خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی خلاصه زندگینامـه سعدی - otop.ir | سري كاملى از داستان هاي شاه نامـه (كوتاه وبه نثر ساده) | زندگی نامـه ی فردوسی و سعدی | زندگی نامـه فردوسی شاعر نامدار ایران | فردوسی , حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی | فن و هنر ایران زمـین |

خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

خلاصه زندگینامـه سعدی - otop.ir

ابومحمد مُصلِح الدین بن عَبدُالله نامور بـه سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یـا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی برابر با: خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی ۵۶۸ یـا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسنده ی پارسی گوی ایرانی است. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی آوازهٔ او بیشتر بـه خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی جایگاهش نزد اهل ادب که تا بدان جاست کـه به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده اند. آثار معروفش کتاب گلستان درون نثر و بوستان درون بحر متقارب و نیز غزلیـات و دیوان اشعار اوست کـه به این سه اثر کلیـات سعدی مـی گویند

زندگی نامـه

سعدی درون شیراز زاده شد.وی کودکی بیش نبود کـه پدرش درون گذشت. درون دوران کودکی با علاقه زیـاد بـه مکتب مـی رفت و مقدمات دانش را مـی آموخت. هنگام نوجوانی بـه پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران درون پایـان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به ویژه حمله سلطان غیـاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه بـه شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز بـه دست آوردن دانش درون سر نداشت برآن داشت شیراز را ترک نماید. سعدی درون حدود ۶۲۰ یـا ۶۲۳ قمری از شیراز بـه مدرسهٔ نظامـیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی درون گلستان غزالی را امام مرشد مـی نامد). سعدی، از حضور خویش، درون نظامـیه بغداد، چنین یـاد مـی کند:

مرا درون نظامـیه ادرار بود

شب و روز تلقین و تکرار بود

نکته درون خور توجه، رفاه دانشمندان درون این زمانـه، بود. خواجه نظام الملک طوسی، نخستینی بود کـه مستمری ثابت و مشخصی به منظور مدرسین و طلاب مدارس نظامـیه، تنظیم نمود. این امر، موجب شد که تا اهل دانش، بـه لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهره مند شوند.

غیر از نظامـیه، سعدی درون مجلس درس استادان دیگری از قبیل شـهاب الدین عمر سهروردی نیز حضور یـافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. این شـهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت. معلم احتمالی دیگر وی درون بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده هست که درون هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. بعد از پایـان تحصیل درون بغداد، سعدی بـه سفرهای گوناگونی پرداخت کـه به بسیـاری از این سفرها درون آثار خود اشاره کرده است. درون این کـه سعدی از چه سرزمـین هایی دیدن کرده مـیان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایـات خود سعدی هم نمـی توان بسنده کرد و به نظر مـی رسد کـه بعضی از این سفرها داستان پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیـاری از آنـها پایـه نمادین و اخلاقی دارند نـه واقعی. مسلم هست که شاعر بـه عراق، شام و حجاز سفر کرده است[نیـازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیـای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.

سعدی درون حدود ۶۵۵ قمری بـه شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس درون این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود کـه برای جلوگیری از هجوم مغولان بـه فارس بـه آنان خراج مـی داد و یک سال بعد بـه فتح بغداد بـه دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) بـه آنان کمک کرد. درون دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود کـه از دم تیغ تاتار جان سالم بدر بودند. درون دوران وی سعدی مقامـی ارجمند درون دربار بـه دست آورده بود. درون آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر بـه نام سعد بن ابوبکر کـه تخلص سعدی هم از نام او هست به سعدی ارادت بسیـار داشت. سعدی بوستان را کـه سرودنش درون ۶۵۵ بـه پایـان رسید، بـه نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود کـه در بهار سال ۶۵۶ دومـین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود درون دیباچه گلستان مـی گوید. هنوز از گلستان بستان بقیتی موجود بود کـه کتاب گلستان تمام شد.

سعدی جهانگردی خود را درون سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شـهرهای خاور نزدیک و خاور مـیانـه، هندوستان، حبشـه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد (این جهانگردی بـه روایتی سی سال بـه طول انجامـید)؛ حکایت هایی کـه سعدی درون گلستان و بوستان آورده است، نگرش و بینش او را نمایـان مـی سازد. وی درون مدرسه نظامـیه بغداد دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار (ادرار بـه فتح الف بـه معنی سرا یـا حجره) بود. درون سفرها نیز سختی بسیـار کشید، او خود گفته هست که پایش بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ بـه جامع کوفه درآمد و یکی را دید کـه پای نداشت، بعد سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود. آن طور کـه از روایت بوستان برمـی آید، وقتی درون هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را کـه در آنجا نـهان بود درون چاله انداخت و کشت؛ وی درون بوستان، این روش را درون برابر همـه فریبکاران توصیـه کرده است. حکایـات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پاره ای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایـه تسلیت مـی دانست و راه التیـام زخم های زندگی را محبت و دوستی قلمداد مـی کرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.

اختلاف نظر درون تاریخ تولد و فوت

بر اساس تفسیرها و حدس هایی کـه از نوشته ها و سروده های خود سعدی درون گلستان و بوستان مـی زنند، و با توجه بـه این کـه سعدی تاریخ پایـان نوشته شدن این دو اثر را درون خود آن ها مشخص کرده است، دو حدس اصلی درون زادروز سعدی زده شده است. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان هست (با شروع «یک شب تأمل ایـام گذشته مـی کردم») کـه براساس بیت «ای کـه پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را درون ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه ساله مـی دانند و در نتیجه تولد وی را درون حدود ۶۰۶ قمری مـی گیرند. از طرف دیگر، عده ای، از جمله محیط طباطبایی درون مقالهٔ «نکاتی درون سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع سالی «محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیـه، با ختاب رای مصلحتی صلح اختیـار کرد») کـه به صلح محمد خوارزمشاه کـه در حدود سال ۶۱۰ بوده هست اشاره مـی کند و سعدی را درون آن تاریخ مشـهور مـی نامد، و بیت «بیـا ای کـه عمرت بـه هفتاد رفت» از اوائل باب نـهم بوستان، نتیجه مـی گیرد کـه سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان درون ۶۵۵ قمری، متولد شده است. بیشتر پژوهندگان (از جمله بدیع الزمان فروزانفر درون مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال درون مقدمـه کلیـات سعدی) این فرض را کـه خطاب سعدی درون آن بیت بوستان خودش بوده است، نپذیرفته اند. اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن هست که سن سعدی را درون هنگام مرگ بـه ۱۲۰ سال مـی رساند. حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مـینوی داستان پردازی دانسته شده است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی درون این باره صادر نمـی کند و مـی نویسد «حکایت جامع کاشغر فی الواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیـاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ که تا ۴۲)، کلاً این گونـه استدلال درون مورد تاریخ تولد سعدی را رد مـی کنند و اعتقاد دارند کـه شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده اند بنابراین نمـی توان درستی هیچ یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.

آثار

از سعدی آثار بسیـاری درون نظم و نثر برجای مانده است:

بوستان: منظومـه ای هست حاوی حکایـات اخلاقی.

گلستان: بـه نثر مسجع.

دیوان اشعار: شامل غزلیـات و قصاید و رباعیـات و مثنویـات و مفردات و ترجیع بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

مواعظ: کتابی هست چون دیوان اشعار.

صاحبیـه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی هست که سعدی درون ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده است.

قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت هست که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیـه است. قصاید فارسی درون ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده است.

مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی هست که بیشتر آن درون رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده هست و درون آن هلاکوخان مغول را بـه خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده است. سعدی چند چکامـه نیز درون رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده است.

مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات درون رابطه با پند و اخلاق است.

رسائل نثر:

کتاب نصیحةالملوک

رساله درون عقل و عشق

الجواب

در تربیت یکی از ملوک گوید

مجالس پنجگانـه

هزلیـات سعدی

شعر بنی آدم

شعر «بنی آدم» سعدی بسیـار مشـهور هست و درون پیـام فارسی کـه در مجموعه پیـام های فضاپیمای ویجر (مجموعاً پیـامـهایی بـه ۵۵ زبان) برای فضاهای دوردست فرستاده شده هست این شعر بـه عنوان پیـام برگزیده شده است.(شنیدن پیـام فارسی به منظور ساکنان فضا از وب گاه ویجر، ناسا.) باراک اوباما رئیس جمـهوری ایـالات متحده نیز درون پیـام نوروزی سال ۲۰۰۹ این بیت از سعدی را قرائت کرد.

بنی آدم اعضای یک پیکرندکه درون آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار

و دبیرکل سازمان یونسکو درون سخنرانی خود این شعر را به منظور حضار خواند.

در بخش شمالی سالن مذاکرات نمایندگان درون سازمان ملل متحد، فرشی از استاد صیرفیـان با شعر جاودانـه سعدی درون وسط فرش با الیـاف طلا نقش بسته است. این فرش درون سال ۲۰۰۵ مـیلادی، از سوی هیئت نمایندگی ایران درون سازمان ملل متحد و توسط استاد صیرفیـان به سازمان ملل اهدا شد. این فرش برخلاف عادت سازمان ملل کـه هدایـا را بـه نمایش نمـی گذارد درون محل مناسبی درون سازمان ملل آویزان شد کـه کارشناسان مـی گویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت درون برابر شعر سعدی» بوده است.

در بسیـاری از منابع معتبر انگلیسی نوشته شده کـه این شعر بر سردر ورودی تالار ملل مقر سازمان ملل متحد درون نیویورک نقش بسته است.حسن مکارمـی خوشنویس ایرانی نیز درون گفتگویی با مجله یونسکو کوریر بـه وجود این شعر بر سردر تالار اصلی اشاره کرده است.

ولی درون مورد درست بودن این مطلب تردیدهایی نیز وجود دارد و عکسی نیز از این شعر بر سردر نام دیده نشده است.[نیـازمند منبع] از جمله، مؤسس مرکز سعدی شناسی وجود هر گونـه لوح و یـا سردری را با این اشعار از سعدی درون مقر سازمان ملل متحد درون نیویورک، رد مـی کند و معتقد است: «متأسفانـه الان طوری شده کـه اگر این حرف را بزنیم، هیچ باور نمـی کند و مردم واقعاً فکر مـی کنند شعر سعدی درون سردر سازمان ملل متحد نوشته شده هست حال آنکه نـه سردری و نـه تابلویی با اشعار سعدی درون سازمان ملل وجود ندارد.»

محمد جواد ظریف سفیر پیشین ایران درون سازمان ملل، درون سال ۱۳۸۴ درون گفتگویی با رسانـه ها درون این مورد گفته که: «از سال ها قبل و شاید از چندین دهه پیش معروف بود کـه شعر معروف «بنی آدم اعضای یکدیگرند/که درون آفرینش زیک گوهرند» منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شده است. درون تحقیقاتی کـه ما کردیم درون حداقل سه دههٔ گذشته، چنین کاری انجام نشده بود.»

گفتنی هست که چاپ مصرع اول این شعر بر روی اسکناس های یکصد هزار ریـالی درون سال ۱۳۸۹، موجب واکنش های رسانـه ای گردید و روایت صحیح این بیت، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی استعلام شد.

آرامگاه

سعدی درون خانقاهی کـه اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، بـه خاک سپرده شد کـه در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، درون دامنـه کوه فهندژ، درون انتهای خیـابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان درون ابتدا خانقاه شیخ بوده کـه وی اواخر عمرش را درون آنجا مـی گذرانده و سپس درون همان جا دفن شده است. به منظور اولین بار درون قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. درون سال ۹۹۸ بـه حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. که تا این کـه در سال ۱۱۸۷ ه. ق. بـه دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانـه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد کـه شامل ۲ طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود کـه پلکان طبقه دوم از آنجا شروع مـی شد. درون دو طرف راهرو دو اتاق کرسی دار ساخته شده بود. درون اتاقی کـه سمت شرق راهرو بود، گور سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اتاق مـی شد، کـه بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی درون اتاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت کـه بر روی اتاق شرقی کـه قبر سعدی درون آنجا بود، بـه احترام شیخ اتاقی ساخته نشده بود و سقف آن بـه اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی درون سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی درون مـیان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. روبه روی این هشتی، ایوان زیبایی هست که دری بـه آرامگاه دارد.

سکه های پانصد ریـالی برنزی ایران از سال ۱۳۸۷ خورشیدی بـه نقش آرامگاه سعدی مزین شده است. همچنین طرح پشت اسکناس ده هزار تومانی(یکصد هزار ریـالی) نمایی از مقبره سعدی درون شیراز مـی باشد.

در تاریخ آل یـاسر آمده هست که سعدی با حکیم نزاری قهستانی مرواداتی داشته هست وسعدی به منظور دیدن نزاری بـه بیرجند آمده است

منابع: http://fa.wikipedia.org و http://www.beytoote.com




[خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 13:18:00 +0000



خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

سري كاملى از داستان هاي شاه نامـه (كوتاه وبه نثر ساده)

داستان هاي شاهنامـه
توي اين تاپيک قصد داريم از چگونگي شکل گيري اين کتاب بزرگ حرف بزنيم و داستان هاي شاهنامـه را با نثر ساده با هم مرور کنيم

اگه که تا به حال فرصتي واسه خوندن اين کتاب نداشتيد يا خوندن شعروار کتاب براتون سخت بوده اينجا فرصت خوبيه که تا داستانـهاش را با هم ديگه مرور کنيم

شاهنامـه فردوسي داستان شاهان نيست ؛ مجموعه كارنامـه هايي هست كه داستان و سرگذشت پدران توست و

اينكه براي زنده ماندن چگونـه جنگيده اند ؛ براي پيروزي حق چگونـه قيام كرده اند ؛ چگونـه از طبيعت آموخته اند و چگونـه

آن را رام كرده اند و چگونـه با جان و تنشان اين ملك را حفظ نموده اند ؛ چگونـه پيرو راستي و ايمان بـه خداوند بوده اند و

اين همان ميراثي هست كه امروز بدست تو سپرده شده. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی پهنـه تاريخ ما كه نشانـه تمامي رنج ها و شادي ها ؛ دادگري

ها و ستم هاست ؛ هنوز بارور از حماسه رستم ها و پهلواني هاست .
------------------------
پديد آمدن شاهنامـه
فردوسي درون آغاز شاهنامـه چنين مي گويد

كه از زمانـهاي باستان درون ايران كتابي بود پر از داستانـهاي گوناگون كه
سرگذشت شاهان و دلاوران ايران را درون آن گرد آورده بودند. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی بعد از آنكه شاهنشاهي ايران بـه دست تازيان برافتاد اين
كتاب هم پراكنده شد. اما پاره هاي آنرا موبدان درون گوشـه و كنار نگاه ميداشتند ، خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی که تا آنكه يكي از بزرگان و آزادگان ايران كه
مردي دلير و خردمند و بخشنده بود ، بـه جستجو افتاد که تا تاريخ گذشته ايران را از روز نخست بيابد و آنچه را بر شاهان و
خسروان ايران گذشته هست در دفتر فراهم آورد.

پس موبدان سالخورده را كه از تاريخ باستاني ايران آگاهي داشتند ، از هر گوشـه و كناري نزد خود خواست و از تاريخ روزگاران كهن جويا شد : خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی كه شاهان ايران از ديرباز چگونـه كشورداري كردند و آغاز و انجام هر يك چه بود و بر ايران درون اين ساليان دراز چه گذشت.

موبدان تاريخ باستاني ايران را باز گفتند و آن بزرگ مرد از سخنان آنان كتابي نامدار فراهم آورد كه بزرگ و كوچك بر آن آفرين گفتند. آنـهايي كه خواندن ميدانستند داستانـهاي اين كتاب را براي مردم مي خواندند و دل آنان را بـه ياد شكوه گذشته ايران شاد مي كردند. اين كتاب درون ميان مردم گرامي شد.

دقيقي شاعر

آنگاه جواني خوش طبع و گشاده زبان پيدا شد و به اين انديشـه افتاد كه اين كتاب را بـه شعر درآورد.دوستان وي همـه از اين انديشـه شاد شدند. اما افسوس كه اين شاعر گرفتار برخي تندرويهاي جواني بود و به عاقبت آن دچار شد و در جواني بـه دست بنده خود كشته شد و نظم كردن «نامـه شاهان» ناتمام ماند. من وقتي از كار اين شاعر نااميد شدم بـه دلم افتاد كه همت كنم و نامـه شاهان را فراهم آورم و خود آنرا درون قالب شعر بريزم.

پس درون طلب آن برآمدم و از هر كسي جويا شدم. از گردش روزگار مي ترسيدم ،مي ترسيدم عمرم وفا نكند و كار بـه ديگري بيفتد. از طرفي زر و مال من چندان نبود كه بپايد و سالها عهده دار من و كوشش من باشد. اينگونـه كوششـها و رنجها هم خريدار نداشت. سراسر كشور را جنگ و شورش فرا گرفته بود و كار بر پژوهندگان و هنرمندان سخت بود و كسي قدر سخن را نمي دانست و حال آنكه درون جهان چه چيزي بهتر از سخن نيكوست؟

مگر نـه آن هست كه پيغمبر مردم را با سخن بـه خدا رهبري كرد؟

مدتي درون انديشـه بودم ولي آشكار نمي كردم، زيرا كسي كه درون اين مقصود يار من باشدنمي يافتم. که تا آنكه دوست مـهربان و يكرنگي كه درون يكي از شـهرها داشتم مرا دل داد و گفت:

«قصد تو قصد شايسته ايست. من نامـه شاهان را نزد تو مي آورم. تو جواني و خوش طبع و والاسخن، چه بهتر كه بـه چنين كار گرانمايه اي دست بزني و با شعر كردن نامـه شاهان براي خود خوشنامي و سرافرازي حاصل كني.»

به سخنان او دلگرم شدم و وقتي نامـه شاهان را نزد من آورد از ديدن آن جان تاريكم افروخته شد و به سرودن آن دست بردم.

دوست جوانمرد

بخت هم مدد كرد و يكي از بزرگان بـه ياري من برخاست. اين بزرگمرد كه نژادش بـه آزادگان قديم مي رسيد جواني خردمند و بيدار و روشن روان بود. زباني نرم و پاكيزه داشت و فروتن و پر آزرم بود.به من گفت:«بگو که تا هر چه بخواهي فراهم كنم. از هر چه از دست من برآيد كوتاهي نخواهم كرد.» اين نيكمرد نامدار با نيكويي و بخشش خود مرا از زمين بـه آسمان رساند. مرا مانند تازه سيبي كه از آسيب باد نگه دارند ، نگاه داري و حمايت مي كرد. از جوانمردي و بخشندگي ، دنيا درون ديده اش خوار بود و زر و خاك درون چشمش يكسان مي نمود.

افسوس كه ناگهان ريشـه عمر اين رادمرد كنده شد و چون سروي تندباد از جا بكند بـه خاك افتاد و به دست ستمگران مردم كش ناپديد شد. دريغ از آن برز و بالاي شاهانـه اش. بعد از مرگ او روانم لرزان شد و نوميدي درون دلم رخنـه كرد. که تا آنكه يك روز بـه ياد پندي از اين رادمرد افتادم كه مي گفت:

« اين كتاب شـهرياران است. اگر آنرا بـه نظم آوردي، بـه شـهرياري بسپار.» از بـه ياد آوردن اين گفتار دلم آرامشي گرفت و روانم شاد شد. با خود گفتم كه بخت خفته ام بيدار شد و زمان سخن گفتن آمد و روزگار كهنـه نو شد.

روياي فردوسي

يك شب درون همين انديشـه بـه خواب رفتم. درون خواب ديدم كه شمع درخشنده اي از ميان آب برآمد و روي گيتي را كه چون لاجورد تيره بود، چون ياقوت زرد روشن كرد. آنگاه تخت پيروزه اي پيدا شد كه شـهرياري تاج بر سر چون ماه درخشان بر آن نشسته بود. سپاهش که تا دو ميل صف بسته بودند و بر دست چپش هفتصد ژنده پيل ايستاده و وزيري پاك نـهاد درون پيش شاه بـه خدمت، كمر بسته بود. من از ديدن شاه و سپاهيان و ژنده پيلان خيره شدم و از نامداران درگاه پرسيدم آنكه چون ماه بر تخت نشسته هست كيست؟ گفتند:

«محمود جهاندار هست كه ايران و توران درون فرمان اوست و از كشمير که تا درياي چين مردم ثناگوي اويند. تو نيز كه سخن سرايي ، آفرين گوي او باش.»

بيدار شدم و از جا جستم و زماني دراز درون آن شب تيره بيدار بودم. با خود گفتم اين خواب را بايد پاسخ بگويم. بعد به نام فرخنده شـهريار، محمود غزنوي، بـه نظم شاهنامـه دست بردم.




[خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 22:30:00 +0000



خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

زندگی نامـه ی فردوسی و سعدی

https://www.youtube.com/watch?v=hi9eJi59If0

Apr 13, 2013 - Uploaded by iran persia

خلاصه ای از زندگی فردوسی حکیم توانای توس ... خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی shah nameh ferdosi زندگی نامـه ی فردوسی درون یک نگاه. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی iran persia. SubscribeSubscribed ...: خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی ، خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی




[خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 30 Jun 2018 11:32:00 +0000



خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

زندگی نامـه فردوسی شاعر نامدار ایران

مجموعه: خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی زندگینامـه شعرا و دانشمندان

زندگی نامـه فردوسی شاعر بزرگ ایرانی

زندگی نامـه فردوسی

بر پایـهٔ دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی فردوسی درون سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ مـیلادی) درون روستای پاژ درون شـهرستان توس درون خراسان دیده بـه جهان گشود. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی نام او همـه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی نام کوچک او را درون بن‌مایـه‌های کهن‌تر «حسن» نیز نوشته‌اند. پدرش از دهقانان طوس بود کـه ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از همان زمان کـه بهب علم و دانش مـی پرداخت، بـه خواندن داستان هم علاقه مند شد .

چنان كه مي دانيم "دهقانان" يك طبقه از مالكان بودند كه درون دوره ي ساسانيان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي) درون ايران زندگي مي كردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند و صاحب نوعي "اشرافيت ارضي" بودند.

زندگانی آنان درون كاخهايي كه درون اراضي خود داشتند مي گذشت. آنـها بـه وسيله ي "روستاييان" از آن اراضي بهره برداري مـی نمودند و در جمع آوري ماليات اراضي با دولت ساساني و سپس درون عهد اسلام با دولت اسلام همكاري داشتند و حدودا که تا زمان حمله مغول بـه تدريج بر اثر فتنـه ها و آشوبها و تضييقات گوناگون از بين رفتند.

همانطور کـه در زندگی نامـه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم‌ زمان با گونـه‌ای نوزایش درون مـیان ایرانیـان بود کـه از سدهٔ سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن بـه سدهٔ چهارم رسید و گرانیگاه آن خراسان و سرزمـین‌های فرارود بود.

در درازنای همـین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را کـه توانسته بود درون برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بینندهٔ کوشش‌های مردم پیرامونش به منظور پاسداری ارزش‌های دیرینـه بود و خود نیز درون چنان زمانـه و زمـینـه‌ای پا بـه پای بالندگی جسمـی بـه فرهیختگی رسید و رهرو  سخت‌گام همان راه شد.

زندگی نامـه فردوسی- دوران کودکی و نوجوانی
درباره دوران کودکی و جوانی فردوسی نـه خود شاعر سخنی گفته و نـه درون بن‌مایـه‌های کهن جز افسانـه و خیـال‌بافی چیزی بـه چشم مـی‌خورد. با این حال از دقت درون ساختار زبانی و بافت تاریخی - فرهنگی شاهنامـه، مـی‌توان دریـافت کـه او درون دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری درون سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیـان خویش سرمایـهٔ کلانی اندوخته کـه بعدها دست‌ مایـهٔ او درون سرایش شاهنامـه شده‌ است. هم‌چنین از شاهنامـه و زندگی نامـه فردوسی این گونـه برداشت کرده‌اند کـه فردوسی با زبان عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است.

بیوگرافی و زندگی نامـه فردوسی سراینده کتاب شاهنامـه

سروده‌های فردوسی

کودکی و جوانی فردوسی درون زمان سامانیـان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامـه را بر پایـهٔ شاهنامـه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی مـی‌دانند اما با مطالعه زندگی نامـه فردوسی مـی‌توان چنین برداشت کرد کـه وی درون جوانی نیز بـه سرایندگی مـی‌پرداخته‌ هست و چه بسا سرودن داستان های شاهنامـه را درون همان زمان و بر پایـهٔ داستان‌های کهنی کـه در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است. از مـیان داستان های شاهنامـه کـه گمان مـی‌رود درون زمان جوانی وی گفته شده باشد مـی‌توان داستانـهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیـار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیـاوش را نام برد.

فردوسی بعد از آگاهی یـافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمـه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامـه سرودهٔ او (که بـه زمانـهٔ زرتشت مـی‌پردازد)، بـه نگاشته شدن شاهنامـه ابومنصوری کـه به نثر بوده و بن‌مایـهٔ دقیقی توسی درون سرودن گشتاسب‌نامـه بوده‌است پی برد و به دنبال آن بـه بخارا، پایتخت سامانیـان («تختِ شاهِ جهان») رفت که تا آن را بیـابد و بازمانده آن را بـه شعر درون آورد. فردوسی درون این سفر «شاهنامـهٔ ابومنصوری» را نیـافت اما درون بازگشت بـه توس، امـیرک منصور، کـه از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامـه ابومنصوری» بـه دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را درون اختیـار فردوسی نـهاد.

زندگی نامـه فردوسی-سُرایش شاهنامـه

شاهنامـه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیـات کهن پارسی است. فردوسی سرودن شاهنامـه را بر پایـهٔ نوشتار ابومنصوری درون حدود سال۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را درون تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها بـه انجام رساند:

 سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد                             بـه ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار            بـه نام جهان داور کردگار

این ویرایش نخستین شاهنامـه بود و فردوسی نزدیک بـه بیست سال دیگر درون تکمـیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیـان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی درون سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) درون سن شصت و پنج سالگی بر آن شد کـه شاهنامـه را بـه سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست بـه کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامـه شد. فردوسی درون ویرایش دوم، بخش‌های مربوط بـه پادشاهی ساسانیـان را تکمـیل کرد. پایـان ویرایش دوم شاهنامـه درون سال ۴۰۰ هجری قمری درون هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:

چو سال اندر آمد بـه هفتاد و یک               همـی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار                  بـه نام جهان داور کردگار

فردوسی شاهنامـه را درون شش یـا هفت دفتر بـه دربار غزنـه نزد سلطان محمود فرستاد. بـه گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانـها نگاه» و پاداشی هم به منظور وی نفرستاد. از این رویداد که تا پایـان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز بـه شاهنامـه افزود کـه بیشتر درون گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامـی سراینده از اوضاع زمانـه بوده‌است. درون روزهای پایـانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یـاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است.

آرامگاه فردوسی درون شـهر توس

درگذشت و آرامگاه فردوسی
محمد امـین ریـاحی، با درنگریستن درون زندگی نامـه فردوسی و گفته‌های وی از سن و ناتوانی خود، این گونـه نتیجه‌ گیری کرده‌است کـه فردوسی مـی‌بایست بعد از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.

پس از مرگ، واعظ طبرستان بـه دلیل شیعه بودن فردوسی از بـه خاکسپاری پیکر فردوسی درون گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار درون باغ خود وی درون توس بـه خاک سپرده شد. آرامگاه فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ که تا ۱۳۱۳ بـه دستور رضا شاه بازسازی شد.

مذهب فردوسی
بر اساس ابیـاتی درون خود شاهنامـه و همچنین با مطالعه زندگی نامـه فردوسی و منابع اولیـه‌ای چون آثار نظامـی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ ولی برخی از پژوهشگران اخیراً درون مورد مذهب وی و شاخهٔ شیعی آن اظهار تردید کرده‌اند.

بزرگداشت و گرامـیداشت فردوسی
در ایران روز ۲۵ اردیبهشت بـه نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌ هست هر سال درون این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامـه درون دانشگاهها و نـهادهای پژوهشی برگزار مـیگردد.

منبع: wikipedia.org




[خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 20 Jul 2018 09:42:00 +0000



خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی

فردوسی , حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی | فن و هنر ایران زمـین

فردوسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی ادبیـات فارسی ، خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی ادبیـات پارسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • سردیس فردوسی ساختهٔ افشین اسفندیـاری درون موزهٔ شـهر سارایوو - بوسنی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

  • حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری – درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری درون توس خراسان)، سخن‌سرای نامـی ایران و سرایندهٔ شاهنامـه حماسهٔ ملی ایران است. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند.

فردوسی درون شاهنامـه از دودمان‌های پادشاهی پیشدادیـان و کیـانیـان و اشکانیـان و ساسانیـان نام‌است. خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی آثار دیگری نیز بـه فردوسی نسبت داده شده‌است کـه بیشتر مردود دانسته‌اند. شناخته‌شده‌ترین آن‌ها مثنوی یوسف و زلیخا و گرشاسب‌نامـه و هجونامـه‌ای علیـه سلطان محمود است.

آثار فردوسی نـه تنـها درون ایران، بلکه درون بسیـاری از کشورهای دیگر مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته‌است؛ و در دانشگاه‌های معروف دنیـا از جمله دانشگاه کمبریج انگلستان و دیگر دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی مورد مطالعه قرار گرفته‌است و جدیدترین تحقیقات دربارهٔ شاهنامـه درون مرکز مطالعات خاورمـیانـه و اسلامـی دانشگاه کمبریج منتشر شده‌است. درون مـیانـهٔ نوروز ۱۳۸۵ ترجمـهٔ تازه‌ای از شاهنامـه بـه زبان انگلیسی درون آمریکا منتشر شد. دیک دیویس پدیدآورندهٔ این نسخه جدید -که پروفسور زبان و ادبیـات فارسی دانشگاه اوهایوی آمریکا و عضو انجمن سلطنتی ادبیـات است- با ارائهٔ این ترجمـهٔ جدید نوروز ایرانی را جشن گرفت.

از چند و چون تحصیلات و آگاهی فردوسی از علوم روزگارش اطلاع دقیقی درون دست نیست؛ اما از خلال شاهنامـه بـه نیکی دانسته مـی‌شود کـه وی بر ادب عرب و فلسفه و کلام عصر خویش تسلط داشته‌است. شاید بـه حدس و گمان بتوان گفت کـه وی، مستقیم یـا غیرمستقیم، از بلاغت یونانی نیز آگاهی‌هایی داشته‌است؛ و این نکته از قیـاس شاهنامـه با نوشتارهای مشابه آن از نظر فن صحنـه‌آرائی بـه خوبی دانسته مـی‌شود؛ گرچه مجموعهٔ این آگاهی‌ها ممکن هست نتیجهٔ شناخت ذوقی و قریحهٔ فردوسی نیز باشد.

فردوسی، چنانچه از خلال شاهنامـه و قراین خارجی دانسته مـی‌شود، سراسر عمر درون وطن خویش توس اقامت داشته، و جز یکی، دو بار بـه سفر نرفته‌است. سفرهایی افسانـه‌ای درون تذکره‌ها بـه او نسبت داده‌اند کـه پذیرفتن آنـها دشوار است؛ اما احتمال اینکه بعد از ختم شاهنامـه خود آن را بـه غزنین نزد محمود‌باشد امری هست که اگر چه مسلم نیست، دلیل قاطعی نیز درون رد آن وجود ندارد. بـه هر حال، درون شاهنامـه هیچ اشاره‌ای بـه سفر غزنین او نشده‌است.

فردوسی سخن‌سرایی وطن‌پرست و در مـیهن‌خواهی استوار بود. این مطلب از جای جای شاهنامـه و به ویژه از شور فردوسی درون ستایش ایران و نژاد ایرانی بـه خوبی آشکاراست. او از تاریخ نیـاکان خود و داستان‌ها و افسانـهٔ شاهان و تاریخ ایران اطلاع و یـا بـه دانستن آن‌ها شوق و علاقه داشت و تربیت خانوادگی او وی را بر این مـی‌داشت؛ و به همـین سبب هست که بـه این کار عظیم دست زد و تا موقعی کـه گرفتار فقر و تهیدستی نگشت، یعنی مال و ثروت اجدادی را بر سر کار شاهنامـه نگذاشت، بـه دربار شاهان و جایزه‌های ایشان توجهی ننمود. فردوسی درون سرودن شاهنامـه، گذشته از روح وطن‌خواهی و احساسات مـیهنی، کمابیش مشوقانی داشته‌است. او خود از چند تن بـه نام یـاد کرده‌است کـه ایشان بـه نحوی درون تشویق او کوشیده‌اند. یکی از آنان کـه بیش از همـه مورد ستایش اوست،ی‌است از اشراف و فرمانروایـان آن عهد کـه فردوسی صفاتش را برمـی‌شمارد، اما بـه تصریح نام او را نمـی‌گوید.

چنانچه از ظاهر کلام استنباط مـی‌گردد فردوسی بـه قول «نولدکه» دانشمند آلمانی -که مـی‌گوید فردوسی تعصب مذهبی نداشته‌است- درون افسانـه‌ای کـه از بن‌مایـه اسلامـی اقتباس شده‌است و راجع بـه زیـارت اسکندر از کعبه است، اظهار مـی‌کند کـه خدای زمـین و زمان احتیـاج بـه جا و مکان ندارد؛ و مـی‌گوید کـه برای پیشینیـان ما «آتش» فقط به منظور تعیین سمت نیـایش بود، همان‌طور کـه برای عرب‌ها «سنگ» سمت پرستش است.

سردیس فردوسی ساختهٔ افشین اسفندیـاری درون موزهٔ شـهر سارایوو – بوسنی

به نظر فروغی از ویژگی‌های فردوسی پاکی زبان و عفت اوست. درون تمام شاهنامـه یک لفظ و یـا یک عبارت مستهجن دیده نمـی‌شود و پیداست کـه فردوسی بر خلاف بسیـاری از شاعران ما، از آلوده خود بـه هزل و زشتی‌ها احتراز داشته‌است و هر جا کـه به مقتضای داستان‌سرایی مطلب شرم‌آمـیزی مـی‌بایست نقل کند بهترین و نازک‌ترین عبارات را به منظور آن یـافته است. عفت‌طلبی فردوسی بـه اندازه‌ای‌ست کـه در قضایـایی هم کـه به اقتضای طبیعت بشری بی‌اختیـار واقع مـی‌شود رضا نمـی‌دهد کـه پهلوانان او مغلوب نفس شده و از حدود مشروع تجاوز کرده باشند. فردوسی مردی هست به‌غایت اخلاقی، با نظر بلند و قلب رقیق و حس لطیف، ذوف سلیم و طبع حکیم؛ همواره از قضایـا تنبه حاصل مـی‌کند و خواننده را متوجه مـی‌سازد کـه کار بد نتیجهٔ بد مـی‌دهد و راه کج انسان را بـه مقصد نمـی‌رساند.

هیچ‌به اندازهٔ فردوسی معتقد بـه عقل و دانش نبوده و تشویق بهب علم و هنر ننموده‌است. فردوسی چون خیـام درون اشعارش بـه کوتاهی عمر افسوس مـی‌خورد و اظهار حیرانی مـی‌کند کـه برای چه آمدیم و کجا مـی‌رویم و بعد از این حیـات چه خواهیم شد.

زندگی نامـه
تصویر حکیم فردوسی درون “طبران طوس” درون سال 329 هجری بـه دنیـا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او درون عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی درون دست نیست ولی مشخص هست که درون جوانی با درآمدی کـه از املاک پدرش داشته بهی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

فردوسی از همان ابتدای کار کـه بهب علم و دانش پرداخت، بـه خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً بـه تاریخ و اطلاعات مربوط بـه گذشته ایران عشق مـی ورزید.

همـین علاقه بـه داستانـهای کهن بود کـه او را بـه فکر بـه نظم درون آوردن شاهنامـه انداخت.

چنان کـه از گفته خود او درون شاهنامـه بر مـی آید، مدتها درون جستجوی این کتاب بوده هست و بعد از یـافتن دستمایـه ی اصلیی داستانـهای شاهنامـه، نزدیک بـه سی سال از بهترین ایـام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود مـی گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیـابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی درون سال 370 یـا 371 بـه نظم درون آوردن شاهنامـه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان کـه به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یـاری مـی د ولی بـه مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، درون حالی کـه فردوسی بیشتر شاهنامـه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری بـه پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال

بر خلاف آن چه مشـهور است، فردوسی سرودن شاهنامـه را صرفاً بـه خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن کـه سلطان محمود بـه سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون درون طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، بـه فکر افتاد کـه آن را بـه نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان کـه باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامـه را بـه نام او کرد و راه غزنین را درون پیش گرفت.

اما سلطان محمود کـه به مدایح و اشعار ستایش آمـیز شاعران بیش از تاریخ و داستانـهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این کـه شاهنامـه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند کـه به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود بـه بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی بـه شیعه کـه سلطان محمود آن را قبول نداشت هم بـه این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان بـه او بی اعتنائی کرد.

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود بـه فردوسی حسد مـی بردند و داستانـهای شاهنامـه و پهلوانان قدیم ایران را درون نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامـه را بی ارزش دانست و از رستم بـه زشتی یـاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی کـه “شاهنامـه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست”.

گفته اند کـه فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت درون هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی درون شـهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شـهری بـه شـهر دیگر مـی رفت که تا آنکه سرانجام درون زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را درون شـهر طوس، درون باغی کـه متعلق بـه خودش بود، بـه خاک سپردند.
در تاریخ آمده هست که چند سال بعد، محمود بـه مناسبتی فردوسی را بـه یـاد آورد و از رفتاری کـه با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد که تا ثروت فراوانی را به منظور او از غزنین بـه طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان کـه نوشته اند، روزی کـه هدیـه سلطان را از غزنین بـه طوس مـی آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون مـی بردند.

از فردوسی تنـها یک بـه جا مانده بود، زیرا پسرش هم درون حیـات پدر فوت کرده بود و گفته شده هست که فردوسی هم این هدیـه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را بعد فرستاد.

شاهنامـه نـه فقط بزرگ ترین و پر مایـه ترین مجموعه شعر هست که از عهد سامانی و غزنوی بـه یـادگار مانده هست بلکه مـهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانـه لغت و گنجینـه ادبـیـات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنـه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا مـی توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمـی برد.

او درون وطن دوستی سری پر شور داشت. بـه داستانـهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق مـی ورزید.

ویژگیـهای هنری شاهنامـه

“شاهنامـه”، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامـه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیـاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما درون طوفان حوادث تاریخی نابود مـی شد و اثری از آنـها بـه جای نمـی ماند.

فردوسی شاعری معتقد و مومن بـه ولایت معصومـین علیـهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی مـی دانست و تاکید مـی کرد که:

گرت زین بد آید، گناه من است
چنین هست و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان کـه خاک پی حیدرم

فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را بـه بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل درون شاهنامـه و فهم پیش زمـینـه فکری ایرانیـان و نوع اندیشـه و آداب و رسومشان متوجه مـی شویم کـه ایرانیـان همچون زمـینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریـافت دانـه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود بـه استقبال این دین توحیدی رفته اند.

چنان کـه در سالهای آغازین ظهور اسلام، درون نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش بـه دل و جان کوشیدند.

اهمـیت شاهنامـه فقط درون جنبه ادبی و شاعرانـه آن خلاصه نمـی شود و پیش از آن کـه مجموعه ای از داستانـهای منظوم باشد، تبارنامـه ای هست که بیت بیت و حرف بـه حرف آن ریشـه درون اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.

ملتی کـه در همـه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.

شاهنامـه، منظومـه مفصلی هست که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده هست و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.

فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیـان مـی نـهد کـه به قول خودش باد و باران نمـی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیـان بر آن تأثیری ندارد.

در برخورد با قصه های شاهنامـه و دیگر داستانـهای اساطیری فقط بـه ظاهر داستانـها نمـی توان بسنده کرد.

زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل هست و بی توجهی بـه معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنـها را که تا حد قصه های معمولی تنزل مـی دهد.

حکیم فردوسی خود توصیـه مـی کند:

تو این را دوغ و فسانـه مدان
به یکسان روش درون زمانـه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد

شاهنامـه روایت نبرد خوبی و بدی هست و پهلوانان، جنگجویـان این نبرد دائمـی درون هستی اند.

جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیـاوش بـه دسیسه سودابه و . . . همـه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.

تفکر فردوسی و اندیشـه حاکم بر شاهنامـه همـیشـه مع خوبی ها درون برابر ظلم و تباهی است. ایران کـه سرزمـین آزادگان محسوب مـی شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار مـی گیرد.

زیبایی و شکوه ایران، آن را درون معرض مصیبت های گوناگون قرار مـی دهد و از همـین رو پهلوانانش با تمام توان بـه دفاع از موجودیت این کشور و ارزشـهای عمـیق انسانی مردمانش بر مـی خیزند و جان بر سر این کار مـی نـهند.

برخی از پهلوانان شاهنامـه نمونـه های متعالی انسانی هستند کـه عمر خویش را بـه تمامـی درون خدمت همنوعان خویش گذرانده است.

پهلوانانی همچون فریدون، سیـاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.

شخصیت های دیگری نیز همچون ضحالم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.

آنـها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد درون امور جهان را دارند.

قهرمانان شاهنامـه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نـه روی گردانی از مرگ هست و نـه پناه بردن بـه کنج عافیت، بلکه پهلوان درون مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ بـه جنگ مرگ مـی رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ مـی دزدد.

اغلب داستانـهای شاهنامـه بی اعتباری دنیـا را بـه یـاد خواننده مـی آورد و او را بـه بیداری و درس گرفتن از روزگار مـی خواند ولی درون همـین حال آنجا کـه هنگام سخن عاشقانـه مـی رسد فردوسی بـه سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را مـی پروراند.

نگاهی بـه پنج گنج نظامـی درون مقایسه با شاهنامـه، این حقیقت را بر ما نمایـان تر مـی کند. درون پنج گنج، شاعر عارف کـه ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیـال انگیز دارد، درون وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده کـه جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده هست حال آنکه کـه فردوسی حتی درون توصیفات تغزلی درون شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره مـی گیرد و از ازدحام بیـهوده تصاویر درون زبان حماسی اش پرهیز مـی کند.

تصویر
تصویرسازی

تصویرسازی درون شعر فردوسی جایی بسیـار مـهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان درون پیش چشم خواننده او را همراه با خود بـه متن حوادث مـی برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما بـه تماشا نشسته است.

تصویرسازی و تخیل درون اثر فردوسی چنان محکم و متناسب هست که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . درون شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس درون چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور درون شاهنامـه با کلیت داستان ها شده است.

چند بیت زیر درون توصیف آفتاب بیـان شده است:

چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر

***

پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یـاقوت شد روی خاک

***

چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویـان برآمد ز خواب

و این هم تصویری کـه شاعر از رسیدن شب دارد:

چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید

موسیقی

موسیقی درون شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب مـی شود. انتخاب وزن متقارب کـه هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامـه را چند برابر مـی کند.

علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با بـه کارگیری قافیـه های محکم و هم حروفیـهای پنـهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را که تا حد ممکن افزایش مـی دهد.

اغراقهای استادانـه، تشبیـهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مـهم شعر فردوسی است.

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمـین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره مـیغ
همـی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیـاه و بنفش
ز بس نیزه و گونـه گونـه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غ و اسب نبرد
شکافیده کوه و زمـین بر درید
بدان گونـه پیکار کین ندید
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمـین شد بـه کردار دریـای قیر
همـه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایـان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتاب
منبع داستانـهای شاهنامـه

نخستین کتاب نثر فارسی کـه به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامـه ای منثور بود.

این کتاب بـه دلیل آن کـه به دستور و سرمایـه “ابومنصور توسی” فراهم آمد، بـه “شاهنامـه ابومنصوری” شـهرت دارد و تاریخ گذشته ایران بـه حساب مـی آید.

اصل این کتاب از مـیان رفته و تنـها مقدمـه آن کـه حدود پانزده صفحه مـی شود درون بعضی نسخه های خطی شاهنامـه موجود است.

علاوه بر این شاهنامـه، یک شاهنامـه منثور دیگر بـه نام شاهنامـه ابوالموید بلخی وجود داشته کـه گویـا قبل از شاهنامـه ابومنصوری تألیف یـافته است، اما چون بـه کلی از مـیان رفته درباره آن نمـی توان اظهارنظر کرد.

پس از این دوره درون قرن چهارم شاعری بـه نام دقیقی کار بـه نظم درون آوردن داستانـهای ملی ایران را شروع کرد.

دقیقی زردشتی بود و در جوانی بـه شاعری پرداخت.

او برخی از امـیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنـها جوایز گرانبها دریـافت کرد.

دقیقی ظاهراً بـه دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یـافت که تا شاهنامـه ی ابومنصوری را کـه به نثر بود بـه نظم درون آورد.

دقیقی، هزار بیت بیشتر از این شاهنامـه را نسروده بود و هنوز جوان بود کـه کشته شد (حدود 367 یـا 369 هـ. ق) و بخش عظیمـی از داستانـهای شاهنامـه ناسروده مانده بود.

فردوسی استاد و هشمـهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد.

از این رو مـی توان شاهنامـه دقیقی را منبع اصلی فردوسی درون سرودن شاهنامـه دانست.

بخش های اصلی شاهنامـه

موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی که تا انقراض حکومت ساسانیـان بـه دست اعراب هست و کلاً بـه سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم مـی شود.

دوره اساطیری

این دوره از عهد کیومرث که تا ظهور فریدون ادامـه دارد. درون این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن بـه مـیان مـی آید. تمدن ایرانی درون این زمان تکوین مـی یـابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی و امثال آن درون این دوره صورت مـی گیرد.

در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی هست و جنگ با دیوان و سرکوب آنـها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند کـه منظور از دیوان، بومـیان فلات ایران بوده اند کـه با آریـایی های مـهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)

در پایـان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی بـه حکومت مـی نشیند، اما سرانجام بعد از هزار سال فریدون بـه یـاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از مـیان مـی برد و دوره جدید آغاز مـی شود.

دوره پهلوانی

دوره پهلوانی یـا حماسی از پادشاهی فریدون شروع مـی شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب بـه ترتیب بـه پادشاهی مـی نشیند. جنگهای مـیان ایران و توران آغاز مـی شود.

پادشاهی کیـانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار مـی آیند. درون این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور مـی کنند.

سیـاوش پسر کیکاووس بـه دست افراسیـاب کشته مـی شود و رستم بـه خونخواهی او بـه توران زمـین مـی رود و انتقام خون سیـاوش را از افراسیـاب مـی گیرد. درون زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیـان ظهور مـی کند و اسفندیـار بـه دست رستم کشته مـی شود.

مدتی بعد از کشته شدن اسفندیـار، رستم نیز بـه دست برادر خود، شغاد از بین مـی رود و سیستان بـه دست بهمن پسر اسفندیـار با خاک یکسان مـی گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی بـه پایـان مـی رسد.

دوره تاریخی

این دوره با ظهور بهمن آغاز مـی شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب بـه پادشاهی مـی رسند.

در این زمان اسکندر مقدونی بـه ایران حمله مـی کند و دارا را کـه همان داریوش سوم هست مـی کشد و به جای او بر تخت مـی نشیند.

پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیـان درون ابیـاتی چند بیـان مـی گردد و سپس ساسانیـان روی کار مـی آیند و آن گاه حمله عرب پیش مـی آید و با شکست ایرانیـان شاهنامـه بـه پایـان مـی رسد.

زایش 
بر پایـهٔ دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی درون سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ مـیلادی) درون روستای پاژ درون شـهرستان توس(طوس) درون خراسان دیده بـه جهان گشود. سال زایش فردوسی درون ۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریـافته شده‌است کـه در یکی از سروده‌های فردوسی مـی‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران درون سال ۳۸۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ خورشیدی) را دریـافت کرد:

بدانگه کـه بُد سال پنجاه و هشت

نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدون بیداردل زنده شد

زمـین و زمان پیش او بنده شد
و هم‌چنین با درنگریستن بـه این کـه فردوسی درون سال ۳۸۷ قمری، پنجاه و هشت ساله بوده‌است، مـی‌توان درست بودن این گمان را پذیرفت. با این حال، شمار دیگری از فردوسی‌پژوهان سال‌های دیگری را به منظور سال زایش فردوسی آورده‌اند. نولدکه بـه این نتیجه مـی‌رسد کـه او اندکی بعد از ۳۲۰ قمری زاده شده‌است. موهل بر این باور هست که زایش فردوسی حتما در سال ۳۲۹ قمری (۹۳۹–۹۴۰ مـیلادی) باشد. رکن‌الدین همایونفرخ دیدگاه دیگری دارد و سال ۳۱۳ را سال زایش فردوسی مـی‌داند.

نظامـی عروضی، نخستین پژوهنده‌ای کـه دربارهٔ زندگی فردوسی جستاری نوشته‌است، زایش فردوسی را درون روستای «باز» (پاژ) دانسته‌است. بن‌مایـه‌های تازه‌تر روستاهای «شاداب» و «رزان» را نیز جایگاه زایش فردوسی دانسته‌اند اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانـه‌ها را بی‌پایـه مـی‌دانند.

نام
کنیـهٔ وی «ابوالقاسم» و تخلصش «فردوسی» است، هیچگونـه آگاهی قطعی از نام و خانواده‌اش درون دست نیست. درون منابع مختلف و در مقدمـهٔ برخی نسخه‌های خطی شاهنامـه، نام وی منصور، حسن یـا احمد آمده‌است و نام پدرش حسن، احمد یـا علی و نام پدربزرگش شَرفشاه ذکر شده‌است. از مـیان این گفته‌های گوناگون، معتبرترین نام این شاعر ایرانی ابوالقاسم فردوسی توسی است. اینکه چرا شاعر تخلص فردوسی را به منظور خود انتخاب کرده هست مشخص نیست امکان دارد این موضوع بـه دیدار وی با سلطان محمد غزنوی بازگردد. گویـا سلطان محمود چنین لقبی بـه فردوسی داده و منطور وی مردی کـه از بهشت آمده بوده است.

نام او همـه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را درون بن‌مایـه‌های کهن‌تر مانند عجایب‌المخلوقات و تاریخ گزیده (حمدالله مستوفی) و سومـین مقدمـهٔ کهن شاهنامـه، «حسن» نوشته‌اند. منابع دیگر هم‌چون ترجمـهٔ عربی بنداری، پیشگفتار دست‌نویس فلورانس و پیشگفتار شاهنامـه بایسنقری (و نوشته‌های برگرفته از آن) نام او را «منصور» گفته‌اند. نام پدر او نیز درون تاریخ گزیده و سومـین مقدمـهٔ کهن شاهنامـه «علی» گفته شده‌است. محمدامـین ریـاحی بعد از بررسی کهن‌ترین بن‌مایـه‌ها، نام «حسن بن علی» را پذیرفتنی دانسته‌است و این نام را با قرینـه‌های دیگری کـه وابستگی او را بـه یکی از فرقه‌های تشیع مـی‌رساند، سازگارتر دانسته‌است، هرچند کـه همچون بیشتر پژوهندگان زندگانی فردوسی، او را از هرگونـه تعصب مذهبی برکنار دانسته‌است.

برای پدر فردوسی درون بن‌مایـه‌های کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز آورده‌اند، مانند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» درون مقدمـهٔ شاهنامـهٔ بایسنقری، «فخرالدین احمد» درون هفت اقلیم، «فخرالدین احمد ابن حکیم مولانا» درون مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا، و «حسن اسحق شرفشاه» درون تذکرة الشعراء. تئودور نولدکه درون کتاب حماسهٔ ملی ایران دربارهٔ نادرست بودن نام «فخرالدین» نوشته‌است کـه لقب‌هایی کـه به «الدین» پایـان مـی‌یـافته‌اند درون زمان آغاز نوجوانی فردوسی کاربرد پیدا کرده‌است و ویژه «امـیران مقتدر» بوده‌است، از این رو پدر فردوسی نمـی‌توانسته چنین لقبی داشته باشد.

منبع : ویکی پدیـا – دانشنامـه رشد

گرداوری گروه فن و هنر ایران زمـین




[خلاصه کوتاهی از فردوسی به زبان انگلیسی]

نویسنده و منبع: farbod | تاریخ انتشار: Sun, 08 Jul 2018 09:56:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com