برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم

برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم مطبخ بانو [آرشیو] - روزمنو، محبوب ترین انجمن آشپزی و ... | لغت نامـه دهخدا - حرف ض (ضاد) | سفید و خونـه on Instagram - mulpix.com | مرغ بـه سفره on Instagram - mulpix.com |

برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم

مطبخ بانو [آرشیو] - روزمنو، محبوب ترین انجمن آشپزی و ...

خواص غذایی پیـاز

خواص داروئی : برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم پیـاز از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک هست و دارای خواص بسیـاری هست که درون یک مقاله نمـی توان گنجانید.

دانشمندان معتقدند که، برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم مصرف پیـاز خام به منظور رفع ناراحتی‌های حاصل از آشامـیدن آب‌های مختلف درون هنگام مسافرت و جلوگیری از ناراحتی‌های ناشی از هوای آلوده، مفید مـی‌باشد.

پیـاز خام، به منظور پوست، موهای سر، کلیـه‌ها و مثانـه مفید است. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم پیـاز پخته، ملیّن (نرم کننده) هست و برایـانی کـه روده‌ی ضعیفی دارند، غذای مناسبی است. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم البته سرخ پیـاز با روغن، آن را سنگین مـی‌ نماید، مگر آنکه زیـاد سرخ نشود و روغن کمـی مصرف گردد. پیـاز نیز مانند سیر خاصیت ضدعفونی دارد و قادر هست از تجمع پلاکت ها جلوگیری کند و در تجزیـه ی فیبرین(ه ی خون) دخالت نماید.

1 – پیـاز بـه علّت داشتن فسفر ، کارهای فکری را آسان مـی‌ کند.
2 – به منظور افرادی کـه دچار بی‌ خوابی هستند، مفید هست و درون صورت مصرف زودتر خواب بـه سراغ آنـها خواهد آمد.

3 – پیـاز، به منظور کودکان کم ‌رشد و پیرمردان ضعیف مفید است.
4 – به منظور جلوگیری از خون دماغ مـی ‌توانید چند قطره سرکه را راز رنده شده بریزید و آب آن را درون بینی بچکانید، که تا از خونریزی جلوگیری نماید.

5 – پیـاز لثه‌ها را تقویت مـی ‌کند و رنگ چهره را روشن مـی ‌سازد.
6 – پیـاز سرشار از ویتامـین‌های A و B و C مـی باشد ونیزدارای آهن، آهک، فسفر ، پتاسیم ، سدیم ، گوگرد، ید،سلنیوم، سیلیس و قند هست که بـه طور مستقیم جذب بدن مـی‌ شود.

7 - پیـاز بـه علت داشتن گوگرد ضد عفونت خون است. وقتی گوگرد وارد خون و ریـه‌ها گردد با عفونت‌های مجاری تنفسی، مانند آسم ، برونشیت و گریپ و غیره مبارزه مـی ‌کند.
8 – یک پزشک هندی بـه نام مِنون درون پی تحقیقات دو ساله ی خود درون دانشکده ی پزشکی، دانشگاه نیوکاسل انگلستان، اعلام نمود که: پیـاز خام، پخته و یـا سرخ کرده از تشکیل ه ‌های خون درون رگ ها جلوگیری نموده و مانع از بروز سکته ی قلبی و مغزی مـی ‌شود.

9 – پیـاز قادر هست که کلسترول و چربی های خون را کاهش داده و از انعقاد خون داخل رگ ها جلوگیری نماید.
10 – پیـاز قادر هست خطر ابتلا بـه سرطان معده را کاهش دهد.
11 – خوردن پیـاز همراه با غذاهای چرب، مخصوصاً درون مـهمانی ‌ها یـا مسافرت ها، سبب هضم چربی ها مـی شود.

12 – درون استعمال خارجی، پیـاز پخته، تسکین دهنده ی سوختگی‌ها و بواسیر است.
13 – مرهمـی کـه از پیـاز خام رنده شده درست مـی ‌کنند اگر بـه پایین شکم بگذارند، خروج ادرار را آسان مـی‌سازد و اگر بر رشانی گذاشته شود سردردهای شدید نیمـه ی ‌سر و سردردهای عصبی را آرام مـی‌کند.

14 – تحریکی کـه در هنگام پوست کندن پیـاز حاصل مـی ‌شود، دردهای شدید نیمـه ی سر ( مـیگرن ) را بر طرف کرده و زکامـی را کـه تازه شروع شده هست از بین مـی ‌برد.
15 – برگ‌ های سبز پیـازچه کـه بیش تر هنگام بهار یـافت مـی‌ شود، دارای مقدار زیـادی ویتامـین C است.

16 – پیـاز،تقریبا تمام خواص سیر را درون معالجه ی فشارخون، مرض ‌قند، درمان بیماری کرمک و غیره را دارد.
17 – مصرف پیـاز پخته، باعث لینت یـا نرمـی مزاج مـی‌شود.

18 – پیـاز پخته، حبس البول و کم شدن ادرار را شفا مـی ‌دهد و ادرار آور خوبی است.
19 – مصرف پیـاز پخته بـه هر شکل کـه باشد به منظور رفع ناراحتی‌ های روحی مفید است.
20 – مصرف پیـاز پخته شده درون سرکه، به منظور تقویت هاضمـه، زردی (یرقان) ، ورم طحال و استفراغ صفراوی مفید است.

21 – اگر با آب پیـاز چیزی روی کاغذ بنویسید، دیده نمـی ‌شود ولی همـین‌ کـه آن را گرم کنید و حرارت دهید، کلمات ظاهر مـی ‌گردد.
22 – وجود ترکیبات گوگردی درون پیـاز، موجب جلوگیری از تجمع پلاکت ها شده، از ه شدن خون داخل رگ ها پیشگیری مـی نمایند.

23 – آب پیـاز به منظور دندان‌ درد مفید است. به منظور تسکین درد حتما آب پیـاز را روی دندان ریخت و کمـی نگاه داشت، این عمل را مـی‌توان با پنبه انجام داد.
24 – به منظور برطرف ساختن صدای داخل گوش مـی‌توان پنیـه ای را بـه پیـاز آغشته کرد و در گوش قرار داد. بـه زودی صدای گوش شما برطرف مـی ‌شود.

25 – خوردن پیـاز خام درون روز خستگی شما را برطرف مـی ‌نماید و اعصاب را تسکین مـی‌ بخشد.
26 – به منظور معالجه ی ترک خوردگی دست، یک پیـاز تازه را رنده کنید و آب آن را بـه مدت ۱۲ دقیقه روی دست خود بمالید. اگر هر روز دو بار این کار انجام شود، ترک ‌های دست شما بهبود خواهد یـافت.

27 – به منظور معالجه ی ورم و آماس بدن مـی ‌توان ۲عدد پیـاز را رنده نمود و یک لیتر شیر کـه به جوش آمده هست را داخل آن ریخت و پس از ۲۴ ساعت کـه دم کشیده و سرد شد، آن را صاف نمود و هر روز سه لیوان کوچک از آن را نوشید.

28 – به منظور درمان نیش زنبور و مگس مـی ‌توانید یک پیـاز تازه را رنده کنید و آب آن را بـه صورت پماد و مرهم روی محل نیش‌ زدگی بگذارید. بعد از مدتی ورم کم شده و درد تسکین پیدا مـی ‌کند.
29 – به منظور معالجه ی کورک و دمل نیز مـی توان از روش بالا سود جست.

30 – پیـاز بـه دلیل داشتن موادی از جمله پروستاگلاندین ها، رگ های خونی را گشاد مـی کند و موجب کم شدن فشار خون مـی شود.
31 – پیـاز دارای مخمر هست که به منظور آسان نمودن هضم نشاسته مفید است. حتما توجه داشت هضم پوست های نازکی کـه ورق پیـاز را پوشانده خیلی دشوار هست و حتما هنگام مصرف آن را جدا نمود.

32 – پیـاز اشتها آور و کاهش ‌دهنده ی ناراحتی‌های مربوط بـه نفخ شکم و غیره است.
33 – پیـاز به منظور پیش گیری از ابتلا بـه تصلب شرایین هم بـه کار مـی رود. سازمان بهداشت جهانی مصرف پیـاز را به منظور درمان نارسایی های رگ های خونی سالمندان توصیـه نموده است.

34 – پیـاز بـه واسطه ی داشتن انسولین گیـاهی، موجب شفای بیماری دیـابت مـی گردد، بعد برای اشخاص مبتلا بـه بیماری قند مضر نیست.
35 – پیـاز دارای هورمون دیـاستازی هست که غدد اشک و ی و گوارشی را تقویت مـی ‌کند. این مواد درون اثر حرارت از بین مـی ‌روند. بنابراین پیـاز پخته درون نیروی و هاضمـه تأثیری ندارد و اشک ‌آور هم نیست.

36 – بو آب پیـاز بـه ویژه زمان پوست گرفتن آن، به منظور به هوش آمدن فردی کـه سست یـا بی هوش شده و همچنین به منظور رفع تشنج ، بسیـار مفید است.

دیگر تحقیقات پزشکی نشان مـی دهد پیـاز خام تنظیم کننده قند خون هست و خوردن آن بـه هنگام سرماخوردگی یکی از عوامل موثر درون بهبودی هست چرا کـه حالت آنتی بیوتیک دارد و باکتری ها را از بین مـی برد اما درون رابطه با ویتامـین های این خوردنی اعجاز آمـیز حتما گفت : پیـاز دارای ویتامـین های A , B , C و همچنین دارای آهن ، گوگرد ، فسفر، کلسیم ، پتاسیم ، سدیم و ید مـی باشد کـه به هضم غذاهای نشاسته ای کمک مـی کند . از این رو مـی گویند با برنج پیـاز بخورید همچنین وجود (( سیلیس )) درون پیـاز باعث مـی شود کـه استخوانـها محکم و عضلات تقویت شود .

منبع : fa.parsiteb.com




[برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 17 Sep 2018 19:16:00 +0000



برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم

لغت نامـه دهخدا - حرف ض (ضاد)

لغتنامـه دهخدا
حرف ض
ض.
(حرف) نشانـهء حرف پانزدهم هست از الفبای عرب و نام آن ضاد هست و درون حساب جُمّل آن را بـه هشتصد دارند و در حساب ترتیبی عربی نمایندهء عدد پانزده و در فارسی هجده هست و آن یکی از دو حرف مختص بـه عرب است، برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم یعنی «ض» و «ظ»، و در فارسی این حرف نباشد و آن از حروف هفتگانـهء مستعلیة و شجریّة و مصمتة و روادف و مجهورة و مُطبقة و شمسیة و ناریّة و مرفوعة است. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم و در عربی بدل ص آید مانند: برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم تیضیض، تیصیص. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم ومض، ومص. و همچنین آن را بدل ث آرند: تحاض، تحاث. اَضر، اثَر. حضیضی، حثیثی. حض، حث. و نیز بـه ظ بدل شود چون: بهض، بهظ. و هم بـه لام، چون: جضد، جلد. هم بـه شین، چون: تحریض، تحریش. و این حرف منحصر بزبان عرب باشد، و ناطق بالضاد بمعنی عرب هست چنانکه درون حدیث آمده هست که: اَنا افصحُ من نَطق بالضاد، ای العرب. و در مخرج این حرف اختلافات کثیره است. احمدبن مطرف بن اسحاق مصری لغوی را درون تمـیز مخرج «ض» از «ظ» رسالتی است. و از ابی عمروبن العلاء آرند کـه گفته هست مخرج «ض» و «ظ» یکی باشد و شیخ بهائی را همـین عقیده هست و این اختلاف دلیل کند کـه مخرج این دو حرف بسی بیکدیگر نزدیکست. رجوع بـه روضات الجنات ص 67 شود.
ضائدة.
[ءِ دَ] (اِخ) رودباریست. (معجم البلدان).
ضائر.
[ءِ] (ع ص) زیـان رساننده. زیـان کننده.
ضائرة.
[ءِ رَ] (ع ص) تأنیث ضائر. زیـان رساننده. گزندرساننده :
مؤمنان از دست باد ضائره
جمله بنشستند اندر دائره.مولوی.
ضائس.
[ءِ] (ع ص) گیـاه پژمریدهء درون خشک شدن درآمده. (منتهی الارب).
ضائع.
[ءِ] (ع ص) رجوع بـه ضایع شود.
ضائع.
[ءِ] (اِخ) ابن الضائع. از نحویـان مغرب است.
ضائق.
[ءِ] (ع ص) تنگ. رجوع بـه ضایق شود.
ضائک.
[ءِ] (ع ص) ناقهء گرمازده کـه از سختی گرما پایش برگشته نتواند ران خود را با خود جمع ساختن. ج، ضُیّک. (منتهی الارب).
ضائم.
[ءِ] (ع ص) ستمکار. ستمگر. ظالم. (آنندراج).
ضائن.
[ءِ] (ع ص، اِ) ستور پشم دار. || مـیش نر. (منتهی الارب) (دهار). خلاف ماعز. || سست فروهشته شکم. || مرد نیکوتن کمخوار. || پشتهء سپید پهنا از ریگ. (منتهی الارب). ج، ضَأن، ضَأَن، ضئین.
ضائن.
[ءِ] (اِخ) از کوههای بنی سَلول دو کوهست کـه یکی را ضائن و دیگری را ضمر خوانند و از هر دو با هم بـه ضمران عبارت کنند. (معجم البلدان).
ضائنة.
[ءِ نَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضائن. ج، ضوائن. (منتهی الارب).
ضاب.
(ع اِ) درختی تلخ مثل حنظل و زقّوم. (آنندراج) (غیـاث اللغات).
ضابث.
[بِ] (ع ص) نعت فاعلی از ضَبث. رجوع بـه ضَبث شود.
ضابح.
[بِ] (ع ص) اسب بابانگ. ج، ضوابح. (منتهی الارب).
ضابط.
[بِ] (ع ص، اِ) فراهم آورنده. نگاهدارنده. نگاهدارندهء چیزی. آنکه ضبط مدینـه و سیـاست آن را از طرف سلطان بس باشد. شِحنـه : گرد عالم گشتن چه سود، پادشاه ضابط باید. (تاریخ بیـهقی). پادشاه ضابط باید، چون ملکی و بقعتی بگیرد و آن را ضبط نتواند کرد و زود دست بمملکت دیگر یـازد... (تاریخ بیـهقی ص 90). ما را خداوندی گماشت عادل و مـهربان و ضابط. (تاریخ بیـهقی). || مُبرّ: انّه لمُبِرّ بذلک؛ ای ضابط له. || رجل ضابط؛ مرد هشیـار و توانا و سخت. || شتر قوی سخت. || شیر بیشـه. (منتهی الارب). || درون اصطلاح درایة، متقن مثبت. ج، ضابطون، ضُبّاط، ضوابط.
ضابطة.
[بِ طَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضابط. نگاهدارنده هر شیئی را بحد خودش، و مستعمل بمعنی قاعده و دستور. (غیـاث اللغات) (آنندراج). || قاعده. دستور : و امور مملکت و مصالح بر همان طریقه و ضابطه مجری و ممضی. (جامع التواریخ رشیدی).صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضابطة، حکمـی هست کلی کـه منطبق باشد با جزئیـات. و فرق بین ضابطه و قاعده آن هست که قاعده را فروعی از ابواب مختلفه هست و ضابطه را جز از یک باب فقط، فروعی نباشد. هکذا فی فن الثانی من الاشباه و النظائر.
ضابع.
[بِ] (ع ص) نعت فاعلی از ضبع: ناقة ضابع؛ شتر بازویـازنده درون رفتن. || فَرس ضابع؛ اسب تیزرفتار یـا بسیـاررو یـا گردن پیچان یک جانب رونده. (منتهی الارب).
ضابن.
[بِ] (اِخ) بنوضابن. قبیله ای است. (منتهی الارب).
ضابوک.
(ع اِ) آنکه درون خواب چنان نماید کـه مردم را فروگرفته است. (مـهذب الاسماء)(1).
(1) - درون سه نسخهء خطی از مـهذب الاسماء چنین است. و ظاهراً مراد کابوس یعنی نیدلان و عبدالجنة و بختک هست لکن درون کتبِ درون دسترس فعلی یـافته نشد، و در دو نسخه بعد از کلمـهء ضابوک آمده: ای نسبرک، و نسبرک هم درون فارسی یـافت نشد. و احتمال مـی رود کـه مصحف ضاغوط باشد.
ضابی.
(ع اِ) خاکستر نرم، یـا عام است. (منتهی الارب). خاکستر. (مـهذب الاسماء). خاکستر گرم، یـا عام است. (آنندراج). خُلواره. و ظاهراً خاکستر نرم درون منتهی الارب غلط کتابت است.
ضابی.
(اِخ) ابن حارث برجمـی. شاعری است.
ضابی ء .
[بِءْ] (ع اِ) خاکستر. رجوع بـه ضابی شود.
ضابی ء .
[بِءْ] (اِخ) رودباری هست که از حرّة بدیـار بنی ذبیـان درآید. (معجم البلدان).
ضاج.
[ضاج ج] (ع ص) خروشنده وی کـه آواز بلند کند، و فی الحدیث: عبروا ضاجین؛ ای رافعین اصواتهم بالتلبیة. (منتهی الارب). || (مص) بانگ . || دلتنگی نمودن. (زوزنی).
ضاجر.
[جِ] (ع ص) دلتنگ. بی آرام از غم. مضطرب. (غیـاث) (آنندراج).
ضاجع.
[جِ] (اِخ) رودباری هست در پائین حرهء بنی سلیم. (منتهی الارب) (معجم البلدان). || موضعی است. (منتهی الارب).
ضاجع.
[جِ] (ع ص، اِ) جای خم وادی. ج، ضواجع. || گول. (منتهی الارب). نادان. (منتخب اللغات). || ستارهء مایل بغروب. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || مرد بر پهلو خوابیده. || کاهل بسیـار خسبنده و ملازم خانـه و مقیم درون آن بجهت عجز یـا بزرگی. (منتهی الارب). ج، ضواجع.
ضاجعة.
[جِ عَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضاجع. || گوسپندان بسیـار. (منتهی الارب). بسیـار. (مـهذب الاسماء). || جای ریزش رودبار. || دلو پرآب کـه از گرانی کژ و مائل بـه نشیب باشد. (منتهی الارب).
ضاحک.
[حِ] (ع ص) خندان. (دهار). خندنده. (منتهی الارب). مرد بسیـارخند. (منتهی الارب). خنده کننده. || رای ضاحک؛ ظاهر. غیرملتبس. || سنگ درخشنده. (مـهذب الاسماء). سنگ نیک سپید نمایـان درون کوه. (منتهی الارب). || ابر کـه سایـه افکند. (مـهذب الاسماء). || ابر بابرق. (منتخب اللغات). || روضة ضاحک؛ موضعی هست در صمان. (منتهی الارب).
ضاحک.
[حِ] (اِخ) رودباری هست در یمامة. (معجم البلدان).
ضاحک.
[حِ] (اِخ) دو کوهست درون پائین فرش. ابن السکیت گوید ضاحک و ضویحک دو کوهند و مـیان آن دو رودباری هست بنام یین. (معجم البلدان).
ضاحک.
[حِ] (اِخ) (برقهء...) جائیست بـه دیـار بنی تمـیم. (منتهی الارب).
ضاحک.
[حِ] (اِخ) آبی هست در بطن السّر، بسرزمـین بلقین شام. (معجم البلدان).
ضاحکة.
[حِ کَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضاحک. || دندانی کـه در وقت خنده پیدا گردد. (منتهی الارب). دندانـهائی کـه از خنده بنماید. یکی از چهار دندان کـه پس از نیشتر باشد. نام دندانی کـه پس از نیش بود. چهار دندان کـه مابین انیـاب و اضراس است. (منتهی الارب). یکی از دندانـهای ضواحک. ج، ضواحک.
ضاحة.
[حَ] (ع اِ) بینائی یـا چشم. (منتهی الارب).
ضاحی.
(ع ص) پیدا. گشاده: مکان ضاحٍ؛ جای ظاهر و بارز. (منتهی الارب). || برآمده (روز).
ضاحی.
(اِخ) رودباری هست هذیل را. (معجم البلدان).
ضاحی.
(اِخ) ریگزاری هست در جانب سَلمـی غربی و در آن آبی هست بنام محرَمة و آب دیگری بنام اَثیب. (معجم البلدان).
ضاحیة.
[یَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضاحی. کرانـهء چیز: ضاحیة کل شی ء؛ کرانـهء ظاهر هر چیزی. (منتهی الارب). ج، ضواحی. || آشکار. یقال: فَعلَه ضاحیة؛ ای علانیة. (منتهی الارب). || ضاحیة المال؛ اشتری کـه بوقت چاشت آب خورد. (منتهی الارب). || ضاحیة البصرة؛ خلاف باطنـهء آن است. || از شـهر آن سوی کـه صحرا بود. || نامـیست آسمان را. (مـهذب الاسماء).
ضاخیة.
[یَ] (ع اِ) بلا و سختی. (منتهی الارب).
ضاد.
(ع اِ) نام حرف پانزدهم از حروف تهجی عرب است. رجوع بـه «ض» شود. || هدهد درون آن وقت کـه بانگ کند. (مـهذب الاسماء). هدهد وقتی کـه سر خود را بالا کند و فریـاد زند. هدهد. (دهار).
ضادشوربانان.
(1) (اِخ) ناحیتی از دشت اورد. (فارسنامـهء ابن البلخی ص164).
(1) - شاید: شوبانان، بمعنی شبانان و چوپانان. رجوع بـه متن و فهرست فارسنامـهء ابن البلخی شود.
ضادی.
(ع ص، اِ) خشمناک. ج، ضُداة. || سخن زشت کـه بخشم آورد. ج، ضوادی. || آنچه تعلل و بهانـه کنند بدان و هیچ فعل محقق نشود به منظور وی. (منتهی الارب).
ضار.
[ضارر] (ع ص) زیـانکار. ضرررساننده. (غیـاث) (آنندراج). زیـان دهنده. (مـهذب الاسماء). زیـان آور. مُضر. پرزیـان. || نامـی از نامـهای خدای تعالی. (مـهذب الاسماء).
ضارب.
[رِ] (ع ص، اِ) زننده. || زنندهء تیر قداح. || امـین تیر قمار. || رونده. (منتهی الارب). || لیل ضارب؛ شب سخت تاریک. (دهار). شب کـه تاریکی آن همـهء اطراف را پوشد. || ناقهء لگدزننده وقت دوشیدن. || شتر ماده کـه دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربة مثله. (منتهی الارب). || ضارب السلم؛ و هو شجر مجتمع من السلم و بالیمامة یسمـی ضارب. (معجم البلدان). || مرغ طلبکار رزق. || جای پست هموار درختناک. || پاره ای از زمـین درشت دراز درون زمـین نرم. (منتهی الارب). زمـین فراخ درون وادی. (منتخب اللغات). || آب راهه و رحبة مانندی درون وادی. ج، ضوارب. (منتهی الارب). || زننده بـه رنگی از رنگها. مائل بـه رنگی: اجوده الضارب الی البیـاض. (ابن البیطار)؛ نیکوترین آن هست که بـه سپیدی زند.
ضاربة.
[رِ بَ] (ع ص) تأنیث ضارب. || شب تاریک. || آن اشتر کـه لگد زند دوشنده را. (مـهذب الاسماء).
- عروق ضاربة؛ رگها کـه نبضان دارد. و رجوع بـه ضارب شود.
ضارج.
[رِ] (اِخ) جایگاهی هست بین مدینـه و یمن. (معجم البلدان).
ضارج.
[رِ] (اِخ) آبی و نخلی کـه از پیش ازآنِ بنی سعدبن زید مناة بود و سپس بـه تصرف رباب و بقولی بتصرف بنی الصیداء از بنی اسد درآمده است. (معجم البلدان). و رجوع بـه عیون الاخبار ج 1 ص 143 و 144 شود.
ضارح.
[رِ] (ع ص، اِ) ضریح ساز. || گورکن. قبرکن.
ضارع.
[رِ] (ع ص) فروتن. || خوار. (منتهی الارب). || رام. || ضعیف. (منتهی الارب). نزار. (دهار) (منتهی الارب) (منتخب اللغات). لاغرجسم. (منتهی الارب). سخت لاغر. (مـهذب الاسماء). || ریزه از هر چیزی. || خردسال ناتوان. (منتهی الارب).
ضارور.
(ع اِ) نیـاز. حاجت. || تنگی. || (ص) تنگ. (منتهی الارب).
ضاروراء .
(ع اِ) قحط. سختی. || ضرر. || بدحالی. || نقصان درون چیزی. || نیـاز. حاجت. (منتهی الارب).
ضارورة.
[رَ] (ع اِ) ضارور. || درویشی. (دهار). و رجوع بـه ضارور شود.
ضارة.
[ضارْ رَ] (ع ص) تأنیث ضارّ.
ضاری.
(ع ص) درون پی صید دونده (سگ و مانند آن). سگ بچهء دوان. (منتهی الارب). سگ شکاری. (مـهذب الاسماء) : هنگام کار درون غلبه و اقتحام سباع ضاری اندر شکار. (جهانگشای جوینی). ج، ضواری: کلبٌ ضارٍ؛ سگ حریص بشکار و سگ درون پی صید رونده. || خون روان. (منتهی الارب). || سقاءٌ ضارٍ باللبن؛ خیک نیکوکنندهء شیر. || عرقٌ ضارٍ؛ رگ کـه خون آن منقطع نشود. (منتهی الارب).
ضاریة.
[یَ] (ع ص) تأنیث ضاری.
ضاس.
(اِخ) جایگاهی هست بین مدینـه و ینبع. (معجم البلدان).
ضاطر.
[طِ] (اِخ) ابن حبشیّه بن سلول خزاعی، از قحطان. جدی جاهلی هست و قرة بن ایـاس شاعر از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 437).
ضاعل.
[عِ] (ع ص) شتر نر توانا. (منتهی الارب).
ضاغب.
[غِ] (ع ص، اِ) ضاغث. شخصی کـه جهت ترسانیدنی درون پنـهان آوازی مـهیب و مخوف برزند که تا شنونده خائف و بیمناک گردد. (منتهی الارب).
ضاغث.
[غِ] (ع ص، اِ) ضاغب. آنکه پنـهان شود درون پوششی و جز آن و به آواز مـهیب ترساند کودکان و مانند آنرا. (منتهی الارب). لولو. کخ. یک سردوگوش. لولوخُرخره. لولوخُرناس.
ضاغط.
[غِ] (ع ص، اِ) نگاهبان و امـین بر چیزی. (منتهی الارب). مشرف. (منتخب اللغات). || گشادگی بغل شتر و بسیـاری گوشت آن. (منتهی الارب). || آنچه انگور بدان بیفشارند. (مـهذب الاسماء). || افشرنده. فشارنده. (منتخب اللغات). || نام دردی هست که صاحبش پندارد کـه آن عضو را مـی افشرند. (غیـاث) (آنندراج). یکی از اوجاع خمسة عشر کـه دارای اسمند. شیخ الرئیس درون قانون درون «الاوجاع التی لها اسماء» گوید: سببه مادة تضیق علی العضو المکان او ریح تکتنفه فیکون کأنـه مقبوض علیـه فینضغط. و یکی از شارحین نصاب الصبیـان گوید: دردی هست که خداوند آن پندارد کـه آن عضو دردناک را مـیفشارند. و صاحب ذخیرهء خوارزمشاهی گوید: المـی هست که گوئی آن موضع را مـیفشارند. و رجوع بـه وجع شود. || سوسمار. (منتهی الارب).
ضاغن.
[غِ] (ع ص) (فرس...) اسب کاهل. اسبی کـه تا نزنی نیکو نرود. (منتخب اللغات) (منتهی الارب).
ضاغوط.
(ع اِ) کابوس. (بحر الجواهر). خفتو. حالتی کـه آدمـی خفته پندارد کهی گلوی وی مـی فشارد. (غیـاث) (آنندراج). سکاچه. بختک. نیدلان. نیدل. عبدالجنة. رجوع بـه کابوس شود.
ضافٍ.
[فِنْ] (ع ص) ثوبٌ ضافٍ؛ جامـهء کامل و تمام. (منتهی الارب). ضافی. رجوع بـه ضافی شود.
ضافط.
[فِ] (ع ص) مسافر سفر دور و دراز. || شتر بارکش. || آنکه متاع را از شـهری بشـهری برد به منظور فروختن. (منتهی الارب).
ضافطة.
[فِ طَ] (ع ص) مردم فرومایـه. (منتهی الارب).
ضافی.
(ع ص) تمام. و یقال: ضافی الفضل علی قومـه. (مـهذب الاسماء). فراخ عیش و تمام نعمت. || ثوبٌ ضافٍ؛ جامـهء کامل و تمام. (منتهی الارب). || رجلٌ ضافی الرأس؛ مرد بسیـارموی. (منتهی الارب).
ضافیة.
[یَ] (ع ص) تأنیث ضافی. || زن تمام. (مـهذب الاسماء) : نعمت حق سبحانـه و بحمده، درون بازماندهء امـیر ماضی سایغ و ضافیة اللباس است. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 460).
ضال.
(ع اِ) درخت کـه از آن کمان کنند. کُنار کـه از باران آب بخورد. کُنار دشتی یـا درخت دیگر. کُنار. درخت کُنار دشتی. (منتخب اللغات). مـیوه ای هست سرخ چون عناب و آن را بفارسی کُنار خوانند و بعربی ثمرة السّدر خوانند و در هندوستان بِبْر گویند. (آنندراج) (برهان). اسم سدر جبلی است. سدر. (تذکرهء انطاکی). سدر دشتی. نام ثمر سدر است.(1)درختی هست در بادیـه و ذکرش درون اشعار بسیـار آمده. (نزهة القلوب).
(1) - Fruit de lotus.
ضال.
(اِخ) ذات الضال؛ موضعی است.
ضال.
[ضال ل] (ع ص) گمراه. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء) (دهار) (منتخب اللغات). گمره. غوی. تائه. بیراه. (دهار). بیره. ج، ضالون (مـهذب الاسماء)، ضالین :
بس ز نقش لفظهای مثنوی
صورتش ضالست و هادی معنوی.مولوی.
چونکه از مـیخانـه مستی ضال شد
تسخر و بازیچهء اطفال شد.مولوی.
وحشتت همچون موکل مـی کشد
که بجوی ای ضال منـهاج رشد.مولوی.
-ضالّبن ضال؛ شتمـی هست عربان را. (منتهی الارب). یُقال: ضالٌ بال؛ اتباع. (مـهذب الاسماء). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضالّ؛ غلامـی کـه راه خانـهء مولی گم کرده بی قصد اباق. بخلاف آبق کـه قصد گریز نیز دارد. کذا فی الجرجانی. درون اصطلاح فقهی ضالّ، انسان یـا حیوان گمشده است.
ضال.
[ضال ل] (اِخ) ابوعبدالرحمن معویة بن عبدالکریم ضال. و علت اشتهار او بدین صفت آن هست که درون طریق مکه راه را گم کرد، نـه اینکه درون دین گمراه باشد. (سمعانی).
ضالع.
[لِ] (ع ص) ستمکار. جورکننده. || کژ کـه نـه از خلقت باشد. (منتهی الارب). مـیل کننده. (منتخب اللغات). || شتر هفت ساله.
ضالة.
[لَ] (ع اِ) یک بنـهء ضال باشد یعنی از کُنار دشتی. || سلاح هرچه باشد یـا تیر خاصةً.
ضالة.
[ضالْ لَ] (ع ص) شتر کـه بی شبان و صاحب درون جای هلاک باشد. (منتهی الارب). گمشده (مذکر و مونث درون وی یکسانست). (منتهی الارب) (دهار). گم گشته از حیوان (مذکر و مونث) و جز آن. ضایعه. چیزی گمشده. (منتخب اللغات). و در شعر بتخفیف نیز آمده هست ضرورت را :
سابع از ثامن ندانم ضاله ام
خون همـی گرید فلک از ناله ام.مولوی.
حکمت قرآن چو ضالهء مؤمنست
هری درون ضالهء خود موقنست.مولوی.
الحکمة ضالة مؤمن (حدیث).
ضالین.
[ضالْ لی] (ع ص، اِ) جِ ضالّ.
ضامر.
[مِ] (ع ص)(1) باریک مـیان. (مـهذب الاسماء). باریک اندام. جملٌ ضامر؛ شتر باریک اندام لاغر. (منتهی الارب). اشتر باریک مـیان. (دهار). || دقیقِ لطیف. ج، ضوامر. || قضیبٌ ضامر؛ شرمِ آب بشده.
(1) - Grele.
ضامرة.
[مِ رَ] (ع ص) تأنیث ضامر: ناقةٌ ضامرة و ناقة ضامِر؛ شتر باریک اندام لاغر. (منتهی الارب).
ضامز.
[مِ] (ع ص) رجلٌ ضامِز؛ مرد خاموش و بازایستاده از چیزی. (منتهی الارب). خاموش. || آهسته. (منتهی الارب). || بعیرٌ ضامز؛ شتر کـه دبه از دهان بیرون نیـارد. (منتهی الارب). شتری کـه شقشقه از دهان بیرون نکند. (منتخب اللغات).
ضامل.
[مِ] (ع ص) ضَمـیل. خشک. (منتهی الارب).
ضامن.
[مِ] (ع ص، اِ) پذیرفتار. (دهار). پذرفتار. (منتهی الارب) (دهار). کفیل. (منتهی الارب). حَمـیل. تاوان دار. (دهار) (مؤیدالفضلا). پایندان. (مـهذب الاسماء). ضَمـین. ج، ضوامن (منتهی الارب)، ضامنون، ضُمناء. (مـهذب الاسماء) : دریغ اریـارق کـه اقلیمـی ضبط توانستی جز هندوستان و من [ خواجه احمد حسن ] ضامن وی بودمـی. (تاریخ بیـهقی ص 229).
چرخ مرا بنده بود چون ازو
ایزد دادار بود ضامنم.ناصرخسرو.
ای حجّت زمـین خراسان بگوی
بر راستی سخن کـه توئی ضامنش.
ناصرخسرو.
ای جهان را بمکرمت ضامن
وی خرد را براستی داور.مسعودسعد.
-امثال: ضامن را بدل ضامن گیرند. (جامع التمثیل).
مرده شوی ضامن بهشت و جهنم نیست.
تقبیل؛ ضامن دادن؛ تقبیل، تقبّل العامل العمل؛ ضامن داد عامل. (منتهی الارب). تقبّل؛ ضامن گرفتن بر کار از کارکن. (منتهی الارب). || (در اسلحهء ناریّه)(1) جائی از تفنگ یـا طپانچه و غیره کـه چون بندند گشاد تفنگ و طپانچه ممکن نباشد. || ناقهء باردار. ج، ضوامن. (منتهی الارب).
(1) - Cran de Surete.
ضامن آهو.
[مِ نِ] (اِخ) نزد عوام لقب حضرت امام رضا (ع). ضمانت از آهو منسوب بـه علی بن الحسین علیـهماالسلام نیز هست. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 219).
ضامن تن.
[مِ نِ تَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کفیل. کـه ضامن شود. کـه مدیون یـا گناهکار را بوقت حاجت بقاضی تحویل کند.
ضامن جریره.
[مِ نِ جَ ری رَ / رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (اصطلاح فقه). رجوع بـه ضمان جریره شود.
ضامن درک.
[مِ نِ دَ رَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع بـه ضمان درک شود.
ضامنة.
[مِ نَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضامن. || خرمابن کـه در شـهر یـا قریـه یـا داخل حصار شـهر باشد، و منـه الحدیث: انّه صلی الله علیـه و سلّم کتب ان لنا الضاحیة من البعل و لکم الضامنة من النخل (و الضاحیة هی الظاهرة التی فی البر من النخیل و البعل الذی یشرب بعروقه من غیر سقی). (منتهی الارب).
ضان.
(اِخ) کوهی هست و گویـا از کوههای دَوس باشد چه درون حدیث آمده کـه ابوهریره از راس ضان فروافتاد. (معجم البلدان).
ضانئة.
[نِ ءَ] (ع ص) ضانی ء. زن بسیـارفرزند. (منتهی الارب). زن کـه بسیـار زاید. (مـهذب الاسماء).
ضانة.
[نَ] (ع اِ) ضأنة. حلقه کـه در بینی شتر اندازند. (منتهی الارب).
ضانی ء .
[نِءْ] (ع ص) زن بسیـارفرزند. ضانئة مثله. (منتهی الارب).
ضاوی.
(ع ص) مرد درآینده درون شب. (منتهی الارب). || (اِخ) نام اسبی است.
ضاوی.
[وی ی] (ع ص) نزار. لاغر. نحیف. باریک اندام. (منتهی الارب). || کودک نارسیده و نحیف. (مـهذب الاسماء) (منتهی الارب).
ضاویة.
[یَ] (ع ص) تأنیث ضاوی. (منتهی الارب).
ضاهر.
[هِ] (ع اِ) سر کوه. (منتهی الارب).
ضاهس.
[هِ] (ع ص)ی کـه بگزد چیزی را با دندان پیشین. درون نفرین گویند: لااط الله الا ضاهساً و لاسقاهُ الاّ فارساً؛ یعنی بخوراند خدای او را اندک از نبات کـه بمقدم دهان خائیده شود و بنوشاند او را آب خالص بی آمـیغ شیر یعنی شیر مـیسر نشود او را. (منتهی الارب).
ضاهلة.
[هِ لَ] (ع ص) عینٌ ضاهلة؛ چشمـهء کم آب. (منتهی الارب).
ضاهی.
(ع ص) شبیـه. مانند.
ضایر.
[یِ] (ع ص) (از «ض ی ر») ضائر. زیـان رساننده :
دولت ضایر بگاه صلح تو نافع شود
دولت نافع بگاه خشم تو ضایر شود.
منوچهری.
ضایع.
[یِ] (ع ص) تلف. تباه. (دهار) :
ایزد امروز همـه کار به منظور تو کند
همـه عالم بمراد و بهوای تو کند
از لَطَف هرچه کند با تو سزای تو کند
زآنکه ضایع نکند هرچه بجای تو کند.
منوچهری (دیوان ص 192).
خواجه احتیـاط وی و مردم وی اینجا و بنواحی د که تا از دست بنشود و چیزی ضایع نگردد. (تاریخ بیـهقی ص 330). بدرستی کـه او ضایع نمـی گرداند اجر نیکوکاران را. (تاریخ بیـهقی ص311). آلتونتاش را فرو حتما گرفت و این فرصت را ضایع نباید کرد. (تاریخ بیـهقی). تاکنون کارها سخت ناپسندیده رفته هست و هر بکار خویش مشغول بوده و شغلهای سلطان ضایع. (تاریخ بیـهقی 154). هر بنده کـه جانب ایزد عزّوجل نگاه دارد وی عزّ ذکره و جلت عظمته آن بنده را ضایع بنماند. (تاریخ بیـهقی ص 255).
نکند با سفها مرد سخن ضایع
نان جو را کـه زند زیرهء کرمانی.ناصرخسرو.
تا آخر روز بازرگان بضرورت از عهدهء مقرر بیرون آمد و متحیر بماند، روزگار ضایع. (کلیله و دمنـه). اقوال پسندیده مدروس گشته... و ضایع گردانیدن احکام خرد طریقتی مشروع. (کلیله و دمنـه)... و دین بی ملک ضایع. (کلیله و دمنـه).
که ز یزدان آگهیم و طایعیم
ما همـه بی اتفاقی ضایعیم.مولوی (مثنوی).
لقمان حکیم اندر آن قافله بود، یکی گفتش از کاروانیـان مگر اینان را نصیحتی کنی... که تا طرفی از مال ما دست بدارند کـه دریغ باشد کـه چندین نعمت ضایع شود. (گلستان سعدی).
وصیت همـین هست جانِ برادر
که اوقات ضایع مکن که تا توانی.سعدی.
صبا از من بگو یـار عبوساً قمطریرا را
نمـی چسبی بـه دل ضایع مکن صمغ و کتیرا را.؟
|| فروگذاشته. بی تیمار کـه پروای آن نکنند :
دار ملک خویش را ضایع چرا حتما گذاشت
مر سپاهان را چرا کرده ست بر غزنین گزین.
فرخی.
|| بیکار. مـهمل. معطل. فرومانده. (دهار) : اگر بیـهنران خدمت اسلاف را وسیلت سعادت سازند خلل بکارها راه یـابد و اهل هنر ضایع مانند. (کلیله و دمنـه). || بی ثمر. بی بر. بیفایده :الحق کـه در آن سعی پیوسته آید و مؤونتی تحمل کرده شود ضایع و بی ثمرت نماند. (کلیله و دمنـه).
نباشد ترا ضایع از کردگارت
اگر بیـان را کنی دستیـاری.
کمال اسماعیل.
فضل و هنر ضایعست که تا ننمایند
عود بر آتش نـهند و مشک بسایند.
سعدی (گلستان).
|| بی نگهبان : چون دید کـه جمع بنماز مشغول شده اند و از رختها دورند و قماشـها ضایع است، قصد کرد که تا رختی ببرد. (اسرار التوحید ص124). || گم. مفقود :
یک روز شیخ را ازارپای نودوخته بودند و بر آب زده و نمازی کرده و بر حبل افکنده که تا خشک شود، ازارپای ضایع شد. (اسرارالتوحید ص 197). آن کاغذ زر کـه بخرقان ضایع شده بود ندید. (اسرارالتوحید ص 188). حسن گفت چیزی داشتم ضایع شده است. (اسرار التوحید ص 188).
از آن قبل را د هار مروارید
که دُرّ ضایع بودی اگر نبودی هار.
؟ (از حاشیـهء فرهنگ اسدی نخجوانی).
|| گندیده (مانند تخم مرغ و غیره). لغ. || هالک. (منتهی الارب). بـه بادشده.
-ضایع شدن؛ ضَیـاع. (دهار). ضلال. (تاج المصادر). گم شدن :
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمـی گر مشکلی بود
کنون ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیر یـا رب منزلی بود.حافظ.
- ضایع ؛ تضییع. اضاعة. (تاج المصادر). اِهجال. (منتهی الارب). گم :و از جهت آنکه سلیمان علیـه السلام انگشتری ضایع کرد ملک از وی برفت. (نوروزنامـه).بباد دادن.
- ضایع گذاشتن؛ از دست نـهادن. اهمال در...
-ضایع گردانیدن؛ تضییع.
ضایع.
[یِ] (اِخ) عثمان بن بالغ الضایع. وی از عمروبن مرزوق و از وی محمد بن بکربن داسة البصری روایت کند. (سمعانی).
ضایع.
[یِ] (اِخ) لقب شاعری هست از بنی ضبعة بن قیس بنام عمروبن قمئة(1)بن ذریح بن سعدبن مالک بن ضبیعة بن قیس بن ثعلبة الشاعر. وی با امرؤالقیس بـه بلاد روم رفت و بدانجا درگذشت، و از این روی او را ضایع گفتند کـه در سرزمـینی غیر وطن خود بمرده است. سمعانی گوید: و هو اول من عمل فی الجبال شعرا. (انساب سمعانی ورق 359).
(1) - درون متن انساب چند سطر پائین تر قمـیسه آمده است.
ضایعات.
[یِ] (ع اِ) جِ ضایعة.
ضایعة.
[یِ عَ] (ع ص، اِ) تأنیث ضایع. ج، ضایعات.
ضایق.
[یِ] (ع ص) تنگ. (منتهی الارب). کم وسعت. ضائق. ضیّق.
ضایقة.
[یِ قَ] (ع ص) تأنیث. ضایق.
ضاین.
[یِ] (ع ص) رجوع بـه ضائن شود.
ضئال.
[ضِ] (ع ص، اِ) جِ ضئیل. (منتهی الارب).
ضئالة.
[ضَ لَ] (ع مص) نزار گردیدن. خرد و باریک گردیدن. (منتهی الارب). نزار و حقیر شدن. (زوزنی). خرد و نزار شدن. (تاج المصادر). || ضعیف شدن رأی و عقل. (منتهی الارب) (تاج المصادر).
ضئب.
[ضِءْبْ] (ع اِ) دابه ای هست دریـائی. (منتهی الارب). از دواب البحر است. (فهرست مخزن الادویـه). || دانـهء مروارید. (منتهی الارب).
ضئبل.
[ضِءْ بِ / ضِءْ بُ] (ع اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب).
ضأد.
[ضَءْدْ] (ع اِ) اندام زن. شرم زن. (منتهی الارب).
ضأد.
[ضَءْدْ] (ع مص) غلبه ی را بـه خصومت. (تاج المصادر). خصومت . (منتهی الارب) (منتخب اللغات).
ضئدة.
[ضَ ءِ دَ] (اِخ) ضئیدة. آبی است. (منتهی الارب).
ضأر.
[ضَءْرْ] (ع اِ) کوفت. حب افرنجی. شجر. مبارک. سیفیلیس(1). رجوع بـه حب افرنجی شود.
(1) - Syphilis.
ضأز.
[ضَءْزْ] (ع مص) ستم . (منتهی الارب). جور . (منتخب اللغات). نقصان حقی. (تاج المصادر). کم حقی. (منتخب اللغات). ضَأزَ فلاناً حقه؛ کم کرد حق او را. (منتهی الارب).
ضئزی.
[ضِءْ زا] (ع ص) ضیزی. قسمت جائر و ناقص. قسمت ناراست. (منتهی الارب).
ضأضأ.
[ضَءْ ضَءْ] (ع اِ) بانگ و فریـاد مردمان درون جنگ. (منتهی الارب).
ضأضأة.
[ضَءْ ضَ ءَ] (ع مص) خروشیدن درون جنگ. ناله و فریـاد درون جنگ. (منتهی الارب).
ضئضی ء .
[ضِءْ ضِءْ] (ع اِ) ضؤضؤ. ضُوضْوء. اصل. || کان. || بسیـاری نسل و افزونی آن. (منتهی الارب).
ضئضی ء.
[ضِءْ] (ع اِ) رجوع بـه مادهء قبل شود.
ضأط.
[ضَ ءَ] (ع مص) هر دو دوش و بازوان را حرکت درون رفتن. (منتهی الارب). جنبانیدن دو دوش و تن. (منتخب اللغات).
ضئط.
[ضَ ءِ] (ع ص) آنکه درون رفتن هر دو دوش و بازوان را بجنباند. (منتهی الارب).
ضأن.
[ضَءْنْ] (ع اِ)(1) مـیش. (منتهی الارب) (دهار) (نصاب). مـیشینـه. (مـهذب الاسماء). || ذوات الصوف من الغنم ذکراً کان او انثی. (بحر الجواهر). خلاف معز. (منتهی الارب). . ذوات الاصواف، یعنی پشم و ران ماده باشد یـا نر، نر آنان را کبش و ماده را نعجة گویند. ج، اضأن، ضئین، اضون. صاحب تحفه گوید: بفارسی ماده و مـیش نامند و بهترین او یکساله هست و دوساله کـه فربه باشد و چهار سال و زیـاده از آن غلیظ و کثیف و مولد خلط فاسد و گوشت گردن و حوالی آن بهتر از سایر اعضاء است. درون دوم گرم و تر و مسمن و مقوی بدن و کثیرالغذا و مولد خون و سریع الهضم و دل و جگر و گردهء انسان و مغز سر او مورث بلادة و نسیـان و خوردن گوشت آب مـهرای او کـه با سرکه و عسل مداومت نمایند و غذا منحصر بـه آن باشد بغایت مقوی بنیـه و مانع غشی و رافع خفقان و لاغری بدن و بلع پیـه او کـه بعد از ذبح سرد نشده باشد و گداختهء او کـه گرم باشد جهت سرفه و درد و ضیق النفس و حرقة البول بسیـار مفید و زهرهء او جالی آثار و جهت اقسام قوبا و با عسل جهت حزاز و اکتحال او جهت بیـاض و خون او جهت حکه و جرب و طلای سرگین او جهت تحلیل اورام و جهت استسقاء و التیـام زخمـها و با سرکه جهت شری و با موم و روغن جهت ثآلیل و لحم زاید کـه توته نامند و با سرکه جهت سوختگی آتش و در رفع داخس مجرب هست و شرب استخوان سوختهء قبرقهء(2) او قاطع اسهال و سیلان خون و پیچیدن درون پوست او کـه با گرمـی ذبح باشد رافع درد ضربه و مانع زخم شدن عضو مضروبست، و در ایـام طاعون و وبا استعمال گوشت بجهت کثرت تولید خون جایز نیست، و سرکه و آبکامـه ملطف و رافع ثقل اوست. (تحفهء حکیم مؤمن). و ضریر انطاکی درون تذکره گوید: هو الغنم و هو حیوان معروف قد اشتهر انـه مبروک دون سائر الحیوانات و اعدله الابیض و احرّه الاسود و لکنـه اجود لحماً، و اجود الضأن السمـین الغزیرالصوف الذی لم یجاوز سنتین و ما جاوز الاربع سنین منـه فردی ء، و المولود منـه زمن العنب تریـاق لامراض کثیرة اعظمـها حصرالبول و ضعف الکلی و هو بالنسبة الی سائر اللحوم معتدل فی نفسه، حار فی الثانیة رطب فی اول الثالثة او الثانیة جیّدالغذاء صالح الکیموس یصفی البدن و ینوره و یسمن سمناً کثیراً و یعطی قوة و متانة خصوصاً اذا طبخ بالکعک و اللوز المر و من اجاد طبخه الی ان یتهری و سقاه قلی من الخل و العسل و اقتصر علی شرب مائه قوی البدن تقویة لایعدله فیـها شی ء و منع الغشی و الخفقان و الهزال و من لازم اکله مشویـاً قویت نفسه و صلبت اعصابه و اکله مع العجین یسمن و یشد البدن و لکنـه یتخم و یسدد و المدقوق منـه المقرص المقلو بالشحم او السمن غذاء الناقهین و اصحاب الاسهال و الدم و سریع الهضم کثیرالغذاء و بالجملة فکیف استعمل جید الا فی شدة الصیف و کبده یقوی الکبد و قلبه القلب و اجود لحمـه ما یلی عنقه و مرارته تجلو الاَثار کح و طلاءً خصوصاً نحو (؟) القوابی و دمـه یقلع الحکة و الجرب و ان سحق مع مثله فوةً و خمر ایـاماً صبغ صبغاً یقارب القرمز اذا سلک بـه سلوکه و زبله یحل الاورام و یجلو القروح و یدملها و ینفع الاستسقاء و حراقة اظلافه تمنع الاسهال و الدم مطلقاً و جلده حال سلخه اذا لف فیـه من ضرب بالسیـاط منع الضرب ان یقرح و سکن المـه و کلاه تنفع الکلی و شحمـها السعال و اوجاع الصدر و ضیق النفس اذا شرب حاراً و هو یثقل البدن و یکثر فی المحرورین و لایجوز تعاطیـه زمن الطاعون و دماغه یبلد و یورث النسیـان لان هذا الحیوان قلیل الحس و الادراک بلید و ضرره فی دماغه و کرشـه و یصلح ذلک الخل و البزور.
(1) - Brebis (2) - قَبُرْقة؛ ضلع. دنده. استخوان پهلو.
ضأن.
[ضَءْنْ] (ع مص) جدا ضأن از معز. گویند: اِضأن ضأنک؛ ای اعزلها مِن المعز. (منتهی الارب).
ضأن.
[ضَءْنْ] (ع ص، اِ) جِ ضائن. (منتهی الارب).
ضأن.
[ضَ ءَ] (ع ص، اِ) جِ ضائن. (منتهی الارب).
ضأنة.
[ضَءْ نَ] (ع اِ) حلقهء بینی شتر کـه از پی باشد. (منتهی الارب).
ضئنی.
[ضِءْ نی ی] (ع اِ) خیک بزرگ از یک پوست کـه در آن دوغ زنند. (منتهی الارب).
ضأی.
[ضَءْیْ] (ع مص) لاغر و نزار گردیدن تن. (منتهی الارب).
ضئیدة.
[ضَ دَ] (اِخ) ضئدة. آبی است. (منتهی الارب). جایگاهیست.
ضئیل.
[ضَ] (ع ص) لاغر و نزار. (منتهی الارب). نزار. (مـهذب الاسماء) (دهار). || حقیر. (منتهی الارب). خُرد. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). باریک. (منتهی الارب). ج، ضؤلاء، ضئال. (منتهی الارب). ضئیل نئیل؛ از اتباع است. (مـهذب الاسماء).
ضئیلة.
[ضَ لَ] (ع اِ) ملاز. کام. (منتهی الارب). || مار باریک. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). تیر مار. مار باریک اندام.
ضئین.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضَأن. (منتهی الارب).
ضب.
[ضَب ب] (ع اِ) سوسمار. (منتهی الارب) (دهار). بُرق. بهندی آن را گوگو نامند. (آنندراج). ج، اَضُبّ، ضِباب، ضُبّان، و مَضَبّة. صاحب تحفه گوید: بفارسی سوسمار نامند و او حیوانیست کوچکتر از گربه مابین سیـاهی و زردی و دنبالهء او بسیـار کوتاه و درشت و شبیـه بـه ثمر درخت سرو. درون سیُم گرم و خشک و گوشت او مقوی باه و سرگین او با سرکه جهت بیـاض چشم و کلف و نمش و ضماد شق کردهء او جاذب پیکان و خار و سموم جانوران هست و طلای جلد سوختهء او مورث بی حسی عضو هست بحدی کـه اگر قطع کنند متألم نگردد، و مضر محرورین، و مصلحش بُقول بارده است. (تحفهء حکیم مؤمن). بچهء سوسمار کـه اول مـیزاید او را حسل مـیگویند و بعد از آن غیداق خوانند و بعد از آن مطبّخ و بعد از آن خضرم و چون بتمامـی رسد ضَبّ گویند. صاحب اختیـارات گوید: ضَبّ، عضائه(1) هست و عضا نیز گویند و آن نزدیکست بـه ورل و بپارسی سوسمار خوانند. سرگین وی بر کلف و نمش طلا کنند زایل گرداند و سفیدی کـه در چشم بود ببرد. (اختیـارات بدیعی). انطاکی گوید: ضب، بین الورل و الحرذون و قیل هو الحرذون و الصحیح انـه اکبر حجماً و اشد صفرة قصیرالذنب خشن یشبه جلده جلد البغال و الحمـیر بعد الدبغ و المعروفة الآن بالبرغال یکثر بنواحی العراق، و هو حار یـابس فی الثالثة اذا شق و وضع علی السموم جذبها و کذا السلی و النصول و بعره اجود من بعر الحرذون فی قلع البیـاض و قیل ان جلده اذا احرق و مسح بـه العضو الذی یراد قطعه لم یحس فیـه بالم و اخثاوه تجلو الکلف عن تجربة و هو یضر المحرورین و یصلحه البقل و الخل. (تذکرهء ضریر انطاکی). و در حدیث هست که سوسماری پیغمبر اکرم را بیـاوردند و آن حضرت آن را نخورد و حرام نیز نفرمود، بدین جهت ابوحنیفه و اصحاب وی خوردن آن را مکروه دانسته اند و شافعی غیرمکروه شمرده و قول اخیر رایج تر است.
- امثال: اضلّ از ضبّ؛ گمراه تر از سوسمار، چه او چون از بیرون آید کرّت دیگر راه ب نبرد. و نیز درون مثل است: اعقّ من ضبّ، و کذا اخدع من ضب، و گویند: لاافعله حتی یحن الضّب فی اثر الابل الصادرة. و کذا: لاافعله حتی یرد الضب لانـه لایشرب ماءً. (منتهی الارب).
|| بغض. خشم. کینـه. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). || شکوفه کـه از کارد بیرون آید.(2)(مـهذب الاسماء): ضب نخله؛ طلع آن است. || رجل خَبٌّ ضَبٌّ؛ مرد گربز پرکار. (منتهی الارب). || بیمارئی هست در آرنج شتر. || آماس سپل شتر. || آماس ء شتر. || بیمارئی درکه خون رود از وی. (منتهی الارب). || بیمارئی کـه درپیدا مـی گردد و بدان ازخون روان مـیشود. (منتخب اللغات).
(1) - ن ل: عضاله. عضایـه (؟).
(2) - یعنی از کاناز .
(Spathe)
ضب.
[ضَب ب] (ع مص) خون آوردن لب. (منتهی الارب). سیلان خون از لثه. روان شدن خون از دهن. خون آمدنو سیلان او. (منتهی الارب). روان شدن آب یـا خون یـا آبِ دهان. (منتهی الارب). || دوشیدن با پنج انگشت، و یـا ابهام را بر سر و انگشتان را بر ابهام گذاشته دوشیدن. (منتهی الارب). بـه پنج انگشت دوشیدن شیر را. (منتهی الارب). با تمام کف دوشیدن. (منتخب اللغات). جمع دو سر درون دوشیدن. (منتهی الارب). دوشیدن شتر. (زوزنی) (تاج المصادر). دوشیدن ناقه. (دهار). || دوسیده شدن بـه زمـین. || بسیـار شدن سوسمار درون جائی. (منتهی الارب). || رفتن شیر اندک اندک. (تاج المصادر) (زوزنی). || فراگرفتن چیزی را. (منتهی الارب). شامل بودن بـه چیزی. (منتخب اللغات). بـه چیزی محتوی شدن. || خاموش شدن. خاموش شدن بر کینـه. (منتهی الارب). || آکنده و پُرگوشت شدن بَغل. || آماسیدن سپل شتر. || آماسیدن ء شتر. (منتهی الارب).
ضب.
[ضَب ب] (ع اِ) جِ ضبّه. (منتهی الارب). رجوع بـه ضبة شود.
ضب.
[ضَب ب] (اِخ) نام کوهی هست که مسجد خیف درون پای آن کوهست، و نام دیگر آن صابح است. (معجم البلدان).
ضب.
[ضَب ب] (اِخ) نام مردی است. (منتهی الارب).
ضب.
[ضَب ب] (اِخ) ابن الفرافصة بن عمرو، برادر نائلة. رجوع بـه عیون الاخبار ج 4 ص 76 شود.
ضبا.
[ضَ] (ع اِ) درختی هست شبیـه بـه بلوط. (مخزن الادویـه).
ضباء .
[ضَبْ با] (اِخ) جایگاهی است. (معجم البلدان).
ضبائر.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضَبارة. (منتهی الارب). رجوع بـه ضبارة شود.
ضباب.
[ضِ] (ع اِ) جِ ضَبّ و ضبة. (منتهی الارب). رجوع بـه ضبّ و ضبة شود.
ضباب.
[ضِ] (اِخ) نام قبیله ای از عرب، و اشعار این قبیله را ابوسعید سکّری گرد کرده است. (الفهرست ابن الندیم ص 226). قومـی از عرب از اولاد معاویة بن کلاب بن ربیعه، و ضبابی منسوب بدان قبیله است. (منتهی الارب).
ضباب.
[ضِ] (اِخ) (قلعة ال ...) قلعه ای است
به کوفه. (منتهی الارب).
ضباب.
[ضِ] (ع اِ) ضباب الباب؛ آهن مسمار. (منتهی الارب). آهن جامـه. پشیز در.
ضباب.
[ضُ] (اِخ) نام مردی است. (منتهی الارب).
ضباب.
[ضَ] (ع اِ) نَزم. (ذخیرهء خوارزمشاهی). مـیغ نرم(1) و آن بخاری باشد کـه در زمستان درون هوا پیدا گردد. (منتهی الارب). نَژم. مِه. پاره مـیغ. ابرهای تُنُک. (منتخب اللغات). ابرها کـه متصل بزمـین شود و آن را بپوشاند : نور رای روشن او کـه در دریـای ظلمات واقعات ماهیی کردی درون شستوف حجاب حیرت و ضباب دهشت متواری ماند. (تاریخ جهانگشای جوینی). هر کجا انوار ولاء حق تجلی کند ظلمات کفر و فسوق مضمحل و متلاشی شود چون ضباب کـه به ارتفاع آفتاب پایدار نبود. (تاریخ جهانگشای جوینی).
(1) - کذا.
ضبابة.
[ضَ بَ] (ع اِ) ضباب. نژم. نزم. (مـهذب الاسماء). ابر تنک کـه چون شبنم روی زمـین را پوشد. (منتخب اللغات).
ضبابی.
[ضِ] (ص نسبی) منسوب هست به نام جد ابی الحسن محمد بن سلیمان بن منصوربن عبدالله بن محمد بن منصوربن موسی بن سعدبن مالک بن جابربن وهب بن ضباب الازرق. (سمعانی). || منسوب هست به ضباب کـه قومـی هست از اولاد معاویة بن کلاب بن ربیعة. (منتهی الارب).
ضباث.
[ضُ] (ع اِ) پنجهء شیر. (منتهی الارب). برثن.
ضباث.
[ضُ] (اِخ) نام پدر زید و منجی و عطیة. (منتهی الارب). || بطنی از جشم.
ضباث.
[ضَبْ با] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضباثم.
[ضُ ثِ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضباثی.
[ضُ] (ص نسبی) منسوب بـه ضباث کـه بطنی هست از جشم. (سمعانی).
ضباثیة.
[ضُ ثی یَ] (ع اِ) ذراع فراخ سطبر سخت. (از منتهی الارب).
ضباح.
[ضُ] (اِخ) جایگاهی است. (منتهی الارب).
ضباح.
[ضُ] (ع اِ) بانگ روباه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || آواز دم اسب، و آن غیر صهیل و غیر حمحمـه است. || بانگ بوم. || (اِخ) نام مردی. (منتهی الارب).
ضباح.
[ضُ] (ع مص) ضَبح. (منتهی الارب). برآوردن و شنوانیدن اسبان آواز خود را درون دویدن یـا پویـه. (منتهی الارب). || بانگ روباه. (مـهذب الاسماء) (زوزنی) (تاج المصادر).
ضباح.
[ضَبْ با] (اِخ) ابن اسماعیل کوفی. محدّث است. (منتهی الارب).
ضباح.
[ضَب با] (اِخ) ابن محمد بن علی. محدث است. (منتهی الارب).
ضبار.
[ضِ / ضُ] (ع اِ) کتابها (واحد ندارد). (منتهی الارب).
ضبار.
[ضُ] (اِخ) نام کوهیست نزدیک حرة النار. (معجم البلدان).
ضبار.
[ضَبْ با] (اِخ) نام سگی است. (منتخب اللغات).
ضبار.
[ضُبْ با] (ع اِ) درختی هست مانا بـه درخت بلوط. (منتهی الارب).
ضبارز.
[ضُ رِ] (ع ص) مرد گرداندام استوارخلقت. (منتهی الارب).
ضبارک.
[ضُ رِ] (ع اِ) ضبراک. شیر بیشـه. || (ص) شتر دفزک. || مرد توانا و استوارخلقت و فربه بسیـار اهل و عدد. (منتهی الارب). مرد بزرگ. (مـهذب الاسماء). ج، ضَبارک. (منتهی الارب).
ضبارک.
[ضَ رِ] (ع ص، اِ) جِ ضُبارِک. (منتهی الارب). رجوع بـه ضُبارِک شود.
ضبارم.
[ضُ رِ] (ع ص، اِ) شیر. شیر بیشـهء سخت خلقت. (منتهی الارب). شیر قوی. (مـهذب الاسماء). || مرد توانا و دلاور دشمن کش. (منتهی الارب). مرد دلیر. (مـهذب الاسماء). ضُبارمة، مثله فی الکل، و قیل المـیم زائدة. (منتهی الارب).
ضبارمة.
[ضُ رِ مَ] (ع ص، اِ) ضُبارم. رجوع بـه ضُبارم شود.
ضبارة.
[ضَ رَ / ضِ رَ] (اِخ) نام مردی. (منتهی الارب).
ضبارة.
[ضَ رَ] (ع اِ) استواری خلقت، گویند: رَجل ذوضبارة؛ یعنی مرد گرداندام استوارخلقت. || گروه مردم. ج، ضَبائر. (منتهی الارب). || آس دست. (مـهذب الاسماء).
ضبارة.
[ضُ رَ / ضِ رَ] (ع اِ) بند هیزم و کاغذ و مانند آن. (منتهی الارب).
ضبارة.
[ضُ رَ] (اِخ) پدر عمرو کـه دلاوری بود ربیعة را. (منتهی الارب).
ضباری.
[ضَ] (اِخ) نام مردی هست در رباب. (منتهی الارب).
ضباری.
[ضِ را] (اِخ) نام مردی از تمـیم. (منتهی الارب).
ضباری.
[ضِ] (ص نسبی) منسوب بـه ضبار، بطنی هست از تمـیم. (سمعانی).
ضباضب.
[ضُ ضِ] (ع ص) دلیر پلیدزبان: رجل ضُباضب؛ مرد توانا و قوی کوتاه بالا. پلیدزبان فربه. مرد چالاک توانا. (منتهی الارب). مرد کوتاه فربه. (مـهذب الاسماء).
ضباط.
[ضَبْ با] (ع ص، اِ) ضبط کننده. || آنکه ضبط اوراق اداره یـا محکمـه ای کند. بایگان. آرشیویست.(1)
.(اصطلاح اداری)
(1) - Archiviste
ضباط.
[ضُبْ با] (ع ص، اِ) جِ ضابط.
ضباطة.
[ضَ طَ] (ع مص) نگاه داشتنی یـا چیزی را بهوش. || ضُبطت الارض؛ باران باریده شد زمـین. (منتهی الارب).
ضباع.
[ضِ] (اِخ) (بطن ال ...) موضعی است. (منتهی الارب). وادیی هست در بلاد عرب. (معجم البلدان).
ضباع.
[ضِ] (ع اِ) جِ ضَبُع و ضَبْع. (منتهی الارب) : ضباع و سباع از خصب آن مراتع بفراخی رسیده. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص394). درون مأوای سباع و منزل ضباع درون خواب غفلت رفت. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 159). ضباع با ثعالب مستأنس شده. (جهانگشای جوینی). || (ص) ضَبِعة. رجوع بـه ضَبِعة شود.
ضباع.
[ضِ] (اِخ) ستاره های بسیـارند اسفل از بنات نعش. (منتهی الارب). ستارگانی کـه بر سر و منکبین و عصای صورت بقّار واقع است.
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) کوهی است. (منتهی الارب).
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) زفربن حارث کـه اشاره کرد پدر را بـه رها بند قطامـی و منت نـهادن بر سر وی کـه اسیر بود و پس رها کرد او را و بخشید بـه وی صد ناقه بعد گفت قطامـی:
قفی قبل التفرق یـا ضباعاً
و لایک موقف منک الوداعا.
(اراد یـا ضباعة فرخم، ای قفی و دعینا ان عزمت علی فرقتنا فلا کان منک الوداع لنا فی موقف). (منتهی الارب).
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) زبیربن عبدالمطلب بن هاشم، صحابیـه است. (منتهی الارب). وی از هُجناء است، و هَجین نزد عربی هست که پدر وی عرب و مادرش عجمـی باشد. صاحب عقدالفرید گوید: و مما احتجت بـه الهجناء ان النبی صلی الله علیـه و سلم زَوَّجَ ضُباعة بنت الزبیربن عبدالمطلب من المقدادبن الاسود. (عقد الفرید ج 7 ص 143 و 144).
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) عامربن صعصعه. رسول صلوات الله علیـه او را بزنی کرد و نادیده طلاق گفت.
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) عامربن قرط. (منتهی الارب).
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) عامربن قشیر، و آن ضباعهء کبری و از صحابیـات است. (منتهی الارب).
ضباعة.
[ضُ عَ] (اِخ) عمران بن حصین. (منتهی الارب).
ضباعی.
[ضَ عا] (ع ص) ضِبعة. رجوع بـه ضِبعة شود. (منتهی الارب).
ضباعین.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضِبعان. (منتهی الارب).
ضباغط.
[ضَ غِ] (ع اِ) جِ ضَبَغْطی. (منتهی الارب).
ضبان.
[ضُبْ با] (ع اِ) جِ ضَب. (منتهی الارب).
ضبأ.
[ضَبْءْ] (ع مص) ضُبوء. دوسیدن بزمـین. || برچفسانیدنی را بزمـین. || پنـهان شدن. پنـهان شدن که تا بفریبدی را. || برآمدن. بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن بدان. || شرم داشتن ازی. (منتهی الارب).
ضببة.
[ضَ بِ بَ] (ع ص) ارض ضَبِبة؛ زمـین سوسمارناک. (منتهی الارب). زمـین بسیـارسوسمار. (مـهذب الاسماء).
ضبث.
[ضَ] (ع مص) سخت بـه پنجه گرفتن چیزی را. سخت گرفتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بکف و پنجه گرفتن چیزی. (منتخب اللغات). بـه پنجه گرفتن چیزی. || زدنی را. || بسودن ناقه و جز آن را که تا فربهی و لاغری آن معلوم شود. پرماسیدن ناقه. (منتهی الارب).
ضبث.
[ضَ بِ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضبثم.
[ضَ ثَ] (اِخ) ابن ابی یعقوب. تابعی است. (منتهی الارب).
ضبثم.
[ضَ ثَ] (ع اِ) شیر بیشـه. ضُباثِم. (منتهی الارب). نامـی هست شیر را و داهیـه را. ج، ضَباثِم. (مـهذب الاسماء).
ضبثة.
[ضَ ثَ] (ع اِ) داغی هست شتران را. (منتهی الارب).
ضبج.
[ضَ] (ع مص) انداختن خود را بزمـین از اندوه یـا ماندگی یـا ضرب و الم و مانند آن. (منتهی الارب).
ضبح.
[ضِ / ضَ] (ع اِ) خاکستر. (منتهی الارب) (دهار) (مـهذب الاسماء).
ضبح.
[ضَ] (اِخ) آنجای از عرفات کـه مردمان اوائل از آن جا افاضت کنند. (منتهی الارب). یـاقوت گوید: ضبح، الموضع الذی یُدفع منـه اوائل الناس من عَرفات. و ابوالکمال سیداحمد عاصم درون ترجمـهء قاموس گوید: ضبح، مدح وزننده عرفاتده بر موضعدر کـه اهل وقوفک اوائلی اورادن بوشانوب گیدرلَر؛ و معنی آنکه ضبح بر وزن مدح موضعی هست بعرفات کـه دستهء اول واقفین عَرفات نخست آنان آنجا را تخلیـه کرده و مـی روند.
ضبح.
[ضَ] (ع اِ) رفتاری هست اسب را و آن فوق تقریب است. || آواز دَم اسب کـه از جوف آن برآید وقت دویدن. (منتهی الارب). بانگ نفس اسب چون بدود. (مـهذب الاسماء).
ضبح.
[ضَ] (ع مص) ضُباح. برآوردن و شنوانیدن اسبان آواز انفاس خود را درون دویدن. || پویـه دویدن اسپان. (منتهی الارب). || از حال بگردانیدن آتش و آفتاب چیزی را. (تاج المصادر) (زوزنی). گردانیدن آتش و آفتاب گونـهء چیزی را اندک نـه بغایت. (منتخب اللغات). پرهودن: ضبحت النار الشی ءَ؛ اندک برگردانید آتش گونـهء چیزی را و بسوخت. (منتهی الارب). || بانگ روباه. (تاج المصادر): ضَبح الثعلب؛ بانگ کرد روباه. || ضَبحه؛ خصومت کرد او را. (منتهی الارب).
ضبحاء .
[ضَ] (ع ص، اِ) کمان کـه در آن اثر آتش باشد. (منتهی الارب).
ضبحة.
[ضَ حَ] (ع اِ) صیحة. آواز، و منـه الحدیث: لایخرجن احدکم الی ضبحة بلیل؛ ای صیحة یسمعها فلعله یصیبه مکروه و یروی صبحة. (منتهی الارب).
ضبد.
[ضَ] (ع مص) آمـیختن خرمای رسیده را با نارسیده. (منتهی الارب).
ضبد.
[ضَ بَ] (ع اِ) خشم. خشم پنـهان. (منتهی الارب).
ضبر.
[ضِ] (ع اِ) بغل. (منتهی الارب). اِبط.
ضبر.
[ضِ] (اِخ) موضعی از نواحی صنعاء بـه یمن. (معجم البلدان).
ضبر.
[ضَ] (ع اِ) جماعت غازیـان. (منتهی الارب). گروه غازیـان. (منتخب اللغات). || پوست پر از کاه. چوب کـه مردم درون پس آن شده که تا زیر قلعه روند به منظور جنگ. (منتهی الارب). پوست کـه بالای چوبها کشند و در پناه آن مردان بـه قلعه نزدیک شوند و جنگ کنند. (منتخب اللغات). ج، ضبور. (منتهی الارب). || درخت چارمغز. گردکان. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). درخت چارمغز دشتی. (منتخب اللغات). || انار دشتی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). انار کوهی. || جوزبوا. (منتهی الارب). جوزبویـا. (منتخب اللغات). بیـابانی. (مـهذب الاسماء). جوزالبر. (ضریر انطاکی). جوزالبر؛ و آن جوز صلب است. (فهرست مخزن الادویـه). اصمعی گوید کـه ضبر جوز سرو را گویند درون عرب. ابن الاعرابی گوید ضبر جوزبویـا را گویند. ابوحنیفه گوید ضبر درختیست کـه بزرگی و ضخامت آن بـه اندازهء درخت جوز باشد و برگ او بهیأت گرد بـه اندازهء کف دست و سایـهء او انبوه باشد و مـیوهء او بشبه خوشـه انگور و خرما بود، و در این مـیوه منفعتی نباشد و در وقتی کـه صمغ از او آمدن گیرد آدمـیان از سایـهء او احتراز کنند. (ترجمـهء صیدنـهء ابوریحان).
ضبر.
[ضَ] (ع مص) فراهم آوردن اسب پایـها را که تا برجهد. || پشتاره و یکجای نمودن کتابها. (منتهی الارب). دسته کتاب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر). || بترتیب چیدن سنگها و بر هم نشانیدن. (منتهی الارب). بر هم نشاندن سنگ و جز آن. (منتخب اللغات).
ضبر.
[ضَ بِ] (ع اِ) درخت چارمغز. (منتهی الارب). درخت گردکان. درخت گردو. درخت گوز. درخت جوز.
ضبر.
[ضِ بِرر] (ع ص) فرس ضِبِرّ؛ اسب جهنده. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). || (اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات).
ضبراک.
[ضِ] (ع ص، اِ) ضُبارک. مرد بزرگ. (مـهذب الاسماء). مرد زفت. مرد توانا. استوارخلقت. || فربه بسیـار اهل و عدد. || شیر بیشـه. || شتر دفزک. (منتهی الارب).
ضبران.
[ضَ بَ] (ع مص) ضَبْر. فراهم آوردن اسپ پایـها را که تا بجهد. (منتهی الارب).
ضبرک.
[ضِ رِ] (ع ص) زن بزرگ ران. (منتهی الارب).
ضبز.
[ضَ] (ع اِ) سختی نگاه. نگاه سخت. (منتهی الارب). نگاه تند. نگاه تیز.
ضبز.
[ضَ بِ] (ع ص) ذِئب ضَبِز؛ گرگ سخت نظر افروخته چشم. (منتهی الارب).
ضبس.
[ضَ] (ع مص) سخت گرفتن غریم را بتقاضا و ستهیدن بر آن. (منتهی الارب). || (ص) سخت. (مـهذب الاسماء).
ضبس.
[ضِ] (ع اِ) هو ضِبْسُ شَرّ؛ او صاحب شرّ و بدی است. (منتهی الارب).
ضبس.
[ضَ بِ] (ع ص) پلید. دشوارخوی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || گربز پرکار. (منتهی الارب). زیرک. || (اِ) بلا. (منتهی الارب).
ضبس.
[ضَ بَ] (ع مص) پلید و درشت خوی شدن نَفْسی. (منتهی الارب). دشوارخو و پلید شدن. (منتخب اللغات).
ضبضب.
[ضِ ضِ] (ع ص) فربه. || دلیر بدزبان. (منتهی الارب).
ضبط.
[ضَ] (ع مص) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: درون لغت بمعنی قطع است. و در اصطلاح رساندن سخن بگوش شنونده هست کما هو حقه، یعنی بهمان نحو کـه سخن را از دیگری فراگرفته. سپس درک سخن باشد بقسمـی کـه در موقع رساندن بغیر معنی آن بر شنونده روشن و هویدا بود. سپس درون حفظ و نگاهداری سخن چندان کوشش ورزد و در خاطر چندان آن سخن را بیـاد آورد کـه هنگام شنواندن بغیر بتواند بدون هیچ تغییر و تبدیلی آن سخن را بنحوی کـه شنیده و فراگرفته ادا کند. کذا فی الجرجانی. یـاد گرفتن. حفظ :
ز کوه و سنگ عقل و دل نجست
فهم و ضبط نکتهء مشکل نجست.مولوی.
|| نگاه داشتن چیزی را بهوش. (منتهی الارب). نگاه داشتن بـه حزم و هوش. (منتخب اللغات) : و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند و ضبط آن بر ایشان سبک خیزد. (کلیله و دمنـه). || درون قبضه آوردن و اداره سرزمـینی آنچنان کـه اوضاع آن بـه سامان آید : آن دیـار که تا روم و از دیگر جانب که تا مصر طولاً و عرضاً بـه ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیـهقی ص323). اهل جمله آن ولایـات گردن برافراشته که تا نام ما بر آن نشیند و به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیـهقی). چون پدر ما گذشته شد ما دور بودیم از تخت ملک که... جهانی را زیر ضبط آورده. (تاریخ بیـهقی). || درون حیطهء تصرف و تسلط خود نگه داشتن : چون رسول دررسید جواب فرستاد کـه خراسان بشوریده هست و من بضبط آن مشغول بودم. (تاریخ بیـهقی). || انجام و به نظم آوردن : احمد و شکر بگریستند و بیرون آمدند و بضبط کارها مشغول شدند. (تاریخ بیـهقی ص 357). اعیـان و مقدمان نیک بکوشیدند که تا کار ضبط شد. (تاریخ بیـهقی ص 342). || حفظ و صیـانت چیزی :
سلطان علاء دولت کز یُمن دولتش
در ضبط دین و دنیـا عالیست کار تیغ.
مسعودسعد.
ضبط مسالک و حفظ ممالک... بـه سیـاست منوط. (کلیله و دمنـه). هم سیـاست پادشاهان را درون ضبط ممالک بدان ملاذ تواند بود. (کلیله و دمنـه).
|| نگاه داشتن. (دهار) : یکی را از بزرگان بادی مخالف درون شکم پیچیدن گرفت، طاقت ضبط آن نیـاورد. (گلستان). || فراهم آوردن. (دهار). || ضُبطت الارض (مجهولاً)؛ باران باریده شد زمـین. (منتهی الارب).
- درون ضبط آوردن؛ بـه تصرف درآوردن و زیر فرمان آوردن : که تا اغلب ممالک عالم درون ضبط خویش آورد. (کلیله و دمنـه).
- ضبط القلم، ضبط قلم؛ نـهادن حرکات کلمـه ای را با قلم، یعنی زیر و زبر و پیش و جزم و مدّ درون بالا یـا زیر کلمـه نـهادن و یـا با بیـان تمام آنـها را ادا چنانکه گوئی طاهر بـه طاء مشالّهء بـه الف کشیده ور هاء هوّز و سکون راء.
- ضبط ؛ حفظ . اداره . نگاهداری : پادشاه چون مُلکی... بگیرد و آن را ضبط نتواند کرد... همـهء زبانـها را درون گفتن اینکه وی عاجز هست مجال تمام داده باشد. (تاریخ بیـهقی). ما را چندین ولایت درون پیش است، آن را بـه فرمان امـیرالمؤمنین مـی حتما گرفت و ضبط کرد. (تاریخ بیـهقی).
- || تصرف . درون قبضه آوردن : و ما را با خود برد و آن نواحی ضبط کرد و بما سپرد و بازگشت بسبب نالانی و نزدیک آمدن اجل. (تاریخ بیـهقی ص 216). بـه هرچه ایشان را دست درون خواهد شد از مکر و حیل و فریفتن غلامان و ضبط ولایـات... بسیـار کرده اند و هیچ باقی نخواهند گذاشت. (تاریخ بیـهقی ص 599).
ملک بیک حمله ضبط کردی احسنت
این ظفرت بر خلود ملک ضمانست.؟
- || مقاومت و پایداری : خوارزمشاه بانگ برزد و مددی فرستادن از قلب، ضبط نتوانست . (تاریخ بیـهقی).
- || بـه نظم آوردن و نیک انجام دادن. اداره : دیگر روز بدرگاه آمد کار ضبط کرد و مردی شـهم و کافی بود. (تاریخ بیـهقی). سالاری محتشم فرستاده آید... که تا آن دیـار کـه گرفته بودیم ضبط کند و دیگر گیرد. (تاریخ بیـهقی ص 76). دریغ چون اریـارق کـه اقلیمـی ضبط توانستی . (تاریخ بیـهقی ص 229).
- || حفظ و در اختیـار داشتن : هر مردی کـه تن خود را ضبط تواند کرد... وی را خردمند خویشتن دار گویند. (تاریخ بیـهقی).
- || زیر فرمان آوردن : غلامان گردن آورتر از مرگ خوارزمشاه شمّتی یـافته بودند شمایـان را بدین رنجه کردم که تا ایشان را ضبط کرده آید. (تاریخ بیـهقی ص 358).
- || حفظ و در اختیـار گرفتن : و ما چون از ری حرکت کردیم که تا تخت ملک پدر را ضبط کرده آید و بدامغان رسیدیم بوسهل زوزنی بما پیوست. (تاریخ بیـهقی ص 323).
|| درون ضبط آمدن؛ بـه تصرف درآمدن و زیر فرمان قرار گرفتن : و تمام ممالک غزنین و زابلستان... درون ضبط فرمان آن شاهنشاه محتشم... آمد. (کلیله و دمنـه).
-ضبط گونـه؛ شبه تصرف : خراسان را ضبط گونـه ای کرد. (تاریخ بیـهقی ص 429).
-ضبط و ربط؛ از اتباع است.
ضبط.
[ضَ] (ع اِ)(1) جائی کـه اوراق و اسناد ملی را نگهداری کنند. آنجا کـه اوراق اداره را نگاه دارند. بایگانی(2).
(1) - Archive. (2) - اصطلاح فرهنگستان.
ضبط.
[ضُ] (ع ص، اِ) جِ اَضبط و ضَبطاء. (منتهی الارب).
ضبط.
[ضَ بَ] (ع مص) بهر دو دست کار . (منتخب اللغات).
ضبطاء .
[ضَ] (ع ص) تأنیث اَضبط. آنکه بهر دو دست کار برابر کند. (منتهی الارب).
ضبط بیگی.
[ضَ بَ / بِ] (اِ مرکب)مأموری کـه خدمت ضبط اموال و اثاثهء باقی داران بواسطهء او باشد. (از آنندراج).
ضبطر.
[ضِ بَ] (ع ص) ضبیطر. توانا. || فربه پرگوشت و گرداندام. || شیر قوی سخت. (منتهی الارب). || سخت. (مـهذب الاسماء).
ضبطة.
[ضَ طَ] (ع اِ) بازیی هست عربان را. (از منتهی الارب).
ضبع.
[ضِ] (ع اِ) پناه جای. || جانب. || ناحیـه. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضَبُع. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضُ] (ع اِ) پناه جای. || جانب. || ناحیـه. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضَبعة. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضَ] (ع اِ) پناه جای. || جانب. || ناحیـه. گویند: کنا فی ضَبع فلان؛ ای فی کنفه و ناحیته. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضَ] (ع اِ) بازو یـا مـیانـهء بازو. (منتهی الارب). بازو. (دهار) (منتخب اللغات). مـیان بازو. (مـهذب الاسماء). || بَغل. (منتخب اللغات). بغل یـا مابین بغل که تا نیمـهء بالائین بازو. ج، ضِباع. || نوعی از رفتار اسب فوق تقریب. || هر پشتهء زمـین سیـاه اندک دراز. || گویند: ذهب بـه ضبعاً لبعاً؛ رایگان برد آنرا. (منتهی الارب). || سال قحط. رجوع بـه ضَبُع شود.
ضبع.
[ضَ] (ع مص) دست دراز به منظور زدن. (منتهی الارب). || راه بـه دو بخش و بخشی از آن بکسی دیگر دادن. (منتخب اللغات). راه را تقسیم برایی. (منتهی الارب). || جور . (منتخب اللغات). جور و ظلم . (منتهی الارب). || دست دراز به منظور زدن و برای دعا. (منتخب اللغات). دراز هر دو بازوی خود را بهر دعای بد بری. (منتهی الارب). || دست بشمشیر دراز . (منتخب اللغات). دراز دست را با شمشیر. || یـازیدن ستور بازوها را درون رفتن. (منتهی الارب). دراز ستور بازوها را درون رفتار. || سخت رفتن شتر و حرکت بازو را. (منتخب اللغات). شتاب رفتن شتر یـا جنبانیدن هر دو بازو را درون رفتن. || شنوانیدن اسبان آواز دَم را از دهن خود. (منتهی الارب). || مـیل بـه آشتی. (منتخب اللغات). مـیل بسوی صلح. (منتهی الارب). || قسمت چیزی. (منتخب اللغات). بخش بخش چیز را. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضُ بُ] (ع اِ) جِ ضَبُع. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضَ بَ] (ع مص) ضَبعة. نیک آرزومند گشن شدن ناقه، و گاهی درون زنان هم استعمال کنند. (منتهی الارب). بگشن آمدن شتر ماده. (تاج المصادر). بگشن آمدن شتر. (زوزنی).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) ابن وبرة بن تغلب قضاعی قحطانی. جدی جاهلی. نسبت ضَجا بـه وندد. (الاعلام زرکلی ج2 ص437).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) نام کوهی هست از غطفان، و گویند کوهی هست منفرد بین نباج و نقرة. و سمـی بذلک لما علیـه من الحجارة التی کأنـها منضدة تشبیـهاً لها بالضبع و عرفها لان للضبع عرفاً من رأسها الی ذنبها. (معجم البلدان).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) وادیی هست نزدیک مکه و گمان مـی رود مـیان مکه و مدینـه باشد. (معجم البلدان).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) موضعی هست یـا پشتهء زمـین و وادیی هست از وادیـهای عقیق. (منتهی الارب).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) موضعی قبل از حرهء بنی سلیم، مـیان آن و افاعیـه، و بدان ضبع اخرجی گویند. (معجم البلدان).
ضبع.
[ضَ بُ] (اِخ) کوهی هست نزدیک اجاء، و آنجا چاهی هست که مانند آن درون همـهء طی نیست... و به فاصلهء دو روز راه از بصره است. (معجم البلدان).
ضبع.
[ضَ بُ / ضَ] (ع اِ)(1) کفتار. عرجاء. قشاع. عیلم. عیلان. عیلام. حفصة. گورکن. گورشکاف. مرده خوار. جعار. امّجعار. ام عامر. اُمّطریق. اُم غَنتَل. جانوری هست که آن را کفتار گویند و بهندی هندار نامند، و بسکون باء نیز آمده است. (غیـاث). ج، اضبع، ضباع، ضُبع، ضُبُع، مضبعة، ضبُعات. (منتهی الارب) :
سبُع نـه ای کـه تجنّب کنی ز یـار و دیـار
ضبع نـه ای کـه تنفر کنی ز مرد و نفر.قاآنی.
ضَبع عَرْجاء؛ کفتار یـا کفتار لنگ. پیر کفتار. و عرجاء نیز از صفات کفتار هست بدان جهت کـه لنگ لنگان رود. مَن امسک بیده حنظلة فرت منـه الضباع و من امسک اسنانـها معه لم تُنبح علیـه الکلاب و جلدها ان شدّ علی بطن حامل لم یسقط و ان جُلّد بـه مکیـال و کیل بـه البذر امن الزرع من آفاته و الاکتحال بمرارته یحد النّظر. گویند: سیل جارّ الضبع؛ یعنی بیرون مـی کند کفتار را از خانـهء وی. و دُلجة الضبع؛ نیمـه شب، زیرا کـه کفتار که تا نصف شب مـی گردد. (منتهی الارب). حیوانیست مانند گرگ و چون براه رود لنگ نماید و ازبهر این ضبعة عرجا نام وی کرده اند، و بپارسی کفتار گویند. گوشت وی گرم و خشک بود درون دوم مانند گوشت سگ، و چون آدمـی درون دست وی حنظل بود کفتاران از او بگریزند و چون گدا آن را با خود دارد و بسگ گذار کند سگ بانگ نزند. و چون مُوَسْوِسان خون وی بخورند سودمند بود. چون زهرهء وی بگدازند با همچندان روغن اقحوان و در ظرف مسین کنند و سه روز رها کنند بعد از آن طلا کنند بر چشمـی کـه دانـه داشته درون هر ماهی دو بار سفیدی زایل کند و دانـه ببرد و هرچند کـه این روغن کهن گردد نیکوتر بود و چون زهرهء وی با پیـه شیر طلا کنند کلف زائل کند و لون را صافی گرداند. چون زهرهء وی تنـها درون چشم کشند تیزی چشم زیـاده کند و اگر طبخ وی کـه با شبت و نخود آب پخته کنند سودمند بود جهت درد مفاصل، و در آن نشستن بغایت نافع بود، پوست وی بر شکم زنان حامله بندند بچه نگاه دارد و نیندازند، اگر از جلد وی کیلی سازند و بدان کیل تخم جهت زرع بپیمایند آن زرع از همـهء آفتها ایمن باشد، اگر آن پوست درون قدحی گیرند و در آن آب کنند و بکسی دهند کـه آن را سگ دیوانـه گزیده باشد بیـاشامد هیچ زحمت بـه وی نرسد. صاحب جامع گوید کـه صاحب مفرده آورده هست که پوست پیرامون خاصرهء وی چون بسوزند و با زیت سحق کنند و مخنّث بر خود مالد آن صفت از وی زائل شود. صاحب جامع اللذات گوید کـه اگر موی کـه پیرامون دُبر وی بود و خصیـهء آنچه نر بود بدین نوع کـه گفته شد استعمال کنند همـین عمل کند و اگر از ضبع ماده بود بگیرند و بکوبند و سحق کنند بزیت و طلا کنند بر دبر مردی کـه آن زحمت نداشته باشد پیدا شود و این از خواص است. و گویند کفتار بغّاء جملهء حیوانات بود ازبهر آنکه هر حیوانی بر وی بگذرد البته بر پشت وی جهد. و در خواص حیوانات آورده اند کـه وی سالی نر و سالی ماده باشد و سبب آن باشد کـه در شیب ذنب وی خطی باشد کـه به اندام نری و مادگی رسیده باشد و پشت شکافته گردد و وی موافق خرگوش بود و مخالف دیگر حیوانات و از عجایب خواص وی آن هست که اگر سگ بر بالا استاده باشد درون شب مـهتاب و سایـهء سگ بر زمـین افتاده باشد کفتار درون شیب سایـهء سگ رود چنانکه سایـه درون سایـه مستغرق باشد سگ از بالا خود را بشیب اندازد و کفتار وی را بدرد. اگر زهرهء وی درون چشم کشند کـه موی زیـاده داشته باشد وقتی کـه برکنده باشند کحل کنند دیگر نروید. و در شب هیچ حیوانی با وی برنیـاید و این مولف گوید از نتاج خوک و گرگ هست چون بر آدمـی ظفر یـافت رها کند. (اختیـارات بدیعی). ضبع عرجا؛ بفارسی کفتار نامند و وصف او بـه عرجا از جهت کوتاهی دست چپ اوست و او بسیـار ضعیف القلب و کثیرالجماع و خایف مـی باشد. گوشت او درون آخر دوم گرم و در اول آن خشک و چون زندهء او را دست و پا بسته و در آب گرم و روغنـها و شبت مـهرا پخته درون آن بنشینند جهت مفاصل و نقرس و امثال آن بغایت مفید است، و حمول جلد تهی گاه او کـه سوخته باشند جهت رفع خارشک مؤثر و نشستن بر روی جلد او مورث خارشک و رافع نقرس هست و شرب خون او رافع جنون و آب خوردن درون پوست او مانع وحشت از آبستی را کـه سگ دیوانـه گزیده باشد. چون از آن کیل ساخته حبوبات را با آن پیمانـه کنند موجب منع فساد حبوبات و رفع فساد زرع آن است. و نگاه داشتن دندان او مانع فریـاد سگ هست نسبت بـه دارندهء آن. و زهرهء او با مثل او روغن اقحوان سه روز درون ظرف مس گذاشته درون هر ماه دو بار طلا کنند جهت رفع بیـاض چشم و نزول آب مجرب دانسته اند، و جالینوس گوید نیم درهم آن مسهل اخلاط دماغی هست و مضر مراره و مصلحش عسل و طلای او بعد از کندن موی مانع رویـانیدن آن و گویند مجرب هست و زهرهء او با پیـه شیر جهت کلف و موی سوختهء او جهت قطع نزف الدم و خصیـهء نمک سود او بقدر یک مثقال با آب گرم جهت درد جگر نافع است. (تحفهء حکیم مؤمن). گوشت آن حرام هست نزد امامـیه و ابوحنیفه و نزد مالک مکروه و نزد شافعی حلال. || تنگ سال. (مـهذب الاسماء). سال قحط. (منتخب اللغات). سال قحط، و منـه الحدیث: اکلتنا الضبع(2) یـا رسول الله؛ ای السنة المجدبة. (منتهی الارب).
(1) - Hyene (2) - بـه سکون باء نیز آید.
ضبعان.
[ضِ] (ع اِ) کفتار نر. (دهار) (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء) (منتخب اللغات). ج، ضباعین. || ضبعان اَمدر؛ کفتار نر کلان شکم برآمده هر دو پهلو. (منتهی الارب).
ضبعان.
[ضَ] (اِخ) نام بلاد هوازن، ذکر آن درون شعر آمده است. (معجم البلدان). ضَبعان؛ (مثنی) موضعی است. (منتهی الارب).
ضبعان.
[ضَ بَ] (ع مص) یـازیدن ستور بازوها را درون رفتن. (منتهی الارب). ضبوع. ضبع. دراز ستور بازوها را درون رفتار. (منتخب اللغات).
ضبعانات.
[ضِ] (ع اِ) جِ ضِبعانة. (منتهی الارب).
ضبعانة.
[ضِ نَ] (ع اِ) کفتار ماده. ج، ضبعانات. ضِباع مثله. (منتهی الارب).
ضبعطی.
[ضَ بَ طا] (ع ص) گول. || (اِ) کلمـه ای هست که بدان کودکان را مـی ترسانند، و بفارسی کخ است. (منتهی الارب).
ضبعة.
[ضَ عَ] (ع اِ) کفتار ماده (یـا مادهء آن نیز ضبع است). ج، ضَبع. (منتهی الارب). ضبعة العرجاء؛ کفتار مادهء لنگ : و ضلع الضبعة العرجاء یعلق علی رأس صاحب الشقیقة فینفعه. (ابن البیطار). || کفتار پیر. و ضریر انطاکی گوید: ضبعة، معروفة و تسمـی العرجاء اما لقصر یدها الیسری او لعرج خلقی او تتعارج لیطمع فیـها الذئب و الکلب لمـیل بها الی اکلهما و تطلق علی الذکر و الانثی او لانثی خاصة و هو حیوان ضعیف القلب لایکسر الا غیلة وحیوان اشد صفرة منـه و فیـه البغاء خلقی و من خواصه الخوف من جر نحو الثوب و العصی و رؤیة الحنظل، و هو حارّ فی آخر الثانیة یـابس فی اولها قدر جرب منـه اذا خنق فی زیت و طبخ کما هو حتی یتهری کان نافعاً لوجع المفاصل و الظهر و النسا و النقرس و ان مرارته تحد البصر کحلاً و ان عتقت فی النحاس مع دهن الاقحوان قلعت البیـاض اذا تمودی علیـها و قیل ان ما جاور خاصرتها من الجلد اذا حرق منع الابنة حمولاً و ان یدها الیمنی اذا اخذت منـها حیة اورثت القبول و ان الجلوس علی جلدها یورث الابنة و لم یثبت و رأسها اذا جعل فی برج کثر فیـه ال و شعرها یقطع الدم محرقاً و مرارتها تجلو الکلف مع شحم الاسد و یقال ان عینـها الیمنی اذا جعلت تحت الوسادة علی غفلة منعت النوم و ان آکل لحمـها اذا عض الفتق بری بشرط ان یذکر یوم اکله و ان شرب دمـها یبری من الجنون. (تذکرهء ضریر انطاکی).
ضبعة.
[ضَ بِ عَ] (ع ص) ضِباع. ضَباعی. ناقهء آرزومند گشن. (منتهی الارب). اشتری بگشن آمده. (مـهذب الاسماء).
ضبعة.
[ضَ بَ عَ] (ع مص) ضَبَع. نیک آرزومند نر شدن ناقه، و گاهی درون زنان نیز استعمال کنند. (منتهی الارب). بگشن آمدن شتر. (زوزنی). بگشن آمدن شتر ماده. (تاج المصادر).
ضبعی.
[ضَ] (اِخ) ابوشداد. تابعی است.
ضبعی.
[ضَ] (اِخ) ابوشمر. تابعی است.
ضبعی.
[ضَ بَ عی ی] (ص نسبی) هذه النسبة الی ضبیعة بن قیس بن ثعلبة بن عکایة بن صعب بن علی بن بکربن وایل بن قاسط بن خب بن اقصی بن طی بن جدیلة بن اسدبن ربیعة بن نزاربن سعدبن عدنان. نزل اکثرهم البصرة و کانت بها محلة ینسب الیـهم یقال لهم بنوضبیعة... (سمعانی ورق 360).
ضبغطری.
[ضَ بَ طَ را] (ع ص) مرد درازبالای سخت توانا. || مرد گول. || (اِ) کخ کـه بدان کودکان را ترسانند. || هر چیز کـه آن را بر سر داری و هر دو دست را بر آن گذاری که تا برنیفتد. || خوسه کـه در زراعت و پالیزها نصب کنند که تا مرغان و ددان درون آن درنیـایند، و آن را مترس هم نامند. (منتهی الارب). آنچه درون مـیان کشته بپای کنند که تا مرغان بهراسند. (مـهذب الاسماء). مَترس. مَتَرسک. || کفتار. کفتار ماده. (منتهی الارب).
ضبغطی.
[ضَ بَ طا] (ع اِ) کخ کـه بدان کودکان را ترسانند. ج، ضَباغط. (منتهی الارب). آنچه کودکان را بدان بترسانند. (مـهذب الاسماء).
ضبن.
[ضَ] (ع اِ) آب اندک کـه بس نباشد. (منتهی الارب). آب شکافته و روان شده کـه در او زیـادتی نباشد.(1) (منتخب اللغات).
(1) - صاحب منتخب اللغات مشفوفة را مشقوقة خوانده و این تعبیر بی معنی را آورده است.
ضبن.
[ضَ] (ع مص) بازداشتن. (تاج المصادر): ضَبن عنا الهدیة؛ بازداشت از ما هدیة را. لغة فی الصاد. (منتهی الارب).
ضبن.
[ضِ] (ع ص) سخت. آنچه مانده و عاجز سازد قوم را از کندن آن. (منتهی الارب). آنچه کندن آن مانده کند گروهی را. (منتخب اللغات). || (اِ) کش، و آن مابین کشح و بغل است، و قالوا اول الجنب الابط ثم الضبن ثم الحضن. (منتهی الارب). مابین تهی گاه و بغل کـه بفارسی آن را کش گویند، و اول جنب ابط هست بعد از آن ضبن بعد از آن حضن. (منتخب اللغات). زیر بغل. (مـهذب الاسماء).
ضبن.
[ضَ بِ] (ع ص) آب اندک. (منتهی الارب). آب شکافته و روان شده کـه در او زیـادتی نباشد.(1) (منتخب اللغات). || مکانٌ ضَبن؛ جای تنگ. (منتهی الارب).
(1) - صاحب منتخب اللغات مشفوفة را مشقوقة خوانده و این تعبیر بی معنی را آورده است.
ضبن.
[ضَ بَ] (ع اِ) نقصان. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). کمـی. (منتهی الارب).
ضبنط.
(1) [ضَ بَنْ نَ] (ع ص) سخت و توانا. (منتهی الارب).
(1) - صاحب آنندراج این لغت را با تاء منقوط ضبط کرده است.
ضبنطی.
[ضَ بَ طا] (ع ص) رجلٌ ضَبَنْطی؛ مرد قوی و نیک توانا. جَمل ضبنطی، کذلک. (منتهی الارب).
ضبنة.
[ضَ بِ نَ] (ع اِ) عیـال مرد و پیرو او. || (ص) آنکه درون وی کفایتی و فایده ای نبود از رفیقان و پیروان. ضبنة (مثلثة) مانند آن است. (منتهی الارب).
ضبنة.
[ضَ / ضِ / ضُ نَ] (ع ص، اِ) ضَبِنة. رجوع بـه ضبنة شود. (منتهی الارب).
ضبو.
[ضَبْوْ] (ع مص) بگردانیدن آتش چیزی را. (تاج المصادر). برگردانیدن آتش گونـهء چیزی را و بریـان آن. || پناه بردن بچیزی. || مضطر شدن. (منتهی الارب).
ضبوء .
[ضُ] (ع مص) دوسیدن بزمـین. (منتهی الارب). بزمـین وادوسیدن. (تاج المصادر). || پنـهان شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || پنـهان شدن که تا بفریبدی را. || برآمدن و بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن بـه آن. || شرم داشتن ازی. (منتهی الارب).
ضبوب.
[ضُ] (ع مص) خون آمدنو سیلان او. (منتهی الارب). ضَبّ. رجوع بـه ضَبّ شود.
ضبوب.
[ضَ] (ع ص) ستور کـه دود و گمـیز اندازد. || تنگ . || (اِخ) نام اسب جمانـهء حارثی. (منتهی الارب).
ضبوث.
[ضَ] (ع ص) شتر ماده کـه در فربهی آن شک باشد بعد به دست بسوده شود. (منتهی الارب). پرماسیدن اشتر که تا لاغری و فربهی آن دانند. || (اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضبور.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضَبْر. (منتهی الارب). رجوع بـه ضَبْر شود.
ضبور.
[ضَ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات). اسد.
ضبوع.
[ضُ] (ع مص) ضَبع. ضبعان. یـازیدن اسب بازوها را درون رفتن. (منتهی الارب). دراز ستور بازوها را درون رفتار. (منتخب اللغات).
ضبوعة.
[ضَ عَ] (اِخ) منزلیست نزدیک یلیل. (منتهی الارب).
ضبوک.
[ضُ] (ع اِ) ضبوک الارض؛ خطهای زمـین کـه از وزیدن باد پیدا گردد. || ضبوک الغیث؛ آمادگی ابر هست باران را. (منتهی الارب).
ضبة.
[ضَبْ بَ] (ع اِ) سوسمار ماده یـا یک سوسمار. (منتهی الارب). ضبة المکون؛ سوسمار کـه خایـه بسیـار دارد درون شکم. (مـهذب الاسماء). || شکوفهء خرما کـه گل نکرده باشد. || پوست سوسمار کـه برای روغن پیراسته باشند. || آهنی هست پهن کـه بدان درون را بند کنند. ج، ضَبّ، ضِباب. || (اِخ) نام مردی است. || (اِخ) نام ماده شتر احبش بن قلع عنبری. (منتهی الارب).
ضبة.
[ضَبْ بَ] (اِخ) دهی هست به تهامة. (منتهی الارب). نام زمـینی هست و گویند دیـهی هست بتهامـه ار دریـا بدان سوی شام، و برابر آن ده دیگری هست بنام بدا و آن ده یعقوب پیغمبر است. (معجم البلدان).
ضبة.
[ضَبْ بَ] (اِخ) ابن اد، عم تمـیم بن مرّة است. (منتهی الارب).
ضبة.
[ضَبْ بَ] (اِخ) ابن ادّبن طابخة بن الیـاس بن مضر. جدی جاهلی، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان درون شمال نجد بود و در دوران اسلامـی بعراق منتقل شدند و در جزیره (جزیرهء فراتی) سگزیدند. گویند ضبة نخستینی هست که گفت: «الحدیث ذوشجون» و «سبق السیف العذل»،و دربارهء مثل نخستین وی را حکایتی است. رجوع بمجمع الامثال مـیدانی والسبائک ص23 شود.
ضبة.
[ضَبْ بَ] (ع اِ) سوسمار ماده. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). || آهن در. حلقه در. بَش. پَش. آهن جامـه. آهن کـه بر درون زنند. ج، ضباب. (مـهذب الاسماء).
ضبی.
[ضَبْ بی] (اِخ) ابن ذری معروف بـه حَلحال. تابعی است.
ضبی.
[ضَبْ بی] (اِخ) ابوجعفر احمدبن یحیی بن احمدبن عمـیرة الضبی القرطبی. از علماء اندلس. مولد او بلش موضعی بباختر شـهر لورقة. او مبادی علوم را پیش از آنکه بـه ده سالگی رسد فراگرفت. آنگاه بشمال افریقا شد و در بلاد آن نواحی بگشت و مراکش و سبتة را بدید و عبدالحق الاشبیلی را بـه جایـه دیدار کرد و سپس بـه اسکندریـه آمد و آنجا صحبت اباطاهربن عوف را دریـافت و ظاهراً بیشتر عمر را درون شـهر مرسیة اندلس گذرانده هست (وفات 599 ه . ق). (معجم المطبوعات ج2 ستون 193).
ضبی.
[ضَبْ بی] (اِخ) احمدبن ابراهیم. رجوع بـه احمد... شود.
ضبی.
[ضَبْ بی] (اِخ) عم مسعودبن خطاب. و او بـه امر حجاج بن یوسف و به دستیـاری قتیبة بن مسلم بعد از عزل وکیع بن حسان بجای وی درون عداد شرطگان قتیبة درآمد. (عقد الفرید ج1 ص42).
ضبی.
[ضَبْ بی] (اِخ) مفضل بن محمد. رجوع بـه مفضل... شود.
ضبی.
[ضَبْ بی ی] (ع ص) هذه النسبة الی بنی ضبّة و هم جماعة: ففی مضر ضبة بن ادّبن طابخة بن الیـاس بن مضربن نزاربن ربیعة بن معدبن عدنان و فی قریش ضبة بن الحرب بن فهربن مالک و فی هذیل ضبة بن عمروبن الحرث بن تمـیم بن سعدبن هذیل و جماعة ینسبون الی کل واحد من هولاء... (سمعانی ورق 360).
ضبی.
[ضُ بی ی] (ع مص) ضَبْو. برگردانیدن آتش گونـهء چیزی را و بریـان آن. || پناه بردن بچیزی. || مضطر شدن. (منتهی الارب).
ضبی ء .
[ضَ] (ع ص) دوسیدهء بـه زمـین. (منتهی الارب).
ضبیب.
[ضَ] (ع مص) روان شدن آب یـا خون و آب دهن. (منتهی الارب).
ضبیب.
[ضَ] (ع اِ) طرف تیز تیغ. (منتهی الارب).
ضبیب.
[ضُ بَ] (اِخ) نام اسپ حسان بن حنظلة. || نام اسپ حضرمـی بن عامر. (منتهی الارب).
ضبیب.
[ضُ بَ] (اِخ) از آبهای بنی نُمـیر هست و درون آن نخل و جوز بسیـار باشد و بگفتهء ابوزیـاد ازآنِ بنی اسیدة از طایفهء بنی قشیر بود. (معجم البلدان). آبی است. || جایگاهی است. (منتهی الارب).
ضبیبة.
[ضَ بَ] (ع اِ) مسکه و آنچه از مسکه سازند به منظور خوردنی کودک. (منتهی الارب). || روغن و دوشاب درهم آمـیخته. (مـهذب الاسماء).
ضبیح.
[ضَ] (اِخ) نام اسپ ریب بن شریق. || نام اسب شویعرمحمدبن حمران. || نام اسپ حازوق حنفی خارجی. || نام اسپ اسعد جعفی. || نام اسپ داودبن متمم. (منتهی الارب).
ضبیح.
[ضُ بَ] (اِخ) دو اسپند حصین بن و خوّات بن جبیر را. (منتهی الارب).
ضبیر.
[ضَ] (ع ص) سخت. || توانا. || (اِ) نره. (منتهی الارب).
ضبیرة.
[ضُ بَ رَ] (اِخ) ابن شیبان الازدی، از قحطان. و از شجعان و اشراف عرب هست و درون وقعة الجمل قائد ازد بود و هم درون آن معرکه جان سپرد (36 هجری). (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438).
ضبیرة.
[ضُ بَ رَ] (اِخ) نام زنی است. (منتهی الارب).
ضبیز.
[ضَ] (ع ص) گرگ سخت حیله. || گرگ افروخته چشم. (منتهی الارب).
ضبیز.
[ضَ] (اِخ) ابن مضر. از قبیلهء غوث هست و ایشان بمادر خویش بجیلة صعب بن سعد العشیرة منسوبند. (عقد الفرید ج 3 ص 338).
ضبیس.
[ضَ] (ع ص) پلید دشوارخوی. گویند: هو ضبیس شر؛ یعنی او صاحب شر و فساد است. || گرانجان. گران تن. (منتهی الارب). || بددل. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). || گول. کم عقل. || سست بدن. (منتهی الارب). || حریص. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). || اسپ سرکش بدخوی. (منتهی الارب).
ضبیطر.
[ضَ بَ طَ] (ع ص) ضِبطر. توانا. || فربه پرگوشت و گرداندام. || شیر قوی سخت. (منتهی الارب).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) محلتی هست ببصره. (منتهی الارب).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) ابن اسدبن ربیعة. بطنی هست از عرب. (منتهی الارب).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) ابن الحارث. وی درون یوم تناءة عامربن طفیل را بـه نیزه بزد، و برخی عاین گویند، و در این واقعه بنی عامر بگریختند. (عقد الفرید ج6 ص26 و 27).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) ابن ربیعة بن نزار. ضبعی منسوب هست به وی. (منتهی الارب).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) ابن عجل بن لجیم بن صعب، از بکربن وائل از عدنان. جدی جاهلی هست و گروهی از صحابه از فرزندان ویند. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438).
ضبیعة.
[ضُ بَ عَ] (اِخ) ابن قیس بن عکابة بن صعب، از بکربن وائل از عدنان. جدی جاهلی. مالک و جحدر و عباد و سعد از فرزندان وی هستند. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438).
ضبینة.
[ضَ نَ] (اِخ) پدر بطنی هست از عرب. (منتهی الارب).
ضتع.
[ضَ] (ع اِ) جانورکیست. || مرغی است. (منتهی الارب).
ضج.
[ضَج ج] (ع مص) بانگ و فریـاد . بانگ . (زوزنی). آواز و نالیدن و فریـاد از بیم، یـا عام است. (آنندراج). ضجیج. (منتهی الارب).
ضجاج.
[ضِ] (ع مص) مضاجة. همدیگر شور و غوغا . بانگ و فریـاد . نزاع و خصومت . (منتهی الارب). با یکدیگر شور و شغب . (تاج المصادر). بر یکدیگر بانگ . (منتخب اللغات). بانگ . (تاج المصادر). || بدی . (برهان قاطع).
ضجاج.
[ضِ] (ع اِ) هر بار درختی کـه بدان طیور و سباع را سَم دهند. (منتهی الارب). کلّ شجرة تُسَمُّ بها السباع مثل الخروع و القسیب و الالب. هر درختی کـه دد و دام آن را ببویند. (برهان). نام هر درختی کـه دد و دام آن را ببویند مانند خروع و قسیب و الب. (اختیـارات بدیعی)(1). هر گیـاه سمـی کـه صیـادان بگوشت و امثال آن زنند و در رهگذر وحوش نـهند مسموم آنان را، و از آن جمله هست اِلب، ضجاج... و بالکسر فیما لایسع، اسم لکل ما یُسم بـه السباع کالخروع کذا قال. (تذکرهء ضریر انطاکی). || صمغی کـه خورده شود. (منتهی الارب). صمغ درختی هست شبیـه بدرخت بان و آن خاردار و کوچک هست و درون کوه قهوان واقع درون زمـین عمان روید و بدان صمغ جامـه و سر و تن شویند و همان اثر صابون دارد و حب او بـه مورددانـه ماند و زبان را بگزد. (ابن البیطار)... صمغ درختی هست مانند درخت بان و نبات وی درون کوه قهوان از زمـین عمان باشد و آن صمغی سفید بود کـه چون جامـه بدان شویند پاک گرداند پاکتر از صابون و مردم سر را بدان بشویند و دانـهء بار او مانند تخم مورد سیـاه بود و زبان را بگزد... (اختیـارات بدیعی). نوعی از صمغ هست و آن سفید مـی باشد و بجای صابون کار فرمایند و جامـه و چیزهای دیگر بدان شویند. (برهان). بفتح اول(2)، صمغ درختی هست یمنی خاردار و رنگ او مایل بسرخی و براق، درون دوم گرم و خشک و در شستن جامـه و کتان بهتر از صابون و ضماد او جهت بردن گوشت زیـادهء جراحات و التیـام آن با عسل جهت اورام بارده و سستی اعضا نافع است. (تحفهء حکیم مؤمن). صمغ شجرة شائکة یمانیة تجلب الی الحجاز قطع براقة الی الحمرة حارة یـابسة فی الثانیة اذا وضعت فی القروح اذهبت اللحم الزائد و ادملت و ان عجنت بالعسل منعت الترهل و الاورام الباردة و هی تنقی الثیـاب و الکتان اعظم من الصابون... (تذکرهء ضریر انطاکی).
(1) - برهان قاطع و اختیـارات بدیعی این لغت را درون این معنی بفتح اول ضبط کرده اند، و صاحب برهان کلمـهء «یُسَمُّ» را درون عبارت «اسم لکل ما یُسَمُّ بـه السباع» یشم خوانده هست و متوجه کلمـهء «به» نیز نشده است.
(2) - تحفهء حکیم مومن و تذکرهء ضریر انطاکی درون معنی اخیر این لغت را بفتح اول ضبط کرده اند.
ضجاج.
[ضِ] (اِخ) نام آبی هست سخت شور. (معجم البلدان).
ضجاج.
[ضَ] (ع مص) بـه ستم بر کاری داشتن. (منتهی الارب).
ضجاج.
[ضَ] (ع اِ) دندان فیل. (منتهی الارب). پیلسته. عاج. (منتخب اللغات) (فهرست مخزن الادویـه). || مـهره ای است. (منتهی الارب) (منتخب اللغات).
ضجاع.
[ضِ] (اِخ) شـهری هست به یمن نزدیک زبید. (معجم البلدان).
ضجاعم.
[ضَ عِ] (اِخ) جِ ضَجعم و ضُجعم. (منتهی الارب).
ضجاعمة.
[ضَ عِ مَ] (اِخ) جِ ضَجعم و ضُجعم. (منتهی الارب).
ضجحرة.
[ضَ حَ رَ] (ع مص) پر مشک. (منتهی الارب).
ضجر.
[ضَ] (ع ص) جای تنگ. (منتهی الارب).
ضجر.
[ضَ جَ] (ع اِمص) تفتگی و بیقراری از اندوه و جز آن. (منتهی الارب). قلق و اضطراب از اندوه. (بحر الجواهر). بی آرامـی از غم. (منتخب اللغات). تنگدلی. سرگشتگی. دهشت. (دهار). ستوهی :
کز ضجر خود را بدرّاند شکم
قصهء آن بیمرادیـها و غم.مولوی.
ضجر.
[ضَ جَ] (ع مص) نالیدن. || طپیدن. (منتهی الارب). طپیدن دل. (منتخب اللغات). بیقراری . تفته گردیدن از اندوه. ملول شدن. (منتهی الارب). تنگدل شدن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر). || بانگ شتر ماده درون وقت دوشیدن. (منتخب اللغات). بانگ ناقه وقت دوشیدن یـا بار . (منتهی الارب).
ضجر.
[ضَ جِ] (ع ص) بیقرار. ملول. تفته. (منتهی الارب). خشمگین. ضجور. (مـهذب الاسماء). طپان. جَمَلٌ ضجر؛ شتر طپان بابانگ. (منتهی الارب). دلتنگ. (منتخب اللغات) (زمخشری) : امـیر ضجر شد اسب خواست و از پیل بر اسب سلاح پوشیده برنشست. (تاریخ بیـهقی ص 580). سخت ضجر شد از این سخن چنانکه اندک کراهیت درون وی بدیدم. (تاریخ بیـهقی ص 687). روا نیست ما را با ایشان سخن جز بشمشیر گفتن و ناصواب بود لشکر فرستادن و در این ابواب بونصر گواه من هست که با وی گفته بودم اما چون خداوند ضجر شد و هری سخنی نااندیشیده مـی گفت جز خاموشی روی نبود. (تاریخ بیـهقی ص 498). سلطان سخت ضجر مـی بود از بس اخبار گوناگون مـی رسید. (تاریخ بیـهقی ص 575). و تن او گران گردد و ضجر و دلتنگ شود. (ذخیرهء خوارزمشاهی). سلطان از قصور ارتفاعات و انکسار معاملات ضجر شد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 359). || مکان ضجر؛ جای تنگ. (منتهی الارب).
ضجرت.
[ضُ رَ] (از ع، اِمص) تنگدلی. (مجمل اللغة). دلتنگی. ستوهی : غم و ضجرت سخت بزرگ بر من دست داد و هیچ آن را سبب ندانستم. (تاریخ بیـهقی ص 168). یک چیز بر دل ما ضجرت کرده هست و مـی اندیشیم. (تاریخ بیـهقی). خبر بـه امـیر رسید بسیـار ضجرت نمود و عتابهای درشت کرد با بکتغدی. (تاریخ بیـهقی ص 471). کاملتر مردمان آن هست که... ضجرت محنت بر وی مستولی نگردد. (کلیله و دمنـه). درون جمله نزدیک آمد کـه این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند. (کلیله و دمنـه). جواب شافی نیـافت و جز نفرت و ضجرت حاصلی ندید. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 316). الیسع را رمدی سخت حادث شد و طاقت مقاسات آن الم نداشت و از سر ضجرت و ملالت انگشت فروکرد و حدقهء خویش بیرون کشید و جان درون سر کار نـهاد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 319). شار از سر ضجرت و تحکم و تأنف از بی مبالاتی غلام تیره شد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 345). بدین سبب تنگدل شد و بسیـار ضجرت و قلق کرد. (جهانگشای جوینی).
گرمـیش را ضجرتی و حالتی
زآن تبش دل را گشادی فسحتی.مولوی.
|| ابوالفضل بیـهقی درون عبارت ذیل این کلمـه را عطف بیـان و تفسیر لجوجی آورده هست : امـیر ماضی چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یک روز گفت... (تاریخ بیـهقی ص179).
ضجرکش .
[ضَ کُ کَ دَ] (مص مرکب) کشتن با گونـه گونـه عذابها.
ضجرة.
[ضُ رَ] (ع اِمص) اندوه و ملال، یقال: فیـه ضجرةٌ؛ ای ملال. || (اِ) نام مرغی است. (منتهی الارب).
ضجری.
(1) [] (اِخ) مردی سخت فاضل و ادیب و نیکوسخن و نیکوترسّل ولیکن سخت بی ادب. وی معاصر ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه و ابوریحان بیرونی بوده هست و ابوالفضل بیـهقی درون تاریخ خود بنقل از کتاب «المسامرة فی اخبار خوارزم» تألیف بیرونی حکایتی دربارهء وی آرد کـه ذیلاً نقل مـی شود: «... و این خوارزمشاه را حلم بجایگاهی بود کـه روزی مـی خورد بر سماع رود، و ملاحظهء ادب بسیـار مـی کرد کـه مردی سخت فاضل و ادیب بود و من [ ابوریحان ] پیش او بودم و دیگر کـه وی را صخری گفتندی مردی سخت فاضل و ادیب بود و نیکوسخن و نیکوترسل ولیکن سخت بی ادب بود کـه به یک راه ادب نفس نداشت، و گفته اند کـه ادب النفس خیر من ادب الدرس، صخری پیـالهء درون دست داشت و بخواست خورد، اسبان نوبت کـه بر درون سرای بداشته بودند بانگی د و از یکی بادی رها شد بنیرو، خوارزمشاه گفت: فی شارب الشارب، صخری(2) از رعنایی و بی ادبی پیـاله بینداخت و من بترسیدم و اندیشیدم کـه فرماید که تا گردنش بزنند و نفرمود و بخندید و اهمال کرد و بر راه حلم و کرم رفت...». (تاریخ بیـهقی ص 683).
(1) - این کلمـه درون نسخ مختلف تاریخ بیـهقی درون سه مورد ذکر شده و هر سه جا بـه صور صجری، صخری، ضجر، بصجری و غیره آمده و هیچیک معلوم نیست.
(2) - این کلمـه درون نسخ مختلف تاریخ بیـهقی درون سه مورد ذکر شده و هر سه جا بـه صور صجری، صخری، ضجر، بصجری و غیره آمده و هیچیک معلوم نیست.
ضجع.
[ضِ] (ع اِ) مـیل و رغبت. یقال: ضجع فلان اِلَیَّ. (منتهی الارب).
ضجع.
[ضَ] (ع اِ) نباتیست کـه بدان جامـه شویند. ج، اضجاع. (مـهذب الاسماء). غاسولیست کـه بدان جامـه ها شویند. (منتهی الارب). || گیـاهی هست مانا بخیـار و بادرنگ ریزه مگر کـه این از خیـار بزرگتر هست و شاخهایش چهارپهلو، و آبش اگر بر شیر خفته افشرند خوش مـی گرداند و باه را قوة دهد. (از منتهی الارب). هو مثل الضغابیس الاّ انـه اغلظ بکثیر و هو مربع القضبان و فیـه حموضة و مرارة یوخذ فیشدخ و یعصر ماؤه فی اللبن الذی قد راب فیطیبه و یحدث فیـه لدغ اللسان قلی و مرارة و هو جید للباه... (ابن البیطار).
ضجع.
[ضَ] (ع مص) بر پهلو خفتن. (منتهی الارب). پهلو بر زمـین نـهادن. (منتهی الارب) (دهار). || مایل بغروب شدن ثریـا. (منتهی الارب).
ضجع.
[ضِ جَ] (اِخ) جایگاهی است. (منتهی الارب).
ضجعاء .
[ضَ] (ع اِ) گوسپندان بسیـار. (منتهی الارب). گلهء گوسپند. (مـهذب الاسماء).
ضجعم.
[ضُ عُ / ضَ عَ] (اِخ) پدر بطنی از قضاعه، و فرزندان او را ضَجاعمة گویند. ج، ضجاعم یـا ضَجاعمة، و ایشان پادشاهان شام بودند (و الهاء للنسبة). (منتهی الارب) (الاعلام زرکلی ج2 ص438).
ضجعة.
[ضَ عَ] (ع اِ) یکی ضجع. یک بار بر پهلو خفتن. (منتهی الارب). خواب. (منتخب اللغات).
ضجعة.
[ضِ عَ] (ع اِ) سستی. (منتهی الارب). کَسَل. || نوعی از خوابیدن بپهلو. هیئت اضطجاع. (منتخب اللغات). هیئت بر پهلو خفتن. یقال: هو حسنُالضجعة. و فی الحدیث کانت ضجعته صلی الله علیـه و سلم اَدماً حشوها لیف؛ یعنی فرشی کـه بر آن مـی خفت. (منتهی الارب). و در تاج العروس گوید: و اما الحدیث کانت ضجعة رسول الله ادماً حشوها لیف فتقدیره کانت ذات ضجعته او ذات اضطجاعه فراش ادم حشوها لیف.
ضجعة.
[ضُ عَ] (ع اِ) سستی عقل و رأی (بفتح اول نیز آمده است). || بیماری. || (ص) شخصی کـه مردم او را بسیـار بر پهلو اندازند. (منتهی الارب). و نحریر فاضل ابوالکمال سیداحمد عاصم درون ترجمـهء قاموس فیروزآبادی گوید: وشول کمسه یـه دینور کـه ناس آنی دائماً یـانی اوزره یـا تورر اوله، مراد سخره و مزاح جهتیله خلقک دائماً یـا توروب یوارلدیغی کمسه اوله جقدر. یقال: رجلٌ ضجعة؛ اذا کان یضجعه الناس کثیراً. || (ص) رجلٌ ضُجعة؛ مرد بسیـار خسپنده و کاهل یـا لازم گیرنده خانـه را کـه بر نمـی آید و نمـی خیزد جهت بزرگی یـا عاجزی و مقیم بجائی. رجلٌ ضجعی و ضجعیة (بکسرهما و ضمـهما)، مثله فی الکل. (منتهی الارب). ملازم خانـه کـه از خانـه هرگز بیرون نیـاید. (منتخب اللغات).
ضجعة.
[ضُ جَ عَ] (ع ص) رجلٌ ضُجعة؛ مرد بسیـار خسپنده و کاهل. (منتهی الارب). مرد کـه بسیـار خسپد. (مـهذب الاسماء). بسیـارخواب. پرخواب.
ضجعة.
[ضَ جَ عَ] (ع اِ) بر پهلو خفتگی. (منتهی الارب).
ضجعی.
[ضِ عی ی / ضُ عی ی] (ع ص)ضُجعة. مرد بسیـار خسپنده. (منتهی الارب). و رجوع بـه ضجعة شود.
ضجم.
[ضَ جَ] (ع اِمص) کژی. کجی درون دهان وو زنخ و گردن. (منتهی الارب). کجی درون دهان و گردن و ذقن و جز آن. (منتخب اللغات). مـیل بینی بـه یکی از دو جانب روی. || کژی یکی از دو دوش. || کژی چاه. || کژی جراحت. (منتهی الارب).
ضجماء .
[ضَ] (ع ص) شَفَةٌ ضَجْماء؛ لبی کژ. (مـهذب الاسماء).
ضجمة.
[ضُ مَ] (ع اِ) جانورکیست بدبوی. (منتهی الارب).
ضجن.
[ضَ جَ] (اِخ) کوهی هست (و درون شعر اعشی ذکر آن آمده). (معجم البلدان).
ضجن.
[ضَ جَ] (اِخ) موضعی هست در بلاد هذیل. اصمعی گوید درون بلاد هذیل رودباری هست که ضَجن نامـیده مـی شود و بخش پائین آن از آن کنانـه و بفاصلهء یک شب راه که تا مکه است. (معجم البلدان).
ضجنان.
[ضَ جَ] (اِخ) کوهی هست بناحیـهء تهامـه، و گویند کوهکی هست بفاصلهء بَریدی از مکّه. واقدی گوید مـیان ضجنان و مکه بیست وپنج مـیل و آن ازآنِ اسلم و هذیل و غاضرة است. «و لضجنان حدیث فی حدیث الاسراء حیث قالت له قریش ما آیة صدقک قال لما اقبلت راجعاً حتی اذا کنت بضجنان مررت بعیر فلان فوجدت القوم و لهم اناء فیـه ماء فشربت ما فیـه و ذکر القصة». (معجم البلدان).
ضجوج.
[ضَ] (ع ص) ناقهء فریـادناک بوقت دوشیدن و بار . (منتهی الارب). شتر ماده کـه بوقت دوشیدن و بار فریـاد کند. (منتخب اللغات). بانگ کننده. (مـهذب الاسماء).
ضجور.
[ضَ] (ع ص) ناقةٌ ضَجور؛ ناقه ای کـه در وقت دوشیدن یـا بار بانگ و بیقراری نماید. (منتهی الارب). شتر مادهء بانگ کننده وقت دوشیدن. (منتخب اللغات). آن اشتر کـه جزع کند نزدیک دوشیدن. (مـهذب الاسماء). || دلتنگ. (منتخب اللغات). تنگدل و مضطرب و غمگین. (غیـاث). خشمگین. ضَجِر. (مـهذب الاسماء) : نظر نکنی درون بستان کـه بیدمشک هست و چوب خشک، همچنین درون زمرهء توانگران شاکرند و کفور و در حلقهء درویشان صابرند و ضجور. (گلستان).
ضجوع.
[ضَ] (ع ص، اِ) مَشکی کـه از گرانی آن بردارنده مـیل کند و راست نتواند رفت. (منتخب اللغات). مشک گران کـه باعث گرانی مستقی را کژ گرداند. || دلو گشاده. (منتهی الارب). دلو فراخ. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). || زن مخالف شوهر. (منتخب اللغات). || مرد سست عقل و رأی. (منتهی الارب). ضعیف رای. || ابر آهسته رو از بسیـاری آب. (منتخب اللغات). ابر آهسته رو جهت گرانی و کثرت آب. || ناقه کـه بگوشـه و ناحیـه چرا کند. (منتهی الارب). شتر ماده کـه ار مـی چرد. (منتخب اللغات). اشتر کـه بر کنارهء آب و گیـاه چرا کند. (مـهذب الاسماء). || چاه فراخ جوانب. (منتهی الارب).
ضجوع.
[ضَ] (اِخ) رحبه ای هست مر بنی ابی بکربن کلاب را، و گویند موضعی هست بنی اسد را، و نیز گفته اند رودباری است. (معجم البلدان).
ضجوع.
[ضَ] (اِخ) پشتهء معروفی است. س گوید: آبی هست و مـیان آن و سلمان سه مـیل فاصله است. (معجم البلدان).
ضجوع.
[ضَ] (اِخ) بطنی از بنی کلاب. (منتهی الارب).
ضجوع.
[ضُ] (ع مص) ضَجع. بر پهلو خفتن. پهلو بر زمـین نـهادن. (منتهی الارب).
ضجوع.
[ضُ] (اِخ) نام قبیلتی از بنی عامر. (منتهی الارب).
ضجة.
[ضَجْ جَ] (ع اِ) بانگ و فریـاد مردم. (منتهی الارب). بانگ. فریـاد. ناله. غوغا. شیون. خروش. فغان. ضجّ. ضجیج.
ضجیج.
[ضَ] (ع مص) نالیدن و فریـاد از بیم، یـا عام است. فاذا فزعوا من شی ء و غُلِبوا قیل ضجوا ضجیجاً. (منتهی الارب). بانگ . (تاج المصادر). ضجّ. ضجة. بانگ. بانگ شتر. (دهار). || (اِ) مشقت. || بیم. (منتهی الارب).
ضجیع.
[ضَ] (ع ص) همخوابه. (منتهی الارب). هم بستر. (مـهذب الاسماء) (دهار). برخوابه. کمـیع : هزاروسیصد مرد بر آن صحراء ضجیع تراب و اکیل نسر و غراب گردانیدند. (ترجمـه تاریخ یمـینی ص266).
یـاد آور ز آن ضجیع و زآن فراش
تا بدین حد بیوفا و مُر مباش. مولوی.
ضجیعة.
[ضَ عَ] (ع ص) تأنیث ضجیع.
ضح.
[ضِح ح] (ع اِ) آفتاب. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (دهار). روشنی آفتاب وقتی کـه منتشر شود. (منتهی الارب). روشنی آفتاب. (مـهذب الاسماء). رنگ آفتاب. (منتهی الارب). مقابل ظِلّ، فی ء، سایـه. || صحراء. (منتهی الارب). صحرا کـه گیـاه نداشته باشد و آفتاب بر آن تابد. (منتخب اللغات). || فضای فراخ. || آنچه بر آن آفتاب تابد. و منـه: جاء فلان بالضّح و الریح (و لاتقل بالضیح و انـهبشی ء)؛ ای بما طلعت الشمس و ما جرت علیـه الریح ای المال الکثیر. و فی الحدیث: لایقعدن احدکم بین الضِح و الظل فانـه الشیطان. (منتهی الارب).
ضحا.
[ضُ] (اِخ) نام جایگاهی است. زمخشری گوید: ضُحَیّ بء تصغیر هست و معلوم نیست کـه ضحا و ضحّی دو موضع اند یـا یکی از دو کلمـه غلط است. (معجم البلدان).
ضحاء .
[ضُ / ضَ] (ع اِ) چاشت فراخ. (بحر الجواهر). چاشت فراخ یـا وقتی کـه قریب نصف شدن رسد روز. و یقال: اقمت بالمکان حتی اضحیت. (منتهی الارب). چاشت بلند. (منتخب اللغات). چاشتگاه فراخ. (مـهذب الاسماء). || طعام چاشت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). طعام کـه در چاشتگاه فراخ خورند. || خلیل گوید آفتاب را نیز گاهی ضحاء گویند. (منتهی الارب).
ضحاء .
[ضُ] (ع مص) بـه آفتاب درآمدن.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (ع ص) بسیـارخند (و هو ذَمٌ). (منتهی الارب). خنده کننده. (مـهذب الاسماء) :
زشت آن زشت هست و خوب آن خوب و بس
دایم این ضحاک و آن اندر عَبس.مولوی.
|| راه روشن و آشکار. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || (اِ) مـیانـهء راه (بتخفیف «ح» نیز آمده است). (منتهی الارب).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن امـیة بن ثعلبة. صحابی است. (منتهی الارب).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن بهلول الفقیمـی. محدث است. (الموشح ص 106).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن حمزة. محدث است.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن خلیفة بن ثعلبة بن عدی بن کعب بن عبدالاشـهل الانصاری، از بنی قریظه. او معاصر پیغمبر اکرم بوده است. (امتاع الاسماع چ مصر ص246).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن زمل بن عبدالرحمن. محدث است. و او از سکاسک بن اشرس بن کنده است، و سکاسک بطنی هست از کنده. (عقدالفرید ج3 ص342) (سیرهء عمر بن عبدالعزیز ص148).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن سفیـان بن عوف بن کعب الکلابی مکنی بـه ابوسعید. صحابی شجاع. او نخست مأمور اخذ زکوة و عامل بر صدقات بنی کلاب از جانب پیغمبر اکرم بود. سپس بسیّافی برگزیده شد و بالای سر پیغمبر اکرم مـی ایستاد با شمشیری حمایل کرده و وی را با صد سوار برابر مـی نـهادند و گویند بسال 11 هجری درون قتال با اهل رده از بنی سلیم شـهادت یـافته است. قال النبی صلی الله علیـه و سلم للضحاک بن سفیـان: ما طعامک؟ قال: اللحم و اللّبن. قال ثم الی ماذا یصیر؟ قال یصیر الی ما قد علمت. قال: فان الله عزّ و جل ضرب ما یخرج من ابن آدم مث للدنیـا. (عقدالفرید ج 3 ص 122) (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438). صاحب عیون الاخبار گوید: حدثنی محمد بن داود قال حدثنا ابوالربیع عن حماد عن علی بن زید عن الحسن ان النبی (ص) قال للضحاک بن سفیـان: ماذا طعامک؟ قال: اللحم و اللبن. قال: ثم یصیر الی ماذا قال ثم یصیر الی ما قد علمتَ. قال: فان الله ضرب مایخرج من ابن آدم مث للدنیـا. (عیون الاخبار ج 2 ص 327).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن سلیمان بن سالم بن دهایة ابوالازهر المرئی الاوسی، منسوب بـه امری ءالقیس بن مالک. وی ببغداد شد و بدانجا اقامت گزید و بنحو و لغت آشنائی داشت و شعر نیکو مـیسرود و بسال 547 ه . ق. درگذشت. او راست:
ماانعم الله علی عبده
بنعمة اوفی من العافیة
و کل من عوفی فی جسمـه
فانـه فی عیشة راضیة
و المال حلو حسن جید
علی الفتی لکنـه عاریة
و اسعد العالم بالمال من
اعطاه للاَخرة الباقیة
ما احسن الدنیـا و لکنـها
مع حسنـها غدّارة فانیة.
(معجم الادباء ج4 ص272).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن شراحیل همدانی مشرقی. تابعی است.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن عزرب الازدی الاشعری الطبری الدمشقی. از ثقات تابعین بود و از جانب عمر بن عبدالعزیز ولایت دمشق داشت و چون عمر درگذشت وی همچنان درون حکومت خویش ببود. وفات او بسال 105 ه . ق. بوده است. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن عبدالله الهلالی. از معاصرین عبدالله بن عباس و از همراهان وی هنگام عزیمت از بصره بمکه. (عقدالفرید ج 5 ص 115 و 116).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن عثمان المدنی. از رواة هست و از نافع روایت کند. صاحب المصاحف آرد: حدثنا عبدالله حدثنا کثیربن عبید حدثنا ابن ابی فدیک عن الضحاک بن عثمان عن نافع عن ابن عمر، ان رسول الله صلی الله علیـه و سلم نـهی ان یسافر بالقرآن الی ارض العدو مخافة ان یناله العدو. (المصاحف ص 180) (روضات ص 52).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن عثمان بن الضحاک بن عثمان بن عبدالله الاسدی الحزامـی المدنی القرشی. علامـهء قریش درون مدینـه بـه اخبار عرب و ایـام و اشعار ایشان و از بزرگترین اصحاب مالک. چون رشید عباسی عبدالله بن مصعب را ولایت یمن داد، وی ضحاک را خلیفهء خویش کرد و ضحاک سالی بدانجا ببود و در بازگشت از یمن بمکه درگذشت (180 ه . ق.). صاحب الموشح آرد: حدثنی ابوسلمة موهوب بن رشید الکلابی انـه سمع الضحاک بن عثمان الحزامـی یقول من اغزل ابیـات قالتها العرب ابیـات حسان بن یسار التغلبی حین یقول:
اجدّک ان دارُ الرباب تباعدت
او انْبتّ حبلٌ انّ قلبک طائر
امتْ ذکرها و اجعل قدیمَ وصالها
و عشرتها کبعض من لاتعاشر
وهبها کشی ء قد مضی او کنازح
به الدار او من غیبته المقابر
فقد ضلّ الا ان تفضّی حاجةً
ببرق حفیر دمعک المتبادر.
(الموشح ص 154) (الاعلام زرکلی ص 438).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن عجلان کاتب. وی درون آغاز خلافت بنی العباس مـیزیست و یکی از خوشنویسان معروف است. (الفهرست ابن الندیم ص 10).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن علوان(1). رجوع بـه ضحاک بیوراسف و ضحاک علونی و آک و بیوراسف شود.
(1) - بـه گفتهء ابن البلخی درون فارسنامـه (چ اروپا ص 11) مراد از این ضحاک همان بیوراسف است.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن فیروز دیلمـی. وی چندی از قِبَلِ عبدالله بن زبیر درون بعض بلاد یمن حاکم بود و بسال 115 ه . ق. بجهان جاودانی شتافت. (حبیب السیر ج 1 ص 262).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن فیروز دیلمـی. محدث هست و فیروز صحابی بود. رجوع بـه فقرهء قبل شود.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن قیس بن خالد الفهری، مکنی بـه ابوانیس یـا ابوامـیة. از جماهیر بنی محارب بن فهربن مالک است(1) و صاحب مرج راهط(2) هیثم بن عدی گوید چون زیـاد درگذشت معاویـه ضحاک را عامل کوفه کرد (53 ه . ق.) و وی هنگامـی کـه بشـهر درآمد گور زیـاد بپرسید و بدانجا شد و بر مزار وی این ابیـات کـه حارثة بن بدر درون رثاء او سروده بود بخواند(3):
اباالمغیرة و الدنیـا مُفجعة
و انّ مَن غرت الدُنیـا لمغرور
قد کان عندک للمعروف معرفة
و کان عندک للتنکیر تنکیر
لو خلد الخیر و الاسلام ذاقدم
اذاً لخلدک الاسلام و الخیر.
صاحب عقدالفرید آرد(4): قال معاویة یوماً و عنده الضحاک بن قیس و سعیدبن العاص و عمروبن العاص: ما اعجبُ الاشیـاء؟ قال الضحاک بن قیس: اِکداء العاقل و اِجداء الجاهل. و قال سعیدبن العاص: اعجب الاشیـاء ما لم یُرَ مثلُه. و قال عمروبن العاص: اعجب الاشیـاء غلبةُ مَن لا حق له ذاالحق علی حقه. و قال معاویة: اعجبُ مِن هذا ان تُعطی مَن لا حق له مالیس له بحق مِن غیر غلبة. و باز صاحب عقدالفرید گوید(5): قال الهیثم بن عدی لما حضرت معاویة الوفاة و یزید غائب دعا بمسلم بن عقبة المری و الضحاک بن قیس الفهری و قال لهما: ابلغا عنی یزید و قولا له: انظر اهل الحجاز فهم عصابتک و عترتک فمن اتاک منـهم فأکرمـه و من قعد عنک فتعاهده، و انظر اهل العراق، فان سألوک عزل عامل فی کل یوم فاعزله عنـهم، فان عزل عامل واحد اهون علیک من سلّ مائة الف سیف، ثم لاتدری علام انت علیـه منـهم، ثم انظر اهل الشام... الخ. و مات معاویة، فقام الضحاک بن قیس خطیباً فقال: ان امـیرالمؤمنین کان انف العرب و هذه اکفانـه و نحن مدرجوه فیـها و مخلّون بینـه و بین ربه. فمن اراد حضوره بعد الظهر فلیحضره و صلی علیـه الضحاک. و جای دیگر گوید(6): ابن داب گوید: لما هلک معاویة خرج الضحاک بن قیس الفهری و علی عاتقه ثیـاب حتی وقف الی جانب المنبر، ثم قال: ایـها الناس، ان معاویة کان انف العرب و ملکها، فاطفأ الله بـه الفتنة و احیـا بـه السنة، و هذه اکفانـه و نحن مدرجوه فیـها و مخلّون بینـه و بین ربه فمن اراد حضوره صلاة الظهر فلیحضره. و صلی علیـه الضحاک بن قیس الفهری. صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد(7): «چون سال شصت (ه . ق.) درآمد معاویـه بمرد و یزید پسرش بـه صید بود و همواره بـه صید بودی و نیندیشیدی از بیماری پدر. چون بازآمد معاویـه را دفن کرده بودند و ضحاک بن قیس الفهری بر وی نماز کرد». بعد از یزید پسرش معاویـهء دوم بخلافت رسید ولی بعد از شش ماه از خلافت کناره گرفت و اندکی بعد از جهان درگذشت. مردم مکه با عبدالله بن زبیر بخلافت بیعت د و مروان بن الحکم عامل مدینـه نیز مایل بقبول این بیعت شد ولی عبدالله از شدت کینـه و بی تدبیری نپذیرفت و مروان از ترس بشام گریخت و عبیدالله زیـاد نیز بصره را رها کرد و راه شام پیش گرفت و بدین نحو بسهولت عراق و حجاز و یمن و شام عبدالله بن زبیر را بخلافت بپذیرفتند. ابن زبیر ضحاک فهری را درون شام جانشین خویش ساخت(8). و مروان درون شام بنی امـیه را جمع آورد و ایشان با وی بخلافت دست بیعت دادند لیکن گروهی از سپاهیـان با ضحاک بن قیس همداستان شده و از قبول خلافت مروان سر باززدند. امویـان و طرفداران ابن زبیر درون محل مرج راهط بغوطهء دمشق بسال 64 ه . ق. جنگی بزرگ د و فتح نصیب مروان و بنی امـیه شد و ضحاک درون گیرودار معرکه بقتل رسید. ضحاک قصر خورنق را اصلاح و ترمـیم کرده است. صاحب عقد الفرید درون وقعهء مرج راهط گوید(9): ابوالحسن قال: لما مات معاویة بن یزید، اختلف الناس بالشام، فکان اول من خالف من امراء الاجناد النعمان بن بشیر الانصاری و کان علی حمص فدعا لابن الزبیر فبلغ خبره زفربن الحرث الکلابی و هو بقنسرین، فدعا الی ابن الزبیر ایضاً بدمشق سراً و لم یظهر ذلک لمن بها من بنی امـیة و کلب، و بلغ ذلک حسان بن مالک بن بجدل الکلبی و هو بفلسطین، فقال لروح بن زنباع: انی اری امراء الاجناد یبایعون لابن الزبیر و ابناء قیس بالاردن کثیر و هم قومـی، فانا خارج الیـها و اقم انت بفلسطین، فان جل اهلها قومک من لخم و جذام فان خالفک احد فقاتله بهم. فأقام روح بفلسطین، و خرج حسان الی الاردن، فقام ناتل بن قیس الجذامـی، فدعا الی ابن الزبیر و اخرج روح بن زنباع من فلسطین و لحق بحسان بالاردن فقال حسان: یـا اهل الاردن قد علمتم ان ابن الزبیر فی شقاق و نفاق و عصیـان لخلفاء الله و مفارقة لجماعة المسلمـین، فانظروا رج من بنی حرب فبایعوه. فقالوا: اختر لنا من شئت من بنی حرب و جنبنا هذین الرجلین الغلامـین: عبدالله و خالداً ابنی یزیدبن معاویـه، فانا نکره ان یدعو الناس الی شیخ، و نحن ندعو الی صبی. و کان هوی حسان فی خالدبن یزید و کان ابن اخته، فلما رموه بهذا الکلام امسک و کتب الی الضحاک بن قیس کتاباً یعظم فیـه بنی امـیة و بلاءهم عنده و یذم ابن الزبیر و یذکر خلافه للجماعة و قال لرسوله: اقرأ الکتاب علی الضحاک بمحضر بنی امـیة و جماعة الناس. فلما قرأ کتاب حسان تکلم الناس فصاروا فریقین، فصارت الیمانیة مع بنی امـیة و القیسیة زبیریة، ثم اجتلدوا بالنعال، و مشی بعضهم الی بعض بالسیوف حتی حجز بینـهم خالدبن یزید، و دخل الضحاک دارالامارة فلم یخرج ثلاثة ایـام. و قدم عبیداللهبن زیـاد فکان مع بنی امـیة بدمشق فخرج الضحاک بن قیس الی المرج (مرج راهط) فعسکر فیـه و ارسل الی امراء الاجناد فاتوه الا ما کان من کلب و دعا مروان الی نفسه فبایعته بنوامـیة و کلب و غسان و السکاسک و طی فعسکر فی خمسة آلاف و اقبل عبادبن یزید من حوران فی الفین من موالیـه و غیرهم من بنی کلب فلحق بمروان و غلب یزیدبن ابی نمس علی دمشق، فاخرج منـها عامل الضحاک و امر مروان برجال و سلاح کثیر. و کتب الضحاک الی امراء الاجناد فقدم علیـه زفربن الحرث من قنسرین و امده النعمان بن بشیر بشرحبیل بن ذی الکلاع فی اهل حمص، فتوافوا عند الضحاک بمرج راهط، فکان الضحاک فی ستّین الفا و مروان فی ثلاثة عشر الفا اکثرهم رجالة، و اکثر اصحاب الضحاک رکبان، فاقتتلوا بالمرج عشرین یوماً و صبر الفریقان و کان علی مـیمنة الضحاک زیـادبن الضحاک العقیلی(10) و علی مـیسرته بکربن ابی بشیر الهلالی، فقال عبیداللهبن زیـاد لمروان انّک علی حق و ابن الزبیر و من دعا الیـه علی الباطل، و هم اکثر منا عدداً و عُدداً و مع الضحاک فرسان قیس، و اعلم انک لاتنال منـهم ما ترید الا بمکیدة و انما الحرب خدعة، فادعهم الی الموادعة، فاذا امنوا و کفّوا عن القتال فکر علیـهم. فارسل مروان بشیراً الی الضحاک یدعوه الی الموادعة و وضع الحرب حتی ننظر. فاصبح الضحاک و القیسیة قد امسکوا عن القتال و هم یطمعون ان یبایع مروان لابن الزبیر و قد اعد مروان اصحابه، فلم یشعر الضحاک و اصحابه الا و الخیل قد شدت علیـهم، ففزع الناس الی رایـاتهم من غیر استعداد و قد غشیتهم الخیل، فنادی الناس: اباانیس، اعجز بعد کیس و کنیة الضحاک: ابوانیس فاقتتل الناس، و لزم الناس رایـاتهم، فترجّل مروان و قال: قبح الله من ولاهم الیوم ظهره حتی یکون الامر لاحدی الطائفتین. فقُتل الضحاک بن قیس، و صبرت قیس عند رایـاتها یقاتلون، فنظر رجل من بنی عقیل الی ما تلقی قیس عند رایـاتها من القتل، فقال: اللهم العنـها من رایـات! و اعترضها بسیفه، فجعل یقطعها، فاذا سقطت الرایة تفرق اهلها، ثم انـهزم الناس فنادی منادی مروان: لاتتبعوا من ولاکم الیوم ظهره فزعموا ان رجا من قیس لم یضحکوا بعد یوم المرج، حتی ماتوا جزعاً علی من اصیب من فرسان قیس یومئذ، فقتل من قیس یومئذ ممن کان یأخذ شرف العطاء ثمانون رج و قتل من بنی سلیم ستمائة، و قتل لمروان ابن یقال له عبدالعزیز. و شـهد مع الضحاک یوم مرج راهط عبدالله بن معاویة بن ابی سفیـان.
(1) - عقدالفرید ج 3 ص 266.
(2) - عقدالفرید ج 3 ص 267.
(3) - عقدالفرید ج 3 ص 195.
(4) - عقدالفرید ج 4 ص 102 و 103.
(5) - عقدالفرید ج4 ص172 و 173 و ج5 ص135.
(6) - عقدالفرید ج 5 ص 136 و ج 3 ص 254.
(7) - مجمل التواریخ ص 296 و 297 و 299 و 301.
(8) - عقدالفرید ج 5 ص 156.
(9) - عقدالفرید ج 5 ص 158 و 159 و 160 و 161.
(10) - فی تاریخ طبری: زیـادبن عمروبن معاویة العقیلی.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن قیس الشیبانی زعیم حروری. از شجعان و دُهاة عرب و از بنی بکربن وائل. وی بسال 126 ه . ق. با سعیدبن بهدل و دویست تن سپاهی از حروریـهء جزیره خروج کرد و سعید درون 127 ه . ق. درگذشت و ضحاک بجای وی بنشست و آهنگ ارض موصل و شـهرزور کرد و صفریـه بر وی گرد آمدند و یـارانش بـه چهارهزار تن رسیدند. بعد بعراق رفت و بر کوفه مسلط شد و واسط را محاصره کرد. عامل آنجا از درون صلح درآمد و مردم موصل با وی بمکاتبه پرداختند و ضحاک بدانجا درآمد و عدد لشکریـانش بـه صدهزار تن بالغ گشت. آنگاه مروان خلیفهء اموی قصد وی کرد و در نواحی کفرتوثا از اعمال ماردین دو سپاه بیکدیگر رسیدند و ضحاک کشته شد. جاحظ درون وصف وی گوید: من علماء الخوارج، ملک العراق و سار فی خمسین الفاً و بایعه عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز و سلیمان بن هشام بن عبدالملک و صلیـا خلفه. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 440). صاحب مجمل التواریخ و القصص درون خلافت مروان بن محمد آرد: «... و ضحاک خارجی بیرون آمد و همـهء عراق و سواد بگرفت و سلیمان پسر هشام عبدالملک بمروان بیرون آمد با هفتادهزار مرد و مروان وی را بشکست اندر حرب و سوی ضحاک خارجی گریخت و مروان یزیدبن عمر بن هبیره را بحرب وی فرستاد و ضحاک سوی موصل و جزیره گریخت با سپاه بسیـار و دیگرباره مروان بحرب رفت بـه تن خود، جائی کـه آن را کهربوثا(1) خوانند از حد جزیره و آن شب ضحاک کشته شد و بجای وی سعید الخبیری باستاد(2) و سر ضحاک بمروان آوردند وی ندانست کـه او را کـه کشت...». (مجمل التواریخ ص 313 و 314).
(1) - ن ل: کفرتوثا.
(2) - یعنی سعید بجای ضحاک رئیس خوارج شد و در حرب پافشاری کرد، و هو سعیدبن بهدل الخبیری الشیبانی.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن قیس بن معاویة التمـیمـی ملقب بـه احنف و مکنی بـه ابی بحر. رجوع بـه احنف ابی قیس شود.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن قیس شاری. پیشوای یکی از پانزده فرقهء خوارج. (مفاتیح العلوم) (بیـان الادیـان).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن مخلدبن ضحاک بن مسلم الشیبانی البصری، معروف بـه نبیل. او شیخ حُفّاظ حدیث بعصر خویش بود. او را جزئی هست در حدیث. وی بمکه متولد شد (122 ه . ق.) و سپس ببصره رفت و بدانجا سگزید که تا درگذشت (212 ه . ق.).(1)یـاقوت درون معجم الادباء (ج 4 ص 272) آرد: الضحاک بن مخلدبن مسلم ابوعاصم النبیل الشیبانی البصری. بـه ابوعاصم رجوع شود. الحافظ الثبت النحوی اللغوی. امام فن حدیث از جعفر الصادق و ابن جریج و اوزاعی و ابن ابی عروبة سماع دارد و بخاری درون صحیح به منظور او اخراج (؟) کرد و بر توثیق وی اجماع کرده اند. قیل له: یحیی بن سعید یتکلم فیک فقال: لستُ بحی و لا مـیّت اذا لم اذکر. درون مناقب امام احمدبن حنبل (ص 75) آمده: ابوعاصم النبیل و اسمـه الضحّاک بن مخلد. اخبرنا اسماعیل بن احمد و محمد بن ابی القاسم قالا انا(2) حمدبن احمد قال ثنا(3) ابونعیم الحافظ قال ثنا ابی قال ثنا احمدبن محمد عمر قال سمعت عبدالله بن احمد قال: حضر قوم من اصحاب الحدیث فی مجلس ابی عاصم الضحاک بن مخلد. فقال الا تتفقهون؟ وفیکم فقیـه و جعل یذمـهم. فقالوا فینا رجل. فقال من هو؟ فقالوا الساعة یجی ء . فلما جاء ابی قالوا: قد جاء فنظر الیـه فقال له تقدم، فقال اکره ان اتخطی الناس، فقال ابوعاصم: هذا من فقهه، وسعوا له، فوسعوا فدخل، فاجلسه بین یدیـه فالقی علیـه مسألة فاجاب، فالقی ثانیة فاجاب، و ثالثة فاجاب، و مسائل فاجاب، فقال ابوعاصم: هذا من دواب البحر،هذا من دواب البر، او من دواب البرمن دواب البحر، انبأنا محمد بن ابی منصور قال انا المبارک بن عبدالجبار قال انا عبیداللهبن عمر بن شاهین قال ثنا احمدبن محمد الباغندی قال ثنا العباس بن محمد، قال سمعت اباعاصم النبیل یقول: جاء احمدبن حنبل الینا فسمعت الناس یقولون جاء ابن حنبل، جاء ابن حنبل، فقلت: ارونی ابن حنبل هذا، فقالوا هو ذلک، فقلت له یـا هذا اما تنصفنا قدمت بلدنا فلم تعرفنا نفسک فنکرمأتی من حقک ما انت له اهل. فقال: یـا اباعاصم انک لتفعل و انک لتحمل علی نفسک و تحدث. قال: فرأیت له حیـاء و صدقاً ما اخلقه سیبلغ ما بلغ رجل. اخبرنا محمد بن ناصر قال انا محمد بن عبدالملک بن عبدالقاهر قال انبأنا عبیداللهبن احمدبن عثمان قال انا ابوعمربن حبویـه ان العباس بن العباس بن المغیرة اخبرهم قال سمعت عباساً یقول سمعت اباعاصم النبیل یقول و ذکر عنده احمدبن حنبل فقال: قد رأیته، ثم التفت فقال: من تعدون الیوم فی الحدیث ببغداد؟ فقالوا له: یحیی بن معین، و احمدبن حنبل و ابوخیثمة و المعیطی، و السویدی و نحوهم من اصحاب الحدیث. فقال: من تعدون بالبصرة عندنا؟ قلنا علی ابن المداینی، و ابن الشاذ و ابن عرعرة و ابن خدویـه و نحوهم، قال: فمن تعدون بالکوفة؟ قلنا ابنا ابی شیبة و ابن نمـیر و نحوهم. فقال ابوعاصم و تنفس: هاه هاه هاه، ما من هؤلاء احد الا و قد جاءنا و قد رأیناه، فما رأینا فی القوم مثل ذلک الفتی احمدبن حنبل. قال قال عباس: یقول لنا هذا الکلام قبل ان یمتحن احمدبن حنبل. اخبرنا عبدالملک بن ابی القاسم قال انا عبدالله بن محمّد الانصاری قال انا محمد بن عبدالرحمن قال انا الحسن بن ابی الحسن و اخبرنا اسماعیل بن احمد و محمد بن عبدالباقی قالا انا حمدبن احمد قال ثنا ابونعیم الحافظ قال ثنا الحسین ابن محمد قالا ثنا عمر بن الحسن بن علی بن الجعد قال ثنا احمدبن منصور قال قال لی ابوعاصم النبیل لما ودعته: اقر الرجل الصالح احمدبن حنبل السلام. صاحب روضات الجنات آرد (ص52): و عن کتاب اسماعیل بن محمد بن الفضل التیمـی الاصفهانی ان الضحاک بن مخلد البصری جد ابی بکربن ابی عاصم قاضی اصبهان کان شیخاً لاحمدبن حنبل و له الفضائل الکثیرة و هو غیر الضحاک بن عثمان المدنی الذی یروی عن نافع و قال فی ترجمة ابراهیم بن هانی النیسابوری سکن بغداد کان من اخوان احمدبن حنبل ممّن کان یجالسه علی الحدیث و الدّین و کذلک فی ترجمة محمد بن عبدالملک بن مرنجویة البغدادی و محمد بن یحیی الذهلی و محمد بن احمدبن الجراح الجوزجانی الراوی عن العراقیین و صدقة بن الفضل المروزی و فی ترجمة خلف بن هشام البزاز البغدادی انـه کان عالماً بالقراآت خیّراً فاضلاً یروی عن مالک کتب عنـه احمدبن حنبل و فی بغیة الوعاة فی ذیل ترجمة الشیخ ابی اسحاق ابراهیم بن اسحاق بن بشیربن عبدالله بن دیسم الحربی نقلاً عن یـاقوت انـه سمع ابانعیم الفضل بن دکین و احمدبن حنبل و عثمان بن ابی شیبة و عبیدالله القواریری و خلقا و روی عنـه موسی بن هارون الحافظ و یحیی بن صاعد و ابوبکربن ابی داود و الحسین المحاملی و ابوبکربن الانباری و ابوعمر الزاهد و خلق و کان اماماً فی العلم رأساً فی الزّهد عارفاً بالفقه بصیراً بالاحکام حافظاً للحدیث ممـیزاً للعلّة قیماً بالادب جماعاً للغلة صنّف کتباً کثیرة منـها غریب الحدیث الی ان قال قال الدارقطنی کان ابراهیم الحربی اماماً یقاس باحمدبن حنبل فی زهده و علمـه و ورعه و هو امام مصنف عالم بکل شی ء بارع فی کل علم صدوق ثقة و عنـه انـه قال ما انشدت شیئاً من الشعر قط الا قرأت بعده «قل هو الله احد» ثلث مرات. مات ببغداد فی ذی الحجة سنة 285 ه . ق. - انتهی.
(1) - الاعلام زرکلی ج 2 ص 440.
(2) - رمز هست از «اخبرنا».
(3) - رمز هست از «حدثنا».
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن مزاحم الهلالی البلخی مکنی بـه ابی القاسم. محدّث و مفسر و نحوی است. وی کودکان را ادب آموختی و مزد نستدی، و گویند درون مکتب وی سه هزار کودک درس خواندندی و او بر درازگوشی برنشستی و بر ایشان طواف کردی. ضحاک، صحبت ابن عباس و ابوهریره را دریـافت و از سعیدبن جُبیر اخذ تفسیر کرد. عبدالملک بن مـیسرة گوید ضحاک درک صحبت ابن عباس نکرده هست و تنـها سعیدبن جبیر را درون ری بدیده و از وی تفسیر آموخته است. شعبة گوید: مشاش را پرسیدم، آیـا ضحاک از ابن عباس سماع دارد؟ گفت او هرگز وی را ندیده هست و او را احمدبن حنبل و ابن معین و ابوزرعه توثیق کنند و یحیی بن سعید وی را ضعیف شمرده است. ضحاک بسال 105 یـا 106 ه . ق. درگذشته است. ابن ندیم گوید وی را کتاب تفسیری هست بر قرآن و نـهشل آن را روایت کرده است. اصل ضحاک از کوفه هست و درون بلخ اقامت داشت. قبیصة بن قیس العنبری گوید چون شب فرامـی رسید ضحاک گریـان مـی شد. او را گفتند: این را سبب چیست؟ گفت: «لاادری ما صعد الیوم من عملی». صاحب عقد الفرید گوید: وُلد الضحاک بن مزاحم و هو ابن ثلاثة عشر شـهراً(1). و قال جویبر: وُلد الضحاک لسنتین. و صاحب صفة الصفوة نیز بر قول اخیر هست و نیز وفات وی را بسال 102 یـا 105 ه . ق. گفته است. صاحب عیون الاخبار آرد(2): و روی فی الحدیث عن الضحاک بن مُزاحم انـه قال قَذفَ(3)الفرات فی المدّ رُمانةً کأنـها البعیر البارک، و تحدث اهلُ الکتاب انـها من الجنة. و نیز گوید(4): کان رَج من النصاری یختلف الی الضحاک بن مزاحم فقال له یوماً: لو اسلمت! قال: یمنعنی من ذلک حبیّ للخمر. قال فاسلم و اشربها. فاسلم. فقال لهُ الضحاک: انک قد اسلمت فان شربت الخمر حددناک و ان رجعت عن الاسلام قتلناک. فحسن اسلامـه.
(1) - فی عیون الاخبار: ستة عشر شـهراً.
(2) - ج 3 ص 280.
(3) - فی معجم البلدان لیـاقوت (ج3 ص861): «و مما یروی عن السدی، والله اعلم بحقه من باطله، قال مدّ الفرات فی زمن علی بن ابیطالب کرم الله وجهه، فألقی رمانة قطعت الجسر من عظمـها، فأخذت فکان فیـها، کرّ حبّ فأمر المسلمـین ان یقتسموها بینـهم و کانوا یرونـها من الجنة. و هذا باطل لان فواکه الجنة لم توجد فی الدنیـا. و لو لم ار هذا الخبر فی عدّة مواضع من کتب العلماء ما استجزت کتابته» ا ه .
(4) - ج1 ص202.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن مَزیدبن عَجلان، عمّ عِصام بن جَبر الضحاک بن الحسن بن ابی الحسن و اسم ابی الحسن نصربن عثمان بن زیدبن مزید ابوعمرو است. جد ابی بکربن الضحاک متقبل غلهء جامع بود و مولد وی بـه اصفهان و مولد پدر و عمش دو پسر عجلان، بـه کوفه و مولد عجلان نیز اصفهان بوده است. و کان جد ابی ابراهیم بن متویـه لاُمّه و قد رحل و کتب و لم یخرّج حدیثه. حدثنا احمدبن اسحاق ثنا عبدالله بن محمد بن عیسی حدّثنی ابوعمرو الضحاک بن الحسن بن ابی الحسن حدثنی ابی قال قالت عافیة امرأةُ جبر کتب الی سفیـان الثوری مع زوجی عصام بن یزید و حدثنی عصام بن یزید زوجی عن سفیـان الثوری عن ابی الاحوص عن سماک بن حرب عن عکرمة عن ابن عباس قال کان النبی (ص) اذا اراد سفراً قال اللهم انت الصاحب فی السفر و الخلیفة فی الاهل اللهم انی اعوذ بک من الظنّة فی السفر و الکابة فی المنقلب اللهم اقبض لنا الارض و هَوّن علینا السفر. (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 350 و 351).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابن یسار مکنی بـه ابوالعلاء. تابعی است.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) ابومحمد. محدث است. (الموشح ص 243).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) الحروری. ابودلامة گوید معاصر مروان بود و خلیفة بن خیـاط گفته است: مارأیت اشدّ کمداً من امرأة من بنی شیبان، قتل ابنـها و ابوها و زوجها و امـها و عمتها و خالتها مع الضحاک الحروری فمارأیتها قط ضاحکة و لا مبسمة حتی فارقت الدنیـا. (عقدالفرید ج3 ص214 و ج1 ص112).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) الشیبانی. الحافظ ابوبکر احمدبن محمد بن عمرو النبیل ابی عاصم الضحاک الشیبانی الظاهری. او شانزده سال شغل قضای اصفهان داشت و کتب وی درون فتنـهء زنج بـه بصره از مـیان بشد ولی مقدار پنجاه هزار حدیث از حافظهء خویش بنوشت. از ابن اعرابی درون طبقات النساک نقل شده هست که وی هزار مسئلهء شقیق بلخی را از بر کرد. ضحاک مذهب ظاهری داشت و قیـاس را منکر بود و بسال 287 ه . ق. درگذشت. (معجم المطبوعات ج2 ص1220).
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) بیوراسب. بیوراسف. اژی دهاک. اژدهاک(1). اژدها. (فردوسی). اژدهافش. اژدهادوش. (فردوسی)... ماردوش. پادشاه داستانی کـه پس از جمشید بر اریکهء سلطنت نشست. صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مدت پادشاهی وی هزار سال بود، بعضی از مبالغت کم روزی و نیم گویند(2). او را بیوراسپ خوانند و گویند بیور(3) اسب تازی بـه هرّائی(4) از زر و سیم پیش وی جنیبت کشیدندی، و اندر اصل نام او قیس لهوب (کذا) گویند و ضحاک حمـیری نیز خوانندش و پارسیـان ده آک گفتندی از جهت آنک ده آفت و رسم زشت درون جهان آورد از عذاب و آویختن و فعلهاء پلید، و آک را معنی زشتی و آفتست بعد چون معرب د سخت نیکو آمد: ضحاک، یعنی خندناک. و اژدهاک گفتند سبب آن علت کـه بر کتف بود، یعنی اژدهااند کـه مردم بیوبارند، اندر تاریخ جریر گوید بیوراسف دیگر بود، و ضحاک دیگر(5)، ایزدتعالی نوح را پیش وی فرستاد و از بعد طوفان بسالها ضحاک پادشاهی بگرفت. اما نسب او چنین بود: ضحاک بن [ ارو ]نداسپ، و ارونداسف نیز گویند، و او وزیر طهمورث بود و روزه داشتن و خدای را تعبد از وی خاست. ابن ربکاون(6)بن سادسره (کذا) ابن تاج بن فروال بن سیـامک بن مشی بن کیومرث، و تاج جد او بود کـه عرب از نسل اواَند و بزمـین بابل نشست فرزندش [ دو ] [ بود یکی ]فریدون بزنی کرد و یکی بزمـین کابلستان افتاد و مـهراب کـه جد رستم بود از فرزندان این است، و از پسران ضحاک هیچ جایگاه ذکر نیـافته ام(7).
ابن البلخی گوید:
این بیوراسف ضحاک هست و ضحاک درون لفظ عربی چنین آمده هست و اصل آن ازدهاق هست و شرح این حال بعد از این داده شود، و در نسب او خلاف هست مـیان نسابه و بعضی مـی گویند از نسابه کـه اصل او از یمن بوده هست و نسب او ضحاک بن علوان بن عبیدبن عویج الیمنی هست و از جمشید زاده بود، و جمشید او را بنیـابت خود بـه یمن گذاشته بود. و نسابهء پارسیـان نسب او چنین گفته اند: بیوراسف بن ارونداسف بن دینکان بن وبهزسنگ بن تازبن نوارک بن سیـامک بن مـیشی بن کیومرث، و این تاز کـه ازجملهء اجداد اوست پدر جملهء عرب هست و چون پدر عرب بود اصل همـه عرب با او مـی رود و این سبب هست که عرب را تازیـان خوانند یعنی فرزندان تاز، هرچه عجم اند با هوشـهنگ مـی روند و عرب با این تاز مـی رود، و در همـهء روایتها ضحاک زادهء جمشید بوده ست و نام مادرش ورک بود جمشید.(8) و سپس جای دیگر آرد(9): نسب بیوراسف درباب انساب یـاد کرده آمده ست و اینک گویند ضحاک اصل آن اژدهاق هست و بـه لغة عرب الفاظ همـی گردد از این جهت ضحاک گویند، و ازبهر آن او را اژدهاق گفتندی کـه او جادو بود و ببابل پرورش یـافته بود و جادویی بآموخته و روزی خویشتن را بر صورت اژدهائی بنمود و گفته اند کـه به ابتدا کـه جادوئی مـی آموخت پدرش منع مـی کرد بعد دیوی کـه معلم او بود گفت اگر خواهی کـه ترا جادویی آموزم پدر را بکش، ضحاک پدر خویش را بتقرب دیو بکشت و سخت ظالم و بدسیرت بود و خونـهاء بسیـار بناحق ریختی و باژها او نـهاد درون همـه جهان و پیوسته بفسق و فساد و خوارگی مشغول بودی با زنان و مطربان، و بر هر دو دوش دو سلعه بود، معنی سلعه گوشت فضله باشد بر اندام آدمـی و هرگاه خواستی آن را بجنبانیدی همچنانک دست جنبانید و ازبهر تهویل را بمردم چنان نمودی کـه دو مار هست اما اصلی نداشت چه دو فضله بود و گویند کـه آن هر دو سلعه چون روزگار بیـامد بیفزود و درد خاست و پیوسته مرهمـها برمـی نـهادند و سکون و آسایش آنگاه یـافتی کـه مغز سر آدمـی بر آن نـهادندی مانند طلا و چون این ظلم و قتل جوانان بدین سبب مستمر گشت کابی، آهنگری اصفهانی ازبهر آنک دو پسر ازآنِ او کشته بود خروج کرد و پوست کـه آهنگران دارند بر سر چوبی کرد و افغان کرد و آشکارا ببانگ بلند ضحاک را دشنام داد و از ظلم او فریـاد مـی کرد و غوغا با او بهم برخاستند و عالمـیان دست با او یکی د و روی بسرایـهای ضحاک نـهاد و ضحاک بگریخت و سرای و حجره ها از وی خالی ماند، و مردمان کابی آهنگر را گفتند بپادشاهی بنشین گفت من سزاء پادشاهی نیستم اما یکی را از فرزندان جمشید طلب حتما و بپادشاهی نشاندن، و افریدون از بیم ضحاک گریخته بود و پنـهان شده، مردم رفتند و او را بـه دست آوردند و بپادشاهی نشاندند و ضحاک را گرفت و بند کرد و کابی آهنگر را از جمله سپاهسالاران گردانید و آن پوست پاره را بجواهر بیـاراست و بفال گرفت و درفش کابیـان نام نـهاد و علامت او بود درون همـه جنگها.
ابوریحان بیرونی درون التفهیم بمناسبت جشن مـهرگان گوید: مـهرگان چیست؟ شانزدهم روز هست از مـهرماه و نامش مـهر. و اندر این روز افریدون ظفر یـافت بر بیوراسب جادو آنک معروف هست به ضحاک و بکوه دماوند بازداشت(10)... و نیز درون سبب آتش درون جشن سده گوید: اما سبب آتش و برداشتن آن هست که بیوراسب توزیع کرده بود بر مملکت خویش دو مرد هر روزی که تا مغزشان بر آن دو ریش نـهادندی کـه بر کتفهای او برآمده بود، و او را وزیری بود ارمائیل نیکدل، نیک کردار از آن دو تن یکی را زنده یله کردی و پنـهان او را بدماوند فرستادی، چون افریدون او را بگرفت سرزنش کرد و این ارمائیل گفت توانائی من آن بود کـه از دو کشته (کذا، و ظ: کشتنی) یکی را برهانیدمـی و جملهء ایشان از بعد کوهند. بعد با وی استواران فرستاد که تا بدعوی او نگرند و اوی را پیش فرستاد و بفرمود که تا هری بر بام خانـهء خویش آتش افروختند زیراک شب بود و خواست که تا بسیـاریِ ایشان پدید آید، بعد آن نزدیک افریدون بموقع افتاد و او را آزاد کرد و بر تخت زرین نشاند و مسمغان نام کرد، ای مـه مغان.(11)
فردوسی داستان ضحاک را بدینگونـه منظوم ساخته است:
یکی مرد بود اندر آن روزگار
ز دشت سواران نیزه گذار
گرانمایـه هم شاه و هم نیکمرد
ز ترس جهاندار با باد سرد
که مرداس نام گرانمایـه بود
بداد و دهش برترین پایـه بود
مر او را ز دوشیدنی چارپای
ز هر یک هزار آمدندی بجای
پسر بد مر آن پاکدین را یکی
کش از مـهر بهره نبد اندکی
جهانجوی را نام ضحاک بود
دلیر و سبکسار و ناپاک بود
همان بیوراسپش همـی خواندند
چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار
بود درون زبان دری ده هزار
از اسپان تازی بزرّین ستام
ورا بود بیور کـه بردند نام
چنان بد کـه ابلیس روزی پگاه
بیـامد بسان یکی نیکخواه
دل مـهتر از راه نیکی ببرد
جوان گوش گفتار او را سپرد
بدو داد هوش و دل و جان پاک
پراکند بر تارک خویش خاک
چو ابلیس دانست کو دل بداد
بر افسانـه اش گشت نـهمار شاد
فراوان سخن گفت زیبا و نغز
جوان را ز دانش تهی بود مغز
همـی گفت دارم سخنـها بسی
که آن را جز از من نداندی
جوان گفت برگوی و چندین مپای
بیـاموز ما را تو ای نیک رای
بدو گفت پیمانْت خواهم نخست
پس آنگه سخن برگشایم درست
جوان نیک دل بود پیمانْش کرد
چنانک او بفرمود سوگند خورد
که راز تو با نگویم ز بن
ز تو بشنوم هرچه گوئی سخن
بدو گفت جز توی درون سرای
چرا حتما ای نامور کدخدای
چه حتما پدر چون پسر چون تو بود
یکی پندت از من بباید شنود
بگیر این سرِ مایـه درگاه اوی
ترا زیبد اندر جهان جاه اوی
بر این گفتهء من چو داری وفا
جهان را تو باشی یکی پادشا
چو ضحاک بشنید اندیشـه کرد
ز خون پدر شد دلش پر ز درد
به ابلیس گفت این سزاوار نیست
دگر گوی کاین ازدرِ کار نیست
بدو گفت گر بگذری زین سخن
بتابی ز پیمان و سوگند من
بماند بگردنْت سوگند و بند
شوی خوار و ماند پدرْت ارجمند
سر مرد تازی بدام آورید
چنان شد کـه فرمان او برگزید
بپرسید کاین چاره با من بگوی
نـه برتابم از رای تو هیچ روی
بدو گفت من چاره سازم ترا
بخورشید سر برفرازم ترا
تو درون کار خاموش مـی باش و بس
نباید مرا یـاری از هیچکس
مر آن پادشا را درون اندرسرای
یکی بوستان بود بس دلگشای
گرانمایـه شبگیر برخاستی
زبهر پرستش بیـاراستی
سر و تن بشستی نـهفته بباغ
پرستنده با او نبردی چراغ
بر آن رای واژونـه دیو نژند
یکی ژرف چاهی بره بر د
پس ابلیس واژونـه این ژرف چاه
بخاشاک پوشید و بسپرد راه
شب آمد سوی باغ بنـهاد روی
سر تازیـان مـهتر نامجوی
چو آمد بنزدیک آن ژرف چاه
یکایک نگون شد سر بخت شاه
بچاه اندر افتاد و بشکست پست
شد آن نیکدل مرد یزدان پرست
چنان بدکنش شوخ فرزند اوی
نجست از ره شرم پیوند اوی
بخون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّه شیر
بخون پدر هم نباشد دلیر
مگر(12) درون نـهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
فرومایـه ضحاک بیدادگر
بدین چاره بگرفت گاه پدر
چو ابلیس پیوسته دید آن سخن
یکی بند دیگر نو افکند بن
بدو گفت چون سوی من تافتی
ز گیتی همـه کام دل یـافتی
اگر همچنین نیز پیمان کنی
نپیچی ز گفتار و فرمان کنی
جهان سربسر پادشاهی تو راست
دد و دام با مرغ و ماهی تو راست
چو این گفته شد ساز دیگر گرفت
دگرگونـه چاره گرفت ای شگفت
جوانی برآراست از خویشتن
سخن گوی و بینادل و پاک تن
همـیدون بضحاک بنـهاد روی
نبودش جز از آفرین گفت وگوی
بدو گفت گر شاه را درخورم
یکی نامور پاک خوالیگرم
چو بشنید ضحاک بنواختش
زبهر خورش جایگه ساختش
فراوان نبود آن زمان پرورش
که کمتر بد از کشتنیـها خورش
جز از رستنیـها نخوردند چیز
ز هرچ از زمـین سر برآورد نیز
پس آهرمن بدکنش رای کرد
به دل کشتن جانور جای کرد
ز هرگونـه از مرغ و از چارپای
خورش کرده آورد یک یک بجای
بخونش بپرورد برسانِ شیر
بدان که تا کند پادشا را دلیر
سخن هرچه گویَدْش فرمان کند
بفرمان او دل گروگان کند
خورش زردهء خایـه دادش نخست
بدان داشتش چند گه تندرست
چنین گفت ابلیس نیرنگ ساز
که جاوید زی شاه گردن فراز
که فردات از آن گونـه سازم خورش
کزو باشدت سربسر پرورش
برفت و همـه شب سگالش گرفت
که فردا چه سازد ز خوردن شگفت
دگر روز چون گنبد لاجورد
برآورد و بنمود یـاقوت زرد
خورشـها ز کبک و تذرو سفید
بسازید و آمد دلی پرامـید
شـه تازیـان چون بخوان دست برد
سر کم خرد مـهر او را سپرد
سوم روز خوان را بمرغ و بره
بیـاراستش گونـه گون یکسره
بروز چهارم چو بنـهاد خوان
خورش ساخت جوان
بدو اندرون زعفران و گلاب
همان سالخورده مـی و مشک ناب
چو ضحاک دست اندرآورد و خورد
شگفت آمدش زآن هشیوار مرد
بدو گفت بنگر کـه تا آرزوی
چه خواهی بخواه از من ای نیکخوی
خورشگر بدو گفت کای پادشا
همـیشـه بزی شاد و فرمانروا
مرا دل سراسر پر از مـهر توست
همـه توشـهء جانم از چهر توست
یکی حاجتستم ز نزدیک شاه
وگرچه مرا نیست این پایگاه
که فرمان دهد شاه که تا کتف اوی
ببوسم بمالم بر و چشم و روی
چو ضحاک بشنید گفتار اوی
نـهانی ندانست بازار اوی
بدو گفت دادم من این کام تو
بلندی بگیرد مگر نام تو
بفرمود که تا دیو چون جفت او
همـی بوسه ای داد بر کفت او
چو بوسید شد درون زمـین ناپدید
اندر جهان این شگفتی ندید
دو مار سیـه از دو کتفش برُست
غمـی گشت و از هر سوئی چاره جُست
سرانجام ببْرید هر دو ز کفت
سزد گر بمانی از این درون شگفت
چو شاخ درخت آن دو مار سیـاه
برآمد دگرباره از کفت شاه
پزشکان فرزانـه گرد آمدند
همـه یک بیک داستانـها زدند
ز هر گونـه نیرنگها ساختند
مر آن درد را چاره نشناختند
بسان پزشکی بعد ابلیس تفت
بفرزانگی نزد ضحاک رفت
بدو گفت کاین بودنی کار بود
بمان که تا چه ماند، نباید درود
خورش ساز و آرامشان ده بـه خورد
نشاید جز این چاره ای نیز کرد
بجز مغز مردم مده شان خورش
مگر خود بمـیرند از این پرورش
نگر نرّه دیو اندرین جست وجو
چه جست و چه دید اندرین گفت وگو
مگر که تا یکی چاره سازد نـهان
که پردخته ماند ز مردم جهان
*
تباه شدن روزگار جمشید:
از آن بعد برآمد ز ایران خروش
پدید آمد از هر سوئی جنگ و جوش
سیـه گشت رخشنده روز سپید
گسستند پیوند از جمّشید
بر او تیره شد فرّهء ایزدی
بکژّی گرائید و نابخردی
پدید آمد از هر سوئی خسروی
یکی نامداری ز هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته
دل از مـهر جمشید پرداخته
یکایک از ایران برآمد سپاه
سوی تازیـان برگرفتند راه
سواران ایران همـه شاه جوی
نـهادند یکسر بضحاک روی
بشاهی بر او آفرین خواندند
ورا شاه ایران زمـین خواندند
کی اژدهافش بیـامد چو باد
به ایران زمـین تاج بر سر نـهاد
سوی تخت جمشید بنـهاد روی
چو انگشتری کرد گیتی بر اوی
چو جمشید را بخت شد کندرو
بتنگ آوریدش جهاندار نو
برفت و بدو داد تخت و کلاه
بزرگی و دیـهیم و گنج و سپاه
نـهان گشت و گیتی بر او شد سیـاه
سپرده بضحاک تخت و کلاه...
نـهان بود چند از دمِ اژدها
بفرجام هم زو نیـامد رها
شد آن تخت شاهی و آن دستگاه
زمانـه ربودش چو بیجاده کاه
چو ضحاک بر تخت شد شـهریـار
بر او سالیـان انجمن شد هزار
سراسر زمانـه بدو گشت باز
برآمد بر این روزگاری دراز
نـهان گشت آئین فرزانگان
پراکنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادوی ارجمند
نـهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نبودی سخن جز براز
دو پاکیزه از خانـهء جمّشید
برون آود لرزان چو بید
که جمشید را هر دو بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویـان یکی شـهرناز
دگر ماهروئی بنام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان
بدان اژدهافش سپردندشان
بپروردشان از ره بدخوئی
بیـاموختشان تُنبل و جادوئی
ندانست خود جز بد آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
چنان بد کـه هر شب دو مرد جوان
چه کهتر، چه از تخمـهء پهلوان
خورشگر ببردی بـه ایوان شاه
وز او ساختی راه درمان شاه
بکشتی و مغزش برون آختی
مر آن اژدها را خورش ساختی
دو پاکیزه از کشور پادشا
دو مرد گرانمایـهء پارسا
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام کرمایل پیش بین
چنان بد کـه بودند روزی بهم
سخن رفت هر گونـه از بیش و کم
ز بیدادگر شاه و از لشکرش
وز آن رسمـهای بداندرخورش
یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت آوری
وز آن بعد یکی چاره ای ساختن
ز هر گونـه اندیشـه انداختن
مگر زین دو تن را کـه ریزند خون
یکی را توان آو برون
برفتند و خوالیگری ساختند
خورشـها بـه اندازه پرداختند
خورش خانـهء پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرم نـهان(13)
چو آمَدْش هنگام خون ریختن
بشیرین روان اندر آویختن
از آن روزبانان مردم کُشان
گرفته دو مرد جوان را کشان
دمان پیش خوالیگران تاختند
ز بالا بروی اندر انداختند
پر از درد خوالیگران را جگر
پر از خون دو دیده پر از کینـه سر
همـی بنگرید این بدان آن بدین
ز کردار بیداد شاه زمـین
از آن دو یکی را بپرداختند
جز این چاره ای نیز نشناختند
برون کرد مغز سر گوسپند
برآمـیخت با مغز آن ارجمند
یکی را بجان داد زنـهار و گفت
نگر که تا بیـاری سر اندر نـهفت
نگر که تا نباشی بـه آباد شـهر
ترا درون جهان کوه و دشت هست بهر
بجای سرش زآن سر بی بها
خورش ساختند از پی اژدها
از اینگونـه هر ماهیـان سی جوان
از ایشان همـی یـافتندی روان
چو گرد آمدندی از ایشان دویست
بر آنسان کـه نشناختندی کـه کیست
خورشگر بر ایشان بزی چند و مـیش
بدادی و صحرا نـهادیش پیش
کنون کُرد از آن تخمـه دارد نژاد
کز آباد ناید بدل بَرْش یـاد
بود خانـهاشان سراسر پلاس
ندارند درون دل ز یزدان هراس
پس آیین ضحاک واژونـه خوی
چنان بد کـه چون مـیبدش آرزوی
ز مردان جنگی یکی خواستی
بکشتی کـه با دیو پرداختی
کجا نامور خوبروی
بپرده درون پاک بی گفتگوی
پرستنده کردیش بر پیش خویش
نـه رسم کیی بد نـه آیین نـه کیش
چو از روزگارش چهل سال ماند
نگر که تا بسر بَرْش یزدان چه راند
در ایوان شاهی شبی دیریـاز
بخواب اندرون بود با ارنواز
چنان دید کز شاخ شاهنشـهان
سه جنگی پدید آمدی ناگهان
دو مـهتر یکی کهتر اندر مـیان
ببالای سرو و بچهر کیـان
کمر بستن و رفتن شاهوار
بچنگ اندرون گرزهءسار
دمان پیش ضحاک رفتی بجنگ
زدی بر سرش گرزهءرنگ
یکایک همان گرد کهتر بسال
ز سر که تا بپایش کشیدی دوال
بدان زه دو دستش ببستی چو سنگ
نـهادی بگردن برش پالهنگ
بدین خواری و زاری و گرم و درد
پراکنده بر تارکش خاک و گرد
همـی تاختی که تا دماوندکوه
کشان و دوان از بعد اندر گروه
بپیچید ضحاک بیدادگر
بدرّیدش از بیم گفتی جگر
یکی بانگ برزد بخواب اندرون
که لرزان شد آن خانـهء صدستون
بجستند خورشیدرویـان ز جای
از آن غلغل نامور کدخدای
چنین گفت ضحاک را ارنواز
که شاها چه بودت نگویی براز
به آرام خفته تو درون خوان خویش
چه دیدی نگویی چه آمَدْت پیش
جهانی سراسر بفرمان توست
دد و دیو و مردم نگهبان توست
زمـین هفت کشور بشاهی تو راست
سر ماه که تا پشت ماهی تو راست
چه بودی کز آنسان بجستی ز جای
بما بازگو ای جهان کدخدای
بخورشیدرویـان سپهدار گفت
که این خواب را باز حتما نـهفت
گر ایدون کـه این داستان بشنوید
شودْتان دل از جان من ناامـید
بشاه گرانمایـه گفت ارنواز
که بر ما بباید گشادنْت راز
توانیم مگر چاره ای
که بی چاره ای نیست ای
برآورد بعد او نـهان از نـهفت
همـه خواب یک یک بدیشان بگفت
چنین گفت با نامور خوبروی
که مگذار این را ره چاره جوی
نگین زمانـه سر تخت توست
جهان روشن از نامور بخت توست
تو داری جهان زیر انگشتری
دد و مردم و مرغ و دیو و پری
ز هر کشوری گرد کن بخردان
ز اخترشناسان و از موبدان
سخن سربسر موبدان را بگوی
پژوهش کن و رازها بازجوی
نگه کن کـه هوش تو بر دست کیست
ز مردم نژاد ار ز دیو و پریست
چو دانستیش چاره کن آن زمان
بخیره مترس از بد بدگمان
شـه بدمنش را خوش آمد سخن
که آن سرو سیمـین بر افکند بن
جهان از شب تیره چون پرّ زاغ
هم آنگه سر از کوه برزد چراغ
تو گفتی کـه بر گنبد لاجورد
بگسترد خورشید یـاقوت زرد
سپهبد هر آنجا کـه بد موبدی
سخندان و بیداردل بخردی
ز کشور بنزدیک خویش آورید
بگفت آن جگرخسته خوابی کـه دید
بخواند و بیک جایشان گرد کرد
وز ایشان همـی جست درمان درد
بگفتا مرا زود آگه کنید
روان را سوی روشنی ره کنید
نـهانی سخن کردشان خواستار
ز نیک و بد گردش روزگار
که بر من زمانـه کی آید بسر
که را باشد این تاج و تخت و کمر
گر این راز بر ما بباید گشاد
وگر سر بخواری بباید نـهاد
لب موبدان خشک و رخساره تر
زبان پر ز گفتار با یکدگر
که گر بودنی بازگوییم راست
شود جان بیکبار و جان بی بهاست
وگر نشنود بودنیـها درست
بباید هم اکنون ز جان دست شست
سه روز اندر آن کار شد روزگار
سخن نیـارست کرد آشکار
بروز چهارم برآشفت شاه
بر آن موبدان نماینده راه
که گر زنده تان دار حتما بسود
وگر بودنیـها بباید نمود
همـه موبدان سر فکنده نگون
بدو نیمـه دل دیدگان پر ز خون
از آن نامداران بسیـارهوش
یکی بود بینادل و راست کوش
خردمند و بیدار و زیرک بنام
از آن موبدان او زدی پیش گام
دلش تنگتر گشت و بی باک شد
گشاده زبان پیش ضحاک شد
بدو گفت پردخته کن سر ز باد
که جز مرگ را ز مادر نزاد
جهاندار پیش از تو بسیـار بود
که تخت مـهی را سزاوار بود
فراوان غم و شادمانی شمرد
چو روز درازش سر آمد بمرد
اگر بارهء آهنینی بپای
سپهرت بساید نمانی بجای
کسی را بود زین سپس تخت تو
بخاک اندر آرد سر بخت تو
کجا نام او آفریدون بود
زمـین را سپهری همایون بود
هنوز آن سپهبد ز مادر نزاد
نیـامد گه ترسش و سردباد
چو او زاید از مادر پرهنر
بسان درختی بود بارور
بمردی رسد برکشد سر بماه
کمر جوید و تاج و تخت و کلاه
ببالا شود چون یکی سرو برز
بگردن برآرد ز پولاد گرز
زند بر سرت گرزهءروی
ببندت درآرد ز ایوان بکوی
بدو گفت ضحاک ناپاکدین
چرا بنددم چیست با مَنْش کین
دلاور بدو گفت گر بخردی
کسی بی بهانـه نجوید بدی
برآید بـه دست تو هوش پدرْش
وز آن درد گردد پر از کینـه سَرْش
یکی برمایـه خواهد بُدن
جهانجوی را دایـه خواهد بُدن
تبه گردد آن هم بـه دست تو بر
بدین کین کشد گرزهءسر
چو ضحاک بشنید بگشاد گوش
ز تخت اندر افتاد و زو رفت هوش
گرانمایـه از پیش تخت بلند
بتابید رویش ز بیم گزند
چو آمد دل تاجور باز جای
بتخت کیـان اندرآورد پای
نشان فریدون بگرد جهان
همـی بازجست آشکار و نـهان
نـه آرام بودش نـه خواب و نـه خورد
شده روز روشن بدو لاجورد
برآمد بر این روزگاری دراز
که شد اژدهافش بتنگی فراز
خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نـهاد
ببالید و برسان سرو سهی
همـی تافت زو فر شاهنشـهی
جهانجوی با فر جمشید بود
بکردار تابنده خورشید بود
جهان را چو باران ببایستگی
روان را چو دانش بشایستگی
بسر بر همـی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون بمـهر
همان کش نام برمایـه بود
زان ورا برترین پایـه بود
ز مادر جدا شد چو طاووس نر
بهر موی بر تازه رنگی دگر
شده انجمن بر سرش بخردان
ستاره شناسان و هم موبدان
که درون جهان چونان ندید
نـه از پیرسر کاردانان شنید
زمـین کرد ضحاک پرگفتگوی
بگرد زمـین درون همـین جستجوی
فریدون کـه بودش پدر آتبین
شده تنگ بر آتبین بر، زمـین
گریزان و از خویشتن گشته سیر
برآویخت ناگاه درون دام شیر
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو بازخورد
گرفتند و بردند بسته چو یوز
بر او بر سر آورد ضحاک روز
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
فرانک بدش نام و فرخنده بود
بمـهر فریدون دل آکنده بود
روان گشت و دل خسته از روزگار
همـی رفت گریـان سوی مرغزار
کجا نامور برمایـه بود
که رخشنده بر تَنْش پیرایـه بود
به پیش نگهبان آن مرغزار
خروشید و بارید خون درون کنار
بدو گفت کاین کودک شیرخوار
ز من روزگاری بزنـهار دار
پدروارش از مادر اندرپذیر
وزین نغزش بپرور بشیر
پرستندهء بیشـه و نغز
چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
که چون بنده درون پیش فرزند تو
بباشم پذیرندهء پند تو
فرانک بدو داد فرزند را
بگفتش بدو گفتنی پند را
سه سالش پدروار از آن شیر
همـی داد هشیـار زنـهارگیر
نشد سیر ضحاک از آن جست وجوی
شد از گیتی پر از گفت وگوی
دوان مادر آمد سوی مرغزار
چنین گفت با مرد زنـهاردار
که اندیشـه ای درون دلم ایزدی
فرازآمدت از ره بخردی
همـی کرد حتما کز آن چاره نیست
که فرزند و شیرین روانم یکیست
ببرّم پی از خاک جادوستان
شوم با پسر سوی هندوستان
شوم ناپدید از مـیان گروه
مر این را برم که تا به البرزکوه
بیـاورد فرزند را چون نوند
چو غرم ژیـان سوی کوه بلند
یکی مرد دینی بدان کوه بود
که از کار گیتی بی اندوه بود
فرانک بدو گفت کای پاکدین
منم سوگواری ز ایران زمـین
بدان کاین گرانمایـه فرزند من
همـی بود خواهد سر انجمن
ببرّد سر و تاج ضحاک را
سپارد کمربند او خاک را
تو را بود حتما نگهبان اوی
پدروار لرزنده بر جان اوی
بپذرفت فرزند او نیکمرد
نیـاورد هرگز بدو باد سرد
خبر شد بضحاک بد روزگار
از آن بیشـه و و آن مرغزار
بیـامد پر از کینـه چون پیل مست
مر آن برمایـه را کرد پست
همـه هرچه دید اندرو چارپای
بیفکند و زیشان بپردخت جای
سبک سوی خان فریدون شتافت
فراوان پژوهید و را نیـافت
به ایوان او آتش اندرفکند
ز پای اندر آورد کاخ بلند
چنان بد کـه ضحاک خود روز و شب
بیـاد فریدون گشادی دو لب
بدان برز و بالا ز بیم نشیب
دلش زآفریدون شده پرنـهیب
چنان بد کـه یک روز بر تخت عاج
نـهاده بسر بر ز پیروزه تاج
ز هر کشوری مـهتران را بخواست
که درون پادشاهی کند پشت راست
از آن بعد چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر نامور بخردان
مرا درون نـهانی یکی دشمن است
که بر بخردان این سخن روشن است
ندارم همـی دشمن خرد خوار
بترسم همـی از بد روزگار
همـی زین فزون بایدم لشکری
هم از مردم و هم ز دیو و پری
بباید بر این بود همداستان
که من ناشکیبم بدین داستان
یکی محضر اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همـه راستی
نخواهد بداد اندرون کاستی
ز بیم سپهبد همـه راستان
بدان کار گشتند همداستان
در آن محضر اژدها ناگزیر
گواهی نبشتند برنا و پیر
هم آنگه یکایک ز درگاه شاه
برآمد خروشیدن دادخواه
ستم دیده را پیش او خواندند
بر نامدارانْش بنشاندند
بدو گفت مـهتر بروی دژم
که برگوی که تا از کـه دیدی ستم
خروشید و زد دست بر سر ز شاه
که شاها منم کاوهء دادخواه
بده داد من آمدستم دوان
همـی نالم از تو بـه رنج روان
ز تو بر من آمد ستم بیشتر
زنی هر زمان بر دلم نیشتر
ستم گر نداری تو بر من روا
بفرزند من دست بردن چرا
مرا بود هژده پسر درون جهان
از ایشان یکی مانده هست این زمان
ببخشای و بر من یکی درنگر
که سوزان شود هر زمانم جگر
بحال من ای تاجور درنگر
مـیفزای بر خویشتن دردسر
مرا روزگار اینچنین گوژ کرد
دلی بی امـید و سری پر ز درد
جوانی نمانده ست و فرزند نیست
بگیتی چو فرزند پیوند نیست
بهانـه چه داری تو بر من بیـار
که بر من سگالی بد روزگار
یکی بی زیـان مردِ آهنگرم
ز شاه آتش آید همـی بر سرم
تو شاهی و گر اژدهاپیکری
بباید بدین داستان داوری
اگر هفت کشور بشاهی تو راست
چرا رنج و سختی همـه بهر ماست
شماریت با من بباید گرفت
بدان که تا جهان ماند اندر شگفت
مگر کز شمار تو آید پدید
که نوبت بفرزند من چون رسید
که مارانْت را مغز فرزند من
همـی داد حتما بهر انجمن
سپهبد بگفتار او بنگرید
شگفت آمدش کآن سخنـها شنید
بدو بازدادند فرزند اوی
بخوبی بجستند پیوند اوی
بفرمود بعد کاوه را پادشاه
که باشد بدان محضر او گواه
چو برخواند کاوه همـه محضرش
سبک سران آن کشورش
خروشید کای پایمردان دیو
بریده دل از ترس کیـهان خدیو
همـه سوی دوزخ نـهادید روی
سپردید دلها بگفتار اوی
نباشم بدین محضر اندر گوا
نـه هرگز براندیشم از پادشا
خروشید و برجست لرزان ز جای
بدرّید و بسپرد محضر بپای
گرانمایـه فرزند او پیش اوی
از ایوان برون شد خروشان بکوی
مـهان شاه را خواندند آفرین
که ای نامور شـهریـار زمـین
ز چرخ فلک بر سرت باد سرد
نیـارد گذشتن بروز نبرد
چرا پیش تو کاوهء خام گوی
بسان همالان کند سرخ روی
همـی محضر ما بپیمان تو
بدرّد بپیچد ز فرمان تو
ندیدیم ما کار زین زشت تر
بماندیم خیره بدین کار در
کیِ نامور پاسخ آورد زود
که از من شگفتی بباید شنود
که چون کاوه آمد ز درگه پدید
دو گوش من آوای او را شنید
مـیان من و او بـه ایوان درست
یکی آهنی کوه گفتی برست
همـیدون چو او زد بسر بر دو دست
شگفتی مرا درون دل آمد شکست
ندانم چه شاید بُدن زین سپس
که راز سپهری ندانست
چو کاوه برون آمد از پیش شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه
همـی برخروشید و فریـاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کآهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همـی رفت نیزه بـه دست
که ای نامداران یزدان پرست
کسی کو هوای فریدون کند
سر از بند ضحاک بیرون کند
یکایک بنزد فریدون شویم
بدان سایـهء فر او بغنویم
بپویید کاین مـهتر آهرمن است
جهان آفرین را بـه دل دشمن است
بدان بی بها ناسزاوار پوست
پدید آمد آوای دشمن ز دوست
همـی رفت پیش اندرون مرد گرد
سپاهی بر او انجمن شد نـه خُرد
بیـامد بدرگاه سالار نو
بدیدندش از دور و برخاست غو
چو آن پوست بر نیزه بر دید کی
به نیکی یکی اختر افکند پی
بیـاراست آن را بدیبای روم
ز گوهر بر و پیکر و زَرْش بوم
بزد بر سر خویش چون گرد ماه
یکی فال فرخ پی افکند شاه
فروهشت زو سرخ و زرد و بنفش
همـی خواندش کاویـانی درفش
فریدون چو گیتی بر آن گونـه دید
جهان پیش ضحاک واژونـه دید
سوی مادر آمد کمر بر مـیان
بسر بر نـهاده کلاه کیـان
که من رفتنی ام سوی کارزار
تو را جز نیـایش مباد ایچ کار
فروریخت آب از مژه مادرش
همـی خواند با خون دل داورش
بیزدان همـی گفت زنـهار من
سپردم بتو ای جهاندار من
فریدون سبک ساز رفتن گرفت
سخن را ز هر نـهفتن گرفت...
سپاه انجمن شد بدرگاه اوی
به ابر اندر آمد سر گاه اوی
همـی رفت منزل بمنزل چو باد
سری پر ز کینـه دلی پر ز داد
رسیدند بر تازیـان نوند
بجایی کـه یزدان پرستان بدند
درآمد درون آن جای نیکان فرود
فرستاد نزدیک ایشان درود
چو شب تیره تر گشت از آن جایگاه
خرامان بیـامد یکی نیکخواه
فروهشته از مشک که تا پای موی
بکردار حور بهشتیش روی
سروشی بدو آمده از بهشت
که که تا بازگوید بدو خوب و زشت
سوی مـهتر آمد بسان پری
نـهانش بیـاموخت افسونگری
که که تا بندها را بداند کلید
گشاده(14) بـه افسون کند ناپدید
فریدون بدانست کآن ایزدی است
نـه آهرمنی و نـه کار بدی است
شد از شادمانی رُخَش ارغوان
که تن را جوان دید و دولت جوان...
فریدون کمر بست و اندرکشید
نکرد آن سخن را بر ایشان پدید
براند و بُدش کاوه پیش سپاه
بر افراز راند او از آن جایگاه
به اروندرود اندر آورد روی
چنان چون بود مرد دیـهیم جوی
اگر پهلوانی ندانی زبان
بتازی تو اروند را دجله خوان
دگر منزل آن شاه آزادمرد
لب دجله و شـهر بغداد کرد
چو آمد بنزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
که کشتی و زورق هم اندر شتاب
گذارید یکسر برین روی آب
نیـاورد کشتی نگهبان رود
نیـامد بگفت فریدون فرود
چنین داد پاسخ کـه شاه جهان
چنین گفت با من سخن درون نـهان
مرا گفت کشتی مران که تا نخست
جوازی بیـابی بـه مُهرم درست
فریدون چو بشنید شد خشمناک
از آن ژرف دریـا نیـامَدْش باک
سرش تیز شد کینـه و جنگ را
به آب اندر افکند گلرنگ را
ببستند یـارانْش یکسر کمر
همـیدون بدریـا نـهادند سر
بر آن بادپایـان باآفرین
به آب اندرون غرقه د زین
بخشکی رسیدند سر کینـه جوی
به بیت المقدس نـهادند روی
چو بر پهلوانی زبان راندند
همـی گنگ دژهوختش خواندند
بتازی کنون خانـهء پاک خوان
برآورده ایوان ضحاک دان...
ز یک مـیل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شـهر شاه
که ایوانْش برتر ز کیوان نمود
تو گفتی ستاره بخواهد ربود
بدانست کآن خانـهء اژدهاست
که جای بزرگی و جای بهاست
بیـارانْش گفت آنکه زین تیره خاک
برآرد چنین جا بلند از مغاک
بترسم همـی آنکه با او جهان
یکی راز دارد مگر درون نـهان
همان بـه که ما را بدین جای جنگ
شتابیدن آید بجای درنگ
بگفت و بگرز گران دست برد
عنان بارهء تیزتک را سپرد...
به اسب اندر آمد بکاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ
از روزبانان بـه در بر نماند
فریدون جهان آفرین را بخواند
طلسمـی کـه ضحاک سازیده بود
سرش بآسمان برفرازیده بود
فریدون ز بالا فرودآورید
که آن جز بنام جهاندار دید
یکی گرزهءپیکر سرش
زدی هرکه آمد همـی درون برش
وز آن جادوان کاندر ایوان بدند
همـه نامور نرّه دیوان بدند
سران شان بگرز گران کرد پست
نشست از بر گاهِ جادوپرست
نـهاده بر تخت ضحاک پای
کلاه کیی جُست و بگرفت جای
ز هر سو بـه ایوان او بنگرید
نشانی ازو هیچگونـه ندید
برون آورید از شبستان اوی
بتان سیـه چشم خورشیدروی
پس آن ان جهاندار جم
ز نرگس گل سرخ را داده نم
گشادند بر آفریدون سخن
که نو باش که تا هست گیتی کهن
چه مایـه جهان گشت بر ما بـه بد
ز کردار این جادوی کم خرد
ندیدیم کاینچنین زهره داشت
بدین جایگه از هنر بهره داشت
کش اندیشـهء گاه او آمدی
وگرْش آرزو جاه او آمدی
چنین داد پاسخ فریدون کـه تخت
نماند بجاودانـه نـه بخت
منم پور آن نیکبخت آتبین
که ضحاک بگرفت از ایران زمـین
بکشتش بزاری و من کینـه جوی
نـهادم سوی تخت ضحاک روی
کمر بسته ام لاجرم جنگجوی
از ایران بکین اندرآورده روی
سرش را بدین گرزهءچهر
بکوبم نـه بخشایش آرم نـه مـهر
سخنـها چو بشنید زو ارنواز
گشاده شدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون توئی
که ویران کنی تنبل و جادوئی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان از کمربست توست
ز تخم کیـان ما دو پوشیده پاک
شده رام با او ز بیم هلاک
همـی خفتن و خاست با جفت مار
چگونـه توان بردن ای شـهریـار
فریدون چنین پاسخ آورد باز
که گر چرخ دادم دهد از فراز
ببرّم پی اژدها را ز خاک
بشویم جهان را ز ناپاک پاک
بباید شما را کنون گفت راست
که آن بی بها اژدهافش کجاست
بر او خوبرویـان گشادند راز
مگر اژدها را سر آمد بگاز
بگفتند کو سوی هندوستان
بشد که تا کند بند جادوستان
ببرّد سر بی گناهان هزار
هراسان شده ست از بد روزگار
کجا گفته بودش یکی پیش بین
که پردخته ماند ز تو این زمـین
فریدون بگیرد سر تخت تو
همـیدون فروپژمرد بخت تو
دلش زآن زده فال پرآتش است
همان زندگانی بر او ناخوش است
همـی خون دام و دد و مرد و زن
بگیرد کند درون یکی آبزن
مگر کو سر و تن بشوید بخون
شود گفتِ اخترشناسان نگون
همان نیز زآن مارها بر دو کفت
به رنج دراز هست مانده شگفت
از این کشور آید بدیگر شود
ز رنج دو مار سیـه نغنود
چو کشور ز ضحاک بودی تهی
یکی مایـه ور بد بسان رهی
که او داشتی تخت و گنج و سرای
شگفتی بـه دلسوزی کدخدای
ورا کندرو خواندندی بنام
دی زدی پیش بیداد گام
بکاخ اندر آمد دوان کندرو
در ایوان یکی تاجور دید نو
ز یک دست سرو سهی شـهرناز
ز دست دگر ماهروی ارنواز
همـه شـهر یکسر پر از لشکرش
کمربستگان صف زده بر درش
نـه آسیمـه گشت و نـه پرسید راز
نیـایش کنان رفت و بردش نماز
بر او آفرین کرد کای شـهریـار
همـیشـه بزی که تا بود روزگار...
فریدون بفرمود که تا رفت پیش
بگفت آشکارا همـه راز خویش
بفرمود شاه دلاور بدوی
که رو آلت بزم شاهی بجوی
سخنـها چو بشنید زو کندرو
بکرد آنچه گفتش جهاندار نو
فریدون چو مـی خورد و رامش گزید
شبی کرد جشنی چنان چون سزید
چو شد بامدادان روان کندرو
برون آمد از پیش سالار نو
نشست از بر بارهء راه جوی
سوی شاه ضحاک بنـهاد روی
بیـامد چو پیش سپهبد رسید
مر او را بگفت آنچه دید و شنید
بدو گفت کای شاه گردنکشان
ز برگشتن کارت آمد نشان
سه مرد سرافراز با لشکری
فرازآمدند از دگر کشوری
از این سه یکی کهتر اندر مـیان
ببالای سرو و بچهر کیـان
بیـامد بتخت کیی برنشست
همـه بند و نیرنگ تو کرد پست
بدو گفت ضحاک شاید بُدن
که مـهمان بود شاد حتما بُدن
چنان داد پاسخ ورا پیشکار
که مـهمان ابا گرزهءسار
بمردی نشیند درون آرام تو
ز تاج و کمر بسترد نام تو
به آئین خویش آورد ناسپاس
چنین گر تو مـهمان شناسی شناس
بدو گفت ضحاک چندین منال
که مـهمان گستاخ بهتر بفال
چنین داد پاسخ بدو کندرو
که آری شنیدم تو پاسخ شنو
گر این نامور هست مـهمان تو
چه کارستش اندر شبستان تو
که با ان جهاندار جم
نشیند زند رای بر بیش و کم
بیک دست گیرد رخ شـهرناز
بدیگر عقیقارنواز
برآشفت ضحاک برسانِ کَرگ
شنید این سخن آرزو کرد مرگ
بدشنام زشت و به آواز سخت
بتندی بشورید با شوربخت
بدو گفت هرگز تو درون خان من
از این بعد نباشی نگهبان من
چنین داد پاسخ ورا پیشکار
که ایدون گمانم من ای شـهریـار
کز این بعد نیـابی تو از بخت بهر
بمن چون دهی کدخدائیّ شـهر
چو بی بهره باشی ز گاه مـهی
مرا کار سازندگی چون دهی
چرا برنسازی همـی کار خویش
که هرگز نیـامد چنین کار پیش
جهاندار ضحاک از آن گفتگوی
بجوش آمد و تیز بنـهاد روی
بفرمود که تا برنـهادند زین
بر آن راه پویـان باریک بین
بیـامد دمان با سپاهی گران
همـه نرّه دیوان و جنگ آوران
ز بیراه مر کاخ را بام و در
گرفت و بکین اندر آورد سر
سپاه فریدون چو آگه شدند
همـه سوی آن راه بیره شدند
بهر بام و در مردم شـهر بود
کسی کش ز جنگ آوری بهر بود
همـه درون هوای فریدون بدند
که از جور ضحاک پرخون بدند
ز دیوارها خشت و از بام سنگ
بکوی اندرون تیغ و تیر خدنگ
ببارید چون ژاله زَابر سیـاه
کسی را نبد بر زمـین جایگاه
بشـهر اندرون هرکه برنا بدند
چو پیران کـه در جنگ دانا بدند
سوی لشکر آفریدون شدند
ز نیرنگ ضحاک بیرون شدند
خروشی برآمد ز آتشکده
که بر تخت اگر شاه باشد دده
همـه پیر و برناش فرمان بریم
یکایک ز گفتار او نگذریم
نخواهیم بر گاه ضحاک را
مر آن اژدهادوش ناپاک را
هم از رشک ضحاک شد چاره جوی
ز لشکر سوی کاخ بنـهاد روی
به آهن سراسر بپوشید تن
بدان که تا نداند از انجمن
برآمد یکایک بکاخ بلند
به دست اندرون شست یـازی کمند
بدید آن سیـه نرگس شـهرناز
پر از جادوی ها فریدون بناز
دو رخساره روز و دو زلفش چو شب
گشاده بنفرین ضحاک لب
بدانست کآن کار هست ایزدی
رهایی نیـابد ز دست بدی
بمغز اندرش آتش رشک خاست
به ایوان کمند اندرافکند راست
نـه از تخت یـاد و نـه جان ارجمند
فرودآمد از بام کاخ بلند
بچنگ اندرش آبگون دشنـه بود
بخون پریچهرگان تشنـه بود
ز بالا چو پی بر زمـین برنـهاد
بیـامد فریدون بکردار باد
بدان گرزهءسر دست برد
بزد بر سرش ترک را کرد خرد
بیـامد سروش خجسته دمان
مزن گفت کو را نیـامد زمان
همـیدون شکسته ببندش چو سنگ
ببر که تا دو کوه آیدت پیش تنگ
بکوه اندرون بِهْ بود بند اوی
نیـاید برش خویش و پیوند اوی
فریدون چو بشنید ناسود دیر
کمندی بیـاراست از چرم شیر
به بندی ببستش دو دست و مـیان
که نگشاید آن بند پیل ژیـان
بفرمود بـه در بر خروش
که ای نامداران با فرّ و هوش
نباید کـه باشید با ساز جنگ
نـه زین باره جویدی نام و ننگ
به بند اندر هست آنکه ناپاک بود
جهان را ز کردار او باک بود
شما دیر مانید و خرّم بوید
برامش سوی ورزش خود شوید
که یزدان پاک از مـیان گروه
برانگیخت ما را ز البرزکوه
بدان که تا جهان از بد اژدها
به فرّ من آید شما را رها
چو بخشایش آورد نیکی دهش
بنیکی بباید سپردن رهش
مـهان پیش او خاک دادند بوس
ز درگاه برخاست آوای کوس
همـه شـهر دیده بدرگاه بر
خروشان بر آن روز کوتاه بر
که که تا اژدها را برون آورید
به بند کمندی چنان چون سزید
ببردند ضحاک را بسته خوار
بپشت هیونی برافکنده زار
همـی راند از اینگونـه که تا شیرخوان
جهان را چو این بشنر خوان
بدانگونـه ضحاک را بسته سخت
سوی شیرخوان برد بیداربخت
همـی راند او را بکوه اندرون
همـی خواست کآرد سرش را نگون
بیـامد همانگه خجسته سروش
بخوبی یکی راز گفتش بگوش
که این بسته را که تا دماوندکوه
ببر همچنین تازیـان بی گروه
مبر جزی را کـه نگزیردت
بهنگام سختی ببر گیردت
بیـاورد ضحاک را چون نوند
بکوه دماوند کردش بـه بند
چو بندی بر آن بند بفزود نیز
نبود از بد بخت مانیده چیز
ازو نام ضحاک چون خاک شد
جهان از بد او همـه پاک شد
گسسته شد از خویش پیوند اوی
بمانده بکوه اندرون بند اوی
بکوه اندرون جای تنگش گزید
نگه کرد غاری بنش ناپدید
بیـاورد مسمارهای گران
بجائی کـه مغزش [ کذا ] نبود اندر آن
فروبست دستش بدان کوه باز
بدان که تا بماند بسختی دراز
بماند او بر این گونـه آویخته
وز او خون دل بر زمـین ریخته.
در کتاب حماسه سرائی آمده است(15): بروایت فردوسی بعهد جمشید درون دشت سواران نیزه گذار (عربستان) نیکمردی بنام مرداس بود کـه پسری زشت سیرت و ناپابکسار اما دلیر و جهانجوی داشت بنام ضحاک کـه چون ده هزار اسب داشت او را بـه پهلوی بیوراسب مـی خواندند. این بیوراسب بـه فریب ابلیس (اهریمن) پدر خویش مرداس را بکشت. آنگاه ابلیس بصورت جوانی نیکروی بر او ظاهر شد و خوالیگر او گشت و ببوسه ای از کتفین او دو مار برآورد و پنـهان گردید و باز بهیأت پزشکی بر او پدیدار شد و گفت چارهء آن دو مار تنـها سیر داشتن آنـهاست با مغز مردم و باید دو تن از آدمـیان را هر روز کشت و از مغز ایشان خورش بدین دو مار داد، و مراد اهریمن از این چاره گری آن بود کـه نسل آدمـیان برافتد و از ایشان جهان پرداخته آید. درون این هنگام ایرانیـان بر جمشید بشود و ضحاک را بسلطنت برداشتند. جمشید از پیش او بگریخت و پس از صد سال گرفتار و با اره بـه دو نیم شد. ضحاک هزار سال پادشاهی کرد و دو جمشید، ارنواز و شـهرناز را، بزنی گرفت. درون عهد او آئین فرزانگان پنـهان و کام دیوان آشکار گشت و دیوان چیرگی یـافتند و هر شب خورشگر او دو مرد جوان را بـه ایوان شاه مـی برد و از مغز آن دو، مارها را خورش مـی داد. دو مرد گرانمایـه و پارسا کـه از گوهر پادشاهان و بنام ارمائیل و کرمائیل بودند، بر آن شدند کـه بخوالیگری بخدمت ضحاک روند که تا مگر از این راه هر روز یک تن را از مرگ بازرهانند و چنین نیز د چنانکه هر ماه سی تن بهمت ایشان از مرگ نجات مـی یـافتند و چون شمارهء آنان بـه سی مـی رسید خورشگران ایشان را بـه شبانی بـه صحرا مـی فرستادند. نژاد کُرد از اینان پدید آمده است. چون چهل سال از پادشاهی ضحاک بماند شبی سه تن را کـه فر کیـانی داشتند بـه خواب دید. خوابگزاران او را از ظهور فریدون آگاه ساختند و او درون جستجوی فریدون بود کـه کاوهء آهنگر بر او قیـام کرد و فریدون را بشاهی برگزید و بجنگ ضحاک برانگیخت و او ضحاک را مقید کرد و به دماوندکوه برد و در غاری بیـاویخت که تا همچنان بـه باراه گناهان خویش آویخته برجای بماند. فردوسی ضحاک تازی را چندین بار مطلقاً اژدها یـاد کرده، چنانکه درون این ابیـات گفته است:
فریدون چنین پاسخ آورد باز
که گر چرخ دادم دهد از فراز
ببرّم پی اژدها را بخاک
بشویم جهان را ز ناپاک پاک
که گر اژدها را کنم زیر خاک
بشویم شما را سر از گرد پاک
بدان که تا جهان از بد اژدها
به فرّ من آید شما را رها.
و گاه نیز وی را اژدهافش و اژدهادوش نامـیده و این چنانکه مـی دانیم و از آنچه خواهیم دید نیز برمـی آید نشانـه ای از تصورات مولفان اوستا و راویـان روایـات و احادیث کهن نسبت بـه اوست. درون اوستا نام ضحاک چندین بار بصورتهای دوگانـهء اَژی دَهاک(16) و اَژی آمده است. درون یشت پنجم (آبان یشت) کـه مبتنی بر ستایش اردویسور اناهیتاست از ضحاک درون فقرات 29-31 بدین منوال یـاد شده است: به منظور او (یعنی اناهیتا) اَژی دارای سه بتفوز (یعنی ضحاک) درون کشور بوری(17) صد اسب و هزار و هزار گوسپند قربانی کرد و از او درخواست کـه او را درون تسلط بر هفت کشور و تهی ساختن آنـها از آدمـیان یـاری کند ولی اردویسور اناهیتا او را یـاری نکرد. و باز درون فقرهء 34 چنین آمده است: ثَراتئون(18) (فریدون) پسر آثویـه (آتبین) بـه اناهیتا قربانیـها داد و از او درخواست کـه وی را بر اژی دهاک سه پوز و سه سر و شش چشم، دارندهء هزار گونـه چالاکی دیودروج زورمند کـه مایـهء آسیب آدمـیان هست و آن دروند و نیرومندترین دروجی کـه اهریمن به منظور تباهی گیتی و جهان راستی آفریده هست چیرگی دهد و او را مدد کند که تا دو زنش سنگهوک(19) (شـهرناز) و اَرِنوَک(20) (ارنواز) را کـه برای زناشوئی بهترین اندام را دارند و زیباترین زنان جهانند ازو برباید. درون یشت نـهم (درواسپ یشت یـا کوش یشت) فقرات 13 و 14 عین مطالب فقرهء 34 آبان یشت تکرار شده و در فقرهء 40 از یشت 14 (بهرام یشت) نیز از اژی دهاک با همان صفات سه بتفوزی و سه سری و شش چشمـی و دارندهء هزار گونـه چالاکی و دیودروج نیرومند کـه مایـهء آسیب آدمـیان است، سخن رفته و از شکست دهندهء او یعنی فریدون شجاع نیز یـاد شده است. درون یشت 15 (رام یشت) فقرات 19-21 آمده هست که اژی دهاک سه پوز درون کوی رینتَ(21) (کرند) دارندهء راه دشوار بر تخت زرین و بالش زرین و فرش زرین نزد برسم گشاده با کف دست باز ویو (فرشتهء باد) را ستوده ازو خواست کـه وی را یـاری دهد که تا هر هفت کشور را از آدمـی تهی کند ولی وَیو بدین ستایندهء ناجوانمرد توجهی نکرد و آرزوی او را برنیـاورد. درون فقرات 23 و 24 همـین یشت و همچنین فقرات 33 و 34 یشت 17 (ارت یشت) مطالب فقرهء 34 آبان یشت عیناً تکرار شده است. درون یشت نوزدهم (زامـیادیشت) فقرات 46-51 از مجادلهء ضحاک و آذر به منظور به دست آوردن فرّ کیـان بنحو ذیل سخن رفته است: سپنت مـینو و اهریمن هر یک به منظور به دست آوردن این فرّ بتکاپو افتادند و هر یک از ایشان پیکهائی چالاک از پی آن فرستادند. پیکهای سپنت مـینو و هومَنَه (بهمن) و اَشاوهیشت (اردیبهشت) و آذر بودند و پیکهای اهریمن اَکَمنش (منش زشت) و اَاِشم (دیوخشم) و اژی دهاپی تیور(22) کـه جم را اره کرده بود. آذر پیش رفت و با خود اندیشید کـه این فر را من بـه دست خواهم آورد. اما اژی دهاک سه پوزهء دروند از بعد او با شتاب درآمد و گفت ای آذر دور شو و بدان کـه اگر بر این فر دست یـابی من تو را یکباره نابود خواهم ساخت چنانکه دیگر نتوانی زمـین را روشنی بخشید. آذر چون این بشنید از بیم اژی دهاک سهمگین دست از این کار بداشت. آنگاه اژی دهاک سه پوز دروند با شتاب از پی او درآمد و با خود اندیشید کـه این فر را من بـه دست خواهم آورد اما ناگاه آذر برخاست و گفت ای اژی دهاک سه پوز دور شو و بدان کـه اگر بر فر دست یـابی من ترا یکباره خواهم سوخت و در بتفوز تو شعله بر خواهم افروخت چنانکه نتوانی بر روی زمـین به منظور تباه جهان راستی برآئی. اژی دهاک بترسید چه آذر سهمناک بود و از اینروی دست فراپس کشید. درون چهردادنسک کـه از نسکهای مفقود اوستای دورهء ساسانی هست هم شرحی راجع بضحاک آمده و عهد پادشاهی او عهد بیم و خطر خوانده شده بود کـه پس از سلطنت خوب و دور از آزار جمشید درون ایران پدید آمد. درون یک قسمت دیگر اوستا کـه اکنون مفقود هست یعنی سوتگرنسک کـه دینکرد حاوی خلاصه ای از آن هست از ضحاک با تفصیل بیشتری یـاد شده و در اینجا نام ماده دیوی کـه مادر ضحاک هست اوذاگ(23) بود. درون فرگرد (فصل) چهارم از این نسک، پنج عیب بزرگ یعنی آز و پلیدی و دروغ و جادوی و بی قیدی بضحاک نسبت داده شده و چنین آمده بود کـه فریدون به منظور برافکندن این معایب با او بنزاع برخاست و او را بـه انتقام جم نابود ساخت. گذشته از این ضحاک با خبثی فراوان از چهار خصلت زشت یعنی مستی، ترفندپرستی، خودپسندی و بیدینی طرفداری مـی کرد درون صورتی کـه جم این چهار خصلت را از جهان دور داشت و بدین وسیله فنا و زوال را از مـیان ببرد. درون فرگرد (فصل) بیستم همـین نسک از اندوهی کـه با نشر خبر قتل جم و نیرو یـافتن دهاک بمردم دست داده بود و از پاسخ مردم بسخنان ضحاک یـاد شده و چنین آمده هست که جم اسباب رفاه و آسایش آدمـیان را فراهم مـیکرد، اما اوذاگ، یم شت (جم شید) هورَمَک (صاحب گله های خوب) را بلذات دنیوی حریص ساخت و نیـاز و فقر و شـهوات و گرسنگی و تشنگی و خشم و قحط و بیم و رنج و پیری و ذبول را پدیدار کرد و پرستندهء هفت دیو بزرگ را بوجود آورد. مراد از پرستندهء هفت دیو بزرگ ضحاک هست و این هفت دیو عبارتند از اَکَمَنـه(24) و اَندر(25) و سئوروَ(26) و ننگهئی ثیـه(27) و تئوروی(28) و زئیریک(29) و اهریمن.(30) از آنچه تاکنون از اوستا نقل کردیم مطالب ذیل درباب ضحاک از کتاب مقدس زرتشتیـان مستفاد مـی شود: نام ضحاک درون اوستا اژی دَهاک هست و این نام درون متون پهلوی نیز ذکر شده. اَژی یعنی جزء اول این نام درون اوستا بمعنی مار و مکرر درون آن کتاب آمده، و مراد از دهاک مخلوقی اهریمنی است. اژی دهاک چنانکه دیدیم همـه جا بصورت حیوان اهریمنی خطرناکی کـه دارای سه پوز و سه سر و شش چشم باشد تجسم یـافته و مایـهء آسیب و فتنـه و فساد خوانده شده است. از اینجا منشأ داستان ضحاک و اینکه بر شانـه های او دو مار رسته بود بخوبی معلوم و بدین ترتیب ملاحظه مـی شود کـه در داستانـهای بعدی مسألهء سه پوز و سه سر و شش چشم چگونـه حل شده و اژی دهاک بصورتی درآمده کـه دو مار بر شانـهء او رسته و او با دو مار خود سه پوز و سه سر و شش چشم داشته است. شاید این شخص داستانی بر اثر خونخواری و آزار و آسیب فراوان خود درون اوستا و داستانـهای بسیـار قدیم ملی ما بمار یـا مخلوقی اهریمنی و خطرناک دیگری تشبیـه شده و اژی دهاک نام یـافته باشد و خاطرهء همـین اسم هم درون داستانـهای جدیدتر بشکل برآمدن دو مار بر شانـهء او درآمده هست و چنانکه دیدیم ضحاک چند بار درون شاهنامـه بنام اژدها خوانده شده و این تسمـیه علاوه بر آنکه ممکن هست شکل مخففی را از نام اژی دهاک بیـاد ما بیـاورد مـی تواند ببهترین صورتی نشانـهء عقیدهء سابق ایرانیـان نسبت بـه این ویران کنندهء گیتی و جهان راستی باشد. اژی دهاک درون کشور بوری(31) شوکت و قدرت و مکنتی داشت. کشور بوری همان سرزمـین بابل هست و تلفظ این کلمـه درون فرس هخا بابیرو(32) بود. دلیل حذف لام بابل درون این هر دو مورد آن هست که درون الفبای اوستائی و هخا حرف لام موجود نیست، از اینروی لام اصلی کلمـه هر دو جا بـه راء بدل شده است(33). مرکز حکومت ضحاک بنابر نقل اوستا شـهر کوی رینت(34) نزدیک بابل بود و این نام را مـی توان بر نام کرند فعلی تطبیق کرد. بنابر بعض روایـات اسلامـی چنانکه خواهیم دید ضحاک درون بابل حکومت مـی کرد و بنابر آنچه درون بندهش آمده هست دهاک درون بابل قصری بنام کولینگ دوشت(35)بنا کرده بود. دارمستتر کوشیده هست که این نام کولینگ دوشت را کـه در سنی ملوک الارض و الانبیـا(36) کلنگ دیس آمده با کویرینت از یک اصل بداند(37) و بهر حال خواه کوی رینت همان کرند کنونی باشد و خواه قصری درون بابل، از مجموع این روایـات چنین برمـی آید کـه اژی دهاک یکی از رجال ممالک غربی ایران بوده و علی الظاهر از آشور، یـا کلده بر ایران تاخته هست و چنانکه مـی دانیم پیش از تشکیل دولتهای مادی و هخا، ایران چند بار دچار مـهاجمـهء لشکرکشان کلدانی و آشوری کـه در خونریزی و سفاکی شـهرتی داشتند شده بود و از این مـهاجمات و خونریزیـها خاطراتی درون ذهن ایرانیـان باقی مانده و داستانـهایی از قبیل داستان ضحاک و داستان کوش پیل دندان پدید آمده است. درون روزگارانی کـه ایرانیـان تاریخ کلده و آشور را فراموش د ضحاک را بنژاد عرب کـه البته از قبایل سامـی و با آشوریـان و کلدانیـان از یک اصل هست نسبت دادند و نسب او را صراحةً بـه تاز کـه بنابر روایـات ایرانی جد اعلای تازیـانست رساندند.
در اوستا دورهء تسلط و فرمانروائی ضحاک بعد از جمشید و پیش از فریدون معین گردیده و از این اصل درون روایـات بعدی هم پیروی شده است.
در فصل 32 بندهش آنجا کـه از سلسلهء نسب شاهان سخن مـی رود نسب نامـهء ضحاک بدین صورت ثبت شده است: دهاک،پسر ارونداسپ، پسر زئی نی(38)، پسر ویرفشک(39)، پسر تاز، پسر فرواک، پسر سیـامک، پسر مشیـه، پسر گیومرد. این نسب نامـه درون بعض از کتب اسلامـی با تغییرات بی اهمـیتی بهمـین شکل آمده و فی المثل درون آثارالباقیـه(40) بدین ترتیب ضبط شده است: ضحاک بیوراسب ملقب بـه اژدهاک، پسر علوان (ارونداسپ)، پسر زینکاو، پسر بریشند، پسر غار (نسخه: قار) پدر عرب عاربه و پسر افرواک، پسر سیـامک، پسر مـیشی هست و چنانکه بـه آسانی دریـافته مـی شود درون این مورد تنـها درون اسامـی تحریفهای مختصری صورت گرفته و این تحریف خصوصاً درون نام تاز کـه ظاهراً درنتیجهء اشتباه ناسخان بـه غار و قار تبدیل یـافته قابل اهمـیت است.
مادر ضحاک درون روایـات مذهبی زرتشتیـان ماده دیوی هست بنام اوذاگ. بنابر سوتگرنسک چنانکه قبلاً دیدیم همـین دیو تبه کار بود کـه جمشید را بـه لذّات دنیوی حریص ساخت و نیـاز و فقر و شـهوات و گرسنگی و تشنگی و خشم و قحط و بیم و رنج و پیری و ذبول را پدیدار کرد و پرستندهء هفت دیو بزرگ را بوجود آورد.
دارمستتر درباب ضحاک و اصل داستان او گوید: «داستان ضحاک بازماندهء یکی از اساطیر کهن هست که اصل آن از طبیعت و حوادث طبیعی بوده ولی با گذشت روزگار تغییراتی درون آن راه یـافته است. اژی دهاک سه پوز همان اژدهای طوفانست کـه در «ودا» ربّالنوع نور با او درون ستیزه و جدالست و بقایـای این اصل درون اوستا نیز محفوظ مانده و آن جنگ آذر هست با اژی دهاک و عین این جنگ درون ودا مـیان «اَهی»(41) و «اندرا» ربّالنوع نور جاریست.
بنابر بعض روایـات ودائی تریته آپتیـه(42) (تریته پسر آپ) اژدهائی را کـه سه سر و شش چشم داشت کشته هست و بنابر بعض از قطعات دیگر، کشندهء این اژدها ترای تنـه(43) هست و آن اژدها داس(44) نام داشت و البته حتما در نظر داشت کـه دهاک و داس با هم از یک اصلند (همچنانکه دو کلمـهء «ترای تنـه» و «ثراتئون» یعنی فریدون از یک بنیـادند). این اسطورهء مذهبی درون مـیان ایرانیـان بصورت امر تاریخی مرتب شده و اژی دهاک بـه ضحاک تبدیل یـافته است».(45)
با دقت درون این سطور و تحقیق درون روایـات ودائی محقق مـی شود کـه داستان اژی دهاک درون روایـات ایرانی، اصلی بسیـار قدیم و کهن دارد منتهی همچنانکه جم از رجال هند و ایرانی درون اوستا بصورتی تازه کـه با تاریخ و ملیت قوم ایرانی موافق تر هست درآمد، همچنان داس یعنی اژدهای سه سر و شش چشم وِدا نیز کـه اژدهای طوفان بود بنابر روایـات ایرانی اندکی تغییر صورت داد و بر مـهاجمان اژدهافش مردم کش سامـی کـه از کلده و آشور مـی آمده و بلاد ایران را با خاک یکسان مـیکرده و بازمـیگشته اند منطبق گشت ولی با تمام این احوال آثاری از داستان و روایت اصلی هند و ایرانی چنانکه دیدیم درون داستان این اژدها باقی مانده است.
در روایـات اسلامـی چنانکه درون روایت منقول از ابوریحان بیرونی دیده ایم نسب ضحاک مانند روایـات پهلوی بـه اعراب مـی رسد. بنابر روایت طبری اهل یمن او را از خود مـی دانسته و نسب او را بـه علوان بن عبید مـیرسانیده اند ولی همـین مورخ از قول ایرانیـان نسب ضحاک را چنین بیـان کرده است: بیوراسب بن ارونداسب بن زینکاوبن ویروشک بن تازبن فرواک بن سیـامک بن مـیشی بن جیومرث. و چنانکه مشـهود هست این نسب نامـه را با نسب نامـهء ضحاک درون بندهش اختلافی نیست، حتی اختلاف آن نسبت بـه آثارالباقیـه بسیـار کمتر و غیرقابل توجه است، چه درون آثارالباقیـه درون اسامـی اصلی تحریفات بسیـار صورت گرفته. طبری اصل نام ضحاک را بروایت ایرانیـان ازدهاق معرّب اژدهاک دانسته هست بدین ترتیب کـه «ژ» بـه «ض» و هاء هوّز بـه حاء حطی مبدل گشته. از حوادث عهد ضحاک بروایت طبری ظهور نوح پیغامبر بود.
حمزة بن الحسن نسب ضحاک را چنین آورده است: بیوراسف بن ارونداسب بن ریکاوبن ماده سره بن تاج بن فروال بن سیـامک. و در این سلسله نسب «ریکاو» بجای «زئی نی» و «ماده سره» بی اصل و «تاج» و «فروال» محرف «تاز» و «فرواک» است. ابوحنیفهء دینوری ضحاک را برادرزادهء شدیدبن عملیق بن عادبن ارم بن سام بن نوح پادشاه یمن دانسته و نسب او را چنین یـاد کرده: ضحاک بن علوان بن عملیق بن عاد، و گوید او همان هست که ایرانیـان بیوراسف خوانند. ضحاک بـه مأموریت از جانب عم خود از یمن ببابل تاخت و جم از برابر او بگریخت و ضحاک درون مقام جستجوی او برآمد که تا او را بیـافت و با ارّه بـه دو نیم کرد و بر کشور او تسلط یـافت. ضحاک بعد از تسلط بر جم و اطمـینان بـه پادشاهی خویش، جادوان را از آفاق کشور گرد آورد و از ایشان ساحری آموخت چندانکه درون آن استاد شد و شـهر بابل را چهار فرسنگ درون چهار فرسنگ بنا نـهاد و مشحون بسپاهی کرد و آن را «خوب» نامـید و بر دوش او دو سلعه بهیأت دو مار برآمد کـه او را سخت آزار مـی دادند و چون دِماغ آدمـی مـی خوردند تسکین مـی یـافتند و گویند هر روز چهار تن مـی آورد و دِماغ ایشان بدان دو مار مـی داد. ضحاک درون آغاز کار وزیری از قوم خود داشت اما بعد از چندی وزارت بمردی از خاندان ارفخشد (یعنی جمشید) موسوم بـه ارمـیاییل داد. ارمـیاییل از چهار تن دو تن را آزاد مـی کرد و بجای ایشان مغز سر گوسپند مـی نـهاد و این آزادشدگان را از بیم ضحاک بکوهستانـها مـی فرستاد و گویند کـه اینان نیـاکان قوم کُرد بوده اند. چون شدید عم ضحاک بمرد کار او سستی گرفت و وباء درون مـیان سپاهیـان و سران قوم او افتاد و او ناگزیر بـه استعانت از برادر از بابل بیرون رفت. بعد اولاد ارفخشد وقت را غنیمت شمردند و بر کشور او تاختند و از مـیان ایشان نمرود سرانجام بر ضحاک غلبه جست و او را درون غاری بکوه دنباوند (دماوند) برد و محبوس ساخت و ملک بر نمرود قرار گرفت و او همانست کـه ایرانیـان فریدون خوانند.(46)چنانکه مـی بینیم درون اینجا سلسلهء نسب ضحاک کاملاً با سلسلهء نسب او درون مآخذ ایرانی مغایر هست و اصو همـهء روایـات دینوری درباب شاهان داستانی ایران با مآخذ ایرانی تباین دارد و او کوشیده هست تا درون روایـات تاریخی اعراب و ایرانیـان توافقی ایجاد کند و اینرو ارفخشدبن سام را با جم بن ویونجهان و نمرودبن کنعان را با فریدون مقایسه کرده است.
حدیث ارماییل درون اینجا و در بعض مآخذ دیگر مث آثارالباقیـه با مختصر اختلافی با شاهنامـه تکرار شده است. بیرون بودن ضحاک از بابل درون روایت دینوری نیز با بیرون بودن ضحاک از دژهوخت گنگ درون شاهنامـه تناسبی دارد. بیرونی یک جا(47) ذیل عنوان نوروز، بیوراسف را زادهء جمشید گفته هست که آخر کار بر جم بتاخت و او را بکشت، و باز یک جای(48) دیگر درون ذیل عنوان مـهرجان العظیم (رام روز یعنی روز بیست ویکم از مـهرماه) گفته است: همـهء ایرانیـان متفقند بر اینکه بیوراسف هزار سال بزیست، حتی بعضی نیز سنین عمر او را از این بیشتر شمرده و گفته اند هزار سال مدت پادشاهی او بود، و گویند دعاء معمول ایرانیـان یعنی «هزار سال بزی» از روزگار ضحاک معمول شد زیرا زندگی ضحاک امکان این امر را بر ایشان ثابت کرد. و باز بیرونی(49) درون ذیل عنوان جشن درامزینان یـا کاکثل (شب شانزدهم دی ماه) داستان ارماییل را کـه در شاهنامـه دیده ایم نقل کرده منتهی این نام درون کتاب او ازمائیل ثبت شده و نام کرمائیل نیز اص نیـامده است. بنای دماوند درون روایت بیرونی منسوب بـه ارمائیل هست و او بعد از آنکه معروف خدمت فریدون گشت مرتبهء بزرگ «مصمغان» یـافت (مس مغان یعنی بزرگ و رئیس مغان، و مس درون زبان پهلوی معادلست با مـه یعنی بزرگ درون زبان فارسی). بیرونی درباب دو مار ضحاک چنین گوید که: برخی گویند دو مار بر دوشـهای وی آشکار بودند کـه غذایشان از مغز آدمـی ترتیب مـی یـافت و بعضی گفته اند دو سلعه بر کتفهای او رسته بود کـه درد آنـها تنـها با طلی مغز سر مرتفع مـی شد. درون مجمل التواریخ آمده هست که ضحاک را از آن جهت بیوراسپ خوانند کـه بیور (ده هزار) اسپ تازی پیش وی جنیبت کشیدندی، و اندر اصل نام او قیس بن لهوب بود و ضحاک و حمـیری نیز نامـیده مـی شد، و پارسیـان ده آک مـی گفتند از جهت آنکه ده آفت و رسم زشت درون جهان آورد از عذاب و آویختن و فعلهای پلید(50)، و آک را معنی زشتی و آفتست. معرب ده آک ضحاک هست و ضحاک بـه تازی یعنی خندناک و بسبب اژدرهائی کـه بر کتف داشت او را اژدهاک نیز مـی گفتند «یعنی اژدهااند کـه مردم را بیوبارند». صاحب مجمل التواریخ ارونداسپ پدر ضحاک را وزیر تهمورث دانسته ولی درون شاهنامـه چنانکه مـی دانیم نام وزیر تهمورث شیداسپ هست نـه ارونداسپ. نسب ضحاک درون مجمل التواریخ درست مانند سنی ملوک الارض است. گرشاسب زابلی نبیرهء جمشید از پهلوانان ضحاک بود و کوش پدر کوش پیل دندان کـه داستان او درون کوشنامـه آمده برادر اوست. حدیث ارمایل و کرمایل و قیـام افریدون بر ضحاک و اقامت ضحاک درون کلنگ دیس کـه آن را دس حت (ظ: دژهوخت یـا دژهوخت گنگ چنانکه درون شاهنامـه آمده) خوانند و ایلیـا یـا بیت المقدس یعنی اورشلیم نیز فهرست مانند درون مجمل التواریخ ذکر شده است(51). از مجموع این روایـات اصیل بودن روایت فردوسی و نزدیک بودنش با روایـات مورخان محقق مـی شود. ارونداسپ درون اینجا معلوم نیست بـه چه سبب بـه مرداس مبدل شده است... نیز رجوع بـه تاریخ سیستان ص5، 6، 15، 21، 22 و یشتها تألیف پورداود، ج1 ص203 و 204 تألیف و لغت آک و بیور درون همـین لغت نامـه شود.
(1) - اژدهاک؛ نام ضحاک پادشاه است. دقیقی گوید:
ایـا شاهی کـه ملک تو قدیمـی
نیـاکت برد باک اژدهاکا
(نسخه: نیـابت برد تخت اژدهاکا). (لغت فرس اسدی ص 253).
(2) - مجمل التواریخ ص 40.
(3) - بیور؛ ده هزار.
(4) - درون اصل کتاب: بهرهء (متن تصحیح قیـاسی است).
(5) - طبری چنین نگفته، فقط گوید: نوح بر ضحاک مبعوث شد... و باز گوید: نوح بر قوم ضحاک کـه پیرو دیـانت او بودند بـه شریعت صابئین بودند نازل شد. و باز گوید: نوح درون عهد بیوراسب بوده. (ج1 ص178، 184، 210، 225، 226).
(6) - درون طبری: زینکاو.
(7) - مجمل التواریخ ص 52 و 26.
(8) - فارسنامـهء ابن البلخی ص 11.
(9) - فارسنامـهء ابن البلخی ص 34 و 35.
(10) - التفهیم ص 254.
(11) - التفهیم ص 257 و 258.
(12) - اگر.
(13) - روشن روان.
(14) - گشادن.
(15) - حماسه سرائی تألیف ذبیح الله صفا چ 1 صص421 - 435.
(16) - Agi-dahaka.
(17) - Bavri.
(18) - Thraetaona.
(19) - Sanghvak.
(20) - Arenavak.
(21) - Kvirianta. .(برادر جمشید)
(22) - Spityura
(23) - odhag.
(24) - Aka-manah.
(25) - Indra.
(26) - Saurva.
(27) - Nanghaithia.
(28) - Taurvi.
(29) - Zairika. (30) - منقولات از چهردادنسوتگرنسک، از ج 2 نمونـه های نخستین بشر و نخستین شاه تألیف کریستن سن (صص 19- 20) است.
(31) - Bawri.
(32) - Babiru. (33) - راجع بـه کلمـهء بوری یـا بابیرو یـا بابیروش رجوع بـه زند اوستای دارمستتر ج2 ص375 و یشتها تألیف پورداود ج1 ص190 شود.
(34) - Kwirianta.
(35) - Kuling Dushit. (36) - سنی ملوک الارض چ گوتوالد ص 23.
(37) - زند اوستای دارمستتر ج2 صص581 - 582.
(38) - Zainigav.
(39) - Virafshak. (40) - چ لایپزیگ ص 103.
(41) - Ahi.
(42) - Trita aptya.
(43) - Traitana.
(44) - Dasa. (45) - زند اوستای دارمستتر ج1 ص86.
(46) - منتخب از صص 6-8 اخبارالطوال دینوری.
(47) - الآثارالباقیـه ص218.
(48) - ایضاً ص 233.
(49) - ایضاً ص 227.
(50) - لغت نامـه ها ده آفت و عیب را چنین نوشته اند: زشت روئی، کوتاهی قد، بیدادگری، دروغگوئی، بددلی، بیدینی، بسیـارخواری، بیشرمـی، بیخردی، بدزبانی. (آنندراج).
(51) - ص 25 و 26 و 40-41.

ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ) علونی یـا ضحاک بن علوان. بانی گنگ دژ بمشرق، از اقلیم دوم کـه قلعتی بوده هست ببابل. حمدالله مستوفی درون نزهة القلوب ذیل کلمـهء بابل گوید: «بابل،... دارالملک ضحاک علونی(1) بوده هست و ضحاک درون آنجا قلعه ای ساخته بود و آن را گنگ دز گفتندی، اکنون تلی مانده و در آن شـهر جادوان بسیـار بوده اند و بعد از ضحاک ملوک کنعان آن را دارالملک داشته اند...»(2). و باز گوید: «گنگ دز بمشرق از اقلیم دویم ضحاک علوان ساخت...»(3). و چنانکه درون شرح حال ضحاک بن علوان گفته آمد بـه گفتهء ابن البلخی درون فارسنامـه این مرد همان ضحاک بیوراسب است.
(1) - ن ل: ابن علوان.
(2) - نزهة القلوب چ اروپا ص 37.
(3) - نزهة القلوب ص 247.
ضحاک.
[ضَحْ حا] (اِخ)ی کـه بیوت سبعه را کـه بنام کواکب هفتگانـه بنا شده بود بعلماء سبعه کـه ازجملهء آنان تینگلوش (تنگلوش) بابلی هست بازداد. (تاریخ الحکماء قفطی ص 104). و شـهرزوری او را ضحاک بن قی یـاد کرده است. (ترجمـهء نزهة الارواح ص50). ظاهراً مراد همان ضحاک معروف است.
ضحاکة.
[ضَحْ حا کَ] (اِخ) نام آبی هست ازآنِ بنی سُبَیع. (منتهی الارب).
ضحال.
[ضِ] (ع اِ) جِ ضَحْل. (منتهی الارب).
ضحایـا.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضحیة. (منتهی الارب).
ضحضاح.
[ضَ] (ع ص، اِ) پایـاب. (منتهی الارب). || آب قلیل کـه غرق نکند. آبی کـه قعر وی نزدیک باشد و آب که تا شتالنگ. (دهار). آبی اندک کـه تا کعبین و نیمـهء ساق بیـاید. (منتخب اللغات). آب اندک درون جوی و جز آن. (مـهذب الاسماء). آب اندک یـا آبی کـه تا شتالنگ رسد یـا نصف ساق، یـا آبی کـه در آن غرق نشود. || آب بسیـار (به لغت هذیل). (منتهی الارب).
ضحضح.
[ضَ ضَ / ضُ ضُ] (ع مص)روش سراب. ضحضحة. (منتهی الارب).
ضحضح.
[ضَ ضَ] (ع ص، اِ) آب اندک. (منتهی الارب).
ضحضحة.
[ضَ ضَ حَ] (ع مص) روش آب یـا سراب. ضَحْضَح. ضُحْضُح. (منتهی الارب).
ضحضحة.
[ضَ ضَ حَ] (ع مص) جنبیدن سراب و درخشیدن آن. || روان شدن آب. || هویدا و آشکار گردیدن کار. (منتهی الارب).
ضحک.
[ضَ] (ع اِ) برف. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ثلج. (فهرست مخزن الادویـه). || کفک شیر. (منتهی الارب). || مسکه. (مـهذب الاسماء) (منتخب اللغات). || انگبین. (منتهی الارب). شـهد. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). عسل. (منتخب اللغات) (فهرست مخزن الادویـه). || شگفت. || دندان سپید. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || مـیانـهء راه (منتهی الارب). مـیان راه. (منتخب اللغات). || شکوفه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). شکوفهء از غلاف برآمده. (منتهی الارب). کارد خرما (یعنی کاناز). (مـهذب الاسماء). اسم شکوفهء طلع هست هنگام انشقاق کُم آن یعنی کارد و کاناز آن. (فهرست مخزن الادویـه).
ضحک.
[ضَ / ضِ / ضِ حِ / ضَ حِ] (ع مص) خندیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (زوزنی) (منتخب اللغات). || راضی شدن. قبول . (منتهی الارب). || ضَحِکَتِ الارنب؛ حیض آورد خرگوش. (منتهی الارب). حایض شدن زن. (منتخب اللغات). بحیض شدن زن. || ضحک الرّجل؛ بشگفت آمد مرد، و نیز بیمناک گردید. (منتهی الارب). ترسیدن. || درخشیدن برق از ابر. (منتخب اللغات). ضحک السحاب؛ درخشید ابر. (منتهی الارب). || آواز بوزینـه. (منتخب اللغات): ضحک القرد؛ بانگ کرد بوزینـه. (منتهی الارب).
ضحک.
[ضُ] (ع ص) جِ ضَحوک. (منتهی الارب).
ضحک.
[ضِ] (ع اِ) خنده. خندهء بـه آواز. (غیـاث). || بانگ کپی. (مـهذب الاسماء). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضحک بکسر ضاد و بفتح آن نیز آمده و بسکون حاء مـهمله و بکسر ضاد و حاء نیز استعمال شده و چنانچه درون منتخب اللغات ذکر کرده عبارتست از کیفیتی راسخه کـه حاصل مـی شود از روح بسوی خارج ناگهانی براثر خوشی و سرور کـه آدمـی را عارض مـی شود و بالنتیجه مـی خندد، کذا فی الجرجانی. و در کلیـات ابوالبقاء گوید: قهقهه خندیدنیست کـه در حال خنده دندانـهای نواجذ ظاهر گردیده و آواز خنده هم شنیده شود، و ضحک خندیدن بدون آواز هست و تبسم لبخند و آهسته تر از ضحک است، بعد قهقهه و ضحک و تبسم از حیث طبقه بندی مانند نوم و نعاس و سِنة باشد. برخی گفته اند گشاده روئی اگر بحدی رسید کـه درنتیجهء سرور دندانـهای آدمـی آشکار گردید و آوازی از دهان بیرون نیـامد آن را تبسم نامند و اگر آواز خنده بحدی بود کـه از مسافتی هم شنیده مـی شد آن را قهقهه خوانند و اگر مانند هیچیک از این دو نبود آن را ضحک گویند - انتهی. و نیز گفته اند ضحک و قهقهه مترادف باشند و قهقهه آن هست که بانگ قاه قاه از دهان شنیده شود. ولی اکثر بر آنند کـه ضحک آن هست که ضاحک فقط آواز خود بشنود ولی قهقهه آن هست که آواز خنده بگوش غیر نیز برسد ولی تبسم لبخند و خندهء بی آواز را گویند. کذا یستفاد من جامع الرموز و البیرجندی. و ضاحک اسم فاعل از ضحک هست بمعنی خنده کننده و ضاحکة یکی از چهار دندان کـه از بعد نیش بود و ضواحک جمع ضاحکة، و وی را ضاحکة از آن جهة گویند کـه در گاه خنده پیدا شود. کذا فی بحر الجواهر. || نزد اهل رمل اسم شکلی هست که آن را لحیـان نیز گویند بدین صورت ی .
ضحکة.
[ضَ کَ] (ع اِ) یک بار خنده. (منتهی الارب) :
مرا تو گوئی مـی خوردن هست اصل فساد
به جان تو کـه همـی آیدم ز تو ضحکه.
منوچهری.
من اهل مزاح و ضحکه و زیجم
مرد سفر و عصا و انبانم.مسعودسعد.
ضحکة.
[ضُ کَ] (ع اِ) آنکه بر وی خندند. (منتهی الارب). آنکه بر او خندند. (مـهذب الاسماء). آنکه مردم بر وی خندند. (غیـاث). مسخره :
روت بس زیباست نیلی هم بکش
ضُحکه باشد نیل بر روی حبش.مولوی.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضُحکة بر وزن صُفرة،ی کـه رفتار و گفتار و حرکات و سکنات او مردم را بخنده آورد، و ضَحکة بر وزن همزه،ی کـه بر مردم بخندد. کذا فی الجرجانی.
ضحکة.
[ضُ حَ کَ] (ع ص) بسیـارخند. (منتهی الارب). بر مردم خندنده. بسیـار خندنده. آنکه بر مردمان خندد. (مـهذب الاسماء).
ضحکة.
[ضُ حُکْ کَ] (ع ص) بسیـارخند. (منتهی الارب).
ضحکی.
[ضِ] (اِخ) رجوع بـه مصطفی بن مـیرزه شود. (الاعلام زرکلی ص 440).
ضحل.
[ضَ] (ع مص) فرورفتن آب: ضَحَل الماء؛ فرورفت آب. || تُنُک گردیدن. || کمـیاب شدن. (منتهی الارب): ضَحَلَتِ الغُدرُ؛ کم شد آب آبگیرها. (منتهی الارب).
ضحل.
[ضَ] (ع ص، اِ) آب اندک بی عمق. (منتهی الارب). آب اندک. (منتخب اللغات). ج، اَضحال، ضُحول، ضِحال.
ضحن.
[ضَ] (اِخ) شـهری هست در دیـار سلیم بنزدیکی وادی بیضان، و آن را بـه صاد مـهملة نیز گفته اند. (معجم البلدان).
ضحن.
[ضَ حَ] (اِخ) شـهری است. مجدالدین مـی گوید کـه از ابن سیده هست و ابن سیده بیت ابن مقبل را کـه جوهری درون «ض ج ن» آورده، شاهد آورده است، بعد یکی از این دو تصحیف باشد. (منتهی الارب).
ضحو.
[ضَحْوْ] (ع اِ) نیم چاشت. (منتهی الارب). چاشتگاه. هنگام چاشت. (منتخب اللغات).
ضحو.
[ضَحْوْ] (ع مص) ضُحوّ. ضُحیّ. بیرون آمدن درون آفتاب. و منـه الحدیث: رای محرماً قد استظل فقال اضح؛ یعنی بیرون شو درون آفتاب. || آشکار گردیدن راه. || مردن: ضحا ظل فلان؛ بمرد. || نماز چاشت : ضحا الضحی؛ نماز چاشت بکرد. || رسیدن آفتابی را. (منتهی الارب). || طعام چاشتگاه خوردن. (غیـاث) (آنندراج).
ضحوک.
[ضَ] (ع ص، اِ) بسیـارخند. ج، ضُحک. || راه فراخ و پیدا و روشن. (منتهی الارب). راه آشکار و فراخ. (منتخب اللغات). راه روشن. (مـهذب الاسماء).
ضحوکة.
[ضَ کَ] تأنیث ضحوک. (غیـاث) (آنندراج).
ضحوکة.
[ضُ کَ] (ع ص، اِ) آنچه مردم را بـه خنده آرد، و آنکه بر وی مردمان خندند. (غیـاث) (آنندراج)(1).
(1) - درون کتب دسترس ما یـافته نشد.
ضحول.
[ضُ] (ع ص، اِ) جِ ضَحل. (منتهی الارب).
ضحوة.
[ضَحْ وَ] (ع اِ) ضَحو. نیم چاشت. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). چاشتگاه. (زمخشری). چاشتگاه یعنی بعد آفتاب برآمدن.
ضحی.
[ضُ حا] (اِخ) سورهء نودوسومـین از قرآن، مکّیـه، و آن یـازده آیت است، بعد از «لیل» و پیش از «أ لم نشرح».
ضحی.
[ضُ حا] (ع اِ) چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب) (بحرالجواهر) (مـهذب الاسماء). نیم چاشت، مقابل ظهر کـه چاشت است. چاشتگاه، یعنی بعد آفتاب برآمدن، و گویند بعد چاشتگاه. (دستور اللغة ادیب نطنزی). ارتفاع نـهار. چاشت :
همـیشـه که تا نفروزد قمر چو شمس ضحی
همـیشـه که تا ندرخشد سُها چو بدر ظلم.فرخی.
آنچنان روئی کـه چون شمس ضحاست
آنچنان رخ را خراشیدن خطاست.مولوی.
مدتی بسیـار مـیکرد این دعا
روز که تا شب، شب همـه شب که تا ضحی.
مولوی.
|| آفتاب. (منتهی الارب) :
نورشان حیران این نور آمده
چون ستاره زین ضحی فانی شده.مولوی.
-صلوةُ ضحی؛ نماز چاشت. (مـهذب الاسماء). نماز چاشتگاه. (السامـی فی الاسامـی). نماز چاشت، و منـه حدیث عمر: «اضحوا بصلوة الضحی»؛ ای صلوها لوقتها و لاتؤخروها الی ارتفاع الضحی.
|| و قولهم ما لکلامـه ضُحی؛ نیست کلام او را بیـانی. || و الشمس و ضحیـها(1)؛ ای ضوئها اذا اشرق. (منتهی الارب). و نیز رجوع بـه آفتاب پهن شود.
(1) - قرآن 91/1.
ضحی.
[ضِ حا] (ع مص) خوی گرفتن. (زوزنی). خوی و عرق آوردن. (منتهی الارب).
ضحی.
[ضَ حی ی] (ع مص) ضَحو. ضُحو. ضُحیّ. رسیدن آفتابی را. (منتهی الارب).
ضحی.
[ضُ حی ی] (ع مص) ضَحو. ضُحُوّ. ضَحیّ. رسیدن آفتابی را. || بیرون آمدن درون آفتاب. (منتهی الارب). بـه آفتاب شدن. (زوزنی). بـه آفتاب آمدن.
ضحی.
[ضَ حی ی] (اِخ) موضعی هست به یمن. (منتهی الارب).
ضحیـا.
[ضُ حَیْ یـا] (ع اِ مصغر) مصغّر ضحی. (منتهی الارب).
ضحیـاء.
[ضَحْ] (ع ص، اِ) نام اسپی است، یـا اسب اشـهب. (منتهی الارب). مادیـان سپید. (منتخب اللغات). || لیلة ضَحْیـاء؛ شب روشن بی ابر. (منتهی الارب). شبی روشن. (مـهذب الاسماء). || زنی کـه موی بر نـهفت ندارد.
ضحیـاء .
[ضَحْ] (اِخ) نام اسب عمر بن عامر. (منتهی الارب).
ضحیـان.
[ضَحْ] (اِخ) قلعتی هست که احیحة بن الجلاح درون زمـین قبابة برآورده است. (معجم البلدان).
ضحیـان.
[ضَحْ] (ع ص) رجلٌ ضحیـان؛ مردی کـه در وقت چاشت خورد. || یومٌ ضحیـان؛ روز روشن. || سراجٌ ضحیـان؛ چراغ منیر. (منتهی الارب).
ضحیـان.
[ضَحْ] (اِخ) موضعی هست مـیان نجران و تثلیث بـه راه یمن درون کوتاه ترین راه مـیان حضرموت بـه مکّه. (معجم البلدان). موضعی هست در راه حضرموت بطرف مکه. (منتهی الارب).
ضحیـان.
[ضَحْ] (اِخ) ابرق ضحیـان؛ موضعی هست به دیـار عرب.
ضحیـان.
[ضَحْ] (اِخ) عامربن النمربن سعد. رئیس ربیعه پیش از بنی شیبان، و او را بدان جهت ضحیـان گفته اند کـه چاشتگاه به منظور قضاء جلوس کردی. (عقد الفرید ج 3 ص 307).
ضحیـانة.
[ضَحْ نَ] (ع ص) تأنیث ضحیـان. || قُلةٌ ضحیـانة؛ سر کوه ظاهر به منظور آفتاب. (منتهی الارب).
ضحیـاة.
[ضَحْ] (ع ص) یومُ ضحیـاة؛ روز روشن. (منتهی الارب).
ضحیم.
(1) [ضَ] (ع ص)ی کـه کجی درون دهان و یـا بگردن و یـا درون زنخدان او باشد. (غیـاث) (آنندراج).
(1) - درون منتهی الارب «ضجم» (با جیم معجمـه) بـه این معنی آمده و تصور مـی رود «ضحیم» (به حاء مـهمله) همان کلمـهء ضجم باشد کـه بغلط ضبط کرده اند.
ضحیة.
[ضَ حی یَ] (ع اِ) گوسپند قربانی. ج، ضحایـا. (منتهی الارب). آنچه قربان کنند هر جا کـه باشد. (مـهذب الاسماء). || نیم چاشت. (منتهی الارب).
ضخ.
[ضَخ خ] (ع اِ) اشک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || (اِمص) امتداد بول. || پاشیدگی آب. (منتهی الارب). || (مص) چکیدن آب. (منتخب اللغات). || ن. (منتهی الارب). دیر ن. (منتخب اللغات).
ضخام.
[ضُ] (ع ص) کلان و فربه هرچه باشد. (منتهی الارب). بزرگ. (مـهذب الاسماء). بزرگ جثه. زَفت. قوی. بزرگ از هر چیزی. (منتخب اللغات)(1).
(1) - درون منتخب اللغات بـه فتح اول ضبط شده است.
ضخام.
[ضِ] (ع ص) جِ ضَخم. (منتهی الارب).
ضخامت.
[ضَ مَ] (ع اِمص) هنگفتی. تناوری. غلظت. غِلّت (لهجهء محلی قزوین). کلفتی. ستبری : روباه ضخامت جثه بدید... (کلیله و دمنـه). ستبرا. || (مص) کلان و فربه گردیدن. (منتهی الارب). تناور شدن. (تاج المصادر) (زوزنی) (مجمل اللغة) (دهار). فخامة. بزرگ تن شدن. (غیـاث) (آنندراج).
ضخز.
[ضَ] (ع مص) برکندن چشمـی را. (منتهی الارب). بحض.
ضخم.
[ضَ / ضَ خَ] (ع ص) هنگفت. ستبر. تناور. (مجمل اللغة) (دهار). سطبر و کلان از هر چیزی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). بزرگ هیکل پرگوشت. (منتهی الارب). دفزک بزرگ. (مـهذب الاسماء). کلفت. زفت. ضخمة. ضخیم. ج، ضخام : گنگ امردی بود ضَخم و زفت. (حاشیـهء فرهنگ اسدی نسخهء نخجوانی).
لنگ ولیکن نـه سست، زرد ولیکن نـه زشت
گنگ و نگردد خموش، ضخم و نباشد گران.
مسعودسعد.
روباه... گفت ندانستم کـه هر کجا جثه ضخم تر و آواز هایلتر، منفعت آن کمتر. (کلیله و دمنـه).
جسم ضخمـی داشت او را نبرد
ماند درون مسجد چو اندر جام دُرد.مولوی.
|| ضخم اندام. هلغَف. آکنده گوشت. || راه گشاده و روشن. || آب بسیـار. (منتهی الارب). || گران. ثقیل. سنگین (در آب). || ضخم الفخذین؛ ستبرران.
ضخم.
[ضَ] (اِخ) بنوعبدبن ضخم؛ قومـی از عرب عاربه کـه اکنون منقرض شده اند. (منتهی الارب).
ضخم.
[ضِ خَ] (ع مص) کلان و فربه گردیدن. ضَخامة. (منتهی الارب). تناور شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). سطبر شدن. (منتخب اللغات).
ضخمات.
[ضَ] (ع ص) جِ ضَخمة. (منتهی الارب). رجوع بـه ضخمة شود.
ضخمة.
[ضَ مَ] (ع ص) تأنیث ضخم. ضخیم. سطبر هنگفت. ج، ضخمات (به تسکین خاء، زیرا کـه صفت است، و تحریک درون اسم هست و بس). (منتهی الارب).
ضخمة.
[ضِ خَمْ مَ] (ع ص) (ص) زن پهن تن خوش نما و نرم و نازک اندام. (منتهی الارب).
ضخومة.
[ضُ مَ] (ع مص) تناور شدن. (تاج المصادر) (دهار).
ضخیم.
[ضَ] (ع ص) ضَخم. ضخمة. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج، ضِخام.
ضد.
[ضِدد / ضِ] (از ع، ص، اِ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضد بکسر ضاد درون لغت ناهمتا و نزد علماء علم کلام و فقهاء بمعنی مقابل باشد و نزد حکماء قسمـی از مقابل است. و لغات اضداد بیـانش ضمن بیـان معنی لفظ لغت خواهد آمد، ان شاءالله تعالی - انتهی. درون اصطلاح لغویین کلمـه ای کـه دو معنی دهد متضاد با یکدیگر، چون فراز کـه بمعنی بستن و باز هست و جعد کـه بمعنی کریم و بخیل هست و چون قُرْء کـه بمعنی حیض و طُهر هست و ظن کـه بمعنی گمان و یقین هست و خفیـه کـه بمعنی نـهان و آشکار هست و بیع کـه بمعنی خ و فروختن هست و نبل کـه چیز خرد و بزرگ هست و شِف، بمعنی سود و زیـان و ذفر، بوی خوش و ناخوش و ودیعه، امانت کـه بکسی دهی یـا ستانی و جَون، بمعنی سیـاه و سفید. || آنکه نسبتش با دیگری چنان باشد کـه با او تواند نبودن و هر دو با هم نتوانند بودن، چنانکه نسبت سیـاهی بسفیدی چه سیـاهی با سفیدی توانند نبودن چنانکه سرخی با...، و جز آن. || امر وجودی کـه با امر وجودی دیگر قابل اجتماع نباشد. ناهمتا. (منتهی الارب) (دهار) (مـهذب الاسماء) (زوزنی). نامانند. (زمخشری). صُتة. (منتهی الارب). خلاف چیزی. وارو. مخالف. (منتخب اللغات) :
کردار تو ضد همـه کردار زمانـه
از دل بزداید لَطَفت بار زمانـه.منوچهری.
نیت و درون خود را آلودهء بضدّ این گفته نگردانم. (تاریخ بیـهقی ص316).
اگر بضد تو شاهی رسد بـه افسر و تخت
کنندْش زیر و زبر تخت و افسر، آتش و آب.
مسعودسعد.
مـی دانست کـه ملاهی و پادشاهی ضد یکدیگرند. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص274).
بد ندانی که تا ندانی نیک را
ضدّ را از ضد توان دید ای فتی.مولوی.
چون شدی درون ضد ببینی ضد آن
ضدّ را از ضد شناسند ای جوان.مولوی.
چون نمـی ماند همـی ماند نـهان
هر ضدی را تو بضدّ آن بدان.مولوی.
چون نباشد شمس ضدّ زمـهریر.مولوی.
مـی گریزد ضدّها از ضدّها
شب گریزد چون برافروزد ضیـا.مولوی.
آن نفاق از ضدّ آید ضدّ را
چون نباشد ضدّ نَبْوَد جز بقا.مولوی.
گر نظر بر نور بود آنگه برنگ
ضد بـه ضد پیدا بود چون روم و زنگ.
مولوی.
پس بضد نور دانستی تو نور
ضد ضد را مـی نماید درون صدور.مولوی.
زآنکه ضد را ضد کند پیدا یقین
زآنکه با سرکه پدید هست انگبین.مولوی.
- ضدّسمّ؛ پادزهر، پازهر.
- ضدّعفونی ؛ زدودن عفونت چیزی.
|| همتا. (منتهی الارب). و خود ضد از لغات اضداد است. مانند. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). مثل ج. اَضداد. و گاه خود بمعنی جمع آید، قال الله تعالی : و یکونون علیـهم ضِدّاً. (قرآن 19/82). و یقال: لا ضدّ له و لا ندّ له و لا ضدید له. (منتهی الارب). || عدو. دشمن. خصم. قوله تعالی: و یکونون علیـهم ضدّاً؛ ای اعداء یوم القیـامة و کانوا فی الدنیـا اولیـائهم. (مـهذب الاسماء). آخشیج. (فرهنگ اسدی، نسخهء خطی نخجوانی).
ضد.
[ضِدد] (اِخ) بنوضد؛ قبیله ای هست از عاد. (منتهی الارب).
ضد.
[ضَدد] (ع مص) غالب آمدن بری. (منتهی الارب). غالب شدن درون خصومت بری. || بازگردانیدن چیزی را ازی. (منتخب اللغات). برگردانیدن چیزی را ازی و بازداشتن بلطف و نرمـی. (منتهی الارب). || پر . (زوزنی) (تاج المصادر). پر مشک و جز آن. (منتخب اللغات). پر مشک را. (منتهی الارب).
ضدا.
[ضَ] (اِخ) کوهی هست در شقّ یمامـه. (معجم البلدان).
ضدء .
[ضَ دَءْ] (ع مص) خشم گرفتن. (منتهی الارب).
ضداد.
[ضَ] (اِخ) نخلستانی هست بنی یشکر را بـه یمامـه. (معجم البلدان).
ضداة.
[ضُ] (ع ص) جِ ضادی. (منتهی الارب).
ضدن.
[ضَ] (ع مص) اصلاح و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب).
ضدنی.
[ضَ نا] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب) (معجم البلدان).
ضدوان.
[ضَ دَ] (اِخ) کوهی است. ابن مقبل گوید :
فصبّحْنَ من ماء الوحیدین نقرة
بمـیزان رعم اذ بدا ضدوان.
ابن المعلی از خالد آرد که... صدوان (به صاد مـهمله) دو کوهند. (معجم البلدان). ضَدَوان دو کوهست، ضَدَیـان بالیـاء مثله. (منتهی الارب).
ضدی.
[ضَ دا] (ع مص) خشم گرفتن. (منتهی الارب).
ضدی.
[ضَ دا] (ع اِ) خشم، یقال: انـه لذوضدی؛ یعنی صاحب غضب است. (منتهی الارب).
ضدیـان.
[ضَ دَ] (اِخ) دو کوهند. ضدَوان. (منتهی الارب).
ضدیت.
[ضِدْ دی یَ] (ع مص جعلی، اِمص) مخالفت. عداوت.
ضدید.
[ضَ] (ع ص، اِ) همتا. (منتهی الارب). مانند. (منتخب اللغات). ندّ. || ناهمتا. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). مخالف. (منتخب اللغات). از لغات اضداد است.
ضذج.
[ضَ] (ع اِ)(1) بـه ذال معجمـه، یربوز هست که بقلهء یمانیـه باشد. (فهرست مخزن الادویـه).
(1) - Blette.
ضر.
[ضَرر / ضُرر] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). مضرّت. || سختی. (مـهذب الاسماء). بدحالی. ضَرّاء. || زیـان. (مـهذب الاسماء). خلاف نفع. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). ضرر :
ضرّ منافقانی، نفع موافقانی
این را همـی بپائی وآن را همـی نپائی.فرخی.
همـه پالوده نقره را مانند
نقرهء ضرّ و نفع پالایند.مسعودسعد.
ورنـه بگذار زآنکه مـی گذرد
خیر چون شرّ و منفعت چون ضر.سنائی.
حیوانی کـه در او نفع و ضر... باشد چگونـه بی انتفاع شاید گذاشت. (کلیله و دمنـه). ابوعلی آن رخنـه برگرفت و از غوادی شر و غوایل ضر و نفع فارغ شد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 265).
پس سلیمان با حکیمان زآن گیـا
شرح کردی نفع و ضرّش ای کیـا.مولوی.
وآنچه نپسندی بخود از نفع و ضر
بری مپسند هم ای بی هنر.مولوی.
|| رجلٌ ضرّ اضرار؛ مرد نیک دانا و نـهایت رسا و زیرک و آزموده. (منتهی الارب).
ضر.
[ضَرر / ضُرر] (ع مص) گزند رسانیدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). گزند . (زوزنی) (تاج المصادر). || زن خواستن بر زن پیشین. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). صاحب منتهی الارب گوید: ضرّ بفتح اول مصدر و بضم اول اسم مصدر ممکن هست باشد.
ضر.
[ضُرر] (اِخ) نام آبی است. (منتهی الارب).
ضر.
[ضُ رر] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || سختی. (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). بدحالی. || لاغری. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || نقصان. (منتخب اللغات). و نیز رجوع بـه ضَرّ شود. || جمع مـیان دو زن. رجوع بـه ضِرّ شود. (منتهی الارب).
ضر.
[ضِرر / ضُرر] (ع اِمص) جمع مـیان دو زن. اسم هست مضارة را، یقال: تزوّج علی ضِرٍّ و ضُرٍّ؛ ای مضارة ای جمع بین امرأتین او ثلاث. (منتهی الارب).
ضرء .
[ضَرْءْ] (ع مص) پوشیده شدن. (منتهی الارب).
ضراء .
[ضَ] (ع ص، اِ) درختان انبوه درون وادی کـه در آن پنـهان توان شدن. یقال: هو یمشی الضراء؛ اذا مشی مستخفیـاً فیما یواری من الشجر. || زمـین نشیب با اندک درخت کـه جای مـیگیرد درون آن ددان. (منتهی الارب).
ضراء .
[ضَ] (ع مص) نـهان شدن. (منتهی الارب).
ضراء .
[ضَرْ را] (ع اِ) ضرّ. گزند. || سختی. (مـهذب الاسماء) (منتهی الارب). بدحالی. (منتهی الارب). مقابل سرّاء. درشتی. درویشی. (دهار). بأساء. بدبختی. تنگی. دشخواری : الذین ینفقون فی السرّاء و الضراء(1)؛ آنانکه مال نفقه و هزینـه کنند درون خواری و دشخواری. (تفسیر ابوالفتوح رازی). فسبحان من لایحمد سواء علی السَرّاء و الضرّاء. (تاریخ بیـهقی ص 299). اختصه بالطرایق الرضیة التی من اوجبها و اولاها و احقها و احراها التسلیم لامر الله تعالی و قضائه و الرضا بباسائه و ضرائه. (تاریخ بیـهقی ص 299).
گه اندر نعمتی مغرور و غافل
گه اندر تنگدستی خسته و ریش
چو درون سرّا و ضرّا کارت اینست
ندانم کی بحق پردازی از خویش.
سعدی (گلستان).
|| رنجوری. || نقصان درون مال و جان (بأساء و ضراء... مؤنثان لا مذکر لهما. قال الفراء: لو جمعا علی اَبوس و اَضرّ کما یجمع النعماء بمعنی النعمة علی اَنعم لجاز). (منتهی الارب). ج، اَضُرّ. (مـهذب الاسماء) (منتهی الارب). || برجاماندگی. (منتهی الارب).
(1) - قرآن 3/134.
ضرائب.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضَریبة. (منتهی الارب). جزیـه ها :
از کلک تو شمشیر زده لشکر اسلام
بر قیصر و فغفور نـهد باج و ضرائب.سوزنی.
ضرائر.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضرّة، هَوو. هَبو. هم شوی. (منتهی الارب).
ضرائک.
[ضَ ءِ] (ع ص، اِ) جِ ضریک. (منتهی الارب). رجوع بـه ضریک شود.
ضراءة.
[ضَ ءَ] (ع مص) آزمند و حریص گردیدن. (منتهی الارب).
ضراب.
[ضِ] (ع مص) برجهیدن گشن بر ماده. (منتهی الارب). || گشنی شتر. (تاج المصادر). مست شدن اشتر تیز. (تاج المصادر). گشنی شتر. (زوزنی). || مضاربة. بای شمشیر زدن :
نـه مرد ی کـه مرد ضرابی
نـه مرد طعامـی کـه مرد طعانی.منوچهری.
یکی نسوزد جز جان دیو روز نبرد
یکی نبارد جز گرد مرگ روز ضراب.
مسعودسعد.
چرخ بدوزد چو تیر صبح بسوزد چو مـهر
رمح تو گاه طعان، تیغ تو گاه ضراب.
خاقانی.
در علمش مـیر نحل نیزه کشیده چو نخل
غرقهء صد نیزه خون گاه طعان و ضراب.
خاقانی.
ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص355).
ضراب.
[ضَرْ را] (ع ص) رودزن. (مـهذب الاسماء) (دهار). || واشی. ساعی. || درم زن. (مـهذب الاسماء) (دهار). سکّه زن :
ضَرّاب وار شاخ گل زرد هر شبی
دینارهای گرد مجدد کند همـی.منوچهری.
بگاه ضرب همـی زرّ و سیم بوسه زند
ز عزّ نامش بر روی سکهء ضرّاب.
مسعودسعد.
بنـهم ازبرای نام ترا
دیدگان زیر سکهء ضرّاب.مسعودسعد.
که موم و زر بـه کژی نقش راستی یـابند
ز مـهر خاتم سلطان و سکهء ضرّاب.خاقانی.
عقد نظامان سحر از من ستاند واسطه
قلب ضرّابان شعر از من پذیرد کیمـیا.
خاقانی.
تکیـه نکند بر کرم دهر خردمند
سکه ننـهد بر درم ماهی ضراب.خاقانی.
ضراب.
[ضَرْ را] (اِخ) ابوعبید معروف بـه ضراب. از متقدمـین ادباء است. (محاسن اصفهان مافروخی ص33).
ضرابخانـه.
[ضَرْ را نَ / نِ] (اِ مرکب)درم سرا. سرای درم. دارالضرب. مـیخکده. دارالسکه. جائی کـه در آن زر و سیم سکه زنند.
ضرابیة.
[ضُ یَ] (اِخ) شـهرستانیست بمصر از حوف. (منتهی الارب).
ضراح.
[ضِ] (اِخ) موضعی است، و در اخبار نام آن آمده است. (معجم البلدان).
ضراح.
[ضِ] (ع مص) لگد زدن. (منتهی الارب).
ضراح.
[ضَ حِ] (ع اِ فعل) اَضرح. دور کن و بینداز. (منتهی الارب).
ضراح.
[ضُ] (اِخ) خانـه ای هست در آسمان چهارم. (دهار) (مـهذب الاسماء). بیت المعمور کـه قبلهء ملائکه هست در آسمان چهارم. (منتخب اللغات). نام بیت المعمور کـه خانـه ای هست ساخته درون آسمان چهارم مقابل خانـهء کعبه. (منتهی الارب). خانـه ای هست در آسمان مقابل کعبه و آن بیت المعمور است، و ضریح لغتی هست در آن... و گویند آن همان کعبه هست که خداوند بهنگام طوفان بـه آسمان برد و بسبب دوری از زمـین ضراح نامـیده شد. (معجم البلدان).
ضراح.
[ضَرْ را] (اِخ) از اعلام است. (منتهی الارب).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) مسجد ضرار؛ مسجدی بود کـه منافقان ساخته بودند و حق تعالی بـه هدم آن فرمان داد چنانکه درون قرآن واقع است. (منتخب اللغات).
ضرار.
[ضِ] (ع مص) مُضارّة. گزند رسانیدن یکدیگر را. || جزای ضرر. و قوله تعالی: اتخذوا مسجداً ضراراً(1)؛ ای مضارة لاهل مسجد قبا. (منتهی الارب). || لا ضرر و لا ضرار؛ قاعدهء فقهی هست و مأخوذ از حدیث نبوی «لا ضرر و لا ضرارَ فی الاسلام».
(1) - قرآن 9/107.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن احمدبن ضرار الضّبی، مکنی بـه ابوالحسن. جده ضرار بنی بعض جامع الیـهودیة الموضع الذی یعرف بضرارآباذ. حدثنا سلیمان بن احمد ثنا ضراربن احمدبن ضرار الاصبهانی ثنا احمدبن یونس الضبی ثنا حجاج بن محمد عن ابن جریح اخبرنی زیـادبن سعد انّ قزعة مولی عبدالقیس اخبره انـه سمع عکرمة مولی ابن عباس یقول قال ابن عباس صلیت الی جنب النبی (ص) و عائشة خلفنا تصلی معنا و انا الی جنب النبی (ص). حدثنا ابومحمدبن حیـان ثنا ابوالحسن ضراربن احمدبن ضرار الضبی من حفظه ثنا احمدبن یونس الضبی ثنا عبدالله بن بکر السهمـی عن حمـید عن انس بن مالک قال قال رسول الله (ص) دخلتُ الجنة فاذا انا بقصر من ذهب فقلت لمن هذا القصر؟ فقیل لرجل من قریش، فظننتُ انّی انا هو فقال لعمربن الخطاب هذا او نحوه. (ذکر اخبار اصفهان ج1 ص351).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن الحسین. صاحب عیون الاخبار گوید: قیل لضراربن الحسین: ما السرور؟ قال: لواء منشور و جلوس علی السریر و السلام علیک ایـها الامـیر. (عیون الاخبار ج 1 ص 258).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن الخطاب بن مرداس بن کبیربن عمرو آکل السقب بن حبیب بن عمروبن شیبان بن محارب بن فهربن مالک الفهری. مردی شجاع و شاعر و سوار و از قائدین عرب و صحابی بود. وی روز غزو اُحد و خندق با مسلمـین جنگهای سخت کرد و در فتح مکه اسلام آورد، و در فتح شام نیز وی را حکایـاتی است. گویند درون قریش اشعر از وی نبود و درفش کاویـانی را درون جنگ قادسیـه وی بدست کرد و آن را بـه سی هزار درم بفروخت. فتح ماسبذان و شیروان نیز او کرد و در وقعهء اجنادین کشته شد. (الاعلام زرکلی ج2 ص440) (حبیب السیر ج1 ص125، 164، 165) (امتاع الاسماع ص96، 152، 231، 232).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن الشماخ، ملقب بـه مزرد(1). و صاحب تاج العروس درون مادهء زَرَد، المزرد (کمحدث) ابن ضرار آورده است. لقب اخی الشماخ الشاعر.
(1) - التاج ص 190.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن القعقاع بن معبدبن زرارة. از سواران عرب کـه در وقعهء وقیط بکر و تمـیم اسیر گرفته شد. وی صحابی است. (عقدالفرید ج6 ص46). صاحب عیون الاخبار گوید: حدثنی سهل بن محمد عن الاصمعی قال اخبرنی شیخ مِنْ مَشْیَختنا، و ربما قال: هارون الاعور، ان قتیبة بن مسلم قال ارسلنی ابی الی ضراربن القعقاع بن معبدبن زرارة فقال: قل له قد کان فی قومک دماء و جراح، و قد احبوا ان تحضر المسجد فیمن یحضر، قال: فاتیته فابلغته فقال یـا جاریة: غدّینی، فجاءت بارغفة خُشنٍ فثردتهن فی مریس(1) ثم برقتهن(2) فاکل قال قتیبة، فجعل شانـه یصغر فی عینی و نفسی ثم مسح یده و قال: الحمدلله حنطة الاهواز و تمر الفرات و زیت الشّام ثم اخذ نعلیـه و ارتدی. ثم انطلق معی و اتی المسجد الجامع فصلی رکعتین ثم احتبی فمارأته حلقة الا تفوضت الیـه فاجتمع الطالبون و المطلوبون فاکثروا الکلام، فقال: الی ماذا صار امرهم؟ قال: الی کذا و کذا من ابل، قال: هی علی، ثم قام. (عیون الاخبار ج 1 ص 332 و 333).
(1) - فی هامش النسخة الفتوغرافیة: «المریس تمر و زیت» و فی القامورس انـه التمر الممروس باللبن.
(2) - برق الطعام بزیت او سمن: جعل فیـه منـه قلی. (قاموس).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن صرد، مکنی بـه ابونعیم. محدث است. مأمون او را بـه معلمـی یکی از اولاد خود خواند و وی امتناع ورزید. او راست: کتاب الوقف و الابتداء. (ابن الندیم).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن عبدالمطلب. عم پیغمبر اکرم کـه با عبدالله و ابوطالب از یک مادر (فاطمـه عمرو المخزومـیة) بود. رجوع بـه عقدالفرید ج3 ص263 و ج5 ص7 شود.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن عمرو الضبی، مکنی بـه ابوعمرو. رئیس فرقهء ضراریـه از مجبره. بشربن المعتمر را کتابی هست در رد وی. صاحب عقدالفرید درون فصل کبرة السن گوید: عاش ضراربن عمرو حتی ولد له ثلاثة عشر ذکراً فقال: من سره بنوه ساءته نفسه(1). و صاحب عیون الاخبار هم گوید: قال ضراربن عمرو الضبی، و قد رُئی له ثلاثة عشر ذکراً قد بلغوا: من سره بنوه ساءته نفسه(2). و نیز صاحب عقدالفرید ذیل عنوان «النفس الملکیة» آرد: قیل لضراربن عمرو: ما السرور؟ قال: اقامة الحجة و ادحاضُ الشبهة.(3)و نیز گوید: قالوا: کانت فی ابی عمرو ضراربن عمرو ثلاثة من المحال: کان کوفیـاً معتزلاً و کان من بنی عبدالله بن غطفان و یری رای الشعوبیة و محال ان یکون عربی شعوبیـاً و مات و هو ابن سبعین سنة(4). (عقدالفرید ج8 ص147 و 148). صاحب عیون الاخبار گوید(5): قال ضراربن عمرو لابنته حین زوجها: امسکی علیک الفضلین: فضل الغلمة و فضل الکلام.
(1) - عقدالفرید ج 2 ص 360.
(2) - عیون الاخبار ج 2 ص 320.
(3) - عقدالفرید ج 7 ص 247.
(4) - کذا بالاصل. و لانعرف وجه الاحالة فی الثالثة او لعل فی الخبر نقصاً.
(5) - ج 1 ص 330.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن فضالة بن کلدة. شاعری است.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن مالک (الازْور) بن اوس بن خزیمة الاسدی. از اَبطال عرب درون جاهلیت و اسلام، صحابی و شاعری شریف، و هم اوست کـه مالک بن نویرة را کـه بعد از رحلت حضرت رسول بـه ردّت متهم شده بود بـه امر خالدبن ولید بکشت. وی درون حرب یمامـه قتالی سخت کرد که تا آنجا کـه هر دو ساق وی قطع د و ناگزیر بزانو درآمد و جنگ مـی کرد و هم درون آن حال پایمال و لگدکوب سُم ستوران گشت و پس از چند روز بـه یمامـه یـا جای دیگر گذشته شد. (الاعلام زرکلی ج2 ص440) (حبیب السیر ج1 ص155) (المعرّب جوالیقی ص356).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن مرة الشیبانی، مکنی بـه ابوسنان. تابعی است. شـهاب بن عباد گوید کـه اصحاب ما گفته اند بکاؤن کوفه چهار تن اند: ضراربن مرة و عبدالملک بن ابجر و محمد بن سوقة و مطرف بن طریف. و ضرار پانزده سال پیش از مرگ گوری درون خانـهء خویش د و پیوسته بدانجا رفتی و ختم قرآن کردی. محاربی گوید: ضراربن مرة و محمد بن سوقه، چون روز آدینـه فرازمـی آمد گرد مـی آمدند و مـی گریستند. عبدالله بن الاجلح گوید کـه ضراربن مرة ما را گفتی: «لاتجیئون جماعة و لکن لیجی ء الرجل وحده فانکم اذا اجتمعتم تحدثتم و اذا کان الرجل وحده لم یخل من ان یدرس جزاه او یذکر ربه». ابوسنان گفت: قال ابلیس اذا استمکنت من ابن آدم ثلاثاً اصبت منـه حاجتی، اذا نسی ذنوبه و استکثر عمله و اعجب برأیـه. مصنف گوید ضرار از سعیدبن جبیر و دیگران اسناد کردی. (صفة الصفوة ج3 ص64 و 65).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) ابن مقرن. صحابی است. (منتهی الارب).
ضرار.
[ضِ] (اِخ) الرومـیة. نام مادر معتضد خلیفهء عباسی است. رجوع بـه عقد الفرید ج 5 ص 406 و مجمل التواریخ ص 370 شود.
ضرار.
[ضِ] (اِخ) الضبی، زیدالفوارس. پسر او حصین درون یوم دارة مأسل بـه دست عتبة بن شتیر کشته شد و او با قوم خود بـه خونخواهی پسر برخاست. رجوع بـه عقد الفرید ج6 ص43 و 44 شود.
ضرارة.
[ضَ رَ] (ع مص) نابینا شدن. (منتخب اللغات). نابینائی. (دهار). || کمـی درون اموال و ذوات. (منتهی الارب). || گزند رسانیدن. (غیـاث) (آنندراج).
ضراریة.
[ضِ ری یَ] (اِخ) یکی از شش فرقهء مجبره منسوب بـه ضراربن عمرو حِفص الفرد و اتفاقهما فی التعطیل انـهما قالا الباری تعالی عالمٌ قادرٌ علی معنی انـهبجاهل و لا عاجز و اثبت الله تعالی ماهیة لایعلمـها الا هو و قالا ان هذه المقالة محکیة عن ابی حنیفة رحمـه الله و جماعة من اصحابه و ارادا بذلک انـه یعلم نفسه شـهادة لا بدلیل و لا خبر و نحن نعلمـه بدلیل و خبر و اثبتا حاسة سادسة للانسان یری بها الباری تعالی یوم الثواب فی الجنة و قالا افعال العباد مخلوقة للباری. رجوع بـه ص94 از کتاب اول ملل و نحل شـهرستانی چ مصر درون حاشیـهء ملل و نحل ابن حزم شود.
ضراس.
[ضِ] (اِخ) دهی هست محاذی یمن. (منتهی الارب). دهی هست در کوههای یمن. (معجم البلدان).
ضراس.
[ضُ] (ع اِ) درد دندان. (مـهذب الاسماء). || کندی دندان.
ضراسی.
[ضَ سا] (ع ص، اِ) جِ ضَریس. (منتهی الارب).
ضراط.
[ضُ] (ع اِ) تیز. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). آواز تیز. (منتهی الارب). ضِرطه. ضرط. ریحی کـه به آواز از اسفل شکم برآید. (غیـاث) (آنندراج). بادی کـه به آواز از مردم جدا شود. باد بُنِ آدمـی. (دهار) : و جایگاه وزارت بـه اصیل روغدی تفویض کرد، او درون ابتدا نحّاسی بود درون دیوان درون جمع صدور و اعیـان بی دهشت ضراط و حباق از او روان. (جهانگشای جوینی).
ضراط.
[ضُ] (ع مص) تیز دادن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). زدن. باد رها از شکم. (مـهذب الاسماء).
ضراط.
[ضَرْ را] (ع ص) تیزدهنده. (منتهی الارب).
ضراطمـی.
[ضُ طِ مـی ی] (ع ص، اِ) بالهء (؟) سطبر برآمده. (منتهی الارب). من الارکاب ای الفروج الضخم الجافی المکتنز المرتفع.
ضراعت.
[ضَ عَ] (ع مص) فروتنی نمودن. || خواری نمودن. (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن. (منتهی الارب). بزاری خواستن. زاری . خواری و زاری نمودن. زا. || سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (زوزنی). || رام شدن. (منتهی الارب). استکانت. تضرع. عجز. (غیـاث). ابتهال : حق طاعت و ضراعت او بـه تیسیر امل و تقریر عمل بـه ادا رسانید. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی).
آن امـیران درون شفاعت آمدند
وآن مریدان درون ضراعت آمدند.مولوی.
ضراعة.
[ضُ عَ] (اِخ) قلعتی هست به یمن. (معجم البلدان).
ضراغم.
[ضَ غِ] (ع اِ) جِ ضِرغام.
ضرافط.
[ضُ فِ] (ع ص) بزرگ جثهء فربه کلان شکم. (منتهی الارب).
ضرافة.
[ضُ فَ] (اِخ) جایگاهی هست به نجد مـیان بصره و کوفه. (معجم البلدان). موضعی هست نزدیک لعلع. (منتهی الارب).
ضراک.
[ضُ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات). اسد. || (ص) درشت غلیظ. (منتخب اللغات). آنکه پی گلوی او درشت و سخت باشد. (منتهی الارب).
ضراکة.
[ضَ کَ] (ع مص) نابینا شدن. || درویش شدن. || بدحال شدن. || گول گردیدن. || بر جای ماندن. || درشت و سخت شدن پی و رگ حلق. (منتهی الارب). سخت اندام شدن. (زوزنی).
ضرام.
[ضِ] (ع اِ) هیزم ریزه. هیزم سست و نرم، یـا آنکه خدرک نباشد او را. (منتهی الارب). هیزم. (مـهذب الاسماء). هیزم افروخته. (منتهی الارب). هیزم ریزه کـه بدان آتش افروزند، و بفارسی فروزینـه گویند. (منتخب اللغات). فروزینـه. حصب. آتش افروزینـه. (دهار). هیزم باریک و ریزه کـه بدان آتش افروزند. (غیـاث) (آنندراج) : و تاج الدین زنگی والی بلخ کـه ضرام آن فتنـه بود بمروالرّوذ تاخت. (جهانگشای جوینی). || زبانـهء آتش. (دهار).
ضرام.
[ضِ] (ع اِ) درخت بطم. درخت کلنکور. (مـهذب الاسماء).
ضرامة.
[ضِ مَ] (ع اِ) ضِرام. رجوع بـه ضرام شود. || درخت حبة الخضراء کـه بفارسی بن گویند. (منتهی الارب).
ضراو.
[ضُ] (اِ) اسم نوعی از قنفذ کبیر است. (فهرست مخزن الادویة). رجوع بـه ضرب شود.
ضراوت.
[ضَ وَ] (ع مص) ضَری. ضَراءة. آزمند و حریص گردیدن. (منتهی الارب). سخت حریص شدن. (زوزنی) : ضراوت سفها درون افساد حال و اتلاف مال رعیت زیـادت مـی گشت. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبدالله طائی درون مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک دماء و فتک اولیـای خویش بدید. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 351). || حریص بودن بر صید. || درون پی صید دونده شدن سگ. (منتهی الارب). درون پی صید دویدن سگ. || خوگر شدن چیزی را، و منـه قول عمر (رض): ایّاکم و هذه المحازر فان لها ضراوة کضراوة الخمر. (منتهی الارب). || خوف . (زوزنی).
ضرایب.
[ضَ یِ] (ع اِ) جِ ضریبه. (منتهی الارب). رجوع بـه ضریبة شود.
ضرایر.
[ضَ یِ] (ع اِ) جِ ضرّة. (منتهی الارب). هم شویـان.
ضرایک.
[ضَ یِ] (ع ص، اِ) ضرائک. جِ ضریک. (منتهی الارب).
ضرب.
[ضَ رَ / ضَ] (ع اِ) شـهد سپید سطبر. (منتهی الارب). عسل سفید. عسل سفید غلیظ. (فهرست مخزن الادویـه). انگبین سخت. انگبین سفید، و گویند ستبر. (مـهذب الاسماء).
ضرب.
[ضَ رَ] (ع مص) هلاک شدن از سردی یـا سردی زده شدن. (منتهی الارب). سرمازدگی. || پشک زده شدن زمـین. (منتهی الارب).
ضرب.
[ضَ رِ] (ع ص) بسیـار زننده. (منتهی الارب).
ضرب.
[ضَ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). مثل. همتا. (منتهی الارب). || نوع. قسم. صنف. گونـه. ج، ضُروب، اضراب. (مـهذب الاسماء) : نـهاد کوه بر دو ضرب هست یکی کوه اصلی است... دیگر شاخهای کوه است. (حدود العالم). رود بر دو ضرب هست یکی طبیعی و دیگر صناعی. (حدود العالم). || (ص) مرد رسا و تیزخاطر. (منتهی الارب). مردی کـه در کار بُرّا باشد. (منتخب اللغات). || سبک گوشت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). || چست و چالاک. (منتهی الارب). || باران سبک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). || تنک از هر چیز. || (اِ) شـهد سپید سطبر. (منتهی الارب). عسل سفید. (منتخب اللغات)(1). || (اصطلاح عروض) آخر از شعر. (منتهی الارب). آخر بیت شعر. (منتخب اللغات). جزو آخرینِ مصراع دوم درون اصطلاح اهل عروض. (المعجم). آخر جزء من المصراع الثانی. (جرجانی). || گوشت اشتر. (مـهذب الاسماء). || نوعی تنبک. تنبک بزرگی کـه مطربان به منظور نگاه داشتن اصول بکار دارند. آلتی چون نقاره کـه بدان اصول نگاه دارند. طبلی اصول داران مطربان و ورزشکاران را. || تیر : سیصدوپنجاه ضرب توپ کوچک و کلان بیکبار شلیک نمود. (تاریخ گلستانـه). || (اصطلاح ریـاضی) یکی از چهار عمل اصلی حساب. تضعیف یکی از دو عدد بـه عدّهء آحاد عدد دیگر، تضعیف احد العددین بالعدد الاَخر. (جرجانی). چون ضرب سه درون چهار کـه حاصل آن دوازده و مثل اینست کـه «چهار» سه بار، یـا «سه» چهار بار تضعیف شده است. بُرجان. (خلیل بن احمد).(2)علامت ضرب «×» است. و گویند: ضرب به. ضرب در. ضرب اندر، چنانکه 2 ضرب درون 2 مساوی 4 یـا 2 ضرب بـه 2 مساوی 4 یـا 2 ضرب اندر 2 مساوی 4. ابوریحان بیرونی درون التفهیم گوید: ضرب چیست؟ عدد را چند بار دیگر هست و نمودهء او: پنج اندر هفت. خواهی پنج را هفت بار کن که تا سی وپنج گردد و گر خواهی هفت را پنج بار کن که تا نیز سی وپنج گردد زیراک معنی او آن هست که پنج هفت بار و یـا هفت پنج بار. (التفهیم ص41). || ضرب شیئها درون یکدیگر، شیئی کـه به شیئی درزنی مال آید و شیئی کـه بعددی زنی کم مال آید و چون کم شیئی بعدد زنی کم شیئها گرد آید چندان عدد، و چون کم شیئی بـه کم شیئی زنی مال آید زیرا کـه کمـی کمـی را باطل تواند . (التفهیم ص 51). || ضرب الخط فی الخط. رجوع بـه خط اندر خط زدن شود. (التفهیم ص 15). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بفتح ضاد و سکون راء، نزد شعراء عرب و عجم جزء اخیر از مصراع دوم را گویند کـه به عجز نیز نامـیده مـی شود و نزد پاره ای دیگر قافیـه را نیز گویند، چنانچه درون مطول و غیره ذکر گردیده. و نزد منطقیـان عبارتست از اقتران صغری بـه کبری درون قیـاس حملی و آن را قرینـه نیز نامند و بیـان آن ضمن معنی لفظ قرینـه بیـاید ان شاء الله تعالی. و نزد محاسبان تحصیل عدد سومـیست کـه نسبت آن بـه یکی از دو عدد دیگر مانند نسبت عدد دیگر بـه واحد باشد مثلاً حاصل ضرب پنج درون چهار کـه بیست مـی باشد نسبت آن بـه پنج مانند نسبت چهار هست به یک، بعد همچنانکه بیست چهار برابر پنج هست همچنان چهار هم چهاربرابر یک مـی باشد. و برخی ضرب را بدین نحو تعریف کرده اند که: عبارتست از تحصیل عدد سومـی کـه نسبت یکی از دو عدد دیگر بـه آن عدد سوم مانند نسبت یک بعدد دیگر باشد و یکی از آن دو عدد را مضروب و عدد دیگر را مضروب فیـه نامند و عدد سوم را حاصل ضرب دو عدد دیگر خوانند. و گاه حاصل ضرب را هم مضروب نامند چنانکه درون اصطلاحات محاسبان مشاهده مـی شود. و نیز درون تعریف ضرب گفته اند: عبارت هست از جستجوی عدد سومـی کـه اگر آن را بر یکی از دو عدد دیگر قسمت کنیم عدد دیگر بـه دست آید چه قسمت درون اربعهء متناسبه مطابق مقررات فن از جمله لوازم است، چنانچه بیست را کـه بر پنج قسمت کنیم، حاصل چهار بـه دست آید و چون بیست را بر چهار قسمت کنیم خارج قسمت پنج حاصل آید و چون عدد یـا مفرد هست یـا مرکب لهذا ضرب بر سه گونـه باشد یـا ضرب مفرد درون مفرد و یـا ضرب مفرد درون مرکب، و یـا ضرب مرکب درون مرکب و نیز عدد یـا صحیح هست یـار و یـا مختلط از صحیح ور هست پس بدین اعتبار، منقسم مـی شود ضرب بر نُه قسم و چون عالعمل درون ضرب معتبر نیست، به منظور آنکه تأثیری درون ضرب نخواهد داشت، بنابراین ضرب منحصر هست در پنج قسم: اول ضرب صحیح درر، دوم ضرب صحیح درون مختلط، سوم ضربر درر، چهارم ضربر درون مختلط، پنجم ضرب مختلط درون مختلط. و ضرب منحط آن هست که یکی از دو جنس را درون دیگری ضرب کنی و حاصل را بـه طریق تنزیل پایـه بگیری، مثلاً حاصل ضرب درجه درون دقیقه بدین طریق بثانیـه رسد اما اگر بـه طریق منحط نباشد حاصل ضرب دقایق است. از اینرو عبدالعلی قوشچی درون شرح زیج الغ بیکی گفته: ضرب منحط عبارت از آن هست که حاصل ضرب را بر شصت قسمت کنند (؟) چنانکه قسمت منحط آن هست که حاصل قسمت را درون شصت ضرب کنند - انتهی. || و ضرب شکلی درون شکلی نزد اهل رمل عبارتست از جمع جمـیع مراتب متجانسهء هر دو شکل مضروب و مضروب فیـه. و حاصل ضرب را نتیجه و لسان الامر گویند و شکل مضروب فیـه را شریک نامند - انتهی. || سیخول کـه خارپشت تیرانداز باشد، یعنی خارهای خود را چون تیر اندازد. (برهان). شَیـهم. تشی(3)، و امروز آن را درون افریقا ضربان نامند. صاحب اختیـارات بدیعی گوید: صاحب جامع گوید از قول شریف کـه آن حیوانیست بـه لغت همدان وی را سیـهم گویند و بلفظ دیگر دلال و آن نوعی دیگر از قنفذ بزرگست و خار دراز دارد و مانند تیر اندازد و چون خواهد کـه تیر بیندازد گرد گردد و چون راست شود تیر بیندازد. گاه باشد کـه سه چهار تیر بیندازد و اگر بر اعضای آدمـی بیـاید مجروح شود. گوشت وی گرم و خشک بود و وی مقدار سگ کوچک بود و گوشت وی چون بخورند نقرس را نافع بود و همچنین خون وی بر قدمـین ضماد کنند نقرس زایل گرداند و چون خون وی درون اندام مالند چرک را زایل کند و کلف را جلا دهد البته. و این مولف گوید آنچه بـه مکه آورند آن را رب الضرو خوانند بوی دهان را بنشاند چون درون دهان گیرند. (اختیـارات بدیعی). بپارسی سیخول گویند شوربایش ضیق النفس و بحة الصوت را سودمند آید و خونش چون طلا کنند نقرس و وجع المفاصل را نفع دهد و قوبا و کلف را زایل گرداند. کبارالقنفذ. (تذکرهء ضریر انطاکی).
(1) - درون این معنی تحریک اشـهر است. رجوع بـه ضَرَب شود.
(2) - بُرجان بمعنی حاصل ضرب هست و خلیل آن را بمعنی ضرب گرفته.
(3) - Porc-epic
ضرب.
[ضَ] (ع اِمص) ضربت. کوب. زد. لطم. (تاج المصادر) :
دید پرروغن دکان و جاش چرب
بر سرش زد گشت طولی کل ز ضرب.
مولوی.
|| کوفتن. زدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیـهقی). زخ. زخم. زدن بشمشیر :
بجمشید گفتا کـه ای نامدار
کنون ضرب مردان یکی پای دار.فردوسی.
شیرمردانی کـه همچون شیر شادرْوان بود
پیش ایشان وقت حرب و ضرب، شیر مرغزار.
وطواط.
رشّ؛ ضرب دردناک. رزمة؛ ضرب شدید. (منتهی الارب). || سکه زدن :
چنانکه مـهر درم باژگونـه دارد نقش
درست خیزد ازو گاه ضرب نقش درم.
مسعودسعد.
بگاه ضرب همـی زرّ و سیم بوسه زند
ز عز نامش بر روی سکهء ضراب.
مسعودسعد.
|| نواختن :
چون سماع آمد ز اوّل که تا کران
مطرب آغازید یک ضرب گران.مولوی.
|| نوبت حرکت مـهره : امـیر دو مـهره درون شش گاه داشت و احمد بدیـهی دو مـهره درون یک گاه و ضرب امـیر را بود. (چهارمقالهء عروضی). || زدن. مایل بودن بـه گراییدن به: و هو ارطب (ای جزر) و اطیب طعماً و الاَخر یضرب الی الصفرة. || خط کشیدن بقصد ابطال بر نوشته ای : و قال اذا کان کذا فلیس منـه فضرب کل واحد منـهم علی ماکتب. (معجم الادباء ج 5 ص 284). || آوردن مثل: ضربِ امثال؛ داستانـها زدن. ضرب مثل؛ داستان زدن :
در مقامـی کـه کند روی کنایـه بعدو
ضرب شمشیر ندارد اثر ضربِ مَثل.
محمد عوفی.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضرب مثل، عبارتست از ذکر چیزی که تا ظاهر شود اثر آن درون غیر آن چیز. و در ضرب مثل که تا مشابهت درون بین نباشد زدن مثل صورت نگیرد و برای آن ضرب مثل نامـیده شده کـه شی ء محل زدن واقع گردیده یعنی چیزی کـه در آغاز امر بیـان شده درون ثانی مورد ضرب مثل گردیده سپس بر سبیل استعارت به منظور هر حالت یـا افسانـه ای یـا صفتی جالب نظر کـه شگفتی درون آن نیز باشد استعمال گردد. و حق عز اسمـه درون قرآن بر سبیل پند و تذکیر از هر آنچه مشتمل بتفاوت درون ثواب یـا احباط عمل یـا مدح یـا ذم یـا ثواب یـا عقاب و امثال آن باشد مثل آورده. و در ضرب مثل منظور نزدیک ساختن مقصود باشد با قوانین عقلیّه و مجسم ساختن مرام هست بصورت محسوس و الزام دشمن شدیدالخصومة و سرکوبی کفار سرکش. و از اینرو درون کلام مجید امثال بسیـاری ایراد فرموده، چنانکه فرماید: و لقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون. (قرآن 39/27). و در بیـان و ایراد امثال نباید درون اصل مثل تغییر و تبدیلی روا داشت بلکه حتما عین مثل را ایراد کرد. نبینی درون این مثل کـه اعط القوس باریـها، یـاء باریـها را ساکن تلفظ مـی کنند درون صورتی کـه اصل تحریک یـاء است، یـا درون این مثل که: فی الصیف ضیعت اللبن، کـه اگر مخاطب مرد هم باشد تاء درون ضیعت را مکسور تلفظ کنند که تا در اصل مثل تغییری رخ نداده باشد. هکذا فی کلیـات ابی البقاء. || بیـان . (منتخب اللغات). بیـان برایی. (منتهی الارب). || رفتن درون زمـین بـه طلب روزی. (منتخب اللغات). رفتن مرغان بـه طلب رزق. (منتهی الارب). || دستی را درون مال وی فروبستن. (تاج المصادر). گرفتن و بازداشتنی را. || عقد بیع بای. || برآمدن به منظور بازرگانی یـا به منظور جنگ با کفار. || شتاب . (منتهی الارب). تیز رفتن. (منتخب اللغات). || رفتن. (تاج المصادر) (منتهی الارب). || بشدن دور. (زوزنی). || خوابانیدنی را یـا بازداشتن او را از شنیدن. (منتهی الارب). خوابانیدن. (منتخب اللغات). خواب بری افکندن. (زوزنی). || اقامت درون جائی (از لغات اضداد است). || برداشتن ماده شتر دم خود را و زدن آن را بر شرم خود و رفتن درون آن حال. || قضای حاجت . (منتهی الارب). || بول بازداشتن. (زوزنی). || آمـیختن چیزی را بچیزی. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). || رمـیدن شتر. (منتهی الارب). || شنا درون آب. (منتخب اللغات) (منتهی الارب). || گزیدن ماری را. (منتهی الارب). || جنبیدن. || دراز گردیدن. || روی گردانیدن. || اشاره . (منتهی الارب). || برجستن رگ. || جدائی انداختن زمانـه مـیانان. || بددل شدن و ترسیدن. (منتهی الارب). || گذشتن وقت. || ضُربت الارض؛ (مجهولاً) پشک زده شد زمـین. || ورزیدن بزرگی و طلب آن. گویند: هو یضرب المجد؛ ای یکسبه و یطلبه. || زرگری . (منتهی الارب). || خیمـه برپای . || پدید . (زوزنی) (تاج المصادر).
-به ضرب دست، بـه ضرب شصت؛ با سعی و جدّ و زور و قوت.
-ضرب اصول؛ بـه اصول زدن دستک و انگشت و مانند آن. سعدی راست :
بدوستی کـه ز دست تو ضربت شمشیر
چنان موافق طبع آیدم کـه ضرب اصول.
(از آنندراج).
-ضرب الأزب؛ ضربی کـه هرچند بـه شود نشان آن بماند. (غیـاث).
- ضرب الفتح؛ نوعی از نوازش و نقاره کـه در وقت فتح نوازند، و گویـا شادیـانـه همانست، و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. (غیـاث) (آنندراج).
-ضرب المثل؛ داستان زدن.
-ضرب جامـه؛ اصطلاحی بوده هست صوفیـان را ظاهراً بمعنی شق جامـه ولیکن این معنی محقق نیست : شیخ را وقت خوش گشت و وجدی بر وی ظاهر شد و جامـه ضرب کرد(1). (اسرار التوحید 96).
(1) - ن ل: مخروق کرد.
ضربات.
[ضَ رَ] (ع اِ) جِ ضربة.
ضربان.
[ضَ رَ] (ع مص، اِمص) تپش. سخت شریـان. تپیدن. زدن. (آنندراج) :
دستور طبیب هست که بشناسد شریـان
چون باضربان باشد و چون بی ضربانست
چون با ضربانست کند قوت او کم
ور کم نکند بیم خناق و خفقانست.
منوچهری.
|| درد ریش. (مـهذب الاسماء). تیر. || تیر کشیدن(1): و ورق هذا النبات اذا دقّ و تضمد بـه مع دهن الورد نفع من اورام الة و سکن ضربانـها و اوجاعها. (ابن البیطار درون شرح کلمـهء آذان الارنب). || فِغ فِغ : اذا سحق [الخردل] و وضع علی ضرس الدائم الضربان... تری منـه نفعاً عجیباً. (ابن البیطار). جستن ریش و جراحت از درد. (تاج المصادر) (زوزنی). || پر شدن جراحت از ریم. (منتهی الارب). || ضربان، ضربانی؛ یکی از پانزده درد کـه صاحب نامند. ابوعلی درون قانون درون «اصناف الاوجاع التی لها اسماء» گوید: سبب الوجع الضربانی ورم حارّ غیر بارد(؟) اذ البارد کیف کان، صلباً او لیّناً فانّه لایوجع، الا ان یستحیل الی الحارّ و انّما یحدث الوجع الضربانی من الورم الحارّ علی هذه الصفة اذا حدث ورم حار و کان العضو المجاور له حساساً و کان بقربه شریـان یضرب دائماً لکنـه لما کان ذلک العضو سلیماً لم یحس صاحبه بحرکة الشریـان فی غوره فاذا الم و ورم صار ضربانـه موجعاً. و یکی از شارحین نصاب الصبیـان گوید: ضربان دردی هست که درون آن درد جستن رگهاء جهنده بیشتر شود. و صاحب ذخیرهء خوارزمشاهی گوید: المـی هست که مـی زند. || ضربان چشم؛ فغ فغ چشم. || ضربان قلب؛ طپیدن دل. زدن دل. || برآمدن به منظور بازرگانی یـا به منظور جنگ با کفار. (منتهی الارب). || شتاب . || رفتن. (منتهی الارب).
(1) - elancement.
ضربان.
[ضُ] (ع اِ) نامـی هست که درون افریقیـه بـه شیـهم دهند. تشی. ضَرب. شیـهم. سیخول.
ضرب الاجل.
[ضَ بُلْ اَ جَ] (ع اِ مرکب)مدّت نـهادن.
ضربت.
[ضَ بَ] (ع اِمص، اِ)(1) ضربه. رجوع بـه ضربه شود. زَخم. یک بار زدن. ج، ضربات : مردی از مسلمانان نامش واصل بن عمرو حمله کرد و روی بـه خاقان نـهاد و او را یک ضربت بزد بر مـیان خود و خود از سرش بینداخت. (ترجمـهء طبری بلعمـی).
بر مگسی خوب نیست ضربت فرهاد.
ناصرخسرو.
پادشاه کامران آن باشد کـه بضربت شمشیر آبدار خاک از زادبوم دشمن برآرد. (کلیله و دمنـه).
-امثال: زدی ضربتی ضربتی نوش کن.
- ضربت خوردن از؛ زخم رسیدن بدو از: ضربت خوردن امـیرالمؤمنین علی بن ابیطالب از ابن ملجم مرادی.
(1) - Le coup.
ضرب خانـه.
[ضَ نَ / نِ] (اِ مرکب)ضرابخانـه. مـیخکده. دارالضرب.
ضرب خوردگی.
[ضَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ](حامص مرکب)(1) حالت و چگونگی ضرب خورده.
(1) - Contusion.
ضرب خوردن.
[ضَ خوَرْ / خُرْ دَ](مص مرکب) صدمـه و آسیب دیدن.
ضرب خورده.
[ضَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ](ن مف مرکب) آسیب دیده.
-امثال: ضرب خورده جراح است.
ضرب دیدگی.
[ضَ دی دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی ضرب دیده. ضرب خوردگی.
ضرب دیدن.
[ضَ دی دَ] (مص مرکب)صدمـه خوردن. آسیب دیدن.
ضرب دیده.
[ضَ دی دَ / دِ] (ن مف مرکب) آسیب و صدمـه دیده.
ضرب زدن.
[ضَ زَ دَ] (مص مرکب) بـه بسیـاری کار یـا رفتار داشتن ستور یـای را.
ضرب زن.
[ضَ زَ] (نف مرکب) زننده با ضربت. زخم زننده. || (اِ مرکب) نوعی توپ. (فرهنگ نظام). و گوید این لفظ درون عالم آرای عباسی نیز آمده است: موازی صد توپ ضرب زن... بتصرف توپچیـان شاه عباس درآمد. (روضة الصفا ج 8).
ضرب گرفتن.
[ضَ گِ رِ تَ] (مص مرکب)طبل زدن اصولدار مطربان و ورزشکاران. اصول نگاه داشتن با دورویـه و ضرب و نقاره و طبل و امثال آن.
ضرب گیر.
[ضَ] (نف مرکب) آنکه با ضرب اصول نگاه دارد.
ضرب گیری.
[ضَ] (حامص مرکب) عمل ضرب گیر.
ضرب مطول.
[ضَ بِ مُ طَوْ وَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) چون بر رکن مرفل حرفی زیـادت کنند مستفعلاتن کنند آن را ضرب مطول خوانند. (المعجم).
ضربة.
[ضُ بَ] (اِخ) جایگاهی است. (معجم البلدان).
ضربه.
[ضَ بَ / بِ] (از ع، اِمص، اِ) ضربت. زخم. کوب. یک بار زدن. زد :
قابل امر شدن چون گوئی
پس بیک ضربه بپایـان رفتن.عطار.
|| پانسه کـه بدان قمار بازند، و آن را قرعه نیز گویند. (غیـاث) (آنندراج). نقش. کعبتین (مجازاً) :
همـه درون ششدر عجزند ترا داو بهفت
ضربه بستان و بزن زآنکه تمامـی ندب است.
انوری.
-دوضربه زدن؛ از دو جای متمتع شدن.
-ضربه نـهادن؛ گویـا چیزی شبیـه بـه طرح و نـهادن مـهره باشد. درون طرح حریف یک یـا چند مـهرهء خود را بعمد باطل مـی کند و در ضربه نـهادن بحریف حق یک یـا چند حرکت مـی دهد : کرمان کـه در عموم عدل و شمول امن و دوام خصب و فرط راحت و کثرت نعمت فردوس اعلی را دورخ(1) مـینـهاد و با سغد سمرقند و غوطهء دمشق لاف زیـادتی(2) مـی زد امروز درون خرابی، دیـار لوط و زمـین سبا را سه ضربه نـهاد... (بدایع الازمان).
(1) - اصل: دوزخ، و تصحیح قیـاسی است.
(2) - اصل: زیـان، و تصحیح قیـاسی است.
ضربی.
[ضَ] (ص نسبی) منسوب بـه ضرب.
- طاقِ ضربی؛ قسمـی طاق کـه زنند از آجرهای بـه پهنا بهم پیوسته یعنی قطر طاق قطر اقصر آجر است.
-آلت ضربی؛ درون آلات موسیقی، چون دف و دهل و دورویـه و امثال آن.
|| جلد ضربی، جلد چرمـی ضربی؛ کـه منقوش باشد.
ضربیط.
[ضَ] (اِخ) ناحیتی هست به حوف مصر. (معجم البلدان).
ضرتان.
[ضَرْ رَ] (ع اِ) سُرین بـه اعتبار دو طرف استخوان آن. || دو زن یک مرد را هر یکی از آن ضرّه هست مر دیگری را. ج، ضرائر. || دو سنگ آسیـا. (منتهی الارب). هر دو سنگ آس. (مـهذب الاسماء).
ضرج.
[ضَ] (ع مص) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب). شکافتن. (زوزنی) (تاج المصادر) (منتخب اللغات). || آلودن بخون. (منتهی الارب). آلودن. (منتخب اللغات). || افکندن چیزی را. (منتهی الارب). || اندوختن. (منتخب اللغات).
ضرجع.
[ضَ جَ] (ع اِ) پلنگ. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). نمر. (فهرست مخزن الادویـه). ج، ضراجع.
ضرح.
[ضَ] (ع اِ) پوست. پوست تنک، یـا عام است. (منتهی الارب).
ضرح.
[ضَ] (ع مص) راندن. یکسو . (منتهی الارب). || دور . (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (تاج المصادر). || باطل گواهیی را و از اعتبار انداختن. (منتهی الارب). جرح گواهیی و دور آن از خود. (منتخب اللغات). || لگد زدن ستور. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || گور کندن به منظور مـیت. (منتخب اللغات). گور به منظور مـیت. (منتهی الارب). گور . (زوزنی). زمـین کندن. (تاج المصادر). || لحد کندن درون گور. (منتهی الارب). || رهایی دادن. (منتخب اللغات).
ضرح.
[ضَ رَ] (ع ص) مرد تبه کار. (منتهی الارب). مرد فاسد. (منتخب اللغات). || نیّةٌ ضَرَحٌ؛ آهنگ دور و دراز. (منتهی الارب). نیت دور. (منتخب اللغات).
ضرداخ.
[ضِ] (ع ص) نخلة ضرداخ؛ خرمابن بهتر و برگزیده و نجیب. (منتهی الارب).
ضردخ.
[ضِ دِ] (ع ص) کلان از هر چیزی. (منتهی الارب).
ضرر.
[ضَ رَ] (ع اِ) زیـان. (مجمل اللغة). آزرم. مقابل نفع و سود. خلاف نفع. (محمودبن عمر) : حصیری را مالشی فرماید چنانکه ضرر آن بـه سوزیـان و به تن وی رسد. (تاریخ بیـهقی). بحقیقت بدانید کـه این رمـه را شبانی آمد کـه ضرر گرگان و ددگان بسته شد. (تاریخ بیـهقی ص385).
گویند کـه از فتح ضرر باشد باشد
بر دشمن دین دایم بیشک ضرر فتح.
مسعودسعد.
... و رفتن بر اثر هوا کـه عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوا نیست. (کلیله و دمنـه).
چشم تو ترکانـه درآمد بصید
دل نـه کـه جان را ضرری اوفتاد.
مـیر حسن دهلوی.
نـه ز مـی خوردن ما شور و شری برخیزد
نـه ز همصحبتی ما ضرری برخیزد.صائب.
-امثال: ضرر تلخ است.
هرچه از ضرر برگردد نفع است.
هر ضرری خالی از نفعی نیست.
|| گزند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مجمل اللغة). || بدحالی. (منتهی الارب). ناسازگاری. ناسازواری. || تنگ. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). مکانٌ ذوضرر؛ جائی تنگ. (منتهی الارب). || تنگی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). گویند: لا ضرر علیک؛ یعنی تنگی نیست بر تو. || کرانـهء غار. (منتخب اللغات).غار. || کمـی و نقصان درون چیزی. (منتهی الارب).
ضرر.
[ضَ رَ] (ع مص) گزاییدن. || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرر، درون اصطلاح پزشکان عبارتست از جریـان خون از جراحت. کذا فی حدودالامراض.
- ضرر زدن؛ زیـان دادن.
- ضرر کشیدن؛ زیـان بردن.
ضرز.
[ضَ] (ع اِمص) ضَرزُ الارض؛ نیک همواری زمـین و قلت درشتی آن. (منتهی الارب).
ضرز.
[ضِ رِزز] (ع ص) نیک زفت و بخیل. (منتهی الارب). آنکه هیچ چیز ندهد البته. (مـهذب الاسماء). || سنگ سخت. || (اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضرزل.
[ضِ زِ] (ع ص) نیک آزمند و بخیل. (منتهی الارب).
ضرزم.
[ضِ زِ / ضَ زَ] (ع ص، اِ) ماده شتر کلان سال. آنکه درون وی بقیـه ای از جوانی باشد. کلان سال اندک شیر. (منتهی الارب). اشتر پیر. (مـهذب الاسماء). || افعیً ضِرزم؛ مار سخت گزنده. (منتهی الارب).
ضرزمة.
[ضَ زَ مَ] (ع مص) سخت گزیدن. دندان فروبردن. (منتهی الارب).
ضرزة.
[ضِ رِزْ زَ] (ع ص) امرأةٌ ضِرِزة؛ زن پست بالای ناکس. (منتهی الارب).
ضرزیک.
[ضِ] (اِ) نوعی از توپ. (غیـاث) (آنندراج).
ضرس.
[ضِ] (ع اِ) دندان. (دهار) (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). سِنّ. ج، ضُروس، اضراس. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). و اضراس نام دیگر دندانـهای آسیـا یعنی طواحن است. (از ذخیرهء خوارزمشاهی). دندان کرسی. (بحر الجواهر). و آن شانزده دندانست از بعد ضواحک، هشت بر بالا و هشت بر زیر، چهار بر جانب راست و چهار بر جانب چپ. نام دندان آسیـاست. دندان بزرگ یعنی دندان آسیـا کـه بهندی داره گویند. (غیـاث).
- بـه ضرس قاطع؛ از روی یقین.
|| درد دندان. دندان درد(1). || پشتهء درشت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || بارانِ اندک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). ج، ضروس. || (مص) طول قیـام درون نماز. (منتهی الارب). بسیـار ایستادن درون نماز. (منتخب اللغات). || بند چشم برقع. || (اِ) گیـاه شیح. (منتهی الارب). درمنـه. (منتخب اللغات). || درخت رمث کـه بیخ آنـها پوسیده و خورده شده باشد. || سنگ کـه بدان گرداگرد چاه را برآورند. (منتهی الارب). سنگی کـه به آن چاه را بگیرند. (منتخب اللغات). ج، ضُروس. || ضرس العیر؛ لقب شمشیر علقمة بن ذی قیفان است. (منتهی الارب).
(1) - Odontalgie.
ضرس.
[ضَ] (ع مص) گزیدن سخت. (منتهی الارب). سخت گزیدن. (منتخب اللغات). || سخت شدن روزگار بری. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). سختی زمانـه. || سکوت تمام روز که تا شب. (منتهی الارب). خاموش بودن که تا شب. (منتخب اللغات). || ب بینی شتر بـه سنگ سپس آن گذاشتن بر آن دوال یـا زه را که تا رام شود. (منتهی الارب). || بدندان آزمودن چوب را بنرمـی و سختی. (منتهی الارب). بدندان نرمـی و سختی چوب آزمودن. (منتخب اللغات). دندان بر تیر نـهادن و جز آن. (تاج المصادر). دندان بر تیر نـهادن که تا سخت هست یـا سست. (زوزنی). || برزیدن چاه بـه سنگ. (تاج المصادر). چاه بـه سنگ برآوردن. (زوزنی). برآوردن گرداگرد چاه را از سنگ. (منتهی الارب). || کند شدن دندان از ترشی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (زوزنی) (تاج المصادر). خیره شدن دندان. خیرگی دندان. رجوع بـه خیرگی شود. || (ص، اِ) زمـین کـه جای جای گیـاه دارد. (منتهی الارب).
ضرس.
[ضَ رِ] (ع ص) آنکه خشم گیرد از گرسنگی (منتهی الارب). غضبناک از گرسنگی. || بدخو. (منتخب اللغات). مرد تندخو. (منتهی الارب). مردی درشت. (مـهذب الاسماء). ضَرِسٌ شَرِسٌ؛ مرد دشوارخو. (منتهی الارب).
ضرس.
[ضَ رِ] (اِخ) نام اسپی کـه نبی (ص) از فزاری خرید و نام آن بـه سکب تغییر فرمود. (منتهی الارب).
ضرسام.
[ضِ] (اِخ) نام آبی است. (منتهی الارب).
ضرسامة.
[ضِ مَ] (ع ص) نابیمروت. || سست حقیر. (منتهی الارب). || داهیـه. (مـهذب الاسماء).
ضرس العجوز.
[ضِ سُلْ عَ] (ع اِ مرکب)سعدان(1). حَسک.(2) حسک است، و گویند خار سعدان است. (تحفهء حکیم مؤمن). خَسک. (اختیـارات بدیعی). شوک السعدان را نامند، و گویند حسک است. (فهرست مخزن الادویـه). ضریر انطاکی درون تذکره گوید: ضرس العجوز حسک هست نـه سعدان چنانکه گمان اند.
(1) - Neurada.
(2) - Tribulus. Chausse-trappe.
ضرضائیل.
[ضَ] (اِخ) نام ملکی هست از ملائکهء وحی. (حبیب السیر ج 1 ص 115).
ضرضم.
[ضَ ضَ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). اسد. (فهرست مخزن الادویـه). || ددِ نر. (منتهی الارب). سباع نر. (فهرست مخزن الادویـه).
ضرط.
[ضَ] (ع مص) ضَرِط. تیز دادن. (منتهی الارب).
ضرط.
[ضَ رِ] (ع مص) ضَرط. تیز دادن. (منتهی الارب).
ضرط.
[ضَ رَ] (ع اِمص) سبکی ریش. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || باریکی ابرو. (منتهی الارب). تنکی ابرو. (منتخب اللغات).
ضرطاء .
[ضَ] (ع ص) زن باریک ابرو. (منتهی الارب).
ضرطم.
[ضِ طِ] (ع ص) کلان شکم. (منتهی الارب).
ضرطة.
[ضِ طَ] (ع اِ) ضُراط. تیز. گوز. حبقه. صوت اسفل آدمـی.
ضرع.
[ضَ] (ع اِ)(1) ، و هو للظلف و الخف او للشاة و البقر و نحوهما. ج، ضروع. (منتهی الارب). و . (دهار). اشتر. (مـهذب الاسماء). و و غزال و امثال آن. شتر و و و مانند آن، یـا آنکه مخصوص بقر و غنم است. (منتخب اللغات) :
آنکه مادر آفرید و ضَرع و شیر
تا پدر کردش قرین آن خود مگیر.مولوی.
، و آن چیزی باشد از انسان و حیوان دیگر کـه شیر از آن دوشند. (برهان). حیوان هست و مولد خلط کثیف و دیرهضم و مدر بول زنان و جهت رفع خمار و معده ای کـه اخلاط حاره درون آن موجود باشد نافع است. (تحفهء حکیم مؤمن). محل اللبن من الحیوان رَدی ءالمأکول عصبانی لاخیر فی کیموسه. (تذکرهء ضریر انطاکی). بهترین آن بود کـه از حیوانی گیرند کـه گوشت وی نیکو بود و در وی شیر بسیـار بود، و طبیعت وی سرد و خشک بود و اولی آن بود کـه با افاویـه خورند زود از معده بگذرد، و شریف گوید آن شیردار کـه شیر وی اندک بود چون بخورد شیر وی زیـاده گردد. (اختیـارات بدیعی). بپارسی از غیر انسان را گویند، بهترین های حیوانات بود، طبیعتش سرد و خشک هست در اول کـه به داروهای گرم خورند که تا زود از معده بگذرد، و منفعت او آن هست که چون بروغن بریـان کرده بخورند ادرار شیر کند. || شبرق، و آن گیـاهی هست در عربستان. (از حاشیـهء مثنوی). نام گیـاهی است. (غیـاث) :
ظاهر الفاظشان توحید و شرع
باطن آن همچو درون نان تخم ضرع.مولوی.
|| دوشیدنی. شیرده: ما له حرث و لا ضرع، ما له زرع و لا ضرع.
(1) - Mamelle.
ضرع.
[ضَ] (ع مص) ضراعة. زاری و خواری. زا. خوار و حقیر گردیدن. || فروتنی . || رام شدن. || رام اسپ. (منتهی الارب).
ضرع.
[ضِ] (ع اِ) مثل و مانند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || تاه رسن. ج، ضروع، اضرع. (منتهی الارب). || استواری رسن. (منتخب اللغات).
ضرع.
[ضَ رَ] (ع ص) سست و ناتوان. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ج، ضَرَع (بصورت واحد)، و گویند: رجل ضَرَع و قوم ضَرَع. || مُهْرٌ ضَرَعٌ؛ اسب کرهء ناتوان کـه دویدن نتواند جهت سستی و ناتوانی. (منتهی الارب). || ریزه و خرد از هر چیزی. (منتهی الارب). چیز خرد. || خردسال. (منتخب اللغات). کم سن سست بدن ناتوان ناآزموده کار. (منتهی الارب).
ضرع.
[ضَ رَ] (ع ص) جِ ضَرَع. (منتهی الارب). رجوع بـه مادهء قبل شود.
ضرع.
[ضَ رِ] (ع ص) متواضع. || رام. (منتهی الارب). || خوار. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || سست ناتوان. (منتهی الارب). ضعیف. (مـهذب الاسماء) (منتخب اللغات).
ضرعاء .
[ضَ] (اِخ) نام دهی است. عرّام گوید درون پائین رخیم نزدیک ذَرة دهی هست ضرعة نام کـه در آن قصور و منبر و حصون هست و درون زراعت آن هذیل و عامربن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان).
ضرعاء .
[ضَ] (ع ص) زن کلان و کذا کلان . (منتهی الارب).
ضرع الکلبة.
[ضَ عُلْ کَ بَ] (ع اِ مرکب)سنجد. رجوع بـه سنجد شود. || زقوم. رجوع بـه ضروع الکلبة شود.
ضرعمط.
[ضُ رَ مِ] (ع ص، اِ) شیر دفزک زدهء جغرات شده. || مرد آرزومند هر چیزی. (منتهی الارب).
ضرعة.
[ضَ رَ عَ] (ع ص) رام. || متواضع. || خوار و حقیر. (منتهی الارب).
ضرغاطة.
[ضِ طَ] (ع اِ) گل و لای. (منتهی الارب).
ضرغام.
[ضِ] (ع اِ) شیر بیشـه. ضرغامة. (منتهی الارب). شیر. (بحر الجواهر) (مـهذب الاسماء) (دهار). شیر درنده. (منتخب اللغات). اسد. ج، ضراغم :
ارجو کـه مردی شود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام.فرخی.
وگر نشاط شکار آیدت روا باشد
که با منست بهر بیشـه ای کنون ضرغام.
مسعودسعد.
جائی کـه بأس حسام و صولت بهرام و سورت ضرغام روی نمود، بخوادع کلام و روادع ملام التفاتی نرود. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص288).
ضرغام روذ.
[ضِ] (اِخ) جایگاهی است. (معجم البلدان).
ضرغامة.
[ضِ مَ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). اسد. ضرغام. || مرد دلاور. (منتهی الارب). گشن قوی و توانا. مرد سخت. وفی نسخة و الوحل الشدید، فسّرها گل وشدید. (منتهی الارب).
ضرغد.
[ضَ غَ] (اِخ) کوهی هست و گویند سنگستانی هست در بلاد غطفان. یـا آبی هست در نجد ازآنِ بنی مرة مـیان یمامـه و ضریـه، و نیز گویند مقبره ای است. (معجم البلدان).
ضرغم.
[ضَ غَ] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات). اسد.
ضرغمة.
[ضَ غَ مَ] (ع مص) ضَرغمت الابطال؛ شیری د دلاوران و شیر شدند. (منتهی الارب).
ضرف.
[ضَ رِ] (ع اِ) درخت انجیر. (منتهی الارب) (فهرست مخزن الادویـه). بعضی گفته اند درختی هست کوهی درون بزرگی و در برگ مانا بدرخت اثاب. بار آن سپید مدور و پهن، مانند تین الحماط الصغار و تلخ. مـی شکنند آن را بدندان و مـیخورند آن را مردم و طیور و بوزنگان. (منتهی الارب).
ضرفاطة.
[ضِ طَ] (ع ص) مرد کلان شکم فربه بزرگ هیکل. (منتهی الارب).
ضرفطة.
[ضَ فَ طَ] (ع مص) بستن و محکم گردانیدنی یـا چیزی را. (منتهی الارب).
ضرفطی.
[ضِ رِ طی ی] (ع ص) فربه کلان شکم. (منتهی الارب).
ضرفة.
[ضُ فَ] (ع اِمص) بسیـاری. گویند: هو فی ضرفة خیر؛ ای کثرته. (منتهی الارب).
ضرفة.
[ضَ رِ فَ] (ع اِ) یکی درخت انجیر. (منتهی الارب). انجیر وحشی(1). درخت کوهی. ج، ضرف. (مـهذب الاسماء).
(1) - Bouc.
ضرکاء .
[ضُ رَ] (ع ص، اِ) جِ ضریک. (منتهی الارب). فقراء بائسین.
ضرم.
[ضِ / ضُ](1) (ع اِ) درختی هست خوشبو، بار آن مانند بلوط هست و شکوفه اش مانند شکوفهء سعتر، شـهد آن نیکو باشد، یـا آن اسطوخودوس هست بیونانیـه. (منتهی الارب). اسطوخودوس(2). (فهرست مخزن الادویـه) (تحفهء حکیم مؤمن) (اختیـارات بدیعی). درختی هست خوشبو کـه ثمرش چون بلوط و شکوفه اش چون شکوفهء خرماست، و برخی گفته اند کـه بیونانی آن را اسطوخودوس گویند. (منتخب اللغات). نام داروئی کـه بیونانی اسطوخودوس گویند و آن شاه اسفرم رومـی است، علت صرع را نافع باشد. (برهان).
(1) - برهان این لغت را بفتح اول آورده است.
(2) - Stoechas.
ضرم.
[ضَ رَ] (ع اِ) جِ ضَرمة. (منتهی الارب). چیزهای نیم سوخته. (منتخب اللغات).
ضرم.
[ضَ رَ] (ع مص) سخت گرسنـه گردیدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) (زوزنی). سخت شدن گرسنگی. (منتخب اللغات). || سخت شدن سوزش و حرارت چیزی. (منتهی الارب). || افروخته شدن آتش. (زوزنی). افروخته شدن آتش و شعله زدن آن. (منتهی الارب). زبانـه زدن آتش. (تاج المصادر). افروختن آتش سخت. (منتخب اللغات). || افروخته شدن بری از خشم. (منتهی الارب). غضبناک شدن. (منتخب اللغات). || نیک خوردن طعام و چیزی نگذاشتن از آن. (منتهی الارب).
ضرم.
[ضَ رِ] (ع ص) گرسنـه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || فَرَسٌ ضَرِم؛ اسبی دونده. (مـهذب الاسماء). اسپ تیزرفتار. (منتخب اللغات). اسپ بسیـار تیز دونده. (منتهی الارب). || (اِ) بچهء عقاب. (مـهذب الاسماء) (منتخب اللغات). فرخ العقاب. (فهرست مخزن الادویـه).
ضرمة.
[ضَ رَ مَ] (ع اِ) نیم سوخته از شیحه و از شاخ خرما. ج، ضَرَم. (منتهی الارب). نیم سوز. هیزم نیم سوخته. هیزم آتش گیر. (مـهذب الاسماء). || خدرک آتش. || آتش. (منتهی الارب). || ما بها نافخ ضرمة؛ یعنی نیست درون آنی. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء).
ضرمة.
[ضَ رَ مَ] (اِخ) یومُ ضرَمة؛ نام جنگی از جنگهای عرب. (عقد الفرید ج6 ص75).
ضرمة.
[ضِ مَ] (اِخ) ابن ضِرمة. جد هست هاشم بن حُرمله را. (منتهی الارب).
ضرو.
[ضَرْوْ] (ع مص) ضُرُوّ. بیرون جهیدن خون از رگ. (منتهی الارب). شا خون از جراحت و شیر از . (زوزنی). ش خون از جراحت. (تاج المصادر).
ضرو.
[ضُ رُوو] (ع مص) ضَرْو. رجوع بـه ضَرْو شود.
ضرو.
[ضِرْوْ] (ع اِ) بچهء دوندهء سگ. (منتهی الارب). || سگ صید. (مـهذب الاسماء). سگ شکاری. (فهرست مخزن الادویـه). || اندک از جذام کـه خوره باشد. (منتهی الارب). || بن (در این معنی بفتح اول نیز آید). (منتهی الارب). ج، اضراء. کمکام یـا صمغ آن. (منتهی الارب). خنجک و آن نام درختی باشد. (بحر الجواهر). صمغ درخت کمکام و آن را از یمن آرند. (مفاتیح). بطم. حبة الخضراء. شلم این درخت حسن لَبه هست (حصی لبان). شجرة المصطکی. افواه الطیب(1). ضرو، مانند درخت بلوط هست برگش بسرخی زند و چوبش درون عمارات بقای عظیم دارد. (نزهة القلوب). صمغ الکمکام. (ذخیرهء خوارزمشاهی). گروهی گفته اند کـه درخت حبة الخضراء (ونیزه) کـه کهن شود و بزرگ باشد، آن را ضرو گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). ضرو، کمکام و صمغ الکمکام صمغ این درخت است. ابن الاعرابی گوید کـه ضرو درخت بطم را گویند یعنی درخت حبة الخضراء را و ذکر او درون حرف باء کرده شده است. ارجانی گوید او گرم هست در سه درجه و خشکست درون دو درجه و اطلاق شکم را دفع کند و درد دهان را کـه بتازی آن را قلاع گویند بغایت مفید باشد و زداینده هست هر اعضا را و آماسها را تحلیل کند و از عمق تن مادّه های غلیظ را بکشد و دفع کند. ابن ماسویـه گوید: قوت او چون قوت لادن هست و او را درون عطرها بکار برند و محمد زکریـا گوید هرکه را قُلاع باشد چون از او درون دهان گیرد درد دهان را دفع کند. (ترجمـهء صیدنـهء ابوریحان). درختی هست در کوهستان یمن مانند درخت بلوط بزرگ الا از وی نیکوتر بود و ورق وی بسرخی مایل بود و ثمر وی مانند خوشـهء بطم لیکن حب وی بزرگتر بود و ورق وی چون بپزند و صافی کنند و دیگر بر سر آتش نـهند و بپزند که تا نزدیک بـه انعقاد بعد از آن بردارند و استعمال کنند جهت خشونت و سرفه کـه از سردی بود و درد دهان و گویند قلاع را ساکن کند درحال و صمغ وی مـی آورند بمکه، و به قوت مانند لادن بود درون بویـهای خوش زنان بکار دارند و خوشبوی بود و طبیعت آن گرم و خشک بود درون دوم و گویند درون سیوم و تر بود درون اول و گویند خشک درون اول و بعضی گویند کمکام ورق درخت ضرو هست و گویند کمکام لحای وی هست یعنی پوست بیخ آن، صمغ ضرو معروفست بـه کمکام و طبیعت آن گرم هست در دوم و خشک درون اول، محلل و جذاب(2) بود از عمق بدن، و اسحاق بن سلیمان گوید کـه حب آن ریـاح بلغمـی را تحلیل دهد و رازی گوید ضرو جهت دفع قلاع و اطلاق بطن نیکو بود و شریف گوید روغن بسیـار از حب وی بیرون آید و بادها بشکند و محلل و مجفف بود و چون ورق وی با روغن بپزند و در گوش چکانند درد دندان را ساکن کند و چون بـه آب بپزند و طبیخ آن مضمضه کنند بُن دندان را محکم گرداند و بلغم را زایل کند و چون ورق تازهء وی همچنان بسوزانند که تا خاکستر گردد و به آب بپزند و صاف کنند و مقدار سی درم بیـاشامند درد خاصره زایل کند و فحم چوب وی جهت جراحتها نیکو بود و قطع خون رفتن د خاصه از جراحت ختنـهء اطفال، و اسحاق بن عمران گوید بدل ضرو یمنی ضرو اندلس بود و بعضی گویند ضرو درخت حبة الخضراء هست و این مؤلف گوید آنچه بمکه مـی آورند ربّالضرو خوانند بوی دهان خوش کند چون درون دهان گیرند. (اختیـارات بدیعی). اسم درختیست درون بلاد یمن شبیـه بدرخت بلوط و ثمرش مثل بطم و دانـهء او بزرگتر از آن و صمغ او معروف بـه حصی لبان است. شاخ و برگ و بار او گرم و خشک و آب مطبوخ او کـه با شکر بقوام آورند جهت خشونت حلق و سرفه و درد دهان نافع و روغن دانـهء او خوشبو و مجفف و محلل بلغم و ریـاح و جهت تقویت معده و جرب حیوانات مفید و بدلش روغن حب البطم هست و برگش خوشبو و طبیخ او بقدر سه وقیـه رافع درد تهیگاه و مضمضهء او جهت قلاع و تقویت لثه مؤثر و عصارهء او قوی و روغنی کـه در آن برگ او را جوشانیده باشند جهت درد گوش و چوب سوختهء او جهت قطع خون جراحات و قروح و قضیب نافع است. (تحفهء حکیم مؤمن). شجرةٌ یمانیةٌ کالبلوط الا ان اوراقها لیست شائکة و تحمل عناقید فوق حجم الحیة الخضراء و هذه الشجرة لم یعرفها غالب اهل هذه الصناعة بحقیقتها و الصحیح انـها الکمکام و ان صمغها هو المعروف بالحصی لبان الجاوی علی ما صححته بعد مشقة و هی حارة یـابسة فی الثالثة او یبسها فی الاولی قابضة تحذو اللسان و تنفع من القلاع و مرض اللهاة و الصدر و السعال و الة و آلات ال مطلقاً و الاغتسال بها یقوی البدن و یحفظ الشعر و یحل الصلابات و صمغها المذکور من اجود الصموغ رائحة و اجوده الابیض المشرب بالحمرة الطیب الرائحه اذا القی فی النار و یغش بالمصطکی و الکندر و الصمغ اذا طبخ فی النخالة و طبقت فی فصوص الجاوی ایـاماً و رفعت کما جربته و الفرق بینـهما الدخان و یقوی القلب و یسر النفس بخوراً و یشد اللثة مضغاً و یحس النزلات طلاء و جب هذه الشجرة اذا مضغ نقی الرأس و دهنـه یحلل الریـاح المزمنة. (تذکرهء ضریر انطاکی). صاحب البیـان و التبیین گوید قضبان المساویک، البشام و الضرو و العنم و... (ج 3 ص 77).
(1) - Lentisque. (2) - ن ل: جداب (؟). جدات.
ضرو.
[ضَرْوْ] (ع اِ) بن. ضِرو. رجوع بـه ضِرو شود. ج، اَضراء. (منتهی الارب).
ضروان.
[ضَ رَ] (اِخ) شـهرکی هست نزدیک صنعاء و بنام وادئی کـه بهمـین نام و در کنار آن واقعست موسوم گردیده و بین آن وادی و صنعا چهار فرسنگ است. یـاقوت درون وصف آن گوید: و هو واد ملعون حرج مشئوم حجارته تشبه انیـاب الکلاب لایقدر احد یطؤه بوجه و لا سبب و لاینبت شیئاً و لایستطیع طائر ان یمرّ بـه فاذا قاربه مال عنـه و قیل هی الارض التی ذکرها الله تعالی فی کتابه العزیز و قیل انـها کانت احسن بقاع الله فی الارض و اکثرها نخلاً و فاکهةً و ان اهلها غدوا الیـها و تواصوا الا یدخلها علیـهم مسکین فاصبحوا فوجدوا ناراً تأجج فمکثت النار تتقد فیـها ثلاثمائة سنة. (معجم البلدان). ضروان نام دهی است. (غیـاث) (آنندراج).
- اصحاب ضروان؛ دربارهء اصحاب ضروان ابوالفتوح رازی درون تفسیر (ج 4 ص377) ذیل آیـهء «انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنة اذ اَقْسَموا لَیَصْرِمُنَّها مُصبحین (68/17) آرد:... بیـازمودیم ایشان را یعنی اهل مکه را چنانکه امتحان و ابتلا کردیم اهل آن بستان را یعنی اهل صروان (کذا بـه صاد مـهمله) را. ابوصالح گفت از عبدالله عباس، بستانی هست در یمن آن را صروان خوانند پیش از صنعا بـه دو فرسنگ بر گذر آنانکه بصنعا روند و مردی را بود از اهل صلاح و نمازکن و عادت او آن بود کـه چون خرما خواستی ب هرچه از درخت بیفتادی درویشان را بودی و تا بر درخت بودی رهگذریـان را منع نبودی و چون تمام بچیدی حق تمام بدرویشان دادی و خدای تعالی او را از به منظور آن برکت مـی داد، چون مُرد و از دنیـا برفت سه پسر بود او را بمـیراث بـه ایشان رسید با یکدیگر گفتند ما این نتوانیم کرد کـه پدر ما کرد از آنکه یک نیمـه از مـیوهء این بستان کمابیش بدرویشان دادی کـه ما را عیـال بسیـار هست و مال اندک راه برگرفتند برهگذران و چون وقت ارتفاع بود درویشان بعادت آمدند گفتند امروز و فردا وقت نیست هنوز. آنگه اتفاق د کـه شبی بروند و در شب برِ آن درختان باز کنند پنـهان از درویشان و بر آن سوگند خوردند و استثنا ند آن شب کـه به این اتفاق د عذابی بیـامد و آتشی و جملهء درختان را با بَر بسوخت. خدای تعالی درون این آیـه قصهء ایشان کرد :
قصهء اصحاب ضَرْوان خوانده ای
پس چرا درون حیله جوئی مانده ای.مولوی.
ضروب.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضرب. گونـه ها. روشـها. اقسام. انواع. اصناف : خلف بفنون زرق و ضروب حیل محاضران را تشویش مـی داد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 56).
-ضروب اشکال قیـاس؛ انواع اشکال قیـاس.
-ضروب الامثال؛ علم ضروب الامثال. قال المـیدانی ان عقود الامثال یحکم بأنـها عدیمة اشباه و امثال تتحلی بفرائدها صدور المحافل و المحاضر و یتسلی بفوائدها قلب البادی و الحاضر و تقید اوابدها فی بطون الدفاتر و الصحائف و تطیر نواهضها فی رؤس الشواهق و ظهور المنایف و یحتاج الخطیب و الشاعر الی ادماجها و ادراجها لاشتمالها علی اسالیب الحسن و الجمال و کفی جلالة قدرها ان کتاب الله سبحانـه و تعالی لم یعر من وشاحها و ان کلام نبیـه (ص) لم یخل فی ایراده و اصداره من مثل یحوز قصب السبق فی حلبة الایجاز و امثال التنزیل کثیرة. و اما الکلام النبوی من هذا الفن فقد صنف العسکری فیـه کتاباً برأسه من اوله الی آخره و من العلوم ان الادب سلم الی معرفة العلوم. بـه یتوصل الی الوقوف علیـها و منـه یتوقع الوصول الیـها غیر ان له مسالک و مدارج و لتحصیله مراقی و معارج و ان علی تلک المراقی و اقصاها و ادعر تلک المسائل و اعصاها هذه الامثال الواردة من کل مرتضع درر الفصاحة یـانعاً و ولیداً فینطق بما یعبر بـه المعبر عنـها حشواً فی ارتقاء معارج البلاغة و لهذا السبب خفی اثرها و ظهر اقلها و من حام حول حماها علم ان دون الوصول الیـها احرق من خرط القتاد و ان لا وقوف علیـها الا للکامل المعتاد کالسلف الماضین الذین نظموا من شملها ما تشتت و جمعوا من امرها ما تفرق فلم یبقوا فی قوس الاحسان منزعاً. (کشف الظنون).
- ضروب قیـاس؛ انواع قیـاس(1).
(1) - Modes du syllogisme.
ضروب.
[ضَ] (ع ص) بسیـار زننده. یقال: رجلٌ ضروب؛ ای شدیدالضرب و کثیره. (منتهی الارب).
ضروح.
[ضُ] (ع مص) کاسد گردیدن بازار. (منتهی الارب).
ضروح.
[ضَ] (ع ص) ستور لگدزن. (منتخب اللغات). اسب لگدزن. (مـهذب الاسماء). اسپ بسیـار لگدزن. اسپ دست و پا زننده، یـا عام است. || قوس ضروح؛ کمان نیک دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب). کمان سخت کـه تیر را سخت جهاند. (منتخب اللغات).
ضرور.
[ضَ] (ع ص) بایسته. واجب. لازم.
-ضرور بودن؛ بایستن. دربایستن. صاحب آنندراج گوید: مخفف ضرورة و بعضی مخفف ضروری گمان اند بمعنی ناگزیر، و با لفظ آمدن و بودن مستعمل :
گاهی بـه درد دشمن و گاهی بـه داغ دوست
عمری چنین بـه حکم ضرور تو سوختم.
بابافغانی.
بمجلس نوجوانان را کهن پیری ضرور آمد
مرارت دارد این معجون بـه تأثیری ضرور آمد.
مـیر محمدعلی رائج.
از لطف توام هرچه ضرور هست مـهیـاست
چیزی کـه من امروز ندارم غم فرداست.
شفیع اثر.
ضرورت.
[ضَ رو رَ] (ع اِ) ضرورة. نیـاز و حاجت. (منتهی الارب). حاجت. (منتخب اللغات) : اکنون ضرورتی پیش آمده است. (کلیله و دمنـه). درویشی را ضرورتی پیش آمدی گفت فلان نعمتی دارد بی قیـاس. (گلستان). درویشی را ضرورتی پیش آمد گلیم یـاری بدزدید. (گلستان). || (اِمص) بیچارگی. || درماندگی. (دهار) :
داد من امروز ده کـه روز ضرورت
یـار نباشد کـه دست یـار نگیرد.اوحدی.
|| ناگزیری. (دهار). ناچاری : من درایستادم و حال حسنک و رفتن بحج... و خلعت مصریـان ستدن و ضرورت را ستدن... بتمامـی شرح کردم. (تاریخ بیـهقی ص179). چون از اخراجات و دخلها فرومانیم ضرورت را دست بمصادره... و گرفتن ولایتها حتما زد و از ما عیب نگیرند کـه بضرورت باشد. (تاریخ بیـهقی ص60). همچنین هست که امـیر مـی گوید این عجز باشد و ظاهر هست اما ضرورت است. (تاریخ بیـهقی ص593). خداوند ما را کشته اند و ما از بیم و ضرورت نزدیک شما آمده ایم. (تاریخ بیـهقی ص583). مرا تیری رسید بضرورت بازگشتم و با دو اسب و غلامـی بیست اینجا آمدم. (تاریخ بیـهقی ص555). ترسم کـه از ضرورت بخراسان آید کـه شنوده باشد کـه کار بوقه و یغمر و کوکتاش و دیگران... چه جمله است. (تاریخ بیـهقی ص453). اگر یک باران آمدی امـیر را باز بایستی گشت بضرورت کـه زمـین آن نواحی با تنگی راه سست است. (تاریخ بیـهقی ص460). اگر ما را حاجتمند ندی سوی خراسان بازگشتن را بضرورت، امروز بمصر و شام بودیمـی. (تاریخ بیـهقی ص294). چون سخنان مخالف بـه امـیر رسانیدند و از غازی نیز خطا بضرورت ظاهر گشت... بدگمان شد. (تاریخ بیـهقی ص235). و بضرورت بتوان دانست کـه از آن دو تن کدام را طاعت حتما داشت. (تاریخ بیـهقی ص94). لشکر قصد جان وی [ غازی ] د ناچار و بضرورت بجنگ بایستاد. (تاریخ بیـهقی ص233).
لیکن ز نزد تو بضرورت همـی رَوَم
در شرع کارهای ضرورت بود روا.معزّی.
تا آخر روز بازرگان بضرورت از عهدهء مقرر بیرون آمد. (کلیله و دمنـه). بضرورت عزیمت مصمم گشت بر آنکه علماء هر صنف را ببینم. (کلیله و دمنـه). بضرورت زن درون حیله ایستاد. (کلیله و دمنـه). از سر ضرورت روی از آن نواحی بتافت و به غزنـه آمد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص349). از ضرورت اختناق فرا بند مـی شتافتم و بر وفق جذبهء او مـی رفتم. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 328). بحکم ضرورت سخن گفتیم و تفرج کنان بیرون رفتیم. (گلستان). جوان را پشیزی نبود طلب کرد و بیچارگی نمود رحمت نیـاوردند... بضرورت تنی چند را فروکوفت. (گلستان).
که فردا چو پیک اجل دررسد
بحکم ضرورت زبان درکشی.سعدی.
چو خویشتن نتواند کـه مـی خورد قاضی
ضرورتست کـه بر دیگران بگیرد سخت
که گفت پیرزن از مـیوه مـی کند پرهیز
دروغ گفت کـه دستش نمـی رسد بدرخت.
سعدی.
|| بایستگی. دربایستن. دربایست. || ناکامـی. (دهار). || بداهت. ضروری. غیرمحتاج بـه نظر و فکر.
-بالضرورة؛ لاجرم. بضرورت. ناچار. بناچار. لابد. ناگزیر : خاصه کـه بضرورت غذا باز مـی حتما گرفت. (ذخیرهء خوارزمشاهی).ضرورةً. بناچار. اضطراراً. ناچار. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرورة، فی اللّغة الحاجة. و عند اهل السّلوک هی ما لا بدّ للانسان فی بقائه. و یسمّی حقوق النّفس ایضاً کما فی مجمع السّلوک. و عند المنطقیّین عبارة عن استحالة انفکاک المحمول عن الموضوع سواء کانت ناشئة عن ذات الموضوع او عن امر منفصل عنـها. فانّ بعض المفارقات لو اقتضی الملازمة بین امرین یکون احدهما ضروریـاً للآخَر فکان امتناع انفکاکه من خارج و المراد استحالة انفکاک نسبة المحمول الی الموضوع فتدخل ضرورة السّلب. و المعتبر فی القضایـا الموجهة هی الضروریة بالمعنی المذکور. و قیل المعتبر فیـها الضرورة بمعنی اخص من الاوّل. و هو استحالة انفکاک المحمول عن الموضوع لذاته. و الصحیح الاوّل و تقابل الضرورة اللاضرورة و هی الامکان و الضرورة خمس: الاولی الضرورة الازلیة وهی الحاصلة از و ابداً. کقولنا: الله تعالی عالم بالضرورة الازلیّة. و الازل دوام الوجود فی الماضی و الاَبَد دوامـه فی المستقبل. و الثانیة الضّرورة الذاتیة ای الحاصلة مادامت ذات الموضوع موجودة و هی اما مطلّقة کقولنا: کل انسان حیوان بالضرورة او مقیدة بنفی الضرورة الازلیّة او بنفی الدوام الازلی. و المطلقة اعمّ من المقیدة لانّ المطلق اعمّ من المقیّد و المقیدة بنفی الضرورة الازلیّة اعم من المقیّدة بنفی الدّوام الازلی. لانّ الدّوام الازلی اعم من الضرورة الازلیّة فانّ مفهوم الدوام شمول الازمنة. و مفهوم الضرورة امتناع الانفکاک و متی امتنع انفکاک المحمول عن الموضوع ازلاً و ابداً یکون ثابتاً له فی جمـیع الازمنة ازلاً و ابداً بدون العفیکون نفی الضّرورة الازلیة اعم من نفی الدوام الازلی و المقیّد بالاعمّ اعم من المقیّد بالاخص لانّه اذا صدق المقید بالاخص صدق المقیّد بالاعم و لاینعکس. و فیـه ان هذا علی الاطلاق غیر صحیح فانّ المقیّد بالقید الاعم انّما یکون اعم. اذا کان اعم مطلقاً من القیدین او مساویـا للقید الاعم. اما اذا کان اخص من القیدین او مساویـا للقید الاخص فهما متساویـان او کان اعم منـهما من وجه فیحتمل العموم و التساوی کما فیما نحن بصدده. و الضرورة الازلیة اخص من الضرورة الذاتیة المطلقة لانّ الضرورة متی تحقّقت ازلاً و ابداً تتحقق مادام ذات الموضوع موجودة من غیر عکس. هذا فی الایجاب و امّا فی السّلب فهما متساویـان لانّه متی سلب المحمول عن الموضوع مادامت ذاته موجودة یکون مسلوباً عنـه ازلاً و ابداً، لامتناع ثبوته فی حال العدم و مباینة للاخیرین اما مباینتها للمقیدة بنفی الضرورة الازلیة فظاهر و اما مباینتها للمقید بنفی الدوام الازلی فللمباینة بین نقیض العام و عین الخاص. و الثالثة الضرورة الوصفیّة و هی الضرورة باعتبار وصف الموضوع و تطلق علی ثلاثة معان؛ الضرورة مادام الوصف ای الحاصلة فی جمـیع اوقات اتّصاف الموضوع بالوصف العنوانی کقولنا: کل انسان کاتب بالضرورة مادام کاتباً. والضرورة بشرط الوصف ای مایکون للوصف مدخل فی الضرورة کقولنا: کل کاتب متحرک الاصابع بالضرورة مادام کاتباً. والضرورة لاجل الوصف ای یکون الوصف منشأ الضرورة کقولنا: کل متعجب ضاحک بالضرورة مادام متعجباً. و الاولی اعم من الثانیة من وجه لتصادقهما فی مادة الضرورة الذاتیّة ان کان العنوان نفس الذات او وصفاً لازماً کقولنا: کل انسان او کل ناطق حیوان بالضرورة و صدق الاولی بدون الثانیة فی مادة الضرورة اذا کان العنوان وصفاً مفارقاً کما اذا بدل الموضوع بالکاتب و بالعفی مادة لایکون المحمول ضروریـاً للذات بل بشرط مفارق کقولنا کل کاتب متحرک الاصابع. فانّ تحرّک الاصابع ضروری لکل ما صدق علیـه الکاتب بشرط اتصافه بالکتابة وبضروری [ الاّ ] فی اوقات الکتابة فانّ نفس الکتابة لیست ضروریة لما صدق علیـه الکاتب فی اوقات ثبوتها، فکیف یکون تحرک الاصابع التّابع لها ضروریـاً و کذا النسبة بین الاولی و الثالثة من غیر فرق و الثانیة اعم من الثالثة لانّه متی کان الوصف منشأ الضرورة یکون للوصف مدخل فیـها بدون العکما اذا قلنا فی الدّهن الحارّ بعض الحارّ ذائب بالضرورة فانّه یصدق بشرط وصف الحرارة و لایصدق لاجل الحرارة فانّ ذات الدّهن لو لم یکن له دخل فی الذّوبان و کفی الحرارة فبه کان الحجر ذائباً اذا صار حارّاً. ثم الضرورة بشرط الوصف امّا مطلقة او مقیّدة بنفی الضرورة الازلیّة او بنفی الضرورة الذاتیّة او بنفی الدّوام الازلی او بنفی الدوام الذّاتی و القسم الاول اعمّ من الاربعة الباقیة لانّ المطلق اعمّ من المقید و الثانی اعمّ من الثلاثة الباقیة لانّ الضرورة الازلیة اخص من الضّرورة الذّاتیّة و الدّوام الازلی و الدّوام الذّاتی. فیکون نفیـها اعمّ من نفیـهما و الثالث و الرّابع اعم من الخامس لانّه متی صدقت الضرورة بشرط الوصف مع نفی الدّوام الذّاتی صدقت مع نفی الضرورة الذاتیة او مع نفی الدّوام الازلی و الاّ لصدقت مع تحققها فتصدق مع تحققها فتصدق مع تحقق الدّوام الذّاتی. هذا خلف. ومتی صدقت مع نفی الضرورة الذّاتیة او نفی الدوام الازلی صدقت مع نفی الدّوام الذّاتی لجواز ثبوته مع انتفائهما و بین الثّالث و الرابع عموم من وجه لتصادقهما فی مادّة لاتخلو عن الضرورة و الدوام و صدق الثالث فقط فی مادّة الدّوام المجرّد عن الضرورة و صدق الرّابع فقط فی مادّة الضرورة المجردة عن الدّوام الازلی و کذا بین الضّرورة بشرط الوصف و الضرورة الذاتیة اذ الضروریة قد لاتکون بشرط الوصف و قد تکون بشرط الوصف فتتصادقان اذا اتحد الوصف و الذّات و تصدق الضرورة المشروطة فقط ان کان الوصف مغایراً للذات. نعم، الضرورة مادام الوصف اعمّ من الذّاتیة لانّه متی ثبت فی جمـیع اوقات الوصف ثبت فی جمـیع اوقات الذّات بدون العکس. الرّابعة الضّرورة بحسب وقت اما معیّن کقولنا کلّ قمر منخسف بالضرورة وقت الحیلولة و امّا غیر معیّن بمعنی ان التعیین لا یعتبر فیـه لا بمعنی انّ عدم التعیین معتبر فیـه کقولنا: کل انسان متنفّس بالضرورة فی وقت ما. و علی التقدیرین فهی امّا مطلقة و تسمـی وقتیة مطلقة ان تعین الوقت و منتشرة مطلقة اِن لم یتعیّن. و امّا مقیدة بنفی الضرورة الازلیة او الذّاتیة او الوصفیة او بنفی الدّوام الازلی او الذّاتی او الوصفی. فهذه اربعة عشر قسماً. و علی التقادیر فالوقت امّا وقت الذّات ای تکون نسبة المحمول الی الموضوع ضروریة فی بعض اوقات وجود ذات الموضوع و امّا وقت الوصف ای تکون النسبة ضروریة فی بعض اوقات اتصاف ذات الموضوع بالوصف العنوانی. کقولنا: کلّ مغتذٍ نامٍ فی وقت زیـادة الغذاء علی بدل مایتحلل و کلّ نامٍ طالب للغذاء وقتاً ما من اوقات کونـه نامـیاً فالاقسام تبلغ ثمانیة و عشرین. و الضابطة فی النسبة انّ المطلق اعمّ من المقیّد و المقیّد بالقید الاعمّ اعمّ و کُلّ واحد من السبعة بحسب الوقت المعین اخصّ من نظیره من السبعة بحسب الوقت الغیر المعین فانّ کُلّ مایکون ضروریـاً فی وقت معین یکون ضروریـاً فی وقت ما، من غیر عو کُلّ واحد من الاربعة عشر بحسب وقت الذّات اعمّ من نظیره من الاربعة عشر بحسب وقت الوصف. لانّ وقت الوصف وقت الذّات من غیر عفکُلّ ما هو ضروریّ فی وقت الوصف فهو ضروریّ فی وقت الذّات. و السِّرّ فی صیرورة مابضروریّ ضروریـاً فی وقت، ان الشّی اذا کان منتقلاً من حال الی حال آخر فربّما تؤدی تلک الانتقالات الی حالة تکون ضروریة له بحسب مقتضی الوقت. و من ههنا علم انـه لابد ان یکون للوقت مدخل فی الضرورة و لذات الموضوع ایضاً کما ان للقمر مدخلاً فی ضرورة الانخساف فانّه لمّا کان بحیث یقتبس النّور من الشمس و تختلف تشکّلاته بحسب اختلاف اوضاعه منـها، فلهذا او لحیلولة الارض وجب الانخساف. الخامسة الضرورة بشرط المحمول: و هی ضرورة ثبوت المحمول للموضوع او سلبه عنـه بشرط الثّبوت او السلب. و لافائدة فیـها لانّ کُلّ محمول فهو ضروریّ للموضوع بهذا المعنی. (فائدة) اذا قیل ضروریة او ضروریة مطلقة او قیل کُلّ «ج ب» بالضرورة و ارسلت غیر مقیدة بامر من الامور فعلی ایّة ضروریة تقال فقال الشیخ فی الاشارات علی الضرورة الازلیة. و قال فی الشفاء علی الضرورة الذاتیّة. و انّما لم یطلق الشّیخ الضرورة المطلقة علی غیرهما من الضرورات لانّها مشتملة علی زیـادة من الوصف و الوقت فهی کالجزء من المحمول. اعلم انّ ما ذکر من الضرورة و الامکان هی الّتی تکون بحسب نفس الامر و قد یکونان بحسب الذّهن و تسمـی ضرورة ذهنیة و امکاناً ذهنیـاً. فالضروریة الذّهنیة ما یکون تصور طرفیـها کافیـاً فی جزم العقل بالنسبة بینـهما و الامکان الذهنی ما لایکون تصور طرفیـه کافیـاً فیـه بل یتردد الذهن بالنسبة بینـهما و الضرورة الذهنیة اخصّ من الخارجیة لانّ کل نسبة جزم العقل بها بمجرّد تصور طرفیـها کانت مطابقة لنفس الامر و الاّ ارتفع الامکان عن البدیـهیـات و لاینعایکلّما کان ضروریـاً فی نفس الامر کان العقل جازماً بـه بمجرّد تصوّر طرفیـه کما فی النظریـات الحقة فیکون الامکان الذّهنی اعمّ من الامکان الخارجی لانّ نقیض الاعمّ اخصّ من نقیض الاخصّ.
- ضرورت شعری؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: عبارتست از مراعات وزن شعر کـه برحسب ضرورت شاعر را بـه اموری بازدارد کـه انجام آن امور درون نثر غیرجایز و در شعر روا باشد و آن امور نزد بیشتر از علماء فن ده چیز هست که درون این قطعهء منسوب بـه زمخشری جمع آمده است. قطعه:
ضرورة الشعر عشر عد جملتها
قطعٌ و وصلٌ و تخفیفٌ و تشدید
مدّ و قصرٌ و اِسکانٌ و تحریکٌ
و منعُ صرفٍ و صرفٌ ثمّ تعدیدُ.
پس قطع درون همزهء وصل باشد کـه اصل درون آن پیوستگی بـه ماقبل هست و آن پیوستگی هنگام ضرورت شعر بجدائی و قطع تبدیل مـی گردد، مانند همزهء باب افتعال و غیره. وصل نیز مانند قطع درون همزه قطع باشد کـه اصل درون آن جدائی از ماقبل هست و آن جدائی هنگام ضرورت شعریـه بـه پیوستگی و وصل تبدیل مـی شود، مانند همزهء باب اِفعال. و تخفیف نیز همچنان هست در حرف مشدد و تشدید نیز همچنان باشد درون حرف مخفف. و مدّ درون الف مقصوره و قصر درون الف ممدوده و اِسکان درون حرف متحرک و تحریک درون حرف ساکن و منع صرف درون منصرف و صرف درون غیرمنصرف. هکذا فی شروح الالفیة.
ضروری.
[ضَ ری ی / ری] (از ع، ص نسبی) منسوب بـه ضرور. لابد. لابُدّمنـه. ناچار. ناگزیر. لاعلاج. بایسته. دربایست. بایـا. اندربای :
چو نتوان بـه افلاک دست آختن
ضروری هست با گردشش ساختن.سعدی.
خرسندی عاشقان ضروری باشد.سعدی.
و صاحب غیـاث اللغات گوید منسوب بـه ضرورة هست به حذف تاء. || بدیـهی، مقابل نظری. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضروری، لغة یطلق علی ما اکره علیـه. و علی ما تدعو الحاجة الیـه دعاءً قویـاً. کالاکل ممّا یخمصه. و علی ما سلب فیـه الاختیـار علی الفعل و التّرک کحرکة المرتعش. و فی الجرجانی: الضرورة مشتقة من الضّرر و هو النّازل مما لا مدفع له. و فی الحموی، حاشیة الاشباه ههنا خمس مراتب ضرورة و حاجة و منفعة و زینة و فضول: فالضرورة بلوغه حدّاً ان لم یتناول الممنوع هلک او قارب الهلاک و هذا یبیح تناول الحرام. و الحاجة کالجائع الذی لو لم یجد ما یأکله لم یـهلک غیر انّه یکون فی جهد و مشقة. و هذا لایبیح تناول الحرام و یبیح الفطر فی الصّوم. و المنفعة کالذی یشتهی خبز البرّ و لحم الغنم و الطعام الدسم و الزینة کالمشتهی بالحلوی و السکّر. و الفضول، التوسّع بأکل الحرام والشّبهة - انتهی. و فی عرف العلماء یطلق علی معان، منـها: مقابل النظری ای الکسبی. فالمتکلّمون علی انّهما ای الضّروری و الکسبی قسمان للعلم الحادث. فعلم الله تعالی لایوصف بضرورة و لاب. و المنطقیّون علی انـهما قسمان، لمطلق العلم و علم الله تعالی داخل عندهم فی الضروری، لعدم توقفه علی نظر. فعرفه القاضی ابوبکر من المتکلمـین بانّه العلم الذی یلزم نفس المخلوق لزوماً لایجد المخلوق الی الانفکاک عنـه سبیلاً. ای لزوماً لایقدر المخلوق الی الانفکاک عن ذلک العلم مطلقاً. ای لا بعد الحصول و لا قبله. فانّ عدم القدرة من جمـیع الوجوه اقوی و اکمل من عدمـها من بعض الوجوه دون بعض. و لا یخفی ان المطلق ینصرف الی الفرد الکامل فخرج بهذا النّظری، فانـه یقدر المخلوق علی الانفکاک عنـه قبل حصوله، بان یترک النظر فیـه و ان لم یقدر علی الانفکاک عنـه بعد حصوله. و انّما صحّ تفسیرنا قوله لایجد بقولنا لایقدر، لانک اذا قلت فلان یجد الی کذا سبیلاً، یفهم منـه انّه یقدر علیـه. و اذا قلت لایجد الیـه سبیلاً، فهم منـه انّه لایقدر علیـه. و انّما اخترنا ذلک التفسیر لدفع ما اورد علی الحدّ من انّه یلزم خروج العلوم الضروریة باسرها. لانّها تنفک بطریـان اضداد العلم من النوم و الغفلة. و بفقد مقتضیـه کالحس و الوجدان و التواتر و التجربة و توجّه العقل. فأن قلت الانفکاک مقدوراً کان او غیر مقدور ینافی اللزوم المذکور فی التّعریف فالایراد باق بحاله. قلت: المراد باللّزوم معناه اللّغوی. و هوالثبوت مطلقاً. ثم قیّده بکون الانفکاک عنـه غیر مقدور فآخر کلامـه تفسیر لاوله. و تلخیص التّعریف ما قیل: من انّ الضروری هو ما لایکون تحصیله مقدوراً للمخلوق. و لا شک انّه اذا لم یکن تحصیله مقدوراً لم یکن الانفکاک عنـه مقدوراً و بالعکس. لانّه لامعنی للقدرة الا التمکن من الطرفین. فاذا کان التحصیل مقدوراً یکون ترکه الذی هو الانفکاک مقدوراً و کذا العکس، ای اذا کان الانفکاک مقدوراً یکون ترکه الذی هو التّحصیل مقدوراً. فمؤدّی العبارتین واحد. فمن الضّروریّات المحسوسات بالحواسّ الظّاهرة. فانّها لا تحصل بمجرد الاحساس المقدور لنا. و الالما عرض الغلط. بل یتوقّف علی امور غیر مقدورة لانعلم ما هی و متی حصلت و کیف حصلت بخلاف النظریـات فانّها تحصل بمجرد النّظر المقدور لنا. فانّ حصولها دائر علی النظر وجوداً و عدماً فتکون مقدورة لنا. اذ لا معنی لمقدوریّة العلم الا مقدوریّة طریقه. و اذ لاینافی توقفها علی تصور الاطراف، فتدبر! فانّه زلّت فیـه الاَ قدام. و منـها المحسوسات بالحواس الباطنة، کعلم الانسان بالَمِه و لَذّته. و منـها العلم بالامور العادیة. و منـها العلم بالامور التی لاسبب لها و لایجد الانسان نفسه خالیة عنـها. کعلمنا بانّ النفی و الاثبات لایجتمعان و لایرتفعان. فان قلت اَذلک العلم حاصلاً لنا بمجرّد الالتفات المقدور لنا فیکون مقدوراً. قلت الالتفات قدر مشترک بین جمـیع العلوم. فلیس ذلک سبباً لحصوله. بل لخصوصیة الاطراف مدخل فیـه. و معنیمجرّد الالتفات کافیـاً فیـه انّه لا احتیـاج فیـه الی سبب آخر، لانّه سبب تامّ. و النظریّ هو العلم المقدور تحصیله بالقدرة الحادثة و القید الاخیر لاخراج العلم الضّروری. لانّه مقدور التحصیل فینا بالقدرة القدیمة. و قال القاضی ابوبکر و امّا النظری، فهو ما یتضمّنـه النظر الصحیح. قال الاَمدی: معنی تضمّنـه له انّهما بحال لو قدر انتفاء الاَفات و اضداد العلم لم ینفکّ النّظر الصّحیح عنـه بلا ایجاب کما هو مذهب البعض و لا تولید کما هو مذهب بعض الاَخر. فانّ مذهب القاضی انّ حصوله عقیب النّظر بطریق العادة حالعدم انفکاک النّظر عنـه مختصّاً حصولاً بالنّظر. فخرج العلم بالعلم بالشی ء الحاصل عقیب النّظر. فانّه غیر منفک عن العلم بالشّی ء عند القاضی. والعلم بالشّی ء عقیب النظر لا ینفک عن النّظر لکنّه لایکون له اختصاص بالنظر لکونـه تابعاً للعلم بالشی ء سواء کان العلم بالشی ء حاصلاً بالنّظر او بدونـه. ولا یخفی ان تضمّن الشّی ء للشی ء علی وجه الکمال انّما یکون اذا کان کذلک. فلایرد ان دلالة التضمّن علی القیدین خفیة. فمن یری ان الکسب لایمکن الاّ بالنّظر لانّه لا طریق لنا الی العلم مقدور سواه، فانّ الالهام و التعلیم لکونـهما فعل الغیر غیر مقدورین لنا و کذلک التصفیة اذ المراد منـه ان یکون مقدوراً للکلّ او الاکثر. و التّصفیةمقدوراً الا بالنسبة الی الاقل الذّی یفی مزاجه بالمجاهدات الشّاقة. فالنظری و الکسبی عنده متلازمان. فانّ کُلّ علم مقدور لنا یتضمّنـه النظر الصحیح و کلّ ما یتضمّنـه النظر الصّحیح فهو مقدور لنا. و من یری جواز الکسب بغیر النظر بناء علی جواز طریق آخر مقدور لنا و ان لم نطّلع علیـه جعله اخصّ بحسب المفهوم من الکسبی. لکنـه ای النّظری یلازم الکسبیّ عادة بالاتفاق من الفریقین. اعلم ان الضّروری قد یقال فی مقابلة الاکتسابی و یفسّر بما لایکون تحصیله مقدوراً للمخلوق. ای یکون حاصلاً من غیر اختیـار للمخلوق. و الاکتسابی هو ما یکون حاصلاً بالکسب و هو مباشرة الاسباب بالاختیـار، کصرف العقل و النظر فی المقدمات فی الاستدلالیـات و الاصغاء و تقلیب الحدقة و نحو ذلک فی الحسیـات. فالاکتسابی اعم من الاستدلالی لانـه الذی یحصل بالنّظر فی الدّلیل فکل استدلالی اکتسابی دون العکس. کالابصار الحاصل بالقصد و الاختیـار. و قد یقال فی مقابلة الاستدلالی و یفسّر بما یحصل بدون فکر و نظر فی دلیل فمن ههنا جعل بعضهم العلم الحاصل بالحواس اکتسابیـاً ای حاصلاً بمباشرة الاسباب بالاختیـار و بعضهم ضروریـاً ای حاصلاً بدون الاستدلال. هکذا فی شرح العقائد النَسَفیّة للتفتازانی. و قال المنطقیون العلم بمعنی الصورة الحاصلة اما بدیـهیّ و هو الذی لم یتوقّف حصوله علی نظر وب و یسمـی بالضروریّ ایضاً و اما نظریّ و هو الذی حصوله یتوقّف علی نظر وب ای البدیـهی العلم الذی لم یتوقف حصوله المعتبر فی مفهومـه فلایلزم ان یکون للحصول حصول و التوقف فی اللغة، درنگ . فتعدیته بعلی یتضمن معنی الترتب فیفید قید التوقف انـه لولاه لما حصل و قید الترتب التقدم فیوول الی معنی الاحتیـاج و لذا قیل الضروری ما لایحتاج فی حصوله الی نظر. فبالقید الاول دخل العلم الذی حصل بالنظر کالعلم بانجمـیع التصورات و التصدیقات بدیـهیـاً و لا نظریـاً و بالقید الثانی العلم الضروری التابع للعلم النظری کالعلم بالعلم النظری فانـه و ان کان یصدق علیـه انـه لولا النظر لما حصل، لکنـهمترتبا علی النظر علی العلم المستفاد من النظر. و ان المتبادر من الترتب الترتب بلا واسطة. و بما ذکرنا ظهر ان تعریفهما بما لایکون حصوله بدون النظر و الکسب و بما یکون حصوله بـه ینقصان طرداً و عکساً بالعلمـین المذکورین فظهر انـه لایرد علی التعریفین ان العلوم النظریة یمکن حصولها بطریق الحدس فلایصدق تعریف النظر علی شیی ء من افراده، لانـه انما یرد لو فسر التوقف علی النظر بمعنی انـه لولاه لامتنع العلم. اما اذا فسر بما ذکرنا اعنی لولاه لما حصل فلا. و تفصیل ذلک انّ طُرق العلم منحصرة بالاستقراء فی البداهة و الاحساس و التواتر و التجربة و الحدس فاذا کان حصوله بشی ء سوی النّظر لم یکن الناظر محتاجاً فی حصوله الی النظر و لایصدق انـه لولاه لما حصل العلم و اذا لم یکن حصوله بما عداه کان فی حصوله محتاجا الیـه و یصدق علیـه انّه لولاه لما حصل العلم. ثمّ انّ البدیـهی و النظری یختلف بالنسبة الی الاشخاص فربما یکون نظری لشخص بدیـهیـاً لشخص آخر و بالعکس. فقید الحیثیة معتبر فی التعریف و ان لم یذکروا. و اما اختلافهما بالنسبة الی شخص واحد بحسب اختلاف الاوقات فمحل بحث، لان الحصول معتبر فی مفهومـهما اولا و هو بالنظر او بدونـه. و بما حررنا اندفع الشکوک التی عرضت للناظرین، فتدبر.
(تنبیـه) قد استفید من تعریفی البدیـهی و النظری المطلقین تعریف کل واحد من البدیـهی و النظری من التصور و التصدیق. فالتصور البدیـهی کتصور الوجود و الشی ء، و التصدیق البدیـهی کالتصدیق بان الکل اعظم من الجزء و التصور النظری کتصور حقیقة الملک و الجن و التصدیق النظری کالتصدیق بحدوث العالم. ثم التصدیق عند الامام لما کان عبارة عن مجموع الادراکات الاربعة فانما یکون بدیـهیـاً اذا کان کل واحد من اجزائه بدیـهیـاً و من ههنا تراه فی کتبه الحکمـیة یستدل ببداهة التصدیقات علی بداهة التصورات و علی هذا ذهب البعض الی عدم جواز استناد العلم الضروری الی النظری و اما عند الحکیم فمناط البداهة و الکسب هو نفس الحکم فقط فان لم یحتج فی حصوله الی نظر یکون بدیـهیـاً و ان کان طرفاه بالکسب. و علی هذا ذهب البعض الی جواز استناد العلم الضروری الی النظری. هذا کله خلاصة ما فی شرح المواقف و ما حققه المولوی عبدالحکیم فی حاشیته و حاشیة شرح شمسیة و ما فی شرح المطالع. و علم من هذا انـه لا فرق ههنا بین المتکلمـین و المنطقیین الا بجعلهم الضروری و النظری من اقسام العلم الحادث و جعل المنطقیین الضروری و النظری من اقسام مطلق العلم و منـها مرادف البدیـهی بالمعنی الاخص علی ما ذکر المولوی عبدالحکیم ای بمعنی الاولی و یویده ما مر ان الضرورة الذّهنیة ما یکون تصور طرفیـها کافیـاً فی جزم العقل بالنسبة بینـهما علی ما ذکر شارح المطالع ثم قال فی آخر بحث الموجهات: البدیـهی یطلق علی معنیین، احدهما ما یکفی تصور طرفیـه فی الجزم بالنسبة بینـهما و هو معنی الاولی. و الثانی ما لایتوقف حصوله علی نظر وب - انتهی. و منـها الیقینی الشامل للنظری و الضروری. فالضروری علی هذا ما لا تأثیر لقدرتنا فی حصوله سواء کان حصوله مقدوراً لنا بأن یکون حصوله عقیب النظر عادة بخلق الله تعالی لا بتأثیر قدرتنا فیـه او لم یکن حصوله مقدوراً لنا و علی هذا قال الامام الرازی العلوم کلها ضروریة لانـها اما ضروریة ابتداء او لازمة لها لزوماً ضروریـاً - انتهی. فان القسم الاول ای الضروری ابتداءً هو البدیـهی و الضروری و القسم الثانی هو الکسبی. هکذا یستفاد من شرح المواقف و حاشیته للمولوی عبدالحکیم فی المقصد الرابع من مرصد العلم. || بـه اصطلاح اهل ایران متوضّأ و طهارت خانـه و جای ضروری فارسیـان هندوستان هست و بس. (آنندراج).
ضروریـات.
[ضَ ری یـا] (ع اِ) جِ ضروریة. دربایستها.
- ضروریـات سته؛ قضایـای یقینی ششگانـه کـه مرجع امور نظری بوده و عبارتند از: اولیـات، محسوسات، متواترات، مجربات، حدسیـات و فطریـات. و ضروریـات ستة نزد اطبا، عبارت هست از هوا و ماء و نوم و یقظه و مأکولات و ات. (از تذکرهء داود ضریر انطاکی).
ضروریة.
[ضَ ری یَ] (ع ص نسبی) تأنیث ضروری. ضروریـهء مطلقه، قضیـهء موجهه ای کـه در آن حکم بشود بضرورت نسبت ثبوتیـه یـا سلبیـه بین موضوع و محمول مادام کـه ذات موضوع موجود است. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عند المنطقیین قضیة موجهة بسیطة حکم فیـها بضرورة ثبوت المحمول للموضوع او بضرورة سلبه عنـه مادام ذات الموضوع موجودة کقولنا کل انسان حیوان بالضرورة و لا شی ء من الانسان بحجر بالضروره. سمـیت ضروریة لاشتمالها علی الضرورة و مطلقة لعدم تقیید الضرورة فیـها بوصف او وقت. هکذا فی شرح المطالع. و سیدشریف جرجانی درون تعریفات گوید: ضروریة المطلقة هی التی یحکم فیـها بضرورة ثبوت المحمول للموضوع او بضرورة سلبه عنـه مادام ذات الموضوع موجودة. اما التی حکم فیـها بضرورة الثبوت فضروریة موجبة کقولنا کل انسان حیوان بالضرورة فان الحکم فیـها بضرورة ثبوت الحیوان للانسان فی جمـیع اوقات وجوده و اما التی حکم فیـها بضرورة السلب فضروریة سالبة کقولنا: لا شی ء من الانسان بحجر بالضرورة سلب الحجر عن الانسان فی جمـیع اوقات وجوده. ستهء ضروریـه. رجوع بـه ترکیب ضروریـات سته ذیل «ضروریـات» شود.
ضروس.
[ضَ] (ع ص) شتر مادهء بدخو گزنده دوشنده را. (منتهی الارب). اشتر کـه دندان کُنَد دوشنده را. (مـهذب الاسماء). ناقه کـه گاه دوشیدن بگزد. گزنده. (منتخب اللغات). || ماده شتر کـه در نو زادن بگزد (؟). (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || آن کـه تیرهاء قمار بگرداند. || شدید. (مـهذب الاسماء): حرب ضروس؛ حرب مـهلکة.
ضروس.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضِرس. (منتهی الارب).
ضروس.
[ضُ] (اِخ) ذوضروس؛ لقب شمشیر ذی کنعان حمـیری کـه در آن نوشته بود «انا ذوضروس قاتلتُ عاداً و ثمود باست من کنتُ معه و لم ینتصر». (منتهی الارب).
ضروط.
[ضَ] (ع ص) مرد گوززن. تیزدهنده. ضِرّوط. (منتهی الارب).
ضروط.
[ضِرْ رو] (ع ص) گوززن. تیزدهنده. ضَروط. (منتهی الارب).
ضروط.
[ضِرْ رو] (ع ص) تندار. ضخم. یقال: انـه لضرّوط. (منتهی الارب).
ضروع.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضَرع. (منتهی الارب).
ضروع.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضِرع. (منتهی الارب).
ضروع.
[ضُ] (ع اِ) انگور سفید بزرگ دانـه را نامند. (فهرست مخزن الادویـه) (منتهی الارب).
ضروع.
[ضُ] (ع مص) نزدیک شدن حیوان درنده بچیزی. (منتخب اللغات). قریب گردیدن. (منتهی الارب). || فرورفتن آفتاب یـا نزدیک شدن بغروب. (منتخب اللغات). غروب آفتاب یـا نزدیک بغروب گردیدن. (منتهی الارب).
ضروع.
[ضَ] (ع ص) خوار. زار. || رام. نرمخوی. (منتهی الارب).
ضروع الکلب.
[ضُ عُلْ کَ] (ع اِ مرکب)درخت زقوم را نامند و بعضی گفته اند اسم ثمر آن است. (فهرست مخزن الادویـه). بار درخت زقوم است. (تحفهء حکیم مؤمن).
ضروع الکلبة.
[ضُ عُلْ کَ بَ] (ع اِ مرکب) ضروع الکلب. زقوم. اسم یمنی هست و نام درختی هست که درون کوهستان مکه بود و آن زقوم هست و درخت او بشکل صبر بود اما وی مجموع سفید بود (کذا). (اختیـارات بدیعی).
ضرونیة.
[ضَ یَ] (اِ) خودرو. (فهرست مخزن الادویة، درون ضمن شرح کلمـهء اخینوس). اخیروس. نباتی هست غیر گندم صحرایی. منبت آن کنار آبها شبیـه بگیـاه ارزن و ثمر آن سیـاه و ریزه و گل آن سفید و ثمر آن درون ادویـهء چشم و گوش مستعمل و با قوت مجففة و محللة و قابضة است. (مخزن الادویـه). و نیز رجوع بـه اخیروس شود. اخینوس. رجوع بـه اخینوس شود. اخینیوس(1). نباتی هست که منبت آن نزدیک نـهرها و چشمـه ها و برگ آن شبیـه برگ بادروج و از آن کوچکتر و بالای آن شکافته و شاخه های آن ببلندی یک شبر. گل آن سفید و شاخ و برگ آن مملو از رطوبت و ثمر آن سیـاه و کوچک و با قوت قابضه. افعال و خواص آن: مانع مواد محتبسة و مستجلبه و با قوت مجففه و چون پنج درهم ثمر آن را نرم کوفته و بیخته و با عسل چهار درم سرشته درون چشم کشند سیلان رطوبات آن را قطع کند و عصارهء آن را چون با کبریت و نطرون مخلوط کرده درون گوش چکانند وجع آن را ساکن کند. (مخزن الادویـه).
(1) - درون فهرست مخزن الادویة اخینوس آمده و ممکن هست اینجا تحریف شده باشد.
ضروة.
[ضَرْ وَ / ضِرْ وَ] (اِخ) دهی هست در یمن از اعمال مخلاف سنجان. (معجم البلدان).
ضروة.
[ضِرْ وَ] (ع اِ) تأنیث ضرو. (منتهی الارب). || یکی ضِرو(1). || سگ صید. (مـهذب الاسماء).
(1) - Lentisque.
ضرة.
[ضَرْ رَ] (ع اِ) نیـاز. حاجت. || سخت حالی. || اندوه. || ، گویند: ضرة شکری؛ پر از شیر. || سر ناقه. بیخ . (منتهی الارب). تکمـهء . (فهرست مخزن الادویـه). || گوشت پارهء زیر بن انگشت نر. || گوشت شکم کف دست. || گوشت پارهء کف پا متصل بن انگشت کلان. گوشت پارهء مقدم کف پا زیر بیخ انگشتها. ج، ضرائر. || مال بسیـار ازآنِ غیر. || گلهء شتران و ان. || پاره ای از مال. || بنانج. (منتهی الارب). هبو. هوو. (السامـی فی الاسامـی، باب التاسع فی القرابات و المصاهرات). زنی کـه بر زنی آورده شود. دو زن کـه یک شوهر داشته باشند. وسنی. هم شوی. هوزنـه. انباغ. گولانج. علّه. درون هندی سوت و سوکن گویند. (آنندراج). ج، ضرائر، ضرّات. || کمـی درون اموال و نفوس. (منتهی الارب).
ضرة.
[ضُرْ رَ] (ع اِ) حاجت. بیچارگی. اسم هست اضطرار را. (منتهی الارب).
ضری.
[ضَ را] (ع اِ) سگ بچهء دونده. (منتهی الارب).
ضری.
[ضَرْیْ] (ع مص) ضراوة. ضراءة. آزمند و حریص گردیدن. || روان شدن خون. (منتهی الارب). دویدن خون از جراحت. (زوزنی).
ضری.
[ضَ ری ی] (ع ص، اِ) رگ کـه خون وی منقطع نشود. || آب غورهء خرمای سرخ و زرد کـه آن را بر بار درخت کُنار ریخته و نبید سازند. (منتهی الارب). آب غورهء خرمای زرد و یـا سرخ هست که بر نبق بریزند و نبید سازند. (فهرست مخزن الادویـه). || ضاری. درون پی صید دونده.
ضری.
[ضُ رَی ی] (اِخ) چاهی هست که آن را عاد کند نزدیک ضریة. (معجم البلدان).
ضریب.
[ضَ] (ع ص، اِ) مانند. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). مثل. (منتهی الارب). نظیر : ضریر ما له فی العلوم نظیر و طبیب ما له فی الازمنة الغابرة ضریب. (خلاصة الاثر بدیعی). || نوع. || زده شده. || صفت از هر چیزی. || نیک زننده. || سَر. (منتهی الارب). رأس. || امـین تیر قمار. (منتهی الارب). || زنندهء تیر قداح. || نام تیر سوم از تیرهای قمار. || شیری کـه از چند ناقه درون یک شیردوشـه دوشیده شود. || بهره. || شکم مردم. || برف. (منتهی الارب). ثلج. (فهرست مخزن الادویـه). || پشک. (منتهی الارب). شب نم. جَلید. سقیط. صَقیع. (فهرست مخزن الادویـه). || شیر سخت ترش یـا شیر پاره پاره شده. (منتهی الارب). شیر بریده. || (اصطلاح حساب)(1) عددی هست که پیش از کمـیتی قرار دهند به منظور ضرب درون وی. ارزش و قدر نسبی کـه بهر یک از مواد امتحانی داده مـی شود.
(1) - Coefficient.
ضریب.
[ضُ رَ] (اِخ) ابن نقیر (یـا نفیر) ابن سُمـیر مکنی بـه ابوالسلیل. صحابی است. (منتهی الارب).
ضریبة.
[ضَ بَ] (ع اِ) سرشت. گویند: کریم الضریبة و لئیم الضریبة. (منتهی الارب). خوی. (منتهی الارب) (دهار) (مـهذب الاسماء). طبیعت. (منتخب اللغات). || مزد غلام، گویند: کم ضریبة عبدک ای غلته. || دخل سرای زر. عایدی ضرابخانـه. (منتهی الارب). جزیة. (مـهذب الاسماء). || گمرک. || مبلغی کـه اداء آن را بر بنده ای یـا مردی ذمّی و امثال آن دو الزام کنند. || خراج و مانند آن. (منتهی الارب). خراج زمـین. (زمخشری) : مر این سهل بن احمد راغونی را بر اهل سکجکت ضریبه ای بوده هست هر سالی دوهزار درم قسمت بر خانـها دی بعد از این ضریبه بازگرفتند دو سه سال. (تاریخ بخارا). عمر بن الخطاب درهم را کوچک و قفیز (کیله) را بزرگ گردانید (یعنی جریب قرار داد) محض رفق و مدارا و سهولت امر و احسان درون حق رعیت بود که تا اینکه خراج و ضریبه ای کـه برای رزق و جیرهء جیش مقرر هست از آن دراهم صغیره مأخوذ دارند. (رسالهء اوزان و مقادیر). || مرد کشته بشمشیر. (منتهی الارب). زده شدهء بشمشیر هرچه باشد. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || تیزی شمشیر. (منتخب اللغات). جای تیزی شمشیر. (منتهی الارب). || زخمگاه. || شمشیر. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || گیسویک ریسمان. (مـهذب الاسماء). || پاره ای از پنبه و پشم دسته کرده به منظور رشتن. (منتخب اللغات). پلیتهء دسته کرده از پشم و پاغنده کـه بریسند. ج، ضرائب. (منتهی الارب). پاره ای از پنبه. (منتهی الارب).
ضریبة.
[ضَ بَ] (اِخ) رودباری هست به حجاز کـه به ذات عرق ریزد. (منتهی الارب) (معجم البلدان).
ضریج.
[ضَ] (ع ص) عَدْوٌ ضریج؛ دویدگی سخت. (منتهی الارب). سخت. (منتخب اللغات).
ضریجة.
(1) [ضَ جَ] (ع اِ) ماشوره. (مـهذب الاسماء).
(1) - درون یک نسخهء خطی مـهذب الاسماء ضریجه و در دو نسخهء دیگر ضریحه بـه حاء مـهمله آمده است.
ضریجی.
[ضَ جی ی] (ع ص) درم ناسره. (منتهی الارب).
ضریح.
[ضَ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). قبر. قبر بی لحد. گور بی لحد. (مـهذب الاسماء) (دهار). مغاکی کـه در مـیان گور سازند به منظور مرده. (منتخب اللغات). شکاف مـیان گور یـا درون یک جانب آن یـا بی شکاف× و فی الحدیث: اللحد لنا و الضرح لغیرنا و هو حفر الضریح من غیر لحد. (منتهی الارب). ضریحة. شکافی کـه به درازا درون مـیان قبر کنند و مرده درون آن نـهند برخلاف لحد کـه به کرانـهء قبر و جانب آن است. || خانـهء چوبین و مشبک و یـا از مس و نقره و جز آن کـه بر سر قبر امامـی یـا امام زاده ای سازند. || (ص) دور. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). بعید.
ضریح.
[ضُ رَ] (اِخ) نام پدر عُرفجهء صحابی (یـا آن بـه شین است). (منتهی الارب).
ضریحة.
[ضَ حَ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). موضعی هست در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی. (معجم البلدان).
ضریحة.
[ضَ حَ] (ع اِ) ماشورة. (مـهذب الاسماء)(1).
(1) - درون فرهنگهای دیگر دیده نشد. رجوع بـه ضریجه شود.
ضریر.
[ضَ] (ع ص) کور. مرد نابینا. (دهار). نابینا. ج، اَضِرّاء، اَضَرّاء. (منتهی الارب). بی دیده. اَعمـی. آنکه بینایی او رفته باشد. (منتخب اللغات). کفیف. مکفوف :
ز خاک پای تو روشن شود دو چشم ضریر
بیـاد نام تو بـه شود بیمار.فرخی.
دایم بخواجه چشم بزرگان قریر باد
چشمـی کـه شاد نباشد بـه او ضریر.
فرخی.
خیـال مور ببیند ضریر درون شب تار
اگر ضمـیر تو نور افکند بچشم ضریر.معزّی.
چون بـه پیش تو نیست یوسف تو
پس چو یعقوب جز ضریر مباش.سنائی.
یعقوب هم بـه دیدهء معنی بود ضریر
گر مـهر یوسفی بیـهودا برافکند.خاقانی.
حرف قرآن را ضریران معدنند
خر نبینند و بپالان برزنند.مولوی.
چون عصا شد آلت جنگ و نفیر
آن عصا را خرد بای ضریر.مولوی.
هر جمادی را کند فضلش خبیر
غافلان را کرده قهر او ضریر.مولوی.
آن زمرّد باشد این افعیّ پیر
بی زمرد کی شود افعی ضریر.مولوی.
فی الجمله نکاحش با ضریری بستند. (گلستان).
|| بیمار. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || لاغر. (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). نحیف. (منتهی الارب). || هر چیز کـه نقصان رسیده باشد آنرا. (منتهی الارب). آنکه بـه او ضرر رسیده باشد. (منتخب اللغات). || (اِ) رشک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). غیرت. || (ص) مرد شکیبا. (منتخب اللغات). || (اِ) صبر. یقال: انـه لذوضریر علی الشی ء؛ اذا کان ذاصبر و مقاساة له. || کرانـهء وادی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). کنار رود. (مـهذب الاسماء). || نَفْس. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || باقی تن. (منتهی الارب). بقیـهء تن. (منتخب اللغات). باقی تن چون ضعیف شود. (مـهذب الاسماء). || (ص) ستور ساکن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات): ناقة ضریر؛ شدیدة بطیئة اللغوب. || (اِ) شوی دو سه زن. (منتهی الارب). || (اِمص) جمع مـیان دو زن. (منتهی الارب).
ضریر.
[ضَ] (اِخ) رجوع بـه ابومقاتل ضریر شود.
ضریر.
[ضَ] (اِخ) المعلم. ابواسحاق. تابعی است.
ضریر.
[ضَ] (اِخ) انطاکی. رجوع بـه داود ضریر انطاکی شود.
ضریر.
[ضَ] (اِخ) عبدالله بن عبدالعزیز البغدادی مکنی بـه ابوموسی و معروف بـه ضریر النحوی. مصنف کتاب الفرق و کتاب الانشاء و جز آن، و نیز او را شرحی هست بر مختصر فی فروع الحنفیـهء نجم الدین. ضریر ساکن مصر و مؤدب فرزند مـهتدی بود و یعقوب بن یوسف از وی روایت کند. (روضات الجنات ص 450).
ضریر.
[ضَ] (اِخ) علی بن ابراهیم... فقیـه شرفی منسوب بـه شرف (در مصر). محدث است.
ضریرة.
[ضَ رَ] (ع ص) تأنیث ضریر. زن بیمار. (منتهی الارب).
ضریس.
[ضَ] (ع ص، اِ) چاه بـه سنگ برزیده. (مـهذب الاسماء). چاه بـه سنگ برآورده. (منتخب اللغات). چاه گرداگرد از سنگ برآورده. || مـهره های پشت. (منتهی الارب). مـهرهء استخوانـهای پشت. (منتخب اللغات). || سخت گرسنـه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ج، ضَراسی. || خرما. (منتهی الارب). || غورهء خرما. || نان کعک آمـیخته. گویند: اضرسنا من ضریسک؛ ای التمر و البسر و الکعک. (منتهی الارب).
ضریس.
[ضُ رَ] (اِخ) نام مردی از قبیلهء بنی بکر کـه در وقعهء العظالی کشته شد. (عقد الفرید ج6 ص54).
ضریس.
[ضُ رَ] (اِخ) ابن عبدالملک بن اعین. برادرزادهء زرارة بن اعین از اصحاب ابوجعفر محمد بن علی علیـه السلام است.
ضریس.
[ضُ رَ] (اِخ) نام پدر یحیی محدث است. (منتهی الارب).
ضریس.
[ضُرْ رَ] (ع اِ) تیـهو. طیـهوج.
ضریسة.
[ضَ سَ] (اِخ) شـهری از بربر.
ضریسة.
[ضَ سَ] (ع اِ) نوعی رُستنی کـه به لاتینی «آنتی رینوم اِژیپ تیـاکوم»(1) گویند.
(1) - Antirrhinum aegyptiacum.
ضریط.
[ضَ] (ع مص) تیز دادن. (منتهی الارب).
ضریط.
[ضَ] (ع اِ) ضُراط. تیز یـا آواز تیز. (منتهی الارب).
ضریطة.
[ضُ رَ طَ] (ع ص) نعجةٌ ضُرَیطة؛ مادهء فربه. درون مثل است: الاخذ سریطی و القضاء ضُریطی؛ یعنی وقت گرفتن قرض درون حلق فروبردن هست و درون وقت وام زدن. درون حق شخصی گویند کـه در ادای وام سست و مُحیل باشد. (منتهی الارب).
ضریع.
[ضَ] (ع اِ) خارِ سم. (مـهذب الاسماء). شبرق. حله. شبرق خشک شده. شبرق خشک، یـا عام است. پشترغ. پشترغ خشک. بشترغ. بشترغ خشک. اسپرک خشک. گیـاهی هست که تر آن شبرق هست و خشک آن ضریع کـه جهت پلیدی آن ستوران نچرند. (منتهی الارب). گیـاهی هست که از غایت بدمزگی و سمـیت او چهارپا نزدیک آن نتواند شد و آن را شبرق نیز گویند. یـا گیـاهی هست که بالای آن گَنده مـیروید یـا گیـاهی هست گنده کـه دریـا آن را بیرون مـی اندازد یـا چیزی هست در دوزخ گرم تر از آتش تلخ تر از صبر و گنده تر از جیفه. (منتخب اللغات). نباتیست دریـائی و بیشتر درون ساحل و کنار دریـا یـابند. (برهان). عوسج تر یـا نباتی هست دیگر کـه در آب ایستادهء برگردیده رنگ و بو روید و بیخهایش که تا زمـین نرسد یـا چیزی هست در دوزخ تر از صبر و بدبوتر از مردار و سوزان تر از آتش یـا گیـاهی هست گنده بوی کـه از تموج دریـا بر ساحل فراهم آید. (منتهی الارب). نباتی هست دریـائی کـه در ساحل دریـا یـابند و طبیعت وی گرم و خشک بود. چون درون آب پزند و در آن نشینند درد مفاصل را عظیم نافع بود و چون خشک بود و بدان بخور کنند زکام زایل کند و همچنین چون خشک بود و در بدن را بدان بشویند حکه و جرب را سود دهد. این مؤلف گوید نباتیست کـه چون ستور بخورد هرگز فربه نشود. (اختیـارات بدیعی). برگ نباتیست مدور و مجوف و مایل بزردی و در قعر دریـا بهم مـی رسد و موج بساحل مـی آورد، درون دوّم گرم و خشطول، و جلوس درون طبیخ او جهت مفاصل و طلای او را جهت جرب و حکه مجرب دانسته اند و به دستور بخور او را جهت زکام مجرب یـافته اند و جهت التیـام جراحات سریع الاثر است. (تحفهء حکیم مؤمن). نبتٌ مستدیرالاوراق مجوف الی الصفرة یوجد بسواحل البحر قد قیل بانـه یقذفه. حار یـابس فی الثانیة طبیخه یسکن المفاصل نطو و هو یذهب الحکة و نحوها طلاء قیل و یلحم الجراح. (تذکرهء ضریر انطاکی). || خار درخت خرما. || هر درخت خشک. || انگوری یـا تنک آن. || آشامـیدنی تنک. || پوستی هست تنک زیر گوشت بر استخوان. (منتهی الارب).
- ضریع عظام(1)؛ غشائی هست کثیرالعروق کـه بلافاصله بروی استخوان چسبیده و آن را دو طبقه است. ضخامت آن برحسب مواضع تفاوت مـی کند، غالباً چهار پنج ده یک هزار یک مطر هست اما درون چندین موضع ضخامتش سه یـا چهار هزار یک مطر هست چنانکه درون سطح قدامـی عنق الفخد مشاهده مـی گردد. سطح خارجی ضریع املس و ملاقی اعضاء مجاوره است. سطح باطن آن بواسطهء عروق و اعصاب و تارهای غشائی بـه استخوان محکم چسبیده. ماهیت آن مرکب هست از چند ماده: نخست از نسج مخصوصی کـه شباهت تامـی بـه نسج غدد دارد، دوم از عروق، سوم از اعصاب. نسج مخصوص از دو ماده حاصل شده، یکی از تارهای غشاء ضمـیمـه کـه در سطح طبقهء ظاهری آن کثیرند و دیگری از نسوج الاستیکی کـه در طبقهء داخلی بیشترند. جدا دو طبقهء ضریع از یکدیگر محال است. عروق و شرائین آن، بعضی عظیم اند کـه چنانکه مذکور شد داخل ثقب مغذیـهء عظیمـه مـی شوند، بعضی دیگر درون خود ضریع متفرع شده و بهیئت شَعریـه شده بهای کوچکی کـه فوهات مجاری هاوِرند(2) داخل مـی شوند، اورده درون آن بیشتر از شرائین اند عروق لمفاتیکی درون آن دیده نشده. اعصاب ضریع، بسیـارند، اغلب از ضریع گذشته بنسج استخوان رفته مخصوصاً درون مخ آن منشعب مـی شوند و معدود قلیلی درون خود ضریع متفرق مـی گردد. بعضی فایدهء ضریع را فقط توسط مـیان استخوان و عروق و اعصاب و متفرع شدن آنـها درون آن و به استخوان رفتن دانسته بودند، این فایده مسلم هست اما فایدهء مـهم دیگر دارد و آن اینست کـه همـیشـه رطوبتی از آن مترشح هست که آن را رطوبت خارج عروقی نامند کـه در نمو عظام بهترین معین هست و بلاواسطه تغذیـه مـی کند.(3)مؤلف گوید: از بیـانات مذکوره معلوم شد کـه تغذیـهء استخوان یـا بواسطه یـا بلاواسطه از ضریع مـی شود چنانچه اگر ضریع استخوانی معدوم شود آن استخوان فاسد و رمـیم مـی شود، از اینست کـه در اعمال جرّاحیـه بخصوص درون ب استخوان اهتمام بسیـاری درون نگاه داشتن ضریع مـی کنند.(4) ضریع باطنی، پیش از آنکه ذرّه بین را بدانند اکثر مسائل تشریح مخفی و غیرمنحل بود چنانکه مـیان سطح باطن استخوان طویل و مغز آن پردهء نازکی مرئی بود کـه بعضی آن را ضریع باطنی و بعض دیگر غشاء محیط بـه مخ مـی خواندند و پس از اختراع ذرّه بین معلوم شد کـه آنـها عروق مجتمعه ای باشند کـه به آن احاطه کرده اند.(5) || امرأةٌ ضریع؛ زن کلان . و کذا شاة ضریع؛ کلان . (منتهی الارب).
(1) - Perioste des os.
(2) - Havers. (3) - تشریح مـیرزا علی ص 26 و 27.
(4) - تشریح مـیرزا علی حاشیـهء ص 26.
(5) - تشریح مـیرزا علی حاشیـهء ص 25.
ضریعة.
[ضَ عَ] (ع ص) بزرگ . (منتهی الارب). شاةُ ضریعة؛ ی بزرگ . (مـهذب الاسماء). || زن بزرگ . (منتهی الارب).
ضریفطیة.
[ضُ رَ فِ طی یَ] (ع اِ) بازیی هست عربان را. (منتهی الارب).
ضریک.
[ضَ] (ع ص، اِ) کرنر. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (فهرست مخزن الادویـه). || مرد گول. (منتهی الارب). نادان. (منتخب اللغات). || برجای مانده. (منتهی الارب). || نابینا. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). || فقیر. (منتهی الارب). محتاج. (منتخب اللغات). درویش. (مـهذب الاسماء). || بدحال. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ج، ضَرائک، ضُرَکاء.
ضریم.
[ضَ] (ع ص) سوخته. (منتهی الارب). سوزان. (مـهذب الاسماء).
ضریم.
[ضِرْ یَ] (ع اِ) صمغ درختی است. (منتهی الارب) (فهرست مخزن الادویـه).
ضریم.
[ضُ رَ] (اِخ) ابن معشربن ذهل بن تیم بن عمروبن مالک بن حبیب بن عمر بن غنم بن تغلب، ملقب بـه افنون، از بنی تغلب است. صاحب عقد الفرید ذیل عنوان: «من رثی نفسه و قبره و وصف ما یکتب علی القبر» دربارهء وی آرد: او کاهنی را درون جاهلیت دیدار کرد، کاهن وی را گفت کـه تو بجایگاهی الاهه نام درون خواهی گذشت. ضریم روزگاری بزیست آنگاه با قوم خود سفری بشام کرد. هنگام بازگشت راه را گم د و از مردی جویـای طریق شدند، وی گفت چون مسافتی بپیمائید و بزمـینی چنین و چنین رسید راه بر شما ظاهر شود و بسرزمـین الاهة خواهید افتاد و الاهة قارّتی هست به سماوه. کاروانیـان برفتند و چون بـه الاهة رسیدند همگی فرودآمدند مگر ضریم کـه از فرودآمدن امتناع وزرید و همچنان بر اشتر بماند، اما هم درون آن حال کـه برنشسته و اشتر بـه چرا سرگرم بود ماری بر لفچ شتر وی بچسبید و اشتر سر خویش ب درآورد و مار بر ساق افنون زخمـی زد. افنون برادر خویش معاویـه را گفت مرا گوری کـه درگذشتم و از هلاکت خویش پیش از مرگ آگاهی داد و گریـان بر نفس خویش گفت:
لست علی شی ء فروحاً معاویـا
و لا المشفقات یتبعن الحوازیـا
و لا خیر فیما کذب المرء نفسه
و تقواله للشی ء یـالیت ذالیـا
و ان اعجبتک الدهر حال، من امری ء
فدعه و واکل حاله و اللیـالیـا
یرحن علیـه او یغیّرن ما به
و ان لم یکنٍ فی حوبة العیش وانیـا
فطأ معرضا انّ الحتوف کثیرة
و انک لاتبقی بنفسک باقیـا
لعمرک مایدری امرؤٌ کیف یتقی
اذا هو لم یجعل له الله وافیـا
کفی حزناً ان یرحل الرکب غدوة
و اترک فی اعلی الاهة ثاویـا.
(عقد الفرید ج3 ص200 و 201).
ضریمة.
[ضُ رَ مَ] (اِخ) قلعتی هست به یمن. (منتهی الارب).
ضریوه.
[ضُ رَیْ وَ] (اِخ) حصاری هست از حصارهای صنعاء بـه یمن. (معجم البلدان).
ضریة.
[ضَ ری یَ] (اِخ) دهی هست آباد و قدیم درون راه بصره بـه مکه. (معجم البلدان).
ضریة.
[ضَ ری یَ] (اِخ) چاهی هست و بنام ضریّة بنت نزار نامـیده شده است. (معجم البلدان).
ضریة.
[ضَ ری یَ] (اِخ) گویند زمـینی هست به نجد مـیان جدیلة و طخفة کـه حجاج بصره بدانجا فرودآیند و ذکر آن درون ایـام و اشعار عرب آمده است. (معجم البلدان).
ضریة.
[ضَ ری یَ] (اِخ) گویند دهی هست بنی کلاب را مـیان مکه و بصره، نزدیکتر بـه مکه، و در این مکان بنوسعد و بنوحنظله جنگ را گرد آمدند و سپس صلح د. (معجم البلدان).
ضزاز.
[ضُزْ زا] (ع ص، اِ) جِ اَضزّ. (منتهی الارب).
ضزز.
[ضَ زَ] (ع مص) دشوارخو گردیدن. || خشمناک شدن. || کام بر هم چفسیده گردیدن. (منتهی الارب). چسبیده شدن حنک اعلی بـه حنک اسفل. (کنز اللغات) (شمس اللغات).
ضزن.
[ضَ] (ع مص) گرفتن چیزی را کـه در دستی بود نـه چیزی را کـه خواهان است. (منتهی الارب).
ضطط.
[ضَ طَ] (ع اِ) گل وسخت. ضَطیط. (منتهی الارب).
ضطط.
[ضُ طُ] (ع اِ) بلا و سختیـها. (منتهی الارب).
ضطیط.
[ضَ] (ع اِ) ضَطَط. گل وسخت. (منتهی الارب).
ضظغ.
[ضَ ظِ] (ع اِ) صورت هشتم از صور هشتگانـهء حروف جمل. ضَظِغ لا، نیز گویند یعنی آنانکه همزه، یعنی الف محرکه و الف، یعنی همزهء غیرمتحرک را دو حرف گیرند ضَظِغ لا گویند. یعنی ض و ظ و غ و الف.
- ضَظِغ و ابجدِ چیزی یـا کاری بودن؛ اول و آخر او، همـهء او بودن :
رادی را تو اوّل و آخری
حرّی را تو ضَظِغ و ابجدی(1).فرخی.
(1) - نسخ خطی و چاپی: حری را تو واضع و واجدی. و نسخه بدلی هم هست: حری را تو مقطع و مأخذی (تصحیح متن قیـاسی است). آلفا و امگا.
ضع.
[ضَع ع] (ع مص) ریـاضت شتر و ماده شتر ریـاضت نایـافته را. کلمـه ای هست که بدان شتران را تأدیب کنند. (منتهی الارب). || کاری و نیکو . (زوزنی).
ضعاضع.
[ضُ ضِ] (اِخ) کوهکی هست بس خرد درون کنار ده حدیبیة بمغرب شمنصیر. (معجم البلدان). کوهچه ای هست بس خرد و نزدیک آن کوهی هست بزرگ و در آن آب گرد آید. (منتهی الارب).
ضعاط.
[ضُ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). اسم موضع، و فیـه نظر. (معجم البلدان).
ضعاف.
[ضِ] (ع ص، اِ) جِ ضعیف. (منتهی الارب) :
ماند صوفی با بنـه و خیمـهء ضِعاف
فارِسان راندند که تا صفّ مصاف.مولوی.
ضعاف.
[ضِ] (ع ص، اِ) جِ ضعوف. (منتهی الارب).
ضعافة.
[ضَ فَ] (ع مص) سست گردیدن. (منتهی الارب).
ضعافی.
[ضُ فا] (ع ص، اِ) جِ ضعیف. (منتهی الارب).
ضعافیة.
[ضُ / ضَ یَ] (ع مص) ضعافة. سست گردیدن. (منتهی الارب).
ضعز.
[ضَ] (ع مص) نیک کوفته و پاسپرده چیزی را. (منتهی الارب).
ضعضاع.
[ضَ] (ع ص) ضعضع. سست و نرم و ناتوان از هر چیزی. (منتهی الارب). سست و ضعیف از هر چیزی. (منتخب اللغات). مرد ضعیف رأی و سست درون کار. (منتخب اللغات). || مرد گول و بی رأی و هوش. (منتهی الارب). آنکه او را رأی نبود. (مـهذب الاسماء).
ضعضع.
[ضَ ضَ] (ع ص) ضَعضاع. رجوع بـه ضعضاع شود.
ضعضعة.
[ضَ ضَ عَ] (ع مص) ویران که تا بزمـین و خراب . (تاج المصادر). بشکستن بنا را که تا بزمـین و پست و خراب . (منتهی الارب).
ضعط.
[ضَ] (ع مص) ذبح . (منتهی الارب). گلو ب. (منتخب اللغات).
ضعف.
[ضِ] (ع اِ) یک مثل چیز و ضِعْفاه دو مثل آن. یـا ضعف مانند چیزی هست هر قدر کـه زیـاده باشد، و منـه یقال: لک ضِعفه و یریدون مِثلیـه او ثلثة امثاله لانـه زیـادة غیرمحصورة. و قوله تعالی: یضاعف لها العذاب ضعفین (قرآن 33/30)؛ یعنی سه عذاب. (منتهی الارب). مانند. (دهار) (منتخب اللغات). دو برابر.(1) دو برابر چیزی. زیـاده بر چیزی. (منتخب اللغات). دوچندان. (دهار) (مـهذب الاسماء). دوتا. (زمخشری). دوتو. دوچند. مضاعف. دو مقابل. ج، اضعاف :
همسنگ دوده زاج و همسنگ زاج مازو
وز صمغ ضعف هر دو آنگاه زور بازو.
؟ (در صفت ساختن مرکب سیـاه).
|| هفتاد(2). || عذاب(3). (مـهذب الاسماء).
(1) - Double. (2) - کذا درون نسخ خطی موجود مـهذب الاسماء. و در جای دیگر دیده نشد.
(3) - کذا درون نسخ خطی موجود مـهذب الاسماء. و در جای دیگر دیده نشد.
ضعف.
[ضَ عَ] (ع اِ) جامـه های دوچند کرده. (منتهی الارب). جامـه های دوتاکرده شده. (منتخب اللغات).
ضعف.
[ضُ / ضُ عُ] (ع اِمص) سستی و ناتوانی. خلاف قوت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ضَعف. رجوع بـه ضَعف شود. ابوعمرو گوید ضَعف (بفتح اول) لغت اهل تمـیم و ضُعف (بضم اول) لغت اهل حجاز است. (منتهی الارب). یـا ضَعف (بفتح اول) سستی رأی و نقصان و سبکی عقل و ضُعف (بضم اول) ناتوانی و سستی بدن است. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || (اِ) آب نشاط، قال الله تعالی: خلقکم من ضُعف (قرآن 30/54)؛ یعنی از آب مرد و زن. (منتهی الارب).
ضعف.
[ضُ] (ع مص) ضَعف. ضعافة. ضُعافیة. سست گردیدن. (منتهی الارب).
ضعف.
[ضَ] (ع مص) ضُعف. ضَعافة. ضُعافیة. سست گردیدن. (منتهی الارب). سست شدن. (زوزنی). || زیـاده گردانیدن آنـها را بعد جهت او و یـاران وی و دوچند گردیدن بر ایشان. (منتهی الارب). || (اِمص) سستی و ناتوانی. خلاف قوت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ناتوانائی. وهن. فَشَل. فتور. انکسار. بی بنیگی :
چون آفتاب چرخ ببرج حمل توئی
هنگام ضعف مر ضعفا را امل توئی.
منوچهری.
این گرگ پیر جنگ روز پیشین بدیده بود و حال ضعف خداوندش. (تاریخ بیـهقی ص 354). خوارزمشاه برخاست و ضعفش قویتر شد. (تاریخ بیـهقی ص 356). بدان بیقین کـه مرا عجزی نیست و این سخن را از ضعف نمـی گویم بدین لشکر کـه با من هست هر کاری بتوان کرد. (تاریخ بیـهقی ص 203).
گشته از ضعف همچو بی تن جان
مانده بر جای همچو بیجان تن.مسعودسعد.
ظلم لشکر ز ضعف شاه بود.سنائی.
شیر گفت آن را بر ضعف حمل نتوان کرد. (کلیله و دمنـه). گفت ای برادر ضعف رأی و عجز من بنگر. (کلیله و دمنـه).
از سر ضعفم سلیم القلب اگر زورم دهند
با اناالاعلی زنان فرش خدائی گسترم.
خاقانی.
ضعف قطب از تن بود از روح نی
ضعف درون کشتی بود درون نوح نی.مولوی.
نـه چندان بخور کز دهانت برآید
نـه چندانکه از ضعف جانت برآید.
سعدی (گلستان).
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضعف، بفتح ضاد و بضم نیز آمده و بسکون عین ضدّ قوّت هست و آن را لاقُوة نیز گویند و آن قسمـی از استعداد هست چنانکه خواهد آمد. و نزد صرفیـان عبارتست از اینکه کلمـه بنحوی استعمال شده باشد کـه در ثبوت آن حرفی رَوَد چنانکه درون لفظ شاذّ بگذشت. و نزد علماء معانی آن هست که ترکیب اجزاء کلام برخلاف قانون نحو صورت گرفته باشد یعنی برخلاف رأی مشـهور جمـهور نحویـان و مُخلّ بفصاحت بود، و المراد بشـهرته ظهوره علی الجمـهور فلایردّ ان قانون جواز الاضمار قبل الذّکر ایضاً مشـهور فلایکون مثل ضرب غلامـه زیداً ضعیفاً اذ کُلّ من سمع قانون عدم الجواز سمع قانون الجواز لکن یرد علی ما ذکروا انّ العرب لم یعرف القانون النحوی فکیف یکون الخلوص عن مخالفة القانون معتبراً فی مفهوم الفصاحة فی لغتهم فالصّواب ان یقال و علامة الضعف ان یکون تألیف الکلام، الخ... کما فی الاطول. و الفرق بینـه و بین التعقید اللفظی یجی ء فی اللفظ التعقید. و در جامع الصّنایع گوید: ضعف تألیف، آنکه لفظی را کـه البتّه مقدّم حتما داشت مؤخر کند و آن را کـه مؤخر حتما کرد مقدّم سازد. مثاله شعر:
مجنون عشق را دگر امروز حالتست
اسلام دین لیلی و دیگر ضلالتست.
مـی بایست لفظ امروز را بر لفظ دگر مقدّم ذکر کند - انتهی. و نزد محدثان آن هست که حدیث را شروط بیش و کم از شروط حَسن و صحیح موجود نباشد، و چنین حدیثی را ضعیف نامند. و ضعف حدیث گاه به منظور ضعف پاره ای از روات باشد از قبیل فقدان عدالت یـا سوء حفظ یـا تهمت درون کیش و گاه به منظور علتهای دیگر هست مثل ارسال و انقطاع و تدلیس. کذا فی الجرجانی. و مراتب ضعف نیز مانند مراتب صحّت و حُسن تفاوت یـابد. بعد بالاترین آن مراتب از نظر بطعن راوی چیزی هست که اِنفَرَد بـه الوضاع، سپس متهم بـه آن، بعد کذّاب، بعد فاسق، بعد فاحش الغلط، بعد فاحش المخالفة، بعد مختلط، بعد مبتدع، بعد مجهول العین او الحال، و بنظر بسویِ سقط وابستهء بحذف تمامـی سند، من غیر ملتزم الصّحة، سپس مُعضَل، بعد مرسل جلی، بعد مرسل خفی، بعد مُدلّس. و در مراتب مذکوره انحصاری را هم نتوان قائل گردید. هکذا فی شرح النخبة. و قسطلانی گفته که: ضعیف آن هست که بپایـهء حَسَن نرسد و درجات آن درون ضعف متفاوت باشد برحسب دوری حدیث از شروط صحّت. و مُضَعّف حدیثیست کـه علما بر ضعف آن اجماع نکرده باشند. بلکه درون متن یـا سند آن گروهی بضعف قائل شده و جمعی دیگر آن را تقویت کرده باشند. و مضعف از حیث پایـه برتر از ضعیف است. و در صحیح بخاری حدیث مضعف یـافت شود - انتهی. و ضعیف از لغات آن هست که از پایـهء فصیح پست تر باشد و مُنکر از لغت پست تر از ضعیف باشد و قلیل الاستعمال تر بنحوی کـه پیشوایـان علم لغت آن را انکار کنند و آن را درون ردیف لغات قابل استعمال نشناسند. و متروک از لغات، لغاتی هست که درون زمانـهای باستانی معمول و متداول بوده ولی بعداً متروک گردیده هست و مورد استعمال قرار نگرفته. هکذا فی کلیـات ابی البقاء.
-دل ضعف رفتن: دلم ضعف مـی رود؛گرسنـه ام. بسیـار شایق اویم.
- ضعف باصره؛ سستی بینائی.
- ضعف بصر؛ کم بینی. ندیدن چیزها را چنانکه معتاد هست چه از دور و چه از نزدیک. سمادیر.
- ضعف تألیف؛ غیرجاری بودن کلمـه بر قوانین نحوی مانند: ضرب غلامـه زید بجای ضرب زید غلامـه. آنچه برخلاف محاوره باشد چنانکه درون این مصرع بعضی گمان برند:
حکیمـی سخن بر زبان آفرین
چرا کـه فصل مـیان اسم و امر کـه مفید معنی فاعلیت باشد درست نیست. یـا این مصراع:
همـه از مـهر او خون دل آشام...
یـا این بیت:
از شرم وقت دیدنت ای ترک گرم خو
همچون نشان آبله درمانده ام برو.
خان آرزو.
درماندن بمعنی مطلق شرم آورده و این معنی خلاف جمـهور هست بلکه معنی آن بـه روداریی از سر چیزی گذشتن مستشـهد هست در مصطلحات شعرا. بعد اگر این معنی درون این شعر بگوئیم ذم معشوق ثابت مـی شود. (آنندراج).
- ضعف خداوند خانـه؛ (در احکام نجوم) ضعف رب البیت هست و آن وقتی هست که ربّالبیت درون بیوت زائله یـا درون بیوت مخالف الطبیعة باشد.
-ضعف ؛ کم مـیلی بـه خورش.
-ضعف عقل؛ ضفاطة.
-ضعف کبد؛ عمل خود ن کبد بدان سان کـه باید.
-ضعف کلیـه؛ عمل ن کلیـه بحد معتاد.
-ضعف کمر؛ ضعف باه. سستی کمر.
-ضعف کوکب؛ (در احکام نجوم) چون کوکبی درون خانـهء خود نباشد یـا درون هبوط راجع یـا درون وبال و یـا درون حال احتراق و یـا درون تحت الشعاع شود هنگام ضعف کوکب است. و ضعف کوکب، سه گونـه است: عظیم الاثر. متوسط الاثر. ادنی الاثر.
-ضعف مثانـه؛ درون کار خود سست شدن آن.
-ضعف مزاج؛ بی بنیگی.
-ضعف معده؛ سستی گوارش آن.
-ضعف هضم؛ بدگواری.
ضعفاء .
[ضُ عَ] (ع ص، اِ) جِ ضعیف. (منتهی الارب) :
هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی
با آنکه بداندیش بود سخت کمانست.
منوچهری.
آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیـهقی ص 419). ضعفاء نیز بـه ایزد عزّ ذکره حال خود برداشته. (تاریخ بیـهقی ص 430). ضعفاء ملت و دولت را درون سایـهء عدل و مایـهء رأفت او آرام داده. (کلیله و دمنـه).
- ضعفاء و متروکین فی رواة الحدیث؛حاجی خلیفه درون کشف الظنون گوید: علم الضعفاء و المتروکین فی رواة الحدیث: صنف فیـه الامام محمد بن اسماعیل البخاری المتوفی سنة 256 ست وخمسین ومائتین [ ه . ق. ]یرویـه عنـه ابوبشر محمد بن احمدبن حماد الدولابی و ابوجعفر شیخ بن سعید و آدم بن موسی الجفاری و هو من تصانیفه الموجودة. قال ابن حجر و الامام عبدالرحمن بن احمد النسائی و الامام حسن بن محمد الصغانی و ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن الجوزی المتوفی سنة 597 سبع وتسعین وخمسمائة [ ه . ق. ]. قال الذهبی فی مـیزان الاعتدال انـه یسرد الجرح و یسکت من التوثیق و قد اختصره ثم ذیله کما قال. و ذیله ایضا علاءالدین معلطای بن قنیج المتوفی سنة 762 اثنتین وستین وسبعمائة [ ه . ق. ] و صنف فیـه محمد بن حیـان البستی و وضع له مقدمة قسم فیـها الرواة الی نحو عشرین قسماً. ذکره البقاعی فی حاشیة شرح الالفیة.
ضعفان.
[ضَ] (ع ص) سست و ناتوان. (منتهی الارب).
ضعفة.
[ضَ عَ فَ] (ع ص، اِ) جِ ضعیف. (منتهی الارب). رجوع بـه ضعیف شود. || جِ ضَعوف. (منتهی الارب). رجوع بـه ضعوف شود.
ضعفی.
[ضَ فا] (ع ص، اِ) جِ ضعیف. (منتهی الارب). رجوع بـه ضعیف شود.
ضعل.
[ضَ عَ] (ع اِمص) باریکی بدن جهت نزدیکی و تقارب نسب و این حسب گمان عربست کـه مرد را از زن قریب النسب فرزند باریک بدن و نحیف جثه آید. (و این صحیح است). (منتهی الارب).
ضعو.
[ضَعْوْ] (ع مص) پوشیده شدن. پنـهان گردیدن. (منتهی الارب).
ضعوات.
[ضَ عَ] جِ ضَعة. (منتهی الارب). رجوع بـه ضعة شود.
ضعوف.
[ضَ] (ع ص) ضعیف و ناتوان (برای مذکر و مؤنث). ج، ضِعاف، ضَعفة. (منتهی الارب).
ضعوی.
[ضَ عَ وی ی] (ع ص نسبی)منسوب بـه ضَعة. (منتهی الارب).
ضعة.
[ضَ عَ / ضِ عَ] (ع اِ) درختی هست (هاء عوض واو است). ج، ضَعوات. (منتهی الارب). || نی قلم. (مـهذب الاسماء). || درختی شور. گیـاهی شور. گیـاهی شبیـه بـه ثمام. || (اِمص) فرومایگی. خست. ناکسی. (منتهی الارب). گویند: فی حسبه ضعة؛ یعنی درون تبار او فرومایگی است.
ضعیف.
[ضَ] (ع ص) سست. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). ناتوان. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). نزیف. (دهار). ضعضاع. خَوّار. مسخول. روبع. خلاف قوی. بی بنیـه. رمکة. رمق. سَقط. مسکین. جخب. (منتهی الارب). یقال: ضعیف نعیف؛ اتباع و ضعیف نحیف. (مـهذب الاسماء) (منتهی الارب). ج، ضعاف، ضَعَفة، ضعفاء، ضَعْفی، ضُعافی :
ای بِرّ تو رسیده بهر تنگ چاره ای
از حال من ضعیف بیندیش پاره ای.رودکی.
نکنی طاعت وآنگه کـه کنی سست و ضعیف
راست گوئی کـه همـی سخره و شاکار کنی.
کسائی.
چون ضعیفی افتد مـیان دو قوی توان دانست کـه حال چون باشد. (تاریخ بیـهقی). امـیر را کـه برابر برادر و داماد ماست بیدار کنیم و بیـاموزیم کـه امـیری چون حتما کرد کـه امـیر ضعیف بکار نیـاید. (تاریخ بیـهقی ص689).
ز علم و طاعت جانت ضعیف و عریـانست
بعلم کوش و بپوش این ضعیف عریـان را.
ناصرخسرو.
زآنم ضعیف تن کـه دلم ناتوان شده ست
دل ناتوان شود کش از انده بود غذا.
مسعودسعد.
رهروان را ز نطق نَبْوَد ساز
پیل فربه بود ضعیف آواز.سنائی.
هرکه رأی ضعیف... دارد از درجتی عالی بـه رتبتی خامل مـیگراید. (کلیله و دمنـه). دوم خلیفتی کـه انصاف مظلومان ضعیف از ظالمان قوی بستاند. (کلیله و دمنـه). مـی بینم کـه کارهای زمانـه روی بـه ادبار دارد... دوستیـها ضعیف و عداوتها قوی. (کلیله و دمنـه). بعضی بطریق ارث دست درون شاخی ضعیف زده. (کلیله و دمنـه).
آسمان رای نخواند ضعیف.ظهیر.
ابلهانش فرد دیدند و ضعیف
کی ضعیف هست آنکه با شـه شد حریف
ابلهان گفتند مردی بیش نیست
وایِ آن کو عاقبت اندیش نیست.مولوی.
مشکلات هر ضعیفی از تو حل
پشّه باشد درون ضعیفی خود مثل.مولوی.
گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت آور که تا از دشمن قوی زحمت نبینی. (گلستان). خصم ضعیف را خوار نباید داشت. (قرة العیون).
عاشقی بقوت بازو نمـی کند
اینجا تن ضعیف و دل خسته مـی خرند.؟
|| مغلوب هوی و هوس، منـه قوله تعالی: و خلق الانسان ضعیفاً (قرآن 4/28)؛ ای یستمـیله هواه. || کور. (لغت حمـیری). قیل منـه: انّا لنریک فینا ضعیفاً؛ ای اعمـی. || زن. || مملوک. و فی الحدیث: اتقوا الله فی الضعیفین؛ ای المرأة و المملوک. (منتهی الارب). || درون تعریفات جرجانی آمده است: ضعیف، ما یکون فی ثبوته کلام کقرطاس بضم القاف فی قرطاس بکسرها. || گول. (منتهی الارب). || آب دندان.
-حدیث ضعیف؛ نزد امامـیه روایتی باشد کـه رواة آن سلسله، جامع هیچیک از شرایط اقسام ثلثهء صحیح و حسن و موثق نباشند بـه این نحو کـه بعضی از طبقات مشتمل بفاسق یـا مجهول الحال و یـا غیر اینـها باشد. (تقسیم ابن طاووس). درون اصطلاح درایة و رجال، ضعیف حدیثی هست که فاقد شرایط سه حدیث حسن و صحیح و موثق باشد. و نیز درون اصطلاح درایة از الفاظ قدح راوی و مردودالروایـه بودن اوست. و جرجانی درون تعریفات گوید: ضعیف من الحدیث، ما کان ادنی مرتبة من الحسن و ضعفه یکون تارة لضعف بعض الرواة من عدم العدالة او سوء الحفظ او تهمة بعلل آخر مثل الارسال و الانقطاع و التدلیس. (تعریفات).
-خبر ضعیف.؛ رجوع بـه خبر واحد شود.
-ضعیف آواز؛ آنکه آوای نرم دارد :
با قوی گو اگر بگوئی راز
زآنکه باشد قوی ضعیف آواز.سنائی.
تقهّل؛ ضعیف و نرم گردیدن آواز. (منتهی الارب).
-ضعیف البنیـه؛ آنکه قوت او کم است. آنکه مزاج سست دارد.
-ضعیف التألیف؛ جرجانی گوید: ان یکون تألیف اجزاء الکلام علی خلاف قانون النحو، کالاضمار قبل الذکر، لفظاً او معنیً، نحو: ضرب غلامَهُ زید.
-ضعیف الجثّه؛ آنکه تن او خرد و کوچک است.
-ضعیف السند (خبر)؛ خبری کـه سند آن ضعیف باشد.
-ضعیف القلب؛ کـه دل او بیمار است. آنکه ترسنده هست و زود هراسد و بیم آرد.
-ضعیف المزاج؛ کـه ترکیب و ساختمان وی ضعیف است.
-ضعیف النفس؛ آنکه ارادهء سست دارد.
-ضعیف چزان؛ (در تداول عوام) زبون گیر. آنکه ضعفا را آزارد.
-ضعیف چزانی؛ عمل ضعیف چزان.
-ضعیف دل؛ مرغ دل. ترسو : ضعیف دل... را درون محاورت زبان کند شود. (کلیله و دمنـه).
-ضعیف رأی، ضعیف رای؛ سست اراده. مضجوع. (منتهی الارب). فیل الرأی. سست عقل. (دهار). تفییل؛ ضعیف رای خواندن. (تاج المصادر). غبن؛ ضعیف رأی شدن. (دهار) (تاج المصادر). فیلوله؛ ضعیف رأی شدن. (تاج المصادر).
- || غبین. (دهار). گول :
در کارخانـه ای کـه ره علم و عقل نیست
وهم ضعیف رای فضولی چرا کند.حافظ.
-ضعیف عقل؛ ضفاطة، سست رأی و ضعیف عقل شدن. وَبط. (منتهی الارب).
ضعیف.
[ضَ] (اِخ) سمعانی درون انساب گوید: ابومحمد عبدالله بن محمد الضعیف ظنی، انـه من اهل الکوفة روی عن عبدالله بن نمـیر روی عنـه عمر بن سنان الطائی و غیره و هکذا ذکره ابوحاتم بن حیـان فی کتاب الثقات قال و انما قیل له الضعیف لایقانـه و ضبطه هذا قول ابی حاتم و سعمت انـه انما قیل له الضعیف یعلی فی بدنـه(1) لنحافته و دسته (؟) لا انـه ضعیف فی الحدیث و قال ابوحاتم الرازی عبدالله بن محمد الضعیف صدوق من اهل طرسوس اصله بغدادی سمعت اباالعلاء احمدبن محمد بن الفضل الحافظ بجامع اصبهان انا ابوالفضل محمد بن طاهر المقدسی الحافظ اجازة سمعت ابااسحاق الحبال بمصر یقول سمعت ابامحمد عبدالغنی بن سعید الحافظ یقول رجلان جلیلان لحقهما لقبان(2)لایستحقان(3) معویة بن عبدالکریم الضال و انما ضل(4) فی طریق مکة و عبدالله بن محمد الضعیف و انما کان ضعیفاً فی جسده لا فی حدیثه و قد افردنا لهما جزازة(5). (انساب سمعانی ورق 362).
(1) - گمان مـی کنم درون این جا سقطی باشد.
(2) - درون اصل: لعتان (تصحیح متن قیـاسی است).
(3) - درون اصل: مسحان (تصحیح متن قیـاسی است).
(4) - درون اصل: طل (تصحیح متن قیـاسی است).
(5) - درون اصل: جزارة (تصحیح متن قیـاسی است).
ضعیفة.
[ضَ فَ] (ع ص) تأنیث ضعیف. زن سست و ناتوان. (منتهی الارب). || (اِ) مطلق زن (در اصطلاح فارسی زبانان). || زن معهود. زن ناشناس.
-احرُف ضعیفه؛ واو، یـا، الف و آن سه را احرف جوف و احرف هوائیـه و حروف علة و حروف مدّ و لین نیز گویند.
ضعیفی.
[ضَ] (حامص) چگونگی ضعیف. سستی. ضعف. تربة. (منتهی الارب) :
از ضعیفیّ دست و تنگی جای
نیست ممکن کـه پیرهن بدرم.مسعودسعد.
خفتن همـه بر خاک وز ضعیفی
بر خاک نگیرد همـی نشانم.مسعودسعد.
و سبب آن [ خوی ] ضعیفی قوه باشد و عاجزی طبیعت از تصرف اندر غذا و تحلل حرارت غریزی. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
ضعیفی.
[ضَ] (اِخ) از قدمای شعرای عثمانی و معاصر سلطان سلیمان قانونی است. (قاموس الاعلام ترکی).
ضعیفی.
[ضَ] (اِخ) محمد. از مردم ده قره طوهء روم ایلی و از قدمای شعرای عثمانی است. او سالک طریق علم و شارح گلستان سعدی است. (قاموس الاعلام ترکی).
ضعیفی.
[ضَ] (اِخ) محمد. از قدمای شعرای عثمانی و اهل قسطمونی است. (قاموس الاعلام ترکی).
ضغاء .
[ضُ] (ع اِ) بانگ روباه و گربه و مانند آن. ضغو. (منتهی الارب). بانگ روباه و گربه و بانگ سگ چون گرسنـه شود. (مـهذب الاسماء).
ضغاء .
[ضُ] (ع مص) نالیدن و آواز گربه و مانند آن. (منتهی الارب). بانگ روباه. (تاج المصادر). زوزه.
ضغائن.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضغینة. (دهار). رجوع بـه ضغاین شود.
ضغاب.
[ضُ] (ع اِ) آواز خرگوش و گرگ. (منتهی الارب).
ضغاب.
[ضُ] (ع مص) بانگ روباه. (تاج المصادر).
ضغابیس.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضُغبوس. (منتهی الارب).
ضغادر.
[ضَ دِ] (ع اِ) جِ ضُغدرة. (منتهی الارب).
ضغامة.
[ضُ مَ] (ع اِ) آنچه بدندان گزیده براندازند. (منتهی الارب).
ضغاین.
[ضَ یِ] (ع اِ) جِ ضغینة : فرستاد که تا بیـاموزند شیوهء عفو هنگام قدرت و طریقهء حلم و اغماض با کثرت ضغاین... (جهانگشای جوینی).
ضغب.
[ضَ] (ع ص) مرد خواهندهء بادرنگ یـا حریص و شیفتهء محبت آن. (منتهی الارب).
ضغب.
[ضَ] (ع مص) بانگ خرگوش و گرگ برزدن به منظور بیم ی. || ضَغَب المرأة؛ آرمـید با زن. || ضَغَب الارنب؛ نالید خرگوش وقتی کـه گرفتار شد. (منتهی الارب).
ضغبوس.
[ضُ] (ع اِ) خیـار. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). خیـار خرد. (مـهذب الاسماء). بادرنگ ریزه. (منتهی الارب). خیـار ترشی. خیـار قاشقی. || خربزهء نارسیده را گویند کـه کالک باشد(1). (برهان قاطع). سفچهء کوچک. (خلاص). کنبزه. خرچه. قثاء کوچک و خربزهء نارس است، و نباتی را نیز نامند کـه شبیـه هست به هلیون آنچه بر روی زمـین ظاهر هست سبز و برگش قاطع باه هست و آنچه درون زمـین هست سفید و شیرین و محرک باه هست و مأکول و بجهت خوبی طعم، داخل کشک و ماست کنند و جهت تندی صفرا مفید است. (تحفهء حکیم مؤمن). حُضض. (اختیـارات بدیعی). || خاری هست که شتر خورد یـا گیـاهی هست مانا بـه هلیون. ج، ضغابیس. (منتهی الارب). ابوحنیفه گوید: ساق آن بعینـها هلیون باشد، آنچه از ساق بیرون خاک هست سبز و ترش و آنچه درون خاک هست سپید و شیرین هست و هر دو جزء ماکول باشد و چون خشک شود بریزد و باد آن را بپراکند. و خیـار ریزه(2) را نیز ضغبوس نامند. (ابن البیطار)(3). ج، ضغابیس. || شاخ یزبن. (منتهی الارب). || بچهء روباه. || (ص) مرد ضعیف و ناتوان. (منتهی الارب). مرد سست. (مـهذب الاسماء). مرد ریزه. (منتخب اللغات). مردم ضعیف و لاغر. (برهان قاطع). || شتر مـیانـه سال و مـیانـه تن. (منتهی الارب).
(1) - برهان قاطع این لغت را بفتح اول ضبط کرده است.
(2) - فرسکال این گیـاه را نوعی اسقلبیـاس گمان است.
(3) - Cornichon.
ضغبة.
[ضَ بَ] (ع ص) تأنیث ضَغْب. (منتهی الارب).
ضغت.
[ضَ] (ع مص) خائیدن بـه دندان. (منتهی الارب).
ضغث.
[ضِ / ضَ] (ع اِ) دستهء گیـاه خشک و تر درآمـیخته. (منتهی الارب). یک مشت از گیـاه خشک و تر بهم آمـیخته. (منتخب اللغات). دستهء گیـاه. (مـهذب الاسماء). دستهء سپرغم. (دهار). || قبضهء شاخ از یک بیخ. (منتهی الارب). ج، اَضغاث. || خواب شوریده. (مـهذب الاسماء) (دهار). خواب آشفته. ج، اضغاث. و اضغاث، خوابهای شوریده و پریشان کـه تأویل آن از جهت اختلاطها راست نیـاید. (منتهی الارب) : بعد معنی این ضغث آن مردمان اندرین خواستند کـه این خواب را معنی نیست و را بکار نیـاید. (ترجمـهء طبری بلعمـی).
ضغث.
[ضَ] (ع مص) درآمـیختن سخن و خلط آنرا. (منتهی الارب). آمـیختن سخن و جز آن. (منتخب اللغات). حدیث بهم درآمـیختن. (زوزنی) (تاج المصادر). || بـه دست کوهان شتر. (منتخب اللغات). کوهان. (زوزنی). برمجیدن کوهان. (تاج المصادر). بسودن کوهان. (منتهی الارب). || دسته گیـاه. (زوزنی) (تاج المصادر). || بانگ سقنقور یـا جانوری دیگر کـه مشابه سوسمار است. || شستن جامـه و خوب پاک ن آن. (منتهی الارب). چرکمُرد جامـه.
ضغد.
[ضَ] (ع مص) خبه ی را. فشردن گلویی را. (منتهی الارب). خفه .
ضغدرة.
[ضُ دُ رَ] (ع اِ) ماکیـان. ج، ضغادر. (منتهی الارب).
ضغرس.
[ضَ رَ] (ع ص) مرد آزمند هوسباز. (منتهی الارب).
ضغز.
[ضِ] (ع اِ) شیر بیشـه. || (ص) بدخوی و زشت طبع از ددان. (منتهی الارب).
ضغضغة.
[ضَ ضَ غَ] (ع مص) خائیدن مردمِ بی دندان چیزی را. (منتهی الارب). خائیدن آنکه دندان ندارد. || خوب نخائیدن گوشت را. (منتهی الارب). || سخن آمـیخته و ناپیدا گفتن. || حکایت آواز خوردن گرگ گوشت را. || زیـادت درون سخن و کثرت آن. (منتهی الارب).
ضغط.
[ضَ] (ع مص) فشردن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). بیفشردن. (زوزنی). فرا جای افشردن. (تاج المصادر). افشردن. (غیـاث). || تنگ . (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || انبوهی نمودن. || سخت فشردن بدیوار و جز آن. (منتهی الارب). بدیوار و جز آن سخت . (منتخب اللغات). کوفتن. (منتهی الارب).
-ضغط القبر؛ عذاب تنگ گرفتن گور و سخت فشارش آن. (منتهی الارب). فشار قبر.
- ضغط عین؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضغط عین، بیمارییست کـه بیمار گمان مـیبرد درون چشم او خاشاکی خلیده، و سخت فشار مـی آورد و دردی شدید دارد و از حرکت حدقهء چشم مانع شود و سوزش شدیدی را سبب شود و باعث ریزش اشک گردد، و محل هذه العلة الجلیدیـه. کذا فی حدودالامراض.
- ضغط قلب؛ فشار دل. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضغط قلب بیمارییست کـه آدمـی چنان پندارد کـه قلب او درون فشار هست و گاه چندان سخت باشد کـه آدمـی را غشی دست دهد و لعاب بسیـاری درین بیماری از دهان بیمار جاری گردد، و سبب بروز این بیماری سوداء کمـی باشد کـه بر قلب ریزش کند. کذا فی حدودالامراض.
ضغطة.
[ضُ طَ] (ع اِمص) سختی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). فشارش. (منتهی الارب). فشار. || اکراه. یقال: اخذت فلاناً ضغطة؛ اذا ضیقت علیـه لتکرهه. (منتهی الارب). || مطالبت غریم درون ادای دین بـه حدی کـه داین تنگدل گردیده بر کمتر از حق خود راضی شود و آن را عجالةً گیرد. (منتهی الارب). || تنگی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء). || مشقت. (منتخب اللغات) (دهار) (غیـاث).
ضغطی.
[ضَ طا] (ع ص، اِ) جِ ضغیط. (منتهی الارب).
ضغم.
[ضَ] (ع مص) گزیدن چیزی را بـه دندان. (منتهی الارب). بـه دندان گرفتن. (تاج المصادر) (دهار) (زوزنی). اندک گزیدن. (منتهی الارب). گزیدن. (منتخب اللغات). گزیدن چیزی کـه به د نرسد. (منتخب اللغات). گاز گرفتن. || پر دهان را از چیزی کـه مطلوب است. (منتهی الارب).
ضغن.
[ضِ] (اِخ) آبی هست فزاره را مـیان خیبر و فید. (معجم البلدان).
ضغن.
[ضِ] (اِخ) یوم ضغن الحرة؛ یکی از جنگهای عرب است. (معجم البدان).
ضغن.
[ضِ] (ع اِ) کرانـه. (منتهی الارب). کناره. (منتخب اللغات). || ناحیـه. (منتهی الارب). || بغل شتر، یعنی ابط الجمل. (منتهی الارب) (منتخب اللغات)(1). || کینـه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء) (دهار). کین. ضغینـه. (منتهی الارب). حقد شدید. عدوات. بَغْضاء. ج، اضغان. || مـیل. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). خواهانی. (منتهی الارب). شوق. (منتخب اللغات). گویند: ضغنی الی فلان؛ ای مـیلی الیـه. ناقة ذات ضغن؛ ای مایلة الی وطنـها. (منتهی الارب).
(1) - صاحب تاج العروس گوید: «هکذا فی النسخ، و الصواب ابط الجبل، ففی النوادر، هذا ضغن الجبل و ابطه، بمعنی».
ضغن.
[ضَ غَ] (ع مص) کینـه ورزیدن. (منتهی الارب). کینـه ور شدن. (زوزنی). کینـه گرفتن. (منتخب اللغات). || مـیل . (منتخب اللغات). مـیل بسوی دنیـا. (منتهی الارب). || آرامـیدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات).
ضغنة.
[ضَ غِ نَ] (ع ص) قناة ضغنة؛ نیزهء کج. (منتهی الارب).
ضغو.
[ضَغْوْ] (ع اِ) ضُغاء. بانگ روباه و گربه و مانند آن. (منتهی الارب).
ضغو.
[ضَغْوْ] (ع مص) سست و کوفته گردیدن. || ناراستی و خیـانت مُقامر. || نالیدن و بانگ گربه و مانند آن. (منتهی الارب). بانگ روباه. (تاج المصادر).
ضغوث.
[ضَ] (ع ص) ماده شتری کـه در فربهی آن شک باشد بعد بدست بمالند که تا فربهی را از لاغری معلوم کنند. (منتهی الارب). اشتر کـه کوهانش بمجند که تا فربه هست یـا نـه. (مـهذب الاسماء).
ضغیب.
[ضَ] (ع اِ) آواز خرگوش و گرگ. (منتهی الارب). بانگ خرگوش. (مـهذب الاسماء). || آواز حرکت نرهء اسب درون غلاف خود. (منتهی الارب).
ضغیبة.
[ضَ بَ] (ع مص) بانگ روباه. (تاج المصادر).
ضغیط.
[ضَ] (ع ص، اِ) چاه گَندهء پر از گل وسیـاه درون پهلوی چاه خوش آب و پاکیزه کـه آن را هم تباه و بویناک گرداند. (منتهی الارب). چاه گنده درون پهلوی چاه خوش آب کـه آن را هم بوناک و بدمزه گرداند. || سست رای ضعیف عقل. (منتخب اللغات). سست عقل و تباه رای. ج، ضغطی. (منتهی الارب).
ضغیطة.
[ضَ طَ] (ع ص، اِ) گیـاه سست و نرم. (منتهی الارب).
ضغیغ.
[ضَ] (ع اِ) فراخی سال، و یقال: اقمت عنده فی ضغیغ دهره؛ ای قدر تمامـه، و کذا اقمنا عنده فی ضغیغ؛ ای خصب. (منتهی الارب).
ضغیغة.
[ضَ غَ] (ع ص، اِ) مرغزار تر و تازه. (منتهی الارب). مرغزار. (مـهذب الاسماء). || خمـیر تنک. || گروه مردم مختلط از هر صنف. || نان برنج تنک. || زندگانی خوش با فراخی و خصب. (منتهی الارب).
ضغیفة.
[ضَ فَ] (ع اِ) نضارت و تازگی تره. یقال: ضغیفة من بقل؛ اذا کانت الروضة ناضرة متخیلة. (منتهی الارب).
ضغیل.
[ضَ] (ع اِ) آواز دهن حجام وقت خون از شاخ. (منتهی الارب). بانگ چوشیدن حجام شیشـه را. (مـهذب الاسماء).
ضغیم.
(1) [ضَ] (ع ص) گزنده و درنده. (آنندراج).
(1) - درون کتب لغت این کلمـه بدین صورت نیست بلکه ضیغم بوزن صیقل بمعنی گزنده و شیر بیشـه آمده و تصور مـی رود کـه صاحب آنندراج درون ضبط آن مشتبه باشد.
ضغینة.
[ضَ نَ] (ع اِ) کینـه. (منتهی الارب). ضغن. کینـهء سخت درون دل. (دهار). حقد شدید. عداوت. بغضاء. ج، ضغاین. (مـهذب الاسماء).
ضغینی.
[ضَ نی ی] (ع اِ) شیر بیشـه. (منتهی الارب).
ضف.
[ضُف ف] (ع اِ) چیزکیست مانند کنـه تیره و خاکستری رنگ هرگاه مـیگزد بر پوست آبله برمـی آید. (منتهی الارب). شب گز. (مـهذب الاسماء). ج، ضِفَفة.
ضف.
[ضَف ف] (ع ص) رجلٌ ضَفُّالحال؛ تنک و رقیق حال. آنکه آمد کم دارد و عیـال بسیـار. (منتهی الارب). آنکه دخل او کم از خرج است.
ضف.
[ضَف ف] (ع مص) دوشیدن ناقه را بهمـهء کف دست. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). الحلب بالکف کلّها. (تاج المصادر). || گرد آوردن چیزی را. || بند انگشتان خود را نزدیک بـه آتش. (منتهی الارب).
ضفا.
[ضَ] (ع اِ) جانب و کرانـه. (منتهی الارب).
ضفائر.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضفیرة. (منتهی الارب).
-ضفائرالجن؛ پرسیـاوشان. (منتهی الارب).
ضفائز.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضفیزة. (منتهی الارب).
ضفادع.
[ضَ دِ] (ع اِ) جِ ضفدع [ ضِ دِ / ضَ دَ / ضُ دَ / ضِ دَ ]: نقّت ضفادع بطنـه؛ گرسنـه گردید. (منتهی الارب).
ضفادعی.
[ضَ دِ] (ص نسبی) منسوب هست به محلهء درب الضفادع بغداد. و منـها ابوبکر محمد بن موسی بن سهل العطاء الضفادعی البربهاری. کان ثقةً صدوقاً. سمع الحسن بن عرفة و اسحاق بن البهلول الانباری. روی عنـه ابوالحسن الدارقطنی و ابوالحسن الجراحی القاضی و غیرهما قال ابوالحسین عبدالباقی بن قانع الحافظ ابوبکر بربهاری و مات فی ذی القعدة سنة 319 (ه . ق.) قال و کان ینزل فی درب الضفادع. (از سمعانی ورق 362).
ضفادی.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضِفْدِع، ضَفْدَع، ضُفْدَع، ضِفْدَع. (منتهی الارب).
ضفار.
[ضَ] (ع اِ) رسن تافته کـه بدان شتر و پالان بندند. (منتهی الارب).
ضفاریط.
[ضَ] (ع اِ) جِ ضُفروط. ضفاریطُ الوجه؛ شکنـهای رخسار و بینی قریب هر دو دنبالهء چشم. (منتهی الارب).
ضفاز.
[ضَفْ فا] (ع ص) سخن چین. (منتهی الارب).
ضفاط.
[ضَفْ فا] (ع ص) شتربان. شتردار. ساربان. آنکه شتر را بـه کرایـه دهد. || برندهء متاع از جائی بجائی. (منتهی الارب). مُکاری. بازرگان. (مـهذب الاسماء). || ریخ زننده. || فربه فروهشته گوشت و گران بدن کـه با قوم همراهی نتواند. (منتهی الارب).
ضفاط.
[ضُفْ فا] (ع ص) مردم فرومایـه. (منتهی الارب).
ضفاطة.
[ضَ طَ] (ع اِمص) نادانی. سستی عقل. (منتهی الارب). ضعف عقل. || کلانی شکم. (منتهی الارب). || (اِ) دف. || بازیگران دف. (منتهی الارب). جملهء آلات ملاهی. (مـهذب الاسماء).
ضفاطة.
[ضَ طَ] (ع مص) سست رأی و ضعیف عقل شدن، و منـه حدیث عمر: اللهم انی اعوذ بک من الضفاطة. (منتهی الارب). || چنگ زدن. (مـهذب الاسماء).
ضفاطة.
[ضَفْ فا طَ] (ع ص، اِ) شتر بارکش. || گروه بزرگ از همراهان. (منتهی الارب).
ضفافة.
[ضَ فَ] (ع ص) مرد گول و بیعقل. (منتهی الارب) ضعیف الرأی. (مـهذب الاسماء).
ضفایر.
[ضَ یِ] (ع اِ) ضفائر. جِ ضفیرة. (منتهی الارب).
-ضفایرالجن؛ پرسیـاوشان(1). (فهرست مخزن الادویـه).
(1) - Capillaire.
ضفد.
[ضَ] (ع مص) طپانچه زدن بکسی. (منتهی الارب). زدنی را بـه کف دست. (منتخب اللغات). سیلی زدن. چک زدن.
ضفدع.
[ضِ دِ / ضَ دَ / ضُ دَ / ضِ دَ(1)] (ع اِ)(2) غوک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (دهار). چغز. (منتخب اللغات). کزو. (مـهذب الاسماء). بَزغ. (السامـی فی الاسامـی) (مـهذب الاسماء). وزَغ. (منتخب اللغات). وزق :ضفدع را اندر بعض شـهرهای خراسان وزق گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). ضفدع را بشـهر من [ یعنی گرگان ] وزق گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). رجوع بـه کلمـهء وزق شود. غورباغه. قوربقا. قورباقه. جِرانة. سِغرغِر. قرباغه. پک. نقاقة. مکل: دم الضفدع؛ خون مکل. (ریـاض الادویـه). ابوالمسیح. (المرصع ابن اثیر). ابوالضحضاح. ابوهبیرة. امّمعبد. ام هبیرة. (المرصع). ج، ضفادع، ضفادی. (منتهی الارب). صاحب منتهی الارب گوید: ضفدع... و آن نـهری است، گوشت مطبوخ آن با روغن زیت و نمک، تریـاق هست مر زهر هوام را و دشتی پیـه آن عجیب الفعال هست جهت برآوردن دندان، و گویند کـه برّی آن از سموم قتاله و مجموع آن درون سوم سرد و در اول خشک و شرب اقسام آن مورث استسقاء و کشندهء بدرورمنی و قیّ و ورم احشاء و درددل. صاحب تحفه گوید: بپارسی مکل و غوک گویند و وزغ و بترکی قورباغه نامند. برّی و بحری و نـهری مـی باشد و از مطلق او نـهری مراد هست و برّی از سموم قتاله و مجموع آن درون سیُم سرد و در اوّل خشک و شرب اقسام آن مورث استسقاء و کشنده هست بدرورمنی و قیّ و ورم احشاء و درددل و ضماد شق کردهء او جاذب پیکان و امثال آن و سموم گزندگان و قاطع سیلان خون و التیـام دهندهء زخمـها خصوصاً سوختهء او و با زفت تر جهت داءالثعلب نافع و طلای پیـه او مانع سوزانیدن آتش و قالع دندان هست بی المـی و دماغ محرق او قاطع انفجار خون اعضا و نفوخ و طلای او قاطع رعاف است، و اینکه طلای او را مانع برآمدن موی دانسته اند اصلی ندارد و چون اطراف و احشای او را انداخته با پیـه گردهء بز مـهرا پخته روغن او را جمع کنند جهت بواسیر حار مجرب هست و قسمـی از ضفدع درون اشجار مـی باشد سبز و بسیـار کوچک و در دارالمرز بسیـار هست چون او را با مثل آن دانـه پنبه بسوزانند اکتحالش جهت نزول آب از مجرباتست. (تحفهء حکیم مؤمن). صاحب اختیـارات بدیعی گوید: ضفدع، بپارسی غوک خوانند و وزغ گویند، بشیرازی پک گویند و بیونانی بطراجو خوانند و گوشت وی آنچه نـهری بود چون با زیت و نمک بپزند نافع بود جهت گزیدگی جانوران و باد جذام(3)و مجموع گزندگان و مرق وی چون بدان نوع بپزند و با موم و روغن گل موم روغن سازند موافق بود جهت مرضهای مزمن کـه در اثر ریشـها عارض شده باشد و مدتها بدان گذشته باشد و چون بسوزانند و خاکستر آن بر موضعی کـه خون از آن روانـه بود یـا رعاف باشد بر آن افشانند خون ببندد و چون با زفت بیـامـیزند و بر داءالثعلب بمالند زایل کند، و گویند خون پک سبز بر موضع موی زیـاده کـه بر چشم بود چکانند بعد از آن کـه موی برکنده باشند نروید و چون بـه آب و سرکه بپزند و بدان مضمضه کنند درد دندان را نافع بود و چون وی را مرضوض کنند و بر گزیدگی عقرب و مار نـهند نافع بود و چون بر دندان نـهند بی درد بیفتد، و برّی وی کشنده بود. درون خواص آورده اند کـه چون زبان وی بر ناف خفته نـهند هرچه کرده باشد بگوید بی آنکه او را خبر بود و خون وی با خایـهء مور و قدری نوشادر چون بر موضعی کـه موی سترده باشند طلا کنند دیگر نروید و اگر موی برکشیده باشند دیگر نروید و نیکوتر بود. اسحاق گوید شخصی را پیکان درون استخوان مانده بود مدتی دراز و علاج وی بسیـار د هیچ فایده نداشت، ضفدعی را پوست از وی باز د و بر سر جراحت و پیرامون آن نـهادند درون یک شبانـه روز پیکان بیرون آمد از سر جراحت و وی درون غایت قوة جاذبه بود و ازبهر آن هست که قلع دندان مـی کند و از خوردن وی بدن تورم کند و لون تیره گردد و قذف منی احداث کند و بدترین ضفدعها درون آنچه گفته شد سبز هست که درون بیشـه بود یـا سرخ کـه در دریـا بود و مداوایی کـه آن خورده باشد بـه قی ء و آب گرم و عسل و نمک کنند که تا معدهء وی پاک گردد و پس از آن درون رود و پس سکنجبین خورد و اسفیدباج با دارچینی و یـا مثلث وی را نافع بود و هرچه نافع بود جهت استسقا، و چون خلاص یـابد دندانـهای وی بیفتد، اگر ضفدع زرد خورده باشد قطع شـهوة طعام د و لون را تباه کند و غثیـان و قی و درد دل و ورم شکم و ساقین پیدا کند و علاج وی نزدیک بود بعلاج آنچه پیش از این گفته شد و گویند دل وی چون بیـاویزند بری کـه تب غب داشته باشد نافع بود. این مؤلف گوید چون پیـه وی بگدازند و در اعضا مالند درون زمستان هیچ ضرر از سرما بـه وی نرسد. (اختیـارات بدیعی). ضفدع، معروف، تبقی قوته سنة کاملة اذا فارقه [ کذا ]کدود القز و هو بری و مائی و کل الوان کثیرة [ کذا ] اردؤها الاخضر و هو بارد یـابس فی الثالثة او یبسة فی الاولی. رماد دماغ الاخضر یجذب ما فی البدن من نحو الشوک طلاء و یلحم القروح و یقطع الدّم المنفجر و لحمـه سم قتال لا علاج له الا القی و التّریـاق و مع ذلک قد یوقع فی الاستسقاء و المفاصل و ما قیل من انـه اذا قطع نصفین و وضع واحد فی الشمس فیکون سماً و الاَخر فی الفی ء فیکون دواءه و ان دمـه یمنع نبات الشعر و شحمـه یحمـی العضو عن النار فغیر صحیح و هو یسقط الاسنان و یغیر الالوان. (تذکرهء ضریر انطاکی).
-ضفدع الاَجامـی.؛ رجوع بـه ضفدع شجری شود.
-ضفدع بحری؛ ضفدع دریـائی سرخ را نامند. جانوری هست پلید و زهر او بد است. هر جانوری کـه بیند قصد کند و بدو جهد از دور و اگر نتواند گزیدن سوی او بدمد و دمـیدن او زیـان دارد و مضرت او آن هست که از گزیدن او آماسی کند عظیم. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
-ضفدع شجری؛ غوک درختی. هو الضفدع البری الذی یأوی النبات و الشجر و یطفر من شجرة الی شجرة. (قانون ابوعلی سینا). و آن غوکی هست که بر درختان گردد و اندر مـیان گیـاه مأوی دارد و پشت او سبز باشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
|| ضفدع(4)، غدهء صلبه چون چغزی کـه بر زیر زبان پیدا آید... و این علت بدین نام ازبهر آن خوانند کـه لون او لونی هست آمـیخته از لون زفان و سبزی رگهاء او همچون رنگ وزق و مادهء او رطوبتی باشد غلیظ. (ذخیرهء خوارزمشاهی). ضفدع، دو شریـان دیگر بزیر زفان هست و هم بپهلوی هر دو رگ کـه پیشتر یـاد کرده آمده است. آن را ببرند و داغ کنند و بَتْر(5) کنند، علتی را کـه آن را ضفدع گویند و دردها کـه اندر بن زبان پدید آید سودمند بود. (ذخیرهء خوارزمشاهی). هو شبیـه غدة صلبة تحت اللسان شبیـه اللون المؤتلف من لون سطح اللسان و العروق التی فیـه بالضفدع، و سببه رطوبة غلیظة. (کتاب ثالث از قانون ابوعلی ص 93). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضفدع لسان، غُدّه ای هست سخت کـه زیر زبان بیرون آید و مانند وَزغ باشد، چاره و علاجی جز شکافتن و بیرون آوردن غدّه ندارد و پس از شکافتن سنگی سخت زِبر و خَشن از آن غدّه بیرون آید. کذا فی حدودالامراض. || (اِخ) ستاره ای از قدر دوم بر دم قیطس. (لاروس بزرگ). ولی درون صورت ضفدع الثانی نوشته شده (؟). رجوع بـه ضفدعین شود.
(1) - هذا اقلّ او مردود قال خلیلفی الکلام فِعْلَل الاّ اربعة احرف: دِرْهَم، هِبْلَع، قِلْعَم، هِجْرَع. (منتهی الارب).
(2) - Crapaud (Grenouille) Garneulia .(لاتین وولگر)
(3) - نسخه: بادزهر جذام.
(4) - Ranule. Grenouillette. (5) - بَتْر؛ از بن و بیخ برکندن.
ضفدع.
[ضِ دِ] (ع اِ) استخوانی هست در شکم سم اسب. (منتهی الارب). استخوان درون سم اسب. (مـهذب الاسماء). استخوانی هست که درون مـیان سم فرس مـی باشد. (منتخب اللغات).
ضفدعة.
[ضَ دَ عَ] (ع مص) غوک ناک گردیدن آب. (منتهی الارب).
ضفدعة.
[ضِ دِ عَ] (ع اِ) یکی ضِفدع، یـا تأنیث ضِفدع. (منتهی الارب).
ضفدعین.
[ضِ دَ عَ] (اِخ) یکی [ ستاره ]که بر دنبال هست (یعنی بر دنبال قیطس) با آن یکی کـه بر دهان حوت جنوبی هست ضفدعین خوانند، ای دو چغز.
ضفر.
[ضَ فِ] (اِخ) پشتهء بلندی درون عرفات. (معجم البلدان).
ضفر.
[ضَ فِ] (ع اِ) جِ ضَفِرة. (منتهی الارب).
ضفر.
[ضُ فُ] (ع اِ) جِ ضَفْر. (منتهی الارب).
ضفر.
[ضَ] (ع اِ) رسن تافته کـه بدان شتر و پالان بندند. ج، ضُفُر، ضفور. (منتهی الارب). رسنی کـه بدان شتر را بندند. (منتخب اللغات). رسن تافته و بافته. (مـهذب الاسماء). || هر دستهء موی بافتهء جداگانـه. (منتهی الارب). لاغ. || ریگ تودهء کلان فراهم آمده یـا ریگی کـه بعض آن بر بعض نشسته باشد. ج، ضُفور. (منتهی الارب). ریگ توده و جمع شده. || بنای بـه سنگ ریزه برآورده بی آهک و گل. (منتهی الارب). بنای سنگ کـه بی گچ و گل ساخته باشند. (منتخب اللغات).
ضفر.
[ضَ] (ع مص) برجستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (منتخب اللغات). از نشیب بر بالا جستن. (زوزنی). دویدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (تاج المصادر). || سعی . || بافتن موی. (منتهی الارب). موی بافتن. (منتخب اللغات). بافتن گیسو. (تاج المصادر). || گرد آوردن موی. (منتهی الارب). جمع و پیچیدن موی. (منتخب اللغات). || تافتن رسن. (منتهی الارب). رسن تافتن. (منتخب اللغات). بافتن رسن. (تاج المصادر). || انداختن علف درون دهان ستور. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). علف درون دهان شتر . (تاج المصادر).
ضفرط.
[ضِ رِ] (ع ص) جملٌ ضفرط؛ شتر کلان شکم. (منتهی الارب).
ضفرطة.
[ضَ رَ طَ] (ع مص) کلان و ستبر شدن شکم. (منتهی الارب).
ضفروط.
[ضُ] (ع اِ) واحد ضفاریط، یعنی های مـیان رخسار و بینی قریب هر دو دنبالهء چشم. (منتهی الارب).
ضفرة.
[ضَ فِ رَ] (ع اِ) ریگ تودهء کلان یـا ریگ کـه بعض آن بر بعض نشسته باشد. (منتهی الارب). ریگ برکوفته. (مـهذب الاسماء). ج، ضَفِر. || جانورکی هست که شتر را رنجاند. (منتهی الارب).
ضفز.
[ضَ فَ] (ع اِ) کبیدهء جو به منظور علف شتر. (منتهی الارب).
ضفز.
[ضَ فَ] (ع مص) کبیده جو. (منتهی الارب).
ضفز.
[ضَ] (ع مص) فروبردن شتر لقمـه را. || بکراهت فروبردن شتر لقمـه را. || راندن. (منتهی الارب). || وطی (منتهی الارب). جماع. (تاج المصادر). || دویدن. || جهیدن. برجستن. || زدن بـه دست یـا بـه پا. || درآوردن لگام را درون دهن اسب. (منتهی الارب).
ضفس.
[ضَ] (ع مص) گیـاه تر و تازه را گرد آوردن و لقمـه ساختن اشتر را. (منتهی الارب).
ضفضفة.
[ضَ ضَ فَ] (ع اِ) ضفضفة القوم؛ جماعت قوم. (منتهی الارب).
ضفط.
[ضَ] (ع مص) بستن. || سوار شدن. || نگذاشتن. (منتهی الارب).
ضفط.
[ضِ فِط ط] (ع ص) مرد فربه پرگوشت و گران بدن. (منتهی الارب).
ضفط.
[ضَ فَ] (ع ص) مرد کلان جثهء فروهشته بدن. (منتهی الارب).
ضفطات.
[ضَ فَ] (ع اِ) جِ ضَفْطة. (منتهی الارب). رجوع بـه ضفطة شود.
ضفطار.
[ضِ] (ع اِ) سوسمار کلان سال بدسرشت بدخلقت. (منتهی الارب). ضب هرم هست که بفارسی سوسمار پیر نامند. (فهرست مخزن الادویـه).
ضفطة.
[ضَ طَ] (ع اِمص) سستی عقل. ج، ضفطات. (منتهی الارب).
ضفطی.
[ضُ فَ طا] (ع ص، اِ) جِ ضفیط. (منتهی الارب).
ضفع.
[ضَ] (ع مص) سرگین انداختن. || تیز دادن. (منتهی الارب).
ضفعان.
[ضَ] (ع اِ) ثمر سعدان است. (فهرست مخزن الادویـه) (تحفهء حکیم مؤمن).
ضفعانة.
[ضَ نَ] (ع اِ) بار سعدانـه خاردار گرد مانند فلکهء دوک، و لاتراها اذا هاج السعدان و انتثر ثمره الا مُسلَنقیة قد نَشرت عن شوکها و انتصبت لعدم من یطؤها. (منتهی الارب).
ضفف.
[ضَ فَ] (ع، اِمص، اِ) بسیـاری عیـال. (منتهی الارب) (مـهذب الاسماء). || تناول طعام با مردم. || بسیـاری دست بر طعام، و منـه الحدیث: اَحَبُّ الطعام ما یکون علی ضفف. و فی الحدیث ما شبع رسول الله صلی الله علیـه و سلم من خبز و لحم الاّ علی ضفف؛ ای علی کثرة الایدی علی الطعام او علی الضیق و الشدة. || تنگی. || سختی حال. (منتهی الارب). سختی. (مـهذب الاسماء). || بسیـاری خورندگان با قلت طعام. || حاجت. (منتهی الارب). || شتاب. (مـهذب الاسماء). سرعت درون کاری. گویند: لقیته علی ضفف؛ ای عجلة. || ضعف و سستی. || کم از پری پیمانـه. کم از هر پُر کـه باشد. || انبوهی مردم بر آب. (منتهی الارب).
ضففة.
[ضِ فَ فَ] (ع اِ) جِ ضُفّ. (منتهی الارب). رجوع بـه ضف شود.
ضفق.
[ضَ] (ع مص) انداختن پلیدی را یکمرتبه. (منتهی الارب).
ضفن.
[ضِ فَن ن / ضِ فِن ن] (ع ص)کوتاه بالا. (منتهی الارب). مرد کوتاه. || گول. (منتهی الارب). احمق. احمق گرانجان. (مـهذب الاسماء). || کلان جثه و درشت خلقت. (منتهی الارب). بزرگ. (مـهذب الاسماء).
ضفن.
[ضَ] (ع مص) آمدن. (منتخب اللغات). آمدن بسویـان به منظور نشستن با آنـها. (منتهی الارب). نشستن بگروهی. (منتخب اللغات). || افکندن غائط. (منتهی الارب). سرگین انداختن. (منتخب اللغات). || پرداختن و برآوردن کاری. (منتهی الارب). قضا حاجتی. (منتخب اللغات). || آرمـیدن با زن. (منتهی الارب). نکاح زن. (منتخب اللغات). || زدن شتر دست و پای خود را بر زمـین. (منتهی الارب). دست انداختن شتر. (منتخب اللغات). بـه دست یـا بـه پای زدن شتر. (تاج المصادر). || بر ناقه سوار ی را. (منتهی الارب). بار بر ناقه. (منتهی الارب). بار بر شتر. (منتخب اللغات). || زدن پای را بر سرینی. (منتهی الارب). پا زدن بر سرینی. (منتخب اللغات). پا بر نشستگاهی زدن. (زوزنی). اُردنگ زدن. زفکنـه زدن. تیپا زدن. || بر زمـین کوفتنی را. (منتهی الارب). || جهت دوشیدن گرفتن گوسپند را. (منتهی الارب). جمع ناقه به منظور دوشیدن. (منتخب اللغات).
ضفند.
[ضَ فَنْ نَ] (ع ص) نرم. سست کلان شکم. (منتهی الارب).
ضفندد.
[ضَ فَ دَ] (ع ص) مرد فربه سطبر. (منتهی الارب). بزرگ. (مـهذب الاسماء). || گول. (منتهی الارب). احمق. (مـهذب الاسماء).
ضفنس.
[ضَ فَنْ نَ] (ع ص) نرم. || بسیـار. || فروهشته گوشت. (منتهی الارب).
ضفو.
[ضَفْوْ] (ع مص) تمام و کامل گردیدن. || زیـاده شدن مال. (منتهی الارب). بسیـار شدن مال و جز آن. (تاج المصادر). || روان گردیدن حوض. (منتهی الارب).
ضفو.
[ضَفْوْ] (ع اِ) ضفو العیش؛ فراخی زندگانی. (منتهی الارب).
ضفور.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضَفر. (منتهی الارب). رجوع بـه ضفر شود.
ضفوف.
[ضَ] (ع ص) ناقة ضفوف؛ ناقهء بسیـارشیر کـه بغیر کف دست دوشیده نشود. (منتهی الارب). شتر مادهء بسیـارشیر کـه نتوان دوشید الاّ بتمام کف دست. (منتخب اللغات). اشتری بسیـارشیر. (مـهذب الاسماء).
ضفوة.
[ضَفْ وَ] (ع اِمص) بسیـاری و تمامـی. (منتخب اللغات).
ضفوی.
[ضَفْ وا] (اِخ) جایگاهی هست پایین مدینـه. (معجم البلدان).
ضفة.
[ضَفْ فَ] (ع مص) یک بار انبوهی بر آب. || ضفةُ الماء؛ یک بار ریختن آب. || (اِ) ضفةُ القوم؛ جماعت قوم. (منتهی الارب). گروه مردم. (مـهذب الاسماء). || ضفةُ الشخب؛ آنکه شیرش بسیـار بـه یک کشیدن آید. (منتهی الارب).
- ضفتا الوادی و الحیزوم (مثنی)؛ دو طرف رودبار و . (منتهی الارب).
-ضَفّةُ البئر (بکسر اول بیشتر آید)؛ کرانـهء چاه. (منتهی الارب).
-ضفّةُ البحر؛ کنار دریـا. ضفیر البحر.
- ضفّةُ النّهر (بکسر اول نیز آید)؛ کرانـهء جوی. (منتهی الارب). کنارهء جوی. (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء).جوی. (دهار).
ضفة.
[ضِفْ فَ] (ع اِ) کرانـهء جوی (بفتح اول نیز آمده). کرانـهء چاه (بفتح اول نیز آمده). کنارهء رودبار. (منتهی الارب).
ضفیر.
[ضَ] (اِخ) کوهی هست در شام. (معجم البلدان).
ضفیر.
[ضَ] (ع اِ) هر دسته موی بافته جداگانـه. || ضفیر البحر؛ کرانـهء دریـا. (منتهی الارب). ضفة البحر.
ضفیرة.
[ضَ رَ] (اِخ) زمـینی هست در وادی العقیق. (معجم البلدان).
ضفیرة.
[ضَ رَ] (ع اِ) موی بافته. ج، ضَفائِر. (منتهی الارب). موی تافته. (دهار). موی تافته و بافته. (مـهذب الاسماء). مچیده و جمع کرده بر سر. (منتخب اللغات). جعد بافته. (دهار). ذوآبه. یک لاغ گیسو. || ریگ توده. (منتهی الارب).
ضفیرة الاسد.
[ضَ رَ تُلْ اَ] (ع اِ مرکب)(اصطلاح فلکیـات) ذات الشعور. هلبه.
ضفیز.
[ضَ] (ع ص) سطبر. || کبیدهء جو. (منتهی الارب).
ضفیزة.
[ضَ زَ] (ع اِ) لقمـهء بزرگ. ج، ضَفائِز. (منتهی الارب).
ضفیط.
[ضَ] (ع ص) آنکه وقت آرمـیدن با زنان حدث آیدش. || آنکه پیش از ادخال، انزال آیدش. || نادان. سست رای. (منتهی الارب). ج، ضفطی. || شتر نیکوخو. (منتهی الارب). || شتر دشوارخو (از لغات اضداد است). (منتهی الارب). || مرد تندار نرم و فروهشته بدن. (منتهی الارب).
ضفیف.
[ضَ] (ع ص، اِ) هو من ضفیفنا و لفیفنا؛ او ازجملهءانی هست که با خود آمـیزیم وقتی کـه ایشان را امور خراب سازد. (منتهی الارب).
ضفیفة.
[ضَ فَ] (ع ص) ضفیفة من بقل؛ ترهء سبز و تازه. (منتهی الارب).
ضق.
[ضَق ق] (ع اِ) حکایت آواز سنگ را کـه بر سنگ افتد. (منتهی الارب).
ضک.
[ضَک ک] (ع مص) دشوار گردیدنی را کار و تنگ شدن. || فشار چیزی را و تنگ گرفتن. (منتهی الارب). تنگ . فشردن. (منتخب اللغات).
ضکاضک.
[ضُ ضِ] (ع ص) کوتاه بالای پرگوشت. (منتهی الارب).
ضکز.
[ضَ] (ع اِ، مص) فشارش سخت. (منتهی الارب).
ضکضاک.
[ضَ] (ع ص) پست بالا. مرد کوتاه. فربه پرگوشت. (منتهی الارب).
ضکضاکة.
[ضَ کَ] (ع ص) تأنیث ضکضاک. (منتهی الارب).
ضکضکة.
[ضَ ضَ کَ] (ع مص) نیک برفتن. (زوزنی). نوعی از رفتار بسرعت یـا نوعی از رفتار بطور عام، و آن را ک هم گویند. || فشاردن چیزی را و تنگ گرفتن. (منتهی الارب).
ضکل.
[ضَ] (ع اِ) آب اندک. (منتهی الارب).
ضل.
[ضَل ل / ضُل ل] (ع اِمص) هلاکی. (منتهی الارب). هلاک. (منتخب اللغات). || گمراهی. قولهم: ضل بن ضل (بکسر و ضم اول درون هر دو)؛ یعنی او بسیـار درون پی ضلالت و غرق درون آن و شیفتهء آن است. (منتهی الارب). ضل بن ضل؛ فروروندهء درون گمراهی. (منتخب اللغات). || (ص) آنکه پدر او را نشناسند. (منتخب اللغات). آنکه او را و پدرش رای نشناسد. (منتهی الارب). کـه نـه خود و نـه پدر او را نشناسند. کـه خود و پدرش گمنامند. || بی خیر محض. (منتهی الارب). آنکه درون او خیر نباشد. (منتخب اللغات). و هو ضِلّ اَضلال (بالکسر و یُضم)؛ آن بلائیست و خیری درون آن نیست (و اذا قیل بالصاد المـهمله فلیس فیـه الاّ الکسر). و در وقت تحسر و تأسف گویند: یـا ضل ما تجری بـه العصا؛ ای یـا فقده و تلفه. (منتهی الارب).
ضلاضل.
[ضُ ضِ] (ع ص) ضُلضلة. راهنمای ماهر. (منتهی الارب). || زمـین درشت.
ضلاضل.
[ضَ ضِ] (ع اِ) ضلاضل الماء علی الجمع؛ باقیماندهء از آب. (منتهی الارب).
ضلاعت.
[ضَ عَ] (ع مص) توانا و سخت اضلاع شدن. (منتهی الارب). قوی بازو و قوی پهلو شدن. (منتخب اللغات). قوت و سختی استخوانـهای پهلو و بازو. (منتهی الارب).
ضلال.
[ضَ] (ع مص) گمراه شدن. (تاج المصادر) (دهار) (زوزنی). گمراه گشتن. بیراه شدن. (زوزنی). || ضایع ماندن. (منتخب اللغات). ضایع شدن. (دهار) (تاج المصادر) (منتهی الارب). || هلاک شدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (تاج المصادر). مردن. || خاک و استخوان شدن. || گم گردیدن. || مغلوب شدن. گویند: ضل الماء فی اللبن؛ ای غلب بحیث لایظهر اثره فی اللبن، و منـه قوله تعالی حکایة عن اخوة یوسف : ان ابانا لفی ضلال مبین (قرآن 12/8)؛ ای هو مغلوب فی محبتهما ای یوسف و اخیـه. و عن موسی (ع): قال فعلتها اذاً و انا من الضالین (قرآن 26/20)؛ ای المغلوبین فی عصبیة الدین. || پنـهان گشتن و گم شدن ازی. (از منتهی الارب). || گم . (تاج المصادر). || (اِمص) عدول از راه حق سهواً یـا عمداً. نقیض رشاد. ضد هدی. گمراهی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). گمرهی. بیراهی. (مـهذب الاسماء). بیرهی. ضلالت. (منتهی الارب). غیّ. غوایت. تباهی. هلاک. ضیـاع. ضلّة :
در بحر ضلال کشتیی نیست
جز حبّ علی بقول مطلق.ناصرخسرو.
حجت دینیم سوی اهل خراسان
خار و خس چشم کور اهل ضلالیم.
ناصرخسرو.
اندر آن منصب سعی ضلال و جهد محال پیش گرفت. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص202). درون هواداری و حفظ خاندان کریم اتابکی تعصب نمود و حق گزاری کرد و با هیچ متغلب درنساخت و بر چند فرزه کـه در تدبیر دیوان او بود قناعت کرد و بدانست کـه همـه بستهء ضلال و خستهء نکال خواهند شد. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص 11).
صورتی از صورت دیگر کمال
گر بجوید باشد آن عین ضلال.مولوی.
قولهم: هو ضلال بن التلال؛ یعنی او و پدرش شناخته نمـی شوند. (منتهی الارب). || ذهب فی الضلال و التلال؛ از اتباع است. (مـهذب الاسماء).
-ضلال بن السبهلل(1)؛ چیز باطل، و این نعت نامـی هست هر موضوع باطلی را. (منتهی الارب).
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضَلال درون مقابل هدی استعمال شود، چنانکه غیّ را درون مقابل رشد استعمال کنند. عرب گوید: ضل بعیری و نگوید غوی، و ضلال آن باشد کـه روندهء راه اصلاً بمقصد خویش راهی نیـابد. اما غوایت آن هست که بسوی مقصد راه راست نباشد. و گفته اند کـه ضلال آن هست که خطای شی ء درون جای خود باشد و راه صواب بسوی او نیـابند، و نسیـان آن هست که شی ء چنان از ضمـیر آدمـی بگریزد کـه دیگر درون خاطر خطور نکند. دیگری گفته ضلال انحراف از راه هست است و ضد آن هدایت باشد. دیگری گوید فقدان آنچه رساننده بمقصود هست آن را ضلال گویند. دیگری گفته: سلوک راهی کـه آدمـی را بمطلوب نرساند ضلالت هست و وصول بمقصود از راه راست را هدایت نامند زیرا راه راست پیوسته یکی باشد، اما گمراهی راههائیست مختلف زیرا خلاف مستقیم متعدد است. کذا فی کلیـات ابی البقاء - انتهی.
(1) - درون اقرب الموارد: ضلال بن السبهل.
ضلالت.
[ضَ لَ] (ع مص) گمراه شدن. بیراه شدن. (زوزنی) (تاج المصادر). || (اِمص) ضد هدایت هست چنانکه اِضلال ضد اهتداء مـی باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). صاحب تعریفات گوید: هی فقدان ما یوصل الی المطلوب و قیل هی سلوک طریق لایوصل الی المطلوب. گمراهی. (دهار) (منتخب اللغات) (منتهی الارب). گمرهی. بیراهی. بیرهی. ضلال. ضلل. غیّ. غوایت. ضلة. مقابل هدی. ضد رشاد :
آن مقتدی بچاه ضلالت همـی رود
ایدون گمان برد کـه مگر بر سما شده ست.
ناصرخسرو.
درجمله نزدیک آمد کـه این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند و بیک بعد پای درون موج ضلالت افکند. (کلیله و دمنـه). مـی بینم کـه کارهای زمانـه مـیل بـه ادبار دارد... افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته... و راه راست بسته و طریق ضلالت گشاده. (کلیله و دمنـه). که تا خلق را از ظلمت و ضلالت نفس برهانیدند. (کلیله و دمنـه).
همـه گیتی هست بانگ هاون اما نشنود خواجه
که سیماب ضلالت ریخت درون گوش اهل خذلانش.
خاقانی.
پدر گفت ای پسر بمجرّد این خیـال باطل نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را بـه ضلالت منسوب . (گلستان).
ضلالی.
[ضَ] (اِخ) نام عامل ری بـه عهد یعقوب بن لیث صفاری. طبری این کلمـه را صلابی ضبط کرده و در وقایع سال 260 ه . ق. آورده هست که عبدالله سگزی از طبرستان بـه ری افتاد و از صلابی عامل آنجا پناه خواست و یعقوب بنواحی ری کشید و به صلابی نوشت کـه عبدالله را بفرست ورنـه با تو جنگ خواهم کرد، و عامل ری وی را بنزدیک یعقوب فرستاد. (طبری ج 3 صص 1885 - 1886). و گردیزی درون زین الاخبار (چ طهران ص 13) آن را ضلالی ضبط کرده و گوید: عبدالله و برادرانش سوی ری رفتند بنزدیک ضلالی و یعقوب بـه ضلالی نامـه نوشت که تا ایشان را بفرستد و اگر نی با او همان معاملت کند کـه با محمد و حسن کرد، و اهل ری از آن نامـه بترسیدند و ضلالی هر دو برادر (کذا) بنزدیک یعقوب فرستاد و یعقوب ایشان را بـه نیشابور آورد بـه شادیـاخ ایشان را اندر دیوار بدوخت بمـیخهای آهنین. (از حاشیـهء تاریخ سیستان ص 224).
ضلضل.
[ضُ ضُ / ضُ لَ ضِ] (اِخ)موضعی است. (منتهی الارب).
ضلضل.
[ضَ لَ ضِ / ضُ لَ ضِ] (ع ص)ضُلضِلة. زمـین درشت. (منتهی الارب).
ضلضلة.
[ضُ لَ ضِ لَ] (ع ص) زمـین کـه راه گم کنند درون آن. || سنگ بزرگ چنانکه آن را توان برگرفت. (منتهی الارب). || ارضٌ ضُلَضِلة؛ زمـین سنگلاخ. (مـهذب الاسماء). زمـین درشت. ضُلضِل. ضَلضِل. ضُلضُلة. ضَلضِلة. (منتهی الارب).
ضلضلة.
[ضَ لَ ضِ لَ / ضُ ضُ لَ] (ع ص)ضُلضِلة. زمـین درشت. (منتهی الارب).
ضلضلة.
[ضَ ضَ لَ] (ع مص) گمراه شدن. گمراهی. (منتهی الارب).
ضلضلة.
[ضُ ضِ لَ] (اِخ) نام آبی هست و شاید ازآنِ بنی تمـیم باشد. (معجم البلدان).
ضلع.
[ضِ] (ع اِ) ضِلَع. دنده. استخوان پهلو. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (مـهذب الاسماء) (دهار). دندانـهء پهلو. (بحر الجواهر). قَبِرقة.(1) ج، اضلاع، اضلع، ضلوع.
-اضلاع خلف، اضلاع زور؛ پنج دنده هست از هر سوی و جمعاً ده و سر این دنده ها متصل بـه غضروف باشد، و مجموع اضلاع صدر و اضلاع زور بیست وچهار است.
- اضلاع صدر؛ دنده های و آن از هر سوی بدن هفت باشد بعد استخوانـهای و متصل بدان، و این اضلاع صدر را اضلاع خالصه و اضلاع مقفوله نیز گویند.
|| سو(2). خطی بر یک جانب سطح. بَدَنـه. کرانـه. ج، اضلاع. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضلع، بکسر ضاد و سکون لام یـا فتح آن بنابر مذهب پاره ای از اهل لغت استخوان کوچکی از استخوانـهای پهلو را نامند و بمعنی حاجب نیز آمده، و در اصطلاح مـهندسان و محاسبان اطلاق مـی شود بر خط مستقیمـی از خطوطی کـه محیط بر زوایـا باشد و همچنین بـه سطحهائی کـه دارای زوایـا باشد. و بر جذر نیز اطلاق شود. مـیگویند هر عددی کـه در عین خود ضرب شود جذر نامـیده مـی شود درون حساب، اما درون مساحت همـین عمل را ضلع نامند زیرا مـهندسان خطوط مستقیمـهء محیطهء بزوایـا و محیطهء بسطوح ذوات الزوایـا را اضلاع مـی گویند و سطح مربع کـه زوایـای آن قائمـه و اضلاع آن متساویـه باشد، بعبارة اخری حاصلضرب ضلعی از اضلاع آن درون عین خود آن ضلع را مجذور خوانند. بعد مجذور درون حساب بمنزلهء سطح مربع و جذر بمنزلهء ضلع باشد و بدین اعتبار اطلاق مـی شود کلمـهء ضلع بر جذر و کلمـهء مربع بر مجذور. بدان کـه شکلی کـه دارای چهار ضلع هست ذواربعة اضلاع نامـیده مـی شود و آنکه بیش از چهار ضلع دارد آن را کثیرالاضلاع نامند. بعد اگر پنج ضلع آن را احاطه کرد آن را ذوخمسة اضلاع خوانند و اگر اضلاع آن برابر بود آن را مخمس گویند و اگر دارای شش ضلع و همگی برابر بودند آن را مسدس نامند، و قس علیـهذا الی العشرة و بعد از ده ضلع را ذواحدعشرة اضلاع و ذواثْنَیْعشرة اضلاع و همچنین استعمال کنند و نام برند الی غیر النـهایة خواه اضلاع برابر یکدیگر باشند و خواه نباشند. هکذا یُستفاد من شرح خلاصة الحساب. و بیـان ضلع کره ضمن معنی لفظ سطح بگذشت. و رجوع بـه کعب شود.
(1) - La cote.
(2) - Le cote.
ضلع.
[ضُ] (ع ص) جِ اَضلَع. (منتهی الارب). رجوع بـه اَضْلَع شود.
ضلع.
[ضُ] (ع ص) جِ ضَلیع. (منتهی الارب). رجوع بـه ضلیع شود.
ضلع.
[ضَ لِ] (ع ص) کَژِ خِلْقی (فان لم یکن خلقةً فهو ضالع). (منتهی الارب).
ضلع.
[ضَ لَ] (ع مص) کژ گردیدن شمشیر. (منتهی الارب). کژ شدن شمشیر و جز آن. (منتخب اللغات). || خصومت بای. (منتهی الارب). || کژی خِلقی و کژ شدن درون خلقت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ضَلْع. || برداشتن بار گران. (منتخب اللغات). تحمل بار گران. || گرانی وام بحدی کـه صاحب آن از راستی مایل گردد و انحراف ورزد. (منتهی الارب). گرانی وام. (منتخب اللغات). || قوت و توانائی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || ضَلَع مر شتر را بمنزلهء غمز هست مر بهایم را. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضَ] (ع مص) پر شدن شکم از سیری یـا سیرابی که تا آنکه برسد آب اضلاع را، یـا عام است. (منتهی الارب). || مـیل . (منتهی الارب) (منتخب اللغات). کژ گردیدن نـه از خلقت. (منتهی الارب). چسبیدن. (تاج المصادر). کژ شدن. (زوزنی). گوژ شدن. (تاج المصادر). || کَژیِ خِلقی و کژ شدن درون خلقت. ضَلَع. و منـه: لاقیمن ضلعک بالوجهین. || ستم . (منتهی الارب). جور . (منتخب اللغات). || برگردیدن از حق. (منتهی الارب). || زدن درون پهلویی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || برگردیدن از چیزی. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضَ] (ع اِ) مـیل و خواهش. یقال: ضلعک معه، و منـه المثل: لاتنقش الشوکة بالشوکة فان ضلعها مَعَها؛ درون حق شخصی گویند کـه با دیگری پیکار کند (قیل القیـاس تحریکه لانـهم یقولون ضلع مع فلان کفرح و لکنـهم خففوا فتقول اجعل بینی و بینک فلاناً؛ ای رج یـهوی هواه). و یقال: هم علیـه ضلع واحد؛ یعنی مجتمع اند بر عداوت او. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضِ لَ] (ع اِ) ضِلْع. استخوان پهلو (و یؤنث). ج، اَضلُع، و ضُلوع، اَضلاع. و قولهم: هم عَلَیَّ ضِلَعٌ جائرة؛ یعنی ستمکارانند بر من. (منتهی الارب). || کوه جداگانـه. (مـهذب الاسماء). کوهی خرد جداگانـه. (منتخب اللغات). کوهچهء تنـهاگانـه. کوه پست باریک نرم سهل گذار، و منـه الحدیث: کانکم باعداء الله بهذه الضلع الحمراء؛ ای مقتلین مذللین. چوب هرچه باشد. چوب پهنا و کج مانا بـه استخوان پهلوی حیوان. (منتهی الارب). چوبی کـه در آن کجی باشد مانند استخوان پهلو. (منتخب اللغات). || ضِلَعُ الخلف؛ داغی هست پس استخوان پهلو بطرف پشت. || ضِلعٌ من البطیخ؛ یک قاش خربزه. || یوم الضِلعین (مثنی)؛ جنگی هست از جنگهای عربان. || ضِلَعٌ عَوْجاء؛ زن، بدان جهت کـه حواء از کوچک ضلع آدم پیدا شد، و از اینجاست کـه مردان از پهلوی چپ یک ضلع کم دارند. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضِ لَ] (اِخ) موضعی هست به طائف. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضِ لَ] (اِخ) ضِلع الرجام؛ موضعی است. (منتهی الارب).
ضلع.
[ضِ لَ] (اِخ) ضِلع القتلی؛ موضعی است. (منتهی الارب). || نام جنگی هست از جنگهای عرب. (معجم البلدان).
ضلع.
[ضِ لَ] (اِخ) ضلع بنی الشیصبان؛ موضعی هست در بلاد غنی بن اعصر، و بنی الشیصبان بطنی از جن و کافرند. رجوع بـه ضلع بنی مالک شود. (معجم البلدان).
ضلع.
[ضِ لَ] (اِخ) ضِلع بنی مالک؛ موضعی هست در بلاد غنی بن اعصر، و بنومالک بطنی از جن و مسلمانند. ابوزیـاد درون نوادر گوید: و کانت ضلعان و هما جیلان من جانب الحمـی، حمـی ضریة الذی یلی مـهب الجنوب واحدها یسمّی ضلع بنی مالک و بنومالک بطن من الجن و هم مسلمون، و الاَخر ضلع بنی شیصبان و هم بطن من الجن کفار و بینـهما مسیرة یوم و بینـهما وادٍ یقال له الیسرین، فاما ضلع بنی مالک فیحل بـه الناس و یصطادون صیدها و یحتل بها و یرعی کلؤها، و اما ضلع بنی شیصبان فلایصطاد صیدها و لایحتل بها و لایرعی کلؤها و ربما مر علیـها الناس الذین لایعرفونـها فاصابوا من کلئها او من صیدها فاصاب انفسهم و مالهم شرّ، و لم تزل الناس یذکرون کفر هؤلاء و اسلام هؤلاء... (معجم البلدان).
ضلعة.
[ضِ لَ عَ] (ع اِ) ماهیی هست خرد سبز کوتاه استخوان. (منتهی الارب).
ضلفع.
[ضَ فَ] (اِخ) جایگاهی هست به یمن. (معجم البلدان).
ضلفع.
[ضَ فَ] (ع ص) زنِ فراخ اندام. (منتهی الارب).
ضلفعة.
[ضَ فَ عَ] (ع ص) ضَلفع. زن فراخ اندام. (منتهی الارب).
ضلفعة.
[ضَ فَ عَ] (ع مص) ستردن موی سری را. (منتهی الارب).
ضلل.
[ضَ لَ] (ع مص) گمراه شدن. گمراهی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). گمرهی. ضلال. || (اِ) آب جاری زیر سنگ کلان کـه آفتاب آن را نرسد. (منتهی الارب). آب جاری زیر سنگ کـه آفتاب بر آن نتابد. (منتخب اللغات). آب جاری زیر درختان. (منتهی الارب). آب جاری مـیان درختان. (منتخب اللغات).
ضلوع.
[ضُ] (ع اِ) جِ ضِلَع. (منتهی الارب).
ضلوع.
[ضَ] (ع ص) زمـین کج. || راهها از سنگلاخ سوخته. (منتهی الارب).
ضلوعة.
[ضَ عَ] (ع ص) مَضلوعة. کمانی کـه در چوب آن خم باشد و راستی و تمام چوب آن مشاکل کبد آن کـه قبضه گاه است، باشد. (منتهی الارب).
ضلول.
[ضَ] (ع ص) گمراه. (منتهی الارب). بسیـار گمراه. (منتخب اللغات).
ضلة.
[ضِلْ لَ] (ع اِمص) گمراهی. (منتهی الارب). گمرهی. ضلال. ضلالت. || ذهب دمـه ضلةً؛ رایگان رفت خون او. (منتهی الارب). || و هو ابنـه لِضلة؛ او فرزند زناست. || هو تبع ضلة (بالاضافه و بالنعت)؛ آن بلایی هست بی خیر. (منتهی الارب).
ضلة.
[ضَلْ لَ] (ع اِمص) سراسیمگی. (منتهی الارب). حیرت. || غیبت، بـه خیر باشد یـا بـه شر. (منتهی الارب). || گمراهی. (منتهی الارب).
ضلة.
[ضُلْ لَ] (ع اِمص) رهنمونی کامل. (منتهی الارب). حذق درون دلالت.
ضلی.
[ضَلْیْ] (ع مص) هلاک گردیدن. (منتهی الارب).
ضلیع.
[ضَ] (ع ص) بزرگ پهلو. (مـهذب الاسماء). سخت بازو. (منتخب اللغات). آنکه بازوی قوی دارد. آنکه استخوانـهای پهلوی او سخت و محکم باشد. (منتخب اللغات). مرد زورآور و سخت و کلان جثهء بزرگ ء فراخ پیشانی. ج، اضلاع، ضُلع. || فرسٌ ضلیع؛ اسبی تمام خلقت بزرگ و فراخ مـیان درشت استخوان بسیـارپی سطبرسرین. (منتهی الارب). اسب تمام خلقت سطبرسرین بسیـارعصب بزرگ مـیان. (منتخب اللغات). || رجلٌ ضلیع الفم؛ مرد کلان دهن یـا بزرگ دندان با هم نزدیک شده. (و العرب تحمد سعة الفم و تذُمّ صغره). (منتهی الارب). || کج. (منتخب اللغات). || کمانی کـه چوب آن خم و کجی داشته باشد و باقی بدن مانند قبضه باشد یعنی همـهء تن آن برابر بود. (منتهی الارب).
ضلیل.
[ضَ] (ع ص)بسیـار درون پی گمراهی رونده. (منتهی الارب). گمراه. بیراه. (دهار). || رجلٌ ضلیل؛ مردی بی دین. (مـهذب الاسماء).
ضلیل.
[ضِلْ لی] (اِخ) الملک الضلیل؛ لقب امرؤالقیس بن حجر الکندی است، و فیـه الحدیث: اشعر الناس الملک الضّلیل. (منتهی الارب).
ضلیل.
[ضِلْ لی] (ع ص) بسیـار گمراه. (منتخب اللغات). مرد سخت گمراه و بسیـار درون پی ضلالت رونده. (منتهی الارب).
ضلیلی.
[ضَ لی لا] (اِخ) نام جایگاهی هست (ابن القطاع آن را درون ابنیـهء ممدوده آورده و ضلیلاء گفته است). (معجم البلدان).
ضم.
[ضِم م] (ع اِ) ضِمام. بلای سخت (قال کأنـه تصحیف و الصواب بالصاد المـهملة). (منتهی الارب).
ضم.
[ضَم م / ضَ] (از ع، مص) فراهم آوردن چیزی را بچیزی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). فراهم آوردن. (دهار). وا هم آوردن. (تاج المصادر) (زوزنی). پیوستن: ضم چیزی بچیزی؛ اضافه . افزودن. فزودن : قاضی ابوطاهر عبدالله بن احمد التبانی را با وی ضم کرده شد. (تاریخ بیـهقی ص209).
با بقای تو کامرانی جفت
با مراد تو شادمانی ضم.مسعودسعد.
درحال بگوش هوش من گفت
وصف تو کـه با ضمـیر شد ضم.خاقانی.
چشمـهء خور بوسه داد خاک درش سایـه وار
زادهء خور دید لعل با کمرش کرد ضم.
خاقانی.
ضم.
[ضَم م] (ع اِ) ضَمّه. پیش (حرکت). «ـُ». اعراب درون بر. (مـهذب الاسماء). نام حرکت کـه آن را پیش گویند مگر درون کلمـهء مبنی. و بدان کـه حرکت پیش را ضم از آن نامند کـه به ضم الشفتین یعنی فراهم آمدن هر دوحاصل مـی شود. (غیـاث) (آنندراج) :
ز ضم نـهادند اعرابش از چه شد مکسور
بجزم د او را چرا بود مُدغم.
مسعودسعد.
ضمائر.
[ضَ ءِ] (ع اِ) ضمایر. جِ ضمـیر. (منتهی الارب) (دهار) : طاهربن زینب و دیگر قُوّاد و امراء خلف کـه آن حالت دیدند ضمائر ایشان بر مخالفت قرار گرفت. (ترجمـهء تاریخ یمـینی ص240).
ضمائم.
[ضَ ءِ] (ع اِ) جِ ضمـیمـه.
ضمات.
[ضَمْ ما] (ع اِ) جِ ضَمّة.
ضماد.
[ضِ] (ع اِ)(1) مرهم. (دهار) (زمخشری). مرهم جراحت. (مـهذب الاسماء). دارو کـه بر جراحت نـهند. ادویـه با مایعی درآمـیخته کـه بر عضوی نـهند. دواهای زفت کـه محتاج بـه بستن هست برخلاف طلاء. دارویی کـه به آب یـا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامـی پهن کنند، و آن را بهندی لیپ گویند. (غیـاث). عبارت از چیزی چند غلیظ باشد کـه بر چیزی بمالند و بر اعضا نـهند و ببندند. (اختیـارات بدیعی). بـه اصطلاح اطباء، ادویـهء مطبوخ یـا مایع هست که قوام آن غلیظ باشد و بر عضو گذارند و در قرابادین بتفصیل ذکر یـافت... (فهرست مخزن الادویـه). آنچه از غلیظ القوام کـه مایع و نرم باشد بر عضو بمالند و ببندند اعم از آنکه موم و روغن داشته یـا نداشته باشد. هوکش. ملغم. ج، اضمدة، ضمادات :
تو [ دماوند ] قلب فسردهء زمـینی
از درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرونشیند
کافور بر آن ضماد د.بهار.
- ضماداً؛(2) بطور ضماد. بضماد.
|| رکوی جراحت. (زمخشری). آنچه بر جراحت بندند. (منتهی الارب). چیزی کـه بر جراحت بندند. (منتخب اللغات). عصابه. (منتهی الارب). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضماد، بکسر ضاد و تخفیف مـیم، نزد پزشکان عبارتست از چند قلم داروئی کـه با مایعی مخلوط و در هم سازند که تا حدّی کـه نرم شود آنگاه آن شی ء مخلوط را بر عضو نـهند. و فرق بین طلا و ضماد آن هست که داروئی کـه برای طلا بکار برند از ضماد رقیقتر باشد لانّه لایساعد(؟) علیـه و یجری معها. کذا فی الاَقسرائی. و در بحر الجواهر گوید: اصل مادهء ضَمد بمعنی بستن هست چنانکه گویند: ضَمَدَ رأسَهُ و جَرْحَهُ؛ اذا شدّه بالضّمادهء، و ضماده پارچه ای هست که عضو مجروح را با آن بازبندند. سپس مادّهء ضمد را بمعنی نـهادن دارو بر موضع جراحت نقل د هرچند عضو مجروح را با پارچه یـا شی ء دیگر نبندند. ضماد، اول مخترع له ابقراط و هو عبارة عن الخلط بمائع خلطاً محکماً له قوام اصلی کعسل معقود او عارض کخلّ و زیت و یرادف الاطلیة او هی اخصّ او بینـهما عموم وجهی کما تقرر فی القوانین و اصل اتخاذها کراهة الدواء فاصطنعها لیفعل بها الافعال الصادرة بالتناول فهی سر لاتودعه الاطباء الکتب غالباً و المذکور منـها فی الکثیر انما هو المحللات و الملینات وذلک مقصوداً اصالة فیـها و انما المقصود بها استیفاء المنافع التی هی غایة غیرها من التراکیب المعدة للتناول و قد تضمنت التلطیف و التحلیل و التکثیف و التقطیع و التنضیج و الردع و التسکین و غیرها من صفات الادویة فهی ملوکیة بالذات اذا سلک بها القانون کان یجعل الخلّ مث للرطب و دهن الورد للیـابس مع الحرارة فیـهما و العسل و الزیت فی العو ان یراعی مع ذلک السن و الفصل و البلد و فی نحو الترهل و الاستسقاء الزقی زیـادة التجفیف و العالی غیر ذلک و اول ما وضع «ضماد سلطیـانس» یعنی الترمس و هو یخرج الاخلاط جمـیعاً بلا کلفة و یفعل فعل الادویة الکبار. و صنعته ان تسحق من الترمس ما شئت بالغاً و الحنظل کنصفه و اللؤلؤ المحلول کعشرة و الکوکب و هو الطلق کخمسة و اطبخ الکل محکماً مشدوداً بلبن حلیب حتی یمتزج و یرفع فعلی الاربیة للصفراء و الثدیین للدم و البطن للبلغم و الورکین للسوداء و القدمـین بعد الحک لما سفل من الامراض بقدر السن و الزمان و المکان و هو سر بلیغ فاحتفظ بـه و راع فی الاستسقاء الیمـین و الطحال الشمال و هکذا و دونـه ان یؤخذ مرارة البقر بالعسل و النطرون و الزیت و شحم الحنظل و الزرنیخ. «ضماد» من صناعة الطبیب للاکلة و الساعیة و القروح الخبیثة و صنعته نورة اقاقیـا من کل ستة قلقطار محروق اربعة زرنیخ احمر و اصفر من کل اثنان یعجن بماء لسان الحمل و الخل «ضماد» یحل الورم و الصلابات الحارة: قشر رمان مطبوخ بعد السحق بالخل سماق حی العالم سواء طین ارمنی ماء کزبرة من کل نصف احدها کافور ماء شبت یعجن بدهن الورد و یستعمل «ضماد» لاوجاع المفاصل و النقرس. صنعته صندل بنوعیـه اکلیل من کل عشرة مامـیثا خمسة اقاقیـا اثنان زعفران واحد و فی نسخة افیون لفاح من کل اثنان و هو مجرّب فی الحارة فان کانت باردة فلیجعل مکان الصندل من کل من الفربیون و الجندبادستر و مکان المامـیثا سذاب و حب الرشاد و زیت عتیق و الباقی علی حکمـه. «ضماد فیثاغورس» ینفع من الاستسقاء و الماءالاصفر و ضعف الکبد و المعدة و الارحام و نحوها. صنعته زوفاء رطب ثلاثون، شمع اربع وعشرون زعفران شحم بط و اوز و دجاج من کل اثناعشر، صبر، مـیعة سائلة، مقل ازرق، اشق، مصطکی، من کل ثمانیة. «ضماد» ینفع من اوجاع البطن و الصدر و الجنبین. و صنعته؛ شمع عشرون شحم البقر عشر درهماً سمن اثناعشر زوفا رطب ستة علک، بطم اربعة و قد یضاف ان کان هناک ضیق نفس و اعیـاء کرنب و اخثاء البقر حلبة من کل خمسة. «ضماد قرسطالیون» یعنی رعی ال ینفع من الفالج و اللقوة و ما ینصب الی العین و الشقیقة و وجع الاسنان علی الرأس و الریح و نحوه علی البطن و عسر البول علی المثانة. و صنعته زرنب اربعون شمع ثمانیة راتینج خمسة رعی ال اثنان. ضماد یقطع الاسهال و الذرب و الاطلاق و یقوی المعدة و الکبد. و صنعته کعک نضیج خمس مثاقیل ورد فقاح الکرم آس و حبه نمام تفاح من کل اربعة مثاقیل اقاقیـا حضض کندر سماق زعفران مصطکی من کل درهمان مر، درهم کافور نصف درهم فان قوی الاسهال زید شب عفص من کل مثقال و مع ضعف الکبد لاذن درهمان و فی الدم جلنار اربع دراهم و الزحیر عن برد سعد بدل المصطکی و الاقاقیـا بدل النمام و مع المغص الشدید نانخواه بدل فقاح الکرم جاورس محمص بدل الاَس قشر اترج بدل التفاح و حیث لا اسهال قصیر نصف اوقیـه. یعجن الکل بماء الاَس فی الاسهال و ضعف المعدة و بدهن الورد فی غیره. «ضماد» یحل الطحال و الاورام الصلبة. و صنعته جوز، تین، دقیق حمص و فول و ترمس و بزر کتان سواء اشق مقل ازرق حلبة من کل نصف احدها فان کان هناک برد زید سنبل اکلیل بابونج من کل ربع احدها. «ضماد» لفسخ العصب و الصدع و الوهن و جبر الکسر و الفتق. و صنعته شحم خنزیر و دجاج و مخ ساق البقر سواء تذاب و یلقی فیـها نشا مقدار ما یجعلها کالعجین و یستعمل و فی الفتق تحذف الادهان اص و یجعل مکانـها جوز سرو و ورقة عفص اقاقیـا غراء سمک و لابأس بذلک و فی نسخة فی الفتق ایضاً انزروت، مر، و فی الکسر مغاث اشراس خطمـی طین ارمنی ماش من کل قدر الحاجة لان الاوزان فی مثل هذه المحال لیست بشرط «ضماد» ینفع من الرمد و النّزلات الحارة. و صنعته ورق الهندباء دقیق شعیر یعجن بدهن الورد و قد تبدل الهندبا بالبقلة و دهن الورد ببیـاض البیض و قد تجمع اذا اشتدت الحرارة و اذا ارید النوم جعل معه زعفران و بزر البنج و الخس و الافیون و نحوها «ضماد» للاوجاع البارده. و صنعته. زعفران زرق الخطاطیف دخان الشیح، مر، یعجن بماء الرازیـانج و العسل و عصارة الاکلیل و هذا جید لغالب اوجاع العین و البیـاض و الظلمة و الجرب و الحکة طلاءً و قطوراً و فی یضاف زبد البحر و فی التصریف، انـه کاف مع العسل فی البیـاض و انـه جربه و لعله فی الرقیق الحادث. «ضماد» لصاحب الشفاء قال انـه مجرب فی قطع الاسهال، جاورس عشرون کندر ورد آس کعک من کل عشرة دقیق شعیر خمسة یعجن بماء السفرجل او طبیخه. «ضماد» یحل الاورام و الحمـیات و اللهیب و العطش و وجع المفاصل و ما کان عن حرارة. و صنعته صندل ابیض و احمر طین ارمنی بزر خطمـی من کل خمسة زعفران اثنان افیون واحد یعجن بماء الکزبرة. «ضماد» للامراض الباردة فی المفاصل و غیرها. خطمـی اکلیل علک بابونج بزر کتان زعفران سذاب خردل من کل خمسة یعجن بالعسل مع یسیر القطران. «ضماد» للقوابی و الاَثار. و صنعته قردمانا مـیویزج من کل عشرة حمص بعر ماعز من کل ستة اصل السوسن کبریت من کل خمسة. «ضماد» یحل الصلابات و الورم و الترهل و یقوی المعدة. و صنعته اطراف الکرم لحاء القنب زعفران مصطکی یعجن ب الاَس و قد یمرهم (؟) بالشّمع و الاشق و الزیت و الکهربا. «ضماد» للعلل التی فی المفاصل و النسا. و صنعته صمغ صنوبر شمع اشق سوسن زعفران بورق مقل جاوشیر وسخ الکور قنـه حلبة زهر حنا. «ضماد» یحلل ما فی الانثیین. و صنعته مقل اشق مـیعة سائلة دقیق باقلا شعیر حلبة مـیفختج دهن سوسن و یزاد فی الماء اخثاء البقر رماد بلوط و اصول الکرنب سعد و یزاد فی الفتق جوز السرو و عدس و عفص و مر و صمغ و مرزنجوش اقاقیـا کندر یحل بال مع ادمان (؟) نحو الکمون (؟) اک و تقطیر مثل الزنبق فی الاحلیل و الغوالی مفتوقة بالمسک و الجندبیدستر و الفربیون. (تذکرهء ضریر انطاکی).
ضماد، کمپرس گرم بادوامـی است(3) کـه از قدیم الایـام بـه خواص آن واقف بوده اند. پیشینیـان با داروهای گوناگون نظیر موم، خمـیر نان، روغن، حنا، آمونیـاک، آرد، انواع حبوبات، شیرهء انجیر، و غیره ضماد تهیـه کرده به منظور هر یک خواص قائل بودند ولی امروزه تنـها ماده ای کـه برای تهیـهء ضماد بکار مـی رود آرد بَزْرَک است. به منظور تهیـهء ضماد یک قسمت آرد بَزْرَک با پنج قسمت آب سرد مخلوط کرده بـه آن حرارت مـی دهند که تا پخته شده و تبدیل بـه ضماد نرم و چسبنده شود و یـا اینکه از اول آرد بزرک را بتدریج با ش مخلوط مـی کنند که تا ضماد بـه دست آید، بعد از آن ضماد را روی پارچهء نازکی پهن کرده و روی آن را با پارچهء دیگری پوشانیده روی محل دردناک و ملتهب مـی گذارند. ضماد بَزْرَک را حتما همـیشـه تازه تهیـه کرد زیرا ضماد کهنـه پوست را سخت تحریک مـی کند. به منظور آنکه اثر آرام کنندهء درد ضماد آرد بَزْرَک را زیـاده کنند چندین قطره از آن روی آن طرفی از ضماد کـه مجاور پوست مـی شود مـی چکانند. ضماد بزرک دردهای قولنج کلیوی، کبدی، معوی، رحمـی و دردهای اورام مزمن مفاصل لنفانژیت، التهابات موضعی و لومباگو را آرام مـی کند.
-ضماد خردل(4)؛ به منظور تهیـهء ضماد خردل یـا مقداری آرد خردل(5) را روی ضماد بَزْرَک پاشیده و یـا آرد خردل را (بمـیزان یک پنجم وزن بَزْرَک) با ضماد آرد بَزْرَک کاملاً مخلوط مـی کنند. اثر مصرف خردل بسبب اسانس آن هست که درنتیجهء اثر آب درون آرد خردل تولید مـی شود و چون حرارت زیـاد الکل و اسیدها مانع این فعل و انفعال هست باید آرد خردل را هنگامـی روی ضماد پاشید و یـا با آن مخلوط کرد کـه حرارت ضماد از 45 درجه متجاوز نباشد. بهترین نوع ضماد خردل، ضمادی هست که از مخلوط آرد خردل با ضماد بَزْرَک بـه دست مـی آید، چه تمام نقاط پوست را یکنواخت قرمز کرده و باعث بروز تحریکات جلدی نمـی شود. ضماد خردل درد و سوزش مختصری تولید مـی کند کـه تا ده، پانزده دقیقه بعد از بکار بردن ضماد شدت پیدا کرده بعد از آن رو بتخفیف مـی گذارد و اگر مقدار خردل ضماد زیـاد باشد بعد از آرامش مختصری مجدداً درد و سوزش که تا مـیزان غیرقابل تحملی شدت پیدا مـیکند. مدتی کـه ضماد خردل را درون روی پوست حتما نگاه داشت، بسته بـه لطافت و خشونت پوست متفاوت است. معمولاً پوست لطیف بیش از ده دقیقه و پوست خشن بیش از چهل، پنجاه دقیقه تحمل ضماد خردل را نکرده و اگر ضماد را از روی پوست برندارند درون سطح پوست تاولهای متعددی تولید مـی شود. ضماد خردل مفید و بی ضرر هست و مـی توان درون قسمتی بزرگ از پوست آن را بکار برد. موارد استعمال اصلی ضماد خردل درون بیماریـهای حاد و مزمن و جهاز تنفسی است. درون این بیماریـها ضماد خردل را روی و پشت بیمار مـی اندازند. بعلاوه از اثر این ضماد درون درمان اورام مفاصل و دردهای عضلانی و لومباگو نیز مـی توان استفاده کرد. (کتاب درمان شناسی ج1 ص211، 212، 213).
(1) - Cataplasme. Fomentation. epitheme.
(2) - Topiquement.
(3) - Compresse durable.
(4) - Cataplasme sinapise.
(5) - Farine de moutarde.




[برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 22 Nov 2018 19:24:00 +0000



برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم

سفید و خونـه on Instagram - mulpix.com

سفید و خونـه on Instagram

Unique profiles

63

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Bahar, Iran, Planet Earth.Space, Qeshm, Hormozgan, Iran

Average media age

238.1 days

to ratio

1.9

Media Removed

‌ این موجودات قشنگ کـه در عبالا مـی‌بینید از راست بـه چپ شیمِل، برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم پسته، غزل، فلفل و اِشنی هستن کـه توی یک خونـه‌ی خوش‌رنگ و خوش‌انرژی در #زاهدان زندگی مـی‌کنن. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم غزل بقیـه‌ی بچه‌ها رو آورده توی خونـه‌ش و ازشون مراقبت مـی‌کنـه. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم ‌ غزل مـهربون‌ترین آدم دنیـاست، کـه اگه یک گربه‌ی مریض ببینـه و بهش کمک نکنـه خوابش ...
این موجودات قشنگ کـه در عبالا مـی‌بینید از راست بـه چپ شیمِل، پسته، غزل، فلفل و اِشنی هستن کـه توی یک خونـه‌ی خوش‌رنگ و خوش‌انرژی در #زاهدان زندگی مـی‌کنن. غزل بقیـه‌ی بچه‌ها رو آورده توی خونـه‌ش و ازشون مراقبت مـی‌کنـه.

غزل مـهربون‌ترین آدم دنیـاست، کـه اگه یک گربه‌ی مریض ببینـه و بهش کمک نکنـه خوابش نمـی‌بره. یـادمـه یک روز کـه داشتیم برمـی‌گشتیم سمت خونـه‌ش توی کوچه یک بچه‌گربه‌ دید کـه چشم‌هاش عفونت کرده. بردش خونـه، چشم‌هاش رو تمـیز و گربه رو درمان کرد. الان همون گربه هنوز تحت درمانـه، اسمش «سوما گلی» و یکی از اعضای این خونواده‌ی هفت نفریـه. آره، هفت نفر چون یک سگ دیگه (مَگی) هم بهشون اضافه شده.

غزل پنج سال پیش دانشگاه زاهدان قبول شد. کارشناسی صنایع دستی. بعد از تموم شدن کارشناسی، نمـی‌تونست برگرده بیرجند و اون محیط قدیمـی کـه همـیشـهبود. چون اینجا تو زاهدان به منظور خودش زندگی‌ای ساخته بود کـه بهش احساس تعلق داشت. دوست‌های جدیدی داشت کـه هم‌فازش بودن و مشغول فعالیت‌هایی بود کـه حالش رو خوب مـی‌ (اتاقی کـه پشت همـین دیوار هست آتلیـه و کارگاه غزله کهنقاشی مـی‌کشـه و چیزمـیز مـی‌سازه). درون نتیجه با خانواده درون مورد تصمـیم جدیدش صحبت کرد. پدر و مادرش اومدن زاهدان و زندگی جدیدش رو دیدن و وقتی دیدن شون چقدر مستقل شده، همـه‌ی کارهاشو خودش انجام مـی‌ده و برای زندگیش کلی برنامـه داره، قانع شدن و با کمال مـیل قبول کـه غزل درون زاهدان موندگار بشـه. اگه غزل درون بیرجند و پیش و باباش زندگی مـی‌کرد، شاید نمـی‌تونست این جوری، یعنی اون جوری کـه خودش دوست داره، زندگی کنـه.

چالشی کـه غزل باهاش روبرو بود رو خیلی از ما داشتیم و داریم. چالشِ داشتن یک زندگی و فضای مستقل، کهآروم بگیریم، درون مسیر رویـاهای خودمون باشیم، اونجوری کـه مـی‌خوایمزندگی کنیم، و بهش احساس تعلق داشته باشیم.

مشکل اینجاست که پدر و مادر مـی‌خوان شما رو پیش خودشون نگه دارن که تا وقتی کـه یک شاهزاده با اسب‌های سفید و کالسکه‌ای کـه به طرز مسخره‌ای برق مـی‌زنـه از راه برسه و شما رو ببره سر خونـه‌ و زندگیتون.

ولی زندگی روی زمـین، و چیزهایی کـه آدم‌ها مـی‌خوان عوض شده. عده‌ی کمـی هستن کـه براشون مـهمـه اون شاهزاده بیـاد یـا نـه.

پدر و مادر بـه خیـال خودشون دارن لطف بزرگی بـه شما مـی‌کنن، نمـی‌ذارن دست تو جیب خودتون ید و هر وقت کـه بخواید مـی‌تونید روی اون‌ها حساب کنید. اون‌ها فکر مـی‌کنن مسیری کـه براتون درون نظر گرفتن بهترینـه و مجبورتون مـی‌کنن رشته‌ای بخونید کـه اون‌ها مـی‌خوان، و جایی زندگی کنید کـه اون‌ها مـی‌گن... [ادامـه داره]

Read more

Advertisement

Media Removed

... که تا حالا خودت، خودت رو پا شویـه کردی؟ یعنی بسوزی از تب و هی بلرزی از لرزِ همراه تب و هی خودت یـه حوله ی قرمزِ خیس رو بذاری رو پیشونی ت و اصلا نفهمـی کـه حوله سردِ یـا داغ؟ من این کار رو کردم، داشت پنجره ها مـی ترکید از لکه های خیس، یـا نـه، خاک بود رو پنجره، رو شیشـه ش، تو نبودی، انگار هزار سال بود کـه رفته بودی، انگار ... ...
تا حالا خودت، خودت رو پا شویـه کردی؟ یعنی بسوزی از تب و هی بلرزی از لرزِ همراه تب و هی خودت یـه حوله ی قرمزِ خیس رو بذاری رو پیشونی ت و اصلا نفهمـی کـه حوله سردِ یـا داغ؟
من این کار رو کردم، داشت پنجره ها مـی ترکید از لکه های خیس، یـا نـه، خاک بود رو پنجره، رو شیشـه ش، تو نبودی، انگار هزار سال بود کـه رفته بودی، انگار داشتی پنجره و لکه هاش با چشم هایی کـه من هنوز رنگشون رو نمـی دونم تن منو مـی سوزوندی.
باید زنگ ب حمـید آقا، یـا خانم احمدی، یـا....
تو شماره داری از این دفترهایی کـه آدم مـی فرستن کـه خونـه تمـیز کنن؟ خونـه تمـیزه،فقط این لک و لوکهای.... تو واقعا برات مـهم نیست کـه داری منو این همـه لکه مـی بینی؟
انگار سیـاه و سفید شده همـه جا، این حوله ی قرمز رو یـه چیزی مـی بینم توو مایـه های طوسیِ تیره. حتما تلویزیون رو خاموش کنی، این تلویزیون فقط شبکه ی یک و دو رو مـی شناسه، انگار نیومده باشن هنوز بقیـه شبکه ها.
دست مـی کشم رو گردنم، دستت رو بنداز لطفا، خیس مـیشـه از عرق.
من پشت این پنجره عاشق حرفهای سیـاسی مـی شم، تو این پنجره منو مـی ذاریخاک خوردگیـه یـه دنیـا خاطره، من اصلا بلد نبودم سیـاست چیـه، تو پیچیدی زیر پل یـادگار.
مـیشـه این پنجره رو پاک کنی؟ یـا بازش کنی؟ اصلا بشکونش، خردش کن، تو حق داری منو صاف ببینی، بی لک، من حق دارم بترسم از تبِ چهل درجه ی بی تو. یـه جایی پشت مغزم انگار داره آتیش مـی گیره. مـی دونی اگه مغز من دیوار داشت،همـه ش رو پر مـی کردم از عکسهای تو؟ سیـاه و سفید، تو توی عکسهای سیـاه و سفید با نمک تری، خواستنی تر، جذاب تر، از اونایی کـه همـه مـی خوانش.
باید قایمت مـی کردم پشت حرفات، نباید بیرون مـی اومدی، هی داد زدم حکومت داره نظامـی مـی شـه بیـا توو، گیج مـی ره مخم، نباید مـی پیچیدی زیر پل یـادگار امام، راستی کی فکر کرد اون چهارپایـه جاش زیر پای تو نیست؟ موهام درد مـی کنـه، باورت مـی شـه موهام هم داغ شده ؟ دستت رو بکش از رو سرم کنار، من بـه این تب و این پنجره ی پر از لک کـه انگار تو نشستی پشتش و چشمات هیچ رنگی ندارن جز نگرانی، عادت کردم، عادت مـی کنم، مثل عادتِ همـین پاشویـه، که تا حالا خودت، خودت رو پاشویـه کردی؟
(سین.شین )
#سین_شین
#سمـیرا_شکوری
#سمـیراشکوری
#عالیجناب
#هذیـان

Photo by: برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم @darbandi.gelareh

Read more

Media Removed

گوشیرو قطع کردم و به بچه ها گفتم کـه حاضر بشن..خودم یـه تاپ سفید با شلوارک لی پوشیدم و موهامم باز گذاشتم و آرایش هم کردم لئو یـه تیشرت سفید با کت قرمز و شلوار لی پوشید..نیکی یـه پیرهن صورتی و دنی هم تیشرت زرد پوشید با شلوار مشکی و کلاه کپش سوار مازراتی لئو شدیم و رفتیم(جوووون باو) من داشتم ادرسو خوندم ... گوشیرو قطع کردم و به بچه ها گفتم کـه حاضر بشن..خودم یـه تاپ سفید با شلوارک لی پوشیدم و موهامم باز گذاشتم و آرایش هم کردم😆😆
لئو یـه تیشرت سفید با کت قرمز و شلوار لی پوشید..نیکی یـه پیرهن صورتی و دنی هم تیشرت زرد پوشید با شلوار مشکی و کلاه کپش😝
سوار مازراتی لئو شدیم و رفتیم(جوووون باو)😂🚗
من داشتم ادرسو خوندم و بعدش گوشیمو گذاشتم تو کیفم👛
وارد خیـابون اصلی شدیم..ولی خیلی خلوت بود و راحت مـیرفتیم لئو گفت:
_باید بپیجم تو کوچه دیگه؟
_فکر کنم😁
_خب یـه بار دیگه آدرسو بخون📱
گوشیمو از کیفم درون آوردم و تا اومدم آدرسو بخونم ماشین از رو دست انداز رد شد منم دستم خورد آدرس پاک شد😳
_بخون دیگه ماهی.!!!!
_اممم چیزهههه.....آدرس.... پاک شد😂
_جانم؟؟؟؟؟😲
_ماشینت تکون خورد منم دستم خورد اشتباهی پاکید😂
دنی: _خب بدبخت شدیم😅
نیکی: _خب ماه عسل تو کـه آدرسو حفظ بودی؟؟ بگو کجا بریم دیگه😏
من: _خب من محله های اینجارو کـه بلد نیستم😂
لئو: _بچه ها بیخیـال شید..الان از یکی آدرسو مـیپرسم.!!
یـه مردی اونجا وایساده بود و رفتیم ازش پرسیدیم ولی گفت من اهل اینجا نیستم😣
همش این ور بپیچ و اون ور بپیچ...تا یکی رو پیدا کردیم😂😂
یـه مرد بود کـه به نظر مـیرشید اهل اینجاست کنار خیـابون وایساده بود..رفتیم و پرسیدیم:
_ببخشید اقا.!! شما مـیدونید خیـابون اسکای(sky) کجاست؟؟
_بله ولی بستگی داره کجا بخاید برید..!!
_ما مـیخوایم بریم خیـابون اسکای...مـیدون پیکاسو..کوچه البانو(چی ساختم.!!!!)😂😂
_ببینم شما خونـه ی سارا کارلی مـیرید؟؟
_خب بله!! ولی شما از کجا مـیشناسیدش؟؟😳😳😳
_ایشون رو همـه تو این محله مـیشناسن چون بازیگر معروف هالیوودی هستن.. و یـه دکتر متخصص😃😃 _آهان..خب مـیشـه آدرس بدید؟؟
_بله حتما😇
آدرسو گرفتیمو و راه افتادیم..اصلا فکر نمکردم سارا اینقدر معروف شده باشـه و انتر بوزینـه هیچی بـه من نگفته😂
به کوچشون کـه رسیدیم چند که تا مغازه دیدم..همـه تو ماشنی موندن و من رفتم یـه چسزی به منظور سارا بخرم😜
براش یـه دسته گل💐 یـه پیرهن آبی👗 یـه رز صورتی 💄 گرفتم(گفتم کم نباشـه)😅 بعدش رسیدیم بـه یـه خونـه ی بزرگ ..لامصب عجب چیزی بود (^.^) #DreamAndLove__mahasal
@mahasal_mh❤@mehrnoosh.j.m.💕@mahsa_Nicki💞@sara.kiaani.PV💝

Read more

. پتاژ برنج و گوشت مجلسی . . . یکی اقلامـی کـه برای ماه رمضان سر سفره افطاری گذاشته مـیشـه گروه سوپ و پتاژ و آش هست . البته آش های ما خیلی حجیم و پر مواد هستند و برعاینکه معمول شده اصلا مناسب افطار نیستند اما درون عوض سوپ های رقیق و سبک یـا پتاژهای کم موادی کـه با آرد برنج و حبوبات و پوره سبزیجات تهیـه مـیشن خیلی ... .
پتاژ برنج و گوشت مجلسی .
.
.
یکی اقلامـی کـه برای ماه رمضان سر سفره افطاری گذاشته مـیشـه گروه سوپ و پتاژ و آش هست . البته آش های ما خیلی حجیم و پر مواد هستند و برعاینکه معمول شده اصلا مناسب افطار نیستند اما درون عوض سوپ های رقیق و سبک یـا پتاژهای کم موادی کـه با آرد برنج و حبوبات و پوره سبزیجات تهیـه مـیشن خیلی مناسب اند .
.
با عصاره قلم و سیرابی و کله پاچه و گوشت قرمز و سفید مـیتوان انواع پتاژ و سوپ و آش رو تهیـه کرد .
.
عصاره گوشت رو آماده کنید . با کمـی کره آرد نرم برنج یـا هر آرد دلخواه مثل آرد حبوبات رو که تا حدی تفت دهید کـه خام نباشـه ولی تیره هم نشـه بعد عصاره رو اضافه کنید . اگر تمایل بـه افزودن هویج رنده شده یـا سبزی دارید مـیتونید درون این مرحله اضافه کنید . اینجا بـه این پتاژ یک لیوان ماست و یکعدد تخم مرغ و کمـی لیموترش اضافه شده .
نکته بعدی افزودن این مایـه بصورتی ست کـه توی پتاژ بره بره نشـه . معمولا اول ماست و تخم مرغ رو با نمک و فلفل هم مـیزنند و بعد از مایـه داغ توی قابلمـه کم کم بهش اضافه مـیکنند و خوب هم مـیزنند . بعد مایـه رو داخل قابلمـه مـیریزند .
.
.
به این پتاژ ساده فقط گوشت ریش شده اضافه شد . درون صورت تمایل درون انتها رب گوجه فرنگی یـا رب فلفل قرمز ( تند یـا غیرتند و یـا #پول_بیبر_سفره_خونـه ) داخل کمـی روغن یـا کره تفت مـیدن و روی پتاژ یـا داخلش مخلوط مـیکنند . مخلوط ش سلیقه ایـه . حتی نعنا داغ هم مـیشـه مخلوط کرد کـه اونم خوشمزه مـیشـه . .
.
Cr. to : @haticemazi
#پتاژ_سفره_خونـه #فهرست_رمضان_سفره_خونـه
#سوپ_سفره_خونـه #فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام #غذاهای_ترکیـه_ای #غذاهای_ترکیـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

. با عرض پوزش اون پست دونات قبلی به منظور بعضیـا باز نشد . . دونات و پیراشکی . دونات با نوتلا یـا گاناش یـا کرمفیل قابل تهیـه ست. . : مواد لازم: آرد سفید 400_500 گرم، شیر ولرم یک پیمانـه (150 گرم)، شکر نصف پیمانـه (75 گرم)، تخم مرغ 2 عدد ،کره آب کرده 50 گرم، خمـیرمایـه فوری 2 ق غذاخوری، نمک یک چهارم ق چایخوری، ... .
با عرض پوزش اون پست دونات قبلی به منظور بعضیـا باز نشد .
.
دونات و پیراشکی .
دونات با نوتلا یـا گاناش یـا کرمفیل قابل تهیـه ست. .
:
مواد لازم: آرد سفید 400_500 گرم، شیر ولرم یک پیمانـه (150 گرم)، شکر نصف پیمانـه (75 گرم)، تخم مرغ 2 عدد ،کره آب کرده 50 گرم، خمـیرمایـه فوری 2 ق غذاخوری، نمک یک چهارم ق چایخوری، روغن به منظور سرخ . .
خمـیر مایـه فوری نیـاز بـه عمل آوردن نداره و داخل مواد مستقیم افزوده مـیشـه .
.
تهیـه: شیر و شکر و تخم مرغ و کره آب کرده و نمک و خمـیرمایـه را مخلوط و با همزن 3 دقیقه بزنید.آرد را دوبار الک کنید و کم کم اضافه کنید که تا جاییکه خمـیر بـه دست نچسبه و خمـیر لطیفی بدست بیـاد.روی خمـیر را بپوشانید و تو دمای محیط بذارید یک الی یک ساعت و نیم استراحت و حجم خمـیر دو برابر شـه.
.
روی کاغذ روغنی آرد بپاشید و خمـیر را بـه قطر نیم سانت باز کنید و با قالب مـیان تهی قالب بزنید.اگر قالب ندارید از کاسه گرد یـا حتی یـه نعلبکی استفاده کنید و دورشو با چاقو برش بدید.برای وسطش هم از درون بطری نوشابه استفاده کنید بـه خمـیر های قالب زده ده که تا پانزده دقیقه استراحت بدید.
.
تو ظرف نسبتا گود روغن بریزید کـه روی دونات ها را بگیره.بذارید کاملا گرم بشـه و دوناتها را یکی یکی سریع سرخ کنید. وقتی دوطرف سرخ شد روی حوله کاغذی بذارید که تا روغن اضافیش گرفته شـه . بعد با پودرقند و دارچین یـا شکلات آب شده بـه دلخواه خودتون تزیین کنید.
از مقدار گفته شده مقدار آرد بیشتری درون دسترس داشته باشین چون خمـیر بعد استراحت ممکنـه باز هم بـه آرد احتیـاج داشته باشـه.قبل از شروع مطمئن باشید کـه خمـیرمایـه شما کهنـه نیست چون خمـیر بعد استراحت حجیم نمـیشـه و بافت دونات ها اصلا لطیف نمـیشـه.تو شکر بغلتونید . وسطش نوتلا یـا گاناش غلیظ و کرم پر کنید .
.
☝فوت و فن :☝اگر خواسته باشید پودر شکر بپاشید 👇
:
چربی و رطوبت حاصل از دونات پودر شکر رو ذوب مـیکنـه . حتما گذاشت کاملا سرد بشـه و هنگام سرو پودر زد .☝اما بعد مثل قنادی های حرفه ای از پودر مخصوص قنادی استفاده کرد . درون قنادی ها از پودر شکر با فرمول خاص استفاده مـیکنند کـه درصدی پودر نشاسته ذرت داره . و علت سفیدی و ذوب نشدن پودر شکر بـه پیراشکی ها و دونات های بیرون اینست .محض اطلاع جذب پودر شکر بـه دونات یـا پیراشکی رنگشون رو تیره مـیکنـه .دونات شکل حلقه ایـه همان پیراشکی ست .
.
روغن رو خیلی داغ نکنید کـه رنگ دوناتها تیره تر نشـه. خمـیر رو موقع تهیـه زیـاد ورز ندید کـه سفت مـیشـه و دونات پف نمـیکنـه .
.
.
#پیراشکی_کرمدار_سفره_خونـه
#دونات_سفره_خونـه .
#گاناش_سفره_خونـه
#کرم_انگلیسی_سفره_خونـه .
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه .

Read more

Media Removed

هر دلتنگی رو یک جوری معنی مـی کنـه... گاهی دلتنگی هام با خاطراتم آمـیخته مـیشن و قلبم را فشرده مـی کنند. یـادم مـیاد وقتی منو م ، هر دو، خونـه بودیم، این موقعه ها ، دم عید کـه مـیشد، درون حال خونـه ت بودیم. را مـی فرستادیم یک جایی و مـیافتادیم بـه جون خونـه... دیوارهای آشپزخانـه را با وایتمـی شستیم ... هر دلتنگی رو یک جوری معنی مـی کنـه...
گاهی دلتنگی هام با خاطراتم آمـیخته مـیشن و قلبم را فشرده مـی کنند. یـادم مـیاد وقتی منو م ، هر دو، خونـه بودیم، این موقعه ها ، دم عید کـه مـیشد، درون حال خونـه ت بودیم. را مـی فرستادیم یک جایی و مـیافتادیم بـه جون خونـه... دیوارهای آشپزخانـه را با وایتمـی شستیم و سطل سلطل آب مـی ریختیم بـه دیوار که تا براق بشـه. و از بالا و پایین و داخل و همـه جای کابینت ها را مـی شستیم و برق مـیانداختیم. همـه ظرفهای آشپزخونـه را با کلی سفید کننده و شوینده مـی سابیدیم و حسابی تمـیز و براق مـی کردیم.یکبار م مریم داشت یک پارچ بلور خیلی بزرگ، را مـی شست که، دستش خورد بـه لبه ی تیزِپَر شدهء پارچ ،و دستش برید... خیلی دردش امد و گفت این پارچپر رو به منظور چی نگه داشته و محکم بـه زمـین زدش که تا بشکنـه.😡.. ولی نشکست😂😂 اینبار من امتحان کردم و ...بازم نشکست. چقدر بچه بودیم هر دو، غافل از اینکه بشکنـه و خرده هاش بـه سمتمون پرتاب بشـه! یک چکش کوچیک آهنی تو آشپزخونـه داشتیم کـه من با اون بـه دیواره ی تپل پارچ زدم و پارج از وسط بـه دو قسمت شد.... هر دو یک نفس عمـیق از سر رضایت کشیدیم و گفتیم:اُفیش...
و بـه شستن ادامـه دادیم.ظرفهای داخل کابینت را به منظور تنوع جابجا کردیم و با ایده ای جدید ، دکور را تغییر دادیم و تمام تلاشمون را مـی کردیم کـه قبل از اینکه و آقام بیـان خونـه ت تمام بشـه...😵
خونـه و آشپزخونـه بوی تمـیزی و عید مـی گرفت و منو م خسته و کوفته ولی درون اوج رضایت از دور درون و دیوار را نگاه مـی کردیم و شروع مـی کردیم بـه تعریف و تمجید از تمـیزی و بوی خوش و...
دلم به منظور اون لحظات و اون خاطره ها تنگ شده😭
ِ عزیزم دلم برات تنگ شده.
دل نوشته های من
سارا مساح
آخرین چهار شنبه سال ۹۶

Read more

Advertisement

. این دسر حلوا سوهان قم امروز ما رو آنتریک کرد و برای اجرای پروژه رسپی حلوا سوهان پای اجاق کشوند . البته من آرد جوانـه گندم نداشتم اما بدون اون هم عالی شد . . رنگ دسر بـه نوع آرد و رنگ اون بستگی داره . اگه آرد جوانـه استفاده کنید با رنگ آرد سفید فرق داره و اگر آرد رو تفت بدید رنگش کمـی تیره تر مـیشـه . این بـه سلیقه ... .
این دسر حلوا سوهان قم امروز ما رو آنتریک کرد و برای اجرای پروژه رسپی حلوا سوهان پای اجاق کشوند . البته من آرد جوانـه گندم نداشتم اما بدون اون هم عالی شد . .
رنگ دسر بـه نوع آرد و رنگ اون بستگی داره . اگه آرد جوانـه استفاده کنید با رنگ آرد سفید فرق داره و اگر آرد رو تفت بدید رنگش کمـی تیره تر مـیشـه . این بـه سلیقه شما بستگی داره . همـین دسر رو اگر سفت تر درست کنید مـیشـه حلوا سوهان . #حلواسوهان_سفره_خونـه .
.
اگر نگران بوی ضخم هستید : #رفع_بوی_ضخم_تخم_مرغ رو بخونید . .
.
این مرکز توریستی تفریحی مـهر و ماه هست کـه تو استوری درون موردش اطلاعات گذاشتم و در بزرگراه قم بـه تهران قرار داره . طبقه بالا فودکورت و طبقه پایین فروشگاه های سوغاتی و مواد خوراکی و پوشاک و اسباب بازی داره .
.
.
#سفره_خونـه #حلواسوهان_سفره_خونـه
#حلواسوهان #حلواسوهانی #رمزورازحلوا #حلواسوهان_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune
#سفرنامـه_قم_سفره_خونـه #سفرنامـه_قم_جمکران #سوهان_قم #سفرنامـه_قم #سفرنامـه_جمکران #سفرنامـه_سفره_خونـه

Read more

. دسر خوشمزه و شیرین و محبوب #هند . #گلاب_جامون اصالتا #شیرینی_بدون_فر هندی ست اما درون افغانستان و پاکستان و ... نیز مشـهور و متداول هست . مشابه #تاتلی_دویونلر و بامـیه و لقیـات یـا لگیمات و لقمـه قاضی ماست .اگر دوست داشتید تست کنید رستوران های هندی سرو مـیکنند . . #گولاب_جامون ( #هندی ) #gulabjamon #indian . مواد ... .
دسر خوشمزه و شیرین و محبوب #هند .
#گلاب_جامون اصالتا #شیرینی_بدون_فر هندی ست اما درون افغانستان و پاکستان و ... نیز مشـهور و متداول هست . مشابه #تاتلی_دویونلر و بامـیه و لقیـات یـا لگیمات و لقمـه قاضی ماست .اگر دوست داشتید تست کنید رستوران های هندی سرو مـیکنند . .
#گولاب_جامون ( #هندی )
#gulabjamon #indian
.
مواد لازم :
یک پیمانـه آرد سفید، نصف پیمانـه شیر خشک ، جوش شیرین نصف ق چایخوری ، 4 /3پیمانـه شیر، شکریک ق سوپخوری.
گلاب دو قاشق سوپخوری، زعفران دم کرده 3 قاشق غ، روغن سرخ ی و کمـی کره. به منظور تهیـه شـهد :  3 پیمانـه شکر، 3 پیمانـه آب و کمـی گلاب، پودر 6 دانـه هل . .
طرز تهیـه : شیر رو بجوشانین . بعد خنک کنین و شکر و جوش شیرین رو اضافه کنین و هم بزنین که تا حل بشـه . آرد و پودر شیر خشک رو اضافه کنین و خوب هم بزنین که تا خمـیر درست بشـه و به مدت یکساعت کنار بذارین . بعد ازش کوفته های کوچیک درست کنن و داخل روغن داغ درون ظرف گودی با حرارت ملایم  سرخ کنین . شـهد رو با شکر و گلاب و آب آماده کنین . کوفته های گولاب جامون روبریزین و بذارین 3 الی 4 ساعت بمونن که تا شـهد رو بـه خود بکشن .  نکته : از خلال و پودر پسته و بادام و پودر نارگیل به منظور تزیین استفاده کنین . * روغن و کره رو با هم مخلوط کنین .
.
.
#فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام
#غذاهای_هندی
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#آموزش_خمـیرهای_سفره_خونـه
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #sofrehkhune #آشپزی #آشپزخانـه #iran #ایران #سفره_خونـه #خوراک_سفره_خونـه #fidilio

Read more

Advertisement

. بچه هم بچه های قدیم !!! . این بچه های امروزی ( شما بخونید ؛ گودزیلاهای امروزی ! ) رو چطوری متقاعد مـیکنند کـه بشینـه و صداش درنیـاد و غر نزنـه و حتی بخنده کـه اینطوری موهاشو درست کنن ؟!!!🤭🙄🤨🧐🤔🤔 . . وقتی بچه بودم موهای بلند و لَخت و‌ نرم لطیفم مو سرشوق مـیاورد و وادار مـیکرد کـه هر روز موهامو ببافه ... .
بچه هم بچه های قدیم !!!😁😊😌
.
این بچه های امروزی ( شما بخونید ؛ گودزیلاهای امروزی ! 😂) رو چطوری متقاعد مـیکنند کـه بشینـه و صداش درنیـاد و غر نزنـه و حتی بخنده کـه اینطوری موهاشو درست کنن ؟!!!🤭🙄🤨😳🧐🤔🤔
.
.
وقتی بچه بودم موهای بلند و لَخت و‌ نرم لطیفم مو سرشوق مـیاورد و وادار مـیکرد کـه هر روز موهامو ببافه و یـه روز روبان بزنـه و‌ یـه روز منگوله !یـه روز یـه دونـه ببافه و یـه روز دوتا ! یـه روز ساده ببافه و یـه روز پیچ و دولا !!
.
هر روز صبح بعد از صبحونـه مـیدیدم کـه ما شونـه بـه دست واستاده و کشیک مـی کشـه !! بدنم عین یخ سرد مـیشد و دست و پام شل مـیشد ! از من اصرار و از اون انکار کـه امروز دیگه نباف تو رو خدا !!! 😧😫
.
اما اونوقتا اینو نمـیدونستم کـه همـه ا از بچگی عشق عروسک بازی و عقده ی داشتن روی دلشونـه و اصلا این کار از آرزوهاشون بشمار مـیاد !!!
.
یـه روز تو خرداد ماه کارنامـه مـیدادند منم کلاس سوم دبستان بودم . همسایـه اومد دنبالم کـه بریم کارنامـه بگیریم . م که تا سر کوچه رفته بود خرید کنـه . بهترین فرصت بود کـه از بافتن موهام خلاص بشم . موهام از روز قبل بافته بود و منم کـه حرف گوش کن ، جراتم نداشتم هیچوقت بازش کنم ! 😯روز قبل از فروشگاه فردوسی تونیک شلوار خریده بودیم ! اون سال تونیک شلوار مد شده بود . منم تند تند که تا قبل از اینکه م بیـاد تونیک شلوار سورمـه ای سفید خوشگل و نازنازیمو پوشیدمو و دِ بزن کـه رفتیم !!
.
داشتم بال درمـیاوردم ! تونیک شلوار نوی شیک بـه یک طرف ، اینکه امروزی موهای سرم ور نرفته بود و مجبور نبودمـی با شونـه سرمو خط خطی کنـه بـه طرف دیگه !!!
.
اما شوربختانـه وسط راه گیر مادرم افتادم !! کـه منو دید و مـیخواست برگردم !! مـیگفت : کاریت ندارم فقط بیـا موهاتو باز کنم و شونـه کنم و دوباره ببافم بعد برو !!! خیـال مـیکرد از ترس درآوردن لباس نو نمـیام خونـه !!!😯😁اما از شما چه پنـهون من حاضر بودم تونیک شلوارمو تو خیـابون دربیـارم و بی لباس و لُخت برم مدرسه اما دست بـه موهام نزنـه !!! 😊 واللا !! 🙄 .
.
خلاصه ، اون نسل یـه همچین بچه های نجیب و محجوبی بودیم کـه اینا 😉 چهل سال دوام آوردند و رو سرمون تُرکتازی د و جیک مون درون نیومد !!!😂😂😂 حداقل خوشحالیم کـه نسل جدید دِق دلی ما رو از سر همـه چی ، واسشون درمـیارن !!! 🤣😂😂
.
قدیمـیا مـیگفتند : درون همـیشـه بـه روی یک پاشنـه نمـی چرخه !!! 🧐☝️
.
ادمـین شبنم سفره خونـه 🤭☝️😂
.
Cr.to: @sweethearts_hair
#مد_لباس_سفره_خونـه #درددل_سفره_خونـه #خنده_بازار_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

رفت این عرو اورد و گفت؛ آقامون وقتی این شکلی بودم منو دید و عاشقم شد! ذوق از چشماش مـیبارید. عکسو گرفتم و گفتم چقدر خوشگل بودی! هنوزم هستی️ پرسیدم چند که تا فرزند داری؟ گفت ۷ که تا دارم یـه دونـه پسر، سی که تا نوه هم دارم! وقتی مـیان اینجا کل هفت که تا اتاق اینجارو پر مـیکنن، فک نکن همـیشـه اینجا انقدر خلوته ها... ... رفت این عرو اورد و گفت؛ آقامون وقتی این شکلی بودم منو دید و عاشقم شد!😍 ذوق از چشماش مـیبارید. عکسو گرفتم و گفتم چقدر خوشگل بودی! هنوزم هستی❤️ پرسیدم چند که تا فرزند داری؟ گفت ۷ که تا دارم یـه دونـه پسر، سی که تا نوه هم دارم! وقتی مـیان اینجا کل هفت که تا اتاق اینجارو پر مـیکنن، فک نکن همـیشـه اینجا انقدر خلوته ها... .
مریم خانوم وقتی دید داریم از درون خونـه‌ش عمـیگیریم دعوتمون کرد داخل خونـه و ماهم از خدا خواسته رفتیم داخل. گفت برین بالا داخل خونـه رو ببینین 😍 که تا ما محو خوشگلی خونـه شده بودیم رفت برامون چایی اورد و یـه کاسه شیرینی هم از تو کمدش کشید بیرون و گفت ؛ بخورین، تبرکه! دو روزه از مشـهد اومدم! 😍
از سلیقه و خوشگلی خونـه‌ش کـه تعریف کردم دستمو گرفت برد تو یـه اتاق کوچیک (عچهارم) گفت این رویی سماور و طاقچه‌ها همـه واسه جهازمـه هااا...😍
همـه جای خونـه‌ش بوی عشق مـیداد. عشق بـه شوهر مرحومش کـه ازش یـه عسه درون چهار قدیمـی سیـاه سفید داشت و گذاشته بود بک گراند صفحه گوشی نوکیـای قدیمـیش. عشق بـه بچه‌هاش، بـه پسرش کـه تو منطقه آزاد کار مـیکرد، بـه اش، بـه نوه‌ش کـه تهران دکتر بود و بخاطر اونا فارسی یـاد گرفته بود.❤️
عشق بـه ما، کـه مسافر چند دقیقه‌ای خونـه‌ش شدیم و وقتی دید انقدر اونجارو دوست داریم مـیخواست نگهمون داره.. ❤️
قصه‌ی این خونـه، قصه‌ی عشقه...
.
.
.
#صحرا_مـیره_سفر
#ماکو_نامـه_صحرا .
.
The story of this house is love. the house owner ‘Maryam khanom’ when saw we loved her house, invited us into the house. there is full of love, full of positive energy... she loved her husband who died 4 years ago. she loved her children and grandchildren.. and she loved us..❤️at this picture you can see photo from many years ago, when she was young and pretty and his husband fell love with her!
.
.

#ماکوگرام #ماکو #ماکوگردی #بریم_ماکو #ماکوگرافی #سفرنامـه_ماکو
#maku #Maku_Gram #visitmaku #trip2maku

Read more

Media Removed

. ‎قسمت دهم خاطرات کودکی ‎رفتیم واسه کلاس پنجم ‎معلممون یـه مرد چهارشونـه، با مو های فر و سفید بود ‎آقای صفری ‎همـیشـه نگران بودم معلمم بشـه، جذبه فوق العاده شدیدی داشت ‎وقتی معلمم شد، که تا چندین هفته نمـیتونستم بپذیرمش ‎خیلی آدم سختی بود ‎ولی یواش یواش سعی کردم چیزی کـه ازش تو ذهنم ساخته بودم رو ... .
‎قسمت دهم خاطرات کودکی
‎رفتیم واسه کلاس پنجم
‎معلممون یـه مرد چهارشونـه، با مو های فر و سفید بود
‎آقای صفری
‎همـیشـه نگران بودم معلمم بشـه، جذبه فوق العاده شدیدی داشت
‎وقتی معلمم شد، که تا چندین هفته نمـیتونستم بپذیرمش
‎خیلی آدم سختی بود
‎ولی یواش یواش سعی کردم چیزی کـه ازش تو ذهنم ساخته بودم رو فراموش کنم و از نو بسازمش
‎اونجا بود کـه فهمـیدم نـه... انگار اون چیزی کـه من فکر مـیکردم نیست
‎بعضی وقتا کـه مـیرفتم خونـه پدربزرگم، بعد کـه مـیخواستم برم مدرسه، تو راه آقای صفری رو مـیدیدم کـه داشتن کتاب مـیخوندن و پیـاده بـه سمت مدرسه مـیومدن
‎یـه بار ازشون پرسیدم آقای صفری، شما هر روز از خونتون پیـاده مـیاین مدرسه؟
‎با خونسردی و حالت همـیشگی خودشون، گفتن آره
‎پرسیدم مـیشـه بدونم از کجا مـیاین؟
‎گفتن از همون جایی کـه تو گاهی وقتا ازش مـیای
‎داشتم شاخ درون مـیاوردم! آخه هیچوقت ندیده بودن منو. چون من همـیشـه سوار تاکسی و اینا بودم. وقتی هم از کنارشون رد مـیشدم سرشون تو کتاب بود
‎عصرا یـا ظهرا کـه مـیخواستم برم خونـه پدربزرگم با هم پیـاده مـیرفتیم
‎کلی حرف مـیزدیم تو راه
‎کلی درون مورد زندگی هم دیگه سوال مـیپرسیدیم
‎حالت دوتا دوست پیدا کرده بودیم باهم
‎اصلا اون شخصیتی کـه من تو ذهنم ساخته بودم از این مرد، با شخصیت واقعیش ۱۸۰ درجه فرق مـیکرد ‎ #اصفهان #دبستان #خاطرات #کودکی ‎ #خاطرات_كودكي_سهراب

Read more

Media Removed

. . مـی‌بینی لیلی... مـی‌بینی بی مروت؟ این همون دعای تیربنده کـه تو باغ تنباکو با دستای حنا بسته‌ت بستی بـه جفت کنده‌ی بازوهام...و حالا خون داره روش پُلُق پلق بیرون مـیزنـه ...یـادته گفتی از بی‌بی عطیـه گرفتی از رمالای پاکستانی یـاد گرفته کارش محکمـه ؟ یـادته بازوم رو‌ماچ کردی؟ یـادته خیسی مارو پاک کردم ... .
.
مـی‌بینی لیلی... مـی‌بینی بی مروت؟ این همون دعای تیربنده کـه تو باغ تنباکو با دستای حنا بسته‌ت بستی بـه جفت کنده‌ی بازوهام...و حالا خون داره روش پُلُق پلق بیرون مـیزنـه ...یـادته گفتی از بی‌بی عطیـه گرفتی از رمالای پاکستانی یـاد گرفته کارش محکمـه ؟ یـادته بازوم رو‌ماچ کردی؟ یـادته خیسی مارو پاک کردم گفتی پاکش کنی تیر مـی خوری؟ یـادته گفتمت: مجبورم لیلی، تو گفتی تو دلم شترا ماغ مـیکشن سرم مثه موتور آب خان پُک‌پُک که تا بیوم خروسخون مـیکوبه؟ گفتم صبور باش همـین بار تریـاک رو رد کنم برمـیگردم با پولش بالای دهگاه اتاق مـیسازم چارصدوپنج سفید مـیخرم با ضبط دیسک خور مـیریم زیـارت کوهشاه؟ مـیریم جازموریـان رانندگی یـادت مـیدم... یـادمـه مثه ا ذوق کردی گونـه‌هات گل انداخت هوا بوی انبه ی زیـادرس گرفت...تو ملتفتی لیلا کـه من تریـاک فروش نبودم ... سال سیـاهی بود پارسال ...گاوامون مرده زاییدن ..آفت افتاد بـه جالیز خیـاری برکت از گندمـی رفت دونـه هاش عین ماش نر سنگ شد... مجبور شدم لیلی...دلم قرص تو بود کـه مـیشی ... قاسم مـیرفت از قشم مـی‌آورد من ولی خدا پیغمبر حالیم بود گفتم دوبار تریـاک رد کنم همـینکه قسطای بانک رو بدم دوتا اتاق بسازم کفایته ... بار اول رد شد ... بار دوم لباسم لیچ خونـه... تشنمـه ... از گدار کـه پیچیدم تیرو تفنگم زدم بـه خاکی، چهارصدپنج نو رو ‌رگبار ...چاک صخره ای پناه گرفتم شب بشـه ... دیر یـا زود پیدام مـیکنن لیلا ...... قرار بود مردت شم ... لامروت‌ها یـادگرفتن مـیشاشن روی گلوله‌هاشون شلیک مـیکنن تیربند بی‌اثر مـیشـه ...نمـی خواستم قصه اینجوری تموم شـه ... کامران رو ببخش ...من خیلی دوس...
(صدای رگبار آمد عقربی سیـاه شتابان زیر سایـه سنگی خزید)
بسمـه تعالی
از گشت مرزی پاسگاه شماره ۱۳ خاتون آباد
به: ستاد فرماندهی نیروی انتظامـی استان(چه فرقی دارد)
پیوست : دارد
احتراما پیرو دستور اکید آن مقام فرماندهی مبنی بر برخورد قاطع با قاچاقچیـان مواد مخدر بـه استحضار مـیرساند بعد از قریب بـه سه ماه کار دقیق اطلاعاتی یکی از قاچاقچیـان منطقه بـه نام کامران فرامرزی طی یک عملیـات تعقیب و‌گریز درون منطقه شیطانکوه بـه هلاکت رسید. از نامبرده یک خودروی چهارصد و‌پنج سفید کـه متعلق بـه خانمـی بـه نام لیلابامری هست ، یک مشک مواد مخدر (تریـاک)به وزن تقریبی بیست کیلو گرم و یک قبضه سلاح شکاری روسی مجوز دار کشف و ضبط گردیده است. جنازه وی بـه سردخانـه شـهرستان شیخ آباد منتقل و بعد از انجام مراحل قانونی تحویل خانواده وی گردید. مراتب جهت استحضار تقدیم مـیگردد... .
.
ادای دینی بـه برادرم منصور علیمرادی
#خون

Read more

Advertisement

. استفاده از کاغذ روغنی سفید ( مومـی waxpaper ) مخصوص آشپزی و  یـا کاغذهای کاهی بژ رنگ ( perchment paper )  کـه در خیـاطی هم کاربرد دارند مـیتواند کمک موثری به منظور استفاده از قالب ها باشد . . 1 - ایتدا کف و جداره داخلی قالب مستطیل یـا مربع را با کمک روغن یـا تکه ای کره چرب کرده . 2 - قالب را روی کاغذ گذاشته و با مداد ... .
استفاده از کاغذ روغنی سفید ( مومـی waxpaper ) مخصوص آشپزی و  یـا کاغذهای کاهی بژ رنگ ( perchment paper )  کـه در خیـاطی هم کاربرد دارند مـیتواند کمک موثری به منظور استفاده از قالب ها باشد .
.
1 - ایتدا کف و جداره داخلی قالب مستطیل یـا مربع را با کمک روغن یـا تکه ای کره چرب کرده .
2 - قالب را روی کاغذ گذاشته و با مداد دور کف قالب یک خط بکشید و سپس بـه اندازه ارتفاع قالب اضافه تر کاغذ را برش دهید.
.
3 - گوشـه های قالب بـه تعداد  4 که تا برش با قیچی مانند ویدیو بـه ارتفاع و اندازه واقعی کف قالب برش دهید .
.
4 - کاغذ گرد را کف قالب چرب شده با مالش چسبانده و قرار دهید . کاغذ بـه کف بدنـه مـی چسبد .به خاطر برش هایی کـه داده شده و کاغذ دور جدار دیواره راحت تر قرار مـیگیرد .
.
اندازه کاغذ , مـیتواند کمـی بلند تر باشد و روی هم قرار بگیرد و از بالا دور دیواره بـه سمت داخل که تا زده شود .
.
این قالب آماده  ریختن مایـه کیک مـیباشد . با این تفاسیر اگه بازم کیک نپزید من مـیدونم و شماها !!! 😯☝☝☝
.
.
😍💕 توجه کنید : ☝️ طبق قوانین جدید اینستاگرم اگر لایک کنید ، پست های بعدی رو مـیتونید ببینید . خود دانید ! 😕 از ما گفتن ! اگه پست هامون تو پیج تون نیومد دیگه نیـایید بگید چرا ؟!!!! 😯☝
.
.
موزیک درون کانال ما بـه اسم سیلوا گومباری موجوده . .
.
#کاغذ_کف_قالب #نکات_شیرینی_سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune
#کاغذ_قالب_کیک #آموزش_نکات_خانـه_داری #سفره_خونـه #فیدیلیو #قالب #کیک
#کاغذ_انداختن_کف_قالب #آماده__قالب_کیک #رفع_اشکال_کیک_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. پاناکوتا وانیلی . پاناکوتا درون واقع یک دسر ژلاتینـه ی خامـه ایـه کـه با ژله مـیوه ها و کرم ها مـیشـه ترکیب کرد . . ی دسر راحت و خوشمزه از گالری دوست عزیز : @manak.m . . من به منظور قسمت ژله از ژله حاضری آلبالو استفاده کردم از نوع رژیمـی طبق دستور درست کردم و ریختم داخل ظرف و مورب گذاشتم یخچال البته صاف هم بزارید ... .
پاناکوتا وانیلی
.
پاناکوتا درون واقع یک دسر ژلاتینـه ی خامـه ایـه کـه با ژله مـیوه ها و کرم ها مـیشـه ترکیب کرد .
.
ی دسر راحت و خوشمزه از گالری دوست عزیز :
@manak.m .
.
من به منظور قسمت ژله از ژله حاضری آلبالو استفاده کردم از نوع رژیمـی طبق دستور درست کردم و ریختم داخل ظرف و مورب گذاشتم یخچال البته صاف هم بزارید خوشگل مـیشـه، به منظور قسمت سفید رنگ کـه پاناکوتا هست خامـه را روی حرارت بزارید کمـی کـه اب شد شیر را بهش اضافه کنید خامـه یک بسته و شیر نیم لیتر من به منظور شیرین ش از عسل استفاده کردم شما مـیتونید از شکلات سفید یـا شکر استفاده کنید بـه اندازه ۱/۲ ق س هم ژلاتین با ۱/۴پیمانـه اب بن ماری کنید و به مواد اضافه کنید کمـی کـه از حرارت افتاد بـه ژله ها کـه تقریبا گرفتن اضافه کنید مـیتونید یک لایـه مـیوه بچینید و بعد اضافه کنید،وقتی پاناکوتا خودش را گرفت روش البالو های بدون هسته را بچینید و کمـی از ژله را کـه نگه داشتین روش بدید کـه با پاناکوتا فیبشن و بهم بچسبن،من هیچ وقت پاناکوتا را دوست ندارم بـه تنـهایی مـیل کنم ترجیحا دوست دارم کنارش ژله ای کـه کمـی مزه ترش داشته باشـه را همراه پاناکوتا مـیل کنم،اصولا مزه های خیلی شیرین با مزاجم سازگار نیست و ترجیح مـیدم مزه هایی کـه لایت تر هستن را امتحان کنم.
در ضمن مـیتونید البالو ها را با مقدار خیلی کمـی شکر بجوشونید که تا حالت کمپوت داشته باشن و برای روی دسر یـا بین لایـه ها ازش استفاده کنید.
.
.
#آموزش_ژله_سفره_خونـه #پاناکوتا_آلبالو #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

. عاقا ... نصف عمرتون کـه به خاطر نخوردن اون فلن کیک کاراملی بـه فنا رفته ، نصف دیگه شم بخاطر این چیزکیک پنبه ای دود مـیشـه و هوا مـیره !! . وخیرین ، وخیزین که تا فرصت باقیـه اقلکم یکیشو درست کنین که تا در این سرای باقی چند صباحی کام تون شیرین بشـه !!! نمـیدونم چطوری دیگه وادارتون کنم تن بـه کار بدین !! نـه حوری ... .
عاقا ... نصف عمرتون کـه به خاطر نخوردن اون فلن کیک کاراملی بـه فنا رفته ، نصف دیگه شم بخاطر این چیزکیک پنبه ای دود مـیشـه و هوا مـیره !! 😆
.
وخیرین ، وخیزین که تا فرصت باقیـه اقلکم یکیشو درست کنین که تا در این سرای باقی چند صباحی کام تون شیرین 😂 بشـه !!! 😂😂نمـیدونم چطوری دیگه وادارتون کنم تن بـه کار بدین !! 😂 نـه حوری و نـه پری ، نـه غلام و غلمان و نـه جوی های پر از شیر و عسل و نـه باغهای معلق بهشت ، هیچکدام قادر نیستند😂 شما رو از جاتون بلند کنن !!! 😂 از ما گفتن !! خود دانید ! 😕
.
مواد لازم : 4 عدد تخم مرغ ( زرده و سفیده ها جدا ) کره دو و نیم ق غ یـا حدوو 25 گرم ، پنیر خامـه ای 112 گرم یـا نصف پیمانـه ، نصف پیمانـه شیر ، آرد سفید 5 ق غ ، پودر نشاسته سفید ییم ق غ ، وانیل شکری نوک ق چ ، 5 ق غ شکر .
.
زرده ها را هم بزنید . کره رو گرم کنید و شیر رو بریزید و بعد بهش پنیرخامـه و سپس آرد اضافه کنید وانیل رو بیـافزایید (اینجا عصاره وانیل استقاده کرده کـه رنگش عسلیـه ) . سفیده ها رو جدا بزنید شکر رو داخلش بریزید . مایـه سفیده رو داخل مایـه زرده با روش دورانی یـا همون #فولد_ مخلوط کنید . کف قالب کاغذ روغنی بندازید و مایـه کیک رو بریزید و صاف کنید و در فر از پیش گرم شده با 160 درجه س بـه مدت یکساعت بپزید که تا روی آن طلایی شود .
.
این روش از روش های قبلی راحت تره .
.
.
👉🏼Sound credit: www.bensound.com/Royalty-free music
#japanesecheesecake #cheesecake #چیزکیک_پنبه_ای_سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Advertisement

Media Removed

در كنار شاتوت ، باقلوا هم براي من رده اول رو داره ! ايشون كيك باقلوا هستند 🤦🏼‍♀️ از خوباي روزگار ! هرگز يادم نميره كه اون زماني كه تو خونـه سفارش ميگرفتم ، هر موقع كيك باقلوا بايد ميپختم ، ١ سيني اضافه تر درست ميكردم كه اهالي خونـه از بوي كيك نابود نشن !🤣🤣🤣 نصف سيني اصافه تر رو هم خودم ميخوردم ! داغ تست ميكردم ... در كنار شاتوت ، باقلوا هم براي من رده اول رو داره !
ايشون كيك باقلوا هستند 🤦🏼‍♀️ از خوباي روزگار !
هرگز يادم نميره كه اون زماني كه تو خونـه سفارش ميگرفتم ، هر موقع كيك باقلوا بايد ميپختم ، ١ سيني اضافه تر درست ميكردم كه اهالي خونـه از بوي كيك نابود نشن !🤣🤣🤣
نصف سيني اصافه تر رو هم خودم ميخوردم ! داغ تست ميكردم ، با شيره ، بي شيره ، سرد ، گرم كم شيره با بستني و ......😋😋😋
الانم دلم خواست كه ميداشتم ..... 😌😌😌
كيك مورد هلاقتون كه تو خونـه درست ميكنيد چيه ؟!؟☺️
.
.
🍰كيك هاي كافه اي و كَره اي 🍰
پيشروان پژوهش خوراك ❤️💛💙
منويي جديد و متفاوت براي کافه ها و رستوران ها بـه همراه سرو هاي مونو پورشن ( تك نفره ) و ديزاين هاي جديد و خاص
آموزش نكات مـهم درون نگهداري كيك ها و سرو اصولي و صحيح و چگونگي پرزنت كردن كيك ها بـه كافه ها ....
🍒شركت درون اين دوره بـه عزيزاني كه تمايل بـه تهيه كيك براي كافه ها دارند ، كافه دار ها و رستوران دار ها توصيه ميشود ....
🎖در انتهاي دوره درون صورت تمايل هنرجو ،گواهي شركت درون دوره اعطا ميگردد.
.
🎊مدرس :
بانو لادن خرمي (داراي سابقه بيش از هشت سال درون زمينـه قنادي
تاسیس کارگاه شخصی و همکاری با قنادی های معتبر
مشاور راه اندازی قنادی پالادیوم
دریـافت لوح اهتمام بـه کار آفرینی و اشتغال زایی از سازمان فنی و حرفه ای
راه اندازی خط تولید شیرینی های ایرانی درون کارخانـه شیرینی شکلات بی ام بی گروپ امارات)
.
🍓موارد مورد آموزش :

1. کیک هات چاکلت ( کیک شکلاتی با گاناش هات چاکلت)
2.کیک نسکافه خامـه ای با پرک بادام و گاناش شکلات شیری
3. ردولوت با کرم چیز و شکلات سفید
4. کیک آناناس کاراملایز
5.کیک باقلوا آغشته بـه سیروپ
6. سیتروس کیک با کرم پرتقال
7. کیک صبحانـه با فندق
8. کیک ماست
9. کیک موکا (کیک شکلاتی با کرم قهوه و گاناش شکلات سفید)
10. کیک آلبالو با پرک بادام
به همراه رسپي كيك هويج 🥕
.
📌تاريخ برگزاري :
جمعه _ بيست و دوم تير ماه
.
براي نام نويسي:
٠٢١٢٢٧٩٥٨٩٠
٠٩١٩٨٠٢٨٢٤٣
.
#موندريان #آموزشگاه #قنادي #آشپزي #كيك #كافه #رستوران #دسر #باقلوا #شكلات #خوشمزه #آموزشي #آموزش

Read more
. پلوی بلغور گندم . #انواع_بلغور درون بازار درون عطاریـها موجوده اما صرف نظر از اندازه دانـه ها کـه ریز و درشت و متوسط دارند ، دو نوع اصلی : پخته و خام داره . اونی کـه خامـه لعاب زیـاد داره و مناسب دلمـه و آش و کوفته و حلیم هست و بـه درد پلو و دمـی نمـیخوره چون شفته یـا شکفته مـیشـه . این نوع خام رنگش بـه سفیدی مـیزنـه و روشنـه و وقتی ... .
پلوی بلغور گندم .
#انواع_بلغور درون بازار درون عطاریـها موجوده اما صرف نظر از اندازه دانـه ها کـه ریز و درشت و متوسط دارند ، دو نوع اصلی : پخته و خام داره . اونی کـه خامـه لعاب زیـاد داره و مناسب دلمـه و آش و کوفته و حلیم هست و بـه درد پلو و دمـی نمـیخوره چون شفته یـا شکفته مـیشـه . این نوع خام رنگش بـه سفیدی مـیزنـه و روشنـه و وقتی دست مـیزنی جرم آردی اون دستها رو که تا حدی سفید مـیکنـه .
.
اما نوع پخته قبلا جوشیده و جرم نداره و رنگش شفاف و به زردی مـیزنـه و موقع پختن شکفته نمـیشـه وه وا بره و مناسب پلو و دمـی ست .
.
برای دمـی بلغور پخته درشت و برای پلو درشت ترین اندازه رو انتخاب مـیکنند . .
.
این رسپی به منظور پلو بلغور آبکش هست با ته دیگ سیب زمـینی
:
قبلا بهتره مثل برنج خیس کنیم کـه سریع بپزه . دقیقا دمـی بلغور مثل دمـی برنج و مراحل و روش پلو یـا چلوی بلغور مثل برنج انجام مـیشـه البته زمان پخت کمـی طولانی تره . من اینجا موقع جوشاندن بلغور گندم کمـی زردچوبه داخل شان ریختم و آبکش کردم و بعد مثل چلو براش ته دیگ سیب زمـینی گذاشتم و روش پیـازداغ عسلی ریختم و روغن حیوانی ریختم و دم کردم . این پلو یـا چلوی بلغور رو با هر خورشی مـیشـه صرف کرد . درون پست های بعدی مـیگم کـه همراه با چی درست کردم .
.
.
شما مـیتونید کته یـا دمـی درست کنید .مـیدونم کـه اغلب دمـی و کته بلغور رو بلدید من خواستم یـه رسپی جدیدتر بدم . اینم یـاد بگیرید ایرادی نداره .
برای گرفتن پاسخ لطفا هشتگ #انواع_بلغور رو بخونید . .
.
#پلو_بلغور #چلو_بلغور #پلو_های_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune .
.

#sofrehkhune #mustseeiran #سالاد_سفره_خونـه #سوپ_سفره_خونـه
#نکات_آشپزی_سفره_خونـه #سالاد #ایران #تهران #سفره_خونـه #کوسکوس_سفره_خونـه #تبوله_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. مربای توت سفید با خلال پسته . #WhiteMulberries #Jam . مواد لازم : توت سفید تقریبا نارس500 گرم ، پودر وانیل شکری نصف ق چ  یـا پودر هل ساییده ، خلال پسته 3 ق غ ، شکر 2 و نیم پیمانـه ، آب یک پیمانـه ، آب لیموترش 3 ق غ . طرز تهیـه : مربای توت را حتما از توت های تقریبا نارس تهیـه کرد کـه توتها داخل مربا له نشود . قبل ... .
مربای توت سفید با خلال پسته
.
#WhiteMulberries #Jam
.
مواد لازم : توت سفید تقریبا نارس500 گرم ، پودر وانیل شکری نصف ق چ  یـا پودر هل ساییده ، خلال پسته 3 ق غ ، شکر 2 و نیم پیمانـه ، آب یک پیمانـه ، آب لیموترش 3 ق غ .
طرز تهیـه : مربای توت را حتما از توت های تقریبا نارس تهیـه کرد کـه توتها داخل مربا له نشود . قبل از رسیدن کامل توت حتما آنرا بخرید و مربا تهیـه کنید و توتی را بخرید کـه تقریبا 3/4 آن نارس ولی درشت  مـیباشد . رسیده ها را جدا کرده و نوش جان کنید . سپس توت ها را تمـیز کرده و خوب بشویید و ابکش کنید و سپس لابلای آنـها مانند توت فرنگی یک پیمانـه شکر بپاشید . و در یخچال قرار دهید و یکشب اجازه دهید بماند و در این مـیان آنـها را تکان داده و زیر و رو کنید که تا شکر بـه همـه توت ها برسد و داخل بافت توت ها شود .
روز بعد ابتدا شکر و آب را مخلوط کرده و سپس شـهد را روی حرارت تهیـه کنید .
شـهد حتما کاملا قوام آمده و آماده باشد . اکنون توت ها را داخل شـهد آماده بریزید و مدت 15 دقیقه با حرارت ملایم بجوشانید . درون همـین حال وانیل شکری را اضافه کنید و به ارامـی آنـها را هم بزنید . قبل از خاموش , خلال پسته و آب لیموترش را بریزید و پس از 5 دقیقه از روی حرارت بردارید و بلافاصله قابلمـه را داخل آبسرد قرار دهید که تا با شوک برودتی  زودتر سرد شود و سپس درون هوای آزاد قرار دهید که تا مربا خنک شود و سپس درون ظرف بریزید و درب آن را باز بگذارید که تا کاملا خنک شود .
مـیتوانید هنگام سرو مربا با مربای زرشک یـا هویج یـا هر مربای رنگی دیگر تزیین کنید .
نکته : با سرد مربا توت ها را سریعا سرد مـیکنید چون اگر بیش از این حرارت و گرما داده شود رنگ توت ها تیره مـیشود .
.
اگر با حرارت بسیـار کم مربا درون مدت طولانی تری بپزد مربا کاراملی خواهد شد .
#مربا_توت_سفید
#مربا_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #fidilio #sofrehkhune

Read more

Advertisement

Media Removed

باتی بگ جعبه ای سفید رنگ جنس چوبی نگهداری تی بگ چای و دمنوش و انواع شکلات و تنقلات رنگ بدنـه سفید مناسب به منظور محیط منزل ، ادارات و کافی شاپ ها دارای 5 قسمت مجزا به منظور قرار گرفتن انواع چای و قهوه هست و درون کنار آنـها مـی توانید انواع تنقلات و شکلات را قرار دهید با این کار دیگر نیـازی بـه استفاده از چندین ... ☕باتی بگ جعبه ای
سفید رنگ
جنس چوبی
نگهداری تی بگ چای و دمنوش و انواع شکلات و تنقلات
رنگ بدنـه سفید
مناسب به منظور محیط منزل ، ادارات و کافی شاپ ها
دارای 5 قسمت مجزا به منظور قرار گرفتن انواع چای و قهوه هست و درون کنار آنـها مـی توانید انواع تنقلات و شکلات را قرار دهید
با این کار دیگر نیـازی بـه استفاده از چندین ظرف به منظور صرف چای و تنقلات نیستید
🔴قیمت: 24.000 تومان
🔵سفارش از طریق لینگ تلگرام درون ابتدای پیج
.
.
#تخفیف #خاص #تلگرام #باسلیقه #چیدمان #خودمپز #ایکیـا #جهیزیـه #جهیزیـه_عروس #عروس #خونـه #آشپزخانـه #مدرن #سفره_آرایی #سفره #شیک #خلاقیت #نوعروس #آشپزی #fidilio #بزن #بپسند #بفرمایید #بفرما #انگلیش_هوم #جهیزیـه_شیک

Read more

Media Removed

سلام دوست جونیـام.عیدتون مبارک . خوبید؟ با گرونیـا چیکار مـیکنید.صبح رفته بودم کوچه مروی .همـه وسایل از دوبرابر هم بیشتر شده بود.واقعا حقوق ما دوبرابر شده؟!واقعا درامدها دوبرابر شده ؟ تازه خیلی از شرکت ها از جمله شرکت ما تعدیل نیرو هم دارن ! اومدم خونـه گفتم سرمو با یـه چیز خوب گرم کنم دیدم پنج شنبه ... سلام دوست جونیـام.عیدتون مبارک .
خوبید؟
با گرونیـا چیکار مـیکنید.صبح رفته بودم کوچه مروی .همـه وسایل از دوبرابر هم بیشتر شده بود.واقعا حقوق ما دوبرابر شده؟!واقعا درامدها دوبرابر شده ؟
تازه خیلی از شرکت ها از جمله شرکت ما تعدیل نیرو هم دارن !
اومدم خونـه گفتم سرمو با یـه چیز خوب گرم کنم دیدم پنج شنبه هم هست حلوا درست کنم .
که نتیجه کارو مـیبینید . #حلوا_کفگیری کـه من اینجوری برشش زدم .
اگه دوست داشتید یـه فاتحه هم بفرستید.

ارد 370 گرم
پودرقند 250 گرم
کره 230 گرم /یـا روغن جامد 200 گرم
پودر هل 1 ق چ
روغن مایع یک ق س
گردو ریز خرد شده درون صورت تمایل نصف پیمانـه
زعفران دم کرده غلیظ یک ق س
اردو الک کنید و روی حرارت ملایم تفت بدید که تا خامـیش گرفته بشـه و عطرش بلند بشـه ولی مواظب باشید نسوزه.
کره رو اضافه کنید و مخلوط کنید و از رو حرارت بردارید که تا مواد نیمـه گرم بشـه .
پودرقند و هل رو اضافه مـی کنیم و بعد زغفران و روغن مایع رو اضافه مـی کنیم.تو مرحله اخر گردو یـا بادوم رو .
اگه با کفگیر بخواید بردارید مواد رو داخل ماهیتابه یـه سمتش فشرده کنید و به کمک کفگیر بردارید. ولی من داخل سینی پهنش کردم و برشش دادم
نکات مـهم *بادوم یـا گردو رو تفت بدید که تا خامـیش گرفته بشـه .
*پودرقند رو حتما الک کنید .
*ارد رو بعد از تفت دوباره الک کنید و به ماهیتابه اضافه کنید .
*تو تفت. ارد حوصله و صبر داشتن خیلی مـهمـه.مخصوصا اگه سفید رنگ بخواید درستش کنید .
*اگه حلوارو سفید برداشتید بـه جای هل از زنجبیل هم مـیتونید استفا ه کنید .
*ممکنـه بعد از اضافه زعفرون حلواتون خشک بشـه .یکم بهش کره اب شده اضافه کنید ولی حتما با ق اضافه کنید و زیـاده روی هم نکتید چون باعث مـیشـه کیفیت نـهایی بیـاد پایین .(بعد از استراحت بـه شدت خشک مـیشـه )

Read more

Media Removed

.... . . تکنیک دیزاین تک رنگ ؛ . . . اگر سالن پذیرایی و نشیمن خونـه اتون کوچیک هست و پر از خورده‌ریزه‌های تزیینی و مبلمان های کوچیک و بزرگ هست، به منظور اینکه خونـه شلوغ و بهم ریخته بـه نظر نیـاد فقط یک راه حل دارید ؛ . . . فقط از یک رنگ روشن بـه علاوه سفید به منظور دکور خونـه استفاده کنین. . . . دقت کنید کـه علاوه ... ....
.
.
تکنیک دیزاین تک رنگ ؛
. .
.
اگر سالن پذیرایی و نشیمن خونـه اتون کوچیک هست و پر از خورده‌ریزه‌های تزیینی و مبلمان های کوچیک و بزرگ هست، به منظور اینکه خونـه شلوغ و بهم ریخته بـه نظر نیـاد فقط یک راه حل دارید ؛
.
.
.
فقط از یک رنگ روشن بـه علاوه سفید به منظور دکور خونـه استفاده کنین. .
.
.
دقت کنید کـه علاوه بر مبلمان ها، دکوری ها و تزیینات هم فقط حتما از همـین دو رنگ باشند. .
.
.
نکته مـهم ؛ استفاده از رنگ های گرم مثل زرد و قرمز و نارنجی درون این تکنیک مجاز نیست مگر اینکه خیلی خیلی کمرنگ و متمایل بـه سفید باشند. .
.
.
نکته دوم ؛ استفاده از چند تکه رنگ سبز گیـاهان طبیعی، این نوع دیزاین رو جذاب تر مـیکنـه و سبز گیـاهان تنـها رنگ مجاز اضافی درون این نوع چیدمان هست. .
.
.
نکته سوم ؛ راه حل سختی هست بـه نظر تون؟! یک پیشنـهاد ساده تر دارم! خونـه رو خلوت کنید و دکوری ها و خنزر پنزر ها رو دور بریزید! دیگه نیـازی بـه چیدمان تک رنگ هم نیست!! :) .
.
.
برای مشاوره آنلاین دکوراسیون مـیتونید یک سری بـه سایت اتود بزنید.
.
.
.
.
#دکوراسیون #خانـه #پذیرایی #فنگ_شویی #نشیمن #دکور #منزل #مبلمان

Read more

Media Removed

بی خیـالش مباد منظر چشم زان کـه این گوشـه جای خلوت اوست قدیم ها مـی گفتن چشم پنجره ی روحه. به منظور همـین اگه دقیق بـه چشم آدم ها نگاه کنی مـی تونی احساس درونی شون رو ببینی. اما این فقط درمورد آدم ها نیست. وقتی بـه چشم های یـه سگ هم خیره بشی مـی‌تونی ترس و شادی هاش رو ببینی. یـا اگه چند که تا گربه داشته باشی مـی تونی بـه راحتی ... بی خیـالش مباد منظر چشم
زان کـه این گوشـه جای خلوت اوست

قدیم ها مـی گفتن چشم پنجره ی روحه. به منظور همـین اگه دقیق بـه چشم آدم ها نگاه کنی مـی تونی احساس درونی شون رو ببینی. اما این فقط درمورد آدم ها نیست. وقتی بـه چشم های یـه سگ هم خیره بشی مـی‌تونی ترس و شادی هاش رو ببینی. یـا اگه چند که تا گربه داشته باشی مـی تونی بـه راحتی تشخیص بدی کـه هر کدوم چه احساسات متفاوت و متضادی دارن. حتا مـی تونی بری توی پارک و یـه جا آروم بشینی وکلاغ ها رو نگاه کنی و خشم، تعجب یـا هوس و کنجکاوی شو رو نسبت بـه چیزهای مختلف ببینی.
امروز وقتی داشتم از دفتر مرتضا برمـی گشتم درست سرکوچه چند که تا گربه دیدم. ظاهرا یـه چیز خشمزه توی سطل زباله پیدا کرده بودن و با لذت داشتن مـی خوردن. وقتی من رسیدم همـه شون برگشتن و نگاهم . توی نگاهشون کمـی تردید و سوال و یـه عالمـه احساس رضایت بود. همون موقع یـه ماشین سفید کنار سطل زباله نگه داشت و یـه مرد مـیان سال ازش پیـاده شد. اون هم مثه گربه ها برگشت منو نگاه کرد. اما توی چشم هاش پر از خستگی و ملال بود.
مثل زمانی کـه تو هنوز زنده بودی و با هم قدم مـی زدیم پیـاده که تا خونـه برگشتم. بـه چشم آدم ها حساس شده بود و بی اختیـار هری از کنارم مـی گذشت بـه چشم هاش نگاه مـی‌کردم. دومـین آدمـی کـه دیدم یـه زیبا بود کـه از توی سوپر مارکت بیرون اومد. توی چشم هاش پر از افسون و اندوه بود. نفر بعدی یـه زن مـیان سال بود. توی چشم هاش پر از خشم بود. بعد پسر نوجوونی رو دیدم کـه چشم هاش پر از حسرت بود. هنوز خیلی مونده بود بـه خونـه برسم کـه دیدم دیگه نمـی تونم توی چشم آدم ها نگاه کنم. بهترین چیزی کـه در طول این مسیر دیده بودم همون نگاه پر از رضایت مندی گربه های توی سطل آشغال بود.
مـی دونی عزیزم. شاید این چیز احمقانـه ای باشـه کـه آدم آرزو کنـه یـه گربه باشـه که تا خوشبخت بشـه اما بـه نظرم این خیلی مـهمـه کـه بدونی چه چیزی درون گربه ها باعث مـی شـه احساس خوبی از زنده بودن شون داشته باشـه. یـا چه چیزی درون ذهن ماست کـه باعث مـی شـه لحظه بـه لحظه بدون این کـه گرسنـه باشیم یـا زخمـی عفونی و دردناک توی بدن مون داشته باشیم احساس ناراحتی و ناکامـی و رنج کنیم. سرچشمـه این درد عظیم و موهوم انسانی کجاست؟ شاید تو بعد از مرگت اینو فهمـیده باشی عزیزم. لطفا امشب اگه تونستی بهم بگو. بـه قول حافظ دلم نمـی خوام منظر چشم هام از خیـال تو خالی بشـه
#علیرضا_ایرانمـهر
برشی از کتاب #حافظ_خوانی_خصوصی
عكس: دامنـه ي #دماوند

Read more

Media Removed

نشسته‌ایم دور هم؛همـهٔ ما مردهای سی‌سالگی‌ردکرده‌‌.از این دورهمـی‌های ناگهان و بی‌تکرار.ته یک سفر کوتاه پرماجرا. یکی‌مان یک‌هو روی دندان کرسی‌اش را مـی‌مالد و چشم‌هایش را بـه نشان تیرکشیدن،ریز مـی‌کند. همگی هجوم مـی‌بریم سمت خاطرات دردهامان. گوش‌دردش مـی‌افتد بـه من. مثل راننده‌ای کـه شبانـه،زیر ... نشسته‌ایم دور هم؛همـهٔ ما مردهای سی‌سالگی‌ردکرده‌‌.از این دورهمـی‌های ناگهان و بی‌تکرار.ته یک سفر کوتاه پرماجرا.
یکی‌مان یک‌هو روی دندان کرسی‌اش را مـی‌مالد و چشم‌هایش را بـه نشان تیرکشیدن،ریز مـی‌کند.
همگی هجوم مـی‌بریم سمت خاطرات دردهامان.
گوش‌دردش مـی‌افتد بـه من.
مثل راننده‌ای کـه شبانـه،زیر سیلاب باران،روی فرمان افتاده که تا از ورای تلوتلوخوردن برف‌پاک‌کن‌ها،چیزکی از پیش رویش ببیند،جاده را مـی‌شکافم و پیش مـی‌روم و خاطره آرام‌آرام پیش چشمم سبز مـی‌شود:
-«برادرکوچیکم گوش‌درد گرفت.نمـی‌دونم تجربه‌ش کردین یـا نـه!چیز کوفتیـه.حوله داغ مـی‌کردیم مـی‌ذاشتیم روی گوشش.لاله‌گوشش رو مـی‌مالیدیم.اون‌وقتا مث حالا نبود بروفن و فک‌وفامـیلش ریخته باشـه توی بازار.نمـی‌دونم چه‌مون بود ولی درد که تا سرسام نمـی‌شد دست‌به‌مسکن نمـی‌شدیم».
رفقا درون سکوت گوش مـی‌دهند.گاهی این‌وسطی بـه ته‌ماندهٔ قهوهٔ فنجانش لبی مـی‌زند وی هم صفحهٔ توییترش را بالاپایین مـی‌کند.
خاطره درون ذهنم آنقدر بی‌تاب هست که گاه از کلمات پیش مـی‌افتد:
-«یـه‌بنده‌خدایی گفت دود سیگار به منظور گوش‌درد خوبه.اونم توی خونـهٔ ما کـه کلا یـه‌زیرسیگاری چینی دورکنگره‌ای داشتیم.از اونا کـه کفِش علیلی و مجنون مـینیـاتور شده.بابا رفت از پیردمرد همسایـهٔ خونـه‌روبه‌رویی یـه‌نخ سیگار گرفت.اومد،با این فندک‌اجاق‌گازا سرش رو آتیش کرد و بعد از وسط گرفت بین انگشتاش».
و بعد ادای سیگاردست‌گرفتن بابا را درمـی‌آورم.سیگاری‌های جمع لبخند مـی‌زنند.هرچه پیش مـی‌روم،اندوهی درونم ریشـه مـی‌دهد.پدر را مـی‌بینم کـه چقدر جوان‌ است.توی آن زیرپیراهنی سفید ارزان‌قیمت،ازهمـیشـه تپل‌تر به‌نظر مـی‌رسد.نشسته وسط اتاق آن خانـه‌ قدیمـی‌مان.روی همان موکت‌هایی کـه با قیر چسبانده بودیمشان بـه زمـین.دور و برش حلقه زده‌ایم.پدر راست نشسته،بی همـهٔ تکیدگی‌‌ این‌روزهایش.چقدر موهای سرش مشکی‌ است.
دودسیگار را کـه مـی‌کشد توی دهانش،مـی‌افتد بـه سرفه.مادر مـی‌خندد.پدر چقدر خوشگل چهارزانو نشسته.خبری از لک‌های پیری روی دست‌هایش نیست.همان عینک دسته‌کائوچویی روی چشم‌هایش هست که روزی،یک‌جایی،جا گذاشت.
پدر،لپ‌هایش را بادشده نگه مـی‌دارد،داداش را جلو مـی‌کشد و دود را داخل گوشش فوت مـی‌کند.نصف دودها از دوطرف دهانش بیرون مـی‌زنند.چشم‌های پدر بـه اشک نشسته و من درون کنارش.دست مـی‌گذارم روی شانـه‌های پدر،دوباره دود سیگار را مـی‌کشد توی دهانش،مـیان سرفه و اشک و گریـه‌های داداش‌کوچیکه،چشم‌هایش مـی‌خندند.دودها را فوت مـی‌کند،صورتش درون مـیان دود محو مـی‌شود،مادر هم،خانـه هم.
دلم به منظور پدرم تنگ مـی‌شود؛
ناگهان.
همـین.

Read more

. هندوانـه ابوجهل رو اغلب با لگجی یـا #شپله_سفره_خونـه و #کالک_سفره_خونـه یـا خیرچا اشتباه مـیگیرند .در این کلیپ هندوانـه ابوجهل رو مشاهده مـیکنید . . #هندوانـه_ابوجهل_سفره_خونـه : این هندوانـه ابوجهل نیمـه سمـی هست و باید توسط دکتر طب سنتی تجویز بشـه و یـا خود مصرف کننده بـه مزاجش آشنا باشـه. ترشی هندوانـه ... .
هندوانـه ابوجهل رو اغلب با لگجی یـا #شپله_سفره_خونـه و #کالک_سفره_خونـه یـا خیرچا اشتباه مـیگیرند .در این کلیپ هندوانـه ابوجهل رو مشاهده مـیکنید .
.
#هندوانـه_ابوجهل_سفره_خونـه :
این هندوانـه ابوجهل نیمـه سمـی هست و باید توسط دکتر طب سنتی تجویز بشـه و یـا خود مصرف کننده بـه مزاجش آشنا باشـه. ترشی هندوانـه ابوجهل به منظور بیماری همورءید خوبه . هندوانـه ابوجهل مـیوه‌ای تلخ‌مزه هست که درون فارسی با نام‌های خربزه روباه، کدوی تلخ و سیب تلخ و در عربی با نام‌های حنظل، مراره الصحاری و علقم و در فرهنگ اچمـی ‌زبان‌های جنوب ایران بـه نام خزَرَ (تلفظ : Khazara) نام شده‌است. بعضی ها خیـار گرگ بهش مـیگویند . .
هندوانـه ابوجهل از راسته کدوئی‌ها و تیره کدو از سرده سیترولوس (Citrullus) بوده و نام علمـی آن Citrullus colocynthis است. مصرف آن باعث کولیت شدید شده و به علت مواد سمـی خطرناک است.
ضد بیماری بلغم، مسهل بسیـار قوی، درمان کننده کبد، آنتی بیوتیک قوی، ضد نقرس، درمان کننده صدای گوش، ضد سردرد و درد شقیقه، درمان کننده سیـاتیک و درمان بیماری صرع، بیماری قند، خارش پوست، درمان کننده سفید شدن مو و جلوگیری از سکته مغزی. قاعده آور، ضد کرم معده و کرم کدو، پادزهر سم عقرب و مار است.
☝ خانمـهای باردار استفاده نکنند.در گذشته زنان باردار از هندوانـه ابوجهل برای سقط جنین استفاده مـی‌د. کـه موجب مرگ فرد نیز مـیشد . .
.
#tajrish #bazaar
#مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #تجریش #هندوانـه_ابوجهل #mustseeiran #sofrehkhune

Read more

Media Removed

🇮🇷🏼🏼 “سبز سفید قرمز” پرچمـی کـه جانانـه با تلاش و سختی فراوون بالا مـیره بـه راحتی آب خوردن مـیارنش پایین☹️ این عاولین عمن بعد از ۳۴سال زندگی با پرچم ایران هست... پرچمـی کـه به اندازه‌ای کـه رنگهاش برام مـهم بوده و هست، جزئیـاتش هیچوقت مـهم نبوده، که تا زنده هم هستم فکر نکنم جزئیـات ریزُدرشت سیـاسی و ... 🇮🇷💙🙏🏼💪🏼
“سبز سفید قرمز”
پرچمـی کـه جانانـه با تلاش و سختی فراوون بالا مـیره
به راحتی آب خوردن مـیارنش پایین☹️
این عاولین عمن بعد از ۳۴سال زندگی با پرچم ایران هست... پرچمـی کـه به اندازه‌ای کـه رنگهاش برام مـهم بوده و هست، جزئیـاتش هیچوقت مـهم نبوده، که تا زنده هم هستم فکر نکنم جزئیـات ریزُدرشت سیـاسی و مذهبیش مـهم بشـه💪🏼🙏🏼 (بنظرم حداقل حتما توی خونـه هامون یـه دونـه پرچم داشته باشیم، یکی از چیزهایی کـه توی ترکیـه دیدم و خیلی خوشم اومد ازش همـین بود، گوشـه کنار شـهر از پنجره خونـه ها، مغازه ها، پرچم ترکیـه آویزون بود، چون ‌ترکیـه مـهمـه براشون)!
مـیخوام بگم فقط و فقط مراقب این پرچم باشیم کـه یکی از نمادهای باارزش سرزمـین ماست، با هر اعتقادات مذهبی، سیـاسی، قومـی ووو...
از رهبر، رئیس جمـهور، هیـات دولت، نماینده ها، ورزشکارا، هنرمندا، تااااااااااااااا ما مردم عادی... البته هممون خوب مـیدونیم توی این سالها ورزشکارا، هنرمندا و مردم عادی نسبت بـه بقیـه تلاش بیشتری و مـیکنن به منظور بالا بردن و بالا نگه داشتن این پرچم (آدمـهایی کـه کمتر بـه دنبال منافع شخصی خودشون هستن)... بقیـه هم تلاش کنن، این سرزمـین روزهای بهتر و زیباتری رو بـه خودش مـیبینـه مطمئنن!🙏🏼🇮🇷 هشتاد مـیلیون ایرانی، همـه با هم، به منظور ایران، همـه اول از خودمون شروع کنیم💪🏼👏🏼👍🏼
۱۳۹۷.۴.۴ بعد از بازی عالی ایران مقابل پرتغال، جام جهانی۲۰۱۸روسیـه
عقشنگ هم @ghanavatiali با دوربینم گرفت، توی خانـه برگر @burgerhouseniychef سپاس بخاطر این مکان دنج و عالی👍🏼👏🏼
.
راستی، دیگه نمـیشـه گفت بـه راحتی آب خوردن، آخه اب گیر نمـیاد😢☹️
#تیر #۱۳۹۷ #جام_جهانی_2018 #جام_جهانی_روسیـه #همـه_با_هم #همـه_برای_ایران پرچم_ایران #پرچم_بالاست #پرچممون_بالاست #زندگی_کن #زندگی_خوب #زندگی_زیباست #انرژی_مثبت #روزهای_خوب #سبز #سفید #قرمز #تیم_ملی #تیم_ملی_ایران #russiaworldcup2018 #vivairan #teammelli #teammelliiran #positivethinking #positiveenergy

Read more

. ترشی بادنجان شکم پر یـا گارنی یـاریق تورشوسی . . این #ترشی بادنجان های کوچک قلمـی تهیـه مـیشـه .اول حتما بادنجان ها رو با آب و سرکه و نمک جوشاند که تا نرم شوند . بعد چاک داد و داخل چاک را با دست کمـی فشار داد که تا جا به منظور پر مواد باز یشـه . . ترشی شکم پاره بادنجان یـا گارنی یـاریق . مواد لازم : بادنجان کوچک چند ... .
ترشی بادنجان شکم پر یـا گارنی یـاریق تورشوسی .
.
این #ترشی بادنجان های کوچک قلمـی تهیـه مـیشـه .اول حتما بادنجان ها رو با آب و سرکه و نمک جوشاند که تا نرم شوند . بعد چاک داد و داخل چاک را با دست کمـی فشار داد که تا جا به منظور پر مواد باز یشـه .
.
ترشی شکم پاره بادنجان یـا گارنی یـاریق .
مواد لازم :
بادنجان کوچک چند عدد
سیر خرد شده چند حبه
هویج نگینی اختیـاریـه
برگ کلم اختیـاریـه.
1 عدد پیـاز خرد شده
نعنا خشک دو قاشق غ 
سبزی معطر خرد شده :
نعنا و جعفری و شوید و گشنیز و ترخون مرزه
فلفل های خرد شده رنگی
ادویـه ترشی بعلاوه پودر آویشن و گل سرخ 
سرکه سفید یـا قرمز و نمک
.
طرز تهیـه : بادنجان های کوچیک رو انتخاب کنین و بشورین و سر کلاهکش رو بردارین و بدنـه اش رو چاک بدین و با کمـی سرکه و نمک حدود 10 الی 15 دقیقه بپزین و بعد بذارین سرد بشـه .البته بعد از پختن هم مـیشـه چاک داد .
مـیتونید از بادنجان کبابی هم استفاده کنید.
.
سبزی رو بشورین و به اندازه دلخواه خرد کنین و با سیر و پیـاز خرد شده و فلفل رنگی و پودر سبزی های خشک و ادویـه مخلوط کنین .داخل شکم بادنجان ها را با این مواد پر کنین حالا بادنجان ها رو توی ظرف مناسب بچینین و روش سرکه ( از همون سرکه ای کـه بادنجان ها روپختین و جوشیده هم مـیتونین استفاده کنین ) بریزین و یک روز جای گرم و بعد درون جای خنک و یـا یخچال نگهداری کنین .
نکات :
تو کلیپ بادنجان ها رو بعد از پر با برگ تره مـیبندند و موقع خوردن باز نمـیکنند و مـیشـه باهمون برش زد. من نخ پیچ نمـیکنم . وقتی این بادنجونا رو توی شیشـه کیپ هم بذارید باز نمـیشن و نیـازی بـه نخ پیچ نیست .
اگه ترخون و مرزه تازه ندارین مـیتونین از خشک اون مصرف کنین . هنگام مصرف مـیتونین بادنجان ها رو بـه شکل حلقه ای برش بزنین .
.
گارنی یـاریق یـا قارنی یـاریق تورشوسو اسمش روشـه . ترشی شکم پاره .که البته شمالی های عزیز بهش #ذالک مـیگن . سبزیجات معطر دلخواه تون رو استفاده کنید . آب و نمک با سرکه مـی جوشـه و مشکلی ایجاد نمـیکنـه و ترشی کپک نمـیزنـه .
.
.
Cr. To : @cahide_sultan
#ترشی_گارنی_یـاریق
#ترشی_بادنجان_شکم_پر_
#ترشی_سفره_خونـه #سفره_خونـه

Read more

. پای سیب کارامل عسلی . . #خمـیرجادویی_سفره_خونـه رو به منظور اینکار لازم دارید . . . #سس_کارامل_عسلی رو هم آماده کنید . . . خمـیر را بـه شکل دایره های کوچک برش بدید . سه عدد سبب پوست گرفته و خرد شده و نصف پیمانـه شکر و پودر نشاسته سفید دو ق غ و کمـی پودر دارچین و در صورت تمایل کمـی نمک ؟! را مخلوط کنید و مـیان خمـیر ... .
پای سیب کارامل عسلی .
.
#خمـیرجادویی_سفره_خونـه رو به منظور اینکار لازم دارید . .
.
#سس_کارامل_عسلی رو هم آماده کنید . .
.
خمـیر را بـه شکل دایره های کوچک برش بدید . سه عدد سبب پوست گرفته و خرد شده و نصف پیمانـه شکر و پودر نشاسته سفید دو ق غ و کمـی پودر دارچین و در صورت تمایل کمـی نمک ؟! را مخلوط کنید و مـیان خمـیر قرار بدید و با چنگال اطراف خمـیر رو کیپ کنید و با زرده تخم مرغ و کمـی کره ذوب شده #رومال_ کنید و داخل فر بـه مدت بیست دقیقه با حرارت 200 درجه س بپزید .
.
👈 #رومال_ : رومال از کمـی شیر و زرده تخم مرغ و کره ذوب شده تهیـه و با قلم مو روی نان کشیده مـیشـه که تا پس از حرارت دیدن خوشرنگ بشـه و بعضی مواقع روش مـیتونید سیـاهدونـه و کنجد هم پاشید .
.
.
Cr.to : @tastebud
#پای_سیب_کارامل_عسلی #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. @bread.page . از پیج ملیحه جان @malitava . . سلام عزیزان وقتی بخوای #غذای_گیـاهی درست کنی حتما کوفته ریزه هایی از سویـا درست کنی. #سویـا رو توی یک ظرف خیساندم. بعد از آبکش ، حسابی فشار دادم که تا آبشون گرفته بشـه. ریختم توی چرخ گوشت و بعد با تخم مرغ و ادویـه های مختلف مثل زردچوبه، دارچین، فلفل ... .
@bread.page
.
از پیج ملیحه جان
@malitava
.
.

سلام عزیزان
وقتی بخوای #غذای_گیـاهی درست کنی حتما کوفته ریزه هایی از سویـا درست کنی. #سویـا رو توی یک ظرف خیساندم. بعد از آبکش ، حسابی فشار دادم که تا آبشون گرفته بشـه. ریختم توی چرخ گوشت و بعد با تخم مرغ و ادویـه های مختلف مثل زردچوبه، دارچین، فلفل سیـاه و قرمز، زنجبیل، #زعفران و نمک مزه دارش کردم. کوفته ها رو توی دستم قلقلی کردم و در روغن سرخ کردم. چه عطری توی خونـه ما پیچیده بود. عدس و برنج رو کـه قاطی کردم و توی قابلمـه ریختم، با کاغذ آلومـینیم یک جای مجزا به منظور برنج سفید گوشـه قابلمـه تعبیـه کردم. اینطوری، کمـی پلو سفید درون کنار عدس پلو توی یک قابلمـه دم کشیدن. بعد پلو سفید رو با زعفران، قاطی کردم به منظور تزیین. کشمشـها رو درون روغن حیوانی سرخ کردم و پیـاز سرخ شده رو هم آماده کردم. حالا دیگه داداش گیـاه خوارم مـیتونـه این غذا رو بخوره.
کپی بدون ذکر پیچ ممنوع 📛 . .
#غذای_گیـاهی_آشپزی_شما . .
.لینک کانال تلگرام👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEDStHv6b1WSuJs0ow
.
👇👇👇👇
@bread.page
@ashpazi_shoma

Tag photo: #ashpazi_shoma

#insiran #persianfood #persiandessert #persian_foods #persianshot #persianstyle #persiancuisine #persiagram #instapic #insta_persia #insiranian #food

Read more

Media Removed

آیـا این پنجره‌ها کمـی بیشتر از حد کفایت دلربا نیستند؟ این کـه از یـه خونـه‌ی خیلی کم‌نور این همـه نور بکشی بیرون چی؟ دارم سعی مـی‌کنم بـه جای منتظر موندن واسه دیدن نتیجه، از این روزها هم لذت ببرم و از ساخته شدن این خونـه کـه هر روز کـه مـی‌گذره تودل‌بروتر مـیشـه ‌‌ راستش اول اولش ما فقط یـه طرح کلی رو طراحی کردیم ... آیـا این پنجره‌ها کمـی بیشتر از حد کفایت دلربا نیستند؟
این کـه از یـه خونـه‌ی خیلی کم‌نور این همـه نور بکشی بیرون چی؟😍😌
دارم سعی مـی‌کنم بـه جای منتظر موندن واسه دیدن نتیجه، از این روزها هم لذت ببرم و از ساخته شدن این خونـه کـه هر روز کـه مـی‌گذره تودل‌بروتر مـیشـه
‌‌
راستش اول اولش ما فقط یـه طرح کلی رو طراحی کردیم و هرچی مـی‌گذره بیشتر داریم واسه جزئیـات برنامـه‌ریزی مـی‌کنیم... مثلا حالا تصمـیم گرفتیم یـه عالم دیوار زیر پنجره‌ای با آجر سفید داشته باشیم و مدل پنجره‌ها رو هم هر روز داریم یـه شکل تازه مـی‌بینیم
.
من نظرم سرامـیک‌های بتونی طوسی روشن واسه کف خونـه‌س اما استاد مـهران مـیگه لمـینیت چوبی حس گرم‌تر و کوزی‌تری بـه خونـه مـیده
شما نظرتون چیـه؟
.
#صباخونـه

Read more

روی دیوار سفید خونـه‌مون من با رنگ سبز یـه #جاده کشیدم جاده‌ای پُر از #درخت و #گل و یـاس جاده‌ای پُر از #بهار و #عطر یـاس رنگ سبزم کم اومد باد اومد، پاییز اومد روی جاده‌ی قشنگ ابر اومد، بارون اومد من نوشتم بارون. من نوشتم بارون . روی دیوار سفید خونـه‌مون من با رنگ آبی #دریـا کشیدم توی دریـای قشنگ ... روی دیوار سفید خونـه‌مون
من با رنگ سبز یـه #جاده کشیدم
جاده‌ای پُر از #درخت و #گل و یـاس
جاده‌ای پُر از #بهار و #عطر یـاس
رنگ سبزم کم اومد
باد اومد، پاییز اومد
روی جاده‌ی قشنگ
ابر اومد، بارون اومد
من نوشتم بارون.
من نوشتم بارون
.
روی دیوار سفید خونـه‌مون
من با رنگ آبی #دریـا کشیدم
توی دریـای قشنگ رو دیوار
من با #رنگ #آبی #قایق کشیدم
رنگ آبیم کم اومد
#موج اومد، بارون اومد
روی دریـای قشنگ
ابر اومد، #بارون اومد
من نوشتم بارون.
من نوشتم بارون.
من نوشتم بارون.
من نوشتم بارون.
.
#شعر #قدیمـی #آهنگ #فیلم #سیمـین_قدیری #فریبرز_لاچینی #خنج #آهنگ_قدیمـی

Read more

Media Removed

چند روز پیش رفته بودم زیر پل کالج یـه لوکیشن ببینم؛ بعدازظهر بود، مردم از سرکار برمـی گشتن. تاده رو، با سرعت از کنار هم رد مـی شدن، بعضیـا تو‌خودشون بودن، بعضیـا با همراهشون حرف مـی زدن، بعضیـا هم کلا تو باغ نبودن... من زود رسیده بودم، جلوی ساختمون متروکه وایساده بودم، گاهی بـه این فکر مـی کردم کـه این خونـه ... چند روز پیش رفته بودم زیر پل کالج یـه لوکیشن ببینم؛ بعدازظهر بود، مردم از سرکار برمـی گشتن. تاده رو، با سرعت از کنار هم رد مـی شدن، بعضیـا تو‌خودشون بودن، بعضیـا با همراهشون حرف مـی زدن، بعضیـا هم کلا تو باغ نبودن...
من زود رسیده بودم، جلوی ساختمون متروکه وایساده بودم، گاهی بـه این فکر مـی کردم کـه این خونـه چه خاطراتی رو بـه خودش دیده، چند که تا تولد دیده، چند که تا مرگ دیده، چند که تا عروسی؟ گاهی هم مردمو نگاه مـی کردم، بـه کفشاشون دقت مـی کردم، و به صورت هاشون، مخصوصا اونایی کـه سیبیل داشتن. یـه کپه شمشاد خاک گرفته تاده رو بود، لابه لاش یـه سری گل سفید وحشی دراومده بود، رفتم جلو، موبایلمو درآوردم و عگرفتم. شد این عکس...
داشتم فکر مـی کردم هر شـهر یـه موزه ی بزرگه، یـه گالری بزرگ، یـه دفترچه ی خاطرات...
داشتم فکر مـی کردم چقدر زیبایی نزدیکه و ما تو خودمون غرقیم، و ما تو باغ نیستیم، و ما کلا تعطیلیم...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مـی شد سال ها به منظور خاطرات اون خونـه گریـه کرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خونـه این خونـه ی ویرون چه روزایی رو بـه یـادم مـیاره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#photos #by #me #siamak #abbasi #siamakabbasi #nostalgia #museum #memories #gallery #iphonography #dariush

Read more

Media Removed

+ مادران مظلوم شـهدا سیم رو کشیدم، درب خونـه‌اش رو باز کردم، خودش تنـها بود، نمـیتونست دیگه زیـاد راه بره، منتظرمون نشسته بود، با یـه روسریِ سفید کـه محلی پیچونده بود رو سرش، فداش بشم. که تا دید از تو حیـاط دارم مـیام صداش رو بلند کرد و با لهجه ی قشنگش دعاکُنان خوش‌آمد گفت، #عید هم حتی زیـاد مـهمون نداشت . ... 📝+📱
⬛ مادران مظلوم شـهدا

سیم رو کشیدم، درب خونـه‌اش رو باز کردم، خودش تنـها بود، نمـیتونست دیگه زیـاد راه بره، منتظرمون نشسته بود، با یـه روسریِ سفید کـه محلی پیچونده بود رو سرش، فداش بشم. که تا دید از تو حیـاط دارم مـیام صداش رو بلند کرد و با لهجه ی قشنگش دعاکُنان خوش‌آمد گفت، #عید هم حتی زیـاد مـهمون نداشت
.
پله های حیـاط رو بسمت اتاق بالا رفتم و وارد شدم، برامون پیش دستی و آجیل گذاشته بود، همـینطور یـه ریز دعا مـیکرد، پیرزن باصفای شـهر بوشـهر، مادر #شـهید_ماهینی فرمانده جنگ‌های نامنظم، همان مادر مالک اشترِ زمان
.
خونـه‌اش خلوت، دیوار بـه دیوارِ ساحل شلوغ بوشـهر و دلش پر سوز از مردمـی کـه فراموشکار شدن، مـیگفت علیرضام برا اسلام رفت جون داد، حالا بعضیـا اصن یـادشون نیست برا چی انقلاب کردیم، یـادشون رفته قرارمون چی بود، لباس چسبیده بـه بدن و سر زن‌ها دلش رو آتیش زده بود، بی غیرتی و بی مسئولیتی بعضی مدیرا دل‌خون‌ترش کرده بود، با خودم فکر مـیکنم کـه #وای_به_حال_ما... چه کردیم با این مادرای مظلوم... چی مـیخوایم بگیم اگه اون دنیـا شکایت کنن
.
پسرش تو وصیتنامـه‌اش بهش گفته بود: "مادر عزیزم! اسلام مورد حمله قرار گرفته و اگر روزی نیـاز شود، تو نیز حتما به #مـیدان_جنگ بیـایی. اکنون کـه آنجا هستی، طوری با مردم صحبت کن کـه مردم روحیـه بگیرند. مسئولیت تحقق حاکمـیت قوانین مترقی و نجات‌بخش اسلام بر عهده شماست" اما حالا حتما برید و روحیـه این مادر رو ببینید... آه کـه قلبم از آهش سوخت وقتی تو هیـاهوی شـهر از امام ره مـیگفت، از پسر شـهیدش، از آرزوهاش برا کشورش، از عشق بـه مردمش، سوختم از اینکه بد کردیم... آره، ما مردم بد کردیم
.
پ.ن.یک. جلو خونـه‌اش تو ساحل یـه سیرک بزرگ چادری زده بودن، سر و صدا و نور و... نمـیدونمـی بـه فکر دل کوچیک این مادر بود کـه نشکنـه

پ.ن.دو. کاش مـیتونستم برم سمت دریـا، که تا دلم مـیخواست داد ب، بغض هام رو

پ.ن.سه. قاب عشـهیدش، تو دیوار روبروش بود، حتما تو تنـهایی باهاش حرف مـیزد، نـه با قاب، صد البته با خودش

پ.ن.چهار. حرفی نیست دیگه، اما که تا دلت بخواد بغض... هست

Read more

Media Removed

@fanus.md مـیچسبه هاا! کتلتو مـیگم مثلا وقتیکه داره کتلت سرخ مـیکنـه پامـیشی مـیری کنارش با لبخند از اینا دوسه تاشو برمـیداری همونطور داغ مـیزارینونبعدم ساده مـیچینی مـیزاری رو سفره و یـهو دلت مـیخواد از این کتلتای خوشرنگ یـه عبندازی #کتلت کتلت گوشت کـه رایجه توی همـه ی خونـه ها یـه ... @fanus.md
مـیچسبه هاا!
کتلتو مـیگم مثلا وقتیکه داره کتلت سرخ مـیکنـه پامـیشی مـیری کنارش با لبخند👈 از اینا👈😁 دوسه تاشو برمـیداری همونطور داغ مـیزارینون😍بعدم ساده مـیچینی مـیزاری رو سفره و یـهو دلت مـیخواد از این کتلتای خوشرنگ یـه عبندازی
#کتلت
کتلت گوشت کـه رایجه توی همـه ی خونـه ها یـه غذای ساده و راحت
مواد لازم پیـاز و گوشت چرخ شده و سیب زمـینی خام یـا اب پز .سیر بـه دلخواه.سبزی خشک شامل شوید بـه دلخواه اینجا نریختیم.فلفل نمک وادویـه کاری زردچوبه.تخم مرغ.
مـیزان مواد رو نمـیگم بستگی بـه تعداد افراد داره.
فقط یـه نکته:تخم مرغ رو مـیتونید کلا حذف‌کنید بـه شرطی کـه از قبل مواد رو یکی دوساعت زودتر درست کنید بزارید یخچال سلفون روش کشیده بعد از دوساعت سرخ کنید.
یـا اینکه وقتی مواد حاضر شد دوقاشق ارد سفید یـا نخودچی بهش زده و سرخ کنید.ما معمولا تخم مرغ مـیزنیم.تخم مرغ زدید زیـاد نزنید چون موادتون شل مـیشـه و خراب مـیشـه حین سرخ.بنظرم یک یـا گاهی دو عددطرز تهیـه:سیب زمـینی رو پوست گرفته شسته رنده مـیکنیم پیـاز رو پوست گرفته و رنده مـیکنیم اب پیـاز وسیب زمـینی رو مـیگیریم حالا گوشت چرخ کرده رو بهش اضافه کرده و با قاشق یکدست مـیکنیم نمک و زردچوبه و ادویـه کاری و فلفل مـیزنیم سپس یـه حبه سیر روش رنده مـیکنیم وموادویکدست مـیکنیم دراخر تخم مرغو افزوده ویـه دست مـیکنیم شکل داده
باشعله ملایم سرخ مـیکنیم

Read more

Media Removed

. حلیم صبحانـه ! . حالا هلیم نباشـه یعنی نمـیخورید ؟؟؟!!!! 🧐 واللا !!!🤭 چرا وقتی دولپی مـی شینید سرش اسمش یـادتون مـیره ؟؟!!!🤨 موقع نوشتن ادا اصول درون مـیارید ؟؟!!!! . . از گالری دوست عزیز : @l3idi . . مـیدونید یکی از ویژگی های مـهم آدما حلم و صبر و شکیبایی اوناست ؟! به منظور هم صبر و شکیبایی آرزو ... .
حلیم صبحانـه ! 👌😍
.
حالا هلیم نباشـه یعنی نمـیخورید ؟؟؟!!!! 🧐 واللا !!!🤭 چرا وقتی دولپی مـی شینید سرش اسمش یـادتون مـیره ؟؟!!!🤨 موقع نوشتن ادا اصول درون مـیارید ؟؟!!!!😂😂😂😂😂
.
.
از گالری دوست عزیز :
@l3idi .
.
مـیدونید یکی از ویژگی های مـهم آدما حلم و صبر و شکیبایی اوناست ؟! به منظور هم صبر و شکیبایی آرزو کنیم . دستورشم مـیخواهید ؟ اضافه کنم تو متن ؟؟! صبر و شکیبایی رو نگفتما !! حلیم رو گفتم !!!🤭😌🧐😍😂
.
.
طرز تهیـه :
گندم پوست گرفته یک کیلو
گوشت ی ۷۰۰ گرم
نمک،روغن،دارچین و پودر پسته
گندم را از شب قبل خیس مـیکنیم که تا کاملا خیس بخوره و نرم بشـه،بعد از ۱۲ساعت آبش رو خالی مـیکنیم و داخل یک قابلمـه بزرگ مـیریزیم و حدودا سه برابر گندم روی اون آب مـیریزم و روی شعله مـیزاریم،اگر درون طول پخت حس کردیم حلیم سفت شده حتما مجددا آب اضافه مـیکنیم.گوشت کـه بهتره تازه و غیرمنجمد باشـه رو مـیشوییم و داخل یـه کیسه پارچه ای سفید گذاشته و داخل گندم مـیزاریم که تا همراه با اون پخته بشـه.حدودا نصف قاشق نمک هم اضافه مـیکنیم.پخت حلیم با شعله ملایم حدودا ۸ ساعت مـیکشـه وبعد از این زمان گوشت رو از حلیم خارج مـیکنیم و کنار مـیزاریم،گندم رو داخل یـه آبکش فلزی مـیریزیم وبا یـه گوشتکوب بزرگ کاملا گندمـها رو له مـیکنیم که تا عصاره گندم خارج بشـه.وقتی عصاره گندم کاملا خارج شد،نوبت بـه گوشت مـیرسه کـه بوسیله گوشتکوب کاملا له بشـه وبه عصاره گندم اضافه بشـه،حالا چند قاشق روغن هم بـه حلیم اضافه مـیکنیم رو روی شعله ملایم کاملا شروع بـه هم زدن مداوم حلیم مـیکنیم که تا گوشت داخل حلیم کاملا باز بشـه ویـه حلیم کشدار و خوشمزه بدست بیـاد.درپایـان روی حلیم رو با دارچین،روغن و پودر پسته تزیین مـیکنیم.توصیـه مـیکنم حتما از روغن کرمانشاهی درون پخت حلیم استفاده کنید
.
.
#حلیم_سفره_خونـه #صبحانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

#یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشدند #شماره_22 الان دقیقا دو ماهه کـه عقربه‌های ساعت زل زدن بـه منو از جاشون تکنون نمـیخورن. همـه مـیگن چرا درستش نمـیکنی؟ مـیگم مگه فرقی هم مـیکنـه؟ وقتی باهام هست یعنی مـهم نیست و وقتی باهام نیست یعنی بازم مـهم نیست. همـه مـیگن چرا کتابت رو به منظور مجوز نمـیفرستی ارشاد. ... #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشدند
#شماره_22
الان دقیقا دو ماهه کـه عقربه‌های ساعت زل زدن بـه منو از جاشون تکنون نمـیخورن. همـه مـیگن چرا درستش نمـیکنی؟ مـیگم مگه فرقی هم مـیکنـه؟ وقتی باهام هست یعنی مـهم نیست و وقتی باهام نیست یعنی بازم مـهم نیست. همـه مـیگن چرا کتابت رو به منظور مجوز نمـیفرستی ارشاد. مـیگم بـه مجوز مشکوکم؛ هنر مجوز نمـیخواد، مجوز یعنی تو موفق شدی اون چیزی کـه ازت خواستن رو انجام بدی و این با ذات هنر درون تضاده. درست مثل روزی کـه من بـه تو مجوز دادم وارد زندگیم بشی. تقصیر نداری. چه مـیدونستی سراب چیـه. آنقدر هول شده بودی کـه هیچ چیز جلودارت نبود. حالا رفته رفته داری مـیفهمـی اینجایی کـه پا گذاشتی هیچ شباهتی بـه قصر رویـاهات نداره. اینجا ته تهش یـه خرابس با یـه پیت حلبی وسطش کـه نمـیدونـه بسوزه یـا بسازه. اما بـه جون خودت، اینجا این شکلی نبود.قصر کـه اغراقه اما یـه جای گرم و نرم بود کـه هریمـیومد دلش نمـیخواست پاش رو بذاره بیرون اما محبت زیـادی آدما رو کور مـیکنـه. فکر مـی‌کنن یـه جای کارت مـیلنگه. بعد یـه پتک برمـیدارن و انقدر اعصابت رو نشونـه مـیگیرن کـه یکهو یـه دیوار مـی‌ریزه پایین. بابام مـی‌گفت بهی اعتماد نکن و خوشبختانـه از روز اولم چوب اعتمادم رو نخوردم؛ فقط تیکه تیکش کردم و ریختم تو این پیت حلبی که تا شاید اینجا یکم گرم بشـه؛ ولی مگه خونـه بی دروپیکر رو مـیشـه گرمش کرد. من کـه تقصیری نداشتم. بد کردم رات دادم که تا توهم بشینی پای همـین آتیشی کـه هیزمش تو بودی و لحظه لحظه اعتمادم. گرمت شد؟ دستات جون گرفت. بلند شو برو عزیزم. نگرانی؟ نگران چی؟ من کوه نبودم کـه بهم تکیـه کنی. من ته تهش یک درخت بی برگم تو سکوت دریـا. سکوت گاهی بغض خطرناکه یـه غواص درون عمق 200 متریـه اقیـانوسه کـه فقط حتما قورتش داد؛ چراکه قرار نیست این فریـاد گوشی رو کر کنـه. من حتما بگردم دنبال یک کاغذ سفید، حرفام روبری، بعد همون عطری کـه تو دوست داری رو ب بهش و بزارمش داخل پاک نامـه؛ آخرشم بدم بـه یـه بچه کوچولو و بگم برو اینو بده بـه اون خانمـی کـه روی صندلی تنـها نشسته و به ساعتش زل زده. اصلا به منظور چی وقتی قراره منو ببینی ساعت دستت مـیکنی. اصلا مگه مـهمـه کـه زمان چطوری مـی‌خواد از ما انتقام بگیره. اصلا مگه مـهمـه کـه من فقط یک وسیلم به منظور پر لحظه‌های تنـهاییت. شاید هیچ وقت نباید بـه عقربه‌های #ساعت زل مـی‌زدم. شاید یکی نباید این وسط کوتاه بیـاد. شاید من حتما برم. شاید اون حتما بیـاد. شاید شما حتما شما بشید. شاید من حتما من بشم. اصلا چه معنی داره تو و اون ما بشید. اصلا چه معنی داره من بشم اون، اون بشـه من. #مـیفهمـی کـه چی مـیگم؟
#شـهاب_دارابیـان

Read more

.سلام صبح تون بخیر . . دلمـه برگ توت خوردین ؟؟؟؟ . کارد بخورین الهی ، کـه به هیچی حتی برگ درختا هم رحم نمـی کنین !!!!! خوووو اقلا این یـه قلمو بذار واسه کرمای ابریشم و زرافه ها !!!! . گذشته از مـیوه ها و شکوفه های درختا ، از تنـه درختا و از ریشـه و از گل و بذرشون استفاده مـیکنیم . بـه غذای حیوونای دیگه ... .سلام صبح تون بخیر .
.
دلمـه برگ توت خوردین ؟؟؟؟
.
کارد بخورین الهی ، کـه به هیچی حتی برگ درختا هم رحم نمـی کنین !!!!! 😂😂😂خوووو اقلا این یـه قلمو بذار واسه کرمای ابریشم و زرافه ها !!!!😂😂😂😂😂
.
گذشته از مـیوه ها و شکوفه های درختا ، از تنـه درختا و از ریشـه و از گل و بذرشون استفاده مـیکنیم . بـه غذای حیوونای دیگه هم کـه رحم نمـی کنیم . آخه آدمم اینقدر شکموووو ؟؟؟؟!!!! 😱🤭🤭یـه چیزی بگید کـه ما تو اون خندق روانـه نکرده باشیم ؟؟؟!!!!!!! هست اصن ؟؟؟!!!😂😂 واللا !!! 🤭😄 فکر کنم سنگ نخورده باشید !!!!
.
.
من تو ترکیـه دیدم کـه با برگ درخت توت سفید کـه ترد و نازک باشـه ، دلمـه درست مـیکنند و سیگارتی مـی پیچند و موادش مشابه دلمـه برگ مو هست و ملس و شیرین هم درست مـیشـه . بد نمـیشـه اما برگ درخت توت هنوز تو بازار ایران من ندیدیم . احتمالا حتما خودتون از دار و درختا بالا برید که تا برگ بچینید .
.
.
خوبه الان همـه چی واسه خوردن هست و سراغ برگ توت مـیریم !!! اگه قحطی بشـه فکر کنم بـه سنگا و حتی آدما هم رحم نکنیم !!!!!😂😂😂😂😂
.
اگهی تست کرد خبر بده ببینیم سنگ رو چطوری نرم کنیم و چه طوری بخوریم کـه خوشمزه بشـه ؟!!!!!!😱😂کدوم سنگا خوراکی اند ؟؟!!! 😂😂😂
.
.
#دلمـه_سفره_خونـه #دلمـه_برگ_توت #خوراک_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

یک شبه داستانک کوتاه تقدیم بـه همـه دوستان بهاری ام: حالتو نمـی پرسم چون مـی خوام خوب باشی بهتر از این روزهای من نمـی خوام لبخندتو محو کنم اما دلم گرفته از خودم از همـه یکم حرف دارم هنوزم دل بـه حرف هام مـی دی؟ یـادته اون روزهایی کـه با خنده مـی اومدم خونـه برات از یـه پیرمرد مـی گفتم؟ کـه مـی نشست کنار خیـابون؟ همون ... یک شبه داستانک کوتاه تقدیم بـه همـه دوستان بهاری ام:
حالتو نمـی پرسم چون مـی خوام خوب باشی
بهتر از این روزهای من
نمـی خوام لبخندتو محو کنم
اما دلم گرفته
از خودم
از همـه
یکم حرف دارم
هنوزم دل بـه حرف هام مـی دی؟
یـادته اون روزهایی کـه با خنده مـی اومدم خونـه
برات از یـه پیرمرد مـی گفتم؟
که مـی نشست کنار خیـابون؟
همون کـه مـی نشست روی یک چهارپایـه و زل مـی زد بـه مردم
یـادته یک روز بهش سلام کردم؟
گفتم انگار منتظر سلامم بود؟
که بهم یـه مشت توت خشک سفید داد
که آوردمش به منظور تو
دونـه دونـه خوردی و خندیدی و خندیدم؟
یـادته مـی گفتم انگار اون پیرمرد شده جزیی از خیـابون؟
تو مـی خندیدی و مـی گفتی مگه مـی شـه یک آدم بـه چشم نیـاد
و اون پیرمرد بـه چشم مردم اون کوچه و خیـابون نمـی اومد
انگار همون درون آبی پوسیده پشت سرش بود
بعد از رفتن تو
وقتی دیگه نخندیدم
من هم یـادم رفت ببینمش
یـادم رفت بهش سلام کنم
اون قسمت را سریع تر رد مـی شدم
انگار فرار مـی کردم از پیرمرد و توت های سفیدش
آخه تو نبودی کـه بخوری و بخندی
که بخندم
امروز کـه از خیـابون رد شدم یک چیزی کم بود
یک جز از خیـابون
باز برگشتم
دم درون پوسیده آبی ایستادم
یک پارچه سیـاه
"پدرمان بـه ملکوت اعلا رفت"
به همـین راحتی
حالا ازت یـه خواهش دارم
اون پیرمرد را دوست داشتم
حداقل قبل از اینکه برام  جزیی از خیـابون بشـه
اون روزهایی کـه بهش سلام مـی کردم
تو مـی تونی بشناسیش
یک کت سورمـه ای رنگ و رو رفته داره
که توی جیب هاش پر از توت خشک سفیده
یک عرق چین سفید هم روی سرشـه
شلوار خاکستری نخ نمایی پاشـه
اون امشب مـیاد بهشت
به حرمت اون توت هایی کـه با هم خوردیم و خندیدیم
نذار اون جا تنـها بمونـه
نذار بشـه جزیی از بهشت
امشب مـهمون داری
پیرمردی با یک عالمـه توت خشک سفید
پ.ن: این داستانک ربطی بـه سالار ندارد و کاملا قصه جدایی است
سالار

Read more

Media Removed

#ترشی_فلفل_سبز #ترشی_فلفل_همدانی (کبابی) #پست_آخر @shur_o_shirin . سلاااام بـه روی ماه همتون عشقااای من حالتون چطوره خوبین؟ . فصل این فلفلای خوشگل و خوشرنگ شده و هر مدل فلفلی کـه دلتون بخواد ایرانیو خارجی ،تند و شیرین درون بازار موجوده ترشی فلفل هم کـه همـیشـه و با هر غذایی عالی مـیشـه بخصوص همراه ... #ترشی_فلفل_سبز #ترشی_فلفل_همدانی (کبابی)
#پست_آخر
@shur_o_shirin
.
سلاااام بـه روی ماه همتون عشقااای من 🙋حالتون چطوره خوبین؟
.
فصل این فلفلای خوشگل و خوشرنگ شده و هر مدل فلفلی کـه دلتون بخواد ایرانیو خارجی ،تند و شیرین درون بازار موجوده 😆😆 ترشی فلفل هم کـه همـیشـه و با هر غذایی عالی مـیشـه بخصوص
همراه آبگوشت و ماکارونی و استامبولی پلو 😋
امروز دو مدل ترشی فلفل براتون آماده کردم کـه دستورشم کمـی با هم متفاوته،یـه سری فوت و فن هم داره کـه من درون یک پست هر دو رو براتون مـیگم
بچه ها مـیخواستم کلیپشو براتون بذارم ولی از لایکا متوجه شدم کـه زیـاد این پستو دوست نداشتید به منظور همـین بـه نوشتن دستور اکتفا مـیکنم😊😆
ترشی فلفل سبز:
نیم کیلو فلفل رو بشورید و بذارید رو پارچه که تا خوب خشک بشـه بعد چهار لیتر آب با چهار قاشق غذاخوری نمک روی حرارت بذارید که تا پنج دقیقه بجوشـه
بعد وقتی کـه خنک شد فلفلارو داخلش بریزید و دربشو رو گذاشته و برای سه روز یـا هفتاد و دو ساعت درون یخچال بذارید که تا تلخیش گرفته بشـه بعد از این مدت فلفلارو آبکش کنید و روی پارچه پهن کنید که تا کاملا خشک بشـه.
بعد با خلال دندان فلفل هارو یک ریز بزنید و در یک شیشـه تمـیز و خشک بریزید و بینش چند حبه سیر و چند شاخه سبزی ترخون بریزید که تا معطر و خوشمزه تر بشـه و روش کمـی نمک ریخته و سرکه سفید یـا تیره بریزید که تا روی فلفل هارو بگیره و بذارید یکماه درون محیط آشپز خونـه بمونـه که تا آماده بشـه 🔴وقتی درب ترشی رو باز کردین حتما در جای خنک یـا درون یخچال نگهداری کنید
🔴اگر بعد از این مراحل هنوز فلفل ها تلخ بودن ،اونارو فقط بـه مدت دو دقیقه درون آب و نمک رقیق درون حال جوش بجوشونید و سپس آبکش کنید
ترشی فلفل کبابی یـا فلفل همدانی:
مراحل بالارو به منظور این ترشی هم انجام بدین فقط بعد از اینکه فلفل هارو درون اب نمک گذاشتینو آبکش کردین ،سه لیتر آب و سه قاشق غذاخوری نمک روی حرارت بذارین، وقتی کـه جوشید فلفل هارو داخلش بندازید که تا سه دقیقه بجوشـه و بعد آبکش کنید وزیر آب سرد بگیرید ،سپس روی پارچه بریزید که تا کاملا رطوبتش خشک بشـه بعد با خلال دندان یک روی فلفلا بزنید و به همراه چند حبه سیر و چند شاخه سبزی ترخون درون شیشـه خشکوتمـیز بریزید و کمـی نمک روش ریخته و شیشـه رو با سرکه پر کنید ،این ترشی لذیذ هم بعد از یکماه آماده مصرفه
🔴بهتره دربش رو فرداش ببندید چون فلفل سرکه رو جذب مـی‌کنـه و باید روش سرکه بریزید
🔴اگر فلفل کبابی رو زیـاد بجوشونید نرم و پخته مـیشـه بعد دقت کنید
🔴 اگر فلفلاتون شیرین هستن مـیتونید بینشون از فلفل تند یـا پودر فلفل قرمز استفاده کنید

Read more

Media Removed

| سلام تاحالا شده سوار تاکسی بشین بعد یـهو یـادتون بیـاد إ پول نقد ندارین همراتون؟ یـا مثلا به منظور یـه کرایـه ۸۰۰ تومنی یـه ۱۰ هزار تومنی بدید راننده و کلی حرف بشنوین کـه چرا پول خورد ندارین . حتما همـه ی شماها بـه این هم فکر کردین کـه اگه تو تاکسی کارتخوان باشـه چقدر خوبه ، یـه روز سوار تاکسی شدم دیدم رو پشت صندلی ... |
سلام
تاحالا شده سوار تاکسی بشین بعد یـهو یـادتون بیـاد إ پول نقد ندارین همراتون؟
یـا مثلا به منظور یـه کرایـه ۸۰۰ تومنی یـه ۱۰ هزار تومنی بدید راننده و کلی حرف بشنوین کـه چرا پول خورد ندارین .
حتما همـه ی شماها بـه این هم فکر کردین کـه اگه تو تاکسی کارتخوان باشـه چقدر خوبه ، یـه روز سوار تاکسی شدم دیدم رو پشت صندلی جلویی یـه کاغذ سفید ۱۵ درون ۱۰ چسبیده روش یـه کیو آر کد هستش و چند خط نوشته توضیح داده کـه این کیو آر کده به منظور چیـه، برام جالب بود بالاخره این مشکله حل شد ، دیگه قرار نیست راننده ازمون پول اضافه بگیره دیگه قرار نیست بهمون پول پاره بده دیگه قرار نیست بخاطر ۱۰ هزار تومنی کلی حرف بشنویم.
یـه نرم افزار بـه اسم “پیگیر” این مشکلمونو حل کرده ، البته کلی نرم افزار این مدلی هست ولی تو اون کاغذ این نرم افزار معرفی شده بود، واقعا خوشحال شدم دیدمش، حالا آخر توضیح مـیدم نرم افزار رو، بعد دیدن اون کاغذ با راننده صحبت کردم گفتم چقد خوب شد، گفت اره راحت شدیمو فلان ،چنتا سوال پرسیدم از راننده ظاهرا کاملا نرم افزار رو مـیشناخت. رسیدم خونـه نرم افزار رو دانلود کردم دیدم نرم افزار ساده ایـه و خوبه، از اون روز کلی تاکسی سوار شدم تقریبا ۵۰‎٪ از تاکسی ها و تاکسی بی سیم ها عضو “پیگیر” شدن و برچسب تو ماشینشون چسبیده، ۱۰ روزی مـیشـه سوار تاکسی مـیشم ببینم راننده عضو “پیگیر”ه با نرم افزار کرایـه رو پرداخت مـیکنم جالب اینجاست همشونم راننده مـیگه شما اولین نفری بودین کـه از نرم افزار استفاده کردین 😁
خب خب متنم طولانی شد نرم افزار رو توضیح بدم .
نرم افزار “پیگیر” هم به منظور آندروید هست و هم آی او اس
بعد از دانلود نرم افزار رو کـه باز کردید ازتون شماره مـیگیره کـه شماره خودتون رو وارد مـیکنید و کد فعال سازی ارسال مـیشـه.
بعدش حتما کارت های بانکیتونو اضافه کنید بـه نرم افزار
بعدش هم مـیتونین حسابتونو شارژ کنید هم مـیتونین نکنید فرقش اینـه کـه اگه حسابتونو شارژ کنید موقع پرداخت کرایـه زمان کمتری استفاده مـیشـه که تا پرداخت کنید .
بعد موقع پرداخت کرایـه دوتا راه دارید یـا کیو آر کد راننده رو اسکن مـیکنید یـا کد راننده رو وارد مـیکنید.
بعد از وارد کد اسم راننده مـیاد
بعد کرایـه هرچقدر هست مـینویسید و پرداخت مـیکنید.
بعد از پرداخت یـه اس ام اس به منظور شما و یـه اس ام اس به منظور راننده ارسال مـیشـه کـه راننده متوجه پرداخت کرایـه شما بشـه.
همـین بـه همـین راحتی ☺️
پ.ن : تاکسیرانی محمودآباد قرارداد بسته با “پیگیر” ازش استفاده کنین که تا همـه ی تاکسی ها عضوش بشن و از شر پول های پاره و کثیف خلاص شیم.
97.4.27 #فریو
@paygearapp
@mahmoudabad
#محمودآباد

Read more

Media Removed

. نان شیرین خانگی : دو ق س خمـیر مایـه رو با یک ق س شکر و یک چهارم پیمانـه آب ولرم مخلوط کرده پوشانده مـی ذاریم روش کف کنـه و بالا بیـاد، اگر خمـیر مایـه فوری باشـه نیـازی بـه این کار نیست و مستقیم بـه مایـه نان اضافه مـی شـه. من از خمـیر مایـه فوری رضوی استفاده کردم و خیلی راضی هستم. دو عدد زرده تخم‌مرغ رو با بقیـه ی شکر(نـه ... .
نان شیرین خانگی
:
دو ق س خمـیر مایـه رو با یک ق س شکر و یک چهارم پیمانـه آب ولرم مخلوط کرده پوشانده مـی ذاریم روش کف کنـه و بالا بیـاد، اگر خمـیر مایـه فوری باشـه نیـازی بـه این کار نیست و مستقیم بـه مایـه نان اضافه مـی شـه. من از خمـیر مایـه فوری رضوی استفاده کردم و خیلی راضی هستم. دو عدد زرده تخم‌مرغ رو با بقیـه ی شکر(نـه ق س) زده، سه ق چ پودر زنجبیل و دو ق چ نمک را افزوده یک پیمانـه شیر ولرم (یعنی نـه داغ باشـه نـه سرد) و یک دوم پیمانـه روغن کنجد یـا روغن مایع بدون بو را افزوده خمـیر مایـه رو درون آخر اضافه مـی کنیم و حدود چهار پیمانـه آرد سفید سه بار الک شده بـه همراه یک دوم ق چ بهبود دهنده رو کم کم افزوده که تا خمـیر بدست بیـاد اگر خیلی چسبنده بود کمـی دیگه آرد بزنید ولی بیشتر سعی کنید با ورز و مرتب دست رو از خمـیر پاک کنید که تا زیـاد آرد اضافه نکنید کـه نان سفت نشـه، خوب ورز مـی دیم حدود ده دقیقه یـا صدبار محکم بـه مـیز کار مـی زنیم و روشو مـی پوشونیم دو ساعت درون محیط گرم که تا حجمش دوبرابر بشـه .
.
سپس تخته رو کمـی آرد پاشیده پف خمـیرو خوابانده کمـی ورز مـی دیم بـه هشت قسمت «چانـه» تقسیم مـی کنیم و گلوله مـی کنیم یـا ساده و یـا بـه شکل پیچی، گیس یـا هر شکلی درون آورده درون سینی فر چرب شده مـی چینیم با فاصله چون این نان خیلی پف مـی کنـه، اگر قالبی خواستید حتمن قالب رو چرب کنید کاغذ روغنی بذارید و به شکل دایره یـا رول یـا دو رشته بـه هم پیچیده کـه رول شده درون قالب کنار هم بچینید روشو مـی پوشونیم که تا بیست دقیقه بعد با زرده تخم مرغ و کمـی زعفران رومال کرده کنجد و شکر و خرفه مـی پاشیم، درون فر از قبل گرم شده با حرارت ۲۰۰ گرم شده بذارید و سپس حرارت رو ۱۸۰ درجه درون طبقه پایین بذارید بـه مدت حدودی نیم ساعت مـی پزیم که تا پخته و کمـی طلایی قهوه ای بشـه. فرهایی کـه فن دارن روی علامت فن بذارین درون غیر اینصورت یـه ظرف نسوز آب درون فر بذارین که تا نان نرم و باکیفیتی داشته باشین. این نان هم به منظور صبحانـه هم به منظور عصرانـه مناسب هست .
.
از دوست عزیز :
@sharan_art
.
.
اگر سوالی درون مورد بهبود دهنده آرد یـا نان دارید : #بهبوددهنده_سفره_خونـه .
.
.
#نان_شیرین_خانگی #نان_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

#سالاد_ #سس_خونگی_ #سس_رژیمـی_ #سس_ماست_ سلام عزیزان جان شبتون خوش.یـه دنیـا سپاس از این همـه مـهربونیتون درون پست قبل، خیلی برام قابل احترامـین اصولا درون خونـه ما سالاد فقط نقش یـه پیش غذا رو داره نـه بیشترهر چقدرم قر و فرش بدم بازم مـیگن بعد غذای اصلی کو😶 از مواد سالاد فقط کاهو و خیـار و قارچ و هویجش ... #سالاد_ #سس_خونگی_ #سس_رژیمـی_ #سس_ماست_

سلام عزیزان جان شبتون خوش.یـه دنیـا سپاس از این همـه مـهربونیتون درون پست قبل، خیلی برام قابل احترامـین😍💞💞🌹🌹🌹
اصولا درون خونـه ما سالاد فقط نقش یـه پیش غذا رو داره نـه بیشتر😏هر چقدرم قر و فرش بدم بازم مـیگن بعد غذای اصلی کو😶 از مواد سالاد فقط کاهو و خیـار و قارچ و هویجش برام قابل خوردنـه .و اینکه دونـه های مغزتخمـه یـا گردو یـا مثلا انار بیـاد زیر دندونم عذاب آوره ولی بقیـه خیلی دوس دارن .شمام هر چی دلتون مـیخواد روی سالاداتون بزارین و نوش جان کنید.با اینکه همـه نوع سس توی یخچال هست اما به منظور خودم اکثرا سس ماست درست مـیکنم و چند روزم ماندگاره(بهی نگید درون کنار بعضی غذاهامم ازش استفاده مـیکنم مثل ماکارونی😁🙊)جای همتون سبز😙💞
________

#سس_ماست_
۱لیوان ماست کم چرب
روغن زیتون ۴تا ۵ق غ(یـا روغن کنجد بدون بو)
کنجد بو نداده نصف ق غ
نمک و پودرفلفل سیـاه بـه مقدار دلخواه
سیر ۲حبه
سرکه سیب نصف فنجان(اگر نبود سرکه سفید یـا سرکه های دیگه استفاده کنید )
شوید تازه ۱فنجان خورد شده یـا ۱ق غ شوید خشک
(یـه توضیح کوچولو بجای شوید خشک از چاشنی مخصوص ماست و خیـار استفاده کردم این چاشنی بینظیره و همـه نوع سبزی معطری داره مـیتونید از عطاریـا و‌تمام سوپرمارکتا تهیش کنید بسته ای ۵تومن و مقدارش خیلیم زیـاده)
حالا تمام مواد بالا رو مـیکنید با هر وسیله ای کـه مـیتونید، بعدم به منظور سالاداتون استفاده کنید.تا یک هفته هم داخل یخچال و ظرف درون بسته قابل نگهداریـه.اصلا بوی سیر غالب نیست.

از گالری دوست خوبم @royaaaa777

Read more

Media Removed

. ‏Sun selfie . بعد چن روز حبس اختیـاری، از خونـه‌ی تاریکم مـی‌ بیرون و مـیام خونـه‌ی جدید خالی و مـی‌بینم. نور، بی‌منت و گشاد پهن شده تو اتاقا رو دیوارای سفیدی کـه قراره به‌زودی پر شن از تابلو و اینـه و فرش و مـهره و گردن ‌و دست‌بند. دارن با کابینت‌ساز بحث مـی‌کنن و من دوربین گوشیمو مـیذارم رو سلفی. ... .
‏Sun selfie
.
بعد چن روز حبس اختیـاری، از خونـه‌ی تاریکم مـی‌ بیرون و مـیام خونـه‌ی جدید خالی و مـی‌بینم. نور، بی‌منت و گشاد پهن شده تو اتاقا رو دیوارای سفیدی کـه قراره به‌زودی پر شن از تابلو و اینـه و فرش و مـهره و گردن ‌و دست‌بند. دارن با کابینت‌ساز بحث مـی‌کنن و من دوربین گوشیمو مـیذارم رو سلفی. بعد یـه حموم ‌پسند کـه حداقل یـه کیلو وزن آدمو کم مـی‌کنـه آفتاب یـه جوری با ولع بـه خورد تک‌تک سلولای پوستم مـیره کـه تا روزها مـی‌تونم تو کنج بی‌نور خودم ذخیره داشته باشم و شیـاطین بخونم. مـیگم یـادته ابله تو سفر چک باهام بود؟ تو جغرافیـایی کـه هیچ‌کسی رو نداری باهاش خیـال ببافی و بشکافی و باز ببافی و بپوشی و بری اون بالامالاها؟ این یکی تو دل روز ‌و شب‌مرگی پیش نمـی‌ره.
تو همـین آخرین ظهر فروردین تو این ساختمون نیمـه‌کاره یـه جوری مـیرسم بهت کـه حالاحالاها آروم از کنار همـه چی رد شم. سقفو بشکافم بعد از طبقه‌ی هفت کمـی رو خر‌پشته دراز بکشم و دست اولین ابرو بگیرم باهاش بیـام انزلی ببارم رو بال مرغای سفید دریـایی کـه یـه بچه‌ی تبریزی داره بهشون پفک مـیده و باباش با یـه دست مـیگیره مـیندازتش پشت نیسان و یـه فلاو زیراندازم مـیده دستش و اون با دستای پفکی و اخرین تصویری کـه یـادش مـی‌مونـه بـه خواب مـیره.
ژست چن ثانیـه‌ای برا سلفی کـه تموم شد رژمو پاک مـی‌کنم و راحت و شـه زندگیمو مـی‌کنم. آخه نمـیشـه کـه با استایل بپربپر کنی؟ حتما حسابی صورتتو بشوری، لباس خونگی بپوشی و سبک بری بالا بعد یکی از رو ابرا بلندت ‌کنـه پرتت کنـه ‌پشت اسنپ کـه آدرسو گم کنی و هی دور خونـه‌ی ا بچرخی و واقعیت ببافی تو خیـال، تو همـین طبقه‌ی سرد دوم.
.
#selfie #sun #light #dreaming #routinism

Read more

Media Removed

روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم.... کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده... دسته گلی از جوراب... جملاتی مثل جوراب پاره هاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم.... درون ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما.... توی این زمونـه ... روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم....
کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده...
دسته گلی از جوراب...
جملاتی مثل جوراب پاره هاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم....😔
در ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما....
توی این زمونـه مرد بودن،جرات مـیخواد...
که به منظور رفاه حال زن و بچه صبح زود بزنی بیرون و توتاریکیـه شب برگردی...
مردهای این دوره،جوانی وزندگی رو فراموش د...فشار مخارج و مسئولیت زندگی،بی سر وصدا دونـه دونـه،موهای تیره شونو سفید مـیکنـه...
راستی خانما،تا حالا همسراتون از آرزوهاشون براتون گفتن؟
بی انصافیـه،که اینـهمـه گذشت و تلاش رو درون قالب شوخی ها باب شده قرار بدیم و مظلومـیت وتلاش این بخش از هستی رو نبینیم...
بانو....
گاهی نگاهی بـه دستهای همسرت بنداز...
و بـه خطوطی کـه در اطراف چشم ها و پیشونی همسرت داره عمـیق مـیشـه...
گاهی بـه جای اینکه تو آغازکننده باشی،سکوت کن و اجازه بده کـه لحظاتی او هم گوینده باشـه،واز خودش بگه...
بانو....گاهی عکسهاشو از جوانی که تا الان کنار هم بچین و باور کن فقط تو جوانیتو توی این خونـه نذاشتی...
بانو...همسرتو با ورزشکارای حرفه ای کـه ساعتها وقت مـیذارن و با برنامـه ی غذایی و ورزشی بـه هیکل ایده آل تو مـیرسن مقایسه نکن...
و مرتب تلاششو درون ترازو قرار نده و باعرضه بودن و نبودنش رو با کمتر و بیشتر داشتن دارائیـهاش قیـاس نکن...
سعیش رو ببین...و تغییراتشو بخاطر تو و زندگی مشاهده کن...
بانو،باور کن جهان هرگز بـه صلح نمـیرسه اگر ما غرق مظلومـیت خودمون باشیم...
تربیت کامل نمـیشـه،اگر یـاد نگیریم کـه تمسخر مردان و زنان،در حقیقت تمسخر بخش مـهمـی از خودمونـه...
کاش بـه جای هدیـه دادنـها و گرفتن ها، زمانی رو صرف شنیدن بدون قضاوت کنیم...
اصلا فکر کردیم کـه چرا اینـهمـه هدیـه کـه اینروزا رد و بدل مـیشـه،نتونسته عشق رو درون جامعه بیشتر کنـه؟
بانو بیـا امسال کنار هر هدیـه ای کـه برای همسرت تهیـه کردی،توی یـه برگ کاغذ حداقل،بیست که تا ویژگی همسرت رو هم بنویس و ازش بخاطر این ویژگیـاش تشکر کن...(اون رو هم ضمـیمـه ی هدیـه ت کن)
مطمئن باش نتایج شگفت آوری درون وجود خودت و او خواهی دید...
یـادمون باشـه،بین ما سپاسگزاری و مشاهده ی همـه جانبه ی افراد خیلی کم شده....ونوشته ی تو، سپاسگزاریـه بزرگی خواهد بود به منظور جهان هستی🙏🙏 پیشاپیش روز مردانـه ی شیر مردان زندگیمون مبارک🎀

Read more

Media Removed

🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅 بانو سلام روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم.... کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده... دسته گلی از جوراب... جملاتی مثل جوراب پارهاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم.... درون ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما.... توی ... 🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅
بانو سلام💖
روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم....
کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده...
دسته گلی از جوراب...
جملاتی مثل جوراب پارهاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم....😔
در ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما....
توی این زمونـه مرد بودن،جرات مـیخواد...
که به منظور رفاه حال زن و بچه صبح زود بزنی بیرون و توتاریکیـه شب برگردی...
مردهای این دوره،جوانی وزندگی رو فراموش د...فشار مخارج و مسئولیت زندگی،بی سر وصدا دونـه دونـه،موهای تیره شونو سفید مـیکنـه...
راستی خانما،تا حالا همسراتون از آرزوهاشون براتون گفتن؟
بی انصافیـه،که اینـهمـه گذشت و تلاش رو درون قالب شوخی ها باب شده قرار بدیم و مظلومـیت وتلاش این بخش از هستی رو نبینیم...
بانو....
گاهی نگاهی بـه دستهای همسرت بنداز...
و بـه خطوطی کـه در اطراف چشم ها و پیشونی همسرت داره عمـیق مـیشـه...
گاهی بـه جای اینکه تو آغازکننده باشی،سکوت کن و اجازه بده کـه لحظاتی او هم گوینده باشـه،واز خودش بگه...
بانو....گاهی عکسهاشو از جوانی که تا الان کنار هم بچین و باور کن فقط تو جوانیتو توی این خونـه نذاشتی...
بانو...همسرتو با ورزشکارای حرفه ای کـه ساعتها وقت مـیذارن و با برنامـه ی غذایی و ورزشی بـه هیکل ایده آل تو مـیرسن مقایسه نکن...
و مرتب تلاششو درون ترازو قرار نده و باعرضه بودن و نبودنش رو با کمتر و بیشتر داشتن دارائیـهاش قیـاس نکن...
سعیش رو ببین...و تغییراتشو بخاطر تو و زندگی مشاهده کن...
بانو،باور کن جهان هرگز بـه صلح نمـیرسه اگر ما غرق مظلومـیت خودمون باشیم...
تربیت کامل نمـیشـه،اگر یـاد نگیریم کـه تمسخر مردان و زنان،در حقیقت تمسخر بخش مـهمـی از خودمونـه...
کاش بـه جای هدیـه دادنـها و گرفتن ها، زمانی رو صرف شنیدنـه بدون قضاوت کنیم...
اصلا فکر کردیم کـه چرا اینـهمـه هدیـه کـه اینروزا رد و بدل مـیشـه،نتونسته عشق رو درون جامعه بیشتر کنـه؟
بانو بیـا امسال کنار هر هدیـه ای کـه برای همسرت تهیـه کردی،توی یـه برگ کاغذ حداقل،بیست که تا ویژگی همسرت رو هم بنویس و ازش بخاطر این ویژگیـاش تشکر کن...(اون رو هم ضمـیمـه ی هدیـه ت کن)
مطمئن باش نتایج شگفت آوری درون وجود خودت و او خواهی دید...
یـادمون باشـه،بین ما سپاسگزاری و مشاهده ی همـه جانبه ی افراد خیلی کم شده....ونوشته ی تو، سپاسگزاریـه بزرگی خواهد بود به منظور جهان هستی?

روز مردانمون پیشاپیش مبارک و فرخنده باد........ ☘🌿🌿🌿🌿💐💐💐💐💐💐💐💐

Read more

. قبل از اینکه لابی‌من هماهنگ کنـه بریم بالا چندین نفر از طرفداراش توی لابی هتل منتظر بودن اما یـه مردی با بچه‌ی دو سه ساله‌ی تو بغلش خیلی بیشتر از همـه بی‌تابی مـی‌کرد. هی سراغ ابی رو مـی‌گرفت و البته لابی من مـی‌گفت منتظر باشید که تا وقت ناهاری چیزی بیـان بیرون و امکان فرستادن بـه اتاق نیست. ما کـه رفتیم بالا ... .
قبل از اینکه لابی‌من هماهنگ کنـه بریم بالا چندین نفر از طرفداراش توی لابی هتل منتظر بودن اما یـه مردی با بچه‌ی دو سه ساله‌ی تو بغلش خیلی بیشتر از همـه بی‌تابی مـی‌کرد. هی سراغ ابی رو مـی‌گرفت و البته لابی من مـی‌گفت منتظر باشید که تا وقت ناهاری چیزی بیـان بیرون و امکان فرستادن بـه اتاق نیست. ما کـه رفتیم بالا گفت تو رو خدا بهش بگین بچه‌م عاشقشـه. اولین قرارمون به منظور نـهایی همکاری بود. هم‌زمان با ما و شوهر ابی هم بعد از چندین سال اومده بودن دیدنش. ابی‌جان تازه از خواب بیدار شده بودند و به ما کـه با فرشید و مـهشیدجان مشغول گپ بودیم پیوستند. از لابی دوباره تماس گرفتن... ابی‌جان انگار یـه چیزی رو حس کرد چون برگشت بـه فرشید کـه پای تلفن بود گفت چی شده؟! فرشید جان گفت یکی از طرفداراتون با بچه‌ش منتظر دیدن شماست. منم تایید کردم. جلسه رو متوقف کرد و گفت بگین بیـاد بالا نباید با یـه بچه‌ی خردسال منتظر من بمونن. اون مرد کودک یکی دو ساله‌ای کـه بهانـه بود رو ول کرد رو مبل و داشت سرتاپای ابی رو مـی‌بوسید و ابی فقط خواهش مـی‌کرد این‌کارو‌ نکنـه. من بـه اندازه‌ی اندک خودم مشابه این اتفاق رو بعدتر بارها دیدم.
کمـی بعد هم من قصه‌ی نوار سفید «گلچین ابی» از ۱۰-۱۱ سالگی‌م و ضبط قرمز رنگ دایی‌م تو خونـه‌ی مادربزرگم رو براش تعریف کردم کـه «مداد رنگی» و «کی‌ اشکاتو پاک مـی‌کنـه» محبوب‌ترین‌های من تو نوار بودنو ابی‌بازم کرده بودن. فردا شب کـه کنسرت بودیم وقت اجرای این ترانـه‌ها از روی استیج بـه سمت من اشاره مـی‌کرد و من، کودک خردسالی تو مـیانـه بودم کـه باورم نمـی‌شد الان کجام...
ابی جان، از شما حتما هزاران نسخه بسازن... شما چیزهایی کـه داری؛ عشق، مـهربونی ، انسانیت و خوندن از این‌ها رو هرگز از مردمت دریغ نکردی و این دلیل ابی بودن شماست... بـه جای تک‌تک اونایی کـه امروزِ مارو زهرمار حتما ابی باشـه که تا شادی و عشق رو روی صورت‌های پژمرده و زجرکشیده‌ی این مردم بیـاره... بدون اغراق شما یکی از بی‌نظیرترین انسان‌هایی هستی کـه تو زندگی‌م سعادت معاشرتش رو داشتم و ای‌کاش خیلی زود بـه تنـها آرزوت کـه خوندن به منظور مردمت تو وطنته، برسی... .
پ.ن: با این ویدیو شما هم مثل من فقط اشک مـی‌ریزید؟!
.
#ابی #ebi
@ebi @mahshidhamedi @rafe_rafahi @hoseinghiasi

Read more

Media Removed

دوست دارم بـه یک چالش جدید کـه خودم ابداع کننده اش بودم، دعوتتون کنم. چالش بزرگترین جرمـی کـه مرتکب شدم. بزرگترین جرم من، تماشای ویدیو درون دهه شصت بود عشق فیلم و کتاب بودم و از شانس ما ویدئو ممنوع بود. شماها یـادتون نمـیاد. تو یـه دوره ای حمل و نقل دستگاه ویدئو قاچاق محسوب مـیشد و هررا با فیلم و بدون فیلم مـی ... دوست دارم بـه یک چالش جدید کـه خودم ابداع کننده اش بودم، دعوتتون کنم.
چالش بزرگترین جرمـی کـه مرتکب شدم. بزرگترین جرم من، تماشای ویدیو درون دهه شصت بود😂 عشق فیلم و کتاب بودم و از شانس ما ویدئو ممنوع بود. شماها یـادتون نمـیاد. تو یـه دوره ای حمل و نقل دستگاه ویدئو قاچاق محسوب مـیشد و هررا با فیلم و بدون فیلم مـی گرفتن براش شلاق و زندان و اخراج از مدرسه ... مـی ب. اون وقتا اوج مخفی کاری ما تو مدرسه رد و بدل فیلمـهای بی کیفیت ویدیو بود کـه بعضی اونقدر دست بـه دست شده بود فقط پارازیت پخش مـی کرد و گاهی نوار فیلم تو دستگاه گیر مـی کرد و تازه اول مکافات بود. از اون جالبتر جمع شدن دوستان، پای یک تلویزیون سیـاه و سفید ۱۴ اینچی بود کـه به زور مـیشد چهره هنرپیشـه ها رو تشخیص داد. اونم هنرپیشـه هایی کـه صداپیشـه های دیگه ای جاشون دوبله کرده بودن و نمـیشد حتی از روی صدا تشخیص شون داد. ولی همـین مقدار هم لذت بخش بود. تو دهه شصت اوج مخفی کاری من کرایـه ویدئو و فیلم و پیچیدن اونملافه و رفتن بـه خونـه همکلاسی هام بـه دور از چشم پدرم بود.

پ ن : شما هم مـی تونید بـه چالش #بزرگترین_جرمـی_که_مرتکب_شدم بپیوندید
.
.
.
#چالش #دهه_شصت #ایران # #گشت_ارشاد #ویدئو #فیلم #تحریم #جرم #دوبله #هنرپیشـه #هنرمندان #قاچاق #سینما #فیلمنامـه #مردم_ساکت #مردم_دانا_و_متحد_شکست_نخواهند_خورد #مردم #مردم_سالاری #ایرانی #ممنوعه

Read more

Media Removed

بچه نبودیم کـه ما، بره بودیم صبح خروسخوان همچین آروم، بدون نق و نوق از خواب بیدار مـی شدیم و صبحونـه خورده و نخورده، یـه مسافت چند صد متری را پیـاده گز مـی کردیم که تا مدرسه، سرویس کجا بود؟ تازه اون سالها سرد هم بود ، یـه کاپشن خرسک و یـه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما. تو مدرسه هم بره بودیم ، از ترس ناظم ... 📝 بچه نبودیم کـه ما، بره بودیم

صبح خروسخوان همچین آروم، بدون نق و نوق از خواب بیدار مـی شدیم و صبحونـه خورده و نخورده، یـه مسافت چند صد متری را پیـاده گز مـی کردیم که تا مدرسه، سرویس کجا بود؟
تازه اون سالها سرد هم بود ، یـه کاپشن خرسک و یـه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما.
تو مدرسه هم بره بودیم ، از ترس ناظم همچین رو خط سفید ده سانتی وا مـیستادیم کـه یـه سانت از کفشمون از خط بیرون نمـیزد، بازیمون چی بود؟
طناب بازی و لی لی و توپ بازی
صبح لی لی... ظهر لی لی... شب لی لی... خلافمون چی بود؟
پنج تومن مـیدادیم بابای مدرسه، یـه تیکه پلاستیک مچاله مـیذاشت کف دستمون، یـه قاشق هم قره قوروت چرک صد سال مونده مـیریخت روش، ما هم با لذت ، دِ بِلیس، یـا فوق فوقش، فوت فوتک مـیخریدیم، کـه عبارت بود از دو ممـیز سه دهم گرم آرد نخودچی مخلوط با شکر، تو یـه پلاستیک چهار سانتی، کـه به طریقه فوق امنیتی مـهر و موم و منگنـه کاری مـیشد، با یـه نی کوچولوی نارنجی کنارش.

البته این فوت فوتک رو بیشتر مواقع نمـیخوردیم
نگه مـیداشتیم کـه فوت کنیم تو سر و کله ی مخبر کلاس کـه چغلی همـه رو مـیکرد. ظهر کـه مـیشد، همون مسافت طولانی رو برمـیگشتیم خونـه، دستشویی ها مثل الان نبود، ورِ دل آشپزخونـه!
یـا تو حیـاط بود، یـا تو راهرو... دست و رومون را مـی شستیم و ایضا جورابامون رو، رو نرده پهن مـیکردیم، تازه مـی آمدیم تو، همچین بره هایی بودیم کـه همون بغل جاکفشی دفتر کتاب را پهن مـی کردیم و مـی نشستیم بـه مشق نوشتن،تموم مـی کردیم، برنامـه فردا رو هم حاضر مـیکردیم.

مثل الان نبود کـه و یـه دست بچه رو ماساژ مـیدن، عمو و دایی اون یکی دست رو ،تا بچه چهار خط بـه آخر رو بنویسه.
اینقدر مشق مـی نوشتیم کـه گوشـه انگشت وسطی قلمبه بود همـیشـه، مـیخچه وار.
بوی نـهار دل مـی ربود ولی حتما صبر مـیکردیم که تا بابا بیـاد،همـه با هم غذا بخوریم، تنـهایی خوردن و جدا جدا خوردن نداشتیم، والا جرات الیور تویست رو هم نداشتیم، بگیم ما گرسنمونـه، حتما صبر مـیکردیم الان اگه بود مـیشد مصداق بارز کودک آزاری، ولی اون موقع درس صبر بود واسه ما، غذا هم هر چی بود، آبگوشتی، کوفته ای، لوبیـا پلویی هر چی بود مـیذاشتن سر سفره،
مثل الان نبود کـه ها هی بگن: الهی دورت بگردم، فدات بشم، مرغ نمـیخوری؟
کباب بخور...دوست داری زنگ ب پیتزا برات بیـارن مادر قربونت بشـه!
هر چی بود مـیخوریم خدا رو هم شکر مـیکردیم.
الان کـه به نسل جدید نگاه مـیکنم، مـیبینم، ما هنوزم همون بره های مظلوم و بی دفاع و البته معصومـی هستیم، کـه هنوز کـه هنوزه تو چنگال زندگی لی لی مـیکنیم.

Read more

Media Removed

ترشی_فلفل_سبز ترشی_فلفل_همدانی (کبابی) نکات_خانـه_داری . سلاااام بـه روی ماه همتون عشقااای من حالتون چطوره خوبین؟ . فصل این فلفلای خوشگل و خوشرنگ شده و هر مدل فلفلی کـه دلتون بخواد ایرانیو خارجی ،تند و شیرین درون بازار موجوده ترشی فلفل هم کـه همـیشـه و با هر غذایی عالی مـیشـه بخصوص همراه آبگوشت ... ترشی_فلفل_سبز ترشی_فلفل_همدانی (کبابی)

نکات_خانـه_داری
.
سلاااام بـه روی ماه همتون عشقااای من 🙋حالتون چطوره خوبین؟
.
فصل این فلفلای خوشگل و خوشرنگ شده و هر مدل فلفلی کـه دلتون بخواد ایرانیو خارجی ،تند و شیرین درون بازار موجوده 😆😆 ترشی فلفل هم کـه همـیشـه و با هر غذایی عالی مـیشـه بخصوص
همراه آبگوشت و ماکارونی و استامبولی پلو 😋
امروز دو مدل ترشی فلفل براتون آماده کردم کـه دستورشم کمـی با هم متفاوته،یـه سری فوت و فن هم داره کـه من درون یک پست هر دو رو براتون مـیگم
بچه ها جونم مـیخواستم کلیپشو براتون بذارم ولی از لایکا متوجه شدم کـه زیـاد این پستو دوست نداشتید به منظور همـین بـه نوشتن دستور اکتفا مـیکنم😊😆
ترشی فلفل سبز:
نیم کیلو فلفل رو بشورید و بذارید رو پارچه که تا خوب خشک بشـه بعد چهار لیتر آب با چهار قاشق غذاخوری نمک روی حرارت بذارید که تا پنج دقیقه بجوشـه
بعد وقتی کـه خنک شد فلفلارو داخلش بریزید و دربشو رو گذاشته و برای سه روز یـا هفتاد و دو ساعت درون یخچال بذارید که تا تلخیش گرفته بشـه بعد از این مدت فلفلارو آبکش کنید و روی پارچه پهن کنید که تا کاملا خشک بشـه.
بعد با خلال دندان فلفل هارو یک ریز بزنید و در یک شیشـه تمـیز و خشک بریزید و بینش چند حبه سیر و چند شاخه سبزی ترخون بریزید که تا معطر و خوشمزه تر بشـه و روش کمـی نمک ریخته و سرکه سفید یـا تیره بریزید که تا روی فلفل هارو بگیره و بذارید یکماه درون محیط آشپز خونـه بمونـه که تا آماده بشـه 🔴وقتی درب ترشی رو باز کردین حتما در جای خنک یـا درون یخچال نگهداری کنید
🔴اگر بعد از این مراحل هنوز فلفل ها تلخ بودن ،اونارو فقط بـه مدت دو دقیقه درون آب و نمک رقیق درون حال جوش بجوشونید و سپس آبکش کنید
ترشی فلفل کبابی یـا فلفل همدانی:
مراحل بالارو به منظور این ترشی هم انجام بدین فقط بعد از اینکه فلفل هارو درون اب نمک گذاشتینو آبکش کردین ،سه لیتر آب و سه قاشق غذاخوری نمک روی حرارت بذارین، وقتی کـه جوشید فلفل هارو داخلش بندازید که تا سه دقیقه بجوشـه و بعد آبکش کنید وزیر آب سرد بگیرید ،سپس روی پارچه بریزید که تا کاملا رطوبتش خشک بشـه بعد با خلال دندان یک روی فلفلا بزنید و به همراه چند حبه سیر و چند شاخه سبزی ترخون درون شیشـه خشکوتمـیز بریزید و کمـی نمک روش ریخته و شیشـه رو با سرکه پر کنید ،این ترشی لذیذ هم بعد از یکماه آماده مصرفه
🔴بهتره دربش رو فرداش ببندید چون فلفل سرکه رو جذب مـی‌کنـه و باید روش سرکه بریزید
🔴اگر فلفل کبابی رو زیـاد بجوشونید نرم و پخته مـیشـه بعد دقت کنید
🔴 اگر فلفلاتون شیرین هستن مـیتونید بینشون از فلفل تند یـا پودر فلفل قرمز استفاده کنید
.
@shur_o_shirin

Read more

. باترمـیلک خانگی : به منظور تهیـه برخی دسرها و کیک و شیرینی و حجم دهی و پف بیشتر .در هنگام تهیـه پنکیک مـیتوان نصف شیر و نصف باترمـیلک استقاده کرد که تا کاملا پف کند . . . مواد لازم : شیر کمتر از یک پیمانـه, یک ق غ سرکه سفید یـا آبلیمو . سرکه یـا آبلیمو را داخل پیمانـه بریزید و سپس روی اون مقداری شیر بریزید که تا مقدار ... .
باترمـیلک خانگی :
برای تهیـه برخی دسرها و کیک و شیرینی و حجم دهی و پف بیشتر .در هنگام تهیـه پنکیک مـیتوان نصف شیر و نصف باترمـیلک استقاده کرد که تا کاملا پف کند .
.
.
مواد لازم :
شیر کمتر از یک پیمانـه, یک ق غ سرکه سفید یـا آبلیمو .
سرکه یـا آبلیمو را داخل پیمانـه بریزید و سپس روی اون مقداری شیر بریزید که تا مقدار مایع داخل پیمانـه کامل بشـه . این مایع رو حدود ۵ دقیقه بذارین که تا بمونـه .حالا مـیتونید ازش درون دستور دسر وکیک و شیرینی برای👍 پف بیشتر و حجم دهی استفاده کنید .
.
نکات :
#Buttermilk
.
این دستور تهیـه خانگی #باترمـیلک هستش کـه جز #لبنیـات بشمار مـیره .مزه اش مثل دوغ کاملا تازه و شیرینـه . مثل دوغ غلیظ و بی نمک کـه با ماست کاملا تازه درست شده باشـه .
.
یک دستور تهیـه باترمـیلک خانگی هم هست :
1 . به منظور هر پیمانـه شیر یـه چهارم ق چ پودر کرم تارتار اضافه کنید .
.
مـیتوان درون دستور خامـه ترش رو بجای باترمـیلک بکار برد اما خامـه ترش با باترمـیلک فرق دارد . خامـه ترش ماهیتا مایع نیست و سفت تره و مـیتونید با کمـی شیر رقیق کنید که تا وجود مایع هم اندازه درون رسپی حفظ بشـه . بخاطر ماهیت اسیدی این دو ، معمولا درون چنین رسپی ای بکینگ پودر وجود نداره . ولی به منظور ایجاد تعادل درون حالت اسیدی از یک قلیـایی مثل جوش شیرین استفاده مـیکنند .
مخمری کـه در طی روند کره گیری توسط اسیدلاکتیکِ شیر تولید مـی شـه، بعد از اتمام گره گیری درون شیر باقیمونده کـه همون باترمـیلک باشـه موجوده و باعث قوی تر شدن طعم ها مـی شـه.باترمـیلک چربی کمـی داره و باتر بـه معنی چربی شیر نیست .در شیوه سنتی، بعد از گرفتن کره از شیر، مایعی ترش مزه باقی مـی مونـه کـه به اون باترمـیلک Buttermilk مـی گن. درون قدیم به منظور گرفتن خامـه و کره، بعد از دوشیدن شیر، مدتی شیر رو درون دبه هایی کنار مـیذاشتن. درون طی این مدت چربی کـه به سرشیر معروفه بالای شیر جمع مـی شـه و از همـه مـهمتر اسید لاکتیک موجود درون شیر شروع بـه تولید مخمرهایی مـی کنـه. این مخمرهایِ اسیدی، کـه وظیفه اصلیشون شروع و تسریع روند کره گیری و خامـه گیریـه، مسئول ترش مزه بودن شیر باقیمونده کـه همون باترمـیلک باشـه هستن. بعد از فعال شدن مخمر، کره گیری شروع مـی شـه و در انتها مایعی باقی مـی مونـه کـه از شیر غلیظ تره کـه باترمـیلک مـی گن.
.
از اتاق فرمان مـیگن اگه شیر تاریخش منقضی شد دور نندازید و فریز کنید و بعدا خارج کرده استفاده کنید .
.
.
Cr.to:@jamie_scarlett86
#نکات_شیرینی_سفره_خونـه
#sofrehkhune #سفره_خونـه # #باترمـیلک #خامـه_ترش #باترمـیلک_خانگی #fidilio

Read more

. سس مایونز خانگی : . #سس_مایونز_سفره_خونـه : پایـه بسیـاری از سسها از جمله هزارجزیره یـا تازندایلند و سس فرانسوی و ... هست . . این سس به منظور انواع سالادها مانند الویـه و ... و ساندویچ ها و برخی غذاهای سرد بـه تنـهایی یـا ترکیبی قابل مصرف هست . این #سس را مـیتوان با سفیده تخم مرغ و یـا زرده خام و یـا هردو و یـا با زرده ... .
سس مایونز خانگی : .
#سس_مایونز_سفره_خونـه : پایـه بسیـاری از سسها از جمله هزارجزیره یـا تازندایلند و سس فرانسوی و ... هست .
.
این سس به منظور انواع سالادها مانند الویـه و ... و ساندویچ ها و برخی غذاهای سرد بـه تنـهایی یـا ترکیبی قابل مصرف هست . این #سس را مـیتوان با سفیده تخم مرغ و یـا زرده خام و یـا هردو و یـا با زرده پخته تهیـه کرد . البته زرده حتما پخته باشد که تا از انتقال سالمونلا جلوگیری شود . روغن مـیتواند زیتون و یـا کنجد یـا روغن معمولی مایع باشد .
.
.
دستور با دو تخم مرغ کامل و خام :
مواد لازم : روغن مایع: 1 لیوان ،تخم مرغ: 2 عدد،،سرکه سفید: 4 قاشق غذاخوری، فلفل سفید : یک دوم ق چ، پودر خردل بـه دلخواه : یک دوم ق چ .
طرز تهیـه : ابتدا تخم مرغ ها، نمک، سرکه، فلفل و خردل را توی مخلوط کن بریزید و یکی دو دقیقه بزنید. سپس روغن مایع را درون 4 مرحله اضافه کنید ( یعنی یک چهارم آن را بریزید و خوب بزنید. دوباره یک چهارم دیگه رو که تا آخر). اگر دیدید خیلی سفت نشد کمـی دیگر روغن مایع بریزید. بعد آن را درون شیشـه درون یخچال بگذارید .
.
نکات :☝ اگر روغن بـه یکباره ریخته بشـه سس بریده مـیشـه . 👈روغن حتما کم کم بـه مخلوط اضافه بشـه .اگه بتونین سر یـا درب مخلوط کن رو بردارین و روغن رو درون حین همزدن بـه ارامـی و کم کم اضافه کنین 👌کیفیتش خیلی بهتر مـیشـه و نیـازی بـه رعایت مراحل نیست . .
برای مایونز مـیتونید لیموترش هم استفاده کنید اما سرکه مزه بهتری داره . پودر خردل دلخواهه و رنگ #سس_مایونز رو کمـی مایل بـه زرد مـیکنـه . اگر بخواهید مایونز را رقیق کنید مـیتوانید از ماست استفاده کنید کـه سالمتر هم هست . .
بجای زرده خام مـیتوان زرده پخته مصرف کرد .
.
من با سرکه ترشی لبو یـا کلم بنفش مایونز رو رنگی مـیکنم . شما چطوری درست مـیکنید ؟ 🙏🌺.
.
. .
.
Cr.to: @_georsh_
#سسهای_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #سالادهای_سفره_خونـه #یوگونز_سفره_خونـه #fidilio # #mustseeiran #sofrehkhune #سالاد_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. توت هم بـه بازار اومد .لطفا ورق بزنید ️. . برگ توت سفید غذای خوبی به منظور کرم ابریشم و حیواناتی نظیر و است!!! البته خبر دارند کـه ما باهاش دلمـه درست مـیکنیم !! . همچنین، بـه صورت خشک بـه عنوان علوفه به منظور فصول خشک مصرف مـی‌شود. مـیوه توت درون بعضی کشورها و در طب سنتی چین به منظور رفع یبوست استفاده ... .
توت هم بـه بازار اومد .لطفا ورق بزنید ☝️.
.
برگ توت سفید غذای خوبی به منظور کرم ابریشم و حیواناتی نظیر و است!!! البته خبر دارند کـه ما باهاش دلمـه درست مـیکنیم !!😂😂
.
همچنین، بـه صورت خشک بـه عنوان علوفه به منظور فصول خشک مصرف مـی‌شود. مـیوه توت درون بعضی کشورها و در طب سنتی چین به منظور رفع یبوست استفاده مـی‌شود و خشک‌شده آن (توت خشک) به منظور افراد دیـابتی مناسب است.
در بررسی‌های آزمایشگاهی، برگ توت باعث کاهش قند خون درون حیوانات آزمایشگاهی شده و در تحقیقات دیگری، چربی خون را پایین آورده است.
.
مـهم‌ترین اثرات توت سفید
:
ضد درد، ضد پیری، ضد باکتری، ضد التهاب، آنتی‌اکسیدان، ضد تب، خنثی‌کننده رادیکال‌های آزاد، ضد سرطان خون، ضد اسپاسم، معرق، ادرارآور، کاهش‌دهنده قند خون، پایین‌آورنده فشار خون، ملین، خلط‌آور، قارچ‌کش، مسهل، شیرافزا، مسکن و کرم‌کش.
.
در ترکیـه تهیـه دوشاب توت سیـاه و قرمز و سفید مرسومـه و مورد استقاده قرار مـیگیره . کـه بسیـار خوشمزه و غلیظه و البته رنگ دوشاب توت سیـاه و قرمز تیره تره . درون تهران توت ده کن و فرحزاد از معروفیت زیـادی برخوردار هست . کدوم شـهرها توت معروفی داره ؟ برامون درون مورد توت بنویسید . .
برگ توت ترشی لازم رو مثل برگ مو نداره و معمولا با چاشنی ملس و شیرین همراه مـیکنند . خشک توت سفید کمـی سخته و معمولا زود سیـاه و تیره مـیشـه . توت رو بعضیـا زیر درخت پارچه مـیبندند که تا خشک بشـه و خودش بیفته !! اما سایـه و محلی کـه جریـان هوا عبور کنـه به منظور توت مناسبه .
.
توت خشک همراه چای و قهوه و در ترکیب معجون با شیر و خشکبار متداوله . مربای توت ها هم درون بین مردم طرفدار داره . .
شما توت رو چطوری خشک مـیکنید کـه سیـاه و تیره نشـه ؟ .
#توت_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه #مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه #توت #توت_سفید #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

امروز بـه دیدن یکی از اقوام دور رفتیم خونـه ای قدیمـی با قدمتی حدود صدو پنجاه سال ، صاحبخانـه برامون کلی از گذشته صحبت کرد ، و روزگار خود و خانـه را بدین شرح توصیف نمود : مادرم درون این منزل عروس شد و با پدرو مادر همسر کـه انـها هم چند فرزند داشتند زندگی مـیکرد ، من اولین خانواده بودم و بخاطر همـیاری با مادر درون ... 🌹امروز بـه دیدن یکی از اقوام دور رفتیم خونـه ای قدیمـی با قدمتی حدود صدو پنجاه سال ، صاحبخانـه برامون کلی از گذشته صحبت کرد ، و روزگار خود و خانـه را بدین شرح توصیف نمود : مادرم درون این منزل عروس شد و با پدرو مادر همسر کـه انـها هم چند فرزند داشتند زندگی مـیکرد ، من اولین خانواده بودم و بخاطر همـیاری با مادر درون نگهداری برادران و انم از تحصیل باز مانده و شدم کدبانوی خانـه ، ما درون حیـاط سه حوض بزرگ داشتیم کـه هرکدام بـه منظوری استفاده مـیشد مادرم هر دو سال صاحب فرزندی مـیشد و هر نـه تایمان درون همـین خانـه بدنیـا آمدیم مادرم زنی پاکیزه بود که تا جایی کـه هر صبح نوزادش را بـه حیـاط کنار حوض مـیاورد و طفل را درون حوض مـیشست و حتی درون زمستان یخ حوض را شکسته نوزاد را دو سه بار درون آب قرار مـیداد و بعد حوله پیچ زیر کرسی گرم مـیگذاشت که تا سرما نخورد .... حرفش را قطع کردم و پرسیدم یعنی بچه ها درون آب زیر صفر چیزی نمـیشدند خندید و گفت برعقویتر مـیشدند و اصلا بیمار هم نبودند
زندگی درون عصر حاضر کاملا متفاوت شده یـادمـه مادرم با نـه که تا بچه علاوه بر کار خانـه و فرزندان ، سالی چند بار دیوارای خانـه را با اهک و خاکستر غربال شده ی ذغال سفید مـیکرد ، هر سال ماه رمضون چند بار افطار و سحر مـیدادیم و همـیشـه پدرم فقرای شـهرو دعوت مـیکرد که تا بیـایندو خیرات بگیرند، اکثر شبهای زمستان مـهمان داشتیم ، دوستو همسایـه و فامـیل به منظور دوره همـی و گپ زدن مـیامدند ، هر غروب بساط تخمـه و کدو تنبل و باقالی براه بود ان موقع مثل حالا نبود کـه سرها تو گوشی باشـه وی بهی نگاه نکنـه ، ان زمان صفا و همدلی بود همـه مثل هم بودند ، تو این دوره بـه هر کی سر مـیزنی مـیناله چه دارا چه فقیر ، ان موقع هم فقر زیـاد بود ولی همـه از هم خبر داشتند و کمک مـید .... چقدر امروز خاطره شنیدم ، از گذشته ای نـه چندان دور ، خاطراتی شیرین و گاه غصه دار از سادگی و پاک بودن آدمای دورو برمون ، آدمایی کـه یـه روزی تو این شـهر و خونـه هاشون نفس مـیکشیدند ، عشق مـیورزیدند و هیچگاه بـه مرگو فراموش شدن نمـی اندیشیدند

آدمای سیـاه سفید قدیمـی مثل ما یـه روزی روزگار رنگی داشتند اونا هم هزاران امـید و آرزو داشتند و دلشون مـیخواست که تا ابد باشند اما درون یـافتند کـه هر سفر پایـانی خواهد داشت و جز نام نیک چیزی ماندگار نیست 🙏

#خانـه_قدیمـی
#خانـه_دوست
#یـادگار_گذشته

Read more

. سس قارچ خامـه ای از لذیذترین سس های غذاهای گوشتی خصوصا استیک . به منظور تهیـه این سس ابتدا قبلا قارچ ها رو شسته و ورقه کنید . دو سه که تا سیر رنده شده رو توی تابه با حدود پنجاه گرم یـا دو سه ق غ کره تفت بدید اما که تا تغییر رنگ نداده قارچ ها رو داخلش بریزید . موقع تفت قارچ حرارت رو کم نکنید چون قارچ آب مـیندازه . . البته ... .
سس قارچ خامـه ای از لذیذترین سس های غذاهای گوشتی خصوصا استیک .
برای تهیـه این سس ابتدا قبلا قارچ ها رو شسته و ورقه کنید . دو سه که تا سیر رنده شده رو توی تابه با حدود پنجاه گرم یـا دو سه ق غ کره تفت بدید اما که تا تغییر رنگ نداده قارچ ها رو داخلش بریزید . موقع تفت قارچ حرارت رو کم نکنید چون قارچ آب مـیندازه .
.
البته مـیتونید اول قارچ ها رو تفت بدید و بعد سیر رو اضافه کنید فرقی نداره . حتی داخل تابه ای کـه قبلش استیک رو سرخ کردید مـیتونید اینکار رو انجام بدید . یـه شستن تابه جلو مـیفتید !! 😁😌
.
جعفری خرد شده و نمک و فلفل سیـاه و مقدار حدود صدوپنجاه گرم یـا سه چهارم پیمانـه خامـه نسبتا شل رو اضافه کنید . بعد کـه کاملا داغ شد استیک ها رو داخل اضافه کنید یـا جداگانـه روش بریزید . .
.
سس قارچ رو مـیشـه با ترکیب سس بشامل ( با آرد سفید و کره و قارچ ) هم تهیـه کرد . یـا مـیتونید داخل همون سس بشامل قارچ و خامـه هم ریخت . اما این خوشمزه تر و سبک تره . .
.
.
مدت زمان طبخ استیک :
مـیتواند بر مبنای مدت زمان آن بـه دقیقه , استیک خوب و مناسبی تهیـه کنید و برای یک استیک با ضخامت که تا حدود 2 سانتیمتر :
هر سمت گوشت استیک را حدود 1 دقیقه سرخ کنید که تا استیک خونداری داسته باشید .
هر سمت گوشت استیک را حدود 2 دقیقه گریل کنید که تا یک استیک آبدار ولی صورتی تر داشته باشید .
هر سمت گوشت را سه دقیقه گریل کنید که تا استیکی ول دان یـا مغز پخت تحویل بگیرید .
سرخ یـا گریل بیش از این مدت زمان , مزه استیک را خراب مـیکند . .
.
Cr.to:@cafedelites
#سس_قارچ_خامـه_ای #سس_قارچ_سفره_خونـه #سسهای_سفره_خونـه #سس #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. ‏grilled chicken shawarma with hummus sauce شاورمای مرغ گریل شده و سس هوموس (حمص) شاورما کـه ما معمولا بـه اسم کباب ترکی مـیشناسیمش امروزه بـه عنوان یک نوع فست فود درون سراسر دنیـا شناخته شده کـه با انواع گوشت قرمز یـا سفید و یـا ترکیبی از این دو تهیـه مـیشـه و به مدت طولانی (معمولا تمام روز) بـه شیوه سیخ گردانی ... .
‏grilled chicken shawarma with hummus sauce
شاورمای مرغ گریل شده و سس هوموس (حمص)
شاورما کـه ما معمولا بـه اسم کباب ترکی مـیشناسیمش امروزه بـه عنوان یک نوع فست فود درون سراسر دنیـا شناخته شده کـه با انواع گوشت قرمز یـا سفید و یـا ترکیبی از این دو تهیـه مـیشـه و به مدت طولانی (معمولا تمام روز) بـه شیوه سیخ گردانی بصورت عمودی بریـان مـیشـه و سپس قسمتهای رویی بصورت برشـهای نازک جدا و روی سطحی کـه درمعرض حرارت هست ریخته و مجددا کبابی مـیشـه.
شاورما رو مـیتونین بـه راحتی تو خونـه تهیـه کنین کـه اغلب بصورت سیخی تو ماهیتابه گریل کبابی مـیشـه.
شاورما معمولا با نان پیتا و بصورت ساندویج سرو مـیشـه و بطور سنتی با انواع سالاد مثل تبوله و فتوش و درکنار حمص یـا تاهینی (طحینی) سرو مـیشـه.
روش پخت: مرغ خردشده را با یک ق چایخوری پودر زیره ، یک ق غذاخوری عسل ، یک ق چایخوری پودر پاپریکا ، دوحبه سیر رنده شده ، آب یـه لیموترش ، یک ق چایخوری نمک و فلفل سیـاه تازه اسیـاب شده ، کمـی پرک فلفل قرمز (چیلی فلکس) مخلوط کنید و درشو بسته و بذارین چهار پنج شاعت یـا یـه شب که تا صبح تو یخچال بمونـه که تا مرغ مزه ها رو جذب کنـه و بعد تابه گریل رو بذارین داغ بشـه و برشـهای مرغ رو بـه سیخ بکشین و بذارین که تا پخته و دوطرفش قهوه ای طلایی بشـه.
برای سس کنارش هم حمص رو با روغن زیتون و آبلیموی بیشتری مخلوط کردم که تا غلظتش کمتر از همـیشـه باشـه.
دستور حمص تو هشتگ زیر هست:
#soha_hummus
#shawarma #hummusdip #hummus #dip #dipping #fattoush
#Fattoushsalad #tabbouleh #tabboulehsalad

Read more

Media Removed

نمـی دونم چرا از همـه آدم های ریز و درشتی کـه اینجا رد مـی شن یـا فیسبوک و یـا حتی توی این گروههای تلگرامـی بچه های مدرسه و ورودیـهای دانشکده و هزار که تا جای دیگه این دهکده مک لوهانی یکی نمـیاد یک روز ردی از سودابه بیـاتی بهم بده. از خودش کـه البته انتظاری ندارم! هر چی کـه نباشـه این آدم تاثیر فلسفی عمـیقی روی جهان بینی من ... نمـی دونم چرا از همـه آدم های ریز و درشتی کـه اینجا رد مـی شن یـا فیسبوک و یـا حتی توی این گروههای تلگرامـی بچه های مدرسه و ورودیـهای دانشکده و هزار که تا جای دیگه این دهکده مک لوهانی یکی نمـیاد یک روز ردی از سودابه بیـاتی بهم بده. از خودش کـه البته انتظاری ندارم! هر چی کـه نباشـه این آدم تاثیر فلسفی عمـیقی روی جهان بینی من درون کودکی داشت. اصلا مرز مـیان عالم خیـال و واقع و حتی مثل افلاطونی رو اون بـه صورت عملی بهم شیرفهم کرد. درست سی و چند سال پیش توی صف صبحگاه مدرسه شـهید کریم ولی زاده بهم گفت: کامران دفتر علومت رو بده ببرم خونـه که تا از روش بنویسم. دفتر علومم شاه دفترهام بود چون با مداد تیز تیز قشنگ نوشته بودمش و کنارش نقاشی های خودم بود. نمـیدونم چی توی صورت اش دیده بودم کـه گفتم: عوضش چی بهم مـیدی؟
مـیدونست کـه مرده کارتون مسافر کوچولو هستم یعنی همـه مـیدونستن. نـه بـه خاطر موهای طلایی مسافر کوچولو کـه توی باد تکون مـیخورد و نـه بـه خاطر اون شالگردنش کـه تهش یـه ستاره چسبیده بود. نـههه من عاشق اون گل سرخ نکبت و اعصاب نداری بودم کـه ازیـه قشنگ با برق شبیـه بـه طلا و لبی شبیـه بـه غنچه بیرون مـیاومد. خونـه ما اگه نگم هزار جور گل سرخ, دستکم چند مدل رز داشت. از اون مخملیـها گرفته که تا رنگهای زرد و صورتی و سفید و ترکیبی. گل رز نبود کـه بیشتر درخت بود کـه برای چیدنشون حتما نردبون مـیذاشتیم. یـه هفته هر روز مـیرفتم بالای نردبون که تا برای بیـاتی گل ببرم مدرسه. گفته بود اگه یـه هفته براش گل ببرم یـه روز اون گل سرخ مسافر کوچولو رو کـه توی باغچه خونشون دارن مـیاره که تا من از نزدیک ببینم. که تا آخر سال من هی بهش التماس مـیکردم کـه گل رو بیـاره و کی مـیاره؟ و نکنـه یـه روزی بیـاره کـه من نرفته باشم مدرسه و...
بیـاتی گل رو نیـاورد کـه هیچ, بلکه دفترم رو هم بالا کشید.
راستش که تا سالهای سال از اینکه بهم کلک زد ناراحت نبودم, اینکه اینقدر خنگ بودم هم دردم نمـی گرفت اما از اینکه چنین گلی هیج جای دنیـا حتی خونـه بیـاتی اینا هم نیست غصه مـیخوردم. دروغ چرا هنوز هم ته دلم بـه اینکه یـه روزی بیـاتی پیدا بشـه و اون گل رو برام توی یـه شیشـه خالی مربا بیـاره امـیدوارم.🌹 حالا اگهی اینجاها دیدتش خبرم کنـه.

Read more

Media Removed

️🕊 #siavyoga «در من خونـه ای هست کـه بوی سبز ِ جنگل تمامِ اطرافش رو احاطه کرده... تصویر ی کـه متولد نشده اما دست هام موهای جو گندمـیش رو بارها بافته و صدای زنی کـه دلم مـیخواد هر روز صداش رو ببوسم تو از جنگ بگو از قیمت ارز از روزهایی کـه قرار نیست برسن و چمدون بستن بـه سمت مرز... من اما اهل این ام کـه زیر سخت ... 🗻☁️🕊 #siavyoga
«در من خونـه ای هست کـه بوی سبز ِ جنگل تمامِ اطرافش رو احاطه کرده... تصویر ی کـه متولد نشده اما دست هام موهای جو گندمـیش رو بارها بافته و صدای زنی کـه دلم مـیخواد هر روز صداش رو ببوسم

تو از جنگ بگو از قیمت ارز از روزهایی کـه قرار نیست برسن و چمدون بستن بـه سمت مرز... من اما اهل این ام کـه زیر سخت ترین طوفان ها خم بشم اما نشکنم٬ من اهل ایستادنم... اهل ایستادن.

برای اون کـه مشت زد٬ باد ام. به منظور اون کـه به امـید هام دست برد آتیش... به منظور اون کـه قلبش سنگیـه٬ اگر راهم رو ببنده مثل آب راه قلبش رو پیدا مـیکنم و برای خاطرات بد٬ خاک ام دفن مـیکنم بیشتر از هر خاکی.

عشق رو با گلوله با تهدید با گرسنگی نمـیشـه از بین برد. امـیدوار باش کـه هم رو پیدا مـی کنیم حتی زیر آسمون جنگ و فقر... امـیدوار باش و مـیون غصه هات من رو فراموش نکن چون دیر یـا زود پیدام مـیشـه. دستت رو مـی گیرم و با دست هامون٬ موهای جو گندمـیش رو تو سکوت جنگل مـی بافیم »
.
.
پ.ن: این متن از امـیرعلی رو کمـی تغییر دادم.👆
‌_________________________________________________________
برای من جنگلِ سبز و ابر های سفید و آسمون و دریـای آبی زندگیـه؛ زمـین زندگیـه با همـه طبیعتش، همـه آدمای خوب و بدش، همـه خوشی ها و ناخوشی هاش.

من اینجام کـه تجربه کنم. زندگی کنم.
پرواز کنم مثل یـه پرنده،
شنا کنم مثل یـه ماهی،
یوگا کنم مثل یک انسان،،

و وقتی بـه اندازه کافی دیدم و کشیدم، یـه روزی بـه سادگیِ یـه #شاواسانا کالبدم رو رها کنم و روحم رو آزااد کنم که تا بره بـه منظومـه های دوور..🌌 بـه دنبالِ جهان های موازی، متقاطع، اریب..
یـا شایدم به منظور همـیشـه درون #نیروانـه آرمـیدم.

باشد کـه حیـاتِ ما درون زمـین سرشار از عشق باشد.
عشق بـه طبیعت، عشق بـه خانواده، جهان، هستی..
عشق بـه خود، و عشق بـه خودآ
....مـین.🙏🏾

#سیناسیـاوشان 🌿
خرداد ٩٧
___________________________________________
Om. Shanti. Shanti. Shanti. 🕉🙏🏾🌍
// #yogalife #yoga_asana #yoga #practiceyoga #yogapractice #liveyourlife

Read more

Media Removed

. ‏grilled chicken shawarma with hummus sauce #شاورما ی مرغ گریل شده و سس هوموس (حمص) شاورما کـه ما معمولا بـه اسم کباب ترکی مـیشناسیمش امروزه بـه عنوان یک نوع فست فود درون سراسر دنیـا شناخته شده کـه با انواع گوشت قرمز یـا سفید و یـا ترکیبی از این دو تهیـه مـیشـه و به مدت طولانی (معمولا تمام روز) بـه شیوه سیخ گردانی ... .
‏grilled chicken shawarma with hummus sauce
#شاورما ی مرغ گریل شده و سس هوموس (حمص)
شاورما کـه ما معمولا بـه اسم کباب ترکی مـیشناسیمش امروزه بـه عنوان یک نوع فست فود درون سراسر دنیـا شناخته شده کـه با انواع گوشت قرمز یـا سفید و یـا ترکیبی از این دو تهیـه مـیشـه و به مدت طولانی (معمولا تمام روز) بـه شیوه سیخ گردانی بصورت عمودی بریـان مـیشـه و سپس قسمتهای رویی بصورت برشـهای نازک جدا و روی سطحی کـه درمعرض حرارت هست ریخته و مجددا کبابی مـیشـه.
شاورما رو مـیتونین بـه راحتی تو خونـه تهیـه کنین کـه اغلب بصورت سیخی تو ماهیتابه گریل کبابی مـیشـه.
شاورما معمولا با نان پیتا و بصورت ساندویج سرو مـیشـه و بطور سنتی با انواع سالاد مثل تبوله و فتوش و درکنار حمص یـا تاهینی (طحینی) سرو مـیشـه.
روش پخت: مرغ خردشده را با یک ق چایخوری پودر زیره ، یک ق غذاخوری عسل ، یک ق چایخوری پودر پاپریکا ، دوحبه سیر رنده شده ، آب یـه لیموترش ، یک ق چایخوری نمک و فلفل سیـاه تازه اسیـاب شده ، کمـی پرک فلفل قرمز (چیلی فلکس) مخلوط کنید و درشو بسته و بذارین چهار پنج شاعت یـا یـه شب که تا صبح تو یخچال بمونـه که تا مرغ مزه ها رو جذب کنـه و بعد تابه گریل رو بذارین داغ بشـه و برشـهای مرغ رو بـه سیخ بکشین و بذارین که تا پخته و دوطرفش قهوه ای طلایی بشـه.
برای سس کنارش هم حمص رو با روغن زیتون و آبلیموی بیشتری مخلوط کردم که تا غلظتش کمتر از همـیشـه باشـه.
@sohaylamasqati

Read more

آقا قبل از خاکستر شدن و به رود گنگ سپرده شدن و رفتن و به اقیـانوس هند پیوستن و خلاصه جونم براتون بگه کـه راه به منظور توبه و بچه ی خوبی شدن زیـاده.... یکی از این راه ها ترس و وحشته.... ترس از موجودات عجیب و رعب آور و گنده و ریز و سیـاه و سفید و قرمز و خاکستری... گفتم خاکستری یـاد این آتشفشان همساده افتادم کـه هی درون حال ... آقا قبل از خاکستر شدن و به رود گنگ سپرده شدن و رفتن و به اقیـانوس هند پیوستن و خلاصه جونم براتون بگه کـه راه به منظور توبه و بچه ی خوبی شدن زیـاده.... یکی از این راه ها ترس و وحشته.... ترس از موجودات عجیب و رعب آور و گنده و ریز و سیـاه و سفید و قرمز و خاکستری... گفتم خاکستری یـاد این آتشفشان همساده افتادم کـه هی درون حال خرناس کشیدنـه.... کجا بودیم؟ آها ... توبه و ترس و فلان و بهمان
...از سیمـین خانم ثقفی پرسیدم چرا این اشکال و مجسمـه های مختلف کـه در هر کوی و برزن و خونـه و اداره و اتاقی و تاقچه ای بـه وفور دیده مـیشـه اینقدر ترسناک و رعب آورن؟.... و پاسخ اونقدر قانع کننده بود کـه از سوم دبستان بـه این طرف اینقدر قاطع قانع نشده بودم. و پاسخ این بود: پیروان حتما بترسند که تا پیروی کنند... !!!حالا این موضوع بـه من ربطی نداره. موضوع مـهم اینجاست کـه فردا من بـه سمت ایران پرواز دارم و این آتشفشان باعث تعطیلی فرودگاه شده. با این وضعیت بـه نظر شما من فردا چی بپوشم؟؟؟!

Read more

Media Removed

. بـه به چه کدبانو . سلام عزیزان.خوبید؟ . . . #ماهی #فیتیره #زرشک_پلو #مـیرزاقاسمـی #سبزی_پلو . اما طرز تهیـه سالاد و کال کباب کـه مـیتونـه بسیـار مناسب به منظور مـهمونیـاتون باشـه رو براتون مـینوبسم . . . سالاد کلم و گردو : . نصف یک عدد کلم برگ سفید و نصف کلم بنفش 8 عدد خیـار شور دو عدد ... .
به بـه چه کدبانو😍😍😍
.
سلام عزیزان.خوبید؟
.
. .
#ماهی
#فیتیره
#زرشک_پلو
#مـیرزاقاسمـی
#سبزی_پلو
.
اما طرز تهیـه سالاد و کال کباب کـه مـیتونـه بسیـار مناسب به منظور مـهمونیـاتون باشـه رو براتون مـینوبسم .
.
.
👈سالاد کلم و گردو : .

نصف یک عدد کلم برگ سفید و نصف کلم بنفش
8 عدد خیـار شور
دو عدد هویج
یک مشت گردو نگینی خرد شده
ذرت پخته شده یـا کنسروی نصف لیوان
نصف لیوان ماست چکیده
دو قاشق سس مایونز و یـا هزار جزیره
یک بسته پنیر خامـه ای من از ویلی استفاده کردم.
دو قاشق آبلیمو
یک قاشق پر نعناع خشک
.
.

تمام مواد اولیـه رو داخل خرد کن بریزید و ریز خرد کنید حتی خیـار شور رو بعد ماست و سس و پنیر گردوی خرد شده رو و ذرت رو اضافه کنید و ابلیموی تازه و نعناع خشک رو اضافه کنید و خوب هم بزنید.
داخل یک قالب کیسه فریزر بزارید که تا لبه رو بپوشونـه .
مواد رو داخلش بریزید و با پشت ملاقه خوب فشار بدید که تا کاملا همـه جا پر بشـه لبه کیسه رو روی هم بیـارید و چند ساعت داخل یخچال بزارید که تا مزه ها بـه خورد هم بره بعد چند دقیقه قبل از سرو برگردونید و تزیین کنید.این سالاد رو مـیتونید یک روز جلوتر هم آماده کنید .
مـیتونید بـه صورت تک نفره هم به منظور مـهموناتون سروش کنید .
.
.
👈و اما کال کباب : .
.
نوعی ساید کنار غذای ما گیلانی هاست درون کنار ماهی و مرغ و قیمـه معمولا استفاده مـیشـه . .
تشکیل شده از :
یک کیلو بادمجون کباب شده
سه چهار حبه سیر رنده شده دو عدد گوجه کباب شده و له شده (بعضی ها گوجه کبابی نمـیزنن ولی پیشنـهاد مـیکنم بزنین چون بینظیرش مـیکنـه.)
نصف لیوان گردوی آسیـاب شده.
آب انار یک لیوان (و یـا ترکیب آب انار وکمـی رب انار.)
نمک و فلفل وگلپر و کمـی نعناع خشک و یـا ترکیب نعناع و کمـی ریحون خرد شده طعم فوق العاده ای بهش مـیده تمام مواد رو مخلوط کنید و با دونـه انار تزیین کنید.
.

وقتی بادمجونو گوجه رو کباب کردید و پوستشو گرفتید ساطوری کنید و کاملا حتما له بشـه من داخل بلندر دو پالس زدم که تا کاملا له بشـه بعد کل مواد رو بهش اضافه کردم. 👆
.
.
.
از وقتی اومدیم این خونـه مـهمونیـامون اینجوریـه کـه بزرگترا دور مـیز مـیشینن و بقیـه جوونا کـه جا نمـیشن سلف سرویس به منظور خودشون غذارو مـیکشن و هرمـیره یـه گوشـه ای مـیخوره 🙈
.
.
هنر بانو جان
@foodaneh

Read more

Media Removed

. . سلام عزیزان.خوبید؟ . . ببخشید چند روزی بود فرصت نکردم براتون پست بزارم. ناهار دیروز با خانواده م دور هم بودیم . . گفتم طرز تهیـه این غذاها رو باهاتون بـه اشتراک بزارم. البته هشتگ طرز تهیـه ماهی ، فیتیره، مـیرزاقاسمـی ، زرشک پلو با مرغ و مـیزارم . . #ماهی_فودانـه #فیتیره_فودانـه #زرشک_پلو_فودانـه ... .
.
سلام عزیزان.خوبید؟
.
.
ببخشید چند روزی بود فرصت نکردم براتون پست بزارم. 🙈
ناهار دیروز با خانواده م دور هم بودیم ❤
.
.
👈گفتم طرز تهیـه این غذاها رو باهاتون بـه اشتراک بزارم.
البته هشتگ طرز تهیـه ماهی ، فیتیره، مـیرزاقاسمـی ، زرشک پلو با مرغ و مـیزارم 👇
.
.
#ماهی_فودانـه
#فیتیره_فودانـه
#زرشک_پلو_فودانـه
#مـیرزاقاسمـی_فودانـه
#سبزی_پلو_فودانـه
.
اما طرز تهیـه سالاد و کال کباب کـه مـیتونـه بسیـار مناسب به منظور مـهمونیـاتون باشـه رو براتون مـینوبسم .
.
.
👈سالاد کلم و گردو : .

نصف یک عدد کلم برگ سفید و نصف کلم بنفش
8 عدد خیـار شور
دو عدد هویج
یک مشت گردو نگینی خرد شده
ذرت پخته شده یـا کنسروی نصف لیوان
نصف لیوان ماست چکیده
دو قاشق سس مایونز و یـا هزار جزیره
یک بسته پنیر خامـه ای من از ویلی استفاده کردم.
دو قاشق آبلیمو
یک قاشق پر نعناع خشک
.
.

تمام مواد اولیـه رو داخل خرد کن بریزید و ریز خرد کنید حتی خیـار شور رو بعد ماست و سس و پنیر گردوی خرد شده رو و ذرت رو اضافه کنید و ابلیموی تازه و نعناع خشک رو اضافه کنید و خوب هم بزنید.
داخل یک قالب کیسه فریزر بزارید که تا لبه رو بپوشونـه .
مواد رو داخلش بریزید و با پشت ملاقه خوب فشار بدید که تا کاملا همـه جا پر بشـه لبه کیسه رو روی هم بیـارید و چند ساعت داخل یخچال بزارید که تا مزه ها بـه خورد هم بره بعد چند دقیقه قبل از سرو برگردونید و تزیین کنید.این سالاد رو مـیتونید یک روز جلوتر هم آماده کنید .
مـیتونید بـه صورت تک نفره هم به منظور مـهموناتون سروش کنید .
.
.
👈و اما کال کباب : .
.
نوعی ساید کنار غذای ما گیلانی هاست درون کنار ماهی و مرغ و قیمـه معمولا استفاده مـیشـه . .
تشکیل شده از :
یک کیلو بادمجون کباب شده
سه چهار حبه سیر رنده شده دو عدد گوجه کباب شده و له شده (بعضی ها گوجه کبابی نمـیزنن ولی پیشنـهاد مـیکنم بزنین چون بینظیرش مـیکنـه.)
نصف لیوان گردوی آسیـاب شده.
آب انار یک لیوان (و یـا ترکیب آب انار وکمـی رب انار.)
نمک و فلفل وگلپر و کمـی نعناع خشک و یـا ترکیب نعناع و کمـی ریحون خرد شده طعم فوق العاده ای بهش مـیده تمام مواد رو مخلوط کنید و با دونـه انار تزیین کنید.
.

وقتی بادمجونو گوجه رو کباب کردید و پوستشو گرفتید ساطوری کنید و کاملا حتما له بشـه من داخل بلندر دو پالس زدم که تا کاملا له بشـه بعد کل مواد رو بهش اضافه کردم. 👆
.
.
.
از وقتی اومدیم این خونـه مـهمونیـامون اینجوریـه کـه بزرگترا دور مـیز مـیشینن و بقیـه جوونا کـه جا نمـیشن سلف سرویس به منظور خودشون غذارو مـیکشن و هرمـیره یـه گوشـه ای مـیخوره 🙈

Read more

. شاتوبریـان چیست و چگونـه و از چه گوشتی طبخ مـیشود ؟ . . Chateaubriand #steak یـا بطور خلاصه Chateaubriand # یک خوراک فرانسوی هست .این غذا یکی از درس هایی هست که درون استانداردهای مـهارت های فنی و حرفه ای بـه آن بهای زیـادی داده شده و یکی از انواع غذاهایی هست که یک آشپز روز حتما بلد باشد و امتحان دهد . . . شاتوبریـان ... .
شاتوبریـان چیست و چگونـه و از چه گوشتی طبخ مـیشود ؟
.
.
Chateaubriand #steak یـا بطور خلاصه Chateaubriand # یک خوراک فرانسوی هست .این غذا یکی از درس هایی هست که درون استانداردهای مـهارت های فنی و حرفه ای بـه آن بهای زیـادی داده شده و یکی از انواع غذاهایی هست که یک آشپز روز حتما بلد باشد و امتحان دهد .
.
.
شاتوبریـان درون حقیقت روشی هست که بـه طرز تهیـه این غذا اشاره مـیکند و این روش مورد علاقه کنت شاتوبریـان François-René de Chateaubriand بود . شاتوبریـان نویسنده و شاعر و بنیـان گذار مکتب رمانتیسم درون ادبیـات فرانسه و تاریخدان و دیپلمات و سفیر فرانسه درون رم درون زمان ناپلئون و وزیر امور خارجی لوئی هیجدهم بود . سرآشپز Montmireil بنا بـه سلیقه و علاقه کنت این روش را به منظور تهیـه این خوراک بـه کار مـیبرد . این روش درون زادگاه کنت درون یکی از شـهرهای کوچک فرانسه به منظور این خوراک بکار مـیرفت . درون مناطق دیگر از راسته یـا Sirloin تهیـه مـیشود کـه نرمـی و لطافت آن بـه اندازه فیله نیست .
.
.
این خوراک از گوشت پشت کمر و پشت جگر سفید و یـا پشت مازو یـا فیله یـا Tenderloin کـه بصورت نواری پهن مـیباشد و بسیـار نرم و خوش خوراک هست , تهیـه مـیشود .
.
برش های نازک و مقطعی از فیله بنا بـه ذائقه افراد بـه صورت نیم پز و خوندار یـا
کاملا پخته و برشته و یـا متوسط و مـیانـه تهیـه مـیشود . بـه مقطع برش توجه کنید . وزن هر برش معمولا حتما حدود 12 اونس ounces یـا 340 گرم باشد و هر پرس محتوی حدودا 2 برش مـیباشد . .
.
انواع سس هایی هم به منظور همراهی با این خوراک تهیـه مـیشود کـه به سلیقه و ذائقه بستگی دارد . یکی از این سس های مـهم سس" بارنز " bernaise / bearnaise هست . .
#سس_بارنز_سفره_خونـه .
.
راسته و فیله کدامند ؟!
:
نکته : 1 - فیله: کـه حدود یک درصد از وزن لاشـه را شامل مـی‌شود. هنگام استخوان گیری فیله را از استخوان‌های کمر جدا مـی‌کنند. فیله بـه سه قسمت سر، مـیانی و انتهایی تقسیم مـی‌شود.فیله استیک از قسمت سر فیله درست مـی‌شود.
.
2 - راسته: کـه حدود ده درصد از وزن لاشـه را تشکیل داده و علاوه بر کباب کـه در کشور ما از راسته درست مـی‌کنند درون کشورهای خارجی جهت تهیـه روست بیف (Roast beef) استفاده مـی‌شود.
.
.
ادامـه داره ... رسپی شاتوبریـان متعاقبا ... 😍 یعنی همون coming soon .
.
.
با همکاری ادمـین شبنم و مریم 🌺🙏
Cr.to: @antalyagurmesii
#استیک_سفره_خونـه #استیک_شاتوبریـان_سفره_خونـه #خوراک_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

یـادمـه وقتی م هر روز صبح جارو برمـیداشت و مـیرفت تو کوچه رو جارو بزنـه من اون موقع ها سحر خیز ترین پسر بچه کوچمون بودم ...صبح های تابستون م هر روز با آفتابه کوچه روز جارو مـیکشید و حیـاط رو هم که تا اخرش جارو مـیکشید و من هم پشت همـین درِ سفید و مشکی کـه مـیبینید منتظر بچه های همسایـه مـیشستم که تا یکی یکی سرکلشون ... یـادمـه وقتی م هر روز صبح جارو برمـیداشت و مـیرفت تو کوچه رو جارو بزنـه من اون موقع ها سحر خیز ترین پسر بچه کوچمون بودم ...صبح های تابستون م هر روز با آفتابه کوچه روز جارو مـیکشید و حیـاط رو هم که تا اخرش جارو مـیکشید و من هم پشت همـین درِ سفید و مشکی کـه مـیبینید منتظر بچه های همسایـه مـیشستم که تا یکی یکی سرکلشون پیدا بشـه, خورشید بالا مـیومد و سایـه ها اروم اروم کوتاه و کوتاه مـیشدن ...تو خونـه ما تو همـین خونـه معمولا اول صدای جارو کشیدن زنای همسایـه مـیومد کـه یکی یکی جلو دم درون خونشون آب مـیریختن و جارو مـیکشیدن و بعد اون صدای جرو بحث م و زن عمو همـیشـه بـه گوش مـیرسید سر همـه چی باهم دعوا مـی ...تا اینکه بابام تصمـیم گرفت یک دیوار وسط حیـاط بکشـه که تا کمتر جر و بحث پیش بیـاد ولی با این حال تمومـی نداشت بعد این کـه خونـه بـه دو قسمت مساوی تقسیم شد تصمـیم گرفتیم از خونـه ای کـه تو محله پایین شـهر بود بـه یک خونـه جدید تو آپارتمان کوچ کنیم ...دیشب مـیگفت تو یخچالم جا ندارم فردا پاشو برو یخچال با بابات بیـار, نمـیخوام تو هم هر روز پاشی بری اون خونـه خلاصه امروز آخرین تیکه بزرگه خونـه رو از خونـه قدیمـی جابجا کردیم و آوردیم ولی هیچوقت تو این آپارتمان لعنتی نشد خاطرات بیـارم تو این خونـه اینجا من دیگه اون پسر سحر خیز نیستم اون سایـه ها رو دیگه نمـیتونم ببینم اون طراوت و شادابی صبح ها دیگه نیست گرچه خوشی ها ی کوچیک از خانواده من جدا نمـیشن چه تو این آپارتمان چه تو هر خونـه ای دیگه ..ولی من روز بـه روز دارم رو بـه اضمحلال مـیرم و دلم بشدت جمع های شاد و مسافرت های زیـاد مـیخواد ...
همدان شـهرستان بهار 97
.

#gettyreportage #lensculturestreets #myfeatureshoot #featureshoot #roozdaily #outofthephone #streetphotographymagazine #hartcollective #1415mobilephotographers #hikaricreative #akasimagazine #outofthephone #lensculturestreets #Lenscultureportraits #theweekOninstagram #instagram #aksiine #everydayiran #Somewheremagazinas #iran
#Soundvision_mag #somewheremagazine #Nostalgia #everydaybakhish #StreetphotographersCommunity #photocommune #bnw_demand
#friendsinperson #whp #bnwminimalismmag

Read more

و سرانجام درون انتهای شب، اونجا کـه دیگه شب هم بی رمق مـیشـه ....... دیگه راستکیش نایی نمونده بودو همـینجوری اطرافو با یـه دقت وحس قرینـه سازی برانداز مـیکردم کـه کاری رو زمـین نمونده باشـه، آخه دور از جونتون من مرض قرینـه سازی دارم مثلا ردیف بودن پایـه های مبل، جای صندلی ها، جفت بودن دمپایی حتی تابلوهای روی ... و سرانجام درون انتهای شب، اونجا کـه دیگه شب هم بی رمق مـیشـه ....... دیگه راستکیش نایی نمونده بودو همـینجوری اطرافو با یـه دقت وحس قرینـه سازی برانداز مـیکردم کـه کاری رو زمـین نمونده باشـه، آخه دور از جونتون من مرض قرینـه سازی دارم😜😜 مثلا ردیف بودن پایـه های مبل، جای صندلی ها، جفت بودن دمپایی😁 حتی تابلوهای روی دیوار هم از دست من درون امان نیستن 😭شبها که تا همـه چی ردیف نشـه خوابم نمـیبره.. خلاصه کـه فکر مـیکردم کاش زندگی یـه جایی توی این لحظه متوقف مـیشد
بعد مـیتونستی بـه دور از همـه ی این جنجال و هیـاهوها همون قسمتی از وجودت رو کـه هربار بیرحمانـه یـه جایی جا مـیزاری.. بَرش داری و با خودت دومرتبه همراهش کنی... بعد اونو گره بزنی بـه کوچیکترین روزنـه ی امـیدی کـه تو دلته... و به راهت ادامـه بدی... قبل از اینکه خودخواهانـه فقط بـه خودت فکر کنی نگاهت مـیوفته بـه ماهیـهای قشنگ توی آکواریوم.. بـه خودت مـیگی، با اینکه دنیـاشون کوچیکه اما چه شادن و همش درحال تَقلان... بعد احساس آرامش و امنیت مـیکنی و
مـیون این همـه بلاتکلیفی انگار یـه عالمـه خون تازه پمپاژ مـیکنن تو رگهات، قلبت تالاب تالاب مـیزنـه... احساس مـیکنی یـه عالمـه عشق و جوونی از یـه جایی دایورت شد تو وجودت... یـه هو سطح انرژیت قد مـیکشـه مـیره بالا.... سرش مـیخوره بـه یـه جایی تو مغزت
بعد شیشـه ی افکارت رو مـیشکونـه... یـه هو یـه عالمـه حرفهای قشنگ مـیریزه بیرون و ردیف مـیشن روی برگه ی سفید و ماندگار مـیشن، بعد دلت مـیخوای بیـای همـین نوشته رو دوستای مـهربونت هم بخونن، و اینجوری مـیشـه کـه دستت مـیره روی کپی و سند مـیشـه اینجا... .... بماند بـه یـادگار، #روزنگار بـه وقت 23 خرداد .
لحظه هاتون پر از آرامش خوشکلای من 🤗😃
نمایی از آکواریوم خونـه مون، همونی کـه از انداختن ماهیـهالایو گذاشتم، یـادتونـه گفتم گیـاهاش همـه طبیعیـه و رشد مـیکنـه... اون سنگ بزرگ هم یـه نوع سنگ معدنیـه اسمش دراگونـه،، اینم واسه اطلاعات عمومـی کـه تو لایو خیلی پرسیده بودید، سفید ریز مـیزه ها هم سنگ مرجانی هستن، موزیک هم مال مازیـار فلاحیشونـه 😂، تقدیم بـه نگاه مـهربونتون 😄👍 عزیزان دلنوشته های منو مـیتونید توی این هشتگ بخونید...👇👇👇
. #دلنوشته_آبانماهی_کپی_ممنوع
#مرضیـه_صف_پهلوان
#به_وقت_سحر28_رمضان

Read more

. . ماهی قزل آلای #بیخس شده یـا بدون استخوان و تیغ و سفره کرده آماده شده به منظور سرخ و سوخاری . . . بـه این دوکفه ماهی مـیگن : سفره و نیز فیله یعنی جدا سر و پوست و دم و خلاصه یعنی هلو بیـا برو تو گلو !! . . . ماهی قزل آلای سرخ شده . نمک فلفل و آب پیـاز و لیمو ترش و پودرسیر و زعفران دم ... .
.
ماهی قزل آلای #بیخس شده یـا بدون استخوان و تیغ و سفره کرده آماده شده به منظور سرخ و سوخاری .
.
.
به این دوکفه ماهی مـیگن : سفره و نیز فیله یعنی جدا سر و پوست و دم و خلاصه یعنی هلو بیـا برو تو گلو !! 😆 .
.
.
ماهی قزل آلای سرخ شده .
نمک فلفل و آب پیـاز و لیمو ترش و پودرسیر و زعفران دم کرده به منظور اماده سازی
.
.
تخم مرغ رو داخل یک کاسه کمـی زعفران اضافه کنید و بهم بزنید و داخل یک دیس آرد سفید و کمـی زرد چوبه و ادویـه و پودرسیر و نمک و فلفل قرمز اضافه و مخلوط کنید . ماهی ابتدا داخل آرد سفید بزنید و بعد داخل تخم مرغ زده شده و بعد بـه پودر نان خشک و بعد سرخ کنید . با لیموترش و دورچین ها سرو کنید .
.
.
دوستان شاکی نشید . 👈 ستون فقرات رو گوشتالو برداشت که تا ازش تو رستوران 🐟🍜 سوپ ماهی تهیـه کنـه ✌😉🙌
.
#بیخس_
.
.
Cr.to: @aron__fitz
#ماهی_بازار_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه
#غذاهای_شمالی
#sofrehkhune #mustseeiran #سفره_خونـه #iran #tehran #fidilio

Read more

Media Removed

. خونـه ننـه تکه ای از بهشت خونـه ننـه روایت یک عمر خاطرات خونـه ننـه روایت یک عمر صفا.محبت همـه ماها با این زندگی و امکانات مدرن مـیگیم ای کاش برمـیگشتیم بـه عقب و همون خونـه دنج ننـه اره خونـه ننـه با اون درون چوبی دو لنگه کـه جیک جیک صداش تو گوش ننـه یعنی ننـه غمت نباشـه هنوز یکی هست کـه داره مـیاد پیشت اون تلویزیون ... .
خونـه ننـه تکه ای از بهشت
خونـه ننـه روایت یک عمر خاطرات
خونـه ننـه روایت یک عمر صفا.محبت

همـه ماها با این زندگی و امکانات مدرن مـیگیم ای کاش برمـیگشتیم بـه عقب و همون خونـه دنج ننـه

اره خونـه ننـه با اون درون چوبی دو لنگه کـه جیک جیک صداش تو گوش ننـه یعنی ننـه غمت نباشـه هنوز یکی هست کـه داره مـیاد پیشت

اون تلویزیون سیـاه و سفید تو خونـه ننـه کـه چه دل هایی رو رنگی مـیکرد . تق تق تعویض کانالش هنوز تو گوشمـه و اون آنتن بلندی کـه ننـه که تا مـیگفت یکی بچرخونـه همـه بلند مـیشدن واسه ننـه بچرخونن
.
یخچال عمومـی ننـه کـه واسه همـه بود جز خودش . یخچالی کـه ننـه پر مـیکرد واسه بچه ها و بزرگترا داد مـیزدن درون یخچال ببندین و ننـه مـیگفت مال خودشونـهی حق نداره داد بزنـه

خوابی کـه تو خونـه ننـه با اون کولر شارپ قدیمـی و صدای ویران کنندش همـه رو مـیبرد تو اون دنیـا و انگار موزیکی خوشتر از این واسه خواب تو خونـه ننـه نبود .

بخاری نفتی و اون قابلمـه شلغم رو سرش کـه تو زمستون همـه رو دور هم جمع مـیکرد و کیف و حالش واسه ننـه بود و اگه یک شبی نمـیومد ننـه رو مـیبرد تو غم

روزی بهتر از جمعه ها من واسه ننـه سراغ ندارم . قابلمـه خورشت ننـه با اون ادویـه و طعم خاصش کـه ننـه بار مـیذاشت و با اون دست لرزونش پیـاله پیـاله واسه همـه بـه عدالت پر مـیکرد

پ ن : خونـه قدیمـی ننـه نیست و الان ننـه تو خونـه مدرن زندگی مـیکنـه
پ ن : بـه لطف ننـه هنوز همـه دور هم جمع مـیشیم

آرزو مـیکنم خدا همـه ننـه ها رو سالم و سلامت واسه ماها نگه داره

Read more

Media Removed

. کلم قمری یـا کلم سنگ ؛ کلم سر , کلم قنبیت ، داش کلم ؟ دیگه چی مـیگید ؟ ( قنویت ، قنبیت یـا قنبید ؟؟؟؟) . لطفا ورق بزنید . . Kohlrabi . درون کلم قمری بخش غده ای مورد مصرف قرار مـیگیرد .برای خرید این کلم حتما نکات زیر رو بخاطر بسپارید : اول این کـه بدونید کلم قمری مناطق خشک معمولا پوک یـا ریشـه ای هست و داخلش رگ و ... .
کلم قمری یـا کلم سنگ ؛ کلم سر , کلم قنبیت ، داش کلم ؟ دیگه چی مـیگید ؟ ( قنویت ، قنبیت یـا قنبید ؟؟؟؟) .
لطفا ورق بزنید .
.
Kohlrabi
.
در کلم قمری بخش غده ای مورد مصرف قرار مـیگیرد .برای خرید این کلم حتما نکات زیر رو بخاطر بسپارید :
اول این کـه بدونید کلم قمری مناطق خشک معمولا پوک یـا ریشـه ای هست و داخلش رگ و ریشـه فراوان داره و اصلا بـه درد نمـیخوره و خوراک دام مـیشـه . درون عوض کلم قمری محصول مناطق پرباران و مرطوب بسیـار مرغوب و با کیفیته . .
دوم اینکه یک کلم قمری خوب مشخصاتی داره کـه اگر دقت کنید مـیتونید ازش استفاده کنید وگرنـه روانـه سطل زباله مـیشـه ....
:
.
کلم قمری با کیفیت ، بافت داخلش مثل سیب زمـینی صاف و بدون رگ و ریشـه حتما باشـه . به منظور اینکه چنین کلمـی بخرید هیچوقت ☝☝☝ کشیده ها و مخروطیش رو سوا نکنید ! کلم قمری حتما گرد و کمـی پخ باشـه !! درست مثل عاول 👌که کاملا بارزه👌👌
.
ته کلم نباید زیـاد چوبکی و بزرگ باشـه . پوستش کاملا صاف و بدون پستی و بلندی و بدون قسمت های سفید و چوبی باشـه . گره ها محل اتصال ساقه ی برگ ها حتما مثل باقی پوست کلم قمری سبز و صاف باشـه و چوبکی نشده و سفید نشده باشـه . عها رو مقایسه کنید متوجه مـیشید . هرچه رنگ کلم قمری سبزتر بهتر .
.
.
کلم قمری بـه رنگهای سبز و بنفش هست . درون همدان باهاش آش و در آذربایجان باهاش بورانی داش کلم و کلم پلو و در شیراز کلم پلو و در قم آبگوشت قنبیت درست مـیکنند .
.
.
پوره اش خیلی خوشمزه ست . باهاش دلمـه هم درست مـیکنند . دورچین خوبی به منظور غذاهای گوشتی محسوب مـیشـه . .
.
شما باهاش چی مـی پزید ؟
.
موقع خرید چطور انتخاب مـیکنید کـه رگ و ریشـه نداشته باشـه ؟ .
.
.
تو استوری عکسا رو ببینید کـه چه کلم قمری نخرید و چه کلم قمری بخرید ! دعاشو بجون ما ید . با نمک بجای اسنک بخورید . .
.
#کلم_قمری #کلم_سر #کلم_سنگ #مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

بعد بازی اومدیدم خونـه لئو رفت یـه دوش گرفت و رفت تو اتاقش..منم رفتم نشستم پای گوشیم و با سارا مـیکردم.. بعد یـه ساعت رفتم ببینم لئو چیکار مـیکنـه. همـه جای خونرو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم تو اتاقش و دیدم مثه بچه ها خوابیده!!(اوخی ) دیگه نزدیکای ساعت شیش بود گفتم دیگه بیدارش کنم شب نمـیتونـه بخوابه. رفتم ... بعد بازی اومدیدم خونـه لئو رفت یـه دوش گرفت و رفت تو اتاقش..منم رفتم نشستم پای گوشیم و با سارا مـیکردم..
بعد یـه ساعت رفتم ببینم لئو چیکار مـیکنـه.
همـه جای خونرو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم تو اتاقش و دیدم مثه بچه ها خوابیده!!(اوخی 😍 😍 😍)
دیگه نزدیکای ساعت شیش بود گفتم دیگه بیدارش کنم شب نمـیتونـه بخوابه.
رفتم بالا سرش و اروم گفتم:
_ لئووو پاشو دیگه ساعت پنج و نیمـه. 😏
_باشـه..یـه ربع دیگه.. 😏
_نـههههه همـین الان پاشو...حوصلم سر رفته مـیخوام بریم بیرون. 😝 _کجا بریم اخه؟ 😏
_من چمـیدونم حالا یـه جارو پیدا مـیکنیم..تو پاشو فقط! 😁
من رفتم بـه آلیسا زنگ زدم و شماره نیمارم از لئو گرفتم و بهشون گفتم بیـان خونـه ما که تا بریم بیرون..تقریبا نیم ساعت بعد رسیدن..نیمار یـه تیشرت نایک قرمز پوشیده بود با شلوار لی و کلاه کپ..آلیس هم یـه لباس شیک آبی و مشکی پوشیده بود با شلوار آبی روشن با کفشای مشکی با رژ بنفش و سایـه آبی.
منم رفتم حاضر شدم..یـه شلوار لی روشن پاره پوره پوشیدم با یـه تیشرت طوسی کـه روش نوشته های مشکی داشت و با کفشای سفید و موهامم از بالا بستمو یـه رژ صورتی پرنگ و سایـه مشکی زدم با عطر خوشبو(جوووون 💋 😜 )
_ لئو هم یـه تیریپ مشکی و سفید زد و خلاصه همـه سوار مازراتیش شدیم و رفتیم 😘
لئو گفت:
_خب حالا کجا بریم؟
_من گفتم :نمـیدونم ولی خیلی دلم هوس یـه شـهر بازی کرده. 😘
_آلیسا گفت وای آره منم خیلی دلم مـیخواست برم ولی وقت نشد.
_پس بررررریم! 😁
ماشینو تو پارکینگ پارک کردیم و رفتیم تو شـهر بازی.. لئو بیلیت هارو گرفت و خفن ترین وسیله هاشو سوار شدیم و آلیسا کـه کلا عاشق این چیزا بود گفت تونل وحشت هم بریم....من اولاش یـه خورده مـیترسیدم ولی بعدش عادت کردم..خیلی حال داد..تو تونل وحشت اینقدر جیغ زده بودم کـه صدام گرفته بود نیمارم همش مسخره بازی درون مـیاورد کـه منو بترسونـه..بعدش یـه چند که تا سلفی از خودش و با ما انداخت.. 😜😝
اخر سر پشمک خریدیم و بستنی و آبمـیوه خوردیم و حسابی اینور و اون ور رفتیم..
شب کـه شد همون جا تو رستورانـه شـهر بازی شام خوردیم...همـه چیز برگر سفارش دادیم با سیب زمـینی و نوشابه....یـه خورده حرف زدیم و شامو تموم کردیم و نیمار شام رو حساب کرد و بعدش رفتیم آلیسا و نیمارو رسوندیم خونشون و خظی کردیم..
شب رسیدیم خونـه و خسته و کوفته خوابیدیم.
#نظر لطفا!
ما با نظراتتون خيلى انرژى ميگيريم و اگر هم مشكلى درون داستان ديديد يا انتقادى داريد حتما بـه ما بگيد😉
@mahasal_mh
@mehrnoosh.j.m
#Dreamandlove__mahasal

Read more
سلام دوستان شبتون بخیر تعطیلات خوش گذشت؟ چه خبرا؟کجا رفتید؟ دوستای عزیزم حتما این پست رو لایک کنیدالگوریتم اینستا عکسایی کـه لایک نشـه رو هاید مـیکنـه بعد یـادتون نره لایک کنید که تا پستامونو از دست ندید عزیزایی کـه هنوز بـه جمع ما اضافه نشدند چون پیج رو مدت محدودی باز مـیزارم حتما فالو کنید با زدن تگ ... سلام دوستان شبتون بخیر🌙
تعطیلات خوش گذشت؟
چه خبرا؟کجا رفتید؟
دوستای عزیزم حتما این پست رو لایک کنید👍الگوریتم اینستا عکسایی کـه لایک نشـه رو هاید مـیکنـه بعد یـادتون نره لایک کنید که تا پستامونو از دست ندید
عزیزایی کـه هنوز بـه جمع ما اضافه نشدند چون پیج رو مدت محدودی باز مـیزارم حتما فالو کنید با زدن تگ @bastaniiii وارد صفحه اصلی ما بشید و پستای دیگه مونم ببیند یـادتون نره فالو کنید اینجوری هر شب دسرای جدید یـاد مـیگیرید و هر وقت هم بخاید یـه عالمـه دسر یـه جا مثل یـه فهرست دارید کـه به دلخواه انتخاب کنید و درست کنید و اما مارشملو دوستا حتما دیدید خیلی از دسرها روشون مارشمالو دارند خب اینم ویدیوش:
✔مواد لازم
شکر 1لیوان
گلوکز نصف لیوان
آب یکچهارم لیوان
ژلاتین 1/5ق غ
آب ولرم یکچهارم لیوان
وانیل یـا گلاب کمـی
نشاسته بـه مقدار لازم (تقریبا1پ)
اول 1/5ق غ ژلاتین را با یکچهارم آب ولرم مخلوط مـیکنیمرو اجازه مـیدیم که تا پف کنـه. درون ظرفی دیگر 1لیوان شکر +گلوکز+یکچهارم لیوان آبذرا مخلوط کرده و روی حرارت کم مـیگزاریم که تا بجوشـه و حل بشـه. سپس کمـی از این محلول جوشیده را روی ژلاتین مـیریزیم و هم مـیزنیم. و روی محلوطی روی گازگزاشته بودیم مـیریزیم و خاموش مـیکنیم سریع و مستقیما کـه هنوز داغه با همزن مـیزنیم. (همزمان موقع اضافه ژلاتین روی شیره حتما باهمزن بزنیم) اونقدر هم مـیزنیم که تا سفید و کاملا غلیظ بشـه. (اولش مواد زرد رنگه تقریبا اما کم کم بعد از هم زدن سفید و پوک مـیشـه) بعد از غلیظ شدن روی یـه کاغذ روغنی خوب پودر نشاسته مـیپاشیم چون اگه جاهایی نشاسته نباشـه خمـیر بـه کاغذ مـیچسبه خمـیر رو درون صورت دلخواه بـه دو قسمت تقسیم کنید و به یک قسمتش رنگ دلخواه بزنید کـه من اینجا از چند قطره رنگ قرمز استفاده کردم کـه صورتی شد. خمـیر رو بعد از رنگ زدن مـیریزیم توی قیف پلاستیکی یکبار مصرف و یـه برش مـیزنید سرشو، و روی کاغذ روغنی کـه نشاسته پاشیدید خمـیر رو بشکل لوله ای یـا گرد مـیزنید. دوباره روش نشاسته مـیپاشیم و بمدت سه ساعت استراحت مـیدیم که تا کاملا خشک بشن. حالا بستگی ب دمای خونـه داره دیگه. فقط حواستون باشـه رطوبت یـا آب اصلا بهش نرسه. بعد از خشک شدن از کاغذ جدا مـیکنیم و در ظرف مـیچینیم. فقط تو ظرف کـه مـیزارید روشو بپوشونید که تا خشک نشن. (شمااگه نخواستید روی کاغذ و با قیف بزنید مـیتونید مثلا تو یـه ظرف پیرکسی چیزی خوب کفشو نشاسته بپاشین و بعد خمـیرو بریزید داخلش و بعد یـا قالب بزنید یـا بصورت مربعی برش بزنید)
از :
@68arezoo68
💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤
چون سرخ‌ترین سیب

در آغوش درختی

سخت هست تو را دیدن و

از شاخه نچیدن!

شاعر:امـیر توانا املشی

Read more

. نقل بیدمشک اورمـیه 😙 . پرچم اورمـیه بالا . ترکیبات نقل : شکر _ آب _ بیدمشک _ مغز گردو _ وانیل _ کرم تارتار به منظور اینکه لطیف باشـه . ابتدا هسته نقل حتما آماده بشـه . . هسته نقل : گردو ( درون نقل گردویی) خلال بادام ( درون نقل خلالی بادام ) مغز پسته (در نقل پسته ای ) تخم های گیـاهی ( مثل گشنیز ) . سپس روکش سفید ... .
نقل بیدمشک اورمـیه 👌😙
.
پرچم اورمـیه بالا ⛳⛳⛳⛳
.
ترکیبات نقل : شکر _ آب _ بیدمشک _ مغز گردو _ وانیل _ کرم تارتار به منظور اینکه لطیف باشـه . ابتدا هسته نقل حتما آماده بشـه . .
هسته نقل : گردو ( درون نقل گردویی) خلال بادام ( درون نقل خلالی بادام ) مغز پسته (در نقل پسته ای ) تخم های گیـاهی ( مثل گشنیز )
.
سپس روکش سفید رنگ نقل از شکر سفید مخصوص و طعم دهنده :گرده گل بیدمشک( درون نقل بید مشکی) ، گلاب غلیظ ، وانیل و سایر طعم دهنده های مـیوه ای درون نقل های طعم دار مثل دارچین و زنجبیل کـه امروزه علاوه بر خلال بادام ،سایر اقلام خشکبار مانند مغز گردو ،مغز پسته و بادام زمـینی و غیره جهت تولید نقل استفاده مـیشود.
.
اخیرا از تخم های گیـاهی مانند گشنیز نیز نقل هایی با خواص گیـاهی و دارویی تولید مـی گردد اما بـه غیر از هسته نقل، بخش شیرین کننده درون نقل  شکر سفید و یـا شیره انگور در حلوا مـی تواند مورد استفاده قرار گیرد اما شیرین کننده ها از آنجا کـه وقتی غلیظ شوند بـه نبات و یـا شکری کـه سفت و خشک هست تبدیل مـیشوند بنابرین کرم تارتار به شیرین کننده ها اضافه مـیشود کـه بتوان خاصیت شکر را تغییر داد.
.
روش تولید :
اول شربت را که تا 90 درصد غلظت جوشانده بـه آن سرکه افزوده مـیگردد درون این مرحله طعم دهنده ها اضافه شده و سپس مغز گیـاهی یـا خشکبار( کـه در مورد نقل بیدمشکی قبلا درون فصل بهار با گرده گل بیدمشک ترکیب شده است) درون دیگ دراژه زنی با حرارت ملایم گرم شده سپس شربت بـه آرامـی بـه مغز اضافه مـیگردد و به آرامـی با دستگاه دم ، هوادهی مـیشود که تا شیره اضافه شده خشک شود و این فرایند آنقدر ادامـه مـیابد که تا نقل بـه اندازه دلخواه درون آید.
.
نقل بسته بـه شکل هسته مورد استفاده  شکل آن را بـه خود مـیگیرد و بسته بـه مـیزان شیره استفاده شده ، طرز اضافه شیره و مـیزان کرم تارتار مورد استفاده دارای خلل و فرج مـیگردد گرانترین و با ارزشترین نقل نقلی هست کـه اولا هسته آن حاوی گرده بیدمشک باشد و ثانیـا دارای خلل و فرج باشد بـه نحوی کـه هسته درون آن دیده شود و مـیزان شکر استفاده شده از 7 برابر وزن هسته بیشتر نباشد یعنی به منظور تولید 30 کیلوگرم نقل حد اقل 4 کیلوگرم مغز استفاده شده باشد.و هر چه مغز بیشتر بهتر.
.
اطلاعات از نت استخراج شده . همشـهریـهای اورمـیه ای اگه بتونند برامون ویدیو بگیرند ممنون مـیشیم .
.
تقدیم بـه دوستی کـه درخواست تهیـه نقل رو داشتند🌺
.
.
برامون بنویسید کدوم شـهرهای وطن عزیزمون ایران نقل دارند ؟ 🌺🙏
.
.
#نقل_بیدمشک_اورمـیه #نقل_سفره_خونـه #نکات_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

#مرغ_سوخاری دوستای گلم قبلا با ران مرغ سوخاری درست کرده بودم و گفته بودم مدل های مختلف مرغ سوخاری رو خواهم گذاشت . این هم با مرغ درست کردم . به منظور ۳ نفر مرغ ۱ عدد (یـا فیله مرغ) پیـاز ۱ عدد سس مایونز ۲ ق غ نمک و فلفل و پودر سیر بـه مـیزان لازم آب لیمو ۱ ق غ آرد سفید بـه مـیران لازم تخم مرغ ۲ عدد پودر ... #مرغ_سوخاری

دوستای گلم قبلا با ران مرغ سوخاری درست کرده بودم و گفته بودم مدل های مختلف مرغ سوخاری رو خواهم گذاشت .
این هم با مرغ درست کردم .

برای ۳ نفر
مرغ ۱ عدد (یـا فیله مرغ)
پیـاز ۱ عدد
سس مایونز ۲ ق غ
نمک و فلفل و پودر سیر بـه مـیزان لازم
آب لیمو ۱ ق غ
آرد سفید بـه مـیران لازم
تخم مرغ ۲ عدد
پودر سوخاری بـه مـیزان لازم
سیب زمـینی نیمـه سرخ شده نوبر سبز نصف بسته
من مرغ رو استخوان هاش رو گرفتم و به صورت فیله حدودا ۱۰ تکه کردم . حالا مـی تونین بزرگتر بشـه تکه ها بـه ۴ تکه تقسیم کنین .
مرغ رو همراه با یـه پیـازی کـه خلالی کردم و نمک و فلفل و پودر سیر و سس مایونز و آب لیمو مخلوط کردم و گذاشتم ۳ که تا ۴ ساعت یخچال که تا مزه دار بشـه .
بعد توی سه که تا ظرف یکیآرد سفید و دیگریآرد سوخاری و دیگری تخم مرغی کـه کمـی با چنگال زده بودم قرار دادم .
تکه های مرغ رو ابتدا درون آرد سفید و بعد درون تخم مرغ و بعد درون آرد سوخاری غلتوندم .
توی یـه ظرفی روغن ریختم و گرم شد فیله های مرغ رو انداختم و سرخ کردم شعله هم کم باشـه حتما و بعد روی یـه سبد یـا یـه پارچه قرار دادم که تا روغن اضافه اش بره .
برای سیب زمـینی ها هم از سیب زمـینی نیمـه سرخ شده نوبر سبز استفاده کردم .
خیلی راحت و بسیـار ترد مـیشـه داخل تابه روغن ریختم و ردی حرارت گذاشتم و سیب زمـینی ها رو همون طور کـه منجمد هست داخل روعن ریختم و سرخ کردم .

بسیـار عالی و ترد مـیشـه .
در مورد آرد سوخاری هم من از آرد سوخاری پانکو (مارک نیستش نوع هستش ) استفاده کردم . اما از هر نوع پودر سوخاری مـی تونین استفاده کنین یـا خونـه خودتون درست کنین .
از نظر پخت مرغ هم خیـالتون راحت راحت باشـه حسابی مغزپخت و نرم مـیشـه . چون گوشت مرغ نیـاز بـه پخت زیـادی نداره .
🔴⬛🕪🕪🕪🕪خواهشا بخونین 👈👈👈بعدا نوشت
عزیزان من گفتم آرد سوخاری نوعش پانکو هستش کـه به این صورته حالا هرنوع ارد سوخاری بخواین مـی تونین استفاده کنین اما با این صورت رو مـیگن پانکو . حالا هر نوع مارکی بخواین همـه سوپری ها هم دارن . من مارک تردک استفاده کردم . @masoumehrasouli

Read more

. لازانیـا با سس خامـه پنیر . لازانیـا بـه ورقه های پهن و بلند پاستا گفته مـیشود کـه با دو روش قابل تهیـه هست . ورقه های لازانیـا هم بـه صورت خام و خشک و هم بصورت جوشانده درون آب و نمک قابل مصرف درون خوراک هستند . وقتی خام درون خوراک مصرف مـیکنیم فقط کافیـه مرطوب شون کنیم . درون ضمن لازانیـا یـه نوع گراتن محسوب مـیشـه چون با تعاریف ... .
لازانیـا با سس خامـه پنیر 👌😘
.
لازانیـا بـه ورقه های پهن و بلند پاستا گفته مـیشود کـه با دو روش قابل تهیـه هست . ورقه های لازانیـا هم بـه صورت خام و خشک و هم بصورت جوشانده درون آب و نمک قابل مصرف درون خوراک هستند . وقتی خام درون خوراک مصرف مـیکنیم فقط کافیـه مرطوب شون کنیم . درون ضمن لازانیـا یـه نوع گراتن محسوب مـیشـه چون با تعاریف داخل اون طبقه جا مـیگیره .به بیـان ساده تر مثل همـه گراتن ها : سس سفید و پنیر داره و در فر تهیـه مـیشـه که تا رویـه طلایی بشـه .
.
#lasagna .
در این کلیپ قطعات مرغ درسته و خرد نشده مزه دار شده و سرخ شده و در قالب لازانیـا بکار رفته اند . شما مـیتونید خرد کنید و مانند مایـه چیکن استراگانف مـیان ورقه ها بکار ببرید . کف قالب و مـیان ورقه ها و روی مرغ از سس پست قبل #سس_پنیر_سیر_پیـاز و یـا حتی #سس_قارچ_سفره_خونـه هم بریزید .
رویـه لازانیـا رو هم با پنیر رنده شده چدار یـا پارمزان و یـا گودا یـا مخلوطی از هرسه و یـا هرکدام درون دسترس بود بپوشانید و در فر با حرارت حدود 180 درجه سانتیگراد بـه مدت حدود 30 که تا 45 دقیقه بسته بـه اندازه بزرگی یـا کوچکی قالب و اندازه قطعات مرغ بپزید . مواد اندازه نداره و دلخواهه . ورقه لازانیـا بـه اندازه قالبه و مـیتونید کوتاهش کنید و تو قالب وصله پینـه کنید ! یعنی اگر قالب کوچک بود مـیشـه ورقه لازانیـا رو کوتاه کرد . حاشیـه قالب رو هم با اون کوتاه شده ها پر کرد و وصله زد ! 😂
.
اگه دوست دارید بازم درس شیرین لازانیـا ادامـه پیدا کنـه ؟! بله یـا خیر ؟ 🌷
.
#لازانیـا_مرغ_سس_پنیر
#لازانیـا_سفره_خونـه
#خوراک_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #لازانیـا

Read more

. آموزش مات ژله رو به منظور بسیـاری دستورات از جمله دسر ژلاتینی نیمرو و ... لازم داریم . . #مات__ژله : درست ژله با مایعاتی غیر از آب را مات مـیگویند . . این مات را مـیتوان هم سفید و هم رنگی هم تهیـه کرد . . معمولا به منظور تهیـه ژله هر یک بسته پودر آماده با یک لیوان ش و یک لیوان آبسرد ... .
آموزش مات ژله رو به منظور بسیـاری دستورات از جمله دسر ژلاتینی نیمرو و ... لازم داریم .
.
#مات__ژله :
درست ژله با مایعاتی غیر از آب را مات مـیگویند . .
این مات را مـیتوان هم سفید و هم رنگی هم تهیـه کرد .
.
معمولا به منظور تهیـه ژله هر یک بسته پودر آماده با یک لیوان ش و یک لیوان آبسرد ترکیب مـیشود . ★ اگر هر دو لیوان ش باشد ژله ای بـه مراتب شفاف تر خواهید داشت .
برای #مات_ ژله کافیست لیوان دوم یعنی آب سرد را حذف نموده و به جای آن از بستنی و شیر و خامـه و یـا مایعات دیگر مناسب با طعم همان پودر ژله استفاده کنیم . کـه در این صورت رنگ سفید این ژله مات بـه رنگ پودر ژله بستگی دارد .
.
اگر پودرژله آلو ورا باشد ژله مات ما سفید مـیشود . اگر پودرژله زرد باشد رنگ ژله مات لیمویی خواهدشد . اگر پودر ژله قرمز باشد رنگ ژله مات صورتی خواهد شد . ★ محلول ژله ای حتما به هنگام مخلوط شیر یـا خامـه یـا بستنی؛ خنک باشد که تا بره بره نشود و خوب ترکیب شده باشد که تا تکه تکه و دانـه دانـه دیده نشود . ★ بستنی حتما کمـی ذوب شده و خامـه حتما قبلا خوب هم زده و روان و یکدست باشد و هیچکدام کاملا سرد نباشند .در واقع تقریبا هم دما باشند .بستنی مزه اش بهتره . .
خامـه رو حتما شیرین کرد یـا از #خامـه_فرم_گرفته_سفره_خونـه گرفته مصرف کرد . ماست حتما با شکر و وانیل ترکیب بشـه . .
این ژله مات درون پوشش کف #ژله_گلدار یـا #ژله_تزریقی و مـیان رنگ های #ژله_رنگین_کمان و نیز بعنوان پایـه #ژله_خرده_شیشـه و ژله های دو رنگ مانند بالا کاربرد دارند . ★ .
.
#خامـه_فرم_گرفته_سفره_خونـه_ اضافی کـه قبلا زیـاد امده و از قبل تو فریزر نگهداری شده و استفاده دیگری ندارد ،برای این مورد کاربرد خوبی دارد .
.
برای اضافه پودرژلاتین بـه شیر حتما پودرژلاتین را با مقدار بسیـار کمـی ش مخلوط و حل کرد و بعد کـه خنک شد بـه شیر کـه دمای اتاق رو داره افزود .
.
#ژله_نیمرو_سفره_خونـه
.
.
#آموزش_ژله_سفره_خونـه
#آموزش_نکات_ژله_و_کرم
#فرق_کرم_و_موس
#تزیین_مـیز_سفره_خونـه #سفره_خونـه #ژله #تهران #ایرانی
#sofrehkhune #paylasim_platformu #mustseeiran #bibi_irani #ashpaziha #ashpazi #ashpazii

Read more

. حایدری ( با همون حیدری خودمونـه فکر کنم !) پیش غذا یـا مزه ترکیـه ای با ماست چکیده و‌ پنیر سفید و شوید . . ماست چکیده دو پیمانـه ، سیر رنده شده دوحبه ، پنیر رنده شده سفید فتا ۱۵۰ الی ۲۰۰ گرم ، شوید خرد شده ، درون صورت تمایل گردو خرد شده ، ۱۵۰ گرم کره ذوب شده و مخلوط با کمـی نعنا کـه فقط گرم بشـه و رنگش تیره نشـه ، نمک ... .
حایدری ( با همون حیدری خودمونـه فکر کنم !) پیش غذا یـا مزه ترکیـه ای با ماست چکیده و‌ پنیر سفید و شوید 👌😍
.
.
ماست چکیده دو پیمانـه ، سیر رنده شده دوحبه ، پنیر رنده شده سفید فتا ۱۵۰ الی ۲۰۰ گرم ، شوید خرد شده ، درون صورت تمایل گردو خرد شده ، ۱۵۰ گرم کره ذوب شده و مخلوط با کمـی نعنا کـه فقط گرم بشـه و رنگش تیره نشـه ، نمک و فلفل و در صورت تمایل چند ق غ روغن زیتون رو کاملا مخلوط کرده و داخل بشقاب پهن کنید و با روغن زیتون و شوید و #پول_بیبر_سفره_خونـه تزیین کنید . .
.
.
البته اینا نمـیدونند کـه ما داریم تو سرازیری وارد اقتصاد فلاکتی مـیشیم . ورداشته ماست و کره و پنیر رو با نعناداغ قاطی کرده !!! واسه یک وعده !!!!🙄 ... ما پنیر رو واسه صبحونـه با نون مـیخوریم و نعناداغو با کمـی آب اشکنـه مـی کنیم و با تیلیت واسه ناهار مـیزنیم تو رگ و ماستشو شب واسه شام !!!😂😂 واللا !! 😁👍 سه وعده ازش غذا درمـیاد !!! وعده های بعدی هم خدا کریمـه !! 😂متچکریم روحانی !!☹️😏😂
.
.
.
.
.
#مزه_ترکیـه #ماست_حایدری #فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام #غذاهای_ترکیـه_ای #غذاهای_ترکیـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

...... . . یک تکنیک ساده به منظور مـیزهای شلوغ ؛ . . اگر مـیز آرایش، مـیز نـهارخوری، روی اپن و هر نوع دکوری دارید کـه همـیشـه پر از وسایل خورده ریز هست و بهم ریخته بـه نظر مـیاد ؛ . . بـه جای تلاش شبانـه روزی به منظور مرتب ش یـا احیـانا غرغر بر سر اعضای خونـه کـه وسایل شون رو اونجا قرار ندن! یک راه دیگه هم دارید ؛ . . . خودتون ... ......
.
.
یک تکنیک ساده به منظور مـیزهای شلوغ ؛
.
.
اگر مـیز آرایش، مـیز نـهارخوری، روی اپن و هر نوع دکوری دارید کـه همـیشـه پر از وسایل خورده ریز هست و بهم ریخته بـه نظر مـیاد ؛ .
.
به جای تلاش شبانـه روزی به منظور مرتب ش یـا احیـانا غرغر بر سر اعضای خونـه کـه وسایل شون رو اونجا قرار ندن! یک راه دیگه هم دارید ؛
.
.
.
خودتون شلوغ ترش نکنید!!
.
.
.
یعنی ؛
.
مـیز حتما حتما از یک رنگ بسیـار روشن و ترجیحا سفید و بدون هیچ نوع تزیین رنگی و طرحی انتخاب بشـه. .
.
دستگیره ها، لبه کشوها، حاشیـه های کار شده همـه و همـه حتما سفید، یک دست و کاملا بدون طرح باشند. .
.
.
این نوع انتخاب طرح و رنگ درون دکوراسیون باعث مـیشـه با وجود انبوهی از وسایل ریز و درشت بر روی مـیز، باز هم مـیز کارتون خیلی بهم ریخته بـه نظر نیـاد. .
.
.
نکته ؛ اگر امکان تغییر رنگ مـیز رو ندارید، خیلی ساده مـی تونید از برچسب هایی کـه آماده و به صورت متری و با قیمت های کم درون بازار بـه فروش مـیرسه استفاده کنید.
.
.
.
نکته ی نکته ؛ رومـیزی معمولا درون این نوع دیزاین کمک خوبی نیست! مدام جمع مـیشـه و بهم مـیریزه و مـیز رو شلوغ تر نشون مـیده. .
.
.
.
برای مشاوره آنلاین دکوراسیون مـیتونید بـه سایت اتود مراجعه بفرمایید.
.
.
.
#دکوراسیون #خانـه #مـیز #آشپزخانـه #فنگ_شویی #مـیز_آرایش #دکور #منزل #مبلمان

Read more

Media Removed

شـهید داریوش رضایی نژاد . تاریخ تولد: 20 بهمن 1356 . محل تولد: آبدانان استان ایلام . تاریخ شـهادت: 1 مرداد 1390 . علت شـهادت: ترور . برگرفته از: وبسایت فارس نیوز . اصلا" بـه اضافه کار اعتقاد نداشت. مـی گفت: "وقتی مـی تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومـی نداره ...
شـهید داریوش رضایی نژاد
.
⬅تاریخ تولد: 20 بهمن 1356
.
⬅محل تولد: آبدانان استان ایلام
.
⬅تاریخ شـهادت: 1 مرداد 1390
.
⬅علت شـهادت: ترور
.
⬅برگرفته از: وبسایت فارس نیوز
.
اصلا" بـه اضافه کار اعتقاد نداشت.
مـی گفت: "وقتی مـی تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومـی نداره کـه اضافه کار بمانم!"
همـین دقت ها و ریزه کاریـهاش بود کـه برکت رو بـه زندگیمون آورده بود.
نمونـه ی دیگه ش حساسیت روی بیت المال بود.
کارهای تحقیقاتی ش رو بـه خاطر بعضی مسائل محرمانـه، نمـی تونست بیرون از خونـه پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنـه.
اما تو این جور مواقع، حتما" برگه ی سفید از خونـه مـی برد که تا از امکانات اداره استفاده نکنـه.
یـادم نمـیره کـه بهم مـی گفت: "مـیلیـاردها تومن پول درون اختیـارم قرار مـی گیره. اگه ازش سوء استفاده کنم ضررشو مـی کشم. اصلا" این پول ها خوردن نداره، حتما از چیزی کـه حقمـه استفاده کنم."
.
{سلامتی و تعجیل درون فرج حضرت مـهدی(عج) و شادی روح امام و شـهدا صلواتی عنایت بفرمایید.}
.
هشتک اختصاصی: #مـیخواهم_مثل_تو_باشم
.

Read more

. آش رشته دسته جمعی اونم تو باغ . . از گالری دوست عزیز : @aysi_beh . . . رمز و راز و فوت و فن کوزه گری یک آش رشته ی جا افتاده و خوشمزه : اسفناج بـه جهت رنگ سبز و لعاب بـه آش رشته لازمـه . ولی مزه اصلی رو تره و جعفری و گشنیز بـه آش مـیدن و بدون هرکدوم از اینا آش رشته مزه ای رو کم داره . بعد حتما از سبزی ها کامل ... .
آش رشته دسته جمعی اونم تو باغ 👌😍
.
.
از گالری دوست عزیز :
@aysi_beh .
.
.
رمز و راز و فوت و فن کوزه گری یک آش رشته ی جا افتاده و خوشمزه :
اسفناج بـه جهت رنگ سبز و لعاب بـه آش رشته لازمـه . ولی مزه اصلی رو تره و جعفری و گشنیز بـه آش مـیدن و بدون هرکدوم از اینا آش رشته مزه ای رو کم داره . بعد حتما از سبزی ها کامل و فراوون بریزید .البته درون فصولی کـه اسفناج درون دسترس نباشـه معمولا از برگ چغندر استفاده مـیشـه . برخی شوید هم اضافه مـی کنن .
.
حبوبات حتما خوب خیس بخورند که تا خوب بپزه . لعاب حبوباتی کـه خوب پخته شده باشد باعث لعاب و مزه خوب آش مـیشـه .حبوبات به منظور آش رشته : نخود و لوبیـا چیتی و لوبیـا سفید ( آخری دلخواهه یعنی مـیتونید استفاده نکنید . ) مقدار عدس از حبوبات دیگر بیشتر باشـه . عدس هم حتما از قبل خوب خیس بخوره بعد خوب بپزه .
☝️ضمنا یـادتون نره هیچوقت بـه حبوبات که تا اتنـهای پخت نمک نمـی زنیم .چون دیر مـی پزن . ( درون آشـهای دیگر مانند جو حتما دانـه جو و بلغور رو از قبل پاک کنید و خیس کنید .آین آش ها و نیز آشـهایی کـه برنج دارد حتما برنج و بلغور و ....داخل آش خوب بپزند که تا دانـه دانـه دیده نشوند . درون انتها آش آبکی نباشد و به اصطلاح جا بیفتد .) .
.
اضافه عصاره مرغ یـا گوشت به منظور آش و سوپ و پیـاز داغ خلالی عسلی , ترد و خوشرنگ فراموش نشـه .
.
.
نکات آش و تهیـه کشک خانگی و رشته خانگی درون کانال ما پست شد .
.
.
پست بعدی مـیگم چقدر مواد لازمـه و تناسب شون چطوری باشـه کـه آش شل و سفت نشـه .
.
.
#آش_رشته_سفره_خونـه
#آش_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. روزی کـه دار بشم بـه م مـیگم منتظر نباشی خوشبختت کنـه ، خودت برو دنبال خوشبختی ... بهش مـیگم م تو قراره روزی مستقل بشی ... نـه من نمـیخوام بهش بگم کـه آخرین مرحله موفقیت یک"" توو مملکتمون عروس شدنو خونـه بخت رفتنـه !!! نمـیخوام دم بـه دیقه تو گوشش بخونم قراره روزی مادر بشی ... بهش ... .
روزی کـه دار بشم
به م مـیگم منتظر نباشی خوشبختت کنـه ، خودت برو دنبال خوشبختی ...
بهش مـیگم م تو قراره روزی مستقل بشی ...
نـه من نمـیخوام بهش بگم کـه آخرین مرحله موفقیت یک"" توو مملکتمون
عروس شدنو خونـه بخت رفتنـه !!!
نمـیخوام دم بـه دیقه تو گوشش بخونم
قراره روزی مادر بشی ...
بهش مـیگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و تو این راه نیـازی نداری کـه عروس بشی ، احتیـاجی نداری مردی با اسبی سفید و این چرت و پرتا بیـاد دنبالت !
مشکل ما اینـه کـه تو گوش بچه هامون از کودکی هی مـیخونیم ؛ هی تکرار مـیکنیم کـه نـهایتا یکی مـیاد مـیگیرتت !
باور کنید موفقیت یک بانو درون گروی
"عروس شدن"و "مادر شدنش" نیست ...
به امون یـاد بدیم ...
.
#علی_نیکنام_راد
.
پی نوشت:
به خاطر م هم کـه شده یـه روزی مادر
مـی شم
روز مبارک 🌹

Read more
همـینطور کـه داشتم آشپزخونـه جهت خونـه ت مـیسابیدم، یـاد یک خاطره ای از دوستی افتادم گفتم بگم!! یـه دوستی داشتیم، ایشون روز اولی کـه خونـه جدید گرفته بودن، از قضا دوست جدیدی هم گرفته بودن. واسه تمـیز کاری اولیـه خونـه، ایشون کف خونـه رو کـه خواستن با سفید کننده بشورن، واسه ابراز عاشقی و علاقه یـا لوس بازی ... همـینطور کـه داشتم آشپزخونـه جهت خونـه ت مـیسابیدم، یـاد یک خاطره ای از دوستی افتادم گفتم بگم!!
یـه دوستی داشتیم، ایشون روز اولی کـه خونـه جدید گرفته بودن، از قضا دوست جدیدی هم گرفته بودن. واسه تمـیز کاری اولیـه خونـه، ایشون کف خونـه رو کـه خواستن با سفید کننده بشورن، واسه ابراز عاشقی و علاقه یـا لوس بازی یـا حالا هر چی اسمش رو بزارید، با همون سفید کننده یک قلب بزرگ کشیده و اسم دوست رو هم بزرگتر اون بالاش نوشته!
غافل از اینکه این سفید کننده قصدش خیییلی جدی بوده و با هیچ آب و تی جارو و کهنـه ای ردش از رو زمـین نرفته!!
.
یعنی چی؟؟
.
یعنی که تا ۱ سال بعد از کات رابطشون هم، یـه نصفه قلب با یـه “ه” از زیر قالیش بیرون مونده بود!!😂😂 هر موقع دلش واسه از دست رفتش تنگ مـیشد، کافی بود قالی رو بزنـه بالا !
پیـام اخلاقیش هم اینـه کـه رابطه ای نداشته باشیم کـه مجبور بشیم زیر قالی قایمش کنیم!😜
.

ضمناً: ایشون تنـها با تعویض خونـه از شر اون قلب و “ه” خلاص شدن!
.
دوست عزیز سلام 🙋🏻‍♀️

Read more

Media Removed

پدر بزرگم همـیشـه تعریف مـیکرد کـه هر سال کـه یخ های استخر مـیخواد اب بشـه شروع مـیکنند یـه تور اندازی داخل استخر و هر کی دم دستشون برسه رو بالا مـیکشند و مـیبرند. رنگت فرق نداره، سفید باشی یـا سیـاه، قرمز باشی یـا ابلق، چشم گرد باشی یـا تلسکوبی، فرق نمـیکنـه همـین کـه ماهی باشی و به طور بیفتی کارت زاره. چند روزی بود کـه یخ ... پدر بزرگم همـیشـه تعریف مـیکرد کـه هر سال کـه یخ های استخر مـیخواد اب بشـه شروع مـیکنند یـه تور اندازی داخل استخر و هر کی دم دستشون برسه رو بالا مـیکشند و مـیبرند. رنگت فرق نداره، سفید باشی یـا سیـاه، قرمز باشی یـا ابلق، چشم گرد باشی یـا تلسکوبی، فرق نمـیکنـه همـین کـه ماهی باشی و به طور بیفتی کارت زاره.
چند روزی بود کـه یخ ها اب شده بودند و مرغ های شکاری برگشته بودند و دسته جمعی تو اب شیرجه مـیرفتند و بخت برگشته ای رو بـه منقار مـیزدند و مـیرفتند. پدر بزرگ راه افتاده بود خبرهای بدی رو نقل مـیکرد. خیلی از ماهی ها پدر بزرگ رو مسخره کرده و گفته هاشو توهم و از سر پیری قلمداد مـید. گهگاهی تکه های نونی رو درون گوشـه ای توی اب مـی افتاد و همـه بـه طرفش هجوم مـیبردند. پدر بزرگ ما رو صدا مـیکرد و بر حذرمان مـیداشت. ان روز نزدیکی های ظهر بود کـه قایقی پارویی رو بـه اب انداختند چند مرد داخلش بود و طناب هایی را درون طول و عرض استخر پهن د. پدر بزرگ داد مـیزد کـه همـه برید ته استخر. خود را کنار بوته ای از دید پدر بزرگ پنـهان کردم. روی طناب چیزی برق مـیزد بـه ارامـی بـه ان نزدیک شدم ناگهان تلاطمـی درون استخر راه افتاد خیلی از ماهی ها بـه کناری کشیده مـیشدند من نیز همراه انان بودم. بـه هم فشرده شدیم و بناگاه از داخل اب بیرون کشیده شدیم تانکر فلزی بزرگی کنار استخر ایستاده بود از بالا استخر دیده مـیشد ازشبکه های طوری چند نفری از ماهی ها درون اب افتادند من همراه بسیـاری دیگر داخل تانکر کـه پر اب بود ریخته شدیم. چند باری طور رفت و امد داخل تانکر کیپ که تا کیپ بودیم، بزرگ و کوچک. تانکر شروع بـه تکان خوردن کرد. ساعتی بعد درون داخل وان بزرگی بودم بی حال و سست، نای نفس کشیدنم نبود. از این ظرف بـه ان ظرف، از دبه ای بـه تشتی و گاه درون سبدچه هایی کـه دانـه دانـه شمرده مـیشدیم. داخل تشت کـه بودم مردی با دست مرا برداشت و داخل تنکی شیشـه ای انداخت. از داخل تنک مـیتوانستم بیرون را ببینم پسر بچه ها و بچه هایی کـه مـی ایستادند و نگاهم مـید و گاه دستشان را داخل تنک مـی د که تا مرا بگیرند و من از مـیان دست هایشان فرار مـیکردم.
نزدیکی های غروب بود. کی کـه موهای سرش را از دو طرف بسته بودمراد همرا تنگ از زمـین برداشت و به آغوش کشید و همراه زنی راه افتاد. شب را کنار پنجره ای کـه از ان حیـاطی پر درخت دیده مـیشد بسر کردم. دلم هوس استخر و حرف های پدر بزرگ را کرده بود. صبح ک مرا روی مـیز صبحانـه گذاشت و با مردی کـه کنارش نشسته بود گفت: بابا ماهی ها خونـه ندارند؟ مرد گفت: همـه حیونا خونـه دارند، حالا این تنگ هم خونـه ماهی است. ..ادامـه درون کامنت ....

Read more

. نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره ایرانی (۱) . . این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . . swedish fritter rosette fritter cookie . 50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد ... .
نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره ایرانی (۱) .
.
این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند .
.
swedish fritter rosette
fritter cookie
.
50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد تخم مرغ ،نصف استکان گلاب ، روغن به منظور سرخ بـه مقدار نیـاز ، پودر قند به منظور تزیین و شیرین .
طرز تهیـه : داخل یک کاسه ی گودی گلاب و نشاسته را مخلوط مـیکنیم تانشاسته کاملا حل شود .درظرف دیگری تخم مرغ هارا شکسته هم مـیزنیم بعد داخل نشاسته مـیریزیم حالا ارد را اضافه کرده و باهمزن دستی انقدر مـیزنیم که تا یکدست شود . به منظور یک دستر شدن مایـه آن را از الک ردکنید که تا گلوله های آرد جدا شود .روغن را قبل از شروع بـه کار روی حرارت کم مـیزاریم . قالب شیرینی را هم داخل روغن مـیزاریم که تا داغ شود .وقتی روغن داغ شد قالب داغ را داخل مایع مـیزنیم وسریع داخل روغن و بعد ازچند لحظه قالب راتکان داده تاشیرینی ازقالب جداشود وقتی سرخ شد آمادست . اگر قالب و روغن بقدر کافی داغ نباشد مایـه بـه آن نمـی چسبد . مـیتوان داخل مایـه شیرینی تخم خرفه و یـا رنگ خوراکی هم ریخت . #ترمومتر_آشپزی به منظور تست حرارت لازم روغن بکار مـیرود .
.
.
در صورت تمایل بعد از خنک شدن پودر قند و پودر پسته مـی پاشیم .
.
.
ادامـه داره ... با همـین رسپی چند مدل دیگه متنوع مـیشـه خاتون پنجره تهیـه کرد .
.
.
.
Cr.to : @pacikanin_mutfagi
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#شیرینی #پنجره_ای 🌹 #خاتون_پنجره_سفره_خونـه
#خاتون_پنجره ای
#شیرینی_پنجره ای #نان_پنجره .
#mustseeiran
#sofrehkhune
#شیرینی #شیرینی_پزی #آموزش #سفره_خونـه #فیدیلیو #نان_پنجره_سفره_خونـه

Read more

. نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره شربتی ترکیـه (۲) . . . این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . درون ترکیـه بعد از تهیـه هنگامـی کـه هنوز شیرینی داغه داخل شـهد یـا شربت قرار مـیدند . . swedish ... .
نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره شربتی ترکیـه (۲) .
.
.
این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . درون ترکیـه بعد از تهیـه هنگامـی کـه هنوز شیرینی داغه داخل شـهد یـا شربت قرار مـیدند . .
swedish fritter rosette
fritter cookie
.
50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد تخم مرغ ،نصف استکان گلاب ، روغن به منظور سرخ بـه مقدار نیـاز ، پودر قند به منظور تزیین و شیرین .
طرز تهیـه : داخل یک کاسه ی گودی گلاب و نشاسته را مخلوط مـیکنیم تانشاسته کاملا حل شود .درظرف دیگری تخم مرغ هارا شکسته هم مـیزنیم بعد داخل نشاسته مـیریزیم حالا ارد را اضافه کرده و باهمزن دستی انقدر مـیزنیم که تا یکدست شود . به منظور یک دستر شدن مایـه آن را از الک ردکنید که تا گلوله های آرد جدا شود .روغن را قبل از شروع بـه کار روی حرارت کم مـیزاریم . قالب شیرینی را هم داخل روغن مـیزاریم که تا داغ شود .وقتی روغن داغ شد قالب داغ را داخل مایع مـیزنیم وسریع داخل روغن و بعد ازچند لحظه قالب راتکان داده تاشیرینی ازقالب جداشود وقتی سرخ شد آمادست . اگر قالب و روغن بقدر کافی داغ نباشد مایـه بـه آن نمـی چسبد . مـیتوان داخل مایـه شیرینی تخم خرفه و یـا رنگ خوراکی هم ریخت . #ترمومتر_آشپزی به منظور تست حرارت لازم روغن بکار مـیرود .
.
.
در صورت تمایل بعد از خنک شدن مـیتوان داخل شـهد یـا شربت داغ قرار داد .
.
.
ادامـه داره ...
.
.
Cr.to:@pacikanin_mutfagi
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه #شـهد_و_شربت_بار_سفره_خونـه
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#شیرینی #پنجره_ای 🌹 #خاتون_پنجره_سفره_خونـه
#خاتون_پنجره ای
#شیرینی_پنجره ای #نان_پنجره .
#mustseeiran
#sofrehkhune
#شیرینی #شیرینی_پزی #آموزش #سفره_خونـه #فیدیلیو #نان_پنجره_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. . عشقم . م . مادرم. م. همدمم. همراه روزهای سخت زندگی من ، ما ، من و تو ، با هم از روزهایی گدشتیم کـه از ما جدای از مادر و بودن دو که تا دوست ساخت سبب حایـاتیم منیم، روزت رو تبریک مـی گم . روزت مبارک . عمرت مبارک . اقامت خوبی رو برات آرزو مـی کنم روی این کره ی خاکی . از خدا به منظور تو و برای همـه ی ان معصوم ... .
.
عشقم . م . مادرم. م. همدمم. همراه روزهای سخت زندگی من ، ما ، من و تو ، با هم از روزهایی گدشتیم کـه از ما جدای از مادر و بودن دو که تا دوست ساخت
سبب حایـاتیم منیم، روزت رو تبریک مـی گم . روزت مبارک . عمرت مبارک . اقامت خوبی رو برات آرزو مـی کنم روی این کره ی خاکی . از خدا به منظور تو و برای همـه ی ان معصوم و پاک سرزمـینم آینده ای رو آرزو مـی کنم کـه هر روز بـه پاس زن بودنتون خدارو شاکر باشین
روزهایی رو آرزو مـی کنم کـه شادی ساکن همـیشگی دلتون بشـه
آرزو مـی کنم غمـهایی کـه سراغ ما مادرناتون و مادرانمون و مادران مادرانمون اومدن
هرگز و هرگز نشانی خونـه ی شما رو پیدا نکنن
قوی باش م
قوی باشید ان من
محکم مثل کوه و از درون نرم مثل موم
فردا مال شما و ان شما و ان ان ان شماست
شما حتما زنان مستقل و امـیدواری بشید چون این زمـین و سرزمـین چشم بـه دهان شما دوخته که تا زیباترین کلمات و وردهای عاشقانـه رو بشنوه
براتون عشقی آرزو مـی کنم کـه تمام وسعت قلبتون رو تسخیر کنـه
و مردانی کـه لایق عشق باشند
م
انم
ما ، مادران شما ، درون سالهایی کودکی کردیم کـه سالهای سختی بودند
در سالهایی نوجوانی کردیم کـه پوشیدن جوراب سفید جرم بود
در سالهایی جوانی کردیم کـه زیبایی جرم بود
عشق گناه بود
ما با صدای آژیر قرمز قد کشیدیم
ما تو پناهگاههای تاریک مدرسه های دولتی بیشتر از اونکه از مرگ و بمباران بترسیم از عنکبوت ترسیدیم
ما زمانی مادر شدیم کـه زندگی سخت بود
که زندگی سخته
ولی همـه ی سعیمون رو کردیم کـه مادران خوبی به منظور شما باشیم
ما مادران روزهایی شدیم کـه هرروز از یک خبر و حادثه ی تازه تنمون لرزید
در روزهایی کـه همـه چیز تورم داشت الا عشق
برای شما آینده ی بهتری رو آرزو مـی کنم
روزهایی کـه برای انتون فقط مادر باشید نـه کلافی از دلشوره و دلنگرانی
دوستت دارم م
.
.
پی نوشت :
و مادرم
مادرم
مادرم
دوستت دارم مادر . هرچند تو حتی سواد خوندن این نوشته رو نداری و حالا کـه من بـه این سطر رسیدم چشمـهای خسته و مـهربونت ر‌و خواب گرفته ‌ . فدای قلبت کـه در فاصله ی دو ماه داغ جوان دو که تا رو تحمل کرده . قلبت ، خونـه ی منـه ، خونـه ی م ، خونـه ی برادرم، خونـه ی ام ، حتی خونـه ی مریم کـه مادرش رو خیلی زود از دست داد ....زود....خیلی زود خوب شو عزیزم . دلم مـی خواد سر پا بشی و حالت خوب بشـه و ما سه که تا بیـایم خونت مـهمون .....

Read more

Media Removed

#یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد #شماره_شانزدهم مـیدونی چندوقته تلفن‌ عمومـی‌های خیـابونا رو جمع چون اونا هم از تنـهایی وادی بازار این روزای آدم‌های مجازی خسته شدن. از آخرین باری کـه پرده اتاق رو زدم کنار و به حیـاط نگاه کردم، چند ماهی مـی‌گذره. فکر کنم دی‌ماه بود، چند روز بعد از تولدم. ... #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد
#شماره_شانزدهم
مـیدونی چندوقته تلفن‌ عمومـی‌های خیـابونا رو جمع چون اونا هم از تنـهایی وادی بازار این روزای آدم‌های مجازی خسته شدن.

از آخرین باری کـه پرده اتاق رو زدم کنار و به حیـاط نگاه کردم، چند ماهی مـی‌گذره. فکر کنم دی‌ماه بود، چند روز بعد از تولدم. تولدی کـه مثل هر سال تو تنـهایی برگزار شد و باز هم هیچ آدمـی هیچ یـادگاری‌ای به منظور باقی‌مونده‌ی این روزای مزخرف نذاشت. اون روزا هنوز صاحبخانـه تصمـیم نگرفته بود روبه‌روی پنجره اتفاقم یک اتاق بسازه که تا تنـها منظره اتاق سی‌متریم، پوشـه و یک مشت لوازم‌تحریر بدرد نخور بشـه. همـیشـه با حسرت بـه حیـاط نگاه مـی کردم و گاهی نگاهم دیوار حیـاط رو رد مـی‌کرد و مـی‌خورد بـه دیوار خونـه آقای سینمای دهه 40 و 50. همش با خودم فکر مـی‌کردم کـه صبح‌های خونـه بهروز وثوقی با چهل سال پیش چقدر متفاوت شده. همش بـه اتفاقات توی خونـه فکر مـی‌کردم و دست بـه مقایسه‌ی همـه چیز با زندگی 30 متری خودم مـی‌زدم. خیلی وقته ساعت اتاق رو از دیوار برداشتم، یک پرده کلفت بـه پنجره زدم که تا تک‌تک ثانیـه‌های جوونی رو فراموش کنم که تا یـادم بره کـه چند روز از اومدنم گذشته و چند روز و چند ماه و چند سال دیگه حتما این زندگی مزخرف رو تحمل کنم. با خودم فکر مـی‌کنم کـه این تکنولوژی لعنتی چه بـه سر زندگیمون اورده کـه هیچ چیز مزه و معنی گذشته رو نداره. چند ساله دیگه هیچی بـه تلفن خونـه زنگ نمـی‌زنـه و دیگه خبری از فو‌ت فوت پشت تلفن نیست که تا باباها اخماشون بره تو هم وتا چند ساعت با اخم بـه شون نگاه کنن. که تا پسره خونـه داد بزنـه « خانم تحویل بگیر، چقدر گفتم نذار با این ه بره پارک؛ من یک چیزی مـی‌دونم کـه مـی‌گم.» از اون طرف بدبخت هم بـه هزار که تا اتفاق قشنگ فکر کنـه و شب رو با این امـید بخوابه کـه پسر دیلاق فوت‌فوتی، شاهزاده‌ رویـاهاشـه و همـین روزا با یک پیکان لاستیک دور سفید مـیاد سراغش و قراره زندگیش رو از این رو بـه اون رو ه. نسل ما همـین دلخوشی‌ها رو داشت اما اونم گرفتن.

پ.ن: ادامـه درون کامنت اول...
عکس: حیـاط‌مون
#شـهاب_دارابیـان #دلنوشته #یـادداشت #بهروز_وثوقی #خونـه #فردوسی #جواب_تلفن #کیوسک #تلفن #قدیمـیها
@vossoughi_behrouz

Read more

. کم حجم زباله ها رو تو خونـه بلدید ؟! . این کارها رو جدی بگیرید !! آخرش یـه روزی مجبور مـیشیم زباله هامونو ببریم دشت و صحرا و بیل و کلنگ دست بگیریم و زمـینو یم و‌چال کنیم یـا یـه جوری گم و‌گورشون کنیم !! . یـه روزی کـه خیلی هم دور نیست دعوای بعدی همسایـه ها ، ریختن زباله دم درون همسایـه کناریـه !!! نخند !!🤭 ... .
کم حجم زباله ها رو تو خونـه بلدید ؟!
.
این کارها رو جدی بگیرید !! آخرش یـه روزی مجبور مـیشیم زباله هامونو ببریم دشت و صحرا و بیل و کلنگ دست بگیریم و زمـینو یم و‌چال کنیم یـا یـه جوری گم و‌گورشون کنیم !!
.
یـه روزی کـه خیلی هم دور نیست دعوای بعدی همسایـه ها ، ریختن زباله دم درون همسایـه کناریـه !!! 😁 نخند !!🤭 جدی دارم مـیگم !!!🤓
.
وقتی اصغرآقا پاکبان شـهرداری چندماه حقوق معوقه داشته باشـه ، چندرغاز سپرده شم بالا کشیده باشند مگه پدر جدش بـه شـهرداری , یـا بـه من و شما بدهکاره کـه بیـاد دم درمونو جارو کنـه و زباله ها رو جمع کنـه ؟؟!!🙄 وقتی راننده ماشین زباله جمع کنی ( اسمشو نمـیدونم ! آره همون !!🤨) حقوق نگرفته و پس اندازم نداره کـه خرج زن و بچه شو بده خیـال کردین سرکارش مـیمونـه و مجانی واسه کارفرما تره خورد مـیکنـه ؟!!🤭
.
.
این طفلکی ها خونـه هاشون بالای شـهر کـه نیست از جاده قم و خاوران و شـهریـار مـیخوان ایتومن ( بخون پشگل خوکفند !!!🙄😂 جریـان خوکفند رو نمـیدونید ؟! 🙈 برو پست بعد ببین ! ) هزینـه ایـاب و ذهاب بدن و بیـان دم درون ما رو بروفند ؟!!! 🤨اصن با عقل جور درمـیاد ؟!🤭
.
سه روز دیگه زباله هامون تو خونـه انباشته مـیشن !! اولش شبا تو تاریکی مـیبریم مـیریزیم پشت دیوار همساده ها !!! 😁😬😳 بعدش جعبه کادویی 🎁😬مـی کنیم مـیبریم دم درون پارک و بوستان و مغازه ها و در مـیریم !😂. .
حالا کار بهمـین جا ختم نمـیشـه !! شب و روز حتما اهل و عیـال رو دم درون خودمون واداریم کشیک بدن کـه مبادا همساده ها پشت دم خودمون بیـارند جعبه کادویی 🎁 بذارند!!!😂و درون برند !!😂
.
.
خلاصه از ما گفتن !! 🤓🙄 حالا بخندید ! اما مثل روز روشن برام واضح و‌ م کـه دعوای بعدی نـه سر آب و نـه سر بنزین و نـه سر دلار و خوراکی بلکه بر سر زباله هاست !! 🙄🤨😳
.
توصیـه های این حقیر😅 رو جدی بگیرید و این خنده ها رو پیش درآمد گریـه فرض کنید . .
.
خدایـا ما چه گناهی مرتکب شدیم ؟! آخه !! چندین سال طول کشید که تا پدرآمرزیده یـاد مردم بده کـه زباله چیـه و چطوری حتما دفع بشـه و جوب بوگندوی کوچه ها رو رفت و روب کرد و داشتیم یـاد مـیگرفتیم کـه سطح بالا زندگی کنیم !!! 😬😳🤨🤭 از پدران و پدربزرگ هاتون بپرسید واستون تعریف کنند !! چشم سفید نباشید لطفا !! 😳🙄
.
.
.
Cr.to:@5.min.crafts
#خنده_بازار_سفره_خونـه #آموزش_نکات_خانـه_داری #بازیـافت_زباله #محیط_زیست_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

. Breathing the snow, right now . شب سفید و راهی کـه مدام طولانی‌تر مـیشـه که تا به خونـه نرسم. . . . . . . #long #walk #in #snow #white #joy #ways #karaj #iran #snowing #winter #january #bahman #pure #pleasure #life #moments #daily #diary #night #imahes .
Breathing the snow, right now
.
شب سفید و راهی کـه مدام طولانی‌تر مـیشـه که تا به خونـه نرسم.
.
.
.
.
.
.
#long #walk #in #snow #white #joy #ways #karaj #iran #snowing #winter #january #bahman #pure #pleasure #life #moments #daily #diary #night #imahes

Media Removed

یـه نور کوچیک قشنگی این ساعت از روز پخش مـیشـه تو آشپزخونـه کـه بخاطرش مـی‌تونم بمونم تو خونـه و تماشاش کنم... دلم مـی‌خواست پشت این پنجره شـهر معلوم باشـه و آدم‌ها رد شن و صداشون بپیچه تو آشپزخونـه ولی حالا هم راضی‌ام بـه همـین فضای سفید و ساکنی کـه اون پشت، بی‌جریـان درون جریـانـه! . سینک قشنگم از این برنده: @schockde یـه نور کوچیک قشنگی این ساعت از روز پخش مـیشـه تو آشپزخونـه کـه بخاطرش مـی‌تونم بمونم تو خونـه و تماشاش کنم... دلم مـی‌خواست پشت این پنجره شـهر معلوم باشـه و آدم‌ها رد شن و صداشون بپیچه تو آشپزخونـه ولی حالا هم راضی‌ام بـه همـین فضای سفید و ساکنی کـه اون پشت، بی‌جریـان درون جریـانـه!
.
سینک قشنگم از این برنده:
@schockde

Media Removed

یـادم نیست آخرین باری کـه آشغال رو زمـین انداختم کی بود ولی مطمـینم زیر هفت سالم بوده تازه اگر انداخته باشم ، هشت سالیـه کـه زباله ها رو تفکیک مـیکنم توو خونـه و پنج شش ماهه دارم روو کم تولید زباله کار مـیکنم ، توو فروشگاه دنبال محصولاتی ام کـه پلاستیک کمتری تولید مـیکنن ، مثلا گلاب شرکتی رو مـیخرم کـه ظرف شیشـه ... یـادم نیست آخرین باری کـه آشغال رو زمـین انداختم کی بود ولی مطمـینم زیر هفت سالم بوده تازه اگر انداخته باشم ، هشت سالیـه کـه زباله ها رو تفکیک مـیکنم توو خونـه و پنج شش ماهه دارم روو کم تولید زباله کار مـیکنم ، توو فروشگاه دنبال محصولاتی ام کـه پلاستیک کمتری تولید مـیکنن ، مثلا گلاب شرکتی رو مـیخرم کـه ظرف شیشـه ای استفاده کرده بـه جای پلاستیک .یـا تخم مرغ مرغداری ای کـه تخم مرغاشو توو شونـه مقوایی چیده بـه جای پلاستیکی. یـه قمقمـه کوچیک خ کـه توو بیرون رفتنام مجبور نباشم آب معدنی بخرم ، کلا توو زندگیم یـه بار سفره یـه بار مصرف خ کـه اونم بدون اینکه استفاده شـه مونده توو کشو آشپزخونـه. هیچ وقت به منظور راحت خودم توو مـهمونیـا ظرف یک بار مصرف پلاستیکی نخ. دغدغه دارم و نگرانم ، نگران وضعیت زمـین خصوصا توو کشور خودمم
امروز قبل سفارش غذا داشتم فکر مـیکردم کاش سر مـیز نشسته بودیم نـه رو تخت کـه نیـارن یـه سفره پلاستیکی بندازن بعدم فرت فرت جمش کنن ن توو سطل . توو همـین فکر بودم کـه سفارش رسید از راه ، سفره رو کـه دیدم قند توو دلم آب شد. رستورانی کـه همـیشـه خدا شلوغه و اغلب صف مـیکشن جلوش با اینکه خیلی ام مـیتونـه سخت باشـه براش سفره پارچه ای سفید و اتو شده مـیندازه به منظور مشتریـاش. خدا زیـاد کنـه اینجور ادمارو.کیف کردم بـه خدا

Read more

Media Removed

. روزی کـه دار بشم بـه م مـیگم منتظر نباشی خوشبختت کنـه، خودت برو دنبال خوشبختی... بهش مـیگم م تو قراره روزی مستقل بشی... نـه من نمـیخوام بهش بگم کـه آخرین مرحله ی موفقیت یک تو مملکتمون عروس شدن و خونـه بخت رفتنـه! نمـیخوام دم بـه دقیقه تو گوشش بخونم قراره یـه روزی مادر بشی... بهش مـیگم ... .
روزی کـه دار بشم بـه م مـیگم منتظر نباشی خوشبختت کنـه، خودت برو دنبال خوشبختی...
بهش مـیگم م تو قراره روزی مستقل بشی...
نـه من نمـیخوام بهش بگم کـه آخرین مرحله ی موفقیت یک تو مملکتمون عروس شدن و خونـه بخت رفتنـه!
نمـیخوام دم بـه دقیقه تو گوشش بخونم قراره یـه روزی مادر بشی...
بهش مـیگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و توو این راه نیـازی نداری کـه عروس بشی، احتیـاجی نداری مردی با اسب سفید و این چرت و پرتا بیـاد دنبالت!
مشکل ما اینـه کـه تو گوش بچه هامون هی از کودکی مـیخونیم، هی تکرار مـی کنیم کـه نـهایتا یکی مـیاد مـی گیرتت!
باور کنید موفقیت یک بانو درون گرو عروس شدن و مادر شدن نیست!
به امون یـاد بدیم...

Read more

Media Removed

. خورشید تو این کشور روشنی عجیبی داره نورش سفید و پاک بنظر مـیاد اما اکثر زنان هیچوقت این رو نمـی بینن و حس نمـیکنن. چشمای اونا بـه تاریکی و سیـاهی عادت کرده بـه تاریکی توی شکم مادر، بعدش تاریکی خونـه پدری، بعد از اون تاریکی خونـه شوهر و... آخر از همـه تاریکی قبر #اوریـانا_فالاچی - #جنس_ضعیف بـه ... .
خورشید تو این کشور
روشنی عجیبی داره
نورش سفید و پاک بنظر مـیاد
اما اکثر زنان هیچوقت این رو نمـی بینن
و حس نمـیکنن.
چشمای اونا بـه تاریکی و سیـاهی عادت کرده
به تاریکی توی شکم مادر،
بعدش تاریکی خونـه پدری،
بعد از اون تاریکی خونـه شوهر و...
آخر از همـه تاریکی قبر

#اوریـانا_فالاچی - #جنس_ضعیف

به امـید روزی کـه خورشید بـه همـه انسان های این کشور بتابه

#8march #march8 #womensDay #women #day

Read more

Media Removed

پیشواز شب یلدا رفتیم کنار غنچه های عزیزم فرشته های مـهربون هر کدوم هر چیزی ک توانشون مـی‌رسید و مـیتونستن تو روستاشون فراهم و بالاخره ی جشن ساده و صمـیمـی اجرا کردیم یـه فرق بزرگی هم با شب یلداهای تو خونـه داشت اونم این بود کـه خبری از گوشی و نت و فضای مجازی نبود منم که تا گوشیمو دستم مـیگرفتم گوشزد مـی ... پیشواز شب یلدا رفتیم کنار غنچه های عزیزم
فرشته های مـهربون هر کدوم هر چیزی ک توانشون مـی‌رسید و مـیتونستن تو روستاشون فراهم و بالاخره ی جشن ساده و صمـیمـی اجرا کردیم
یـه فرق بزرگی هم با شب یلداهای تو خونـه داشت اونم این بود کـه خبری از گوشی و نت و فضای مجازی نبود منم که تا گوشیمو دستم مـیگرفتم گوشزد مـی اقا گوشیتونو بذارین جیبتون🤣🤣
گفتیم و خندیدیم خیلیم چسبید چون مخاطبام دلشون پاک قلبشون مـهربون بود💜
پاییز هزار رنگ رو با یکرنگیشون کنار زدن و به پیشواز برف سفید و یکرنگ رفتیم
شب یلداتون پیشاپیش مبارک...

Read more

Media Removed

. پاپ کیک Pop cake هممون بارها و بارها عاین کیک خوشمزه رو دیدیم و دلمون خواسته کـه مزش رو تجربه کنیم. مـیدونستین کـه چقدر راحت مـیشـه توی خونـه با یـه بسته پودر کیک وانیلی رشد درستش کرد؟ مواد لازم: پودر کیک وانیلی رشد : ۱ بسته خامـه: ۴ قاشق غذاخوری پنیرخامـه ای: ۴ قاشق غذاخوری شکلات ... .
🍭پاپ کیک🍭
🍭Pop cake🍭
هممون بارها و بارها عاین کیک خوشمزه 😋رو دیدیم و دلمون خواسته کـه مزش رو تجربه کنیم.
مـیدونستین کـه چقدر راحت مـیشـه توی خونـه با یـه بسته پودر کیک وانیلی رشد درستش کرد؟
📌مواد لازم:📌
⬅پودر کیک وانیلی رشد : ۱ بسته
⬅خامـه: ۴ قاشق غذاخوری
⬅پنیرخامـه ای: ۴ قاشق غذاخوری
⬅شکلات با روکش سفید و رنگی: بـه مقدار لازم
⬅چوب مخصوص پاپ کیک: هر چند که تا دلتون مـیخواد
🔴آماده سازی کیک وانیلی رشد:
🔅فر رو با درجه ۱۸۰ درجه سانتی گراد به منظور ۱۵ دقیقه⏱ روشن کنین.
🔅تخم مرغها رو توی ظرف بریزین و با همزن دستی هم بزنین که تا پف کنـه. 🔅شیر و روغن مایع رو بـه تخم مرغها اضافه کنین و خوب مخلوط کنین . 🔅پودر کیک رشد رو بـه مایع کم کم اضافه کنین و با دور کند همزن ۱.۵ دقیقه هم بزنین.
🔅اگر قالبتون نچسب بودکف قالب رو چرب کنین و آرد بپاشین یـا از کاغذ روغنی استفاده کنین.
🔅موادتون رو توی قالب بریزین ( حتما مواد کیک یکم بیشتر از نصف قالب رو پر کنـه)
🔅کیک توی ۳۵ که تا ۴۵ دقیقه پخته مـیشـه.
🔅کیکتون کـه آماده شد بعد از سرد شدنش اون رو خرد کنین و با خامـه و پنیرخامـه ای، خوب مخلوط کنین، که تا خمـیری بشـه.
🔅خمـیر کیک رو با دستتون قلقلی کنین و تو سینی بچینین و توی یخچال بگذارینش که تا خنک بشـه.
🔅چوبهای مخصوص پاپ کیک رو داخل کیک های قلقلی فرو کنید.
🔅گلوله های کیک رو توی شکلات آب شده فرو کنین و هر کدومشون رو توی شکلاتهای رنگی دلخواهتون فرو کنین.
❇نکته:
مـیتونین پاپ کیکهاتون رو با ترافل یـا خامـه یـا شکلات خرد شده تزیین کنین.
.
.
. ❇❇❇ ❇ ❇❇راستی❇❇❇❇❇❇
اگه از رشد مارکت آنلاین خرید کنین 🤳🏻 هم تو قرعه کشی ها شرکت کردین و هم با خریدتون ممکنـه براتون هدیـه بفرستن.
.
.
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
➡www.roshdmarket.com⬅
.
.
.
#رشد #صنایع_غذایی_رشد #پاپکیک
#popcake #پودرکیک #آشپزی #شیرینی #دستورپخت #رسپی #دسر
#cakerecepie #recepie #roshd

Read more

Media Removed

#bighanoon #hassangholamalifard روی صندلی روبه‌رویم نشسته و گاه زیربرای خودش آواز مـی‌خواند. من چشم‌هایم را بسته‌ام اما مـی‌دانم کـه چشم‌های مـهربانش را بـه من دوخته. صندلی‌اش کمـی قژ قژ مـی‌کند و سپس صدای او مـی‌پیچد توی گوش‌هایم: «مـیخوای یکم به منظور ت درد دل کنی دلت وا شـه؟» همان‌طور کـه چشم‌هایم ... #bighanoon #hassangholamalifard
روی صندلی روبه‌رویم نشسته و گاه زیربرای خودش آواز مـی‌خواند. من چشم‌هایم را بسته‌ام اما مـی‌دانم کـه چشم‌های مـهربانش را بـه من دوخته. صندلی‌اش کمـی قژ قژ مـی‌کند و سپس صدای او مـی‌پیچد توی گوش‌هایم: «مـیخوای یکم به منظور ت درد دل کنی دلت وا شـه؟» همان‌طور کـه چشم‌هایم را بسته نگه داشته‌ام، مـی‌گویم: «زبونم بـه درد دل گفتن نمـیچرخه!» نفسی عمـیق مـی‌کشد. نفسش بوی گل رُز مـی‌دهد، انگار کـه یک دشت پر از رُزهای رنگارنگ توی ‌اش دارد. مـی‌پرسد: «دلت مـیخواد برگردی بـه کودکیت؟» بی‌آنکه پاسخش را بدهم بـه کودکی‌هایم مـی‌روم. خود را مـیان باغ سیب مـی‌بینم. ایستاده‌ام روبه‌روی یک درخت سیب و زل زده‌ام بـه سیبی زرد کـه گونـه‌هایش همچون گونـه‌های بچه‌ای زیبارو بـه سرخی مـی‌زند. صدای م مـی‌پیچد توی گوش‌هایم: «کجایی؟» پاسخ مـی‌دهم: «توی باغ سیب، توی همون باغ سیبی کـه روبه‌روی خونـه‌مون بود... یـادته؟» حرفی نمـی‌زند. دست دراز مـی‌کنم که تا برایش سیب بچینم. اما دستم بـه سیب نرسیده کـه مردی سیـاه و چاق دستم را بعد مـی‌زند و سیب را از روی شاخه مـی‌چیند. صدای جیغِ سیب مـی‌پیچد توی باغ. درخت‌ها شاخه‌های‌شان را درون خود جمع مـی‌کنند و سیب‌ها یکی یکی مـی‌گندند. صندلی دوباره قژ قژ مـی‌کند. م مـی‌پرسد: «دلت مـیخواد همون‌جا بمونی؟» سر تکان مـی‌دهم و همان‌طور کـه پلک‌هایم را روی چشم‌ها مـی‌فشارم مـی‌گویم: «نـه، دلم نمـیخواد بازم بچه بشم... تو هم قول بده کـه سیب نشی!» مـی‌زند زیر خنده. صدای قژ قژ صندلی‌اش بیشتر مـی‌شود. دلم مـی‌خواهد چشم‌هایم را بگشایم و خنده‌اش را تماشا کنم، اما نـه، هنوز نمـی‌توانم توی چشم‌هایش نگاه کنم. همان‌طور کـه مـی‌خندد، مـی‌گوید: «هیشکی نمـیتونـه مثل تو من‌رو بخندونـه... تو بهترین داداش دنیـایی». بی‌اختیـار لبخندی ناشیـانـه مـی‌. انگار کـه بخواهد دستم بیندازد، مـی‌گوید: «نگاش کن! این چه لبخندیـه آخه؟ بهت یـاد نچطوری لبخند بزنی کـه دلبر بشی؟» مـی‌گویم: «نـه!» خنده‌اش بند مـی‌آید، با مـهربانی مـی‌گوید: «خودم بهت یـاد مـیدم عزیز دلم... اما حتما چشم‌هات رو باز کنی». نمـی‌خواهم چشم‌هایم را بگشایم. دلم مـی‌خواهد پشت پلک‌های بسته‌ام بـه تماشای آن سیـاهی عمـیق و ژرفی بنشینم کـه انتها ندارد و گاهی نوری سفید و غریب درون گوشـه‌ای از آن زاده مـی‌شود و پشت پلک‌هایم مـی‌د. هنگامـی کـه چشم‌هایم را زیـاد مـی‌بندم، آن تاریکیِ بی‌انتها ناگهان پر از نقاطی نورانی‌ مـی‌شود کـه گاه جرقه مـی‌زنند و تصویری محو را نشانم مـی‌دهند. آن‌وقت پشت پلک‌هایم شبیـه پرده‌ای بزرگ مـی‌شود و .

بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇👇👇

Read more

Media Removed

روزنامـه ی طنز بی قانون- سه شنبه بیست و‌ سه مرداد نود و هفت _____ «با اجازه ی بزرگترها..این چه وضعیـه» ازدواج یک مقوله ی خیلی مـهم درون زندگی تمام جوانان هست و البته مراسم و مخلفات قبل از عروسی یک مقوله خیلی خیلی مـهم تر. یعنی مثلا قبل تر ها دو نوگل نو شکفته رخت سفید و کت شلواری مـی پوشیدیدند و چلوکباب ماسیده ... روزنامـه ی طنز بی قانون- سه شنبه بیست و‌ سه مرداد نود و هفت
_____
«با اجازه ی بزرگترها..این چه وضعیـه»
ازدواج یک مقوله ی خیلی مـهم درون زندگی تمام جوانان هست و البته مراسم و مخلفات قبل از عروسی یک مقوله خیلی خیلی مـهم تر. یعنی مثلا قبل تر ها دو نوگل نو شکفته رخت سفید و کت شلواری مـی پوشیدیدند و چلوکباب ماسیده با نوشابه شیشـه ای مـی دادند دست ملت و با یک ارگ و یک دی جی فسنقری سر و ته قضیـه را بـه هم مـی رساندند و تامام. اما الان کـه دیگر از این حرف ها نیست. طرف همان اول کار حتما بودجه ای بالغ بر ساخت دو‌سیزن گیم آو ترونز بگذارد روی مـیز. بعد نوبت مذاکره با تیم فیلم برداری جهت ثبت خاطره ها مـی شود.حالا تازه مثل زمان ما نیست کـه فیلمبردار ما را مـی برد ته باغچه ی خونـه مان هی اصرار مـیکرد کـه واسه درخت خرزهره شون عشوه اسلوموشن بیـاییم که! الان همـه چیز پیشرفت کرده و عروس و داماد با خود برادر ریدلی اسکات قرار مـی بندند و به اش هم مـیگویند: حاجی ریدلی ، دیگه هر چی واسه «بلید رانر»ت کردی واس ما هم دریغ نکن! بعد هم دسته جمعی بلیت مـی گیرند و برای هر چه با شکوه تر برگزار شدن مراسم فضای سبز و اینا،. سفری بـه جنگل های انبوه آمازون و کرانـه های رود مـی سی سی پی را آغاز مـی کنند. دیگر همـه ی این ها تمام شد مساله ی پذیرایی شام مطرح مـی شود. یعنی تنوع درون تغذیـه ی مـهمان ها جوری هست که اگر مـهمان بخواهد کل غذاها را یک جا بخورد، درون دم صفرا و بلغم قاطی کرده و تا یک هفته شکم روش مـی شود.
خلاصه یعنی مـی خواهم بگویم فکر نکنید این غنچه های باغ زندگی همـین جوری هرتی پرتی مـی روند زیر یک سقف ها! فی الواقع شوخی کـه نیست ! و تا خرج آخرین پونصد تومانی جیب بابا این نـهضت ادامـه دارد

Read more

..... بدون شرح ولی نـه!! یـه کم شرح: این صدا کوهی از خاطرات منـه بیشتر از همـه دوران راهنمایی همـیشـه وقتی بود کـه از انجام تکالیفم و خوندن درسهام خاطر جمع نبودم یک سری دروغهای کوچیک و بزرگ کـه هنوز خونواده ازش بیخبر بودن استرس فردا زنگ ریـاضی استرس کارنامـه ی هفته بعد کـه حاضر بودم همـه دنیـارو بدم و اون ... .....
بدون شرح
ولی نـه!!
یـه کم شرح:
این صدا کوهی از خاطرات منـه
بیشتر از همـه دوران راهنمایی
همـیشـه وقتی بود کـه از انجام تکالیفم و خوندن درسهام خاطر جمع نبودم
یک سری دروغهای کوچیک و بزرگ کـه هنوز خونواده ازش بیخبر بودن
استرس فردا زنگ ریـاضی
استرس کارنامـه ی هفته بعد کـه حاضر بودم همـه دنیـارو بدم و اون نمره ی ۱۴ توی کارنامـه م روی تو کارنامـه م نبینـه
سالهای کوپن و دفترچه بسیج و صف های چند ساعته نون لواش
سالهای مارش جنگ و حجاب خاص مجری های زن تلویزیون
روزهای آژیر قرمز و سفید و آیـه خوندنـها و موشک بارون تهرون و بی برقی ها و جیره بندی ها
من هرجا کـه بودم، با این صدا دلشوره ی خونـه نبودن رو داشتم
مگه مـیشـه این صدا رو فراموش کرد؟
هنوزم کـه هنوزه با این صدا بدنبال دروغها و گناه هام مـی گردم
و شک نمـی کنم کـه من مستوجب عذاب و تنبیـه هستم.
بله
ما اینجور بزرگ شدیم و همـیشـه خودمون رو بدهکار مـیدونیم
بدهکار چی؟
کدوم دروغ؟
کدوم گناه؟
هنوزم نفهمـیدیم، ولی جرات نداریم بـه غیر از اون فکر کنیم...
.
یـا حق
.
#بهزاد_نوری_سپهر

Read more

Media Removed

سلام چهارشنبه اردیبهشتی تون بخیر️ امروز صبح تصمـیم گرفتم کیک سیب و دارچین درست کنم ، از لحظه ای کـه کیک رفت توی فر عطر دارچین و وانیل تمام فضای خونـه رو پر کرد که تا همـین الان، این کیک بقدری عطر داره کـه هوش از سر آدم مـیبره بعد حتما امتحانش کنید بار دومـی بود کـه این کیک رو درست مـیکردم اما اینبار دستور خوب و عالیـه ... 🌸
سلام چهارشنبه اردیبهشتی تون بخیر❤️
امروز صبح تصمـیم گرفتم کیک سیب و دارچین درست کنم ، از لحظه ای کـه کیک رفت توی فر عطر دارچین و وانیل تمام فضای خونـه رو پر کرد که تا همـین الان، این کیک بقدری عطر داره کـه هوش از سر آدم مـیبره بعد حتما امتحانش کنید👌 بار دومـی بود کـه این کیک رو درست مـیکردم اما اینبار دستور خوب و عالیـه دوستم @souzan.shariat رو امتحان کردم کـه نتیجش عالی شد😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#کیک_سیب_دارچین
مواد لازم:
شکر :1 پیمانـه، روغن مایع :3/4 پیمانـه،تخم مرغ :3 عدد، ماست : 1 پیمانـه، آرد 2 پیمانـه، بیکینگ پودر :1 قاشق غذاخوری سر صاف، سیب ورقه شده 3 عدد،وانیل: 1/2 قاشق چایخوری، نمک :1 پنس، پودر دارچین: یک ق م
طرز تهیـه:
اول همـه مواد رو از یک ساعت قبل از یخچال خارج کنید که تا به دمای محیط برسند.
سیب ها را ورقه کنید و کنار بگذارید.
سیب ورقه شده نباید زیـاد نازک باشـه چون توی کیک محو مـیشـه و نباید زیـاد کلفت باشـه چون درون کیک فرو مـیره.
فر را با دمای 180 درجه سانتی گراد روشن کنید.
شکر+روغن را خوب بزنید که تا سفید و یکدست شوند.
تخم مرغها را بـه همراه وانیل دانـه دانـه اضافه و خوب بزنید که تا مواد حجیم شود.
ماست را اضافه و دوباره هم بزنید.
آرد +بیکینگ پودر+نمک را مخلوط و سه بار الک کنید و در سه مرحله بـه مایـه تخم مرغی اضافه و آرام فولد کنید (مواظب باشید زیـاد هم نزنید کـه بافت کیک سفت مـیشـه)
کف قالب 20*30 سانت با قطر 25 سانت رو چرب و کاغذ روغنی بیندازید.
نیمـی از مایـه کیک را درون قالب ریخته و تعدادی سیب ورقه شده روی مایـه بچینید و کمـی پودر دارچین روی سیبها بپاشید.
سپس باقی مانده مایـه کیک را روی سیبها پهن کنید و دوباره روی مایـه سیب ورقه شده بچینید بـه صورتی کـه هر ورق سیب روی نیمـی از ورق سیب قبلی قرار گرفته و کمـی یکدیگر را بپوشانند.
اگه ورقها رو جدا جدا بچینید سیبها ممکنـه فرو برن از طرفی زیـادی روی کیک رو سنگین نکنید که تا کیک خوب بتونـه پف کنـه.
قالب را به منظور 1 ساعت و تا زمانی کـه خلال دندان تمـیز از وسط کیک خارج شود درون فر قرار دهید.
برای من 1/5 ساعت طول کشید بـه خاطر تزیین سیبهای روی کیک
کیک بسیـار سبک و خوش بافت هست.مـیتونید از ترکیب 1/2پیمانـه روغن مایع و 50 گرم کره بـه دمای محیط رسیده به منظور تهیـه کیک استفاده کنید.(به جای 3/4 پیمانـه روغن مایع)
از هر نوع سیب مـیتونید درون این کیک استفاده کنید.
#کیک_شیرینی_سمانـه

Read more

Media Removed

قسمت اول درون ونیز و ماسک پیترو!گلاره عباسی* درون كوچه‌پس‌كوچه‌هاي ونيز مدام گم شده و دوباره پيدا مي‌شدم. سر يكي از همين پيچ‌ها كه خوشحال و مطمئن بودم كه ديگر گم شده‌ام، ویترین یک مغازه من را پیدا کرد، تصویرش آشنا بود. صورتک‌های گریـه و‌خنده، ماسک‌های سفید و سیـاه، من را بـه نقطه ضعف زندگی‌ام گره مـی‌زد. ... قسمت اول درون ونیز و ماسک پیترو!گلاره عباسی*

در كوچه‌پس‌كوچه‌هاي ونيز مدام گم شده و دوباره پيدا مي‌شدم. سر يكي از همين پيچ‌ها كه خوشحال و مطمئن بودم كه ديگر گم شده‌ام، ویترین یک مغازه من را پیدا کرد، تصویرش آشنا بود. صورتک‌های گریـه و‌خنده، ماسک‌های سفید و سیـاه، من را بـه نقطه ضعف زندگی‌ام گره مـی‌زد. همـیشـه درون بهترین لحظه‌های زندگی‌ام کـه مطمئن‌ مـی‌شوم آلزایمر گرفته‌ام، مـی‌آید و طوری پیدایم مـی‌کند کـه صدای آوازخوان‌های قايق‌های گوندولا بـه صدای نان‌خشکی‌های مـیدان انقلاب شبیـه مـی‌شوند و به محض اینکه مـی‌آیم از اسپاگتی‌های معروف ونیز لذت ببرم، اسپاگتی لعنتی هم شبیـه ساندویچ ماکارونی‌های دم دانشگاه مـی‌شوند. همان مغازه کـه تقاطع خیـابان انقلاب و جمـهوری هست که روغن ماکارونی‌اش بـه نان لواشش بعد مـی‌داد و گاز کـه مـی‌زدم از گوشـه لبم شره مـی‌کرد و پس مـی‌داد بـه مقنعه دون‌دون شده و سیـاه بور شده‌ام. مقنعه‌ای کـه چهار سال آزگار درون گرما و ‌سرما مسیر مـیدان گلها که تا انقلاب را گز کرده بود.آه کـه چقدر سخت هست در ونیز اسپاگتی با یوروی ده‌هزارتومان بخری و تهش مزه ماکارونی ساندویچی خیـابان انقلاب خروجی‌اش بشود.وقتی مـی‌گویم آلزایمر چیز خوبی هست دقیقا بـه همـین دلیل است.یک نیروی غریبی بـه نام خودآزاری و مازوخیسم من را جلوی این مغازه ماسك‌فروشي مـیخکوب کرده بود. ماسک‌ها انگار گردن‌های آویزان‌‌شده بودند. یکی از آنـها شاید ناظم يك مدرسه است. سه‌تا صورتک به‌هم‌چسبیده هم انگار آن سه نفر هستند كه دارند بـه يك افغان بی‌گناه نگاه مي‌كنند و وسط همـه آنـها یک صورتک با سبیل تاب‌خورده دیده مـی‌شود کـه انگار چشم‌هایش را درآورده‌اند و‌ هنوز حلق‌آویز نشده و فقط چشم‌هایش را از کاسه درآورده‌اند. او نیز حتما یکی از دزدهای کله‌گنده است. جهان‌سومـی کـه باشی بازی‌های فانتزی ذهنیت هم اینگونـه مـی‌شوند. چه کار کنیم وقتی حتی یک رمئو و ژولیت هم نداریم؟!وارد مغازه مـی‌شوم، مردی لاغر آنجا نشسته است، صورتش شبیـه ماسک‌هایی هست که دارد آنـها را مـی‌سازد. با خيال راحت و بدون بلندبلند فارسي حرف مي‌. اين بزرگ‌ترين دلگرمي خرج‌كردن يوروي ده‌هزار توماني هست كه مـی‌توانی هرچه از دهنت درمـی‌آید درون فضاهای عمومـی بگویی و حرف دهنت را نفهمـی وكسي نگوید: «حرف دهنتو بفهم.» با خيال راحت آهنگ «كولی» شجريان را زمزمـه مـی‌كردم و چه حس خوبی داشت كه اينجا هيچ‌كس نمـی‌فهمد کـه من چقدر اشتباه و خارج مـی‌خوانم و چقدر هميشـه درون كلاس‌های سلفژ بی‌استعداد و خنگ بودم. كسي توی دهانم نمـی‌زند كه «با اين صداي نخراشيده شجريان هم مـی‌خونـه‌.» دوری درون مغازه مـی‌ و متهمان درجه‌يك

Read more

Media Removed

. هل درون چند نوع سبز و سفید و سیـاه و رسمـی درون عطاری ها موجودند و در غذاها بعنوان ادویـه بـه مصرف مـیرسند . . . مـیوه گیـاهی هست علفی چند ساله کـه مـیوه آن دارای کیسه ای درون حدود شصت که تا سی مـیلی متر قطر آن پانزده که تا ده مـیلیمتر هست هنگامـی کـه خشک شود دانـه های تیره ی آن بیرون مـی ریزد. درون هر دانـه هل دوازده دانـه نامنظم بـه رنگ ... .
هل درون چند نوع سبز و سفید و سیـاه و رسمـی درون عطاری ها موجودند و در غذاها بعنوان ادویـه بـه مصرف مـیرسند . .
.
مـیوه گیـاهی هست علفی چند ساله کـه مـیوه آن دارای کیسه ای درون حدود شصت که تا سی مـیلی متر قطر آن پانزده که تا ده مـیلیمتر هست هنگامـی کـه خشک شود دانـه های تیره ی آن بیرون مـی ریزد. درون هر دانـه هل دوازده دانـه نامنظم بـه رنگ قهوه ای با بوئی معطر شیرین مزه وجود دارد . دانـه هل تقویت‌کننده معده، ضد نفخ و باداست؛ درون ضمن بـه هضم غذا نیز کمک مـی ‌کند.از هل بـه عنوان دارو به منظور معالجه سرفه،سرماخوردگی و تب استفاده مـی ‌کنند. هل به منظور رفع سردرد و کاهش حملات بیماری صرع نیز توصیـه مـی ‌شود. طبع همـه انواع هل گرم و خشک هست .
.
نوع سبز ان تند و معطر بوده و از دو نوع دیگر مرغوب تر است. دانـه‌های هل بویی قوی و طعمـی مطبوع دارد از مغز و پوستش به منظور درمان و معطر ساختن غذاها و پختن شیرینی استفاده مـی‌شود. درون ایران بیشتر از هل سبز استفاده مـی‌کنند. درون عبالا هل با پوسته سبز مشاهده مـیکنید . معمولا هل را با پوست آسیـاب مـیکنند اما مـیتوان دانـه های تیره وسط آنرا فقط آسیـاب و یـا با ش دم کرد .
.
هل باد یـا سیـاه ‌در سیلان هندوستان و مالزی کشت مـی گردد. درون کرمان بـه هل باد مشـهور است.
.
جویدن دانـه های هل بعد از صرف غذا بـه هضم و گوارش بهتر غذا کمک و مـی تواند بوی نامطبوع دهان(مثل بوی سیر و پیـاز) را نیز خنثی کند.
.
دانـه های هل خواص گرمابخشی داشته و معده و روده ها را تقویت مـی کنند.
.
هل اشتها را تحریک مـی کند و عمل هضم غذا را بهبود مـی بخشد.
.
نوشیدن دم کرده داغ آن موجب تسکین کولیت، سوءهاضمـه، باد نفخ، حالت تهوع و بی حالی شده و مانع ترشح زیـاد اسید معده مـی شود.
.
یکی از خواص ویژه و بسیـار ارزشمند هل، جلوگیری از تشکیل خلط درون گلو است. از این رو مـی توان آن را بـه محصولات لبنی و پودینگ ها افزود که تا اثر شیر را کـه موجب تشکیل خلط درون گلو مـی شود خنثی کرده و به هضم آن نیز کمک کند.
.
دانـه های هل خاصیت داروی اکسپکتورانت را دارد و سینوس ها و برونش ها، بینی و را از خلط و ترشحات اضافی پاک مـی کنند.
.
هل را موقع مصرف آسیـاب کنید کـه عطرش از بین نرود . داخل همـه ادویـه ها مقدار کمـی هل مخلوط کنید . هل به منظور ترکیب داخل ادویـه کیک و ادویـه های دیگر بسیـار عالی ست.
.
عرق هل درون دسرهای ایرانی خصوصا بستنی سنتی و شله زرد و فرنی و شیربرنج و حلوا و کاچی و شربت و چای رایج هست .
.
#هل خواص گرمابخش و انرژی زا دارد و به بهبود روحیـه و بازیـابی انرژی کمک مـی کند، اضطراب و نگرانی و افسردگی را کاهش مـی دهد.
.
شما چه استفاده ای از هل مـیکنید ؟
.
.
#ادویـه_جات_سفره_خونـه

Read more
. خرید عید اسفند هم داره بـه نیمـه مـیرسه و هنوز مغازه دارا و بازاریـا نظاره گر و منتظر مردم متحیر و سرگردانن، احتمالا ملت منتظر اون اندک یـارانـه آخر ماهن که تا سه روز آخر و بریزن بیرون و با یـه کیلو شادونـه و نخود و کشمش حال عیدشون و منقلب کنن، بیصبرانـه منتظر گزارش های پر از هیجان صدا و سیما با آهنگ گل مـیروید بـه ... .
خرید عید

اسفند هم داره بـه نیمـه مـیرسه و هنوز مغازه دارا و بازاریـا نظاره گر و منتظر مردم متحیر و سرگردانن، احتمالا ملت منتظر اون اندک یـارانـه آخر ماهن که تا سه روز آخر و بریزن بیرون و با یـه کیلو شادونـه و نخود و کشمش حال عیدشون و منقلب کنن، بیصبرانـه منتظر گزارش های پر از هیجان صدا و سیما با آهنگ گل مـیروید بـه باغ هستم ، مخصوصا اونجاهاش کـه مـیکروفن و مـیکنـه توحلق یـه خانم پلنگ با اندک ملزومات حجاب و از قیمتها مـیپرسه ، اونم با خنده جواب مـیده قیمتا کـه بالاس ولی خووووب نوروز و که یـازده ماهه منتظرشیم نمّیشّه که، یـا خنده کنان پیرمردی و با پاکت نارنگی نشونـه مـیره و با انرژی بهش مـیگه پدر جان دست پر داری مـیری خونـه هااا!
مادر اوضاع چطوره؟ باز خنده کنان جواب مـیده مسئولان اگه با هم دعوا نکنن گرونی حل مـیشـه پسرم .

خرید از لذتهای زندگیـه ولی به منظور ما بـه لطف بی غیرتی مدعیـان و مدیران مملکت تبدیل شده بـه نفس گیرترین و گندترین کار جهان ،حالا بماند کـه یـه عده هم همـیشـه واسشون شب عیده و در حال خرید و لاکچری تر خودشونن، اما عمده قشر کشور یـه سری جان سخت هستن کـه اگه بتونن از و سپندارمذگان و عیدی آرایشگر و زلزله و سقوط و غرق شدگی جون سالم درون ببرن یـه عید مختصری هم برگزار مـیکنن، یـه سری نرم تن هم داریم کـه ردیف سنی کمـی دارن کاری هم بـه جیب و سرانـه درآمد سرپرست خانواده ندارن معمولا همـیشـه هم شب عید و با گریـه و کتک خوری بـه مقصود خودشون مـیرسن.

یـه سری محیرالعقول هم هستن کـه ما بهشون گندپوشان مـیگیم ، اینا یـا منتظر کادوهای گند اطرافیـان مـیمونن یـا بـه عید و فروشنده هاش پولتیک مـیزنن و هفتم فروردین بـه بعد مـیرن خرید کـه چوب حراج بـه ته مونده جنسا خورده،یـه عده هم کلا کمپین این و بخر و انو نخر راه مـیندازن دست آخرم یـه سریـا با حدیث بازار چراگاه شیطان هست ،عید فقط عید قربان و غدیر است،نوروز و عید باستانی کفار مـیدونن ، نماد مشخصه این قشر انواع پارچه های سفید و سیـاه با متراژ بالاس کـه دور سر خودشون بـه عنوان نگهبانان بهشت مـیپیچن.

علی راد ۹۶/۱۲/۹

Read more

Media Removed

چهارشنبه بیست و شش آوریلچند روزه دومرتبه هوای لندن سرد شده درحد المپیک!!!..️همونطور کـه توی عداشبورد ماشینم مـی بینید هوا که تا دو درجه بالای صفر هم سرد شده و ایرکاندیشن ماشین هم روشن روی بیست و‌چهار..بارون هم کـه بصورت «دیفالت» داریم️️ داشتیم مـی رفتیم سمت تابستونااااااا..همـین هفته پیش بیست ... چهارشنبه بیست و شش آوریل🍒چند روزه دومرتبه هوای لندن سرد شده درحد المپیک!!!..❄️همونطور کـه توی عداشبورد ماشینم مـی بینید هوا که تا دو درجه بالای صفر هم سرد شده و ایرکاندیشن ماشین هم روشن روی بیست و‌چهار..بارون هم کـه بصورت «دیفالت» داریم⛄️☔️ داشتیم مـی رفتیم سمت تابستونااااااا..همـین هفته پیش بیست و چهار درجه هم شد و بقول انگلیسیـها شده بود «نایس اند وورم» ولی یـهو یـه جبهه هوای نمـیدنم کم فشار بود،پر فشار بود، چی بود کـه اومد و دوباره من این دو روز رفته ام تو کاپشن و کلاه و لباس زمستونی...البته ماه آوریل همـیشـه اینجا همـینجوره و الاکلنگی بین زمستون و تابستون گیج و ویجه و ممکنـه هر طرفی بره..یـادمـه شش هفت سال پیش یـه روز تو همـین ماه آوریل(اواسط اردیبهشت) صبح قرار بود به منظور کاری برم شمال لندن بـه شـهر «سنت آلبان»(از طریق اتوبان ام تونتی فایو)..صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و پنجره رو کـه باز کردم یـهو دیدم باغچه و گاردن پشت خونـه سفید و پوشیده از برف بود!!!! اونم توی اردیبهشت!!! کـه خب البته استثنا بود ولی اتفاق افتاد..اخبار رو چک کردم دیدم اتوبان ام تونتی فایو بسته اس..منم سریع زنگ زدم و قرارمو کنسل کردم و برگشتم تو رختخواب و خواب نوشین بامداد رحیل😴😂💕این انگلیسیـها و کشورشون طراحی و دیزاین شدن کـه شب و روز مثل سیل هم کـه بارون بیـاد، همـه چی اوکی باشـه و آخ هم بقول معرف نگن،..ولی نـه به منظور برف!!مثل کانادا و سوئد و اینجور جاها...کوچکترین برفی کـه اینجا بیـاد همـه چی«استند استیل» مـیشـه و متوقف و از حرکت مـی ایسته...فرودگاهها، جاده ها و حتی اتوبوسهای داخل شـهر...تا چی بشـه دومرتبه برگردن بـه سرویس!!یعنی طاقت حتی نیم سانت برف هم ندارن این ملت... بنظر من اگر کشوری خواست با اینا بجنگه،بجای بمبارون،اگه کاری کنن کـه اینجا برف بیـاد و برفبارونشون کنن، نتیجه بهتری مـیگیرن..جالبه کشور بـه این مدرنی طاقت یک اینچ برف رو نداره... الان هم شمال انگلستان و اسکاتلند هم امروز شنیدم کلی برف اومده💕آهان راستی، گفتم جبهه کم فشار و پرفشار، یـادم افتاد همون سالها کـه ایران بودم، هفده هجده سال پیش مثلا، تلویزیون ایران تازه یـادگرفته بود وضعیت آب و هوا رو با مجری های مخصوص و کارشناس و باتصویر کامپیوتری بگن و دوتا خانوم بودن کـه یـه روز درمـیون مـیومدن و اخبار آب و هوا رو مـیگفتن...اون خانوما یکیشون چاق و تپل بود و اون یکی لاغر مردنی... ما اسم اون خانوم چاقه رو گذاشته بودیم خانومـه پرفشار، اون خانوم لاغره رو خانومـه کم فشار..ههههه😂😂 یـادشون بخیر.. الان یـادشون افتادم... نمـیدونم الان هنوز اون خانوم کم فشار و پرفشار هستن یـا نـه

Read more

Media Removed

[قسمت31] لبهامو از لبهاش فاصله دادم و نگاهی بـه جمعیت داخل کافه کـه با نگاه های بهت زده بـه ما خیره شده بودن انداختم احتمالا الان کل های شـهر فهمـیدن کـه من بایـه لزبین دوست شدم و این وحشتناکه چون ممکنـه بعداز اون هیچوقت موفق بـه پیدا دوست جدیدی نشم!فاک..این افکار درست زمانی توی مغزم شکل گرفتن ... [قسمت31]
لبهامو از لبهاش فاصله دادم و نگاهی بـه جمعیت داخل کافه کـه با نگاه های بهت زده بـه ما خیره شده بودن انداختم
احتمالا الان کل های شـهر فهمـیدن کـه من بایـه لزبین دوست شدم و این وحشتناکه چون ممکنـه بعداز اون هیچوقت موفق بـه پیدا دوست جدیدی نشم!فاک..این افکار درست زمانی توی مغزم شکل گرفتن کـه دوست م توی ماشین،دقیقا کنارم نشسته!این رابطه بیشترازچیزی کـه برنامـه ریزی کرده بودم طول کشید!قرار بر این بودکه که تا دوهفته ی قبل از مسابقه با اون کات کنم که تا به خاطر افسردگیـه ناشی از بهم خوردن رابطه اش با من نتونـه بـه خوبی مسابقه بده!نگاه کوتاهی بـه موبایلم و مـیس کال های ممتد از جولیـا و فرد انداختم و با تعجب پرسیدم:فرد و جولیـا با توهم تماس گرفتن؟
نگاهم کرد و قبل از پارک ماشین جواب داد:اره!چیز مـهمـی نبود بیب!
همونطور کـه به تغییر رفتارهاش و استفاده ی عجیبش از کلمات عاشقانـه فکر مـیکردم شماره ی فرد رو گرفتم و گفتم:به نظرم بدنیست اگه باهاش تماس بگیرم و..
دستش بـه سرعت جلو اومد و موبایل روازکنارگوشم برداشت و بعد ازخاموش ش توی جیبم گذاشت
-بیـا امشب رو فقط بـه فکر خودمون باشیم لی!نـه بقیـه!!
چشم های درشت شده ام رو باز و بسته کردم و به بازوم کـه توسط اون بـه سمت خونـه کشیده مـیشد زل زدم
جلوی درون خونـه ام ایستاد و منتظرنگاهم کرد متوجه ی منظورش شدم و کلید رو از توی جیب شلوارم بیرون کشیدم
در روباز کردم و قبل ازاینکه کلمـه ای به منظور بیـان اماده کنم بـه دیوار کوبیده شدم
و کمتراز چندثانیـه ی بعدلبهای خیس هالسی رو روی گردنم احساس کردم
-ت..توخوبی؟
عقب اومد و با لبخند سرتکون داد
-مشکلی بااینکه حالاهمـه مـیدونن کـه ما باهمـیم نداری لی؟
آب دهنم رو بـه سختی قورت دادم و به جای سوالی کـه پرسیده بود روی لحن ی و آرومش تمرکز کردم
دستش رو بین پاهام برد و با نیشخند زمزمـه وار لبهاشو روی لبهام کشید
-ماهنوز هيچ کاری نکردیم و تو تحریک شدی..
امـیدوارم نسبت بـه همـه ی ها اینطورنباشی!
بالافاصله جواب دادم:نیستم!
به نرمـی خندید و انگشت هاشو روی لبهام کشید:نمـیخوای بگی اتاق خوابت کجاست؟
خدای من!این واقعا داره اتفاق مـیفته؟
من بالاخره مـیتونم با این لعنتی بخوابم؟
فرصت رو از دست ندادم و به سرعت دستش رو توی دستم گرفتم و وارد اتاق خواب شدم
خیلی طول نکشید که تا نیم تنـه ی سفید رنگش رو از تنش خارج کنم و همونطور کـه بالای و گردنش رو مـیبوسیدم روی تخت خواب بخوابونمش..شبیـه پسر باکره ای بـه نظر مـیرسیدم کـه این اولین تجربه ی ش توی تمام زندگیشـه و دلیلش هم واضح بود!من اولین پسر به منظور اون بودم واون متفاوت ترین به منظور من..

Read more




[برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 16 Nov 2018 16:11:00 +0000



برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم

مرغ بـه سفره on Instagram - mulpix.com

مرغ بـه سفره on Instagram

Unique profiles

44

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Alanya Türkei, Shiraz, Iran, Miandoab

Average media age

203.9 days

to ratio

1.7
. برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم تمـیز گوشت و تهیـه گوشت داخل فر . برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم وقتی گوشت مـیخریم معمولا قصاب برامون خودش تمـیز مـیکنـه اما وای از روزی کـه بسته بندی فروشگاهی بخری !! گوشت رو پیچوندند و یـه لایـه رویی گوشت جلوی چشمـه و زیرش لایـه لایـه بـه ضخامت زیـاد چربی و از همـه مـهمتر پوسته کـه باید تمـیزش کرد . . یـه تخته و یـه کارد تیز مـیخواد کـه با نوک کارد ... .
تمـیز گوشت و تهیـه گوشت داخل فر
.
وقتی گوشت مـیخریم معمولا قصاب برامون خودش تمـیز مـیکنـه اما وای از روزی کـه بسته بندی فروشگاهی بخری !! گوشت رو پیچوندند و یـه لایـه رویی گوشت جلوی چشمـه و زیرش لایـه لایـه بـه ضخامت زیـاد چربی و از همـه مـهمتر پوسته کـه باید تمـیزش کرد .
.
یـه تخته و یـه کارد تیز مـیخواد کـه با نوک کارد پوست رو بشکافی و جلو بری . اینکه چقدر از چربی رو تمـیز کنی سلیقه ایـه . .
این تکه گوشت دم ست کـه نمک و فلفل زد و داخل فویل پیچید . توصیـه مـی کنیم شما اول داخل کاغذ روغنی و بعد دورش فویل بپیچید . آلومـینیم نباید با مواد خوراکی تماس پیدا کنـه .
.
بعد داخل سینی آب ریخته و پنجره رو روی سینی قرار دهید و بسته گوشت روبذارید . داخل فر داغ قرار بدید و بهش زمان بدید که تا بپزه .

زمانی کـه برای پخت درون فر داده مـیشـه با وزن گوشت نسبت داره . این نسبت با کیلو و درجه سانتیگراد بـه شرح زیر هست :
مدت زمان و درجه مورد نیـاز به منظور طبخ ماکیـان ( مرغ یـا بوقلمون و ... ) درون فر :
برای اینکه یک قطعه مرغ یـا گوشت درون فر قرار بگیره و مطمئن بشید پخته معمولا برحسب وزن گوشت دما و زمان را تخمـین مـیزنند : برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم اصولا برای پخت هر 👈 یک کیلو بوقلمون یـا مرغ یـا گوشت ماکیـان حدودا 40  الی  60 دقیقه  زمان با حرارت 180 درجه سانتیگراد نیـاز داریم .
البته بـه فاکتورهای زیـادی مانند فشار گاز و حرارت فر و استاندارد بودن آن و نیز به درشتی آن و خرد و تکه تکه بودن یـا درسته بودن یـا پر بودن شکم آن بستگی دارد .
.
.
اگر از دماسنج مخصوص : meat thermometer برای پختن گوشت استفاده شود حرارت درون مرکزی ترین بخش گوشت یعنی در عمق بافت , باید  165 الی 175 درجه نشان دهد کـه به این معناست گوشت کاملا پخته شده هست :
.
#دماسنج_آشپزخانـه_سفره_خونـه
.
.
داخل بسته مـیتونید مواد دلخواه مثل ادویـه و فلفل و سبزی معطر هم قرار دهید . ضمنا زمان پخت گوشت قرمز حدود ده که تا پانزده دقیقه بیشتره و البته بستگی داره قبلا مزه دار شده یـا خیر .
.
.
.
Cr.to : @rickbolzani
#مدت_زمان_و_درجه_طبخ_ماکیـان_در_فر : مرغ یـا بوقلمون
#خوراک_سفره_خونـه #پختن_مرغ #مرغ_بریـان_سفره_خونـه
#نکات_آشپزی_سفره_خونـه #سفره_خونـه

Read more

Advertisement

Media Removed

‌ #خوراک گوجه و سیب‌زمـینی (هندی) مواد اولیـه : ریحان (خورد شده) 2 ق غ سیب زمـینی کوچک 1 عدد نمک بـه مـیزان دلخواه پیـاز (حلقه شده) 1 عدد روغن گیـاهی 1/4 ف فلفل سبز تند (ریز خورد شده) 3 عدد سیر (ریز خورد شده) 3 حبه زنجبیل (پوست کنده و ریز خورد شده) 2 ق غ زیره سبز 1 ق چ گشنیز 1/2 ق چ گوجه فرنگی بزرگ (پوست ... ‌ #خوراک گوجه و سیب‌زمـینی (هندی)

مواد اولیـه :
ریحان (خورد شده) 2 ق غ
سیب زمـینی کوچک 1 عدد
نمک بـه مـیزان دلخواه
پیـاز (حلقه شده) 1 عدد
روغن گیـاهی 1/4 ف
فلفل سبز تند (ریز خورد شده) 3 عدد
سیر (ریز خورد شده) 3 حبه
زنجبیل (پوست کنده و ریز خورد شده) 2 ق غ
زیره سبز 1 ق چ
گشنیز 1/2 ق چ
گوجه فرنگی بزرگ (پوست کنده) 1 عدد
نعناع تازه (خورد شده) 1/4 ف
تخم مرغ 6 عدد

تمام ادویـه های ذکر شده فقط به منظور چاشنی هستند و به دلخواه خودتون مـیتونید اونا رو حذف کنید. طرزتهیـه :
1-سیب زمـینی رو توی آب نمک رو بـه مدت 20 دقیقه مـیپزیم . بعد پخته شدن آبکش مـیکنیم و مـیذاریم که تا سرد بشـه و بعد سیب زمـینی رو بـه ضخامت 1 سانتی متر برش مـیدیم .
2-روغن رو توی دیگ بزرگ روی حرارت متوسط بـه بالا مـیگذاریم ، برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم و پیـاز و مـیریزیم و به مدت 5 که تا 7 دقیقه تفتش مـیدیم.
بعد فلفل ها رو مـیریزیم و 3 دقیقه تفت مـیدیم. زنجبیل، سیر، زیره سبز، گشنیز (و یـا فلفل سیـاه 20 گرم - هل سیـاه 35 گرم - رازیـانـه 15 گرم - هل سبز 20 گرم - تخم گشنیز 30 گرم - مـیخک 10 گرم - دارچین 25 گرم - زیره سیـاه 20 گرم - گل سرخ 10 گرم -برگ بو 8 گرم - جوزهندی 2 عدد ) اضافه مـیکنیم و 1 دقیقه تفت بدید .
3- گوجه رو با نمک هم بزنید و اونو روی حرارت متوسط بـه پایین بذارید ، گوجه رو با ی چنگال له کنید و سپس اونو با نعناع و ریحان طعم دار کنید و به مدت 15 دقیقه روی حرارت هم بزنید.
4-فر رو روی 180 درجه سانتی گراد تنظیم مـیکنیم و کف ظرفمون سیب زمـینی هارو مـیچینیم و روی اون از سس گوجه و پیـاز و... کـه درست کردیم مـیریزیم . بـه مدت 20 دقیقه توی فر قرار مـیدیم.
5-ظرفمونو از فر درون مـیاریم و تخم مرغ و نمک و فلفل رو مـیریزیم روی موادمون و دوباره بـه مدت 8 که تا 13 دقیقه توی فر قرار مـیدیم ، بستگی بـه پخته شدن مواد داره . تخم مرغ ها نباید سفت بشن حتما یکم زردشون شل باشـه .
نوش جان 💕
#هندى #غذا #خوشمزه #سفره #آشپزى #لذيذ #مـهيج

Read more

Media Removed

غذاهای سنتی و ناب ایرانی درون سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه ۳۰% تخفیف پرداخت از ۱۰۵۰۰ تومان بـه جای ۱۵۰۰۰ تومان جهت خرید وب اطلاعات بیشتر بـه سایت تخفیف بازان مراجعه کنید یـا با شماره های زیر تماس بگیرید 07136466352 07136466353 غذاهای خوشمزه و اصیل این باغ رستوران شامل : خوراک کوبیده خوراک ... غذاهای سنتی و ناب ایرانی درون سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه
۳۰% تخفیف
پرداخت از ۱۰۵۰۰ تومان
به جای ۱۵۰۰۰ تومان

جهت خرید وب اطلاعات بیشتر بـه سایت تخفیف بازان مراجعه کنید یـا با شماره های زیر تماس بگیرید

07136466352
07136466353

غذاهای خوشمزه و اصیل این باغ رستوران شامل :

خوراک کوبیده
خوراک گردن
خوراک ماهیچه
خوراک کنجه ی
خوراک جوجه زعفرانی
خوراک جوجه ترش
خوراک مرغ مراکشی
خوراک کتف و بال
چلو ساده
از مواد اولیـه تازه و مرغوب و بصورت کاملا حرفه ای تهیـه و طبخ شده و کادر مجرب مجموعه سعی بر آن دارد جهتب رضایت شما عزیزان، خدمات خود را با بالاترین سطح ممکن ارائه کند.

این باغ رستوران دلباز فضایی بسیـار بزرگ و مجهز بـه آلاچیق هایی زیبا و همـینطور سالن VIP ویژه پخش زنده مسابقات جام جهانی فوتبال را درون خود دارد و در مکانی واقع شده کـه بهترین دسترسی بـه جاده اصلی قلات را دارد.

#سفره_خانـه_سنتی
#صاحبقرانیـه
#صاحبقرانیـه_شیراز
#غذاهای_ایرانی
#غذاهای_اصیل
#خوراک_کوبیده
#خوراک_گردن
#خوراک_ماهیچه
#کنجه_ی
#جوجه_زعفرانی
#جوجه_ترش
#مرغ_مراکشی
#کتف_بال
#رستوران_سنتی
#شیراز
#تخفیف_بازان
#تخفیف

Read more

Media Removed

. #پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام ‌ ‌ #حدیث ‌ #کلامکم_نور ‌‌ ‌‌‌‌شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ... .
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام


◼🍃 #حدیث

◼🍃 #کلامکم_نور
‌‌
‌‌‌‌🍃◾شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايم
در این شب های عزیز ما رو از دعای خیر فراموش نفرمایید◾🍃


💐 #حديث💐 ‌
🍃◾مولا امـیرالمومنین على عليه ‏السلام◾🍃:

وُصولُ الْمَرْءِ اِلى كُلِّ ما يَبْتَغيهِ مِنْ طيبِ عَيْشِهِ وَ
اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛


انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، بـه تمام آنچه
در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت
محيط و روزى زياد، دست مى‏يابد.


📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607📚

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌
وصیت نامـه مولاامـیرالمومنین علی.علیـه السلام 😔

کنار من صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان پدر پدر نکنید

توان دیدن اشک یتیم درون من نیست
نثار خرمن جان علی شرر نکنید

اگر چه قاتل من سخت کرده بی مـهری
به چشم خشم بـه مـهمان من نظر نکنید

اگر چه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود بـه زیر پر نکنید ‌

از آن خرابه کـه شبها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید..

به پیرمرد جذامـی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید

ز کوچه ای کـه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم، چو من گذر نکنید......
‌‌
🍃◾اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏◾🍃
‌‌

🍃◾یــا عــلــی (ع) مـــدد◾🍃‌‌

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌🍃◼🔹‌🌷🔹◼🍃
‌‌‌‌‌
‌‌‌

🍃◼✔ درباره ی طرح #پست_مشترک ⤵⤵ :
‌ ‌
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهــیم باشـند فقــط کافیـه به منظور دریـافــت مطالـب
و تصاویر و کلیپ ها بـه کانال ما درون پیـام رسان بله
مراجــعه بفرمـایید و پست را درون صفحه ی خود منتشر کنید
‌‌
(✅لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است✅)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃📱▶✅blm.im/behesht8 ‌‌

شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
‌‌
‌‌🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا فرج
‌ ‌
یـا علی (ع) مدد
‌‌
‌‌ 🏴

Read more

Media Removed

. . . شب همگي خوش . چهارمين شب از ماه رمضان هم گذشت، خدا روشكر 🏻 . .الهي خدا بـه حق همين شبهاي عزيز همـه ي خانواده ها رو سالم دور سفره پر از عشق و محبت ، بركت جمع كندو بهترينـها نصيب همـه بشـه 🏻 . .التماس دعا 🏻 . . . زرشك پلو زعفروني . طرز تهيه : ابتدا سينـه يا ران مرغ رو مكعبي كرده با پياز طلايي شده، ... .
.
.
شب همگي خوش .
چهارمين شب از ماه رمضان 🌙هم گذشت، خدا روشكر 🙏🏻
.
.الهي خدا بـه حق همين شبهاي عزيز همـه ي خانواده ها رو سالم دور سفره پر از عشق و محبت ، بركت جمع كندو بهترينـها نصيب همـه بشـه 🙏🏻 .
.التماس دعا 🙏🏻
.
.
.

زرشك پلو زعفروني .
طرز تهيه :
ابتدا سينـه يا ران مرغ رو مكعبي كرده با پياز طلايي شده، تفت داده و زردچوبه و ادويه و فلفل سياه هم اضافه ميكنيم و با مقداري كمي آب ميذاريم بپزه، که تا مغز پخت بشـه ، كمي زعفرون هم اضافه ميكنيم و زماني كه آب مرغ تبخير شد و بعد مقداري زرشك شسته شده و خلال پسته و بادام اضافه ميكنيم و به اين صورت سرو ميكنم و نوش جان كنيد .
.

يا ميتونيد زرشك رو با كره تفت داده و مقداري هم شكر اضافه كنيد و بعد موقع سرو علاوه براينكه زرشك رو بـه پلوي زعفروني اضافه ميكنيم سپس، مقداري از زرشك تفت داده رو هم روي مرغ ميريزيد بـه همراه خلال پسته و بادوم ،(👉من همين كار رو انجام دادم) نوش جان كنيد
.
.
.
. .
.
.
ممنونم از يكايك دوستاني كه هميشـه همراه من هستند و به بنده محبت دارند 💗💕💗
. .
. #طرز_تهيه_زرشك_پلو_با_مرغ_زعفروني_سامانتا_فود

Read more

Media Removed

. . . هنر دوست عزیز @feloooraa ايمان دارم کـه قشنگترین عشق نگاہ مـهربان خداوند بـه بندگانش هست زندگی را بـه او بسپار ومطمئن باش که تا وقتی پشتت بـه خدا گرم هست تمام هراس های دنياخندہ دار است.روزتون پرازحس خوب سلام دوستاي خوبم ، طاعات وعبادات قبول حق🏻 . نوبت بـه #نان رسيد #نان_بهار_نارنج ... . 👇 👇 👇. .
هنر دوست عزیز
@feloooraa
🌹ايمان دارم
🌹که قشنگترین عشق
🌹نگاہ مـهربان خداوند
🌹به بندگانش است
🌹زندگی را بـه او بسپار
🌹ومطمئن باش که تا وقتی
🌹پشتت بـه خدا گرم است
🌹تمام هراس های دنياخندہ دار
است.روزتون پرازحس خوب 😍🌹
سلام دوستاي خوبم ، طاعات وعبادات قبول حق🙏🏻
.
نوبت بـه #نان رسيد😋😍
#نان_بهار_نارنج با #عطر بينظير بهارنارنج مناسب براي سفره #افطار بنظرمن بعدازاب مـهمترين چيزبراي سفره نان هست ،درست مي گم ؟🧐😊.
ورق بزنید که تا روش پيچيدن نان را ببینید. .
وامارسپي اين نان خوشمزه ومعطر😋

#نان_بهارنارنج
موادلازم :
پودرخميرمايه ٢ ق س
اب ولرم ٣ ق س
شكر ١ ق س
شير ١/٢ پيمانـه
تخم مرغ ١ عدد
عسل ٣ ق س
روغن مايع وياكره ي نرم ٢ ق س
عرق بهارنارنج ٣ ق س
ارد ٣٧٠ گرم
موادمياني : كشمش ٦٠ گرم ،مرباي بهارنارنج ١٠٠ گرم گردوي خردشده ٥٠ گرم وكنجدبراي روي نان
موادمياني رامخلوط كرده وكناربذارين
طرز تهيه :
مايه خمير،اب وشكررامخلوط كرده روشوبپوشونين وكناربذارين که تا مايه خميرفعال بشـه.
درظرفي ديگر تخم مرغ ،شير،عسل،عرق بهارنارنج رامخلوط كرده ،سپس مايه خميرفعال شده رااضافه ومخلوط كنين ودرنـهايت اردرابه مواداضافه كرده وهم بزنين که تا خميربدست بياد.خميرراورزبدين تاصاف ويكدست بشـه وبعدخميرراداخل كاسه چرب شده بذارين وروشوبپوشونين بـه مدت ١ ساعت بذارين جاي نسبتا گرم که تا حجيم بشـه .بعدازورامدن خميرپف خميرروبگيرين شكل موردنظرروبدين وداخلش موادمياني روبذارين ويك ربع ديگه داخل سيني فربذارين ،روشورمال زرده وزعفران بزنين وداخل فر ١٨٠ درجه طبقه وسط بذارين که تا روي خميرطلايي بشـه .فربايدداغ باشـه
نكته : من نان روبدون موادمياني درست كردم.
رسپي ازخانم ارزوگنجي

برای دیدن دستورات مشابه هشتک زیر را لمس  کنید.
#نان_پرشین_شفز
#افطار_پرشین_شفز
#رمضان_پرشین_شفز
___________________
Tag your photos with 👇.
#persian_chefs
___________________

Read more

Advertisement

Media Removed

تجربه زیسته با یک غذا و دگردیسی معنا_1 دقیقا نمـیدونم کـه کی اولین بار ماکارونی رو بـه ایران آورد؛ البته اگه بـه تبلیغات شامپو پرژک باشـه کـه گمونم مارکوپولو حتما جای این شامپوهای سیر ماکارونی از ونیز بار کرده باشـه اما عوضش خوب یـادمـه کـه توی خونـه ما عمو خلیل اولینی بود کـه ماکارونی رو درون سفره ما جا داد. ... تجربه زیسته با یک غذا و دگردیسی معنا_1

دقیقا نمـیدونم کـه کی اولین بار ماکارونی رو بـه ایران آورد؛ البته اگه بـه تبلیغات شامپو پرژک باشـه کـه گمونم مارکوپولو حتما جای این شامپوهای سیر ماکارونی از ونیز بار کرده باشـه اما عوضش خوب یـادمـه کـه توی خونـه ما عمو خلیل اولینی بود کـه ماکارونی رو درون سفره ما جا داد. ما بچه‌ها از همون اول باهاش خوب کنار اومدیم. پدرم هم کمـی روشنفکر بود و خیلی زودتر از مردهای دیگه فامـیل با این حقیقت تلخ کنار اومد کـه وقتی توی خونـه‌ای پنج که تا بچه قد و نیم قد باشـه لاجرم حتما همون غذای بچه‌ها رو بخوره. بـه نظرم دهه شصت درست یـه بار ماکارونی درون هفته بـه معنای آغاز بـه رسمـیت شناختن ضمنی حقوق کودک بود!
مادرم بـه فراخور حال و چرخش ایـام واریـاسون‌های متفاوتی مثل ماکارونی با تخم مرغ، ماکارونی با سوسیس و... رو هم خلق مـی‌کرد. رب‌های اون موقع همـه خونگی بود و یـه قرمزی بوری با ته مزه کپک بـه ماکارونی  پس مـی‌داد، درون اون حجمـی کـه مادرم درست مـی‌کرد دقیقا درون حد یـه پاتیل، ممکن بود لایـه‌هایی از اون حتی بـه اندازه یـه پیکسل هم ربی نشده باشـه. اما همون رشته‌های بهم چسبیده‌ای کـه شونـه لازم بود هم به منظور ما معرکه بود. من خودم از وقتی کـه ماکارونی‌های خشک مـی‌رفت توی ش شروع بـه خوردن مـی‌کردم که تا وقتی کـه توی بشقاب سر سفره کشیده مـی‌شد. یعنی به منظور من انفصال از مرحله پختن که تا خوردن اصلا معنی نداشت.

دقیقا نمـی‌دونم کـه این سیـالیت معنا رو توی سمـیوتیمنتیک کی طرح کرده. اینکه معنا امر قطعی و ثابتی نیست و خیلی خیلی هم لغزانـه. من این سیـالیت رو درون رابطه‌ام با این غذا فهم کردم. چرا کـه رابطه احساسی و معنایی ما با ماکارونی بعدها و در گردش ایـام و تموم شدن جنگ و ... تغییر کرد. توی دوره سازندگی ماکارونی از یـه غذای روشنفکری و باب روز بـه یـه غذای معمولی تنزل پیدا کرد. خصوصا کـه توی همون دوره نمـی‌دونم کدوم از خدا بی‌خبری سویـا رو بدون کمترین مقاوت فرهنگی درون سفره غذایی مستضعفین یـا بـه قول امروزی‌ها اقشار کمتر برخوردار جای داد. یعنی اونقدری کـه مادرهای ما از سویـا با آغوش باز استقبال د از هیچ اختراع بشری اینقدر استقبال ند. توی دوره اصلاحات خوشبختانـه ما دانشجو بودیم، تمام آرمان‌های اصلاح طلبی ما با ماکارونی خوب کنار مـی‌اومد، جوری کـه حتی با کنسرو بادمجون هم ماکارونی درست مـی‌کردیم. درون واقع ماکارونی پایـه هرم غذایی همـه ما بود، و پولدار و بی‌پول توی خوابگاه این عدالت غذایی رو تجربه مـی‌د... #ماکارونی #نشانـه #نشانـه_شناسی_خوراک #امر_روزمره #زندگی_روزمره #داستان_یک_غذا #تجربه_زیسته #دگردیسی_معنا

Read more

Media Removed

. . حواستان بـه خانـه های زنان باشد، احوالشان را از آینـه هایشان بپرسید... از گوشـه کنار زندگی شان... ساده نگیرید! دست دل هست که درون آشپزخانـه ی زنی مشغول زیر و رو کتلت های توی ماهیتابه است، مربایی کـه با دقت تمام درست شده یـا مـیز شام چیده شده به منظور ده دوازده نفر مـهمان را اصلا ساده نگیرید... عشق ... .
.
حواستان بـه خانـه های زنان باشد،
احوالشان را از آینـه هایشان بپرسید...
از گوشـه کنار زندگی شان...
ساده نگیرید!
دست دل هست که درون آشپزخانـه ی زنی مشغول زیر و رو کتلت های توی ماهیتابه است،
مربایی کـه با دقت تمام درست شده یـا مـیز شام چیده شده به منظور ده دوازده نفر مـهمان را اصلا ساده نگیرید...
عشق است، امـید هست پشت تمام این ها ...
اگر بوی زندگی از خانـه ای کـه زنی ساکن آن هست بلند نشد،
اگر شعله اجاق گازش دائم گرم نبود،
اگر گرد و خاک رنگ و روی پنجره هایش را گرفته بود؛
"اگر دست و دل زنی بـه کار نمـی رفت"
بدانید یک جای زندگی اش مـی لنگد...
که اگر لنگ نباشد زن عشق دم مـی کند و مـهر مـی ِکشد درون ظروف ...
.
.
💕سلام بر قشنگای پیجم کـه هر روز کمابیش مـهمان سفره خونمن
امروز مـهمان سر زده داشتم دوا زده ونیم بود زنگ تلم زده شد که تا بیـام بردارم قط شد دیدم م ازاتاق دادمـیزنـه مامـی عموتینا پشت درن😲 بابا بهم زنگ زد چرا گوشیتو بر نداشتی!زود ایفونو برداشتم و درو باز کردم دیدم عموم عمومـینا بازن عموم مسیرشون ازاینجا بوده خواستن سوپرایز کننم 😊خلاصه که تا بیـان یـه چای چیزی بیـارم دیدم ییم شد😠این موقع ها ساعت مـیدوعه انگار لعنتی😬دیگه بدو بدو بـه پخت بپز خزیدم 😂برنجو زود خیس کردم چندتا تیکه مرغ دراوردم یخش کـه بازشد شروع کردم سرخ تو فاصله سرخ شدن مرغ سوپ دال عدس درست کردم(سری پیشم مـهمون داشتم سوپ دال عدس گذاشتم با این تفاوت کـه اون رب گوجه فرنگی داشت اینسری نزدم چون هم زود اماده مـیشـه هم همـیشـه همـه مـیپسندن طمع متفاوت داره گزینـه پرو پاقرص مـهمونیـامـه)بعد برنجو چلو کش کردم تو دو قابلمـه تایکیشو با ته دیگ قالبی کنم یکیشم بتونم دیس بکشم بعد سراغ ماباقی مرغ رفتم پیـازو سیر فلفل دلمـه ادویـه رب گوجه فرنگی زدم گذاشتم بپزه بعد با گوشت قرمز چرخی پیـازو ادویجاتو ورز دادم انداختم یخچال یـه نصف مرغ را ورقه ای ب برش دادم ازیخچال گوشتو دراوردم پهن کردم داخل تابه روش برشـهای مرغ گذاشتم زعفرون وکره زدم روش و سبزیجات معطر دادم فر...بعدم رفتم سراغ سالاد مـیوه و اماده مـیز غذا خوری و پذیرایی خلاصه یک ساعتو نیمـه همـین کارارو تنوستم کنم حالا مـیز پذیرای هم مـیزارم توضیحاتو برایـایی نوشتم کـه دایرکت بخاطر استوریـا کـه این جوروقتا چطور زمانو مدیریت مـیکنی رسپی کل غذاها هم قبلا داده شده هشتک مـی...دیگه سعی کردم چیزی درست کنم کـه زود اماده بشـه وسایلشم تو دسترسم باشـه ...ماش خیس کرده بودم برخودمون اونم گذاشتم کنار به منظور بعد ...
#مـیز_مـهمانی_شبنم #سوپ_دال_عدس #مرغ_مجلسی_شبنم #سالاد_مـیوه

Read more

Advertisement

Media Removed

. . حواستان بـه خانـه های زنان باشد، احوالشان را از آینـه هایشان بپرسید... از گوشـه کنار زندگی شان... ساده نگیرید! دست دل هست که درون آشپزخانـه ی زنی مشغول زیر و رو کتلت های توی ماهیتابه است، مربایی کـه با دقت تمام درست شده یـا مـیز شام چیده شده به منظور ده دوازده نفر مـهمان را اصلا ساده نگیرید... عشق ... .
.
حواستان بـه خانـه های زنان باشد،
احوالشان را از آینـه هایشان بپرسید...
از گوشـه کنار زندگی شان...
ساده نگیرید!
دست دل هست که درون آشپزخانـه ی زنی مشغول زیر و رو کتلت های توی ماهیتابه است،
مربایی کـه با دقت تمام درست شده یـا مـیز شام چیده شده به منظور ده دوازده نفر مـهمان را اصلا ساده نگیرید...
عشق است، امـید هست پشت تمام این ها ...
اگر بوی زندگی از خانـه ای کـه زنی ساکن آن هست بلند نشد،
اگر شعله اجاق گازش دائم گرم نبود،
اگر گرد و خاک رنگ و روی پنجره هایش را گرفته بود؛
"اگر دست و دل زنی بـه کار نمـی رفت"
بدانید یک جای زندگی اش مـی لنگد...
که اگر لنگ نباشد زن عشق دم مـی کند و مـهر مـی ِکشد درون ظروف ...
.
.
💕سلام بر قشنگای پیجم کـه هر روز کمابیش مـهمان سفره خونمن
امروز مـهمان سر زده داشتم دوا زده ونیم بود زنگ تلم زده شد که تا بیـام بردارم قط شد دیدم م ازاتاق دادمـیزنـه مامـی عموتینا پشت درن😲 بابا بهم زنگ زد چرا گوشیتو بر نداشتی!زود ایفونو برداشتم و درو باز کردم دیدم عموم عمومـینا بازن عموم مسیرشون ازاینجا بوده خواستن سوپرایز کننم 😊خلاصه که تا بیـان یـه چای چیزی بیـارم دیدم ییم شد😠این موقع ها ساعت مـیدوعه انگار لعنتی😬دیگه بدو بدو بـه پخت بپز خزیدم 😂برنجو زود خیس کردم چندتا تیکه مرغ دراوردم یخش کـه بازشد شروع کردم سرخ تو فاصله سرخ شدن مرغ سوپ دال عدس درست کردم(سری پیشم مـهمون داشتم سوپ دال عدس گذاشتم با این تفاوت کـه اون رب گوجه فرنگی داشت اینسری نزدم چون هم زود اماده مـیشـه هم همـیشـه همـه مـیپسندن طمع متفاوت داره گزینـه پرو پاقرص مـهمونیـامـه)بعد برنجو چلو کش کردم تو دو قابلمـه تایکیشو با ته دیگ قالبی کنم یکیشم بتونم دیس بکشم بعد سراغ ماباقی مرغ رفتم پیـازو سیر فلفل دلمـه ادویـه رب گوجه فرنگی زدم گذاشتم بپزه بعد با گوشت قرمز چرخی پیـازو ادویجاتو ورز دادم انداختم یخچال یـه نصف مرغ را ورقه ای ب برش دادم ازیخچال گوشتو دراوردم پهن کردم داخل تابه روش برشـهای مرغ گذاشتم زعفرون وکره زدم روش و سبزیجات معطر دادم فر...بعدم رفتم سراغ سالاد مـیوه و اماده مـیز غذا خوری و پذیرایی خلاصه یک ساعتو نیمـه همـین کارارو تنوستم کنم حالا مـیز پذیرای هم مـیزارم توضیحاتو برایـایی نوشتم کـه دایرکت بخاطر استوریـا کـه این جوروقتا چطور زمانو مدیریت مـیکنی رسپی کل غذاها هم قبلا داده شده هشتک مـی...دیگه سعی کردم چیزی درست کنم کـه زود اماده بشـه وسایلشم تو دسترسم باشـه ...ماش خیس کرده بودم برخودمون اونم گذاشتم کنار به منظور بعد ...
#مـیز_مـهمانی #سوپ_دال_عدس #مرغ_مجلسی_شبنم #سالاد_مـیوه_شبنم #کباب_نگینی_شبنم

Read more

Media Removed

سلام ‌وعصرتون به‌خیر دوستان،سر سفره های افطار‌مارو از دعاهای خوبتون بی نصیب نزارین با یـه نون ساده وخوشمزه برا سفره افطار درون خدمتتون هستم این نون کم شیرین هست وهمراه با‌پنیر طعم خوبی داره البته من براینکه دل کوچیکه رو هم بدست بیـارم وسط نصفی از چونـه ها تکه های شکلات گذاشتم طرز تهیـه :شیر ولرم ... سلام ‌وعصرتون به‌خیر دوستان،سر سفره های افطار‌مارو از دعاهای خوبتون بی نصیب نزارین

با یـه نون ساده وخوشمزه برا سفره افطار درون خدمتتون هستم این نون کم شیرین هست وهمراه با‌پنیر طعم خوبی داره البته من براینکه دل کوچیکه رو هم بدست بیـارم وسط نصفی از چونـه ها تکه های شکلات گذاشتم

طرز تهیـه :شیر ولرم نصف پیمانـه،ماست بـه دمای محیط رسیده نصف پیمانـه،تخم مرغ یک عدد سفیده برا داخل خمـیر وزرده برا روی نون،شکر دوقاشق غذا خوری،نمک یک قاشق‌مرباخوری سرخالی،خمـیر مایـه فورییک‌ قاشق غذاخوری،روغن مایع نصف پیمانـه،ارد بـه مـیزان لازم
اول شیر وشکر وخمـیر مایـه رو مخلوط کرده ده دقیقه بزارین بمونـه وپف کنـه درون یک‌ ظرف بزرگ ماست وروغن ونمک وسفیده‌ رو مخلوط کنید خمـیر مایـه عمل اومده رو‌افزوده ومخلوط کرده کم کم ارد بریزیین و ورز بدین که تا خمـیر نرم ولطیفی کـه بدست نمـی چسبه داشته باشین روی‌خمـیر‌ رو‌ بپوشونید وچهل وپنج دقیقه که تا یکساعت استراحت بدین.بعد پف خمـیر رو گرفته بـه چانـه های مساوی تقسیم کرده درسینی فر کـه کاغذ روغنی انداختین با فاصله بچینید وبیست. دقیقه دیگه‌ بزارید بمونـه بعد روی چونـه ها رو با زرده تخم مرغ کـه کمـی زعفران ویک قاشق شیر مخلوط کردین رو مال کرده کنجد بپاشید ودر فر صدوهشتاد درجه کـه ازبیست دقیقه قبل گرم کردین بزارین بپزه بعد پانزده دقیقه چک کنید هر موقع زیرش سرخ شد گریل رو روشن کنید که تا درچند دقیقه روشم سرخ بشـه‌حتما موقع گرم فر یـه ظرف کوچیک اب کف فرتون بزارید که تا نونتون خشک نشـه.برا من با دو برابر این مواد بیست وچهار که تا نون اندازه تصویر شد

دوستان وعزیزانی کـه با لایک ها وکامنت های قشنگتون همراهیم مـیکنید ممنونم وبراتون ارزوی بهترین ها رو درون کنار عزیزانتون دارم🌹🌹🌹🌹 لحظه هاتون شاد❤❤❤❤ #نان #نانوایی #اشپزی # #خوشمزه #خوشرنگ #خونگی #نان_فریباپز #افطاری #رمضان #دست_پخت_مادر #نان_خانگی #yumyum #bread_page #bread #nan_khanegi #persian_foods #delicious #foodpic #truecooks #cooking #lovefood #ashpazi_khanegi #ashpazi_shoma #sofrekhune

Read more

. پای سیب کارامل عسلی . . #خمـیرجادویی_سفره_خونـه رو به منظور اینکار لازم دارید . . . #سس_کارامل_عسلی رو هم آماده کنید . . . خمـیر را بـه شکل دایره های کوچک برش بدید . سه عدد سبب پوست گرفته و خرد شده و نصف پیمانـه شکر و پودر نشاسته سفید دو ق غ و کمـی پودر دارچین و در صورت تمایل کمـی نمک ؟! را مخلوط کنید و مـیان خمـیر ... .
پای سیب کارامل عسلی .
.
#خمـیرجادویی_سفره_خونـه رو به منظور اینکار لازم دارید . .
.
#سس_کارامل_عسلی رو هم آماده کنید . .
.
خمـیر را بـه شکل دایره های کوچک برش بدید . سه عدد سبب پوست گرفته و خرد شده و نصف پیمانـه شکر و پودر نشاسته سفید دو ق غ و کمـی پودر دارچین و در صورت تمایل کمـی نمک ؟! را مخلوط کنید و مـیان خمـیر قرار بدید و با چنگال اطراف خمـیر رو کیپ کنید و با زرده تخم مرغ و کمـی کره ذوب شده #رومال_ کنید و داخل فر بـه مدت بیست دقیقه با حرارت 200 درجه س بپزید .
.
👈 #رومال_ : رومال از کمـی شیر و زرده تخم مرغ و کره ذوب شده تهیـه و با قلم مو روی نان کشیده مـیشـه که تا پس از حرارت دیدن خوشرنگ بشـه و بعضی مواقع روش مـیتونید سیـاهدونـه و کنجد هم پاشید .
.
.
Cr.to : @tastebud
#پای_سیب_کارامل_عسلی #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

🧀 بعد از این تهران گلستان مـی شود درون دکان ها نان فراوان مـی شود گوشت های شیشک ارزان مـیشود مشکلات از صبر آسان مـیشود صبر کن آرام جانم صبر کن لاله درون گلشن شود خوشبو ز صبر آدم بدخو شود خوش خو بـه صبر اسفناج ما شود کوکو بـه صبر نان سنگک هم شود نیکو بـه صبر صبر کن آرام جانم صبر کن بعد از این منسوخ مـی گردد ... 🍞🧀
بعد از این تهران گلستان مـی شود
در دکان ها نان فراوان مـی شود
گوشت های شیشک ارزان مـیشود
مشکلات از صبر آسان مـیشود
صبر کن آرام جانم صبر کن

لاله درون گلشن شود خوشبو ز صبر
آدم بدخو شود خوش خو بـه صبر
اسفناج ما شود کوکو بـه صبر
نان سنگک هم شود نیکو بـه صبر
صبر کن آرام جانم صبر کن

بعد از این منسوخ مـی گردد جفا
روس با آلمان کند صلح و صفا
انگلیس آید سر عهد و وفا
تو بکِش بر چشم خود سرمـه جفا
صبر کن آرام جانم صبر کن

غم مخور سال دگر نان مـی خوری
مـیوه شیرین بـه شمران مـی خوری
و مرغ بریـان مـی خوری
در سر سفره فسنجان مـی خوری
صبر کن آرام جانم صبر کن

خصم اگر آغاز هتاکی کند
روس درون تبریز سفاکی کند
گر نظام الملک بی باکی کند
ملت تبریز را شاکی کند
صبر کن آرام جانم صبر کن

بعد از این پیران جوانی مـی کنند
نوجوانان مـهربانی مـی کنند
اهل تهران شادمانی مـی کنند
با شرافت زندگانی مـی کنند
صبر کن آرام جانم صبر کن

از به منظور نان مکن این قدر لج
صبر کن الصبر مفتاح الفرج
مـی رود سال دگر شاطر بـه حج
شیخ جعفر گفت با ملا فرج
صبر کن آرام جانم صبر کن

#نسیم_شمال
پ.ن: بـه عادت چند جمعه گذشته، عکسی از مطالعه‌ی عصرانـه را تقدیم مـی‌دارم. با ذکر این نکته کـه اشرف‌الدین حسینی گیلانی متخلص بـه نسیم شمال، مدتی دروس حوزوی خوانده و از مشاهیر مشروطه‌ بوده است. زندگی پر فراز و نشیبی داشته و در پایـان عمر رهسپار تیمارستان مـی‌شود.
اشعار وی بیشتر جنبه‌ی فکاهی و انتقادی دارند. وضع معیشتی توده و ریـاکاری زاهدان و دخالت دول روس و انگلیس درون امور مملکتی و گرانی کالا و نابسامانی مجلس ملی و کش مکش‌های سیـاسی از جمله مضامـین مورد توجه اویند.
از بسیـاری جهات شعر وی قابل تعمـیم بـه اوضاع امروزین کشور ماست. مثلا بند آخر این شعر مرا بـه یـاد محتکر برنج مـی‌اندازد کـه در حج بـه سر مـی‌برد!
سوال این‌است کـه از صد سال گذشته که تا به امروز چه تحولی داشته ایم؟
ارادتمند: #علیرضا_بدیع

Read more

Advertisement

. روز شنبه تون بـه خیر و شادی و موفقیت . . امروز کائنات درون خدمت شما هستند . فقط جذب کنید . اینم یـه صمونـه لاکچری با تخم مرغ!!!. . فرمول سه مرحله‌ای به منظور جذب آگاهانـه : 1 . ابتدا خواسته‌ات را مشخص کن.باید واضح بدونی چی مـیخوای ( نـه اینکه چی رو نمـیخوای !!) 2 . ارتعاشات و جذب مثبت ها را بالا ببر و ... .
روز شنبه تون بـه خیر و شادی و موفقیت 🌺
.
.
امروز کائنات درون خدمت شما هستند 😍. فقط جذب کنید . اینم یـه صمونـه لاکچری با تخم مرغ!!!😂😂😂👆👆.
.
فرمول سه مرحله‌ای به منظور جذب آگاهانـه
:
1 . ابتدا خواسته‌ات را مشخص کن.باید واضح بدونی چی مـیخوای ( نـه اینکه چی رو نمـیخوای !!) 2 . ارتعاشات و جذب مثبت ها را بالا ببر و شکرگزاری و مـهرورزی رو اجرا کن .
3 . اونا رو از ته قلب قبول و باور کن . .
.
تردید نکن و باورشون کن و خواسته هات رو عملی کن 😁☝️. قانون جذب آنچه را تو نمـی‌خواهی؛ هم مـی‌شنوه . وقتی بـه ندای درونت گوش مـی‌دهی کـه افعال و عبارات منفی بـه کار مـی‌بره ، داری توجه و انرژی خودت را بـه چیزهایی مـی‌دهی کـه آنـها را نمـی‌خواهی !! بعد بهشون فکر نکن و به زبون نیـار و بای درون موردشون حرف نزن . بذار ارتعاش های مثبت با گفتگو از وقایع و حرف های خوشایند بالا برند . .
.
اگر مـیخوای بدانی کـه در هر زمـینـه‌ای از زندگی‌ات امواج مثبت مـی‌فرستی یـا منفی کافی‌ست بـه آن زمـینـه نگاهی بیندازی و ببینی چه چیزی دریـافت مـی‌کنی !!! 👈اگر وقایع منفی دریـافت مـیکنی تردید نکن کـه ارتعاشاتت منفی هستند . .
.

توجه بـه افکار و گفتار و اعمالت و شناسایی اونا بـه عنوان چیزی کـه دلت آن را نمـی‌خواهد؛ تو را درون قبال آنچه مـی‌خواهی آگاه مـیکنـه ✌️. .
.
اگر نمـیتونی تفکیک کنی از امروز بنویس 📃. خواسته‌های خود را مشخص کن. 📝در یک برگه آنچه را نمـی‌خواهی ریز و سیـاه بنویس و در روبروی آن آنچه را کـه مـی‌خواهی درشت و زیبا و رنگی و بولد شده و هایلایت بنویس ✏️. بعد بر روی آنچه نمـیخوای خط بکش.

تمام چیزهایی را کـه باعث مـی‌شود احساسی خوب بـه تو بدهد؛ شناسایی کن و بیشتر بهشون بپرداز. یـادت باشد هر ارتعاشی کـه از خودت ساطع کنی، آینده‌ات را خلق مـی‌کنـه 💕.
.
.
#قانون_جذب_سفره_خونـه
#صبحانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

هیچبی درد و غصّه و گرفتـاری نیست، اما قشنگیـش بـه اینـه کـه تو اوج غم لبخند بزنی و ببیــنی خدا خیـلی بزرگـه . ️دلتون بی غصه️ . . #باقالی_پلو_با_مرغ_زعفرونی #آش_دوغ . . ‌‌‌‌‌‏ #پخت_مرغ مقدار کمـی روغن داخل قابلمـه ریخته و تیکه های مرغ رو‌مـیندازیم داخلش و تفت مـیدم وخوب سرخ مـیکنم حالا ... هیچبی درد و غصّه
و گرفتـاری نیست،
اما قشنگیـش بـه اینـه که
تو اوج غم لبخند بزنی
و ببیــنی خدا خیـلی بزرگـه
. ❤️دلتون بی غصه❤️ .
.

#باقالی_پلو_با_مرغ_زعفرونی #آش_دوغ
.
. ‌‌‌‌‌‏ #پخت_مرغ
مقدار کمـی روغن داخل قابلمـه ریخته و تیکه های مرغ رو‌مـیندازیم داخلش و تفت مـیدم وخوب سرخ مـیکنم حالا جداگانـه داخل ظرف دیگه ای یـه پیـاز درشت رو خلالی خوردمـیکنم تفت مـیدم و زردچوبه ,نمک,فلفل سیـاه, ادویـه کاری ,پودر پاپریکا،آبلیمو، فلفل دلمـه، هویج تیکه شده،زعفران ابشده رااضافه مـیکنم مقداری آب هم مـیریزم مـیزارم که تا بجوش بیـاد حالا این سس رو مـیریزم روی مرغهایی کـه تفت خوردن و در قابلمـه رو مـیبندم و اجازه مـیدم با حرارت ملایم بپزه اگر آب مرغ بیشتری به منظور سر سفره مـیخواین۴ لیوان آب به منظور پخت مرغ اضافه کنید وگرنـه ۲ لیوان آب کافیـه
نکته:
مـیتونید مقداری رب گوجه هم اضافه کنید کـه من نزدم .
#باقالی_پلو
من از باقالی فریز شده استفاده کردم( براي فريز باقلا درون فصل بهار مي توان آن را درون شان ريخت و بعداز پختن آن را درآب کش ريخت وبلافاصله درآب يخ ريخته وبعد از چند دقيقه آب کش کرده درون ظرف يا کيسه فريزر فريزکرده و تاريخ زد وزن آن را يادداشت کرد)قبل از پختن باقالی بسته را نیم ساعت قبل از فریزیر خارج کرده که تا یخش باز بشـه.
سپس برنج رو داخل قابلمـه ریختم باقالی رو هم همزمان مـیریزم که تا با هم بجوشن بعد باهم آبکش مـیکنم.ته قابلمـه ته دیگ مورد نظرو مـیزاریم و باقالی پلو را مـیریزیم وشويد خشک را لابه لاي برنج وباقلا ريخته و کره یـا روغن بریزید وبرنج رادم کنيد.
.

#آش_دوغ😋

200 گرم گشنیز، 200 گرم اسفناج، مقداری شوید،200 گرم گل آغا و 100 گرم پونـه(گل آغا و پونـه بـه دلخواه)
نخود پخته شده نیم لیوان ،برنج یک چهارم لیوان
دوغ محلی نیم کیلو،ماست چکیده یک کاسه
تخم مرغ یک عدد،نمک،فلفل و سیر یک بوته

ابتدا دوغ و ماست را درون یک لیتر آب حل کرده و بعد روی حرارت مـیگذاریم تخم مرغ رو اضافه مـیکنیم که تا دوغ و ماست نبرد کم کم بـه هم مـیزنیم و سپس سبزیـها رو کـه درشت ساتوری کردیم رو با برنج اضافه مـیکنیم بعد نخود پخته شده رو اضافه کرده و روی حرارت ملایم مـیگذاریم هم مـیزنیم که تا ته نگیرد ودر آخر نمک و فلفل را اضافه مـیکنیم این آش 45 دقیقه ای آماده مـیشود فقط حتما مرتب هم بزنید.
مال هر منطقه ای فرق مـیکنـه.
خیلی خوشمزه ست حتما امتحان کنید.

@shirin.design.art

Read more

. این دسر حلوا سوهان قم امروز ما رو آنتریک کرد و برای اجرای پروژه رسپی حلوا سوهان پای اجاق کشوند . البته من آرد جوانـه گندم نداشتم اما بدون اون هم عالی شد . . رنگ دسر بـه نوع آرد و رنگ اون بستگی داره . اگه آرد جوانـه استفاده کنید با رنگ آرد سفید فرق داره و اگر آرد رو تفت بدید رنگش کمـی تیره تر مـیشـه . این بـه سلیقه ... .
این دسر حلوا سوهان قم امروز ما رو آنتریک کرد و برای اجرای پروژه رسپی حلوا سوهان پای اجاق کشوند . البته من آرد جوانـه گندم نداشتم اما بدون اون هم عالی شد . .
رنگ دسر بـه نوع آرد و رنگ اون بستگی داره . اگه آرد جوانـه استفاده کنید با رنگ آرد سفید فرق داره و اگر آرد رو تفت بدید رنگش کمـی تیره تر مـیشـه . این بـه سلیقه شما بستگی داره . همـین دسر رو اگر سفت تر درست کنید مـیشـه حلوا سوهان . #حلواسوهان_سفره_خونـه .
.
اگر نگران بوی ضخم هستید : #رفع_بوی_ضخم_تخم_مرغ رو بخونید . .
.
این مرکز توریستی تفریحی مـهر و ماه هست کـه تو استوری درون موردش اطلاعات گذاشتم و در بزرگراه قم بـه تهران قرار داره . طبقه بالا فودکورت و طبقه پایین فروشگاه های سوغاتی و مواد خوراکی و پوشاک و اسباب بازی داره .
.
.
#سفره_خونـه #حلواسوهان_سفره_خونـه
#حلواسوهان #حلواسوهانی #رمزورازحلوا #حلواسوهان_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune
#سفرنامـه_قم_سفره_خونـه #سفرنامـه_قم_جمکران #سوهان_قم #سفرنامـه_قم #سفرنامـه_جمکران #سفرنامـه_سفره_خونـه

Read more

Advertisement

. شاید بتوان گفت این تکنیک از آشپزی چینی بـه نوعی سالمترین فست فود محسوب مـیشود زیرا هم درون زمانی کوتاه تهیـه مـیشود و هم خواص مواد بیشتر حفظ مـیشود . ارزانترین تکنیک هم محسوب مـیشود زیرا به منظور پخت انرژی زیـادی مانند گاز و ... صرف نمـیکنند . . . درون این تکنیک داخل تابه محدبی بـه نام #ووک #تابه_ووک با حرارتی نسبتا ... .
شاید بتوان گفت این تکنیک از آشپزی چینی بـه نوعی سالمترین فست فود محسوب مـیشود زیرا هم درون زمانی کوتاه تهیـه مـیشود و هم خواص مواد بیشتر حفظ مـیشود . ارزانترین تکنیک هم محسوب مـیشود زیرا به منظور پخت انرژی زیـادی مانند گاز و ... صرف نمـیکنند .
.
.
در این تکنیک داخل تابه محدبی بـه نام #ووک #تابه_ووک با حرارتی نسبتا زیـاد سبزیجات بـه همراه قطعات نازک و باریک گوشت یـا مرغ و مـیگو یـا ماهی با مقدار بسیـار کمـی روغن تهیـه مـیشود .
.
.
زیرمجموعه این غذا بـه دو بخش تقسیم مـیشود :
که اولی درون جنوب چین رواج داشته و بعد از تفت سبزیجات و مواد ، سس غلیظی از نشاسته و سویـا سس و ... کـه نوعی #سس_گریوی
بشمار مـیرود ، روی آن اضافه مـیشود کـه معمولا با کته و یـا نان سرو مـیشود و #چاپسویی نان دارد .
#chopsuey
.
.
زیرمجموعه دوم #چومـین نام دارد کـه در شمال چین متداول بوده و نیز بعلاوه مواد بالا #نودل تخم مرغی یـا برنجی نیز داخل تابه تفت داده مـیشود . درون این غذا سس رقیق سویـا اضافه مـیشود .این غذا البته بخارپز هم تهیـه مـیشود و در تایوان و هنگ کنگ غذای محبوب مردم هست .
.
.
به هردو مـیتوان کنجد و جوانـه خام و ... مواد دلخواهی مانند فلفل های رنگی و پیـازچه و... خام یـا #ساته یـا تفت داده نیز افزود .
در هردو نوع سبزیجات #الادنت یـا #دندان_گیر هستند یعنی نرم پخته نمـیشوند و زیر دندان مـیایند و رنگ سبزیجات بـه زیبایی حفظ مـیشوند و با روغن براق مـیشوند و اشتهابرنگیز هستند . .
.
این تکنیک و کلا غذاهای چینی درون دنیـا رواج زیـادی دارند . شاید این بـه دلیل جمعیت زیـاد چینی کـه در کشورها پراکنده شده اند و شـهرک های چینی نشین را درون همـه جا تاسیس مـیکنند و جامعه همزبان خود را حمایت مـیکنند و نسبت بـه غذاهای مادری وفادارتر هستند و کارآفرینان هموطن خود را بیشتر پشتیبانی مـیکنند و دیگران هم از تکنیک کم هزینـه تر و غذای سالمتر آنان بیشتر تبعیت مـیکنند .
.
.
.
#چومـین_سفره_خونـه
#استیرفرای_سفره_خونـه #سس_گریوی_سفره_خونـه
#چاپسویی_سفره_خونـه #فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام
#غذاهای_چینی
#استیرفرای
#stir_fry
#Chinesefoods

Read more

. یک سس پنیر ساده و خوشمزه با سیر و پیـاز و جعفری ️بدون آرد ؛ به منظور پاستاها و غذاهای گوشتی . . . سیر و پیـاز رنده شده رو کمـی تفت دهید . رنگشون تغییر نکنـه .دو پیمانـه لیوان خامـه ساده دو با کمـی شیر هم بزنید و داخلش بریزید . مـیتونید کمـی عصاره مرغ یـا نصفی قرص مرغ داخلش بریزید . . نصف پیمانـه پنیر گودا یـا پارمزان ... .
یک سس پنیر ساده و خوشمزه با سیر و پیـاز و جعفری ☝️بدون آرد ؛ به منظور پاستاها و غذاهای گوشتی .
.
.
سیر و پیـاز رنده شده رو کمـی تفت دهید . رنگشون تغییر نکنـه .دو پیمانـه لیوان خامـه ساده دو با کمـی شیر هم بزنید و داخلش بریزید . مـیتونید کمـی عصاره مرغ یـا نصفی قرص مرغ داخلش بریزید .
.
نصف پیمانـه پنیر گودا یـا پارمزان یـا چدار یـا گرویر رنده شده رو داخلش بریزید و جعفری خرد شده رو اضافه کنید و نمک و فلفل رو اندازه کنید . مایـه حتما سفت نشـه و شل باشـه .
.
داخل لایـه های مـیانی لازانیـا و مایـه پاستاها رو مـیتونید با این مایـه سس درست کنید . روی انواع خوراک ها مثل زبان و استیک و ... هم قابل استفاده ست وانی کـه به آرد حساسیت دارند و مشکلی با لبنیـات ندارند مـیتونند تو غذاها بکار ببرند .
.
.
#سس_پنیر_سیر_پیـاز
#سسهای_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

#خونـه_باغ #چای #پای_سیب #عصر_یکشنبه قدر بدانیم همـین اکنون را گاهی ارزش‌ِ واقعیِ یک لحظه را وقتی مـیفهمـیم کـه تبدیل بـه یک خاطره شده است. شاد بودن هنر هست شاد هنری والاتر ۰ عصر یکشنبه تو خونـه باغِ باصفایی کـه از بچگیکلی خاطره دارم چند روزی کـه توی روستا و در کنار خانواد پدری و مادری هستم ... #خونـه_باغ #چای #پای_سیب #عصر_یکشنبه
قدر بدانیم همـین اکنون را
گاهی ارزش‌ِ واقعیِ یک لحظه را وقتی مـیفهمـیم کـه تبدیل بـه یک خاطره شده است.
شاد بودن هنر است
شاد هنری والاتر
۰
عصر یکشنبه تو خونـه باغِ باصفایی کـه از بچگیکلی خاطره دارم 😍
چند روزی کـه توی روستا و در کنار خانواد پدری و مادری هستم یچیزو خیلی خوب مـیفهمم کـه روستایی ها چقد ساده و خوب زندگی مـیکنن، چقد زندگی ماها با اینا فرق داره...
همـه با ساده ترین چیزا شادن،از نور آفتابی کـه مـیتابه... وقتی موقع ناهار مـیشـه مـیگن بریم از باغ سبزی خوردن بچینیم،از لونـه مرغ و خروسا تخم مرغ بیـاریم،یعنی درون کل بگم براتون سفره ای مـیچینن واقعاااااا قلبا حاصل دسترنج خودشون و زحمت خودشون هست، ارگانیک، بـه قول پدرم از تولید بـه مصرف😊
عصرتون قشنگ🍃🍃😇 ارسالی از دوست خوبم @ensieh______la

Read more

Advertisement

Media Removed

اولین روز #رژیم_جنرال_موتورز این #رژیم_لاغری یـه رژیم هفت روزه اس کـه بعد یـه هفته ۵ که تا ۸ کیلو کم مـیکنی. اولین روز رژیمم مصادف شد با یـه سفره فوق العاده رنگین با سه نوع خورشت و مرغ شکم پر و یـه سفره پر و پیمون بـه خودم گفتم امروزو اراده کنی رد شـه کار تمومـه. با یـه اراده پولادین بـه تمام خوراکیـا خوشمزه پشت پا زدمو ... اولین روز #رژیم_جنرال_موتورز این #رژیم_لاغری یـه رژیم هفت روزه اس کـه بعد یـه هفته ۵ که تا ۸ کیلو کم مـیکنی. اولین روز رژیمم مصادف شد با یـه سفره فوق العاده رنگین با سه نوع خورشت و مرغ شکم پر و یـه سفره پر و پیمون بـه خودم گفتم امروزو اراده کنی رد شـه کار تمومـه. با یـه اراده پولادین بـه تمام خوراکیـا خوشمزه پشت پا زدمو نـهار روز اولو با هندونـه و خربزه و دو دونـه شلیل گذروندم. بـه محض اینکه ضعف مـیکردم یـه مـیوه شیرین مـیخوردم اصلا اذیت نشدم😋شامم شد همزمان با بدرقه م اینا اما فراموش کردم همراهم مـیوه ببرم چون وحشتناک گشنـه شدم مجبور شدم یـه گاز ساندویچ و حدود دو ق غ سالاد الویـه بخورم😣 اخ کـه چه عذاب وجدانی دارم
اول صبم دلم حسابی ضعف مـیرفت کـه تخم شربتی خوردم فوق العاده بودو حسابی سیرم‌کرد. تو این رژیم حتما روزی ۷ ۸ که تا لیوان اب خورد.

Read more

. درون راستای صرفه جویی درون دوران اقتصاد فلاکتی ؛ منوی صبحانـه با نان و‌ کره و مربا تنظیم شد و برای ناهار نان و‌ پنیر و هندوانـه درون نظر گرفته شد و همچنین املت نیز از صبحانـه بـه شام موکول گردید !!! . . بخورید و بیـاشامـید ، اسراف نکنید ! 🤭 . این املت ویژه ی همسرانـه بسیـار خوشمزه ست . ابتدا گوجه فرنگی ها ... .
در راستای صرفه جویی درون دوران اقتصاد فلاکتی 😁 ؛ منوی صبحانـه با نان و‌ کره و مربا تنظیم شد و برای ناهار نان و‌ پنیر و هندوانـه درون نظر گرفته شد و همچنین املت نیز از صبحانـه بـه شام موکول گردید !!! 😂😂😂
.
.
بخورید و بیـاشامـید ، اسراف نکنید ! 😁🤭✋
.
این املت ویژه ی همسرانـه بسیـار خوشمزه ست . ابتدا گوجه فرنگی ها رو با تیغه کارد تیز برش سطحی داده و داخل ماکروفر حدود پنجاه ثانیـه که تا یک دقیقه با درپوش قرار مـیدیم که تا پوستش وربیـاد . پوست و رگ‌و ریشـه ی گوجه رو کاملا جدا و با کارد و چنگال کاملا له مـیکنیم . گوجه و نصف پیـاز کوچک رو نگینی خرد کرده و با یک حبه سیر رنده شده و سه که تا برگ بو و نمک و فلفل داخل تابه ریخته و با درون بسته اجازه مـیدیم حرارت گوجه و پیـاز رو نرم کنـه . وقتی پیـاز نرم شد اگه گوجه کمرنگ بود ، کمـی رب گوجه فرنگی و نیز کره بهش اضافه مـیکنیم . چند دقیقه بعد برگ بوها رو از داخل مایـه درمـیاریم و دور مـیریزیم . وقتی مایـه گوجه آبشو کشید و به روغن افتاد تخم مرغ رو داخلش مـیشکنیم . وقتی زرده ی تخم مرغ خودشو گرفت یک یـا دو ورقه پنیر چدار زرد روش مـیذاریم و در تابه رو یکی دو دقیقه مـیذاریم که تا پنیر ذوب بشـه . فلفل و کمـی اورگانو یـا پودر آویشن مـی پاشیم و با نان داغ و دورچین دلخواه سرو مـیکنیم .
.
.
پ.ن : همون املتی کـه شستشوی درون و دیوار و هود و کابینت رو نصیب مان کرد !!!😂😂 خداوندا شکرت ! شستن درون و دیوار یعنی کـه آشپزخانـه ای داریم ! لکه های چرب و قرمز خالخالی یعنی همسری داریم مـهربان کـه برای مان املت مـیپزد !!! 😂😂😂 خدایـا شکرت 🙏🙏🌺😍🤭😁
.
.
.
.
#املت_سفره_خونـه #برگ_بو_سفره_خونـه #صبحانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

#هفت_سین بـه راستی هفت سین هست ، اشاره بـه هفت “امشاسپند” هست و چون کلمـه “سپند” با سین شروع مـی شده ، روی این اصل بـه علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی درون نظر گرفته شده کـه هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند. سفره هفت سینی کـه امروزه بیشتر مرسوم هست داری هفت مورد از چیزهای مانند: ... #هفت_سین بـه راستی هفت سین هست ، اشاره بـه هفت “امشاسپند” هست و چون کلمـه “سپند” با سین شروع مـی شده ، روی این اصل بـه علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی درون نظر گرفته شده کـه هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند. سفره هفت سینی کـه امروزه بیشتر مرسوم هست داری هفت مورد از چیزهای مانند: سبزه : نماد خرمـی #سرکه : نماد شادی ( مـیوه تاک ) #سمنو : نماد خیر و برکت #سیب : نماد مـهر و مـهرورزی سیر : نگهبان سفره ( محافظت کننده از شر ) #سماق: نماد مزه زندگی سنجد : نماد حیـات #سپند : ( #اسفند): #سمنو: نماد زایش و بارورى گیـاهان هست و از جوانـه هاى تازه رسیده گندم تهیـه مى شود. سیب: نماد بارورى، زایش و سلامتی است. #سنجد: نماد عشق و دلباختگى هست و از مقدمات اصلى تولد و زایندگى. #سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پیوند او با طبیعت است. #سماق، #سرکه و #سیر: نماد چاشنى و محرک شادى و سلامتی درون زندگى بـه شمار مى روند. سکه: بـه نیت برکت و درآمد زیـاد انتخاب و بر سفره هفت سین مـی نشیند .
اما غیر از این گیـاهان و مـیوه هاى سفره نشین، خوان نوروزى اجزاى دیگرى هم داشته است، درون این مـیان تخم مرغ نماد زایش و آفرینش هست و نشانـه اى از نطفه و نژاد. آینـه: نماد روشنایى هست و حتماً حتما در بالاى سفره جاى بگیرد. آب: نشانـه برکت و پاکی درون زندگى هست . #اسپند، شاخه هاى سرو، دانـه هاى انار، گل بیدمشک، شیر نارنج، نان و پنیر، شمعدان و… را هم مى توان جزو اجزاى دیگر #سفره_هفت_سین دانست.
#M2flower

Read more
. سس سوئیت هات چیلی یـا تند و شیرین آسیـایی : مواد لازم به منظور سس فلفل قرمز دلخواه حتی دلمـه ای هم مـیشـه . شکر 3/4 پیمانـه سرکه برنج 1/4 پیمانـه ( سرکه برنج بسیـار ملایمـه شما مـی تونید با چند قاشق سرکه و آب همـین مقدار رو درست و با سرکه برنج جایگزین کنید ) سیر رنده شده 1 ق غ پرک فلفل قرمز 1 ق چ ، سس فلفل تند 1 ق غ اگر ... .
سس سوئیت هات چیلی یـا تند و شیرین آسیـایی
:
مواد لازم به منظور سس
فلفل قرمز دلخواه حتی دلمـه ای هم مـیشـه .
شکر 3/4 پیمانـه
سرکه برنج 1/4 پیمانـه ( سرکه برنج بسیـار ملایمـه شما مـی تونید با چند قاشق سرکه و آب همـین مقدار رو درست و با سرکه برنج جایگزین کنید )
سیر رنده شده 1 ق غ
پرک فلفل قرمز 1 ق چ ،
سس فلفل تند 1 ق غ اگر کـه خواستید خیلی تند بشـه ،
نشاسته تاپیوکا یـا پودر نشاسته ذرت 1 ق غ ،
آب سرد 1 ق غ ،
نمک 1/2 ق غ
؛
سس چیلی شیرین آسیـایی از آن سس هایی هست که علاقه مندان بـه طعم تند و شیرین را جذب خود مـی کند. این سس را مـی توانید همراه با انواع غذاهای ماهی و‌مرغ سرو کنید .
.
. این سس همراه با انواع اسپرینگ رول و ماهی و مرغ تمپورا فوق العاده است. همچنین گاهی با آن سس های دیگری تهیـه مـی شود.
.
سس چیلی شیرین درون اصل مربوط بـه شرق آسیـاست و در آشپزی شرقی کاربرد دارد. انواع بسته بندی شده این سس با عنوان Sweet Chili Sauce بـه فروش مـی رسند ولی شما مـی توانید بـه راحتی آن را درون منزل تهیـه کنید. سس چیلی تند را مـی توانید مدتها درون ظرف درون بسته درون یخچال نگهداری کنید. .
.
طرز تهیـه: سرکه برنج و شکر را همراه با ۱/۴ پیمانـه آب داخل قابلمـه ای بریزید و آن را روی شعله متوسط قرار دهید. هر چند دقیقه یک با هم بزنید که تا شکر کاملاً حل شود.

وقتی مخلوط شروع بـه قل زدن کرد سیر رنده شده و فلفل قرمز مـیشده را اضافه کنید. .
مـیتونید همون ابتدا فلفل قرمز و سیر رو مـیکنید و با سرکه و آب و نمک رو روی حرارت بذارید . .
شعله زیر قابلمـه را کم کنید اجازه بدهید مواد ۲–۳ دقیقه دیگر درون حرارت کم باقی بمانند. با این کار طعم تند وشیرین بـه خوبی با هم آمـیخته مـی شوند.

سپس درون صورت تمایل سس فلفل تند را بـه قابلمـه اضافه کنید. مقدار سس فلفل را بسته بـه این کـه مـی خواهید سس چقدر تند باشد مـی توانید کمتر یـا بیشتر کنید.
. اما مـیتونید سس رو اکنون دو قسمت کنید و یک قسمت رو تند درست کنید .
.
.
در کاسه دیگری، نشاسته تاپیوکا یـا ذرت را با یک قاشق غذاخوری آب سرد مخلوط کنید. هم بزنید که تا نشاسته درون آب حل شود. نشاسته حل شده را همراه با نمک داخل قابلمـه ی سس چیلی شیرین بریزید.
.
سس بلافاصله شروع بـه غلیظ شدن مـی کند. ۳–۵ دقیقه دیگر سس را روی حرارت متوسط هم بزنید که تا به غلظت دلخواه برسد.
سس خنک شود. سپس آن را داخل شیشـه بریزید و تا زمان مصرف درون یخچال نگهداری کنید.
.
.
در برخی از ورژن ها مـیتوان آلوی پوست گرفته هم داخل سس اضافه کرد کـه به سس غلظت و‌ مزه ملس خوبی مـیده .
،
.
#سس_تند_و_شیرین_آسیـایی #سسهای_سفره_خونـه #سس_تند_و_شیرین_آسیـایی_ #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

سلام دوستان گلم،بعد از ظهرتون بخیر از انرژی مثبتتون خیلی ممنونم گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز مـی شود گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام مـی گردد گاهی با یک بی مـهری ، دلی مـی شکند !! مراقب بعضی یک ها باشیم ... درون حالی کـه ناچیزند ، همـه چیزند . خورشت آلو مسما با مرغ مواد لازم: گوشت مرغ چند تکه پیـاز ... سلام دوستان گلم،بعد از ظهرتون بخیر😍
از انرژی مثبتتون خیلی ممنونم🙏
گاهی
با یک قطره ، لیوانی لبریز مـی شود
گاهی
با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام مـی گردد
گاهی
با یک بی مـهری ، دلی مـی شکند !!
مراقب بعضی یک ها باشیم ...
در حالی کـه ناچیزند ، همـه چیزند .

خورشت آلو مسما با مرغ
مواد لازم:
گوشت مرغ چند تکه
پیـاز ۱ عدد
رب گوجه فرنگی ۱ قاشق غذاخوری
رب انار ۲ قاشق غذاخوری
زعفران رقیق شده ۱ قاشق چایخوری
قیسی ۸ عدد
آلو سیـاه ۱۰ عدد
روغن بـه مـیزان لازم
فلفل قرمز بـه مـیزان لازم
زردچوبه بـه مـیزان لازم
نمک بـه مـیزان لازم
طرز تهیـه:
در یک قابلمـه مقداری روغن مـی ریزیم و اجازه مـی دهیم که تا روغن داغ شود و یک پیـاز رو نگینی داخلش خرد مـیکنیم سپس قطعات مرغ را داخلش قرار مـیدیم و در روغن سرخ مـی کنیم که تا طلایی رنگش شوند سپس دو الی سه لیوان آب بهش اضافه مـیکنیم و مقداری نمک هم اضافه مـیکنیم و قیسی و آلوهایی کـه از قبل داخل آب گرم خیساندیم رو اضافه مـیکنیم اگه خواستین مـیتونید هسته آلوها رو خارج کنید ولی من خارج نکردم اجازه مـیدیم که تا مرغ بپزه،در اواسط پخت مرغ زعفران دم کرده را بـه همراه زردچوبه و فلفل بـه قابلمـه اضافه مـی کنیم.
رب گوجه فرنگی را هم درون دو قاشق روغن تفت مـیدیم و به خورش اضافه مـی کنیم و دو قاشق رب انار هم اضافه مـیکنیم و یکی دوبار خورش رو هم مـیزنیم و اجازه مـی دهیم خورش با حرارت ملایم حدود ۴۵ دقیقه بپزد و جا بیوفتد و آبش تبخیر شود و به روغن بیوفتد.
خورشت آلو مسما حتما تقریبا بدون آب باشد و زمان سرو بـه روغن افتاده باشد. اگر خورشت بیش از حد ترش شده بود مـیتونید یکی دو قاشق شکر بهش اضافه کنید کـه من اضافه نکردم.
🔴عرنده ای کـه سالادو باهاش درست کردم توی استوری گذاشتم
#خورشت_آلو_مسما #خورش_آلو_مسما #خورشت_آشپزی_شایلی #دیزاین #سفره_خونـه #آشپزی_شایلی #تزئین_سالاد

ارسالی از دوست خوبم @ashpazi.shayli

Read more

Media Removed

.... . . به منظور تزیین سفره هفت سین #ایده بگیرید! . . . بیش از پانصد مدل طراحی سفره هفت سین و تزیین تخم مرغ سفره هفت سین درون وب سایت اتود... . . . . اگر تصور مـی کنید طراحی های بر روی این تخم مرغ ها کار دشواری است، مـی توانید بـه سادگی با یک سرچ کوتاه درون اینترنت تصاویر این آیکون ها را پیدا و پرینت کنید و بر ... ....
.
.
برای تزیین سفره هفت سین #ایده بگیرید! .
.
.
بیش از پانصد مدل طراحی سفره هفت سین و تزیین تخم مرغ سفره هفت سین درون وب سایت اتود... .
.
.
.
اگر تصور مـی کنید طراحی های بر روی این تخم مرغ ها کار دشواری است، مـی توانید بـه سادگی با یک سرچ کوتاه درون اینترنت تصاویر این آیکون ها را پیدا و پرینت کنید و بر روی تخم مرغ ها بچسبانید. .
.
.
.
. #تزیین #هفت_سین #تزیین_هفت_سین #تزیین_هفتسین #هفتسین

Read more

Media Removed

. ماه رمضان درون پیش هست . بامـیه و زولبیـا شیرینی سنتی رمضان درون راهه .بامـیه های خونگی از گالری دوست عزیز : @fateme__d61 . . به منظور شربت دولیوان شکر و یک لیواب آب و یـه کم زعفران دم کرده و کمـی گلاب بزارید روی حرارت که تا قوام بیـاد . به منظور بامـیه من پنجاه گرم کره رو با یک لیوان آب و حدود دوقاشق از شربت روکه باعث ... .
ماه رمضان درون پیش هست . بامـیه و زولبیـا شیرینی سنتی رمضان درون راهه .بامـیه های خونگی از گالری دوست عزیز
:
@fateme__d61 .
.
برای شربت دولیوان شکر و یک لیواب آب و یـه کم زعفران دم کرده و کمـی گلاب بزارید روی حرارت که تا قوام بیـاد
.
برای بامـیه من پنجاه گرم کره رو با یک لیوان آب و حدود دوقاشق از شربت روکه باعث خوش رنگی بامـیه مـیشـه، گذاشتم روی حرارت که تا به جوش بیـاد وقتی بـه جوش اومد، یک لیوان ارد رو بهش اضافه کردم و با قاشق چوبی خوب مخلوطش کردم بـه شکل خمـیر مـیشـه و کاملا از ظرف جدا مـیشـه خمـیر رو زیر و رو کنید که تا کاملا وسطش هم یـه کم پخته شـه چون بامـیه پوک تری خواهید داشت و بعد از روی حرارت بردارید و بزارید یـه کم خنک بشـه.و بعد چهار که تا تخم مرغ رو یکی یکی بهش اضافه کنید و خوب با همزن بزنید و بعد توی قیق ماسوله دار بریزید و سرخ کنید بعد از سرخ شدن بلافاصله بندازید تو شربت چون اگه اینکار زود انجام ندید هوا مـیکشـه و شربت بـه خورد بامـیه نمـیره .
.
.
.
#بامـیه_سفره_خونـه #شیرینی_بامـیه_سفره_خونـه #فهرست_رمضان_سفره_خونـه
#رمضان #زولبیـا_بامـیه #سفره_خونـه #sofrehkhune #fidilio

Read more

Media Removed

. از پیج @amenehkazemi.ak . . . سلام بچه ها خوبيد ️️️ . اگه دير بيدار شديد ،اگر سرتون شلوغ و كار زياد داريد 🤪خورشت مرغ با الو هويج از اون خورشتهاي سريع همچين مجلسي طور كه ميتونيد انتخابش كنيد و تو زمان كوتاه آماده اش كنيد و كيف كنيد . . فقط كافيه يك پياز تفت بديد طلايي شد مرغ ها رو اضافه نمك ... .
از پیج
@amenehkazemi.ak
. . .
سلام بچه ها خوبيد ✌️✌️✌️
.
اگه دير بيدار شديد 🙈😁،اگر سرتون شلوغ و كار زياد داريد 🤪😉خورشت مرغ با الو هويج از اون خورشتهاي سريع همچين مجلسي طور كه ميتونيد انتخابش كنيد و تو زمان كوتاه آماده اش كنيد و كيف كنيد .
.
فقط كافيه يك پياز تفت بديد طلايي شد مرغ ها رو اضافه نمك فلفل زردچوبه بزنيد كمي سرخ شد دو طرفش بهش اب اضافه كنيد بزاريد بپزند و بعد تو تابه جدا رب رو تفت بديد بـه خورشتتون اضافه كنيد بزاريد جابيفته نيم ساعت اخر هم آلو ها و هويج ها رو بهش اضافه كنيد بزاريد بپزند خوشمزه و سريع ☺️🙃
.
.
اگه انگور هم با غذا نخورديد امتحان كنيد كلي ميچسبه 😬به لطف انگور آرين خان بـه راحتي سر سفره ميشنندو غذاشون ميل ميكنند 🤦‍♀️🤪ازاين لحاظ هم كلي راحت شديم 😆
.
.
روزتون خوش رفقا ممنون از همراهيتون 🙏❤️😍 . .
#خورش_آشپزی_شما
#خورشت_آشپزی_شما
#خورش_مرغ_آشپزی_شما
. .
لینک کانال تلگرام👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEDStHv6b1WSuJs0ow
.
👇👇👇👇
@bread.page
@ashpazi_shoma

Tag photo: #ashpazi_shoma

#insiran #persianfood #persiandessert #persian_foods #persianshot #persianstyle #persiancuisine #persiagram #instapic #insta_persia #insiranian #food #آشپزی #بفرما

Read more

Media Removed

. زندگی بهشت هست برای آنـهایی کـه عاشقانـه عشق مـی ورزند! بی پروامحبت مـی کنند وکمترازدیگران انتظاردارند بـه زیبایی گل شکی نیست امازیباترازگل شمایید امـیدوارم همـیشـه شادوخوشبخت باشید... . #balaleet #sweet_vermicelli . #بلالیت . بلالیت صبحانـه محبوب اماراتی ست کـه به ویژه درون روزهای ... .
زندگی بهشت است
برای آنـهایی که
عاشقانـه عشق مـی ورزند!
بی پروامحبت مـی کنند
وکمترازدیگران انتظاردارند
به زیبایی گل شکی نیست
امازیباترازگل شمایید
امـیدوارم همـیشـه شادوخوشبخت باشید...
.
#balaleet #sweet_vermicelli
.
#بلالیت .
بلالیت صبحانـه محبوب اماراتی ست کـه به ویژه درون روزهای عید زیـاد طبخ مـیشـه. این صبحانـه خوشمزه درون جنوب کشور بـه ویژه درون #بوشـهر و بندر عباس زیـاد طبخ مـیشـه.
برای تهیـه بلالیت من از ورمـیشل عربی استفاده مـیکنم کـه البته رشته هاش هنوز از ورمـیشل موجود توی بازار نازک تره. ولی درون صورت دسترس نبودن ، هیچ مانعی نداره کـه از ورمـیشل معمولی استفاده کنید.
مثل تهیـه ماکارونی ، مقداری اب رو بـه جوش بیـارید و یک ق غ روغن بـه اب اضافه کنید که تا از چسبیدن ورمـیشل بـه هم جلوگیری کنـه. ورمـیشل برعماکارونی نیـاز بـه پخت نداره و در واقع با بخاری کـه برای دم دادنش توی دیگ جمع مـیشـه کاملا نرم مـیشـه. چون رشته های ورمـیشل خیلی نازکه فقط درون حد یـه جوش و در حدی کـه از شکنندگی درون بیـاد بپزید. و در واقع نباید نرم شـه. توی ابکش بریزید و با اب سرد خوب بشورید و بزارید کاملا ابش بره. حالا بر طبق ذائقه خودتون توی یـه سینی بهش شکر و زعفران دم کرده اضافه کنید و در آخر دم بدید. تهدیگ بلالیت مثل شکر پلو لعبتیـه😋😋
و بعد با خلال پسته. تخم مرغ همزده تزیین و سرو کنید.
درسته کـه بلالیت یک صبحانـه عربیـه ولی ما به منظور ناهار اونو طبخ مـیکنیم. از قدیم الایـام درست مثل شکر پلو کـه با قیمـه بوشـهری سرو مـیشـه یـا برنجوش با ماهی خوش نمک ، بلالیت رو هم با ماهی یـا مرغ سرخ شده خوش نمک سرو مـید (دلیل طبخ یـه غذای شیرین و شور رو با هم نمـیدونم. ولی طعم جالبی داره).
بعضیـا بلالیت رو قبل از پختن بو مـیدن کـه برشته شـه . و بعضی بـه جای شکر از شیره خرما استفاده مـیکنند. امـیدوارم درست کنید و لذت ببرید🙋❤😄
.
#my_cuisine1 #sofrehkhune #booshehrianfoods #persian_magazine #persian_chefs #mustseeiran
#travelmagazin #iranissafe #ashpazbashi #ashpazi_shoma #ashpazi #cook #persianfood #shrimppizza #beautiful_iran #tazeenghaza #food #foodart #foodstagram #mustseeiran_food #sahanelezzetler #majaleye_banovan #mybushehr #bushehrtravels
#بوشـهر #سفره_خونـه #بلالیت_دستپخت_من

Read more

Media Removed

سلام عرض مـیکنم خدمت همـه دوستان نازنینم دیگه چیزی نمونده که تا لحظه سال تحویل منم فرصت رو غنیمت شمردم و گفتم یـه پست آخر سالی بزارم یـه شیرینی عالی و فوق العاده خوشمزه منبع سایت سفره خونـه مواد لازم مارگارین ۸ قاشق غذاخوری آرد یک پیمانـه پودر کاکائو ۱/۳ پیمانـه پودر قند ۲/۳ پیمانـه تخم مرغ یک عدد ... سلام عرض مـیکنم خدمت همـه دوستان نازنینم 🌹
دیگه چیزی نمونده که تا لحظه سال تحویل
منم فرصت رو غنیمت شمردم و گفتم یـه پست آخر سالی بزارم😊
یـه شیرینی عالی و فوق العاده خوشمزه
منبع سایت سفره خونـه
مواد لازم
مارگارین ۸ قاشق غذاخوری
آرد یک پیمانـه
پودر کاکائو ۱/۳ پیمانـه
پودر قند ۲/۳ پیمانـه
تخم مرغ یک عدد زرده از سفیده جدا
وانیل کمـی
نمک یک پنس
شیر ۲ قاشق غذاخوری
مخلوط فندق و گردو و بادام یـا هر کدوم کـه دوست دارید بـه مـیزان لازم حدودا نصف پیمانـه
ابتدا کره و پودر قند رو با همزن حسابی هم مـی‌زنیم که تا کرمـی بشـه بعد زرده و وانیل رو اضافه مـیکنیم و دوباره هم مـی‌زنیم بعد هم شیر رو اضافه مـیکنیم و در آخر مواد خشک رو با هم الک مـیکنیم و اضافه مـیکنیم بعد خمـیر رو داخل کیسه فریزر بـه مدت یک ساعت درون یخچال استراحت مـیدیم بعد از خمـیر بـه اندازه فندق برمـیداریم و گرد مـیکنیم و داخل سفیده تخم مرغ مـیغلطونیم و بعد هم داخل آجیل نگینی شده و داخل سینی فر مـیچینیم و روش یک حفره ایجاد مـیکنیم و داخل فر از قبل گرم شده قرار مـیدیم بـه مدت حدودا یک ربع بستگی بـه فرتون داره که تا بپزه بعد هم داخل حفره ها رو با سس کارامل یـا نوتلا پر مـیکنیم
برای سس کارامل از تافی کاراملی مـیشـه استفاده کرد روی حرارت ملایم مـیزاریم که تا آب بشـه بعد استفاده مـیکنیم
پیشاپیش عیدتون مبارک باشـه عزیزان💐💐🌹🌹

Read more

Media Removed

. @bread.page . از پیج @f_b_1338 . . . . . .سلام عزیزان ‍♀️ خوبید؟چه خبر؟🤔 امروز با یـه کتلت خوشمزه اومدم خدمتتون بـه نظرم دستور تهیـه نیـازی نیس چون تقریبا همـه خانوما بلدن درکل مـیتونم بگم کتلت یـار همـیشگی سفره هامونـه 🤗هرموقع مث من دیدین وقت آشپزی ندارین سریع برید سراغ گوشت چرخ کرده و سیب زمـینی ... .
@bread.page
.
از پیج
@f_b_1338
.
. . . . .سلام عزیزان 🙋‍♀️ خوبید؟چه خبر؟🤔 امروز با یـه کتلت خوشمزه اومدم خدمتتون😋

به نظرم دستور تهیـه نیـازی نیس چون تقریبا همـه خانوما بلدن 😁درکل مـیتونم بگم کتلت یـار همـیشگی سفره هامونـه 🤗هرموقع مث من دیدین وقت آشپزی ندارین سریع برید سراغ گوشت چرخ کرده و سیب زمـینی پیـاز و یـه تخم مرغ و یـه کوچولو ادویـه کاری و زردچوبه و فلفل و اگه دوس داشتین کمـی هم آرد نخودچی 🙂حسابی مخلوط کنین و تو روغن کم سرخ کنید بـه همـین راحتی 😌البته توضیح رو برا اونایی کـه بلد نبودن گذاشتم
وقتی آماده شد خونواده رو جمع کنید و بزنین بـه بدن🤗نووووووش جان . .
#کتلت_آشپزی_شما . .
لینک کانال تلگرام👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEDStHv6b1WSuJs0ow
.
👇👇👇👇
@bread.page
@ashpazi_shoma

Tag photo: #ashpazi_shoma

#insiran #persianfood #persiandessert #persian_foods #persianshot #persianstyle #persiancuisine #persiagram #instapic #insta_persia #insiranian #آشپزی #food

Read more

Media Removed

. ماش پلو با کشمش . از گالری دوست عزیز @vida.rahimzadeh . . طريقه پخت اين پلوى خوشمزه عين عدس پلوست،اما من اين دفعه كته كردم . . يك پيمانـه ماش رو شستم درون قابلمـه آب درحال جوشيدن ريختم وقتى نيم پز رو بـه پختن شد طورى كه دوسوم پخت رو باشـه و يك قسمت هم موقع دم كشيدن بپزه، ٢پيمانـه برنج خيس خورده ... .
ماش پلو با کشمش .
از گالری دوست عزیز
@vida.rahimzadeh .
.
طريقه پخت اين پلوى خوشمزه عين عدس پلوست،اما من اين دفعه كته كردم .
.
يك پيمانـه ماش رو شستم درون قابلمـه آب درحال جوشيدن ريختم وقتى نيم پز رو بـه پختن شد طورى كه دوسوم پخت رو باشـه و يك قسمت هم موقع دم كشيدن بپزه، ٢پيمانـه برنج خيس خورده رو بـه محتويات قابلمـه ماش درون حال جوشيدن هست اضافه مى كنم آب درون قابلمـه رو اندازه مى كنم (اگر كمـه ش اضافه كرده و اگر زيادِ از آبش برميداريم ،هميشـه براى كته يك بندانگشت روى برنج رو آب بگيره)، نمك و روغن اضافه كردم و حرارت روكم مىكنم وقتى آب قابلمـه كاملا كشيده شد حرارت رو خيلى ملايم كرده و اجازه ميدم که تا دم بكشـه.
.
مى تونيد آبكش شده تهيه ش كنيد اول ماش رو پخته كنار بگذاريد ،برنج رو هم جداگانـه آبكش و قبل از آبكش كردن ماش رو بـه برنج اضافه مخلوط كرده و آبكش مى كنيم.
.ماش پلو رو ميشـه با مرغ ،گوشت چرخكرده، قلقلى،حتى ماهيچه و گردن طبخ كرد.
. .
#ماش_پلو #ماش_پلو_سفره_خونـه #پلوهای_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. . .سلام روز همگي خوش 🏼‍♀️ . .دورهمي ديشب با فرزانـه عزيزم و همسرش، پسرش وعروس گلش و نوه ي نازش . .يادش بخير قديما همـه دور يه سفره جمع ميشديم چقدر همـه چي خوب بود الانم اين سفره منو ياد زماني انداخت كه ميرفتم اهواز خونـه پدري و همـه ها جمع ميشدند و م با ذوق و شوق غذا درست ميكرد و ما ا ... .
.
.سلام روز همگي خوش 🙋🏼‍♀️
.
.دورهمي ديشب با فرزانـه عزيزم و همسرش، پسرش وعروس گلش و نوه ي نازش💝
.
.يادش بخير قديما همـه دور يه سفره جمع ميشديم چقدر همـه چي خوب بود الانم اين سفره منو ياد زماني انداخت كه ميرفتم اهواز خونـه پدري و همـه ها جمع ميشدند و م با ذوق و شوق غذا درست ميكرد و ما ا سفره رو ميچيديم و هميشـه سالاد درست كردن بـه عهده من بود ، انقدر هم كند بودم و آروم آروم درست ميكردم و سرحوصله 🙈خدا بيامرز مو .هميشـه ميگفت سامانتا زود باش سفره رو پهن كردند تو هنوز پاي سالادي ، 🙈 الانم همينجورم سالاد رو سر حوصله درست ميكنم و كلي وقت براش ميذارم نميدونم چرا🤔
.
.هروقت ميايم شمال قلق آشپزي رو با خودم تهران جا ميذارم ، عاااقا ما اينجا بلد نيستيم برنج آبكش درست كنيم چون شفته ميشـه 🙈خلاصه يه كته درست كردم برنج رو قبل از اينكه ته ديگ بگيره از قابلمـه خارج كردم و ته قابلمـه سيب زميني چيدم و دوباره برنج رو بـه قابلمـه منتقل كردم ، که تا برنجم كمي شيك باشـه 😉خلاصه گلم چون من ته تغاري هستم هروقت پيشم مياد هوامو داره🤗 دو دل بودم قابلمـه رو برگردونم گفت بده من سريع برگردونم دستش درد نكنـه 🙏🏻 خوب نعمته 🙏🏻😘و خدا روشكر ته ديگش عالي شده بود🤗🤗
.جاي همگي سبز 💚
.
خورشت بادمجون و خورش سوسه يا اناربيج يا مرغ ترش هنوز که تا هنوزم اسمشو نميدونم يه غذاي اصيل شمالي ست، اما دوست گلم كه ازش ياد گرفتم گفتند خورش سوسه ست دستتون درد نكنـه مليحه جونم 😘 .
..
.
.
.طرز تهيه خورشتها درون اين هشتگ👇👇
.
#طرز_تهيه_سوسه_خورش_سامانتا_فود
.
. #طرز_تهيه_خورشت_قيمـه_بادمجان_سامانتا_فود
.
.
. #آشپزي_در_شمال_سامانتا_فود .
.

Read more
. الوعده وفا . فلن کیک نخوردید ؟؟!!! نصف عمرتون برباد !! . کیک کارامل یـا فلن کیک این کیک بـه دو روش تهیـه مـیشـه . این یکی از دو روش هست : . لایـه اول: نصف پیمانـه شکر را ذوب مـی کنیم که تا رنگش کاراملی روشن بشـه.آنرا اول از همـه داخل قالب کیک مـیریزیم. . لایـه دوم: داخل مخلوط کن ۲ عدد تخم مرغ +۱ پاکت خامـه ... .
الوعده وفا 👍👍
.
فلن کیک نخوردید ؟؟!!! 🙊🙊 نصف عمرتون برباد !! 😂
.
کیک کارامل یـا فلن کیک
این کیک بـه دو روش تهیـه مـیشـه . این یکی از دو روش هست :
.
لایـه اول: نصف پیمانـه شکر را ذوب مـی کنیم که تا رنگش کاراملی روشن بشـه.آنرا اول از همـه داخل قالب کیک مـیریزیم. .
لایـه دوم: داخل مخلوط کن ۲ عدد تخم مرغ +۱ پاکت خامـه صبحانـه+۱و۱/۴ پیمانـه آب +۱ پیمانـه شیر خشک قنادی + نوک ق.چ وانیل شکری + ۳ ق.سوپخوری شکر . همـه را مخلوط کرده و روی کارامل قبلی داخل قالب مـیریزیم.
.
لایـه سوم: نصف بسته از پودر کیک شکلاتی آماده یـا ( مایـه کیک شکلاتی خونگی کـه با هر رسپی درست کردید ) را روی مواد قبلی داخل قالب مـیریزیم. .
قالب کیک را داخل قالب بزرگتر یـا سینی فر گذاشته و داخل قالب بزرگتر یـا سینی را با ش پر مـی کنیم و آنرا داخل فر داغ شده با دمای ۱۸۰ درجه بـه مدت ۴۵ دقیقه مـیپزیم .بعد از زمان طی شده کیک را تست مـی کنیم و اگر سیخ چوبی تمـیز بود کیک را از فر خارج کرده و مـیزاریم خنک بشـه.بعد بـه مدت ۴ ساعت داخل یخچال گذاشته که تا حسابی خنک بشـه و ببنده.

پ ن ادمين ؛ مى توانيد آب و شير خشك را حذف و ١/٥ ليوان مخلوط شير و خامـه زده استفاده كنيد .
دور کیک را با چاقو از قالب آزاد کرده و داخل ظرف سرو برمـی گردانیم .
.
از دوست عزیز :
@sh.shafei53 .
.
Cr.to : @hend.hd .
#فلن_کیک_سفره_خونـه #سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. گروه جهادي انصار فاطمـه س طرح عیدانـه الحمدالله الذي جعلنامن المتمسكين بولايه علی بن ابیطالب علیـه السلام... آقا امام رضا عليه السلام ميفرمايند: هركسي درون روز عيد غدير اطعامي بـه برادر خود داشته باشد، مثل اينست كه تمام انبياء ، صديقين و شـهدا رو اطعام داده است... دست دردست هم دهیم که تا در این ... .
گروه جهادي انصار فاطمـه س
🔸🔸 طرح عیدانـه🔸🔸
الحمدالله الذي جعلنامن المتمسكين بولايه علی بن ابیطالب علیـه السلام... آقا امام رضا عليه السلام ميفرمايند:
هركسي درون روز عيد غدير اطعامي بـه برادر خود داشته باشد، مثل اينست كه تمام انبياء ، صديقين و شـهدا رو اطعام داده است... دست دردست هم دهیم که تا در این روز با برکت، سفره های خالی خانـه های خانواده های بی بضاعت رو مـهمون مولامون امـیرالمومنین کنیم...
و این سنت حسنـه پدرمون علی رو با عنایت خدا و همراهی و کمک شما عزیزان زنده کنیم...
چه خوبه کـه تواین وضعیت ، نسبت بهم بی تفاوت نباشیم...
در این شادی مارو همراهی کنید..
نیت ما تهیـه ۱۱۰ بسته اقلام مواد غذایی است.
ضمنا لیست اقلام هر بسته اقلام مواد غذایی بـه شرح ذیل است:
۱- برنج ایرانی ٢- روغن مايع ٣- تن ماهي
٤- رب گوجه فرنگي ٥- آبليمو ٦- تخم مرغ
٧- ماكاروني ٨- پنير ٩-خرما ۱۰- گوشت ۱۱-مرغ ۱۲- مربا۱۳-لپه ۱۴- لوبیـا ۱۵-عدس۱۶-شکر
١٧- قند ١٨-شیر ١٩-چایی
.
اگر مـیتوانی دستی بگیر🙏
شماره كارت:
5022-2910-6548-9732
به نام احسان خامـه چی-بانک پاسارگاد
@jahadiansar

Read more

. چهارشنبه تون عالی امروزتون پر از عطر دعا خـدایـا امروز سبد زندگی دوستانم را پر کن از سلامتی، جاودانگی موفقیت و خـوشبختی روزتون پر از انرژی های مثبت . . #صبحانـه مواد لازم به منظور پنکیک ساده صبحانـه آرد سفید 1 پیمانـه بیکینگ پودر 1 و 1/2 قاشق چایخوری نمک 1/4 قاشق چایخوری شکر 2 -3قاشق ... .
🌸چهارشنبه تون عالی
💕امروزتون پر از عطر دعا
🌸خـدایـا
💕امروز سبد زندگی
🌸دوستانم را پر کن
💕از سلامتی، جاودانگی 🌸موفقیت و خـوشبختی
💕روزتون پر از انرژی های مثبت .
. #صبحانـه
مواد لازم به منظور پنکیک ساده صبحانـه
آرد سفید 1 پیمانـه
بیکینگ پودر 1 و 1/2 قاشق چایخوری
نمک 1/4 قاشق چایخوری
شکر 2 -3قاشق غذاخوری
تخم مرغ بزرگ 1 عدد
شیر 1 پیمانـه (240 مـیلی لیتر)
کره ذوب شده 4 قاشق غذاخوری
کره، شیره، عسل یـا مربا , يا شكلات صبحانـه به منظور سرو
.
همـه ى مواد را مخلوط كنيد .
ماهيتابه تفلون خوب را داغ كنيد ، كمى چرپ كنيد .
از مواد بريزيد ، حرارت را ملايم كنيد ، بعد از كه بنظر پخته آمد بـه آرامى بر گردانيد .
.
پ ن : پنكيك يعنى كيك داخل ماهيتابه ، بعد دستور كيك ساده ى خودتون هم براى پنكيك خوبه ، من فردا براى پسرم با پودر كيك آماده شكلاتى ، پنكيك شكلاتى درست خواهم كرد .
.
پ ن ؛ بچه ها احتمالا روزه نيستن !
براى اونا قطعا بايد صبحانـه درست كرد .
پ ن؛ از كاستكو پودر آماده پنكيك خ ، خيلي راحته ، آب و پودر و بعد ماهيتابه !
ولى اصلا ازش خوشم نيومد 🤭🤨
يك بسته ى گنده !
حالا نمى دونم باهاش چكار كنم 🤔
مثل آردهاى آماده كيك مى مونـه !
Self rising cake powder
اما ...
خلاصه بنظرم همون پودر كيك آماده خوشمزه تره .
بهش شير و تخم مرغ هم ميشـه زد .
اين تو دستورش نوشته ؛ فقط آب ، اگر تخم مرغ هم بزنى واقعا مثل پتو ميشـه 😮
.
#سحرى #سفره_خونـه #كيك_شيرينى_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

.... . . به منظور تزیین سفره هفت سین #ایده بگیرید! . . . بیش از پانصد مدل طراحی سفره هفت سین و تزیین تخم مرغ سفره هفت سین درون وب سایت اتود... . . . اگر بـه این نوع طراحی های فانتزی و مـینیمال به منظور تزیین سفره هفت سین خود علاقه مندید، حتما سری بـه وب سایت اتود بزنید... . . . الگوی این نوع طراحی و چندین مدل ... ....
.
.
برای تزیین سفره هفت سین #ایده بگیرید! .
.
.
بیش از پانصد مدل طراحی سفره هفت سین و تزیین تخم مرغ سفره هفت سین درون وب سایت اتود... .
.
.
اگر بـه این نوع طراحی های فانتزی و مـینیمال به منظور تزیین سفره هفت سین خود علاقه مندید، حتما سری بـه وب سایت اتود بزنید...
.
.
.
الگوی این نوع طراحی و چندین مدل مشابه، درون وب سایت اتود منتشر شده است. براحتی مـی توانید با پرینت الگو چنین طراحی های خاص و زیبایی خلق کنید. .
.
.
.
.
.
.
. #تزیین #هفت_سین #تزیین_هفت_سین #تزیین_هفتسین #هفتسین

Read more

Media Removed

مـهربوناااااااا سلام : ایرانیـان نزدیک بـه چند هزار سال هست که شب یلدا آخرین شب پاییز را کـه درازترین و تاریکترین شب درون طول سال هست تا سپیده دم بیدار مـی مانند و در کنار یکدیگر شبى زيبا را خاطره مى كنند. و يكى از مـهمترين قسمت اين شب سفره شب يلداست كه كم كم از خاطره ما رفته سفره هاى رنگى با غذاهاى خوشمزه ... مـهربوناااااااا سلام :

ایرانیـان نزدیک بـه چند هزار سال هست که شب یلدا آخرین شب پاییز را کـه درازترین و تاریکترین شب درون طول سال هست تا سپیده دم بیدار مـی مانند و در کنار یکدیگر شبى زيبا را خاطره مى كنند.

و يكى از مـهمترين قسمت اين شب سفره شب يلداست
كه كم كم از خاطره ما رفته
سفره هاى رنگى با غذاهاى خوشمزه و پر عطر و بو
ما درون آموزشگاه هوم فود شبى يلداى خواهيم داشت
با كلى خوراكى و غذاهاى مخصوص اين شب غذاهاى كاملاً اصيل و خوشمزه
مرورى ميكنيم از اداب اين شب
با هم كلى غذاهاى يلداى ميپزيم از سراسرايران
سرى ميزنيم بـه يلداى شـهر هاى ديگه
و هندوانـه داريم
تزئين هندوانـه خواهيم داشت
و اما غذاهاى شب يلدا :

نار پلوی قزوین
خورش ناردون مازندران
یلدای اذری(خشیل)
اجیل پلو
خورش سیب الو مشـهد
گردو پلو
قیمـه نثار قزوین
لونگی مرغ
سوپ لبو

براى حضور درون شب يلداى هوم فود
عجله كنيد
چون ما بـه پيشواز شب يلدا ميريم و كلاس پنجشنبه ٢٣ آذر ماه برگزار ميشـه
جهت اطلاعات بيشتر و هماهنگى ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
@home_food_culinary +98 912 187 4408
پس
بدو کـه روز کوتاهه / پاییز آخر راهه

ما هم با كلى آيتم و خوراكى هاى خوشمزه منتظرتون هستيم
..............................................
#شب_یلدا #غذا #اصيل #ايرانى #سفره_يلدا #هندوانـه #شف #سرآشپزبهزاد #شف_على_طالبى #
#آموزش #سنتى #اقوام_ایرانی #شب #

Read more

Media Removed

بچه نبودیم کـه ما، بره بودیم صبح خروسخوان همچین آروم، بدون نق و نوق از خواب بیدار مـی شدیم و صبحونـه خورده و نخورده، یـه مسافت چند صد متری را پیـاده گز مـی کردیم که تا مدرسه، سرویس کجا بود؟ تازه اون سالها سرد هم بود ، یـه کاپشن خرسک و یـه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما. تو مدرسه هم بره بودیم ، از ترس ناظم ... 📝 بچه نبودیم کـه ما، بره بودیم

صبح خروسخوان همچین آروم، بدون نق و نوق از خواب بیدار مـی شدیم و صبحونـه خورده و نخورده، یـه مسافت چند صد متری را پیـاده گز مـی کردیم که تا مدرسه، سرویس کجا بود؟
تازه اون سالها سرد هم بود ، یـه کاپشن خرسک و یـه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما.
تو مدرسه هم بره بودیم ، از ترس ناظم همچین رو خط سفید ده سانتی وا مـیستادیم کـه یـه سانت از کفشمون از خط بیرون نمـیزد، بازیمون چی بود؟
طناب بازی و لی لی و توپ بازی
صبح لی لی... ظهر لی لی... شب لی لی... خلافمون چی بود؟
پنج تومن مـیدادیم بابای مدرسه، یـه تیکه پلاستیک مچاله مـیذاشت کف دستمون، یـه قاشق هم قره قوروت چرک صد سال مونده مـیریخت روش، ما هم با لذت ، دِ بِلیس، یـا فوق فوقش، فوت فوتک مـیخریدیم، کـه عبارت بود از دو ممـیز سه دهم گرم آرد نخودچی مخلوط با شکر، تو یـه پلاستیک چهار سانتی، کـه به طریقه فوق امنیتی مـهر و موم و منگنـه کاری مـیشد، با یـه نی کوچولوی نارنجی کنارش.

البته این فوت فوتک رو بیشتر مواقع نمـیخوردیم
نگه مـیداشتیم کـه فوت کنیم تو سر و کله ی مخبر کلاس کـه چغلی همـه رو مـیکرد. ظهر کـه مـیشد، همون مسافت طولانی رو برمـیگشتیم خونـه، دستشویی ها مثل الان نبود، ورِ دل آشپزخونـه!
یـا تو حیـاط بود، یـا تو راهرو... دست و رومون را مـی شستیم و ایضا جورابامون رو، رو نرده پهن مـیکردیم، تازه مـی آمدیم تو، همچین بره هایی بودیم کـه همون بغل جاکفشی دفتر کتاب را پهن مـی کردیم و مـی نشستیم بـه مشق نوشتن،تموم مـی کردیم، برنامـه فردا رو هم حاضر مـیکردیم.

مثل الان نبود کـه و یـه دست بچه رو ماساژ مـیدن، عمو و دایی اون یکی دست رو ،تا بچه چهار خط بـه آخر رو بنویسه.
اینقدر مشق مـی نوشتیم کـه گوشـه انگشت وسطی قلمبه بود همـیشـه، مـیخچه وار.
بوی نـهار دل مـی ربود ولی حتما صبر مـیکردیم که تا بابا بیـاد،همـه با هم غذا بخوریم، تنـهایی خوردن و جدا جدا خوردن نداشتیم، والا جرات الیور تویست رو هم نداشتیم، بگیم ما گرسنمونـه، حتما صبر مـیکردیم الان اگه بود مـیشد مصداق بارز کودک آزاری، ولی اون موقع درس صبر بود واسه ما، غذا هم هر چی بود، آبگوشتی، کوفته ای، لوبیـا پلویی هر چی بود مـیذاشتن سر سفره،
مثل الان نبود کـه ها هی بگن: الهی دورت بگردم، فدات بشم، مرغ نمـیخوری؟
کباب بخور...دوست داری زنگ ب پیتزا برات بیـارن مادر قربونت بشـه!
هر چی بود مـیخوریم خدا رو هم شکر مـیکردیم.
الان کـه به نسل جدید نگاه مـیکنم، مـیبینم، ما هنوزم همون بره های مظلوم و بی دفاع و البته معصومـی هستیم، کـه هنوز کـه هنوزه تو چنگال زندگی لی لی مـیکنیم.

Read more

Media Removed

. #پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام ‌ ‌ #حدیث ‌ #کلامکم_نور ‌‌ ‌‌‌‌شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ... .
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام


◼🍃 #حدیث

◼🍃 #کلامکم_نور
‌‌
‌‌‌‌🍃◾شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايم
در این شب های عزیز ما رو از دعای خیر فراموش نفرمایید◾🍃


💐 #حديث💐 ‌
🍃◾مولا امـیرالمومنین على عليه ‏السلام◾🍃:

وُصولُ الْمَرْءِ اِلى كُلِّ ما يَبْتَغيهِ مِنْ طيبِ عَيْشِهِ وَ
اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛


انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، بـه تمام آنچه
در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت
محيط و روزى زياد، دست مى‏يابد.


📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607📚

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌
وصیت نامـه مولاامـیرالمومنین علی.علیـه السلام 😔

کنار من صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان پدر پدر نکنید

توان دیدن اشک یتیم درون من نیست
نثار خرمن جان علی شرر نکنید

اگر چه قاتل من سخت کرده بی مـهری
به چشم خشم بـه مـهمان من نظر نکنید

اگر چه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود بـه زیر پر نکنید ‌

از آن خرابه کـه شبها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید..

به پیرمرد جذامـی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید

ز کوچه ای کـه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم، چو من گذر نکنید......
‌‌
🍃◾اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏◾🍃
‌‌

🍃◾یــا عــلــی (ع) مـــدد◾🍃‌‌

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌🍃◼🔹‌🌷🔹◼🍃
‌‌‌‌‌
‌‌‌

🍃◼✔ درباره ی طرح #پست_مشترک ⤵⤵ :
‌ ‌
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهــیم باشـند فقــط کافیـه به منظور دریـافــت مطالـب
و تصاویر و کلیپ ها بـه کانال ما درون پیـام رسان بله
مراجــعه بفرمـایید و پست را درون صفحه ی خود منتشر کنید
‌‌
(✅لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است✅)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃📱▶✅blm.im/behesht8 ‌‌

شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
‌‌
‌‌🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا فرج
‌ ‌
یـا علی (ع) مدد
‌‌
‌‌ 🏴

Read more

. عاقا ... نصف عمرتون کـه به خاطر نخوردن اون فلن کیک کاراملی بـه فنا رفته ، نصف دیگه شم بخاطر این چیزکیک پنبه ای دود مـیشـه و هوا مـیره !! . وخیرین ، وخیزین که تا فرصت باقیـه اقلکم یکیشو درست کنین که تا در این سرای باقی چند صباحی کام تون شیرین بشـه !!! نمـیدونم چطوری دیگه وادارتون کنم تن بـه کار بدین !! نـه حوری ... .
عاقا ... نصف عمرتون کـه به خاطر نخوردن اون فلن کیک کاراملی بـه فنا رفته ، نصف دیگه شم بخاطر این چیزکیک پنبه ای دود مـیشـه و هوا مـیره !! 😆
.
وخیرین ، وخیزین که تا فرصت باقیـه اقلکم یکیشو درست کنین که تا در این سرای باقی چند صباحی کام تون شیرین 😂 بشـه !!! 😂😂نمـیدونم چطوری دیگه وادارتون کنم تن بـه کار بدین !! 😂 نـه حوری و نـه پری ، نـه غلام و غلمان و نـه جوی های پر از شیر و عسل و نـه باغهای معلق بهشت ، هیچکدام قادر نیستند😂 شما رو از جاتون بلند کنن !!! 😂 از ما گفتن !! خود دانید ! 😕
.
مواد لازم : 4 عدد تخم مرغ ( زرده و سفیده ها جدا ) کره دو و نیم ق غ یـا حدوو 25 گرم ، پنیر خامـه ای 112 گرم یـا نصف پیمانـه ، نصف پیمانـه شیر ، آرد سفید 5 ق غ ، پودر نشاسته سفید ییم ق غ ، وانیل شکری نوک ق چ ، 5 ق غ شکر .
.
زرده ها را هم بزنید . کره رو گرم کنید و شیر رو بریزید و بعد بهش پنیرخامـه و سپس آرد اضافه کنید وانیل رو بیـافزایید (اینجا عصاره وانیل استقاده کرده کـه رنگش عسلیـه ) . سفیده ها رو جدا بزنید شکر رو داخلش بریزید . مایـه سفیده رو داخل مایـه زرده با روش دورانی یـا همون #فولد_ مخلوط کنید . کف قالب کاغذ روغنی بندازید و مایـه کیک رو بریزید و صاف کنید و در فر از پیش گرم شده با 160 درجه س بـه مدت یکساعت بپزید که تا روی آن طلایی شود .
.
این روش از روش های قبلی راحت تره .
.
.
👉🏼Sound credit: www.bensound.com/Royalty-free music
#japanesecheesecake #cheesecake #چیزکیک_پنبه_ای_سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

طرز تهيه خمير بيسكوييت ؛ مواد لازم: * تخم مرغ چهار عدد * کره ۷۵ گرم * آرد سفید ۱۰۰ گرم * شکر ۱۲۵ گرم * وانیل یـا رنده پوست لیمو ترش بـه مقدار کم * بکینگ پادر یک قاشق مربا خوری . طرز تهیـه: زرده و سفیده تخم مرغ را بـه دقت جدا مـی کنیم و زرده را با شکر و اسانسی کـه دوست داریم و بکینگ پادر مخلوط مـی کنیم و آنقدر ... طرز تهيه خمير بيسكوييت ؛
مواد لازم:
* تخم مرغ چهار عدد
* کره ۷۵ گرم
* آرد سفید ۱۰۰ گرم
* شکر ۱۲۵ گرم
* وانیل یـا رنده پوست لیمو ترش بـه مقدار کم
* بکینگ پادر یک قاشق مربا خوری .

طرز تهیـه:
زرده و سفیده تخم مرغ را بـه دقت جدا مـی کنیم و زرده را با شکر و اسانسی کـه دوست داریم و بکینگ پادر مخلوط مـی کنیم و آنقدر مـی زنیم که تا کاملا سفید و سفت شود ، کره را نیز مـی زنیم که تا نرم و لطیف گردد و با زرده های تخم مرغ مخلوط مـی کنیم و سفیده را جداگانـه آنقدر مـی زنیم که تا از مخلوط کنی نریزد سفیده را با زرده و کره مخلوط مـی کنیم و آرد را مـی ریزیم و به هم مـی زنیم که تا تمام مواد با هم مخلوط گردد.این خمـیر به منظور تهیـه انواع بیسکویت و شیرینی مصرف مـی شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻البته درون پستهاي قبلي نيز بـه طرز تهيه بيس خمير پرداختيم كه ميتونيد با رنگ بندي شكلاتي و وانيلي شيريني عيد رو هم تهيه كنيد 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻💙💙💙🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻💙💙💙
#عيد #نوروز #عيدنوروز #شيريني_عيد #شيريني_خانگي #خوشمزه #سفره #هفتسين #كدبانو #بانو #طرزتهيه #بيسكوئيت #طرزتهيه_خميربيسكوئيت_كدبانو #رژيمي #رژيم #رژيم_عيد

Read more

Media Removed

یـادم نیست آخرین باری کـه آشغال رو زمـین انداختم کی بود ولی مطمـینم زیر هفت سالم بوده تازه اگر انداخته باشم ، هشت سالیـه کـه زباله ها رو تفکیک مـیکنم توو خونـه و پنج شش ماهه دارم روو کم تولید زباله کار مـیکنم ، توو فروشگاه دنبال محصولاتی ام کـه پلاستیک کمتری تولید مـیکنن ، مثلا گلاب شرکتی رو مـیخرم کـه ظرف شیشـه ... یـادم نیست آخرین باری کـه آشغال رو زمـین انداختم کی بود ولی مطمـینم زیر هفت سالم بوده تازه اگر انداخته باشم ، هشت سالیـه کـه زباله ها رو تفکیک مـیکنم توو خونـه و پنج شش ماهه دارم روو کم تولید زباله کار مـیکنم ، توو فروشگاه دنبال محصولاتی ام کـه پلاستیک کمتری تولید مـیکنن ، مثلا گلاب شرکتی رو مـیخرم کـه ظرف شیشـه ای استفاده کرده بـه جای پلاستیک .یـا تخم مرغ مرغداری ای کـه تخم مرغاشو توو شونـه مقوایی چیده بـه جای پلاستیکی. یـه قمقمـه کوچیک خ کـه توو بیرون رفتنام مجبور نباشم آب معدنی بخرم ، کلا توو زندگیم یـه بار سفره یـه بار مصرف خ کـه اونم بدون اینکه استفاده شـه مونده توو کشو آشپزخونـه. هیچ وقت به منظور راحت خودم توو مـهمونیـا ظرف یک بار مصرف پلاستیکی نخ. دغدغه دارم و نگرانم ، نگران وضعیت زمـین خصوصا توو کشور خودمم
امروز قبل سفارش غذا داشتم فکر مـیکردم کاش سر مـیز نشسته بودیم نـه رو تخت کـه نیـارن یـه سفره پلاستیکی بندازن بعدم فرت فرت جمش کنن ن توو سطل . توو همـین فکر بودم کـه سفارش رسید از راه ، سفره رو کـه دیدم قند توو دلم آب شد. رستورانی کـه همـیشـه خدا شلوغه و اغلب صف مـیکشن جلوش با اینکه خیلی ام مـیتونـه سخت باشـه براش سفره پارچه ای سفید و اتو شده مـیندازه به منظور مشتریـاش. خدا زیـاد کنـه اینجور ادمارو.کیف کردم بـه خدا

Read more

. کرم پاتیسیر مناسب انواع شیرینی و پایـه دسرهای ساده ت ب س . کرم پاتیسیر #Creampatisserie . . مواد لازم : شیر 2 پیمانـه ، زرده 4 عدد، شکر 180 گرم، آرد ذرت یـا گندم 2 ق س، وانیل 2/1 ق چ، کره 2 ق س . . طرز تهیـه : درظرف مناسب ارد را ریخته و شیر را کم کم اضافه مـیکنیم که تا صاف و یکنواخت بشـه سپس ظرف را روی حرارت ... .
کرم پاتیسیر مناسب انواع شیرینی و پایـه دسرهای ساده ت ب س 😆☝
.
کرم پاتیسیر
#Creampatisserie .
.
مواد لازم :
شیر 2 پیمانـه ، زرده 4 عدد، شکر 180 گرم، آرد ذرت یـا گندم 2 ق س، وانیل 2/1 ق چ، کره 2 ق س .
.
طرز تهیـه : درظرف مناسب ارد را ریخته و شیر را کم کم اضافه مـیکنیم که تا صاف و یکنواخت بشـه سپس ظرف را روی حرارت مـیگذاریم و مرتب هم مـیزنیم که تا مایـه بجوش اید . زرده ها را با شکر و وانیل مخلوط و با همزن مرتب مـیزنیم تاکرم رنگ بشـه و کم کم بـه مایـه شیر داغ اضافه کرده که تا غلیظ شود بعد کره را ریخته از روی حرارت برداشته کمـی از گرما گرفته شد . اماده ست . .
.
اگر کرم پاتیسیر خامـه ای بخواهیم بعد از خنک شدن صد الی دویست گرم خامـه را اضافه مـیکنیم .
.
اگر شکلاتی بخواهیم قبل از خنک شدن صد الی دویست گرم شکلات ذوب شده اضافه مـیکنیم .
.
کرم رو مـیشـه هنگام تهیـه بهش اسانس دلخواه موز یـا توت فرنگی افزود . .
قبل از خنک شدن مـیتوان کمـی پوره مـیوه افزود . .
اگر کرم قهوه ای بخواهیم ؛ بـه شیر درون حال جوش ۳۰ گرم قهوه اضافه مـیکنیم .
.
مـیتونین با انواع ژله ها و مـیوه ها و شیرینی و کیک ها سرو کنین .کرم با کمـی شکلات ذوب شده یـا عصاره غلیظ پرتقالی رنگش عوض مـیشـه .مـیتونید داخل نان خامـه ای ( اکلر و یـا پروفیترول ) بذارین و روی رو با پودر وانیل و خاکه قند و یـا سس شکلات تزیین کنین .
.
.
این کرم بعنوان فیلینگ مغزی کروسان و اکلر و شیرینی ها و ترایفل ها و ... بکار مـیره .
روی کرم پاتیسیر درون مجاورت هوا خیلی سریع مـی‌بندد، بنابراین بعد از خنک شدن سریع روی کرم را با سلفون بپوشانید و در یخچال قرار دهید. بـه دلیل استفاده از تخم مرغ درون کرم پاتیسیر بیش از ۳ روز قابلیت نگهداری درون یخچال را ندارد.
قبل از استفاده از کرم، آن را کمـی هم زده و استفاده کنید و دوباره روی آن را بپوشانید .
.
.
.
Cr. To : @psahin22
#نشاسته_چیست_ ؟ #کیک_و_شیرینی_سفره_خونـه
#کرمفیل_سفره_خونـه #کرم_پاتیسیر #کرم_پاتیسیر_سفره_خونـه #نکات_شیرینی_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

١- درون خونـه ننـه هميشـه باز بود، صبح كه از خواب بيدار مى شدي نمي دونستي سرسفره صبحانـه چندنفر نشسته اند و سرسفره ناهار چندنفر. شب كه واويلا بود. صبحانـه هاى ننـه يك كاسه ماست بود كه گاهي مقداري خامـه مخلوطش ميكرد يا كمي مربّع(مربّا) بـه لفظ خودش. بقيه اش نان لواشي بود كه من و بهنام و اردشير و اون يكي سيامك و گاهي ... ١- درون خونـه ننـه هميشـه باز بود، صبح كه از خواب بيدار مى شدي نمي دونستي سرسفره صبحانـه چندنفر نشسته اند و سرسفره ناهار چندنفر. شب كه واويلا بود. صبحانـه هاى ننـه يك كاسه ماست بود كه گاهي مقداري خامـه مخلوطش ميكرد يا كمي مربّع(مربّا) بـه لفظ خودش. بقيه اش نان لواشي بود كه من و بهنام و اردشير و اون يكي سيامك و گاهي محمد و اردشير و رامين از نانوايي ها جمع ميكرديم بـه فراخور تعداد مـهمان ها.،تابستان كه ميشد بنابه سنت و ذائقه همـه تقي زاده ها انگور جزثابت همـه سفره ها بود از صبح که تا شام. كاسه ماست صبحانـه را كه مي گرفتم انگورها را دانـه دانـه جداميكردم و دركاسه ماستم ميريختم. با وسواسي وحشتناك كه نـه پوشي بـه انگوري چسبيده باشد و نـه انگور لهيده اي داخل ماست بريزد. سپس لقمـه هايي بود كه بايد حاوي ماست و سه حبه انگور ميشد.
٢-صبحانـه را كه ميخورديم بين بچه ها تقسيم وظيفه ميشد، عده اي مي رفتند براي صف نانوايي، عده اي مي رفتند كمك عموها كه يا مشغول ساخت خانـه بودند يا مشغول تعميراتش، بعضي ها هم بايد ميرفتند از آغا پول ميگرفتند و خريد ميكردند يا آغا گوشت مي خريد و مي داد كه تحويل ننـه بدهيم. گاهي هم ننـه از جيب پيراهن خوابش كه با سنجاق قفلي بسته ميشد پولي ميداد ك برويم از مرغ فروشي محل يك مرغ سربريده پوست كن شده بخريم و بياوريم. معمولا هم مرغي انتخاب ميكرديم كه قيمتش از پول كف دستمان كمتر باشد که تا بستني قيفي اضافي هم كاسبي كرده باشيم.
٣-عصركه ميشد همـه بعدازكار جمع ميشديم يا بـه سمت چمن خرمن ميرآوا كه فوتبال دسته جمعي بزنيم يا مي رفتيم گدار كه تنـها رودخانـه سولدوز شـهرپدري من بود. ما بچه ها از لحظه نشستن درون ماشين ميشديم و منتظر رسيدن ميشديم که تا مبادا ثانيه اي را از آب تني از دست داده باشيم.
٤- شنا درون رودخانـه قوانين خودش را دارد، از فشار آب روان و جريان هاي گردابي بگير که تا قلوه سنگ هاي كف رودخانـه ، ماها هم كه مربي درست و حسابي نداشتيم، مناطق عميقي بود درون رودخانـه كه "قودوخ بوغان" مي گفتند يعني جايي كه آنقدر عميق و پرفشارهست كه حتي كره اسب ها هم خفه ميشدند. آموزش شنا اينطور بود كه ما بحه ها رو يك دست و يك پا ميگرفتند و پرت ميكردند درون قودوخ بوغان و ما سعي مبكرديم كه از آن ورطه سالم بياييم بيرون يا نـه سوار بر شانـه عموها ميرفتيم قسمت عميق و به يكباره عموها زيرمارو خالي ميكردند. روال طبيعي آموزش شنا هميشـه همينطور بود، لابد عموهايمان هم همينطور شنا ياد گرفته بودند.
٥-جمعه هاي تابستان معمولا روزهاي شنا درون درياچه اروميه بود، جمع مي شديم و گالن هاي پرآب شيرين رو بارماشين ها ميكرديم و ده بيست ⬇️⬇️

Read more

Media Removed

«جهازبرون مش ماشالله بی درد» قسمت اول _____ یکی بود یکی نبود۰ زیر گنبد کبود توی یک شـهر بی درون و پیکر خیلی بزرگ، درون یکی از محله های پایین شـهر، ته یـه کوچه بن بست یـه مش ماشالله بود کـه با زن و یـه و دو که تا پسرش زندگی مـی کرد. مش ماشالله قصه ی ما زیرپله ی کوچیکی تو بازارچه ی محل داشت کهتخم مرغ و شیر و کشک ... «جهازبرون مش ماشالله بی درد»
قسمت اول
_____
یکی بود یکی نبود۰ زیر گنبد کبود توی یک شـهر بی درون و پیکر خیلی بزرگ، درون یکی از محله های پایین شـهر، ته یـه کوچه بن بست یـه مش ماشالله بود کـه با زن و یـه و دو که تا پسرش زندگی مـی کرد. مش ماشالله قصه ی ما زیرپله ی کوچیکی تو بازارچه ی محل داشت کهتخم مرغ و شیر و کشک و دوغ و گهگاهی هم پنیر مـی فروخت. بیزینس مش ماشالله زیر شاخه ای از خوداشتغالی هایی های خویش سرمایـه ای محسوب مـیشد کـه منابعش رو چهارتا مرغ و یک دونـه خروس خونـه ش و پسرعموش مش حسن تامـین مـی د. قوت لایموت مش ماشالله و خونواده ش هم از همون محصولات مغازه بود. یعنی پسرای خونـه طی سال ها انقدر تخم مرغ خورده بودند کـه بدون مترجم تو حیـاط با جوجه خروس های محل یـه قل دو‌قل بازی مـی د. گذشت و گذشت که تا مش ماشالله مریض شد و وقتی بردنش دکتر، دکتر گفت کـه دچار هیپرکلوسمـی شده .مش ماشالله کـه خیلی آدم خر تعصبی بود عربده ای زد و گفت کـه همـین الان مـیره و این هیپرکلسمـی پدرصلواتی کـه این بلا رو سر ش آورده قرمـه قیمـه مـی کنـه۰ اما وقتی دکتر بهش گفت کـه این مساله درون اصل یک عارضه بر اثر مصرف کلسیم زیـاده و نیـاز بـه پرخاشگری های بی ناموسی نیست کمـی آروم گرفت.
بعد از اون روز مش ماشالله و زنش کلی فکر کـه چطور مـیشـه درون اون برهه ی حساس کنونی و اقتصاد مقاومتی موجود مصرف شیر و کشک رو کاهش بدن و بجاش اقلام لاکژری رو روی سفره بیـاورند۰ مش ماشالله قصه ی ما هر چه فکر کرد چیزی بـه ذهنش نرسید، ولی از اون جایی کـه همسرش زن دنیـا دیده و در مواردی پاچه ورمالیده ای هم بود یکهو از جا بلند شد و رفت از توی حموم یـه تشت آب آورد و ریخت تو دبه ی شیر و گفت کـه فلان بـه فلان دکتر هم کرده! بفرما! این تشت آب رو قاطی شیر مـی کنیم ویتامـین کلسیمش هم کم مـیشـه، مـیره پی کارش مشتی جونم!
مش ماشالله کـه عاشق همـین زبل بازی های زنش بود دور از چشم بچه ها یک ماچ آبداری از خال زیر لپش کرد و در دل بـه زکاوت این زن احسنت و آفرین فرستاد. خلاصه یـه دو هفته ای شیر آب قاطی دار بـه بچه و به جای کشک و ماست هم تخم های دو زرده برایش نیمرو که تا اینکه آثار هیپرکلوسمـی از بدن رنجور ناپدید شد و در عوض کلسترولش زد بالای پونصد۰
و این قصه ادامـه دارد۰۰

Read more

Media Removed

سلام بچه ها خوبيد ️️️ . اگه دير بيدار شديد ،اگر سرتون شلوغ و كار زياد داريد 🤪خورشت مرغ با الو هويج از اون خورشتهاي سريع هچين مجلسي طور كه ميتونيد انتخابش كنيد و تو زمان كوتاه آماده اش كنيد و كيف كنيد . . فقط كافيه يك پياز تفت بديد طلايي شد مرغ ها رو اضافه نمك فلفل زردچوبه بزنيد كمي سرخ شد دو طرفش ... سلام بچه ها خوبيد ✌️✌️✌️
.
اگه دير بيدار شديد 🙈😁،اگر سرتون شلوغ و كار زياد داريد 🤪😉خورشت مرغ با الو هويج از اون خورشتهاي سريع هچين مجلسي طور كه ميتونيد انتخابش كنيد و تو زمان كوتاه آماده اش كنيد و كيف كنيد .
.
فقط كافيه يك پياز تفت بديد طلايي شد مرغ ها رو اضافه نمك فلفل زردچوبه بزنيد كمي سرخ شد دو طرفش بهش اب اضافه كنيد بزاريد بپزند و بعد تو تابه جدا رب رو تفت بديد بـه خورشتتون اضافه كنيد بزاريد جابيفته نيم ساعت اخر هم آلو ها و هويج ها رو بهش اضافه كنيد بزاريد بپزند خوشمزه و سريع ☺️🙃
.
.
اگه انگور هم با غذا نخورديد امتحان كنيد كلي ميچسبه 😬به لطف انگور آرين خان بـه راحتي سر سفره ميشنندو غذاشون ميل ميكنند 🤦‍♀️🤪ازاين لحاظ هم كلي راحت شديم 😆
.
.
روزتون خوش رفقا ممنون از همراهيتون 🙏❤️😍 ارسالی از دوست خوبم @amenehkazemi.ak

Read more

. بورک قالبی ترکیـه اشکال متفاوت و دلخواهی به منظور بورک متصور هست . حتی از نحوه ی پیچیدن یوفکا به منظور باقلوا هم مـیتوان استفاده کرد و به مرور انواع دیگر رو هم اینجا تو این طبقه بندی قرار خواهیم داد . . . درون این پست فقط پنیر و جعفری استفاده شده . شما مـیتونید : پیـاز داغ درست کرده بعد گوشت چرخکرده وزردچوبه اضافه ... .
بورک قالبی ترکیـه
اشکال متفاوت و دلخواهی به منظور بورک متصور هست . حتی از نحوه ی پیچیدن یوفکا به منظور باقلوا هم مـیتوان استفاده کرد و به مرور انواع دیگر رو هم اینجا تو این طبقه بندی قرار خواهیم داد . .
.
در این پست فقط پنیر و جعفری استفاده شده . شما مـیتونید : پیـاز داغ درست کرده بعد گوشت چرخکرده وزردچوبه اضافه کرده تفت ميديم بعد قارچ ورقه شده اضافه مـی کنیم آبش کـه رفت فلفل دلمـه همراه فلفل سیـاه و کمـی زنجبیل و آویشن اضافه کرده مخلوط مـی کنیم شعله روخاموش مـی کنیم کمـی پنیر پیتزا مـی کنیم ومانند تصویری کـه ميبينيد درورقه های خمـیر یوفکا پیچیده و در صورت تمایل با رومال زرده تخم مرغ و کنجد و سیـاهدانـه تزیین و بعد درون روغن سرخ مـی کنیم و با پنیر فتا و گوجه چیلی وترشی تزیین مـیکنیم .مـیتوان درون فر هم پخت .
.
تو این کلیپ خمـیر زیـاد پهن کرده زیرش ؛ من موافق اینـهمـه خمـیر نیستم . موقع خوردن دچار مشکل پیشین . این خمـیر کلا خمـیرمایـه نداره و ور نمـیاد و لایـه ها فطیرند . بـه جاش مواد بیشتر استفاده کنید که تا خوش خوراک تر بشـه . .
خمـیرهای بسته بندی ایرانی #یوفکا درون تمام سوپرها موجوده .
.
#بورک_سفره_خونـه
#خوراک_سفره_خونـه
#خوراک_دانشجویی #خمـیریوفکا_سفره_خونـه
#آموزش_خمـیرهای_سفره_خونـه
#خمـیریوفکا_سفره_خونـه
#بورک #باقلوا #فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام
#باقلوا_سفره_خونـه #خوراک_سفره_خونـه
# #sofrehkhune #persian_chefs #گردشگری #ایرانگردی #سفره_خونـه #شیرینی_بدون_فر # #fidilio

Read more

سلام ستاره های پیجم اخه خب دوستتون دارم ستاره کـه کمـه همتون ماهید . چه خبر؟ چه حال و احوال؟ دوستان عزیز اول لایک بفرماییدفقط دوست داران بستنی و دسر لدفا😑😶با سلیقه ها هم مـیتونن لایک کنن . عزیزایی کـه هنوز بـه جمع 330 هزارتایی ما اضافه نشدن جهت فالو وارد صفحه اصلی پیج شوید و اون بالاش دکمـه فالو ... سلام ستاره های پیجم💫
اخه خب دوستتون دارم ستاره کـه کمـه همتون ماهید🌙
.
چه خبر؟ چه حال و احوال؟
دوستان عزیز اول لایک بفرمایید👍فقط دوست داران بستنی و دسر لدفا😑😶با سلیقه ها هم مـیتونن لایک کنن😄
.
عزیزایی کـه هنوز بـه جمع 330 هزارتایی ما اضافه نشدن جهت فالو وارد صفحه اصلی پیج شوید و اون بالاش دکمـه فالو آبی رو سفید کن به منظور ورود بـه صفحه اصلی پیج بزن رو این لینک👈 @bastaniiii خب اینجوری همـیشـه یـه عالمـه دسرای جورواجور جلوته😍😍😍مـیتونی یـاد بگیری بـه عنوان عصرونـه یـا دسر سفره و کلی پز بدی بـه سلیقه ت 😉😉😉
و اما این خوشمزه کـه واضحه دور نون تست رو مـی گیریم یـه لایـه نوتلا داخلش مـیکشیم مارشمالو روش مـیزاریم(مارشمالو رو طرز تهیـه شو گذاشتم ولی بـه راحتی هم مـیتونید از سوپرمارکت درخونـه تون بخرید-همون پف پفی_) و ساندویچ کنید دو لیوان شیر کاکائو و یک عدد تخم مرغ رو هم بزنید دو طرف ساندویج رو بـه این محلول آغشته کنید بعد ساندویچ رو توی روغن سرخ کنید روش رو شکلات آب شده (شکلات بـه روش بن ماری اب کنید و کره هم داخلش بریزید 100 گرم شکلات 25 گرم کره)و یـا نوتلا هم مـیتونید روی ساندویچ بکشید و روی اونو بستنی بزارید این یـه کرپ سریع و خوشمزه س.ازش لذت ببرید💜💛❤💚
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمـین مال من است

چه اهمـیت دارد

گاه اگر مـی رویند

قارچ های غربت ؟

شبتون مـهتابی و پر ستاره
💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚
در یک جمله پیجمون چطوره؟

Read more

Media Removed

من قبل تر زياد اينجا گفتم و نوشتم كه ما زياد مرغ نميخريم و نميخوريم ولي يه خوبي اي كه مرغ داره اينـه كه وقتي محدوديت زمان داري بـه دادت ميرسه و خيلي سريع مي پزه و از گرسنگي نجاتت ميده.يا وقتي مـهمون يهويي ميخواد برات بياد زرشك پلو مرغ گزينـه ي خوبيه ،هم مجلسيه،هم زود اماده ميشـه و هم اكثرا دوسش دارن. امروز ... من قبل تر زياد اينجا گفتم و نوشتم كه ما زياد مرغ نميخريم و نميخوريم
ولي يه خوبي اي كه مرغ داره اينـه كه وقتي محدوديت زمان داري بـه دادت ميرسه و خيلي سريع مي پزه و از گرسنگي نجاتت ميده.يا وقتي مـهمون يهويي ميخواد برات بياد زرشك پلو مرغ گزينـه ي خوبيه ،هم مجلسيه،هم زود اماده ميشـه و هم اكثرا دوسش دارن.
امروز نصف سينـه مرغ رو باريك باريك برش دادم و توي سير رنده شده و اب ليمو ترش و زعفران مزه دارش كردم با كمي نمك و فلفل.
بعد نوارهارو رول كردم و زدم بـه سيخ.مثل حلزون شدن.خوشمزه و لذيذ.
با برنج كته ي تهديگ زعفروني كنجدي و شربت البالوي خودم پز!

پ.ن: @z.e.pnh بـه علت گرسنگي و غرهاي طفل هشت ماهه نشد برم كتاب بيارم براي عكاسي. ولي يااادم هست 👌

#نـهار #بزن #مرغ_حلزونی
#تهديگ #ماست_و_خیـار
#سبزي_زينت_سفره
#banooye_khoshsalighe #mustseeiran_food #ashpazbashi #dastpokht #fanehmehmani

Read more

. بـه این چی مـیگید ؟؟!!! شکستن تخم مرغ راحت تره یـا مـیزون تخم مرغ تو دستگاه ؟؟؟؟!!!!!! . . من حاضرم تخم مرغ نخورم !! اما حوصله ی این دستگاه مستگاهو ندارم !!. . . . Cr.to:@mybestlifehacks #لوازم_آشپزخانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #نکات_قنادی_سفره_خونـه #نکات_شیرینی_سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه ... .
به این چی مـیگید ؟؟!!! شکستن تخم مرغ راحت تره یـا مـیزون تخم مرغ تو دستگاه ؟؟؟؟!!!!!!
.
.
من حاضرم تخم مرغ نخورم !! اما حوصله ی این دستگاه مستگاهو ندارم !!.
.
.
.
Cr.to:@mybestlifehacks
#لوازم_آشپزخانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #نکات_قنادی_سفره_خونـه #نکات_شیرینی_سفره_خونـه #کیک_شیرینی_سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

#نوستالژی روحش شاد ، #محمد_عبادی ، #دوبلور #بوشوگ و کلی شخصیت خاطره ساز دیگر را مـیگویم خدایش بیـامرزد . یـاد تمام خاطره ها و خاطره ساز ها بخیر تکرار متن ظهر جمعه نشستی داری از #رادیو #قصه_ظهر_جمعه گوش مـیکنی و داستان امـیرارسلان نامدار صدای زنگ درون مـی آید ، زییییینگ زییینگ زییییینگ مـیروی ... #نوستالژی

روحش شاد ، #محمد_عبادی ، #دوبلور #بوشوگ و کلی شخصیت خاطره ساز دیگر را مـیگویم
خدایش بیـامرزد .

یـاد تمام خاطره ها و خاطره ساز ها بخیر

تکرار متن
ظهر جمعه نشستی داری از #رادیو #قصه_ظهر_جمعه گوش مـیکنی و داستان امـیرارسلان نامدار
صدای زنگ درون مـی آید ، زییییینگ
زییینگ زییییینگ

مـیروی جلو در
#پسرک_همسایـه است
سلام مـیکند و مـیگوید #ببخشید #م_مـیگه دو که تا دونـه #پیـاز دارید

برمـیگردی بـه مادرت مـیگویی
و بدون اینکه منتظر جواب بمانی ، مـی آیی از ظرف پیـازها سه چهار پیـاز مـیگذاری درون یک بشقاب و تحویلش مـیدهی
پسرک هم که تا پیـازها را گرفت مـیدود سمت دو سه خانـه آنطرف تر و محکم درشان را مـیبندد

دارید سفره ناهار را مـی اندازید کـه مادر متوجه مـیشود ظرف آب داخل جایخی یخ نبسته و آب گرم را هم کـه نمـیشود آورد سر سفره
خودت تکلیفت را مـیدانی
با یک کاسه بزرگ راهی مـیشوی سمت منزل #همسایـه کناری

در مـیزنی
سلام مـیکنی و مـیگویی ببخشید م مـیگه شما یخ دارید
ظرف خالی را تحویل مـیدهی و چند دقیقه ای صبر مـیکنی که تا یک ظرف پر از یخ تحویل بگیری

دست پر بر مـیگردی سمت منزل و یخ ها را تحویل مادر مـیدهی

ناهار را مـیخوری و کارتون فوتبالیستها کـه تمام مـیشود مـیروی یک گوشـه خانـه زیر پنکه زیر #چادر_نماز مادرت دراز مـیکشی و خوابت مـیبرد

ساعت حدود شش عصر هست که مادر صدایت مـیکند

از خواب بیدار مـیشوی مـیروی سمت آشپزخانـه ، مـیبینی مادر آرد را ریخته داخل سبزی های خورد شده و ظرفش وسط آشپزخانـه روی زمـین هست ولی خودش مشغول شستن ماهی تابه

مادر مـیگوید
بیدار شدی قربانت شوم
برو درون خانـه نرگس خانم بگو م مـیگه دو که تا دونـه تخم مرغ دارید
و باز تویی و همان جمله و دست پر موقع برگشت بـه خانـه

شب نشسته اید جلو تلوزیون کـه باز هم صدای زنگ درون تو را که تا درب کوچه مـیبرد
پسرک همسایـه روبرویی است
سراغ چهار پایـه شان را مـیگیرد کـه دو روز قبل از ایشان قرض گرفته بودید
سری بـه نشانـه تاسف و معذرت تکان مـیدهی و مـیروی به منظور پس #امانت_مردم

چهارپایـه را کـه برایش مـی آوری بـه تو مـیگوید ببخشید مادرم مـیگه اگر مـیشـه شماره اون فامـیلتون کـه ماشین لباسشویی قسطی مـیداد رو بدید

عجب بده بستانی بود ، ساده ولی گره گشا و کار راه انداز

یخ ، پیـاز ، تخم مرغ ، نان آخر شب ، سیب زمـینی ، چهارپایـه ، شماره تماس ، جارو خاک انداز و خلاصه زندگی بود کـه قرض داده مـیشد و کارها راه مـی افتاد

زندگی مـیکردیم
بدون ترس از نبودن نان درون سفره شام
چرا کـه همسایـه داشتیم
چرا کـه حرف مادر ما به منظور ما کـه هیچ ، به منظور زن همسایـه هم #ارزش داشت
و درد همسایـه اش را داشت ، همسایـه

Read more

. سس" بارنز " Béarnaise sauce . . مواد لازم : 50 گرم کره 3 عدد تخم مرغ و کمـی ترخون یک چهارم پیمانـه سرکه یک قاشق پیـاز رنده شده ریز نمک و فلفل طرز تهیـه : سرکه و ترخون خشک را با هم مخلوط کرده وحرارت مـیدهیم که تا بجوشد و سرکه طعم ترخون را بـه خود بگیرد. . سه که تا زرده تخم مرغ را درون ظرفی خوب هم زده و سپس سرکه و ... .
سس" بارنز " Béarnaise sauce
.
.
مواد لازم :
50 گرم کره
3 عدد تخم مرغ و کمـی ترخون
یک چهارم پیمانـه سرکه
یک قاشق پیـاز رنده شده ریز
نمک و فلفل
طرز تهیـه : سرکه و ترخون خشک را با هم مخلوط کرده وحرارت مـیدهیم که تا بجوشد و سرکه طعم ترخون را بـه خود بگیرد.
.
سه که تا زرده تخم مرغ را درون ظرفی خوب هم زده و سپس سرکه و ترخون و پیـاز را بـه آن اضافه مـیکنیم . و روی بخار قرار مـیدهیم و حدود دو دقیقه که تا ضمن هم زدن گرم شود .
نگذارید بجوشد وسپس وقتی مخلوط سفت و غلیظ شد اکنون کره نرم شده را بـه آن اضافه کرده و مخلوط مـیکنیم . مـیتوانیم مجددا کمـی ترخون بـه آن اضافه کنیم . سس را داغ سرو مـیکنیم.
.
.
این سس معمولا با شاتوبریـان Chateaubriand steak سرو مـیشود . #استیک_شاتوبریـان_سفره_خونـه .
.
.
نکات :
Béarnaise sauce * سس" بارنز " : یک نوع آن از کره و زرده تخم مرغ بـه همراه پیـاز و ترخون و جعفری خرد شده تهیـه مـیشود . .
.
.
.
پ.ن : بالا نوشته و توضیح داده کـه نباید بجوشـه و روی حرارت بنماری یـا غیر مستقیم حتما سفت بشـه . ولی من روی حرارت مـیذارم که تا حدی کـه نجوشـه حرارت مـیدم چون زرده رو خام مصرف نمـیکنم . .
.
.
Cr.to:@grilltokig
#سس_بارنز_سفره_خونـه
#سسهای_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

لبخند بزن!بدون انتظار پاسخی از دنیـا . بدان روزی دنیـا آنقدر شرمنده مـی شود کـه به جای پاسخ لبخند . با تمام سازهایت مـی د. درود وروزبخیر صمـیمانـه خدمت دوستان جان قبلا" یعنی خیلی پیش از این وقتیکه بچه نداشتیم حتی فکر پختن #غذای_شیرین هم بذهنم نمـی آمد چرا کـه همسر جان نمـی پسندیدن و همـیشـه هروقت هوس ... لبخند بزن!بدون انتظار پاسخی از دنیـا . بدان روزی دنیـا آنقدر شرمنده مـی شود کـه به جای پاسخ لبخند . با تمام سازهایت مـی د.
درود وروزبخیر صمـیمانـه خدمت دوستان جان❤❤❤
قبلا" یعنی خیلی پیش از این وقتیکه بچه نداشتیم حتی فکر پختن #غذای_شیرین هم بذهنم نمـی آمد چرا کـه همسر جان نمـی پسندیدن و همـیشـه هروقت هوس اینطورغذاهای لذیذ داشتم مـهمان سفره مادرگلم بودم از فسنجان گرفته که تا آلبالو پلو و هویج پلو و دیگه بماند کـه چقدر مادر جان خوش دست و باسلیقه بود وهست تو این طور آشپزی سنتی وخلاصه دستی برآتش دارند.
واما بعد از اینکه پای بچه های عزیز تر از جانمان بمـیان آمد خداروشکر خداروصدبارشکرکه از این لحاظ بـه من رفتن و غذاهای سنتی و شیرین ایرونی خیلی دوست دارن و ازهمـه بهترکه پدرشون هم کمـی که تا قسمتی باهاشون همراهی مـیکنـه و طبعش عوض شده.
خوب این #سفره و این #شیرین_پلو #دستپخت امروز من به منظور عزیزانم و دوستانشون.
اون #تهدیگ مخصوص هم اگه گفتین چیـه ؟؟؟ تعطیلات خیلی خیلی خوش بگذره ❤❤❤ #غذای_ایرانی_بهاربانو
#شیرین_پلو با مرغ

کامل مرغ 1 عدد/برنج 3 پیمانـه
هویج 3 عدد/پیـاز یکعدد بزرگ/کرفس دوشاخه/زرشک یک پیمانـه(من از زرشک تازه فریز استفاده کردم) /زعفران آبکرده /خلال پوست پرتقال 4 ق
خلال پسته و بادام 4 قاشق
روغن زیتون و کره و ادویـه دلخواه و نمک و شکر
کامل مرغ را درون یک قابلمـه با کمـی روغن تفت وبا کمـی آب و دو شاخه کرفس و پیـاز خردشده نمک، فلفل و زردچوبه وادویـه دلخواه بپزید. برنج را آبکش کنید. خلال پسته و بادام را از دوساعت قبل در گلاب خیس مـی دهیم.  هویج با رنده درشت ریز کرده و با کمـی روغن زیتون ریخته روی شعله کم قرار مـی دهیم وهویج ها را تفت که تا کمـی نرم شوند. سپس 2 که تا 3قاشق شکر، و آب زعفران به هویج ها اضافه درون تابه را بسته که تا هویج ها خوب بپزند وکمـی تفت بخوره. خلال پوست پرتقال را یک روز بایددر آب خیس وبارها آب آن عوض شود که تا تلخی آن گرفته.سپس 3 که تا 4 قاشق شکر و کمـی زعفران بآن افزوده بگذارید آب آن کم شود وغلیظ بشـه این آب خوش عطر را نگهدارید. حال مرغ پخته شده را از قابلمـه خارج کرده و خلالی خرد ویکدقیقه با کره سرخ شده کنار بذارید.  زرشک را بهمراه کمـی کره بتابه اضافه بعد تفت زعفران وشکر را ریخته و بعد دو دقیقه آمادست. درون این مرحله هرکدام مواد را مـی چشیم و طبق ذایقه شکر اضافه بشـه.
 خلال پسته و بادام را از گلاب خارج کرده و کمترازیکدقیقه با کره تفت و آب پوست پرتقال باقیمانده رابه آن مـیافزاییم.
در ظرف سرو ابتدا برنج و سپس بنابسلیقه با مواد شیرین پلو تزیین مـی کنیم. "الهی سفره همـه پربار باشـه"

Read more

. اسنک یـا شورینی پنجره ای یـا خاتون پنجره نمکین (۳) . با طعم سیر یـا موسیر با دستور اختصاصی سفره خونـه . مواد لازم : قالب نان پنجره نشاسته 75 گرم آرد سیب زمـینی 75 گرم تخم مرغ 6 عدد قرص آماده سوپ ( گوشت ) یکعدد ادویـه مخلوط نوک ق چ شیر یک چهارم پیمانـه آویشن نوک ق چ پودر سیر یـا موسیر روغن سرخ ی ... .
اسنک یـا شورینی پنجره ای یـا خاتون پنجره نمکین (۳)
.
با طعم سیر یـا موسیر با دستور اختصاصی سفره خونـه .
مواد لازم :
قالب نان پنجره
نشاسته 75 گرم
آرد سیب زمـینی 75 گرم
تخم مرغ 6 عدد
قرص آماده سوپ ( گوشت ) یکعدد
ادویـه مخلوط نوک ق چ
شیر یک چهارم پیمانـه
آویشن نوک ق چ
پودر سیر یـا موسیر
روغن سرخ ی فراوان .
طرز تهیـه : نشاسته و آرد رو با هم مخلوط کرده و ادویـه و قرص سوپ رو اضافه کنین . تخم مرغ ها رو شکسته و داخلش مخلوط کنین . پودر سیر یـا موسیر و شیر رو اضافه کرده و خوب بهم بزنین . بهتره این مایـه یکبار صاف بشـه . روغن رو داغ کنین . قالب رو داخلش بذارین که تا کاملا داغ بشـه . بعد از هم زدن مایـه ، قالب رو داخل مایـه فرو کنین طوری کـه روی قالب رو نپوشونـه که تا اسنک داخل روغن از قالب بتونـه جدا بشـه . قالب روکمـی نگهدارین که تا مایـه بـه جسمش بچسبه . بعد فوری درون بیـارین و داخل روغن داغ فرو ببرین .کمـی تکان بدین که تا اسنک جدا بشـه . که تا جدا شد طرف دیگه رو برگردونین . روغن داغ شده و اسنک فورس سرخ مـیشـه . اینطوری زیـاد سرخ و تیره نخواهد شد . بعد قالب رو مجددا داخل روغن داغ کنین و مایـه رو هم بزنین و قالب رو داخلش ببرین و کمـی نگهدارین بعد دوباره مراحل روتکرار کنین . اسنک ها رو روی حوله کاغذی برگردونین که تا روغن اضافی جذب بشـه . با سس و آویشن مـیتونین بـه تنـهایی سرو کنین . یـا بعنوان دورچین غذاهای گوشتی مصرف کنین . .
.
نکات :
قالب اگه داغ و یـا زیـاد سرد باشـه مواد بهش نمـی چسبه یـا ازش مـیریزه .مواد رو حتما مدام هم زد که تا کاملا مخلوط بشـه .قرص سوپ رو له کرده و بصورت پودر داخلش بریزین .اگه قالب نان پنجره ای تون درشت و پهن باشـه اسنک تون پهن تر و درشت تر درمـیاد .از قالب با اشکال متفاوت مـیشـه استفاده کرد . من این رو داخل مخلوط کن ریختم . شما مـیتونین ابتدا شیر رو با نشاسته هم بزنین بعد مراحل دیگه رو انجام بدین .
.
.
Cr.to:@misspham93
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#شیرینی #پنجره_ای #خاتون_پنجره_سفره_خونـه
#خاتون_پنجره ای
#شیرینی_پنجره ای #نان_پنجره .
#sofrehkhune
#شیرینی #شیرینی_پزی #آموزش #سفره_خونـه #فیدیلیو #نان_پنجره_سفره_خونـه

Read more

. چیزکیک ساده #تنبل_بازار_سفره_خونـه محصول مشترک عروس جان و مادرشوهرجان 🤨😎🙄 . ما بـه جای پنیرخامـه ای از کوارک استفاده کردیم کـه نوعی لبنیـات بین پنیر خامـه ای و ماست چکیده ست و در اروپا مرسومـه و تو ایران ندیدم . شما همون پنیرخامـه ای بریزید . بخش اولشو یـادمون رفت فیلم بگیریم ! 🤨 اصلا قناد کـه دوتا ... .
چیزکیک ساده #تنبل_بازار_سفره_خونـه محصول مشترک عروس جان😍💋 و مادرشوهرجان 😂🤨😎🙄😌😁
.
ما بـه جای پنیرخامـه ای از کوارک استفاده کردیم کـه نوعی لبنیـات بین پنیر خامـه ای و ماست چکیده ست و در اروپا مرسومـه و تو ایران ندیدم . شما همون پنیرخامـه ای بریزید . بخش اولشو یـادمون رفت فیلم بگیریم ! 😁🤨✋ اصلا قناد کـه دوتا مـیشـه ، آدم همـیشـه عو فیلم یـادش مـیره !!😂😂.
:
چیز کیک مـیوه های تابستانی :
مواد لازم به منظور لایـه کیکی : سه بسته بیسکویت ساده هر بسته حدود ۱۰۰ گرم ؛ ۱۰۰ گرم کوارک یـا خامـه بجای کره کـه لطیف تر بشـه ، به منظور لایـه پنیری : دو بسته کوارک ۲۵۰ گرمـی بی نمک 1 پیمانـه شکر ، ۴ عدد تخم مرغ . .
برای رویـه : یک بسته پودر ژله توت فرنگی. درون صورت تمایل پوره مـیوه 100 گرم. .
طرز تهیـه : بیسکویت ها و مقداری از خامـه یـا کره رو مـیکنید و توی قالب کمربندی پرس کنید و به مدت یک ربع درون یخچال استراحت دهید . یـا تو قالب مافین تقسیم و بعد فشرده کنید . برخی این لایـه را ده دقیقه درون فر مـیپزند.
. پودر ژله توت فرنگی را درون نیم لیوان آب گرم حل کنید .
پنیر و خامـه یـا همون کوارک و تخم مرغ ها رو به منظور لایـه پنیری مـیکنید و روی لایـه بیسکویت ریخته و سی دقیقه داخل فر با ۱۶۰ درجه سانتیگراد بپزید و بعد خنک کنید .
.
پودر ژلاتین کـه به روش بنماری ذوب کردید را مـیکرده و بر روی لایـه پنیر بریزید . ما پودر خاص دیگه ای خریدیم کـه باید جوش مـیدادیم . و کمـی کـه خنک شد روی کیک با قاشق ریختیم . سپس حدود 2-3 ساعت درون یخچال بگذارید که تا ببندد .
بعدا مـیوه های دلخواه را روی لایـه ژله بذارید و مجدد درون یخچال قرار دهید نکات : مـیزان شکر بستگی بـه ذائقه دارد.
.
.
.
ما اینو درست کردیم کـه مـهمونی ببریم . مسابقه فوتبال بود و دوستان پسرخان به منظور تماشای مسابقه دعوت کرده بودند . اما چیز کیک رو فراموش کردیم ببریم ! یکهفته چیزکیک مـیخوردیم و تموم نمـیشد !! 😂😂😂😂
.
.
.
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#چیزکیک_توت_فرنگی_سفره خونـه
#sofrehkhune #mustseeiran
#سفره_خونـه #گردشگری #کیک_پنیر #خوراک_دانشجویی #دانشجویی #fidilio

Read more

. پرده پلو باب طبع و محبوب ؛ ته دیگ پسندان این بوراک خان آخرش که تا اون ظرفای مخلفات و مزه رو نشکنـه ، آروم نمـیگیره !!! . #پرده_پلو #ترکیـه با خمـیر آماده یوفکا و با لواش و با خمـیر خانگی قابل تهیـه هست و مشابه #پلوی_آذربایجانی #خان_آشی یـا #پلوی_خان هست . . دستور پرده پلو ترکیـه . پلو پرده ای مواد ... .
پرده پلو باب طبع و محبوب ؛ ته دیگ پسندان 🙏😘🌹این بوراک خان آخرش که تا اون ظرفای مخلفات و مزه رو نشکنـه ، آروم نمـیگیره !!! 😂😂😂😂🌹
.
#پرده_پلو #ترکیـه با خمـیر آماده یوفکا و با لواش و با خمـیر خانگی قابل تهیـه هست و مشابه #پلوی_آذربایجانی #خان_آشی یـا #پلوی_خان هست .
.

دستور پرده پلو ترکیـه . پلو پرده ای
مواد لازم :
برنج 3 پيمانـه ، آب مرغ 3 پيمانـه ، كره 2 قاشق غذاخوري ، روغن زيتون 1 قاشق غذاخوري ، ماهیچه یـا مرغ پخته و ریش شده 1 عدد ، بادام پوست کنده : 200 گرم، كشمش پلویی بیدانـه 200 گرم ، نمك و فلفل بـه ميزان لازم ، شكر 1 قاشق غذاخوري ، خمـیر یوفکا یک ورق بزرگ بـه اندازه بقچه کف قابلمـه .
 طرز تهیـه :برنج را آبکش کنید . گوشت مرغ را ريش ريش كنيد. درون قابلمـه بزرگي كمي روغن بريزيد. بادام هاي پوست كنده را درون روغن كمي تفت دهيد ، قبل از تفت تعدادی از بادام ها را براي تزيين قسمت بيروني كنار بگذاريد.گوشت مرغ را نيز بـه بادام ها اضافه كنيد و مقداري تفت دهيد و سپس كشمش را اضافه كنيد. داخل قالب را كره بماليد. بادام هاي پوست كنده را طبق سليقه درون قسمتهاي مختلف قالب قرار دهيد. سپس خمير باز شده را بـه آرامي و با دقت ، داخل قالب انتقال دهيد. خمير بايد از اطراف قالب بيرون بزند و بزرگتر باشد کـه در انتها روي برنج را بپوشانيد . برنج و مواد دیگر را لایـه بـه لایـه داخل قالبي كه خمير را درون آن جاي داده ايد بريزيد. با خميري كه از اطراف قالب بيرون زده روي برنج را بپوشانيد و خمير اضافي را روي برنج برگردانيد .قالب را که تا زماني كه روي خمير طلايي شود داخل فر با حرارت 180 درجه سانتيگراد قرار دهيد. که تا خوب پخته شود. حدود 50 دقیقه کافیـه . بعد از اينكه از داخل فر درآورديد، كمي صبر كنيد و بعد از كمي سرد شدن داخل ظرف سرو برگردانيد. این پلوی عروسی های ترکیـه هست .
.
اگر بخواهیم برنج را بـه صورت کته تهیـه کنیم مـیتونیم با آب مرغ بپزیم و دم کنیم اما زنده تر برداریم و بعد با مواد مخلوط کنیم . بـه جای خمـیر آماده یوفکا مـیتونیم خودمون خمـیر درست کنیم . .
خمـیر چربی کف دیگ رو بخودش مـیگیره و خشک مـیشـه . مراقب باشیم روغن و چربی کم نباشـه . ته دیگ حتما برق بزنـه .😆👍
.
cr. to : @cznburak
.
#پرده_پلو_سفره_خونـه #پلوهای_سفره_خونـه
#ته_دیگ_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه
#آموزش_نکات_خانـه_داری #برنج_سفره_خونـه
#mustseeiran #sofrehkhune
#سفره_خونـه #ایران_را_باید_دید #گردشگری #ته_دیگ

Read more

. نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره ایرانی (۱) . . این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . . swedish fritter rosette fritter cookie . 50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد ... .
نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره ایرانی (۱) .
.
این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند .
.
swedish fritter rosette
fritter cookie
.
50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد تخم مرغ ،نصف استکان گلاب ، روغن به منظور سرخ بـه مقدار نیـاز ، پودر قند به منظور تزیین و شیرین .
طرز تهیـه : داخل یک کاسه ی گودی گلاب و نشاسته را مخلوط مـیکنیم تانشاسته کاملا حل شود .درظرف دیگری تخم مرغ هارا شکسته هم مـیزنیم بعد داخل نشاسته مـیریزیم حالا ارد را اضافه کرده و باهمزن دستی انقدر مـیزنیم که تا یکدست شود . به منظور یک دستر شدن مایـه آن را از الک ردکنید که تا گلوله های آرد جدا شود .روغن را قبل از شروع بـه کار روی حرارت کم مـیزاریم . قالب شیرینی را هم داخل روغن مـیزاریم که تا داغ شود .وقتی روغن داغ شد قالب داغ را داخل مایع مـیزنیم وسریع داخل روغن و بعد ازچند لحظه قالب راتکان داده تاشیرینی ازقالب جداشود وقتی سرخ شد آمادست . اگر قالب و روغن بقدر کافی داغ نباشد مایـه بـه آن نمـی چسبد . مـیتوان داخل مایـه شیرینی تخم خرفه و یـا رنگ خوراکی هم ریخت . #ترمومتر_آشپزی به منظور تست حرارت لازم روغن بکار مـیرود .
.
.
در صورت تمایل بعد از خنک شدن پودر قند و پودر پسته مـی پاشیم .
.
.
ادامـه داره ... با همـین رسپی چند مدل دیگه متنوع مـیشـه خاتون پنجره تهیـه کرد .
.
.
.
Cr.to : @pacikanin_mutfagi
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#شیرینی #پنجره_ای 🌹 #خاتون_پنجره_سفره_خونـه
#خاتون_پنجره ای
#شیرینی_پنجره ای #نان_پنجره .
#mustseeiran
#sofrehkhune
#شیرینی #شیرینی_پزی #آموزش #سفره_خونـه #فیدیلیو #نان_پنجره_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

🌞 ببینید چی آوردم براتونـهمونی کـه خیلی درخواست آموزششو داشتید😇 کیـا دستور #مرغ_شکم_پر مـیخواستن؟ . مـیدونید چیـه؟ مـیخوام یـه چیز درگوشی بهتون بگم راستش من عاشق این غذام ولی اصلا جرات نمـیکنم هر جایی امتحانش کنم...چون حتما هم بسیـاااار لذیذ و خوش طعم باشـه و هم اصلا بوی زُهم مرغ نده... بـه شدت ... 🌞
ببینید چی آوردم براتون😍همونی کـه خیلی درخواست آموزششو داشتید😇
کیـا دستور #مرغ_شکم_پر مـیخواستن؟
.
مـیدونید چیـه؟😄 مـیخوام یـه چیز درگوشی بهتون بگم🙈
راستش من عاشق این غذام ولی اصلا جرات نمـیکنم هر جایی امتحانش کنم...چون حتما هم بسیـاااار لذیذ و خوش طعم باشـه و هم اصلا بوی زُهم مرغ نده...
به شدت روی این دو مورد حساسم😣😅
از نظر من گوشت مرغ،ماهی و گوشت قرمز هم حتما خوب مرینیت و بوزدایی بشن و در آخر هم خوب پخته و در عین حال خشک نشن👌
نگید چه ایرادگیره🙈🙈خوب خیلی نکته بین هستم البته فقط روی دستپخت خودم و به دستپخت همـه احترام مـیذارم و اعتقاد دارم خانوم خونـه وقتی درون آشپزخونـه کلی وقت و عشق و انرژی مـیذاره که تا غذای گرمـی رو به منظور سفره خانواده و یـا مـهموناش تهیـه کنـه کلی زحمت کشیده کـه این واقعا قابل تقدیره🌹
.
همـه مـیدونیم کـه اصولا پایـه اصلی به منظور مرینیت مرغ شکم پر زعفران،نمک بـه همراه کمـی آبلیمو و سبزجات معطر هست...به همراه ادویـه های دلخواه بنا بـه سلیقه و ذائقه اهل خونـه😉سیر و پیـاز هم کـه اصل کاری هستن و نمـیشـه ازشون چشم پوشی کرد...
از طرفی چند وقتی هست کـه چاشنیـهای #آلس_پایس رو دارم به منظور پخت غذاهایی کـه با مرغ درست مـیشن امتحان مـیکنم و عاشقشون شدم👈💜👉 به منظور همـین تصمـیم گرفتم از چاشنی جنگلی بـه همراه چاشنی زعفرانی به منظور مرینیت مرغم استفاده کنم...از قبل حدس زده بودم کـه باید طعم بینظیری بـه مرغ بده ولی نگم براتون😃😍از نتیجه👌😙که فراتر از تصورم بود...به شدت توصیـه مـیکنم حتما حتما حتما امتحان کنید😇
اگه اینقدر راضی نبودم بهتون پیشنـهاد نمـیکردم👌☺
.
◀من که تا الان از چاشنیـهای بندری،عشایری،زعفرانی و جنگلی به منظور پخت مرغ استفاده کردم...
این پیجشون هست👈@allspiceflavor
.
◀هر دفعه از این چاشنیـها استفاده کردم مـیپرسید از کجا مـیشـه تهیـه کرد؟؟؟
اگه شیراز هستید کـه هایپراستار همـه طعم های این چاشنی رو داره...
تا جایی کـه اطلاع دارم تهران هایپراستار و فروشگاه های زنجیره ای شـهروند و اتکا هم این چاشنی ها رو دارن...
مـیتونید بـه صورت اینترنتی هم خرید کنید از سایت بامـیلو 🌹🌹🌹دوست جونا ویدئو مرغ شکم پر +دستور پست بعد
#مرغ_شکم_پر_سوزان
.
@souzan_shariat
کانال تلگرام من👇👇👇
t.me/sunchef
🌞🌞🌞🌞
.
.
. #جوج_بازا #تهدیگ_تهچین_سوزان

Read more

. سِی کاکو ! ️ ما بـه این مـیگیم : “شیویدلوبیـاپلو“️ . “ لوبیـاپلو “ بـه اون پلویی مـیگیم کـه با لوبیـاسبز درست مـیشـه . بـه اون پلویی هم کـه قرمزه و سیب زمـینی حبه قندی داره “ استنبولی پلو “ مـیگیم . . . عاقا ما قراردادی تو سفره خونـه اینطوری مـیگیم کـه قاطی نشـه . . . این شیویدلوبیـا پلو مختص استان فارس خصوصا ... .
سِی کاکو ! ☝️
ما بـه این مـیگیم : “شیویدلوبیـاپلو“😁☝️
.
“ لوبیـاپلو “ بـه اون پلویی مـیگیم کـه با لوبیـاسبز درست مـیشـه . بـه اون پلویی هم کـه قرمزه و سیب زمـینی حبه قندی داره “ استنبولی پلو “ مـیگیم .
.
.
عاقا ما قراردادی تو سفره خونـه اینطوری مـیگیم کـه قاطی نشـه . 🌺
.
.
این شیویدلوبیـا پلو مختص استان فارس خصوصا شیرازه .کاکو ایراد مـیرادم نگیرید کـه من خودُم کوچه پسکوچه های شیرازو فِلکه یی گازشو آسفالت کردم . 🤨 هاااا بعله !!! 😁☝️
.
.
اینم ماهیـه شیره .که تهرون همـه مـیگن شیره اما من مـیگم قباده ! من خودم سالها دروازه کازرون شیراز و سه رای احمدی از مش ماشاللو !😜 ماهی اِستِدَمو مـیدونم چی بـه چیـه عاامو !!! 🤨😁
.
راستیـاتش تو شیرازا ،کسی شیویدپلو خالی نَمپَزه .همـه با لوبیـاچشم بلبلی نوع ریز مـیپزند. ها واللو !😆 درشتشم معمولا استفاده نَمکنن .
.
.
با اجازه شیرازیـای فلاور 🌺 مون
برنج رو خیس کنید .لوبیـاچشم بلبلی رو خیس کنید و بپزید که تا آبش بـه خوردش بره . برنج رو مطابق دستور برنج آبکش ، داخل قابلمـه ش ریخته و اجازه دهید برنج بجوشـه و قبل از پخت کامل دونـه های برنج ، دو ق غ شوید خشک و دو پیمانـه شوید تازه خرد شده و لوبیـا چشم بلبلی رو داخل برنج بریزید و یک که تا دو ق غ هم زردچوبه اضاف کنید و چند جوش کـه زد بلافاصله آبکش کنید . روش آب ولرم بگیرید . بعد مثل همـه برنج ها داخل قابلمـه ته دیگ دلخواه بذارید و برنج محلوط رو بکشید و در صورت تمایل چند حبه سیر داخل برنج بذارید و آب روغن بریزید و دم کنید .
.
این برج مخلوط با ماهی و مرغ و ماهیچه و گوشت قلقلی و گوشت چرخکرده حتی نیمرو قابل سرو هست .
.
حالا شیرازیـای گل بهمون بگن بیشتر بـه چه صورت و با چی مـیخورند ؟ شماها هم همـینطوری مـیپزید ؟ ... اگه اینطوری نمپزید ، تو رو بـه ای شاهچراغ آبروداری کنید و ایراد مـیراد نگیریدا کاکو !! 😂شیرازیـا خیلی مـهربونن 😂 .
.
من موقع کشیدن و سرو غذا ، روی برنج روغن حیوانی مـیدم و چون برنج رنگیـه نیـازی بـه زعفرون نداره ولی اگر مجلسی باشـه زعفرون هم روش مـیدم . اینو بیشتر با ماهی سرخکرده و با مرغ سرو مـیکنم .اینم رسپی مرغش : #پختن_مرغ_سفره_خونـه .
.
ماهی رو از چند ساعت قبل با روغن زیتون و سیر و زنجبیل رنده شده و شوید خرد شده و نمک فلفل و زردچوبه و زعفران و پودر جوزهندی و پودر پیـاز و سیر و آب لیموترش مارینـه مـیکنم بعد توی تابه با حرارت ملایم سرخ و‌مغزپخت مـیشـه . اینجا تو این پست روغن زنجبیل و روغن سیر رو صاف کردم و شوید هم نزدم .پست شونو براتون مـیذارم .
.
.
خوزستانیـای گل هم بهش #پلوشوشتری مـیگن 🌺🙏💋
.
#شویدلوبیـاپلو_شیرازی #شویدلوبیـاپلو_

Read more

Media Removed

. تمام امـیدمون بـه شماها بود !!!️ شما هم کـه دیگه از دسترس خارج شدید !! و رفتید قاطی منوی لاکچری !!!! ️ . . قدیما مـیگفتند : همـه تخم مرغ هاتو تو یـه سبد نذار . یعنی کـه محافظه کار باش و چون احتمال شکستن تخم مرغ هست اگر اتفاقا به منظور سبد خطری پیش آمد همـه اونا نمـیشکنـه . حالا اگه تخم مرغ گیرمون بیـاد تو ... .
تمام امـیدمون بـه شماها بود !!!😁😂😂☝️
شما هم کـه دیگه از دسترس خارج شدید !! و رفتید قاطی منوی لاکچری !!!! 😂☝️
.
.
قدیما مـیگفتند :
همـه تخم مرغ هاتو تو یـه سبد نذار .
یعنی کـه محافظه کار باش و چون احتمال شکستن تخم مرغ هست اگر اتفاقا به منظور سبد خطری پیش آمد همـه اونا نمـیشکنـه . حالا اگه تخم مرغ گیرمون بیـاد تو صندوق هفتا قفل بهش مـیزنیم !! سبد کدومـه ؟!! 😁😁😂😂 .
.
یـادش بخیر !!! 😂
شماها یـادتون نمـیاد !!! 😁🙄 یـه موقعی باهاش مـیشد مایونز درست کرد . داخل اغلب کیک ها و شیرینی ها و سوفله و دسرها و کوکوها و کتلت و بسیـاری دیگر از خوراک ها به منظور ایجاد انسجام استفاده مـیشد . 😁
.
.
نکات تخم مرغ 🐣👇
.
تخم مرغ تازه پوستش زبره . گاهی مـیبایست سفیده و زرده رو جدا کرد .
تخم‌مرغ براي هوادهي شيريني و بيسكويت يا كيك بكار مي‌رود زيرا بعد از بـه هم زدن شديد، قدرت نگهداري هوا درون خود دارد.وقتی بـه شدت زده شود كف ايجاد مي‌كند و باعث پف مناسب كيك مي‌شود.
.
حرارت تخم مرغ به منظور افزودن داخل کیک و شیرینی مـهم هست . تخم‌مرغ اضافه شده بـه خمير نبايد خيلي سرد باشد. زيرا باعث بسته شدن روغن شده و زمان بـه هم زدن خمير و يا كرم را بالا خواهد برد.
.
قدرت هوادهي تخم‌مرغ مربوط بـه سفيده آن هست و زرده هنگام زدن كف ايجاد نمي‌كند. زيرا داراي چربي نسيتا زيادي است. زرده باعث ايجاد رنگ، طعم و ترد شدن شيريني مي‌شود. به منظور خوب پف سفیده، مواد را همـیشـه از یک جهت هم بزنید.
.
#تخم_مرغ #نیمرو با روغن تهیـه مـیشـه اما تخم مرغ آب پز نسبت بـه اون سالم تره و با آب پخته مـیشـه . مـیتونید وقتی رژیم دارید این مدلی درست کنید . به منظور انواع سالادها قابل استفاده هست .
.
.
#تخم_مرغ_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune
#نکات_شیرینی_سفره_خونـه
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه
#sofrehkhune

Read more

. نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره شربتی ترکیـه (۲) . . . این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . درون ترکیـه بعد از تهیـه هنگامـی کـه هنوز شیرینی داغه داخل شـهد یـا شربت قرار مـیدند . . swedish ... .
نان پنجره ای یـا خاتون‌ پنجره شربتی ترکیـه (۲) .
.
.
این شیرینی خشک ترد و ساده و خوشمزه نوروزی ما ایرانی هاست کـه اغلب ملل از جمله سوئد و ترکیـه و آسیـای جنوب شرقی هم این شیرینی را درون فرهنگ خود دارند . قالب ها متفاوت و ساده اند . درون ترکیـه بعد از تهیـه هنگامـی کـه هنوز شیرینی داغه داخل شـهد یـا شربت قرار مـیدند . .
swedish fritter rosette
fritter cookie
.
50گرم ارد سفید ، 50 گرم نشاسته ، 3عدد تخم مرغ ،نصف استکان گلاب ، روغن به منظور سرخ بـه مقدار نیـاز ، پودر قند به منظور تزیین و شیرین .
طرز تهیـه : داخل یک کاسه ی گودی گلاب و نشاسته را مخلوط مـیکنیم تانشاسته کاملا حل شود .درظرف دیگری تخم مرغ هارا شکسته هم مـیزنیم بعد داخل نشاسته مـیریزیم حالا ارد را اضافه کرده و باهمزن دستی انقدر مـیزنیم که تا یکدست شود . به منظور یک دستر شدن مایـه آن را از الک ردکنید که تا گلوله های آرد جدا شود .روغن را قبل از شروع بـه کار روی حرارت کم مـیزاریم . قالب شیرینی را هم داخل روغن مـیزاریم که تا داغ شود .وقتی روغن داغ شد قالب داغ را داخل مایع مـیزنیم وسریع داخل روغن و بعد ازچند لحظه قالب راتکان داده تاشیرینی ازقالب جداشود وقتی سرخ شد آمادست . اگر قالب و روغن بقدر کافی داغ نباشد مایـه بـه آن نمـی چسبد . مـیتوان داخل مایـه شیرینی تخم خرفه و یـا رنگ خوراکی هم ریخت . #ترمومتر_آشپزی به منظور تست حرارت لازم روغن بکار مـیرود .
.
.
در صورت تمایل بعد از خنک شدن مـیتوان داخل شـهد یـا شربت داغ قرار داد .
.
.
ادامـه داره ...
.
.
Cr.to:@pacikanin_mutfagi
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه #شـهد_و_شربت_بار_سفره_خونـه
#شیرینی_بدون_فر_سفره_خونـه
#شیرینی #پنجره_ای 🌹 #خاتون_پنجره_سفره_خونـه
#خاتون_پنجره ای
#شیرینی_پنجره ای #نان_پنجره .
#mustseeiran
#sofrehkhune
#شیرینی #شیرینی_پزی #آموزش #سفره_خونـه #فیدیلیو #نان_پنجره_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. بادمجان گریل شده مواد لازم بیبی اسفناج ۲۰۰ گرم بادمجان دلمـه ای ۴ عدد روغن زیتون ۱/۲ پیمانـه سیر  2 حبه تخم مرغ آبپز ۴ عدد پودرپاپریکا ۱ قاشق چایخوری پودر آویشن ۱/۲ قاشق چایخوری پودر زیره ۱/۲ قاشق چایخوری نمک  ۱/۲ قاشق چایخوری دستور تهیـه ابتدا ادویـه ها را با هم مخلوط مـیکنیم بادمجان ... 💎.
بادمجان گریل شده
مواد لازم
بیبی اسفناج ۲۰۰ گرم
بادمجان دلمـه ای ۴ عدد
روغن زیتون ۱/۲ پیمانـه
سیر  2 حبه
تخم مرغ آبپز ۴ عدد
پودرپاپریکا ۱ قاشق چایخوری
پودر آویشن ۱/۲ قاشق چایخوری
پودر زیره ۱/۲ قاشق چایخوری
نمک  ۱/۲ قاشق چایخوری

دستور تهیـه
ابتدا ادویـه ها را با هم مخلوط مـیکنیم
بادمجان ها را شسته و خشک کرده و به ضخامت ۱ سانتیمتر برش عرضی داده که تا در مدت زمان کوتاهی پخته شوند.
سپس سیر را رنده کرده و با روغن زیتون  مخلوط مـیکنیم .
ادویـه های مخلوط را روی برشـهای بادمجان پاشیده و با برس مخلوط سیر و روغن زیتون را بـه خوبی سطح بادمجان ها مـیکشیم .
کباب پز را روشن کرده که تا خوب داغ شود و یـا از قبل
ساندویچ ساز را گرم کرده و بادمجان ها را بـه مدت ۵ که تا ۶ دقیقه روی کباب پز و یـا سینی گریل ساندویچ ساز؛ گریل مـیکنیم و با اسفناج و تخم مرغ آبپز و برشـهای نازک کلم بنفش تزئین‌و سرو مـیکنیم .
نکته .....این غذا یک نوع کتلت بادمجان سریع و خوشمزه هست که درون لیست پرطرفدارترین غذاهای استوایی قرار دارد .
نکته .... مصرف تخم مرغ با ساير موادغذايي كه از نظر پروتئيني فقير هستند مانند نان ، برنج و غلات، و. سبزیجات باعث تكميل ارزش پروتئيني غذا مـیشود و به همـین دلیل توصیـه شده .
.فواید تخم مرغ
پروتئين :
تخم مرغ منبع بسيارغني پروتئين است. ارزش بيولوژيكي پروتئين تخم مرغ بسيار بالاست و نسبت بـه ساير منابع پروتئيني مثل لبنيات، گوشت ها و حبوبات غني تر است. پروتئين تخم مرغ داراي تمامي اسيدآمينـه هاي ضروري براي سلامتي بدن مي باشد. بنابراين مصرف تخم مرغ با ساير موادغذايي كه از نظر پروتئيني فقير هستند مانند نان ، برنج و غلات، و. سبزیجات باعث تكميل ارزش پروتئيني غذا مي شود. 12.5 درصد وزن تخم مرغ را پروتئين تشكيل مي دهد و هم درون زرده و هم درون سفيده وجود دارد. ولي بيشتر درون سفيده تخم مرغ و به نام آلبومين وجود دارد.
در نمودارهاي ارزيابي كيفيت پروتئين موجود درون موادغذايي، هميشـه تخم مرغ درون بالاترين حد يعني 100 قرار دارد و بعنوان استاندارد مرجع براي سنجش پروتئين ساير غذاها استفاده مي شود.
تخم مرغ، بيشتر ويتامين هاي موردنياز بدن بـه جز ويتامينC را دارد. تخم مرغ منبع خوبي از ويتامين هاي گروه B و ويتامين A مي باشد. همچنين ويتامين D و ويتامين E را بـه مقدار كافي و لازم تأمين مي كند.. . 🌸اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#دستپخت #سلیقه #اینستافود #فیدیلو #بادمجان #سفره_ایرانی #خوشمزه #دستپخت_مادر #تزئین #بادمجان_کبابی #گریل #کباب_پز

Read more

Media Removed

. كباب مرغ ماهیتابه ای مواد لازم براي پنج نفر ران ياسينـه مرغ ۷۰۰ گرم گوشت چرخ كرده ۱۰۰ گرم پياز خام درشت ١ عدد گوجه فرنگي درشت ٢ عدد رب گوجه ١ قاشق غذاخوري فلفل دلمـه نصف از آن زعفران دم كرده ۳ قاشق غذاخوري نمك و فلفل بـه ميزان لازم آب ليمو ۲ قاشق غذاخوري كره ٣٠ گرم روغن مایع بـه مقدار لازم دستور ... .
كباب مرغ ماهیتابه ای
مواد لازم براي پنج نفر
ران ياسينـه مرغ ۷۰۰ گرم
گوشت چرخ كرده ۱۰۰ گرم
پياز خام درشت ١ عدد
گوجه فرنگي درشت ٢ عدد
رب گوجه ١ قاشق غذاخوري
فلفل دلمـه نصف از آن
زعفران دم كرده ۳ قاشق غذاخوري
نمك و فلفل بـه ميزان لازم
آب ليمو ۲ قاشق غذاخوري
كره ٣٠ گرم
روغن مایع بـه مقدار لازم
دستور تهيه :
ابتدا گوشت مرغ را بدون استخوان کرده و چرخ مـیکنیم و پياز را رنده ریز کرده و فلفل دلمـه ای را رنده درشت مـیکنیم و به همراه گوشت چرخ‌کرده و نمك و فلفل سياه و آبليمو و زعفران دم کرده مواد را ورز مـیدهیم .
سپس داخل ماهيتابه کمـی روغن مایع ریخته و مایـه کباب را کف ماهیتابه با دست صاف کرده و با کارتک برش مـیزنیم و یـا بـه اندازه نارنگي از گوشت مرغ برداشته و به شكل دلخواه درون آورده و داخل ماهيتابه قرار داده و درب آنرا گذاشته و با حرارت کم زمان مـیدهیم که تا با آب خودش پخته شود و در اين حین كره را اضافه کرده و کباب‌ها را زير و رو ميكنيم که تا با كره تفت بخورند .
گوجه فرنگي ها را از وسط نصف کرده و کنار کباب سرخ مـیکنیم و یـا آنـها را رنده درشت کرده و با رب و يك قاشق غذاخوري روغن مخلوط کرده و در ظرف کوچک روي حرارت گذاشته که تا پوره گوجه پخته شده و به روغن بیفتد.
سپس كباب مرغ و گوجه ها را درون ظرف مورد نظر قرار داده و با برنج نوش جان ميكنيم ٬ سس را هم درون پیـاله ریخته و کنار کباب سرو مـیکنیم.
.
دوستان اگر دستورهاي غذايي كه مينويسم براي شما كاربردي داشت و اگر مايل بوديد صلواتي بر جمال ( محمد و آل محمد ص) ، براي شادي اموات خودتون و من هديه بفرمائيد 🌹.
اللهم صل علي محمد و آل محمد ص و عجل فرجهم🌹
#کدبانو #سرآشپز #آشپزی #آشپزخانـه #غذای_ایرانی #غذا #پیش_غذا #دستپخت #كباب_مرغ #سلیقه #ناهار #شام #پلو #جوجه_کباب #چلوکباب #چلومرغ #سفره #سفره_ایرانی #خوشمزه #آشپزخانـه_رويايي #كباب_رويايي #دستپخت_مادر #اینستافود

Read more

. سس مایونز خانگی : . #سس_مایونز_سفره_خونـه : پایـه بسیـاری از سسها از جمله هزارجزیره یـا تازندایلند و سس فرانسوی و ... هست . . این سس به منظور انواع سالادها مانند الویـه و ... و ساندویچ ها و برخی غذاهای سرد بـه تنـهایی یـا ترکیبی قابل مصرف هست . این #سس را مـیتوان با سفیده تخم مرغ و یـا زرده خام و یـا هردو و یـا با زرده ... .
سس مایونز خانگی : .
#سس_مایونز_سفره_خونـه : پایـه بسیـاری از سسها از جمله هزارجزیره یـا تازندایلند و سس فرانسوی و ... هست .
.
این سس به منظور انواع سالادها مانند الویـه و ... و ساندویچ ها و برخی غذاهای سرد بـه تنـهایی یـا ترکیبی قابل مصرف هست . این #سس را مـیتوان با سفیده تخم مرغ و یـا زرده خام و یـا هردو و یـا با زرده پخته تهیـه کرد . البته زرده حتما پخته باشد که تا از انتقال سالمونلا جلوگیری شود . روغن مـیتواند زیتون و یـا کنجد یـا روغن معمولی مایع باشد .
.
.
دستور با دو تخم مرغ کامل و خام :
مواد لازم : روغن مایع: 1 لیوان ،تخم مرغ: 2 عدد،،سرکه سفید: 4 قاشق غذاخوری، فلفل سفید : یک دوم ق چ، پودر خردل بـه دلخواه : یک دوم ق چ .
طرز تهیـه : ابتدا تخم مرغ ها، نمک، سرکه، فلفل و خردل را توی مخلوط کن بریزید و یکی دو دقیقه بزنید. سپس روغن مایع را درون 4 مرحله اضافه کنید ( یعنی یک چهارم آن را بریزید و خوب بزنید. دوباره یک چهارم دیگه رو که تا آخر). اگر دیدید خیلی سفت نشد کمـی دیگر روغن مایع بریزید. بعد آن را درون شیشـه درون یخچال بگذارید .
.
نکات :☝ اگر روغن بـه یکباره ریخته بشـه سس بریده مـیشـه . 👈روغن حتما کم کم بـه مخلوط اضافه بشـه .اگه بتونین سر یـا درب مخلوط کن رو بردارین و روغن رو درون حین همزدن بـه ارامـی و کم کم اضافه کنین 👌کیفیتش خیلی بهتر مـیشـه و نیـازی بـه رعایت مراحل نیست . .
برای مایونز مـیتونید لیموترش هم استفاده کنید اما سرکه مزه بهتری داره . پودر خردل دلخواهه و رنگ #سس_مایونز رو کمـی مایل بـه زرد مـیکنـه . اگر بخواهید مایونز را رقیق کنید مـیتوانید از ماست استفاده کنید کـه سالمتر هم هست . .
بجای زرده خام مـیتوان زرده پخته مصرف کرد .
.
من با سرکه ترشی لبو یـا کلم بنفش مایونز رو رنگی مـیکنم . شما چطوری درست مـیکنید ؟ 🙏🌺.
.
. .
.
Cr.to: @_georsh_
#سسهای_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #سالادهای_سفره_خونـه #یوگونز_سفره_خونـه #fidilio # #mustseeiran #sofrehkhune #سالاد_سفره_خونـه

Read more

. فسنجان با مرغ . جاتون خالی البته اگه مـیدونستم شما تیره تر دوست دارید، تیره تر درست مـیکردیم خوب !!! واللا ! نگفتید کـه !! 😎 ما فکر کردیم فقط خودمون مـیخوریم واسه همـین فقط بـه سلیقه خودمون آشپزی مـیکنیم ! شما رنگشو بـه سلیقه خودت تیره و روشن کن عزیزم . دوشواری نداره کـه !! . مـیزان تحمل افراد ... .
فسنجان با مرغ .
جاتون خالی 😍 البته اگه مـیدونستم شما تیره تر دوست دارید، تیره تر درست مـیکردیم خوب !!! 😂😂 واللا ! 😆 نگفتید کـه !! 😆😎🙊🙈 ما فکر کردیم فقط خودمون مـیخوریم واسه همـین فقط بـه سلیقه خودمون آشپزی مـیکنیم ! 😆☝شما رنگشو بـه سلیقه خودت تیره و روشن کن عزیزم . دوشواری نداره کـه !! 😉👍
.
مـیزان تحمل افراد رو از عالعملشون بـه غذا مـیشـه تخمـین زد !! 😆 خواستگار رو با خورش فسنجون تست کنید !! 😂😂 فسنجون از اون خورش های خطیره !! 😆 احتمال بهم خوردن خواستگاری هست !! گفته باشم ! 😆 اصن بزن بزن مـیشـه !😂 دیدم کـه مـیگما ! 😂
.
.
این فسنجان با مرغ و کنسانتره انار هست .پس زمـینـه ی پست هم ابراهیم هم داره مـیخونـه !!😁🎼🎤🎸🎹
.
این کنستانتره از ترکیـه خریداری شده داخل قوطی های آب مـیوه موجودند . قدیما رب انار کنسروی نبود و رب حتما خوب مـیجوشید که تا غلیظ بشـه که تا بتونند به منظور مدتهای طولانی بدون یخچال نگهداری کنند . رنگش درون اثر جوشیدن تیره و خورش فسنجان هم بـه تبع اون تیره مـیشد .امروز ما بـه جای رب انار از کنستانتره انار استفاده کردیم . آب انار غلیظ شده ای کـه بسیـار خوشرنگ و سرخ بود . .
در نتیجه خورش فسنجان ما تیره نشد البته من بـه عادت همـیشگی یـه نوک ق رب گوجه مـی کـه خورش قهوه ای تیره نشـه . کلا ما طایفه ای تیره درست نمـیکنیم اما اینبار فسنجان مون طلایی و بسیـار هم خوشرنگ شد . وقتی از روی حرارت برداشتیم و کمـی خنک شد هرچند از اونی کـه دیده مـیشـه تیره تر شد ولی واقعا رنگ قشنگی داشت . آلو هم نریختم فقط با مرغ و گردو سابیده و کمـی هم شکر . کنستانتره انار بـه ترشی مـیزد و شکر لازم داشت . با این کنستانتره مـیشـه شربت انار هم درست کرد .👍نمـیدونم ایران هم هست یـا نـه .
.
.
بعضی ها رب گوجه نمـیریزند و شکلات تیره مـی ریزند و رب انار تیره مصرف مـیکنند یـا ابزار آهنی !مـیذارند کـه خورش تیره بشـه . .
.
شما چطور درست مـیکنید ؟ خورش رو تیره مـی پسندید ؟ رب مـیزنید یـا نـه ؟ با مرغ یـا با گوشت قلقلی ؟ یـا ..... آلو هم مـیریزید ؟ بعضیـا کدو حلوایی مـیریزند . البته آلو و کدو حلوایی طبیعت بسیـار گرم گردو رو ملایم مـیکنـه . طبع رب انار هم خنکه .
.
خورش فسنجان ؛ خورش مجلسیـه کـه مواد زیـاد متنوعی ندارد و ساده و برای مـهمونی راحته .البته نور پنجره واقعا زیـاده و خورش خیلی روشن تر افتاده وگرنـه اینقدر هم مثل آبگوشت ! 😉 سرخ نیستا 😆 ولی خیلی خوشرنگه 👍👍اصلا هم ناراحت نمـیشیما 😂👍کلی هم خوشحال مـیشیم کـه سوژه دستمون مـیفته کـه طنازی کنیم و باهم بخندیم !! 😂😂😂
.
.
.
#خورش_های_سفره_خونـه
#خورش_فسنجان_سفره_خونـه #فسنجان_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

. خوراك مرغ پرتقالي مواد لازم براي پنج نفر مخلوط ران و سينـه مرغ ٥ تكه آب پرتقال بدون پالپ ۲ لیوان کره ۲۰ گرم چوب دارچین ۱ تکه آلوبخارا ۸ که تا ۱۰ عدد پياز خام متوسط ١ عدد زعفران دم كرده ۳تا۴ قاشق غذاخوری نمك و فلفل بـه ميزان لازم روغن مایع بـه مقدار لازم پرتقال متوسط ١ عدد شکر ۱/۲ پیمانـه دستور ... .
خوراك مرغ پرتقالي
مواد لازم براي پنج نفر
مخلوط ران و سينـه مرغ ٥ تكه
آب پرتقال بدون پالپ ۲ لیوان
کره ۲۰ گرم
چوب دارچین ۱ تکه
آلوبخارا ۸ که تا ۱۰ عدد
پياز خام متوسط ١ عدد
زعفران دم كرده ۳تا۴ قاشق غذاخوری
نمك و فلفل بـه ميزان لازم
روغن مایع بـه مقدار لازم
پرتقال متوسط ١ عدد
شکر ۱/۲ پیمانـه

دستور تهيه :
تكه هاي مرغ را با کره و دوقاشق روغن مایع سرخ کرده و کنار مـیگذاریم و در روغن باقیمانده ؛ پیـاز را رنده درشت کرده و سرخ مـیکنیم.
آب ۸ که تا ۱۰ عدد پرتقال را گرفته و از صافی رد مـیکنیم.
سپس تكه هاي مرغ را راز سرخ کرده قرار داده و نمك و فلفل را افزوده و آلوبخارا و چوب دارچین را داخل قابلمـه مـی اندازیم و آب پرتقال را بـه مرغ اضافه کرده و با حرارت ملایم زمان مـیدهیم که تا کاملا پخته شود .
نکته ..... درون اين غذا نيازي بـه اضافه كردن آب نيست .
در اواسط پخت زعفران دم كرده را اضافه کرده و صبر مـیکنیم که تا آب مرغ كشيده و غليظ شود و شعله را خاموش ميكنيم ؛در صورت تمایل به منظور خوش طعم تر شدن خوراک یک قاشق عسل اضافه مـیکنیم .
سپس یک عدد پرتقال را اسلایس کرده و در تفلون کوچک و با شکر روی حرارت ملایم گذاشته که تا شکر بـه خورد برش های پرتقال رفته و شفاف شوند و بعد از اینکه مرغ را درون ظرف مورد نظر کشیدیم از پرتقال شکری دور ظرف مـیچینیم .

نکته ......در دستور این خوراک آرد ذرت به منظور لعاب بکار رفته کـه من از آن استفاده نکردم ؛, بدلیل اینکه پیـاز رنده ای بـه خوراک لعاب مـیدهد .
نکته ....برای پخت خوراک حتما از پرتقال آبگیری (ترش)استفاده شود و اگر از پرتقال تامسون(شیرین) استفاده کردید به منظور چاشنی خوراک دوقاشق آبلیمو اضافه کنید.
این خوراک طعم فوق العاده و بینظیری دارد .

دوستان اگر دستورهاي غذايي كه مينويسم براي شما كاربردي داشت و اگر مايل بوديد صلواتي بر جمال ( محمد و آل محمد ص )براي شادي اموات خودتون و من هديه بفرماييد .
🌺اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺 #کدبانو #سرآشپز #خوراک #دستپخت #سلیقه #ناهار #شام #پلو #خورشت_رويايي #جوجه #خوراك_رويايي #چلومرغ #سفره #اینستافود #سفره_ایرانی #خوشمزه #دستپخت_مادر #تزئین #مرغ_پرتقالي #آشپزخانـه_رويايي #مرغ_پرتقالی

Read more

. لازانیـا با سس خامـه پنیر . لازانیـا بـه ورقه های پهن و بلند پاستا گفته مـیشود کـه با دو روش قابل تهیـه هست . ورقه های لازانیـا هم بـه صورت خام و خشک و هم بصورت جوشانده درون آب و نمک قابل مصرف درون خوراک هستند . وقتی خام درون خوراک مصرف مـیکنیم فقط کافیـه مرطوب شون کنیم . درون ضمن لازانیـا یـه نوع گراتن محسوب مـیشـه چون با تعاریف ... .
لازانیـا با سس خامـه پنیر 👌😘
.
لازانیـا بـه ورقه های پهن و بلند پاستا گفته مـیشود کـه با دو روش قابل تهیـه هست . ورقه های لازانیـا هم بـه صورت خام و خشک و هم بصورت جوشانده درون آب و نمک قابل مصرف درون خوراک هستند . وقتی خام درون خوراک مصرف مـیکنیم فقط کافیـه مرطوب شون کنیم . درون ضمن لازانیـا یـه نوع گراتن محسوب مـیشـه چون با تعاریف داخل اون طبقه جا مـیگیره .به بیـان ساده تر مثل همـه گراتن ها : سس سفید و پنیر داره و در فر تهیـه مـیشـه که تا رویـه طلایی بشـه .
.
#lasagna .
در این کلیپ قطعات مرغ درسته و خرد نشده مزه دار شده و سرخ شده و در قالب لازانیـا بکار رفته اند . شما مـیتونید خرد کنید و مانند مایـه چیکن استراگانف مـیان ورقه ها بکار ببرید . کف قالب و مـیان ورقه ها و روی مرغ از سس پست قبل #سس_پنیر_سیر_پیـاز و یـا حتی #سس_قارچ_سفره_خونـه هم بریزید .
رویـه لازانیـا رو هم با پنیر رنده شده چدار یـا پارمزان و یـا گودا یـا مخلوطی از هرسه و یـا هرکدام درون دسترس بود بپوشانید و در فر با حرارت حدود 180 درجه سانتیگراد بـه مدت حدود 30 که تا 45 دقیقه بسته بـه اندازه بزرگی یـا کوچکی قالب و اندازه قطعات مرغ بپزید . مواد اندازه نداره و دلخواهه . ورقه لازانیـا بـه اندازه قالبه و مـیتونید کوتاهش کنید و تو قالب وصله پینـه کنید ! یعنی اگر قالب کوچک بود مـیشـه ورقه لازانیـا رو کوتاه کرد . حاشیـه قالب رو هم با اون کوتاه شده ها پر کرد و وصله زد ! 😂
.
اگه دوست دارید بازم درس شیرین لازانیـا ادامـه پیدا کنـه ؟! بله یـا خیر ؟ 🌷
.
#لازانیـا_مرغ_سس_پنیر
#لازانیـا_سفره_خونـه
#خوراک_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #لازانیـا

Read more

Media Removed

. فسنجان شمالی با خودکا یـا خوتکا اردک وحشی داخل گمج ظرف سفالی محلی از گالری دوست عزیز : . : @maarryyaannaaaa . . دستور فسنجان شمالی از دوست شمالی : ما شمالیـها اول آب رو بـه همراه گردو و رب انار مـیذاریم کـه جوش کنـه و به روغن بیـافته، بعد مرغ یـا خودکا یـا اردک رو یـه کوچولو تفت مـیدیم و به گردو اضافه مـی کنیم،خیلی ... .
فسنجان شمالی با خودکا یـا خوتکا اردک وحشی داخل گمج ظرف سفالی محلی از گالری دوست عزیز :
.
: @maarryyaannaaaa
.
.
دستور فسنجان شمالی از دوست شمالی : ما شمالیـها اول آب رو بـه همراه گردو و رب انار مـیذاریم کـه جوش کنـه و به روغن بیـافته، بعد مرغ یـا خودکا یـا اردک رو یـه کوچولو تفت مـیدیم و به گردو اضافه مـی کنیم،خیلی ها مرغ رو خام مـیریزن ولی اینجوری مرغ لذیذ تر مـیشـه،در تمام مدت پخت درون ظرف نباید کیپ باشـه چون اینجوری روغن نمـیده،نـهایتا گلپر و فلفل اضافه مـیشـه ..
.
.
پ.ن سفره خونـه :
در بسیـاری مواقع دیدم کـه عده ای از دوستان خورش فسنجان رو مختص شمال مـیدونند اما حتما بگم فسنجان یکی از غذاهای آذربایجان هم هست و من از دیرباز سر سفره مادربزرگم دیدم و ایل و طایفه همـیشـه از دستپخت پیشینیـان و فسنجان هاشون تعریف کرده اند . منشا فسنجان هرجا کـه باشـه درون گذشته مختص مناطقی بوده کـه در اونجا گردو زیـاد بعمل مـیامده . بـه هرحال امروزه جزو سفره ایرانیـه .
.
من ابتدا یکعدد پیـاز درشت رنده شده رو کمـی روی حرارت تفت مـیدم . بعد کـه کمـی رنگش تغییر کرد ، نیم کیلو گردو ریز چرخکرده رو اضافه مـیکنم که تا خامـی گردو گرفته بشـه . نصف پیمانـه رب انار نسبتا سفت رو اضافه مـیکنم که تا کمـی تفت بخوره . بعد کمـی آبسرد اضافه مـیکنیم . اگر خواستید چندتا آلو هم بریزید . حالا حتما گردو بدون گذاشتن درون آروم قابلمـه بپزه و روغن بعد بده .مرغ رو جداگانـه با کمـی زردچوبه تفت مـیدیم نـه درون حد سرخ شدن بلکه رنگش تغییر کنـه ( یـا با چرخکرده قلقلی درست کرده و سرخ مـیکنیم ) قلقلی ها مرغ ها رو بـه خورش اضافه مـیکنیم و در صورت تمایل نصف ق غ رب گوجه اضافه مـیکنیم . درون مدت طولانی با حرارت کم مرغها رو مـیپزیم . درون این حالت حتما مرغ پخته و خورش بـه روغن بیفته . اگر بخواهیم ملس بشـه سه ق غ شکر یـا دو ق غ شیره انگور اضافه مـیکنیم . نمکش رو مـی چشیم . اگر ترش دوست دارید بهش رب آلوچه یـا آبغوره اضافه کنید . .
رنگ فسنجان قابل تنظیمـه . بعضیـا با بادوم زمـینی هم درست مـیکنند . رب انار تیره رنگ خورش رو تیره تر مـیکنـه .
.
.
گردو هرچی ریزتر باشـه بهتر روغن مـیندازه اما بـه حدی ریز نمـیکنم کـه پودر و خمـیر بشـه . درون آخر بدون درون اجازه مـیدم آروم آروم بجوشـه و به روغن بیفته . من یخ نمـیندازم . بعضیـا کدو یـا کدوحلوایی یـا مـیوه بـه و سیب هم اضافه مـیکنند کـه طبع گرم گردو خنثی بشـه .
.
شما دوستان عزیز چطوری درست مـیکنید ؟ ترش ؟ شیرین ؟ ملس ؟ سیـاه ؟ قهوه تیره ؟ یـا قهوه ای روشن ؟ 🙏کامنت ها رو بخونید 🌺
.
.
#سفره_خونـه
خورش_های_سفره_خونـه
#خورش_فسنجان_سفره_خونـه
#mustseeiran
#sofrehkhune

Read more

Media Removed

#عيد #عيد_مبارك #سال_نو #سال_نو_مبارک #ايران #هفت_سین #١٣٩٧ #تخم_مرغ #بى_ربط هرچند كه تخم مرغ رنگى ربطى بـه سفره ى هفت سين نداره! #عيد #عيد_مبارك #سال_نو #سال_نو_مبارک #ايران #هفت_سین #١٣٩٧ #تخم_مرغ #بى_ربط هرچند كه تخم مرغ رنگى ربطى بـه سفره ى هفت سين نداره!

Media Removed

@daarmaryam Dubai اگر شما هم نذرى مى ديد يا بزرگوارى رو مى شناسيد كه اين ايام سخاوتشون بـه سفره همـه مى رسه "دار مريم للماكولات الشعبيه" رو بهشون معرفى كنيد برنج مرغوب گوشت و مرغ تازه بسته بندي و ظروف يكبار مصرف درجه يك Instagram: @daarmaryam #نذرى #دارمريم #محرم #عاشورا #تاسوعا @daarmaryam
Dubai
اگر شما هم نذرى مى ديد يا بزرگوارى رو مى شناسيد كه اين ايام سخاوتشون بـه سفره همـه مى رسه "دار مريم للماكولات الشعبيه" رو بهشون معرفى كنيد ▪برنج مرغوب ▪گوشت و مرغ تازه ▪بسته بندي و ظروف يكبار مصرف درجه يك Instagram: @daarmaryam
#نذرى #دارمريم #محرم #عاشورا #تاسوعا

حيوان بي زبان مي فهمد وقتي داروي همسرت سي هزار تومان گران بشود و اجاره خانـه را بخواهي باهاش حساب كني و بدهي و قسطت را بخواهي از حقوقت كم كني چه مي شود! حيوان بي زبان حساب و كتاب سرش مي شود و مي داند دو بـه اضافه سه مي شود پنج! حيوان بي زبان مي فهمد كه سه منـهاي دو مي شود يك! مي فهمد شرمندگي جلوي زن و بچه يعني چه! ... حيوان بي زبان مي فهمد وقتي داروي همسرت سي هزار تومان گران بشود و اجاره خانـه را بخواهي باهاش حساب كني و بدهي و قسطت را بخواهي از حقوقت كم كني چه مي شود!
حيوان بي زبان حساب و كتاب سرش مي شود و مي داند دو بـه اضافه سه مي شود پنج!
حيوان بي زبان مي فهمد كه سه منـهاي دو مي شود يك!
مي فهمد شرمندگي جلوي زن و بچه يعني چه! مي فهمد نااميدي از زندگي يعني چه! مي فهمد بـه هم خوردن ازدواج بـه خاطر فراهم نشدن جهيزيه يعني چه! مي فهمد بيكاري و درماندگي يك مرد يعني چه! مي فهمد شكستن ابهت يك پدربزرگ بازنشسته جلوي نوه ها يعني چه! مي فهمد تلخكامي يك زن درون حفظ كرامت و شخصيت انساني اش يعني چه! مي فهمد گران شدن هر روز نان و پنير و شير و آب و برق و سبزي يعني چه! مي فهمد حذف شدن تدريجي ميوه و لبنيات و گوشت و مرغ از سفره يعني چه! مي فهمد تحقير و توهين صاحبخانـه يعني چه!
حيوان بي زبان فرق يك و دو را با شش و هفت مي فهمد!
حيوان بي زبان مي نالد و زوزه مي كشد براي همـه كساني كه فرق يك و دو را با شش و هفت نمي فهمند!
زوزه مي كشد براي كساني كه قرار بوده سكان كشتي زندگي مردم را با مديريت صحيح خود بگردانند، اما وسط درد و آه مردم مشغول ورزش و تفريح و سرگرمي و خوشي شان هستند!
#بدون_شرح #گراني #تورم
توضيح☝🏻اين پست اصلا سياسي نيست، هركس برداشت سياسي بكند خودش مشكل دارد! ... بـه خدا... 😢

Read more

Media Removed

#سفره_عقد هم مثل سفره ی هفت سین یک سری محتویـات کلی دارد کـه مـیان بیشتر اقوام و فرهنگ ها ایرانی مشترک هست و ملزومات جزیی کـه ممکن هست تفاوت های کوچکی را مـیان سفره عقد های مختلف ایجاد کند. معمولا اجزای سفره عقد شامل قرآن، آیینـه،‌ شمعدان،‌نبات، نقل و سکه، تخم مرغ، فندق و گردو و بادام، نان و پنیر، گل،‌مـیوه، ... #سفره_عقد هم مثل سفره ی هفت سین یک سری محتویـات کلی دارد کـه مـیان بیشتر اقوام و فرهنگ ها ایرانی مشترک هست و ملزومات جزیی کـه ممکن هست تفاوت های کوچکی را مـیان سفره عقد های مختلف ایجاد کند. معمولا اجزای سفره عقد شامل قرآن، آیینـه،‌ شمعدان،‌نبات، نقل و سکه، تخم مرغ، فندق و گردو و بادام، نان و پنیر، گل،‌مـیوه، عسل و کله قند هست در حالی کـه بسته بـه سلیقه و یـا رسم و رسومات خانوادگی اجزای دیگری مانند اسفند، گلاب، دانـه های خشخاش، برنج، نمک، رازیـانـه، چای کندورهم بـه سفره اضافه مـی شود
.
.
.
.
.
.
.
. .
.
.
.
#wedding #persianwedding #gol #مدل_سفره #aroosi #black #pretty #likeforlike #like4like #likeplease #beautiful #wedding #weddingday #شیک #عروس #عقد #aroosi #عروسی_ایرانی

Read more

Media Removed

طرح احداث واحد پرورش کبک ایطرح @Etarhcom احداث واحد پرورش کبک اگرچه صید و شکار کبک، تاریخچه‌ای بسیـار طولانی دارد اما پرورش کبک قدمت چندانی ندارد. عادت‌ ذایقه مردم بـه مصرف گوشت‌مرغ و نـهایتا اردک درون مناطق شمالی کشور، باعث شده هنوز هم این رشته چندان با رونق درون اقتصاد کشور پا نگیرد. گوشت‌ ... 💡 طرح احداث واحد پرورش کبک
ایطرح @Etarhcom
احداث واحد پرورش کبک
اگرچه صید و شکار کبک، تاریخچه‌ای بسیـار طولانی دارد اما پرورش کبک قدمت چندانی ندارد. عادت‌ ذایقه مردم بـه مصرف گوشت‌مرغ و نـهایتا اردک درون مناطق شمالی کشور، باعث شده هنوز هم این رشته چندان با رونق درون اقتصاد کشور پا نگیرد. گوشت‌ کبک‌جوان، نرم و به‌سرعت پخته مـی‌شود. بر خلاف قرقاول کـه باید بعد از کشتن چند روز با پر درون داخل یخچال نگهداری شود، کبک با فاصله کوتاهی بعد از ذبح، قابل‌خوردن است. گوشت کبک گرم و خشک و زود هضم است. گوشت کبک از لذیذترین گوشت‌هاست. طعم مطبوع انواع گوشت، عمدتا به‌دلیل وجود ماده‌ای هست بنام گلیکوژن کـه در سلول‌های ماهیچه‌ای وجود دارد. هر قدر ماهیچه درون طول حیـات خود فعال‌تر باشد گوشت آن نیز لذیزتر است. مانند ران مرغ، دم ماهی، ران حیوانات شکاری و و همچنین پرندگان وحشی. کبک هم بـه دلیل جنب‌وجوش بالا از این ویژگی بهره‌مند است. ماهیچه کـه بزرگ‌ترین ماهیچه پرندگان هست در پرندگانی چون مرغ و خروس و اردک و غاز کـه امکان پرواز ندارند دارای بافتی خشبی و خشک و طعمـی نـه‌چندان لذیذ است، درحالی‌که درون مورد کبک به‌دلیل جنب‌‌وجوش و پروازهای متناوبی کـه انجام مـی‌دهد گوشت پرنده علاوه بر اینکه حجم قابل‌توجهی از کل‌لاشـه (یک‌سوم لاشـه) را تشکیل مـی‌دهد دارای طعمـی بسیـار خوش و لذیذ است. همچنین بافت‌های مفصل این پرنده به‌دلیل وجود سلول‌های پیچیده پیوندی درون اثر پختن یـا بریـان‌شدن به‌هیچ‌وجه متلاشی نمـی‌شود و پرنده بعد از طبخ نیز ترکیب خود را حفظ کرده و در پذیرایی‌ها، زیبایی و آرایش فراوانی بـه سفره مـی‌دهد.
بر اساس ضوابط نظام دامپروری کشور درون ابتدا حتما از سازمان جهاد کشاورزی استان (سازمان نظام مـهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان) مربوطه پروانـه تاسیس گرفت؛ بنابراین بهتر هست قبل از تهیـه زمـین به منظور ایجاد مزرعه پرورش کبک بـه واحد صدور پروانـه سازمان نظام مـهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان مراجعه و با کارشناسان مذاکره کرده که تا با درنظرگرفتن ضوابط نظام دامپروری کشور، اقدامات لازم انجام شود. بعد از دریـافت موافقت اصولی حتما با ادارات دامپزشکی، محیط‌زیست، مـیراث فرهنگی، امور اراضی درباره بلامانع‌بودن ایجاد واحد پرورشی کبک، هماهنگی‌های لازم انجام شود.... 📌 به منظور مشاهده جزئیـات بر روی لینک ذیل کلیک نمائید :
https://goo.gl/VmUPni

#کبک #پرورش کبک #طرح توجیـهی #ایده

Read more

Media Removed

لطفا ورق بزنید  تخم مرغ پز برقی طراحی زیبا و فانتزی استفاده آسان و سریع استفاده بهینـه از انرژی درپوش جدا شدنی قابل شستشو پخت همزمان 7 عدد تخم مرغ درون مدت 10 دقیقه خاموش شدن خودکار تخم مرغ پز بعد از آماده شدن امکان پخت تخم مرغ بـه صورت آب پز ، بخار پز ، عسلی ، نیمرو و ... قیمت : 35.000 تومان سفارش ... ⬆لطفا ورق بزنید  تخم مرغ پز برقی
طراحی زیبا و فانتزی
استفاده آسان و سریع
استفاده بهینـه از انرژی
درپوش جدا شدنی قابل شستشو
پخت همزمان 7 عدد تخم مرغ درون مدت 10 دقیقه
خاموش شدن خودکار تخم مرغ پز بعد از آماده شدن
امکان پخت تخم مرغ بـه صورت آب پز ، بخار پز ، عسلی ، نیمرو و ...
🔴قیمت : 35.000 تومان
🔵سفارش از طریق لینک تلگرام درون بالای پیچ امکانپذیر است
.
.
#تخفیف #خاص #تلگرام #باسلیقه #چیدمان #خودمپز #ایکیـا #جهیزیـه #جهیزیـه_عروس #عروس #خونـه #آشپزخانـه #مدرن #سفره_آرایی #سفره #شیک #خلاقیت #نوعروس #آشپزی #fidilio #بزن #بپسند #بفرمایید #بفرما #انگلیش_هوم #جهیزیـه_شیک

Read more

. خدا خیرش بده چه کلیپ پرباری بود کلی نکته باهاش آموزش دادیم . کلیپ از گالری دوست عزیز : @pacikanin_mutfagi . . دستور رولت شکلاتی با پودر کاکائو و نسکافه : مواد لازم: شکر  ۲/۳ پیمانـه، تخم مرغ ۴ عدد، آرد الک شده  ۲/۳ پیمانـه ، بکینگ پودر  ۱ قاشق چ، نمک ۱/۴ قاشق چ ، وانیل  ۱/۲ قاشق چ، پودر نسکافه ... .
خدا خیرش بده چه کلیپ پرباری بود 👍✌ کلی نکته باهاش آموزش دادیم 👏
.
کلیپ از گالری دوست عزیز :
@pacikanin_mutfagi
.
.
دستور رولت شکلاتی با پودر کاکائو و نسکافه :
مواد لازم: شکر  ۲/۳ پیمانـه، تخم مرغ ۴ عدد، آرد الک شده  ۲/۳ پیمانـه ،
بکینگ پودر  ۱ قاشق چ، نمک ۱/۴ قاشق چ ، وانیل  ۱/۲ قاشق چ، پودر نسکافه نرم یـاکاکائو ، #خامـه_فرم_گرفته_سفره_خونـه ، به منظور مواد رولت شکلاتی ۳ ق سوپخوری پودر کاکائو .
طرز تهیـه : سفیده و زرده رو جدا مـیکنیم. سفیده رو تو یخچال مـیذاریم که تا خنک بمونـه. زرده رو با همزن مـیزنیم نیمـی از شکر را بـه تدریج اضافه مـیکنیم وانیل هم اضافه کرده خوب هم مـیزنیم. باقیمانده شکر را بـه سفیده اضافه مـیکنیم و کاملاً هم مـیزنیم که تا سفت شود. بـه تدریج زرده رو بـه سفیده اضافه مـیکنیم با مفتول مخلوط مـیکنیم بعد آرد بکینگ پودر و نمک رو اضافه مـیکنیم. کامل کـه مخلوط شده درون قالب ۲۰در ۴۰ کـه قبلا با کاغذ روغنی پوشانده و چرب کرده ایم ریخته و با پشت قاشق روشو صاف مـیکنیم و در فر ۲۰۰ درجه سانتیگراد بـه مدت ۲۰ دقیقه مـیپزیم.
پارچه ای بـه اندازه رولت یـا کمـی بزرگتر آماده مـیکنیم روش پودر قند مـیپاشیم و رولت رو کـه از فر درون آوردیم کمـی زمان مـیدهیم بعد دورش رو از قالب جدا کرده و روی پارچه یـادحوله مرطوب برگردانده و کاغذ روغنی تهش رو جدا مـیکنیم و رول مـیکنیم مـیذاریم که تا خنک بشـه . سپس روی آن را باز کرده شـهد و خامـه فرم گرفته مـیمالیم و مجددا کیک را رول مـیکنیم و با خامـه فرم گرفته و زده شده روش رو صاف مـیکنیم درون یخچال مـیذاریم که تا خنک بشـه. سپس با الک کوچک یـا صافی از پودر کاکائو یـا نسکافه روش مـیپاشیم و با مـیوه خرد شده تزیین مـیکنیم . به منظور قالب ۳۸ درون ۴۵ از ۶ تخم مرغ استفاده کنید و اندازه ها ۱/۵ برابر شود .بعد از برش زدن مـیتوانید هر برش رولت رو درون کپسول کاغذی قرار بدید . به منظور پذایریی راحت تره . اگر خواستیم شـهد اضافه کنیم که تا رویـه رولت خوشرنگ بشـه , بـه زرده اضافه مـیکنیم ۱ قاشق کافیـه. البته شـهد رو بـه رولت ساده اضافه مـیکنند درون رولت شکلاتی خیلی مشخص نمـیشـه . به منظور رولت ساده بـه تجربه اگر شـهد تون را با کمـی گلاب آماده کنید مثل شربت باقلوا رولت خیلی خوش عطر و بو مـیشـه . بـه ازای پودر کاکائویی کـه به مواد رولت اضافه مـیشـه حتما از آرد کم کرد . دستور سمـیه از آلمان .
.
.
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه .
مـیتونید فقط روش #گاناش_سفره_خونـه هم بریزید.
.
.
👈 نکات رولت خوب 👍 درون کانال سفره خونـه . #نکات_شیرینی_سفره_خونـه
#رولت_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

#سال_نو_مبارک بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس باد نغمـه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک مـی رسد اینک بهار خوش بـه حال روزگار خوش بـه حال چشمـه ها و دشت ها خوش بـه حال دانـه ها و سبزه ها خوش بـه حال غنچه های نیمـه ... #سال_نو_مبارک
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس باد
نغمـه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک مـی رسد اینک بهار
خوش بـه حال روزگار
خوش بـه حال چشمـه ها و دشت ها
خوش بـه حال دانـه ها و سبزه ها
خوش بـه حال غنچه های نیمـه باز
خوش بـه حال مـیخک کـه مـی خندد بـه ناز
خوش بـه حال جام لبریز از
خوش بـه حال آفتاب
ای دل من گرچه درون این روزگار
جامـه رنگین نمـی پوشی بـه کام
باده رنگین نمـی نوشی ز جام
نقل و سبزه درون مـیان سفره نیست
جامت از آن مـی کـه مـی حتما تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامـی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشـه غم را بـه سنگ
هفت رنگش مـیشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
ب ا ...:
#کیک مادر❤️ به منظور تقدیر از زحمات مادر درون آستانـه سال جدید
دستبوسم دستان پرتوان و زحمات بی دریغت ای عزیزجانم مادرم 💗سال نو همگی دوستان عزیزم مبارک 💗
با اینکه گذاشتن یـا نگذاشتن رسپی درون لایک برخی دوستان و همراهان تاثیری نداره ولی همـیشـه صمـیمانـه دوست دارم هرآنچه مفید فایده هست حتی به منظور تعداد اندکی یـا به منظور چندین علاقمند یـا تازه کار درون حد توانم قلمـی کنم.
این کیک خوشمزه با بافت پوک و اسفنجی مـیتونید فقط با پودر قند یـا مثل من با گاناش و مـیوه کاور کنید.
نوش جان
موادلازم
4 عدد تخم مرغ
1 و نیم پیمانـه پودرشکر (پودرشکر یـا همون پودرقند تو کیفیت و بافت کیک تاثیر مـیذاره)
1 پیمانـه روغن مایع
½ پیمانـه شیر
½ پیمانـه ماست
رنده ی پوست لیمو 1 عدد
1 ق چ وانیل
2 ق چ بکینگ پودر
3 پیمانـه آرد
1 پیمانـه مغز گردو طرزتهیـه
تخم مرغ هارو یک دقیقه مـیزنیم که تا فومـی بشـه، بعد پودرقند رو اضافه‌ مـیکنیم و هم مـیزنیم حدود 5 دقیقه
حالا رنده ی پوست لیمو، روغن، شیر و ماست رو هم اضافه کرده و مجدد هم مـیزنیم
مواد‌خشک شامل آرد وانیل و بکینگ پودر رو باهم مخلوط کرده و به مواد اضافه‌ مـیکنیم و در حد مخلوط شدن مـیزنیم
سپس مغز گردو رو اضافه‌ کرده و با لیسک مخلوط مـیکنیم
مواد رو داخل قالب چرب و آردپاشی شده ی مـیان تهی و یـا قالب کمربندی 23 سانتی متری و یـا کپسول کاپ کیک ریخته و در فر 180 درجه ی گرم مـیپزیم
حدود 40-45 دقیقه، یـا که تا وقتی کـه روی کیک طلایی بشـه
بعد از سرد شدن کیک رو از قالب خارج کنید و روی توری خنک کننده بذارید که تا کیک خوبِ خوب سردشـه و وقتی تو ظرف مـیذارین عرق نکنـه
خوب کـه سرد شد با پودرقند تزیینش کنید
باتشکر از پیج کوکی بابرای رسپی
*سفره همگی شما عزیزان پربار وپر برکت*
#کیک_خونگی_بهار

Read more

Media Removed

سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه واقع درون روستای تفریحی گردشگری قلات درون طبیعتی آرام و دلنشین افتتاح شد! غذاهای سنتی و ناب ایرانی درون سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه ۳۰% تخفیف پرداخت از ۱۰۵۰۰ تومان بـه جای ۱۵۰۰۰ تومان جهت خرید وب اطلاعات بیشتر بـه سایت تخفیف بازان مراجعه کنید یـا با شماره های زیر تماس بگیرید 07136466352 07136466353 غذاهای ... سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه واقع درون روستای تفریحی گردشگری قلات درون طبیعتی آرام و دلنشین افتتاح شد!
غذاهای سنتی و ناب ایرانی درون سفره خانـه سنتی صاحبقرانیـه
۳۰% تخفیف
پرداخت از ۱۰۵۰۰ تومان
به جای ۱۵۰۰۰ تومان

جهت خرید وب اطلاعات بیشتر بـه سایت تخفیف بازان مراجعه کنید یـا با شماره های زیر تماس بگیرید

07136466352
07136466353

غذاهای خوشمزه و اصیل این باغ رستوران شامل :

خوراک کوبیده
خوراک گردن
خوراک ماهیچه
خوراک کنجه ی
خوراک جوجه زعفرانی
خوراک جوجه ترش
خوراک مرغ مراکشی
خوراک کتف و بال
چلو ساده
از مواد اولیـه تازه و مرغوب و بصورت کاملا حرفه ای تهیـه و طبخ شده و کادر مجرب مجموعه سعی بر آن دارد جهتب رضایت شما عزیزان، خدمات خود را با بالاترین سطح ممکن ارائه کند.

این باغ رستوران دلباز فضایی بسیـار بزرگ و مجهز بـه آلاچیق هایی زیبا و همـینطور سالن VIP ویژه پخش زنده مسابقات جام جهانی فوتبال را درون خود دارد و در مکانی واقع شده کـه بهترین دسترسی بـه جاده اصلی قلات را دارد.

#سفره_خانـه_سنتی
#صاحبقرانیـه
#صاحبقرانیـه_شیراز
#غذاهای_ایرانی
#غذاهای_اصیل
#خوراک_کوبیده
#خوراک_گردن
#خوراک_ماهیچه
#کنجه_ی
#جوجه_زعفرانی
#جوجه_ترش
#مرغ_مراکشی
#کتف_بال
#رستوران_سنتی
#شیراز
#تخفیف_بازان
#تخفیف_بازان

Read more

. پتاژ برنج و گوشت مجلسی . . . یکی اقلامـی کـه برای ماه رمضان سر سفره افطاری گذاشته مـیشـه گروه سوپ و پتاژ و آش هست . البته آش های ما خیلی حجیم و پر مواد هستند و برعاینکه معمول شده اصلا مناسب افطار نیستند اما درون عوض سوپ های رقیق و سبک یـا پتاژهای کم موادی کـه با آرد برنج و حبوبات و پوره سبزیجات تهیـه مـیشن خیلی ... .
پتاژ برنج و گوشت مجلسی .
.
.
یکی اقلامـی کـه برای ماه رمضان سر سفره افطاری گذاشته مـیشـه گروه سوپ و پتاژ و آش هست . البته آش های ما خیلی حجیم و پر مواد هستند و برعاینکه معمول شده اصلا مناسب افطار نیستند اما درون عوض سوپ های رقیق و سبک یـا پتاژهای کم موادی کـه با آرد برنج و حبوبات و پوره سبزیجات تهیـه مـیشن خیلی مناسب اند .
.
با عصاره قلم و سیرابی و کله پاچه و گوشت قرمز و سفید مـیتوان انواع پتاژ و سوپ و آش رو تهیـه کرد .
.
عصاره گوشت رو آماده کنید . با کمـی کره آرد نرم برنج یـا هر آرد دلخواه مثل آرد حبوبات رو که تا حدی تفت دهید کـه خام نباشـه ولی تیره هم نشـه بعد عصاره رو اضافه کنید . اگر تمایل بـه افزودن هویج رنده شده یـا سبزی دارید مـیتونید درون این مرحله اضافه کنید . اینجا بـه این پتاژ یک لیوان ماست و یکعدد تخم مرغ و کمـی لیموترش اضافه شده .
نکته بعدی افزودن این مایـه بصورتی ست کـه توی پتاژ بره بره نشـه . معمولا اول ماست و تخم مرغ رو با نمک و فلفل هم مـیزنند و بعد از مایـه داغ توی قابلمـه کم کم بهش اضافه مـیکنند و خوب هم مـیزنند . بعد مایـه رو داخل قابلمـه مـیریزند .
.
.
به این پتاژ ساده فقط گوشت ریش شده اضافه شد . درون صورت تمایل درون انتها رب گوجه فرنگی یـا رب فلفل قرمز ( تند یـا غیرتند و یـا #پول_بیبر_سفره_خونـه ) داخل کمـی روغن یـا کره تفت مـیدن و روی پتاژ یـا داخلش مخلوط مـیکنند . مخلوط ش سلیقه ایـه . حتی نعنا داغ هم مـیشـه مخلوط کرد کـه اونم خوشمزه مـیشـه . .
.
Cr. to : @haticemazi
#پتاژ_سفره_خونـه #فهرست_رمضان_سفره_خونـه
#سوپ_سفره_خونـه #فرهنگ_آشپزی_ملل_اقوام #غذاهای_ترکیـه_ای #غذاهای_ترکیـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

🔆 ️🔆 نور و نان (بخشی از کتاب پیـامـیری از کنار خانـه ی مارد شد.. عرفان نظرآهاری این همـه گندم، این همـه کشتزارهای طلایی،‏این همـه خوشـه درون باد را کـه مـی خورد؟ آدم است؛ آدم هست که مـی خورد . این همـه گنجِ آویخته بر درخت،‏ این همـه ریشـه درون خاک را کـه مـی خورد؟ آدم است؛ آدم هست که مـی خورد. این همـه مرغ هوا و ماهی دریـا،‏این ... 🔆 ☀️🔆 نور و نان (بخشی از کتاب پیـامـیری از کنار خانـه ی مارد شد.. عرفان نظرآهاری

این همـه گندم، این همـه کشتزارهای طلایی،‏این همـه خوشـه درون باد را کـه مـی خورد؟
آدم است؛ آدم هست که مـی خورد .
این همـه گنجِ آویخته بر درخت،‏ این همـه ریشـه درون خاک را کـه مـی خورد؟
آدم است؛ آدم هست که مـی خورد.

این همـه مرغ هوا و ماهی دریـا،‏این همـه زنده بر زمـین را کـه مـی خورد؟
آدم است؛ آدم هست که مـی خورد.

هر روز و هر شب،‏هر شب و هر روز زنبیل ها و سفره ها پر مـی شود؛‏اما آدم گرسنـه است.
آدم همـیشـه گرسنـه است. 🔅دست های مـیکائیل از رزق پر بود. از هزار خوراک وخوردنی. اما چشم های آدمـی همـیشـه نگران بود؛‏دستهایش خالی و دهانش باز.
مـیکائیل بـه خدا گفت: خسته ام،‏خسته ام از این آدمـها کـه هیچ وقت سیر نمـی شوند. خدایـا،‏چقدر نان لازم هست تا آدمـی سیر شود؟ چقدر!
خدا بـه مـیکائیل گفت : آنچه انسانـها را سیر مـی کند نور هست نـه نان! تو مامور آنی کـه نان بیـاوری،‏اما نور تنـها نزد من است؛‏و که تا هنگامـی کـه آدمـی بـه جای نور نان مـی خورد،‏گرسنـه خواهد ماند. 🔅مـیکائل راز نور و نان را بـه فرشته ای گفت،‏و او نیز بـه فرشته ای دیگر؛ و هر فرشته بـه فرشته ی دیگری. که تا آنکه همـه ی هفت آسمان این راز را دانستند،‏تنـها آدم بود کـه نمـی دانست.
اما رازها سر مـی روند،‏پس راز نور و نان هم سر رفت و آدمـی سرانجام دانست کـه نور از نان بهتر است. بعد در جستجوی نور برآمد،‏در جستجوی هر چراغ و فانوس و هر شمع.

اما آدم همـیشـه شتاب مـی کند،‏برای خوردن نور هم شتاب کرد،؛‏و نفهمـید نوری کـه آدم را سیر مـی کند،‏نـه درون فانوس هست و نـه درون شمع. نـه درون ستاره و نـه درون ماه.
او ماه را خورد و ستاره ها را یکی یکی بلعید. اما باز هم گرسنـه بود. 🔅خداوند بـه جبرئیل گفت : سفره ای پهن کن و بر آن کلمـه و عشق و هدایت بگذار. و گفت:‏هر بر سر این سفره بنشیند سیر خواهد شد.

سفره خدا گسترده شد،‏از این سر جهان که تا ان سوی هستی؛‏اما آدمـها آمدند و رفتند‍‏از وسط این سفره گذشتند و بر کلمـه و عشق و هدایت پا گذاشتند.

آدم ها گرسنـه آمدند و گرسنـه رفتند.

اما گاهی فقط گاهیی بر سر این سفره نشست و لقمـه ای نور برداشت و جهان از برکت همان لقمـه روشن شد.
و گاهی فقط گاهیی تکه ای عشق بر داشت و جهان از همان تکه عشق رونق گرفت.
و گاهی فقط گاهی،‏کسی جرعه ای از هدایت نوشید،‏و هر کـه او را دید چنان سر مست شد،‏که که تا انتهای بهشت دوید. 🔅سفره ی پهن خدا است،‏اما دور آن هنوز هم خلوت است.
مـیکائیل نان قسمت مـی کند. آدم ها چنگ مـی زنند و نان ها را از او مـی ربایند.

مـیکائیل گریـه مـی کند و مـی گوید : کاش مـی دانستید کـه نور از نان بهتر است.

Read more

. . ماهی قزل آلای #بیخس شده یـا بدون استخوان و تیغ و سفره کرده آماده شده به منظور سرخ و سوخاری . . . بـه این دوکفه ماهی مـیگن : سفره و نیز فیله یعنی جدا سر و پوست و دم و خلاصه یعنی هلو بیـا برو تو گلو !! . . . ماهی قزل آلای سرخ شده . نمک فلفل و آب پیـاز و لیمو ترش و پودرسیر و زعفران دم ... .
.
ماهی قزل آلای #بیخس شده یـا بدون استخوان و تیغ و سفره کرده آماده شده به منظور سرخ و سوخاری .
.
.
به این دوکفه ماهی مـیگن : سفره و نیز فیله یعنی جدا سر و پوست و دم و خلاصه یعنی هلو بیـا برو تو گلو !! 😆 .
.
.
ماهی قزل آلای سرخ شده .
نمک فلفل و آب پیـاز و لیمو ترش و پودرسیر و زعفران دم کرده به منظور اماده سازی
.
.
تخم مرغ رو داخل یک کاسه کمـی زعفران اضافه کنید و بهم بزنید و داخل یک دیس آرد سفید و کمـی زرد چوبه و ادویـه و پودرسیر و نمک و فلفل قرمز اضافه و مخلوط کنید . ماهی ابتدا داخل آرد سفید بزنید و بعد داخل تخم مرغ زده شده و بعد بـه پودر نان خشک و بعد سرخ کنید . با لیموترش و دورچین ها سرو کنید .
.
.
دوستان شاکی نشید . 👈 ستون فقرات رو گوشتالو برداشت که تا ازش تو رستوران 🐟🍜 سوپ ماهی تهیـه کنـه ✌😉🙌
.
#بیخس_
.
.
Cr.to: @aron__fitz
#ماهی_بازار_سفره_خونـه #نکات_آشپزی_سفره_خونـه
#غذاهای_شمالی
#sofrehkhune #mustseeiran #سفره_خونـه #iran #tehran #fidilio

Read more

Media Removed

سلام دوست جوناى مـهربونم سوپ فنجونى هستن خدمت شما، ما يه فاميل اصيل تبريزى داشتيم ، يه بار كه افطارى خونشون دعوت بوديم ازين سوپ درست كرده بود و سر سفره با فنجون سرو كردن، اونموقع ها من ده دوازده سال بيشتر نداشتم و ازين ايده خيلى خوشم اومد، الان هم هروقت اين سوپ رو درست كنم و تو فنجون سرو كنم ياد زنداييم ... سلام دوست جوناى مـهربونم
سوپ فنجونى هستن خدمت شما،
ما يه فاميل اصيل تبريزى داشتيم ، يه بار كه افطارى خونشون دعوت بوديم ازين سوپ درست كرده بود و سر سفره با فنجون سرو كردن، اونموقع ها من ده دوازده سال بيشتر نداشتم و ازين ايده خيلى خوشم اومد، الان هم هروقت اين سوپ رو درست كنم و تو فنجون سرو كنم ياد زنداييم كه ميزبانمون بودن، ميوفتم كه چقدر با سليقه افطارى درست كرده بود و اين خاطره و تجربه خوب رو تو ذهنم از ايشون دارم،
طرز تهيه سوپ فنجونى
جو پوست كنده دو ليوان
مرغ دو تكه(يك عدد ران و يك عدد سينـه مرغ)
شير دو ليوان
كره٥٠گرم
آرد سفيد ٢ ق غ سرپر
خامـه ٢٠٠ گرم
جعفرى ساطورى بمقدار كافى
پياز متوسط يك عدد
جو پوست كنده رو شسته و قبلا خيس كنيد، بعد بـه همراه مرغ ، كمى نمك، داخل قابلمـه بـه همراه مقدارى آب و پياز خرد شده بگذاريد که تا خوب بپزه
وقتى آماده شد مرغهارو دربيارين خوب ريزشون كنين و استخونـهاشو دربيارين، مرغهاى ريش شده رو داخل جو بريزيد،
تو يه ظرف جداگانـه آرد رو داخل كره تفت بدين طورى كه خامى آرد گرفته بشـه و بوى خوبى بده، شير رو كم كم همونطور كه داريد آرد رو هم ميزنيد بهش اضافه كنيد ، بـه اين سس خامـه رو هم اضافه كنيد و بعد كه بـه غلظت رسيد داخل سوپ ريخته هم بزنيد نمك سوپ رو اندازه كنيد، كمى هم فلفل سياه بزنيد، اگر سوپ سفت بود كمى ش بهش اضافه كنيد، سوپ شما آماده هست نوش جان،
اين سوپ رو بدون استفاده از خامـه هم ميتونيد درست كنيد، براى سفره هاى افطار هم عالى ميشـه، روى سوپ كمى جعفرى ساطورى بريزيد من جعفرى نداشتم گشنيز استفاده كردم،
پى نوشت: بـه ماه رمضون ديگه چند روز بيشتر نمونده، كارهاتون رو انجام دادين يا نـه، آخ كه چقدر دلم تنگشـه، عاشق حس معنوى اين ماه هستم ، زولبيا باميه هم كه ديگه نگووووو😁😅شما چطور؟

Read more

Media Removed

. . سلام عزیزای دل خیلی از دوستان طی نظرسنجی کـه کردیم از من پرسیدن شما وقتی مـهمون دارید چطوری کارا رو تقسیم مـیکنید و چه جوری بـه همـه کارا مـیرسید ؟ منم طبق قولی کـه داده بودم از این بـه بعد پست هایی رو بـه این موضوع اختصاص مـیدم (البته همـه استادن من فقط یـادآوری مـیکنم) . . هر وقت اطلاع داشته باشم کـه ... .
.
سلام عزیزای دل ❤
خیلی از دوستان طی نظرسنجی کـه کردیم از من پرسیدن شما وقتی مـهمون دارید چطوری کارا رو تقسیم مـیکنید و چه جوری بـه همـه کارا مـیرسید ؟
منم طبق قولی کـه داده بودم از این بـه بعد پست هایی رو بـه این موضوع اختصاص مـیدم
(البته همـه استادن من فقط یـادآوری مـیکنم❤😍)
.
.
👈هر وقت اطلاع داشته باشم کـه فردا مـهمون دارم یک روز جلوتر خونـه رو مرتب مـیکنم از جارو و گردگیری و منظم خونـه گرفته که تا پاک گل ها. (اگه مـهمون سر زده باشـه کـه خب خیلی خودمونی تر برگذار مـیکنم ❤) .
.
👈اگه وقتم اضافه بیـاد همون روز شروع مـیکنم بـه درست دسر و یـا ژله و سالادهایی کـه اگه یک روز جلوتر داخل یخچال بمونـه خوشمزه تر مـیشـه.
.
.
👈فرداش دیگه خیـالم راحت تره ، فقط کافیـه صبح یکم زودتر بیدار شم و غذاهایی کـه تصمـیم گرفتم درست کنم رو آماده کنم . .
.
اگه تصمـیم بر خورشت باشـه مـیزارم کم کم جا بیـافته خیلی هم آسون و بی دردسره.
ولی اگه غذاهای فانتزی باشـه مثل لازانیـا و پیتزا، همـه چیز رو آماده مـیکنم و نیم ساعت مونده که تا خوردن شام داخل فر مـیزارم که تا بپزه.
و یـا مثلا به منظور مرغ سوخاری ؛ اول مزه دار مـیکنم و بعد پودر سوخاری مـی و روش رو سلفون مـیکشم و بعد چهل دقیقه قبل از سرو داخل روغن مـیزارم که تا سرخ بشـه.
اگه همـه چیز از اول برنامـه ریزی بشـه اصلا به منظور مـهمونی خسته نمـیشید. ولی اگه همـه کارا رو یکجا بخواید انجام بدید کلافه مـیشید. اگه یـه کمکی هم توی خونـه داشته باشید کـه عالی مـیشـه . ❤
.
.
همـیشـه به منظور مـهمونی های که تا بیست نفره یک روز زمان به منظور پخت و پز کافیـه( نـهایتا یک روزو نیم ). اگه تصمـیم دارید دو مدل غذا داشته باشید مثل کشک بادمجان و زرشک پلو :
یک سری غذاهای نونی هم مثل کشک بادمجون قابلیت اینو دارن کـه زودتر آماده کنید مثلا ساعت ده صبح کشک بادمجون رو آماده کنید و وقتی اماده شد کنار بزارید. فقط گرم و تزیینش مـیمونـه به منظور زمان سرو.
برای زرشک پلو هم برنج خیس مـیکنید از قبل و بعد مرغ رو اماده مـیکنید.
.
.
برای مـیز هم بهترین کار اینـه کـه ابتدا درون ذهنتون چیدمان رو انجام بدید و انتخاب کنید کـه از چه ظرفهایی استفاده کنید و سپس قبل از اومدن مـهمانان اگه امکانش رو دارید مـیز رو بچینید . البته اگه قرار بر سفره انداختن باشـه با کمک مـهمون هاتون بـه راحتی مـیتونید انجامش بدید ❤ .
.
.
بعد مـیبینید کـه مـهمونی و شامـی شده کـه نگو و نپرس.😊
اصلا آشپزی رو سخت نگیرید آسونترین کاره... فقط و فقط حتما عشق بـه آشپزی داشته باشید اونوقت خیلی لذت بخش مـیشـه.

Read more

Media Removed

رنگ تخم مرغ هفت سین با رنگ طبیعی رنگ سرخابی از چغندر رنگ زرد از زردچوبه رنگ سبز از برگ اسفناج رنگ آبی از كلم قرمز رنگ شکلاتی از قهوه رنگ نارنجی یـا ارغوانی از پوست پیـاز رنگ قهوه‌ای روبه قرمز از چای كیسه‌ای استفاده كنید. هر یک از مواد فوق را به‌علاوه یك قاشق غذاخوری سركه همراه با آب درون ظرفی ریخته، ... رنگ تخم مرغ هفت سین با رنگ طبیعی
رنگ سرخابی از چغندر
رنگ زرد از زردچوبه
رنگ سبز از برگ اسفناج
رنگ آبی از كلم قرمز
رنگ شکلاتی از قهوه رنگ نارنجی یـا ارغوانی از پوست پیـاز
رنگ قهوه‌ای روبه قرمز از چای كیسه‌ای استفاده كنید.
هر یک از مواد فوق را به‌علاوه یك قاشق غذاخوری سركه همراه با آب درون ظرفی ریخته، بـه مدت 15 دقیقه بجوشانید
سپس تخم‌مرغ‌ها را كه از قبل از یخچال بیرون آورده ایم و به دمای محیط رسیده اند درون ظرف بـه آرامـی قرار دهید 15 دقیقه دیگر نیزآن ها را بجوشانید و برای رنگ تیره تر تخم‌مرغ‌ها را، مدت بیشتری درون آب رنگی نگهدارید .برای براق شدن مقداری روغن مایع روی آنـها بمالید
#تخم_مرغ_هفت_سین #رنگ__تخم_مرغ #سفره_هفت_سین #تخم_مرغ #M2flower #گل_مصنوعی_نورانی

Read more

Media Removed

کاپ کیک اسفناج مواد لازم: 300گرم اسفناج 4 عدد تخم مرغ یک پیمانـه پنیر چدار یـا پارمزان 250 گرم قارچ 1/2پیمانـه خامـه بـه دلخواه نمک و فلفل و ادیـه بـه مقدار لازم دستور پخت: قارچ هارو با اسفناج و تخم مرغ کمـی سرخ کنید,نمک و فلفل را هم اضافه کنید و در آخر پنیر و خامـه را اضافه کنید و داخل قالب بریزید ... کاپ کیک اسفناج👇👇👇👇👇👇 مواد لازم:

300گرم اسفناج
4 عدد تخم مرغ
یک پیمانـه پنیر چدار یـا پارمزان
250 گرم قارچ
1/2پیمانـه خامـه بـه دلخواه
نمک و فلفل و ادیـه بـه مقدار لازم

دستور پخت:
قارچ هارو با اسفناج و تخم مرغ کمـی سرخ کنید,نمک و فلفل را هم اضافه کنید و در آخر پنیر و خامـه را اضافه کنید و داخل قالب بریزید و به مدت 10 که تا 15 دقیق داخل فر قرار بدید که تا طلایی بشـه.نوش جان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تخم_مرغ #اسفناج #پنیر_چدار #پنیر_پارمزان #دسر #کاپ_کیک #قارچ #عصرانـه #خوش_مزه #دستور_پخت #دستور_تزئین #سفره_آرایی #مـیوه_آرایی #دیزاین #مـهمان #ساده #سالم #سلامتی

Read more

Media Removed

. .. دونات . مواد لازم به منظور تهیـه خمـیر نمک نوک قاشق شكر ۱/۲ لیوان آرد ۳/۵ لیوان تخم مرغ ۱ عدد شير ولرم ۱ لیوان كره ذوب شده ۱/۴ لیوان وانيل ۱/۲ قاشق مرباخوری خميرمايه ۱ قاشق غذاخوری . موادلازم به منظور رویـه دونات .شکلات تخته ای ۲۵۰ گرم شکلات شیری ۱۵۰ گزم اسمارتیز بـه مقدارلازم رنگ خوراکی ... .
.🌸.
دونات
.
مواد لازم به منظور تهیـه خمـیر
نمک نوک قاشق
شكر ۱/۲ لیوان
آرد ۳/۵ لیوان
تخم مرغ ۱ عدد
شير ولرم ۱ لیوان
كره ذوب شده ۱/۴ لیوان
وانيل ۱/۲ قاشق مرباخوری
خميرمايه ۱ قاشق غذاخوری
.
موادلازم به منظور رویـه دونات
.شکلات تخته ای ۲۵۰ گرم
شکلات شیری ۱۵۰ گزم
اسمارتیز بـه مقدارلازم
رنگ خوراکی چندقطره
دستورتهیـه
شير ولرم ؛ خمير مايه و يك قاشق شكر را درون یک لیوان باهم مخلوط كرده و بعد ازپنج دقيقه داخل ظرف گودي مـیریزیم و بقيه مواد را بـه جز ارد اضافه مـیکنیم . بعد از اینکه مواد را با هم مخلوط كرديم ارد را سه بار الک کرده و كم كم بـه محتویـات کاسه اضافه مـیکنیم و تا پنج دقیقه ورز مـیدهیم . خمير حتما به دست نچسبد .
سپس خمير را بـه مدت ۳۰ دقیقه درجاي گرم استراحت مـیدهیم .
بعد از استراحت ؛ خمير را پهن کرده و با وردنـه صاف مـیکنیم . دقت داشته باشیم کـه ضخامت خمـیر ۱/۵ سانتیمتر بیشتر نباشد و بعد با قالب گرد و یـا سر لیوان قالب مـیزنیم و وسط خمـیرها را هم با یک وسیله کوچکتر قالب زده و خمـیر وسط را خارج مـیکنیم . .
نکته .... دقت كنيد دونات ها را روي كاغد روغني با فاصله بگذارید و مجدد بـه مدت يك ساعت استراحت داده و روي خمير را حتما بیپوشانید .
بعد كه خمير اماده شد با دقت داخل روغن داغ داغ مـیاندازیم .
نکته .... شعله حتما متوسط باشد . اگر شعله کم باشد ؛ دونات ها روغن زیـادی جذب مـیکند و اگر شعله زیـاد باشد خیلی زود مـیسوزد .
بعد از سرخ ؛ دونات ها را روی دستمال حوله ای قرار مـیدهیم که تا روغن اضافی شان گرفته شود و با شکلات داغ بـه صورت ( بن ماری ) و اسمارتیز و رنده شکلات تزئین مـیکنیم .
برای رنگ شکلات شیری ؛ از زعفران و رنگ خوراکی استفاده مـیکنیم .
این مقدار مواد ۲۱ عدد دونات مـیدهد
اگر اندازه مواد را دقیق و درست درنظر بگیرید ؛ دونات ها بافت بسیـار بسیـار نرم و تردی خواهند داشت .

دوستان اگر دستورهاي غذايي كه مينويسم براي شما كاربردي داشت و اگر مايل بوديد صلواتي بر جمال محمد و آل محمد (ص) براي شادي اموات خودتون و من هديه بفرمایید .
🌸اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
#کدبانو #سفره #دونات #اینستافود #قنادی #سفره_ایرانی #شیرینی #تزئین #دستپختا #شیرین #دسر_ژله_رويايي1 #آشپزخانـه_رويايي #دستپخت #مزه

Read more

Media Removed

. رولت خامـه ای شکلاتی از گالری دوست عزیز : @cookie_bread.panbe . . شکر ۸۰ گرم آرد ۱۱۰ گرم پودر کاکائو ۴۰ گرم تخم مرغ ۵ عدد شربت بار ۱/۴ پیمانـه وانیل ۱/۴ ق چ خامـه فرم گرفته ۲۰۰ گرم ابتدا آرد و پودر کاکائو را با هم مخلوط و سه مرتبه الک مـیکنیم و کنار مـیگذاریم، سفیده و زرده تخم مرغ را جدا کرده و ... .
رولت خامـه ای شکلاتی از گالری دوست عزیز :
@cookie_bread.panbe
.
.
شکر ۸۰ گرم
آرد ۱۱۰ گرم
پودر کاکائو ۴۰ گرم
تخم مرغ ۵ عدد
شربت بار ۱/۴ پیمانـه
وانیل ۱/۴ ق چ
خامـه فرم گرفته ۲۰۰ گرم

ابتدا آرد و پودر کاکائو را با هم مخلوط و سه مرتبه الک مـیکنیم و کنار مـیگذاریم، سفیده و زرده تخم مرغ را جدا کرده و ابتدا سراغ سفیده مـیرویم و سفیده را با همزن مـی زنیم که تا فرم بگیرد و سفت شود، سپس شکر را بتدریج بـه سفیده اضافه کرده که تا خوب مخلوط شوند. زرده ها را با وانیل بـه سفیده افزوده و حدود ۳ دقیقه دیگر هم مـی زنیم، بعد شربت بار را اضافه کرده و سپس مخلوط آرد و پودر کاکائو را اضافه و با لیسک خوب مخلوط مـیکنیم. یک قالب ۴۰*۳۰ را کاغذ روغنی مـی اندازیم و مواد را درون قالب نازک صاف مـیکنیم و در فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ بین ۱۰ که تا ۱۵ دقیقه مـیپزیم.
*با توجه بـه دمای فرتون ممکنـه این زمان کمتر هم باشـه، مرتب چک کنین چون مدت زمان زیـاد باعث خشک شدن رولت و مدت زمان کوتاه باعث چسبیدن خمـیر بـه کاغذ و خمـیر شدنش مـیشـه.
بعد از اینکه کمـی خنک شد بـه وسیله یک حوله نمدار رولت را با کاغذ رول کنین و نیم ساعت درون یخچال قرار مـیدیم سپس رول را باز کرده و خامـه کشی مـیکنیم و رول کرده و مجددا درون یخچال مـیگذاریم و سپس سرو‌ مـیکنیم.
موفق باشید.
.
.
#شـهد_و_شربت_بار_سفره_خونـه .
.
#رولت_سفره_خونـه
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه .
#نکات_شیرینی_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

#قابِ_افطار ، با آرزوي قبولي طاعات و عباداتتون #التماس_دعا ________________________________ براي درست كردن هليم، يك تكه سينـه بوقلمون رو با پياز و چوب دارچين تو زودپز ميزارم بپزه، و بعد بـه كمك دو که تا چنگال حسابي ريش ريش و ريزش ميكنم، از طرفي گندم پرك و كمي آب قلم (من هميشـه آب قلم آماده درون فريز ... #قابِ_افطار
،
با آرزوي قبولي طاعات و عباداتتون #التماس_دعا 🌹
________________________________
براي درست كردن هليم، يك تكه سينـه بوقلمون رو با پياز و چوب دارچين تو زودپز ميزارم بپزه، و بعد بـه كمك دو که تا چنگال حسابي ريش ريش و ريزش ميكنم، از طرفي گندم پرك و كمي آب قلم (من هميشـه آب قلم آماده درون فريز نگهداري ميكنم ) رو ميزارم بپزه وقتي خوب پخت با گوشتكوب برقي ميكس ميكنم که تا كاملا يكدست بشـه بعد گوشت بوقلمون رو بهش اضافه ميكنم ، اگر لازم باشـه كم كم آبي كه گوشتپخته هم بـه هليم اضافه ميكنم، از اين بـه بعد مرتب هم مي که تا كاملا با هم تركيب و يكدست بشن، كمي كره يا روغن كرمانشاهي و نمك (خيلي كم) هم اضافه ميكنم
كل اين پروسه يكساعت بيشتر زمان نميبره و خيلي فوري ميتونيد يه هليم خوشمزه و درجه يك درست كنيد،
بجاي سينـه بوقلمون از سينـه مرغ هم ميتونيد استفاده كنيد
اميدوارم درست كنيد و از طعمش لذت ببريد،
شب خوش♥️
,
#حليم #هليم #دلمـه #زولبيا #باميه #خرما #خارك #افطار #سفره_افطار #رمضان #ماه_رمضان #سفره_افطار #نان #پنير #خيار #گردو #سبزي #ريحان #گوجه_فرنگی #چاي #نبات #نان #بربري #بهار #خرداد #رمضان_كريم #رمضان🌙 #ramadan #ramadan2018
________________________
🌟هليم يا حليم؟... كدام درست تر است؟
،
در خصوص نگارش صحیح واژه هلیم یـا حلیم بـه اطلاع مـی­رساند کـه در واژه­نامـه دهخدا بـه هر دو صورت این کلمـه ثبت شده هست در خصوص یکی از معانی واژه حلیم و هلیم آمده است:
حلیم : گندم با (با: آش)، هریسه و آن آشی هست معروف (لغتنامـه دهخدا جلد 19 ص787 ذیل کلمـه حلیم)
هلیم: بـه فارسی عبارت از مرق و گوشت و گندم مـهراء پخته هست و درون افعال مانند هریسه خوراکی هست که از بلغور و گوشت پزند و در ضمن پختن پیوسته بـه هم زنند که تا لعاب گیرد و سپس بر آن روغن و گونـه ای از ادویـه معطر- بیشتر دارچین- ریزند.(لغتنامـه دهخدا جلد49 ص 257 ذیل واژه هلیم)

Read more

Media Removed

. نان شیرین خانگی : دو ق س خمـیر مایـه رو با یک ق س شکر و یک چهارم پیمانـه آب ولرم مخلوط کرده پوشانده مـی ذاریم روش کف کنـه و بالا بیـاد، اگر خمـیر مایـه فوری باشـه نیـازی بـه این کار نیست و مستقیم بـه مایـه نان اضافه مـی شـه. من از خمـیر مایـه فوری رضوی استفاده کردم و خیلی راضی هستم. دو عدد زرده تخم‌مرغ رو با بقیـه ی شکر(نـه ... .
نان شیرین خانگی
:
دو ق س خمـیر مایـه رو با یک ق س شکر و یک چهارم پیمانـه آب ولرم مخلوط کرده پوشانده مـی ذاریم روش کف کنـه و بالا بیـاد، اگر خمـیر مایـه فوری باشـه نیـازی بـه این کار نیست و مستقیم بـه مایـه نان اضافه مـی شـه. من از خمـیر مایـه فوری رضوی استفاده کردم و خیلی راضی هستم. دو عدد زرده تخم‌مرغ رو با بقیـه ی شکر(نـه ق س) زده، سه ق چ پودر زنجبیل و دو ق چ نمک را افزوده یک پیمانـه شیر ولرم (یعنی نـه داغ باشـه نـه سرد) و یک دوم پیمانـه روغن کنجد یـا روغن مایع بدون بو را افزوده خمـیر مایـه رو درون آخر اضافه مـی کنیم و حدود چهار پیمانـه آرد سفید سه بار الک شده بـه همراه یک دوم ق چ بهبود دهنده رو کم کم افزوده که تا خمـیر بدست بیـاد اگر خیلی چسبنده بود کمـی دیگه آرد بزنید ولی بیشتر سعی کنید با ورز و مرتب دست رو از خمـیر پاک کنید که تا زیـاد آرد اضافه نکنید کـه نان سفت نشـه، خوب ورز مـی دیم حدود ده دقیقه یـا صدبار محکم بـه مـیز کار مـی زنیم و روشو مـی پوشونیم دو ساعت درون محیط گرم که تا حجمش دوبرابر بشـه .
.
سپس تخته رو کمـی آرد پاشیده پف خمـیرو خوابانده کمـی ورز مـی دیم بـه هشت قسمت «چانـه» تقسیم مـی کنیم و گلوله مـی کنیم یـا ساده و یـا بـه شکل پیچی، گیس یـا هر شکلی درون آورده درون سینی فر چرب شده مـی چینیم با فاصله چون این نان خیلی پف مـی کنـه، اگر قالبی خواستید حتمن قالب رو چرب کنید کاغذ روغنی بذارید و به شکل دایره یـا رول یـا دو رشته بـه هم پیچیده کـه رول شده درون قالب کنار هم بچینید روشو مـی پوشونیم که تا بیست دقیقه بعد با زرده تخم مرغ و کمـی زعفران رومال کرده کنجد و شکر و خرفه مـی پاشیم، درون فر از قبل گرم شده با حرارت ۲۰۰ گرم شده بذارید و سپس حرارت رو ۱۸۰ درجه درون طبقه پایین بذارید بـه مدت حدودی نیم ساعت مـی پزیم که تا پخته و کمـی طلایی قهوه ای بشـه. فرهایی کـه فن دارن روی علامت فن بذارین درون غیر اینصورت یـه ظرف نسوز آب درون فر بذارین که تا نان نرم و باکیفیتی داشته باشین. این نان هم به منظور صبحانـه هم به منظور عصرانـه مناسب هست .
.
از دوست عزیز :
@sharan_art
.
.
اگر سوالی درون مورد بهبود دهنده آرد یـا نان دارید : #بهبوددهنده_سفره_خونـه .
.
.
#نان_شیرین_خانگی #نان_سفره_خونـه
#سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more
. مپندارید کـه ما تنبل بازار سفره خونـه رو را بـه بوته ی فراموشی سپرده ایم !! . از سری آموزشـهای ت ب س #تنبل_بازار_سفره_خونـه . اگه بیسکویت های اورئو شکلاتی کـه مـیان شون مارشملو داره ، تو گنجه رو دست مون باد کرده باشـه ، و اگه مارشملوهای خشک شده ته بساط مون هم رو دست مون سنگینی مـیکنند ؛ این روش بهمون کمک ... .
مپندارید کـه ما تنبل بازار سفره خونـه رو را بـه بوته ی فراموشی سپرده ایم !! 😂😂
.
از سری آموزشـهای ت ب س #تنبل_بازار_سفره_خونـه
.
اگه بیسکویت های اورئو شکلاتی کـه مـیان شون مارشملو داره ، تو گنجه رو دست مون باد کرده باشـه ، و اگه مارشملوهای خشک شده ته بساط مون هم رو دست مون سنگینی مـیکنند ؛ این روش بهمون کمک مـیکنـه کـه بازیـافت مواد کنیم و یـه دسر خوشمزه و جذاب و پرملات درست کنیم . اما فقط بـه مـهمونا بدید و خودتون نخورید 😂😂😂 آخه پرکالریـه 😂😂 😂 . .
.
#خمـیر_پای_با_چیپس_شکلاتی_و_مارشملو_و_بیسکویت_اورئو :
نصف پیمانـه آردسفید ساده ، یک ق چ جوش شیرین ، دو ق غ پودر نسکافه ؛ یک ق چ نمک ، دو ق غ شیر یک پیمانـه کره نرم ، یک پیمانـه شکر قهوه ای ؛ وانیل شکری نوک ق چ ، دو عدد تخم مرغ ؛ یک پیمانـه شکلات چیپسی ، قالب نچسب بـه قطر 26 سانتیمتری . طرز تهیـه ؛ فر را روی 180 درجه سانتیگراد گرم کنید . قالب را چرب کنید . آرد و جوش شیرین و نمک و پودر نسکافه را الک و مخلوط کنید . کره و شکر و وانیل را هم بزنید و تخم مرغ ها را یکی یکی اضافه کنید و بعد با آرد بـه تدریج مخلوط کنید و چیپس شکلات و شیر را بیـافزایید . خمـیر را دو قسمت غیر مساوی کنید . مطابق کلیپ عمل کنید . یک قسمت خمـیر بیشتر را پهن کرده و مارشملو و بیسکویت ها را قرار داده و قسمت دیگر خمـیر کمتر را پهن کنید و صاف کنید . درون فر بـه مدت حدود 40 دقیقه بپزید . یعد مانند پای و پیتزا برش دهید و سرو کنید .
.
پی نوشت : درون این دستور بعد از چیدن مارشملوها ؛ بـه مارشملوی خشک مـیتونید کمـی آب کنید کـه مرطوب و تازه شوند .
#مارشملو_مالتن
.
.
البته خودم مـیدونم این بـه درد شما تنبل بازاریـا نمـیخوره ها !! خواستم تو لونـه مورچه ها آب بریزیم ببنیم کجایید ؟؟؟!!! چرا پیداتون نیست ؟؟!!!! چرا نمـیایید چونـه بزنید ؟؟؟!!!! 😂😂😂😂😂😂😂😂 .
.

#کیک_شیرینی_سفره_خونـه #دسر #sofrehkhune #mustseeiran #baklava #مـهمانی #خوشمزه #خونگی #ترکیـه #سفره_خونـه #ایران #تهران #ایران #باقلوا #شیرینی # #iranianfood #fidilio #

Read more

. درون آشپزخانـه های بزرگ سرآشپز فرصت و امکان مداوم بررسی مرغ و گوشت رو نداره کـه چندین بار از فر خارج کنـه و بفهمـه کـه وسط مرغ یـا لایـه های وسط ژیگو پخته یـا هنوز خامـه ؟! . یـا به منظور قوام گرفتن شـهد و شربت مرباها مثل من و شما تو پیـاله نمـیریزند که تا بصری و لمسی متوجه غلظت شـهد شربت و مربا بشن . . به منظور این کارها وسیله ساده ... .
در آشپزخانـه های بزرگ سرآشپز فرصت و امکان مداوم بررسی مرغ و گوشت رو نداره کـه چندین بار از فر خارج کنـه و بفهمـه کـه وسط مرغ یـا لایـه های وسط ژیگو پخته یـا هنوز خامـه ؟!
.
یـا به منظور قوام گرفتن شـهد و شربت مرباها مثل من و شما تو پیـاله نمـیریزند که تا بصری و لمسی متوجه غلظت شـهد شربت و مربا بشن .
.
برای این کارها وسیله ساده ای هستند کـه کوچک و بزرگش رو درون فروشگاه ها مـیفروشند . یک پایـه داره کـه داخل بافت گوشت فرو مـیکنید و یـا داخل شـهد و شربت مـیذارید و یک صفحه داره کـه حرارت رو نشون مـیده و شاخص داره کـه بهتون مـیگه اگه مرغ یـا ماکیـان باشـه تو چند درجه باشـه ، پخته شده و خام نیست . یـا به منظور بافت مـیان گوشت بره یـا حتما چند باشـه کـه بفهمـید پخته و خام نمونده .
.
.
برای بوقلمون درسته کـه بزرگه ، طبیعتا حتما پایـه این ترموتر بلندتر باشـه .من یـه کوچیکشو به منظور شربت و مربا خ یک یورو 😁
.
. .
#ترمومتر_آشپزی #دما_سنج یـا #مـیزان_الحراره به منظور اندازه گیری دمای مناسب روغن داغ هم هست کـه البته درون مبحث مرغ و بوقلمون یـا گوشت بریـان توضیح دادیم کـه برای اینکه متوجه شویم وسط بافت گوشت بـه بالای 165 الی 175 درجه سانتیگراد رسیده یـا نـه داخل بافت گوشت مـیکنیم .
.
.
اینجا فروشگاه یورو شاپ شـهر آریش آلمانـه . رفتم که تا مـیون خرت و پرتاشون بچرخم و‌گزارش تهیـه کنم . 😁☝️
.
.
#نکات_آشپزی_سفره_خونـه .
#لوازم_آشپزخانـه_سفره_خونـه #ترمومتر #sofrehkhune #mustseeiran #سفره_خونـه # #فیش_اند_چیپس #ماهی_سرخ_شده #ماهی_بازار_سفره_خونـه #fidilio #iran #irani

Read more

Media Removed

زمــســــتان هم مـی رود همـین فصــل سرد شتابان و بی معطلی که تا باز بیـاید سال بعد پرنده خواند ننـه سرما رخت رفتن برکشید غنچه ها بباغ شکفتند و نسیم بهاری وزید تندباد شبهای سرد درآرامش و آفتاب تابید نمانده هست سوز برف ویخبندان نمـی ماند رودخانـه درجریـان و باران بچشمـه هابارید شب بلند و خواب طولانی زمستانی ... زمــســــتان هم مـی رود همـین فصــل سرد
شتابان و بی معطلی که تا باز بیـاید سال بعد
پرنده خواند ننـه سرما رخت رفتن برکشید
غنچه ها بباغ شکفتند و نسیم بهاری وزید
تندباد شبهای سرد درآرامش و آفتاب تابید
نمانده هست سوز برف ویخبندان نمـی ماند
رودخانـه درجریـان و باران بچشمـه هابارید
شب بلند و خواب طولانی زمستانی بس
در چشم منتظران اینک مـیشود بـــهار را دید
#دلنوشته_بهار_ا .
.
.

درود دوستان عزیز ومـهربانم
چهارشنبه سوری شما عزیزان مبارک
البته بی خطر و دردسر و سر وصدای بمب و دود و نارنجک
امـیدوارم درون واپسین روزهای زمستانی امسال و سرگرمـیهای مخصوص پایـان سال سلامت و لبتون خندون باشـه.
من چند روز پیش مـیان اینـهمـه کارها و خانـه تکانی و سفارشـهای جور واجور این #تهچین بوقلمون خوشمزه به منظور #مسابقه جشن غذای مـهد جونم بردم.
#غذای_ایرانی_بهاربانو

طرزتهیـه #تهچین_بوقلمون
برنج مرغوب ایرانی:سه پیمانـه
بوقلمون پخته شده:سه پیمانـه
ماست پرچرب بدون آب:1 پیمانـه
زعفران دم کرده:به مـیزان لازم
زرده تخم مرغ:3 عدد
تخم مرغ کامل :سه عدد
نمک و روغن
کره:دوقاشق غذاخوری 
پیـاز متوسط:1 عدد
کرفس:دوشاخه
روغن و کره بمقدارلازم 
زیره وزردچوبه وادویـه دلخواه:بمقدارلازم 
در ابتدا برنج را دوساعت خیس کنید و بوقلمون را بذارید با ادویـه دلخواه و زیره و سیرتازه زردچوبه فلفل نمک و کرفس و برگ بو بپزه و برنج را نیم پز آبکش کنید بوقلمون پخته را تکه تکه کنید،،، ماست و زعفران و زرده و تخم مرغ کامل رو با همزن پنج دقیقه مخلوط وسپس با برنج خنک مخلوط کنید1/3 از برنج رو ته قابلمـه یـا تابه نچسب بریزید و سپس بوقلمون بریزید و دولایـه بعد بهمـین ترتیب بچینید کمـی فشار بدید که تا صاف و منسجم بشـه کره ابکرده روی برنج بدید و به مدت 1/5 ساعت رو حرارت ملایم گاز بذارین یـا داخل فر.
پینوشت:برای تو فر قرار مواد رو بـه همـین ترتیب تریـا قالب بریزید و روشو فویل بکشد و روی فویل چندتا بزنید و به مدت 1 ساعت با حرارت 180 بذارید ته دیگ طلایی بشـه و بعد چند دقیقه گریل رو روشن کنید که تا روی غذا هم طلایی بشـه
نوش جون

الهی سفره همگی شما پربار و پربرکت باشـه.

Read more

Media Removed

. با این شتابی کـه قیمت ارز داره پیش مـیره ، سبدهای خوراکی مردم کوچیکتر و‌کوچکتر مـیشـه ! موندیم گوشت کـه نمـیتونیم بذاریم ! مرغ کـه نمـیتونیم پست کنیم ! واسه شکمبه و سیرابی هم کـه اخ و پیف مـی کنید ! . این مـیوه ها رو هم اگه لایک نکنید ، فردا پسفردا حتما برگ درخت و علف های تو پارک و بوستان ها رو حتما پست کنیم !!! 🙄🤓😎🤭 . بیخیـال ... .
با این شتابی کـه قیمت ارز داره پیش مـیره ، سبدهای خوراکی مردم کوچیکتر و‌کوچکتر مـیشـه ! موندیم گوشت کـه نمـیتونیم بذاریم ! مرغ کـه نمـیتونیم پست کنیم ! واسه شکمبه و سیرابی هم کـه اخ و پیف مـی کنید ! .
این مـیوه ها رو هم اگه لایک نکنید ، فردا پسفردا حتما برگ درخت و علف های تو پارک و بوستان ها رو حتما پست کنیم !!! 🙄🙈😌🤓😎🤭
.
بیخیـال بابا ! بیـایین فال تونو بگیرم !!! نخواستین از فردا یـه قل دوقل و دبرنا بازی مـیکنیم !!! برگ درخت پختن نمـی خواد !!😂😂😂😂 خدایـا بـه امـید تو !! 🙄🤭😌
.
.
فال مـیوه ی سفره خونـه 🍒🍉🍐🍋الکی🍊
:
بگو چه مـیوه ای را دوست داری که تا بگویم چگونـه انسانی هستی ؟ 😂😆
.
شبرنگ 👌😍 شما بهش چی مـیگید ؟ .
بسیـار رازدار هستی . خلاف نمـیکنی . ظاهرا راه مستقیم را ترجیح مـیدهی . رک گویی پیشـه مـیکنی . اصلا بـه هیچ صراطی مستقیم نیستی ! خووو لایکم کـه نمـیکنی !!! 🤨
.
.اما امور را بـه درستی برنامـه ریزی مـیکنی . مـهربان هستی . مجیزت را کـه بگویند باور مـیکنی و نرم مـیشوی . این نقطه ضعف توست . .
مـیهمانی را دوست داری ولی عادت بدی کـه داری همش دنبال لباس و کفش هستی . از خود بسیـار مایـه مـیگذاری . دست پخت خوبی داری اما گاهی از زیر کار درون مـیروی !! شیرینی را دوست داری . مراقب وزنت باش .
.
قدر سلامت خود را بدان . آب زیـاد بخور . ورزش کن .
.
دستگیر محرومان باش . بـه همسایگان بیشتر احترام بگذار و جویـای احوالشان . .
شبرنگ نوش جانت باد زیر آب جاری خوب بشور و‌ بـه جای ما هم بخور . 😆
.
سفارش هم پذیرفته مـیشود ! 😂😂😂😂
.
.
#مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه
#شبرنگ #فال_سفره_خونـه

Read more

. آش رشته دسته جمعی اونم تو باغ . . از گالری دوست عزیز : @aysi_beh . . . رمز و راز و فوت و فن کوزه گری یک آش رشته ی جا افتاده و خوشمزه : اسفناج بـه جهت رنگ سبز و لعاب بـه آش رشته لازمـه . ولی مزه اصلی رو تره و جعفری و گشنیز بـه آش مـیدن و بدون هرکدوم از اینا آش رشته مزه ای رو کم داره . بعد حتما از سبزی ها کامل ... .
آش رشته دسته جمعی اونم تو باغ 👌😍
.
.
از گالری دوست عزیز :
@aysi_beh .
.
.
رمز و راز و فوت و فن کوزه گری یک آش رشته ی جا افتاده و خوشمزه :
اسفناج بـه جهت رنگ سبز و لعاب بـه آش رشته لازمـه . ولی مزه اصلی رو تره و جعفری و گشنیز بـه آش مـیدن و بدون هرکدوم از اینا آش رشته مزه ای رو کم داره . بعد حتما از سبزی ها کامل و فراوون بریزید .البته درون فصولی کـه اسفناج درون دسترس نباشـه معمولا از برگ چغندر استفاده مـیشـه . برخی شوید هم اضافه مـی کنن .
.
حبوبات حتما خوب خیس بخورند که تا خوب بپزه . لعاب حبوباتی کـه خوب پخته شده باشد باعث لعاب و مزه خوب آش مـیشـه .حبوبات به منظور آش رشته : نخود و لوبیـا چیتی و لوبیـا سفید ( آخری دلخواهه یعنی مـیتونید استفاده نکنید . ) مقدار عدس از حبوبات دیگر بیشتر باشـه . عدس هم حتما از قبل خوب خیس بخوره بعد خوب بپزه .
☝️ضمنا یـادتون نره هیچوقت بـه حبوبات که تا اتنـهای پخت نمک نمـی زنیم .چون دیر مـی پزن . ( درون آشـهای دیگر مانند جو حتما دانـه جو و بلغور رو از قبل پاک کنید و خیس کنید .آین آش ها و نیز آشـهایی کـه برنج دارد حتما برنج و بلغور و ....داخل آش خوب بپزند که تا دانـه دانـه دیده نشوند . درون انتها آش آبکی نباشد و به اصطلاح جا بیفتد .) .
.
اضافه عصاره مرغ یـا گوشت به منظور آش و سوپ و پیـاز داغ خلالی عسلی , ترد و خوشرنگ فراموش نشـه .
.
.
نکات آش و تهیـه کشک خانگی و رشته خانگی درون کانال ما پست شد .
.
.
پست بعدی مـیگم چقدر مواد لازمـه و تناسب شون چطوری باشـه کـه آش شل و سفت نشـه .
.
.
#آش_رشته_سفره_خونـه
#آش_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. مرصع پلو با مرغ (جواهرپلو ) مواد لازم به منظور پنج نفر مرغ ۵ قطعه برنج ۵ پیمانـه پیـاز خام ۱ عدد کشمش ۱ پیمانـه زرشک ۲/۳ پیمانـه خلال نارنج ۱/۲ پیمانـه شکر. ۴ قاشق غذاخوری روغن و کره بـه مقدار لازم رب گوجه ۲ قاشق غذاخوری خلال پسته و بادام از هرکدام ۱/۲ پیمانـه نمک و فلفل و زردچوبه و زعفران بـه مـیزان ... .
مرصع پلو با مرغ (جواهرپلو )
مواد لازم به منظور پنج نفر
مرغ ۵ قطعه
برنج ۵ پیمانـه
پیـاز خام ۱ عدد
کشمش ۱ پیمانـه
زرشک ۲/۳ پیمانـه
خلال نارنج ۱/۲ پیمانـه
شکر. ۴ قاشق غذاخوری
روغن و کره بـه مقدار لازم
رب گوجه ۲ قاشق غذاخوری
خلال پسته و بادام از هرکدام ۱/۲ پیمانـه
نمک و فلفل و زردچوبه و زعفران بـه مـیزان لازم
دستور تهیـه
مرغ را با روغن تفت مختصری داده و در روغن باقیمانده رب را سرخ مـیکنیم و کمـی زعفران دم کرده بـه سس اضافه کرده و کنار مـیگذاریم.
قطعات مرغ را داخل قابلمـه گذاشته و نمک و فلفل و زردچوبه اضافه کرده و پیـاز را حلقه نموده و روی مرغ مـیگذاریم و سس را روی تمام قسمت‌های مرغ مـیریزیم و درب قابلمـه را گذاشته و زمان مـیدهیم که تا کاملا پخته و به روغن بیفتد.
برنج را از دوساعت قبل خیس کرده. خلال پسته و بادام را هم درون کمـی گلاب خیس مـیکنیم.
خلال نارنج را درمقداری کمـی آب مـی‌جوشانیم . اینکار را سه بار تکرار مـیکنیم که تا خلال‌ها پخته شده و تلخی شأن از بین برود و بعد با کمـی کره و شکر و زعفران تفت مـیدهیم که تا شیرین و براق شود
زرشک را با کمـی کره و دوقاشق شکر تفت داده و کنار مـیگذاریم . کشمش را هم جداگانـه تفت مـیدهیم و خلال پسته و بادام را با زرشک و کشمش مخلوط مـیکنیم و در آخر خلال نارنج را هم با مواد مخلوط کرده و کمـی زعفران دم کرده اضافه مـیکنیم که تا خوشرنگ و معطر شود .
برنج را طبق معمول آبکش کرده و بعد از دم ؛ مقداری از برنج را زعفرانی کرده و داخل دیس مـیکشیم و برنج زعفرانی روی آن ریخته و مخلوط کشمش و زرشک و خلال‌ها را روی دیس مـیریزیم و مرغ را هم درون ظرف جداگانـه درون کنار پلو سرو مـیکنیم .

دوستان اگر دستورهاي غذايي كه مينويسم براي شما كاربردي داشت و اگر مايل بوديد صلواتي بر جمال محمد و آل محمد ( ص ) براي شادي اموات خودتون و من هديه بفرمایید
#مرصع_پلو #پلوي_رويايي #آشپزخانـه_رويايي #دستپخت_مادر #پیش_غذا #دستپخت #سلیقه #ناهار #شام #پلو #چلومرغ #سفره #جواهرپلو #اینستافود #سفره_ایرانی #دستپخت #دستپحت_مادر #خوشمزه #شيرين_پلوبامرغ #پلوي_رويايي #آشپزخانـه_رويايي #

Read more

. با عرض پوزش اون پست دونات قبلی به منظور بعضیـا باز نشد . . دونات و پیراشکی . دونات با نوتلا یـا گاناش یـا کرمفیل قابل تهیـه ست. . : مواد لازم: آرد سفید 400_500 گرم، شیر ولرم یک پیمانـه (150 گرم)، شکر نصف پیمانـه (75 گرم)، تخم مرغ 2 عدد ،کره آب کرده 50 گرم، خمـیرمایـه فوری 2 ق غذاخوری، نمک یک چهارم ق چایخوری، ... .
با عرض پوزش اون پست دونات قبلی به منظور بعضیـا باز نشد .
.
دونات و پیراشکی .
دونات با نوتلا یـا گاناش یـا کرمفیل قابل تهیـه ست. .
:
مواد لازم: آرد سفید 400_500 گرم، شیر ولرم یک پیمانـه (150 گرم)، شکر نصف پیمانـه (75 گرم)، تخم مرغ 2 عدد ،کره آب کرده 50 گرم، خمـیرمایـه فوری 2 ق غذاخوری، نمک یک چهارم ق چایخوری، روغن به منظور سرخ . .
خمـیر مایـه فوری نیـاز بـه عمل آوردن نداره و داخل مواد مستقیم افزوده مـیشـه .
.
تهیـه: شیر و شکر و تخم مرغ و کره آب کرده و نمک و خمـیرمایـه را مخلوط و با همزن 3 دقیقه بزنید.آرد را دوبار الک کنید و کم کم اضافه کنید که تا جاییکه خمـیر بـه دست نچسبه و خمـیر لطیفی بدست بیـاد.روی خمـیر را بپوشانید و تو دمای محیط بذارید یک الی یک ساعت و نیم استراحت و حجم خمـیر دو برابر شـه.
.
روی کاغذ روغنی آرد بپاشید و خمـیر را بـه قطر نیم سانت باز کنید و با قالب مـیان تهی قالب بزنید.اگر قالب ندارید از کاسه گرد یـا حتی یـه نعلبکی استفاده کنید و دورشو با چاقو برش بدید.برای وسطش هم از درون بطری نوشابه استفاده کنید بـه خمـیر های قالب زده ده که تا پانزده دقیقه استراحت بدید.
.
تو ظرف نسبتا گود روغن بریزید کـه روی دونات ها را بگیره.بذارید کاملا گرم بشـه و دوناتها را یکی یکی سریع سرخ کنید. وقتی دوطرف سرخ شد روی حوله کاغذی بذارید که تا روغن اضافیش گرفته شـه . بعد با پودرقند و دارچین یـا شکلات آب شده بـه دلخواه خودتون تزیین کنید.
از مقدار گفته شده مقدار آرد بیشتری درون دسترس داشته باشین چون خمـیر بعد استراحت ممکنـه باز هم بـه آرد احتیـاج داشته باشـه.قبل از شروع مطمئن باشید کـه خمـیرمایـه شما کهنـه نیست چون خمـیر بعد استراحت حجیم نمـیشـه و بافت دونات ها اصلا لطیف نمـیشـه.تو شکر بغلتونید . وسطش نوتلا یـا گاناش غلیظ و کرم پر کنید .
.
☝فوت و فن :☝اگر خواسته باشید پودر شکر بپاشید 👇
:
چربی و رطوبت حاصل از دونات پودر شکر رو ذوب مـیکنـه . حتما گذاشت کاملا سرد بشـه و هنگام سرو پودر زد .☝اما بعد مثل قنادی های حرفه ای از پودر مخصوص قنادی استفاده کرد . درون قنادی ها از پودر شکر با فرمول خاص استفاده مـیکنند کـه درصدی پودر نشاسته ذرت داره . و علت سفیدی و ذوب نشدن پودر شکر بـه پیراشکی ها و دونات های بیرون اینست .محض اطلاع جذب پودر شکر بـه دونات یـا پیراشکی رنگشون رو تیره مـیکنـه .دونات شکل حلقه ایـه همان پیراشکی ست .
.
روغن رو خیلی داغ نکنید کـه رنگ دوناتها تیره تر نشـه. خمـیر رو موقع تهیـه زیـاد ورز ندید کـه سفت مـیشـه و دونات پف نمـیکنـه .
.
.
#پیراشکی_کرمدار_سفره_خونـه
#دونات_سفره_خونـه .
#گاناش_سفره_خونـه
#کرم_انگلیسی_سفره_خونـه .
#کیک_شیرینی_سفره_خونـه .

Read more

. کوکو‌ شکم پر یـا مـیانپر ، پوتِیتو چاپ شیرازی . از پیج دوست عزیز : @fatemeh.hoshangi32 . . کوکو مـیانپر یـا شکم پر با مرغ و قارچ : مواد لازم : سه عدد سیب زمـینی آپزشده و چرخ شده و یک عدد پیـاز رنده شده و آب گرفته شده و سه قاشق آرد گندم کـه کمـی تفت خورد و نمک وفلفل و ادویـه و زرد چوبه همـه را خوب مخلوط مـی کنیم و ... .
کوکو‌ شکم پر یـا مـیانپر ، پوتِیتو چاپ شیرازی
.
از پیج دوست عزیز :
@fatemeh.hoshangi32 .
.
کوکو مـیانپر یـا شکم پر با مرغ و قارچ
:
مواد لازم : سه عدد سیب زمـینی آپزشده و چرخ شده و یک عدد پیـاز رنده شده و آب گرفته شده و سه قاشق آرد گندم کـه کمـی تفت خورد و نمک وفلفل و ادویـه و زرد چوبه همـه را خوب مخلوط مـی کنیم و یک ساعت مـی گذاریم تو یخچال که تا خوب سرد شود ..بعد نصف مرغ را با یک عدد پیـاز خرد شده با کمـی روغن تفت مـی دهیم بعد ادویـه های طعم دار روی مرغ مـی ریزیم و کمـی هم مـی زنیم و بعد کمـی آب مـی ریزیم روی مرغ و مـی گذاریم که تا خوب پخته شود ....دریک تابه پیـاز را ریز مـی کنیم و با کمـی روغن زیتون او را سرخ مـی کنیم و از ادویـه طعم دار هم کمـی رازمـی ریزیم و کمـی کـه تفت خورد قارچ خرد شد اضافه مـی کنیم و هم مـی زنیم بعد مرغ پخته شده را خرد مـی کنیم و روی مواد پیـاز مـی ریزیم و خوب همـه را تفت مـی دهیم بعد مـی گذاریم که تا سرد شود بعد از مواد سیب زمـینی بـه انداز یک نارنگی بر مـی داریم و کمـی او را باز مـی کنیم و از مواد مرغ هم یک قاشق وسط سیب زمـینی مـی گذاریم بعد او را مانید کتلت درست مـی کنیم و بعددر آرد سوخاری مـی زنیم و داخل روغن کـه خوب داغ شده سرخ مـی کنیم و با هرسبزیجاتی کـه دوست دارید نوش جان مـی کنید .
.
نکته : وسط سیب زمـیتی مـی توانید بـه جای مرغ از هر موادی کـه دوست دارید بگذارید. .پ.ن : مـیتونید با گوشت چرخکرده و قارچ مایـه ماکارونی درست کنید و کاملا آبشو بکشـه و داخل کوکو بذارید . .
.
#رمزورازکوکو #خوراک_سفره_خونـه #کوکو #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. گفتید آش تون یـا سفت مـیشـه یـا شل .بیشترین تاثیر رو رشته درون این حالت داره . بعضی رشته ها زیـاد رِی مـیکنند و بعضیـا رِی ندارند و حجم نمـیگیرند . رشته های سنتی کـه با دست برش خورده اند بهتر ری مـیکنند اما رشته های ماشینی نازک کم ری مـیکنند . رشته های سنتی بهتر جواب مـیدن . . آش رشته داخل کماجدون @darya.ziba1985 ... .
گفتید آش تون یـا سفت مـیشـه یـا شل .بیشترین تاثیر رو رشته درون این حالت داره . بعضی رشته ها زیـاد رِی مـیکنند و بعضیـا رِی ندارند و حجم نمـیگیرند . رشته های سنتی کـه با دست برش خورده اند بهتر ری مـیکنند اما رشته های ماشینی نازک کم ری مـیکنند . رشته های سنتی بهتر جواب مـیدن .
.
آش رشته داخل کماجدون
@darya.ziba1985 .
.
مواد لازم :رشته آش سنتی و معمولی : سیصد و پنجاه گرم الی چهارصد گرم. سبزی آش دو کیلو شامل تره و جعفری و گشنیز و اسفناج یـا برگ چغندر . عدس یک پیمانـه. نخود و لوبیـا چیتی مجموعا یک پیمانـه .پیـاز داغ فراوان .کشک غلیظ . نمک و فلفل. نعنا داغ و سیر داغ. طرز تهیـه : پیـاز داغ و زردچوبه رو کمـی تفت مـیدهیم و سپس حبوبات خیس کرده رو با آنـها بـه همراه آب مرغ یـا قلم یـا گوشت مـیگذاریم کاملا بپزند .حبوبات خیس کرده زودتر مـی پزن و رنگشون هم تو غذا روشن تر مـیشـه و خوب لعاب مـیدن . بین دو انگشت فشار بدین اگه کاملا له شد وقت ریختن سبزیـهاست .بعد سبزی را تمـیز و خرد مـی کنیم و داخل حبوبات پخته شده مـی ریزیم و مـی گذاریم سبزی ها بپزند. رنگ سبزی کـه عوض شد موقع ریختن رشته هست .
.
سپس رشته را درون آش مـی ریزیم و مـی گذاریم آهسته بپزد . اولش کمـی آش رو آروم هم مـی زنیم . آش رو خیلی هم نزنین که تا رشته ها خمـیر و خرد نشوند . اگه رشته ها کاملا توی آش بپزن و جا بیـافتن نیـازی بـه اضافه آرد نداریم . با پختن رشته - آب آش کشیده و کم مـیشـه کـه باید درون این بین کم کم بهش آب اضافه کنیم .
آش نـه آبکی و نـه خیلی غلیظ باشـه .وقتی رشته ها پختن ، اگه همـه اعضای خانواده کشک رو دوست دارن کمـی از کشک جوشانده شده رو بعد از خاموش شعله داخل آش مـیریزیم و مخلوط مـیکنیم . اگه همـه اعضای خانواده کشک نمـی خورن و یـا مایلند با سرکه مـیل کنن از مخلوط کشک داخل قابلمـه آش خودداری کنید . نمک آش رو بچشین . اگه دوست دارین تند بشـه مـیتونین کمـی فلفل و ادویـه بهش بزنین . آش رو درون ظرف مـیکشیم و روی آنرا با کمـی کشک ساده و زعفرانی و پیـاز داغ و سیر داغ و نعناع داغ تزئین مـی کنیم .
نکته : بعضی درون آذربایجان توی آش رشته رب گوجه فرنگی هم مـیریزند . خیلی خوش مزه مـیشـه . هم مـیشـه توی آش ریخت و هم مـیشـه با کمـی روغن داغ روی آش رو باهاش تزیین کرد کـه دیگه بـه زعفرون هم نیـازی نیست .
.
.
بعضی بـه جای کشک با سرکه مـیخورند .من عصاره قلم کـه چربی شو گرفتم داخلش مـیریزم .
.
. #رشته_آش
#دستور_تهیـه_کشک، #آش_سفره_خونـه
#رمزورازآش، #آش_رشته #آش_رشته_سفره_خونـه .
#بمانديادگار_سفره_خونـه #تقویم_تاریخ_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

@fanus.md مـیچسبه هاا! کتلتو مـیگم مثلا وقتیکه داره کتلت سرخ مـیکنـه پامـیشی مـیری کنارش با لبخند از اینا دوسه تاشو برمـیداری همونطور داغ مـیزارینونبعدم ساده مـیچینی مـیزاری رو سفره و یـهو دلت مـیخواد از این کتلتای خوشرنگ یـه عبندازی #کتلت کتلت گوشت کـه رایجه توی همـه ی خونـه ها یـه ... @fanus.md
مـیچسبه هاا!
کتلتو مـیگم مثلا وقتیکه داره کتلت سرخ مـیکنـه پامـیشی مـیری کنارش با لبخند👈 از اینا👈😁 دوسه تاشو برمـیداری همونطور داغ مـیزارینون😍بعدم ساده مـیچینی مـیزاری رو سفره و یـهو دلت مـیخواد از این کتلتای خوشرنگ یـه عبندازی
#کتلت
کتلت گوشت کـه رایجه توی همـه ی خونـه ها یـه غذای ساده و راحت
مواد لازم پیـاز و گوشت چرخ شده و سیب زمـینی خام یـا اب پز .سیر بـه دلخواه.سبزی خشک شامل شوید بـه دلخواه اینجا نریختیم.فلفل نمک وادویـه کاری زردچوبه.تخم مرغ.
مـیزان مواد رو نمـیگم بستگی بـه تعداد افراد داره.
فقط یـه نکته:تخم مرغ رو مـیتونید کلا حذف‌کنید بـه شرطی کـه از قبل مواد رو یکی دوساعت زودتر درست کنید بزارید یخچال سلفون روش کشیده بعد از دوساعت سرخ کنید.
یـا اینکه وقتی مواد حاضر شد دوقاشق ارد سفید یـا نخودچی بهش زده و سرخ کنید.ما معمولا تخم مرغ مـیزنیم.تخم مرغ زدید زیـاد نزنید چون موادتون شل مـیشـه و خراب مـیشـه حین سرخ.بنظرم یک یـا گاهی دو عددطرز تهیـه:سیب زمـینی رو پوست گرفته شسته رنده مـیکنیم پیـاز رو پوست گرفته و رنده مـیکنیم اب پیـاز وسیب زمـینی رو مـیگیریم حالا گوشت چرخ کرده رو بهش اضافه کرده و با قاشق یکدست مـیکنیم نمک و زردچوبه و ادویـه کاری و فلفل مـیزنیم سپس یـه حبه سیر روش رنده مـیکنیم وموادویکدست مـیکنیم دراخر تخم مرغو افزوده ویـه دست مـیکنیم شکل داده
باشعله ملایم سرخ مـیکنیم

Read more

. غذای سنتی بدون گوشت به منظور گیـاهخواران . کالک ، خیرچا ، گرا ، کمبوزه یـا خیرچا ( استان #آذربایجان شرقی ) سوغاتی #مراغه #Maragheh . #یتیمچه_کالک #یتیمچه_خیرچا : مواد لازم : چند عدد خیرچا یـا کالک یـا کمبزه ، دو عدد گوجه فرنگی خرد شده یـا چند عدد مـینیـاتوری ، سیر رنده شده 2 حبه ، رب گوجه فرنگی 1 ق غ ، پیـاز ... .
غذای سنتی بدون گوشت به منظور گیـاهخواران .
کالک ، خیرچا ، گرا ، کمبوزه یـا خیرچا ( استان #آذربایجان شرقی ) سوغاتی #مراغه
#Maragheh .
#یتیمچه_کالک #یتیمچه_خیرچا :
مواد لازم : چند عدد خیرچا یـا کالک یـا کمبزه ، دو عدد گوجه فرنگی خرد شده یـا چند عدد مـینیـاتوری ، سیر رنده شده 2 حبه ، رب گوجه فرنگی 1 ق غ ، پیـاز داغ ، نمک و فلفل ، عصاره مرغ یـا گوشت ، سبب زمـینی ، غوره و زردچوبه ، ماست تازه و مقداری جعفری یـا پودر گلسرخ برای روی غذا . طرز تهیـه : کالک یـا خیرچاها را شسته و مـیتوانید با پوست یـا پوست گرفته بپزید .اگر خیلی لطیف باشند نیـازی بـه پوست گرفتن ندارند . سپس بـه دلخواه خرد کنید و آنـها را فقط کمـی با روغن تفت دهید .
بعد با عصاره گوشت یـا مرغ همراه با پیـازداغ و سیب زمـینی بپزید . خیرچا ، کالک یـا کمبوزه مانند کدو زود مـی پزد .
در انتخای مرحله سرخ ها بـه آن رب گوجه هم اضافه کنید . نمک و فلفل و ادویـه دلخواه را اضافه کنید . اجازه دهید که تا اول خیرچا و سپس سیب زمـینی ها پخته و جا بیفتد و آبدار نباشد .
غوره و چاشنی دلخواهست . هنگام سرو با ماست و سیر و پودر گلسرخ تزیین کنید . طبیعت خیرچای هندوانـه سرد و خیرچای خربزه و طالبی گرم هست . این غذا را مـیتوان با نان تازه یـا پلو سرو کرد .
.
نکته : مـیتوانید بجای سیب زمـینی مقداری برنج گرده هم بریزید . برنج کمـی بـه بورانی غلظت مـیدهد . اگر برنج و سیب زمـینی نداشت به منظور غلظت مـیتوان مقداری حدود 2 ق غ آرد ساده را تفت داد و با روغن سرخ کرد و با عصاره مرغ یـا گوشت سس تهیـه کرد و به آن اضافه کرد . از کوفته قلقلی هم مـیتوان بـه این خوراک استفاده کرد .برخی به منظور غلظت بـه برانی یـا بورانی ها و این بورانی از مقدار کمـی بلغور خیس شده و پخته استفاده مـیکنند .
.
در #مراغه بـه این مـیوه " #خیرچا " ( خیـارچه ) گفته مـیشـه .
#خیرچا یـا #کالک #گیرا یـا #شاماما #شمامـه ... و #کمبوزه همونی کـه با خیـار مـیاد .... درون واقع نوعی هندوانـه کال هست که مزه و بویی مانند خیـار دارد و در مراغه بعمل مـیامد و جزو مـیوه ها و صیفی جات محسوب مـیشود و با آن #بورانی و دلمـه و آش هم مـیپزند و ترشی درست مـیکنند . .
.
👈 #بورانی_کالک #برانی_کالک .
.
#خوراک_سفره_خونـه #کالک_سفره_خونـه
#مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه
#کالک #بورانی #برانی
.
#مراغه_را_باید_دید #باغشـهر #مراغه_باغشـهر_ایران
#مـیوه_و_سبزی_سفره_خونـه
#کالک #بورانی #برانی #سفره_خونـه #مراغه_گردی
#sofrehkhune #paylasim_platformu #mustseeiram #maragheh #mustseemaraghe

Read more

Media Removed

.ir دوستای گلم این پست رو اختصاص مـیدم بـه نکته ای کـه سارا خانوم برامون نوشتن. نکته ای درباره محیط زیست بـه قلم دوست و همراه خوشپزی @sarazohravi . ا . توی این دنیـای پر از پلاستیک بیـاییم کمتر پلاستیک و زباله تولید کنیم.. پلاستیک ها جدا از بحث محیط زیستی و آسیب جدی بـه طبیعت مشکل بهداشتی هم دارند ... .ir
دوستای گلم این پست رو اختصاص مـیدم بـه نکته ای کـه سارا خانوم برامون نوشتن.
نکته ای درباره محیط زیست بـه قلم دوست و همراه خوشپزی
@sarazohravi
.
ا 👇👇👇
.
توی این دنیـای پر از پلاستیک بیـاییم کمتر پلاستیک و زباله تولید کنیم..
پلاستیک ها جدا از بحث محیط زیستی و آسیب جدی بـه طبیعت مشکل بهداشتی هم دارند ...
باید از خودمون شروع کنیم چطور؟؟؟؟؟
اولین گام
♥️♡سفره های پارچه ای ♡♥️
بله دقیقا مثل قدیم کـه هم به منظور نون خ سفره پارچه ای جدا داشتند و هم سفره ی غذا...
من نزدیک یک ساله فقط سفره ی پارچه ای استفاده مـیکنم ، فوق العاده زیبا و دوست داشتنیـه و سالم ...
سفره های قلمکار،سفره های چارخونـه،سفره ترمـه و ... کـه اصلا قابل مقایسه با بهترین سفره ها نیستند...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
نـهارمون:
مرغ زعفرونی با سبزیجات
برنج با ته چین جااااان
سالاد فصل
شور گل کلم و ترشی مـیوه
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
حاضرید از امشب از سفره های پارچه ای استفاده کنید؟؟؟؟
دستهاااا بالا
.
.
. ........................................
برترین عهای هشتگ شده با
Khoshpazi
........................................
.
#خوشپزی #آشپز #آشپزی #غذا #دسر #کیک #مسابقه #شیرینی #ژله #فست_فود #غذای_سنتی #غذای_مدرن #غذای_محلی #نوشیدنی #ساندویچ #فینگرفود #غذای_خونگی #شام #نـهار #صبحانـه #عصرونـه #چی_بپزم #کدو #بستنی #غذای_سالم #غذای_کودک #تغذیـه #تندرستی #کمپین_آشپزای_خونگی #نکات_تندرستی

Read more

Media Removed

‌ سالاد تن ماهى: اگر بـه دنبال یک خوراک خوشمزه و سریع هستید، از سالاد ‌ماهی‌تن غافل نشوید. تمام مواد بـه کار رفته درون آن همواره درون دسترس بوده و با اینکه اسمش سالاد است، اما مـی‌تواند یک غذای کامل نیز باشد. مواد لازم به منظور 4 نفر:  سیب‌زمـینی متوسط آبپز: 2عدد، نگینی  تخم‌مرغ آبپز: 2عدد  کنسرو ماهی ... ‌ سالاد تن ماهى:

اگر بـه دنبال یک خوراک خوشمزه و سریع هستید، از سالاد ‌ماهی‌تن غافل نشوید. تمام مواد بـه کار رفته درون آن همواره درون دسترس بوده و با اینکه اسمش سالاد است، اما مـی‌تواند یک غذای کامل نیز باشد.

مواد لازم به منظور 4 نفر:  سیب‌زمـینی متوسط آبپز: 2عدد، نگینی
 تخم‌مرغ آبپز: 2عدد
 کنسرو ماهی تن: یک عدد
 هویج متوسط: یک عدد‌، رنده شده
 شوید ساطوری: 3قاشق غذاخوری
 آبلیمو: 4 قاشق غذاخوری
 سس مایونز: 250 گرم
 روغن زیتون: 4 قاشق غذاخوری
 نمک و فلفل سیـاه: بـه مـیزان لازم
روش تهیـه:

1 . روغن کنسرو را گرفته و آن را با چنگال خرد کنید. سیب‌زمـینی را درون یک کاسه ریخته و روغن زیتون را روی آن بریزید که تا به هم نچسبد.
2 . تخم‌مرغ، هویج، شوید و ماهی را اضافه کرده و آبلیمو را روی آن بریزید، سس را با سالاد مخلوط کرده و نمک و فلفل آن را اندازه کنید. سالاد را حداقل 2ساعت با درون بسته درون یخچال گذاشته، سپس آن را سرو کنید.
نكته: درون صورت تمایل مـی‌توانید مایونز  را حذف کرده و روغن زیتون و آبلیمو را  دوبرابر كنيد.
🌹🌷🌹
#سالاد #تن #ماهى #سالاد_تن #خوشمزه #غذا #سفره

Read more




[برای از بین رفتن بوی ضخم سیرابی چ کنیم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 22 Nov 2018 09:59:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com