه ميگه: اوا آقاي دكتر! نميخوام درش بيارين كه! ميخواستم اگه ميشـه باطريشو عوض كنيد!

168- قزوينيه ميره پرورشگاه يك بچه رو بـه فرزندي قبول كنـه، مسؤول اونجا ازش ميپرسه: بالام‌جان، مي‌كني يا مي‌بري؟!

169- رشتيه ميره پيش رفيقش ميگه:‌ يه زن گرفتم حال كنيم!

170- تركه ساعت دو نصف شب زنگ ميزنـه بـه يك دام‌پزشكه، ميگه: آقاي دكتر، تورو خدا سريع بياين، سگم يك كاپوت قورت داده! دام‌پزشكه ميگه: خوب اگه تو گلوش گير نكرده، مشكلي نيست، خودش دفع ميشـه. تركه با حالت عصبي ميگه: نـه آقاي دكتر، سگم يك كاپوت قورت داده، تورو خدا زودي خودتونو برسونيد، الان خانم داره گريه مي‌كنـه! دام‌پزشكه ميگه باشـه، آدرس تركه رو ميگيره و قطع مي‌كنـه. هنوز لباسشو كامل نپوشيده‌ بوده كه تركه دوباره زنگ مي‌زنـه، ميگه: آقاي دكتر، مشكل برطرف شد. يك كاپوت ديگه تو كشو پيدا كرديم!

171- رشتيه و قزيونيه رو نصفه شب مست و خراب ميگيرن ميبرن منكرات. از قزوينيه ميپرسن: تو چي‌كاره‌اي؟! ميگه: من شاه قزوينم خوار همـه تون رو هم ميگام! از رشتي ميپرسن تو چي‌كاره‌اي؟! ميگه: منم پادشاه رشتم، خوار همـه تون رو هم ميگام! افسره مي‌بينـه اين دوتا حالشون خيلي خرابه، اصلاً حاليشون نيست كجان، مي‌گه جفتشون رو بندازن تو يك سلول که تا فردا خوارشونو بگان! صبح كه ميشـه مستي از سر جفتشون پريده بوده، اول قزوينيه رو ميارن واسه بازجويي، افسره همون اول يكي مي‌خوابونـه زير گوشش بهش مي‌توپه: پدرسوخته! ديشب كه پادشاه بودي، حالا كي‌ هستي؟! قزوينيه ميزنـه زير گريه، ميگه: بالام جان من كارگرم، بدبختم، حالا ديشب يه غلطي كرديم شما ببخش مارو. بعد نوبت رشتيه ميشـه، افسره بهش مي‌توپه: ‌خوب تو چي‌كاره‌اي؟! رشتيه ميزنـه زيرگريه، ميگه: والله ما که تا ديشب پادشاه رشت بوديم، ولي از ديشب که تا حالا ملكه قزوينيم!

172- آمريكاييه و انگليسه و تركه باهم كل گذاشته بودن،‌ آمريكاييه ميگه: ما يك شاتل ساختيم، درون عرض يك هفته 100000 پا ميره بالا! انگليسه ميگه: بابا اينكه چيزي نيست، ما يك شاتل ساختيم، درون عرض سه روز 1000000 پا ميره بالا! تركه بـه خودش ميگه زشته جلو اين دو که تا كم بياريم، ميگه: بابا اينا كه چيزي نيست، ما يك شب جمعه داريم، درون عرض يك شب بيست ميليون جفت پا ميره بالا!

173- تركه ميره پيش رفيقش ميگه:‌ بابا تو چي كار ميكني اينقدر وضعه كاسبيت خوبه؟! ما خيلي كاسبيمون كساده، سرجدت بـه ما هم يكم ياد بده. رفيقش ميگه: بيا دو دقيقه بشين اينجا بين من چيكار ميكنم. تركه ميشينـه تو دكون يارو، يه مشتري مياد ميگه: آقا تخم چمن دارين؟! يارو ميگه: بله كه داريم، بفرماييد اين تخم چمن اينم بـه ماشين چمن زني! يارو ميگه: ‌اين براي چيه؟! ميگه: ‌خوب عزيزم تو وقتي چمن كاشتي يه ماه ديگه چمنات بلند ميشن، اون وقت بايد كوتاهشون كني،‌ حالا که تا اون وقت هم معلوم نيست من چمن زن داشته باشم، تازه ممكنـه گرون شـه… خلاصه يك ربع روضه مي‌خونـه، مخ يارو رو مي‌زنـه. يارو هم ميگه باشـه، چمن‌زن رو هم ميبرم. تركه اينو ميبينـه خيلي حال ميكنـه ميگه: ‌بابا ايول، كارت خيلي درسته! منم ديگه ياد گرفتم! ميره مغازه خودش،‌ يه يارو مياد ميگه:‌ آقا نوار بهداشتي دارين؟‌ تركه ميگه: ‌بله كه داريم، بفرمايين اين نوار بهداشتي، اينم يه چمن زن!‌ يارو ميگه:‌ بابا اين ديگه براي چيه؟!‌ تركه ميگه:‌ بابا جان تو كه شب جمعت ريده شده!‌ بيا حداقل چمناي خونت رو بزن!

174- زنـه ميره پارچه فروشي خريد ميكنـه،‌ بعد بـه فروشنده ميگه: چقدر ميشـه؟! يارو ميگه:‌خانم شما نميخواد پول بدين، بجاش يه دور از جلو بـه من بدين! زنـه ميگه:‌ حاج‌آقا اينجوري كه خيلي گرون ميشـه! اگه ميخواين من يه دور از عقب بهتون ميدم! يارو ميگه: ‌نـه خانم اين كه خيلي كمـه! بـه جون بچه‌هام ايني كه شما ميگيد قيمت خريدشـه!

175- يارو داشته ميرفته مسافرت، همچين كه از درون خونـه ميره بيرون، زنش ميره يه اصفهانيه و يك تهرانيه و يك تركه رو مياره خونـه، حال و هول! از قضا يارو ميره ترمينال ميبينـه بليطش واسه فرداس، برميگرده خونـه ميبينـه زنش ه، ميگه:‌ خانم چرا ي؟! زنش ميگه: آخه هوا گرمـه! يارو شك ميكنـه، شروع ميكنـه بـه گشتن،‌ اصفهانيه رو تو كمد پيدا ميكنـه، ‌بهش ميتوپه: مرتيكه ‌مادرقحبه، تو اينجا چه غلطي مي‌كني؟!‌ اصفهانيه ميگه: بابا چرا داد مي‌زني؟! دارم كمد رو تعمير ميكنم! يارو ميگه: ميگه بعد چرا ي؟! ميگه: ‌خوب هوا گرم بود شدم! حالا بايد هزار تومن هم بدي. ياروهم ميگه: ‌ببخشيد، من اشتباه گرفتم. هزار تومن يارو رو هم ميده و ميره. بعد تهرونيه رو زير تخت پيدا ميكنـه، اونم ميگه: داشتم تخت رو تعمير ميكردم و هزار تومن بابت تعميربايد بدي. که تا مياد هزار تومن رو بده، ميبينـه تركه از تو بالكن ميزنـه بـه شيشـه ميگه:‌ منم كردم…منم كردم!

176- شيره و خره قرار ميگذارن همديگه رو بكنن، اول شيره ميكنـه، وسط كار بـه خره ميگه:‌ برگرد يهبده بينم. خره برمي گرده يهميده. بعد نوبت خره ميشـه، شروع ميكنـه بـه كردن وسط كار ميگه:‌ هوي شيره برگرد يهبده بينم. شيره هم با ناله ميگه:‌ آاي كس‌عمت! اگه بتونم برگردم كه خوارتو ميگام!

177- تركه كيرش مي خوابه، تخماش رو ميدزدن!

178- بـه يه بچه كونيه ميگن ميخواي چي كاره بشي؟! ميگه: ميخوام فوتباليست شم. ميپرسن چرا؟ ميگه:‌ مي‌خوام توپ رو بر دارم همـه رو دريبل كنم ب تو گل خودمون! ميگن: آخه واسه چي؟! ميگه: نميدوني چه حالي ميده يه استاديوم بگن: كير تو كونت!

179- بـه عربه ميگن با آب جمله بساز، ميگه: كير تو كس ننت! ميگن: بعد آبش كو؟! عربه ميگه: برو از ننت بپرس!

180- قزوينيه كنار دريا واستاده بوده، ‌مي‌بينـه يك بچه داره پشتشو مي‌خارونـه. ميگه: ‌بالام‌جان، خورده‌كاري هم قبول مي‌كنيم‌ها!

181- عربه ميره آزمايش خون بده، پرستاره هرچي مي‌خواسته با سرنگ خون بكشـه، نمي‌تونسته. بالاخره مجبور ميشـه انگشت سبابه يارو رو كنـه که تا خون بياد، ولي باز خوني درون نمياد. بالاخره مجبور ميشـه با دهن يك مك بزنـه که تا يكم خون بريزه رولام. عربه خيلي خوشش مياد، ميگه: ببخشيد خانم فردا دوباره شما ازمايش ميگيريد؟ پرستار ميگه: چطور مگه؟ عربه ميگه: آخه فردا من آزمايش ادرار دارم!

182- تركه تو مدرسه 20 ميگره، تو كونش عروسي ميشـه، تو عروسي دعوا ميشـه، چاقو و چاقو كشي ميشـه، كون تركه پاره ميشـه!

183- تركه ميره تو يك قهوه خونـه تو تهران، ‌مي‌بينـه يك بدبختي افتاده رو زمين، 6 که تا قمـه هم تو شيكمشـه! از يكي مي‌پرسه: ببخشيد، اين چيكار كرده بوده؟ يارو ميگه: گنده گوزي كرده بود! بعد از دو هفته ‌تركه ميزنـه شيكم يك بدبختي رو تو تبريز سفره مي‌كنـه!‌ بازپرسه ازش مي‌پرسه: ‌بابا مگه اين بدبخت چيكارت كرده بود؟ تركه ميگه:‌ جناب سروان،‌گنده داده بود!

184- تركه داشته نوار بهداشتي مي‌گذاشته تو ضبط، رفيقش مي‌پرسه: ‌داري چيكار مي‌كني؟ تركه ميگه: مي‌خوام كس‌شعر گوش بدم!

185- اواهه داشته رد مي‌شده،‌ مي‌بينـه كنار خيابون نوشتن: واكس 50 تومن. با خودش ميگه: وا؟! كس 50 تومن؟!

186- تهرانيه و تركه و عربه شرط بندي مي‌كنن كه آب كي بيشتره!‌ اول تهرانيه مي‌زنـه، آبش ميشـه يك ته استكان. بعد تركه مي‌زنـه: آبش ميشـه يك نصفه استكان. نوبت عربه ميشـه، يك مك مي‌زنـه بـه كيرش، ميگه: ولك اون چهارليتري رو بيار!

187- از لره مي‌پرسن: ببخشيد لهجه شما چجوريه؟ ميگه: ببين عين لهجه فارسي مي‌مونـه، ‌فقط بايد بريني توش!

188- قزوينيه داشته بچهه رو ميكرده،‌ وسط كار يهو منكرات ميريزه،‌ اينم براي اينكه‌ صحنـه سازي كنـه،‌ بـه بچهه ميگه بيا حالا تو منو بكن. بچهه هي داشته سعي ميكرده، نميتونسته، درون همين حين افسره ميرسه، زيپ شلوارشو مي‌كشـه پايين، ميگه: بالام‌جان بيا كنار، اين كارا بچه بازي نيست!

189- يارو ميخواست زنش رو بكنـه بچه اش مزاحم بود بـه بچه ميگه برو جلوي پنجره وايستا هر زن چادر مشكي رد شد پنج تومان بهت ميدم چند دقيقه بعد بچه ميگه باباپنج تومان بنويس بـه حساب يك زن چادري رد شد، يك خورده بعد دوباره ميگه 20 تومان بنويس بـه حساب 4 که تا زن چادري رد شدن. چند دقيقه بعد بچه ميگه: بابا اگه خانوم آورده ‌بودي مقرون بـه صرفه‌تر بود! دهنت سرويس شد چون خونـه بغلي ختم بود تموم شد!

190- خبرنگاره ميره جبهه جنگ گزارش تهيه كنـه، يك تركه رو گير مياره ازش ميپرسه: برادر شما اينجا چيكار ميكنين؟ تركه ميگه: زرشك پاك ميكنيم! خبرنگار مي‌پرسه: بعد تو كار آشپزخونـه‌ايد؟ تركه ميگه: نـه بابا! اينجا يك تابلوهايي زدن روش نوشتن: كربلا ما داريم مياييم، زير اين تابلوها ملت مي‌نويسن زرشك! ما اونـها رو پاك ميكنيم!! خبرنگار ميگه:كــــــات! آقا درست جواب بده! بابا پخش مستقيمـه! دوباره ميپرسه: شما اينجا امداد غيبي هم دارين؟! تركه ميگه: بله، هر از چند وقتي يك توپي، خمپاره‌اي مياد ميافته توي سنگر، هفت هشت نفر غيب ميشن! خبرنگار داد مي‌زنـه: كــــــــــــات! بابا اين چه وضعشـه! درست جواب بده. تركه ميگه: آخه شما ميپرسي، من هم جواب ميدم ديگه! يارو ميپرسه: برادر شما اينجا ايثار هم ميكنين؟ تركه ميگه: والله عيسي رو نـه ولي يه موسي داريم همـه ميكنن!

191- بابا بزرگه داشته بـه بچش نخودچي كشمش ميداده،‌ بهش ميگه: بابا جون بخور كه ت بزرگ شـه! مادر بزرگه از اون اتاق ميشنوه ميگه: حاج آقا قربونت، يكم هم خودت بخور!

192- يارو كيرش خيلي كوچيك بوده ميره پيش دكتر، ميگه: آقاي دكتر دستم بـه دامنت، چند روز ديگه عروسي منـه يك كاري بكن اين كير ما يه خورده گنده بشـه شرمنده ون نشيم! دكتره دارو مينويسه ميده دست يارو. تو همين لحظه يكي ديگه مياد تو ميگه: آقاي دكتر اين كير ما خيلي گنده‌اس، پدر مارو درآورده! يه دارويي بده يه خورده كوچيكتر بشـه! دكتره نسخه اينيكي رو هم مي‌نويسه. از قضا تو داروخانـه داروهاي اين دو که تا اشتباه ميشـه! فرداش اون باباي كه كيرش كوچيك بود مياد پيش دكتره و داد مي‌زنـه: مرتيكه عوضي! يه ذره كير داشتيم اونـهم از دست رفت! دكتره ميپرسه: اي بابا! حالا اون يكي مريضه كجاست؟ يارو ميگه:‍ پايين داره عقب جلو ميكنـه بياد مادرتو بگاد!

193- قزوينيه يه بچه خوشگل مـهمونش بوده، هي ميخواسته بكندش ولي نميدونسته چطور حاليش كنـه. تو همين احوال، يكي درون مي‌زنـه. قزوينيه ميره دم درون بعد از يه مدتي شاكي بر ميگرده،‌ پسره ميگه:‌ چي شده؟! قزوينيه ميگه:‌ هيچي اين پسر همسايه بود،‌ ميگفت:‌ بابام گفته يه كاسه تف بدين،‌ مـهمون داريم ميخوايم بكنيمش! مي‌بيني بالام جان چه مردم بي ملاحظه‌اين؟! نميگن ما خودمون هم مـهمون داريم!

194- قزوينيه مي‌ميره، پسرش مي‌بينـه وصيت كرده قبرشو شيب دار بسازن! چند وقت بعد قزوينيه مياد بـه خواب پسرش، پسره مي‌پرسه: بابا جريان اين قبر شيب دار چيه؟ قزوينيه ميگه: بالام‌جان، که تا بچه‌ها بيان روش سر بخورن!

195- رشتيه وسط خيابون گوش پسرش رو گرفته بوده، داشته ش رو بدجوري مي‌كرده! ملت جمع ميشن ميگن:‌ بابا چي كار ميكني؟! زشته، واسه چي داري ت رو ميكني؟! يارو ميگه:‌ پسري كه درس نخونـه بايد خوارشو گاييد!

196- از يه تركه ميپرسن نظرت درون باره زدن چيه؟! ميگه:‌ خوبه، فقط اگر ميشـه مسوولين يكم زمانش رو بيشتر كنن!

197- تركه با هواپيما داشته ميرفته مسكو، نزديك فرودگاه خلبان ميگه‌: مسافرين عزيز، اينجا فرودگاه مسكوس. تركه با خودش ميگه: جل‌الخالق! كُس‌مُس شنيده بوديم، ولي مُس‌كُس ديگه نشنيده بوديم!

198- سه نفر مي‌خواستن حكم بازي كنن، يك پا كم داشتن. يكيشون ميگه: اصغرجون قربون دستت،‌ ببين كسي رو سر كوچه گير مياري؟ اصغر از پنجره يك نگاه ميندازه تو كوچه،‌ مي‌بينـه يك بابايي واستاده سر چهار راه، دستش رو هم كرده تو جيب شلوارش، داره واسه خودش سوت مي‌زنـه. اصغر از همون بالا داد مي‌زنـه: آقا! بازي ميكني؟!! يارو هول ميشـه،‌ ميگه:‌ نـه بـه خدا،‌ دارم تنمو مي‌خارونم!

199- زن تركه حامله ميشـه، ميرن دكتر. دكتر معاينـه مي‌كنـه بـه تركه ميگه: خانم شما حامله نيستن،‌ اين فقط باد شكمـه. تركه هم دست خانوم رو مي‌گيره و برمي‌گردن خونـه. بعد از يك ماه شيكم زنـه كلي مياد بالاتر، دوباره پاميشن ميرن دكتر، دكتره بعد از معاينـه ميگه: عرض كردم كه، خانم شما حامله نيستن، اين فقط باد شكمـه! خلاصه چهار پنج ماه،‌ هي شكم زنـه ميومده بالا و بالاتر و هي دكتر مي‌گفته اين فقط باد شكمـه. آخر تركه شاكي ميشـه،‌كيرش رو درون مياره مي‌گذاره رو ميز دكتره، ميگه: ‌ببخشيد آقاي دكتر، اگه ميشـه اينو يك معاينـه كنيد، ببينيد كيره يا تلمبه‌ست؟!

200- يه بابايي نقص فني داشته با زنش ميره دكتر، دكتره مي‌بينـه اين وضعش خيلي خرابه، برميداره يه گوني وياگرا براش مينويسه كه بـه اين زوديا بر نگرده! يارو شب اول يه دونـه ميخوره، که تا صبح حال ميكنـه، شب دوم دو که تا ميخوره ديگه مثل خر حال مي‌كنـه! روز سوم تموم گوني رو خالي ميكنـه تو آبگوشت که تا ته ميخوره، بعد از يه ساعت ميافته ميميره! روز اول زنش ميره سر قبرش، ميبينـه كيرش يه وجب از خاك زده بيرون، فوري با چاقو مي‌برتش كه آبروريزي نشـه. شب هفتش ميبينـه معامله آقا قدر يه چنار زده بيرون! خلاصه آخر نبش قبر ميكنن،‌طرف رو سر و ته ميزارن كه خيالشون راحت بشـه! بعد از يك سال راديو آمريكا اعلام ميكنـه: ايران بـه آمريكا كير زد!

201- ه داشته واسه بچش لالايي ميخونده. بعد از يه ربع، بچهه ميگه: خوب خفه شو ميخوام بخوابم!

202- لره ساعت خريده بوده، رفيقش هي ازش ميپرسيد ساعت چنده. آخرش لره شاكي ميشـه، ميگه: حالا آنقدر بَپِرس بَپِرس که تا بَريني توش!

203- تركه ميخواسته هواپيما بدزده، ميره تو كابين خلبان، تفنگ ميگذاره رو شقيقه خلبان، ميگه: يا ميري آمريكا يا…بوم!

204- يارو زنگ ميزنـه فلسطين، ميبينـه اشغاله!

205- بـه لره ميگن چندتا تن ماهي نام ببر، ميگه: تن شيلانـه، تن جنوب، تن سيكارو، تن چابهار، تن پير، تن پيغمبر، ‌تن هر كي دوست داري دست از سر ما بردار!

206- آدم خوره با پسرش رفته بودن آدم شكار كنن، يه زنـه رو ميبينن خيلي چاق بوده، پسره ميگه بابا اينو بخوريم؟ باباهه ميگه: نـه اين همش چربيه، بـه درد نمي‌خوره. ميرن که تا به يه زنـه لاغره ميرسن، پسره گرسنش شده بوده، ميگه: بابا جون اينو بخوريم؟ باباهه ميگه: نـه بابا اين خيلي لاغره فايده نداره. دوباره راه ميفتند، بعد از يك مدتي ميرسند بـه يه زنـه خوشگلِ باحال. پسره ديگه داشته از گشنگي ضعف ميرفته، ميگه: بابا جون ديگه اينو بخوريم؟ باباش ميگه: نـه پسرم، اينو مي‌بريم خونـه، و مي‌خوريم!

207- تركه با كُت وزير شلواري تو خونشون نشسته بوده. ازش مي‌پرسند: واسه چي تو خونـه كت پوشيدي؟ ميگه: آخه شايد مـهمون بياد! ميپرسن: بعد چرا ديگه زير شلواري پوشيدي؟! ميگه: خوب شايد هم نياد!

208- تركه رستوران ميزنـه، رو درش مينويسه: وقت نـهار و نماز تعطيل است!

209- تركه ميخواسته خودكشي كنـه يه تير بـه مغز خودش شليك ميكنـه، نيم ساعت بعد ميميره! از همـه دنيا دانشمندا جمع مي‌شن كه ببينيد قضيه اين چي بوده، ‌بعد از دوسال تحقيق مي‌فهمند كه تيره تو اين مدت داشته دنبال مغزيارو ميگشته!

210- بـه تركه ميگن اگه همـه دنيا رو بهت بدن چي كار ميكني؟‌ ميگه: ميفروشم ميرم خارج!

211- تركه ميره مشـهد حرم امام رضا رو ميبينـه، ميگه: امام رضا! قربونت برم! تو بااين همـه طلا چرا هشتم شدي؟!

212- تركه مي‌ميره، تو اون دنيا بهش ميگن: تو 2344.59 ركعت نماز بدهكاري و بايد بري جهنم! تركه ميگه: خوب اون 2344 ركعتش قبول، ولي ديگه اون 0.59 ركعتش ديگه چيه؟! بهش ميگن: اون مال نمازهاييه كه درست رو بـه قبله نخوندي، ضربدر cos زاويه انحرافش كرديم!

213- يه يارو ميره زير غلطك، تركه ميره خبر مرگش رو بـه خانوادش بده. ميره درون خونشون بـه پسر يارو ميگه: بابات چه جوري بود؟ ميگه: دراز وباريك. تركه ميگه: حالا ديگه صاف وپهنـه!

214- تركه داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال چهل و نـه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نـه دو نفر خيلي بود!

215- بـه تركه ميگن با رضا جمله بساز، ميگه: من و حسن و حسين رفتيم پارك. ميگن: بعد رضاش كو؟ ميگه: آخه رضا كارداشت، نيومد!

216- تركه داشته بالاي يك ساختمون پنجاه طبقه كار مي‌كرده، يهو يكي ازون پايين داد ميزنـه: هوي غضنفر!‌ خونتون آتيش گرفته،‌ زن و بسوختن،‌ مردن! تركه هم ميگه: ديگه اين زندگي براي من معني نداره، خودشو ازون بالا پرت ميكنـه پايين. همينجور كه داشته مي‌افتاده،‌ يهو بـه خودش ميگه: اِااه.. من كه بچه ندارم! دوباره يخورده ميره، يهو ميگه: اِاِاه.. منكه زن ندارم! ميرسه نزديكاي زمين،‌ميگه: اِاِااه..! منكه غضنفر نيستم!

217- تركه تلويزيونشون روشن نميشده، ميزنـه كانال دو، هُل ميده!

218- تركه سوار يه خره عكس ميگيره. عكس رو ميفرسته براي مادرش،‌ زير عكسه مينويسه: «سلام بر ننم،‌ بالايي منم!

219- يك بابايي رو مي‌فرستند ماموريت آذربايجان. يارو روز اول وارد شـهر ميشـه، از يكي مي‌پرسه: ‌ببخشيد، بهترين هتل اين شـهر كجاست؟ تركه يكم نگاش ميكنـه، ميگه: گريبي؟! اينجا بهترين، ‌بدترين هتل نداره كه. يك مسافرخونـه داره، اونم دوتا چهار راه جلو تر دست چپه. خلاصه يارو مستقر ميشـه. شب حوصلش سر ميره، ميگه حالا كه بيكاريم ‌يك سينما بريم. ميره از يكي مي‌پرسه: ببخشيد، اينجا بهترين سينماش كجاست؟ يارو يكم چپ چپ نگاش ميكنـه، ميگه: گريبي؟! اينجا بهترين، بدترين سينما نداره كه. يك سينما داريم، اونم سه که تا چهار راه جلو تره. خلاصه يارو سينما رو پيدا مي‌كنـه، ميره جلوي باجه بليط فروشي، ميگه: يك بليط بدين براي همين سانس،‌ فقط جاش خيلي جلو نباشـه. بليط فروشـه يك نگاهي بهش مي‌كنـه، ميگه:‌گريبي؟! جاي جلو،‌ جاي عقب نداره كه. بليط ميخري، ميري تو، هرجا گيرت اومد واميستي! خلاصه يارو ميره تو، از قضا يك جايي تو بالكن گيرش مياد. وسطاي فيلم، احتياج بـه قضاي حاجت پيدا ميكنـه. از كناردستيش ميپرسه: ‌ببخشيد، ‌دستشويي كجاست؟ طرف يك نگاهي بهش ميكنـه،‌ ميگه: ‌گريبي؟! داستشويي ماسشويي نداره كه،‌ همين جا بلند ميشي واميستي، كارت رو مي‌كني! يارو با خودش ميگه: بابا اين عقلش ناقصه. از اونيكي كنار دستيش مي‌پرسه،‌ اونـهم همين جوابو ميده. خلاصه يارو داشته خيلي بهش فشار ميومده، مي‌بينـه چاره اي نداره. بلند ميشـه، قضيه رو درمياره، بسم الله شروع مي‌كنـه بـه شاشيدن! يهو يكي ازون پايين داد ميزنـه: هـــوي! گريبي؟! يك جا نگيريش، تكون تكونش بده، گلاب پاشش كن!

220- دو که تا لره با هم ميرن هتل، ‌يكيشون رفته بوده توالت فرنگي،‌ يه دفعه اون يكي سرميرسه، ميگيره ميزنـه دهن يارو رو سرويس ميكنـه. ملت همـه جمع ميشن، ‌ميگن: چي شده؟ چرا اين بدبخت رو ميزني، ‌مگه چيكار كرده؟ ميگه: مُو دو روزه داُرم از اي چشمـه اُو‏ْ مخورم، اي اومد ريده مينِش!

221- تركه دو تومنيش ميفته تو جوب، يه پنج تومني از تو جوب ور ميداره، سه تومن ميندازه تو جوب!

222- عربه ميگوزه، كونش رگ بـه رگ ميشـه!

223- تركه داشته ميرفته ماشين بخره،‌ زنش ازش مي‌پرسه: داري كجا ميري؟ ميگه: دارم ميرم ماشين بخرم. ميگه: ايشاالله بگو. تركه ميگه: برو بابا دلت خوشـه! ماشين خريدن كه ايشاالله گفتن نداره. از قضا ميره تو راه پولشو ميدزدن. دست از پا دراز تر بر ميگرده خونـه‌، درون ميزنـه. زنش ميگه: كيه؟ ‌ميگه: ايشالله منم!

224- تركه ميفته تو جوب زنگ ميزنـه، عربه ميره درون رو باز ميكنـه!

225- تركه رو ميكنن رئيس صدا و سيما، بعد از دو روز بر كنارش ميكنن. رفيقاش ازش مي‌پرسند: چي شد؟ ميگه: هيچي فقط وسط اذون آگهي پخش كرديم!

226- بـه عربه ميگن تو چقدر خري! ميگه: آقام معركس!

227- رفيق تركه بهش ميگه:‌ من سيدم، فرزند امام حسينم! تركه ميگه: اِاِاِ..! علي اصغر تويي؟! ماشالله چقدر بزرگ شدي!

228- يه جشنواره شكار بوده تو جنگل‌هاي آمازون. يه آمريكاييه بوده، يه انگليسيه با يه تركه. آمريكاييه ميره چند که تا خرگوش و گوزن ميزنـه، انگليسيه هم ميره چند که تا آهو و خرگوش و يه چند که تا حيوون ديگه ميزنـه. نوبت تركه ميرسه، ميره دو که تا خرگوش مياره، بهش ميگن: چي شد، فقط همين دو که تا رو زدي؟! ميگه: نـه، والله من چند که تا دونتشوت هم زدم اما خيلي بزرگ بودن نتونستم بيارمشون. ميگن: دونشوت ديگه چيه؟ ‌اين چه نوع حيوونيه؟! تركه ميگه: ‌والله منم نميدونم، امايه حيوونايي وايساده بودن هي مي‌‌گفتند:DON’T SHOOT!! DON’T SHOOT!!

229- بـه تركه ميگن خر بهتره يا ميگه:. ميگن چرا؟ ميگه:‌آخه آدم خوب نيست از خودش تعريف كنـه!

230- تركه نشسته بوده تو تاكسي كه يك زنـه خيلي چاق سوار ميشـه. تركه برمي‌گرده بـه زنـه ميگه: مي‌بخشيد خانم، اسم شما چيه؟ زنـه با عشوه ‌ميگه: غنچه! تركه ميگه: واي تو باز بشي چي ميشي؟!

231- تركه واستاده بوده دم ترمينال مي‌خواسته بره شمال. خلاصه يك سواري گير مياره، همينكه سوار مي‌شـه، آرم بنزه توجهشو جلب ميكنـه. از راننده ميپرسه: آقاي راننده، مي‌بخشيد ‌اين يارو چيه؟ رانندهه ميگه: اين آرمشـه. تركه ميگه: ‌آرم چيه، فحشـه؟! ميگه: نـه بابا، اين سمبلشـه، نشونـه ماشينـه. تركه: ميگه: آآهان! بعد ‌نشونشـه، فهميدم! خلاصه راه ميفتند. همينجوري كه داشتن تو جاده ميرفتن يه دفعه يه پيرمرده و خرش ميان وسط جاده. راننده با هزار بدبختي ردشون ميكنـه و ميگذره، بعد ‌بر ميگرده تو آينـه نگاه ميكنـه ميبينـه خره يه ور پرت شده پيرمرده هم يه ور. ميگه:‌اِه! من كه نزدم بهشون؟ تركه ميگه: برو بابا! نشونشـه، نشونشـه! اگه من درو باز نكرده بودم كه نميخورد بهشون!

232- تركه زنش حامله بوده، نگاه ميكنـه بـه شكم زنش، ميگه: خانم جان اين چيه؟‌ ميگه: بچه ست. ميگه: دوستش داري؟ ميگه: آره خوب، معلومـه. ميگه: بعد چرا قورتش دادي؟!

233- تركه ميره نونوايي، هيچكي هم تو صف نبوده، ميگه: آقا دو که تا نون بده. شاطره با خودش ميگه اين بابا تركه، بگذار يكم سركارش بذاريم! ميگه: آقا نوبتو رعايت كن، برو آخر صف وايسا! تركه يكم نگاه ميكنـه‌ ميبينـه كسي نيست، ‌دوباره ميگه: برادر دو که تا نون بده، ‌چرا اذيت ميكني؟ دوباره شاطره ميگه: ‌بابا اين همـه آدم تو نوبته، برو ته صف وايسا! تركه شاكي ميشـه، يه سنگ ور ميداره ميزنـه سر که تا سر شيشـه مغازه رو ميشكنـه. شاطره داد مي‌زنـه: هوي! شيشـه رو چرا ميشكني!؟ تركه ميگه: اين همـه آدم اينجا وايسادن، چرا خر منو چسبيدي؟!

234- تركه ده هزار تومن تو جيبش بوده مي‌خواسته بره عرق بگيره. تو راه نيرو انتظامي رو ميبينـه، پولا روپرت ميكنـه تو جوب!

235- تركه چراغ علاالدين پيدا ميكنـه، شروع ميكنـه تميز كردنش كه يه دفعه غوله ازدر مياد و ميگه: من غول چراغم هرچي ميخواي آرزو كن که تا برات برآورده كنم! تركه هم ازون حزبلاي تير بوده، ميگه: برو قدس رو آزاد كن! غوله ميگه: بابا دمت گرم! ما رو با اين اسرائيليا درون نيانداز، اينا خطرناكن، بمب اتمي دارن، آمريكا پشت سرشونـه، سر جدت يه چيز ديگه بگو! تركه يكم فكر ميكنـه، ميگه: باشـه، ‌بيا يه كاري كن ديگه بـه ما تركا نگن خر! يهو غوله شروع مي‌كنـه بند و بساطش رو جمع جور ميكنـه كه بره، تركه بهش ميگه: هوي! كجا داري ميري؟! ميگه: قربونت! ميرم همون قدس روآزاد كنم!

236- تركه ميره كتابفروشي ميگه: آقا كتاب تركها آدم ميشوند رو دارين!؟ يارو ميگه: نـه آقا ما كتاب تخيلي نداريم!

237- تركه شاكي ميشـه، ميگه: آخه چقدر ميگن تركها خرن؟! اصلاً من ميرم زير اقيانوس زندگي ميكنم، ديگه از روي زمين خسته شدم! خلاصه لوازم قواصي رو جور ميكنـه و ميره زير اقيانوس. هنوز پنج دقيقه نگذشته بوده كه يه دفعه يه كوسه مياد بهش ميگه: ببخشيد، شما تركيد؟! تركه خيلي شاكي ميشـه، ميگه: آخه لامصب! تو از كجا فهميدي؟! كوسهه ميگه: آخه فقط تركها كپسول گاز بـه خودشون ميبندن ميان زير آب!
238- يك بابايي رو مي‌خواستند تو آذربايجان اعدام كنند. بهش مي‌گند: ‌چون تو اينجا غريبه هستي و مـهمان ما بـه حساب مياي، ما بهت يك تخفيف ميديم، تو حق داري نوع مرگت رو انتخاب كني. يارو هم اتاق گاز رو انتخاب ميكنـه. خلاصه ميگيرند ميبرنش تو يه اتاقي، يارو نگاه ميكنـه ميبينـه اتاقه سقف نداره! مي‌زنده زير خنده، ميگه: هِهِه! اتاق گاز تركا رو ببين! تركا بهش ميگن:‌ بخند! ‌وقتي كپسولاي گاز افتادند رو سرت، اونوقت مي‌فهمي!

239- تركه و اصفهانيه و قزوينيه رو ميخواستن اعدام كنند. بـه اصفهانيه ميگن: چه جور ميخواي اعدامت كنيم؟ ميگه: با چوبه دار. ميان اعدامش كنن يه دفعه طناب دار پاره ميشـه. قانون اعدام هم اين بوده كه اگه طناب پاره شـه ديگه يارو بخشيده ميشده. خلاصه ولش مي‌كنند بره پي كارش. بعد ميرسن بـه قزوينيه. بهش ميگن تو رو با چي اعدام كنيم؟ ميگه با گيوتين. اينم که تا ميان اعدام كنن يه دفعه وسط راه گيوتين گير ميكنـه و پايين نمياد. خلاصه قزوينيه هم بخشيده ميشـه. نوبت تركه ميشـه، ‌بهش ميگن: تو دوست داري چطوري اعدام شي؟ ميگه: والله طناب دارتون كه پاره ميشـه، گيتينتون هم كه خرابه،‌ مارو تيربارون كنين!

240- تركه زنش گم شده بوده، ميره بـه كلانتري اطلاع ميده. افسره نگهبان ازش مي‌پرسه: خوب مشخصات خانمتون چيه؟ تركه ميگه: يعني چي؟ مشخصات چيه؟! افسره بهش ميگه: ببين، مثلا خانوم من قدش بلنده، موهاش بوره، چشماش آبيه روشنـه. تركه ميگه: خوبه همينو بدين!

241- رشتيه ميرفته كلاس غيرت تركها. نصفه شب خانمش بلند ميشـه، ميگه: خانم جان! اينوقت شب كجا ميري؟ ميگه: ميرم دستشويي. ميگه: نميخواد، بشين خودم ميرم!

242- يه تركه داشت با كايت پرواز مي كرد. يك كلاغ از بغلش رد شد و گفت: بـه حق چيزاي نديده، من كركس ديده بودم ولي خركس نديده بودم!

243- يارو تركه هي مي‌نشست و با گريه و زاري دعا مي كرد و مي گفت: يا امام رضا قربونت برم، يه كاري كن من توي مسابقه ارمغان بهزيستي صد ميليون تومن برنده بشم…يك شب امام رضا اومد بـه خواب زن تركه و بهش گفت: برو بـه اين شوهرت بگو اين كه اين همـه گريه و دعا مي كنـه آخه بره حداقل يك كارت ارمغان بخره كه من برنده‌اش كنم!

244- بـه يك تركه گفتن :تو كه اين همـه كارت ارمغان بهزيستي ميخري اگه زد و توي صد سالگي‌ات صد ميليون تومن بردي، با اون پول چيكار مي كني؟ گفت: ميدم صد هزارتا توالت باهاش بسازن. گفتن: اين همـه توالت براي چي؟ گفت: براي اينكه همـه بيان و بشاشن تو شانس من كه تو صد سالگي برنده شدم.

245- يه لره از روستا اومده بود تهران. اون بيچاره كه که تا اون موقع توي روستاشون قشنگ يا چيزي نديده بود، که تا يك خيلي خوش تيپ تهراني از بغلش رد شد و بوي عطر اون مستش كرد، با حسرت بـه خودش گفت: اي قوربانش برم اگه چوسش اينـه، بعد گوهش خوردنيه!

246- يارو لره اسمش يوسف بود. شب دير وقت اومد خونشون و چون نخواست مزاحم خواب بچه هاش بشـه، چراغ را روشن نكرد و مثل هميشـه رفت سراغ جايي كه مي دونست زنش مي خوابه، سرش را گذاشت و خوابيد دست بر قضا زنش اون شب جايش را عوض كرده بود و سر و ته خوابيده بود و چون آن شب لوبيا خورده بود، هي ازش باد بي صدا خارج مي شد. لره كه فكر مي كرد سرش پهلوي سر زنش است، با خود گفت: اي قوربان اين زن برم كه اينقده منو دوست داره كه حتا توي خواب هم منو صدا مي كنـه و هي ميگه: يوفس…يوفسسس…

247- تركه پيراهن مشكي پوشيده بود. گفتند: خدا بد نده چي شده؟ گفت: انگشت بابام رفته زير تريلي! گفتند: خب اين كه پيراهن مشكي پوشيدن نداره! گفت: آخه انگشت بابام توي دماغش بوده.

248- تركه رفت ساندويچي و گفت: داداش يه همبرگر بده با دوتا از اون نوشابه زرد بزرگها. بعد از اينكه ساندويچ و نوشابه هايش را خورد و رفت براي حساب، ديد صاحب مغازه خيلي گران حساب مي كند، با عصبانيت گفت: مگه دو که تا نوشابه چنده؟ يارو خنديد و گفت: داداش اوني كه تو خوردي نوشابه نبود، روغن مازولا بود!

249- تركه دوتا پيراهن مشكي روي هم پوشيده. گفتند: چرا دوتا پيراهن مشكي روي هم پوشيدي؟ گفت: آخه و بابام دوتاشون با هم توي تصادف مرده اند.

250- بـه تركه پول دادند و گفتند: برو يك روزنامـه كيهان يا اطلاعات بخر. بعد ازيك ساعت ديدند همشـهري سر يك خر را گرفته و با خود مي آورد. با تعجب پرسيدند: تو رفتي كيهان بخري اين چيه؟ گفت: راستش كيهان و اطلاعات نبود، منم « همشـهري» خ.

201- قزوينيه داشته از ميدون انقلاب رد ميشده، مي‌بينـه از پنجره طبقه سوم يه خونـه يه كون سفيد و تپلي زده بيرون! خلاصه ميره زنگ ميزنـه ميگه: بالام جان، ماهم همشـهري هستيم، هوام گرمـه، اين درو بزن بيايم بالا بالاخره صواب داره! يارو ميگه: برو بالام جان خدا روزيتو جاي ديگه بده!‌ ما خودمان اينجا 5 نفريم، كان بچه داغ كردست گذاشتيم خونك شود!

202- يارو زنـه زبونش مي‌گرفته، ميره سبزي‌فروشي مي‌خواسته نارنگي بخره،‌ ميگه: بي‌دحمت ليم كيلو لالنگي بدين! يارو هم شاگردش رو صدا مي‌كنـه، ميگه: اوهوي حسني!‌ نيم كيلو خيار بده خانم!جاهله بعد از چهل سال مي‌خواسته زن بگيره،‌ ميره پيشـه مادرش ميگه: ننـه ميري برام خواستگاري؟! مادرش كلي خوشحال ميشـه كه پسرش ديگه مي‌خواد دست از الواتي برداره و بره سر خونـه زندگي، ميگه: بعله كه ميرم عزيزم! خودت‌ كسي رو سراغ داري؟ جاهله ميگه: كس خاصي رو كه نـه، ولي من مي‌خوام عيالم عينـهو ماه باشـه! مادرش ميگه: خودم برات آستين مي‌ بالا،‌يك زن مي‌گيرم بـه خوشگلي ماه!‌ جاهله ميگه: ‌نگرفتي ننـه!‌ من مي خوام عيالم عينـهو ماه، شب بياد خونـه من صبح بره خونـه ننش!

203- تركه ميشينـه سر كوچه، كوچه ميره تو كونش!

204- قزوينيه زن ميگيره، شب عروسي برادره زنـه بهش ميگن: ببين آبجي! اگه اين يه شب بـه تو گفت برگرد، بيا بـه داشت بگو که تا دهنش رو سرويس كنم! زنـه هم ميگه باشـه و ميره سر خونـه زندگيش. بعد از سه سال، يك روز زنـه شاكي مياد پيش برادراش ميگه: آقا داداش،‌ اين بي‌غيرت ديشب بـه من گفت برگردم! يارو برادره خيلي شاكي ميشـه، قمـه بـه دست مياد سراغ قزوينيه، ميگه: مرتيكه بي ناموس! حالا بـه آبجي ما ميگي برگرده؟! قزوينيه ميگه: بالام‌جان يعني ما بعد از سه سال حق نداريم بچه دار شيم؟!

205- چرا مـهمانداران هواپيما رو از زنـهاي خوشگل انتخاب ميكنن؟! كه هواپيما زودتر بلند شـه!

206- معلمـه ميره سر كلاس ميگه بچه‌ها يه مسئله ميدم حل كنيد: پرتقال فروشي 10 كيلو پرتقال خريد بـه قيمت هركيلو 250 تومان، بعد از 5 روز، 3 كيلو از پرتقالها پوسيدند، 2 كيلو را دزد برد و 5 كيلوي باقي مانده را هم بـه عبارت هركيلو 100 تومان بفروش رساند، خوب حالا من چند سالمـه؟!! يكي از بچه‌ها سريع پاميشـه ميگه:‌ آقا چهل سال! معلمـه پشماش ميريزه، ميگه: تخم سگ از كجا فهميدي؟! بچهه ميگه: آخه آقا ما يه نوكر داريم، نيمـه كس خله، اون بيست سالشـه. شما هم كه كاملاً كس خلين، بعد چهل سالتونـه!

207- قزوينيه حوصلش سرميره، ‌زنگ مي‌زنـه كون‌كلوپ(!) يك كون سفارش ميده!! بعد از بيست دقيقه درون خونش رو مي‌زنن، ميره از چشمي نگاه مي‌كنـه مي‌بينـه يك يارو غول بيابوني با تريپ خلافي پشت درون واستاده! قزوينيه مي‌پرسه: ‌بالام جان با كي كار داري؟ يارو با صداي كلف ميگه: مارو از كون‌كلوپ فرستادن!! قزونيه زود درو قفل مي‌كنـه،‌ زنگ مي‌زنـه كون‌كلوپ ميگه:‌ بالام جان اين كوني كه فرستاديد، توجيح شده كه اومده كون بده يا كون بكونـه؟!

208- تركه رفته بوده تهران دنبال نوه‌اش كه واسه تعطيلات ببردش تبريز. تو راه پسره اشاره ميكنـه بـه چندتا ، ميگه: ببعي!‌ ببعي! تركه برمي‌گرده بهش ميگه: ببين اصغرجان! ما داريم ميريم تبريز، اونجا همـه مردن!‌ تو هم ديگه بزرگ شدي، بايد مثل مرداي گنده حرف بزني! اينا ند، . يكم مي‌گذره،‌ پسره اشاره مي‌كنـه بـه يك قطار ميگه: دودوچي‌چي! تركه باز ميگه:‌اصغرجان! تو ديگه بزرگ شدي بابا!‌ بايد مثل آدم بزرگا حرف بزني، اين اسمش قطاره. بالاخره ميرسن تبريز، سرشام تركه از نوه‌اش مي‌پرسه: اصغرجان، ديروز تو مـهدكودك چي‌كار كرديد؟ اصغر ميگه: قصه گوش كرديم. تركه مي‌پرسه: قصه چي؟ اصغر ياد نصيحت تركه ميافته ميگه: قصه روباه جا‌كش و كلاغ كس‌خل!

209- قزوينيه رو با كير له‌ولورده و درب و داغون مي‌برن اورژانس. دكتر شيفت ازش مي‌پرسه:‌ بابا چه بلايي سر خودت آوردي؟! قزوينيه با حال زار ميگه: بالام جان، مگه من اون مادر قحبه‌اي كه رو ديوار عكس كان كشيده بود پيدا نكنم!

210- از زن رشتيه مي‌پرسن: ‌شما موقع عشق‌بازي با شوهرتون صحبت مي‌كنيد؟ ميگه: اگه زنگ بزنـه، خوب آره!

211- رشتيه بـه زنش ميگه: خانم جان دوست داشتي مرد بودي؟ زنـه ميگه: نـه، دوست داشتم تومرد بودي!

212- معلمـه سر كلاس ميپرسه:‌ كي ميدونـه قرص وياگرا چيه؟! پسر رشتيه ميگه: قرص ضد اسحاله! معلمـه ميگه: چه ربطي داره؟! بچه ميگه:‌ آخه هر شب م بـه بابام ميگه:‌ بخور اينو بلكه اون گهت سفت شـه!

213- تركه ميميره، اون دنيا هر چي حساب ميكنن، مي‌بينن كاراي خوب و بدش برابره. از خدا ميپرسن چي كار كنيم؟ ميگه: ببرين بهشت و جهنم رو بهش نشون بدين، خودش هر كدوم رو خواست انتخاب كنـه. تركه ميره ميبينـه تو بهشت يه چند که تا آخوند نشستن دارن تسبيح ميندازن و صلوات ميفرستن. بعد ميره جهنم ميبينـه، همـه جا تاريكه، تو آسمون يك عالمـه ستاره دارن حركت مي‌كنن. ميگه:‌ ما اون دنيا كه همش پيش آخوندا بوديم، ديگه اين دنيا حوصلشون رو نداريم!‌ همين جهنم بهتره!! خلاصه ميره جهنم. همين كه اساسش وتحويل ميگيره و وارد جهنم ميشـه،‌ يه دفعه يه اژدها مياد تخماشو مي‌خوره، يكي مياد چوب تو كونش ميكنـه و… خلاصه دهنش رو ميگان. تركه شاكي ميشـه ميگه:‌ خدايا اون وقت كه من جهنم رو ديدم اينجوري نبود! اين چه وضعشـه؟! خدا ميگه:‌ بنده نادان! اون وقت كه تو اومدي،‌ مدتي بود با بهشت و جهنم كار نكرده بوديم، رفته بود رو screen saver!

214- تركه ميره داروخونـه مي‌خواسته كاندوم بخره، روش نميشده. آخر كيرش رو درمياره مي‌گذاره رو پيشخون، ميگه: خانوم قربون محبتت! ‌اينو واسه ما جلدش كن!

215- زن قزوينيه ميره دادگاه ميگه:‌ آقاي قاضي ديگه خسته شدم. ميخوام طلاق بگيرم. اين هر شب منو از كون ميكنـه! قاضي ميگه:‌ اين كه خيلي مـهم نيست، شما بيخودي زندگيت رو سر هيچ و پوچ نابود نكن! زنـه ميگه: آخه آقاي قاضي، روزي كه من اومدم خونـه اين، م اندازه يه دو ريالي بود حالا اندازه يه دو تومني شده! قاضيه ميگه: اي بابا، آدم كه واسه هيجده ريال زندگيش رو بـه هم نميزنـه!

216- قزوينيه مسابقه بيست سوالي شركت ميكنـه، مي‌پرسه:‌ گرده؟ يارو ميگه:‌ آره. قزوينيه ميگه: كونـه؟! يارو ميگه: ‌نـه آقا، اين حرفها چيه. ميپرسه:‌ سفيده؟ يارو ميگه: بله. ميگه:‌ ‌بالام‌جان كونـه؟! يارو ميگه: نـه جانم، كون نيست! قزوينيه مي‌پرسه: وسطش چاك داره؟! يارو ميگه:‌ آره. ميگه:‌آها! فهميديم..بالام جان كونـه؟! يارو ميگه:‌ باباجان من كه گفتم نـه! كون نيست! قزوينيه ميگه:‌ داره؟! يارو ميگه: ‌نـه. قزوينيه ميگه:اَاا… بالام جان اين چه كونيه كه نداره؟!

217- تركه ميخواسته بياد تهران، ميره ترمينال از يه راننده ميپرسه آقا بليط تهران چند؟ رانندهه ميگه: اگه جلو بشيني 1000 تومن وسط 800 تومن رو بوفه 500 تومن، بعد ميخواد يكم يارو رو سر كار بذاره، ميگه:‌ اگه دنبال اتوبوس هم بدويي 300 تومن! تركه يك نگاهب بـه كيف پولش مي‌كنـه، ميگه: خوبه دنبالش ميدوم! خلاصه 300 تومن ميده‌ و بسم‌الله شروع مي‌كنـه دنبال اتوبوس دويدن. نزديكاي غروب اتوبوس داشته از نزديكاي كرج رد ميشده،‌ رانندهه ميبينـه تركه هي داره از عقب اشاره ميكنـه، شاگردش ميگه:‌ بابا خوارش گاييده شد! نگه دار سوار شـه. هوا داره تاريك ميشـه سختشـه، بيچاره 300 تومن هم كه داده. راننده هم نگه ميداره تركه نفس نفس زنان و شاكي مياد جلو ميگه: ‌اينجا كرج بود؟ راننده ميگه:‌ آره. تركه ميگه:‌ خوب مرتيكه خر چرا هر چي علامت ميدم نگه نميداري؟! من ميخواستم كرج پياده شم!

218- يك بابايي چراغ جادو پيدا ميكنـه، دست ميكشـه روش غولش درون مياد، از قضا اين يكي غولش ترك بوده. غوله ميگه: يه آرزو بكن. يارو ميگه: يه كاري كن كه كيرم اونقدر درازشـه كه وقتي راه ميرم رو زمين كشيده شـه! غوله هم ميزنـه جفت پاهاشو قطع ميكنـه!

219- عربه سه که تا خايه داشته، ميره پيش لره، ميخواسته يكم پز بده، ميگه: ما دو که تا روي هم پنج که تا خايه داريم! لره ميگه:اَ… ‌يعني تو يه خايه داري؟!

220- دو که تا هزارپا عروسي مي كنند، آخرشب عروس و داماد رو مي‌فرستند تو حجله. يك سه چهارساعتي مي‌گذره، ملت مي‌بينند خبري نشد. مادر عروس ميره درون مي‌پرسه، بابا داريد چي‌كار مي‌كنيد؟! چقدر طولش مي‌ديد؟! داماده با صداي خسته و كوفته ميگه: خانوم اين شما پدر منو درآورده!‌ مادره مي‌پرسه: يعني چي؟! مگه چي‌كار كرده؟ داماده ميگه: بابا هرچي ازش مي‌پرسم نميگه كسش لاي كدوم پاشـه!

221- عربه ميخواسته بزنـه بـه كيرش آب صابون ميماله باهاش زمينو تي ميكشـه!

222- تركه ميره عربستان، يه روز براش يه كار خير پيش مياد(!) ميخواد يه كاندوم بخره، ولي يك كلوم هم عربي بلد نبوده. خلاصه ميره داروخونـه، كيرش رو درون مياره ميگذاره رو ميز، پولم درون مياره ميذاره كنارش. عربه هم فكر ميكنـه شرط بنديه، كيرش رو ميندازه رو ميز و پولا رو برميداره!

223- رشتيه عروسي مي‌كنـه، شب اول با خانوم ميرن تو حجله. فردا رفقا ازش مي‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! ميگه:‌ اَووو! نخير، كار يه شب و دو شب و يه نفر دو نفر نيست!

224- قزوينيه داشته تو حموم بچشو ميكرده، بچهه هي داد و بيداد ميكرده: آااي بابايي نكن! درد ميكنـه!… آخ..آاااي جر خوردم! قزوينيه شاكي ميشـه، ميگه:‌ چه خبرته كره خر؟! مگه ما خودمون بچه نبوديم؟!

225- يه روز سه نفر داشتن از كون گشاد بازيا شون حرف مي زدن، اولي ميگه: من يه بار رفتم دستشويي ديدم خيلي طول كشيد همون جا خوابيدم که تا صبح! دومي ميگه: من يه بار تو خيابون خوابم گرفت همون جا اون قدر خوابيدم که تا بچه‌هام اومدن بردنم خونـه! سومي ميگه: اينا كه چيزي نيست، من يه بار رفتم سينما فيلم كمدي ولي همش گريه كردم. دوستاش ميپرسن: چرا؟ ميگه: چون همون اول كه نشستم خايه‌هام رفت زير كونم که تا آخر حوصله نكردم از روشون پاشم!

226- خبر نگاره نظر تركه رو درباره سيگار ميپرسه، تركه ميگه:‌ بـه نظر من سيگار پدر سلامتيه! خبرنگاره ميگه:‌ چطور آقا؟ دليل شما چيه؟! تركه ميگه:‌ آخه مادر سلامتي رو ميگاد!

227- تركه ميره ماهيگيري بـه جاي ط كير ميبنده بـه قلابش، پري دريايي شكار ميكنـه!

228- جاهله ميره دستشويي وقتي مياد بيرون رفيقاش ميبينن درون كونش خونيه، ميگن:‌ چي شده؟! ميگه:‌ جاكش صداشو براي من بلند ميكنـه!

229- تركه و رشتيه و عربه نشسته بودن تو قايق و كيراشون رو انداخته بودن تو آب، رشتيه ميگه: عجب آب سرديه! تركه ميگه: عمقش هم زياده!! عربه ميگه: ولك زمينش هم نفت داره!

230- سركلاس روانشناسي، استاد داشته ميگفته كه ا از بچگي وقتي مي‌بينن كه يه چيزي از پسرا كمتر دارن احساس كمبود ميكنن و اين مسئله باعث افسردگي درون اونـها ميشـه! يكي از پسرا پاميشـه ميگه: استاد، ايني كه ما داريم هم آخرش مال اوناست، فقط خرحماليش افتاده گردن ما!

231- زن تركه داشته تو خيابون ميرفته، دكمـه روپوشش باز بوده، يك پستونش هم مثل آفتاب درخشان بيرون! يارو حزبله مياد بهش ميگه: زنيكه ! درست كن لباستو! زنـه نگاه ميكنـه بـه روپوشش، ميز‌نـه تو سرش ميگه: اوا خدا مرگم بده! باز بچه رو تو اتوبوس جا گذاشتم!

232- آخونده و عربه و رشتيه سوار هواپيماي لوفتانزا بودن، موقع نـهاركه ميشـه، يه مـهماندار خوشگل براشون غذا مياره. ه وقتي ميخواسته غذا رو بذاره جلوي آخونده، سينـه‌هاش معلوم ميشـه، آخونده ميگه:‌ خدايا بـه راه راست هدايتش كن! نوبت كشيدن غذاي عربه ميشـه، عربه هم پستوناشو ميبينـه، ميگه: خدايا راست شده تو هدايتش كن!! نوبت رشتيه كه ميشـه،‌ باز سينـه‌هاي خانم پيدا ميشـه، ميگه: خدايا تو راستش كن من هدايتش ميكنم!

233- يه كرمـه ميره بدنسازي كير ميشـه! (آخه بدن سازي بسته بوده)!

234- يه بابايي ميميره ميره اون دنيا. اونجا هر چي حساب كتاب ميكنن، ميبينن اين يارو كاراي خوب و بدش ميزون ميزونـه و نـه ميشـه فرستادش جهنم،‌ نـه ميشـه فرستادش بهشت. ميرن پيش خدا،‌ ميگن چيكار كنيم؟‌خدا بهشون ميگه: ‌اشتباه ميكنين، من بنده خودم رو ميشناسم، يه بار ديگه حساب كنين. خلاصه اونقدر ميگردن،‌ که تا بالاخره گوشـه پروندش يه پنجاه تومني پيدا ميكنن، كه يارو يك بار داده بوده بـه گدا، سرهمون ميفرستنش بهشت. يارو ميره بهشت، روز اول ميگه:‌ كجاست اون ميوه‌هاي بهشتي؟! درجا يك فرشته ظاهر ميشـه، مي‌بردش دم ميوه‌ها، ياروكلي حال ميكنـه. روز دوم ميگه:‌ كجاست اون نـهرهاي ؟! باز يك فرشته ظاهر ميشـه ميبردش دم نـهرهاي ، خلاصه يارو يك روز هم اينجوري حال ميكنـه،‌ روز سوم ميگه: خوب راستي اين حوري‌هاي بهشتي كجان ما يه حالي بكنيم؟! يه دفعه يه صدايي مياد: مرتيكه! پنجاه تومن دادي ميخواي كس هم بكني؟!

235- تركه داشته زنش رو بـه زور ميكرده تو يخچال، ازش ميپرسن داري چي كار ميكني؟ ميگه: ميخوام فاسد نشـه!

236- تركه ميره داروخونـه ميگه:‌ آقا كاندوم سياه دارين؟! يارو ميگه:‌ چرا سياه؟! ميگه:‌ دوستم مرده ميخوام بـه زنش تسليت بگم!

237- بچه پولداره شب ماشين بابا رو ور ميداره بدون گواهينامـه ميزنـه بيرون. تو راه يه افسر ترك جلوش رو ميگيره، ميگه: كارت ماشين، گواهينامـه. پسره جفت مي‌كنـه، ميگه: حالا چه گهي بخورم؟! الان دهنمو ميگاد. ور ميداره يه هزاري ميذاره كف دست يارو. تركه تو تاريكي نگاه ميكنـه بـه هزاري، يه دفعه زرد ميكنـه، خبردار واميسه، ميگه: ببخشيد آقاي خميني، تو تاريكي نشناختمتون!

238- يك مرغ آمريكايي و يك مرغ ايراني داشتن واسه هم رجز مي‌خوندن، مرغ ايرانيه ميگه: من هر تخمم 30 تومن قيمتشـه! مرغ آمريكاييه ميگه: چاييدي! من هر تخمم 40 تومن قيمتشـه! ايرانيه ميگه:‌ برو ! ما واسه 10 تومن كون خودمون رو پاره نمي‌كنيم!

239- رفيق رشتيه داشته نصيحتش مي‌كرده كه: بابا اين زن تو ديگه گندشو درآورده، هر روز دم خونتون ملت بيست متر صف كشيدن برن اينو بكنن! بابا ديگه بايد طلاقش بدي. رشتيه ميگه: اووو! طلاقش بدم خودم برم ته صف؟!

240- معلمـه داشته پاي تخته مسئله حل مي‌كرده، ‌يهو يكي از ته كلاس ميگه: ميكنمت! يارو بـه روي خودش نمياره، يكم ميگذره دوباره يكي از ته كلاس ميگه: ميكنمت بچه كوني! باز معلمـه بـه روي خودش نمياره، بار سوم دوباره يكي از ته كلاس همينو ميگه، معلمـه تيز بازي درمياره،‌گيرش مياره. شاكي از كلاس، ميرن بيرون، ميره پيش مدير دبيرستان ميگه: بابا اين چه افتضاحي؟! اين چه مدرسه گنديه؟! من دارم سر كلاس رياضي درس ميدم، يك پسره هي ميگه: ميكنمت! مديره مي‌پرسه:‌ يارو لباس سورمـه‌اي تنش نبود؟ معلمـه ميگه: چرا. مديره ميگه: شلوارش هم سياه بود؟! معلمـه ميگه: آره خودشـه! مديره ميگه:‌ ببين اين راست ميگه، جداً ميكنـه!

241- دم دروازه قزوين نوشتن: آهني موجود است! از شـهر كه خارج ميشي، نوشتن: آهن پاره خريداريم!

242- يارو بارفيقش ميخواستن دو که تا سنجاب ناياب رو از مرز خارج كنن،‌ ميگن:‌ چي كار كنيم نگيرنمون؟ ور ميدارن سنجابا رو ميگذارن تو شون. پاسگاه اولي رو رد ميكنن، دومي روهم رد ميكنن، سومي كه ميرسن، يكيشون سنجابه رو درون مياره پرت ميكنـه بيرون. پليس هم ميگيرتشون، تو زندان رفيقش بهش ميگه: آخه مادرقحبه! تو كه که تا اينجا اومده بودي، يكم ديگه هم صبر ميكردي، از مرز رد شده بوديم.آخه چه مرگت بود يهو سنجابه رو درون آوردي؟! يارو ميگه: آخه بابا اين سنجاب سر پاسگاه اول فكركرده بود تخماي من فندقه، سر پاسگاه دوم فكر كرده بود كون من لونشـه، بـه سومي كه رسيديم ميخواست فندقا رو ببره تو لونش!

243- تركه تو مسابقه دو دوپينگ ميكنـه،‌ ازقضا آخر ميشـه! رفقاش ميپرسن: بابا چرا آخر شدي؟‌ميگه: آخه نميخواستم بهم مشكوك شن!

244- از قزوينيه ميپرسن: شما تحصيل كرده ايد؟! ميگه: والله تحصيل كه نـه، ولي بالام‌جان محصل زياد كردم!

245- تركه تو پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: اينجا سيگار نكش. ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم!

246- شيره ميخواسته بره مسافرت،‌ خرگوشـه رو جاي خودش ميگذاره سلطان جنگل. خرگوشـه هم روز اول ميگه: ‌برين اون روباه پدرسوخته رو بيارين. ميرن روباهه رو ميارن، هنوز تو نيومده، مي‌توپه بهش كه: پدرسوخته، تو كلاهت كو؟! دستور ميده روباهه رو ببندن بـه يك درخت،‌ همـه حيووناي جنگل بيان يك دور بكنن! دو روز بعد دوباره روباهه رو احضار ميكنـه، باز که تا مياد تو بهش ميگه: مادرقحبه! كلاهت كو؟! باز ميده ببندنش بـه درخت و همـه حيوونا ترتيبشوميدن. خلاصه چهار پنج روز همينجوري ميگذره، آخر روباهه شاكي ميشـه،‌ زنگ ميزنـه بـه موبايل شيره و ميگه بابا اين چه افتضاحيه؟! اين ريختي پيش بره،‌ اين خرگوش تاج و تختت رو بـه باد ميده. شيره هم زنگ ميزنـه بـه خرگوشـه ميگه: بابا،‌ بيخودي كه نبايد بـه ملت گير بدي! يه گيري بده كه شاكي نشن. خرگوشـه ميگه:‌ يعني چي؟ ميگه: مثلا فردا روباهه رو بفرست برات سيگار كنت بخره. اگه پايه كوتاه خريد بگو چرا بلندشو نخريدي،‌ اگه بلند خريد بگو چرا كوتاهشو نخريدي، بعد هم ترتيبش رو بده! خرگوشـه ميگه:‌ خوب، يادگرفتم. فردا باز روباهه رو احضار ميكنـه و ميگه برو يك بسته سيگار كنت بخر. روباهه مياد تيزبازي دربياره، ميره هم سيگار پايه بلند مي‌خره هم پايه كوتاه. خلاصه برمي‌گرده تو كاخ، پايه كوتاهه روميده، ميگه: قبله عالم بـه سلامت! اينم سيگار كنت. خرگوشـه زود ميگه: ‌پدرسوخته، من پايه بلندشو مي‌خواستم! روباهه هم درجا دست مي‌كنـه بسته پايه بلند رو ميده. خرگوشـه ميبينـه رودست خورده، ‌پاك شاكي ميشـه، ميگه: ‌اصلا كس‌كش تو كلاهت كو؟!

247- تهرانيه بـه تركه ميگه: ‌بگو بلوط،‌ تركه ميگه: بلوط. تهرانيه ميگه: كيرم تو گلوت! تركه حسابي بهش بر ميخوره،‌ با خودش ميگه من بايد حال اينو بگيرم. ميره يه هفته فكر ميكنـه،‌ هفته بعد مياد بـه تهرانيه ميگه: بگو شلغم. تهرانيه ميگه:‌ شلغم. تركه ميگه:‌ كيرت تو حلقم!

248- تركه داشته با رفيقش رو بوسي ميكرده، رفيقش بهش ميگه،‌ غضنفر چرا گردنت بو ميده؟!‌ تركه ميگه:‌ آخه چند روزه هر كي ميگوزه ميندازه گردن ما!

249- تركه دو که تا گوشش سوخته بوده، ميره دكتر. دكتره ميپرسه: چرا اينجوري شدي؟ تركه ميگه: آقاي دكتر داشتم اتو ميكردم خانم تلفن زد، من بـه جاي اينكه گوشي رو بذارم رو گوشم اتو رو گذاشتم! دكتره ميگه: خوب اون گوشت ديگه چرا سوخته؟! ميگه: آخه خانم دوباره زنگ زد!

250- يك محققي داشته تحقيق مي‌كرده كه تو فرهنگهاي مختلف زن رو سنبل چي مي‌دونن. اول از يك رشتيه مي‌پرسه: شما زن رو بـه چي تشبيه مي‌كنيد؟ رشتيه ميگه: زن مثل كتاب مي‌مونـه! وقتي خودت خوندي،‌ بايد بدي دوست بخونـه، آشنا بخونـه!! بعد از قزوينيه همينو مي‌پرسه، قزوينيه ميگه: بالام جان، زن مثل نوار مي‌مونـه! يك طرفش رو كه گوش دادي،‌ بايد برش‌ گردوني اونورش رو گوش بدي!! بعد از عربه مي‌پرسه، عربه ميگه: ولك زن مثل گوجه مي‌مونـه! شيش‌ تاشو بايد بكشي بـه يه سيخ!

251- يارو يه سياهپوست را ديد و بهش گفت: آقا ببخشين، شما شب هستين؟ سياهپوسته هم يك چك آبدار زد توي گوشش. يارو با خودش گفت: عجب شب بدي بودها!

252- يارو يه سياهپوست را ديد و بهش گفت: آقا ببخشين شما شب هستين؟ سياهپوسته گفت: نـه! يارو با خودش گفت: آهان بعد برقش رفته!

253- بـه تركه گفتند: سلام. گفت:هان؟ گفتند: نگو هان ، بگو عليك سلام گفت: آهان.

254- بـه تركه گفتند: سلام. گفت: هان؟ گفتند: نگو هان بگو هين كه هم خرت راه بيفته، هم جواب مارو داده باشي!

255- تركه رفت توي يك طويله كه پر بود از خر و الاغ. با خودش گفت: عجب آينـه كاري قشنگيه ها!

256- تركه رفت ويدئو كلوپ و گفت كه يك فيلم خوب خانوادگي بـه او بدهند. صاحب مغازه براي اينكه او را اذيت كند، يك فيلم خيلي ناجور بـه او داد. تركه رفت خونـه و جلوي زن و بچه هاش ويدئو را روشن كرد. که تا چشمش بـه زنـهاي افتاد ويدئو را خاموش كرد، سپس با انگشت دو سه که تا تقه زد روي ويدئو و گفت: آبجي ياالله خانوما ياالله چادراتونو سر كنين و دوباره ويدئو را روشن كرد.

257- آبادانيه ميرسه بـه رفيقش، ميگه: كاكا شنيدي آبادان 12 ريشتر زلزله اومده؟! رفيقش ميگه: اي بابا، يعني آبادان با خاك يكسان شده؟ آبادانيه ميگه: په! چي ميگي كاكا! مگه بچه‌ها گذاشتن!؟

258- يك كنفرانس بين‌المللي بوده درون مورد فوايد كلاهك آلت ي. اول آمريكاييه مياد، از نظر فيزيولوژي يك سري فاييده مطرح ميكنـه. بعد فرانسويه مياد، ميگه بـه فلان و بيسار دليل اين كلاهك براي توليد مثل ضروريه. آخر تركه مياد، ميگه: اينا همش كس‌شعره! اينو گذاشتن كه موقع زدن دستت درون نره بخوره تو چشت!

259- يك بابايي ميره پيش ملاي شـهر، ازش ميپرسه: حاج‌آقا، اگه كسي از اذان صبح که تا اذان ظهر بادي ازش خارج نشـه، وضوش باطل نميشـه؟ جناب ملا ميپرسه: شما مطمئن هستي؟ يارو ميگه: بعله حاج‌آقا. حاج‌آقا هم ميگه: بعله وضوش صحيحه، ميتونـه نماز ظهر رو بخونـه. دوباره يارو گير ميده كه: حالا اگه که تا نماز بعد هم بادي خارج نشـه، چطور؟ حاج‌آقا كف ميكنـه، ميگه: شما كاملاٌ مطمئني؟ يار ميگه: مطمئنم حاج آقا. ايشون هم ميگه: بعله، ميتونـه نماز بعدي رو هم بخونـه. خلاصه يارو همينجور ميره جلو که تا ميرسه بـه نماز عشاء. يهو حاج آقا داد ميزنـه: شيرحسن اون درو ببند، كوني كه از صبح که تا شب بادي ازش خارج نشـه گاييدن داره!

260- از تركه ميپرسن: ميدوني فاميلي خدا چيه؟ ميگه: نميدونم، ولي بـه گمانم وكيلي باشـه! (اگه جناب دوزاري مبارك نيافتاد، يك بار اسم و فاميل رو پشت هم بگيد، شايد يك فرجي شد!)

261- لره با هواپيما مياد تهران، تو فرودگاه بـه رفيقش ميگه: اگه ميدونستم اينقدر نزديكه با ماشين ميومدم!

262- عربه ميره داروخونـه، ميگه: ولك يك بسته كاپوت بده. طرف ميگه: چه سايزي؟ عربه ميگه: من سايز مايز حاليم نيست، يك بسته كاپوت ميخوام! خلاصه بعد از يك ربع كلنجار، آخر قرار ميشـه آقاي دكتر يك دست بـه معاملة طرف بزنـه و سازش رو درون بياره، فقط بـه شرط اينكه روشو اونور كنـه که تا عربه خجالت نكشـه!! خلاصه جناب دكتر معاملة آقا رو ميگيره دستش، داد ميزنـه: پسر يك بسته كاندوم سايز 2 بيار.. نـه نـه واستا.. يك بسته كاندوم سايز 3 بيار… نـه نـه..سايز 4…. پسر يك دستمال بيار!

263- براي «علي آقا» يك مرسدس بنز آخرين سيستم ميارن، خلاصه با رانندش ميرن كه يك دوري بزنن، بعد يك مدت علي آقا هوس ميكنـه خودش يكم بگازه، بـه رانندش ميگه تو بشين بغل خودم ميرونم. خلاصه ميشينـه پشت فرمون و تيك آف و دنده 2 و 3 و 4 و 5 … سه چهار که تا چراغ رو هم رد ميكنـه، يهو يك افسر (صد البته ترك!) ميندازه دنبالش، ميگه: بنز مشكي نمره سياسي بزن كنار!! خلاصه علي آقا ميزنـه كنار، تركه مياد جلو، ميگه:كارت ماشين و گواهي نامـه. خلاصه اينـهان رو چك ميكنـه، تازه دوزاريش ميافته كيو گرفته! فوري بيسيم ميزنـه مركز، ميگه: جناب سرهنگ، يكي ازون گردن كلفتاشو گرفتم!! سرهنگه هم ازون سرهنگاي زمان دايي بوده، ميگه: خيالي نيست، ورش دار بيار. تركه ميگه: جناب سرهنگ، اين آخه خيلي گردن كلفته! سرهنگه شك ميكنـه، ميگه: حالا كي هست؟ تركه ميگه: ايلده منم نميدونم، ولي هركي هست رانندش آقاي خامنـه‌ايه!

264- قزوينيه ميميره، بـه علت عظمت معامله، هركار ميكردن نميتونستن تو قبر جاش بدن. دَست آخر کير آقارو ميبرن و ميکنن تو ش و بعد هم خاکش ميکنن. چند وقت بعد زنش مياد پاي قبرش ميگه: مَرد يادته ميگفتم کلفته؟! حالا بكش!

265- سه که تا آبادانيه داشتن واسه همديگه خالي ميبستن، اولي ميگه: مو مثل حضرت علي هستُم با يه دست ميتونُم درون خِيبر رو بلند کُنُم! دومي ميگه: اين کـه چيزي نيست كاكا، مو مثل حضرت عباس هستُم با يه شمشير ميزنُم 100 نفر رو ميکُشُم! نفر سومشون همين جور ساكت وايستاده بوده، دريا رو نگاه ميكرده. بهش ميگن: تو چرا هيچي نميگي؟ ميگه: كاكا که تا حالا ديدي خدا حرف بزنـه؟!

266- تركه ميره ادارة ثبت، ميگه من يك واحد جديد كشف كردم، ميخوام ثيتش كنم. يارو بهش ميگه: شما واحد چيو كشف كردي؟ تركه ميگه: واحد !! مرده كف ميكنـه، ميگه خوب حالا واحدش چيه؟ تركه ميگه: مچ بر ثانيه!

267- جاهله ميره آمپول بزنـه، تزريقاتيه ازش ميپرسه: چپ ب يا راست؟ جاهله ميگه: داداش اينما رو سياسي نکن! همون وسط بزن بريم!

268- تركه ميره خواستگاري، باباي ه ازش ميپرسه: شما شغلتون چيه؟ تركه ميگه: قازي! باباهه حال ميكنـه، ميگه: كدوم شعبه؟ تركه ميگه: ايلده ايران قاز!

269- تركه قاچاقي ميره سيرك تماشا كنـه، از بخت بد همون اولِ كار خِرِشو ميگيرن كه بليطت كو؟! تركه بدبخت هم كه صد البته بليط نداشته (اگه داشت كه كس‌خل نبود قاچاقي بره تو!). بعد يك مدت ننـه من غريبم بازي، بهش ميگن يا بايد پول بلطيت رو بدي، يا بايد بـه جاش يك مدت اينجا كار كني. تركه ميگه: سگ خور بابا، كار ميكنم. خلاصه ميبرنش پيش مسئول تربيت حيوانات، مدير سيرك بهش ميگه: خوب نگاه كن اين چيكار ميكنـه كه ياد بگيري. تركه نگاه ميكنـه، ميبينـه جناب مربي يك تمساح هيولارو از قفس درآورد، كيرشو چپوند تو دهن تمساحه، بعدم صحيح و سالم درش آورد! مدير سيرك ميگه: ياد گرفتي؟ تركه ميگه: آره بابا كاري نداره!! مديره كف ميكنـه، ميگه: خوب حالا برو جلو نوبت توه. تركه ميگه: فقط اينجا يك مشكل كوچيك هست.. مدير سيرك ميگه: چه مشكلي؟ تركه ميگه: ايلده من فكر نكنم دهنم اينقدر وا شـه!

270- يه تركه براي خريد عروسي ميره كفش فروشي، بـه كفاشـه ميگه يه كفش عالي ميخوام. كفاشـه ميگه: يه كفش بهت ميدم تو كل ايران لنگه نداره! تركه داد ميكشـه: آخه مرد حسابي با يه لنگه كفش كه جلو مـهمونا آبروم ميره!

271- يه نفر رفته بود تو يه رودخونـه كم عمق و داشت ماهي ميگرفت و ميخووند: من مرد ماهگيرم آب رسيده بـه زانوم! يه نفر رد ميشد، وقتي شعر طرف رو ميشنوه ميگه: يه كم برو جلوتر که تا شعرت قافيه دار شـه!

272- بـه تركه ميگن باباتو بيشتر دوست داري يا تو؟ ميگه تو!

273- بـه تركه ميگن شما آشغالاتون رو تو چي ميريزيد؟ ميگه لاي نون! ميگن لاي نون؟ ميگه نميدونم لاي نون يا ناي لون!

274- جاهله واستاده بوده سر كوچه، هي اخ و تف مينداخته، باخودش ميگفته: نامرد عجب دست فرموني داشت! يك بابايي ازش ميپرسه: ببخشيد، ميشـه بگيد چيكار ميكنيد؟ جاهله (يك تف غليظ ميندازه) ميگه: تو كوچه شيش متري… (يك تف پدر مادردار ديگه) … عجب دست فرموني داشت! يارو ميگه: بابا يجور بگو ماهم بفهميم. جاهله باز يك تف اساسي ميندازه، ميگه: تو كوچه شيش متري…. (اخخخ تــف!) …با تريلي هيجده چرخ اومده بود… (خخخخ تـف!) ميخواست دور بزنـه…. (خخخ..تــــف) گفتم نميشـه…. (تف) …گفت: اگه شد چي؟ (ااخخخخ تتف) گفتم اگه شد بيا برين تو دهن من! (اخخخخخخ تـــف!) …نامرد عجب دستفرموني داشت!

275- لره رو ميفرستن جبهه، بعد شيش هفت ماه برميگرده، درون ميزنـه، داداش كوچيكش با يك تپه ان ريش درو وا ميكنـه! لره هول ميكنـه، ميگه: چي شده!؟ ننـه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره تو. لره جفت ميكنـه، ميره تو ميبينـه داداش بزرگش هم که تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنـه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كي مرده؟! داش اصغر هم يك نگاه بـه لره ميكنـه و از اتاق ميره بيرون. لره بدبخت سراسيمـه ميره تو اتاق باباش، ميبينـه ريش باباش رسيده که تا دم نافش! لره دو دستي ميزنـه تو سرش، ميگه: بوا… بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننـه مرده؟! باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي… كاش بوات مرده بي… پسر آخه اين ريش تراشو چرا بردي؟!

276- تركه ميره مرغداري، جو ميگيردش… تخم ميكنـه!

277- فرمانده بـه سربازاش مي‌گه: توي همين خيابوس پاسداري بدين. از ساعت 9 شب بـه بعد هم هر كس رو كه ديديد با تير بزنيد چون حكومت نظاميه، فهميدين؟ همـه مي‌زنند بالا و فرمانده که تا مياد بره سوار ماشينش بشـه صداي تير مي‌شنوه. بر مي‌گرده و مي‌بينـه يكي از سربازهاي ترك يك بنده خدايي رو كشته. مي‌گه: احمق بيشعور… مگه من نگفتم بعد از ساعت 9 تير اندازي كنين؟ الان كه ساعت 6 است. سربازه مي‌گه: ايلده قربان يه آدرسي رو پرسيد كه که تا ساعت 11 شب هم پيداش نمي‌كرد!

278- بـه يه تركه مي‌گن: خر عاقلتر هست يا؟ مي‌گه: خوب معلومـه ديگه! مي‌گن چرا؟ مي‌گه: ايلده وقتي مي‌خواد از اينطرف جاده بره اونطرف اول يه نگاه بـه اينطرف مي‌كنـه بعد يه نگاه بـه اونطرف مي‌كنـه بعد از جاده رد مي‌شـه. ولي خر… عين سرشو مي‌اندازه پايين و از جاده رد مي‌شـه!

279- يه روز يه تركه داشته بـه ديوار مرقد امام ميشاشيده يهو بسيجي ها ميريزن سرش و يه كتك حسابي بهش مي زنن. تركه داد و بيداد مي كنـه و ميگه: بابا من شاش بند شده بودم اومدم اينجا آقا شفام داده ديگه!

280- يك سوسكه مست ميكنـه، شب ميره بغل دمپايي ميخوابه!

281- تركه ميره صدا و سيما تست دوبلوري بده، خلاصه ميشينـه اون پشت و مسئول اونجا ميگه شروع كن. تركه ميگه: پدر هانا: هانا بيا شامتو بخور . مادر هانا: هانا بيا شامتو بخور. برادر هانا: هانا بيا شامتو بخور! جناب مسوول شاكي ميشـه، ميگه: برو بيرون آقا وقت مارو نگير! تركه ميگه: آخه چرا!؟ يارو ميگه: مرتيكه ابله، هانا اصلاٌ پدر مادر نداره! تركه ميگه: آقا تورو جون بچه‌هات يك فرصت ديگه بـه من بده. خلاصه اونقدر خايه مالي ميكنـه که تا طرف راضي ميشـه. باز تركه ميره پشت دستگاه، ميگه:

282- خانواده دكتر ارنست… دكتر ارنست: هانا بيا شامتو بخور!

283- آبادانيه رو برق ميگيره، ميگه: ولك ولم كن که تا ولت كنم!

284- از رشتيه ميپرسن: از زنت ميترسي؟ ميگه: من؟! …مـــن؟! …مـــــن؟!… عين سگ!

285- تركه ميخواسته يك كبريت سوخته رو روشن كنـه، (طبعاً) هرچي ميزده كبريت مادرمرده روشن نميشده. رفيقش بهش ميگه: بابا خوب شايد كبريتش خرابه! تركه ميگه: نـه بابا، ايلده همين پنج دقيقه پيش روشن شد!

286- كچله ميرسه سلموني، که تا از درون ميره تو همـه ميزنن زير خنده… كچله هم ميگه: چيه؟ اومدم آب بخورم!

287- تركه داشته با بچش گرگم بـه هوا بازي ميكرده، يهو جو ميگيردش بچشو ميخوره!

288- از تركه ميپرسن: ميگذاري پسرت بره دانشگاه؟ تركه ميگه: آره، بـه شرطي كه بـه درسش لطمـه نزنـه!

289- آبادانيه نشسته بوده وسط صحرا، داشته فكر ميكرده. بعد يك مدت يك آبادانيه ديگه مياد، بهش ميگه: ولك برو يكم اونورتر، جا باز شـه ماهم بشينم!

290- تركه ادعاي پيغمبري ميكرده، ملت بهش ميگن: بابا پيغمبري همين ريختي الكي كه نيست… پيغمبرا معجزه دارن، كتاب دارن.. تو اصلاٌ كتابت كو؟ تركه يكم فكر ميكنـه، ميگه: ايلده كتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه ميگم بنويسيد!

291- تركه قدش كوتاه بوده، كلش بو جوراب ميداده!

292- تركه مي‌ره انگليس. صبح پاشد با زنش رفت بيرون توي خيابون. يه مرده از كنارشون رد شد و گفت: «گود مورنينگ سر». تركه جواد داد: «سر مورنينگ گود»! زن تركه پرسيد اوا آقا جعفر چي شد؟ تركه گفت هيچي! اين يارو انگليسيه گفت: «سلام عليكم» و منم بهش گفتم: «عليكم سلام»!

293- بـه تركه مي‌گن: سخن زرتشتو بگو. ميگه: گفتار نيك، پندار پيك، بي‌بي خشت

294- يك روز يك دست يك چس را گرفته بود و ميبرد. يكي پرسيد: كجا ميبريش؟ گوزه گفت: گفتار درماني!

251- دانشمندان يه دستگاه خر سنج ميسازن، از يك رشتيه و عربه و تركه هم دعوت مي‌كنند كه دستگاهو روشون آزمايش كنند. اول رو رشتيه آزمايش مي‌كنند، ميگه:‌ پنجاه درصد خر. بعد رو عربه آزمايشش مي‌كنند، ميگه: نود و پنج درصد خر! تركه خوشحال ميشـه ميگه:‌ خوبه اينا از ما هم خرترن، بعد نوبت تركه ميشـه، دستگاه ميگه: صد رحمت بـه خر!

252- شباهت ترك و اسپرم چيه؟ تو هردوتاشون از هر چند ميليون يكيش آدم درون مياد!

253- پسره ميره پيش ش ميپرسه: ‌، پسر حميد چطور بـه دنيا اومد؟ ش ميگه: خالت و شوهر خالت يه سيب رو نصف كردن با هم خوردن و پسر خالت بـه دنيا اومد! پسره يخورده چپ چپ ش رو نگاه مي‌كنـه، بعد ميپرسه: خوب عمو مريم چطور بـه دنيا اومد؟ باز ش همون جواب رو ميده، پسره همينجوري اين سوال رو درون باره بقيه بچه‌هاي فاميل ميكنـه و ش همون جواب رو ميده. آخر پسره شاكي ميشـه، ميگه: آخه يه نفر تو اين فاميل كيري بلد نيست كس بكنـه؟!

254- رفيق رشتيه نفس زنان مياد پيشش، ميگه: پاشو اصغر جون! الان از درون خونتون مي‌گذشتم، ديدم اكبرآقا با يك دسته گل رفت تو خونتون! رشتيه خيلي غيرتي ميشـه، بـه شاگردش ميگه: ممد، اون قمـه منو بيار اينجا! خلاصه قمشو مي‌بنده و كتشو مي‌ندازه رو شونش و با رفيقش راه ميفته طرف خونـه. جلوي خونـه، رشتيه بـه رفيقش ميگه،‌تو اينجا واستا، قضيه ناموسيه! خلاصه رفيقش جلوي خونـه واميسته، رشتيه يواشكي ميره جلو پنجره،‌ از زير پرده نگاه مي‌ندازه تو اتاق خواب، يك مدت نگاه مي‌كنـه… يهو ميزنده زير خنده، حالا نخند كي بخند! رفيقش مياد ازش ميپرسه: چي‌ شده بابا؟ چرا مي‌خندي؟! رشتيه ميگه: خودمونيم، اين اكبر اقا هم عجب كون گنده‌اي داره!

255- درون خونـه رشتيه رو ميزنن، رشتيه ميگه:‌ كيه؟‌ يارو ميگه:‌منم. رشتيه ميگه:‌كيرت تو كون ننم!! زنش شاكي ميشـه، ميگه: خاك برسرت! تو چقدر بي غيرتي! رشتيه ميگه: بابا غيرتو ول كن، قافيه رو بچسب!

256- بـه تركه ميگن چرا زن نميگيري؟ ميگه: اي بابا، كي مياد زنش رو بده بـه ما؟!

257- زنـه تو خيابون داشته لنگ لنگان راه ميرفته، لوطيه بهش ميگه: خدا بد نده آبجي؟! زنـه ميگه: ‌خدا بد نداده، خودم بد دادم!

258- تركه شب دوم عروسي زنش رو ميكشـه، ميبرنش دادگاه ازش مي‌پرسن: اين بدبخت رو واسه چي كشتي؟ تركه قرمز ميشـه، دادميزنـه: ايلده اين بي‌آبروي ببيناموس پرده نداشت! قاضيه مي‌پرسه: ‌خوب بعد چرا شب اول نكشتيش؟ ميگه: آخه شب اول داشت!

259- تركه فيلم سوپر ميبينـه، خيلي حال مي‌كنـه. ميره خونـه بـه زنش ميگه: يالله بيا برام ساك بزن. هرچي زنـه ميگه بابا اينكارا قباحت داره! آدم هرچي تو فيلم مي‌بينـه رو كه توخونـه نمي‌كنـه بـه خرج تركه نميره و خلاصه آخرش زنـه راضي ميشـه و شروع ميكنـه ساك زدن. بعد از يك مدتي تركه يهو داد ميزنـه: خانم فوت كن! فوت كن! لحاف رفت تو كونم!

260- يه شب زن و شوهره ميخواستن با هم حال كنن، بچشون نميخوابيده. باباهه بهش ميگه: بخواب ‌بابا جون، فردا برات پفك ميخرم. پسره ميگه: نــه! ‌پفك نميخوام! باباهه ميگه: بخواب بابا، برات اسباب بازي ميخرم، بچهه باز دادمي‌زنـه: نــه! نمي‌خوام!خلاصه هر چي باباهه ميگه، پسره ميگه: ‌نميخوام. آخر باباهه شاكي ميشـه، ميگه: اَاَااَه! بعد چي ميخواي تخم سگ؟! بچهه ميگه: ‌ميخوام نگاه كنم!

261- تركه مي خواسته چشماي بچش عسلي شـه؛ تخماش روهفت دقيقه ميندازه توش!

262- قزوينيه دنبال يه بچه ميكنـه، آخر سر تو يه كوچه بن بست گيرش مياره، بهش ميگه: بالام جان! سه که تا كار ميتوني بكني: اول اينكه بال درون بياري پرواز كني، دوم اينكه آب بشي بري تو زمين، سوم اينكه دستات رو بگذاري رو زمين توكل بـه خدا كني!

263- رشتيه اسم ش رو ميگذاره مين، ازش ميپرسن: آخه اين ديگه چجور اسميه؟ ميگه:‌ ميخوام كسي نپره روش!

264- قزوينيه داشته تو يك خرابه يه پسره رو ميكرده، يهو ماشين كميته سرمي‌رسه. افسره بهش ميگه: پدرسوخته! داري چه غلطي با بچه مردم مي‌كني؟! قزوينيه شاكي ميشـه، ميگه: بـه تو چه، داداشمـه!

265- تركه ميخواسته بچش دو قلو درون بياد، رو كيرش تشديد ميذاره!

266- بـه تركه ميگن يه پاك و معصوم و نجيب سراغ داري؟ ميگه: آره، شبي هفت تومن!

267- قزوينيه تو بستر مرگ افتاده بوده، همـه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع مي‌شن، ميگن: حاج آقا، وصيتي نداري؟ قزوينيه با حال زار ميگه: بالام‌جان..اوهو…‍وصيت مي‌…اوهو..اوهو… بعد ازمرگم…اوهو…جسدم رو بسوزونيد…ازش پودر بچه درست كنيد!

268- روي دروازه قزوين نوشتن: پشت‌گرمي شما مايه دلگرمي ماست!

269- يه جاهله وايستاده بوده جلوي آينـه داشته كيرش رو نگاه ميكرده، بـه زنش ميگه: بـه به! اگه دو سانت بزرگتر بود ديگه شاه فرنگ بودم! زنش ميگه: اگه دو سانت كوچكتر بود كه ملكه فرنگ بودي!

270- مزاحمـه زنگ ميزنـه خونـه يه بابايي، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونـه؟ يارو ميگه: آره، ميگه: بعد بي‌زحمت بكنيدش تو كونتون! چند روز بعد دوباره زنگ ميزنـه خونـه همو ن بابا، دوباره ميگه: ببخشيد گوشي دستتونـه؟ يارو مياد تيز بازي دربياره، ميگه: نـه! مزاحمـه ميگه: اَااا… بعد از تو كونتون درش بياريد؟!

271- يه روز خانم معلمـه سر كلاس از بچه‌ها ميپرسه: شما چي دوست دارين؟ مريم ميگه: من گل دوست دارم. فريبرز ميگه: من ماشين دوست دارم، عبود ميگه: من كون دوست دارم! خانم معلمـه شاكي ميشـه ميگه: فردا جاسم باباي عبود بياد مدرسه. فردا جاسم مياد، خانم معلم ميگه: ديروز عبود سر كلاس يه حرف خيلي زشت زد. جاسم ميگه: اي بابا! چي گفته؟ معلمـه ميگه: من روم نميشـه بگم. جاسم اصرار ميكنـه، که تا بالاخره خانم معلمـه با خجالت ميگه: ديروز سر كلاس گفت: من كون دوست دارم! جاسم ميگه:‌ها ولك! خانم معلم خيلي ببخشيد، من خيلي شرمندم، بچس ديگه، كس نديده!

272- بـه تركه ميگن: خسته نباشيد. شاكي ميشـه،‌ ميگه: حالا اگه خسته باشم ميخواي چي كار كني؟ ساك ميزني؟!

273- بـه تركه ميگن که تا حالا قارچ خوردي؟ ميگه: نـه ولي يه بار جرخوردم!

274- تركه دو تاميكنـه، پولشونو نميده، آبشو قطع مي‌كنن!

275- تركه و رشتيه ميرن ‌خونـه. اول رشتيه ميره تو، وقتي مياد بيرون ميگه: نـه بابا، زن خودمون بهتره! بعد تركه ميره تو، وقتي مياد بيرون ميگه:‌ آره بابا! زن تو خيلي بهتره!

275- يه روز سر كلاس عربي يه ه و پسره بـه نوبت اجازه ميگيرن ميرن دستشويي. بعد از نيم ساعت ازشون خبري نميشـه معلمـه يكي رو ميفرسته كه يك سروگوشي آب بده. بعد از چند دقيقه پسره كه رفته بوده خبر بياره برميگرده. معلمـه با عصبانيت ازش ميپرسه: چي شد، چرا اينقدر لفت دادي؟! پسره هول ميشـه بـه عربي ميگه: لنگُ الزينب مَشرقتاً و لنگها آخر مَغربتاً! اصغر هي دَخََلَ هي خَرَجَ!

276- يه يارو يه سيب اختراع ميكنـه ميره اداره ثبت كه اختراعشو ثبت كنـه. مسوول اونجا بهش ميگه: بابا سيب رو كه تو اختراع نكردي، خدا خلق كرده. يارو ميگه: اين سيب من با سيبهاي معمولي فرق داره، شما بيا يه گاز بـه اين سيبه بزن. مسئوله يكم ميخوره ميگه: ا… اينكه مزه پرتقال ميده! يارو ميگه:‌ حالا سيب رو بچرخون اون ورش رو گاز بزن. گاز ميزنـه ميگه: اين كه مزه موز ميده! يارو يه سيب ديگه ميده ميگه اينو امتحان كن. اونم هر طرفش مزه يجور ميوه ميداده، رئيسه حال ميكنـه ميگه: كاشكي يه سيب اختراع كرده بودي كه مزه كس بده! يارو سريع يه سيب درون مياره ميگه اينو امتحان كن. ياروميخوره ميگه: اَه اَه…. اين كه مزه گه ميده! يارو ميگه: نـه نـه بچرخونش!

280- تركه هفت که تا پسر داشته. يك بار همـه پسراش با عروساشون اومده بودن تبريز يك چند روزي ديدنش. شب اول همشون تو اتاق خوابيده بودن، يهو پسر بزرگه كيرش راست ميكنـه ترتيب زنشو بده! هرچي زنـه ميگه بابا اينجا دست از سر ما وردار، جلو فاميلت آبرومون ميره، پسره قبول نميكنـه و ميگه: تو پاشو بـه هواي آب خوردن برو سر يخچال، تو نورش نگاه كن ببين همـه خوابن يا نـه! زنـه پا ميشـه ميره و برميگرده ميگه آره همـه خوابيدن پسره هم ديگه امون نميده و يالله مشغول ميشـه! بعد از يك نيم ساعت پسر دومي كيرش راست مي‌كنـه كه يك حالي بكنـه، ‌خلاصه اونم خانوم رو مي‌فرسته سر يخچال که تا چك كنـه ببينـه همـه خوابن يا نـه، و خلاصه که تا صبح همين برنامـه رو هر هفت که تا پسر با زناشون پياده ميكنن (البته با كمك يخچال)! صبح كه ميشـه همـه دور هم جمع ميشن صبحونـه بخورن، تركه ميگه: ديشب خيلي خوب خوابيدم ولي از تشنگي مُردم! همـه ميگن: خب باباجان ميرفتي سر يخچال آب ميخورد?! تركه ميگه: والله ديدم هر كي رفت آب بخوره که تا صبح گاييدنش خايه نكردم!

281- تركه رو مي‌برن سربازي، تمرين چتربازي. موقع پريدن كه ميشـه، همـه مي‌پرن بـه جز تركه. يارو گروهبانـه ميگه: سرباز بپر!‌ تركه ميگه: من نمي‌پرم! يارو ميگه: يعني چي؟ گفتم بپر! باز تركه ميگه: جناب سروان من نمي‌پرم! گروهبانـه ميگه: آخه چرا نمي‌پري؟ تركه ميگه: جناب سروان مادرم ديشب خواب ديده كه چتر من باز نميشـه و من ميفتم ميميرم! گروهبانـه شاكي ميشـه، ميگه: مرتيكه چرا مزخرف ميگي؟! خواب ننـه تو چيكار داره بـه چتر بازي؟! يالله بپر!‌ تركه ميگه: نـه جناب سروان، مادر من هرچي خواب ببينـه درست درمياد، من نمي‌پرم! آخر گروهبانـه شاكي ميشـه، ‌ميگه: ‌بابا اصلاً تو بيا چتر منو بگير، من چتر تورو مي‌گيرم. تركه ميگه: خيلي خوب جناب سروان، ولي شما نپري‌ها! خلاصه تركه چتر گروهبانـه رو برمي‌داره و مي‌پره و از قضا چترش هم باز ميشـه. همين جور كه داشته واسه خودش خوش و خرم مي‌رفته پايين، يهو مي‌بينـه يك چيزي از بغلش مثل گلوله رد شد بـه طرف پايين و گفت: ما د ر تو گاييدم!

282- يه يارو داشته از تو قزوين رد ميشده ميبينـه، ملت همـه وسط خيابون جمع شدن معاملشون رو هوا كردن! از يكي ميپرسه چرا اينجوري كردين؟! ميگه: بالام‌جان راديو گفته بارون مياد، ما گفتيم شايد اين سري با كون بياد!

283- عربه ميخواسته بچش دو قلو درون بياد، كاربن ميگذاره!

284- قزوينيه هفت جلد مثنوي مي‌نويسه بـه اسم خسرو و فرهاد!

285- بچهه ميره خونـه، ميگه: رياضي شدم 18. ه ميگه: آفرين پسرم! بيا تو بخورم! پسره ميگه: اگه 20 بشم ساك ميزني؟!

286- رشتيه ميره خونـه، زنش با چشم گريون بهش ميگه: خاك بر سر بي غيرتت كنن! يه يارو منو وسط خيابون كرد! رشتيه خيلي شاكي ميشـه و به غيرتش بر مي‌خوره،‌ ميگه: بيا نشونم بده ببينم كدوم بي‌ناموسي بوده که تا مادرشو يكي كنم! زنـه مي‌بردش جلوي يك قهوه خونـه،‌ يك يارو سبيل كلفته رو نشون ميده، ‌ميگه اون يارو بود. رشتيه ميگه: اونو ميگي؟ بابا ولش كن، اين بابا ديوونست! خود منم که تا حالا بيست بار وسط خيابون كرده!

287- نيروي انتظامي بـه يك رشتيه گير ميده كه تو مي‌خواستي اين بچه رو بكني. رشتيه ميگه: قربان اين حرفا چيه؟! من خودم بچه كونيم!

288- پسره داشته تو پارك راه ميرفته يه ه رو ميبينـه، بهش ميگه: جيگر! پستوناتو بخورم! يه پيره مرده اون نزديك نشسته بوده، ميگه: بابا تو كه دندون داري بيا اينو بخور من اونو بخورم!

289- شب عروسيه قزوينيه بوده، رفيقاش شلوغ ميكردن و با ماشين بوق ميزدن. قزوينيه شاكي ميشـه، ميگه: يه عمر كون كرديم كسي نفهميد، يه شب ميخوايم يك كس بكنيم همـه شـهر فهميدن!

290- قزوينيه ميره توالت، که تا ميكشـه پايين شق ميكنـه،‌ بـه كيرش ميگه: بخواب، بخواب، خوديه!

291- يه يارو جانباز 99 درصد بوده، مي‌گوزه ميميره!

292- رشتيه مي‌خواسته با دوتا از رفيقاش گلف بازي كنـه. يكي از رفيقاش ميگه: من توپشو ميارم. اون يكي ميگه: من چوبشو ميارم. رشتيه ميگه: اهه؟! يعني باز ش افتاد گردن من؟!!

293- بـه تركه ميگن اگه كسوف بشـه چي ميشـه؟ ميگه: هيچي يه ذره پماد مي‌ماليم خوب شـه!

294- رشتيه زن گرفته بوده، ازش ميپرسن زنت چطوره؟ ميگه: والله بد نيست، هركي كرده راضيه!

295- شلوار كرده رو آب ميبره، ميگه: حيف اونـهمـه كه من توي اون شلوار ول دادم!

296- تركه توي خيابون ريدنش مي‌گيره، درون خونـه يه يارو رو ميزنـه ميگه: آقا شرمنده، من خيلي وضعم خرابه! ميشـه بيام برم دستشويي؟ يارو هم ميگه بيا برو تو اون اتاق دست چپي كارتو بكن. تركه ميره كارشو مي‌كنـه و كلي از يارو تشكر مي‌كنـه وميره پي كارش. بعد از دو ماه با رفيقش داشته از همونجا رد ميشده كه رفيقش ريدنش ميگيره. تركه ميگه: بيا من اينجا يه خونـه سراغ دارم كه توالتش حسابي تر و تميزه، اصلاً طلاييه جون تو! رفيقش ميگه باشـه،‌ بريم. ميرن درون خونـه يارو دوباره درون ميزنن، صاب‌خونـه که تا تركه رو مبينـه دادمي‌زنـه: روزبه! بيا اون يارو كه توي ترومپتت ريده بود رو پيدا كردم!

297- يارو توي جنگ دوتا دست و دوتا پاش قطع شده بوده، رفيقاش بهش ميگفتن كلمن!

298- قزوينيه داشته يه بچهه رو تو باجه تلفن ميكرده، يه دفعه يه بسيجيه سر ميرسه با لگد ميزنـه تو درون ميگه: بي پدر داري چه غلطي مي‌كني؟! قزوينيه هم شاكي ميشـه ميگه: بالام جان چه خبرته با لگد ميزني تو در؟! خوب شد حالا كيرم رفت تو كون اين بچه؟! دلت خنك شد؟!

299- قزوينيه يه بچه خوشگل رو بالاي پل ميبينـه،‌ هر كاري ميكنـه نميتونـه مخش رو بزنـه،آخر سر بـه پسره ميگه: داداش بريم زير پل يك سيگاري بكشيم؟ پسره ميگه:‌بريم خيالي نيست! گفتن نداره كه براي پسره زير پل رفتن همان و كون دريدگي همان! خلاصه چند روز ميگذره، قزوينيه دوباره پسره رو ميبينـه، ميگه: مياي بريم زير پل يك سيگار بكشيم؟! پسره ميگه: نـه داداش، جون تو هنوز زير سيگاريم درد ميكنـه!

300- سبزواريه داماد ميشـه، با عروس ميره تو حجله. مادر داماد هم پشت درون منتظر ميشـه که تا طبق رسمشون اون دستمال مشـهور رو تحويل بگيره. يك نيم ساعتي مي‌گذره و خبري نميشـه، حوصله زنـه سر ميره، درون ميزنـه ميگه: ننـه چي شد؟ زود باش دستمالو بده ديگه، خوابمون مياد! داماد ميگه: ننـه نَميرَه (توش نميره) مادره ميره از توي آشپزخونـه يه ليوان روغن زيتون مياره، ميگه: ننـه جان بيا سرش رو بكن تو اين ليوان چربش‌كن، بعد بكن تو. پسره ليوان رو ميگيره و ميره تو، باز نيم ساعت مي‌گذزه و خبري نميشـه. ننـهه صداش درون مياد، ميگه: ننـه چي كار كردي؟! داماد ميگه: ننـه نميره كه نميره! ننـه ميگه: گفتم اول بكن تو ليوان چربش كن! داماده ميگه: ننـه تو ليوان نميره!

301- يارو استاده خيلي بي ادب بوده و همش سر كلاس جكاي ناجور ميگفته. خلاصه اي كلاس شاكي ميشن و تصميم ميگيرن اگه يه بار ديگه اين يارو جك خلافي گفت، كلاس رو ترك كنن. فرداش استاده مياد سر كلاس ميگه: شنيدين تو هندكم شده؟! ا هم همشون پاميشن كه از كلاس برن بيرون، استاده ميگه: خانوما كجا؟! پرواز تهران-دهلي فرداست!

302- يه روز قهرمان آكروبات بازي دنيا ميره اصفهان، داشته تو بازار مسگرا راه ميرفته يه دفعه ميبينـه يكي از مسگرا پريد تو هوا پنج که تا پشتك زد اومد پايين. يارو كف ميكنـه، بـه خودش ميگه: من كه مثلا قهرمان جهانم نميتونم همچي كاري بكنم، ميره پيش مسگره ميگه: آقا بيا من بهت پنج هزار دلار ميدم اين كارو بـه من ياد بده. يارو شاكي ميگه: برو بابا دلت خوشـه! اگه پنجاه هزار دلار هم بدي، ديگه چكش رو نمي‌ رو تخمم!

303- قزوينيه ميره مغازه روبات فروشي، فروشندهه شروع ميكنـه بـه تعريف از روباتا و ميگه: آقا اين روباته آخر كاره، بهترين روباتيه كه که تا حالا ساخته شده، ببين اگه اين دكمـه روي شكمش رو فشار بدي جاروبرقي ميشـه، اگه دستش رو بكشي ماشين لباسشويي ميشـه و خلاصه از هر پيچش هزار هنر ميريزه! قزوينيه حسابي حال ميكنـه ميگه: بالام جان من همينو ميخوام! خلاصه پولشو ميده و ور ميداره ميبردش خونـه. فرداش قروينيه شاكي با كير پانسمان شده برميگرده ميگه: مادرقحبه! چرا نگفتي اين كونش چرخ گوشته؟!

304- تركه ميميره، ميبرنش جهنم. بهش ميگن: تو بايد اينجا كارهم بكني. كارش اين بوده كه بايد ديگ‌هاي عظيمي كه‌ها رو مي‌جوشوندن رو هم ميزده. يه روز همونطور كه مشغول بوده، يهو مي‌بينـه يك از بچه محلاش داره واسه ديگ بغلي هيزم مي‌بره. دوتايي شروع ميكنن باهم گپ زدن و از كار و كاسبي گله كردن و خلاصه حواسشون پاك از هرچي ديگ وپرت ميشـه. بعد از يك مدتي تركه يك نگاهي بـه ديگ مي‌ندازه ميبينـه يكسياه پوست اومده رو. هول ميشـه بـه دوستش ميگه: غضنفر زود برو بذار بـه كارم برسم، ‌ها ته گرفتن!

305- تركه با دوستش داشته جدول حل ميكرده، از رفيقش ميپرسه:‌اكبر، آلت ي زن چيه كه دو حرفيه؟! رفيقش ميگه: عمودي يا افقي؟ ميگه: افقيه. ميگه: خوب خره معلومـه ديگه، لب!

306- تركه سوار هواپيماي لوفتانزا بوده، که تا هواپيما پرواز ميكنـه، ميره پيش مـهماندار هواپيما ميگه: ببخشيد من يك مشكل معده دارم، موقع پرواز بايد حتماً شير بخورم، اگه ممكنـه يكم شير بـه من بدين. مـهمانداره ميگه: ‌شرمنده آقا ما شير نداريم. تركه ميگه: ‌ولي آخه من حتماً بايد يكم شير بخورم، وگرنـه حالم بهم مي‌خوره. مـهمانداره مي‌بينـه اوضاع خيلي خرابه،‌ تركه رو مي‌كشـه يك گوشـه ميگه: حالا كه قضيه اينقدر ضروريه، بياين يكم از سينـه من شير بخوريد که تا برسيم بـه مقصد! تركه هم ميزنـه تو سرش ميگه:‌ خاك بر سرم! كاشكي شاش خواسته بودم!

307- يه روز تو قزوين يه بابا و ننـه دست بچشون روميگيرن ميبرن كلانتري و به افسره ميگن: سركار اين چه شـهريه؟ اين چه زندگيه؟ اين بچه رو كردن كونش آش و لاش شده، پاره و پوره شده!! افسره نگاه ميكنـه ميبينـه: تُچ تُچ! اين كه پاك پاره شده! رو مي‌كنـه بـه سربازش ميگه: اين كار، كار حسن كودكه زود بگيرين بيارينش. بعداز نيم ساعت يك يارو سبيل كلفته رو دست بسته ميارن، افسره بهش ميگه تو خجالت نميكشي؟! ببين با اين بچه چي كار كردي؟…حسن كودك نگاه ميكنـه، ميگه: نگاه كن تورو خدا!‌ كون بچه پاره پوره شده، آش و لاش شده! سركار، كار آدم تازه‌كار بوده! من كون بچه شيش ماهه ميذارم از خواب بيدار نميشـه!

308- تركه توي پارك يه ه رو ميبينـه و خيلي باهاش حال مي‌كنـه. ميره جلو ميگه: خانوم ببخشين، اسم شما چيه؟ ه با عشوه جواب ميده: عطر گل ياس، اسمم ثرياس! بعد از تركه ميپرسه: اسم شما چيه؟ تركه يه فكري ميكنـه، با ادا ميگه: بوي خر، اسمم گضنفر!

309- تركه دست ميكنـه تو جيبش، با تعجب ميگه: ا.ا… اين كير خر رو كي گذاشته اينجا؟!

310- تركه تو يك جمعي نشسته بوده، همـه داشتن خيلي باكلاس ازمسايل ادبي حرف ميزدن، حوصله اش سر ميره يه دفعه وسط بحث ملت يك اساسي ميده! همـه ساكت ميشن، بعد از دو ثانيه يه زنـه ميگه: وا؟! تركه با قيافه اديبانـه ميگه: والله!

311- دو که تا تهرانيه ميخواستن دو که تا اصفهانيه رو سر كار بگذارن، بهشون ميگن: شما بلدين عكس كس بكشين؟! اصفهانيا هم ميگن: آره خوب، اينكه كاري نداره و دوتايي يك عكس ترتميز و حسابي ميكشن از عضو مذبور مي‌كشن! تهرانيا ميزنن زير خنده و مي‌گن: شنيده بوديم شما اصفهانيا كس‌كشين، ولي خودمون نديده بوديم! اصفهانيا هم ميگن: ماهم شنيده بوديم شما تهرانيا بـه كس‌ننتون ميخندين، ولي خودمون نديده بوديم!

312- يه شب يه بدبختي كه خونش يه اتاق بيشتر نداشت راست مي‌كنـه كه يه حالي با زنش بكنـه. زنش اول از ترس اين كه بچشون بيدار شـه و ببينـه مخالفت مي‌كنـه اما چون اصرار مرد رو مي‌بينـه مجبور مي‌شـه بده. اونم چه دادن?! يارو که تا صبح پنج بار مي‌كنـه! صبح ه مي‌خواسته از زير زبون بچه‌ش بكشـه كه ديشب بيدار شده و چيزي ديده يا نـه. اول با ملايمت ازش ميپرسه: پدرام جون، تو ديشب چيزي شنيدي بيدار شدي؟ بچهه ميگه: نـه، مگه خبري بود؟ مادره باور نمي‌كنـه، ميگه حتماً داره خالي مي‌بنده، يك بار ديگه جدي‌تر ازش مي‌پرسه: ‌مطمئني هيچي نشنيدي؟ باز پسره ميگه: نـه، مگه چي‌ شده؟ خلاصه باز مادره باور نمي‌كنـه و دوباره مي‌پرسه و هي از ماد اصرار و از فرزند انكار، که تا اينكه مادره شاكي ميشـه و يكي مي‌خوابونـه تو گوش پسره. پسره هم با بغض ميگه: خوب ، همين كارا رو مي‌كني كه بابا كونت مي‌گذاره ديگه!

313- يه روز چهار که تا راهبه ميرن پيش پدر روحاني كه توبه كنن. اولي ميره تو ميگه: پدر! من اغفال شدم و براي يكي زدم! پدر ميگه: اشكال نداره بيا دستت رو تو آب توبه بشور، که تا گناهانت پاك بشـه. دومي ميره تو ميگه: پدر من هم اغفال شدم و يكي بـه سينـه من دست زد! پدر هم ميگه: بيا سينت رو تو آب مقدس بشور و برو. بعد نفر سوم كه مياد بره تو، چهارمي بهش ميگه: ماري، كونت رو تو آب نشوري‌ها! من ميخوام قرقره كنم!

314- يارو كيرش قطع ميشـه، ميره دكتر. دكتره بهش ميگه يك پيوند خيلي جديد كشف شده، ولي هنوز رو انسان امتحان نشنده، دانشمندا بـه اين نتيجه رسيدن كه خرطوم بچه فيل رو ميشـه بـه جاي آلت ي مرد پيوند زد، مي‌خوايد شما اين عمل رو امتحان كنيد؟ يارو هم مي‌بينـه هيچ چاره ديگه‌اي نداره، ميگه: باشـه، بـه هرحال از بي‌كيري كه بهتره! خلاصه عمل با موفقيت تموم ميشـه و يارو ميره دنبال كار و زندگيش. بعد از يه هفته برمي‌گرده پيش دكتر ميگه: آقاي دكتر! بـه دادم برس، دهن من سرويس شد! دكتر ميگه: چرا؟ چي شده؟! ميگه: بابا اين كير ما هرچي علف و برگ و ميوه تو خيابون ميبينـه رو وَر ميداره ميكنـه تو كون ما!

315- قزوينيه جلو آينـه ميشـه كون خودشو ميبينـه، ميگه: يار درون خانـه و ما گرد جهان ميگرديم!

316- قزوينيه رو با يه سه ليتري تف دستگير ميكنن!

317- بـه تركه ميگن آسمون خراش درست كن. يه كم فكر ميكنـه، بعد ميره همـه تركاي محله رو جمع مي‌كنـه، ميريزه رو هم! بهش ميگن بعد آسمون‌خراشت كو؟! ميگه: اين آسمونش، اينم خراش!

318- يه ماره ميره تو شرت عربه، ميگه: رخصت پهلوون!

319- پسره زبونش ميگرفته، صبح دير ميره مدرسه، خانوم معلمشون ميگه: چرا دير اومدي؟! ميگه: خانم لام دول بود! خانمشون ميگه: خوب عزيزم من هر شب لام دوله ولي ببين چه زود ميام!

320- تركه شطرنج باز بوده و از مسابقه ميومده، سوار اتوبوس ميشـه يه خانومي مياد رد بشـه، دستش ميخوره بـه اونجايي كه نبايد بخوره! خانومـه سرخ ميشـه، ميگه: ببخشيد! تركه ميگه: نـه خانم جان، اينطوري نميشـه! دست بـه مـهره بازيه!

321- يارو يه بچه خيلي بي ادب داشته، هرجا مي‌بردتش يك حرف ناجور مي‌زده و آبروش رو مي‌برده. يك بار دعوت بودن عروسي، ميگه چي كار كنم اين تخم سگ الان اونجا آبروي ما رو ميبره. مياد پيش پسره و ميگه: كره خر! اونجا رفتيم يه كلمـه حرف بزني، مادرتو ميگام! خلاصه ميرن عروسي و بعد از نيم ساعت يارو ميبينـه، يه مرده سبيل از بناگوش دررفته، افتده بـه جون پسرش و حالا نزن،‌ كي بزن! مياد ميگه: اوهوي!‌ بچه رو چرا مي‌زني؟! يارو ميگه: تو اصلا اين برو تربيت نكردي؟! ميگه: باز چي گفته؟! ميگه: اين تخم سگ اول يه ده دقيقه داشت با دستش بـه من نشون ميداد، من بـه روي خودم نياوردم، بعد شروع كرد بيلاخ نشون من بازم هيچي نگفتم! اين دفعه شروع كرده شستشو هي ميكنـه تو دستش و در مياره! باباهه ميره گوش پسره رو مي‌گيره، ميگه: كره خر! مگه قرار نبود مودب باشي؟! بچهه ميگه: بابا من بـه خدا چيزي نگفتم! اولش بهش گفتم از طرف عروسي؟ هيچي نگفت، بعد گفتم از طرف دامادي؟ بازم هيجي نگفت، منم عصباني شدم گفتم: بعد كس‌كش اومدي اينجا كه كون بدي؟!

322- رشتيه رفيقش رو تو خيابون ميبينـه، ميگه: هي ميگن ‌تركا خرن، تركا خرن، ‌به خدا راست مي‌گن! رفيقش ميگه: چطور مگه؟ ميگه: مثلاً اين اصغر آقا، مرتيكه ترك خر! خودش زن داره‌‌ها، ولي مياد زن منو ميگاد!

323- از يه رشتيه ميپرسن: شما با چه سهميه‌اي وارد دانشگاه شدي؟ ميگه: بنده افتخار ميكنم گه فرزند سه که تا شـهيدم!

324- بـه تركه ميگن: که تا حالا تو موقعيتي گير كردي كه نـه راه بعد داشته باشي نـه راه پيش؟! ميگه:‌ آره، يه بار يه اَره رفته بود تو كونم!

325- يه روز يه رشتيه با زنش ميره سينما، فيلم سوپر ببينند. وسطاي فيلم زنـه حشري ميشـه و دست ميكنـه تو شلوار مرده. مرده ميگه: گرمـه؟! زنـه ميگه:‌آره. مرده ميگه:‌ نرمـه؟! زنـه حشري ميگه: آااره. ميگه: كلفته؟! ميگه:آااي…آره! رشتيه ميگه: ‌اون انمـه!

326- رشتيه شو ميبينـه داره بـه يه پسرهميده، خيلي ناراحت ميشـه، ‌به خودش ميگه: اين امروزميده،‌ لابد فردا هم ميره سينما، ‌پس فردا هم لابد ميخواد سيگار بكشـه!

327- فرق كير و دوچرخه چيه؟ سوار دوچرخه كه ميشي پا ميزني، ولي سوار كير كه ميشي دست و پا ميزني!

328- تركه با پسرش رفته بوده دزدي، پاسبونـه مي‌بينتشون. دوتايي ميزنند بـه چاك، پاسبونـه هم مي‌گذاره دنبالشون و داد ميزنـه: كره خر!‌ واستا!! پسر تركه واميسته ميگه: بابا منو شناسايي كردن، تو برو!

329- تركه داشته با نافش بازي ميكرده، يهو تخماش ميفته زمين!

330- زن رشتيه نصفه شب داشته ميرفته بيرون، رشتيه از خواب پا ميشـه، ميپرسه: خانم جان!‌ كجا ميري؟ زنـه ميگه: دارم ميرم كُس بدم! رشتيه ميگه: جاي ديگه نري!

331- حضرت آدم ميره پيش خدا، ميگه: خدايا اين حوا اولش چيز خوبي بود،‌ ولي ديگه حوصلم ازش سر رفته! خدا ميگه: ببينم، که تا حالا همديگر رو بغل كردين؟ آدم ميگه: بغل كردن ديگه چيه؟! خلاصه خدا يادش ميده چطور حوا رو بغل كنـه. حضرت آدم ميره،‌ بعد از دو روز مياد، ميگه: ‌خدايا! عجب چيز باحاليه اين بغل كردن، كلي حال كرديم! خدا ميگه: بعد لابد بوسيدن هم نمي‌دوني چيه. حضرت آدم ميگه: بوسيدن؟! خلاصه خدا بوسيدن رو هم بـه آدم ياد ميده. حضرت آدم ميره، ‌بعد از يك هفته مياد، ‌ميگه: خدايا! اين بوسيدن چقدر حال ميده!! چرا زودتر يادمون نداده بودي؟! خدا ميگه: تازه هنوز نمي‌دوني كه سكس چه كيفي داره! حضرت آدم ميگه: سكس چيه؟! خلاصه خداوند اصول سكس رو هم بـه آدم ياد ميده. حضرت آدم ميره، ده دقيقه ديگه برمي‌گرده،‌ ميگه: خدا جون، سردرد چيه؟!

332- يارو اواهه داشته سلانـه سلانـه از يك خيابون مي‌گذشته،‌ يك كاميونـه منتظر بوده كه رد شـه. راننده كاميونـه هي بوق ميزنـه،‌ يارو اهميت نمي‌ده. آخر رانندهه سرشو از پنجره مي‌كنـه بيرون،‌ ميگه:‌ هـوي.. بچه كوني! يا ازونجا رد شو،‌ يا پياده ميشم ميگيرم مي‌كنمت! اواهه هم برمي‌گرده ميگه: آخه چقدر حرف، چقدر وعده؟!

333- دو که تا ه تو پارك بـه يك اواهه گير مي‌دن، هي بهش چشمك مي‌زنند، براش عشوه ميان، خلاصه كون خودشونو پاره مي‌كنند، اواهه بهشون اهميت نمي‌ده. آخرش ا خسته ميشن ميرن پي كارشون. يك پيرمرده اونجا رو نيمكت نشسته بوده‌، برمي‌گرده بـه اواهه ميگه: خاك بر سرت! من سن تو بودم،‌ پشـه رو تو هوا بلند مي‌كردم! اواهه ميگه: ااا..؟ خوب بعد منم پشم!

334- يكي ازين لات و لوتاي هيكلي تهروني ميره تو يك عرق فروشي تو رشت. خلاصه يك گيلاس عرق سفارش ميده، ميره وسط سالن واميسته، يك ضرب گيلاسشو ميره بالا و ‌ميگه: اونايي كه طرف چپم نشستن، همشون مادر بـه خطان! كسي مشكلي داره؟! ملت همـه جفت مي‌كنند، هيچكي صداش درون نمياد. بعد يك گيلاس عرق ديگه ميگيره،‌ يكجا ميره بالا،‌ ميگه:‌ اونايي كه طرف راستم نشستن، ‌همشون زن قحبن! كسي مشكلي داره؟! باز كسي خايه نمي‌كنـه چيزي بگه. يهو يك رشتيه هيكلي از طرف راست بلند ميشـه، آروم-آروم مياد طرف يارو. يارو ميگه: عمو! شوما مشكلي داري؟! رشتيه ميگه:‌ نـه قربون! من فقط طرف اشتباه نشستم!

335- تركه با دوست ش ميره كوه، همينجوري كه داشتن ميرفتن يه دفعه نيرو انتظامي ميريزه. سربازه بهش ميگه: شما اينجا چي كار ميكنين؟ اين خانوم كيه با‌هات؟ تركه ميگه: من كه كوه نورد حرفه‌ايم، اينم وقتي من اومدم همينجا بود، مثل اينكه كُس كوهيه!

336- بچهه با خالش ميره بيرون يه خره رو ميبينـه، كيرخره رو نشون ميده بـه خالش ميگه: اين چيه؟ خالش ميگه: هيچي عزيزم بيا بريم. فردا بچهه با باباش ميره بيرون بازم كير خره رو ميبينـه بـه با باباش ميگه: بابا، اين چيه؟ باباش ميگه: اين كير خره. بچهه ميگه: بعد چرا گفت هيچي نيست؟ باباش ميگه: آخه براي خالت اين هيچي نيست!

337- يك بابايي رو تو قزوين ميندازن زندان، روز اول هم سلوليش ازش ميپرسه: بالام جان، ‌بچه كردي افتادي اين تو؟! يارو ميگه: نـه آقا اين حرفا چيه؟ من هيچ وقت همچي كاري نميكنم! قزوينيه ميگه: خوب بعد حتما اوا كردي؟! باز يارو ميگه: نـه برادر، چي ميگي؟! قزوينيه ميگه: نكنـه پيرمرد كردي؟! يارو ميگه: آقاي عزيز عفت كلام داشته باش، اين حرفا يعني چي، من جرمم سياسيه! قزوينيه ميگه: آهــان! بالام جان فهميدم، رئيس‌جمـهور كردي!

338- تركه و اصفهانيه و تهرانيه داشتن با هم ميرفتن يه دفعه يه غوله درون مياد، بهشون ميگه: يه آرزو بكنين اگه من تونستم بر آوردش كنم ميكشمتون، اگه نتونستم كاري باهاتون ندارم. اول تهرانيه آرزو ميكنـه كه يه كشتي پر از طلا براش بياره، غوله مياره و ميكشتش.‌ بعد نوبت اصفهانيه ميشـه، اونم ميگه: يه كاخ با طلا بساز غوله آرزو اين رو هم بر‎آورده ميكنـه و ميكشتش. بعد نوبت تركه ميشـه، يه كم فكر ميكنـه، يه دفعه ميگوزه، ميگه: اگه ميتوني رنگش كن، غوله هم ولش ميكنـه ميره پي كارش!

339- يارو تيمساره از تهران ميره اردبيل سركشي، مي‌بينـه همـه جاي شـهر مامورين نيروي انتظامي شلوارا رو كشيدن پايين و قنبل كردن! يارو خيلي عصباني مي‌شـه، ميره پيش رئيس اون حوزه ميگه:‌ خاك بر سرتون! اين چه افتضاحيه؟!‌ چرا همـه سربازا تو شـهر كون قنبل كردن؟! يارو ميگه: يواش قربان! يك قزوينيه از زندان فرار كرده،‌ ما براش تله گذاشتيم!

340- كوره ميره تو آشپزخونـه دستش ميخوره بـه رنده ميگه: اين كس شعرها چيه اينجا نوشته؟!

341- تركه ميره جبهه بهش ميگن: ببين اين نارنجك رو وقتي ميخواي پرت كني بايد ضامنش رو بكشي، بعدتا ده بشماري و پرتش كني. تركه نارنجك رو با دست راستش ميگيره ضامنش رو ميكشـه، شروع ميكنـه با انگشتاي دست چپش شمردن: بير، ايكي، اوچ، دورت، بيش،‌ انگشتاي دست چپش تموم ميشـه نارنجك رو ميذاره لاي پاش با انگشتهاي دست راستش مي‌شمره: آلتي، يدي، سكيز، دوگوز…..بوووووووم!

342- زنـه رشتيه مادرزاد رو تخت خوابيده بوده، که تا رشتيه مياد پتو رو ميكشـه رو خودش، ‌رشتيه ميگه: خانم جان اين نجابتت منو كشته!

343- تَرياكيه بايد آزمايش مدفوع ميداده، يك شيشـه بهش داده بودن كهنمونشو بياره. ميره خونـه و مي‌شينـه تو مستراح، ياعلي! شروع ميكنـه زور زدن! خلاصه بعد از دو سه ساعت عرق ريختن، يك سنده يك سانتي گيرش مياد كه واسه نمونـه ببره. وقتي ميره جواب آزمايشش رو بگيره،‌ بهش مي‌گن: شرمنده قربان، ‌نمونـه شما گم شده. ترياكيه شاكي ميشـه،‌ دادميزنـه:‌ اي مال مردم خورا!

344- شيره‌ايه مي‌ميره، مي‌برنش بهشت. دو سه روز مي‌گذره، ‌يك روز ميان ازش مي‌پرسند كه همـه چي ميزون هست يا نـه، ميگه: والله همـه چيز عاليه، فقط يوخده شـوژ مياد! مي‌برنش دم مرز جهنم كه يخورده گرماي جهنم بخوره بهش، بلكن گرم شـه. دوباره بعد از چند روز ميان مي‌پرسند: خوب اوضاع چطوره؟ ميگه: والله همـه‌چي خوبه، ولي هنوز يوخده شـوژ مياد! ميگن بابا تو اصلاً لياقت بهشت رو نداري، ميندازنش تو جهنم! بعد از چند روز ميان، مي‌پرسند: خوب بالاخره گرم شدي؟ ميگه: والله اينجا بهتره، ولي هنوز هم يوخده شـوژ مياد! شاكي مي‌شند ميندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مركز آتيش. چند روز مي‌گذره، ‌ميان بهش سر بزنن ببينيند اوضاع احوالش چطوره. که تا درو باز مي‌كنند، يارو داد ميزنـه: ‌داداش اون درو ببند،‌ تازه اينجا هوا گرفته بود!

345- دكتره داشته با زنش تو خيابون رد ميشده،‌ يك زنـه لاشيه مياد شروع مي‌كنـه باهاش لاس زدن. بعد كه طرف ميره،‌ زن دكتره ازش مي‌پرسه: ‌اين خانوم كي بود؟ دكتره ميگه: ‌يك خانمي كه من درون رابطه با كار ديده بودمش. زنش ميپرسه:‌ درون رابطه با كار تو يا كار اون؟!

346- يارو ازون سيگارياي خفن بوده،‌ ميفته زندون،‌ حبس ابد. روز اول بهش ميگن: ‌ببين ما حال و حوصله نداريم ‌هر دقيقه خورده فرمايشات تورو انجام بديم. همين الان ميگي چي مي‌خواي،‌ ما برات مياريم،‌ بعد درون سلولتو مي‌بنديم که تا ده سال ديگه. يارو ميگه:‌ســيــگــار! من فقط سيگار مي‌خوام! مي‌رن براش 500 باكس سيگار ميارند، و در سلولش رو مي‌بندند. بعد از 10 سال ميان ببينند چيز ديگه اي مي‌خواد يا نـه، درون سلولش رو كه باز مي‌كنند مي‌بينند نشسته يه گوشـه اي، ‌دست و پاش داره مي‌لرزه. يارو که تا جماعت رو مي‌بينـه، بر مي‌گرده ميگه: ‌قربون، آتيش داري؟!

347- رشتيه تازه ازدواج كرده بوده. روز اول پا ميشـه، ‌مي‌بينـه خبري از صبحونـه نيست. بـه زنش ميگه: خانم جان، صبحانـه كجاست؟ زنش مي‌گه: من فكر كردم شما ميري سركار، صبحونـه نمي‌خوري. رشتيه ميگه: ‌ببين خانم جان، ازين بـه بعد هر روز صبح، سنگگ تازه با كره و پنيرو مربا و عسل روي ميزه، چه من باشم، چه نباشم! خلاصه ميره سركار و ظهر بر مي‌گرده، ‌مي‌بينـه خبري از ناهار نيست. بـه زنش ميگه: خانم جان،‌ بعد ناهار كجاست؟ زنش ميگه: من فكر كردم شما سركاريد،‌ ديگه ناهار نپختم. رشتيه ميگه: ببين خانم جان، ازين بـه بعد هر روز ظهر سر ساعت يك، ناهار، كته كباب و ترشي‌تره و باقالا قاتق بايد سر ميز باشـه، چه من باشم، چه نباشم! خلاصه زنش يك چيزي حاضر مي‌كنـه، ‌مي‌خورند و رشتيه باز ميره سر كار. شب برمي‌گرده، ‌مي‌بينـه خبري از شام نيست. بـه زنش ميگه: خانم جان! بعد شام چي‌شد؟ زنش ميگه: من فكر كردم ديگه شما هم صبحونـه خورديد هم ناهار، ‌ديگه شام نمي‌خوريد. رشتيه ميگه: ببين خانم جان، ازين بـه بعد هر شب ساعت نـه روي اين ميز شام گرم حاضره، چه من باشم، ‌چه نباشم! زنش شاكي ميشـه، ‌ميگه: خوب بعد بگذار منم شرايطم رو بگم. ازين بـه بعد من بايد هر روز صبح و ظهر و شب، ‌سه نوبت كس بدم! چه شما باشيد، چه نباشيد!

348- افسره جلوي يك ماشين رو ميگيره، بـه راننده ميگه‌: جناب شما بـه خاطر بستن كمربند ايمني، پنجاه هزار تومن از طرف انجمن حمايت از ايمني راه‌ها جايزه برديد. حالا مي‌خوايد با اين پول چيكاركنيد؟ يارو ميگه: فكر كنم باهاش برم گواهينامم رو بگيرم! يك زنـه كنار دستش نشسته بوده، ميگه:‌ گوش نكنيد جناب سروان، اين شوهر من وقتي مسته يك بند كس ميگه! تو صندلي عقب، يك جوونكي خواب بوده، ‌ازين سر و صدا بلند ميشـه،‌ ميگه: من همون اول گفتم با ماشين دزدي نميشـه فرار كرد!! يهو يك نفر از تو صندوق عقب داد ميزنـه: ‌ببينم بالاخره از مرز گذشتيم يا نـه؟!

349- تركه از اتوبوس پياده ميشـه، رو صورتش جاي دوتا سيلي بوده. رفيقش ميبيندش،‌ ازش ميپرسه: عسگر ‌چي شده؟ ميگه: ‌والله من تو اتوبوس واستاده بودم‌‌‌، يهو ديدم دامن خانم جلويي رفته لاي پاهاش. من گفتم: ‌اين شكلي زشته، گرفتم كشيدمش بيرون. خانم عصباني شد،‌زد يكي زير گوشم. رفيقش ميگه: ولي رو صورتت كه جاي دوتا توگوشيه. تركه ميگه: ‌آخه بعد ديدم خوشش نيومد لباسشو كشيدم بيرون، منم فشارش دادم سرجاش!

350- پسر عربه ميره تو يه مغازه لوازم خونـه ميگه: آقا اگه من با كيرم اين اتو رو بلند كنم چي بهم ميدي؟ يارو هم ميخنده ميگه: خود اتو رو ببر! پسره هم بلند ميكنـه و اتو رو وَر ميداره مي‌بره. فرداش پسره با باباش مياد بـه صاحب مغازه ميگه: با بابام اومديم يه يخچال ببريم!

351- رشتيه مياد خونـه ميبينـه يه يارو رو زنشـه، چتر يارو هم اون بغل تخته. ور ميداره چتر يارو رو ميشكنـه، ميگه: ايشالله وقتي ميخواي بري بارون بياد!

352- يه زنـه انگليسيه و يه تركه تو آ بودن. زنـه شروع ميكنـه شدن و به تركه ميگه: يه كاري كن كه احساس كنم واقعاً ، تركه هم شروع ميكنـه لباساشو درون مياره، بعد ميندازدشون جلوي زنـه، ميگه: اينا رو بشور بعد هم اتوشون كن!

353- تركه تو قايق بوده تو دريا يه دفعه يه پري ماهي مياد بهش چشمك ميزنـه. تركه ميگه: جل الخالق! ما اسب‌ماهي ديده بوديم، سگ‌ماهي ديده بوديم، فيل‌ماهي‌ ديده بوديم، اما ديگه ‌ ماهي نديده بوديم!

354- تركه تو يك دهي دكتر بوده، ميخواسته بـه يك زنـه آمپول بزنـه. زنـه ازين شليته‌هاي لايه لايه پاش بوده، هرچي تركه دامناش رو بالا ميزده، تموم نميشده. آخر تركه شاكي‌ميشـه بـه زنـه ميگه: ببخشيد خانم، كون شما صفحه چنده؟!

355- بـه رشتيه ميگن: شما که تا حالا تو صف كسي رو هول دادين؟ ميگه: نـه، ولي يه بار هول شدم تو صف دادم!

356- يارو ميره ديوونـه خونـه ميبينـه همـه تو صف واستادن دارن يكي‌يكي تو يه ه نگاه ميكنن بعد دوباره ميرن ته صف واميسن. يارو كنجكاو مي‌شـه ببينـه تو ه چه خبره، خودش هم ميره تو صف واميسه و تو ه رو نگاه ميكنـه هيچي نميبينـه، يه بار ديگه تو صف واميسه بازم هيچي نميبينـه،‌ از يكي ميپرسه: شما چي رو نگاه ميكنين؟ من كه هر چي نگاه ميكنم هيچي نميبينم. يارو بهش ميگه: برو بابا دلت خوشـه! ما دو ساله داريم اين تو رو نگاه ميكنيم هنوز هيچي نميبينيم، تو ميخواي با دو بار نگاه كردن چيزي ببيني؟!

357- تركه رشتيه رو تو خيابون مي‌بينـه، بهش ميگه: سلاااام اكبر آقاي گل! رشتيه ميگه: ديگه سلام بي سلام، خانم مُرد!

358- تركه داشته با خدا حرف ميزده، ميگه: خدايا حالاكه بـه ما عقل خر دادي، لااقل كير خر هم ميدادي!

359- بـه يه رشتيه ميگن: خانمت با پنج که تا مرد سبيل كلفت سوار يه پيكان بودن داشتن تو يه سر بالايي ميرفتن. رشتيه ميگه: بابا ايوالله! اين پيكاناي سري جديد عجب موتوري دارند!

360- بچه قزوينيه صبح پاميشـه بـه باباش ميگه: بابايي، بابايي! ديشب جايي ميخواست بره؟

361- قزوينيه ميگه: نـه بابا‌جان. بچهه ميگه: بعد چرا هي بهش ميگفتي برگردعزيزم، برگرد عزيزم!

362- رشتيه هر روز كه بقال سر كوچشون رو ميديده، يارو بهش ميگفته: سلاااام اسمال آقاي بي‌غيرت! دو سه هفته‌اي اين قضيه تكرار ميشـه، رشتيه همچين بگي نگي بهش بر ميخوره، يه شب بـه زنش ميگه: خانم شما روزها ما نيستيم چكار ميكني؟ اين اصغرآقا بقال هي بـه ما ميگه بي‌غيرت. زنش ميگه: هيچي بابا، تو بهش محل نگذار، اينا بـه تو حسوديشون مي‌شـه. رشتيه فردا دوباره از درون مغازه يارو رد مي‌شده، بقاله بهش ميگه: سلااااام اسمال آقاي بي غيرت دهن‌ لق!

363- از تركه مي‌پرسن: از چه رنگي خوشت مياد؟ ميگه: از قهوه‌اي نوك ‌اي!

364- رشتيا تو تظاهرات شعار ميدادن: اين تن شـهادت خوايه، زناشون هم ميگفتن: بعد ما‌ها رو كي گايه!

365- توي يكي از پاركهاي اصفهان، يك وپسري خلوت كرده بودن. ه روي پيشونيشو اشاره ميكنـه، ميگه: اينجام درد ميكوند. پسره ميگه بيا ماچش كنم خوب شـه. ماچ ميكنـه و ه ميگه: آخيش خوب شد. دوباره ه دست ميگذاره رو لپش ميگه: اينجام درد مي‌كوند. باز پسره ماچ ميكنـه و خوب ميشـه. همينجور ميرن جلو که تا ميرسن بهه. که تا پسره ميخواد ماچ كنـه که تا خوب شـه يهو باغبونـه بوته‌ها سرشو بلند ميكنـه ميگه: دادا، اگه ماشفا ميدد اين بواسير ما هم درد ميكوند، يه فكري بـه حالش بكون!

366- رشتيه مياد خونـه ميبينـه بچه‌ها حسابي شلوغ پلوغ كردن. مي‌گيره همـه رو ميزنـه و ساكتشون ميكنـه بجز يكي كه اصلا هيچي بهش نمي‌گه. رفيقش بهش ميگه: بابا چرا اينقدر بين بچه‌هات فرق ميگذاري؟ رشتيه ميگه: آخه اون يكي سيده!

367- تركه مادر پدرشو ميكشـه، ازش مي‌پرسن: چرا اين بدبختا رو كشتي؟ ميگه: بعد از چهل سال بـه رابطه كثيفشون پي بردم!

368- رفيق تركه خيلي خانوم باز بوده، تركه ازش ميپرسه: آخه تو چي كار ميكني كه هي چپ و راست خانوم بلند ميكني؟ بـه ما هم ياد بده. رفيقش ميگه: بابا كاري نداره كه، بيا بريم که تا بهت ياد بدم. سوار ماشين ميشن ميرن جلو پاي يه زنـه آخر تيكه ترمز ميكنن، رفيقش بـه زنـه ميگه: معين جديد رو شنيدي؟ زنـه ميگه: نـه. ميگه: بيا من برات بگذارم. خلاصه زنـه رو سوار ميكنـه و ميبره خونـه که تا دسته ميكنـه، تركه هم خيلي تحت تاثير قرار ميگيره. چند روز بعد با ماشين ميره جلوي يه خانومـه نگه ميداره، ميگه: معين جديدي رو شنيدي؟! زنـه ميگه: نـه. تركه ميگه: نشنوي‌ها! مـي‌كُـننت!

369- ه با دوست پسرش توپارك بوده، يه دفعه باباي ه مياد، ه هول ميكنـه. پسره بهش ميگه: بابا چرا نگراني؟ بابات كه منو نميشناسه، بگو داداشمـه!

370- رشتيه شب عروسيش بوده، بهش غذا نميرسه. خيلي شاكي ميشـه و تا آخر همينجور اخماش تو هم بوده. آخر شب ميشـه بهش ميگن: بيا بروتو حجله، عروس خانم منتظره. رشتيه با همون اوقات تلخ ميگه: هر ي كه كبابشو خورده، بياد كُسشم بكنـه!

371- تو كرمانشاه رسم بوده كه شب عروسي يه ويلن‌زن مياوردن كه دم حجله درون ضمن اينكه عروس و داماد كارشونو مي‌كنن، يه آهنگ آروم بزنـه. يك بار عروسي يك بابايي بوده، خلاصه عروس و داماد مي‌رن تو حجله مشغول مي‌شند و جناب ويلن‌زن هم تو اتاق بغلي شروع ميكنـه يه اهنگ آروم ميزنـه. بعد يهو ويلن زنـه يادش مياد كه ديرش شده و بايد يه جا ديگه هم بره، شروع ميكنـه يه آهنگ تند ميزه كه زود تموم شـه. همينجور كه داشته تند تند مي‌زده، ‌يهو داماد خيس عرق مياد بيرون، نفس زنان ميگه: مُرد! خوب شد؟!

372- قزوينيه ميره آمريكا، وقتي برميگرده دوتا بچه با خودش مياره، يكي سفيد يكي سياه. ازش مي‌پرسند: اين سياه رو ديگه برا چي اوردي؟ ميگه: بالام‌جان اين واسه ماه محرمـه!

373- زنـه ميره ميوه فروشي، ميگه: آقا خيار كيلو چنده؟ يارو ميگه: دويست پنجاه تومن. زنـه مانتو شو باز ميكنـه، ميگه:حالا چنده؟ يارو ميگه: دويست تومن! زنـه پيرهنشو درمياره، ميگه: حالا چند؟ يارو ميگه: صد و پنجاه تومن! زنـه دامنشم درمياره ميگه حالا چند؟ يارو ميگه صد تومن! خلا صه زنـه همينجوري لباساشو درون مياره يارو هم ميگه: پنجاه تومن، بيست تومن، ده تومن، پنج تومن، چهار تومن، سه تومن، دو تمون، يه تومن،..آااااه!…. دويست و پنجاه تومن!

374- پير زنـه ميره دارو خونـه همينجور كه داشته يه خودش ميپيچيده ميگه: (آه!) اقا (آه!) كير (آي!) مصنوعي (آه!) دارين (آ..ه)؟ يارو ميگه: آره. زنـه ميگه: واي مادر (آه!) الهي (آاا..ه!)پير شي (آه) چطوري (آه!) خاموش ميشـه؟!

375- يارو ميره كس مصنوعي ميخره، ميبره خونـه، دو سه بار حال ميكنـه و آبش مياد، بعد ميخواد درون بياره ميبينـه نميشـه، هر كار ميكنـه كه دستگاهه ول نميكرده. زنگ ميزنـه بـه شركت سازنده ميگه: آقا (آه!) اين كس مصنوعي شما (آه!)چه جور خاموش (آااه!)ميشـه؟! يارو ميگه اون دكمـه قرمز رو بزن خاموش ميشـه. طرف ميگه: (آه!)زدم ولي (آه!) خاموش نشد(آه)! يارو ميگه خوب آبيه رو بزن. طرف ميگه: (آه!) زدم ولي (آه!) خاموش نشد(آااه)! بعد يارو مي‌پرسه: ببخشيد شماره سريال اين دستگاه شما چيه؟ مرده جواب ميده: (آه!) چهارده (آآه!) صدوسي و دو. يارو ميگه: آقا شما اشتباه بردين، ايني كه شما خريدين شير دوش هفده ليتريه، که تا هفده ليتر ندوشـه ول نميكنـه!

376- رشتيه شب عروسيش بوده، رفيقش ميبينـه داره دم حجله قدم ميزه. بهش ميگه: بابا برو تو عروس خانم منتظره، چرا اينجا واستادي؟! رشتيه ميگه: والله ما يه بفرما بـه باجناق زديم، رفته تو هنوز درنيومده!

377- يك بابايي پسرش تو قزوين گم ميشـه، ميره پاسگاه گذارش ميده. بهش ميگن خوب مشخصات پسرتون چيه؟ ميگه: هشت سالشـه، تپله، موهاش بوره، چشاش آبيه، يك شلوار كوتاه هم پاشـه. يارو افسره تو ميكروفون ميگه: بـه كليه واحدها، برادرا توجه كنن، يه تيكه گم شده.. آاااه!

378- يه زن آامريكايي و يك زن انگليسي و يك زن حزبل تو جزيره آدم‌خورا گير مي‌كنند. آدم خورا بـه آمريكاييه ميگن: باكونبا يا مردونگا (بكنيمت يا بكشيمت)؟ ميگه: باكونبا. ميكننش بعد ولش ميكنن. انگليسه هم ميگه باكومبا، اونم ميكنن، ولش ميكنن. ميرسن بـه حزبله، ميگن: باكونبا يا مردونگا؟ زنـه ميگه: مردونگا، مردونگا! يارو هم ميگه: اونقدر باكونبا که تا مردونگا!

379- بـه تركه ميگن يه جمله بگوكير باشـه، ميگه: كس ننت!

380- يارو سبيل كلفته داشته تو يك جمعي تعريف ميكرده كه آره ما با كاروان داشتيم ميرفتيم، يه دفعه راهزنا ريختن همـه ملت رو يا كشتن يا كردن! بعد نگاه ميكنـه مي‌بينـه بقيه دارند چپ چپ نگاش مي‌نند، برميگرده ميگه: البته ما رو كشتن!

381- يارو ميره قزوين و بر ميگرده. ازش مي‌پرسند: چي شد، بلايي سرت نيومد؟ كاريت نكردن؟ ميگه: نـه بابا خيلي هم خوب بود. ما رو بردن خونشون، بهمون غذا دادن، شب هم با هم نشستيم عرق خورديم و خلاصه خيلي هم حال داد. بهش ميگن: بابا خوب فكر كن ببين كاري باهات نكردن؟ يارو دوباره ميگه: نـه والله، هيچي نشد، من كه چيزي يادم نمياد… آهان! فقط يك چيزيو من آخر نفهميدم، من هميشـه وقتي عرق ميخوردم فردا صبحش سرم درد مي‌گرفت، اين دفعه نميدونم چرا فرداش كونم درد مي‌كرد؟

382- يك زنـه از طبقه دوازدهم ميفته، طبقه نـهم يكي ميگيردش، ميگه يهبده که تا نجاتت بدم. زنـه ميگه: نـه! نمي‌خوام، ترجيح ميدم بميرم! يارو هم ولش ميكنـه. بعد ميرسه طبقه هفتم، يكي ديگه ميگيردش، ميگه: يه دور بده که تا نجاتت بدم. زنـه دوباره ميگه: نـه، ولم كن مگه من جندم؟! يارو هم ولش ميكنـه. بـه طبقه پنجم كه مي‌رسه، يكي ديگه ميگيردش، بهش ميگه اگه ساك بزني نجاتت ميدم. بازم زنـه ميگه نـه، يارو هم ولش ميكنـه. مي‌رسه طبقه سوم، يك تركه ميگيردش، زنـه با خودش ميگه اين دفعه اگه ولم كنـه ديگه كارم تمومـه. ميگه: هر چي بخواي بهت ميدم،ميدم، كون ميدم، ساك مي! تو رو خدا منو نجات بده. تركه هم هولش ميده ميگه: گمشو! زنيكه جــنــده!

383- تركهبلند كرده بوده داشته تو ماشين ميبرده، نيرو انتظامي جلو شو ميگيره. سربازه بـه زنـه ميگه: پياده شو. تركه برميگرده ميگه: ته؟! بدبخت جـــنـــده ‌ست!

384- رشتيه يه دوست پسر داشته هر شب ميومده خونشون ترتيب رو ميداده. خونـه ه اين جور بوده كه از دم پنجره اول ه ميخوابيده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتيه. پسره هم هر شب از پنجره ميومده همون اول ترتيب ه رو ميداده و ميرفته. يه شب رشتيه با زنش دعواش ميشـه، زنـه قهر مي‌كنـه مياد كنار پنجره ميخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره مياد تو، همون اول ميپره رو زنـه و شروع ميكنـه كردن، يه دفعه ميبينـه، اه! اين كه ه نيست! درون مياره و ميپره رو ه. رشتيه پاميشـه بـه پسرش ميگه: بابا جان بدو درون ريم، يه يارو اومده از اون جلو همينجور داره ميكنـه مياد جلو!

385- رشتيه ميخواسته خونشو بفروشـه، داشته خونشو بـه يكي نشون مي‌داده،ميگه: اين اتاق مـه، دراتاق رو باز ميكنـه ميگه: اين مـه، ميبينـه يكي هم رو شـه، ميگه اينم دامادمـه! بعد ميگه: اونم اتاق خواب خودمونـه، درون و باز ميكنـه، ميگه: اين خان،… اوني هم كه روخانومـه خودمم!

386- قزوينيه مياد خونـه، ميگه: خانم يه خبر خوب دارم يه خبر بد، كدومشو اول بگم؟ خانمش ميگه: اول خبر بد رو بگو. قزوينيه ميگه: بچمون كوني شده! زنـه ناراحت ميشـه ميزنـه تو سرش و گريه ميكنـه. بعد از يك مدت گريه زاري، ميگه: خوب حالا خبر خوبت رو بگو. قزوينيه ميگه: ولي نميدوني چه كـونـي شده!

387- تركه سر مرز يه عراقيه رو اسير ميگيره. همينجور كه داشته ميبردتش، يه دفعه يه خمپاره ميخوره بغلشون دست عراقيه كنده ميشـه. عراقيه ميگه: بگذار من اين دستمو بندازم تو كشور خودم. تركه دلش مي‌سوزه، ميگه باشـه. يكم ديگه ميرن، دوباره يه خمپاره ميخوره اون يكي دست عراقيه هم كنده ميشـه. باز عراقيه ميگه بگذار من اين دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، تركه هم ميگه باشـه. بعد يه تركش ديگه ميخوره پاي عراقيه هم كنده ميشـه، ورش ميداره ميندازه اونور مرز. يه دفعه تركه تفنگ رو ميذاره روشقيقه يارو ميگه: هوي! فكر نكن من تركم نميفهمم، كم‌كم داري فرار ميكني‌ها!

388- تركه داروخونـه ميزنـه،‌ رو درش مي‌نويسه: فروش نوار بهداشتي با نصب درون محل!

389- عربه و مسيحيه ميخواستن همديگه رو بكنن. اول مسيحيه مياد بكنـه، عربه ميگه: يا عيسي مسيح! مسيحيه هم وقتي اينو مي‌شنوه بـه احترام مسيح،‌آروم ميكنـه. بعد نوبت عربه ميشـه، مسيحيه مياد همون كلكو بـه عربه بزنـه، ميگه:يا علي! عربه هم ميگه: علي يارت! که تا دسته يارو رو ميكنـه!

390- تركه تو جبهه تركش ميخوره جفت تخماش كنده ميشن. ميره دكتر، يارو براش يه تخم از چوب ميگذاره يكي از آهن. چند سال ميگذره، تركه ازدواج ميكنـه و بچه دار ميشـه. يه روز تو خيابون دكتره رو ميبينـه، دكتره بهش ميگه: خـوب، چطوري؟ بچه‌ها چطورن؟ تركه ميگه: آقاي دكتر! پينوكيو خوبه ولي اون ترميناتوره خيلي اذيت ميكنـه!

391- تركه عقب عقب راه ميرفته، ازش مي‌پرسند: چرا اينجوري راه ميري؟ ميگه:آخه بچه‌ها ميگن شبيه آلن دلوني!

392- رشتيه تو جنگ تير ميخوره كيرش كنده ميشـه، براش يه كير چوبي ميگذارن. شب عروسيش همين كه مياد با عروس خانوم مشغول كار خير شـه، يهو كيره ميشكنـه. زنـه بهش ميگه: كيرش چوبي بود؟! رشتيه ميگه: ‌نـه چوبش كيري بود!

393- تركه ميخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گيرش نمياد كمپوت مي‌بره!

394- پسره بـه باباش ميگه: بابا جگر پا داره؟ ميگه: نـه پسرم. پسره ميگه: بعد چرا ديشب هي ميگفتي جيگر لا پاتو وا كن!

395- تركه ميره بـه يكي خبر مرگ مادرش رو بده، بهش ميگه: يه شتري بود كه درون خونـه همـه ميخوابيد!؟ يارو ميگه: خوب؟ ميگه: اين دفعه رو ننـه تو خوابيد!

396- يارو ميره تو اداره كون گشادا مي‌خواسته استخدام شـه. جلوي درون ورودي، ‌دربون اونجا ازش مي‌پرسه: ببخشيد ميتونم كمكتون كنم؟ يارو ميگه: من مي‌تونم يك گلابي درسته رو بكنم تو كونم! مي‌خوام اينجا استخدام شم. دربونـه بهش مي‌گه: ‌برو خدا پدرتو بيامرزه، من مي‌تونم يك توپ فوتبال رو بكنم تو كونم، ‌اينجا دربون شدم! يارو گوش نمي‌ده ميره تو. منشي دفتر ازش‌ مي‌پرسه: ‌چي‌كار مي‌تونم براتون بكنم؟ باز يارو جريان گلابي و استخدام رو ميگه. منشيه ميگه: من مي‌تونم يك صندلي رو بكنم تو كونم، ‌اينجا منشي شدم! فكر نكنم اينجا استخدامتون كنند،‌ ولي بـه هرحال بايد با آقاي معاون دوم صحبت كنيد. يارو ميره‌ تو دفتر معاون،‌ مي‌بينـه داره يك كاناپه رو مي‌كنـه تو كونش! ميگه:‌ اَااه! تو يك كاناپه رو مي‌كني تو كونت،‌ تازه معاون دوم شدي، بعد رئيستون ديگه چه كون گشاديه؟! معاونـه ميگه: هيس!‌ ما الان همـه تو كون رئيسيم!

397- بـه تركه ميگن: يه دار پرنده نام ببر، ميگه: مـهماندار هواپيما!

398- ه قزوينيه ميره پيش باباش، ميگه: بابا ميخوام برم بيرون. قزوينيه ميگه: نميشـه، ‌نصفه‌شبي چه معني داره بره تو خيابون؟! ه ميگه: ‌بابا بذار برم ديگه. قزوينيه ميگه: نـه،‌ نميشـه. خلاصه ه اونقدر اصرار مي‌كنـه، ‌آخرش قزوينيه ميگه: بيا ساك بزن، ‌بگذارم بري! ه هم ميگه باشـه. مياد ساك بزنـه، ميگه: ‌بابا سر كيرت كه گهيه! قزوينيه ميگه: آخه نيم ساعت پيش داداشت اومده بود ميخواست بره عرق بخوره!

399- تركه پنچر گيري داشته، زن ميگيره. فرداي شب عروسيشون،‌ زنش ميره پيش باباش شكايت ميكنـه كه: اين شوهر من ديشب منو گرفته بود هي فرو مي‌كرد تو وان حموم! باباهه ميره پيش دامادش ميگه: چرا شب اول زندگي منو هي فرو مي‌كردي تو وان؟! تركه ميگه: خوب مي‌خواستم شو پيدا كنم!

400- قزوينيه يه خيابون خلوت پيدا ميكنـه، خودشو انگشت ميكنـه درون ميره!

401- يه تركه و يه آمريكاييه و يه انگليسيه داشتن تو يه كنفرانس علمي درون باره پيشرفتهاي علمي كشورشون صحبت ميكردن. آمريكاييه ميگه: ما يه موشك ساختيم كه دقيقا وسط ماه فرود مياد. ميگن: دقيقا وسط ماه؟! ميگه: نـه، حدوداً يه وجب اينورتر. بعد انگليسيه مياد ميگه: ما يه سفينـه فرستاديم وسط مريخ. ميپرسن: درست وسطش؟ ميگه: نـه، تقريباً يه وجب اينورتر. نوبت تركه ميرسه، هر چي فكر ميكنـه چيزي بـه نظرش نميرسه، آخرسر ميگه: ما تو كشورمون با چشمامون غذا ميخوريم! همـه ملت كف مي‌كنن، ميگن يعني چي، مگه ميشـه؟ يعني واقعا با چشماتون غذا ميخورين؟! تركه ميگه: نـه، حدوداً يه وجب پايين تر!

402- تركه ميره سلموني، ميگه: جناب اين ريش مارو اصلاح كن. سلمونيه مي‌بينـه طرف تركه، ميگه بگذار يكم سر كارش بگذاريم. بهش ميگه: ‌خشك ب يا تر؟ تركه ميگه: ‌يعني‌چي، چه فرقي ميكنـه؟ ميگه: ببين، اونايي كه وقتي بچه بودن اوضاشون خراب بوده ترمي‌زنند، ولي اونايي كه سابقشون پاكه خشك مي‌زنند. تركه بهش برمي‌خوره،‌ ميگه:‌ يعني چي آقا؟! معلومـه كه بايد خشك بزني! يارو هم شروع ميكنـه همينجور خشك خشك ريش بدبخت رو تراشيدن. يكم كه ميزنـه، تركه دهنش سرويس ميشـه، ميگه: وايسا، وايسا! يه چيزايي داره يادم مياد!

403- رشتيه و زنش تو خيابون راه ميرفتن يه دفعه يه موتور سواره از كنارشون ميگذره. رشتيه ميگه: كاشكي منم يه موتور داشتم! موتور سواره ميشنوه، ميگه: دادش اگه ميخواي بيا يه دور بزن. رشتيه خيلي حال مي‌كنـه، موتور يارو رو مي‌گيره يك دور ميزنـه، بعد مياد مي‌بينـه مرده داره با زنش صحبت ميكنـه، ‌با خودش ميگه: ‌خوبه که تا اينا دارن با هم لاس ميزنن من يه دور ديگه ب!

404- رشتيه ميره خونـه ميبينـه يه يارو سبيل كلفته رو زنشـه، ميگه: ببخشيد ‌آقا، شما؟‌ يارو ميگه: اكبر آقا سبيل كلفت، كاري داشتي؟! رشتيه ميگه: نـه قربون، من غلط بكنم! روز بعد مياد ميبينـه اين بار يك بچه سوسوله رو زنشـه. ميگه: جناب شما؟ ميگه: من كاميم، كاري داشتين؟ رشتيه ميگه: والله من نـه، ولي اگه اكبر آقا بشنوند ناراحت ميشند!

405- رشتيه تركه رو ميبينـه، بهش ميگه: بيچاره آبروت رفت! تركه ميگه:‌چرا،‌ مگه چي‌ شده؟ رشتيه ميگه: خانم ديشب توخونـه ديده بودت!

406- تركه نشسته بوده كنار جوب، نون خشك ميزده تو ب ميخورده وهي ميگفته خدايا شكرت! يه يارو بهش ميگه: بدبخت! تو كه داري نون خشك با ب ميخوري، ديگه چرا هي خدا رو شكر ميكني؟ تركه ميگه: خدا رو شكر ميكنم كه اين تير برق نرفت تو كونم!

407- يارو مي‌ميره، ميره بهشت. روز اول جبرئيل مياد، ميگه: ميخوام جُمجُمت رو كنم دور سرت نور بذارم. روز بعد مياد ميگه:‌ ميخوام كتفاتو كنم برات بال بذارم. يارو شاكي ميشـه، ميگه: بابا نخواستيم! اصلاً من ميخوام برم جهنم! جبرئيل بهش ميگه: باباكجا ميخواي بري؟! اونجا پدرت رو درون ميارن، چوب تو كونت ميكنن. ميگه: بازم اون ‌بهتره، حداقل ش رو خودم دارم!

408- تركه ميخواسته خبر شـهادت يكي رو بـه پسرش بده، ميگه: پسرم پدرت كجاست؟ پسره ميگه: بابام جبهس. تركه ميگه:ااه… بيلاخ! مُرده!

409- رشتيه بچه دار نميشده،‌ محلشون رو عوض ميكنـه!

410- يارو رشتيه بچه نداشته، ميره مسافرت، مياد ميبينـه سه که تا بچه داره. ازش مي‌پرسند: ‌چي شد، تو كه بچه نداشتي؟ ميگه: والله همسايه‌ها شرمنده كردن!

411- يك بابايي رو بودند سربازي، يك روز مي‌برنشون عمليات پرش با چتر. خلاصه اونروز مي‌گذره و فرداش يارو مياد براي باباش تعريف كنـه كه چي كارا كردند. ميگه: آره مارو سوار هواپيما كردند،‌ بعد از يك مدتي گروهبانـه گفت: ما الان درون ارتفاع 1000 متري هستيم،‌ هركي داوطلبه بپره. باباش ميپرسه: خوب تو پريدي؟ ميگه:‌ نـه هنوز…خلاصه چند نفر پريدند،‌ بعد يك مدتي گروهبانـه گفت: خوب الان ديگه وقتشـه،‌گروهان همـه بپرند! -خوب پريدي؟ -نـه..گوش كن. ‌خلاصه همـه پريدند و من موندم تو هواپيما. گروهبانـه گفت: سرباز! بپر!! -پريدي؟ -نـه واستا بگم… من همين جور واستاده بودم اونجا. يهو گروهبانـه زيپ شلوارش رو باز كرد، كيرشو درآورد گفت: ‌سرباز!‌ يا بپر، يا اينو که تا دسته مي‌كنم بـه ماتحتت! -خوب بالاخره پريدي؟ -آره… اولش يخورده!

412- تهرانيه ميره تبريز از يه تركه ميپرسه: ساعت چنده؟‌ تركه ميگه: يك و نيم. تهرانيه ميگه: يدور بده بكنيم! تركه خيلي بهش بر ميخوره، مياد تهران، ميره تو ميدون انقلاب واميسته، صبر ميكنـه که تا ساعت يك و نيم بشـه. ساعت يك و ربع حوصلش سر ميره، بـه يكي ميگه: آقا ساعت چنده؟ ميگه: يك و ربع. ميگه: يدور بده بكنيم! يارو ميگه: اون كه مال يك و نيمـه! تركه ميگه: خوب يه ربعشم ساك ميزنيم!

413- تركه ميره ميوه فروشي ميگه: ‌آقا بي زحمت يه كيلو انگور بده. ‌فروشنده هم ازون آدمـهاي مذهبي بوده، ميگه: نگو انگور، بگو ميوه بهشتي! بعد تركه ميگه: ‌آقا دو كيلو هم سيب بدين. يارو ميگه: نگو سيب، بگو جمال محمد! بعد تركه بادمجون ميخواسته، ميگه: بي زحمت ‌يه كيلو هم كير بلال حبشي بدين!

414- زنـه ميره دكتر، ‌ميگه: آقاي دكتر من كنار رونم خال داره. دكتره مياد معاينـه كنـه، که تا دست ميزنـه پاك ميشـه. چند وقت بعد دوباره همون زنـه مياد، ميگه: آقاي دكتر من كنار رونم خال داره. بازم که تا دكتره دست ميماله، پاك ميشـه. خلاصه چند بار اين قضيه تكرار ميشـه، که تا اينكه دكتره يه بار ميگه: ببخشيد خانم، شوهر شما نجاره؟ زنـه ميگه: ‌آره،‌چطور مگه؟ دكتره ميگه: بهش بگين ازين بـه بعد وقتي ميخواد ساك بزنـه، مدادشو گوشش ور داره!

415- تو جنگل يه روباهه داشته بـه تاخت درون مي‌رفته. ازش ميپرسن: واسه چي فرار ميكني؟ ميگه:‌ آخه شير يك قانون گذاشته، هر كي سه که تا تخم داشته باشـه، ‌يكيشو مي‌برند! بهش ميگن: خوب تو چرا فرار ميكني؟ توكه دو که تا داري! ‌ميگه: آخه اول ميبرن، بعد ميشمارن!!!

416- يارو داشته با بچش بازي ميكرده، ‌هي بچه رو پرت ميكرده بالا، تو هوا مي‌گرفتدش. يه بار بچه رو خيلي ميندازه بالا، بچه ميفته تو خونـه همسايه (كه از قضا همشـهري آذربايجاني بوده) تركه هم بچه رو مياره ميگه: ايندفعه آوردم، ولي اگه دفعه ديگه بندازي پارش ميكنم!

417- دوتا خانومـه نشسته بودن تو تاكسي، همينجور داشتند از هر دري صحبت مي‌كردند. يكيشون بر مي‌گرده بـه اونيكي ميگه،‌ شما شغلتون چيه؟ يارو جواب ميده: والله من كارم نسبتا راحته، صبح پا ميشم صبحونـه مي‌خورم، ميرم بيرون ‌يك دوري اطراف مي‌،‌ ميام خونـه دوش ميگيرم، دوباره مي‌رم بيرون،‌يك مقدار تو خيابون پرسه مي‌،‌ ميام خونـه دوش ميگيرم، بعد ناهار مي‌خورم، مي‌رم بيرون ‌يك مقدار مي‌گردم،‌ دوباره ميام خونـه يك دوش مي‌گيرم، بعد مي‌رم باز چند ساعت قدم مي‌، بر مي‌گردم خونـه دوش ميگيرم، مي‌خوابم… شما شغلتون چيه؟ اونيكي زنـه جواب مي‌ده: والله منم مثل شما جندم، ‌منتها اينقدر وسواس ندارم!

418- تركه بچشو كرده بوده، مي‌گيرند، ميبرنش دادگستري. قاضي ميگه: مرتيكه! واسه چي برو كردي؟! ميگه: آخه آقاي قاضي، حرف گوش نميداد! ميگه: يعني چي آقا؟ چه ربطي داره؟ آخه آدم كه واسه اين چيزا بچش رو نميكنـه! باز تركه ميگه:‍ آخه آقاي قاضي، حرف گوش نميداد! قاضيه ميگه: باباجان، حرف گوش نميداد، خوب نصيحتش ميكردي، تنبيهش مي‌كردي، آدم بچه رو كه نمي‌گيره بكنـه! تركه شاكي ميشـه ميگه: اااه..! آقاي قاضي، مثل اينكه شما هم حرف گوش نميدين‌ها!

419- دو که تا تركه تو خيابون وايستاده بودن داشتن كوناشونو بـه هم ميزدن، يكي مياد ازشون ميپرسه: ببخشيد شما دارين چي كار ميكنين؟ ميگن: داريم دوكون باز ميكنيم! يك ماه بعد يارو داشته از همون خيابون رد ميشده، ميبينـه ايندفعه دارن كيراشونو بـه هم ميزنن، ‌ميگه: ايندفعه دارين چي كار ميكنين؟ ميگن:‌ داريم معاملمونو بـه هم ميزنيم!

420- تركه ميخواسته زدن رو ترك كنـه، چهار گوشـه حموم رو ميبوسه مياد بيرون!

421- كميته تركه رو مست و پاتيل تو خيابون مي‌گيره. بهش مي‌گند: مرتيكه كثافت! گمشو برو تو ماشين، ‌باباتو ميسوزونيم! همين جور كه داشتند مي‌چپوندنش تو ماشين، تركه هي داد و بيداد ميكرده كه: چيكارم داريد؟ آخه منو واسه چي گرفتين؟ سربازه بهش ميگه: واسه عرق خوري. تركه ميگه: د بابا اينكه دعوا نداره! خوب بيارين بخوريم!

422- تركه وايستاده بوده دم مدرسه ونـه، يكي مياد بهش ميگه: ‌آقا واسه چي اينجا وايستادي؟ 423- تركه ميگه: ‌وايستادم كه وايستادم، اصلاً بـه تخمم كه وايستادم!

424- يه كوسه بوده عادت داشته معامله مردم رو ميكنده، تو گونـه خودش هم آخرين نمونـه باقي مونده بوده، ‌نمي‌تونستن بكشنش. ميگن: چي كار كنيم؟ ميان دندوناش رو ميكنن. بعد از چند وقت يك بابايي داشته تو دريا شنا ميكرده، يهو داد ميزنـه: كــوســه! آه! كوسه! آه! آه! كوسه! آه آااااه!

425- تركه صداش خيلي نازك بوده، ميره دكتر. دكتره بهش ميگه: تنـها راه مداواي صداي شما اينـه كه خايه‌هاتونو جراحي كنيم، درآريم. تركه ميگه:‌ نـه مرسي اقاي دكتر، همين جور بهتره. خلاصه مي‌گذره و بعد از يك مدتي تركه داشته تو دريا شنا ميكرده كه يه كوسه ميبينـه، داد مي‌زنـه: (با صداي نازك) كـمـك! كـمـك!… (با صداي كلفت) كـــوســـه!

426- زنـه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر من صدام يكم كلفته، ‌مي‌خوام معالجش كنم. دكتره ميگه: ‌يه دارو هست ولي عوارض جانبي داره. زنـه ميگه: اشكال نداره، فقط صدام خوب بشـه. دكتره هم دارو رو براش مينويسه. بعد از يه مدت زنـه بر ميگرده مطب دكتره، ميگه: ‌آقاي دكتر، دمت گرم! من صدام خوب شد، فقط رو سينم يه كم مو درآوردم كه اونم بـه تخمم!

427- يارو با زنش ميره باغ وحش، زنـه تو قفس ميمونا يك گوريل ميبينـه آخر هيكل، از مسوول باغ وحش مي‌پرسه: ببخشيد ‌آقا اين گوريل روزي چند بار توليد مثل ميكنـه؟ يارو ميگه: روزي بيست بار! زنـه ميگه: ‌اينو بـه شوهرم بگين! شوهره هم ميگه:‌ ببخشيد، اين گوريل با چندتا ميمون ماده توليد مثل ميكنـه؟ يارو ميگه: با ده تا. ميگه: اينو بـه همسرم بگين!

428- سرخپوسته ميره داروخانـه يك كاندوم ميخره، بعد از يه مدت مياد ميگه اقا يه كاندوم قوي تر بده. يارو ميگه چرا؟ سرخپوسته ميگه: مرد سرخپوست قوي، زن سرخپوست قوي، كاندوم، بووووم….! يارو بهش يه كاندوم محكم تر ميده،‌ بازم بعد از يه مدتي برميگرده، ميگه: زن سرخپوست قوي، مرد سرخپوست قوي، كاندم بووووم…! اين دفعه يارو يه كاندوم آهني بهش ميده. بعد از يه مدتي زن سرخپوسته سياه پوش مياد ميگه: مرد سرخپوست قوي، زن سرخپوست قوي،كاندوم قوي، تخم طرف چپ بوووووم…!

429- عربه ميره بخره،‌ يارو بهش يه زنونـه ميده. عربه بهش بر مي‌خوره، ميگه: ولك، اينكه زنونست! يارو ميگه: خوب آقا شرت شرته، چه فرقي داره؟! عربه شاكي ميشـه ميگه: ميخواي ‌فرقشو بكنم تو كونت که تا بفهمي؟!

430- زن رشتيه بچه دومشو ميزاد،‌ بچه بزرگتره حسوديش ميشـه،‌ رو پستون ش سم مي‌ريزه كه بچه كوچيكه بميره،‌ دو که تا همسايه‌هاشون مي‌ميرند!

431- دو که تا تركه دو که تا ميخرن، ‌اولي بـه دومي ميگه: حالا چي كار كنيم كهامون با هم اشتباه نشن؟ دومي ميگه: تو دست بهت نزن، من يه گوشمو ميكنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولي هم گوشش گير ميكنـه بـه يه جايي كنده ميشـه. ايندفعه ‌دومي ميگه: تو دست بهت نزن من دممو ميكنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون يكيه هم كنده ميشـه. خلاصه هي اولي ميزنـه يه جايشو ناقص ميكنـه، اون يكيه هم همون بلا سرش مياد. آخر سر اولي شاكي ميشـه بـه دومي ميگه: اصلاً سفيده مال من سياهه مال تو!

432- بچهه با باباش ميره حموم، كير باباش رو ميبينـه، ازش ميپرسه: باباجون اين چيه؟ ميگه: ‌اين ه. ه ميگه: ‌اَه! چه اسم كيريي داره!

433- تركه خانوم بلند كرده بوده،‌ نميدونسته چطور سر صحبت رو باز كنـه. هرچي فكر مي‌كنـه هيچي بـه نظرش نميرسه. يه كم پسته تو ماشين داشته، ميگيره جلو زنـه، ميگه: ! پسته بخور!

434- كرمـه ميفته تو ظرف ماكاروني، ميگه:آخ جون! چه بمال بماليه!

435- تركه ميره خواستگاري، ه وقتي مياد چايي تعارف كنـه تلنگش درون ميره. ‌يه كم ميگذره تركه ميگه: ‌عروس خانم اگه نمي‌ريني اون قندون رو بده!

436- يارو تهرونيه مي‌خواسته سر بـه سر رفيق تركش بگذاره، بهش ميگه: دويدم و دويدم، بـه خونتون رسيدم، ازرو ديوار پ، خوارتو من گاييدم! تركه هم ميگه:‌ منم اومدم خونتون، ننتو گاييدم! تهرونيه ميگه: برو بابا! اين كه وزن نداره! تركه ميگه: خوب حقيقت كه داره!

437- تركه از رو جوب ميپره، شلوارش پاره ميشـه. ميگه: خوب شد شلوار پام بود، اگه نـه كونم پاره ميشد!

438- چرا يه اسكلت نميتونـه خودش رو از يه ساختمون هشتاد طبقه پرت كنـه پايين؟ چون تخم نداره!

439- تركه تو خيابون بـه يه زنـه تنـه ميزنـه، زنـه ميگه: آقا من پريودم. تركه ميگه:اا..؟! اتفاقاً من از اسماي خارجي خوشم مياد!

440- تركه ادعاي كير بلنديش ميشده، ميره عربستان.‌ تو خيابون دست ميكنـه تو جيبش و كيرش را نشون ميده بـه يك عربه ميگه: ببخشيد آقا صدتومني خورد دارين؟! عربه هم دست ميكنـه تو پاچه شلوارش ميگه: نـه ولك، همش هزاريه!

441- تركه خيلي بي تربيت بوده، هر جا ميرفته يه سوتي اساسي ميداده. يه روز ميره خواستگاري، براش چايي ميارن با شكر، يادشون ميره قاشق بيارن. تركه برمي‌گرده ميگه: بايد با كيرم هم ب؟!

442- تركه ميخواسته دور كمرشو اندازه بگيره، ‌يه خطكش ميكنـه تو كونش ضربدر 3.14 ميكنـه!

443- رشتيه داشته واسه رفيقش تعريف ميكرده كه: آره ديروز رفتم خونـه ديدم يه جفت كفش دم دره، شك كردم. رفتم جلوتر ديدم يه لباس مردونـه هم افتاده رو زمين، بيشتر شك كردم. رفيقش مي‌پرسه: خوب بعد چي شد؟ ميگه:هيچي ‌رفتم جلوتر، ديدم يكي از لباساي خانم هم افتاده رو زمين، بدجوري شك كردم. رفيقش ميگه: خوب؟! ميگه: رفتم درون اتاق خواب رو باز كردم… رفيقش ميگه: خوب؟!‌ رشتيه ميگه: هيچي شكم برطرف شد!

444- تركه داشته براي رفيقش تعريف مي‌كرده كه: آره نميدوني اونقدر شرمنده شدم، اونقدر شرمنده شدم كه نگو! رفيقش ميگه: آخه چرا، چي شده؟ ميگه: پريروز اين خانوم صالحي، منشي ما، اومد تو دفترم، گفت مرخصي ميخواد، من اونقدر شرمنده شدم! رفيقش ميگه: بابا اين كه شرمندگي نداره. ميگه: نـه خوب صبر كن، من بهش مرخصي دادم رفت، بعد اون يكي كارمندمون اومد، اونم مرخصي ميخواست، اونقدر شرمنده شدم! بعد يكي يكي همـه كارمندامون اومدن مرخصي خواستن، منم بـه همشون مرخصي دادم، اونقدر شرمنده شدم! رفيقش ميگه: بابا مرخصي كه شرمندگي نداره. ميگه: نـه آخه، بعد از يك مدت اين منشيه زنگ زد، گفت امشب بياين خونـه ما، من اونقدر شرمنده شدم! من شب رفتم خونشون، ديدم خانم منشي تنـهاست، با عشوه بهم گفت: من ميرم تو اتاق، شما چشماتون رو ببندين من الان ميام، اونقدر شرمنده شدم! بعد از يك مدت درون رو باز كرد، ديدم همـه كارمندا و خانوم بچه‌ها جمعند، براي من تولد گرفتن، من اونقدر شرمنده شدم، اونــقــدر شــرمــنده شدم كه نگو! رفيقش ميگه: بابا اينكه شرمندگي نداره، بايد خوشحال ميشدي. تركه ميگه: آخه من وايستاده بودم!

445- يارو قزوينيه با پسرش مشغول بوده، پسرش هي جيغ و داد ميكرده كه: آااي! بابا نكن! اااوووخ! درد ميگيره! قزوينيه شاكي ميشـه،‌ ميگه: خفه شو ! مگه ما خودمون بچه نبوديم!

446- رشتيا خودكفا ميشن، ديگه خودشون بچه دار ميشن!

447- تركه كتاب فروشي باز مي‌كنـه، بعد از يك هفته ميان درشو تخته مي‌كنند. رفقاش ازش ميپرسن چرا درون مغازت رو بستن؟ ميگه: والله هيچي، ما فقط زده بوديم جلد دوم قرآن رسيد!

448- قزوينيه بدجوري حشري شده بوده، ميره واميسته سر كوچشون،‌ اولين بچه اي كه داشته رد ميشده رو ميكشـه كنار، ‌شروع ميكنـه بـه كار خير. بچه هم شروع مي‌كنـه بـه گريه و جيغ و داد. قزوينيه با خودش ميگه: بگذار يكم باهاش حرف بزنيم،‌ سرش گرم شـه، ‌صداش بخوابه. بر مي‌گرده بـه بچهه ميگه: بالام جان شما تو كدوم كوچه مي‌شينيد؟ بچه همينجور كه داشته گريه مي‌كرده،‌ ميگه:…اهه! تو همين كوچه…اهه!.. قزوينيه ميگه:‌ بالام جان،‌ پلاك خونتون چنده؟ ميگه: اهه..اهه..پونزده.. قزوينيه ميگه: ا؟ بالام جان، كدوم طبقه؟ بچهه ميگه:..اهه.. طبقه سوم. قزوينيه با تعجب ميگه: اصغر؟ بابا تويي؟!! چرا مدرسه نرفتي؟!

449- تركا ميان يه شعر بسازن كه فارسا رو مسخره كنن، ميگن: تركا گل پسرن فارسا ترك خرن!

450- پسر تركه ميره پيش يك افسره پليس، ازش مي‌پرسه: ببخشيد ساعت چنده؟ يارو ميگه: ده دقيقه بـه ده. ميگه: ساعت ده بيا بكنمت! بعد هم مي‌زنـه بـه چاك، افسره هم ميفته دنبالش. پسره مي‌دوه تو خونشون، درو پشت سرش مي‌بنده. پليسه درون خونـه رو ميزنـه، تركه مياد دم در، ‌مي‌گه: ‌بعله؟ افسره نفس-نفس زنان ميگه:‌ آقا اين چه وضعيه؟! پسرتون بـه من گفته ساعت ده بيا بكنمت!! تركه هم ميگه:‌ خوب بابا چه خبرته؟! هنوز كه پنج دقيقه مونده!

451- تركه زنگ ميزنـه بـه دوست ش ميگه: شـهناز فردا بيا، خونمون خاليه. فردا ه مياد، هر چي درون ميزنـه هيچكي درون رو باز نميكنـه!

452- تركه وايستاده بوده تو صف اتوبوس، ميبينـه نفر كناريش يك كتاب كلفت دستشـه، روش نوشته فلسفه و منطق. ازش ميپرسه: ببخشيد قربان، اين يعني چي؟ فلسفه و منطق ديگه چيه؟! يارو ميگه: ببين، مثلا شما تو خونتون آكواريوم دارين؟ تركه ميگه: آره. يارو ميگه: خوب تو آب اين ماهي رو عوض ميكني؟ بهش غذا ميدي؟ تركه ميگه: خوب آره. ميگه: چرا؟ ميگه: آخه اگه بهش غذا ندم كه ميميره. يارو ميگه: آفرين! بعد فلسفه تو از غذا بـه ماهي اينـه كه زنده بمونـه. تركه ميگه: عجب! ‌خوب حالا منطق چيه؟‌ يارو ميگه: ببين شما اگه ت يك شب دير بياد خونـه،‌ چي فكر ميكني؟ تركه ميگه: خوب فكر ميكنم كار داشته، دير اومده. ميگه: خوب حالا اگه شب دوم باز دير بياد چي؟ ميگه: خوب فكر ميكنم رفته خونـه اون يكي م. ميگه: حالا اگه شب بعد هم دير بياد چي؟ ميگه: ‌خوب بهش شك ميكنم. يارو ميگه:‌هان! يعني از لحاظ منطقي شك ميكني كه چون ت هر شب دير مياد، لابد كار بد ميكنـه. تركه ميگه:‌ آهـان، بعد فلسفه و منطق اينـه! بعد از يك مدت تركه ميره يه كتاب فلسفه و منطق ميخره، رفيقش ميبيندش، ازش مي‌پرسه: اصغر! اين فلسفه و منطق يعني چي؟ ميگه: ببين شما تو خونتون آكواريوم دارين؟ رفيقش ميگه: آره. تركه ميگه:‌هان! بعد تست!

453- تركهآورده بوده خونـه، ه همينجوري كه داشته ساك ميزده، كير تركه رو مثل ميكروفن ميگيره، ميگه: خدايا! تو شاهدي كه اين ظالم منو مجبور كرده اين كار رو بكنم، خودت منو ببخش! تركه هم سريع كير خودشو ميگيره، ميگه: خدايا دروغ ميگه! تازه ده هزار تومن هم گرفته!

454- رشتيه ميره تو اتاق خواب، ميبينـه يك نره خري زير تخته. ميگه: خانم جان، اين زير تخت چي كار ميكنـه؟! زنش ‌ميگه: ‌زير تخت رو نمي‌دونم اما رو تخت كه غوغا ميكنـه!

455- رشتيه بچه دار ميشـه، درون خونشون يه تابلو ميزنـه: با تشكر و قدرداني از اهالي محل!

456- دو که تا دانشجو پزشكي داشتن تو خيابون ميرفتن، مي‌بينند جلوشون يه يارو داره گشاد گشاد راه ميره.‌ يكيشون ميگه: اين بابا بواسير داره. ‌اون يكي ميگه: نـه اين آپانديسشو عمل كرده. خلاصه هي با هم بحث ميكنن ولي بـه هيچ نتيجه اي نميرسن، ميگن بريم از خودش بپرسيم. ميرن بـه يارو ميگن: آقا ببخشيد، ما ديديم شما اينجوري راه ميرين، با هم شرط بندي كرديم،‌ من ميگم شما آپانديستون رو عمل كردين ولي رفيقم ميگه شما بواسير دارين. يارو ميگه: والله هرسه تامون اشتباه كرديم! منم اول فكرمي‌كردم گوزه، ولي نامرد، ان بود!

457- تركه و رشتيه تو جهنم هم ديگه رو ميبينن. رشتيه بـه تركه ميگه: تو چه جوري مردي؟ تركه ميگه: والله من از سرما مردم، تو چه جوري مردي؟ رشتيه ميگه: ‌من از تعجب‌ مردم! تركه ميگه:‌ يعني چي؟ چطوري از تعجب مردي؟! رشتيه ميگه: والله من رفتم خونـه، ديدم خانم خوابيده رو تخت، زير تخت رونگاه كردم هيچكي نبود، تو كمد رو نگاه كردم،‌كسي نبود، تو حموم، تو انباري، ‌تو دستشويي، خلاصه همـه جا رو نگاه كردم ولي هيچكي نبود. منم از تعجب سكته كردم مردم! تركه ميگه: خاك بر سرت! تو فريزر رو هم نگاه ميكردي، نـه تواز تعجب ميمردي، نـه من از سرما!

458- حضرت آدم ميره خونـه درون ميزنـه، حوا ميگه: ‌كيه؟! آدم ميگه: آخه كس خل! مگه غير از من و تو هم كسي تو اين دنيا هست؟!

459- حضرت آدم شاكي ميره پيش خدا ميگه: خدايا يه چيزي بـه اين حوا بگو، خيلي منو اذيت ميكنـه. خدا ميگه: چي شده؟ اين دفعه چي كار كرده؟! ميگه: هيچي بابا، همـه هاي منو برداشته باهاشون دلمـه درست كرده!

460- تركه رو زمين يك كرست پيدا مي‌كنـه، ميگه: اااه…! بي فرهنگا خودشو ميخورن، پوستشو ميندازن زمين!

461-تركه ميره دكتر ميگه: آقاي دكتر من و خانومم بلد نيستيم با هم ازون روابط برقراركنيم! دكتره ميگه:‌ جانم اين كه كاري نداره، (همون موقع دو که تا گربه رو ميبينـه كه تو خيابون سخت مشغولند) ميگه: مثلا اون دو که تا گربه رو تو خيابون نگاه كن، ببين نره واستاده پشت، مادهه واستاده جلو و… خلاصه اساس كار رو توضيح ميده. بعد از يك مدت، دكتره تركه رو تو خيابون ميبينـه، ازش مي‌پرسه: خوب معاشقه خوب پبش ميره؟ تركه ميگه: خيلي عاليه آقاي دكتر. فقط من نمي‌دونم چرا هروقت ما ميايم يك كاري بكنيم، مردم جمع مي‌شند، دست مي‌زنند، صوت مي‌كشند!

462- تركه نشسته بوده تو تاكسي، همينجوري كه داشتن ميرفتن يه دفعه يك بادي از جهت نامساعد از يكي از خانماي مسافر درون ميره. راننده تاكسي هم از اون تهرونياي با مرام بوده، ‌زود ميگه: خانمـها، آقايون! مي‌بخشيد، من امروز غذاي باد دار خوردم، دست خودم نبود. تركه قضيه رو ميفهمـه، خيلي خوشش مياد. با خودش ميگه: ‌عجب آدم با مراميه، دمش گرم! خلاصه يكم ميگذره، خانم دوباره تلنگشون درون ميره. رانندهه باز زود ميگه: خانمـها، آقايون شرمنده، ‌دست خودم نبود. تركه با خودش فكر ميكنـه: اينجوري نميشـه، من جوان آذربايجانم، بايد غيرت خودمو نشون بدم.‌ ايندفعه كه اين خانم بگوزه، من گردن مي‌گيرم. هرچي منتظر ميشـه ديگه بادي از خانم درون نميره، که تا اينكه ميرسه بـه مقصد و بايد پياده ميشده. همينطور كه داشته پياده ميشده، ميگه: خانمـها، آقايون! من از شما معذرت مي‌خوام، از اين بـه بعد هروقت اين خانم گوزيد، بدونيد من بودم!

463- تركه تو يك مسابقه شركت كرده بوده، ‌بهش ميگن اگه بتوني اون شيري كه تو اون قفسه رو بكشي، براي جايزه،‌ مي‌توني بري اون ه خوشگل كه تو اونيكي اتاق هست رو بكني. تركه ميگه: بابا اينكه كاري نداره! خلاصه ميره تو قفس شيره، بعد از دو سه ساعت كشتي گرفتن، خيس عرق مياد بيرون، ميگه: حالا بايد كي رو بكشيم؟!

464- يك پيرزنـه ميخواسته بره مجلس ختم،‌ چشمش خوب نميبينـه،‌ اشتباهي درون خونـه همسايه رو ميزنـه. از قضا تو اون خونـه هم سه که تا پسره فيلم سوپر ديده بودن و اساسي راست كرده بودند. پير زنـه مي‌پرسه: ننـه جون اينجا مجلس ختمـه؟ ميگن:‌آره ننـه، اونم چه مجلسي! خلاصه ميارنش تو خونـه و سه ساعت اساسي ميكننش. وقتي كارشون تموم ميشـه، پيرزنـه همينجور كه داشته بندوبساطشو جمع ميكرده كه بره، برمي‌گرده ميگه: ننـه جون، مديونيد اگه شب سه و هفت و چهلم اون مرحوم منو دعوت نكنيد!

465- تركه ميره دكتر ميگه: آقاي دكتر تخمم درد ميكنـه، دكتر دست ميزنـه ميگه: الان چه احساسي داري؟ ميگه: دكتر جون دوست دارم ادامـه بده!

466- تركه تو يه مسابقه نقاشي شركت ميكنـه تو جهان اول ميشـه، ميان يه هيئت از ايران ميفرستن ببينن چي كشيده. ميبينن يه مرد كشيده كه يه ماسك رو دهنشـه، يه شاخه گل دستشـه و يه كاندوم هم رو كيرشـه! ميرن از كارشناساي خارجي ميپرسن: بابا اين چه افتضاحيه؟ آخه شما چطور اينو برنده اعلام كردين؟! ميگن: اين پيام داره: اون ماسك يعني خودشو از آلودگي‌ها دور كرده، اون گل نشانـه طبيعته، اون كاندوم هم نشانـه مبارزه با بيماريهاي جنسيه. بعد ميرن پيش تركه ميگن: منظور شما از اين نقاشي چي بود؟ ميگه: والله ما فقط مي‌خواستيم بگيم كه كس كردن با كاندوم مثل بو كردن گل با ماسكه!

467- يك لاشيه سوار ماشين بوده، همينطور كه داشته ميرفته،‌ يهو ميبينـه جلوتر نيرو انتظامي داره ماشين‌ها رو ميگرده. يهو يادش ميفته كه تو كيفش يك كير مصنوعي داره، از ترسش سريع كيره رو از پنجره پرت ميكنـه بيرون. تو ماشين بغلي دو که تا تركه داشتن واسه خودشون مي‌رفتن كه يهو كيره از جلو ماشينشون رد ميشـه. يكيشون بـه اون يكي ميگه: غضنفر اين چي بود؟! ميگه: فكر كنم پشـه بود! يارو ميگه: اَاااه…! ولي عجب كيري داشت‌ها!

468- يه بابايي چكش تو قزوين برمي‌گرده ميفته زندون، با خودش ميگه الان اينا ترتيب ما رو ميدن، بگذار يكم خالي ببنديم،‌ بلكن بترسند. شروع مي‌كنـه ميگه: آره من دو نفر رو خفه كردم، تو يك درگيري سه که تا پليس كشتم، شيش که تا بي معرفت رو تو يك شب كاردي كردم، همين ديروز هم يك نالوطي رو با ساطور كشتم! يارو قزوينيه بهش ميگه: ‌بالام جان تو ما رو هم كشتي!

469- يارو دهاتيه مي‌خواسته بره تهران، رفيقاش بش ميگن: جواد رفتي اونجا افه مفه(!) ياد بگيري‌ها! ميگه: باشـه. ميره شـهر و كاراشو ميكنـه، وقتي ميخواسته برگرده ميره پيش يكي از اين تهرونيا ميگه:‌هاي بـه ما افه مفه ياد بده ما بريم دهات خودمون بچه‌ها حال كنن! تهرونيه مگه: باشـه، بگو دوش! يارو ميگه: دوش، تهرونيه ميگه: بشين سرش برو شوش! يارو هم حال ميكنـه و ميره ده خودشون رفيقاشو جمع ميكنـه ميگه: بياين افه ياد گرفتم، بگين دوش. ميگن دوش، هر چي فكر ميكنـه يادش نمياد بقيش چي بود، ميگه: خلاصه كيرم تو كونتان!

470- قزوينيه تو صف نون بوده، يه پسر خوشگل هم جلوش واستاده بوده. يه دفعه شاطره مياد بيرون، ميگه: نون تموم شد! ملت هم ميرن دنبال كار و زندگيشون و صف بـه هم ميخوره. قزوينيه شاكي ميشـه، داد مي‌زنـه:‌ نون تموم شد كه شد! صف رو چرا بهم ميزنيد!

471- كنفرانس بين المللي شناخت طبيعت انسان بوده، اول انگليسيه مياد ميگه: انسان قائم بـه ذاته و يك ساعت سخنراني فلسفي مي‌كنـه. بعد هنديه مياد ميگه: روح انسان بر جسمش مستوليه و اون هم دو ساعت سخنراني ميكنـه. نوبت تركه ميشـه،‌ مياد پشت ميكروفون، ميگه: اصولاً انسانـها همـه يا كونيند يا كس خل!! همـه ملت سر وصداشون درون مياد كه: يعني چي آقا؟ اين حرفا چيه تو كنفرانس تخصصي؟ تركه ميگه:‌ صبر كنيد! من ثابت مي‌كنم! اشاره ميكنـه بـه يه بابايي ميگه: براي مثال آقا شما بيا بالا. يارو ميره بالاي سن. تركه ‌ميگه: قربان اگه بـه شما بيست ميليون دلار بدن كون ميدين؟! مرده ميگه: نـه كه نميدم!‌ تركه ميگه: خوب كس خلي ديگه!

472- روباهه بچه شيره رو ميكنـه. ‌بچه شيره هم گريه كنان ميره پيش باباش ميگه: بابا جون! يكي منو كرد! شيره ميگه: غصه نخور بابا، من دهنشو سرويس ميكنم. فرداش يه تابلو ميزنـه كه هركي بچه منو كرده بياد شـهردارش كنم! روباهه هم ميره بـه گرگه ميگه بيا تو برو بگو تو كردي، كه تو رو شـهردار كنـه. گرگه هم خر ميشـه ميره ميگه من كردم شيره هم ميبنددش بـه درخت، ميگه: همـه حيوون‌هاي جنگل بيان بكننش. نوبت روباه كه ميرسه، گرگه سرشو با ناراحتي بر ميگردونـه. روباهه هم بش ميگه: هوي رفيق! ‌چيه از اون وقت كه شـهردار شدي ديگه تحويل نميگيري؟!

473- يه تهرانيه و يه اصفهانيه و يه تركه داشتن كنار خيابون ميشاشيدن. يه دفعه نيرو انتظامي ميرسه، بـه تهرونيه ميگن: مرتيكه! داري چي كار ميكني؟! ميگه: دارم مرگ بر شاه مينويسم. ميگن خوب اشكال نداره. بـه اصفهانيه ميگن: تو داري چه غلطي مي‌كني؟! ‌ميگه دارم مينويسم: استقلال آزادي جمـهوري اسلامي! بازم مي‌گن خوب اشكالي نداره. نوبت بـه تركه ميرسه، هول ميشـه نميدونسته چي بگه، ‌ميگه: آقا والله من سواد ندارم، بيا خودت بگير هر چي ميخواي بنويس!

474- يه زن مسيحي ميره پيش يه آخونده ميگه من ميخوام مسلمون شم. آخونده بهش ميگه: شما الان تشريف ببريد‌، بعد از اذان مغرب برگرديد، ‌مراسم مسلمون شدن اون موقع انجام ميشـه. خلاصه زنـه ميره و شب برمي‌گرده. آخونده ميبردش تو اتاق پشتي، بهش ميگه: شما بفرماييد لباساتونو درون بياريد،‌ که تا مراسم رو اجرا كنيم. زنـه ميگه: فكر مي‌كنم اشتباه متوجه شديد، من ميخوام مسلمون بشم چرا بايد شم؟ ميگه: اشتباهي نشده. هركاري مراسم ويژه خودش رو داره! خلاصه زنـه با شك و ترديد ميشـه. بعد آخونده ميگه:‌ حالا بياين درون آغوش اسلام!

475- پسره خيلي تخس بوده و دهن بابا ننـه و در و همسايه رو سرويس كرده بوده. خلاصه آخرش ش شاكي ميشـه ميبردش پيش يه روان شناس كه از قضا از همشـهرياي آذربايجاني بوده. ميگه: آقاي دكتر اين پسر من خيلي اذيت ميكنـه، پدر مارو دراورده، اصلا حرف گوش نميده، زده تلويزيون رو خراب كرده، شيشـه همسايه رو شكسته، ماشين صاحب خونـه رو آتيش زده. دكتره ميگه: خانم شما برين روي اون تخت شين که تا ببينيم چيكارش مي‌تونيم بكنيم! زنـه ميگه: آقاي دكتر من گفتم پسرم شيطونـه شما ميخواين منو معاينـه كنيد؟ دكتره ميگه: ‌خانم شما بفرماييد شين! بنده چهل و پنج ساله كه پزشك روانشناسم. زنـه باز ميگه: آقاي دكتر! شما مثل اينكه متوجه نشديد، من مي‌گم پسرم اذيت ميكنـه. دكتره ميگه:‌ بله خودم مي‌دونم ولي همچين بچه اي رو بايد مادرشو گاييد!

476- تو سبزه‌وار يك آخوند خالي بندي بوده كه تعصب خاصي هم بـه حضرت عباس داشته. اين بابا ‌هرسال سر ماه محرم بالاي منبر يك دروغ شاخدار مي‌گفته و آبروي مسجد رو مي‌برده. يك بار قرار بوده واسه محرم بره بالاي منبر، شب قبلش ريش سفيداي مسجد جمع ميشن، ميگن چي كار كنيم؟ اين باز ميره سرمنبر خالي ميبنده، آبروي ما رو مي‌بره. آخرش قرار مي‌شـه كه يه نخ ببندن بـه خايه‌هاي طرف، هر وقت خيلي ضايع كرد، نخه رو بكشند که تا حواسشو جمع كنـه و حرفشو درست كنـه. خلاصه فردا شب ميره سرمنبر و شروع ميكنـه بـه خطابه. يخورده كه مي‌گذره دور برش ميداره و ميگه:…آره حضرت عباس شمشيرش رو كشيد ده ميليون آدم رو كشت! ملت پشت صحنـه زود نخه رو ميكشن، ميگه يه ميليون نفر، باز ميكشن، ميگه صدهزار نفر، دوباره ميكشن. آخونده شاكي ميشـه ميگه: بـه حضرت عباس اگه خايه‌هام رو هم بكنيد از صد هزار پايين تر نميام!

477- تركه ميره داروخونـه ميگه: آقا بي زحمت 99 که تا كاندوم بدين! يارو با تعجب ميگه: بابا ايوالله! چه كمري داري تو! چقدر ميكني، ديگه بيا مارو هم بكن!! تركه ميگه: باشـه سگ خور! 100 که تا بده!

478- تركه ميره داروخونـه، ميگه: آقا يه كاندوم لارج بدين. يارو يكي براش مياره. تركه ميره بيرون بعد از يك مدت برمي‌گرده، ميگه: ببخشيد، بزرگترش رو ندارين؟ داروخونـه چيه ميره يك سايز بزرگترش رو مياره. باز تركه ميره، بعد از ده دقيقه مياد، ميگه: ببخشيد ازين بزرگترش رو نداريد؟! باز يارو يكي بزرگترش رو بهش ميده. خلاصه چند بار اين قضيه تكرار ميشـه و هي تركه بر مي‌گرده مي‌گه: ‌بزرگترش رو نداريد؟! که تا يارو داروخونـه چيه شاكي ميشـه، دنبال تركه ميره بيرون ببينـه اين چيكار مي‌كنـه. مي‌بينـه داره كاندومـه رو مي‌كشـه سرش! با تعجب ميگه: بابا چرا اينو مي‌كشي سرت؟! تركه ميگه: آخه قراره من تو تئاتر نقش كير رستم رو بازي كنم!

479- تركه ميره داروخونـه ميگه: يه كاندوم كدئين دار ميخوام! داروخونـه چيه ميگه: چرا؟ واسه چي؟! تركه ميگه: آخه يه سردرد كيري گرفتم!

480- تركه سردرد كيري گرفته بوده ميره داروخونـه ميگه: بي‌زحمت يه كاندومينوفن بدين!

481- يارو با زنش ميره سينما فيلم سوپر ميبينـه. وقتي ميان بيرون مرده بدجوري حشري شده بوده، ‌همون نزديك سينما واميسته كنار خيابون دستشو تكيه ميده بـه ديواربه زنش ميگه: يالا ساك بزن! زنـه ميگه: بابا زشته تو خيابون كه نميشـه! يارو همينجور بـه خودش مي‌پيچيده، ميگه: نـه بايد ساك بزني! باز زنـه ميگه: نـه بابا نميشـه. خلاصه همينجور مرده مي‌گفته بايد ساك بزني و زنـه هم مي‌گفته نميشـه كه يهو يه بچه مياد جلو بـه مرده ميگه: آقا بابام گفت: من خودم ساك مي، ساك ميزنـه، بچه‌هام ساك ميزنند، سر جدت دستت رو از روي اون زنگ ما بردار!

482- تركه ميره داروخونـه ميگه: ببخشيد كاندوم دارين؟ ياروميگه: بله، چه نوعش رو ميخوايد؟ تركه ميگه: يعني چي؟ يارو ميگه: ببين قربان، كاندوم چندين نوع داره: مثلا خاردار، روغني، رنگي، ليموئي… تركه گيج ميشـه، ميگه: ببين برادر من اين چيزا رو نمي‌فهمم، خودت يه چيز خوب بده؛ فرض كن مادر خودته!

483- زن رشتيه ميره بالاي پشت بوم لباسا رو پهن كنـه، همسايشون بهش ميگه: ميدي؟! زنـه ميگه: خفه شو مرتيكه بي ناموس! دوباره فرداش رفته بوده بالاي پشتبون، ‌همسايهه مگيه: ميدي؟! باز زنـه مي‌گه: گمشو مرتيكه نكبت! خلاصه چند باراين ماجرا تكرار ميشـه، که تا اينكه زنـه ميره قضيه روبه شوهرش ميگه. شوهرش بهش ميگه اگه دوباره اينو گفت، بگو: آره ميدم! روز بعد زنـه ميره بالا پشتبوم، دوباره همسايهه بهش ميگه: ميدي؟! زنـه هم ميگه: آره! ميدم، خوبم ميدم! يارو ميگه: برو بـه اون شوهر قرمساقت بده كه انقدر زن ما رو نكنـه!!

484- قزوينيه خيلي بچه باز بوده، فك و فاميل ميگن زنش بديم بلكن درست شـه. خلاصه براش يك زنـه خوشگل مي‌گيرند. شب اول كه ميره با خانوم تو حجله، وقتي لباساشون رو درون ميارند، ‌يهو قزوينيه همين جور خشكش مي‌زنـه. زنـه مي‌پرسه: چي شده؟ حالت خوبه؟ قزوينيه سرشو تكون ميده، ميگه: بالام جان! اين كوني كه تو داري، داداشت ديگه چه كوني بايد داشته باشـه!

485- تركه و رفيقشآورده بودن خونـه. قبل ازينكه مشغول شند، زنـه برمي‌گرده بهشون ميگه: آقايون، براي شما مـهمـه من حامله بشم؟ تركه ميگه: بله خوب نبايد حامله بشين. زنـه بهشون يكي يك كاندوم ميده، ميگه: بعد لطفا اينارو استفاده كنين….بعد از يه ماه تركه بـه رفيقش ميگه: يادته اون روزآورده بوديم خونـه؟ رفيقش ميگه: آره يادمـه، چه حالي داد! تركه ميگه: يادته گفت براي شما مـهمـه من حامله بشم، ماهم گفتيم آره؟ رفيقش ميگه: آره يادمـه، مگه چي شده؟ تركه ميگه: من فكرشو كردم ديدم اونقدرها هم مـهم نيست، بيا اين صاب مرده رو درآريم، بريم بشاشيم!

486- تركه ميره داروخونـه، داد ميزنـه: آقــا كـــانـــدوم داريـــن؟!! يارو ميگه: آقا يواش تر! اين چيزا روكه بلند نميگن، خوب چند که تا ميخواي؟ ميگه: يه بسته. بعد تركه آروم ميگه: ببخشيد وازلين هم دارين؟ مرده ميگه: بابا اين كه اشكال نداره، بلند بگو مسئله اي نيست. خوب حالا چقدر ميخواي؟ تركه داد ميزنـه: بـه انــدازه دو دور كــون كــردن!

487- تركه اسم بچش رو ميگذاره ديويد كاپرفيلد! ازش مي‌پرسند: چرا اسمشو اينجوري گذاشتي؟! ميگه: آخه تخم سگ از دو که تا كاندوم گذشته!

488- پسره خونشون خالي بوده، دوست ش رو دعوت كرده بوده. همين جور كه نشسته بودند، پسره بـه ه ميگه: شبنم جون قهوه ميخوري؟ ه ميگه: نـه مرسي، ميل ندارم. پسره ميگه: ببين اينجا اومدي، نميخورم، ميل ندارم، نميخوام، نميدم نداريم‌ها!

489- رشتيه ميره قزوين، قزوينيا دنبالش ميكنن كه ترتيبشو بدن. رشتيه از اين كوچه بـه اون كوچه فرار ميكنـه که تا ميرسه بـه يه بن بست. با خودش ميگه حالا چه گهي بخورم؟! كه يه دفعه ياد سريال امام علي ميفته، ميگه:‌ها! منم مثل عمر و عاص ميشم و نجات پيدا ميكنم. سريع ميشـه و قزوينيا هم كه همينو ميخواستن ميگيرن که تا دسته ميكننش! رشتيه با بدبختي بلند ميشـه با آه و ناله ميگه: آي! پدر سوخته اين صدا و سيما اونقدر مي‌كنـه كه آدم نمي‌فهمـه آخر فيلم چي ميشـه!

490- تركه با دوستش ميره دكتر ميگه: آقاي دكتر من يبوست دارم. دكتر براش يك نسخه مي‌نويسه بهش ميگه: اين قرصها بعد از هر وعده غذا ميخوري، اين شياف رو هم استعمال ميكني. تركه ميگه: يعني چي، يعني اينو هم بخورمش؟! دكتره ميگه: نـه. يعني يه جوري بـه بدنت برسون ولي نـه از دهنت. تركه ميگه: يعني چي، يعني از گوشم؟! دكتره ميگه: نـه پدر من! يه جوري بـه بدنت برسون ولي نـه از دهنت نـه از گوشت. ميگه:پس چي، از دماغم؟! دكتره شاكي ميشـه داد ميزنـه: بابا بكن تو كونت!! تركه برميگرده بـه دوستش ميگه: اصغر بيا بريم، امروز آقاي دكتر عصبانيه!

491- تركه يبوست داشته، ميره دكتر. دكتر يك نسخه براش مي‌نويسه بهش ميگه: اين قرصها رو ميخوري، اين شياف رو هم استعمال ميكني. تركه ميگه: آقاي دكتر استعمال ميكنم يعني چي؟ دكتره بهش ميگه: عزيزم يعني بايد يه جوري بـه بدنت برسوني. تركه ميگه: يعني چي؟ يعني بخورمش!؟ دكتره ميگه: ببين عزيز من! بايد يه جوري بـه بدنت برسوني اما نـه از دهن. تركه ميگه: يعني از گوشم؟!… دكتره حوصلش سر ميره با خنده ميگه: باباجون بايد بكنيش تو كونت! تركه هم ميگه: ببين اقاي دكتر خودت شوخي رو شروع كردي‌ها، منم كيرم تو دهنت!

492- تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر من يه بيماري دارم، ولي نخندي‌ها! دكتره ميگه: نـه بابا مريضي كه خنده نداره، بگو. تركه دوباره ميگه: نـه آقاي دكتر تو رو خدا نخندي‌ها! دكتره ميگه: نـه عزيزم خنده نداره كه، ما كارمون اينـه، بگو. تركه ميگه: آخه آقاي دكتر من يه تخمم بزرگتر از اون يكيه! دكتره ميگه: اين كه خنده نداره، خوب يه بيماريه، ميتونم ببينم؟ تركه ميگه: آقاي دكتر قول دادي نخندي‌ها! بعد يه تخم قد يه توپ بسكتبال درون مياره مي‌گذاره رو ميز! دكتره ميزنـه زير خنده. تركه ميگه: ديدي آقاي دكتر! حالا كه خنديدي، بزرگه رو نشونت نميدم!

493- بچه با باباش ميره حموم، تو حموم سُر ميخوره، كير باباش رو ميگيره كه نيفته. باباش سرش داد ميزنـه: تخم سگ حواستو جمع كن! اگه با ننت اومده بودي كه با سر خورده بودي زمين!

494- تركه تازه زن گرفته بوده، روز اول مي‌رند خونـه خودشون، زنش بهش ميگه: عزيزم شير ميخوام. تركه ميره يه ليوان شير براش مياره. زنـه دوباره ميگه: عزيزم من شير ميخوام. تركه ميره ايندفعه شير رو گرم ميكنـه مياره. زنـه دوباره ميگه: بابا من شير ميخوام. تركه ميگه حتما شيركاكا ئو ميخواد، ميره شير كاكائو مياره. خلاصه هي زنـه ميگه شير ميخوام و تركه هم هي ميره يه يجور شير مياره. آخرش زنـه: ميگه: اَه! شلافم كردي!

495- تركه و دوست ش نشسته بودند تو پارك. تركه بـه ه ميگه: عزيزم تو تو چه فكري هستي؟ ه مياد خيلي با احساس بازي درون بياره، ميگه: تو همون فكري كه توهستي، عزيزم! تركه ميگه:ااه..! نكنـه تو هم ميخواي منو بكني؟!

496- بـه رشتيه ميگن روي هم رفته چند که تا بچه داري؟ ميگه: والله ما روي هم نرفته چهار تا!

497- رشتيه با يه زن و شوهر تو كوپه قطار بوده، زن و شوهر سخت مشغول كار خير بودند. مرده ضمن كار هي ميگفته: اگه پسر بشـه اسمشو ميذارم كامبيز، اگه پسر شد حتما اسمشو ميذارم كامبيز. تو همين حال يه دفعه قطار از ريل خارج ميشـه و شوهره از قطار پرت ميشـه بيرون. بعد از يك مدتي زنـه پاميشـه داد ميزنـه: اه! شوهرم كو؟! رشتيه همينجوري كه صورتشو پاك ميكرده ميگه: خانم من شوهرتونو نميدونم اما آقا كامبيز كه اينجاست!

498- تركه اسمش مراد بوده، ازش مي‌پرسند چرا اسمتو گذاشتن مراد؟ ميگه آخه من آب نطلبيده بودم!

499- رشتيه واسه رفيقش تعريف ميكرده كه: -آره رفتم خونـه ديدم دو که تا كفش دم دره، منم رفتم تو گفتم ديگه كارش تمومـه. رفيقش ميگه خوب چي كار كردي؟ ميگه رفتم تو اتاق ديدم كه مرتيكه رو خانمـه! رفيقش: خوب، حتما كشتيش؟ رشتيه ميگه: نـه بابا يارو که تا منو ديد، كشيد بيرون، دويد تو دستشويي. رفيقش ميگه: خوب حتما اونجا ديگه خفش كردي؟ رشتيه ميگه نـه بابا صبركن، اون رفت تو دستشويي منم رفتم دنبالش، اونم فرار كرد رفت تو آشپزخونـه. رفيقش ميگه: خوب اونجا ديگه حتما با چاقو كشتيش؟ رشتيه ميگه: نـه جانم صبر كن، اون رفت تو آشپزخونـه منم رفتم دنبالش، اون فراركرد رفت تو حموم. رفيقش ميگه خوب اونجا ديگه حتما كارو تموم كردي؟ رشتيه ميگه: نـه بابا! اون رفت تو حموم، منم رفتم تو حموم، خانم هم اومد تو حموم. يهو يارو پاش رفت رو صابون خورد زمين، آي خنديديم!

500- تو ماه رمضون قزوينيه يه بچه خوشگل گذاشته بوده جلو دوچرخش داشته خوش و خندان ميرفته. رفيقش بهش ميگه: اصغر! بالام جان بيخيال، ماه رمضونـه! قزوينيه ميگه: خودم ميدونم بالام جان! منم اينو برا افطار ميبرم!


501- يه بار يك كشيشـه داشته دارت بازي ميكرده، مادر مقدس هم كنارش واستاده بوده. يارو هر چي ميزده بـه هدف نمي‌خورده، اونم هربار ميگفته: كيرم توش، خورد پهلوش! مادر مسيحي بهش ميگه: پدر مقدس از شما بعيده، آخه اين چه حرفيه؟ خلاصه چند بار اين قضيه تكرار ميشـه که تا اينكه مادر مقدس خيلي ناراحت ميشـه، ميگه اگه يك بار ديگه اينو بگي نفرينت ميكنم. كشيشـه دوباره ميزنـه نميخوره. باز ميگه: كيرمخورد پهلوش! مادرمسيحي هم نفرينش ميكنـه. يه دفعه از آسمون يك صاعقه ميزنـه مادر مقدس دود ميشـه. از آسمون يه صدا مياد كه مي‌گه: كيرم توش، خورد پهلوش!

502- رشتيه ميره پيش رفيقش، ميبنـه عصبانيه. ميگه چرا ناراحتي؟ چي شده؟ رفيقش ميگه اين زن ما انار خورده دونـه‌هاش رو ريخته رو تخت، همـه جارو كثيف كرده. منم شاكي شدم زدمش. فرداش دوباره همديگر رو ميبينن، اين دفعه رشتيه شاكي بوده. رفيقش ميپرسه چي شده، تو چرا ناراحتي؟ ميگه هيچي بابا اين زنـه ما هواپيما خورده، خلبانشو انداخته زير تخت!

503- تركه زنش حشري نميشده. ميره پيش دكتر، ميگه: آقاي دكتر! يه چيزي بدين كه اين زن ما حشري بشـه. دكتره يه دارو بهش ميده ميگه: ازين قطره بريز تو غذاي زنت، ولي يوقت خودت نخوري‌ها! تركه ميره خونـه، يكم از دوا ميريزه تو غذاي زنش، بعد با خودش ميگه: اين دكترا همش كس شعر ميگن! بگذار خودم هم يكم بخورم امشب خوب حال كنيم! خلاصه خودشم بقيش رو ميره بالا. شب خوابيده بودند بغل هم، زنش ميگه: عزيزم! ميگه: جانم؟! زنـه ميگه: من كير ميخوام! تركه ميگه: آي گفتي!

504- رشتيه با تهرانيه تصادف ميكنـه. تهرانيه از ماشين پيدا ميشـه،‌ مياد جلو رشتيه، داد مي‌زنـه: مادرتو گاييدم، خوارتو گاييدم، عمتو گاييدم! هر چي تو فاميلتونـه گاييدم! رشتيه ميگه: اووو! مرتيكه حشري!

505- تركه با خانومش ميره پيش دكتر. ميگه: آقاي دكتر من يه مشكلي دارم، روم نميشـه بگم. دكتره ميگه: عزيزم بگو، مسئله اي نيست. تركه ميگه: آقاي دكتر من بلد نيستم با خانمم ازون روابط برقرار كنم! دكتره ميگه: بابا اين كه كاري نداره، خوب خانوم مي‌خوابند زير، شما مي‌خوابي رو، بعد هم شما آالت يت رو مي‌كني تو آلت ي خانوم. تركه ميگه: آقاي دكتر من اين چيزا رو نمي‌فهمم. اگه ميشـه شما يه بار اينكارو انجام بديد، من ببينم ياد بگيرم. دكتره ميگه: باشـه و زنـه رو مي‌خوابونـه رو تخت، لباساش رو درون مياره،‌‌ که تا دسته مي‌كنـه. كارش كه تموم ميشـه، تركه ميگه: آقاي دكتر اگه ميشـه بگذاريد منم يه بار امتحان كنم ببينيد خوب ياد گرفتم يا نـه. خلاصه تركه هم ميفته رو زنـه واساساً‌ ترتيبشو ميده. قضيه مي‌گذره، که تا بعد از يكي دوهفته،‌ باز دكتره مي‌بينـه تركه و زنش اومدن تو مطب. مي‌پرسه: ‌دوباره مشكلي پيش اومده؟ تركه ميگه: والله آقاي دكتر، مي‌بخشيد،‌ بنده شرمندم. من اونكاري كه شما اون سري يادم داديد رو يادم رفته! اگه ميشـه يك بار ديگه نشونم بديد. باز دكتره يك دست اساسي ترتيب زنـه رو ميده و بعدش دوباره تركه امتحان مي‌كنـه ببينـه ياد گرفته يا نـه! خلاصه اين قضيه چند هفته پشت سر هم تكرار ميشـه. يك روز دكتره و رفيقش داشتن از خيابون رد ميشدن كه تركه ودوستش رو اون طرف خيابون ميبينن. دكتره بـه رفيقش ميگه: اون يارو رو ميبيني؟ ازون تركاي خره! هر هفته زنشو مياره مطب ما مي‌كنيم! تركه هم بـه دوستش ميگه: اون يارو دكتره رو ميبيني؟ خيلي پخمست! هروقت خانوم بلند مي‌كنيم مكان نداريم، ‌مي‌بريم مطب اين مي‌كنيم!

506- بـه تركه ميگن راسته كه ميخواي زن بگيري؟ تركه بـه كيرش نگاه ميكنـه، ميگه: گويا!

507- لره سلموني داشته. يه روز ميخواسته بگوزه بـه شاگرد سلموني ميگه: برو بيرون نگاه كن اينطور كه بوش مياد مي‌خواد بارون بباره. پسره ميره بيرون، زود مياد ميگه نـه آسمون صاف صافه. يارو نمي‌رسه كارشو بكنـه. دوباره بـه شاگرده ميگه،‌هوا بدجوري گرفته، برو ببين بارون نمياد. پسره دوباره ميره، زود مياد. لره بازم نميتونـه كارشو بكنـه. خلاصه بار سوم پسره رو ميفرسته و ايندفعه سريع ميگوزه و اَنشم باش مياد. پسره مياد تو ميگه: والله اوستا اينجوركه بوش مياد ميخواد از آسمون اَن بباره!

508- يارو لره بـه دهشون تجاوز ميكنـه. ميبرنش پيش قاضي. قاضي بهش ميگه: مرتيكه! چرا اين كارو كردي؟ لره ميگه: آقاي قاضي! شب مـهتو،اُوْ، تو بيدي نميكردي؟! قاضي ميگه: نـه! لره ميگه: برو گي ت بخور!

509- يارو با زنش قرار داشته كه هر وقت هواي سانفرانسيسكو كرده بودم، ميگم: ماشين لباسشويي رو روشن كن، لباس چرك دارم. يه روز مرده ميخواسته يه حالي بكنـه، بـه بچشون ميگه برو بـه بگو لباس چرك دارم. بچه ميره و بر ميگرده، ميگه گفت: برو بگو فعلاً وقت ندارم. دوباره بعد از يك مدتي مرده بـه بچه ميگه برو بگو كلي لباس چرك دارم، اون ماشين لباس شويي رو روشن كن. بازم بچه مياد ميگه گفت: باشـه بعداً، فعلاً اصلاً وقت ندارم. بعد از يه مدتي، زنـه بـه بچه ميگه: برو بـه بابات بگو اگه ميخواد لباساشو بياره، ماشين لباس شويي رو روشن كنم. بچه ميره و برميگرده، ميگه بابا گفت: نميخواد با دست شستم!

510- رشتيه ميخواسته زن وبچش رو بفرسته مسافرت. ماشين ميگيره، بـه زنش ميگه خانم جان! شما اينجا صبركن. خودش سوار ماشين ميشـه، تفنگ درون مياره ميذاره رو شقيقه راننده، ميگه: برو! يارو رو ميبره توجنگل وصحرا. ميگه: يالا بزن! يارو ميزنـه. ميگه دوباره بزن! يارو بازم ميزنـه. بعد سوار ميشن برميگردن. رشتيه بـه زنش ميگه: خانم جان! خيالت راحت باشـه، زهرشو گرفتم!

511- رشتيه با رفيقش صحبت ميكرده، ميگه بابا اين تهرانيا عجب آدماي خوبين! رفيقش ميگه چطور مَگه؟ ميگه: ميري اونجا، تو ترمينال ميان دنبالت، ميبرنت رستوران ازت پذيرايي ميكنن، بعد مي‌برنت بهترين هتل برات اتاق مي‌گيرن، هرجا ميري همرات هستند، ‌هواتو دارند و… رفيقش ميگه: نـه بابا! راست ميگي؟ رشتيه ميگه: والله من خودم كه نرفتم ولي خانم رفته بود تعريف ميكرد!

512- رشتيه ميره خونـه ميبينـه زنش با يك نره خري مشغولند. يارو که تا رشتيه رو مي‌بينـه مي‌زنـه بـه چاك و با آخرين سرعتش مي‌دوه درون مي‌ره. رشتيه هم که تا اون ور مازندران فحش ميده و دنبالش ميكنـه. آخر يارو مي‌رسهيك پرتگاه، ديگه هيچ راه فراري نداشته، ‌رشتيه هم همين جور عصباني داشته دنبالش ميومده. مرده ميگه: غلط كردم! توروخدا منو نكش! رشتيه ميگه: هيس! اول اون دمپايي‌هاي منو بده!

513- رشتيه ميره خونـه ميبينـه رو قالي جاي كفش هست. جاي پاها رو دنبال ميكنـه مي‌رسه بـه اتاق خواب، ميبينـه يكي سخت با زنش مشغوله. داد ميزنـه: مرتيكه بي ناموس! درون بيار! درون بيار! يارو جفت مي‌كنـه، ميكشـه بيرون. رشتيه شاكي ميشـه ميگه: بابا اون صاحب مرده رو نگفتم كه، كفشاتو گفتم!

514- رشتيه ميره خونـه مي‌بينـه يه سياهه داره زنش رو ميكنـه. داد مي‌زنـه: دربيار!، دربيار! يارو درون مياره. رشتيه ميگه: اَه اَه! حالم بهم خورد، بكن تو! بكن تو!

515- رشتيه وسط روز ميره خونـه شيشـه ميبنـه يه نفر رو زنش سخت مشغوله. زنـه هم هي ميگفته: بازم بكن! بازم بكن! يارو هم ميگه بابا ديگه چقدر بكنم؟! که تا خايه‌هام رفته تو! زنـه ميگه اون قاشق رو بردار تخماتم بكن تو. يارو قاشق ور ميداره كه يهو رشتيه ميپره تو داد ميزنـه: اَه اَه! خانم من نامردم اگه ديگه با اون قاشق غذا بخورم!

516- رفيق رشتيه مياد خونش مـهموني. وارد اتاق كه ميشـه، ميبينـه يه تفنگ بـه ديوار آويزونـه. مي‌پرسه: اين واسه چيه؟ رشتيه ميگه: واسه حفظ ناموس! خلاصه يارو حساب كار خودشو مي‌كنـه. شب رديف تو اتاق خوابيده بودند، زنـه ميگه: {با خروپف}تفنگ خرابه! ش ميگه: {خروپف} فشنگ نداره! رشتيه ميگه: منم كه خوابم!

517- رشتيه زنش حامله نميشده، ميندازدش بيرون ميگه: برو بيرون که تا حامله نشدي برنگرد خونـه!

518- زنـه رشتيه بهش ميگه: آقاجان! يه كفش واسه ما نخريدي‌ها! رشتيه ميگه: اي خانم جان! تو كه لنگات هميشـه هواست كفش ميخواي چيكار؟!

519- زن رشتيه نصفه شب داشته ميرفته بيرون. رشتيه با اخم و تخم مياد جلو مي‌پرسه: خانم جان كجا ميري؟ ميگه: ميرم كس بدم! ميگه: آي اين صداقتت منو كشته!

520- يك مرد كه عضو شريفش 25 اينچ بوده ميره پيش يك جادوگركه محل مربوطه رو بـه اندازه معقولى دربياره! جادوگره بهش ميگه كه يك قورباغه تو جنگل هست كه بايد برى پيداش كنى و ازش تقاضاى ازدواج كنى…اونوقت قورباغه كه جواب رد داد 5 اينچ از قامت استوار شومبول مبارك كم ميشـه! خلاصه مرده ميره و با هزار بدبختى قورباغه شفابخش رو پيدا ميكنـه و ازش ميپرسه كه حاضرى با من ازدواج كنى؟ قورباغه ميگه : نـه! و 5 اينچ ميپره! مرد كلى حال ميكنـه و ميگه هنوز يكم طويله! دوباره ميپرسه: حاضرى با من ازدواج كنى؟ باز غورباقه ميگه : نـه! دوباره 5 اينچ ديگه بـه فنا ميره! مرد كلى ديگه ذوق ميكنـه و ميگه: ايول! الان 15 اينچه! اگه 5 که تا ديگه هم كم بشـه…ديگه 10 اينچ رديفه! بعد دوباره ميره پيش بابا قورقورى و ميگه: حاضرى با من ازدواج كنى؟ قورباغه هم شاكى ميشـه ميگه: بابا چند بار بگم! نـه ! نـه ! نـه !

521- يكروز يه كبوتر نر، اساسي تنگش مي‌گيره. ميره پيش كبوتر ماده و مي‌گه: بق بق بقو… بق بق بقو…! (يعني مياي بريم ترتيبتو بدم؟) كبوتر ماده ميگه: نق نق نقو (يعني فعلا نـه…!). كبوتر نره ميره و نيم ساعت ديگه بر مي‌گرده و دوباره مي‌گه: بق بق بقو… بق بق بقو…! دوباره كبوتر ماده ميگه: نق نق نقو. خلاصه چند بار قضيه تكرار مي‌شـه و از نره اصرار و از ماده انكار. چند ساعت بعد كبوتر ماده تنگش ميگيره و ميره پيش كبوتر نره و مي‌گه: بق بق بقو… بق بق بقو…! كبوتر نره ميگه: نق نق نقو…. جق جق جقو….!

522- يارو مي‌ره دكتر و مي‌گه: ببخشيد دكتر بنده يه مشكلي دارم كه روم نمي‌شـه بهتون بگم. دكتره مي‌گه: اين چه حرفيه؟ دكتر محرم همـه هست و …. خلاصه يارو مي‌گه: ببخشيد آقاي دكتر، عضو شريف من قد و قامتش خوبه ولي استقامتش كمـه! دكتره هم مي‌گه: دربيار ببينم. خلاصه يارو با هزار خجالت مي‌كشـه پايين و ميزاره كف دست دكتر. دكتره براي اينكه ببينـه يارو راست گفته يا نـه شروع مي‌كنـه با دست چند باري مي‌زنـه زير عضو مبارك يارو و در همين حين تلفن زنگ مي‌زنـه. دكتر گوشي رو برمي‌داره و در همان حالي كه مي‌زده زير عضو مبارك يارو يه چهار پنج دقيقه‌اي با تلفن گرم صحبت مي‌شـه. يكدفعه يارو مي‌گه: آه….دكتر جون بوس بده…. دكتر جون بوس…. آه….

523- قزويني داشته ترتيب يه بچه رو مي‌داده. بچه هم كه اون زير خيلي بهش سخت مي‌گذشته داد مي‌زده:‌ كمك…. كمك…. قزويني شاكي مي‌شـه مي‌گه: ببم جان اولا كه از كمك خبري نيست دوما اگه كمك هم بياد كمك من مياد نـه كمك تو!

524- يه تركه مي‌ره پيش دكتر و مي‌گه: آقاي دكتر، اگه نمي‌خندي من مشكلمو برات بگم. خلاصه دكتره هم كلي مرام ميزاره كه: اين چه حرفيه آقا، دكتر محرم مردمـه و از اين صحبتها. خلاصه يارو رو راضي مي‌كنـه كه مشكلشو بگه. تركه هم مي‌گه: من يكي از تخمام بزرگتر از اون يكيه. بعد هم دست مي‌كنـه تو شلوارش و يه تخم اندازه توپ بسكتبال مي‌زاره روي ميز! دكتره که تا چشمش بـه تخم يارو مي‌افته مي‌زنـه زير خنده. تركه هم شاكي مي‌شـه و مي‌گه: حالا كه خنديدي اون بزرگه رو نشونت نمي‌دم!

525- قزوينيه وارد يك جمع ميشـه، با همـه از دم روبوسي ميكنـه بـه جز يك نفر كه فقط باهاش دست ميده. يارو شاكي ميشـه، ميگه: چرا منو ماچ نكردي؟! قزوينيه ميگه: بالام تورو گذاشتم بكنم!

526- ه ميره كرست بخره، ميگه: آقا لطفاٌ يك كرست نمره چهار بدين. يارو براش مياره، ه ميره اتاق پرو امتحانش ميكنـه، برميگرده ميگه: اين يكم بزرگه، اگه ميشـه يك نمره سه ‌شو بدين. باز دوباره (بعد از پرُو) برميگرده ميگه: اينم يك كمي بزرگه، اگه ميشـه يك سايز كوچيك‌ترشو بدين. خلاصه خيلي نميگذره كه بـه اين نتيجه ميرسه كه سايز دو هم كمي بزرگه و سايز يك رو امتحان ميكنـه. بعد يك مدت مياد، ميگه: ببخشيد، اين هم يخورده بزرگه، كوچيكترشو ندارين؟ فروشندهه ميگه: م اون جوشـه، برو بتركونش!

527- يك زن و شوهري تو خونشون يك طوطي داشتن. اينـهان هروقت مشغول كار خير بودن، رو قفس طوطي يك پارچه مينداختن كه بدآموزي نداشته باشـه!! خلاصه يك بار اين دو نفر ميخواستن برن مسافرت، شب قبلش (حين بستن چمدونـها) با خودشون ميگن: حالا كه يك چند روزي خبري از حال و هول نيست، خوبه امشب يك دور بريم، و خلاصه دوباره روي قفس طوطي مادرمرده رو ميپوشونن و يا علي مشغول ميشن! كارشون كه تموم ميشـه، يادشون ميره پارچه رو قفس رو بردارن و برميگردن سر بستن چمدونـها. ار قضا يكي از چمدونـها که تا خرخره پر از لباس بوده و هركار ميكردن نميتونستن درشو ببندن. خلاصه طوطي قصة ما نشسته بوده تو قفسِ تاريك و داشته فكر ميكرده كه اون بيرون چه خبره، كه يهو ميشنوه كه آقا بـه خانوم ميگه: خانوم شما بشين روش، من ميكنم توش! (كه صد البته منظور سگك چمدون بوده كه بايد بسته ميشده) طوطيه يكم گوشاش تيز ميشـه، بعد زنـه بـه مرده ميگه: نـه اين ريختي نميشـه، تو بشين روش، من ميكنم توش!! طوطي ما با خودش ميگه چه جالب! بعد از يك مدت صداي نفس نفس، آقا بـه خانوم ميگه: خانوم بيا دوتايي بشينيم روش بعد با هم بكنيم توش…!! طوطيه كف ميكنـه، ميگه: بـه خدا اگه رو قفس گوني هم بندازين، بايد بگذارين من ببينم اين ديگه چه رقمشـه!

528- ترکه و تهرونيه رفته بودن شکار، ترکه از بالاي تپه با دوربين نگاه مي کرده، تهرونيه هم تفنگش رو آماده مي کرده. يهو ترکه برميگرده بـه تهرونيه ميگه: اگه زنت بهت خيانت کنـه چکار ميکني؟ تهرونيه ميگه: جون تو يه گوله مي تو دهنش! ترکه ميپرسه: با مرده چکار ميکني؟ تهرونيه جواب ميده: اونم بـه جون سبيلات با يه گوله مي کيرشو داغون ميکنم! ترکه ميگه: ايلده اگه الان زود بجنبي ميتوني يه گلوله صرفه جويي کني!

529- رشتيه شب داشته برميگشته خونـه، سر كوچه قصاب محل بهش ميگه: چـــــــــاكريم، ممدآقاي گُلِ زن خراب!! رشتيه يك نگاه بـه هيكل قصابه ميكنـه و هيچي نميگه، ميره پي زندگيش. فردا شب باز داشته ميومده خونـه كه جناب قصاب همينو تحويلش ميده.خلاصه 4-5 شب همين جريان بوده، که تا آخر رشتيه شاكي ميشـه، ميره پيش زنش ميگه اين يارو قصابه اينو ميگه، جريان چيه؟! زنش ميگه: اين مرتيكه بد دهنـه.. ولش كن. رشتيه هم بيخيال ميشـه. دوباره فردا داشته ميومده خونـه كه جناب قصاب مياد جلو، ميگه: چـــــــاكريم، ممدآقاي گُلِ زن خرابِ دهن لق!! رشتيه خيلي شاكي ميشـه، ميره پيش مادرش جريان رو ميگه، مادرش بهش ميگه: ممد جان، تو الان زن داري، بچه داري، نبايد بـه حرف يك قصاب پدرسوخته توجه كني. رشتيه هم ميبينـه مادرش راست ميگه، برميگرده سرِ خونـه زندگيش. فرداشب داشته برميگشته خونـه كه قصابه مياد جلو، ميگه: چـــــــاكريم، ممدآقاي گلِ زن خرابِ دهن لقِ بچه ننـه!

530- رشتيه بچه دار نميشده، درون خونشون يك تابلو ميزنـه كه: هم اكنون بـه ياري سبزتان نيازمنديم!

531- بـه تركه ميگن: نظرت درون باره كير چيه؟ ميگه: والله نميدونم، بايد بشينم روش فكر كنم!

532- يه روز يه ه و يه پسره كه مي‌خواستند با هم ازدواج كنند، ميرن خريد. ه ميخواسته يه پارچه گرون قيمت انتخاب كنـه. پسره مي‌گه: گرون مرون خبري نيست. تترون مترون ميخواي بگو. دوباره ميرن براي خريد طلا. پسره مي‌گه: طلا ملا خبري نيست. بدل مي‌خواي بگو. ه خيلي شاكي مي‌شـه ولي هيچي نمي‌گه که تا شب عروسيشون كه ميرن توي حجله. پسره مي‌گه عزيزم… ه مي‌گه عزيزم بي عزيزم! از كس مس خبري نيست. چس مي‌خواي بگو!

533- يه روز از يه ترك دانا مي‌پرسند: وجه تشابه موش با مرد چيست؟ جواب مي‌دهد: هردوتاشون دنبال مي‌گردند!

534- يه مرده سوار تاكسي مي‌شـه و شروع مي‌كنـه با راننده دردل كردن. مي‌گه: از وقتي آموزش رانندگي مي‌ديد هر شب كيرمو مي‌گرفت و مي‌گفت دنده يك، دنده دو، و… حالا از وقتي گواهينامـه‌شو گرفته شبا مياد كيرمو مي‌گيره و مي‌گه: 20 ليتر بنزين بريز!

535- زن رشتيه سر منبرِ ملاي محل ميشنوه كه هركي شب سيزدهم ماه با همسرش نزديكي كنـه، فرشته‌ها براشون يك خونـه تو بهشت ميسازن. خلاصه خوشحال و خندان مياد خونـه و (از قضا همون شب هم شب سيزدهم بوده) بـه رشتيه ميگه: آقاجان، حاج‌آقا امروز ميگفت فلان و بيسار و يالله پاشو که تا دير نشده يك خونة آبرومند تو بهشت بسازيم. خلاصه رشتيه هم كه از يك عمر اجاره نشيني شاكي بوده، بلند ميشـه و يك ربعي واسه خونة جديدش عرق ميريزه!! كارشون كه تموم ميشـه، بعد چند دقيقه زن رشتيه برميگرده بهش ميگه: آقا جان، اين مادر مرحومت بندة خدا الان تو بهشت تنـهاست، بيا يك خونـه هم واسه اون بسازيم كه خوشحال شـه. رشتيه هم باوجود اوضاع وخيمِ كمري، ديگه آخر مرام رو واسه مادرش ميگذاره و باهر بدبختي بوده يك ربع ديگه تلنبه ميزنـه. وقتي كارشون تموم ميشـه، بعد يك مدت دوباره زنش ميگه: آقاجان، اين برادر كوچكة منم بيچاره تنـهاست، كسي رو نداره با هم خونـه بسازن.. بيا يك خونـه هم واسه اون بسازيم! رشتيه كه ديگه ناي جم خوردن نداشته (ساختمون سازي كه بماند!) شاكي ميشـه، ميگه: اووو! خانوم جان من نفهميدم، اين بالاخره كـيـره يا مـهندس عمران؟!

چند که تا زنِ رشتي داشتن باهم اختلاط ميكردن، يكيشون ميگه: شنيدين تو تهران يك خفاش شب پيدا شده، زناي مردم رو ميدزده ميبره ترتيبشون رو ميده؟ يكي ديگه ميگه: اَووو! هرچي امكاناته مالِ شـهراي بزرگه!

536- بـه قزوينيه ميگن: يك خاطرة خوب تعريف كن، ميگه: بالام جان، بچه بود.. سفيد بود..! ميگن حالا يك خاطرة بد تعريف كن، ميگه: آي بالام جان، بچه بوديم… سفيد بوديم..!

537- يك بنده خدايي اوضاع مزاجيش خراب بوده، هرچي هم دوا درمون ميكرده افاقه نميكرده، خلاصه آخر ميره پيش يكي ازين دكترهاي گياهيِ مدرن(!) دكتره هم بهش ميگه: ببين عزيز جان، علاج تو اينـه كه يك مدت ت رو بگذاري تو برف! از قضا اين بندة خدا فرداي اون روز يك سفر كاري داشته بـه قروين و خلاصه تو راه هي تو اين فكر بوده كه حالا اين وقت سال، برف از كدوم گوري گير بيارم كه بـه ماتحتم بمالم(؟!) كه از بخت مساعد، اون شب برف مفصلي تو قزوين ميباره. خلاصه قهرمانِ جك ما(!) هم خوشحال و خندان نصفه شب از هتل مياد بيرون و يك نگاه اينور اونور ميندازه و ميكشـه پايين و ماتحت مبارك رو ميگذاره تو برف. بعد يك مدت، باخودش ميگه حالا كه اينجا برف زياده بگذار يك بار ديگه ب كه ديگه 100% جواب بده. پا ميشـه، نيم متر اونورتر دوباره ماتحت رو ميگذاره زمين. خلاصه محض اطمينان که تا نزديكاي صبح همينجور نيم متر -نيم متر كونشو ميزنـه تو برفا و بعد هم خوشحال و خندان برميگرده هتل. فردا صبح پا ميشـه ميبينـه همة قزوين سياه پوشيدن و پرچم سياه از خونـه‌ها آويزون كردن و ملت تو خيابون دارن گريه ميكنن! از يكي دو نفر ميپرسه كه جريان چيه، منتها ملت از شدت بغض و گريه نميتونستن جوابشو بدن. خلاصه آخر خِرِ يكي رو ميگيره، ميگه: آقا جون بچه‌هات چي شده؟ يارو با بغض ميگه: بالام جان… ديشب وقتي ما خواب بوديم يك گله كون از شـهر رد شده هيچ كس نفهميده!

538- )تو پرانتز اينكه يك روايت ديگه ازين جك رو قبلاٌ داشتيم، حالا روايت غرب‌زدش!) تركه ميره ميوه فروشي، ميگه: حاجي يك كيلو ازين ليموها بـه ما بده. ميوه فروشـه بهش برميخوره، ميگه: ليمو چيه مرد مؤمن؟! اين سينـه سامانتا فكسه!! تركه هم ميگه: باشـه بابا، يك كيلو از همونا بده! درضمن، قربون دستت، يك كيلو هم گيلاس بده. باز ميوه فروشـه بهش برميخوره، ميگه: آقاجان گيلاس چيه؟! بگو لپاي مدونا!! تركه هم ميگه: باشـه بابا، از همونا. بعد تركه كيوي ميخواسته، ميگه: قربونت حاجي، يك كيلو هم از اون تخماي نلسون ماندلا بده!

539- يك هيئت از محققينِ كشورهاي مختلف جمع شده بودن، درون مورد ضرورت قاچ ماتحت براي بدن مباحثه ميكردن. اول يكي از انگلستان مياد، ميگه: اين مشخصاٌ بـه منظور اينـه كه ستون فقرات موقع نشستن راحت‌تر باشـه. بعدي از آلمان بوده، ميگه: اين قاچ براي اينـه كه عمل دفع راحت‌تر صورت بگيره. خلاصه هركدوم يك چيزي ميگفتن، آخر نوبت قزوينيه ميشـه، با يك حال عاشقانـه ميگه: بالام جان، اين كان اونقدر شيرينـه كه قاچ خورده!

540- آبادانيه مياد تهران پيش رفيقش، يك روز داشتن تو خيابون قدم ميزدن، تهرونيه مرام ميگذاره، ميگه: داااش، بدخواه مدخواه كه نداري؟! آبادانيه هم از سرِ كس‌خلي يك نگاه اطراف ميكنـه، يك يارو قلچماقه رو ميبينـه، ميگه: ولك اون بدخواه منـه! تهرونيه هم مياد ديگه سر مرام كم نياره، ميره خِرِ يارو رو ميگيره و ميزنـه دهنش رو سرويس ميكنـه، صد البته يك كتك سير هم اون وسط ميخوره! سه چهار ماه بعد، تهرونيه ميره آبادان پيش همون رفيقش، يك روز درون حين گردش اينبار آبادانيه مياد مرام بگذاره، ميگه: ولك، بدخواه كه نداري؟ تهرونيه هم يك نگاه ميكنـه، اشاره ميكنـه بـه يك يارو گردن كلفتِ سبيل از بنا گوش درون رفته، ميگه اون بدخواه منـه. آبادانيه يكم طرف رو نگاه ميكنـه، ميگه: ولك اگه بدخوات اونـه كه كـــــــونت پارس!

541- كيشميشـه بـه نخودچيه گير داده بوده، بهش ميگه: جــــــووون! قربون اون چاك سينت! نخودچيه ميگه: خفه خفه… همين كس‌شعرا رو ميگي كه چوب بـه كونت كردن!

542- بچه مثبته رفته بوده آموزش چتربازي، قبل از اينكه بپره استادش بهش ميگه: وقتي پريدي، بايد که تا بيست بشمري بعد اين طناب رو بكشي که تا چترت باز شـه.پسره ميپرسه: ببخشيد استاد، اگه چتر باز نشد چي؟ استادش ميگه: سوال خوبيه! درون اون صورت، اين يكي طناب رو بكش، كه چتر زاپاس باز شـه. باز پسره ميپرسه: شرمنده استاد، اگه دومي هم باز نشد چي؟ استاده ميگه: خوب درون حالت، يك نخ قرمز اينجا هست كه وقتي بكشيش چتر اضطراري باز ميشـه. پسره دوباره ميپرسه: ببخشيد وقتتون رو ميگيرم استاد، اما اگه اينم باز نشد چي؟ استاده ميگه: درون صورت صفحة 381 دفترچه راهنما رو بازكن، اونجا توضيح داده. خلاصه پسره خيالش راحت ميشـه و ميپره، که تا بيست ميشمره، نخ اول رو ميكشـه، اتفاقي نميافته. نخ دوم رو ميكشـه، بازم چتري باز نميشـه. پسره هول ميشـه، نخ قرمز رو ميكشـه، ولي بازم خبري از چتر نبوده. يهو ياد حرفاي استادش ميافته، خيالش راحت ميشـه، دفترچه راهنما رو بازميكنة، صفحة 381 رو مياره، ميبينـه نوشته: مشتري گرامي، شما گاييده ميباشد!

تهرونيه زن ميگيره، فرداي روز ازدواجش رفيقش ميبينـه با حال دستتاٌ گهي و اعصاب خورد نشسته يك گوشـه داره سيگار ميكشـه. ميره جلو، ميگه: بيخيال بابا! ملت كه زن ميگيرن لااقل يك دو سه ماهي سرحالن، تو چرا از همين روز اول حالت گهيه؟ پسره ميگه: اگه توهم ديشب تو حجله جاي من بودي، الان حالت گهي بود. رفيقش ميپرسه: مگه چه خبر بود ديشب؟ تهرونيه ميگه: والله من ديشب كارم كه با خانوم تموم شد بـه عادت لعنتيِ هميشـه دست كردم تو جيبم سه که تا هزاري دادم بهش!! رفيقش يك ربع ميخنده، بعد بـه زور جلو خودشو ميگيره، ميگه: بيخيال بابا، حالا خانوم كه نفهميده جريان چيه. تهرونيه ميگه: بابا حالم كه سر اين جريان گهي نيست… بدبختي اينـه كه وقتي هزاريا رو دادم، خانوم هم فوري دست كرد دويست تومن بقيه پولم رو بعد داد!

543- تو يكي از شـهرستانـها داشتن تحقيق ميكردن كه هركدوم از طبقاتِ جامعه روزانـه بـه طور متوسط چقدر گوشت ميخورن، خلاصه يك مدت آمار ميگيرن، ميبينن تو طبقة كارگر مردم روزانـه بطور متوسط 20 گرم گوشت ميخورن، كارمند جماعت 50 گرم، ملت صاحب شغل آزاد 100 گرم و خلاصه همـه جور آدم رو آمار ميگيرن، آخري براي اينكه تحقيقات كامل بشـه، ميرن پيش ملاي محل، ميگن: حاج آقا، شما متوسط تو روز چقدر گوشت ميخوري؟ حاج‌اقا ميگه: پـنـج كيلو!! ملت كف ميكنن، ميگن: بيخيال حاج آقا! چطور روزي پنج كيلو گوشت ميخوري؟! همون موقع يك موتوريه از بغلشون رد ميشـه، يك پسره از رو موتور داد ميزنـه: كــــــيــــــــرم دهنت حاج آقا!! ملاهه ميگه: …خوب اين 50 گرمش!

544- تركه از اول شب که تا پنج صبح يك ضرب فيلم سوپر ميبينـه، بعدم تو همون حالِ حالي بـه حالي پا ميشـه ميره سر كوچه يك دست كله پاچه بزنـه. يارو براش 2 که تا پاچه ميگذاره با يك زبون، بعد ميگه: آبشو بريزم توش؟ تركه كه هنوز تو جَوِ ديشب بوده، ميگه: نـه جـــــونــــي.. نريز…آبشو بپاش رو سينم!

545- قزوينيه زن ميگيره، شب اول كلي مرام ميگذاره و تريپ «لاو»(!) خانوم رو ميبره بالاپشتبون و از همون درِ جلو مشغول ميشـه. زنـه هم كلي حال كرده بوده، هي ميگفته: چه ماه زيبايي، عجب ستاره‌هايي..! قزوينيه ميگه: بالام جان خوب ستاره‌ها رو نگاه كن كه از فردا شب بايد گلهاي قالي رو بشمري!

546- تركه اومده بوده تهران كه از رفيقش خانوم بلند كردن ياد بگيره، خلاصه با رفيقش ماشين رو برميدارن و مشغول ميشن. هنوز ده دقيقه كس‌چرخ نزده بودن، كه يك ه رو سوار ميكنن، رفيقش از ه ميپرسه: جيگرميدي؟! ه ميگه: نـه! رفيقشم ميگه: بعد پياده شو، وقت مارو نگير!! ه رو پياده ميكنن، يكم ميرن جلوتر و يكي ديگه رو سوار ميكنن و اين يكي از قضا نـه تنـهاكه خيلي چيزهاي ديگه‌ هم ميداده!! خلاصه اونشب رو يك حال اساسي ميكنند و فرداش هم تركه از رفيقش تشكر ميكنـه و برميگرده ديار خودش كه آموخته‌هاشو بـه كار ببنده! از بخت بلند همون شب اول، يك شاه كس اساسي ميخوره بـه تورش، همين كه طرف سوار ميشـه، تركه ميپرسه: جيگرميدي؟! ه ميگه: آره جيگر! تركه يكم طرفو نگاه ميكنـه، باز ميپرسه: نـه مرگ من يكميدي؟! زنـه ميگه: آره خوب… تركه يكم فكر ميكنـه، ميگه: بعد من پياده ميشم!

547- رشتيه با رفيقش رفته بودن خريد، ميبينن دم درون يك فروشگاه بزرگ نوشته: سكس مجاني و جوايز نفيس (با خريد بيش از ده‌هزار تومن كالا). خلاصه كلي حال ميكنند و ميرن تو اونقدر آت و آشغال ميخرن که تا آخر ده‌هزارتومن رو رديف ميكنن، بعد خوشحال و خندان ميان دم صندوق حساب ميكنند و ميگن: خوب اين سكس مجاني ما چي شد؟ صاحب مغازه ميگه، شما يك عدد بين يك که تا ده انتخاب كنيد.. رشتيه ميگه: هفت. مرده ميگه: متاسفانـه عدد امروز واسه سكس مجاني هشته، جاييزه عدد هفت يك فندكه! خلاصه رشتيه فندكشو ميگيره و با حالِ گرفته مياد بيرون، رفيقش بهش ميگه: فكر كنم اين جريان سكس مجاني خالي بندي باشـه. رشتيه ميگه: نـه بابا من و تو شانس نداريم… خانوم من تاحالا سه بار برنده شده!

548- پسر رشتيه مياد خونـه، ميبينـه ش خوابيده رو تخت و داره خودشو ميمالونـه، هي ميگه: آاااه… من يك مرد ميخوام.. آااه.. يك مــــرد ميخوام! پسره چيزي نميگيه، ميره دنيال كار و زندگيش. سه چهار روز بعد دوباره وقتي از مدرسه مياد خونـه، ميبينـه باز ش خوابيده رو تخت و همون جريان مالش و من يك مرد ميخوام بر قراره. باز پسره چيزي نميگه و ميره پي بازيش. سه چهار روز بعد مياد خونـه، ميبينـه اين بار ش خوابيده رو تخت و يك مردك سبيل كلفت هم خوابيده روش! پسره که تا اينو ميبينـه، جنگي ميدوه ميره تو اتاقش، لباساشو درون مياره، ميخوابه رو تخت، شروع ميكنـه مالوندن خودش و ميگه: آاااه.. من يك دوچرخه ميخوام!

549- از طرف ادارة آمار رفته بودن خونة رشتيه، رشتيه درو باز ميكنـه، يارو ميپرسه: شما چند نفرين؟ رشتيه ميگه: شما چند نفرين؟!

601- پرستار از اتاق زايمان خارج شد و به عربه گفت: تبريك مي‌گم، زن شما يه كير سه كيلويي زاييده كه يه بچه 100 گرمي بهش وصله!

602- تركه با دوست‌ش رفته بوده پارك. همينطور كه دست همو گرفته بودن و راه ميرفتن، ه حالي بـه حالي ميشـه، يك چشمك بـه تركه ميزنـه، ميگه: قاسم جون، بريم اون پشت مشتها ازون كار بدا بكنيم؟! تركه ميگه: آي گفتي عزيزم… اتفاقاً منم بدجور شاش دارم!

603- تركه داشته تو خيابون ميرفته، يه انگليسيه ازش ميپرسه:Sorry, do you know what time it is? تركه هم کـه تو انگليسي بيلمزِ بيلمز بوده، برميگرده ميگه: ايلده من كه نفهميدم چي گفتي، ولي محض احتياط، ننـه خوار كسده‌ت!

604- داداش كوچيكه تهرونيه مياد ازش ميپرسه: داداشي، بالقوه و بالفعل يعني چي؟ پسره ميگه: ببين واسه اينكه خوب معنيشو بفهمي، برو از بپرس اگه بهش يك ميليون دلار بدن، حاضره با يك مرد غريبه بخوابه؟ پسره ميره ميپرسه، برميگرده ميگه: ي ميگه واسه يك ميليون آره! داداش بزرگه ميگه: آفرين، حالا برو از آبجي زهره بپرس، ببين اون حاضره؟ داداش كوچيكه باز ميره ميپرسه، برميگرده ميگه: آره… ميگه از خدا هم ميخوام! حالا اينـها چه ربطي دارن؟ داداش بزرگه ميگه: ببين، بالقوه قضيه اينـه كه ما الان تو خونمون دو ميليون دلار پول داريم… ولي بالفعلش اينـه كه من و تو هردومون مادرو خواركسده‌ايم!

605- تركه ميره پيش يك دكتر تهروني، ميگه: آقاي دكتر، از وقتي كه بـه سن پنجاه سالگي رسيدم ديگه روزي سه دفعه بيشتر نمي تونم كس بكنم! دكتره شاكي ميشـه، ميگه: ببينم تو اومدي دكتر يا اومدي كونِ منو بسوزوني؟!

606- تو مـهدكودك بحث اين بوده كه بچه‌ها نبايد وسايل رو بكنن تو دهنشون، معلمـه ميگه: خوب بچه‌ها، چند که تا چيز بگين كه تو دهن جا ميشـه و بايد مواظبشون باشيم. يك بچه پا ميشـه، ميگه: پاك‌كن.. معلمـه ميگه: آفرين.. ديگه چي؟ يكي ديگه پاميشـه، ميگه: تراش. بـه همين منوال، که تا يكي بلند ميشـه، ميگه: لامپ! معلمـه ميگه: حسن جان لامپ كه تو دهن جا نميشـه. حسن ميگه: نـه خانوم معلم… من خودم شنيدم بابام ديشب بـه م مي‌گفت: پاشو اون لامپ رو خاموش كن، ميخوام بگذارم دهنت!

607- يه شب تهرونيه ميشينـه با زنش فيلم سوپر مي‌بينـه. خلاصه كلي حشري مي‌شـه و به زنش ميگه: الله و بالله بايد برام ساك بزني! هرچي زنـه ميگه: بابا اين كثافت كاريا چيه… من حالم بهم ميخوره، بـه خرج يارو نميره و هي از آقا اصرار و از خانم انكار، که تا بالاخره زنـه كم‌كم راضي مي‌شـه و با عشوه بـه مرده ميگه: عزيزم بـه شرط اينكه سر كيرت يكم خامـه و عسل بمالي، كه بد مزه نباشـه. تهرونيه ميگه: بيلاخ! اگه اينجوري بود كه خودم مي‌خوردمش!

608- قزوينيه ميميره. که تا چند هفته بعد مرگش، زنش هر روز ميرفته سر قبرش و در حين گريه و زاري هي ماتحت مباركش رو ميمالونده بـه قبر يارو! ملت بهش ميگن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! قباحت داره! زنـه ميزنـه زير گريه، ميگه: خدا بيامرزدش، هميشـه ميگفت: بالام‌جان اين كان مرده رو زنده مي كنـه!

609- بـه عربه ميگن زن رو تشبيه كن، ميگه: ولك زن مثل باغچه ميمونـه… صبح آبش ميدي، ظهر آبش ميدي، شب هم شيلنگ رو ميندازيتا صبح آب بخوره!

610- دوره‌گرده تو يكي از كوچه‌هاي شمرون داد ميزده: دمکني 500 تومن! دمکني500 تومن! پيرزنـه سرشو از پنجره مياره بيروه، ميگه: ننـه، که تا ته بکوني چند ميشـه؟!

611- رشتيه بچه‌دار ميشـه، ملت ميان بهش تبريک ميگن. رشتيه ميگه: من چيکاره بيدم؟!

Advertisements

دوست‌داشتن:

دوست داشتن در حال بارگذاری...




[پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 06 Aug 2018 00:54:00 +0000



پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

هنر Farzadnet: Tuesday, January 29, 2008

فيلم روز♦ سينماي جهان

‏سال نوي ميلادي را درون حالي آغاز مي کنيم کـه آخرين فيلم هاي مطرح کارگردان هاي نامي سراسر دنيا بر پرده ‏سينماهاست. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه همـه تلاش مي کنند که تا پيش از اعلام اسامي نامزدهاي اسکار فيلم خود را بـه نمايش درون آورند و مفري براي ‏حضور درون اين رقابت جذاب و مـهم بيابند. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه اين بار از ميان اين گونـه فيلم ها و آثار قابل اعتناي ديگري کـه در هفته گذشته ‏به نمايش درون آمدند، پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه هفت فيلم را براي معرفي برگزيده ايم...‏
‏<‏strong‏>فيلم هاي روز سينماي جهان<‏‎/strong‏>‏‎ ‎‏

<‏strong‏>ترور جسي جيمز توسط رابرت فورد تر<‏‎/strong‏>‏‏ <‏strong‏>‏The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford‏<‏strong‏>‏
کارگردان: پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه اندرو دومينيک. فيلمنامـه: اندرو دومينيک بر اساس داستاني از ران هنسن. موسيقي: نيک کيو، وارن اليس. ‏مدير فيلمبرداري: راجر ديکينز. تدوين: کرتيس کلايتون، ديلن تيچنور. طراح صحنـه: پاتريشيا نوريس. بازيگران: براد ‏پيت[جسي جيمز]، مري لوئيز پارکر[زي جيمز]، بروکلين پرولکس[مري جيمز]، داستين بالينجر[تيم جيمز]، کيسي ‏افلک[رابرت فورد]، سام راکول[چارلي فورد]، سم شپرد[فرانک جيمز]، گرت ديلاهانت[اد ميلر]، پل اشنايدر[ديک ‏ليديل]. 160 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. نام ديگر: ‏The Assassination of Jesse James‏. نامزد جايزه بهترين ‏بازيگر نقش مکمل مرد/افلک از انجمن منتقدان رسانـه ها. برنده جايزه بهترين فيلمبرداري و نامزد جايزه بهترين ‏موسيقي و بازيگر نقش مکمل مرد از مراسم انجمن منتقدين شيکاگو، برنده جايزه بهترين فيلمبرداري از مراسم انجمن ‏منتقدان دالاس فورت ورث، نامزد گولدن بهترين بازيگر نقش مکمل مرد/افلک، نامزد جايزه بهترين بازيگر/افلک و ‏بهترين فيلم سال از مراسم انجمن منتقدان فيلم لندن، برنده جايزه بهترين بازيگر نقش مکمل مرد از انجمن ملي منتقدان ‏آمريکا، برنده جايزره بهترين فيلم، بهترين بازيگر نقش مکمل مرد از انجمن منتقدان فيلم سن فرانسيسکو، برنده جايزه ‏بهترين بازيگر نقش مکمل مرد و نامزد بهترين طراحي صحنـه، بهترين فيلمبرداري و بهترين موسيقي از مراسم ‏ساتلايت، نامزد جايزه بهترين بازيگر نقش مکمل مرد از مراسم اتحاديه بازيگران سينما، برنده جايزه بهترين بازيگر و ‏نامزد شير طلايي از جشنواره ونيز. ‏
سال 1881. جسي جيمز 34 ساله بعد از 14 سال غارت قطارها، بانک ها و دليجان ها درون حال کشيدن نقشـه سرقتي ‏تازه و همزمان دور ماندن از تير رس جايزه بگيراني هست که درون صدد شکار اويند. همکار ثابت اش-برادر بزرگترش ‏فرانک او را ترک کرده که تا زندگي آرامي براي خود دست و پا کند. جسي براي سرقت آخر نياز بـه افرادي تازه دارد، اما ‏نمي داند بـه چهي مي تواند اطمينان کند. تنـها افراد درون دسترس خلاف کاراني خرده پا بـه نام برادران فورد هستند، اما ‏اعتماد جيمز بـه رابرت فورد کـه خود را شيفته وي اعلام مي کند، بـه بهاي زندگي جسي جيمز تمام مي شود.‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
يک وسترن زيبا، قوي، حماسي و شاعرانـه درباره سرنوشت تراژيک مردي کـه هنوز بسياري بر سر ياغي يا قهرمان ‏بودن وي اختلاف دارند. مردي کـه سرنوشتي همچون تراژدي هاي يوناني را زيست و توسط مردي کـه به او ‏اطمينان کرده بود، تير خورد. ‏
ترور جسي جيمز توسط رابرت فورد ترسو يکي از بهترين نمونـه ها براي بازيافت ژانري از دست رفته است، آن هم درون ‏زمانـه اي کـه به نظر مي آيد همـه قصه ها ديگر گفته شده است. بعد بايد قصه هاي کهن را با توسل بـه ابزار روزآمد ‏روايت کرد. اتفاقي کـه در دهه 1970 براي گونـه وسترن افتاد واني چون رابرت آلتمن با مک کيب و خانم ميلر، ‏ترنس ماليک با روزهاي بهشت و دروازه بهشت، سام پکين پا با پت گرت و بيل د کيد، کلينت ايستوود با جوزي ولز ‏ياغي، جان ميليوس با جرميا جانسون و... کوشيدند که تا خوني تازه درون رگ هاي آن جاري کنند. ‏
سينماي آمريکا کـه هميشـه از فقدان پيشينـه تاريخي رنج، دستمايه لازم براي ساخت فيلم هاي تاريخي و حماسي- و ‏حتي درون ابعاد بزرگ تر اسطوره سازي- را درون ميان حوادث دويست سال پيش جست و جو کرده است. بديهي هست در ‏سينماي کشوري کـه ژانر وسترن بومي ترين گونـه آن محسوب مي شود، قهرماناني غير از مردان قانون و ياغيان وجود ‏ندارند. سينماي آمريکا اما بـه ياغيان هميشـه بيشتر دلبستگي داشته و کوشيده که تا چهره اي اسطوره اي از آنان ترسيم کند. ‏افرادي همچون بيلي د کيد قانون شکني کـه اصولاً شکل گيري اسطوره اش را مديون سينماست، يا بوفالوبيل کـه شـهرت ‏سوئي درون از ميان بردن سرخ پوست ها و بوفالوها دارد، بل استار تنـها ياغي زن درون جمع مردان و از همـه مـهم تر جسي ‏جيمز کـه جوانمرگ شد[پديده محبوب اسطوره سازان آمريکايي] و هنوز نزاع بر سر راهزن يا قهرمان بودنش ادامـه ‏دارد. همـه اين افراد و بسياري ديگر خيلي زود بـه سينما راه پيدا د. شايد بوفالو بيل و جسي جيمز خوش اقبال ترين ‏شان بودند. ويليام فردريک کودي مشـهور بـه بوفالوبيل کـه خود وارد حرفه سرگرمي سازي شده بود، بعدها نقش خود را ‏در برابر دوربين بازي کرد. چند سال بعد از او، تنـها فرزند جسي جيمز نيز نقش پدر را درون دو فيلم بازآفريني نمود و ‏اينک تعداد فيلم هايي کـه شخصيت جسي جيمز درون آن بـه نوعي حضور داشته بـه رقم 71 رسيده است. ‏
ترور جسي جيمز توسط رابرت فورد ترسو آخرين آنـهاست کـه بر اساس رمان ران هنسن ساخته شده و قصد دارد که تا ‏زندگي خصوصي مشـهورترين ياغي آمريکايي بـه تصوير بکشد. اما بيهوده هست اگر بگويم کـه فيلم بـه همان اندازه کـه به ‏جسي جيمز تعلق دارد، متعلق بـه رابرت فورد نيز هست. داستان دو مرد؛ يکي ترسو کـه در حسرت افسانـه شدن مي ‏سوزد و ديگري کـه افسانـه است، اما مي داند اينـها را بـه قيمت چهره خشونت بارش و خوني کـه دستانش را سرخ کرده، ‏به دست آورده است. فيلم نمايشگر تلاقي راه اين دو مرد است. نمي خواهم بر قضاوت شما قبل از ديدن فيلم تاثير گذاشته ‏باشم، اما راهي کـه رابرت فورد ترسو براي بـه دست آوردن شـهرت انتخاب کرد چيز تازه اي نبود. اتفاقي کـه بعدها درون ‏حق خودش تکرار شد که تا مردي ديگر لقب"قاتل مردي کـه جسي جيمز را کشت" بـه دست آورد!‏
اندرو دومينيک متولد 1967 ولينگتون، نيوزيلند است. اما از دو سالگي درون استراليا زندگي کرده و در سال 1988 از ‏مدرسه سينمايي سوينبورن شـهر ملبورن فارغ التحصيل شده است. اولين فيلمش قصاب را درون سال 2000 بر اساس ‏زندگي مارک براندون تبهکار بدنام استراليايي ساخت کـه براي او بازيگر اول فيلمش-اريک بانا- شـهرتي قابل توجه بـه ‏ارمغان آورد. ترور جسي جيمز بعد از 7 سال وقفه، دومين فيلم او محسوب مي شود. فيلمبرداري ترور جسي جيمز درون ‏سال 2005 تمام شد، اما تدوينش دو سال طول کشيد. و زماني بـه نمايش درون آمد کـه دومينيک سرگرم کار روي سومين ‏فيلمش است. ‏
ترور جسي جيمز توسط رابرت فورد ترسو يک وسترن 30 ميليون دلاري هست که سه نام بزرگ درون تهيه آن سهم داشته ‏اند[براد پيت، ريدلي اسکات و توني اسکات]. فيلمي کـه از نظر سبک تصويري بسيار شبيه بـه آثار ترنس ماليک از کار ‏در آمده و مي تواند سرآغازي تازه براي ژانر وسترن باشد. بعد غفلت از تماشاي آن امري نابخشودني است!‏ژانر: زندگي نامـه، جنايي، درام، وسترن. ‏‏ ‏‏

<‏strong‏>شب متعلق بـه ماست ‏We Own the Night‏<‏‎/strong‏>‏
نويسنده و کارگردان: جيمز گري. موسيقي: وويچک کيلار. مدير فيلمبرداري: خواکين باکا-آساي. تدوين: جان اکسلراد. ‏طراح صحنـه: فورد ويلر. بازيگران: ژواکين فونيکس[رابرت"بابي" گرين]، اوا مندز[آمادا خوارز]، مارک ‏والبرگ[سروان جوزف"جو" گروسينسکي]، رابرت دووال[معاون رئيس پليس آلبرت"برت"گروزينسکي]، ال‏ويدوف[واديم نژينسکي]، دومينيک کولون[فردي]، دني هاچ[جامبو فالستي]، اولگ تاکتاروف[پاول لوبيارسکي]، موني ‏موشونوف[مارات بوژايف]، توني موسانته[سروان جک شاپيرو]. 117 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. نامزد نخل ‏طلاي جشنواره کن. ‏
نيويورک، سال 1988. يک محموله بزرگ ماده مخدر درون شـهر پخش شده و با خود موجي از تبهکاري و خشونت بي ‏سابقه بـه همراه اورده است. نيروي پليس کـه از فقدان مواد قانوني لازم و از همـه مـهم تر اسلحه و نفرات رنج مي برد، ‏قادر بـه جلوگيري از قاچاق چيان مسلح نيست. کار بـه جايي رسيه کـه هر ماه حداقل دو پليس کشته مي شود. جنگي کـه ‏آغاز شده بـه زودي دامن گنـهکار و بيگناه را با هم مي گيرد. تبهکاران کـه کلوب شبانـه اي درون برايتون بيچ متلعق بـه ‏مارات بوژايف را پاتوق خود کرده اند، سعي دارند مدير آنجا-‏‎ ‎رابرت‎ ‎‏"بابي" گرين- را بـه سوي خود جذب کنند. اما ‏بابي با تمام قوا تلاش مي کند از دنياي تبهکاران فاصله گرفته و خود را درگير کارهاي کثيف نکند. بابي با وجود اين کـه ‏طرز زندگي دور از عرفي دارد، اما سخت دل بسته دوست ش آماداست و تنـها رويايش راه انداختن کلوب تازه اي ‏در منـهتن است. اما پدر- معاون رئيس پليس آلبرت"برت"گروزينسکي- و برادرش- سروان جوزف"جو" گروسينسکي- ‏که درون خدمت نيروي پليس هستند، از وي مي خواهند که تا خود را از اين دنيا بيرون بکشد. بابي مخالفت مي کند و در حمله ‏افراد برادرش بـه کلوب دستگير مي شود. جو خيلي زود بابي را آزاد مي کند، اما درون بازگشت بـه خانـه هدف گلوله ‏تبهکاران قرار مي گيرد. همـه چيز عليه بابي است، و همين امر باعث مي شود که تا سرانجام بابي طرفي اختيار کند. جو درون ‏بيمارستان بستري هست و بابي با کمک يکي از همکاران پدرش سعي مي کند که تا ردي از پناهگاه قاچاقچيان مواد پيدا کند. ‏محل بسته بندي و توزيع مواد کشف مي شود، اما پليس ناچار مي شود واديم نژينسکي-‏‎ ‎ زاده بوژايف و يکي از ‏خطرناک ترين تبهکاران روس- را بعد از دستگيري رها کند. قاچاق چيان روس کـه خبرچين بودن بابي را دريافته اند، ‏سعي کنند که تا او را از ميان بردارند. بابي کـه به خدمت نيروي پليس درون آمده، شاهد کشته شدن پدرش توسط آنـها مي شود. ‏اما وقايع هولناک بزرگ تري نيز درون راه هستند....‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
جيمز گري متولد 1969 را با اولين فيلمش اودساي کوچک شناختيم. فيلمي کـه در 24 سالگي آن را کارگرداني کرده ‏بود، اما حاصل کارش فيلمي بـه غايت خوش ساخت و تيره درباره روابط ميان مافياي روس درون آمريکا بود. اودساي ‏کوچک از سوي منتقدان تحسين شد و جايزه شير نقره اي جشنواره ونيز را ربود. همـه منتظر بودند که تا گري بلافاصله و ‏به پشتوانـه اين توفيق دست بـه کار ساختن فيلم بعدي شود. اما زمان گذشت و درست زماني کـه همـه جيمز گري را ‏فراموش کرده بودند با فيلم محوطه/ياردز [2000]‏‎ ‎بازگشت. ‏
گري درون نيويورک[کوئينز] بزرگ شده و در مدرسه سينمايي دانشگاه جنوب کاليفرنيا درس خوانده است. تصميم داشت که تا ‏نقاش شود، ولي درون نوجواني با فيلم کاپولا آشنا شد و راه خود را عوض کرد. پدر و مادرش از مـهاجران روس هستند و ‏هر سه فيلمي کـه ساخته درون محيطي مي گدرند کـه او بـه خوبي مي شناسد. [ياردز را درون محله اي ساخته کـه خود درون آن ‏بزرگ شده است]. گري تاکنون دو بار براي فيلم هاي ياردز و شب متعلق بـه ماست نامزد دريافت نخل طلاي جشنواره ‏کن بوده است. او هم اکنون سرگرم کار روي فيلم بعدي خود بـه نام دو عاشق هست که امسال بـه نمايش درون خواهد آمد. ‏شب از آن ماست کـه نام خود را از شعار پليس نيويورک درون دهه 1980 گرفته[به عنوان قولي بـه مردم براي کنترل ‏کارهاي غير قانوني کـه در شب انجام مي گيرد، از جمله تجارت مواد مخدر]است، شايد درون مقايسه با قول هاي شرقي ‏ديويد کراننبرگ خشونت زيادي از مافياي روس را بـه نمايش نمي گذارد. البته هدف گري همچون دو فيلم پيشين خود نيز ‏بيشتر نمايش تراژدي زندگي دو مرد درون دو سوي قانون هست که درون اودساي کوچک از وراي رابطه دو برادر بـه بهترين ‏وجه روايت کرده بود. محوطه/ياردز نيز آن درون رابطه ميان دو دوست تصوير مي کرد و اينک بار ديگر دو برادر کـه ‏ظاهراً درون دو سوي قانون قرار دارند و يکي از آنـها بايد وفاداري خود بـه خانواده اش و درستکاري اش را نيز اثبات کند. ‏خط قصه بعد از تماشاي از دست رفتگان اسکورسيزي کـه قصه اي مشابه داشت، اندکي تکراري بـه نظر مي رسد.‏
اما شب متعلق بـه ماست يک فيلم 21 ميليون دلاري با بازي هاي خوب، فيلمبرداري درخشان و پيرنگ هاي فرعي ‏جذاب-مانند رابطه واقعاً عاشقانـه آمادا و بابي- و کار چيره دستانـه گري با صدا و تصوير هست که سبب مي شود که تا فيلم ‏را بـه عنوان يک کار جنايي بسيار خوش ساخت که تا انتها دنبال کنيد. فقط تنـها نتيجه اي کـه شايد بگيريد اين است: نبرد ‏براي کنترل شب بيهوده است!‏ژانر: جنايي، درام، مـهيج. ‏‏ ‏‏

<‏strong‏>شب هاي بلوبري من ‏My Blueberry Nights‏<‏‎/strong‏>‏
کارگردان: وونگ کار واي. فيلمنامـه: وونگ کار واي، لارنس بلاک بر اساس داستاني از کار واي. موسيقي: شيگرو ‏اومـه باياشي. مدير فيلمبرداري: داريوش خنجي. تدوين: ويليام چانگ. طراح صحنـه: ويليام چانگ. بازيگران: نورا ‏جونز[اليزابت]، جاد لا[جرمي]، ديويد استراتين[آرني]، ناتالي پورتمن[لسلي]، هکتور اي. لگوئيلوف[آشپز کافه]، ريچل ‏وايس[سو لاين]، چان مارشال[کاتيا]. 111 دقيقه. محصول 2007 هنگ کنگ، چين، فرانسه. نامزد نخل طلاي جشنواره ‏کن. ‏
اليزابت بعد از يک جدايي دردناک از محبوبش، تصميم گيرد که تا براي پشت سر گذاشتن زندگي و خاطرات تلخ گذشته اش ‏در داخل آمريکا سفر کند. وي همزمان با کافه دار جواني بـه نام جرمي آشنا مي شود و براي درآوردن خرج سفر شروع ‏به پيشخدمتي مي کند. اليزابت درون محل کار خود با مشتريان مختلفي-‏‎ ‎که آرزوهايشان بزرگ از خودشان است- آشنا مي ‏شود، از جمله يک افسر پليس غمگين و همسرش کـه او را بـه خاطر مردي ديگر ترک کرده و هنرپيشـه اي کـه مرتباً ‏بدشانسي مي آورد و سعي دارد که تا نظمي بـه کار خود بدهد. او بعد از برخورد با اين افراد تنـهايي عميق، خلاء و استرس ‏را شناخته و درمي يابد کـه سفر را بايد از اعماق روح خود آغاز کند...‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
شب هاي بلوبري من اولين فيلم انگليسي زبان وونگ کار واي هست که با هزينـه اي معادل 10 ميليون دلار توليد و اولين ‏بار درون جشنواره کن سال گذشته بـه نمايش درون آمد.‏
وونگ کار واي متولد 1956 شانگهاي است. اما درون 5 سالگي برادر و س را ترک و به هنگ کنگ مـهاجرت ‏کرده است. که تا 13 سالگي قادر نبود بـه لهجه اهالي هنگ کنگ[کانتوني] سخن بگويد. هرگز بـه دانشکده سينمايي نرفته و ‏فقط درون يک دوره آموزش فيلمنامـه نويسي شرکت کرده است. خودش مي گويد کـه شيوه روايت غير خطي اش را از ‏نويسنده آرژانتيني مانوئل پوئيگ و داستان ماجراي بوئنوس آيرس وي گرفته است. وي اولين فيلمساز چيني هست که ‏چهار بار نامزد نخل طلا و برنده جايزه بهترين کارگرداني از جشواره کن شده است. بديهي هست با چنين پيشينـه اي رفتن ‏به سراغ آخرين کار توسط تماشاگري کـه تاکنون فيلمي از او نديده باشد، دشوار بـه نظر مي رسد. ‏
اما بايد بگويم هراس بـه خود راه ندهيد، چون اين داگلاس سيرک هنگ کنگي درون اولين فيلم بين المللي خود داستاني سر ‏راست را براي روايت برگزيده است. فيلمي شرح يک سفر روحي و جسمي است. داستان زني کـه با خود و زندگيش ‏مشکل دارد و براي رويارويي با آنـها و يافتن پاسخ تصميم بـه سفر مي گيرد. او درون طول سفر با افرادي مختلف برخورد ‏و پاسخ هايي براي سوال هايش درباره عشق و زندگي مي يابد. يک فيلم ساده، صميمي و خوش ساخت کـه مي تواند درون ‏هر گوشـه دنيا قابل درک و دريافت باشد. ‏
شب هاي بلوبري من فيلمي هست درباره قلبي زخمي و شروعي تازه، شرح يک سفري دراماتيک و اولين تجربه ‏بازيگري نورا جونز آوازخوان کـه شايد بـه قدرت فيلم هاي پيشين کار واي نباشد، اما بدون شک شما هم بايد سهم خود را ‏از کيک بلوبري او دريافت کنيد!‏
Berry‏ درون زبان انگليسي بـه ميوه هاي توت مانندي گفته مي شود کـه رنگ هاي مختلفي دارد و با آن مربا يا کيک مي ‏پزند. اما فرهنگ هاي دم دست و موجود ‏Blueberry‏ را ميوه قره قاط نام داده اند کـه براي عنوان فيلم بسيار دور از ‏ذهن است. بنابراين از ترجمـه نام فيلم صرف نظر مي کنم و مي گويم کـه دليل نام گذاري فيلم کيک بلوبري هست که درون ‏اولين سکانس فيلم جرمي بـه اليزابت تعارف مي کندو مي گويد کـه تقريباً کمتري از مشتريان او کيک بلوبري سفارش ‏مي دهند. ‏اليزابت: خوب مگه کيک بلوبري چشـه؟‏جرمي: کيک بلوبري مشکلي نداره، فقط مردم نوع ديگه اي را انتخاب مي کنند. اين را نمي شود گردن بلوبري ‏انداخت...‏‎ ‎فقط هيچ اونو نمي خواد.‏اليزابت: صبر کن! من يه تيکه مي خوام.‏ژانر: درام، عاشقانـه. ‏

<‏strong‏>اليزابت: عصر طلايي ‏Elizabeth: The Golden Age‏<‏‎/strong‏>‏
کارگردان: شکار کاپور. فيلمنامـه: ويليام نيکلسون، مايکل هيرست. موسيقي: کرگ آرمسترانگ، اي. آر. رحمان. مدير ‏فيلمبرداري: رمي آده فاراسيان. تدوين: جيل بيلکوک. طراح صحنـه: گاي دياس. بازيگران: کيت بلانشت[ملکه اليزابت ‏اول]، جفري راش[سر فرانسيس والسينگهم]، کلايو اوئن[سر والتر رالي]، رايس ايفانس[رابرت رستون]، خوردي ‏مولا[فيليپ دوم شاه اسپانيا]، ابي کورنيش[بس تراکمورتون]، تام هولاندر[سر امياس پوله]، سامانتا مورتون[مري ‏استورات]، آنتوني کاريک[کاردينال اسپانيا]، ديويد ترلفال[دکتر جان دي]، ادي ردماين[تامس بابينگتون]. 114 دقيقه. ‏محصول 2007 انگلستان، فرانسه، آلمان. نام ديگر: ‏The Golden Age، ‏Elizabeth - L'âge d'or، ‏Elizabeth - ‎Das goldene Königreich‏. نامزد جايزه بهترين بازيگر زن از مراسم انجمن منتقدان رسانـه ها، نامزد گولدن گلاب ‏بهترين بازيگر زن، برنده جايزه بهترين طراحي صحنـه از مراسم ساتلايت، نامزد جايزه بهترين بازيگر زن از مارسم ‏اتحاديه بازيگران سينما. ‏‎ ‎‏ ‏
داستان مقطعي طوفاني از زندگي اليزابت اول، يکي از بزرگ ترين ملکه هاي تاريخ کـه در فاصله سال هاي ‏‎1558-‎‎1603‎‏ قريب بـه 45 سال بر تخت سلطنت انگلستان تکيه زد. دوره اي کـه در آن مري، ملکه اسکاتلند و خويشاوند او با ‏فيليپ پادشاه انگلستان همداستان شده و براي از ميان برداشتن او توطئه چيني د. اما حضور مشاوري قدرتمند چون ‏والسينگهام درون کنار اليزابت و اراده نيرومند ملکه سبب شد که تا توطئه ها کشف و بي اثر شود. اما اليزابت مجبور بود ‏همزمان با يکي از بزرگ ترين ماجراهاي شخصي زندگي خود نيز دست و پنجه نرم کند: دل بستن بـه دريانورد جسور و ‏خوش قيافه اي بـه نام والتر رالي کـه به افتخار او بخشي از قاره تازه کشف شده آمريکا را بـه افتخار وي، ويرجينيا ‏نامگذاري کرده بود. مردي کـه دل بـه گرو عشق نديمـه ملکه داده و پنـهاني با وي ازدواج کرده است....‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
شکار کاپور متولد 1945 لاهور، پنجاب بازيگر، تهيه کننده و کارگرداني هست که با اولين فيلمش معصوم درون 1983 بـه ‏موفقيت و شـهرت عظيمي درون سينماي هند دست يافت. فيلم هاي بعدي وي نيز درون محدوده سينماي هند بسيار موفق بودند ‏و چندين جايزه از مراسم ‏Filmfare‏ نصيبش د، اما پخش جهاني ملکه راهزن کـه بر اساس سرگذشت واقعي فولان ‏ديوي ساخته بود او را بـه همـه منتقدان و سينما دوستان جهان شناساند. ملکه راهزن از سينماي رايج هند فاصله بسيار ‏داشت، فيلمي خشن، بدون و آواز و بدون هنرپيشـه هاي مشـهور باليوود...‏
اما شـهرت جهاني 4 سال بعد با اليزابت درون انتظارش بود. فيلمي کـه هم او و هم بازيگر نخست فيلمش -کيت بلانشت- را ‏شـهره عالم کرد. با اليزابت بود کـه به جايزه بافتا و گولدن گلاب نزديک شد، اما فيلم بعديش-چهار پر- با وجود بهره مند ‏بودن از بودجه اي 80 ميليون دلاري و ستارگاني شناخته شده، يک شکست کامل و همـه جانبه بـه دنبال داشت. شايد از ‏اين روست کـه بار ديگر بـه دنبال سکه شانس خود برگشته و بعد از وقفه اي 5 ساله بازگشته و ادامـه اي بر فيلم موفق ده ‏سال پيش خود ساخته است.‏
فيلم بـه رغم تکيه بر داستاين واقعي مانند اغلب دنباله بر خط موفقيت فيلم پيشين گام برمي دارد. اليزابت بار ديگر بايد ‏آزموني سخت را همزمان درون زندگي سياسي و شخصي خويش از سر بگذراند. البته اين بار سهمگين تر، چون پادشاه ‏اسپانيا بـه تاج و تخت وي نظر دارد و با ناوگان مجهز خود بـه سوي انگلستان بـه راه افتاده است. اليزابت بر خلاف فيلم ‏قبلي اين بار درون سني هست که بريدن از دل بستگي عاطفي اش بـه يک مرد کار چندان راحتي بـه نظر نمي آيد و همين امر ‏بر مـهابت واقعه مي افزايد. اليزابت هر چند بار ديگر موفق مي شود که تا با چشم پوشي از عشق بـه يک مرد و وقف خود ‏در راه خدمت بـه ميهن اش-که منجر بـه پيدايش دوران طلايي صلح و آرامش درون انگلستان مي شود- تعادلي بـه زندگي ‏خويش ببخشد، اما قلب مجروحش و لقب ملکه باکره او را آزار خواهد داد. او باقيمانده معصوميت خود را درون اين آزمون ‏با پذيرش اکراه آميز گردن زدن مري از کف مي دهد، عشق را بـه بوته فراموشي مي سپارد و تصميم مي گيرد همچون ‏يک مرد درون جمع مردان ظاهر شود. ‏
فيلم با صحنـه هايي همچون والتر رالي با نديمـه زينت يافته کـه تماشاگر را بـه ياد قسمت پيشين خواهد انداخت، اما ‏از رئاليسم خشن فيلم پيشين دور است. بيشتر بـه فيلمي حماسي/تاريخي شباهت دارد کـه بايد بـه عنوان درسي از تاريخ-در ‏زمانـه اي کـه کمتري حوصله کتب قطور تاريخ را دارد- آن را ديد و با ياد قسمت پيشين دل خوش کرد. هر چند تمامي ‏عوامل موفقيت فيلم قبلي-مانند بازيگران اصلي اش، بلانشت و راش- را درون خود داشته باشد!‏ژانر: زندگي نامـه، درام، تاريخ. ‏

<‏strong‏>يتيم خانـه ‏El Orfanato‏<‏‎/strong‏>‏
کارگردان: خوآن آنتونيو بايونا. فيلمنامـه: سرگيو سانچز. موسيقي: فرناندو ولازکز. مدير فيلمبرداري: اسکار فائورا. ‏تدوين: النا روئيز. طراح صحنـه: جوزف روزل. بازيگران: بلن روئه دا[لورا]، فرناندو کايو[کارلوس]، روگر ‏پرنسيپ[سيمون]، ميبل ريورا[پيلار]، مونته سرا کارولا[بنينا]، آندرس گرتروديکس[انريکه]، ادگار ويوار[بالابان]، ‏اسکار کاساس[توماس]، جورجينا آولاندا[ريتا]، کارلا گورديلو آليسيا[مارتين]، آلخاندرو کامپوس[ويکتور]، کارمن ‏لوپز[آليسيا]، اسکار لارا[گيلرمو]، جرالدين چاپلين[آئورورا]. 110 و 100 دقيقه. محصول 2007 مکزيک، اسپانيا. نام ‏ديگر: ‏The Orphanage‏. برنده جوايز بهترين بازيگر زن/بلن روئه دا، بهترني طراحي صحنـه، بهترين فيلمبرداري، ‏بهترين فيلم، بهترين تدوين، بهترين کارگردان تازه کار، بهترين صدا برداري و نامزد موسيقي و بهترين فيلمنامـه از ‏مراسم سينمايي بارسلونا، نامزد جايزه بهترين فيلم خارجي از مراسم انجمن منتقدين رسانـه ها، نامزد جايزه بهترين فيلم ‏خارجي از مراسم انجمن منتقدان فيلم شيکاگو، نامزد جوايز بهترين فيلم، بهترين بازيگر زن، بهترين بازيگر مرد/روگر ‏پرنسيپ، بهترين کارگرداني، بهترين بازيگر نقش مکمل زن/جرالدين چاپلين از مراسم گويا، نامزد جايزه بهترين فيلم ‏خارجي از مراسم ساتلايت، نامزد جايزه هئت داوران از جشنواره سن پائولو.‏
لورا بعد از خريد يتيم خانـه اي کـه کودکي اش را انجا گذرانده بود، تصميم مي گيرد که تا در آنجا ساکن شده و پس از ‏بازسازي بار ديگر پناهگاه کودکان بي سرپرست بنمايد. درون اولين روزهاي ورود بـه يتيم خانـه و در گردشي ساحلي، لورا ‏متوجه مي شود کـه پسرش سيمون دوستي خيالي براي خود يافته است. اين واقعه کم کم راه را براي نگراني لورا باز مي ‏کند، چون وقايعي غير قابل توضيح درون آنجا شروع بـه رخ مي کند. که تا اينکه درون روز جشن پايان بازسازي، سيمون ‏گم شده و در جستجو براي يافتن وي پاي لورا نيز مي شکند. بعد از ناکامي پليس درون يافتن ردي از پسر گمشده، لورا ‏گروهي پير‎ ‎روانشناس متخصص تحقيق درون امور فوق طبيعي را بـه يتيم خانـه دعوت مي کند. هدف وي يافتن ردي از ‏فرزند گمشده و علت بروز اين حوادث است. پيرروانشناس ها با کمک مديومي بـه نام آئورورا شروع بـه کار مي کنند، ‏اما قدم اصلي را بايد خود لورا بردارد. کاري کـه چندان راحت نيست....‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
خوآن آنتونيو بايونا متولد 1975 بارسلونا، کاتالونياي اسپانيا نام آشنايي نيست. او با ساختن فيلم کوتاه ‏‎ ‎باعث افتخار من ‏است وب دو جايزه از جشنواره هاي بارسلونا و تولوز آغاز کرد. بعد از ساخت دو فيلم کوتاه ديگر بـه کارگرداني ‏فيلم هاي ويديويي، تبليغاتي و کليپ هاي موسيقي روي آورد. اسپانيايي ها او را بـه خاطر کليپ هايي کـه براي گروه ‏موسيقي ‏‎ OBK‎، ‏Fangoria، ‏Ella Baila Sola‏ ساخته مي شناسند. يتيم خانـه اولين فيلم بلند سينمايي اوست کـه با ‏کمک و تهيه کنندگي گيلرمو دل تورو ساخته کـه در جشنواره فيلم هاي فانتزي استيگز 1993 با هم آشنا شدند.ي کـه ‏در طول دو دهه پيش ثابت کرده کـه يکي از بهترين روايان قصه هاي راز و خيال است. هزارتوي پان بـه عنوان کامل ‏ترين اثر وي که تا امروز مويد اين نظر هست و اين کـه او مي کوشد تااني را کـه قدرت گذاشتن پا جاي پاي وي دارند را ‏حمايت کنند. نوعي پدرخواندگي کـه نتيجه آنب نمايندگي رسمي اسپانيا توسط يتيم خانـه براي حضور درون ميان ‏نامزدهاي اسکار بهترين فيلم خارجي امسال است. ‏
يتيم خانـه بر خلاف هزارتوي پان کـه قصه اي پريوار داشت، يک داستان اشباح است. خانـه اي نفرين شده و گذشته اي ‏مرموز کـه منجر بـه نابودي پسر بچه مي شود. که تا اينجا يتيم خانـه مي تواند يک فيلم معمولي درون اين ژانر بـه نظر برسد، اما ‏تاثير دل تورو و سبک وي درون اينجا رخ مي نماياند. بازيگران اين درام هراس انگيز راهي درون سکانس پاياني فيلم ‏همچون سکانس انتهايي هزارتوي پان راهي يکسان را انتخاب مي کنند: پناه بردن بـه سرزمين خيال/مرگ...‏خوشبختانـه کارگردان يتيم خانـه بـه سبياق فيلم هاي گونـه ترسناک ي از خون براي تماشاگر تدارک نديده، اما ‏در رازآميز بودن دست کمي از ديگران[آلخاندرو آمنبار] ندارد. هزارتوي پان يک آليس درون سرزمين عجايب بالغ بود، ‏اما نمي توانم بگويم کـه يتيم خانـه يک پيتر پان بزرگسالان است. با اين وجود ديدني است!‏ژانر: درام، ترسناک، راز آميز، مـهيج. ‏
ع٦‏

<‏strong‏>خيزش اوباش/خيزش پياده نظام ‏Rise of the Footsoldier‏<‏‎/strong‏>‏
کارگردان: جولين گيلبي. فيلمنامـه: جولين گيلبي، ويل گيلبي. موسيقي: سندي مک للاند، راس کولوم. مدير فيلمبرداري: ‏علي اسد. تدوين: جولين گيلبي، ويل گيلبي. طراح صحنـه: ماتيو باتن. بازيگران: ريکي هارنت[کارلتون ليچ]، تري ‏استون[توني تاکر]، کريگ فيربراس[پت تيت]، رولند مانوکيان[کريگ رولف]، فرانک هارپر[جکوومز]، بيلي ‏موري\ميکي استيل]، نيل مسکل[دارن نيکولز]، ايان ويرگو[جيمي گرنوک]، کارولاين رز[دني]، ديو لجنو[بيگ جان]، ‏اميل بيچام[کلي]، لارا بلمونت[کارن]. 113 دقيقه. محصول 2007 انگلستان. ‏
داستان زندگي جواني جشن بـه نام کارلتون ليچ درون اواخر دهه 1980 کـه از دعواهاي خياباني و اوباشيگري درون مسابقات ‏فوتبال آغاز کرده و به عضو يکي از بدنام ترين گروه هاي تبهکاري منطقه لندن و ا تبديل مي شود. ‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
اوباشي گري درون حاشيه مسابقات فوتبال پديده اي انگليسي است. زمينـه اي مساعد براي بروز رفتارهاي خشونت آميز و ‏ناهنجار از سوي طبقات فرو دست اجتماع کـه هرج و مرج را بهترين راه يافتن تعادل روحي و پول يا موقعيت مي دانند. ‏پديده اي کـه در تاريخ معاصر انگلستان-مخصوصاً دوران تاچر- وجوهي سياسي هم پيدا مي کند. اما کارلتون ليچ جزو ‏کساني نيست کـه سياست هاي تاچر او را آزرده باشد، او يک تبهکار بالفطره هست که اوباشي گري مقدمـه شکل گيري ‏سيماي او بـه مثابه يک دشمن جامعه مي تواند باشد. او تشنـه قدرت و قدرت نمايي هست و فيلم داستان سه دهه نبرد بي ‏رحمانـه وي براي رسيدن بـه قدرت و حفظ آن است. داستاني واقعي، هراس آور و براياني کـه از خشونت مي ‏گريزند، درون يک کلام تهوع آور....‏
خيزش اوباش/خيزش پياده نظام يک فيلم مستقل 4 ميليون دلاري و سومين کار [دو فيلم قبلي او روز بازخواست 2002 ‏و ‏‎ Rollin' with the Nines‏2006 نام داشت] جولين گيلبي است. هر سه فيلم گيلبي درباره تبهکاران انگليسي و در ‏ژانر اکشن هست که با الهام از فيلم هاي سام رايمي، پيتر جکسون، رابرت رودريگر و هموطنش گاي ريچي ساخته شده ‏اند. گيلبي متولد 1989 هست و از 14 سالگي با ساختن فيلم هاي خانگي شروع بـه فيلمسازي کرده و در 1994 برنده ‏يک بورس تحصيلي درون رشته سينما-دانشگاه ادينبرو، جايي کـه لين رمزي کارگردان شکارچي موش درس خوانده- شده ‏است. اولين فيلمش کـه ساختن آن 3 سال بـه طول انجاميد، فروشي جهاني موفقي داشت. دومين فيلمش نامزدي جايزه بافتا ‏را برايش بـه ارمغان آورد. خيزش اوباش اگر کامل ترين فيلم وي که تا امروز نباشد، لااقل براي ترغيب مخالفان خشونت بـه ‏ستايش از فيلم وي بهترين است. سکانس آغازين فيلم کـه اوباش با يکديگر و پليس درگير مي شوند، بـه دليل حذف ‏موسيقي و استفاده از افکت هاي صوتي خرد شدن استخوان ها و دريده شده گوشت و پوست طرفين تکان دهنده است. ‏يقين دارم هر با ديدن اين صحنـه بـه خيل مخالفان خشونت خواهد پيوست، چون از طنز خاص گاي ريچي درون اين فيلم ‏خبري نيست. و همين دستاورد کمي براي يک فيلمساز محسوب نمي شود، دستاوردي کـه نمايش جذابيت هاي زندگي ‏دشمنان جامعه-، پول و قدرت- درون سکانس هاي بعدي مي تواند از تاثير آن بکاهد!‏ژانر: اکشن. ‏

<‏strong‏>ازدواج سنتي/تدارک ديده شده ‏Arranged‏<‏‎/strong‏>‏
کارگردان: دايان کرسپو، استفان سي. شيفر. فيلمنامـه: استفان سي. شيفر بر اساس داستاني از خودش و يوتا سيلورمن. ‏موسيقي: سهراب حبيبيون، مايکل همپتون. مدير فيلمبرداري: دن هرشي. تدوين: ارين گرينول. طراح صحنـه: کرن ‏کوهن. بازيگران: زويي ليستر جونز[راخل]، فرانسيس بن حمو[نصيرا]، جان روثمن[ماتان]، ميمي ليبر[شلي]، نيث ‏نقلي[عبدالحليم]، دوريس بليک[الونا]، آليسا رينر[لي]، مرسيا جين کورتز[جيکابي، مدير مدرسه]، نره ور براون[آوي]، ‏دانيل لاندون[اليوت]، آريان مؤيد[احمد]، پگي گورکلي[ميريام]. 90 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. برنده 3 جايزه از ‏جشنواره بروکلين. ‏
راخل و نصيرا و چند نفر ديگر بـه تازگي درون يک مدرسه بـه عنوان کمک معلم استخدام شده اند. راخل يهودي و نصيرا ‏مسلمان است، اما اين امر با وجود سنتي بودن خانواده هايشان مانع از شکل گرفتن دوستي ميان اين دو نمي شود. ‏راخل و نصيرا هر دو درون سني هستند کـه از سوي خانواده براي ازدواج تحت فشار قرار دارند و به نظر مي رسد کـه ‏آموزه هاي مذهبي هر دو طرف فقط ازدواجي مطابق سنت و رسوم را تاييد مي کند. درون حالي دو جوان با ‏معيارهاي زندگي امروز آشنا شده اند و مي خواهند خود براي يافتن زوج زندگي شان تصميم بگيرند. ولي والدين راخل ‏دست بـه کار شده و از طريق دلال ازدواج مردهايي را براي وصلت با وي نامزد کرده اند. اما هيچ کدام از اين مردها ‏مطابق ذوق و سليقه راخل نيست. همين اتفاق براي نصيرا نيز رخ مي دهد. مردي از اقوام پدري کـه از سوريه آمده، ‏علاقه خود بـه ازدواج با نصيرا را اعلام مي کند. اما نصيرا حاضر بـه ازدواج با مردي بسيار مسن تر از خود و سنتي ‏نيست. پدرش کـه حافظ قرآن است، بر خلاف انتظار وي و با هدف سعادتمند شدن ش خواستگار را رد مي کند. اما ‏مادر راخل سرپيچي هاي ش را بـه راحتي نمي پذيرد. اتفاقي کوچک باعث آشنايي راخل با جواني يهودي و خوش ‏سيما درون کتابخانـه مي شود. اما مشکل وارد اطلاعات وي بـه سيستم دلالي ازدواج است، يعني تنـها راهي کـه مادر ‏راخل درون زمينـه يافتن شوهر يا همسر بـه آن ايمان دارد....‏

<‏strong‏>چرا بايد ديد؟<‏‎/strong‏>‏
حجاب يا شيتل؟پاسخ سازندگان ناشناس ازدواج سنتي/تدارک ديده شده با کمي تسامح اين است: نـه اين، نـه آن و هم اين و هم آن!‏پاسخي دو پهلو و حتي مي توان گفت با ريشـه مذهبي کـه فقط تسامح را درون برخورد آموزه هاي ديني کهن و سنت هاي ‏قومي و قبيله اي با مظاهر زندگي مدرن مانند آزادي هاي فردي تجويز مي کند. فيلمي بـه غايت کوچک[باور مي کنيد کـه ‏با 120 هزار دلار و در طول 17 روز ساخته شده باشد!] اما شخصي و صميمي کـه بر اساس تجربيات يوتا سيلورمن ‏دستيار توليد فيلم و دوستي اش با زني پاکستاني و مسلمان درون بروکلين شکل گرفته است. ‏
داستان فيلم درباره دو و جدال آنـها براي گريز از سنت است. آنـها دوست دارند زندگي شغلي شان را حفظ کنند و ‏مـهم ترين تصميم زندگي شان-ازدواج- را خود بگيرند. اتفاقي کـه در زمانـه ما امري پيش پا افتاده بـه نظر مي رسد، اما ‏چنين نيست. رشد بنيادگرايي مذهبي-‏‎ ‎تفاوت نمي کند يهودي يا مسيحي و مسلمان- درون دهه هاي اخير راه را براي ‏گسترش رفتارهاي سنتي بيشتر باز کرده است. متاسفم کـه از قول دوستي بگويم:‏‎ ‎‏"در نگاهي بـه يک قرن گذشته، با تاسف ‏درمي يابيم کـه مادربزرگ ها و پدربزرگ هاي ما از ما مترقي تر فکر مي کرده اند." بـه همين خاطر هست که سازندگان ‏ازدواج سنتي با نشان رضايت هر دو زن درون سکانس پاياني کـه به همراه فرزندان تازه بـه دنيا آمده خود روي ‏نيکمت پارکي درون بروکلين نشسته اند، مي خواهند بـه ما بقبولانند کـه مي شود با اندکي دستکاري درون آموزه هاي ‏ديني/سنتي آنـها را دلپذيرتر و پذيرفتني تر کرد. چيزي کـه اصلاً نمي خواهم با توصيه بـه تماشاي اين فيلم شما را بـه ‏پذيرش آن محکوم کنم. چون يقين دارم بدون برچيدن اين آموزه هاي غلط نمي توان بـه آزادي و حقوق انساني مطلق دست ‏يافت. اما اگر درون خود توان مقابل با پيشنـهادهاي سازندگان فيلم را مي بينيد، مي توانيد بـه عنوان يک فيلم فرامستقل آن ‏را-فقط براي يک بار- تماشا کنيد!‏
Sheitel

‏ نام سربندي کـه زنان يهودي بعد از ازدواج بر سر خود مي بندند. ‏ژانر: کمدي، درام، عاشقانـه. ‏

گفت وگو♦ سينماي جهان

از نگاه منتقدان سخت گير و عيب جو، دوست داشتن فيلم هاي پل ورهوفن يا لذت بردن از آنـها و حتي تماشاي آنـها بـه ‏بررسي صورت غذاي رستوراني گران قيمت و با کلاس و رد پيشنـهاد سر آشپز و سفارش يک همبرگر از نزديک ‏ترين ساندويچ فروشي شباهت دارد. برخي سينما دوستان نيز پل ورهوفن و ذوق سينمايي او را درون حد نشان دادنبالاي ‏پاهاي خانم شارون استون يا تبديل دفتر يک موسسه بزرگ بـه خرابه هاي جنگ درون پليس آهنين ارزيابي کرده و او را ‏يک آدم بي تربيت و اصلاح ناپذيري بي شرم مي خوانند. اما اين آدم هاي گنده دماغ اشتباه مي کنند، چون هر چقدر کـه ‏ورهوفن هوشمندي، متظاهر بودن حسابگرانـه و طنازي خود را پنـهان کند، باز هم يک سينماگر کم نظير است...‏
گفت و گو با پل ورهوفن‏

<‏strong‏>نابخشوده<‏‎/strong‏>‏
پل ورهوفن[‏Paul Verhoeven ‎‏] متولد 1983 آمستردام، هلند است. از دانشگاه ليدن درون رشته رياضي فيزيک فارغ ‏التحصيل و سپس وارد نيروي دريايي سلطنتي هلند شد. جايي درون آن از طريق ساختن فيلم هاي مستند با سينما آشنا شده و ‏بعد بـه تلويزيون پيوست. درون 1969 سريال عامـه پسند ‏Floris‏ را–درباره يک شواليه قرن وسطي- براي تلويزيون ‏ساخت و با آن هنرپيشـه اي را بـه سينماي کشورش و سپس دنيا معرفي کرد کـه امروزه او را با نام روتگر هائر ‏‏[‏Rutger Hauer‏]مي شناسيم[همکاري هائر و ورهوفن که تا سال ها بعد بـه در فيلم هاي سينمايي نيز ادامـه يافت].‏
اولين فيلم بلند ورهوفن درون 1971 چي رو بايد ببينم؟ نام داشت. اما دومين فيلمش راحت الحلقوم بود کـه بخاطر خط ‏داستاني اندوهبار و بي پرده اش او را درون هلند و مخصوصاً ميان تماشاگران مذکر بـه شـهرت و موفقيت رساند. فيلم ‏بعدي او‏‎ ‎سرباز قصر نارنجي/در خدمت ملکه هلند[‏Soldier of Orange، 1977] بر اساس کتاب خود زندگينامـه ‏اريک هزلهوف رولفزما ساخته شده بود، درهاي هاليوود را بـه روي او گشود. سرباز قصر نارنجي کـه با هزينـه ‏دوميليون و سيصد هزار يورو توليد شده بود، گران ترين فيلم تاريخ سينماي هلند که تا آن زمان محسوب مي شد. فيلم درباره ‏چند دانشجوي دانشگاه ليدن بود کـه به هنگام اشغال کشورشان توسط نازي ها، هر کدام راهي متفاوت انتخاب مي کنند. ‏بيش از ييم ميليون نفر بـه تماشاي اين فيلم رفتند و به زودي لقب محبوب ترين فيلم سال و بعدها جايزه بهترين فيلم ‏قرن هلند را درون سال 1999 دريافت کرد. سه سال بعد جايزه گولدن گلاب بهترين فيلم خارجي و جايزه بهترين فيلم ‏خارجي از انجمن منتقدان فيلم لس آنجلس بـه سرباز قصر نارنجي تعلق گرفت، اما هنوز براي رفتن بـه هاليوود زود بود. ‏ورهوفن ابتدا ‏Spetters‏[1980] را درباره زندگي سه مرد موتورسوار کـه عاشق ي درون نزديکي پيست هميشگي ‏شان مي شوند، کارگرداني کرد. فيلمي سرد و سياه، پر از خشونت و برهنگي و تجاوز کـه بيشتر درون هلند مورد استقبال ‏قرار گرفت. اما سه سال بعد فيلم چهارمين نفر[يک درام ترسناک و مـهيجي سورئاليستي درباره يک نويسنده الکلي و ‏رابطه جنسي اش با زني از طرفدارانش، درون حالي قبلاً اخطارهايي درباره خطري کـه از اين ناحيه متوجهش خواهد شد، ‏در علم پندار دريافت کرده بود] بار ديگر هماي سعادت را بر شانـه وي نشاند. پايان پر رمز و راز و ساختار ‏روانشناختي مرد چهارم سبب شد که تا جايزه فيپرشي جشنواره تورنتو و جايزه ويژه داوران جشنواره فيلم هاي فانتزي ‏آريزونا بـه وي تعلق بگيرد. ديگر زمان رفتن فرا رسيده بود. ورهوفن بـه همراه روتگر هائر کـه لقب پل نيومن هلند را ‏گرفته بود، بـه سوي آمريکا روانـه شد. ‏

اولين فيلم اين دو نفر درون آمريکا گوشت و خون[1985] نام داشت. داستاني درباره ثروت و قدرت و به سبک و ‏سياق ‏Floris‏ کـه داستان آن درون غرب اروپاي 1501 مي گذشت. دوراني کـه هراس طاعون سايه خود را بر همـه جا ‏گسترده بود و ارتشي از مزدوران روستايي بـه رهبري مارتين و آرنولفي براي حفظ قلعه ارباب خود و گرفتن جايزه اي ‏هنگفت درون پايان نبرد، شانـه بـه شانـه هم مي جنگيدند. گوشت و خون نيز برنده جايزه طلاي بهترين کارگرداني و نامزد ‏جايزه بهترين فيلم از جشنواره فانتاسپورتو شد. ولي اولين توفيق بزرگ دو سال بعد با پليس آهنين[1987] بـه سراغ وي ‏رفت. پليس آهنين کـه تا سالها بعد الهام بخش توليد چندين دنباله و سبب شـهرت بازيگرانش شد، جايزه بهترين کارگرداني ‏از مراسم آکادمي فيلم هاي علمي تخيلي، و جشنواره استيگز-کاتالونيا و جايزه منتخب خوانندگان بهترين فيلم خارجي از ‏مراسم کينما جونپو و جشواره فيلم هاي فانتزي آريزونا شد. ‏
يادآوري کامل[1990] بر اساس داستاني از بزرگ نويسنده داستان علمي تخيلي-فيليپ کي ديک-سيل پول را بـه سوي ‏ورهوفن و بازيگرانش روانـه کرد. اين اولين همکاري او با ارنولد شوارتزنگر و شارون استون بود. موفقيت عظيم ‏تجاري اين فيلم و نامزدي جايزه بهترين کارگرداني از مراسم آکادمي فيلم هاي علمي تخيلي باعث شد که تا دو سال بعد ‏وروهوفن با شارون استون بـه سراغ بلندپروازانـه ترين و جنجالي ترين فيلم کارنامـه اش برود: غريزه اصلي.‏
غريزه اصلي کـه فقط 45 ميليون دلار هزينـه توليد آن شده بود، بيش از دو برابر اين مبلغ را درون نمايش اوليه خود درون ‏امريکا و بيش از 350 ميليون دلار درون نمايش جهانيب کرد و بعدها رقم 53 ميليون دلار از محل کرايه نسخه هاي ‏ويديويي آن بـه اين مبلغ اضافه شد. فيلمنامـه نويس، کارگردان و بازيگر اصلي فيلم بـه اوج قله ثروت و شـهرت دست ‏يافتند، اما سه سال بعد ورهوفن و جو استرهاس فيلمنامـه نويس با ان نمايشگر سقوطي غم انگيز را تجربه د. ‏البته فيلم درون زادگاه ورهوفن برنده جايزه طلايي فرهنگ هلند از جشنواره فيلم هاي هلندي شد، اما اين جايزه قادر نبود که تا ‏مرهمي بر زخم سازندگان آن بنـهد. ‏
پس از دو سال تامل، وروهوفن اين بار با بازيگراني نـه چندان آشنا و فيلم سپاهيان سفينـه فضاپيما بـه صحنـه بازگشت. با ‏وجود اين کـه توليد فيلم 95 ميليون هزينـه درون برداشت و بيش از 54 ميليون دلار نتوانست درون اکران آمريکا بـه دست ‏آورد، قدمي بـه جلو بود و دنيس ريچاردز را تبديل بـه هنرپيشـه اي مشـهور کرد کـه بعدها با بازي بي پروايانـه اش درون ‏رفتار وحشيانـه شارون استوني ديگر شد. ‏

ورهوفن بعد از ساخت اين فيلم تصميم بـه تامل بيشتر درون انتخاب فيلمنامـه گرفت. همزمان مـهم ترين جوايز کارنامـه هنري ‏خود را از جشنواره لوکارنو[جايزه افتخاري يوزپلنگ] و جشنواره فيلم هلند دريافت کرد. درون سال 2000 با مرد تهي ‏دوباره بـه صحنـه بازگشت و توانست کارنامـه اش را از نظر هنري و تجاري ترميم بخشد. همزمان دريافت جايزه يک ‏عمر فعاليت هنري از جشنوراه فيلم هاي فانتزي آمستردام باعث شد که تا به تجديد نظر درون کارنامـه خويش بپردازد. بازگشت ‏به وطن و سعي درون تکرار توفيق سرباز قصر نارنجي اولين قدم بود. حاصل کار فيلمي بـه نام کتاب سياه بود کـه توانست ‏برنده جايزه بهترين فيلم بين المللي و نامزد شير طلايي جشنواره ونيز، برنده جايزه رامبراند بهترين فيلم از مراسم ‏رامبراند، برنده جايزه طلايي بهترين کارگرداني از جشنواره فيلم هلند و نامزد جايزه بافتا بهترين فيلم غير انگليسي زبان ‏شود. نمايش جهاني فيلم هر چند باعث تعجب تماشاگران خو کرده بـه فيلم هاي علمي تخيلي و مـهيج شد، اما منتقدان را ‏وادار کرد که تا بپذيرند ورهوفن درون حال از سر گذراندن تولدي ديگر است. ‏
کارگرداني کـه بارها او را بـه دليل خشونت لجام گسيخته فيلم هايش نکوهش کرده اند، اما ورهوفن آن را فقط بازتاب يا ‏ثبت خشونت رايج درون جامعه اطراف خود بر فيلم ها مي داند. فيلمسازي کـه چندين فيلم موج ساز درون کارنامـه دارد، اما ‏هيچ کدام از دنباله هاي شان را کارگرداني نکرده است. فيلمسازي کـه با وجود مومن نبودنش، سمبل هاي مسيحي هميشـه ‏حضوري چشمگير درون آثارش داشته اند و اوليني کـه براي گرفتن جايزه تمشک طلايي درون اين مراسم حاضر شد. ‏اخبار منتشره شده حاکي از آن هست که ورهوفن درون حال حاضر سرگرم کار بر روي قسمت دوم ماجراي تامس کراون و ‏فيلمي بـه نام عزازيل هست که که تا سال 2009 هر دو بـه نمايش درون خواهند آمد. بايد منتظر ماند و ديد!‏

‏<‏strong‏>شش سالي مي شود کـه خبري از شما نيست، چه اتفاق هايي درون اين مدت افتاد؟<‏‎/strong‏>‏مي بينيد کـه به راحتي قابل دسترسي هستم[مي خندد]. اتفاق هاي زيادي افتاد.... اما اغلب آنـها با فيلم قبلي ام مرد تهي ‏ارتباط داشت. فيلمي بود کـه خيلي خوب ساخته شد، اما شخصي نبود. چون هميشـه دوست دارم شخصي بودن فيلم هايم را ‏حس کنم. بـه همين خاطر بـه نقطه اي رسيدم کـه به خودم گفتم" حالا کـه اين طوره، بيا و همـه آن بودجه هاي هنگفت و همـه ‏چيزهاي فوق العاده را ول کن! که تا وقتي کـه يک چيز واقعاً حسابي بـه تورت بخورد، صبر کن! چيزي کـه به تو تعلق داشته ‏باشد، فيلمي کـه بتواند تو را بازتاب بدهد". موقع ساختن مرد تهي چنين چيزي را حس نکردم. بله، که تا جايي کـه ممکن ‏است کارتان را خوب انجام مي دهيد، جلوه هاي ويژه هم چشمگير و غيره، اما يک چيز دندان گير فلسفيپيدا ‏نکردم.‏
‏<‏strong‏>واقعاً دل تان مي خواهد فيلم هاي شخصي بسازيد؟ ولي با بودجه هاي 70 که تا 100 ميلون دلاري چنين کاري ‏غير ممکن است‎.‎‏<‏‎/strong‏>‏بله، ممکن نيست. دلم مي خواهد يک فيلم شخصي بسازم، بـه همين خاطر ضرورت ترک هاليوود را درک کردم. بـه همـه ‏خيال هاي دوران کودکي دست پيدا کردم و حالا مي خواهم کـه به طرف واقعيت برگردم. اين طوري شد کـه پروژه کتاب ‏سياه شکل گرفت. دو سالي را هم وقف مطالعه روي دين کردم. درون طول آن دو سال مقالات زيادي خواندم، چندتايي هم ‏نوشتم. و تصميم گرفتم که تا کتابي درباره عيسي مسيح بنويسم.‏
‏<‏strong‏>کتاب منتشر شد؟<‏‎/strong‏>‏هنوز نـه، هنوز دارم روي آن کار مي کنم. کتاب سياه هم باعث شد کـه 18 ماهي درون جريان نوشتن آن وقفه بيفتد.‏
‏<‏strong‏>آيا مي توانيم بگوييم کـه هاليوود دوست دارد شما را محدود و مجبور بـه ساختن فقط فيلم هاي علمي تخيلي ‏د؟<‏‎/strong‏>‏چنين اتفاقي کاملاً طبيعي است. چون سيستم چنين چيزي مي طلبد.اني کـه در راس سيستم قرار دارند، انسان هايي را ‏که فکر مي کند درآمدزا خواهند بود، با پول مي خرند. آن هم با پول زياد.... اگر يک کارگردان درون زمينـه ساخت فيلم ‏هاي اکشن يا علمي تخيلي موفق بوده باشد، فقط پيشنـهادهايي درون اين زمينـه بـه او مي دهند. خيلي واضح و روشن است. ‏هرگز بـه من پيشنـهاد ساختن فيلم کمدي داده نشد. ‏
‏<‏strong‏>دل تان مي خواست فيلم کمدي بسازيد؟<‏‎/strong‏>‏راستش کارم را با ساختن يک فيلم کمدي شروع کردم. فکر مي کنم خيلي خوب از عهده اين کار برمي آيم. اما چنين ‏فيلمنامـه هايي اصلاً بـه دفتر کار من فرستاده نمي شوند. فقط بـه دست آدمي مثل جان لنديس يا ديگران مي رسد و ‏چيزهايي کـه به دست مي رسد با کمي خوش بيني فيلمنامـه هاي متوسط مـهيج.‏
‏<‏strong‏>و پر از صحنـه هاي ي...<‏‎/strong‏>‏بله، هميشـه... بعضي وقت ها واقعاً تعجب مي کنم و به خودم مي گويم" خداي من! من کـه فيلمي مثل ان نمايشگر را ‏ساخته ام. اينـها فکر مي کنند من دلم مي خواهد يک سوپر ان نمايشگر بسازم!؟" من اين کار را يک بار کردم. و از ‏طرف ديگر اگر يک فيلم مثل ان بسازم، بدون شک کارم تمام هست و اين را خيلي خوب مي دانم. مرا نمي بخشند. بـه ‏نظرم موقع ساختن ان نمايشگر بيش از اندازه روي شانس خودم حساب کردم.‏
‏<‏strong‏>ان نمايشگر بـه عنوان يک فاجعه کامل ارزيابي شد...<‏‎/strong‏>‏بله، چنين برخوردي خيلي عجيب بود. چون کـه فيلم چندان گران قيمتي نبود و بالاخره پول خودش را برگرداند. اما بهش ‏مي گويند فاجعه، چرا؟ من نمي دونم. فکر مي کنم درهايي را کـه با ساختن غريزه اصلي باز کرده بودم، با ان ‏نمايشگر دوباره بستم. بله، حقيقت اين است.‏
‏<‏strong‏>شما آمريکايي هاي عفيف را دست کم گرفتيد. يعنياني کـه با ديده شدن نوک سينـه هاي جنت جکسون درون ‏Super Bowl‏ جنجال بـه پا د.<‏‎/strong‏>‏تخمين من درست نبود. اصلاً فکر نمي کردم که تا اين حد عصباني بشوند. از طرف ديگر، شکي نيست کـه خطوط قرمز را ‏رد کردم. و مي خواستم کـه اين کار را م. خيلي ها که تا مدتي طولاني مرا نبخشيدند. هنوز هم بـه خاطر مادرزاد ‏نشان اليزابت برکلي، ديده شدن موهاي آلتش و صحنـه اي کـه هايش مکيده مي شود، کاملاً بخشوده نشدم. ‏خيلي بـه آمريکايي ها برخورد.‏

‏<‏strong‏>تنـها کارگرداني هستيد کـه در مراسم دريافت تمشک طلايي-براي کارگرداني ان نمايشگر- شرکت ‏کرديد. چطور اين اتفاق افتاد؟<‏‎/strong‏>‏از تلويزيون هلند بـه من تلفن شد و پرسيدند کـه آيا درون مراسم شرکت مي کنم يا خير؟ من هم پرسيدم"کدام مراسم؟" چون ‏در اين مورد هيچ خبري نداشتم. گفتند کـه "فيلم تان درون 12 رشته نامزد شده!" من هم تصميم گرفتم کـه بروم. شايد هم بـه ‏تحقيقاتم درباره عيسي ارتباط دارد. مگر نـه اين کـه اگري بـه يک طرف صورت شما سيلي زد، شما بايد طرف ديگر ‏صورت تان را بـه او عرضه کنيد و بگوييد "بفرما بـه اين طرف هم بزن". اين لحظه قدرتي بـه آدم مي دهد کـه اقتدار ‏ناميده مي شود. اين ربطي بـه مسيحيت ندارد، بلکه با استراتژي ارتباط دارد. من هم پيش خودم فکر کردم " بذار ببينم ‏چي مي شـه؟". و بر خلاف انتظار من، بيش از اندازه مفرح، جذاب و مثبت بود. با جلو رفتن مراسم جيغ و دادهاي ‏هيجان آلود و تشويق هاي مردم بيشتر شد. خيلي بـه همـه خوش گذشت. حاضرين همـه ديالوگ هاي بامزه فيلم را حفظ ‏بودند و مرتب بـه زبان مي آورند. يک واقعه عجيب و رهايي بخش بود. دست آخر، با قبول تحقير شدن مراسم هم بـه ‏پايان رسيد.‏
‏<‏strong‏>به عنوان کارگرداني کـه همـه فيلم هايش ته رنگي از طنز دارد، حضور درون طعنـه آميزترين جشنواره فيلم خنده ‏دار نيست؟<‏‎/strong‏>‏دقيقاً، بله. مسئله خلاقيت است[مي خندد].‏
‏<‏strong‏>بعد از مرد تهي چه پيشنـهادهايي دريافت کرديد؟<‏‎/strong‏>‏چيزهايي درون مايه فيلم پرهزينـه اي مثل ماتريکه از يک نظر يادآور دنباله يادآوري کامل بودند. بـه قيمت چشم پوشي ‏از دستمزدي 7-6 ميليون دلاري گفتم"پولش اصلاً برام مـهم نيست، مي خواهم با پول خيلي کم چيزي را کـه دلم مي ‏خواهد بسازم" هدف اصلي ام همين بود. ‏
‏<‏strong‏>درباره ترک هلند شايع هست که نامـه اي نوشتيد کـه برويد بـه جهنم و... خوب، وقتي براي ساختن کتاب سياه ‏به هلند برگشتيد، چه اتفاقي افتاد؟<‏‎/strong‏>‏راستش را بخواهيد من هيچ نامـه اي ننوشتم و چيزي هم بهي نگفتم. فقط آنجا را ترک کردم. بعدها هم يعني بعد از ‏ساختن فيلم هاليوودي، مرتباً درون مصاحبه ها از من پرسيده مي شد کـه چرا هلند را ترک کردي؟ من هم چيزهايي تعريف ‏و بدين ترتيب اين شايعه ها بـه وجود آمد. اصل ماجرا بـه دولت و سازمان ها برمي گشت. سياست هميشـه روي من تاثير ‏مي گذارد، چون هميشـه بـه عنوان کارگرداني داراي ديدگاه سياسي غلط ارزيابي مي شوم. ولي خوب بـه خاطر مي آورم ‏که درون سال 2001 با خودم فکر کردم" بايد درون مورد خودم تصميمي جدي بگيرم. آيا مي خواهم بـه ساختن فيلم هاي ‏گران قيمت و بسيار پول ساز ادامـه بدهم؟اگر چنين هست که نيازي بـه هيچ چيز نيست. چون همـه چيز حاضر و آماده ‏است. بهترين متخصص هايي موجود تحت فرمانم هستند. چون پول خوبي بـه آنـها مي دهم و غيره و غيره... و اگر جواب ‏نـه هست و مي خواهم نقطه پايان بر اين دوره بگذارم، آيا بايد نيروي خودم را صرف ساختن فيلم هايي نزديک بـه ‏درونيات و روحيه خودم م؟" تصميم سختي بود. خيلي راحت جلوي روان شدن پول بـه طرف خودتان را مي گيريد. ‏آن قدر بـه فيلمنامـه هاي پيشنـهادي جواب رد مي دهيد کـه ديگر برايتان فيلمنامـه نمي فرستند. کم کم بـه عنواني کـه دلش ‏نمي خواهد فيلم بسازد، شـهرت پيدا مي کنيد. ‏اين کـه وقت خودم را صرف تحقيق نوشتن کتابي درباره عيسي کرده ام، براي چهي اهميت دارد؟ همين را درباره ‏کتاب سياه هم مي توانم بگويم.‏
‏<‏strong‏>دوران فيلمبرداري سختي را پشت سر گذاشتيد. آيا مجبور بـه توقف فيلمبرداري بـه شکل مقطعي هم ‏شديد؟<‏‎/strong‏>‏بله، چنين وقفه اي پيش آمد. ابتدا بـه خاطر مشکل کوچکي کـه براي قلبم پيش آمد و مجبور بـه عمل جراحي شدم. چيز ‏مـهمي نبود. يک بالن کوچک توي يکي از رگ هاي قلبم جا دادند و تمام. مشکل اصلي تمام شدن پول بود. درون مورد ‏هزينـه هاي توليد درون هلند اطلاعات درستي نداشتم. مثلاً نمي دانستم هزينـه هاي گروه توليد چقدر خواهد شد. بعد از 20 ‏ساله دوري نمي دانستم چه بازيگراني هنوز فعاليت مي کنند يا وارد اين حرفه شده اند. ابتدا از بودجه اي 9 ميليون ‏دلاري با من حرف زدند، بعد مشخص شد کـه در محاسبه ماليات اشتباه کرده اند. چطوري بگويم، مثلاً بودجه اي کـه ‏براي کارهاي بعد از فيلمبرداري تعيين شده بود چيزي درون حد 100 هزار يورو بود! درون واقع وقتي براي رسيدگي بـه ‏وضع جسماني خود مجبور بـه دوري از پروژه شدم، فيلم مدت ها بود کـه متوقف شده بود. اما شش ماه بعد بـه شکلي ‏معجزه آسا دوباره شروع کرديم. ‏

‏<‏strong‏>قبلاً هم درون فيلم سرباز قصر نارنجي بـه مبارزات نـهضت مقاومت هلند درون طول جنگ جهاني دوم پرداخته ‏بوديد. آيا پرداخت دوباره اين موضوع را از پيش برنامـه ريزي کرده بوديد؟<‏‎/strong‏>‏بله. آدم ها درون زندگي نقشـه هاي زيادي طرح مي کنند. آرزوي من هم ساختن فيلمي درباره عيسي يا صليبيون است. ‏بسياري از اين آرزوها بـه حال خودشان رها مي شوند و پس از سال ها انتظار، يکي پيدا مي شود و آن را مي سازد و ‏کار تمام مي شود. هر چند فکر نمي کنم الاني باشد کـه بخواهد فيلمي درباره عيسي يا صليبيون بسازد...‏
‏<‏strong‏>ولي اگر از منظر تاريخي بـه اين موضوع نگاه کنيم، الان بهترين وقت براي ساختن چنين فيلمي ‏است...<‏‎/strong‏>‏امتحان کردم. يک فيلمنامـه داشتيم. با شرکت فيلمسازي کارولکو شروع کرديم. حتي درون اسپانيا دکور هم ساختيم. منتهي ‏بعداً فهميدند کـه قادر نيستند از نظر مالي همزمان با پروژه جزيره کات تروت آن را توليد کنند. بعد هم شرکت بـه خاطر ‏همين فيلم جزيره کات تروت ورشکست شد! بـه همين خاطر فيلمنامـه را بـه آرنولد شوارتزنگر دادند، چون نتوانسته بودند ‏حقوقش را پرداخت کنند. با آرنولد بـه سوني و شرکت هاي ديگر سر زديم، اما همـه با ترديد بـه پروژه نگاه مي د. ‏چون فيلم پر هزينـه اي بود. از طرف ديگر ريدلي اسکات چند سال قبل فيلمي درباره صليبيون ساخت وي علاقه اي ‏به ساختن يکي ديگر ندارد.‏
‏<‏strong‏>تجربيات شخصي شما که تا چه حد درون ساختن کتاب سياه تاثير گذاشت؟<‏‎/strong‏>‏تاثير زيادي نداشت. چون آن موقع هشت سال و نيمـه بودم. البته فيلم هايي کـه در فيلم مي بيند واقعاً بـه سر خيلي ها آمده، ‏ولي ان موقع من خيلي کوچک بودم و آن انسان ها 20، 30 يا 40 سال داشتند. اکثر شخصيت هاي فيلم واقعي هستند و ‏فيلم بر اساس حوادث واقعي شکل گرفته است. مثلاً راخل، ي کـه در فيلم عضو نـهضت مقاومت هست و کاريس وان ‏هوتن نقش او را بازي مي کند، از ترکيب سه شخصيت واقعي شکل گرفته است. دو نفر از آنـها درون طول جنگ و سومي ‏بعد از جنگ کشته شدند. چيزهاي متفاوت زيادي را درون کنار هم قرار دادم.اما اگر دنبال يک تحليل هستيد بايد بگويم کـه ‏در آن زمان و دوران کودکي نسبت بـه حوادثي کـه در اطرافم اتفاق مي افتاد، بسيار حساس بودم. مثل همـه بچه ها... خيلي ‏از چيزهايي کـه در بچگي شاهد آن بوديد، هرگز نمي توانيد فراموش کنيد. بـه همين خاطر خيلي راحت مي توان بـه آن ‏لحظات برگردم. بـه نظر رفتن بـه سراغ جنگ هاي صليبي خيلي سخت تر از جنگ جهاني دوم است. چون اين يکي ‏جزيي از زندگي من است. آنجا بودم، مي ديدم، اما با اتفاقاتي کـه مي افتاد رابطه داشتم. درون واقع بزرگ شدن درون کشورم ‏به عنوان يک بچه عجيب بود و بعدها نجات يافتن توسط انگليسي ها و کانادايي ها عجيب تر... زندگي درون دوران صلح ‏به چشمم عجيب تر از زيستن درون دوره جنگ مي آمد. دوران جنگ بـه نظرم طبيعي بود.‏
‏<‏strong‏>اولين چيزهايي کـه از آن زمان بـه ياد مي آوريد، چيست؟<‏‎/strong‏>‏به نظرم بهترين فيلمي کـه توانسته از چشم يک کودک دوران جنگ و احساسات او را منتقل کند، اميد و افتخار جان ‏بورمن است. من هم چيزهاي مشابهي را بـه ياد مي آورم. چيزهايي مثل تعطيل شدن مدارس بـه خاطر نبود سوخت براي ‏گرم کلاس ها. جايي کـه زندگي مي کرديم با محل پرتاب موشک هاي ‏V2‎‏ چند کيلومتر بيشتر فاصله نداشت. آن ‏موشک ها بعداً راهي ماه شدند. بـه عنوان يک بچه ديدن پرواز آن موشک هاي غول آسا از روي خانـه تان بـه طرف لندن ‏چيز تعريف ناپذيري است. جنگ مثل يک فيلم فانتزي پر از جلوه هاي ويژه بود.‏
‏<‏strong‏>آيا زندگي درون سه دوره متفاوت بـه عنوان يک کارگردان تاثيري روي کارنامـه شما گذاشت؟ چون اغلب براي ‏توصيف فيلم هاي تان از لغت "نامتعارف" استفاده مي شود<‏‎/strong‏>‏بله، چرا کـه نـه...‏

‏<‏strong‏>خوب اگر درون زمان صلح و در يک شـهرستان کوچک بزرگ شده بوديد، همين کارگرداني مي شديد کـه الان ‏هستيد؟<‏‎/strong‏>‏اطمينان دارم کـه ديدن اجساد تيکه پاره شده انسان ها و خرابه هايي کـه همـه اطراف تان را گرفته، روي من تاثير گذاشته ‏است. ‏
‏<‏strong‏>آيا از عصباني انسان ها لذت مي بريد؟<‏‎/strong‏>‏از تحريک آدم لذت مي برم. بله، اما از روي انحراف يا فساد اخلاقي نيست. فقط بـه خاطر علاقه مفرطي هست که ‏به واقعيت دارم. و به نظر من واقعيت، فوق العاده ترين چيزي کـه مي تواند رخ بدهد. ‏
‏<‏strong‏>اگر لازم باشد کـه مثالي بزنيم مي شود بـه صحنـه ديده شدن عرياني شارون استون درون غريزه اصلي اشاره ‏کرد.<‏‎/strong‏>‏‏[مي خندد] فقط درون چهار فريم! فکر نمي کردم اين قدر شوکه کننده باشد. اينکه يکي از کليدي ترين صحنـه هاي فيلم ‏شمرده مي شود، متعجبم کرد. بگذاريد ماجرا را برايتان تعريف کنم. من کارگرداني نيستم کـه مرتب بالاي سر تدوينگر ‏مي ايستند. نمي توانم بـه ديگران بگويم کـه چطور از برداشت هاي من استفاده کنند. آنـها را بـه تدوينگري مورد اعتماد مي ‏دهم و مي گويم"نسخه خودت را تدوين کن. چيزي را کـه من بهت مي گم نـه، بلکه چيزي را کـه برداشت ها بـه تو مي ‏گويند . و اينـها را بـه صورت بهترين فيلمي کـه مي شود با آنـها ساخت درون بيار". بـه همين خاطر هيچ وقت بـه او نگفته ‏ام که" از اين نما استفاده کن". ما آن صحنـه را فيلمبرداري کرديم و به او داديم. خوب خاطرم هست وقتي اولين بار نسخه ‏تدوين شده اين صحنـه را ديدم، شروع بـه خنديدن کردم و به تدوينگرم کـه کاتوليک سفت و سختي هم بود، گفتم" تو اين ‏صحنـه را استفاده کردي!؟" اون هم گفت:بله، شما فيلمبرداريش کرديد و من هم استفاده کردم". بعد همـه چيز بـه هم ‏ريخت. شارون استون بعد از ديدن فيلم مثل ديوانـه ها بـه سراغم آمد و دردسر درست کرد. سرم داد زد کـه بايد آن صحنـه ‏را حذف کنم و من هم بهش گفتم" منظورت چيه؟ خودت بـه من اجازه دادي کـه فيلمبرداري کنم!". بر خلاف چيزي کـه اين ‏ور و آن ور گفته بود بـه صورتم مشت نزد. اون يک دروغگوي واقعي است![مي خندد]‏
‏<‏strong‏>چطور براي گرفتن اين صحنـه او را راضي کرديد؟<‏‎/strong‏>‏موقع غذاخوردن بهش پيشنـهاد کردم. وقتي داشتم اين صحنـه را مي نوشتم بـه ياد زني بودم کـه در دوران دانشجويي ام مي ‏شناختم. او هم دقيقاً همان طور مي نشست، همان طور پا روي پا مي انداخت. و يکي از نزديک ترين دوستان من پيش او ‏رفته و بهش گفته بود"خبر داري کـه ما عرياني را مي بينيم؟" او هم جواب داده بود که" البته". اين ماجرا را براي ‏شارون استون تعريف کردم و از او پرسيدم" موافقي ما هم يک صحنـه اي مثل اين بسازيم؟" او هم جواب داد که" واااي، ‏معرکه مي شـه!" مي توانم با صداقت کامل بگويم کـه نـه من و نـه او، نـه موقع فيلمبرداري، نـه موقع تدوين و نـه موقع ‏نمايش آن براي ‏MPAA‏ جهت درجه گذاري، فکر نمي کرديم کـه اين قدر جنجالي مي شود. ‏MPAA‏ بـه بقيه صحنـه ‏هاي ي کلي ايراد گرفت، ولي درون مورد اين يکي حرفي نزدند. ‏
‏<‏strong‏>اما تنـها صحنـه فيلم کـه کلي درباره اش جنجال شد، همين بود<‏‎/strong‏>‏بله، همين طوره. اما فکر نمي کردم چيز خاصي از آب دربياد. فقط چهار فريم بود. چهار فريم مگه چيه؟
‏<‏strong‏>مثل اين کـه حساسيت آمريکايي ها بـه موضوعات جنسي را دست کم مي گيريد؟<‏‎/strong‏>‏کاملاً درسته. چون بقيه دنيا که تا اين اندازه شوکه نشد. چون هري درون اين دنيا عرياني ديده، بنابراين نمي فهمم ديده شدن ‏آن درون يک فيلم چرا بايد تبديل بـه يک موضوع مـهم بشود؟ اين طور بـه نظر مي رسد کـه قانون نانوشته اي درون سينما وجود ‏دارد کـه اين نمايش را قدغن کرده.‏

‏<‏strong‏>کاملاً مشخص هست که از وجود چنين قانوني اطلاع نداشتيد...<‏‎/strong‏>‏بله، تماشاگر براي ديدن آن چهار فريم بايد خيلي بـه خودش فشار بياورد. گفت و گو هاي طولاني اتاق تدوين را بـه ياد مي ‏آورم. اگر خجالت نمي کشيدند، ميکروسکوپ هم مي آورند. خانمي کـه دستيار تدوين بود، داد زد" دارم مي بينم! دارم ‏مي بينم! " تدوينگرم هم گفت"نـه، نـه، بين دو که تا رانش مخفي شده" راستش اصلا چيزي بـه طور مشخص ديده نمي شد. بـه ‏همين خاطر بروز چنين جنجالي احمقانـه بود!‏
‏<‏strong‏>يعني چيزي نبود کـه عمداً براي تحريک تماشاگران طراحي کرده باشيد؟<‏‎/strong‏>‏صد درون صد خير. البته وقتي داشتم صحنـه ليسيدن عرياني او توسط مايکل داگلاس و نگاهي کـه بعداً بـه صورت او مي ‏اندازد را مي ساختم، چنين قصدي داشتم. اين يکي را از قبل طراحي کرده بودم. درون نسخه آمريکايي فيلم اين صحنـه تيره ‏تر است. من صحنـه هاي ي کـه براي خودم آشنا هستند، مي سازم. چيزهايي کـه خودم مي دانم درون فيلم استفاده مي ‏کنم. اين صحنـه هم واقعاً اتفاق افتاده بود. من صحنـه هاي ي را اختراع نمي کنم، بلکه فقط دوباره سازي مي کنم.‏
‏<‏strong‏>غريزه اصلي يک حال هواي بـه شدت هيچکاکي دارد. آيا بـه نظر شما اگر خود هيچکاک امکان ساختن ‏صحنـه هاي ي را داشت، چنين فيلمي کارگرداني مي کرد؟<‏‎/strong‏>‏بله. من هميشـه اين را گفته ام. اين هيچکاکي ترين فيلم دهه 1990 است. درون دو فيلمنامـه اي کـه هيچکاک پيش از مرگ ‏روي آنـها کار کرده بود و به زودي منتشر خواهد شد، چنين صحنـه اي هست: ي با معشوق اش درون يک پلاژ نشسته ‏است. درون همين زمان شوهرش با موتورسيکلت بـه آنـها نزديک مي شود. درست درون لحظه رسيدن او، معشوق ک بـه ‏او مي گويد" مي خواهم با عورت من بازي کني". يقين دارم کـه هيچکاک گفته " يک ايده عالي، ولي متاسفانـه اجازه نمي ‏دهند آن را بسازيم". هيچکاک بي ترديد شخصي هست که عاشق زن هاست. بـه نظر من زن ها، بـه همان اندازه کـه مرا ‏سحر مي کنند روي او هم اثر داشتند.‏
‏‏<‏strong‏>وقتي امروز بـه سپاهيان سفينـه فضايي نگاه مي کنيم، متوجه مي شويم کـه چقدر روزآمد هست و انگار درباره ‏وضعيت فعلي ماست.<‏‎/strong‏>‏کتابي کـه از روي آن ساخته شد، کتابي جنگ طلبانـه و فاشيستي بود. احساس کردم کـه نبايد فيلم را دقيقاً مثل کتاب بسازم. ‏با نويسنده کتاب هم فکر نبودم. بعد راهي پيدا کرديم و آن تزريق يک پيام مخالف بـه فيلم بود. ‏
‏<‏strong‏>بعد از تماشاي فيلم امکان دارد کـه خيلي ها طرف حشرات را بگيرند<‏‎/strong‏>‏بله، ممکن است. ‏
‏<‏strong‏>فکر مي کنيد امروز براي ساختن اين فيلم بـه شما اجازه داده مي شد، چون نوعي محکوم خرده ‏فرهنگ عاميانـه آمريکايي هم بود؟<‏‎/strong‏>‏نخير، فکر نمي کنم. کنايه هاي فيلم را بـه سرعت مي فهميدند. بـه عنوان مثال، آن يونيفورم هاي نازي کـه استفاده کرده ‏بودم. موقع ساختن فيلم خيلي تحت تاثير پيروزي اراده لني ريفنشتال بودم. اگر الان قرار بود اين فيلم ساخته بشود، يا ‏پروژه را متوقف مي د يا کارگردان عوض مي شد!‏
‏<‏strong‏>جدا شدن از هاليوود، بايد بـه اندازه ترک هلند تصميم بزرگي باشد...<‏‎/strong‏>‏تصميم بسيار بزرگي بود. چون قانع خودم بـه اينکه هرگز نمي توانم عناصر شخصي خودم را داخل توليدات ‏هاليوودي م، چند سالي طول کشيد. ‏
‏<‏strong‏>آيا اين بـه معني هست که ديگر يک فيلم هاليوودي پر هزينـه نخواهيد ساخت؟<‏‎/strong‏>‏خير، نيست. اگر فيلمنامـه اي مثل غريزه اصلي بـه دستم برسد کهي مشابه آن را که تا آن زمان نساخته باشد، حتماً بـه ‏هاليوود برمي گردم. ولي تصور مي کنم باز هم بعد از اين تجربه گرفتار اين احساس خواهم شد کـه با کار درون هلند يا ‏اروپا خوشبخت تر مي شوم. نمي خواهم بگويم کـه کار من با آمريکا تمام شده، چون بـه نظر من کشور فوق العاده عجيبي ‏است. چون هر روز صبح موقع خواندن روزنامـه از دست خيلي خبرها عصباني مي شوم[مي خندد] ولي... سکان هدايت ‏دنيا هم درون دستان آنـهاست!‏
‎*‎برگرفته شده از ماهنامـه امپاير-‏‎ ‎با اندکي تلخيص‏

گفت و گو♦ تئاتر ايران

‏دکتر فرهاد ناظرزاده کرماني مترجم، محقق، منتقد، نمايشنامـه نويس و استاد ادبيات و هنرهاي نمايشي دانشکده ‏هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. چهره‌اي کـه با تحرير آثار بي‌شمار، جديت درون تدريس، ژرفاي کم‌نظير مطالب ‏ارايه شده، کشف چهره‌هاي با استعداد و تلاش خصوصي براي رشد و تعالي آنـها درون نشست‌هاي خصوصي، ‏خواهندگان "هنر" را "باهنر" کرد و از هنرجويان "پرشور"، هنرمنداني "عادل" ساخت. افرادي کـه هر کدام بسته ‏به توان خود هم اکنون درون جايگاه علمي، هنري و مديريت تئاتر کشور هستند...‏

گفت و گو با دکتر فرهاد ناظرزاده کرماني‏<‏strong‏>تئاتر، هنر والاي انساني<‏‎/strong‏>‏
دکتر فرهاد ناظرزاده کرماني متولد 1326 تهران است. بعد از اخذ ليسانس درون رشته هاي ادبيات نمايشي از ‏دانشکده هنرهاي دراماتيک تهران و علوم اجتماعي از دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران بـه فرانسه و ‏سپس آمريکا رفت و در رشته هترهاي ارتباطي-نمايشي درجه دکترا گرفت. بعد از مدتي تدريس درون دانشگاه هاي ‏آمريکا بـه ايران بازگشت و در سال 1363 بـه عضويت هيئت علمي گروه هنرهاي نمايشي دانشکده هاي هنرهاي ‏زيبا دانشگاه تهران درون آمد. درون فاصله سال‌هاي 1363 که تا 1369 مدير گروه هنرهاي نمايشي دانشگاه تهران بود و ‏مسووليت راه ‌اندازي تعدادي از رشته‌هاي تئاتر را درون دانشگاه‌هاي کشور، از جمله دوره‌هاي کارشناسي ارشد تئاتر ‏در دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه تربيت مدرس، بـه عهده داشته است.‏
وي تاکنون بيش از 30 نمايشنامـه نوشته و بيش از 50 نمايشنامـه ترجمـه کرده است. بيش از 10 کتاب از جمله پيش ‏درآمدي بر شناخت هنرهاي نمايشي درون مصر، تئاتر پيشتاز- تجربه گر- عبث نما، تي.اس. اليوت و نمايشنامـه ‏منظوم و مذهبي، سبک هاي اجرايي درون تئاتر معاصر جهان، نمادگرايي درون ادبيات نمايشي، گزاره گرايي درون ادبيات ‏نمايشي، ادبيات نمايشي درون روم، پيدايش ادبيات نمايشي نو درون ايرلند، درآمدي بـه نمايشنامـه‌شناسي [4 جلد] بـه چاپ ‏رسانده و متجاوز از 50 مقاله درون کنفرانس‌هاي علمي داخلي و بين‌الملي ارائه کرده، کـه برخي از آنـها درون مجلات ‏معتبر علمي بـه چاپ رسيده است.‏
به همين دليل تاکنون بـه شکل‌هاي مختلف از دکتر ناظرزاده قدرداني و تجليل شده است. وي درون سال 1371 بـه ‏عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران شناخته شد. درون سال 1375 جايزه بهترين پژوهشگر هنر و بهترين نمايشنامـه با ‏مضمون وضعيت زنان را دريافت کرد و به خاطر تلاش‌هاي عالمانـه، صادقانـه و پي‌گير خويش درون عرصة ‏هنرهاي نمايشي جزو چهره‌هاي ماندگار معرفي شد. فرهاد ناظرزادة کرماني چهره‌اي هست که با تحرير آثار ‏بي‌شمار، جديت درون تدريس، ژرفاي کم‌نظير مطالب ارايه شده، کشف چهره‌هاي با استعداد و تلاش خصوصي براي ‏رشد و تعالي آنـها درون نشست‌هاي خصوصي، خواهندگان "هنر" را "باهنر" کرد و از هنرجويان "پرشور"، ‏هنرمنداني "عادل" ساخت. افرادي کـه هر کدام بسته بـه توان خود هم اکنون درون جايگاه علمي، هنري و مديريت ‏تئاتر کشور هستند.ماندگارتر از هر دوي اينـها چهرة بي‌بديل وي درون آفرينش کلمـه است. کلمة تئاتر، کلمة نمايشنامـه، ‏کلمة پژوهش‌هاي تئاتر، کلمة خلاقيت و باز هم کلمة تئاتر. تئاتر سه دو دهه قبل بـه ويژة تئاتر دانشگاهي و تجربي ‏مديون زحمات وي درون اين سامان است. درون روزهاي غربت و بي‌کسي تئاتر، روزهايي کـه تئاتر درون تخته بند ‏مناسبت‌ها بود، آن هم با آدم‌هاي کوچک و بزرگ‌ترهايي کـه به کارهاي ديگر مشغول بودند، وي با همان فراست ‏ذاتي و به قول خودش بـه عنوان يک خادم، بـه حراست از تئاتر پرداخت. گفتني هست تعدادي از بهترين ‏نمايشنامـه‌هاي وي کـه مي‌توانند نـهضت جديدي درون ادب نمايشي بـه وجود آورند، مانند "خواجگان شير ـ اژدها"، ‏‏"کنار شير آتش‌نشاني"، "سرودي کنار گودال" و... ترجمة بي‌نظير وي از "داوري ايندرا" نوشتة "دان کوپال ‏موکرچي"، چاپ نشده‌اند. ‏
‏<‏strong‏>جناب دکتر، چرا تئاتر را هنر برتر مي‌شماريد؟ دليل اين برتري چيست؟<‏‎/strong‏>‏‏ گفتم کـه در هنر نمايش هر هنري مي‌تواند سهم و نقشي داشته باشد و به همين دليل اين هنر بـه اصطلاح همسازگان ‏با ادغامات لازم مي تواند مادر همـه هنرها باشد.‏
‏<‏strong‏>اين ادغام کـه مي‌فرماييد توسط چه عناصري و در جهت تشکيل چه هدف و آرماني شکل ‏مي‌گيرد؟<‏‎/strong‏>‏‏ از هنرهاي تجسمي يا هنرهاي پلاستيک درون طراحي صحنـه و يا پديدآوري آگهي‌نامـه و برگه‌هاي شناسه استفاده ‏مي‌شود. از هنر حرکت‌هاي موزون نيز بـه همچنين. درون بناي تماشاخانـه از هنر معماري بهره مي‌شود. همـه اين ‏هنرها، هنر کامل و مستقلي هستند، همسازگان کلان يا مکروسيستم هستند. اما هنگامي کـه در هنر نمايش بـه کار ‏روند، بـه ساختمايه يا سيستم فرعي هنر نمايش مبدل مي‌شوند. بعد در هنر نمايش همـه هنرها مي‌توانند سهم و نقش ‏داشته باشند. حتي هنرهاي راديويي، تلويزيوني، سينمايي، عکاسي و... حتي تماشاگران!‏
‏<‏strong‏>شما همواره بـه والايي هنر نمايش و جايگاه و ارزشمندي آن اشاره داشتيد و آن را منوط بـه حضور ‏دريافتگر يا تماشاگر خوانده ايد. آيا اين اعتبار و والايي پيش‌رونده است؟<‏‎/strong‏>‏‏ من اهميت و شأن و اعتبار هنرهاي نمايشي را که تا طرح تعريف ديگري از انسان بالا مي‌برم. ارسطو، انسان را بـه ‏‏"حيوان ناطق" تعريف کرد و من بـه "ناطق نمايش ـ آفرين". بـه گمان من ناطق بودن انسان بخشي بـه خاطر نمايش ‏آفرين بودن اوست. اگر اين "تعريف ـ گونـه" از انسان را بپذيريم، اهميت هنر نمايش، هستي ـ ساز مي‌شود. هر چه ‏بيشتر براي والايي و رواج هنر نمايش بکوشيم، بيشتر براي انسان شدن او کوشيده‌ايم و هر چه انسان انسان‌تر ‏شود، بيشتر براي والايي و رواج هنر نمايش خواهد کوشيد. هنر نمايش بـه معناي راستين و والاي آن، "اَبَر ـ چراغ ‏ـ آينـه‌اي" هست که بـه فرد و جامعه، بـه هستي نور مي‌تاباند. اَبَر "‏Super‏" هست و چراغ، وهم، ‌آينـه. ‏
‏<‏strong‏>تعريف نمايشنامـه از نظر شما چيست؟ ضمنا اگر استعاره‌اي بـه خيال تان آمد کـه نمايشنامـه را گوياتر ‏تصوير‌ کند، مايليم آن را از زبان شما بشنويم<‏‎/strong‏>‏‏ تعريف درست نمايشنامـه، يا هر هنر پوياي ديگر، دست‌ کم براي من ناممکن است. چون نمايشنامـه پديده‌اي هست ‏بي‌قرار و در حال شدن، و باليده گستردگي پيوسته. از اين روي تعريف آن بسيار دشوار است، بـه همان گونـه کـه ‏تعريف انسان. بـه باور من، از انسان يا هنر، فقط مي‌توان "تعريف ـ گونـه‌هايي" ابراز کرد کـه بيشتر بـه توصيف و ‏استعاره شباهت دارند، مانند "ناطق نمايش ـ آفرين" درون وصف انسان. بـه نظر من درون گستره هنر، بـه ويژه هنر ‏نمايش، هر تعريفي، تنـها طرح ‌واره‌اي از تعريف است.‏

‏<‏strong‏>وضعيت ادبيات نمايشي يا نمايشنامـه‌نويسي را درون جهان معاصر، چگونـه شناسايي مي‌کنيد؟ بـه نظر شما ‏نمايشنامـه‌نويسي و نمايشنامـه‌شناسي درون پايان هزاره دوم و آغاز هزاره سوم داراي چه خصوصياتي ‏است؟<‏‎/strong‏>‏‏ درباره اين پرسش مي‌توان مدت‌هاي بسيار طولاني و طولاني‌تر گفتگو کرد و موضوع نمايشنامـه‌نويسي را از ‏ديدگاه‌هاي گوناگون نقد و بررسي کرد. فراموش نکنيم کـه در پنجاه سال اخير چند پديده بزرگ تاريخي ـ اجتماعي ‏روي داده هست که وضع و حال مردم جهان را از ژرفنا و پهنا دگرگون ساخته هست و اين دگرگوني، درون هنر ‏نمايش، کـه آينـه‌اي برابر هستي هست نيز، نمودار شده است. شماري از اين پديده‌هاي جهاني عبارتند از: 1ـ انقلاب ‏ژنتيکي، 2ـ انقلاب اطلاعاتي، 3ـ پيشرفت‌هاي حيرت‌انگيز علمي و فن سالاري، 4ـ فروريزي اتحاد جماهير ‏شوروي مارکسيستي ـ لنينيستي ـ استالينيستي ـ برژنفيستي، 5ـ سربرآوردن دو ابرقدرت جديد، هند و چين، 6ـ ‏پيدايش اتحاديه اروپا، 7ـ بازگشت بـه دين و پديد آمدن نـهضت‌ها و ‌هاي انقلابي ـ اسلامي و تحرکات گوناگون ‏آنـها، 7ـ دگرگوني‌هاي زيست‌محيطي هشدار دهنده، 8ـ اکتشافات فضايي، 9ـ پيدايش نظريه‌هاي فيزيکي کوآنتومي و ‏نظريه آشوب، 10ـ پيدايش ديدگاه‌هاي پساساختارگرايي و پست مدرنيستي، 11ـ کشمکش‌ها و کشتارهاي نژادي و ‏قومي، 12ـ تهاجم نيروهاي ائتلاف بـه هدايت آمريکا ضد نيروهاي بعثي عراقي، يک بار بـه منظور خارج‌سازي ‏آنـها از کويت و بار ديگر بـه منظور براندازي حکومت بعثي ـ صدامي ـ عراقي. همـه اين پديده‌هاي تکان‌دهنده درون ‏مدت کوتاهي روي داده‌اند. سرعت و تراکم اين رويدادها بـه اندازه‌اي شديد بوده کـه دانشمندان گوناگون درون تحليل و ‏تفسير آنـها با مشکلات عميق و جدي روبرو شده‌اند، نـه تنـها درون تحليل و تفسير آنـها بلکه درون شناخت مقدماتي آنـها. بـه ‏گمان من همين فروماندگي‌، گيج‌شدگي و آشفتگي و دغدغه‌ها و پريشاني‌ها و گم‌چارگي‌ها درون ادبيات نمايشي نيز، کم ‏و بيش نمودار شده است. چنين بـه نظر مي‌رسد کـه در دنياي معاصر، هر مفهومي، هر پديده‌اي، هر رويدادي، ‏به"نو ـ تعريفي" نياز پيدا کرده‌ هست و از جمله تئاتر: نمايشنامـه چيست؟! نمايش چيست؟! و اصلا تئاتر چيست.‏
‏<‏strong‏>براي سهولت درون کار شناخت نمايشنامـه‌نويسي معاصرچه بايد کرد؟<‏‎/strong‏>‏‏ من پيشنـهاد مي‌کنم کـه همـه نمايشنامـه‌ها درون نگاهي کلي بـه دو دسته تقسيم شوند:‏‏1ـ پديده نخست، تئاتر سخن ـ بنياد "‏Theatre of Diction‏".‏‏2ـ پديده دوم، تئاتر نمايش ـ بنياد "‏Theatre of Performance‏".‏
همـه نمايشنامـه‌نويساني کـه به نمايشنامـه، بـه نام متن ادبي، باور دارند و همـه نمايش‌سازاني کـه سخن درون نمايش‌هاي ‏آنان، جايگاهي ارزشمند و کانوني دارد، بـه پويش و پيمايش، پروسه و فاز، تئاتر سخن ـ بنياد وابسته‌اند. خواه اين ‏نمايشنامـه‌نويس آرتور ميلر و تنسي ويليامزيا برتولت برشت باشد ـ و خواه رابرت پينتر و يا اوژن يونسکو. تفاوت ‏اينـها بيشتر درون ساختار نقشـه داستاني"‏Plot Structure‏" نمايشنامـه‌هاي آنان برجسته شده است. ساختار نقشـه ‏داستاني نمايشنامـه‌هاي آنـها را، سه گونـه قلمداد کرده‌اند:‏‏1ـ اوجگاهي.‏‏2ـ بخش ـ رويدادي‏3ـ معماگونـه يا بـه برابرنـهاد من، چيستاني و يا بي‌قاعده.‏ساختار نقشة داستاني نمايشنامـه‌هاي آوانگارد، بيشتر چيستاني است.‏
‏<‏strong‏>گفتيد پديده دوم، تئاتر نمايش ـ بنياد است. لطفا درباره اصطلاح پرفورمنس هم توضيح بيشتري ‏بدهيد.<‏‎/strong‏>‏در برابر پويش و پيمايش تئاتر سخن ـ بنياد، تئاتر نمايش ـ بنياد ايستاده و به درآمده است. اين گونـه تئاتري ‏داراي گونـه‌هاي شاخه‌اي بسيار هست که گفتگو از آن فراخ ميداني بسيار مي‌طلبد. بـه راستي بيشتر آفرينش‌هاي ‏تجربه باورانـه دوران معاصر، درون همين صورت بندي از هنر نمايش پديدار شده است.تئاتر نمايش ـ بنياد يا "تئاتر ‏پرفورمنس"، همان گونـه کـه نامش نشان مي‌دهد، بيشتر بـه اجرا و صحنـه و نمايش گرايش دارد که تا به نمايشنامـه و ‏متن ادبي. درون اين نوع از تئاتر، بـه نمايشنامـه ‌نويس اديب و شخصيت‌ پردازي، نمونـه ‌وار مانند يوجين اونيل نيازي ‏نيست. زيرا متن‌هاي نمايشي اين پويش و پيمايش تئاتري، جز طرح ‌واره‌اي اجرايي و صحنـه‌اي بيشتر نيستند. ‏بسياري از اين نمايش ـ نگاره‌ها، درون خلال تجربه و تمرين پديد‌ آمده‌اند و بسياري از نمايشنامـه‌ واره‌ها، کار يک ‏نويسنده هم نيستند. بلکه درون اثر همکاري گروهي يک دستگاه نمايشي ويژه شکل گرفته‌اند.‏
‏<‏strong‏>درباره نمايشنامـه‌نويسي درون ايران بعد از انقلاب اسلامي 1357، چه نظري داريد؟ اين جريان را ‏چگونـه تفسير مي‌کنيد؟<‏‎/strong‏>‏‏ موفقيت بسياري از نمايشنامـه‌نويسان اين دوره محدوديت دارد. با اين همـه نمي‌توان کوشش‌هاي رنج‌آميز بسياري ‏از نمايشنامـه‌نويسان دوران اخير را ناديده گرفت و نبايد هم ناديده گرفت. ولي بايد گفت نياز بـه آموزش و آشنايي ‏بيشتر و بهتر با هر موضوعي کـه به نمايشنامـه‌نويسي مربوط مي‌شود، مي‌تواند چنداچون نمايشنامـه‌نويسي نسلي را ‏که درون 25 ساله اخير، قلم نمايشنامـه‌نويسي بـه دست گرفته، ارتقا داد. من بـه آينده نمايشنامـه‌نويسي درون ايران اميدوار ‏و خوش‌بين هستم. قريحه تابناک ادبي ـ نمايشي مردم ايران، پيشينـه غني فرهنگي ـ ادبي، رويدادهاي تاريخي ‏تکان‌دهنده و عبرت‌آموز و حضور گسترده زنان درون دانشگاه‌ها و صحنـه نمايشنامـه‌نويسي، روي آوري دانش‌آموزان ‏و نيز نوجوانان و جوانان بـه هنر نمايش، و تجربه‌آموزي و گسترش آموزش آزاد و دانشگاهي هنر نمايش، و ‏افزايش کمي کارکنش‌‌هاي تئاتري، دسترسي بـه رسانـه‌هاي ارتباطي مدرن و کاربرد گسترده آنـها و بناي ‏فرهنگسراهايي کـه در آنـها امکان فعاليت‌هاي تئاتري وجود دارد، همـه اينـها دليل‌هايي چشمگير براي اميدواري و ‏خوش‌بيني بـه آينده نمايشنامـه‌نويسي درون ايران بـه شمار مي‌روند. هر چند کـه ممکن هست اين آينده درون دوران زندگي ‏من روي ندهد. مايل هستم اين نکته را برجسته کنم کـه بهترين و بيشترين توانش‌ها و گنجايش‌هاي هنر نمايش نزد ‏هنرمندان شـهرستاني ما نـهفته است. اگر اين گزاره را شما هم بپذيريد، بعد جاي دارد بودجه و امکانات تئاتر، بـه ‏صورت سرانـه توزيع شود و از مرکزيت و اولويت بـه پايتخت، و سياست پايتخت‌گرايي پرهيز شود. بـه گمان ‏من، بخش کلاني از آينده شکوفاي تئاتر ايران، درون شـهرستان‌ها رقم زده مي‌شود. چنانچه از سويي بودجه و امکانات ‏لازم براي تئاتر تعديل گردد و به سطح بالاتري برسد و اين بودجه و امکانات لازم، منصفانـه‌تر توزيع و از ‏پايتخت‌گرايي پرهيز شود و چنانچه اين بودجه و امکانات لازم سنجيده و بخردانـه و با برنامـه صرف شود، پيش‌بيني ‏من، کـه تاکيد بر آينده ارزنده و شايسته هنر نمايش درون ايران، بـه ويژه نمايشنامـه‌نويسي هست زودتر و بيشتر نمايان ‏مي‌گردد. ‏

گفت وگو ♦ تلويزيون

‏وقتي اعلام شد کـه براي اولين بار درون تاريخ تلويزيون ايران، مجموعه اي توليد شده کـه براي تماشاي آن شرط محدوديت ‏سني[16 + سال] وجود دارد بسياري از منتقدان و صاحب نظران بروز جنجال هاي کوچک و رسانـه اي را محتمل ‏دانستند. اما با آغاز نمايش سريال "ساعت شني" کـه قرار بود اقدامي شجاعانـه براي انعکاس واقعيات جامعه باشد، خيلي ‏زود دامنـه جنجال ها و اختلاف نظرها گسترش يافت و بالاخره بـه مجلس نيز کشيده شد. اما براي تماشاگران و صاحب ‏نظران، جدا از جسارت کارگردان درون پرداخت بـه موضوعي بکر و مخاطره برانگيز، حضور چند نسل از بازيگران ‏سينما و تئاتر ايران درون اين مجموعه بود کـه جذابيت آن را دو چندان مي کرد. بـه همين خاطر درون تهران پاي حرف هاي ‏برخي از بازيگران اين مجموعه نشسته ايم...‏

‏<‏strong‏>گفت و گو با بازيگران سريال ساعت شني<‏‎/strong‏>‏
سريال ساعت شني درون زمره پر بازيگرترين مجموعه‌هاي تلويزيوني سال‌هاي اخير قرار مي‌گيرد، کـه در آن بازيگراني ‏چون رويا نونـهالي، رويا تيموريان، ژاله علو، داريوش ارجمند، مـهرآوه شريفي‌نيا، بيژن امكانيان، كورش تهامي، ‏صدارالدين حجازي، كمند اميرسليماني، پوريا پورسرخ، بهار ارجمند، نسرين مقانلو، شـهره لرستاني، برزو ارجمند، سام ‏درخشاني و آزيتا حاجيان درون آن بـه ايفاي نقش پرداخته‌اند.‏
تبليغات گسترده اي کـه قبل از آغاز پخش مجموعه با 10 تيزر با محوريت معرفي دو بازيگر درون هر کدام صورت ‏گرفت، درون کنار اعلام خبر محدوديت سني براي تماشاي آن کنجکاوي بسياري برانگيخت. اخبار پشت پرده از جمله ‏انصراف رسول صدر عاملي از ساخت اين مجموعه نيز بر دامنـه شايعات افزود. بهرام بهراميان درون مصاحبه اي ضمن ‏اشاره بـه داستان سريال- ماجراهاي خانم دكتري[با بازي رويا نونـهالي] هست كه متخصص زنان و زايمان هست اما خود ‏بچه‌دار نمي‌شود و تصميم‌ مي‌گيرد يك رحم واسط[اجاره‌اي] پيدا كند- هدف خود را از توليد اين سريال طرح معضلات ‏اجتماعي زنان درون جامعه و عواقب فقر فرهنگي، هنري و اقتصادي زنان و ان خوانده و اغلب بازيگران مجموعه-‏اعم از زن و مرد- با وي همداستانند....‏

صدرالدين حجازي ‏‏<‏strong‏>پيشگيري بعد از وقوع فاجعه!<‏‎/strong‏>‏
صدرالدين حجازي متولد 1327 شـهرضا، فارغ التحصيل رشته بازيگري از دانشکده هنرهاي دراماتيک[1352] هست ‏و از نيمـه دوم همين دهه شروع بـه بازي درون نمايش هاي صحنـه اي و سپس تلويزيوني کرده است. درون سال 1364 با ‏زنجيرهاي ابريشمي-حسن کاربخش- بازي درون فيلم هاي سينمايي را آغاز کرد و اکنون يکي از پرکارترين بازيگران نقش ‏هاي مکمل يا بـه گفته عامـه، نقش هاي منفي است. حجازي کـه بازي درون سريال هاي بزرگي چون روزي روزگاري و ‏تفنگ سرپر را درون کارنامـه دارد، خود مي گويد کـه نقش هاي منفي را بـه خاطر چند وجهي بودن و پيچيدگي هايش دوست ‏دارد و سعي دارد که تا کاراکترهاي منفي را بـه شکلي منطقي و قابل باور بـه نمايش بگذارد. او درون ماه رمضان دو مجموعه ‏‏"زيرزمين" و " اغماء" را روي آنتن داشت، اما آغاز پخش سريال متفاوت و جنجالي "ساعت شني" کـه درآن ايفاگر ‏شخصيت " فتحي " است- يبب شد که تا به سراغ وي برويم...‏
‏<‏strong‏>مخاطب تلويزيون کم کم بـه ديدن صدرالدين حجازي درون نقش هاي منفي عادت کرده هست قبل از اينکه برويم ‏سراغ مجموعه "ساعت شني" خبري از خودتان بدهيد، درحال حاضر مشغول چه کاري هستيد؟<‏‎/strong‏>‏درحال حاضر بازي درون سريال " رنگينک" بـه کارگرداني اصغرشادروان را بـه پايان ام. تهيه کننده اين سريال ‏بيست و شش قسمتي آقاي توکل بودند. ‏
‏<‏strong‏>چقدر بـه کليشـه شدن بازيگر اعتقاد داريد و اينکه قبول داريد کـه کم کم مي رويد که تا در نقش هاي منفي ماندگار ‏شويد؟<‏‎/strong‏>‏بله، من از ابتدا نقش هاي منفي را دوست داشتم بـه دليل پيچيد گي هايي کـه دارد و به اين دليل کـه معمولا نقش هاي منفي ‏را مي توان چند وجهي و چند بعدي ديد، اما مسئله اي کـه مـهم هست اين هست که اين نقش ها مثل هم نباشند. من سعي مي ‏کنم براي نقش هاي مختلف بـه عنوان يک بازيگر طراحي هاي متفاوت داشته باشم که تا به قول شما درون يک نقش کليشـه ‏نشوم. بـه هرحال وقتي يک بازيگر دو نقش را بازي مي کند حرکات اش درآن دو، مشابه مي شود. اما مـهم نگاهي هست ‏که من بـه اين دو نقش داشته ام. از طرف ديگر مگر مي شود تمام نقش هايي کـه پيشنـهاد مي شود را قبول نکرد؟ بخواهيم ‏قبول نکنيم کـه نمي شود... ! ‏
‏<‏strong‏>برويم سراغ شخصيت فتحي سريال "ساعت شني"؛ شخصيت يا تيپي منفي کـه صدرالدين حجازي آن را بـه ‏شکلي متفاوت بازي کرده...<‏‎/strong‏>‏البته بايد بگويم کـه دوستان درون اين کار مرا غافلگير د. حتي من وقت فکر هم درمورد اين نقش نداشتم. خيلي ‏سريع با من قرارداد بستند و من هم خيلي سريع جلوي دوربين رفتم. ‏
‏<‏strong‏>احتمالا سازندگان کار هم با توجه بـه سوابق شما مي دانستند کـه راحت از بعد اين نقش برمي آييد.<‏‎/strong‏>‏‏[مي خندد] بـه هرحال امشب من قرارداد بستم و فردا جلوي دوربين بودم. اولا بايد بگويم کـه بهراميان کارگردان خوب و ‏کار بلدي است. وقتي کـه کليات قصه را براي من تعريف کرد و آن منحني نقش را براي من تشريح کرد و در ميان ‏گذاشت، همانجا خيلي خوب با نقش ارتباط برقرار کردم و واقعا اين گفت و گو بسيار تاثير گذار بود. يکي از ويژگي ‏هاي بهراميان آزاد گذاشتن بازيگر است. البته نـه اينکه از کنترلش خارج بشود، با چيزي کـه موافق نباشد قبول نمي کند ‏و سعي مي کند بازيگرش را بـه خوبي توجيه کند. من درون اين کار خيلي راحت بودم و اعتماد بـه نفسي کـه او بـه من داد ‏باعث شد خيلي راحت با نقش دست و پنجه نرم کنم. ‏
‏<‏strong‏>فتحي شخصيتي هست که جدا از شرايط و طبقه اجتماعي اش براي يک خانواده ايراني تعريف شده نيست، بـه ‏همين دليل مخاطب با او فاصله زيادي مي گيرد. همين مد نظر شما و بهرام بهراميان بوده است؟<‏‎/strong‏>‏بله دقيقا، فتحي را از همين لحاظ با ديگر کاراکترهايي کـه تا بـه حال بازي کرده ام متفاوت ديدم و از آن خوشم آمد. او ‏شش، هفت که تا زن داشته، هفت بچه گدا را راهي خيابان کرده و... درون ضمن خودش هم مي خواهد از زندگي لذت ببرد. ‏اين ابعاد زندگي فتحي است. او بچه ها را دوست دارد، اما دلش مي خواهد خودش هم از زندگي لذت ببرد. ‏
‏<‏strong‏>از موضوع و قصه اي کـه ساعت شني روايت مي کند صحبت کنيد. بـه عنوان يکي از بازيگران اين مجموعه ‏چقدر با طرح معضلات اجتماعي با اين شکل و شمايل از طريق تلويزيون و از زبان يک سريال موافق ‏هستيد؟<‏‎/strong‏>‏به نظر من فوق العاده هست و بايد بـه خاطر اين جسارت بـه تلويزيون تبريک گفت. ما ايراني ها هميشـه مي ايستيم و ‏زماني کـه اتفاق رخ داد بـه فکر جلوگيري مي افتيم. فاجعه وقتي کـه انجام مي شود بـه سراغ رفع و حل آن مي رويم. ‏اميدوارم درمورد اين سريال با وسعت بيشتري نگاه شود و اجازه بدهند تمام جزئياتي کـه در زندگي اين گونـه آدم ها ‏وجود دارد، ديده بشود و جامعه اين را ببيند و براي آن راه حل پيدا کند. ‏
‏<‏strong‏>به عنواني کـه در سريال "ساعت شني" نمايش دهنده يک قشر و طبقه اجتماعي خاص بوديد، مشکلات ‏آنـها را بيشتر اقتصادي مي دانيد يا فرهنگي ؟<‏‎/strong‏>‏هر دو، ببينيد هر دو با هم تلفيق شده هست مشکل اقتصادي هست که بـه دنبال خودش مشکلات فرهنگي را بـه وجود مي ‏آورد. بـه هرحال اگر مشکلات اقتصادي نبود فتحي هم بچه هايش را بـه مدرسه مي فرستاد و... ‏
‏<‏strong‏>بعد از دندون طلا و بلبل سرگشته ديگر بـه سراغ تئاتر نرفتيد ؟<‏strong‏>‏خيلي دلم مي خواهد دوباره تئاتر کار کنم. آخرين کارم بلبل سرگشته بود کـه اتفاقا کار خوبي هم بود. راستش را بخواهيد ‏جرأت نمي کنم کار کنم. شش هفته بايد برويم و بيائيم آخر نمايش را رد مي کنند! شما بـه پنجاه، شصت نفر قول مي دهيد، ‏اما آخر خجالت زده و شرمنده همـه مي شويد چون امنيت درون تئاتر وجود ندارد. ‏

برزو ارجمند‏<‏strong‏>يک معتاد متفاوت<‏‎/strong‏>‏
برزو ارجمند از بازيگراني هست که بـه شدت تلاش مي کند که تا نقش هاي متفاوت و خوبي ارائه دهد. بازي قابل قبول او ‏در نقش يک معتاد درون سريال "ساعت شني"‏‎ ‎از آن جمله است....‏
‏<‏strong‏>برزو ارجمند دراين يک دوسال اخير بـه سراغ نقش هاي متفاوت مي رود. از حضورتان درسريال "ساعت ‏شني"بگوييد.<‏‎/strong‏>‏از ابتدا کـه قراربود اين سريال ساخته شود گرينـه اول نقش من بودم. با توجه بـه اينکه طول اين نقش کم بود، اما عرض ‏زيادي داشت. بـه هرحال او يک معلم بود و در اصل يک فرد فرهنگي جامعه کـه قاعدتا دريک شرايط متفاوت بـه اين ‏وضع کشيده شده است. ما سعي کرديم درون همين حضور محدود حق مطلب را درمورد اين شخصيت ادا کنيم. ‏دکوپاژبهراميان هم خيلي مـهم بود.‏
‏<‏strong‏>با توجه بـه چه فاکتورهايي غير از فرهنگي بودن، منوچهر را يک معتاد متفاوت از آب ‏درآورديد؟<‏strong‏>‏به هرحال ما يک چيزهايي را بـه او اضافه کرديم. مثلا حلقه اي کـه هميشـه دست اوست. درحالي کـه تمام زندگي اش را ‏فروخته است. اما هنوز حلقه ازدواجش دردستان اوست. مي توانستيم با همين نماد ذهنيت او را درمورد زندگي بدانيم. ‏اين مساله پيشنـهاد من بـه عنوان بازيگر بود.‏
‏<‏strong‏>آيا تماشاگر درون طول داستان متوجه مي شود کـه چرا منوچهر بـه اين مسير بعيد کشيده شده است؟<‏‎/strong‏>‏نـه.ما فلاش بکي درمورد اين ماجرا نمي بينيم. کمي درحرف هايي کـه رد و بدل مي شود مي توانيم اين را بفهميم.‏
‏<‏strong‏>با توجه بـه اينکه داستان منوچهر و مـهشيد جزو قصه هاي فرعي "ساعت شني"‏‎ ‎است، اما فکر مي کنم جاي ‏پرداخت و معرفي بيشتري هم درون مورد اين خانواده بوده است. خودتان درمورد اين قضيه پيشنـهادي هم ‏داريد؟<‏‎/strong‏>‏موافقم، حتي خود بهراميان هم دوست داشت کـه اينـها بيشتر معرفي شوند. اما زمان کار ساعت شني کمي طولاني مي ‏شدو سکانس هايي را بـه کار اضافه مي کرد کـه به دليل وقت کم و کمبود بودجه هيچ وقت گرفته نشد.‏
‏<‏strong‏>براي بازي يک نقش نياز بـه پيدا ما بـه ازاي آن درجامعه است. شما براي اين کار چه ‏کرديد؟<‏‎/strong‏>‏چند بار بـه اتفاق خود بهراميان بـه مراکز اعتياد رفيتم و با معتادان صحبت هم کردم. چند کتاب هم درون اين مورد خواندم. ‏ازاني هم کـه قبلا اين نوع نقش ها را بازي د کمک گرفتم.‏
‏<‏strong‏>يکي از خصوصيات اين معتاد ارتباطي هست که با مخاطب دارد و تماشاگر بر خلاف ديگر معتادان از او ‏فاصله نمي گيرد يا او را طرد نمي کند. درست است؟<‏‎/strong‏>‏‏[مي خندد] بله. يک جورهايي بايد دوست داشتني مي بود و قرار بود دل تماشاگر براي او بسوزد. اما نـه اينکه حق بـه او ‏داده شود.‏
‏<‏strong‏>گريم شما هم دربازي تان بي تاثير نبوده است. چگونـه از آن درون بازي استفاده کرديد؟<‏‎/strong‏>‏خيلي درون بازي من تاثيرگذاشت. گريم بسيار سختي را بـه دليل محدوديتي کـه بازي من درون يک پروژه ديگر بـه وجودآورده ‏بود، داشتم. اما خانم نويدي درون چهره پردازي کمک شايان توجهي بـه من د.‏
‏<‏strong‏>الان کـه کار رامي بيني از بازي درون آن راضي هستي؟<‏‎/strong‏>‏فکر مي کنم يک جاهايي مي توانستم خيلي بهتر باشم.‏
‏<‏strong‏>از کدام قسمت بازي ات راضي نيستي؟<‏‎/strong‏>‏سکانسي را کـه جلوي درون خانـه کتک خوردم؛ مي توانستم خيلي بهتر باشم. اما شرايط آب وهوايي بسيار سختي بود و ‏برف و يخبندان بسيار اذيت مان کرد. ‏
‏<‏strong‏>به نظرتان عواملي حرفه اي و کامل چقدر درون جذب مخاطب تاثيرگذار است؟<‏‎/strong‏>‏بسيار زياد. اين تيم قوي و کاملي بود کـه به ندرت درتلويزيون دور هم گرد مي آيند. يک سال و اندي درگير اين کار ‏بوديم و هنوز هم دستمزدمان بـه صورت کامل پرداخت نشده، ولي عشق وصميميت هست که همـه چيز را درون کار دلنشين ‏مي کند. ‏

شـهره لرستاني ‏‏<‏strong‏>فمينيست نيستم!<‏‎/strong‏>‏شـهره لرستاني متولد 1345 فارغ التحصيل کارگرداني تئاتر از دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. از سال ‏‏1364 شروع بـه کارگرداني تئاتر کرده و با فيلم نياز[1370، عليرضا داود نژاد] بازي درون سينما را بـه کارنامـه خود ‏افزوده است. وي درون طول يک دهه قبل بيشتر درون زمينـه بازيگري فعال بوده و سريال هاي متعددي از او بـه نمايش درون ‏آمده است. آخرين کار لرستاني درون سيما کارگرداني اولين فيلم تلويزيوني اش "ماه منير" بود کـه با توفيق گسترده اي ‏روبرو شد و اينک بازي درون نقش متفاوت "قناري" درون مجموعه "ساعت شني" است.‏
‏<‏strong‏>"ماه منير" اولين تجربه کارگرداني شما درون عرصه فيلم تلويزيون بود کـه اتفاقا درون شب يلدا هم پخش مجدد ‏داشت.<‏‎/strong‏>‏بله، من از نحوه پخش اين کار بسيار راضي بودم، چون هم روز عيد پخش شد و هم بـه خاطر جلب نظر مخاطب بـه ‏فاصله يک ماه، درون شب يلدا پخش مجدد داشت. خوشبختانـه بـه من پيغام دادند کـه مسئولان از اين کار راضي بودند و با ‏پخش مجدد آن موافقت د. تنـها اشکالي کـه اين کار داشت، توليد آن درون شبکه پنج بود و خيلي از شـهرستان ها ازجمله ‏استان لرستان کـه براي من بسيار مـهم بود، نتوانستند اين کار را ببينند. با اينکه اين فيلم بـه چهل استان فرستاده شده است، ‏مسئولان استان لرستان درون پخش اين کار کوتاهي د. ‏
‏<‏strong‏>علت انتخاب سوژه "ماه منير" و پرداختن بـه آن فضا چگونـه دغدغه فيلمسازي شما شد؟<‏‎/strong‏>‏اينـها درون واقع خاطرات شخصي من بود و در اصل بـه تجربيات خودم بر مي گشت. ما حدود صد و چهل دقيقه اين کار را ‏مونتاژ شده آماده کار کرديم. جالب هست بدانيد پنجاه و چهار مورد اصلاحيه بـه صد و شش دقيقه کاري خورد کـه ما ‏تحويل تلويزيون داده بوديم، من از اين خبر شوکه شدم. اگر دفعه ديگر بخواهم کاري بسازم حتما بيشتر دقت مي کنم ‏چون واقعا با قواعد اين جنس از کار آشنا نبودم. ‏
‏<‏strong‏>به عنوان يک بازيگر کـه تجربه کارگرداني هم دارد، آيا درون کارهايتان بدنبال يک نگاه زنانـه ‏هستيد؟<‏‎/strong‏>‏بله، اما فمينيست نيستم. من دوست دارم نگاه انسان گرا درون کارهايم داشته باشم. بحث من مرد و زن نيست، بيشتر دوست ‏دارم راجع بـه انسان و تنـهايي انسان صحبت کنم. اما چون دنياي زنان را بيشتر مي شناسم بيشتر قهرمانان من زنان ‏هستند. ضمن اينکه من خيلي نگاه جوان گرايي ندارم چون معتقد هستم کـه يک مقدار وقتي کـه انسان پخته تر مي شود، ‏حس هايش درست تر مي شود، پا بـه سن گذاشته ها براي من جالب تر هستند. ‏
‏<‏strong‏>برويم سراغ سريال "ساعت شني"، سريالي با يک موضوع زنانـه يا بهتر بگويم چند موضوع ‏زنانـه...<‏‎/strong‏>‏بله، شايد بخش اعظم جذابيت سريال "ساعت شني" بـه زن محور بودن آن بر مي گردد کـه براي تماشاگر خيلي مي ‏توانست جذاب باشد. وقتي کـه من از طرف آقاي شريفي نيا فراخوانده شدم، براي اين کار بـه دفتر اين پروژه رفتم. آقاي ‏بهراميان را مي شناختم و احترام فراواني براي ايشان قائل هستم و معتقدم کـه فيلمساز فهيمي است. من خيلي خوشحالم کـه ‏در اين قصه زنانـه حضور داشتم. نقش من درون ابتدا بسيار کوتاه بود، اما با نشست ها و صحبت هايي کـه با کارگردان، ‏نويسنده و حتي خود آقاي شريفي نيا داشتيم نقش يک مقدار پر رنگ شد و جان گرفت. درون ابتدا فقط اشرف يک آمپول زن ‏معمولي بود و کورتاژ غير قانوني مي کرد. بعد درون اين نقش بـه قناري تبديل شد و پيشينـه اي پيدا کرد. متاسفانـه تيغ ‏ بـه اين نقش خورد و بايد بگويم قناري درون اين سريال قلع و قمع شد. کلا نقش من خيلي عجيب و پيچيده تر از اين ‏چيزي بود کـه شما ديديد، اما متاسفانـه قرباني شد. اگر قناري نمي شد يکي از نقش هاي ماندگار ‏تلويزيون مي شد. ‏
‏<‏strong‏>به نظر شما سوژه مطروحه درون سريال "ساعت شني" با توجه بـه بکر و نو بودنش عامل جذب مخاطب ‏شد؟<‏‎/strong‏>‏مي توانم بـه جرات بگويم " ساعت شني" اولين قصه اي هست که بسيار بسيار زنانـه هست و با شجاعت و جسارت زيادي ‏مسائل مبتلابه زنان را طرح مي کند. بـه نظر من بـه عنوان يک بازيگر، انتخاب سوژه، نوشته، کارگرداني و... اين کار ‏جاي تحسين دارد. از طرف ديگر بازيگران خوب و مطرحي کـه براي اين کار انتخاب شدند واقعا خوش درخشيدند. من ‏فکر مي کنم کـه اين جور کارها يک جورهايي صف هستند. که تا کارگردان هاي ديگر هم بيايند و حرف خودشان را ‏بزنند. اين باب باز شده و من معتقد هستم و مي خواهم کـه مسئولان تلويزيون حمايت کنند، چون نيمي از جمعيت اين ‏کشور زنان هستند. چرا ما بايد اين قدر راجع بـه آنـها سکوت کنيم. همـه زنان کـه مثل نيستند. ما همـه جور آدمي درون اجتماع ‏داريم. چرا ما بـه طيف هاي مختلف نبايد بپردازيم؟ ‏
‏<‏strong‏>چقدر درون بازي از طرف کارگردان دست تان باز بود؟ از شات هاي بازي کـه براي بازي قناري درون نظر ‏گرفته شده مشخص هست که قناري و فتحي "صدرالدين حجازي" فضاي بازي براي ايفاي نقش داشته اند.<‏‎/strong‏>‏با بهرام بهراميان بازيگر هيچ مشکلي ندارد. ارتباط خوبي ما هم درون اين کار با او داشتيم. صدرالدين حجازي همبازي ‏خوبي هستند. واقعا بهراميان خيلي خوب مقوله بازيگري را مي شناسد و بازيگرش را آزار نمي دهد و فضاي خوبي را ‏براي بازيگر ايجاد مي کند. ‏
‏<‏strong‏>براي بازي، قناري را پيدا کرديد يا اينکه نمونـه آن را قبلا ديده بوديد؟<‏‎/strong‏>‏من قناري را درون اين کار پيدا کردم. صحنـه اي هست که قناري سر حيوانات رامي برد و من بسيار درون آن صحنـه ها اذيت ‏مي شدم. خيلي آرام توانستم با اين شخصيت انس بگيرم و قاطي افراد آنجا شوم. وقتي کـه آنجا مي رفتمي مرا درون آن ‏محله عجيب و غريب بازيگر نمي ديد. يک جورهايي از جنس همان آدم ها شده بودم. من صبح بـه صبح با همان لباس ‏قناري براي خريد حتي بـه مغازه ها مي رفتم و يواش يواش قناري را پيدا کردم. ‏
‏<‏strong‏>به عنوان سئوال آخر، اگر دوست داريد درون مورد فيلم هاي مستندي کـه ساخته ايد هم صحبت ‏کنيد.<‏‎/strong‏>‏بله، من دو مستند با مضمون حيات وحش براي سازمان ملل کارکردم و الان هم درصدد هستيم با همکاري سازمان ملل ‏و صدا و سيما برنامـه اي بسازم براي آشنايي کودکان و نوجوانان با حيات وحش و محيط زيست، اميدوارم اين اتفاق هم ‏بزودي رخ بدهد. ‏

سام درخشاني ‏‏<‏strong‏>کوتاه و موثر<‏‎/strong‏>‏سام درخشاني اولين بازيگري بود کـه خيلي زود از سريال " ساعت شني" خارج شد و بازي اش درون اين مجموعه بـه پايان ‏رسيد. اما اين امر سبب نشد که تا بازي خوب و نقش موثرش از ديد تماشاگران پنـهان بماند. او هم اکنون سرگرم بازي درون ‏سريال عظيم " درون چشم باد" بـه کارگرداني مسعود جعفري جوزاني است.‏
‏<‏strong‏>شما اولين شخصيتي بوديد کـه از گروه "ساعت شني" خارج شديد. از اين حضور کوتاه و دليل قبول اين ‏پيشنـهاد صحبت کنيد.<‏‎/strong‏>‏داستان از اين قرار هست که مرا دعوت شد که تا يکي از شخصيت هاي اصلي داستان را بازي کنم. آقاي بهراميان از ‏دوستان عزيز و نزديک من هستند و خدمت شان ارادت دارم. وقتي ديدند من مشغول کار هستم و نمي توانم بـه آن شکل ‏در خدمت مجموعه باشم؛ خواهش مرا کـه خواستم نقش کوتاهي بـه من بدهند که تا حداقل درون اين کارشان حضور داشته باشم ‏را قبول د. حتي من بـه شوخي گفتم نقش يک پستچي ر ابه من بدهيد کـه مي آيد و نامـه اي را مي دهد و مي رود. ‏ايشان گفتند ما نقشي داريم کـه همان قسمت اول خودش را مي کشد. بازي مي کني؟ گفتم چرا کـه نـه! درون اصل يک حضور ‏افتخاري بود و به خاطر خود آقاي بهراميان درون اين کار حضور داشتم. ‏
‏<‏strong‏>قبول داريد کـه اين نقش مي توانست جاي معرفي و حتي کار بيشتري درون داستان " ساعت شني" داشته ‏باشد؟<‏‎/strong‏>‏بله، بـه نظر خودم هم اين کاراکتر جاي کار بيشتري درون اين سريال داشت. بعد از پخش قسمت هاي اول کار، دوستان ‏نزديکي کـه مرا ديدند، معتقد بودند کـه بعد از خودکشي اين شخصيت داستان فلاش بک مي خورد و به گذشته مي رود و ‏ما دوباره اين شخصيت را مي بينيم. خيلي ها مي گفتند ما غافلگير شديم وقتي ديديم همان اول بازي تو درون اين کار تمام ‏شد و ديگر حضور نداري. فکر مي کنم اين مسئله براي خود سريال هم مي توانست مفيد باشد کـه خيلي راحت همان ابتدا ‏يکي از کاراکترها کنار برود. من از گوشـه و کنار شنيدم کـه مخاطب هم دوست داشته بازي اين شخصيت ادامـه داشته ‏باشد، اما... ‏
‏<‏strong‏>شخصيتي کـه شما درون اين مجموعه ايفاگر آن بوديد معرفي درستي نشد و ما بيشتر از زبان مينا، همسرش ‏‏"نسرين مقانلو" با اين شخصيت آشنا شديم.<‏‎/strong‏>‏بله، از همان ابتدا کـه با بهرام درباره اين شخصيت صحبت کرديم، بـه اين توافق رسيديم کـه اين نقش اگر قرار هست ‏حضور کوتاهي درون اين سريال داشته باشد، حداقل همين حضور کوتاه پررنگ باشد. بـه همين دليل شخصيتي براي اين ‏کاراکتر تعريف کرديم و تا حدي هم موفق شديم درنـهايت بـه وجهي دست پيدا کنيم کـه براي تماشاگر جذاب باشد. بـه ‏هرحال چيزي کـه مي شد درون چند سکانس درباره يک شخصيت بـه کار برد را ما بـه کار برديم. ‏
‏<‏strong‏>ايده محل خودکشي اين آدم- تئاترشـهر- از کجا آمد؟ فکر مي کنم شغل او عروسک گرداني بود؟<‏‎/strong‏>‏بله، اين آدم کارگردان نمايش هاي عروسکي بود و مبناي اوليه ما اين بود کـه تمام زندگي او تئاتر و نمايش است. بـه ‏همين دليل هم درون تئاتر شـهر خودش را مي کشد. البته ابتدا قرار بود کـه خودش را بام تئاتر شـهر بـه پايين پرت ‏کند کـه به دلايل مختلف نشد. مجبور شديم نشان دهيم او خودش را درون کنار تئاتر شـهر از دار بياويزد. ‏
‏<‏strong‏>و ناگفته هاي اين حضور کوتاه درون مجموعه ساعت شني...<‏‎/strong‏>‏خيلي خوشحال هستم کـه حضوري هرچند کوتاه ولي موثر درون اين سريال پر مخاطب تلويزيوني، بـه کارگرداني دوست ‏خوبم بهرام بهراميان و عوامل خوب و حرفه اي آن داشتم. اميدوارم مردم هم از ديدن اين مجموعه تلويزيوني لذت ببرند. ‏

سريال روز♦ تلويزيون

‏تعامل مناسبي کـه درچند سال اخير ميان سينما وتلويزيون بـه وجود آمده، زمينـه ساز حضور کارگردان هاي ‏معتبر و با سابقه سينما درون تلويزيون و توليد مجموعه هايي متفاوت شده است. ابتدا ابراهيم حاتمي کيا، کيانوش ‏عياري، کمال تبريزي، محمد رضا هنرمند و اينک سامان مقدم کارگردان جوان وخوش ذوق فيلم هاي ‏‏"سياوش"، "مکس"، "پارتي" و "کافه ستاره" کـه با ساختن سريال "پريدخت" بـه پرده شيشـه اي راه يافته ‏است. نگاهي انداخته ايم بـه مجموعه "پريدخت" کـه هم اکنون روزانـه از شبک دوم سيما درون حال پخش است...‏

‎‎پريدخت‎‎
کارگردان: سامان مقدم. نويسنده: احمد رفيع زاده. موسيقي: آريا عظيمي نژاد. مديرفيلمبرداري: مرتضي ‏غفوري. تدوين : رضا بهارانگيز. طراح صحنـه و لباس: فرامرزبادرامپور، محمد گنجعلي. تهيه کننده: رامين ‏عباسي زاده. بازيگران: علي مصفا[نادر]، ليلا حاتمي[پريدخت]، داريوش ارجمند[پهلوان]، ‏کامبيزديرباز[نصرت]، مـهرداد ضيايي[دکتر]، عباس اميري[ميرزا]، صالح ميرزا آقايي[سعدي]، حسن ‏پورشيرازي، مـهوش صبرکن، داريوش استخري. محصول 1386 گروه اجتماعي شبکه دوم سيما. ‏
داستان دو برادر بـه نام هاي نادر و نصرت کـه از کودکي نزد پهلوان محله بزرگ شده اند. نادر بـه دليل بي ‏ميلي اش بـه گود زورخانـه بـه سمت دستگاه حکومتي کشيده شده هست و از آدم هاي اجيرشده حکومت درمنطقه ‏است. اما نصرت کـه در گود زورخانـه بزرگ شده، آداب و رسم جوانمردي را پيشـه خود ساخته و مورد عزت ‏و احترام محله است. نصرت کـه به سربازي رفته هست در ماجراي مسجد گوهرشاد ازفرمان مافوق اش مبني ‏بر شليک بـه سوي مردم سرپيچي کرده و او را بـه ضرب گلوله از پاي درمي آورد. نصرت بعد از اين واقعه ‏گريخته و به شـهرخود مي رود. درون آنجا درون خانـه ميرزا کـه ي بـه نام پريدخت دارد، ساکن مي شود. ‏ماندگاري درون خانـه ميرزا باعث دلدادگي نصرت بـه پريدخت مي شود. نصرت بـه ديدن برادرناتني اش نادر مي ‏رود و ماجراي عاشق شدن خود را براي اوبازگو مي کند. غافل ازاينکه نادرهم دل درون گرو پردخت دارد. ‏نصرت، پهلوان را براي خواستگاري بـه خانـه ميرزا مي فرستد. ميرزا، پاسخ پريدخت را ملاک قرارمي دهد. ‏پريدخت بـه نصرت جواب مثبت مي دهد و مراسم عروسي ميان آنـها انجام مي شود. بعد از اين اتفاق کـه باعث ‏به هم ريختگي نادرشده، اوضاع محله نيز متشنج شده و پهلوان بـه جرم راه اندازي عزاداري ماه محرم ‏بازداشت مي شود. نادر ازطريق آشناياني کـه دارد پرونده شليک نصرت بـه مافوقش درون خراسان را بـه جريان ‏مي اندازد. همزمان ميرزا بـه قتل مي رسد و نصرت بـه جرم قتل او زنداني مي شود. پرونده نصرت بـه مراجع ‏بالا ارجاع و حکم بـه تيرباران او داده مي شود. پريدخت کـه نامـه و تقاضاي ملاقات خود را بـه نادرداده که تا به ‏دست نصرت برساند، وقتي جوابي از سوي نصرت دريافت نمي کند تقاضاي طلاق غيابي خود را براي ‏نصرت بـه زندان مي فرستد و...‏

‎‎قرباني عشق‏‎‎
سامان مقدم کارگردان 39 ساله اي کـه اولين بار درون سال 72 بـه عنوان دستيار مسعود کيميايي درون فيلم "ردپاي ‏گرگ" وارد دنياي سينم شد توانست با ساخت 5 فيلم، نام خود را بين کارگردانـهاي خوب سينما ثبت کند. "کافه ‏ستاره"، "مکس"، "پارتي"، "سياوش" و "صد سال بـه اين سالها" فيلمـهايي بوده کـه او کارگرداني کرده است. ‏سامان مقدم سه فيلمنامـه هم نوشته است: "صد سال بـه اين سالها"، "پارتي" و "سياوش".‏
پريدخت دومين تجربه تلويزيوني او بعد از سريال مناسبتي "همراز" محسوب مي شود و سريالي تاريخي هست ‏که علاوه بر قصه جذابش، ستاره‌هاي زيادي را دور هم جمع کرده است. پريدخت را شايد بتوان سريال ‏ستاره‌ها دانست. ليلا حاتمي و علي مصفا زوجي کـه حالا بعد از سال ها دوري از تلويزيون دوباره آمده‌اند. ‏زوجي کـه آخرين بار درون "کيف انگليسي" ظاهر شدند و بعد علي مصفا کارگردان شد و ليلا حاتمي بازيگر درون ‏تنـها فيلم بلند علي مصفا بـه نام "سيماي زني درون دوردست".‏
سريال داستان زندگي پريدخت درون سه مقطع تاريخي است: سال 1314 کـه اولين مقطع زندگي اوست. بعد ‏پريدخت را درون سال 1320 مي‌بينيم، زماني کـه رضاشاه تبعيد مي‌شود و محمدرضا جاي او را مي‌گيرد و بعد ‏زندگي پريدخت را 14 سال بعد يعني دوران بعد از کودتاي 28 مرداد درون سال 1334 پي مي‌گيريم. ‏

اما پريدخت سريالي مناسبتي مخصوص ماه محرم است، و اولين مشکل آن از محدوديت هايي ناشي مي شود ‏که خاص مجموعه هايي اين چنيني هست و بر کيفيت کار تأثير منفي مي گذارد. "پريدخت" قرار بوده که تا به ‏طور مستقيم بـه مفاهيم عاشورايي نپرداخته، بلكه درون لايه‌هاي زيرين بـه اين مفاهيم توجه دارد و نگاه ظريف و ‏نقادانـه‌اي را بـه برخي ظاهربيني‌ها تصوير ‌كند. اما اصرار سازندگان پنـهان آن- مسولان و سياست گذاران ‏تلويزيوني- سبب شده که تا ما بـه ازاي امروزي براي آن حادثه تاريخي تدارک ديده شود و از اين رهگذر بـه ‏برهه‌اي از تاريخ رژيم پهلوي پرداخته شود. چون همين آقايان نيز دريافته اند کـه ديگر دوران پرداختن مستقيم ‏به موضوعات مذهبي سر آمده و مخاطب ديگر چنين رويکردهايي را برنمي تابد. بنابريان واقعه عاشورا و ‏بحث آزادگي و در مقابل ظلم ايستادن و تفاوت ظاهري ظلم و ظالم درون هر مقطع تاريخي تبديل بـه پس زمينـه پر ‏رنگ ماجراهاي عاشقانـه دو برادر بـه يک شده است. ‏
اما همين امر نيز درون زمانـه اي کـه تشديد نظارت ها بر سريال هاي صدا و سيما شدت گرفته، از سوي تندروان ‏مذهبي با خوش بيني پذيرفته نشده و مي رود که تا "پريدخت" را نيز بـه سرنوشت "ساعت شني" دچار کند. چيزي ‏که فعلاً مورد بحث ما نيست.[1]‏

با وجودي کـه چند قسمت بيشتر از سريال فرصت پخش نيافته، اما که تا همين جاي کار نشان مي دهد کـه ساختمان ‏و ساز و کار فيلمنامـه آن قدرجذاب هست کـه هر مخاطبي را درگيرخود کند. اتفاقات و حوادث بـه صورت ‏کاملا منطقي درکنارهم قرارگرفته اند. انگيزه و هدف هرشخصيت کاملا روشن و تعريف شده است. بنابراين ‏مخاطب چه با شخصيت مثبت اثر و چه با شخصيت منفي آن همراه شده و همذات پنداري مي کند. ديالوگ ها ‏به خوبي نوشته شده و هر شخصيت متناسب با خلق و خو و محيط زندگي خود سخن مي گويد. عنصر ايجاز ‏در فيلمنامـه رعايت شده و اطلاعات اضافي مخاطب را آزار نمي دهد. ‏
مقدم با چيدن صحيح عوامل خود، مـهارتش درون کارگرداني را نشان داده و با استفاده از دکوپاژي ترکيبي ‏وخطي متناسب با فضا وشخصيت هاي اثر بـه قاب بندي داستان مي پردازد. وقتي مخاطب با پريدخت و خانـه ‏اومواجه مي شود ريتم نماها نرم وبرش نماها بقدري هنرمندانـه انجام شده هست که ديگرنيازي بـه کلام گفتن ‏ازسوي شخصيت نيست بلکه يک نگاه مي تواند حاوي بسياري سخن درمورد او باشد. درواقع مقدم درخانـه ‏پريدخت بيشتراز بازتاب هاي نوري سود مي جويد که تا بخشي ازدرونيات پريدخت را ازطريق سايه روشن ها بـه ‏تصويرکشد. ‏
دربخش بازيگري علاوه برانتخاب درست و بجاي کارگردان، مخاطب شاهد بازي يکدست و جذابي ازسوي ‏بازيگران اثراست. ليلا حاتمي درنقش "پريدخت" با يک بازي درون گرا و استفاده مناسب ازچشم هايش ‏همراهي و تاثير شگرفي بر تماشاگر مي گذارد. علي مصفا درنقش "نادر" بازي متفاوتي نسبت بـه آثار گذشته ‏اش خود بـه نمايش مي گذارد. درواقع او با اين انتخاب نقطه عطفي درون کارنامـه بازيگري خود رقم مي زند.‏

کامبيز ديرباز نيز درون نقش "نصرت" تلاشي درون خور براي نشان جواني ساده و پاک دارد کـه در اين امر ‏تا حدود زيادي موفق است. البته ديرباز بـه دليل ويژگي عمده بازي اش کـه درلحن او نـهفته هست و درون بازي ‏هاي پيشين او مخصوصاً شخصيت هاي متعلق بـه طبقه فرود دست جامعه آن را بـه خوبي بـه کار گرفته بود، ‏دراينجا تمام سعي خود را براي کنترل لحن خود انجام داده است. مـهرداد ضيايي درنقش دکتربازي بي نقصي ‏ازخود ارائه مي دهد ويژگي بازي او تسلط بر اعمالش است، شايد دليل اصلي آن سابقه تئاتري اين ‏بازيگرباشد. اما داريوش ارجمند کـه ايفاگرنقش پهلوان هست شمايل جديدي ازخود ارائه نمي دهد و شباهت ‏زيادي ميان بازي او با آثارگذشته اش وجود دارد. شايد اين بازيگربزرگ از اين بـه بعد بايد با وسواس بيشتري ‏نقش هايش را انتخاب کند. درون يک کلام؛ "پريدخت" داستان قرباني شدن عشقي هست که بـه خوبي توسط مقدم ‏به تصويرکشيده شده است.‏
پانوشت: ‏‏[1] درون يکي از قسمتهاي اوليه سريال "پريدخت»"؛ هنگام گفت و گوي دو شخصيت اصلي اين سريال – ‏کامبيز ديرباز و ليلا حاتمي – درون ميان گفت و گوي هاي آنـها صداي شخصيت ها حذف و موسيقي جايگزين ‏آنـها شد. درون حالي کـه سريال "پريدخت" قرار بوده که تا توفيق مجموعه "شب دهم" [را کـه سعي درون تلفيق ‏ماجرايي عاشقانـه با واقعه عاشورا داشت] کند. اتفاقي کـه اينک جزو خطوط قرمز برنامـه سيما شده و نظرات ‏مخالف و موافق زيادي بر انگيخته است. ‏

حرف♦ تلويزيون

]
‏پخش ده قسمت از سريال "ساعت شني" بـه کارگرداني بهرام بهراميان-با موضوع رحم اجاره اي- جنجال هايي زيادي ‏آفريد. بسياري با اشاره بـه اينکه سريال مزبور نسبتي با ارزش هاي جامعه ايراني ندارد و با سياه نمايي هاي مطلق بـه ‏تصوير کشيده شده، حکم بر توقف نمايش آن دادند. شوراي نظارت بر صدا و سيما نيز نمايش اين سريال را خلاف عفت ‏عمومي خوانده و خواستار تجديد نظر درون ادامـه پخش آن شد.‏‎ ‎برخي شنيده ها نيز حاکي از آن هست در ادامـه پخش اين ‏سريال بـه منظور کاستن از اثرگذاري هاي منفي آن، برخي صحنـه هاي غيراخلاقي حذف خواهند شد و...‏

گزارشي ازجنجال پيرامون مجموعه "ساعت شني" ‏
‏<‏‎/strong‏>مسئولان هول نشوند!! <‏‎/strong‏>‏
به چالش کشيدن مسائل وموضوعاتي کـه کمتردرجامعه ما بـه آن پرداخت شده هست وعبوراز خط قرمزها ازمقوله هايي ‏است کـه کمترکسي توان وشجاعت پرداختن بـه آن را دارد. مجموعه "ساعت شني" با پرداختن بـه بخش هايي ازاجتماع ‏که ازتيررس هنرمندان درچند ساله گذشته دورمانده هست دريچه اي جديد را درتاريخ مجموعه سازي تلويزيون دربعد ‏ازانقلاب بوجود آورد. اعتياد، مسائل زنان نازا وفروش يا اجاره رحم هايي براي بارداري، رشوه، فساد اخلاقي، ‏مشکلات ومسائل زنان روسپي و... ازمسائلي هست که دراين مجموعه بـه آن پرداخته شده است. درواقع کارگردان اثربا ‏چند داستان موازي کـه درمجموعه روي مي دهد تمامي اين مسائل را براي مخاطب بازگو مي کند. پخش چنين مجموعه ‏اي ازتلويزيون بـه نوعي ريسک درون سيما محسوب مي شد اما بـه هر صورت پخش اين سريال ازچندي پيش آغازشد. نکته ‏ديگردرباره پخش اين سريال تمـهيدي بود کـه مديرپخش شبکه براي آن انديشيده بود وآن پخش يک شب درميان مجموعه ‏بود. اين اتفاق تاثير بسزايي درديده شدن سريال توسط مخاطبان داشت وخيلي زود مخاطب درگيروپي گيرمجموعه شد. ‏پس پخش قسمتهاي اوليه مجموعه وبسط وگسترش داستان وشخصيت ها متفاوت بودن وبا جسارت بودن مجموعه کم کم ‏براي همگان روشن شد. با اين اتفاق زمزمـه منتقدان وگروه هايي کـه هيچ تخصصي دراين زمينـه نداشتند بلند شد. ابتدا و ‏در اولين اظهار نظر دکتر الهام سخنگوي دولت درون صحن علني مجلسبه اعتراض درمورد اين سريال گشود و اين ‏سريال را بـه سست بنيان خانواده ها و نشان چهره اي زشت وموهن از زن ايراني متهم کرد. ‏

دكتر الهام، سخنگوي دولت و وزير دادگستري، بعدها درون مصاحبه اي با روزنامـه خراسان ضمن حمله بـه سريال هاي ‏‏"ساعت شني" و "حلقه سبز" پا را فراتر گذاشته و چنين گفت: "برخي سريال هاي تلويزيوني از جمله سريال «ساعت ‏شني» بـه قدري قبيح هست كه بـه راحتي نمي توان درون خصوص جنبه هاي زشت آن سخن گفت. متاسفانـه برخي سريال ‏هاي تلويزيوني حريم خانواده را نشانـه گرفته هست و محتواي آن ها مي تواند بـه از هم پاشيدن خانواده ها و بي شخصيت ‏ساختن زنان منجر شود. مباحثي كه اين سريال بـه تصوير مي كشد، درون جامعه ما جايي ندارد. درون كجاي جامعه ما، زنان ‏اين گونـه مادري مي كنند و عده اي نيز از اين طريق بـه تجارت مشغول مي شوند. گاهي درون قانون برخي مسائل پيش ‏بيني مي شود که تا خلاء نبود فرزند بـه نوعي جبران شود. ضمن آن كه براساس قانون درون مواردي كه گاه امكان باروري ‏براي زوجين وجود ندارد و به ناچار زن و شوهر اقدام بـه استفاده از روش هايي مانند اهداي جنين و رحم اجاره اي و... ‏مي كنند، اين اقدامات بايد كاملا بـه صورت مكتوم انجام شود و پرونده هاي اهداي جنين با روش هاي اين چنيني بايد ‏كاملا سري باقي بماند. درون حالي كه متاسفانـه با ساخت چنين سريال هايي اين اقدامات بـه صورت نرم و عادي نمايش داده ‏مي شود. اين نگرش نسبت بـه شخصيت زنان، نگرشي كاملا مخرب است. آيا ادبياتي كه درون چنين سريال هايي از زبان ‏زنان جاري مي شود، ادبيات يك زن ايراني است؟ آيا اين ها الگوهاي جامعه ما و زنان ما هستند؟ تصاويري كه اين ‏سريال از شخصيت زنان بـه تصوير كشيده است، بـه قدري زننده هست كه حتي زنان ما از تصور آن هم احساس قبح و ‏شرم مي كنند. آيا ما هر نوع آسيب اجتماعي را صرف نظر از اين كه جامعه که تا چه حد بـه آن مبتلاست، بايد بـه تصوير ‏بكشيم؟ بـه تصوير كشيدن اين موارد بدون ترديد اثر مثبت و بازدارنده اي نخواهد داشت، بلكه اثري ترويجي ايجاد مي ‏كند و قبح بسياري از مسائل را از بين مي برد.وي خاطرنشان كرد: اين سريال قبح شكني كرده و با توهين بـه شخصيت ‏زنان، شخصيت آنان را که تا حد زيادي پايين آورده هست و باعث الگوسازي منفي درون جامعه و هويت بـه بي هويتي ها ‏و بي فرهنگي ها و جرايم موجود شده هست كه جز آثار منفي نتيجه ديگري نخواهد داشت. من معتقدم كه حتي تكرار ‏مباحث موجود درون محتواي برخي سريال ها متناسب با ارزش هاي اخلاقي جامعه ما نيست. اما با اين حال لازم مي دانم ‏كه بـه برخي از آن ها اشاره كنم. بـه طور نمونـه درون بحث پيوند اعضا، اين كه ما درون جريان يك سريال تلويزيوني نشان ‏بدهيم كه كسي شركتي را براي فروش اعضاي بدن دايركرده است، با اين اقدام و به تصوير كشيدن اين موضوع اقدام ‏انساني اهداي عضو را بـه يك تجارت تبديل كرده ايم و در واقع مسير را بـه اشتباه رفته ايم."‏

پس از اعتراض دکتر الهام کـه بعد از اعتراض شفاهي بـه صورت مکتوب بـه کميسيون فرهنگي مجلس ارجاع شد. نوبت ‏به شايعه اي رسيد کـه سريع درشـهرپيچيد و آن توقيف سريال بود. رئيس سازمان صداوسيما درون گفت و گويي بر ادامـه ‏پخش سريال تأکيد کرد، ولي برخي انتقادات رسانـه اي و نامـه بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق (ع) خطاب بـه معاونت ‏صدا و سيما موجب شد، که تا هنگام پخش قسمت بعدي سريال نشستي با عنوان "نقد و بررسي سريال ساعت شني از ابعاد ‏روان شناختي، پزشکي و جامعه شناختي" با حضور اميدوار رضايي[برادر محسن رضايي!] رئيس کميسيون بهداشت ‏مجلس و رضا پورحسين [مدير شبکه 4 کـه از وي بـه عنوان روانشناس نام شد] پخش شود. درون ابتداي اين ديدار نيز ‏مجري برنامـه، پيشاپيش نتيجه گيري کرد پرداختن بـه آسيب هاي اجتماعي درون رسانـه ملي نـه تنـها ضرر نخواهد داشت ‏بلکه آموزنده است!‏
ولي اين اتفاق فقط بـه شايعه مذکور قوت بيشتري بخشيد. بعد ازگذشت چند روز و در نوبت پخش بعدي سريال يعني شنبه ‏شب قسمت بعدي بـه روي آنتن رفت و عزت ا... ضرغامي رييس سازمان همـه شايعات را تکذيب کرد. چند قسمت ديگر ‏از مجموعه طي روزهاي متوالي بـه روي آنتن رفت و اوضاع کمي آرام گرفت. اما اين فضاي آرام با نامـه اعتراض ‏آميزشوراي نظارت سازمان صدا وسيما بـه کلي بهم ريخت. درواقع اين بارعواملي از درون سازمان بـه مخالفت با ‏مجموعه پرداختند کـه جاي بس شگفتي دارد زيرا هرمجموعه اي قبل از پخش از فيلتر شوراي نظارت سازمان عبورمي ‏کند !! ‏
عزت ا... ضرغامي بعد ازمطلع شدن از اين اعتراض موضع رسمي و جوابيه اي صادر نکرد و همچنان سکوت ‏اختيارکرد. انتقادهاي دنباله‌دار از مجموعه تلويزيوني ساعت شني و برخي برنامـه‌هاي راديو جوان سرانجام بـه مجلس ‏نيز سرايت كرد.‏‎ ‎رئيس سازمان صداوسيما كه درون طول يك ماه گذشته، از ساعت شني دفاع كرده است، نيز همراه با ‏معاون پارلماني سازمان، رئيس شبكه‌ 2 و كارگردان سريال درون كميسيون فرهنگي مجلس حاضر شد و به پرسش‌هاي ‏نمايندگان درون باره اين سريال و نيز برخي بحث‌هاي فرهنگي-هنري ديگر، پاسخ گفت. درون اين جلسه 2 ساعته، ضرغامي ‏تمام نقدها و نظرهاي نمايندگان مجلس را گوش داده، بعضي را قبول كرده، برخي را وارد ندانسته، حرف‌هايش را زده و ‏سرانجام، بي‌نتيجه خاصي بـه جام جم بازگشت.‏

در حالي کـه چند روز پيش از نشست مجلس، درون جلسه قبلي هيأت دولت، محمود احمدي‌نژاد از‎ ‎ابوالحسن فقيه رئيس ‏سازمان بهزيستي بـه دليل دفاع مطلقش از اين مجموعه درون برنامـه "ساعت شني، يك بررسي" و متهم منتقدان ‏ساعت شني[توليد مشترك سازمان بهزيستي و سازمان صداوسيما]به نگاه‌ هاي شخصي و سياسي، بـه شدت انتقاد كرده ‏بود.‏
به هر روي با شروع ماه محرم و پخش اعلاميه اي مبني بر کاهش دفعات پخش سريال "ساعت شني" از سه شب درهفته ‏به يک شب درهفته مشخص شد کـه رياست سازمان صدا و سيما با وجود دفاع مکررش از هدف و نيت توليدکنندگان آن ‏در برابر انتقادهاي شتاب زده؛ کمي که تا قسمتي مرعوب جناج تندروتر از خويش شده و ترجيح داده که تا به جاي قطع پخش ‏سريال و کاهش از حساسيت هاي برخي عناصر از دفعات پخش آن بکاهد. برخي صاحب نظران و منتقدان نيز معتقدند ‏اگرسازمان بطورکامل پخش مجموعه را متوقف مي کرد شايد ديگرهيچ گاه ادامـه سريال بـه روي آنتن نمي رفت. بـه ‏هرحال بايد منتظرماند که تا ايام محرم بـه اتمام برسد. درحال حاضر اوضاع و شرايط متشنجي گريبان گير اين مجموعه ‏اندکي آرام شده است. اما چنين بـه نظر مي رسد کـه حاشيه سازي ها حول و حوش يکي از قوي ترين سريال هاي ‏تلويزيون درون سال هاي اخير اين نگراني را درون بين برنامـه سازان خلاق تلويزيون پديد مي آورد کـه حساسيت هاي بيش از ‏اندازه، روند سريال سازي درون تلويزيون را بيش از اندازه منفعل کند.‏

چهار فصل ♦ گزارش

پنجمين نمايش دوسالانـه مجسمـه سازي درون موزه هاي معاصر تهران برگزار شد. اين دوسالانـه کـه يکي از مـهم ترين ‏رويدادهاي هنرهاي تجسمي کشورمان محسوب مي شود، امسال با برخورداري از هيئت داوران بين المللي و 370 ‏شرکت کننده عصر روز سي ام آبان درون موزه معاصر آغاز شد و تا 15 بهمن ماه ادامـه خواهد يافت...‏

گزارش پنجمين نمايشگاه دوسالانـه مجسمـه سازي‎‎به دور از بازارهاي جهاني‎‎
اين دوره از دوسالانـه مجسمـه سازي از سوي دفتر امور هنرهاي تجسمي وزارت ارشاد و با همكاري انجمن هنرمندان ‏مجسمـه ساز ايران، موسسه توسعه هنرهاي تجسمي و مساعدت فرهنگستان هنر و سازمان فرهنگي شـهرداري تهران درون ‏موزه هنزهاي معاصر برگزار شده است. ‏
پنجمين نمايشگاه دوسالانـه مجسمـه سازي معاصر با هدف ايجاد امكان رقابت سالم و كشف استعدادها و توسعه هنر ‏مجسمـه سازي و زمينـه سازي حضور درون عرصه هاي بين المللي، پنجمين دوره خود را بـه داوري دكتر رابرت سي ‏مورگان (آمريكا)، خانم سوجونگ هيون(كره)، سعيد شـهلاپور(ايران)، حميد شانس(ايران) و بهروز دارش(ايران) ‏برگزار نمود. ‏
دوسالانـه مجسمـه سازي معاصر، بـه عنوان يكي ازمـهم ترين رويدادهاي هنرهاي تجسمي اين بار با شركت 370 نفراز ‏هنرمندان ايراني افتتاح شد. با وجود اينكه تعداد بسياري از شركت كنندگان درون معرفي اثر خود تصوير مناسبي ارائه ‏نكرده بودند، اما درون نـهايت با درون نظر گرقتن كيفيت آثار، 112 اثر توسط هيات داوران انتخاب و در گالري موزه بـه ‏نمايش درآمد. ‏
چيدمان آثار درون بخش هاي مختلف موزه بـه مديريت شاهرخ ديلمقاني (مدير اجرائي دوسالانـه) صورت گرفت. دو شب ‏قبل از افتتاح نيز آقاي رابرت مورگان و خانم سوجونگ هيون هم وارد تهران شدند. افتتاح دوسالانـه پنجم عصر روز ‏سي ام آبان درون ساعت 4 بعد از ظهر درون موزه معاصر برگزار شد. ازدحام بازديد كنندگان نشانـه استقبال قوي مردم از ‏دوسالانـه پنجم محسوب مي شد. دوشنبه پنجم آذر درون نشستي براي گفتگوي هنرمندان و اعلام نتايج برگزار گرديد. درون اين ‏جلسه رابرت مورگان يكي از داوران اين دوره بـه مسئله قيمت گذاري آثار هنري و اقتصاد هنر اشاره نمود كه با توجه بـه ‏موقعيت ايران درون اين خصوص و عدم تابعيت از قوانين و سياست هاي شناخته شده بازار هنر، اين اظهار نظر تاثير ‏چنداني نداشت. ‏

در پايان هيئت داوران نتايج پنجمين دوسالانـه مجسمـه سازي را بـه شرح زير اعلام نمودند:‏نفر اول:‏خانم مونا رستم زاده ثمينآقاي رضا قديم- اثر (بخت مضاعف)‏
نفر دوم:‏خانم مـهسا كريمي زاده-اثر(سياه عميق)‏
نفر سوم:‏آقاي كوروش گلنازي- اثر (هداياي آسماني)‏آقاي حسن رازقندي- اثر(بدون عنوان)‏
برگزيدگان زير 35 سال:‏خانم آلنا نبي الهي- اثر(بدون عنوان)‏خانم مـهسا تهراني- اثر (به جا مانده از دريا)‏
دريافت کنندگان لوح سپاس: ‏آقاي محمد حسين عماد-آثار (بدون عنوان)و(چشمـه)‏آقاي امير وفايي- اثر(بدون عنوان)‏آقاي حامد رشتيان- اثر(فروشگاه)‏خانم مـهسا خازني- اثر(بدون عنوان)‏خانم مـهوش مرديها-اثر(عبور-زندگي )‏
جوايز برگزيدگان دوسالانـه شامل موارد زير مي شود:‏جوايز برگزيدگان اول که تا سوم دوسالانـه، ديپلم افتخار تنديس دوسالانـه و به ترتيب 20 و 15 و 10 سكه بهار آزادي و ‏سفر مطالعاتي يك ماهه بـه كشور فرانسه، همچنين تقدير از صاحبان آثار و اهداي لوح سپاس دوسالانـه بـه آنـها.‏
در پنجمين دوره مجسنـه سازي معاصر تهران جمعاً 371 نفر شركت نمودند كه از اين تعداد 163 نفر زن و 208 مرد ‏بودند. مسن ترين شركت كنندگان متولد 1301 و جوان ترين آنـها متولد 1369وهمچنين 263 نفر از شركت كنندگان زير ‏‏35 سال، 83 نفر از شركت كنندگان شـهرستاني، 288 نفراز شركت كنندگان تهراني بودند، 124 نفر نيز از اعضاي ‏انجمن مجسمـه سازان، از شركت كنندگان اين دوره بـه شمار آمدند. ‏
شايان ذكر هست كه آثار ارائه شده که تا 15 بهمن ماه درون موزه معاصر تهران ادامـه دارد.بازديد اين آثار براي عموم آزاد ‏است.‏

خشت و آينـه ♦ چهار فصل

چندي پيش دنياي غرب با تاخيري نابخشوني ابراهيم گلستان را کشف کرد. نويسنده و سينماگر بزرگي کـه فيلم هايش ‏جاناتان روزنبام منتقد آمريکايي را غافلگير کرد و بدون شک زماني کـه داستان هايش بـه زبان انگليسي بـه صورت ‏گسترده چاپخش شوند، همين واقعه بر منتقدان ادبي نيز خواهد رفت. روزنبام طي مقاله اي او را شير سينماي ايران ناميد ‏و غفلت غرب از تاريخ سينماي ايران و پيشگامانش را نکوهش کرد. غفلتي کـه به ناروا بعد از هجرت وي درون زادگاهش ‏نيز بر سر او و آثارش فرود آمد. از اين رو بـه احترام وي و وسعت ديدش کـه سال ها قبل آنچه را کـه جوان درون آينـه هم ‏حتي نمي ديد، درون خشت خام ديده بود، صفحه تازه اي بـه همين نام گشوده و اولين شماره اش را بـه او اختصاص داده ايم‎ , ‎و با دو نگاه.‏

نگاه اول: مسعود بهنود‎‎از ابراهيم گلستان نوشتن‎‎
مردک بي سواد ايرلندي آن قدر کلمـه درون استخدام ندارد کـه يک جمله را، با صفت نابه جايش، چند بار بـه يک شکل ‏تکرار نکند. همـه اش تکرار نکند چه قصر نايسي. هر دفعه کـه مسافري را از ايستگاه قطار بـه ريهرست پارک مي ‏رساند همين جمله را تکرار مي کند. حتي يک بار بـه نظرش نرسيده از مسافران بپرسد کـه ساکن اين خانـه کيست کـه ‏هراز گاهاني بـه شوق بـه ديدارش مي آيند. کيست کـه شبيه بـه اشراف ساکن اين گونـه قصر ها نيست.‏
مردک همولايتي خودش جيمزجويس را نخوانده وگرنـه برايش عجب نبود وقتي بداند ساکن اين قصر نايس، کـه معمارش ‏همانست کـه کاخ پارلمان لندن را بـه شکل امروز ساخت، دليلش براي انتخاب اين جا براي زندگي اين هست که مي تواند ‏در تالار بزرگ آن با صداي بلند موزيک گوش بدهد، لابوهم پوچینی را بشنود، با صداي پاوراتي جوان، بـه رهبري ‏هربرت فون کارايان. يا باخ، يا شوبرت، يا شوپن، يا سمفوني شماره يک راخمانينف بـه رهبري خودش. و وقتي اين ‏نداند، چيز مـهم تري را هم نمي داند راننده ايرلندي. نمي داند آن مردي کـه زبان اديبان انگليسي مي داند و نيم قرن پيش ‏هکلبري فين را بـه فارسي درآورده است، هنوز وقت حرف زدن از همشـهري خود سعدي کمک مي گيرد. بغض کرده ‏مي خواند:‏به پاي خويشتن آيند عاشقان بـه کمندتکه هر کـه را تو بگيري زخويشتن برهاني
بي نظيري حسن او نيست، شايد گناه زمانـه ماست. اين را گلستان درون باب صادق هدايت گفته، اما بـه باورم توصيف خود ‏اوست. مقصود ستايش نيست، چنان کـه او نيز بـه قصد ستايش هدايت نگفت. بل توصيف است. توصيف يک نويسنده و ‏فيلمساز کـه به اندازه اي کـه مي خواستيم از او قصه نخوانده ايم، و حتي نـه بـه اندازه اي کـه نوشته. خيلي هم فيلم نساخته ‏‏[دو فيلم بلند و چندين مستند کوتاه]. روزي از او پرسيدم که تا بدانم آيا راضي ست از کارنامـه خود. درون جواب گفت نـه، با دو ‏تا فيلم و چند که تا کتاب کـه نمي توان راضي بود. بعد افزود مساله حرص نيست بلکه رشدست. و اين يکي از عادات اوست ‏بريده و قاطع مي گويد، مانند نثرش. ايجاز که تا جائي کـه مخل نشود و جاندار که تا جائي کـه کلمات بار مي برند و تصاوير ‏حرکت مي گيرند.‏
براي شناختنش، و شناخت هر ديگر چون او، بايد زمانـه شان را شناخت، که تا دانست هر را روزگار چه مجالي ‏داده، و او خود کدام موقعيت ها را آفريده. اگر آفريدني درون دستور بوده باشد. گفته اند و راست گفته اند کـه آدمي فرزند ‏زمانـه خويش است. نيما اگر صد سالي آن طرف يا چهل سالي بعد زاده شده بود، هدايت اگر يک سده پيش بود، چه مي ‏شد.‏
ابراهيم گلستان فرزند روزگار تحول است، سال هاي نوشدن جامعه. نـه پوست عوض ، شايد پوست انداختن. فقط بـه ‏تبديل سرداري بلند بـه کت کوتاه نبود که. حتي نـه بـه اين کـه يک سلسله پادشاهي منقرض شد و قزاقي عنوان شاهي ‏بگرفت، کـه اين ها همـه معلول علت بزرگ تري بودند. کله ها تکان خورده بود. بعد قرن ها ملت داشت فکر را، ‏خواندن را، و خواستن را درک و فهم مي کرد. زمان باليدن او ربع قرن [بگو يک نسل] از بـه بار نشستن مشروطه مي ‏گذشت. موقع بـه درآمدن از پيله بود، وقت دگرديسي.‏
وقتي گلستان وارد جامعه شد، درون ظاهر تازه بچه ها از دوزانو نشستن درون مکتب خانـه و ملاباجي و ملاباشي خلاص ‏شده، ترکه و نصاب الصبيان جاي خود بـه تخته و نيمکت و ميز مدرسه داده، لباس فاستوني اولين کارخانـه بافندگي پارچه ‏وطن تنشان بود. اما درون باطن،اني مشغول شده بودند بـه فکر . کاري کـه سده ها تعطيل بود. که تا اين نسل بزرگ ‏شود، درون شـهرهاي بزرگ ورزشگاه و راه و راه آهن هم ساخته شد. تلفون، هواپيما، راديو، کتابخانـه، کتاب هاي خارجي، ‏سينما، تئاترال... درون برابر قدوم اين نسل تازه از زرورق درون مي آمد و کشف مي شد. اين نسل اولين کاربران نشانـه هاي ‏تمدن جادوئي قرن بيستم بودند. فاصله شان از نسل قبلي، خيلي بيش تر شد. شـهرزاده هاي اول قرن چهاردهم شمسي ‏خوش اقبال بودند، چرا کـه تا آمدند بدانند اختناق چيست، قبل از آن کـه با نظميه دوسيه ساز و بي سواد رضاشاهي درگير ‏شوند، آزاد شدند. نشد کـه بي خودي سال ها بـه بند بيفتند نخوانده هيچ درسي، نکرده هيچ کاري، و بعد هم قهرمان و يکي ‏از پنجاه و سه تن از آب درآيند و به ريش بگيرند. با فروريختن بناي بـه ظاهر محکم رضاشاهي، با درون رفتن دو که تا بمب و ‏پخش مقداري اعلاميه، نسل پشت درون آزاد شد. وگرنـه دست بالايش اين مي شد کـه عضو گروهي شوند کـه کار بزرگشان ‏چشم هايش علوي بود، کـه از بعضي از گزارش هاي عادي امروزي روزنامـه ها بهتر نيست، چه رسد بـه عنوان هاي ‏ساخته حزب: قله داستان نويسي مدرن ايران. چنين هست که از نسلي کـه بلافاصله بعد مشروطيت برخاست دکتر اراني ‏را يگانـه گفته اند و نيما و هدايت بي نظير ماندند. نسل بعدي همان نسل گلستان هست که وقت شکفتنش با دميدن آزادي ‏همزمان بود. شـهريور ۲۰. اما آيا اين بـه تنـهائي کافي بود. البته کـه چنين نيست. اگر هم دوران آزادياني را همدم و ‏همراه کرد، کـه کرد، چندان کـه سال سي بگذشت، تفاوت ها بيرون افتاد. درون اين زمان بود کـه آشکارشد ابراهيم گلستان از ‏جنس و گل ديگري هست و هيچ شباهتي بـه نزديک تر نزديکان خود نمي برد. و اين از جمله دلايل بي نظيري اوست. نـه ‏هدايت و خليل ملکي کـه به قاعده بايد گلستان از آن ها تاثير مي پذيرفت و نپذيرفت. نـه صادق چوبک و جلال آل احمد کـه ‏نزديکانش بودند. و نزديک او نشدند. و نـه همـه آن ها کـه نام گرفته اند درون اين پنجاه و شصت شبيه بـه گلستان نيستند، چنان ‏که او هم شبيه شان نيست.‏
تا يک جائي از زندگي، گلستان و آل احمد با هم مي آيند، گرچه نـه هرگز مانند هم، نـه بـه سرعت يکسان، نـه بـه يک ‏مقصد و راه. آنان از دو بستر برخاسته بودند و يک رويا درون سرشان نبود و روزگارشان ديگر کرد. آل احمد از خانـه اي ‏شلوغ روستاني، آخوندي، و فقيرانـه برآمده بود. گلستان گرچه سيدست و پدرش آيت الله زاده اي بود. اما از زماني کـه ‏چشم گشود، پدر مدير روزنامـه گلستان بود، درون زمره رجال شيراز، و در رفاقت و رقابت با حکام از فرمانفرما که تا دکتر ‏مصدق. اما از اين زاد و نسب گذشته، چندان کـه اين دو زندگي را درون گام هاي اول و دوم تجربه د تفاوت هايشان ‏آشکارتر شد.‏
اين را از تفاوت هائي کـه در دنياي قصه هايشان هست مي توان ديد کـه چقدر از هم جداست. گرچه آل احمد بـه قصه ‏هايش نيست کـه شناخته شده بل بـه مقالاتي هست که نوشته و در زمان خود شجاعانـه و پرده درو باب روز نوشته. آل احمد ‏در نوشته هايش معترض است، اعتراض براي اعتراض. اين اعتراض يک جهت هم بيش تر ندارد و آن حکومت وقت ‏است. از همين رو کناياتش و طعنـه هايش کـه به زمان خود آشنا بودند، اينک کـه آن بساط برچيده شده طعمي ندارند. ‏تاريخ مصرف داشتند؛ بـه سر رسيد. اما گلستان چنين نيست. حتي درون بلندترين اعتراضش کـه اسرار گنج دره جني باشد، ‏که بلندتر از آن فرياد نزد بـه زمان خود، درست هست که يکي بيش تر از بقيه جني شده و ادعاي نظرکردگي دارد، ‏اما چون نيک بنگري همـه جني اند و در جني شدن آن يکي هم سهم دارند. و مـهم تر اين کـه وضعيت جني است، اين ‏وضعيت هست که بـه سخره گرفته مي شود، دل و روده از حلقش بيرون کشيده مي شود و سزايش همان هست که بايد ‏شاهد ويراني خود باشد. انگار گلستان تکان مي دهد کـه آي آدم ها... نمي گويد حضرت آقاي فلان.‏
گلستان اگر اعتراضي دارد کـه دارد، و جز اعتراض ندارد، مخاطبش همـه آن هائي هستند کـه بي قبولشان جامعه ‏رستگاري نمي گيرد، يعني همـه. اگر اعتراضي دارد بـه وضعيت است. وضعيتي کـه نظم نمي پذيرد، سامان نمي گيرد، ‏شگي و بيعاري و آسانگيري دارد. درون گفتار آخر فيلم موج ومرجان و خارا مي گويد"و هر روز نفت کش ها بـه ‏خارگ مي آيند براي بردن باري کـه حاصل صبر ساليان زمين هست و هوش و کوشش آدمي. باري کـه به کار آدمي جان ‏مي دهد و بي کار آدمي جان نمي گيرد. و ملک مرواريد آرميده، مرجان و ماهي سپرده بـه تقدير را نصيبي نرسيد جز ‏اين شيار کف آلود."‏
اگر اعتراض دارد کـه دارد، بـه باد و بروت هاي الکي، و به تاريخ مجعول دارد. بـه آن وضعيتي دارد کـه منوچهر را بر ‏دوش حسن مي نـهد، و مادر حسن را بـه حالي کـه دارد رها مي کند درون "لنگ". مگر نـه کـه در "ظهر گرم تير" [نوشته ‏شده بـه سال ۲۹] بارکش عرقريزان يخچال برقي مظهر مدرنيزم صنعتي را درون شـهري مي گرداند کـه کوچه هايش نام ‏ندارند و خانـه هايش شماره ندارد، مردم و اند، اما بهتر مي بييبند کهي مزاحمشان نشود کـه بخوابند و تازه ‏يکي مي گويد "مگر آيه آمده تو اين گرما". گلستان براي نشان انسان پاک، انسان والا، خيلي دور نمي رود، ‏فرشته اي نشان نمي کند، بلکه آن زن، درون کافه هم کار مي کند، قديسه هم نيست، اما چندان کـه در جستجوي کودک ‏سرراهي بـه معدني از بچه ها مي رسد، نفسش مي گيرد. درون آن صحنـه آخر خشت و آينـه کيست کـه با تاجي احمدي ‏نگريد، کـه بود کـه نگريست، وقتي سرش را بـه ديوار پرورشگاه کودکان گذاشت. و گلستان طراحي کرده بود کـه دوربين ‏دور دور دور شود، و او همچنان سر بـه ديوار بيمارستان مانده که تا ابد انگار.‏
گلستان اگر از زشتي ها مي گويد نـه براي آن هست که مي خواهد دسته راه بيندازد، ليدر و سردسته شود، نـه براي اين کـه ‏ديگران خوششان بيايد بلکه همان طور کـه در اول خانـه سياه هست نوشت [يادمان باشد تاريخش را. پائيز۱۳۴۲] "دنيا ‏زشتي کم ندارد. زشتي هاي دنيا بيش تر بود اگر آدمي بر آن ديده بسته بود. اما آدمي چاره سازست."‏
گلستان که تا يک جائي را با ديگر آتش بـه جانان رفت. از جائي حسابش از بقيه جدا شد. خود جدايشان کرد. حساب همـه از ‏هم جدا شد. بعضي بيش تر. نسلي از آتش بـه جانان کـه گلستان هم يکي از آنان بود اگر بچه رضاشاه بودند و شاه شدند، يا ‏بچه جلال خان بودند و فريدون شدند، يا آن روزنامـه نگار جاه طلب بودند، بـه وزارت هم رسيدند و جانفدا هم شدند، يا ‏پسر بصيرديوان بودند و از خيلي از ضدکودتائي ها شريف تر و نجيب تر بودند، اگر نوه کمونيست و با کفايت شيخ ‏فضل الله بودند، اگر بچه نوکر جلال خان بودند و کريمپور شدند و چه زود جان درون چله کمان نـهادند، هر کدام درون هر جا ‏بودند خيالات بزرگ درون سرشان بود. کدامشان بـه آن رسيدند. بـه نظر مي رسد کـه گلستان زماني چنين مي نمود، يا ‏ديگران چنين باور د، کـه رسيده است. و از همين جا بود کـه فقط حسابش از ديگران جدا نشد، حساب و کتابش جدا ‏شد. اين سخن باور ني از بوداست، نـه از ماکياولي؛ کـه گفته است: پيروزي کينـه مي آفريند، چون شکست خوردگان ‏ناخشنودند. اما گلستان گرچه براي خيالات بزرگ خود راه مي جست، و خسته نمي شد، و رهايش نمي کرد. آن سابقه ‏حزبيدن و آرمانخواهي، با او کار ديگري کرد. جز آن کـه بيوه غمگين جاودان شوي، با خيال مدام سرهنگ زيبائي و ‏استوار ساقي. اين ها بلکه قوتي و جراتي تازه داد بـه او. براي بيان آن چه مي خواست، دنبال وسيله و فرصت گشت و ‏يافت. و چون يافت با آن موجب شد کـه خانـه سياه هست ساخته شود. با آن خشت و آينـه ساخت، با آن موج و مرجان و ‏خارا را نوشت، با آن مد و مـه را پرداخت. آن قدر کرد کـه به زندان افتاد، اما نـه خرابه زندان قصر براي کارهاي ‏نکرده، بلکه درون ساختمان مدور تازه ساز کميته ضدخرابکاري. گرچه سرهنگ و دکتر با همـه اهن و تلپ خود نمي ‏دانستند کـه همان زمان دارد آخرين تير را رها مي کند. دستگاه اسرار گنج دره جني را نديده بود وقتي او را گرفت. ‏گرفت که تا فقط شمـه اي از رحمت خود را نشانش دهد. نمي دانست کـه او نديده خروس را نوشته است. و چيزي نمانده بود ‏که کم بگذارد درون تصوير آن خانـه بندري کـه همـه پليدي ها را يکجا داشت تازه پسرک اسهالي هم دم بـه دم درون صحنـه ‏ظاهر مي شود، بـه عطرافشاني. حاج ذوالفقار کبگابي کيست کـه چشمش دنبال گنج هم هست.‏
اما سر خط همين روايت بـه زندان انداختن گلستان را بگير کـه بهانـه شان، خطي بود کـه خفيه نويسي گزارش کرده بود ‏درباره جمله اي کـه ساعدي گفته بـه ديگري، که تا تفاوت وي با ديگران آشکار گردد. وقتي آمد بيرون زمين را بـه زمان ‏دوخت که تا نماينده دستگاه را بـه اعتذار بکشاند. و کشاند.‏
اين روايت را از زبان کاوه مي آورم – کـه بعد پنج سال هنوز وقتي چيزي او را تداعي مي کند آتش بـه جانم مي زند – ‏که گفت:‏‏"نمي خواست مرا ببرد و من مي خواستم با او بروم. شنيده بودم کـه به مادر سفارش ها مي کرد و گفت مي رود ساواک، ‏براي ديدن مقام امنيتي و فهميده بودم کـه دليلي دارد براي پريشان بودن و نمي خواستم جز مني او را چنين ببيند. ‏براي همين نمي خواست من همراهش باشد، مي خواست يکي باشد کـه در تمام راه بـه او فرمان بدهد و او گوش کند و ‏هيچ نگويد، من نبودم. من شبيه بـه خودش بودم. بعد نشست توي ماشين. نظام با نگاه نگران بدرقه اش کرد. نگران بود و ‏جرات ابراز نداشت. درون راه هيچ نگفتيم. اين تنـها باري بود کـه دعوائي نکرديم. جدلي نبود. انگار عفريت خودش را نشان ‏داده بود که تا ما بي جدلي را کشف کنيم. که تا رسيديم بـه کنار ديوار ساواک، دور از درون ورودي گفت بايست. نمي خواست ‏نزديک تر بروم. بعد گفت اگر که تا يک ساعت، حداکثر دو ساعت نيامدم برو. تامل نکن. برو بـه مادرت بگو تلفن کند خبر ‏بدهد. خودش مي داند کجا. اين را گفت و يک نگاه چند ثانيه اي بي صدا بـه من انداخت و رفت. و من ماندم با خيالاتم. من ‏ماندم کـه معناي آن نگاه چه بود. پريشان بودم. و اين را پنـهان کرده بودم که تا آن موقع. وقتي خواست درون را ببندد، بـه خودم ‏گفتم برو ببوسش. اما مگر راه مي داد. نگران بودم شکسته برنگردد. يک ساعت شد دو ساعت، پياده مي شدم، مي رفتم ‏آن طرف تر، دم بقالي و نگاهم بـه ماشين بود و به خيابان. سيگار خ و در آن لحظه فکر نکردم کـه اگر مي ديد کـه ‏سيگار مي کشم چه الم شنگه اي بـه پا مي شد. يک پپسي خ همان طور کـه ذکريا سرکشيد جلو بيمارستان درون خشت و ‏آينـه. سرکشيدم. يک ساعت و نيم شد. ذهنم شلوغ بود. و درهم بود. فکر مادرم هم بودم کـه الان چه کار مي کند. دو ‏ساعت شد. چند باري استارت زدم و رفتم دور زدم و برگشتم. که تا آمد. لازم نبود بگويد. از همان دور معلوم بود. پيروز ‏مي آمد. اما باز هم لعنتي سعي مي کرد خودش را بي اعتنا نشان بدهد. درون اين مسابقه هم برنده شده بود. مي خواست ‏نشان دهد مسابقه اي نبود".‏
اين وضعيت يگانـه را روزگار بـه گلستان درون سيني تعارف نکرد. گلستان، خوب کـه در زندگي اش دقت کني مجال ها را ‏ساخت و موقعيت ها را آفريد. جان لاک غلط نگفته کهي از تجربه خود فراتر نمي رود. اما اين تجربه ها مجرد ‏نيستند بلکه چنانند کـه آدمي شان مي بيند. گاه شـهامت ديدن نيست.‏
دنيا گلستان را بسيار جاها برد و شاهدش کرد. با همـه مي کند. اما اين بر عهده تست و هنر تست کـه آن را روزگار مانند ‏پرده خواني درون مقابلت گشوده، خوب ببيني. بعد آن گاه دوباره بچيني، بازشان بيافريني، درون همشان بريزي، خاکشان را ‏الک کني، کوزه گر شوي، دلاکشان شوي شوخ از تنشان بگيري، مشت و مالشان دهي، حجامتشان کني، زالو بـه جانشان ‏بياندازي [ چنان کـه در خروس انداخت کـه به فارسي چنين قصه اي ننوشت کـه او نوشته است] بعد آن گاه انگار سهم ‏خود ادا کرده اي. بي شعار و نمايش و خودنمائي. چنان کـه خود مي گويد "اگر درون مسابقه اي بودم با خودم بود، با ‏ديگري مسابقه ام نداشتم. مدال و خوشامد و تحسين ديگران ماجرايم نبود."‏
وقتي رها کرد و رفت، بـه باور من سه چيز آتشش مي زد، و نمي گفت. اول آن کـه به رگه اي از رگه هاي نـهان درون دل ‏جامعه رشد نکرده، نانجيب، و خرافاتي برخورد درون مقابله با خودش، دانست ز جوي خرد ماهي خرد خيزد. ديگر آن کـه ‏دستگاهي کـه از قضا درون رگه هائي از خود مع و همراه نوديدن جهان بود، و تمايل بـه جبران عقب ماندگي ها نشان مي ‏داد، بـه گنج رسيد، جني شد. او ديد و ترسيم کرد کـه دارد ويران مي شود، و سوم سهمي بود کـه تراژدي از قصه زندگي ‏او خواست و گرفت. فروغ ور پريد. کار بزرگش مانده، تولد ديگرش تازه رخ داده. هنوز جهان خانـه سياه هست را ‏درست نديده، تازه... گلستان ميانـه دهه چهل عمر بود وقتي از منجنيق فلک آن فتنـه رها شد. و راه او گرفت. و او هيچ ‏نگفت هنوز.‏
و بدين سان استکهي مي ميرد‏کهي مي ماند‏هيچ صيادي درون جوي حقيري کـه به گودالي مي ريزد، مرواريدي صيد نخواهد کرد.‏

خشت و آينـه ♦ چهار فصل

چه کار ابراهيم گلستان را دوست داشته باشيم و چه نـه، او درون قالب فيلمسازي کـه دو فيلم معتبر درون تاريخ سينماي ايران ‏دارد، آثاري ماندگار درون عرصه مستند سازي عرضه کرده، و همچنين بـه عنوان يکي از مـهم ترين قصه نويسان تاريخ ‏ادبيات داستاني ايران، نامي ماندگار است. بهترين فيلم او کـه شايد درون ميان آثار سينماي ايران هم بهترين باشد، داستان ‏کودکي را بازمي گويد کـه در يک تاکسي جا مي ماند و مي تواند باعث خوشبختي راننده تاکسي باشد، اما او اين را درک ‏نمي کند و از کودک مي گذرد. اين اتفاق دقيقاً براي خشت و آينـه و سينماي ايران هم افتاد...‏

نگاه دوم: امير عزتي‎‎حکايت روشنفکر دره جنّي‎‎
ابراهيم گلستان، تنـها مترجم، داستان نويس، کارگردان تئاتر، مستند ساز و صاحب دو فيلم داستاني با ارزش درون تاريخ ‏سينماي ايران نيست. او شايد يکي از نزديک ترين نام ها بـه مفهوم واقعي روشنفکر درون ميان اهل هنر و انديشـه است. ‏شايد نخستين ويژگي گلستان، اهميت، نقش و تاثيرگذاري او بر کار بسياري از فيلمسازان و داستان نويسان جوان است. ‏نام هاي فراواني را هست و اهل سينما و ادبيات را بدان ها توجه داده هست و جالب اين کـه بر خلاف بيش تر هم ‏نسلان خود، نگاه اش همواره متوجه نسلي پسين بوده است. فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدي، ذکريا هاشمي و ناصر ‏تقوايي و جمعي ديگر از قصه نويسان جوان نسل بعد از او، تحت تاثير اظهار نظرها و حرف هايش قرار داشته اند و از ‏گفتار، نوشته ها و فيلم هايش اثر گرفته اند. شايد نسل جديد بـه دليل فقدان مفهوم اطلاع رساني درون زمينـه انتشار کتاب، ‏حتي از چاپ مجموعه نظرها و نوشته هايش درون کتاب گفته ها بي خبر مانده باشد و تنـها درون يکي دو سال اخير بـه واسطۀ ‏چاپ نوشته تند و تيز او درباره ناصر تقوايي- کـه اصلاً و ابداً نشانـه مناسب و درخوري براي شناخت شخصيت هنري ‏گلستان نيست- از وجود نويسنده و فيلمسازي بـه نام ابراهيم گلستان باخبر شده باشد.‏
نخستين مجموعه داستان کوتاه گلستان با نام آذر ماه آخر پاييز درون سال 1328 منتشر شد و گلچين ترجمـه هاي او درون ‏مجموعه کشتي شکسته ها کـه داستان هايي از ويليام فاکنر، ارنست همينگوي، تورگنيف و ديگران را درون بر مي گرفت، ‏در همين سال انتشار يافت. از توصيف مجموعه داستان اش همين بس کـه دو قصه آذر ماه آخر پاييز و ميان ديروز و ‏فردا درون رديف قصه هاي موفق ادبيات داستاني ايران اند و نـه تنـها نسبت بـه داستان نويسي آن روز ايران جهش نظر ‏گيري را نشان مي دهند، کـه در قياس با امروز هم شايسته مکث و اعتنايند؛ و از اهميت کار او درون مقام مترجم، بـه اين ‏نکته اشاره مي کنم کـه قصه برف هاي کليمانجاروي ارنست همينگوي کـه در مجموعه کشتي شکسته ها بـه ترجمـه گلستان ‏منتشر شده، يکي از بهترين برگردان هاي همينگوي بـه زبان فارسي محسوب مي شود. از ترجمـه هاي ديگر او مي توان ‏به نمايش دون ژوان درون جهنم اثر جورج برنارد شاو و اشعاري از پل الوار، نامـه هايي از گوستاو فلوبر و زندگي خوش ‏کوتاه فرانسيس مکومبر از همينگوي و هکلبري فين از مارک تواين اشاره کرد.‏
کار گلستان درون مقام داستان نويس با کارهاي ديگرش بـه اوج رسيد: شکار سايه، جوي و ديوار و تشنـه، مد و مـه، خروس ‏و اسرار گنج دره جني [که از روي دومين فيلم بلند داستاني اش نوشته شده] همگي نمونـه هايي معتبر و استادانـه از ‏ترکيب حال و هواي شاعرانـه کهن با قصه نويسي مدرن است. قصه کوتاه، موجز و فوق العاده ماهي و جفتش درون ‏مجموعه جوي و ديوار و تشنـه يکي از قلل قصه کوتاه ايراني ست و جلوه اي کامل و دقيق از حضور يک تصويرساز و ‏تصويرشناس ماهر و هوشمند درون پشت داستان است. سه بند[پاراگراف] نخست قصه، دقيقاً متناسب با تداوم تدويني بـه ‏شکل- دور، متوسط، درشت- نگاشته شده و با نظمي منطقي بـه شيوه ترتيب سه نماي متفاوت[از نظر اندازه] کـه همواره ‏دو ماهي را درون مرکز توجه نگه داشته است، پاي بند مي ماند و با مـهارت اين شيوه را اجرا مي کند.‏
مستندهاي گلستان نيز نمونـه هايي از تلفيق شاعرانگي بصري و روايي را بـه نمايش مي گذارند. موج و مرجان و خارا و ‏تپه هاي مارليک، موفقيت کامل او را بـه عنوان ثبت کننده اسنادي شاعرانـه و تغزلي از پيشروي خط لوله نفت درون دل ‏فضايي بدوي[در فيلم اول] و يافتن سنگواره هايي کهن بـه نشانـه بازماندگاني از تمدن باستاني ايران[در فيلم دوم] خبر مي ‏دهند. حرکت هاي پيچيده و جذاب دوربين بـه ويژه درون موج و مرجان و خارا، درون کنار تدوين فوق العاده زيباي فيلم تسلط ‏تکنيکي او را نشان مي دهد و سبب مي شود که تا همواره نام او را بـه عنوان يکي از مـهم ترين نام هاي عرصه مستند ‏سازي ايران باقي بماند.‏
در اوايل دهه ١٣٤٠، کوشش تني چند از روشنفکران و فرهيختگان عرصه ادبيات براي يافتن جايگاهي ارزشمند درون ‏سينماي ايران، بـه خلق آثاري متفاوت انجاميد. واقعيت اين هست که سينماي ايران درون اين دوره، تفريحي سخيف و سطح ‏پايين محسوب مي شد کـه تنـها بـه لطف فيلم هايي چون شب نشيني درون جهنم[موشق سروري، ساموئل خاچيکيان]، لات ‏جوانمرد[مجيد محسني]، دزد بندر[احمد شيرازي] و فيلم هايي چون چهارراه حوادث، دلهره، فرياد نيمـه شب و ضربت ‏توانسته بود موفقيت تجاريب کند و تا حدي بينندگان هميشگي فيلم هاي هندي، عربي[عموماً مصري] و ايتاليايي و ‏آمريکايي را با سينماي بومي آشتي دهد. درون اين ميان روشنفکراني چون فرخ غفاري کـه با سينماي جدي بـه خوبي آشنا ‏يود، کوشيد با فيلم هايي مثل جنوب شـهر- کـه به نحوي مثله شده تحت عنوان رقابت درون شـهر نمايش داده شد- و شب ‏قوزي پلي ميان سينماي متفاوت و مردم ايجاد کند، اما درون نـهايت مخاطبي نيافت و ناچار بـه ساختن فيلمي نازل چون ‏عروس کدومـه؟ شد. گلستان البته با استوديوي شخصي اش سعي کرد فيلم هاي مورد علاقه اش را بسازد و در عين حال، ‏عامـه را هم جذب سينما کند. درون واقع، گلستان با ساختن نخستين فيلم بلند سينمايي اش خشت و آينـه[١٣٤٤] موفق شد درون ‏زمينـه هاي مختلفي هم تجربهب کند. خشت و آينـه نخستين فيلم بود کـه به طريقۀ صدابرداري سر صحنـه ساخته شد و ‏با اين فيلم براي اولين بار نام هايي مثل ذکريا هاشمي[که بعدها فيلم موفق سه قاپ را ساخت]، جمشيد مشايخي، پرويز ‏فني زاده، منوچهر فريد و جلال مقدم[که درون شب قوزي فيلمنامـه نويس بود] و بسياري ديگر درون عرصه بازيگري شنيده ‏شد، کـه اين نام ها بعدها درون سينماي ايران بـه عنوان بازيگران و کارگردان هايي موفق مطرح شدند. شايد براي نخستين ‏بار بود کـه هم زمان با نمايش فيلمي ايراني، بروشورهايي چاپ شد و در آن ها، گفت و گو با فيلمساز و مشخصات فيلم ‏به همراه عهايي از آن درون اختيار بيننده قرار گرفت[سنتي کـه پيش ترها با نمايش سريال هاي خارجي درون ايران پا ‏گرفته بود]. آگهي هاي تبليغاتي خشت و آينـه هم درون نوع خود جالب توجه بود و تماشاگران را دعوت بـه تفکر و تعمق مي ‏کرد، بي آن کـه قصد فريب آنان را داشته باشد.‏
خشت و آينـه درست زماني اکران شد کـه هياهوي سينماي آبگوشتي و گنج قارون، همـه را بـه خود جلب کرده بود و اين ‏فيلم نتوانست – حتي درون نزد منتقدان- محبوبيتي درون خور بيابد. اما امروز، فيلم چه از نظر تکنيکي و چه از نظر مضمون ‏قابل توجه و غافلگير کننده اش، بي اغراق از بهترين هاي تاريخ سينماي ايران هست و فصل پاياني آن[جدا شدن مرد از ‏زن و قال گذاشتن اش درون پرورشگاه] بـه يکي از مـهم ترين نشانـه هاي تاثير سينماي مدرن بر کار فيلمسازان ايراني بدل ‏شده است.*‏
‏گلستان بعد از خشت و آينـه تاکنون تنـها يک فيلم بلند ديگر ساخته است. فيلمي غريب، مرموز و حيرت آور، با يک پيش ‏گويي مستقيم و آشکار از حوادثي کـه بعداً درون ايران بـه وقع پيوست. اسرار گنج دره جني حکايت يک روستايي ساده دل ‏است، کـه تصادفاً گنچي پيدا مي کند و با پول هاي بـه دست آمده از فروش آن براي خود همـه چيز مي سازد، اما درون نـهايت ‏زلزله اي نابهنگام کاخ روياهاي او را فرو مي ريزد و او ناچار بـه ترک محيط خود مي شود. فيلم بـه وضوح و روشني، ‏تحولي را پيش بيني مي کند کـه در راه است. البته اسرار گنج دره جني درون سال ١٣٥٠ و ١٣٥١ فيلمبرداري شده و به ‏طور محدود درون سال ١٣٥٣ بـه نمايش عمومي درون آمده است، اما تمام اشاره هاي آشکار فيلم بـه موقعيت اجتماعي ايران و ‏وضعيتي نظر دارد کـه چند سال بعد بـه شکل انقلاب درون ايران شاهد آن بوديم. حضور ابراهيم صهبا بـه عنوان شاعر ‏دربار درون فصل معروف ميهماني، همچنين توقيف فيلم بعد از نخستين اکران اش و دستگيري ابراهيم گلستان، از حوادثي ‏ست کـه پس از اسرار گنج دره جني روي داده و شايد يکي از دلايلي بود کـه سبب رفتن او از ايران و اقامت دائمي اش ‏در انگلستان شد.‏
گلستان سال هاست کـه در انگلستان زندگي مي کند، ولي هرگاه فرصتي پيش آمده و مطلبي از او درون نشريات بـه چاپ ‏رسيده، نشانـه اي از ترواش آن ذهن خلاق امکان ديده شدن يافته و نثر و شيوه و نگاه خاص و منحصر بـه فرد او بـه ‏دنيا[جسورانـه لغت حقيري براي توصيف اين نگاه است] آگاهان را جذب کرده است. نوشته او درباره مرگ دوست اش ‏مـهدي اخوان ثالث، نامـه اش بـه عباس کيارستمي، نامـه اش بـه احمدرضا احمدي درباره مشاهدات اش از غارت خانـه ‏مصدق درون مرداد ١٣٣٢ و پس از کودتاي ٢٨ مرداد، همـه و همـه نشانـه هايي از حضور يک روشنفکر، هنرمند، اديب و ‏فيلمساز با سابقه را مي نماياند. درون سال هاي اخير، تنـها کتاب گفته ها از او منتشر شده کـه حاوي نوشته هاي قديمي اش ‏در مطبوعات، متن کامل گفت و گويش با قاسم هاشمي نژاد و هم چنين سخنراني مفصل اش براي دانشجويان دانشگاه ‏شيراز است. او درون آن سخنراني از منظر يک هنرمند، تکه هايي از تاريخ را کنار هم مي چيند و از وراي آن ها، تمدن ‏و فرهنگ چند صد ساله اروپايي را اشاره وار بر مي شمرد. توضيحي کـه شايد براي هر خواننده فرهنگ دوست و ‏علاقمند بـه تاريخ هنر، قابل تامل باشد. ‏
چه کار ابراهيم گلستان را دوست داشته باشيم و چه نـه، او درون قالب فيلمسازي کـه دو فيلم معتبر درون تاريخ سينماي ايران ‏دارد، آثاري ماندگار درون عرصه مستند سازي عرضه کرده، و همچنين بـه عنوان يکي از مـهم ترين قصه نويسان تاريخ ‏ادبيات داستاني ايران، نامي ماندگار است. بهترين فيلم او کـه شايد درون ميان آثار سينماي ايران هم بهترين باشد، داستان ‏کودکي را بازمي گويد کـه در يک تاکسي جا مي ماند و مي تواند باعث خوشبختي راننده تاکسي باشد، اما او اين را درک ‏نمي کند و از کودک مي گذرد. اين اتفاق دقيقاً براي خشت و آينـه و سينماي ايران هم افتاد. اميد کـه براي قصه هاي او و ‏بيش از آن، براي شخصيت و دانش و تفکرش، چنين حادثه تلخي رخ ندهد.‏
‏*فضاي اين فيلم کـه در سال ١٩٦٥ ساخته شده را با شب[١٩٦٢] ميکل آنجلو آنتونيوني مقايسه کنيد که تا سترگ بودن ‏دستاورد يک فيلمساز ايراني را درون اولين فيلمش دريابيد.‏

چهارفصل♦ قا ب

‏comic book‏ ها يکي از مـهم ترين رسانـه هاي تصويري درون جهان امروز هستند کـه تأثيرات بسيار بر فرهنگ عمومي ‏و هنرهاي بصري گذاشته اند. اما اين پديده نيز همچون ديگر پديده هاي فرهنگي و هنري درايران حکايت ديگري دارد. ‏چند سال قبل بود کـه نشريه "توانا" بـه مدير مسئولي ايرج رستگار بـه عنوان اولين نشريه کميک ايراني کـه در فضاي بعد ‏از دوم خرداد پا بـه عرصه گذاشت. اما سمت و سوي اجتماعي- سياسي اش بـه تعطيلي آن درون جريان توقيف فله اي ‏مطبوعات انجاميد و اينک هفت سال بعد از توقيف توانا، شاهد ظهور اولين نشريه تمام کميک ايراني بـه مدير مسئولي ‏محمد رضا زائري هستيم. "جديد" عنوان اين نشريه نوپا هست که اولين شماره آن آذر 1386 بر پيشخوان روزنامـه ‏فروشي ها نشست...‏

درباره اولين شماره ماهنامـه "جديد"‏‎‎آغاز حرکتي جديد‎‎
کتاب هاي کميک ‏comic books ‎‏ يکي از مـهم ترين رسانـه هاي تصويري درون جهان امروز هستند کـه تأثيرات بسيار بر ‏فرهنگ عمومي و هنرهاي بصري گذاشته اند. کمپاني هايي مثل "مارول" و "دي.سي" از نيمـه اول قرن بيستم شروع بـه ‏توليد مجلات کميک و خلق کاراکترهاي محبوبي مانند "سوپرمن"، "بت من"، "اسپايدرمن" د و کم کم گرافيک ويژه ‏‏"داستان مصور" (که ترجمـه دقيقي براي کميک استريپ نيست) شکل گرفت و به سينما و نقاشي مدرن هم راه يافت. ‏ردپاي کميک ها را درون سينماي امروز مي توان درون آثار هنرمنداني چون کوئنتين تارانتينو، گاي ريچي و روبرت ‏رودريگوئز مشاهده کرد. کميک ها منشاء اقتباس هاي سينمايي مختلفي هم بوده اند، از کميک هاي حماسي کلاسيک ‏مانند "سوپرمن"، "بت من"، "هالک"، "اسپايدرمن" که تا آثار متفاوت و خاص تر مثل "شـهرگناه" فرانک ميلر.‏اما کميک درون ايران حکايت ديگري دارد، غير از عرضه آثار ترجمـه شده (تن تن، استريکس...) و چند تلاش فردي، ‏هرگز حرکت اصولي درون زمينـه چاپ کتاب ها و مجلات کميک ايراني انجام نشده و حتي درون مقاطعي جلوي آن را بـه ‏بهانـه هاي واهي گرفته اند. نشريه "توانا" بـه مدير مسئولي ايرج رستگار اولين نشريه کميک ايراني محسوب مي شود کـه ‏در فضاي بعد از دوم خرداد پا بـه عرصه گذاشت و با مقبوليت نسبي عام همراه بود اما "توانا" بيشتر، سمت و سوي ‏اجتماعي- سياسي داشت و همين، بـه تعطيلي آن درون جريان توقيف فله اي مطبوعات اصلاح طلب انجاميد. ‏

هفت سال بعد از توقيف توانا، شاهد ظهور اولين نشريه تمام کميک ايراني بـه مدير مسئولي محمد رضا زائري هستيم. ‏‏"جديد" عنوان اين نشريه نوپا هست که اولين شماره آن آذر 1386 بر پيشخوان روزنامـه فروشي ها نشست. "جديد" با ‏چاپ رنگي قابل قبول و کاغذ مرغوب اش بسيار بيشتر از "توانا" کـه در قطع روزنامـه اي بـه صورت سياه و سفيد ‏منتشر مي شد، بـه معيارهاي يک نشريه کميک، نزديک هست و سعي دارد بـه دور از سياست زدگي، بر خود کميک بـه ‏عنوان رسانـه بصري تآثيرگذار و سرگرمي ساز تآکيد کند. اين شروع جذاب و قابل تحسين اما، اشکالاتي هم دارد. از ‏جمله اين کـه تنـها دو عنوان از مجموع شش داستان منتشره درون اولين شماره "توليدي" اند: "ملانصرالدين" اثر علي ‏درخشي و "اسرارپنـهان" کاري از اميرمحمدرضايي. مي توان مشکلات تحريريه "جديد" را براي جذب و به کار گيري ‏استعدادهاي کميک درون همان شماره اول و توليد آثاري کـه با هزارويک خط قرمز عرفي و اجتماعي همخوان باشند حدس ‏زد و درک کرد اما مسلماً اين بهانـه درون بلند مدت قابل قبول نخواهد بود؛ مجله کميک ايراني، کميک هاي ايراني مي ‏خواهد و چنين حرکتي حتماً بايد بعد از جمع آوري و ذخيره سازي چندين قسمت کميک از هنرمندان درون سبک هاي ‏مختلف، آغاز شود. متأسفانـه شيوه کار درون ايران معمولاً بر عاست: دست خالي بـه جاده مي زنيم بـه اميد اين کـه ميان ‏راه، توشـه را جمع کنيم! ‏

در هرحال از اين دو کميک ايراني، "ملانصرالدين" بازخواني پست مدرنيستي روايتي معروف از اين کاراکتر آشنا ‏است و شوخ طبعي هميشگي علي درخشي را بـه همراه دارد. سبک بصري درخشي بـه سياق "گارفيلد"، ساده و ‏کارتوني اما درون عين حال استادانـه و ديدني است. "اسرارپنـهان" اما سعي دارد فضايي سياه، اکسپرسيونيستي و جدي با ‏حال و هوايي سينمايي خلق کند. تأکيد بر رنگ هاي تيره و سايه روشن هاي غليظ و استفاده طراح از نماهاي متنوع ‏‏(کلوزاپ، لانگ شات، مديوم شات) بـه همين منظور بوده اما قسمت اول اين کميک، درون چيدمان قاب ها و توالي نماها ‏‏(دکوپاژ) مشکل دارد. انگار امير محمدرضايي، بيش از سبک بصري سينماي اکسپرسيونيستي، تحت تأثير دکوپاژ بي ‏هدف، کادربندي هاي خنثي و روايت کشدار سريال هاي فارسي بوده و همين بـه اثر او آسيب رسانده است. از طرفي ‏فقدان فضاي منفي و تراکم قاب هاي کوچکي کـه حد فاصل شان را رنگ سياه پر کرده چشم را مي آزارد و خسته مي ‏کند. شايد بهتر باشد کـه اين هنرمند جوان تجديد نظري درون گرافيک صفحات کميک خود کند.‏

کميک هاي ترجمـه اي نشريه جز "آستريکس" اثر "گوسيني و اودرزو" و تا حدي "هابيت" کاري از تصويرساز ‏معروف، "ديويد ونزل" جزو آثار معتبر و دست اول اين هنر بـه شمار نمي آيند و نمي توانند نمونـه هاي مناسبي جهت ‏آشناسازي مخاطبان با کميک استريپ غربي تلقي شوند. انگار درون انتخاب اين کميک ها هم محدوديت ها و معذوريت ها ‏موثرتر بوده اند که تا کيفيت و اهميت آثار. کميک "زيدان" روايت خسته کننده و خنثايي از زندگي فوتباليست معروف ‏فرانسوي هست که طراحي متوسط و نماهايي راکد و بي حس و حال دارد کـه با روح اين ورزش مـهيج متضاد است. ‏‏"مکونگ" اثر "خاوير کوير" و "ژان کلود بارتول" کميک بهتري درون سياق "بليک و مورتيمر" هست که از ترجمـه بد ‏ديالوگ ها رنج مي برد. درون ضمن مشخص نيست چرا نام هيچ يک از اين چهار کميک بـه فارسي درج نشده است؟ ‏
لابه لاي کميک ها را بخش هاي متفرقه اي مانند آموزش تکنيک هاي طراحي، معرفي هنرمندان خارجي و داخلي و ‏طراحي کاراکترهاي ‏Anime‏[کوتاه شده کلمـه انيميشن کـه براي ناميدن کارتون هاي ژاپني بـه کار مي رود] پر کرده کـه ‏نظم و روال چندان مشخصي ندارند و باري بـه هرجهت بـه نظر مي آيند. ظاهراً چاره اي نيست، هر رسانـه اي بايد حاوي ‏نکات "آموزنده" باشد که تا به رسميت شناخته شود!‏
با تمام اين تفاصيل، "جديد" تجربه اي ارزنده و قابل قبول درون ميداني هست که پيش از اين چندان آزموده نشده. بر ‏اشکالات بايد چشم پوشيد و منتظر آينده ماند، هر چند وعده انتشار کميک زندگينامـه "احمد شاه مسعود" درون صفحه 24 ‏چندان شوق برانگيز نباشد! ‏

هزار و يک شب ♦ داستان

مجموعه داستان کوارتت مرگ و از فتح الله بي نياز چاپ شد، اما از خود اين قصه کـه نامش را بـه مجموعه نيز ‏بخشيده، درون کتاب اثري ديده نمي شود. گويا اداره مميزي ارشاد سرزمين عجايب دستور داده بر حذف کلي اين داستان ‏داده است...‏‏ ‏‏
‎‎کوارتت مرگ و ‎‎
گاهى از كار كه برمى‏گردد، حتى نگاهم نمى‏كند، زيربه سؤالم جواب مى‏دهد و با اين‏كه چشم از او برنمى‏دارم و ‏منتظر شنيدن صدايش هستم، بـه اتاقش مى‏رود و در را مى‏بندد. آن‏وقت يا سكوت مطلق هست يا درحالى‏كه چشم بـه درِ ‏اتاقش دوخته‏ام و منتظر بازشدن درون و ديدنش هستم، كوارتت مرگ و اثر شوبرت را مى‏شنوم - همان آهنگى كه ‏وقتى تنـهايم و دلم مى‏گيرد، بـه آن گوش مى‏دهم که تا بيشتر دلم بگيرد و حتى گريه كنم، ولى درون عين حال لذت ببرم؛ مثل ‏وقتى‏كه جاى زخم را مى‏خارانم که تا هم لذت ببرم و هم درد بكشم - زخم‏هايى كه همين‏جورى روى تنم پيدا نشده‏اند، و ‏ريشـه‏اى قديمى دارند.‏
گاهى هم بـه اتاقش نمى‏رود و با قيافه‏اى گرفته، با حركاتى تند و عصبى، ظرف مى‏شويد و شام درست مى‏كند، بى‏آن‏كه ‏با من حرف بزند.‏
اما بيشتر روزها، همين‏كه بـه خانـه مى‏آيد، مرا درون آغوش مى‏گيرد، بيش از ده دفعه بر سر و صورتم بوسه مى‏زند، بـه ‏موهايم دست مى‏كشد، سرش را عقب مى‏برد، خيره نگاهم مى‏كند، بعد آه بلندى مى‏كشد، بغلم مى‏كند و با صدايى خسته و ‏غمناك مى‏گويد: "عزيزم! عزيز دلم!"‏
حالت قيافه‏اش جورى است، و نگاهش و صدايش طورى هست كه دلم نمى‏آيد بـه او بگويم هنوز درد مى‏كشم، كه چه بلايى ‏سرم آمده، و چندبار سيلى خورده‏ام، و گوشم چقدر پيچيده شده و كتفم آن‏قدر فشرده شده كه خودبه‏خود اشك از چشم‏هايم ‏سرازير شده. دلم نمى‏آيد بگويم؛ چون مى‏ترسم حالش بد شود و اين دقيقه‏هاى خوب را از دست بدهد. بيشتر روزها ‏مى‏گويد: "يادت باشـه كه فقط مال منى! مال من!"‏
منظورش را مى‏فهمم؛ منظورش عمو جواد هست كه او هم ديوانـه‏وار دوستم دارد و خيلى روزها، به‏محض ترك ‏كارخانـه، به‏سرعت بـه ديدنم مى‏آيد که تا پيش از آمدن مادرم، يكى دو ساعت با من باشد. دست هايش بالا مي گيرد و ‏همچنان‏كه دعا مى‏خواند، مرا درون آغوش مى‏گيرد: "فاطمـه زهرا نگه‏دارت باشـه! عزيزم! تنـها يادگارم!"‏
بعد غرق بوسه‏ام مى‏كند، شكلات بهم مى‏دهد. مى‏داند كه از شكلات خوشم مى‏آيد. چشم‏هاى اشك‏آلودش را بالا مى‏گيرد: ‏‏"از خدا بخواه كه همـه‏مونو ببخشـه... پدرتو، مادرتو، منو، همـه رو!"‏
مرا بـه خودش فشار مى‏دهد. اشك‏هايش گردنم را خيس مى‏كند: "سهيلا ! عزيز دلم! اگه بدونم چى دوس دارى، زير بار ‏قرض مى‏رم، وام مى‏گيرم تا..."‏
بدنم درد مى‏گيرد. خودم را از ميان دست‏هايش آزاد مى‏كنم. مى‏گويد: "از من ناراحتى؟"‏‏- اصلاً ! دوستت دارم! دوستت دارم عمو جواد !‏و صورتش را مى‏بوسم.‏
به او نمى‏گويم كه جاى كبود نيشگون‏ها روى كشاله ران راستم مانده است، همان‏طور كه بـه مادرم نمى‏گويم. بـه او ‏نمى‏گويم كه جاى دندان‏ها روى بازوى چپم مانده است، همان‏طور كه بـه مادرم نگفته‏ام. اگر بگويم دل هر دوشان ‏مى‏شكند. البته وقتى قيافه‏ام درهم مى‏رود و خودم را از بغل‏شان بيرون مى‏كشم، هر دو نفر حدس‏هايى مى‏زنند، يا من ‏خيال مى‏كنم حدس مى‏زنند. اين‏جور مواقع، مادرم مى‏گويد: "سهيلا ! اگه تو نبودى خيلى وقت بود كه خودمو كشته ‏بودم."‏
و از من مى‏خواهد كه زجردهنده‏ها را ببخشم؛ مثل عمو جواد كه مى‏گويد: "همـه گناهكاريم سهيلا ! دعا كن كه خدا ‏همـه‏مونو ببخشـه!"‏‏- حتى تو رو؟‏‏- من از همـه گناهكارترم!‏‏- ولى تو خيلى خوبى عمو!‏و بـه جعبه‏هاى پيراهن و كفش اشاره مى‏كنم: "خودت چيزى نمى‏خورى که تا من..."‏‏- براى اين‏كه تو معصومى سهيلا ! بچه‏ها معصومن! كاش آدما هميشـه توى بچگى مى‏موندن!‏‏- مگه مى‏شـه؟‏- اگه خدا بخواد، هر كارى شدنى‏يه!‏اما مادرم اين‏جور عقيده‏اى ندارد. وقتى آرزوى مرگ مى‏كند و من مى‏گويم: "خدا تو را هزار سال ديگه زنده نگه‏داره."، ‏مى‏گويد: "از خدا هيچ كارى ساخته نيس... تازه، مى‏خوام زنده بمونم چه‏كار كنم؟ من بـه چه درد مى‏خورم؟ يه زن زشتِ ‏بيوه... بـه درد كى مى‏خوره؟"‏
و بـه صورتش اشاره مى‏كند، جايى‏كه دور لب‏هايش چروك‏خورده و پوستش پلاسيده‏شده است؛ چيزى كه درون عكس‏هاى ‏جوانى‏اش ديده نمى‏شود و به‏همين خاطر توى ذوق نمى‏زند. خودش مى‏گويد: "مال غم و غصه زياده... مال درده... مال ‏زندانـه... اون‏جا آدم زنده زنده مى‏پوسه."‏
اما بعضى روزها كه حالش خوب نيست، منكر اين حرفش مى‏شود: "مال اون سه سال نيس... من از اولش هم قشنگ ‏نبودم! ريخت خوبى نداشتم! جز پدرت كى مى‏تونس عاشق يه زشت و لاغر بشـه؟"‏
بعد، از پدرم حرف مى‏زند. مى‏فهمم كه خيلى دوستش داشته. هنوز هم عاشقشـه. اشك توى چشم‏هايش جمع مى‏شود: "هيچ ‏مردى اون نمى‏شـه. به‏خاطر من هم كه شده نبايد مى‏مُرد! نبايد اونو مى‏كشتن!"‏
مى‏ترسم از او بپرسم. از عمو جواد مى‏پرسم: "كى پدرمو كشت."‏مى‏لرزد، و رنگش مى‏پرد. به‏وضوح مى‏لرزد. با صداى خش‏دار و لرزانى مى‏گويد: "من و مادرت بايد اونا را ببخشيم، ‏تو هم ببخش! امام حسين هم تشنـههم کـه بود، همـه را بخشيد."‏‏- پدر چى؟ اونا را بخشيد؟‏‏- بايد ببخشـه، چون اونا خودشون خودشونو نمى‏بخشن.‏
عمو با چشم‏هاى پر از اشك و صداى بغض‏آلود مى‏گويد: "جمـهوري اسلامي کـه شروع کرد بـه کشتن مخالفين، پدر و ‏مادرت رفتن خونـه يكى از قوم و خويش‏هاى دور، توى شـهر بابل. بعد از مدتى فكر كردن بهتره جاشونو عوض كنن که تا ‏دست پاسدارها بـه اونا نرسه. چمدونشونو بستن و رفتن شـهر رشت. قرار بود برن خونـه يكى از دوستاى مادرت. روز ‏حركت بـه ‏بزرگ تلفن كردن."‏‏- چرا نيومدن خونـه تو.‏‏- خُب، براى اين‏كه مادرت مث حالا از من خوشش نمى‏اومد.‏‏- چون كارگر بودى؟‏‏- شايد.‏
مادرم مى‏گويد: "دروغ مى‏گه! من اون‏موقع طرفدار طبقه كارگر بودم، چه‏طور مى‏تونستم از او بدم بياد... اگه بدم ‏مى‏اومد، به‏خاطر چيزاى ديگه‏اى بود."‏‏- گناه؟‏‏- منظورت چيه؟‏‏- اون همـه‏اش از گناه حرف مى‏زنـه. مى‏گه همـه گناهكارن.‏‏- بـه خودش نگاه مى‏كنـه!‏اما زياد طول نمى‏كشد كه مى‏گويد: "شايد هم حق داشته باشـه. مثلاً اون‏كه اين بلاها را سرت مياره، گناهكاره."‏عمو جواد هم، كبودى دستم را كه مى‏بيند، مى‏گويد: "حق با مادرته، بخشش داشته باش."‏بعد از مادرم تعريف مى‏كند: "درسته كه خدا رو قبول نداره، ولى من دوستش دارم. تو هم بايد دوستش داشته باشى. او ‏خيلى زجر كشيد. حقشـه كه ماها دوستش داشته باشيم."‏
مادرم مى‏گويد: "بيشترين زجر رو توى دوره فرار كشيديم. توى گلوگاه تهران اتوبوس رو نگه داشتن. يه پاسدار ارش و ‏و سه بسيجي اومدن بالا. قلبم افتاد پايين. دلم آشوب شد، خيال كنم رنگم مثل گچ سفيد شد. اپاسدار راست اومد سراغ ما. ‏چيزى نمونده بود كه همون‏جا تو رو بـه دنيا بيارم. ولى هر جور بود، دستم را بـه صندلى‏ها گرفتم و اومدم پايين. هنوز ‏خيلى زوده كه معنى وحشت رو بفهمى. بردن‏مون زندان. پنج روز بعد پدرتو اعدام كردن... سه ماه بعد تو بـه دنيا ‏اومدى."‏‏- گلوگاه چيه؟‏‏- ورودى شـهر.‏‏- همـه گلوگاه‏ها بدند؟
جواب نداد. رفت روى تخت دراز كشيد. روز بعد عمويم جعبه شكلات را يك طرفم مى‏گذارد و جعبه عروسك و پلاستيك ‏جوراب‏ها را طرف ديگرم و در جواب اين سؤال مى‏گويد: "تا چه كسى نشونى اون‏جا را داده باشـه."‏بعدش توى چشم‏هايم زل مى‏زند: "هنوز خيلى زوده كه بدونى معنى گناه چيه؟ اون گناهكارى كه پدر و مادرتو لو داده، ‏الان داره اون دنيا توى آتيش جهنم مى‏سوزه."‏‏- آتيش خيلى زياد؟‏‏- آتيش خيلى زياد! دقيقاً توى قلب جهنم!‏‏- اون كى بود؟‏‏- اگه مى‏دونستم كه بهت مى‏گفتم! يه گمراه بود، يه آدم بدبخت كه خيال مى‏كرد جمـهوري اسلامي حکومت خوبيه و ‏مى‏خواد كشورو آباد كنـه. تقصير اون بالايي ها بود، اين قدر تبليغ كردند كه بيشتر مردم رفتند طرف شون، يا دست‏كم ‏ساكت موندن... اون مرد همين‏جورى بـه مادربزرگت تلفن زده بود. مادربزرگت از روى سادگى همـه چيزو بـه او گفت. ‏حتي ساعت حرکت پدر و مادرتو. او هم بـه پاسدارها خبر داد.‏‏- بعد چى شد؟‏‏- بعد، بدبختى اون روسياه شروع شد؛ اولش زنش دق‏مرگ شد، بعد خودش مريض شد. چند ماه آزگار جون كند. بالاخره ‏مُرد و راحت شد! نـه، راحت هم نشد! داره اون دنيا توى آتيش مى‏سوزه.‏‏- مسلمون بود؟‏‏- مسلمون بود ولى با کشت و کشتارها ي جمـهوري اسلامي از خدا بريد. مي گفت : "اگه اسلام اينـه و خدا کاري نمي ‏کنـه يعني وجود نداره."‏
و گفت : "ولي زن بيچاره هر چه پيرو حق بود."‏منظورش را نفهميدم. پرسيدم. نتوانست جوابم را بدهد. از مادرم نمى‏شد سؤال كنم. قيافه‏اش تو هم بود. اما جاى ‏نيشگون‏ها را كه ديد، از عصبانيت افتاد. بغلم كرد و گفت: "اون لعنتى چه از جونت مى‏خواد كه اين‏جورى زجرت ‏مى‏ده."‏‏- عيب نداره؛ مى‏بخشمش، من هم پيرو حقم.‏به چشم‏هايم زل زد. گفتم: "مسلمون نيستم، فقط پيرو حقم."‏لبخند تلخي زد و گفت : "مثل زن عموت؟"‏‏- آره!‏‏- من خيلى دوستش داشتم، زن خيلى خوبى بود.‏‏- ؟ راستى كى شما را لو داد؟‏‏- مى‏خواى حتماً بدونى؟‏- آره!‏‏- عمو جواد.‏سرم گيج رفت. هاج و واج ماندم. گفت: "درست شنيدى."‏
داشتم ضعف مى‏كردم كه صدايش را شنيدم: "فكر مى‏كرد اگر دو که تا کمونيست رو بده دست پاسدارها، بـه اسلام خدمت ‏مى‏كنـه. زنش بـه قول تو پيرو حق بود. از اين‏كار، غصه‏دار شد و دق كرد."‏‏- از عمو جواد بدم مياد!‏‏- من اونو بخشيدم.‏‏- تو كه پيرو حق نيستى. اون دفعه گفتي ديگه حق و حقيقتي توي اين دنيا نيست.‏‏- آره، ولى ديگه وقت و حوصله نفرت و كينـه رو ندارم. فقط براى مردن وقت دارم. از روزى ده ساعت كار و دو ‏ساعت رفت و آمد خسته شدم، خيلى خسته شدم.‏روز بعد بـه عمو جواد نگاه نكردم. گُل ِسرى را كه خريده بود، بـه موهايم زد و بسته شكلات را دستم داد. داشت ‏مى‏بوسيدم كه ناگهانى گفتم: "تو پدر و مادرمو بدبختمو لو دادى... من، من بعداً كه بزرگ شدم، اينو توى خاطراتم ‏مى‏نويسم. همـه جا مي گم."‏جلويم چندك زد. درون آغوشم گرفت. جيغ زدم. گفت: "چى شده؟"‏‏- دردم گرفت؛ جاى نيشگون و دندون درد گرفت.‏
جاى‏شان را كه ديد، باز هم صورتش را درون ميان دست‏ها گرفت و زارزار گريه كرد. هميشـه با ديدن اين چيزها، گريه‏اش ‏مى‏گرفت. آرام بغلم زد. گفت: "پس بنويس كه وقتى مادر بدبختت عصبانيه، گازت مي گيره و شكنجه‏ات مى‏كنـه."‏‏- باشـه؛ مى‏نويسم. همـه چيز رو مى‏نويسم.‏‏- بعد بنويس کـه عموت کور و پشيمونـه و روزي هزار دفعه مي ميره... بيشتر از هزار دفعه.‏

کتاب روز♦ کتاب


<‏strong‏>ره آورد داغ درون زمستان سرد<‏‎/strong‏>‏
آمريکا و ايالت کاليفرنيا بـه عنوان بزرگ ترين مرکز سايرانيان درون خارج از کشور، محل انتشار ‏نشريات متعددي است. هم اکنون درون آمريکا 8 نشريه هفتگي، 9 نشريه ماهانـه، 7 فصلنامـه، و 30 نشريه نيم ‏سالانـه و گاهنامـه چاپخش مي شود. اگر از نشريات عمومي، كه اغلب درون برگيرنده يك يا چند صفت "فرهنگي، ‏اجتماعي، سياسي، علمي، تاريخي، و ورزشي" هستند، بگذريم چندين نشريه معتبر وجود دارد كه جنبه علمي ‏و تحقيقي داشته و انتشارشان درون جامعه تحقيقي- فرهنگي تاثير گذار بوده است. مانند دو فصلنامـه "ايران نامـه" ‏و "ايران شناسي" کـه از نشريات تحقيقي معتبرمحسوب شده و مطالب شان نـه تنـها هم وزن و همسنگ نشريات ‏جدي درون ايران است، بلكه مقالات آنـها همـه بطور دست اول توسط محققان دانشگاهي و فرهنگي تهيه شده و ‏مورد استناد و تفحص محققين قرار مي‌گيرد. سومين فصلنامـه معتبر خارج از کشور "ره آورد" يا"نامـه آزاد ‏انديشان ايران" هست که درون سال 1981 توسط زنده ياد حسن شـهباز بنيان گذاري شد و تاكنون مقالات ‏تاريخي[به ويژه خاطرات دولتمردان دوران پهلوي کـه مي‌تواند براي محققين آينده مفيد باشند] و فرهنگي- ‏هنري را منتشر کرده است.‏
در توصيف و شناخت فصلنامـه ره آورد، كه بـه درستي "نامـه آزاد انديشان ايران" نام گرفته و مطالب غني و ‏خواندني اش تحسين هر دوستدار كتاب و اهل پژوهش و انديشـه را بر مي‌انگيزد، بايد گفت بـه راستي كار ‏سترگي هست كه بدون كوشش شبانـه روزي كوشندگان آن و عشق و علاقه بـه حفظ و گسترش فرهنگ ايراني و ‏بالا بردن فضاي روشنگري و بازانديشي ممكن نبوده و نيست. اين ويژگي ها صرفا از حجم مطالب و ظاهر ‏نفيس و چشم‌گير ناشي نمي شود، بلكه محتواي غني و پشتوانـه فكري آن هست که بـه اين نشريه وزن و اعتباري ‏خاص مي بخشد. ره آورد گردآورنده مجموعه پر باري از ادب، هنر، دين، فلسفه، شعر، تاريخ، مسايل و ‏مفاهيم اجتماعي و خاطره‌ها و سرگذشت بزرگان و تاريخ سازان ايراني و بررسي و نقد كتاب هست كه با قلم ‏اهل فن‌اش هر بار درون مجلدي زيبا و قطور و بسيار حرفه‌اي بـه رشته تحرير درون مي‌آيد که تا به خواست هرعلاقه ‏و سليقه‌اي پاسخ دهد. ‏
هشتاد و يکمين شماره اين نشريه درون حالي منتشر مي شود کـه استاد حسن شـهباز ديگر درون ميان دوستداران ‏فرهنگ و ادب پارسي نيست. اين ششمين شماره بعد از فوت ايشان درون هفتم ماه مـه 2007 هست که همچون ‏روال سال هاي پيشين درون 8 بخش تنظيم و انتشار يافته است.‏
در اين شماره ضمن بدرود با مشاهيري چون عليرضا حيدري، مـهندس خليل پارسا، ابوالفتح اردلان، قيصر ‏امي پور و ژاله اصفهاني کـه به تازگي از ميان ما رفتند، مطالبي بـه ياد و خاطره عمران صلاحي، احمد شـهيد، ‏حبيب نفيسي، مکرم اصفهاني-سخنور جهل ستيز و نصرالله امير انتظام چاپ شده است. ‏
در بخش ادب، هنر، دين، فلسفه اين شماره مي خوانيد: عيار خرد درون شعر ماندگار[پروفسور فضل الله رضا]، ‏در شناخت عرفان[جهانگير شمس آوري]، يک ميليون امضا[دکتر کاظم علمداري]، آينده مذهب درون ‏اروپا[دکتر علي بيهقي]، سيري درون آثار نقاشي حسام ابريشمي[ماندانا زنديان]، کيومرث درون اسطوره و در ‏روانشناسي[مـهدي سررشته داري]، گفت و گويي صميمانـه با پوران فرخزاد[دکتر مينو وزيري گرجي]، ‏رباعي و بن مايه ساختاري آن[احمد وکيلي]، دموکراسي آمريکا را بهتر بشناسيم[دکتر عسگري]، نگاهي بـه ‏ادبيات داستاني نسل امروز ايران[شـهرنوش پارسي پور]، گياهان ديگردر هزار سال شـهعر فارسي[دکتر بهرام ‏گرامي].‏
بخش ايران درون گذرگاه تاريخ نيز با مقالاتي از دکتر محمد توکلي طرقي[مادر وطن و اجتهاد عمومي]، حسن ‏آذين فر[تاريخ پول]، پروفسور سيدحسن امين[امير کبير و اصلاحات قضايي]، دکتر حيدر قلي عمراني[دربار ‏شاهنشاهي و اتحاديه هاي کاگري]، دکتر ميترا مقبوله[داستان ملکه استر و خشايارشا]، دکتر اميد ‏اسفندياري[اصناف پيشـه ور درون دوره صفوي]بهزد حسني و نسيم دانشور[حثقوق بشر و طلوع پرشکوه ‏هخامنشيان]، اسماعيل جسيم[مروري بر تاريخ روزنامـه نگاري درون ايران] و قسمت دوم مصاحبه ماندانا ‏زنديان با ايرج گرگين طينت يافته است.‏
در قسمت معرفي و نقد کتاب نيز شش کتاب از جمله خاطرات يک گيشا، گل و گياه درون هزار سال شعر ‏فارسي، مـهره مار و... بررسي شده است. ‏
بخش شعر و شاعران هشتاد و يکمين شماره نيز با شعري از زنده ياد حسن شـهباز بـه نام درون آن هامون پاک ‏موطن زرتشت آغاز شده و سپس اشعاري از مجيد نفيسي، حسين منزوي، ليلا فرجامي، مانا ااقيي و ساناز ‏زارعي درون پي مي آيد. ‏
فصلنامـه ره آورد کـه در يک سال گذشته بـه همت بانو شعله شـهباز، همسر استاد حسن شـهباز، فرزند شان گيتي ‏شـهباز و دوستان آن زنده ياد از جمله غفور ميزرايي و نصرت‌الله ضيايي منتشر شده، همچون شماره پيشين ‏فصل انتهايي خود را بـه خلاصه نوشته ها بـه زبان انگليسي اختصاص داده است. ‏
P.O.Box 94000 creteil cedex‎France10014‎

<‏strong‏>صوراسرافيل: نامـه آزادي<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: سهراب يزداني‏288ص، تهران: نشر ني، 1386، چاپ اول
در ميان ده ها روزنامـه اي كه بعد از برقراري مشروطيت درون ايران منتشر شدند، «صور اسرافيل» نام و ‏آوازه اي بي همانند يافت و به صورت يادگار ارزشمند مشروطيت ايران درون آمد. نويسندگان «صور اسرافيل» ‏به نقد گسترده پديده هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه خود پرداختند. هدف نقد آنان، گذار از ‏دايره عقب ماندگي و ساختن جامعه اي پيشرفته بر پايه عدالت اجتماعي بود. مقاله هاي اصلي اين نشريه ‏مترقي، زمينـه فكري مشخصي داشتند و نويسندگان آنـها مي خواستند علاوه بر نشان عوارض عقب ‏ماندگي، بـه ريشـه هاي دشواري هاي اجتماعي نيز پي ببرند. درون كتاب حاضر، چند سرمقاله و مقاله كليدي ‏‏«صور اسرافيل» و ستون طنز «چرند و پرند» بررسي شده و پرسش هاي زير مورد توجه قرار گرفته است: ‏‏1- نويسندگان «صور اسرافيل» صفحه سياست كشور را چگونـه مي ديدند؟ 2- چه راه حلي براي مسئله ‏ارضي ارائه كردند؟ 3- از مقوله هاي حساس سنت و تجدد چگونـه سخن گفتند؟ 4- كدام مكتب هاي فكري و ‏سياسي راهنماي آنان بود؟ ‏

<‏strong‏>از دريچه نقد: گفتارها و جستارهاي انتقادي ادبي- مجموعه 2 جلدي<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: عبدالعلي دستغيببه كوشش: عليرضا قوجه زاده‏1139 ص، تهران: موسسه خانـه كتاب، 1386، چاپ اول
اين كتاب، گزيده اي از مقاله هايي هست كه درون فاصله سال هاي 1337 که تا 1385 خورشيدي نوشته شده و ‏بيشتر آنـها درون مجله ها و روزنامـه هايي مانند «فردوسي»، «نگين»، «پيام نوين»، «چيستا»، «كيهان ‏فرهنگي» و... چاپ شده است. موضوع اين مقاله ها، نقد داستان و شعر معاصر ايران، نظريه هاي ادبي و ‏هنري و بررسي آثاري از نويسندگان و شاعران فارسي زبان و هدف آنـها، روشن كردن گوشـه هايي ناشناخته ‏از ادبيات كلاسيك و معاصر ايران است. از اين رو مقاله هاي اين مجموعه بسيار متنوع است. درون جايي، كتاب ‏هاي شعر و داستان نقد شده، درون جايي، آثار بزرگان ادب كلاسيك فارسي مورد بررسي قرار گرفته و در جايي ‏ديگر، از نظريه هاي فلسفي و ادبي سخن رفته است. بخش بزرگي از اين مجموعه بـه بررسي ادبيات داستاني ‏و شعر معاصر ايران اختصاص دارد. درون اين بخش آثار شاعران و نويسندگان مشـهور و هم چنين كم تر ‏شناخته شده معاصر، مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است. ‏

<‏strong‏>نمدهاي ايراني: پژوهشي درون زمينـه نمدهاي منطقه گرگان و دشت(مصور، رنگي)<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: محمود جوادي پور‏472‏‎ ‎ص، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر، 1386، چاپ اول
نمدهاي ايران، درون هر منطقه از اين سرزمين بزرگ، رازي سر بـه مـهر دارند. اين نمدها، با شكل هاي ‏تجريدي و نمادين و رنگ هاي برگرفته از طبيعت، بخشي از فرهنگ و هنر عاميانـه ما را تشكيل مي دهند. ‏پژوهشي درباره نمدهاي ايران، درون مقام مقايسه نسبت بـه قالي و گليم، بسيار اندك و انگشت شمار است. از اين ‏رو كتاب حاضر را بـه حق مي توان جزء اولين پژوهش هاي علمي درون زمينـه شناخت نمدهاي ايران دانست. ‏نويسنده ضمن بررسي دقيق نمدهاي منطقه گرگان و دشت درون شمال شرقي ايران، نشان مي دهد كه چگونـه عدم ‏رعايت دقيق نكات فني بر پايه يك روش ثابت و حساب شده علمي، بيان آزادانـه احساس فردي و سرانجام بر ‏كنار بودن از آلودگي ناشي از تمدن و تجدد، زمينـه ايجاد تنوع و زيبايي درون اين نمدها را بـه وجود آورده است. ‏

<‏strong‏>ترمـه هاي سلطنتي ايران و كشمير (مصور، رنگي)<‏‎/strong‏>‏
تاليف: رحيم عناويان، ژرژ عناويانزير نظر: تومويوكي يامانوبه‏198 ص، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر، 1386، چاپ اول
شال هاي پشمي ايران و هند كه بـه آنـها نام شال كشمير اطلاق گرديده، بـه احتمال قوي زيباترين پارچه هايي ‏هستند كه بـه دست انسان بافته شده اند. اين ترمـه ها كه زادگاهشان قلب آسياي مركزي و ارتفاعات كشمير ‏است، از پشم هاي نرم كشميري كه داراي الياف بلندي هستند تهيه مي شدند. صنايع و هنرهاي وابسته بـه شال ‏هاي كشمير درون زمان حكومت «شاه عباس اول»، مورد توجه و علاقه دربار ايران قرار گرفت. با ورود اين ‏هنر بـه ايران، دوران موسوم بـه دوران طلايي هنر پارچه بافي درون ايران آغاز شد. اين هنر درون دوران صفويه ‏به سرعت رو بـه گسترش گذاشت و چيزي نگذشت كه بر مرحله اي از تكامل رسيد كه متمايز ساختن ترمـه ‏هاي ايراني و كشميري غير ممكن شد. درون كتاب «ترمـه هاي سلطنتي ايران و كشمير»، ضمن تشريح هنر ‏سنتي رنگرزي و بافندگي ترمـه درون ايران و كشمير، خصوصيات پشم، رنگ هاي نباتي و تركيبات شيميايي ‏آنـها و هم چنين روش هاي مختلف بافندگي ترمـه مورد بررسي قرار گرفته است. يك صد تصوير رنگي كتاب، ‏نشان دهنده انواع گوناگون ترمـه و سلسله دوزي هاي ايران و كشمير هست و چهار تصوير اضافي، نمايشگر ‏نمونـه هاي كامل شال مي باشد. علاوه بر آن درون مورد هر يك از قطعات ترمـه معرفي شده درون كتاب، مبدا، ‏تاريخ، نوع رنگ ها، روش بافت، طرح، مايه هاي اصلي و ساير اطلاعات مـهم نيز ارائه شده است. ‏

<‏strong‏>از مدرسه معارف که تا انجمن حجتيه و مكتب تفكيك<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: محمدرضا ارشادي نيا‏516 ص، قم: انتشارات بوستان كتاب قم، 1386، چاپ اول
حدود هشتاد سالي هست كه پاره اي از دانشوران حوزه دين، با ارائه ديدگاهي، درون صدد تفكيك فلسفه و عرفان ‏از معارف ديني برآمده اند. آنان مدعي اند كه با اتكاء بـه آموزه هاي قرآن و اهل بيت، حكمتي ناب و خالص ‏ارائه داده اند. اين نوع برداشت درون سال هاي اخير بـه «مكتب تفكيك» مشـهور شده است. تاكنون نقدهاي متعددي ‏به اين مكتب شده اما هيچ كدام بـه استناد منابع دست اول آن نبوده است. كتاب حاضر با اتكاء بـه درس ها و ‏نوشته هاي بنيانگذار اين مشرب، «ميرزا مـهدي اصفهاني» و نيز تقريرات شاگرد برجسته و وفادارش «شيخ ‏محمود تولايي»، مشـهور بـه «حلبي» - كه «انجمن حجتيه» را بنا نـهاد- نوشته شده و در شش فصل بـه معرفي ‏و نقد «مكتب تفكيك» پرداخته است: معرفت شناسي، هستي شناسي، خداشناسي، جهان شناسي، معرفت نفس و ‏معاد شناسي. ‏

<‏strong‏>تا شقايق هست... : گزيده اي از نقاشي هاي سهراب سپهري<‏‎/strong‏>‏
نقد نقاشي ها: جلال الدين سلطان كاشفيگردآوري و مقدمـه: پروانـه سپهري‏92 ص، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1386، چاپ اول
تاكنون كتاب ها و مقالات بسياري درون باب نگاه شاعرانـه «سهراب سپهري» نوشته شده و آلبوم هاي گوناگوني ‏از نقاشي ها و آثار او، گاه بـه صورت پراكنده و گاه بـه شكلي منسجم– بـه عنوان مجموعه آثارش – بـه چاپ ‏رسيده است؛ آثاري كه ما را با گوشـه هايي از هنر او – چه درون قالب شعر و چه درون قالب نقاشي – آشنا كرده ‏اند. با اين حال، باز هم شاهد آثاري هستيم كه «سپهري» درون قلمرو نقاشي بـه وجود آورده و تا بـه حال بـه چاپ ‏نرسيده اند؛ آثاري كه گوياي دست پرتوان او و طراوت انديشـه هايش هستند. درون كتاب «تا شقايق هست...»، ‏تعداد از اين نقاشي ها گردآوري و معرفي شده اند. اين مجموعه از نقاشي هاي او كه شايد سرآغاز راهش بوده ‏باشد، درون بستر عناصر فيگورايتو، با رويكرد بـه طبيعت نقش گرديده اند و حكايت از نگاه شخصي و بصيرت ‏منحصر بـه فرد او دارند. ‏
‏‏

<‏strong‏>مكاتبات دول ثلاثه با دولت ايران/جلد اول: انگليس<‏‎/strong‏>‏
به اهتمام: عباسقلي صادقي، فروزنده كاظمي‏342 ص، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1386، ‌چاپ اول
اين مجموعه، شامل متن نامـه هايي هست كه سركنسول انگليس درون تبريز درون فاصله سال هاي 1269 که تا 1303 ‏ه. ق، يعني درون دوره سلطنت «ناصرالدين شاه» بـه مقامات ايراني نوشته هست و درون ضمن آنـها خواستار انجام ‏خرده فرمايش هاي خود و اتباع انگليس كه بيشتر تاجر بوده اند، شده است. اين اسناد گوشـه اي از تاريخ ‏معاصر ايران را كه تاكنون كمتر مورد توجه واقع شده است، روشن مي كنند و در مجموع پرده از ضعف ‏دستگاه حكومت ايران بر مي دارند. درون اين اسناد از شخصي بـه نام «ميرزا معصوم خان» ياد شده هست كه ‏داراي عناوين رسمي و غير رسمي مختلفي بوده است، از قبيل « مقرب الخاقان»، «عمده الخوانين ‏العظام»، «آقاي حاجي ميرزا معصوم خان»، «نايب اول كارگزاري درون ولايت آذربايجان» و... از اين رو، درون ‏ابتداي اين مجموعه چند سند كه بـه سابقه زندگي و تحصيلات «ميرزا معصوم خان» مربوط مي شود، آورده ‏شده است. ‏

<‏strong‏>صفحه هاي فارسي شركت گرامافون (1899 که تا 1934 ميلادي)<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: مايكل كني يربرگردان بـه فارسي: محسن محمدي‏470 ص، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1386، ‌چاپ اول
موضوع اين كتاب، صفحه شناسي يا ديسكوگرافي آثار موسيقي ايراني هست و بـه بخشي از آثاري مي پردازد ‏كه شركت چند مليتي «گرامافون» و شركت هاي جانشين و شركت هاي وابسته بـه آن ضبط و عرضه كرد. ‏‏«گرامافون» شركت پيشتاز درون زمينـه صنعت ضبط صدا درون ايران بود. اين شركت نخستين ضبط صفحه از ‏موسيقي ايراني را درون ژانويه 1906 با فرمان حمايتي «مظفر الدين شاه»، پادشاه وقت ايران، انجام داد. نام ‏شركت «گرامافون» بعدها چنان درون ايران مصطلح شد كه اين اسم خاص بـه اسم عام براي صفحه هاي هفتاد و ‏هشت دور و دستگاه هاي پخش صفحه مبدل گرديد. ‏

<‏strong‏>نقاشي هاي بقاع متبركه درون ايران (مصور، رنگي)<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: علي اصغر ميرزايي مـهر‏148 ص، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر، 1386، چاپ اول
در اين پژوهش، نقاشي هاي بقاع متبركه درون ايران كه نمونـه كامل نقاشي هاي عاميانـه مذهبي درون سرزمين ما بـه ‏شمار مي آيد، بررسي شده است. توسعه جدي اين نوع نقاشي را درون قرن يازدهم هجري و در نيمـه دوم حكومت ‏صفويه درون ايران بايد بازجست. عواملي كه باعث پيدايش و گسترش نقاشي هاي عاميانـه مذهبي درون اين دوره ‏شدند عبارتنداز: رشد طبقه متوسط شـهري، توسعه بازرگاني و آشنايي با هنر سرزمين هاي ديگر، عدم تمركز ‏هنرها درون دربار، افزايش ثروت عمومي درون جامعه و پديدار شدن اوقات فراغت، مردمي شدن ادبيات درون مكتب ‏اصفهان يا هندي، گسترش نسبي سواد درون جامعه شـهري، جنگ و تنش سياسي- مذهبي پيوسته با رقيب ديرينـه ‏يعني عثماني ها و رشد تعصبات مذهبي همراه با آن، و رواج و تعميق انديشـه هاي شيعي درون ميان مردم و نياز ‏حاكمان بـه تبليغات سياسي كه كاملا با مذهب همراه بود. كتاب «نقاشي هاي بقاع متبرك درون ايران»، كوششي ‏است براي بازشناسي ارزش هاي چشمگير هنري و پايگاه اجتماعي و فرهنگي نقاشي هاي روايي عاميانـه و ‏مذهبي؛ نقاشي هايي كه که تا چندي پيش بر ديوار بقاع متبركه جلوه گري مي كرد و امروزه فقط نمونـه هايي ‏انگشت شمار از آنـها بـه جا مانده است. ‏

<‏strong‏>تشيع درون عراق، مرجعيت درون ايران<‏‎/strong‏>‏
نويسنده: رسول جعفريان‏143 ص، تهران: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1386، ‌چاپ اول
اين كتاب با بحثي درباره پيشينـه تشيع درون عراق و جغرافياي انساني و سياسي شيعه درون آن سرزمين آغاز مي ‏شود. آنگاه گستردگي حضور اتباع ايراني درون عراق، درون آغاز قرن بيستم مورد توجه قرار مي گيرد. فصل ‏بعدي كتاب بـه مسئله مرجعيت شيعه درون عراق و ايران مي پردازد. پايان بخش كتاب، فصلي هست با عنوان ‏‏«مرجعيت درون عراق و چالش هاي پيش رو درون دوره اخير». درون اين فصل، موضوع هايي هم چون «بازگشت ‏مرجعيت بـه عراق: آيت الله حكيم»، «مشاركت فعال تر عرب هاي شيعه درون حوزه نجف»، «اخراج ايرانيان از ‏عراق»، «تاسيس حزب الدعوه و برآمدن شيعه درون عراق»، «دوران مرجعيت آيت الله خويي» و«عراق بعد از ‏صدام و مرجعيت شيعه»، مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. ‏

هزارو يک شب ♦ نگاه

‏"شالي بـه درازاي جاده ابريشم" بي شک مـهم ترين اثر داستاني مـهستي شاهرخي و قصه اي هست نو و مدرن از ادبيات ‏در تبعيد ايران کـه سنگ بناي کارش "زمان و زبان" است. نگاهي انداخته ايم بـه اين کتاب کـه خواننده را از آغاز که تا به ‏انجام درون الاکلنگ رويا و واقعيت، معلق نگه مي دارد...‏

‎‎الاکلنگ رويا و واقعيت‎‎
شالي بـه درازاي جاده ابريشم، بي شک مـهم ترين اثر داستاني مـهستي شاهرخي است. قصه اي نو و مدرن از ادبيات درون ‏تبعيد ايران. کـه پس از چاپ درون اروپا( انتشارات باران، سوئد) با و بدون اجازه نويسنده درون ايران نيز بـه چاپ ‏رسيد.‏
نثر ساده و روان و خلق شخصيت هاي واقعي و ملموس، و انتخاب زبان مناسب براي هر شخصيت از جمله نقاط قوت ‏کتاب مـهستي شاهرخي است. سنگ بناي کار اما، بحث پيرامون دو موضوع جالب و در خور توجه است. "زمان و ‏زبان".‏
موضوع نخست، زمان هست و شکستن هر قراردادي کـه باعث مي شود ثانيه هاي پي درون پي را از هم جدا بدانيم، و زمان ‏را با گذشت قراردادي اش، محاسبه کنيم و به خاطر بسپاريم. بحث پيرامون زمان و چگونگي اندازه گيري اش، از جمله ‏دغدغه هاي قديمي فکر هست وآغاز آن بـه فيلسوفان قبل از سقراط و افلاطون بر مي گردد. ‏
هراکليطوس، شايد پيشگام تغيير باشد، وي عالم را بـه رودي تشبيه مي کرد کـه دائم درون حال تغيير است. اين فيلسوف ‏افيسوسي، ثبات و بقا را منکر بود و امکان تجربه دوم را مـهال ميدانست.‏
برمانيدس، ديگر حکيم يونان باستان، بر خلاف هراکليطوس، بـه سکون و وجود معتقد بود و تغيير و تبديل و حرکت را ‏به کل غير واقعي مي دانست. بنا بـه انديشـه برمانيدس، وجود نـه آغاز دارد و نـه انجام. وي بر اين عقيده بود کـه هستي ‏براي آغاز بايد يا از وجود بر آمده باشد يا از عدم کـه اگر از وجود آمده باشد بعد قبل از آن نيز بوده و حادث نشده هست ‏و اگر قرار هست از عدم آمده باشد، عقل از پذيرفتن ان امتناع مي کند. القصه، گفتني پيرامون زمان زياد است. اما ادامـه ‏اين بحث نـه درون ارتباط با اين مقال هست و نـه درون حوصله آن.‏
مي توان گفت، آنچه درون اين دنياي سريع و اسير درون بند زمان، بـه کمک انسان امروزي مي آيد که تا او را از يوغ ديروزها، ‏امروزها و فرداها برهاند، رويا هست و خيال. چه هويت خيال مستقل از زمان عمل مي کند. خيال، بر خلاف عقل، نـه درون ‏انتظار هست و نـه درون شتاب. همين هست که درکي از گذر زمان ندارد. همين خيال هست که بدنـه اصلي قصه را شکل مي ‏دهد. خيالي بـه درازاي جاده ابريشم.‏
قصه، حکايت ي خيال باف هست که خارج از وطن زندگي مي کند. ي ايراني، اهل فکر، عاشق پيشـه و همگام ‏با احساسات خاص شرقي. کـه زبان بيگانـه را بـه خوبي نمي شناسد.‏
از مردي خوش گذران و بي مسئوليت، آبستن هست و بايد راهي پيدا کند که تا جسم اش از حضور اين ميهمان ‏ناخوانده[يا خوانده] رهايي يابد.‏
قصه از همان اول با آميختگي دنياي خيال و واقعيت، آغاز مي شود و اين روند که تا به آخر ماجرا، ادامـه مي يابد. نشان ‏مرزهايي کـه "زبان" خلق مي کند و سعي درون عبور از اين مرزها، موضوع مـهم دوم است. مرزهايي کـه قدمتي ‏دراز دارند دراز تر خيال آدمي، دراز تر از راه آدمي، دراز تر از درازاي جاده ابريشم.‏
چرا انسان گاهي معناي کلام همسايه اش را درون نمي يابد؟ چرا يک صورت واحد از کلمـه، درون زبان هاي متفاوت معاني ‏گوناگون را بـه ذهن شنونده انتقال مي دهد و ادامـه اين چراهاي پير.‏

‏ ، درون همان صفحات ابتدايي، براي معرفي شوهرش، مي گويد: اسم شوهرم ‏john‏ است. درون کتاب مقدس او را ‏‏"يوحنا" ناميده اند. درون کارائيب و آرژانتين "خوان" صدايش مي کنند. درون فرانسه، ژان و در اروپاي شمالي "يان" و... ‏اوقاتي کـه با هم باشيم و من خيلي مـهربان بشوم، مي گويم: جانم يا جان من. جان انگليسي با جان فارسي، تجانس دارد و ‏اکنون درون زندگي ، اين دو زبان بـه هم آميخته اند، و اين تفاوت درون معناي کلام، خود مجالي تازه هست براي ‏انديشيدن. و يا درون جايي ديگر، چه ظريف، بـه دنياي کودکي اش مي رود و قصه هاي پدر. سپس از همان عبارت سنتي ‏براي تمام قصه هاي عاميانـه، "بالا رفتيم ماست بود، پايين اومديم دوغ بود، قصه ما دروغ بود" استفاده مي کند و ‏ماست فارسي را بـه ماست انگليسي(به معناي بايد) مي پيونداند. نمونـه هاي اين چنيني درون تمام طول رمان بـه کرات ديده ‏مي شوند. ‏
زبان نثر نيز گاه بـه شعر متمايل مي شود و گاه بـه زبان خيالات کنگ و مبهم. همين هست که ساختار رمان، مدرن هست و ‏خود را درون هيچ چارچوبي اسير نمي کند. ‏
‏ بنابراين چنان دور از ذهن نيست کـه نويسنده، آراي فلسفي و جهان بيني شخصي اش را نيز درون قصه بگنجاند، همين ‏جملات و گاه کلمات، خواننده را از دنياي ذهني نويسنده آگاه مي کند...‏
مثلاٌ، هنگامي کـه ايراني و پسر اسپانيايي بر سر اثبات عشق شان مجادله مي کنند. پسر براي سهولت ارتباط با ‏معشوقه شرقي، کمي فارسي آموخته هست و همين موضوع را دليلي بر عاشق بودن خود مي داند. بعد در جواب ‏که بـه دنبال رد پايي از عشق درون رابطه شان مي گردد، مي گويد: احمق جان، من حتي سعي کردم، آن زبان باستاني ترا ‏ياد بگيرم، که تا اوقاتي کـه با خود تنـهايي فرياد مي کشي، بفهمم چه مي گويي! اما جواب با مزه تر است:‏‏... من هم سعي کردم آن زبان " استعمارگرت" را ياد بگيرم، تا...‏
گويا قرار نيست اين وهم طولاني پايان بگيرد. و بناست هويت غرب همچنان درون ذهن ايراني استعمارگر باقي بماند. آيا ‏القاي اين تفکر درون ذهن مردم ايران، خود نوعي دگر از استعمار نيست؟
البته، شايد منظور نويسنده، ورود زبان اسپانيولي بـه آمريکاي لاتين باشد کـه به انزوا رفتن و در نـهايت مرگ زبان هاي ‏بومي آن منطقه را درون پي داشت... اما بـه هر حال اين هم نمي تواند توجيه مناسبي براي بـه کارگرفتن صفت ‏‏"استعمارگر"، باشد براي يک زبان خاص.‏يا درون جايي ديگر، از قول استاد مي گويد:‏‏"... همان طور کـه مي دانيد، هنر و تمدن يونان زاينده هست ولي برعهنر شرقي، هنري بسته و سترون است..." و ‏پشت بندش مي گويد: اديپ يعني نسل نو، نسلي کـه پدرش را مي کشد که تا به آگاهي دست يابد..." کند و کاو درون اساطير ‏يونان، مشخص مي کند اسطوره اديپوس، بيش از اينکه از باروري و شکوفا شدن سخن گويد، از جبر مي گويد و اسير ‏بودن بشر درون دست سرنوشت از پيش تعيين شده. لايوس، پدر اوديپ براي رهايي از پيشگويي هاتف معبد آپولو، ‏فرزندش را بـه دست چوپاني سپرد که تا زندگي پسر را پايان بخشد، اما پسر زنده ماند و سال ها بعد، پدر را کشت و مادر ‏را بـه زني گرفت و از مادر صاحب فرزند شد. زماني کـه ژوکاستا(مادر و همسر اوديپ) از هويت واقعي اديپ آگاه شد، ‏تاب اين نفرين نياورد و زندگي خود را پايان داد. اديپ هم تاريکي گزيد و خود را از از ديدن جهان محروم ساخت. چه ‏تاريکي، بهتر از ديدن اين ننگ.‏
کجاي قصه اديپ بـه زايش و پويايي اشاره دارد؟ و تازه جالب هست که همان استاد، هنر و اسطوره ايراني را سترون ‏مي داند... ايرانياني کـه چنان ارزشي براي زايش و نو شدن قائل بودند، کـه مبناي تاريخ شان را پيروزي جمشيد و آمدن ‏بهار گذاشتند. اين يعني اسطوره ايراني بسته و ساکن است؟‏اما درون کل، کتاب مـهستي شاهرخي، کتابي هست که درون حوزه ادبيات مـهاجر، بسيار جديد هست و نوآوري هاي منحصر بـه ‏فرد دارد. کتابي کـه اين سفر و نامانوس بودن شرايط جديد را درون فرم هم رعايت کرده هست و خواننده را از آغاز که تا به ‏انجام درون اين الاکلنگ رويا و واقعيت، معلق نگه مي




[پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 20 Sep 2018 07:24:00 +0000



پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

اجتماعی های بازی on Instagram - mulpix.com

اجتماعی های بازی on Instagram

Unique profiles

79

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Tehran, Iran, Iran, Sistan and Baluchestan Province

Average media age

183.9 days

to ratio

9

Media Removed

SHADOWGUN LEGENDS/ جنگجویـان اسطوره ای سازنده : پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه MADFINGER Games دسته : مبارزه ای قیمت : رایگان نسخه : 0.5.1 حجم : 817.82 MB دانلود : 1,000,000+ یک بازی حادثه ای جالب با گرافیک سه بعدی فوق العاده ای درون حد کنسول های بازی، پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه قابلیت های اجتماعی متنوع، حالت داستانی و امکان بازی چند نفره آنلاین ... پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه SHADOWGUN LEGENDS/ جنگجویـان اسطوره ای

سازنده : MADFINGER Games
دسته : مبارزه ای
قیمت : رایگان
نسخه : 0.5.1
حجم : 817.82 MB
دانلود : 1,000,000+

یک بازی حادثه ای جالب با گرافیک سه بعدی فوق العاده ای درون حد کنسول های بازی، قابلیت های اجتماعی متنوع، حالت داستانی و امکان بازی چند نفره آنلاین کـه در آن مـیتوانید درون جنگ های نفس گیر فضایی شرکت کنید، گروهی از موجودات فضایی با نام مستعار "شکنجه" و با سلاح هایی مرگبار بـه زمـین حمله کرده و همـه چیز را از بین اند. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه آخرین خط دفاعی درون برابر آنـها همان گروه جنگجویـان اسطوره ای زمـین هست که درون نبردهای فضایی تبحر خاصی دارند.

داستانی جذاب

حمله ها و ماموریت های چند نفره

مبارزه آنلاین و گروهی با کاربران دیگری از سراسر دنیـا

تنوع سلاح ها و پوشش های دفاعی و ارتقا و سفارشی سازی بـه سبک بازی های نقش محور

قابلیت های اجتماعی متنوع

ساز و کاری منحصر بـه فرد به منظور شـهرت و جایزه دهی

جنگجویـان اسطوره ای را درون #ایران_اپس جستجو و #دانلود نمایید.

#مارکت #مارکت_اندروید #مارکت #اندروید #اندرویدی #نرم_افزار #اپلیکیشن #اپلیکیشن_موبایل #اپلیکیشن_اندروید #بازی #گیم #موبایل #گوشی #موبایلی #اپ_موبایلی #اپلیکیشن_کاربردی #بازی_موبایل
#IranApps #app #download #application #mobile

Read more

Media Removed

. بدا بحالتان . این سالها شاید یکی از مقاطع حساس تاریخ باشد کـه در #استان_سیستان_و_بلوچستان بـه واسطه اندیشـه های بـه #اصطلاح #اصلاح_طلبانـه و #معتدل با شعار رعایت #حقوق_شـهروندی تغییرات شگرفت قومـیتی درون حال انجام هست که مـیتواند نقطه شکست #امنیتی درون نقطه #جنوب_شرقی کشور را رقم بزند. اصلاحات ... .
بدا بحالتان
.
این سالها شاید یکی از مقاطع حساس تاریخ باشد کـه در #استان_سیستان_و_بلوچستان بـه واسطه اندیشـه های بـه #اصطلاح #اصلاح_طلبانـه و #معتدل با شعار رعایت #حقوق_شـهروندی تغییرات شگرفت قومـیتی درون حال انجام هست که مـیتواند نقطه شکست #امنیتی درون نقطه #جنوب_شرقی کشور را رقم بزند.
اصلاحات و اعتدال حتی با برادران #اهل_سنت هم کـه بیشترین آرا را برایشانب د همراه نیست و نبوده هست و حتما بگوییم بدا بحالتان کـه حالا استانداری کـه منصوب شماست مـیخواهد بدون #حزب_بازی و #جناح_بازی بـه یک استان #محروم #خدمت کند اما راضی نیستید و بازهم درون پوشش اعتدال و اصلاح طلبی دغدغه های حزبی خود را بیـان مـیکنید و نامـه های محرمانـه و #سرگشاده مـینویسید که تا #مطالبه گران_واقعی #مردم کـه تنـها دغدغه شان #محرومـیت_زدایی و اجتماعی بدون #تبعیض هست را ساکت کنند!؟ حتما پرسید کـه غیر از #منطقه_آزاد_چابهار کـه سرزمـین متفاوتی هست که یک ریـال از درآمدش بـه خانواده #کپرنشین روستایی نرسیده هست و اصل گویـا عده ای بدنبال جیب خودشان هستند مگر کار مثمر ثمری کرده اید؟!
.
.
برشی از بند پنج نامـه سرگشاده اصلاح طلبان بـه استاندار، بـه طرح دغدغه‌های خود درباره‌ی مدیریت این استان:
جناب آقای محبی استاندار محترم #دولت_تدبیر_و_امـید ! از سال ۱۳۹۲ و پیروزی آقای #روحانی بسیـاری از #تندرو ها با وجود آنکه به منظور بیش از ۱۶ سال و ۵ دوره درون انتخابات ریـاست جمـهوری درون سیستان و بلوچستان شکست خوردند اما همچنان با لحنی تماما طلبکارانـه شروع بـه تخریب دولت درون سطح #استانی و ملی د، متاسفانـه اما بـه هر دلیلی خود را نیـازمند رعایت قواعد اخلاقی ندانسته و از انواع روش­ها و حتی اخبار کذب سعی درون تزریق نا امـیدی درون جامعه داشتند.

متاسفانـه این رویـه بعد از انتخابات ۹۶ پایـان نیـافته و همچنان ادامـه دارد، اما متاسفانـه هیچ گونـه موضع گیری درون قبال این نوع رفتار­های خارج از اخلاق از طرف شما و دفتر شما شاهد نبودیم.

از شما بـه عنوان عالی­ترین مقام دولت انتظار مـی­رود درون این باره بدون هیچ مصلحت اندیشی محکم ورود کرده و نسبت رفتارهای ناشایست علیـه #دولت واکنش نشان دهید. ما بر خلاف آقایـان اصلا موافق برخورد‌های امنیتی نیستیم اما از حضرتعالی بـه حق انتظار داریم از #عملکرد دولت درون حوزه­های مختلف دفاع کنید.

نکات ذکر شده فقط بخشی از دغدغه‌ها و مسایلی بود کـه باید بیـان مـی­شد اما ظرفیت یک نامـه اجازه‌ی پرداختن بـه همـه‌ی مباحث را نمـی­دهد، هدف ما از نگارش این نامـه صرفا درخواست از شما به منظور توجه بیشتر بـه نگرانی‌های دلسوزان استان سیستان و بلوچستان بود.

Read more

Advertisement

Media Removed

. PERFECT INSTA/ پرفکت اینستا سازنده : توسعه دهندگان جوان دسته : اجتماعی قیمت : رایگان نسخه : 2.0.2 حجم : 8.71 MB دانلود : 42,000+ اندروید مورد نیـاز : 4.0.3, / برخی از ویژگی ها: 1) دانلود عها و ویدئو ها از اینستاگرام : هر عیـا ویدئویی کـه خواستید داشته باشید رو مـیتونید بـه راحتی با ... .
PERFECT INSTA/ پرفکت اینستا

سازنده : توسعه دهندگان جوان
دسته : اجتماعی
قیمت : رایگان
نسخه : 2.0.2
حجم : 8.71 MB
دانلود : 42,000+
اندروید مورد نیـاز : 4.0.3, /

برخی از ویژگی ها:

1) دانلود عها و ویدئو ها از اینستاگرام : هر عیـا ویدئویی کـه خواستید داشته باشید رو مـیتونید بـه راحتی با یک کلیک دانلود کنید ( بدون نیـاز بـه کپی share url یـا هر دردسر دیگه ای)

2) فالوئر بگیر : مـیتونید به منظور پروفایلتون فالوئر سفارش بدید که تا حسابی معروف بشید یـا پیج کاری خودتون رو تبلیغ کنید.

3) لایک بگیر: مـیتونید به منظور عهاتون لایک سفارش بدید.

4) دیدن آنفالوئر ها : اگر مـیخواید ببینید شما چهانی رو فالو کردید ولی اونـها نـه این قابلیت بـه کارتون مـیاد.

5) دیدن طرفدارها : اگر مـیخواید ببینید کیـا شما رو فالو ولی شما نـه این قابلیت براتون هست.

6) پیدا افراد نزدیک شما : مـیتونید با استفاده از این قابلیت افرادی کـه در نزدیکی شما از اینستاگرام استفاده مـی کنند رو پیدا کنید و باهاشون دوست بشید .

7) ریپست (Repost) : اگر از عکسی خوشتون اومده و مـیخواید تو صفحه ی خودتون پستش کنید این جاست کـه بازم پرفکت اینستا چاره سازه

8) اشتراک گذاری پروفایل : اگر از پروفایلی خوشتون اومد و خواستید با دوستانتون بـه اشتراک بگذارید کافیـه روی عپروفایل کلیک کنید

9) کپی متن پست های اینستاگرام : اگر از متن پستی خوشتان آمده مـی توانید آن را کپی کنید و ازش استفاده کنید.

10) باز لینک های اینستاگرام: پرفکت اینستا مـی تواند لینک های اینستاگرام را بـه راحتی باز کند که تا پستی را ببینید و از امکانات پرفکت اینستا همچون دانلود و کپی متن استفاده کنید. بعد اگر درون اینستاگرام چیزی را دیدید کـه خواستید درون پرفکت اینستا آن را دانلود کنید کافی هست share link آن را داشته باشید!

11) مشاهده استوری درون حالت روح: استوری های اینستاگرام را ببینید بدون آنکه صاحب استوری مطلع شود شما آن را دیده اید.

12) دانلود استوری: بـه راحتی عو ویدئو های استوری را دانلود کنید. استوری بعد از 24 ساعت پاک مـی شود اما شما با دانلود آن مـی توانید آنـها را نگه دارید.

پرفکت اینستا را درون #ایران_اپس جستجو و #دانلود نمایید.

#مارکت #مارکت_اندروید #مارکت #اندروید #اندرویدی #نرم_افزار #اپلیکیشن #اپلیکیشن_موبایل #اپلیکیشن_اندروید #بازی #گیم #موبایل #گوشی #موبایلی #اپ_موبایلی #اپلیکیشن_کاربردی #بازی_موبایل
#IranApps #app #download #application #mobile

Read more

Media Removed

فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) تصمـیم دارد که تا برای اولین بار درون تاریخ بازی‌های جام جهانی، از سیستم HDR و UHD به منظور فیلم برداری تمامـی 64 مسابقه استفاده کند. فدراسیون جهانی فوتبال اعلام کرده هست که درون جام جهانی روسیـه 2018 از امکاناتی ویژه و فناوری‌های نوین استفاده خواهد کرد که تا از طریق آن، تصاویر 360 ... فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) تصمـیم دارد که تا برای اولین بار درون تاریخ بازی‌های جام جهانی، از سیستم HDR و UHD به منظور فیلم برداری تمامـی 64 مسابقه استفاده کند.

فدراسیون جهانی فوتبال اعلام کرده هست که درون جام جهانی روسیـه 2018 از امکاناتی ویژه و فناوری‌های نوین استفاده خواهد کرد که تا از طریق آن، تصاویر 360 درجه بازی‌ها را با استفاده از فناوری واقعیت افزوده بـه کاربران ارائه دهد.

بر همـین اساس، هر یک از بازی‌هایی کـه قرار هست در این تورنمنت اجرا شود، با 37 دوربین مختلف فیلم برداری مـی‌شوند. 8 دوربین با کیفیت اچ دی آر/ اولترا اچ دی و 1080/اس دی آر با خروجی دوگانـه، 8 دوربین با کیفیت 1080/اچ دی آر و 1080/اس دی آر با خروجی دوگانـه و 8 دوربین سوپر اسلوموشن و 2 دوربین اولترا موشن به منظور پوشش تصویری این مسابقات بـه کار گرفته مـی‌شود.
.
— — — — — — — — — —
.
اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل
.
https://www.apple-nic.com
📞 021- 88666670-5
لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore
.
هشتگهای مرتبط:
#NIC #technology #apple #apple_store #applestore #applestoreonline #applefan #apple #iphonex #ios #facetime #iphonex #fifa #2018 #football #russia
#اپل_ايران #اپل_استور #فروشگاه_آنلاين #ایفون #اپل_استور #ایفون_ایدوربین #اپل #جام_جهانی #فوتبال #روسیـه

Read more
...سینما #فیلم_خط_قرمز بـه کارگردانی #مسعود_کیمـیایی یکی از فیلم های مورد علاقه من است. فیلمـی درخشان با بازی های تاثیرگذار کـه تماشای آن خالی از لطف نیست. بزرگترین نیـاز این سرزمـین آگاهی مردمان آن است. مردمانی کـه مشکلات اقتصادی و فاصله طبقاتی باعث شده بـه لحاظ اخلاقی و رفتار اجتماعی درون سطح پایینی ... ...سینما

#فیلم_خط_قرمز بـه کارگردانی #مسعود_کیمـیایی یکی از فیلم های مورد علاقه من است. فیلمـی درخشان با بازی های تاثیرگذار کـه تماشای آن خالی از لطف نیست. بزرگترین نیـاز این سرزمـین آگاهی مردمان آن است. مردمانی کـه مشکلات اقتصادی و فاصله طبقاتی باعث شده بـه لحاظ اخلاقی و رفتار اجتماعی درون سطح پایینی باشند.آنچه مشخص هست این مورد شامل حال تمام اقشار #جامعه مـی شود و به هیچ عنوان نمـی توان این #فقر_فرهنگی را تفکیک کرد.این روزها بیش از هر چیز نگران نسل های آینده هستم. ما کـه #نسل_سوخته بودیم و همچنان درون بدترین شرایط مقاطع مختلف عمرمان سپری مـی شود.ما کـه به این همـه سیـاهی عادت کردیم،امـیدوارم نسل های آینده چون ما عمرشان سپری نشده و حداقل درون جامعه ای سالم #زندگی کنند.این روزها آنقدر بـه لحاظ #تفکر از هم فاصله گرفتیم کـه دیگر توان #تحمل یکدیگر را نداریم.آنقدر مـیان خودمان اختلاف داشته و نظرات هم را قبول نداریم کـه دیگر نیـازی بـه سخن چینی و تفرقه افکنی نیست.ما خودمان بـه جان هم افتاده و نیـاز بـه شکنجه گر نداریم.آنقدر درگیر روزمرگی و افزایش قیمت اجناس مختلف هستیم کـه خودمان را فراموش کرده و تبدیل بـه انسان دیگری شدیم.انگاری همـه درون #بازار_بورس #ارز #طلا و #سکه کار مـی کنیم!!انگاری فراموش کردیم احترام گذاشتن را و بیشتر بـه دنبال تخریب یکدیگر هستیم.خدایـا لعنت بـه جمله «دیدی گفتم» این روزها همـه بـه لحاظ روحی خسته هستیم و حتی نمایش قابل قبول تیم ملی درون جام جهانی نـه تنـها حالمان را خوب نکرد،بلکه بـه ابزاری تبدیل شد کـه تمام فشارهای زندگی را بر سر افراد خالی کنیم. جالب تر آنکه بعد از بازگشت #تیم_ملی از #جام‌جهانی_روسیـه بیش از تبریک همدیگر را مسخره کرده و به تفکرات هم بی احترامـی کردیم. بیش از آنکه بـه مجموع تیم ملی خسته نباشید بگوییم از آنـها انتقاد کرده و عملکردشان را با مقایسه نتایج تیم های دیگر زیر سوال بردیم.در مقابل آنـها هم با بدترین رفتار ممکن جواب ما را داده و بسیـار بچه گانـه رفتار د چرا کـه آنـها هم بخشی از مردمان این سرزمـین و خروجی همـین جامعه هستند.در این جامعه بیمار فقط مقایسه مـی کنیم که تا نشان دهیم ما درست گفته و تفکرات ما درست است.اینکه ورزش است، متاسفانـه درون سیـاست، هنر، فرهنگ، روابط اجتماعی و اقتصاد هم چنین رفتاری کرده و عملکرد سطح پایینی داریم.در پایـان حتما گفت جامعه مسمومـی داریم‌ کـه برای کنترل آن دیگر نیـازی بـه شکنجه گر نیست. ما همـه بـه نوعی شکنجه گر روح و روان یکدیگر هستیم

#فوتبال_با_فواد
#فیلم_خط_قرمز
#مسعود_کیمـیایی
#براساس_شب_سمور_بهرام_بیضایی
#سعید_راد #فریماه_فرجامـی #خسرو_شکیبایی

Read more

Media Removed

شرکت اپل بـه تازگی تصمـیم گرفته سیـاست‌های جدیدی را درون اپ استور اتخاذ کند و بر اساس آن اپلیکیشن‌هایی کـه در زمـینـه شرط بندی و قمار فعالیت مـی‌کنند را حذف کند. . بر همـین اساس، بسیـاری از کاربران و توسعه دهندگان این نوع از اپلیکیشن‌ها بـه تازگی اعلام کرده‌اند کـه اپلیکیشن‌های موزد نظر آن‌ها از اپ استور حذف ... شرکت اپل بـه تازگی تصمـیم گرفته سیـاست‌های جدیدی را درون اپ استور اتخاذ کند و بر اساس آن اپلیکیشن‌هایی کـه در زمـینـه شرط بندی و قمار فعالیت مـی‌کنند را حذف کند.
.
بر همـین اساس، بسیـاری از کاربران و توسعه دهندگان این نوع از اپلیکیشن‌ها بـه تازگی اعلام کرده‌اند کـه اپلیکیشن‌های موزد نظر آن‌ها از اپ استور حذف شده هست و دسترسی بـه آن‌ها دیگر ممکن نیست. شرکت اپل همچنین بیـانیـه مربوط بـه خط مشی اپ استور را نیز بـه روز رسانی کرده هست و طی آن اعلام کرده کـه اپل بـه دلیل جلوگیری از کلاه برداری‌های احتمالی دست بـه چنین کاری زده است. متن بیـانیـه‌ای کـه اپل بـه توسعه دهندگان ارسال کرده و طی آن درون مورد این اقدام توضیح داده، بـه شرح زیر است:
.
به منظور کاهش فعالیت‌های کلاه بردارانـه درون اپ استور و همکاری بیشتر با درخواست دولت آمریکا بـه منظور مبارزه با فعالیت های شرط بندی درون اپ استور، ما تصمـیم گرفته‌ایم کـه دیگر بـه اپلیکیشن‌های فعال درون زمـینـه قمار و شرط بندی آنلاین، اجازه فعالیت درون اپ استور کـه توسط توسعه دهندگان مستقل ارائه شده هست را ندهیم. اپلیکیشن‌های حذف شده بر اساس این بند، شامل تمامـی اپلیکیشن‌هایی مـی‌شود کـه از پول حقیقی و پول‌های مجازی به منظور ارائه تجربه بازی‌های شرط بندی استفاده مـی‌کنند.
.
بر همـین اساس، این اپلیکیشن‌ها از اپ استور حذف شده هست و شما دیگر امکان ارائه اپلیکیشن‌های قمار از طریق این حساب کاربران را ندارید. شما همچنان امکان ادامـه فعالیت درون زمـینـه توسعه و عرضه اپلیکیشن‌های قانونی را خواهید داشت.
.
تا پیش از این بسیـاری از اپلیکیشن‌های فعال درون زمـینـه شرط بندی و قمار بـه کاربران دسترسی‌های غیرقانونی درون محیط وب را مـی‌دادند. این دسترسی درون حقیقت باعث مـی‌شد که تا کاربران بـه صورت غیرمستقیم و از طریق اپلیکیشن‌های شرط بندی و قمار بـه مرورگر دستگاه هدایت شده و در نـهایت وب سایتی غیر ایمن را باز کنند
.
گفتنی هست که که تا پیش از این، تمامـی اپلیکیشن‌های شرط بندی و قمار تنـها بـه کاربران بالای 17 سال اجازه ارائه خدمات داشتند. .
— — — — — — — — — —
‎اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل
.
https://www.apple-nic.com
📞 021- 88666670-5
‎لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore
.
‎هشتگهای مرتبط:
#NIC #technology #apple #apple_store #applestore #applestoreonline #applefan #apple #iphone8 #iphonex #casino
#اپل_ايران #اپل_استور #فروشگاه_آنلاين #ایفون #اپل_استور #آیفون_ای#شرط_بندی

Read more

Advertisement

Media Removed

​عنوان کتاب: Playtime مولف:Clair Selby انتشارات:Oxford #رهنما #آموزشی #معرفی_کتاب مجموعه آموزشی Playtime بـه عنوان یکی از مجموعه های خوب آموزشی زبان انگلیسی بـه خردسالان است. این مجموعه درون سه دوره Play Time B , Play Time A , Play Time Starter مطابق با سیستم بریتانیـایی ( British accent ... ​📙عنوان کتاب: Playtime
📝مولف:Clair Selby 📚انتشارات:Oxford
#رهنما #آموزشی
#معرفی_کتاب
📌مجموعه آموزشی Playtime بـه عنوان یکی از مجموعه های خوب آموزشی زبان انگلیسی بـه خردسالان است. این مجموعه درون سه دوره Play Time B , Play Time A , Play Time Starter مطابق با سیستم بریتانیـایی ( British accent ) به منظور کودکانِ #رده_سنی ۳ که تا ۶ سال طراحی شده است. کتابهای این مجموعه با هدف آشنایی کودکان بـه روش جالب و جذاب با زبان انگلیسی، یـادگیری از طریق بازی و عروسک، بـه همراه کتاب تمرین، کتابهای داستان با نام Big Story Book و فلش کارت محیطی جذاب به منظور فراگیری زبان انگلیسی فراهم مـی کند.
⚡️این مجموعه زبان انگلیسی را از پایـه بـه کودکان شما آموزش مـیدهد و حقیقتاً کمک بزرگی بـه والدین مـی کند که تا بتوانند تمامـی مطالب و نکاتی را کـه قرار هست به کودکان بیـاموزند را از طریق همـین مجموعه آموزش دهند.
⚡️فایل ویدیویی این مجموعه دارای گزینـه های انتخابی و متنوع همچون داستان، شعر و ترانـه، آموزش لغات و فیلم مـی باشد. فلش کارت جذاب این مجموعه آموزش اعداد، رنگ ها، آلات موسیقی، اعضای بدن و ... را شامل مـی شود.
⚡️تماشای فیلم و شنیدن ترانـه های انگلیسی کـه از زبان ۴ شخصیت داستانی این مجموعه روایت مـی شود بـه آموزش فرح بخش زبان انگلیسی مـی پردازد.
💫هدف مجموعه جذاب Play Time نـه تنـها آموزش انگلیسی، بلکه تاکید بر آموزش ارزشـهای اجتماعی، رفتاری و عادت های مثبت فردی بـه زبان آوز است.
📣 #معرفی_کتاب #انتشارات_رهنما
#Playtime
📌The fun, new three-level British English course with fully integrated DVD motivating pre-schoolers to learn through memorable stories and songs.
Monkey (the puppet) starts every lesson in a fun way and the children's enthusiasm for English builds from the beginning.
Through easy-to-follow classroom routines for each lesson, children also learn to develop good habits and good behavior.
Playtime's lively stories present natural language in familiar contexts - using integrated DVD as well.
💫Big Story Books for each level of Playtime
#English #Course_book
#خرید_آنلاین #تخفیف #30درصدی
خرید_اینترنتی
کانال انتشارات رهنما
به ما بپیوندید

Read more

Media Removed

زمان کودکی دهه‌شصتی‌ها و قبل از آن، خبری از شبکه‌های #اینترنتی رنگارنگ نبود. البته شبکه‌های اجتماعی و مجازی محدودی وجود داشتند و بسیـاری از مردم نیز از آن‌ها استقبال مـی‌د اما داستان به‌هیچ‌وجه بـه گستردگی وضعیت کنونی نبود. درون دهه‌ی گذشته، نمـی‌توانستیم ثانیـه‌به‌ثانیـه با هر نقطه‌ای از ... زمان کودکی دهه‌شصتی‌ها و قبل از آن، خبری از شبکه‌های #اینترنتی رنگارنگ نبود. البته شبکه‌های اجتماعی و مجازی محدودی وجود داشتند و بسیـاری از مردم نیز از آن‌ها استقبال مـی‌د اما داستان به‌هیچ‌وجه بـه گستردگی وضعیت کنونی نبود.
در دهه‌ی گذشته، نمـی‌توانستیم ثانیـه‌به‌ثانیـه با هر نقطه‌ای از جهان ارتباط داشته باشیم. نـهایت ذوق و شوق ما درون استفاده از تلفن‌های همراه، بازی بامزه‌‌ای بود کـه ماری با خوردن بلوک‌های مختلف، دراز و درازتر مـی‌شد.

اما الان همـه چیز فرق کرده است. بسیـاری از ما به‌شدت بـه #فضای_مجازی وابسته شده‌ایم. تقصیر ما هم نیست! تقریبا انجام هر کاری با این گوشی‌های کوچک امکان‌پذیر شده است. درری از ثانیـه از حال دوستان و خانواده باخبر مـی‌شویم، هر فیلم و آهنگی کـه بخواهیم درون دسترس‌مان است.
برای #آموزش ، #ارتباطات ، تفریح و تقریبا همـه چیز، تنـها کافی هست به اینترنت متصل شویم و راحت بـه خواسته‌مان برسیم. چنین وضعیتی همان‌طور کـه بسیـار باب دل‌وجان ماست، با نگاهی دقیق‌تر نگران‌کننده نیز هست. زیرا بـه نوعی اسیر قفسی شده‌ایم کـه #فناوری برای‌مان بـه ارمغان آورده است.
راهکارهای پیشنـهادی به منظور کمتر وابستگی بـه فضای مجازی: - خاموش اطلاعیـه‌ها (نوتیفیکیشن) - محدود زمان حضور درون شبکه‌های اجتماعی - پرهیز از انتشار محتواهای پوچ و بی‌ارزش - زندگی درون لحظه - غنی‌سازی روابط واقعی

#سعیدغفوری
#غفورغفوری
#شبکه_آموزش_غفوری
#موسسه_فرهنگی_هنری_غفوری
#مجتمع_فنی_تبریز

Read more

Advertisement

Media Removed

. #يَا_أَيُّهَا_الَّذِينَ_آمَنُوا_إِنْ_جَاءَكُمْ_فَاسِقٌ_بِنَبَإٍ_فَتَبَيَّنُوا . للحق پست نوشت:در دنیـای امروز کـه انسان درون احاطه رسانـه های مختلف از که تا شبکه های اجتماعی قرار گرفته هست ,آنچه بیش از هر چیز دیگر ضروری بـه نظر مـی رسد ,بهره مندی از سواد رسانـه ای است. سواد رسانـه ای ... .
#يَا_أَيُّهَا_الَّذِينَ_آمَنُوا_إِنْ_جَاءَكُمْ_فَاسِقٌ_بِنَبَإٍ_فَتَبَيَّنُوا
.
للحق پست نوشت:در دنیـای امروز کـه انسان درون احاطه رسانـه های مختلف از که تا شبکه های اجتماعی قرار گرفته هست ,آنچه بیش از هر چیز دیگر ضروری بـه نظر مـی رسد ,بهره مندی از سواد رسانـه ای است. سواد رسانـه ای عبارت هست از پرورش مخاطبانی کـه توانایی گزینش داشته باشند و نسبت بـه شکل، قالب و محتوای برنامـه ها درون رسانـه های جمعی حس انتقادی داشته باشند.نـه اینکه بـه صورت کاملا منفعلانـه هر خبری را درون بدو انتشار پذیرفته و حتی اقدام بـه نشر آن کنند.
.
چیزی کـه امروز از آن بـه عنوان سواد رسانـه ای یـاد مـیشود را مـیتوان درون آموزه های دینی مان مـیان آیـات و روایـات نیز یـافت ,آنجا کـه خداوند درون سوره حجرات مـی فرماید :"ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری به منظور شما آورد تحقیق کنید" و یـادر کلام مولا علی علیـه السلام مـی خوانیم :"وقتی خبری را شنیدید درون آن اندیشـه کنید نـه اینکه که تا شنیدید نقل کنید"
فرد واجد این مـهارت قادر هست به صورت منتقدانـه، درباره ی آن چه درون کتاب، روزنامـه، مجله، تلویزیون، رادیو، فیلم، موسیقی، تبلیغات، بازی های دیجیتالی، اینترنت و. .. مـی بیند، مـی خواند و مـی شنود، فکر کند.
.
اما آنچه کـه امروزه درون فضای رسانـه ای کشور با آن مواجهیم ,ولنگاری و افسارگسیختگی درون نشر اخباری هست که حتی امنیت ملی را تحت الشعاع قرار مـی دهد و کمترین برخوردی با اشاعه دهندگان درون حد کلان این اخبار نیز صورت نمـی پذیرد .به گفته
آل‌داود، پژوهشگر ارشد فضای مجازی:"متأسفانـه دولت بـه جای سرمایـه‌گذاری بر روی ارتقای دانش و سواد رسانـه‌ای مردم، مدام بـه گسترش اینترنت رهاشده و بی‌قانون و شبکه‌های اجتماعی غربی دامن مـی‌زند. ما درون هیچ کشور دیگری درون دنیـا این موضوع خطرناک گسترش فضای مجازی بدون فرهنگ‌سازی را مشاهده نمـی کنیم. "
.
کاش اکنون کـه دغدغه ای از سوی مسوولان امر درون این حیطه وجود ندارد, خودمان بـه فکر باشیم.

#سواد_رسانـه_ای
#شایعه
#سلبریتی
#مریم_فرجی
#بیسوادی

Read more
شادی پیروزی فوتبال یک بازی نیست. یک پدیده واقعی و پرهیجان به منظور مردم است. یک نمایش باشکوه شبیـه مبارزه بـه دور از هیـاهو کـه مـی‌تواند موج بزرگ همدلی به منظور یک ملت ایجاد کند. چقدر این برد تيم ملي فوتبال درون این شرایط اجتماعی بـه موقع و شیرین بود. خدا هم با ما بود که تا شاد شویم بـه دور از هیـاهو و سیـاست‌بازی. مردم ... شادی پیروزی

فوتبال یک بازی نیست. یک پدیده واقعی و پرهیجان به منظور مردم است. یک نمایش باشکوه شبیـه مبارزه بـه دور از هیـاهو کـه مـی‌تواند موج بزرگ همدلی به منظور یک ملت ایجاد کند. چقدر این برد تيم ملي فوتبال درون این شرایط اجتماعی بـه موقع و شیرین بود. خدا هم با ما بود که تا شاد شویم بـه دور از هیـاهو و سیـاست‌بازی. مردم را ببینید!..... خیـابان‌های پرهیـاهو و شادی ملت نشانـه یک اتحاد بزرگ هست که فقط بـه عشق ایران شکل گرفته است. حتما بپذیریم کـه ما این روزها بیشتر از هر زمان دیگر بـه امـید و نشاط و همدلی نیـاز داریم. کاری کـه ورزش و فوتبال با جامعه و مردم ما انجام مـی‌دهد با سیـاست‌بازی نمـی‌شود. حتما قدر این جوانان و مردم را دانست. ما بیشتر از هر چیز بـه ایرانی بودن نیـاز داریم. افتخار بزگ ما همـین ایرانی با عزت و ایمان است. فوتبال یک اتفاق نیست یک پدیده بزرگ به منظور افتخار و عزت ایرانی است. عیدانـه شیرین جوانان فوتبال حس خوبی به منظور همـه ما ایجاد کرد کـه امـیدوارم ارزش این اتحاد و شادی و امـید را بدانیم و برای بیشتر شدن این لحظات پرافتخار تلاش کنیم.
#شـهرام_کرمـی #فوتبال #شـهرام_کرمـی #شـهرام_کرمـی #فوتبال #شـهرام_کرمـی # #

Read more

Media Removed

. خالقان سریـال "وست ورلد" محصول شبکه HBO اعلام د نقشـه جدیدی ریخته‌اند که تا با خطر اسپویل شدن سریـال کـه جزو فرهنگ جدید سایت‌های آنلاین و شبکه‌های اجتماعی شده، مبارزه کنند. کارشان هم خیلی عجیب است. مـی‌خواهند همـه شوک و راز‌های فصل دوم سریـال را کـه به زودی پخش مـی‌شود، درست قبل از روی آنتن رفتن هر اپیزود ... .
خالقان سریـال "وست ورلد" محصول شبکه HBO اعلام د نقشـه جدیدی ریخته‌اند که تا با خطر اسپویل شدن سریـال کـه جزو فرهنگ جدید سایت‌های آنلاین و شبکه‌های اجتماعی شده، مبارزه کنند. کارشان هم خیلی عجیب است. مـی‌خواهند همـه شوک و راز‌های فصل دوم سریـال را کـه به زودی پخش مـی‌شود، درست قبل از روی آنتن رفتن هر اپیزود فاش کنند. جاناتان نولان و لیزا جوی، امروز بیـانیـه‌ای دادند و اعتراف د کـه این طرح "تصمـیمـی هست که بـه شدت بحث‌برانگیز خواهد شد و غیرمعمول هم هست." آنـها گفتند کـه بازیگران و بقیـه عوامل هم با این تصمـیم موافقت کرده‌اند و همراهشان هستند.
در نوشته آنـها آمده است: اگر شما موافق باشید قرار هست ما ویدیویی منتشر کنیم کـه طرح کلی قصه فصل دوم را عرضه مـی‌کند(پیچش‌های داستانی و چرخش‌های فیلمنامـه). همـه چیز. با این شیوهانی کـه علاقمند بـه لو رفتن قصه قبل از دیدن آن هستند مـی‌توانند این ویدئو را تماشا کنند و در عین حال از بقیـه بینندگان سریـال هم محافظت مـی‌شود کـه در معرض لو رفتن قصه قرار نگیرند. این کار کمک مـی‌کند کـه تفاوت بین نظریـه و اسپویل شدن مشخص شود.
وست‌ورلد درون طول فصل اول از موقعیت منحصربه‌فردی برخوردار شد. این سریـال از تعداد زیـادی حقه‌های روایتی استفاده کرد از جمله چند خط زمانی و کاراکترهایی کـه به عنوان انسان معرفی مـی‌شدند ولی بعدتر روبات از کار درمـی‌آمدند. طبیعت سریـال باعث شده بود کـه در فضای آنلاین تئوری‌های زیـادی درباره آن مطرح شود. طرفداران سریـال بـه همـه جزییـات توجه مـی‌د و جلوتر از اپیزود بعدی درباره بزرگترین شگفتی‌های قسمت بعدی اظهارنظر مـی‌د. با توجه بـه اینکه گمانـه‌زنی‌ها بـه صورت گسترده همـه جا پخش مـی‌شد حتی بینندگان معمولی هم گاهی اوقات درون معرض لو رفتن قصه قرار مـی‌گرفتند بدون اینکه حتی درون سریـال کند و کاو زیـادی کرده باشند. چون حتی گمانـه‌زنی‌ها هم مـی‌توانند درون نقش اسپویلر عمل کنند. ایده پخش ویدیو از جایی بـه فکر خالقان سریـال رسید کـه فصل قبل "بازی تاج و تخت" زودتر از پخش درون اینترنت لو رفت.
.
🔴 خبرهای جدید را از طریق کانال تلگرام نیز دنبال کنید
🔴 لینک کانال درون بیو
.
➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @geektap
#geektap #دیگه_چه_خبر #اخبار_تکنولوژی
#وست_ورلد #سریـال #اچ_بی_او #داستان #اسپویل #ربات #هوش_مصنوعی #گات #بازی_تاج_و_تخت
#westworld #series #HBO #story #scenario #spoiler #spoil #robot #ai #got #gameOfThrones

Read more

Media Removed

بعد مدتها دیروز تلگرام و دوباره نصب کردم.... گوشی بدبخت هنگ کرد ناگهان ۱۷۰۰۰ پیـام با هم اومد اخه ابجیـای من داداشای گلم هر چیزی حدو حساب داره یعنی هر چی کـه اومد جلو چشممون حتما پخش کنیم بدون اینکه هیچ فکری درون مورد پیـامد هاش یم؟؟؟!!!! دیگه مسلمونی کـه در کار نیست بخاطر انسانیتی کـه اون ... بعد مدتها دیروز تلگرام و دوباره نصب کردم....
گوشی بدبخت هنگ کرد😨😨
ناگهان ۱۷۰۰۰ پیـام با هم اومد😱😱
اخه ابجیـای من داداشای گلم هر چیزی حدو حساب داره😊😊
یعنی هر چی کـه اومد جلو چشممون حتما پخش کنیم بدون اینکه هیچ فکری درون مورد پیـامد هاش یم؟؟؟!!!!
دیگه مسلمونی کـه در کار نیست بخاطر انسانیتی کـه اون همـه بخاطرش پیـام پخش مـیکنی کـه نمـیدونم اصلا خودت مـیخونیش یـا نـه چرا پیـامـهایی کـه با ابروی دیگران بازی مـیکنـه رو پخش مـیکنی؟؟؟؟!!!!!چرا؟؟؟😫😫
پیـامـهای نادرست پزشکی مـیدونی چه بر سر روان مردم مـیاره😓😥
«بخدا اگر فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی این باشـه..»
اخه چرا بدون اجازه من رو تو گروه ها مـیگذارید؟؟؟!!!!!
این کار یعنی چی؟؟؟😕😟 ای کاش تکنولوژی کـه حاضر و اماده بدستمون مـیرسه حداقل به منظور استفاده ازش یـه کمـی فکر کنیم🙈🙉🙊 #شبکه های اجتماعی #تلگرام #استفاده نادرست #بی احترامـی #بازی با ابروی دیگران #فرهنگ صحیح #انسانیت #عدم رعایت حقوق دیگران #از عقلمون حتما استفاده کنیم
#همدان_هنر
#ایران #ایرانی
#lran #lranian #like4like #telegram

Read more

Advertisement

Media Removed

#annanemati #mybirthday #withmyfriends #withmyfans #withmyfamily #thanksuniverse م، خانواده عزيزم، دوستان مـهربانم، ياران هميشگی من؛ ️ امسال برایم يكی از زيباترين سال‌های زندگی‌ام خواهد بود، چون بـه درکی از زندگی و زیستن رسيدم كه لحظه بـه لحظه‌اش رو شكر مـی‌كنم 🏻 مـی‌دونم کـه در ... #annanemati #mybirthday #withmyfriends #withmyfans #withmyfamily #thanksuniverse
م، خانواده عزيزم، دوستان مـهربانم، ياران هميشگی من؛ ♥️
امسال برایم يكی از زيباترين سال‌های زندگی‌ام خواهد بود، چون بـه درکی از زندگی و زیستن رسيدم كه لحظه بـه لحظه‌اش رو شكر مـی‌كنم 🙏🏻
مـی‌دونم کـه در حال حاضر وضعیت جامعه درون مسیر نابه‌سامان و بد‌ بـه سر مـی‌بره و هم‌وطنانم درون سراسر ايران، (هر خانواده و هر شـهروند) بـه نوعی با مشكلات دست بـه گريبانن ولی با خودم فکر مـی‌کنم شاید حتما این‌بار شعاری زندگی کرد، حتما امـیدوار بود و با انرژی مثبت، همراه و همدل یکدیگر باشیم. مردمـی و خالصانـه و یک‌رنگ درون کنار هم باشیم.
باور دارم کـه قطعاً و حتماً هنوز جوانـه‌های اميد درون وجود تک تک ما زنده‌ست و برای ملتی کـه بی‌بهانـه و بدون دلیل بـه دنبال شادی‌های کوچک هستند و با یک بازی فوتبال شادی و پایکوبی مـی‌کند امـیدوار ماندن کار سختی نیست. ما مردم روزهای سخت و امـیدیم!
آرزو مـی‌كنم همـه ما بـه آرزوهای زیبامون برسيم، مطمئنم سلامتی و شادی و آرامش بـه ميهن ما سلام مـی‌کنـه و بالاخره مشكلات و مسائل سياسی و اجتماعی رو سیـاه مـی‌شـه و به پایـان مـی‌رسه. 🙏🏻
آمـین.
💐❤️ممنونم از همـه شما كه تولدم درون كنارم بوديد ،
و از تبريك و عشقتون ممنون ، از گلهاي قشنگتون ، از يادگاريهاي پر از مـهرتون ..💐❤️
سپاسگزارم از يونيورس 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

Read more

Media Removed

معرفی و پیشنـهاد سریـال برایـانی کـه چند وقتی هست سریـال خوب تلویزیونی ندیده اند «Sharp Objects» مناسب ترین گزینـه به منظور تماشا است. این مـینی سریـال دارای تمام مواردی هست که شما همـیشـه آنـها را از یک سریـال مـی‌خواستید. همچنین این مجموعه دارای مواردی هست که شما نمـی‌دانستید کـه آنـها را مـی‌خواهید ! . سازنده‌ی ... 🌟معرفی و پیشنـهاد سریـال🌟
برایـانی کـه چند وقتی هست سریـال خوب تلویزیونی ندیده اند «Sharp Objects» مناسب ترین گزینـه به منظور تماشا است. این مـینی سریـال دارای تمام مواردی هست که شما همـیشـه آنـها را از یک سریـال مـی‌خواستید. همچنین این مجموعه دارای مواردی هست که شما نمـی‌دانستید کـه آنـها را مـی‌خواهید !
.
سازنده‌ی فیلم تحسین‌شده‌ی «باشگاه خریداران دالاس»، این بار با ساخت سریـالی روان‌شناسانـه بـه عرصه‌ی تلویزیون و به شکل اختصاصی بـه HBO، بازگشته است. ژان-مارک ولی، بعد از تجربه‌ی موفق سریـال «دروغ های کوچک بزرگ»، دومـین کار خود درون عرصه‌ی تلویزیون را همچون کار قبلی‌اش بر اساس اقتباسی از یک رمان ساخته‌است. «چیزهای تیز» بر اساس اولین رمان نوشته‌ی نویسنده‌ی زن آمریکایی، گیلین فلین، ساخته‌شده هست که داستان تاریک و پیچیده ای از چندین قتل درون شـهری کوچک درون مـیزوری را روایت مـی کند.
.
داستان این سریـال درباره “کمـیل پریکر” روزنامـه نگاری جوانی هست که بـه شـهر دوران کودکی‌اش بازمـی‌گردد که تا اخبار قتل دو کودک خردسال را پوشش دهد. اما او درون حالی کـه تلاش دارد که تا هویت قربانیـان را شناسایی کند، با معماهای حل نشده دوران گذشته زندگی خودش نیز رو برو مـی‌شود…
.
این سریـال از آنگونـه مجموعه‌هاست کـه تماشاگر را بـه شکل فعالی با خود همراه مـی‌کند. مطمئن باشید کـه پس از پایـان قسمت اول بی‌صبرانـه منتظر تماشای قسمت بعدی خواهید بود. بازی امـی آدامز کـه تا بـه حال نامزد 5 جایزه اسکار شده هست آنقدر فوق العاده هست که از همـین حالا یکی از مدعیـان اصلی جایزه امـی بـه شمار مـیرود 💫
.
موسیقی این سریـال از نکات برجسته‌ی آن است. «سوزان جاکوبز» سرپرستی موسیقی این سریـال را برعهده گرفته است. او کـه پیشتر از این جایزه‌ی امـی را به منظور سریـال «دروغ های کوچک بزرگ» درون سال ۲۰۱۷ دریـافت کرده بود، درون این سریـال با ساخت موسیقی رازگونـه، جذابیت سریـال را دوچندان کرده است.
.
اگر بـه داستان‌های معمایی و روان‌شناسانـه هستید علاقه‌مند هستید، دیدن این سریـال را بـه شما پیشنـهاد مـی‌کنیم. درون پایـان حتما اضافه کرد کـه این سریـال لایـه‌های پیچیده‌ای از روابط اجتماعی و تقابل سنت و مدرنیته و تفاوت نسلها را داراست، کـه همـین چند لایـه بودن مخاطب را بـه فکر وا مـی‌دارد و در عین حال نیز باعث موفقیت و ستایش آن نزد مردم و منتقدین شده است.
* Sharp Objects Series *
IMDB: 8.3/10
Rotten Tomatoes: 92%

Read more

Media Removed

. ️ مرحله نـهایی چهارمـین دوره لیگ فوتبال پرشین: با شرکت ٢۴ تیم فوتبال از ٨ استان کشور درون سه رده‌ی نونـهالان، نوجوانان و جوانان محلات حاشیـه قهرمانان بزرگ، نان‌آوران کوچک . جمعیت امداد دانشجویی – مردمـی امام علی (ع) بعد از چندین سال فعالیت تیم‌های پرشین درون نقاط مختلف کشور، اقدام بـه برگزاری یک ... .
⚽️ مرحله نـهایی چهارمـین دوره لیگ فوتبال پرشین:
🏆 با شرکت ٢۴ تیم فوتبال از ٨ استان کشور درون سه رده‌ی نونـهالان، نوجوانان و جوانان محلات حاشیـه
قهرمانان بزرگ، نان‌آوران کوچک
.
🔸 جمعیت امداد دانشجویی – مردمـی امام علی (ع) بعد از چندین سال فعالیت تیم‌های پرشین درون نقاط مختلف کشور، اقدام بـه برگزاری یک لیگ بین تیم‌های پرشین از نقاط مختلف کشور نمود.
🔸 هدف از برگزاری لیگ پرشین، گسترش پیـام دوستی و همزیستی مسالمت‌آمـیز مـیان افراد با قومـیت‌ها، ملیت‌ها و مذاهب مختلف مـی‌باشد. درون این لیگ کودکان و نوجوانان از محله‌های حاشیـه کـه در آن‌ها تعصب‌های قومـیتی و مذهبی فراوان است، یک هفته درون کنار یکدیگر با روحیـه جوانمردی و دوستی بـه رقابت مـی‌پردازند.
🔸 از دیگر اه لیگ هویت بیشتر بـه کودکان و نوجوانان تیم‌ها، از طریق بازی درون یک لیگ حرفه‌ای مـی‌باشد. که تا کودکان و نوجوانان بـه این شکل با گرفتن انگیزه و یـافتن یک الگو و مسیر مناسب به منظور زندگی، از معضلات محله‌های خود بـه دور باشند.
🔸 همچنین رسانـه‌ای شدن این موضوع و امکان استفاده از چهره‌های شاخص درون فوتبال، مـی‌تواند بـه افکار عمومـی نسبت بـه مساله معضلات اجتماعی و به خصوص کودکان کار، آگاهی بیشتری بدهد. بـه علاوه بار دیگر بر نقش ورزش درون کاهش آسیب‌های اجتماعی و وظیفه نـهادهای مسئول درون این زمـینـه تاکید مـی‌شود.
.
🗓 ٢۴ مرداد که تا ٢ شـهریور، ساعت ۱۷ که تا ٢۴
📌 ولنجک، خیـابان مقدس اردبیلی، مـیدان دانشگاه، دانشگاه شـهید بهشتی، زمـین چمن طبیعی دانشگاه شـهید بهشتی
✅ حضور به منظور همگان آزاد و رایگان 📞۰۲۱ - ۸۸۹۳۰۸۱۶
🌐 persian.sosapoverty.org
🆔 @persian.sports.club
#لیگ_پرشین
#جمعیت_امام_علی

Read more

Advertisement

Media Removed

برای پست مربوط بـه پایـان نوروز و اتمام سی و سه جشنواره فرهنگ و اقتصاد روستا و فعالیت پانزده دهکده گردشگری و نوروزگاه روستایی، دو کلیپ آماده شده بود و متنی بلند اما درون نـهایت رسیدم بـه این عکس. شور نوجوانان روستای مرزی دوزالوم فدوی داشلی برون به منظور دیدن بهتر برنامـه های جشنواره عرا کـه دیدم از خیر ... برای پست مربوط بـه پایـان نوروز و اتمام سی و سه جشنواره فرهنگ و اقتصاد روستا و فعالیت پانزده دهکده گردشگری و نوروزگاه روستایی، دو کلیپ آماده شده بود و متنی بلند

اما درون نـهایت رسیدم بـه این عکس. شور نوجوانان روستای مرزی دوزالوم فدوی داشلی برون به منظور دیدن بهتر برنامـه های جشنواره

عرا کـه دیدم از خیر انتشار کلیپها و متن از قبل آماده شده گذشتم و تنـها بـه این عاز نقطه مرزی و متن زیر بسنده مـی کنم:

جامعه بـه شادی احتیـاج دارد و چه بهتر شادی و نشاطی کـه پایـه اش مـیراث معنوی هر منطقه اعم از آداب و رسوم و آیین ها و باورها، موسیقی محلی، بازی های بومـی محلی، غذای سنتی، صنایع دستی، و .. باشد

اعتقاد دارم درون کنار توجه بـه مسایل سخت افزاری روستاها بویژه موارد صرفا عمرانی نباید از مسایل نرم همچون موارد فرهنگی اجتماعی، نشاط جامعه، ورزش و .. غفلت کرد و همـه مسایل اعم توسعه و عمران، فرهنگ، تولید و اشتغال، موارد اجتماعی را حتما در برنامـه ریزی و اجرا دید

علیرغم همـه مشکلات، برگزاری جشنواره ها و راه اندازی دهکده ها تجربه های زیـادی به منظور ما بهمراه داشت

استقبال مردم و گردشگران بسیـار انگیزه بخش بود. حمایت استاندار و معاون عمرانی از این ایده مسیر را هموار کرد و به مـیدان آمدن عمده فرمانداریـها و بخشداریـها و به ویژه دهیـاریـها و شوراها و فعالان فرهنگی اجتماعی روستاها و کارکنان دهیـاریـها سبب شد شبکه ای فعال و منسجم براساس برنامـه ای مشخص بـه انجام وظیفه پرداخته و این کار بزرگ راحت تر انجام شود. تعامل و همکاری مدیرکل مـیراث فرهنگی و گردشگری استان باعث هم افزایی و همگرایی دو مجموعه و ارائه خدمات بهتر شد و علاوه بر فعالیت و فروش تولیدات توسط صدها تولید کننده درون دهکده ها و خلال جشنواره ها، جالب اینکه از این همـه برنامـه کـه با استقبال دهها هزار نفر مواجه شد کوچکترین درگیری و حاشیـه گزارش نشد

سپاس از دو همکارم حسین غریب و سیدحامد حسینی کـه برای بهتر شدن کارها از مدتها شبانـه روزی همراهم مشغول فعالیت بودند و تشکر از ایزدپناه معاون اداره کل و نیز فوق لیسانس وظیفه نوید وزیری و فعال گردشگری عقیله بدرود جهت مستندسازی کارها. آنان ثابت د مـیشود با عده کم‌ هم تاثیرگذار بود

تشکر از عوامل برنامـه بهار روستا، بهار خاندوزی نویسنده و گزارشگر، یزدان خاندوز تهیـه کننده، رضا صمدلویی تصویر بردار و .. . و سپاس فراوان از خانواده به منظور انگیزه بخشی و حمایتی کـه داشتند و تشکر از تک تک شما با حمایتهایتان درون فضای مجازی و واقعی

مـیشود کارهای بزرگتری هم به منظور روستاها انجام داد. این شاید قدم اول بود. ادامـه این قدمـها کمـی حمایت بیشتر مـیخواهد

Read more

. #_لری 🕺🕺 . نشان از آزادگی،اتحاد و برابری مرد و زن دارد . بازِنَه: درون زبان لُری بـه معنای بازی‌کننده است. چون گونـه‌های موسیقی و ‌های مربوط بـه هر یک و هر شاخه از هر یک از گونـه‌های شش‌گانـه از کودکی و هم‌روند با زیستِ اجتماعی، بـه یکایک افراد قوم از طریق مشارکت مستقیم درون زیست جمعی آموخته ... .
🎥 #_لری 💃💃💃🕺🕺
.
نشان از آزادگی،اتحاد و برابری مرد و زن دارد
.
بازِنَه: درون زبان لُری بـه معنای بازی‌کننده است. چون گونـه‌های موسیقی و ‌های مربوط بـه هر یک و هر شاخه از هر یک از گونـه‌های شش‌گانـه از کودکی و هم‌روند با زیستِ اجتماعی، بـه یکایک افراد قوم از طریق مشارکت مستقیم درون زیست جمعی آموخته مـی‌شود.
🔽
مـیراث چندهزار ساله اجداد ما کاسی هاست کـه با حیـات و ممات لر پیوند خورده است. بازی درون قوم لر صرفا به منظور سرگرمـی نبوده و نیست. لرها درون شادی و تولد و اندوه و ماتم بازی های مختلفی دارند. این و آیین تقریبا بر تمام همسایگان لر اثرگذار بوده است.
🔽
قطعه سفالی با 6 هزارسال قدمت مکشوف درون استان لرستان گروهی را درون حال نوازندگی و گروهی را درون حال نشان مـی دهد.قطعه سفالی دیگری با 5 هزار سال قدمت متعلق بـه تمدن کاسیت درون استان لرستان 3 مرد را درحال کنار کلبه نشان مـی دهد کـه لباس و ایشان، بسیـار شبیـه لرهای کنونی است.
🔽
در کتیبه کول فره ایذه با 4700 سال قدمت، گروهی درون حال دسته جمعی بر کتیبه حجاری شده اند.اینـها فقط گوشـه هایی از آثار مکشوفه باستانی مرتبط با ساز و درون قوم کهن لر است
.
گردآوری شده توسط
محسن یـاراحمدی
.
گروه ستین لر
.
لینک کانال درون بیو قرار دارد
.
.........................................
#لر #لرستان #لری #موسیقی_ما
#_لر #گلونی # #بازنـه
#موسیقی #موسیقی_محلی
#موسیقی_لرستان #موسیقی_ایرانی
#lor #lori #lorestan #lorestanihaofficial

Read more

Media Removed

. بازی تاج و تخت (Game of Thrones) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی بـه سبک خیـال‌پردازی حماسی هست که توسط دیوید بنیـاف و دی. بی. وایس به منظور شبکه اچ‌بی‌او ساخته شده‌است. این مجموعه برگرفته از پرفروش‌ترین مجموعه داستان‌های فانتزی جرج آر. آر. مارتین یعنی ترانـه یخ و آتش است. نخستین کتاب این مجموعه بازی ... .
بازی تاج و تخت (Game of Thrones) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی بـه سبک خیـال‌پردازی حماسی هست که توسط دیوید بنیـاف و دی. بی. وایس به منظور شبکه اچ‌بی‌او ساخته شده‌است. این مجموعه برگرفته از پرفروش‌ترین مجموعه داستان‌های فانتزی جرج آر. آر. مارتین یعنی ترانـه یخ و آتش است. نخستین کتاب این مجموعه بازی تاج و تخت نام دارد. فیلم‌برداری مجموعه درون کارگاه ضبط فیلم پینت هال بلفاست و همچنین درون مالت، کرواسی، ایسلند و مراکش انجام گرفته‌است. پخش فصل ششم از ۱۷ آوریل ۲۰۱۶ آغاز شد، و در ۲۶ ژوئن ۲۰۱۶ بـه پایـان رسید. سریـال به منظور فصل هفتم نیز تمدید شد کـه قرار هست در ۱۶ ژوئیـه ۲۰۱۷ پخش آن آغاز شود. سریـال با فصل هشتم درون سال ۲۰۱۸ پایـان مـی‌یـابد.

داستان سریـال درون قاره‌های خیـالی وستروس و اسوس، درون نزدیکی پایـان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق مـی‌افتد و چندین خط داستانی را دنبال مـی‌کند. اولین داستان بـه جنگ بین خانواده‌های اشرافی به منظور به دست آوردن تخت آهنی پادشاهی هفت اقلیم مربوط مـی‌شود. دومـین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانـه‌ای از شمال را شرح مـی‌دهد و سومـین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، به منظور بازپس‌گیری تاج و تخت است. این مجموعه از طریق شخصیت‌هایی کـه اخلاقیـات مبهمـی دارند، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات مـی‌گردد.

بازی تاج و تخت رکورددار تعداد بیننده درون شبکه اچ‌بی‌او هست و درون کشورهای مختلف طرفداران زیـادی دارد. با وجود استفاده از برهنگی، خشونت و خشونت کـه انتقاداتی را بـه این مجموعه وارد آورده، منتقدین نظرات مثبت فراوانی درون مورد این سریـال داشته‌اند. این سریـال تاکنون نامزد و برندهٔ بسیـاری از جوایز شده‌است کـه از مـیان آن‌ها مـی‌توان بـه نامزدی جایزه امـی بهترین سریـال درام به منظور هر چهار فصل پخش شدهٔ آن، یک نامزدی جایزه گلدن گلوب به منظور بهترین سریـال تلویزیونی درام و نامزدی جایزهٔ هوگو به منظور بهترین نمایش درام اشاره کرد. پیتر دینکلیج نیز به منظور بازی درون نقش تیریون لنیستر موفق بـه دریـافت دو جایزهٔ امـی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و یک جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شده‌است. .
.
.
.
.
.
.
.
#Gameofthrones #GOT #Asoiaf

Read more

Advertisement

لطفا کامل بخوانید: . . با دلار ۱۳۰۰۰ تومان کـه قطعا که تا ۲۰۰۰۰ یـا حتی بیشتر افزایش خواهد کرد و سکه ۴مـیلیون و ۶۰۰ هزار تومن، اصطلاح economic collapse یـا همان فروپاشی اقتصادی را بـه طور عینی مـیتوانیم درون ایران مشاهده کنیم. برخی از اقتصاددانان، ماه ها قبل، زمانی کـه دلار بـه مرز ۵۰۰۰ تومان رسید، این روند ... لطفا کامل بخوانید:
.
.
با دلار ۱۳۰۰۰ تومان کـه قطعا که تا ۲۰۰۰۰ یـا حتی بیشتر افزایش خواهد کرد و سکه ۴مـیلیون و ۶۰۰ هزار تومن، اصطلاح economic collapse یـا همان فروپاشی اقتصادی را بـه طور عینی مـیتوانیم درون ایران مشاهده کنیم. برخی از اقتصاددانان، ماه ها قبل، زمانی کـه دلار بـه مرز ۵۰۰۰ تومان رسید، این روند افسار گسیخته را پیش بینی کرده بودند. فروپاشی اقتصادی زمانی اتفاق مـی افتد کـه ارزش پول یک کشور طی شش ماه، بـه یک سوم تنزل پیدا کند. درون این حالت مردم پولها و نقدینگی خود را از بانکها خارج مـی کنند و آن را بـه سکه و طلا و ارز خارجی تبدیل مـی کنند که تا ارزش پولشان از بین نرود. درون این حالت بـه دلیل تقاضای بیش از حد، ارزش واحدهای ارزی و سکه بالا خواهد رفت و در نتیجه ارزش پول ملی، درون سرازیری سقوط قرار خواهد گرفت. درون کشوری مانند ایران کـه سرمایـه گذاری درون بازار بورس و کارخانـه های تولیدی معمول نیست، درون دسترس ترین امکان، خرید ارز و سکه است. این روند مانند دومـینو ادامـه مـی یـابد که تا مانند کشورهایی مثل سنگال و ونزوئلا، ارزش پول ملی درون یک ماه، بـه یک دهم برسد.
اما فروپاشی اقتصادی چه نتایجی دارد؟
کسب و کار مختل مـیشود، زیرا فروشندگان سعی مـی کنند اجناس خود را حفظ کنند.
احتکار پیش مـی آید.
دلال بازی افزایش مـی یـابد.
سو استفاده از شرایط اقتصادی پیش مـی آید، مثلا قیمت ماده اولیـه ۲۰ درصد افزایش داشته اما تولید کننده که تا ۸۰ درصد محصول خود را گران مـیکند‌.
پیشـه های خدماتی بـه شدت افت مـی کنند، زیرا بـه ریـالی دریـافت مـی کنند کـه ارزشش لحظه بـه لحظه کم مـیشود.
داروهای خارجی کمـیاب مـیشود. موج نارضایتی درون جامعه راه مـی افتد و اعتماد بـه نفس جامعه پایین مـی آید.
سرانجام همـه فروپاشی های اقتصادی، فروپاشی دولت و حکومت است.
تنـها راه جلوگیری از این فروپاشی، این هست که مردم بـه جای خرید سکه و ارز، آن را تحریم کنند، یعنی دقیقا آنچه کـه در زمان نلسون ماندلا رخ داد. اما درون کشوری کـه همـه بـه فکر خود هستند، چنین اتفاقی نخواهد افتاد و نتیجه اینکه فروپاشی اقتصادی، فروپاشی کل جامعه و هیئت حاکمـه را بـه همراه خواهد داشت.
اما آیـا نمـیشد از این فاجعه اقتصادی و این فروپاشی اقتصادی_اجتماعی جلوگیری کرد؟
به راحتی این کار امکان پذیر بود اگر: 📒هزینـه های اضافی دولت از ۱۶ سال پیش حذف مـیشد.
📒اگر هزینـه موسسات آموزشی و مذهبی غیر ضروری حذف مـیشد.
📒اگر روابط بین المللی سالمـی با دنیـا داشتیم.
📒اگر دلارهای نفتی را صرف بلندپروازی های کشورهای نـه چندان مـهم منطقه نمـی کردیم.
📒اگر جلوی رانت خواری و خروج ارز توسط آشغال زاده ها را مـی گرفتیم.
باقی درون کامنت👇🏻

Read more

Media Removed

یکشنبه‌های آخر هر ماه، این جا خانواده‌های پردرآمد یـه بازارچه برپا مـی‌کنن برا بچه‌هاشون که تا بتونن بخشی از هزینـه خرید #اسباب_بازی جدیدشون رو از راه فروش اسباب بازی‌های قدیمـی‌شون بـه دست بیـارن. یک لحظه بچه خودتون رو تو این موقعیت تجسم کنید: 1- بچه‌ها از همون سن کم یـاد مـی‌گیرن کـه هیچ چیز مفت بـه دست ... یکشنبه‌های آخر هر ماه، این جا خانواده‌های پردرآمد یـه بازارچه برپا مـی‌کنن برا بچه‌هاشون
تا بتونن بخشی از هزینـه خرید #اسباب_بازی جدیدشون رو از راه فروش اسباب بازی‌های قدیمـی‌شون بـه دست بیـارن.

یک لحظه بچه خودتون رو تو این موقعیت تجسم کنید:
1- بچه‌ها از همون سن کم یـاد مـی‌گیرن کـه هیچ چیز مفت بـه دست نمـیاد و باید تلاش کنن.

2- اگه وسیلۀ نو مـیخوان، حتما مراقب لوازمشون باشن، که تا بعدها یکی ازشون بخره

3- تلاش بی‌مانندی به منظور ایجاد #مزیت_رقابتی و به فروش رسوندن اسباب بازی خودشون انجام مـیدن، از و آواز گرفته که تا گریم‌های خلاقانـه و معرکه گیری

4- هنر متقاعد کننده بودن، #مذاکره و #چانـه_زنی ، #هوش_مالی و #هوش_اجتماعی از جمله مـهارت‌هایی هست کـه با این فعالیت‌ها درون بچه‌ها رشد مـیکنـه، دقیقا همون مـهارت‌هایی کـه در آینده شغلیشون بهش نیـاز خواهند داشت.

از توییتر @Nazgolaneh

#بچه_های_باعرضه
#باعرضه_بودن
#سواد_مالی
#سعیدغفوری
#غفورغفوری
#شبکه_آموزش_غفوری
#موسسه_فرهنگی_هنری_غفوری
#مجتمع_فنی_تبریز

Read more

Media Removed

یکشنبه‌های آخر هر ماه، این جا خانواده‌های پردرآمد یـه بازارچه برپا مـی‌کنن برا بچه‌هاشون که تا بتونن بخشی از هزینـه خرید #اسباب_بازی جدیدشون رو از راه فروش اسباب بازی‌های قدیمـی‌شون بـه دست بیـارن. یک لحظه بچه خودتون رو تو این موقعیت تجسم کنید: 1- بچه‌ها از همون سن کم یـاد مـی‌گیرن کـه هیچ چیز مفت بـه دست ... یکشنبه‌های آخر هر ماه، این جا خانواده‌های پردرآمد یـه بازارچه برپا مـی‌کنن برا بچه‌هاشون
تا بتونن بخشی از هزینـه خرید #اسباب_بازی جدیدشون رو از راه فروش اسباب بازی‌های قدیمـی‌شون بـه دست بیـارن.

یک لحظه بچه خودتون رو تو این موقعیت تجسم کنید:
1- بچه‌ها از همون سن کم یـاد مـی‌گیرن کـه هیچ چیز مفت بـه دست نمـیاد و باید تلاش کنن.

2- اگه وسیلۀ نو مـیخوان، حتما مراقب لوازمشون باشن، که تا بعدها یکی ازشون بخره

3- تلاش بی‌مانندی به منظور ایجاد #مزیت_رقابتی و به فروش رسوندن اسباب بازی خودشون انجام مـیدن، از و آواز گرفته که تا گریم‌های خلاقانـه و معرکه گیری

4- هنر متقاعد کننده بودن، #مذاکره و #چانـه_زنی ، #هوش_مالی و #هوش_اجتماعی از جمله مـهارت‌هایی هست کـه با این فعالیت‌ها درون بچه‌ها رشد مـیکنـه، دقیقا همون مـهارت‌هایی کـه در آینده شغلیشون بهش نیـاز خواهند داشت.

از توییتر @Nazgolaneh

#بچه_های_باعرضه
#باعرضه_بودن
#سواد_مالی
#سعیدغفوری
#غفورغفوری
#شبکه_آموزش_غفوری
#موسسه_فرهنگی_هنری_غفوری
#مجتمع_فنی_تبریز

Read more

. #عروسی_لری زیبا و اصیل لری با لباس‌های محلی درون #لرستان 🕺🕺 . بازِنَه: درون زبان لُری بـه معنای بازی‌کننده است. چون گونـه‌های موسیقی و ‌های مربوط بـه هر یک و هر شاخه از هر یک از گونـه‌های شش‌گانـه از کودکی و هم‌روند با زیستِ اجتماعی، بـه یکایک افراد قوم از طریق مشارکت مستقیم درون زیست جمعی آموخته ... .
🎥 #عروسی_لری
زیبا و اصیل لری با
لباس‌های محلی درون #لرستان 💃💃💃🕺🕺
.
بازِنَه: درون زبان لُری بـه معنای بازی‌کننده است. چون گونـه‌های موسیقی و ‌های مربوط بـه هر یک و هر شاخه از هر یک از گونـه‌های شش‌گانـه از کودکی و هم‌روند با زیستِ اجتماعی، بـه یکایک افراد قوم از طریق مشارکت مستقیم درون زیست جمعی آموخته مـی‌شود.
🔽
مـیراث چندهزار ساله اجداد ما کاسی هاست کـه با حیـات و ممات لر پیوند خورده است. بازی درون قوم لر صرفا به منظور سرگرمـی نبوده و نیست. لرها درون شادی و تولد و اندوه و ماتم بازی های مختلفی دارند. این و آیین تقریبا بر تمام همسایگان لر اثرگذار بوده است.
🔽
قطعه سفالی با 6 هزارسال قدمت مکشوف درون استان لرستان گروهی را درون حال نوازندگی و گروهی را درون حال نشان مـی دهد.قطعه سفالی دیگری با 5 هزار سال قدمت متعلق بـه تمدن کاسیت درون استان لرستان 3 مرد را درحال کنار کلبه نشان مـی دهد کـه لباس و ایشان، بسیـار شبیـه لرهای کنونی است.
🔽
در کتیبه کول فره ایذه با 4700 سال قدمت، گروهی درون حال دسته جمعی بر کتیبه حجاری شده اند.اینـها فقط گوشـه هایی از آثار مکشوفه باستانی مرتبط با ساز و درون قوم کهن لر است
.
گردآوری شده توسط
محسن یـاراحمدی
.
لینک کانال درون بیو قرار دارد
.
.........................................
#لر #لرستان #لری #موسیقی_ما
#پیشنـهاد_طلائی #_لری_دوپا
#موسیقی #موسیقی_محلی #
#موسیقی_لرستان #موسیقی_ایرانی
#lor #lori #lorestan #lorestanihaofficial

Read more

Media Removed

‌‌ سلام دوستان‌ ‌ ۹ تیر ماه سی‌ام ژوئن رو با نام روز جهانی شبکه‌های اجتماعی نام گذاری د و امسال هفتمـین سالی هست کـه این روز بـه این اسم‌،نام گذاری شده. یکی از چیزهای کـه نقش بسزایی تو رشد و فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی داشته ایموجی‌ها یـا همون شکلک‌های خودمون بوده، کـه باعث شده که تا آدما بتونن احساساتشون ... ‌‌
سلام دوستان‌

❤۹ تیر ماه سی‌ام ژوئن رو با نام روز جهانی شبکه‌های اجتماعی نام گذاری د و امسال هفتمـین سالی هست کـه این روز بـه این اسم‌،نام گذاری شده.
یکی از چیزهای کـه نقش بسزایی تو رشد و فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی داشته ایموجی‌ها یـا همون شکلک‌های خودمون بوده، کـه باعث شده که تا آدما بتونن احساساتشون قشنگتر بیـان کنن.
‌‌
📲حالا شما مـیتونید زیر همـین پست هر کدوم از دوستاتون رو بـه یـه ایموجی تشبیـه کنید و اون دوستتون رو تگ کنید که تا اونـها هم به منظور دوستاتون این بازی رو انجام بدن.😁😏😎😛🤤
#takhfifan‌
#تخفیفان
#شبکه_های_اجتماعی
#تخفیفان_سبز

Read more

Media Removed

#باران کوثری # انگار نام این بازیگر #جوان سینمای ایران #که هنوز بـه سی سالگی نرسیده است، با برچسب اعتراض درون بین محافل های سینمایی و دانشجویی مطرح مـی شود. باران نگاه فمـینیستی ندارد، داعیـه دار اجحاف درون حق زنان و ان بـه آن صورت نیست، بازیگر (خون بازی) درون سن 20 سالگی درون این فیلم بـه قدری با حالات روحی و ... #باران کوثری # انگار نام این بازیگر #جوان سینمای ایران #که هنوز بـه سی سالگی نرسیده است، با برچسب اعتراض درون بین محافل های سینمایی و دانشجویی مطرح مـی شود. باران نگاه فمـینیستی ندارد، داعیـه دار اجحاف درون حق زنان و ان بـه آن صورت نیست، بازیگر (خون بازی) درون سن 20 سالگی درون این فیلم بـه قدری با حالات روحی و روانی یک معتاد عجین شده بود کـه برخی نگران سلامتی وی شده بودند، استمرار حضور این بازیگر درون سینما را دیگر نمـی توان بـه پدر و مادر فيلمسازش نسبت داد، باران درون صاحب دلان غوغا کرد، #محمد حسین لطیفی # مدهوش بازی وی شده بود، جوايز را از مجلات بـه صورت رگباری درو مـی کرد. نزدیک سال 88 اوج اعتراضات داخلی بین ملت،نیروی انتظامـی باران بـه نظر ساکت مـی رسید، ولی بازی وی درون #عصبانی نیستم # بغض پنـهان این بازیگر خوش آتیـه و عصیـانگر بود. این اثر درون جشنواره فیلم فجر مورد هجمـه برخی از اصولگريان بود، سپس فیلم توقیف شد،درویشیـان بیـانیـه داد، هر روز یک اتفاق درون رابطه با فیلم رضا درون درویشیـان شنیده مـی شد، باران کوثری عصبانی بود، دیگر هیچ ملاکی جز پرتاب کلمات خود درون سر نمـی پروراند. باران اعتراض مـی کرد، باران خاموش نمـی شد. باران از نفس نمـی افتاد، باران را بـه شکلی کـه مستانـه دوست خود را درون این فیلم محمد حسین فرح بخش ممنوع المار د،ممنوع التصوير، ممنوع الخیر، ممنوع الصدا،ممنوع از زندگی، ممنوع از هر فعالیتی کـه مرتبط با سینما باشد،د، مقداری یـا اندکی باران سکوت کرد، و تریبون ها پایین کشیده شدند، ولی این بازیگر برگشت خوبم برگشت، با یک نقش شاهکار درون #کوچه بی نام # برگشت، نقش آفرینی وی کـه روایتگر نگاه مدرنیته و سنت بـه جریـانات اجتماعی بود، آنقدر خوب و چشم نواز بود، کـه دل بسیـاری از منتقدین سینما را با این بازگشت خود بـه دست آورد، حالا وی درون # لانتوري #، #دندون طلا #.... فیلم بازی مـی کند. اتفاق خاصی رخ نداده، تنـها فضا، فضای امـید است،ولي حالا باران مـی خنده، باران با اعتماد بنفس بالاتری نقش های سخت، متفاوت یـا هر چیز دیگری کاراکترها را خلق مـی کند.امـیدوارم باران # همـیشـه خوشحال باشد.

Read more

Media Removed

زندگی #سعید_طوسی فیلم مـی‌شود . #مصطفی_قربان_پور کارگردان سینما و تئاتر از ساخت فیلم اجتماعی‌ای با محوریت زندگی سعید طوسی؛ قاری و معلم جنجالی قرآن خبر داد. . مصطفی قربان‌پور؛ کارگردان فیلم سینمایی #لالاکن  که  یکی از آثار راه یـافته بـه سی و یکمـین جشنواره کودوجوان اصفهان بود، درون ارتباط ... 🎬
زندگی #سعید_طوسی فیلم مـی‌شود
.
#مصطفی_قربان_پور کارگردان سینما و تئاتر از ساخت فیلم اجتماعی‌ای با محوریت زندگی سعید طوسی؛ قاری و معلم جنجالی قرآن خبر داد.
.
مصطفی قربان‌پور؛ کارگردان فیلم سینمایی #لالاکن  که  یکی از آثار راه یـافته بـه سی و یکمـین جشنواره کودوجوان اصفهان بود، درون ارتباط با وضعیت این جشنواره گفت: ۹ سال پیش من فیلمـی بـه نام «۱۲ روز» ساختم کـه جایزه ویژه هیئت داوران به منظور بهترین فیلم و پروانـه زرین بهترین بازیگر کودک را از همـین جشنواره گرفت و الان بعد ۹سال هنوز فیلم اکران نشده هست و سر این فیلم با من بازی شد.
.
بعد از چندسال خواستم فیلمم را اکران کنم کـه سینما بـه آن تعلق نگرفت و فیلم را درگروه آزاد قرار دادند. قطعا سینمادار فیلم را درون گروه آزاد اکران نخواهد کرد. این فیلم تنـها فیلمـی بود کـه در آن سال با سرمایـه خصوصی ساخته شد و جایزه هم گرفت ولی اکران نشد.
.
وی درون ادامـه افزود: جشنواره فیلم کودک فقط ۱۰ روز هست وی بعد از آن پیگیر اکران فیلم نیست. جایگاه سینمای کودک مرتبط با جایگاه کودک است. جایگاه کودینمای کودک درون کشور ما کجاست؟در کشورهایی مانند آمریکا نگاه بیش از اندازه بـه یک کودک مجازات های خاصی دارد ولی جایگاه کودک درون کشور ما کجاست؟چرا حتی  مجازات تجاوز بـه یک کودک درون کشور ما نادیده گرفته مـی شود؟! با این شرایط ما بـه دنبال جایگاه سینمای کودک هستیم!
.
❌او درون پاسخ بـه این سوال کـه در سال های آینده نیز علاقه ای بـه حضور درون جشنواره کودک اصفهان خواهد داشت یـا خیر؟گفت:علاقه ای بـه این کارندارم.من درون حال حاضر آدم دلزده ای هستم کـه همـه جور بلایی بـه سرم آمده است. من فیلم کودک خواهم ساخت ولی قطعا فیلم بعدی من فیلمـی نیست کـه قابل پخش درون ایران باشد. فیلم بعدی من درباره "سعید طوسی" یک معلم قرآن است. ۳فیلمنامـه آماده دارم کـه یکی از آنـها ۵ سال طول کشید کـه بخش عمده آن درون تبت بود، درون یکی دیگر از فیلمنامـه هایم سیـاست های مرز و ترامپ را زده ام و فیلمنامـه سومم کـه همـین #معلم_قرآن هست آماده هست که باتوجه بـه اتفاقات اخیر، اولویتم ساخت فیلم زندگی این معلم جنجالی است.❌
.
وی درون ادامـه اضافه کرد: حتی اگر فیلم معمولی هم بسازم درون جشنواره حضور نخواهد داشت. وقتی چند روز قبل از اینکه فیلمم را بـه جشنواره فارابی ارائه دهم با من تماس مـی‌گیرند و مـی خواهند درون فیلم مشارکت کنند، فیلمـی کـه ساخته شده هست و مراحل آن بـه پایـان رسیده، چه انگیزه ای به منظور ادامـه وجود دارد؟! این مشارکت نیست زرنگی است.
.
منبع: #خبرگزاری_صبا
.
#خبرنگار_هنر
#artreporter #art_reporter

Read more

Media Removed

. خلاصه کوتاهی از سخنرانی آقای شارمـین مـیمندی نژاد موسس جمعیت امام علی درون انجمن دندانپزشکان ایران . امروزه زمـین بازی جریـان رادیکال جهان بـه سمت خاورمـیانـه آمده است؛ یعنی خاورمـیانـه مـی‌توانست مستعد جنگ جهانی سوم باشد و الان شرایط بـه نحوی هست که هر بار کوره جنگ مـی‌خواهد جوشش کند، درون خاورمـیانـه ... .
🔶خلاصه کوتاهی از سخنرانی آقای شارمـین مـیمندی نژاد موسس جمعیت امام علی درون انجمن دندانپزشکان ایران
.
🔻امروزه زمـین بازی جریـان رادیکال جهان بـه سمت خاورمـیانـه آمده است؛ یعنی خاورمـیانـه مـی‌توانست مستعد جنگ جهانی سوم باشد و الان شرایط بـه نحوی هست که هر بار کوره جنگ مـی‌خواهد جوشش کند، درون خاورمـیانـه این جوشش بـه عنوان سوپاپ اطمـینان بـه صورت جنگ خارج مـی شود. ما امروزه جهان خاورمـیانـه را بسیـار بسیـار ضعیف مـی‌پنداریم. و اصلا فکر نمـی‌کنیم بتواند درون کنار جهان شرق و غرب رشد کند و قد بکشد. بـه تاریخ رجوع مـی‌کنیم مـی‌بینیم بـه طور مثال آن چیزی کـه در زمان عثمانی باعث تضعیف خاورمـیانـه شد چیدمانی هست که انسان ها را درون برابر هم قرار داد.
.
🔻ابتدای شروع فعالیت جمعیت امام علی بـه این صورت بود کـه با توجه بـه تحولات موجود درون جهان خاورمـیانـه، متوجه شدیم کـه جامعه ایران بـه گسترش نـهادهای مدنی بیش از هر چیزی نیـاز دارد. نـهاد مدنی هم انسان‌ها را درون کنار یکدیگر نگه مـی‌دارد و هم حافظ و ارتقا دهنده اخلاق درون جامعه است. نـهاد مدنی همـیشـه زنده و پویـا هست و این امر باعث افزایش امـید مـیان مردم مـی‌شود.
.
🔻در ابتدای ایجاد جمعیت امام علی کلاس‌های فوق برنامـه‌ای درون دانشگاه‌های شریف، تهران، الزهرا، خواجه نصیر و.. برگزار مـی‌کردم و برای اینکه دانشجویـان حس غم و درد را بشناسند و بتوانند با مشکلات آشنا شوند و تراژدی درون اجتماع را کشف کنند، وارد محلات محروم شدند و در کنار خانواده‌های رنج دیده قرار گرفتند.
من ذهنیت‌های کل گرا داشتم و در آن زمان دانشجویـان شریف بعد از رفتن درون محلات محروم توانایی این را داشتند کـه ساختارهای کل گرا را بـه ساختار های اجرایی دربیـاورند و بدین روی فعالیت‌های جمعیت امام علی توسعه و گسترش پیدا کرد.
.
🔻 هر جامعه‌ای بـه زنده نگه داشتن آیین‌های موجود درون فرهنگش زنده است. هوشمندی جمعیت امام علی درون طراحی آیین‌هایی بود کـه برگرفته از فرهنگ غنی ملی و دینی سعی بر شناساندن آسیب‌های اجتماعی بـه مردم جامعه و کمک گرفتن از تمامـی پتانسیل‌های موجود به منظور کاهش آسیب‌ها درون حوزه کودکان و زنان داشت. آیین‌هایی مثل کوچه گردان عاشق کـه شناسایی جغرافیـایی فقر غذایی درون ایران درون ایـام ماه مبارک رمضان، طفلان مسلم با شعار به منظور طفلان دیروز مـی گرییم آیـا به منظور طفلان امروز مـی‌کوشیم؟ درون ایـام محرم و صفر به منظور آزادسازی جوانانی کـه در کودکی و سن زیر 18 سال مرتکب قتل شدند و بسیـار آیین‌های دیگر کـه تلاشش درون جهت افزایش عدالت اجتماعی کـه شعار تمامـی ادیـان بوده هست مـی‌باشد.
.
ادامـه درون کامنت اول
.
#جمعیت_امام_علی

Read more

Media Removed

و تمایل بـه نابودیِ خود علل و دلایل گوناگونی دارد، رشدِ این فعل، اغلب، از عدمِ درک دیگران، سرخوردگیـهای اجتماعی، تنـهایی و ترس نشأت مـی گیرد. اگر اندکی پا را فراتر بگذاریم، مـیل بـه جاودانگی ی کاذب درون برخی از این افراد بـه شدت قوی ست، جاودانگی نـه بـه معنای پیوستن بـه خالق خویش و نـه به منظور رفتن بـه جایی بهتر، ... و تمایل بـه نابودیِ خود علل و دلایل گوناگونی دارد، رشدِ این فعل، اغلب، از عدمِ درک دیگران، سرخوردگیـهای اجتماعی، تنـهایی و ترس نشأت مـی گیرد.
اگر اندکی پا را فراتر بگذاریم، مـیل بـه جاودانگی ی کاذب درون برخی از این افراد بـه شدت قوی ست، جاودانگی نـه بـه معنای پیوستن بـه خالق خویش و نـه به منظور رفتن بـه جایی بهتر، بل بـه معنای بودگی، از یـاد نرفتن و نوعی خودنمایی بـه حضور.
کودکان نوپای ما وقتی مـی خواهند درون سنین کودکی قایم باشک بازی کنند، قایم باشک آنـها به منظور ما بـه طرز باورنی شیرین است. آنـها خودشان را درون جایی، مکانی پنـهان مـی کنند که تا ما آنـها را پیداکنیم، قایم شدن آنـها درون ابتدا بـه نحوی هست که مثلا سرشان را مـیان دستهایشان مـی گیرند و احساس مـی کنندی آنـها را نمـی بیند یـا بـه نحوی بـه لحاظ کودکانگی و سادگیشان جایگاه مناسبی را پیدا نمـی کنند و در نـهایت والدین آنـها را سریع پیدا مـی کنند و حتی اگر آنقدر زرنگ باشند یـا والدین وانمود کنند کـه آنـها را پیدا نکرده اند، با صدایی، خنده ای آنـها را از وجودشان آگاه مـی کنند.
عکسی کـه روبروی ماست، یک قایم باشکی است، وجه طنز این لغت را درون نظر نگیرید. اما آنچه درون این عبه غایت نمود پیدا کرده، تمایل بـه خودگریزی، پنـهان خود، از بین بردن هویت و ماهیت وجودی خود بـه وسیله اعلام و اطلاع است، اعلام وجودی تلخ، نـه دیگر کودکانـه و شیرین، بـه دنیـا « "من" را ببینید کـه هیچوقت نمـی دیدید/ "من" دیگر نیستم/ سرنوشت غم بار "من" تمام شد/ی "من" را درک نمـی کرد/ درون انتها شما و شمایـان مسبب مرگِ" من" هستید و "من" تصویر این مرگ بـه شیوه ای دراماتیک را بـه شما تقدیم مـی کنم کـه تا مدتها خود را سرزنش کنید و تاوان " من ندیدگی" را بپردازید... مجازات دنیـا
یک نمایشنامـه کـه در نـهایت با مرگ شخصیت اصلی داستان، بـه شیوه ای تراژیک و شاعرانـه، پایـان پیدا مـی کند.
و همـه ی این نمایشنامـه را عکاس درون این عو درون به تصویر کشیدن این واقعیت و واقعه ی تلخ اجتماعی و پرداخت بـه لایـه های روانشناسی و رفتارشناسی این وقایع، با گزینش نوعی دگرگونی چهره( کـه به همان از خودگریزی و تمایل بـه از بین بردن ماهیت تاکید مـی کند)هنرمندانـه، کارگردانی مـی نماید و تصویر رمز آلوده ای را به منظور مکاشفه، درون اختیـار مخاطب قرار مـی دهد.
...
چارلز دیکنز مـی گوید: یک واقعیت عجیب این هست که هر انسانی راز و رمز های ژرفی به منظور بقیـه دارد.
.
ع: viktorija raggana
متن : شادی آفرین‌آرش
@shadiafarin.arash

Read more

Media Removed

ترجمـه کامل #مصاحبه با روزنامـه #حوریت درون ژانویـه 2015...دی ماه 93(سه سال و نیم پیش بعد از بازی درون فیلم دلیبال)🏻🏻 #Culusoyrep بخش اول: ●از ظاهر جديدتون خوشتون مياد؟ -اولش عادت نداشتم.در واقع ريشمو كامل بـه حال خودش رها كرده بودم.اما يه روز گفتم "من كي ام" بعدش يكم بـه ريشم نگاه كردم و اين وضع ...
ترجمـه کامل #مصاحبه با روزنامـه #حوریت درون ژانویـه 2015...دی ماه 93(سه سال و نیم پیش بعد از بازی درون فیلم دلیبال)👇🏻👇🏻
#Culusoyrep
بخش اول:
●از ظاهر جديدتون خوشتون مياد؟
-اولش عادت نداشتم.در واقع ريشمو كامل بـه حال خودش رها كرده بودم.اما يه روز گفتم "من كي ام" بعدش يكم بـه ريشم نگاه كردم و اين وضع بـه وجود اومد.الان دوست دارم
●ایده دلیبال از کجا درومد؟؟
-فصل اول جزرومد بودیم.رابطمون با کارگردانمون "علی بیلگین" خیلی خوبه.بهش گفتم کـه مـیخوام تو یـه فیلم سینمایی باشم.پیش "کرم چاتای" رفتیم(تهیـه کننده).اکیپ آماده شد.مشخص شد کـه کاراکترم درام مـیزنـه.کلاسای آموزش درام رو شروع کردم.بعد از این هم ولش نخواهم کرد.در عرض شش ماه بخاطر کاراکتر هفت کیلو وزن کم کردم.موهامو بلند کردم.درضمن کاراکتر یک بیماری داره...بخاطرش باانی کـه این بیماریو دارن چندباری ملاقات کردم.
●تو فیلم خیلی تتو دارید...واقعین؟
-نـه...تتو رو دوست دارم اما بـه هرحال جراتشو ندارم‌...تو فیلم یـازده که تا تتو دارم.همشون برچسبن.آماده شدنم تو ست از خانومـها هم بیشتر طول مـیکشـه...!
●تو فیلم آهنگ "خوشی بی پایـان" نوشته سزن آکسو رو خوندید.با اون آشنایید؟
-بله.خیلی باعث افتخار بود.خودش نمـیخواد کـه سزن خانوم یـا آبجی سزن صداش بزنیم.مـیگه بهم سزن بگو.واسه آهنگ یـه شعر باورنی نوشت منم خیلی با احساس خوندمش.سزن تو آخرین باری کـه باهم حرف زدیم گفت [برای یـه پروژه اجتماعی باهم دیگه بخونیم!!]
کیـه کـه همچین چیزیو نخواد؟؟؟
●فکر مـیکنین یـه روزی آلبوم بدید؟؟
-نـه ذاتن از شونزده سالگی گیتار مـی و همـیشـه آهنگ خوندنو دوست داشتم.اما تو فکر ورود بـه این عرصه نیستم.
●تو فیلم یـه صحنـه کوتاه هست کـه د. موقع فیلمبرداری اون صحنـه خجالت کشیدید؟
-تو اون صحنـه واقعا بودم.زاویـه دید دوربین مـهم بود.خجالت نکشیدم.واسه بـه زبون آوردن بیماری روحی اون بچه اون سکانس لازم بود.
●خیلی با حرفی ک تو مصاحبه های قبلیتون زده بودید کـه "تو صحنـه های بوسه خجالت کشیدم" جور درون نمـیاد...؟!
-اون حرفیـه کـه از مصاحبه چهارسال پیشم درومده!
●تو صحنـه عشق بازی با لیلا لیدیـا اون گفته بود کـه خودش اون لحظه بهم ریخته بود...اون صحنـه شمارو هم ترسوند؟؟
-صحنـه خیلی پر اغراقی نبود....فیلمـیه کـه مـیشـه خانوادگی نگاهش کرد.نمـیفهمم چرا تو ترکیـه اینجوری دیده مـیشـه. یـه صحنـه جزئی بود.همـه چیز مـیتونـه جلوش باشـه.من احساس بهم ریختگی نکردم.فقط سعی کردم کـه با احساس باشم.
Admin: #Niloooiii

Read more

Media Removed

هشدار کریتور آکادمـی بـه عنوان قوی ترین آکادمـی آموزشی منطقه درون سال ۲۰۱۷ وب رنکینگ پنج ستاره آموزشی بـه دلیل آموزشـهای کارگاهی و خلاقانـه درون استفاده از شیوه ها و متدهای نوین،نظر بسیـاری از فعالان حوزه های مختلف اقتصادی را جلب کرده هست و با قدرت و جدیت درون امر آموزش و ارتقا سطح و زیر ساخت آموزشـهای خلاقانـه،کارگاهی ... هشدار
کریتور آکادمـی بـه عنوان قوی ترین آکادمـی آموزشی منطقه درون سال ۲۰۱۷ وب رنکینگ پنج ستاره آموزشی بـه دلیل آموزشـهای کارگاهی و خلاقانـه درون استفاده از شیوه ها و متدهای نوین،نظر بسیـاری از فعالان حوزه های مختلف اقتصادی را جلب کرده هست و با قدرت و جدیت درون امر آموزش و ارتقا سطح و زیر ساخت آموزشـهای خلاقانـه،کارگاهی و با نشاطی کـه در اقشار مختلف جوامع مخصوصا فعال از منظر اقتصادی بوجود آورده،توانسته بـه عنوان برند معتبر آموزشی کـه امروزه جدا از تایید ها و تمجیدهای دولتها و نـهادهای معتبر آموزشی بین المللی ،خود را بـه عنوان قطب آموزشی با شیوه های نوین مطرح کند
لذا این اعتبار و برند سازی کـه حاصل سالها تلاش بی وقفه متولییـان این امر بوده، اعتبار و اطمـینان زیـادی درون سراسر دنیـا بین جویندگان مسیر ترقی و پیش رفت بوجود آورده کـه متاسفانـه بـه لحاظ ساختارهای فضای مجازی درون سرتاسر دنیـا امکان سو استفاده کلاه برداران و شیـادان همـیشـه درون صحنـه حاضر را نیز فراهم کرده است
با سو استفاده از برند و لوگوی منحصر بـه فرد کریتور آکادمـی کـه ثبت جهانی نیز شده اقدام بـه بر پایی جلسات و سمـینارهای مثلا آموزشی!! مـیکنند و با روش‌های غیر معمول شرکت کنندگان را ترغیب بـه سرمایـه گذاری درون سایتهای جعلی و کلاه برداری مـیکنند
طبق اخبار بـه دست آمده درون اقدامـی جدید از شیـادان ،اقدام بـه معرفی پول مجازی جعلی بدون پشتوانـه مالی و تکنولوژیک کرده اند و برای معرفی و رو نمایی از آن از اعتبار و برند کریتور آکادمـی استفاده مـیکنند( متعاقبا بـه صورت کتبی بـه ایشان و دفترهای پوششی کاریشان بـه صورت رسمـی تذکر داده شده است)
فضای ارز رمزها و ارز های کد گذاری شده فضایی تخصصی و به دور از حوزه کاری آموزشی کریتور آکادمـی مـی‌باشد لذا از اقشار مختلف با هر مرتبه آگاهی و آموزش تقاضا داریم حتما درون مورد ارز های با پایـه کد گذاری تحقیق کنند و صرفا بـه خاطر جو بـه وجود آمده درون مورد پولهای مجازی با زندگی خود و اطرافیـانشان(که فقط بـه گفته شما باور دارند و کاری با مسایل فنی قضیـه ندارند!!)بازی خطرناک نکنند
کریتور آکادمـی مفتخر هست با ایمان بـه محتوی آموزشـهای خلاقانـه و کاربردی بالاترین مدارج علمـی را درون سطح جهانی دنبال مـیکند و اخبار و اطلاعات جامع و موثق را فقط از تارنمای رسمـی کمپانی و شبکه های اجتماعی کـه در سایت از آنـها نام شده،پیگیری کنید
Change your habits
Change your lifestyle
Www.creatoracademy.com
#be #carful #about #scam #WC

Read more

Media Removed

. للحق پست نوشت: حصر را چهانی انجام دادند؟ شورای عالی امنیت ملی. چهانی معترض شدند؟ همان ها کـه در جلسه شورای عالی امنیت حضور داشتند و پای حصر را امضا د. تصمـیم گرفتند و شانـه خالی د چون بازی برد برد را درون حواله دیدند؛ هم از امضای حصر بخورند و هم از ژست ضدحصر ببرند. مردم را چه فرض کردیم؟ ... .
للحق پست نوشت:
حصر را چهانی انجام دادند؟ شورای عالی امنیت ملی. چهانی معترض شدند؟ همان ها کـه در جلسه شورای عالی امنیت حضور داشتند و پای حصر را امضا د.
تصمـیم گرفتند و شانـه خالی د چون بازی برد برد را درون حواله دیدند؛ هم از امضای حصر بخورند و هم از ژست ضدحصر ببرند.

مردم را چه فرض کردیم؟ افکار عمومـی جورچین ماست؟ این بازی غیرصادقانـه افکار عمومـی را خاکستر مـی کند.
این روزها قرارست با تلگرام نیز خط حصر را دنبال کنیم؟
در یک نصف روز دو موضع متفاوت و البته رسمـی درباره ینگ تلگرام منتشر مـی شود. اول صبح آقای روحانی درباره یگ تلگرام مـی گویند "کام مردم را تلخ نکنیم." ظهر همان روز مسوول مستقیم این موضوع از احتمال تلگرام مـی گوید و توضیحاتی مـی دهد کـه مخاطب را بـه ضرورت ینگ برساند. روشن هست که مسوول مستقیم و دبیر شورای عالی مجازی، نظر شخصی و سلیقه اش را درون یک برنامـه رسمـی نمـی گوید. بعد آقای روحانی کـه رئیس شورای عالی مجازی هست از کدام تلخی کام مـی گوید؟ چهی جز خود دولت تصمـیم مـی گیرد؟

چهی هست که نداند بیشترین ضربه از تلگرام را دولت مـی بیند؟ ما از یـاد ببریم، آقای روحانی فراموش نمـی کند چطور چهارستون دولتش از آشوب های دی ماه لرزید؟ همـین امروز این دولت هست که از ورود تلگرام بـه چرخه اقتصاد نگران است. نیست؟ سیـاست های پولی و مالی اش را بـه خاک نمـی کشد؟
مردم با ینگ یک شبکه اجتماعی بـه ضرورت امنیت و رفاه شان بـه مرور زمان کنار مـی آیند؛ بعد بیغش و ناب با مردم حرف بزنیم. چه آنکه کام مردم را بی صداقتی تلخ مـی کند نـه ینگ.
.
کاملا بی ربط:
در ابتدایی خواندیم چوپان دروغگو دو بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نما شد
ولی درون زندگی دیدیم کـه چوپان دروغگو بارها دروغ مـیگوید و باز این طرف با ان هن است
و آن طرف بـه گرگ ها اسکان مـی دهد.
.
#محسن_مـهدیـان
#ینگ
#حصر
#تلگرام
#فضای_مجازی

Read more

Media Removed

دغدغه های رخشان بنی اعتماد درون فیلمسازی مختص 'ژانر اجتماعی هست و بس، وی از #روسری آبی که تا # خون بازی، درون فکر امـیدی بود کـه به بدنـه سیـاه یـا خاکستری جامعه تزریق کند، مردم با فیلم های وی اندکی که تا مقداری بـه جامعه شعاری و پوچ. ایده های نخ نما شده باختند. قصه های رخشان بنی اعتماد با هفت خرده پیرنگ بـه سراغ کاراکترهای ... دغدغه های رخشان بنی اعتماد درون فیلمسازی مختص 'ژانر اجتماعی هست و بس، وی از #روسری آبی که تا # خون بازی، درون فکر امـیدی بود کـه به بدنـه سیـاه یـا خاکستری جامعه تزریق کند، مردم با فیلم های وی اندکی که تا مقداری بـه جامعه شعاری و پوچ. ایده های نخ نما شده باختند.
قصه های رخشان بنی اعتماد با هفت خرده پیرنگ بـه سراغ کاراکترهای نقش اصلی آثار قبلی خود رفت، که تا از حال دو احوالشان با خبر شود، ولی برخی ترسیدن که تا از وضعیت آن مادر مرده هاي باخبر شود، سه اپيزود اول این فیلم، بـه لحاظ قصه و دیـالوگ های مطرح شده،اصلا مطلوب و دربرگیری به منظور مخاطب ندارد، از اپيزود فرهاد اصلانی که تا آن لحظه ای کـه حبیب رضایی فرمود، هیچ فیلمـی درون کمد نمـی ماند، بازهم سینمای وی مـی درخشد، این سینما پیـام نمـی دهد، تعیین تکلیف به منظور افراد نمـی کند، فقط،حرفی را مـی گوید،که بـه کرار درون جامعه ایرانی اسلامـی مشاهده مـی شود، مخاطبان قصه ها از سکوت باران کوثری درون برابر جواب ازدواج این بـه پیمان معادي ياهمان نمایش فیلم های توقیفی آنقدر لذت بردند، این همان امـیدی بود کـه رنگ واقعیت داشت که تا رنگ همـه چی حتما در آخر داستان بوی ازدواج بدهد، تبريک بـه رخشان بنی اعتماد، بابت دغدغه های اجتماعي

Read more

🛑 بـه طور کلی اپل آیدی شامل حساب کاربری اختصاصی اپل مـی‌شود کـه کاربران به منظور استفاده از دستگاه‌های تولید شده توسط این شرکت حتما اطلاعات آن را همراه داشته باشند. اپل آی دی درون حقیقت هویت شما درون زمـینـه استفاده از دستگاه‌هایی نظیر آیفون – آیپد – آیپاد – مک بوک و آیمک هست و هر کاربر حتما یک حساب کاربر مجزا به منظور ... 🛑 بـه طور کلی اپل آیدی شامل حساب کاربری اختصاصی اپل مـی‌شود کـه کاربران به منظور استفاده از دستگاه‌های تولید شده توسط این شرکت حتما اطلاعات آن را همراه داشته باشند. اپل آی دی درون حقیقت هویت شما درون زمـینـه استفاده از دستگاه‌هایی نظیر آیفون – آیپد – آیپاد – مک بوک و آیمک هست و هر کاربر حتما یک حساب کاربر مجزا به منظور تنظیم آن درون دستگاه‌های درون حال کار با خود داشته باشد. اپل آیدی نـه تنـها امکان استفاده از دستگاه‌های اپل را فراهم مـی‌کند، بلکه امکان استفاده از سرویس‌های اختصاصی این کمپانی نظیر آیکلود را نیز بـه کاربران مـی‌دهد.حساب اپل آیدی مـی‌تواند مواردی نظیر تمامـی عکس‌های ثبت شده از دوربین دستگاه و همچنین لیست مخاطبین و موقعیت مکانی کاربر درون لحظه را درون خود نگه دارد. بـه همـین دلیل، اپل آیدی یکی از امنیتی‌ترین حساب‌های کاربری بـه حساب مـیاید کـه تنـها حتما روی ایمـیل واقعی کاربر ساخته شود و کاربران حتما از تنظیم اپل آیدی‌های مشکوک درون دستگاه خود و استفاده چندنفره از آن خودداری کنند. درواقع اپل آیدی نام کاربری کاربران اپل هست که با استفاده از آن مـی‌توانند بـه خرید از اپ استور یـا مک اپ استور یـا آی‌تیونز بپردازند. این حساب کاربری قابلیت شارژ اعتبار بـه دلار و سایر ارز ها را بسته بـه کشور مربوط بـه اپل آیدی دارا مـی باشد. این کـه اپل آیدی کدام کشور مناسب شما مـی‌باشد درون ادامـه بحث خواهد شد. ذکر این مطلب نیز ضروری هست که آپل آیدی یک حساب کاربری کاملا رایگان هست . با اپل آیدی مـیتوان یک گوشی اپل را از راه دور قفل کرد، موقعیت مکانی آن را یـافت یـا اطلاعاتی مثل شماره تلفن ها را جابجا کرد. درون صورتی کـه گوشی شما بـه هر دلیل مفقود شود تمام برنامـه و بازی هایی کـه خریداری کردید، با نصب اپل آیدی روی گوشی جدید، بـه گوشی جدید منتقل خواهد شد
.
— — — — — — — — — —
.
اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل
.
https://www.apple-nic.com
📞 021- 88666670-5
لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore
.
هشتگهای مرتبط:
#NIC #technology #apple #apple_store #applestore #applestoreonline #applefan #apple #iphone8 #appleid
#اپل_ايران #اپل_استور #فروشگاه_آنلاين #ایفون #اپل_استور #آیفون_ای#آیفون #اپلـآیدی

Read more

... تئاتر هفته پیش نمایشی را دیدم کـه عجیب بـه آینده هنرنمایش امـیدوارم شدم.نمایش پناهکاه با نگاهی متفاوت شما را وارد دنیـایی غیرواقعی مـیکند،دنیـایی کـه به شدت با آن هم ذات پنداری کرده و شخصیت هایش را دنبال مـی کنید.این روزها نمایش های اندکی هستند کـه با ساختاری درست کاملا آگاهانـه ریتم خود را مدیریت ... ... تئاتر

هفته پیش نمایشی را دیدم کـه عجیب بـه آینده هنرنمایش امـیدوارم شدم.نمایش پناهکاه با نگاهی متفاوت شما را وارد دنیـایی غیرواقعی مـیکند،دنیـایی کـه به شدت با آن هم ذات پنداری کرده و شخصیت هایش را دنبال مـی کنید.این روزها نمایش های اندکی هستند کـه با ساختاری درست کاملا آگاهانـه ریتم خود را مدیریت کرده و تماشاگر را همراه خود کنند.اما نمایش پناهکاه درون این مبحث کاملا موفق عمل مـیکند.آنچه مشخص هست اساس یک تئاتر خوب درون مرحله اول نمایشنامـه آن است،بی شک نمایشنامـه پناهکاه کـه دست بر قضا نوشته کارگردان های آن هست با طرحی غیر تکراری و شخصیت هایی کـه خلق کرده هست یکی از بهترین نمایشنامـه هایی هست که توسط نسل جدید بچه های تئاتر نوشته و روی صحنـه جان مـی گیرد.حال آنکه شما از همان ابتدا با اجرایی بـه شدت استاندارد مواجه خواهید شد کـه تمام اجزای تشکیل دهنده آن از جمله کارگردانی، بازیگری، لباس، گریم، صحنـه و‌ نور با خلاقیتی منحصربفرد درون خدمت اثر هستند.بازی های بـه شدت تئاتری کـه ترکیب مناسبی از حرکات فرم و بیـان های کاملا تمرین شده هست در کنار مـیزانسن ها درست و کارگردانی بی نظیر کارگردان های جوان آن پناهکاه را بـه اثری قابل تامل تبدیل است.در این نمایش طراحی لباس و گریم درون بالاترین سطح خود قرار دارند‌. طراحی صحنـه و نور با وجود آنکه کاملا حالت کاربردی داشته و به درستی المان های نمایش را بـه مخاطب انتقال مـیدهند بـه دلیل شرایط مالی گروه‌ کمـی از سطح کار پایین تر هستند. اما این مـهم با کارگردانی، استفاده درست از ابزار صحنـه توسط بازیگران و هماهنگی عالی آنـها که تا حدودی پوشش داده مـی شود.آنچه مشخص هست نمایش هایی از جنس پناهکاه نیـاز تئاتری هست که درون پایین سطح خود قرار دارد. تئاتری کـه دیگر مجموعه ای از همـه ی عناصر تئاتری درون آن دیده نشده و بیشتر دیـالوگ محور است.حال این گروه جوان کـه البته درون کنار خود افراد باتجربه ای چون ماریـا حاجیـها « طراح گریم » و الهام شعبانی « طراح لباس » را دارند بـه خوبی توانستند با تکیـه بر خلاقیت خود و با وجود محدودیت مالی از تمامـی این عناصر درون جهت روایت قصه استفاده ای مناسب کرده و نمایشی را روی صحنـه بیـاورند کـه مخاطب را به منظور ساعتی از جهان حقیقی بـه جهانی کـه آنـها برایش خلق مـی کنند و البته حرف های زیـادی را درون مباحث سیـاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی با آنـها درون مـیان بگذارند.اینجاست کـه تئاتر بـه معنای واقعی تاثیر درست خود را بر مخاطب گذاشته و او را وادار بـه تفکر مـیکند.امـیدوارم این گروه همچنان آثاری چون پناهکاه خلق کرده و با نگاه تازه خود ما را بـه آینده تئاتری کـه اسیر تکرار شده امـیدوار نگه دارند

Read more

Media Removed

اعلام تصمـیم ترامپ درمورد برجام آن‌قدری کـه وانمود مـی‌شود، مـهم نیست آنان کـه نومـیدی مـی‌کارند، ویرانی درو مـی‌کنند ائتلاف بدخواهانـه‌ ترامپ و اسرائیل و عربستان و انسداد‌باوران ستیزه‌جو بر ضد ایران بـه جنگ روانی سنگینی علیـه مردم و مسؤولان درون ایران رو آورده است. ترندسازی‌های تصنعی روی شبکه‌های ... اعلام تصمـیم ترامپ درمورد برجام آن‌قدری کـه وانمود مـی‌شود، مـهم نیست

آنان کـه نومـیدی مـی‌کارند، ویرانی درو مـی‌کنند
ائتلاف بدخواهانـه‌ ترامپ و اسرائیل و عربستان و انسداد‌باوران ستیزه‌جو بر ضد ایران بـه جنگ روانی سنگینی علیـه مردم و مسؤولان درون ایران رو آورده است. ترندسازی‌های تصنعی روی شبکه‌های اجتماعی جهانی و برخی شبکه‌های پربیینده‌ ‌ای علیـه ایران و اجرای کمدی‌-تراژدی‌های نخست‌وزیر اسرائیل و نمایش‌های زننده‌‌ رئیس‌جمـهور آمریکا و همکارانش ضد ایران و تحریک روانی بازار ارز و «فوق العاده بحرانی» نشان وضع کشور و پراکندن اخبار دروغ و تحلیل‌های غلط درباره‌ حمله‌ قریب‌الوقوع و فراگیر قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بـه ایران همگی بخش‌هایی از جنگ روانی بزرگ و بی‌سابقه‌ای ضد ایران اند.
پراکندن بذر نومـیدی از تدبیرپذیری و اصلاح‌شدنی بودن امور درون پهنـه‌ اجتماع و دامنـه‌های اقتصاد و سیـاست سلاح مشترک و متعارف همـه‌ اعضای این جنگ روانی بی‌سابقه است.
یکی از اجزای این جنگ روانی بازی برجامـی ترامپ و نتانیـاهوست. واقعیت اینست با وجود سندی بین‌المللی مانند برجام، ترامپ هر تصمـیمـی را اعلام کند، یـا بـه نفع ایران است،‌ یـا پیـامدهای آن به منظور ایران ویرانگر نخواهد بود؛ چه آمریکا از برجام خارج شود، چه نشود، چه تعلیق تحریم‌ها را باز تمدید کند، چه نکند. اگر درون برجام هم بماند یـا تعلیق تحریم‌ها را تمدید کند، فعلا بازنده‌ این مرحله از جنگی روانی‌ هست که آتش آنرا با نتانیـاهو روشن کرده است. اگر آمریکا از برجام خارج شود یـا تعلیق تحریم‌ها را تمدید نکند، برخلاف مسیر اجماع سیـاسی و حقوقی و اخلاقی دیگر اعضای شورای امنیت و جامعه‌ جهانی کـه برجام را تضمـین کرده، گام برداشته است. اما نیروهای دوستار ایران چه مـی‌توانند ند؟
در چنین شرایطی نومـید و بدبین مردم نسبت بـه مسؤولان بـه هر شکلی کـه باشد،‌ درون عمل، بـه معنای همراهی با جنگ روانی دشمن علیـه ایران است،‌ خواسته یـا ناخواسته.

در همـین شرایط، تمرکز مردم و کارشناسان و آگاهان بر تدبیر به منظور ساختن راه حل مشکلات بـه علاوه‌ حفظ و نشان انسجام داخلی مـهمترین راه مقابله با دشمن است.
مشکلات را گردن این و آن انداختن و ناله و نفرین و بذر نومـیدی پاشیدن رفتار سیـاسی بالغانـه‌ای نیست. کشور بیش از هر زمان دیگری بـه حفظ انسجام نیروهای سیـاسی و نیز بـه نمایش این انسجام نیـاز دارد.

رهایی از امـیدهای محال و بی‌محل و گشودن پنجره‌ امـید بهبودباورانـه و فعالانـه و خلاقانـه رمز عملیـات حفظ این سامان است.

محمدمـهدی مجاهدی
#معصومـه_ابتکار

Read more

Media Removed

. نشست بررسی آخرین وضعیت ورزش کشور درون عرصه های "ورزش قهرمانی"، "ورزش حرفه ای"، "ورزش همگانی" و "ورزش تربیتی" با حضور دکتر #جلیلی و جمعی از مسئولان و کارشناسان ورزشی برگزار شد. . درون این نشست آقایـان قراخانلو رییس آکادمـی ملی کمـیته #المپیک، حمـیدی معاون تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش و معاون سابق ... .
نشست بررسی آخرین وضعیت ورزش کشور درون عرصه های "ورزش قهرمانی"، "ورزش حرفه ای"، "ورزش همگانی" و "ورزش تربیتی" با حضور دکتر #جلیلی و جمعی از مسئولان و کارشناسان ورزشی برگزار شد.
.
در این نشست آقایـان قراخانلو رییس آکادمـی ملی کمـیته #المپیک، حمـیدی معاون تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش و معاون سابق وزارت ورزش، آجرلو مدیرعامل سابق باشگاه تراکتورسازی، کاظمـی کارشناس ورزشی و واعظ مدیر مرکز روانشناسی آکادمـی ملی المپیک حضور داشتند.
.
اهم سخنان دکتر جلیلی درون نشست بررسی آخرین وضعیت ورزش کشور درون عرصه های "ورزش قهرمانی"، "ورزش حرفه ای"، "ورزش همگانی" و "ورزش تربیتی":
.
اهم سخنان دکتر جلیلی:
.
🔹ورزش علاوه بر ضرورت، یک فرصت هست و اگر دولت از ظرفیت ورزش بـه خوبی استفاده کند مـیتواند درون دیگر وظایف خود مانند مقابله با آسیب های اجتماعی و ایجاد اشتغال نیز موفق شود.
.
🔹هرچقدر درون زمـینـه ورزش بـه شکل صحیح هزینـه شود این هزینـه درون حقیقت سرمایـه گذاری هست و نتایج آن درون آینده مشخص خواهد شد.
.
🔹دولت حتما به گونـه ای سیـاست گذاری کند کـه ورزش همگانی واقعا همـه ملت را دربر بگیرد.
.
🔹بروز #عدالت درون عرصه ورزش یعنی بسترهای لازم به منظور ظهور و ارتقای هر استعداد ورزشی درحد امکانات کشور فراهم شود.
.
🔹آنچه درون ورزش قهرمانی و حرفه ای شکل مـی گیرد حتما حاصل یک فرآیند باشد کـه مـیوه آن درون ورزش قهرمانی چیده مـی شود نـه آنکه صرفا بـه چند پروژه به منظور رسیدن بـه قهرمانی اکتفا شود.
.
🔹ظرفیت های اقلیمـی بگونـه ای هست که بسیـاری استعدادها بـه دلیل شرایط محیطی امکان شکوفایی پیدا مـی کند مثل #قایقرانی و #شنا درون مناطق دریـایی کشور و اگر بـه استعدادهای این مناطق توجه شود و بستر لازم به منظور قهرمانی آنـها فراهم شود بسیـار موثر تر از آن هست که درون جای دیگری بـه زور #دریـاچه_مصنوعی و هزینـه های هنگفت، بخواهیم قهرمان تربیت کنیم!
.
🔹همانگونـه کـه #رهبر انقلاب از بازی #تیم_ملی_فوتبال تشکر مـی کنند ائمـه جمعه نیز مـی توانند درون نمازهای جمعه از قهرمانی یک دانش آموز یـا موفقیت یک شـهر یـا استان درون عرصه های ورزشی تقدیر کنند، تبلیغ وتشویق ورزش توسط تریبون های رسمـی نمونـه ای از استفاده درست از ظرفیت های نرم افزاری درون این زمـینـه است.
.
🔹همانطور کـه با وجود مسئولیت دستگاه های مختلف درون عرصه بهداشت، مدعی اصلی سلامت کشور حتما وزارت بهداشت باشد، درون عرصه #ورزش نیز #وزارت_ورزش حتما مدعی دیگر دستگاه ها از جمله #شـهرداری ها به منظور انجام وظایف شان درون عرصه ورزش باشد.
.
🔹یک مصداق حمایت از #تولید و #اشتغال، اشتغال زایی درون عرصه ورزش حرفه ای و صنایع ورزشی و مشاغل مرتبط با آن است.

Read more

Media Removed

تکه ای کوتاه از نوشته من درون باره سینمای صامت چاپ شده بـه تاریخ مـهر ۱۳۹۶ .... سی سال اول بـه جز تجربه و ازمون و خطا ، اوج و پختگی هنری هست که درون غیـاب صدا و رنگ بهترین های هر گونـه را بـه جهان سینما ارائه د مـیراث دوران خاموش سینما،استقرار یک زبان و بیـان تصویری هست ماناترین گنجینـه ای هست که همـیشـه الهام ... تکه ای کوتاه
از نوشته من درون باره سینمای صامت
چاپ شده بـه تاریخ مـهر ۱۳۹۶
.... سی سال اول بـه جز تجربه و ازمون و خطا ،
اوج و پختگی هنری هست که درون غیـاب صدا و رنگ بهترین های هر گونـه را بـه جهان سینما ارائه د
مـیراث دوران خاموش سینما،استقرار یک زبان و بیـان تصویری هست ماناترین گنجینـه ای هست که همـیشـه الهام بخش کارگردانان مطرح و صاحب سبک بعد از خود بوده! ..... سینمای آیزنشتاین قهرمان بازی فردی را کنار گذاشت و یک جمع قهرمان را جایگزین کرد،او بـه مانند استاد کامل سینما دیوید وارک گریفیث توانست تاریخ را بـه نفع یک ایدئولوژی مصادره کند و آموزش دهد، اکثر سینما گرانی کـه پس از این دو دست بـه مصادره زدند جز{ لنی ریفنشتال } هرگز نتوانستند بـه لحاظ تکنیکال و بخصوص تدوین کاری سترگ تر از آیزنشتاین و گریفیث انجام دهند . تدوین درون خدمت انگیزه های روانشناختی بجای منطق روایی قله ای هست در مکتب مونتاژ کـه فاتح ان پلان های فیلم های آیزنشتاین است.مکتب مونتاژ بـه تسخیر بی امان مخاطب مـی اندیشد همان اصل اساسی کـه در سینمای سیـاسی امروز بر پایـه های آموزه های مونتاژ آیزنشتاین استوار است،
گویـا اثاری چون{ سه سرود به منظور لنین،ارسنال،اکتبر،اعتصاب و ....} با طغیـان همـیشگی و انرژی رها شده هر باره ، درون اکرانشان مخاطب امروز را با ساختاری مواجه مـی کند کـه به استقرار زبان منحصر بـه فردی انجامـیده است
زبانی به منظور به تصویر کشیدن حماسه توده ها به منظور احقاق ارمانـهای سیـاسی و اجتماعی کـه اصل اولیـه ان انعکاس حقیقت بود.....
و هم زمان درون { uFa} سینما گرانی درون مکتب اکسپرسیونیسم سعی درون ثبت جهان کابوس زده خود را داشتند
با اثاری چون هومونوکلوس،مطب دکتر کالیگاری،دکتر مابوزه قمار باز،دست های اورلاک،آخرین مرد،سایـه و....
مکتبی کـه گاهی وظیفه،اخلاق،منطق،خرد و علیت را درون هم مـی تنید کـه به جلوه های باورپذیری از روح هونـهای شکست خورده بعد از جنگ اول جهانی بپردازد،به کشف مردمـی کـه از فهم تنش های دهشتناک درون خود ناتوان و درمانده شده بودند و ... !!!

Read more

Media Removed

. از دیشب که تا حالا این چندمـین باری هست که مـی نویسم و پاک مـی کنم؛ نمـی توانم آنطور کـه باید حرف دلم را بنویسم و دائم دقیقه 94 بازی جلوی چشمم رژه مـی رود، موقعیتی کـه #طارمـی از دست داد اگر گل مـی شد، خاطرات ایران- استرالیـا و ایران- امریکا بعد از 20 سال زنده شده بود... . روی کاغذ حذف شدیم و بازهم نتوانستیم از گروه ... .
از دیشب که تا حالا این چندمـین باری هست که مـی نویسم و پاک مـی کنم؛ نمـی توانم آنطور کـه باید حرف دلم را بنویسم و دائم دقیقه 94 بازی جلوی چشمم رژه مـی رود، موقعیتی کـه #طارمـی از دست داد اگر گل مـی شد، خاطرات ایران- استرالیـا و ایران- امریکا بعد از 20 سال زنده شده بود...
.
روی کاغذ حذف شدیم و بازهم نتوانستیم از گروه مان صعود کنیم اما مگر مـی شود این 3 بازی نفس گیر را فراموش کرد؟ اصلا این دوره #جام_جهانی یک طرف؛ تمام کارهای فرهنگی، تبلیغاتی و رسانـه ای کـه در 40 سال گذشته انجام دادیم که تا به مردم خودمان بگوییم #ما_مـیتوانیم طرف دیگر! مگر قشنگ تر از این مـی شد درون برابر ستارگان جهان ایستاد و رجزخوانی کرد؟ اما هم #تحریم بودیم و هم اشک #پرتغال را درون آوردیم؛ قهرمان اروپا نیمـه دوم مقابل #ایران وقت تلف مـی کرد که تا گل نخورد! بماند کـه اگر کمـی شانس بیشتری داشتیم بازی با #اسپانیـا را هم مساوی کرده بودیم و امروز بـه جای حرف از پایـان کار تیم ملی درون جام جهانی، آماده بازی با اروگوئه مـی شدیم...
.
اما #معجزه_فوتبال دقیقا همـینجاست کـه فقط یک ورزش جذاب نیست. هم سیـاسی است، هم فرهنگی است، هم اجتماعی هست و درون آخر هم کمـی ورزشی! این دوره جام جهانی فقط از این جهت به منظور ما تاریخی نبود کـه به پرتغالی ها #پنالتی زدن و پنالتی گرفتن را یـاد دادیم، از این جهت تاریخی تر بود کـه #غرور یک ملت را سرجای خود بازگرداند. «غرور» و #اعتماد_به_نفس_ملی همان کالایی هست که 40 سال قبل به منظور به دست آوردنش #انقلاب کردیم و در این 40 سال نیز همـه کار کرده اند که تا آن را از ما بدزدند.
.
اصلا که تا حالا فکر کردید چرا صادق #زیباکلام بـه عنوان سخنگوی بخش زیـادی از روشنفکران ایرانی گفت: «هر وقت تیم ملی درون بازی های بین المللی شکست مـی خورد کیف مـی کنم»؟ پاسخش همـینجاست: این جماعت با هرآنچه اعتماد بـه نفس ملی و «ما مـی توانیم» یک جامعه را زنده کند مخالف اند. مـی خواهد #هسته_ای باشد، مـی خواهد #موشکی باشد یـا #فوتبال! فرقی ندارد. این جامعه را «توسری خور» مـی خواهند که تا دو دستی تقدیم آمریکا کنند. اما این دوره فوتبال ما معجزه اش همـین بود، معجزه #بیرانوند درون برابر #رونالدو، معجزه #امـیری درون برابر #پیکه و معجزه یک تیم درون تحریم درون برابر قهرمانان جهان، #اروپا و #افریقا همـین بود کـه فریـاد زد «ما مـی توانیم» یک شعار نیست. امتداد آن درون فوتبال ما هم دیده مـی شود.
.
تاریخ نشان داده کشوری کـه اعتماد بـه نفس ملی اش را پیدا کند زیر بار تحمـیل و زور نمـی رود، چه #ترکمنچای چه برجام.
.
ادامـه درون کامنت اول

Read more

Media Removed

پست موقت: ‎یک روانشناس گفت: افرادی کـه از تنـهایی شان لذت مـی‌برند، بـه خودشناسی عمـیقی مـی‌رسند کـه این خودشناسی بـه آن‌ها قدرت کنترل و تسلط مـی‌دهد. ‎وحید اکبری متخصص و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درون خصوص خودشناسی درون افراد اظهار کرد: ممکن هست در اطرافتانانی را مشاهده کرده باشید کـه به نظر شما خودخواه ... پست موقت:
‎یک روانشناس گفت: افرادی کـه از تنـهایی شان لذت مـی‌برند، بـه خودشناسی عمـیقی مـی‌رسند کـه این خودشناسی بـه آن‌ها قدرت کنترل و تسلط مـی‌دهد.
‎وحید اکبری متخصص و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درون خصوص خودشناسی درون افراد اظهار کرد: ممکن هست در اطرافتانانی را مشاهده کرده باشید کـه به نظر شما خودخواه یـا خودشیفته باشند، اما آنـها فقط بـه دنبال این هستند کـه از زمان شان بـه نحو احسن استفاده کنند؛ بنابر این بـه دنبال گپ زدن های معمولی نیستند و فقط درون جمع ها و گفتگوهایی شرکت مـی کنند کـه برایشان مفید است.
‎وی درون ادامـه بیـان کرد: این افراد از تنـهایی خویش لذت مـی برند و دائما بـه دنبال پیشرفت و ارتقای شخصیت و زندگی شان هستند. آنـها درون زمان تنـهایی درون سطح معینی از وضوح و آرامش بـه درون خود مـی روند و به آنچه کـه مـی خواهند بـه دقت گوش مـی دهند؛ غرق درون افکارشان مـی شوند و دائما موضوعات را درون ذهنشان تجزیـه و تحلیل مـی کنند.
‎این روانشناس درخصوص ویژگی های افرادی کـه شناخت کافی از خود دارند، گفت: این افراد درون فرصت های گفتگو متوجه مـی شوند کـه دیگران چقدر بـه رشد فکری رسیده اند و این شناخت به منظور آنـها لذت بخش است.
‎اکبری افزود: بزرگترین خصلت افرادی کـه نسبت بـه خود شناخت کافی دارند، استقلال است؛ آنـها خودشان تنـهایی را انتخاب د، نـه از روی اجبار و فرار از ارتباطات اجتماعی. همچنین این افراد مـی توانند با دیگران بـه خوبی ارتباط برقرار کنند.
.
پ.ن:
خدا رو شکر یک عمر بـه ما گفتند ایراد داریم. از این آقای روانشناس خوشم آمد.یعنی یک عمر تنـها بودیم کار کردیم ساز زدیم کتاب خوندیم خیلی هم کـه فان مان بلد نیستیم. تو‌کوچه‌م نرفتیم فوتبال بازی کنیم .مـهمونی هم نرفتیم تلویزیون هم فقط مستند و فوتبال دیدیم وقت نداشتیم همـه‌ش هم کـه یـا درس خوندیم یـا تمرین کردیم سفر و اینا رو هم کـه کلا بیخیـال شدیم همش احساس کردیم بلد نیستیم حتما یـاد بگیریم.

Read more

Media Removed

. آ اِس ۴ ساعت پیش | فابیو کوئنترائو مفقود ! او از ۲۰ مـی بازی نکرده و آخرین خبر مربوط بـه وی درون رسانـه های معتبر بـه ۶۲ روز قبل باز مـی گردد ، فعالیتی درون شبکه های اجتماعی نیز ندارد. : جالبه بعد از این خبر فابیو تو تمرینات رئال دیده شد ️ . . #ErfaN_RM .
آ اِس ۴ ساعت پیش | فابیو کوئنترائو مفقود ! او از ۲۰ مـی بازی نکرده و آخرین خبر مربوط بـه وی درون رسانـه های معتبر بـه ۶۲ روز قبل باز مـی گردد ، فعالیتی درون شبکه های اجتماعی نیز ندارد.
:
جالبه بعد از این خبر فابیو تو تمرینات رئال دیده شد 😂♥️
.
.
#ErfaN_RM

Media Removed

. یک. اقتصاد نمـی دانم؛ حتی از جداول ساده آماری سر درون نمـی آورم. بعد حق اظهار نظر درباره اقتصاد را ندارم. اما فشار وارد بر جامعه را خوب مـی فهمم؛ تلخی فقر و تنگدستی محرومان را با همـه وجود حس مـی کنم و این بـه زبانی ساده یعنی تیم اقتصادی دولت نتوانسته است، حتی آرامبخشی به منظور اقشار آسیب پذیر جامعه فراهم کند. دو. ... .
یک. اقتصاد نمـی دانم؛ حتی از جداول ساده آماری سر درون نمـی آورم. بعد حق اظهار نظر درباره اقتصاد را ندارم. اما فشار وارد بر جامعه را خوب مـی فهمم؛ تلخی فقر و تنگدستی محرومان را با همـه وجود حس مـی کنم و این بـه زبانی ساده یعنی تیم اقتصادی دولت نتوانسته است، حتی آرامبخشی به منظور اقشار آسیب پذیر جامعه فراهم کند.
دو. روحانی حتما برای تیم اقتصادی اش چاره ای بجوید، اما مـهم تر از چاره جویی به منظور تیم اقتصادی، درمان کاستی های تیم رسانـه ای اش است. همـه نقص ها از روحانی نیست و روحانی قطعا مـیراث دار گذشته ای تر از زهر است. اما ایراد بزرگ آن هست که ما وارثان تمدن چند هزارساله، حافظه نزدیک نداریم و خاطرات ما تنـها عظمت عصر کورش را درون ذهن ما زنده مـی دارد و حتی همـین عصر منحوس احمدی نژادی درون ذهن ما نشانی ندارد و ای کاش مدیران پر ادعای رسانـه ای دولت، ذره از اوضاع اسف بار دولت مـهرورزان را به منظور ملت باز مـی گفتند.
سه. مشکل بزرگتر روحانی آن هست که خود نیز بنای سخن گفتن با مردم را ندارد. روحانی خوب مـی داند کـه تیم رسانـه ای اش فشل و خسته و از هم گسسته هست و بـه همـین دلیل هم درون ایـام انتخابات همـه بار تبلیغاتی اش را خودش بر دوش کشید. حالا هم خودش حتما از هر فرصت به منظور سخن گفتن با مردم بهره بگیرد کـه متاسفانـه این کار را هم نمـی کند.
چهار. اینـها همـه نقدهایم بـه دولت روحانی نیست. درون حوزه های مختلف، حرفهای بسیـاری مـی توان گفت، و این مشتی هست نمونـه خروار؛ اما سخن این هست که بسیـاری از ما بـه عنوانانی کـه روحانی را برگزیدیم، هم او را تنـها گذاشتیم؛ با اینکه مـی دانستیم روحانی تنـها تیر ترکش ما بود. انتخاب ما درون نود و شش، انتخاب بین بهتر و بهترین نبود؛ ما ملزم بـه انتخاب روحانی بودیم. رقیب هم سرخورده از شکست درون پای صندوقهای رای، همـه نیروی خود را درون ناامـیدسازی ما بـه کار بست، که تا همانند هشتاد و چهار، مـهره مـهرورز دیگری را درون هزاروچهارصد یـا حتی جلوتر بر کرسی بنشاند. ما هم مرعوب همـین بازی رسانـه ای شدیم و زمـین را بـه حریف باختیم. که تا آنجا کـه باعث نکبت دین و دنیـایمان، احمدی نژاد، هم زبان باز کرده، پیشنـهاد کناره گیری بـه روحانی مـی دهد.
پنج. جبهه رقیب، درون جریـان دو انتخابات پیشین، ارزیـابی درستی از پایگاه خاتمـی و سرمایـه اجتماعی او بـه دست آورده است. آنـها از سلامت مالی خاتمـی هم آگاهی درستی دارند. بعد نمـی توانند مانند مرحوم آیت اله هاشمـی، با انگ اشرافی گری از مـیدان بـه درش کنند، بعد بایدانی کـه با تکرار او انتخاب شدند، ناکارآمد جلوه کنند کـه گویی توفیق هم یـافته اند.
شش. بـه هر حال برگزیده ما امروز بـه حمایت ما نیـاز دارد؛ تنـهایش نگذاریم.

Read more
#فیلم بدون تاریخ، بدون امضا... خوش ساخت؛ قصه گو، تلخ اما درگیر کننده، هر چند دلم مـیخواست پایـان فیلم بیشتر باز مـیشد. کارگردانی دلنشین #وحید_جلیلوند مثل صدایش ... دلم به منظور دیدن #بازی #هدیـه_تهرانی بر پرده بزرگ سینما، بسیـار تنگ شده بود. یک #امـیر_آقایی خوب داشتیم درون کنار #هدیـه سرد و مـهربان #سینما ... #فیلم بدون تاریخ، بدون امضا... خوش ساخت؛ قصه گو، تلخ اما درگیر کننده، هر چند دلم مـیخواست پایـان فیلم بیشتر باز مـیشد. کارگردانی دلنشین #وحید_جلیلوند مثل صدایش ... دلم به منظور دیدن #بازی #هدیـه_تهرانی بر پرده بزرگ سینما، بسیـار تنگ شده بود. یک #امـیر_آقایی خوب داشتیم درون کنار #هدیـه سرد و مـهربان #سینما ی ایران...دو سه که تا سکانس عالی
" فقط نوید بازی کن " هم داشتیم 👏 نکته مـهم ماجرا این بود کـه به شدت تفکر #احسان_علیخانی درون فیلم ملموس بود. شاید درون یک سکانس هایی شخصیت دکتر کاوه ؛ به منظور من همان چیزی بود کـه در احسان علیخانی مـی شناسم. بدون حرف و ادعا و شعار؛ درون عمل خیلی کارها ... کاش یـاد بگیریم چطور حتما به آدم ها کمک کنیم بدون اینکه شعار بدیم و داد بزنیم آی آدمااا من کار خوب کردم. آدم ها را با ترحم له نکنیم…کاااش
پیشنـهاد مـی کنم تمام جامعه شناسان و دغدغه داران اجتماعی و حقوق بشر شناسان فیلم را ببینند و فکری به منظور موسی های جامعه ند.
امااا...ولی ... لذت دیدن فیلم با دوستانی بینظیر برایم از هر چیز دیگری بیشتر ارزش دارد. جای تمام #بچه های گروه سانس فوق العاده خالی؛ بد عادت شدم درون روز های جشنواره کـه نیمـی و گاهی تمام سالن آشنا بودند. جای تمام عزیزانی کـه نبودند بـه طرز فجیعی خالی بود. یعنی نگم براتون😂 دیگه بدون شماها فیلم نبینم هااا

#Iran #bestofday #نویدمحمدزاده #ehsanalikhani #navidmohamadzadeh @navidmohamadzadeh
@amir_aghaee
@alikhani.ehsan
@hediyehtehrany @nodate.nosignature

Read more

Media Removed

مجید جلالی درباره عملکرد تیم ملی فوتبال کشورمان درون بازیـهای جام جهانی روسیـه روسیـه  گفت: تیم ملی درون روسیـه خیلی خوب بازی کرد و خوشحالی مردم بزرگترین دستاورد حضور تیم‌مان درون جام جهانی روسیـه بوده است. وی درون ادامـه بیـان کرد: واقعیت این هست که ما هر کاری جز این نوع بازی مـی کردیم نمـی توانستیم چهار امتیـاز ... مجید جلالی درباره عملکرد تیم ملی فوتبال کشورمان درون بازیـهای جام جهانی روسیـه روسیـه  گفت: تیم ملی درون روسیـه خیلی خوب بازی کرد و خوشحالی مردم بزرگترین دستاورد حضور تیم‌مان درون جام جهانی روسیـه بوده است.
وی درون ادامـه بیـان کرد: واقعیت این هست که ما هر کاری جز این نوع بازی مـی کردیم نمـی توانستیم چهار امتیـاز بگیریم. آنچه مسلم هست باید به منظور آینده توشـه ای داشته باشیم. بـه هر حال نمـی توانیم منکر این باشیم کـه عملکرد تیم ملی باعث شور و شعفی درون جامعه شد و توانست روحیـه شادی اجتماعی بـه مردم تزریق کند.
جلالی درون ادامـه اظهار داشت: معتقدم درون فاصله نیم فصل لیگ برتر فوتبال سمـینار یـا همایشی درباره عملکرد تیم ملی با حضور کارشناسان فوتبال برگزار و تاثیرات آن درون ابعادهای مختلف درون این همایش بررسی شود. حتما برای آینده ارائه طریقی داشته باشیم کی روش نزدیک بـه 7 سال هست که درون تیم ملی هست و به منظور ما نتیجه آورده است. بـه هر حال از کارهای تحقیقی نباید غافل شویم. تمام تیم ها درون حال پیشرفت هستند.
جلالی درون پایـان درباره اینکه درون جام ملت‌های آسیـا مـی‌توانیم قهرمان شویم؟ مسلما تیم ایران یکی از مدعیـان جام ملت‌ها خواهد بود و با همـین مدل بازی مقابل مراکش، پرتغال و اسپانیـا بـه لحاظ نتیجه‌گیری حرف‌های بسیـاری به منظور گفتن خواهیم داشت. اما با عملکرد خوب تیم ملی درون جام جهانی توقع مردم از تیم ملی بالا رفته هست و این مـی توان چالش بزرگی به منظور آینده باشد.ضمن اینکه حریفان ما هم پیشرفت زیـادی کرده اند و رقبای سختی داریم.

Read more

Media Removed

در اواخر سال نود و شش ،با تجربه نقاشی سفارشی با موضوع "صلح" مواجه شدم ، کـه خب درون نوع خودش تجربه ای غریب و البته چالش برانگیز بود. این نقاشی بـه سفارش انجمن پیشگیری از آسیب های اجتماعی به منظور نصب درون دفتر اروپایی سازمان ملل درون ژنو کار شد. اینـها مجموع اتودها و تلاش های من به منظور به تصویر کشیدن صلح هست. صلحی کـه ... در اواخر سال نود و شش ،با تجربه نقاشی سفارشی با موضوع "صلح" مواجه شدم ، کـه خب درون نوع خودش تجربه ای غریب و البته چالش برانگیز بود. این نقاشی بـه سفارش انجمن پیشگیری از آسیب های اجتماعی به منظور نصب درون دفتر اروپایی سازمان ملل درون ژنو کار شد.
اینـها مجموع اتودها و تلاش های من به منظور به تصویر کشیدن صلح هست. صلحی کـه اینروزها تصویری خیلی خیلی گنگ و مبهم داره درون سراسر جهان و علی الخصوص درون خاورمـیانـه .اگر منٍ بدبینم بخواد درباره اش تصویر کنـه از نظرش صلحی وجود نخواهد داشت هیچ وقت و هیچ زمان و هیچ کجا. اگر بـه عهده منٍ خوشبینم باشـه، کودکان درون لابلای آوارها هم مـی تونن با دلی خوش بازی کنند ،حتی اگر اون آوارها زمانی خونشون بوده باشـه...
پی نوشت: متشکرم از خانم مزینانی عزیز مدیریت گالری "آ" کـه بی دریغ حمایتم د و فرصت چنین تجربه ای رو درون اختیـارم گذاشتند.
همچنین از آقای رجبی معمار ریـاست محترم خانـه هنرمندان ایران و آقای ترکی بزرگوار مدیر عامل انجمن پیشگیری از آسیب های اجتماعی.
@a_art_gallery
@asieh_mazinani
@torki.ir
@unitednationshumanrights
@unitednations
#peace #painting #iran #middleeast #unitednations #humanrights #children #childrenplaying #play #playground #sketch #oilpainting #figurative #figurativeart #iranianartist #iranianyoungpainter

Read more

Media Removed

فروشگاه اپل اِن آی سی . دسته بازی PlayStation 4- مشکی . قیمت با احتساب تخفیف ویژه . 449,000 تومان . جهت خرید این محصول بـه لینک موجود درون بیو مراجعه کنید. . — — — — — — — — — — . اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل . https://www.apple-nic.com 021- 88666670-5 لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore . هشتگهای ... فروشگاه اپل اِن آی سی
.
دسته بازی PlayStation 4- مشکی
.
قیمت با احتساب تخفیف ویژه🔥
.
449,000 تومان
.
جهت خرید این محصول بـه لینک موجود درون بیو مراجعه کنید.
.
— — — — — — — — — —
.
اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل
.
https://www.apple-nic.com
📞 021- 88666670-5
لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore
.
هشتگهای مرتبط:
#NIC #technology #apple #apple_store #applestore #applestoreonline #applefan #apple #iphone8 #ps4
#اپل_ايران #اپل_استور #فروشگاه_آنلاين #ایفون #اپل_استور #دسته_بازی

Read more

Media Removed

قلعه‌نویی خواستار آرامش درون استادیوم‌ها سرمربی سپاهان امـیدوار بـه پایـان خشونت برخی تماشاگران درون استادیوم‌ها است. بـه گزارش پایگاه خبری طوفان زرد و له نقل از "ورزش سه"، امـیر قلعه‌نویی جزو اهالی فوتبالی هست که همواره درون کنار مسائل ورزشی، راجع بـه مشکلات معیشتی، دغدغه‌های فرهنگی، اجتماعی و ... ... قلعه‌نویی خواستار آرامش درون استادیوم‌ها

سرمربی سپاهان امـیدوار بـه پایـان خشونت برخی تماشاگران درون استادیوم‌ها است.
به گزارش پایگاه خبری طوفان زرد و له نقل از "ورزش سه"، امـیر قلعه‌نویی جزو اهالی فوتبالی هست که همواره درون کنار مسائل ورزشی، راجع بـه مشکلات معیشتی، دغدغه‌های فرهنگی، اجتماعی و ... جامعه صحبت کرده و حالا هم درون همـین راستا بـه معضلی کـه هفته‌های اخیر درون استادیوم‌های فوتبال بـه وجود آمده، پرداخته است.
سرمربی سپاهان بعد از پایـان نخستین بازی فصل تیمش برابر صنعت نفت آبادان کـه در ورزشگاه فولادشـهر و به دلیل محرومـیت هواداران، بدون حضور تماشاگران برگزار شد، از مسؤولان فدراسیون فوتبال و کمـیته انضباطی درخواست کرد که تا تماشاگرانی کـه در هفته دوم از بازی‌های خانگی تیم‌شان محروم هستند را ببخشد که تا فوتبال با حضور هواداران با جذابیت بیشتری دنبال شود.
اما امـیر قلعه‌نویی درون کنار حمایت از حضور تماشاگران درون ورزشگاه‌ها و مخالفت با محرومـیت طرفدران فوتبال، اکنون درون کمپین «نـه بـه خشونت استادیوم‌ها» پیوسته و با انتشار عکسی از هوادران فوتبال درخواست کرده بـه این مسائل درون ورزشگاه‌ها پایـان دهند

Read more

Media Removed

. اسپانیـایی‌های حاضر هنوز داشتند سیستم صوتی‌ای را کـه با خودشان آورده بودند آزمایش مـی‌د که تا برای شعار آماده باشد. ما ایرانی‌ها اما چیزی روی صفحه مـی‌دیدیم کـه ساکت‌مان کرده بود. دو تیم درون دالان استادیوم کازان بـه صف ایستاده بودند و کاپیتان‌ها درون جلوی صف بـه مقابل‌شان نگاه مـی‌د. سرخیو ... .
اسپانیـایی‌های حاضر هنوز داشتند سیستم صوتی‌ای را کـه با خودشان آورده بودند آزمایش مـی‌د که تا برای شعار آماده باشد. ما ایرانی‌ها اما چیزی روی صفحه مـی‌دیدیم کـه ساکت‌مان کرده بود. دو تیم درون دالان استادیوم کازان بـه صف ایستاده بودند و کاپیتان‌ها درون جلوی صف بـه مقابل‌شان نگاه مـی‌د. سرخیو راموس و احسان حاج صفی. چیزی درون این تصویر بود. یک جور تعلیق. این دو بازیکن را که تا به حال درون کنار هم ندیده بودیم. به منظور اسپانیـایی‌ها احسان حاج‌صفی هیچ معنایی نداشت. فقط یک بازیکن از یک تیم گمنام بود. تیمـی کـه باید ازش ببرند که تا شانس‌شان به منظور صعود تقریبا قطعی شود. راموس همـه جا بوده. درون همـه‌ی استادیوم‌های اسپانیـا و اروپا بازی کرده، جلد مجله‌ها و صفحه‌ی تلویزیون‌ها و حساب‌های مـیلیونی شبکه‌های اجتماعی درون سیطره‌اش بوده. آنقدر شناخته شده هست که آدم را بـه وحشت مـی‌اندازد. احسان اما فقط به منظور ما شناخته‌شده است. به منظور همـین حدود دویست نفری کـه جمع شده‌ایم.

برشی از «رنگ‌ها کنار هم» روایت جواد رسولی از تماشای بازی ایران _ اسپانیـا درون بارسلونا. متن کامل این روایت را مـی‌توانید درون شماره‌ی مردادماه ببینید.

#داستان_همشـهرى
#جواد_رسولی
#ایران_اسپانیـا2018
#ایران_اسپانیـا
#جام_جهانی_2018_روسیـه

Read more

. هاسکی ها مـهربونترین سگ های دنیـا هستند ____________________________________________________ قبول دارید ؟ ____________________________________________________ سگی آرام و بازیگوش مـی‌باشد. بـه اعضای خانواده‌ای کـه در آن بزرگ مـی‌شود بسیـار علاقه‌مند است. باهوش، اجتماعی و با ... .
هاسکی ها مـهربونترین سگ های دنیـا هستند
____________________________________________________
قبول دارید ؟
____________________________________________________
سگی آرام و بازیگوش مـی‌باشد. بـه اعضای خانواده‌ای کـه در آن بزرگ مـی‌شود بسیـار علاقه‌مند است. باهوش، اجتماعی و با محبت مـی‌باشد. اگرچه انرژی زیـادی خصوصاً درون تولگی دارد اما سگ سر براه و مطیعی مـی‌باشد. رابطه خوبی با کودکان دارد. بسیـار کم واق واق مـی‌کند بنابراین دیدبان خوبی نمـی‌باشد. استعداد خوبی درون آموختن دارد اما این کار را حتما با صبر و حوصله انجام داد چراکه هاسکی مـی‌تواند گاهی اوقات لجباز شود. اگر بیکار بماند خیلی زود حوصله اش سر مـی‌رود. از تنـهایی بیزار هست بنابراین اگر ساعات زیـادی را بیرون از خانـه سپری مـی‌کنید حتماً یک جفت و هم بازی به منظور سگ خود پیدا کنید. بـه غذای کمتری نسبت بـه آنچه بـه نظرمـی رسد نیـاز دارد. اگر از سنین پایین اجتماعی شود با سایر حیوانات مشکلی ندارد سگی واقعاً بازیگوش کـه با زور مـی‌توان ان را آموزش داد. این سگ آپارتمانی مـی‌باشد؛ و باید اورا به منظور پیـاده‌روی ۲ساعته بـه بیرون ببرید که تا انرژیش خالی شود وگرنـه اگر او را بیرون نبرید و انرژی سگ پر باشد خانـه را ویران مـی‌کند. درون ضمن بـه جویدن اشیـا درون سن تولگی علاقه زیـادی دارد .
____________________________________________________

Read more

Media Removed

هیچ فرقی با کودکی مان نکرده ایم؛ هنوز هم همانی هستیم کـه دلمان ضعف مـیرفت به منظور همبازی شدن با هم سن و سال هایمان درون مـهمانی اما درست لحظه ی رفتن اخت مـیشدیم و بازی مان گل مـیگرفت اما دیگر وقت رفتن بود و کلی بازی های نکرده و حرف های نگفته روی دلمان باد مـیکرد و تا دمِ خانـه غمبرک مـیزدیم... هنوز هم همانیم همان ... هیچ فرقی با کودکی مان نکرده ایم؛ هنوز هم همانی هستیم کـه دلمان ضعف مـیرفت به منظور همبازی شدن با هم سن و سال هایمان درون مـهمانی اما درست لحظه ی رفتن اخت مـیشدیم و بازی مان گل مـیگرفت اما دیگر وقت رفتن بود و کلی بازی های نکرده و حرف های نگفته روی دلمان باد مـیکرد و تا دمِ خانـه غمبرک مـیزدیم...
هنوز هم همانیم
همان آدم های لحظه ی آخر...
دقیقا لحظه ی رفتن یـادمان مـیاید کـه چقدر دوست داشتن و قدم زدن بـه خودمان و کوچه ها بدهکاریم‌... چقدر حرف های نگفته روی دلمان مانده...
چقدر برایش جان مـیدهیم...
اما بـه خودمان کـه مـیاییم مـیبینیم وقت رفتن هست حالا هِی غمبرک بزنیم که تا ناکجا آباد چه فایده؟...
#سحر_رستگار
پ ن ; یـازدهمـین شماره ماهنامـه چراغ البرز منتشر شد
#ماهنامـه #چراغ #البرز #ایران #کرج #اجتماعی #فرهنگی #هنری #خانواده #جوانان #زندگی #اعتیـاد #کودکان #طراحی #نقاشی #سیـاهقلم #تبریز #کودکان #خاطرات #cocuklar #dunyasi #magazin #hayat #askinstaphoto #instapicture #Photo #like #

Read more

Media Removed

سلام نماز و روزه هاتون قبول . یـه چند وقتی بود مـیخواستم چند که تا نکته بگم ، شاید این نکته ها را از راه های مختلف خونده و یـا شنید باشید ، یـا حتی با کمـی فکر و تامل بهش رسیده باشید . توی این ۶ سالی کـه این پیج شخصی من هست و من درون این فضا فعالیت مـیکنم هر چند وقت یـه بار (مخصوصا درون این یکی دو سال آخر ) بـه یـه سری پیج های شوآف ... سلام نماز و روزه هاتون قبول
.
یـه چند وقتی بود مـیخواستم چند که تا نکته بگم ، شاید این نکته ها را از راه های مختلف خونده و یـا شنید باشید ، یـا حتی با کمـی فکر و تامل بهش رسیده باشید .
توی این ۶ سالی کـه این پیج شخصی من هست و من درون این فضا فعالیت مـیکنم هر چند وقت یـه بار (مخصوصا درون این یکی دو سال آخر ) بـه یـه سری پیج های شوآف الکی فیمس ویترینی گذرم مـیخورده .یـا حتی پیج تیمارستان را کـه داشتم این افراد پلنگ صورتی و آبی های زیـادی را مـیدیدم ، بدبختی اینجا بود کـه چقدر با این پیج ها دوست های مشترک یـا موچوآل فرند دارم ،و این افراد بی هویت بعضا بی خانواده و بی اصل و نسب بـه واسطه ویدیو های دلقکی و چندش و بی هویت پا بـه اینستاگرام گذاشتن و با فالو و لایک های ما بالا اومدن و دارن درآمد زایی مـیکنن ، واز طرفیب و کار های خرد و خانگی یـا بعضا بازاری به منظور فروش بیشتر و یـا مطرح شدن و با مشاوره های غلط تبلیغاتی بـه این افراد تبلیغات مـیدن و این ها هر روز پولدارتر و صفحشون مطرح تر مـیشـه ،این افراد از کشور های دیگه شناسایی مـیشن و با هویت زن و یـا مرد #ایرانی روبه رو مـیشن ، با یـه فالو لایک و‌یـا کامنت هرچند مسخره این اتفاق مـی افته ...
اینستاگرام هم جزیـه شبکه اجتماعی جهانی هست کـه به خاطر دسترسی راحت و کم هزینـه بودن و از طرفی وضعیت معیشت جوانـها و نبود کار و نحوه درآمد زایی با مسخره بازی و دلقک بازی افراد بی هویت باعث مـیشـه هر روز افراد جدید بـه این فضا بیـان و این فضا کثیف تر و غیر قابل تحمل تر بشـه .
حالا همـه هم نـه اما درصد آن افراد سرکش و جیب خالی کـه دوست دارن یـه شبه پولدار بشن کم نیست ،
حالا این وضعیت بـه سن های پایین تر هم کشیده مـیشـه ، و بدتر اینکه با قیمت های بالای تبلیغاتی مواجه مـیشیم کـه پیر و زن و مرد و بازیگر و غیره را بـه روش های مختلف حریص مـیکنـه درآمدزایی کنن کـه حتی این بین سایت های قمار هم قارچی رشد مـیکنـه و فضاهای کثیفی کـه بعضی از این افراد درست حاکم مـیشـه .
اما نکته قابل ذکر من این نیست کـه چرا این ها هستند ؟!؟! کـه تنـها راه مقابله اش هم این نیست کـه چرایی این مساله بررسی بشـه وقتی پاسخی مناسب براش نداریم .
حرف من یـا شما اینـه کـه این دوست های مشترک با این افراد چرا سطح و ارزش و وقت خودشون را زیر سوال مـیبرن
خود شما چرا سطحتون را پایین مـیارید ...
خواهشم اینـه آنفالو کنید و یـا وقتی خیلی وقیح تر مـیشن ریپورت کنید ...
خواهش مـیکنم این پست را نشر بدید و دوستانتان را تگ‌کنید و حتی اگر به منظور سرگرمـی هم هست آنفالو کنید ...
.

Read more

Media Removed

. «ایستادن و جنگیدن» . کارگران شـهرداری فسا مقابل درب فرمانداری ویژه‌ی این شـهرستان تجمع کرده‌اند؟ چرا؟ اعتراض بـه عدم پرداخت حقوق و مطالبات معوقه! شب عید است. همـه نگران مـی‌شوند. رسانـه‌های محلی و صفحات مجازی فعالین سیـاسی و اجتماعی پر مـی‌شود از ابراز نگرانی و فریـاد و مطالبه! مـی‌پرسند نظرت ... .
«ایستادن و جنگیدن»
.
کارگران شـهرداری فسا مقابل درب فرمانداری ویژه‌ی این شـهرستان تجمع کرده‌اند؟
چرا؟
اعتراض بـه عدم پرداخت حقوق و مطالبات معوقه!
شب عید است. همـه نگران مـی‌شوند. رسانـه‌های محلی و صفحات مجازی فعالین سیـاسی و اجتماعی پر مـی‌شود از ابراز نگرانی و فریـاد و مطالبه!
مـی‌پرسند نظرت چیست؟
پاسخ مـی‌دهم:

دیر آمدیم آقایـان!
خیلی دیر! دیگر اعتمادی بـه ما و شما درون عمق روح این قشر همواره‌ محروم باقی نمانده است. مایی کـه به جای تلاش به منظور فهم جدی مدیریت عدالت‌محور جامعه و پیـاده‌سازی برنامـه‌های عملی مبتنی بر آن، مدت‌هاست کـه سرگرم کشمکش‌های بیـهوده و لابی به منظور رفتن این و آمدن آن هستیم.
و شمایی کـه فقط موضع مـی‌گیرید کـه از خجالت رقیب سیـاسی‌تان درون آیید. و گر نـهی هست کـه نداند سخن گفتن از حقوق کارگران آن هم درون روزهای پایـانی سال ۹۶ چقدر ریـاکارانـه مـی‌تواند باشد؟
در حالی کـه خفه‌خون گرفتید و گرفته‌اید درون مقابل شلاق خوردن و ضرب شتم کارگران و در برابر بـه زندان افکندن لیدر کامـیونداران معترض و در برابر فاجعه‌ی معدن یورت و در برابر حال زار کارگران هپکو و در برابر خون جگر همـه‌ی کارگرانی کـه زیر یوغ استثمار کارفرمایـان‌شان درون غیـاب قانون کار و نـهادهای نظارتی کارآمد طعم شرم را هر روز مـی‌چشند.
.
مـی‌پرسند راه حل؟
پاسخ مـی‌دهم «ایستادن و جنگیدن»
.
ایستادن!
ایستادن درون برابر انرژی عظیمـی کـه گروه‌های سیـاسی درون کشمکش‌های بیـهوده و بی‌پایـان خویش هدر داده و مـی‌دهند.
ایستادن درون برابر همـه‌ی آن‌هایی کـه مسبب خلق چرخه‌ی بازتولید پرخاش و خشونت درون ساحت‌های مختلف و تشکیل جبهه‌های #مردم_علیـه_مردم هستند.
ایستادن درون برابر بازی پرهزینـه‌ی حذف رقیب.
و ایستادن درون برابر «مقدس‌های بی‌شعور» و «روشنفکرنما»های نامقدسی کـه «کفرِ مومنانـه» و «جهل عالمانـه» را درون بازار سیـاه سیـاست و فرهنگ و اقتصاد و غیر اینـها رواج مـی‌دهند.
.
و جنگیدن!
جنگیدن با «توهم توطئه» و «توهم توسعه»!
جنگیدن با چرخه‌ی سی‌ساله‌ی بازتولید نابرابری درون ساحت‌های سیـاسی، اجتماعی و اقتصادی.
جنگیدن با «رانت اقتصادی»، «رانت سیـاسی» و «رانت مذهبی».
و...
.
ما و شما نـه ایستادیم و نـه جنگیدیم!
که اگر ایستاده بودم درون برابر بداخلاقی و ماکیـاولیسم مذهبی و اقتدارگرایی و رانت مذهبی-سیـاسی و ترور شخصیت‌های کارآمد و توانمند درون این شـهر اوضاع این نبود.
اگر جنگیده بودیم با رای قومـیتی و خویشاوندبازی و تفرقه و سودجویی و ایجاد فضای بسته‌ی فکری و غیر اینـها اوضاع این نبود.
(مگر نـه این‌که اکثریت غالب ادوار مختلف شورای شـهر فسا تنـها بـه پشتوانـه‌ی رای قومـیتی و منطقه‌ای وارد این شورا شده‌اند؟)
...

Read more

Media Removed

. KIMMY SUPERSTAR/ کیمـی: گربه مشـهور سازنده : MedrickFZE دسته : تفننی قیمت : رایگان نسخه : 1.1 حجم : 62.1 MB دانلود : 3,000+ اندروید مورد نیـاز : 4.1, / گربه ی سوپراستار خود را درون جلد همـه مجلات تماشا کنید، ماموریت های روزانـه را تکمـیل کنید و امتیـاز بگیرید. گربه را بـه سالن ناخن و سالن زیبایی ... .
KIMMY SUPERSTAR/ کیمـی: گربه مشـهور

سازنده : MedrickFZE
دسته : تفننی
قیمت : رایگان
نسخه : 1.1
حجم : 62.1 MB
دانلود : 3,000+
اندروید مورد نیـاز : 4.1, /

گربه ی سوپراستار خود را درون جلد همـه مجلات تماشا کنید، ماموریت های روزانـه را تکمـیل کنید و امتیـاز بگیرید. گربه را بـه سالن ناخن و سالن زیبایی ببرید و امتیـاز جمع آوری کنید! با تمام این توصیفات منتظر چه هستید؟ همـین الان کیمـی سوپراستار را دانلود کمـید و از این بازی لذت ببرید.

گربه سخنگو درون لباس های مختلف و عهای مدلینگ زیبا از این گربه سوپراستار!

ویژگی های بازی: • آتلیـه عکاسی: عهای زیبایی از کیمـی را درون آتلیـه ثبت کنید و آنـها را درون جلد مجلات مد ببینید.
• ارتقای اتاق های کیمـی: درون هر سطحی از بازی صاحب اتاق های زیباتر و پر زرق و برق تر شوید.
• کمد لباس مد روز: با سلیقه خود لباسهای شیک و منحصربفردی را به منظور کیمـی انتخاب کنید که تا با آنـها درون مـیان پت های مجازی دیگر بدرخشد.
• سالن زیبایی: با این ویژگی ظاهری متفاوت و زیبا بـه کیمـی ببخشید.
• سالن ناخن: ناخن های کیمـی را زیباتر کنید.
• غذا و نوشیدنی منحصربفرد: با رژیم خاصی غذاهای سالم و لوبرای کیمـی سرو کنید.
• رد خواب: با این ویژگی مـی توانید بـه جای خواب هرچه بیشتر کیمـی سوپراستار را درون بازی ببینید.
• امتیـاز روزانـه: با ورود هر روزه بـه بازی جایزه وفاداری خود را بـه صورت روزانـه دریـافت کنید.
• گردونـه شانس: با چرخاندن این گردونـه جایزه ها و امتیـازهای مختلفیب مـی کنید.
• بـه اشتراک گذاری: مجله های کیمـی را درون شبکه های اجتماعی بـه اشتراک گذاشته و سوپراستار خود را بـه دوستان تان معرفی کنید.
• مـینی گیمز: درون داخل بازی کیمـی، بازیـهای دیگری را تجربه کنید که تا سکه و الماس بـه دست آورید.
کیمـی را درون #ایران_اپس جستجو و #دانلود نمایید.

#مارکت #مارکت_اندروید #مارکت #اندروید #اندرویدی #نرم_افزار #اپلیکیشن #اپلیکیشن_موبایل #اپلیکیشن_اندروید #بازی #گیم #موبایل #گوشی #موبایلی #اپ_موبایلی #اپلیکیشن_کاربردی #بازی_موبایل
#IranApps #app #download #application #mobile

Read more

Media Removed

ارزش بازی به منظور کودکان‍♂️ اهمـیت بازی درون رشد و تکامل کودکان نمود مـی یـابد. ارزش ها و فواید بازی به منظور کودکان اینطور تقسیم بندی مـی شود: ارزش اجتماعی ارزش بدنی ارزش ذهنی ارزش یـادگیری ارزش درمانی ارزش تربیت اخلاقی ارزش اجتماعی کودک بدون بازی با خود و بازی با کودکان دیگر فردی خودخواه ... 👯ارزش بازی به منظور کودکان👯‍♂️
اهمـیت بازی درون رشد و تکامل کودکان نمود مـی یـابد. ارزش ها و فواید بازی به منظور کودکان اینطور تقسیم بندی مـی شود:
🎡ارزش اجتماعی
🎢ارزش بدنی
🎡ارزش ذهنی
🎢ارزش یـادگیری
🎡ارزش درمانی
🎢ارزش تربیت اخلاقی
🔴ارزش اجتماعی
🎠کودک بدون بازی با خود و بازی با کودکان دیگر فردی خودخواه و خودبین بار مـی آید. از راه بازی هست که همکاری با گروه همسال و غیر همسال را مـی آموزد. همچنین از راه بازی هست که شخصیت کودک درون گروه شکل مـی گیرد.
🎠 بازی های هدفمند و مفید درون مقایسه با بازی های بی هدف و آزاد فرصت مناسبی را برایب رفتار اجتماعی فراهم مـی کند. کودک بـه وسیله بازی هست که یـاد مـی گیرد چگونـه با دیگران ارتباط برقرار کند و مشکلات خود را درون گروه همسالان خود حل کند. 🎠بازی بـه کودک کمک مـی کند کـه به طور مطلوب بـه صورت یک انسان اجتماعی رشد و تکامل یـابد و همچنین بـه کودک امکان مـی دهد کـه چطور درون بزرگسالی فردی مستقل شود.

پ.ن : مخصوصا اگه کودکش تپل باشـه 😂😂 #کودک #بازی

Read more

Media Removed

. این هفته چندتا از بچه‌های تیم‌های مختلف کافه بازار درگیر کمپینی هستن کـه الان ۳ سال مـیشـه کـه در حال برگزار شدنـه: “کمپین متولد ایران” توی این کمپین قراره برنامـه‌ها و بازی‌های با کیفیت ایرانی توی اپلیکیشن بازار معرفی بشن و توی شبکه‌های اجتماعی هم کاربر‌ها با هشتگ #متولدایران تجربه‌های خوبشون ... .
این هفته چندتا از بچه‌های تیم‌های مختلف کافه بازار درگیر کمپینی هستن کـه الان ۳ سال مـیشـه کـه در حال برگزار شدنـه: “کمپین متولد ایران”
توی این کمپین قراره برنامـه‌ها و بازی‌های با کیفیت ایرانی توی اپلیکیشن بازار معرفی بشن و توی شبکه‌های اجتماعی هم کاربر‌ها با هشتگ #متولدایران تجربه‌های خوبشون رو درون مورد این اپ‌ها و بازی‌ها با بقیـه درون مـیون بذارن.
این تجربه به منظور بچه‌های #کافه‌بازار فضایی ایجاد مـی‌کنـه که تا خارج از چارچوب تیمشون بتونن درگیر یـه اتفاق هیجان انگیز بشن و بخاطر همـین تصمـیم گرفتن کـه فردا براتون از روند کارشون و کمپینشون استوری بذارن.
خلاصه اینکه فردا استوری‌های ویژه داریم و مـی‌تونین داستان خودشون و کمپینشون رو درون استوری‌هامون دنبال کنین.
یـادتون نره کـه ما اولین سه‌شنبه هر ماه داستان استوری‌های سه‌شنبه رو داریم ولی فردا یـه روز ویژه‌ بـه حساب مـیاد، بعد منتظر باشین :)
#زندگی‌بازار

Read more

Media Removed

""""""جام جهانی فوتبال ، فراواقعیت""""فوتبال فرازمـینی ترین مخلوق بشر هست ،ویژگی بـه مانند معجزه ،که فوتبال را معشوقه مـیلیـاردها انسان درون یک قرن نیم گذشته ساخته است،فوتبال مظروفی هست که درتمام تحولات اجتماعی ،سیـاسی،اقتصادی،فرهنگی و هنری توده های جامعه بـه شکل همان ظرف درون مـی آید،اما درون آنـها متوقف ... """"""جام جهانی فوتبال ، فراواقعیت""""فوتبال فرازمـینی ترین مخلوق بشر هست ،ویژگی بـه مانند معجزه ،که فوتبال را معشوقه مـیلیـاردها انسان درون یک قرن نیم گذشته ساخته است،فوتبال مظروفی هست که درتمام تحولات اجتماعی ،سیـاسی،اقتصادی،فرهنگی و هنری توده های جامعه بـه شکل همان ظرف درون مـی آید،اما درون آنـها متوقف نمـی شود و هویت نمـی بازد رشد مـیکند ،نام سلایق و طبقات اجتماعی را سیراب مـی کند ،باتوجه بـه نظریـه ژان بودریـار جامعه شناس فرانسوی مبنی بر اینکه"" ورزش و نقش رسانـه ها،بویژه تلویزیون درون ارائه فراواقعیت ،اشاره مـی کند کـه تلویزیون و سایر ابزارهای ارتباطی؛ این قدرت را دارندتابرخی از واقعیت های ورزشی را درشت نمایی یـا چشم پوشی نمایدویـا باتوجه بـه """نظریـه آدرنو"""جامعه شناس آلمانی """ورزش ،سلطه و صنعت فرهنگ""ارتباطات عمومـی ،رادیو وتلویزیون،سینما و ورزش،ابزارهای تبلیغاتی هستند کـه به قصد آرام و سرگرم مصرف کنندگان درون قالب تولید هماهنگی و خشنودی مفرط بـه کار گرفته مـی شوند،بعبارتی رسانـه ها و فضای مجازی توانستند با قدرت یکسان سازی،نیـازسازی کاذب و سرگرمـی از فوتبال بعنوان یک صنعت فرهنگی قدرتمند ودر عین حال پنـهان درون جام جهانی روسیـه ،وظایف حرفه ای خودرا درون رابطه با جام جهانی روسیـه بخوبی انجام داده وبه افکار عمومـی بقبولانند کـه ،بازی مساوی ،برداست،شکست خوردن معادل مساوی هست و عدم صعود بـه دوره بعد را موفقیت ،رشد و شکوفایی بدانند و به جامعه قالب کنند و توجیـه کنند کـه بابت عدم صعود نیز مـیشود پایکوبی و جشن خیـابانی راه انداخت."""""ازنظر گرامشی جامعه شناس ایتالیـایی دو نـهاد اجتماعی دارای هژمونی هستنداول رسانـه دوم ورزش""""ورزش و رسانـه باهم وابسته بوده وبا یکدیگر رابطه همزیستی مسالمت آمـیز دارند حتما به نظام قشربندی پیـازی نیز توجه کرد کـه طبقه سرمایـه دار از طریق رسانـه کوشش مـی کند باورهایی کـه منافع عمومـی نیستند آنرا منافع عمومـی و پیروزی جلوه دهد .درحا ل حاضر با توجه بـه پایـان بازی های جام جهانی به منظور تیم ملی ایران و همچنین مدت زمان مناسب که تا بازیـهای آسیـایی بهترین فرصت به منظور نقادی عالمانـه و منصفانـه با توجه بـه عقلانیت منطقی و سازنده به منظور تشکیلات فدراسیون فوتبال هست ،ضمن تشکر از مجموعه فدراسیون بابت تلاش درون جهت بهبودی ،ضروری بنظر مـی رسد کـه در راستای تقویت ضعف های موجود درون جام جهانی برگزاری نشست های تخصصی با نخبه های دانشگاه کـه سوابق ملی درون این رشته ورزشی دارند ودر جهت آگاه سازی افکارعمومـی نسبت بـه واقعیت های موجود گام بردارند.""""استاد رضا صاد ق پور فعال درون حوزه جامعه شناسی ورزش""""

Read more

Media Removed

فرق فوتبال و شوتبال! چه درون زندگی فردی و چه درون زندگانی اجتماعی فرق بسیـار زیـادی بین با برنامگی و بی برنامگی است! درست مثل فرقی کـه فوتبال با شوتبال دارد! همـه ورزش های فردی و جمعی وقتی کـه در قالب سازماندهی و برنامـه باشد انگیزه بخش و رشد دهنده هست لیکن سازمان فوتبال از طراحی و اجرای دقیق تر برخوردار ... ⚪فرق فوتبال و شوتبال!
🔷چه درون زندگی فردی و چه درون زندگانی اجتماعی فرق بسیـار زیـادی بین با برنامگی و بی برنامگی است! درست مثل فرقی کـه فوتبال با شوتبال دارد!
🔷همـه ورزش های فردی و جمعی وقتی کـه در قالب سازماندهی و برنامـه باشد انگیزه بخش و رشد دهنده هست لیکن سازمان فوتبال از طراحی و اجرای دقیق تر برخوردار است.
🔷الآن بحث من فوتبال نیست، شاهد مثال من فوتبال است
🔷کاش برنامـه‌ریزی ما درون کارهای شخصی و اجتماعی مثل فوتبال حرفه ای بود، یـادشان بخیر، چه کلاس جالب و کاملی مرحوم آیت الله حائری شیرازی درون صداوسیمای مرکز ایلام درون این خصوص بـه یـادگار گذاشتند!
🔷بنده از ایشان دعوت کردم به منظور مدعوین ما کـه مسئولان و نخبگان استان ایلام و همکاران خودم درون صداوسیما بودند سخنرانی کنند.
🔷چه زیبا از جامعیت قوانین داوری فوتبال و به روز بودن قوانین آن سخن گفتند و آن شاهد مثال ها را با نحوه ی داوری درون امور اجتماعی و فردی قیـاس مـی د
🔷از برنامـه ریزی باشگاه های حرفه ای فوتبال و نقش مدیران فنی و بخصوص مربیـان آن درون هفته ی منتهی بـه مسابقه و روز مـیدان و مستطیل سبز و رقابت برنامـه‌ریزی شده و انگیزه های دستجمعی، چه انگیزه ی بازی کنان و مربیـان و داوران و تماشاگران و طرفداران، چه قشنگ و پر و پیمان مـی گفتند!
🔷آری درون چنین شاهد زیبایی اگر چه همـه اش، حتی صد درون صد‌ش اعتبارات عادی و معمولی باشد وقتی همـه نوع هماهنگی و همکاری و آمادگی جسمـی و روحی و روانی و تاکتیکی و تکنیکی، روز و هفته و ماه و سال و چهار سال را را فراهم و ممکن و تنظیم مـی کند ارزش مثال دارد.
🔷غیر از این، شوتبال مـی شود و هیچ کدام از نتایج فوق را بـه دست نمـی دهد گاهی هم با شوتبال ناشیـانـه ای دردی درون پای شوتزن که تا سالها آرشیو مـی کند!
🔷این تصویر بیست پنالتی هست که بـه دروازه سوشا مکانی زدم، بی نرمش، بی برنامـه، خیلی کم نتیجه و دردی کـه با اسپری و یخ ساکت و البته ساکن شد هنوز و احتمالا که تا همـیشـه بماند این یعنی شوتبال!_ببخشید تصدیع شد. ✒کرم رضا پیریـایی.

Read more

Media Removed

معاون سیـاسی استانداری گیلان اعلام کرد: استانداری گیلان مخالفتی با پخش مستقیم فوتبال درون سطح استان ندارد/ فقط درون شـهرستان رودسر بـه احترام درگذشتگان سیل پخش مسابقه منتفی هست  گیل نگاه/گروه سیـاسی: انتشار خبری مبنی بر عدم پخش مستقیم دو دیدار آخر ایران درون جام جهانی درون پیـاده راه فرهنگی شـهر رشت ... معاون سیـاسی استانداری گیلان اعلام کرد:

استانداری گیلان مخالفتی با پخش مستقیم فوتبال درون سطح استان ندارد/ فقط درون شـهرستان رودسر بـه احترام درگذشتگان سیل پخش مسابقه منتفی هست 

گیل نگاه/گروه سیـاسی: انتشار خبری مبنی بر عدم پخش مستقیم دو دیدار آخر ایران درون جام جهانی درون پیـاده راه فرهنگی شـهر رشت از سوی مدیرعامل سازمان فرهنگی ورزشی شـهرداری رشت (اینجا) با واکنش های اعتراضی متعددی درون شبکه های اجتماعی و افکار عمومـی همراه شد. در همـین رابطه علی اصغر جمشیدنژاد، معاون سیـاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری گیلان ضمن تشریح اقدامات صورت گرفته از سوی استانداری گیلان به منظور پخش مسقیم بازی اول ایران درون جام جهانی تصریح کرد: اولین دیدار تیم ملی درون جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه کـه با پیروزی نیز همراه بود، درون شـهرستان های مختلف سطح استان و با استقبال گسترده مردم بویژه درون شـهرهای رشت و لاهیجان همراه شد کـه خوشبختانـه مشکل و نارضایتی خاصی نیز بـه همراه نداشت.

جمشیدنژاد افزود: به منظور پخش مستقیم دو بازی باقی مانده مرحله گروهی نیز از سوی استانداری گیلان و شخص استاندار بـه عنوان نماینده عالی دولت و رئیس شورای تامـین استان حمایت و همکاری لازم نسبت بـه پخش مستقیم مسابقات و نشاط اجتماعی ناشی از آن را دارد و هیچ گونـه مانع و مخالفتی وجود ندارد.

معاون استاندار گیلان افزود: درخواست فرمانداران هر کدام از شـهرستان ها بعد از بررسی موارد و طی فرآیند قانونی مورد رسیدگی و موافقت قرار خواهد گرفت که تعدادی از شـهرستان ها درخواست خود را اعلام کرده اند اما درخواستی از شـهر رشت که تا این لحظه ارائه نشده است.

معاون استاندار گیلان گفت: تنـها ملاحظه موجود به منظور بازی امروز درون شـهرستان رودسر هست که با توجه بـه حادثه وقوع سیل درون منطقه کاکرود این شـهرستان و به احترام درگذشت تعدادی از هم استانی ها و داغدار بودن مردم منطقه، پخش مستقیم بازی منتفی اعلام شد.

تیم ملی فوتبال ایران درون دومـین بازی خود درون جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه از ساعت ۲۲:۳۰ امشب بـه مصاف اسپانیـا خواهد رفت.

Read more

Media Removed

‌ مصاحبه با #جواد_معنوی_نژاد ‌ وضعیت تیم شما درون لیگ ایتالیـا چگونـه است؟ چهار ماه هست که بـه ایتالیـا آمده‌ام. خدا را شکر ورونا درون جدول رده‌بندی جایگاه خوبی دارد و در رتبه پنجم قرار داریم. درون جام کنفدراسیون اروپا هم درون بازی رفت نماینده جمـهوری چک را سه بر یک شکست دادیم. این هفته‌ نیز بازی برگشت را ...
مصاحبه با #جواد_معنوی_نژاد

💙 وضعیت تیم شما درون لیگ ایتالیـا چگونـه است؟
💛 چهار ماه هست که بـه ایتالیـا آمده‌ام. خدا را شکر ورونا درون جدول رده‌بندی جایگاه خوبی دارد و در رتبه پنجم قرار داریم. درون جام کنفدراسیون اروپا هم درون بازی رفت نماینده جمـهوری چک را سه بر یک شکست دادیم. این هفته‌ نیز بازی برگشت را درون خانـه انجام مـی‌دهیم و در صورت پیروزی بـه مرحله یک چهارم نـهایی صعود مـی‌کنیم. درون کل شرایط بسیـار خوب هست و همـه بازیکنان آماده هستند و در طول فصل بـه همـه بازی رسیده است. من هم بـه ایتالیـا آمده‌ام که تا بهترین عملکردم را نشان دهم.

💙 توانسته‌ای خودت را با شرایط پرفشار سری A وفق دهی؟
💛 سطح لیگ ایران با سری A متفاوت هست و یک بازیکن به منظور این کـه خودش را با شرایط جدید وفق دهد، نیـازمند زمان است. بعد از چهار ماه توانسته‌ام شرایط لیگ ایتالیـا را درک کنم و به خوبی با بازیکنان و هم تیمـی‌هایم هماهنگ شده‌ام و ارتباط نزدیکی با آنـها دارم. قطعا دوری از خانواده و کشورم سختی‌های زیـادی را بـه من تحمـیل مـی‌کند، اما بـه خاطر هدفی کـه در سر دارم با تمام این مشکلات مـی‌جنگم.

💙 هنوز هم لیگ برتر ایران را دنبال مـی‌کنی؟
💛 همواره لیگ ایران را پیگیری مـی‌کنم و در شبکه‌های اجتماعی نتایج تیم‌ها را زیر نظر دارم. هر از گاهی اگر زمان استراحتم بـه زمان پخش بازی‌های لیگ ایران برسد دیدارها را نگاه مـی‌کنم.

💙 چه نظری درباره لژیونر شدن بازیکنان ایرانی داری؟
💛 بازی درون خارج از ایران شرایط خاص خودش را دارد. اگر یک بازیکن هدف بزرگی درون زندگی ورزشی‌اش داشته باشد، مـی‌تواند با مشکلات بازی درون لیگ‌های خارجی کنار بیـاید. وقتی درون لیگ‌های معتبر جهان بازی مـی‌کنید، هر هفته با بازیکنان شناخته‌شده و تیم‌های برتر جهان دیدار دارید و همـین تجربه‌ای مـی‌شود که تا در سال‌های آینده از آن استفاده کرد.

💙 بـه نظرت مـی‌توانیم با کولاکوویچ آینده‌ای درخشان به منظور والیبال ایران داشته باشیم؟
💛 کولاکوویچ از بهترین مربیـان حال حاضر جهان هست و یک سال هست که با تیم ملی کار مـی‌کند و شرایط لیگ ایران و بازیکنان را بـه خوبی مـی‌شناسد. امـیدوارم نتایج خوب سال گذشته را بتوانیم تکرار کنیم.

💙 ظاهرا شما و #مـیلاد_عبادی_پور به منظور لیگ جهانی مشکل ویزا دارید؟
💛 فکر مـی‌کنم بازیکنان دعوت‌شده بـه تیم ملی، درون این ماه به منظور اخذ ویزای آمریکا بـه امارات سفر کرده‌اند اما چون من و مـیلاد درون لیگ‌هایمان بازی داشتیم نمـی‌توانستیم با آن‌ها سفر کنیم. درون حال حاضر هم هنوز منتظر خبر فدراسیون هستیم که تا ببینیم چه مـی‌شود.

Read more

Media Removed

. . خودت را بر آستانـه‌ی این دروازه بیفکن! . درسی کـه از تیم ملی فداکار ایران مـی‌توان آموخت. . درون بازی ایران-اسپانیـا درون جام جهانی فوتبال، یک صحنـه، بسیـار درون شبکه‌های اجتماعی دست بـه دست شد. تصویری کـه بازیکنان ایران، بدن خود را مـیان توپ و دروازه، حایل کرده بودند و با جان و دل از دروازه‌ی خویش دفاع مـی‌د. ... .
.
خودت را بر آستانـه‌ی این دروازه بیفکن! .
درسی کـه از تیم ملی فداکار ایران مـی‌توان آموخت. .

در بازی ایران-اسپانیـا درون جام جهانی فوتبال، یک صحنـه، بسیـار درون شبکه‌های اجتماعی دست بـه دست شد. تصویری کـه بازیکنان ایران، بدن خود را مـیان توپ و دروازه، حایل کرده بودند و با جان و دل از دروازه‌ی خویش دفاع مـی‌د. آنـها درون نـهایت هم مانع ورود توپ بـه دروازه‌ی ایران شدند. تیم ایران آن بازی را باخت ولی همـه‌ی مردم، فردای آن روز از آن همـه فداکاری و تلاش به منظور نام ایران و سربلندی آن بـه نیکی یـاد د و فرزندان برومند خویش را ستودند؛ آنچه بـه آن توجهی نشد باختن درون آن بازی سخت بود. مردم درون فردای آن روز، حس و حال برنده‌ها را داشتند. .

امروز اما درون زمـینـه‌ی فقر، مشکلات اقتصادی و معضلات اجتماعی همچون اعتیـاد، کار کودک و بسیـاری معضلات دیگر درون وضعیتی نگران‌کننده و بحرانی قرار گرفته‌ایم؛ بـه گونـه‌ای کـه بنا بر آمار رسمـی چهارده مـیلیون حاشیـه‌نشین درون کشور وجود دارد. آیـا حل این حجم عظیم از مشکلات درون زمان اندکی امکان پذیر است؟ همگی مـی‌دانیم کـه حل ریشـه‌ای مشکلات درون زمان اندکِ یک ماهه، دو ماهه و یک ساله امکان‌پذیر نیست؛ اما آنچه باعث ایجاد نارضایتی درون عموم مردم و فعالان اجتماعی شده، این هست که متولیـان امر به منظور حل مشکلات با جان و دل و دلسوزی موثر تلاش نمـی‌کنند و در بسیـاری مواقع منفعلانـه عمل مـی‌نمایند. دروازه‌های ایران زمـین بـه راحتی بـه روی فقر، اعتیـاد، کودک آزاری، آزار زنان و امثالهم باز هست و کمتری از مسئولین و مردم خود را بـه زمـین تلاش و فداکاری مـی‌افکند که تا این گوی‌های سیـاه شوم، یکی بعد از دیگری دروازه‌های ایران را درون هم خُرد نکند.
.

مطمئنا اگر مسئولین و آحاد جامعه درون یک تغییر رویکرد آگاهانـه‌ی رفتاری و فرهنگی، تلاشی مضاعف مبتنی بر آموزش صحیح، علم و تجربه‌های افراد و گروه‌های باتجربه‌ی مردمـی را درون پیش بگیرند، احساس رضایت عمومـی شکل خواهد گرفت؛ حتی اگر مشکل بـه طور کامل حل نشده باشد. آنچه نیـاز هست تلاشی پیگیر به منظور کاستن عمق این فجایع هست تا بـه مرور بر غول معضلات فایق آییم. حجم دردها بسیـار زیـاد است. نیـاز هست تا همگی فداکارانـه نگاهبان دروازه‌های ایران باشیم که تا ورود شرّ و زشتی را بر این سرزمـین نجیب و کهن مانع گردیم.
.
#جمعیت_امام_علی

Read more

Media Removed

. . لینک مقاله‌‌ی: "پشت بزرگ‌ترین مـیز بازی‌های فکری بنشینید..." . دوّمـین مقاله‌ی برگزیده‌ی نخستین مسابقه‌ی #مقاله‌نویسی "سرزمـین ذهن زیبا" و "سیـاره بازی" . نوشته‌ی آقای "پیـام هادوی" . https://goo.gl/8W2eNV . تجربه‌ی مجازی دنیـای بزرگ بازی‌های فکری . یکی از دغدغه‌های ... .
.
لینک مقاله‌‌ی:
"پشت بزرگ‌ترین مـیز بازی‌های فکری بنشینید..."
.
دوّمـین مقاله‌ی برگزیده‌ی نخستین مسابقه‌ی #مقاله‌نویسی "سرزمـین ذهن زیبا" و "سیـاره بازی"
.
📝 نوشته‌ی آقای "پیـام هادوی" .
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://goo.gl/8W2eNV
.
تجربه‌ی مجازی دنیـای بزرگ بازی‌های فکری
.
یکی از دغدغه‌های طرفداران بازی‌های فکری مدرن، ایجاد فرهنگ بازی بین خانواده، دوستان و اطرافیـان است. هرچه علاقه‌ی افراد بـه بازی‌های فکری بیشتر شود، دورهمـی‌های دوستانـه از سمت موبایل و شبکه‌های اجتماعی بـه سمت فضایی سراسر شوخی، خنده و هیجان متمایل مـی‌شود.
.
با شناخته‌تر شدن این بازی‌ها بین اطرافیـان، مـی‌توان درون فرصت‌های کوتاه کنار هم بودن، زمان را بـه جای آموزش قوانین بازی، بـه تجربه‌ی لذتبخش خود بازی اختصاص داد. یکی از پیش‌نیـازهای مـهم به منظور ایجاد این فرهنگ، درون اختیـار داشتن بازی، و تجربه‌ی آن توسط تازه‌واردهای دنیـای بازی‌های فکری است. ‌مـی‌توان گفت مـهم‌ترین مانع به منظور فراگیرتر شدن بازی‌ها، نبود شرایط مناسب به منظور آشنایی افراد با بازی‌هاست؛ زیرا بـه دلیل پیشرفت گسترده‌ی بازی‌های رومـیزی درون دهه‌ی اخیر، و تنوع گسترده‌ی بازی‌ها درون سبک‌های مختلف، مـی‌توان به منظور تمام سلایق بازی مناسبی پیدا کرد، و در صورت ایجاد شرایطی مناسب به منظور تجربه‌ی بازی‌ها، قطعاً افراد تازه‌کار، با اشتیـاق زیـاد جذب خواهند شد.
.
سایت BoardGameArena کـه به اختصار با نام BGA شناخته مـی‌شود، با فراهم محیطی رایگان با دسترسی بسیـار آسان، گام بلندی به منظور معرفی و توسعه‌ی بازی‌های فکری برداشته است...
.
ادامـه مقاله درون وبلاگِ سیـاره بازی:
.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://goo.gl/8W2eNV
.
.
💥فروش بهترین، محبوب‌ترین و معروف ترین بازی‌های فکری دنیـا درون ایران💥
📌انواع بردگیم ها و بازی‌های فکری اورجینال به منظور تمام سلایق و سنین

تلفن تماس به منظور خرید، راهنمایی و مشاوره:
📞 0912 248 39 49
☎ 021 88 72 97 20
مرتضی آشوری
.
💥بزرگترین فروشگاه اینترنتی بازی های فکری:
www.BaziPlanet.com
.
💥کانال تلگرام:
Telegram.me/BaziPlanet
.
.
#boardgame #boardgames #board_game #bgg #boardgamegeek #boardgamenight #tabletopgames #hobby #entertainment #instadaily #instaboardgame #amazing #fun #funny #likeforlike
#بردگیم #بازی #بازی_فکری #بازیفکری #سرگرمـی #هیجان #تفریح #بازی_رومـیزی #فروش_بازیفکری #فروش_بازی #فروشگاه_بازی #فروش_ویژه #فروش_آنلاین #بازی_اورجینال

Read more

Media Removed

نظریـه های ارتباطات و فضای مجازی؛ نتیجه الگوسازی اشتباه درون شبکه های اجتماعی چیست؟/ نگاهی بـه نظریـه یـادگیری اجتماعی http://gerdab.ir/fa/mobile/23185 . . پنج اصل طلایی به منظور والدین نسل دیجیتال ؟ () 1.به هیچ وجه باور نکنید دوستان مجازی، دوستان واقعی هستند. (بیشترین شکایـات بـه پلیس فتا نتیجه ... نظریـه های ارتباطات و فضای مجازی؛
نتیجه الگوسازی اشتباه درون شبکه های اجتماعی چیست؟/ نگاهی بـه نظریـه یـادگیری اجتماعی
http://gerdab.ir/fa/mobile/23185 . . 💠پنج اصل طلایی به منظور والدین نسل دیجیتال ؟ (2⃣) 👈1.به هیچ وجه باور نکنید دوستان مجازی، دوستان واقعی هستند. (بیشترین شکایـات بـه پلیس فتا نتیجه اعتماد بدون پایـه و بدون اطلاع بـه غریبه های آنلاین است، تنـها راه صیـانت به منظور ایمن ماندن از هوست وارونـه غریبه های آنلاین پرهیز است) 👈2.خطرات پنـهان بازی های ویدئویی بـه هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست (به گزارش دایرک 95 درصد بازی های گیمرهای ایرانی وارداتی و پرخطر هست و دیگر تنـها نگرانی صرف زمان زیـاد از حد از بازی ها نیست)
👈3.به هیچ وجه فرزندان پیـامدهای پرخطر فعالیت های بزه را درون فضای مجازی درک نمـی کنند (والدین تنـها یـاور و همراه فرزندان درون مسیر پرخطر فضای مجازی هستند بـه هیچ وجه بـه وعده و وعید های ینگ هوشمند اعتماد نکنید و خود شما با همراهی و نظارت بر فرزندان خود راهبر ایشان باشید) 👈4. اگر هم بـه فرزندان خود اعتماد دارید بـه هیچ وجه بـه اینترنت اعتماد نکنید. 👈5. فراموش نکنید ترس م با
والدین درون مورد خطاهای درون فضای مجازی عامل اصلی پیچیدگی جرائم است.
با وجود سرعت بالای تغییر و شتاپ فراوان درون رشد فناوری ، اصول راهبری و تربیت نسل
✏ کانال جبهه انقلاب فرهنگی درون فضای مجازی درون شبکه اجتماعی نسیم 👇
📌 @24on_ir

Read more

Media Removed

سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شـهرداری رشت: درخواست پخش مسابقه ایران و پرتغال درون پیـاده راه بـه فرمانداری ارسال شد  گیل نگاه: سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شـهرداری رشت درون خصوص پخش مستقیم بازی ایران و پرتغال اطلاعیـه‌ای صادر کرد. متن اطلاعیـه بدین شرح است: بسمـه‌تعالی از آنجایی کـه جام جهانی ... سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شـهرداری رشت:

درخواست پخش مسابقه ایران و پرتغال درون پیـاده راه بـه فرمانداری ارسال شد 

گیل نگاه: سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شـهرداری رشت درون خصوص پخش مستقیم بازی ایران و پرتغال اطلاعیـه‌ای صادر کرد.
متن اطلاعیـه بدین شرح است:

بسمـه‌تعالی

از آنجایی کـه جام جهانی یک رویداد درون مقیـاس جهانی هست و مردم علاقه وافری بـه این رویداد دارند شـهرداری رشت نیز با امکانات لازم سعی درون آماده‌سازی محیطی اجتماعی درون راستای وحدت ملی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود درون بازی اول نمود.

باید اذعان کرد کـه برای برپایی این‌گونـه اتفاقات کـه نشاط اجتماعی را بـه همراه دارد مـی‌بایست متولیـان اصلی امور هم درون این راستا نقش اصلی را ایفا نمایند و حداقل تلاش خود را به منظور پخش این مسابقات همانند تهران درون ورزشگاه انجام دهند.

ایده پخش زنده بازی اول فوتبال ایران با مراکش درون سازمان فرهنگی اجتماعی، ورزشی شـهرداری چندی قبل از آغاز بازی‌ها شکل گرفت و با شـهردار محترم جناب دکتر نصرتی درون مـیان گذاشته شد و با استقبال و تائید ایشان درون تاریخ ۹۷/۳/۱۹ درخواست این مـهم جهت اخذ مجوزهای لازم بـه فرمانداری محترم ارسال شد.

شـهرداری رشت جز معدود کلان‌شـهرهای ایران بود کـه با استفاده از ظرفیت پیـاده راه فرهنگی بعد از اخذ مجوزهای لازم و تکمـیل فرم تعهد قبول مسئولیت اقدام بـه پخش زنده این مسابقه نمود کـه خوشبختانـه با استقبال شـهروندان مواجه گردید و با انعکاس درون رسانـه ملی و جراید پر تیراژ کشور، جلوه پر رنگی داشت.

این اتفاق خوشایند موجب گردید کـه تعامل مردم بـه معنای واقعی با ایجاد شور سرزندگی و همکاری با مسئولین نمود پیدا نماید کـه شایسته تقدیر و قدردانی از شـهروندان عزیز مـی‌باشد.

جهت تنویر افکار عمومـی حتما تأکید نماییم کـه با توجه بـه ساعت پخش بازی دوم ایران و مصلحت اندیشی مراجع ذیصلاح، شـهرداری نسبت بـه درخواست مجوز اقدام ننمود. حالیـه با توجه بـه استقبال معاونت محترم سیـاسی و امنیتی استانداری گیلان جهت صدور مجوزهای لازم درون صورت درخواست شـهرداری رشت، بر اساس تأکید شـهردار محترم رشت تقاضای مجوز جهت پخش بازی فوتبال زنده ایران و پرتغال بـه فرمانداری محترم ارسال شد.

بی شک شـهرداری رشت به منظور شاد نمودن همشـهریـان از هیچ کوششی دریغ ننموده و نیـاز بـه سفارش و توصیـه نخواهد داشت و مطمئناً با حمایت دلسوزانـه تمامـی اعضای محترم شورای اسلامـی شـهر رشت و مسئولین دلسوز استان درون حد توان و امکانات اقدام خواهد نمود. بـه امـید پیروزی تیم‌ملی فوتبال ایران درون رقابت‌های جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه و صعود بـه مرحله بعد و خلق حماسه‌ای دیگر به منظور ملت غیور ایران.

Read more

Media Removed

دانشنامـه فرزند . اسباب بازی ها چه کمکی بـه کودکان مـی کنند؟ اسباب بازی ها صرفا یک منبع سرگرم کننده به منظور کودکان نیستند بلکه دنیـای آن ها مـی باشند. اسباب بازی ها درون رشد کودک تاثیر گذارند. هر اسباب بازی مـی تواند جنبه های خاصی مانند هماهنگی دست و چشم، رابطه علت و معلولی و ... را آموزش دهد. رابطه علت و معلولی: معمولا ... دانشنامـه فرزند
.
اسباب بازی ها چه کمکی بـه کودکان مـی کنند؟
اسباب بازی ها صرفا یک منبع سرگرم کننده به منظور کودکان نیستند بلکه دنیـای آن ها مـی باشند. اسباب بازی ها درون رشد کودک تاثیر گذارند. هر اسباب بازی مـی تواند جنبه های خاصی مانند هماهنگی دست و چشم، رابطه علت و معلولی و ... را آموزش دهد.

رابطه علت و معلولی:

معمولا اولین اسباب بازی هر کودکی کـه پس از تولد با آن سرگرم مـی شود جغجغه است، وسیله ای کـه با تکان آن تولید صدا مـی کند. کودکان اسباب بازی هایی با رنگ روشن و صدا دار را دوست دارند و مـی خواهند با درون دهان گذاشتن وزدن، با آن ارتباط برقرار کنند. مـهم ترین نکته ای کـه نوزاد از این اسباب بازی ها مـی آموزد این هست که وقتی آن را تکان مـی دهد صدا ایجاد مـی شود و این همان رابطه علت و معلولی است.

کشف جهان پیرامون:

برای کودکان که تا حدود ده ماهگی اسباب بازی های مختلفی درون بازار موجودند. این اسباب بازی ها مسائل مختلفی را بـه کودکان مـی آموزند. برخی از آن ها دارای نور و موسیقی هستند و حرکت مـی کنند. کودک با دنبال آن ها مـهارت های بدنی خود را تقویت مـی کند. از طریق برخی اسباب بازی ها کودک با مفاهیمـی نظیر پرتاب ، رها ، تکان یـا ضربه زدن درون برابر یک سطح آشنا مـی شود. همچنین تجربه مـی کند وقتی دو وسیله با نیرو بـه هم برخورد مـی کنند سر و صدای زیـادی ایجاد مـی شود و هنگامـی کـه ضربه آرام باشد صدا کمتر است. مفاهیمـی چون بالا و پایین، سبنگین، بزرگ و کوچک و ... را یـاد مـی گیرد. وقتی کودک وسیله بازی خود یـا قاشق و ظرف غذایش را پرتاب مـی کند با مفهوم جاذبه آشنا مـی شود.

شناخت تفاوت ها:

کودکان درون حدود هشت ماهگی نیروی کافی را به منظور نگهداری اسباب بازی ها با کمک انگشتان خودب کرده اند. درون این سن اسباب بازی هایی کـه اشکال مختلف دارند و باید هر شکل را درون شکاف مشابه درون جعبه انداخت، مناسب است. با این بازی کودک مرتب سازی و ارتباط مـیان اشیـا را درک مـی کند.

رشد مـهارت های کلامـی و اجتماعی:

امروزه کتاب نیز بـه عنوان یک اسباب بازی معرفی مـی شود. داستان های کودکانـه بـه همراه تصاویر یـا نور و موسیقی باعث تقویت مـهارت کلامـی درون کودک مـی شود. شناخت احساسات مختلف و طریقه بیـان آن ها با کمک کلام، باعث تقویت مـهارت اجتماعی کودک مـی شود.

#فرزند #کودک #دانشنامـه_فرزند #کودکانـه #کودکان #تقویت_هوش_کودک #دنیـای_کودکان #اسباب_بازی #سیسمونی #جغجغه #نوزاد #بازی_با_کودک #بازی_با_نوزاد #نی_نی #بچه #تربیت_کودک #روانشناسی_کودک #آموزش_به_کودک

Read more

Media Removed

بازگشت دوباره نبی بـه خانواده سپاهان بـه گزارش پایگاه خبری طوفان زرد و به نقل از روابط عمومـی باشگاه فولاد مبارکه سپاهان یکی از تلخ‌ترین و در عین حال تأثیرگذارترین برنامـه‌های نود درون اواسط اسفندماه سال گذشته بر روی آنتن رفت کـه در یکی از آیتم‌های‌ آن ماجرای جوانی بـه نام نبی پخش شد کـه به خاطر علاقه بیش ... بازگشت دوباره نبی بـه خانواده سپاهان

به گزارش پایگاه خبری طوفان زرد و به نقل از روابط عمومـی باشگاه فولاد مبارکه سپاهان یکی از تلخ‌ترین و در عین حال تأثیرگذارترین برنامـه‌های نود درون اواسط اسفندماه سال گذشته بر روی آنتن رفت کـه در یکی از آیتم‌های‌ آن ماجرای جوانی بـه نام نبی پخش شد کـه به خاطر علاقه بیش از حد خودش بـه فوتبال و به هنگام کری خوانی مرتکب قتلی ناخواسته شده بود و مدت زیـادی از بهترین سال‌های زندگی اش را بـه خاطر عدم توان پرداخت دیـه درون پشت مـیله‌های زندان پشت سر گذاشته بود. 
خوشبختانـه بـه لطف مردم خیر و انسان‌دوست کشورمان و کمک‌هایی کـه در حوزه ورزش از جمله باشگاه سپاهان جمع‌آوری شد درون نـهایت نبی توانست از زندان آزاد شود و به آغوش خانواده بازگردد. 
این جوان هوادار سپاهان دو هفته قبل درون بازی سپاهان و پیکان هم درون استادیوم نقش جهان حاضر شد و از نزدیک بازی تیم محبوبش را تماشا کرد.
با این حال باشگاه فولاد مبارکه سپاهان و همچنین شرکت عظیم فولاد مبارکه اصفهان درون راستای انجام مسئولیت‌های اجتماعی کـه در حوزه ورزش بر عهده دارند ، برنامـه‌ریزی‌های لازم را به منظور اشتغال این هوادار متعصب سپاهان انجام داده هست و نبی بـه عنوان یکی از نیروهای شاغل درون ورزشگاه نقش جهان از این بعد در کنار تیم محبوب خودش خواهد بود که تا بتواند بخشی از سال‌های از دست رفته را جبران کند. 
امـیدواریم با انجام اقدامات پیشگیرانـه لازم درون حوزه فوتبال و هیجانات ناشی از آن، درون آینده کمتر شاهد بروز این آسیب‌های اجتماعی درون زندگی هوادارانی باشیم کـه به عشق فوتبال زندگی مـی‌کنند و گاهی اوقات به منظور حمایت از تیم‌های مورد علاقه‌ خود درون مسیری قرار مـی‌گیرند کـه منجر بـه ایجاد بحران درون زندگی شخصی آنـها مـی شود

Read more

Media Removed

. هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو شامل: سلامت مادر: افسردگی بعد از زایمان اضطراب بعد از زایمان عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی کنارآمدن با آن کاهش وزن سالم بعد از زایمان به منظور ... .
🌸هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز🌸
مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز
گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو
شامل:
سلامت مادر:
افسردگی بعد از زایمان
اضطراب بعد از زایمان
عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی
کنارآمدن با آن
کاهش وزن سالم بعد از زایمان
برای پدران:
پدر بودن آن قدرها هم سخت نیست!
برقراری ارتباط عاطفی بین پدر و نوزاد
سلامت نوزاد:
بیماری های نوزادان
پیشگیری از مرگ ناگهانی نوزاد
مراقبت از بند ناف
کولیک و درمان های آن
چگونـه ریفلامعده را درون شیرخواران کنترل کنیم؟
چگونـه اگزمای کودک را کنترل کنیم
خواب مناسب به منظور کودک درون سنین مختلف
مراقبت از دندان کودک
امنیت کودک:
ایمن خانـه به منظور کودک
آیـا صندلی ماشین خود را درست نصب کرده اید
ایمنی درون ماشین : گروه صندلی ماشین
استاندارد و ایمنی درون محصولات کودوزاد
کدام کالسکه مناسب شماست؟
تغذیـه:
شروع شیردهی
فواید شیر دادن؛ بایدها و نبایدها
شیردهی با شیشـه شیر
چه غذایی چه سنی
غذاهای مضر به منظور کودک
غذاهایی به منظور تقویت مغز کودک
ایده های صبحانـه سالم و مقوی
خوراکی هایی کـه سیستم ایمنی کودک را تقویت مـی کنند
بهداشت:
انتخاب بهترین پوشک
چطور حتما پوشک را تعویض کرد
مدفوع کودک
جلوگیری از نم بعد پوشک
نوزاد
چگونـه لباس مناسب کودک را انتخاب کنیم؟
آموزش دستشویی رفتن درون چند قدم ساده
سرگرمـی:
هدایـای تولد به منظور هر سن برای
تقویت رشد و خلاقیت
چه کتابی به منظور چه سنی
ایده های جشن تولد
قرارهای بازی کودکان
بازی هایی با فرزندتان وقتی خسته هستید
بازی هایی به منظور تقویت هوش کودک
تربیتی و آموزشی:
کمک بـه فرزند اول؛ نوزاد جدید درون خانواده
دو سالگی وحشتناک
راه های سرگرم کننده به منظور رشد زبانی کودک
جایگزین های بهتر بجای تهدید کودک
بهترین سن به منظور آموزش زبان دوم
راهکارهایی به منظور تربیت بدون فریـاد
نکاتی درباره انتخاب مـهدکودک
سن مناسب آموزش شنا
کودک و ترسهایش چراها و چگونـه ها
آموزش پنج بازی به منظور حرف شنوی کودک
عالعمل مناسب به منظور لجبازی کودک
عالعمل مناسب به منظور حرف زشت کودک
بازی هایی به منظور آموزش رفتارهای اجتماعی خوب

Read more

Media Removed

. 1. کودکان از طریق بازی یـاد مـی گیرند ارزش بازی های کودکانـه را دست کم نگیرید چون: کودکان از طریق بازی مـهارت های شناختی خود را گسترش مـی دهند مانند حل مساله یـا مـهارت های ریـاضی وقتی وانمود مـی کنند کـه صاحب یک فروشگاه مواد غذایی هستند. کودکان از طریق بازی توانایی های فیزیکی خود را تقویت مـی کنند مانند ... .
1. کودکان از طریق بازی یـاد مـی گیرند
ارزش بازی های کودکانـه را دست کم نگیرید چون:

کودکان از طریق بازی مـهارت های شناختی خود را گسترش مـی دهند مانند حل مساله یـا مـهارت های ریـاضی وقتی وانمود مـی کنند کـه صاحب یک فروشگاه مواد غذایی هستند.
کودکان از طریق بازی توانایی های فیزیکی خود را تقویت مـی کنند مانند حفظ تعادل بدن.

کودکان از طریق بازی واژگان جدید یـاد مـی گیرند.
کودکان از طریق بازی مـهارت های اجتماعی را خود تقویت مـی کنند مثل وقتی کـه بازی دزد و پلیس را انجام مـی دهند. .
2. بازی یک عادت سالم است
بازی بـه کودکان کمک مـی کند که تا بدنی قوی و سالم داشته باشند و بهتر رشد کنند. علاوه بر این کودکانی کـه بیشتر بازی مـی کنند کمتر دچار چاقی و اضافه وزن مـی شوند.
.
3. بازی استرس را کاهش مـی دهد
بازی بـه کودکان کمک مـی کند که تا رشد عاطفی بهتری داشته باشند. بازی به منظور کودک کاری لذت بخش بوده یک خروجی ایده آل به منظور اضطراب و استرس او فراهم مـی کند.
.
4. به منظور کودک فرصت بازی را فراهم کنید
به عنوان پدر و مادر، شما بزرگترین حامـی کودکان درون یـادگیری هستند. بنابراین شما حتما مطمئن شوید کـه کودک بیشتر ساعات روز را بـه بازی مـی پردازد که تا مـهارت های شناختی، زبانی، فیزیکی، اجتماعی و عاطفی اش رشد پیدا کند.
.
5. بازی و یـادگیری دست درون دست هم هستند
بازی و یـادگیری فعالیت هایی جداگانـه نیستند، بلکه درون هم تنیده اند. درواقع بازی آزمایشگاه کودک هست که با آن دنیـا را محک مـی زند.
.
6. بیرون خانـه بازی کنید
خاطرات خود را از زمان هایی کـه توی حیـاط یـا پارک و طبیعت و... بازی مـی کردید با یـاد مـی آورید؟ چطور اطراف خانـه را کشف مـی کردید، با هم سن و سالان تان خاک بازی مـی کردید و...، خب حالا زمانش رسیده کـه این خاطرات را به منظور کودک تان هم بسازید. .
7. بـه غریزه بازی کودک اطمـینان کنید
همـیشـه سعی نکنید کـه برای بازی کودک قانون خاصی بتراشید یـا نظم و ساختار خاصی بـه آن بدهید. فقط کافی هست زمان مناسب را برایش فراهم کرده و بگذارید خودش بازی را شروع کند. مطمئن باشید غریزه اش او را بـه درستی درون مسیر بازی پیش مـی برد.
#کودک #بچه #نی_نی #آموزشی_کودک #تربیت_کودک #روانشناسی_کودک #مدرسه #بازی #پدر #مادر #والدین #koodak

Read more

Media Removed

به تازه ترین اطلاعاتی کـه از بازی Call of Duty Black Ops 3 بـه دست ما رسیده است، توجه کنید. این اطلاعات از منابع مختلف خبری جمع آوری شده هست تا درون اختیـار شما کاربران قرار گیرد. بعد با جزئیـات بیشتر با ما همراه باشید. بـه تازگی، سایت Charlie Intel، سایت اطلاع رسانی اخبار و اطلاعات بازی Call of Duty، درون صفحه ... به تازه ترین اطلاعاتی کـه از بازی Call of Duty Black Ops 3 بـه دست ما رسیده است، توجه کنید. این اطلاعات از منابع مختلف خبری جمع آوری شده هست تا درون اختیـار شما کاربران قرار گیرد. بعد با جزئیـات بیشتر با ما همراه باشید.

به تازگی، سایت Charlie Intel، سایت اطلاع رسانی اخبار و اطلاعات بازی Call of Duty، درون صفحه رسمـی خود درون شبکه های اجتماعی، پستی را منتشر کرد کـه در این پست نوشته شده بود هر آن چه از بازی Call of Duty Black Ops 3 دیدید و شنیدید را فراموش کنید، درون E3 2015 نمایش متفاوتی را از این بازی شاهد خواهیم بود.

وبسایت رسمـی Xbox نیز درون پستی جدید اعلام کرد کـه معلوم نیست کـه بسته های الحاقی بازی Call of Duty Black Ops 3 مانند سال های گذشته، ابتدا به منظور کنسول Xbox منتشر شوند یـا خیر. سال های گذشته شاهد بوده ایم کـه بسته های الحاقی فرنچایز Call of Duty، حداقل یک یـا دو روز قبل از سایر پلتفرم ها به منظور کنسول Xbox منتشر مـی شد و حتی طبق گفته همـین وبسایت، بسته های الحاقی بازی Tom Clancy’s The Division نیز ابتدا به منظور همـین کنسول منتشر خواهند شد اما ظاهرا امسال بر خلاف
سال های گذشته، مشخص نیست کـه بسته های الحاقی عنوان Call of Duty Black Ops 3، ابتدا به منظور کدام پلتفرم عرضه مـی شود و یـا شاید هم به منظور همـه ی پلتفرم ها، بـه صورت هم زمان منتشر شوند.

Treyarch، استودیوی سازنده بازی Call of Duty Black Ops 3، درون شبکه اجتماعی توییتر بـه برخی سوالات هواداران درون ارتباط با سرورهای اختصاصی و گرافیک بازی پاسخ داد:

در رابطه با سرورهای بازی Call of Duty، هنوز تصمـیمـی درون رابطه با اجاره سرور های اختصاصی نگرفته ایم.

Treyarch همچنین درون ارتباط با سرورهای غیراختصاصی نیز صحبتی نکرد .

Treyarch همچنین تایید کرد کـه در حال حاضر سخت روی قسمت گرافیک این بازی و بسیـاری از وِیژگی های گرافیکی مانند رندر رزولوشن های مختلف و همچنین قابلیت texture upscale slider کار مـی کند. دقیقا مشابه همـین قابلیت ها را درون عنوان رقیب یعنی Battlefield شاهد بوده ایم. #gamer #games #gamers #live #pic #share #ps4 #ps3 #xbox #xboxone #pc #news #gameclubs

Read more

Media Removed

نقدی بر مجموعه‌ی ازازیل» سروده‌ی علاوه بر تجربه‌های بسیـار موفق درون حوزه‌ی ترانـه، همواره بـه نوشتن شعر و نثر، گفتار و... پرداخته‌ هست اما اغلب آثار نوشتاری‌اش را درون سایـه‌ی اجرای موسیقیـایی آثارش دیده شده و حاصل تجربه‌اش نـه بـه صورت متون ادبی، کـه به عنوان یکی از عناصر شکل‌دهنده‌ی ... نقدی بر مجموعه‌ی ازازیل» سروده‌ی

علاوه بر تجربه‌های بسیـار موفق درون حوزه‌ی ترانـه، همواره بـه نوشتن شعر و نثر، گفتار و... پرداخته‌ هست اما اغلب آثار نوشتاری‌اش را درون سایـه‌ی اجرای موسیقیـایی آثارش دیده شده و حاصل تجربه‌اش نـه بـه صورت متون ادبی، کـه به عنوان یکی از عناصر شکل‌دهنده‌ی اثرش خوانده شده و مورد بررسی و قضاوت قرار گرفته است. حال با انتشار نخستین مجموعه‌ی شعرش «ازازیل»، فرصتی فراهم شده هست که آثارش از زاویـه‌ای کاملا ادبی و فارغ از تاثیر سایر هنرها، بـه عنوان مثال موسیقی، دیده شود و این فضای تازه دو نتیجه‌ی حائز اهمـیت دارد؛ نخست تازگی صدای او و فضایی ست کـه در شعرش ایجاد کرده است، چرا کـه دوری از پروسه‌ی خوانش و نقد، و همچنین بـه دلیل ذات شورشی، تیزبینی و شجاعت ذاتی بـه متن او ویژگی‌هایی مانند دست‌نخوردگی و عاری بودن از تاثیرات امواج فضای ادبی معاصر و... مـی‌بخشد و از سوی دیگر بر اهمـیت و ارزش تجربه‌های او درون ازازیل مـی‌افزاید و برای فعالیت ادبی او پایـه و کفی تعریف مـی‌کند کـه آشکارا از نخستین تجربه‌های دیگر شاعران بالاتر است.
چنان کـه گفته شد، مدت مدیدی‌ست کـه نوشتن و فعالیت ادبی یکی از مـهم‌ترین جنبه‌های زندگی هست و آفرینش ادبی -هرچند عموما تنـها درون حوزه‌ی ترانـه شاهد انتشار عمومـی آثارش بوده‌ایم- و دست زدن بـه تجربه‌هایی جسورانـه و به شدت اکسپریمنتال، یکی از خصایص اصلی کار او محسوب مـی‌شود و در برخی حوزه‌ها و فضاها، بـه عنوان مثال طنز، بـه نوعی بی‌رقیب بـه نظر مـی‌رسد؛ برخی از آثار او بـه عنوان مثال «پریود»، «چیز»، «ترامادول»، «ممدنوبری» و... از بهترین تجربه‌ها محسوب شده و بازی‌های زبانی، دراماتیزه‌ روایت، بـه کار بردن صداهای گوناگون و راویـان متعدد، واکنش‌ و نقد حوادث اجتماعی-سیـاسی جامعه، شجاعت درون شکستن تابوها... بـه تمایز کار او از سایر تجربه‌ها درون حوزه‌ی ترانـه انجامـیده و برجستگی چشم‌گیری بـه آن مـی‌بخشند.
بازی‌های زبانی هوشمندانـه‌ی او درون ترانـه‌ی «چیز» و طنز موشکافانـه و طرح مفاهیم چندلایـه و عمـیق فکری درون «ممدنوبری» و بسیـاری از دیگر آثار او درون حوزه‌ی ترانـه مثال‌های ساده‌ای به منظور روشن شدن این واقعیت‌ هستند اما بهترین نمونـه به منظور نشان تجربه‌گرایی و عمق متن و طنز سیـاه و نقادانـه‌ی آثارش شاید ترانـه‌ی «پریود» باشد کـه در آن با دو صدا مواجه‌ایم کـه بر‌ وجود دو راوی و تمایز و تفاوت نگاه‌شان دلالت مـی‌کند؛ یکی از بیماری‌ها و تاریکی‌های اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی... مـی‌گوید و دیگری صدایی سنتی‌است که...
.
متن کامل کانال تلگرام:
https://t.me/azizihooman

Read more

Media Removed

. - امروز تولد دیوید فینچر، فیلمساز و کارگردانی بی پروا، راز آلود و مدرن است. فینچر دو نامزدی اسکار بهترین کارگردانی به منظور درام عاشقانـه و فانتری مورد عجیب بنجامـین باتن و فیلم زندگینامـه‌ای شبکه اجتماعی را درون کارنامـه هنری خود دارد. او همچنین به منظور فیلم شبکه اجتماعی، گلدن گلوب بهترین کارگردانی و ... .
- امروز تولد دیوید فینچر، فیلمساز و کارگردانی بی پروا، راز آلود و مدرن است. فینچر دو نامزدی اسکار بهترین کارگردانی به منظور درام عاشقانـه و فانتری مورد عجیب بنجامـین باتن و فیلم زندگینامـه‌ای شبکه اجتماعی را درون کارنامـه هنری خود دارد. او همچنین به منظور فیلم شبکه اجتماعی، گلدن گلوب بهترین کارگردانی و جایزه بفتای بهترین کارگردان را دریـافت نمود. دیوید فینچر بـه خاطر کارگردانی درام روانشناختی هفت و باشگاه مبارزه، همچنین درام معمایی بازی، زودیـاک و گم‌شده شـهرتی بین‌المللی دارد
.
- فینچر حضورش درون رسانـه ها را با ساخت کلیپ هایی به منظور خواننده های معروفی چون مدونا، مایکل جکسون، دان هنلی، استینگ، رولینگ استونز و غیره شروع کرد. او استعداد و نبوغ خود را درون ساخت همـین کلیپ ها و تیزرها نشان داد و همـین باعث شد که تا کمپانی فوساخت قسمت سوم فیلم بیگانـه را بـه دیوید فینچر جوان بسپارد و بزرگترین سرمایـه گذاری را که تا آن زمان به منظور یک کارگردان بی تجربه اولین فیلم بلند روی دیوید فینچر انجام دهد
.
- دیوید فینچر فیلمسازی هست که بـه گفته خودش چندان توجهی بـه دریـافت جوایز ندارد و همـین امر نیز درون کارنامـه او مشـهود است. فینچر درون این باره مـی گوید: «مـهم ساخت فیلمـی هست که درون ذهنم هست و جایزه تنـها موضوعی فرعی است»
.
- از نقاط مشترک درون فیلم های فینچر مـی توان بـه راز آلودگی و معمایی بودن فیلم هایش اشاره کرد کـه معماها گاه توسط مخاطب و گاه توسط کاراکترهای فیلم حل مـی شوند، آثار فینچر معمولاً پایـان خوشایندی ندارند و او چندان علاقه ای بـه پایـان بندی های خوب ندارد. فینچر توجه زیـادی درون استفاده از رنگ ها درون کارگردانی دارد و معمولاً مختص بـه فضای فیلم هایش از رنگ های سرد استفاده مـی کند
.
- دیوید فینچر درون انتخاب بازیگرانش بسیـار ماهر هست و بـه «بازی گیر» معروف هست و با دقت بسیـاری آنان را انتخاب مـی‌کند. بـه طوری کـه فینچر بسیـاری از بازیگران جوان هالیوود از جمله «جسی آیزنبرگ»، «اندرو گارفیلد»، «رونی مارا» و «رزاماند پایک» را بـه ستارگانی تمام عیـار تبدیل کرده است. جالبه بدانید بیشترین سابقهٔ همکاری را با «برد پیت» دارد و تاکنون درون ۳ فیلم با وی همکاری کرده هست و اینکه بسیـاری از منتقدین او را با کارگردان بزرگ تاریخ «آلفرد هیچکاک» مقایسه مـی‌کنند
.
- جدیدترین پروژه ی دیوید فینچر ساخت فیلم «جنگ جهانی زد ۲» با بازی برد پیت خواهد بود. #دیوید_فینچر خالق آثاری چون بیگانـه ۳، هفت، باشگاه مبارزه، سرگذشت غریب بنجامـین باتن، شبکه اجتماعی، گم‌شده امروز ۵۶ ساله شد ❤️🌹
===========
#DavidFincher #56th #HBD
#CinemaNewss_HBD

Read more

Media Removed

... این مطلب را یکی دو سال پیش شادی حامدی از مجله تایم درباره‌ی ترول‌ها یـا اوباش اینترنتی نقل کرده بود و از تجربیـات روزنامـه‌نگاران تایم و دیگر افراد فعال درون رسانـه درون برخورد با این‌گونـه افراد نوشته و از مجالی کـه شبکه‌های اجتماعی بـه بروز این پدیده مـی‌دهند. ویکی‌پدیـا این پدیده را به‌طور مختصر و ابتدایی ... ...
این مطلب را یکی دو سال پیش شادی حامدی از مجله تایم درباره‌ی ترول‌ها یـا اوباش اینترنتی نقل کرده بود و از تجربیـات روزنامـه‌نگاران تایم و دیگر افراد فعال درون رسانـه درون برخورد با این‌گونـه افراد نوشته و از مجالی کـه شبکه‌های اجتماعی بـه بروز این پدیده مـی‌دهند. ویکی‌پدیـا این پدیده را به‌طور مختصر و ابتدایی این‌طور تعریف کرده: ترول فردی هست که درون اتاق‌های گفتگو، تالارها، وب‌نوشت‌ها یـا تارنماهای کاربر-محور پیـام‌هایی ارسال مـی‌کند کـه حاوی مطالب ناراحت‌کننده یـا جنجال‌برانگیز است. درحالی‌که درون یک جمع اینترنتی، کاربرانی با حسن‌نیت بحثی را دنبال مـی‌کنند، اوباش اینترنتی با تحریک سایرین و با پیش‌کشیدن بحث‌های نامربوط یـا توهین‌آمـیز، به‌دنبال مطرح‌ خود و متشنج‌ فضای گفتگو هستند.‌ (البته سطح توهین‌آمـیزبودن یـا نامربوط‌بودن بحث‌های ترول‌ها درون هر بافتی متفاوت و قابل‌بحث است.)همـه‌ی ما کمابیش درون شبکه‌های اجتماعی گوناگون با ترول‌ها برخورد کرده‌ایم و چه‌بسا با آن‌ها هم‌کلام شده‌ایم. اما برخی تجربیـات ذکرشده درون این مقاله واقعاً هولناک‌اند.در سال 2012، آنیتا سرکیسیـان، فعال حقوق زنان، به منظور تأمـین بودجه‌ی ساخت مجموعه‌ای ویدئو درباره‌ی سابقه‌ی محتوای زن‌ستیزانـه درون بازی‌های کامپیوتری کمپین کیک‌استارتری به‌راه انداخت. بعد از آن بود کـه سیلی از پیـام‌های تهدیدآمـیز دریـافت کرد: از تهدید بـه افشای مدارک و اطلاعات شخصی‌اش که تا تهدید بـه بمب‌گذاری درون سخنرانی‌هایش و تهدید بـه تجاوز، که تا نقشی ناخواسته درون یک بازی ویدئویی با نام «آنیتا سرکیسیـان را کتک بزن»!در ابتدای تابستان همـین امسال، جاناتان وایزمن، یکی از ادیتورهای یـهودی نیویورک‌تایمز، بعد از دریـافت رگباری از پیـام‌های یـهودستیزانـه، حساب کاربری توئیترش با سی‌وپنج‌هزار کاربر را بست.و یک ماه بعد، جسیکا ولنتی، نویسنده‌ی فمنیست، اعلام کرد بعد از اینکه پنج‌ساله‌اش را بـه تجاوز تهدید کرده‌اند، از همـه‌ی شبکه‌های اجتماعی بیرون آمده است.نکته‌ی قابل تأمل درون دنیـایی با گردش آزاد اطلاعات و باورها این هست که فشار این افراد گاه آن‌قدر زیـاد هست که مثلاً نظرسنجی‌ای از نویسندگان TIME نشان داده کـه هشتاد درصد آن‌ها به منظور پرهیز از برخورد با ترول‌ها و دریـافت پیـام‌های تهدیدآمـیز یـا توهین‌آمـیز به‌کل از مطرح‌ برخی موضوعات درون شبکه‌های اجتماعی خودداری مـی‌کنند! یعنی دست بـه خودی مـی‌زنند... و نیمـی از روزنامـه‌نگاران و نویسندگان زن این نشریـه به‌سبب حجم بالای پیـام‌های نفرت‌آمـیزی کـه دریـافت مـی‌کنند حتی بـه فکر ترک کار رسانـه افتاده‌اند.

Read more

Media Removed

باران کوثری:ی این اجازه را ندارد کـه بگوید مردم چه چیزی را حتما ببینند یـا نبینند . «عصبانی نیستم» بعد از حواشی فراوانی کـه داشت بعد از پنج سال مجوز اکران عمومـی را بـه دست آورد. باران کوثری از نقش و اتفاقاتی درون این چند سال به منظور این فیلم رخ داد صحبت مـی کند کـه در ادامـه مـی‌خوانید. . معتقدم هیچ فیلمـی ... 🎬
باران کوثری:ی این اجازه را ندارد کـه بگوید مردم چه چیزی را حتما ببینند یـا نبینند
.
«عصبانی نیستم» بعد از حواشی فراوانی کـه داشت بعد از پنج سال مجوز اکران عمومـی را بـه دست آورد. باران کوثری از نقش و اتفاقاتی درون این چند سال به منظور این فیلم رخ داد صحبت مـی کند کـه در ادامـه مـی‌خوانید.
.
معتقدم هیچ فیلمـی استحقاق این را ندارد کـه مورد بی مـهری قرار بگیرد. اما مردم استقبال خیلی خوبی از این فیلم بـه عمل آوردند و این نکته بسیـار مـهمـی است. ۵ سال از تولید این فیلم گذشته است. هر اثری درون هر جای دنیـا اگر ۵ سال توقیف باشد قطعا از لحاظ سوژه و موضوعیت بـه نوعی کهنـه مـی‌شود. اما «عصبانی نیستم» دچار این وضعیت نشد و به دلیل داستان و روایتی کـه داشت مورد مـهر مردم قرار گرفت
.
اعتقاد دارم «عصبانی نیستم» هیچ موضوع یـا چیز عجیبی را درون خود جای نداده هست که بخواهد مشکلی را ایجاد کند یـا اینکه خطری به منظور جایی داشته باشد. هیچی این اجازه را ندارد کـه بگوید مردم چه چیزی را حتما ببینند یـا نبینند مگر ما قیم مردم هستیم کـه چنین رفتاری را داشته باشیم
.
چطور فیلم هایی دیگر مـی توانند نمایش داشته باشند اما بـه «عصبانی نیستم» کـه رسید قلب آسمان تپید و همـه چیز خراب شد. چند فیلم درباره این موضوع خاص ساخته شد و در آن دروغ های فاحش گفتند و اجازه اکران گرفت و نمایش داده شد.«عصبانی نیستم» درباره اتفاقات سال ۸۸ نیست. این فیلم اجتماعی هست و درباره حواشی کـه در کنار این اتفاقات بـه وجود آمد صحبت مـی کند
.
فکر مـی کنم ترسناک ترین چیز این هست که من یـا ما روزی درون مقابل مردم قرار بگیریم یـا درون فیلم های بازی کنیم کـه کاملا سفارشی هستند و بر ضد مردم هستند. باز هم مـی گویم واقعا ترسناک هست که درون مقابل مردم قرار بگیریم. زیرا هیچ قدرتی بـه اندازه مردم تاثیر گذار نیست
.
هیچی نمـی داند کـه رضا درمـیشیـان چه کشید. آخرین باری کـه قرار بود فیلم اکران شود و این اتفاق نیفتاد رضا درمـیشیـان با بغض با من صحبت مـی کرد. درمـیشیـان یک تنـه رفت بـه جنگ  شرایط و افرادی کـه به هیچ وجه راضی بـه اکران این فیلم نمـی شدند. جالب اینکه افرادی موضع گیری مـی د کـه هیچ ارتباطی نـه بـه سینما داشتند و نـه به  فرهنگ! اما نظرشان تاثیرگذار بود و مـی توانست مانع اکران فیلم شوند
.
گفتگو: علی پاکزاد / سینما سینما
عکس: آزاده امـیرخان
#فیلم_نیوز۹۷

Read more

Media Removed

اختصاصي؛ (به اميد روزي كه شرايط حضور خانواده ها درون ورزشگاه فراهم شود) دومـین نشست کمـیته اجرایی طرح جایگاههای فرهنگی درون ورزشگاهها درون محل فدراسیون فوتبال برگزار شد. این نشست با حضور زمان آبادی مشاور فرهنگی، اجتماعی و بازی جوانمردانـه فدراسیون فوتبال ، عباس اسماعيل بيگي مدير كانون هواداران ... اختصاصي؛
(به اميد روزي كه شرايط حضور خانواده ها درون ورزشگاه فراهم شود)
دومـین نشست کمـیته اجرایی طرح جایگاههای فرهنگی درون ورزشگاهها درون محل فدراسیون فوتبال برگزار شد.
این نشست با حضور زمان آبادی مشاور فرهنگی، اجتماعی و بازی جوانمردانـه فدراسیون فوتبال ،
عباس اسماعيل بيگي مدير كانون هواداران باشگاه پرسپوليس ،حمـیسی رئیس حراست فدراسیون فوتبال ، محمدرضا تهرانی رئیس جمعیت حامـیان هواداران فوتبال،
علي عسگري عضو كميسيون فرهنگي، بهمنی مدیر روابط عمومـی سازمان لیگ ، دكتر آقایی نماینده یگان ویژه نیروی انتظامـی، محمد ملازینل مسئول همـیاران هوادار و همتي ،مدیر كانون هواداران استقلال بـه مـیزبانی فدراسیون فوتبال برگزار شد.
در این طرح پیش بینی شده کـه سه سکوی ویژه ورزشگاه آزادی با همکاری کلیـه نـهادهای مربوطه همچنین با تعامل کانون های هواداری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و جمعیت حامـیان هواداران فوتبال با نظارت کمـیته فرهنگی اجتماعی فدراسیون فوتبال بـه عنوان جایگاههای فرهنگی مـیزبان هواداران فوتبال باشد.
در این سلسله نشست ها مقدمات اجرایی و نیـازهای اولیـه اجرای طرح مورد بحث و بررسی قرار مـی گیرد و انتظار مـی رود ملزومات مورد نیـاز جهت آغاز عملیـات اجرایی این طرح درون ورزشگاه آزادی فراهم شود. همچنین بعد از اجرای آزامایشی این طرح درون تهران ، با همکاری هیـات های فوتبال استانی اجرایی طرح مشابه درون سایر ورزشگاههای کشور نیز درون دستور کار قرار مـی گیرد.
شایـان ذکر است، سومـین نشست اعضای کمـیته اجرایی طرح جایگاه های ویژه فزهنگی درون ورزشگاه ها قرار هست از ساعت 14 روز شنبه 1397/6/3 برگزار شود.

Read more

Media Removed

اختصاصي؛ (به اميد روزي كه شرايط حضور خانواده ها درون ورزشگاه فراهم شود منتظر نتايج خوب اين نشست ها باشيد) سومين نشست کمـیته اجرایی طرح جایگاههای فرهنگی درون ورزشگاههابه ميزباني دكتر ملا زينل مسئول همياران جمعيت حاميان هواداران فوتبال درولنجك تهران برگزار شد. این نشست با حضور دكتر سطوتي مدير ... اختصاصي؛
(به اميد روزي كه شرايط حضور خانواده ها درون ورزشگاه فراهم شود منتظر نتايج خوب اين نشست ها باشيد)
سومين نشست کمـیته اجرایی طرح جایگاههای فرهنگی درون ورزشگاههابه ميزباني دكتر ملا زينل مسئول همياران جمعيت حاميان هواداران فوتبال درولنجك تهران برگزار شد.
این نشست با حضور دكتر سطوتي مدير كل فرهنگي وزارت ورزش و جوانان ،زمان آبادی مشاور فرهنگی، اجتماعی و بازی جوانمردانـه فدراسیون فوتبال ،
عباس اسماعيل بيگي مدير كانون هواداران باشگاه پرسپوليس ،محمدرضا تهرانی رئیس جمعیت حامـیان هواداران فوتبال،
علي عسگري عضو كميسيون فرهنگي، بهمنی مدیر روابط عمومـی سازمان لیگ ، دكتر شيرازي رئيس هيئت فوتبال تهران ،رامين همتي ،مدیر كانون هواداران استقلال و هاشم قاسمي عضو جمعيت حاميان هواداربرگزار شد
در این طرح پیش بینی شده کـه سه سکوی ویژه ورزشگاه آزادی با همکاری کلیـه نـهادهای مربوطه همچنین با تعامل کانون های هواداری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و جمعیت حامـیان هواداران فوتبال با نظارت کمـیته فرهنگی اجتماعی فدراسیون فوتبال بـه عنوان جایگاههای فرهنگی مـیزبان هواداران فوتبال باشد.
در این سلسله نشست ها مقدمات اجرایی و نیـازهای اولیـه اجرای طرح مورد بحث و بررسی قرار مـی گیرد و انتظار مـی رود ملزومات مورد نیـاز جهت آغاز عملیـات اجرایی این طرح درون ورزشگاه آزادی فراهم شود. همچنین بعد از اجرای آزامایشی این طرح درون تهران ، با همکاری هیـات های فوتبال استانی اجرایی طرح مشابه درون سایر ورزشگاههای کشور نیز درون دستور کار قرار مـی گیرد.
شایـان ذکر است، چهارمين نشست اعضای کمـیته اجرایی طرح جایگاه های ویژه فزهنگی درون ورزشگاه ها قرار هست از ساعت 14 روز شنبه آينده درون وزارت ورزش برگزار شود.

Read more

Media Removed

سلام دوستان... مدرسه كودكان كار صبح رويش رو بهتون معرفي مي كنم: @sobherouyesh تمركزشون بر روي آموزش كودكان كار و در معرض آسيب هاي اجتماعي هست. شعارشون هم اينـه: امروز ما و دانش آموزانمان درون مدارس صبح رويش بهتر زندگي كردن را مي آموزند و فردا آينده اي روشن پيش روي ماست. حالا معرفي: مجتمع صبح ... سلام دوستان...
مدرسه كودكان كار صبح رويش رو بهتون معرفي مي كنم:
@sobherouyesh
تمركزشون بر روي آموزش كودكان كار و در معرض آسيب هاي اجتماعي هست.
شعارشون هم اينـه:
امروز ما و دانش آموزانمان درون مدارس صبح رويش بهتر زندگي كردن را مي آموزند و فردا آينده اي روشن پيش روي ماست.
حالا معرفي:
مجتمع صبح رویش با هدف خدمت رسانی بهکودکان کار و در معرض آسیب و نیز فعالیت های محرومـیت زدایی اجتماعی و فرهنگی از سال 1394 آغاز بـه کار نمود.

فعالیت های مجموعه صبح رویش کـه بیشتر با راه اندازی مدارس ویژه کودکان کار شناخته شده هست منحصر بـه کار آموزشی نمـی باشد. بـه گونـه ای کـه این مجموعه جهت نیل بـه اه خود و مقابله اصولی با آسیب های اجتماعی درون عرصه های اجتماعی و فرهنگی مختلف بـه شکل کاملا پویـا و منسجم بـه فعالیت مـی پردازد. برخی از این فعالیت ها شامل خدمات بهداشتی، درمانی، مددکاری، روانشناسی، حمایتی-نیکوکاری، پژوهشی مـی باشد کـه با ساختار مشخص و برنامـه مدون اجرا مـی گردد .

روش آموزش کودکان کار درون مدارس صبح رویش با مدارس رایج بسیـار متفاوت هست و الگوی آموزشی رویش با دربرگرفتن روش های نوین و خلاقانـه، مدرسه را به منظور این کودکان بـه محلی به منظور آموزش آنچه بـه واقع بـه آموختن آن نیـاز دارند (آموزش بهتر زندگی ) تبدیل کرده است. الگوی رویش با نوآوری هایی نظیر کلاس های بازی کده، زیست کده، وطن کده، عجب کده و …، واحد پولی جیرینگ (نخستین واحد پولی مدارس کشور)، فرآیند حرفه آموزی بسیـار خلاقانـه و موثر، فرآیندتربیتی و رفتاری رویش و … بـه عنوان یک الگوی آموزشی ویژه کودکان کار درون مراکز و رویدادهای معتبر کشور مورد ارزیـابی و تقدیر قرار گرفته است. لازم بـه توضیح هست این الگو اه سند تحول بنیـادین آموزش و پرورش و برنامـه درس ملی را بـه طور کامل احراز مـی کند.
اه آموزشی جذب حداکثری کودکان کار و آسیب درون مناطق هدف بـه چرخه آموزش تدوین الگوی آموزشی رویش و ارتقاء کیفی آن، مبتنی بر دانش و تجربه ایجاد شده ارتقاء مستمر کیفیت آموزشی و فرایندهای مدیریتی مدرسه­ای پرورش مـهارتهای خودتنظیم گری، مسئولیت­پذیری و اثرگذاری درون محیط پیرامون دانش­آموزان پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی و وسعت بخشیدن بـه دایره انتخاب­های دانش­آموز مـهارت­آموزی و توانمندسازی دانش­آموزان بـه منظور تربیت کارآفرینانی شایسته
ادامـه درون كامنت👇👇👇👇👇👇
#فيلم #لحظات #زندگي #روزهاي_زندگي #خيريه #كارخير #مدرسه #كودكان #كودك #كودكان_كار #كار #صبح_رويش #مدرسه_كودكان_كار_صبح_رويش #همنوع #همنوع_دوستی #عشق #عشق_به_همنوع #كمك #كمك_كنيم

Read more

Media Removed

. دروغ‌های واقعی! بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «دفاع شخصی» مـهارت رزمـی نمـی‌آموزند، بلکه به منظور زور گفتن و قلدری ورزش رزمـی مـی‌کنند. بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «تحصیل علم» بـه مدرسه/دانشگاه نمـی‌روند، بلکه به منظور ایجاد جایگاه اجتماعی و فخرفروشی تحصیل مـی‌کنند. بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور ... .
دروغ‌های واقعی!
بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «دفاع شخصی» مـهارت رزمـی نمـی‌آموزند، بلکه به منظور زور گفتن و قلدری ورزش رزمـی مـی‌کنند.
بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «تحصیل علم» بـه مدرسه/دانشگاه نمـی‌روند، بلکه به منظور ایجاد جایگاه اجتماعی و فخرفروشی تحصیل مـی‌کنند.
بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «تٲمـین نیـازهای ضروری» کار بیشتر نمـی‌کنند، بلکه به منظور ارضای شـهواتِ مصرف‌گرایـانـه کار مـی کنند.
بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور «رشد آگاهی و جهان‌بینی» کتاب نمـی‌خوانند، بلکه به منظور وقت گذراندن یـا «باکلاس» بـه نظر آمدن کتاب درون دست مـی‌گیرند.
بسیـارشان دروغ مـی‌گویند، به منظور دوست داشتن و عشق‌ورزی ازدواج نمـی‌کنند، بلکه به منظور تثبیت جایگاه اجتماعی و وفاداری بـه سنت‌های ازدواج مـی‌کنند.
و صدها دروغ دیگر...
تک‌تک افراد جامعه، درون بازی‌های زبانی بـه دام افتاده‌اند؛ «زبان» به منظور تمام سنت‌ها و پیش‌فرض‌های ساختاری، یک «شبیـه‌سازیِ واقعیت» انجام داده؛ شبیـه‌سازی‌ای کـه از خود واقعیت هم بیشتر واقعی‌تر شده و تمام ایده‌ها و رفتار و اعمالمان را آن‌طور کـه مـیخواهد معنا مـی‌بخشد.
پُست و متن✍ : عرفان آرامش
🔷 @erfanarameshdel
🔶 #erfanaramesh

Read more

Media Removed

دانشنامـه فرزند . کودکان مـهارت های مختلف را درون چه سنی مـی آموزند؟ . دانشنامـه فرزند: همچنان کـه کودک رشد مـی کند پیشرفت او توقف ناپذیر هست و با سرعتی کـه ویژه خود اوست انجام مـی گیرد، ولی شما مـی توانید آن را تشویق و تحریک نمایید. آنچه شما نمـی توانید تغییر دهید ترتیب مراحل رشد اوست. راه رفتن: متوسط سن ... دانشنامـه فرزند
.
کودکان مـهارت های مختلف را درون چه سنی مـی آموزند؟
.
دانشنامـه فرزند: همچنان کـه کودک رشد مـی کند پیشرفت او توقف ناپذیر هست و با سرعتی کـه ویژه خود اوست انجام مـی گیرد، ولی شما مـی توانید آن را تشویق و تحریک نمایید. آنچه شما نمـی توانید تغییر دهید ترتیب مراحل رشد اوست.
راه رفتن:
متوسط سن اولین قدم را برداشتن 12 که تا 13 ماهگی مـی باشد. اما تعداد زیـادی از کودکان نوپا که تا 18 ماهگی نیز قادر بـه راه رفتن نمـی باشند و حتی گاهی این موضوع که تا دو سالگی بـه طول مـی انجامد. بسیـاری از کودکان درون 14 که تا 15 ماهگی مـی توانند از مبلمان بالا بروند و در 18 که تا 20 ماهگی مـی توانند یک توپ را شوت کنند اما نمـی توانند بپرند.

صحبت :
معمولا اولین کلمات کودک هر زمانی بین 9 که تا 18 ماهگی بیـان مـی شود. درون 18 ماهگی حتما حدود 10 الی 20 کلمـه را بلد باشد و این تعداد که تا زمان تولد دوم بـه 50 کلمـه برسد. همچنین درون دو سالگی حتما بتواند دو کلمـه را کنار هم قرار دهد.

مـهارت های اجتماعی:
یک کودک 12 ماهه شاید نتواند درون کنار دیگر کودکان بـه بازی بپردازد اما این مشکل درون 18 ماهگی رفع مـی گردد و احتمالا کودک درون بازی درون کنار دیگر کودکان پیشرفت مـی کند، البته هنوز خیلی زود هست که انتظار داشته باشید اسباب بازی های خود را با دیگر کودکان بـه اشتراک بگذارد. کودک درون حدود 20 ماهگی مـی تواند دستورالعمل های دو مرحله ای را درک کند و بین 18 که تا 20 ماهگی مـی تواند خودش با کمک شما لباس هایش را درون بیـاورد. یک کودک دو ساله درک مـی کند کـه یـا پسر است. ممکن هست در سن 18 که تا 20 ماهگی نشانـه هایی از آمادگی رفتن بـه دستشویی را پیدا کند اما شروع آموزش آسان این موضوع بین 2 که تا 2.5 سالگی مـی باشد.

دندان درآوردن:
تقریبا همـه کودکان نوپا درون اولین روز تولد خود اولین دندان را درون آورده اند. درون 16 که تا 20 ماهگی 4 دندان درون بالا و پایین با دندان نیش و مولر درون حال ظهور مـی باشند. مجموعه دوم از مولر که تا حدود دو سالگی درون مـی آیند. کودک تمام 20 دندان خود را درون 2.5 که تا 3 سالگی دارد.

بازی :
یک کودک نوپای 12 ماهه همـه چیز را مـی گیرد و دوست دارد با اسباب بازی هایی کـه قطعه قطعه هستند و از هم جدا مـی شوند بازی کند. درون 16 ماهگی قادر بـه گذاشتن چند مکعب بر روی هم هست و درون سن 20 که تا 22 ماهگی مـی تواند برج بلندتری بسازد. درون 17 ماهگی بیشترین بهره گیری را از بازی های وانمودی مانند بازی، پزشک بازی و غیره دارد.
.
ادامـه درون کامنت اول ...

Read more

Media Removed

Yung Chen Lin درد اولین احساسیست کـه مـی خواهم بینندگانم تجربه کنند، چیزی فراتر از درد،یک شور سرخورده آینـها حرف های عکاس تایوانی " یونگ چن لین " هست مجموعه ای را مـیبینید کـه حدود دو سال پیش سر و صدای زیـادی بـه راه انداخت عزیزان او مـی خواهد با مخاطبش یک پل ارتباطی از دردو حسی مشترک بسازد پلی عجیب و غریب، ... © Yung Chen Lin
درد اولین احساسیست کـه مـی خواهم بینندگانم تجربه کنند، چیزی فراتر از درد،یک شور سرخورده
آینـها حرف های عکاس تایوانی " یونگ چن لین " است
مجموعه ای را مـیبینید کـه حدود دو سال پیش سر و صدای زیـادی بـه راه انداخت
عزیزان او مـی خواهد با مخاطبش یک پل ارتباطی از دردو حسی مشترک بسازد پلی عجیب و غریب، درد به منظور او دلیلیست به منظور احساس کمک و همدردی با مخاطب خود
عناصر متمایزی درون سراسر جزییـات عهایش مشاهده مـیشود، دستکاری بدن و فرم زن درون زوایـای مختلف آن
بدن بـه ظاهر تحریف شده، گویی گوشت مثله شده ایست کـه آرام آرام خود را با نظم و ریتمـی خاص شرح مـیدهد .
فراتر از ارزشی کـه عها درون لحظه بـه روی مخاطب دارد و گویی یک شوک عجیب است، نکته مـهم تصاویر آن رشته قرمز هست رشته قرمز گویی بـه بررسی ماهیت تمایلات زنان درون یک جامعه مردسالار مـیپردازد و هنجارهای تی خودسرانـه و بی معنی کـه همـیشـه با زنان همراه هست آری عزیزان خوب نگاه کنید رشته قرمز درون این عها استعاره ای از ایمان بزرگیست کـه در زنان وجود دارد، ایمانی به منظور عشق و به دنبال آن ازدواج و شوقی کـه حس پایبندی و اسیری را به منظور زن زنده مـیکند، چیزی بین علاقه و اجبار
و چهی مـیتواند منکر این شود کـه این رشته اثر گذار هست و هر چند نقش سنگینی به منظور زن بازی مـیکند ولی او با همـه مخاطراتش حاضر بـه پذیرش آن است
با این حس زندگی مـیکند و گویی این رشته و این حس دردناک از او جدا نخواهد شد، عدم وجود چهره درون عها عمدیست، عکاس اجازه مـی دهد کـه مخاطب خود را بـه جای مدل قرار بدهد،خود را جای همـه زنان قرار دهد و از این درد مشترک لذت برد
این احساس درد مشترک هست که مـیتواند مثل یک خطر حتمـی هشداری باشد و در جامعه منعشود این انعکاس بـه جامعه کمک خواهد کرد به منظور درکی متقابل، زیرا قدرت تصاویر را با کلمات نمـیشود بیـان کرد
بررسی دقیق مسایل زنان ، تبعیض تی، مذهب و شاید ناعدالتی اجتماعی همـه درون این درد مشترک زنانـه تاثیر گذارند
انگار تصاویر مثل یک شعر تلخ هست که عکاس عاشق شنیدنش است
عکاس، عهایش را بند هایی از یک شعر ناگوار دوست داشتنی مـیپندارد
عزیزان، بدانید به منظور خوب دیدن، هیچ وقت دیر نیست، به منظور خوب نگریستن شاید کمـی دیر باشد، زیرا اگر وارد بازی عمر شوید و از مسایل بزرگی بـه راحتی عبور کنید راه عمـیق تفکر از ما بسته خواهد شد
روزی درون پاریس، بانویی را دیدم کـه نخی را محکم بر تمام انگشتانش کشیده بود
ما از یک حس مشترک بـه حرف های بزرگی رسیدیم!
امـیر شمس
مدرس هنر عکاسی
@amirshamsofficial

#Fineartphg
#yungchenlin

Read more

Media Removed

. « #زندگی_در_پیش_رو» کتابی هست که #رومن_گاری، نویسنده، فیلم‌نامـه‌نویس، کارگردان، خلبان جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی، را به منظور دومـین بار موفق بـه دریـافت جایزه ادبی گنکور ۱۹۷۷ نمود. وی این رمان را با نام مستعار امـیل آژار منتشرکرد. از این رمان، فیلمـی نیز توسط Moshé Mizrahi درسال ۱۹۷۷ ساخته ... .
« #زندگی_در_پیش_رو» کتابی هست که #رومن_گاری، نویسنده، فیلم‌نامـه‌نویس، کارگردان، خلبان جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی، را به منظور دومـین بار موفق بـه دریـافت جایزه ادبی گنکور ۱۹۷۷ نمود. وی این رمان را با نام مستعار امـیل آژار منتشرکرد. از این رمان، فیلمـی نیز توسط Moshé Mizrahi درسال ۱۹۷۷ ساخته شده ‌است. گاری پیش از این جایزه گنکور را به منظور کتاب «ریشـه های آسمان» درون سال ۱۹۵۶ دریـافت نموده بود. «زندگی درون پیش رو» ممکن هست حرف یـا تمـی داشته باشد کـه بسیـاری از نویسنده‌ها به منظور گفتن آن تلاش کرده‌اند. بـه تصویر کشیدن واقعیـات و رنج‌های اجتماعی. اما وقتی نویسندگان زیـادی به منظور گفتن یک حرف مـی‌کوشند؛ آنکه بتواند روش متفاوت‌تری به منظور گفتن حرفش بیـابد موفق‌تر است. و چه روشی بهتر از روایت جهانی سرد، از دید پسربچه‌ای کـه بین کودکی و بزرگسالی درون رفت و آمد است؟ راوی داستان پسری هست ۱۴ ساله بـه نام محمد (مومو)، کـه با زنی پیر و روسپی درون جنوب فرانسه زندگی مـی‌کند. رزا خانم از بچه‌هایی کـه مادرشان نیز همـین شغل را داشته‌اند نگه‌داری مـی‌کند و مبلغی به منظور گذران زندگی دریـافت مـی‌کند. نگاه بدون قضاوت و چهارچوب مومو به منظور به تصویر کشیدن زندگی یک روسپی پیر و دیدن زندگی آنـها از نزدیک بـه خواننده این امکان را مـی‌دهد کـه قضاوت‌های سخت و چهارچوب‌های حتما و نبایدی خویش را درباره‌ی انسان‌ها بـه دور انداخته و بتواند با نگاهی بدون همـه جانبه زندگی شخصیت‌های این داستان را ببیند و تمامـی این ویژگی‌ها حاصل انتخاب خردمندانـه پسربچه‌ای هست چهارده ساله بـه عنوان راوی؛ و البته شخصیت‌پردازی و هم‌نشینی خوب ماجراهای داستانی. بـه نحوی کـه نویسنده بعد از هر بخش با بازی‌های خوبی کـه از زاویـه دید دارد، خواننده را بـه دنیـایی جدید مـی‌کشاند کـه به سبب صمـیمـیت زبانی راوی برقراری ارتباط با این دنیـا و پیش رفتن با آن راحت و خواستنی است.
از دیگر ویژگی‌های موردتوجه این داستان، توانایی نویسنده درون به تصویر کشیدن پسربچه‌ای هست که تیز و باهوش هست و این ویژگی توانسته جملات قصار و تکه‌گویی‌های مومو را درون طول داستان توجیـه‌پذیر کند.

پ.ن: به منظور خواندن ادامـه‌ی معرفی، کامنت‌ها را دنبال کنید.
عنوان: زندگی درون پیش رو
نویسنده: رومن گاری
مترجم: #لیلی_گلستان
ناشر: #بازتاب_نگار
#کتابخوار
#کتابخوار_ادبیـات_فرانسه

Read more

Media Removed

. #پیشنـهاد_کتاب #داستان_ایران «بازی‌های مردانـه» پدر، پسر و وکیل مثلثی مردانـه را حول جنایتی ناجوان‌مردانـه تشکیل مـی‌دهند. نقشـه‌هایی کـه هریک درون این بین پیـاده مـی‌کنند ترکیبی چندگانـه هست از مقاصد متفاوت و احساسات متناقضی از عشق و نفرت کـه به یکدیگر دارند. آرمان امـیری، چندین سال هست که درون حوزه‌های ... .
#پیشنـهاد_کتاب
#داستان_ایران «بازی‌های مردانـه»

پدر، پسر و وکیل مثلثی مردانـه را حول جنایتی ناجوان‌مردانـه تشکیل مـی‌دهند. نقشـه‌هایی کـه هریک درون این بین پیـاده مـی‌کنند ترکیبی چندگانـه هست از مقاصد متفاوت و احساسات متناقضی از عشق و نفرت کـه به یکدیگر دارند. آرمان امـیری، چندین سال هست که درون حوزه‌های سیـاسی و اجتماعی روزنامـه‌نگاری و وبلاگ‌نویسی مـی‌کند. بـه همـین خاطر ردپای تاریخ معاصر ایران درون رمان او نقش پررنگی دارد. راز روابط پیچیده این بازی‌های مردانـه، درون سایـه سنگین مجادلات نسل‌های پیشین هست که از بعد تاریخ بر نسل امروز سنگینی مـی‌کند. مـیراثی تاریخی کـه هریک از شخصیت‌های رمان بـه نوعی با آن درگیر هست و بـه شیوه خود با آن مواجه مـی‌شود. سیمای نقش آفرینان این تاریخ پرمجادله تماما مردانـه بـه نظر مـی‌رسد، اما اگر جای خالی بین سطرها را با تصویر نیمـه‌پنـهان زنان پر نکنیم، راز جنایت هیچ‌گاه کشف نخواهد شد.

عنوان کتاب: #بازی‌های_مردانـه
نویسنده: #آرمان_امـیری

لینک این کتاب:
https://goo.gl/XRDsjK

@shahreketabonline

Read more

Media Removed

... ١٣ و ١٤ مرداد ماه بـه عنوان سفير فرهنگى ماف براى جهانى عارى از مين بـه استان كردستان سفر كردم،به جهت مسئوليت اجتماعى كه بر عهده دارم اقداماتى از قبيل برگزارى جلسه با هيات مديره ماف درون خصوص برگزارى كنسرت بـه نفع كودكان قربانى مين و همچنين ديدار با سركار خانم دكتر قدسى مدير كل امور اجتماعى و ... 🌱💜🎼🎶🎶🎶...
١٣ و ١٤ مرداد ماه بـه عنوان سفير فرهنگى ماف براى جهانى عارى از مين بـه استان كردستان سفر كردم،به جهت مسئوليت اجتماعى كه بر عهده دارم اقداماتى از قبيل برگزارى جلسه با هيات مديره ماف درون خصوص برگزارى كنسرت بـه نفع كودكان قربانى مين و همچنين ديدار با سركار خانم دكتر قدسى مدير كل امور اجتماعى و فرهنگى استاندارى كردستان و گفتگو درون خصوص ضرورت تاكيد بر اقدامات پيشگيرانـه درون جلسات ايشان با فرمانداران و مسئولان مرتبط استان و اسيب هاى فراگير و نيازهاى متفاوت مصدومان كه بعضا مورد توجه قرار نگرفته و... انجام داديم.
و درون نـهايت بخش لذت بخش اين سفر ديدار با ك زيبارو با نام گشين درون روستاى نشكاش درون ٢٥ كيلومترى مريوان بود.
گشین درون مـهرماه سال ۹۲ همراه چهار کودک دیگر حین بازی درون زیر درخت گردو درون همسایگی خانـه خودشان درون جای بازی همـیشگی روی مـین رفت و پایش را از دست داد آلا مـیهمان روستا نیز یک چشمش نابینا شد و بچه های دیگر جراحتی برداشتند .گشین کـه آن روزها کلاس چهارم بود الان کلاس نـهم هست و بـه دلیل نبود مدرسه راهنمایی درون شـهر مریوان ادامـه تحصیل مـی دهد و در خوابگاه بسر مـیبرد.گفتگوهای انـه با گشین هم دلچسب بود هم سخت! هرچند گشین بعد از چندسال پیگیری پرونده درون کمـیسیونـهای مرتبط بـه عنوان جانباز شناسایی شده هست اما مستمری ماهانـه ی کـه تعیین شده بعداز ۱۸ سالگی و به او تعلق و پرداخت خواهد شد کـه با توجه بـه نیـازهای پزشکی وی و خصوصا تعویض پروتز وی هر ۶ ماه یکبار بـه دلیل سن رشد گشین و نیـاز بـه مشاوره و هزینـه های تحمـیل شده دیگر بـه اقتصاد ضعیف خانواده بسیـار عجیب است. واضح هست که بخش عمده ی از نیـازها درون این خصوص فوری هست و حمایت قانونی و مالی حتما اورژانسی صورت گیرد که تا جلوی آسیبهای بعدی گرفته شود.گشین از نیـاز بـه تعویض کفشش از اشتیـاق بـه آموزش زبان انگلیسی و از امـیدها و آرزوهای زیبایش به منظور خود و خانواده ش گفت.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی درون این خصوص ادامـه خواهد داشت.
اميدوارم با مشارکت نیروهای دولتی و غیردولتی بتوانيم بخشی از آلام این کودکان را کاهش دهیم و با توانمندسازی آنان اینده زیبایی را برایشان بسازیم.
.
📷 @kavehzakaryaei .

#يلداعباسى #يلداعباسي #يلدا_عباسى #خواننده #خواننده_زن #نوازنده #نوازنده_دوتار #گشين #ايران #كردستان #مريوان #روستاى_نشكاش #سفير_فرهنگى #جهانى_عارى_از_مين #سازمان_ماف #yaldaabbasi #singer #art #artist

Read more

Media Removed

# "جن زیبا" پروانـه نمایش گرفت . شورای پروانـه نمایش فیلم های سینمایی به منظور ۴ فیلم مجوز نمایش صادر کرد . بـه گزارش روابط عمومـی سازمان امور سینمایی و سمعی بصری ، شورای پروانـه نمایش فیلم های سینمایی درون جلسه اخیر کـه با حضور اکثریت اعضا برگزار شد، مجوز نمایش چهار فیلم: " آخرین داستان ( انیمـیشن)" بـه ... #🎥
"جن زیبا" پروانـه نمایش گرفت
.
شورای پروانـه نمایش فیلم های سینمایی به منظور ۴ فیلم مجوز نمایش صادر کرد
.
به گزارش روابط عمومـی سازمان امور سینمایی و سمعی بصری ، شورای پروانـه نمایش فیلم های سینمایی درون جلسه اخیر کـه با حضور اکثریت اعضا برگزار شد، مجوز نمایش چهار فیلم: " آخرین داستان ( انیمـیشن)" بـه تهیـه کنندگی احسان رسول اف و کارگردانی اشکان رهگذر درون ژانر حماسی اسطوره ای ، "بنفشـه آفریقایی" بـه تهیـه کنندگی علیرضا شجاع نوری و کارگردانی مونا زندی درون ژانر اجتماعی ، "کلمبوس" بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی هاتف علیمردانی درون ژانر اجتماعی و "جن زیبا" بـه تهیـه کنندگی مـهرداد فرید و کارگردانی بایرام فضلی درون ژانر اجتماعی صادر شد
.
"نورگل یشیل چای" نقش اصلی فیلم «جن زیبا» كه موضوعی اجتماعی با رگه های طنز دارد را مقابل "فرهاد اصلانی" بازی مـی کند
.
‏≣🅲🅸🅽🅴🅼🅰🅽🅴🆆🆂≣
سينمانيوز | سينماى روز

Read more

Media Removed

از جمله نیـازهای اجتماعی انسان، نیـاز بـه صمـیمـیت هست که این نیـاز درون تعامل با دیگران فعال مـی‌شود و زمانی کـه از ارتباط با دیگران، احساس خشنودی و دوست داشتن و دوست داشته شدن مـی‌کنیم، این نیـاز ارضا خواهد شد. حال درون روابط مـیان زوجین، اگر این نیـاز توسط هریک از زن و شوهر بـه همدیگر پاسخ‌گویی شود، منجر بـه احساس ... از جمله نیـازهای اجتماعی انسان، نیـاز بـه صمـیمـیت هست که این نیـاز درون تعامل با دیگران فعال مـی‌شود و زمانی کـه از ارتباط با دیگران، احساس خشنودی و دوست داشتن و دوست داشته شدن مـی‌کنیم، این نیـاز ارضا خواهد شد. حال درون روابط مـیان زوجین، اگر این نیـاز توسط هریک از زن و شوهر بـه همدیگر پاسخ‌گویی شود، منجر بـه احساس رضایتمندی، عشق و علاقه و رابطه پایدار مـیان زوجین مـی‌گردد. این نیـاز هم مستلزم یـادگیری و تمرین است. زن و شوهری مدتی هست که ازدواج کرده‌‌اند، ولی توانایی برقراری رابطه صمـیمـی و عمـیق را ندارند و در این زمـینـه درخواست راهنمایی کرده‌اند.

پاسخ اجمالی:
6 تمرین عاطفی به منظور صمـیمـیت زوجین نسبت بـه هم عبارتند از: 1- برقراری رابطه و حفظ آن 2- ابراز علاقه کلامـی 3- عشق بازی و در آغوش گرفتن همدیگر 4- تشویق و تقویت رفتارهای مثبت همسرتان 5- با همسرتان بازی کنید. 6- درون مورد آن چه برایتان مـهم هست با همسرتان صحبت کنید.

پاسخ تفصیلی:
1- یک ایده بـه ظاهر عجیب، ولی بسیـار قدرتمند کـه باعث تحکیم رابطه عاطفی مـیان زوجین مـی‌شود، برقراری رابطه هست که مـی‌تواند عشق و علاقه و صمـیمـیت مـیان زوجین را ارتقاء دهد. البته تفاوت زیـادی مـیان رابطه و ایجاد صمـیمـیت مـیان زوجین وجود دارد، اما کلید موفقیت درون شکل گیری صمـیمـیت مـیان زوجین، حفظ رابطه درون طول زندگی زناشویی است.
2- ابراز علاقه کلامـی
عشق بـه همسر، گرما بخش و انرژی زاست، با اعلام این عشق بـه او، قلب وی را تسخیر کنید. «دوستت دارم عزیزم»، جمله‌‌ای هست که هیچ گاه از قلب زن بیرون رفتنی نیست، همسر خود را از این کلام آتشین محروم نسازید.[1]
3- عشق بازی و در آغوش گرفتن همدیگر
در روایتی از پیغمبراکرم(صلی‌الله‌علیـه‌وآله) آمده هست که مـی‌فرماید: «گاهی سر بر بالین همسرتان بگذارید، با او گفتگو کنید، کلمات سوزان و عاشقانـه رد و بدل کنید، یکدیگر را درون آغوش بفشارید، عشق بازی با همسر، سرگرمـی مومن است.»[2]
4- تشویق و تقویت رفتارهای مثبت همسرتان
از رفتارهاى مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشویق كنید و انگیزه تكرار آن رفتار را درون او بیشتر سازید؛ مثلا دوست دارید همسرتان درون خانـه آرایش کند، او را بـه این کار تشویق و ترغیب کنید. همچنین از هرگونـه دعوا، تنش و اشکال گیری‌ کـه رابطه را خراب مـی‌کند پرهیز کنید.
5- با همسرتان بازی کنید.
خصوصیت بازی این هست که باعث مـی‌شود هیجانات خوشایند انسانی فعال شود. بعد فرصت خوبی هست که زوجین با همدیگر بازی‌های خانگی انجام دهند؛ از بازی فکری گرفته که تا بازی‌های فیزیکی و عملی.

ادامـه مطلب درون کپشن...

#خانواده #محبت #زندگی #رابطه #زوج

Read more

Media Removed

فضاي تحريم از دلار و غيره شروع شد حالا ديگه مردم رو از فوتبال هم نااميد كرده فقط ميتونم بگم شرم اوره . از درون دلهای آقا جلال که تا همدلی به منظور تیم ملی آقا جلال طالبی درون یـادداشتی از ورشکستگی اخلاقی جامعه ایرانی مـی گوید . او از چالشی سخن مـی گوید کـه دلتنگی او را به منظور مـهربانی و دلتنگی و ادب و اعتماد و احترام بیشتر ... فضاي تحريم از دلار و غيره شروع شد حالا ديگه مردم رو از فوتبال هم نااميد كرده فقط ميتونم بگم شرم اوره . از درون دلهای آقا جلال که تا همدلی به منظور تیم ملی
آقا جلال طالبی درون یـادداشتی از ورشکستگی اخلاقی جامعه ایرانی مـی گوید . او از چالشی سخن مـی گوید کـه دلتنگی او را به منظور مـهربانی و دلتنگی و ادب و اعتماد و احترام بیشتر کرده هست . او از ارزش های مـی گوید کـه حالا بی ارزش شده اند و از بی ارزش های کـه ارزشی نام گذاشته مـی شوند سخن دارد و مـی گوید" چالش از درون ماست چالشی کـه از درون خانواده آغاز مـی وشد و به جامعه سرایت مـی کند چالشی درون درون خودمان و پرسشـهای کـه جوابی برایشان نداریم چهی هستم ؟ هدفم چیست ؟ آینده چه خواهد شد ؟ ..
گفته های آقا جلال دریچه ای را مـی گشاید کـه این روزها درون تمامـی ابعاد اجتماعی و ورزش ما جاری هست . تیم ملی فوتبال ما درون جام جهانی هست . این تیم لباس رسمـی ندارد !و همـین لباس غیر رسمـی هم جز زشت ترین لباسهای تیمـهای شرکت کننده شناخته شده هست کمپانی نایک تهدیدش مـی کند کـه از کفشـهایش استفاده نکند و سر مربی اش مـی گوید هیچ با ما بازی تدارکاتی نمـی کند و مدیرانش هم روزه سکوت گرفته اند و ملت هم دو واکنش دارند کـه ناشی از چالش درون هست .عده ای بـه این تیم فحاشی مـی کنند و حتی تمسخرش مـی کنند و برخی از همـین امروز زانوی غم بغل کرده و عزاداری به منظور باختهای آینده مـی کنند.
ارزش های یک ملت به منظور تیم ملی اش اینـها نباید باشند. این واقعیت هست که ما فاصله ای بعید با فوتبال اسپانیـا و پرتغال و شمال آفریقا داریم و این کـه سیستم مدیریتی ومدیرانی داریم کـه ناکار آمد هستند اما پای حیثیت و فوتبال ملی هست و حتی اگر معجزه ای هم رخ دهد همـه مـی دانیم معجزه هست و اگر روند عادی باشد نباید خودمان را تحقیر کنیم.
این روزها شعار زدگی روح جامعه را کشته هست . مردم از شعار خسته شده اند اما هویت ملی را هنوز دوست داریم . پیراهن تیم ملی ایران حتی اگر مـیدان منیریـه ای باشد به منظور هر ایرانی مـهمترین پیراهن هست . این کـه کمپانی علاقه ندارد کفش هایش بـه پای بازیکنان ما برود بی اهمـیت باشد چون کفشـها گل نمـی زنند بلکه پاهای درون آنـها مـی توانند معجزه ای کنند کـه مـیلیون های ایرانی نام نیک گل زن و نـه مارک نایک را بخاطر آورند .
مـیلیون ها ایرانی دوست دارند بچه های ما طوری بازی کنند کـه خیلی از تیمـها از این کـه فرصت بازی با ما را از دست دادند حسرت بخورند . بچه های ما هدفشان سر بلندی ایران هست تا شاید اندکی شادمانی درون این آشفته بازار بی مبالاتی باشد.همدلی به منظور تیم ملی دردل آقا جلال و ایرانیـان وطن پرست هست .🇮🇷🤝🇺🇸

Read more

Media Removed

. فرانک لمپارد مـی گفت: من خوشحالم کـه فقط درون اواخر دوران ورزشیم مجبور بودم با شبکه های اجتماعی دست و پنجه نرم کنم. ریو فردیناند مـی گفت: درون جریـان یک تورنمنت اگه درون شبکه های اجتماعی پوستت کلفت نباشـه بیچاره مـیشی. . درون این روزها کـه تیم ملی درگیر بازی های جام جهانی است، مردم حتما نسبت بـه کامنت ها و نقدها ... .
فرانک لمپارد مـی گفت: من خوشحالم کـه فقط درون اواخر دوران ورزشیم مجبور بودم با شبکه های اجتماعی دست و پنجه نرم کنم.
ریو فردیناند مـی گفت: درون جریـان یک تورنمنت اگه درون شبکه های اجتماعی پوستت کلفت نباشـه بیچاره مـیشی.
.
در این روزها کـه تیم ملی درگیر بازی های جام جهانی است، مردم حتما نسبت بـه کامنت ها و نقدها ملاحظه داشته باشند، چرا کـه روان شناسان ورزشی معتقدند پیـام ها و بحث های منفی و انتقادهاى مردم درون شبکه های اجتماعی درون ذهن فوتبالیست ها مدام مرور مى شود و مـی‌تواند بـه تمرکز و عملکرد آنـها آسیب بزند.
هرچند گاهى براى تعدادى از بازيكنان اين امكان وجود دارد كه تاثير عكس داشته باشد. .
از طرفی یکی از روان شناسان ورزشی معتقد هست فوتباليست ها بايد ياد بگيرند بهترين استفاده را از شبكه هاى اجتماعى داشته باشند؛ .
مثلا برخى از فوتباليست ها درون مواجهه با نقدها و پيام هاى منفى درون زمين دچار استرس مى شوند و در اندازه هاى خود ظاهر نمى شوند؛ اما بعضى از بازيكنان بعد از ديدن انتقادات و حرف هاى منفى انگيزه پيدا مى كنند که تا ثابت كنند منتقدين آنـها اشتباه مي كنند.
.
#شبكه_اجتماعي #اينستاگرام #تيم_ملى #ايران #جام_جهانی_2018 #جام_جهانی #جمال_قمرى

Read more

Media Removed

. «من وارد ادبیـات کودک نشده‌ام، بلکه ادبیـات کودک درون من شکل گرفته‌ است. فکر مـی‌کنم کـه بازتاب کودکی درون من مانده ‌است؛ من درون کودکی مانده‌ام و هر چه بگذرد، کودکی از ذهنم نمـی‌رود. هرکسی‌که کودکی‌اش را ازدست بدهد، جانش را ازدست مـی‌دهد و مـی‌مـیرد. هرگز سعی نمـی‌کنم به منظور کودکان بنویسم، موقع نوشتن هم پایـه‌ی ... .
«من وارد ادبیـات کودک نشده‌ام، بلکه ادبیـات کودک درون من شکل گرفته‌ است. فکر مـی‌کنم کـه بازتاب کودکی درون من مانده ‌است؛ من درون کودکی مانده‌ام و هر چه بگذرد، کودکی از ذهنم نمـی‌رود. هرکسی‌که کودکی‌اش را ازدست بدهد، جانش را ازدست مـی‌دهد و مـی‌مـیرد. هرگز سعی نمـی‌کنم به منظور کودکان بنویسم، موقع نوشتن هم پایـه‌ی واژگانی خوانندگان را درون نظر نمـی‌گیرم؛ هرچه دل تنگم مـی‌خواهد روی کاغذ مـی‌گذارم و مـی‌بینم بچه‌ها دورم جمع شده‌اند.»
.
خالق قصه‌های مجید 74 ساله شد.
هوشنگ مرادی کرمانی درون روز 16 شـهریور درون روستای سیرچ از توابع بخش شـهداد کرمان بـه دنیـا آمد. مادرش را درون کودکی از دست داد و پدرش بـه دلیل نوعی ناراحتی روانی – عصبی قادر بـه مراقبت از او نبود. کرمانی از کودکی شیفته‌ی مطالعه بود. او یک عموی جوان داشت کـه از قضا معلم روستا هم بود و او را سخت بـه مطالعه‌ تشویق مـی‌کرد. کرمانی درون نوجوانی شیفته‌ی سینما شد. درون تهران درون دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک درس خواند و لیسانس مترجمـی زبان را نیز گرفت. از سال 1347 داستان‌هایی را درون مطبوعات بـه چاپ مـی‌رساند. درون سال 1353 «قصه‌های مجید» را خلق کرد کـه داستان پسر نوجوانی هست که همراه با «بی بی»، مادربزرگ مـهربانش زندگی مـی‌کند. او به منظور این قصه‌ها برنده‌ی جایزه‌ی مخصوص کتاب برگزیده سال 1364 شد.
.
هوشنگ مرادی کرمانی طی سال‌ها داستان‌نویسی به منظور چند نسل از مردم ایران خاطره‌سازی کرده است. گرچه او اغلب داستان‌های کودوجوان مـی‌نویسد، اما مخاطبان بزرگسال را نیز جذب مـی‌کند. قصه‌های مجید یکی از ماندگارترین آثار این نویسنده‌ی محبوب هست که توسط کیومرث پور احمد، با بازی پروین دخت یزدانیـان و مـهدی باقربیگی، بـه صورت یک مجموعه‌ی تلویزیونی درآمد و از پربیننده‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی شد. «مـهمان »، فیلمـی از داریوش مـهرجویی، و «چکمـه» بـه کارگردانی محمدعلی طالبی از اقتباس‌های سینمایی موفق از آثار او هستند.
.
داستان‌های مرادی کرمانی، فضای ساده و صمـیمـی و طنزآلود دارند. او درون تمام آثار خود بـه موضوعات اجتماعی و زندگی روزمره پرداخته است. مرادی کرمانی عمـیق‌ترین مفاهیم را درون قالب ساده‌ترین کلمات بـه مخاطب منتقل مـی‌کند و تلخی‌ها را درون لایـه‌ای از شکر مـی‌پیچد و همـین کتاب‌‌هایش را خواندنی‌تر مـی‌کند.
.
خمره، بچه‌های قالیبافخانـه، چکمـه، مربای شیرین، شما کـه غریبه نیستید، نازبالش و ته خیـار از دیگر آثار این نویسنده است. #هوشنگ_مرادی_کرمانی
.
www.30book.com

Read more

Media Removed

. بـه بهانـه كانديد شدن سوپراستار درون هجدهمين جشن دنياي تصوير براي ايفاي نقش درون فيلم مادر قلب اتمـی؛ از ماوراء الطبيعه بـه آخرالزمان.🏻 "اينجا يکی از مـهمترين جاهای دنیـاست. اين درون مرز بين دنيای ما و شماست". دوربين نشان مـی‌دهد دری کـه به آن اشاره شده خروجی شماره 27-C است. 27 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامـی ... .
به بهانـه كانديد شدن سوپراستار درون هجدهمين جشن دنياي تصوير براي ايفاي نقش درون فيلم مادر قلب اتمـی؛ از ماوراء الطبيعه بـه آخرالزمان.👇🏻
⭕"اينجا يکی از مـهمترين جاهای دنیـاست. اين درون مرز بين دنيای ما و شماست". دوربين نشان مـی‌دهد دری کـه به آن اشاره شده خروجی شماره 27-C است.
27 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامـیی درون ايران اداره دولت را بـه دست گرفت کـه مـهم‌ترين شاخص دوران مدیريت او تفکر آخرالزمانی‌اش بود. درون هشت سال دوران دولت آخرالزمانی محمود احمدی‌نژاد فرهنگ و سياست با معيارهایی نظیر ظهور منجی و پايان جهان سنجيده مـی‌شد. هرج و مرج فرهنگی، فروپاشی ارزش‌های اجتماعی و سردرگمـی جمعی اثرات بلافصل و ديرپای این دوران بر جامعه ایرانی‌ست و همين‌ها دستمايه‌ای شده‌اند به منظور "قلب اتمـی"،دومـین فيلم بلند کارگردان این فیلم.
کارگردان فيلم را از عدد 27 شروع مـی‌کند و در جريان آن بارها درون گفتگوی ميان شخصيت‌های فيلم نشانـه‌های شناخته شده‌ای از اين عدد را بـه مخاطبانش نشان مـی‌دهد. وی مـی‌گويد کافی‌ست راه تفسيرهای آخرالزمانی بر امور روزمره را باز کنيد که تا هر چه درون حوزه ماوراء الطبيعه قرار مـی‌گیرند بعنوان واقعيات پذيرفته شوند؛ از جمله آن‌ها ارجاغ بـه مرگ هنرمندان سرشناس جهان درون سن 27 سالگی کـه از آن بـه نام باشگاه 27 يا 27-C شناخته مـی‌شود.
.
⭕نقطه کلیدی فيلم درون صحنـه‌ای رخ مـی‌دهد کـه خودروی شخصيت‌های فيلم با يک خودروی قديمـی تصادف مـی‌کند. گفتگوهای ميان سرنشينان خودروی اصلی با صاحب خودروی قديمـی صحنـه رودرويی نسل جديد با نسل قديم هست و همينجاست کـه يک شخصيت تازه (حکومت با بازی محمدرضا گلزار) بطور ناگهانی بـه داستان اضافه مـی‌شود. شخصيت تازه نماينده تفکری نوظهور درون صحنـه اجتماعی ايران هست که حضور خود را با اين جمله اعلام مـی‌کند "من هميشـه مطمئن بودم اينجا يه تصادف ميشـه". او همانی‌ست کـه نسل قدیم را از صحنـه خارج مـی‌کند، نسل جديد را بـه زور و تهديد با خود همراه مـی‌کند و تا پايان فيلم درون همـه جا نشانـه‌های آخرالزمان را بـه آن‌ها نشان مـی‌دهد.
.
ادامـه مطلب را اينجا بخوانيد:
T.me/rezagolzar4
لينك درون بيو پيج موجود است

Read more

Media Removed

. عزت‌اللهی درون بین ۵ کشف خبرنگار «بلیچر ریپورت» از جام جهانی از دید خبرنگار نشریـه معتبر انگلیسی، هافبک تیم ملی فوتبال ایران یکی از بازیکنانی بوده کـه در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه خوش درخشیده است. سَم تای، خبرنگار «بلیچر ریپورت» با بـه اشتراک گذاشتن پستی درون حساب کاربری خود درون شبکه اجتماعی «توئیتر» ... .
عزت‌اللهی درون بین ۵ کشف خبرنگار «بلیچر ریپورت» از جام جهانی

از دید خبرنگار نشریـه معتبر انگلیسی، هافبک تیم ملی فوتبال ایران یکی از بازیکنانی بوده کـه در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه خوش درخشیده است.

سَم تای، خبرنگار «بلیچر ریپورت» با بـه اشتراک گذاشتن پستی درون حساب کاربری خود درون شبکه اجتماعی «توئیتر» از کاربران این شبکه اجتماعی خواست که تا ۵ کشف خود از جام جهانی ۲۰۱۸، بازیکنانی کـه چهره‌های آشنایی نبودند اما بـه عنوان یک هوادار از بازی آنـها واقعاً لذت بردند، نام ببرند. سم تای خودش لوئیس آدوینکولا از پرو، ایلیـا کوتپوف از روسیـه، گاکو شیباساکی از ژاپن، رومن زوبنین از روسیـه و سعید عزت‌اللهی از ایران را بـه عنوان پنج کشف خود نام است.

عزت‌اللهی کـه بازی اول تیم ملی فوتبال ایران درون گروه B جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه مقابل مراکش را بـه دلیل محرومـیت از دست داد، عملکرد درخشانی درون بازی مقابل تیم‌های اسپانیـا و پرتغال از خود ارائه داد.

#teammelli #teammellifootball #fifaworldcup2018 #saeedezatolahi #تیم_ملی #جام_جهانی #سعید_عزت_اللهی

Read more

Media Removed

. یـا تو... درخت‌ها بـه سمت آسمان کـه مـی‌روند مـیوه مـی‌دهند و باران‌ها بـه زمـین کـه مـی‌آیند گِل مـی‌شوند شکستن جاذبه دلیل همـه شکوفایی هاست... #سید_حسین_متولیـان طرح جلد: #مسعود_رئیسی درون این شماره مـی‌خوانید. تنـهایی دونده استقامت: _ شنبه خوب، شنبه چلچراغ #فریدون_عموزاده_خلیلی رادیو ... .
یـا تو... درخت‌ها
به سمت آسمان کـه مـی‌روند
مـیوه مـی‌دهند
و باران‌ها
به زمـین کـه مـی‌آیند
گِل مـی‌شوند
شکستن جاذبه
دلیل همـه شکوفایی هاست...
#سید_حسین_متولیـان

طرح جلد: #مسعود_رئیسی

در این شماره مـی‌خوانید.

تنـهایی دونده استقامت:
_ شنبه خوب، شنبه چلچراغ #فریدون_عموزاده_خلیلی

رادیو چل:
_ حرف زدن با دهان دیگران ممنوع شد
"هرشـهروند یک دهان " #محمد_علی_مومنی

روزی روزگاری ایران:
_ بـه بهانـه درگذشت مریم مـیرزاخانی
"جان مریم چشماتو واکن..." #امـید_بلاغتی

کلاسور:
_ چالش‌های پیش روی دانشگاه آزاد
"مدیریت سیـاسی بر دانشجویـان غیر سیـاسی" #داوود_حشمتی
_ جایگاه مسئولیت‌های اجتماعی درون حوزه زنان بررسی شد
"روند روبه‌رشد زنان سرپرست خانوار درون آمارهای رسمـی"

شبکه:
_ نگاهی بـه شروع پر سروصدای فصل دوم سریـال "شـهرزاد"
"حکایت تمام نشده عشق شـهرزاد و قباد" #آوا_پرتو

جهان:
درباره بازی تاج و تخت و جاذبه‌های پیدا و پنـهانش

_ دعوت بـه مراسم عروسی تاج و تخت #مریم_عربی
_ زمستان سر رسیده هست #بنفشـه_چراغی
_وینتر ایز هیر...
_ بازی شانس و بخت #ابراهیم_قربانپور
_ بازیگران روی صندلی داغ #نسیم_بنایی
_13 گونـه شخصیتی عجیب هوادارن بازی تاج و تخت

کمـیک باکس

جهان:
_حکایت یک وب سایت تسخیر شده
"قرائتی گوگلی از امر غایب جادوپیشگی" #م_ر_ایدرم #فرزین_سوری
_وزارت سحر و جادو دقیقا کجاست؟ #محمد_سوری

گزارش ویژه:
_ ماشین سواری از مـیدان مشق که تا بلوار آفریقا
"بران که تا آخر دنیـا"

دیـاپازون:
_ وقتی دیوارها بـه صدا درون مـی‌آیند #ساسان_خادم آپارات:
_ عمری غرق درون تصاویرِ سینما #حامد_وحیدی

ژوژمان:
_ درباره هیرونیموس بوش
"درستایش دیوانگی " #ناصر_اردلان

من و تئاتر:
_ بـه بهانـه اجرای نمایش" هفت روزاز تیر شصت"
"پا وسط هفت تیر" #الهه_حاجی‌زاده #سید_مـهدی_احمد_پناه

منـهای فوتبال:
_ گفت‌و گوی جالب با تکاندو کار ایرانی_ترکیـه‌ای "عشق روی تاتامـی" #الهام_یزدی‌ها
_راجر جاودانـه شد #محمد_نوروزپور

تکل :
_با بازیکنانی کـه بیش از یک دهه درون تیم ملی بازی د آشنا شوید
" این چهار نفر!" #احمد_تقی‌زاده
_ماهمـه کونته هستیم #سالم_دلیری

کمـیک:
_بررسی چرا و چگونـه رشته های درپیت "رشته باید..." #حامد_بذرافکن

سیردراز قبل درون بعد:
#ابراهیم_قربانپور

اینستادرام:
_سیمای زنی درون دوردست #مریم_عربی

خرید نسخه الکترونیک مجله از کتابفروشی‌های مجازی #طاقچه، #فیدیبو، #کافه_آ

Read more

Media Removed

ژن‌هایی کـه باعث احساس تنـهایی مـی‌شوند 🌐محققان با بررسی بیش از ۴۵۰ هزار نفر متوجه شدند کـه ما ۵ درصد از احساس تنـهایی‌مان را از والدین‌مان بـه ارث مـی‌بریم. افراد عصبی و همچنین اشخاصی کـه تحصیلات کمتری دارند، بـه مراتب بیش از دیگران دچار غم و اندوه ناشی از تنـهایی مـی‌شوند. محققان کمبریج مـی‌گویند تاکنون ... 📝ژن‌هایی کـه باعث احساس تنـهایی مـی‌شوند 🌐محققان با بررسی بیش از ۴۵۰ هزار نفر متوجه شدند کـه ما ۵ درصد از احساس تنـهایی‌مان را از والدین‌مان بـه ارث مـی‌بریم. افراد عصبی و همچنین اشخاصی کـه تحصیلات کمتری دارند، بـه مراتب بیش از دیگران دچار غم و اندوه ناشی از تنـهایی مـی‌شوند. محققان کمبریج مـی‌گویند تاکنون تصور مـی‌کردیم کـه احساس تنـهایی بـه محیط زندگی و تجربه‌مان از زندگی مرتبط است، اما این تحقیق نشان مـی‌دهد ژن‌ها نیز نقش مـهمـی درون این مـیان بازی مـی‌کنند. 🌐آنـها با بررسی ناحیـه‌ای از مغز افراد کـه مربوط بـه کنترل احساسی است، متوجه شدند کـه چرا برخی از افراد از تنـهایی خود لذت مـی‌برند، درحالی‌که دیگران به منظور شاد بودن بـه تعامل با اطرافیـان خود وابسته‌اند. 🌐در بررسی‌های ژنتیکی حتی مشخص شد کـه ژن‌های خاصی درون بدن ما وجود دارد کـه باعث مـی‌شوند ما از باشگاه ورزشی و یـا شرکت درون مراسم مذهبی لذت ببریم. درون واقع ۱۳ نوع ژن مسئول لذت بردن از ورزش و رفتن بـه باشگاه، حداقل یکبار درهفته، هستند و ۱۸ نوع ژن، باعث احساس خوب ما درون مراسم مذهبی مـی‌شوند. همچنین نوعی ژن درون بدن انسان وجود دارد کـه او را مستعد انجام کارهای خطرناک مـی‌کند. 🌐احساس تنـهایی مشکل اجتماعی مـهمـی هست و درون افراد مسن‌تر بیشتر مشاهده مـی‌شود و برای برطرف آن علاوه بر محیط‌زیست افراد، حتما ژنتیک آنـها را هم درون نظر گرفت. محققان مـی‌گویند عوارض احساس تنـهایی تقریبا با عوارض ناشی از مصرف سیگار، قابل مقایسه هست و فرد را بـه مرگ زودرس مبتلا مـی‌کند. 🌐در بررسی DNA افراد و خانواده‌هایشان، ۱۵ ژن شناخته شده هست که مسبب عذاب افراد از انزوای اجتماعی هستند. از طرفی بین اضافه وزن و احساس تنـهایی چنان ارتباط ژنتیکی محکمـی وجود دارد کـه محققان معتقدند شروع یک رژیم غذایی مناسب و یـا ورزش مـی‌تواند درون دور احساس تنـهایی موثر باشد.
#احساس_تنـهایی #روانشناسی #ژن

Read more
. یک خرید لذت بخش با بازی درون دنیـای کودکان استند دو کاره گل فروشی و سوپر مارکت چوبی قیمت : 1,100,000 تومان این استند کـه از MDF مرغوب ساخته شده دوام بالایی دارد. جنس چوبی این استند، حس واقعی بودن بیشتری بـه بازی آن ها مـی دهد و باعث مـی شود بازی برایشان باورپذیرتر شود و قدرت خیـال پردازی را درون آن ها بالا ... .
یک خرید لذت بخش با بازی درون دنیـای کودکان
استند دو کاره گل فروشی و سوپر مارکت چوبی
قیمت : 1,100,000 تومان
این استند کـه از MDF مرغوب ساخته شده دوام بالایی دارد.
جنس چوبی این استند، حس واقعی بودن بیشتری بـه بازی آن ها مـی دهد و باعث مـی شود بازی برایشان باورپذیرتر شود و قدرت خیـال پردازی را درون آن ها بالا ببرد.
کمک بـه توسعه مـهارت های حرکتی
افزایش مـهارت های اجتماعی کودک
یـادگیری اصول برقراری ارتباط و همکاری
تشویق کودک بـه تخیل و خلاقیت
گفتن و سرایدن داستان های فانتزی توسط کودک
در دو رنگ آبی و سفید موجود مـی باشد.
ابعاد: طول 100 سانتیمتر ، ارتفاع 130 سانتیمتر ،عمق 40 سانتیمتر
دارای 3 باکس
مناسب به منظور گروه سنی بالای 3 سال.

لینک خرید

https://piccotoys.com/product/380170 🚩جهت خرید حضوری بـه آدرس زیر مراجعه کنید.
🏫مازندران-ساری خیـابان فرهنگ روبروی سالن تختی 09126278119_01133111324
📱جهت خرید غیرحضوری بـه وب سایت ما مراجعه نمایید.
🌐www.piccotoys.com.

جهت مشاوره شماره موبایل "09126278119" درون گوشی خود ذخیره کرده و از طریق برنامـه های زیر عکالا را به منظور ما بفرستین :
📲Telegram,📲whats app.
📱و یـا با شماره 01133111324 با ما درون تماس باشید.
🕙ساعت کاری دفتر فروش همـه روزه 8.30 الی 16.30 (پنجشنبه ها که تا 13.00)
🕙ساعت کاری فروشگاه همـه روزه 10 الی 14 عصرها 17.30 الی 21.30 (جمعه ها که تا 17:30 الی 20:30)
🏍 ارسال کالا تهران یک روزه
📮ارسال شـهرستان 48 که تا 72 ساعت کاری
توجه:
📦«هزینـه ارسال به منظور خرید های بالای 250 هزار تومان کـه در سایت ثبت شوند رایگان مـی باشد»

#piccotoys #baby #kids #throwback #preschool #boygirltwins #children #boy #girl
#پیکوتویز #اسباب_بازی #اسباببازی #مـهد_کودک #خانـه_بازی #هدیـه #کودکی #کودکانـه #انـه #پسرانـه #اسباب_بازی_انـه #اسباب_بازی_پسرانـه #مادروكودك #قصر_کودک #اسباب_بازی #استند #استند_سوپرمارکت #استند_گل_فروشی

Read more

Media Removed

حکایت مـیان ماه من که تا ماه گردون این روزها درون ایران شاهد وقایع عجیب و غریبی هستیم کـه نشان از فقر فرهنگی و سطحی نگری من من بودن فخر فروشی درون لایـه هایی از سطوح طبقات بالای جامعه هست خبرهایی کـه خبر از شکاف عمـیق و شدید طبقاتی کـه نشات آن اقتصاد رانتی یـا مافیـایی اقتصاد ورشکسته ایران مـیباشد داستان سردار آزمون ... حکایت مـیان ماه من که تا ماه گردون

این روزها درون ایران شاهد وقایع عجیب و غریبی هستیم کـه نشان از فقر فرهنگی و سطحی نگری من من بودن فخر فروشی درون لایـه هایی از سطوح طبقات بالای جامعه هست خبرهایی کـه خبر از شکاف عمـیق و شدید طبقاتی کـه نشات آن اقتصاد رانتی یـا مافیـایی اقتصاد ورشکسته ایران مـیباشد داستان سردار آزمون وفیلم مستند اسبش کـه بقول مـهدی رستم پور (مستند اسب دوپینگی) وآن شومن بازی درون حضور چهره های سیـاسی و هنری مـی توان تعبیر سرپوش گذاشتن روی روند عملکرد این گلزن تیم ملی درون بازی های جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه دانست البته سردار خود مدعی علی دایی دوم بودکه یـاد دهه شصت ظهور گلزنی مادرزاد بنام فرشاد پیوس افتادم دهه شصت جنگ وآژیر قرمز کوپن و کمبود همـه چیز ولی چیزی کـه کمبود نبود عشق بود عشق بود و عشق ....در برهوت مصیبت کمبود ها درون فوتبال نامـی بر سر زبانـها افتاد کـه قرمز و آبی را مدهوش خود ساخت و با گلهای ملی خود لقب مار زنگی آسیـا را بنام خود کرد فرشاد رکودی درون فوتبال ایران و آسیـا از خود بیـادگار بنا نـهاد کـه شاید ادورارها و سالهای زیـادی خواهد گذشت تای بتواند شاید بـه آن نزدیک شود زدن دویست و دوازده گل درون عرصه های بین المللی و فوتبال باشگاههای تهران و لیگ آزادگان درون لباس پرسپولیس مـهر فرشادآقای گل را درون دل فوتبال دوستان که تا ابد انداخت فرشاد از دل مردم بود و هست و خواهد بود خصوصیـات اخلاقی فرشاد زبانزد اهالی فوتبال و مردم هست فروتنی اخلاق مرام خنده رو خوش خلق مردمدار همـیشـه درون بزنگاههای اجتماعی هنری ورزشی جلوه گری خاص را درون اذهان عمومـی روشن مـیسازد
اینـها را گفتم که تا شاید سردار زیـاد بـه خود نبالد و با اجرای این دست مراسمات بداند کـه نمـیتوان محبوب شد شاید سردار مشـهور باشد ولی حتما بداند محبوب دل مردم شدن این جنگولک بازی ها و قیف بازی نیست حتما از جنس مردم باشی که تا در دل مردم محبوب باشی پیوس اگر پیوس شد اگر آقای گل شد بـه عشق مردم بود وبا عشق مردم سختی بـه جان خرید محرومـیت کشید و ولی گل زد گل زد که تا دل مردم شاد کند ...
نـه اینکه دو روز به منظور تیم ملی بازی کنی و بیـایی و منت بر سر ملت گذاری...سردار بدان ملت بر سر تو منت مـیذارد چون حق آب و گل دارد
البته وقتی از تصادف زنجیره ای و متضرر شدن اتومبیل های مردم شما وصف باحال مـینویسی انتظاری بیش از تو نیست ....
در اینجاست کـه باید گفت ..
مـیان ماه من که تا ماه گردون ..... تفاوت از زمـین که تا آسمان است
@persepolis_mellat

Read more

Media Removed

شما هم از آن هایی هستید کـه معتقدند انسان دارد عمرش را درون اینترنت هدر مـی دهد؟ شما هم از آنـهایی هستید کـه معتقدند آنـهایی کـه عضو هیچ شبکه اجتماعی نیستند، دارند تند تند کتب خطی و به روزترین مقاله های علمـی و جدیدترین رمان ها را مـی خوانند و تند تند پله های ترقی را بالا مـی روند و توی مـهمانی هایشان شعر سعدی مـی خوانند ... شما هم از آن هایی هستید کـه معتقدند انسان دارد عمرش را درون اینترنت هدر مـی دهد؟ شما هم از آنـهایی هستید کـه معتقدند آنـهایی کـه عضو هیچ شبکه اجتماعی نیستند، دارند تند تند کتب خطی و به روزترین مقاله های علمـی و جدیدترین رمان ها را مـی خوانند و تند تند پله های ترقی را بالا مـی روند و توی مـهمانی هایشان شعر سعدی مـی خوانند و باقلوای خانگی مـی خورند و تند تند گل مـی گویند و گل مـی شنوند
و هیچهم تند تند از روی آخرین جوک های تلگرامـی اش روخوانی نمـی کند؟

خب، من این طور فکر نمـی کنم.
اینترنت و این دنیـای اصطلاحاً مجازی، جذابترین جایی ست کـه بشر درون طول حیـاتش توانسته بسازد.
حالا این کـه هرچه استفاده ای از آن مـی کند بـه خودش مربوط است.
عده ای عمرشان را هدر مـی دهند (همان کاری کـه در دنیـای اصطلاحاً واقعی مـی کنند)
و عده ای گنجینـه را پیدا مـی کنند و کشف مـی کنند و مـی آموزند و ایده مـی گیرند و چشم هایشان بازتر از قبل مـی شود
و از دیوارها و مرزها رد مـی شوند و به جایی مـی روند کـه هرگز نبوده اند.

من فرق چندانی بین زندگی درون دنیـای واقعی و مجازی نمـی بینم.
ما همان آدم ها هستیم. اگر درون دنیـای واقعی هی درون حال امتحان رژیم های مختلف لاغری ایم و از این و آن سراغِ «چی بخورم لاغر شم؟» را مـی گیریم، درون دنیـای مجازی پیجِ "لاغری درون 10 روز" را دنبال مـی کنیم.
اگر اهل مطالعه ایم، ناشران محبوبمان را دنبال و کتاب های جدیدی پیدا مـی کنیم.
اگر کارمان درون شـهر، دید زدن این و آن و نظر راجع بـه لباس و هیکل و قیـافه دیگران است، درون شبکه های اجتماعی توی صفحه "ان و پسرانِ فلان" مـی چرخیم و زیر عها کامنتِ «واه واه چه زشت و چه بد تیپ»‌ و «منم اگه انقد آرایش کنم بـه این خوشگلی مـی شم» و «این کـه همـه جاش عملیـه» مـی گذاریم.
اگر درون دنیـای واقعی اهل ورزش یم، درون دنیـای مجازی ویدئوهای "تمرین درون خانـه بدون وسایل بدنسازی" را تماشا مـی کنیم. اگر ذاتاً‌ اهل زنک بازی ایم، درون اینترنت هم دنبال مکانی با چنین هدفی مـی گردیم.
فحاشانِ دنیـای مجازی، خردمندانِ منزه دنیـای واقعی نیستند.
ما درون هر دو دنیـا دنبال علایق مان مـی رویم؛
دنبال چیزی کـه واقعاً هستیم. حالا گیریم با کمـی ظرافت و مخفی کاری بیشتر.

به گمانم این کـه فکر کنیم اگر شبکه های اجتماعی و کلاً اینترنت وجود نداشت، ما داشتیم بـه بهترین و مفیدترین شکل ممکن زندگی مـی کردیم و شاد و خوشبخت و موفق بودیم، بزرگترین فریب خویشتن است.
اینترنت و مشتقاتش روی پله ترقی زندگی ما ننشسته اند. اگر این طور فکر مـی کنید، شکل استفاده تان از این گنجینـه را عوض کنید. #آنالی_اک

Read more

Media Removed

... پرسپولیس نسل ما ساختن های چند ساله و تخریب های چند روزه را بسیـار دیده است.اساسا هوادار پرسپولیس کـه باشید بـه چین شرایطی عادت مـی کنید. همـیشـه تاریخ به منظور تیم های مردمـی تکرار مـی شود و سرنوشت آنـها یکی است.مبارزه و مبارزه و مبارزه، این شعار اصلی باشگاهی هست که علی عبده آن را بنا نـهاد. این شعار اصلی ... ... پرسپولیس

نسل ما ساختن های چند ساله و تخریب های چند روزه را بسیـار دیده است.اساسا هوادار پرسپولیس کـه باشید بـه چین شرایطی عادت مـی کنید. همـیشـه تاریخ به منظور تیم های مردمـی تکرار مـی شود و سرنوشت آنـها یکی است.مبارزه و مبارزه و مبارزه، این شعار اصلی باشگاهی هست که علی عبده آن را بنا نـهاد. این شعار اصلی باشگاهی هست که عموم مردم عاشق آن هستند. اینجا حتما عاشق باشی، اینجا حتما خودت بسازی، خودت از ساخت آن لذت ببری و در نـهایت وقتی تمام آنچه را کـه ساختی خراب د دوباره مبارزه کنی که تا آن را بسازی، اینجا پرسپولیس است، تیمـی کـه حتی با نام آن هم مشکل دارند. روزگاری بـه مانند دیگر تیم پایتخت نام آن را بـه پیروزی عوض د اما پرسپولیس تیم دولتی نبود کـه نامش را براساس دولت ها تغییر داده و هواداران خودبزرگ پندار آن با تفکر اینکه تافته جدابافته جامعه هستند و از قشر متفکر آن زیر بار این تغییر نام رفته و رفتارهای هواداران رقیب را بـه عدم سواد و درجه اجتماعی آنـها ربط دهند. هوادارانی کـه مـیان خودشان و دیگران مرزهایی با تفکر جهان سومـی ترسیم کرده و خود را قشر روشنفکر جامعه صدا زدند .جالب تر آنکه رفتار و تفکر آنـها بیشتر بـه دیکتاتورهای جهان سوم شباهت دارد که تا روشنفکران اروپایی و خنده دار تر آنکه ابتدایی ترین رفتارهای اجتماعی کـه احترام بـه دیگران هست را رعایت نمـی کنند. اینجا پرسپولیس هست باشگاهی کـه حکومت ها با آن مشکل دارند. باشگاهی کـه نقطه مشترک حکومت پهلوی و جمـهوری اسلامـی است. اساسا خط قرمز درون این سرزمـین با این باشگاه معنای واقعی بـه خودش گرفت. تیم قرمزی کـه همـیشـه از خط قرمزها عبور مـیکند. مثال بسیـار است، کافیست تاریخ قرمزپوشان پایتخت درون فوتبال ایران را مرور کنید، آنگاه متوجه خواهید شد کـه چرا این باشگاه مورد حمایت هیچ حکومتی نیست. اکنون آوردگاه دیگری درون پیش است، جدای اینکه چه نتیجه ای حاصل شده و چه آینده ای به منظور یکی از بهترین تیم های تاریخ فوتبال ایران درون نظر گرفتند، بـه استادیوم آزادی مـی رویم که تا حماسی مثل بازی دو فصل پیش مقابل راه آهن رقم بزنیم. دوباره بـه استادیوم آزادی مـی رویم که تا انقلابی دیگر درون فوتبال ایران بـه پا کنیم. همانطور کـه فرهنگ حمایت از تیمـی کـه فوتبال بازی مـیکند را ما درون فوتبال نتیجه گرا و حیـا کن رها کن ایران بـه وجود آوردیم. فردا بـه استادیوم آزادی مـی رویم که تا بار دیگر بـه همـه نشان دهیم ما متفاوت ترین و عاشق ترین هوادار فوتبال ایران هستیم. فردا روز بزرگ دیگریست، بـه ندای قلب تان گوش کنید... قلب تان بلند تر از هر زمان دیگری پرسپولیس را فریـاد مـیزند....زنده باد ارتش سرخ

#پرسپولیس

Read more

Media Removed

. اُتيسم چيست؟ اختلال رشدی (از نوع روابط اجتماعی) هست که با رفتارهای ارتباطی، کلامـی غیرطبیعی مشخص مـی‌شود. علائم این اختلال که تا پیش از سه سالگی بروز مـی‌کند و علّت اصلی آن ناشناخته‌است. این اختلال درون پسران شایع‌تر از ان است. وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی درون بروز ... .
اُتيسم چيست؟
اختلال رشدی (از نوع روابط اجتماعی) هست که با رفتارهای ارتباطی، کلامـی غیرطبیعی مشخص مـی‌شود. علائم این اختلال که تا پیش از سه سالگی بروز مـی‌کند و علّت اصلی آن ناشناخته‌است. این اختلال درون پسران شایع‌تر از ان است. وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی درون بروز اوتیسم ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز درون حیطه تعاملات اجتماعی و مـهارت‌های ارتباطی تأثیر مـی‌گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا بـه اوتیسم، درون ارتباطات کلامـی و غیر کلامـی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های مربوط بـه بازی، مشکل دارند. این اختلال، ارتباط با دیگران و دنیـای خارج را به منظور آنان دشوار مـی‌سازد. درون بعضی موارد رفتارهای خودآزارانـه و پرخاشگری نیز دیده مـی‌شود. درون این افراد حرکات تکراری (دست زدن، پ) پاسخ‌های غیرمعمول بـه افراد، دل‌بستگی بـه اشیـا یـا مقاومت درون مقابل تغییر نیز دیده مـی‌شود و ممکن هست در حواس پنجگانـه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویـایی و چشایی) نیز حساسیت‌های غیرمعمول دیده شود. هستهٔ مرکزی اختلال درون اوتیسم، اختلال درون ارتباط است.
.
.
.
در این سه بخش تعدادی از مربیـان ما بـه مدت چند دقیقه گوشـه ای از زندگی این عزیزان را تجربه د کـه همانطور کـه مشاهده مـیکنید درون بخش سوم همگی سختی این شرایط رو بیـان د

Read more

Media Removed

سوپر مارکت چوبی موجود درون دو رنگ آبی و سفید قیمت : 1,100,000تومان حالا وقت فروش است. وقت اینکه بچه ها محصولات کشاورزی مزرعه خود را درون بازار بفروشند. با این استند آن ها مـی توانند نقش فروشنده و خریدار را بازی کنند، با هم تعامل داشته باشند، مـهارت های اجتماعی خود را بالا ببرند و از این فضا لذت ببرند. ابعاد: ... سوپر مارکت چوبی
موجود درون دو رنگ آبی و سفید
قیمت : 1,100,000تومان
حالا وقت فروش است. وقت اینکه بچه ها محصولات کشاورزی مزرعه خود را درون بازار بفروشند. با این استند آن ها مـی توانند نقش فروشنده و خریدار را بازی کنند، با هم تعامل داشته باشند، مـهارت های اجتماعی خود را بالا ببرند و از این فضا لذت ببرند.
ابعاد: طول 100 ، ارتفاع 130 ، عمق 40 سانتیمتر
مناسب به منظور گروه سنی بالای 3 سال.
مناسب به منظور گروه سنی بالای 3 سال.
هزینـه حمل محصول بـه عهده مشتری مـیباشد
ثبت سفارش درون وب سایت :
www.piccotoys.com
يا
پیـام بـه شماره تلگرام های پیکوتویز
09126278119 - 09331369650
يا
تماس مستقیم با تلفن های واحد فروش:
011- 33111324
يا
مراجعه حضوري بـه فروشگاه پيكو تويز

#piccotoys #baby #kids #kitchen #wooden_kitchen #wooden_toys
#پیکوتویز #اسباب_بازی #اسباببازی #مـهد_کودک #خانـه_بازی #هدیـه #کودکی #کودکانـه #انـه #پسرانـه #اسباب_بازی_انـه #اسباب_بازی_پسرانـه #مادروكودك #لوازم_مـهدکودک #لوازم_مـهد_كودك #خانـه_مشاغل #مـهد_كودك #آشپزخانـه #آشپزخانـه_کودک #آشپزخانـه_بازی #_بازی #آشپزخانـه_چوبی #اسباب_بازی_چوبی #اسباببازی_چوبی

Read more

Media Removed

. هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو شامل: سلامت مادر: افسردگی بعد از زایمان اضطراب بعد از زایمان عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی کنارآمدن با آن کاهش وزن سالم بعد از زایمان به منظور ... .
🌸هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز🌸
مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز
گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو
شامل:
سلامت مادر:
افسردگی بعد از زایمان
اضطراب بعد از زایمان
عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی
کنارآمدن با آن
کاهش وزن سالم بعد از زایمان
برای پدران:
پدر بودن آن قدرها هم سخت نیست!
برقراری ارتباط عاطفی بین پدر و نوزاد
سلامت نوزاد:
بیماری های نوزادان
پیشگیری از مرگ ناگهانی نوزاد
مراقبت از بند ناف
کولیک و درمان های آن
چگونـه ریفلامعده را درون شیرخواران کنترل کنیم؟
چگونـه اگزمای کودک را کنترل کنیم
خواب مناسب به منظور کودک درون سنین مختلف
مراقبت از دندان کودک
امنیت کودک:
ایمن خانـه به منظور کودک
آیـا صندلی ماشین خود را درست نصب کرده اید
ایمنی درون ماشین : گروه صندلی ماشین
استاندارد و ایمنی درون محصولات کودوزاد
کدام کالسکه مناسب شماست؟
تغذیـه:
شروع شیردهی
فواید شیر دادن؛ بایدها و نبایدها
شیردهی با شیشـه شیر
چه غذایی چه سنی
غذاهای مضر به منظور کودک
غذاهایی به منظور تقویت مغز کودک
ایده های صبحانـه سالم و مقوی
خوراکی هایی کـه سیستم ایمنی کودک را تقویت مـی کنند
بهداشت:
انتخاب بهترین پوشک
چطور حتما پوشک را تعویض کرد
مدفوع کودک
جلوگیری از نم بعد پوشک
نوزاد
چگونـه لباس مناسب کودک را انتخاب کنیم؟
آموزش دستشویی رفتن درون چند قدم ساده
سرگرمـی:
هدایـای تولد به منظور هر سن برای
تقویت رشد و خلاقیت
چه کتابی به منظور چه سنی
ایده های جشن تولد
قرارهای بازی کودکان
بازی هایی با فرزندتان وقتی خسته هستید
بازی هایی به منظور تقویت هوش کودک
تربیتی و آموزشی:
کمک بـه فرزند اول؛ نوزاد جدید درون خانواده
دو سالگی وحشتناک
راه های سرگرم کننده به منظور رشد زبانی کودک
جایگزین های بهتر بجای تهدید کودک
بهترین سن به منظور آموزش زبان دوم
راهکارهایی به منظور تربیت بدون فریـاد
نکاتی درباره انتخاب مـهدکودک
سن مناسب آموزش شنا
کودک و ترسهایش چراها و چگونـه ها
آموزش پنج بازی به منظور حرف شنوی کودک
عالعمل مناسب به منظور لجبازی کودک
عالعمل مناسب به منظور حرف زشت کودک
بازی هایی به منظور آموزش رفتارهای اجتماعی خوب
*************************************
ثبت سفارش از طریق سایت
www.koodakoo.com

Read more

Media Removed

. هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو شامل: سلامت مادر: افسردگی بعد از زایمان اضطراب بعد از زایمان عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی کنارآمدن با آن کاهش وزن سالم بعد از زایمان به منظور ... .
🌸هدیـه ای به منظور مادران و پدران عزیز🌸
مجموعه ای 145 صفحه ای شامل مقالات آموزشی کاربردی از منابع معتبر به منظور پدرها و مادرهای عزیز
گردآوری و تالیف متعلق بـه شرکت کودکو
شامل:
سلامت مادر:
افسردگی بعد از زایمان
اضطراب بعد از زایمان
عذاب وجدان مادرانـه و چگونگی
کنارآمدن با آن
کاهش وزن سالم بعد از زایمان
برای پدران:
پدر بودن آن قدرها هم سخت نیست!
برقراری ارتباط عاطفی بین پدر و نوزاد
سلامت نوزاد:
بیماری های نوزادان
پیشگیری از مرگ ناگهانی نوزاد
مراقبت از بند ناف
کولیک و درمان های آن
چگونـه ریفلامعده را درون شیرخواران کنترل کنیم؟
چگونـه اگزمای کودک را کنترل کنیم
خواب مناسب به منظور کودک درون سنین مختلف
مراقبت از دندان کودک
امنیت کودک:
ایمن خانـه به منظور کودک
آیـا صندلی ماشین خود را درست نصب کرده اید
ایمنی درون ماشین : گروه صندلی ماشین
استاندارد و ایمنی درون محصولات کودوزاد
کدام کالسکه مناسب شماست؟
تغذیـه:
شروع شیردهی
فواید شیر دادن؛ بایدها و نبایدها
شیردهی با شیشـه شیر
چه غذایی چه سنی
غذاهای مضر به منظور کودک
غذاهایی به منظور تقویت مغز کودک
ایده های صبحانـه سالم و مقوی
خوراکی هایی کـه سیستم ایمنی کودک را تقویت مـی کنند
بهداشت:
انتخاب بهترین پوشک
چطور حتما پوشک را تعویض کرد
مدفوع کودک
جلوگیری از نم بعد پوشک
نوزاد
چگونـه لباس مناسب کودک را انتخاب کنیم؟
آموزش دستشویی رفتن درون چند قدم ساده
سرگرمـی:
هدایـای تولد به منظور هر سن برای
تقویت رشد و خلاقیت
چه کتابی به منظور چه سنی
ایده های جشن تولد
قرارهای بازی کودکان
بازی هایی با فرزندتان وقتی خسته هستید
بازی هایی به منظور تقویت هوش کودک
تربیتی و آموزشی:
کمک بـه فرزند اول؛ نوزاد جدید درون خانواده
دو سالگی وحشتناک
راه های سرگرم کننده به منظور رشد زبانی کودک
جایگزین های بهتر بجای تهدید کودک
بهترین سن به منظور آموزش زبان دوم
راهکارهایی به منظور تربیت بدون فریـاد
نکاتی درباره انتخاب مـهدکودک
سن مناسب آموزش شنا
کودک و ترسهایش چراها و چگونـه ها
آموزش پنج بازی به منظور حرف شنوی کودک
عالعمل مناسب به منظور لجبازی کودک
عالعمل مناسب به منظور حرف زشت کودک
بازی هایی به منظور آموزش رفتارهای اجتماعی خوب

Read more

Media Removed

دهمـین سالگرد راه اندازی اپ استور سیستم عامل آی او اس نزدیک هست و حالا وب سایت App Annie لیستی از بهترین اپلیکیشن‌های تمامـی دوره‌ها را منتشر کرده است. اپ استور درون حال حاضر بیش از 2 مـیلیون اپلیکیشن کـه بیش از 170 مـیلیـارد بار دانلود شده‌اند را درون خود جای داده است. این فروشگاه محصولات دیجیتالی همچنین ... دهمـین سالگرد راه اندازی اپ استور سیستم عامل آی او اس نزدیک هست و حالا وب سایت App Annie لیستی از بهترین اپلیکیشن‌های تمامـی دوره‌ها را منتشر کرده است.

اپ استور درون حال حاضر بیش از 2 مـیلیون اپلیکیشن کـه بیش از 170 مـیلیـارد بار دانلود شده‌اند را درون خود جای داده است. این فروشگاه محصولات دیجیتالی همچنین بین 10 هزار که تا 1 مـیلیون دلار درآمد به منظور اپلیکیشن‌های پرفروش بـه ارمغان داشته هست و توسعه دهندگان زیـادی از طریق فروش نرم افزارها و بازی‌های درآمد خوبیب کرده‌اند.

در ادامـه این مطلب لیست‌های مربوط بـه 10 اپلیکیشن و بازی پردانلود و 10 اپلیکیشن و بازی پر فروشِ پولی تمام دوره‌ها از زمان شروع کار اپ استور را بررسی مـی‌کنیم:

10 بازی پر دانلود درون اپ استور شامل موارد زیر مـی‌شود:

1.Candy Crush Saga
2.Subway Surfers
3.Fruit Ninja
4.Clash of Clans
5.Honour of Kings
6.Minion Rush
7.Angry Birds
8.Temple Run 2
9.Temple Run
10.Asphalt 8: Airborne
10 بازی پولی کـه کاربران نیز درون طول کاری اپ استور هزینـه بیشتری را به منظور آن پرداخت کرده‌اند، شامل موارد زیر مـی‌شود:

1.Clash of Clans
2.Candy Crush Saga
3.Monster Strike
4.Puzzle & Dragons
5.Honour of Kings
6.Fantasy westward journey
7.Game of war – Fire Age
8.Fate/ Grand Order
9.Clash Royale
10.Pokemon GO
10 اپلیکیشن پر دانلود نیز شامل موارد زیر مـی‌شود

1.Facebook
2.Facebook messenger
3.Youtube
4.Instagram
5.Whatapp Messenger
6.Google Maps
7.Snapchat
8.Skype
9.WeChat
10.QQ
10 بازی اپلیکیشن کـه کاربران نیز درون طول کاری اپ استور هزینـه بیشتری را به منظور آن پرداخت کرده‌اند، شامل موارد زیر مـی‌شود:

1.Netflix
2.Spotify
3.Pandora Radio
4.Tencent Video
5.Tinder
6.Line
7.iQlYl
8.HBO Now
9.Kwai
10.QQ
.
— — — — — — — — — —
.
اپل اِن آی سی | مرجع تخصصی اپل
.
https://www.apple-nic.com
📞 021- 88666670-5
لینک ما درون شبکه های اجتماعی | @nicapplestore
.
هشتگهای مرتبط:
#NIC #technology #apple #apple_store #applestore #applestoreonline #applefan #apple #iphone8
#اپل_ايران #اپل_استور #فروشگاه_آنلاين #ایفون #اپل_استور #آیفون_ای#آیفون

Read more

Media Removed

از من خیلی ها درباره نابودی صهیونیسم کـه شعار صفحه ام هست و بعد از پست قبلی، درباره ضرورت حمایت از #فلسطین مـی پرسند و مـی گویند" بـه ما چه؟" درون همـین هفته اخیر، تیم #آرژانتین تحت تاثیر فشارهای رسانـه ای و فعالان صلح جهانی، حتی با لابی قوی #مسی هم نتوانست با تیم اسرائیل بازی دوستانـه کند. بازی دوستانـه! حساسیت ... از من خیلی ها درباره نابودی صهیونیسم کـه شعار صفحه ام هست و بعد از پست قبلی، درباره ضرورت حمایت از #فلسطین مـی پرسند و مـی گویند" بـه ما چه؟" درون همـین هفته اخیر،
تیم #آرژانتین تحت تاثیر فشارهای رسانـه ای و فعالان صلح جهانی، حتی با لابی قوی #مسی هم نتوانست با تیم اسرائیل بازی دوستانـه کند.
بازی دوستانـه!
حساسیت دنیـا بـه شـهادت پرستار زن فلسطینی و محکومـیت های پی درپی فعالان اجتماعی دنیـا را هم دیدیم.

در دنیـای امروز، اقتدار کشور و تیم سازی به منظور تبدیل بـه ابرقدرت شدن، حرف اول امنیت هر کشوری را مـی زند.
امام راحل با اتخاذ رویکرد مناسب درون برابر مسئله فلسطین، عملا ایران را بـه قدرت بلامنازع درون مبارزه با اسرائیل و گفتمان آزادی خواهی ملت ها تبدیل کرد.
نوشته بودم کـه رهبری درون حرم امام #سایـه_جنگ را از سر مملکت کوتاه د اما فی الواقع این آرمان اساسی انقلاب یعنی "مبارزه با اسرائیل" نظام جمـهوری اسلامـی را بـه ابرقدرتی درون منطقه و متعاقبا درون جهان تبدیل ساخته کـه فکر جنگ را با ما بـه حاشیـه رانده وهمـه مـی دانند نابودی آن، نابودی رژیم جعلی را درپی خواهد داشت.
اکنون غالب مردم دنیـا دیگر فلسطین را همان اسرائیل نمـی دانند و بر مسئله فلسطین حساس شده اند.
دیگر ایران تنـها نیست چرا کـه ندای کودک های بی گناه بـه گوش جهان رسیده هست و نابودی آن بـه این سادگی ها امکان پذیر نیست.
امروز ایران درون مقام رهبری جریـان تظلم خواهی جهانی به منظور خود حاشیـه امنی ایجاد کرده است.
این را همـه خوب فهمـیده اند کـه برخی سعی درون تصاحب این رهبری دارند.

پ ن : حالا کاری ندارم به منظور نابودی این رهبری چقدر هزینـه و چهانی درون خارج و داخل این جریـان را هدایت مـی کنند!

#الموت_لاسرائيل
#جهزوا_ملاجئكم

#بیت_العنکبوت
#القدس_لنا
#یوم_القدس_العالمـی
#سوف_تحرر
#down_with_israel
#free_palestine
#qods_day

#آرمان_های_انقلاب
#رژیم_کودک_کش
#روز_قدس
#وطن_فروش
#مرگ_بر_آمریکا #مرگ_بر_اسرائیل #مرگ_بر_آمریکا_شعار_نیست_اعتقاد_ماست

Read more

Media Removed

🏻️ گاهی وقتا هرچی تلاش مـیکنی و به ذهنت فشار مـیاری نمـیدونی چی بنویسی، یـا چندین بار مـینویسی و پاک مـیکنی، مثل نوشتن به منظور این عکسا... فقط مـیتونم بگم؛ شادی و بازی بچه هارو جدی بگیریم🏼🏼 چون فکر مـیکنم بچه های شاد، یعنی بزرگسالانی شاد، یعنی جامعه شاد، یعنی ساخته شدن یـه نسل شادُ سرحال درون آینده، یعنی ... 👦🏻♠️👻
گاهی وقتا هرچی تلاش مـیکنی و به ذهنت فشار مـیاری نمـیدونی چی بنویسی، یـا چندین بار مـینویسی و پاک مـیکنی، مثل نوشتن به منظور این عکسا... فقط مـیتونم بگم؛
شادی و بازی بچه هارو جدی بگیریم👍🏼👏🏼
چون فکر مـیکنم بچه های شاد، یعنی بزرگسالانی شاد، یعنی جامعه شاد، یعنی ساخته شدن یـه نسل شادُ سرحال درون آینده، یعنی بوجود اومدن یـه نسل پرانرژی کـه برای رسیدن بـه موفقیت هر تلاشی کـه از دستش برمـیاد انجام مـیده!
پس شادی و انرژی کـه درون بچه ها هست رو سرکوب نکنیم، اجازه بدیم از دوران کودکی و بچگیشون لذت واقعی رو ببرن، کـه بزرگ شدن حسرت بچگی ن رو نخورن و خاطراتی از بچگی داشته باشن کـه برای بچه های خودشون تعریف کنن!🙏🏼
(شما چه کپشن یـا متنی به منظور این عکسها مـینویسید، برام بنویسید)👍🏼👏🏼
.
۹فروردین۹۷ بود، یکی از روستاهای اطراف بندرماهشـهر، رفته بودم عکاسی از نخلستانـهای اونجا، کـه توی مسیر این بچه هارو دیدم، اینقدر شاد بودن، انرژیشون خوب بود کـه ایستادیم، پیـاده شدم باهاشون حرف زدم، بهشون مـیوه دادم، اینقدر شیطونی ، کـه دلمون نمـیخواست بریم، وقتی گفتم ازتون عبگیرم، اولش خجالت کشیدن، ولی بعد کلی توی سروکله هم زدنُ عکسهای خنده داری شدن😂😅
#زندگی_زیباست #زندگی_شاد #زندگی_زیبا #زندگی_خوب #کودک_شاد #کودکانـه #کودک_درون #بچگی #بازی_کودک #بازی #انرژی_مثبت #شادی #عکاسی #canonphotography #positivequotes #positivethinking #positiveenergy #positivelife #lifeisbeautiful #childhood #childhoodmemories #documentaryphotography #عکاسی_مستند #عکاسی_مستند_اجتماعی

Read more

Media Removed

تصویر این دو نفر رو کـه مشاهده مـیکنید دو فوق مـیلیـاردر آمریکایی یکی آقای بیل گیتس موسس مایکروسافت و دیگری رییس و بنیـان گذار فیس بوک استاد زاکربرگ کـه با حفظ سمت اینستارو هم خرید،،همـین اینستایی کـه تبدیلش کردیم بـه محیطی به منظور خودنمایی و دلقک بازی و به رخ کشیدن ساعت ها و ماشین هاو لباس های مارک دارمون بدون ... تصویر این دو نفر رو کـه مشاهده مـیکنید دو فوق مـیلیـاردر آمریکایی یکی آقای بیل گیتس موسس مایکروسافت و دیگری رییس و بنیـان گذار فیس بوک استاد زاکربرگ کـه با حفظ سمت اینستارو هم خرید،،همـین اینستایی کـه تبدیلش کردیم بـه محیطی به منظور خودنمایی و دلقک بازی و به رخ کشیدن ساعت ها و ماشین هاو لباس های مارک دارمون بدون کمترین کارکرد اجتماعی ، حالت تهوع این وضعیت رو مـیتونید تو پیج بچه پولدارهای پایتخت یـا همون ریج کیدنزهای تازه بـه دوران رسیده از فضای مسموم سیـاسی اجتماعی اقتصادی دوران محمود مشاهده کنید.
در جوامعی کـه فاصله طبقانی بـه بی شرمانـه ترین حالت خود مـیرسد هر فرد با هر ابزار و کالایی بـه این مـی اندیشد که تا طبقه ی خود را بـه طرز کاذبی تغییر دهد، بی جهت نیست ما رتبه ی اول کالای لوکسی مثل گوشی اپل را درون منطقه داریم و اما جالب تر اینکه طبق تحقیقات بـه عمل آمده این طبقه ی متوسط ایرانی مـیباشد کـه بیشترین تعداد خرید از این محصول را انجام مـیدهد مثلا موبایل طبقه ی اجتماعی من یک گوشی 500هزاری تومانی مـی باشد ولی به منظور بالا بردن کاذب طبقه از موبایل چند مـیلیونی با هزار و یک قرض و گاهی اوقات بدهی استفاده مـیکنم . و اما نتیجه جامعه ای پر از دوگانگي طبقاتی کـه به شدت از اصل خود دور مـیشود، طبقه ی متوسط متوهم و بی مسئولیت درون بازساخت اجتماع و همچنین طبقه ی فرادستی بی شرم و... باز هم بـه تصویر این دوچهره با دقت نگاه کنیم، ۱۳۸ مـیلیـارد دلار درون این عنـهفته هست ولی کمربند گوچیی پیدا نیست مطمئنم عماشین و ساعت هم نمـیگذارند اینستا.
✍ #مـیثاق_فروغی

Read more




[پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 31 Aug 2018 05:10:00 +0000



پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

نتایج سراسری 87 [آرشيو] - P30World Forums - انجمن های ...

مشاهده نسخه کامل : پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه نتایج سراسری 87


صفحه ها : [1] 2 3

Giorgio Armani

03-09-2008, 19:45

سلام دوستان
لطفا رشته و دانشگاه قبولی تون درون کنکور سراسری امسال رو بگید.
نتایج از روز جمعه مورخ 87/6/15 درون پایگاه اینترنتی سازمان سنجش بـه نشانی
برای مشاهده محتوا ، پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید قابل دریـافت است.
انشا الله یـه جای خوب قبول شین.

استبداد

03-09-2008, 23:23

البته بعید نیست

مثل ازاد 1 روز زودتر بدن

یعنی همـین فردا(پنجشنبه).............

بردیـا

03-09-2008, 23:35

سر اعلام رتبه ها هم 1روز زودتر گفتن
من فردا منتظر اومدنشم

meryjooni

04-09-2008, 00:03

واسه منم دعا کنین :( خدا کنـه یـه جا خوب قبول شم ! :(

M A T I N

04-09-2008, 00:16

من هم فکر کنم بـه دعا نیـاز دارم ....

Soheilvb

04-09-2008, 00:25

100% فردا مـیاد . پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه چون اول گفتن جمعه ظهر بعدش گفتن که تا جمعه
فردا حتما بیـاد .
برای منم دعا کنین

mohandes1369

04-09-2008, 00:47

پس من امشب بیدارم که تا بیـاد!!!
دعا کنید برق شریف قبول شم:31::19:
رتبم 5200:20:

Arman_awn

04-09-2008, 00:57

بچه ها بـه نظرتون با 6200 منطقه 2 مکانیک صنعتی ارومـیه روزانـه رو بیـارم؟

استبداد

04-09-2008, 01:17

اینجا..خودم به منظور همتون دعا مـیکنم

شما هم به منظور من دعا کنید لطفا"

mohandes1369

04-09-2008, 01:18

بچه ها بـه نظرتون با 6200 منطقه 2 مکانیک صنعتی ارومـیه روزانـه رو بیـارم؟
حدا مـیدونـه ولی ایشاتا همـه بچه فروم قبولن:46:

Arman_awn

04-09-2008, 01:22

آره فقط خدا مـی دونـه. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه ایشاالله همـه تو رشته هایی قبول مـی شن کـه از اول چشم
امـیدشون بـه همون رشته ها بوده. من کـه از زمانی کـه خودمو مـیشناسم بـه مکانیک
سیـالات علاقه داشتم (علاقه اصلیم تو هوانوردی بود کـه یـه جورایی بـه همـین رشته
مربوطه) حالا اگه خدا اراده کنـه و قبول شم دیگه هیچی نمـی خوام.

از همـه بچه های فروم مـی خوام کـه برای همدیگه دعا کنیم...

فکر کنم فردا شب بیـاد. خواهشاً اگه جواب اومد بیـاین همـینجا و بگین کجا ها با چه رتبه
هایی قبول شدین...

به امـید خدا...

Giorgio Armani

04-09-2008, 08:01

خوب مـی بینم کـه این تاپیک خوب راه افتاده.واقعا هم بعید نیست کـه نتایج امروز بیـاد.اصلا همون موقع کـه انتخاب رشته مـی کنیم نتیجه اش معلومـه کـه کی چی قبول شده.حالا این یـه ماه وقفه برای... بی خیـال
انشا ا... همدیگرو تو دانشگاه ها ببینیم!!

Giorgio Armani

04-09-2008, 08:05

هنوز کـه خبری از نتایج رو سایت سنجش نیست.

NikYar

04-09-2008, 09:41

سلام .. ميبينم کـه .... نتايجو زدند : :5:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

... شکر خدا من بـه اون چيزي کـه ميخواستم رسيدم : :26:

دندانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي اصفهان :40:

انشاالله کـه تمامي بچه هاي انجمن رشته مورد علاقشونو توي شـهر مورد علاقشون قبول بشن :40:

Luxe

04-09-2008, 09:42

نتا یج اعلام شده برید ببینید

اعلام نتايج نـهايي آزمون سراسري سال 1387

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

mostafa.m

04-09-2008, 10:06

برق فردوسی قبول شدم..........

meka

04-09-2008, 10:09

اگه ميشـه يه سر بـه اين تايپيك بزنيد

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

kenjush

04-09-2008, 10:14

کامپیوتر تهران قبول شدم.... هورا

soheilsmart

04-09-2008, 10:24

سلام
!
هم اکنون درون حال شاخ درون اوردنم!
من it شریف قبول شدم!
در حال کف م

soheilsmart

04-09-2008, 10:25

دارم شاخ درون مـیارم! شاخ
نمـیدونم چه اتفاقی افتاده!

a3m00n

04-09-2008, 10:36

من مكانيك شيراز قبول شدم.
كدش 1372 كي دفترچه داره نگاه كنـه ببينم سيالاته يا جامدات؟
سهيل تو از خوشحالي يا ناراحتي داري شاخ درون مياري(تعجب را حذف كردم)

M A T I N

04-09-2008, 10:53

كدش 1372 كي دفترچه داره نگاه كنـه ببينم سيالاته يا جامدات؟

سیـالات............

Arman_awn

04-09-2008, 11:03

سلام بچه ها............

منم قبول شدم! اونم تو رشته ای کـه بزرگترین علاقه زندگیمـه....

مـهندسی مکانیک درون حرارت و سیـالات دانشگاه صنعتی ارومـیه (روزانـه)...

ایشالله کـه همـه بـه آرزوشون رسیده باشن.......

waterfal7

04-09-2008, 11:06

مثل اینکه سهمـیه بومـی امسال خیلی زیـاد بوده. حتی به منظور شریف!

mahn90

04-09-2008, 11:07

م پژشكي دانشگاه بوشـهر قبول شد

دوستان موفق باشين :دي

NikYar

04-09-2008, 11:13

سلام بچه ها............

منم قبول شدم! اونم تو رشته ای کـه بزرگترین علاقه زندگیمـه....

مـهندسی مکانیک درون حرارت و سیـالات دانشگاه صنعتی ارومـیه (روزانـه)...

ایشالله کـه همـه بـه آرزوشون رسیده باشن.......

موفق باشي :10:

مثل اینکه سهمـیه بومـی امسال خیلی زیـاد بوده. حتی به منظور شریف!

:46: درسته .... امسال واقعا گزينش بومي خيلي زياد بوده !

M A T I N

04-09-2008, 11:14

منم برق سمنان قبول شدم ...

PlayStation3

04-09-2008, 11:15

مکانیک همدان(جامدات)

soheilsmart

04-09-2008, 11:20

مثل اینکه سهمـیه بومـی امسال خیلی زیـاد بوده. حتی به منظور شریف!
بله کاملا موافقم!
خودم هم درون حال کف م!
انتخاب سومم بود
1- برق شریف
2- مکانیک شریف
3- it شریف

یعنی اینا بسیـار خوش بینانـه بود
4- عمران شریف
5- کامپیوتر ( سخت) شریف
6- // ( نرم) //
7- برق تهران
8- مکانیک تهران
9 مکانیک امـیر کبیر
10 -مکانیک امـیر کبیر ( ساخت و تولید)
11 - عمران تهران

soheilsmart

04-09-2008, 11:24

سلام بچه ها............

منم قبول شدم! اونم تو رشته ای کـه بزرگترین علاقه زندگیمـه....

مـهندسی مکانیک درون حرارت و سیـالات دانشگاه صنعتی ارومـیه (روزانـه)...

ایشالله کـه همـه بـه آرزوشون رسیده باشن.......

تبریک مـیگم ارمان جان!
موفق باشی

م پژشكي دانشگاه بوشـهر قبول شد

دوستان موفق باشين :دي

از طرف من بهشون تبریک بگید

منم برق سمنان قبول شدم ...

بسیـار خوبه ! متین جان !
موفق باشی
قربانت سهیل!

مکانیک همدان(جامدات)

به شما هم تبریک مـیگم!

iroodaz

04-09-2008, 11:25

علوم کامپیوتر شـهید بهشتی قبول شدم هورا!!!

soheilsmart

04-09-2008, 11:25

برق فردوسی قبول شدم..........

تبریک مـیگم!

علوم کامپیوتر شـهید بهشتی قبول شدم هورا!!!

به شما هم تبریک مـیگم!
موفق باشید

من یـه تبریک ویژه بـه سعید عزیز مـیگم(آسمون)
به خاطر قبولیشون!
یـاد این یک سال بخیر کـه در فروم بودم
و درون تاپیک کنکور 87!

همگی موفق باشید

MaaRyaaMi

04-09-2008, 11:28

سهیل تبریک مـیگم
شریفی شدی
هوای ما رو هم داشته باش :d
ما کـه رسما رفتیم واسه کنکور 88 :d

M A T I N

04-09-2008, 11:33

منم بـه همـه تبریک مـیگم ..........

Saeed_TnT

04-09-2008, 11:36

منم پزشکی دانشگاه شیراز اوردم
به بـه ... بـه به!

NikYar

04-09-2008, 11:39

منم پزشکی دانشگاه شیراز اوردم
به بـه ... بـه به!

:46: ايول .. . خوشم مياد بچه هاي انجمن حسابي گل کاشتن !!! :10:تبريک ميگم داش سعيد :40:

soheilsmart

04-09-2008, 11:40

سهیل تبریک مـیگم
شریفی شدی
هوای ما رو هم داشته باش :d
ما کـه رسما رفتیم واسه کنکور 88 :d
بله! ممنون
!
چشم هستم درون خدمتتون!

منم پزشکی دانشگاه شیراز اوردم
به بـه ... بـه به!
تبریک مـیگم!

iroodaz

04-09-2008, 11:45

منم بـه همـه بچه های انجمن واسه قبولیشون تبریک مـیگم بـه سهیل خان هم یـه تبریک ویژه به منظور شریفی شدنشون اونم از نوع it مـیگم

DrXoX

04-09-2008, 11:49

من هم بـه همـه دوستانی کـه قبول شدن تبریک مـیگم

به دوستانی هم کـه قبول نشدن حتما بگم هیچی رو از دست ندادین شروع کن به منظور سال بعد -- من هم قبول نشد

خیلی حالگیریـه ولی مطمئن باش یـه همت کوچیک مـیخواد که تا موفق شدن

واسه ما هم دعا کنید چند روز دیگه جوابامون مـیاد

arte

04-09-2008, 11:57

م پزشکی گرگان قبول شد!:20:
برای انتقال از یک دانشگاه بـه دانشگاه دیگهی اطلاعاتی نداره!

lomon

04-09-2008, 12:01

سهیل جان اولا تبریک مـیگم... انشاءالله کـه به سلامتی....

یـه سوال داشتم این ترتیبی کـه زدی بر حسب علاقه بوده یـا برحسب ترتیب پرشدن رشته ها کـه معمولا هر ساله مرسومـه؟
رشته عمران شریف زودتر پر مـی شـه یـا it ؟

راستی من هم با 5700 منطقه 1 ریـاضی مردود شدم.
رفتم واسه سال بعد....

NikYar

04-09-2008, 12:01

م پزشکی گرگان قبول شد!:20:
برای انتقال از یک دانشگاه بـه دانشگاه دیگهی اطلاعاتی نداره!

فکر کنم از ترم 1 بـه بعد ميشـه انتقالي گرفت ! ... من يه شنيدم ..مثله اينکه اول بايد يه ترم مـهمان بشي ! بعد اگه نمراتت خوب باشـه .... و اون دانشگاه قبول کنـه ميتوني انتقاليتو بگيري ! :5: البته اينايي کـه گفتم ... فقط درون حد شنيده هاي خودمـه ! بچه هاي دانشجوي انجمن بيشتر ميتونن راهنماييت کنند :20:

meka

04-09-2008, 12:02

منم مكانيك فردوسي مشـهد قبول شدم
ولي خودمونيم ها ما سال 68-69 چه قدر بد شانسيم همين ساله ما بومي كردن بنازم بـه اين شانس!!

Arman_awn

04-09-2008, 12:03

تبریک مـیگم ارمان جان!
موفق باشی

خیلی ممنون سهیل جان، شما هم کـه شریفی شدی!! ایول داری بابا!!!

خدا رو شکر مشکلی کـه برام تو کنکور پیش اومد و نذاشت اونطوری کـه مـی خواستم
باشم، حداقل با قبولی تو مکانیک جبران شد...

راستی عجب فرومـیه، همـه کـه پزشکی، مکانیک، برق، IT و.... قبول شدن!!! ایول به
بچه های فروم پی سی!!!

PlayStation3

04-09-2008, 12:10

سهیل جان منم بهت تبریک مـیگم...:46::40:
به همـه تبریگ مـیگم...:11:
کی ها همدانن؟؟؟:20:

MaaRyaaMi

04-09-2008, 12:14

سهیل جان اولا تبریک مـیگم... انشاءالله کـه به سلامتی....

یـه سوال داشتم این ترتیبی کـه زدی بر حسب علاقه بوده یـا برحسب ترتیب پرشدن رشته ها کـه معمولا هر ساله مرسومـه؟
رشته عمران شریف زودتر پر مـی شـه یـا it ؟

راستی من هم با 5700 منطقه 1 ریـاضی مردود شدم.
رفتم واسه سال بعد....
wow
مگه مـیشـه با این رتبه هیچ جا قبول نشدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!:18::18::18::18::18::1 8::18::18::18::18::18:
دیگه غیر انتفاعی کـه مـیتونستی قبول بشی!:18:

M A T I N

04-09-2008, 12:14

بچه ها به منظور من نیم سال دومـه ( برق کنترل ) ...ی مـیدونـه چه جوریـاست ...؟ حتما الان ثبت نام کنم یـا همون موقع ....؟

saeed_h1369

04-09-2008, 12:23

سهیل تبریک مـیگم خیلی خوشحال شدم آفرین باریکلا

ugly_girl_a

04-09-2008, 12:26

منم فرانسه الزهرا قبول شدم!!!!!

lomon

04-09-2008, 12:40

wow
مگه مـیشـه با این رتبه هیچ جا قبول نشدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!:18::18::18::18::18::1 8::18::18::18::18::18:
دیگه غیر انتفاعی کـه مـیتونستی قبول بشی!:18:

حقیقتش اینـه کـه طوری انتخاب رشته کردم کـه قبول نشم ... آخه کنکور امسال برام افتضاح بود همـه انتظار زیر 500 رو از من داشتن ولی .....

عیب نداره .... خواست خدا بوده کـه اینجوری بشـه... 1000 و 2000 و 3000 هم نشـه... بشـه 5700 که تا ما هم بریم به منظور کنکور 88....

mohsensoft

04-09-2008, 12:48

منم تبريك ميگم بـه همـه
مخصوصا سهيل خان/هر چند مارو تحويل نميگيره ولي بـه هر حال خوش بـه حالت.رشته اي قبول شدي كه من تو روياهام دنبالشم

ugly_girl_a

04-09-2008, 13:04

تبریک مـیگم سهیل خان ایشالا موفق باشی...

بردیـا

04-09-2008, 13:12

علوم اقتصادی
اقتصاد بازرگانی شـهید بهشتی
رتبه 511 انسانی بودم.

Max-Moro

04-09-2008, 13:15

اين ديگه چه وضعشـه!!!! واقعآ مسخرس! الآن كه دارم اينو مينويسم اشك تو چشامـه.... من با رتبه 300 حتي مكانيك علم و صنعت هم قبول نشدم! it و عمران و صنايع شريف هم قبول نشدم! ...... آقا سهيل تبريك ميگم ولي جاي ما منطقه دويي هارو بـه منطقه يكيها!!1

soheilsmart

04-09-2008, 13:18

اين ديگه چه وضعشـه!!!! واقعآ مسخرس! الآن كه دارم اينو مينويسم اشك تو چشامـه.... من با رتبه 300 حتي مكانيك علم و صنعت هم قبول نشدم! it و عمران و صنايع شريف هم قبول نشدم! ...... آقا سهيل تبريك ميگم ولي جاي ما منطقه دويي هارو بـه منطقه يكيها!!1
سلام
شوخی نکنید!
جدی مـیگید!
من دوستم با1000
قبول شده مکانیک علم وصنعت
واقعا متاسفم واسه این سازمان سنجش
حق شما رو خوردن
به خدا ناراحتم!
:41:
من اصلا با این کارشون موافق نیستم
معلوم نیس چه غلطی !

mohandes1369

04-09-2008, 13:19

منم عمران اراک قبولشدم!!!!

بردیـا

04-09-2008, 13:21

امروز نتایج کلا غیر منتظره بود
من فکر مـیکردم مدیریت قبول مـیشم ولی نشدم
یکی از بچه ها با 267 طبق روال هر سال حتما حقوق شاهد قبول مـیشد ولی علامـه قبول شد
یکی از بچه ها با 2800 و 10 سهمـیه حقوق تهران قبول شد.

mohandes1369

04-09-2008, 13:22

اين ديگه چه وضعشـه!!!! واقعآ مسخرس! الآن كه دارم اينو مينويسم اشك تو چشامـه.... من با رتبه 300 حتي مكانيك علم و صنعت هم قبول نشدم! it و عمران و صنايع شريف هم قبول نشدم! ...... آقا سهيل تبريك ميگم ولي جاي ما منطقه دويي هارو بـه منطقه يكيها!!1
خوب شد رتبه نیوردم وگرنـه حالم مـیگرقت
حالا چی قبول شدی!!!؟

PlayStation3

04-09-2008, 13:24

حالا واقعا چجوری این طوری حساب کتاب ...؟؟؟

بردیـا

04-09-2008, 13:27

علوم کامپیوتر شـهید بهشتی قبول شدم هورا!!!

به به
مـیبینم کـه هم دانشگاهی هستیم:31:

حالا عزا گرفتم از پیروزی چطوری برم ولنجک:19:

Romax

04-09-2008, 13:32

من با 2518 منطقه یک برق روزانـه فردوسی مشـهد قبول شدم! خیلی رویـایی هست! خودم مشـهدیم!
دوستامم ( همـه مشـهدی) یکی با 190 نـه کامپیوتر نـه عمران شریف قبول شده! صنایع شریف قبول شده!
یـه دوست دیگمم با 256 عمران شریف قبول نشده!
سهیل جان شما رتبت چند شده؟ تهرانی دیگه؟

HOW HOW

04-09-2008, 13:36

مـهندسي شيمي صنايع گاز زاهدان قبول شدم ولي بد بخت شدم رفت
نوشته از نيمسال دوم شروع ميشـه يعني كي بايد براي ثبت نام برم
كمكم كنيد بايد امروز حتما بليطو بگيرم وگرنـه پرواز گيرم نمياد
جون مادرتون......

Arsa Persian

04-09-2008, 13:42

دوستان مبارک همتون قبولی ها

Arsa Persian

04-09-2008, 13:44

من مکانیک درون حرارت و سیـالات دانشگاه تبریز قبول شدم:46:
فکر کنم امثال سنجش منطقه ها و سهمـیه ها رو پیچوند
دوستم با رتبه ی 263 نـه مکانیک شریف، نـه عمران شریف ، نـه ... بلکه مـهندسی هوا فضا ی شریف قبول شد:41:
بعد یـه دوست دیگم با 10000 امـیر کبیر قبول شد رشته ی مـهندسي دريا:27:

Saeed_TnT

04-09-2008, 13:45

اونایی کـه نیم سال دومن بنا بـه گفته ی حتما همـین موقع ثبت نام برن ، یعنی از 23 که تا 26 شـهریور
بااميد بـه اينكه پذيرفته شدگان اين آزمون دراشاعه فرهنگ غني و انسان ساز مكتب اسلام و بارور نمودن انقلاب اسلامي‌، تداوم بخش دست آوردهاي انقلاب اسلامي درون دانشگاههاو موسسات آموزش عالي باشند، بدين وسيله از كليه پذيرفته‌شدگان دعوت مي‌نمايد درون روزهاي شنبه 23/6/87 ،يكشنبه 24/6/87 ، دوشنبه 25/6/87 و سه شنبه 26/6/87 براساس جدول شماره 2 ذيل براي ثبت نام بـه دانشگاهها و موسسات آموزش عالي ذيربط مراجعه نمايند.

Romax

04-09-2008, 13:46

به این ترتیب این کارشون یعنی اینکه فقظ بـه دانشگاه شـهر خودت فکر کن! یـا کـه باید رتبت خیلی بهتر از اون دانشگاه شـهر دیگه باشـه که تا بتونی بری چون بچه های اون شـهر درون اولویت هستن!

M A T I N

04-09-2008, 13:47

نوشته از نيمسال دوم شروع ميشـه يعني كي بايد براي ثبت نام برم

منم منتظر جوابم .....

Soheilvb

04-09-2008, 13:49

من با رتبه 81 افتادم دانشگاه اصفهان
نـه تهران ، نـه شـهید بهشتی ، نـه ایران
لعنت بر هر چی سنجشـه
یعنی چههههههههههههه . ظرفیت به منظور ماها کـه تهران نیستیم افتضاح شدههههههههههه

Saeed_TnT

04-09-2008, 13:50

منم نیم سال دومم ، بـه خاطر سیـاست های قشنگ قشنگ سازمان سنجش ، الان حتما نیم سال اول مـی بودم
ولی کاریش کـه نمـی شـه کرد ، خدا رو شکر کـه گند ترش ن دیگه قبول نشیم!!! این بومـی گرفتن خیلی نامردیـه مخصوصا به منظور ما کـه تو شـهرمون دانگشاه خوب نداریم
تهرونیـا حال مـی کنن اساسی!!!

foenix

04-09-2008, 13:51

سلام
منم با 855 منطقه 3 دانشگاه صنعتی اصفهان و رشته مـهندسی نرم افزار(مورد علاقه شدیدمن)قبول شدم

miladweb

04-09-2008, 13:52

سلام بچه ها منم برق دانشگاه تبریز قبول شدم .... نمـی دونم خوشحال باشم یـا ناراحت بـه نظرتون شـهر خوبیـه؟؟؟؟؟؟؟ درون مورد ثبت نام کی حتما برم چیکار حتما م؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

NikYar

04-09-2008, 13:53

من با رتبه 81 افتادم دانشگاه اصفهان
نـه تهران ، نـه شـهید بهشتی ، نـه ایران
لعنت بر هر چی سنجشـه
یعنی چههههههههههههه . ظرفیت به منظور ماها کـه تهران نیستیم افتضاح شدههههههههههه

:18: 81 ..... ؟ :19:
حالا چي آوردي ؟ ....

Saeed_TnT

04-09-2008, 13:57

من با رتبه 81 افتادم دانشگاه اصفهان
نـه تهران ، نـه شـهید بهشتی ، نـه ایران
لعنت بر هر چی سنجشـه
یعنی چههههههههههههه . ظرفیت به منظور ماها کـه تهران نیستیم افتضاح شدههههههههههه
معلومـه تجربی بودی (دانشگاه علوم پزشکی ایران)
ولی دیگه حتما یکیو مـیاوردی ، مخصوصا بهشتی دیگه تهش ایران چه خبره مگه ،
حالا دندون یـا پزشکی؟

iroodaz

04-09-2008, 13:58

به به
مـیبینم کـه هم دانشگاهی هستیم:31:

حالا عزا گرفتم از پیروزی چطوری برم ولنجک:19:
ایول با هم مـیریم پیش خانم دکترا:10:

SIR MAMAD

04-09-2008, 14:00

اين ديگه چه وضعشـه!!!! واقعآ مسخرس! الآن كه دارم اينو مينويسم اشك تو چشامـه.... من با رتبه 300 حتي مكانيك علم و صنعت هم قبول نشدم! it و عمران و صنايع شريف هم قبول نشدم! ...... آقا سهيل تبريك ميگم ولي جاي ما منطقه دويي هارو بـه منطقه يكيها!!1

باور ش سخت مشکله

متاسفم . این طور کـه معلومـه دانشگاه های سراسری تهران بـه شدت امسال بومـی گرفتن

منطقه دویی ها کـه امسال کنکور دادند بـه شدت ضرر .

M A T I N

04-09-2008, 14:05

من با رتبه 81 افتادم دانشگاه اصفهان
نـه تهران ، نـه شـهید بهشتی ، نـه ایران
لعنت بر هر چی سنجشـه
یعنی چههههههههههههه . ظرفیت به منظور ماها کـه تهران نیستیم افتضاح شدههههههههههه

اینجا ایران هست ....
هر کاری دلشون بخواد مـیکنن ...
ولی رتبه 81 دیگه خیلی عجیبه تهران قبول نشـه !!!!!!!!!!!

Mehran

04-09-2008, 14:14

سلام

من همون جایی قبول شدم کـه حقم بود ... همون موقع کـه رتبم رو دیدم مـیدونستم کجا قبول مـیشم . دقیقا همون جا هم قبول شدم
(فقط لطفا نپرسید کجا)

با تشکر مـهران ...

Max-Moro

04-09-2008, 14:14

يه نكته جالب تر: يكي از دوستام با رتبه 80 منطقه دو مكانيك علم وصنعت قبول شد!... يكي ديگه از دوستام با رتبه 139 برق و مكانيك شريف و تهران و اميركبير قبول نشد، حالا بايد بره كامپيوتر اميركبير

AB

04-09-2008, 14:15

سلام .. ميبينم کـه .... نتايجو زدند : :5:

... شکر خدا من بـه اون چيزي کـه ميخواستم رسيدم : :26:

دندانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي اصفهان :40:

انشاالله کـه تمامي بچه هاي انجمن رشته مورد علاقشونو توي شـهر مورد علاقشون قبول بشن :40:

شما ترازتون چقدر بود؟رتبت چند بود؟سال اولت بود یـا پشت کنکوری بود؟(ببخشین زیـاد پرسیدم:10:)

حقیقتش اینـه کـه طوری انتخاب رشته کردم کـه قبول نشم ... آخه کنکور امسال برام افتضاح بود همـه انتظار زیر 500 رو از من داشتن ولی .....

عیب نداره .... خواست خدا بوده کـه اینجوری بشـه... 1000 و 2000 و 3000 هم نشـه... بشـه 5700 که تا ما هم بریم به منظور کنکور 88....

عیبی نداره.منم پزشکی یـا دندان پزشکی تهران یـا تبریز رو مـیخاستم کـه هیچ کدوم نشد.(البته از اول مـیدونستم

نمـیشـه)منم رتبم زیـاد خوب نبود همـه ازم انتظار زیر 50 رو داشتن:13:آخه تو فامـیل ما زیر 20 آوردن رسمـه:41:

حالا بیـا جواب تلفون های خارجی و داخلی رو بده:41:

TURBO_BOY2006

04-09-2008, 14:18

اين آمار مسخرشون رو ببينيد:
[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]
واقعآ كه معلوم نيست چيكار كردند.مارو مسخره گير آوردن . از اولش اين طور مارو گير آوردن.

mahn90

04-09-2008, 14:22

سايت برام باز نميشـه اعصاب نداريممممممممممممممممممم

ali...

04-09-2008, 14:25

منم مـهندسی آی تی ارومـیه قبول شدم

pedram_sad

04-09-2008, 14:27

ما كه هر كاري ميكنيم رو اعلام نتايج كه كليك ميكني ارور can not display ميده
يعني اينقد ترافيك بالاست ؟

lomon

04-09-2008, 14:28

حالا بیـا جواب تلفون های خارجی و داخلی رو بده:41:

آخ آخ ..آی گفتی.. گل گفتی.!!!!

اییییی داد بی داد!!!!!!!!!!!!!!!

خدا کمک کنـه فقط...

M A R S H A L L

04-09-2008, 14:31

سايت برام باز نميشـه اعصاب نداريممممممممممممممممممم

ما كه هر كاري ميكنيم رو اعلام نتايج كه كليك ميكني ارور can not display ميده
يعني اينقد ترافيك بالاست ؟

براي من كه مشكلي نداره!

Arsa Persian

04-09-2008, 14:31

ما كه هر كاري ميكنيم رو اعلام نتايج كه كليك ميكني ارور can not display ميده
يعني اينقد ترافيك بالاست ؟

با یـه ف.ی.ل.ت.ر امتحان کن من الان امتحان کردم جواب داد
شوخی هم نکردم راست راست گفتم
:11:

soheilsmart

04-09-2008, 14:31

يه نكته جالب تر: يكي از دوستام با رتبه 80 منطقه دو مكانيك علم وصنعت قبول شد!... يكي ديگه از دوستام با رتبه 139 برق و مكانيك شريف و تهران و اميركبير قبول نشد، حالا بايد بره كامپيوتر اميركبير
واقعا حق شما رو خوردن!
به خدا منم خیلی ناراحتم!
مـیدونم ادم دیوونـه مـیشـه!
معلوم نیس امسال چه غلطی !
اخه با 80 !!............
وای!
چیزی ندارم بگم:41::41::41::41::41::41:

SIR MAMAD

04-09-2008, 14:36

يه نكته جالب تر: يكي از دوستام با رتبه 80 منطقه دو مكانيك علم وصنعت قبول شد!... يكي ديگه از دوستام با رتبه 139 برق و مكانيك شريف و تهران و اميركبير قبول نشد، حالا بايد بره كامپيوتر اميركبير

:18: اگه این منطقه دو باشـه

کسی از حاله منطقه 3 خبر داره؟!!!!!

mostafa.m

04-09-2008, 14:42

من با 2518 منطقه یک برق روزانـه فردوسی مشـهد قبول شدم! خیلی رویـایی هست! خودم مشـهدیم!
دوستامم ( همـه مشـهدی) یکی با 190 نـه کامپیوتر نـه عمران شریف قبول شده! صنایع شریف قبول شده!
یـه دوست دیگمم با 256 عمران شریف قبول نشده!
سهیل جان شما رتبت چند شده؟ تهرانی دیگه؟
بابا هم رشته ای!
مدرست چی بوده..؟

Arsa Persian

04-09-2008, 14:42

:18: اگه این منطقه دو باشـه

کسی از حاله منطقه 3 خبر داره؟!!!!!

مـی تراود مـهتاب
مـی درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب بـه چشم و لیک
غم این خفته ی چند
خواب درون چشم ترم مـیشکند:37:

نیما یوشیج

mostafa.m

04-09-2008, 14:45

مـی تراود مـهتاب
مـی درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب بـه چشم و لیک
غم این خفته ی چند
خواب درون چشم ترم مـیشکند:37:

نیما یوشیج
اینارو یـاداوری نکن کـه دیگه حالم بـه هم مـیخوره...!

mostafa.m

04-09-2008, 14:47

باریکلا ترافیک!
کاربراني کـه اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 25 (20 کاربران و 5 مـهمان)

arash66_2m

04-09-2008, 14:48

روزنامـه نتایج رو بیرون نداده دوستان ؟

Arsa Persian

04-09-2008, 14:52

مـیدونم جاش اینجا نیست ولی چون نمـی خوام یـه تاپیک ب واسه دوست خوبم MARSHAl از سایت پیـام نور گرفتم کـه توضیح رشته های نیمـه حضوریـه

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

saeed_h1369

04-09-2008, 14:58

یعنی چی یعنی من دیگه واسه شریف نخونم ؟ اینجوری کـه پیداس با هیچ رتبه ای نمـیشـه اوردش اصلا دانشگاه های تهران رو دیگه نمـیشـه اورد اینجوری یعنی چی اخه ؟ 5 که تا دانشگاه خوبای کشور تهرانن بعد ما کـه اصفهانیم چی کار حتما یم؟ بعد این 5 که تا صنعتی اصفهان خوبه کـه اونم با این وضع بومـی اینا با رتبه ی 7000 مـیشـه قبول شم چرا دیگه درس بخونم؟

mostafa.m

04-09-2008, 14:58

چشم خورد!
کاربراني کـه اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 18 (11 کاربران و 7 مـهمان)

Arsa Persian

04-09-2008, 14:59

روزنامـه نتایج رو بیرون نداده دوستان ؟

بابا همشـهری کجا قبول شدی؟
فکر نکنم روزنامـه چاپ بشـه اگه هم بشـه چند روز طول مـیکشـه

M A R S H A L L

04-09-2008, 15:04

آرسا جون ممنونم ازت
ولي:
يعني نيمـه حضوري يه زيرشاخه از پيام نوره؟
اما من شنيدم با دوره هاي فراگير فرق داره.چون اين كه شما گذاشتي اصلاً از طريق كنكور دانشجو جذب نمي كنـه.

MaaRyaaMi

04-09-2008, 15:09

یعنی چی یعنی من دیگه واسه شریف نخونم ؟ اینجوری کـه پیداس با هیچ رتبه ای نمـیشـه اوردش اصلا دانشگاه های تهران رو دیگه نمـیشـه اورد اینجوری یعنی چی اخه ؟ 5 که تا دانشگاه خوبای کشور تهرانن بعد ما کـه اصفهانیم چی کار حتما یم؟ بعد این 5 که تا صنعتی اصفهان خوبه کـه اونم با این وضع بومـی اینا با رتبه ی 7000 مـیشـه قبول شم چرا دیگه درس بخونم؟
بابا نا امـید نباش
قبول مـیشی :10:

Arsa Persian

04-09-2008, 15:17

شرمنده Marshal جان
من یکی دیگه رو پیدا کردم البته یـه سوال درون همـین مورد بود درون سایت سنجش
ببین بـه دردت مـیخوره

منظور از نيمـه حضوري چيست؟

پاسخ:
ضوابط تحصيل درون دوره هاي نيمـه حضوري دانشگاهها و موسسات آموزش عالي:

الف ـ دانشگاهها وموسسات آموزش عالي مجري دوره هاي نيمـه حضوري بـه هيچ وجه امكان تامين خوابگاه ، وام تحصيلي و ساير امور رفاهي بـه دانشجويان را نخواهند داشت.

ب ـ مقررات‌آموزشي‌دوره‌هاي نيمـه‌ حضوري دانشگاهها و موسسات آموزش عالي درون زمينـه آموزشـهاي نيمـه‌حضوري همانند مقررات آموزشي دانشگاه پيام نور مي‌باشد و تشكيل كلاسها بـه صورت رفع اشكال و حداكثر دو روز درون هفته با نظر دانشگاه خواهد بود.

ج ـ انتقال و تغيير رشته دانشجويان دوره‌هاي نيمـه‌حضوري منحصراً بـه دوره‌هاي نيمـه‌حضوري و دانشگاه پيام‌نور امكان‌پذير خواهد بود.

د ـ بـه فارغ‌التحصيلان دوره هاي نيمـه حضوري دانشگاهها وموسسات آموزش عالي با رعايت ضوابط مربوط مدرك تحصيلي رسمي مورد تاييد وزارت علوم ، تحقيقات وفناوري باذكر عبارت «آموزش اين دوره بـه طريق نيمـه حضوري بوده است» اعطاء مي شود.

mahn90

04-09-2008, 15:26

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ](24).gif اگه این منطقه دو باشـه

کسی از حاله منطقه 3 خبر داره؟!!!!!

آره داغون كردن پارسال دوستاي م با رتبه 250 پژشكي شيراز آوردن امسال م با همون رتبه نيورده مسخره بازي رو ببين

mahn90

04-09-2008, 15:31

حالا كي بايد بريم ثبت نام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟

ali...

04-09-2008, 15:35

حالا كي بايد بريم ثبت نام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
تو سایت سنجش زده

meryjooni

04-09-2008, 15:37

نتایج خیلی تاسف بار بود ! ما کـه منطقه 2 ایم .چی کار کنیم بعد !
من 4000 آوردم ! نمـی خواستم انتخاب رشته کنم .ولی ...
روزانـه قبول نشدم ! غیر انتفاعی علوم فنون بابل ! رشته It !!!
شاید تقصیر من بوده کـه همرو بالا زدم .
به همـه تبریک مـیگم ! مال من کـه جای تبریک نداره ! ;)

Maziar_69

04-09-2008, 15:40

گندشو درآوردن.
این چه وضعیتیـه؟؟؟؟
من اون آخر حتی چند که تا پیـام نور هم زدم...
الان نوشته مردود

واقعا اینقدر امسال رفته بالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Arsa Persian

04-09-2008, 15:47

گندشو درآوردن.
این چه وضعیتیـه؟؟؟؟
من اون آخر حتی چند که تا پیـام نور هم زدم...
الان نوشته مردود

واقعا اینقدر امسال رفته بالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مـیدونم الان اعصاب ندارین اما تو ایران از این چیزا خیلی پیش مـیاد بـه شکل زیر دانشگاه ها رو زیر رو مـیکنن!!!
پیـام نور = آکسفورد
دانشگاه آزاد = پرینستون
شریف = دانشگاه هرات افغانستان

Soheilvb

04-09-2008, 15:50

پزشکی اصفهان
حتی شیراز هم قبول نشدم .
توجه کنید کـه رتبه 81 سال پیش پزشکی تهران قبول شده .
من کـه رتبه کشوریم 170 هست ، و دانشگاه های تهران بیش از 400 نفر مـی گیرن نامردی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سال پیش 550 اصفهان قبول شد .
حالا من حتما برم اصفهان پیش یـه اصفهانی کـه رتبش 800 ، 900 هست بشینم .
حالا یـه تهرانی با رتبه 200 مـی ره دانشگاه تهران .

یکی از بچه های ریـاضی ما شد ه بود 50 افتاد برق علم و صنعت
یکی شد 34 افتاد مکانیک تهران

آخه چه وضعشششششششششششششـه
ما بـه چه امـیدی درس خوندیم

لعنت بر این دوللللللللللللللللللللللل لللللللللللللت

من اگه از اعتراضم جواب نگیرم امکان نداره اصفهان برم .

خواهش مـی کنم هرمنطقه 2 هست به منظور اعتراض شنبه مقابل سازمان سنجش باشـه

ariax77

04-09-2008, 15:51

70 درصد ظرفیت ها بومـی گزینی بوده. این هم از برکات دولت مـهر ورزی هستش.
من رتبم 1000 بود. بـه علم و صنعت و شـهید بهشتی یـا دیگه حداقلش صنعتی اصفهان امـید 100% داشتم. حالا مکانیک جامدات اهواز درون اومدم. چون خوزستانیم. که تا حالا تمام دوستام توی خوزستان درون اومدن. این تحفه ی آرادان (احمدی نژاد) دانشگاه رو با سربازی اشتباه گرفته. خوش بـه حال تهرانیـا.ایی کـه حقشون نیست از امکانات استفاده مـیکنن اونوقت ما بدبختا هم این بلا بـه سرمون مـیاد. که تا آخر عمراحمدی نژاد رو دعا مـیکنم!

Maziar_69

04-09-2008, 15:52

هم خاک بر سر من کـه دارم تو این مملکت زندگی مـیکنم.
هم خاک بر سر مسئولین این مملکت کـه معلوم نیست چه غلطی دارن مـیکنن.

این رو ببینید:

بااميد بـه اينكه پذيرفته شدگان اين آزمون دراشاعه فرهنگ غني و انسان ساز مكتب اسلام و بارور نمودن انقلاب اسلامي‌، تداوم بخش دست آوردهاي انقلاب اسلامي درون دانشگاههاو موسسات آموزش عالي باشند،

Soheilvb

04-09-2008, 15:52

من دارم دیووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووونـه مـی شم .
یک عدد لیوان را از عصبانیت ریز ریز کردم .

رتبه 41 منطقه دو :
نـه پزشکی تهران قبول شد .
نـه شـهید بهشتی
رفت ایران

آیـا این عدالتهههههههههههههههههههه ههههههههههههههههههههههههه ه

Soheilvb

04-09-2008, 15:53

من دارم دیووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووونـه مـی شم .
یک عدد لیوان را از عصبانیت ریز ریز کردم .

رتبه 41 منطقه دو :
نـه پزشکی تهران قبول شد .
نـه شـهید بهشتی
رفت ایران

آیـا این عدالتهههههههههههههههههههه ههههههههههههههههههههههههه ه

استبداد

04-09-2008, 15:57

گندشو درآوردن.
این چه وضعیتیـه؟؟؟؟
من اون آخر حتی چند که تا پیـام نور هم زدم...
الان نوشته مردود

واقعا اینقدر امسال رفته بالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چند بوده رتبتون؟

من 1کی از دوستام با 11,000 هیچی قبول نشد!!!

حتی رشته های پایـه هم زده بود

مثل فیزیک و ....

اما نـه شبانـه قبول شد نـه روزانـه

Arsa Persian

04-09-2008, 16:00

من دارم دیووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووونـه مـی شم .
یک عدد لیوان را از عصبانیت ریز ریز کردم .

رتبه 41 منطقه دو :
نـه پزشکی تهران قبول شد .
نـه شـهید بهشتی
رفت ایران

آیـا این عدالتهههههههههههههههههههه ههههههههههههههههههههههههه ه

نخییییییییییییییییییییییی ییییییییییر!!!
انگار سازمان سنجش قانون گذاشته کـه همـه تو منطقه ی خودشون قبول بشن اینطوری کـه رتبه ی شما نشون مـیده فکر کنم همـینطوره
من خودم رشته ای کـه مد نظرم بود قبول بشم شدم (البته درون منطقه خودم) اما وقتی رتبه هایی مثل شما رو مـی بینم واقعا ناراحت مـیشم کـه چرا چنین استعداد هایی حتما از بین بره

:41::41::41:

Soheilvb

04-09-2008, 16:02

آخه چرا همچین کاری .
با این حساب دانشگاه تهران مـیشـه آشغال دونی .
همـه دانشگاه ها بـه دو قطب قوی و ضعیف تبدیل مـی شند .
لعنت بـه دولت .

من خوشبختانـه یکی از فامـیلام نماینده مجلسه . یـه ملاقات حضوری با توکلی مـی تونم بگیرم .
خواهش مـی کنم هر کی اعتراض داره بیـاد تهران که تا شاید عدالت اجرا بشـه

Soheilvb

04-09-2008, 16:02

آخه چرا همچین کاری .
با این حساب دانشگاه تهران مـیشـه آشغال دونی .
همـه دانشگاه ها بـه دو قطب قوی و ضعیف تبدیل مـی شند .
لعنت بـه دولت .

من خوشبختانـه یکی از فامـیلام نماینده مجلسه . یـه ملاقات حضوری با توکلی مـی تونم بگیرم .
خواهش مـی کنم هر کی اعتراض داره بیـاد تهران که تا شاید عدالت اجرا بشـه

Soheilvb

04-09-2008, 16:06

من کـه افتادم اصفهان
این چه عدالتیـه . از اینجا که تا اصفهان 11 ساعت راهه .
اونی کـه تو ی شـهر یک دانشگاهه خوبه حتما بره همـین شـهر ، حال و صفا کنـه
ما کـه زحمت کشیدیم حتما بریم اینجاها .
تازه شانس آوردم اصفهان آخرین انتخابم بود .
نمـی خواستم ب .
فکر کنید مـی نوشت : شما قبول نشدید .

mostafa.m

04-09-2008, 16:06

بابا احساساستونو کنترل کنید.........
دانشگاه دانشگاهه دیگه اگه بخوای درس بخونی .....:31::11::8::5::20::46:

Soheilvb

04-09-2008, 16:09

خوب بعد 12 سال درس چی مـی شـه .
عدالت کجا مـی ره .
جای من نیستی ببینی چه حالی دارم . صبح نزدیک بود دیوونـه بشم . اصلا 1 ده مـیلیـاردمـه درصد هم احتمال نمـی دادم اصفهان بیفتم.

Arsa Persian

04-09-2008, 16:10

بابا احساساستونو کنترل کنید.........
دانشگاه دانشگاهه دیگه اگه بخوای درس بخونی .....:31::11::8::5::20::46:
اره دانشگاه دانشگاهه واسه درس خوندن اما موقع کار پیدا همچین جمله ای رو بیـاد نمـیارن:46::20::5::8::11::31:

Soheilvb

04-09-2008, 16:11

خوب بعد 12 سال درس چی مـی شـه .
عدالت کجا مـی ره .
جای من نیستی ببینی چه حالی دارم . صبح نزدیک بود دیوونـه بشم . اصلا 1 ده مـیلیـاردمـه درصد هم احتمال نمـی دادم اصفهان بیفتم.

mohsensoft

04-09-2008, 16:15

فكر ميكنم امسال قطبي شده قبولي ها
حالا قبولي هاي دوستام:(ما علي آباد استان گلستان زندگي ميكنيم)
520:صنايع خواجه نصير
500 :شـهرسازي تهران
504:مكانيك بابل
627:مكانيك شاهرود
و يكي ديگه كه اونم شيمي تهران قبول شده.يعني كسي از شـهر ما که تا شعاع 500 كيلومتري اونطرفتر نرفته
در ضمن ما منطقه 3 هستيم

ariax77

04-09-2008, 16:16

عدالت توی این مملکت خراب شده یعنی کشک.

خوش بـه حال تهرانیـا. بد بـه حال ما شـهرستانیـا کـه باید 12 سال زحمت بکشیم یـه روزه حقمونو بخورن.

Arsa Persian

04-09-2008, 16:24

حالا یکی رو من رو کنم که تا همـه بـه حالش گریـه کنید
یـه دوستی دارم کـه رتبه اش شده 1511 اما انتخاب رشته نکرد و بهم گفت سال بعد برق یـا مکانیک شریف رو مـیارم
و حالا کـه نتیجشو نگاه کردم دیدم واقعا انتخاب رشته نکرده و مونده واسه سال بعد (چون نوشته بود مردود)
حالا این دوست من بـه نظرتون سال بعد بتونـه همون تبریز شـهر اولین ها قبول بشـه!؟!؟

mostafa.m

04-09-2008, 16:25

اره دانشگاه دانشگاهه واسه درس خوندن اما موقع کار پیدا همچین جمله ای رو بیـاد نمـیارن:46::20::5::8::11::31:
البته اگه که تا چند سال دیگه کاری درکار باشـه....!

mohsensoft

04-09-2008, 16:25

d واقعا دردناكه.من اگه جاي اين آقاي سهيل خان بودم ديوونـه ميشدم.ولي پيگيري كن احتمالا درست شـه.چون من 2 که تا از دوستام واسه معدلشون مشكل داشتن(معدل 5 وارد شده بود) رفتن اعتراض كردن.بعد كارو سپردن دست نماينده ي پارلماني صدا و سيما تو مجلي كه اونم پروندشونو پيگيري كرد.يكيشون 2400 و ديگري 2800 منطقه 3 بودن
الان يكي مكانيك بابل و ديگري شـهرسازي تهران قبول شده
كوتاه نيا داداش
اميدوارم بتوني حقتو بگيري
به خدا من كه اصلا نميشناسمت اعصابم خورد شد چه رسد بـه خودتو خونوادت

ugly_girl_a

04-09-2008, 16:27

عمم با 24 منطقه 3 پزشکی تهران و مشـهد قبول نشد رفت اصفهان!!!!!!!!چی کار کرده این سازمان سنجش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Arman_awn

04-09-2008, 16:27

عجب شیرتو شیری شده. که تا حالا یـه چنین چیزی ندیده بودم. یعنی چی شماها
با این رتبه های عالی این رشته هایی کـه مـی خواین، یعنی دانشگاهای تهران
قبول نشدین؟

امسال دیگه گزینش بومـی رو گندش رو درآوردن. اینجوریم نـه دیگه.

مسخرس....

M A T I N

04-09-2008, 16:29

نتایج خیلی تاسف بار بود ! ما کـه منطقه 2 ایم .چی کار کنیم بعد !
من 4000 آوردم ! نمـی خواستم انتخاب رشته کنم .ولی ...
روزانـه قبول نشدم ! غیر انتفاعی علوم فنون بابل ! رشته It !!!
شاید تقصیر من بوده کـه همرو بالا زدم .
به همـه تبریک مـیگم ! مال من کـه جای تبریک نداره

چه جوری انتخاب رشته کردی ...؟ من با همـین رتبه تونستم برق روزانـه تو یـه جایی کـه بومـی نیستم قبول بشم ... مثل اینـه کـه من تنـهای هستم کـه شانس آوردم ...

Romax

04-09-2008, 16:29

بابا هم رشته ای!
مدرست چی بوده..؟
من نصر مـیرفتم . شما چی؟:31:رتبت؟:46:

only4you_mehr

04-09-2008, 16:34

من سال دیگه کنکور دارم برام دعا کنین

Arsa Persian

04-09-2008, 16:36

من سال دیگه کنکور دارم برام دعا کنین

با این اوضاع امسال خدا بهت رحم کنـه
برات از جون و دل دعا مـیکنیم:42:

mostafa.m

04-09-2008, 16:47

من نصر مـیرفتم . شما چی؟رتبت؟
امام رضا---1900----برق فردوسی
تو مدرسه کلی رتبه ی زیر 1000 داشتیم
منم تو آزمونای آزمایشی همـیشـه جزو 10تای اول مدرسه بودم ولی............................................ ......

دنيرو

04-09-2008, 16:57

آقا افتضاح د امسال

پسر عموی من با رتبه 69 کشوری نـه پزشکی تهران نـه بهشتی نـه شیراز ..... بنده خدا افتاده اصفهان

من کـه دارم از شدت ناراحتی مـیترکم

فقط مـیخوام این کاپشن پاره رو یـه جا گیر بیـارم [ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

Maziar_69

04-09-2008, 17:01

دوستان به منظور من نوشته مردود.
یعنی ممکنـه اصلا انتخاب رشته ی من بـه دستشون نرسیده باشـه؟
با اینکه کد رهگیری بهم دادن.
ولی حتم دارم حتما یـه جایی قبول مـیشدم...

mostafa.m

04-09-2008, 17:14

دوستان به منظور من نوشته مردود.
یعنی ممکنـه اصلا انتخاب رشته ی من بـه دستشون نرسیده باشـه؟
با اینکه کد رهگیری بهم دادن.
ولی حتم دارم حتما یـه جایی قبول مـیشدم...
خوب رتبتون چن بوده؟

mohsensoft

04-09-2008, 17:19

راستي كسي خبر نداره galaksi چي قبول شد؟

Maziar_69

04-09-2008, 17:26

حدود 15000

mostafa.m

04-09-2008, 17:27

راستي كسي خبر نداره galaksi چي قبول شد؟
فک کنم حتما برق یـا مک شریف آورده باشـه...

mohsensoft

04-09-2008, 17:35

فک کنم حتما برق یـا مک شریف آورده باشـه...
امسال اصلا فكر نكن
به جايي نميرسي
چون هيچي معلوم نيست

Arsa Persian

04-09-2008, 17:41

امسال اصلا فكر نكن
به جايي نميرسي
چون هيچي معلوم نيست

راست مـیگه بابا جون

سنجش امسال بدجوری شیر تو شیرش کرد
همـینی هم کـه آوردیم حتما خدا رو شکر کرد:42:

mostafa.m

04-09-2008, 17:45

امسال اصلا فكر نكن
به جايي نميرسي
چون هيچي معلوم نيست
مگه تهرونی نیست؟

MaaRyaaMi

04-09-2008, 17:48

حدود 15000
در عجبم چطور با این رتبه نتونستی حداقل پیـام نور قبول بشی؟؟؟!!!!

as3f3h

04-09-2008, 18:03

سلام من رشته ي علوم آزمايشگاهي شبانـه بابل قبول شدم اگه كسي آشنايي داره كه اينجا قبول شده بـه من ندا بده.

mohsensoft

04-09-2008, 18:03

مگه تهرونی نیست؟
چرا هست
ولي بازم مشخص نيست
راستي فكر كنم با اين حساب امسال بـه نفع ما شده باشـه(البته فقط شمالي ها)
چون ما قطب تهران بـه حساب ميايم .درسته؟

mostafa.m

04-09-2008, 18:13

چرا هست
ولي بازم مشخص نيست
راستي فكر كنم با اين حياب امسال بـه نفع ما شده باشـه(البته فقط شمالي ها)
چون ما قطي تهران بـه حساب ميايم .درسته؟
!!!!!!!!خوشابحالت!!!!!!!!!

Ali-ss

04-09-2008, 18:29

به به
مـیبینم کـه هم دانشگاهی هستیم:31:

حالا عزا گرفتم از پیروزی چطوری برم ولنجک:19:

برو مرد حسابی اینجا آدم مونده چطور 20-30 ساعت راه رو طی کنـه بره دانشگاه یک شـهر دیگه تو به منظور جابجایی تو تهرون عزا گرفتی!امـیدوارم مشروط بشی بندازانت بیرون:ی

Meisam Khan

04-09-2008, 18:33

با عرض تبريك خدمت دوستان عزيز
عمران روزانـه تبريز قبول شدم.

lomon

04-09-2008, 18:46

با عرض تبريك خدمت دوستان عزيز
عمران روزانـه تبريز قبول شدم.

سلام
تبریک مـی گم
آقا مـیثم شما رتبه ات چند شد؟

lomon

04-09-2008, 18:50

با عرض تبريك خدمت دوستان عزيز
عمران روزانـه تبريز قبول شدم.

سلام
تبریک مـی گم

آقا مـیثم شما رتبه ات چند شد؟

ali_ranger22

04-09-2008, 19:01

گند بزنن بـه این دولت نـهم کـه شعارش عدالته!
من خودم توقع نداشتم قبول بشم چون رتبم افتضاح بود ولی دوستان کـه با این رتبه های عالی قبول نشدن من موندم!
به نظرتون من سال دیگه رتبه چند حتما بیـارم که تا آی تی امـیر کبیر قبول شم?؟

Maziar_69

04-09-2008, 19:07

در عجبم چطور با این رتبه نتونستی حداقل پیـام نور قبول بشی؟؟؟!!!!

من هم تو همـین موندم.
پارسال دوستم با رتبه ی 32000 مدیریت صنعتی پیـام نور واحد حسن آباد قبول شده بود.
من امسال با این رتبه مـهندسی آی تی همونجا رو زددم نشدم.
ممکنـه انتخاب رشتم بـه دستشون نرسیده باشـه؟؟؟؟:41:

M A R S H A L L

04-09-2008, 19:14

كلاً نـه فقط بـه نفع بچه هاي پايتخته اين طور گزينش بلكه بـه نفع همـه مراكز استاناست.
آدم هميشـه دوس داره پيشرفت كنـه اگه قرار سازمان سنجشِ .....براي من دلسوزي كنـه چيه مثلاً يكي نميتونـه از يه شـهر كوچيك بياد تهران مشكل براش ايجاد ميشـه اين كه نشد عدالت كه.
من نخوام سازمان سنجش نگران من باشـه چي كار بايد بكنم؟
والا ستمـه.

AB

04-09-2008, 19:15

اینم تحفه ...... به منظور ملت:13::13::13::13::13:

خدا مـیدونـه دارن چی کار مـیکنن.امسال انگار از بیخ پورت تهرانو بستن:41:

خدا مـیدونـه سال بعد چه بلایی مـیخان سرمون بیـارن.:19:

momkhbpsp

04-09-2008, 19:30

اینم از تاثیرات منفی سریـال ترانـه مادری بر مسئولین هست ترسیدن بیـاید اینجا بعد با بچه برگردید!!!!!!!!!

MaaRyaaMi

04-09-2008, 19:33

من هم تو همـین موندم.
پارسال دوستم با رتبه ی 32000 مدیریت صنعتی پیـام نور واحد حسن آباد قبول شده بود.
من امسال با این رتبه مـهندسی آی تی همونجا رو زددم نشدم.
ممکنـه انتخاب رشتم بـه دستشون نرسیده باشـه؟؟؟؟:41:
فقط مـیتونم بگم متاسفم:41:
حالا شما یـه پی گیری کنین...
هر چند...

Soheilvb

04-09-2008, 19:33

خوب اگه همـه با هم اعتراض کنیم مـی تونیم حقمون رو بگیریم .
دعا کنید واسه ما کـه کارمون درست شـه

Arsa Persian

04-09-2008, 19:40

اعتراض-تنـها چیزی کـه در ایزان معنی نداره همـینـه
دیدی همون یـه چیزی کـه بهت رسیده بود رو هم ازت گرفتن

farvehar_1989

04-09-2008, 20:00

بچه ها چه جوری حتما ثبت نام کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من دارم مـیمـیرم اصلا انتظارشو نداشتم بدبخت شدم بیچاره شدم .........................:19::37::45::45::37::37:: 37:i T قبول شدم ولی یک دانشگاه درون پیت (تو پیغام خصوصی مـیگم ..از بس گند زدم روم نمـیشـه عمومـی بنویسم )آخه امسال برا بار دوم بود کـه کنکور مـیدادم م از غصه همش یواشکی گریـه مـیکنـه ... اکه بدونید چه خفتی امروز کشیدمممممم!!!!!!!!!!!!!..............ا� � خدا من حقم این نبود .......بچه ها جه جوری اعتراض کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Arsa Persian

04-09-2008, 20:21

بابا غصه نخور:37: والا بالله من خودم هم حقم نبود 2600 بیـارم اما اومد تصمـیم دارم نذارم تو ارشد چنین بلایی بـه سرم بیـاد
بالاخره یـه مسابقه بود کـه تموم شد شکست سرچشمـه ی پیروزی هستش
به امـید موفقیت:33:

mohandes1369

04-09-2008, 20:49

اون از بنزین کـه سهمـیه بندی شد
اون از تیمـهای فوتبال کـه هراستان تو لیگ برتر دو که تا سهمـیه داره
اینم لابد سهمـیه جدیده واسه هر استان..
خاک تو سرشون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

M A R S H A L L

04-09-2008, 20:57

اعتراض-تنـها چیزی کـه در ایزان معنی نداره همـینـه
دیدی همون یـه چیزی کـه بهت رسیده بود رو هم ازت گرفتن
كاملاً موافقم
درست مثه جريان امتحانات نـهايي كه جماعت دانش آموزو بيخودي بودن سركار كه دوباره برگزار ميشـه و نميدونم نمره ي سوالاي درساي فيزيك و زبان فارسي و اينا تقسيم ميشـه اما آخرش چي؟
هيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــچ چي!

meryjooni

04-09-2008, 21:02

چه جوری انتخاب رشته کردی ...؟ من با همـین رتبه تونستم برق روزانـه تو یـه جایی کـه بومـی نیستم قبول بشم ... مثل اینـه کـه من تنـهای هستم کـه شانس آوردم ...

روزانـه فقط تهران و اصفهان و همدان زدم ! + دانشگاه بابلسر. شبانـه هم تو اینـه اگه داشته زدم . 3 یـا که تا شبانـه داشتم ! رشته ها هم بیشترش IT بود . 3 یـا 4 که تا هم شیمـی زده بودم !
اینا رو هیچ کدوم قبول نشدم کـه رسیده بـه اولین غیرانتفاعی کـه زدم ! بابل ! کلن 28 که تا انتخاب کردم ! ولی فکر مـی کردم دیگه حداقل دانشگاه مازندران بابلسر IT قبول شم ! یـا حداقل شبانـه !!! ولی نشد !
من مشکلاتم به منظور کنکور خیلی زیـاد بود . نتونسته بودم خوب درس بخونم . بـه نظرتون بابل رو برم ؟! علوم فنون! IT !

كاملاً موافقم
درست مثه جريان امتحانات نـهايي كه جماعت دانش آموزو بيخودي بودن سركار كه دوباره برگزار ميشـه و نميدونم نمره ي سوالاي درساي فيزيك و زبان فارسي و اينا تقسيم ميشـه اما آخرش چي؟
هيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــچ چي!

دقیقا !!!! من کـه فیزیکمو بد داده بودم ! کلی امـیوارمون کـه درستش مـی کنیم . کلی اعتراض نوشتیم . آخرشم گفتن نـه .سوالات خیلی هم استاندارد بوده. شورشو درون آوردن !

Soheilvb

04-09-2008, 21:12

من اگه تهران نرفتم سهیل نیستم
شنبه قراره پروندم بررسی شـه

hackerboy

04-09-2008, 21:21

عمم با 24 منطقه 3 پزشکی تهران و مشـهد قبول نشد رفت اصفهان!!!!!!!!چی کار کرده این سازمان سنجش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته منطقه 3 کلاً قضيش فرق مي‌کنـه. چند سال پيش نفر اول منطقه 3 برق شريف قبول نشد!

Soheilvb

04-09-2008, 21:21

راستی پدر من جانبازه 25 درصده

یـه کدم هنگام انتخاب رشته گرفتم دادم
این اصلا تاثیری نداشت ؟؟؟؟
من شنیده بودم تاثیر مـی ذاره

Max-Moro

04-09-2008, 21:25

بچه ها، من و همـه دوستام چه ضدحالي خورديم!!!!... من واقعآ دارم ديوونـه ميشم، بايد مكانيك اميركبير قبول ميشدم، لااقل بايد صنايع شريف قبول ميشدم،سال پيش با 200 ، 300 رتبه بدتر قبول شدن من با 300 نشدم ... خيلي حالم گرفت... خداييش سال پيش خيلي زحمت كشيدم.... راستي هركي اعتراض داره ،بياين يه روز رو مشخص كنيم بريم درون سازمان سنجش

استبداد

04-09-2008, 21:27

38 منطقه 2 هم نـه برق و مکانیک شریف شده!!!!

Max-Moro

04-09-2008, 21:28

تورو خدا قضيه اعتراض رو جدي بگيرين،رسمآ حقمونو خوردن! شايد يه بازتابي داشت، هركي پايس بگه!(دمش گرم)

Arsa Persian

04-09-2008, 21:31

راستی پدر من جانبازه 25 درصده

یـه کدم هنگام انتخاب رشته گرفتم دادم
این اصلا تاثیری نداشت ؟؟؟؟
من شنیده بودم تاثیر مـی ذاره

چرا تاثیر نداشته
من دو که تا دوست دارم
یکیش با 15000 شبانـه ی عمران سازه تبریز قبول نشد
اون یکی با 26000 قبول شد
چرا؟ چون پدرش جانباز بود (البته درصدش رو نمـیدونم اما مـیدونم جانباز بود)

M A T I N

04-09-2008, 21:41

روزانـه فقط تهران و اصفهان و همدان زدم ! + دانشگاه بابلسر. شبانـه هم تو اینـه اگه داشته زدم . 3 یـا که تا شبانـه داشتم ! رشته ها هم بیشترش It بود . 3 یـا 4 که تا هم شیمـی زده بودم !
اینا رو هیچ کدوم قبول نشدم کـه رسیده بـه اولین غیرانتفاعی کـه زدم ! بابل ! کلن 28 که تا انتخاب کردم ! ولی فکر مـی کردم دیگه حداقل دانشگاه مازندران بابلسر It قبول شم ! یـا حداقل شبانـه !!! ولی نشد !
من مشکلاتم به منظور کنکور خیلی زیـاد بود . نتونسته بودم خوب درس بخونم . بـه نظرتون بابل رو برم ؟! علوم فنون! It !

خیلی بد شانسی ...
پارسال با 7000 راحت مـیشد برق شبانـه بابل قبول شد ولی شما با 4000 رشته پایین ترشو قبول نشدی...

Meisam Khan

04-09-2008, 21:47

سلام
تبریک مـی گم

آقا مـیثم شما رتبه ات چند شد؟
4700 منطقه 1

a3m00n

04-09-2008, 21:49

من با 2518 منطقه یک برق روزانـه فردوسی مشـهد قبول شدم! خیلی رویـایی هست! خودم مشـهدیم!
دوستامم ( همـه مشـهدی) یکی با 190 نـه کامپیوتر نـه عمران شریف قبول شده! صنایع شریف قبول شده!
یـه دوست دیگمم با 256 عمران شریف قبول نشده!
سهیل جان شما رتبت چند شده؟ تهرانی دیگه؟
خيلي مسخرست بخدا
اه لعنت بهشون.
دوست من با 2700 كشوري (معادل 1100 منطقه 1 نـه برق و نـه مكانيك فردوسي قبول نشد اما ...)
:18:

Giorgio Armani

04-09-2008, 21:50

م پزشکی گرگان قبول شد!:20:
برای انتقال از یک دانشگاه بـه دانشگاه دیگهی اطلاعاتی نداره!
انتقال از یک دانشگاه بـه دانشگاه دیگر درون همان رشته که تا پارسال کـه امکان پذیر بود.امسال با این وضع افتضاحی کـه در بومـی سازی ایجاد وانتقال و جابجایی رو بسیـار سخت .حتی خیلی از دانشگاه ها خوابگاه هم نمـی دن.و فقط سهمـیه غیر بومـی 12% شده.
برای انتقال بـه دانشگاه بالاتر حداقل یک ترم درون دانشگاه اولیـه حتما درس بخونین(بعضی اوقات هم دو ترم) و در صورتی کـه نمره های درس هایتان بـه دانشگاه مقصد بخوره مـی تونین انتقالی بگیرین.

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:03

البته منطقه 3 کلاً قضيش فرق مي‌کنـه. چند سال پيش نفر اول منطقه 3 برق شريف قبول نشد!
همـین امسال رتبه 4 منطقه 3 پزشکی مشـهد قبول شد!!!!
همکلاسی ام با رتبه 42 منطقه 2 نـه تهران و نـه حتی شـهید بهشتی قبول نشد و پزشکی ایران قبول شد!!!!!! اونقدر ناراحت بود کـه مـی خواست کنـه!!!:18:
یکی دیگه از هم مدرسه ای هام با رتبه 20 منطقه 2 برق شریف نتونست قبول بشـه.
یکی دیگه با 33 منطقه 2 مکانیک شریف هم قبول نشد.
اینا همـه یعنی عدااااااااااااااااااالت.
یعنی استعدادها درون جاهای پایین تر و در سطح کشور پخش و البته نابود بشن و یـه عده بی صلاحیت یـا کم صلاحیت با سهمـیه جای این افرادو درون دانشگاه های برتر بگیرن.
نمونـه اش یکی از هم کلاسی هام کـه با رتبه 9000 با سهمـیه رزمنده پزشکی تهران قبول شد.
واقعا تاسف باره....:41:

shahab_f

04-09-2008, 22:03

بابا چرا شلوغ بازی درون مـیارید, هر سال یـه سری حاضرن قسم بخورن کـه تو حقشون اجحاف شده , ولی رسیدگی کـه مـی کنن مـی بینن اینجوری نیست,اصلا نشده تاحالا از یـه کنکور داده بپرسی و 80 که تا مثال از رفیقاش نیـاره کـه چی فکر مـی و چی شده,هرسال همـینـه ,سهمـیه بندی بومـی هم کـه خیلی وقته شده , الکی هم نگین خوش بـه حال تهرانیـا ,تهران منطقه یکه , خوش بـه حال اونایـه کـه تو بوم تهرانند , مثل قم و چندتا استان دیگه,اما درون عوض منطقه ی 2 و 3 محسوب مـیشن, اونا هرچی دلشون بخواد تو تهران قبول مـیشن,در ضمن وقتی هم کـه رفتین دانشگاه مـیبینین کـه یـه سری مثه شما مـیگن چی اوردیمو چی قبول شدیم,یـه سریم سر کنکور گند زدن , اونوقت مـی بینین همچینم جز اقلیت نیستین,70 درصد هم دانشگاهیـاتون کـه داستانشنو بگن مـی بینید از خودتون بیچاره ترن
من فقط قصدم دلداری بود

meryjooni

04-09-2008, 22:05

یکی از دوستان من هم 44 منطقه 3 بود . معماری علم و صنعت قبول شد !
60 منطقه 3 هم مـهندسی پزشکی امـیر کبیر قبول شده !
80 هم شیمـی دانشگاه تهران !
600 هم اصلا تهران قبول نشده . شیمـی تبریز قبول شده !
همـه اینا هم قطبی تهران بودن ! گلستان !

iceman10

04-09-2008, 22:06

سلام بچها خونـه موندنو اینترنت نیومدنم نتیجه داد رتبم 600شد
انتخاب اولم قبول شدم
مـهندسی برق بوعلی همدان

shahab_f

04-09-2008, 22:09

راستی پسر ی من هم 4 سال پیش با رتبه ی 9 منطقه ی یک هنر,طراحی صنعتی دانشگاه تهران قبول نشد.این درون جهت اینکه سالهاست همـینـه , فکر نکنین امسال اینجوری شده

mohsensoft

04-09-2008, 22:15

یکی از دوستان من هم 44 منطقه 3 بود . معماری علم و صنعت قبول شد !
60 منطقه 3 هم مـهندسی پزشکی امـیر کبیر قبول شده !
80 هم شیمـی دانشگاه تهران !
600 هم اصلا تهران قبول نشده . شیمـی تبریز قبول شده !
همـه اینا هم قطبی تهران بودن ! گلستان !
ما هم گلستاني هستيم
شما كجاي گلستاني داداش؟

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:18

من کـه افتادم اصفهان
این چه عدالتیـه . از اینجا که تا اصفهان 11 ساعت راهه .
اونی کـه تو ی شـهر یک دانشگاهه خوبه حتما بره همـین شـهر ، حال و صفا کنـه
ما کـه زحمت کشیدیم حتما بریم اینجاها .
تازه شانس آوردم اصفهان آخرین انتخابم بود .
نمـی خواستم ب .
فکر کنید مـی نوشت : شما قبول نشدید .
آقا سهیل شما مال کدوم شـهر هستین؟
رتبه تون چند شد؟
بهتون خیلی خیلی تبریک مـی گم.:20:

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:21

یکی از دوستان من هم 44 منطقه 3 بود . معماری علم و صنعت قبول شد !
60 منطقه 3 هم مـهندسی پزشکی امـیر کبیر قبول شده !
80 هم شیمـی دانشگاه تهران !
600 هم اصلا تهران قبول نشده . شیمـی تبریز قبول شده !
همـه اینا هم قطبی تهران بودن ! گلستان !
بستگی بـه نحوه گزینش اون رشته داره.یکی قطبیـه یکی ناحیـه ایـه یکی بومـی...

ali_ranger22

04-09-2008, 22:31

كاملاً موافقم
درست مثه جريان امتحانات نـهايي كه جماعت دانش آموزو بيخودي بودن سركار كه دوباره برگزار ميشـه و نميدونم نمره ي سوالاي درساي فيزيك و زبان فارسي و اينا تقسيم ميشـه اما آخرش چي؟
هيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــچ چي!
من فیزیک خوب دادم ! تو کلاس اول شدم! :دی

Max-Moro

04-09-2008, 22:33

تورو خدا كسايي كه سالهاي گذشته كنكور بيخودي نگن كه هر سال اينجوري بوده.... مگه سالهاي پيش نميشد با 80 منطقه 2 مكانيك تهران و اميركبير قبول شد، چجوري امسال نميشـه؟؟؟!!!

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:34

من هم بالاخره حتما بگم چی قبول شدم دیگه.نا سلامتی خودم این تاپیک و زدم ها!:31:

پزشکی دانشگاه اصفهان

خوب خدایی اش فکر مـی کردم شـهید بهشتی دیگه قبول مـی شم.آخه دو سال پیش با رتبه 182 منطقه 2 قبول شده بود.
و جالبتر اینکه پارسال با رتبه 153 منطقه 2 پسر پزشکی تهران قبول شد!!!!

البته من کـه مـیام همون گیلان خودمون.:46:

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:35

من فیزیک خوب دادم ! تو کلاس اول شدم! :دی
من هم تنـهای بودم کـه تو مدرسه مون(تیزهوشان) فیزیک رو 20 شدم.:31:

mahn90

04-09-2008, 22:42

واي امسال چه خر تو خره

همـین امسال رتبه 4 منطقه 3 پزشکی مشـهد قبول شد!!!!
ما كه تو سال ديگه داريم اوضاع مون خرابه

Max-Moro

04-09-2008, 22:43

آقا !!! شما نميخواين اعتراض كنين؟... واقعآ نميخواين ازحقتون دفاع كنيد؟؟!! ايها النااااااااااااااااااااس!! ! ايها الناااااااااااااااس!!!

a3m00n

04-09-2008, 22:44

من كه خرم از پل گذشت(مي تونست بهتر رد بشـه )
اما با خوندن پستاي قبلي اعصابم خورد شده.مخصوصا درون حق سهيل و دوست خودم و ...
الان داد زدن فايده نداره.اينجا رتبه خوب زياد داشتيم يعني هممون درون آينده اگه تلاش كنيم آدماي موفقي ميشيم.پس بهتره از الان هدفمون تغيير اين بي عدالتي ها تو كشورمون باشـه و اين فكرو رواج بديم که تا به بعدي ها كمك كنيم.
آخرش نوبت ما هم ميشـه كه افسار رو درون دست بگيريم.
چنين هست رسم سراي درشت . . . . . . . . گهي پشت بـه زينو گهي زين بـه پشت

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:45

تورو خدا كسايي كه سالهاي گذشته كنكور بيخودي نگن كه هر سال اينجوري بوده.... مگه سالهاي پيش نميشد با 80 منطقه 2 مكانيك تهران و اميركبير قبول شد، چجوري امسال نميشـه؟؟؟!!!
نـه امسال نمـی شـه.چون بومـی سازی نسبت بـه سال های قبل بسیـار شدید تر شده.فقط 12 % ظرفیت رشته ها رو غیر بومـی ها تشکیل مـی دن و در عوض بـه سهمـیه بومـی رزمنده و شاهد اضافه شده.
اگر لازم بود باز دقیق تر توضیح مـی دم.

mahn90

04-09-2008, 22:51

واي ديگه اعصاب ندارم منطقه 3 رو نابود كردن اينا

ديگه اينوطري نميشـه كه پا3 سال پيش 500 پژشكي بوشـهر مييورد الان 250 بزور ميره البته پسرا خيلي راحت ميارن با 1100 واقعا كه ...........................

Saeed_TnT

04-09-2008, 22:55

من دوستم با 3000 و خوردهی منطقه 2 هوافضا علم و صنعت قبول شد
تو ناحیـه و قطب تهران هم نبود

ali_ranger22

04-09-2008, 22:57

واقعا كه ...........................

تکمـیل مـی کنم واقعا گند زدن !

meryjooni

04-09-2008, 22:58

ما هم گلستاني هستيم
شما كجاي گلستاني داداش؟
گرگان هستم ! شما کجایی ؟! :D

ali...

04-09-2008, 22:58

دوستم با 396 منطقه2 شیمـی شریف قبولیده

Giorgio Armani

04-09-2008, 22:59

من دوستم با 3000 و خوردهی منطقه 2 هوافضا علم و صنعت قبول شد
تو ناحیـه و قطب تهران هم نبود
خوب بله هوافضا مـی شـه.من دوستم با 507 منطقه 2 هوافضای شریف قبول شد.در ناحیـه و قطب تهران هم نبوده.در حالیکه مکانیک علم و صنعت قبول نشد.

Saeed_TnT

04-09-2008, 23:01

دوستم با 396 منطقه2 شیمـی شریف قبولیده
این دوستتون تو چه شـهریـه اگه مشکلی نیست جواب بده لطفا!!!

iroodaz

04-09-2008, 23:19

من دوستم با 3000 و خوردهی منطقه 2 هوافضا علم و صنعت قبول شد
تو ناحیـه و قطب تهران هم نبود
خیلی خیلی عذر مـیخوام ولی احتمالا دوست شما گرفتنتون چون طبق دفترچه شماره 2 علم و صنعت رشته ای بـه نام هوافضا نداره:20:

ariax77

04-09-2008, 23:27

یـه چیزی بگم اشک همـه رو درون بیـارم

یکی از دوستام مرتضی صفایی رتبه ی 112 منطقه دو و نفر سوم المپیـاد کشوری سال پیش مـهندسی پزشکی امـیر کبیر درون اومده!!!

هیچ کدوم از برق و مکانیک های علم و صنعت , تهران , کبیر, شریف رو نیـاورده.

واقعا گریـه داره.

البتهی نیست واسه خودم گریـه کنـه. با رتبه 1000 حتما برم وسط مشتی لنگ و لوچ توی دانشگاه چمران اهواز بشینم. (مکانیک جامدات) خوش باشین تهرانی ها. ما کـه توی این مملکت آدم حساب نمـیشیم. همـه چی واسه شما.

ariax77

04-09-2008, 23:31

المپیـاد ریـاضی بوده یـادم رفت بگم

ali_ranger22

04-09-2008, 23:44

برا ما تهرانی ها هم زیـاد خوشی نداره

استبداد

04-09-2008, 23:47

دوستم با 396 منطقه2 شیمـی شریف قبولیده

من هم 2 که تا از دوستام با 425 و 600 منطقه دو همـینجا قبول شدن

اما جالبه..با 150 منطقه 2 برق صنعتی اصفهان قبول شده
.

بردیـا

04-09-2008, 23:49

من اگه تهران نرفتم سهیل نیستم
شنبه قراره پروندم بررسی شـه

به به
چند سال پیش مدرسه ما انسانی،یکی همـه درصداش 94 بود الا ریـاضی کـه 8 زده بود.رتبش شده بود 80
رفت اعتراض کرد جوابش کـه اومد شد 8:31:

استبداد

05-09-2008, 00:12

به به
چند سال پیش مدرسه ما انسانی،یکی همـه درصداش 94 بود الا ریـاضی کـه 8 زده بود.رتبش شده بود 80
رفت اعتراض کرد جوابش کـه اومد شد 8:31:
جالب
ایشون خیلی شانس داشته انگار کـه با ریـاض تنـها هشت درصد....تک رقمـی شده

mohandes1369

05-09-2008, 00:15

دیگه نتایجم اومد............
یـه سال پر استرس تموم شد رفتت.....
خداحافظ کنکور مضخرف...:2::2::2::2::2::2::2::2::2::2::2:
خداحافظ کاظم با اون ازمونات!!!!!!!
سلام بر دانشگاه هوراااااااااااااااااااااا ااااااااا:thumbsup:

ali_ranger22

05-09-2008, 00:23

دیگه نتایجم اومد............
یـه سال پر استرس تموم شد رفتت.....
خداحافظ کنکور مضخرف...
خداحافظ کاظم با اون ازمونات!!!!!!!
سلام بر دانشگاه هوراااااااااااااااااااااا ااااااااا
شما کجا قبول شدی؟

mohandes1369

05-09-2008, 00:29

عمران اراک
ولی راضیم .....

a3m00n

05-09-2008, 00:36

كنكور و مدرسه واسه ماها ديگه تموم شد بـه فكرش نباشين.به فكره آينده باشين.
به قول دوستمون باي كاظم.باي آزموناي صبح جمعه.باي مداد و پاكن.باي مدرسه.
و سلـــــــــــــــــــــــ ام دانشگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـاه

mohandes1369

05-09-2008, 00:40

خیلی باهاتون حال مـیکنم......
از وقتی کنکور دادم دوباره اومدم پای اینترنت معتاده این سایت شدم......
بخدا خیلی گل هستید!!!!!!!!!!

ali_ranger22

05-09-2008, 00:41

بله اگه منم مثل شما قبول شده بودم همـینو مـیگفتم

mohandes1369

05-09-2008, 00:45

بله اگه منم مثل شما قبول شده بودم همـینو مـیگفتم
شما مگه چی قبول شدی؟

Max-Moro

05-09-2008, 00:50

من دوستم با 3000 و خوردهی منطقه 2 هوافضا علم و صنعت قبول شد
تو ناحیـه و قطب تهران هم نبود

دوست عزيز مـهندسي شيمي و هوافضا پذيرشش كشوريه بـه خاطر همين خرتو خر نبوده!

sayrex

05-09-2008, 00:51

1 سوال آقای مـهندس 1369

ببخشی شما آزاد قبول شدین دیگه؟

اگه آره

مـیشـه بگید تراز این رشته چند بود؟

mohandes1369

05-09-2008, 00:56

1 سوال آقای مـهندس 1369

ببخشی شما آزاد قبول شدین دیگه؟

اگه آره

مـیشـه بگید تراز این رشته چند بود؟
:31:دستت درد نکنـه داداش ابرومونو بردی
من روزانـه دانشگاه علم و صنعت اراک قبول شدم
ازاد نفر شوم صنایع شدم کـه نمـیرم... ترازشم 6249 شد1111111

sayrex

05-09-2008, 01:03

:31:دستت درد نکنـه داداش ابرومونو بردی
من روزانـه دانشگاه علم و صنعت اراک قبول شدم
ازاد نفر شوم صنایع شدم کـه نمـیرم... ترازشم 6249 شد1111111
ببخشید خوب!

این 6249 تراز شما ؟

یـا تراز رشته(نمره ی آخرین فردقبول شده)

mohandes1369

05-09-2008, 01:07

نـه نمره منـه این
آخرین نفر 4640 بود!!!!!!!

mostafa.m

05-09-2008, 01:17

خوابو زندگی ندارین شماها...؟!

Maziar_69

05-09-2008, 01:22

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

ظاهرا اینجا مـیشـه اعتراض زد...

Stream

05-09-2008, 01:30

یـادش بخیر سه سال پیش من هم این موقع کلی استرس و ... داشتم!

به اونـهایی کـه قبول شدند خسته نباشید مـیگم و به اونـهایی هم کـه قصد دارن سال دیگه بخونند خدا قوت!

:دی

mohandes1369

05-09-2008, 01:48

عکسای دانشگاه اینده رو دیدم ...جای قابل تحملی ایییی
از سرم هم زیـاده...!!!

behnam_n80

05-09-2008, 02:04

سهیل تبریک مـیگم
اما امسال حق خوری شد از نوع احمدی نژادی
من کـه خودم از اول اصفهان زده بودم ولی...
دوستم با 64 منطقه 1 نـه برق شریف اورد نـه برق تهران بلکه برق امـیر کبیر
این نـهایت بی انصافیـه
دانشگاهی مثه شریف یـا تهران جای نخبه هاس(سهیل بت بر نخوره توام نخبه ای)نـه اینکه فقط بـه خاطر تهرانی بودن رتبه بدتر بره دانشگاه بهتر
باید روحیـه این 64 را مـیدیدین
مطمئنم یـه مسئله سیـاسیـه

behnam_n80

05-09-2008, 02:04

من خودم با افتخار مکانیک صنعتی اصفهان شدم

Arman_awn

05-09-2008, 02:05

عجب بساطی شده. راستی Mohandes1369 شما چه رشته ای قبولیده بیدید؟

به قول بچه ها، خداحافظ آزمون، خداحافظ استرس عید (دوران طلایی!!!!) خداحافظ
همـه چی.....

وقتی مـی بینم سال قبل چقدر عذاب کشیدم واقعاً دلم بـه حال خودم مـیسوزه....
ولی خوب. هرچی بود تموم شد رفت...

mohandes1369

05-09-2008, 02:08

عجب بساطی شده. راستی Mohandes1369 شما چه رشته ای قبولیده بیدید؟

به قول بچه ها، خداحافظ آزمون، خداحافظ استرس عید (دوران طلایی!!!!) خداحافظ
همـه چی.....

وقتی مـی بینم سال قبل چقدر عذاب کشیدم واقعاً دلم بـه حال خودم مـیسوزه....
ولی خوب. هرچی بود تموم شد رفت...
سلام دوست گلم
من مـهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت اراک (روزانـه) قبول شدم
شما چی؟

mohandes1369

05-09-2008, 02:09

من خودم با افتخار مکانیک صنعتی اصفهان شدم
تو کـه برق شریف حالا نـه ..مکانیکش تو چنگت بود!!!
چرا اصفهان زدی؟

Djhamid2007

05-09-2008, 02:13

من هم رشته مورد علاقه ام قبول شدم
عمران دانشگاه باهنر کرمان واحد سیرجان

behnam_n80

05-09-2008, 02:16

نـه من از اول مکانیک شریف نمـی شدم(726)
بابا
الان داشتم صفحه ها قبلا مـی خوندم سرم تیر کشید
soheilvb
از نخبگان تهران نیـاورده
باید رفت یـه مشک خاک ریخت سر درون مجلس و دولت محترم (کله جفتشون ری..)

NikYar

05-09-2008, 02:17

من خودم با افتخار مکانیک صنعتی اصفهان شدم

:46: ايول دادا !!! :10:

خوب کاري کردي .... خدايي همين کـه خوابگاه نميخواهي بري و ... پيش خانواده هستي کلي مي ارزه :5: ...

موفق باشي ... :10:

ariax77

05-09-2008, 02:29

به نظر من دوستانی کـه سال آینده کنکور دارن تحقیق کنن ببینن اگه سال آینده هم همـینطوری بومـی گزینی هستش زیـاد بـه خودشون فشار نیـارن چون اصلا نمـی ارزه.

behnam_n80

05-09-2008, 02:46

تایید مـیشـه بالایی همـه جوره

arte

05-09-2008, 02:48

بچه ها من به منظور انتقال م بـه دانشگاه علو م پزشکی گیلان بهی احتیـاج دارم کـه گیلان قبول شده باشـه و حاضر باشـه جاش رو با گرگان عوض کنـه! که تا قبل از ثبت نام هم کـه چه بهتر!

اگر یـه همچینی رو سراغ دارین یـای شرایط مشابه ای داره بـه من اطلاع بدین لطفا ! حتما بگم کـه با هم بـه توافق خواهیم رسید
مرسی

behnam_n80

05-09-2008, 02:49

شما را بـه شنیدن جدید ترین اخبار جلب مـی کنم:
آ.ه از اصفهان با رتبه 13 منطقه 1 پزشکی تهران نیـاورده

ariax77

05-09-2008, 03:12

گند زده شدن بـه پذیرش هیچ ربطی بـه منطقه نداره. گزینش 70 درصد بومـی استانی بوده. درون ضمن چرت و پرت هایی کـه توی دفترچه درون مورد نحوه پذیرش نوشته بودد کشکه. چون طبق اون به منظور اکثر رشته ها گزینش کشوری حتما مـی بود. درون صورتی کـه نبوده. خدایـا نسل این کاپشن پاره رو از رو زمـین بردار.

Soheilvb

05-09-2008, 03:33

سلام بر و بچ
مطمئن باش حق کشی شده دوسته من . بحث درصد و نمره نیست و بلکه بحث سره رتبه ای هست که خودشون دادن
آخه یعنی چی 13 منطقه 1 تهران قبول نشـه . بعد کی بشـه

خوشبختانـه شنبه صبح پرونده من بررسی مـی شـه مجدد . ( از توکلی قول گرفتم)
البته هیچ امـیدی ندارم درست شـه فقط تیری هست در تاریکی

Soheilvb

05-09-2008, 05:10

راستی فکر کنم چون دانشگاه تهران خیلی سیـاسیـه و زیـاد تظاهرات مـی رن . همـه بسیجا رو انداختن اونجااااااااا

ariax77

05-09-2008, 05:23

راستی یـه چیزی یـادم اومد واسهایی کـه مـیگن همـیشـه این طوری بوده و فقط امسال نیست:

حتما یـادتون هست کـه قبل از انتخاب رشته اصلی روی سایت سنجش یـه برنامـه گذاشته بود کـه احتمال قبولی شما رو طبق پارسال نشون مـیداد. رتبه من 1052 منطقه 2 هستش. طبق اون برنامـه احتمال قبولی من درون برق و مکانیک صنعتی اصفهان بالای 70 درصد (رنک 3) و برای رشته های برق (الکترونیک مخابرات قدرت) شـهید بهشتی 100 درصد (رنک1) بود. با اینکه همـه اینـها رو قبل از مکانیک جامدات اهواز زدم ولی اینجا درون اومدم. خداییش اصلا فکر نمـیکردم کار بـه اینجا بکشـه. اگه مـیدونستم فقط رشته برق و مکانیک نمـیزدم و رشته های دیگه مثل itو صنایع و مـهندسی پتروشیمـی و نفت رو هم مـیزدم.

Giorgio Armani

05-09-2008, 05:49

بچه ها من به منظور انتقال م بـه دانشگاه علو م پزشکی گیلان بهی احتیـاج دارم کـه گیلان قبول شده باشـه و حاضر باشـه جاش رو با گرگان عوض کنـه! که تا قبل از ثبت نام هم کـه چه بهتر!

اگر یـه همچینی رو سراغ دارین یـای شرایط مشابه ای داره بـه من اطلاع بدین لطفا ! حتما بگم کـه با هم بـه توافق خواهیم رسید
مرسی
arte جان این کاری کـه شما مـیخوای ی جابجایی محسوب مـی شـه نـه انتقال.:31:

Giorgio Armani

05-09-2008, 05:53

سلام بر و بچ
مطمئن باش حق کشی شده دوسته من . بحث درصد و نمره نیست و بلکه بحث سره رتبه ای هست که خودشون دادن
آخه یعنی چی 13 منطقه 1 تهران قبول نشـه . بعد کی بشـه

خوشبختانـه شنبه صبح پرونده من بررسی مـی شـه مجدد . ( از توکلی قول گرفتم)
البته هیچ امـیدی ندارم درست شـه فقط تیری هست در تاریکی
آخه مگه مـی شـه؟!!! شما 13 منطقه 1 آوردی و تهران قبوووووول نشدی؟!!!!!!!

Giorgio Armani

05-09-2008, 06:04

آقای soheilvb شما بعد از تهران شـهید بهشتی و ایران و زدی یـا بلافاصله اصفهان و زدی؟ فکر کنم دومـیش باشـه.چون با رتبه 42 منطقه 2 ایران قبول شده داشتیم و من با 120 منطقه 2 سر از پزشکی اصفهان درون آوردم!

Giorgio Armani

05-09-2008, 06:10

به آقای behnam_n80 هم بـه خاطر قبولی شون درون رشته و دانشگاه بالا اون هم درون شـهر خودشون تبریک مـی گم.
واقعا دانشگاه صنعتی اصفهان فوق العاده است.در دامنـه کوه هم واقع شده و بسیـار زیباست.رستوران آزادش هم غذاهاش خیلی خوبه!!!

Arman_awn

05-09-2008, 06:35

سلام دوست گلم
من مـهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت اراک (روزانـه) قبول شدم
شما چی؟

سلام. من مکانیک سیـالات صنعتی ارومـیه. این دانشگاه علم و صنعت
واحد اقماریـه؟ راسته کـه مـیگن تو بعضی درسا استاداشون یکیـه با علم
و صنعت تهران؟

Meisam Khan

05-09-2008, 07:27

سلام
اطلاعات درون مورد شروع ثبت نام رو بايد از كجا ديد؟

fftt

05-09-2008, 09:30

راستی یـه چیزی یـادم اومد واسهایی کـه مـیگن همـیشـه این طوری بوده و فقط امسال نیست:

حتما یـادتون هست کـه قبل از انتخاب رشته اصلی روی سایت سنجش یـه برنامـه گذاشته بود کـه احتمال قبولی شما رو طبق پارسال نشون مـیداد. حالا این رو واسه خودم بررسی مـیکنم که تا ببینین واقعا بـه گزینش. رتبه من 1052 منطقه 2 هستش. طبق اون برنامـه احتمال قبولی من درون برق و مکانیک صنعتی اصفهان بالای 70 درصد (رنک 3) و برای رشته های برق (الکترونیک مخابرات قدرت) شـهید بهشتی 100 درصد (رنک1) بود. با اینکه همـه اینـها رو قبل از مکانیک جامدات اهواز زدم ولی اینجا درون اومدم. خداییش اصلا فکر نمـیکردم کار بـه اینجا بکشـه. اگه مـیدونستم فقط رشته برق و مکانیک نمـیزدم و رشته های دیگه مثل itو صنایع و مـهندسی پتروشیمـی و نفت رو هم مـیزدم. باز هم مـیگم دعا بـه جان و مادر این کاپشن پاره.

اقا من رتبه 1052 منطقه 2 هستم
شما مطمئنی اشتباه نمـیکنی ؟!

NikYar

05-09-2008, 09:49

شما را بـه شنیدن جدید ترین اخبار جلب مـی کنم:
آ.ه از اصفهان با رتبه 13 منطقه 1 پزشکی تهران نیـاورده

:18: بي خيال ..... :18:

نکنـه " آرش هوايي " را ميگي ؟ :24:

NikYar

05-09-2008, 09:59

سلام
اطلاعات درون مورد شروع ثبت نام رو بايد از كجا ديد؟

سلام داش ميثم :11:

يه سري بـه لينک زير بزني همـه چي را توضيح داده :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یـا ثبت نام کنید

behnam_n80

05-09-2008, 11:01

:18: بي خيال ..... :18:

نکنـه " آرش هوايي " را ميگي ؟ :24:

اسم نمـی خواستم بگم
چون فقط شنیدم
هنوز با خودش حرف نزدم

mostafa.m

05-09-2008, 12:02

دوستم با 1500 منطقه 1 مکانیک فردوسی

ali_ranger22

05-09-2008, 12:58

به نظر من دوستانی کـه سال آینده کنکور دارن تحقیق کنن ببینن اگه سال آینده هم همـینطوری بومـی گزینی هستش زیـاد بـه خودشون فشار نیـارن چون اصلا نمـی ارزه.

من چی کـه تهرانم؟؟ من چی کار کنم؟!

Soheilvb

05-09-2008, 13:01

من بـه ترتیب زدم تهران ، شـهید بهشتی ، ایران ، شیراز ، اصفهان
اصفهان آخرین انتخاب بود . انگار اصفهان همـه رو جذب کرده

baran_1000

05-09-2008, 13:23

سلام دوستان

ضمن عرض تبریک بـه همـه پذیرفته شدگان

یـه سوال دارم

مـی دونید اسامـی رو تو روزنامـه هم اعلام مـی کنن یـا نـه ؟ همون پیک سنجش منظورمـه؟

لطفاً جواب بدین منتظرم

مرسی

بردیـا

05-09-2008, 13:38

ای بابا
برا شـهیدبشتی حتما بریم یـه لینکی ولی اون لینک خرابه به منظور اعلامـیه ثبت نامـیا
چیکار کنم؟

vBulletin , Copyright ©2000-2018, Jelsoft Enterprises Ltd.




[پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 01 Sep 2018 10:31:00 +0000



پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه

Posts (Atom) - majid

tag:blogger.com,1999:blog-26796938848577338182016-12-04T06:15:29.051-08:00

majid

majidhttp://www.blogger.com/profile/14007493798551192528noreply@blogger.comBlogger3125tag:blogger.com,1999:blog-2679693884857733818.post-21208139841238855262008-05-15T01:53:00.000-07:002008-05-15T01:54:31.521-07:00

با سمانـه

<a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660" rel="bookmark"> با سمانـه</a><br />ارسال شده درون مورخ 10 مـی 08 توسط admin موضوعات: پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=1" rel="category">عکس</a><br />من رامين هستم و خلي حشري ام 19 سالمـه و تو اين مدت زندگيم با يکي از هام و بزرگم و همسايمون و اين آخري ام با هات هاتم کردم از هموناولم عمم منو با آشنا کرد کـه قصه درازي داره ولي بعد از 15 سالگي ديگه نـه م و نـه عمم بـه من پا ندادند و هر دو بعد از مدتي ازدواج د من کـه خيلي دنبالمي گشتم هميشـه تو نخ زنـهاي فاميل بودم کـه کدومشون سرو گوششون مي جنبه من 4 که تا دارم کـه يکي از يکي خوشگل تر هستن کـه همشون ازدواج . پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه کوچيکم کهاسمش سمانـه هستش 32 سالشـه و خيلي دوسش دارم. پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه اون 10 سالي ميشـه کـه ازدواج کرده شوهرش هم تو شرکت نفته کـه بيشتر اوقات جزيره خارکه و هر ماه 10 يا 15 روزمرخصي داره کـه بياد خونـه از مسيرداستان دور نشيم من مي دونستم کـه خالم بـه همين دليل خيلي تو مدتي کـه شوهرش نيست خمار کير ميشـه چون هر وقت کـه با هم رو برومي شديم از حالاتش ميشد فهميد و مثلاً همش يه جوري سعي مي کرد کـه بحث و به مسائل زناشويي و زن گرفتن من برسونـه و تازه هميشـه جلو من راحت بود و با شلوار استريجو تاپ راه مي رفت اندام خالمم خيلي با حال بود حدود 70 کيلو وزن داشت و قدش 170 بود کمرباريک با کوني گنده با رونـهاي چاق واقعاً ي . من کـه هر وقت نگاشمي کردم کيرم بـه سقف مي چسبيد.و فکر کنم فهميده بود کـه من هم خيلي چشمم دنبالشـه و کيرم محتاج کوسه.اين اوضاع ادامـه داشت که تا اينکه من و خالم رومون باهم خيلي وا شدهبود و راحت درون مورد مسائل ي البته نـه خيلي زايع باهاشصحبت مي کردم و اون هم کـه سرو گوشش مي جنبيد خيلي جذاب با حس بزرگتري منو راهنمايي مي کرد آخه من اونجا چند که تا رو تحت نظر داشتم و واسه ازدواج ازخالم مشاوره مي گرفتم. خالم تو نوجونيش درس رو که تا کلاس پنجم خونده بود و چند سالي بود کـه به کلاسهاي نـهضت مي رفت .من بـه درخواست خالم چند وقتي مي رفتمخونشون که تا بهش درون درساش کمک کنم چون موقع امتحاناشون بود. تو اين مدتي کـه چشمم دنبال خالم بود نتونسته بودم حرف دلمو بهش بفهمونم و خواستمو درون مورد بااون مطرح کنم و با اميد دنبال يه فرصت بودم که تا اينکه اون روز رفتم خونشون. قرار بود بهش زبان ياد بدم خصوصاً تلفظ کلمات رو بعد از استراحت و خوردن چايي خالم با همونوضع هميشگي با يه تاپ آبي و يه شلوار استريج تنگ زرد کـه خيلي اون اندام ي شو نشون مي داد کتاباشو جلوم رديف کرد و کنارم بـه صورت دمردراز کشيد و منـهم شروعکردم بـه ور رفتن با کتابها. خالم لغات انگليسي رو آورد و من اونـها رو بـه همراه معني و تلفظ صحيح مي خوندم و خالم سختاشو ياداشت مي کرد. يادمـه بـه کلمـه injoy بـه معني لذتبردن رسيديم کـه خالم با شنيدن لذت بردن بـه صورت کاملاً ولو و به کمردراز کشيد و دستاشو دراز کرد و لوپامو گرفت و گوفت کـه لذت بردن چقدر خوبه من کـه الان دلم لک زدهواسه يه کار لذت بخش من هم بـه سينـه هاي خالمو و خط کوسشوکه خيلي شلواره تنگش نمايانش کرده بود نگاه مي کردم خالم کـه فهميده بود من ماتو مبهوت شدم دوبارهدمر خوابيد و گفت ادامـه بده درون حالي کـه يک لبخند مليح بـه صورت داشت من حسابي کيرم شق کرده بود و شلوار ليمم قشنگ اونو بـه نمايش مي کشيد من کـه چهار زانو رو زميننشسته بودم خودمو جابجا کردم و کيرمو يکم آزاد کردم خالمم درون همون حال چشش بـه منو کيرم بود.منم درون همون حال چشمم بهگنده بود کـه همش با اينور و اونور پاهاش بـه من چشمک مي زد. رفتم سر وقت لغات همين جور تو حمون حال مستي کلمات رو مي خوندم کـه به کلمـه Readyرسيديم خالم گفت معنيش چيه و منگفتم يعني آماده بودن و حالا کـه يکم مستي از سرم پريده بود ياد فيلمـهاي آمريکايي افتادم کهبعضي مواقع بهم مي گنAre You Ready? بـه معني آيا آماده اي و فوراًواسه يه مثال اينو بـه خالم گفتم و معني شم گفتم کـه آيا آماده اي؟ کـه فکر کنم از من حشري تر بود واز اول دنبال يه فرصت بوده اين حرف منو از اون درون گرفت و خندهاي بلند کرد و گفت:آره، پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه رختخوابم آمادست. من کـه ديگه جا خورده بودم مثل خولا فقط مي خنديدم و يهو از دهنم درون رفت و گفتم: بعد بسم الله. اين دفعه خالم دستشومحکم گذاشت رو پاهام و جوري قلم داد کرد کـه مي خواد از جاش بلند شـه و همون جور دستشو بـه کيرم رسوند و اونو واسه لحظاتي لمس کرد من کـه حال خودمو نمي فهميدم وفقط بدن رو نگاه مي کردم گفت: کـه اينطور!!! ولي حيف کـه من خستم و دلم مي خواد برم رو تخت دراز بکشم پاشو بريم اونجا ادامـه بديم من کـه شستم خبردار شده بودکه خبري هست کتابهارو برداشتم و دنبال راه افتادم همونطور کـه مي رفتيم گفت هوا چقدر گرمـه نـه؟ منم همون جور تاييد کردم کـه يهو ديدم دم درون اتاق خوابدستاشو انداخت دورتاپش و اونو بـه سرعت درون آورد و تاپشو انداخت رو زمين من کـه حسابي شکه شده بودم ، کمرخوشتراش رو نگاه مي کردم جالبه کـه سوتينم نبستهبود.کيرم حسابي بـه شلوارم فشار وارد مي کرد.خالم همون جور هي مي خنديد و وقتي وارد اتاق خواب شديم خودشو پرت کرد روي تخت منم کتاب بـه دست با چشماي سفيد رو کـه حالا سينـه هاش درست روبروم بود ديد ميزدم.چه سينـه هايي سفيد با سر قهوه اي کـه بدون سوتين حسابي باد کرده بود و ساف واستاده بود. با يه لهن شيطنت آميزگفت: بـه چي زل زدييييييييييييييييييييي،پس منتظر چي هستي؟ نمي خواي يک کار لذت بخش انجام بدي. من ديگه تو مايه هاي سکته بودم باورم نمي شد.ديدم دستاشو باز کردو گفت بيا بغلم نمي خواي بفهمي کـه خانومـها چطوري رام مي شن اين واسه ازدواجت خيلي مـهمـه.من فوري کتابهارو ريختم رو زمين و به سمت تخت رفتم و گفتم چرا کـه نـه باکمال ميل و شيرجه زدم تو بغل سمانـه. بـه محزي کـه بغلش کردم يه آههه بلند کشيد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو رو خودش کشيد و رو تخت دراز کشيد من ديگهمطمئن بودم کـه امروز درون اختيارمـه.ناخودآگاه رفتم سمت لباش و اونم کـه منتظر يک عمل از سمت من بود از من زودتر جواب داد وتوشديم. انقدر حشري بود کـه پاهاشو دور پاهام گرهکرده بود و منو بـه خود فشار مي داد و حسابي لبامو مي خورد.کيرم حسابي دل مي زد، بدن نرم حشرمو دو برابر کرده بود همونجوري کـه روش بودم و ازشمي گرفتمدستمو بـه سينـهاي خالم رسوندم فکر مي کردم يه تيکه سنگو تو دستم گرفتم بـه محض لمس سينـه هاش لبامو ول کرد و شروع کرد بـه آه و اوه .منم هي گردنو لباشو مي بوسيدمو سينـه هاشو مي ماليدم، خالم کـه ديگه طاقت نداشت همش ميگفت تو عزيز مني چقدر دنبالت بودم عزيزم …. زودباش مي خوام بـه اوج لذت برسم من آماده ام جون.منم کـه حال خودمو نمي فهميدم پا شدم و شروع کردم لباسامو درآوردن خالمم منو نگاه مي کرد واقعاً يه تيکه جواهر بود بدن خوشتراش و بلوريش حالا جلوم ولو بود . زودپيرهنمو درون آوردم و شروع کردم شلوارمو درون بيارم بـه محض درون آوردن شلوارم کيرم مثل فنر از جاش پاشد خالم با شعف گفت چه عظم راسخي و منم گفتم با آمادگي کامل وشوترتمم درون آوردم خالم باديدن کيرم با حالتي ذوق زده گفت واي چه مي خوامش از کيرمم بگم کـه خيلي باحال با طول 19 سانت. منم گفتم آيا افتخار اينو دارم کـه عزيزمو ببينم کـه خالم گفت ديدن کـه چي من آماده پذيرايي کامله و پاهاشو بالا داد و من شلوارو شرتو با هم از پاش درون آوردم ديگه هوش از سرم پريده بود چهتميزي واقعاً ديوانـه کننده بود آب از مثل چشمـه راه افتاده بود کير منم کـه همش دل مي زد و مي خواست بره اون تو. پ رو و شروع کردم بهگرفتن ازشکيرم رفته بود لاي پاي خالم و هي بهش ماليده ميشد خالمم همش اوف اوف مي کرد و دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و منو بـه خودش فشار مي داد. من رفتم رو کارسينـه هاش و شروع بـه خردنشون کردم و بعد از خوردن کافي رفتم سمت ناز خالم زبونمو بـه ش مي ماليدم و اونو ليس مي زدم خالم کـه ديگه حالشو نمي فهميد هيسرمو بهش فشار مي داد آب بود کـه از درون مي رفت خالم همش مي گفت دلم واسه کير تنگ شده کير مي خوام منو ديگه و پاشد و منو از رو خودش بلند کردمن کـه تو فيلما زياد ديده بودم کـه زنا هم کير مردا رو ساک مي زنند فکرمي کردم مي خواد واسم ساک بزنـه ولي ديدم رفت سمت کمد و ازيه کرم آورد و منو دراز کرد وکيرمو حسابي کرم ماليد من گفتم اين کرم واسه چيه گفت: من مي خوام حداکثر لذت رو ازت ببرم و نمي خوام کـه زود کارت تموم بشـه اين کرم يکم کارمونو طولاني ترمي کنـه تازه فهميدم بيحس کنندست کـه واقعاً هم کيرمو بي حس کرد. خالم رو تخت دراز کشيد و همش مي گفت زود باش کير مي خوام چه واي و پاهاشو داد هوا منمکير بدست نشستم وسط پاهاش و سر کيرمو کـه فکر کنم بـه حداکثر اندازه اش رسيده بود با برابر کردم. هي سرشو بهش مي ماليدم ديگه داشت جيقوداد خالم بهحالتي مثل گريه تبديل مي شد کـه همش بـه من التماس مي کرد کـه :مو بگا، منو ديگه دارم ديونـه مي شم منتظر چي هستي و … .ديگه منم صبرم تموم شده بود سر کيرمو ميزون کردم و با يه فشار سر کيرم وارد ليز و لزج و تنگ خالم شد واقعاً حالمو نمي فهميدم دوباره درآوردم و اين بار محکم فرو کردمتو کـه يهو دادش رفت هوا بعداً کـه از پرسيدم گفت کـه کير من از کير شوهر خالم کلفترو بلندتر هستش.ديگه شروع کردم بـه عقب و جلو و هر بار کيرمو که تا سرشمي کشيدم بيرون و دوباره با فشار تمام مي کردم تويش هر بار کـه کيرم کامل تويش ميرفت ته رو هس مي کردم کـه با يه حالت ارتجاعي همراه کيرم عقبمي رفت و کش مي يومد با هر بار عقبو جلو چشاي خالم بازو بسته مي شد.خالم همش منو تحريک مي کرد و مدام ميگفت چه واي پاره شدم منو پاره کردي بيشتر فشاربده، و منم مثل يه کمپرسور عقب و جلو مي کردم و در همون حال هم با دستاش کـه اونارو دور کمرم حلقه کرده بود منو همراهي مي کرد و هر بار کـه مي کردم تو اونم بادستاش منو بـه خودش فشار مي داد که تا کيرم که تا ته بره توش.بي حسي کار خودشو کرده بود و خبري از آبم نبود خالم حسابي جا باز کرده بود و 10 دقيقه بود کـه مداممي کردمش. آب از خالم رون بود و ملحفه رو خيس کرده بود ديگه لازم بـه فشار آوردن نبود و کيرم با کوچکترين فشار که تا ته مي رفت تو و در مي اومد. ديگه خسته شده بودمکيرمو از درآوردم و رو تخت ولو شدم کـه متوجه اين موضوع شده بود يکم کيرمو بادست مالش داد و اومد و رو من قرار گرفت با دستش کيرمو با شميزون کرد و نشت رو کيرم اين دفعه فکر کونم ديگه واقعاً که تا ته ته کيرم رفت تو چون هم من هم دادمون رفت هوا ديگه زحمت و به دوش کشيده بود و مثل فنر بالا وپايين مي شد.هر بار کـه کيرم مي رفت تو يه صداي دلچسب از بلند مي شد کـه حشر منو دوبرابر مي کرد منم هر بار کـه مينشست کيرمو بـه سمت بالا فشارمي دادم که تا که کيرم بـه ته برسه.بعد از چند دقيقه دوباره کيرمو درون آوردم و خالم بـه حالت سگي نشست و کيرمو تو کردم اينطوري که تا ته مي کردم توکسش 2 دقيقه نگذشته بود کـه ديدم خالم بلند يه آه طولاني کشيد و حس کردم کهش تنگ شده و کيرمو بشدت فشار مي ده و يه حالت مکش تو خالم ايجاد شد کـه باعثشد که تا من تلمبه زدن رو متوقف کنم. کاملاً مترشح شدن آب رو حس مي کردم .آخ کـه آب خالم داغ بود و داغيشو با کيرم حس مي کردم. ديگه خالم شول شد و روتخت ولو شد و کيرم ازش دراومد منم کـه تازه کيرم جون گرفته بود يه نگاهي بهتپل سمانـه کردمو کيرموگذاشتم دم و فشار دادم. فقط نالهمي کرد.ديدم تو نميره يکم از آب رو با دستم بـه کونش ماليدم و کيرمو گذاشتم دم و فشار دادم سر کيرم وارد شد و صداي خالم هوا رفت کـه يواشتر آرومترمردم منم کـه چيزي حاليم نبود و تمام وو انداختم رو کيرم و کيرم با فشار که تا ته رفت تو کـه دادش هوا رفت يکم نگه داشتم که تا کونش جا باز کنـه و شروع کردم بـه تلمبهزدن اونقدر تنگ بودکه کيرم بـه سختي عقب و جلو مي رفت ديگه يواش يواش حس کيرم بر مي گشت و هم مثلش ليز و ازج شده بود و منم تند درون حال تلمبه زدن بودم کـه خالم يکم بهحال اومده بود و به من گفت عجب غلطي کردم چرا آبت نمي ياد من کـه واقعاً لذت بردم منم گفتم آره جون خيلي نکات کليدي رو ياد گرفتم و همون جور تلمبه مي زدم ديگهحس کردم کـه آبم داره مي ياد بـه خالم گفتم گفت درون بيار کيرتو بکون توم مي خوام آبتو بريزي توم منم کيرمو درون آوردم و دوباره بـه کمر خابيد و پاهاشو داد بالا و مندوباره همونطور کـه بهش مي گفتم کـه حامله نشي يوقت، از جلو کيرم فرستادم توش، اونم گفت نـه عزيزم زود باش.ش واقعاً ليز وگرم بود کـه باعث شد خيلي زود آبم بياد بهمحظ متورم شدن کيرم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و منم با فشار تمام کيرمو فشار دادمآبم مثل فواره مي ريخت تو و فقط آه مي کشيد داد منم کـه هوارفته بود دو سه بار عقب و جلو کردمو روي ولو شدم.يه 10 دقيقه اي کيرمبود و همونجوري رو هم ولو بوديم من احساس سر گيجه داشتم و حال بلند شدننداشتم ، با فشار دستاي از روش بلند شدم بـه محظ درآمدن کيرم ازش آب بود کـه از مي ريخت زمين.کنار هم رو تخت دراز کشيديم و من درون همون حال بـه گفتم جون هر وقت بـه کمک درسي نياز داشتي منو خبر کن و هم با خنده گفت اگه اونطوره تمام مدتي کهشوهرم نيست من کمک لازم دارم و هر دو خنديديم و دوباره يه 5 دقيقه اي از همگرفتيم بعد پاشديم و2 تايي باهم رفتيم حموم تو حموم هم 1 بار ديگه کردمش بعد از حموميه ناهار توپ خورديم و تا شب 2 بار ديگه بـه روشـهاي مختلف کردمش بطوري کـه ديگه کمرم جا نداشت از اون موقع بـه بعد هر هفته اي کـه شوهر خالم نيست من 2يا 3 روز ميرمبه تو درساش کمک کنم. و هم همش بـه من گوش زد مي کنـه کـه الان وقت مناسبي براي ازدواج واسه من نيست.<br />6 نظر به منظور “ با سمانـه”<br />شقایق گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4584">10 مـی 08 @ 6:42 ق.ظ</a><br />سلام سپیده جونمن یـه مشکلی دارم کـه نمـیتونم دانلود کنم و واسه اینم یـه پیشنـهاد دارم کـه شاید خوشت بیـاد . معامله پایـا پایـاین ایمـیل منـه : <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=mailto:shagaieg@gmail.com">shagaieg@gmail.com</a>حالا مـیخوام بگم کـه بابت هر کلیپی کـه برام بفرستی من دوتا برات مـیفرستم . نظرت چیـه ؟ منتظر نظرتم . عو کلیپ یکی بده دوتا بگیر . من خیلی از اینا دارم . ممنون مـیشم ازت . بای<br />فرزین گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4585">10 مـی 08 @ 6:51 ق.ظ</a><br />salam sepideh khanoom . ajab site khafani darin kafam boridage mishe be man mail bezanid . ye kare vajeb bahatoon daram . PLZ<br />shahdar گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4595">10 مـی 08 @ 12:41 ب.ظ</a><br />دست خوش دمت گرم داستانت قشنگ بود حاااااللللشو بردیم.<br />سپیده جوووووووون خیلی مخلصیم یـادت نره اگه زمانی تور ایران گذاشتی تو اصفهان من منتظرتم.<a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=mailto:shahdarkharej@yahoo.com">shahdarkharej@yahoo.com</a><br />mehran گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4630">11 مـی 08 @ 7:47 ب.ظ</a><br />خیلی عالی بووووود اگه از این داستانـها هست بازم بزارین خیلی ممنون<br />بابك گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4693">13 مـی 08 @ 4:36 ب.ظ</a><br />سپيده جون منم يه دارم جيگر 3 بار با هم سكس داشتيم ولي هر بار اون خودشو بـه خواب زده كه يعني نفهميدهداستان عالي بود<br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.tak3da.com/" rel="external nofollow">ali</a> گفته: <a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660#comment-4716">14 مـی 08 @ 8:58 ق.ظ</a><br />سپیده خانم خودت رابزار ممنونم اینـهم قشنگ بود<br />محل نوشتن نظرات<br />نام (لازم)<br />مـیل (نمایش داده نمـی شود) (لازم)<br />سایت / وبلاگ<br /><br />مرامنامـه<br />چنانچه سن شما پایین تر از 18 سال هست به شما عمـیقا پیشنـهاد مـیکنیم کـه از خواندن مطالب این سایت صرف نظر کنید درون غیر این صورت ما هیچ گونـه مسئولیتی درون قبال شما نخواهیم داشت و باید این را بدانید کـه خواندن این مطالب به منظور شما بـه هیچ وجه مناسب نیست ما بر این عقیده نیستیم شمارا بـه زور از دیدن این مطالب باز داریم چون مـیدانیم کـه این عمل بیـهوده هست و از انجا کـه فرهنگ ایرانی منطق را بیشتر قبول مـیکند از شما خواهش مـیکنیم کـه از مرور این سایت صرف نظر کنید چون این مطالب درون روح و روان شما تاثیرات بدی خواهد گذاشت. چنانچه سن شما 18 و بالاتر هست درون صورتی کـه موافقید ما بـه هیچ وجه شما را مجبور بـه خواندن این مطالب نکرده ایم و همچنین این را قبول دارید کـه از محتوا این سایت مطلع هستید مـیتوانید بـه مرور سایت ادامـه دهید درون غیر این صورت سریعا سایت را ترک کنید درون صورتی کـه سن شما بیشتر از هجده سال هست بـه این توجه داشته باشید کـه اگر این مطالب را مـی خوانید بـه این دلیل نیست کـه موافق این مباحث هستید بـه طور مثال خود من با این نوع روابط مخالفم ولی برعاز خوندن داستان هاش بی نـهایت خوشم مـیاد اگر شما خواندن را هم دوست ندارید سایت را ترک کنید با تشکر فراوان سپیده کیـانی<br /><br />دسته‌ها<br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=97">آهنگ</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=42">اخبار</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=45">خارج از </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=94">خواب های ی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=6">دیدن همسر با دیگری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=37"> با بابا</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=82"> با حیوانات</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=8"> با </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=81"> با زن</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=77"> با </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=18"> با دایی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=28"> با </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=19"> با عمو</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=22"> با هسمایـه</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=88"> با زن بیوه</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=16"> با زن داداش</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=10"> با زن دایی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=25"> با زن شوهر دار</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=12"> با زن عمو</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=23"> با زن های فامـیل</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=26"> با زن همسایـه</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=27"> با زن پدر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=14"> با شوهر </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=20"> با </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=29"> با مجود متاهل بودن</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=80"> با همسر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=86"> با همسر قانونی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=39"> با وجود متاهل بودن</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=17"> با پدر شوهر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=30"> با پرستار</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=13"> با پسر </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=89"> با پسر </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=38"> با دیگری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=7"> و برادر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=31"> ضربدری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=9"> مادر با دیگری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=15"> همسر با دیگری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=5"> پدر و </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=4"> پسر با مادر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=3">شعر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=1">عکس</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=87">عی ایرانی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=41">عی باحال</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=43">عهای گلچین</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=85">فیلم با حیوانات</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=32">فیلم و برادر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=40">فیلم مادر و </a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=99">فیلم ی ایرانی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=33">فیلم ی خانوادگی</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=11">متفرقه</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=98">همجنس بازی ان</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=24">همجنس بازی همسر</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=21">همجنس بازی پسران</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=44">کارتون</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=53">کاغذ دیواری</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=70">کلیپ مخصوص خانوما</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=95">کلیپ های باحال</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=60">کلیپ های ی جالب</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?cat=96">کلیپ های موبایل</a><br />بایگانی<br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200805">مـی 2008</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200804">آوریل 2008</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200803">مارس 2008</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200802">فوریـه 2008</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200801">ژانویـه 2008</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200712">دسامبر 2007</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200711">نوامبر 2007</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200710">اکتبر 2007</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200709">سپتامبر 2007</a><br /><a title="پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه Posts (Atom) - majid mimplus.ir" rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?m=200707">جولای 2007</a><br />آخرند نظرات<br />سارا درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?attachment_id=379#comment-4746"></a><br />ماني درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=671#comment-4744"> جوون از عقب</a><br />ماني درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=672#comment-4743">انجمن راه افتاد</a><br />ماني درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=672#comment-4742">انجمن راه افتاد</a><br />soheil درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=658#comment-4741">تخم درد</a><br />ahmad درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?attachment_id=218#comment-4740">کارتون ی 4</a><br />3x درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=648#comment-4739">زن و شوهر جوون ایرانی - خانگی</a><br />3x درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?attachment_id=597#comment-4738">انیمـیشن ی</a><br />کیر کج درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=676#comment-4736"> درون جکوزی</a><br />morteza درون <a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=91#comment-4735">فیلم با بابا</a><br />جدیدترین مطالب سایت<br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=676"> درون جکوزی </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=674">آموزش گوزیدن بـه شکل صحیح و کاربردی </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=672">انجمن راه افتاد </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=671"> جوون از عقب </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=667">اب حموم داغ - هنر ایرانی رو ببینید </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=665"> یـه اقای کچل بدون درون آوردن شرت </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=663">زهرا </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=662">خیـار چنبر </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=660"> با سمانـه </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=659">تابستان من و شـهین </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=658">تخم درد </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=657"> سه نفری </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=655">داستانـه منو الناز </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=654"> خانوم مو مشکی از عقب با اقای خالکوبی </a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.fire.com/?p=652">تولدم مبارک !!!!!!!! </a>

majidhttp://www.blogger.com/profile/14007493798551192528noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-2679693884857733818.post-47949058857244723572008-04-15T01:08:00.000-07:002008-04-15T01:28:28.530-07:00

majidhttp://www.blogger.com/profile/14007493798551192528noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-2679693884857733818.post-20226951914787706272008-04-15T00:57:00.001-07:002008-04-15T01:05:16.615-07:00

جکهای قشنگ

به رشتيه ميگن چرا از سربازي معاف شدي؟<br />مگه آخه من تك پدر هستم<br /><br />تركه ماشينش تو برف گير ميکنـه زنجير نداشته ، سينـه ميزنـه<br /><br />يه دفعه یـه آبادانيه تو بيابون گم ميشـه ، و داشته از تشنگی ميمرده .... خلاصه هی ميگفته آب آب آآآآآ آب .... يه دفعه ميرسه بـه يه چشمـه دستاشو ميزنـه تو آب ميکشـه بـه موهاش مگه آخيــــــــــش ، وُلک راحت شدم تيپ موهام خراب شده بود داشتم ميمردما<br /><br />يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير شو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده که تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو ميخوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم<br /><br />تركه ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! تركه ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي؟<br /><br />به تركه مـیگن از قفل فرمونت راضی هستی مـیگه آره فقط سر پیچ اذیت مـی کنـه!<br /><br />تركه ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون که تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. ترکه ميگه: ببخشيد اگه ميشـه جمع‌تر وايسين نون بـه ما هم برسه<br /><br />يارو ميره حرم داد مـی‌ زنـه : آقايون شلوغ نكنيد! حاجت ها قاطی‌ مـی‌شـه! من پارسال اومدم ، حامله شدم<br /><br />سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، کـه ترکش موجب بي مدرکي هست و بـه کلاس اندرش مزيد درون به دري ، هر ترمي کـه آغاز مي شود موجب پرداخت زر هست و چون بـه پايان رسد مايه ضرر ، بعد در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شـهريه اي واجب ..... از جيب و جان کـه بر آيد ...... کز عهده خرجش بـه در آيد<br /><br />تركه زنگ ميزنـه 110 مگه آقا صدي ده طرف مگه بله بفرمائيد تركه مگه بي انصاف تو بازار صدي پنج نزول ميدن<br /><br />لره داشته ميمرده ، ملت ريخته بودند دورش ببينند دم آخري چي ميگه ، لره ميگه بـه ارواح باباتون من همـه نماز روزه هام را گرفتم فقط 60 سال واسم طهارت بگيرين!<br /><br />تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونـه، يهو ميبينـه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنـه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينـه ميزنـه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، يارو يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نـه بـه اون لباس آتيش زدنت، نـه بـه اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! تركه ميزنـه زير گريه، ميگه: جناب سروان بـه خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!<br /><br />تركه ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شـه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟! تركه هول ميشـه، ميگه: شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!<br /><br />تركه ميره خواستگاري، اسم ه پروانـه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي ه مياد چايي تعارف كنـه، تركه ميگه: دست شما درد نكنـه آهو خانوم! ه شاكي ميشـه، ميگه: بابا اسم من پروانـه‌ست نـه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوون حيوونـه ديگه!<br /><br />به آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون... از فردا تريپ مشكي با عينک دودي !<br /><br />به تركه ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نـه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا بـه سعادتش<br />يه تركه ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشـه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، که تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه تركه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! تركه ميگه: ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!<br /><br />تركه چهار که تا قالب صابون ميخوره كه بـه مرز خود كفايي (خود كف آيي) برسه!<br /><br />يه روز دوتا قزويني از كنار هم رد ميشن يكيشون برميگرده ميگه ببخشيد علي جون از جلو نشناختمت!<br /><br />تركه آشغال رفته بوده توي چشمش، بعد وايساده بوده جلوي آيينـه هي فوت ميكرده، دوستش مياد بهش ميگه بابا همين كارها رو ميكنيد بهمون ميگن تركها خرن ديگه، آخه آي كيو، اوني كه توي آيينست بايد فوت كنـه!<br /><br />خانم معلمـه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه که تا گنجشك سر يه شاخه درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند که تا گنجشك رو درخت ميمونـه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمـه ميگه: نخير دو که تا ميمونـه. بچهه ميگه: خوب اون دو که تا هم از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمـه يكم فكر ميكنـه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمـه ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه که تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنـه، ‌دومي ليس بزنـه و سومي ميك بزنـه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمـه يكم فكر ميكنـه، ميگه:‌ خوب معلومـه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نـه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشـه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد.<br /><br />به تركه ميگن: يه دار پرنده نام ببر، ميگه: مـهماندار هواپيما!<br /><br />تركه جلو ه ميخوره زمين، ميگه حركتو داشتي؟<br /><br />تركه ميره لباس فروشي، ميگه: ببخشيد شلوار نخي داريد؟<br />يارو ميگه: بعله. تركه ميگه: بيزحمت دو نخ بدين!<br /><br />تركه 19 که تا بچه داشته، بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رند شـه؟<br />ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر!<br /><br />تركه ميره بـه يكي خبر مرگ مادرش رو بده، بهش ميگه: يه شتري بود كه درون خونـه همـه ميخوابيد!<br />يارو ميگه: خوب؟ ميگه: اين دفعه رو ننـه تو خوابيد!<br /><br />دوست تركه بهش ميگه سي دي كه بهم دادي خش داره؟<br />ميگه: آخه آهنگاي قشنگش رو علامت زدم<br /><br />به تركه ميگن كره خر ميگه انقدر جوون موندم<br /><br />زنـه زبونش ميگرفته، ميره سبزي فروشي ميخواسته نارنگي بخره. ميگه: بي دحمت ليم كيلو لالنگي بدين!<br />يارو هم شاگردش رو صدا ميكنـه، ميگه: اوهوي حسني! نيم كيلو خيار سالادي بده خانم!<br /><br />بچه بـه معلمش مگه: خانوم ما ساق پاتو ديدم. معلم 1 ماه از كلاس اخراجش ميكنـه.<br />بچه بعدي مگه خانوم ما رونپاتونو ديدم. اين يكي 2 ماه اخراج ميشـه.<br />يكي از بچه‏ها خودش پاميشـه ميره بيرون. معلمـه داد ميزنـه كجا؟؟؟ مگه: خانوم ما يه جايي رو ديديم كه بايد ترك تحصيل كنيم.<br /><br />تركه ميره حموم، ش بوده با نعلبكي دوش ميگيره!<br /><br />از تركه ميپرسن از چه جور لبي خوشت مياد؟<br />مگه: ازجوب پشت خونمون!<br /><br />زن بـه شوهرش مـیگه: مـی خوای دفتره یـادداشتت باشم که تا همـیشـه همراهت باشم؟ مرد: عزیزم سر رسیدم باش که تا هر سال عوضت كنم <br /><br />به تركه ميگن اذون بگو ميگه همـه چيز با يك نگاه شروع شد<br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.jokebartar.blogfa.com/post-20.aspx">لینک ثابت</a> نوشته شده درون شنبه یـازدهم اسفند 1386ساعت4:27 بعد از ظهر توسطمحسن <br />GetBC(20);<br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=javascript:void(0)">13 نظر </a><br /><a name="19"></a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.jokebartar.blogfa.com/post-19.aspx">جك برتر </a><br /><br />تركه مي ره پمپ بنزين و بعد از اينکه باکش رو پر مي کنـه، مي ره پيش حسابدار و ميگه آقا چقدر؟ يارو مي گه 300. تركه تعجب مي کنـه و آروم مي پرسه چي شده؟ شاه برگشته؟ بنزين فروش يواشکي جواب ميده نـه، شما گازوئيل زدي<br />اصفهانيه بـه بچش ميگه برو دو که تا نون از خونـه همسايه بگير . بچه ميره و برميگرده ميگه نون ندادند. باباهه ميگه : چه همسايه خسيس هست برو از تو يخچال خودمون بيار<br />ترکه دستشویی بوده موبایلش زنگ مـی زنـه پسرش بوده مـی گه : بابا کجایی ؟ مـی گه یـه جایی. پسره مـی گه: گفت امروز غذا نداریم هرجا هستی نـهارتم بخورو بيا !!!<br />يه تركه صبح مـیره درون مغازش.. کرکره رو بالا مـیکشـه و مـیگه: بسم الله الرحمن الرحیم.... مـیره تو. مـیبینـه همـه مغازه رو خالی .. مـیاد بیرون کرکره رو مـی کشـه پایین و مـیگه : صدق الله العلی العظیم<br />یـه ترکه زنشو داشته کتک مـی زده چند نفر سر مـی رسند مـیگند بابا چرا مـی زنی این بیچاره رو مـیگه نمـی دونم اگه مـی دونستم کـه مـی کشتمش<br />تركه ميره خواستگاري، ه سبيل داشته، بهش ميگه: چرا سبيل داري؟ ه ميزنـه زير گريه، تركه ميخواد دلداري بده ميگه: مرد كه گريه نمي‌كنـه!!!<br />ترکه آشغال ميره تو چشماش سره ساعت 9 ميشينـه دم در<br />به ترکه مـیگن ترمز ABS چیـه؟ مـیگه تو سرعت های زیـاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو مـی کنـه!!! <br />تركه باباش ميميره هفتش خيلي شلوغ مي شـه واسه چهلم بليط مي فروشـه<br />به تركه ميگن اسمت چيه؟ ميگه اسمم حمزه هست ولي بچه ها بـه من ميگن شيش كوچولو!!!!<br />به تركه ميگن يه جمله بساز کهآب باشـه . ميگه : لوله<br />تركه زنگ ميزنـه پيتزا فروشي ميگه 2 که تا پيتزا ميخواستم . پيتزا فروشي ميگه بنامـه؟ تركه ميگه : خدا<br />تركه ميره جوراب فروشي بـه يارو ميگه يه جوراب ميخوام . فروشنده ميگه مردونـه ؟ تركه دست ميده ميگه : مردونـه<br />پسره تو خیـابون بـه ه مـیگه بخورمت ه شاکی مـیشـه پسره مـیگه ناراحت نشو مـیخواستم بعد از چند وقت یک گهی خورده باشم!!!!<br />اصفهانیـه موز مـی خوره پوستش مـیزاره تو دفتره خاطراتش<br />يه روز يه پسر جوون وقت زن گرفتنش بوده ولي ميگفته زن نميخوام، اطرافيان ميگن چرا زن نمي گيري؟ ميگه: من يه زن ميخوام مثل ماه .اطرافيان ميگن اگه بگردي خوشگل و ماه زياد پيدا ميشـه! اما پسر جوون ميگه من منظورم اينـه كه مثل ماه شب بياد و صبح بره!!!!<br />تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينـه، نشونـه ميگيره ميزنـه... تيرش خطا ميره و ميخوره بـه دم شيره. شيره هم شاكي ميشـه، ميدوه طرفشون كه خوارشونو سرويس كنـه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينـه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنـه. لره يك نگاهي بهش ميكنـه، ميگه: مگه من زدم؟<br />بچه پولداره شب ماشين بابا رو ور ميداره بدون گواهينامـه ميزنـه بيرون. تو راه يه افسر ترك جلوش رو ميگيره، مگه: كارت ماشين، گواهينامـه. پسره جفت مي‌كنـه، مگه: حالا چه گهي بخورم؟! الان دهنمو سرويس مي کنـه. ور ميداره يه هزاري ميذاره كف دست يارو. تركه تو تاريكي نگاه ميكنـه بـه هزاري، يه دفعه زرد ميكنـه، خبردار واميسه، مگه: ببخشيد آقاي خميني، تو تاريكي نشناختمتون.<br />تركه پیتزا مـیخوره شب بربری مـیاد تو خوابش!!! مـیگه آهااااااااای بی وفا دیگه دوسم نداری؟؟؟<br />از خروسه ميپرسن از جامعه راضي هستي ميگه نـه والا خجالت نميکشن ناموس مردم رو توي ويترين ميذارن<br />به پشـه ميگن چرا زمستونا پيدات نيست ميگه تابستون خيلي رفتارتون خوبه كه زمستونام بيام<br />قزوينيه عروسی ميکنـه، فرداش با برادر زنش ميره ماه عسل<br /> SMSهاي بامزه<br />آهنگ جديد نفرين از محسن چاوشي : الهي تو بميري من نميرم....سر قبرت بيام پارتي بگيرم...الهي سرخك و اوريون بگيري....تب مالت و بلاي جون بگيري....الهي از سرت که تا پات فلج شـه .... كمرت بشكنـه دستت قلم شـه ....الهي حصبه و ام اس بگيري....سر راه بيمارستان بميري.....الهي كور بشي چشمات نبينـه....بميري گم بشي حقت همينـه<br /><br /><br /><br />شرکت مخابرات ايران، درون پي يک اقدام غافلگيرانـه، از نويسنده ي مجموعه ي اغما شکايت کرد!!! متن شکايت بـه اين شرح مي باشد: هزينـه ي مکالمات تلفني "الياس" از کدام شماره بايد پرداخت شود؟؟؟ ناگفته نماند کـه اين شرکت ادعا کرد چون بيشتر مکالمات "الياس" با "دکتر پژوهان" بوده است، که تا اطلاع ثانوي هزينـه ي مکالمات درون فيش جداگانـه اي بـه شماره تلفن دکتر اضافه خواهد شد<br /><br />مصارف مـهم اس ام اس درون ايران :<br />1- پيغام هاي اورژانسي ( سر رات کـه داري مياي 2تا بربري بخر)<br />2- اطلاعات رساني( سر جلسه امتحان)" جيم درسته الاغ!"<br />3- پيغام هاي عاشقانـه: "عزيزم، قبل از خواب بـه ياد من مسواک بزن !"<br />4- جلوگيري از خشونت :"بدهکار محترم !اگه اين جا بودي خرخرتو مي جوييدم "!<br />5- فرستادن جوک :"يه روز يه يارو مي ره سربازي، دور کلاش قرمزي6- تبریک عید <br /><br />این سیب، بهترین سیب، شکل سیب، سر سیب، کار سیب، گذاشتن سیب، یـه سیب، آدم سیب، الافه سیب.حالا سیب هارو حذف کن از اول بخونش!<br /><br />المپيک آخوندا درون سه رشته برگذارشد:<br />1- پرش با عبا<br />2- دو با نعلين<br />3- پرتاب عمامـه <br /><br />متن پيام تبريک حضرت آیت‌الله جنتی بـه احمدی نژاد، رئیس جمـهور منتخب ملت ایران اسلامـی:<br />ای قشنگتر از پريا... تنـها تو کوچه نريا... اصلاح طلبا دزدن کاپشنت رو ميدزدن ...!!<br /><br />جوایز بانک بسیجیـان: 2 دستگاه تانک ذولفقار , 2000 متر پارچه چفیـه, 5000 بلیط سفر پیـاده بـه کربلا. هر 1متر ریش درون هر روز 1 امتیـاز. <br /><br />سه كار غير ممكن: شاليكاري درون قزوين، تشخيص هويت درون رشت، آدم شناسي درون اردبيل<br /><br />فتواي جديد علماي حوزه علميه اگر يك پسر بـه ي بگه قربونت برم عزيزم،20 ضربه شلاق داره!! اگر بگه قربونت برم خوشگلم 70 ضربه شلاق داره!! ولي اگر بگه قربونت برم الهي چون درون راه خداست هيچ اشکالي ندارد <br /><br />دنيا رو بدون خانمـها تصور کنيد:<br />- بازارها خلوت<br />- پولها اضافه<br />- خيابونـها خلوت<br />- شيطون بي کار<br />- مخابرات ورشکسته<br />همـه ميرن بهشت <br /><br />به حرمت ي کـه جان حضرت اسماعيل را نجات داد 7 بار بگو بععععع بع، واسه 7 که تا ديگه بفرست حاجت ميگيري<br /><br />امروز روز جهاني بلاياي طبيعي هست روزت مبارك<br /><br />کتاب های پر فروش امسال :<br />1) آيات بنزيني<br />2) داستان هزار و يك بنزين<br />3) بنزین نامـه 4<br />4) خدمات متقابل بنزین و اسلام<br />5) بنزین زدن یک دقیقه ای<br />6) هري پاتر و پيت بنزين<br />خرس ها با یک ظرف عسل خر مـی شن . اسب با چند حبه قند . طوطی با تخمـه . سگ با استخوان . راستی تو هنوز موز دوست داری<br /><br />یـه باغ گل رز با یـه سبد ستاره مـیدم بهت ببر سر چهار راه بفروش سودشم نصف نصف<br /><br />عشق يعني زندگي را باختن / چند سالي با هر الاغي ساختن<br /><br />این اس ام اس رو به منظور 2 نفر بفرست: اولی به منظور یک آدم احمق و دومـی به منظور یک آدم نفهم. بعد بشین فکر کن ببین خودت کدوم یکی بودی کـه من اینو برات فرستادم؟<br /><br />امروز روز جهانی خوشتیپ هاست. تو هم مثل من این اس ام اس رو برایی بفرست کـه مـیدونیی بهش تبریک نمـی گه<br />زندگي قشنگه اگه با تو باشـه... مرگ قشنگه اگه براي تو باشـه... دلتنگي قشنگه اگه بـه خاطر تو باشـه... من قشنگم اگه با تو باشم... اما تو هر کار ي قشنگ نميشي بعد بيخود زور نزن<br />بيا يك كاري رو انتخاب كنيم و با هم انجام بديم :<br />1. كت و شلوار فروشي بزنيم . هر چي از كت درون اومد مال من . هر چي از شلوار درون اومد مال تو !!! 2. يك موتور بخريم بريم دزدي . من كيف مي تو ساك بزن !!! 3. نمايندگي يك و يك مي گيريم . بريم دم خونـه ها . من درون مي . تو يه رب بده<br />يادمون باشـه وقتيي برامون ميميره ، اونقدر مرد باشيم کـه سر قبرش يک شاخه گل بزاريم<br />ميدوني شباهت پسر مجرد و لباس تو ماشين لباس شويي چيه؟؟؟ جفتشون تو کفن<br />مـیدونی شباهت لر با لامپ چیـه؟ دور هر دو پشـه جمع مـیشـه.<br />غرق گناهيم ولي پاک سرشتيم *** حسرت زده يک وجب از خاک بهشتيم<br />شکرانـه زايل شدن حالت اغما *** از خوردن آن ميوه ممنوعه گذشتيم<br />هرچند کـه الياس بسي وسوسه ها کرد *** اما چو پري بنده خناس نگشتيم<br />غفلت بکشد يونس جان درون دل ماهي *** چون غمزه هستي بـه دل مزرعه کشتيم<br />افسوس کـه اين ماه مبارک بـه سر امد *** درون دفتر اعمال ثوابي ننوشتيم <br /><br /><br /> SMSهاي عاشقانـه <br />هر انسانی کـه بدنیـا مـی آید به منظور یـافتن گمشده ای مـی آید کـه رسالت اوست . من هم چیزی را گم کرده بودم کـه نمـی دانستم چیست. بارها و بارها اتفاق مـی افتاد کـه احساس مـی کردم آن را یـافته ام،زمانی درون لذت های حقیقی و نا حقیقی ام ، زمانی درون نوشتن هایم ، زمانی درون آموختن علم ، زمانی درون جسارتم به منظور بد بودن ، زمانی درون شعر و زمانی درون تو<br /><br />آنقدر درون گفتن يک حرف حاشيه رفتم وبه جاي نوشتن تنـها يک کلمـه گوشـه ي دفتر خاطراتت شعر هاي حاشيه اي نوشتم !!!! که تا عاقبت درون حاشيه چشم هايت افتادم حالا کـه حاشيه نشيني را تجربه مي کنم بگذار فقط يک حرف حاشيه اي ديگر ب دوستت دارم<br />یکی بود یکی نبود / زیر این سقف کبود /یـه غریب آشنا /دل و جونمو ربود / اینجوری نگام نکن /گل یـاس مـهربون /اون غریبه خودتی همـیشـه با من بمون<br />بوسه بر عکست ترسم کـه قابش بشکند.قاب عتوست اما شيشـه ي عمرمن هست بوسه بر مويت ترسم کـه تارش بشکند.تارموي توست اما ريشـه ي عمر من است<br />عشق صميميت و محبت .امروز سالها از آن روز مي گذرد ولي تو هر گز بر نگشته اي ...صدايت درون گوشم زمزمـه مي شود و نگاهت درون ذهنم مجسم ولي من تو را مي خواهم نـه خيالت را<br />بر سنگ قبر من بنوسيد خسته بود . اهل زمين نبود. نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاک بود چشمان او کـه دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشـه دسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد کل عمر پشت دري کـه باز نمي شد مانده بود<br />یـادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم وقت پرپر شدنش، سوزو نوايي نکنيم پر پروانـه شکستن ، هنر انسان نيست گر شکستيم ز غفلت ، من و مايي نکنيم يادمان باشد سر سجاده عشق جز براي دل محبوب، دعايي نکنيم يادمان باشد اگر خاطرمان تنـها ماند طلب عشق ز هر بي سرو پايي نکنيم .<br /><br />افسرده و دلتنگ چرا مثل منيمن عاشق اويم کـه رنگم شده زردتو عاشق کيستي کـه هم رنگ منی <br />يك سنگ كافيست براي شكستن يك شيشـه، يك جمله كافيست براي شكستن يك قلب، يك ثانيه كافيست براي عاشق شدن، يك دوست مثل تو كافيست براي تمام زندگي<br />قلبمو هدیـه مـی دم بهت . مواظبش باش . نـه بـه خاطر اینکه قلبمـه بـه خاطر اینکه تو توشی<br />چیـه فکر کردی یک 1 اس ام اس جدیده ؟ یـا فکر کردی کارت دارم ؟ نـه بابا فقط مـی خواستم بگم دوستت دارم<br />soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq<br />همـه اينـها مال شما بـه شرط اينكه گوشيتو بر عكس بگيري<br />اگر مثل يک اشک درون چشمام باشي ، واسه موندنت هيچ وقت گريه نميکنم<br />سعي کن بخاطري کـه دوستش داري غرورتو از دست بدي ولي مواظب باش بخاطر غرورتي رو کـه دوستش داري از دست ندي<br />اگهي رو دوست داري، نـه براش ستاره باش، نـه آفتاب، چون هر دو شون مـهمون زود گذرند،پس براش آسمون باش کـه هميشـه بالاي سرش باشي<br /><br /><br /><br /> سلام، سلامـی بـه گرمـی دلهای عاشقان <br />خوبید دوستان ممنون بـه من سر مـیزنید و آسمون کلبه ی من رو روشن نگه مـیدارید.<br />ميدونيد كه مدرسه ها شروع شده و ديگه كمتر ميتونم آپ كنم. اين روزها سرم خيلي شلوغه شايد درون ماه فقط يك آپ داشته باشم. از نظرات خوبتون هم بي نـهايت ممنون<br />اين هم وبلاگ خودمـه حتما اينجا هم يه سر بزنيد و نظر يادتون نره<br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.tanhatarin1369.blogfa.ir/" target="_blank">www.tanhatarin1369.blogfa.ir</a> <br />اميدوارم كه از اين جكها خوشتون بياد. بعضي از اين جكها جديد و دسته اوله <br /> جكهاي باحال<br />ترکه ماه رمضون مـیره خونـه دوستش مـی خوابه دوستش بهش مـیگه سحر صدات کنم؟؟ ترکه مـی گه نـه همون غضنفر صدام کنی بهتره .<br />به ترکه مـیگن رمضان رو تشبیـه کن مـیگه: مثل های مـیمونـه دوست داشتم مـیگیرم دوست داشتم مـیخورم<br />تركه جلوی پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: جلوی پمپ بنزین سيگار نكش.ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم<br />به تركه مـی گن نظرت راجب گرون شدن بنزین چیـه؟ مـی گه به منظور ما کـه فرقی نمـی کنـه ما همون 1000تومن بنزین رو مـی زنیم<br />در ازاي خريد هر سيم كارت اعتباري ايرانسل 20 ليتر بنزين جايزه بگيريد ... كافي هست هنگام تحويل سيم كارت يك 20 ليتري بـه همراه داشته باشيد<br />ميبينم كه همتون خونـه نشين شديد....پيام احمدي نژاد بـه ملت ايران .<br />يه نفر داشته توي دريا غرق ميشده، بلند بلند داد ميزده: كمك، من شنا بلد نيستم! ترکه داشته رد ميشده ميگه: حالا من تنيس بلد نيستم، بايد داد ب؟<br />ترکه داشته ميمرده ، بـه پسرش ميگه: وقتي کـه من مردم بگو کـه ايدز داشتم ، پسر ميگه: چرا؟ ترکه ميگه:هم بيماري با کلاسيه هم بعد از مردن مني ننتو نميگيره<br />به تركه مـیگن با آنجلس جمله بساز مـیگه دستشویی مردانـه آنجلس !<br />ترکه عگور خر زده بود بـه اتاقش. بهش مـیگن این عکسه چیـه؟<br />ترکه مـیگه: این عجوانی های بابام هست تو یوونتوس بازی مـیکرده<br />ترکه داشته يكي رو بدجور ميزده و هي داد ميزده كمك كمك! بهش ميگن بابا تو كه داري اينو مي زني، تو چرا كمك مي‌خواي؟ ميگه آخه اين گفته اگه بلند شم لهت مي كنم.<br />به تركه مي‌گن: براي چی زدی زنتو با چاقو كشتی؟ تركه مي‌گه: آخه وضع ماليم اونقدر خوب نبود كه بتونم تفنگ بخرم.<br />ترکه ميره آمپول بزنـه آمپول زن ميگه شلوار تو درون بيار ميگه من خجالت مي کشم اول تو درون بيار<br />يه تركه بلال مـی‌خوره، که تا يه هفته همش اذون ميگه<br />تركه رو مـی‌برن زير سوال، له ميشـه<br />دوست ترکه بهش مـیگه : اگه توجه کنی مـیبینی کـه نگاهم باهات حرف مـیزنـه ترکه مـیگه انقدر پلک نزن صدات قطع و وصل مـیشـه<br />ازترکه مـیپرسن شغلت چیـه؟ مـیگه: یـه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو لو نمـیده<br />به ترکه ميگن: خسته نباشي ترکه ميگه اگه باشم چه غلطي ميکني؟<br />به رشتيه ميگن اعضاي خانواده ات را بگو. ميگه : امرسان، موبايل، سوبرا، صا ايران، آمريکا. ميگن : اينا چه ربطي بـه هم داشت؟ ميگه : امرسان ه کـه زيبا جادار مطمئنـه . موبايل بزرگمـه کـه هيچ وقت درون دسترس نيست . سوبرا پسرمـه کـه محصول مشترک ه و عباس آقا سر کوچمون . صا ايران کوچيکمـه کـه هروز بهتر از ديروزه . امريکا هم خودمم کـه هيچ غلطي نمي تونم م.<br />جشنواره فيلمـهاي افغانستان : 1- يک تکه نان براي 10 نفر (مستند) 2- ديشب بي بي تو ديدم شاه مقسود (خانوادگي) 3- ک ناس فروش ( اجتماعي ) 4- چند ميگيري کنده کاري کني؟ (سياسي) 5- ناس، عشق، موتور گازي (کمدي) 6- کابُل بدون توقف (عشقي ) 7- که تا حالا موز خوردي (غمگين) .<br />ملانصرالدين داشت سخنراني مي کرد کـه : هرچند زن داشته باشد بـه همان تعداد چراغ درون بهشت برايش روشن مي شود. ناگهان درون ميان جمعيت ، زن خود را ديد. هول کرد و گفت : البته هرگز نشـه فراموش لامپ اضافي خاموش.<br />محبوبيات قزوين: 1) محبوبترين خواننده: حامد حاکان 2) محبوبترين مکان: دُکان 3) محبوبترين ماشين: پيکان 4) محبوبترين فوتباليست: اّليور کان 5) محبوبترين سازمان: حمايت از کودکان 6) محبوبترين شـهر: اردکان 7) محبوبترين حيوان: پليکان 8) محبوبترين محصول شيشـه: استکان . <br />یك بابایی پسرش تو قزوین گم مـیشـه، مـیره پاسگاه گزارش مـیده. بهش مـیگن خوب مشخصات پسرتون چیـه؟ مـیگه: هشت سالشـه، تپله، موهاش بوره، چشاش آبیـه، یك شلوار كوتاه هم پاشـه. یـارو افسره تو مـیكروفون مـیگه: بـه كلیـه واحدها، برادرا توجه كنن، یـه تیكه گم شده ...<br />ملت بـه آمریکا پشت مـی کنن.. قزوینی ها مـیرن اقامت دایم آمریکا مـی گیرن<br /><br />SMS هاي بامزه<br /><br />به ما کـه ميرسه : کتاب ها عوض ميشـه! کنکور مفهومي ميشـه! بنزين سهميه بندي ميشـه! مبارزه با بد حجابي شروع ميشـه! جمع آوري ارازل و اوباش شروع ميشـه! تخم مرغ گرون ميشـه! قيمت خونـه سر بـه فلک مي کشـه! فقط کم مونده آب آبشار رو بـه بالا بره!!! آخه ما چه گناهي کرديم؟ ها؟ مگه ما دل نداريم؟ مگه ما عشق و حال نميخوايم؟ همـه خودشون ته گند کارين بـه ما کـه ميرسه ميگن بده! آخ از طرف جمعي از فرزندان متولد سال هاي.دهه 60 <br />بچه بوديم ا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مرداي قوي.... بزرگ شديم ا عاشق مرداي قوي شدن و پسرا عاشق عروسک.<br />خيار و هلو و سيب جلوي شماست. بين اين 3 ميوه کدام را انتخاب مي کنيد؟ (تمرکز کنيد و جواب را درون ذهن خود نگه داريد. حال ويژگيهاي شخصيّت خود را مطابق جوابتان درون بايين صفحه بيابيد.) . . . جواب: اگر هلو را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد کـه هلو دوست دارد! اگر سيب را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد کـه سيب دوست دارد! اگر خيار را انتخاب کرديد مشخص مي شود شما فردي هستيد کـه خيار دوست داري .<br />یـه روز یـه ترکه با خانوادش مـیره پارک لاله و یـه گوشـه حوض وسط پارک وسایلشو پهن مـیکنـه بعد یـه دفه پسرش بهش مـیگه بابا چایی برام مـیریزی؟ همون موقع یـه لره با نامزدش مـیان از اونجا رد مـیشن ، بعد دیگه ترکه بـه بچش چایی مـیده و همـین دیگه خلاصه خیلی بهشون خوش گذشت.... شماهم برین خوش مـیگذره.<br />معادله خيلي جالب: سن خودت رو ضرب درون 4 کن.با 14 جمع کن.حالا تقسيم بر 3 کن. و ازش فاکتوريل بگير. عدد بـه دست اومده رو درون اندازه قد خودت ضرب کن بعد اينکه نتيجه رو بـه دست آوردي.براي اسگول بعدي بفرست .<br />اگه ده که تا گل گرفتي دستت و رفتي جلوي آينـه 11 که تا گل قشنگ ديدي اصلا تعجب نکن اين نشون ميده هم کوري هم خنگي و هم دچار توهم شدي .<br />آيا ميدانستيد که: امکان ندارد بتوانيد با چشم باز عطسه کنيد؟ آيا ميدانستيد که: امکان ندارد بتوانيد آرنج خود را ليس بزنيد؟ آيا ميدانستيد که: 80 درصد افرادي کـه اين مطلب را ميخوانند سعي مي کنند آرنجشان را ليس بزنند؟<br />مـیدونی اگر توی یک جیبت 80.000 تومان و توی یک جیبت یـه چک پول باشـه چه اتفاقی مـیفته؟ بابات داد مـیزنـه ! پدر سوخته! چرا شلوار منو پوشیدی ؟!<br />بهترين، زيباترين، مـهربون ترين، خوش تيپ ترين، دوست داشتني ترين، با شخصيت ترين دوستي کـه داري: منم .<br />مـی خوام تمام وجودمو برات سند کنم....ها ها هاویروس داشتالان مـی مـیری ....!<br />سرتو بذار رو شونـه هام خوابت بگيره جاخالي ميدم بخوري زمين حالت بگيره.<br /><br /> SMS هاي عاشقانـه<br />ديشب فرشته اي فرستادم که تا از تو مواظبت كند اما وقتي رسيد تو خواب بودي زود برگشت و گفت هيچ فرشته اي نمي تواند مواظب فرشته اي ديگر باشد<br />من بـه دو چيز عشق مي ورزم يكي تو و ديگري وجودت و به دو چيز اعتقاد دارم يكي خدا و ديگري تو . من درون اين دنيا دو چيز ميخواهم يكي تو و ديگري خوشبختي تو .من اين دنيا را براي دو چي ميخواهم يكي تو و ديگري با تو.<br />دوستت دارم قد يه بشكه بنزين، خاطرخواتم قد يه پمپ بنزين، روز تولد تو بهترينم، هديه بهت ميدم يه كارت بنزين .<br />اگه ديدی تو آسمون هيچ ستاره ای نيست ناراحت نشو خودم حاضرم که تا صبح برات چشمک ب که تا بشم تک ستاره ی دلت<br />فرياد من سكوت كردن است... ابراز عشق من قهر كردن است... شادي من گريه كردن هست .<br />اگه من و تو دوتا برگ باشيم، هنگام خزان من زودتر از تو ميشکنم که تا زماني کـه مي‌افتي درون آغوشم بگيرمت<br />خنده برمي که تا كس نداند حال من ورنـه اين دنيا كه ما ديديم خنديدن نداشت.<br />از خدا پرسیدم چی دوست داری؟ گفت : سخاوت . دیوانـه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فدای تو کـه گفتی : رفاقت.<br />من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بيي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه بعد کوچه هاي تنـهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن، کناربيد مجنون خزان زده و کنارمرداب آرزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را کنار بزن! مرا مي يابي<br />راز تو اسير توست، فقط که تا لحظه اي کـه آن را بر زبان نياوري و فاش نسازي. اما بـه محض اين کـه رازت را فاش کني، از آن بعد تو اسير آن مي شوي<br />نمي خوام بگم قدر 1 دنيا دوست دارم چون دنيا 1روز تموم مي شـه نمي خوام بگم سياهي چشات مثل شب پر ستاره هست چون شب هم بالاخره تموم مي شـه نمي خوام بگم دوست دارم چون دوست ندارم بلكه عاشقتم<br />ای کاش مـی دانستی دل تخته سیـاه نیست وقتی کـه مـی آیی اسمت را روی اون بنویسی و هر وقت دلت خواست بری اسمت رو از روش پاک کنی...<br />عشق مثل یک تیر هست که درست مـی خوره وسط قلب آدم نـه مـیتونی درش بیـاری نـه مـیتونی بزاری بمونـه اگه درش بیـاری مـی مـیری اگه بزاری بمونـه بازم مـی مـیری ، بعد آخرش جون تو مـی گیره<br />عشق ویزای ورود بـه دل هست عشق شادیست ، عشق آزادیست ، عشق آغاز آدمـیزادیست<br />من کـه شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند بـه امـیدی کـه تو فانوس شب من باشی<br />نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت ، تنـها عشق بی دلیل بود کـه تو دلیل آن شدی<br />فکر مـی کردیم عاشقی هم بچگیست........اما حیف این تازه اول یک زندگیست<br />زندگی سر گذشت درون گذشت آرزوهاست<br />محبت تنـها هديه ای هست که احتياج بـه بسته بندی ندارد<br />براي خوشبخت زیستن حتما موقعیت های مناسب ایجاد كنیم نـه اینكه درون انتظار آن باشیم. <br /><br /> آنقدر خوب و قشنگی کـه به هنگام وداع<br /> حیفم آید بسپرمت دست خدا<br /><br /><br />بنام آنكه اشك را آفريد که تا سرزمين وداع آتش نگيرد<br /> <br /><br /><br /><br /><br />پسرها:۱- با ماشين ميرن بـه بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک.۲- کارت رو داخل دستگاه ميذارن.۳- کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن.۴- پول و کارت رو ميگيرن و ميرن.ها:۱- با ماشين ميرن دم بانک.۲- درون آينـه آرايششون رو چک ميکنن.۳- بـه خودشون عطر ميزنن.۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن.۵- درون پارک ماشين مشکل پيدا ميکنن.۶- درون پارک ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن.۷- بلاخره ماشين رو پارک ميکنن.۸- توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن.۹- کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشـه.۱۰- کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون.۱۱- دنبال کارت عابربانکشون ميگردن.۱۲- کارت رو وارد دستگاه ميکنن.۱۳- توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی کـه کد رمز رو روش ياداشت ميگردن.۱۴- کد رمز رو وارد ميکنن.۱۵- ۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن۱۶- کنسل ميکنن.۱۷- دوباره کد رمز رو ميزنن.۱۸- کنسل ميکنن.۱۹- دوست پسرشون رو صدا ميزنن کـه کد صحيح رو براشون وارد کنـه.۲۰- مبلغ درخواستی رو ميزنن.۲۱- دستگاه ارور (خطا) ميده.۲۲- مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن.۲۳- دستگاه ارور (خطا) ميده.۲۴- بيشترين مبلغ ممکن درون خواست ميکنن.۲۵- انگشتاشون رو به منظور شانس رو هم ميذارن.۲۶- پول رو ميگيرن.۲۷- برميگردن بـه ماشين.۲۸- آرايششون رو توی آينـه عقب چک ميکنن.۲۹- توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن.۳۰- استارت ميزنن.۳۱- پنجاه متر ميرن جلو.۳۲- ماشين رو نگه ميدارن.۳۳- دوباره برميگردن جلوی بانک.۳۴- از ماشين پياده ميشن.۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمـی‌ذار به منظور آدم)۳۶- سوار ماشين ميشن.۳۷- کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده.۳۸- آرايششون رو توی آينـه چک ميکنن.۳۹- احتمالاً يه نگاهی هم بـه موهاشون ميندازن.۴۰- مندازن توی خيابون اشتباه.۴۱- برميگردن.۴۲- ميندازن توی خيابون درست.۴۳- پنج کيلومتر ميرن جلو.۴۴- ترمز دستی رو آزاد ميکنن )ميگم چرا انقدر يواش ميره)<br /><br />نظر يادتون نره<br /><br /><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.jokebartar.blogfa.com/post-17.aspx">لینک ثابت</a> نوشته شده درون جمعه بیست و سوم شـهریور 1386ساعت4:9 قبل از ظهر توسطمحسن <br />GetBC(17);<br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=javascript:void(0)">60 نظر </a><br /><a name="16"></a><br /><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://www.jokebartar.blogfa.com/post-16.aspx">جكهاي جديد</a><br /><br />به نام عشق<br />به نام خدا خالق انسان، بـه نام انسان خالق غم ها، بـه نام غم ها بوجود آورنده ي اشكها، بـه نام اشک تسکين دهنده ي قلبها، بـه نام قلبها ايجادگر عشق و به نام عشق زيباترين خطاي انسان<br /><br />سلام بـه همـه ي دوستان گرامي و همراهان خوب وبلاگ جك برتر<br />من حدود دو ماه نبودم و الان برگشتم که تا با جكهاي زيبا و خنده آور دل شما سروران گرامي را شاد كنم.<br />پس با ما همراه باشيد و با نظرهاي خوبتون ما را دلگرم كنيد.<br />سعي كنيد انتقادات و پيشنـهادات خودتون رو درون بخش نظرات براي بهتر شدن اين وبلاگ بنويسيد<br />و اين هم جديد ترين و بهترين جكها و اس ام اس ها تقديم بـه شما<br />یکی از مشکلات جدید کـه چندیس آمار تصادفات را درون ایران بالا نگاه مردم درون هنگام رانندگی بـه عقربه بنزین است<br />ملت یـه چشمشون بـه جادس یـه چششون بـه اون عقربه کـه پایین مـیاد . . . <br />نفرین جدید : الهی سهمـیه بنزینت نصف بشـه<br /> دعاهای جدید:<br /> الهی بنزین بگیری،<br />بنزین بـه قبرت بباره،<br /> التماس بنزین،<br />الهی دست بـه هرچی مـیزنی بنزین شـه،<br /> خدا بنزینت بده جوون! <br />خبر فوری : بـه دلیل سهمـیه بندی بنزین و خانـه نشین شدن مردان-جمعیت ایران<br />تا 9 ماه آینده 10 برابر خواهد شد (سازمان آمار و جمعیت)<br />نمکيه بـه ه شماره ميده. ه مگه از کي که تا حالا؟ نمکيه مگه از وقتي ايرانسل اومده<br />روش تنظیم خانواده درون رشت : قفل درب خانـه .!!!<br />مـی دونی فرق تو با یـانگوم چیـه؟<br /> یـانگوم جواهری درون قصر ولی تو یـه قصر جواهری <br />حامد کرزای درون مراسم استقبال از احمدی نژاد:<br />ها، چارشنبه، تو بسیـار نیرنگ باز هستی!<br /> چگونـه خود را بر جای یک ایرانی جا زده ای؟!؟ <br />از لره مـی‌پرسن: وقتی امام زمان بیـاد چی مـیشـه؟<br /> بنده خدا مـیگه: همـه چیز خوب مـیشـه، همـه نمازخون مـیشن،<br />همـه مـهربون مـیشن،<br /> همـه پولدار مـیشن،<br />مـیشـه مثل زمان شاه<br />تركه رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم!!!<br />ترکه زنگ ميزنـه پيتزا سفارش ميده، مسئول سفارش ميگه: بـه نام؟ ترکه ميگه: خدا<br />تركه سوار آ ميشـه، ميبينـه نوشته‌: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيه‌ها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟<br />يه روز تركه ميره ماهي بگيره تور رو مي اندازه تو دريا هرچي مي كشـه درنميايد ميره زيره آب مي بينـه ماهي ها تور را بستن دارن واليبال بازي مي كنند<br />تا حالا قورباغه پرس شده ديدي؟<br />.<br />.<br />.<br />اگه نديدي يه نگاه بـه كارت مليت بنداز<br />مـیدونین کره ایـها اسم بچشون رو چجوری انتخاب مـیکنن؟ از بلندی یـه ظرف مـیندازن پایین صدای همونو مـیذارن اسم بچشون مثل: دنگ دینگ دونگ یـا دونگ دینگ دانگ<br />به تركه ميگن: نظرت درباره بند گردني موبايل چيه؟! ميگه :خوبه, فقط موقع شارژ گوشي يه 2 ساعتي ادم از كار و زندگي ميندازه<br />به ترکه مـی گن بچه کجایی؟مـی گه : بچه تهران .مـی گن: کجای تهران؟ مـی گه:کیلومتر 700 جاده تهران_ اردبیل<br />كشتي درون حال غرق شدن بود . ناخدا فرمان خروج از كشتي را صادر كرد . مردها براي خروج هجوم آورده بودند. ناخدا مانع خروج مردها شد و گفت: خجالت بكشيد حق تقدم با زنان هست . زنان بسيار خوشحال شدند و ضمن تشكر از ناخدا بـه خاطر رعايت حق خانم ها يكي يكي از كشتي خارج شدند... پنج دقيقه بعد ناخدا گفت : آقايان بفرمائيد پياده شويد كوسه ها بـه اندازه كافي سير شدند .<br />سه که تا ديوانـه هم اتاقي بودن - يك روز خبر آوردن كه دوتاشون بالا پايين مي پرن و ميگن كه ما سيب زميني هستيم و داريم تو روغن سرخ ميشيم و سومي ساكت نشسته ! رييس بيمارستان هم طبق معمول رفت كه اين ديوونـه رو مرخص كنـه. پرسيد تو چرا با دوستات نيستي ؟ اون هم گفت : آخه من كف ماهيتابه چسبيدم .<br />مرغه با خروسه ميره درون مغازه و ميگه دوتا تخم مرغ بدين مغازه دار ميگه شما واسه چي خودت تخم نميزاري مرغه ميگه چون ما هنوز تو دوران عقديم<br />يه قزوينيه توي صف آخر نماز جمعه بوده، تو سجده آخر، يه كم زودتر از بقيه بلند ميشـه، يه دفعه با هيجان ميگه: خدايا، بـه خاطر اين دو ركعت نماز، من مستحق اينـه همـه نعمت نيستم<br />ترکه مـیگن عرق خوری رو از کجا شروع کردی مـیگه از زیر بغل <br />ه نخ مـیخوره تسبیح مـیده بیرون<br />ترکه خواب مـی بینـه داره پلی استیشن بازی مـی کنـه زنشو مـی کشـه مـیره مرحله ی بعد - از خواب مـی پره مـی بینـه زنش نشسته جلوش مـی گه اه سیو (save) نكردم.<br />لره با خوشحالی بـه دوستش مـیگه بالاخره این جدول بعد از 2 سال حلش کردم. دوستش مـیگه زیـاد نیست 2 سال؟ مـیگه نـه روش نوشته بود 7 که تا 10 سال<br />ه ميره پيش آخونده ميگه حاج آقا من اگه دوست پسرم رو بوس كنم چي ميشـه؟ يارو ميگه ميري جهنم! ه ميگه اگه شما رو ببوسم چي؟ آحونده ميگه : اي شيطون ميخواي بري بهشت؟<br />يه روز يه پيرمرده بـه پيرزنـه ميگه جيگرت و بخورم پيرزنـه ميگه خفه شو تو کـه دندون نداري<br />زن از سوسک مي ترسه ، سوسک از موش مي ترسه موش از گربه مي ترسه ، گربه از سگ مي ترسه سگ از مرد مي ترسه ، مرد هم از زن مي ترسه<br />قانون چهارم نیوتن:<br />عشق درون پسر ها هرگز از بین نمـی رود بلکه از ی بـه دیگر انتقال مـی یـابد <br />روش‌های شیر بـه فرزندان<br /> مادر سوسوله : کامـی بیـا مـی‌مـی،<br /> مادر جنوبی: حسون تعل پستون،<br />مادر لره: ممل بیو گیته بخر! <br />كاش درون دنيا سه چيز وجود نداشت<br /> غرور<br /> عشق<br /> دروغ<br />آنگاه كسي بـه خاطر غرورش بـه عشقش دروغ نمي گفت<br />زندگی مثل شطرنج هست :<br />اگر بازی نکنی مـیگن بلد نیستی ، اگر بد بازی کنی مـیبازی ، اما اگر خوب بازی کنی همـه مـی خوان شکستت بدن <br />کاش قلبم درد تنـهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش مـی شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت<br />عشق رو " اد" کن .. بـه احساسات قشنگت" پي ام" بده .. غم رو " دليت" کن براي غرور" آف" بزار بگو بآخه دنيا دو روزه .. و خيانت رو"هک" کن ازانسانيت " کپي" بگير و " سندتوآل" کن با صداقت، وفا و معرفت هم "چت" کن از زيبا ترين خاطره هاي زندگيت" وب" بگير<br />عشق فراموش نيست بلکه بخشيدن هست . عشق گوش نيست بلکه درک هست . عشق ديدن نيست بلکه احساس هست . عشق کنار کشيدن و جا زدن نيست بلکه صبر داشتن و ادامـه است<br />اگر فكر مي كني كسي دوستت نداره .... اگه فكر مي كني زشت هستي .... اگه فكر مي كني همـه از تو متنفرن .... خوب حق داري<br />عاشقت خواهم ماند بي آنکه بداني دوستت خواهم داشت بي آنکه بگويم درد دل خواهم گفت بي هيچ گماني گوش خواهم داد بي هيچ سخني درون آغوشت خواهم گريست بي آنکه حس کني درون تو ذوب خواهم شد بي هيچ حراراتي اينگونـه شايد احساسم نميرد<br />وقتی کـه صحبت از عشق مـیاد همـه ما ذهنمون بـه یـه عشق زمـینی با جنس مخالف متمرکز مـیشـه ولی اگه یـه کم بـه خودمون و آرامش خودمون فکر کنیم مـیبینیم کـه مـیشـه عاشق چیزای قشنگ دیگه هم شد<br />ما لحظه ها رو مي گذرونيم که تا به خوشبختي برسيم ولي افسوس کـه خوشبختي همان لحظه هايي بود کـه گذرانديم<br />اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري رد ميشي بر ميگرده نگات ميكنـه، بدون براش مـهمي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي افتي برميگرده با عجله مياد بـه سمتت، بدون براش عزيزياگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي برميگرده نگات ميكنـه، بدون براش قشنگياگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه ميكني باهات اشك ميريزه، بدون دوستت دارهاگه يكي رو ديدي كه وقتي داري با يكي ديگه حرف ميزني تركت ميكنـه، بدون عاشقته<br />فرق من و تو<br />گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم<br />گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم، گفتم من فقط ناراحت ميشم<br />گفتي من بجز تو بـه كسي فكر نمي كنم، گفتم اتفاقا من بـه خيلي ها فكر مي كنم<br />گفتي که تا ابد تو قلب مني، گفتم فعلا تو قلبم جا داري<br />گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم، گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم<br />گفتي... گفتم...<br />حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نـه!<br />فرق ما اينـه كه:<br />تو دروغ گفتي، من راستشو<br />اگه گفتی فرق روز پدر با روز مادر چیـه؟ .......<br />روز مادر طلافروشی ها شلوغ مـی شـه<br /> و روز پدر جوراب فروشی ها!<br />حالا اگه گفتی شباهت روز مادر با روز پدر چیـه؟ ......<br />اینـه کـه هر دوی اینـها از جیب بابا خریده مـی شـه<br />عشق يعني فوتبال<br />اگه يه نفر وارد غشق دو نفر بشـه، آفسايد ميشـه<br />اگه يه نفر بـه ديگري توهين كنـه، خطا ميشـه، كارت زرد ميگيره<br />اگه يه نفر بـه ديگري خيانت كنـه، كارت قرمز ميگيره، بايد از بازي بره بيرون<br />دو نيمـه هم داره: يك نيمـه پسره، يك نيمـه ه<br /><br />هر چی فکر کردم دیدم هیچی بهتر از دوست داشتن نیست چون همـیشـه درون دوست داشتن منطقی حاکم هست که انسان براحتی بـه ارزش والائی مـیرسه.پس ارزو مـیکنم کـه دوست داشتنت زیبا و بی ریـا باشد و همـیشـه بتونی دوست بداری<br /><br />اگه یـه روز لگد بهت زدن ناراحت نشو چون خیلی توپی<br /> ميدوني فايده اين شلوار کوتاه کـه ا پاشون ميکنن چيه؟ اين آقايون يه ذره سر بـه زير ميشن.

majidhttp://www.blogger.com/profile/14007493798551192528noreply@blogger.com1




[پيام تبريک براى دندون دراوردن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 01 Sep 2018 10:31:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com