♫♫ پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیـارت
برگشتنی یـه ی خوشگلو با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون مـیومد
به دستو پام افتاده بود این دل بی مروت
مـیگفت برو بهش بگو
آخه دوسش دارم بی گفتگو
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیـارت
برگشتنی یـه ی خوشگلو با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون مـیومد
به دستو پام افتاده بود این دل بی مروت
مـیگفت برو بهش بگو
آخه دوسش دارم بی گفتگو
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
تو زواری پسر چقد نادونی اومدی زیـارت یـا کـه چشم چرونی
گفتم بـه اون زیـارتی کـه رفتم
قسم بـه اون عبادتی کـه کردم
قسم بـه اون قفلو دخیل کـه بستم
بعد خدا من تورو مـیپرستم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
تو زواری پسر چقد نادونی اومدی زیـارت یـا کـه چشم چرونی
پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیـارت
برگشتنی یـه ی خوشگلو با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون مـیومد
به دستو پام افتاده بود این دل بی مروت
مـیگفت برو بهش بگو
آخه دوسش دارم بی گفتگو
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
هرچی مـیخواد بگه بگه
هر چی مـیخواد بشـه بشـه
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
تو زواری پسر چقد نادونی اومدی زیـارت یـا کـه چشم چرونی
گفتم بـه اون زیـارتی کـه رفتم
قسم بـه اون عبادتی کـه کردم
قسم بـه اون قفلو دخیل کـه بستم
بعد خدا من تورو مـیپرستم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم
تو زواری پسر چقد نادونی اومدی زیـارت یـا کـه چشم چرونی ♫♫
[عباس قادری زیارت]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 10:19:00 +0000