دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم

دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم شینوهه | سرنوشت - fatiiijalab.mihanblog.com | محمود - shahedjavedan.ir |

دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم

شینوهه

دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ آهنگ

ترانـه سرا و اهنگ ساز: دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم محمد پنـهان / تنظیم کننده و مـیو مسترینگ: مـهدی غفاری

دانلود با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ بهمراه پخش آنلاین

دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - دانلود آهنگ جدید
www.loramusic.ir/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا.html
‎31 دقیقه قبل . دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم دانلود آهنگ زیبای یـا حبیبی از ابوالفضل پیرهادی با لینک مستقیم و پخش آنلاین.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
pop-music.ir/آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنام-یـا
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi - Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد پنـهان ، دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم تنظیم و مـی.
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - وطن . دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم - دانلود آهنگ جدید
vatan3da.ir/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا.html
‎1 ساعت قبل . دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی,متن آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا
حبیبی,Download New Song By Abolfazl Pirhadi Called Ya .
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - دانلود آهنگ جدید
nex1music.ir/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا/
‎تلاش و تمرین و آموزش شما رو بـه هر آنچه درون ذهن دارید مـی‌رسونـه یک بستر مطمئن کـه سرشار
. دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی
tapmusic.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-3/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبیدانلود با دو کیفیت 128 و 320
Download New Music by Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - وب سایت فرهنگی .
myhomemusic.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-2/
‎3 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبیدانلود آهنگ جدید ابوالفضل
پیرهادی بـه نام یـا حبیبی, وب سایت فرهنگی هنری سریر مدیـا .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی
www.8melody.ir/15095/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-3/
‎2 ساعت قبل . دانلود با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰. Download New Song by Abolfazl Pirhadi Called Ya
Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی
www.myavangmusic.com/./دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-یـا-ح.html
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی بـه همراه متن قطعه. Download New
Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi Text With Music
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | Fido.ir
www.fido.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا/
‎1 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
www.8song.in/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا/
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی دانلود آهنگ جدید و بسیـار زیبای
ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | دانلود با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ .

دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - دانلود آهنگ جدید درون .
ir-song.com/music/abolfazl-pirhadi-ya-habibi/
‎دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی ترانـه و آهنگ :
محمد پنـهان ، تنظیم و مـیو مسترینگ : مـهدی غفاری.
آهنگ ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - دانلود موزیک جدید - سرزه
www.serze.com/آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-بنام-حبیبی-1776628/
‎1 ساعت قبل . امـیدواریم از این اثر هنری لذت ببرید. آهنگ ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی دانلود
آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین .
دانلود آهنگ جدید یـا حبیبی از ابوالفضل پیرهادی
song95.ir/play/./دانلود-آهنگ-جدید-یـا-حبیبی-از-ابوالفضل-پیرهادی
‎دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. مدت زمان : 3:
24, حجم : 3.12 MB, کیفیت : 128. آهنگ یـا حبیبی از ابوالفضل پیرهادی · betball90 .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
www.mymusics.ir/35744/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا-3/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با متن آهنگ دانلود آهنگ یـا حبیبی
ابوالفضل پیرهادی با پخش آنلاین موزیک Download New Music By Abolfazl .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - دانلود فیلم و موزیک
filmomusic.top/media/105434
‎1 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی ارائه توسط: پاپ موزیک درون تاریخ
September 10, 2016 دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
www.irsound.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا/
‎1 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبیdownload new musicدانلود آهنگ
جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبیطول این آهنگ 03:25 دقیقه .
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی
masterdota.ir/2016/09/10/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا/
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
irantuns.ir/tags/آهنگ+جدید++ابوالفضل+پیرهادی+بنام+یـا+حبیبی/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. ترانـه : محمد پنـهان. آهنگ : محمد .
Download New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi. ادامـه و دانلود. 0. 0; « آهنگ شاد .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | گیگر
giger.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا.html
‎6 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد .
دانلود آهنگ جدید و زیبای ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | دانلود آهنگ .
moshavermusic.ir/دانلود-آهنگ-جدید-و-زیبای-ابوالفضل-پیره-2.html
‎2 ساعت قبل . هم اکنون آهنگ زیبای یـا حبیبی با صدای خواننده با استعداد ابوالفضل پیرهادی درون وب
سایت موسیقی هنری تک ساز درون دسترس هست , شما مـیتونید با .
Previous

دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی
soltoon.ir/news/./دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنام-یـا-حبیبی
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی ارائه توسط: پاپ موزیک درون تاریخ
September 10, 2016 دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - پاپ .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - نامبروان موزیک
n1music.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-3/
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی ، متن آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام
یـا حبیبی ، Download New Music By Abolfazl Pirhadi Called .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - فریم اس ام اس
frimsms.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-3/
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. دانلود با دو کیفیت 128 و 320.
Download New Music by Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | کلینتون
clinton.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا-2/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی ارائه توسط: پاپ موزیک درون تاریخ
September 10, 2016 دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - پاپ .
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - خبر وقایع روزآمد
www.allnewspc.ir/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا/
‎3 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - دانلود فیلم
khodkari.ir/download/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد پنـهان ، تنظیم و.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - بلاگ فور پیکس
www.blog4pix.ir/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن-3.html
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. دانلود با دو کیفیت 128 و 320.
Download New Music by Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ جدید .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - خبر خوان ، اخبار .
www.mahpoo.com/akhbar/./news20160911001025531324.html
‎ Rating: 3 - Review by پاپ موزیک18 دقیقه قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi - Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد پنـهان .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو عاشق کن بایگانی - صاد .
saadshop.com/downloads/?tag=دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا
8 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی یـا حبیبی
fallahseda.com/tag/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-یـا-حبیبی
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. 1 views. اشتراک گذاری مطلب درون :.
Previous

دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - روم قمپز چت
ghompozchat2.xyz/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-به-ن
‎49 دقیقه قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی دانلود با دو کیفیت 128 و 320
Download New Music by Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - دانلودهای مرتبط
www.likeapp.ir/63108.html
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. امروز شنبه , ۲۰ شـهریور , ۱۳۹۵.
yahoo. آخرین آهنگ ها; آخرین آلبوم ها; آخرین موزیک ویدیو ها. دانلود آهنگ جدید ابوالفضل
.
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - ღ ιlιl تری فایر ιlιl ღ
fire3.ir/?p=1642
‎57 دقیقه قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه .
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی - ویکی اف ام
wikifm.in/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا/28694
‎7 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی | چیز دانلود
www.chizdownload.com/دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنا/
‎40 دقیقه قبل . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - هنره
honare.ir/./دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-پیرهادی-بنام-یـا-حبیبی.html
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی با بالاترین کیفیت Download
New Music Abolfazl Pirhadi – Ya Habibi ترانـه و آهنگ : محمد پنـهان ، تنظیم و مـی.
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بایگانی - پی سی لایت - دانلود آهنگ جدید .
p30light.info/tag/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام دلمو عاشق کن · 0. دانلود آهنگ زیبا و شنیدنی
ابوالفضل پیرهادی بـه نام دلمو عاشق کن. دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام .
دانلود آهنگ جدید مـهرداد حبیبی بـه نام خسته شدم
mytehranmusic.com/81983/mehrdad-habibi-khaste-shodam/
‎دانلود آهنگ جدید و بسیـار زیبای مـهرداد حبیبی بـه نام خسته شدم آهنگ جدید مـهرداد . هم
اکنون مـیتوانید آهنگ جدید مـهرداد حبیبی را از تهران موزیک بـه صورت آنلاین گوش کنید
و یـا با 3 کیفیت دانلود . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو عاشق کن.
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - فردا موزیک
fardamusic.xyz/news/94178
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی ارائه توسط: پاپ موزیک درون تاریخ
September 10, 2016 دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی - پاپ .
دانلود آهنگ جدید تنـها کـه مـیمونم با صدای مجتبی شاه علی - پرشین بکس
persianbax.ir/دانلود-آهنگ-جدید-تنـها-که-مـیمونم-با-صدای/
‎2 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید مجتبی شاه علی بـه نام تنـها کـه مـیمونم با بالاترین کیفیت. با سلام؛در
این . دانلود آهنگ جدید یـا حبیبی با صدای ابوالفضل پیرهادی.
Previous

دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام خانومـی - مای ترانـه
www.mytarane.com/1682-abolfazl-pirhadi-khanomi/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام خانومـی,آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام
خانومـی,خانومـی با صدای . تک آهنگ. تاریخ : پنج شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵. دانلود آهنگ جدید
ابوالفضل پیرهادی بـه نام خانومـی. ( بـه همراه . دیدگاهی کـه به غیر از زبان فارسی یـا غیر
مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد. . فول آلبوم امـین حبیبی · فول آلبوم امـیر علی.
خبرگزاری آریـا - دانلود آهنگ جدید برنا قیـاث بنام بی نفس
www.aryanews.com/NewsFeed/./دانلود-آهنگ-جدید-برنا-قیـاث-بنام-بی-نفس
‎ Rating: 4.5 - Review by پاپ موزیک1 ساعت قبل . دانلود آهنگ جدید مجید یحیـایی بنام دست از سرم بردارید . جدید افشین آذری بنام
ساعت یک شب · دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام یـا حبیبی .
دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی | مـیهن باران چت|سایت .
mihanbaran.in/tag/دانلود-آهنگ-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-یـا/
‎دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی. Download New Song By
Abolfazl Pirhadi Called Ya Habibi. دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی بـه نام یـا حبیبی.
دانلود آهنگ جدید امـیر حبیبی سکوت - آوا موزیک
ava-2music.ir/download-new-music-amir-habibi-sokoot/
‎3 جولای 2016 . دانلود آهنگ جدید امـیر حبیبی بـه نام سکوت . سکوت از امـیر حبیبی را هم اکنون از این
سایت دریـافت کنید و یـا بصورت آنلاین بـه آن گوش دهید و از شنیدن .
دانلود دو اهنگ جدید و بسیـار زیبای ابوالفضل پیرهادی بـه نام های ” عشق من .
www.skyemusic.ir/دانلود-دو-اهنگ-جدید-و-بسیـار-زیبای-ابوالفضل-پیرهادی-به-نام-های--عشق-من--غصه-عشق-/
‎دانلود دو اهنگ جدید و بسیـار زیبای ابوالفضل پیرهادی بـه نام های ” عشق من – غصه عشق
“ اهنگ و تنظیم و مـیومسترینگ ترانـه سرا: یـاسرملک ثابت…,دانلود دو اهنگ جدید و .
دانلود آهنگ جدید محمد حسین حسین خو بنام یـا رضا با کیفیت 320 و 128
downloadgozar.ir/دانلود-آهنگ-جدید-محمد-حسین-حسین-خو.html
‎کاربران عزیز آهنگ جدید محمد حسین حسین خو بنام یـا رضا را با دو کیفیت 320 و 128
برای شما آماده کردیم کـه مـیتوانید بصورت دانلود رایگان و با لینک کاملا مستقیم .
دانلود آهنگ امـین حبیبی اگه پیشم بمونی آرومم - مجله خبری سیتی فان
ctfun.ir/search/?.دانلود%20آهنگ%20امـین%20حبیبی%20اگه%20پیشم%20بمونی%2.
‎دانلود آهنگ جدید ابراهیم هاشمـی بنام بیـا یـالا Download New Music Ebrahim
Hashemi – Bia . گرمت تو اگه دوسم داری چرا بـه روم نمـیاری ، بگو دلت تنگ مـیشـه یـا نـه
بیـا پیشم نگو دیره مـیدونی دلم . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو عاشق
کن.
دانلود آهنگ جدید حامد بـه نام کارتون خواب روحی
image-pertak.rozblog.com/./دانلود-آهنگ-جدید-حامد-به-نام-کارتون-خواب-روحی.html
‎به . دانلود آهنگ جدید حامد پهلان بـه نام خانوم خانوم · دانلود آهنگ جدیدبیژن مرتضوی به
نام عزیزم . . نام کابوس,دانلود موزیک ویدئو جدید ابوالفضل علیزاده بـه نام کابوس ,
دانلود ویدئو . دانلود آهنگ علی عبدالمالکی بـه نام یـا حبیبی دانلود آهنگ جدید علی
عبدالمالکی بـه نام یـا حبیبی آهنگ جدید . . دانلود آهنگ جدید منصور پیرهادی بـه نام
مثلا الکی.
دانلود آهنگ جدید یزدان نصیری بنام بگو کی جز تو | آگاه سازی
www.agahsazi.ir/./دانلود-آهنگ-جدید-یزدان-نصیری-بنام-بگو-ک.html
‎6 مارس 2016 . دانلود آهنگ جدید یزدان نصیری بنام بگو کی جز تو . ترانـه سرا: عاطفه حبیبی ,
آهنگساز: حامد برادران , مـیو مستر: حامد . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام
دلمو عاشق کن · تصاویر دلهره‌آور حرکات ورزشکار ماجراجو · فروش آنلاین زنان در
فیسبوک · موشکباران غزه؛ تغییر قواعد جنگ با مقاومت یـا عرض اندام «آویگدور .
دانلود کاملترین فول آلبوم افشین آذری با لینک مستقیم - دانلود آهنگ جدید
nicmusic.org/1392/./دانلود-کاملترین-فول-آلبوم-افشین-آذری-ب-2/
‎دانلود آهنگ جدید افشین آذری بـه نام تموم شـهر خوابیدن . پاسخ دادن. مجید پیرهادی;
یکشنبه , 25 اسفند. سلام . . تقدیم یـا عشقم مـیکنم. با . ابوالفضل; سه شنبه , 5
اسفند.
Previous

دانلود آهنگ جدید ابوالفضل اسماعیلی و محسن دولت بـه نام آی دنیـا - تم .
themeforect.ir/2016/06/./دانلود-آهنگ-جدید-ابوالفضل-اسماعیلی-و-م-2/
‎19 ژوئن 2016 . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل اسماعیلی و محسن دولت بـه نام آی دنیـا . دانلود آهنگ منصور
پیرهادی بـه نام دست از سرم بردار · دانلود آهنگ جدید ادی عطار بـه نام .
دانلود آهنگ جدید منصور پیرهادی بـه نام دست از سرم بردار بایگانی - تم .
themeforect.ir/tag/دانلود-آهنگ-جدید-منصور-پیرهادی-به-نام-د/
‎19 جولای 2016 . نوشته دانلود آهنگ منصور پیرهادی بـه نام دست از سرم بردار اولین بار درون دانلود . دانلود
آهنگ جدید ابوالفضل اسماعیلی و عماد حامدی بنام آی دنیـا · این خال ها .
سبد بلاگ | دانلود آهنگ علیرضا اسدی بـه نام عشق یـا نفرت
kho18x460.sabad-blog.ir/page-65287.html
دانلود آهنگ جدید از علیرضا اسدی بـه نام عشق یـا نفرت . . دانلود آهنگ رادیکال بـه نام
چرخه; دانلود آهنگ رضا خان و منصور پیرهادی بـه نام هیس; . نام یـا حبیبی; دانلود اهنگ .
دانلود آهنگ جدید حسین پیرهادی بـه نام جز تو
247music.ir/دانلود-آهنگ-جدید-حسین-پیرهادی-به-نام-جز/
‎10 جولای 2016 . دانلود آهنگ جدید حسین پیرهادی با نام جز تو دانلود آهنگ حسین پیرهادی , دانلود آهنگ جز
تو . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل اسماعیلی و ابوالفضل زراعتکار بـه نام حسودی .
دیدگاهی کـه به غیر از زبان فارسی یـا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد. .
امـیر علی · امـیر فرجام · امـیر یگانـه · امـین حبیبی · امـین فیـاض · ایمان غلامـی.
آرشیوهای برچسب: دانلود آهنگ جدید فریبرز لاچینی بـه نام گلی جان
www.gold3da.ir/tag/دانلود-آهنگ-جدید-فریبرز-لاچینی-به-نام-گ/
‎خانـه » آرشیوهای برچسب: دانلود آهنگ جدید فریبرز لاچینی بـه نام گلی جان . دانلود
موزیک ویدئو جدید سینا سرلک بـه نام برخیز · دانلود آهنگ منصور پیرهادی بـه نام خیلی
. دانلود آهنگ ابوالفضل جی اچ و حسین ام زد بـه نام چه خبره اینجا · دانلود آهنگ این رازها از
محمد . دانلود آهنگ ماهر زین بـه نام من خیلی دوستت دارم · دانلود نوحه ترکی «یـا امام زمان
شیعه .
دانلود اهنگ جدید مقتدا غرباوی بـه نام یـا ابوالفضل | khabar95
music18next288-rzb.khabar95.ir/page-387368.html
دانلود آهنگ جدید مقتدا غرباوی بـه نام یـا ابوالفضل | دانلود با کیفیت ۱۲۸ & ۳۲۰ &
پخش آنلاین | . ابوالفضل پیرهادی بـه نام . . معرفی نوراله جوانشیری نامزد دهمـین دوره
مجلس · آشنایی با حجت الاسلام حبیب الله حبیبی نامزد دهمـین دوره مجلس شورای اسلامـی .
دانلود آهنگ جدید آرش قاسمـی بـه نام جوابم بده بایگانی » گلدصدا - دانلود .
www.gold3da.com/tag/دانلود-آهنگ-جدید-آرش-قاسمـی-به-نام-جوابم/
آرشیوهای برچسب: دانلود آهنگ جدید آرش قاسمـی بـه نام جوابم بده . Download New
Music Video By Arash Ghasemi Called Javabom Hada . دانلود آهنگ جدید دلتا ،
افعی و DY بـه نام مشت اول · دانلود آهنگ جدید امـین حبیبی بـه نام دیشب همـین موقع · دانلود
آهنگ پارسا چیلیک و فواد . دانلود نوحه ترکی «یـا امام زمان شیعه ده احساسه باخ» از
منصوری.
تلگرام اینستاگرام صفحه فیس بوک سلو آهنگ منو تهران | با ترانـه
bataraneh.top/tag/تلگرام-اینستاگرام-صفحه-فیس-بوک-سلو-آهن/
‎دانلود آهنگ جدید سلو بنام منو تهران. دسته بندی: آهنگ ایرانی, آهنگ جدید. ۲۱ views. (
ترانـه : مـهرشید حبیبی – موزیک و تنظیم : احمدرضا شـهریـاری ) .
درخواست آهنگ 1393 - دانلود آلبوم بهرام بـه نام سکوت
www.modirsearch.ir/mscmyjtyfnrdtdsnxtdcvndnsdcacyrctdqmd.html
فعال سازی آهنگ پیشواز ایرانسل بـه 2 روش ارسال پیـامک و یـا استفاده از . . دانلود آهنگ
جدید حسین تهی و شروین بـه نام دورهمـیآهنگ - آهنگ پیشواز - ایرانسل - شارژ - ویترین .
درخواست آهنگ و آلبوم مجاز - دانلود آهنگ جدیدکدهای اهنگ پیشواز امـین حبیبی ( شنبه
هشتم شـهریور 1393 ) . . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام دلمو عاشق کن.
دانلود آهنگ امـین ترکمن بـه نام حوا | بلوگل
iran18x395.bloogle.ir/page-47644.html
‎دانلود آهنگ جدید امـین ترکمن بـه نام حوا با دو کیفیت همراه با متن آهنگ. . امـین حبیبی;
امـین . . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل زارع بـه نام تنـهایی بهتره. . دانلود آهنگ جدید ایمان
پیرهادی بـه . . ترسها رو حتما کنار گذاشت حرف زد و حرف زد آن کـه مـیخواهد برود برود به
سلامت · آنی گیر بتن یـا آنی گیر سیمان · سایـه 261/ شـهاب حسینی · Xhorse vs. none
.
Previous

دانلود آهنگ جدید رامتین بـه نام یـاد - دانلود آهنگ جدید| اهنگ شاد|سوفیـا موزیک
sofiamusic.ir/?tag=دانلود-آهنگ-جدید-رامتین-به-نام-یـاد
‎17 جولای 2016 . دانلود موزیک ویدیو جدید علیرضا بلوری بـه نام یـادگاری از رسانـه سوفیـا موزیک.
Download New Music video By Alireza Bolouri Called Yadegari.
ارتباط با ما :: خندوانـه - وبلاگ هواداران خندوانـه و جناب خان
khandevaane.blog.ir/page/ارتباط-با-ما
‎مـیخوام بدونم پیـامک 30500 مسابقه حس خوب مربوط ب برنامـه خندوانـه هست یـا نـه لطفا
جواب بدین؟ . برنامـه آقای فردوسی پور زمان دانلود با صدای خیلی نا مفهومـی پخش مـیشـه
لطفاً اگه امکان داره یـا . مـیشـه تمام آهنگ های اجرا شده جناب خان را بـه صورت mp3
بگذارید ؟ . این چه وضعشـه آخه ، من به منظور شرکت درون مسابقه بخون و ببر ثبت نام کردم
ولی هنوز .
دانلود آهنگ حامد نتاج بـه نام چی بخونم - دانلود موزیک
music.avayeman.ir/read.php?vid=39022
‎دانلود آهنگ جدید حامد نتاج بـه نام چی بخونم- Download New Song By Hamed Nattaj
Called Chi Bekhonam.
دسته‌بندی کد پیشواز همراه اول - دانلود آهنگ جدید ایرانی فارسی با لینک .
downloadahanga.blogsky.com/category/آهنگ./کد-پیشواز-همراه-اول
‎14 سپتامبر 2014 . دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی بـه نام روزهای سخت با دو کیفیت همراه با متن آهنگ .
ایرج حبیبی 96 . . ابولفضل اسماعیلی 316 . . حسین پیرهادی 320 . . خدا یـا
بزرگی را گویند سهراب : سرخ روی ، نام پسر رستم کـه در جنگ با رستم .
دانلود اهنگ امـین بـه نام تهران استیج | فیسبوک ایران
news-web.dj98.ir/list/دانلود+اهنگ+امـین+به+نام+تهران+استیج.html
دانلود اهنگ جدید ایمان فلاح اهنگ کتیبه سیـاه با صدای ایمان فلاح {برای دانلود بـه ادامـه
مطلب مراجعه کنید} . دانلود اهنگ جدید با لینک مستقیم و یـا دانلود موزیک ویدئوی جدید
و یـا دانلود آلبوم جدید با . آهنگ فوق العاده زیبا وشنیدی امـین حبیبی بـه نام مسافر +
متن آهنگ . محسن پیرهادی، عضو هیـات رئیسه شورای شـهر درون جلسه بررسی مشکلات محله
.
دانلود آهنگ جدید ناصر فخار بنام مادر - خبر آنتایم
khabarontime.ir/news/./دانلود-آهنگ-جدید-ناصر-فخار-بنام-مادر
‎28 مارس 2016 . دانلود آهنگ جدید فرشاد شاد شاد شاد بنام آخر هفته مـهمونی مـیای . دانلود آهنگ جدید
علیشمس و مـهدی جهانی بنام چقدر تنـهام . دریـافت کد پخش خودکار آهنگ به منظور وبلاگ یـا
سایت . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو عاشق کن · دانلود آهنگ جدید بهزاد
پبنام باغبون . حبیبی: اصولگراها توان رقابت با روحانی را ندارند .
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ - دانشگاه آزاد اسلامـی واحد تهران مرکزی
www.iauctb.ac.ir/fa/thesis/
‎22 ا کتبر 2014 . 99, بررسی روش ها و تکنولوژی های جدید تولید محصولات با توجه بـه روش های . 481,
بررسی تعارض یـا عدم تعارض یـارانـه‌های کشاورزی درون ایران با . 869, تحلیل مردم
شناختی زمـینـه های فرهنگی و اجتماعی نام گذاری فرزندان درون . ارتقاء کیفی فعالیت
های اجتماعی و انتخابی, هادی حبیبی, دانشکده هنر, شـهرسازى, 1393-11-08.
دانلود آهنگ جدید آرین خلج بـه نام رهایی
facenama.com/linkbox/id:684911
‎دانلود آهنگ جدید و بسیـار زیبای آرین خلج بـه نام رهایی با بالا ترین کیفیت . کد
زیر را کپی کنید سپس درون قسمت مناسب وبلاگ یـا سایت خود قرار دهید . آهنگ های امـید
ساربانی · آهنگ های امـین حبیبی · آهنگ های ایمان فلاح · آهنگ های امـیر تتلو . تویوندا ·
آهنگ جدید شاد ابوالفضل پیرهادی بنام خانومـی · مجموعه آهنگ شاد لری با صدای سجاد
رزمجو .
سایت تهران موزیک | دانلود آهنگ جدید| فیلم و سریـال|موزیک ویدئو کلیپ .
top10song.ir/tag/سایت-تهران-موزیک/
‎دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مجتبی دربیدی بـه نام همـین الان یـهوی . هم اکنون
مـیتوانید آهنگ جدید مجتبی دربیدی را از تهران موزیک بـه صورت آنلاین گوش کنید و یـا
با ۳ کیفیت دانلود نمایید . ترانـه : مـهدی حبیبی ، آهنگ و تنظیم : علی عقیلی ، مـیکس
و مسترینگ : مـهرداد حسن پور . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام قصه عشق.
متن آهنگ به منظور ناصر از مرتضی پاشایی | دانلود آهنگ جدید
sad-song.ir/tag/متن-آهنگ-برای-ناصر-از-مرتضی-پاشایی/
‎دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی بـه نام به منظور ناصر. چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ 0 نظر .
دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بـه نام خانومـی. 22 بار بار پنج شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵.
Previous

دانلود آهنگ جدید نعیم پاک پناه بنام کوتاه بیـا
limomusic.ir/?p=2127
‎دانلود آلبوم جدید شـهروز حبیبی بـه نام سلام اولسون . دانلود آهنگ جدید نعیم پاک پناه
بنام کوتاه بیـا با بالاترین کیفیت . دریـافت کد پخش خودکار آهنگ به منظور وبلاگ یـا
سایت . دانلود آهنگ جدید هومن ابراهیمـی بنام کار دل · دانلود آهنگ جدید ابوالفضل
پیرهادی بنام دلمو عاشق کن · دانلود آهنگ جدید بهزاد پبنام باغبون · دانلود آهنگ جدید
ایمان .
دانلود اهنگ جدید : TAK2MUSIC
tak2music.iran.sc/sitemap
‎دانلود اهنگ جدید روز و اینتر نشنال تک اهنگ ایرانی عربی ترکی. . جدید سجاد جوادیـان
به نام آرزوی محال · دانلود آهنگ بسیـار زیبای ابوالفضل عباسی بـه نام سرما . دانلود
آهنگ زیبای مـیثاق راد بـه نام حبیبی با کیفیت عالی(همراهی مـهدی یـاریـان) · دانلود .
دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبا و شنیدنی علی اکبر ابراهیمـی بـه نام یـا صاحب زمان (
عج) .
کد آهنگ پیشواز ایرانسل مـهدی کوخایی بـه نام بـه هیچی . - دانلود آهنگ شاد
www.ahang-shad.ir/./کد+آهنگ+پیشواز+ایرانسل+مـهدی+کوخایی+به+نام+به+هیچی+فکر+نکن
‎دانلود آهنگ شاد مـهدی کوخایی بـه نام بـه هیچی فکر نکن,دانلود آهنگ جدید مـهدی کوخایی به
نام . دانلود دو اهنگ جدید و بسیـار زیبای ابوالفضل پیرهادی بـه نام های ” عشق من – غصه
.
آوریل | 2016 | رادیو برتر: دانلود آهنگ جدید|موزیک|دانلود اهنگ | صفحه 4
www.radiobartar.com/2016/04/page/4/
‎. نمـی بخشـه خودش رو درست اون لحظه کـه داشتی مـی رفتی حتما فریـاد مـیزد یـا مرگ یـا تو
. دانلود آهنگ جدید ابوالفضل یوسف نژاد بنام حرف و حدیث. دسته بندی : MUSIC .
N1M : RAdio Javan: دانلود آهنگ منصور پیرهادی بـه نام خیلی آسون
radiojavan-com.blogspot.com/2015/09/blog-post_666.html
19 سپتامبر 2015 . دانلود آهنگ جدید منصور پیرهادی بـه نام خیلی آسون. Download New Song By Mansour
Pirhadi Called Kheily Ason . دانلود آهنگ ابوالفضل نادری بـه نام مدد یـا حیدر · دانلود
آهنگ محمد فلاح و مـهدی شریفی بـه نام نمـیتونی . . دانلود آهنگ بهزاد پبه نام آل سقوط
· دانلود آهنگ مـیلاد حیدری و مـهدی حبیبی بـه نام پاییز · دانلود آهنگ .
دانلود آهنگ | ایران 1 موزیک | یـا حبیبی
iran1music.ir/tag/یـا-حبیبی/
‎علیشمس و مـهدی جهانی – دانلود آهنگ مدیونم بـه تو. علیشمس - مدیونم بـه تو . آهنگ جدید یـا
حبیبی از علی عبدالمالکی با لینک مستقیم از سایت ایران وان موزیک. Powered .
بیوگرافی حامد صغیری
biography.wikipici.ir/بیوگرافی-حامد-صغیری
‎اگر مطلبی یـا فایلی از اساتید یـا از خودتـون . آهنگ جدید زکی شمس آبادی بـه نام مادرم ·
دانلود آهنگ جدید حامد طاها بـه نام … . علیرضا واحدی‌نیکبخت، حنیف عمران‌زاده، سیـاوش
اکبرپور، احسان پیرهادی، محمد قاضی‌نجف‌آبادی، آرش . کاشی، مسعود حق‌جو، ابوالفضل
ابراهیمـی، مـهدی محمدی‌کتپه، مجید حیدری، محسن احمدی، سیدمجتبی ممبینی‌پور، نیما زند،
.
دانلود اهنگ کاملیـا بنام امور - وتار | آرشیو نایـاب ترین مطالب | wtaar
wtaar.com/search/دانلود+اهنگ+کاملیـا+بنام+امور
ورژن جدید بلاگ ریدر بزرگ ترین آرشیو نایـاب ترین مطالب۲. ۱۶۳۳۴ بار دیده شده .
دانلود اهنگ کاملیـا بنام امور. مطلبی یـافت . احمد نوراللهى؛ بى تاب یـا عصبانى؟ (عکس)
.
tags | دانلود آهنگ جدید
www.tehranmusic.org/tags-2/
‎. نام دلت مـیخواد کی باشم آهنگ پیشواز دانلود آهنگ جدید عماد بـه نام تکراری آهنگ
پیشواز رضا صادقی بـه نام مادر آهنگ پیشواز رهی بـه نام قبله آهنگ پیشواز سعید دهقان
به نام .
کلیپ خنده دار dota 2 - وب ایرونی
www.webiruni.ir/search/کلیپ-خنده-دار-dota-2?page=4
‎آکورد آهنگ خستگیـا از سیـاوش قمـیشی ریتم: 4/4 دانلود آکورد بـه صورت pdf ,آکورد آهنگ
خستگیـا . اخیر مفقود شده و یـا بـه قتل رسیده‌اند و همچنین آمار نیز روندی
صعودی را طی کرده است. . پخش آنلاین Download New Music Ahmad Solo Mard
ترانـه : مـهرشید حبیبی 2 4; فلوت . . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو
عاشق کن.
Previous

[XLS]
Winlib Report Generator - مرکز تربیت مربی و پژوهشـهای فنی و حرفه ای
www.tvto-itc.ir/uploads/farsi_books.XLS
‎372, 10553, آشنائی با دانش جدید نور, فائولز، گرانت آر, آستان قدس رضوی . 897,
14328, آموزش گام بـه گام فلش ۸, طاهریـان ریزی،ابوالفضل، ۱۳۵۲-, انتشارات طاهریـان .
1034, 1290, آنسوی حج خونین، یـا، تبلیغات آلسعود, مـیردامادی، حسن، ۱۲۸۰ -, مرکز .
شـهر وسیمای کالبدی آن تفکر و تاثر, حبیبی،محسن،۱۳۲۶, دانشگاه تهران:موسسه .
تگ های مطالب » سن سون موزیک - دانلود آهنگ جدید
san3vanmusic.org/tags/
دانلود آهنگ ها و آلبوم های جدید با لینک مستقیم و رایگان بروزترین سایت دانلود
موزیک . آلبوم های امـین حبیبی, بروزترین سایت آلبوم های ترکی, بروزترین سایت
آهنگ, . دانلود آلبوم جدید فریدون بـه نام عشق یعنی, دانلود آلبوم جدید مازیـار فلاحی
320 با . دانلود آهنگ امـید جهان یـا مولا علی با لینک مستقیم, دانلود آهنگ امـید حجت اوج
پرواز, .
دانلود آهنگ جدید شادمـهر عقیلی آرمـین 2AFM بـه نام نگاه | شیک ترین ها
wowranking.shiektarinha.ir/./دانلود+آهنگ+جدید+شادمـهر+عقیلی+آرمـین+2AFM+به+نام+نگاه.html
‎دانلود آهنگ جدید آرمـین ۲AFM بـه نام دمش گرم با لینک مستقیم و کیفیت عالی . این
مطلب : بازگشت «شادمـهر عقیلی» تکذیب شدمطالب دیگر درون مورد این مطلب :بازگشت
شادمـهر عقیلی بـه ایران؛ شایعه یـا واقعیت؟ . آهنگساز: ابوالفضل صادقی‌نژاد – شاعر:
علی معلم تنظیم‌کننده: غلامرضا صادقی . ترانـه: عاطفه حبیبی , تنظیم: انوشیروان
تقوی
دانلود آهنگ جدید Chloe Black بـه نام Death Proof - خبرچین | پورتال .
khabarchen.ir/دانلود-آهنگ-جدید-chloe-black-به-نام-death-proof/
17 آگوست 2016 . دانلود آهنگ جدید و فوق العاده شنیدنی Chloe Black بـه نام Death Proof از رسانـه فاز
موزیک. Download New Song By Chloe Black Called Death Proof . بهم بعد برو ·
با توام لعنتی گوش بده بهم بعد برو یـا هوس یـا عشقم نمـیشـه بخوای هر دورو . خانومـی از
ابوالفضل پیرهادی · خانومـی با صدای ابوالفضل پیرهادی · خاورمـیانـه و .
دانلود آهنگ جدید Britney Spears بـه نام Clumsy - خبرچین | پورتال خبری .
khabarchen.ir/دانلود-آهنگ-جدید-britney-spears-به-نام-clumsy-2/
11 آگوست 2016 . دانلود آهنگ جدید و فوق العاده شنیدنی Britney Spears بـه نام Clumsy از . دانلود آهنگ
جدید مـهرشید حبیبی بـه نام منو ببخش. . اشتباه درون تقویم 95 شایعه یـا واقعیت؟ .
خانومـی از ابوالفضل پیرهادی · خانومـی با صدای ابوالفضل پیرهادی .
دانلود آهنگ جدید جی دال و تهم بـه نام نقد - خبرچین | پورتال خبری و . - خانـه
khabarchen.ir/دانلود-آهنگ-جدید-جی-دال-و-تهم-به-نام-نقد-3/
21 آگوست 2016 . دانلود آهنگ جدید و شنیدنی جی دال و تهم بـه نام نقد از رسانـه فاز موزیک . Maya Ft Omid
Habibi – Yadegari · Azer Mashkhanli · Azer Mashxanli – Biliremki . با توام
لعنتی گوش بده بهم بعد برو یـا هوس یـا عشقم نمـیشـه بخوای هر دورو · با روح . خانومـی
از ابوالفضل پیرهادی · خانومـی با صدای ابوالفضل پیرهادی · خاورمـیانـه و .
دانلود آهنگ جدید - دانلود آهنگ mp3
mp3mp3.arisfa.com/+دانلود+آهنگ+جدید/
دانلود آهنگ جدید امـیر حیدری و علیرضا روزگار بـه نام من بی اون . اهنگ حامد پهلان یـا
حبیبی , دانلود آهنگ حامد پهلان یـا حبیبی , آهنگ جدید حامد پهلان یـاسی , صدای حامد پهلان
باریکلا,دانلود صدای حامد . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل داداشی بـه نام آهای خدا . دانلود
آهنگ جدید حسین پیرهادی بـه نام جز تو . دانلود آهنگ جدید افشین آذری بـه نام من یـا تو.
دانلود آهنگ جدید - آرشیو 1392
tak3da2.ir/archive/1392
‎موزیک ویدئو و آهنگ احمد سعیدی بـه نام بی تو, 97, 0, 1392/12/29 . امـین حبیبی
آلبوم وقتی بـه تو فکر مـی کنم, 281, 0, 1392/12/21 . عماد و ابوالفضل اسماعیلی
آهنگ زری, 67, 0, 1392/11/24 . علی اصحابی آهنگ های خوب یـا بد و سکوت مطلق, 81, 0,
1392/11/03 . سپهر پیرهادی آهنگ حَرَم دل, 91, 0, 1392/09/05 .
امـیر بی گزند | سایت خبری - تحلیلی موسیقی ما
www.musicema.com/albums/Mohsen-Chavoshi-Amire-Bi-Gazand
‎6 ژوئن 2016 . قطعه «تریـاق» از آلبوم جدید محسن چاوشی خطاب بـه چهی است؟ . درون این بین به
کاور آلبوم امـیر بی‌گزند نقدهایی همچون فونت ناخوانا یـا زیبا . با اینکه آلبوم رو
بخاطر نام مقدس حضرت مولانا خ ولی اصلا راضی نبودم. . اینکه این سریـال با آمار
دانلود خیره کننده ترک هاش و محبوبیت بی نظیری کـه در . احسان پیرهادی.
دانلود آهنگ جدید | دانلود آلبوم | دانلود فیلم | دانلود سریـال
khabarcity.ir/item.php?id=114889
‎دانلود آهنگ کردی جدید سپیده بـه نام نازدار,دانلود آهنگ کردی جدید سپیده بـه نام نازدار . .
درب منزل یـا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینـه ارسال را بـه مامور پست .
دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای ابوالفضل زارع بنام اتفاق با ۲ کیفیت … .
دانلود آهنگ جدید مجید حبیبی – ترکش مرورها . دانلود آهنگ جدید سپهر پیرهادی –
فاصله.
Previous

به سرگرمـی | دانلود آهنگ جدید مسیح و آرش AP بنام بیـا بازم - بـه سرگرمـی
entertainment.behsargarme.ir/download-music/دانلود-آهنگ-جدید-مسیح-و-آرش-ap-بنام-بیـا-با/
‎10 ا کتبر 2015 . شـهاب بخارایی · خسرو شکیبایی · شـهروز حبیبی . دانلود آهنگ جدید مسیح و آرش AP
بنام بیـا بازم با بالاترین کیفیت . خب ما از نظرات کاربرای دیگس کـه مـیفهمـیم
اهنگه خوبه یـا بد؛ بعد گوش مـیدیم! . دانلود آهنگ جدید ابوالفضل پیرهادی بنام دلمو
عاشق کن · دانلود آهنگ جدید بهزاد پبنام باغبون · دانلود آهنگ جدید ایمان .
دانلود آهنگ جدید من - منصور پیرهادی - دانلود آهنگ جدید | فلای موزیک
www.flymusic-1.ir/40396-دانلود-آهنگ-جدید-من-منصور-پیرهادی/
‎فول آلبوم ایرج حبیبی . فول آلبوم ابوالفضل اسماعیلی . سایت درون اختیـار شما
قرار خواهد گرفت که تا شما بتوانید درون کمال آرامش بدون هیچ دردسر یـا محدودیتی دانلود
نمایید. . دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای منصور پیرهادی بـه نام من با دو کیفیت
مختلف.
دانلود,آهنگ جدید محمد منصور,عاشقون,امروز - بندری ها موزیک
hormozmusic.ir/tag/آهنگ-جدید-محمد-منصور
‎آهنگ جدید محمد منصور, دانلود آهنگ جدید محمد منصور بـه نام عاشقون امروز,دانلود,آهنگ .
منصور پخش و دانلود آهنگ زیبای محرم راز از ابوالفضل اسماعیلی - دانلود آهنگ جدید .
گفتنی است، پری وزیری تبار یـا همان شـهره آغداشلو بعد از بازی درون فیلم سنگسار .
دانلود آهنگ جدید منصور پیرهادی و محمد الن بـه نام کنار دریـا دانلود با دو کیفیت 128 و .
دانلود آهنگ گوگوش بـه نام هزار شعله شمعو یـه پروانـه تنـها - مطالب مرتبط
kd1.oldblog.ir/./دانلود+آهنگ+گوگوش+به+نام+هزار+شعله+شمعو+یـه+پروانـه+تنـها
‎این وبلاگ بـه دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانـه مسدود شده هست . طرز
تهیـه مرحله بـه مرحله کیک آجیلی مغزدار . دانلود آهنگ جدید با لینک مستقیم.
دانلود نوحه جدید نریمان پناهی بنام تنگه غروبه. - مطالب مرتبط
oldblog.ir/post/دانلود+نوحه+جدید+نریمان+پناهی+بنام+تنگه+غروبه.
‎این وبلاگ بـه دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانـه مسدود شده هست .
گفتگو با زنی کـه با یک اعدامـی ازدواج کرد . دانلود آهنگ جدید با لینک مستقیم.
باصدای
cacao-milk.cofeblog.ir/tag/باصدای
دانلود آهنگ جدید حمـید عسکری بنام نشان مـهربانی با بالاترین کیفیت این آهنگ . و .
31خرداد93به بزرگترین آرزوم کـه عشقم>ابوالفضل<بود رسیدم. . فیلم Martian یـا
مریخی ، فیلم . توانید آلبوم " خاطرات " را با صدای امـین حبیبی دانلود کنید. * . .
آهنگ جدید و بسیـار زیبای سپهر پیرهادی بـه نام حَرَم دل,دانلود آهنگ حَرَم دل,دانلود آهنگ
دانلود آهنگ محشر باند بـه نام بیتابی | شیک ترین ها
namazmamulan.shiektarinha.xyz/./دانلود+آهنگ+محشر+باند+به+نام+بیتابی.html
‎دانلود آهنگ جدید پازل باند بنام یکی تو قلبمـه با بالاترین کیفیت . درون اینکه منظور
از کوثر، نـهری هست در بهشت، یـا حوضی درون محشر، یـا ذریـه و فرزندان زیـاد، یـا علمای امت،
یـا نبوت و قرآن، یـا علم و حکمت یـا. . ترانـه: عاطفه حبیبی , تنظیم: انوشیروان تقوی
. 7 سریـال The Vampire Diaries | دانلود آهنگ جدید منصور پیرهادی محمد الن بـه نام
کنار .
دانلود آهنگ جدید سعید کرمانی بنام بگو آره | دانلود فیلم | دانلود آهنگ .
1o2o3.ir/?p=57007
آهنگ جدید سعید کرمانی بنام بگو آره The post دانلود آهنگ جدید سعید کرمانی بنام .
Download New Song By Khalil Habibi Called Ayandeh Download New Song .
دانلود آهنگ جدید - Part 92 - دانلود آلبوم
www.taraneh-sara.ir/category/new-music/page/92/
‎دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای احسان رحمانیـان بنام بیـا بشو جونم با ۲ . ( ترانـه :
حمـیدرضا حیدری – موزیک : مرتضی اسماعیلی – تنظیم، مـیو مستر : معین حبیبی )
. این محصول مـی تواند سایز تصویر موبایل یـا تبلت را 3 که تا 5 برابر (با توجه بـه .
دانلود آهنگ رضا یزدانی – قبولم نمـیکند · دانلود آهنگ ابوالفضل پیرهادی – خانمـی .
دانلود آهنگ علی کیـان و علی ای و علی زینگو بـه نام نیستی ببینی .
jadid.asaksms.ir/./دانلود-آهنگ-علی-کیـان-و-علی-ای-و-علی-زینگو-به-نام-نیستی-ببینی
‎23 آوریل 2016 . دانلود آهنگ جدید امـین حبیبی بـه نام دیوونـه مـیکنی منو . به منظور ورود بـه کانال تلگرام ما
کلیک کنید: Nex1Music_Com@ · صفحه اصلی · دانلود آهنگ · دانلود موزیک ویدئو .
دانلود آهنگ جدید علی کیـان، علی ای و علی زینگو بـه نام نیستی ببینی. Download
New Song . دانلود آهنگ محمد اس ای و منصور پیرهادی بـه نام خدایـا مرسی .
Previous




[دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 15 Jun 2018 21:01:00 +0000



دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم

سرنوشت - fatiiijalab.mihanblog.com

مفهوم عشق

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام هست .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای کـه حول نقطه ی قلب جوان مـیگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love هست .

از استاد ادبیـات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم محبت الهی هست .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنـها عنصری هست کـه بدون اکسیژن مـی سوزد .

از استاد ریـاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنـها عددی هست کـه هرگز تنـها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها آدم ربائی هست کـه قلب را بـه سوی خود مـی کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها موضوعی هست که مـی توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها آیـه ای هست که درون هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها توپی هست کـه هرگز اوت نمـی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها کلمـه ای هست کـه ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها مـی هست کـه از راه چشم وارد مـی شود .

از استاد شیمـی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنـها اسیدی هست کـه درون قلب اثر مـی گذارد.
ا
ز خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….
دوستت دارم که تا اخرین نفس عزیزم.

راستی تصویر بالا کاراکتر چینی سنتی بـه مفهوم عشق است

 

روزی ی از پسری کـه عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟

 

پسر گفت : نمـی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم

 

گفت : وقتی نمـی توانی دلیلی به منظور دوست داشتن پیدا کنی چگونـه مـی توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!!

 

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمـی دانم اما مـی توانم ثابت کنم کـه دوستت دارم

 

گفت : اثبات؟!!!! نـه من فقط دلیل عشقت را مـی خواهم . دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم شوهر دوستم بـه راحتی دلیل دوست داشتنش را به منظور او توضیح مـی دهد اما تو نمـی توانی این کار را ی !!!!

 

پسر گفت : خوب ... دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی

چون صدای تو گیراست

چون جذاب و دوست داشتنی هستی

چون باملاحظه و بافکر هستی

چون بـه من توجه و محبت مـی کنی

تو را بـه خاطر لبخندت دوست دارم

به خاطر تمامـی حرکاتت دوست دارم

 

از سخنان پسر بسیـار خشنود شد

 

چند روز بعد تصادف کرد و به کما رفت

 

پسر نامـه ای را کنار تخت او گذاشت

 

نامـه بدین شرح بود :

عزیز دلم !!!تو رو بـه خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمـی زنی بعد نمـی توانم دوستت داشته باشم

دوستت دارم چون بـه من توجه و محبت مـی کنی ...... چون اکنون قادر بـه محبت بـه من نیستی نمـی توانم دوستت داشته باشم

تو را بـه خاطر لبخندت و تمامـی حرکاتت دوست دارم ..... آیـا اکنون مـی توانی بخندی ؟ مـی توانی هیچ حرکتی ی ؟ ...... بعد دوستت ندارم

اگر عشق احتیـاج بـه دلیل داشته باشد درون زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی به منظور دوست داشتنت ندارم

 

آیـا عشق واقعا بـه دلیل نیـاز دار؟

نـه

و من هنوز دوستت دارم . عاشقت هستم

                                                         


 

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها درون دست هم هست و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونـه هست ؟ تلخ یـا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی هست یـا برابر هست با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای کـه من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز بـه ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای کـه سر نوشت

با دسته گلی سرخ بـه استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ هست لحظه جدایی ما و چه غم انگیز هست لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما درون تب و تاب یک دیدار مـی باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال درون آخر قصه من و تو دیده مـی شود !

آیـا ما بـه هم مـیرسیم یـا نمـیرسیم ؟

سرانجام این داستان بـه کجا ختم خواهد شد ؟

آدمـی دو قلب دارد قلبی کـه از بودن آن با خبر هست و قلبی کـه از حظورش بی خبر.
قلبی کـه از آن با خبر هست همان قلبی ست کـه در مـی تپد
همان کـه گاهی مـی شکند
گاهی مـی گیرد و گاهی مـی سوزد
گاهی سنگ مـی شود و سخت و سیـاه
و گاهی هم از دست مـی رود
...

با این دل هست که عاشق مـی شویم
با این دل هست که دعا مـی کنیم
با همـین دل هست که نفرین مـی کنیم
و گاهی وقت ها هم کینـه مـی ورزیم...

اما قلب دیگری هم هست.قلبی کـه از بودنش بی خبریم.
این قلب اما درون جا نمـی شود
و بـه جای اینکه بتپد.....مـی وزد و مـی بارد و مـی گردد و مـی تابد
این قلب نـه مـی شکند نـه مـیسوزد و نـه مـی گیرد
سیـاه و سنگ هم نمـی شود
از دست هم نمـی رود

زلال هست و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک هست که هیچ وقت هیچ جا نمـی ماند
بالا مـی رود و بالا مـی رود و بین زمـین و ملکوت مـی د

این همان قلب هست که وقتی تو نفرین مـی کنی او دعا مـی کند
وقتی تو بد مـی گویی و بیزاری او عشق مـی ورزد
وقتی تو مـی رنجی او مـی بخشد...

این قلب کار خودش را مـی کند
نـه بـه احساست کاری دارد نـه بـه تعلقت
نـه بـه آنچه مـی گویی نـه بـه آنچه مـی خواهی

و آدمـها بـه خاطر همـین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی کـه از بودنش بی خبرند

                                                       

 

                    اینـها همـه آتش عشق به تو اســــــــــت ای جانم

من کـه بــــلبل گشــــــــــــــــته ام  ، دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم گـــــــــــل یـافـتـــــم

             

                    چون کـه گــــــــــل یـافتم ،  آموخــــــتم سخــــــــــــن

            ور نـــه  آن گنجــــــــــشــــکم کـه بـــــــــاید باشـــــــــــــم

 

                     فکر من همـه آنـست کـه گل شد یـــــــــــارم

                                                گل همــــه درون فکر خودســــــــــت کـه کیست درون یــــادم؟  

 

                     خنده ام مـی گیـرد وقتی کـه به یـادم مـــی آیــــــــد


                                                پاسخ بدهـم بـه این سوال که،کِی هسـت،در یــــــــــادم؟

 

                      یـاد




[دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 16 Jun 2018 09:32:00 +0000



دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم

محمود - shahedjavedan.ir

شارژ آنلاین از فروشگاه سایت ما خریداری کنید راحت و با اطمـینان کامل

سال 1338در شـهرستان يزد و در خانواده اي متدين و زحمتکش قدم بـه عرصه وجود گذاشت و با حضور خود همـه را مسرور ساخت. دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم از کودکي آثار هوشياري و ذکاوت درون چهره اش نمايان بود .
پدرش مي گويد:شبي خواب ديدم سيدي گل محمدي بـه من داد وبعد از آن بود کـه محمود بـه دنيا آمد.
روز بـه روز بزرگ و بزرگتر شد و براي تحصيل بـه دبستان رفت . دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم سپس دوره راهنمايي و دوران دبيرستان را درون مدرسه رسوليان گذراند .اوتمامي مراحل تحصيل خود را با بهترين نحو وب نمرات عالي طي نمود. درون دوران دبيرستان عضو انجمن اسلامي مدرسه بود، دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم درمدرسه اي کـه توسط شـهيد بزرگوار سيد رضا پاکنژاد اداره مي شد.
در دوران تحصيل درون فعاليت هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي حضوري شاخص داشت و در دوران خفقان وظلم پهلوي اودر مبارزات انقلاب پيشرو وسرآمد بود و جزء مبارزين طراز اول انقلاب درون استان يزد بـه شمار مي رفت.
پس از اخذ ديپلم درون کنکور سراسري شرکت کرده و در دانشگاه صنعتي شـهيد باهنر کرمان , درون رشته اتومکانيک شروع بـه تحصيل نمود.ا و علاوه بر تحصيل، درون حزب جمـهوري اسلامي و جهاد سازندگي(سابق) بـه فعاليت هاي انقلابي و فرهنگي و خدمات رساني مشغول بود. با آغاز خرابکاري و توطئه هاي ضد انقلاب درون غرب کشور ,به کردستان رفت وبا برداشتن اسلحه بـه مقابله با دشمنان مردم برخواست.
مدتي بعد بـه جبهه هاي جنوب رفت که تا در عمليات رمضان حضور يابد.ا و در اين عمليات مجروح شد و پس از بهبودي بـه تحصيل خود ادامـه داد. بعد از مدتي بـه اصفهان رفت و مسئول تاسيسات يکي از کارخانجات اصفهان شد.
در سال 1365 دوباره بـه منطقه عملياتي جنوب رفت و در قرارگاه مـهندسي رزمي صراط المستقيم درون کنار دوست و همرزمش شـهيد حاج مـهدي بـه فعاليت پرداخت.بعد از آن و پس از پايان ماموريت بـه منطقه عملياتي غرب کشور رفت و فرماندهي تيپ مـهندسي رزمي امام هادي (ع) را برعهده گرفت و در نـهايت بعد از ساليان متمادي تلاش و مبارزه و حماسه آفريني هاي متعدد درون تاريخ 28/7/1366 درون منطقه عملياتي ماووت درون خاک عراق شربت شـهادت نوشيد و به لقاء الله پيوست.
در يکي از نامـه هايش آورده :
خواندن قرآن را بـه بچه ها ياد بدهيد، کـه هرکدام قرآن را بـه نحو احسن بخوانند و آنـها را با نماز شب آشنا کنيد و فضيلت هاي آن را برايشان برشماريد. بدانيد کـه علت بـه جبهه رفتن من زنده شدن احکام اسلامي است.
منبع:پرونده شـهيد دربنياد شـهيد وامورايثار گران يزد ومصاحبه با خانواده ودوستان شـهيد

درباره : دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم شـهدای استانـها فرماندهان ، وصیتنامـه ، خاطرات ، آثار شـهدا , استان يزد ,
برچسب ها : مقدم , محمود ,
بازدید : 127
تاریخ : 16 / 05 / 1392 زمان : 1:11قبل از ظهر | نویسنده : | لینک ثابت | نظرات ( )

سال 1338 درون يزد ديده بـه دنيا آمد. درون سن هفت سالگي قرائت قرآن را بـه خوبي فرا گرفت. درون دوره ابتدايي و متوسطه سرآمد همکلاسان خود بود. استعداد فراواني درون زمينـه دروس رياضي و مسائل فکري داشت. درون همان زمان درون مسابقات علمي مقام اول بـه دست آورد. درون سال 1357 موفق بـه اخذ ديپلم رياضي شد و با شرکت درون آزمون سراسري، درون رشته مـهندسي عمران دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شد. درون دانشگاه همزمان با درس، بـه مبارزه عليه رژيم طاغوت پرداخت ودر اين راه سختي هاي زيادي را متحمل شد.
بعد از پيروزي انقلاب با نشاطي وصف ناپذير بـه عضويت انجمن اسلامي درآمدوآماده بـه وجود آوردن محيطي اسلامي درون دانشگاه شد. با تعطيلي دانشگاه ها، بـه عضويت جهاد سازندگي اصفهان درآمد و پس از آن مدتي درون جهاد سازندگي يزد و در روستاهاي «پشتکوه» مشغول خدمت بـه محرومين شد.
همزمان با اختشاشـهاي دشمنان داخلي وضد انقلاب بـه پاوه رفت وبا بـه دست گرفتن اسلحه بـه پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي پرداخت.
با شروع جنگ تحميلي عازم خوزستان شد. وقتي بـه اهواز قدم نـهاد شـهر را خاموش و متروک ديد کـه در آن فقط صداي تيراندازي و غرش هواپيماها و تردد خودروهاي نظامي بـه گوش مي رسيد. عزم خود را جهت مقابله با دشمن راسخ نمود و جهت طي دوره آموزش نظامي بـه يزد بازگشت درون همان ايام خبر شـهادت برادرش را شنيد هنوز مراسم اربعين برادرش تمام نشده بود کـه به تهران رفت که تا سلاح بـه جاي مانده بر دوش را برگيرد و سنگرش را خالي نگذارد، بدين طريق درون همان پادگان بـه عضويت رسمي سپاه درآمد. بـه درخواست برخي از مسئولين و پس از طي دوره آموزش نظامي بـه عضويت درون تيم حفاظت از رياست ديوان عالي کشور درآمد و تا زمان بازگشايي دانشگاه ها بـه اين مـهم همت گماشت.
در اوايل سال 1361 ازدواج نمود کـه حاصل آن سه فرزند بود. از دي ماه 1361 مجدداً براي ادامـه تحصيل راهي اصفهان شد و در حين تحصيل با پايگاه بسيج دانشگاه همکاري مستمر و موثر داشت. درون همين دوران چندين بار بـه جبهه عزيمت کرد و در چند عمليات مختلف شرکت نمود. درون اواخر تحصيلاتش همراه با همسر و فرزندش بـه اهواز رفت و همکاري با قرارگاه صراط المستقيم را شروع کرد . سد خاکي و پل روي بهمنشير از جمله فعاليت هاي او بـه شمار مي رود. مدتي درون مقر حضرت صديقه (س) درون اجراي پروژه هاي مختلف قرار گاه مـهندسي رزمي صراط المستقيم گذراند کـه به جهت پشتکار و جديتي کـه داشت بـه معاونت عملياتي قرار گاه انتخاب شد و قريب يک سال درون اين جايگاه بـه احداث جاده ها، سنگرها، پل ها و کارهاي اجرايي گوناگون همت گماشت.
در اين راه همسر و برادر همسرش نيز او را ياري مي دادند و پا بـه پاي او درون اهواز و جبهه هاي جنوب و غرب همدوش و همراه او انجام وظيفه نمودند. او درون عمليات کربلاي دو و پنج حضور فعال داشت، بعد از عمليات کربلاي پنج تشکيلات لشکري قرار گاه را پي ريزي و سازماندهي نمود.سرانجام سردار شجاع سپاه اسلام بـه همراه برادر همسرش درون 28/7/1366 بـه شـهادت سيد.
درفرازي از وصيت نامـه ا ش آمده:
وصيت نامـه هاي شـهدا را مطالعه و جداً عمل نماييد کـه اين مطالب از قلب هاي صاف و پاک و الهام گرفته و از سرچشمـه فيض و در لحظات حساس و روحاني نوشته شده است.
هرچند خود را لايق شـهيد شدن نمي دانم، ولي از کليه دوستان، آشنايان و برادران تقاضاي عفو و بخشش و حلاليت داشته و دارم.
منبع:پرونده شـهيد دربنياد شـهيد وامورايثار گران يزد ومصاحبه با خانواده ودوستان شـهيد

آثار باقي مانده از شـهيد
اولين نامـه محمود بـه همسرش
به نام آن کـه اختيار هر چيز و همـه درون دست اوست و بازگشتمان نيز
سلام، سلام بر تو کـه اميد مني و پشت و پناه و شريک و غمخوار دائمي زندگي آينده مان. سلام گرم و صميمانـه دوستدار و نگران هميشگي ات را بپذير، سلامي کـه از ته قلب و همراه با آرزوي سلامت و سعادت است. عزيز من! گفته اند کـه زندگي شيرين هست و چه تعريف هايي کـه نکرده اند و تو حتماً فکر مي کني کـه چه بدشانس و بد اقبال بوده اي کـه گرفتار من شده اي. نمي خواهم از خودم دفاع کنم، بـه غير از ضرورت هاي کاري، عيب و نقص هاي بسياري داشته ام، نمي دانم توانسته ام حق همسرداري را ادا کنم يا نـه؟ حتماً فکر مي کني حتي از تلفن زدن هم دريغ مي کنم. بگذار برايت توضيح دهم، بدان کـه با هر سختي و دشواري، راحتي و آسايشي خواهد بود. هر پاييني سر بالايي بـه همراه دارد. کـه «ان مع العسر يسرا» همسرم! « ان الله مع الصابرين» را آويزه گوشت قرار ده کـه خده با صبرکنندگان هست و اميدم اين هست که چنان استقامت کني کـه صبر از دستت بـه تنگ آيد.
در مورد تلفن و نامـه نمي خواهم حساس باشي و عادت کني، چنان کـه اگر يک روز تلفن دير شد درون انتظار باشي. يک ساعت کنار تلفن نشستن و انتظار کشيدن يعني بهترين سرمايه زندگي يعني وقت را هدر دادن. فکر اين کـه باعث شده ام از درس و مطالعه ات باز بماني بيشتر مرا ناراحت مي کند. من نمي خواهم مانع پيشرفت و کامل شدنت باشم. تو بايد درون زندگي هدف داشته باشي، هدفي بالاتر از همـه اين چيزها و مسائل مادي و دنيوي اگر ازدواجي هست، خوشي، سختي و گرفتاري نيز هست. همـه را بايد بـه خاطر اين کـه باز هم دستور اوست و براي اوست درون نظر داشته باشي. اصل، براي او بودن و او را درون نظر داشتن درون همـه امور و در همـه اوقات هست که اگر اين چنين بودي همـه خوشي ها و همـه سختي ها برايت راحت و قابل تحمل است. وقتي فهميدي دوري و يا جدايي بـه خاطر اوست، تحمل آن برايت راحت و آسان مي شود. من هم فقط همين را از خدا مي خواهم و دعا مي کنم کـه اگر فراق و جدايي هست بـه خاطر رضاي او باشد. اين را بدان کـه اگر فراقت را تحمل مي کنم با آن کـه قلبم آن جاست مساله اي بالاتر و مـهم تر از وجود من و توست والا چه چيز ديگري مي توانست درون اين جا پاي بندم کند و از تو دورم نگه دارد؟
اميدوارم شيريني بهترين لحظات زندگي مان را با شيريني مطالعه و ارشاد با نيت خاص براي پيش برد انقلاب اسلامي مان جبران کني و خدايت توفيق دهد کـه موفق باشي.
به اميد ديدار، سرنگوني کفر جهاني، طول عمر امام، ظهور حضرت مـهدي (عج) و باز شدن راه کربلا. محمود حاجي مـهدي

درباره : شـهدای استانـها فرماندهان ، وصیتنامـه ، خاطرات ، آثار شـهدا , استان يزد ,
برچسب ها : حاجي مـهدي , محمود ,
بازدید : 144
تاریخ : 16 / 05 / 1392 زمان : 1:7قبل از ظهر | نویسنده : | لینک ثابت | نظرات ( )

سال 1337 ه ش درون يک خانواده مذهبي درون شـهر اصفهان بـه دنيا آمد . از دوران کودکي طعم محروميت را درون محيط خانواده خود چشيد .
پدرش کـه يک کشاورز بود با زحمت چرخ زندگي را مي چرخاند . مادرش فرزند روحاني بود . محمود قرآن را درون دامان مادرش آموخت. او تحصيلات راتا مقطع متوسطه درون همين شـهر بـه پايان برد و در سال 1356 درون رشته مـهندسي دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شد.از دوران دبيرستان بـه ماهيت فاسدو ظالم رژيم شاهنشاهي پي برد و با دوستان خود درون جهت افشاي چهره منفور رژيم بـه خصوص درون محيط خانواده و اقوام تلاش مي کرد .او با شرکت درون مجالس سخنرانيهاي آگاهي بخش کـه به طور عمده درون آن زمان توسط استاد پرورش و آيت الله طاهري برگزار مي شد, آگاهي و اطلاعات خود را نسبت بـه مسائل سياسي بالا مي برد.
صفت بارز او بود کـه آنچه را مي شنيد و منطبق با اسلام مي يافت متعهدانـه بـه آن عمل مي کرد. شرکت مستمر او درون مسجد همراه دوستانش درون جهت فعاليتهاي گروهي و رسوا اعمال رژيم آمريکائي شاه معدوم، بسيار قابل توجه و چشم گير بود.
در دوران مبارزات با دانشجويان مسلمان و انقلابي آشنا شد و مرتب از مسائل مبارزاتي خبردريافت مي کرد . هميشـه مقدار زيادي اعلاميه درون منزل مخفي کرده و اين مسئله با توجه بـه خفقان و رعبي کـه رژيم توسط ساواک ايجاد کرده بود ,بسيار خطرناک و در صورت لو رفتن منجر بـه از دست جانش مي شد.
او راه خود را انتخاب کرده بود و هدف خود را نيز يافته بود؛ زندان ها ، شکنجه ها ، و اعدام ها نمي توانست مانعي درون برابر حرکت او باشد.
محمود با توجه بـه رابطه تشکيلاتي کـه با دانشجويان مسلمان پيدا کرده بود از همان ابتداي ورود بـه دانشگاه ,همکاري نزديکي را با انجمن اسلامي آغاز کرد و در آنجا بيشتر بـه عمق جنايات و چپاولگريهاي رژيم پي. درون فعاليتهاي گروهي مثل کوهنوردي و ورزشـهاي دسته جمعي و اعتصابات بـه طور فعال شرکت مي کرد .
به موازات شرکت فعال درون فعاليتهاي سياسي ضد رژيم، هيچگاه از مطالعه و ارتقاء سطح آگاهي عقيدتي خود غافل نبود و هميشـه درون اتاق محقر خود که تا پاسي از شب بـه مطالعه کتب مذهبي مخصوصا آثار شـهيد مطهري کـه آن زمان کمتري شخصيت ايشان را مي شناخت ,مشغول بود . محمود بـه قدري ايمان بـه مبارزه داشت کـه حتي چند روزي را کـه براي ديدن خانواده بـه اصفهان مي آمد آن ايام را نيز درون جهت مبارزه صرف مي کرد, او درون اولين تظاهرات کـه به ابتکار حجت الاسلام غفاري درون اصفهان صورت گرفت شرکت کرد و نقش فعالي درون تحصن مردم اصفهان درون منزل آيت الله خادمي داشت .
محمود درون روزهاي حماسه آفرين بهمن ماه درون تهران حضور داشت و همراه با مردم بـه پادگانـها رفت و اسلحه را بر دوش گرفت و در کميته انقلاب اسلامي مشغول خدمت شد .
در اسفند ماه 1357 بـه عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درون آمد و در پادگان سعدآباد مشغول خدمت شد . تلاش زيادي درون جهت استقرار سپاه از خود نشان مي داد و کمتر بـه دانشگاه مي رفت .
دانشگاه ها بعد از انقلاب مرکز توطئه گروهها ملحد و منحرف شده بود ,محمود فعاليت زيادي درون جهت خنثي توطئه گروهها خصوصا گروهک منافقين از خود نشان داد. منافقين کـه با يک پوشش اسلامي و به ظاهر انقلابي ، جوانان معصوم را فريب مي دادند و محمود بـه خوبي مي دانست عملکرد منافقين درون نـهايت منطبق با خط آمريکاي جنايتکار هست و آنـها کار را بـه جايي مي کشانند کـه نـه تنـها بـه کودکان و پيران هم رحم نمي کنند، بلکه شخصيتهاي بزرگي مانند بهشتي ، هاشمي نژاد، مدني ، دستغيب و صدوقي را ناجوانمردانـه بـه شـهادت مي رسانند.
محمود درون سال 1359 براي سامان بـه وضع سپاه همدان بـه آن استان رفت و پس از مدتي بـه فرماندهي سپاه اين استان منصوب شد او نـه تنـها يک فرمانده منضبط و قاطع درون جهت انجام وظائف خود بود بلکه بـه عنوان يک معلم دلسوخته , تمام تجارب و دانش خود را بـه همکاران ديگر منتقل مي کرد. با بها بـه نيروهاي اصيل درون سپاه و تشويق آنـها و سپردن مسئوليتهاي گوناگون بـه پاسداران متعهد, نقش بـه سزايي درون جهت هر چه مکتبي تر سپاه ،اين نـهاد جوشيده از انقلاب کـه به قول خود شـهيد ، بازوي ولايت فقيه هست ، داشت. با شروع جنگ تحميلي از همان روزهاي اول با روحيه قوي کـه حاکي از ايمان قوي او بود بـه بسيج نيروها پرداخت و آنـها را بـه جبهه هاي غرب فرستاد و خود نيز دلاورانـه درون صحنـه کارزار حاضر شد . بعد از تحکيم مواضع درون جبهه هاي غرب محمود فعاليتهاي خود را درون جبهه هاي جنوب متمرکز کرد و قبل از شروع عمليات عظيم فتح المبين بـه طور کامل درون جبهه حضور داشت و با پذيرفتن مسئوليت معاون فرمانده لشکر27 محمد رسول الله(ص) قواي اسلام را بـه جاده هاي فتح و پيروزي هدايت کرد.
در عمليات بزرگ بيت المقدس نيز همين سمت را داشت و تا قبل از شـهادتش قواي اسلام را بـه دروازه هاي خرمشـهر رساند.
همرزمانش مي گويند:"روح متعبدانـه اش صفا و روحانيتي بـه او داده بود کـه بي اختيار انسان مجذوب او مي شد و لحن و کلام گرمش همراه با گشاده رويي بـه انسان صميميت مي بخشيد ,خشوع و فروتني او انسان را بـه ياد ،آن متقيني کـه حضرت علي (ع) اوصافش را درون خطبه همام ذکر کرده هست ، مي انداخت و خضوع محمود بـه حدي بود کـه هيچ يک از اقوام و آشنايانش که تا قبل از شـهادتش اطلاعي از مسئوليتهاي مـهم او نداشتند چون او هميشـه بـه عنوان يک پاسدار عادي با انسان برخورد مي کرد."
پايان زندگي سراسر افتخارش نيز توام با ايثار گرديد, هنگامي کـه براي ياري دو نفر مجروح از سنگر فرماندهي خارج شده بود ,مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شـهادت رسيد. او درون دوم خرداد 1361 ودر عمليات بزرگ بيت المقدس کـه به آزادسازي خرمشـهر قهرمان انجاميد ,به شـهادت رسيد.غير از محمود 7000تن از بهترين فرزندان ايران اسلامي بـه شـهادت رسيدند که تا خرمشـهر بـه آغوش ايران بزرگ بازگشت.
اما بهايي کـه دشمنان ما درون اين عمليات پرداختند چندين برابر بيشتر بود.17000کشته و19000اسير؛تا اين واقعيت براي هميشـه درون حافظه ي تاريخ بماند کـه ,ايراني تحمل حضور متجاوزان را درخاک کشورش بـه هيچ عنوان قبول نمي کند.
منبع:پرونده شـهيد دربنياد شـهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شـهيد

وصيتنامـه
بسم الله الرحمن الرحيم
انَّ الله اشتَري مِنَ الْمؤمِنينَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه يُقاتِلونَ في سَبيلِ الله فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون فَاستَبشِروا بِبَيعِكُم الّذي بايَعتُم بـه وَ ذلك هُوَ الفَوزُ العظيم.
همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خريد و در مقابل سراي بهشت را قرار داد و مومنان مي‌جنگند. درون راه خدا مي‌كشند و كشته مي‌شوند. بعد شاد باشيد بـه معامله‌اي كه سودا نموديد و اينست آن رستگاري بزرگ. قرآن کريم
خداوندا توفيق عطا فرما از جمله كساني باشيم كه خود بشارت بـه آنـها داده‌اي درون اين معامله شركت جويند. اي كه جز تو كس ديگر ندارم.
الهي و ربي من لي غيرك
از تو خواهانم كه زندگيم را زندگي محمّد(ص)وآل او و مردنم را مردن محمد(ص) و آل قرار دهي
اللّهُمَّ اجعَل مَحيايَ مَحيا مُحمد و آل محمّد و مماتي مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتي كه درون زيارت عاشورا مي‌خوانيم كه :
«يا اباعبدالله إنّي سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم و حَربٌ لِمن حارَبكُم إلي يومَ القيامـه
اي حسين(ع) من آشتيم با كساني كه با تو آشتيند و در جنگ و ستيزم با كساني كه با شما درون جنگند. زيارت عاشورا
چگونـه مي‌توان درون هر زمان درون كنار گود نشست و دست از ياري فرزندان حسين (ع)كه بيش از هزار سال درون شكنجه و تبعيد بـه سر مي‌بردند، فرو بست، مگر مي‌شود مسلمان بود و از رسول اكرم(ص) تبعيت نمود و دوستدار حسين(ع) نبود. تشيّع علوي را برگزيده باشيم اما روحانيت را كنار گذارده باشيم. بگذريم، ابداً روحانيت با آن مشخصه‌هاي بارزي كه درون هر زمان داشته از كليني‌ها گرفته که تا خميني. هر زمان حافظ اسلام بوده‌اند و انشاءالله که تا انقلاب مـهدي(عج) خواهند بود.
اولين سفارش كه بـه عنوان وصيت دارم همين كلمـه هست روحانيت،آخوند، ملا، طلبه، چقدر اين كلمات ارزش دارد و معنا، اي همـه‌ي كساني كه سفارشم بـه گوش و ديده‌تان خواهد رسيد ,مبادا روحانيت را تنـها بگذاريد، بدانيد كه تمام تلاش ابرقدرتها درون ازبين بردن اسلام، روبروي روحانيت قرار دارد. شاهد اين مدعا را درون اسناد لانـه جاسوسي بخوانيد كه چقدر آمريكا از ملا مي‌ترسيد، با يك نمود عيني درون همين صد سال اخير ببينيد هر جا كوچكترين حركت، قيامي، ي شده با رهبري همين روحانيت بوده، قيام سيد جمال الدين اسدآبادي، نـهضت و تنباكو، قيام ميرزا كوچك خان جنگلي، قيام شيخ محمد خياباني ، نـهضتي كه ميرزاي اول درون عراق آغاز نمود و با يك فتوا مردم با بيل استعمار انگليس را بيرون راندند، نـهضت شيخ محمد عبده، نـهضت اخوان‌المسلمين با رهبري حسن البناء و سيد قطب، مشروطيت، با رهبري آيت الله طباطبائي و بهبهاني و الي آخر، تمامي اينـها با رهبري روحانيت بوده و دقت اين سخن امام را بـه ياد مي‌آورم كه چرا مي‌خواهند اين قدرت را بشكنيد. شكست روحانيت، شكست اسلام است، بـه فكر مي‌افتم كه چرا؟ وچرا؟
من خود امام عزيز و رهبر انقلاب را هم درون يك جرياني بـه نام روحانيت مي‌بينم، نـه مانند آن گروه منحرف كه امام را تنـها مي‌بينند، من استمرار حركت انبياء را ولايت فقيه مي‌دانم .به شما برادران و انم گوشزد مي‌كنم كه روحانيت را كنار مگذاريد.
سفارش دوم من درباره سپاه مي‌باشد بـه عنوان بازوي مسلح ولايت فقيه و روحانيت :
بايد سپاه آنچنان شود كه پاسداران بـه عنوان فريضه واجب خدمت نمايند، نـه بـه عنوان شغل، چرا كه اين دو بازوي ولي فقيه سپاه و روحانيت شغلي ندارد و نبايد سپاهي بودن و روحاني بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از اين سپاه نو پا مي‌ترسند، چرا كه برادر سپاهي بـه عنوان فريضه وارد سپاه مي‌گردند، نـه حق مأموريت مي‌خواهد نـه فوق‌العاده بدي آب و هوا، بلكه هر كجا كه سختر باشد وارد مي‌شود كه اجرش عظيم‌تر است.
قبلاً اگر ترس ما از ليبرالها بود كه مبادا خط امام را خدشـه‌دار كنند اكنون ديگر ليبرالها بـه زباله‌دان تاريخ افتاده‌اند و انقلاب سوم هم پيروز شد. منافقين كه درون تدارك بودند كه بعد از حيات امام نـهضت را منحرف نمايند زودتر روي آب آمدند و رو درون روي ملت مسلمان قرار گرفتند، تلاش تمامي شما بايد اين باشد كه ريشـه منافقين بدتر از كفار را بركنيد و در اين صورت آمريكا بايد که تا ابد سال گورش را گم كند و دست از ايران بشويد و منتظر باشد كه ديگر ما بـه سراغ او برويم.
پدر و مادرم ,از اينكه زحمات بسيار درون تربيت فرزندتان كشيديد، اميدوارم كه خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود بـه ياد دارم كه قرآن را درون دامان مادرم فرا گرفتم و با بيل پدرم رنجهايش را چشيده‌ام.
پدر جان تو خود بهتر مي‌داني كه دنيا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر هست و باقي كه :
الدنيا دار الفناء و الاخره خير وابقي
مادر جان ,سفارشي كه بـه شما دارم درون مورد م هست كه دلم مي‌خواست ايشان بعد از تمام كردن كلاس نـهم بـه قم برود, انشاء الله كاري كن كه او اين عمل را انجام دهد و سفارشي عظيم‌تري كه بـه شما دارم كه مادرم، چون خودت فرزند يك روحاني بوده‌اي. دلم مي‌خواهد كه تو مرا بـه خاك بسپاري و حتي پدرم خاك و گل بروي قبرم بريزد که تا همـه بدانند كه شما سرشار از شوق هستيد و ايمان.
فاميل بداند كه بايد فرزند بدهد و ابرقدرتها بدانند كه با شـهيد خانواده‌ها حركت انقلاب تندتر مي‌گردد و چرخهاي آن سريعتر.
كتابخانـه‌اي كه دارم، بعد از اين علي آقا پسر ‌ام كتابخانـه را يك دست نمايد، كتابهاي منحرف را من تنـها براي تحقيق آنجا گذاشته‌ام و هدف ديگري درون كار نبوده. اين كتابها را پسر ‌ام كه مي‌دانم با من هم خط بوده بردارد و در جاي مناسب استفاده كند و در اختيار م و بردارم و بقيه قرار دهد.
خدمت برادرم عباس آقا بعد از برگشت سلام برسانيد، دلم مي‌خواهد كه ايشان درون سپاه پاسداران خدمت نمايد چرا كه محيط قابل رشد براي فرزندان انقلاب هست و مسئوليت و برادر و فرزندان و برادرانم را بـه عهده ايشان مي‌سپارم. علاقه‌مندم كه انشاء الله شما كتابهاي استاد شـهيد مرتضي مطهري را بـه آنـها بياموزيد و خط فكري و سياسي شـهيد مظلوم بهشتي را بيان كنيد و به آنـها يك رشد بنيادين بدهيد.
پس انداز من از دوسال معلمي كه داشتم و مدتي زماني كه درون سپاه بودم پيش دايي‌ام مي‌باشد از اين‌پس انداز چون چند سالي هست كه پدر و مادرم بـه مشـهد نرفته‌اند زيارت مشـهد بروند و بقيه‌اش هم تصميمش با پدرم مي‌باشد.
ضمنا موتوري هم درون تهران دارم، تصميم درون مورد موتور را بـه عهده حاج‌آقا پرورش مي‌گذارم،
وصيتهاي زيادي درون زمانـهاي مختلف نوشته‌ام اين وصيت را كه كاملتر از همـه مي‌دانم و فقط كافي هست همين را عمل نمائيد.
در خاتمـه آخرين كلمات را بـه نگارش درمي‌آورم:
برادران فقط بايد بـه فكر اسلام بود و بس و براي ياري اسلام بايد اكنون از روحانيت و سپاه ياري جست و امام را ياري كرد و بايد بدانيم كه بـه قول قرآن:
ماعندكم ينفد و ماعند الله باق ماتنفقوا من شيء في سبيل الله يوف عليكم
درود بر شـهيدان اسلام بـه خصوص شـهيد مظلوم شـهيد آيت الله بهشتي.
برقرار باد پرچم اتحاد جماهير اسلامي بـه رهبري امام خميني
فرزند شما محمود شـهبازي 11/8/1360 مطابق با عيد فطر

خاطرات
برادر شـهيد:
اوضاع اصفهان شلوغ بود و اوضاع تهران از آنجا شلوغ تر. مدتي از او بي خبر بوديم. با پدر راهي تهران شديم که تا احوالي از او بگيريم. درون خانـه دانشجويي فقيرانـه و محقرشان هم کـه تبديل شده بود بـه ستاد انجمن اسلامي و کتابخانـه آثار شـهيد مطهري و پايگاه مبارزه دانشجويان دانشگاه علم و صنعت، خبري از او نبود. سراغش را درون مسجد دادند.
برادر کوچک انقلابي من اسلحه بر دوش و کتاب زير بغل، مثل يک فرمانده بزرگ درون حال ساماندهي نيروهاي مردمي براي حرکت درون تظاهرات بود. همان طور کـه جمعيت را خطاب قرار مي داد، صدايش درون صحن مسجد پيچيد:
سيروا علي اسم الله
با نام خدا حرکت کنيد.
با ديدن ما برقي درون چشمانش دويد.

خواب بـه چشمانم نمي آمد. تشک ام هم بدجوري ناراحتم مي کرد. خانـه دانشجويي کوچک شان سرد و نمور بود. نگاهي بـه محمود انداختم، انگار از هوش رفته بود. تمام روز درون تکاپو بود که تا اعلاميه هاي امام را براي پخش ساماندهي کند. تکاني خورد و بيدار شد. نگاهمان کـه به هم گره خورد، با تعجب پرسيد: «نخوابيدي!؟»
گفتم: «نـه، خيلي نگرانت هستم، سايه سياه ساواک بدجوري همـه جا سنگيني مي کنـه!» همان طور کـه آستين هايش را براي وضوي نافله شب بالا مي زد، آهي از اعماق جان کشيد و گفت: طاغوت زمان عظمت يافته، تهيدستان ط آنان بـه گناه افتخار مي کنند و از پاکدامني بـه شگفت مي آيند و اسلام را چون پوستين وارونـه مي پوشند.
در حال رفتن ادامـه داد، اسلام از همـه ما بالاتر است.
صبح تازه فهميدم رختخوابم اسلحه خانـه دانشجويان دانشگاه علم و صنعت بوده است!

ساعت چهار صبح بود. اصرارم براي خداحافظي تلفني بي فايده بود، بـه هر زحمتي کـه بود خودش را بـه فرودگاه رساند. قرآن را درون دستانم گذاشت و گفت:
حالا کـه براي ادامـه تحصيل عازم آمريکا هستي، بـه حبل المتين توسل کن کـه اميرالمومنين فرمود:
و تمسک بحبل القران و استنصحه
به ريسمان قرآن چنگ بزن و آن را پند دهنده خويش قرار ده.

نامـه را بي درنگ باز کردم. سطر سطر آن مثل همـه نام هاي قبلي اش درون آن ايالت غربت بوي خدا مي داد:
... برادر جان! حال کـه در آمريکا مشغول بـه تحصيل هستي، بدان کـه در سه محل هست که چهره حقيقي انسان نمود اصلي خود را پيدا مي کند. يکي درون سلول، ديگري درون بستر مرگ و در هجرت. سعي کن هميشـه بـه خصوص حالا بيشتر بـه ياد خدا باشي،
وذکروالله کثيراً لعلکم تفلحون
و ديگر اينکه سعي کنيم از خوابي کـه همـه ما را فرا گرفته بيدار شويم. بـه قول علي (ع)
الناس نيام، اذا ماتوا انتهوا
مردم خوابند، هنگامي کـه مي ميرند بيدار مي شوند.»

مادر شـهيد:
نفس هاي حکومت پهلوي بـه شماره افتاده بود. تسلي ام غبار روبي هر روز اتاقش بود. آنجا کـه بودم، دلتنگي و نگراني ام کمتر بود و تنـها آرام جانم خواندن مکرر آخرين نامـه اش.
«... مادرجان! اين وصيت را يک روز قبل از آمدن آيت الله خميني مي نويسم و چون بـه فرموده او عمل بزرگ خطرهاي بزرگ دارد و مخصوصاً چون امکان دارد امنيت حساس ترين نقطه بهشت زهرا ـ جايي کـه امام صحبت مي کند ـ بـه من واگذار شود، لذا هر حادثه اي امکان دارد صورت پذيرد و چه بهتر از جاويد و هميشگي بودن و در منجلاب زندگي روزمره نغلتيدن. و از خدا مي خواهم کـه من هم شـهيد شوم و در همـه زمان ها ناظر باشم، از زمرهاني کـه امام المتقين درون وصفشان فرمود:
کساني کـه لباس شـهادت بر تن دارند و ملاقات دوست داشتني آنان ملاقات با پروردگار است.»

خوب مي دانستم کـه کردستان يعني رفتن و نيامدن. يعني، دوست را از دشمن نشناختن. تمام وجودم درون آتش نگراني مي سوخت و او باز هم عازم کردستان بود. گفتم: «کاش يه بارم کـه شده،باز کني و به مادر بگي چه کاره اي؟»
دستي روي دست هايم کشيد و گفت: «هر جا باشم زير سايه همون آقايي ام کـه از بچگي محبتش رو توي دلم انداختي!»
گريه راه نفسم را گرفت و گفتم: «راديو کـه از سر بريدن هاي کردستان ميگه، مي ميرم و زنده مي شم....»
مقابلم نشست و گفت: «قرآن زير چکمـه کمونيست هاست. امام کمک مي خواد، فتنـه بيداد مي کنـه، اون وقت من درون شـهر بمانم و لاف مسلماني ب! جان زهرا از ته دل راضي باش!
بغضم را خوردم و گفتم: «متوسلم بـه زهرا (سلام الله عليها)!
همان طور کـه نـهج البلاغه را درون ساکش مي گذاشت، زيرزمزمـه کرد:
به خدا سوگند درون باطل را مي شکافم که تا حق را از پهلويش بيرون کشم!

همرزم شـهيد:
صبح گاه سپاه همدان حال و هواي ديگري داشت. جلسه معارفه فرمانده جديد بود. بروجردي رو بـه ما کرد و گفت:
«او امانت فرمانده سپاه پيش منـه و امانت من نزد شما، امانت دار خوبي باشيد...» جمعيت صلوات فرستاد.
پشت تربيون ايستاد. جمعيت صلوات فرستاد. نـهج البلاغه را گشود: نامـه امام (ع) بـه مالک بود:
از خداوند بزرگ با رحمت گسترده و قدرت برترش درون انجام تمام خواسته ها، درخواست مي کنيم کـه به آنچه موجب خشنودي اوست، من و تو را موفق فرمايد کـه نزد او و خلق او داراي عذري روشن باشيم. برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيک درون شـهرها، رسيدن بـه همـه نعمت ها و کرامت ها بوده و اينکه پايان عمر من و تو را بـه شـهادت و رستگاري ختم فرمايد.»
همـه سراپا گوش بودند.

خانلو :
روي تخت دراز کشيدم. بدجوري منگ خواب بودم کـه صداي سنگيني پلک هايم را پراند.
ـ ببخشيد برادر، شما مي دونيد آقاي حسيني کجا هستن؟
بي حوصله گفتم: «از اطلاعات سوال کن.»
گفت: «پرسيدم، اما نمي دانستند.»
کلافه گفتم: «من بعد از پست شبانـه مي خوام کمي استراحت کنم، البته اگه اجازه بديد.»
لبخندي زد و گفت:
«تنگ خويي را از خود دور ساز که تا خدا درهاي رحمت خود را بـه روي تو گشايد.»
اين را گفت و رفت و من همانطور کـه به اين بيان دل نشين فکر مي کردم، چشم هايم را بستم. ناگهان طنين صداي حسيني درون گوشم زنگ زد: «اگه فرمانده جديد اومد، او را راهنمايي کنيد بـه دفترش که تا من از ماموريت فوري کـه برايم پيش آمده برگردم.»
خداي من اين جوان ساده و بي تکلف، فرمانده جديد بود!

الله اکبر، الله اکبر....
غذاش رو نصف و نيمـه رها کرده و مي رفت بـه سمت نماز خانـه کـه شيطنتم گل کرد.
گفتم: «حي علي الغذاء...»
با همان آرامش هميشگي گفت:
«و اعلم ان کل شيء من عملک تبع لصلائک»
«و بدان تمام کارهاي خوبت درون گرو نماز توست.»
و اشاره کرد بـه بلندگو، موذن ندا سر داد:
حي علي الصلوه!

حميد رهبر:
ناله ضعيف اما سوزناک فرمانده از داخل حسينيه سپاه بـه گوش مي رسيد.
بسيجي کـه تازه پشت لبش سبز شده بود، درون حالي کـه آب وضو با اشک چشمانش يکي شده بود، رو بـه من کرد و گفت:
«هرحاج محمود رو نشناسه، خيال مي کنـه کـه همين امشب توبه کرده و مسلمان شده، انگار قراره با اشک هاي نيمـه شب اش گناه يه امت رو بشوره!»
و من درون شوق شيرين تفسير نـهج البلاغه فرمانده بودم. بعد از نماز صبح آن گاه کـه مي گفت: «خوشا بـه حال آني کـه مسئوليت هاي واجب را درون پيشگاه خداوند بـه انجام رسانده و در راه خدا هرگونـه سختي را بـه جان خريده و به شب زنده داري پرداخته ... و با استغفار طولاني گناهان را زدوده....»

مـهدي فرجي:
تعقيبات نماز صبحش شده بود آب و جاروي محوطه فرماندهي.
ديگه طاقت نداشتيم، گفتيم: «فرماندهي از شما، فرمانبري از ما»
متواضعانـه خنديد و گفت:
«پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاري هستيم کـه جز او پروردگاري نيست.»
و ادامـه داد: بگذاريد راهي رو کـه انتخاب کرده ايم، بعدي ها هم برن! نوشته سر درون اتاقش درون قاب نگاهم نشست.
« يا حسين (عليه السلام)، فرماندهي از آن توست.»

سعيد بادامي:
نگاهش کـه به پرچم سبز يا اباعبدالله الحسين (عليه السلام) افتاد، بـه فکر فرو رفت و لحظاتي بعد زيرزمزمـه کرد:
ـ صلي الله علي الباکين علي الحسين، و ادامـه داد:
ـ مراسم دعا و توسل اگه دسته جمعي باشـه، برکات بيشتري داره کـه علي (ع) فرموده اند:
«فان يدالله مع الجماعه»
«دست خدا با جماعت است.»
چندي نگذشت کـه هيئت ثارالله را درون سپاه همدان تاسيس کرد.

مـهدي صديق :
از وقتي رانندگي ياد گرفت، اجازه ندادي راننده اش باشـه.
گفت: «اذا علمتم فاعلموا»
«پس هرگاه دانستيد عمل کنيد.»
و ادامـه داد:
ـ ضرورتي نداره وقتي رانندگي رو ياد گرفتم، ديگري اين کار رو برام انجام بده.

اصغر شيخ بابايي:
شب هاي يکشنبه را برايمان شب هاي سرکشي بـه خانواده شـهدا مقرر کرده بود. آن شب هم مثل هميشـه پيش از همـه رسيد و پس از همـه برخاست. چنان درون مقابل پدر پير شـهيد زانوي ادب زده بود و درد دل هاي او را مي شنيد کـه انگار جز اوي را نمي بيند و چيزي نمي شنود.
هنگام رفتن همان طور کـه دستان زبر پدر شـهيد را درون ميان دستانش مي فشرد، گفت: خوشا بـه حال شما کـه علي (ع) فرمودند:
«واعلم ان افصل المومنين افضلهم تقدمـه من نفسه و اهله و ماله»
«و بدان بهترين مومنان آن هست که جان و مال و خاندانش را درون راه خداوند پيشاپيش تقديم نمايند.

دوست شـهيد :
نزديک تر کـه رفتم شناختمش، همان طور کـه تنگ همديگر را درون آغوش مي فشرديم، کنجکاوانـه پرسيدم:
ـ غريب افتادي همشـهري، اصفهان کجا، همدان کجا!؟
خنديد و گفت: «سربازم!»
مجري برنامـه از فرمانده سپاه همدان دعوت بـه سخنراني کرد.
حالا اين چشم هاي گرد شده من بود کـه تا تريبون دنبالش مي کرد.
آخر جلسه لبخند معني دار روي صورتم را کـه ديد، چشم هاي محجوبش را بـه زمين دوخت و گفت: اين چيزها بـه قول اميرالمومنين:
«کالاهاي چند روزه دنياست کـه به زودي ايام آن مي گذرد، چنانکه سراب ناپديد شود.»
گفتم: «در اصفهان همـه حتي خانواده ات فکر مي کنن تو يه سرباز ساده اي!»
دستش را روي شانـه ام گذاشت و گفت: «فرماندهي سپاه هم يه نوع سربازيه، البته با تکاليف و مسئوليت هاي بيشتر.»

سعيد بادامي:
صوت دلنشين قرآنش درون فضا مي پيچيد و در اعماق جانم مي نشست.
ـ قد افلح من تزکي و ذکر اسم ربه فصلي
متوجه حضور من کـه شد، چشمان سياهش را آرام از روي قرآن برگرفت. گفتم: «چقدر قرآن مي خواني حاجي؟ گفت: علي (ع) درون وصفش مي فرمايد:
«کتاب الله بين اظهرکم ناطق لا يعيي لسانـه»
«کتاب خدا درون ميان شما سخن گويي هست که هيچ گاه زبانش از حق گويي کند و خسته نمي شود و همواره گوياست.»
و نگاه مشتاقم را کـه ديد، پرسيد: «دوست داري با هم تلاوت کنيم.»
خيلي نرم و ملايم اما با دقت اشکالاتم را درون تلاوت تذکر مي داد. حالا خوب مي دانستم فرزند قرآن چرا مرا بـه همراهي خوانده است.

صالحي نيک :
پادگان از سوز و سرماي الوند يخ زده بود. آمده بود براي بازرسي، مثل بقيه نشست زير کرسي و بعد از چاق سلامتي و پرسيدن اوضاع و احوال و مشکلات و بررسي موشکافانـه مسايل، با اصرار ما بـه گرماي تفسير فرازهايي از نـهج البلاغه رگ هاي ايمانمان را حياتي دوباره داد و گفت:
«فانـه، من مات منکم علي فراشـه و هو علي معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بينـه مات شـهيداً و وقع اجره علي الله و استوجب ثواب ما نوي من صالح عمله»
«پس هراز شما کـه در بستر خويش با شناخت خدا و پيامبر و اهل بيت او بميرد، شـهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نيکي کـه قصد انجام آن را داشته خواهد برد.»
باز مي رفت و ما منتظرش بوديم.

سعيد بادامي :
گفتم: «مگه شما فرمانده نيستي؟! مگه قانوناً اجازه استفاده از خودروهاي سپاه رو نداري! بعد چرا براي ديدن خانواده ات با اتوبوس بـه اصفهان مي ري؟!»
فقط گفت:
«آن گاه کـه زمين سخت بلرزد ... درون آن روز چه دليل هايي کـه باطل مي گردد و عذرهايي کـه پذيرفته نمي شود! بعد در جستجوي عذري باش کـه پذيرفته شود و دليلي بجوي کـه استوار باشد و از دنياي فاني براي آخرت جاويدان توشـه بردار.»

آوازه تفسير نـهج البلاغه فرمانده جوان ما بـه گوش آيت الله نوري همداني «از مراجع تقليد کـه مديريت حوزه علميه همدان را بر عهده داشت» هم رسيد. از او دعوت کرد که تا طي کلاس هايي کام طلاب را بـه زلال کلام ساقي کوثر حلاوت بخشد.
با لباس سبز سپاه، متواضعانـه درون حجره هاي آجري حوزه خدا را از نگاه علي (ع) بـه تماشا مي نشاند، آن گاه کـه مي گفت:
«الحمدلله الذي شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده و اعز ارکانـه علي من غالبه، فجمله امنا لمن علقه و سلماً لمن دخله»
«ستايش خداوندي را سزاست کـه راه اسلام را گشود و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود. ستون هاي اسلام را درون برابر ستيزه جويان استوار کرد و آن را پناهگاه امني براي پناه جويان و مايه آرامش براي وارد شوندگان قرار داد.»

مـهدي فرجي:
پسران شـهيد شاه حسيني تمام دفترش را بـه هم ريخته بودند. چنان با آنـها بازي مي کرد و از آنـها دلجويي مي نمود کـه انگار عزيزترينانش هستند.
به شوخي گفتم: «حاجي کاش ما رو هم اين قدر تحويل مي گرفتي!»
دستي روي سر پسر کوچکتر کشيد و گفت: «حق شـهدا بر ما حق بزرگي هست و حق رسيدگي بـه بازماندگان آنـها بـه مراتب بزرگتر» و بعد از مکثي ادامـه داد:
ـ پدر يتيمان کوفه فرمود:
«احسنوا في عقب غيرکم تحفظوا في عقبکم»
«به بازماندگان ديگران نيکي کنيد، که تا حرمت بازماندگان شما را نگه دارند.»

نيروهاي ارتش و سپاه درون پايگاه هوايي نوژه همدان منتظر ورود هواپيماهاي حامل پيکر شـهيد محراب آيت الله مدني بودند. خبر رسيد هواپيما با تاخير خواهد آمد.
فرصت را براي روشنگري و تحليل مسائل، بـه ويژه بحث وحدت بين ارتش و سپاه غنيمت شمرد و گفت:
«فلا تکونوا انصاب الفتن و اعلام البدع، و الزموا ما عقد عليه حبل الجماعه و بنيت عليه ارکان الطاعه»
«پس سعي کنيد کـه شما پرچم فتنـه ها و نشانـه هاي بدعت ها نباشيد و آن چه را کـه پيوند امت اسلامي بدان استوار و پايه هاي اطاعت بر آن پايدار است، بر خود لازم شماريد.»
جمعيت از سپاهي و ارتشي دورش حلقه زده بودند و با صلوات هاي مکرر خود، شيطان را با جمرات همدلي رمي مي د.

خاطر:
پرده بزرگي کـه دستور تهيه اش را بـه واحد تبليغات سپاه داده بود، با مضمون «مرگ بر ضد ولايت فقيه» بدجوري خودنمايي مي کرد. همـه را مسلح کرد. بـه ما سفارش کرد درون صورت نزديک شدن بني صدر و همراهانش بـه سپاه تير هوايي بزنيم و مانع بازديد آنـها از سپاه همدان شويم و در برابر نيروهايش چنين توصيفشان کرد:
«منحرفان، شيطان را معيار کار خود گرفتند. شيطان نيز آنـها را دام خود قرار داد و در دل هاي آنان تخم گذاشت و جوجه هاي خود را درون دامانشان پرورش داد و با چشم هاي آنان نگريست و با زبان هاي آنان سخن گفت. بعد با ياري آنـها بر مرکب گمراهي سوار شد.»
خبر بـه گوش رئيس جمـهور خائن رسيد، عطاي بازديد را بـه لقايش بخشيد و بعد از آن چندي نگذشت کـه مفتضحانـه دروت زنان گريخت.

مـهدي فرجي:
به اصفهان کـه رسيديم يکراست رفت سپاه.
گفتم: «فرصت خوبيه، خيلي وقته بـه خاطر مشغله هاي کاري نتوانسته اي بـه خانواده ات سرکشي کني!»
در حالي کـه دلتنگي درون نگاهش موج مي زد، گفت:
«الحلم عشيره»
«حلم و بردباري خويشاوندي است.»
و ادامـه داد: «اومدم ماموريت، نـه مرخصي.»

حسين همداني :
هرچه منتظر شدم نيامد، داشتم مايوس مي شدم کـه بالاخره جزء آخرين نفرات بود کـه پيدايش شد.
اما چه فايده، باز هم غذا تمام شده بود. کنار بقيه نشست و شروع بـه خوردن نان و پنير کرد.
گفتم: «حاجي با اين همـه کار کـه روي سرت ريخته، آخه نان و پنير چه قوتي داره؟»
همان طور کـه لقمـه خشک نان را بـه سختي قورت مي داد، فرصت رو براي گفتن کلامي از نـهج البلاغه غنيمت شمرد و گفت:
«آگاه باشيد هرگاه از دنياي شما افزوده شود. چه بسا کاهش يافته هايي کـه سود آور هست و افزايش يافته هايي کـه زيان آور مي باشد.»

کار هر شبش شده بود نماز درون يکي از مساجد شـهر، مي گفت هر مسجد فرداي قيامت بـه شـهادت مي نشينـه.
يه شب بعد از نماز عشاء درون مسجد محله فقير نشين شـهر بعد از آنکه با سخنراني خود درون سجاياي استادش بهشتي مظلوم بـه روشنگري پرداخت، نـهج البلاغه را گشود و چنين حجت آورد.
«اي مردم آن کـه از برادرش اطمينان و استقامت درون دين و درستي راه و رسم را سراغ دارد، بايد بـه گفته مردم گوش ندهد.»

ميرزايي :
بي خوابي امانم را بريده بود. ناچار درون محوطه فرماندهي قدم مي زدم. شب از نيمـه گذشته بود کـه چراغ اتاقش توجهم را جلب کرد. با خودم گفتم احتمالاً خوابش و چراغ روشن مانده. پنجره داخل اتاق را نگاه کردم. روي موکت کهنـه گوشـه اتاق، سر بـه زير و دست رو بـه آسمان قرآن تلاوت مي کرد و اشک مي ريخت. ياد کلام هميشگي اش افتادم کـه مي گفت:
«هر نيرويي کـه وارد سپاه مي شود و قصد خدمت دارد، اول بايد خودش را بسازد. هر نيرويي کـه خودسازي نکرده باشد، نمي تواند بـه اسلام خدمت کند، کـه امام علي (عليه السلام) فرمودند:
«ولن تحکم ذلک من نفسک حتي تکثر همومک بذکر المعاد الي ربک»
«و تو بر نفس مسلط نخواهي شد مگر با ياد فراوان قيامت و بازگشت بـه سوي خدا.»

حسين همداني :
روزهاي پر آشوب خرداد سال 1360 بود و گروهک ها مثل شجره خبيثه اي شاخ و برگ پيدا کرده بودند.
فرمانده جوان شـهرمان بي هيچ واهمـه اي درون حلقه بحث هاي خياباني و در مناظره هايي کـه به راحتي مي توانست از سوي منافقين بـه رنگ خون درون آيد، بـه روشنگري آنـها مي پرداخت. وجودش شجره طيبه اي شده بود کـه با ريشـه دواندن درون اعماق قرآن و نـهج البلاغه و کتب شـهيد مطهري مي کوشيد که تا شايد هدايتشان کند. جز سکوت پاسخي نمي ماند وقتي کـه در خطابشان مي گفت:
«فاين تذهبون!؟ و اني توفکون!؟ و الاعلام قائمـه و الايات واضحه و المنار منصوبه، فاين يتاه بکم!»
«به کجا مي رويد؟! چرا از حق منحرف مي شويد؟! پرچم هاي حق برافراشته و نشانـه هاي آن آشکار است. با اينکه چراغ هاي هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان بـه کجا مي رويد؟»

اصغر شيخ بابايي:
سپاهي که تا اومد از مردم گزارش بگيره، منافقا ريختن سرش. که تا بجنبيم، که تا مي خورد زده بودنش.
سرش از چند جا شکسته بود اما نگاهش همچنان بـه فيلم و دوربين خرد شده اش بود.
عامل اصلي را بعد از دستگيري آورديم مقر فرماندهي. مقابل شـهبازي نشسته بود و هتاکي مي کرد: حتي بـه ائمـه.
نگذاشتي برخورد تندي ه. گفت:
«.... فليس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فاردکه»
«کسي کـه در جستجوي حق بوده و خطا کرد، مانندي نيست کـه طالب باطل بوده و آن را يافته است.»

براي عيد مبارکي رفته بوديم، دور که تا دور اتاق بچه هاي سپاه با لباس هاي سبز خود نشسته بودند و منتظر بودند که تا آيت الله فاضليان برايشان صحبت کند. بعد از آن کـه او از حضور پاسداراني کـه به ديدنش رفته بودند تشکر کرد، از شـهبازي خواست که تا به سنت غدير با هم صيغه برادري بخوانند. شـهبازي کـه چشمانش از شادي مي درخشيد، گفت:
«جعلنا الله و اياکم ممن يسعي بقلبه الي منازل الابرار برحمته»
«خداوند با لطف خود، من و شما را ازاني قرار دهد کـه با دل و جان براي رسيدن بـه جايگاه نيکان تلاش مي کنند.»

رفته بود صدا و سيما براي مصاحبه تلويزيوني. سال 1360 بود و درگيري هاي سياسي و بحران ضد انقلاب بـه اوج خود رسيده بود.
فرصت را غنيمت شمرد و در مصاحبه خود گفت:
«اين پيامي کـه ما مي دهيم، ثمره خون شـهيداني هست که از صدر اسلام که تا پيروزي انقلاب ادامـه دارد. پيام ما اين هست که نيروي ولايت فقيه بود کـه توانست درون روحانيت تجلي پيدا کند و اين ملت مسلم را بـه پيروزي برساند. پيام ولي ما هم اين است:»
«فاستمعوا من ربانيکم و احضروه قلوبکم و استيفظوا ان هتف بکم»
«پس بـه سخنان عالم خداشناس خود گوش فرا دهيد. دل هاي خود را درون پيشگاه او حاضر کنيد و با فريادهاي او بيدار شويد.»

برگ هاي سبز گلخانـه زير شعاع نور آفتاب با زيبايي هرچه تمام تر مي درخشيد. اما لباس سبزش درون ميان گل هاي همگوني زيباتري يافته بود.
کنار باغبان پير و زحمتکش سپاه نشسته و با حظ تمام بـه حرف هايش گوش سپرده بود.
بي صدا از کنارشان گذشتم که تا خلوت بي رياي پدر، فرزندي آنـها را بر هم نزده باشم.
همان طور کـه مي رفتم، ياد فرازي از نـهج البلاغه افتادم کـه برايمان گفته بود:
«الله الله في الطبقه السقلي .... فلا تشخص همک عنـهم، ولا تصعر خدک لهم، و تفمد امور من لا يصل اليک منـهم ممن تفتحمـه العيون و تحقره الرجال»
«خدا را! خدا را! درون خصوص طبقات محروم، ... همواره درون فکر مشکلات آنـها باش و از آنان روي مگردان، بـه ويژه امور آناني را بيشتر رسيدگي کن کـه از کوچکي بـه چشم نمي آيند و ديگران آنان را کوچک مي شمارند و کمتر بـه تو دسترسي دارند.»

اندک زماني از ورودش بـه سپاه همدان درون سمت فرماندهي نگذشته بود کـه تحول را درون همـه قسمت ها بـه روشني مي توانستيم احساس کنيم. مديريت قاطع اما صميمي او کل مجموعه را از رکود درون آورد. خط نشانـه حرکتش با تمسک بـه فرازي از نـهج البلاغه بود که:
«و ان اخا الحرب الارق، و من نام لم ينم عنـه»
«همانا برادر جنگ، بيداري و هوشياري است، هر آني کـه به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابيد.»

خليل افشاري:
اول صحبتش گفت:
برادران! حالا کـه دوران آموزشي شما بـه پايان رسيده و به عضويت سپاه درون آمده ايد، بايد بدانيد و آگاه باشيد کـه در اين برهه يک رزمنده پاسدار بيش از شش ماه زنده نخواهد بود.
برادران! ما تکرار دوباره تاريخيم. شما همان وعده اي هستيد کـه اميرالمومنين فرمود: «دين و ايمان بـه وسيله آنـها تقويت خواهد شد. چرا کـه بعد از پيروزي درون جنگ بصره درون سال 36 هجري يکي از ياران امام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مي ديد چگونـه خدا تو را بر دشمنانت پيروز کرد.»
امام پرسيدند: آيا فکر و دل برادرت با ما بود؟ گفت: آري!
امام فرمودند:
«فقد شـهدنا، و لقد شـهدنا! في عسکرنا هذا اقوام في اصلاب الرجال و ارحام النساء، سيرعف بهم الزمان و يقوي بهم الايمان»
«پس او هم درون اين جنگ با ما بود، بلکه با ما درون اين نبرد شريکند آنـهايي کـه حضور ندارند، درون صلب پدران و رحم مادران مي باشند ولي با هم عقيده و هم آرمانند، بـه زودي متولد مي شوند و دين و ايمان بـه وسيله آنـها تقويت مي گردد.»

حسين همداني:
اگرچه فرمانده سپاه همدان بود اما اين جبهه سرپل ذهاب بود کـه زير صلابت قدم هايش مي لرزيد. فهميديم اصرار ما براي بازگشتش از خط مقدم بـه سپاه همدان بي فايده ست، وقتي کـه با قاطعيت گفت:
«الکلام في وثاقک ما لم تتکلم به، فاذا تکلمت بـه صرت في وثاقه»
«سخن درون بند توست، که تا آن را نگفته باشي، و چون گفتي تو درون بند آني»
ـ وقتي بـه نيروهايم مي گويم امام فرموده اند جنگ درون راس امور است، همـه نگاه ها بـه اين هست که اين از سوي من شعار هست يا عمل. من درون بند سخني هستم کـه گفته ام.
ماند و اولين تيم رسمي اطلاعات و عمليات را براي شناسايي درون جبهه غرب کشور ايجاد کرد.

مـهدي روحاني :
هرچه بيشتر تلاش کرديم، درون مسير پر خطري کـه پيش رو داشتيم جلوتر از او حرکت کنيم، کمتر نتيجه گرفتيم.
حجت را بر همـه تمام کرد وقتي کـه گفت:
«و ان علي من الله جنـه حصينـه، فاذا جاه يومي انفرجت عني و اسلمثني، فحيتئذ لا يطيش السهم ولا يبرا اللکلم»
«پروردگارا، براي من پوششي استوار قرار داد کـه مرا حفظ نمايد. هنگامي کـه عمرم بـه سر آيد، از من دور شده و مرا تسليم مرگ مي کند کـه در آن روز نـه تير خطا مي رود و نـه زخم بهبود مي يابد.»

ارتفاعات قراويز درون آن ظلمات شب هولناک تر بـه نظر مي رسيد.
بي خيال، چفيه قرمزش را روي سر کشيده بود و با چراغ قوه سبزي کـه در دست داشت، کدها را بي سيم مي خواند.
دستور داده بود بالاي سرش بايستم که تا از انعکاس نور چراغ قوه بـه اطراف جلوگيري کنم. صداي تپش قلبم از صداي بي سيم بلندتر بود.
نگاهي بـه من انداخت و گفت: محکم باش! کـه شير خدا فرموده:
«استشعروا الخشيه و تجلبيوا السکينـه»
«لباس زيرين را ترس خدا و لباس رويين را آرامش و خونسردي قرار دهيد.»

دانـه هاي شور عرق چشم هايمان را مي سوزاند. گرماي خرما پزان آن مثل سرب داغ وسط مغز بچه هاي شناسايي مي نشست.
«رسول حيدري» آخرين قمقمـه آب را کـه به شـهبازي داد، لبخندي زد و گفت: «حالا شد کربلا!» شـهبازي آب را بعد زد و سنگرهاي عراقي، آخرين بار وضعيت قله قراويز را مرور کرد و گفت:
«در اين مدت، کار شناسايي حرف نداشت ولي هنوز وقت عمليات نرسيده.»
و درون حالي کـه چشم درون چشم آسمان دوخت ادامـه داد:
«الهي و ربي من لي غيرک اسئله کشف ضري و النظر في امري.»

کاظم جواهري :
همان طور کـه دستور داده بود، قبل از نماز صبح براي شناسايي منطقه عازم شديم. مثل هميشـه جلودار بود. حالا کـه کيلومترها آمده بوديم که تا قلب دشمن، آسمان داشت رنگ صبح بـه خود مي گرفت کـه شليک خمپاره ها بـه ما فهماند، دشمن متوجه حضورمان شده. روستاي «جگر محمدعلي» و سنگرهاي زيرزميني آن بهترين محل براي پناه گرفتن بود. بـه آنجا رفتيم. نفسي برايي باقي نمانده بود. آن قدر دويده بوديم کـه پاهايمان گزگز مي کرد. وقتي بـه آنجا رسيديم، آمرانـه گفت: «همـه داخل سنگرها شويد.» ايستاد بيرون سنگر و مشغول نگهباني شد. اصرارم بي فايده بود. حاضر نبودي بـه جاي او نگهباني بدهد. سماجتم را کـه ديد گفت: «من فرمانده هستم و دستور مي دهم، برو داخل و استراحت کن.»
از اينکه درون اين موقعيت براي اولين بار فرماندهي اش را بـه رخ مي کشيد، خنده ام گرفته بود. نگاه قاطع اما خسته اش چاره اي جز اطاعت برايم باقي نگذاشت. وقتي عجزم را ديد، لبخند نمکيني زد و گفت:
«رب قول انفذ من صول»
«بسا سخن کـه از حمله مسلحانـه کارگرتر است.»

ميرزايي:
به هر زحمتي کـه بود، از کمين دشمن عبور کرديم.
خانـه هاي نيمـه ويران و در محاصره روستا پيش چشمان نمايان شد. بـه آنجا رفتيم. خستگي را مي شد پنـهان کرد، اما قار و قور شکم را نـه!
ما بوديم و چند تکه نان خشک کـه حالا مـهمان چفيه اي شده بود کـه سفره غذايمان بود.
چشمان خسته اش را بـه دورها خيره کرد و گفت: «در حضور جهنمي عراقيا، غذاي بهشتي مي چسبه!»
چفيه اش را با شدت دور سر مي چرخاند و به سمت ما مي دويد. با اضطراب گفتم لابد عراقيا ديدنش!
نزديک تر کـه آمد، زنبور بود کـه دور سرش مي چرخيد. هاج و واج پرسيدم: حاج محمود کجا رفتي، عسل از کجا آوردي!؟
نفسي تازه کرد و گفت: «گراي زنبورها رو گرفتم که تا موقعيتشون رو پيدا کردم. اين غذاي بهشتي رو بخوريد که
«من لطائف صنعته و عجائب خلقه»
«از زيبايي هاي صنعت پروردگاري و شگفتي هاي آفرينش اوست.»
حسين همداني
آهي با صدا از ميانـهاي حبيب خارج شد.
ـ منافق ها ديشب رجايي و باهنر را توي دفتر نخست وزيري ترور .
فضايي بهت آور، موضع خمپاره را فرا گرفت. گرهي عميق درون ابروان شـهبازي افتاد.
به نوک قراويز خيره شد و گفت: «سرنوشت عمليات چي مي شـه؟ قطعاً توفيق اصلي عمليات درون روحيه بچه هاست!؟»
تقي پور جلوتر از ما ايستاد و رو بـه شـهبازي کرد و گفت: «جواب مشت را بايد با مشت داد. اگه ديشب منافقا رجايي و باهنر را شـهيد ، اگه بعثي ها دم بـه ساعت رو سرمون بمب مي ريزن، قطره قطره خون ما اين پيام را مي ده کـه جنگ جنگ که تا پيروزي!»
همـه با تمام وجود شعار را تکرار مي کرديم. اشک درون چشمان شـهبازي حلقه زده بود، گفت:
«وايم الله، لوفرقوکم تحت کل کوکب، لجمعکم الله لشر يوم لهم»
«به خدا سوگند! اگر دشمنان، شما را درون زير ستارگان بپراکنند، باز خداوند شما را براي انتقام گرفتن از ستمگران گرد مي آورد.»

توکلي:
عمليات کـه شروع شد، بچه ها با سدي از دشمن کـه توسط ستون پنجم درون جريان روند عمليات قرار گرفته بودند، مواجه شدند.
سه شب بود کـه نخوابيده بود. کفايت و توکل کم نظيرش تنـها حيل المتين او براي ساماندهي عملياتي بود.
با او کـه صحبت مي کردم، از شدت خستگي بـه خواب مي رفت و بيدار مي شد. نگاهم کـه به نگاه خسته اما زلالش پل مي زد، بـه احد مي انديشيدم و پژواک اين جملات از او درون ذهنم نقش مي بست.
چه بکشيم و چه کشته شويم، مامور بـه تکليفيم که:
«ان افضل ما توسل بـه المتوسلون الي الله ـ سبحانـه و تعالي ـ الايمان بـه و برسوله و الجهاد في سبله، فانـه ذروه الاسلام و کلمـه الاخلاص فانـها الفطره»
«همانا بهترين چيزي کـه انسان ها مي توانند با آن بـه خداي سبحان نزديک شوند، ايمان بـه خدا و پيامبرش و جهاد درون راه اوست، کـه جهاد قله بلند اسلام و يکتا دانستن خدا براساس فطرت انساني است.»

حسين همداني :
سرتا پا خون و گل بوديم.
گفتم: «کاش فرصت بود برمي گشتيم عقب که تا با اين وضعيت نماز نخوانيم.»
گفت:
«اليوم تبلي الاخبار»
«امروز درون هنگامـه نبرد آن چه درون دل ها و سر زبان هاست، آشکار مي شود.»
و چرخيد رو بـه قبله و ادامـه داد:
ـ بوي نماز عاشوراي مولا رو مي ده! هنوز محو قد و قامت او بودم کـه به تعظيم بندگي رکوع کرد.

شانـه هايش از فرط فشار دسته برانکار زخم شده بود. مي خواست باز هم همراه نيروهايش برگرده خط مقدم، که تا بقيه شـهدا رو برگردونـه عقب.
خواستم مانع رفتنش شوم کـه گفت:
«الا بابي و امي، هم من عده اسماوهم في السماء معروفه و في الارض مجهوله»
«آگاه باشيد! آنان کـه پدر و مادرم فدايشان باد، ازاني هستند کـه در آسمان ها معروف و در زمين گمنامند.»
طاب او بـه شـهدا بود و عتاب او بـه ما، بـه ناچار تسليمش شديم.

در مقابل نيروها کـه سيصد نفري مي شدند، قرار گرفت و گفت:
«راهي بي بازگشت است. هربيايد شـهادتش قطعي است. من بهي تکليف نمي کنم، همـه مختاريد، هرکه مي خواهد بيايد، هيچ اجباري درون کار نيست.
«فان المتکاره معبيه خير من مشـهده و قعوده اعني من نـهوضه»
«زيرا آن کـه از جنگ کراهت دارد، بهتر هست شرکت نداشته باشد. و شرکت نش از ياري اجباري بهتر است.»
عصر آن روز تکرار دوباره تاريخ بود. اتاق بزرگ مقر فرماندهي، مملو از رزمندگاني شده بود کـه با شور و اخلاص آمادگي شان را اعلام مي د. صداي آهنگران از بلندگو جان ها را نوازش مي داد:
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله هر کـه دارد بـه سرش شور و نوا بسم الله

دور و برمان از عراقي ها خالي شد.روستا کـه رسيديم، نمازش را نشسته خواند. درون آرزوي يک جرعه آب بوديم. امواج رودخانـه درون تيررس نگاهمان بالا و پايين مي شد. خواستيم بـه سمت آب برويم اما نتوانستيم. زانوهايم از ضعف مي لرزيد. خورشيد داشت پشت قراويز گم مي شد، کـه صداي خمپاره ها با صداي تويوتا درون هم آميخت. شـهبازي نتوانست روي پا بايستد. راننده رو بـه او کرد و گفت: «معلومـه حسابي آب بدنتون رفته، يه سرم درمونشـه» آرام او را بـه پشت تويوتا کشاند و خواباندنش کنار چند شـهيد.
نگاه بي رمقش را بـه شـهدا انداخت و زيرزمزمـه کرد:
«اين القلوب التي وهبت لله، و غوقدت علي طاعه الله؟»
«کجايند دل هاي بـه خدا پيش کش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته؟»

مسيح وجودش جان دوباره بـه کالبد هسته بچه ها دميد.
گفت: «آمده بودم از شما براي گيلان غرب نيروي کمکي بگيرم، اين طور کـه پيداست توي سرپل ذهاب وضعيت شما بهتر از ما نيست.»
سر بـه زير انداختم و گفتم: «ما پانزده نفر بوديم، امروزم يه مـهاجر داشتيم.»
متوجه شـهيد گوشـه سنگر شد. صلواتي فرستاد و بوسه اي بر گونـه سرخ گون او زد و همان طور کـه پيکرش را بـه دوش مي انداخت که تا به عقب ببرد، با بغض گفت:
از اينکه چهارده نفر شديد، غم بـه دل راه نديد، بـه چهارده معصوم توسل کنيد بعد ادامـه داد:
«و انا لنطمع في هذا الامر ان يذلل الله لنا صعبه و يسهل لنا حزنـه ان شاءالله»
«همانا آرزومنديم که تا در اين جريان خدا سختي ها را بر ما آسان و مشکلات را هموار نمايد، اگر خدا بخواهد.»

از بالاي ارتفاعات، داخل شيار کوه را نگاهي انداختم. هوا گرگ و ميش بود. ناگهان احساس کردم جنازه عراقي کـه داخل شيار افتاده بود، لحظه اي تکان خورد. رفتيم بالاي سرش، اسلحه را بـه سمت او گرفتم و گلنگدن را کشيدم. عراقي از موش مردگي درون آمد و وحشت زده گفت: «انا الدخيل الخميني، انا الدخيل الخميني...» از قمقمـه اش او را سيراب کرد و گفت: «امشي!»
با تعجب گفتم: «حاجي نکنـه خيال داري با اين حال زار، ناجي اون هم بشيم. همان طور کـه بدن لاغر و نحيفش را تکيه گاه عراقي زخمي مي کرد، گفت: «ما بـه او رحم مي کنيم، خدا بـه ما، کـه رحمـه الله الواسعه فرمود:
«فاذا کانت الهزيمـه باذن الله فلا تقتلوا مدبراً و لا تصيبوا معوراً ولا تجهزوا علي جريح»
«اگر بـه اذن خدا شکست خوردند و گريختند، آن را کـه پشت کرده نکشيد و آن را کـه قدرت دفاع ندارد آسيب نرسانيد و مجروحان را بـه قتل نرسانيد.»

به مقر فرماندهي کـه رسيديم، شب از نيمـه گذشته بود.
گفتم: «بچه ها بـه اميد نيروهاي کمکي کـه مرتب توي بي سيم بهشون وعده مي دادي، هر طوري کـه بود با چنگ و دندان ارتفاعات رو نگه داشتن.»
اشک هايش را با چفيه دور گردنش گرفت و گفت:
«وعده و وعيد نبود، خيل ملائک بـه کمک شما شتافته بودند که:
«فلما راي الله صدقنا انزل بعدو نا الکبت و انزل علينا النصر»
«آن گاه کـه خدا، راستي و اخلاص ما را ديد، خواري و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پيروزي را بـه ما عنايت فرمود.»

ابراهيم بود ميان آتش. از هر طرف تير و ترکش بود کـه بر سرمان مي ريخت. با آرامش قنوت مي بست و خم مي شد و سر بر سجده مي گذاشت و چنين نجوا مي کرد:
«يا من يبده ناصيتي يا عليما بضري و مسکنتي، يا خبيراً بقمري و فاقني.»

عمليات سخت گره خورده بود. نيروها سردرگم منتظر دستور او بودند. با آرامش باور ني گفت :«تمام آر.پي. جي زن ها يک جا جمع شن! تعدادشان بـه هفتاد و دو نفر رسيد. درون مقابل آنـها ايستاد و با صلابت فرياد زد:
ـ شما هفتاد و دو نفريد، اگر همـه شـهيد شويد و يک نفر قرباني بماند، وظيفه آن يک نفر چيست؟
و بعد از لحظه اي مکث ادامـه داد:
ـ استقامت، پيشروي و حتي شـهادت....
و مگر نـه اينکه صاحب ذوالفقار فرمود:
«لا تسنو حشوا في طريق الهدي لقله اهله»
«در راه راست از کمي روندگان نـهراسيد.»
دو ساعت بيشتر از صحبت هايش نگذشته بود کـه در نبرد باور ني و تن بـه تن نيروهايش با دشمن بعثي، چاره اي جز عقب نشيني و فرار دسته جمعي براي آنـها باقي نگذاشت.

مرادي :
هنوز سر و صورتش بوي باروت مي داد کـه از او خواستم قبل از بازگشت بـه منطقه، ماشيني را کـه مانند بقيه اعضاي فرماندهي سهميه داشت تحويل بگيرد.
نگاه بي تفاوتش بـه همراهي کلامش آمد و گفت: «من نياز ندارم، بدهيد بهي کـه احتياج دارد»
گفتم: «حاجي اين حق شماست.»
ابروهايش گره خورد. حرفم را قطع کرد و گفت:
«و لکل منـهما بنون فکونوا من ابناء الاخره و لا تکونوا من الابناء الدنيا فان کل ولد سيلخق بابيه يوم القيامـه. و ان اليوم عمل و لا حساب و غداً حساب ولا عمل»
«دنيا و آخرت، هريک فرزنداني دارند، بکوشيد از فرزندان آخرت باشيد، نـه دنيا، زيرا درون روز قيامت، هر فرزندي بـه پدر و مادر خويش بازمي گردد. امروز هنگام عمل هست نـه حسابرسي، و فردا روز حسابرسي هست نـه عمل.»

از نوجوان ها کـه حدود صد نفري مي شدند، بعد از بازديد از منطقه عملياتي قصر شيرين و سرپل ذهاب خواست کـه احساس خود را از اين بازديد درون قالب متني ادبي بنويسند. انتخاب متن برگزيده را هم بـه عهده ما گذاشت.
روز پاسدار، روز تجليل از فرد برگزيده بود.
شـهبازي بعد از پايان سخنراني اش گفت: «اين حلقه گل را کـه شما نوگلان انقلاب بـه من هديه کرديد، بـه گردن اين نوجوان برگزيده مي اندازم و سپاه نوجوانان را اعلام مي کنم. بعد شما مخاطب امام خود هستيد کـه فرمودند:
«الان فاعملوا، و الالسن مطلقه، و الابدان صحيحه، و الا غضاء لدته و المنقلب فسبح، والمجال غريض»
«هم اکنون عمل کنيد، کـه زبان ها آزاد و بدن ها سالم و اعضا و جوارح آماده اند و راه بازگشت فراهم و فرصت ها زياد است.»
پس از آن براساس همين طرح اوليه او، بسيج دانش آموزي درون کشور ايجاد شد.

مـهدي روحاني :
آن قدر درون مصائب عمليات «تنگ کورک» گريه کرده بود، کـه چفيه دور گردنش خيس شده بود. روز قبل از عمليات گفت:
«کربلائيان، حرکت ما بـه سمت ارتفاعات تنگ کورک يک گام بـه سمت کربلا و راه امام حسين (ع) است، بعد گام هايتان را محکم برداريد کـه کربلا درون انتظار شماست. بـه کتاب خدا تمسک جوئيد کـه کتاب خدا:
«عزلا تهزم اغوانـه»
«صاحب عزتي هست که يارانش هرگز شکست ندارند.»
و بعد سوره قيامت را تفسير کرد.

مـهدي صديق:
غرغرکنان گفتم: «حاجي اين تن بميره، اين قارقارک هم شد ماشين!» بعد خطاب بـه ماشين چنين ادامـه دادم کـه جيپ فرماندهي، رخش بي همتا، خدا وکيلي امروز ديگه بازي درون نيار، همچين راکب گلي مثل حاج محمود ديگه گير نمياد ها! حالا از ما گفتن، از تو هم نشنيدن.»
با همان شکر خنده اي کـه رويداشت، اشاره کرد بـه موتورش.
با تعجب پرسيدم: «مگه کار شخصي داري!؟»
گفت: «خودم وقف مردم و اسلامم، چه برسد بـه موتورم. بعد از من هم وقف سپاهه» با تعجب گفتم: «حاجي نکنـه دنيا رو سه طلاقه کردي و ما خبر نداريم!»
گفت:
«والله ظلا ممدوداً الي اجل معدود»
«به خدا سوگند! دنيايي کـه در دست شماست، چونان سايه اي هست گسترده کـه زود بـه سرآمد خود نزديک خواهد شد.»

صورت دلنشين و حزينش مانند طيفي نيرومند از جاذبه اي مغناطيسي ما و همـهاني را کـه در بقعه احمدبن اسحاق شـهر سر پل بـه زيارت آمده بودند، بـه سوي خود مي کشيد. حقيقت آيات درون اشک چشمانش بـه تجلي مي نشست. سوره قيامت را مي خواند. رسيد بـه اين آيه: «رجوه يومئذ ناظره»
چشمان نمناکش را بـه ضريح دوخت و با خداي خود از بيان اميرالمومنين چنين مناجات کرد:
«اللهم اني اسئلک الامان يوم لا ينفع مال و لا بنون، الا من اتي الله بقلب سليم.»

مـهدي فرجي :
همان طور کـه نگاهش مي کردم، يادم آمد از قول نـهج البلاغه برايم گفته بود:
«وليس للعاقل ان يکون شاخصاً الا في ثلاث: مرمـه لمعاش اوخطوه في معاد، اولده في غير محرم»
«خردمند را نشايد جز آن کـه در پي سه چيز حرکت کند،ب حلال براي زندگي يا گام نـهادن درون راه آخرت، يا بـه دست آوردن لذت هاي حلال.»
در تجسم آن گفته ها، اين جاذبه ها و عه هاي علي گونـه اش بود کـه باعث مي شد آن همـه صلابت و قاطعيت را درون مقابل اين همـه شور و هيجان باور کنم. آن شب هم مثل ديگر شب هاي رمضاني آن سال بعد از افطار توي بازي فوتبالي حريفش نبود.

حسين همداني :
گفتم: «شرايط کـه مـهياست، چرا آستين بالا نمي زني، اصفهاني! نکنـه از وليمـه مي ترسي!؟»
خنده شيريني کرد و گفت: «دوست دارم اول بـه رزمنده هايي کمک کنم کـه براي ازدواج توان مالي کافي ندارن. کمک بـه آنـها حلاوتش بيشتره. مثل حلاوت کلام مولا کـه فرمود:
«و ابناعوا ما يبقي لکم بما يزول عنکم»
«با چيزهاي فاني شدني دنيا آن چه کـه جاويدان مي ماند را، خريداري کنيد.»

رفته بوديم خط مقدم سرکشي.
نگهبان، بسيجي نوجواني بود کـه به زور سرپا بند بود. داشت چشمانش را کـه از شدت خواب آلودگي مي سوخت مي ماليد، کـه صداي شـهبازي او را بـه خود آورد. «اسلحه ات را بده بـه من و برو استراحت کن!»
و او درون حالي کـه چشم هاي سرخش رو بـه فرمانده مات مانده بود، گفت: «نـه، نـه! چرا شما!؟» چرا شما فرمانده!؟»
همان طور کـه اسلحه را از روي دوش بسيجي برمي داشت، روي شانـه اش زد و گفت: «نگهباني امشب با من.»
بسيجي همان طور کـه مي رفت، زيرزمزمـه کرد:
«الولايات مضامير الرجال»
«فرمانروايي ميدان مسابقه مردان است.»
پرسيدم: «زيرلب با خودت چي مي گي؟»
گفت: «آن چه درون سخنان فرمانده ام از قول نـهج البلاغه درون صبحگاه آموختم، شب از او درون عمل ديدم.

مادر شـهيد:
طنين صداي گرم و مـهربانش کـه از آن سوي خط بـه گوشم رسيد، رمقي تازه درون جانم نشاند.
بعد از سلام و احوالپرسي گفت: «عازم حج هستم!»
با خوشحالي گفتم: «خوشا بـه سعادت پسرم!»
گفت: «عازم خانـه کجا و عارف خانـه کجا!»
و ادامـه داد:
«نحن نستقبل الله عشره الغقله»
«از خدا درون گذشتن از لغزش غفلت ها را مي خواهيم.»
حرف رو عوض کردم و گفتم: «نمي خواي قبل از رفتن بياي و از فاميل و آشناها حلاليت بخواي.»
خنديد و گفت: «اگه مي تونستم بيام شما و بابا واجب تر بوديد.»
گفتم: «مادر رو خيلي دعا کن.»
گفت: «اول امام را دعا مي کنم. بعد شـهدا را و بعد وجود عزيز شما را.»

همرزم شـهيد :
چنان قدم از قدم برمي داشت و هروله مي کرد کـه انگار نـه انگار زير برق آفتاب مسجدالحرام راه مي رود.
کف پاهايمان از تماس با سنگفرش سفيد و داغ مسجد قرمز شده بود. سنگ ها صيقلي با تابش آفتاب مثل آينـه شده بود و چشم هايمان را مي زد. اما انگار او هر چه گرم تر مي شد، بيشتر لذت مي برد.
کلماتي از نـهج البلاغه ذکر طوافش بود:
«سبحانک ما اعظم شانک، سبحانک ما اعظم ما تري من خلقک...»

قرآن جيبي اش را از حمايل بيرون آورد و چند آيه خواند. پلک هايش سنگين شد. شـهداي يازده شـهريور آمدند سراغش. هر کدام يک قمقمـه داشتند، پر از آب، آب زمزم. با لباس احرام درون طواف بودند. خودش را وسط آنـها ديد. تکاني خورد انگار اصلاً تشنـه نبود. دوباره زل زد وسط خانـه کعبه و با بغض گفت:
«اين اخواني الذين رکبوا الطريق»
«کجايند برادرانم، آنـهايي کـه به راه حق رفتند.»

صداي فرياد ساکتمان کرد. چهار پليس عرب با باطوم توي سر و صورت زائر مي زدند. جمعي از حجاج دور آنـها حلقه زده بودند و فقط گريه مي د. سه نفري ايستاديم توي جمعيت.
حاج همت پرسيد: «چرا اون بيچاره رو مي زنن» زائري کف دستش را بـه ما نشان داد و گفت: «اين قدر خاک از قبرستان احد بـه تبرک برداشته، اونا مي گن کفره. بـه خاطر همين دارن مي زننش.» همت خونش بـه جوش آمد و فرياد زد: ولش کنين نامردا! و به سمت پليس ها دويد. من و شـهبازي هم با فرياد الله اکبر بـه دنبالش دويديم. گرد و خاک فضا را پر کرد.
لحظاتي بعد هر چهار پليس عرب گريخته بودند و قبضه کلت محکم ميان دستان شـهبازي بود. فريادش درون گوش مکه پيچيد:
«ما تتعلمون من الاسلام الا باسمـه ولا تعرفون من الايمان الا رسمـه»
«از اسلام تنـها نام آن و از ايمان جز نشاني نمي شناسيد.»

کاظم جواهري:
صداي صلوات و تکبير و قربان و صدقه رفتن بچه ها بلند بود. از سر و کولش بالا مي رفتن. دست روي سر و صورتش مي کشيدن و به صورت مي ماليدن. گفتم: «حاجي سوغاتي ما چي شد!؟»
اشاره کرد بـه ساک. يکي درون حالي کـه به سمت ساک مي دويد مي خواند، مقصود من از کعبه و بت خانـه تويي تو!
ساک رو کـه باز کرد، گفت: «به بـه يار مـهربان، دانا و خوش بيان!؟»
و نگاه کنجکاوش را روي جلد کتاب چرخاند و گفت: «کتاب زندگي امام حسينـه، چقدرم زياد!»
در صفحه اول کتاب ها نوشته شده بود:
«القلب مصحف البصر»
«قلب کتاب چشم است.»

فرمانده کل سپاه درون حالي کـه او و حاج احمد متوسليان را خطاب قرار داد، گفت:
«از شما دو نفر يکي فرمانده تيپ محمدرسول الله باشـه، انتخاب با خودتون.»
متوسليان گفت: «تکليف کنين!»
شـهبازي آرام گفت: «من فرمانبرم، نـه فرمانده» و ادامـه داد:
«و ذلک زمان لاينجوا فيه الا کل مومن نومـه»
«اين روزگاري هست که جز مومن بي نام و نشان از آن رهايي نيابد.»
نتيجه آن شد کـه حاج احمد متوسليان شد فرمانده تيپ محمد رسول الله. حاج محمود هم شد جانشين او و حاج همت هم رئيس ستاد تيپ.

مـهدي صديق:
تا عمليات چيزي باقي نمانده بود. پادگان دوکوهه مامن مردان مردي شده بود کـه به شرف وجودشان، بـه ارض و سماء مي باليد.
تمريناتمان هر روز سخت تر مي شد. هر روز يک کيلومتر سينـه خيز مي رفتيم، برايب آمادگي جهت عمليات کـه زمينش پر از گل و لاي بود. تمرينات سخت و طاقت فرسا هم نتوانسته بود درون عزم راسخ نيروها خللي وارد کند، چرا کـه هر روز شـهبازي ـ کـه حالا سمت جانشين تيپ محمد رسول الله را داشت ـ درون کنارمان بود. او هم مثل ما بدن نحيفش را روي خاک ها مي کشيد. چنين نجوا مي کرد:
«قو علي خدمتک خوارجي»

آستين هايش را بالا زد و رفتيم بـه سمت تانکر آب.
يک بسيجي کـه کم سن و سال بـه نظر مي رسيد، مشغول گرفتن وضو بود. بعد از خوش و بشي گرم با او دعوتش کرد که تا در سنگر فرماندهي ناهار را با هم بخورند.
نوجوان بسيجي از همسفره شدن با فرمانده احساس غرور مي کرد.
همان طور کـه زير چشمي شـهبازي را نگاه مي کرد و با حجب و حيا لقمـه ها را قورت مي داد، معصومانـه بـه تذکرات او براي تصحيح وضويش گوش مي کرد.
شـهبازي دست روي شانـه اش گذاشت و گفت:
«وارجع الي معرفه مالا تعذر بجهالته»
«به شناخت چيزي همت کن کـه در ناآگاهي از آن معذور نخواهي بود.»

توي پادگان دوکوهه، سه نفري مشغول تميز دستشويي ها بودن. جلوتر کـه رفتيم متوسليان فرمانده تيپ محمد رسول الله و شـهبازي جانشين او را شناختم. سومي را بعدها شناختم، همت بود. همان طور کـه تماشايشان مي کردم، ياد بياني از نـهج البلاغه افتادم کـه چندي پيش از شـهبازي شنيده بودم.
«اني لعلي الطريق الواضح الفطه لقطا»
«همانا من بـه راه روشن حق، گام بـه گام ره مي سپارم.»

حسين همداني:
عمليات فتح المبين درون کشاکش خاک و خون بود. از بخش مراقبت هاي ويژه خبر بستري شدن مادر را شنيد.
چشمان نگران و نمناکش را رو بـه آسمان دوخت و نجوا کرد:
«اللهم انت الصاحب في السفر، و انت الخليفه في الاهل»
«پروردگارا تو درون سفر همراه ما و در وطن نسبت بـه بازماندگان ما سرپرست و نگهباني.»
همان طور کـه نيروها را درون زير آتش سنگين دشمن ساماندهي مي کرد، وجود نگرانش زير«امن يجيب» مي خواند.

باقر سيلواري:
تاکيد کرد اين سه خبرنگار را سالم مي رساني خط که تا گزارش خود را تهيه کنند. با اکراه گفتم: «آتش دشمن خيلي سنگينـه، تازه کارهاي مـهم تري هم بر زمين مانده!»
گفت: «در انجام اين کار همين بس کـه علي (ع) درون اهميت تاريخ فرموده اند:
«اني و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلي فقد نظرت في اعمالهم و فکرت في اخبارهم و سرت في آثارهم حتي عدت کاخدهم»
«درست هست که من بـه اندازه پيشينيان عمر نکرده ام، اما درون کردار آنـها نظر افکندم و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير کردم که تا آنجا کـه گويي يکي از آنـها شدم.»
و ادامـه داد: «حفظ و بيان مسايل جنگ براي آيندگان مسئوليت بزرگي است.»

حسين همداني :
گرما بيداد مي کرد. هيچ چيز جلودار رزمندگان نبود. خط شکسته شد. العطش شـهدا با طهور بهشتي سيراب شده بود.
به مدد فرماندهي او بود کـه «تاجوک» بي سيم زد و به وجود نگرانمان مژده داد:
ـ جاي شما خالي، توي تانک هاي عراقي، از آب خنک تر هنداونـه س.
شـهبازي گفت:
«اين الذين ساروا بالجبوش»
«کجاييد آنـها کـه با لشکرهاي انبوه حرکت د.»
تاجوک خنديد و گفت: «جهنم!»

اصغر حاجي بابايي :
نام عمليات فتح المبين همزاد نام او شد، وقتي کـه با فرماندهي جسورانـه اش درون اين نبرد نابرابر نفر درون برابر تانک، گوشت درون مقابل آهن، آن قدر تانک سالم بـه غنيمت آورديم کـه چشم از ديدنشان سياهي مي رفت.
همان طور کـه تمام قد روي سنگر رو بـه تانک ها ايستاده بود، گفت:
«و قد ارعدوا و ابرقوا، و مع هذين الامرين الفشل و لسنا ترعد حتي نوقع و لا نسيل حتي نمطر»
«چون رعد خروشيدند و چون برق درخشيدند، اما کاري از پيش نبردند و سرانجام سست شدند.
ولي ما اين گونـه نيستيم، که تا عمل نکنيم، رعد و برقي نداريم و تا نباريم سيل جاري نمي سازيم.»

باقر سيلواري:
غروب از زرد بـه سرخ مي رفت. موذن بسيجي گردان با نشان سرخي روي سينـه اش زودتر از خورشيد هجرت کرده بود.
او را غريبانـه روي دستانش گرفت و چرخيد رو بـه قبله و با صدايي کـه شايد که تا ملکوت بالا رفت فرياد زد. خدايا اين قرباني را از ما بپذير و غمگنانـه ناله زد:
«اين اخواني الذين رکبوا الطريق و مضواً علي الحق»
«برادرانم، کـه به راه حق رفتند و با حق درون گذشتند.»

حسين همداني :
با دو يار قديمي خود يعني، چفيه قرمز و موتورش چپ و راست، گردان بـه گردان مي رفت و نيروها را ساماندهي مي کرد. هرجا مي شد دستور مي داد، هر جا نمي شد خواهش مي کرد.
به مرد جهادگر دستور داد که تا با کمپرسي اش بـه خط مقدم مـهمات ببرد. بار سوم کـه راننده بـه سمت خط رفت، از او و ماشينش جز خاکستري نماند.
حلقه اشک درون چشمانم را کـه ديد، آه از نـهادش برخاست و گفت:
«اسلام از همـه ما بالاتر هست و مولايمان فرمود:
«الاسالم هو التسليم»
«اسلام همان تسليم درون برابر خداست.»

بي سيم خبر تسخير مواضع دشمن را بـه «حاج احمد متوسليان» داد.
حاج احمد ناباورانـه گفت: «تو هم خالي بندي رو از ما ياد گرفتي اخوي!؟»
خورشيد کـه آرام آرام روشناي روز را مي ساخت، شـهبازي هم گردان ها رو براي عمليات بعدي آماده مي کرد و خطابشان قرار مي داد که:
«الجهاد، الجهاد، عبادالله.... فمن اراد الرواح الي الله فليخرج»
«جهاد، جهاد، بندگان خدا!...ي کـه مي خواهد بـه سوي خدا رود، همراه ما خارج شود.»

در قرارگاه کربلا غلغله اي برپا بود. قيافه راسخ و پيروزمندانـه فرماندهان فتح المبين تماشايي بود. اما گم شده من شـهبازي بود.
نگاهم را که تا انتهاي سوله قرارگاه روانـه کردم. گوشـه اي نشسته بود و چيزي مي نوشت. با شوق و شتاب بـه سويش دويدم.
سر شوخي را باز کردم و گفتم: «مثل اينکه بچه هاي اصفهان بعد از عمليات وصيت نامـه مي نويسن؟»
با برق نگاهش خنده اي کرد و گفت: «دست خط فرمانده قرارگاه برادر حسن باقريه.»
با اشتياق گفتم: «حتما براي کارستاني کـه با فرماندهي ات درون عمليات فتح المبين کردي، مرخصي تشويقي برات اومده. اما چه فايده تو کـه مرخصي برو نيستي!»
حرفم ناتمام ماند، وقتي ديدم روي کاغذ نوشته: «به فرماندهي تيپ محمد رسول الله (ص) ظرف يک هفته کارشناسايي جاده خرمشـهر را شروع کنيد.»
نگاهش را بـه زمين دوخت و گفت:
«ردوا الحجر من حيث جاء فان الشرلا يدفعه الا الشر»
«سنگ را از همان جايي کـه دشمن پرت کرده، بازگردانيد، کـه شر را جز شر پاسخي نيست.»
مادر شـهيد:
روي بستر بيماري غلتيدم. باز چشمانم گرد شد روي در. درون انگار بوي محمود را حس مي کردم. بـه دلم برات شده بود کـه اين بار ديگه مي آد.
داشت آسمان چشمانم مي گرفت کـه قيافه آفتاب سوخته اما مـهربانش درون قاب نگاهم نشست....
دل گرفته پرسيدم: «حق يه مادر مريض هست کـه گلايه کند يا نـه؟»
سرش را پايين انداخت. انگار خاک گرفته بود!
پيشاني ام را بوسيد و گفت: «از رويت شرمنده ام.»
گفتم: «نگراني رهام نمي کنـه، تو خيلي بيشتر از وظيفه ات خدمت کردي، ديگه بمون.»
گفت مادرم:
«الدنيا دار ممر لا دار مقر»
«دنيا گذرگاه عبور است، نـه جاي ماندن.»

برادر شـهيد:
به همـه سر زد و حلاليت خواست، حتي فاميل هاي دور. شب هنگام مرتب از سپاه با او تماس مي گرفتند. مثل اينکه قرار بود عمليات ش ود.
وجود نگرانم چاره اي جز تسليم درون برابر خواستش کـه عزيمت دوباره بود نداشت، وقتي کـه حجت آورد:
«فان الجهاد باب من ابواب الجنـه، فتحه الله لخاصه اوليائه»
«جهاد دري از درهاي بهشت هست که خدا آن را بـه روي دوستان مخصوص خود گشوده است.»

مادر شـهيد :
بي خبر از چشم هاي نگرانم کـه از آن سوي پنجره او را برانداز مي کرد، وسايل شخصي اش را توي کوله پشتي جا داد.
قرآن جيبي شو کـه بوسيد، صبر از دلم رفت. بي اختيار درون اتاق را باز کردم و ملتمسانـه پرسيدم: «نمي شـه بيشتر بموني؟»
نگاه زلالش رو بـه نگاه ابري ام دوخت و گفت: «دفعه بعد مي مونم!؟»
همان طور کـه بغضم را قورت مي دادم درون دل گفتم. اگه دفعه بعدي هم باشـه!
اما بـه روي خودم نياوردم و با مـهرباني بـه صورت نوراني اش لبخند زدم.
انگار کـه فکرم را خوانده باشد، آهسته گفت:
«و ان ابتليتم فاصبروا فان العاقبه للمتقين»
«و اگر بـه سختي و مصيبتي گرفتار شديد، صابر و شکيبا باشيد، زيرا رستگاري براي متقين است.»

مسکني :
در ميان فريادهاي باد کـه گويي با ناله هايش مي خواست چيزي چيزي را بـه ما بفهماند، برايمانبه سخن گشود:
«... اوصيکم بتقوي الله الذي اعذر بما انذر واحتج بما نـهج و حذرکم عدوا نفذ في الصدور خفيا و نفث في الاذان نجياً....»
«سفارش مي کنم شما را بـه پروا داشتن از خدا، خدايي کـه با ما ترساندن هاي مکرر، راه عذر را بر شما بست و با دليل و برهان روشن حجت را تمام کرد، و شما را پرهيز داد از دشمني کـه پنـهاني درون سينـه ها راه مي يابد و آهسته درون گوش ها راز مي گويد....»
آثار شوق رسيدن بـه معبود را بـه وضوح درون چهره اش مي خواندم. مثل آفتاب مي درخشيد و در اين تلالو بـه نيروهايش کـه چونان ستاره بـه گردش حلقه زده بودند، روشنايي مي بخشيد.
يکي يکي حلاليت طلبيد و گفت: «اگر دوباره برگشتم، درون خدمت شما هستم و اگر برنگشتم، التماس دعا.»

سعيد بادامي :
24 کيلومتر مسافت هروله هر شبمان درون شناسايي منطقه عملياتي بيت المقدس رمقي برايمان نگذاشته بود.
شب چندم نزديک سحر بود کـه از شناسايي بازگشتيم. خستگي را خسته کرد، وقتي کـه قامت بست براي نافله شب و در قنوتش چنين نيايش کرد:
«اللهم اغفرلي ما انت اعلم بـه مني .... اللهم اغفرلي ما تقربت بـه اليک بلساني ثم خالقه قلبي»
«خدايا از من درگذر آن چه را کـه از من بدان داناتري. خدايا ببخشاي آن چه را کـه با زبان بـه تو نزديک شدم، ولي با قلب آن را ترک کردم...»
در سجده آخر خواب شـهدا مي ديد.

حسين همداني :
خورشيد جنوب براي اسارت خونين شـهر درون غروب خود غمگنانـه بـه سرخي نشسته بود و ما از کنار زمين نرم و خسته کننده حاشيه کارون حرکت خود را بـه سمت جاده خرمشـهر آغاز کرديم.
14 شب متوالي بود کـه تيم شناسايي شـهبازي بوديم، که تا در مسير 24 کيلومتري رفت و برگشت درون تاريکي 10 ساعته از سه خط عراق عبور کنيم و قبل از فرا رسيدن سپيده برگرديم.
شب پانزدهم وقتي مسير بـه بهاي تاول هاي چرکي پاهايمان بـه خوبي شناسايي شد، از فاصله چند سنگر از عراقي ها و خودروهاي مست و مغرورشان کـه بي خبر از همـه جا درون حال عبور و مرور بودند، سجده شکر بـه جا آورد و بعد چنين گفت:
«فعتد الصباح بحمد القوم السرس»
«صبح گاهان، رهروان شب ستايش مي شوند.»

خسته تر از هر شب، اما بـه شوق رساندن پيام موفقيت شناسايي بـه مقر فرماندهي انگار پرواز مي کرديم.
زودتر از هميشـه مسير را که تا خط خودي طي کرديم.
در مقر فرماندهي وقتي شـهبازي خبر رسيدن تيم شناسايي را که تا جاده آسفالت داد، درون حالي کـه با شنيدن کارستان او همـه درون بهت و حيرت بودند، متواضعانـه گفت:
«قد تکمل بنصر، من نصره»
«خداوند پيروزيي را کـه او را ياري دهد تضمين نمايد.»
نابغه جنگ «حسن باقري» گفت: «با رسيدن شـهبازي بـه جاده آسفالت خرمشـهر، بايد گفت کـه عمليات بيت المقدس آغاز شده»
همرزم شـهيد درون کتاب «همبازي صاعقه»
شب عمليات بيت المقدس بود.
دست و پايش را خضاب کرد. غسل شـهادت نمود و لباس نو پوشيد. تماشايي شده بود. قامت بست براي نماز. يادم آمد از «خباب» برايم گفته بود و حالا گويي خباب بود کـه اميرالمومنين درون وصفش بفرمايند:
«يرحم الله خباب بن الارت فلقد اسلم راغباً و هاجر طائعاً و فتع بالکفاف و رضي عن الله و عاش مجاهداً»
«خدا رحمت کند خباب ابن ارت را... کـه با رغبت اسلام آورد و از روي فرمان برداري هجرت نمود و به قناعت زندگي کرد و از خدا راضي بود و مجاهد زندگي نمود.»

بي سيم درون مقر فرماندهي شنيدم کـه حاج همت نگران گفت: «سلمان، سلمان... هاشم.»
شـهبازي: «به گوشم...»
همت: «شما نمي خواهيد غذا بخوريد؟» «حمله را شروع کنيد.»
شـهبازي: «نـه، نـه! من هنوز همـه را سر سفره نشانده ام! «گردان ها بـه نقطه رهايي نرسيده اند.»
لحظاتي بعد...
شـهبازي: «به همـه سلمان ها «فرمانده گردان ها» بـه بچه ها بگوييد:
بسم الله الرحمن الرحيم
يا علي ابن ابيطالب، يا علي ابن ابيطالب، يا علي ابن ابيطالب «رمز شروع عمليات»
و چشم درون چشم ستاره ها زمزمـه کرد:
«و نحن علي موعود من الله و الله منجر وعده و ناصر »
«و ما بر وعده پروردگار اميدواريم کـه خدا بـه وعده خود وفا مي کند و سپاه خود را ياري خواهد کرد.»

خرمشـهر يکپارچه آتش بود. با نيروهايش آمده بود وسط معرکه که تا براي سپاه ابرهه کـه در غرب جاده خرمشـهر توي مواضع توپخانـه جا خوش کرده بودند، ابابيل باشـه.
بي سيم زد مقر فرماندهي تيپ که، الان دو کيلومتر از مواضع تعيين شده قبلي هم جلوتريم.
از زمين و آسمان تير و ترکش مي باريد. درون حالي کـه نيروهايش را خطاب قرار مي داد، گفت: ما بـه مولايي اقتدا کرديم کـه فرمود:
«اني والله لو لقيتهم واحداً و هم طلاع الارض کلها ما باليت و لا اسنوحشت و اني من ضلالهم الذي هم فيه و الهدي الذي انا عليه لعلي بصيره من نفسي و يقين من ربي و اني الي لقاء الله لمشتاق»
«به خدا سوگند! اگر تنـها با دشمنان روبرو شوم، درون حالي کـه آنان تمام روي زمين را پر کرده باشند، نـه باکي دارم و نـه مي هراسم. من بـه گمراهي آنان و هدايت خود کـه بر آن استوارم آگاهم و از طرف پروردگارم بـه يقين رسيده ام و همانا من بـه ملاقات پروردگار مشتاق و به پاداش او اميدوارم.»

همان طور کـه صدايش درون ميان آتش سنگين دشمن بـه سختي شنيده مي شد بي سيم بـه همت گفت:
توي خط مرزي آب گرفتگي داريم، دعا کنيد وضع محورها همان چيزي باشـه کـه توي عهوايي پيدا بود. اگه خدا بخواد دشمن ظرف سه روز آينده اينجا «دروازه خرمشـهر» ذليلانـه درون مياد. مي خوام بگم اين جوري کـه پيش مي ره، بصره هم براي او درون خطر سقوطه، مي خوام جرات کنم و بگم انگار وعده امام داره محقق مي شـه کـه فرمود:
«يجاهدهم في سبيل الله قوم اذله عند المتکبرين، في الارض مجهولون و في السماء معروفون. فوبل لک يا بصره عند ذلک من جيش من نقم الله لا رهج له ولا حسن.»
«مردمي کـه با آن جهاد مي کنند کـه در چشم متکبران خوار و در روي زمين گمنام و در آسمان معروفند، درون اين هنگام واي بر تو اي بصره از سپاهي کـه نشانـه خشم و انتقام الهي است، بي گرد و غبار و صدايي بـه تو حمله خواهند کرد.»

در مقابل پاتک سنگين دشمن مثل شير سينـه سپر کرده بود. از طلوع که تا غروب آن روز يک تنـه نيروها را پشت دژ جمع کرد و آرايش داد. براي ساماندهي آنـها آن قدر فرياد زده بود کـه صدايش از حنجره بيرون نمي آمد. هرچه خواست نتوانست جواب متوسليان را بي سيم بدهد. فقط بـه سختي گفت:
«و ان غدا من اليوم قريب»
«فردا بـه امروز نزديک است»
و ادامـه داد: «و با ياري خدا فردا پيروزي با ماست.»

قيامتي برپا بود. از زمين و آسمان آتش مي باريد.
مظاهري بي سيم گفت: «سلمان. از سلمان چهار»
شـهبازي: «به گوشم، بـه گوشم، وضعيت خودت را بگو!»
مظاهري: «الان با آنکه کنار جاده «جاده اهواز ـ خرمشـهر» درگيري هست، ولي ما آن جا را رد کرديم و آمده ايم جلوتر. خيلي جلوتر!»
شـهبازي: «رسيديد کانال آب يا نـه!؟»
مظاهري: «ما کنار يه انبار آتشيم «انبار مـهمات آتش گرفته» يعني الان اين ها «دشمن» درون محاصره هستند، چکار کنيم؟
شـهبازي: «مي دانم سخت است، اما کمي صبر کنيد.» و زيرزمزمـه کرد:
«والذي تصرهم، و هم قليل لاينصرون و منعهم و هم قليل لا يمنتعون حي لايموت»
«خدايي کـه مسلمانان را ياري کرد درون حالي کـه اندک بودند وي نبود کـه ياريشان کند. و دشمنان را از آنان بازداشت حالي کـه شمارشان کم بود وي نبود کـه بازشان دارد، زنده هست و نمي ميرد.»
نفس راحتي کشيد. دشمن درون محاصره بود، بـه سجده رفت.

همرزم شـهيد :
صداي ناله بسيجي قطع نمي شد. رگباري از گلوله بر سرمان مي ريخت هر چه کردم نتوانستم مانعش شوم.
شـهبازي خود را از سنگر رها کرد و به کمکش شتافت.
گلوله کاتيوشا بر زمين خورد. پژواک «فزت و رب الکعبه» درون فضا پيچيد. خون و خاک بـه هوا برخاست. خاک ها بر زمين نشست و خون ها را گويي ملائک بـه تبرک مي بردند.

عبور چند گردان از رودخانـه کارون با رخنـه درون خط نيروهاي پياده عراقي کـه از خرمشـهر که تا 95 کيلومتر گسترش يافته بود، نقطه اميدي براي ادامـه عمليات بود.
حرکت ما از جاده آسفالت بـه سمت دژ مرزي و بعد حرکت از شلمچه که تا دروازه خرمشـهر بـه محاصره آنجا انجاميد.
خرمشـهر درون آستانـه فتح بود و تا چشم کار مي کرد، دست هاي تجاوز هزاران عراقي بـه علامت تسليم بالا رفته بود.
اما لحظاتي بود کـه صداي فرمانده از ميان نخل ها بـه گوشم نمي رسيد.
در حالي کـه به خيل اجساد متعفن بعثي ها نگاه مي کردم، گويي فرازي از نـهج البلاغه را کـه از او آموخته بودم بـه حقيقت مي ديدم.
«فاغتبروا بما اصاب الامم المستکبرين ... واتعظوا بمثاوي خدودهم و مصارع جنوبهم»
«پس عبرت گيريد از آن چه بـه امت هاي مستکبر رسيد و عبرت گيريد از تيره خاکي کـه رخسارشان بر آن نـهاده هست و زمين هاي نمناک کـه پهلوهايشان بر آن افتاده است...»

زمين و آسمان خرمشـهر مژده نزديک آزادي مي داد. درون حاشيه نخل هاي شلمچه، با ديدن حاج همت کـه زانوي غم بغل کرده بود و پيکر خونين شـهيدي کـه صورتش با چفيه قرمزي پوشانده شده بود، نفسم بـه شماره افتاد.
بريده بريده پرسيدم: «حاجي، اين شـهيد کيه، اين چفيه حاج محمود نيست!؟»
همت کـه دانـه هاي اشک صورت باروت زده اش را شيار انداخته بود، با حسرتي عميق گفت: دعايي کـه در مدينـه روبروي ضريح رسول الله کرد، مستجاب شد:
«اللهم اجمع بيننا و بينـه في برد الغيش و قرار النغمـه و مني الشـهوات، و اهواء اللذات و رخاء الدعه و منتهي الطمانينـه و تحف الکرامـه»
«بار خدايا، ما و او را فراهم آور درون زندگي خوشگوار و نعمت پايدار و آرزوهاي دل نشين، و لذت هاي با خواهش دل قرين، و زندگاني فراخ و پر نعمت و اطمينان خاطر و برخورداري از تحفه هاي کرامت»
صداي گريه اش درون ميان صداي بلندگو کـه خبر فتح مي داد گم شد:
«خرمشـهر، آزاد شد!»

مادر شـهيد :
راديوي کوچکم را روشن کردم. آقاي رفسنجاني خطيب نماز جمعه بود و از خرمشـهر مي گفت و از دلاوري هاي شـهبازي. باد بزن حصيري ميان دستانم شروع بـه لرزيدن کرد با خود گفتم: «نـه. حتماً اشتباه مي کنـه! اون کـه پسر منو نمي شناسه، آخه محمود فقط يه بسيجي ساده بيشتر نيست!»
اما نمي دانم چرا اشک هايم بند نمي آمد. جمله تابلوي روي ديوار اتاقش درون قاب نگاهم نشست:
«والله الله في الجهاد باموالکم و انفسکم و الستتکم في سبيل الله.»
«خدا را! خدا را! درون باره جهاد با اموال و جان ها و زبان هايشان درون راه خداوند.»
نماز تمام شده بود وي مردم را بـه تشييع پيکر شـهدا دعوت مي کرد: امروز دويست نفر از شـهداي عمليات بيت المقدس از محل دانشگاه تهران تشييع خواهند شد. درون ميان اين شـهدا شير مرد عرصه پيکار جبهه هاي غرب و جنوب، جانشين تيپ محمد رسول الله (ص) شـهيد حاج محمود شـهبازي بر روي دستان شما امت شـهيد پرور تشييع عطر محمود درون اتاق پيچيده بود.

سعيد بادامي :
از جمعيت حاضر براي تشييع پيکرش بـه راحتي مي شد فهميد کـه شـهبازي درون اصفهان يک آشناي غريبه بيشتر نبود.
انگار با آن غربت حيدري بـه جان داغدارمان مي گفت:
«وداعي لکم وداع امري ء مرصد لتلاقي غداً ترون ايامي و يکشف لکم عن سرائري»
«وداع من با شما چونان بدرودي هست که آماده ملاقات پروردگار است. فردا ارزش ايام زندگي مرا خواهيد ديد و راز درونم را خواهيد دانست.»
دست گرم برادرش کـه روي شانـه ام نشست، از افکارم بيرون آمدم. همان طور کـه اشک امانش را بريده بود پرسيد: مگر برادر من کـه بوده کـه اين طور برايش عزاداري مي کنيد، مگر او يک بسيجي ساده ...
صدايش درون ميان زمزمـه تشييع کنندگان گم شد کـه مي خواندند:
ياران چه غريبانـه، رفتند از اين خانـه هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانـه

علي اکبر مختاران:
انگار همـه وجودش درون امام ذوب شده بود. وصيت کرد: «مزار مرا با کتيبه هاي امام بالا بياوريد کـه او ادامـه دهنده راه پيامبري هست که خدا
«ارسله داعياً الي الحق و شاهداً علي الخلق»
«او را فرستاد که تا دعوت کننده راه حق باشد و بر آفريدگان گواه گردد.»

استا دپرورش
علاقه شـهيد شـهبازي بـه شـهادت مانند علاقه اي بود کـه طفلي بـه سينـه مادر دارد و من بـه عنوان وزير آموزش و پرورش خجالت مي کشم کـه بگويم درون برابر اوي بوده ام. هنگامي کـه به ياد مي آورم کـه گفت: «بايد بـه حبل المتين امام خود تمسک کنيم کـه فرمود:
«والله لابن ابي طالب انس بالموت من الطفل بثدي امـه»
«به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابي طالب بـه مرگ، از علاقه طفل بـه سينـه مادرش بيشتر است.

همرزم شـهيد:
صدايش هنوز درون گوش جانمام طنين انداز است:
«سلام بر حسين و ياران حسين، سلام بر فرزند پاک زهرا، روح الله، سلام بر شـهيدان کـه در هر زمان با شـهادت خود عظمت کاروان خويش و عظمت کاروان سرور خود را تجلي داده و به هريک از ما پيام مي دهند:
هل من ناصر ينصرني، حسين را جواب بگوييد که:
«الجهاد عزا للا سلام»
جهاد عزت اسلام است.
و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعت حيا.
منبع:"بي نشان"نوشته ي زهره يوسفي نيکو,نشرمـهسا,تهران-1387

برگرفته از خاطرات شفاهي همرزمان شـهيد:
از درون و ديوار پادگان غم مي‌باريد. آخر خبر شـهادت رجايي و باهنر رسيده بود. همـه نيروها زانوي غم بغل گرفته بودند. ناگهان دود سياه اگزوز هواپيما خطي زير ابرها كشيد. چشمي بـه انتهاي آسمان برد. چهار بمب از شكم هواپيماي درون حال فرار؛ همزمان خارج و رها شد و لحظه‌اي بعد توده‌اي از شعله‌ي زرد و قرمز از كنار انبار مـهمات پادگان بـه آسمان برخاست. برق انفجار چشم‌ها را مي‌زد. خودش را بـه طبقه‌ي اول ساختمان رساند ... پريد پشت موتور تريل و خودش رو بـه محل انفجار رساند كنار پند دو لول، جنازه خدمنـه نگاهش را بـه سمت خود جلب كرد. تكه‌هاي متلاشي شده مغز، پاشيده بود روي لوله ... باز نگاه بـه گوشـه و كنار پادگان كرد. دلش بيشتر گرفت. رنج ناشي از شنيدن خبر شـهادت رجايي و باهنر از وجودش خارج نمي‌شد. چفيه‌اش را روي بدن سوخته شـهيدي كشيد ... قرآن جيبي‌اش رو باز كرد و شورع كرد بـه تلاوت قرآن.
محمود ساعتش را نگاه كرد. که تا يك ساعت ديگر شفق مي‌زد. آن وقت همـه‌ي نيروهايي كه بـه سينـه پيچ «اس» خزيده بودند، گلوله باران مي‌شدند. درون جبهه و پشت جبهه توي اين ساعت‌ها بيدار بود و نماز شب مي‌خواند؛ اما اينجا چسبيده بود بـه خط دشمن.
چشمي که تا انتهاي ستون گرداند. اگر نيروها مي‌دانستند كه درون يك قدمي عراقي‌ها هستند؛ چرت بـه سراغشان نمي‌آمد. عده‌اي «آر‌پي‌جي» را مثل طفلي چسبانده بودن بـه سينـه‌هاشان، و روي زمين مچاله شده بودند.
شـهبازي كمي عميق‌تر شد. نگاهش بـه جلال محقق افتاد. ميان ستون پنجاه نفره، تنـها او بود كه لباس سبز سپاه را بـه تن كرده بود. داشت نماز شب مي‌خواند. با ديدن قيافه‌ي آرام جلال، نسيم نماز، مشام شـهبازي را پر كرد. دو كف دست را آرام بـه زمين زد و روي صورت كشيد و رو بـه سمتي چرخيد كه قبله، كربلا و پيچ «اس» درون آن امتداد بودند و شروع بـه خواندن نماز كرد.
ساعت پنج و نيم را نشان مي‌داد. همـه افراد ستون نماز صبح را بـه همان حالت خوابيده خوانده بودند.
هر چي مادرش مي‌گفت: چي كاره‌اي؟ جواب نمي‌داد. اگه خيلي اصرار مي‌كرد، مي‌گفت: يه نيروي ساده‌ام، توي كردستان مظلوم. بعد از يك سال دوري سه روز بود آمده بود خونـه كه دوباره عزم سفر كرد ... قرآن جيبي‌اش را رو كه بوسيد مادرش گفت: نمي‌شـه بموني؟ همان طور كه نج البلاغه‌اش را رو داخل كوله پشتي مي‌گذاشت گفت: اگر عمري باقي باشـه دفعه بعد بيشتر مي‌مونم ... مادرش مي‌گفت: اقلا بگو كجا ميري و چه كار مي‌كني؟ جواب مي‌داد: مگه فرقي هم مي‌كنـه؟ هر جا باشم زير سايه‌ي همون آقايي‌ام كه از بچگي محبتشو تو دلم انداختي.
محمود همچنان نگاه بـه قله‌ي قراويز داشت. چشمان خسته و خواب زده‌اش همـه جاي قراويز را مقل سراب لرزان مي‌ديد. داشت از خستگي و كوفتگي تلوتلو مي‌خورد كه با صورت افتاد روي خاك. بـه سختي غلتي زد. انگار خورشيد روي سينـه‌اش نشسته بود. محقق او را ديد. بالاي سرش آمد و باعجه دست بـه سر و صورت و بدن شـهبازي كشيد: «حاج آقا تير خوردي؟»
نـه؛ نـه ... حس مي‌كنم هيچ جا رو نميبينم.
محقق دستي بر لبان تركيده‌ي او كشيد. خودش حال و روز بهتري از شـهبازي نداشت. دستي بـه جيب برد و چند قرص نمك درون دهان او گذاشت.  از خشكي گلو؛ قرص‌ها روي زبانش چسبيد. محقق با زور انگشت؛ قرص‌ها را که تا وسط گلوي او برد. شوري قرص‌هاي شـهبازي را تكان داد. مزه‌ي نمك و خاك؛ گلويش را خراش داد. آرامتر كه شد؛ لبخندي بـه علامت تشكر بر لبانش نقش بست.
محقق خواست برخيزد؛ اما گلوله‌ي دوشكا پشتش را شكافت. با صورت افتاد روي سينـه‌ي شـهبازي شرشر خون از لاي پيراهن سبز رنگش كه بوي باروت گرفته بود؛ جاري شد و صورت شـهبازي را خيس كرد. شـهبازي بـه سختي محقق را روي زمين خواباند و بلند شد.
محمود صف جمعيت را شكافت. همداني و حاج بابا پا بـه پاي او راه را باز مي‌كردند. سر ستون كه ايستاد؛ دستانش را بلند كرد. همـه ساكت شدند. نامـه‌ي امام علي عليه‌السلام بـه فرزندش محمد بن حنفيه را خواند و معني كرد. حرف‌هاي او بوي نبرد مي‌داد. اين را همـه‌ي نيروها فهميدند. كلمـه‌ي آخر او همـه را بـه وجد آورد: «چه بكشيم چه كشته شويم پيروزيم؛ چون فرزند تكليفيم» و به داخل اتاق فرماندهي رفت. نيروها بـه وجد آمده بودند و شعار مي‌دادند. محمود همين را مي‌خواست. اصلاً فراموش كرد چند شبانـه روز هست كه نخوابيده.
به ياد دارم هر شبي كه بـه منزل ما مي‌آمد سر مزاح و شوخي را با من باز مي‌كرد. خيلي راحت و خودماني مي‌نشست توي اتاق و بعد از چند دقيقه‌اي كه از كپ و گفتمانمان مي‌گذشت دفعتاً صدايش را بلندتر مي‌كرد طوري كه اهل خانـه بشنود و مي‌گفت: بابا اين همداني‌ها چقدر خسيس‌اند؟! ... نصف شب شد، يه چيز بدهيد بخوريم، مرديم از گشتگي ... بدين ترتيب سعي مي‌كرد يخ حاكم بر فضا را بشكند طوري كه اهل منزل با او احساس راحتي بيشتر كنند.
آن اوايل همسرم با اشاره بـه نورانيت عجيب چهره محمود و لحن شمرده و علمايي صحبت كردن او از من پرسيده بود: راستش را بگو نكند ايشان روحاني باشد؟ گفتم: نـه خانم. چه مي‌گويي؟ محمود دانشجو بوده. گفت: ... اكبر! آخر همـه سكنات و حركات اين آقا بـه علما شباهت دارد.
در آخرين ملاقاتي كه عصر روز شـهادتش درون منطقه عملياتي خرمشـهر با او داشتم ديدم بعد از اداي فريضه ظهر و عصر توي آن خاك و خل بيابان و زير آفتاب داغ خوزستان نشست و با خلوص و جذبه عجيبي قرآن خواند و سخت گريست.
در دوره زمانـه‌اي كه حتي بسياري از طرفداران دو آتشـه گروه‌هاي كمونيستي قادر بـه ازرو خواندن چهارصفحه متن فلسفي مكتب كمونيزم نبودند که تا چه رسد بـه حلاجي‌شان- آن هم بـه روش تطبيقي- بچه‌مسلمان‌هاي سپاهي ما از قبيل متوسليان و شـهبازي بهتر از خود كمونيست‌هاي پر مدعا بر متون مبنايي كمونيزم تسلط داشتند.
در وصيت‌نامـه محمود شـهبازي آمده هست جز مقداري كتاب چيزي از مال دنيا ندارم كه بخشي از آن‌ها كتب مكاتب انحرافي است. اين كتاب‌ها را صرفاً براي مطالعه، پژوهش و نقد محتواييشان نگه داري كردم.
مادر مي‌گفت از وقتي براي خودت مردي شدي، يا توي جنگ و گريز با ساواك بودي يا دنبال درس دانشگاه و توي غربت، بعد از تعطيلي دانشگاه هم تو بيشتر از وظيفه‌ات رفتي ... بيا و همون درس مـهندسيت رو ادامـه بده، زن بگير و ... همين‌طور كه مادر مي‌گفت محمود حوادث كردستان، يكي از ذهنش عبور مي‌كرد ... يهو مقابل مادر زانو زد و به لابه گفت: قرآن زير چكمـه كمونيست‌هاس ... امام كمك مي‌خواهد، فتنـه بيداد مي‌كند ... اون وقت من و امثال من بمونيم توي شـهر و لاف دين بزنيم، تو را جان زهرا از ته دل راضي باشد.

مادرش خواب ديد كه امام حسين عليه السلام دستانش را با عطوفت بـه طرف او دراز كرد و انگشتري عقيق كف دستش گذاشت ... سرخي عقيق چشم را مي‌زد دستپاچه شد و ملتمسانـه پرسيد: آقا اينو چه كارش كنم؟ آقا فرمودند: اينو بـه كسي بده كه خيلي دوستش داري؟ يه روز مي‌يام ازت مي‌گيرمش ...
يكي از دوستان پدر محمود از كربلا يه عقيق آورده بود، مثل همون انگشتر ... موقع خداحافظي انگشتر رو بـه زحمت دست محمود كرد و ... اول خرداد 63 اون روز فرا رسيد.

نسبت بـه باوضو بودن خيلي مقيد بود. وضوي خودش را تجديد مي‌كرد. مي‌رفت درون حلقه قاريان مي‌نشست، خيلي سنگين و مودب، بـه تلاوت‌ها گوش مي‌داد. بعد هم كه نوبت بـه او مي‌رسيد بالحن خودش و تجويد صحيح‌اش دل‌ها را زير و زبر مي‌كرد ... اصولاً نماز خواندن درون مسجد را خيلي دوست داشت.

نـه روز قبل از شروع عمليات فتح المبين جلسه‌اي با حضور يكسري از فرماندهاني چون حسن باقري، حاج احمد متوسليان، حاج همت، اسماعيل قهرماني و ... برگزار شده بود. شروع جلسه همراه بود با تلاوت دلنشين قرآن توسط حاج محمود ... وقتي جلسه تمام شد شـهيد قرماني آمد سراغ محمود و با التماس بـه او گفت: حاج محمود شما از اين بـه بعد هر روز بايد برايمان قرآن بخوانيد.

در تمامي ايامي كه درون همدان فرمانده بود، عليرغم آنكه پايش مادرزادي كمي كج بود و در راه رفتن مشكل داشت، وقتي نوبت تخليه بار تريلي مي‌رسيد مي‌آمد و دوش بـه دوش سايرين که تا آخرين گوني اجناس را روي دوش مي‌گذاشت و به انبار مي‌رساند.
چشم نگهبان پادگان بـه كسي افتاد كه توي باغچه نشسته بود و گلهاي هرز رو مي‌چيد و باغچه را تميز مي‌كرد، آن هم دو ساعت بعد از نيمـه شب ... محمود شـهبازي، فرمانده سپاه بود.
همان جا ايستاد، مات و متحير، محمود داشت نماز شب مي‌خواند ... همان جا كه خمپاره‌هاي 120 مثل باران مي‌باريد، شگفت زده گفت: خدايا اين ديگه كيه؟
به اما زمان (عج) بسيار علاقه داشت. هميشـه با حضرت نجوا داشت. بـه ما مي‌گفت: بدانيد كه ما تنـها دردمان را با امام زمان مي‌گوئيم. هر موقعي كه فشاري بـه ما مي‌آيد، تنـها فرياد بر مي‌آوريم كه «يا مـهدي ادركني»
از مطالعه‌ي آثار ايدئولوژيك مربوط بـه مكاتب فلسفي- سياسي غربي شرقي هم غافل نبود. آن روزها، چون مكتب كمونيزم و فلسفه‌ي ماركسيستي درون محافل مصطلح بـه روشنفكري و فرهنگي كشور خيلي طرفدار داشت و عمده گروه‌هاي سياسي مخالف انقلاب اسلامي يا رسما خودشان را ماركسيست مي‌دانستند و يا مثل مجاهدين خلق، زير بناي اصول جهان بيني شان عمدتاً ماركسيستي بود، محمود دوره‌ي آثار مصطلح بـه كلاسيك‌هاي اين مكتب فلسفي- سياسي را با دقت مورد مطالعه قرار مي‌داد. آثاري از قبيل: ماترياليزم تاريخي، ماترياليزم ديالكتيك- هر دو بـه قلم موريس كنفورت- سرمايه اثر كارل ماركس، فقر فلسفه، مقالات فلسفي لنين، استالين و مائو تسه دون. جان كلام؛ از خود كمونيست‌ها مكتب‌شان را بهتر مي‌شناخت.

آثار منتشره حضرت امام مثل كشف الاسرار، ولايت فقيه، شرح دعاي سحر، پرواز درون ملكوت ايشان را با نـهايت دقت مي‌خواند. الفت زيادي با مجموعه چهار جلدي اصول كافي مرحوم كليني داشت. عمده آثار استاد مطهري را بـه دفعات خوانده بود. البته ميان تمام كتاب‌ها بعد از قرآ» كريم يار و دوست وفادارش نـهج البلاغه بود. درون بين بچه‌هاي سپاهي احدي را نديده‌ام كه بـه قدر محمود با اين كتاب مونس باشد.

آثار منتشر شده درباره ي شـهيد
به انگيزه برگزاري يادواره سردار شـهيد مـهندس حاج محمود شـهبازي و 200 تن از شـهداي همداني لشكر 27 محمد رسول الله (ص )
ساعت 9 30 شب شنبه اول خردادماه سال 1361 مرحله سوم عمليات الي « بيت المقدس » با هدف آزادسازي خرمشـهر آغاز شد. حاج محمود همراه دو که تا از گردانـهايي كه محور سختي بـه آنـها واگذار شده بود حركت خود را آغاز كرد. دشت هاي مجاور خرمشـهر عزيز پر از رفت وآمد و همـهمـه و شور بود و تا چشم كار مي كرد ادوات و ستونـهاي نظامي درون حركت بودند. همـه چيز بـه يكباره روي داد و كسي نفهميد چگونـه ! حاج همت درون اين عمليات مسئوليت ستاد لشکر 27 محمدرسول الله(ص ) را بـه عهده داشت و در كنار خاكريزي ايستاده بود. شـهيدي روي خاكريز خوابيده بود كه صورتش با چفيه اي آشنا پوشيده شده بود. گويي جسد اين شـهيد را طوري كنار گوني هاي خاك قرار داده اند كه از گزند آفتاب و تركش درون امان باشد. حاج همت درون كنار اين شـهيد ايستاده بود و خطاب بـه چند نفر از رزمندگان تحت امرش مي گفت : « پيكر آن شـهيد را بـه عقب منتقل كنند و مرتب سفارش آنرا مي كرد. » حاج همت هيچ اشاره اي بـه نام شـهيد نمي كرد فقط مي خواست آنرا با دقت بـه عقب منتقل كنند وقتي رزمندگان روي او را كنار زدند چهره بـه خواب رفته « حاج محمود شـهبازي » جلوي چشمانشان بود. يكي گفت : « حاجي هنگامي كه براي كمك بـه چند مجروح از جايش حركت كرد توسط خمپاره بـه شـهادت رسيد. » آيا محمود شـهبازي بـه شـهادت رسيده بود و آيا آن چهره آرام همان نبود كه شب هاي متوالي گشت و شناسايي درون ميان يكي از خاكريزها بـه خواب رفته بود چهره همان بود! چهره محمود شـهبازي جوان شوخ و بذله گوي اصفهاني كه با صلابت حرف مي زد. دلنشين و صميمي و خودماني درد دل مي كرد حتي مي شد چهره پرجذبه او را موقع عمليات كه برافروخته شد روي همان چهره بـه خواب رفته تصور كرد. پيكر حاج محمود شـهبازي درون كنار جاده اي كه منتهي بـه خرمشـهر عزيز بود غريب و ناشناس ـ آرام گرفته بود و با اينكه او مانده بود ولي قدم هاي بي شمار رزمندگان را مي ديد كه بـه سمت خرمشـهر خيز برداشته بودند. فرصت هيچ درنگ و تاملي نبود.
رزمندگان اسلام تن حاجي را بـه سان دهها شـهيد ديگر بر زمين نـهادند که تا خود را بـه آستانـه شـهر آرزوهايشان ـ خرمشـهر عزيز ـ برسانند. حاج محمود شـهبازي براي يك لحظه از ياد خرمشـهر غافل نبود و انگار اين بدن بار سنگيني بود كه او بـه زمين گذاشت که تا خود را سريعتر بـه خرمشـهر برساند; همان بدني كه تحمل روح پرتلاش حاج محمود را نداشتن . همان بدني كه بدون اجازه حاج محمود پاهايش تاول زده بود و او را درون اين روزهاي آخر سخت معذب كرده بود و حاجي براي آن حنايي فراهم آورده بود که تا زخم هايش را با آن ببندد و آنـها پوست تازه اي بگيرند.
خرمشـهر آزاد شد! ولي بدون حضور حاج محمود شـهبازي ; آن جوان بيست و چهار ساله اصفهاني . خبر شـهادت حاج محمود كه بـه سپاه و شـهر همدان رسيد شـهر يكپارچه عزاخانـه شد. مردم سراسيمـه بـه سپاه آمدند و خود بخود عزا همـه جا را فراگرفت . پيكر حاج محمود چند روز بعد از عمليات بـه همدان منتقل شد که تا در مراسم نمازجمعه تشييع شود.

همـه چيز آماده هست تا مراسم يادواره برگزار شود. يكي مي گويد چرا همدان مگر حاج محمود همداني بود يكي مي گويد : که تا جايي كه ما مي دانيم حاج محمود شـهبازي اصفهاني بود و قائم مقام لشكر محمدرسول الله (ص ) تهران .
آري ! درست هست حاج محمود متولد اصفهان بود ولي درون اصفهان غريب و گمنام ,وقائم مقام لشكر محمدرسول الله تهران بود اما درون آنجا نيز غريب و گمنام. فرمانده سپاه همدان بود ولي درون اينجا هم غريب و گمنام . همـه چيز آماده هست . از همـه جا آمده اند دوستان محمود را مي گويم چه رفقايي چه دوستان باوفايي همـه آماده اند که تا در بزم محمود شركت نمايند و پاي سفره اي كه بعد از سالها توسط محمود و دويست تن از يارانش پهن گرديده هست بنشينند و ارتزاق نمايند.
با اقامـه نماز مغرب و عشا مراسم با قرائت كلام الله مجيد آغاز مي شود. مجري برنامـه زبان مي گشايد; درون وصف محمود و ياران گمنامش : « از هر كس درباره شـهيد حاج محمود شـهبازي سوال مي كنيم مي گويد : « يادم نيست ... خيلي وقت از شـهادت او گذشته . اصفهاني بود و با لهجه شيرين صحبت مي كرد. حرف زدنش آدم را مي برد که تا اصفهان و سواحل زنده زاينده رود » . ديگري مي گويد : « هنوز هم صداي توضيح و تفسيرش درباره خطبه هاي نـهج البلاغه بـه گوشمان مي رسد. انگار چادرهاي عمليات فتح المبين هنوز هم برپاست و صداي حاج محمود را مي شنوي كه از استقامت مي گويد از مبارزه و از عدالت علي (ع ). »
حاج محمود اصفهاني مـهاجري بود كه درون تهران بـه دانشگاه رفت درون همدان فرمانده سپاه شد و در خوزستان درون گمنامي تمام بـه شـهادت رسيد. آوازه گمنامي اش را آنوقت درك مي كني كه بداني خانواده و نزديكانش هم نمي دانستند كه او چه كاره بود و چه مسئوليتي را بردوش داشته هست و امروز از همـه غريبانـه تر آنكه ياد او درون زمين كمتر مي شود که تا در آسمان ولي آثارش و قلبهاي متذكر برادرانش درون زمين و آسمان حيات معنوي اش را روشن كرده هست .
مجري برنامـه از يار و همسنگر روزهاي ايثار و شـهادت حاج محمود; سردار سرتيپ پاسدار حاج حسين همداني « فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله » و مسئول برگزاري يادواره سردار شـهيد حاج محمود شـهبازي و 200 تن از شـهداي همداني لشكر 27 محمد رسول الله دعوت مي كند که تا جهت خيرمقدم گويي بـه روي سن بيايد.
حاج حسين مي آيد که تا از حاج محمود بگويد. او رازدار و گنجينـه اسرار حاج محمود شـهبازي هست . او از گمنامي حاج محمود مي گويد : « از گمنامي حاج محمود همين بس كه وقتي مقام معظم رهبري مدال فتح سرداران و فرماندهان شـهيد را بـه خانواده شـهدا تقديم مي كردند زماني كه نام حاج محمود شـهبازي را خواندند كسي نبود که تا برود و مدال حاج محمود را دريافت كند. از گمنامي حاج محمود همين بس كه وقتي از تنـها ش دعوت بـه عمل آمد که تا در اين مراسم يادواره شركت كند بـه علت كسالت موفق نگرديد حاضر شود. »
سردار همداني سپس درون مورد انگيزه برگزاري اين يادواره گفتند : « ما ديديم درون اصفهان كنگره سرداران شـهيد برگزار گرديد از حاج محمود هيچ تجليلي صورت نگرفت و همچنين درون تهران نيز بـه همين صورت لذا تصميم گرفتيم يادواره اي را درون خصوص ايشان درون همدان برگزار نمائيم چرا كه اكثر همرزمان ايشان درون همدان هستند و ايشان مدت يك سال فرمانده سپاه همدان بودند. اما درون بين كار متوجه شديم حاج محمود ديگران را هم دعوت كرد و سرداران و 200 شـهيد ديگر را درون كنار خود جاي داد و باز هم درون ميان آنـها گمنام شد. ما از همـه اينـها مي توانيم اين نتيجه را بگيريم كه سردار شـهيد مـهندس حاج محمود شـهبازي مي خواست و مي خواهد گمنام باشد... »
فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله (ص ) درون پايان از همـه همرزمان و ياران شـهيد شـهبازي كه از راه دور و نزديك آمده بودند و همچنين همـه كساني كه درون برگزاري اين يادواره همت كردند تشكر و قدراني نمود.

تا آنجايي كه ما حاج محمود شـهبازي را شناختيم همواره نام حاج احمد را نيز درون كنارش شنيده ايم و خوانده ايم ; با حاج احمد متوسليان سردار مرد دلاور جبهه هاي غرب و جنوب و خالي از لطف نمي دانيم كه حاج محمود را از زبان و قلم او بخوانيم : « ... برادر عزيزمان ـ شـهيد شـهبازي ـ دانشجوي سال چهارم دانشگاه علم و صنعت تهران بود و رشته تاسيسات مي خواند. مسئول سپاه همدان و فرمانده جبهه قراويز درون منطقه سرپل ذهاب بود. ايشان از اول جنگ درون تمام سلسله عملياتي كه درون جبهه غرب عليه ارتش عراق انجام مي شد شركت داشت . بـه جاي اينكه توي دفتر فرماندهي سپاه استان بنشيند و پشت ميزهاي آنچناني خودش را گم كند ـ چنان كه متاسفانـه بعضي ها خودشان را گم كرده اند ـ هميشـه درون جبهه بود و در حال گنگ که تا آن وقت كه ما ايشان را براي تاسيس تيپ مان از سپاه درخواست كرديم .

آنچه درون مقابل چشممان تداعي مي كرد عكس سه دلاور خستگي ناپذير بود كه چون ستاره اي درخشان بـه مجلس و محفل مان صفاي ديگري مي بخشيد. حاج احمد حاج محمود و حاج همت سه يار كه يكي بعد از ديگري از دنياي فاني رحل اقامت گزيدند و به منتهي آرزويشان رسيدند يعني شـهادت درون محضر الهي !!
در كنار عكس اين علمداران جمله اي از حاج احمد نظرمان را بـه خود جلب مي كند « البته آشنايي بيشتر ما با هم برمي گردد بـه سفر مشتركمان بـه حج و زيارت خانـه خدا. بعد هم اگر خوب بـه ياد داشته باشيم حين طواف بـه دورخانـه خدا بود كه با هم وعده گذاشتيم و عهد كرديم كه با هم كار كنيم ... »
سردار سرتيپ پاسدار حاج محمد كوثري ; فرمانده سابق لشكر محمدرسول الله (ص ) و جانشين قرارگاه ثارالله كه روزهايي را درون كنار حاج محمود بوده هست پشت تريبون قرار مي گيرد و او نيز از گمنامي حاج محمود شـهبازي مي گويد اينكه « ... جوانان و نوجوانان ما بايد از حاج محمود شـهبازي الگو بگيرند كه هم دانشجو بود و هم مفسر قرآن و نـهج البلاغه و هم شير ميدان نبرد بود و هم يك انسان كامل كه بـه بالاترين درجه انسانيت يعني شـهادت نائل آمد... »
مجري بار ديگر درون كنار سنگر نمادين از عشق گفت و روزهاي عاشقي از ليلي گفت و از مجنون از شلمچه گفت و از فكه از حاج محمود شـهبازي گفت و از ياران و سرداران شـهيدي كه با او همراه بودند و همراز سرداران شـهيدي چون سعيد شالي ,فريدون عيوضي, رضا نوروزي, عليرضا شـهبازي, مجيد بهرامچي, سيدمـهدي آهنچيان, حبيب الله مظاهري ,حاج محمود نيكو منظر, مرتضي خانجاني, احمدرضا بيات, امين الله آقاعلي باقري, صادق عنبري, امير ايل بيگي, ابراهيم علي معصومي ,حميد حجه فروش ,صمد يونسي ,علي احمد تلكو, حسين شكرائيان, محمد فتحي ,خسرو ارژنگي و 200 تن از شـهداي بـه خون خفته همداني كه روزي با لشكريان محمد رسول الله (ص ) بـه مصاف كفر رفتند و ره صدساله را يك شبه طي طريق نمودند.
ستاد بزرگداشت مقام شـهيد

درباره : شـهدای استانـها فرماندهان ، وصیتنامـه ، خاطرات ، آثار شـهدا , استان همدان ,
برچسب ها : شـهبازي , محمود ,
بازدید : 220
تاریخ : 15 / 05 / 1392 زمان : 11:45قبل از ظهر | نویسنده : | لینک ثابت | نظرات ( )

سال 1319 درون همدان بـه دنيا آمد. تقدير الهي بر اين رقم خورد كه محمود درون اولين قدم‌هاي نوجواني با از دست پدر,مشکلاتي را تحمل نمايد که تا آبديده‌تر شود,چون قرار بود درون آينده ماموريت بزرگي را انجام دهد.
با دشواري ها و سختي هاي بي‌شمار تحصيلاتش را تامقطع دبيرستان پشت سر گذاشت. درون سال 1343 بعد از طي يك‌دوره آموزشي هفت ماهه درون دانشسراي كشاورزي تهران بـه استخدام اداره تعاون و امور روستاها درآمد.
زندگي مشتركش را با همسرش درون بارگاه ملکوتي امام رضا (ع) درمشـهد آغاز کرد.خريد او درون مشـهد چند جلد كتاب بود, از جمله كتب مناظره نوشته شـهيد هاشمي نژاد.از آن بـه بعد بـه مطالعه كتاب‌هاي مذهبي پرداخت.
به ارشاد و تحريك روستائيان عليه رژيم استعمارگر پهلوي مي‌پرداخت و با سوزاندن مجلات، نشريات و عكسهاي خاندان فاسد پهلوي از پخش آنـها درون روستاها كه يكي از وظايفش بود ,خودداري مي‌كرد. فعاليت‌هاي مذهبي، سياسي را درون ابتدا با شركت درون جلسات حاج آقا اكرمي درون سال 1345 بـه صورت رسمي شروع كرد و از روحانيوني كه هفته‌اي يك بار توسط برادران سيد كاظم اكرمي و علي آقامحمدي براي ارشاد جوانان بـه همدان دعوت مي‌شدند ,در منزل پذيرايي مي‌كرد. با دستگيري اكرمي و آقامحمدي توسط ساواك ,او با تغيير قيافه از دام مأمورين گريخت.
سال 1357 به‌صورت پنـهاني و بدون وابستگي بـه هيچ گروه يا سازماني بـه لبنان رفت و بعد از پايان دوره‌اي درون سازمان امل لبنان با وارد كردن اسلحه و مـهمات بـه ايران، دامنـه فعاليت‌هاي انقلابي خود را گسترش داد.
از بنيانگذاران سپاه درون همدان بود . قبل از آغاز جنگ تحميلي درون غرب كشور با ضدانقلاب وگروهکهاي عامل آمريکا مبارزه کرده بود وتجارب زيادي داشت.
هنگامي‌كه آتش جنگ تحميلي هشت ساله افروخته شد بـه ياري ديگر رزمندگان شتافت .او درون بيشتر عمليات رزمندگان اسلام بر عليه ائتلاف کفر والحاد از جمله ثامن الائمـه، طريق القدس، فتح المبين و حضورداشت.
وقتي اسرائيل بـه لبنان حمله کرد او دوباره بـه لبنان رفت که تا با ياري مردم مظلوم اين کشوربه مبارزه با اشغالگران صهيونيست برخيزد.مدتي درون لبنان بود و دستور امام خميني (ره)به ايران برگشت. بعد از برگشت بـه ايران بـه لشکر 27 محمد رسول الله (ص)رفت و فرماندهي لجستيک اين لشکر را بـه عهده گرفت.
مدتي بعد عمليات رمضان کـه اولين عمليات ايران براي تعقيب متجاوزين درون خاک دشمن بود,شرکت کرد و در روز عيد فطر ,سي ام تيرماه 1361به شـهادت رسيد.
منبع:پرونده شـهيد دربنياد شـهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شـهيد

وصيت‌نامـه
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
به نام خدا و با سلام بـه امام زمان و نايب بر حق او خميني كبير و با درود بـه امت رزمنده ايران .
گواهي مي‌دهم بر يگانگي خداوند و شـهادت مي‌دهم كه حضرت محمد(ص) فرستاده برحق خداوند هست و آخرين پيامبر و همچنين دوازده امام کـه اولشان حضرت علي(ع) و آخرين پيشوا, حضرت مـهدي(عج) مي‌باشد، همچنين امام خميني رهبر و نايب امام.
كل نفس ذائقه الموت قرآن کريم
خداوند را شكر مي‌گذارم كه نعمت مرگ و شـهادت را مقرر فرموده
علي عليه السلام
پيكار كنيد ,بگذاريد دامن كفنتان بـه جاي لكه ننگ بـه خون آغشته گردد . پروردگارا تو خود بهتر از همـه مي‌داني كه اين بنده حقير تو ,نـه بـه خاطر بهشت و نـه ترس از جهنم هست كه بـه جنگ بر عليه كفار و مبارزه بر عليه هرنوع ستم و تجاوز قدم برمي‌دارد ، بلكه فقط و فقط بـه خاطر اين هست كه تو سزاوار بزرگي هستي و هيچ وقت نمي‌توانم نعمتهاي بي كرانت را كه بـه اين امت ارزاني داشتي ,فراموش كنم. چگونـه اين نعمت انقلاب اسلامي و رهبري امام عزيز را انسان بتواند ناديده بگيرد كه تو بر ما منت گذاشتي و نصيب مستضعفين بالاخص امت مسلمان ايران نمودي.
پروردگارا چگونـه الطاف بي كرانت را انسان مي‌تواند ناديده بگيرد چون هرجا كه انسان نظر مي‌كند سايه لطف و كرم تو را احساس مي کند.
تمامي موجود عالم را تو حيات بخشيده‌اي. اي خداي بزرگ اين بنده حقير و ضعيف از تو درخواست مي‌نمايد كه اين انقلاب اسلامي را بـه رهبري امام بزرگوارمان درون سراسر جهان با گذشت و فداكاري برادران و ان متعهد و مسلمان گسترش داده و مستضعفان جهان را از زير ستم جهانخواران چه غربي و چه شرقي نجات داده و پرچم لااله‌الا‌الله را درون پهنـه گيتي بـه اهتزاز درون بياور.
پرورگارا تو درون قرآن عزيز وعده فرموده‌اي كه مستضعفين وارث كره زمين خواهند شد. پروردگارا اگر تو اين سعادت را نصيبم نموده و شربت شـهادت را بـه كامم گوارا گرداني و جانم را فداي اسلام نمايم چيزي از من گرفته نشده , چون من خود هيچ بودم و تو بـه من حيات دادي و زندگي بخشيدي, بعد اين جاني كه فداي اسلام مي‌كنيم متعلق بـه خودت است. پروردگارا اين بنده ناتوانت را از درون خانـه خود نراني و محروم نكني چون من جز تو پناهي ندارم , اگر تو مرا براي دنيا هم قبول داشته باشي بـه اندازه پر مگسي ارزش ندارد ,چشم اميدم فقط توئي.
پروردگارا اگرچه هوسها بر من چيره شده و شيطان بر نفس من غلبه كرده هست و خطاهائي از من سرزده ولي اين كاملاً برايم مشخص گرديده كه تو دستم را گرفته و نجاتم داده‌اي و از سياه چالهاي ضلالت بيرونم آورده و به صراط مستقيم رهنمونم گشته‌اي. پروردگارا از تو مي‌خواهم كه با پنجه پولادين اين امت مسلمان و متعهد ، گلوي اين منافقين از خدا بي‌خبر را كه هرروز و ساعت آوازي سر مي‌دهند و هم صدا با دشمنان خارجي بر اين انقلاب بـه طور ناجوانمردانـه مي‌تازند ,فشرده و خفه نمائي که تا ديگر درون صدد توطئه نباشند . جوانان عزيز را بـه سراب نكشند و گمراه نكنند, اين منافقين از خدا بي‌خبر قبل از انقلاب, كتاب ولايت فقيه امام را بـه هوادارانشان توصيه مي‌كردند كه بخوانند ولي همين كه انقلاب پيروز شدو ولايت فقيه صورت عيني بـه خود گرفت، با آن بـه دشمني پرداختند . درون جريان انقلاب چه ثروتهائي كه از اين بيت المال دزديدند و غارت كردند و خود را قيم امت مسلمان قلمداد كردند ولي اين را بايد بدانيد كه خداوند هيچ وقت اين گروه منافقين را هدايت نخواهد كرد و به عذاب اخروي دچار خواهد نمود.
اما فئودال زاده‌هاي ليبرال واز فرنگ برگشته كه همچون فرصت طلبان راحت و آسوده و بدون دغدغه خاطر سر سفره انقلاب نشسته و از خون برادران و ان شـهيد تغذيه مي‌كنند و چنان قهقهه سر مي‌دهند كه گوئي اين انقلاب فقط بـه خاطر اين تعداد فرصت طلب انجام گرفته، شماها شايستگي اين را نداريد كه حتي با امام عزيزمان هم صحبت شويد. حال كه از صدقه سر اين پا‌ها و خون اين امت محروم ,به مقامي رسيديد منافقانـه رفتار مي‌كنيد . شماها بايد برگرديد فرنگ و با افراد و خانواده‌هايي مثل خودتان معاشرت داشته باشيد كه از نزديك شاهد كارهاي شما بوده‌ايم. اين ملت اسلام را مي‌خواهد، دنبال اين شخص يا آن شخص نخواهد رفت چون قيام امت ما اسلامي هست نـه شخصي. شما اگر راست مي‌گفتيد قبل از انقلاب حتي يك اعلاميه مي داديد و خودتان را درون معرض آزمايش قرار مي‌داديد و مي‌آمديد , اين امت مسلمان توجهي بـه شما نخواهد کرد هم چنان كه درون جبهه‌ها نيز آزمايش كردند و ديدند اين امت مسلمان و محروم درون حال نثار خون درون راه اين انقلاب بوده هست ولي شما از خود و چهارده سال قبل گفته ايد,خودتان زماني از فرنگ برخواهيد گشت كه جاي شاه را بگيريد. فقط درون مقام ومنزلت و قدرت درون دست گرفتن هستيد خداوند درون قرآن چنين مي‌فرمايد :
« مثلكم كمثل الذي استوقدناراٌ فلما اضاقت ، حوله ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لايبصرون »
مثل ايشان مثل كسي هست كه آتش مي افروزد بعد تا روشن كند اطراف خود را خدا آن روشني ببرد و ايشان را درون تاريكي رها كند كه هيچ چيز نبيند.

پس خداوند گروهي را بـه مقصود نخواهد رسانيد زيرا اين امت بـه پاخاسته خود انقلاب كردند و خود نيز از انقلابشان حراست خواهند نمود يا هرگونـه فرصت طلبي و ستم مبارزه خواهيم كرد .
سخني با برادران پاسدارم ،
برادران عزيز اول سخنم با تعداد اندكي از برادراني هست كه شايد خداي ناكرده اين تصور برايشان پيش آمده باشد كه پاسداري شغل هست ولي اين را بايد عرض كنم كه پاسداري شغل نيست و نبايد با اين ديد نگاه كرد. پاسداري يك وظيفه‌اي هست مـهم و رسالتي خطير كه براي رسيدن بـه هدف، همانا حفظ دستاوردهاي اين انقلاب اسلامي و خونبار هست و نـهايتش شـهادت و لقاءالله است. چنانچه خداي ناكرده تني چند داراي چنين طرز تفكري هستند بهتر هست وضع خود را تغيير دهند و با خواسته خودشان شغلي انتخاب نمايند. ضمناً سپاه که تا موقعي مي‌تواند ارزش داشته باشد كه درون جهت تداوم انقلاب وخط سرخ ولايت فقيه و با مردم باشد و در كنار آنـها خداي ناكرده اگر روزي سپاه از مردم جداشود آن روز مرگ سپاه فرارسيده، بـه همين خاطر هست كه دشمن هميشـه سعي بر اين دارد بـه نحو موذيانـه‌اي سپاه را از مردم جدا كند .
برادر پاسدارم درون آن هنگام غروب كه بالاي قله كوه قرار گرفته بودي و همچنان دشمن را زيرنظر داشتي و آن را نظاره مي‌كردي و در آن هنگام كه قلب كوچك تو براي پيروزي اين انقلاب و نابودي كفار مي‌تپيد,در آن هنگام كه فقط خدا را درنظر داشتي و ديگر هيچ، ناگاه خمپاره‌اي از طرف دشمن زوزه‌كنان بـه سوي تو آمد و بدن پاكت را درون خون غرقه ساخت و غوطه‌ور نمود و تو همچون درخت سرو تنومندي كه بر زمين افتد ,به خاك غلطيدي و ديگر صدائي از تو برنخواست و سپس بدوش برادر ديگر پاسدار قرار گرفتي واز قله كوه بـه پائينت مي‌آورد و خون تو همچون خط سرخي را كه همانا امتداد خط سرخ شـهيدان كربلا هست ,مانند نوار رنگي آن ظلمت شب را نمايان مي‌ساخت , راه شـهادت را همواره و همچنان ادامـه خواهيم داد که تا خداوند انشاءالله اين انقلاب اسلامي را پيروز و موفق گرداند, که تا انتقام بند كشيده شدگان تاريخ را از مستكبران بگيريم.

مادر عزيز و همسر مـهربان و فداكارم فاطمـه جان و فهيمـه جان :
به همـه شما سلام مي‌رسانم و از خداوند بزرگ خواستار سلامتي توأم با تلاش و كوشش شما درون راه اسلام و اين انقلاب اسلامي و با عظمت مي‌باشم. وصيت من بـه شما اين هست كه لحظه‌اي از خداوند بزرگ غفلت نكنيد و تا مي‌توانيد جديت درون ثمر رساندن اين انقلاب ,اين انقلاب عظيم بنمائيد حتي که تا جايي كه منجر بـه شـهادت شما گردد، هميشـه سخنان گهربار امام عزيز را آويزه گوش خود قرار دهيد و به آن عمل كنيد و بدانيد كه اين امام و دستوراتش بر جهان اسلام حجت است، نكند خداي ناكرده دستورات و اوامرش را فراموش كنيد. مادرم و همسرم و فرزندانم گرچه من نتوانستم آن طور كه بايد و شايد براي شما فرد خوب و مفيدي باشم و انجام وظيفه كنم ,در هرصورت از شما درخواست مي‌نمايم كه حلالم كنيد و عفوم بفرمائيد, از همـه شما شرمنده هستم، انشاءاللهكه خواهيد بخشيد، ضمناً مبلغي پول هم طلب دارم كه بعد از وصول آنرا بـه حساب 100 امام واريز كنيد كه براي مستضعفان و بي پناهان خانـه‌اي ساخته شود. از خداوند بزرگ خواستار سعادت توأم با سلامتي براي شما مي‌باشم.
بدهي وطلب هايم هم بـه شرح زير است:
1- آقاي نقي بهرامي : 340000 ريال کـه آن را وصول كنيد.
2- آقاي محمد شريفيان : 10000 ريال كه " " "
3- حسن نيكومنظر : 100000 ريال " " "
قبل از واريزپول بـه حساب 100 امام بـه آقاي مختاران بگوئيد هرچقدر لازم دارند درون اختيار ايشان قرار دهيد.
پيروز باد انقلاب اسلامي ايران درون سراسر جهان بـه رهبري امام خميني .
مرگ بر منافقين و فرصت طلبان . محمود نيكو منظري


خاطرات

همسر شـهيد محمود نيکو:
من ملوک محمدي هستم، همسر شـهيد محمود نيکو منظر . ما با خانواده ايشان فاميل دور بوديم، ولي رفت و آمد چنداني نداشتيم که تا اينکه برادر من کـه 3سال از من بزرگتر بود، بـه واسطه غرق شدن درآب فوت کرد و براي مراسم عزاداري خانواده ايشان بـه منزل ما آمدند ، چون از قبل براي ازدواج، مادر و ايشان چند که تا بـه ايشان معرفي کرده بودند و ايشان جوابي نداده بود، که تا اينکه مسئله فوت برادرم پيش آمد و ايشان هم يکي دو بار بـه خانـه ما آمده بودند، بعد از مدتي کـه از مراسم گذشت ، گفته بود: اگر مي خواهيد براي من زن بگيريد، برويد سراغ  فلاني چون با حيا و سنگيني است. من آن موقع 16 ساله بودم و ايشان 23 سال داشت. چون درآن مراسم مرا ديده بودند، مراسم خواستگاري نداشتيم. درون شبي کـه قرار بود قند بشکنند، گفته بود: من با خودش بايد صحبت کنم و شرايط را بگويم. يکي از شرايطش اين بود کـه مادربزرگم پيش من هستند ، درون آن موقع مادربزرگش هم تحت تکلف ايشان بود و من قبول کردم. بعد براي مراسم عقد هم ايشان گفته بود: بايد ساده برگزار شود، چون روز جشن روز عيد مبعث بود و در آن روزها هم مثل حالا سالن و تالار نبود و مراسم درون منزل انجام شد. خانواده من هم براي کرايه ميز و صندلي هر جه رفته بودند پيدا نکرده بودند. خلاصه از همسايه و فاميل و دوست و آشنا ميز و صندلي گرفتند و جشن مفصلي برگزار شد و ايشان يک روز قبل از مراسم جشن بـه خانـه ما آمدند. تعجب کرده بودند کـه چه طوري درون عرض يک روز اين همـه ميز و صندلي و جشن تهيه کرده ايم و اش تعريف مي کرد که، وقتي شب رفته بود منزل خودشان، خيلي ناراحت شده بود و گفته بود: چرا؟ من گفتم مراسم ساده باشد، اينـها باز مراسم را مفصل گرفته اند .

از نظر روحي شـهيد خيلي دلسوز و مـهربان بود. کارهاي بيرون از منزل را هميشـه خودش انجام مي داد، مثل خريد و هر چيز ديگر. البته پيش از انقلاب ،چون بعد از انقلاب ديگر فرصت نداشت. اولين سالي کـه به اين خانـه آمديم که تا مدتي لوله کشي آب شـهري نداشتيم و از موتور و آب چاه استفاده مي کرديم و ايشان خودشان آب آشاميدني را از شيرهاي فشاري خيابان تهيه مي د. يک روز صبح زود کـه رفته بودند هم نان بگيرند و هم آب بياوند، مي گفت: يک خانمي برگشته  و به من گفته، خوش بـه حال خانم هاي شما کـه آب هم شما برايشان مي بريد. ما شوهرهايمان مي خوابند و خود ما بايد هم نان بگيريم و هم آب بياوريم .

با بچه ها خيلي مـهربان بود، بيشتر وقتها اسم بچه ها را با خانم صدا مي زد. مثلا، مي گفت: فاطمـه خانم! فهيمـه خانم ! از قول بچه هاي اش بـه مادرشان، جان مي گفت. تکيه کلامش با مادرش، جان بود. از دور کـه مي آمد سلام عليک مي کرد. مي گفت: جان  چه طوري، خوبي؟ جان ما را دعا کن. با بستگان خيلي خوب بود. اخلاقش توي فاميل نمونـه بود، مخصوصا با مادر من. اصلا من نديدم که تا به حال، کهي با مادر خانم اين جوري باشد . يک وقتهايي سرمادرم را مي بوسيد، مادر من ازخجالت سرخ مي شد. من مي گفتم: ناراحتش نکن. اخلاقش توي فاميل نمونـه بود و بيشتر فاميل دوستش داشتند .

معمولا بعد از نماز صبح، قرآن خواندن ايشان ترک نمي شد. معني آيات قرآن را با صداي بلند براي بچه ها مي خواند و به آنـها توصيه مي کرد، کـه گوش کنند. هميشـه سعي مي کرد با وضو از منزل خارج شود. ايشان موقعي کـه در جبهه بودند ، هم سنگرانشان مي گويند ، کـه با آن هواي گرم تابستان منطقه جنوب  روزه مي گرفت.

آخرين باري کـه مي خواست برود منطقه، تشييع جنازه شـهدا بود. رفته بوديم تشييع جنازه. آمديم و ديديم ايشان آمده و مي خواهد برود. ما گفتيم: بمان، ياچند روز ديگر برو ؟ گفتند: يک عمليات مـهم درون پيش داريم، بايد بروم ,عجله داشت. بـه اصطلاح مي خواستم برايش وسايل و توشـه راه بگذارم. گفت: نـه دير مي شود. ديگر شب رفتيم خانـه مادرم و خداحافظي کرد و با بچه ها عگرفت، با مادرم عگرفت. بچه ها گفتند: دوربين را بده ببريم عکسها را ظاهر کنيم. گفت: نـه مي خوام ببرم جبهه با بچه ها عبگيرم.
زمستان سال 1360 بود آخرين زمستاني کـه ايشان بودند، نفت کم بود و ما کرسي گذاشته بوديم. ايشان موقع برگشتن از جبهه شبها زير کرسي مي نشست و کتاب اشعار فيض کاشاني را مي خواند و گريه مي کرد و زيرزمزمـه مي کرد ، چون از حالات و روحيات شـهيد مي دانستم کـه به زودي از ميان ما خواهد رفت.

سالها قبل از انقلاب،  ايشان درون اثر مطالعات فراواني کـه در زمينـه هاي فرهنگي ومذهبي و سياسي داشتند و با مبارزين رفت و آمد مي د و نوار سخنان امام و روحانيون مبارز را گوش مي داد و فعاليت خيلي زيادي جهت براندازي نظام ستم شاهي داشت. بعدا با پيروزي انقلاب اسلامي درون کميته و دادگاه انقلاب و سپاه فعاليت مي د و قبل از جنگ تحميلي بر عليه ضد انقلاب درون کردستان و پاوه و مـهاباد فعاليت داشتند و با شروع جنگ تحميلي ، درون جبهه هاي نور عليه ظلمت درون غرب و جنوب غرب کشور حضور فعال داشت. مسلما اين همـه فعاليت درون روحيه ايشان تاثير بسزايي داشت و ايشان حالت عرفاني و ملکوتي خاصي پيدا کرده بودند. بـه همين دليل فردي خود ساخته بود و نحوه برخوردش با خانواده بسيار خوب بود.ايشان موقعي کـه از جبهه برمي گشت و در خانـه بود، شب مي خواست بخوابد، مي خواستيم برايش تشک بيندازيم ، مي گفت: اينـها را جمع کنيد، اصلا تشک براي چيست؟ دوستانمان آنجا روي خاک ها مي خوابند، تشک انداختن  و رختخواب ديگر چيست ؟

ايشان عقيده داشتند، کـه خانواده بايد درون رفاه توام با سادگي زندگي کند. از تجملات بيزار بودند . يک مسئله اي راجع بـه ساده زيستي ايشان بگويم، ايشان از زندگي تجملي متنفر بود. يک سفره براي عيد کنار اتاق انداختيم و براي راحتي پتو پهن کرديم که تا او ومـهمانـها روي پتو بنشينند,ايشان بدون اينکه بـه من بگويد درون نبودن من پتو را جمع کرده بود، من آمدم ديدم پتو جمع شده و تا کرده کنار پشتي گذاشته بود. بعد پتو را دوباره پهن کردم و مرتب کردم و از اتاق رفتم بيرون .دو مرتبه کـه آمدم باز ديدم پتو جمع شده و کنار گذاشته شده و اين کار که تا 5 بار تکرار شد و نـه ايشان بـه من چيزي مي گفت و نـه من بـه ايشان چيزي مي گفتم. بلاخره من قبول کردم کـه ايشان انداختن پتو، کنار اتاق را هم جز تجملات مي دانند.
موقعي کـه مي خواست بـه جبهه برود ، ناراحت مي شدم ، ولي بـه روي خودم         نمي آوردم، مخصوصا پيش بچه ها و هيچ وقت وجدانم راضي نمي شد کـه بگويم نمي خواهد برود، چون اين فکر درون ذهنم بود کـه چطور مي توانم جوابگوي حضرت زهرا (س) باشم و ادعا کنم کـه من مسلمانم و به ايشان بگويم: نرو جبهه. مي دانستم کـه در نگهداري اين انقلاب مسئول هستيم و هر جورکه باشد بايد اين انقلاب را حفظ کنيم و وجدانم راضي نمي شد ، کـه بگويم: نرو جبهه.
 
مشکلات هميشـه زياد است، ولي هر مي تواند با تحمل و صبر و قناعت که تا آنجا کـه برايش ممکن است، مشکلات را از ميان بردارد. يکي از مشکلات ما تهيه کپسول گاز بود و نفت و ديگري هم کار بنايي بود ،  چون موقعي کـه ايشان درون جبهه بودند استاديوم قدس را بمباران د و به علت نزديکي خانـه ما بـه استاديوم ، سقف چند که تا از اتاقها گل و گچش ريخته بود و روزي کـه ايشان براي تشييع جنازه شـهدا و ديدار از خانواده بـه همدان آمده بود ، بـه ايشان گفتم کـه گل و گچهاي سقف اتاقها ريخته ، بمانيد و اينـها را تعمير کنيد بعد برويد. ايشان گفتند: عمليات مـهمي درون پيش داريم و بايد خودم را برسانم . سه روز بعد از رفتنش، درون عمليات رمضان ، روز عيد فطر بـه شـهاددت رسيد.

در اغلب عمليات از جمله ثامن الائمـه ، طريق القدس ، فتح المبين  و شکست محاصره آبادان شرکت داشت و مدتي بود کـه مسئوليت تدارکات لشکر محمد رسول ا... (ص)را بـه عهده گرفته بود. بيشتر وقتها ، مثلا 3-4 روز گاهي اوقات يک هفته يا 15 روز درون جبهه بود و دوباره براي تهيه وسايل کـه در جبهه نياز داشتند، بـه همدان يا تهران درون رفت و آمد بود. بـه همين دليل کمتر نامـه مي نوشتيم. فقط يک موقعي تلفني صحبت مي کرديم. وقتيکه با لشکر محمد رسول ا.. بـه سوريه و لبنان رفتند يک نامـه براي من نوشتند کـه فعلا هم هست .

يکي از دوستان و همکاران اداري شـهيد بـه منزل آمد و بعد از سلام واحوال پرسي گفت: از محمود چه خبر ؟ کي مي آيد؟ چيزي لازم نداريد؟ من گفتم: نـه. از اداره سوال کنيد، حقوقش را بـه حسابش ريختند. زحمت بکشيد و بگيريد . چک تضمين شده حقوقش را بـه ايشان دادم. ايشان گفت: باشد مي روم وسوال مي کنم و دوباره مي آيم و بعد از نيم ساعت دوباره بـه منزل ما آمدند و ديدم با پدرم و عده اي از دوستان و همرزمان شـهيد هستند و دانستم کـه شـهيد بـه آرزويش رسيده است. بعد آمدند و نشستند و گريه د. من سعي کردم خودم گريه نکنم و به بچه هاگفتم گريه نکنند چون دوست نداشتم صداي گريه ما را دشمن و منافقين بشنوند . خودم هم خداوند کمک کرد ، گريه نکردم . مي دانستم شـهادت فوز عظيمي هست که نصيب هر نمي شود و چون درون همسايگي ما بودنداني کـه قبل از انقلاب تلفني ما را تهديد مي د ،اگر بـه تظاهرات برويد يک نارنجک توي خانـه تان مي اندازيم، اين بود کـه دوست نداشتم صداي گريه ما راي بشنود .

يک سال زمستان براي خودشان پالتويي خريده بودند و براي ماموريت اداري کـه بايد بـه روستا مي رفتند، رفت . موقعي کـه برگشت ،من ديدم پالتو را نپوشيده. گفتم: بعد پالتو را براي چي خريدي، زمستان بـه اين سردي چرا پالتو را نپوشيدي؟ چيزي نگفت. خلاصه بعد از اينکه زياد اصرار کردم کـه پالتو تازه ات را چکار کردي، گم کردي ويا  بهي دادي؟ ايشان گفت : دادمش بهي کـه از خودم بيشتر بـه آن نياز داشت .گفتم: آخر بـه کي دادي؟ گفت: دادم بـه يک سربازي کـه لباسهاش خيلي کم بود و سرما داشت اذيتش مي کرد.
رسيدگي بـه وضع مستندان را يکي از وظايف خودش مي دانست. موقعي کـه ايشان بـه شـهادت رسيده بود و ما درون منزل مراسم داشتيم ما ديديم کـه يک نفر با صداي لبند گريه مي کند و با حالت جيغ و داد وارد خانـه شد. وقتي رفتيم جلو، ديدم م است، گفتم: چه شده، چرا اينجوري مي کني؟ من خودم  که تا آن لحظه ناراحتيم را بروز ندادم ، بـه م گفتم: ايشان کـه فوت نکرده شـهيد شده؟ م گفت: الان کـه داشتم مي آمدم سر کوچه،  جلوي حجله شـهيد ، مردي نشسته بود و گريه مي کرد و مي گفت:
 اين شـهيد خرجي ما را مي داد و جهيزيه م را هم اين شـهيد تهيه کرده بود .

علاقه عجيبي بـه امام داشت. موقعي کـه امام درون تلويزيون صحبت مي کرد، واقعا سراپا گوش بود و به بچه ها سفارش مي کرد ساکت باشند و به صحبتهاي امام گوش بدهند. وقتي يکي از بچه ها پرسيده بود، بابا شما چرا اينقدر امام را دوست داريد ؟ گفته بود: اگر قلب مرا بشکافي، امام را درون قلب من مي بيني و ايشان نوشته اي راجع بـه امام دارد، کـه از روي نوشته خودش مي خوانم : اي امام تو با تلاش شبانـه روزيت ، تو با قامت همچون سروت ، تو با چشمان نافذت،  تو با سيماي زيبا و نورانيت، تو با فرماندهيت، تو با رهبريت ، تو با ولايتت، تو با نائب بودنت، آخر چه بگويم، کـه زبانم قاصر است. تو با بنده خاص خدا بودنت، شراره اي درون قلبمان انداخته اي، کـه شعله هايش که تا آسمانـها زبانـه مي کشد و تمامي وجودمان را بـه آتش مبدل کرده . قلم عاجز و زبان قاصر از شکر گذاري بـه درگاه خداوند متعال. خداوند مـهرت را ، درون ياقوت دل امت مستضعف حک کرده و هيچ نيرويي را توان آن نيست، کـه اين علاقه خدا دادي را، از دل ما بيرون کند.

ديدگاه شـهيد درون خصوص تحصيلات وب مراتب علمي، خيلي وسيع بود. چون ايشان عقيده داشتند، که تا جايي کـه انسان بتواند ، بايد درون راه دين و علم و دانش کوشش کند. بـه طوريکه درون زمان طاغوت براي يکي از بستگان شـهيد بورس تحصيلي خارج از کشور آمده بود و ايشان با شـهيد درميان گذاشته بود و شـهيد هم نظرش را گفته بود، کـه حتما شما از موقعيت استفاده کن، کـه اگر زماني رژيم فاسد پهلوي عوض شد، شما يکي از خدمت گزاران حکومت اسلامي باشيد. خود شـهيد هم مشغول تحصيل درون دانشکده مکاتبه اي بود ،که برخورد کرد بـه انقلاب و درس و دانشگاه را رها کرد و من هم که تا سوم دبيرستان، درس خواندم. يک سال هم شبانـه خواندم.که برخورد کرد با انقلاب .
پيشنـهاد شده بود ، مسئوليت امور مالي وزارت نفت مديريت ويا سردخانـه هاي مواد غذايي ايران، ايشان قبول مسئو ليت ند و گفته بود: امام فرموده فعلا مسئله مـهم جنگ است. مخالفت با تجملات زندگي، رسيدگي بـه وضع محرومان از ديگر خصوصيات اخلاقيش بود، کـه در تمام افعال و رفتار زندگيش بود.


آثارباقي مانده از شـهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
اي نام تو بهترين سرآغاز                                      
بي نام تو نامـه کي کنم باز
پس از سلام، از پروردگار بزرگ مي خواهم کـه شما را درون صراط مستقيم، سالم و بانشاط بدارد. ما درون تاريخ 23/3/61 با هواپيما ساعت 5/5 حرکت نموديم و حدودا 3 ساعت و ربع طي طريق کرديم و وارد دمشق شديم. درون فرودگاه مقامات نظامي سوري و همچنين از طرف سفارت، بـه ما خير مقدم گفتند و از هواپيما پياده شديم و با خودروهاي نظامي بـه طرف مرقد حضرت زينب (س) روانـه شديم. موقعي کـه به آنجا جهت زيارت وارد شديم، اغلب مردم آن سرزمين بعد از اينکه خبردار شدند، بـه استقبال ما آمدند. تقريبا مي شود گفت ،که استقبال بي نظيري بود . بعد از اينکه وارد حرم شديم، زيارت نموده و وارد نماز شديم. البته اين حقير عوض شما و بچه ها و مادر و کليه دوستان و بستگان و آشنايان و اقوام و از همـه مـهمتر، برادران عزيز کـه جان خود را فدا کرده و به شرف شـهادت نائل آمدند ، زيارت نمودم. تمام مردم اين سرزمين دلباخته امام و اسلام هستند و ما خيلي متاسف شديم ، کـه چرا همراه خود تصوير امام را کم آورده بوديم. راستي اگر انسان از چهارچوب سرزمين ايران بـه بيرون مسافرت نکند ،نمي تواند درک کند کـه اين انقلاب اسلامي درون دنيا چه اعتبار و آبرويي براي ايرانيان ، مخصوصا مسلمانانب نموده است. مردم اين سرزمين ، تشنـه اسلامند. حدودا ساعت 12 شب، شايد هم بيشتر بـه پادگان آمديم، درون بين راه تمامي اهالي از خانـه ها و آپارتمانـها بيرون آمدند و براي نيروهاي اسلام ابراز احساسات مي نمودند. مي شود گفت، کمتر نظيرش ديده شده است. ولي نحوه زندگي درون اين جا تقريبا نيمـه اروپايي هست . درون اغلب خيابانـهاي دمشق ، آپارتمانـهاي سر بـه فلک کشيده کـه نظيرش هم درون تهران وجود ندارد ديده مي شود، ولي مردم اين سرزمين نسبت بـه اسلام آشنايي سطحي دارند. مي شود گفت، کمتر اطلاع دارند و فقط اسم آن را  شنيده اند . با اين وجود، تمامي مردم نسبت بـه اسلام و امام علاقه اي بس شديد دارند و زمينـه از لحاظ کار فرهنگي بسيار جالب و مـهيا هست . اين مردم تشنـه اسلامند و معتقد هستند ، کـه فقط و فقط نيروهاي مسلمان ايراني است، کـه مي توانند مردم مستضعف اين مرز و بوم را از چنگال اسرائيل خونخوار نجات بخشند و ما هم از خداوند بزرگ خواستاريم، که تا اين مبارزه بزرگ را ياري فرمايد . فرداي آنروز بـه طرف لبنان بـه اتفاق چند تن از برادران حرکت کرديم . درون بين راه بـه شـهرهاي لبنان، نظير بعلبک رسيديم. مردم آنجا اغلب مسلمان و شيعه هستند . آنـها تشخيص دادند کـه ما از ايران آمده ايم. البته خوشحالي آنـها را نمي شود بـه زبان آورد. مردم مستضعفي هستند کـه فقط بـه خاطر ايمان بـه خدا، هر روز مورد تجاوز اسرائيل اشغالگر و ستمگر قرار مي گيرند. درون اين شـهرها اغلب بانوان با حجاب  هستند و اغلب برادران آنجا دعوت مي د کـه به منزل آنـها برويم، ولي چون وقت مناسب نبود و به خاطر کاري آنجا رفته بوديم، توفيق نصيبمان نشد، کـه دعوت آنـها را قبول کنيم. از طرفي برادران شيعه و مسلمان سازمان امل هم  بـه استقبال ما آمدند و ما چندين ساعت درون آنجا بوديم و شب هنگام آن سرزمين را ترک کرديم. اغلب آن جوانان، عامام و عامام موسي صدر را آويز گردن خود کرده بودند و واقعا دلباخته امام بودند. درون تمامي اين سرزمين، از سپاه بـه عنوان يک نيروي مقتدر اسلامي و با تقوا ياد مي کنند و سپاه درون اينجا داراي احترام خاصي هست . خداوند انشاا...به ما توفيق دهد که تا بتوانيم اين امانتي را کـه شـهدا بـه ما داده اند، با کمال شـهامت و ايثار و فداکاري و تقوا حفظ کنيم، چون واقعا ما مديون خون شـهدا هستيم. از خداوند منان تمنا دارم کـه به ما توفيق انجام اين وظيفه خطير را عنايت فرمايد و اين سپاه اسلام را، درون پرتو انوار خويش همچنان پيروزمندانـه بـه دورترين نقاط جهان، جهت پيشبرد اه اسلامي، رهنمون سازد. سالهاي سال بود، از خدوند بزرگ درخواست مي کردم کـه توفيق دهد با اسرائيل جنايتکار مبارزه رودررو داشته باشم. الحمدلله کـه خداوند بزرگ به  اين آرزو جامـه عمل پوشاند و اين بنده حقير هم  هر چه کنم، نمي توانم از عهده شکر و سپاس اين نعمات بيکران برآيم. درون هر صورت گفتني ها زياد است، ولي وقت اجازه نوشتن نمي دهد. انشاا..چنانچه توفيق حاصل شد ، مجددا با شما مکاتبه خواهم داشت و اگر هم بـه شـهادت نائل گشتم، کـه تو خود آنرا خواهي بخشيد . ولي فکر نمي کنم بـه اين زودي ها ، خداوند بـه خاطر اعمالم ، مرغ سعادت را بـه بالاي سرم پرواز درون آورد. گويا زياد براي شما نامـه درازي کردم ، ولي يادم رفته بود کـه ما روز جمعه گذشته درون تاريخ 28/361 جهت انجام فريضه نماز جمعه، بـه مسجد امويان رفتيم و نماز را با برادران سوري و اهل تسنن بـه جا آورديم. بعد از نماز بـه زيارت سر امام حسين (ع)، سالار شـهيدان کـه به راس الحسين معروف هست رفتيم، کـه انسان موقع زيارت چنان حالتي را پيدا مي کند، کـه گويي درون اين جهان وجود خارجي ندارد. بعد از خاتمـه زيارت راس الحسين (ع) بـه زيارت نازدانـه ابا عبدلله (ع)، رقيه خاتون رفتيم. سپس قبر صلاح الدين ايوبي را کـه يکي از سرداران بود و فلسطين را از چنگ تجاوزگران صليبي نجات داده رفتيم. بعد از برگشت، اغلب مردم دمشق درون خيابانـها اجتماع کرده و براي ما زيارت کنندگان کـه اغلب از سپاهيان اسلام بودند، ابراز احساسات مي نمودند. بعد هم شروع بـه شعارهاي اسلامي دادن. من خود ديدم کـه تعدادي از مردم شکرانـه سپاس خداوند را بـه جا آوردند ، کـه اسلام وارد اين سرزمين شده است. چون وقت تنگ است، ديگر فرصت نيست اينجا براي شما بنويسم ، خداوند روزي شما و تمامي خاندان نبوت کند، کـه اين مکانـهاي مقدس را زيارت نمائيد. انشاا...که اين نامـه وقتي کـه به دست شما مي رسد، اميدوارم کـه خالجان شفا پيدا کرده باشد. از قول من خدمت مادر عزيزم سلام برسانيد و به ايشان بگوئيد، کـه عوض شما زيارت کردم. انشاا...مرا خواهيد بخشيد. فاطمـه جان و فهيمـه جان را ، از قول من سلام برسانيد و احوالپرسي کنيد و بگوييد، کـه سعي نمايد کـه فرائض مذهبي خود را همانطور کـه به جا مي آورديد ، بـه جا آوريد و ما را نيز دعا کنيد . درون خاتمـه چون فرصت کم هست ، کليه اقوام و خويشان را سلام برسانيد .
                                            درون پناه خداوند بزرگ و عظيم باشيد .

درباره : شـهدای استانـها فرماندهان ، وصیتنامـه ، خاطرات ، آثار شـهدا , استان همدان ,
برچسب ها : نيکومنظري , محمود ,
بازدید : 185
تاریخ : 15 / 05 / 1392 زمان : 11:43قبل از ظهر | نویسنده : | لینک ثابت | نظرات ( )




[دانلود اهنگ صدام خیلی گرفته مقل صدای سازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 12 Jul 2018 03:39:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com