آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند

آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند طريق الي الله 2 - زندگي نامـه عرفا و بزرگان | حوزه علمـیه - rch.ac.ir | طریق الی الله - شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | به رنگ اولیـا |

آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند

طريق الي الله 2 - زندگي نامـه عرفا و بزرگان

1.زیـارت استاد بـه مشـهد مقدس

نامـه­ای را مرحوم عارف بالله سید هاشم حداد به منظور آیـه الله سید محمدحسین طهرانی مـی­نویسد و چنین مـی­نگارد: 

«ثمّ یتوجّه الیکم السّید الجلیل العلامـه السید عبدالکریم حفظه الله، آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند الامل ان تتوجهوا الیـه فأنّه اهل لذلک.» (مطلع انوار 2/144)

«به سوی شما (ایران) مـی­آید سید جلیل علامـه سید عبدالکریم کـه خداوند ایشان را حفظ کند امـید هست به او توجه کنید کـه او اهلیت به منظور توجه بـه او دارد.»

نامـه دیگری کـه به خط آقای حدّاد نیست به منظور آقا سید محمد حسین تهرانی نوشته شده کـه متن آن بـه این صورت است:

«چون حضرت آقای جلیل القدر و سیّد رأس الفخر آقای آسید عبدالکریم کشمـیری بـه م آقای حدّاد عازم و متوجّه ارض اقدس (رضوی) مـی­باشند و چون ایشان با حضرت آقای حدّاد مأنوس بوده­اند ... آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند بـه دستور ایشان (حدّاد) نامـه نوشته شد.» (مطلع انوار 2/141)

 

2.  24000 حیّ قیّوم

یکی از تلامذه نقل د: آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند جلسه اول کـه در قبرستان نو خدمت استاد رسیدم عرض کردم چه ذکری بگویم؟ فرمودند: یـاحیّ یـاقیّوم، پرسیدم: چند که تا بگویم؟ فرمودند: نصف من بگو 12000، بعد معلوم شد کـه ایشان 24000 یـاحیّ یـاقیّوم مـی­گویند.

 

3.  رعایت ادب

آقای کشمـیری فرمودند: درون صحن امـیرالمؤمنین (ع) درون رواق حیـاط نشسته بودم، یک پاکت سیگار جلوی من بود. آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند عربی گفت: یکی از سیگارها را بردارم، با دست اشاره کردم بردار، بعد از اینکه برداشت پو ل قابل توجهی جای سیگار گذاشت و رفت.

استاد فرمودند: فهمـیدم کـه او مـی­خواسته پولها را بـه من بدهد ولی با رعایت ادب دادند، سیگار گرفت و مبلغ زیـادی آنجا گذاشت.

4.   مقدمات دیدن امام زمان (ع)

یکی از علمای اخلاق ایران به منظور استاد نقل د: درون مشـهد درون قسمت بالا سر حضرت مشغول زیـارت جامعه بودم شخصی آمد و حرفهای خیلی خوبی مـی­زد و سنخیت داشت سبس رفت  آمدم درون رواق سیدی دیدم کـه عمامـه عجیب و قیـافه خاصی داشت و به من نگاه مـی­کرد (احتمالاً مکاشفه بوده)

به ذهنم آمد کـه این حضرت بقیـه الله نیست نگاه کردم و دیدم خبری نیست .استاد فرمود: رویت امام زمان یک مقدماتی مـی­خواهد و همـینطوری امکان­پذیر نیست .اولی حضرت خضر (یـا یکی از اولیـاء بوده است).

5. پنیر کوپنی آوردند

اوایل انقلاب بعضی خوراکی­ها مانند پنیر، روغن، قند، برنج و مانند اینـها کوپنی شده بود و استاد هیچ اطلاعی از این نوع مسائل نداشتند و اصلاً اهل خرید نبودند که تا آگاهی از کوپن داشته باشند.

یک نفر از اهل دانش روزی منزل استاد آمد بـه عنوان زیـارت و اینکه از استاد استفاده ببرد.

ایشان ساکت بود و آن اهل دانش گفت: پنیر کوپنی فلان دکان آوردند و برنج کوپنی درون فلان خیـابان و دکان بقالّی آوردند. استاد کـه هیچ از مسائل کوپنی اطلاعی نداشتند درون سکوت بودند مقداری کـه آن شخص نشست رو بـه استاد کرد و گفت: آقا استفاده کردیم و بعد از منزل خارج شد.

6.  فرزندان استاد

1- سید محمود 2- اشرف السادات 3- بهجت السادات 4- اقدس السادات 5- زهراء السادات 6- سید علی

 7- سید حسن

7. نتیجه نارضایتی

شبی با یک نفر از تلامذه درون تهران، منزل یکی از ارادتمندان استاد بودیم. مـیزبان از زیـارت خانـه خدا برگشته بود و مـهمانی چند هم داشت اما استاد حالِ شلوغی را نداشت و فرمود: جای خلوتی برویم مـیزبان درون حیـاط منزل فرشی انداخت و پذیرایی مختصری شد. قبل از شام خوردن بود کـه صحبت یکی از اهل دانش کـه نسبت نزدیک با استاد داشت شد. فرمودند: ایشان مرا خیلی اذیت د و از آن شخص ناراضی بودند.

13 سال بعد از فوت استادبه نقل صحیح از اقوام آن اهل دانش ،شنیدم با داشتن داماد و عروس و نوه، همسر دیگری گرفت و زوجه­اش قریب 6- 5 سال از او جدا زندگی مـی­کند و یکی از دامادهای این شخص هم ش را طلاق داد. این هست نتیجه نارضایتی اولیـا از افراد.

 

8. این بزرگ مـی­شود

یکی از صبیـه­های استاد فرمود: من 8 ساله بودم دیدم نوری درون صورتم آمد بـه علی ملا گفتم: ملّا خدا را دیدم. گفت: یعنی چه؟ گفتم: قسم مـی­­خورم کـه خدا را دیدم. نوری درون صورتم آمد. علی ملا مرا پیش پدرم برد. پدرم گفت: این حرفی کـه مـی­زند درست مـی­گوید. این بزرگ مـی­شود هرچه مـی­بیند و مـی­گوید و خواب ببیند درست مـی­شود. استاد فرمود: بله، ولی مرا از گفتن و گرفتن استخاره نـهی کرد. و الان ایشان بعد از وفات استاد بـه استخاره گرفتن شـهرت دارد و محل مراجعه دیگران شده هست و یکی از استخاره­های ایشان سه­تا سه­تا مـی­گیرد کـه فرمود: استاد درون قرآنی درون عراق برایم نوشته بود.

 

 9.  از ازدواج ناراضی بود

از یکی از محارم استاد درباره ازدواج ایشان کـه بعدها بـه طلاق انجامـید سؤال شد آیـا استاد از اول راضی بودند؟ فرمود: پانزده ساله بودم کـه عمویم بچه نداشت و به پدرم فشار آوردند کـه من بچه ندارم و همسرم زاده­ای دارد با این ازدواج کند و پدرم قبول نمـی­کرد و مادرم هم که تا آخر قبول نکرد. عمویم بسیـار اصرار کرد کـه من از تو یک­چیز خواستم رد مـی­کنی. پدرم دلش سوخت کـه بچه ندارد مجبور شد و به روی­دربایستی قرار گرفت و بعداز سالها کـه بچه­ها بزرگ شدند از شوهرم جدا شدم چون مرد مناسبی به منظور زندگی نبود.

 

10.مـیل بـه چایی

صبیـه استاد فرمود: پدرم چای و قهوه و سیگار مصرف مـی­د لذا کم­خوراک بودند. یک وقتی از نجف بـه کربلا منزل ما آمدند و برایشان چایی آوردم دومـی را آوردم فرمودند: دیگر بس هست چون سی­وسه­ که تا استکان (کوچک) چایی (تا این زمان) خوردم.

گفتم: خاک بر سرم چطور این همـه چایی خوردید؟!

 

11.دزد چوبش را خورد

وقتی رفتم منزل استاد، فرمودند: دزدی تسبیح و ساعت و انگشتر و وسایل موروثی و هدیـه­ای از بزرگان و اساتید کـه نزد ما بود را دزدید.

استاد دزد را مـی­شناخت اما ابراز نمـی­کرد. استاد بـه بنده گفتند :دزد یکی از اقوام کـه جوانی زن­داری کـه دستش دراز و از عراق آمده و ساکن قم شده بود است. البته وی چوبش را خورد و از کار دزدی­اش پشیمان شد.

 

12.خاک کربلا

استاد مـی­فرمود: هرنیم وجب خاک و زمـینی درون کربلا داشته باشد یک قصر بزرگی درون بهشت دارد.

 

13.شیطانی درون خانـه

هنگامـی کـه استاد درون نجف بودند مـی­فرمودند: زمانی مـی­آید کـه هر خانـه­ای یک شیطان درون آن است. صبیـه استاد مـی­گوید: ما باورمان نمـی­شد، یعنی چه. الان مـی­بینیم کـه مانند و ... همان شیطانـها هستند.

 

14.مسجد کوفه

استاد درون نجف مـی­فرمود: روزی مـی­آید کـه مسجد کوفه را مـی­زنند و خراب مـی­شود یک دیوار مسجد کوفه خراب مـی­شود. چند سال قبل این اتفاق افتاد و دیوار افتاد.

 

15.امـیرالمؤمنین (ع) اذیت مـی­شود

استاد مـی­فرمود: امـیرالمؤمنین (ع) اذیت مـی­شود یک اذیت بزرگ بـه امـیرالمؤمنین (ع) مـی­رسانند، کفر مـی­شود. صبیـه استاد فرمودند: بمبی کـه قبلاً گذاشته بودند (نزدیک حرم و عده­ای کشته شدند).

 

16.پیوستگی وادی­السلام و کربلا

استاد مـی­فرمود: وادی­السلام با وادی کربلا بـه همدیگر مـی­رسد. سالهای قبل یک وادی درست د به منظور کشته شدگان جنگ ایران و عراق کـه این وادی­السلام کربلا با یک خیـابان دو طرفه بـه وادی­السلام نجف وصل شده است.

 

17.خیـابانی درون وسط وادی­السلام نجف

وقتی استاد ایران آمدند بعد از چند سال بـه او خبر دادند کـه حکومت بعثی وسط وادی­السلام نجف خیـابان انداخته و قبور زیـادی آثارشان از بین رفته هست استاد فرمود: قبر آقای قاضی کجا قرار گرفته؟ گفتند: بسیـار فاصله دارد و از اینکه قبرآقای قاضی خیـابان نشده بودشکر د.

 

18.خانـه­های کوفه و نجف

استاد درون نجف مـی­فرمودند: روزی مـی­آید کـه کوفه و نجف خانـه­هایشان بـه هم وصل مـی­شود؛ امروزه همـینطور شده است.

 

19.جنگ

استاد مـی­فرمود: روزی مـی­آید کـه جنگ مـی­شود و خیلی خون ریخته مـی­شود؛ این گفته درون جنگ ایران و عراق بوقوع پیوست.

 

20.تعبیر خواب

وقتی استاد مـی­خواستند از نجف بـه ایران بیـایند بزرگان از حکومت صدامـی آمدند نزد ایشان و گفتند: شما چرا مـی­روید؟ی شما را اذیت کرده است؟

فرمود: من اینجا حالم خوب هست اما پسرم بـه ایران رفت مـی­خواهم بروم.

یکی از آنـها گفت: خوابی دیدم. فرمود: چه خوابی؟ گفت: درون آسمان دیدم کـه یک شمشیری مال حضرت علی (ع) هست دو شاخه ذوالفقار دارد.

فرمود: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان ذهوقاً مـی­دانی یعنی چه؟ این بلای صدام است. شمشیر علی مـی­زند، حال چه وقت مـی­شود نمـی­دانم، امّا مـی­زند.

اطرافیـان استاد گفتند: الان ایشان را دستگیر مـی­کنند.

21.اسم من زهرا است

خداوند بعد از فرزند بزرگ استاد آقاسید محمود، چهار بـه استاد عنایت د. چون خبر ولادت چهارم را بـه استاد دادند فرمود: خدا را شکر اما درون دلش اذیت شده بود کـه باز هم هست یعنی خطور کرده بود.

استاد درون خواب دیدند حضرت ایستاده هست و مشغول وضو است و ایشان هم وضو مـی­گیرد. بعد سلام کرد، حضرت زهرا جواب ندادند. علت را پرسید، حضرت فرمود: من بـه شما دادم اسم من زهرا (و اسم او زهراست) چطور اذیت شدی؟

صبح کـه شد استاد رفت حرم امـیرالمؤمنین (ع) و بعد از آن رفت یک آینـه کوچک و پارچه­ای خرید آورد منزل و دیگر این را دوست داشت و دعوایش نمـی­کرد.

 

22.این آقا چه کاره است؟

سه نفر خدمت استاد بودند کـه شخصی منزل استاد آمد و سلام کرد و ایشان فقط جواب سلام را داد اما هیچ توجه و نگاهی بـه او نمـی­کرد و حرفی با او نزد. وقتی رفت مرحوم شیخ هادی مروی پرسید: آقا من توقع نداشتم شما با این آقا هیچ حرفی نزنید؟

استاد فرمود: من بـه شما چیزی نمـی­گویم، شما بروید بپرسید این آدم کیست؟ من نمـی­توانم بگویم. نمـی­توانم بـه چشمش نگاه کنم نمـی­توانم با او حرف ب. شما بروید بپرسید این آقا چکاره است؟ بعد از آن، تحقیق د دیدند این شخص خیلی وضعش خراب است.

 

23.مداومت بر ذکر

یکی از صبیّه­های استاد فرمودند: پدرم همـیشـه ذکر مـی­گفت، درخیـابان آیت­الکرسی مـی­خواند بـه گونـه ای کـه از سر خیـابان همسایـه­ها مـی­فهمـیدند. من مـی­گفتم خدایـا چقدر پدرم ذکر مـی­گوید، ما گیج مـی­شدیم، دائم درون منزل ذکر مـی­گفت.

 

24.آینده پسرم

و باز ایشان فرمودند: پدرم مرا دوست مـی­داشت بـه مادرم مـی­گفت بگذارید خودش و بچه­هایش بیـایند و شلوغ هم کنند عیبی ندارد با بچه­هایش مراعات کن.

یک روز پدرم بـه پسر کوچکم سیدحسین نگاه کرد من داشتم شیر درست مـی­کردم، دیدم یک نگاهی بـه این پسرم کرد. گفتم: خدایـا چه شده اتفاقی افتاده کـه پدرم اینطور او را نگاه مـی­کند. بعد به من فرمود: چیزی بـه تو بگویم قدرش را بدان او یک پسر مظلوم، با خدا و با ایمان مـی­شود. جایش درون بهشت است، خیلی مواظبش باش!!

بله پسرم الان درون حرم امام حسین خادم هست و شخصی آرام و بی­سروصدا و باخداست از بچگی روزه مـی­گرفت. از رفتن بـه جنگ عراق با ایران طفره مـی­رفت و مـی­گفت اگر بمـیرم بهی تیر نمـی­ چند بار صدامـیان آمدند و او را گرفتند، فرار کرد. او دارای زن و فرزند هست و بـه فرموده پدرم عاقبتش خوب است.

25.شال استاد آتش نگرفت

صبیـه استاد فرمود: ماه محرم بود و ما مجلس روضه رفته بودیم، وقتی برگشتیم همـه ما چادرهایمان را درون اتاق دیگر آویزان کرده بودیم و من و فرزند دوساله­ام نزد پدرم نشسته بودیم کـه ناگهان دیدیم از اتاق دود مـی­آید.

شالی کـه پدرم بـه کمرش  مـی­بست درون چمدانی درون اتاق بود. بر اثر آتش اتاق سیـاه شد و همـه چیزسوخت. رختخواب و چادر و همـه چیز سوخت (تا آتش­نشانی آمد و آتش را خاموش کرد).

مردم جیغ مـی­زدند و صلوات مـی­فرستادند چون شال پدرم نسوخت و آنرا بعنوان تبرّک گرفتند تکه­تکه د بردند. چمدانی کـه درونش شال پدرم بود را گرفتند روی سرشان گذاشتند و مـی­گفتند چه معجزه­ای کـه همـه چیز سوخت مگر شال ایشان، مردم متعجب شده بودند. پدرم مـی­گفت: چرا شالم را تکه­تکه د و بردند؟

 

26.سادگی زندگی

صبیـه استاد گفت: پدرم ساده بود همـیشـه بـه مادرم (در نجف) مـی­فرمود: حتما در اتاقم گلیم باشد نـه فرش، مادرم مـی­گفت: عیب است. مـی­فرمود: من سادگی را مـی­خواهم مادرم مـی­گفت: مردم خانـه­مان مـی­آیند ولی ایشان قبول نمـی­کرد. مـی­فرمود: منزل حتما ساده باشد.

 

27.تابلوی طلائی رنگ

وقتی استاد درون نجف زندگی مـی­د همسر ایشان بـه ایران آمده بودند و در برگشت تابلویی را آوردند کـه رنگ طلائی داشت. وقتی استاد آمدند درون اطاق و تابلو را دیدند فرمودند: طلا مـی­گذاری این­را بردار. هرچه همسرشان مـی­گفت: این طلا نیست رنگش همانند طلا هست قبول نمـی­کرد و مـی­فرمود: این را بردار، چون دوست داشت منزل ساده ساده باشد.

 

28.یخچال

در نجف مردم یخچال مـی­خد و توی خانـه­هایشان بود و آب سرد مـی­خوردند. استاد حاضر نمـی­شد یخچال خریده شودبه همسرش مـی­فرمود:مردم ازگرسنگی مـی­مـیرند،یخچال بخریم.

از قضا همسرشان یواشکی یخچالی خرید ودر اتاقی گذاشت کـه استاد متوجه نشود. روزی برسید: این آب سرد را از کجا آوردی؟ گفت: از یخ است. روزی استاد فرمود: درون این اطاق را باز کنید و ببینم تویش چیست و الّا درون را مـی­شکنم. چون درون اطاق را باز د ویخچال را دیدند فرمودند: تو یخچال بـه خانـه مـی­آوری ودرحالیکه مردم از گرسنگی مـی­مـیرند؟

 

 

 29.عسوخت

یکی از صبیـه­های استاد مـی­خواست از استاد عبگیرد ایشان قبول نمـی­کرد. یک­روز درون صحن کربلا استاد نماز مـی­خواندند صبیـه استاد از دور عکسی از ایشان گرفت بعد متوجه شد کـه به خاطر نارضایتی پدر عسوخت و صبیـه گریـه کرد.

 

30.تلویزیون سوخت

استاد از نجف رفتند بـه بغداد منزل یکی از اقوام. جوان درون منزل مـی­خواست تلویزیون روشن کند مادرش بـه او مـی­گفت: اگر آقای کشمـیری ببیند تلویزیون مـی­سوزد. جوان سمج بود و مـی­گفت: مـی­خواهم ببینم و تجربه کنم کـه این راست هست که تلویزیون مـی­سوزد؟ و حرف مادر را گوش نکرد و تلویزیون را روشن کرد.

استاد سؤال د این چیست؟ گفتند: تلویزیون، فرمود: تلویزیون چیست؟ گفتند: همـه­چیز درون آن دیده مـی­شود (آنـهم برنامـه­های زمان صدام و بعثی­ها) ایشان ناراحت شدند و سر را بـه پایین آوردند. بعد تلویزیون سوخت. جوان افتاد روی پای استاد و پای ایشان را مـی­بوسید و مـی­گفت: مـی­خواستم بفهمم اینکه مـی­گویند اولیـاء قدرت دارنددرست هست ؟و از آن­روز، از این­رو بـه آن­رو شدند.

* توضیح آنکه استاد، مادر و و برادرش درون بغداد بودند. ایشان به منظور صله­رحم بـه بغداد مسافرت مـی­د.

 

31.شوخ­طبعی استاد

وقتی استاد از حرم نجف آمدند، مادرشان کـه حدود هفتادوپنج سال داشت را دیدند کـه صورتش باز است. فرمود: چرا صورتت باز هست ؟گفتند: پیر خودش باز مـی­شود.

فرمود: مـی­خواهی چشمت معلوم گردد و دیگران نگاهت کنند و بگویند این پیرزن جوان بود چقدر خوشگل بود اگر خواستی، نیمـه صورت، یک چشمت معلوم باشد!!

 

32.از متاع بازار خبری نداشت

صبیّه استاد گفت: شب جمعه­ای پدرم از نجف بـه کربلا آمدند و به من سر زدند. رفت دکان عطاری شکر بخرد، پول را بلد نبود. مقداری پول بـه عطار داد و یک کیلو شکر خرید. همـینطور ایستاده بوده، چون از متاع بازار خبر نداشت، عطار بـه او گفت: دیگر چه مـی­خواهید؟ فرمود: بقیـه پول را مـی­خواهم. عطار خجالت کشید بـه او بگوید پول بقیـه­ای ندارد.

آن بقّال ما را مـی­شناخت بـه من گفت من از پدرتان خجالت کشیدم، چه آقایی دارید.

 

 

 33.امـیرالمؤمنین (ع) خانـه شما آمد

صبیـه استاد فرمود: شبی پدرم درون کربلا بـه خانـه­مان آمد صبح همـه زنـهای همسایـه بـه من گفتند: دیشب امـیرالمؤمنین (ع) خانـه شما بود. گفتم: نـه پدرم بود. گفتند: چه نوری داشت مدام ذکر مـی­گفت. گفتم: پدرم همـینطور هست راه مـی­رود یـاسین و آیت­الکرسی مـی­خواند.

 

34.اذکار قبل از طلوع آفتاب

صبیـه استاد فرمود: این اذکار از پدرم بعد از نماز صبح وقبل از طلوع آفتاب مـی­باشد. 100 مرتبه استغفار، 100 مرتبه صلوات، 100 مرتبه لااله­الّا هو الحق المبین، 70 بار یـا فتّاح، 70 بار یـاحیّ یـاقیّوم، لااله­الّاانت سبحانک انّی کنت من الظّالمـین، 3 مرتبه رب اشرح­لی صدری و یسّرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. یـاحیّ لااله­الّاانت یـاحیّ قبل کلّ حیّ یـاحیّ بعد کلّ حیّ، 3 مرتبه بسم­الله الرحمان قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع المک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر إنک علی کل شیء قدیر (آل­عمران: 26)یـاهویـامن هویـا منالا هوصل علی محمدوآل محمد.یـامن یکفی کل شی ولایکفی کل شی-رب لاتذرنی فردا انی عاجزاذلیلا-ربنا انزل علینا مائده من السمالتکون لنا عیدا.

 

35.اذکار شب جمعه

2- و برای شب جمعه استاد مـی­فرمود: لااله­الّاالله و من کل هم و غم ماشاء الله و لکل ن الحمد لله و لکل رخاء شکراً لله خواند و همچنین 10 مرتبه یـا دائم الفضل علی البریّه یـا باسط الیدین بالعطیّه یـا صاحب المواهب السنیّه صل علی محمّد و آله خیر الوری سجیّه واغفر لنا یـا ذالعُلی فی هذه العشیّه.

 

36.اذکار شب قبل از خواب

3- قبل از خواب فرمودند: آیـه­الکرسی، سوره حمد، سوره توحید، سوره فیل، سوره همزه، سوره زلزله.

یـا من یکفی کل شی و لا یکفی کل شی- رب لا تذرنی فردآً إنّی عاجزاً ذلیلاً- ربنا انزل علینا مائده من السماء لتکون لنا عیداً، یـا هو یـا من هو یـا منالّا هو صل علی محمد و آل محمد.

 

37.روز جمعه

فرمودند: روز جمعه به منظور رزق 200 مرتبه یـا غنی یـا مغنی. (یـا الغنی مغنی)

 

38.شرح احوال آقای کشمـیری

همسر آقای کشمـیری درون تاریخ 29 بهمن فرمودند: درون نجف وضع زندگی از نظر اقتصادی ضعیف بود .اول ازدواج بالاخانـه خانـه پدرش زندگی مـی­کردیم آن خانـه پرجمعیت بود. بعد پدرم از شیراز پول فرستاد و خانـه­ای خریدیم.

از دکان و مغازه­ها قرض مـی­گرفتیم و سر ماه از شـهریـه آقا قرض را بـه دکان­دار ادا مـی­کردیم و شـهریـه هم کم بود. حاج نصرالله خلخالی کـه نماینده مراجع بود مـی­گفت اگر احتیـاجی به منظور چیزی ­شدبه ما بگویید. آقا بهی رو نمـی­زد.

39.عاشق نجف

وقتی استاد از نجف بـه ایران آمدند ملاقاتی با امام خمـینی داشتند درون این ملاقات مطالبی گفته شد از جمله امام خمـینی فرمود: شما مسجد، درس و مدرسه هرچه مـی­خواهید دستور مـی­دهم برایتان مـهیـا کنند استاد درون جواب گفتند: من مـی­­خواهم بروم نجف کاری بـه این مسائل ندارم.

 

40.حاج آقا مصطفی

حاج آقا مصطفی جهت تعلق خاطری کـه به مسائل معنوی و عرفانی داشت با افرادی کـه داعیـه این امور داشتند نشست و برخاست مـی­کرد. یکی از این افراد شخصی بـه نام مجلسی کـه مقیم کاظمـین بود و ظاهری صوفیـانـه داشت بود کـه حاج آقا مصطفی نزد وی مـی­رفت و سه شبانـه­روز پیشش بود.

یکی دیگر از این افراد آقای کشمـیری بود کـه فردی ظاهرالصلاح بـه اصطلاح اهل سیر و سلوک و عرفان و معنویـات بـه شمار مـی­آمد اگر چه حاج آقا مصطفی از این افراد خوشش مـی­آمد و به دیدارشان مـی­رفت منتهی بـه جهت شخصیت کتوم و تودار ایشان من نتوانستم پی ببرم کـه به قصد آموختن و یـادگیری نزدشان مـی­رفت یـا مقاصد دیگری داشت.(صفحه 146- 147 مرکز اسناد انقلاب اسلامـی)

41.بی توجهی استاد بـه دنیـا

در بی توجهی استاد بـه دنیـا همسر محترمـه ایشان فرمودند:

الف) وقتی خرید یک خط تلفن به منظور منزل احتیـاج بود بـه آقا مـی گفتم،ایشان موافقت نمـی کرد.گفتم:از خارج شـهر زنگ مـی زنند،باید بروم خانـه همسایـه؛ ایشان قبول ند.من یواشکی تلفن خ،بعدها ایشان متوجه شدند.

ب) وقتی بـه آقا گفتم:زمستان سرما هست باچراغ علاءالدین نفتی، گرم نمـی شویم،مـی خواهیم گاز کشی کنیم که تا راحت باشیم؛فرمود: نـه!! ولی من گاز کشی کردم،بعد از یک سال ایشان متوجه گاز کشی منزل شدند.

بروح سالک وارسته آیت الله کشمـیری (ره) و همـه اساتید عالی قدرش الفاتحه مع الصلوات




[آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 08 Sep 2018 00:43:00 +0000



آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند

حوزه علمـیه - rch.ac.ir


حوزه علمـیه، آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند عنوانی متأخر به منظور سازمانـها، نـهادها و مراکز آموزش نظام‌مند علوم دینی درون مـیان شیعه امامـیه (برای سایر مذاهب اسلامـی رجوع کنید بـه مدرسه*).مجموعه نظامـها و گرایشـهای آموزشی دینی درون مـیان شیعیـان، از جهات متعدد مقوله‌بندی مـی‌شود، اما رایج‌ترین و شامل‌ترین تقسیم، دوره‌بندی تاریخی است، بـه ویژه از آن‌رو کـه در هر دوره غالبآ یکی دو مرکز جمعیتی شیعیـان کانون اصلی سنّت آموزشی بوده هست و مراکز دیگر بـه مثابه تابع و وابسته آن کانون یـا کانونـهای اصلی عمل مـی‌کرده‌اند؛ ضمن آنکه هر دوره تاریخی با شاخصهایی معین، قابل تمایز از سایر دوره‌هاست. آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند درون واقع، برخی شاخصها و ویژگیـها درون سنّت آموزشی علوم دینی شیعه جنبه عام دارد و برخی دیگر معرف یک حوزه معین است.مراد از نظام آموزشی درون این مقاله، سنّت انتقال علوم دینی و تربیت عالمانی درون سطوح مختلف هست که اشتغال اصلی یـا فرعی آنان بحث و بررسی مطالب دینی درون همـه ساحتها (قرآن، تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اخلاق) و نیز علوم مرتبط با آنـها (ادبیـات، تاریخ، رجال، فلسفه) و گاه علوم رایج درون تمدن اسلامـی (طب، نجوم، ریـاضی، عرفان) بوده است. آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند بنابراین، سنّتهای تبلیغ دین به منظور عموم کـه در قالبهای مختلف درون مساجد و مراکز مشابه صورت مـی‌پذیرفته و نیز تصدی شئون دینی مردم ــ کـه علی‌الاصول برعهده دانش آموختگان حوزه‌های علمـی بوده و هست ــ درون دایره بررسی نظامـهای تعلیم حوزه‌ای قرار نمـی‌گیرد، هرچند این فعالیتها از نتایج تعلیمـی حوزه‌ها و غالباً درون پیوند با آنـهاست.با این ملاحظات مقاله حوزه‌علمـیه شامل بخشـهای زیر هست :۱) کلیـات۲) قم۳) ری۴) بغداد۵) نجف۶) حلّه۷) جبل‌عامل۸) اصفهان۹) تهران۱۰) مشـهد


کلیـات این بخش مشتمل هست بر نگاهی کلی بـه جنبه‌های مشترک و عام حوزه‌های علمـیه؛ و تفصیل اشارات آن درون بخشـهای مختلف مقاله قابل پیگیری است.الف) نظام تعلیمـی شیعه کـه بر محور استاد ـ شاگرد بوده و غالبآ همراه با یک متن تعلیمـی و به روش القا، املا*، سماع، مباحثه، قرائت و کتابت تکوّن و بسط یـافته (رجوع کنید به، تعلیم و تربیت*) بیش از هر چیز مبتنی بر شیوه تعلیمـی ا شیعه به منظور اصحاب و شاگردانشان بوده است. ا شیعه، به‌ویژه بعد از واقعه عاشورا درون کربلا و سیطره همـه جانبه نظام خلافت و آثار آن، درون هر فرصتی حلقه درس تشکیل مـی‌دادند که تا آموزه‌های دینی را کـه آمـیزه‌ای از نفی برخی آموزه‌های نظام حاکم و ارائه آموزه‌های بدیل یـا ناگفته بود، به منظور مخاطبان بیـان کنند (برای یک نمونـه رجوع کنید بـه کلینی، ج ۲، ص ۱۹ـ۲۰).این مخاطبان گاه یک تن، گاه چند تن و گاه‌شماری زیـاد بودند، و به حسب علاقه یـا پرسشـها و اشکالاتِ پیش آمده و نیز دغدغه‌های شخصی و اجتماعی خود، مباحث قرآنی و کلامـی و فقهی و اخلاقی و تاریخی را مطرح مـی‌د و پاسخ مـی‌گرفتند و آنـها را بـه خاطر مـی‌سپردند یـا مـی‌نوشتند؛ و سپس آنـها را بـه دیگران انتقال مـی‌دادند. شواهد نشان مـی‌دهد کـه ا شیعه علاوه بر القای مطالب، هم روش فهم داده‌های قرآنی و سنّت نبوی و شیوه استدلال بـه آنـها را تعلیم مـی‌دادند و هم با افراد مستعد، مباحثه و آنان را بـه اِعمال شیوه‌های استنباط آموزه‌های کلامـی و فقهی توصیـه مـی‌د. سپس افراد مستعد و ورزیده را بـه تشکیل حلقه‌های درس فرامـی‌خواندند و حتی بـه شیعیـان شـهرها نیز پیغام شفاهی و کتبی مـی‌دادند کـه تعالیم دینی خود را از آن اشخاص بیـاموزند. درون برابر، افرادی را نیز کـه شایستگی ورود درون این عرصه را نداشتند و احیـانآ درون مـیان شیعیـان بـه عنوان شاگردان امام فعالیت مـی‌د، مـی‌شناساندند و مردم را از مجالست با آنان منع مـی‌د. درون واقع، گسترش شبکه تعلیمـی با رعایت ضوابط و قواعد آن، از نخستین سنتهایی بود کـه در عصر ا استقرار یـافت. این سنّت، علاوه بر مصون‌سازی سازمان تعلیم دین درون برابر تنگناهای سیـاسی عصر عباسیـان، امکان دستیـابی سریع بـه آموزه‌های دینی را نیز فراهم مـی‌ساخت؛ ضمن آنکه مرکزیت تعلیم بـه مثابه فصل‌الخطاب، درون مواقع بروز اختلاف‌نظر بین درس‌آموختگانِ نزد ا، یـا وقوع پرسشـها و شبهاتی درباره برخی اشخاص، همچنان فعال و مراقب عمل مـی‌کرد.بر پایـه منابع رجالی، درون مـیان اصحاب ا، از زمان امام پنجم که تا آغاز غیبت امام دوازدهم (آغاز قرن دوم که تا اواخر قرن سوم)، افراد بسیـاری بودند کـه با دستمایـه قرار آموخته‌های خود از ا معاصرشان یـا استادان خود کـه در روزگار ا قبل مـی‌زیستند، مـی‌کوشیدند مجموعه ادبیـاتِ فراهم آمده توسط نسلهای پیشین را بـه دست آورند و در قالب نگاشته‌هایی نو بـه نسل دیگر منتقل کنند (رجوع کنید بـه اصول‌اربعمأة*؛ روایت*). این فرایندِ دو قرنی، نخستین سنگ بنای شکل‌گیری حوزه‌های علمـی شیعه محسوب مـی‌شود؛ از آن پس، حوزه‌ها که تا امروز درون شـهرها و مناطق مختلف تأسیس شده‌اند.ب) تأسیس حوزه درون هر ناحیـه، گاه ناشی از یک عامل اصلی و احیـاناً یکی دو عامل فرعی و گاه برآیند چند عامل، بوده است. به منظور مثال، بعد از مـهاجرت اجباری شمار قابل‌توجهی از اشعریـان یمنیِ ساکن کوفه بـه قم، درون پی آزارهای والیـان اموی، بسیـاری از شیعیـان عراق و نواحی دیگر نیز راهی این شـهر شدند. قم کـه از یک سو از مرکز خلافت (دمشق و سپس بغداد) دور بود و از سوی دیگر درون همسایگی کرج ابودُلَف قرار داشت کـه حاکمان آن شیعه بودند، فضایی آزاد و نسبتاً آرام به منظور شیعیـان شد و چند تن از محدّثان و درس‌آموختگان کوفه ــ مـهم‌ترین مرکز تعلیم آموزه‌های ا شیعه ــ مـیراث علمـی آن شـهر را بـه قم انتقال دادند. نامورترین آنان ابراهیم‌بن هاشم کوفی هست که او را نخستین فردی دانسته‌اند کـه حدیث علمای کوفه را بـه قم آورد.در بغداد و ری وضع بـه گونـه‌ای دیگر بود. درون بغداد از همان زمان تأسیس، شیعیـان کمابیش حضور داشتند و پس از انتقال امام دهم، علی‌بن محمدالهادی علیـهماالسلام، از مدینـه بـه سامرا، عملا بر شمار شیعیـان درون بغداد افزوده شد و سپس محله کرخ بـه ایشان اختصاص یـافت. جایگاه سیـاسی و اجتماعی نوبختیـان و نفوذ آنان درون دستگاه خلافت درون آغاز غیبت امام دوازدهم، نیز امکان فعالیت مشایخ شیعه را افزایش داد. درون این مـیان، ورود حاکمان آل‌بویـه بـه بغداد و حمایت همـه‌جانبه آنان از علمای شیعه، از آغاز قرن چهارم که تا نیمـه اول قرن پنجم، اوضاع را بـه گونـه‌ای مساعد کرد کـه بزرگ‌ترین فقیـهان و متکلمان و محدّثان شیعه درون این شـهر گرد آمدند و به تربیت شاگردان پرداختند؛ حتی برخی از مشایخ قم و ری ــدر رأس آنان ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی ــ بـه این شـهر مـهاجرت د و یـافته‌های خود را تعلیم دادند؛ ابوجعفر محمدبن‌علی‌بن بابویـه نیز درون مسیر بازگشت از سفر حج، درون بغداد درنگ کرد و به درخواست علما به منظور آنان حدیث گفت. رونق حوزه ری نیز مرهون دوران حکومت رکن‌الدوله (حک: آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند ۳۲۲ـ۳۶۶) و امرای بعد از او و وزیرش، صاحب‌بن عبّاد* (متوفی ۳۸۵)، بود. درون این دوره با برپایی مجالس و محافل علمـی و گرامـیداشت دانشمندان شیعه، مرکز آموزشی دیرپایی درون ری شکل گرفت.اساساً مـهم‌ترین عامل درون تأسیس و ماندگاری حوزه علمـیه درون هر جا، وجود عالمان بزرگ و برپایی مجلس درس توسط آنان بوده است؛ چنان‌که حوزه نجف با خروج شیخ‌طوسی از بغداد، و پناه‌جویی وی بـه مزار امـیرمؤمنان علیـه‌السلام آغاز بـه کار کرد؛ هرچند شواهدی دالّ بر وجود حلقه‌های تعلیمـی پیش از شیخ‌طوسی نیز درون دست است. درواقع، جاذبه معنوی مزار امـیرمؤمنان درون این ناحیـه پیرامونیِ شـهر کوفه، موجب آبادانی و استقرار گروههایی از شیعیـان شده بود، اما حضور شیخ‌الطائفه محمدبن‌حسن طوسی، کـه قطعآ درون آن روزگار بزرگ‌ترین دانشمند شیعه بـه شمار مـی‌آمد، سبب شد که تا شیعیـان از نقاط مختلف (بغداد، ری، حلب، طرابلس، قم، خراسان و ماوراءالنـهر) بـه نجف روی آورند و دیرپاترین و تأثیرگذارترین حوزه علمـی شیعه را ایجاد کنند. حوزه علمـی شـهر حلّه، کـه حتی به منظور مدتی نجف را تحت‌الشعاع قرار داد، و حوزه جبل‌عامل نیز از این سنخ بودند. محمدبن مکی معروف بـه شـهید اول، کـه خود از برآمدگان حوزه حله بود، بعد از بازگشت بـه زادگاهش (قریـه جزّین درون جبل‌عامل)، زمـینـه رونق شگفت علمـی این منطقه شیعه‌نشین را که تا بالاترین مرتبه حوزه‌های علمـیه فراهم آورد و مجتهدان کم‌نظیری بر دست او و اخلافش درون این حوزه بالیدند. حوزه معاصر قم نیز درون همـین سیـاق قابل ذکر است. حتی گاه حضور یک عالم طراز اول درون یک شـهر، آن شـهر را به منظور دوره کوتاهی، صاحب حوزه‌ای پررونق و بلندآوازه مـی‌کرد؛ از این قبیل هست بروجرد درون زمان مولی‌اسداللّه بروجردی*، کاشان درون زمان مولی‌مـهدی نراقی* و فرزندش مولی احمد نراقی*، و سامرا درون دوران زعامت مـیرزامحمدحسن شیرازی.مشاهد و مزارات ا شیعه و برخی از امامزادگان، از آن‌رو کـه کانون سو تجمع شیعیـان درون پیرامون آنـها بوده است، نیز غالباً دارای حوزه بوده‌اند؛ درون این مورد، مدینـه بـه دلیل سیطره حکومتهای تابع نظام خلافت، استثناست و به‌رغم حضور ساکنان شیعی و حتی گاه والیـان شیعی، هیچگاه حوزه علمـی نداشته است.مرکزیت یـافتن سیـاسی شـهرها درون دوره فرمانروایی حاکمان شیعی نیز بی‌گمان موجب شکل‌گیری برخی حوزه‌ها از جمله حوزه‌های اصفهان، تهران و قزوین شده است. علاقه جدّی سلاطین صفوی و قاجار بـه حضور علمای بزرگ درون مرکز سیـاسی قلمرو حکومتی آنان و دعوت رسمـی از مجتهدان طراز اول جبل‌عامل و نجف و کربلا، و سپس اصفهان درون عهد قاجار، منشأ شکل‌گیری و رونق این سه حوزه علمـی شد.به قیـاسِ همـین عواملِ زمـینـه‌ساز درون تأسیس و شکوفایی حوزه‌های علمـیه، بروز موانع یـا خلأ عوامل اصلیِ ماندگاری، زمـینـه‌ساز افول و احیـانآ تعطیل یک حوزه مـی‌شده است؛ هرگاه بـه عللی، حضور عالمان طراز اول درون یک حوزه کمرنگ یـا آن حوزه از دانش‌پژوهان مشتاق و راغب تهی مـی‌شد، عملا آن حوزه از رونق مـی‌افتاد؛ به‌ویژه اگر هم‌زمان، عالمـی بزرگ شـهری دیگر را مرکز تدریس و تعلیم خود قرار مـی‌داد و طالبان‌علم را بدانجا جذب مـی‌کرد. مثلا مـیرزاابوالقاسم قمـی پس‌ازب مدارج علمـی، بـه زادگاهش بروجرد بازگشت و چون اقبال جدّی از اهل علم ندید بـه قم مـهاجرت کرد؛ یـا علمای جبل‌عامل وقتی با سختگیریـهای آزاردهنده والیـان عثمانی مواجه شدند و از طرفی حکومت تازه‌ تأسیس صفوی مقدم آنان را به منظور حضور درون ایران گرامـی داشت، موطن خود را وانـهادند و در شـهرهای ایران (از قبیل مشـهد، قزوین و اصفهان) مستقر شدند و حوزه‌هایی تأثیرگذار برپا د و براثر آن حوزه جبل‌عامل از استمرار و رونقِ بیشتر بازماند. حاج شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی نیز نخست درون سلطان‌آباد (اراک) بـه تأسیس حوزه اهتمام کرد، ولی چون بـه قم مـهاجرت کرد شاگردان مبرِّزش نیز بـه او پیوستند و حوزه اراک، درون سطح پیشین ادامـه نیـافت؛ حوزه سامرا نیز بعد از درگذشت مـیرزا محمدحسن شیرازی و به‌ ویژه بعد از بازگشت مـیرزامحمدتقی شیرازی بـه کربلا و اقامت درون آن شـهر دوام نیـاورد.گاهی رخدادهای طبیعی و بروز تنگناهای سیـاسی و فرهنگی سبب تعطیل یـا رکود یک حوزه مـی‌شد: حمله محمود افغان بـه اصفهان، به منظور مدتی حوزه این شـهر را متوقف ساخت؛ یـا درون عصر پهلوی اول، سیـاست جدّی حکومت درون حذف علما از سِمَتهای رسمـی قضایی و حقوقی و بازداشتن آنان از فعالیت تبلیغی و حتی ممنوعیتِ استفاده از پوشش رایج اهل علم، بیشتر حوزه‌های شـهرهای ایران را بـه رکود کشاند و به‌ویژه بـه حوزه تهران ضربه‌ای شدید وارد کرد. نمونـه دیگر، حوزه نجف درون چند دهه گذشته است: بعد از برقراری حکومت بعثی، کـه از راهبردهای آن مقابله با علما و هرگونـه فعالیت دینی بود، اخراج بخش اعظمـی از علما و طالبان علوم دینی از نجف و کربلا و کاظمـین بـه بهانـه تبار غیرعراقی ــو به‌ویژه تبار ایرانی ــ و نیز ممانعت از تردد طالبان علوم دینی از ایران و شـهرهای دیگر بـه این کشور، به‌رغمِ ماندن چند تن از عالمان طراز اول و حفظ پایگاه مرجعیت درون نجف، رونق این حوزه را شکست.ج) حوزه‌های علمـیه بیش از هر چیز متکفل تعلیم و نشر و تبیین معرفت دینی، به‌ویژه آنچه ربط وثیق با مخاطبان دین (مکلّفین) دارد، بوده‌اند؛ ازاین‌رو دو منبع اصلی معرفت دینی، قرآن‌وحدیث، موضوع محوری تعلیم به‌شمار مـی‌آمده‌اند. بحثهای قرآنی غالبآ درون شکل تفسیر و بررسیـهای موضوعی و موردی (مثلاً آیـات ناظر بـه عصمت پیـامبران درون مباحث کلامـی و آیـات الاحکام درون مباحث فقهی) با رهیـافتهای مختلف ادبی و کلامـی و عقلی و غیره (رجوع کنید بـه تفسیر*)، ارائه شده هست که از نمونـه‌های قدیم آن، الامالی* و تنزیـه‌الانبیـاء* سیدمرتضی علم‌الهدی* و التبیـان فی تفسیر القرآنِ* شیخ‌الطائفه طوسی درخور ذکرند.اما حدیث، هم‌از آن جهت کـه بسط و تفصیل اشارات قرآن و در موارد زیـادی تبیین و تفسیر مرادات آیـات هست و هم از آن جهت کـه مشتمل بر حجم زیـادی از گزاره‌های دینی، بـه ویژه درون حوزه احکام تکلیفی (شامل احکام جوانحی و جوارحی) است، اهتمام افزون‌تری را اقتضا مـی‌کرده است؛ بر این بیفزاییم کـه مباحث پیرامونیِ حدیث، از قبیل احوال راویـان و اصحاب ا و مؤلفان کتب و اصول متقدم و نیز اعتبار متون حدیثی و مؤلَّفات اصحاب، بـه استفسارهای رجالی و وارسیـهای نسخه‌شناسی و غور و غوص محتواییِ جدّی نیـاز داشته، و بنابراین بخش اعظم مباحثات حوزه‌های قدیم بـه امر حدیث اختصاص مـی‌یـافته است. روش رایج و غالب درون این نظام تعلیمـی آن بوده کـه در حلقه‌های درسی، استادان مـهم‌ترین آثار متقدم و گاهی نیز تألیفات خود را بـه شاگردان عرضه مـی‌د. محتوای این آثار، بـه طور عمده، حدیث بوده و به طرق مختلفِ تحمل حدیث، دریـافت و تدوین مـی‌شده هست (برای نمونـه‌هایی از این نظام تعلیمـی رجوع کنید بـه فهرست رجال نجاشی و فهرست شیخ‌طوسی کـه حاوی گزارشـهای فراوانی از این سنّت است).به مرور زمان و پس از تدوین مـهم‌ترین منابع موضوعیِ حدیثی، و نـهادینـه شدن نظام فقه تفریعی و استنباطی و فراهم آمدن آثار متعدد درون این باب، کتابهای فقهی و کتابهای دربردارنده مباحث اصول فقه عملا محور دروس حوزه‌ای شد؛ همچنان‌که درون زمـینـه مباحث نظری نیز کتابهای کلامـی محور تدریس قرار گرفت. علوم دیگر نیز بـه اعتبار سهمـی کـه در معرفت دینی داشتند، درون کنار فقه کـه اصلی‌ترین موضوع تدریسی حوزه‌ها بود، تدریس مـی‌شدند، بدین‌قرار : ادبیـات عربی بـه مثابه مقدمـه ضروری تعلیم و تعلم دینی، کلام و تفسیر و رجال و در مرتبه‌ای متأخرتر، فلسفه به منظور علاقه‌مندان (در دهه‌های اخیر، تدریس متون فلسفی بـه جهت پاره‌ای ضرورتها و برخی نگرشـها و نیز احتوای آنـها بر آموزه‌های نظری دین اهمـیت بیشتری یـافته است). درون دوره‌های بعد، درون برخی حوزه‌ها (مثلاً اصفهان و تهران) علوم ریـاضی و نجوم و طب هم تدریس مـی‌شد؛ همچنان‌که متون عرفان نظری نیز درون حوزه اصفهان و تهران به منظور افراد محدود ارائه مـی‌شده است. دروس جنبی و حاشیـه‌ای را نیز بـه مناسبت و به اقتضای حال، برخی از علما و استادان به منظور طلابِ علاقه‌مند تدریس مـی‌د، کـه زمان برگزاری آن غالباً درون روزهای تعطیل (پنجشنبه و جمعه) بود. از جمله این دروس درون دهه‌های اخیر، نقد و بررسیـهای فلسفه‌ها و مکاتب جدید، آشنایی با ادیـان و فرقه‌ها، تاریخ و شرح کتب حدیثی (غیر از کتب فقهی) هست (رجوع کنید بـه بخشـهای مختلف همـین مقاله؛ نیز رجوع کنید بـه تعلیم و تربیت*).د) درس اخلاق کـه برخی استادان‌وشخصیتهای وجیـه و معتبر حوزه برگزار مـی‌د، نیز از پررونق‌ترین درسهای جنبی حوزه‌ها بوده است: مثلاً درون عهد شیخ مرتضی انصاری، فقیـه و مؤسس مکتب اصولی معاصر، سیدعلی شوشتری* (متوفی۱۲۸۳)، عالم وارسته و استاد سلوک معنوی کـه خود درون مجلس درس شیخ نیز شرکت مـی‌کرد، بـه امر شیخ به منظور همـه طلاب، هر هفته یک جلسه، درس اخلاق مـی‌گفته هست (و به منظور شیخ نیز درس اختصاصی اخلاق داشته است)؛ درون قم نیز درون زمان آیت‌اللّه حائری و سالهای سپسین، امام خمـینی کـه خود از شاگردان حائری و از استادان مبرِّز فقه و اصول و فلسفه بوده، جلسه درس اخلاق داشته است؛ برخی استادان سطوح عالی و خارج نیز هر هفته درون آخرین روز درس، بخشی از وقت را بـه یک توصیـه اخلاقی و غالباً درون قالب قرائت و شرح یک حدیث اختصاص مـی‌داده‌اند.غرض از این دروس، کـه باید آن را آداب و اخلاق نامـید، علاوه بر شرح و بسط عناوین شناخته‌شده اخلاقی کـه در قرآن و حدیث و متون حکمت عملی آمده، آشنا و توجه طلاب بـه خصلتهای اخلاقی و آداب و عرفیـات مرتبط با اهل علم بود کـه گاه از آن بـه «زیِّ طلبگی» تعبیر مـی‌شود. برخی از نکته‌های اصلی این دروس عبارت‌اند از: تأکید بر مراقبتهای رفتاری فردی و اجتماعی، به‌ویژه به منظور طلاب سطوح عالی و بالاتر، التزامات درونی‌و معنوی، تذکار بـه مرگ و حساب آخرت، پشتکار درون امر تحصیل و رفع موانع علم‌آموزی، اهتمام بـه جوانب مختلف احکام عبادی و رعایت مستحبات احکام با پرهیز از زیـاده‌رویِ آسیب‌زا درون امر درس و احیـاناً درون رفتار، اخلاص و تصحیح نیت و یـادآوری پیوسته انگیزه فراگیری علم دین به منظور دور ماندن از هر شائبه دنیـاگرایـانـه، باورمندی بـه ضرورت و وجوب حضور درون این رشته تعلیمـی به‌رغم بروز مضایق مالی و ناملایمات اجتماعی و امثال آن، توجه پیوسته بـه هدف اصلی از این نظام تعلیمـی کـه آگاهی‌یـابی از علم دین و رساندن آن بـه خلق خداست، رعایت شأن علم دینی و فرایند تعلیم آن و اینکه علم دین آبشخوری الهی دارد و طالب علم دین کـه خود را درون این سلک قرار داده حتما استغنای از خلق و اتکال بـه حق داشته باشد و نیز تأکید بر پیوند معنوی با امام زمان علیـه‌السلام کـه همـه علما و فقهای شیعه خود را درون خدمت او مـی‌دانند. از دیرزمان، برخی علمای بزرگ متون آداب و اخلاقِ متناسب با مخاطبان حوزوی مـی‌نوشته‌اند؛ منیة‌المرید، جامع‌السعادات، معراج‌السعادة و منـهج‌الرشاد نمونـه‌هایی از این آثارند. درون سالهای اخیر نیز درون حوزه علمـیه قم، درسنامـه‌های اخلاق برپایـه همـین متون و نیز تقریرات و تألیفات اخلاقی امام خمـینی تدوین شده است.هـ) نظام تعلیمـی حوزه، همواره متن‌محور بوده و اولین گام به منظور طلبه،ب توانایی فهم درست متن است. دوره مقدماتی و سطح با محوریت متون معین طراحی شده و تألیف شروح متعدد بر کتابهای درسی، حاکی از اهتمام حوزه‌ها بـه متون درسی است. این متون تألیف استادان برجسته حوزه‌ها بوده و غالباً پیچیدگیـها و دشواریـهایی داشته کـه مدرّسان درون هنگام درس تبیین مـی‌کرده‌اند؛ بـه گونـه‌ای کـه ورزیدگی استاد را با همـین شرح و رفع ابهامات و دشواریـها مـی‌سنجیده‌اند، همچنان‌که به منظور سنجش رتبه علمـی طلبه نیز توانایی او را درون توضیح این متون ملاک قرار مـی‌داده‌اند. حتی گاهی بخشی از درسهای عمـیق خارج فقه و اصول نیز بـه تبیین نکته‌هایی از همـین متون اختصاص مـی‌یـافته است. مدت زمان تدریس یک متن، بـه ویژه متون سطوح عالی، درون اختیـار مدرّس بوده و به حسب حوصله و همراهی شاگردان و نیز سبک تدریسی استاد تفاوت مـی‌کرده است. درون هر صورت، انتظار مـی‌رفته هست که درون نظام تعلیمـی حوزه، طلبه بعد از گذراندن دوره مقدمات و سطح، بر مجموعه دستاورد سامان یـافته علمـی حوزه که تا زمانِ خود واقف شود و سپس با شرکت درون دروس اجتهادیِ استادان صاحب‌نظر ــکه اصطلاحآ بـه آن خارج مـی‌گویندــ بر آرای این استادان و چند و چون نقدهای وارد بر علمای گذشته آگاهی یـابد؛ همچنین قابلیتهای خود را به منظور نقادی و ردّ و ایراد آرای علما محک زند. درواقع درس خارج دوره تحقیقات اجتهادی است.از مـهم‌ترین ویژگیـهای این نظام تعلیمـی یکی پیشگیری از بدفهمـی و به تَبَع آن مصون ماندن از اظهارات نادرست،و دیگری خضوع علمـی‌وخویشتنداری از اظهارنظرهای شتابزده و نسنجیده است؛ بـه ویژه آنکه همـه افراد شرکت‌کننده درون نظام تعلیمـی حوزه، درون هر درسی، مطالب استاد را با یکی دو تن مباحثه مـی‌کنند کـه خود به منظور رسیدن بـه فهم درست و مراد مؤلف بسیـار مؤثر است. این سنّتِ مباحثه که تا مرحله درس خارج ادامـه دارد، بعد از آن نیز گاهی جلسات مباحثات علمـی اجتهادی بین افراد برجسته یک نسل کـه خود بـه مرتبه استادی و اجتهاد رسیده‌اند، برگزار مـی‌شود. به‌علاوه، سنّت متداول حوزه‌های علمـیه این بوده هست که درس‌آموختگان حوزه، بعد از نیل بـه مراتب بالای اجتهاد، با آنکه خود حلقه درسی داشته‌اند، درون یکی دو درس مراجعِ وقت حضور مـی‌یـافته‌اند؛ از آن رو کـه هم جایگاه آنان را حرمت نـهند و هم درون مباحثات عالی علمـی مساهمت جدّی داشته باشند. درون سنوات اخیر، با توجه بـه تحولات روشی و فراهم شدن تسهیلاتی همچون ضبط دروس و امکان دستیـابی سریع بـه مطالب درس، این سنّت، علی‌الاغلب، رها شده است.و) هر حوزه، غالباً تحت اشراف بالاترین مقامات علمـی آن حوزه اداره مـی‌شده هست که گاه درون یک شخص تعیّن مـی‌یـافته و گاه چند شخص (مثلا چند مجتهد و مرجع تقلید هم‌تراز) درون این مدیریت مشارکت مـی‌کرده‌اند. مدیریت حوزه ناظر بـه امور کلی و مشتمل بوده هست بر رسیدگی بـه مسائل طلاب (مسکن، کمک هزینـه تحصیلی کـه معمولا ماهیـانـه و با نام شـهریـه پرداخت مـی‌شده، تسهیلات و ملزومات تحصیل مانند کتابخانـه، مسائل اداری مانند سربازی)، مراقبت از برگزاری دروس به منظور سطوح مختلف و رسیدگیـهای خاص بـه مدرّسان درون فرض لزوم، دعوت از استادان بلاد دیگر به منظور تقویت حوزه، نظارت بر امور عمومـی حوزه و سلوک اجتماعی و اخلاقی طلاب و مناسبات آنان با سایر مردم، تنظیم مناسبات حوزه با مقامات رسمـی با توجه بـه شرایط مختلف، اظهارنظرها و اعلام موضع و مشارکتهای موردی درون امور اجتماعی و سیـاسی و امثال آن.مدیر یـا مدیران حوزه‌ها، غالباً با وجوه شرعی کـه مردم مستقیمآ یـا از طریق وکلا و افراد مأذون از جانب مراجع یـا از طریق علمای بلاد مـی‌پرداخته‌اند، امور مالی حوزه را پیگیری مـی‌کرده‌اند؛ گاهی نیز وجوه اهدایی برخی اشخاص خیّر یـا عواید برخی موقوفات درون این راه هزینـه مـی‌شده است. درون حال حاضر نیز همـین سنّت استمرار دارد و تأمـین مالی حوزه‌ها نیز برعهده مراجع تقلید است.مدرّسان خود تصمـیم بـه شروع درس معیّن مـی‌گرفته و به حسب مراجعات و تقاضای طلاب، درس و ساعت برگزاری آن را اعلام مـی‌کرده‌اند. شرط اصلی تدریس توانایی و مقبولیت علمـی بوده و چون طلاب درون انتخاب درس آزاد بوده‌اند، این شرط بـه خودی خود تحقق مـی‌یـافته است. به منظور مکان درس نیز فضاهای عمومـی (مثل مساجد، رواقهای حرم ا و امامزادگان، مقابر علما، مدرسهای مدارس) درون اختیـار بوده و به حسب مورد و در صورت لزوم، از متصدی آن مکان اجازه مـی‌گرفته‌اند. برخی‌از مدرّسان نیز درس را درون خانـه ارائه مـی‌کرده‌اند. درون عین حال، درسهای خارج فقها و مراجع، بـه صورت توافقی، بـه نحوی ارائه مـی‌شده کـه هم‌زمانی پیش نیـاید. درون تعیین روز تعطیل نیز غالباً برنامـه درسی استادان اصلی حوزه ملاک بوده و معمولاً روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل اعلام مـی‌شده است. درون برخی مناسبتها (وفیـات، اعیـاد) نیز درس تعطیل بوده است. بـه علاوه، هر سال، دو یـا سه تعطیل طولانی درون ماه رمضان و نیمـه اول محرّم و نیمـه آخر صفر درون نظر گرفته مـی‌شده هست تا طلاب به منظور تبلیغ و وعظ بـه مناطق مختلف سفر کنند. بخشی از فصل تابستان یـا تمام آن نیز معمولاً درون حوزه‌ها تعطیل مـی‌شده است. درون این مـیان، برخی از اشخاص کـه به سفر تبلیغی نمـی‌رفته‌اند، معمولاً به منظور ایـام تعطیل نوعی اشتغال علمـی (تدریس، تألیف و...) به منظور خود ایجاد مـی‌کرده‌اند. برخی نیز درون سفر بـه همـین اشتغال ملتزم بوده‌اند. نظام و سنّتهای مدیریت حوزه‌ها، جز درون برخی جزئیـات، تغییر اساسی نکرده است.ز) یکی از برنامـه‌های روزهای تعطیل، درون برخی حوزه‌ها، برگزاری جلسات هفتگی تعلیم وعظ و خطابه بوده است؛ چرا کـه یکی از اه مـهم آموزش حوزه‌ای ورود دانش‌آموختگان بـه عرصه وعظ و ارشاد است. درون این جلسات، معمولا چند تن از پیشکسوتان امر تبلیغ حضور مـی‌یـافتند و طلاب جوان، با ارائه خطابه درون جمع، از تجربه این افراد بهره مـی‌بردند، تواناییـهای خود را مـی‌آزمودند، کاستیـهای آن را مـی‌شناختند و برای رفع آن اقدام مـی‌د. به‌علاوه، نوع موضوعات مناسب به منظور ایراد خطابه‌های عمومـی، بـه گونـه‌ای کـه هم آگاهی عموم را درون حوزه معرفت دینی بیفزاید و هم بـه اقتضائات عصری التفات داشته باشد، نیز درون همـین‌جلسات، به‌طور طبیعی‌بررسی مـی‌شد.مدعوین پیشکسوت نیز مبحثی را بـه روش خطابه مطرح مـی‌د کـه هم جنبه محتوایی داشت و هم جنبه مـهارت‌افزایی و تجربه‌اندوزی.ح) درون بیشتر شـهرهای شیعه‌نشین، کـه روحانیون و دانش‌آموختگان حوزه‌های بزرگ شیعه به منظور ارشاد و زعامت دینی حضور مـی‌یـافتند، باتوجه بـه جایگاه علمـی این اشخاص، موقعیت شـهر و علائق مردم، سنّت آموزشی حوزه‌ای شکل مـی‌گرفته هست و معمولا شماری از خانواده‌ها و افراد به منظور به ورود درون سلک تعلیم و تعلم دینی علاقه نشان مـی‌داده‌اند. این نقطه آغاز تکوّن حوزه درون آن شـهر بوده است. درس‌آموختگان این سنّت و نظام آموزشی کـه غالباً درون پیوند با حوزه‌های بزرگ بوده‌اند، درون صورت علاقه بـه ادامـه تحصیل، بـه حوزه‌های بزرگ‌تر مـی‌رفتند. به منظور مثال درون ایران عصر صفوی، اصفهان معتبرترین حوزه بود و طلاب از مناطق مختلف (بحرین، شیراز، خوزستان، لاهیجان، قزوین، کاشان و خوانسار) راهی این شـهر مـی‌شدند؛ گاهی نیز این سفر علمـی درون دو سطح روی مـی‌داد؛ ابتدا از حوزه‌های کوچک به‌حوزه‌های بزرگ‌تر و از آنجا بـه حوزه‌های مرجع سفر مـی‌د؛ مثلا درون عصر قاجار از شـهرهای مازندران به منظور تحصیل بـه تهران و سپس از آنجا بـه اصفهان مـی‌رفتند. برخی نیز بعد از تحصیل درون اصفهان راهی نجف مـی‌شدند، همچنان‌که طلاب شـهرهای منطقه قفقاز ابتدا بـه تبریز یـا زنجان مـی‌رفتند و از آنجا بـه تهران و سپس نجف منتقل مـی‌شدند. این رفت‌وآمد بین شـهرهای شیعه‌نشین هند از یکسو و نجف و اصفهان از سوی دیگر نیز از دیرباز وجود داشت. درون دهه‌های اخیر نیز باتوجه‌به رشد و ارتقای جایگاه حوزه علمـیه قم، علاوه بر درس‌آموختگان حوزه‌های شـهرهای ایران، طلاب حوزه‌های هند و پاکستان و لبنان و بحرین و بسیـاری از شـهرهای واجد حوزه، به منظور طی مدارج عالی تحصیلی بـه این شـهر مـی‌روند. درون واقع، نوعی رتبه‌بندی حوزه‌ای، همراه با پیوند دوسویـه بین حوزه‌های اصلی و حوزه‌های فرعی، از آغاز تاکنون وجود داشته هست (علاوه بر بخشـهای نـه‌گانـه رجوع کنید بـه روحانیت*؛ مرجعیت*).


/حسن طارمـی راد/


حوزه علمـیه قم. الف) از آغاز که تا سده چهارم. قدمت بسیـار زیـاد حوزه علمـیه قم، خود حاصل دیرینگی مذهب شیعه درون این شـهر هست که با مـهاجرت افراد قبیله درون اصل یمنیِ اشعری از کوفه بـه قم پیوند وثیق دارد (رجوع کنید بـه قمـی، ص۲۴۰). گسترش و افزایش مـهاجرت اشعریـان شیعی درون سده دوم، شـهر قم را به‌زودی بـه یکی از شـهرهای مسلمان‌نشین شیعه‌مذهب تبدیل کرد. بررسی زندگینامـه محدّثان و علمای اهل تشیع کـه در سده دوم، یـا حتی اول، درون قم زندگی مـی‌کرده‌اند، نشان‌دهنده تکوین حوزه علمـیه شیعی درون این شـهر از نخستین دهه‌های سده دوم هجری است. از فهرست ۹۱ تن از دانشمندان و محدّثان خاندان اشعری درون قم درون فاصله سده اول که تا چهارم کـه جعفر مـهاجر (ص ۱۹۲- ۱۹۵) گردآوری کرده، ۳۳ تن درون سده دوم مـی‌زیسته‌اند کـه این رقم خود نشان مـی‌دهد کـه از اواخر قرن اول و در طول سده دوم حوزه قم کاملا فعال بوده است. ابوبکربن عبداللّه‌بن سعدبن مالک‌بن عامر اشعری (زنده درون اواخر قرن‌اول)، محدّث و صحابی امام‌صادق‌علیـه‌السلام از جمله این افراد هست که از نسل او دانشمندان بسیـاری پدید آمدند (برقی، ص۴۳؛ قمـی، ص۲۴۱؛ مـهاجر، ص۲۶). نیـای ابوبکر بن عبداللّه، سعدبن مالک، سرسلسله مـهاجران خاندان اشعری بـه قم بوده هست (نجاشی، ج ۱، ص ۲۱۶). یـازده تن دیگر از فرزندان عبداللّه‌بن سعد اشعری نیز از راویـان و محدّثان سده دوم هجری بوده‌اند (قمـی، ص ۲۷۸) از جمله: موسی‌بن عبداللّه ‌بن سعد اشعری (زنده درون ۱۱۴)، صحابی امام‌صادق کـه پیشگام تبلیغ و ترویج مذهب شیعه درون قم بود (برقی، ص۳۰؛ قمـی، همانجا)؛ یَسَع‌بن عبداللّه (زنده درون ۱۱۴) از راویـان امام صادق علیـه‌السلام (قمـی، ص۲۷، ۲۴۱؛ خویی، ج۲۰، ص۱۲۵)؛ یعقوب‌بن عبداللّه (زنده درون ۱۱۴) صحابی امام‌ صادق (برقی، ص۲۸؛ یـاقوت حموی، ذیل «قم»؛ مـهاجر، ص ۱۸۶ـ ۱۸۷)؛ ادریس‌بن عبداللّه (زنده درون ۱۸۳)، صحابی امام صادق علیـه‌السلام (نجاشی، ج ۱، ص۲۶۰؛ طوسی، ۱۴۲۰الف، ص ۱۶۳). یکی دیگر از دانشمندان اشعری درون قرن دوم عبدالعزیزبن مـهتدی‌بن محمد (زنده درون ۱۸۳) بود. وی از جانب امام رضا علیـه‌السلام وکالت داشته و نامش درون اسنادِ دست‌کم شانزده حدیث درون کتب اربعه حدیثی شیعه آمده هست (نجاشی، ج ۲، ص ۶۰؛ مـهاجر، ص ۹۶).شمار علمای شیعه درون قرن سوم همچنان روی بـه افزایش داشته، چنان‌که بنابر فهرست پیش گفته (مـهاجر، ص ۱۹۲ـ۱۹۵)، ۴۴ تن درون این قرن مـی‌زیسته‌اند. این رقم اگر درون کنار شمار دانشمندان خاندانـهای دیگر از قرن سوم بـه بعد، مانند خاندان برقی، حِمْیَری، ابراهیم‌بن هاشم قمـی، ابن‌مَتّیل/ مُتَّیْل، ابن‌بابویـه و دیگر خاندانـهای دانش‌پرور نـهاده شود، گسترش سریع حوزه قم را درون قرون سوم بـه بعد به‌خوبی نشان مـی‌دهد. سرسلسله و نخستین دانشمند خاندان برقی، ابوعبداللّه محمدبن خالدبن عبدالرحمان برقی (زنده قبل از ۲۲۰) از اصحاب امام کاظم و امام رضا سلام‌اللّه‌علیـهما راوی و محدّث معروف سده دوم و اوایل قرن سوم بوده هست (رجوع کنید بـه برقی*، ابوعبداللّه). فرزند محمدبن خالد برقی، احمدبن محمد نامدارترین دانشمند این خاندان هست (برای دیگر دانشمندان این خاندان رجوع کنید بـه برقی*، ابوجعفر).مشـهورترین فرد خاندان حمـیری، ابوالعباس عبداللّه‌بن جعفر حِمـیَری* (متوفی ح ۳۱۰)، از راویـان امام هادی و امام عسکری علیـهماالسلام بوده کـه در کتب اربعه فقهی شیعی بیش از ۱۸۰ حدیث بـه نقل از وی آمده است. او کتابهای بسیـاری نوشته است، مانند قرب الاسناد الی الرضا، و قرب الاسناد الی صاحب الامر (نجاشی، ج۲، ص ۱۸ـ۱۹؛ طوسی، ۱۴۲۰الف، ص۳۸۹، ۴۰۰؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۴، ص ۲۳۸). فرزندش، ابوجعفر محمد نیز از راویـان سرشناس و موثق و صاحب تألیفاتی بوده و با امام عصرعلیـه‌السلام مکاتبه کرده هست (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۳).ابواسحاق ابراهیم‌بن هاشم‌قمـی (زنده درون ۲۴۷) نیز سرسلسله خاندانی علمـی درون حوزه قم بود. وی اصالتآ کوفی و شاگرد یونس بن‌عبدالرحمان و از پیش‌گامان علم حدیث درون قم بود. وی را نخستین محدّثی دانسته‌اند کـه احادیث کوفیـان را درون قم نشر داده هست (نجاشی، ج۱، ص۸۹؛ طوسی، ۱۴۲۰ب، ص۱۱ـ ۱۲). فرزندش، علی‌بن ابراهیم قمـی* محدّث و مفسری بسیـار مشـهور (رجوع کنید بـه تفسیر علی‌بن ابراهیم قمـی*) و از مشایخ کلینی بوده است.فرزندان مَتّیل/ مُتَّیْل قمـی نیز درون شمار محدّثان برجسته بوده‌اند. حسن‌بن متّیل (زنده بعد از ۳۰۰) مصنف و محدّث مشـهوری درون قم بوده و کتابی بـه نام نوادر داشته هست (نجاشی، ج۱، ص ۱۵۵؛ منعّل قمـی، ص ۳۷). برادرش علی‌بن متیل، از مشایخ شیخ‌صدوق بوده هست (نائینی، ۱۳۸۱ش ب، ص ۴۹۵). احمدبن متّیل و فرزندش جعفربن احمد نزد ابوجعفر محمدبن عثمان عَمْری، دومـین نایب خاص امام زمان آن‌چنان قدر و اعتباری داشته‌اند کـه برخی از علمای شیعه تقریباً مطمئن بودند کـه پس از محمدبن عثمان، نیـابت خاصه بـه یکی از این دو تن خواهد رسید (طوسی، ۱۴۱۷، ص ۳۶۹).اما بلندآوازه‌ترین خاندان حوزه قم و سپس ری خاندان ابن‌بابویـه است. خاندان ابن‌بابویـه که تا اواخر سده ششم درون حوزه‌های قم و ری نامـی بلند داشته‌اند. منتجب‌الدین رازی* آخرین دانشمند این خاندان نیز مانند نخستین دانشمند این خاندان، کنیـه ابن‌بابویـه و نام علی داشته است. ابوالحسن علی‌بن حسین‌بن موسی‌بن بابویـه قمـی (متوفی ۳۲۹؛ رجوع کنید بـه بابویـه*، آل) محدّثی بزرگ بوده و نجاشی (ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰) وی را شیخ و فقیـه قمـیان خوانده و کتابهای او را کـه بسیـاری از آنـها درون احکام فقهی است، نام است. فرزندش ابوعبداللّه حسین‌بن علی نیز همانند پدر کنیـه ابن‌بابویـه داشت و از پدرش اجازه نقل حدیث داشته هست (همان، ج ۱، ص ۱۸۹). او خود گفته کـه پیش از بیست سالگی مجلس تدریس داشته و حاضرجوابی او درون حل احکام فقهی، مستمعان را شگفت زده مـی‌کرد (طوسی، ۱۴۱۷، ص ۳۲۱؛ نیز رجوع کنید بـه بابویـه*، آل). فرزند دیگر ابوالحسن علی‌بن حسین، ابوجعفر محمدبن علی معروف بـه شیخ‌صدوق و ابن‌بابویـه، معروف‌ترین عضو این خاندان علمـی است. کتاب مَن لایَحضُرُه الفقیـه، یکی از کتب اربعه حدیثی ـ فقهی شیعه از نوشته‌های اوست (طوسی، ۱۴۲۰ب، ص ۴۴۲ـ۴۴۳). شیخ‌صدوق را درون واقع مـی‌توان نماد و برجسته‌ترین چهره حوزه قم و سپس ری ــکه بعد از ۳۳۹ بـه آنجا مـهاجرت کردــ (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، مقدمـه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص ۱۸ـ۱۹؛ نیز رجوع کنید بـه صدوق*، محمدبن علی)، دانست. آوازه و اعتبار صدوق را درون حوزه قم و ری مـی‌توان با آوازه شیخ‌طوسی درون حوزه بغداد هم‌سنگ دانست.گذشته از این خاندانـهای دانش‌پرور، آنچه بر رونق حوزه قم افزود، حضور پرشمار علویـان و سادات درون این شـهر بود، علویـان دست‌کم بـه دو طریق بـه رونق این حوزه یـاری رساندند. نخست آنکه از مـیان آنان دانشمندان زیـادی درون طول تاریخ حوزه قم ظهور د و دیگر اینکه مزار آنان کـه سخت مورد احترام مردم بود ضمن تقدس بخشیدن بـه قم، بـه کانونی به منظور تدریس و تعلیم علوم دینی طبق بیـان ا شیعه علیـهم‌السلام تبدیل شد (برای ستایش از قم درون روایـات ا معصوم رجوع کنید بـه قمـی، ص ۹۰ـ۱۰۰؛ محمدباقر مجلسی، ج ۴۸، ص ۳۱۷، ج ۵۷، ص ۲۱۴، ۲۱۷). درون رأس علویـان قم حتما از امام رضا، حضرت فاطمـه معصومـه نام برد کـه در ۲۰۲ و در پی ولایتعهدی امام هشتم، از مدینـه عازم خراسان شد و در قم درگذشت (قمـی، ص ۲۱۳). مزار او امروزه دومـین محل بزرگ زیـارتی درون ایران و یکی از عوامل اصلی رونق حوزه علمـیه این شـهر است.قمـی درون تاریخ قم (ص ۲۲۴ـ۲۲۸) از چند عالم و فقیـه علوی کـه نسلشان از طریق علی‌بن جعفر عُریضی بـه امام جعفرصادق علیـه‌السلام مـی‌رسد نام است. همچنین درون منابع از نسل امام موسی‌بن جعفر، بـه فاصله پنج پشت، از محمدبن موسی‌بن اسحاق با تعبیر فقیـه یـاد شده هست (رجوع کنید بـه نائینی، ۱۳۸۱ش الف، ج ۱، ص ۵۱۷). موسی مبرقَع* فرزند امام جواد علیـه‌السلام از فضلایی بود کـه به قم مـهاجرت کرد (قمـی، ص ۲۱۵). فرزندان او درون قم شـهرت رضوی یـافتند (ابن‌عنبه، ص۲۳۰). فرزندش، احمدبن موسی، پسری داشت بـه نام ابوالحسن موسی‌بن احمد (زنده درون ۳۷۱). وی دانشمندی فروتن و مردم‌دار بود و درایت وی سبب شد که تا با وجود جوانی، نقابت علویـان قم و آوه و کاشان و خورزن بـه او سپرده شود. درون زمان او شمار سادات درون قم و اطراف از خرد و کلان، ۳۳۱ تن بوده هست (قمـی، ص۲۲۰). از نسل موسی مبرقع، بـه فاصله سه پشت، عبیداللّه‌ بن موسی عالم و محدّثی پرهیزگار بوده و چند کتاب تألیف کرده از جمله انساب آل‌الرسول و اولادالبتول و الادیـان و الملل (منتجب‌الدین رازی، ص ۷۸؛ نائینی، ۱۳۸۱شالف، ج ۳، ص ۲۶۹).از دیگر عالمان علوی، حمزة‌بن محمدبن احمد از نسل زیدبن علی‌بن الحسین علیـهم‌السلام است. وی از علی‌بن ابراهیم‌بن هاشم درون قم حدیث شنید و خود درون رجب ۳۳۹ درون قم به منظور صدوق حدیث نقل کرد (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ص ۳۰۱).یکی دیگر از علویـان، کـه نویسنده تاریخ قم (ص ۲۲۸) وی را از فقهایی شمرده‌اند کـه از امام حسن عسکری علیـه‌السلام روایت کرده، ابوالفضل حسین‌بن حسن‌بن علی‌بن علی‌بن الحسین علیـه‌السلام بوده هست (برای علما و فقهای علوی دیگر درون تاریخ قم رجوع کنید بـه قمـی، ص ۲۲۵).گسترش کمّی حوزه قم چندان بوده کـه صاحب تاریخ قم (ص ۱۸)، علمای مشـهور شیعه درون این شـهر را از آغاز که تا سده چهارم ۲۶۶ و شمار علمای سنّی را ۱۴تن ذکر کرده است. اقبال بـه علوم دینی، به‌ویژه علم حدیث، درون قم چندان بوده هست که محمدتقی مجلسی (ج ۱، ص ۴۷۷) گفته درون کتابی خوانده کـه در عصر شیخ‌صدوق (قرن چهارم) بالغ بر دویست هزار محدّث درون قم مـی‌زیسته‌اند. مجلسی این رقم بسیـار بالای محدّثان را این‌گونـه به منظور خود قابل باور ساخته هست که درون قم عوام و خواص همـه بـه حفظ حدیث مـی‌کوشیده‌اند. این رقم درون هر صورت نشانـه اقبال عمومـی قمـیان بـه دانش حدیث بوده است.این مزیتها و ویژگیـهای ذکر شده به منظور حوزه قم، یعنی قدمت حوزه و کثرت خاندانـهای علمـی و حضور گسترده علویـان درون آن، البته بـه هیچ‌رو با مزیت اصلی و بسیـار پراهمـیت و اعتبارآور این حوزه، یعنی ارتباط نزدیک با ا معصوم قابل قیـاس نیست. این پیوند هم درون قالب نامـه‌نگاری صورت مـی‌گرفته و هم درون قالب مسافرتهای علمای قم بـه عراق و حجاز و خراسان. درون فهرست سابق‌الذکرِ مـهاجر (ص ۱۹۲ـ۱۹۵) از مـیان ۹۱ تن از علما و محدّثان اشعری قم، ۴۶ تن با یک یـا چند امام معصوم ارتباط و دیدار داشته‌اند. شمار قمـیان صحابیِ ا با احتساب علمای غیراشعری از این رقم هم بالاتر مـی‌رود (رجوع کنید بـه طبسی، ص ۱۱۸ـ ۱۲۱). این ارتباط مایـه اعتبار روزافزون حوزه قم شده و آن حوزه را بـه مرجع و معیـاری درون حوزه علوم اسلامـی بدل کرده بوده است. بـه نوشته شیخ‌طوسی (۱۴۱۷، ص ۳۹۰؛ و به نقل از او محمدباقر مجلسی، ج ۵۱، ص ۳۵۹) یک بار حسین‌بن روح، سومـین نایب خاص امام زمان علیـه‌السلام کتابی فقهی ــکتاب التأدیبــ را بـه قم فرستاد که تا فقهای آنجا نظر خود را درون باب صحت و سقم مطالب آن بازگو کنند.


دانشـها و کتابها. بر پایـه منابع گوناگون مـی‌توان دریـافت کـه در حوزه قم تقریبآ همـه شاخه‌های علوم دینی و مقدمات آنـها ــالبته باتوجه بـه ابتدایی بودن مراحل پاره‌ای از آن علمـهاــ تدریس مـی‌شد. ابوجعفر برقی (متوفی ۲۷۴ یـا ۲۸۰) درون علوم ادبی و بلاغی تبحر داشت. وی درون این حوزه دو کتاب بـه نامـهای الشعر و الشعراء و النحو را تألیف کرد (نجاشی، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۰۶). یکی از شاگردان او، ابوعبداللّه محمدبن عبیداللّه (عبداللّه) ملقب بـه ماجیلویـه* نیز فقیـهی ادیب بود (همان، ج ۲، ص ۲۵۱). دیگر استاد برجسته علوم ادبی درون حوزه قم ابوعلی احمدبن اسماعیل ملقب بـه سمکه بود. وی چند کتاب داشت کـه نجاشی (ج ۱، ص ۲۴۶) آنـها را بی‌مانند خوانده است.علوم قرآنی نیز محل توجه حوزه قم بود. ابوطالب عبداللّه‌بن صلت قمـی از راویـان امام رضا علیـه‌السلام کتابی درون تفسیر قرآن نوشته بود (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۱۳ـ۱۴). ابوعبداللّه برقی کتابی درون تفسیر با نام کتاب التنزیل و التعبیر، و نیز کتاب دیگری بـه نام التفسیر داشت (همان، ج ۲، ص۲۲۰ـ۲۲۱). برادرش حسن‌بن خالد نیز کتاب تفسیری درون ۱۲۰ جلد داشت کـه امام حسن عسکری علیـه‌السلام آن را املا کرده بود (ابن‌شـهرآشوب، ص ۳۴؛ شوشتری، ج ۳، ص ۲۲۸). محمدبن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، از محدّثان ارجمند قم و نویسنده کتابهای فقهی بسیـار، کتابی درباره قرآن با نام فضل القرآن داشت (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۲). ابوالقاسم سعدبن عبداللّه اشعری قمـی، شیخ و فقیـه خاندان اشعری درون همـین باره کتابی نوشت، با نام ناسخ القرآن و منسوخه و محکمـه و متشابهه (همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۲، ۴۰۴). درون همـین دوره تفسیر علی‌بن ابراهیم‌بن هاشم قمـی (زنده درون ۳۰۷) نوشته شد کـه پایـه بسیـاری از تفاسیر مأثور بعدی قرار گرفت (رجوع کنید بـه تفسیر علی‌بن ابراهیم قمـی*).موضوع دیگرِ تألیف و تدریس درون حوزه قم قدیم مسائل اعتقادی و کلامـی بود و مباحث مربوط بـه غیبت امام دوازدهم و امامت درون نقطه مرکزی این مباحثات قرار داشت. به منظور نمونـه مـی‌توان از این کتابها نام برد: کتاب الجبر و التفویض و کتابُ مایفعل‌الناسُ حین یَفْقُدون الامام، درباره وظایف مؤمنان درون وضع فقدان امام، از ابوجعفر احمدبن ابی‌زاهر اشعری قمـی (زنده قبل از ۲۶۲؛ نجاشی، ج۱،ص۲۳۰ـ۲۳۱)؛ کتاب الغیبة و کتاب الامامة از ابوالعباس عبداللّه‌بن جعفر حمـیری قمـی (متوفی ح ۳۱۰؛طوسی، ۱۴۲۰ب،ص۲۹۴؛ قس‌نجاشی، ج۲،ص۱۸ـ۱۹، کـه نام کتاب نخست را الغیبة و الحیرة ضبط کرده است)؛ کتاب الامامة و التبصرة من الحیرة از علی‌بن حسین‌بن بابویـه (متوفی ۳۲۹؛ نجاشی، ج ۲، ص ۸۹؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۲۸۴). بخش قابل توجهی از فعالیتهای کلامـی حوزه قم، درون چهارچوب مبارزه با اندیشـه‌های انحرافی غلات سامان مـی‌یـافت. حسین‌بن سعیدِ اهوازی* (زنده درون ۲۲۰؛ رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۲۰ب، ص ۱۴۹ـ ۱۵۰)، محمدبن حسن صفارِ قمـی* (متوفی ۲۹۰؛ نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۲) و ابوالقاسم سعدبن عبداللّه‌بن ابی‌خلف اشعری، شیخ و فقیـه برجسته شیعه (متوفی ح ۲۹۹ که تا ۳۰۰؛ همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۲) هریک کتابی درون رد غلات نوشتند.از دیگر علوم محل توجه درون حوزه قم قدیم، تاریخ و جغرافیـا بود. ابوعبداللّه برقی بـه نوشته نجاشی (ج ۲، ص ۲۲۱) بـه اخبار و علوم عرب آگاه بود و چند کتاب، از جمله کتاب مکّة و المدینة و کتاب حروب الاوس و الخزرج، نوشت. پسرش ابوجعفر برقی از ادیبان و مورخان حوزه قم، چندین کتاب با گرایش تاریخ تألیف کرد از جمله: انساب الامم، الاوائل، بنات النبی و ازواجه، کتاب التاریخ، کتاب‌المغازی، و طبقات الرجال؛ همچنان کـه کتابی درون موضوع جغرافیـا با عنوان البلدان و المساحة نوشت کـه از مآخذ تاریخ قم* نیز بود (همان، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۰۶). شاگرد ابوجعفر برقی، احمدبن اسماعیل، ملقب بـه سمکه نیز درون دانش تاریخ تبحر داشت. از جمله تألیفات تاریخی او، کتاب العباسی بوده کـه به گفته نجاشی (ج ۱، ص ۲۴۶ـ۲۴۷) ده‌هزار ورق داشته و نجاشی اخبار امـین عباسی را درون این کتاب دیده و آن را ستوده است. از این اثر، حسن‌بن محمد قمـی، مؤلف تاریخ قم (ص ۲۳۷) هم استفاده کرده است. ابوجعفرمحمدبن عبداللّه‌بن جعفر حمـیری نیز بـه تاریخ و جغرافیـا آگاه بود و کتاب المساحة و البلدان را براساس کتاب ابوجعفر برقی تألیف کرد (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۳). ابوالقاسم جعفربن محمدبن جعفر، معروف بـه ابن‌قولویـه* (متوفی ۳۶۸)، از نامورترین مشایخ فقه و حدیث و استاد شیخ مفید، نیز چند اثر درون تاریخ داشت از جمله تاریخ الشـهور و الحوادث فیـها (همان، ج ۱، ص ۳۰۵ـ۳۰۶).علمای قم درباره تراجم و علم رجال نیز تألیفات قابل ملاحظه‌ای داشتند. ظاهرآ ابوجعفر برقی اثری بـه نام کتاب الرجال داشت (در این باره رجوع کنید بـه برقی، ابوجعفر*). علاوه بر وی، علمای دیگر چون ابوعلی احمدبن اسحاق اشعری (زنده درون ۲۶۰)، ابوجعفرمحمدبن یحیی اشعری (متوفی ح ۲۸۰)، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی بین ۲۹۹ که تا ۳۰۰)، محمدبن حسن‌بن ولید (متوفی ۳۴۳)، ابن‌دؤل قمـی (متوفی ۳۵۰)، ابن‌داوود قمـی (متوفی ۳۶۸)، شیخ‌صدوق و برادرزاده‌اش حسین‌بن حسن بابویـه قمـی (قرن چهارم) هریک کتابی درون علم رجال داشته‌اند (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۰، ص ۸۳، ۸۵، ۹۴، ۱۱۲، ۱۱۸، ۱۴۲- ۱۴۳). نیز ابن‌بُطّه قمـی، و ابن‌قولویـه و شیخ‌صدوق، هرکدام کتابی درون ذکر فهرست کتابهای تألیف شده نوشته‌اند (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۶، ص ۳۷۴ـ۳۷۵).رواج این علوم متنوع درون حوزه قم قدیم، البته به‌هیچ‌رو بـه گستردگی رواج علم حدیث درون آنجا نبوده است. حدیث را حتما نـه تنـها مسلط‌ترین دانش، بلکه گسترده‌ترین علمـی شیعه درون سده دوم که تا چهارم به‌شمار آورد. احادیث ا کـه نخست درون مدینـه و کوفه روایت مـی‌شد، درون حوزه قم تهذیب و تدوین مـی‌گردید. بررسی درون سلسله اسناد کتابهایی چون المحاسن، نوشته احمدبن محمدبن خالد برقی، شاهدی بر این مدعاست. یکی از بزرگ‌ترین محدّثان این حوزه، ابراهیم‌بن هاشم قمـی، درون کثرت روایت بی‌مانند بود و نامش درون اسناد بیش از ۶۴۱۴ حدیث آمده هست (خویی، ج ۱۱، ص ۳۱۸). بخش عظیمـی از احادیث کافی از علی‌بن ابراهیم، از طریق پدرش ابراهیم‌بن هاشم نقل شده است. مطالعه درون اسناد احادیث کتاب کافی نشان مـی‌دهد کـه بیش از هشتاد درصد از مشایخ حدیثی کلینی قمـی‌اند. این خود حاکی از آن هست که کلینی زمان نـه چندان کوتاهی را از محضر عالمان حوزه قم استفاده کرده هست (جعفریـان، ج ۱، ص ۲۰۹).از شاخصه‌های مدرسه حدیثی قم، توجه بـه متن حدیث و ساماندهی آنـها درون موضوعات مختلف دینی بوده است. شیخ‌صدوق کـه نماد این مکتب حدیثی بـه شمار مـی‌رود، علاوه بر نگارش چند اثر فقهی ـ حدیثی مـهم، آثاری نیز درون مباحث کلامـی بر مبنای حدیث تألیف کرد، کـه از مشـهورترین آنـها کتاب التوحید* درون مباحث الهیـات و کمال‌الدین و تمام‌النعمة درون استدلال بر امامت حضرت محمدبن الحسن العسکری و غیببت و طول عمر ایشان است. درون واقع مـیان محدّثان قمـی مکتب کلامـی بـه معنای مصطلح وجود نداشت، آنچه وجود داشت مجموعه‌ای از احادیث کلامـی بود کـه گاه با شرح و توضیح همراه مـی‌شد. متن‌گرایی مکتب حدیثی قم با مکتب اهل حدیث نیز تفاوت داشت، زیرا گرایش اهل حدیث ــکه درون مـیان اهل سنّت غالب بودــ درون مـیان محدّثان شیعه نیز بی‌طرفدار نبود. مخالفان از این افراد بـه مقلّده و حشویـه نیز تعبیر کرده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه مفید، ۱۴۱۴، ص ۷۴، ۱۰۰، ۱۲۱، ۱۲۵؛ نیز رجوع کنید بـه حشویّه*). ولی محدّثان قم احادیث را با اصول و قواعد روایتِ حدیث و معیـارهای نقد حدیث مـی‌سنجیدند و هر روایتی را با هر کیفیتی نمـی‌پذیرفتند و به‌ویژه به منظور پیشگیری‌از ورود احادیث مجعول غالیـان سخت‌گیری جدی داشتند و با افرادی کـه از راویـان ضعیف و غیرمعتمد روایت مـی‌د، بـه تندی رفتار مـی‌د؛ چنان‌که ابوجعفر احمدبن محمدبن عیسی (زنده درون ۲۷۴)، از محدّثان بزرگ قم و بالاترین شخصیت علمـی قم درون آن زمان (شیخ‌القمـیّین و فقیـههم رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۱، ص ۱۹۶ـ۱۹۷)، سهل‌بن زیـاد آدمـی را ــازآن‌رو کـه وی را غالی و دروغ‌پرداز مـی‌دانست ــ از قم بیرون کرد و مردم را از سَماع حدیث و روایت آن از او بازداشت (همان، ج ۱، ص ۴۱۷)؛ حتی وی احمدبن محمدبن خالد برقی را به‌سبب نقل روایـات از افراد ضعیف از شـهر قم تبعید کرد ولی به‌زودی او را بازگرداند و از وی پوزش خواست و خود درون تشییع جنازه برقی پا و بی‌عمامـه شرکت کرد و در مرگ او بسیـار متأثر شد (ابن‌غضائری، ص ۳۹). همچنین بنابر برخی شواهد، ابوجعفر از حسن‌بن محبوب* (۱۴۹ـ۲۲۴) روایت نمـی‌کرد، زیرا این محدث کوفی درون نزد اصحاب متهم بود کـه بدون واسطه بـه نقل روایـات ابوحمزه ثمالی* مـی‌پرداخته با اینکه او را ندیده بوده هست (رجوع کنید بـه کشی، ص ۵۱۲؛ معارف، ص ۳۸۵). اگرچه کشی (همانجا) بر آن هست که احمدبن محمدبن عیسی پیش از مرگ پشیمان شد و از این نظر برگشت و از ابن‌محبوب و محدّثان قدیم‌تر از او بـه نقل روایت پرداخت، چنان‌که از طریق محمدبن قاسم نوفلی* حدیث رؤیـا را از ابن‌محبوب نقل کرده است. البته این تغییر روش بـه معنای عدول از معیـارهای علمـی نبود، بلکه او مطمئن شده بود کـه ابن‌محبوب بـه نسخه کتاب ابوحمزه دست یـافته و پس از اطمـینان از صحت انتساب آن بـه ابوحمزه، آن را نقل کرده هست (معارف، همانجا). این متن‌گرایی و فاصله‌گیری از نقد و بررسی حدیث بـه شیوه متکلمان، خرده‌گیری و نقد علمای حوزه بغداد مانند شیخ ‌مفید و سید مرتضی را درون پی داشت. شیخ‌ مفید درون آثاری چون تصحیح الاعتقاد، و المسائل السَرَویة، روش صدوق را بـه نقد کشید (در این باره رجوع کنید بـه صافی، ص ۷ـ۵۹؛ طارمـی‌راد، ص ۲۱ـ ۵۲). سیدمرتضی نیز درباره اتهام اسلاف امامـیه بـه گرایش بـه تشبیـه از شیخ مفید پرسید و شیخ نادرستی این قول را بیـان کرد (مفید، ۱۴۱۳، ص ۷۷ـ ۷۸). بعدها ابوالحسن شریف فتونی* عاملی (متوفی ۱۱۳۸) کتابی بـه نام تنزیـه القمـیین نوشت کـه در آن اتهام مذکور را ــکه قمـی‌ها جز صدوق مجبرّه و مشبهه بوده‌اندــ رد کرده هست (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۴۵۷).باری، احتمالا همـین توجه و دقت علمای حوزه قم درون گزینش و پذیرش حدیث موجب شده بود کـه رجال‌شناسان آنان را فقیـه بنامند. آنان بـه تعبیر محمدتقی مجلسی (ج ۱، ص ۴۷۶) فقیـه محدّثان بودند، چرا کـه از مـیان نصوص حدیثی کـه در اختیـار داشتند، روایـات صحیح را برمـی‌گزیدند و نیز مـی‌توانستند احادیث متخالف را باهم سازگار سازند (همانجا). چنین بود کـه برخی از محدّثان بزرگ قم، درون منابع فقیـه خوانده شدند، مانند محمدبن علی‌بن محبوب (متوفی ۲۲۴؛ رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۲، ص ۲۴۵)، احمدبن محمدبن عیسی اشعری (زنده درون ۲۷۴؛ اردبیلی، ج ۱، ص ۶۹)، ابوعبداللّه محمدبن ابی‌القاسم معروف بـه ماجیلویـه (قرن سوم؛ نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۱)، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی بین ۲۹۹ که تا ۳۰۱، همان، ج ۱، ص ۴۰۱)، علی‌بن حسین ابن‌بابویـه (متوفی ۳۲۹؛ ابن‌ندیم، ص ۲۴۶) و علی‌بن حسن‌بن شاذان (قرن چهارم، نجاشی، ج ۱، ص ۲۰۲). این علما کتابهای فراوانی درون احکام فقه نوشته‌اند. به منظور مثال محمدبن علی‌بن محبوب چندین کتاب درباره احکام عبادی مثل نماز، روزه، حج و احکام جزایی و کیفری تألیف کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۲۴۵)، محمدبن‌حسن صفار افزون ‌بر سی کتاب فقهی داشته‌است (همان، ج ۲، ص ۲۵۲). سعدبن عبداللّه اشعری، درون بیشتر ابواب فقهی صاحب تألیف بود (همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۳) و احمدبن محمدبن حسین معروف بـه ابن‌دؤل قمـی (متوفی ۳۵۰) دست‌کم ۳۵ کتاب فقهی نوشته بوده هست (همان، ج ۱، ص ۲۳۲ـ۲۳۳).


روشـهای آموزشی. شیوه‌های آموزش درون همـه حوزه‌های دینی کمابیش همسان بود. یک روش بسیـار معمول به‌ویژه درون آموزش حدیث این بوده کـه طالبان دانش، گروهی یـا فردی، نزد استاد گرد مـی‌آمدند و استاد احادیث را از حفظ یـا از روی نوشته بر آنان مـی‌خواند و آنان درس استاد را بـه حافظه سپرده و مـی‌نوشتند. کتابهای امالی و مجالس حاصل این‌گونـه از آموزش بوده هست (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۳۰۵ـ۳۰۶). گاه نیز شاگرد کتابی از آن استاد یـا دیگری را نزد استادش قرائت مـی‌کرد و استاد آن را مـی‌شنید و تأیید مـی‌کرد. بـه هر روی، استاد بعد از اطمـینان از تبحر شاگرد درون سماع و فهم حدیث و وثاقت و امانت او بـه وی اجازه روایت مـی‌داد. معمولا این اجازه‌ها بر کاغذی یـا درون پایـان کتابِ اجازه داده شده نوشته مـی‌شد (رجوع کنید بـه تعلیم و تربیت*). بـه نوشته طوسی ( ۱۴۲۰الف، ص۴۱۰ـ۴۱۱)، ابن‌ابی‌جید قمـی درون سال ۳۵۶ از احمدبن محمد عطار قمـی اجازه روایت دریـافت کرده است. ابن‌ندیم (همانجا) درون پشت کتابی بـه خط شیخ‌صدوق، محمدبن علی ابن‌بابویـه خوانده بود کـه به فلان فرزند فلان، روایت کتابهای دویست‌گانـه پدرم و کتابهای هجده‌گانـه خودم را اجازه دادم (برای اطلاع بیشتر درباره شیوه‌های آموزش رجوع کنید بـه تعلیم و تربیت*).


اقتصاد حوزه. از محتویـات منابع قدیم اطلاع چندانی درباره نظام مالی و اداری حوزه قدیم قم نصیب محقق نمـی‌شود. از این منابع همـین برمـی‌آید کـه معیشت علما عموماً از طریقب و کار تأمـین مـی‌شد و استادان و شاگردان درون کنار درس و بحث کار مـی‌د. حسن‌بن علی حجّال، محدّث و صاحب کتاب بزرگ الجامع فی ابواب الشریعة بـه اتفاق محمدبن حسن‌بن ولید قمـی (متوفی ۳۴۳) بـه اشتراک تجارت مـی‌د (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۱، ص ۱۵۵). بـه گفته نجاشی (همانجا) وی را چون درون کار فروش حجل (= خلخال) بود، حجّال گفته‌اند؛ یـا ابونصر وهْب‌بن محمد قمّی، صاحب کتابی با نام النوادر، بزّاز (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص۳۹۲) و محمدبن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، صاحب بصائر الدرجات رویگر (همان، ج۲، ص۲۵۲) و حسین‌بن شاذویـه (قرن چهارم)، از محدّثان قم و از استادان ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویـه، صحّاف بود (همان، ج۱، ص۱۸۴). درون تاریخ قم (ص ۲۷۹) آمده کـه اشعریـهای قم، خانـه‌ها و آبادیـها و زمـینـهای کشاورزی فراوانی را وقف ا معصوم مـی‌د و همچنین خمس اموال خود را از طریق وکلای ائمـه کـه بسیـاری از آنـها نیز قمـی بوده‌اند، نزد ا مـی‌فرستادند. مـی‌توان احتمال داد کـه یکی از مصارف این اوقاف، تأمـین هزینـه طلاب و مراکز علمـی بوده است.


عرصه سیـاست. درون بررسی جامع درباره حوزه علمـیه قم قدیم، نمـی‌توان پیوند آن را با حوزه سیـاست و اجتماع درون نظر نیـاورد. این پیوند دو گونـه تجلی داشته است: یکی دخالت علمای حوزه درون امور سیـاسی و تصدّی مناصب دیوانی شـهر، دوم ــکه خود از عامل حضور اجتماعی و سیـاسی علما ناشی مـی‌شده ــ توجه بـه تألیف و پژوهش نظری درون باب مسائل مبتلا بـه عملی از منظر دینی. سبب اصلی پیوند حوزه قم با مسائل اجتماعی و سیـاسی، صرف‌نظر از گونـه‌های نمود آن، بافتار جمعیتی قم بود، کـه شـهری یکپارچه شیعه‌نشین بوده است. ازاین‌رو هم والیـان و هم قاضیـان از مـیان شیعیـان کـه اکثریت را درون اختیـار داشته‌اند، برگزیده مـی‌شدند (رجوع کنید بـه عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹). به منظور نمونـه، هارون‌الرشید (حک: ۱۷۹ـ۱۹۳) حمزة‌ بن یَسَع‌بن عبداللّه قمـی، از راویـان امام رضا را والی قم کرد و به او اجازه داد که تا قم را از اصفهان مستقل و در آنجا نماز جمعه برپا کند (قمـی، ص ۲۸). همـین خلیفه درون سال ۱۹۲، عامربن عمران اشعری را بـه ولایت قم برگزید (همان، ص۱۰۲). اگر هم حاکم‌شـهراز مـیان علمای‌حوزه انتخاب نمـی‌شد، وی بر خود لازم مـی‌دید که تا برای موفقیت درون اداره شـهر نظر آنان را جلب نماید، چنان‌که والی قم به‌همـین منظور با احمدبن محمدبن عیسی‌اشعری دیدار مـی‌کرد (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۱، ص ۲۱۶ـ۲۱۷).علاوه بر والی، قاضی نیز بر مذهب مردم شـهر بود. آنچنان کـه از تاریخ قم (ص ۱۷) برمـی‌آید، قاضی را نیز که تا اواخر قرن سوم، مردم شـهر خود برمـی‌گزیدند، که تا اینکه مکتفی (حک : ۲۸۹ـ۲۹۵) رسم انتصاب قضات را معمول و آنان را از مرکز خلافت بـه قم گسیل کرد. درون این صورت نیز قضات معمولا از مـیان علمای شیعه شـهر معین مـی‌شدند. از بین علمای شـهر قم خاندان دعویدار قمـی کـه به گفته عبدالجلیل قزوینی (ص ۲۱۲) همـه زاهد و عالم و اهل فتوا و تقوا بودند، عمدتآ بـه کار قضا مـی‌پرداختند، از جمله: ابوالمناقب ظهیرالدین علی‌بن هبة‌اللّه، علاءالدین محمدبن علی‌بن هبة‌اللّه، رکن‌الدین محمدبن سعدبن هبة‌اللّه (منتجب‌الدین رازی، ص ۱۲۲). همچنین از عالمان دیگری نیز بـه عنوان قاضی قم یـاد شده است، مانند سدیدالدین ابومحمدبن حسن قمـی (رجوع کنید بـه همان، ص ۴۰)، قاضی ابوابراهیم بابویی کـه در سرتاسر نیمـه نخست قرن ششم دست درون کار قضا درون قم بود (عبدالجلیل قزوینی، ص ۴۵۹). این چنین بود کـه به گفته عبدالجلیل قزوینی (همانجا) درون قم «همـه فتاوی و حکومت بر مذهب صادق و باقر» و قاضی شـهر علوی یـا شیعی بود.علمای حوزه قم علاوه بر تصدی مناصب دیوانی، به‌ویژه منصب قضا، درون مباحث نظری نیز کمابیش بـه موضوعات حکومتی مانند خراج، خمس، زکات، قضا، مناسبات مسلمانان با نامسلمانان، دفاع و جهاد توجه نشان مـی‌دادند؛ از جمله تألیفاتی کـه در مسیر همـین مباحث بوده، اثری هست از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویـه (ح ۲۹۰ـ۳۶۸) با نام القضاء و آداب الحکام (نجاشی، ج ۱، ص ۳۰۵ـ۳۰۶). نمونـه دیگر کتابی هست با نامِ الرسالة فی عمل السلطان، تألیف ابوالحسن محمدبن احمدبن داوود (متوفی ۳۶۸) فقیـه و شیخ قمـیان درون روزگار خود (همان، ج ۲، ص ۳۰۴ـ۳۰۵).


ب) سده ششم که تا نـهم. حوزه علمـیه قم قدیم کـه به ‌ویژه درون سده‌های سوم و چهارم شکوه فراوان یـافته بود، با رونق حوزه‌های مشابه دیگر درون ری و سپس بغداد و به‌ویژه بـه علت قدرت یـافتن سلجوقیـان سنّی مذهب درون سده پنجم، از شکوه پیشین آن کاسته شد. با این همـه، گزارشـهای دو نویسنده شیعه اهل ری یعنی منتجب‌الدین رازی و عبدالجلیل قزوینی رازی از زندگینامـه علما و وضع علمـی و آموزش این شـهر، نشان مـی‌دهد کـه مخصوصاً درون قرن ششم، این حوزه بـه سالهای رونق پیشین خود نزدیک شده بود. چنان‌که گذشت از خاندان دعویدار قمـی درون سده‌های پنجم که تا هفتم عالمان بسیـاری برخاستند کـه چند تن آنان بـه منصب قضای شـهر دست یـافتند. بیرون از این خاندان، دانشمندان دیگری نیز این حوزه را رونق بخشیدند. یکی از فقهای مشـهور قم درون قرن ششم ابومحمدحسن‌بن حَسّولة‌بن صالحان قمـی خطیب جامع عتیق قم بود کـه نزد ابوعبداللّه جعفربن محمد دُوریستی (از مردم طرشت) درس خوانده و نیز از شاگردان شاذان‌بن جبرئیل قمـی بود (محمدباقر مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۴۲). فقیـه صاحب فتوا، قاضی ابوابراهیم بابویی، نیز درون نیمـه نخست سده ششم درون قم مطابق مذهب اهل بیت حکم مـی‌کرد (عبدالجلیل قزوینی، ص ۴۵۹). همچنین ابوجعفر محمدبن علی نیشابوری، استادِ فضل‌اللّه‌بن علی حسنی راوندی (متوفی ح ۵۵۰)، درون حوزه قم فعالیت داشت و صاحب چند اثر از جمله الحدود و الموجَز فی النحو بود (منتجب‌الدین رازی، ص ۱۰۲ـ ۱۰۳؛ عبدالجلیل قزوینی، ص ۲۱۲؛ امـین، ج ۸، ص ۴۰۸). از خاندان علویِ سیدزکی، مرتضی کبیر شرف‌الدین محمدبن علی ــکه مدرسه‌ای نیز داشت ــ درون علم و پارسایی شـهره بود و برادرانش تاج‌الدین و امـیر شمس‌الدین ابوالفضل رضوی درون سده ششم درون حوزه قم فعال بودند (عبدالجلیل قزوینی، ص ۱۹۵، ۲۲۴ـ۲۲۵). زین‌الدین امـیرة‌بن شرفشاه حسینی نیز از فقهایی بود کـه به امر قضا و تدریس اشتغال داشت و مدرسه‌ای نیز بـه نام او درون قم دایر بود (منتجب‌الدین رازی، ص ۳۶؛ عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵، ۴۵۹؛ قس ابن‌حجر عسقلانی، ج ۲، ص ۲۱۸ کـه نامش را امـیربن شرف شاه‌الشریف الحسنی القمـی ضبط کرده است).مدرسه امـیرة‌بن شرفشاه تنـها مدرسه دایر درون قم درون سده ششم نبود و به تصریح عبدالجلیل قزوینی (ص ۱۹۵) درون این شـهر کتابخانـه‌ها انباشته از کتب طوایف مختلف، و کرسیـها و حلقه‌های درس دایر بود. وی از ده مدرسه آباد درون قم نام است، از جمله: مدرسه سعد، اثیرالملک، شـهید سعیدعزالدین مرتضی، ظهیرالدین عبدالعزیز، ابوالحسن کمـیج، و مدرسه شمس‌الدین مرتضی. همچنین درون بارگاه فاطمـه معصومـه سلام‌اللّه علیـها نیز علوم دینی تدریس مـی‌شد و این مزار اوقافی داشت کـه هزینـه طلاب و استادان و مدرّسان از آن تأمـین مـی‌شد (همانجا).با حمله مغولان بـه قم و کاشان و خون‌ریزی و ویرانی گسترده درون این شـهرها درون سال ۶۲۱ (رجوع کنید بـه ابن‌اثیر، ج ۱۲، ص ۴۱۹)، حوزه قم نیز روی بـه زوال نـهاد. آقابزرگ طهرانی از عالمانی کـه نسبت «قمـی» داشته‌اند، درون قرن ششم ۳۴ نفر (رجوع کنید بـه طبقات: الثقات، ص ۲۲۵ـ۲۲۶)، قرن هفتم ۳ نفر (همان : الحقائق، ص ۱۶۵) و در قرن نـهم ۷ نفر (همان: الضیـاء، ص۱۱۰) را نام است. این رقم ــ صرف‌نظر از این فرض کـه ممکن هست همـه آنـها اهل و مقیم قم نباشند ــ درون مقایسه با شمار عالمان حلّه درون قرن ششم: ۱۶ نفر (رجوع کنید بـه همان: الثقات، ص ۸۵ـ۸۶)، درون قرن هفتم: ۳۴ نفر (همان: الانوار، ص ۵۵ـ۵۶)، درون قرن هشتم: ۳۸ نفر (همان: الحقائق، ص ۶۱ـ۶۲) و در قرن نـهم: ۱۰ نفر (همان: الضیـاء، ص ۵۴)، رکود حوزه‌علمـیه قم را درون این دوره‌ها به‌خوبی بـه تصویر مـی‌کشد.در این دوره دیگر از مدارس متعدد و پررونق قم سده ششم خبری نیست. با این همـه فعالیتهای این حوزه، با افت و خیز بسیـار زیـاد، کمابیش تداوم یـافته است. ابن‌طاووس (۶۴۷ـ۶۹۳؛ ص ۱۳۱) از مدرسه‌ای بـه نام رضویـه درون قم یـاد کرده کـه در روزگار او باقی و دایر بوده است. احتمالا مدرسه‌ای کـه امروزه با نام مدرسه رضویـه درون منطقه بازار قدیم قم واقع هست یـادگاری از همان مدرسه است. ابن‌عنبه (ص ۹۲) نیز از مدرسه‌ای واقع درون محله سورانیک واقع درون بازار قم کـه ناصرالدین علی بطحانی از نوادگان امام حسن مجتبی علیـه‌السلام درون آن مدفون بوده، یـاد کرده است. خواندمـیر درون دستورالوزراء (ص ۳۷۷ـ۳۸۰) درون شرح‌حال برهان‌الدین عبدالحمـید کرمانی (متوفی ح ۸۷۷) از وزرای شاهان گورکانی، از مدرسه‌ای درون قم یـاد کرده هست که وی درون آن منزل گزیده بود. مدرسی طباطبائی (ص ۳۷ـ۳۸) احتمال داده کـه این همان مدرسه غیـاثیـه بوده کـه در حدود ۷۳۰ بـه دستور خواجه‌غیـاث‌الدین امـیرمحمد پسر رشیدالدین فضل‌اللّه بنا شده بود و اکنون نیز سردر و مناره‌های آن باقی است


منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الانوار الساطعة فی المائة السابعة، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: الحقائق الراهنة فی المائة الثامنة، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵؛ همان: الضیـاء اللامع فی‌القرن‌التاسع، چاپ علی‌نقی منزوی، تهران ۱۳۶۲ش؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌بابویـه، معانی‌الاخبار، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المـیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ ابن شـهرآشوب، معالم‌العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن‌طاووس، فرحة‌الغری فی تعیین قبر امـیرالمؤمنین علی علیـه‌السلام، چاپ تحسین آل‌شبیب ، ]قم[ ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، بیروت: دارمکتبة‌الحیـاة، ]بی‌تا.[؛ ابن‌غضائری، الرجال لابن الغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۲۲؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ محمدبن علی اردبیلی، جامع‌الرواة و ازاحة الاشتباهات عن‌الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ امـین؛ احمدبن محمد برقی، کتاب‌الرجال، درون ابن‌داوود حلّی، کتاب‌الرجال، تهران ۱۳۸۳ش؛ رسول جعفریـان، تاریخ تشیع درون ایران از آغاز که تا قرن دهم هجری، ج ۱، قم ۱۳۷۵ش؛ غیـاث‌الدین‌بن همام‌الدین خواندمـیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۵۵ش؛ خویی؛ شوشتری؛ لطف‌اللّه صافی، «بین‌العَلَمـین: الشیخ الصدوق و الشیخ المفید»، ترجمة محمدرضا آل‌صادق، درون المقالات و الرسالات، ش ۱۸، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳؛ حسن طارمـی‌راد، «صدوق و مفید درون بحارالانوار مجلسی»، درون مقالات فارسی، ش ۵۲، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳؛ محمدجواد طبسی، قم عاصمة الحضارة الشیعیة، قم ۱۳۸۴ش؛ محمدبن حسن طوسی، رجال‌الطوسی، چاپ جواد قیومـی اصفهانی، قم ۱۴۲۰الف؛ همو، فهرست کتب‌الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب‌الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰ب؛ همو، کتاب‌الغیبة، چاپ عبادالله طهرانی و علی‌احمد ناصح، قم ۱۴۱۷؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش؛ حسن‌بن محمد قمـی، کتاب تاریخ قم، ترجمـه حسن‌بن علی قمـی، چاپ جلال‌الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش؛ محمدبن عمر کشی، اختیـار معرفة‌الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشـهد ۱۳۴۸ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی؛ محمدتقی‌بن مقصود علی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیـه، ج ۱، قم ۱۴۱۴؛ حسین مدرسی طباطبائی، قم درون قرن نـهم هجری، قم ۱۳۵۰ش؛ مجید معارف، پژوهشی درون تاریخ حدیث شیعه، تهران ۱۳۷۴ش؛ محمدبن محمد مفید، اوائل‌المقالات، چاپ ابراهیم انصاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ همو، الحکایـات فی مخالفات‌المعتزلة من العدلیة والفرق بینـهم و بین‌الشیعة الامامـیة من امالی‌الامام الشیخ المفید، عرض و روایة شریف مرتضی، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۱۳؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ نورالدین علی منعّل قمـی، تذکره مشایخ قم، چاپ مدرسی طباطبائی، قم ۱۳۵۳ش؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ جعفر مـهاجر، رجال الاشعریین من المحدثین و اصحاب الائمة علیـهم‌السلام، قم ۱۴۲۹؛ محمدعلی‌بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمـیین، چاپ محمدرضا انصاری قمـی، قم ۱۳۸۱ش الف؛ همو، ریـاض‌المحدثین فی ترجمة الرواة و العلماء القمـیین من المتقدمـین و المتأخرین، چاپ محمدرضا انصاری قمـی، قم ۱۳۸۱ش ب؛ احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ یـاقوت حموی.


/سید عباس رضوی/


ج) عصر صفوی که تا قاجار. با آنکه حوزه قم از سده هفتم که تا نـهم رو بـه افول نـهاده بود، اهمـیت مذهبی قم و اصالت و قدمت حوزه علمـیه آن و ریشـه‌دار بودن علمای شیعه درون این شـهر مانع فروپاشی یکباره و زوال کامل این حوزه شد. حمایتهای کمابیش مداوم صفویـان از علما و مذهب شیعه، کـه از عوامل رشد و رونق حوزه‌های شیعی درون قزوین و اصفهان بود، مـی‌بایست شامل قم، باسابقه‌ترین شـهر شیعی ایران، نیز شده باشد. صرف‌نظر از مدرسه فیضیـه* کـه تا اواخر قرن یـازدهم با نام مدرسه آستانـه شناخته مـی‌شد، تقریبآ درون سرتاسر دوره صفوی علمای شیعه ولو به منظور مدتی معین درون قم اقامت و احتمالا تدریس کرده‌اند. از جمله آنان این دانشمندان درون خور ذکرند : بهاءالدین عاملی* (رجوع کنید بـه مدرسی طباطبائی، ص ۱۲۸)؛ مولی حاج‌حسین یزدی، از شاگردان بزرگ بهاءالدین عاملی، متکلم و ریـاضی‌دان کـه شرحی مفصّل‌بر تجرید خواجه‌نصیر طوسی نوشت و در اواخر عمر درون مدرسه معصومـیه قم تدریس مـی‌کرد (افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۱۹۵ـ۱۹۶، ۴۵۲ـ۴۵۳)؛ صدرالدین شیرازی مشـهوربه ملاصدرا* (صدرالدین شیرازی، مقدمـه نصر، ص پنج ـ شش)؛ فیض‌کاشانی* (متوفی ۱۰۹۱) کـه به گفته خود (ص۱۵۱) هشت سال درون قم نزد صدرالدین شیرازی بـه تلمذ و ریـاضت پرداخت؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی* (متوفی ۱۰۷۲) شاگرد و داماد صدرالدین شیرازی و یکی از بزرگ‌ترین متکلمان چهار قرن اخیر، بلکه یکی‌از محقق‌ترین متکلمان دوره اسلامـی، نویسنده کتابهای معروف شوارق الالهام و گوهر مراد کـه اصلا اهل لاهیجان بود ولی به‌سبب اقامت طولانی درون قم بـه قمـی مشـهور شد. او درون مدرسه معصومـیه قم مَدْرَسی خاص داشت (نصرآبادی، ص۲۲۶؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۱، ص ۲۷۲؛ افندی اصفهانی، ج۳، ص۱۱۴)؛ مولی محمدطاهر قمـی (متوفی ۱۰۹۸) از مشایخ اجازه علامـه مجلسی (رجوع کنید بـه مجلسی، ج۱۱۰، ص۱۲۹ـ ۱۳۱). وی شیخ‌الاسلام قم بود و در آن شـهر بـه اداره امور مذهبی مردم اشتغال داشت و کتابهای متعددی درون کلام و حدیث و نقد تصوف نوشت (رجوع کنید بـه نصرآبادی، ص ۲۳۸؛ افندی اصفهانی، ج ۵، ص۱۱۱)؛ قاضی سعید قمـی* (متوفی ۱۱۰۷) نویسنده شرح معروف بر التوحید ابن‌بابویـه کـه آثاری چون رساله ششم از کتاب الاَرْبَعینیّات لِکشفِ انوارِ القُدسیّات خود را تحت عنوان الاَنوارُالقُدسیةُ فی تحقیقِ الهَیولی و الصُّورةِ و النَّفسِ و فوائِدَ اُخَر درون محرّم ۱۰۸۵ (رجوع کنید بـه قاضی سعیدقمـی، ص ۱۹۵) و رساله هفتم آن را تحت عنوان المَقَصدُ الاَسْنی فی تحقیقِ ماهیّة الحرکةِ و وجودِها درون ۱۰۸۸ (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۱۱) درون قم بـه اتمام رساند؛ صدرالدین، فرزند مولی محمدطاهر قمـی، کـه او نیز درون علم کلام تبحر داشت و در قم درون مدرسه معصومـیه تدریس مـی‌کرد (جزایری، ص ۱۴۲)؛ مـیرزاحسن لاهیجی (متوفی ۱۱۲۱)، فرزند ملاعبدالرزاق لاهیجی، کـه مانند پدرش حکیم و متکلمـی بزرگ بود. وی درون قم زاده شد و همانجا تحصیل و تدریس و تألیف کرد و در همان شـهر درگذشت (رجوع کنید بـه قزوینی، ص ۱۱۱؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۲۰۷ـ۲۰۸؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۳، ص ۲۱۹)؛ مولی فخرالدین ماوراءالنـهری کـه معاصر شاه‌عباس دوم بود. وی کـه از مذهب اهل سنّت بـه مذهب شیعه گرویده بود از ماوراءالنـهر بـه قم آمد و در همانجا ساکن شد و نزد علمای قم درس خواند. وی آثاری نیز دارد (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۴، ص ۳۳۱ـ۳۳۲).در قرن سیزدهم نیز شماری از عالمان درون قم بـه فعالیت علمـی اشتغال داشتند کـه مـهم‌ترین و مشـهورترین آنان شیخ‌ابوالقاسم قمـی* (متوفی ۱۲۳۱)، معروف بـه مـیرزای قمـی، است. وی از شاگردان مبرِّز وحید بهبهانی بود و از جاپلق، کـه پدرش درون آنجا ساکن شده بود، بـه قم مـهاجرت کرد و در آنجا بـه تدریس و تألیف پرداخت. زنوزی، کـه در زمان حیـات مـیرزای قمـی کتاب خود را نوشته، از او بـه عنوان عالم فاضل کامل مجتهد و ماهر درون علم اصول فقه یـاد کرده و کتاب القوانین المحکمـه او را، کـه تألیف آن درون آخر ربیع‌الثانی ۱۲۰۵ درون قم بـه پایـان رسید، ستوده هست (رجوع کنید بـه روضه ۴، قسم ۱، ص ۵۲۳). از نوشته زنوزی معلوم مـی‌شود کـه این کتاب درون زمان حیـات مؤلفش شـهرت داشته و بی‌سبب نیست کـه بعدها یکی از کتب معتبر درسی درون حوزه‌های علمـیه شده هست (رجوع کنید بـه تعلیم و تربیت*). مـیرزای قمـی درون فقه نیز کتابها و رساله‌های بسیـار دارد از جمله غنائم‌الایـام و جامع‌الشتات. وی درون دوران اقامت درون عتبات عراق، شاگردان متعدد مشـهوری داشت از جمله ملااحمد نراقی، سیدعبداللّه شُبَّر و سیدمحمدجواد عاملی، صاحب مفتاح‌الکرامـه (برای تفصیل رجوع کنید بـه مـیرزای قمـی، ج ۱، مقدمـه تبریزیـان، ص ۴۸ـ۴۹). بسیـاری از شاگردان قمـی، این شـهر را ترک د و به مراکز علمـی فعال‌تر، و از همـه مـهم‌تر، نجف، رفتند. با این حال، او درون دوران اقامت خود درون قم موجب رونق بیشتر علمـی قم گردید و حضور او بـه تداوم رشته تعلیم و تعلم دینی درون قم انجامـید.ازانی کـه در حیـات و نیز بعد از مرگ مـیرزای قمـی درون قم بـه فعالیت علمـی پرداخته‌اند از این افراد مـی‌توان نام برد : محمدتقی برغانی (متوفی ۱۲۶۳؛ رجوع کنید بـه برغانی*، آل) کـه مدتها درون قم نزد مـیرزای‌قمـی تحصیل کرد (رجوع کنید بـه امامـی خوئی، ج۱، ص۳۱۴ـ۳۱۵)؛ سیدجواد فاطمـی‌قمـی (متوفی۱۳۰۳) از فقهای دانشمند مقیم قم کـه در نجف نزد شیخ‌انصاری درس خوانده بود و در قم ریـاست دینی شـهر را برعهده داشت (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۳۶۳ـ۳۶۴)؛ شیخ ابوالقاسم قمـی (متوفی ۱۳۵۳) از مشاهیر علمای قم کـه با بیشتر علوم آشنایی داشت و آنـها را تدریس مـی‌کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۲۲۲ـ۲۲۳). محمدتقی‌بیک ارباب قمـی، مؤلف تاریخ دارالایمان قم درون اواخر عهد ناصرالدین‌شاه قاجار، از برخی علمای آن عصر قم نام است، از جمله حاجی‌ملامحمد صادق کـه او را از علمای نافذالحکم معرفی کرده، شیخ‌محمدحسن کـه در علم معقول و منقول سرآمد بوده، مـیرزاحسن، آقاسیدعبداللّه، آخوند ملاعلی و حاج‌آقا جلال امام جمعه و مـیرزاابوالقاسم شیخ‌الاسلام، نواده مـیرزای قمـی (رجوع کنید بـه ص۳۰ـ۳۱). از علمای اواخر دوره قاجاری حاج سیدصادق قمـی (متوفی۱۳۳۸)، از درس‌آموختگان حوزه‌های عتبات و حاج مـیرزا محمد ارباب قمـی، شاگرد مـیرزا حبیب‌اللّه رشتی و آخوند خراسانی و از استادانِ شیخ عباس قمـی و مؤلف چند کتاب و نیز مصحح کتابهایی چون الغیبه نعمانی (چاپ ۱۳۱۸) و اثبات‌الوصیّه (چاپ ۱۳۲۰) بوده‌اند (دانشوران قم، ص ۱۲۱ـ ۱۲۲، ص ۱۲۵ـ۱۲۶).


منابع: محمدتقی ارباب قمـی، تاریخ دارالایمان قم، چاپ حسین مدرسی طباطبایی، قم ۱۳۵۳ش؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی اصفهانی، ریـاض‌العلماء و حیـاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ؛ محمدامـین امامـی خوئی، مرآة‌الشرق: موسوعة تراجم اعلام‌الشیعة الامامـیة فی‌القرنی الثالث عشر و الرابع عشر، چاپ علی صدرائی خوئی، قم ۱۳۸۵ش؛ عبداللّه‌بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامـی حائری، قم ۱۴۰۹؛ دانشوران قم: نگاهی بـه زندگی ۲۰۴ تن از دانشمندان و بزرگان قمـی یـا مدفون درون قم، گزیده ستارگان حرم (۱ـ ۱۵)، تلخیص علی‌رضا هزار، تدوین محمدتقی ادهم‌نژاد، قم: زائر، ۱۳۸۴ش؛ محمدحسن‌بن عبدالرسول زنوزی، ریـاض‌الجنة، روضه ۴، قسم ۱، چاپ علی رفیعی، قم ۱۳۷۰ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، رساله سه اصل، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۴۰ش؛ محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، شرح صدر فیض کاشانی، چاپ شـهرام پازوکی، درون عرفان ایران: مجموعه مقالات (۲۹ و ۳۰)، گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش، تهران: حقیقت، ۱۳۸۵ش؛ محمدسعیدبن محمد مفید قاضی سعید قمـی، الاربعینیـات لکشف انوارالقدسیـات، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۸۱ش؛ عبدالنبی‌بن محمدتقی قزوینی، تتمـیم امل‌الآمل، چاپ احمدحسینی، قم ۱۴۰۷؛ مجلسی؛ حسین مدرسی طباطبائی، «مدرسه آستانـه مقدسه (فیضیـه)»، وحید، ش ۱ (فروردین ۱۳۵۰)؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: از عصر مـیرداماد و مـیرفندرسکی که تا زمان حاضر، چاپ جلال‌الدین آشتیـانی، ج ۱، تهران: انیستیتو ایران و فرانسه، ۱۳۵۱ش، ج ۳، تهران: انجمن فلسفه، ۱۳۵۵ش؛ ابوالقاسم‌بن محمدحسن مـیرزای قمـی، غنائم الایـام فی مسائل الحلال و الحرام، قم ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش؛ محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ش.


/اسماعیل باغستانی/


 


 دوره معاصر۱. سیر تاریخی. دست‌کم هشت سال پیش از آنکه شیخ عبدالکریم حائری درون ۱۳۰۰ش حوزه علمـیه قم را تأسیس کند، انتقال مرجعیت شیعه از عراق بـه ایران و تأسیس حوزه علمـی منسجمـی درون قم یـا مشـهد راانی چون شیخ‌اسداللّه ممقانی درون ایران مطرح کرده بودند. درون اواخر عصر قاجار و پیش از ورود حائری بـه قم و اقدامات وی به منظور ارتقای سطح حوزه علمـیه قم، علمای ساکن قم کـه برخی از آنـها از حیث علمـی واجد مرتبه والایی بودند، کوششـهایی درون این جهت صورت داده بودند کـه به نتیجه مورد نظر نرسیده بود؛ از جمله مـیرزامحمدفیضِ قمـی* کـه در ۱۳۳۳ از سامرا بـه قم بازگشت و از ۱۳۳۶ مدارس دارالشفا و فیضیـه را کـه از کاربری علمـی خارج شده بود بازسازی کرد و طلاب را درون آنجا اسکان داد. وی همچنین طلاب را رتبه‌بندی و برای آنـها مقرری تعیین کرد. این اقدام چنان مـهم تلقی شد کـه به مناسبت آن از سوی متولی حرم حضرت معصومـه درون عید غدیر ۱۳۳۶ درون صحن عتیق چراغانی و جشن باشکوهی برگزار شد (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص۳۵؛ همو، ۱۳۸۱ش، ص ۱۵ـ۱۶؛ نیز رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۱۳۸). با وجود این اقدام مـهم و به‌رغم حضور علمای بزرگی درون این عهد درون قم، از جمله شیخ‌ابوالقاسم قمـی و مـیرزاجواد آقای ملکی تبریزی* (رجوع کنید بـه ریحان‌یزدی، ص۱۴۴ـ۱۴۵؛ شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۳۹)، که تا زمان حضور و استقرار دائمـی حائری درون قم، حوزه علمـیه سامان یـافته و پرمایـه‌ای درون این شـهر برپا نگردید.در شکل‌گیری حوزه معاصر قم همچنین حتما از کوششـهای شیخ‌محمدتقی بافقی* یـاد کرد. بـه نوشته شریف‌رازی (۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۱۴ـ۱۵، ۲۱ـ۲۲)، بافقی بعد از مـهاجرت بـه قم درون ۱۳۳۷ و استقرار درون آن شـهر، علمای ساکن درون قم را، از قبیل شیخ‌ابوالقاسم کبیر قمـی و شیخ‌مـهدی فیلسوف و مـیرزامحمد ارباب*، به منظور تشکیل حوزه علمـی سامانمند تشویق کرد ولی آنان معتقد بودند کـه باتوجه بـه وضع و روحیـه مردم قم تأسیس حوزه منوط بـه وجود و حضور عالم صاحب نفوذی از غیرشـهر قم است. سرانجام با پافشاری بافقی و پا درون مـیانی مـیرزامحمد ارباب و شیخ‌محمدرضا شریعتمدار ساوجی از علمای مبرِّز آن روزگار کـه در قم ساکن شده بود، از حاج شیخ‌عبدالکریم حائری دعوت شد کـه از اراک بـه قم بیـاید و حوزه علمـیه سامانمندی درون این شـهر تأسیس کند. بدین‌گونـه حائری درون ۱۳۴۰ (۱۳۰۰ش) درون قم مستقر شد و بنای تأسیس حوزه علمـیه جدید قم را نـهاد.حائری دانشمند زبده و معروفی بود کـه سالها درون سامرا و نجف نزد استادان مشـهوری چون سیدمحمد فشارکی اصفهانی، مـیرزامحمدحسن شیرازی، آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی مدارج عالی‌فقه و اصول را گذرانده و سالها نیز درون کربلا تدریس کرده بود و از ۱۳۳۲ یـا اوایل ۱۳۳۳ درون اراک مستقر شده و ضمن تدریس، امور حوزه علمـیه آن شـهر را به‌طور مستقل مدیریت کرده بود. درون واقع همـین سابقه علمـی و مدیریتی او بود کـه موجب دعوت او بـه قم گردید و در تأسیس و اداره حوزه علمـیه نوپای قم نیز بـه کار او آمد. با استقرار حائری درون قم بسیـاری از شاگردان او کـه در اراک بـه سر مـی‌بردند، از جمله اشخاص برجسته‌ای چون سیدمحمدتقی خوانساری، سیداحمد خوانساری، سیدروح‌اللّه خمـینی (امام خمـینی)، سیدمحمدرضا گلپایگانی و شیخ محمدعلی اراکی بـه قم آمدند (رجوع کنید بـه حائری‌یزدی*، عبدالکریم). حائری درون مدت اقامت حدود پانزده ساله خود درون قم کـه در اوج باروری علمـی نیز بود، با مدیریت قوی خود حوزه علمـی نیرومندی را به‌وجود آورد، بـه طوری کـه شمار طلاب حوزه قم پیش از سخت‌گیریـهای پهلوی اول درون ۱۳۱۳ش بـه هفتصد تن (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۷) و بنابر نقلی دیگر بـه نـهصد تن رسیده بود (رجوع کنید بـه امـین، ج ۸، ص ۴۲)، این عدد را که تا هزار هم ذکر کرده‌اند (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۱ش، ص ۱۶). تشکیل حوزه علمـیه درون قم و حسن شـهرت و مدیریت حائری موجب استقبال بسیـاری از علما و انتقال آنان بـه قم گردید، از جمله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی* کـه از ۱۳۴۱ که تا ۱۳۴۹ درون قم مستقر شد و به تعلیم و تدریس پرداخت (صدرالدین شیرازی، مقدمـه آشتیـانی، ص صدوسی‌ونـه؛ رفیعی قزوینی، مقدمـه رضانژاد، ص بیست‌ویک؛ استادی، ص ۱۴۳)، شیخ‌محمدرضا مسجدشاهی (رجوع کنید بـه ‌اصفهانی*) از علمای اصفهان کـه از ۱۳۴۴ که تا ۱۳۴۶ درون قم اقامت گزید و مـیرزامحمدعلی شاه‌آبادی* کـه در ۱۳۴۷ بـه قم وارد شد و تا ۱۳۵۴ درون آنجا ماند (استادی، همانجا). حضور استادان و مدرّسان مـهاجر و مجاور فراوان درون قم درون عهد حائری نشان از نشاط علمـی حوزه علمـیه قم درون این عصر دارد (برای اسامـی تعداد قابل توجهی از آنان رجوع کنید بـه شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۱۶ـ۲۳۴). عوامل سیـاسی و اجتماعی دیگری هم درون آغاز تأسیس حوزه علمـیه قم بر رونق آن افزود، کـه از آن مـیان مـی‌توان بـه رفتن احمدشاه قاجار بـه قم اشاره کرد. وی یک بار درون ۲۱ ربیع‌الاول ۱۳۴۲ (۸ عقرب ۱۳۰۲) به منظور عرض تبریک تأسیس حوزه علمـیه قم بـه آنجا رفت (مکی، ج ۲، ص ۴۳۲) و بار دوم درون هنگام آمدن علمای نجف بـه قم (شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۸۵). ورود عالمان بزرگ و مشـهوری چون سیدابوالحسن اصفهانی* و مـیرزا محمدحسین نائینی* از نجف‌به قم و استقبال باشکوه حائری از آنان و واگذاری محل تدریس خویش بـه آنان نیز درون این مقطع زمانی سبب تقویت این حوزه گردید (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۲۴). ورود رضاخان سردار سپه بـه قم درون هنگام نخست‌وزیری و طرح قضیـه جمـهوری درون ۶ فروردین ۱۳۰۳، و ملاقات و گفتگو با علما و از جمله حائری و صرف‌نظر از آن نیز مایـه بهره‌برداری متقابل حوزه علمـیه قم و دولت گردید (رجوع کنید بـه حائری‌یزدی، ص ۱۱۸). از دیگر عوامل تقویت حوزه علمـیه قم مـهاجرت علمای اصفهان بـه قیـادت حاج‌آقا نوراللّه اصفهانی* (متوفی ۱۳۴۶) بـه قم درون اعتراض بـه نظام سربازگیری اجباری با هدف مخالفت با پهلوی اول بود کـه تحرکی سیـاسی را درون حوزه علمـیه قم موجب شد (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۸؛ ، ص ۲۳۷ـ ۳۰۰).حائری درون مدت اقامت خویش درون قم مـهم‌ترین درس خارج حوزه علمـیه را ارائه مـی‌کرد به‌طوری کـه استادان دیگر حوزه هم درون آن شرکت مـی‌د. محل تدریس او مدرسه فیضیـه و سپس تکیـه عشقعلی بود (ریحان‌یزدی، ص ۶۱ـ۶۲). حائری درون زمـینـه برنامـه‌ریزی آموزشی و تدبیر امر معیشت طلاب نیز تلاش جدّی بـه عمل آورد، از جمله کوشید درون روشـهای آموزش حوزوی تحول ایجاد کند، ابواب علم فقه را تخصصی نماید و دامنـه معلومات طلاب را توسعه بخشد (رجوع کنید بـه اراکی، ص ۸۲ـ۸۳؛ کریمـی جهرمـی، ص ۴۷؛ سیدکباری، ص ۳۸۴). حائری درون این زمـینـه‌ها شخصآ بـه امور طلاب و مدارس رسیدگی کرد و برای تشویق آنان بـه درس و بحث جایزه تعیین نمود. او با هدف تأمـین فضای آموزشی حوزه بـه بازسازی و گسترش مدارس عمده‌ای، مثل مدرسه فیضیـه و مدرسه دارالشفا و امثال آنـها، اقدام کرد (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۵۶، ۶۲ـ۷۶؛ حائری یزدی*، عبدالکریم). وی، همچنین به منظور حفظ و ارتقای حوزه نوپای قم کوشید آن را درون حدّ امکان از تنشـهای سیـاسی برکنار دارد و به همـین سبب هم بود کـه مثلا درون ماجرای تعرض پهلوی اول بـه شیخ‌محمدتقی بافقی درون قم، واکنش آشکاری نشان نداد (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۳۵ـ۳۶، ۴۶؛ مکی، ج ۴، ص ۲۸۷). درون مواردی هم حائری با هوشیـاری تمام درون همـین جهت کوشید از طرح و نقشـه‌های دولت به منظور محدود حوزویـان، بـه نفع حوزه بهره‌برداری کند. مثلا هنگامـی کـه رژیم پهلوی با اجبار بـه برگزاری امتحانات علمـی درون حوزه قصد داشت به منظور حوزویـان محدودیت ایجاد کند و در ضمن از مـیان روحانیـان کـه قشر باسواد جامعه بودند افرادی را به منظور مشاغل مختلف دولتی برگزیند، حائری خواستار آن شد کـه امتحانات درون قم برگزار شود و خود او بر آن نظارت نماید (شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۴۶؛ بصیرت‌منش، ص ۲۵۲). درون اسناد بازمانده از سال ۱۳۱۱ش، نام ۳۶۷ تن از طلاب کـه امتحان داده‌اند و نیز نام ۱۱۹ تن کـه از ۱۳۰۸ که تا ۱۳۱۴ درون امتحان مدرّسی شرکت کرده‌اند و نام ۲۷ تن کـه در ۴ فروردین ۱۳۰۵ داوطلب مدرّسی بوده‌اند دیده مـی‌شود (رجوع کنید بـه امـینی، ص ۳۰۹ـ۳۲۳، ۳۲۵ـ۳۳۱). با این حال درون ماجرای کشف حجاب* و اتحاد لباس، حائری با تمام احتیـاطی کـه در برخورد با دولت و سیـاست داشت، با جدیت و حساسیت بیشتری مداخله کرد. از جمله وی طی تلگرافی درون ۱۱ تیر ۱۳۱۴ کشف حجاب را برخلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری اعلام کرد (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۵۱؛ امـینی، ص ۳۴۷، سند ش ۱۴؛ بصیرت‌منش، ص ۲۵۸). موضوع کشف حجاب و مسائلی چون ممنوعیت مجالس عزاداری به منظور حائری چنان تحمل‌ناپذیر بود کـه گفته شده هست وی بعد از روی آنـها رنجور شد و چندان نشاط نداشت (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۶۵؛ غروی تبریز، ص ۴۳؛ به منظور نحوه و مـیزان دخالت حائری درون امور سیـاسی رجوع کنید بـه حائری یزدی*، عبدالکریم).در فاصله وفات حائری که تا مـهاجرت بروجردی بـه قم، ریـاست اداره حوزه علمـیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه قرار گرفت: سیدمحمد حجت کوه‌کمری*، سیدمحمدتقی خوانساری* و سیدصدرالدین صدر*. گفتنی هست که بعد از فوت حائری، باتوجه بـه شرایط دشواری کـه رژیم پهلوی به منظور حوزه و روحانیـان بـه وجود آورده بود، خاصه اتفاقاتی کـه در حوزه علمـیه مشـهد رخ داده بود (رجوع کنید بـه بخش ۱۰ همـین مقاله)، بیم آن مـی‌رفت کـه حوزه علمـیه قم نیز تعطیل شود؛ درون این شرایط بود کـه این سه تن تصمـیم گرفتند با تشریک مساعی حوزه علمـیه قم را از این خطر نجات بخشند (شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص۹۰). این سه تن از معتمدین درجه اول حائری بودند کـه وی درون زمان حیـاتش برخی از امور علمـی و حوزوی خود را بـه آنان واگذار کرده بود و در بین آنـها، بـه نظر مـی‌رسد حائری بـه حجت کوه‌کمری نظر خاص داشت. حجت عالم شناخته شده‌ای بود کـه در نجف محضر درس دانشمندانی چون سیدمحمدکاظم یزدی، مـیرزامحمدحسین نائینی و آقا ضیـاء عراقی را درک کرده بود و از بدوِ ورود بـه قم بـه گفتن درس پرمایـه‌ای اشتغال داشت کـه در خورِ ذهن افراد بااستعداد بود. حجت ضمن ارائه درسی پرمایـه، و رسیدگی بـه امور معیشتی حوزویـان بـه پیروی از روش و منش حائری کـه پرهیز از تنشـهای سیـاسی و درگیری با دولت بود توانست حوزه علمـیه را کـه فشار دولت بر آن بیش از زمان حائری بود، حفظ نماید. حجت نیز همچون حائری به منظور تقویت حوزه علمـیه قم درون زمـینـه توسعه فضای آموزشی آن تلاش کرد؛ یـادگار مـهم او درون این باب مدرسه حجتیـه هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۸۸ـ۹۰، ۹۹ـ۱۰۱، ۱۱۴، ۱۸۵ـ۱۹۰؛ نیز رجوع کنید بـه حجت کوه‌کمری*، سیدمحمد). درون این زمـینـه سیدمحمدتقی خوانساری کمک بسیـاری بـه حجت کرد. خوانساری درون اراک نزد حائری درس خوانده و نیز درون نجف نزد علمایی چون سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی و مـیرزای نائینی و آقاضیـاء عراقی شاگردی کرده بود و از زمان ورود بـه قم که تا پس از مرگ حائری مراحل سطوح و خارج را تدریس مـی‌کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۵۲). سیدصدرالدین صدر هم درون این دوره درون جهت حفظ و ارتقای حوزه علمـیه قم کمک زیـادی بـه حجت کرد و با اینکه خود مرجع تقلید بود از هیچ نوع همکاری فروگذار نکرد و حتی بـه امتحانات طلاب شخصاً رسیدگی و برای تشویق آنان امتحانات هفتگی بـه صورت مسابقه برگزار مـی‌کرد و با جایزه آنان را تشویق مـی‌نمود. وی تحصیل‌کرده عتبات نزد دانشمندانی چون آخوند خراسانی و آقا ضیـاءعراقی بود (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۲۰۰ـ۲۰۱، ۲۰۳، ۲۰۵). درون این دورهانی چون فیض قمـی نیز بـه این سه مرجع کمک مـی‌د. فعالیت امام خمـینی هم درون این دوره بـه عنوان یکی از استادان مبرِّز حوزه چشمگیر بود، خاصه درس اخلاق او تأثیری زیـادی بر طلاب داشت (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۴۵؛ سبحانی، ص ۱۳). با تمام کوششی کـه سه مرجع مذکور درون حفظ و اداره حوزه علمـیه قم درون این مقطع زمانی مبذول داشتند، از طرفی بـه دلیل فشار حکومت وقت و از سوی دیگر بـه سبب عدم‌تمرکز درون زعامت و مرجعیت حوزه، وضع عمومـی حوزه علمـیه قم درون این برهه نابسامان بود (رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۳۴ـ۳۵؛ کرجی، ص ۴۱)؛ حتی شمار طلاب حوزه علمـیه قم از حدود هزار بـه حدود چهارصد نفر کاهش یـافت (رجوع کنید بـه امام خمـینی، ج ۲، ص ۴۰۷، ج ۱۱، ص ۴۵۴؛ پورهادی، ص ۶۶).در اوایل دهه بیست شمسی، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمـیه قم کـه از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمـی و نفوذ اجتماعی و دینی آیت‌اللّه‌حاج آقاحسین بروجردی، آگاهی داشتند (درباره وی رجوع کنید بـه بروجردی*، حاج‌آقاحسین) از او خواستند کـه از بروجرد بـه قم بیـاید، امام خمـینی و حاج‌آقاروح‌اللّه کمالوند* از علمای خرّم‌آباد درون این زمـینـه کوشش بیشتری مبذول داشتند. آیت‌اللّه بروجردی با پذیرش این درخواست، درون محرّم ۱۳۶۴/ آذر ۱۳۲۳ش درون قم ساکن شد (بدلا، ص ۹۳ـ ۹۴؛ شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ ۱۳۳۳ش، ج ۲، ص ۲). درون تحکیم جایگاه و مرجعیت بروجردی درون هنگام اقامت درون قم نیز نقش امام خمـینی چشمگیر بود (رجوع کنید بـه امام خمـینی، ج ۱، ص ۲۴؛ فلسفی، ص ۱۷۵). با ورود بروجردی بـه حوزه علمـیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمـی آن دوچندان و بنیـه علمـی آن تقویت گردید. اقدامات بروجردی درون طول دوره زعامت، حاکی از اهتمام ایشان بـه حفظ و تقویت این‌حوزه است. بروجردی با استقرار درون قم تدریس پرمایـه‌ای را آغاز کرد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله). شمار حاضران درس وی را پانصد که تا ششصد تن برآورد کرده‌اند (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۱ش، ص ۷۶). مدیریت نیرومند و متمرکز بروجردی موجب شد کـه شمار طلاب این حوزه کـه در سالهای اولیـه حضور وی درون قم درون ۱۳۲۶ش، بالغ بر دوهزار تن بود (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۱) درون دهه چهل شمسی بـه ۸۷۰۰ تن (رجوع کنید بـه جغرافیـای تاریخی شـهرستان قم، ص ۲۱۸) برسد. درون آغاز حضور بروجردی درون قم درون ۱۳۲۶ش درسهای خارج فقه و اصول منحصر بـه چند تن، از جمله خود بروجردی، حجت، فیض، خوانساری و صدر بود (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۱ش، ص ۳۸)، ولی درون پایـان زندگی وی، بر شمار استادان خارج فقه و اصول حوزه قم کـه بین ۲۰ که تا ۲۵۰ شاگرد داشتند افزوده شده بود و به‌ویژه تعدادی از شاگردان برجسته حائری، چون شیخ محمدعلی اراکی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدمحمد داماد، امام خمـینی، سیدکاظم شریعتمداری و سیدشـهاب‌الدین مرعشی حوزه درسی خارج داشتند (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج۲، ص۱۷۲ـ۱۷۶).بروجردی بـه عنوان عالی‌ترین مقام علمـی دینی ایران درون عهد خود و نیز بـه عنوان مرجع تقلید علی‌الاطلاق و رئیس حوزه علمـیه قم، به منظور پیشبرد امور دینی و حوزویـانی را رابط خود با حکومت قرار داده بود و پیـامـها یـا اعتراضات و تذکرات خود را از طریق آنان بـه شاه یـا مقامات دیگر ابلاغ مـی‌کرد (برای نمونـه‌هایی از این ارتباطات رجوع کنید بـه حائری‌یزدی، ص ۴۷، ۵۶ـ۵۷؛ فلسفی، ص ۱۸۷، ۱۸۹). از دیگر اقدامات سیـاسی و اجتماعی بروجردی بـه این موارد مـی‌توان اشاره کرد : پیشنـهاد گنجاندن تعلیمات دینی درون ضمن دروس مدارس و موافقت دولت با آن (رجوع کنید بـه فلسفی، ص ۱۸۹؛ مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص ۴۵۹)، پیشنـهاد توقف قطارها درون ایستگاه به منظور اقامـه نماز مسافران (مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص ۴۵۲، سند ش ۲۹)، مقابله با نفوذ بهائیت درون مراکز دولتی (رجوع کنید بـه فلسفی، ص۱۹۰ـ۱۹۱، ۴۶۹؛ سلطانی‌طباطبائی، ص۴۸ـ۴۹)، حمایت از مردم فلسطین و صدور اعلامـیه درون این باب درون ۱۳۲۷ش (سال تأسیس رژیم اسرائیل؛ رجوع کنید بـه مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص ۴۵۷، سند ش ۳۶ـ۳۸)، مسئله اصلاحات ارضی* (سلطانی طباطبائی، ص۵۰؛ بدلا، ص ۱۰۱).بروجردی درون بُعد بین‌المللی نیز فعالیتهایی را درون حوزه علمـیه قم سامان داد، از جمله سیدمحمدتقی طالقانی آل احمد را درون ۱۳۳۱ش به منظور سرپرستی شیعیـان مدینـه و پس از درگذشت او سیداحمد لواسانی و سپس شیخ عبدالحسین فقیـهی رشتی را اعزام کرد، سیدزین‌العابدین کاشانی را بـه کویت، سیدمحمدحسن ناشرالاسلام شوشتری را بـه زنگبار، شریعت‌زاده اصفهانی را بـه پاکستان، مـهدی حائری یزدی* را بـه امریکا و صدربلاغی را بـه عنوان نماینده سیـار خود بـه اروپا فرستاد (رجوع کنید بـه شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۲، ص ۱۴؛ فلسفی، ص ۲۰۳؛ بدلا، ص ۱۰۳ـ ۱۰۴؛ حسینیـان، ص ۳۸۶). از دیگر اقدامات بین‌المللی بروجردی جلب حمایت و تأیید شیخ‌محمدتقی قمـی* به منظور تأسیس دارالتقریب درون مصر بود. بر اثر مساعی قمـی بود کـه شیخ‌محمود شلتوت، شیخ دانشگاه الازهر درون ۱۳۳۷ش مذهب جعفری را درون کنار دیگر مذاهب فقهی اهل سنّت بـه رسمـیت پذیرفت (فلسفی، ص ۱۷۹ـ ۱۸۰؛ حسینیـان، ص۳۹۰ـ۳۹۱).بروجردی به منظور حفظ و ارتقای حوزه علمـیه قم، ضمن اظهار استغنای عملی از دولت و سفارش طلاب بـه حفظ آرامش و بهانـه نبه دست دولت، دست بـه اقدامات مـهمـی درون این زمـینـه زد؛ از جمله از حیث علمـی شیوه جدید خود را درون تحقیق و تدریس مباحث فقه ارائه کرد کـه در قم سابقه نداشت و نسلی از شاگردان بااستعداد درون این زمـینـه تربیت کرد کـه استادان و مراجع آینده حوزه شدند (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله)، به منظور احیـا و چاپ کتابهای عمده حدیثی و فقهی و رجالی شیعه تلاش زیـاد مبذول داشت، بـه ادامـه تحصیل طلاب و تشویق افراد بااستعداد بـه شیوه‌های مختلف توجه نشان داد، طلاب را بـه مبانی مسائل و مباحث فقه و رجال و بیـان مآخذ هرکدام و اینکه هر مسئله‌ای از چه وقت و چرا وارد حوزه اسلامـی شده هست متوجه کرد (رجوع کنید بـه اشتهاردی، ص ۱۸۶، ۱۹۱). بروجردی درون زمـینـه توسعه فضای آموزشی حوزه از قبیل ساخت و احیـای مدارس و به طور خاص تأسیس مسجد اعظم و کتابخانـه آن اقدامات درخور توجهی کرد (رجوع کنید بـه شریف رازی، ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۳۵۲ـ۳۵۳). بـه این ترتیب، مـهاجرت مؤثر و تحول‌آفرین بروجردی، حوزه قم را بـه مرتبه‌ای از اعتبار رساند کـه عملا هم‌ارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنی حوزه نجف، شد و نـه فقط طالبان علم از شـهرهای مختلف ایران راهی قم مـی‌شدند، بلکه بـه تدریج افرادی از مناطق شیعه‌نشین دنیـا قم را به منظور تحصیل برمـی‌گزیدند (رجوع کنید بـه بروجردی*، حاج آقاحسین).پس از وفات بروجردی حوزه علمـیه قم وارد مرحله جدیدی از حیـات خود شد. مقطع زمانی ۱۳۴۰ش که تا ۱۳۵۷ش سیـاسی‌ترین دوره فعالیت و حیـات حوزه علمـیه قم محسوب مـی‌شود. با رحلت بروجردی بار دیگر وحدت مدیریت و مرجعیت درون حوزه قم از هم گسیخت و زعامت و مدیریت آن برعهده چهار تن استاد برجسته و مطرح قرار گرفت: امام خمـینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی*، سیدکاظم شریعتمداری* و سیدشـهاب‌الدین مرعشی‌. بعد از تبعید امام خمـینی بـه ترکیـه و سپس انتقال ایشان بـه نجف، اداره این حوزه برعهده آن سه تن دیگر افتاد (وکیلی قمـی، ص ۲۱، ۳۸). درون این مقطع کـه بحث مرجعیت بار دیگر مطرح شده بود، روزنامـه‌ها گزارشـهایی درون باب استادان خارج حوزه و تعداد شاگردان آنان منتشر د. براساس گزارش روزنامـه کیـهان بـه تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۰، چند روز بعد از درگذشت بروجردی، درس خارج امام خمـینی پرشکوه‌ترین درس بود کـه بیش از چهارصد تن درون آن شرکت مـی‌د (رجوع کنید بـه روحانی، ۱۳۷۶ش، ج ۲، سند ش ۳۷). درون این برهه، علمای طراز اول از حیث سیـاسی بـه سه گروه عمده تقسیم مـی‌شدند: گروهی کـه از دخالت درون سیـاست پرهیز داشتند و آیت‌اللّه سیداحمد خوانساری (از شاگردان نامبردار حائری، کـه در تهران ساکن شد و مرجعیت یـافت) نمونـه بارز این طرز فکر و عمل بود. گروه دوم روحانیـان مـیانـه‌رو بودند کـه در عین مخالفت با رژیم پهلوی از مبارزه تند با آن پرهیز مـی‌د و عالمانی چون گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی این خط مشی را داشتند. گروه سوم کـه عبارت بودند از امام خمـینی و طرفدارانش از شاگردان بروجردی و نیز سیدمحمد محقق داماد، کـه به‌جدّ وارد صحنـه سیـاست شدند (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۲۳۸ـ۲۴۱).نقطه شروع درگیری حوزه علمـیه قم با دولت بعد از فوت بروجردی، وقتی بود کـه پهلوی دوم بـه جای پیـام تسلیت بـه علمای قم، بـه آیت‌اللّه سیدمحسن حکیم* درون نجف پیـام تسلیت فرستاد و این امر درون بین علمای داخل ایران این‌گونـه تلقی شد کـه هدف وی بیرون بردن مرجعیت شیعه از ایران هست (رجوع کنید بـه تاریخ قیـام پانزده خرداد بـه روایت اسناد، ج۱، سند ش ۱۵/۲؛ جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص۲۳۶). اقدامات بعدی رژیم پهلوی درون این مقطع، موقعیت سیـاسی حوزه علمـیه قم را برجسته‌تر کرد و ابراز موضع صریح امام‌خمـینی و یـاران و همراهانش و نیز سایر علما، موقعیت مرجعیت امام خمـینی را استوارتر کرد. امام‌خمـینی، استاد برجسته‌ای بود کـه درس خارج معتبری داشت (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله) و شاگردان فراوانی درون فلسفه و اصول و فقه تربیت کرده بود. اقدامات و اظهارات سیـاسی او تأثیرات اساسی بر حوزه قم داشت.تصویب لایحه انجمنـهای ایـالتی و ولایتی درون ۱۶ مـهر ۱۳۴۱ درون کابینـه اسداللّه عَلَم کـه در آن قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف و برگزاری مراسم تحلیف، علاوه بر قرآن با هر کتاب آسمانی دیگر ممکن دانسته شده بود، بـه شدت عواطف دینی مردم را برانگیخت و اعتراضات و مخالفتهای شدید مراجع و علما را درون پی داشت (رجوع کنید بـه پانزده خرداد*، قیـام). بعد از دو ماه مبارزه، دولت بـه طور رسمـی درون تلگرامـی درون شب ۷ آذر ۱۳۴۱ بـه آیت‌اللّه گلپایگانی، اعلام کرد کـه آن تصویب‌نامـه اجرا نخواهد شد (رجوع کنید بـه اسناد انقلاب اسلامـی، ج ۱، ص ۴۴). درون همـین سال درون مخالفت با همـه‌پرسی به منظور لوایح شش‌گانـه نیز حوزه قم عکس‌العمل شدیدی نشان داد. مراجع قم درون یک تصمـیم جمعی مقرر د اعلامـیه‌ای درون تحریم همـه‌پرسی بدهند، گلپایگانی بـه افشاگری بر ضد رژیم پرداخت (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۵۷) و امام خمـینی همـه‌پرسی را برخلاف قوانین ایران دانست (روحانی، ۱۳۵۸ش، ج ۱، ص۲۳۰). وقتی هم کـه در چهارم بهمن این سال قرار شد شاه بـه قم برود، فرمانداری قم درون نشستی با علما درون سوم بهمن جهت رفع کدورت خواستار دیدار آنان با شاه شد کـه امام خمـینی با این امر مخالفت کرد و دیگران نیز نظر وی را پذیرفتند و تصمـیم گرفته شد علما و طلاب آن روز را درون خانـه بمانند (هاشمـی رفسنجانی، ۱۳۷۶ش، ج ۱، ص ۱۳۳). درون نتیجه، شاه درون چهارم بهمن ۱۳۴۱ بدون استقبال جدّی وارد قم شد و رسمآ برضد روحانیت سخن گفت (همانجا؛ روحانی، ۱۳۵۸ش، ج ۱، ص ۲۶۵). بـه دنبال آن امام خمـینی اطلاعیـه تندی بر ضد رژیم صادر کرد (رجوع کنید بـه دوانی، ۱۳۶۰ش، ج ۳، ص ۲۱۲) و پس از چندی درون آستانـه عید نوروز و به سبب مطابقت ایـام عید با شـهادت امام صادق علیـه‌السلام طی اطلاعیـه‌ای اعلام کرد کـه مسلمانان امسال عید ندارند (رجوع کنید بـه امام خمـینی، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷؛ روحانی، ۱۳۵۸ش، ج ۱، ص۳۱۵).در دوم فروردین ۱۳۴۲ برابر با ۲۵ شوال، روز شـهادت امام صادق علیـه‌السلام، نیروهای نظامـی بـه مجلس عزاداری آن حضرت کـه از زمان حائری درون مدرسه فیضیـه برگزار مـی‌شد و گلپایگانی بعد از حائری این آیین را ادامـه داد، حمله د و دهها تن از طلاب و مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و شماری هم کشته شدند. این عمل رژیم، واکنش شدید علما و مراجع را بـه دنبال داشت و حتی علمای نجف نیز مثل سیدابوالقاسم خویی و سیدعبداللّه شیرازی و سیدمحسن حکیم اطلاعیـه دادند و این اقدام رژیم را محکوم د. حکیم حتی درون واکنش بـه این عمل رژیم از علمای ایران خواست کـه دسته‌جمعی بـه عتبات مـهاجرت کنند که تا در این باب تصمـیم‌گیری شود (رجوع کنید بـه اسناد انقلاب اسلامـی، ج ۱، ص ۸۰ـ۸۱، ۸۴؛ نیز رجوع کنید بـه رجبی، سند ش ۵۱). همچنین رژیم به منظور ارعاب طلاب دستورِ بـه سربازی بردن آنان را صادر کرد و دستور داد طلابی را کـه کارت تحصیلی ندارند دستگیر کنند (رجوع کنید بـه تاریخ قیـام پانزده خرداد بـه روایت اسناد، ج ۱، سند ش ۱۵/۳).در محرّم ۱۳۴۲ رویـارویی حوزه علمـیه با رژیم شدت یـافت و امام خمـینی درون سخنرانی روز عاشورای خود درون فیضیـه بـه موضوعاتی پرداخت کـه ساواک خواستار مطرح نشدن آن درون منابر شده بود و در مخالفت با شاه و اسرائیل سخن گفت و همـین امر سرانجام موجب دستگیری وی درون شب ۱۵ خرداد برابر با ۱۲ محرّم گردید. درون اثر تلاش مراجع و علمای قم و دیگر شـهرها، امام خمـینی درون ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ آزاد شد و به قم بازگشت و تدریس خود را از سر گرفت و در منزل خود مسائل مستحدثه را مورد بحث قرار داد. اما بعد از سخنرانی بر ضد کاپیتولاسیون درون چهارم آبان این سال (رجوع کنید بـه امام خمـینی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ دوانی، ۱۳۶۰ش، ج ۴، ص ۳۲۴) درون ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیـه تبعید شد (روحانی، ۱۳۵۸ش، ج ۱، ص۷۴۴؛ به منظور تفصیل مبارزات روحانیت و خصوصاً امام خمـینی درون واقعه پانزده خرداد رجوع کنید بـه امام خمـینی*؛ پانزده خرداد*، قیـام).مبارزه روحانیـان حوزه علمـیه قم با رژیم را بعد از تبعید امام خمـینی، دیگر مراجع و خصوصاً یـاران و شاگردان وی ادامـه دادند و این مبارزه بـه جز جنبه سیـاسی، ابعاد علمـی و فرهنگی گسترده‌ای پیدا کرد. درون این زمـینـه بـه ایجاد مدارس و مؤسسات و انتشار مجلاتی با این رویکرد مـی‌توان اشاره کرد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله). چنان‌که گفته شد بعد از تبعید امام خمـینی زعامت حوزه قم به‌عهده مراجع سه‌گانـه ــ گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی ــ افتاد. این مراجع و استادان و طلاب درون موارد مقتضی درون برابر حوادث روز موضع‌گیری مـی‌د. از زمره وقایع این دوره بـه این موارد مـی‌توان اشاره کرد: تأکید دوازده تن از مدرّسان قم، بعد از درگذشت آیت‌اللّه حکیم درون ۱۳۴۹ش، بر مرجعیت امام خمـینی (جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، ج ۱، ص۲۷۰؛ شیرخانی و زارع، ص ۳۷ـ۳۸)؛ تبعید ۲۵ تن از روحانیـان و مدرّسان قم بـه مدت سه سال از سوی رژیم (رجوع کنید بـه جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، ج ۱، ص ۲۶۸ـ ۲۶۹)؛ هجوم کماندوهای رژیم درون خرداد ۱۳۵۴ بـه مراسم بزرگداشت شـهدای ۱۳۴۲ درون مدرسه فیضیـه کـه به دستگیری و زندانی شدن و تبعید عده‌ای از آنان انجامـید (رجوع کنید بـه مدنی، ج ۲، ص ۲۲۲ـ۲۲۳)؛ مخالفت حوزه با تغییر تقویم هجری شمسی بـه تقویم جعلی شاهنشاهی (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص۲۳۲ـ ۲۳۴).انتشار خبر درگذشت سیدمصطفی خمـینی* درون شب اول آبان ۱۳۵۶ درون نجف، و برگزاری مجالس یـادبود درون قم و تهران به منظور وی موجب شد نام امام خمـینی دوباره درون ایران مطرح شود (یزدی، ص ۳۵۴). از جمله رخدادهایی کـه عکس‌العمل شدید مراجع و علمای قم را موجب شد انتشار مقاله‌ای توهین‌آمـیز بـه امام خمـینی درون ۱۷ دی ۱۳۵۶ درون روزنامـه اطلاعات بود کـه مایـه اعتراض حوزه و سخنرانی برخی علما و مدرّسان برجسته بر ضد رژیم شد و منجر بـه هجوم مأموران درون ۱۹ دی و دستگیری و شـهادت برخی از طلاب گردید. جمعی از مدرّسان نیز تبعید شدند (رجوع کنید بـه جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، ج ۱، ص ۴۶۴ـ ۴۹۸). بدین‌گونـه فعالیت حوزه علمـیه قم بـه عنوان شاخص‌ترین قشر روحانی که تا پیروزی انقلاب ادامـه یـافت.گفتنی هست که حوزه‌علمـیه، هم به‌جهت نقشی کـه در انقلاب اسلامـی داشت و هم بـه سبب کارها و اقداماتی کـه پس از انقلاب درون زمـینـه‌های مختلف از آن انتظار مـی‌رفت گسترش یـافت، خاصه بدین سبب کـه شماری از مسئولیتهای تعریف شده درون قانون اساسی و مشاغل سیـاسی و فرهنگی جامعه، تنـها از عهده درس خواندگان حوزه برمـی‌آید. به‌علاوه، درون این سالها، جایگاه حوزه علمـیه قم چنان قوت و اهمـیت یـافته هست که نـه تنـها از داخل ایران بلکه از بسیـاری از دیگر کشورها افرادی به منظور تحصیل علوم دینی بـه قم مـی‌آیند؛ به‌طوری کـه اینک آمار تحصیلکردگان مرکز جهانی علوم اسلامـی (جامعة‌المصطفی العالمـیة) بیست‌هزار تن از ۱۰۳ کشور هست (مرکز جهانی علوم اسلامـی، ص ۲۸، ۹۶)


.۲. تشکیلات اداری و نظام آموزشی. درون زمان حائری و بروجردی یکی از منابع عمده مالی حوزه علمـیه قم وجوه شرعی بود. پهلوی اول با هدف محدود روحانیت، مجموع اوقاف مدارس را کـه یکی از منابع دیگر حوزه‌ها بود درون اختیـار دولت قرار داد و بدین‌گونـه بسیـاری از مدارس را هم متصرف شد. این امر چنان اهمـیتی داشت کـه سیدابوالقاسم کاشانی* بعد از شـهریور ۱۳۲۰ درون اولین اطلاعیـه خود به‌آن اشاره کرد (رجوع کنید بـه صالح، ص۲۱۴ـ ۲۱۶). محسن امـین (ج ۸، ص ۴۲) کـه در ۱۳۱۳ش/ ۱۳۵۳ بـه قم سفر کرده بود، درون گزارشی کـه از اوضاع حوزه قم ارائه کرده، شمار طلاب آن را نـهصد تن دانسته و یـادآور شده کـه ریـاست علمـی دینی درون تمام ایران از آنِ حائری هست و از دورترین نقاط به منظور او وجوهات مـی‌فرستند و او آنـها را درون اختیـار وکلای معتمد مالی خود قرار مـی‌دهد که تا بین طلاب تقسیم کنند.به نوشته سید ریحان‌اللّه یزدی (ص ۴۹) هزینـه زندگی طلاب از چند طریق حاصل مـی‌شد: درآمد شخصی، کمکهای بازرگانان و اعیـان شـهرها، کمک خرج از طرف حائری و جمعی از طلاب بودند کـه همـه مخارجشان را حائری تأمـین مـی‌کرد (ریحان‌یزدی، ص ۴۹). مخارج حوزه علمـیه قم درون زمان ریـاست حائری جمعاً ده هزار تومان بود کـه پس از وی بـه دو هزار و هفتاد تومان تنزل پیدا کرد (غروی تبریزی، ص ۴۷). حائری بـه هریک از طلاب مجرد ماهیـانـه سی ریـال و به هریک از طلاب متأهل حداکثر ماهیـانـه ۱۵۰ ریـال مـی‌پرداخت و به هر محصل مجرد هفت من و نیم نان و به هر یک از افراد خانواده محصلان متأهل پنج من نان مـی‌داد. به‌علاوه به منظور هزینـه سوخت درون زمستان و نیز گاه درون زمان بیماری یـا به منظور مسافرت یـا ازدواج، بـه طلاب کمک اضافی مـی‌نمود (وکیلی قمـی، ص ۱۷). شـهریـه درون دوره حجت و خوانساری پانزده ریـال با پنج من نان بود کـه مقدار نان به منظور متأهلان افزایش داده مـی‌شد. این مستمری که تا هجده سال بعد از وفات حائری بـه طلاب داده مـی‌شد (شریف رازی، ۱۳۳۲ـ ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص۹۰). حائری حجره و شـهریـه بـه طلاب تازه وارد را منوط بـه گذشت شش ماه از زمان ورود بـه حوزه و تحقیق درباره آنـها کرده بود (رجوع کنید بـه غروی تبریزی، ص ۳۹).در زمان بروجردی بـه طلاب بعد از آنکه مشغول درس شرح لمعه مـی‌شدند شـهریـه پرداخت مـی‌شد ولی به‌افراد خوش‌استعداد زودتر شـهریـه مـی‌دادند (هاشمـی رفسنجانی، ۱۳۶۴ش، ص ۳۶). مـیزان شـهریـه درون زمان وی بدین‌قرار بود: محصل مجرد دوره سطح کـه به خواندن شرح‌لمعه و قوانین اشتغال داشت ۱۵۰ ریـال، محصل متأهل دوره سطح کـه به خواندن شرح لمعه و قوانین اشتغال داشت سیصد ریـال، محصل مجرد دوره سطح کـه به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت دویست ریـال، محصل متأهل دوره سطح کـه به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت چهارصد ریـال، محصل مجرد دوره خارج سیصد ریـال، محصل متأهل دوره خارج ششصد ریـال. این مبالغ درون چند سال اول بعد از درگذشت بروجردی مقدار قابل توجهی افزایش یـافت و در اواخر دهه چهل افزایش زیـادی پیدا کرد، بدین‌قرار : محصل مجرد دوره سطح کـه به خواندن شرح‌لمعه و قوانین اشتغال داشت چهارصد ریـال، محصل متأهل دوره سطح کـه به خواندن شرح‌لمعه و قوانین اشتغال داشت ششصد ریـال، محصل مجرد دوره سطح کـه به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت ششصد ریـال، محصل متأهل دوره سطح کـه به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت هزار ریـال، محصل مجرد دوره خارج ۶۵۰ ریـال و محصل متأهل دوره خارج ۱۳۰۰ ریـال (رجوع کنید بـه وکیلی قمـی، ص ۱۱۱ـ۱۱۲). تمایز قائل شدن بین طلاب مجرد و متأهل و نیز تفاوت رتبه درسی رسمـی هست که اکنون نیز درون حوزه‌های علمـیه و از جمله حوزه علمـیه قم برقرار است.شیوه مصرف شـهریـه درون بین طلاب ساکن درون حجرات مدارس گاه چنین بود کـه مجموعه دریـافتیـهای خود را مثلا درون کیسه‌ای مـی‌ریختند و هربه مقدار نیـاز خود از آن برداشت مـی‌کرد (رجوع کنید بـه طبسی، ص ۵۶ـ۶۰)، گاهی هم هر هفته یک نفر مسئول خرید مـی‌شد و فهرست هزینـه‌ها را مـی‌نوشت و در پایـان سهم هررا مشخص مـی‌کرد. درون دهه چهل رسم بر این بود کـه هریک از مراجع کـه از رؤسای حوزه‌علمـیه بودند یک دفتر شـهریـه یـا مُقسِّم داشتند، درون دفتر شـهریـه اسامـی طلابی کـه باید بـه آنان شـهریـه داده شود، غالباً بـه تفکیک شـهر زادگاه یـا شـهرتشان ثبت شده بود. مُقسِّم درون هر ماه درون روزی کـه باید شـهریـه پرداخت مـی‌شد بـه مدارس محل اقامت طلاب مـی‌رفت و در همان مدرسه از روی دفتر شـهریـه، مقرری ماهیـانـه را بـه آنان مـی‌پرداخت. پرداخت شـهریـه معمولا چند روز طول مـی‌کشید و به هر مدرسه روز خاصی تعلق گرفته بود. بـه مقسّم شـهریـه معمولا چند تن کمک مـی‌د و این افراد روحانی و از افراد مورد اعتماد مراجع بودند (وکیلی قمـی، ص ۴۲). درون زمان حائری سیدهدایت‌اللّه عقدایی و سپس شیخ‌علی محمد قمـی و شیخ‌محمد صدوقی یزدی جزو مُقسمان شـهریـه بودند (ریحان یزدی، ص ۵۳، پانویس ۱). درون زمان بروجردی حاج محمدحسین احسن مسئول دفتر وی بود (هاشمـی رفسنجانی، ۱۳۶۴ش، ص ۳۷).در زمـینـه تحول تشکیلات اداری حوزه هم درون زمان بروجردی ترتیبی برقرار شد کـه براساس آن نامـه‌های وارده و صادره طی شماره‌ای خاص درون دفتر ثبت و ضبط شود. همچنین مقرر شد وکالتنامـه‌هایی کـه به افراد داده مـی‌شود با مشخصات شخص وکیل و مورد وکالت ثبت گردد و این امر درون نوع خود درون این عصر کار نویی محسوب مـی‌شد (وکیلی‌قمـی، ص۲۰ـ۲۱). درون هر عصر مسئولیت حوزه برعهده یک یـا چند تن از مراجع بوده و مسئولان مدارس نیز از سوی آنان انتخاب مـی‌شدند. از زمانی هم کـه نظام سربازی بـه وجود آمد و مقرر شد کـه جوانان بـه سربازی بروند، درون حوزه علمـیه افرادی به منظور سامان بـه این امر انتخاب شدند. مثلا درون زمان حائری، مـیرزاعبدالحسین‌بروجردی معروف‌به صاحب‌الداری کـه هم مقسّم بود و هم مدیریت مدارس فیضیـه و دارالشفا و کتابخانـه فیضیـه را از سوی وی برعهده داشت، مسئول پیگیری امور مشمولین شد (رجوع کنید بـه دانشوران قم، ص۱۵۷). درون رجب ۱۳۷۷ شیخ‌مجتبی عراقی از طرف بروجردی تولیت مدرسه فیضیـه و کتابخانـه آن و مدرسه خان و هم امور مشمولین را برعهده گرفت (عراقی، ص ۴۱). بعد از تشکیل شورای مدیریت حوزه درون ۱۳۶۶ش، اداره مدارس و مسائل مشمولین بـه عهده این شورا قرار گرفت کـه در فیضیـه مستقر است.پس از انقلاب اسلامـی، امور اداری حوزه سامان بهتری یـافت. اعضای اولین شورای مدیریت حوزه درون ۸ اسفند ۱۳۵۹ بـه فرمان امام خمـینی و با هماهنگی دیگر مراجع انتخاب شدند و شروع بـه کار د (رجوع کنید بـه امام خمـینی، ج ۱۴، ص۶۰). امور این تشکیلات از طریق شورای اجرایی دبیرخانـه‌ای دنبال مـی‌شد کـه دارای هفت بخش بود: بخش علمـی (مرکز تحقیقات علمـی، تنظیم برنامـه‌های درسی، اصلاح کتابهای درسی، امتحانات، دروس مربوط بـه بانوان طلبه و برنامـه‌های مربوط بـه طلاب خارجی)، بخش اخلاق و تزکیـه (دروس‌اخلاق، نظارت و مراقبت ویژه و رسیدگی بـه تخلفات)، بخش مدیریت داخلی (پرونده‌های تحصیلی، گزینش طلاب و جذب نیرو، نظارت بر وضع طلاب خارجی، شناسایی و جذب نیرو، مشمولین نظام وظیفه و مدیران مدارس)، بخش تبلیغات و مبلغین (تربیت مبلّغ، تأمـین نیـازمندیـهای تبلیغی مناطق مختلف و انتشارات)، و سرانجام بخش آمار و اطلاعات، بخش تدارکات و بخش حوزه‌های شـهرستان (رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۸۴). درون ۱۳۷۰ بـه پیشنـهاد آیت‌اللّه خامنـه‌ای و موافقت دیگر مراجع قم، شورای عالی حوزه علمـیه قم تشکیل شد (فیروزی، ص ۵). این شورا، برنامـه‌ریزی و تصمـیمات اصلی درون باب مسائل حوزه علمـیه قم را برعهده گرفت و کارهای اجرایی بـه مدیریت واگذار گردید و تعیین مدیر حوزه برعهد این شورا قرار گرفت (رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۲۴۴ـ۲۴۹). این تحول درون بخش مدارس علمـیه ان نیز رخ داد و وظایف مدیریت این مدارس درون نامـه امام خمـینی بـه هیئت مؤسس جامعة‌الزهراء درون ۲۹ شـهریور ۱۳۶۳ مشخص شد.اکنون بیشتر مدارس قم و دیگر شـهرستانـها براساس برنامـه‌های شورای مدیریت حوزه، مستقر درون قم عمل مـی‌کنند و تنـها مدیریتهای حوزه‌های مشـهد و اصفهان استقلال دارند. اینک درون مجموع بیش از ۲۷۰ مدرسه درون سراسر کشور تحت نظارت شورای مدیریت حوزه‌علمـیه‌قم هست (رجوع کنید بـه همان، ص۹۹). شورای سرپرستی طلاب غیرایرانی هم درون ۲۹ شـهریور ۱۳۵۸ش بـه مرکز جهانی علوم اسلامـی تغییر نام یـافت و آغاز بـه کار کرد و در ۱۳۷۲ش بـه فرمان آیت‌اللّه خامنـه‌ای بـه صورت متمرکز کار خود را ادامـه داد کـه تاکنون فارغ‌التحصیلان زیـادی داشته هست (رجوع کنید بـه مرکز جهانی علوم اسلامـی، ص ۲۹ـ۳۰). این مرکز نیز بر پایـه برخی تجربه‌ها و ضرورتها بـه «جامعة‌المصطفی العالمـیة» تغییر نام‌داده هست (رجوع کنید بـه جامعة‌المصطفی العالمـیة، ص ۱۱).اصلاح و بازسازی نظام آموزشی حوزه از زمره موضوعات مـهمـی هست که از دیرباز، خاصه از زمان تأسیس نظام آموزشی جدید درون ایران، مورد توجه اولیـای حوزه‌های علمـیه بوده است. مثلا درون زمان آیت‌اللّه‌بروجردی تشکلی تحت‌عنوان «هیئت حاکمـه» درون حوزه علمـیه قم بـه وجود آمد کـه شخصیتهایی چون امام خمـینی، شیخ مرتضی حائری، سیداحمد زنجانی، سیدباقر سلطانی‌طباطبائی و جمعی دیگر عضو آن بودند و در پنجشنبه ۱۳ ذیحجه ۱۳۶۸/ ۱۴ مـهر ۱۳۲۸ تشکیل جلسه دادند و پیشنـهادهایی مطرح د کـه در آن مقطع مقبول زعیم حوزه قرار نگرفت و متوقف ماند (رجوع کنید بـه سلطانی‌طباطبائی، ص ۴۳ـ۴۵). آنچه پذیرفته شد و به مرحله عمل درآمد، برگزاری امتحانات به منظور طلاب بود، اما بعد از مخالفت برخی مراجع نجف با امر امتحان، آیت‌اللّه بروجردی آن را نیز لغو نمود (اشتهاردی، ص۱۹۰).پس‌از بروجردی مسائل امتحانات درون حوزه‌قم دوباره مطرح و به‌تدریج بـه طور جدّی معمول گردید. درواقع، امتحان ازآن‌رو ضرورت یـافت کـه مایـهب اطمـینان از گذراندن دروس مرحله قبلی و گذار بـه مرحله بعدی بود (وکیلی‌قمـی، ص ۷۹). برحسب دستور آیت‌اللّه گلپایگانی درون این زمـینـه شروطی وضع شد کـه براساس آنـها، شرط شرکت درون امتحانات مراحل عالی تحصیلی، قبولی درون امتحانات مراحل قبلی دانسته شد (برای تفصیل این شروط رجوع کنید بـه همان، ص ۸۰). بـه این ترتیب، مورد توجه قرارامتحانات بـه امر مـهم‌تری منجر شد کـه عبارت بود از رتبه‌بندی دروس و طلاب و نیز رتبه‌بندی شـهریـه براساس آن؛ امری کـه هم‌اکنون نیز درون حوزه‌ها معمول است. این رتبه‌ها اینک بـه قرار ذیل است: رتبه اول: ادبیـات عرب و شرح‌لمعه؛ رتبه دوم: اصول فقه، قوانین، مکاسب محرمـه و رسائل؛ رتبه سوم: مکاسب (بیع و خیـارات) و کفایـه. درون طرح آیت‌اللّه گلپایگانی امتحانات هریک از این رتبه‌ها درون سه مرحله برگزار مـی‌شد و همـین اساس ایجاد دَه پایـه درسی، با تفاوتهایی، درون نظام آموزشی حوزه شده هست (برای آگاهی از مواد درسی پایـه‌های یک که تا شش رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۳۰۴ـ۳۰۹). درون این نظام، طلاب با گذراندن پایـه دهم، علاوه بر درسهای جنبی مورد لزوم، کتابهای مکاسب و کفایـه را بـه اتمام رسانده امتحان مـی‌دهند. به منظور شرکت‌کنندگان درون دروس خارج نیز، کـه پس از پایـه دهم صورت مـی‌گیرد، نظامنامـه‌هایی تدوین شده است.براساس گزارشی درون سال ۱۳۸۱ش، تعداد کل درسهای پایـه هفتم که تا دهم و هم برخی‌از درسهای خارج بـه ۳۹۲ مورد رسیده کـه در مواردی یک استاد چندین درس را تدریس مـی‌کند (رجوع کنید بـه همان، ص۲۵۴ـ۲۸۷). تعداد درسهای ‌سطح ‌عالی حوزه‌علمـیه‌قم (پایـه‌های هفتم که تا دهم)، درون سال تحصیلی ۸۷ـ۸۸ براساس فهرست دروس ضمـیمـه هفته‌نامـه افق حوزه مجموعاً ۵۸۷ درس بوده است.از آنجا کـه شماری از طلاب و مدرّسان حوزه بـه اشتغال و تدریس درون مراکز اداری غیرحوزوی مـی‌پردازند، بنابر ضرورت، مدارک تحصیلی حوزوی با مدارک تحصیلی آموزش و پرورش و آموزش عالی بـه قرار ذیل درون چهار سطح معادل‌سازی شده است: سطح اول اتمام شرح لمعه معادل با دیپلم، سطح دوم (اتمام رسائل و بخشی از مکاسب و تدوین پایـان‌نامـه) معادل با کارشناسی، سطح سوم (اتمام کفایـه و مکاسب) معادل با کارشناسی‌ارشد، سطح چهارم (گذراندن چهار سال درس خارج فقه و اصول بـه همراه چهار امتحان و نگارش رساله تحقیقی) معادل با دکتری. بهانی هم کـه امتحانات رشته‌های تخصصی مثل تبلیغ و اصول فقه و کلام و امثال آنـها را با موفقیت بگذرانند و پایـان‌نامـه‌ای درون آن زمـینـه بنویسند بـه حسب رتبه، مدرک سطح سوم یـا سطح چهارم اعطا مـی‌شود.از دهه اخیر بـه این سو، مدیریت حوزه قم با اخذ امتحان از درس‌آموختگان این حوزه درون زمـینـه فقه و اصول و کلام،انی را کـه در این آزمون موفق مـی‌شوند بـه شـهر زادگاه خود اعزام مـی‌کند که تا در آنجا بـه تدریس علوم حوزوی بپردازند و در صورت امکان بـه رونق یـا ایجاد حوزه‌های محلی کمک کنند. درون واقع فایده و هدف این طرح تمرکززدایی جمعیتی طلاب و علما از قم و پراکنش متناسب و به اندازه آنان درون مناطق مختلف ایران است. درون حوزه علمـیه قم، مباحث عالی فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان بـه سبکهای متفاوت و ویژه‌ای عرضه شده است. درون این مـیان، دو سبک حائری و بروجردی کـه پیش از آن درون حوزه‌های علمـیه ایران مرسوم نبوده درخور توجه است. حائری کـه از شاگردان مـیرزا محمدحسن شیرازی بود درون تدریس خود از شیوه وی کـه مبتنی بر شاگردمحوری بود پیروی مـی‌کرد. درون این شیوه استاد یک مسئله را با ادلّه مؤیّد و مخالف آن مطرح مـی‌کرد و شاگردان اجازه داشتند درباره آن بـه اظهارنظر بپردازند. این شیوه بـه مکتب سامرا معروف شده‌است (برای تفصیل رجوع کنید بـه حائری یزدی*، عبدالکریم).در زمان‌ریـاست ‌و مرجعیت بروجردی سبک ‌دیگری درون تدریس خارج فقه و هم درون علم رجال عرضه شد کـه تأثیر زیـادی بر حوزه علمـیه قم و حتی نجف گذاشت و این تأثیر تاکنون استمرار داشته است. روش فقهی وی از یک‌سو مبتنی بر آگاهی از فتاوی فقهای اولیـه مذاهب اسلامـی و علمای اهل سنّت بود، چرا کـه بسیـاری از مطالبی کـه ائمـه شیعه علیـهم‌السلام مطرح مـی‌کرده‌اند، بـه اقتضای وضع تاریخی عمدتاً ناظر بر فتاوی و نظریـات فقهی اهل سنّت بوده است، و از سوی دیگر بروجردی بـه سیر تاریخی هر مسئله توجه نشان مـی‌داد؛ به‌علاوه از طرح مباحث کم‌ثمر و صرفاً ذهنی پرهیز مـی‌نمود. درون علم رجال و اِسناد هم او صاحب روش جدیدی بود کـه براساس‌آن مسائلی‌از قبیل فاصله زمانی راویـان یک سلسله، تعداد روایـات هر راوی، جایگاه حدیثی‌او، مـیزان وثاقت و استادان و شاگردانش کـه کاشف از مرسل یـا مسند بودن حدیث بود مورد بررسی قرار مـی‌گیرد (برای‌تفصیل رجوع کنید بـه بروجردی*،حاج‌آقاحسین).در کنار دو سبک حائری و بروجردی حتما از سبک فقهی امام خمـینی یـاد کرد کـه به گونـه‌ای آمـیزه‌ای از آن دو بود بـه علاوه ویژگیـهای دیگر. وی کـه شاگرد حائری بود و در درس بروجردی هم شرکت کرده بود درواقع ابعاد مثبت مکتب سامرا را گرفته و برخی از ابعاد آن را رها ساخته بود. درون شیوه وی، موضوع مورد بحث و ابعاد مختلف آن به‌طور کامل مطرح مـی‌شد، آرای دانشمندان دیگر درباره آن موضوع طرح و احیـانآ نقد مـی‌شد، و سعی مـی‌شد مسائل اصولی از مسائل فلسفی بـه طور واضح متمایز گردد (رجوع کنید بـه مرتضوی لنگرودی، ص ۵۳ـ۵۷).حوزه علمـیه قم درون دروس عالی دیگر غیر از فقه و اصول، مثل کلام و فلسفه و تفسیر هم درون دهه‌های سی که تا پنجاه شمسی، کـه در دیگر حوزه‌ها کمتر مورد توجه بود، شـهرت یـافت. مدرس عالی دو رشته فلسفه و تفسیر علامـه سیدمحمدحسین طباطبائی بود. درواقع، که تا پیش از فعالیت علامـه طباطبائی درون قم، درس فلسفه درون این شـهر مـهجور بود، چنان‌که امام خمـینی هم مجبور بـه ترک درس فلسفه شده بود (جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۲۳۳ـ۲۳۴). درس فلسفه طباطبائی کـه در آن استادان مبرِّزی پرورده شدند درواقع بـه احیـای علوم عقلی درون حوزه و در نتیجه آماده شدن طالبان علم به منظور بررسی پرسشـهای کلامـی ‌و فلسفی جدید انجامـید. اقدام طباطبائی درون حدود ۱۳۳۰ش، درون تربیت شماری از فضلای حوزه به منظور نقد فلسفه‌های مادیگرایـانـه منشأ تحولات جدّی درون حوزه علمـیه قم شد، به‌گونـه‌ای کـه این حوزه پیشگام اینگونـه مباحثات گردید و حتی حوزه نجف از آن بهره‌مند شد (رجوع کنید بـه محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم و محمدباقر صدر، فلسفتنا). بـه علاوه، با این اقدام طباطبائی، زمـینـه به منظور ورود مباحث جدید فلسفه غرب بـه حوزه قم فراهم آمد (رجوع کنید بـه وکیلی‌قمـی، ص ۶۷ـ۶۸؛ جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۲۳۴). تألیف کتابهای بدایة‌الحکمة و نـهایة‌الحکمة توسط طباطبائی را هم حتما در زمره اصلاحات نظام ‌درسی حوزوی تفسیر کرد. نقش طباطبائی درون حوزه علمـیه قم، خاصه درون پرورش متفکر اسلامـی، را با نقش بروجردی درون زمـینـه فقه مقایسه کرده‌اند (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۲۲۷). جلسات تفسیری طباطبائی و سبک ویژه وی درون تفسیر قرآن را کـه به پرورش چندین مفسر و نیز احیـای مباحث قرآنی درون حوزه قم انجامـید حتما از ویژگیـهای شاخص حوزه علمـیه محسوب کرد.در کنار درسهای فقه، اصول، کلام و فلسفه و تفسیر قرآن، تدریس اخلاق، رجال و برخی دیگر از علوم کاربردی مانند ریـاضیـات و نجوم نیز با دامنـه‌ای محدودتر درون حوزه قم معمول بوده هست (رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۲، ص ۱۷۸ـ ۱۸۸). از نوآوریـهای دیگری کـه در واپسین سالهای حیـات آیت‌اللّه بروجردی صورت گرفت، آشناسازی طلاب بااستعداد و فاضل با زبان انگلیسی و دانشـهای جدید بود. مبتکر این طرح، یکی از شاگردان بروجردی، به‌نام شیخ‌علی‌اصغر کرباسچیـان، معروف بـه علامـه بود کـه پس از تأسیس دبیرستانی بـه نام علوی درون تهران با هماهنگی آیت‌اللّه بروجردی، درون ۱۳۳۵ش، درون چند تعطیل تابستانی، تعدادی‌از طلاب را به منظور فراگیری علوم‌کاربردی و اقتصاد و زبان انگلیسی نزد دبیران معروف آن مدرسه بـه تهران دعوت کرد (در این‌باره رجوع کنید بـه روایت استاد، ص ۱۸۱، ۲۱۳ـ۲۱۶، ۲۳۹ـ ۲۴۱، ۲۶۹ـ۲۷۰)


.۳. مدارس. درون قم درون کنار مدارس کهن مثل فیضیـه کـه از قدیم مورد استفاده طلاب بوده‌اند، از زمان تأسیس این حوزه تاکنون، به‌اقتضای ضرورتهای مختلف مدارسی ساخته و در اختیـار طلاب قرار داده شده است. براساس گزارش سال ۱۳۱۳ش، مدارس قم و تعداد طلاب آنـها بدین قرار بوده است: فیضیـه دارای ۹۱ حجره و ۲۰۰ محصل، دارالشفا دارای ۲۸ حجره و ۴۲ محصل، رضویـه دارای ۲۴ حجره و ۴۳ محصل، حاجی‌ملاصادق دارای ۲۵ حجره و ۴۵ محصل، ناصریـه دارای ۲۳ حجره و ۲۲ محصل، مـهدی قلی‌خان دارای ۱۴ حجره و ۲۰ محصل، حاج‌سیدصادق دارای ۱۰ حجره و ۱۸ محصل (رجوع کنید بـه همایون، سال۱، ش۳، آذر۱۳۱۳، ص۸). حجت کوه‌کمری درون زمان ریـاست خود عمارت نایب‌السلطنـه را خرید و مدرسه‌ای برجای آن ساخت و ابتدا ۲۶ حجره درون آن تعبیـه کرد کـه به مدرسه حجتیـه معروف شد (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۱). درون زمان بروجردی و پس از نـهضت امام خمـینی، بنا بـه ضرورتِ اصلاحاتِ حوزه‌بر شمار مدارس حوزه علمـیه قم، خاصه مدارسی با الگوهای خاص، افزوده شد به‌طوری کـه مدارس قم درون اوایل دهه پنجاه شمسی بالغ بر پانزده باب شد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۴۱ـ۶۲). درون این مـیان مدرسه‌های زیرنظر آیت‌اللّه گلپایگانی و مدرسه حقانی نقش اساسی درون اصلاح برنامـه‌های حوزه داشتند.گلپایگانی درون ۱۳۴۱ش درون این زمـینـه پیشگام شد و تشکیلاتی را با ۱۵۰ طالب علم سامان داد کـه مـی‌باید بر طبق برنامـه‌ای خاص درس بخوانند و در امتحانات منظم شرکت کنند. این طرح، درون آغاز متضمن برنامـه درسی یـازده ساله‌ای که تا پایـان سطح به منظور طلاب بود کـه شش سال آن از ۱۳۴۱ که تا ۱۳۴۶ش برگزار شد ولی از ۱۳۴۶ش تغییری درون آن رخ داد؛ بـه این صورت کـه قرار شد کل طرح واجد چهار دوره باشد کـه طی چهار سال برگزار خواهد شد و در خاتمـه این چهار سال کـه دوره مقدماتی بـه پایـان مـی‌رسد محصلان آن به منظور تحصیل درون دوره سطح درون درسهای عمومـی حوزه شرکت کنند و درسهای بعدی را درون ردیف دیگر طلاب ادامـه دهند (رجوع کنید بـه وکیلی‌قمـی، ص ۸۶ـ۸۸). برنامـه اجرایی این تشکیلات دربردارنده دوازده بند بود (رجوع کنید بـه همان، ص ۸۹ـ۹۰) کـه به عنوان اولین برنامـه‌های سامان‌دهی حوزه علمـیه که تا حدودی از دقت و جامعیت نسبی برخوردار بود و در آن بیش از هر چیز بر نظم و انضباط و امتحانات منظم تأکید شده و واجد مواد جدید درسی بود کـه در حوزه که تا آن زمان سابقه نداشت. مدرسه تأثیرگذار حقانی (به نام بنیـان‌گذار آن علی حقانی) یـا منتظریـه هم درون دهه چهل شمسی تأسیس شد. این مدرسه کـه به لحاظ برنامـه‌ریزی و نظم و انضباط و مدیریت قوی از شـهرت بالا برخوردار بود با حمایت فکری استادان زیـادی و با هدایت و همکاریـانی چون طباطبائی و مشکینی بـه تربیت نسلی از طلاب جوان پرداخت و از این جهت درون دهه‌های چهل و پنجاه بـه بهترین مدرسه با بالاترین سطح برنامـه‌ریزی درسی درون حوزه علمـیه قم تبدیل شد (جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۲۸؛ به منظور فهرست دروس و استادان مدرسه رجوع کنید بـه شعبان‌زاده، ص۱۲۰ـ۱۲۲). طلاب این مدرسه با مراقبت و تحت شرایط خاصی گزینش مـی‌شدند و به آنان ماهیـانـه کمک هزینـه ویژه‌ای هم پرداخت مـی‌شد کـه مبلغ آن مثلا درون سال تحصیلی ۱۳۴۷ـ ۱۳۴۸ش، دویست ریـال و مقداری برنج و روغن بود (رجوع کنید بـه وکیلی قمـی، ص ۹۱ـ۹۲؛ درباره این مدرسه رجوع کنید بـه حقّانی*، مدرسه)


.۴. مؤسسات وابسته بـه حوزه علمـیه قم. درون دهه چهل شمسی و خاصه بعد از نـهضت پانزده خرداد، بنابر ضرورتهایی کـه مراجع و استادان عالی‌رتبه حوزه احساس مـی‌د، به منظور رفع برخی نقایص دست بـه تأسیس مؤسساتی ایجاد شد. از جمله مـهم‌ترین این مؤسسات، دارالتبلیغ اسلامـی بود کـه آیت‌اللّه شریعتمداری، یکی از مراجع برجسته و مطرح بعد از بروجردی، تأسیس کرد. هدف اصلی این مؤسسه تربیت مبلّغان بر طبق برنامـه‌ای منظم و دقیق به منظور مقابله با تبلیغات ضد دینی و ضد تشیع بود (رجوع کنید بـه وکیلی‌قمـی، ص ۴۸ـ۴۹). این مؤسسه درون مـهر ۱۳۴۴ تأسیس شد و برنامـه درسی آن مشتمل بود بر اصول عقاید، بررسی مذاهب و ادیـان دیگر، تفسیر و حفظ قرآن، فقه و اصول (در حد کلیـات و به طور استدلالی)، علم حدیث و حفظ متون حدیثی، تاریخ اسلام، شناسایی کشورهای اسلامـی، ادبیـات فارسی و عربی، معلومات عمومـی، درس اخلاق و بالاخره فن خطابه بـه صورت علمـی و عملی (همان، ص۵۰ـ۵۳؛ به منظور فهرستی از دروس و استادان این مؤسسه رجوع کنید بـه همان، ص ۵۴ـ۵۵). اگرچه درون این برهه زمانی اه و عملکرد بنیـان‌گذار این مؤسسه مورد نقدِ شماری از اصحاب حوزه قم قرار داشت (برای تفصیل دیدگاههای مخالف و موافق این مؤسسه رجوع کنید بـه دوانی، ۱۳۸۲ش، ص ۴۵۸ـ ۴۵۹؛ جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۰۷ـ۳۱۹)، با این حال از وجوه مثبت آن درون طی قریب بیست سال فعالیت مستمر این بود کـه توانست طلاب جوان را با مسائل و مباحث جدید درون علوم انسانی و دینی آشنا کند و علاوه بر استادان و مدرّسان حوزه قم، چند تن از روحانیـان مبرّز را از تهران و لبنان به منظور تدریس بـه قم دعوت کند. بـه علاوه، دارالتبلیغ توانست از استادان غیرروحانی کـه از تهران بـه قم مـی‌آمدند نیز بهره گیرد. دارالتبلیغ به منظور نخستین‌بار مرکزی به منظور جذب و تربیت طلاب خارجی و آموزش و سامان‌دهی آنان تأسیس کرد. همچنین به منظور نخستین بار مرکزی به منظور آموزش زنانِ طلبه ایجاد نمود (همان، ص ۳۱۶ـ۳۱۷).مؤسسه مـهم دیگر وابسته بـه حوزه علمـیه قم درون این مقطع، مؤسسه درون راه حق و اصول دین بود کـه در ۱۳۴۳ تأسیس شد وانی چون سیدهادی خسروشاهی، سیدمحسن خرازی، سیدجمال‌الدین دین‌پرور و رضا استادی اداره آن را بـه عهده داشتند. این مرکز صرفآ بـه امور فرهنگی مـی‌پرداخت و در زمـینـه اصول اعتقادات، فروع مذهب و مسائل مختلف اجتماعی و اقتصادی، نشریـات رایگانی منتشر مـی‌ساخت (همان، ص ۳۲۱ـ۳۲۲؛ نیز رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۱۶۹ـ۱۷۱). بعد از انقلاب اسلامـی هم عواملی چون رفع نیـازهای پیشین و ضرورتهای شرایط بعد از انقلاب موجب شد مؤسساتی وابسته بـه حوزه علمـیه قم ایجاد شوند. مـهم‌ترین این مؤسسات کـه در قالب سازمانـهای آموزشی و پژوهشی فعالیتهای گسترده‌ای انجام مـی‌دهند بدین‌قرارند: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، مرکز تربیت مدرس حوزه علمـیه قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیـه‌السلام، مجمع فقه اهل‌بیت، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمـینی، دانشگاه مفید، مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامـی، دانشگاه ادیـان و مذاهب، و جامعة‌الزهراء (ویژه بانوان؛ به منظور آگاهی از تاریخچه تأسیس و اه و فعالیتهای این مؤسسات رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۱۷۱ـ۲۱۲). دفتر تبلیغات حوزه علمـیه قم هم از جمله مـهم‌ترین، فعال‌ترین و بزرگ‌ترین مؤسسات تبلیغی، آموزشی و تحقیقی وابسته بـه حوزه علمـیه قم هست که درون نوسازی و اصلاح آن بعد از انقلاب نقش اساسی داشته است


.۵. کتابخانـه. درون حوزه علمـیه قم از بدو تأسیس توجه ویژه‌ای بـه امر کتابخانـه شده هست و رؤسا و مراجع وقت همچون حائری، بروجردی، گلپایگانی، مرعشی و اخلاف آنان درون دوره‌های بعد درون جهت تهیـه کتابخانـه‌های مجهز و کارآمد به منظور استفاده طلاب و استادان تلاش کرده‌اند. حائری درون ۲۰ آبان ۱۳۰۹ کتابخانـه مدرسه فیضیـه را تأسیس کرد؛ بروجردی درون ۱۳۳۹ش کتابخانـه مسجد اعظم قم را بنیـاد نـهاد؛ کتابخانـه آستانـه حضرت معصومـه درون ۱۳۳۲ش بنا شد؛ کتابخانـه مدرسه حجتیـه را حجت تأسیس کرد؛ مرعشی درون ۱۳۵۴ش کتابخانـه بسیـار معتبری ایجاد کرد کـه اینک بالغ بر ۰۰۰، ۳۲ نسخه خطی دارد و از معتبرترین کتابخانـه‌های دنیـاست؛ کتابخانـه گلپایگانی درون ۱۳۷۱ش با بیش از ۲۴۰۰ نسخه خطی و ۲۳۳۴۰ نسخه چاپی تأسیس شد (برای تفصیل رجوع کنید بـه شریف‌رازی، ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۱۵؛ کرجی، ص ۶۴ـ۶۹). بعد از انقلاب اسلامـی نیز چندین کتابخانـه مـهم درون قم تأسیس شده کـه مـهم‌ترین آنـها کتابخانـه‌های تخصصی قرآن، حدیث، فقه، کلام، تاریخ و مجمع‌الذخائرالاسلامـی وابسته بـه مؤسسه آل‌البیت علیـهم‌السلام و نیز کتابخانـه دارالحدیث است


.۶. نشر. حوزه علمـیه قم از زمان تأسیس تاکنون، درون همـه سطوح علمـی از سطح مرجعیت که تا سطح طلاب جوانِ مشغول بـه سطوح متوسط و عالی، بـه امر نشر کتاب و مجله توجه ویژه نشان داده است. درون مـیان مراجع حوزه علمـیه قم، بروجردی اهمـیت ویژه‌ای بـه امر نشرِ آثار اسلامـی مـی‌داد و در این زمـینـه خود او بانی نشر بسیـاری از کتابهای فقهی و حدیثی و رجال شیعه گردید (برای تفصیل رجوع کنید بـه بروجردی*، حاج‌آقا حسین). درون دهه‌های چهل‌وپنجاه نیز این روند ادامـه یـافت و مراجعی چون گلپایگانی و مرعشی‌ و شریعتمداری و پاره‌ای از روحانیـان دیگر درون زمـینـه چاپ و نشر آثار کهن و جدید اسلامـی تلاش د. مرعشی درون زمـینـه نشر آثار مخطوط قدما بـه فعالیت پرداخت (شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۲، ص ۵۲)، گلپایگانی انتشارات دارالقرآن الکریم را تأسیس کرد کـه در آغاز تنـها بـه امر چاپ قرآن اهتمام داشت و سپس درون دیگر زمـینـه‌های دینی و مذهبی بـه انتشار کتاب پرداخت (رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۱۶۳ـ۱۶۴). دارالتبلیغ اسلامـی هم کـه زیرنظر شریعتمداری اداره مـی‌شد بـه نشر کتابهای مـهم و معتبر توجه نشان داد و در این زمـینـه پرکار بود (جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۷۱). بعد از انقلاب نیز چندین مؤسسه انتشاراتی مـهم بـه وجود آمده‌اند کـه به حوزه علمـیه قم وابسته‌اند و در زمـینـه نشر آثار قدیم و جدید اسلامـی و شیعی فعال‌اند. از جمله: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامـی حوزه علمـیه قم کـه از سال ۱۳۶۱ش، چاپ و نشر کتاب را آغاز کرده و تاکنون صدها اثر منتشر کرده هست (رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۱۶۴)؛ دفتر انتشارات اسلامـی وابسته بـه جامعه مدرسین (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۶۵)؛ مرکز الرسالة، مرکز الابحاث العقائدیة، مرکز المصطفی للدراسات و مرکز احیـاء التراث الاسلامـی وابسته بـه موسسه آل‌البیت (همان، ص ۱۶۶). مؤسسه فرهنگی دارالحدیث هم خاصه درون زمـینـه نشر انتقادی آثار حدیثی شیعه و تدوین وتحقیقاتِ نو فعالیت گسترده‌ای دارد. پاره‌ای از این مؤسسات انتشاراتی آثار اسلامـی را بـه زبانـهای مختلف ترجمـه و در کشورهای مختلف توزیع مـی‌کنند.در دو دهه اخیر نشر الکترونیک نیز درون حوزه علمـیه مورد توجه قرار گرفته و حوزه درون این قلمرو جزو پیشگامان است. از جمله مرکز کامپیوتری علوم اسلامـی کـه در زمـینـه حدیث، قرآن و تفاسیر، فقه و اصول، فلسفه، عرفان، ادبیـات فارسی وعربی، تاریخ و جغرافیـا با گرایش شیعی، نرم‌افزارهای گوناگونی تولید کرده است. مرکز معجم فقهی وابسته بـه مدرسه آیت‌اللّه گلپایگانی هم درون زمـینـه آثار اسلامـی با تولید نرم‌افزار المعجم الفقهی کـه آثار فقهی اهل سنّت را نیز دربردارد و معجم عقائدی و احکام و سپس تلفیق و تبدیل آنـها بـه نسخه الکترونیک کتابخانـه اهل بیت، نقش مـهمـی درون گسترش این نوع فراورده‌ها درون بین طلاب و علما و درنتیجه ارتقای سطح مطالعات و تحقیقات اسلامـی داشته هست (برای تفصیل رجوع کنید بـه کرجی، ص ۶۹ـ۷۰). بسیـاری از دروس علمای قم نیز اینک بـه روش نشر الکترونیک درون اختیـار علاقه‌مندان قرار مـی‌گیرد.حوزه علمـیه درون طی دهه‌های گذشته درون زمـینـه تولید و نشر مجلات تحقیقاتی و عمومـی نیز فعالیت گسترده‌ای داشته است. اولین مجله معتبر حوزه علمـیه قم کـه توسط روحانیـان تأسیس و اداره شد مجله مکتب اسلام هست که درون زمان حیـات آیت‌اللّه بروجردی درون ۱۳۳۷ش ایجاد شد و اولین شماره آن درون بهمن ماه آن سال نشر یـافت؛ و نشر آن با افت و خیزهایی، تاکنون همچنان ادامـه یـافته است. معروف‌ترین اشخاصی کـه در تأسیس و ادامـه کار این مجله نقش داشته‌اند ناصر مکارم‌شیرازی و جعفر سبحانی (هر دو از مراجع‌تقلید کنونی) بوده‌اند (برای تفصیل رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۶ش، ص ۳۴۱ـ۳۴۵؛ نیز رجوع کنید بـه مکتب اسلام*، مجله)، مجله معتبر دیگری کـه به‌صورت سالنامـه و فصلنامـه درون حوزه علمـیه قم مجال ظهور پیدا کرد مجله مکتب تشیع بود کـه به توسط علی‌اکبر هاشمـی‌رفسنجانی، محمدجوادباهنر* و همکارانشان تأسیس و نخستین شماره‌آن درون اردیبهشت ۱۳۳۸ درون ده‌هزار نسخه منتشر شد. درون این نشریـه شمار درخور توجهی‌از علمای نامدار و فضلای جوان حوزه مقاله مـی‌نوشتند و به مباحث روز، خاصه مباحث اجتماعی‌از منظراسلامـی، توجه ویژه نشان مـی‌دادند (برای تفصیل رجوع کنید بـه همان، ص۳۴۵ـ۳۴۷). از دیگر مجلات حوزه‌علمـیه‌ قم درون پیش از انقلاب‌ اسلامـی مـی‌توان به‌ سالنامـه مکتب جعفری (از ۱۳۴۰ش تا۱۳۵۷ش)، نشریـه مسجد اعظم کـه از سوی کتابخانـه مسجد اعظم قم منتشر مـی‌شد (از ۱۳۴۵ که تا ۱۲ شماره بـه طور ماهیـانـه)، نشریـات بعثت و نیز انتقام کـه حال و هوای سیـاسی را منعمـی‌ساختند و مجله عربی الهادی کـه از سوی دارالتبلیغ اسلامـی منتشر مـی‌شد، اشاره کرد (برای تفصیل رجوع کنید بـه همان، ص۳۴۸ـ۳۵۳).پس از انقلاب اسلامـی، بـه اقتضای ضرورتها و مقتضیـات دینی، سیـاسی و فرهنگی، درون تعداد و نیز محتوای نشریـات حوزوی، خاصه حوزه علمـیه قم تحولات درخور توجهی بـه وجود آمد، از جمله اینکه درون قلمروهای تخصصی دینی و مذهبی، مثل علوم قرآنی، فقه، کلام، فلسفه و تاریخ اسلام، به منظور اولین بار مجلات معتبری نشر یـافت و در این زمـینـه از تجربیـات و دانش دانشگاهیـان هم استفاده شد. از زمره این مجلات حتما به آئینـه پژوهش، بینّات، پژوهشـهای قرآنی، پیـام حوزه، حوزه، علوم حدیث، کلام اسلامـی، معرفت و هفت آسمان اشاره کرد (برای تفصیل رجوع کنید بـه شیرخانی و زارع، ص ۱۵۷ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید بـه جراید*، بخش :۲ ایران، قسمت ب).


منابع: محمدعلی اراکی، «مصاحبه با استاد بزرگوار آیت‌اللّه‌العظمـی اراکی»، درون آیینـه‌داران حقیقت : مصاحبه‌های مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوی، تهیـه و تدوین، مجله حوزه، ج ۱، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش؛ رضا استادی، «کتابها و آثار علمـی امام خمـینی»، کیـهان اندیشـه، ش ۲۹ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۹)؛ اسناد انقلاب اسلامـی، ج ۱، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامـی، ۱۳۷۴ش؛ علی‌پناه اشتهاردی، «مصاحبه با آیة‌اللّه شیخ علی پناه اشتهاردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ امام خمـینی، صحیفه امام: مجموعه آثار امام خیمنی (س) (بیـانات، پیـام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامـه‌ها)، تهران ۱۳۷۸ش؛ امـین؛ داوود امـینی، چالش‌های روحانیت با رضا شاه: بررسی علل چالشـهای سنت‌گرایی با نوگرایی عصر رضاشاه، تهران ۱۳۸۲ش؛ حسین بدلا، «مصاحبه با حجة‌الاسلام والمسلمـین سیدحسین بدلا»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰)؛ حمـید بصیرت منش، علما و رژیم رضاشاه: نظری بر عملکرد سیـاسی ـ فرهنگی روحانیون درون سالهای ۱۳۰۵ـ ۱۳۲۰ش، ]تهران[ ۱۳۷۶ش؛ یداللّه پورهادی، خاطرات حجة‌الاسلام و المسلمـین پورهادی، تدوین عبدالرضا احمدی و معصومـه حسینی، تهران ۱۳۸۲ش؛ تاریخ قیـام پانزده خرداد بـه روایت اسناد، مؤلف: جواد منصوری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامـی، ۱۳۷۷ـ۱۳۷۸ش؛ جامعة‌المصطفی العالمـیة، جامعة‌المصطفی العالمـیة درون یک نگاه ]لوح فشرده[، قم ۱۳۸۷ش؛ جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، زیر نظر محسن صالح، تحقیق علیرضا جوادزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامـی، ۱۳۸۵ش؛ رسول جعفریـان، برگ‌هایی از تاریخ حوزه علمـیه قم، تهران ۱۳۸۱ش؛ همو، جریـان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیـاسی ایران: از روی کار آمدن محمدرضا شاه که تا پیروزی انقلاب اسلامـی، سالهای ۱۳۲۰ـ ۱۳۵۷، قم ۱۳۸۶ش؛ جغرافیـای تاریخی شـهرستان قم، از مؤلفی ناشناخته، بـه کوشش ابوالفضل عرب‌زاده، قم: زائر، ۱۳۸۳ش؛ مـهدی حائری‌یزدی، خاطرات دکتر مـهدی حائری‌یزدی، به‌کوشش حبیب لاجوردی، تهران ۱۳۸۱ش؛ روح‌اللّه حسینیـان، بیست سال تکاپوی‌اسلام شیعی درون ایران: ۱۳۲۰ـ ۱۳۴۰، تهران ۱۳۸۱ش؛ دانشوران قم: نگاهی بـه زندگی ۲۰۴ تن‌از دانشمندان‌وبزرگان قمـی یـا مدفون درون قم، گزیده‌ستارگان حرم (۱ـ ۱۵)، تلخیص علی‌رضا هزار، تدوین محمدتقی ادهم‌نژاد، قم: زائر، ۱۳۸۴ش؛ علی دوانی، نقد عمر: زندگانی و خاطرات علی دوانی، تهران ۱۳۸۲ش؛ همو، نـهضت روحانیون ایران، تهران ]۱۳۶۰ش[؛ محمدحسن رجبی، زندگینامـه سیـاسی امام خمـینی، تهران ۱۳۷۷ش؛ ابوالحسن رفیعی‌قزوینی، مجموعه رسائل‌ومقالات فلسفی حکیم متألّه علامـه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، تصحیح غلامحسین رضانژاد (نوشین)، تهران ۱۳۸۶ش؛ روایت استاد: استاد علامـه کرباسچیـان از نگاه دیگران، تهران: مرکز تدوین و نشر آثار علامـه کرباسچیـان، ۱۳۸۶ش؛ حمـید روحانی، بررسی‌وتحلیلی‌از نـهضت‌امام خمـینی درون ایران، ج۱، ]تهران[ ۱۳۵۸ش؛همو،نـهضت‌امام‌خمـینی، ج۲،تهران ۱۳۷۶ش؛ علیرضا ریحان یزدی، آینـه دانشوران، با مقدمـه و تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم۱۳۷۲ش؛ جعفرسبحانی، «جامعیت‌علمـی‌وعملی امام‌خمـینی»، کیـهان اندیشـه، ش ۲۹ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۹)؛ محمدباقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیة‌اللّه سید محمدباقر سلطانی طباطبائی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ علیرضا سید کباری، حوزه‌های علمـیه شیعه درون گستره جهان، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمد شریف‌رازی، آثار الحجة، یـا، تاریخ و دائرة‌المعارف حوزه علمـیه قم، قم ۱۳۲۲ـ ]۱۳۳۳ش[؛ همو، گنجینـه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش؛ بهمن شعبان‌زاده، تاریخ‌شفاهی مدرسه‌ی‌حقانی، تهران۱۳۸۴ش؛علیشیرخانی و عباس زارع، تحولات‌حوزه‌ی‌علمـیه قم پس‌از پیروزی انقلاب اسلامـی، تهران۱۳۸۴ش؛ ه . صالح، «آیة‌اللّه‌کاشانی‌و توطئه کشف حجاب»، تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۲، ش ۶ و ۷ (پاییز ۱۳۷۲)؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیّة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال‌الدین آشتیـانی، تهران ۱۳۶۰ش؛ محمدرضا طبسی، «مصاحبه با آیة‌اللّه حاج‌شیخ‌محمدرضا طبسی»، حوزه، سال۶، ش ۴ (مـهر و آبان ۱۳۶۸)؛ مجتبی عراقی، «مصاحبه با استاد حاج‌شیخ مجتبی عراقی»، همان، سال ۶، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۶۸)؛ عبدالحسین غروی تبریزی، «مصاحبه با آیة‌اللّه عبدالحسین غروی تبریزی»، همان، سال ۱۱، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۳)؛ محمدتقی فلسفی، خاطرات و مبارزات حجة‌الاسلام فلسفی، تهران ۱۳۷۶ش؛ عباس فیروزی، «دومـین دوره شورای عالی و مدیریت حوزه علمـیه»، پیـام حوزه، سال ۲، ش ۳ (پاییز ۱۳۷۴)؛ علی کرجی، قم و مرجعیت، قم ۱۳۸۳ش؛ علی کریمـی‌جهرمـی، آیة‌اللّه مؤسّس مرحوم آقای حاج شیخ‌عبدالکریم حائری (قدس سرُّه‌الشّریف)، قم ۱۳۷۲ش؛ جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیـاسی معاصر ایران، ]قم [۱۳۶۱ـ۱۳۶۲ش؛ محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیة‌اللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲)؛ مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست : اسناد و گزارش‌هایی‌از آیـات عظام نائینی، اصفهانی، قمـی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ که تا ۱۳۳۹شمسی، بـه کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ مرکز جهانی علوم اسلامـی، شناسان مرکز جهانی علوم اسلامـی، ]قم [۱۳۸۶ش؛ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، ج ۲، ۴، ۱۳۶۲ش؛ موسی ، اندیشـه سیـاسی و تاریخ نـهضت حاج‌آقا نوراللّه اصفهانی، تهران ۱۳۷۸ش؛ ابومحمد وکیلی‌قمـی، حوزه علمـیه قم، تهران ۱۳۴۸ش؛ اکبر هاشمـی رفسنجانی، «مصاحبه با استاد هاشمـی رفسنجانی»، حوزه، سال ۲، ش ۱۱ (مـهر ۱۳۶۴)؛ همو، هاشمـی رفسنجانی: دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمـی، تهران ۱۳۷۶ش؛ محمد یزدی، خاطرات آیت‌اللّه محمد یزدی، تهران ۱۳۸۰ش.


/علی اکبر ذاکری/


۳)ری. الف) سیر تاریخی. شیعیـان درون دهه‌های پایـانی حکومت امویـان درون ری حضور داشته‌اند. گزارشـهایی از همراهی شیعیـان ری با قیـام زیدبن علی درون ۱۲۰ درون دست هست (رجوع کنید بـه ابوالفرج اصفهانی، ص ۱۳۲). بعد از شکل‌گیری خلافت عباسی درون ۱۳۲، ری یکی از پایگاههای مـهم شیعیـان شد. درون مـیان اصحاب، یـاران، وکلا و راویـان احادیث ائمـه علیـهم‌السلام از دوره امام باقر که تا غیبت امام زمان عجل‌اللّه‌تعالی فرجه الشریف، نام بسیـاری از شیعیـان ری دیده مـی‌شود. درون مـیان این افراد، اعین رازی از اصحاب امام باقر (رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۲۰، ص ۱۲۶)، عبدالرحیم‌بن سلیمان رازی و عیسی‌بن‌ماهان و یحیی‌بن علاء و فرزندش جعفر از اصحاب امام صادق (رجوع کنید بـه نجاشی، ص ۱۲۶، ۴۴۴؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۲۳۷، ۲۵۸؛ شوشتری، ج ۱۱، ص ۶۹ـ۷۱)، بکربن صالح رازی از اصحاب امام رضا (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ۱۴۰۴، ج۴، ص۴۹۹)، حسن‌بن عباس حریش رازی و عبداللّه‌بن‌محمدرازی از اصحاب امام‌جواد (رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۲۰، ص۳۷۴، ۳۷۷)، یحیی‌بن ابی‌بکر رازی و سهل‌بن زیـاد رازی از اصحاب امام‌هادی (رجوع کنید بـه همان، ص۳۸۷، ۳۹۳) و صالح بن حماد و محمدبن یزداد رازی از اصحاب امام حسن عسکری (نجاشی، ص ۱۹۸؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۴۰۲)، درخور ذکرند. همچنین گزارشـهایی از مـهاجرت علویـان بـه ری درون دوره ائمـه درون دست است. برخی از این مـهاجران از عالمان و محدّثان بزرگ شیعی بودند (برای نمونـه رجوع کنید بـه ابن‌طباطبا علوی‌اصفهانی، ص۱۵۱ـ ۱۶۷). عبدالعظیم حسنی از نوادگان امام مجتبی و از اصحاب امام‌جواد علیـه‌السلام از مشـهورترین این مـهاجران بود کـه سهم مـهمـی درون نشر تعالیم شیعه داشت (رجوع کنید بـه نجاشی، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، کـه گزارش شناخته شدن مزار حمزة‌بن موسی از فرزندان امام کاظم علیـه‌السلام بـه دلالت او را نیز آورده است). هرچند این گروه از یـاران ائمـه و نیز مـهاجران علوی، درون ری بـه ارائه تعالیم شیعه و نیز روایت حدیث مشغول بوده‌اند، و در واقع نخستین نشانـه‌های تکوین حوزه ری را حتما در فعالیتهای این راویـان جستجو کرد، لیکن آغاز گسترش فعالیتهای منسجم علمـی شیعیـان درون ری و شکل‌گیری حوزه علمـیه درون این شـهر، ظاهراً درون نیمـه دوم قرن سوم هجری بوده است. درون ۲۷۵ احمدبن حسن ماردانی بر شـهر ری مسلط شد. او بعد از اظهار تشیع، شیعیـان را اکرام کرد و مورد توجه قرار داد و شیعیـان با حمایت وی بـه تألیف کتابهایی پرداختند، از جمله عبدالرحمان‌بن ابی‌حاتِم، کتابی درون فضائل اهل‌البیت نوشت (یـاقوت حموی، ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۹۰۱).در دوره‌حکمرانی سلسله شیعی‌مذهب آل‌بویـه، ری به‌مدت ۸۵ سال (۳۳۵ـ۴۲۰) مرکز حکومت یکی از مشـهورترین شاخه‌های حکومتگر بویـهی بود. بـه دلیل حمایتهای امـیران آل‌بویـه و برخی از وزرای شیعی مذهب آنـها، درون این دوره ری یکی از مراکز اصلی تجمع شیعیـان و فعالیتهای علمـی و آموزشی آنـها شد. ایجاد فضای نسبتآ باز سیـاسی و دفاع خردمندانـه علمای شیعه از باورها و شعائر اهل بیت و رفتار همراه با تعامل شیعیـان با پیروان ادیـان و مذاهب دیگر، موجب شد کـه این شـهر یکی از کانونـهای مـهم مباحثه‌ها و مناظره‌های علمـی مـیان شیعیـان و پیروان دیگر مذاهب شود. علاوه بر گرایش بسیـاری از اهالی ری بـه مذهب تشیع و ظهور دانشمندان بزرگ از مـیان مردم ری، گروه کثیری از علما و محدّثان و فقهای شیعه نیز از شـهرهای دیگر بـه ری هجرت د. یکی ‌از مشـهورترین این افراد شیخ صدوق محمدبن علی‌بن بابویـه قمـی (رجوع کنید بـه نجاشی، ص :۳۸۹ وجه‌الطائفة بخراسان) بود کـه از حدود ۳۴۷ بـه دعوت رکن‌الدوله (حک : ۳۳۵ـ۳۶۶) از قم بـه ری هجرت کرد و این شـهر را موطن خویش قرار داد. حضور وی درون ری باعث رونق حوزه علمـیه این شـهر شد. وی علاوه‌بر برپایی مجالس بحث و مناظره با پیروان ادیـان و مذاهب مختلف کـه گاه درون حضور رکن‌الدوله صورت مـی‌گرفت، بـه تشکیل مجالس درس و املای حدیث نیز همت گماشت (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۸۷ـ۸۸؛ نجاشی، ص ۳۹۲؛ به منظور زندگی و فعالیتهای علمـی وی رجوع کنید بـه صدوق*، محمدبن علی). نـه تنـها شیعیـان ری بلکه پیروان اهل‌بیت، از واسط و مصر و بصره و کوفه و مدائن و قزوین و دیگر شـهرها، پرسشـهای خود را به منظور او مـی‌فرستادند و صدوق پرسشـهای آنـها را پاسخ مـی‌داد (رجوع کنید بـه نجاشی، ص ۳۹۲). علاوه بر شیخ صدوق، افراد دیگری نیز از خاندان وی (فرزندان برادرش حسین‌بن علی) بـه ری مـهاجرت د و به نشر تعالیم شیعی درون آن شـهر پرداختند (رجوع کنید بـه بابویـه*، آل).ابومحمد جعفربن احمدبن علی (علی‌بن احمد) رازی از دیگر عالمان معاصر شیخ صدوق نیز درون ری ساکن شد و ضمن تألیف آثار متعدد بـه آموزش و ترویج علوم شیعی پرداخت (درباره او رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات :نوابغ، ص۶۸ـ۶۹؛ نیز رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱، ص ۱۹، ۳۷ـ۳۸). دانشمندانی کـه از ری و به‌ویژه از مـیان خاندان کلینی برخاستند درون کنار محدّثان و فقیـهان خاندان بابویـه، بـه حوزه‌علمـیه شیعه درون این دوره رونق زیـادی بخشیدند. محمدبن محمدبن عصام کلینی و محمدبن احمد سِنانی کـه در ری اقامت گزید، هر دو از راویـان آثار کلینی به منظور صدوق (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۲۲۳ـ۵۳۴)، و ابوعلی قطّان رازی از مشایخ شیخ صدوق (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص ۲۳) از جمله این افراد هستند. برخی از وزرای دانشمند آل‌بویـه نیز درون رونق بخشیدن بـه حوزه علمـیه شیعه، سهم بسزایی داشتند. صاحب‌بن عبّاد، وزیر فخرالدوله دیلمـی (حک : ۳۷۳ـ ۳۸۷)، درون خانـه خویش درون ری مجلس درس تشکیل مـی‌داد. او بـه رسم دانشمندان طیلسان مـی‌پوشید و تحت‌الحنک مـی‌انداخت. درون مجلس درس وی گروه بسیـاری از مردم و دانشوران برجسته حضور مـی‌یـافتند. قاضی عبدالجبار معتزلی از جمله دانشمندانی بود کـه در درس صاحب شرکت مـی‌کرد (رجوع کنید بـه صاحب ‌بن عباد*). ابوسعد منصوربن حسین آبی (متوفی ۴۲۲)، وزیر مجدالدوله بویـهی (حک : ۳۸۷ـ۴۲۰)، نیز از جمله وزرای دانشمند بود. وی درون دانشـهای مختلف بـه ویژه تاریخ و ادبیـات تبحر داشت. او نزد شیخ طوسی درس خوانده بود و شیخ عبدالرحمان نیشابوری خزاعی‌از عالمان نامور ری از او روایت کرده هست (منتجب‌الدین رازی، ص ۳۲، ۱۰۵؛ به منظور شرح حال وی رجوع کنید بـه آبی*، ابوسعد).در حمله محمود غزنوی بـه ری درون ۴۲۰ حوزه علمـیه این شـهر آسیب جدی دید و کتابخانـه‌ها و مراکز علمـی و آموزشی شیعه ویران گردید و بسیـاری‌از عالمان شیعی بـه اتهام گرایش بـه باطنیـه* و رابطه با قرمطیـان* بـه قتل رسیدند (رجوع کنید بـه ابن‌اثیر، ج ۹، ص ۳۷۲). بااین‌حال، درون دوره سلجوقیـان، نیک نفسی و تعادل عالمان شیعی و پرهیز از افراط‌گری و نیز تلاش مستمر آنـها، موجب شد کـه برخی از سلاطین و وزرای سلجوقی، بـه شیعیـان روی خوش نشان دهند (رجوع کنید بـه عبدالجلیل قزوینی، ص ۱۴۲ـ ۱۴۵). درون نتیجه حوزه علمـیه ری آرام آرام فعالیت علمـی و تبلیغی خود را از سرگرفت. اسامـی شمار زیـادی از خاندانـهای علمـی شیعه و آثار و نوشته‌های آنـها و نیز تعداد کثیری از مدارس و مراکز علمـی متعلق بـه نیمـه قرن پنجم و سراسر قرن ششم، کـه در منابع بدان اشاره شده، نشان دهنده رونق فعالیتهای آموزشی و علمـی درون این دوره است.برخی از دانشمندان خاندان بابویـه درون دوره سلجوقیـان نیز خوش درخشیدند. حسن‌بن حسین‌بن بابویـه، معروف بـه حسکا، از این جمله است. وی کـه فقیـهی بی‌بدیل بود درون ری بـه کار تعلیم و تربیت اشتغال داشت. حسکا درون ری مدرسه‌ای داشت کـه در آن بـه کودکان قرآن مـی‌آموختند (منتجب‌الدین رازی، ص ۴۶ـ۴۷؛ عبدالجلیل قزوینی، ص۳۴ـ۳۵؛ نیز رجوع کنید بـه بابویـه*،آل). فرزند حسکا بـه نام شیخ موفق‌الدین عبیداللّه، والد شیخ منتجب‌الدین مؤلف کتاب الفهرست، نیز از راویـان و فقهای برجسته خاندان بابویـه هست که نزد پدرش درس خواند (منتجب‌الدین رازی، ص ۷۷؛ نیز رجوع کنید بـه بابویـه*،آل). بابویـه‌بن سعیدبن محمد از همـین تیره، فقیـهی پارسا و محدّثی برجسته بود کـه نزد شیخ حسکا درس خواند و کتاب الصراط‌المستقیم را درون موضوع عقاید و فقه تألیف کرد. منتجب‌الدین نیز این کتاب را نزد همـین بابویـه‌بن سعید خوانده بود (رجوع کنید بـه همان،ص۴۲ـ۴۳). به‌گفته ابن‌حجر عسقلانی (ج۲،ص۲۶۱) خانـه بابویـه‌بن سعید درون ری، سرای دانش و بزرگی بود. شیخ منتجب‌الدین رازی خود از مشـهورترین علمای خاندان بابویـه درون ری بود. وی دانش‌پژوهی بود کاوشگر و از درس بیش از ۵۵ استاد از شـهرهای گوناگون، استفاده کرد (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی*).فرزندان و نوادگان مطهربن علی زکی کـه نقابت شیعیـان ری و گاه قم را برعهده داشتند از دیگر خاندانـهای فعال درون زمـینـه علوم مختلف شیعی درون این دوره هستند. از جمله این افراد شرف‌الدین محمد، نقیب‌النقبای ری و از ممدوحین قوامـی رازی، بود (رجوع کنید بـه قوامـی رازی، ص ۳۹ـ۴۲، ۷۳ـ۷۷). وی درون ری مجلس درس داشت و شیخ منتجب‌الدین از جمله شاگردان او بود (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی، ص ۱۰۰؛ به منظور شرح‌حال و فعالیتهای علمـی برخی از افراد این خاندان رجوع کنید بـه قوامـی رازی، حواشی محدث ارموی، ص ۱۹۳ـ۲۱۸). ابوالقاسم یحیی از دیگر نقبای ری و صاحب فضل‌وکمال بود. منتجب‌الدین درون درس وی حاضر مـی‌شد و کتاب الفهرست را درون پی گفتگو با او تألیف کرد (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی، ص ۲۹ـ۳۱). از خاندان دوریستی نیز دانشمندان برجسته‌ای درون این دوره بـه ظهور رسیدند. ابوعبداللّه جعفربن محمد دوریستی کتابهای زیـادی چون الکفایة و الاعتقاد تألیف کرد (همان، ص ۴۵). عبدالجلیل قزوینی رازی (ص ۱۴۵) به‌نام برخی از افراد این خاندان و سهمـی کـه در گسترش دانشـهای شیعی داشته‌اند، اشاره کرده است. بـه گفته وی (همانجا) خواجه حسن دوریستی فرزند ابوعبداللّه جعفر، با خواجه نظام‌الملک طوسی «حق خدمت و صحبت» داشت (رجوع کنید بـه دوریستی*).خاندان رازی خزاعی، درون گرم نگه‌داشتن حوزه علمـیه ری و تبلیغ دین و نشر دانشـهای شیعی، کوششـهای زیـادی د. شیخ ابوبکر احمدبن حسین نیشابوری خزاعی رازی از بزرگان علمای شیعه و صاحب تألیفات گوناگون چون الامالی درون حدیث درون چهار جلد، عیون‌الاحادیث و الروضه درون فقه، از این خاندان بود کـه به تعلیم‌وپژوهش اشتغال داشت. وی شاگرد سیدرضی، سیدمرتضی و شیخ‌طوسی بوده هست (منتجب‌الدین رازی، ص ۳۲). پسر وی شیخِ حافظ عبدالرحمان نیشابوری (متوفی ۴۸۵) نیز از اساتید برجسته درون این دوره است. وی کـه عموی پدر ابوالفتوح رازی بود درون ری کرسی تدریس داشت و شمار زیـادی طالب علم و محدّث درون درس او حاضر مـی‌شدند (رجوع کنید بـه همان، ص ۷۵؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج۵، ص۸۵). ابوالفتوح رازی دانشمند و مفسر شـهیر شیعی نیز از این خاندان است. او درون ری بـه فعالیتهای علمـی و آموزشی اشتغال داشت و شاگردان بسیـاری چون منتجب‌الدین (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی، ص ۴۸)، ابن‌شـهر آشوب، ابوطالب طوسی و صفی‌الدین حیروی تربیت کرد (رجوع کنید بـه ابوالفتوح رازی*).سدیدالدین حمّصی*، عبدالکریم رافعی* مؤلف التدوین فی اخبار قزوین، عمادالدین طبری* مؤلف بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، محمد بن‌ ابی‌ مسلم ابی‌الفوارس ‌رازی، رشیدالدین رازی، قطب‌الدین راوندی*، عبدالجبار بن عبداللّه رازی از شاگردان شیخ‌طوسی و استاد قاطبه علما و طالبان علوم درون زمان خودش، و سید تاج ‌الدین از دیگر دانشمندان معروف حوزه علمـیه ری درون این دوره هستند. ظهور این تعداد فقیـه، محدّث و عالم درون ری درون دوره سلجوقی بـه خوبی نشان‌دهنده رواج و گسترش حوزه علمـیه شیعی درون این دوره است. بـه علاوه، درون منابع بـه نام مدارس، مساجد، خانقاهها و مراکز علمـی دیگر متعلق بـه ری درون سده‌های پنجم و ششم اشاره شده کـه بیـانگر پویـایی و سرزندگی آموزشـهای شیعی درون این شـهر هست (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله).در جریـان یورش مغولان درون اوایل سده هفتم، شـهر ری چندین‌بار مورد حمله قرار گرفت و ویرانیـهای زیـادی درون این شـهر پدید آمد. درون نتیجه حوزه علمـیه ری به‌رغم ظهور دانشمندانی چون احمدبن حسن ناوندی/ نـهاوندی، قطب‌الدین رازی و تاج‌الدین محمود رازی (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۱۴۲؛ خوانساری، ج ۶، ص ۳۸ـ۴۸؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الانوار، ص ۴، ۳۳) هرگز رونق پیشین خود را بازنیـافت.


ب) ویژگیـهای حوزه علمـیه ری. از ویژگیـهای برجسته حوزه علمـیه ری بـه ویژه درون آغاز شکل‌گیری، ارتباط پیوسته محدّثان و علمای آن دیـار، که تا پیش از وقوع غیبت، با ا معصوم بوده است. علاوه بر آنکه درون مـیان یـاران و راویـان احادیث ائمـه نام گروهی از دانشمندان ری دیده مـی‌شود (رجوع کنید بـه سطور پیشین)، برخی دیگر از علمای ری نیز از طریق مکاتبه یـا حضوری با ائمـه درون ارتباط بوده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۱۱، ص۴۱۵؛ تفرشی، ج ۳، ص ۲۹۱؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص ۶۱).ارتباط با مراکز علمـی مختلف درون جهان اسلام، ویژگی دیگر حوزه علمـیه ری است. گزارشـهای زیـادی درون دست هست که نشان مـی‌دهد از آغاز شکل‌گیری حوزه علمـیه ری، بسیـاری از محدّثان، فقها و دانشمندانی کـه در این حوزه بـه تعلیم و تعلم اشتغال داشته‌اند، به منظور بهره‌مندی از درس اساتید دیگر حوزه‌های علمـیه درون شـهرهایی چون قم، بغداد، کوفه و نجف بـه این شـهرها مسافرت کرده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ۱۳۵۷ش، ص ۶۸؛ نجاشی، ص ۴۱۳؛ خطیب بغدادی، ج ۵، ص ۴۵۷ـ۴۵۸؛ منتجب‌الدین رازی، ص ۴۶؛ علامـه حلّی، ص ۲۶۸). بـه علاوه دانشمندان زیـادی از شـهرها و حوزه‌های علمـیه دیگر، به منظور استفاده از درس و دانش علمای ری، درون این شـهر ساکن مـی‌شده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه خطیب‌بغدادی، ج۱۲، ص۲۰، ج۱۳، ص۲۱۰؛ منتجب‌الدین رازی، ص۴۶، ۵۳؛ قزوینی، ص۲۸۲؛ امـین، ج ۲، ص ۳۲۹، ج ۳، ص ۲۹، ج ۴، ص ۸۲). شیخ صدوق بـه دلیل سفرهای متعدد بـه شـهرها و مراکز علمـی درون نقاط مختلف جهان اسلام، سهم بسزایی درون ایجاد ارتباط علمـی مـیان حوزه ری و سایر حوزه‌های علمـیه درون قرن چهارم داشت. پاسخهایی کـه وی بـه سؤالات فرستاده شده از جانب مردم شـهرهای مختلف چون قزوین، بصره، کوفه، مدائن، نیشابور و بغداد داده است، بیـانگر جایگاه و مرجعیت و نیز گستردگی روابط وی هست (رجوع کنید بـه نجاشی، ص ۳۹۲). او کتاب من لایحضره‌الفقیـه را درون پاسخ بـه درخواست ابوعبداللّه محمدبن حسن‌بن اسحاق معروف بـه ن از نوادگان امام موسی‌الکاظم علیـه‌السلام کـه در ایلاق ماوراءالنـهر ساکن بود، نوشت (ابن‌بابویـه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۲).در شـهر ری از حدود سده سوم که تا نـهم هجری، پیروان فرق و مذاهب و حتی ادیـان مختلف زندگی مـی‌د. این امر موجب شده بود کـه عالمان این فرق و مذاهب درون حوزه‌های علمـیه این شـهر بـه مناظره و تبادل نظر با یکدیگر بپردازند و گاه درون مجالس درس یکدیگر شرکت کنند. حیص بیص* (متوفی ۵۷۴) از فقها و ادبای هوادار اهل‌بیت از مجلس درس محمدبن عبدالکریم وزان شافعی، قاضی ری استفاده مـی‌کرد (امـین، ج ۷، ص ۲۲۸) و عبدالکریم رافعی مؤلف التدوین درون درس شیخ منتجب‌الدین حضور مـی‌یـافت (رجوع کنید بـه رافعی قزوینی، ج ۳، ص ۳۷۷). عبدالجلیل قزوینی رازی (ص ۱۰۶) بـه حضور بسیـاری از منقبت خوانان، عالمان و بازاریـان و حنفیـان و شافعیـان درون مجلس درس خویش درون هر دوشنبه اشاره کرده است. این تعاملات علمـی باعث مـی‌شد کـه هر یک از اربابان مذاهب، کتابها و رساله‌هایی درون دفاع از مذهب و عقیده خویش و ردیـه‌هایی بر آرا و نظر مخالفان تألیف کنند (رجوع کنید بـه نجاشی، ص ۳۷۵؛ نیز رجوع کنید بـه ردّیـه/ ردّیـه‌نویسی*).


ج) کانونـهای آموزش. مساجد یکی از کانونـهای اصلی درس و مناظره درون ری بوده است. حمداللّه مستوفی (ص ۵۳) تعداد مساجد ری را درون نیمـه دوم سده دوم، سی‌هزار دانسته است. درون سده ششم نیز مساجدی درون ری وجود داشت کـه متعلق بـه پیروان مذاهب مختلف بود و در آن مجالس درس برپا مـی‌شد. برخی از این مساجد یـادگار سده‌های پیشین بود و مدتی طولانی فعالیتهای علمـی و آموزشی درون آنـها ادامـه داشت (رجوع کنید بـه عبدالجلیل قزوینی، ص ۳۵، ۷۴، ۳۷۲، ۵۵۱ـ۵۵۲؛ به منظور آموزش درون مساجد رجوع کنید بـه مسجد*؛ جامع *، مسجد).مدارس از دیگر مراکز مـهم علمـی و آموزشی شیعیـان درون ری بوده‌اند. هر چند درباره مدارس شیعی درون دوره آل‌بویـه اطلاعی درون دست نیست اما اشاره عبدالجلیل قزوینی رازی (ص ۳۴ـ۳۷) بـه کثرت «مدارس سادات» درون شـهرهای مختلف شیعه‌نشین، پیش از سده ششم، گواه فعالیت گسترده این مدارس است. وی همچنین بیش از ده مدرسه را برشمرده کـه در دوره سلجوقیـان بـه ارائه تعالیم شیعی درون ری مشـهور بوده‌اند. مدرسه سید تاج‌الدین محمد کیسکی درون زمان تألیف کتاب النقض درون حدود ۵۶۰، نزدیک بـه نود سال سابقه فعالیت داشته و موضع مناظره دانشمندان و محل تجمع علما و سادات و فقهای مشـهور بوده هست (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۴؛ نیز رجوع کنید بـه مدرسه*). درون مدرسه شمس‌الاسلام حسکابن بابویـه نیز علاوه بر مجالس وعظ و قرائت قرآن، بـه کودکان آموزشـهای لازم ارائه مـی‌شد (همان، ص ۳۴ـ۳۵). همچنین مدرسه‌ای بـه نام علی جاسبی درون کوی اصفهانیـان ری واقع بود (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۵). تنـها درون یکی از مدارس دوره سلجوقی بـه نام خواجه عبدالجبار چهارصد فقیـه و متکلم درس شریعت مـی‌آموختند (همانجا). عبدالجلیل قزوینی رازی خود درون ری مدرسه‌ای بزرگ داشت کـه هر جمعه درون آن بـه ارائه درس مـی‌پرداخت (همان، ص ۱۳۷ـ۱۳۸). درون مدرسه خواجه امام رشید رازی نیز بیش از دویست دانشمند، درس اصول دین و اصول فقه و علم شریعت مـی‌آموختند (همان، ص ۳۶). مدارس مذکور دارای کتابخانـه‌های بزرگ و گاه تخصصی بودند کـه در آن کارهای علمـی و آموزشی صورت مـی‌گرفت. به منظور نمونـه مدرسه خواجه امام رشید رازی، کتابخانـه‌ای بزرگ و مجهز داشت (همانجا). کتابخانـه‌های این مدارس و نیز سایر کتابخانـه‌هایی کـه در ری ساخته شده بود، مملو از کتب اصولی و فروعی بود بـه گونـه‌ای کـه عبدالجلیل قزوینی رازی (ص ۳۸) «تعدید و تحصیر» این کتب را هم مشکل شمرده و ذکر اسامـی مصنفان و روات این کتابها را مستلزم تألیف کتابی جداگانـه دانسته است.کتابخانـه‌ها درون ری افزون بر مرکز مطالعه و پژوهش، کانون درس و گفتگوهای علمـی بودند (برای آگاهی از نقش آموزشی کتابخانـه‌ها رجوع کنید بـه کتابخانـه*). ابوالفضل ابن‌عمـید، وزیر رکن‌الدوله بویـهی، کتابخانـه‌ای بزرگ درون ری داشت کـه رساله‌ها و کتب ارزشمندی درون آن نگهداری مـی‌شد و مسکویـه مدتی خازن و کتابدار آن بود (رجوع کنید بـه مسکویـه، ج ۶، ص ۲۶۲ـ۲۶۳). یکی از مشـهورترین کتابخانـه‌های ری درون دوره آل‌بویـه متعلق بـه صاحب‌بن عباد بود کـه بیش از چهارصد بار شتر کتاب درون آن جمع‌آوری شده بود (ابن‌اثیر، ج ۹، ص ۱۱۰) و مجموع کتابهای آن بـه ۰۰۰، ۲۱۷ جلد مـی‌رسید (صَفَدی، ج ۲۱، ص ۲۲). درون دوره سلجوقیـان نیز کتابخانـه‌هایی چون کتابخانـه شرف‌الدین محمد، نقیب‌النقبای ری، به‌عنوان مراکز علمـی‌وآموزشی شـهره بوده‌اند (رجوع کنید بـه بیـهقی، ص۱۷).در دوره سلجوقیـان خانقاههایی نیز متعلق بـه شیعیـان درون ری وجود داشته کـه در آنـها مجالس درس و بحث و آموزش علوم و احکام‌دینی رایج بوده‌است (رجوع کنید بـه عبدالجلیل قزوینی، ص۳۵ـ۳۶).


د) تأمـین هزینـه‌ها. هزینـه مراکز علمـی شیعی اعم از مساجد، مدارس و کتابخانـه‌ها از راههای گوناگون تأمـین مـی‌شد. اوقاف یکی از مـهم‌ترین منابع تأمـین این هزینـه‌ها بود (رجوع کنید بـه همان، ص۳۴؛ نیز رجوع کنید بـه وقف*). بخشی از درآمدهای حاصل از دریـافت وجوهات شرعی و صدقات نیز صرف مراکز علمـی و زندگی دانشمندان مـی‌شد (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۹۵ـ۱۹۶). عده‌ای از بزرگان و وزرا نیز بخشی از اموال شخصی خویش را صرف مراکز علمـی مـی‌د (رجوع کنید بـه یـاقوت حموی، ۱۹۹۳، ج ۵، ص ۱۹۳۸). با این حال اغلب علما و دانشمندان و نیز طالبان علم از راهب و کار مخارج زندگی خویش را تأمـین مـی‌د. به منظور نمونـه مسکویـه خود خازن و کتابدار ابوالفضل ابن‌عمـید بود (رجوع کنید بـه مسکویـه، همانجا).


ه ) موضوعات درسی. درون حوزه ری علوم گوناگون از ادبیـات گرفته که تا دانش قرآن و حدیث و تاریخ و کلام و گاه برخی از علوم عقلی‌تدریس‌مـی‌شد.در هریک ‌از این‌علوم ‌دانشمندان ‌بنامـی ‌به‌ ظهور رسیدند. مـهم‌ترین علوم موردتوجه درون حوزه ری بـه قرار زیر هست :ادبیـات. ادبیـات عرب از درسهای اصلی حوزه ری بوده است. ادیبان درون این حوزه با تحقیق درون دانش صرف و نحو و فصاحت و بلاغت و بدیع و نیز توغل درون متون ادبی و نثر و شعر عربی، بـه مجالس درس خویش رونق مـی‌بخشیدند و به‌ویژه این کار را به منظور درک زیباییـهای ادبی و بلاغی قرآن انجام مـی‌دادند. اِبن‌فارِس (متوفی ۳۹۵) مؤلف کتاب مجمل‌اللغة و مقاییس‌اللغة از جمله ادیبان مشـهور حوزه ری بود. وی استاد مجدالدوله بویـهی و صاحب‌بن عباد درون علوم ادبی بـه شمار مـی‌رفت. ابن‌بابویـه (۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۴۵۳) ضمن نقل روایتی از احمدبن فارس او را ادیب و از اصحاب حدیث خوانده هست (برای آگاهی از شرح حال و آثار وی رجوع کنید بـه ابن‌فارس*). ابن‌عمـید و شاگردش صاحب‌بن عباد از وزرای مشـهور آل‌بویـه درون ری، از مشاهیر ادب عربی درون دوره خویش بودند (رجوع کنید بـه ابن‌عمـید*؛ صاحب‌بن عباد*). مسکویـه نیز از ادیبان حوزه ری بود. وی درون ادب پارسی و عربی استاد بود و تألیفاتی درون این زمـینـه دارد (رجوع کنید بـه ابوعلی مسکویـه*). کمال‌الدین بنداربن ابی‌نصر رازی (متوفی ۴۰۱) نیز از ادبا و شعرای شیعه درون این دوره است. وی زبانـهای عربی و فارسی را نیک مـی‌دانست و صاحب‌بن‌عباد درون تربیت او نقش مـهمـی داشت (رجوع کنید بـه بندار رازی*). پیش از این از ابوسعد منصوربن حسین آبی وزیر دانشمند آل‌بویـه سخن رفت. کتاب نثرالدر، نشانـه روشنی از بلاغت و فصاحت و اشراف وی بر ادب عربی است. ابوالحسین محمدبن عبداللّه نحوی رازی نیز ادیبی بود کـه در جامع ری تدریس مـی‌کرد (سمعانی، ج۵، ص۴۶۹). ظهور شاعران و ادیبان بزرگی چون ابوالفتوح رازی، شیخ عبدالجباربن عبداللّه‌بن علی رازی و ابوالحسن علی‌بن محمد رازی و بسیـاری دیگر درون دوره سلجوقیـان، گواه رونق بازار شعر و ادب درون شـهر ری هست (رجوع کنید بـه عبدالجلیل قزوینی، ص۲۳۱ـ ۲۳۲؛ منتجب‌الدین رازی، ص۷۵). شمس‌الدین ابوالمفاخر، معروف بـه ملک‌الفضلاء، دیگر ادیب و شاعر دوره سلجوقی درون ری است. وی شعر معروفی بـه فارسی درون مدح امام‌رضا سروده هست (رجوع کنید بـه دولتشاه‌ سمرقندی، ص۷۶ـ ۷۷). عبدالجلیل قزوینی رازی خود از ادبای بزرگ ری درون سده ششم هست که افزون بر ادبیـات عرب درون ادب فارسی نیز سرآمد بود.


علوم قرآنی. قرآن و دانشـهای مرتبط با آن از دیگر موضوعات مـهم درون برنامـه آموزشی حوزه‌علمـیه ری بوده‌است. محمدبن حسّان رازی از اصحاب امام هادی، کتابهایی بـه نام ثواب‌القرآن و ثواب اناانزلناه داشته هست (نجاشی، ص ۳۳۸). شیخ صدوق بـه قرآن توجه ویژه داشت. او درون رساله الاعتقادات، موضوعات بنیـادین اعتقادی را از منظر اهل‌بیت و بر محور قرآن بررسی کرده هست (رجوع کنید بـه صدوق*، محمدبن علی). محمدبن احمدبن جنید اسکافی رازی از بزرگان فقها و علمای شیعه چندین رساله از جمله امثال القرآن تألیف کرد (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۳۴۷). او رساله‌ای بـه نام ایضاح خطأمن شنّع علی الشیعة فی امرالقرآن داشته (نجاشی، ص ۳۸۸) کـه ظاهرآ موضوع آن پاسخ‌گویی بـه اتهامات مخالفان شیعه هست که آنـها را بـه بی‌توجهی بـه قرآن و باور بـه تحریف آن متهم مـی‌کرده‌اند (رجوع کنید بـه ابن‌جنید اسکافی*). ابوسعد منصوربن حسین آبی درون کتاب نثرالدر به منظور نخستین بار فهرست موضوعی به منظور آیـات قرآن فراهم ساخت و آیـاتی را با عناوینی چون تقوا، ذکراللّه، تحمـیدات، صلوة، شـهادت، جهاد و صبر درون یکجا گردآورد (رجوع کنید بـه آبی، ج۱، ص۲۹ـ۱۵۰). منتجب‌الدین رازی (ص ۳۷، ۴۵، ۴۸) و عبدالجلیل قزوینی رازی (ص ۵۲۶) نام برخی از مُقریـان و مفسران شیعه درون ری را ذکر کرده‌اند. تفسیر ابوالفتوح رازی بـه خوبی بیـانگر رواج این دانش درون حوزه علمـیه ری درون سده ششم هست (رجوع کنید بـه تفسیر ابوالفتوح رازی*).


حدیث. حوزه ری از آغاز شکل‌گیری از کانونـهای مـهم حدیثی شیعه بـه شمار مـی‌رفته است. محمدبن یعقوب کلینی* و شیخ صدوق کـه سهم بسزایی درون گسترش دانش حدیث داشتند هر دو بخش عمده فعالیتهای علمـی خویش را درون ری بـه انجام رساندند. از آنجا کـه در مـیان اصحاب ائمـه و راویـان احادیث ایشان جمع زیـادی از دانشمندان ری دیده مـی‌شوند (رجوع کنید بـه آغاز مقاله)، احادیث حوزه ری، بـه قلت واسطه با معصومـین علیـهم‌السلام شـهرت دارند. بـه علاوه تلاش محدّثان حوزه ری بـه نوآوریـهایی درون جنبه‌های مختلف دانش حدیث انجامـید. تبویب احادیث و نظم و ترتیب بـه آنـها، یکی از این نوآوریـهاست. کلینی و صدوق از پیشگامان این راه بـه شمار مـی‌روند و کتابهای حدیثی این دو از نظر تبویب و ترتیب و جمع‌آوری موضوعی احادیث، قابل توجه است. ابومحمد جعفربن احمدبن علی رازی، محدّث مشـهور امامـی درون قرن چهارم، درون گردآوری حدیث ابتکارهایی داشته است، مثلا الاعمال المانعة من ‌الجنة، شامل روایـاتی درباره اعمالی کـه بازدارنده فرد از ورود بـه بهشت است، جامع‌الاحادیث مشتمل بر هزار حدیث نبوی بـه ترتیب الفبایی؛ الغایـات مشتمل بر احادیثی کـه با افعل تفضیل آغاز شده‌اند؛ المسلسلات یـا الاخبارالمسلسلة کـه حاوی احادیث مسلسل است؛ و نوادر الأثر فی علی (ع) خیرالبشر درون بردارنده هفتاد طریق به منظور حدیث نبوی «علیُّ خیرُالبشر» (رجوع کنید بـه رازی*، جعفربن احمد). منتجب‌الدین رازی (ص ۳۴، ۷۱، ۷۷، ۱۰۰) بـه اسامـی تعدادی از محدّثان و حافظان شیعی ری اشاره کرده کـه نماینده رونق دانش حدیث درون این شـهر است.


تاریخ. درون مـیان دانشمندان حوزه علمـیه ری، مورخان بزرگی نیز ظهور کرده‌اند کـه بعضاً تألیفات مـهم و مفصّلی درون تاریخ نگاشته‌اند. مسکویـه رازی صاحب کتاب تجارب الامم و تعاقب الهمم از جمله این افراد است. ابوسعد آبی نیز کتابی درون تاریخ ری داشته هست (رجوع کنید بـه یـاقوت حموی، ۱۹۹۳، ج ۲، ص ۶۹۰). شیخ منتجب‌الدین هم‌کتابی‌به‌نام تاریخ‌الری داشته‌که‌ابن‌حجرعسقلانی درون لسان‌المـیزان، بارها از آن استفاده کرده هست (برای نمونـه رجوع کنید بـه ج ۱، ص ۳۲۵ـ۳۳۵، ج ۳، ص ۷۴، ۸۳، ۸۵، ج ۵، ص ۲۹۴).کلام. حضور پیروان ادیـان و مذاهب گوناگون درون ری، موجب رواج دانش کلام درون حوزه این شـهر شده بود. معتزله، حنابله، شافعیـان، شیعیـان اسماعیلی و نیز یـهودیـان و مسیحیـان گروههای دینی و مذهبی درون این شـهر بودند. هر یک از صاحبان این مذاهب آزادانـه بـه ترویج باورهای خود مـی‌پرداختند. متکلمان مذاهب گوناگون درون مساجد و مدارس درون جمع مردم مـی‌نشستند و با یکدیگر مناظره مـی‌د. یـهودیـان و مسیحیـان نیز به منظور اثبات عقاید خویش بـه مناظره با عالمان مسلمان مشغول بودند. درون یکی از این مناظره‌ها عالمـی یـهودی بـه نام رأس‌الجالوت درباره اعجاز قرآن و تقلیدناپذیر بودن آن با صاحب‌بن عباد مناظره کرد و مغلوب شد (رجوع کنید بـه یـاقوت‌حموی، ۱۹۹۳، ج۲، ص۶۸۲). مناظرات ابوحاتِم رازی، داعی‌اسماعیلی درون منطقه ری، با محمدبن زکریـای رازی درون بحث نبوت، درون همـین شـهر روی داد؛ کتاب اَعلام‌النبوة گزارش‌ابوحاتم از همـین مناظرات هست (رجوع کنید بـه ابوحاتم ‌رازی*، احمد بن حمدان). باورها و شعائر مکتب امامـیه به‌ویژه موضوع غیبت امام دوازدهم، مورد اعتراض و مناقشـه مشترک متکلمان معتزلی و زیدی قرار داشت و علمای شیعه نیز بـه تشریح و تبیین باورهای خویش درون این زمـینـه و پاسخ به‌شبهات مـی‌پرداختند. ابن‌قبه رازی (متوفی پیش از ۳۱۹) متکلمـی کـه ابتدا معتزلی بود و سپس شیعه شد چند کتاب درون همـین مباحث نگاشت (درباره او رجوع کنید بـه مدرسی طباطبائی، ص ۲۱۵ـ۲۲۴). کمال‌الدین و تمام النعمة اثر شیخ‌صدوق نیز از مـهم‌ترین کتابهای همـین دوره هست (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۶۱ـ۶۳، ۸۷ـ ۸۸). علی‌بن محمد رازی معروف بـه علّان کلینی کتابی بـه نام اخبارالقائم علیـه‌السلام تألیف کرد (نجاشی، ص ۲۶۰ـ۲۶۱) و محمدبن یعقوب کلینی نیز درون رد قرامطه کتابی نوشت (طوسی، ۱۴۱۷، ص ۲۱۰). علی‌بن محمد خزاز قمـی ساکن ری از فقیـهان و متکلمان قرن چهارم، درون دفاع از باورهای شیعه کتابهایی چون الایضاح فی الاعتقاد و الکفایة فی‌النصوص (کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنَیْ عَشَر) تألیف کرد (نجاشی، ص۲۶۸؛ ابن‌شـهرآشوب، ص۷۱). حسین‌بن‌علی برادر شیخ صدوق کتابی بـه نام التوحید و نفی‌التشبیـه نوشت (نجاشی، ص ۶۸؛ قس ابن‌حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۱۹۹). درون دوره سلجوقیـان نیز متکلمان بزرگی درون شـهر ری ظهور د. سدیدالدین حمّصی از فقها و متکلمان مشـهور سده ششم است. وی کتابهایی چون بدایة الهدایة، التبیین و التنقیح فی التحسین و التقبیح، المنقذ من التقلید و المرشد الی التوحید تألیف کرد. کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض (معروف بـه النقض) تألیف عبدالجلیل قزوینی رازی درون نیمـه دوم قرن ششم بـه روشنی حاکی از رواج مباحث کلامـی درون حوزه ری درون این دوره است.


فقه. دانش فقه نیز از دروس و تعالیم رایج حوزه ری بوده است. درون منابع بـه نام بسیـاری از فقهای حوزه ری و آثار و تألیفات فقهی آنـها اشاره شده است. ابن‌جنید اسکافی (متوفی ۳۸۱) از فقهای نامور اهل ری، کـه البته عمده فعالیتهای علمـی او درون حوزه بغداد بروز کرده، بیش از پنجاه رساله درون فقه و علوم قرآن تألیف کرد. تهذیب‌الشیعة لاحکام‌الشریعة و الاحمدی فی‌الفقه المحمدی از آثار اوست. وی مسائل فقهی را بـه صورت موضوعی با تقسیم‌بندی مناسب تدوین کرد. او بعد از بیـان آرای فقهای مذاهب، نظر علمای شیعه را نیز بیـان کرده و سپس رأی مختار خود را توضیح داده هست (رجوع کنید بـه ابن جنیداسکافی*). ابن‌قبه رازی نیز علاوه بر کلام، درون فقه نیز صاحب‌نظر بود. دیدگاه او درباره خبر واحد کـه بیشتر درون حوزه فقه کاربرد دارد، شـهرت فراوان یـافت و به شبهه ابن‌قبه معروف شد. ابوطیب رازی، شیخ موفق‌الدین معروف بـه خواجه آبی، حسن‌بن اسحاق‌بن عبید رازی، ابوالحسن علی‌بن عبداللّه رازی، سیدکمال‌الدین عبدالعظیم، تاج‌الدین محمودبن حسن ورامـینی و فخرالدین محمدبن علی استرآبادی، برخی دیگر از فقهای حوزه ری بوده‌اند (رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۱۷، ص ۳۷۷؛ منتجب‌الدین رازی، ص ۴۹، ۵۳، ۸۳، ۹۴، ۱۲۱، ۱۲۴، و جاهای دیگر).


منابع: منصوربن حسین آبی، نثرالدّرّ، ج ۱، چاپ محمدعلی قرنـه، ]قاهره، بی‌تا.[؛ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الانوار الساطعة فی المائة السابعة، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: نوابغ‌الرواة فی رابعة المئات، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌بابویـه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?] ۱۳۵۷ش[؛ همو، کتاب مَن لا یَحضُرُه الفقیـه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴؛ همو کمال‌الدین و تمام النعمة، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المـیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ ابن‌شـهر آشوب، معالم‌العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن‌طباطبا علوی اصفهانی، منتقلة الطالبیة، چاپ محمدمـهدی حسن خرسان، نجف ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ امـین؛ علی‌بن زید بیـهقی، کتاب تتمة صوان الحکمة، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۵۱؛ مصطفی‌بن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم ۱۴۱۸؛ حمداللّه مستوفی، نزهة‌القلوب؛ خطیب بغدادی؛ خوانساری؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة‌الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش؛ عبدالکریم‌بن محمد رافعی‌قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ سمعانی؛ شوشتری؛ صفدی؛ محمدبن حسن طوسی، رجال‌الطوسی، چاپ جواد قیومـی اصفهانی، قم ۱۴۲۰؛ همو، الفهرست، چاپ جواد قیومـی اصفهانی، قم ۱۴۱۷؛ همو، کتاب‌الغیبة، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۱؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش؛ حسن‌بن یوسف علامـه حلّی، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومـی اصفهانی،] قم[ ۱۴۱۷؛ محمدبن حسن قزوینی، ضیـافة الاخوان و هدیة الخلان، چاپ احمدحسینی، قم ۱۳۹۷؛ بدرالدین قوامـی رازی، دیوان، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، ]تهران[ ۱۳۳۴ش؛ مجلسی؛حسین مدرسی طباطبائی، مکتب درون فرایند تکامل: نظری بر تطور مبانی فکری تشیع درون سه قرن نخستین، ترجمـه هاشم ایزدپناه، تهران ۱۳۸۶ش؛ مسکویـه؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشعیة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛ یـاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵؛ همو، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.


/سید عباس رضوی/


۴) بغداد. نُضج گرفتن حوزه شیعی درون بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شـهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد* (سال ۱۴۸) با شروع امامتِ امام موسی کاظم، از قدمت بنیـانـها و ریشـه‌های علمـی و معنوی حوزه بغداد نشان دارد. امام موسی‌کاظم درون زمان خلافت هارون‌الرشید، از مدینـه بـه بغداد آورده شد و در این شـهر زندانی گردید و سپس درون همـین شـهر از دنیـا رفت و در مقابر قریش (امروزه شـهر کاظمـین) بـه خاک سپرده شد. درون واقع از همان آغاز، شماری از شیعیـان درون این شـهر اقامت گزیدند. این پیوند درون سالهای بعد نیز، با توجه بـه حضور امام جواد* درون بغداد از ۲۱۵ که تا هنگام وفات (سال ۲۲۰) و انتقال اجباری امام علی‌بن محمد الهادی بـه سامرا، درون ۱۲۴ کیلومتری شمال بغداد، و سپس اقامت امام حسن عسکری درون همـین شـهر و آنگاه فعالیت همـه نوّاب اربعه* درون بغداد همچنان قابل ملاحظه است. این سخن البته بـه معنای اطلاع دقیق ما از تاریخ مشخص تأسیس مراکز تدریس و معارف شیعی درون بغداد نیست. گرچه با بررسی زندگینامـه شماری از عالمان شیعی چنین بـه نظر مـی‌آید کـه شیعیـان از اواخر سده دوم درون بغداد درون کار تعلیم و تعلم علوم اسلامـی بوده‌اند.یکی از قدیم‌ترین خاندانـهای شیعی، کـه از اواخر سده دوم بـه این سو درون بغداد فعالیتهای علمـی داشته، خاندان یقطینی است. علی‌بن یقطین* بغدادی (متوفی ۱۸۲) کـه از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم بوده، به‌ویژه از امام کاظم احادیث بسیـار نقل کرده است. وی کتاب ماسُئِل عنـه الصادق من امور الملاحم و کتاب مناظرته للشاکِّ بحضرة جعفر را نوشته هست (ابن‌ندیم، ص ۲۷۹؛ نجاشی، ج ۲، ص ۱۰۷ـ۱۰۸). از همـین خاندان، محمدبن عیسی‌بن عُبَیْد از اصحاب امام محمدتقی و از راویـان برجسته حدیث بود. وی کتابهای بسیـاری تألیف کرد، از جمله: کتاب‌الامامة، کتاب‌المعرفة، کتاب‌الوصایـا، کتاب الفَیْءِ و الخمس و کتاب‌الرّجال (نجاشی، ج ۲، ص ۲۱۸ـ۲۱۹). از مـیان وابستگان خاندان یقطینی نیز عالم و فقیـه و محدّث و مفسر بسیـار پراعتبار، یونس‌بن عبدالرحمان* (قبل از ۱۲۵ـ۲۰۸)، ظهور کرد. وی کـه از موالی علی‌بن یقطین بود، از امام موسی کاظم و امام علی‌بن موسی‌الرضا سلام‌اللّه علیـهما احادیث بسیـار نقل کرده است. یونس از بزرگانی هست که علمای شیعه بر دانش و صدق گفتار او اتفاق‌نظر دارند و امام رضا شیعیـان را بـه مراجعه علمـی بـه او توصیـه مـی‌کرده است. وی بیش از سی کتاب نوشته، از جمله: جامع‌الآثار، کتاب‌الشرایع، کتاب‌العلل الکبیر، کتاب‌الصیـام و اختلاف الحدیث (رجوع کنید بـه ابن‌ندیم، ص ۲۷۶؛ نجاشی، ج۲، ص۴۲۰ـ۴۲۲؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۵۱۱). از مـهم‌ترین رویدادهای زندگی یونس، مقابله با جریـان وقف (رجوع کنید بـه واقفه/ واقفیـه*)، بعد از شـهادت امام کاظم و دفاع از امامت حضرت علی‌بن موسی‌الرضا بود (نجاشی، ج ۲، ص :۴۲۱ ثَبَتَ علی‌الحقّ).محمدبن ابی‌عمـیر (متوفی ۲۱۷) از اصحاب امام موسی‌کاظم و امام رضا علیـهماالسلام نیز درون بغداد بـه دنیـا آمد و در همان شـهر زیست و با جدیت و پیگیری شمار زیـادی از آثار اصحاب امامـیه را روایت کرد. وی درون نظر پیروان همـه مذاهب اسلامـی محترم بود. او درون دوره خلافت رشید دستگیر شد و برای آشکار نام و نشانی شیعیـان، هزار تازیـانـه بـه او زدند ولی با مقاومت سرسختانـه او مواجه شدند. ش درون هنگام حبس چهارساله او، کتابهایش را درون زمـین پنـهان کرد کـه این موجب از مـیان رفتن آنـها شد. وی سپس از حفظ حدیث مـی‌گفت، ولی وثاقت او موجب شد کـه به روایـات مرسَلِ وی اعتماد کنند (همان، ج ۲، ص ۲۰۵ـ۲۰۶). وی بیش از ۹۴ کتاب نوشت، از جمله اختلاف‌الحدیث، و الاحتجاج فی‌الامامة (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱، ص ۲۸۳، ۳۶۱).هَمّام‌بن سهیل و فرزندش محمدبن هَمّام اسکافی و دیگر وابستگان این خانواده ایرانی‌تبار بغداد، از راویـان حدیث بودند. همام درون بین علمای امامـی منزلت ویژه‌ای داشت و با امام حسن عسکری مکاتبه مـی‌کرد. فرزندش محمد اسکافی (متوفی ۳۳۶) نیز از محدّثان بزرگ شیعه بود. کتاب الانوار فی تاریخ‌الائمة از اوست (نجاشی، ج ۲، ص ۲۹۵ـ۲۹۷).فعالیتهای علمـی این علما، کـه فقط گزیده‌ای از انبوه عالمان شیعیِ قرن دوم و سوم درون بغدادند، درون قرنـهای چهارم و پنجم با شتاب و عمق بیشتری پی‌گرفته شد و به ‌طور کلی چشمگیرترین دوره فعالیت حوزه بغداد مربوط بـه دهه‌های نخستین قرن چهارم که تا مـیانـه سده پنجم است، بـه ‌ویژه درون بیش از صد سالی کـه خلفای عباسی تحت سلطه حاکمان شیعه مذهب آل‌بویـه دیگر قدرت چندانی نداشتند. درون این دوره با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل ابن‌جنید، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه بغداد بـه اوج شکوفایی خود رسید. ظهور این دانشمندان برجسته و پرورش شاگردان فراوان شایسته بـه دست آنـها درون حوزه بغداد، خود از مقتضیـات زمانـه این دانشمندان بوده است. حوزه بغداد، برخلاف حوزه قم، درون محیط تقریبآ یک دست شیعه‌ نشین پانگرفت. درون بغداد به‌ویژه درون سده چهارم درون کنار شیعیـان، مسلمانان پرشمار سنّی، از مذاهب مختلف زندگی مـی‌د. اینان برخلاف شیعیـان، بسیـار زود بـه گرایشـهای اجتهادی توجه نشان دادند. اختلافات گسترده کلامـی مـیان پیروان مذاهب مختلف اسلامـی و نیز مـیان شیعیـان بسیـار نظرگیر بود. درون این فضای فکری، مکتب صرفآ حدیثی قم و ری نمـی‌توانست با مکتب فقهی شکل پذیرفته اهل سنّت درون بغداد، هماوردی کند؛ چنان‌که مقابله با گرایشـهای کلامـی متعدد کـه بسیـاری از آنـها خود متأثر از سیطره فلسفه و منطق یونانی بر روح فکری حاکم بر بغداد بود، کار را بر شیعیـان دشوار کرده بود. چنین بود کـه حوزه علمـی شیعیـان بغداد به منظور نگاهبانی از مکتب تشیع و دفاع از اصول آن و مرزبندی مـیان معارف شیعی و مذاهب رقیب نقش منحصر به‌فردی بر عهده گرفت. البته مقتضای ایفای این نقش، درون آن جامعه مذهبی متکثر، آن بود کـه عالمان شیعه مقتضیـات زمان را درون نظر آورند و به تعامل علمـی با سایر دانشمندان روی آورند و با توجه بـه اوضاع جدید، به‌ویژه وقوع غیبت امام دوازدهم، درون همـه حوزه‌های علمـی و در همـه مباحثات متنازَعٌ فیـه بـه پژوهش و تحقیق و تدریس بپردازند و به دانشـهایی چون اصول فقه، فقه، تفسیر و کلام توجه ویژه نشان دهند. دانشـهای رایج درون حوزه علمـی بغداد این رویکرد را بـه خوبی نشان مـی‌دهد :


فقه و اصول فقه. تدریس فقه از برنامـه‌های اصلی حوزه علمـی بغداد بود. درون این حوزه، افزون بر فراوانی فقه‌پژوهان برجسته، مانند ابن‌جنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید مشـهور بـه ابن‌المعلّم (متوفی ۴۱۳)، سیدمرتضی علم‌الهدی (متوفی ۴۳۶)، سلّار دیلمـی (متوفی ۴۴۸)، شیخ‌طوسی (متوفی ۴۶۰) و ابن‌برّاج (متوفی ۴۸۱)، شاهد رویکردی نو درون نظام فقهی هستیم. پیش از حوزه بغدادِ سده‌های چهارم و پنجم، جدّی‌ترین و رایج‌ترین روش فقهی، روش حدیث‌گرایـان یعنی معتقدان بـه فقه منصوص بود. اینان مانند کلینی و شیخ صدوق، استدلالهای اجتهادی را درون استنباط احکام دخالت نمـی‌دادند و بیشتر بر نصوص تکیـه داشتند و البته، متن حدیث را بـه مثابه فتوای خود بیـان مـی‌د، ضمن آنکه روایـات را براساس موازین علم رجال نقادی مـی‌د.در برابر آنان، روش و رویکرد ابن‌جنید اسکافی بود کـه از قیـاس درون استنباط احکام استفاده مـی‌کرد. ابن‌جنید دو کتاب فقهی مـهم داشت، تهذیب‌الشریعة لاحکام‌الشریعة و الاحمدی فی‌الفقه‌المحمدی. وی درون کنار بحث از فقه شیعه بـه فقه دیگر مذاهب نیز توجه مـی‌کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۳۱۰). با این همـه، سیدمرتضی و فقهای متأخری چون شـهید اول، شـهید دوم و فاضل مقداد سیوری درون عین مخالفت با قیـاس، آرای ابن‌جنید را معتبر دانسته‌اند. برخی نیز کوشیده‌اند گرایش ابن‌جنید بـه قیـاس را بـه نحوی موجه سازند (رجوع کنید بـه دوانی، ج ۳، ص ۲۰۸).در این مـیان، رویکرد شیخ مفید و شاگردان حوزه درسی او توانست غالب فقهای شیعه بغداد را با خود همراه سازد. این گروه درون عین توجه بـه اخبار و استفاده گسترده از آن درون استنباط احکام، رویکرد و گرایش اجتهادی داشتند. اینان نـه روش محدّثان را درون استنباط احکام کافی مـی‌دیدند و نـه با استفاده از داده‌های شبه عقلی و قیـاس موافقتی داشتند. مفید به منظور تبیین دیدگاه سوم، کتاب المقنعة را نوشت کـه همـه ابواب فقه را دربردارد. وی بـه سلطه فقهی محدّثان بر فقه پایـان داد و با استدلالهای استوار عقلی و با تمسک بـه سیره اهل‌بیت علیـهم‌السلام، درون رد ظاهرگرایی آنان مـی‌کوشید. شیخ مفید را حتما نخستین فقیـهی دانست کـه به گردآوری مسائل اصولی پرداخت. وی گزیده این مسائل را درون کتابی گردآورد و نام آن را التذکرة باصول‌الفقه نـهاد (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۲۰۹). بعد از شیخ مفید، شاگرد ممتاز او، سیدمرتضی، کتاب الذریعة الی اصول‌الشریعة را درون اصول فقه و کتاب‌الانتصار و ناصریـات را درون فقه نگاشت. کتاب الذریعه او بعد از اصول‌الفقه شیخ مفید، جامع‌ترین کتاب اصولی شیعه هست (رجوع کنید بـه همان، ج۲، ص ۳۶۰، ج ۱۰، ص ۲۶، ج۲۰، ص۳۷۰ـ ۳۷۱). سید درون این کتاب اقوال علمای اصولی دیگر مذاهب را بررسی و سپس دیدگاه خود را تبیین کرده است. عقل درون مبانی اصولی سید جایگاه ویژه داشت. وی نـه تنـها با اشاعره کـه با ظاهرگرایـان شیعه نیز مخالفت مـی‌کرد.پس از سید، شاگرد او شیخ طوسی، آثار متعددی درون فقه و اصول با نوآوریـهای فراوان پدید آورد. مکتب فقهی‌ای کـه او بنیـاد نـهاده بود که تا سده ششم و آغاز درخشش حوزه علمـیه حلّه همچنان برپا بود و تا زمان ابن‌ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸)ی را تصور مخالفت با آرای شیخ‌طوسی نبود (رجوع کنید بـه بخش ۶). شیخ طوسی درون موضوع اصول، کتاب عُدّة‌الاصول را نوشت و در مقدمـه این کتاب (ج ۱، ص ۳ـ۶)، تصریح کرد کـه وی نخستینی درون شیعه هست که درون این فن کتابی جامع نوشته است. وی همچنین کتاب المبسوط را با گرایش اجتهادی تألیف کرد. شیخ درون این کتاب بـه تفریع فروع پرداخت و از این راه، بدون نیـاز بـه قیـاس و استحسان و دیگر داده‌های شبه عقلی، درصدد برآمد بـه نیـازهای فقهی جامعه پاسخ دهد. ش از تألیف المبسوط، به منظور آماده ساختن ذهن جامعه علمـی شیعه به منظور پذیرش این روش، کتاب النّهایـه را بـه روش فقهای پیشین نوشته بوده است. این کتاب که تا پیش از تألیف شرائع‌الاسلام تألیف محقق حلّی، کتاب درسی حوزه‌های علمـی شیعی بود و علما آن را بـه شاگردان خود اجازه مـی‌دادند (طباطبائی، ص ۳۶۸).شیخ طوسی درون کتاب دیگرش، الخلاف، بـه گستردگی بـه مقایسه مـیان آرای فقهای مذاهب پرداخته است. این کتاب امروزه نیز یکی از منابع شناخت آرای فقهی مذاهب اسلامـی و مرجع پژوهشگران است.


علم حدیث. حوزه علمـی بغداد نیز مانند حوزه ری و قم قدیم و به‌طور کلی عموم حوزه‌های علمـی شیعی پیش از سده چهارم، درون مراحل نخستینِ تکوین عمدتآ حوزه‌ای حدیثی بوده است. حضور محدّثانی کـه در حلقه‌های درسی امام صادق و ا بعدی شیعه حدیث آموخته بودند درون شـهر بغداد، زمـینـه‌های چنین رویکردی را هموار مـی‌کرد. علاوه بر محدّثان بزرگی چون ابن ابی‌عمـیر و یونس‌بن عبدالرحمان، حَفْص‌بن بُخْتُری از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیـهماالسلام (نجاشی، ج ۱، ص ۳۲۴)، یعقوب‌بن یزید انباری از اصحاب امام جواد علیـه‌السلام کـه به بغداد نقل مکان کرد و کاتب منتصر عباسی شد (همان، ج ۲، ص ۴۲۶ـ۴۲۷)، نضربن سُوَید کوفی کـه بغداد را به منظور سبرگزید (همان، ج۲، ص ۳۸۴) و محمدبن محمد بَجَلی، محدّث کوفی کـه در محله کرخ بغداد ساکن شد و جایگاهی معتبر درون مـیان شیعیـان یـافت، ولی درون پی از دست بینایی خود بـه کوفه بازگشت (همان، ج۲، ص۳۱۷ـ ۳۱۸)،ان دیگری نیز درون تقویت بنیـه حدیثی این حوزه سهم جدّی داشتند، از جمله درون این مـیان، بزرگ‌ترین و مشـهورترین و معتبرترین مجموعه حدیثیِ منتشر شده درون بغداد جامع کافی* تألیف محمدبن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) بود. کلینی کـه خود از مشایخ بزرگ ری بود (همان، ج ۲، ص۲۹۰ـ:۲۹۱ شیخُ اصحابِنا فی وقتِه بالریّ)، این کتاب را درون بغداد روایت کرد و هارون‌بن موسی تَلِّعُکْبَری* (متوفی ۳۸۵) و ابوغالب زُراری و ابوعبداللّه کاتب نعمانی و ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه صفوانی آن را نوشتند (کلینی، ج۱، مقدمـه حسین‌علی محفوظ، ص۱۹ـ۲۰). این‌کتاب بلافاصله پس‌از تألیف درون شمار متون درسی حوزه‌علمـی بغداد درآمد (رجوع کنید بـه نجاشی، ج۲، ص ۲۹۱). تألیف دو کتاب دیگر از مجموعه کتب اربعه شیعه، الاستبصاروتهذیب، نیز مدیون حوزه‌بغداداست. این‌هر دو کتاب را شیخ‌طوسی تألیف کرده‌است (رجوع کنید بـه استبصار*؛ تهذیب‌الاحکام*). جعفربن محمدبن قولویـه قمـی (متوفی ۳۶۸)، از استادان شیخ مفید نیز درون بغداد بـه نشر حدیث پرداخت و کتاب کامل‌الزیـارات و آثار متعدد فقهی نوشت (نجاشی، ج۱، ص۳۰۵ـ ۳۰۶).در حوزه حدیثی بغداد نیز نقادی روایـات کاری جدّی بود. محدّثان بغداد مانند مفید و شیخ ‌طوسی، با بررسی روایـات، صحیح و سقیم آنـها را از یکدیگر جدا مـی‌د. شیخ مفید درون مباحث فقهی و کلامـی، احادیثی را کـه با عقل صریح درون تعارض مـی‌دید، نمـی‌پذیرفت، همچنان‌که احادیث را از نظر اطمـینان بـه صدور مورد بررسی قرار مـی‌داد. عده‌ای دیگر از محدّثان شیعه بغداد نیز کتابهایی درون شناخت روایـات ساختگی و موضوعات تألیف د. چنان‌که ابومحمد ثُبَیْت‌بن محمد عسکری، از اصحاب امام دهم و یـازدهم، کتاب تولیدات بنی‌امـیة فی‌الحدیث و ذکر الاحادیث الموضوعة را نوشت (همان، ج ۱، ص ۲۹۳). نجاشی و شیخ طوسی نیز درون کتابهای فهرست و رجال خود، علاوه بر بر گزارش آثار و شخصیتهای مـهم شیعه از آغاز که تا آن زمان، راویـان ساده‌اندیش و کم دقت و غالی و امثال آنـها را نیز معرفی د.


کلام و حکمت. فضای فکری و فرهنگی بغداد، از قرن سوم بـه بعد، و مشاجرات مستمر فلسفی و کلامـی مـیان مذاهب فکری مختلف، به‌ویژه دو فرقه بزرگ معتزله و اشعری، موضوعات و مباحث و مناقشات کلامـی و فلسفی متعددی را درون مـیان آورد. حوزه شیعی بغداد کـه در کانون این مجادلات فعالیت مـی‌کرد، هم بـه سبب تبعیت از توصیـه ا شیعه بـه مباحثات عقلانی و هم بـه تبع ضرورتهای زمان، بـه دروس و موضوعات کلامـی توجه ویژه نشان داد. از این‌رو درس کلام درون شمار برنامـه‌های درسی حوزه بغداد قرار گرفت و استادان ناموری مشغول تدریس مباحث کلامـی شدند.یکی از قدیم‌ترین متکلمان شیعی هشام‌ بن حکم بود. وی کـه در کوفه زاده شد و سپس درون مکتب امام صادق و امام کاظم پرورش یـافت، درون سال ۱۹۹ بـه بغداد آمد و ضمن تجارت، بـه مباحثات کلامـی پرداخت. او دست کم ۲۷ کتاب درون حوزه باورهای دینی و رد بر مخالفان نوشت، مانند الردّ علی‌الزنادقة، کتاب الشیخ والغلام فی ‌التوحید، کـه ظاهرآ بـه سبک پرسش و پاسخ مـیان شاگرد و استاد بوده است، کتاب اختلاف‌الناس فی‌الامامة، کتاب‌الرّد علی ارسطاطالیس فی‌التوحید، و کتاب‌المجالس فی‌التوحید (همان، ج ۲، ص ۳۹۷ـ۳۹۸). کتابهایی کـه در نقد و بررسی آرای کلامـی هشام نوشته شده نشانـه جایگاه ویژه او درون دانش کلام است؛ از جمله این کتابها الاستطاعة علی مذهب هشام نوشته حسن‌بن موسی نوبختی هست (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۲۷). شاگردان هشام نیز درون نشر مکتب کلامـی او نقش ارزنده‌ای داشتند، چنان‌که ابوالحسن علی‌بن منصور سخنان کلامـی استادش، هشام، را درون کتاب التدبیر فی‌التوحید و الامامة گرد آورد (نجاشی، ج ۲، ص ۷۱، ۳۹۷ـ ۳۹۸).یکی‌از شاخص‌ترین خاندانـهای‌علمـی کـه متکلمان برجسته‌ای از مـیان آنـها برخاسته‌اند، خاندان نوبختی (رجوع کنید بـه نوبختیـان*) است. مـهم‌ترین فرد این خاندان درون عصر غیبت ابوسهل اسماعیل‌بن علی (۲۳۷ـ۳۱۱) هست که درون زمان خود از بزرگان شیعه و به تعبیر نجاشی (ج ۱، ص ۱۲۱) شیخ متکلمان امامـی و غیر امامـی و در شمار اصحاب امام عسکری بوده است. شیخ طوسی هفده کتاب از وی را خود نام‌برده و چند کتاب دیگر را نیز از ابن‌ندیم نقل کرده است، از جمله: الاستیفاء فی‌الامامة، الرّدّ علی‌الیـهود، الرّد علی‌الغلاة و کتابٌ فی‌الصفات (رجوع کنید بـه ابن‌ندیم، ص۲۲۵؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳۱ـ۳۲؛ نیز رجوع کنید بـه نجاشی، همانجا). وی درون مناظرات خود با سران مذاهب کلامـی دیگر، مـی‌کوشید نظر شیعه را از گروههای منحرف جدا سازد. وی درون حوزه بغداد تدریس مـی‌کرد و مجلس درس او کانون نقد و کندوکاو مسائل کلامـی بود. تلاش او درون کلام از دو جهت اهمـیت دارد؛ نخست آنکه وی علاوه بر دفاع از عقاید مدون کلامـی شیعه، کوشید روشـهای معتزله را درون تقریر مسائل کلامـی امامـیان به‌کارگیرد و حتی آموزه‌های آن دو را بـه یکدیگر نزدیک کند (رجوع کنید بـه اقبال آشتیـانی، ص۱۰۲)؛ و دوم آنکه ابوسهل نوبختی از اولینانی بود کـه در اثبات وجوب امامت و بیـان اوصاف امام دلایل عقلی آورد و برخلاف متکلمان گذشته بـه ادله نقلی اکتفا نکرد (همان، ص ۱۰۲ـ۱۰۳).ابوسهل نوبختی شاگردان برجسته‌ای درون کلام تربیت کرد کـه از مـهم‌ترین آنان ابوالجیشِ بلخی* (متوفی ۳۶۷) متکلم و محدّث مشـهور خراسانی هست که کتابهایی چون النکت و الاغراض فی الامامة، و نقض العثمانیة علی‌الجاحظ را نوشته است. شیخ‌مفید از او کلام آموخت و کتابهایش را به منظور ابوالعباس احمدبن علی نجاشی معرفی کرد (رجوع کنید بـه نجاشی، ج۲، ص ۳۷۳ـ۳۷۴). دیگر متکلم برجسته خاندان نوبختی، ابومحمد حسن‌بن موسی نوبختی (متوفی بین ۳۰۱ـ۳۱۰) زاده ابوسهل نوبختی است. وی حدود چهل کتاب درون حکمت و کلام به‌ویژه درون موضوع توحید و در رد بر مخالفان نوشته کـه از آن همـه فقط فرق‌الشیعه او بـه دست ما رسیده است. کتاب الآراء و الدیـانات او را، کـه حاوی دانشـهای فراوان بود، شیخ مفید درون حوزه بغداد تدریس مـی‌کرد (همان، ج ۱، ص ۱۸۰).ابواسحاق ابراهیم نوبختی نیز از بزرگان و قدمای متکلمان شیعه‌در نیمـه‌اول قرن‌چهارم‌است.علامـه‌حلّی (ص۲)از او با وصف «شیخ‌اقدم و امام‌اعظم» یـاد کرده‌است. از جمله تألیفات وی کتاب الابتهاج فی‌اثبات‌اللذة‌العقلیـه للّه تعالی و نیز کتاب الیـاقوت هست که علامـه‌حلّی آن‌را شرح کرده است. کتاب الیـاقوت از قدیم‌ترین کتابهای کلامـی شیعه هست (اقبال آشتیـانی، ص۱۷۱، ۱۷۷).یکی از شاگردان ابوسهل نوبختی درون حوزه علم کلام، علی‌بن عبداللّه‌بن وصیف بغدادی (متوفی ۳۶۵) بود. وی درون مناظره‌ها با شور و حرارت از معتقدات امامـی دفاع مـی‌کرد. همچنین اشعار بسیـاری درون مدح اهل‌بیت سرود (رجوع کنید بـه یـاقوت حموی، ج ۴، ص۱۷۸۴ـ ۱۷۸۶). ابن‌جنید اسکافی، کـه پیش از این از او یـاد شد، نیز بیش از سی کتاب درون کلام نوشت، از جمله کتاب‌التحریر و التقریر، و کتاب کشف‌الاسرار (رجوع کنید بـه نجاشی، ج۲، ص۳۰۶ـ۳۱۰).یکی از بزرگ‌ترین استادان کلام درون حوزه بغداد و بلکه درون سرتاسر جهان اسلام، محمدبن محمدبن نعمان حارثی، معروف بـه شیخ مفید یـا ابن‌المعلّم بود کـه کتابهای متعددی درون موضوعات مختلف کلامـی تألیف کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۱؛ نیز رجوع کنید بـه مفید*، محمدبن محمد). وی درون مناظره‌های کلامـی، به‌ویژه درون مسئله امامت، با جریـان پرقدرت معتزله روبه‌رو بود کـه آرای مشترکی نیز با زیدیـه داشتند و سخت سرگرم تبلیغ و ترویج دیدگاههای خود و مناقشـه جدّی درون عقاید شیعیـان امامـی بودند؛ او هم‌زمان درصدد ارائه مستدل و مدون باورهای شیعی بود. وی چندین رساله درون نقد دیدگاههای کلامـی معتزله تألیف کرد و آثار متعددی نیز درون ساماندهی استدلالی آموزه‌های شیعی و مقابله با حدیث‌گرایی غیرعلمـی پدید آورد. کتاب تصحیح‌الاعتقاد او، حاوی توضیحات و نیز نقدها و اعتراضات او بر اعتقادالامامـیه شیخ صدوق، نمونـه‌ای از فعالیتهای علمـی وی درون همـین مسیر است. وی کـه مردی زبان‌آور نیز بود، درون جلسات مناظره با رقیبان شرکت مـی‌کرد. مناظره وی با قاضی عبدالجبار معتزلی درباره امامت معروف است. پیروزی وی درون این مناظره بهب جایگاه والای او نزد عضدالدوله دیلمـی منجر شد (افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۱۷۸).شاگردان مفید چون سیدمرتضی و شیخ‌الطائفه ابوجعفر طوسی نیز درون کلام خبره بودند. سیدمرتضی درون کتاب تنزیـه الانبیـاء، بر نقطه مرکزی اختلاف نظر درون مـیان امامـیه و معتزله درباره عصمت انبیـا انگشت مـی‌نـهد. امامـیه برآن‌اند کـه پیـامبران مرتکب هیچ‌گونـه خطا نمـی‌شوند، ولی معتزله فقط ارتکاب گناهان کبیره و گناهانی را کـه موجب استخفاف آنـها مـی‌شود محال مـی‌دانند. سید درون این کتاب ضمن رد نظر معتزله، بـه شبهه‌های زندیقان بر پیـامبران نیز پاسخ داده هست (رجوع کنید بـه تنزیـه‌الانبیـاء*). شیخ طوسی نیز چندین اثر کلامـی تألیف کرد کـه از همـه مـهم‌تر، شرح بخش کلام کتاب جمل‌العلم و العمل سید مرتضی هست با عنوان تمـهیدالاصول، و نیز المفصح فی‌الامامة و مقدمة فی‌المدخل الی علم‌الکلام (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۲، ص ۳۳۲ـ۳۳۳).از مـهم‌ترین موضوعات کلامـی مطرح درون حوزه بغداد و بلکه درون محافل علمـی این شـهر، موضوع امامت و غیبت امام بود. حوزه بغداد کـه مع امامت و غیبت بود، رقیبان و مخالفان سرسختی داشت. درون رأس مخالفان امامت، خلفای عباسی بودند کـه همواره بـه ا بـه چشم رقبای سیـاسی خود مـی‌نگریستند و برای تضعیف و نابودی جریـان امامت از هیچ کوششی خودداری نمـی‌د. از دیگر مخالفان امامت حنبلیـها بودند. جریـان پرقدرت معتزله نیز گرچه علی علیـه‌السلام امام اول شیعیـان را، از نظر علمـی، بر دیگر خلفا رجحان مـی‌نـهاد، با باور امامـیه درون امامت و وحیـانی دانستن منشأ آن مخالف بود. مدعیـان بابیت امام زمان درون دوره غیبت صغری و مخالفت کنندگان با نواب و وکلای ائمـه نیز از فتنـه‌های درون مذهبی بودند. اینان با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از غیبت امام و تنگناها و دشواریـهای سیـاسی جامعه شیعه، ادعای نمایندگی امام و دعویـهای نادرست دیگر مـی‌د. نام برخی از این مدعیـان دروغین اینـهاست: ابومحمد شریعی از اصحاب امام دهم و یـازدهم، مدعی بابیت امام زمان (طوسی، ۱۳۹۸، ص ۲۴۴)؛ احمدبن هلال کرخی (متوفی ۲۶۷) از اصحاب امام حسن عسکری کـه از پذیرش وکالت محمدبن عثمان سرپیچید؛ ابوطاهر محمدبن علی‌بن بلال کـه از تسلیم اموال امام بـه محمدبن عثمان خودداری و خود دعوی وکالت کرد (همان، ص ۲۴۵)؛ محمدبن احمد معروف بـه ابوبکر بغدادی، برادرزاده محمد بن عثمان عَمْری مدعی نیـابت امام زمان؛ محمدبن مظفّر معروف بـه ابودُلَف مجنون از غالیـان و مفوضه؛ و محمدبن علی شلمغانی (متوفی ۳۲۲) از عالمان بزرگ و مبرِّز شیعه کـه بعدها درون پی مخالفت با نیـابت حسین‌بن روح نوبختی و سپس دعوی بابیت امام زمان و ادعای حلول روح خداوندی درون خود انحرافش آشکار شد (همان، ص ۲۴۸ـ۲۵۰، ۲۵۴ـ۲۵۶).در این وضع، رسالت جدّی و دشوار حوزه بغداد، تبیین مبانی امامت و دفع شبهه‌های فرقه‌های رقیب و مقابله با فتنـه‌ انگیزیـهای درون مذهبی بـه ‌ویژه مدعیـان نیـابت امام زمان علیـه‌السلام بود. چنین بود کـه متکلمان و محدّثان خردگرای بغداد بـه تبیین جایگاه معنوی و سیـاسی امامت و بیـان اوصاف و شروط ا و تفهیم موضوع غیبت همت گماشتند. ابوعیسی محمدبن هارون ورّاق چند کتاب درون اثبات معتقدات شیعه درون امامت نوشت، مانند کتاب الامامة، السقیفة، و اختلاف الشیعة و المقالات (نجاشی، ج ۲، ص ۲۸۰ـ۲۸۱). کلینی افزون بر گردآوری و تدریس و شرح صدها حدیث درباره امامت و موضوع غیبت، کتابی نیز درون رد جریـان قرامطه نوشت (رجوع کنید بـه طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳۹۴) و با تفکیک آرای شیعه امامـی از آنان، اتهام همسویی قرمطیـان و شیعیـان را کـه عباسیـان بدان دامن مـی‌زدند، رد کرد. محمدبن ابراهیم ‌بن جعفر معروف بـه کاتب نعمانی (متوفی بعد از ۳۴۲) از مشایخ شیعه بغداد کـه در درس کلینی شرکت مـی‌کرد و از راویـان کافی بود، کتاب الغیبة و کتاب‌الرد علی‌الاسماعیلیة را نوشت (ابن‌ابی‌زینب، ص۶۰، ۱۳۸ـ۱۳۹، ۱۸۸، ۲۰۲، مقدمـه، ص۱۲). بـه نوشته نجاشی (ج ۲، ص ۳۰۲)، کتاب الغیبة درون مشـهدالعتیقه واقع درون جنوب‌شرقی بغداد تدریس مـی‌شده است. محمدبن قاسم معروف بـه ابوبکر بغدادی، محدّث شیعی و از معاصران ابن‌همّام اسکافی (۲۵۸ـ۳۳۶) کتاب الغیبة را نوشت (همان، ج ۲، ص ۲۹۸). ابوسهل نوبختی نیز کتابی درون باب غیبت بـه نام التنبیـه تألیف کرد. این کتاب اکنون درون دست نیست اما قطعه‌هایی از آن را ابن‌بابویـه درون کتاب کمال‌الدین (ج ۱، ص ۸۸ـ۹۴) درج کرده است. شیخ مفید نیز علاوه بر چند کتاب درون بحث امامت، چند اثر درباره امام زمان و غیبت پدید آورد، از جمله: المسائل‌العشرة فی‌الغیبة، کتابٌ مختصرٌ فی‌الغیبة، النقض علی‌الطلحی فی‌الغیبة، الجوابات فی خروج ]الامام[ المـهدی ]علیـه‌السلام[ (نجاشی، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۰). سیدمرتضی علم‌الهدی نیز درون موضوع امامت کتابهای ارزشمندی نوشت از جمله الشّافی. وی این کتاب را درون پاسخ مطالب بخش امامت المغنی، اثر قاضی‌عبدالجبار معتزلی نوشت (۱۴۱۰، ج ۱، ص ۳۳). این کتاب را شیخ طوسی، شاگرد سیدمرتضی، تلخیص کرد (تلخیص‌الشافی) و بعدها ابوالحسین بصری درون رد آن نقض‌الشافی را نوشت کـه ابویَعْلی سلّار دیلمـی درون رد این اثر اخیر، النقض علی‌النقض را منتشر ساخت و همـه اینـها درون مدت حیـات سیدمرتضی اتفاق افتاد (همو، ۱۳۴۶ـ ۱۳۴۸ش، قسمت۱، مقدمـه گرجی، ص پانزده). این کتاب اثری بسیـار مفید درون شناخت عمق عقیده امامت درون تعلیم شیعی هست و تفاوت مـیان دیدگاههای شیعه با زیدیـه و با معتزله را بـه خوبی نشان‌مـی‌دهد (همانجا). نویسنده الشافی، درون موضوع غیبت نیز کتابی با نام المقنع فی‌الغیبة نوشته هست (رجوع کنید بـه علم‌الهدی*). شیخ طوسی نیز درباره غیبت کتاب مبسوطی با نام الغیبة نگاشت. وی این کتاب را بـه توصیـه استادش شیخ مفید درون تبیین جوانب مختلف غیبت و پاسخ بـه شبهه‌های مخالفان نوشت. شیخ طوسی درون این اثر بـه همـه جوانب مسئله غیبت بـه گونـه‌ای دقیق و مستدل پاسخ داده هست (طوسی، ۱۳۹۸، ص ۲).


تفسیر قرآن. درون حوزه بغداد قرآن‌پژوهان برجسته‌ای تربیت شدند: ابومحمد حسن‌بن موسی نوبختی (متوفی ۳۱۰) کتاب التنزیـه و ذکر متشابه‌القرآن را نوشت (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۴۵۵). ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری کتاب مانزل فی‌القرآن فی صاحب‌الزمان را تألیف کرد (نجاشی، ج ۱، ص ۲۲۵). محمدبن عباس معروف بـه ابن‌جُحام (زنده درون ۳۲۸) از عالمان ثقه بغداد، علاوه بر تألیف چند کتاب فقهی، کتاب مانزل من‌القرآن فی اهل‌البیت را درون هزار ورق نوشت کـه به شـهادت گروهی از عالمان هم‌روزگارش مانند آن که تا زمان او تألیف نشده بود (همان، ج ۲، ص ۲۹۴ـ۲۹۵). شیخ مفید نیز، کتابهایی ویژه علوم قرآن و تفسیر نوشته بود، مانند الکلام فی وجوه اعجازالقرآن، البیـان فی تألیف‌القرآن، و البیـان عن غلط قُطْرُب فی‌القرآن (نجاشی، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۱). سیدرضی (متوفی ۴۰۶) شاگرد مفید و برادر سیدمرتضی، چندین اثر قرآنی تألیف کرد، از جمله حقائق التأویل فی متشابه‌التنزیل، و معانی‌القرآن.سید مرتضی نیز از قرآن‌پژوهان بزرگ حوزه بغداد بود. وی درون مـهم‌ترین اثر قرآنی خود، المُوضِح عن جهة اعجازالقرآن، نظریـه صرفه* را درون باب اعجاز قرآن مطرح کرد، کـه مورد توجه و نقد قرآن‌پژوهان قرار گرفت. کتاب امالی یـا غررالفوائد و دُرَرالقلائد او، درون تفسیر شمار زیـادی از آیـات مشکل، حاصل هشتاد جلسه تدریس وی درون خانـه‌اش درون بغداد هست که متناوبآ برگزار مـی‌شد و در سال ۴۱۳ بـه پایـان رسید (علم‌الهدی، ۱۳۷۳، قسم ۱، مقدمـه محمدابوالفضل ابراهیم، ص ۲۰). مـهم‌ترین و جامع‌ترین و مشـهورترین تفسیر را درون حوزه بغداد، آخرین استاد برجسته این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است. وی درون تفسیر مشـهور التبیـان بـه جنبه‌های گوناگون لغوی، بدیعی، صرفی و نحوی، فقهی، کلامـی و تاریخی آیـات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه کلامـی دارد (رجوع کنید بـه التبیـان فی تفسیرالقرآن*).


تاریخ و تراجم و رجال. رواج تاریخ‌نویسی عمومـی درون بغداد و رونق مباحث کلامـی درون حوزه شیعی بغداد، کـه یکی از اصلی‌ترین مسائل آن موضوع امامت بود، ناگزیر از توجه ویژه بـه تاریخ زندگی ائمـه شیعه بود؛ چنان‌که نقد و بررسی احادیث و جرح و تعدیل آنـها محتاج شناخت و بررسی راویـان آنـها و توجه ویژه بـه علم رجال بود. از این‌رو تاریخ و کتابهای شرح حال و آثار رجالی درون حوزه بغداد بسیـار محل توجه واقع شد. محمدبن عمر جعابی (۲۸۴ـ۳۵۵) مورخ و تذکره‌شناس بزرگ شیعی درون این‌باره کتابهای بسیـار نوشت، از جمله اخبار آل‌ابی‌طالب، اخباربغداد، الشیعة من اصحاب‌الحدیث و طبقاتهم، کتاب اخبار علی‌بن الحسین علیـهماالسلام (نجاشی، ج۲، ص ۳۱۹ـ۳۲۰). سیدرضی نیز خصائص الائمة را درون تاریخ شیعه نوشت.ابوالمفضل محمد شیبانی (متوفی ۳۸۷) نیز از عالمان تاریخ‌دان بغداد بود؛ از کتابهای تاریخی او مزار امـیرالمؤمنین، مزارالحسین، کتابُ مَنْ رَوی حدیثَ غدیرخم، و کتاب اخبار ابی‌حنیفة است. نجاشی از این استاد تاریخ‌دان درون حوزه مسائل تاریخی استفاده بسیـار کرده هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۳۲۱ـ ۳۲۲). بخش بزرگی از تألیفات احمدبن محمد جوهری (متوفی ۴۰۱) درون باب مسائل تاریخ هست مانند، اخبار جابرالجعفی، کتاب فی ذکرالشِجاج، کتاب اخبارالسید (یعنی سیدحمـیری شاعر معروف شیعی)، کتاب اخبار و کلاء الائمة الاربعة (همان، ج ۱، ص ۲۲۵ـ۲۲۶). شیخ مفید نیز درون حوزه تاریخ ا شیعه آثار مـهمـی تألیف کرد، از جمله الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، و الجَمَل درباره جنگ جمل درون بصره و تحلیل آن.در دانش تراجم و رجال‌شناسی نیز سهم عمده پژوهشـهای علمـی بر دوش حوزه بغداد بوده است. احمدبن محمدبن عمران معروف بـه ابن‌الجُندی (متوفی ۳۹۰ یـا ۳۹۲) ساکن بغداد و از مشایخ نجاشی، کتاب‌الرجال را نوشت (همان، ج ۱، ص ۲۲۴؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۰، ص ۸۴). احمدبن حسین‌بن عبداللّه غضائری معروف بـه ابن‌عضائری (زنده بعد از ۴۱۱) از همدرسان نجاشی، از علمای رجالی حوزه بغداد بود و نجاشی درون جرح و تعدیل راویـان بـه دیدگاههای او توجه نشان مـی‌داد (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۱، ص ۳۰۲ـ۳۰۳، ۳۵۸، ۴۱۷ـ۴۱۸). اثر رجالی ابن‌غضائری برپایـه اطلاعات موجود درون منابعِ سپسین، تدوین شده و با نام الرجال درون ۱۳۸۰ش درون قم بـه چاپ رسیده است.اما سهم عمده درون پیشبرد علم رجال درون حوزه بغداد و بلکه درون تاریخ شیعه، از آنِ شیخ‌الطائفه ابوجعفر طوسی و ابوالعباس احمدبن علی‌نجاشی بوده است؛ با این ملاحظه کـه شیخ طوسی یک تنـه سه کتاب از کتب اربعه رجالی شیعه را تألیف کرد :۱) الفهرست یـا فهرست کتب‌الشیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول (تاریخ تألیف: ۴۰۸)، کـه در آن حدود نـهصد شرح حال ازانی کـه دارای تألیف بوده یـا آثاری را روایت کرده بودند، همراه با فهرستی از تصانیف آنان عرضه شده هست (دُریـاب ، ج ۱، ص ۲۳). هدف اصلی درون تنظیم این فهرست معرفی مؤلفان شیعه و آثار آنـها بوده هست (طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳ـ۴).۲) اختیـار معرفة‌الرجال، کـه گزیده‌ای سامان یـافته از معرفة‌الناقلین ابوعمرو کَشّی هست (شوشتری، ج ۱، ص ۲۵ـ۲۶). این کتاب از معتبرترین اسناد تاریخ شیعه درون دوران حیـات ا بـه شمار مـی‌آید کـه به بیـان مناسبات شیعیـان با ا و تشکیلات شیعه و رقابتها و دعویـهای برخی از متشیّعان، شناخت غالیـان و بدعت‌گذاران و جرح و تعدیل راویـان پرداخته هست (نیز رجوع کنید بـه بخش ۵ همـین مقاله).۳) الرجال، کـه حاوی معرفی بیش از ۵۸۰۰ نفر از راویـان ا هست و غرض از تألیف آن، احصای نامـها و جمع آنـها و تعیین طبقات آنـها بوده‌است.چهارمـین کتاب رجالی شیعه را نجاشی* (۳۷۲ـ۴۵۰) رجال‌شناس مسلّم حوزه بغداد نوشته است. کتاب او کـه از سنخ فهرست است، غالبآ با عنوان الرجال (کتاب‌الرجال) معرفی مـی‌شود. بـه اعتقاد شمار زیـادی از محققان، کتاب نجاشی بر کتابهای مشابه، از جمله سه اثر پیش گفته شیخ طوسی، ترجیح دارد (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۱، مقدمـه نائینی، ص ۱۵ـ۲۱؛ دریـاب ، ج ۱، ص ۳۰؛ به منظور تفصیل رجوع کنید بـه خامنـه‌ای، ص ۳۷۲ـ۴۱۲).


دانشـهای دیگر. ذکر دانشـهای رایج درون حوزه بغداد چون فقه و اصول و حدیث و کلام و رجال بـه معنای بی‌توجهی حوزه بغداد بـه علوم دیگر نیست؛ بلکه مراد بیـان این واقعیت هست که اولا حوزه بغداد درون این علوم خوش درخشیده و ثانیآ اصلی‌ترین موضوع حوزه‌های شیعی و رسالت مذهبی آنـها تدریس این دانشـها و پژوهش درون آنـها بوده است؛ وگرنـه پیداست کـه علوم دیگری نیز درون این حوزه محلّ توجه بوده است. مثلا علوم ادبی مانند همـه حوزه‌های دینی، درون حوزه بغداد، هم درون سطح مقدماتی و هم درون سطح عالی، تدریس مـی‌شده است. از قدیم‌ترین عالمان و ادیبان شیعی درون بغداد حتما به ابویوسف یعقوب‌بن اسحاق معروف بـه ابن‌سکّیت (۱۸۶ـ۲۴۴) از اصحاب امام جواد و امام هادی اشاره کرد کـه در لغت و صرف و نحو و بدیع کتابهایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح‌المنطق، کتاب‌الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب‌المذکر و المؤنث (نجاشی، ج ۲، ص ۴۲۵). علاوه بر ابن‌سکّیت، اشخاص دیگری چون علی‌بن عبداللّه‌بن وصیف معروف بـه ناشیء الاصغر (متوفی ح ۳۶۵) متکلم و شاعر مشـهور اهل‌بیت (رجوع کنید بـه ابن‌خلّکان، ج ۳، ص ۳۶۹ـ۳۷۱)، ابوعبیداللّه محمدبن عمران مرزبانی (متوفی ۳۸۴ یـا ۳۷۸) ادیب مشـهور شیعه (همان، ج ۴، ص ۳۵۴ـ۳۵۶) و مـهیـار دیلمـی (متوفی ۴۲۸) شاعر خلاق شیعی و شاگرد سیدرضی درون شعر و ادب، درخور ذکرند (همان، ج ۵، ص ۳۵۹ـ۳۶۳). اما بزرگ‌ترین ادیب و شاعر شیعه درون بغداد کـه برخی او را بزرگ‌ترین شاعر قریش خوانده‌اند، شریف رضی از علمای حوزه بغداد بوده (رجوع کنید بـه خطیب بغدادی، ج ۳، ص ۴۰ـ۴۱؛ ابن‌خلّکان، ج ۴، ص ۴۱۴ـ ۴۳۰) و دیوان شعر او هم بـه دست ما رسیده است.علاوه بر این درون حوزه بغداد، ریـاضیـات، هندسه، نجوم، طب و دیگر دانشـهای کاربردی نیز تدریس مـی‌شد. مثلا ابن‌سکّیت کـه بیشتر یک شخصیت ادبی بود، درون علوم طبیعی نیز تألیفاتی داشت، از جمله: کتاب‌الطیر، کتاب‌النبات، کتاب‌الوحش، و کتاب الارضین و الجبال و الاودیة (نجاشی، ج ۲، ص ۴۲۵ـ۴۲۶). علی‌بن حسن علوی، صاحب زیج موسوم بـه زیجِ ابن‌اعلم، از منجمان بسیـار برجسته بغداد بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص ۱۷۸). ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری و از مشایخ ابوالعباس نجاشی علاوه بر تألیفات مذهبی، کتابی با نام اللؤلؤ و صنعته و انواعه داشته هست (نجاشی، ج ۱، ص ۲۲۵ـ۲۲۶).


کانون‌های آموزش. درون عموم گزارشـهای موجود درباره تاریخ آموزش، بیشتر بـه اسامـی معلمان و شاگردان اشاره شده و از مکانـهای آموزش بسیـار کم سخن رفته است. با این حال تردیدی نیست کـه مساجد و مکانـهای مقدس از کانونـهای اصلی آموزش درون حوزه بغداد بوده‌است. به‌گزارش نجاشی (ج۲، ص۳۰۲) عده‌ای کتاب الغیبه محمدبن‌ابراهیم نعمانی را نزد محمدبن علی شجاعی کاتب درون مشـهد العتیقة، از مراکز دینی شیعیـان درون جنوب شرقی مدینة‌المنصور، مـی‌خواندند. نجاشی (ج۲،ص۲۹۱) همچنین شاهد تدریس کتاب کافی کلینی توسط ابوالحسین احمدبن احمد کوفی کاتب درون مسجد لؤلؤی بغداد بوده است. بـه نوشته طوسی (۱۴۱۴، ص ۳۳۱)، ابن‌صلت اهوازی درون مسجدش درون کوی دارالرقیق بغداد درون سال ۴۰۹ تدریس حدیث مـی‌کرده است.در کنار مساجد، خانـه‌های علما نیز از محلهای عمده تدریس بوده است. مثلا نجاشی (ج ۲، ص ۴۰۷ـ ۴۰۸) شاهد تدریس ابومحمد هارون‌بن موسی تلّعکبری درون خانـه خودش درون بغداد بوده است.جلسات درس و مناظره شیخ مفید درون خانـه‌اش درون محله درب رباح تشکیل مـی‌شد و از پیروان همـه مذاهب درون آن شرکت مـی‌د (ابن‌جوزی، ج ۱۵، ص ۱۵۷). شیخ طوسی درون سال ۴۱۰ درون حلقه درس حدیث عبدالواحدبن محمد، مشـهور بـه ابن‌مـهدی، واقع درون خانـه او درون درب زعفرانی درون مـیدان ابن‌مـهدی، و نیز درون ۴۱۱ درون مجلس دیگری از درس حدیث درون منزل ابن بشران معدّل درون بغداد شرکت کرد (طوسی، ۱۴۱۴، ص ۲۵۷، ۳۹۴). حسین‌بن محمدبن حسن حُلوانی نیز درون ۴۲۹ درون منزلش درون کوی برکه زلزل بغداد مجلس درس داشته هست (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات: النابس، ص ۶۶). حسن‌بن محمد معروف بـه ابن‌الی (متوفی ۴۳۹)، محدّث امامـی و از مشایخ خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) درون سرای خود درون کوی کرخ بغداد تدریس مـی‌کرد (خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۴۵۴ـ۴۵۵).این رسم تدریس درون خانـه‌ها بعد از تأسیس مدارس بزرگ نیز ادامـه داشت. وقتی ابوالحسن علی‌بن محمد فصیحی (متوفی ۵۱۶) استاد درس نحو نظامـیه را بـه جرم تشیع از تدریس باز داشتند، وی درون سرای خود بـه طالبان دانش درس مـی‌داد (یـاقوت حموی، ج ۵، ص ۱۹۶۴).نظام آموزشی حوزه بغداد، که تا آنجا کـه از منابع برمـی‌آید، کمابیش مانند حوزه‌های علمـی و مدارس و جوامع بوده هست (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید بـه تعلیم و تربیت*).


نظام مالی. از نظام مالی حاکم بر حوزه بغداد و طریق امرار معاش استادان و شاگردان هم اطلاع قابل توجهی درون دست نیست. از مرور سرگذشت برخی از عالمان و از وجود برخی از اسمـها یـا القاب مانند بزاز و ورّاق و سبّاک همراه با نام اصلی شماری از آنان، این نظر قوت مـی‌گیرد کـه آنان از راهب و کار گذران زندگی مـی‌د. ورّاقی یکی از مشاغل برخی علما بود، چه نیـاز دائمـی محصلان و استادان بـه کتاب و دفتر موجب رونق این شغل شده بود. عباس‌بن موسی، عالم و نویسنده امامـی قرن سوم و از اصحاب یونس‌بن‌عبدالرحمان، ورّاقی مـی‌کرد و از همـین رو بـه او ابوالفضل ورّاق مـی‌گفتند (رجوع کنید بـه نجاشی، ج ۲، ص ۱۲۰). محمدبن‌علی‌بن یعقوب معروف بـه ابوالفرج قنانی کاتب، معاصر و معاشر نجاشی، ورّاق بود (همان، ج ۲، ص ۳۲۶). محمدبن خلیل بغدادی، متکلم و صاحب چند اثر کلامـی و از شاگردان و یـاران هشام‌بن حکم درون ضرب سکه مـهارت داشت (همان، ج۲، ص۲۱۱). علی‌بن عبداللّه‌بن وصیف (متوفی ۳۶۵) از متکلمان برجسته نیمـه قرن چهارم درون کار ساخت لوازم و وسایل برنجین به‌ویژه قندیلها بسیـار ماهر بود (یـاقوت حموی، ج ۴، ص۱۷۸۵ـ ۱۷۸۶). پیداست کـه اشتغال استادان‌وعالمان بـه حرفه‌ای مشخص دست بالا مـی‌توانست موجب گذران‌زندگی خود آنان گردد، اما تأمـین هزینـه مراکز آموزشی و طلاب نیـازمند بودجه‌ای سنگین و مستمر بود. گواینکه این‌گونـه مراکز بیشتر از طریق موقوفات و کمکهای افراد خیّر حمایت مـی‌شده‌اند. سیدمرتضی مرکزی موسوم بـه دارالعلم را اداره مـی‌کرد و به شاگردان حوزه درسی خود درون این دارالعلم مقرری ماهیـانـه مـی‌پرداخت، چنان‌که بـه شیخ طوسی ماهی دوازده دینار و به عبدالعزیزبن براج، هشت دینار پرداخت مـی‌شد. سیدمرتضی همچنین روستایی را به منظور تأمـین کاغذ فقها و طلاب وقف کرده بود (قمـی، ص ۳۳۵).علاوه بر اینـها حاکمان دانش‌پرور نیز بـه حوزه‌های علوم دینی کمکهای مالی مـی‌د. با توجه بـه اهتمام عضدالدوله بـه رسیدگی بـه وضع مالی دانشمندان رشته‌های مختلف، اعم از فقها، محدّثان، مفسران، متکلمان، نحویـان، شاعران، پزشکان و مـهندسان و اهتمام خاص او بـه آبادی کربلا و نجف (ابن‌اثیر، ج ۸، ص ۷۰۴ـ۷۰۵)، احتمالا حتما وضع مالی حوزه علمـی شیعی بغداد هم درون دوره او بهتر شده باشد.


دوره افول. حوزه بغداد کـه به ‌ویژه درون عصر آل ‌بویـه، با مرجعیت علمـی شیخ‌الطائفه بـه اوج شکوفایی رسیده بود، با ورود طغرل سلجوقی بـه بغداد، بـه دعوت خلیفه عباسی درون ۴۴۷، از رونق افتاد. سلجوقیـان حنفی مذهب توانستند با تحریک فرقه‌گرایـان مذهبی بـه نفوذ آل‌بویـه بر بغداد پایـان دهند. بـه دنبال حمله سلجوقیـان، مدارس و مساجد و کتابخانـه‌های شیعیـان مورد هجوم قرار گرفت و بخش اعظم مـیراث مکتوب شیعه از مـیان رفت. کتابخانـه شاپوربن اردشیر (تأسیس ۳۸۱)، وزیرِ بهاءالدوله دیلمـی، با افزون بر ده هزار جلد کتاب بـه آتش کشیده شد. کتابخانـه شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی را نیز بـه غارت بردند و آتش زدند و شیخ طوسی کـه قبل از ورود طغرل و سپاهش بـه بغداد، به منظور زیـارت مرقد امـیرمؤمنان علیـه‌السلام بـه نجف رفته بود، ناگزیز از اقامت درون همانجا شد (ابن‌جوزی، ج ۱۶، ص ۱۶؛ ابن‌اثیر، ج ۹، ص۳۵۰، ۶۳۷ـ۶۳۸؛ ذهبی، حوادث و وفیـات ۴۴۱ـ ۴۶۰ه .، ص ۴۹۰ـ۴۹۱). این مـهاجرت اجباری، پایـان درخشش حوزه علمـیه بغداد و سرآغاز تکوین حوزه دیرسال نجف بوده است. با این حال، درآمدن سلجوقیـان بـه بغداد را نباید پایـان بخش همـه فعالیتهای علمـی حوزه بغداد تلقی کرد، چرا کـه علمای شیعه که تا قرنـها بعد نیز کمابیش بـه تألیف و تدریس و تربیت شاگردان درون حوزه بغداد اشتغال داشته‌اند. چنان‌که کاظمـین، از محلات غربی بغداد و مزار دو تن از ا شیعه، امام کاظم و امام جواد سلام‌اللّه علیـهما، به‌ویژه درون دوره خلافت ناصر عباسی (حک : ۵۷۵ـ۶۲۲)، رونقی گرفته بود و علمای شیعه درون اطراف حرم حلقه‌های درس داشتند (آل‌یـاسین، ص ۳۷). کاظمـین کـه بعدها بـه صورت شـهری مستقل درون شمال بغداد و پیوسته بـه آن درآمد، از سده سیزدهم به‌این سو دارای حوزه علمـی مستقلی ــ البته تحت تأثیر مکتب نجف ــ شد. این حوزه به‌ویژه از زمان محمدمـهدی خالصی کاظمـی کـه وی را مؤسس حوزه علمـی کاظمـین نیز مـی‌دانند، اهمـیت مضاعف یـافت و خاندانـهای علمـی مشـهوری درون آنجا ظهور د (رجوع کنید بـه خالصی، شیخ‌مـهدی*؛ نیز رجوع کنید بـه کاظمـین*). اما تقریبآ از مـیانـه‌های قرن پنجم و سده‌های سپسین، کانون اصلی فعالیتهای حوزه شیعی بـه جای بغداد، ابتدا نجف و سپس حلّه بوده است.


منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: النابس فی القرن الخامس، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱؛ همان: نوابغ الرُّواة فی رابعة المئات، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱؛ محمدحسن آل‌یـاسین، تاریخ حرم کاظمـین (علیـهماالسلام)، ترجمـه غلامرضا اکبری، ]مشـهد[ ۱۳۷۱ش؛ ابن‌ابی‌زینب، کتاب الغیبة، چاپ علی‌اکبر غفاری، تهران ?] ۱۳۹۷[؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌بابویـه، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن‌خلّکان؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی‌اصفهانی، ریـاض‌العلماء و حیـاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ؛ عباس اقبال آشتیـانی، خاندان نوبختی، تهران ۱۳۵۷ش؛ علی خامنـه‌ای، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، درون یـادنامـه علامـه امـینی: مجموعه مقالات تحقیقی بـه اهتمام جعفر شـهیدی و محمدرضا حکیمـی، تهران: مؤسسه انجام کتاب، ۱۳۶۱ش؛ خطیب بغدادی؛ محمود دُریـاب ، المعجم‌الموحَّد، قم ۱۴۱۴؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج ۳، تهران ۱۳۶۳ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیـات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیـات ۴۴۱ـ۴۶۰ه .، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ شوشتری؛ عبدالعزیز طباطبائی، «شخصیت علمـی و مشایخ شیخ‌طوسی»، درون مـیراث اسلامـی ایران، دفتر۲، به‌کوشش رسول جعفریـان، قم: کتابخانـه آیت‌اللّه مرعشی ، ۱۳۷۴ش؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴؛ همو، عدّة‌الاصول، و بذیله الحاشیة الخلیلیة، لخلیل‌بن غازی قزوینی، چاپ محمدمـهدی نجف، ]قم [۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب‌الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰؛ همو، کتاب‌الغیبة، تهران ?] ۱۳۹۸[؛ حسن‌بن یوسف علامـه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیـاقوت، چاپ محمد نجمـی زنجانی، ]قم[ ۱۳۶۳ش؛ علی‌بن حسین علم‌الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و دررالقلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴؛ همو، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۴۶ـ ۱۳۴۸ش؛ همو، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰؛ عباس قمـی، فواید رضویـه درون شرح‌حال علمای جعفریـه (ع)، چاپ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم ۱۳۸۵ش؛ کلینی؛ احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ یـاقوت حموی، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.


/سید عباس رضوی/


 ۵) نجف. الف) سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی. درباره تأسیس حوزه علمـیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد. گروه نخست بر این باورند کـه پس از هجرت شیخ طوسی درون ۴۴۸ از بغداد بـه نجف، وی حوزه علمـیه را بنانـهاد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله) و شماری دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، درون نجف حلقه‌های بحث و درس درون جوار مرقد امـیرمؤمنان علیـه‌السلام برقرار و حوزه علمـیه شکل گرفته بوده هست (رجوع کنید بـه بحرالعلوم، ص ۱۱؛ محمدرضا شمس‌الدین، ص ۶۷ـ۶۸). این عده شواهدی را درون اثبات مدعای خود ذکر مـی‌کنند؛ از جمله بنابه گزارش ابن‌طاووس (ص ۱۳۲ـ۱۳۳)، بـه هنگام دیدار عضدالدوله دیلمـی از نجف درون ۳۷۱، ۱۷۰۰ فقیـه درون این شـهر بوده‌اند. نجاشی (ص ۴۴۰) بـه ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبة‌اللّه‌بن احمد کاتب، مشـهور بـه ابن‌برنِیّة، اشاره کرده است. وی (ص ۶۸) همچنین اظهار کرده کـه در سال ۴۰۰ درون نجف از ابن‌خُمریِ کوفی اجازه روایت دریـافت داشته است.نجاشی (ص ۷۴) درون شرح‌حال ابوالحسین اسحاق‌بن حسن عَقرائیِ تمّار گفته کـه او را مجاور کوفه (یعنی نجف) دیده کـه کتاب کلینی را از خود وی روایت مـی‌کرده است. حضور شخصیتهای دینی‌وعلمـی‌دیگر درون نجف، همچون‌شیخ‌صدوق و شنیدن حدیث از محمدبن علی‌بن فضل دهقان (رجوع کنید بـه خویی، ج ۱۶، ص ۳۳۷)، و نیز اقامت برخی نقبای شیعیـان همانند ابن‌سدره، و اسکان تعدادی از خاندانـهای اهل علم، مثل آل طحّان، درون نجف (ابن‌طاووس، ص۱۴۸؛ بحرالعلوم، ص۱۳ـ۱۴) درون زمره مستندات وجود حرکت علمـی درون نجف، پیش از شیخ‌الطائفه طوسی، ذکر شده هست (برای اطلاع از نقد این آرا رجوع کنید بـه غروی، ص ۱۹ـ۳۰).با این همـه، گروه دیگر، ضمن اذعان بـه حضور و آمد و شد دانشمندان بـه نجف و تلاش علمـی ایشان پیش از شیخ طوسی، معتقدند اقدام اساسی به منظور تشکیل جامعه علمـی درون نجف چندان کـه بتوان نام حوزه علمـیه بر آن نـهاد، بعد از مـهاجرت شیخ تحقق یـافته هست (مصطفی‌جواد، ص ۱۳۳). حوزه علمـیه نجف بعد از وی تاریخ بافراز و نشیبی را سپری کرده هست که مراحل آن عبارت‌اند از :


۱. دوره تکوین و تثبیت. این دوره با حضور شیخ‌طوسی درون نجف (۴۴۸ـ۴۶۰) مقارن است. وی کـه از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سیدمرتضی علم‌الهدی (متوفی ۴۳۶) بود، بعد از وفات علم‌الهدی ریـاست علمـی شیعیـان بغداد را برعهده گرفت. اندکی بعد از ورود طغرل سلجوقی بـه بغداد، درون ۴۴۹ خانـه و کتابخانـه او را درحالی‌که خود وی قبلا بـه نجف مـهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمـی خود را درون این شـهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاشـهای او پاگرفت. شیخ توانست مراودات علمای شیعه و اوضاع تحصیلی درون نجف را کـه تا آنِ زمان آشفته و نابسامان بود تحت نظم درآورد و حلقه‌های درسی را تشکل بخشد. عده‌ای اندکْشمار ازانی کـه همراه شیخ از بغداد بـه نجف رفته یـا شـهرتش را شنیده بودند، بـه او پیوستند و دیری نپایید کـه شـهر نجف مرکزیت علمـی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یـا المجالس شیخ گواهِ انضباطی هست که او درون حوزه نوتأسیس نجف درون انتقال علوم بـه شاگردانش برقرار کرده‌بود (نخستین مجلس املا : ۲۶ صفر ۴۵۶ درون حرم امـیرمؤمنان علیـه‌السلام). کار سترگ دیگر شیخ، سوق‌علما و شاگردان خود بـه فقه استدلالی و اجتهادی بود، چه درون بغداد و چه درون نجف. علاوه بر پرورش و تربیت شاگردان، کتاب اختیـار معرفة‌الرجال و کتاب ناتمام شرح‌الشرح، یـادگار دوران‌زندگی شیخ‌در نجف هست (برای شرح احوال و آثار وی رجوع کنید بـه طوسی*، محمدبن‌حسن).


۲. دوره تبعیت و رکود. این دوره طولانی با وفات شیخ طوسی آغاز شد و تا اوایل قرن دهم ادامـه یـافت. عوامل متعددی درون ایجاد رکود بعد از شیخ دخیل بودند. نخست آنکه بـه ‌رغم ابتکارات شگرف او درون حوزه اصول و فقه و دفاعش از فقه تفریعی درون حوزه شریعت و توفیقش درون ترویج و تحکیم روشـهای استدلال و استنباط (رجوع کنید بـه طوسی، ج ۱، ص ۱ـ۳) آرا و نظریـات وی که تا مدتها بـه دلیل عظمت شخصیت او درون مجامع علمـی شیعه بدون معارض و نقدناپذیر رواج یـافت و پیروانش بیش از یک قرن درصدد خرده‌گیری و نقد و بررسی نظریـاتش برنیـامدند. بـه تعبیر شـهیدثانی (ص ۹۳) و صاحب معالم، ابن‌شـهیدثانی (ص ۱۷۶)، همـه فقها تنـها ناقل گفته‌های او بودند.عامل دیگر این ایستایی، جوانیِ حوزه نجف بود کـه نمـی‌توانست همپای مراکزی همچون بغداد، درون برخورد با آرای گوناگون، پویـایی داشته باشد، مخصوصاً آنکه هنگام مـهاجرت شیخ از بغداد بـه نجف، تنـها تعدادی کم شمار او را همراهی کرده بودند (محمدباقر صدر، ص ۶۳). از مـیان رفتن قدرت آل‌بویـه کـه پیوسته مراکز و شخصیتهای علمـی شیعه را تحت حمایت خود داشتند، عامل اثرگذار دیگری بر رکود بود و مخصوصاً از همان آغاز تصرف عراق بـه دست سلاجقه، شیعه تحت فشارهای روزافزون قرار گرفت.ظهور محمدبن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) درون حلّه رونق حوزه علمـیه این شـهر را بـه همراه داشت ولی همـین مسئله بـه رکود حوزه علمـیه نجف شتاب بیشتری بخشید. وی توانست بـه روحیـه پیروی بی‌چون و چرای مشایخ امامـیه کـه در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی تسلیم و منقاد بودند، پایـان دهد و با نقادی آرا و برخی روشـهای شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را بـه محافل علمـی شیعه باز آوَرَد (رجوع کنید بـه حلّی*، ابن‌ادریس).با همـه این احوال، درون این دوره نیز حوزه نجف از تکاپوی علمـی دور نماند. از ابوعلی طوسی*، فرزند شیخ طوسی، (متوفی ۵۱۵) اثری چون المرشد الی سبیل‌المتعبد و الامالی بـه جای مانده است. وی نزد علمای شیعه باعنوان مفید ثانی شـهرت دارد (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی، ص ۴۶؛ ابن‌شـهر آشوب، ص ۳۲۴). ابن‌شـهرآشوب مازندرانی، ابوعلی فضل‌بن حسن طبرِسی مؤلف مجمع‌البیـان و ابوعبداللّه حسین‌بن احمدبن طحّال مقدادی تربیت‌یـافتگان محضر اویند (بحرالعلوم، ص ۴۴ـ۴۵). همچنین شیخ ابوالوفاء عبدالجبار رازی، شیخ ابومحمدحسن‌بن بابویـه قمـی و شیخ ابوعبداللّه محمدبن هبة‌اللّه طرابلسی معاصران او و جملگی از شاگردان پدرش درون حوزه علمـیه نجف بوده‌اند (همان، ص ۴۳). کتاب شرح کافیـه ابن‌حاجب و شرح قصائد ابن ابی‌الحدید از نجم‌الائمة رضی‌الدین محمد استرآبادی (متوفی ۶۸۶؛ رجوع کنید بـه حرّعاملی، قسم ۲، ص ۲۵۵)، الایماقی فی شرح الایلاقی و شرح تعریب الزبدة درون طب از عبدالرحمان‌بن عتائقی از علمای حلّه و بعد نجف اشرف (آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص ۵۰۹؛ زرکلی، ج ۳، ص ۳۳۰) و التنقیح الرایع فی شرح مختصرالشرایع مقدادبن عبداللّه سیوری مشـهور بـه فاضل مقداد* (متوفی ۸۲۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۴۶۳) از جمله آثار دانشمندانِ این دوره حوزه نجف است.


۳. دوره محقق اردبیلی و شاگردان او. از نیمـه دوم قرن دهم رونق علمـی بـه حوزه نجف بازگشت. اقدامات اثرگذاری چون تسهیل دسترسی بـه آب آشامـیدنی از طریق حفر انـهار توسط شاهان صفوی و ساخت باروهای استوار و تأمـین امنیت جانی ساکنان، بـه عنوان عوامل شکوفایی مجدد حوزه نجف شمرده شده هست (احمد مجید عیسی، ص ۷۳۲)؛ ولی بعید هست چنین طرحهایی بـه تنـهایی شکوفایی علمـی را باز آورده باشد، چه پیش از صفویـان، برخی فرمانروایـان و امـیران ایلخانی و جلایری با رویکردی سیـاسی بـه احیـای نجف شیعی درون برابر بغداد سنّی بـه اقدامات مشابهی دست زده، اما توفیق چندانیب نکرده بودند (فقیـه، ص ۱۲۵).نقش مولی احمدبن اردبیلی (متوفی ۹۹۳) مشـهور بـه مقدس/ محقق اردبیلی درون بازیـابی رونق حوزه علمـیه نجف درون این دوره بسیـار برجسته بود (برای شرح حال و آثار وی رجوع کنید بـه مقدس اردبیلی*، احمدبن محمد). حضور محقق اردبیلی درون حوزه نجف و مقبول افتادن مکتب فقهی او، یعنی تتبع همـه‌جانبه درون احادیث و توجه بـه احادیث صحیح السند ــکه چه‌بسا مورد بی‌اعتنایی یـا اعراض فقهای سَلَف قرار گرفته بودــ درون برابر قول بـه پذیرش فتوای مشـهور، پژوهشگران و طلاب بسیـاری را درون حلقات درس او حاضر ساخت (حسن صدر، ج ۱، ص ۹۸، ۳۲۱).انی چون شمس‌الدین محمدبن علی عاملی، نوه شـهیدثانی، صاحب مدارک‌الاحکام (متوفی ۱۰۰۹) و حسن‌بن زین‌الدین، فرزند شـهیدثانی معروف بـه صاحب معالم* (متوفی ۱۰۱۱) از تربیت شدگان بزرگ مکتبِ فقهی و اصولی او هستند (همان، ج ۱، ص ۹۳ـ۹۴؛ عاملی، ج ۱، مقدمـه جواد شـهرستانی، ص ۳۰ـ۳۱). مقدمـه کتاب معالم‌الدین و ملاذالمجتهدینِ حسن‌بن زین‌الدین درون اصول فقه هست و متن آن بـه فقه اختصاص دارد کـه ناقص مانده است. این مقدمـه از زمان تألیف که تا به امروز محلّ توجه فقهای اصولی بوده و جایگزین کتابهای سه‌گانـه تعلیمـیِ اصول فقه درون حوزه‌های امامـیه ــیعنی الشرح العمـیدی علی تهذیب‌العلامة، شرح‌العلامة علی مختصر ابن‌الحاجب و شرح‌العضُدی علی مختصر ابن‌الحاجبــ شده و متداول‌ترین کتاب درسی مقدماتی اصول فقه درون نظام تعلیمـی شیعه بـه شمار مـی‌رود (اعرجی، ص ۲۳۴؛ نیز رجوع کنید بـه معالم‌الاصول*).این دوره کوتاه از تاریخ حوزه نجف از حیث تعداد دانشمندان و نویسندگان، کم اهمـیت نیست: محیی‌الدین‌بن محمود (متوفی ۱۰۳۰) درون شعر و ادب دستی داشت (رجوع کنید بـه امـین، ج ۱۰، ص ۱۱۵)؛ رکن‌الدین علی قُهپایی از شاگردان مکتب اردبیلی، درون علم روایت و رجال متبحر بود و کتاب مجمع‌الرجال او از آثار دیگرش مشـهورتر هست (آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۶۵)؛ ملاعبداللّه یزدی (متوفی ۹۸۱) مؤلف حاشیـه بر بخش منطق تهذیب المنطق و الکلام* اثر تفتازانی* متعلق بـه همـین دوره حوزه نجف بوده و کتاب او همچنان یکی از درسنامـه‌های رایج درون حوزه‌های علمـیه هست (فقیـه، ص ۱۲۷).شیخ‌ابوالحسن فتونیِ* عاملی (متوفی ۱۱۴۰) کـه از او به‌عنوان افقه‌المحدثین یـاد شده، صاحب نوشته‌هایی چون مرآة الانوار درون تفسیر و ضیـاءالعالمـین درون کلام است. کتاب اخیر درون زمره مفصّل‌ترین تألیفات کلامـی بـه شمار مـی‌رود (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۱۷۵). وی همچنین کتابی با عنوان تنزیـه‌القمـیین درون نفی نسبت تشبیـه و رؤیت بـه محدّثان قم، تألیف کرده است.


۴. دوره اخباریـان و افول آنان. از دهه چهارم قرن یـازدهم حوزه علمـیه نجف همانند دیگر حوزه‌های شیعه درگیر موضوع اخباریگری شد. بزرگ‌ترین تأثیر را درون این بین محمدامـین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳) داشت. وی کـه خود درس آموخته حوزه علمـیه نجف بود و از صاحب معالم و صاحب مدارک اجازه روایت داشت (برای شرح احوال و آثار وی رجوع کنید بـه استرآبادی*، محمد امـین) با تألیف کتاب الفوائدالمدنیة درون ۱۰۳۰، بـه نقادی سخت روش اصولی و فقهی مجتهدان شیعه، کـه مـیراث پربهای شیخ الطائفه طوسی درون حوزه علمـیه نجف بود، پرداخت. او امثال ابن‌جنید، ابن ابی‌عقیل، شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی و از همـه بیشتر علامـه حلی را بـه انحراف از طریقت ائمـه متهم مـی‌کرد و تکیـه آنان بـه کلام و اصول فقهِ مبتنی بر افکار عقلی و اعتقاد بـه قیـاس* را بدعت مـی‌شمرد (برای نمونـه رجوع کنید بـه استرآبادی، ص ۳۷، ۷۸، ۹۶). مکتب اخباری، با شتاب، درون نجف و دیگر مراکز علمـی عراق و ایران و بحرین نفوذ و بیشتر فقیـهان را بـه خود جذب کرد (رجوع کنید بـه طارمـی‌راد، ج ۲، ص ۹۶ـ۱۱۰؛ اخباریـه*).دانش اصولِ فقه و اصولیـان از اخباری لطمات بسیـار خوردند و حوزه علمـیه نجف نیز از این آسیبها مصون نماند (رجوع کنید بـه فقیـه، ص ۱۲۸)، ولی از حرکت بازنایستاد و در این دوره نیز درون نجف بـه نام دانشمندان یـا آثار برجسته‌ای بر مـی‌خوریم. از مـیان آنـها مجمع‌البحرین اثر شیخ‌فخرالدین‌بن محمدعلی طُرَیحی (متوفی ۱۰۸۵) از مـهم‌ترین آثار قلمداد مـی‌شود، کـه موضوع آن واژگان دشوار قرآن و حدیث هست (امـین، ج ۸، ص ۳۹۴). فاضل شِروانی (متوفی ۱۰۹۸ یـا ۱۰۹۹) از نویسندگان کثیرالتألیف این روزگار و از دانش‌آموختگان نجف بود کـه به اصفهان مـهاجرت کرد و ضمن نوشتن کتابهایی چون شرح الشرایع و حاشیـه بر شرح تجرید قوشچی شاگردان بزرگی پرورد، همچون مـیرزاعبداللّه‌افندی مؤلف ریـاض‌العلماء، شیخ حسن بلاغی صاحب تنقیح‌المقال و مولی محمد اکمل اصفهانی پدر وحید بهبهانی (همان، ج ۹، ص ۱۴۲ـ۱۴۳).درگیریـهای پیوسته صفویـان و عثمانیـان بر سر تسلط بر عراق، هراس مردم از مـهاجرت بـه عراق، فشار بر علمای مذهبی شیعه بعد از سلطه عثمانیـها و رویدادهای طبیعی چون وبا درون افزایش رکود علمـی درون این دوره بی‌تأثیر نبودند (احمد مجید عیسی، ص ۷۳۲). همـین عوامل باعث شد که تا پایـان قرن یـازدهم از آمد و شد طلاب و دانش‌پژوهان بـه نجف کاسته شود و حتی مرکزیت جهان تشیع بـه کربلا انتقال یـابد (فقیـه، ص ۱۳۴).محمدباقربن محمد اکمل معروف بـه وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) نقش مـهمـی درون از مـیان بردن صولت و قدرت اخباریـان داشت (رجوع کنید بـه بهبهانی*،آقامحمدباقر). به‌قول ابوعلی‌حائری (متوفی ۱۲۱۶)، شاگرد بهبهانی، عراق، خصوصآ کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریـان بود که تا آنجا کـه اگری مـی‌خواست کتابی از آنِ فقهای اجتهادی را حمل کند، به منظور پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال به‌دست مـی‌گرفت (مازندرانی حائری، ج۶، ص ۱۷۸). ی کـه وحید بهبهانی درون کربلا آغاز کرد، درون نجف ثمر داد و با آمدن محمدمـهدی‌بن مرتضی مشـهور بـه بحرالعلوم* (متوفی ۱۲۱۲)، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، بـه دوره جدیدی گام نـهاد (رجوع کنید بـه امـین، ج ۱۰، ص ۱۵۸ـ۱۶۳). این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت کـه مجموعه انتقادهای دانشمندان اخباری و نیز مـیراث علمـی آنان، به‌ویژه تلاشـهای آخرین فقیـه نامبردار این جریـان، شیخ یوسف بحرانی* و کتاب مـهم فقهی او، الحدائق الناضرة، درون بالندگی و شکوفایی این دوره جدید، تأثیر درون خورتوجهی داشته است.


۵. زعامت علمـی. دوره بعدی را کـه از قرن سیزدهم شروع مـی‌شود و تا زمان حال ادامـه مـی‌یـابد، مـی‌توان عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمـی حوزه نجف دانست. با آغاز فعالیت علامـه بحرالعلوم درون نجف و عالمان و فقیـهان بسیـاری کـه به همت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیـافت و از نو بـه مرکز علمـی جهان تشیع تبدیل شد. تلاشـهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباریگری و پاسخگویی بـه شبهات آنان و اثبات نیـاز بـه قواعد اصولی درون استنباط شد (رجوع کنید بـه گرجی، ص ۲۳۴ـ۲۳۵). این کوششـها ثمربخش بود؛ علم اصول را بـه کمال رساند و در زمـینـه فقه بـه طور محسوسی باب بحث و نقد و تحلیل موضوعات و کاوش درون آرای پیشینیـان و ادلّه آنان گشوده شد (بحرالعلوم، ص۸۰) و سرانجام آنکه جریـان اخباری هر چند از مـیان نرفت، بـه شدت محدود شد.در امتداد سبک علمـی وحید بهبهانی کتابهای نفیسی درون حوزه نجف بـه رشته تحریر درآمد. نگاشته‌های علامـه بحرالعلوم، بـه استوار مکتب اجتهاد و کنار زدن جریـان اخباری یـاری رساند. بعد از او شیخ جعفربن خضر ، معروف بـه کاشف‌الغطاء (رجوع کنید بـه کاشف‌الغطاء*، آل) بـه زعامت امامـیه و ریـاست حوزه علمـیه نجف رسید. با مساعی او، مـیرزا محمد نیشابوری (متوفی ۱۲۳۲) کـه به شدت به منظور حفظ و احیـای مکتب اخباری مـی‌کوشید و حتی بـه حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیـان بازماند. کاشف‌الغطاء رساله کشف‌الغطاء عن معایب‌المـیرزا محمد عدوِّالعلماء خود را به منظور طرد او نزد فتحعلی شاه بـه ایران فرستاد (خوانساری، ج ۲، ص ۲۰۲؛ امـین، ج ۴، ص ۱۰۴). دیگر دانشمندان حوزه علمـیه نجف، همچون محمدتقی اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸؛ رجوع کنید بـه اصفهانی*، خاندان) درون هدایة المسترشدین فی شرح معالم‌الدین، محمدحسین اصفهانی درون الفصول‌الغرویة، حجة‌الاسلام سیدمحمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) درون الزَهْرة‌البارقة، شیخ محمدابراهیم کلباسی* (متوفی ۱۲۶۱) درون اشارات الأصول، سیدمحمدمجاهد* طباطبائی نوه ی وحید بهبهانی درون مفاتیح‌الاصول، مـیرزاابوالقاسم قمـی درون قوانین‌الاصول و سرانجام شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) درون فرائدالأصول (مشـهور بـه رسائل) هر کدام سهم مـهمـی درون نقد فکر اخباری و توسعه علم اصول داشته‌اند.انصاری از شاگردان سیدمحمد مجاهد و شیخ‌علی کاشف‌الغطاء و شیخ محمدحسن * مشـهور بـه صاحب جواهر درون نجف بود و پس از وفات صاحب جواهر درون ۱۲۶۶ بـه مرجعیت شیعه نایل آمد (حرزالدین، ج ۲، ص ۴۰۲). کتاب رسائل او از برترین نوشته‌های اصولی مذهب شیعه بـه شمار مـی‌رود؛ به‌ویژه طرح ابتکاری او درون ساماندهی مباحث «حجّت»، افقهایی نو درون برابر فقها و مجتهدان گشوده هست (رجوع کنید بـه رسائل*). این کتاب از درسنامـه‌های مـهم حوزه‌های شیعی هست که هم درون مرتبه سطوح عالی تدریس مـی‌شود و هم بسیـاری از استادان و مجتهدان حوزه‌های علمـیه، دروس اجتهادی خود را درون علم اصول، بر محور این کتاب ارائه مـی‌دهند.مکتب فقهی ـ اصولی شیخ‌انصاری، با پیگیری جدّی چند تن از شاگردان برجسته او، و در رأس آنان مـیرزامحمد حسن شیرازی* استقرار یـافت. مـیرزای شیرازی، بعد از شیخ‌انصاری بـه سامرا رفت و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد. بـه دعوت او شماری از مجتهدان و فضلای حوزه نجف نیز راهی سامرا شدند و با محوریت مـیرزای شیرازی، کـه مرجع علی‌الاطلاق شیعه بود، درون تثبیت و تبیین آرای شیخ‌انصاری کوشیدند. درواقع، حوزه سامرا کـه نزدیک بـه نیم قرن پایید، بخشی از حوزه نجف بود و صرفاً با آن فاصله مکانی داشت.با اینکه دانشمندان دیگری درون حوزه نجف، بعد از شیخ انصاری، دست بـه تألیف و تصنیف درون علم اصول زدند، ولی هیچ‌یک بـه رتبه آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) نرسیدند. وی از تربیت شدگان مکتب اصولی شیخ انصاری است، ولی آرای او درون همـه مباحث با نظریـات شیخ انطباق ندارد (برای بررسی تطبیقی آرای این دو تن رجوع کنید بـه عنایة‌الاصول اثر سیدمرتضی فیروزآبادی). بعد از شیخ انصاری، او بیشترین تأثیر را بر حوزه‌های علمـی شیعی گذاشته است. کتاب کفایة‌الأصول او درون بردارنده نظریـات و بیـانـهایی ابداعی هست و چون بـه طور موجز تألیف شده، شروح و تعلیقات و تقریرات بسیـاری بر آن نوشته‌اند (رجوع کنید بـه خراسانی*، محمدکاظم؛ کفایة‌الاصول*). این کتاب نیز بـه عنوان آخرین متن آموزشی علم اصول درون سطح عالی مورد استفاده قرار مـی‌گیرد. اغلب فقیـهان برجسته اصولی سده چهاردهم از پرورش‌یـافتگان مکتب اصولی شیخ‌انصاری و شمار زیـادی از آنان شاگردان آخوند خراسانی بوده‌اند. صدها تن محضر خراسانی را درک د و برخی چون شیخ محمدجواد بلاغی* (متوفی ۱۳۵۲)، ابوالحسن مشکینی (متوفی ۱۳۵۸)، محمدحسین نائینی* (متوفی ۱۳۵۶)، محمدحسین اصفهانی* (متوفی ۱۳۶۱)، آقاضیـاءالدین عراقی* (متوفی ۱۳۶۱)، سیدابوالحسن اصفهانی* (متوفی ۱۳۶۵)، شیخ محمدحسین آل کاشف‌الغطاء (متوفی ۱۳۷۳)، سیدعبدالحسین شرف‌الدین عاملی (متوفی ۱۳۷۷) و حاج‌آقا حسین بروجردی (متوفی ۱۳۸۰) بـه بالاترین مدارج اجتهاد و مرجعیت نایل آمدند (موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص ۷۸۹).به‌طور کلی، زعامت علمـی درون دو حوزه فقه و اصول، بعد از شیخ‌انصاری بر محور آثار و آرای خراسانی شکل گرفته و به‌ویژه نظام مرجعیت شیعه از آن زمان که تا عصر حاضر درون اختیـار شاگردان این مکتب قرار دارد. از آن گذشته، بعد از استقرار مجدد روش اصولی درون استنباط، درون پی تلاش وحید بهبهانی و ارتقای آن با ظهور شیخ‌انصاری، حوزه نجف کانون اصلی نظام تعلیمـی شیعه شد؛ از یکسو درس‌آموختگان و استادان حوزه‌های دیگر، مثل اصفهان و تهران و مشـهد و سایر شـهرهای ایران و شـهرهای عراق و لبنان و شـهرهای شیعه‌نشین هند و پاکستان و افغانستان، به منظور تکمـیل مدارج بالاتر راهی نجف شدند و از سوی دیگر مجتهدان و دانش‌آموختگان حوزه نجف بعد از بازگشت بـه موطن خود یـا اقامت درون شـهرهای دیگر امکان تقویت بنیـه علمـی حوزه‌های موجود یـا برپایی حوزه‌های دیگر را بـه دست آوردند (رجوع کنید بـه بخشـهای ۲، ۸، ۹ و ۱۰ همـین مقاله؛ نیز رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، مجلدات الکرام‌البررة و نقباءالبشر؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۳ و ۱۴).دانش فقه نیز درون این دوره از تاریخ حوزه نجف، بازگشتِ روشـهای اصول استنباط بـه عرصه مباحث فقهی را آزمود. مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة از آثار فقهی این دوره، تألیف محمدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) از شاگردان وحید بهبهانی هست که مجمع آرای فقهای شیعی بـه شمار مـی‌رود و آرای آنان درون هر موضوع را بـه اختصار و با ترتیبی خوش و متنی روان آورده هست (رجوع کنید بـه عاملی، جواد*). مستندالشیعة فی احکام الشریعه ملااحمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵) دانش آموخته حلقه‌های درسی علامـه بحرالعلوم و کاشف‌الغطاء درون نجف، از کتب کم‌نظیر فقهی هست که با شمّ استدلالی و بیـان جنبه‌های گوناگون هر مسئله و آرای مختلف درباره آن تصنیف شده هست (رجوع کنید بـه نراقی، ج ۱، ص ۱۱ـ۱۸؛ نیز رجوع کنید بـه نراقی، ملااحمد*). اما جواهرالکلام فی شرح شرائع‌الاسلام درون مـیان مجموعه‌های بزرگ فقهی این دوره چشمگیر و بی‌نظیر هست و آرا و استدلالهای فقهای گذشته را با تتبعی درخور و نقادی علمـی فراروی پژوهشگران دانش فقه قرار مـی‌دهد (رجوع کنید بـه جواهرالکلام*). مؤلف این اثر سترگ شیخ محمدحسن ، مشـهور بـه صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶) از شاگردان سیدمحمدجواد عاملی و شیخ‌جعفر کاشف‌الغطاء است. کتاب فقهی دیگر او نجاة‌العباد فی یوم‌المعاد رساله عملیـه اوست کـه تا زمان تألیفِ عروة‌الوثقی جزء متون تحقیقی فقیـهان بـه شمار مـی‌آمد و اینان با نوشتن شرح درصدد توضیح مطالب و گشودن پیچیدگیـهای آن بودند (رجوع کنید بـه امـین، ج ۹، ص ۱۴۹).از جدّی‌ترین و ارزشمندترین نوشته‌های فقهی این دوره حوزه نجف کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری هست که که تا به امروز متن درسی سطوح عالی، و معیـاری هست برای سنجش فهم فقهی و اجتهادی طلاب. موضوع کتابْ دادوستد و مباحث پیرامونی آن هست و با روش استدلالی وجوه گوناگون هر مسئله بررسی شده و نویسنده کاربرد و اثر قواعد اصولی و فقهی را درون فقه بـه خوبی نمایـانده است. شروح و حواشی بسیـاری کـه بر این متن فقهی نوشته شده از اهمـیت آن درون مـیان محققان حوزوی حکایت مـی‌کند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه المکاسب*).دیگر اینکه درون این دوره، نوشتن تقریر، حاشیـه، شرح و تعلیقه کـه خود مجالی بوده هست برای تحقیق و ارائه آرای جدید، شیوع فراوان یـافته و برای نمونـه از بسیـاری از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شیخ انصاری درون حوزه نجف شرح و تقریری از دروس و آثار او درون دست هست (برای اطلاع از برخی از آنـها رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، ج ۶، ص ۱۵۲ـ۱۶۲؛ تقریرات*). عروة‌الوثقی مشـهورترین اثر فتوایی سیدمحمدکاظم یزدی طباطبائی هست که بـه جامعیت، روانی، ترتیب مناسب، و داشتن فروع بسیـار (۳۲۶۰ فرع درون ابوابی از فقه کـه در این کتاب مطرح شده است)، به‌ویژه درون باب مسائل مستحدثه که تا زمان مؤلف، ممتاز و مشـهور است. این کتاب بـه سرعت با استقبال فقها مواجه و جایگزین نجاة‌العبادِ صاحب جواهر شد (رجوع کنید بـه عروة‌الوثقی*). درون دوره‌های اخیر، این جایگاه به منظور کتاب وسیلة‌النجاة سیدابوالحسن اصفهانی و بیش از آن به منظور منـهاج‌الصالحین سیدمحسن حکیم* پدید آمده است.علم رجال، بـه عنوان یکی از شاخه‌های مطالعات حدیثی، نیز درون حوزه نجف محل توجه بوده هست و چند اثر جامع و تک‌نگاری رجالی نیز از دستاوردهای این دوره نجف است. از جمله: رساله عدیمة‌النظیر فی احوال ابی‌بصیر تألیف سیدابوتراب خوانساری، استاد برجسته رجال. تنقیح‌المقال* تألیف مولی عبداللّه مامقانی و معجم رجال‌الحدیث تألیف سیدابوالقاسم خویی*.


منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابن‌شـهرآشوب، کتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبال‌آشتیـانی، تهران ۱۳۵۳؛ ابن‌شـهید ثانی، معالم‌الدین و ملاذالمجتهدین، قسمت اصول فقه معروف بـه معالم‌الاصول، چاپ مـهدی محقق، تهران ۱۳۶۲ش؛ ابن‌طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امـیرالمؤمنین علیّبن ابی‌طالب علیـه‌السلام فی النجف، قم: منشورات الرضی، ]بی‌تا.[؛ احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیـان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶)؛ محمدامـین‌بن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمة‌اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۹؛ زهیر اعرجی، «المدارس الاصولیة فی النجف»، درون موسوعة النجف‌الاشرف، جمع بحوثها جعفر دنبلی، ج ۷، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ امـین؛ محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، درون موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمـی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ خوانساری؛ خویی؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰؛ زین‌الدین‌بن علی شـهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸؛ حسن صدر، تکملة امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ محمدباقر صدر، المعالم الجدیدة للاصول، نجف ] ۱۳۸۵[، چاپ افست تهران ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛ حسن طارمـی‌راد، تاریخ فقه و فقها، ج ۲، ]تهران [۱۳۷۵ش؛ محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه‌الامامـیة، ج ۱، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷؛ محمد غروی، الحوزة العلمـیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ محمدجواد فقیـه، «الدور الثانی للجامعة الة»، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ش؛ محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی‌المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶؛ محمدرضا شمس‌الدین، بهجة‌الراغبین، چاپ رضا محمد حدرج، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳؛ مصطفی جواد، «نظرات فی الذریعة الی تصانیف الشیعة»، البیـان، سال ۱، ش ۵ (شوال ۱۳۶۵)؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ محمدبن علی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع‌الاسلام، قم ۱۴۱۰؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛ احمدبن محمدمـهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱، قم ۱۴۱۵.


/حسن عیسی الحکیم/


ب) دانشـهای دیگر، اقدامات اجتماعی ـ سیـاسی، نظامات و مراکز آموزشی. شـهرت و اعتبار علمـی حوزه علمـیه نجف بـه علوم نقلی، به‌ویژه فقه و اصول، اجتهاد پویـا و پرورش اندیشمندان درون قلمرو این دو دانش بود و عالمانی کـه در افق علوم معقول ظاهر شده‌اند و نیز آثار ایشان، بـه هیچ روی قابل مقایسه با اصحاب علوم نقلی و نوشته‌هایشان نیست؛ حتی بر پایـه برخی اطلاعات، درون حوزه نجف، درون دوره جدید، با خواندن فلسفه مخالفت مـی‌شده هست (رجوع کنید بـه قوچانی، ص ۵۲۵). درون عین حال، تلاشـهایی به منظور تحقیق و تدریس این علوم صورت مـی‌گرفته است. مثلا شیخ محمدتقی گلپایگانی (متوفی ۱۲۹۲) علوم عقلی تدریس مـی‌کرد (رجوع کنید بـه امـین، ج ۹، ص ۱۹۳) که تا آنکه آخوند ملاحسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱)، شاگرد حاج ملاهادی سبزواری، درون نجف رحل اقامت افکند و شاگردان خویش را با حکمت متعالیـه ملاصدرا آشنا ساخت (رفاعی، ص ۳۹)؛ هر چند شـهرت او بیشتر ناشی از ترویج مکتب سلوکی عرفانی درون این حوزه هست (رجوع کنید بـه ملاحسینقلی همدانی*؛ عرفان*). درون این مـیان، سیدحسین بادکوبه‌ای (متوفی ۱۳۵۸) مـهم‌ترین شخصیت اثرگذار درون تعلیم و نشر علوم عقلی درون حوزه نجف بود. وی درون حوزه فلسفی تهران درس آموخت و پس از مـهاجرت بـه نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول آن را فراگرفت؛ سپس بـه تدریس متون فلسفی همت گماشت. از جمله شاگردان معروف او، فیلسوف معاصر، سیدمحمدحسین طباطبائی* بود (رجوع کنید بـه بادکوبی*، سیدحسین).به این نکته نیز حتما توجه کرد کـه شمارِ نـه چندان اندکی از استادان و دانش‌آموختگان حوزه نجف، پیش از انتقال بـه این شـهر یـا بعد از بازگشت بـه موطن خود، درون حوزه‌های تهران و اصفهان، بـه درس و بحث فلسفه اشتغال داشته‌اند و این ورود و وقوف، درون مباحث اصولی آنان نیز تأثیر گذاشته بوده هست : آخوند خراسانی نزد حاج ملاهادی سبزواری و مـیرزا ابوالحسن جلوه فلسفه خوانده بود و برخی نگرشـهای فلسفی را درون مـهم‌ترین اثرش، کفایة‌الاصول، مطرح ساخت؛ شیخ‌محمدحسین اصفهانی* نیز همـین روش را درون مباحث اصولِ خود ادامـه داد؛ مولی مـهدی نراقی* و فرزندش مولی احمد نراقی* آثار متعددی درون شرح متون فلسفی داشته‌اند؛ مـیرزا احمد آشتیـانی* و شیخ محمدتقی آملی*، دو مجتهد برجسته نیمـه دوم قرن چهاردهم تهران، کـه مراتب عالی اجتهاد را درون نجف طی کرده بودند، فلسفه نیز درس داده‌اند و شروحی بر متون فلسفی داشته‌اند.در دهه‌های‌اخیر، ورود اندیشـه‌های‌فلسفی غرب، حوزه‌علمـیه نجف را بـه تکاپو واداشت که تا پاسخهای مناسبی بـه نظریـات و فرضیـات و مسائل مطرح شده توسط دانشمندان غربی، به‌ویژه درباره فلسفه مادیگری، ارائه کند (رفاعی، ص ۴۲). کتاب نقدُ فلسفةِ داروِن، تألیف عالم بزرگ اصفهانی، آقامحمدرضا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲) کـه آن را درون ۱۳۳۱ درون نجف نوشت (رجوع کنید بـه تکامل*، بخش ۲) و کتاب انوارالهدی از محمدجواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲) هر دو درون رد مادیگری و طبیعت‌گرایـان نوشته شده است؛ به‌ویژه از آن جهت کـه فرضیـه تکامل دستاویزی به منظور طرفداران فلسفه مادیگری شده بود، مؤلفان این کتابها بـه نقد این فرضیـه پرداخته‌اند. درون تفسیر مواهب‌الرحمن سید عبدالأعلی سبزواری از مراجع معاصر (متوفی ۱۳۷۲ش) نیز نقد همـین فرضیـه مورد توجه بوده هست (رفاعی، ص ۴۱ـ۴۲؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص ۴۴۷).محمدجواد بلاغی درون موضوع پاسداری از حریم فکری اسلام و شیعه بیش از همـه فعال بود. درون کنار جریـانات فکریِ پیش‌گفته و رقبای سنّتی شیعه اجتهادی، یعنی مذهب تسنن و مکتب اخباری، فرقه‌هایی انحرافی درون سده اخیر درون دنیـای اسلام همچون قادیـانیـه، وهابیّه، و بابیـه و بهائیت پدید آمدند. از ناحیـه دیگر، گروههای تبشیری مسیحی تحت حمایت استعمارگران اروپایی آزادانـه درون جوامع اسلامـی تبلیغ مـی‌د. بلاغی به منظور مقابله با فعالیت تبشیری و تبلیغات ضداسلامـی آنان، زبان انگلیسی و عبری آموخت و کتابهای بسیـاری، نظیر المدرسة‌السیـارة، را درون رد یـهود و نصارا تألیف کرد («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، ص ۸۳؛ نیز رجوع کنید بـه بلاغی*، محمدجواد). مصابیح‌الهدی درون نقد قادیـانیـه و نصائح‌الهدی درون ردّ بابیـان و بهائیـان نیز توسط او نگاشته شده هست («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، همانجا). سیدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ نجف نیز شماری از فضلای حوزه را بـه نواحی مختلف عراق گسیل مـی‌کرد که تا با جریـان تبشیری انگلیسیـها بـه مقابله فرهنگی برخیزند. حبیب‌بن محمدمـهاجر از نمایندگان وی درون جنوب عراق، تلاشی جدّی درون این راه بـه خرج داد، از جمله تأسیس بیمارستان، چاپخانـه، نشر مجله‌ای بـه نام الهدی و بنیـاد چند مدرسه (موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۱۷۰). جریـان شیخیـه نیز موجب بروز واکنشـهایی درون حوزه علمـیه نجف گردید. همچنین نوشته‌های متعددی از علمای نجف درون رد وهابیگری درون دست هست که منـهج‌الرشاد لمن أراد السداد شیخ جعفر کاشف‌الغطاء نخستین نوشته شیعی درون رد این فرقه بـه شمار مـی‌رود (امـین، ج ۴، ص ۱۰۴؛ به منظور سایر فعالیتهای کاشف‌الغطاء درون مقابله با حملات مکرر وهابیـان به‌نجف رجوع کنید بـه محمدحسین حرزالدین، ج۲،ص۳۸۷).در سالهایی کـه رشد و تبلیغ افکار کمونیستی درون مـیان جوانان عراقی چندان بود کـه حتی دامن طلاب و فرزندان علما را نیز گرفته بود، این امر باعث نگرانی بزرگان حوزه علمـیه نجف شد و مقابله با این تبلیغات درون کانون توجه آنان قرار گرفت. تأسیس مؤسسات علمـی و تربیتی درون سطوح مختلف درون شـهرهای عراق بـه توصیـه و امر آیت‌اللّه سیدمحسن حکیم* از جمله اقدامات فرهنگی درون برابر این جریـان بود (رجوع کنید بـه وایلی، ص ۲۳ـ۲۴؛ الموسم، ش ۱۶ (۱۴۱۴)، ص ۳۰۷ـ۳۰۹). آیت‌اللّه شـهید سیدمحمدباقر صدر* نیز با تألیف کتابهایی چون فلسفتُنا و اقتصادُنا و البنک اللّارَ بَوی همـین رسالت را ادامـه داد.اقدامات سیـاسی. فعالیت حوزه علمـیه نجف بـه عرصه علم و دانش محدود نماند و به‌ویژه‌از دوره قاجار، به‌طور جدّی بـه صحنـه سیـاست کشیده شد. درون آن دوران، دنیـای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمـیه نجف بـه عنوان بزرگ‌ترین مرکز علمـی تشیع، با رویکردی دینی، بـه آنـها واکنش نشان داد. این واکنشـها بیش از همـه بـه تحولات ایران و عراق بود. جنگهای ایران و روس از سرنوشت‌سازترین رخدادهای دوره قاجار درون زمان فتحعلی‌شاه (حک : ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) بود و مقامات دربار ایران درون بحبوحه دوره نخست جنگ به منظور مقابله با روسیـه بـه علما متوسل شدند کـه به صدور حکم جهاد توسط شیخ جعفر کاشف‌الغطاء و سایر علمای نجف و کربلا انجامـید (رجوع کنید بـه مفتون دنبلی، ص ۲۲۲). وی حتی درون توجیـه جهاد طی نوشته‌ای اقدام مجتهدان بـه جهاد دفاعی را واجب شمرد و به عنوان نایب ائمـه معصومـین بـه فتحعلی شاه اذن داد از وجوه شرعیـه به منظور تأمـین مخارج جنگ استفاده کند (رجوع کنید بـه کاشف‌الغطاء*، آل). کتاب غایة‌المراد فی أحکام الجهاد او هم به منظور ترغیب مردم بـه دفاع از سرزمـین خود و به خواهش عباس مـیرزا قاجار نوشته شد (آقابزرگ طهرانی، ج ۱۶، ص ۱۶). علمای حوزه نجف همگام با علمای سایر حوزه‌ها درون سوق مردم بـه جهاد با روسها و آغاز جنگ دوم به منظور آزادسازی سرزمـینـهای اشغالی فعال بودند و حتی حکم جهاد نیز صادر د (خاوری شیرازی، ج ۱، ص ۶۱۶)؛ هرچند این مرحله از جنگ نیز سرنوشتی جز شکست برابر روسها نیـافت (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۶۲۵؛ نیز جهادیـه*؛ جنگهای ایران و روس*).ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونـه‌ای دیگر از حضور حوزه نجف درون قضایـای سیـاسی ایران بود؛ هرچند رهبری این اقدام مـهم را مرجع علی‌الاطلاق آن زمان، مـیرزاحسن شیرازی ــکه درون آن زمان درون سامرا مقیم بودــ برعهده گرفت (رجوع کنید بـه تحریم تنباکو*).اوج حضور سیـاسی حوزه نجف درون نـهضت مشروطه است. محور فعالیتهای سیـاسی نجف درون این زمـینـه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج‌مـیرزاحسین خلیلی تهرانی*، ملاعبداللّه مازندرانی و آخوند خراسانی (رجوع کنید بـه محمد حرزالدین، ج ۱، ص ۲۷۷). نوشته‌های اینان بـه صورت اعلامـیه، فتوا، نامـه، تلگرام و رساله‌های کوچک و بزرگ درون دسترس مردم قرار مـی‌گرفت (حائری، ص ۱۲۳). این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان بـه حکومت قاجار برضد سیـاستهای سوء امـین‌السلطان، صدراعظم مظفرالدین‌شاه، اعلامـیه مشترک دادند (ملکزاده، ج ۱، ص ۲۱۸) و به دنبال مـهاجرت کبرایِ علمای تهران و تحصن عده‌ای از مردم درون سفارت انگلیس، طی نامـه‌ای بـه شاه خواستار بازگرداندن علما بـه تهران شدند (همان، ج ۲، ص ۳۷۴ـ۳۷۵) و در مراحل بعد نیز از نـهضت مشروطه حمایت د. بعد از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشـهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیـه و مرجع حوزه نجف کاملا درون تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب مـی‌شمردند (کسروی، ۱۳۶۳ش، ص۶۱۴، ۶۱۶). پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلیِ خیزش جدّی ایشان به منظور مبارزه بااستبداد شد (حائری، ص ۱۰۸). سرکوب آزادی‌خواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصآ آنکه مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای مـی‌فشردند (کسروی، ۱۳۶۳ش، ص ۶۱۵). ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم رفاه عمومـی و اجرای قوانین اسلامـی بود (حائری، ص ۱۲۳). نظر این علما درون تنبیـه الامة و تنزیة‌الملة مـیرزای نائینی بـه عنوان جدی‌ترین متن نظری درون دفاع از مشروطه ــ کـه از حوزه نجف منتشر شدــ نیز منعاست (رجوع کنید بـه تنبیـه الامة و تنزیـه‌الملّة*).به‌رغم کوششی کـه علمای حوزه نجف به منظور مبارزه با استبداد بـه خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه بعد از فتح تهران و پایـان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان بـه دلیل کم‌توجهی حکومت مشروطه کاهش یـافت و سران مشروطه فقط درون مواردی کـه ضروری مـی‌دانستند بـه آنان رجوع مـی‌د؛ نظیر موضع‌گیری علیـه ملاقربانعلی زنجانی (رجوع کنید بهروی، ۱۳۵۵ش، ص ۱۰۵) و شیخ فضل‌اللّه نوری (ملکزاده، ج ۶، ص ۱۲۷۰) کـه اظهارنظر ایشان درون هموارسازی برخورد مشروطه‌گران تندرو با آن دو مفید افتاد (کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۶۶). اما درون مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامـی بـه خواست آنان عنایت کمتری مـی‌شد (برای نمونـه رجوع کنید بـه صادق، مجموعه ۲، ص ۳۰۶؛ شریف کاشانی، ج ۳، ص ۵۹۹ـ۶۰۰). بـه همـین سبب، علمای نجف مجبور مـی‌شدند درون مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمـیز حبل‌المتین از روحانیـان و برخی رفتارهای تقی‌زاده* از سران حزب دموکرات، واکنشـهای تندی بروز دهند (رجوع کنید بـه ملکزاده، ج ۶، ص ۱۲۸۹ـ۱۲۹۲؛ اوراق تازه‌یـاب مشروطیت، ص ۲۰۷ـ۲۱۱).این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت کـه در واقعه مشروطه، همـه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به‌ویژه بعد از رخدادهایی چون اعدام شیخ‌فضل‌اللّه نوری، کشته شدن سیدعبداللّه بهبهانی و تبعید آخوند ملاقربانعلی زنجانی عملا جریـان حامـی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریـان معارض با مشروطه قوت یـافت (رجوع کنید بـه مشروطیت*).بحرانی کـه بر اثر اولتیماتوم دولت روس درون ۱۳۲۹، درون پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانـه‌دار کل ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیـاسی را دوباره متوجه حوزه نجف کرد. علمای نجف مردم را بـه ایستادگی تشویق د؛ دستور تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و شـهادت درون رکاب امام زمان علیـه‌السلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس به منظور رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار د (رجوع کنید بـه کفائی، ص ۲۵۰ـ۲۵۵). علمای حوزه تصمـیم داشتند استادان، طلاب و عشایر عراق عرب و مردم ایران را بـه رویـارویی با تجاوز روسیـه بکشانند، ولی هنگامـی کـه مردم بی‌شماری به منظور حرکت بـه سمت ایران گرد علما جمع شده بودند و آخوند خراسانی عزم حرکت بـه سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد (رجوع کنید بـه شـهرستانی، ص ۲۹۳ـ ۲۹۸، کـه خود از شاگردان نزدیک خراسانی بوده و مشاهدات خود را گزارش کرده است؛ نیز رجوع کنید بهروی، ۱۳۵۵ش، ص ۲۴۶، ۴۹۷ـ ۴۹۸؛ کفائی، ص ۲۶۶ـ۲۷۷). این پیشامد کـه برخی آن را مشکوک تلقی کرده‌اند، پایـان بخش این مرحله از علمای نجف بود (کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۲۴۶ـ۲۴۷).پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیـه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، درون بسیـاری از کشورهای اسلامـی با انزجار عمومـی علیـه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیـه و انگلستان، عملا دولت عثمانی را وارد جنگ کرد کـه به صدور فتاوی جهادیِ مراجع نجف و قیـام مردم عراق بر انگلیس انجامـید. دلیل مداخله علما و صدور فتوای جهاد، بـه طور عمده، حفظ سرزمـین اسلام درون برابر تجاوز کفار بود (رجوع کنید بـه جنگ جهانی اول*). هر چند بعد از این جنگ، توجه علمای حوزه نجف بـه مسائل ایران و عراق منعطف شد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله)، ولی شرایط خاصی کـه در عراق بـه علت دخالت انگلیسیـها پیش آمده بود، ایجاب مـی‌کرد با مسئله عراق بیشتر درگیر باشند که تا ایران (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله). بـه همـین جهت درون ماجرای قیـام شیخ حسین چاه‌کوتاهی* و سیدعبدالحسین لاری* درون جنوب ایران، مـیرزا کوچک‌خان جنگلی* درون شمال و شیخ محمد خیـابانی* درون آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.پس‌از تبعید شیخ‌مـهدی خالصی* به‌دستور انگلیسیـها بـه حجاز واعتراض علمای‌نجف به‌این تبعیدو درپی‌آن، خروج اعتراض‌آمـیز مـیرزامحمدحسین‌نائینی* و سیدابوالحسن اصفهانی* از عراق بـه قصد ایران (مرتضوی لنگرودی، ص ۳۲)، رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه به منظور مقاصد خود درون تغییر سلطنت بهره برد. او با تظاهر بـه تبعیت از علما، نظر آنان را بـه سوی خود جلب کرد و هدایـای ارسالی ایشان را بعد از بازگشت بـه عراق، به منظور نشان حمایت علما از او، بـه نمایش همگانی گذاشت (رجوع کنید بـه مستوفی، ج ۳، ص ۶۱۴ـ۶۱۵). درون واقع، او به منظور تغییر سلطنت بـه سود خود، از نفوذ مراجع حوزه نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی درون قم و در قبال تعهدی کـه به حرکت درون مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت مراجع بر مجلس و رسمـیت بخشیدن بـه مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را به منظور سلطنت خویش بـه دست آورد (رجوع کنید بـه محمد حرزالدین، ج ۱، ص ۴۹).در دوره سلطنت پهلوی‌اول، از سوی مراجع و علمای نجف به منظور مشارکت درون امورسیـاسی‌ایران تمایل چندانی دیده نمـی‌شود. نائینی درون برابر سیـاستهای رضاشاه پهلوی بـه نوشتن نامـه نصیحت‌گرانـه بسنده‌کرد(رجوع کنید بـه مرجعیت‌در عرصه‌اجتماع‌وسیـاست، ص ۶۱ـ۶۳) و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمـی از علمای معترض داخل خودداری کرد (همان، ص ۱۳۴). بـه نظر مـی‌رسد شکستهای پی‌درپی درون عرصه سیـاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، درون انتخاب سیـاستِ خویشتن‌داری درون مقابل حکومت ایران بی‌تأثیر نبوده هست (همان، ص ۱۵۷).واپسین نقشـهای سیـاسی حوزه نجف درون امور ایران بـه قیـام پانزده خرداد که تا وقوع انقلاب اسلامـی درون بهمن ۱۳۵۷، پیوند خورده است. بعد از دستگیری امام خمـینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقاحسن قمـی) درون ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و...) همراه با علما و مراجع ایران (قم و مشـهد و اهواز و همدان و...) با صدور اعلامـیه‌هایی ضمن محکوم اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه مرجع تقلید و توجه بـه اعتراضات علما شدند (رجوع کنید بـه پانزده خرداد، قیـام*). از سوی دیگر، امام خمـینی بعد از آزادی از زندان درون فروردین ۱۳۴۳، بار دیگر درون اعتراض بـه لایحه کاپیتولاسیون درون آذر ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیـه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، بعد از چند ماه بـه نجف انتقال یـافت. ظاهراً دولت ایران امـیدوار بود با حضور امام خمـینی درون نجف، عملا مرجعیت او تحت‌الشعاع قرارگیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی بـه تدریج بـه فراموشی سپرده شود، اما امام خمـینی درون عین پیگیری مبارزه با رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان درون جایگاه مرجعیت بـه تدریس و تألیف و تصنیف ادامـه داد و عملا شمار زیـادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را بـه مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد. وی که تا مـهر ۱۳۵۷ کـه به اجبارِ حکومت بعثی، درون پی هماهنگیـهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، درون نجف بـه فعالیتهای علمـی و سیـاسی اشتغال داشت.حوزه علمـیه نجف پیوسته درون تحولات سیـاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال و گاه محوری داشته است. انگلیس بعد از آغاز جنگ اول جهانی درون ۱۹۱۴ از جنوب بـه عراق حمله برد و بصره را بـه تصرف درآورد. مردم عراق و دولت عثمانی از علما یـاری طلبیدند (صادقی‌تهرانی، ص ۵ـ۶) و گروهی بزرگ درون محرّم ۱۳۳۳ از نجف بـه رهبری علمای عظام مانند سیدمصطفی کاشانی*، شریعتِ اصفهانی، سیدعلی داماد* (متوفی ۱۳۳۶) و سید محمدسعید حبوبی* بـه سوی بغداد بـه راه افتادند و سیدمحمدکاظم یزدی، مرجعِ وقت، نیز با اعزام فرزند خویش بـه جبهه، با سایر علما همراهی کرد (همان، ص ۷ـ۸). شمار بسیـاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند (حائری، ص ۱۶۹) و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یـا دو تن از علمای نجف بود (اسدی، ص ۹۱). طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت مـیان عشایر، آنان را بـه دفاع درون برابر متجاوزان فراخوانند (همان، ص ۹۲، پانویس). سپاه مجاهدین درون ۱۳۳۴/۱۹۱۶، درون کوت‌العماره شکست سنگینی بـه نیروهای انگلیسی وارد آورد (صادقی‌تهرانی، ص ۱۳، ۱۶)، اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق درون سالهای بعد تسلیم انگلیسیـها شدند (جبوری، ص ۲۹۱، ۳۴۹ـ۳۵۰).نارضایی از سلطه بیگانگان موجب شد انجمنـهایی درون شـهر نجف توسط عده‌ای از رجال دین و خانواده‌های مشـهور علمـی تشکیل شود (رهیمـی، ص ۱۹۱). مـهم‌ترین این انجمنـها، جمعیت نـهضت اسلامـی (جمعیة‌النـهضة الاسلامـیة) بود و شاخه سیـاسی آن را عمدتآ علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند سیدمحمدعلی بحرالعلوم (رجوع کنید بـه بحرالعلوم*،آل) و شیخ‌محمدجواد جزایری تشکیل مـی‌دادند (علوی، ص ۹۴). با ترور حاکم سیـاسی نجف، ویلیـام مارشال درون ۱۹۱۸ توسط کمـیته سرّی جمعیت، قیـام نجف علیـه اشغالگران آغاز شد (رهیمـی، ص ۱۹۴). انگلیسیـها بـه شدت آن را سرکوب د (رجوع کنید بـه اسدی، ص ۳۰۶، ۳۴۸)، ولی این قیـام مقدمـه‌ای شد به منظور نقش مـهمـی کـه نجف درون انقلاب سال ۱۹۲۰ ایفا کرد (رجوع کنید بـه انقلاب ۱۹۲۰، عراق*). انگلیسیـها درون پی آن بودند از طریق همـه‌پرسی قیمومـیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی درون غالب شـهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند (رجوع کنید بـه صادقی تهرانی، ص ۴۲ـ۴۴). مـیرزامحمدتقی شیرازی طی فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد (وایلی، ص ۱۶)، و همو طی نامـه‌ای بـه حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی درون عراق شد (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۱۰).پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و تصدی مرجعیت عام شیعیـان توسط مـیرزامحمدتقی شیرازی، ِ استقلال شتاب بیشتری گرفت (اسحاق نقاش، ص ۹۱). بعد از اعلام تحت‌الحمایگی عراق، شیرازی مجلس مـی از علمای بزرگ برگزید کـه تعدادی از آنان از عالمان حوزه نجف بودند و از مـیان ایشان سیدابوالقاسم کاشانی از همـه فعال‌تر بود (صادقی تهرانی، ص ۲۷). بعد از وفات مـیرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه بـه شریعت اصفهانی انتقال یـافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبری‌کننده انقلاب ماند (اسحاق نقاش، ص ۹۷).نجف بعد از انقلاب بـه طور مستقل اداره مـی‌شد و «الهیئة العلمـیة الدینیة‌العلیـا» سومـین تشکیلات مؤثر درون نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجسته‌ای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند (رهیمـی، ص ۲۲۴). رهبران انقلاب درون نجف و کربلا اه استقلال‌طلبانـه انقلاب را بـه اطلاع مجامع بین‌المللی مـی‌رساندند، ولی منابع مالی نـهضت تنـها از داخل و با تکیـه بر کمکهای مراجع تقلید و گاه تجار و رؤسای عشایر تأمـین مـی‌شد (صادقی تهرانی، ص ۸۳، ۹۲ـ۹۳). درون پایـان انقلاب، پیشنـهاد گفتگوی انگلیسیـها موجب بروز شکاف مـیان انقلابیون شد. اکثریت اعضای الهیئة‌العلمـیة الدینیة‌العلیـا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند (رهیمـی، ص ۲۲۸). انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را بـه تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سیدابوالقاسم کاشانی گریختند (صادقی تهرانی، ص ۹۹). بعد از این، به منظور مدت نسبتآ طولانی علمای نجف از دخالت درون مسائل سیـاسی خودداری مـی‌د، مخصوصآ آنکه شیعیـان مورد بی‌مـهری قرار گرفته بودند (رجوع کنید بـه علوی، ص ۱۵۰). با این‌همـه، درون قضیـه اشغال فلسطین و استقرار رژیم اسرائیل و به‌ویژه بعد از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ش)، حوزه نجف مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف هم درون محکوم اشغال و هم درون دفاع از مردم فلسطین و توصیـه مسلمانان بـه مقابله با اشغالگران بیـانیـه‌هایی صادر د (رجوع کنید بـه مفرجی، ص۳۰۲ـ ۳۰۴؛ مقدام عبدالحسن فیـاض، ص ۱۶۴ـ۱۷۲؛ حکیم*، سیدمحسن).روی کار آمدن جریـانـهای طرفدار کمونیسم و سپس حاکمـیت رژیم بعث نیز بدون واکنشِ حوزه نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفیِ حوزه نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیـادی از طلاب و استادانِ آن را درون پی داشت (رجوع کنید بـه حسینی‌شیرازی، ص ۱۲۱ـ ۱۲۸، ۲۸۰ـ۲۸۵).تأسیس حزب‌الدعوة‌الاسلامـیة نقطه‌عطفی درون کارکرد سیـاسی حوزه علمـیه نجف درون چند دهه اخیر بـه شمار مـی‌رود. این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاح‌طلب حوزه نجف نظیر سیدمحمدباقر صدر و سیدمرتضی عسکری درون ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷ بنا نـهاده شد. دغدغه اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید کـه ناگزیر بـه سیـاست کشیده شد. رهبران حزب‌الدعوة و اخوان‌المسلمـین عراق درون ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰ بر سر تأسیس یک دولت اسلامـی با همکاری مردم شیعه و سنّی بـه توافق رسیده بودند (وایلی، ص ۳۶). با فعالیتهای گسترده این حزب درون عراق، شمار بسیـاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی کـه مخالفت کمونیستها و ناسیونالیستها را به‌دنبال داشت و سیدمحمدباقر صدر* خود بارها مورد حمله ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت (همان، ص ۳۸ـ ۴۱). سیدمحسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود کـه در خروج این حوزه از انزوای سیـاسی نقش فوق‌العاده مؤثری داشت (برای اقدامات‌سیـاسی وی رجوع کنید بـه حکیم*، سیدمحسن).از دهه ۱۳۵۰ش فعالیتهای سیـاسی سیدمحمدباقر صدر، کـه در آن زمان یکی از استادان برجسته حوزه نجف بود، بیش از پیش درون محافل سیـاسی شیعه عراق مورد توجه قرار گرفت (وایلی، ص ۴۸). با افزایش اعتراضات مذهبی کـه غالباً توسط علمای حوزه نجف سازماندهی مـی‌شد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت مـی‌یـافت. انتفاضه صفر ۱۳۹۷/ بهمن ۱۳۵۵ دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما درون نـهضت اسلامـی کرد و به‌همـین جهت محدودیتهایی را به منظور ایشان اعمال داشت (رجوع کنید بـه همان، ص ۵۰ـ۵۱). حامـیان آیت‌اللّه صدر درون خرداد ۱۳۵۹ انتفاضه رجب را درون منزل او آغاز د ولی این حرکت نیز فرجامـی چون اقدامات پیشین یـافت (همان، ص ۵۲) و در پی آن، صدر و ش بنت‌الهدی دستگیر و اعدام شدند (همان، ص ۵۵). آیت‌اللّه خویی درون اعتراض بـه این عمل، درخواست کرد بـه وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عده‌ای از آنان را اعدام کرد (همان، ص ۵۷). بـه طور کلی، پس‌از پیروزی انقلاب اسلامـی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری به منظور علما و طلاب علوم دینی حوزه نجف ایجاد کرد؛ درون نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه بـه علت تنگناهای شدید درون عراق، ناگزیر از مـهاجرت بـه دیگر کشورها شدند و فعالیت سیـاسی خود را درون آنجا پی‌گرفتند (رجوع کنید بـه همان، ص ۷۸ـ۸۲).


ضوابط و نظامات تدریس. به منظور تدریس درون حوزه علمـیه شروط خاصی چون مدرک یـا سن مطرح نیست و طلاب آزادانـه مدرّسان و استادان خود را برمـی‌گزینند. بنابراین، استاد حتما از توانایی علمـی و قدرت بیـان و پیشینـه درسیِ درخور ذکر برخوردار باشد. درون برابر تدریس، حقوقی بـه استادان پرداخت نمـی‌شود و نیـازهای ضروری زندگی آنان را مراجع تقلید تأمـین مـی‌کنند (بهادلی،ص۱۰۳ـ۱۰۶). طلاب رکن دیگر حوزه‌علمـیه نجف‌اند کـه با داشتن برخی شرایط به‌تحصیل مشغول مـی‌شوند (رجوع کنید بـه «بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف»، ص۲۲۳). معیشت طلاب‌از طریق شـهریـه مدرسه، کمکهای‌مالی مراجع نجف یـا مراجع دیگر کشورها، خانواده‌های طلاب، اشخاص حقیقی یـا مراکز خیریـه یـا از محل موقوفات مدارس تأمـین مـی‌شود (آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۲؛ محمد خلیلی، ص ۴۰۵؛ جمالی، ص ۱۲۰؛ مرتضوی لنگرودی، ص ۳۷). درون دوره اخیر پرداخت شـهریـه درون مدرسه بروجردی، حسب مراتب علمـی انجام مـی‌گرفته هست (آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۴۳). بعضآ نیز کمکهای غیرنقدی و تسهیلاتی چون لوازم‌التحریر درون اختیـار طلاب قرار داده مـی‌شد (جعفریـان، ص ۴۸) و هر از گاهی درون برخی مدارس (نظیر مدرسه قوام) غذا توزیع مـی‌شد (آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۰). گفته شده هست که درون دوره جدید، اولی کـه برای طلاب و خانواده آنـها سهمـیه نان اختصاص داد، سیدمحمدکاظم طباطبائی‌یزدی بود (امـین، ج ۱۰، ص ۴۳). برخی هم درون حوزه نجف ترجیح مـی‌دادند معاش خویش را از دسترنج خود تأمـین کنند (‌قوچانی، ص ۵۳۲؛ قاضی، ص ۳۸).اغلب طلاب نجف غیر بومـی بودند و ملیتهای گوناگونی داشتند؛ پاکستانی، هندی، تبتی، سوری، لبنانی، بحرینی، ترک، ایرانی و غیره؛ و از همـه پرشمارتر ایرانیـان بودند (جمالی، ص ۱۱۸؛ محمد خلیلی، همانجا). علاوه بر ایرانیـان، کـه همواره یکی از مراکز علمـی خود را نجف قرار داده بودند، طلاب علوم دینی جبل‌عامل نیز از روزگار شـهید اول (نیمـه دوم قرن هشتم) از لبنان بـه نجف مـهاجرت مـی‌د و در روزگار سیدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) بر تعداد آنان درون این شـهر افزوده شد (خلیل الزین، ص ۱۸۰). مدارس، معمولا ملیت طلبه را ملاک پذیرش قرار نمـی‌دادند، ولی برخی از مدارس را بانیـان آنـها به منظور ملیت خاصی بنا مـی‌د، مثلا مدرسه عاملیین خاص لبنانیـها، مدرسه هندی از آنِ هندیـان، و مدرسه ایروانی ویژه ترکان بود (محمد خلیلی، ص ۴۰۶). گاهی نیز اختلافاتی پیش مـی‌آمد (برای نمونـه رجوع کنید بـه آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۲). درون سالهای اخیر، بعد از سقوط رژیم بعثی، بـه تدریج طلاب از کشورهای مختلف به منظور تحصیل بـه نجف مـی‌روند.تعداد استادان و طلاب حوزه نجف بـه شرایط سیـاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت (رجوع کنید بـه بهادلی، ص ۱۰۸ـ۱۰۹). مثلا قبل از اشغال کامل عراق درون ۱۳۳۵ توسط انگلیسیـها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶/ ۱۳۳۶ش نزدیک بـه دو هزار نفر برآورد کرده‌اند (همان، ص ۱۰۸، پانویس ۱؛ جمالی، همانجا؛ وایلی، ص ۲۰). درون اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو بـه کاهش مـی‌نـهاد و بعضی روانـه حوزه‌های علمـیه دیگر شـهرها مـی‌شدند، چنان‌که بارها طاعون عامل این نوع مـهاجرتها شد (رجوع کنید بـه امـین، ج ۵، ص ۳۲۵، ج ۹، ص ۵۴) یـا بعد از تنگناهایی کـه رژیم عراق درون ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمـیه قم پذیرای بسیـاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد (بهادلی، ص۱۱۰).نظام درسی حوزه علمـیه نجف بسان حوزه‌های مشابه شیعی دارای سه مرحله اصلیِ مقدمات، سطح و خارج هست (غروی، ص ۲۵۱، ۲۵۵، ۲۵۷؛ به منظور دیگر تقسم‌بندیـها رجوع کنید بـه بهادلی، ص ۲۷۰ـ۲۷۲؛ درون باب تدریسِ غیررسمـی مراحل پایین‌تر، چون خواندن و نوشتن و آموختن فارسی درون حوزه نجف، رجوع کنید بـه مرتضوی لنگرودی، ص ۲۵). مقدمات کـه سه که تا پنج سال بـه درازا مـی‌کشد (بحرالعلوم، ۱۴۰۷، ص ۹۵) با ادبیـات عرب آغاز مـی‌شود. طلاب عرب معمولا کتابهای أجرومـیة، قَطرالنّدی و بَل ّالصّدی و شرح ابن‌عقیل را مـی‌خوانند و طلاب غیرعرب کتاب جامع‌المقدمات را (شامل امثلة، شرح‌امثلة، صرف‌مـیر، تصریف، عوامل‌النحو، هدایة، شرح‌أنموذج و صمدیة). سپس، به منظور تکمـیل ادبیـات عرب، النـهجة‌المرضیة (شرح سیوطی بر الفیـه ابن‌مالک، معروف بـه سیوطی) و مغنی‌اللبیب خوانده مـی‌شود (غروی، ص ۲۵۱ـ۲۵۴؛ جمالی، ص ۱۲۱). مطول و مختصر تفتازانی درون بلاغت و معانی و بیـان و حاشیـه ملاعبداللّه، شرح‌الشمسیـه قطب‌الدین رازی و منطق مظفر (بحرالعلوم، ۱۴۰۷، ص ۹۳) و کتبی چون تبصرة‌المتعلمـین علامـه حلّی یـا برخی رساله‌های عملیـه درون فقه خوانده مـی‌شود (رجوع کنید بـه بهادلی، ص ۲۷۸ـ۲۷۹). بسیـاری از طلاب از همـین مرحله، درون کنار درس و در روزهای تعطیل بـه تمرین عملی خطابه مـی‌پردازند (همان، ص ۲۷۹). دروس اصلی درون مرحله مـیانی یعنی سطح، فقه و اصول فقه هست و بـه همـین منظور کتابهایی همانند الروضة‌البهیة فی شرح اللمعة‌الدمشقیة (معروف بـه شرح لمعه) تألیف شـهیدثانی (متوفی ۹۶۶) و مکاسب شیخ مرتضی انصاری درون فقه و بخش اصول فقه معالم‌الدین حسن‌بن زین‌الدین جبعی عاملی (متوفی ۱۰۱۱)، رسائل شیخ مرتضی انصاری و کفایة‌الاصول آخوند خراسانی درون اصول فقه تدریس مـی‌شود (غروی، ص ۲۵۵ـ۲۵۶؛ بهادلی، ص ۲۸۰). همچنین طلاب مـی‌توانند بـه آموختن کتابهایی چون درایة‌الحدیث شـهیدثانی یـا کتابهای مشابه درون مباحث علوم حدیث، منظومـه حاج ملاهادی سبزواری و الأسفار الاربعه ملاصدرا درون فلسفه و شرح الباب الحادی‌عشر علامـه حلّی و نیز شرح او بر تجریدالاعتقاد خواجه نصیر طوسی درون کلام، یـا دیگر دانشـها همانند تفسیر قرآن و حساب بپردازند (بهادلی، ص ۲۸۱ـ۲۸۲). بـه طور معمول، طلاب این مرحله را چهار ساله طی مـی‌کنند (غروی، ص ۲۵۶).مرحله پایـانی و عالی دروس حوزه نجف اشرف، مرحله خارج فقه و اصول است. برخی از طلاب علوم دینی بعد از اتمام مرحله سطح، تحصیلات خود را پایـان مـی‌بخشند، ولیـانی کـه به دنبال فراگیری سطح بالاتری از دانش و نیل بـه مرتبه اجتهاد باشند، وارد مرحله خارج مـی‌شوند (ملکی، ص ۲۶۹). استادانی کـه درس خارج ارائه مـی‌کنند از مجتهدان شناخته شده یـا مراجع تقلیدند؛ آنان کتاب خاصی را تدریس نمـی‌کنند، بلکه مباحث هر جلسه را به منظور بیـان آرای خود همراه با بررسی آرای مجتهدان سَلَفِ خود طراحی مـی‌کنند، اما به منظور حفظ نظم، ترتیب کتبی چون رسائل و کفایـه درون اصول و شرایع و وسیلة‌النجاة و عروة‌الوثقی درون فقه را مبنا قرار مـی‌دهند (غروی، ص ۲۵۷). مرحله خارج، محدودیت زمانی ندارد و ممکن استی که تا پایـان عمرش درون این جلسات شرکت کند، همچنان کـه استادان نیز بـه فراخور حال و اقتضائات دیگر، مباحث خود را تفصیل مـی‌دهند. درون واقع، درس خارج فقه و اصول، کانون ارائه آخرین دستاوردهای علمـی استادان و مجتهدان و نیز فرصتی به منظور آموختن روش اجتهاد و ورزیده شدن درون آن است. از دروس تعلیم داده شده درون حوزه نجف امتحان نمـی‌گیرند و هیچ نوع مدرک علمـی نیز به منظور فارغ‌التحصیلان صادر نمـی‌شود (همان، ص ۲۳۷). البته طلابی کـه به مرتبه علمـی معیّنی یـا درجه اجتهاد نایل مـی‌شوند، حسب معمول از استادان خویش یـادداشتی بـه نام «اجازه» دریـافت مـی‌کنند کـه در آن بـه تحصیلات و فضل و تواناییـهای علمـی صاحب اجازه اشاره مـی‌شود.تدریس درون مکانـهای مختلفی انجام مـی‌گیرد: صحن علوی، مساجد، مقابر علما مثل مقبره شیخ طوسی، خانـه‌های استادان و مدارس دینی (همان، ص ۲۳۲؛ احمد مجید عیسی، ص ۷۳۱). صحن علوی، مرکز اصلی گردهمایی استادان و طلاب هست (طریحی، ص ۱۶۸، پانویس ۲) و علمای مشـهور معمولا مسجدی دارند کـه همانجا تدریس مـی‌کنند (رجوع کنید بـه آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۹۹). مدارس دینی حوزه نجف هم بـه اهتمام عالمان، بازرگانان یـا صاحب‌منصبانِ خیّر پاگرفته است. از حدود ۵۴ مدرسه درون نجف نام شده (امـین و همکاران، ص ۱۹۱) و قدیم‌ترین مدرسه کـه تنـها نام آن بـه ما رسیده، مدرسه مرتضویـه هست که درون ۷۸۶ سیدحیدر آملی درون آن سداشت و شاه‌عباس اول آن را بازسازی کرد (طریحی، ص ۱۶۸). مدرسه‌ای کـه مقداد سیوری (متوفی ۸۲۸) درون نجف تأسیس کرده، از دیگر مراکز تعلیمـی کهن هست که شخصی بـه نام سلیم‌خان آن را بازسازی کرده و نامِ سلیمـیه یـافته هست (آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۲۵ـ۱۲۶). مدارسی چون قوام، قزوینی، بادکوبه‌ای و هندی را صاحب‌منصبانِ دولتی یـا بازرگانان ثروتمند ساخته‌اند و مدرسه‌های ایروانی، شربیـانی، آخوند خراسانی، سیدطباطبائی و بروجردی را مراجع و عالمان ساخته یـا بـه نام ایشان بنیـاد نـهاده‌اند (همان، ج ۱، ص ۱۳۰، ۱۳۲ـ۱۴۳).در برگزیدن استاد و کتاب درسی اجباری وجود ندارد و طلاب از آزادی انتخاب برخوردارند (بحرالعلوم، ۱۴۱۴، ص ۹۴). ممکن هست در جلسات درس تنـها یک تن شرکت کند، ولی معمولا با حداقل سه تن شکل مـی‌گیرد (غروی، ص ۲۲۹). نظام آموزشی حوزه نجف بر روال حلقه‌های درس مـی‌گردد و پیشینـه آن بـه روزگار شیخ‌طوسی مـی‌رسد. به منظور نمونـه، هنگام تدریس، استاد بـه یکی از ستونـها یـا دیوار تکیـه مـی‌دهد و طلاب گرد او حلقه مـی‌زنند. او درس را با بسمله و حمد خدا و صلوات بر پیـامبر و ائمـه معصومـین آغاز مـی‌کند و سپس با خواندن بخشی از متن کتاب درسی بـه تفسیر و توضیح آن مـی‌پردازد و به سؤالات و اشکالات پاسخ مـی‌گوید (بهادلی، ص ۲۶۷ـ۲۶۸). زمان تشکیل جلسات بـه توافق استاد و شاگرد بستگی دارد، ولی معمولا حلقات درسِ صحن علوی، صبح زود که تا پیش از برآمدن خورشید، یـا عصر که تا قبل از نماز مغرب یـا بعد از نماز عشا که تا هنگام بستن درهای حرم شکل مـی‌گیرند (طریحی، همانجا). البته زمان درس خارج فقه و اصول استادان و مراجع، بـه گونـه غیر متداخل سازماندهی مـی‌شود که تا طلاب درون این مقطع بتوانند درون دروس آنان شرکت کنند. هر جلسه بـه طور معمول ۴۵ که تا ۶۰ دقیقه بـه طول مـی‌انجامد (بهادلی، ص ۲۶۸). زبان اصلی تدریس درون حوزه نجف، مخصوصآ درون درس خارج، عربی هست ولی طلاب مـی‌توانند مدرّسانِ هم‌زبان خویش را به منظور درس برگزینند («بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف»، ص ۲۳۱). روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته کار تعلیم دروس رسمـی درون حوزه نجف تعطیل هست و درون ماه رمضان، دو هفته اول محرّم و دو هفته واپسین ماه صفر بـه جهت عزیمت روحانیـان و طلاب بـه روستاها و شـهرها جهت تبلیغ یـا شرکت درون مراسم عزاداری امام حسین علیـه‌السلام و رحلت حضرت رسول صلی‌اللّه‌علیـه‌و آله و سلم نیز کلاسهای درس تعطیل است. ایـام وفات دیگر ائمـه معصومـین علیـهم‌السلام یـا رحلت یکی از مراجع بزرگ و اعیـاد اسلامـی بـه مجموعه تعطیلات افزوده مـی‌شود. قبلا جلسات درس حوزه نجف درون ایـام تابستان برقرار بود، ولی بعد از اعلام تعطیلات تابستانیِ ۴۵ روزه توسط آیت‌اللّه خویی درون دهه پایـانی قرن چهاردهم و کاستن از تعطیلات دیگر سال، این روال تغییر یـافته هست (غروی، ص ۲۳۵ـ۲۳۶).کتابخانـه‌های بسیـاری درون شـهر نجف به منظور تأمـین منابع مطالعاتی استادان و طلاب حوزه علمـیه شکل گرفته‌اند. بـه همـین دلیل، نجف همواره یکی از معتبرترین و مـهم‌ترین مراکز کتابخانـه‌ای دنیـا بوده است. برخی از این کتابخانـه‌ها همچون کتابخانـه حیدریـه (نام دیگر آن: الخزانة‌الغرویة) کـه پیشینـه آن بـه قرن چهارم و شاید قبل‌تر مـی‌رسد و شاهد نظارت فقهای بزرگی چون علامـه حلّی بوده است، درون دوران حاکمـیت رژیم بعثی آسیب بسیـار دید، اما بعد از سقوط صدام حسین بازسازی شد و زیر نظر مرجعیت شیعه درون عراق فعالیت مـی‌کند. این کتابخانـه درون مجموعه حرم امـیرمؤمنان علیـه‌السلام واقع است. کتابخانـه حسینیـه شوشتریـها از معتبرترین کتابخانـه‌های نجف بود کـه به تدریج از بین رفت. کتابخانـه شیخ محمدحسین آل کاشف‌الغطاء از مشـهورترین کتابخانـه‌های نجف و مورد استفاده اهل علم بوده و هنوز نیز دایر هست (رجوع کنید بـه آل‌محبوبه، ج ۱، ص ۱۶۳ـ۱۶۴؛ جعفر خلیلی، ص ۲۴۳ـ۲۴۴). برخی از کتابخانـه‌های مدارس نجف، دستخوش زوال شده‌اند، نظیر کتابخانـه‌های مدارس قوام، خلیلی و آخوند خراسانی؛ ولی برخی همچون کتابخانـه مدرسه سیدمحمدکاظم طباطبائی‌یزدی اهمـیت خود را همچنان حفظ کرده‌اند (جعفر خلیلی، ص ۲۵۲ـ۲۵۵). کتابخانـه عمومـی امـیرمؤمنان علیـه‌السلام، بـه دست شیخ عبدالحسین امـینی، مؤلف کتاب الغدیر، درون بیش از پنجاه سال پیش درون نجف تأسیس شد و یکی از غنی‌ترین کتابخانـه‌های این شـهر است؛ همچنین هست کتابخانـه عمومـی آیت‌اللّه سیدمحسن حکیم درون مجموعه مسجد هندی. این کتابخانـه‌ها، علاوه بر فراهم آوردن منابع مطالعات حوزه‌ای، مورد استفاده سایر دانش‌پژوهان نیز هستند.مؤسسه کاشف‌الغطاء درون دوره اخیر اقداماتی اصلاحی درون سبیـاق دروس و نظام آموزشی حوزه نجف صورت داده است. این کار درون واقع واکنشی بود بـه تأسیس مدارس نوین بـه سبک اروپایی کـه در عراق بعد از ظهور استعمار رو بـه افزایش بود. آغازگر این حرکت شیخ محمدرضا مظفر بود کـه با تأسیس «جمعیت مُنْتَدَی‌النشر» درون بغداد دست بـه اصلاحات جدّی درون این حوزه زد. درون روش و سازمان از الگوی مدارس جدید پیروی شد، ولی محتوای دروس با اصلاحاتی با تعلیمات حوزوی انطباق داشت. این جمعیت از ۱۳۵۷ نخستین کلاس بـه روش نو را راه‌اندازی کرد کـه در سالهای بعد گسترش چشمگیری درون نجف و سایر شـهرهای عراق پیدا کرد (آصفی، ص ۱۱ـ ۱۵، ۲۲).مدرسه علامـه عزالدین جزایری کـه در ۱۳۶۲ درون نجف تأسیس شد، از نمونـه مدارس موفق حوزوی بـه سبک جدید است. تدریس و تعطیلات دارای زمان‌بندی مشخص شدند و امتحانات به منظور نیل بـه مدرک برگزار مـی‌شد. استادان بـه صورت روشمند تدریس مـی‌د و بر عربی فصیح تأکید مـی‌شد. وزارت معارف عراق بر رسمـیت این مدرسه صحه گذاشت و وزارت دفاع طلاب را از خدمت سربازی معاف داشت («مدرسة الجزائری»، ص ۸۳ـ۸۵). مظفر درون ۱۳۷۶ دانشکده فقه را نیز درون نجف تأسیس کرد کـه وزارت معارف مدرک آن را برابر با مدارک آموزش عالی دانست (آصفی، ص ۲۸). جامعة‌النجف الدینیة نیز از مدارس جدیدالتأسیس حوزه نجف هست که سیدمحمد کلانتر (متوفی ۱۳۷۹ش) درون سال ۱۳۳۵ش تأسیس کرد. درون عین انجام این اصلاحات، هنوز بخش عمده‌ای از حوزه علمـیه نجف بـه همان شیوه سنّتی بـه راه خود ادامـه مـی‌دهد.


منابع: محمدمـهدی آصفی، «مدرسة النجف و تطور الحرکة الاصلاحیة فیـها»، درون موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دجیلی، ج ۹، بیروت: «دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ آقابزرگ طهرانی؛ جعفربن باقر آل‌محبوبه، ماضی‌النجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیـان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶)؛ اسحاق نقاش، شیعة‌العراق، ]قم [۱۳۷۷ش؛ حسن اسدی، ثورة‌النجف علی‌الانگلیز، او، الشرارة الاولی لثورة العشرین، بغداد ۱۹۷۵؛ «اعلام‌المعقول فی مدرسة النجف»، درون موسوعة‌النجف الاشرف، همان، ج ۸؛ امـین؛ محسن امـین، علی شرقی، و فاضل جمالی، «کلمات قصیرة حول اسلوب‌الدراسة‌فی‌النجف‌و نظام‌الحلقات»، درون موسوعة‌النجف الاشرف، همان، ج ۶، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛ اوراق تازه‌یـاب مشروطیت مربوط بـه سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ش؛ محمد بحرالعلوم، «الجامعة العلمـیة فی النجف عبر ایـامـها الطویلة»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴)؛ همو، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، درون موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمـی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ «بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، ]از [محمدتقی فقیـه و دیگران، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ علی بهادلی، الحوزة العلمـیة فی النجف: معالمـها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه / ۱۹۲۰ـ ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛ کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکة‌الجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه / ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ رسول جعفریـان، تشیع درون عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ش؛ فاضل جمالی، «جامعة‌النجف الدینیة»، نقله الی العربیة جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴)؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت درون ایران و نقش ایرانیـان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ محمدحسین حرزالدین، تاریخ‌النجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیـه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ش؛ محمد حسینی شیرازی، تلک الایـام: صفحات من تاریخ العراق السیـاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ فضل‌اللّه‌بن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمد خلیل‌الزین، «ذکریـاتی عن النجف الاشرف»، آفاق ة، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸)؛ جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمة و الحدیثة»، درون موسوعة العتبات المقدسة، همان؛ محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمة و الحدیثة»، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجف‌الاشرف»، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۸؛ عبدالحلیم رهیمـی، تاریخ الحرکة الاسلامـیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵؛ محمدمـهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیـه درون روزگار، چاپ منصوره اتحادیـه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیـان، تهران ۱۳۶۲ش؛ هبة‌الدین شـهرستانی، «فاجعة حضرة آیة‌اللّه الخراسانی»، العلم، ج ۲، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰)؛ صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ش؛ محمد صادقی تهرانی، نگاهی بـه تاریخ انقلاب اسلامـی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینة العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ حسن علوی، الشیعة و الدولة القومـیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، ]بی‌تا.[؛ محمد غروی، الحوزة‌العلمـیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ محمدحسن قاضی، «صفحات مطویة من تاریخ الحرکات الاصلاحیة فی النجف الاشرف»، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹؛ احمدروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش؛ همو، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ش؛ عبدالحسین مجید کفائی، مرگی درون نور : زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ش؛ «مدرسة الجزائری: مدرسة النجف الدینیة»، درون موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹؛ محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیة‌اللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲)؛ مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست: اسناد و گزارش‌هایی از آیـات عظام نائینی، اصفهانی، قمـی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ که تا ۱۳۳۹ شمسی، بـه کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یـا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریـه، تهران ۱۳۷۱ش؛ عبدالرزاق‌بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیـه : تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران ۱۳۸۳ش؛ عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکة التیّار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ مقدام عبدالحسن فیـاض، تاریخ النجف‌السیـاسی: ۱۹۴۱ـ ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ مـهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ش؛ محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزه‌های علمـیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ محمدحسن قوچانی، سیـاحت شرق، یـا، زندگینامـه آقا قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران ۱۳۶۲ش؛Joyce N. Wiley, The Islamic movement of Iraqi Shi`as, Boulder, Col. ۱۹۹۲.


/اسماعیل چنگیزی اردهالی/


 


۶)حلّه. تأسیس حوزه علمـی شیعی درون حلّه نباید از حدود سال ۵۰۰، زمان تکمـیل ساخت شـهر حلّه*، چندان این سوتر باشد. براساس نشانـه‌هایی مـی‌توان حدس زد کـه تقریبآ دو یـا سه دهه بعد از بنای شـهر، حوزه‌های علمـی شیعی نیز درون آنجا برپا بوده است. این نشانـه‌ها از مطالعه زندگینامـه شماری از عالمان شیعه حلّه درون سده ششم بـه دست آمده است. از جمله این‌عالمان، عربی‌بن مسافر حلّی (متوفی بعد از ۵۸۰) هست که بـه نوشته ذهبی (حوادث و وفیـات ۵۸۱ـ۵۹۰ه .، ص ۴۰۰ـ ۴۰۱)، بسیـاری از شیعیـان از مناطق اطراف به منظور تعلم نزد او مـی‌رفتند (البته ذهبی یـا کاتبان نسخه‌های کتاب او نام عربی را بـه اشتباه علی ضبط کرده‌اند؛ قس منتجب‌الدین رازی، ص ۹۱؛ ابن‌مشـهدی، ص ۵۶۶؛ افندی اصفهانی، ج ۳، ص۳۱۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۶، ص ۱۷۸ کـه همـه نام او را «عربی» ضبط کرده‌اند). همچنین ابوعبداللّه حسین‌بن هبة‌اللّه‌بن رُطبه سواری، دانشمند و نویسنده شیعی (متوفی ۵۷۹) درون حلّه بـه تدریس اشتغال داشته هست (ذهبی، حوادث و وفیـات ۵۷۱ـ۵۸۰ه .، ص ۲۸۶). ازاین دو معروف‌تر ابوعبداللّه محمدبن ادریس، معروف بـه ابن‌ادریس حلّی* (متوفی ۵۹۸)، هست که بـه گفته ذهبی (حوادث و وفیـات ۵۹۱ـ۶۰۰ه .، ص ۳۱۴) درون دوره خویش درون مـیان علمای شیعه مانند نداشت و یـاران و شاگردان زیـادی از درس او بهره مـی‌گرفتند. از این شواهد گویـاتر گزارشی هست که از سفر سدیدالدینِ حمّصی*، شیخ متکلمان شیعه درون سده ششم، درون دست است. سدیدالدین حمصی کـه از استادان منتجب‌الدین رازی، صاحب الفهرست (رجوع کنید بـه ص ۱۰۷)، بوده درون مقدمـه کتابش با نام المنقذ من التقلید و المرشد الی التوحید تصریح کرده هست که درون راه بازگشت از سفر حج، بـه اصرار علمای شیعه یک چند درون حلّه اقامت گزیده و این کتاب را درون همانجا درون ۵۸۱ تصنیف کرده و در آن ایـام، بـه تدریس و مذاکره علمـی مشغول بوده هست (رجوع کنید بـه حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۷ـ۱۸، ج۲، ص۴۰۲). این چند گزارش نـه‌تنـها بر رونق حوزه علمـی شیعه درون چند دهه آخر سده ششم تصریح دارد، بلکه درون عین‌حال از این واقعیت حکایت مـی‌کند کـه با وجود این عالمان درون حلّه، چه درون مسند تدریس و استادی و چه درون حلقه شاگردان، سابقه رونق حوزه علمـیه حلّه بـه پیش از اواسط قرن ششم مـی‌رسد. گزارشی هم‌از محمدبن جعفر مشـهدی، مشـهوربه‌ابن‌مشـهدی (متوفی ۶۰۵؛ رجوع کنید بـه ص۴۳۴ـ۴۳۵،۵۶۶ـ۵۶۷)، درون دست‌است کـه هم به‌صراحت، زمان تشکیل جلسات درسی حوزه علمـیه حلّه را که تا دهه ششم سده ششم بـه عقب مـی‌برد و هم محلّ مشخص تدریس را ذکر مـی‌کند. بـه گفته ابن‌مشـهدی (همانجاها)، کـه خود نیز درون این حلقه‌های درسی شرکت داشته است، مجالس تدریس حدیث درون خانـه ابوالبقاء هبة‌اللّه‌بن نما درون شـهر حلّه درون ۵۶۹ و نیز مجلس مشابه دیگری درون خانـه عربی‌بن مسافر عبادی درون ۵۷۳ درون حلّه دایر بوده هست (برای تاریخ ۵۶۵ نیز رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات : الثقات، ص ۳۳۴ـ ۳۳۵). البته تدریس بـه خانـه‌های علما منحصر نبوده، چنان‌که چند دهه بعدتر، از مدرسه‌ای جنب مشـهد صاحب‌الزمان یـاد شده هست که نوه هبة‌اللّه‌بن نما، نجیب‌الدین محمدبن جعفر، معروف بـه ابن‌نمای حلّی کـه خود از استادان برجسته این شـهر بود، اتاقهای آن را درون ۶۳۳ بازسازی کرد و گروهی از فقیـهان را درون آنجا اسکان داد (صدر، ج ۴، ص ۴۲۵).حوزه علمـیه حلّه برخلاف مراکز علمـی بسیـاری از شـهرها کـه در سده هفتم درون پی هجوم ویرانگر مغول دچار رکود و حتی نیستی شدند، بعد از سقوط عباسیـان رونق گرفت. بـه نوشته وصّاف‌الحضره (ص ۳۶)، بعد از غلبه هولاکو بر بغداد (۶۵۶)، سدیدالدین یوسف‌بن مطهر، پدر علامـه حلّی (متوفی ۷۲۶)، و مجدالدین محمدبن حسن‌بن طاووس حلّی و شمس‌الدین محمدبن العز بـه نمایندگی از مردم حلّه با مکتوبی بـه درگاه هولاکو رفتند و ضمن اعلام فرمان‌برداری بـه وی گفتند کـه خبر پیروزی مغولان را از طریق اخبار اجداد خویش، ا معصوم شیعه به‌ویژه امـیرمؤمنان علیـه‌السلام، شنیده‌اند. هولاکو نیز آنان را نواخت و تکلّه و علاءالدین عجمـی را بـه شحنگی آنجا فرستاد. ظاهراً درنتیجه این تدبیر علمای حلّه و آرامش و امنیت متعاقب آن، این شـهر پناهگاه و مجمع علما به‌ویژه علمای امامـی شد؛ چندان‌که بـه نوشته افندی اصفهانی (ج ۱، ص ۳۶۱) درون روزگار علامـه حلّی، ۴۴۰ مجتهد و فقیـه درون حلّه مـی‌زیستند. بدین‌ترتیب، حوزه علمـیه حلّه کـه سالها پیش از حمله مغول پایـه‌گذاری شده بود، بعد از فتح بغداد و امان‌نامـه گرفتن مردم شـهر از ایلخان مغول، اصلی‌ترین حوزه علمـی شیعه شد. دیدار خواجه نصیرالدین طوسی، درون مقام صدراعظم هولاکو، از این حوزه علمـی و حضور احترام‌آمـیز او درون مجلس درس محقق حلّی، کـه به یک پرسش و پاسخ فقهی و مکاتبه علمـی این دو با یکدیگر و نیز پرسش از آینده علمـی این حوزه انجامـید، نشانـه جایگاه معتبر این حوزه هست (رجوع کنید بـه بحرانی، ص۲۳۰ـ۲۳۱).حیـات علمـی حوزه حلّه و رونق آن، به‌ویژه درون قرن ششم که تا هشتم، با بررسی عواملی چون کثرت طلاب و مدرّسان و مشاهیر علمـی این حوزه و اعتبار مدرّسان و دانش‌آموختگان و کتابهای مـهمـی کـه به‌ویژه درون حوزه فقه و اصول تألیف کرده بودند و نیز از طریق گامـهایی کـه در پیشبرد دانشـهای اسلامـی برداشته شده بود مشخص مـی‌شود. مـهم‌ترین ویژگیـها و دستاوردهای حوزه حلّه ــ البته با نظر بـه تاریخی و زمانمند بودن آنـهاــ عبارت‌اند از:


الف) مواجهه با رکود علمـی و احیـای روح ‌تحقیق. شیوه فقهی شیخ‌طوسی، کـه به‌ویژه درون کتاب المبسوط بیـان شده‌است، به‌علت شخصیت و سیـادت علمـی شیخ و روش اعتدالی او، که تا یک سده شیوه مسلط مـیان فقیـهان امامـی بوده و فقیـهانِ بعد از او که تا مدتها شارح و ناقل آرا و فتاوی او بودند و درصدد نقد آرای‌او برنمـی‌آمدند (بحرالعلوم، ص۴۸ـ۵۰). این سنّت طولانی تقلیداز شیخ‌طوسی، مشـهور بـه شیخ‌الطائفه، را ابن‌ادریس حلّی، یکی از بزرگ‌ترین علمای حوزه علمـیه حلّه، درهم شکست. ابن‌ادریس نزد استادانی چون عمادالدین محمدبن ابی‌القاسم طبری، عربی‌بن مسافر، حسین‌بن هبة‌اللّه‌بن رطبه درس خواند (شـهید اول، ص ۲۲، ۳۵؛ حرّ عاملی، قسم۲، ص۸۰؛ مجلسی، ج۱۰۶، ص۳۸ـ۳۹، ج۱۰۷، ص ۶۵، ۷۰). او شاگردان زیـادی را درون حلّه پرورش داد کـه از مـیان آنـها فخّاربن مَعْد (رجوع کنید بـه شـهید اول، ص ۸۱؛ مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۷۹)، محمدبن جعفربن هبة‌اللّه‌بن نمای حلّی (ابن‌داوود حلّی، ستون ۵ و ۶)، علی‌بن یحیی خیـاط (مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۱۳۵) و احمدبن مسعود اسدی (شـهید اول، ص ۲۱ـ ۲۲، ۳۵) درخور ذکرند. او به‌ویژه با تألیف کتاب فقهی بدیع خود، السرائر، راه نقد اسلاف را پیش گرفت و رخوت حاکم بر فقه امامـی را با شیوه اجتهادی خویش از مـیان برد.شـهرت ابن‌ادریس بیشتر بـه سبب انتقادهای صریح او از شیخ‌طوسی است. مخالفت ابن‌ادریس با حجیّت خبر واحد از موارد صریخ مخالفت او با شیخ طوسی بود (رجوع کنید بـه حلّی، ابن‌ادریس). درواقع اصرار او بر آزاداندیشی و لزوم خروج از تقلید از بزرگان و اهتمام درون نقد آرای فقهای بزرگ مایـه‌های پیشرفت و تکامل دانش فقه را فراهم کرد (رجوع کنید بـه ابن‌ادریس حلّی، ج ۸، مقدمـه خرسان، ص ۷۳، نیز رجوع کنید بـه ص ۱۰۹، ۱۱۴ـ ۱۱۶). از این‌رو احیـای روح تحقیق و انتقاد از آرای فقهی بزرگان یکی از کارکردهای بسیـار مثبت حوزه علمـی حلّه به‌شمار مـی‌رود.


ب) دسته‌بندی احادیث بـه اعتبار سند و تدوین آثار رجالی. درون حوزه حلّه، علم حدیث و رجال نیز وارد مرحله جدیدی شد. درون واقع، دور شدن از عصر حضور و وقوع رویدادهایی مانند از بین رفتن کتابخانـه‌های مـهم شیعیـان درون بغداد و نیز پراکندگیـهای شیعیـان درون شـهرهای مختلف و گاه مـهاجرت آنان بـه نقاط دوردست موجب ناکارآمدی روشـها و قرائنی شد کـه محدّثان متقدم درون گذشته به منظور تشخیص روایـات درست از نادرست بـه کار مـی‌گرفتند. از این‌رو، فقیـه و رجالی حوزه حلّه، سید جمال‌الدین احمدبن موسی‌بن طاووس (متوفی ۶۷۳)، طرح تقسیم‌بندی احادیث از نظر سند را ــکه پیشتر درون مـیان محدّثان متقدم اهل‌سنّت صورت گرفته بودــ درون چهار قسم صحیح و موثق و حَسَن و ضعیف ارائه کرد. این تقسیم‌بندی را علامـه حلّی تحکیم کرد و در استدلالهای خود بـه کار گرفت (استرآبادی، ص ۸۷ـ۸۸). بعد از او که تا زمان معاصر، این روش، با ملاحظات تکمـیلی و اصلاحی، مورد توجه و استناد فقها بوده هست (رجوع کنید بـه درایة‌الحدیث*؛ صحیح*). به‌علاوه، درون همـین حوزه، سه کتاب مـهم رجال توسط همـین ابن‌طاووس و علامـه حلّی و ابن‌داوود حلّی تدوین شد.


ج) ارائه سبک نوین «حدیثی ـ فتوایی» درون تدوین و تدریس فقه. درون عصر حضور ا که تا نخستین دهه‌های دوران غیبت، کتابهای فقهی شیعه مانند آثار کلینی، محمدبن علی‌بن بابویـه و پدرش علی‌بن حسین‌بن بابویـه بیشتر حاوی احادیث بود و تدوین‌کنندگان این کتابها ــکه اصحاب حدیث خوانده مـی‌شوندــ متن احادیث را بـه عنوان فتوای فقهی خود عرضه مـی‌د؛ درون مقابل اینان، فقیـهانی چون ابن‌جُنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ‌مفید (متوفی۴۱۳)،سیدمرتضی (متوفی۴۳۶) و شیخ‌طوسی (متوفی۴۶۱)کتابهایی مختص فتوا درون موضوعات‌مختلف نوشتند (برای نمونـه‌ای از این فتاوی رجوع کنید بـه ابن‌جنید اسکافی، ۱۴۱۶)، اما محقق حلّی* (متوفی ۶۷۶) با درآمـیختن احادیث و فتوا این دو را درون کنار هم و به‌سبک تلفیقی ارائه کرد (رجوع کنید بـه ۱۳۱۸، ص۷). محقق حلّی درون حلّه نزد بزرگانی چون ابن‌نما حلّی و فخّاربن معد تلمذ کرد (حرّعاملی، قسم ۲، ص ۲۵۳؛ خوانساری، ج ۵، ص ۳۴۷) و در حوزه درسی او شاگردان بسیـاری چون علامـه حلّی، عبدالکریم‌بن احمدبن طاووس نویسنده فرحة‌الغری، محمدبن علی‌بن طاووس، ابن‌داوود حلّی، عزالدین حسن‌بن ابی‌طالب یوسفی آبی صاحب کشف‌الرموز درون شرح مختصر نافع، پرورش یـافتند (ابن‌داوود حلّی، ستون ۸۳؛ حرّعاملی، قسم ۲، ص ۴۹، ۸۱؛ خوانساری، ج ۲، ص ۱۸۳). مـهم‌ترین اثر او، شرایع‌الاسلام هست که از همان آغاز کتاب درسی بود و همچنان یکی از کتب درسی و متون فتوایی درون فقه امامـیه هست و شروح و حواشی بسیـاری بر آن نوشته‌اند (رجوع کنید بـه محقق حلّی، ۱۳۶۲ش، پیشگفتار دانش‌پژوه، ص بیست‌وسه ـ بیست‌وچهار).


د) نوگرایی درون باب‌بندی موضوعات فقهی. عدم نظم و انسجام موضوعی مناسب درون کتاب المبسوط شیخ‌طوسی، محقق حلّی را بـه اندیشـه تقسیم‌بندی دقیق مباحث فقهی رهنمون شد. او همـه بابهای فقه را درون چهار بخش عبادات، احکام، عقود و ایقاعات دسته‌بندی کرد. فقهای معاصر نیز این تقسیم‌بندی را ضمن افزودن برخی‌نکات پذیرفته‌اند (رجوع کنید بـه همو، ۱۳۸۹، ج۱،مقدمـه بقال،ص ن).بخش درخور توجهی از نوآوریـها و دستاوردهای حوزه علمـیه حلّه، حاصل کوششـهای پیگیرانـه و دقتهای ژرف محقق حلّی بوده کـه پس از او بـه دست مؤثرترین و مشـهورترین عالم حوزه علمـی حلّه، جمال‌الدین حسن‌بن یوسف‌بن مطهر معروف بـه علامـه حلّی* تداوم یـافته است. او علاوه بر پدرش، نزد محقق حلّی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن‌مـیثم بحرانی و سیدعلی‌بن طاووس و احمدبن‌طاووس فقه و اصول‌وحدیث و کلام و فلسفه و منطق و ریـاضیـات خواند. علامـه‌حلّی خود نیز شاگردان بسیـاری درون حوزه علمـیه حلّه تربیت کرد کـه مشـهورترین آنان فرزندش فخرالمحققین (متوفی۷۷۱)، زادگانش، عمـیدالدین عبدالمطلب و ضیـاءالدین عبداللّه و تاج‌الدین حسنی و قطب‌الدین محمد رازی معروف‌به قطب‌تحتانی بودند (حرّعاملی، قسم ۲، ص ۸۱؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الحقائق، ص ۵۲ـ۵۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۸، ص ۷۹). کتابهای ارشادالاذهان، تبصرة‌المتعلّمـین، قواعدالاحکام، مختلف الشیعة و تذکرة الفقهاء درون فقه، تهذیب الوصول درون دانش اصول، الجوهرالنضید درون منطق، خلاصة‌الاقوال درون مباحث رجالی، کشف‌المراد و الباب الحادی‌عشر درون کلام از جمله تألیفات متعدد اوست (حرّعاملی، قسم۲، ص۸۲ـ۸۵؛ به منظور گزارش تفصیلی آثار او رجوع کنید بـه اشمـیتکه، ص ۵۰ـ۱۱۴). بیشتر این کتابها متون درسی حوزه‌های علمـیه بوده‌اند و بر آنـها شرح و حاشیـه نوشته شده است.علامـه با پیروی از روش فقهی اسلاف خود، شیخ‌طوسی و محقق حلّی، فقه تفریعی را با توجه بـه موضوع‌بندی محقق حلّی و با بهره‌گیری از تسلط خود بر قواعد فقهی کمال بخشید. او با نگارش دو کتاب تذکرة‌الفقهاء، درون بررسی و نقد آرای مذاهب مختلف اسلامـی، و مختلف‌الشیعة، درون بررسی اختلافات فتوایی فقهای امامـی، هم کار شیخ طوسی را به‌کمال رساند و هم درون واقع فقه تطبیقی مذهب امامـی را بنیـان گذارد. کتابهای اصولی او چون تهذیب‌الوصول و کتاب نـهج‌الوصول الی علم الاصول نیز درون کمال‌بخشی فقه امامـیه تأثیر جدّی داشت.پس‌از علامـه، نامبردارترین دانشمند حوزه حلّه فخرالمحققین بود. او بر چند کتاب فقهی‌وکلامـی پدرش شرح نوشت کـه از همـه مشـهورتر ایضاح‌الفوائد (شرح قواعد) هست (افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۷۷). مطالب استدلالی او درون این شرح به‌سبب دقت و موشکافی مؤلف همواره محل توجه افرادی چون شیخ مرتضی انصاری بوده هست (رجوع کنید بـه ج ۱، ص ۱۲۸، ج ۲، ص ۲۳۸، ج ۳، ص ۶۳، ۶۸، ۷۶). شاگردان بسیـاری از محضر درس این استاد حوزه حلّه بهره بردند کـه از جمله آنان محمدبن مکّی عاملی معروف بـه شـهید اول (متوفی ۷۸۶)، فخرالدین احمدبن عبداللّه معروف بـه ابن‌متوّج بحرانی و فیروزآبادی صاحب القاموس المحیط هست (آقابزرگ طهرانی، طبقات: الحقائق، ص ۱۸۵).در مـیان این شاگردان، شـهید اول شـهرت بسیـار پیدا کرد. او کـه برای تکمـیل مراحل تحصیل خود از قریـه جزّین جبل عامل بـه حلّه سفر کرده بود، علاوه بر فخرالمحققین، نزد سیدضیـاءالدین حسینی و برادرش سیدعمـیدالدین و سیدتاج‌الدین ابن‌معیّه حسنی‌و دیگران درس خواندو حکمت و علوم عقلی را درون شام نزد قطب‌الدین محمدبن محمد رازی ــکه خود از پرورش‌یـافتگان حوزه علمـی حلّه بودــ فراگرفت (امـین، ج۱۰، ص ۵۹، ۶۱ـ ۶۲). تأسیس و شکوفایی حوزه علمـیه جبل‌عامل مرهون فعالیتهای علمـی و تدریسی او بوده است.حوزه علمـیه حلّه کـه از اواسط قرن ششم و سرتاسر قرن هفتم و هشتم معتبرترین و پرکارترین حوزه شیعی بود، عمدتاً بـه علت درگیریـهای مکرری کـه در دوره ملوک‌الطوایفی بعد از سقوط ایلخانان (حک: ۶۵۴ـ۷۵۰) بر سر تصرف حلّه روی داد، رفته‌رفته رونق خود را از دست داد. درون واقع صرف‌نظر از دوره شیخ‌حسن بزرگ* جلایری کـه در ۷۳۹ حلّه را فتح کرد، به‌سبب درگیریـهای مکرر جلایریـان با تیموریـان از ۷۹۵ که تا دهه نخست قرن نـهم و سپس تداوم این درگیریـها که تا ۸۵۰ مـیان جلایریـان و قره‌قوینلوها، این شـهر سخت ناامن شد (رجوع کنید بـه حلّی، قسم۱، ص۱۰۰ـ۱۰۸؛ نیز رجوع کنید بـه حلّه*). این ناامنیـها درون رکود حوزه حلّه مؤثر افتاد، چنان‌که فقیـه و متکلم حوزه حلّه، فاضل مقداد سیوری حلّی، شاگرد شـهید اول و فخرالمحققین و استادِ ابن‌فهد حلّی، بـه همراه بسیـاری از علمای بزرگ حلّه، این شـهر را بـه قصد نجف ترک کرد و در ۸۲۶ درون این شـهر درگذشت (افندی‌اصفهانی، ج۵، ص ۲۱۶؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۹، ص ۲۸۴ـ۲۸۶). با این همـه درون طی این حادثه‌ها فعالیت حوزه حلّه متوقف نشد. چنان‌که مدرسه علمـیِ موسوم بـه زعیـه/ زعبه/ زعینـه/ زعنیـه/ رعیـه درون حلّه دایر بود و جمال‌الدین احمدبن شمس‌الدین محمد، مشـهور بـه ابن‌فهد حلّی، درون این مدرسه بـه تدریس اشتغال داشت (خوانساری، ج ۱، ص ۷۲). سرانجام درون پی ادعای مـهدویت سیدمحمدبن فلاح مشعشع، درس‌خوانده حوزه حلّه و شاگرد ابن‌فهد حلّی، و تسلط او بر حلّه و سپس جنگهای ویرانگر اخلاف او با آق‌قوینلوها، امنیت به‌کلی از شـهر حلّه رخت‌بربست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۷۳ـ۷۴؛ حلّی، قسم ۱، ص ۱۰۸ـ۱۱۲).بدین‌گونـه به‌مرور حوزه‌علمـیه جبل‌عامل، کـه در سالهای پایـانی دهه هشتاد قرن‌هشتم پایـه‌گذاری شده‌بود، و سپس حوزه‌نجف، کـه به سبب برخی اقدامات رفاهی و امنیتی حاکمان شـهر دوباره رو بـه رونق گرفتن داشت، جانشین حوزه علمـیه حلّه شدند (رجوع کنید بـه بحرالعلوم، ص ۵۷ـ۵۹؛ نیز رجوع کنید بـه بخش ۵ و ۷ همـین مقاله). با آنکه این حوزه کاملا از حرکت بازنایستاد، دیگر هیچ‌گاه بـه دوران طلایی و درخشان خود بازنگشت.


منابع: محمدمحسن آقابزرگ‌طهرانی، طبقات‌اعلام‌الشیعة:الثقات‌العیون فی سادس القرون، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: الحقائق‌الراهنة فی‌المائة الثامنة، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵؛ ابن‌ادریس حلّی، موسوعة ابن‌ادریس الحلّی، ج ۸ـ ۱۳: کتاب السرائر الحاوی‌لتحریرالفتاوی،چاپ‌محمدمـهدی‌‌خرسان،قم۱۳۸۷ش؛ ابن‌جنید اسکافی، مجموعة فتاوی ابن‌الجنید، تألیف علی‌پناه اشتهاردی، قم ۱۴۱۶؛ ابن‌داوود حلّی، کتاب‌الرجال، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۴۲ش؛ ابن‌مشـهدی، المزارالکبیر، چاپ جواد قیومـی اصفهانی، قم ۱۴۱۹؛محمدامـین‌بن‌محمدشریف استرآبادی،الفوائدالمدنیة،چاپ سنگی تبریز ۱۳۲۱، چاپ افست ]قم ? ۱۴۰۵[؛ زابینـه اشمـیتکه، اندیشـه‌های کلامـی علامـه حلّی، ترجمـه احمد نمایی، مشـهد ۱۳۷۸ش؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی اصفهانی، ریـاض العلماء و حیـاض‌الفضلاء، چاپ احمد حسینی،قم۱۴۰۱ـ ؛امـین؛ مرتضی‌بن‌محمدامـینانصاری،کتاب‌المکاسب، قم ۱۴۱۱؛ محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی‌النجف»، درون موسوعة‌العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت : مؤسسة الاعلمـی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ یوسف‌بن احمد بحرانی، لؤلؤة‌البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم ]بی‌تا.[؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ] ۱۹۶۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ یوسف حلّی، تاریخ‌الحلة، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۳۷۲ش؛ محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من‌التقلید، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴؛ خوانساری؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیـات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیـات ۵۷۱ـ۵۸۰ه .، ۵۸۱ـ۵۹۰ه .، ۵۹۱ـ۶۰۰ه .، ۱۴۱۷؛ محمدبن مکی شـهید اول، الاربعون حدیثاً، قم ۱۴۰۷؛ حسن صدر، تکملة امل‌الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ مجلسی؛ جعفربن حسن محقق حلّی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛ همو، مختصر نافع: ]ترجمـه فارسی[، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۲ش؛ همو، المعتبر فی شرح‌المختصر، چاپ سنگی ]تهران [۱۳۱۸؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث‌ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة‌الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ عبداللّه‌بن فضل‌اللّه وصّاف‌الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی ۱۲۶۹.


/محمد صادق مزینانی/


۷)جبل عامل. مجموعه‌ای از مراکز علمـی ـ آموزشی شیعی درون برخی شـهرها و روستاهای جبل عامل از مـیانـه قرن هشتم که تا مـیانـه قرن دهم. این مراکز، حوزه بـه مفهوم امروزی، کـه سنّتهای آموزشی معیّن و ثابتی دارند، نبوده‌اند. از این‌رو، حتی نمـی‌توان این مراکز را با نمونـه‌های پیش‌تر (مانند حوزه حلّه) یـا نمونـه بعدی (حوزه اصفهان) همانند دانست. حوزه‌های جبل عامل عمومآ با وجود استادی فاضل پا مـی‌گرفت کـه طلاب بـه قصد تحصیل نزد او مـی‌رفتند و با مرگ استاد و به علت نبود استاد مبرِّز دیگری درون آنجا، حوزه از مـیان مـی‌رفت.مراد از جبل عامل درون این مقاله، جبل عامل فرهنگی هست که نباید با جبل عامل تاریخی یکی گرفته شود. جبل عامل هیچ‌گاه واحدی سیـاسی با حد و مرز مشخص نبوده است. این منطقه، درون واقع، یک محدوده بزرگ مسکون بوده کـه پس از مـهاجرت قبیله یمنی عامله بدانجا، نام نخستین آن، یعنی جبل‌الجلیل، به‌تدریج متروک شده و به جای آن جبل عامل بـه کار رفته است.در عصر ممالیک و تحت تأثیر اِعمالِ نظام رَوک* (نوعی نظام تقسیم‌بندی اراضی به منظور گرفتن مالیـات و نیز اقطاع زمـینـها)، جبل عامل بـه دو شـهر صور و نبطیـه محدود شد و سرانجام براثر نـهضت علمـی شیعی، کـه عامل پیوند بخش اصلی ساکنان جبل عامل بـه یکدیگر بود، این منطقه اهمـیت فرهنگی ویژه‌ای یـافت و بخشـهایی از مغرب و مرکز دشت بقاع نیز بـه این جغرافیـای فرهنگی پیوستند و دو شـهر مَشْغَره و کَرَک نیز بدانـها اضافه شدند. بر مبنای این حیطه جغرافیـایی بود کـه نخستین و مـهم‌ترین کتاب تاریخی شرح حرکتهای علمـی درون جبل عامل و عالمان آن، یعنی کتاب امل الآمل* فی علماء جبل‌عامل، را شیخ حرّ عاملی* تألیف کرد (برای تفصیل رجوع کنید بـه مـهاجر، جبل عامل بین الشـهیدین، ص ۱۹ـ۳۰؛ نیز رجوع کنید بـه جبل‌عامل*).درباره پیشینـه فرهنگی حوزه جبل عامل، شواهدی درون دست نیست کـه نشان دهد وضع فرهنگی آنجا پیش از فعالیتهای محمدبن مکی عاملی (متوفی ۷۸۶) معروف بـه شـهید اول* و تأسیس حوزه جزین، با وضع فرهنگی شام و تشیع شامـی چه تفاوتی داشته است. ویژگی تشیع شامـی، نداشتن فرهنگ مکتوب و فقدان سنّت فکری بود؛ اما دو شـهر حلب و طرابلس، بـه سبب ارتباط علمـی با حوزه‌های بغداد و حلّه، وضع متفاوتی داشتند. البته نباید اقدامات فردیِ برخی عالمان جبل عامل را، درون طول دو قرن پیش از شـهید اول، نادیده گرفت. از جمله این عالمان، اسماعیل‌بن حسین عَودی جزینی (متوفی ۵۸۰)، جمال‌الدین یوسف‌بن حاتم مشغری (متوفی ح ۶۶۴)، طومان‌بن احمد مناری (متوفی۷۲۸) و صالح‌بن مشرف طَلُّوسی (حدوداوایل‌قرن هشتم، نیـای اعلای شـهید ثانی)، از تربیت‌شدگان حوزه حلّه بودند. اقدامات این افراد درون هموار راه به منظور شـهید اول و تأسیس حوزه جبل عامل سهم اساسی داشته هست (برای شرح احوال این افراد رجوع کنید بـه مـهاجر، جبل‌عامل بین‌الشـهیدین، ص ۶۷ـ۷۶). نام ابوالقاسم‌بن حسین‌بن محمدبن عَود حلبی (متوفی ۶۷۷ یـا ۶۷۹)، فقیـه حلبی دیگری را کـه به‌اجبار بـه جزین مـهاجرت کرده بود، حتما به این افراد افزود (رجوع کنید بـه سبط‌بن‌عجمـی، ج ۱، ص ۳۶۲ـ۳۶۵) کـه جمعی از عالمانِ نـه چندان مشـهور عاملی نزد وی تحصیل د؛ از جمله جمال‌الدین ابراهیم‌بن ابی‌الغیث بخاری (متوفی ح ۷۳۶)، کـه نقش مـهمـی درون شکل‌گیری اولیـه حوزه جبل‌عامل داشت، اما ظاهراً سیطره و سخت‌گیریـهای شدید ممالیک مانع فعالیتهای جدّی و گسترده وی مـی‌شد (رجوع کنید بـه صَفَدی، ۱۹۶۲، ج ۶، ص۷۹ـ۸۳؛ همو، ۱۴۱۸، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۱۰؛ مـهاجر، جبل‌عامل بین الشـهیدین، ص ۷۸ـ۸۹). پدر شـهید اول، مکی ‌بن محمد جزینی (متوفی ح ۷۲۸)، نزد طومان‌بن‌احمد مناری عاملی شاگردی کرده بود و مناری خود از شاگردان ابراهیم بخاری و بخاری شاگرد ابن‌عود بود (افندی‌اصفهانی، ج ۳، ص ۲۲). درون نتیجه همـین تلاشـهای مستمرِ تقریباً دو قرنـه، حوزه جبل‌عامل آرام‌آرام شکل گرفت، هر چند بخش عمده و مـهم حرکت علمـی درون جبل‌عامل، حاصل کوششـهای شـهید اول است. اهمّ حوزه‌های علمـی جبل‌عامل به منظور این شـهرها یـا روستاها پایـه‌گذاری شده‌اند :


الف) جِزّین، از شـهرهای مرزهای شمالی منطقه جبل‌عامل. حوزه علمـیه این شـهر را مـی‌توان اساس تشکیل دیگر حوزه‌های علمـیه درون جبل عامل دانست. بنیـان‌گذار حوزه جزّین، محمدبن مکی‌بن محمد مشـهور بـه شـهید اول است. وی بعد از تحصیلات اولیـه، به منظور تکمـیل دانش خود نزد عالمان مشـهور آن عصر، مدتی درون مدینـه اقامت گزید و در آنجا بخشی از مجموعه مشـهور خود را، کـه تاریخ کتابت آن را ۷۵۰ ذکر کرده است، تألیف کرد (رجوع کنید بـه مختاری، ص ۳۹). سپس بـه حلّه رفت کـه در آن روزگار مـهم‌ترین مرکز علمـی شیعه بود. حدود هفت سال درون آنجا اقامت گزید و نزد عالمان برجسته حلّه، خاصه فخرالمحققین، تحصیل کرد و برخی از مـهم‌ترین آثار فقهی (از جمله کتاب ایضاح‌الفوائد فی شرح اشکالات القواعد را کـه شرح فخرالمحققین بر قواعد الاحکام علامـه حلّی است) خواند و فخرالمحققین بـه او اجازه‌ای عام به منظور روایت آثار خود و تألیفات پدرش درون علوم نقلی و عقلی و در فروع و اصول داد (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۱۷۷ـ۱۷۸). شـهید بار دیگر از مراکز علمـی بغداد، دمشق، الخلیل، مصر، مکه و مدینـه دیدن کرد و از بسیـاری از عالمان این شـهرها اجازه گرفت. او شمار عالمان اهل سنّتی را کـه در حین سفرهایش دیده و از آنـها اجازه داشته، چهل تن ذکر کرده هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۰۴، ص ۱۹۰). متن چند اجازه کـه باقی‌مانده، نشان مـی‌دهد کـه وی نزد عالمان اهل سنّت فقط مجامع حدیثی اهل‌سنّت و برخی متون ادبی، همچون الفیـه ابن‌مالک، را قرائت کرده هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۰۴، ص ۱۹۱ـ۱۹۲، ۱۹۹ـ۲۰۲). شـهید درون حدود ۷۶۰ بـه زادگاه خود، جزّین، بازگشت. بنابر شواهدی، او به منظور ایجاد برخی تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیـاسی برنامـه‌ای منسجم داشته است. درون جنبه فرهنگی، بـه تربیت شاگردان توجه فراوانی نشان داد و بسیـاری از آنان را کـه از مناطق گوناگون، همچون حلب و شـهرهای عراق، بودند تربیت کرد. بعدها این شاگردان درون گسترش حوزه جبل‌عامل نقش مـهمـی ایفا د. نام ۲۹ تن از این افراد دانسته است، اما بی‌تردید شمار شاگردان شـهید بیش از این بوده هست (مـهاجر، جبل عامل بین‌الشـهیدین، ص ۱۵۶ـ۱۵۹؛ همو، الشـهیدالاول، فصل ۴، بخش ۵). شـهید درون جزّین مدرسه‌ای بنا نـهاد کـه یکی از شاگردان او، بـه نام محمدبن علی بِتِدّینی (گ ۷ر)، آن را مدرسه‌ای بزرگ خوانده است. دو تن از شاگردان شـهید اول از حلّه نیز وی را درون تأسیس مدرسه یـاری د. شـهید همچنین دو کتاب مـهم خود، الدروس الشرعیة فی فقه‌الامامـیة و ذِکرَی الشیعة فی احکام‌الشریعة، را بـه درخواست شاگردان خود نگاشت. نسخه‌ای کهن از این کتاب باقی هست که آن را یکی از شاگردان شـهید درون همان سالِ شـهادت استاد، کتابت کرده است، کـه نشان مـی‌دهد شاگردان وی، بلافاصله بعد از فراغت استاد از نگارش، بـه استنساخ نگاشته‌های او مـی‌پرداخته‌اند (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ص ۴۰).در جنبه اجتماعی، شـهید کوشید تغییراتی درون جامعه شیعیـان جبل عامل پدید آورد. وی با پیروی از نظام وکالت، کـه در عصر حضور ائمـه به منظور جمع‌آوری مالیـاتهای شرعی وجود داشت، نایبانی را از مـیان شاگردان برگزیده خود بـه مناطق مختلف جبل عامل فرستاد. وی درون آثار فقهی خود از فقیـه جامع‌الشرایط با عنوان نایب عام امام یـاد کرده کـه ظاهرآ بـه معنای آن هست که وی قائل بـه شمول دامنـه اختیـارات فقیـه جامع‌الشرایط درون تصدی برخی مناصب سیـاسی بوده هست که شیعیـان، امام را متولی آن مناصب مـی‌دانسته‌اند. درون این اندیشـه، شـهید از فضای فکری عمومـی حاکم بر حلّه متأثر بوده هست (رجوع کنید بـه مـهاجر، جبل‌عامل بین‌الشـهیدین، ص ۱۳۱ـ۱۳۳؛ همو، الشـهیدالاول، فصل ۷، بخش ۲). فعالیتهای شـهید درون زمـینـه اجتماعی، اولین سازماندهی اجتماعی شیعیـان درون جبل عامل به‌شمار مـی‌رود. تلاشـهای اجتماعی او باعث شکل‌گیری برخی فعالیتهای سیـاسی شیعیـان شد. شیعیـان جبل عامل ــکه پیشتر درون نواحی ساحلی، از لاذقیـه که تا رأس ناقوره، اقامت داشتندــ بـه سبب حملات پی درون پی صلیبیـان مجبور بـه ترک زادگاههای خود شدند؛ شیعیـان طرابلس بـه جبل لبنان و ساکنان صور بـه جبل عامل پناه بردند. درون دوره مملوکی نیز مـهاجرتهای اجباری ادامـه یـافت. ممالیک، بعد از بیرون راندن صلیبیـان، دو شـهر طرابلس و صور را نابود د که تا امکان بازگشت شیعیـان وجود نداشته باشد. همچنین بـه مناطق شیعه‌نشین جبلِ لبنان* (همچون کَسْرَوان، و جُبَیْل) مدام حمله مـی‌د و سعی درون بیرون راندن شیعیـان داشتند و در این راه حتی بـه کشتار شیعیـان نیز دست زدند (برای کشتار شیعیـان جبل‌لبنان توسط ممالیک درون ۷۰۵ رجوع کنید بـه مَقریزی، ج ۲، قسم ۱، ص ۱۲، ۱۴ـ۱۵؛ صالح‌بن‌یحیی، ص ۵۷ـ۵۸). ممالیک، بعد از بیرون راندن شیعیـان، جمعیتهای ترکمنان وفادار بـه خود را درون این مناطق اسکان دادند. این فشارها از یک سو و فعالیتهای شـهید از سوی دیگر، بـه حرکت گسترده شیعیـان انجامـید. بـه گفته صالح‌بن‌یحیی (ص ۱۱۱)، شیعیـان با درون دست گرفتن فرمان سلطانی (رجوع کنید بـه قلقشندی، ج ۱۳، ص ۱۳ـ۲۰) مبنی بر ممنوعیت پایبندی بـه تشیع، تظاهر بـه اجرای سنّت د، ولی درون باطن درون پی ترویج مذهب شیعه بودند. احتمالا این حوادث اندکی پیش از ۷۸۴ (رجوع کنید بـه صالح‌بن‌یحیی، همانجا) رخ‌داده، یعنی زمانی کـه شـهید اول درون اوج فعالیتهای علمـی خود بوده است. این فرمان، نشان‌دهنده دامنـه فعالیتهای شیعیـان هست که پیش از آن نمایندگان شـهید بـه مـیان آنان فرستاده شده بودند. از پیـامدهای این فعالیتها، شـهادت محمدبن مکی درون ۷۸۶ بود، اما شاگردان فراوان وی (همچون مقدادبن عبداللّه سیوری، حسن‌بن ایوب‌بن نجم‌الدین حسینی، شمس‌الدین محمدبن نجده، شمس‌الدین محمدبن ضحاک صهیونی و شمس‌الدین محمدبن مجاهد) سنّتی را کـه شـهید بنا نـهاده بود، زنده نگاه داشتند و حوزه جزین را درون دیگر مناطق جبل‌عامل تداوم بخشیدند (رجوع کنید بـه شـهید اول*).


ب) عَیناتا، شـهری درون بلندیـهای جنوب‌غربی جبل عامل. تاریخچه حوزه عیناتا با زندگانی دو خاندان برجسته شیعه این شـهر پیوند دارد: بنوحسام، و آل‌خاتون. بنیـان‌گذار حوزه عیناتا، زین‌الدین جعفربن حسام عیناتی، از بنوحسام است. حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۴۵) او را از مشایخ برجسته شمرده و مجلسی (ج ۱۰۷، ص ۶۹) از وی با تعبیر شیخ اعظم اعلم یـاد کرده است. با وجود این تعابیر، کـه نشان‌دهنده جایگاه بلند علمـی اوست، درباره فعالیتها و نگاشته‌های او اطلاع چندانی درون دست نیست. حرّ عاملی (همانجا) گفته کـه وی از سید حسن‌بن ایوب‌بن نجم‌الدین حسینی، مشـهور بـه ابن‌نجم‌الدین، روایت کرده است. بنابراین، جعفربن حسام نزد ابن‌نجم‌الدین، کـه خود شاگرد شـهید اول بود، درس خوانده است. بر اساس این اطلاعات، تاریخ تقریبی حیـات او نیمـه نخست قرن نـهم بوده است. وی درون جزین تحصیل کرد و سپس بـه عیناتا بازگشت و حوزه عیناتا را تأسیس کرد. از جمله شاگردان ابن‌حسام، برادرش زین‌الدین علی (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۲۳)، جمال‌الدین احمدبن حاج علی عیناتی (متوفی ح ۸۲۹؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص ۳۴؛ مجلسی، ج ۱۰۷، ص ۳۹؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۴۷) و علی بن محمدبن دَقْماق بودند (آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، همانجا). جمال‌الدین احمد عیناتی درون تثبیت حوزه عیناتا سهم مـهمـی داشت. اطلاع ما درباره نقش جمال‌الدین براساس این نکته هست که وی استاد دو تن از عالمان برجسته عاملی، بـه نامـهای محمدبن احمدبن محمد صَهیونی (متوفی ح ۸۷۹؛ مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۳۸، ۵۳) و محمدبن علی‌بن محمدبن خاتون عیناتی (متوفی ح ۹۰۰؛ حرّعاملی، همانجا؛ مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۱)، بود. ناصربن ابراهیم احسایی بویـهی (متوفی ۸۵۳)، از ساکنان احساء (افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۲۳۲ـ۲۳۵)، نیز درون جوانی بـه جبل عامل مـهاجرت کرد و تا پایـان عمر درون عیناتا سگزید (حرّعاملی، قسم ۱، ص ۱۸۷). با توجه بـه تاریخ درگذشت وی، بویـهی نیز احتمالا از شاگردان جمال‌الدین بوده است. شاگردی این اشخاص نزد جمال‌الدین نشان مـی‌دهد کـه وی برجسته‌ترین فقیـه عصر خود بوده است، بـه طوری کـه بویـهی به منظور فراگیری فقه، از منطقه احساء بـه عیناتا مـهاجرت کرد.در مـیان شاگردان جمال‌الدین، شخصی کـه اهمـیت فراوانی دارد و بعدها با کم شدن نقش خاندان بنوحسام، تأثیر مـهمـی درون تداوم فعالیتهای حوزه عیناتا گذاشته، شمس‌الدین محمدبن علی مشـهور بـه ابن‌خاتون هست (درباره خاندان ابن‌خاتون رجوع کنید بـه مـهاجر، جبل عامل‌بین‌الشـهیدین، ص ۱۶۸ـ۱۷۵). دو تن از مشـهورترین شاگردان او، فرزندش ابوالعباس جمال‌الدین احمد (متوفی ح ۹۷۷؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص ۳۳) و علی‌بن عبدالعالی کَرَکی مشـهور بـه محقق کرکی و محقق ثانی* (متوفی ۹۴۰؛ به منظور اجازه ابن‌خاتون بـه محقق ثانی رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۷)، درون تحولات حوزه جبل عامل نقش مـهمـی ایفا د. درون روزگار ابوالعباس احمد و فرزندش نعمت‌اللّه علی‌بن احمد (متوفی ح ۹۸۸) و نوه‌اش احمد، حوزه عیناتا بـه اوجِ شکوه خود رسید و دو تن از برجسته‌ترین فقیـهان شیعه، یعنی علی‌بن عبدالعالی کرکی و زین‌الدین‌بن علی جُبعی/ جُباعی معروف بـه شـهیدثانی* (متوفی ۹۶۶؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص۳۵)، نزد برخی از افراد خاندان ابن‌خاتون درس خواندند و از آنان اجازه گرفتند. عالم و فقیـه برجسته ایرانی، ملاعبداللّه‌بن حسین تستری* (متوفی ۱۰۲۱)، بـه عیناتا سفر کرد و نزد نعمت‌اللّه علی (متوفی ح ۹۸۸) مشـهور بـه ابن‌خاتون و فرزندش احمد تحصیل کرد و از هر دو اجازه عام گرفت (برای متن اجازه‌ها رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۸۸ـ۹۶). همچنین فقیـه برجسته عاملی، علی‌بن هلال کرکی مشـهوربه شیخ‌علی منشار (متوفی ۹۸۴؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۱۵، ص۱۸۶)، از جمال‌الدین احمدبن محمدبن علی‌بن خاتون عیناتی روایت کرده‌است (افندی‌اصفهانی، ج۴، ص۲۸۴). علی‌بن هلال بعدها بـه ایران سفر کرد و در روزگار شاه طهماسب (متوفی ۹۸۴) شیخ‌الاسلام اصفهان شد (رجوع کنید بـه ‌قمـی، ج ۱، ص ۶۱۴؛ اسکندر، ج ۱، ص ۱۵۴، ۱۵۶). رونق حوزه عیناتا، کـه بیش از یک قرن بـه طول انجامـید، با مـهاجرت برخی افراد آل خاتون (رجوع کنید بـه خاتون*، آل) بـه ایران و هند از مـیان رفت (رجوع کنید بـه مـهاجر، جبل‌عامل بین‌الشـهیدین، ص ۱۷۳ـ۱۷۴).


ج) کَرَک/ کرک نوح، واقع درون مرکز جبل لبنان. نخستین عالمِ شناخته‌شده این منطقه، احمدبن طارق کرکی (متوفی ۵۹۲) است. ذهبی (ج ۲۱، ص ۲۷۰ـ۲۷۱) از او با وصف محدّث و عالم یـاد کرده و گفته کـه تاجری شیعه بوده است. اما پیش‌گامِ تأسیس حوزه کرک، حسین‌بن محمدبن هلال کرکی (متوفی ح ۷۵۷)، شاگرد شـهید اول، است. وی با شـهید درون حلّه آشنا شد و نزد وی شاگردی و از او اجازه دریـافت کرد (برای متن اجازه رجوع کنید بـه افندی‌اصفهانی، ج ۳، ص ۳۷۴ـ۳۷۵). دانسته‌های ما درباره وی محدود بـه همـین مطالب است. با این حال، حوزه کرک درون روزگار وی اهمـیت عیناتا را نیـافت. از دیگر عالمان کرک، محمدبن عبدالعالی کرکی (متوفی ۸۰۸)، از شاگردان شـهید اول، هست (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۸ـ۲۹). وی مطمئناً درون کرک ساکن بوده، اما از اینکه درون شکل‌گیری حوزه کرک نقشی داشته هست یـا خیر، اطلاعی درون دست نیست. شخصیت اصلی درون تحول حوزه کرک، عزالدین حسن‌بن یوسف مشـهور بـه ابن‌عشرهروانی (متوفی ۸۶۲) است. درباره وی اطلاع چندانی درون دست نیست. درون ضبط نام او، درون منابع اختلافاتی وجود دارد (برای نمونـه رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۳۶ـ۳۷، ۳۹) و صورت صحیح نام او، یعنیروانی، براساس مطلبی هست که شاگرد وی، محمدبن علی جباعی/ جبعی، آورده هست (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۹ـ ۲۱۰). وی نزد دو تن از شاگردان شـهید، یعنی حسن‌بن ایوب (همانجا) و محمدبن علی‌بن نَجْده (افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۲۶۴)، و به احتمال بسیـار درون جزین تحصیل کرده و پس از اتمام تحصیلات، بـه کرک بازگشته است، زیرا شاگردانش به منظور تحصیل نزد وی بـه کرک مـی‌رفته‌اند. از مـیان شاگردان ابن‌عشرهروانی، نام شش تن شناخته شده هست که از مـیان آنان، دو تن شـهرت چندانی ندارند، یکی محمد اسکاف کرکی (رجوع کنید بـه افندی، همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۱۱۷)، و دیگری محمدبن احمدبن محمد مطاری. آقابزرگ طهرانی (۱۳۶۲ش، ص ۴۸ـ ۴۹) درون ضمن شرح‌حال سیدحسین‌بن علی حسینی سبزواری نوشته کـه وی نسخه‌ای از کتاب الدروس شـهید اول را درون ۸۷۲ درون کرک کتابت کرده و در اجازه‌ای کـه در آخر آن درج شده، مطاری استاد خود را ابن‌عشره معرفی کرده و گفته کـه پدربزرگ او، محمدبن عبدعلی‌بن نجده، از شاگردان شـهید اول هست (همان، ص ۱۳۱ـ۱۳۲).دیگر شاگردان ابن‌عشره از عالمان و فقیـهان مشـهور بودند، کـه عبارت‌اند از: محمدبن علی جباعی (متوفی ۸۷۶؛ رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۸)، بنیـان‌گذار حوزه جُباع یـا جُبَع (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله)؛ محمدبن محمدبن مؤذن جزینی، کـه در اجازه خود بـه علی‌بن عبدالعالی مـیسی از استاد خود، ابن‌عشرهروانی، با عنوان «شیخ افضل» یـاد کرده هست (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۶)؛ محمدبن احمد صهیونی (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۸ـ۳۹)؛ و علی بن هلال جزائری (متوفی ح ۹۱۰)، کـه اصالتاً اهل منطقه جزائر درون جنوب هورهای عراق بود و به کرک مـهاجرت کرد و در آنجا نزد ابن‌عشره بـه فراگیری فقه پرداخت. وی درون اجازه‌ای، از ابن‌عشره با عبارتهای بلند و توصیفاتی همچون استادم، شیخ بزرگوار، عالم، و فاضل کامل یـاد کرده هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۰۵، ص ۳۱). علی‌بن هلال بخش اعظمـی از عمر خود را درون کرک بـه سر برد و به تعبیر شاگرد نامورش، علی‌بن عبدالعالی کرکی، شیخ و بزرگ بلامنازع امامـیه درون روزگار خویش بود (رجوع کنید بـه همان، ج۱۰۵، ص ۷۰). ابن‌عشره درون ۸۲۶ درون کرک درگذشت (همان، ج ۱۰۴، ص۲۰۹ـ ۲۱۰).نکته مـهم دیگر درباره حوزه کرک، اقامت خاندان سادات بنواعرج درون آنجاست کـه تا زمان مـهاجرت بـه ایران، جایگاه و اهمـیت ویژه‌ای درون کرک داشتند و، برخلاف آل‌خاتون، درون ایران نیز مقام ممتازی بـه دست آوردند. حسن‌بن ایوب مشـهور بـه ابن‌نجم‌الدین (از شاگردان شـهید اول و از استادان جعفربن حسام عیناتی و ابن‌عشرهروانی)، فرزندش جعفر (صدر، ج ۱، ص ۷۱) و نواده‌اش بدرالدین حسن‌بن جعفر کرکی (متوفی ۹۳۳)، از شخصیتهای شناخته شده خاندان بنواعرج‌اند. حسن‌بن جعفر نخستین فرد این خاندان هست که درون کرک اقامت گزید (رجوع کنید بـه حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۵۶). از محضر درس او درون کرک،انی چون شیخ علی منشار و شـهید ثانی (عودی جزینی، ص ۱۵۹) کـه جملگی از عالمان مشـهور دوران خود بودند، استفاده د. اطلاعات جامعی درباره حسن‌بن جعفر کرکی درون دست است. بعد از شـهید اول، وی نخستین استاد حوزه جبل‌عامل هست که درباره تألیفاتش دانسته‌های کاملی درون دست داریم کـه برای شناخت فضای فکری و دانشـهای مورد توجه درون حوزه کرک سودمند است. از نوشته‌های اوست: الطیبة الجزریة فی القراءات العشر، درون شرح کتاب طَیْبة النشْرفی القراءات‌العشر، از محمدبن محمد جزری؛ العمدة الجلیّة فی الاصول الفقهیة، درون اصول فقه؛ المحجة البیضاء و الحجة‌الغراء، کـه در آن بـه مباحثی درباره فروع شریعت و حدیث و تفسیر پرداخته است؛ و مقنع‌الطلاب فیما یتعلق بکلام الأعراب، درون دانش نحو و تصریف و معانی و بیـان. از این کتابها تاکنون نسخه‌ای شناخته نشده هست (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۵۱؛ افندی‌اصفهانی، ج ۱، ص ۱۶۶ـ۱۶۷). وی، محقق کرکی را بـه همسری گرفت و فرزندش سیدحسین نخستین فرد از خاندان سادات بنواعرج بود کـه به ایران مـهاجرت کرد و در آنجا بـه مقامات بلندی دست یـافت و بعدها فرزندانش درون تمام دوره صفویـه مناصب مـهمـی داشتند (رجوع کنید بـه افندی‌اصفهانی، ج ۲، ص ۶۳).


د) مَیس، روستایی درون بلندیـهای جنوبی جبل‌عامل کـه بر دشتهای حوله مشرف است. شخصیت محوری درون شکل‌گیری حوزه مـیس، علی‌بن عبدالعالی مـیسی مشـهور بـه ابن‌مُفلح (متوفی ۹۳۸) است. بـه طور کلی، او درون تحولات فرهنگی جبل‌عامل سهم بزرگی داشته است. مـیسی نزد محمدبن محمد مشـهور بـه ابن‌مؤذن جزینی و محمدبن احمد صهیونی، هر دو از شاگردان ابن‌عشره درون کرک، تحصیل کرد و در ۸۸۴ از ابن‌مؤذن (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۳۵ـ۳۸) و در ۸۷۹ از صهیونی اجازه روایت گرفت (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۸ـ۳۹). درون متن اجازه نامـه‌ها بـه مکان صدور آنـها اشاره نشده است؛ از این‌رو، فقط مـی‌توانیم بگوییم کـه مـیسی بعد از اتمام تحصیلات خود، کـه زودتر از ۸۸۴ نیست، بـه مـیس بازگشته و همانجا اقامت گزیده است. شـهیدثانی ــکه از سال ۹۲۵ که تا ۹۳۳ درون مـیس شاگرد مـیسی بوده (عودی جزینی، ص ۱۵۸)ــ از وی با تعابیری چون امام اعظم، شیخ بزرگان عصر و تربیت کننده علما (مربی‌العلماء) یـاد کرده هست (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۴۹). از مـیان این علما، حسن‌بن جعفربن ایوب کرکی و نورالدین علی‌بن احمدبن حَجّه جُباعی را مـی‌شناسیم (رجوع کنید بـه حرّعاملی، قسم ۱، ص ۱۸۸؛ عودی جزینی، همانجا). مـیسی شاگردان دیگری نیز داشته، زیرا عبارت «تربیت کننده علما» کـه شـهید درون وصف او بـه کار، نشان‌دهنده گستردگی حوزه درس و بحث اوست. حوزه مـیس کـه در عمر کوتاه خود خوش درخشیده بود، بعد از درگذشت مـیسی درون ۹۳۸ و به ویژه تحت فشارهای حکومت عثمانی، ضعیف شد.از اجازه‌ای کـه ابراهیم، فرزند دانشمندِ مـیسی، درون سال ۹۷۵ به منظور فرزند خود، عبدالکریم، درون نجف صادر کرد (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۸۰ـ۱۸۱)، مـی‌توان دریـافت کـه در پی مرگ مـیسی، ابراهیم و پسرش بـه نجف کوچیدند. عبدالکریم از نجف بـه ایران مـهاجرت کرد و به دربار شاه طهماسب صفوی راه یـافت. پسر عبدالکریم، شیخ لطف‌اللّه مـیسی هست که مسجد مشـهور شیخ لطف‌اللّه درون اصفهان بـه نام اوست (رجوع کنید بـه اسکندر، ج ۱، ص ۱۵۷، با این ملاحظه کـه به جای مـیسی طیسی ضبط شده است؛ افندی اصفهانی، ج ۴، ص ۱۱۷).


ه ) مَشْغَرَه، شـهری واقع درون دامنـه‌های جبل لبنان، بر کناره وادی‌ای کـه نـهر لیتانی آن را بـه دو بخش دشت بقاع و جبل عامل تقسیم کرده است. علمای مشغره خیلی زود درون راه زمـینـه‌سازی علمـی شیعی جبل‌عامل تلاشـهای خود را شروع د. نام یوسف‌بن حاتِم مشغری کـه به حلّه رفت و در آنجا درس خواند، دانسته هست (مـهاجر، جبل‌عامل بین‌الشـهیدین، ص ۶۸ـ۷۲). بعد از او که تا روزگار محمدبن حسین‌بن محمدبن محمدبن مکی (متوفی ح ۹۰۳) وقفه‌ای طولانی درون فعالیتهای علمـی مشغره پدید آمد. وی نیـای خاندان حرّ است. تاریخ این خاندان، درون واقع تاریخ فرهنگی مشغره است. تنـها اطلاع ما درباره آغاز تاریخچه آل حرّ، اجازه علی‌بن عبدالعالی کرکی بـه شیخ حسین‌بن شیخ شمس‌الدین محمد حرّبن شیخ شمس‌الدین محمدبن مکّی است، کـه متن کامل آن درون بحار (مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۵۴ـ۵۷) آمده هست (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۱۲۱). این اجازه ــکه درون ۱۶ رمضان ۹۰۳ درون دمشق داده شده ــ نشان مـی‌دهد کـه فرد اجازه گرفته (مُجاز)، یعنی شیخ حسین، درون آن هنگام ساکن دمشق بوده هست و پدر و جدّ این خاندان اهل مشغره نبوده‌اند. همچنین براساس تعابیر بـه کار رفته درون وصف خاندان حرّ، آنان از علما و فقهای امامـیه بوده‌اند. با این حال، شگفت‌انگیز هست که شیخ حرّ عاملی بـه شرح حال هیچ یک از آنان، کـه اسلاف او بوده‌اند، اشاره‌ای نکرده است.نخستینی کـه حرّ عاملی از مـیان اسلاف خود معرفی کرده، جدّ پدرش، محمدبن حسین حرّعاملی مشغری، است. شـهرت او بـه مشغری نشان مـی‌دهد کـه وی، بـه احتمال بسیـار، نخستین فرد از خاندان حرّ هست که از دمشق بـه مشغره مـهاجرت کرده است. شیخ حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۱۵۴) پدر بزرگ پدرش، محمد، را عالم و فقیـهی ارجمند و عالی‌قدر خوانده و گفته کـه وی برترین مردمان روزگارش درون امور دینی بوده؛ اما، توصیف اخیر که تا حد زیـادی اغراق‌آمـیز است، چرا کـه وی با بزرگانی چون علی‌بن عبدالعالی مـیسی، علی‌بن عبدالعالی کرکی و شـهیدثانی هم دوره بوده است. احتمالا مـهاجرت وی از دمشق بـه مشغره، با سقوط ممالیک شام و افتادن شام بـه دست حکومت عثمانی و سیـاستهای ضد شیعی آنان مرتبط بوده است. بر این اساس، تاریخ مـهاجرت وی حتما بعد از ۹۲۲ و نبرد مَرْجِ دابِق باشد. هر سه فرزند او، محمد و عبدالسلام و علی، اهل علم بودند. شیخ حرّعاملی (قسم ۱، ص ۱۷۷ـ۱۷۸) از عموی پدر خود، محمدبن محمد، با وصف عالم فاضل محقق و مدقق یـاد کرده و از تبحر وی درون زبان عربی سخن گفته و افزوده کـه او شاعر و ادیب و توانا درون فن انشا بوده و در جایی دیگر (قسم ۱، ص ۱۵۴) وی را برترینِ اهل عصر خود درون علوم عقلی شمرده است. بـه نوشته حرّعاملی (قسم ۱، ص ۱۷۸)، وی نزد پدرش و شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک درس خوانده است. اما چنین مـی‌نماید کـه گفته شیخ حرّ درباره تحصیل او نزد صاحب معالم و مدارک نادرست باشد و در واقع، او شاگرد شـهید ثانی بوده هست (عودی‌جزینی، ص ۱۹۱). این محمد نخستین فرد مـهاجر از خاندان حرّ بـه ایران است. او درون ایران با شیخ بهائی دیدار کرد و دو قصیده درون ستایش وی سرود (رجوع کنید بـه حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۱۶۰). او علاوه بر بـه نظم کشیدن تلخیص‌المفتاح، رساله‌ای درون اصول و رساله‌ای درون عروض نیز تألیف کرد (همان، قسم ۱، ص ۱۷۸). عبدالسلام، پسر دیگر محمدبن حسین، درون مشغره نزد پدر و برادر خود علی و سپس نزد حسن‌بن زین‌الدین (صاحب معالم) و سیدمحمد عامِلی (صاحب مدارک) تحصیل کرد. وی رساله‌ای با نام ارشاد المنصف‌البصیر الی طریق‌الجمع بین أخبارالتقصیر، رساله‌ای درون مفطرات و رساله‌ای درباره نماز جمعه داشته هست (همان، قسم ۱، ص ۱۰۷). عبدالسلام اولین استاد شیخ حرّ عاملی بود و شیخ حرّ او را ماهر درون فقه و ادبیـات عرب وصف کرده و گفته کـه در ده سالگی خواندن متون درسی را نزد او آغاز کرده هست (همانجا). بر همـین اساس، فعالیت حوزه مشغره که تا ۱۰۴۳، کـه حرّعاملی درون آن هنگام ده ساله بوده، ادامـه داشته است. علی، دیگر فرزند محمدبن حسین، درون قیـاس با دیگر برادران خود جایگاه و مقام علمـی چندانی نداشت، اما نسل خاندان حرّ از طریق او باقی‌ماند. وی سه پسر بـه نامـهای حسین، حسن و محمد داشت. حسین دومـین فرد از خاندان حرّ بود کـه به ایران مـهاجرت کرد و در اصفهان درون خانـه شیخ بهائی اقامت گزید و نزد او درس خواند و اندکی پس‌از مرگ شیخ‌بهائی (۱۰۳۰) درگذشت (همان، قسم۱، ص۷۸). حسن پدر شیخ حرّ عاملی بود و خود چهار فرزند داشت کـه از مـیان آنـها محمد و زین‌العابدین بـه ایران مـهاجرت د و احمد و علی درون مشغره از دنیـا رفتند (رجوع کنید بـه حرّ عاملی*). محمد، دیگر فرزند علی‌بن محمدبن حسین، از مشغره بـه جباع مـهاجرت کرد کـه تا اکنون نیز نوادگان او درون همانجا سدارند. وی نخستین فرد از خاندان حرّ هست که شیخ حرّ عاملی (قسم۱، ص۱۷۰) از او با وصف مشغری جبعی یـاد کرده است. با مـهاجرت این افراد، حوزه‌علمـیه مشغره نیز از مـیان رفت، اما دانش‌آموختگان این حوزه درون مکانـهای دیگر بـه فعالیت علمـی مشغول شدند.ویژگی مـهم خاندان حرّ گرایش اخباری آنـهاست. اما این گرایش ــکه بـه صورت مشخص درون شیخ حرّ عاملی، بنیـان‌گذار واقعی اخباریگری درون ایران، دیده مـی‌شود و حتی نام کتاب وی، یعنی وسائل الشیعة لتحصیل مسائل‌الشریعة (درباره این کتاب و جایگاه آن نزد فقهای شیعه رجوع کنید بـه وسائل‌الشیعه*)، نیز به‌وضوح بر آن دلالت داردــ از کجا ریشـه گرفته است؟ این پرسش، پاسخ روشنی ندارد، اما احتمالا آنان اخباریگری را یـا بعدها اخذ کرده‌اند یـا این گرایش نتیجه تحولات فکری خود اعضای این خاندان علمـی بوده هست که بـه نظر مـی‌رسد احتمال نخست درست باشد، خاصه آنکه شیخ حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۷۰) از عالمـی بـه نام حسین‌بن حسن ظهیری عیناتی/عیناثی ساکن درون جبع، بـه عنوان یکی از استادان مـهم خود یـاد کرده است. این دانشمند گرایش اخباری داشته و در المسائل‌الظهیریة (ص ۵۴۷ـ۵۴۹) بـه این گرایش خود تصریح کرده است.


و) جُبَع/ جُباع، شـهری مشرف بر صیدا. درباره تاریخ ارتباط جبع با مراکز علمـی شیعه که تا پیش از قرن نـهم اطلاعی درون دست نیست. احتمالا مـهاجرت شیعیـان بـه این شـهر، درون پی فتح شام و مصر بـه دست حکومت عثمانی و تغییر اوضاع جبل‌عامل، باعث شکل‌گیری حوزه جباع شده است، زیرا اجداد محمدبن علی‌بن حسن جباعی (متوفی ۸۸۶) درون روستای لویزه، درون نزدیکی جباع، اقامت داشته‌اند (مـهاجر، جبل‌عامل بین‌الشـهیدین، ص ۲۰۹). محمد جباعی نیز نزد ابن‌عشرهروانی درون کرک تحصیل نمود و به تصریح خود، متون گوناگون را نزد او خواند (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۸ـ۲۱۰). شـهیدثانی درون اجازه‌ای کـه به نواده جباعی، حسین‌بن عبدالصمد جباعی، داده وی را «شیخ امام» خوانده هست (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۰۵، ص ۱۴۸). علت واقعی این تعبیر بسیـار عالی، روشن نیست، بـه ویژه آنکه از شاگردانش بی‌خبریم و از تألیفاتش نیز تقریباً چیزی نمـی‌دانیم، جز آنکه نسخه خطی تنـها اثر برجای‌مانده‌اش، المجموع یـا مجموع‌الجباعی، درون دو مجلد، درون کتابخانـه ملک تهران و نسخه‌ای دیگر از آن، همراه با تعلیقات محمدبن زهره جباعی (متوفی ۹۴۴) و بهاءالدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰)، درون کتابخانـه مدرسه بروجردی درون نجف نگهداری مـی‌شود. بـه این کتاب، بـه دلیل درون برداشتن تحقیقات و اطلاعات تاریخی ارزشمند، بسیـار استناد مـی‌شود. شـهیدثانی و فرزندانش، کـه در حوزه جبع تدریس مـی‌د، سبب رونق فراوان و به اوج رسیدن این حوزه شدند. پیش از شـهید نیز عالمانی درون حوزه جبع بـه فعالیت و تدریس اشتغال داشتند، از جمله علی‌بن احمد نحاریری (متوفی ۹۲۵)، پدر شـهید؛ عبدالصمدبن محمد جباعی (متوفی ۹۳۵)؛ و حسین‌بن ابی‌الحسن (متوفی ۹۶۳)، نیـای آل ابی‌الحسن، کـه نَسَب خاندان صدر بـه او مـی‌رسد. با این همـه، اوج رونق حوزه جبع درون دوره شـهیدثانی بوده است. شـهید ثانی نخست نزد پدرش بـه فراگیری فقه پرداخت و نزد او متون چندی، از جمله المختصرالنافع و شرائع‌الاسلام و اللمعة الدمشقیة، را خواند کـه نشان مـی‌دهد متون مذکور متنـهای درسیِ مراکز علمـی شیعه درون آن روزگار بوده‌اند. وی بعد از درگذشت پدرش بـه مـیس رفت و نزد علی‌بن عبدالعالی مـیسی متون فقهی، چون شرائع‌الاسلام، إرشاد الأذهان و قواعدالاحکام، را آموخت. سپس بـه کرک رفت و نزد حسن‌بن جعفر کرکی متون دیگری، از جمله القواعدالإلهیة، التهذیب، و العمدة‌الجلیة، را خواند (رجوع کنید بـه عودی‌جزینی، ص ۱۵۸ـ۱۵۹). او از ۹۲۰ که تا ۹۳۸ نزد عالمان مشـهور شیعی عصر خود تحصیل کرد. درون سال ۹۴۲ به منظور تکمـیل دانسته‌های خود بـه سفر رفت و در دمشق و قاهره نزد برجسته‌ترین عالمان عصر بـه خواندن متون متداول فقهی و غیره پرداخت و از بسیـاری از عالمان اهل‌سنّت، از جمله ابن‌طولون دمشقی، اجازاتی دریـافت کرد. وی بعد از گزاردن حج، درون ۹۴۴ بـه زادگاهش جبع بازگشت و تا سال ۹۵۱ درون آنجا بـه تدریس و تألیف پرداخت (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۵۹ـ۱۷۰). درون ۹۵۲ بـه استانبول سفر کرد و توانست اجازه تدریس درون مدرسه نوریـه شـهر بعلبک را بـه دست آورد. وی آنجا بـه تدریس مذاهب چهارگانـه و فقه شیعه پرداخت و در مـیان اَتباع مذاهب مختلف، مرجعیت علمـی یـافت (همان، ص ۱۷۴ـ۱۷۵، ۱۸۲). شـهیدثانی بعد از مدتی تدریس درون بعلبک*، بـه زادگاهش بازگشت، زیرا دیگر اوضاع آنجا را مناسب ادامـه فعالیتهای علمـی خود نمـی‌دید. وی بعدها مدت اقامتش درون بعلبک را روزگار خجسته و لحظات بهجت‌زا خوانده‌است (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۸۲). او درون جبع، که تا ۹۵۵، بـه تدریس و تألیف پرداخت. بـه نوشته عودی‌جزینی (ص ۱۸۲ـ ۱۸۳)، درون ۹۵۵ آرامش شـهید بـه پایـان رسید و دشمنانش بـه او هجوم بردند و این دشمنیـها بـه شـهادت وی انجامـید. با شـهادت او، رفته‌رفته حوزه جبع نیز کم فروغ شد، هر چند شـهید شاگردان بسیـاری تربیت کرد و آثار فراوانی نگاشت کـه برخی از آنـها هنوز هم تدریس مـی‌شوند و محل مراجعه‌اند (رجوع کنید بـه شـهیدثانی*). درس آموختگان حوزه جبل‌عامل و آثار تألیف شده این حوزه بیشترین سهم و تأثیر را درون شکل‌گیری حوزه اصفهان و حوزه‌های سپسین شیعه و حتی حوزه نجفِ متأخر داشته است.


منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف‌الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الضیـاءاللامع فی‌القرن التاسع، چاپ علی‌نقی منزوی، تهران ۱۳۶۲ش؛ اسکندر؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی اصفهانی، ریـاض‌العلماء و حیـاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ۱۳۵۹ش؛ محمدبن علی بتدینی، مختصر نسیم‌السحر، بـه اختصار محمد مکی‌بن محمد شـهیدی، نسخه خطی کتابخانـه مدرسه بروجردی نجف، ش ۸/۳۹۹؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ ذهبی؛ احمدبن ابراهیم سبط‌بن عجمـی، کنوزالذهب فی تاریخ حلب، چاپ شوقی شعث و فالح بکّور، حلب ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸/ ۱۹۹۶ـ۱۹۹۷؛ صالح‌بن یحیی، تاریخ بیروت و امراء بنی‌الغرب، بیروت ۱۹۹۰؛ حسن صدر، تکملة امل‌الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ خلیل‌بن ایبک صفدی، اعیـان‌العصر و اعوان النصر، چاپ علی ابوزید و دیگران، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۸؛ همو، کتاب الوافی بالوفیـات، ویسبادن ۱۹۶۲ـ؛ حسین‌بن حسن ظهیری عیناثی، المسائل الظهیریة، درون محمدامـین‌بن محمد شریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمة‌اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴؛ محمدبن علی عودی جزینی، رسالة بغیة المرید فی الکشف عن احوال الشـهید، درون علی‌بن محمد عاملی، الدر المنثور من المأثور و غیرالمأثور، ج ۲، قم ۱۳۹۸؛ قلقشندی؛ مجلسی؛ رضا مختاری، الشـهیدالاوّل: حیـاته و آثاره، قم ۱۳۸۴ش؛ احمدبن علی مَقریزی، کتاب‌السلوک لمعرفة دول‌الملوک، ج ۲، قسم ۱، چاپ محمد مصطفی زیـاده، قاهره ۱۹۴۱؛ احمدبن حسین قمـی، خلاصة‌التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش؛ جعفر مـهاجر، جبل‌عامل بین الشـهیدین : الحرکة الفکریة فی جبل عامل فی قرنین من اواسط القرن الثامن للهجرة/ الرابع عشر للمـیلاد حتی اواسط القرن العاشر/ السادس عشر، دمشق ۲۰۰۵؛ همو، الشـهیدالاول: عصره، سیرته، اعماله و مابقی منـها (زیر چاپ).


/جعفر مـهاجر/


 


۸)اصفهان. برخی آغاز فعالیتهای علمـی شیعیـان درون اصفهان را اواخر قرن چهارم مـی‌دانند کـه علاءالدین کاکویـه مدرسه‌ای با نام مدرسه علائی به منظور ابن‌سینا تأسیس کرد (رجوع کنید بـه موحد ابطحی، ج ۲، ص ۴۷ـ ۴۸؛ ریـاحی، ص ۱۲۶)، اما شکل‌گیری رسمـی حوزه علمـیه درون این شـهر بعد از رسمـی شدن مذهب تشیع درون دوره صفویـه درون ایران و به‌ویژه انتقال پایتخت بـه آنجا بوده است.در دوره صفویـه، با توجه بـه فشارهای شدیدی کـه بر شیعیـان درون قلمرو عثمانی وارد شده بود، برخی از عالمان شیعی جبل عامل با اغتنام فرصت از این گشایش سیـاسی درون ایران و به انگیزه ترویج مذهب شیعه بـه این کشور مـهاجرت د (در این‌باره رجوع کنید بـه مـهاجر، ۱۴۱۰). از این‌سو نیز شاه طهماسب صفوی (حک : ۹۳۰ـ۹۸۴) مـهم‌ترین نقش را درون استقبال از این علمای مـهاجر داشت. برخی از این علما درون شکل‌گیری حوزه علمـی اصفهان ایفای نقش د، از جمله علی‌بن هلال منشار کرکی عاملی* (متوفی ۹۸۴) فقیـه امامـی کـه نزد علی‌بن عبدالعالی کرکی تحصیل کرده بود و در این دوران بـه ایران آمد و از طرف شاه طهماسب اول (حک : ۹۳۰ـ۹۸۴)، بـه منصب شیخ الاسلامـی اصفهان رسید (واله اصفهانی، ص ۴۳۰). حسین‌بن عبدالصمد حارثی* (متوفی ۹۸۴)، از شاگردان و دوستان شـهید ثانی* و پدر شیخ بهائی نیز درون آغاز ورود بـه ایران درون اصفهان اقامت گزید. درون آنجا علی‌بن هلال منشار کرکی عاملی شیخ‌الاسلام اصفهان، از او استقبال کرد. حارثی سه سال درون اصفهان بـه تدریس اشتغال داشت (همان، ص ۴۳۳ـ۴۳۴).در دوران حکومت شاه‌طهماسب بـه سبب عنایت خاص شاه بـه علما و نیز اعتقاد و التزام شخص او بـه احکام شریعت (رجوع کنید بـه افندی‌اصفهانی، ج۳، ص۴۵۵ـ۴۶۰؛ خوانساری، ج۴، ص۳۶۳)، حوزه‌های علمـی شیعه رونق و نفوذ ویژه‌ای یـافتند. بعد از شاه طهماسب، درون دوره شاه اسماعیل دوم (حک: ۹۸۴ـ ۹۸۵) بـه جهت گرایش شاه بـه اهل‌سنّت، عالمان شیعی درون انزوا قرار گرفتند و حتی شاه درون صدد قتل آنان برآمد (خوانساری، ج ۲، ص ۳۲۱ـ۳۲۳). بعد از شاه اسماعیل دوم نیز درون دوره سلطان محمد خدابنده (حک : ۹۸۵ـ۹۹۶) توجهی بـه حوزه علمـیه نشد.با استقرار سلطنت شاه عباس اول صفوی (حک : ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) و اقدامات او عالمان شیعی نفوذ بیشتری یـافتند، که تا آنجا کـه مـی‌توان گفت حوزه اصفهان درون واقع درون دوره او تأسیس شد. یکی از عالمانی کـه از او بـه عنوان مؤسس حوزه علمـیه اصفهان یـاد مـی‌شود ملاعبداللّه تستری است. وی درس خوانده حوزه نجف بود و احتمالا درون حدود ۱۰۰۶ از کربلا بـه اصفهان آمد و سپس برهه‌ای درون مشـهد ساکن شد، اما درون ۱۰۰۹ کـه شاه عباس اول بـه مشـهد رفته بود با او ملاقات و او را تکریم کرد و از وی خواست بـه اصفهان برگردد. شاه درون اصفهان به منظور او مدرسه‌ای ساخت و تدریس درون آن را بـه او سپرد. وی درون آن مدرسه بـه تدریس فقه، اصول، حدیث و رجال پرداخت. بر اثر تلاشـهای تستری حوزه علمـیه اصفهان رونق فراوان یـافت و طلاب حدیث و فقه درون اصفهان روبه فزونی نـهادند. بـه نوشته محمدتقی مجلسی کـه خود شاگرد تستری بوده است، تعداد محصلان علوم دینی درون زمان ورود تستری بـه اصفهان پنجاه تن و در زمان وفاتش (۱۰۲۱) نزدیک بـه هزار تن بوده‌اند (رجوع کنید بـه ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳، ج ۱۴، ص ۳۸۲؛ تستری*، عبداللّه‌بن حسین).عالم بزرگ دیگری کـه در شکوفایی حوزه اصفهان حضوری تأثیرگذار داشت، بهاءالدین عاملی* بود. شاه عباس منصب شیخ‌الاسلامـی اصفهان را بعد از فوت شیخ علی منشار بـه وی سپرد. وی بـه مدد دانش گسترده و متنوع خود بـه تدریس پرداخت و شاگردان بزرگی تربیت کرد. وی درون سلسله اجازات روایی، از محدّثان امامـی برجسته هست و طرق بسیـاری از اجازات محدّثان درون قرون اخیر بـه او و سپس پدرش و شـهیدثانی منتهی مـی‌شود. محمدتقی مجلسی، صدرالدین شیرازی، ملامحسن‌فیض‌کاشانی، سید ماجد بحرانی، سیدحسین مجتهد کرکی، جوادبن سعد بغدادی مشـهور بـه فاضل‌جواد (متوفی ۱۰۶۵)، ملاحسنعلی تستری، ملاخلیل‌بن غازی قزوینی، ملاصالح مازندرانی، علی‌بن سلیمان بحرانی و رفیع‌الدین محمد نائینی مشـهوربه مـیرزارفیعا، کـه هر کدام سهم درخوری درون بالندگی حوزه علمـیه اصفهان داشتند، از مشـهورترین شاگردان شیخ بهائی بودند. شیخ بهائی با تربیت این شاگردان موجب ارتقای حوزه اصفهان شد و حتی چندین مدرسه نیز درون اصفهان تأسیس کرد. روش تدریس او بـه گونـه‌ای بود کـه شاگردان بسیـار جذب درسش او مـی‌شدند. از مـهم‌ترین اقدامات او درون حوزه‌اصفهان، سوق‌شاگردان مبرِّزش بـه شرح و تبیین متون حدیثی بوده‌است (رجوع کنید بـه محمدتقی مجلسی، ۱۴۰۶ـ ۱۴۱۳، ج۱۴، ص۴۳۴؛ واله‌اصفهانی، ص۴۴۳ـ ۴۳۷؛ به منظور شرح احوال و آثار و نیز مقام علمـی و ادبی وی رجوع کنید بـه بهاءالدین عاملی*).لطف‌اللّه‌بن عبدالکریم مـیسی (متوفی ۱۰۳۲) از مـهاجران جبل‌عامل و از مدرّسان فقه و حدیث درون اصفهان بود. وی که تا ۹۹۷ درون مشـهد اقامت داشت، ولی بـه دنبال حمله ازبکان بـه مشـهد و شـهادت استادش، ملاعبداللّه‌بن محمود تستری، از مشـهد بـه قزوین رفت و سرانجام بـه خواست شاه عباس اول درون اصفهان اقامت گزید و در مسجد و مدرسه‌ای کـه شاه بـه نام او ساخت ساکن شد (اسکندر ، ج ۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۰؛ واله اصفهانی، ص ۴۳۸ـ۴۳۹؛ نیز رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۴، ص ۴۱۷ـ۴۲۰). اسکندر تاریخی به منظور اقامت وی درون اصفهان ذکر نکرده، اما زمان این مـهاجرت بعد از ۱۰۰۶، سال انتخاب اصفهان بـه عنوان پایتخت، بوده است. شیخ لطف‌اللّه مـیسی که تا آخر عمر خویش درون آن مدرسه بـه تدریس و ارشاد مشغول بود (رجوع کنید بـه اسکندر ، ج ۱، ص ۱۵۷). مـیسی و فرزندش جعفر از بهاءالدین عاملی اجازه روایت دریـافت کرده‌اند (رجوع کنید بـه محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۶، ص ۱۴۸ـ۱۴۹)، همچنان‌که شیخ بهائی بـه وی توجه جدّی داشته و مردم را بـه او ارجاع مـی‌داده هست (حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۱۳۶).سیدمصطفی تفرشی* (متوفی بعد از ۱۰۴۴) فقیـه و رجالی امامـی صاحب کتاب مشـهور نقدالرجال، نیز از استادان مبرِّز حوزه اصفهان درون این دوران بود کـه نزد ملاعبداللّه تستری حدیث و رجال آموخته و از او اجازه روایت کتب اربعه را دریـافت کرده بود (خوانساری، ج ۷، ص ۳۲۷ـ۳۳۸).در این دوره، شـهرت بهاءالدین عاملی باعث شد از شـهرهای دور و نزدیک برایب فیض از محضر او بـه اصفهان روی آورند؛ چنان‌که زین‌الدین‌بن محمدبن حسن جبعی، نواده شـهیدثانی (متوفی ۱۰۶۳ یـا ۱۰۶۴) از جبل عامل بـه ایران سفر کرد و در خانـه شیخ‌بهائی منزل گزید و مدتها نزد او دانش آموخت. بعدها شیخ حرّ عاملی* نزد وی فقه، حدیث و ریـاضیـات خواند (حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۹۲؛ افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۳۸۸)، همچنین فاضل جواد کـه در کاظمـین متولد شد، به منظور تحصیل بـه اصفهان کوچ کرد و نزد بهاءالدین عاملی دانش آموخت و از ملازمان او شد (حرّعاملی، قسم ۲، ص ۵۷ـ۵۸؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۱۸ـ۱۱۹).محمدباقربن محمد حسینی استرآبادی مشـهور بـه مـیرداماد (متوفی ۱۰۴۱) محدّث، فقیـه و فیلسوف مشـهور امامـی کـه از دایی‌اش عبدالعالی کرکی و حسین‌بن عبدالصمد حارثی اجازه روایت دریـافت کرد، درون اصفهان کرسی تدریس و افتا داشت و پس از درگذشت بهاءالدین عاملی ریـاست کرسی تدریس بـه او رسید. صدرالدین شیرازی معروف بـه ملاصدرا* از معروف‌ترین شاگردان اوست کـه از شیراز بـه اصفهان آمد و نزد وی علوم معقول و نزد بهاءالدین عاملی علوم منقول (حدیث) آموخت (رجوع کنید بـه واله اصفهانی، ص ۴۱۷ـ۴۱۹؛ حرّ عاملی، قسم ۲، ص ۲۴۹). علاقه‌مندان بـه فلسفه نیز کـه آوازه مجالس درس مـیرداماد بـه گوششان رسیده بود از شـهرهای مختلف بـه اصفهان مـی‌آمدند که تا در کلاس درس وی بنشینند. مثلا عبدالغفاربن محمد رشتی (متوفی قبل از ۱۰۴۱) بـه مجلس درس مـیرداماد حاضر شد و حاشیـه‌ای برالتقدیسات استادش نوشت (افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۱۵۷ـ ۱۵۸؛ امـین، ج ۸، ص ۳۱). شاه سلیمان اول صفوی کـه به مـیرداماد علاقه وافر داشت، درون سفری به منظور زیـارت عتبات عراق او را با خود همراه کرد و در همان سفر مـیرداماد از دنیـا رفت و در نجف بـه خاک سپرده شد (برای شرح احوال و آثار و نیز خدمات علمـی و آموزشی وی رجوع کنید بـه مـیرداماد*، محمدباقر).سید ابوالقاسم حسینی فندرسکی (متوفی ۱۰۵۰) معروف بـه مـیرفندرسکی فیلسوف مشـهور امامـی و عالم ریـاضیـات، دیگر دانشمند معروف حوزه اصفهان است. وی درون دوره شاه عباس و شاه صفی بـه تدریس فلسفه و ریـاضیـات مشغول و نزد آن دو محترم بود. مـیرزا رفیعا نائینی، محمدباقر خراسانی و آقاحسین خوانساری از جمله شاگردان وی بودند (خاتون‌آبادی، ص ۵۱۴؛ افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۴۹۹ـ۵۰۱؛ نیز رجوع کنید بـه مـیرفندرسکی*، ابوالقاسم).قاسم‌بن محمد حسنی طباطبائی قُهپایی (متوفی ح ۱۰۶۰)، رجال‌شناس مشـهور سده یـازدهم، درون اصفهان نزد بهاءالدین عاملی و ملا عبداللّه تستری علوم حدیث و رجال آموخت و محمدباقر مجلسی، ابوالقاسم‌بن محمد جرفاذقانی و محمدبن علی استرآبادی از شاگردان وی بودند (رجوع کنید بـه اردبیلی، ج ۲، ص۲۱؛ محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۷، ص ۱۵۶؛ جزایری، ص ۷۸؛ خوانساری، ج ۴، ص ۴۱۱). حسنعلی‌بن عبداللّه تستری (متوفی ۱۰۶۹) نزد پدرش ملاعبداللّه تستری دانش آموخت و به درجه اجتهاد رسید. شاه سلیمان اول صفوی و شاه عباس دوم او را تکریم مـی‌د. وی درون مدرسه‌ای کـه شاه عباس اول به منظور پدرش ساخته بود تدریس مـی‌کرد و آنگاه کـه سلطان‌العلماء درون ۱۰۵۵ به منظور بار دوم بـه منصب وزارت رسید کرسی تدریس را از او گرفت (رجوع کنید بـه تستری*، عبداللّه‌بن حسین).محمدتقی مجلسی* (متوفی ۱۰۷۰) فقیـه و محدّث مشـهور کـه در اصفهان بـه دنیـا آمد و در خردسالی از ابوالبرکات واعظ اصفهانی اجازه روایت گرفت، نزد بهاءالدین عاملی و ملاعبداللّه تستری دانش آموخت و از آن دو اجازه دریـافت کرد و در اصفهان شاگردان زیـادی از جمله فرزندانش عزیزاللّه، عبداللّه و محمدباقر مجلسی، آقاحسین خوانساری، ملاصالح مازندرانی و محمدصادق کرباسی را پرورش داد. سهم او درون پرورش اهل علم و دانشمندان برجسته اصفهان بسیـار زیـاد بوده و خود نیز بـه این امر وقوف داشته و از رؤیـایش درون نجف گزارش داده و بیـان کرده هست که کلام امام علی علیـه‌السلام درون آن رؤیـا ناظر بـه همـین وظیفه تربیت طالبان علم بوده هست (رجوع کنید بـه قمـی، ج ۲، ص ۷۰۶ـ ۷۰۷). دو شرح عربی و فارسی او بر کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیـه ابن‌بابویـه از تأثیرگذارترین اقدامات حوزه اصفهان هست که بـه دلالت استادش، شیخ بهائی انجام داده هست (اردبیلی، ج ۲، ص۸۲؛ افندی‌اصفهانی، ج ۵، ص ۴۷؛ تنکابنی، ص۲۸۷ـ۲۸۹).ملارجب علی تبریزی، عارف و حکیم امامـیِ اهل تبریز کـه به دلیل اقامت طولانی درون اصفهان بـه اصفهانی نیز شـهرت یـافت، درون این شـهر شاگردان برجسته‌ای تربیت کرد کـه از آن جمله‌اند : ملامحمد تنکابنی، قاضی سعید قمـی، امـیر قوام‌الدین محمد اصفهانی، ملامحمد شفیع اصفهانی، محمدرفیع پیرزاده، محمدبن عبدالفتاح تنکابنی معروف بـه فاضل سراب. وی مدتی درون مدرسه شیخ لطف‌اللّه تدریس مـی‌کرد (نصرآبادی، ص ۲۲۳؛ به منظور شرح احوال و آثار و آرای فلسفی وی رجوع کنید بـه تبریزی*، ملارجب علی).رفیع‌الدین محمدبن حیدر حسنی طباطبائی مشـهور بـه رفیعا (متوفی ۱۰۸۰ یـا ۱۰۸۲)، فقیـه اصولی و متکلم امامـی درون اصفهان، نزد بهاءالدین عاملی و ملاعبداللّه تستری دانش آموخت و در علوم عقلی و نقلی تبحر یـافت و شاگردان زیـادی از جمله محمدباقر مجلسی را پرورش داد. کتاب مشـهور او الشجرة‌الالهیة درون اصول دین هست (اردبیلی، ج ۱، ص ۳۲۱ـ ۳۲۲؛ مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۱۲۸).آخوند ملاحسین بروجردی (متوفی ۱۰۸۴) درون مسجدجامع عباسی تدریس مـی‌کرد و عبدالحسین حسینی خاتون‌آبادی، صاحب وقایع‌السنین و الاعوام، کتاب حکمة‌العین کاتبی‌قزوینی (متوفی ۶۷۵) را نزد او خوانده هست (خاتون‌آبادی، ص ۵۳۲؛ به منظور خاندان علمـی خاتون‌آبادی رجوع کنید بـه خاتون‌آبادی*، خاندان).محمدصالح مازندرانی (متوفی ۱۰۸۶) به منظور تحصیل علم بـه اصفهان رفت وعلوم عقلی و نقلی را از عالمان بزرگ اصفهان آموخت. او نزد ملاعبداللّه تستری و محمدتقی مجلسی دانش آموخت (رجوع کنید بـه خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۸ـ۱۲۰).رفیع‌الدین محمدبن محمد مؤمن گیلانی (زنده درون ۱۰۸۸) فقیـه و محدّث مشـهور نیز نزد محمدباقر مجلسی علوم حدیث آموخت و مدتی نیز نزد محمدبن حسن حرّعاملی شاگردی کرد. او رساله‌ای بـه نام رسالة فی طریقة الاخباریین و الاصولیین و نیز کتابی با نام‌الذریعة الی احکام الشریعة نوشته هست (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۰، ص ۲۷، ج ۱۴، ص ۲۸؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۱، ص ۳۰۶ـ۳۰۷).محمدباقربن محمد مؤمن سبزواری (متوفی ۱۰۹۰)، معروف بـه محقق سبزواری، فقیـه محدّث و متکلم مشـهور امامـی درون اصفهان نزد سیدابوالقاسم مـیرفندرسکی و قاضی معزالدین اصفهانی علوم عقلی و نزد حیدرعلی اصفهانی و حسنعلی‌بن عبداللّه تستری علوم نقلی را آموخت. وی علاوه بر منصب شیخ‌الاسلامـی، درون مدرسه ملاعبداللّه تستری تدریس مـی‌کرد و شاگردان زیـادی پرورش داد (نصرآبادی، ص ۲۲۰؛ محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۰۷، ص ۹۲؛ افندی اصفهانی، ج ۵، ص۴۴ـ ۴۵؛ تنکابنی، ص ۴۹۷؛ نیز رجوع کنید بـه سبزواری*، محمدباقر).از مشـهورترین عالمان و مدرّسان این دوره درون اصفهان آقاحسین‌بن جمال‌الدین محمد خوانساری (متوفی ۱۰۹۸) هست که درون خردسالی برایب علم از خوانسار بـه اصفهان رفت و در مدرسه خواجه ملک سکنا گزید و نزد محمدتقی مجلسی و محقق سبزواری علوم منقول و نزد مـیرفندرسکی علوم معقول را آموخت و سپس متصدی تدریس شد و بسیـاری از عالمان آن دوران از شاگردان او بـه حساب مـی‌آمدند. از روش تدریس او مکتب جدیدی درون فقه و اصول شکل گرفت کـه آقامحمدباقر بهبهانی* (متوفی ۱۲۰۶) از رهروان آن بـه شمار مـی‌رود. محمدباقر مجلسی* (متوفی ۱۱۱۰)، دو فرزند آقاحسین، جمال‌الدین محمد (متوفی ۱۱۲۱) و رضی‌الدین (متوفی ۱۱۱۳)، علی‌رضا حسینی اردکانی معروف بـه تجلی (متوفی ۱۰۸۵)، مـیرزا عبداللّه افندی، سیدمحمدصالح خاتون‌آبادی و بسیـاری دیگر نزد خوانساری علم آموختند. وی بـه محمدبن حسن حرّعاملی و محمدحسین مازندرانی اجازه روایت داد و چند کتاب درون فقه و اصول و فلسفه نوشت (رجوع کنید بـه اردبیلی، ج ۱، ص ۲۳۵؛ افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۵۷ـ۶۰؛ نیز رجوع کنید بـه خوانساری*، آقاحسین).محمدبن حسن شروانی (متوفی ۱۰۹۸ یـا ۱۰۹۹) داماد و شاگرد محمدتقی مجلسی کـه در فقه، فلسفه و کلام صاحب‌نظر بود، شرحی بر شرایع‌الاسلام و حواشی زیـادی بر کتابهای فلسفی، کلامـی و فقهی نوشت. وی کـه از دانش‌آموختگان حوزه نجف بود، بـه اصفهان مـهاجرت کرد و در این شـهر بـه تدریس پرداخت. مـیرزا عبداللّه افندی، محمد اکمل اصفهانی پدر وحید بهبهانی و محمدصالح خاتون‌آبادی از شاگردان او بودند (اردبیلی، ج ۲، ص ۹۳؛ محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۵، ص ۱۳۷؛ خوانساری، ج ۷، ص ۹۳ـ۹۶).حسین‌بن رفیع‌الدین مرعشی حسینی آملی (متوفی ۱۰۶۶)، وزیر حکومت صفوی معروف بـه سلطان‌العلماء و خلیفه سلطان، درون فقه، اصول، حدیث، تفسیر و کلام صاحب‌نظر بود و نزد پدرش بهاءالدین عاملی و دیگران دانش آموخته بود. شاه عباس بـه او بسیـار علاقه داشت و ش را بـه همسری او درون آورد و منصب صدارت را بـه او سپرد. شاه صفی (حک : ۱۰۳۸ـ۱۰۵۲) او را درون ۱۰۴۱ عزل کرد و سپس شاه عباس دوم صفوی (حک : ۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) او را بـه وزارت رسانید. وی درون اصفهان مدارس و درمانگاه‌هایی ساخت و خود از مشـهورترین مدرّسان اصفهان بود. حاضران درون مجلس درس او را که تا دو هزار نفر نوشته‌اند. بیشتر آثار او حاشیـه‌هایی هست بر کتابهای فقهی، اصولی، کلامـی و تفسیری. از معروف‌ترین آنـها حواشی شرح‌لمعه و معالم الاصول هست (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۵۱ـ۵۶؛ خوانساری، ج ۲، ص ۳۴۶ـ۳۴۹).خلیل‌بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹) عالم اخباری و آگاه از علوم عقلی و نقلی، نزد بهاءالدین عاملی و مـیرداماد دانش آموخت و شاگردان زیـادی تربیت کرد (رجوع کنید بـه حرّ عاملی، قسم ۲، ص ۱۱۲؛ افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۲۶۱ـ۲۶۶؛ خوانساری، ج ۳، ص ۲۶۹ـ۲۷۴).به طور کلی مـی‌توان گفت درون آن زمان علمای بزرگ درون بلاد مختلف، برآمده از حوزه اصفهان بودند؛ عالمانی نیز از شـهرهای دیگر، از جمله قم و نجف، بـه این شـهر پیوستند و شاگردان مبرِّزی پرورش دادند. درون این دوره، حوزه اصفهان درون جایگاهی قرارداشت کـه عالمان شـهرهای دیگر نظر آنان را درون موارد خاص جویـا مـی‌شدند؛ مثلا استرآبادیِ مؤسس مکتب اخباری کتاب فوائد مدنیـه خود را به منظور اظهارنظر بـه اصفهان فرستاد (رجوع کنید بـه محمدتقی مجلسی، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۴۷). مرجعیت فقهی حوزه اصفهان به منظور شیعیـان هند نیز از شاخصهای همـین دوره است.مثلا یکی از آثار محمدباقر مجلسی مجموعه‌ای از این استفتائات و پاسخ آنـهاست، با عنوان اجوبة‌المسائل الهندیة (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۹۴).توجه بـه حدیث درون اصفهان با تأکیدات بهاءالدین عاملی و شاگردش محمدتقی مجلسی، موردتوجه قرار گرفت و با اقدامات محمدباقر مجلسی، اعتبار ویژه‌ای یـافت. وی محدّث مشـهور، صاحب بحارالانوار، از شاگردان‌پدرش محمدتقی مجلسی‌و برخی دیگر بود و در اصفهان کرسی تدریس داشت و به منصب شیخ‌الاسلامـی رسید. شمار شاگردان‌او را بیش‌از هزار تن نوشته‌اند (رجوع کنید بـه اردبیلی، ج ۲، ص ۷۸ـ۷۹؛ حرّ عاملی، قسم ۲، ص ۲۴۸؛ افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۳۹؛ به منظور اطلاع از شاگردان مجلسی رجوع کنید بـه حسینی اشکوری، ۱۴۱۰؛ نیز رجوع کنید بـه مجلسی*، محمدباقر).در قرن دوازدهم نیز حوزه اصفهان همچنان شکوفا بود عالمان زیـادی آن را رونق بخشیدند از جمله قاضی جعفربن عبداللّه کمره‌ای (متوفی ۱۱۱۵) کـه علوم نقلی و عقلی را درون اصفهان نزد عالمان بزرگ آن شـهر از جمله محقق سبزواری و آقاحسین خوانساری و حدیث را نزد محمدتقی مجلسی آموخت و از او اجازه روایت گرفت. اطلاع او از دانشـهای مختلف و مخصوصآ فقه باعث شد منصب قضا درون اصفهان بـه او واگذار شود. بعد از درگذشت محمدباقر مجلسی منصب شیخ‌الاسلامـی نیز بـه او رسید. او کتابی بـه نام ذخائرالعُقبی بـه اشاره شاه سلطان حسین صفوی تألیف کرد (اردبیلی، ج ۱، ص ۱۵۳؛ خوانساری، ج ۲، ص ۱۹۲ـ ۱۹۳). سید نعمت‌اللّه جزایری* (متوفی ۱۱۱۲) کـه مدتها درون اصفهان نزد محمدباقر مجلسی و ملامحسن فیض کاشانی و دیگران حدیث و فقه و حکمت آموخت، فرزندش نورالدین جزایری* و نوه‌اش عبداللّه جزایری* نیز درون اصفهان تحصیل علم کرده‌اند (رجوع کنید بـه جزایری*، سیدنعمت‌اللّه؛ جزایری*، نورالدین؛ جزایری*، عبداللّه).ابوطالب‌بن مـیرزا بیک‌بن ابوالقاسم فندرسکی (زنده بعد از ۱۱۰۰) فقیـه، محدّث و حکیم امامـی نزد محمدباقر مجلسی و آقاحسین خوانساری و محقق سبزواری شاگردی کرد و علوم عقلی و نقلی را فراگرفت و حواشی زیـادی بر کتابهای فقهی، حدیثی و فلسفی نوشت (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۵۰۰ـ ۵۰۱؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۲، ص ۲۳).محمدبن محمدمحسن فیض‌کاشانی، ملقب بـه علم‌الهدی (متوفی ۱۱۱۵)، فقیـه و محدّث امامـی نیز درون حوزه اصفهان تحصیل کرد. وی نزد پدرش ملامحسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و سید نعمت‌اللّه جزایری حدیث و فقه و حکمت آموخت (خوانساری، ج ۶، ص ۸۰؛ امـین، ج ۱۰، ص ۴۶).آقاجمال خوانساری، از محمدباقر مجلسی حدیث شنید و در اصفهان تدریس مـی‌کرد و از شاگردان معروف او محمدرفیع گیلانی و محمدحسین خاتون‌آبادی بودند (افندی‌اصفهانی، ج ۱، ص ۱۱۴، ج ۲، ص ۳۱۶؛ نیز رجوع کنید بـه خوانساری*، آقاجمال‌الدین). نیز درون همـین سالها محمدبن عبدالفتاح تنکابنی (متوفی ۱۱۲۴) مشـهور بـه فاضل سراب کـه فقه را از محقق سبزواری، حدیث را از محمدبن حسن شروانی و محمدباقر مجلسی و فلسفه را از ملارجب علی تبریزی فرا گرفته بود، شاگردان زیـادی پرورش داد. سفینة‌النجاة درون اصول دین و ضیـاءالقلوب درون امامت از آثار وی هست (رجوع کنید بـه تنکابنی، ص ۴۹۸؛ خوانساری، ج ۷، ص ۱۰۶ـ ۱۱۰؛ نوری، ج ۲، ص ۵۶؛ به منظور آثار وی رجوع کنید بـه تنکابنی*، محمدبن عبدالفتاح). از دیگر عالمان مشـهور این دوره محمدصالح خاتون‌آبادی (متوفی ۱۱۲۶) داماد محمدباقر مجلسی هست که نزد او و آقاحسین خوانساری شاگردی کرد و از مجلسی اجازه روایت گرفت (رجوع کنید بـه جزایری، ص۴۲؛ خوانساری، ج ۲، ص۳۵۲).آقاحسین گیلانی (متوفی ۱۱۲۹) کـه به‌سبب تدریس درون مسجد لُنبان بـه لنبانی شـهرت داشت، درون حکمت، عرفان، فقه و حدیث خبره بود و در مسجد مزبور علوم و فنون مختلف را تدریس مـی‌کرد و محضر درس او درون اصفهان اهمـیت خاصی داشت. اثر مشـهور وی شرح صحیفه هست که به‌همـین سبب بـه آقاحسین شارح صحیفه نیز شـهرت دارد (جناب اصفهانی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۹۱).مـیرزاعبداللّه افندی تبریزی اصفهانی (متوفی قبل از ۱۱۳۰)، فقیـه و عالم و رحاله امامـی مؤلف ریـاض العلماء و حیـاض‌الفضلاء، نیز کـه در اصفهان بـه دنیـا آمد، نزد عالمان مشـهوری چون آقاحسین خوانساری، محقق سبزواری، محمدباقر مجلسی و محمدبن حسن شروانی فقه و اصول و حکمت آموخت (افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۳، ج ۳، ص۲۳۰ـ۲۳۴؛ جزایری، ص ۱۴۶). از عالمان و مدرّسان مشـهور این سالها همچنین این نامـها درخور ذکرند: محمداکمل اصفهانی پدر آقا وحید بهبهانی و شاگرد علامـه مجلسی (رجوع کنید بـه بهبهانی*، آقامحمدباقر)؛ محمدصادق تنکابنی (زنده ح ۱۱۳۰)، شاگردِ پدرش فاضل سراب و علامـه مجلسی (رجوع کنید بـه محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۰۲، ص ۹۹؛ خوانساری، ج ۷، ص ۱۰۶؛ نوری، همانجا)؛ عبداللّه‌بن صالح بحرانی سماهیجی (متوفی ۱۱۳۵) عالم اخباری کـه آخرین شیخ‌الاسلام اصفهان از جانب شاه‌سلطان حسین بود (رجوع کنید بـه جزایری، ص۲۰۰ـ۲۰۷؛ خوانساری، ج ۴، ص ۲۴۷ـ۲۴۹)؛ محمدزمان‌بن کلبعلی تبریزی اصفهانی (متوفی ۱۱۳۱ یـا ۱۱۳۷)، کـه در مدرسه شیخ‌لطف‌اللّه اصفهان نزد علمایی چون محمدباقر مجلسی، محمدصالح خاتون‌آبادی و آقاحسین خوانساری درس خواند و از جانب سلطان‌حسین صفوی تولیت و نظارت این مدرسه را برعهده گرفت. فرائدالفوائد درون احوال مدارس و مساجد، اثر مـهم اوست (رجوع کنید بـه تبریزی*، محمدزمان‌بن کلبعلی).ابوالفضل بهاءالدین محمدبن حسن اصفهانی مشـهور بـه فاضل هندی* (متوفی ۱۱۳۷) کـه به جهت نام کتابش کشف‌اللثام بـه کاشف‌اللثام نیز شـهرت دارد و از شاگردان محمدتقی و محمدباقر مجلسی است، از فقها و اصولیـان دوران آخر حکومت صفوی بـه شمار مـی‌رود. فاضل هندی شاگردان زیـادی درون اصفهان تربیت کرد کـه معروف‌ترین آنـها سیدمحمدعلی کشمـیری و مـیرزاعبداللّه افندی بوده‌اند (خوانساری، ج ۷، ص ۱۱۱ـ۱۱۸؛ به منظور شرح احوال و آثار او رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۷۴ش، ص ۱۳ـ۷۰).ابوطالب حزین لاهیجی* (متوفی ۱۱۲۷)، شاعر معروف نیز از پروردگان حوزه اصفهان درون این سالها بود کـه پس از حمله افغانـها آن شـهر را ترک کرد و بخش آخر عمر را درون هند زیست. پدرش نیز بـه قصد تحصیل درون اصفهان از لاهیجان بـه این شـهر مـهاجرت کرده بود.در پی تصرف اصفهان بـه دست محمود افغان و سپس بـه قدرت رسیدن نادرشاه افشار (حک ۱۱۴۸:ـ۱۱۶۱) و نا امن شدن این شـهر، حوزه اصفهان رونق پیشین خود را از دست داد، چنان کـه شماری از علما ناچار از مـهاجرت بـه شـهرهای دیگر شدند (رجوع کنید بـه خوانساری، ج ۲، ص ۳۶۰ـ۳۶۲؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۸۰). با این همـه، حوزه اصفهان با بهره‌گیری از مـیراث‌گران‌بها و پربار علمـیِ عصر صفوی، بازهم بـه حیـات خود، هر چند با افت و خیزهایی، ادامـه داد. برخی از علما و مدرّسان این دوره حوزه اصفهان عبارت‌اند از: محمدباقربن حسن خلیفه سلطانی (زنده درون ۱۱۴۸)، شاگرد محمدباقر مجلسی کـه تعلیقات علی شرح اللمعة از آثار اوست (قزوینی، ص ۷۹ـ۸۰؛ امـین،ج ۹، ص ۱۸۸). محمدتقی‌بن محمدکاظم الماسی شمس‌آبادی (متوفی۱۱۵۹)، شاگرد محمدباقرمجلسی‌که نمازجمعه ‌و جماعت درون جامع عباسی درون زمان نادرشاه برعهده او و مرجع طلاب درون فقه و حدیث بود (قزوینی، ص ۸۲؛ خوانساری، ج ۲، ص۸۸). ملااسماعیل‌بن‌محمدحسین خواجویی* (متوفی۱۱۷۳)، حکیم و متکلم و صاحب‌نظر درون فقه و حدیث و تفسیر کـه کرسی تدریس فلسفه داشت و گفته شده هست سی بار شفای ابن‌سینا را تدریس و مطالعه کرد. از جمله شاگردان او محمدمـهدی نراقی*، محمد بیدآبادی* و ابوالقاسم مدرس‌اصفهانی بوده‌اند. خواجویی حواشی زیـادی بر کتابهای فقهی و فلسفی نوشته هست (رجوع کنید بـه قزوینی، ص ۶۷ـ۶۸؛ خوانساری، ج ۱، ص ۱۱۹). ملامحراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۲ یـا ۱۲۱۷) نیز از حکما و عرفای اصفهان بود و نزد محمدبن رفیع بیدآبادی و ملااسماعیل خواجویی شاگردی کرد و خود استاد حاجی‌محمدابراهیم کلباسی بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۳، ص ۲۹۲). همچنین ابوالقاسم جعفربن حسین خوانساری (متوفی ۱۲۴۰) فقیـه برجسته، جد صاحب روضات‌الجنات، بعد از تحصیل مقدمات نزد پدرش درون خوانسار بـه اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ، حکمت و کلام را نزد ابوالقاسم خاتون‌آبادی مشـهور بـه مدرس و دیگر علمای اصفهان آموخت. وی از سیدمحمدمـهدی بحرالعلوم اجازه روایت داشته هست (امـین، ج ۲، ص ۴۰۵).در دوران قاجاریـه (حک : ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نیز کرسی تدریس فقه و اصول درون حوزه علمـیه اصفهان پررونق بود. اما درون این دوره بیشتر عالمان تحصیلات و سطوح را درون این شـهر فرامـی‌گرفتند و برای تکمـیل تحصیلات بـه حوزه نجف کـه از نو رونق یـافته بود (رجوع کنید بـه بخش ۵ همـین مقاله) مـهاجرت مـی‌د. البته برخی از آنان بعد ازب درجه اجتهاد و نایل شدن بـه مراتب بالای درسی بـه اصفهان بازمـی‌گشتند و به تدریس و تصدی دیگر شئون دینی مـی‌پرداختند. همـین رفت و آمد سبب شد کـه اصفهان همچنان درون پرورش مجتهدان مبرِّز پیشگام بماند. حتی فقیـه اصولی مشـهوری چون سیدمحمد مجاهد، فرزند سیدعلی طباطبائی صاحب ریـاض و نواده وحید بهبهانی، کـه خود درون درس اجتهادی جدّ و پدرش شرکت کرده و جایگاهی معتبر داشت، بـه اصفهان آمد و چند سال، که تا هنگام درگذشت پدرش (۱۲۳۱)، بـه تربیت طلاب همت گماشت (خوانساری، ج ۷، ص ۱۴۵ـ۱۴۷).ملاعلی‌بن ملاجمشید نوری (متوفی ۱۲۴۶) حکیم مشـهور کـه تحصیلات دینی خود را درون مازندران و قزوین آغاز کرده بود، بـه اصفهان رفت و نزد آقامحمد بیدآبادی تحصیل خود را ادامـه داد. وی سپس بـه تدریس علوم عقلی درون اصفهان پرداخت و شاگردان زیـادی تربیت کرد. ملاعلی نوری چندین حاشیـه بر کتابهای ملاصدرا، تفسیری منظوم بر سوره حمد و کتابی درون رد پادری نصرانی نوشت (رجوع کنید بـه مدرس‌تبریزی، ج۶، ص۲۶۱ـ۲۶۲).محمدتقی‌بن محمدرحیم اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸) کـه به دلیل تألیف کتاب مفصّل هدایة‌المسترشدین درون شرح معالم الاصول، بـه صاحب حاشیـه مشـهور شده، فقیـه و اصولی و مدرّس برجسته‌ای هست که درون اصفهان شاگردان زیـادی پرورش داد. وی داماد شیخ‌جعفر کاشف‌الغطاء (متوفی ۱۲۲۸) و جد اعلای خاندان آقا و مسجدشاهیـهای اصفهان است. او اصالتآ اهل ایوانکی ورامـین بود کـه برای تحصیل بـه عتبات رفت و در کربلا، نجف و کاظمـین تحصیل کرد. بعد از حمله وهابیـها بـه کربلا درون ۱۲۲۱، احتمالا قبل از ۱۲۲۵ بـه ایران (اصفهان) مـهاجرت کرد. درون مسجد ایلچی اصفهان درون درس او حدود چهارصدنفر شرکت مـی‌د (مـهدوی، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۳۲، ۱۳۸، ۱۴۴، ۱۴۶؛ درباره او و عالمان برخاسته از نسل وی رجوع کنید بـه اصفهانی*، خاندان). درون واقع، از این زمان بـه بعد، اصفهان رسماً از حوزه‌های تابع نجف شد و استادان درس‌آموخته نجف با استقرار درون این شـهر، دستاوردهای علمـی آن را درون اختیـار طلاب مـی‌گذاشتند. مشـهورترین مجتهدان و مراجع علمـی اصفهان کـه در نجف تحصیل کرده بودند، عبارت‌اند از :سیدمحمدباقربن محمدتقی شفتی* (متوفی ۱۲۶۰) مشـهور بـه حجت‌الاسلام، از شاگردان وحید بهبهانی و سیدمحمدمـهدی بحرالعلوم درون کربلا و نجف کـه در قم نزد مـیرزای قمـی و در کاشان نزد ملامحمدمـهدی نراقی نیز درس خواند. وی بعد از ارتقا بـه مراتب بالای علمـی بـه اصفهان رفت و به تدریس فقه و اصول و دیگر علوم پرداخت. مجلس تدریس او بسیـار گرم بود و شاگردان زیـادی پرورش داد. درون اصفهان مسجدی ساخت کـه به نام اوست. شفتی بـه همراه فقیـه معاصرش، کلباسی، مدتها مرجعیت دینی مردم و ریـاست علمـی حوزه را درون اختیـار داشت. وی پنج فرزند داشت کـه همگی از فضلای حوزه علمـیه اصفهان بودند و در اداره این حوزه بعد از او مشارکت جدّی داشتند (خوانساری، ج ۲، ص ۹۹ـ۱۰۴؛ امـین، ج ۹، ص ۱۸۸؛ مدرس تبریزی، ج ۲، ص ۲۶ـ۲۸؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص ۱۹۵؛ نیز رجوع کنید بـه تنکابنی، ص ۱۷۴ـ۱۹۰، ۲۰۹ـ۲۱۰).محمدابراهیم‌بن محمد کلباسی/ کرباسی (متوفی ۱۲۶۱) فقیـه و اصولی کـه به جهت احتیـاطهایش درون فتوا و صرف وجوه شرعی مشـهور است، درون اصفهان بـه دنیـا آمد و نزد پدرش و محمدعلی‌بن محمدرفیع گیلانی و دیگران درس خواند. مدتی بـه عراق رفت و از درس سید بحرالعلوم بهره برد. درون قم نیز درون درس مـیرزای قمـی حاضر شد و اجازه اجتهاد گرفت. آنگاه بـه اصفهان بازگشت و در مسجد حکیم اصفهان بـه تدریس فقه و اصول و وعظ و ارشاد مردم پرداخت و عالمان و فقیـهان زیـادی پرورش داد (رجوع کنید بـه تنکابنی، ص ۱۴۴ـ۱۴۹؛ خوانساری، ج ۱، ص ۳۴ـ۳۷؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص ۱۴).حسن‌بن علی حسینی اعرجی اصفهانی، مشـهور بـه مدرس (متوفی ۱۲۷۳) فقیـه و اصولی مشـهور، درون اصفهان بـه دنیـا آمد و پس از تحصیل مقدمات درون اصفهان بـه عتبات عراق هجرت کرد و نزد محمدحسن ، صاحب جواهرالکلام، فقه و اصول آموخت و به اصفهان بازگشت. درون اصفهان درون مجلس درس محمدتقی‌اصفهانی‌و برادرش شیخ‌محمدحسین، صاحب فصول، شرکت کرد. او همچنین نزد ملاعلی نوری و سیدزین‌العابدین‌بن جعفر خوانساری، پدر صاحب روضات‌الجنات، فلسفه آموخت و متصدی تدریس فقه و اصول درون اصفهان شد و بسیـاری از طلاب زمانش نزد او علم فقه و اصول آموختند. مجلس درس وی مورد اقبال بسیـاری از طلاب و فضلای اصفهان قرار گرفت و از شـهرهای دیگر نیز افرادی به منظور استفاده از درس او راهی این شـهر شدند، بـه گونـه‌ای کـه در دوره او به‌رغم شیوه معمول، طلاب به منظور فراگیری علوم شرعی بـه عراق سفر نمـی‌د. از جمله شاگردان او سیدمحمدحسن شیرازی معروف بـه مـیرزای شیرازی، سیدمحمدهاشم‌بن زین‌العابدین خوانساری، ابوالمعالی‌بن محمدابراهیم کرباسی بوده‌اند (خوانساری، ج ۲، ص ۳۰۷ـ ۳۰۸؛ نوری، ج ۲، ص ۱۴۱؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم۱، ص ۳۳۴ـ ۳۳۶).شیخ مرتضی انصاری*، فقیـه و اصولی دوران‌ساز شیعه نیز بعد از تحصیل نزد سیدمحمد مجاهد درون کربلا، درون سفری کـه برای آشنایی با عالمان بزرگ شیعه و مراوده علمـی با آنان بـه شـهرهای ایران داشت، مدت کوتاهی را درون اصفهان گذراند و در مجلس درس حجت‌الاسلام شفتی شرکت کرد (انصاری، ص ۸۹ـ۹۰). بعدها برخی از شاگردان انصاری درون نجف، بعد از مراجعت بـه اصفهان آرا و آثار او را تدریس د؛ نخستینی کـه رسائل شیخ انصاری را درون اصفهان تدریس کرد شیخ‌مرتضی‌بن عبدالوهاب ریزی لنجانی (متوفی ۱۳۳۰) بوده هست (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۵، ص ۳۵۰).ملاهادی سبزواری (متوفی۱۲۸۹) فقیـه‌ و فیلسوف مشـهور نیز مدتی درون اصفهان درون درس محمدابراهیم‌کلباسی و شیخ‌محمدتقی اصفهانی حاضر شد و سپس ملازم درس فلسفه ملاعلی نوری و ملااسماعیل اصفهانی شد (مدرس تبریزی، ج ۲، ص ۴۲۳؛ امـین، ج۱۰، ص ۲۳۴ـ۲۳۵؛ نیز رجوع کنید بـه سبزواری*، حاج ملاهادی).از مشـهورترین مدرّسان فقه و اصول شیخ محمدباقر (متوفی ۱۳۰۱) فقیـه و مدرّس مشـهور اصفهان، فرزند شیخ محمدتقی اصفهانی هست که بعد ازب درجه اجتهاد درون عراق نزد عالمان بزرگ حوزه نجف، بـه اصفهان بازگشت و کرسی تدریس فقه و اصول را درون آن شـهر، درون مسجد شاه (نام کنونی آن : مسجد امام) دایر کرد و شاگردان زیـادی پرورش داد (امـین، ج ۹، ص ۱۸۶). برخی از فرزندان محمدباقر نیز بعد از تحصیل درون نجف، بـه اصفهان بازگشتند و به تدریس درون حوزه علمـیه این شـهر پرداختند. معروف‌ترین و شاخص‌ترین آنـها محمدتقی مشـهور بـه آقا (متوفی ۱۳۳۲) بود کـه پس از درگذشت پدر، درون جای او بـه تدریس فقه و اصول پرداخت و جایگاه ویژه‌ای مـیان طلاب و عموم مردم داشت. او بـه جهت مخالفت با برخی اعمال ظل‌السلطان، والی اصفهان و مقابله جدّی با فرقه بابیّه و پیشگیری از فعالیتهای آنان، مدتی بـه تهران فراخوانده شد و بی‌درنگ حلقه درس تشکیل داد، اما دیری نگذشت کـه محل توجه و مراجعه خواص و عوام شد و به همـین سبب از او خواستند بـه اصفهان برگردد؛ وی نیز چنین کرد و در اصفهان درون جایگاه زعامت و مرجعیت دینی فعالیت کرد (همان، ج ۹، ص ۱۹۶؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص ۶۳۸ـ ۶۴۰).محمدباقر خوانساری (متوفی ۱۳۱۳) صاحب روضات الجنات، بعد از وفات جدش بـه اصفهان رفت و مدتی نزد پدرش درون اصفهان شاگردی کرد و سپس به منظور تکمـیل تحصیلات بـه عراق رفت. او بعد از تحصیل درون عراق بـه اصفهان بازگشت و به تدریس و تألیف روی آورد (رجوع کنید بـه خوانساری، ج ۲، ص ۱۰۵؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص۶۱۰ـ۶۱۱). محمدباقر فشارکی (متوفی ۱۳۱۴) نزد محمدباقر اصفهانی و سیدحسن مدرس اصفهانی شاگردی کرد و پس ازب درجه اجتهاد بـه تدریس فقه و اصول درون جامع قطبیـه اصفهان پرداخت.محمدحسن‌بن محمدعلی هزارجریبی مشـهور بـه (متوفی ۱۳۱۷) فقیـه و اصولی مشـهوری هست که بعد از تحصیل درون عراق بـه اصفهان بازگشت و تدریس فقه و اصول او درون اصفهان دایر بود. وی رساله‌ای درباره زیـارت عاشورا و رساله‌های دیگری درون فقه و اصول دارد. مرجع اعلای شیعیـان، سیدمحمدحسن شیرازی، وی را تکریم و مردم را بـه تقلید از او راهنمایی مـی‌کرد (موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص ۶۶۹ـ۶۷۰).محمدهاشم‌بن زین‌العابدین خوانساری چهارسوقی (متوفی ۱۳۱۸) بعد از تحصیل درون اصفهان و نجف از مدرّسان فقه و اصول درون اصفهان شد و شاگردان زیـادی تربیت کرد. وی درون علوم عقلی نیز صاحب‌نظر بود. رساله عملیـه او احکام‌الایمان نام داشته هست (تبریزی خیـابانی، ص ۶۷ـ۶۹؛ امـین، ج۱۰، ص ۲۴۸؛ مدرس تبریزی، ج ۲، ص ۱۹۱ـ۱۹۲).مـیرزا بدیع (متوفی ح ۱۳۱۸) درون اصفهان نزد حسین‌علی تویسرکانی، محمدباقر اصفهانی و سیدمحمد شـهشـهانی تحصیل علم کرد و در علم فقه و اصول سرآمد شد. درون حلقه تدریس او درون مدرسه نیم‌آورد حدود صد نفر شرکت مـی‌د و او به منظور آنـها کتابهای سطوح عالی مثل مکاسب و قوانین را درس مـی‌داد. همچنین درون مسجد ملامحمدجعفر آباده‌ای نماز جماعت اقامـه مـی‌کرد و به ارشاد و وعظ مردم نیز مـی‌پرداخت (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۲۳۱؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۱۳۵ـ۱۳۶).جهانگیرخان ‌بن‌ محمد خان‌ قشقایی (متوفی۱۳۲۸) فقیـه، اصولی و فیلسوف مشـهور امامـی کـه در اصفهان نزد ملااسماعیل درب کوشکی ‌ومحمدرضا قمشـه‌ای‌علوم‌عقلی‌ را آموخت،سپس بـه ‌نجف رفت و نزد محمدحسن‌، صاحب جواهرالکلام، فقه آموخت و به‌اصفهان بازگشت و در مدرسه صدر، فقه، اصول، فلسفه و ریـاضیـات تدریس کرد. شـهرت او چنان شد کـه از سایر شـهرها به منظور تحصیل فلسفه نزد او مـی‌آمدند. مـیرزای نائینی، حاج‌آقاحسین بروجردی و سیدجمال‌الدین گلپایگانی از جمله شاگردان او بوده‌اند (برای اطلاع بیشتر از شرح حال، آثار، استادان و شاگردان‌او رجوع کنید بـه قرقانی، ۱۳۷۱ش؛ نیز رجوع کنید بـه جهانگیرخان قشقایی*).آخوند ملامحمد کاشانی (متوفی ۱۳۳۳) از مدرّسان علوم عقلی، تفسیر و ریـاضیـات درون مدرسه صدر اصفهان بود. وی کـه مجرد مـی‌زیست ساکن همان مدرسه بود. درون شرح حال او گفته‌اند درس را جز درون روز عاشورا تعطیل نمـی‌کرد و شاگردان زیـادی پرورش داد (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۵، ص ۱۴۶).فتح‌اللّه‌بن محمدجواد نمازی معروف بـه شریعتِ اصفهانی* (متوفی۱۳۳۹) فقیـه،اصولی‌ومتبحر درون علوم، دراصفهان به‌دنیـا آمد و نزد محمدصادق‌تنکابنی،حیدرعلی‌اصفهانی،عبدالجواد خراسانی و احمد سبزواری شاگردی کرد و بیشتر مباحث فکری و اصولی را از محمدباقر ‌اصفهانی آموخت. وی سپس بـه نجف رفت و از مراجع مـهم شیعه شد (تبریزی خیـابانی، ص ۱۲۳؛ امـین، ج۸، ص۳۹۱ـ۳۹۲؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات:نقباء،قسم۵، ص۱۵ـ۱۸).منیرالدین‌بن جمال‌الدین بروجردی (متوفی ۱۳۴۲) معروف بـه آقامنیر نواده ملاعلی بروجردی داماد مـیرزای قمـی بود و نزد شیخ‌محمدباقر علوم نقلی و نزد مـیرزا نصراللّه قمشـه‌ای علوم عقلی آموخت. وی از مدرّسان مدرسه صدر اصفهان بود (جناب اصفهانی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۹۲؛ تبریزی خیـابانی، ص ۱۳۴؛ امـین، ج۱۰، ص ۱۴۲).سیدابوالقاسم‌بن محمدباقر حسینی دهکردی (متوفی ۱۳۵۳) از مدرّسان درس خارج فقه درون اصفهان کـه نزد سیدهاشم خوانساری چهارسوقی، آقامحمدباقر و آقااسماعیل حکیم شاگردی کرد، وی درون مدرسه صدر اصفهان تدریس مـی‌کرد و در مجلس درس او بیش از سیصد نفر حاضر مـی‌شدند. علاوه بر این، وی مرجع تقلید بسیـاری از مردم اصفهان و شـهرهای مجاور بود. الوسیلة فی السیر و السلوک و حاشیـه بر المتاجر شیخ‌انصاری از آثار اوست (امـین، ج ۲، ص ۴۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۶۱).جوادبن محمدعلی عاملی (متوفی ۱۳۵۷) درون اصفهان بـه دنیـا آمد و به نجف رفت و پس از تحصیل بـه اصفهان بازگشت و نزد دو فقیـه مشـهور اصفهان آقامحمدباقر اصفهانی و فرزندش محمدحسین اصفهانی تحصیلات خود را تکمـیل کرد و از مدرّسان و مجتهدان اصفهان شد (موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۱۶۷ـ۱۶۸).چند تن از برجسته‌ترین مراجع و فقهای شیعه، درون اصفهان بـه مدارج عالی رسیدند و سپس به منظور تکمـیل تحصیلات بـه نجف رفتند؛ از آن جمله‌اند: سیدحسن مدرس کـه در اصفهان درس‌خواند، سپس بـه نجف رفت و از درس آخوند خراسانی بهره‌برد و به رتبه اجتهاد رسید. آنگاه بـه اصفهان بازگشت و در مدرسه جدّه بـه تدریس پرداخت. وی بعد از تصویب متمم قانون اساسی، از سوی علمای نجف و اصفهان، بـه عنوان مجتهد طراز برگزیده و راهی تهران شد. وی از تأثیرگذارترین عالمان عصر مشروطه هست که درون ۱۳۱۷ش، بـه دستور رضا شاه پهلوی مسموم و شـهید شد (رجوع کنید بـه مدرس*، سیدحسن). محمدحسین‌بن عبدالرحیم نائینی* (متوفی ۱۳۵۵)، مشـهور بـه مـیرزای نائینی، نزد آقامحمدباقر اصفهانی، ابوالمعالی کلباسی، آقا، محمدحسن هزارجریبی و جهانگیرخان قشقایی شاگردی کرد و سپس بـه عراق مـهاجرت کرد (رجوع کنید بـه امـین، ج ۶، ص ۵۴ـ۵۶). سیدابوالحسن اصفهانی* (متوفی ۱۳۶۵) فقیـه و اصولی مشـهور کـه در یکی از روستاهای نزدیک اصفهان بـه دنیـا آمد، به منظور تحصیل بـه اصفهان رفت و تحصیلات خود را نزد آخوند کاشی شروع کرد و سپس بـه حوزه نجف رفت و در درس آخوند خراسانی حضور یـافت و خود از بزرگترین مراجع شیعه شد (رجوع کنید بـه امـین، ج ۲، ص ۳۳۱ـ۳۳۵). آقا محمدرضا مسجدشاهی، معروف بـه ابوالمجد (متوفی ۱۳۶۲)، فرزند آقامحمدحسین اصفهانی (برادر آقا اصفهانی)، فقیـه، اصولی، حکیم و متکلم امامـی بعد از تحصیل درون اصفهان، درون نجف نزد آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی فقه و اصول آموخت. درون ۱۳۳۳ بـه اصفهان آمد و به تدریس و تألیف و زعامت دینی پرداخت. بلاغت و حسن‌خلق او موجب شد کـه گروه کثیری از طلاب با اشتیـاق زیـاد درون درس وی حاضر شوند. آقامحمدرضا مدتی کوتاه نیز درون قم اقامت گزید و چند تن از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری از افادات او بهره بردند (همان، ج ۷، ص ۱۶؛ مدرس تبریزی، ج ۷، ص۲۵۲؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات : نقباء، قسم۲، ص۷۴۷ـ ۷۵۳). سیدجمال‌الدین‌بن حسین گلپایگانی (متوفی ۱۳۷۷) فقیـه، مدرّس و مرجع تقلید اهل سلوک، درون اصفهان درون درس جهانگیرخان قشقایی، مـیرزابدیع، عبدالکریم جزی و آقامحمدعلی اصفهانی معروف بـه ثقة‌الاسلام (برادر آقا اصفهانی) حاضر شد و برای تکمـیل تحصیلات بـه نجف رفت و از خواص اصحاب مـیرزای نائینی شد (امـین، ج ۴، ص ۲۰۶؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۳۰۹). حاج‌آقا حسین طباطبائی بروجردی* (متوفی ۱۳۸۰) فقیـه، اصولی، رجالی و مرجع تقلید علی‌الاطلاق شیعیـان نیز درون قرن چهاردهم، درون ۱۳۰۹ بـه اصفهان رفت و فقه، اصول، فلسفه و ریـاضیـات را درون این شـهر درون مدرسه حاجی کلباسی و مدرسه صدر نزد ابوالمعالی کلباسی، سیدمحمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر درچه‌ای، آخوند کاشانی و جهانگیرخان قشقایی آموخت و سپس بـه نجف عزیمت کرد و شاگرد خاص آخوند خراسانی شد.از دیگر شخصیتهای علمـی‌وفقهی حوزه‌اصفهان این افرادند :عبداللّه‌بن محسن حسینی اعرجی مشـهور بـه ثقة‌الاسلام (متوفی ۱۳۸۱) عالم و فقیـه امامـی درون اصفهان بـه دنیـا آمد و برای تحصیل بـه نجف رفت و پس از تکمـیل تحصیلات درون ۱۳۳۰ بـه اصفهان بازگشت و ارشاد مردم و تدریس علوم حوزوی را درون اصفهان برعهده گرفت و شاگردان زیـادی پرورش داد. از آثار اوست: رسالة فی تقلید الأعلم، درة‌الصدف فی تاریخ النجف و رسالة فی اللباس المشکوک (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۳، ص۱۲۱۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۳۸۳ـ۳۸۴). حاج‌آقارحیم‌بن علی‌پناه چهار محلی اصفهانی، معروف بـه حاج‌آقا رحیم ارباب* (متوفی ۱۳۹۶/۱۳۵۴ش)، کـه در مدرسه صدر نزد آخوند ملامحمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی و سیدمحمدباقر درچه‌ای علوم معقول و منقول را آموخت و در مسجد حکیم رسائل شیخ انصاری، جواهرالکلام و شرح تجرید تدریس مـی‌کرد. وی بیش از سی سال درون اصفهان بـه تدریس اشتغال داشت و حوزه درسی او از برترین حلقه‌های درسی حوزه اصفهان بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۷۲۱ـ۷۲۲؛ قرقانی، ص ۸۸ـ۹۱).جناب‌اصفهانی (۱۳۷۱ش،ص۱۰۳)گزارشی‌از حوزه‌اصفهان درون قرن چهاردهم ارائه کرده کـه طبق آن، درون آغاز حکومت پهلوی، درون اصفهان هفتصد طلبه بوده کـه دویست نفر آنـها درون مرحله خارج و بیش از دویست نفر درون مرحله سطح بوده‌اند و سیصد نفر مقدمات مـی‌خوانده‌اند. همچنین بیش از چهل مجلس درس مقدمات، بیست درس سطح و ده درس خارج دایر بوده است. وی آنگاه مدرّسان درس خارج را چنین نام است: آخوند ملامحمدحسین‌فشارکی،آقاشیخ‌محمدرضا(مسجدشاهی)، مـیرزامحمدصادق نایب‌الصدر، مـیرزاعبدالحسین سیدالعراقین، مـیرزاعبدالحسین ، سیدعلی نجف‌آبادی، سیدمحمد نجف‌آبادی، سیدمـهدی درچه‌ای و حاج‌آقا نوراللّه اصفهانی. هر چند حوزه اصفهان، درون چند دهه اخیر، به‌ویژه درون پی سیـاستهای پهلوی اول، شکوفایی خود را از دست داد، اما همچنان استادان مبرِّز و مجتهدان درخور ذکری درون این حوزه حضور داشته‌اند، مانند حاج آقاحسین خادمـی (۱۳۶۳ش)، سیدعبدالحسین طیب (۱۳۷۰ش) و حاج آقا احمد فقیـه امامـی (۱۳۷۲ش). ضمن آنکه درون یکی دو دهه اخیر، حوزه اصفهان از دستاوردهای علمـی حوزه قم برخوردار بوده و استادانِ برجسته آن درس‌آموختگان این حوزه، و نیز حوزه نجف‌اند.


مشارکت درون امور سیـاسی و اجتماعی. از آغاز شکل‌گیری حکومت صفوی بـه تدریج همکاری علما و به تبع آن حوزه‌های علمـیه، با شاهان، به‌ویژه درون عهده‌دار شدن مناصب دینی، شروع شد. درون دوره شاه‌طهماسب دومـین پادشاه صفوی، بـه دلیل اعتقاد جدّی او بـه فقها این همکاری گسترده‌تر شد. مبنای این مشارکت نیز آن بود کـه برخی از امور دینی اساساً برعهده مجتهدان و فقهاست؛ مانند قضا و امور حسبیّه، برخی دیگر نیز منوط بـه اذن مجتهدان هست ازآن‌رو کـه نایبان امام درون زمان غیبت هستند. نقش محقق کرکی درون تبیین نظریـه نیـابت مجتهد جامع‌الشرایط از امام معصوم، درون این دوره بسیـار برجسته بود (رجوع کنید بـه محمدحسن‌بن باقر ، ج۷، ص ۶۹۵). شاه‌طهماسب نیز طی حکمـی کـه در آن محقق کرکی را خاتم‌المجتهدین و نایب‌الائمة المعصومـین خوانده بود از همگان خواست کـه با حکم وی مخالفت نکنند و مخالفت با محقق‌کرکی را به‌منزله شرک معرفی کرد (خوانساری، ج ۴، ص ۳۶۲ـ۳۶۳). خوانساری (ج ۴، ص ۳۶۱) احکامـی را دیده کـه محقق کرکی بـه حاکمان سراسر قلمرو صفوی نوشته و آنـها را بـه رعایت عدالت درون حق رعایـا توصیـه کرده است. همکاری‌علمای‌حوزه‌اصفهان با پادشاهان صفوی‌وتصدی مشاغل و مناصب عمده مذهبی، بعد از شاه‌طهماسب نیز با فراز و نشیبهایی ادامـه یـافت وانی چون شیخ علی منشار، بهاءالدین عاملی،علینقی‌بن‌ابی‌العلاء کمره‌ای،محمدتقی‌مجلسی، آقاحسین خوانساری، محمدباقر مجلسی، عبداللّه‌بن صالح بحرانی و محمدحسین خاتون‌آبادی به‌منصب شیخ‌الاسلامـی، شیخ‌جعفربن عبداللّه به‌منصب قضا و حسین‌بن‌رفیع‌الدین مرعشی و محمدباقر بن حسن خلیفه سلطانی بـه منصب صدارت برگزیده شدند (رجوع کنید بـه واله اصفهانی، ص۴۳۰ـ۴۳۲، ۴۳۴؛ افندی اصفهانی، ج ۴، ص۲۷۱ـ۲۷۲؛ خوانساری، ج۲، ص۳۲۶ـ۳۴۹؛ قزوینی، ص۷۹ـ ۸۰، ۱۲۵ـ۱۲۶؛ به منظور آگاهی بیشتر درباره مناسبات علمای حوزه اصفهان با شاهان صفوی و نیز مشاغل و مناصبی کـه برعهده آنـها گذاشته مـی‌شد رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۸ش، ج ۱، ص ۲۸۳ـ ۳۷۱). این همکاریـها موجب شد کـه در این دوره از جانب علما و فقهای اصفهان کتب و رسالاتی درباره سیـاست و آداب ملکداری و نیز فقه سیـاسی و مسائلی چون امر بـه معروف و نـهی از منکر، لزوم رعایت عدالت از جانب حاکم، خراج، جزیـه و حکم نماز جمعه درون دوره غیبت نوشته شود (رجوع کنید بـه همان، ج۱، ص۳۷۳ـ۴۲۷).در دوره افشاریـان و زندیـان از نفوذ سیـاسی حوزه علمـیه اصفهان کاسته شد. اما درون دوره قاجار برخی از علمای طراز اول اصفهان درون وقایع نـهضت تحریم‌تنباکو* و مشروطیت نقش اساسی و کلیدی داشتند (برای نقش آقا درون واقعه نـهضت تنباکو رجوع کنید بـه موسی ، ص ۴۷ـ۸۰). درون جریـان مشروطیت، هفت تن از علمای درجه اول حوزه علمـیه اصفهان درون حمایت از نـهضت مشروطه بیـانیـه صادر د (رجوع کنید بـه مـهدوی، ۱۳۶۷ش، ج ۲، ص۴۸). حاج آقا نوراللّه (ثقة‌الاسلام) یکی از مشـهورترین این علما بود کـه نقش مـهمـی درون حمایت از مشروطه برعهده داشت (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص ۴۶ـ۴۹). هرچند کـه پس از وقایع مشروطه از حمایت آن دست برداشت (رجوع کنید بـه همان، ج ۲، ص۱۲۰ـ ۱۲۱). وی از جمله مخالفان سرسخت رضاشاه درون قانون نظام وظیفه اجباری بود. وی درون ۱۳۴۶/ ۱۳۰۶ش درگذشت.


موضوعات درسی. درون حوزه اصفهان مثل سایر حوزه‌ها محور آموزشـها فقه بوده است. تدریس علم فقه درون حوزه اصفهان با اقامت ملاعبداللّه تستری درون این شـهر رواج یـافت و او شاگردان زیـادی از جمله محمدتقی مجلسی را پرورش داد کـه به رواج و ارتقای این علم درون اصفهان کمک شایـانی د. اساساً اهمـیت و اعتبار فقه، سبب شد کـه علم فقه و اصول از جایگاه خاصی درون حوزه اصفهان برخوردار شود، بـه طوری کـه تدریس آن که تا مرتبه خارج فقه و اصول که تا دوران معاصر ادامـه یـافت. رواج مجادلات اخباری ـ اصولی از رخدادهای مؤثر درون حوزه اصفهان بود و حتی برخی اعاظم حوزه اصفهان را بـه جریـان اخباری متمایل کرد (رجوع کنید بـه اخباریـه*). از ویژگیـهای بارز حوزه اصفهان توجه بـه حدیث و علوم حدیث است. توجه بـه حدیث درون حوزه اصفهان بیش از هر، مرهون مولی‌عبداللّه تستری و بهاءالدین عاملی بوده هست و بعد از این دو، مـهم‌ترین نقش و تأثیر از آنِ محمدباقر مجلسی و شاگردان اوست. یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار محصول کار محدّثان این حوزه علمـی بود و از آن بعد سنّت نقل و اجازه نقل حدیث درون این حوزه ادامـه یـافت. علاوه بر این، نگارش شرح بر احادیث و متون حدیثی درون این دوره رواج یـافت (رجوع کنید بـه تدوین حدیث*).یکی از علومـی کـه در حوزه اصفهان رواج داشت و عالمان حوزه معمولا آن را مـی‌آموختند فلسفه بود. حضورانی چون مـیرداماد (سیدالفلاسفه)، مـیرزاابوالقاسم مـیرفندرسکی، صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و آثاری کـه این فلاسفه تألیف د و نیز حواشی و شروح متعددی کـه در این دوره بر آثار فلاسفه پیشین نوشته شد بـه روشنی گواه توجه ویژه حوزه علمـیه اصفهان بـه فلسفه هست (برای برخی از شروح و حواشی رجوع کنید بـه مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۲۶۱ـ۲۶۲؛ امـین، ج ۸، ص ۳۱). درون واقع تفسیر اشراقی از فلسفه ابن‌سینا کـه از پیش توسطانی چون سهروردی، غیـاث‌الدین منصور و دیگران آغاز شده بود، درون اصفهان به‌همتانی چون مـیرداماد و ملاصدرا، بـه اوج خود رسید و یکی از ویژگیـهای فلسفه دوره صفویـه شد (نصر، ص ۶۵۹). سنّت تدریس فلسفه درون اصفهان که تا دوران معاصر نیز ادامـه یـافت وانی چون حاج‌آقا رحیم ارباب بـه تدریس این دانش اهتمام داشتند. جلال‌الدین همایی از تربیت‌شدگان اوست.علومـی مانند طب و نجوم نیز درون حوزه اصفهان تدریس مـی‌شد. برخی از عالمان حوزه درون علم طب صاحب تألیف بوده‌اند: مـیرزاحسین طبیب کـه فردی عالم و فقیـه بوده از اطبای دوره صفوی درون اصفهان بـه شمار مـی‌رود (موحد ابطحی، ج ۲، ص ۴۸۵). شرف‌الدین حسن اصفهانی معروف بـه حکیم شفایی (متوفی ۱۰۳۷) ادیب، متکلم و حکیمـی فاضل و معاصر شیخ‌بهائی و مـیرداماد بوده و تصانیفی درون علم طب داشته هست (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۶۱ـ۱۶۲؛ نیز رجوع کنید بـه شفایی اصفهانی*). سیدمحمدباقر حکیم نیز از طبیبان شاه‌سلیمان صفوی صاحب کتاب الادویة القلبیة بـه زبان فارسی بود (امـین، ج ۹، ص ۱۸۸). تدریس طب درون اصفهان که تا قرن چهاردهم نیز ادامـه یـافته و در این عصر درون دوره اول قانونچه چغمـینی و الموجَز فی القانون ابن‌نفیس، دوره دوم شرح ابن‌نفیس بر الموجز و بر اسباب و علامات نجیب‌الدین سمرقندی و قانون ابن‌سینا را مـی‌خوانده‌اند. از استادان این علم آخوند ملاعبدالجواد بوده‌است (جناب اصفهانی، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۶).از علومـی کـه در اصفهان تدریس مـی‌شده و عالمان زیـادی بـه آن توجه داشته‌اند ریـاضیـات بوده است. درون قرن چهاردهم چهار یـا پنج مدرّس ریـاضیـات درون اصفهان خلاصة الحساب شیخ‌بهائی و فارسی هیئت ملاعلی قوشچی و سی فصل خواجه‌نصیر طوسی را تدریس مـی‌کرده‌اند (همان، ص ۱۰۵). قطب‌الدین لاهیجی* از مدرّسانِ بنام ریـاضی درون عهد صفوی بوده و محمدباقر مجلسی (۱۳۵۸ش، ص ۱۹۲) از او با عنوان «استاذنا فی الریـاضیـات» نام‌برده هست (رجوع کنید بـه طارمـی‌راد، ص ۱۲، پانویس ۹).


حوزه و تبلیغات مبشران مسیحی و فرق انحرافی. یکی از ویژگیـهای حوزه علمـیه اصفهان درون دوره صفویـه ردّیـه‌نویسی بر مسیحیت و مقابله با اقدامات تبشیری آنان بود. درون دوره صفویـه، شاه‌عباس گروهی از ارامنـه را درون اصفهان سداد. علاوه بر این مسیحیـان گرجی کـه گروگان، اسیر یـا با هر عنوان دیگری درون دربار صفوی بودند، و نیز اروپاییـانی کـه به جهات تجاری، سیـاسی، نظامـی یـا جهانگردی بـه اصفهان مـی‌آمدند، فعالیتهای تبشیری و نیز شبهه‌افکنی اعتقادی داشتند و این باعث توجه بیشتر عالمان حوزه اصفهان بـه مسیحیت و نقد افکار آنان شد. به منظور نمونـه مـیرسیداحمد علوی (متوفی ۱۰۵۴)، شاگرد و داماد مـیرداماد، کتابهای لوامع ربّانی، مَصْقل صفا و لَمَعات ملکوتیـه و ظهیرالدین تفرشی کتاب نصرة‌الحق را درون رد مسیحیت نوشتند و سیدمحمدباقر خاتون‌آبادی نیز اناجیل اربعه را بـه فارسی ترجمـه کرد (رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۸ش، ج ۲، ص ۹۷۳ـ۹۸۵). این گرایش و توجه بعدها درون دوره افشاریـه نیز ادامـه پیدا کرد و مـیرزامـهدی‌خان استرآبادی انجیل را با همکاری مـیرمحمدمعصوم و فرزندش مـیرعبدالغنی حسینی خاتون‌آبادی با نام انجیل نادرشاهی (تهران ۱۳۸۸ش) ترجمـه کرد. از آن مـهم‌تر، حاج آقا نوراللّه اصفهانی، مرکزی را بـه نام «صفاخانـه» تأسیس کرد کـه هدف اصلی آن برگزاری جلسات گفتگو بین اسلام و مسیحیت بود. این مرکز مجله‌ای نیز با عنوان الاسلام منتشر مـی‌ساخت (برای تفصیل رجوع کنید بـه جراید*، بخش :۲ ایران، بخش الف، قسمت ۸). ظهور شیخ احمد احسایی و شکل‌گیری جریـان شیخیـه* و متعاقب آن، بابیّت و بهائیت*، نیز واکنشـهایی را درون حوزه اصفهان موجب شد. درون این قضایـا نقش شیخ محمدباقر و شیخ محمدتقی، معروف بـه آقا، بسیـار اساسی و تأثیرگذار بود (رجوع کنید بـه موسی ، ص ۱۶۵ـ۱۹۰).


ترجمـه متون بـه فارسی. از دیگر ویژگیـهای حوزه اصفهان درون دوره صفوی توجه بسیـار زیـاد بـه ترجمـه متون عربی بـه فارسی بود. این اقدام کـه معمولا بـه دستور شاهان صفوی به منظور آشنایی عموم مردم و فارسی‌زبانان با علوم دینی صورت مـی‌گرفت از متون اولیـه حدیثی شروع شد و گاه متون کلامـی و فلسفی و فقهی را نیز دربرمـی‌گرفت. شاخص‌ترین شخصیت این جریـان محمدباقر مجلسی بود کـه هم درون ترجمـه متون عربی و هم درون نگارش آثار فارسی اهتمامـی جدی داشت (رجوع کنید بـه طارمـی‌راد، ص ۸۹ـ۹۶). شاه‌عباس دوم از ملاخلیل قزوینی خواست بر کتاب کافی کلینی شرحی بـه فارسی بنویسد و از محمدتقی مجلسی نیز خواست شرحی فارسی بر کتاب من لایحضره الفقیـه بنویسد و او لوامع صاحبقرانی را نوشت (وحید قزوینی، ص ۱۸۴ـ۱۸۵). اما یکی از مشـهورترین مترجمان این دوره علی‌بن حسن زواره‌ای* (متوفی ۹۷۰) مفسر و مترجم مشـهور دوره صفوی هست که کتابهای بسیـار زیـادی چون تفسیر امام حسن عسکری (ع) و الاحتجاج طبرسی را بـه فارسی ترجمـه کرد (افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۳۹۴ـ۳۹۶؛ خوانساری، ج ۴، ص ۳۷۶ـ۳۷۷؛ به منظور اطلاع از دیگر مترجمان و ترجمـه‌های این دوره رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۸ش، ج ۲، ص ۱۳۴۷ـ ۱۳۸۸).


مخالفت با تصوف، یکی از ویژگیـهای حوزه اصفهان به‌ویژه درون دهه‌های پایـانی حکومت صفویـه مخالفت علماوفقها با تصوف و صوفیـان بوده‌است. صدرالدین شیرازی رساله‌ای به‌نامر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیة نوشت. همچنین شیخ‌علی عاملی السهام المارقة فی ردّ الصوفیة، سیدمحمد مـیرلوحی از شاگردان بهاءالدین عاملی رسالة أعلام المحبین و ملااسماعیل خواجویی الرد علی‌الصوفیة را نوشتند (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۲، ص۲۰۰، ج۱۰، ص۲۰۴، ج۱۱، ص۹۵). محمدباقر مجلسی نیز درون کتاب عین‌الحیوة بـه نقد نظری تصوف پرداخت و گرایش پدرش به‌تصوف را رد کرد (رجوع کنید بـه طارمـی‌راد، ص۲۱۸ـ ۲۴۲؛ نیز رجوع کنید بـه تصوف*، بخش۱۴، قسمت ب؛ به منظور آگاهی از رویـارویی فقیـهان و صوفیـان با یکدیگر و رساله‌های کـه در رد صوفیـه نوشته شده رجوع کنید بـه جعفریـان، ۱۳۸۸ش، ج ۱، ص ۷۸۸ـ۹۲۹).زنان. درون حوزه اصفهان زنان نیز بـه تحصیل و تدریس اشتغال داشته‌اند (رجوع کنید بـه افندی‌اصفهانی، ج ۵، ص ۴۰۴ـ۴۰۶). درون خاندان مجلسی چند زن عالم و فاضل بوده کـه معروف‌ترین آنـها آمنـه بیگم محمدتقی مجلسی و همسر محمدصالح مازندرانی هست (رجوع کنید بـه محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۰۲، ص ۱۱۸؛ نیز رجوع کنید بـه موحد ابطحی، ج ۱، ص ۶۴۳ـ۶۴۵). حمـیده رویدشتی* شریف‌بن محمد رویدشتی اصفهانی و در دوران اخیر بانوی مجتهده نصرت امـین اصفهانی (متوفی ۱۳۶۲ش) از بانوان فاضل و عالم اصفهان بوده‌اند کـه علوم مختلف دینی به منظور زنان اصفهان تدریس مـی‌کرده‌اند؛ همچنان‌که برخی از آنان کتابهای علمـی نیز نوشته‌اند (رجوع کنید بـه موحد ابطحی، ج ۱، ص ۶۴۵، ۶۴۹ـ ۶۷۲). درون دوران اخیر مدارس علمـیه نیز به منظور بانوان درون اصفهان تأسیس شده و در برخی از آنـها دروس حوزوی که تا سطوح عالیـه تدریس مـی‌شود (رجوع کنید بـه مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۳۲۶ـ۳۲۸؛ موحد ابطحی، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۲).


مدارس. یکی دیگر از ویژگیـهای حوزه علمـیه اصفهان علی‌الخصوص درون دوره صفویـه، رونق مدرسه‌سازی بوده است. بیشتر این مدارس را حاکمان و وابستگان آنـها مـی‌ساخته‌اند. برخی از آن مدارس موجود و برخی به‌تدریج از بین رفته است؛ بدین‌قرار : مدرسه امامزاده اسماعیل، از مدارس کهن اصفهان کـه حاج‌محمد ابراهیم‌بیک‌یوزباشی درون دوره‌شاه‌سلطان‌حسین صفوی و به‌دستور وی درون ۱۱۱۵ آن را تعمـیر و تزیین کرد و از این‌رو بـه مدرسه ابراهیم‌بیک نیز معروف است. این مدرسه درون دوران پهلوی محل سمساکین و آوارگان قحطی و خشکسالی شده بود که تا آنکه درون ۱۴۰۰ با نظارت حاج‌آقا محمد فقیـه احمدآبادی تعمـیر شد و طلاب درون حجره‌های آن ساکن شدند (رفیعی مـهرآبادی، ص ۷۵۹؛ موحد ابطحی، ج ۲، ص ۱۰۸ـ۱۱۱) بـه گفته موحد ابطحی (ج ۲، ص ۱۱۱) آیت‌اللّه سیدابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵) مدتی درون این مدرسه سداشته است.مدرسه جلالیـه یـا احمدآباد از مدارس دوره شاه‌سلطان حسین صفوی هست که درون ۱۱۱۴ به‌وسیله جلال‌الدین محمد حکیم بنا شده هست (مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۰ـ۱۰۱).مدرسه‌الماسیـه درون ۱۱۰۴ درون زمان سلطنت شاه‌سلیمان صفوی بـه دست حاج‌الماس از غلامان خاص شاه ساخته شد. درون ۱۳۵۵ اداره اوقاف اصفهان آن را تخریب کرد ولی بعد از شـهریور ۱۳۲۰ آیت‌اللّه شیخ‌مـهدی زمـین مدرسه را درون اختیـار گرفت و در همان مکان مدرسه‌ای بنا کرد کـه تاکنون پابرجاست (همو، ۱۳۶۷ش، ج ۳، ص ۲۹۲). برخی از مدرّسان مشـهور این مدرسه عبارت‌اند از : شیخ‌محمدحسن لاری بیضاوی (متوفی ۱۳۳۵) از شاگردان شیخ‌محمدباقر مسجدشاهی ؛ سیدزین‌العابدین ابرقوئی (متوفی ۱۳۷۲) از شاگردان سیدمحمدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی؛ سیدمصطفی مـهدوی هرستانی (متوفی ۱۴۰۹) کـه در مدرسه جده بزرگ نیز تدریس مـی‌کرد؛ شیخ عباسعلی ادیب حبیب‌آبادی (متوفی ۱۴۱۲) کـه جامع منقول و معقول و از مدرّسان مشـهور اصفهان بود و شیخ‌محمدرضا محقق خراسانی (موحد ابطحی، ج ۲، ص ۱۰۷ـ ۱۰۸).حاج شیخ‌محمدعلی اِصفهانی ثقة‌الاسلام نیز درون ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ درون جنوب مسجد ساروتَقی‌خان مدرسه ثقة‌الاسلام را ساخت (جابری‌انصاری، ص۳۱۲؛ مـهدوی، ۱۳۶۷ش، همانجا).مدرسه شفیعیـه نیز درون ۱۰۹۹ درون عهد شاه‌سلیمان صفوی بـه همت محمدشفیع‌مـیرزا حسینی ساخته شد (رفیعی مـهرآبادی، ص ۳۹ـ۴۰؛ نیز رجوع کنید بـه مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۱۶۸ـ۱۷۰).مدرسه شیخ‌الاسلام نیز از مدارس این دوره هست که ملامحمدباقر سبزواری درون آن تحصیل مـی‌کرده هست (رفیعی مـهرآبادی، ص۴۰؛ مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۰).مدرسه ملاعبداللّه را شاه‌عباس اول صفوی به منظور ملاعبداللّه تستری ساخت (ارباب اصفهانی، ص ۷۲؛ رفیعی مـهرآبادی، ص ۴۹۴ـ۴۹۷).مدرسه کوچک نیم آورد، کـه چهار حجره داشته ولی طلاب زیـادی درون آن مشغول تحصیل بوده‌اند، از همـین دوره است. سیدنعمت‌اللّه جزایری درون ابتدای ورود بـه اصفهان مدتی درون این مدرسه سداشته هست (ارباب اصفهانی، همانجا).مدرسه مریم‌بیگم کـه بانی آن مریم‌بیگم شاه‌صفی بود درون ۱۱۱۵ بنا گردید (ارباب اصفهانی، همانجا؛ جابری انصاری، ص ۳۰۵).مدرسه شاهزاده‌ها را نیز شـهربانوخانم شاه‌سلطان‌حسین صفوی ساخت. از مدرّسان معروف آن ملاعبدالجواد حکیم بوده هست (ارباب اصفهانی، ص ۷۳؛ رفیعی مـهرآبادی، ص ۳۹).مدرسه جده‌بزرگ‌وجده‌کوچک درون زمان شاه‌عباس‌دوم‌صفوی ساخته شد. تولیت و ریـاست تدریس درون این مدرسه ابتدا برعهده آقاحسین خوانساری بود (نصرآبادی، ص ۲۲۱). بـه گفته جناب اصفهانی (۱۳۷۱ش،ص۱۱۰) درون زمان‌او یعنی‌اوایل قرن‌چهاردهم شمسی مدرسه جده بزرگ ۶۷ حجره و ۵۰ طلبه و مدرسه جده کوچک ۳۸حجره و ۲۵طلبه داشته‌است (نیز رجوع کنید بـه جده*، مدرسه).مدرسه فاطمـیه درون ۱۰۶۷ دایر بوده و طلبه داشته هست (رفیعی مـهرآبادی، ص ۴۴).مدرسه کلباسی یـا قرقچای‌بیک کـه بانی آن حاج‌محمدابراهیم کلباسی بود، درون ۱۳۵۷ تبدیل بـه خانـه شد (همان، ص ۴۳ـ۴۴).مدرسه شیخ لطف‌اللّه یـا مدرسه خواجه‌مَلِک مستوفی نیز درون دوره صفویـه دایر بوده و عالمانی چون آقاحسین خوانساری درون آنجا تحصیل علم کرده‌اند. نام این مدرسه خواجه‌ملک بوده و تاریخچه آن بـه پیش از صفویـه مـی‌رسد. خواجه‌ملک درون زمان شاه‌اسماعیل صفوی (حک : ۹۰۷ـ۹۳۰) آن را بازسازی کرد و بدین‌جهت بـه نام او شـهرت یـافت. اما چون درون دوره شاه‌عباس، شیخ‌لطف‌اللّه مـیسی مدتها درون آن مدرسه تدریس مـی‌کرد، بـه مدرسه شیخ‌لطف‌اللّه نیز معروف شده هست (همان، ص ۳۸؛ ایمانیـه، ص ۸۲). رفیعی مـهرآبادی (همانجا) احتمال داده کـه این مدرسه همان مدرسه عَرَبان باشد. درون قرن دوازدهم ناظر این مدرسه ملامحمدزمان‌بن کلبعلی تبریزی از شاگردان محمدباقر مجلسی بود کـه در کتاب فرائدالفوائد خویش اطلاعاتی درباره این مدرسه داده است. وی مدرسه شیخ‌لطف‌اللّه را به منظور شیعیـان همچون مدارس نظامـیه نزد اهل سنّت دانسته و به نام بسیـاری از علما و فقهای شیعه کـه در این مدرسه بـه تعلیم و تعلم مشغول بوده‌اند اشاره کرده هست (رجوع کنید بـه تبریزی، ص ۲۹۴ـ۲۹۹).ساخت مدرسه نجفقلی‌بیک نیز درون ۱۱۰۴ درون زمان شاه‌سلطان حسین صفوی بـه پایـان رسید (رفیعی مـهرآبادی، ص۴۰).مدرسه مـیرزارضی از بناهای مـیرزارضی صدر اصفهانی هست که درون دوره صفویـه صدارت داشته هست (همان، ص ۴۱).مدرسه مـیرزاتقی بـه کوشش مـیرزاتقی‌بن محمدباقر دولت‌آبادی درون زمان شاه‌عباس دوم درون ۱۰۷۱ به منظور سیدنعمت‌اللّه جزایری ساخته شد و جزایری چند سال درون آن سو بـه تحصیل اشتغال داشت. باتوجه بـه کتیبه سردر مدرسه نام آن ظاهرآ مدرسه طیبه خالصیـه بوده است. این مدرسه را مدرسه حوابیگم نیز خوانده‌اند (همان، ص ۴۱ـ۴۲).مدرسه آقامبارک یـا مبارکیّه بـه نام آقامبارک از خواجگان شاه‌سلیمان صفوی بود. اردبیلی درون ۱۱۰۰ کتاب جامع‌الرواة را درون این مدرسه بـه پایـان رساند و در جلسه‌ای بـه دعوت شاه‌سلیمان، عالمان بزرگ آن روزگار از جمله محمدباقر مجلسی، آقاجمال خوانساری و دیگران درون آن مدرسه با نوشتن کلمـه‌ای از خطبه و مقدمـه کتاب، نسخه‌برداری آن نسخه را افتتاح د و سپس کاتب، کتابت آن را درون همان سال بـه پایـان رساند و مجلسی آن نسخه را از طرف شاه‌سلیمان صفوی وقف کرد (موحد ابطحی، ج ۲، ص ۲۲۸ـ۲۲۹).مدرسه اسماعیلیـه را مـیرمحمداسماعیل خاتون‌آبادی (متوفی ۱۱۱۶) بنا کرد. این مدرسه سالهای زیـادی متروکه بود ولی اکنون دایر هست و درون بیشتر حجره‌های آن طلاب سدارند (همان، ج ۲، ص ۱۰۶).مدرسه دارالعلم نیز مدرسه‌ای هست که نسخه‌ای از تأویل الآیـات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة تألیف سیدشرف‌الدین علی حسینی استرآبادی بـه خط ناصربن محمد درون ۱۰۶۵ درون آنجا نوشته شده هست (مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۱۳۸).مدرسه شاه یـا مدرسه مسجد جامع عباسی، کـه به گفته جناب اصفهانی (۱۳۷۱ش، ص۱۱۰) ده حجره داشته و پانزده طلبه درون آن ساکن بوده‌اند، از مـهم‌ترین پایگاههای علمـی و آموزشی شیعه بود و علمای زیـادی درون آن بـه تعلیم و تعلم پرداختند. سیدمحمدکاظم طباطبائی‌یزدی، صاحب عروة‌الوثقی، درون ابتدای تحصیل از طلاب این مدرسه بوده و در محضر محمدباقر خوانساری، صاحب روضات، و محمدباقر مسجدشاهی و جمعی دیگر شاگردی کرده هست (مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۳۹۲؛ موحد ابطحی، ج ۲، ص ۲۴۶ـ۲۴۷؛ به منظور دیگر عالمانی کـه در این مدرسه تحصیل مـی‌کرده‌اند رجوع کنید بـه موحد ابطحی، همانجا).مدرسه شیخ‌الاسلام نیز محل تحصیل محمدباقر سبزواری بوده‌است (رفیعی‌مـهرآبادی،ص۴۰؛ مـهدوی،۱۳۸۶ش، ص۱۸۰).مدرسه شیخ‌بهائی مجاور مسجدجامع بوده و شیخ بهاءالدین عاملی آنجا تدریس مـی‌کرده و محمدتقی مجلسی، شیخ‌بهائی را درون آن مدرسه درون حال مقابله صحیفه سجادیـه ملاقات کرده هست (رجوع کنید بـه محمدباقر مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۵۳، ص ۲۷۷؛ مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۳۰۶).مدرسه مـیرزاعبداللّه افندی صاحب ریـاض‌العلماء نیز محل تدریس وی بوده هست (مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۶۲).


مدارس علمـیه اصفهان درون دوران جدید. اگرچه درون قرن اخیر با تأسیس حوزه علمـیه قم از اهمـیت حوزه اصفهان کاسته شد، اما همچنان مدارس علمـیه درون این شـهر پابرجاست و طلاب بـه فراگیری علم مشغول‌اند. برخی از مدارس علمـیه کـه در سالهای اخیر درون اصفهان تأسیس شده یـا از گذشته باقی مانده، هم‌اکنون دایر هست از جمله مدرسه چهارباغ (سلطانی) کـه از آثار شاه‌سلطان حسین صفوی هست و اکنون مدرسه امام صادق علیـه‌السلام نام دارد و طلبه‌نشین است. این مدرسه با ۹۶ حجره بزرگ‌ترین مدرسه اصفهان بوده هست (رجوع کنید بـه جناب اصفهانی، ۱۳۷۱ش، ص ۱۰۹؛ نیز رجوع کنید بـه چهارباغ*، مدرسه). مسجد و مدرسه سید را نیز سیدمحمدباقر شفتی مشـهور بـه حجت‌الاسلام بنا کرد و بدین‌جهت بـه مدرسه سید معروف است. اتمام ساخت و آماده‌سازی این مدرسه درون حیـات سیدمحمدباقر ممکن نشد و فرزند و نواده‌اش آن را تکمـیل د (ایمانیـه، ص ۱۴۴ـ۱۴۵؛ مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص۱۶۰ـ۱۶۱). مدرسه الغدیر، مدرسه امـیرالمؤمنین علی علیـه‌السلام، مدرسه باقرالعلوم، مدرسه صدر پاقلعه یـا سیدالعراقین، مدرسه جوادیـه، و مدرسه رکن‌الملک (موحد ابطحی، ج ۲، ص ۲۸۸ـ۲۹۵) از دیگر مدارس مشـهور اصفهان هستند. مدرسه بزرگ صدر کـه محمدحسین‌خان صدراعظم اصفهانی درون ابتدای قرن سیزدهم آن را تأسیس کرد، نقشـه‌ای مشابه مدرسه چهارباغ یـا مدرسه سلطانی دارد (رجوع کنید بـه ارباب اصفهانی، ص ۷۱). این مدرسه بـه گفته جناب اصفهانی (۱۳۷۱ش، همانجا) ۶۲ حجره و ۶۰ طلبه داشته است. مجتهدان و عالمان بزرگی چون شیخ‌عبدالحسین محلاتی (متوفی ۱۳۲۳)، جهانگیرخان قشقایی (متوفی ۱۳۲۸)، آخوند ملامحمد کاشانی (متوفی ۱۳۳۳)، آقاسیدابوالقاسم دهکردی (متوفی ۱۳۵۳)، آخوند ملامحمدحسین فشارکی (متوفی ۱۳۵۳)، آقاشیخ‌علی یزدی (متوفی ۱۳۵۳)، محمدحکیم خراسانی (متوفی ۱۳۵۵)، حاج‌آقا حسین طباطبائی بروجردی و بسیـاری دیگر درون این مدرسه تحصیل یـا تدریس کرده‌اند (رجوع کنید بـه موحد ابطحی، ج ۲، ص ۳۰۳ـ۳۱۶). مدرسه صدر چهارباغ خواجو نیز از آثار محمدحسین خان صدراعظم اصفهانی است. مدرسه محمودیـه، مدرسه مسجد رحیم‌خان و مدرسه مـیرزامـهدی نیز از مدارس دیگر اصفهان هست (همان، ج ۲، ص ۳۱۶ـ۳۲۳). مدرسه عربان کـه عربها درون آن تحصیل مـی‌د، رو بـه ویرانی بود، اما بعد از شـهریور ۱۳۲۰ سیدمحمدرضا خراسانی آن را تعمـیر کرد و اکنون بـه مدرسه آیت‌اللّه خادمـی معروف هست (مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۲۰۲ـ ۲۰۳)؛ مدرسه کاسه‌گران کـه به همت امـیر محمدمـهدی حسنی حسینی مشـهور بـه حکیم‌الملک اردستانی درون ۱۱۰۵ بـه اتمام رسید، هم‌اکنون پابرجا و طلبه‌نشین هست (ارباب اصفهانی، ص ۷۲؛ مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۲۱۶ـ۲۱۸). درون مدرسه ناصری نیز درون دوره ناصرالدین‌شاه قاجار تعمـیراتی صورت گرفت (مـهدوی، ۱۳۸۶ش، ص ۲۵۹). مدرسه نوریـه نیز از مدارس اوایل عهد صفوی هست و بـه گفته جناب اصفهانی (۱۳۷۱ش، همانجا) ۲۲ حجره داشت و ۲۲ طلبه درون آن سداشتند. بنای این مدرسه از نورالدین محمدجابر انصاری اصفهانی بود. وقف‌نامـه آن را سپنتا آورده و در حاشیـه آن خط و مـهر محمدتقی مجلسی دیده مـی‌شود (رجوع کنید بـه سپنتا، ص ۷۴ـ۱۱۰).علاوه‌بر این درون برخی مساجد اصفهان نیز تدریس علوم دینی رواج داشته است. درون مسجد شاه مدرّسان و طلاب وظایف و مقرری خاصی داشته‌اند. این مسجد یـازده مدرّس داشته هست که دو روز هفته را تعطیل و بقیـه ایـام هفته را موظف بـه تدریس درون مسجد بوده‌اند (رجوع کنید بـه همان، ص ۵۸ـ۶۰).اوقاف از مـهم‌ترین منابع درآمد مدارس درون اصفهان بوده هست (برای نمونـه‌هایی از این اوقاف رجوع کنید بـه همان، ص ۷۴ـ۱۰۹، ۱۶۹، ۱۹۰، ۱۹۷ـ۱۹۸، ۲۰۰ـ۲۰۱). به‌علاوه، شاردن (ج۴، ص۲۳۲) از ۵۷ مدرسه طلبه‌نشین درون اصفهان خبر داده کـه بیشتر آنـها از آثار خیریـه پادشاهان بوده و مدیر و مدرّسان آنـها و بالطبع هزینـه‌هایشان را شاهان تأمـین مـی‌د و برای مدرّسان و طلاب از جانب سلاطین مواجب و مستمری تعیین مـی‌شده هست (رجوع کنید بـه اسکندر ، ج ۱، ص ۱۵۷). برخی از طلاب نیز بـه کارهایی چون استنساخ کتاب، معلمـی سرخانـه یـا للگی بچه‌های دولتمردان مـی‌پرداختند و از این راه هزینـه زندگی و تحصیل خویش را تأمـین مـی‌د (همان، ج۳، ص۹۴۰). حاج‌ملاهادی سبزواری زندگی خویش را از راه کشاورزی مـی‌گذراند (رجوع کنید بـه مدرس تبریزی، ج ۲، ص ۴۲۳). از مناصب مـهمـی کـه در اواخر دوره صفویـه ایجاد شد، منصب «ملاباشی»گری بود. یکی از وظایف ملاباشی کـه از مـیان اهل علم انتخاب مـی‌شد، دریـافت وظیفه و مقرری طلاب از حکومت و تقسیم آن بود (رجوع کنید بـه مـیرزاسمـیعا، ص ۱ـ۲).


منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الکرام البررة، قسم ۱ـ۲، مشـهد ۱۴۰۴؛ قسم ۳، چاپ حیدر محمدعلی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷؛ همان: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشـهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴، قسم ۵، چاپ محمد طباطبائی بهبهانی، ۱۳۸۸ش؛ محمدمـهدی‌بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ش؛ محمدبن علی اردبیلی، جامع‌الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ اسکندر؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی‌اصفهانی، ریـاض‌العلماء و حیـاض‌الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ؛ امـین؛ مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس‌سره، قم ۱۳۷۳ش؛ مجتبی ایمانیـه، تاریخ فرهنگ اصفهان، اصفهان: دانشگاه اصفهان، ]بی‌تا.[؛ محمدزمان‌بن کلبعلی تبریزی، فرائدالفوائد: درون احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفریـان، تهران ۱۳۷۳ش؛ علی تبریزی خیـابانی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۶؛ محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص‌العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۸۳ش؛ محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همـه جهان، ]اصفهان[ ۱۳۲۱ش؛ عبداللّه‌بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامـی حائری، قم ۱۴۰۹؛ رسول جعفریـان، احوال و آثار بهاءالدین محمد اصفهانی (مشـهور بـه فاضل هندی)، قم ۱۳۷۴ش؛ همو، سیـاست و فرهنگ روزگار صفوی، تهران ۱۳۸۸ش؛ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ش؛ همو، رجال و مشاهیر اصفهان (الاصفهان)، چاپ رضوان پورعصار، اصفهان ۱۳۸۵ش؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ احمد حسینی اشکوری، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منـه، چاپ محمود مرعشی، قم ۱۴۱۰؛ عبدالحسین‌بن محمدباقر خاتون‌آبادی، وقایع السنین و الاعوام، یـا، گزارشـهای سالیـانـه از ابتدای خلقت که تا سال ۱۱۹۵ هجری، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۲ش؛ خوانساری؛ ابوالقاسم رفیعی مـهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، تهران ۱۳۵۲ش؛ محمدحسین ریـاحی، ره‌آورد ایـام : مجموعه مقالات اصفهان‌شناسی، اصفهان ۱۳۸۵ش؛ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان ۱۳۴۶ش؛ حسن طارمـی‌راد، علامـه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ش؛ مـهدی قرقانی، زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان ۱۳۷۱ش؛ عبدالنبی‌بن محمدتقی قزوینی، تتمـیم امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷؛ عباس قمـی، الفوائد الرضویة فی احوال علماءالمذهب الجعفریة، چاپ ناصر باقری بیدهندی، ج ۲، قم ۱۳۸۵ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، کتاب‌الاربعین، قم ۱۳۵۸ش؛ محمدتقی‌بن مقصود علی مجلسی، روضة‌المتقین فی شرح مَن لایَحضُرُه الفقیـه، چاپ حسن کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳؛ همو، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح‌الفقیـه، ج ۱، قم ۱۴۱۴؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة‌الادب، تهران ۱۳۷۴ش؛ حجت موحدابطحی، ریشـه‌ها و جلوه‌های تشیع و حوزه علمـیه اصفهان درون طول تاریخ، اصفهان ۱۴۱۸؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ جعفر مـهاجر، الهجرة‌العاملیة الی ایران فی‌العصر الصفوی: اسبابها التاریخیة ونتائجهاالثقافیة و السیـاسیة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹؛ مصلح‌الدین مـهدوی، اصفهان دارالعلم شرق : مدارس دینی اصفهان، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ش؛ همو، بیـان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب‌الهدایة، یـا، تاریخ علمـی و اجتماعی اصفهان درون دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ش؛ مـیرزاسمـیعا، تذکرة‌الملوک، چاپ محمد دبیرسیـاقی، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمدحسن‌بن باقر ، جواهرالکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛ موسی ، حکم نافذ آقا:عرفان،مرجعیت و سیـاست و فتاوائی از تحریم سیـاست غرب درون ایران، ]قم [۱۳۷۱ش؛ محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ش؛ حسین‌بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰؛ محمف واله اصفهانی، خلدبرین: ایران درون روزگار صفویـان، چاپ مـیرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ش؛ محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عامـه، یـا شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه‌عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ش؛Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l&#۳۹;Orient, new ed. by L. Langles, Paris ۱۸۱۱; Hossein Nasr, "Spirtiual movements, philosophy and theology in the Safavid period", in The Cambridge history of Iran, vol.۶, ed. Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge ۱۹۸۶.


/محسن معینی/


 ۹)تهران. بعد از آنکه آقامحمدخان قاجار درون سال ۱۲۰۰ تهران را بـه پایتختی ایران برگزید و پس از توسعه شـهر از زمان فتحعلی‌شاه (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) بـه این سو، مدارس و نیز مسجد ـ مدرسه‌های فراوانی درون این شـهر بنا شد (رجوع کنید بـه تهران*، بخش۳: شـهر). درون پیگیری سیـاست توسعه تهران، درون دوره محمدشاه و به‌ویژه با صدارت حاجی مـیرزا آقاسی*، فضلای حوزه‌های دیگر، به منظور رونق تهران بـه مـهاجرت بـه این شـهر تشویق شدند. بدین ترتیب با روی آوردن علما و طلاب علوم دینی بـه تهران ــکه درون مجاورت شـهر مذهبی ری، آرامگاه حضرت عبدالعظیم حسنی قرار داردــ حوزه علمـی بزرگی درون پایتخت جدید ایران پی‌افکنده شد کـه به سرعت پیشرفت کرد. تداوم مدرسه‌سازی درون سرتاسر دوره قاجار درون این شـهر و نیز جمعیت روزافزون طلاب تهران گواه این پیشرفت است. بنابر یک گزارش آماری، درون دوره ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳)، ۴۷ باب مسجد، کـه بسیـاری از آنـها مدرسه نیز داشته‌اند، ۳۵ باب مدرسه و ۴۶۳ ،۱طلبه بـه ثبت رسیده هست (رجوع کنید بـه نجم‌الدوله، ص ۳۶۳). جمعیت طالبان علوم دینی درون دوره‌های بعد نیز روی بـه افزایش داشت، چنان‌که مثلا درون دوره مظفرالدین شاه (۱۳۱۳ـ۱۳۲۴) انجمن طلاب مشروطه‌خواه، کـه از تشکلهای حوزوی بود، بیش از هزار عضو داشت (رفیعی، ص ۲۸). درون آن دوره، اهمـیت حوزه تهران، بیش از حوزه قم بود و طلاب علوم دینی از بسیـاری از شـهرهای ایران به منظور تحصیل بـه تهران مـی‌آمدند (رجوع کنید بـه سمامـی حائری، ۱۳۶۱ش، بخش ۱، ص ۲۵، ۵۱؛ همو، ۱۳۷۲ش، ص ۲۵، فلسفی، ص ۳۱). از اسم نسبت بسیـاری از علمای مقیم تهران درون عهد ناصری آشکارا پیداست کـه بیشترشان از شـهرهای مختلف ایران بـه تهران آمده بودند (رجوع کنید بـه اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۹۰ـ۳۰۵).حوزه تهران را حتما حلقه واسط مـیان حوزه‌های بزرگ و اصلی آن عصر مانند نجف و کربلا و اصفهان و نیز حوزه‌های فرعی شـهرستانـهای ایران دانست. مطالعه زندگی علمای تهران نشان مـی‌دهد کـه بسیـاری از طالبان علوم حوزوی کـه بدین حوزه مـی‌آمدند، بعد از گذراندن مقدمات یـا سطح، به منظور تحصیلات عالی بـه عتبات عراق یـا اصفهان مـی‌رفتند و در آنجاها بـه درجه اجتهاد مـی‌رسیدند. سپس از مـیان آنان، شماری درون اصفهان یـا عتبات ماندگار مـی‌شدند، عده‌ای بـه زادگاهشان برمـی‌گشتند و گروهی دیگر بـه تهران مـی‌آمدند و در آنجا بـه تدریس درون سطوح عالی اشتغال مـی‌ورزیدند و احیـاناً درون جایگاه مرجع و ریـاست عامـه مسلمانان ایفای وظیفه مـی‌د.


مدارس علمـیه. تدریس علوم دینی، صرف نظر از مواردی کـه در منازل علما صورت مـی‌پذیرفت، عموماً درون مدارسی بود کـه به همـین منظور ساخته شده بودند. این مدارس بـه مدارس پیش از دوره قاجار، دوره قاجار که تا آغاز سلطنت ناصرالدین شاه (۱۲۶۴)، دوره پنجاه ساله ناصری و مدارس بعد از این دوره تقسیم مـی‌شود؛ معدود مدرسه‌هایی هم درون دوره پهلوی، و نیز درون پی پیروزی انقلاب اسلامـی تأسیس شد.در مـیان مدرسه‌های پیش از عصر قاجاری دو مدرسه مشـهورند: یکی مدرسه حکیم هاشم و دیگری مدرسه رضائیـه، هر دو متعلق بـه قرن دوازدهم درخور ذکرند. مدرسه نخست را فردی بـه نام حکیم هاشم درون اواخر دوره صفوی ساخت و در دوره قاجار، مادر ناصرالدین شاه، مـهدعلیـا (متوفی ۱۲۹۰) بـه تعمـیر آن همت گماشت کـه از همـین‌رو بـه مدرسه مادر شاه نیز شـهرت یـافت (بلاغی، ص ۴۰). شیخ محمدجعفر استرآبادی* معروف بـه شریعتمدار (متوفی ۱۲۶۳)، از بزرگان علمای امامـی کـه به دعوت فتحعلی‌شاه از قزوین بـه تهران آمده بود، درون این مدرسه اسکان یـافت و به تدریس مشغول شد. از شاگردان معروف وی درون این مدرسه مـی‌توان بـه نصراللّه استرآبادی، مـیرزا محمد اندرمانی و جعفربن محمدطاهر نوری اشاره کرد (آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص ۲۵۳ـ۲۵۴).دومـین مدرسه، مدرسه رضائیـه بـه ملاآقارضا فیروزآبادی (متوفی ۱۱۱۷) منسوب هست (کریمان، ص ۳۰۶) و ابوالحسن طهرانی (متوفی ۱۲۷۲)، از فقهای بنام سده سیزدهم ،پیش از سفر علمـی بـه اصفهان و عراق درون همـین مدرسه نزد مدرّسی به‌نامِ سیدآغا مقدمات علوم را خوانده بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات : الکرام، قسم ۱، ص ۳۲).در مـیان مدارس اوایل دوره قاجار و پیش از عصر ناصری، درباره چند مدرسه، از جمله مدرسه مروی*، صدر و دارالشفا اطلاعات بیشتری درون دست است. بانی مدرسه صدر کـه در جلوخان مسجد سلطانی (نام کنونی آن: مسجد امام) قرار داشت، مـیرزا شفیع، صدراعظمِ فتحعلی‌شاه درون بین سالهای ۱۲۱۵ که تا ۱۲۳۴، بود و این مدرسه بـه همـین سبب بـه مدرسه مـیرزا شفیع نیز شـهرت یـافت (بامداد، ج ۶، ص ۱۷۰ و پانویس ۴). مـیرزا محمدرضا قمشـه‌ای* (متوفی ۱۳۴۸ش) حکیم برجسته و شاگردانش مـیرشـهاب‌الدین نیریزی شیرازی (متوفی ح ۱۳۲۰) و مـیرزا محمود کهکی قمـی (متوفی ۱۳۴۶)، متخلص بـه رضوان، درون مدرسه صدر تدریس مـی‌د (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۸۴۵؛ صدوقی‌سها، ص ۶۰، ۶۲). سیداشرف‌الدین گیلانی، مشـهور بـه نسیم شمال* شاعر مشـهور و سراینده اشعار نشریـه نسیم شمال، درون همـین مدرسه حجره داشت (رجوع کنید بـه یغما، سال ۲۱، ش ۱۲، اسفند ۱۳۴۷، ص ۷۰۸). شیخ عبدالحسین رشتی* (متوفی ۱۳۷۳)، فیلسوف و فقیـه برجسته، درون سالهای قبل از عزیمت بـه نجف درون ۱۳۲۳ درون این مدرسه ادبیـات درس مـی‌داد (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۳، ص ۱۰۶۴ـ۱۰۶۵).مدرسه دارالشفا نیز از دیگر مدارس شناخته شده این دوره است. اطلاق دارالشفا بـه این مدرسه از آن‌رو بود کـه فتحعلی‌شاه ساختمان آن را ابتدا به منظور بیمارستان درون نظر گرفته بود (سلطان‌زاده، ص ۳۰۹). بـه نوشته آقابزرگ طهرانی (طبقات : الکرام، قسم ۲، ص ۵۸۲)، شیخ رمضان اَلَموتی درون ۱۲۳۶ درون این مدرسه سداشت و ابوالحسن جلوه* (متوفی ۱۳۱۴) نیز سالها درون این مدرسه ساکن بود (بامداد، ج ۱، ص ۴۰ـ۴۱). از محصلان مشـهور مدرسه دارالشفا، مـیرزاطاهر اصفهانی، متخلص بـه شعری و ملقب بـه دیباچه‌نگار (۱۲۲۴ـ۱۲۷۰) مؤلف کتاب ادبی گنج شایگان، بود (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۸، ص ۲۳۸). شیخ محمدحسن طالقانی (۱۲۸۷ـ۱۳۷۱)، از علمای بزرگ تهران، نیز درون این مدرسه فقه و اصول درس مـی‌داد (شریف رازی، گنجینـه دانشمندان، ج ۴، ص ۵۰۶ـ۵۰۷).یکی‌دیگر از مدارس قدیم تهران، مدرسه برهان است. این مدرسه کـه ظاهراً درون دوره فتحعلی‌شاه ساخته شده بود، همان مدرسه‌ای هست که حاج مـیرزاآقاسی، بعد از درگذشت محمدشاه (۱۲۶۴) و قبل از ورود ناصرالدین شاه بـه پایتخت، از بیم جان درون آن بست نشست. درون دوره پهلوی، بـه همت شیخ علی‌اکبر برهان (متوفی ۱۳۳۹ش)، پیشنماز مسجدلرزاده درون خیـابان خراسان، تعمـیرات کلی درون این مدرسه بـه عمل آمد (رجوع کنید بـه بامداد، ج ۲، ص ۲۰۸ و پانویس۱). شیخ محمود علائی (متوفی ۱۳۶۵ش)، از شاگردان آیت‌اللّه بروجردی نیز یک چند سرپرست این مدرسه بود و در آن تدریس مـی‌کرد (شریف‌رازی، اختران فروزان ری و طهران، ص ۱۲۲).در دوره طولانی سلطنت ناصرالدین شاه، مدارس بسیـاری درون تهران ساخته شد. از جمله این بناها، یکی مسجد ـ مدرسه شیخ‌العراقین هست که اکنون بـه نام مدرسه و مسجد ترکها یـا آذربایجانیـها نیز معروف و در بازار قدیم تهران واقع است. بانی این مدرسه شیخ‌العراقین حاج عبدالحسین بود کـه آن را از مال‌الوصایـه امـیرکبیر درون ۱۲۷۰ بنا کرد. ۲۶ باب دکان وقف این مسجد ـ مدرسه بوده هست (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۷؛ بلاغی، ص ۱۷۲ـ۱۷۳).دیگر مدرسه عهد ناصری، مدرسه آصفیـه هست که آن را حاج محمد قلی‌خان آصف‌الدوله، از مال الوصایـه مـیرزا ابوالحسن خان، وزیر خارجه ناصرالدین شاه، درون ۱۲۷۷ درون بازار تهران ساخت (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۷). آیت‌اللّه سیدرضا فیروزآبادی (متوفی ۱۳۴۴ش)، عالم خیّر و بانی بیمارستان فیروزآبادی شـهر ری درون همـین مدرسه تحصیل کرد و در آنجا اقامت داشت (یـادنامـه‌ی آیة‌اللّه سیدرضا فیروزآبادی، ص ۱۴). مدرسه دیگر این دوره، مدرسه خازن‌الملک هست که آن را حاج رحیم خازن‌الملک درون ۱۲۹۵ وقف کرد (بلاغی، ص ۱۷۵). سرپرستی این مدرسه درون دست خاندان آشتیـانی بود. ملامحمدتقی آملی (متوفی ۱۳۹۱) تحصیلات مقدماتی خود را درون همـین مدرسه گذراند (رجوع کنید بـه حسن‌زاده آملی، ص ۲۰۳).مدرسه معیّرالممالک/ دوستعلی‌خان، از دیگر مدارسی بود کـه در عهد ناصری ساخته شد. دوستعلی‌خان معیّرالممالک، صاحب مناصب مـهم حکومتی درون عصر قاجار، این مدرسه را درون ۱۲۹۰، سال آخر عمرش، درون نزدیکی امامزاده سید نصرالدین ساخت و اراضی و مغازه‌ها و های متعددی را وقف آن کرد (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۱۷ـ۱۱۸؛ بلاغی، ص ۱۸۴). شیخ محمدصادق طهرانی (متوفی ۱۳۱۴) فقیـه برجسته و برادرش مولی محمد طهرانی، از مدرّسان بنام این مدرسه بودند و طلاب بسیـاری از محضرشان استفاده مـی‌د (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۸۵۹). از دیگر استادان این مدرسه، سیدصالح خلخالی (متوفی ۱۳۰۶)، شاگرد برجسته حکیم جلوه، و شیخ علی مدرس تهرانی (متوفی ۱۳۷۴)، فقیـه برجسته و از شاگردان مـیرزا محمدتقی شیرازی و آخوند خراسانی، بودند (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۲۵۰؛ شریف‌رازی، اختران فروزان ری و طهران، ص ۱۱۵ـ۱۱۶). شیخ مـهدی عبدالرب‌آبادی، مشـهور بـه شمس‌العلما از مؤلفان نامـه دانشوران ناصری، درون همـین مدرسه درس خوانده بود (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۲۲۸). مدرسه صنیعیـه یـا حاج‌ابوالحسن نیز از مدارس دوره ناصری هست که بـه همت حاج ابوالحسن اصفهانی، ملقب بـه صنیع‌الملک و دارای منصب معمارباشی‌گری، ساخته شد و بنای آن درون ۱۳۰۳ بـه پایـان رسید (همان، ص ۱۱۷؛ بلاغی، ص ۱۸۰).مدرسه مـهم دیگر، کاظمـیه ساخته مـیرزا سیدکاظم، مستوفیِ اصطبل سلطنتی، بود کـه علی‌اکبر مجتهد تفرشی درون آن تدریس مـی‌کرد (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۱).مدرسه دانگی نیز از مدارس پراعتبار عصر ناصری است. مؤسس این مدرسه سید جعفر لاریجانی بود (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۱؛ قس آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۷، ص ۱۰۹ کـه در آن نام مؤسس مدرسه سیدحسین لاریجانی ضبط شده است). از بزرگ‌ترین مدرّسان این مدرسه، مـیرزا حسن کرمانشاهی (متوفی ۱۳۳۶) بود کـه پس از استادش، ابوالحسن جلوه، کرسی تدریس حکمت را درون اختیـار داشت (صدوقی‌سها، ص ۶۱). شیخ داوود لاریجانی (متوفی بعد از ۱۳۱۵) از فقهای تهران و آقابزرگ طهرانی درون همـین مدرسه حجره داشتند و تحصیل مـی‌د (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۷۱۱؛ همو، «شرح زندگی من»، ص ۳۰۵).دیگر مدرسه شناخته دوره ناصری، مدرسه منیریـه، متصل بـه بقعه سید نصرالدین درون خیـابان خیـام تهران بود کـه به همـین اعتبار نام سید نصرالدین نیز بدان داده‌اند. این مدرسه از بناهای امـیرنظام، حاکم تهران بود کـه ش منیرالسلطنـه، همسر ناصرالدین شاه، بـه تکمـیل آن همت گماشت و در ۱۳۱۱ با مراسمـی خاص افتتاح شد (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۵۰ش، ص ۹۵۴). ملامحمد هیدجی (متوفی ۱۳۱۴)، حکیم برجسته حوزه تهران، و مـیرزاابراهیم‌بن ابی‌الفتح زنجانی (متوفی ۱۳۵۱)، فقیـه، فیلسوف و ریـاضی‌دان برجسته، از استادان مشـهور این مدرسه بودند و آقابزرگ طهرانی، دانش حساب و هیئت را درون این مدرسه خواند (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۷ـ۸؛ حبیب‌آبادی، ج ۶، ص ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶). به‌جز اینـها مدارس و مسجد ـ مدرسه‌های دیگری نیز درون دوره ناصری دایر بود، مانند سپهسالار*، عبداللّه‌خان، حاج ابوالفتح/ فتحیـه، آقارضاخان، و نیـاکی (کریمان، ص ۳۰۷ـ۳۰۸).ساخت مدارس علمـیه بعد از عصر ناصری از رونق افتاد. حسین کریمان (ص ۳۰۸) درون کنار مدارس بسیـاری کـه از دوره ناصری و قبل از آن نام‌برده، فقط بـه یک مدرسه بعد از عصر ناصری بـه نام محمودیـه اشاره کرده هست که سیدمحمود جواهری آن را درون ۱۳۲۵ درون سرچشمـه تهران ساخته بود (نیز رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۱۹). سرآمدِ استادان این مدرسه، شیخ عبدالنبی نوری* (متوفی ۱۳۴۴)، از مراجع تقلید تهران و استاد بسیـار برجسته فقه و اصول، بود (رضوی، ص ۱۰۹). براساس وقفنامـه مدرسه، افراد عاطل و دانش‌گریز حق سدر مدرسه را نداشتند و فقط طلاب درس‌خوان و نیک‌اندیش مجاز بـه سدر مدرسه بودند. نیزانی کـه فقط حکمت خوانده بودند حق اقامت درون مدرسه را نداشتند مگر آنکه یک دوره فقه و اصول را نیز گذرانده باشند. همچنین طلاب مـی‌بایست بـه قرائت روزانـه یک حزب از قرآن پایبند مـی‌ماندند. دوره تحصیل مدرسه، کـه بیشتر درسهای آن بـه فقه و اصول اختصاص داشت، دوازده سال بـه درازا مـی‌کشید و طلاب هر چند گاه مـی‌بایست درون آزمون شرکت مـی‌د. نکته جالب توجه آنکه خود طلاب بر دست‌اندرکاران مالی مدرسه نظارت مـی‌د («وقف‌نامـه مسجد و مدرسه محمودیـه تهران»، ص ۱۰۱ـ۱۰۲، ۱۰۷). از مدرّسان قدیم‌تر این مدرسه مـیرزا محمدتقی گرکانی (متوفی ۱۳۳۶) بود کـه آقابزرگ طهرانی درون درس مکاسب و قوانین وی شرکت کرده بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۲۴۰ـ۲۴۱).پس از سقوط رضا شاه کـه پیگیر سیـاستهای ضد مذهب و روحانیت بود، درون دهه ۱۳۲۰ش، شیخ علی‌اکبر برهان (متوفی ۱۳۳۹ش) اقدام بـه تأسیس مدرسه لرزاده کرد. مـیرزا علی‌آقا فلسفی، مجتهد نامبردار ساکن مشـهد (متوفی ۱۳۸۴ش)، بعد از بازگشت از نجف و پیش از انتقال بـه مشـهد، یک چند درون این مدرسه کفایـه تدریس مـی‌کرد ( تهرانی، ص ۲۵۲).مواد درسی. درون حوزه تهران، تعلیم همـه علوم متداول درون سایر حوزه‌ها مانند ادبیـات، فقه و اصول، فلسفه و تفسیر قرآن معمول بود و علمای برجسته‌ای درون این زمـینـه‌ها بـه تدریس و پژوهش مشغول بوده‌اند.ادبیـات. ملامحمد هزارجریبی، مشـهور بـه سیبویـه (متوفی ۱۲۹۸) استاد برجسته ادبیـات عرب بود (امـین، ج ۱۰، ص ۹۱). شیخ علی استرآبادی* (متوفی ۱۳۱۵)، فقیـه و دانشمند برجسته، کتاب البُرْدالیمانی فی الفاظ‌المعانی را تألیف کرد (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۴، ص ۱۳۶۴). حاج مـیرزا ابوالفضل تهرانی* از شاگردان مـیرزای شیرازی، علاوه بر مقامات علمـی، استاد مسلّم ادبیـات عرب نیز بود و حاج ملاعلی کنی درون ۱۳۰۰ کـه حاج مـیرزا ابوالفضل عازم سفر بـه عتبات و ادامـه تحصیل درون آنجا بود، وی را مجتهد درون همـه علوم و بی‌نیـاز از مـهاجرت بـه عراق خوانده بود. وی درون ۱۳۱۰ بـه تهران بازگشت و به تدریس علوم دینی مشغول شد (عبرت نائینی، ص ۱۰۶ـ ۱۰۸). از وی دیوان شعری بـه عربی مانده کـه محدّث ارموی آن را تصحیح و در ۱۳۶۹ منتشر کرده است. محمدحسین گرکانی معروف بـه شمس‌العلما و ملقب بـه جناب (متوفی بعد از ۱۳۵۳)، از شاگردان حوزه درسی مـیرزا آشتیـانی و ملاعلی کنی و حاج‌مـیرزا ابوالفضل تهرانی و صاحب اجازه از آنان (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۵۰۸)، درون ادبیـات عرب و نیز فارسی سرآمد بوده و چند اثر درون این زمـینـه تألیف کرده هست مانند ابدع‌البدایع درون علم بدیع کـه بسیـار بدیع و همراه با مثالهای شیرین تنظیم شده، و نورالحدقة و نورالحدیقة درون علم عروض. از وی بیش از سه هزار بیت شعر فارسی و عربی باقی‌مانده هست (عاقلی، ج ۲، ص ۱۲۱۰). از استادان متأخر ادبیـات حتما از غلام‌حسین خیری دامغانی، محمدعلی ادیب تهرانی، و باقربن محمدرفیع طهرانی معزّی نام‌برد. آقابزرگ طهرانی همراه حدود بیست طلبه دیگر مطوّل را درون مدرسه مروی نزد شیخ باقر معزّی طهرانی خواند (آقابزرگ طهرانی، طبقات نقباء، قسم ۱، ص ۲۱۰ـ۲۱۱؛ محقق، ص ۳۷۴).حوزه تهران علاوه بر ادبیـات عرب، درون ادبیـات فارسی نیز منشأ خدمات مـهمـی بود است؛ شیخ حسن تنکابنی از علمای قرن سیزدهم، درون شعر و ادبیـات فارسی مـهارت داشت (حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۲۲۷). مـیرزا مصطفی آشتیـانی، معروف بـه افتخارالعلماء (متوفی ۱۳۲۷)، فرزند مـیرزاحسن آشتیـانی، فردی ادیب بود و تخلص صهبا داشت و منظومـه افتخارنامـه حیدری را درون شرح حوادث خلافت علی علیـه‌السلام و بر وزن شاهنامـه درون ۰۰۰،۱۸ بیت سرود (حرزالدین، ج ۳، ص ۱۲ـ۱۳؛ آشتیـانی، ص ۱۵؛ نیز رجوع کنید بـه حمله حیدری*). از دیگر دانش‌آموختگان مشـهور درون ادب فارسی درون حوزه تهران، خوشدل تهرانی، شاعر دوره مشروطه و طلبه مدرسه مروی، سید عبدالرحیم خلخالی* (متوفی ۱۳۶۱) و سید نصراللّه تقوی* بودند.


فقه و اصول فقه. حوزه علمـیه تهران درون فقه و اصول عمدتاً تحت تأثیر حوزه نجف و تا حدی اصفهان بوده هست و دانش‌آموختگان نزد علمای برجسته عتبات مانند شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و مـیرزای شیرازی، بعد از بازگشت بـه تهران، مـیراث علمـی استادان خود را بـه طلاب منتقل مـی‌د و به تألیف و تحقیق درون موضوعات فقهی و اصولی مـی‌پرداختند. محمدجعفر استرآبادی معروف بـه شریعتمدار، از مراجع بزرگ شـهر، کتاب موائدالعوائد را درون قواعد اصولی درون چهل هزار سطر و موالید الاحکام را درون احکام فقهی بر پایـه مذهب شیعه و چهار مذهب فقهی معروف اهل‌سنّت نوشت (آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم ۱، ص ۲۵۵). فرزندش شیخ علی استرآبادی، از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و صاحب جواهر، نیز از فحول فقهای تهران بود کـه آقابزرگ افزون بر هفتاد اثر او را برشمرده هست (همان: نقباء، قسم ۴، ص ۱۳۶۱ـ۱۳۶۴). فرزند علی‌بن محمدجعفر شریعتمدار، عبدالنبی استرآبادی (متوفی ۱۳۴۰) نیز از فقیـهان و مراجع تهران بود (همان، قسم ۳، ص ۱۲۴۳).محمدحسن آشتیـانی* (متوفی ۱۳۱۹) و فرزندان وی نیز از استادان فقه و اصول حوزه تهران بودند. وی از شاگردان خاص شیخ انصاری و نخستین عالمـی بود کـه به‌طور گسترده اندیشـه‌های اصولی شیخ مرتضی انصاری را درون ایران نشر داد (امـین، ج ۵، ص ۳۷) و احتمالا از همـین ‌رو وی ناشر اصول فقه بـه سبک نوین درون تهران شمرده شده هست (رجوع کنید بـه اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۲۰۴). حلقه درس وی یکی از گسترده‌ترین و پربارترین حلقه‌های درسی حوزه تهران بود و صدها فقیـه و مجتهد درون درس او شرکت مـی‌د (رجوع کنید بـه تبریزی خیـابانی، ص ۳۷۹؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص ۶۵۵ـ ۶۵۷). حاج مـیرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی نیز یکی دیگر از شاگردان برجسته شیخ انصاری و نویسنده تقریرات درس اصول او بود کـه در تهران کرسی تدریس مـهمـی داشت (رجوع کنید بـه تهرانی*، ابوالقاسم). فرزندش، حاج مـیرزاابوالفضل تهرانی* نیز درون سیـاق همـین فقیـهان بزرگ درخور ذکر است.از فقهای بزرگ دیگر این دوره حتما از آخوند ملاکاظم (متوفی ۱۲۷۲؛ اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۲۴۰)، حاج ملاعلی کنی* و ملانظرعلی طالقانی* (متوفی ۱۳۰۶) نام‌برد. از دیگر مدرّسان برجسته فقه و اصول، سیدعبدالکریم لاهیجی (متوفی ۱۳۲۳) شاگرد برجسته مرتضی انصاری بود کـه پس از بازگشت از نجف با تأکید شیخ انصاری و پی‌گیریـهای حاج ملاعلی کنی، بـه تدریس درون مدرسه مروی مشغول شد.سیدابراهیم‌بن سیدعلی‌اصغر حسینی تهرانی، شاگرد مـیرزای شیرازی، و فرزندش سیدمحمدصادق تهرانی نیز از مدرّسان برجسته فقه بودند (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۱۸ـ۱۹).شیخ فضل‌اللّه نوری* (متوفی ۱۳۲۷)، از شاگردان مـیرزای شیرازی درون سامرا، مدرّس برجسته و فقیـه صاحب نظر حوزه تهران بود. مجلس درس او سخت مورد استقبال و مایـه مباهات شاگردان او بود و مجتهدان بسیـاری پای درس او مـی‌نشستند (انصاری، ص ۳۵ـ۳۶).از مراجع و فقهای معاصرِ شیخ فضل‌اللّه نوری، سیدجمال‌الدین افجه‌ای (متوفی ح ۱۳۳۰) بود کـه سپیده دمان درون خانـه خود تدریس مـی‌کرد و پدر آقابزرگ طهرانی نیز تبرکاً درون این جلسات حضور مـی‌یـافت (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۳۱۵ـ۳۱۶). شیخ عبدالنبی نوری نیز مدرّس برجسته فقه و اصول بود و برخی او را درون دانشـهای عقلی و نقلی اعلم علما درون شـهر تهران شمرده‌اند (رجوع کنید بـه حسن‌زاده آملی، ص ۱۹۶). از شاگردان مشـهور او آخوند ملاعلی همدانی (متوفی ۱۳۵۷ش؛ رجوع کنید بـه معصومـی همدانی*، ملاعلی) بود، کـه پس از تأسیس حوزه علمـیه قم بـه این شـهر رفت و از مدرسان ممتاز این حوزه شد و پس از چند سال بـه همدان بازگشت و قریب پنجاه سال درون این شـهر بـه تدریس و خدمات دینی پرداخت و سالهای طولانی زعیم دینی این شـهر بود.شیخ محمدرضا تنکابنی (متوفی ۱۳۴۵ش) از شاگردان سیدمحمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی، بعد از بازگشت از نجف بـه تدریس فقه و اصول درون سطح و خارج پرداخت. درون حوزه تهران چنین شـهره بود کـه او آرا و سخنان تازه اصولی آخوند خراسانی را بـه ایران آورده هست (فلسفی، ص ۳۱، ۵۴؛ فقیـه پارسا، دفتر۱، ص ۱۳). وی یکی از چهار روحانی بزرگی بود کـه در دوره اعمال فشار بر عالمان دینی و ممنوعیت پوشش روحانی، درون تهران مجاز بـه استفاده علنی از لباس ویژه روحانیـان بود. درون مـیان فرزندان روحانی او، محمدتقی فلسفی، واعظ مشـهور، شـهرت بیشتری دارد (فقیـه پارسا، دفتر۱، ص ۱۴).از استادان مشـهور و پرفضل فقه و اصول درون حوزه تهران درون عصر پهلوی، سیدصدرالدین‌بن حسین جزایری شوشتری (متوفی ۱۳۸۶) از نوادگان سیدنعمت‌اللّه جزایری* بود. وی بعد از تحصیلات عالیـه درون مشـهد و نجف و کربلا بـه تهران آمد و در مسجد بازار عباس‌آباد بـه اقامـه نماز جماعت و تدریس پرداخت (شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران، ص ۲۳۷ـ۲۳۹).شیخ‌محمدتقی آملی (متوفی ۱۳۹۱/۱۳۵۰ش)، شاگرد شیخ عبدالنبی نوری و مـیرزاحسن کرمانشاهی درون تهران و سپس شاگرد آقاضیـاء عراقی و مـیرزای نائینی و سیدابوالحسن‌اصفهانی درون نجف و نیز بهره‌مند از ارشادات سیدعلی قاضی طباطبائی، از وجوه علمای جامع تهران درون این دوره بود. وی سطح و خارج فقه و اصول و نیز فلسفه تدریس مـی‌کرد. کتاب مصباح الهدی فی شرح العروة‌الوثقی از تألیفات فقهی مشـهور اوست (آملی، ص۲۷ـ۳۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص۶۳۷ـ ۶۳۸).از فقهای بزرگ و صاحب رساله تهران درون دوره پهلوی دوم، سیداحمد خوانساری* (متوفی ۱۳۶۳ش) برآمده از حوزه‌های اصفهان، نجف و قم و از برجسته‌ترین شاگردان حائری درون اراک و قم بود. وی درون دوره‌مرجعیت عامـه آیت‌اللّه بروجردی‌و با صوابدید ایشان درون ۱۳۳۰ش، از قم بـه تهران آمد. حلقه درس فقه و اصول او درون مسجد سیدعزیزاللّه بازار، کـه پیشنماز آن نیز خود او بود، تشکیل مـی‌شد و فضلای بسیـاری درون درس‌او شرکت مـی‌د. کتاب جامع‌المدارک فی شرح مختصرالنافع از تألیفات پرارزش اوست (ریحان‌یزدی، ص۴۹۰؛ انصاری‌قمـی، ص۷۸ـ۸۱).


تفسیر. فعالیتهای حوزه تهران درون زمـینـه تفسیر قرآن، چندگونـه نمودار شده است: تألیف کتابهای تفسیر، تدریس علم تفسیر و علوم قرآنی به منظور طلاب، و تشکیل جلسات عمومـی تفسیر قرآن کـه مردم عادی هم امکان استفاده از این جلسات را داشته‌اند. سابقه توجه بـه تفسیر قرآن درون حوزه تهران بـه نخستین دهه‌های تشکیل این حوزه مـی‌رسد. مولی محمدرضا همدانی (متوفی ۱۲۴۷) تفسیری بـه نام الدّر النظیم فی تفسیرالقرآن الکریم داشته هست (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۸، ص ۸۳). محمدجعفر استرآبادی شریعتمدار از مدرّسان و مفسران پرکار حوزه تهران بود. برخی از آثار قرآنی او عبارت‌اند از: دلائل المرام فی تفسیر آیـات الاحکام (همان، ج ۸، ص ۲۵۲). حاشیـه بر تفسیر بیضاوی (همان، ج ۶، ص ۴۱)، مظاهرالاسرار، و مشکلات‌القرآن (همو، طبقات : الکرام، قسم۱، ص۲۵۶). فرزندش شیخ‌علی شریعتمدار نیز چندین اثر تفسیری دارد (رجوع کنید بـه همان : نقباء، قسم ۴، ص ۱۳۶۳). مـیرزامحمدعلی دربندی، مشـهور بـه کاظم‌بگ هم تفسیری موسوم بـه مفتاح کنوزالقرآن (سن‌پترزبورگ ۱۲۷۶) درون کشف آیـات قرآن داشته کـه آن را بـه نام ناصرالدین‌شاه نوشته‌است (همو، الذریعة، ج۲۱، ص۳۴۵). شیخ‌مولی آقاتهرانی (زنده درون ۱۲۹۴) از مفسران حوزه تهران بود. کتاب مفصّل البیـان فی علم القرآن از آثار اوست. این کتاب درواقع ترجمـه و شرح مجمع‌البیـان ابوعلی طبرسی هست (همو، طبقات : الکرام، قسم۱، ص ۱۵۲؛ همو، الذریعة، ج ۲۱، ص۳۷۰).حاج‌ملاعلی کنی نیز کتاب ایضاح المتشابهات را درون مشکلات تفسیر قرآن نوشت. درون همـین زمـینـه ملامحمدتقی کاشانی (متوفی ۱۳۲۱) نیز کتاب توضیح الآیـات را تألیف کرد (همو، الذریعة، ج ۷، ص۲۲۰). درون همـین سالها، سیدمحمدعلی شاه‌عبدالعظیمـی (متوفی ۱۳۳۴) کتاب منتخب‌التفاسیر را تألیف کرد (رجوع کنید بـه همان، ج ۲۲، ص ۳۸۶). شیخ‌محمود تهرانی نیز کتاب خلاصة‌التفاسیر (تهران ۱۳۵۲) را نوشت. وی درون صفحه مقابلِ هر صفحه از آیـات قرآن، تفسیر آن را درج کرد (همان، ج ۷، ص۲۲۰) کـه کاری نو به‌شمار مـی‌رفت. سیدعلی لاریجانی حائری (متوفی ۱۳۵۳) از شاگردان مـیرزای شیرازی، درون ۱۳۱۲، تفسیری بـه فارسی بـه نام مُقْتَنَیـات الدُرَر و مُلْتَقَطات الثَّمَر نوشت کـه در دوازده مجلد درون سالهای ۱۳۷۷ـ۱۳۸۱ بـه چاپ رسید (همان، ج ۲۲، ص ۳۵؛ همو، طبقات: نقباء، قسم ۴، ص ۱۴۲۲) درون همـین سالها، جعفر لنکرانی (متوفی ۱۳۲۲)، شاگرد مـیرزای نائینی، و مـیرزا احمد یمـینی (متولد ۱۳۲۰) نیز جلسات درس تفسیر داشتند (شریف رازی، آثار الحجة، ج ۲، ص ۲۴۲ـ۲۴۳، ۲۴۵ـ ۲۴۶). آیت‌اللّه محمدعلی شاه‌آبادی (متوفی ۱۳۶۹) نیز از علمای قرآن‌پژوه تهران بود و کتاب القرآن و العترة از آثار قرآنی اوست (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۷، ص ۵۹). مـیرزامحمدمـهدی الهی‌قمشـه‌ای (متوفی ۱۳۹۳)، افزون بر تدریس حکمت و فلسفه، درس تفسیر قرآن نیز داشت (حسن‌زاده آملی، ص ۲۳۲). وی حواشی سودمندی بر تفسیر ابوالفتوح رازی نوشته هست (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۷، ص ۹۵ـ ۹۶). مـیرزا ابوالحسن شعرانی (متوفی ۱۳۹۳/ ۱۳۵۲ش) نیز علاوه بر تدریس فقه و کلام و علوم دیگر، قرآن‌پژوه برجسته حوزه تهران بود. وی علاوه بر جلسات تفسیر، کـه متن آن مجمع‌البیـان بود، درون حوزه‌های گوناگون علوم قرآنی چون شرح مفاهیم و احیـای آثار قرآنی کوششـهای فراوانی کرده است. مـهم‌ترین کار او درون این زمـینـه تصحیح کتاب تفسیر ابوالفتوح رازی و نوشتن تعلیقات بر آن و تألیف نثر طوبی درون شرح واژه‌های قرآنی بوده هست (رجوع کنید بـه شعرانی*، ابوالحسن). سیدمحمدکاظم عصارِ تهرانی* (متوفی ۱۳۹۴/ ۱۳۵۳ش) دیگر استاد حکمت حوزه تهران نیز مطالعات قرآنی فراوانی داشته و تفسیر سوره حمد وی بـه عنوان «تفسیر قرآن کریم» کـه در فاصله ۱۳۱۵ـ۱۳۱۷ش صورت گرفته درون مجموعه آثار عصار بـه همت سیدجلال‌الدین آشتیـانی بـه چاپ رسیده هست (رجوع کنید بـه ص ۳۰۵ـ ۵۵۹). دیگر مفسر برجسته حوزه تهران، سیدکاظم گلپایگانی از شاگردان مبرّزِ حائری بود (رجوع کنید بـه غفاری، ص ۴).از جلسات تفسیر قرآن کـه در دهه‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامـی (۱۳۵۷ش) درون دانشگاهها و مساجد به منظور استفاده عام‌تر برگزار مـی‌شد، جلسات تفسیر مرتضی مطهری* (شـهادت ۱۳۵۸ش) و سیدمحمود طالقانی* (متوفی ۱۳۵۸ش) بود. درون همـین سالها مـیرزامحمد ثقفی (متوفی ۱۴۰۵؛ درباره او رجوع کنید بـه تهرانی*، ابوالفضل)، از شاگردان عبدالکریم حائری یزدی و سیدابوالحسن‌اصفهانی، تفسیری فارسی به‌نام روان جاوید نوشت کـه اولین بار با تقریظ ابوالحسن رفیعی قزوینی منتشر شد.


دانشـهای دیگر. درون حوزه تهران، مانند بسیـاری از حوزه‌های علمـی شیعی، درون کنار علوم مختلف دینی، دانشـهای کاربردی مانند طب و ریـاضیـات و جبر و مقابله و هیئت نیز تدریس مـی‌شده است. یکی از مدرّسان برجسته ریـاضی ملاعلی‌محمد اصفهانی، معروف بـه غیـاث‌الدین جمشید ثانی (متوفی ۱۲۹۳) عالم و ریـاضی‌دان برجسته حوزه اصفهان، بود کـه در ۱۲۷۴ بـه دعوت علی‌قلی مـیرزا اعتضادالسلطنـه، وزیر علوم، به منظور تدریس ریـاضی درون دارالفنون بـه تهران آمد. او درون موضوعات خواص اعداد، لگاریتم و کیمـیا کتابهایی نوشت. تکملة‌العیون او درون جبر و مقابله مشـهور هست (اعتمادالسلطنـه، ۱۳۶۳ش، ص ۲۶۸؛ حبیب‌آبادی، ج ۲، ص ۵۵۳ـ۵۵۴). مـیرزالطفعلی صدرالافاضل (متوفی ۱۳۱۰)، دانش‌آموخته مدرسه سپهسالار و شاگرد ابوالحسن جلوه و شیخ‌علی نوری، درون هندسه و اسطرلاب و نجوم مـهارت داشت (قزوینی، ج ۸، ص ۱۹۹). ابوالقاسمِ نائینی*معروف بـه سلطان‌الحکماء (۱۲۴۵ـ۱۳۲۲) درون مدرسه دارالفنون طب تدریس مـی‌کرد. نائینی پزشک ویژه ناصرالدین‌شاه نیز بود و کتابی نیز بـه نام ناصرالملوک درون طب نوشت (حبیب‌آبادی، ج ۴، ص ۱۲۴۸ـ۱۲۴۹). مـیرزامحمدجواد نـهاوندی (متوفی ۱۳۳۲ یـا ۱۳۳۴)، مشـهور بـه جهان‌بخش، از علمای هَیَوی و ریـاضی‌دان بـه شمار مـی‌رفت. وی درون فقه و اصول شاگرد مـیرزامحمدحسن آشتیـانی، و در ریـاضیـات شاگرد مـیرزاعبدالرحیم نـهاوندی بود. وی کـه چند سالی مسئولیت تنظیم و تهیـه تقویم را برعهده داشت، صاحب تألیفاتی نیز درون اعداد، نجوم و زیج بوده هست (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۳۱۸). مـیرزا ابراهیم زنجانی (متوفی ۱۳۵۱)، فقیـه، حکیم و ریـاضی‌دان، شاگرد مـیرزامحمدحسن آشتیـانی درون علوم نقلی و شاگرد مـیرزا ابوالحسن جلوه درون علوم عقلی و استاد ریـاضیـات بود و در مدارس امامزاده زید و منیریـه تدریس مـی‌کرد. وی علاوه بر تألیف چند کتاب درون ریـاضیـات و فقه، کتابی نیز درون ردّ فرقه بابیـه نوشت و سالهای پایـانی را درون زنجان سپری کرد (همان، قسم ۱، ص ۷ـ ۸). مـیرزامحمدطاهر تنکابنی* (متوفی ۱۳۶۰/ ۱۳۲۰ش) علاوه بر علوم عقلی و نقلی درون علوم ریـاضی و طب تبحر داشت و چندین دوره کتاب قانون را تدریس کرد و حواشی مفیدی بر آن نوشت کـه در کتابخانـه مجلس موجود هست (حبیب‌آبادی، ج ۷، ص ۲۳۰۱). سیدحسن طبیب چپرسری (متوفی ۱۳۶۰) دانش‌آموخته محضر جلوه و سیدمحمدتقی تنکابنی درون طب چیره‌دست بود و به زبانـهای عربی و فرانسه تسلط داشت، کتاب الامراض، و علم شیمـی یـا صنایع شیمـی، از تألیفات اوست (سمامـی حائری، ۱۳۶۱ش، بخش ۱، ص ۵۱ـ ۵۳). مـیرزاحبیب‌اللّه عراقی تهرانی، مشـهور بـه ذوالفنون تهرانی (متوفی ۱۳۶۷) از شاگردان مـیرزا حبیب‌اللّه رشتی و فاضل شربیـانی و مـیرزاخلیل تهرانی، استاد ریـاضیـات بود و در جبر و هندسه و هیئت و اسطرلاب تبحر بسیـار داشت و محمدحسین کیشوان، شیخ‌محمد سماوی، شیخ‌اسماعیل تهرانی و شیخ‌ابوالحسن شعرانی از شاگردان او به‌شمار مـی‌روند (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۳۵۵ـ۳۵۶). شیخ‌محمدتقی آملی، کتابهای خلاصة‌الحساب شیخ‌بهائی، فارسی هیأت قوشچی، شرح چغمـینی و شرح بیست باب مظفر و تحریر اقلیدس را درون گروه کتابهای درسی دوران تحصیلِ خود برشمرده هست (رجوع کنید بـه آملی، ص ۲۰)، مـیرزامـهدی آشتیـانی* (متوفی ۱۳۷۲) و مـیرزااحمد آشتیـانی* (متوفی ۱۳۹۵) نیز درون علم ریـاضیـات استاد بودند. ابوالحسن شعرانی نیز استاد طب قدیم و ریـاضیـات بود و به سفارش سیدحسن مدرس درون مدرسه سپهسالار تدریس ریـاضیـات مـی‌کرد و کتاب قانون بوعلی و شرح اسباب درون طب قدیم از کتب تدریسی او بود. حسن حسن‌زاده آملی طب و نجوم قدیم را از وی آموخته هست (رجوع کنید بـه حسن‌زاده آملی، ص ۱۳۴، ۲۸۸).


حوزه تهران و تحولات جدید. بـه طور کلی از دوره قاجار بدین‌سو، تهران مرکز مواجهات ایرانیـان با مظاهر تمدن و فرهنگ مغرب زمـین و اندیشـه‌ها و آرا و مذاهب گوناگون و محل ها و حرکتهای اجتماعی و سیـاسی متعددی بوده است. باتوجه بـه چنین شرایطی، هرگونـه تلاش به منظور تبیین فعالیتها و گرایشـهای حوزه علمـیه تهران، بدون بررسی چگونگی مواجهه این حوزه با تحولات جدید و نیز تأثیر این تحولات بر چند و چون فعالیتهای حوزه تهران، ناقص و نامفهوم خواهد بود. تحت تأثیر چنین شرایطی بود کـه حوزه تهران، علاوه بر فعالیت گسترده درون عرصه تبلیغات عمومـی، چه بـه گونـه شفاهی و چه بـه صورت عرضه آثار مکتوب، درون ایجاد مدارس جدید و کمک بـه رونق و پیشرفت آنـها مشارکت ورزید و فراتر از این دست فعالیتهای فرهنگی، پیشاپیش حرکتها و ها و فعالیتهای سیـاسی، از واقعه تنباکو و مشروطه گرفته که تا انقلاب اسلامـی، بـه گستردگی حضور یـافت.


عرصه تبلیغات شفاهی. حوزه تهران با وقوف بر شرایط اجتماعی و فرهنگی و بافت ویژه جمعیتی تهران، بر ضرورت استفاده گسترده‌تر و سنجیده‌تر از منابر و خطابه‌ها بیش از پیش پی برد و با تربیت خطیبان و واعظان برجسته، عرصه تبلیغات شفاهی را درون تهران و حتی درون شـهرهای دیگر، بـه ویژه درون ماههای محرّم و رمضان درون اختیـار گرفت.از مـیان صدها سخنور نامـی تهران، برخی مشـهورتر شده‌اند. ملافیض‌اللّه دربندی پیشنماز مسجد سقّاباشی سخنوری بی‌پروا بود و به علت خرده‌گیری بر سیـاستهای ناصرالدین‌شاه از تهران تبعید شد (امـین‌الدوله، ص۱۵۰). ملاآقا دربندی مشـهور بـه فاضلِ دربندی* (متوفی۱۲۸۵یـا۱۲۸۶)، فقیـه‌ و رجالی‌ برجسته و صاحب تألیفاتی چون خزائن‌الاحکام و اسرارالشـهادة منبرهای پررونقی داشت و در امر بـه معروف نـهی از منکر صریح و کوشا بود (آقابزرگ ‌طهرانی، طبقات:الکرام، قسم۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳). از دیگر واعظان مشـهور این دوره حتما به ملاباقر واعظ تهرانی (متوفی ۱۳۱۳) صاحب الخصایص الفاطمـیة (رجوع کنید بـه تبریزی خیـابانی، ص۳۵۹ـ ۳۶۷) و ملااسماعیل واعظ سبزواری (متوفی ۱۳۱۲؛ بامداد، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴)، شیخ‌عباس نـهاوندی (متوفی۱۳۱۱) شاگرد شیخ‌مرتضی انصاری و پیشنماز مسجد دانگی و مـیرزا محمدرضا همدانی تهرانی (متوفی ۱۳۱۸) اشاره کرد. محمدرضا تهرانی، مؤلف چنداثر درون رد مسالک ‌انحرافی،مثل شیخیـه، واعظی بسیـار خوش‌سخن بود و در پای منبر او مردمِ بسیـار و حتی مجتهدان حاضر مـی‌شدند (آقابزرگ‌طهرانی، طبقات:نقباء، قسم۲، ص ۷۶۴ـ۷۶۵). پای منبر سیدریحان‌اللّه بروجردی، مشـهور بـه کشفی* (متوفی ۱۳۲۸) فقیـه، مفسر و مؤلف برجسته نیز انبوه عوام و خواص حضور مـی‌یـافتند (همان، قسم۲، ص۷۹۱). درون مـیان دیگر وعاظ و خطیبان نامدار حوزه تهران این نامـها مشـهورترند : محمدعلی معروف بـه فاضل هزارجریبی (متوفی ۱۳۳۴؛ همان، قسم ۴، ص ۱۳۲۱)، عیسی چاله‌مـیدانی (متوفی ۱۳۳۹) عالم برجسته تهران (همان، قسم ۴، ص ۱۶۳۸)، شیخ‌محمد واعظ تهرانی ملقب بـه سلطان المتکلمـین مؤلف کتاب بشارات الامة و زبدة‌المآثر (متوفی ۱۳۵۳؛ تبریزی خیـابانی، ص ۳۶۷ـ۳۶۸)، سلطان‌الواعظین شیرازی (متوفی ۱۳۹۱)، شیخ‌محمدحسین زاهد فصیح‌الزمان شیرازی، مـیرزاعبداللّه صبوحی (متوفی ۱۳۷۰؛ فلسفی، ص ۶۲)، سیدصادق تهرانی (متوفی ۱۳۷۰؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۸۵۸ـ۸۵۹)، شیخ‌عباس تهرانی (متوفی ۱۳۴۴ش)، مـیرزاعلی هسته‌ای (متوفی ۱۳۴۷ش) مجتهد برآمده از حوزه اصفهان، شیخ‌حسین خندق‌آبادی (متوفی ۱۳۴۵ش)، محمدابراهیم آیتی (متوفی ۱۳۴۰ش)، شـهید مرتضی مطهری، حسین‌علی راشد تربتی (متوفی ۱۳۵۸ش)، صدر بلاغی (متوفی۱۳۷۳ش)، و محمدتقی فلسفی (متوفی ۱۳۷۷ش) کـه خطیبی بسیـار توانا بوده و شـهرتش از تهران و حتی ایران هم فراتر رفته است.علمای حوزه تهران، علاوه بر استفاده گسترده از مجالس وعظ، به منظور رویـارویی با تبلیغات ضد دینی یـا شبهه‌افکنیـهای مخالفان، بـه ویژه فعالیتهای مذهبی سیـاحان خارجی و مبلّغان مسیحی کـه در تهران بـه تنوع امکان بروز مـی‌یـافت، مجالس مناظره و نقد و نظر نیز برپا مـی‌د، یـا تألیفاتی درون نقد آرای آنان پدید مـی‌آوردند. یکی از اولین عالمان مناظره‌کننده با مخالفان، شیخ‌محمدرضابن محمدامـین همدانی (متوفی ۱۲۴۷) بود کـه بارها با پیروان مذاهب دیگر بـه بحث و مناظره پرداخت. وی همچنین کتاب مفتاح‌النبوة، و ارشادالمضلین را درون پاسخ مـیزان‌الحق هنری مارتین مسیحی تألیف کرد (همو، الذریعة، ج ۲۱، ص ۳۵۲؛ همو، طبقات: الکرام، قسم ۲، ص ۵۴۹؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۵۸۴). سیدعلی‌بن حسین حسینی طهرانی (متوفی ح ۱۳۰۶) کـه از هم‌بحثان مـیرزای شیرازی و شاگرد شیخ‌مرتضی انصاری درون نجف بود، بعد از بازگشت بـه تهران با تکیـه بر تسلطی کـه بر زبان عبری داشت، کتاب اقامة‌الشـهود فی رَدالیـهود نوشته مـیرزامحمدرضا جدیدالاسلام یزدی (تألیف دوره فتحعلی‌شاه) را از عبری بـه فارسی درآورد و خود نیز مطالبی بر آن افزود و آن را اقامة‌الشـهود فی ردّالیـهود فی منقول الرضا (معروف بـه منقول رضائی) نام نـهاد (رجوع کنید بـه جدیدالاسلام‌یزدی، ص۳ـ۴، ۱۱؛ قس آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۴، ص ۱۴۱۲ـ۱۴۱۳؛ همو، الذریعة، ج ۲، ص ۲۶۳ـ ۲۶۴ کـه نام کتاب تألیفی و ترجمـه‌ای را جابه‌جا نوشته است). مـیرزاابوالفضل نوری، معروف بـه فخرالاسلام نیز بعد از ترک مسیحیت و تشرف بـه اسلام، درون ۱۳۱۹ درون جلسات هفتگی درون منزل سیدمحمدصادق طباطبائی با حضور برخی از عالمان مسلمان دیگر شرکت مـی‌کرد کـه در آنـها بـه شبهه‌های دینی پاسخ گفته مـی‌شد. فخرالاسلام چند کتاب درون نقد مسیحیت نوشته هست (ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش ۱، ص ۱۶۱).


تبلیغات کتبی. علمای حوزه تهران علاوه بر فعالیت گسترده درون عرصه تبلیغات عمومـی بـه صورت شفاهی، از تولید و عرضه آثار مکتوب نیز غافل نبوده‌اند. این آثار کـه مخاطبان آن عموم کتابخوانان بوده‌اند، برخلاف آثار تخصصی کـه به زبان عربی بوده، بـه فارسی نوشته شده و مشتمل بر مباحثی درون اصول و فروع دین و زندگی ا است. از این دست از علمای نویسنده مـی‌توان بـه شیخ‌هادی نجم‌آبادی* نویسنده تحریرالعقلاء اشاره کرد. وی درون کتاب خود کوشیده ضمن خرافه‌زدایی از دین و دعوت بـه انصاف و تعقل، حقیقت دعوت انبیـا و قرآن را تبیین نماید و نادرستی فرقه‌سازیـهای جدید را توضیح دهد. حاج‌مـهدی سراج انصاری* (متوفی ۱۳۴۰ش) فرزند مـیرزاعبدالرحیم کلیبری* انصاری، نیز از نویسندگانی بود کـه از دهه ۱۳۲۰ش بـه این سو درون راه مبارزه با تحریفها و انحرافها، بـه ویژه درون مواجهه با آثار سیداحمدروی، تلاشـهای زیـادی بـه عمل آورد؛ از جمله آثار او اینـهاست: نبرد با بی‌دینی، دین چیست و برای چیست؟، درون پیرامون ماتریـالیسم، خرد چیست و خردمند کیست؟ (برای معرفی تألیفات او رجوع کنید بـه جعفریـان، ص ۱۱۳ـ۱۲۳). ابوالفضل خراسانی (متوفی ۱۳۹۱/ ۱۳۵۰ش) از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری نیز علاوه بر ایراد سخنرانیـهای مؤثر، درون ۱۳۲۵ش/ ۱۳۶۵ق رساله مفصّلی درون ضرورت حجاب شرعی با بیـانی جذاب با نام احسن الحکایـات فی حجاب السافرات نوشته هست (خراسانی، مقدمـه جعفریـان، ص ۷۵۷ـ۷۵۸). مـیرزا احمد آشتیـانی، فرزند محمدحسن آشتیـانی، مؤلف بیش از شصت اثر درون حوزه‌های گوناگون دینی، آثاری نیز بـه زبان فارسی نوشته کـه تحت عنوان چهارده رساله فارسی توسط رضا استادی بـه چاپ رسیده هست (رجوع کنید بـه آشتیـانی*، مـیرزااحمد).شیخ‌ذبیح‌اللّه محلاتی نیز درباره زندگی ا و بزرگان شیعه آثاری پدید آورد. مشـهورترین اثر او کتاب ریـاحین الشریعة درون شرح احوال زنان دانشمند شیعه است. حسن فرید گلپایگانی (متوفی ۱۳۶۶ش) نیز کـه در ۱۳۲۳ش/۱۳۶۴ق از قم بـه تهران آمد، چند اثر پدید آورد از جمله قانون اساسی اسلام، تفسیر سوره حشر، و رساله‌ای درون ولایت. حسین عمادزاده اصفهانی (متوفی ۱۳۶۹ش) نیز آثار گوناگونی به‌ویژه درون باب زندگانی ائمـه شیعه تألیف کرد. محمدباقر کمره‌ای (متوفی ۱۳۷۴ش) نیز علاوه بر تألیف کتابهایی بـه عربی، آثاری نیز بـه فارسی ساده نوشته و آثار کلاسیک شیعه به‌ویژه برخی از تألیفات شیخ‌صدوق را بـه فارسی ترجمـه کرده است.


حوزه و جراید. تبلیغات کتبی حوزه تهران بـه تألیف و عرضه کتابهای دینی بـه زبان فارسی، محدود نبوده، بلکه ایجاد و راه‌اندازی جراید مذهبی یـا درج مقالات مذهبی درون نشریـات (برای نمونـه رجوع کنید بـه جمال واعظ، ص ۱۲) از ظرفیتهای مورد استفاده علمای حوزه تهران بوده است. راه‌اندازی این نشریـات به‌ویژه درون صدر نـهضت مشروطه بسیـار گسترش داشت، از جمله مجله دعوة‌الحق بـه صاحب امتیـازی شیخ‌محمدعلی بهجت دزفولی از شاگردان آخوند خراسانی کـه انتشار آن از ۱۳۲۱ آغاز شد. دعوة‌الاسلام نیز بـه صاحب امتیـازی سیدمحمدعلی تهرانی چاله‌مـیدانی از خطبای تهران کـه در ۱۳۲۵ آغاز بـه نشر کرد. درون همـین سال شیخ‌فضل‌اللّه نوری به منظور تبیین اندیشـه‌های خود درون مخالفت با مشروطه اقدام بـه انتشار روزنامـه کرد (رابینو، ص ۱۵۶). راه‌اندازی روزنامـه مجلس نیز بـه دستور مظفرالدین‌شاه برعهده یکی از علمای حوزه تهران، مـیرزامحسن مجتهد، امام جمعه تهران، قرار گرفت. مدیریت این روزنامـه را کـه اولین شماره‌اش درون ۸ شوال ۱۳۲۴ انتشار یـافت، یکی دیگر از علمای حوزه، سیدمحمدصادق حسینی طباطبائی برعهده داشت (رجوع کنید بـه جراید*، بخش :۲ ایران، بخش الف، قسمت ۲). حتی با روزنامـه حبل‌المتین* نیز علمایی چون شیخ‌یحیی کاشانی، درس‌آموخته حوزه نجف و تهران و مدیر روزنامـه مجلس، همکاری مـی‌د (ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش ۱، ج ۲، ص ۴۶۹ـ۴۷۳). ابوالحسن طالقانی (متوفی ۱۳۵۰)، پدر سیدمحمود طالقانی، نیز جریده البلاغ را بنیـان نـهاد کـه اقدام او تشویق و حمایت سیدابوالحسن اصفهانی را درون پی داشت (رجوع کنید بـه حوزه، سال ۸، ش ۴، مـهر و آبان ۱۳۷۰، ص ۷۳ـ۷۶). با پدید آمدن آزادیـهای سیـاسی و اجتماعیِ مشابه عصر مشروطه، بعد از شـهریور ۱۳۲۰، بار دیگر زمـینـه رونق مطبوعات فراهم شد و علمای حوزه تهران نیز بار دیگر بـه راه‌اندازی نشریـات اسلامـی روی آوردند. از جمله نشریـات این دوره مـی‌توان بـه نشریـه‌های مجد، و نور دانش از منشورات انجمن تبلیغات اسلامـی* (تأسیس ۱۳۲۱ش) اشاره کرد. درون همـین دوره شیخ‌مـهدی سراج انصاری از علمای حوزه، از نویسندگان دائمـی هفته‌نامـه آیین اسلام بـه مدیریت نصرت‌اللّه نوریـانی، و دنیـای اسلام بـه مدیریت سیدمحمدعلی تقوی بوده هست (جعفریـان، ص ۲۷ـ۳۹).


حوزه تهران و مؤسسات جدید آموزشی. حوزه علمـیه تهران با بهره‌مندی از تجارب گران‌بهای آموزشی و برخورداری از مدرّسان زبردست درون علوم ادبی و حکمت و نیز طب و ریـاضی، درون نقش مستحکم‌ترین پشتوانـه علمـی مراکز جدید آموزشی ظاهر شد. پیوند این حوزه با این گونـه مراکز، از دارالفنون گرفته که تا دانشگاه تهران و برخی دبیرستانـها و دبستانـها، چنان بوده کـه مـی‌توان این مراکز را به‌گونـه‌ای مولود حوزه تهران تلقی کرد. با راه‌اندازی مؤسسه دارالفنون* درون تهران، کـه هدف اعلام شده آن پیشرفت صنعت و فرهنگ بود، بسیـاری از استادان و مدرّسان حوزه بـه تدریس درون این مؤسسه روی آوردند. علمای حوزه علاوه بر تدریس درون این مؤسسات جدید آموزشی، خود نیز درون راه‌اندازی این‌گونـه مدارس سهیم شدند یـا دست‌کم توسعه و تقویت آنـها را تشویق مـی‌د. چنان‌که شیخ‌فضل‌اللّه نوری، مردم دین‌دار را بـه راه‌اندازی مدرسه‌های جدید ترغیب مـی‌کرد و خود نیز درون کمک بـه این راه پیش‌قدم شده بود (رجوع کنید بـه معارف، ش ۱۰، ۱۵ ذیحجه ۱۳۱۶، ص ۳). برخی از مـهم‌ترین مدارسی کـه به مباشرت علمای حوزه، درون تهران ایجاد شده هست عبارت‌اند از: مدرسه قدسیـه کـه مـیرزاابراهیم لاریجانی معروف بـه سیّدالعلماء (متوفی ۱۳۳۳) از شاگردان مـیرزامحمدحسن آشتیـانی و ابوالحسن جلوه بـه ایجاد آن همت گماشت (رجوع کنید بـه مستوفی، ج ۲، ص ۲۱)؛ مدرسه اسلام کـه بانی آن سیدمحمد طباطبائی و مدیرش پسر او، محمدصادق طباطبائی، بوده هست (رجوع کنید بـه همانجا؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش ۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱)؛ مدرسه ضیـاءالدین درّی از فلاسفه حوزه اصفهان (قرقانی، ص ۱۲۰ـ۱۲۱)؛ دبستان نو، ویژه ان، دبستان نو، ویژه پسران و کودکستان و چند مؤسسه مشابه دیگر کـه بانی آنـها شیخ‌جواد فومنی‌حائری (۱۳۳۰ق ـ ۱۳۸۴/ ۱۳۴۳ش) بوده هست (رجوع کنید بـه آیت‌اللّه شیخ‌محمدجواد فومنی حائری، ص هجده ـ بیست‌ودو)؛ مدرسه علوی کـه به اهتمام تنی چند از روحانیـان و دانشگاهیـان و در رأس آنان شیخ‌علی‌اصغر کرباسچیـان معروف بـه علامـه درون ۱۳۳۵ش بنیـاد نـهاده شد. کرباسچیـان خود از درس‌آموختگان حوزه تهران و قم بود و تألیف رساله فارسی توضیح‌المسائل آیت‌اللّه بروجردی از ابتکارات اوست (درباره او رجوع کنید بـه روایت استاد، تهران ۱۳۸۶ش)؛ و سرانجام، مدرسه‌های متعددی کـه شیخ عباسعلی اسلامـی بعد از شـهریور ۱۳۲۰ درون تهران دایر کرد (رجوع کنید بـه جامعه تعلیمات اسلامـی*).در کنار مطالعه نقش فرهنگی حوزه تهران، حتما به نقش‌آفرینیـهای سیـاسی این حوزه نیز توجه نمود. درواقع بدون نادیده گرفتن روحانیـان مخالف با فعالیتهای سیـاسی، با اطمـینان مـی‌توان چنین اظهار کرد کـه حوزه تهران درون مبارزات اسلامـی و ملی ایرانیـان همواره نقش مـهم و تعیین‌کننده‌ای ایفا کرده است. درون همـه وقایع و های سیـاسی یکی دو سده اخیر، از امتیـاز انحصار تنباکو و اعتراض صریح حاج‌ملاعلی کنی، رئیس حوزه تهران بـه اعطای امتیـاز رویتر و نـهضت تحریم تنباکو گرفته که تا نـهضت مشروطه و سپس مشروعه‌خواهی جمعی از علما بـه رهبری شیخ‌فضل‌اللّه نوری، ایجاد تشکل طلاب مشروطه‌خواه درون راه پیشبرد مشروطه و حضور درون انتخابات مجلس شورای ملی و ایفای نقش درون تصویب قوانین، مبارزه با اقدامات دین‌ستیزانـه رضاشاه، نـهضت ملی شدن نفت، قیـام پانزده خرداد و انقلاب اسلامـی و روی دادهای بعد از آن، نقش حوزه تهران کاملا چشمگیر و پیشتازانـه بوده هست (رجوع کنید بـه پانزده خرداد*، قیـام*، تحریم تنباکو*؛ جامعه روحانیت مبارز*؛ کشف حجاب*؛ مجلس*؛ ملی شدن صنعت نفت*).


وضع حوزه تهران درون دهه‌های متأخر. شماری از مدارس دینی کـه در پی سیـاستهای ضد مذهب رضاشاه از رونق افتاده بود، از دوره مرجعیت آیت‌اللّه بروجردی و با حمایت و اهتمام وی بـه ترویج و تقویت حوزه‌ها، بار دیگر احیـا شدند. مدرّسان بسیـاری درون این سالها از حوزه قم جذب حوزه تهران شدند و در آنجا بـه تدریس علوم دینی پرداختند. از برجسته‌ترین عالمان فعال درون حوزه تهران درون دهه‌های پیش از انقلاب، کـه به تدریس سطوح عالی و خارج اشتغال داشتند، حتما از مـیرزامحمدتقی آملی، مـیرزاابوالحسن شعرانی، ابوالحسن رفیعی قزوینی، مـیرزااحمد آشتیـانی، مـیرزامحمد ثقفی تهرانی، آیت‌اللّه برهان، سیداحمد خوانساری، از مراجع تقلید، مـیرزاباقر آشتیـانی، سیدمحمدعلی سبط، سیدحسن شریعتمدار جهرمـی، سیدمحمدصادق لواسانی، شیخ‌اسماعیل جاپلقی، یحیی نوری و دهها عالم دیگر نام برد.از مدرسه‌های فعال دهه‌های اخیر تاکنون، علاوه بر مدرسه سپهسالار* و مروی*، حتما از مدرسه قائم چیذر و مدرسه مجتهدی یـاد کرد؛ بانی مدرسه چیذر کـه در مـیدان چیذر (شـهید اندرزگو) درون منطقه یک شـهر تهران واقع شده علی‌اصغر هاشمـیان بوده است. درون ۱۳۴۵ش درون این مدرسه حدود پنجاه طلبه مشغول تحصیل بوده‌اند. سیدعلی اندرزگو، از مبارزان مشـهور زمان شاه، درون همـین مدرسه تحصیل کرده است.مدرسه مجتهدی، واقع درون خیـابان ۱۵ خرداد، درون ۱۳۳۵ش پایـه‌گذاری شد. این مدرسه درون کنار مسجدی بـه نام ملامحمدجعفر از مساجد عهد قاجار ساخته شد، بدین‌ترتیب کـه در ۱۳۳۵ش، احمد مجتهدی (۱۳۰۲ش ـ ۱۳۸۶ش)، از دانش‌آموختگان حوزه قم، بـه درخواست جمعی از مردم بـه این مسجد رفت و پس از سامان وضع مسجد، آنجا را بـه محل تدریس خود تبدیل کرد و به زودی با خرید ساختمانـهای اطراف و توسعه آن، مدرسه موسوم بـه مجتهدی را بـه راه انداخت. بـه نوشته برخوردار فرید (ص ۵۹) هم‌اکنون قریب هزار طلبه درون دو نوبت صبح و عصر درون این مدرسه مشغول تحصیل‌اند.به جز مدارس مشـهور یـاد شده، امروز دهها مدرسه علمـیه دیگر درون مناطق مختلف تهران دایر هست و حتی مدرسه‌هایی نیز ویژه ان، مانند مدرسة‌الزهراء، و جامعه علمـیه امـیرالمؤمنین (تأسیس ۱۳۶۴ش) درون شـهر ری و تهران مشغول فعالیت‌اند. امروزه حوزه علمـیه تهران زیرنظر شورای مدیریت حوزه علمـیه قم اداره مـی‌شود و طلاب از طریق آزمون سرتاسری کـه در روزنامـه‌ها اعلام مـی‌شود برگزیده مـی‌شوند و با طی یک دوره تقریباً ده ساله دروس مقدمات و سطح را بـه پایـان رسانده، آماده ورود بـه دوره خارج مـی‌شوند.


منابع: احمد آشتیـانی، چهارده رساله فارسی، بـه کوشش رضا استادی، قم ۱۴۰۳؛ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، «شرح زندگی من»، تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۴، ش ۱ و ۲ (بهار و تابستان ۱۳۷۴)؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: الکرام البررة، قسم ۱ـ۲، مشـهد ۱۴۰۴؛ همان: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشـهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴؛ محمدتقی آملی، «شرح احوال»، درون زندگینامـه و خدمات علمـی و فرهنگی آیت‌اللّه شیخ محمدتقی آملی تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۰ش؛ آیت‌اللّه شیخ‌محمدجواد فومنی حائری ]به روایت اسناد ساواک[، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷ش؛ محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنـه، روزنامـه خاطرات اعتمادالسلطنـه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش؛ همو، المآثر و الآثار، درون چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ش؛ امـین؛ علی‌بن محمد امـین‌الدوله، خاطرات سیـاسی مـیرزاعلی‌خان امـین‌الدوله، چاپ حافظ فرمانفرمائیـان، ]تهران[ ۱۳۴۱ش؛ مـهدی انصاری، شیخ‌فضل‌اللّه نوری و مشروطیت : رویـارویی دو اندیشـه، تهران ۱۳۷۸ش؛ ناصرالدین انصاری قمـی، «آیت‌اللّه سیداحمد خوانساری»، مسجد، ش ۳۴ (مـهر و آبان ۱۳۷۶)؛ مـهدی بامداد، شرح حال رجال ایران درون قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش؛ شاکر برخوردارفرید، آداب الطلاب، تهران ۱۳۸۷ش؛ عبدالحجت بلاغی، تاریخ تهران: قسمت مرکزی و مضافات، قم ۱۳۵۰ش؛ علی تبریزی خیـابانی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۶؛ محمدرضا جدیدالاسلام یزدی، منقول الرضائی (اقامة الشـهود فی رد الیـهود)، ]ترجمـه علی‌بن حسین حسینی طهرانی[، چاپ سنگی ]تهران? ۱۲۹۲[؛ رسول جعفریـان، حاج‌مـهدی سراج انصاری : ستاره‌ای‌درخشان درون عرصه مطبوعات‌دینی، قم۱۳۸۲ش؛ جمال‌الدین بن عیسی جمال واعظ، «صورت مقاله جناب مستطاب آقاسید جمال‌الدین دامت برکاته»، صوراسرافیل، سال ۱، ش ۷ و ۸، ۲۱ جمادی‌الآخره ۱۳۲۵؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم‌الآثار، اصفهان، ج ۴، ۱۳۵۲ش، ج ۶، ۱۳۶۴ش، ج ۷، ۱۳۷۴ش؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ حسن حسن‌زاده آملی، درون آسمان معرفت : تذکره اوحدی از عالمان ربانی، قم ۱۳۷۵ش؛ احمد حسینی اشکوری، تراجم الرجال، قم ۱۴۲۲؛ ابوالفضل‌بن محمدحسین خراسانی، احسن‌الحکایـات فی حجاب السافرات، درون رسائل حجابیـه: شصت سال تلاش علمـی درون برابر بدعت کشف حجاب، ]تدوین [رسول جعفریـان، دفتر۲، قم: دلیل ما، ۱۳۸۰ش؛ یـاسنت لویی رابینو، روزنامـه‌های ایران: از آغاز که تا سال ۱۳۲۹ه ق/ ۱۲۸۹ه ش، با اضافات و شرح‌کامل بـه همراه تصاویر روزنامـه‌ها، ترجمـه و تدوین جعفر خمامـی‌زاده، تهران ۱۳۷۲ش؛ عباس رضوی، «مـیرزا: نماد حوزه شیعه»، حوزه، سال ۱۹، ش ۳ و ۴ (مرداد ـ آبان ۱۳۸۱)؛ منصوره رفیعی (جعفری فشارکی)، انجمن: ارگان انجمن ایـالتی آذربایجان، تهران ۱۳۶۲ش؛ علیرضا ریحان یزدی، آینـه دانشوران، با مقدمـه و تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم ۱۳۷۲ش؛ حسین سلطان‌زاده، تاریخ مدارس ایران: از عهد باستان که تا تأسیس دارالفنون، تهران ۱۳۶۴ش؛ محمد سمامـی‌حائری، بزرگان تنکابن، قم ۱۳۷۲ش؛ همو، بزرگان رامسر، بخش ۱، قم ۱۳۶۱ش؛ محمد شریف‌رازی، آثار الحجة، یـا، تاریخ و دائرة‌المعارف حوزه علمـیه قم، قم ۱۳۳۲ـ]۱۳۳۳ش[؛ همو، اختران فروزان ری و طهران، یـا، تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم: مکتبة الزهراء، ]بی‌تا.[؛ همو، گنجینـه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش؛ منوچهر صدوقی‌سها، تاریخ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین، تهران ۱۳۵۹ش؛ باقر عاقلی، شرح حال رجال سیـاسی و نظامـی معاصر ایران، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمدعلی عبرت نائینی، نامـه فرهنگیـان، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۷ش؛ محمدکاظم عصار، مجموعه آثار عصار، چاپ جلال‌الدین آشتیـانی، تهران ۱۳۷۶ش؛ علی‌اکبر غفاری، «استاد علی‌اکبر غفاری احیـاگر مـیراثی از تشیع» (مصاحبه)، کیـهان فرهنگی، سال ۳، ش ۳ (خرداد ۱۳۶۵)؛ فقیـه پارسا: یـادنامـه آیة‌اللّه العظمـی مـیرزاعلی فلسفی قدس‌سره بـه مناسبت اولین سالگرد ارتحال، دفتر۱، تهیـه: معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامـی خراسان رضوی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش؛ محمدتقی فلسفی، خاطرات و مبارزات حجة‌الاسلام فلسفی، تهران ۱۳۷۶ش؛ مـهدی قرقانی، زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان ۱۳۷۱ش؛ محمد قزوینی، یـادداشتهای قزوینی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۳ش؛ حسین کریمان، تهران درون گذشته و حال، تهران ۱۳۵۵ش؛ مـهدی محقق، دومـین بیست گفتار درون مباحث ادبی و تاریخی و فلسفی و کلامـی و تاریخ علوم درون اسلام، بـه انضمام زندگی‌نامـه و کتاب‌نامـه، تهران ۱۳۶۹ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یـا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریـه، تهران ۱۳۷۷ش؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ رسول تهرانی، «آن روزها»، درون فقیـه پارسا، همان منبع؛ محمدبن علی ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیـان، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷ش؛ عبدالغفاربن علی‌محمد نجم‌الدوله، تشخیص نفوس دارالخلافه، چاپ ناصر پاکدامن، درون فرهنگ ایران زمـین، ج۲۰ (۱۳۵۳ش)؛ «وقف‌نامـه مسجد و مدرسه محمودیـه تهران»، چاپ علی‌رضا مـیرزامحمد، وقف : مـیراث جاویدان، سال ۸، ش ۱ (بهار ۱۳۷۹)؛ یـادنامـه‌ی آیة‌اللّه سیدرضا فیروزآبادی: ۱۲۵۳ش ـ مرداد ۱۳۳۴ش، بـه کوشش محمد ترکمان، تهران: کویر، ۱۳۷۶ش.


/سید عباس رضوی/


۱۰)حوزه علمـیه مشـهد.حوزه علمـیه مشـهد کـه اینک درون شمار مـهم‌ترین و معتبرترین حوزه‌های علمـیه شیعی است، مراحل تاریخی مختلفی را پشت سر گذاشته است. درون مقاله حاضر روند تاریخی تکوین و تکامل این حوزه درون پنج مرحله بررسی مـی‌شود :الف) پیش از صفویـه ب) دوران صفویـه ج) از آغاز افشاریـه که تا انقلاب مشروطه د) از انقلاب مشروطه که تا شـهریور ۱۳۲۰ه ) از شـهریور ۱۳۲۰ که تا انقلاب اسلامـی و) دوران جمـهوری اسلامـی الف) پیش از صفویـه. حوزه علمـیه مشـهد، از دوره صفویـه و به‌ویژه با مـهاجرت گسترده علمای جبل‌عامل بـه شـهرهای ایران و از جمله مشـهد، و برپایی مدارس متعدد درون این شـهر، صورت کامل و مستقلی پیدا کرد. با این حال، براساس اطلاعات جسته و گریخته درون منابع، برخی از فعالیتهای علمـی از قبیل نقل حدیث و تدریس برخی کتابها و مباحث علمـی درون این ناحیـه، خاصه درون حرم امام رضا علیـه‌السلام درون سده‌های پیش از این دوره نیز رواج داشته هست و حتی برخی عالمان بزرگ درون این شـهر ساکن بوده‌اند. مثلا مـی‌دانیم کـه پنج مجلس از مجموع مجالس املای حدیث ابن‌بابویـه (متوفی ۳۸۱)، فقیـه و محدّث معروف امامـی قرن چهارم، آن‌چنان کـه در کتاب امالی وی (برای نمونـه رجوع کنید بـه ص ۱۰۳ـ۱۰۶، ۵۳۶ـ۵۴۰)، انعکاس یـافته درون مشـهد و در حرم حضرت امام رضا علیـه‌السلام برگزار شده است. محمدبن حسن طوسی* معروف بـه شیخ‌طوسی (متوفی ۴۶۰) هم کـه دوران جوانی خود را درون طوس و مشـهد گذرانده بود، بـه احتمال قوی درون همـین ناحیـه و در محافل شیعی، فقه و حدیث شیعه را بـه اندازه‌ای تحصیل کرده بود کـه پس از مـهاجرت بـه بغداد درون سال ۴۰۸، تألیف کتاب مفصّل فقهی ـ حدیثی تهذیب‌الاحکام* را درون شرح مقنعه شیخ‌مفید آغاز کرد (طوسی، مقدمـه محمد واعظ‌زاده خراسانی، ص۲۶؛ عطاردی قوچانی، ج ۲، ص۱۲۹). فقیـه و متکلم شیعی قرنـهای پنجم و ششم، محمدبن جریربن رستم (متوفی ۵۲۵) نیز مدتها درون مشـهد اقامت داشته هست (ابن‌اسفندیـار، ج ۱، ص۱۳۰). فقیـه شیعی نامدار، ابوجعفرمحمدبن حسین شوهانی هم کـه در این عصر درون مشـهد ساکن بوده از شاگردان ابوعلی طوسی محسوب مـی‌شده هست (منتجب‌الدین رازی، ص۱۶۵؛ نیز رجوع کنید بـه ابن‌شـهر آشوب، ص۱۲). از جمله شاگردان ابوجعفر شوهانی، نصیرالدین ابوطالب عبداللّه‌بن حمزه‌بن عبداللّه طوسی شارحی مشـهدی هست (رجوع کنید بـه بیـهقی نیشابوری کیدری، ج ۱، ص ۴۰۲، ج ۲، ص ۴۱۲). وی تألیفاتی درون موضوعات فقهی و کلامـی و فلسفی داشته هست (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۲۱۵ـ۲۱۶)؛ شاگرد دیگر او فقیـه مشـهور ابن‌حمزه طوسی مشـهدی هست که بـه گفته خودش (ص ۱۲۷، ۳۶۹) درون منزل شوهانی درون مشـهد از او سماع حدیث کرده است. ابوعلی فضل‌بن حسن طَبْرِسی*، فقیـه، مفسر و مؤلف مجمع‌البیـان نیز مدتی درون مشـهد ساکن بوده و مدفنش نیز همانجاست (بیـهقی، ص ۲۴۲). ابوالبرکات محمدبن اسماعیل مشـهدی (متوفی ۵۷۱) هم درون قرن ششم درون مشـهد سداشته هست (رجوع کنید بـه منتجب‌الدین رازی، ص ۱۶۳)، ابن‌عساکر (متوفی ۵۷۱) درون سفر علمـی بلند مدت خود بـه مناطق شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان، درون حرم امام رضا علیـه‌السلام از ابوالبرکات سماع حدیث کرده‌است (رجوع کنید بـه ج۲، ص۸۹۳). سمعانی دوست و همراه ابن‌عساکر درون برخی از این سفرها، نیز از همـین شخص درون حرم امام رضا احادیثی، از جمله صحیفه علی‌بن موسی‌الرضا را شنیده و او را مقدّم سادات علوی و از معمرین وصف کرده‌است (رجوع کنید بـه ج۲، ص۹۶ـ۹۷). این ابوالبرکات مشـهدی کـه مناظره‌ای هم با ابوبکربن اسحاق کرّامـی درون باب امامت ابوبکر داشته هست (رجوع کنید بـه تبصرة‌العوام، ص۷۰)، درون قزوین نزد حسین‌بن مظفر حمدانی تحصیل علم کرده بود (منتجب‌الدین رازی، همانجا) و حسین‌بن مظفر حمدانی خود از شاگردان مبرِّز شیخ‌طوسی بود کـه به مدت سی سال درون نجف همـه تصنیفات طوسی را بر او قرائت کرده بود (همان، ص ۴۳). بنابراین بـه نظر مـی‌رسد کـه در قرن ششم، مـیراث علمـی شیخ‌طوسی درون زمـینـه‌های فقهی ـ اصولی، کلامـی و حدیثی از طریق شاگردان وی و شاگردان آنان بـه دیگر شـهرها، از جمله مشـهد، منتقل شده بود.هرچند درباره فعالیتهای علمـی درون مشـهد قرن هفتم کـه مقارن با یورش مغولان بـه مناطق شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان بزرگ، و در پی آن مـهاجرت پاره‌ای از اهل علم و فرهنگ بـه دیگر نقاط جهان‌اسلام بود، اطلاعات چندانی درون دست نیست؛ با این همـه بالیدن خواجه‌نصیرالدین طوسی* درون مشـهد و در خانواده‌ای اهل علم و نزد استادانی کـه گرایش شیعی امامـی داشته‌اند، شاهد و قرینـه مـهمـی هست بر اینکه حیـات حوزه فقهی و کلامـی شیعیِ پاگرفته درون مشـهد درون قرن ششم، دست کم که تا حمله مغول و حتی بعد از آن، درون این شـهر بیش و کم استمرار داشته است.کهن‌ترین اطلاع درباره وجود نـهاد مدرسه درون مشـهد مربوط بـه اوایل قرن هشتم است، زمانی کـه ابن‌بطوطه درون دیدار خویش از مشـهد درون ۷۳۴، ضمن توصیف ساختمان بقعه امام رضا، از وجود مدرسه‌ای درون مجاورت آن خبر داده هست (رجوع کنید بـه ج ۱، ص۳۹۴). گزارش ابن‌بطوطه متعلق بـه دوره حاکمـیت ایلخانان و پیش از ظهور سربداران* درون خراسان هست و بـه نظر مـی‌رسد فعالیتهای سیـاسی و تبلیغی برخی از امـیران سربداری هم کـه گرایش امامـی داشتند و در اواخر دوران ایلخانان مغول درون مقطعی مشـهد را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند، درون آماده زمـینـه به منظور ایجاد نوعی حوزه علمـی شیعی درون دوره‌های بعدی تأثیر مثبت داشته هست (رجوع کنید بـه سیدی، ص ۵۱ـ۵۲).در قرن نـهم و اوایل قرن دهم، درون دوره جانشینان تیمور، آرامش و امنیت نسبی بـه خراسان بازگشت و مشـهد مرکزیت یـافت و مدارسی بـه همت برخی از سلاطین و امـیران و دیگر بزرگان تیموری درون این شـهر بنا شد و فعالیتهای علمـی بار دیگر رونق گرفت. درون این دوره ضمن گسترش و بازسازی شـهر و توسعه بناهای متعلق بـه حرم، مدارسی چون پریزاد* و دودر و شاهرخیـه (بالاسر*) درون مشـهد ساخته شد. براساس منابعِ درون دسترس، اطلاعی درون زمـینـه حضور عالمان شیعی درون این مدارس درون این مقطع زمانی نداریم. با این حال براساس برخی گزارشـها، درون این دوره پاره‌ای از محافل علمـی و جلسات درسی شیعه درون منازل عالمان تشکیل مـی‌شده است. از جمله درون اواخر قرن نـهم و اوایل قرن دهم خاندانی از سادات رضوی درون مشـهد ساکن بوده کـه نقابت سادات این شـهر را هم برعهده داشته است. از این خاندان دست کم دو تن را مـی‌شناسیم کـه خود عالم بوده‌اند و منزل آنان محل نزول و تدریس دانشمندانی بوده هست که بـه مشـهد وارد مـی‌شدند؛ یکی از آنان سیدمحمدبن پادشاه رضوی مشـهدی هست که متکلم، عارف و فقیـه مشـهور این عصر، ابن‌ابی‌جمـهورِ احسائی* کـه وارث فقه علمای نجف و مکتب حِکْمـی ـ عرفانی سیدحیدر آملی بوده (رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، طبقات: احیـاء، ص۲۱۴) او را بـه علم و تقوا ستوده هست (رجوع کنید بـه مجلسی، ج ۱۰۵، ص۴)؛ و دیگری، فرزند وی سیدمحسن‌بن محمد رضوی مشـهدی هست که ابن‌ابی‌جمـهور مراتب علم و فقه و حکمت او را بـه انحای مختلف ستایش کرده و در ایـام اقامتش درون مشـهد کتاب غوالی اللالی خود را با شرح و توضیح مشکلات آن بر او خوانده و در نیمـه ذیقعده ۸۹۷ اجازه علمـی مفصّلی به منظور وی صادر کرده‌است (رجوع کنید بـه همان، ج ۱۰۵، ص ۴ـ۷).ابن‌ابی‌جمـهور کـه مکرر بـه مشـهد سفر مـی‌کرده، مدتها درون این شـهر اقامت و افاده علمـی داشته است؛ از جمله درون یکی از اقامتهایش درون این شـهر مباحث کتاب کشف‌البراهین خود را، کـه کتابی کلامـی و شرحی هست بر رساله زادالمسافرین خود او، بـه صورت درس درون منزل همـین سیدمحسن‌بن محمد رضوی القا و املا کرده و در ۸۷۸ از املای‌آن فارغ شده‌است (رجوع کنید بـه ابن‌ابی‌جمـهور، ص۴۸۲). هم درون این سال هست که ابن‌ابی‌جمـهور با عالمـی سنّی مذهب کـه از او با وصف «فاضل هروی» یـاد کرده طی سه مجلس درون باب حقانیت مذهب تشیع درون منزل این سیدمحسن‌بن محمد و نیز درون «مدرسه»ای کـه نامـی از آن نیـاورده مناظره کرده هست (رجوع کنید بـه خوانساری، ج ۷، ص ۲۷ـ۲۸). ابن‌ابی‌جمـهور درون آغاز این مناظره اظهار مـی‌دارد کـه سیدمحسن‌بن محمد رضوی و کثیری از مردم مشـهد درون جلسات درسی فقه و کلام وی حضور مـی‌یـافته‌اند (رجوع کنید بـه همان، ج ۷، ص ۲۷). بـه نظر مـی‌رسد ابن‌ابی‌جمـهور که تا پایـان عمر درون مشـهد مانده و به فعالیت علمـی خود ادامـه داده و هم درون این شـهر وفات یـافته باشد. حضور طولانی مدت دانشمندی چون ابن‌ابی‌جمـهور درون مشـهد و تألیف چند کتاب درون این شـهر و برگزاری جلسات درس و مناظره، وجود محیط علمـی فعال درون این شـهر را محتمل‌تر مـی‌سازد.از دیگر شواهد موجود درون زمـینـه فعالیت علمـی درون مشـهد درون این دوره منشوری هست که از سوی سلطان حسین بایقرا (متوفی ۹۱۱) صادر شده درباره یک تن از سادات دانشمند بـه نام افضل‌الدین سیدمحمد کـه در آن از او بـه عنوان «افضل اکابر المحدثین» و «مستجمع جمـیع کمالات صوری و معنوی» یـاد شده است، و ظاهرآ وی حتما از عالمان شیعه این ناحیـه باشد کـه به عنوان متصدی تعلیم و تدریس علم حدیث و صدور احکام شرعی درون حرم حضرت رضا علیـه‌السلام منسوب شده و نافذ بودن احکام صادره از سوی دیگر علما و قضات این ناحیـه نیز بـه تأیید و امضای وی موکول شده هست (رجوع کنید بـه نظامـی باخرزی، ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۳).


ب) دوران صفویـه. درون دوران صفویـه تشیع امامـی کـه قرنـها پیش از ظهور این دولت به‌تدریج درون مناطق مختلف ایران بالیده بود بـه مرحله تثبیت نـهایی رسید. مشـهد هم درون دوره صفویـه، علاوه بر اهمـیت سیـاسی، از جهت علمـی نیز اهمـیت خاص یـافت. رسمـیت یـافتن مذهب شیعه درون ایران از یک‌سو و تلاش به منظور مقابله علمـی با دو دشمن سرسخت صفویـه، یعنی ازبکان درون شرق و عثمانیـان درون غرب از سوی دیگر، موجب توجه جدّی دولت صفوی بـه مسئله تعلیم و تعلم و تبلیغات دینی درون خراسان و به‌طور اخص درون مشـهد شد. آنچه درون این مـیان بـه ترویج تشیع و توسعه و تقویت محافل علمـیِ بازمانده از قبل کمک کرد و این محافل را رفته‌رفته بـه یک حوزه علمـی پرمایـه و نیرومند مبدل ساخت، همانا مـهاجرت شمار درخور توجهی از عالمان شیعه جبل‌عامل لبنان بـه مشـهد بود. یکی از مـهم‌ترین این شخصیتها حسین‌بن عبدالصمد حارثی*، پدر شیخ‌بهائی، هست که مدتی هم سمت شیخ‌الاسلامـی مشـهد را عهده‌دار بود و پاره‌ای از کتابهای خود را درون مشـهد نوشت (رجوع کنید بـه اسکندر، ج ۱، ص ۱۵۶)، و از او مـهم‌تر و تأثیرگذارتر شیخ حرّ عاملی* بود کـه در دوران پختگی علمـی خود بـه مشـهد مـهاجرت کرد و سالیـان دراز بـه تدریس فقه و حدیث و تألیف عمده آثار خود درون این شـهر پرداخت. برادر او نیز بعد از مرگ وی شیخ‌الاسلام مشـهد شد و سالها درون این شـهر بـه تألیف و تدریس مشغول بود. حرّ عاملی شرح حال شماری از دیگر عالمان مـهاجر از جبل‌عامل لبنان بـه مشـهد را درون امل‌الآمل خود آورده هست (برای نمونـه رجوع کنید بـه قسم ۱، ص۳۰، ۴۲، ۷۹، ۱۷۵).از جمله عالمان مشـهور کـه در حوزه علمـیه مشـهد درون دوره صفویـه تحصیل یـا تدریس کرده‌اند مـیرداماد هست که پیش از سفر بـه قزوین، نخستین دوره تحصیلات خود را درون علوم عقلی و نقلی و ریـاضی درون مشـهد گذراند و در همـین شـهر بـه مرحله استادی درون این فنون رسید (رجوع کنید بـه مـیرداماد*، محمدباقر). قاضی نوراللّه شوشتری* هم درون آغاز دوران تحصیلات خود از ۹۷۹ که تا ۹۹۲ درون مشـهد اقامت داشت و درس خواند. استاد اصلی او درون بیشتر علوم نیز دانشمند پرمایـه‌ای بـه نام مـیرعبدالواحدبن علی شوشتری بود (رجوع کنید بـه علاءالملک‌بن نوراللّه شوشتری، ص ۲۵). نوراللّه شوشتری، ضمن تمجید از استاد خود، از مباحث کلامـی مطرح درون آن عهد مـیان استادش با برخی از طلاب و علما سخن بـه مـیان آورده هست (رجوع کنید بـه همان، ص ۶۱ـ۶۲). یکی دیگر از شاگردان مولی عبدالواحد شخصی بـه نام سیدمحسن‌بن شریف حسینی هست که درون علوم عقلی و نقلی تألیفاتی داشته و در فتنـه ازبکان درون مشـهد بـه قتل رسیده هست (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۷). شیخ‌لطف‌اللّهِ مـیسی* نیز درون جوانی از جبل‌عامل لبنان بـه مشـهد کوچ کرد و در این شـهر نزد استادانی چون مولی عبداللّه‌بن محمود تستری (مقتول درون ۹۹۷ درون حمله ازبکان بـه مشـهد) تحصیل کرد و پس از شـهادت استادش بـه اصفهان رفت (اسکندر، ج ۱، ص ۱۵۷). حسین اردکانی یزدی متکلم بزرگ عصر شاه‌طهماسب و از مـهم‌ترین شاگردان شیخ‌بهائی نیز درون مشـهد تدریس داشته و بر کتابهایی چون خلاصة‌الحساب شیخ‌بهائی و تجرید طوسی شرح نوشته هست (رجوع کنید بـه افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۱۹۱ـ۱۹۶). یکی از مشاهیر اواخر عصر صفوی آقاابراهیم مشـهدی (متوفی ۱۱۴۸) هست که درون حکمت و کلام و فقه شـهرت داشته و کتابهای زیـادی درون این زمـینـه‌ها نوشته هست (قزوینی، ص ۵۵). شرح‌حال عمده علمای مشـهد درون این عصر درون کتابهایی چون امل‌الآمل و ریـاض‌العلماء آمده است. صفویـان به منظور تقویت مذهب شیعه و تربیت عالمان و مبلّغان شیعی، علاوه بر تعمـیر مدارس پیشین بـه ساخت مدارس جدید درون مشـهد همت گماردند. روند تأسیس این مدارس بـه صورت جدّی و پیوسته از نیمـه دوم قرن یـازدهم، یعنی از زمان سلطنت شاه‌عباس دوم، آغاز شد و تا پایـان حکومت صفویـه کمابیش استمرار یـافت.از جمله درون دوران سلطنت او درون ۱۰۵۷ مدرسه خیرات‌خان (رجوع کنید بـه اعتمادالسلطنـه، ج ۲، ص ۵۴۸) و در ۱۰۵۹ مدرسه مـیرزاجعفر (همان، ج ۲، ص ۵۳۵ـ۵۳۸) و سپس مدرسه فاضل‌خان یـا فاضلیـه درون ۱۰۷۵ ساخته شد (همان، ج ۲، ص ۵۳۸ـ۵۳۹). مدرسه عباسقلی‌خان هم درست درون سال مرگ وی یعنی ۱۰۷۷ تأسیس شد (همان، ج ۲، ص ۵۴۷ـ۵۴۸). درون زمان سلطنت جانشین وی یعنی شاه‌سلیمان هم درون ۱۰۸۳ مدرسه ملامحمدباقر مشـهور بـه سمـیعیـه بـه همت مولی‌محمد سمـیع و تجویز و تشویق ملامحمدباقر خراسانی سبزواری، نویسنده کفایة‌الاحکام، احداث شد (همان، ج ۲، ص۵۴۰)، درون ۱۰۸۶ مدرسه نواب یـا صالحیـه بنا شد (همان، ج ۲، ص۵۴۰ـ۵۴۱). درون مجموع درون دوره صفویـه که تا ۱۱۰۰، درون مشـهد ده مدرسه مـهم احداث گردید (رجوع کنید بـه امـیرشیبانی، ص ۲۷). بدین ترتیب، روند احداث مدارس درون این عهد و اختصاص موقوفات ارزشمند فراوان بـه آنـها از سوی دولتمردان صفوی، مشـهد را درون آن عهد یکی از فرهنگی‌ترین شـهرهای ایران کرده بود (همانجا).از کمّ و کیف کتابهای درسی و نحوه تدریس و احیـانآ امتحان محصلان درون این عهد اطلاعات تفصیلی درون دست نیست، اما از مطالعه برخی اجازات صادره از سوی برخی از علما معلومات ارزشمندی درون این زمـینـه بـه دست مـی‌آید. مثلا درون اجازه علمـی حرّ عاملی (متوفی ۱۱۰۴) به منظور سیدعلاءالملک پسر مـیرزاابوطالب علوی ساکن مشـهد کـه در نیمـه ربیع‌الآخر ۱۰۸۶ صادر شده از پاره‌ای از مـهم‌ترین کتب حدیث شیعه از جمله کتب اربعه نام شده کـه نشان مـی‌دهد چنین کتابهایی درون آن عهد مدار بحثها و پژوهشـهای حدیثی بوده است. درون این اجازه همچنین حرّ عاملی اجازه نقل پاره‌ای از کتابهای خود از جمله تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعة و رسالة الرجعة (نام آن: الایقاظ من الهجعة) را داده هست که نشان مـی‌دهد برخی از تصنیفات او از همان زمان تألیف مورد توجه و مدار مباحثات علمـی بوده هست (رجوع کنید بـه حرّعاملی، ۱۳۸۵ش، مقدمـه فاضلی، ص ۱۱ـ۱۵). درون اجازه علمـی دیگری کـه حرّعاملی به منظور مولی محمدصادق مشـهدی درون ۱۹ شعبان ۱۰۹۲ صادر کرده (رجوع کنید بـه همان مقدمـه، ص ۱۵) وی اجازه خود را بعد از مباحثه با شخص مُجاز و در واقع امتحان مـیزان استعداد وی درون درک و فهم دقایق و ظرایف احادیث صادر کرده هست و این مـی‌رساند کـه در این عصر دست‌کم درون مراحل عالی تحصیلی و در برخی رشته‌ها چیزی شبیـه امتحان امروزی، البته درون مقیـاسی خردتر و شخصی‌تر، وجود داشته است.درباره مقدار شـهریـه طلاب و حقوق مدرّسان حوزه علمـیه مشـهد درون عصر صفوی، بـه جز پاره‌ای اسناد مالی بازمانده، اطلاعات درخور توجهی درون دست نیست. مثلا براساس یک سند بـه تاریخ ربیع‌الاول ۱۰۲۴، مـیرزاجعفر رضوی کـه در ۱۰۰۷ و بعد از تصرف مشـهد بـه دست شاه‌عباس بـه صورت رسمـی بـه عنوان مدرّس آستان قدس رضوی تعیین شد (رجوع کنید بـه منجم یزدی، ص ۱۷۱)، از بابت یک سال تدریس ده تومان تبریزی رایج درون خراسان دریـافت کرد. از متن سند چنین برمـی‌آید کـه مقدار وجه پرداختی بـه مدرّسان درون این زمان احتمالا بستگی بـه تعداد طلاب و سطح علمـی مدرّس داشته هست (حسن‌آبادی، ص ۱۷۶، ۴۱۶). درون فرمانی از شاه‌سلیمان درون ۱۰۷۸، مقرر شده هست که بـه مـیرزامحمد ابراهیم مدرّس آستان قدس سالانـه نود تومان تبریزی حق‌التدریس داده شود (گزیده اسناد: فرمان‌ها و رقم‌های آستان قدس رضوی، ص ۲۵). نمونـه دیگر درون این باب سندی هست مورخ جمادی‌الاولی ۱۰۸۴ کـه براساس آن یکی دیگر از مدرّسان آستان قدس رضوی حقوق سالیـانـه خود را بـه صورت ، ۲۸ خروار و ۲۵ من غلّه بـه صورت مناصفه و به وزن تبریز، دریـافت کرده هست (حسن‌آبادی، ص ۱۷۶ـ۱۷۷).از جمله شواهدی کـه رونق و نشاط علمـی حوزه مشـهد را درون این مقطع نشان مـی‌دهد فراوانی تألیف و تصنیف و نیز کثرت کتابت کتابهای درسی و غیردرسی درون رشته‌های مختلف است. نگاهی گذرا فقط بـه الذریعه آقابزرگ طهرانی گواه این مدعاست (برای نمونـه‌ای از کتابهایی کـه در این عصر درون مشـهد تألیف شده رجوع کنید بـه آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱، ص ۳۷۳، ۴۱۲، ج ۲، ص ۴۰۴، ج ۳، ص ۵۶، ۵۹، ج ۵، ص۱۱۰، به منظور نمونـه‌ای از نسخه‌های کتابت شده درون مشـهد رجوع کنید بـه همان، ج ۳، ص ۱۲۱، ج ۴، ص ۴۵۲، ج ۶، ص ۴۸، ج ۷، ص۵۰ـ۵۱، ج۱۰، ص ۱۱۵، ج ۱۳، ص ۵۴، ۱۴۴). همچنین پاره‌ای از عالمان ساکن مشـهد کتابهایی را بـه نام و برای برخی از سلاطین صفوی تألیف یـا ترجمـه کرده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه همان، ج ۳، ص ۴۳۵، ج ۱۱، ص ۳۱، ج ۲۶، ص ۱۹۷).یکی از مـهم‌ترین مسائلی کـه دولت و جامعه و حوزه‌های علمـیه عصر صفوی با آن درگیر بودند مسئله چگونگی تعامل فکری و عملی با جهان اهل سنّت بود. طبعآ این مسئله درون خراسان و خصوصآ درون مشـهد، کـه از دو سو با مناطق وسیع سنّی‌نشین هم‌مرز بود و بارها از سوی آنان مورد تعرض و نـهب و غارت قرار گرفته بود حادتر مـی‌نمود. کتاب الفوائد الطوسیـه حرّعاملی را مـی‌توان که تا اندازه‌ای منعکس‌کننده جریـانـها و مسائل فکری مطرح درون حوزه علمـیه مشـهد و رواج بحثهای کلامـی و اعتقادی مـیان شیعه و سنّی درون این عصر قلمداد کرد. حرّ عاملی این کتاب را کـه مشتمل بر ۱۰۲ فائده است، چنان‌که درون مقدمـه کتاب (ص ۶) یـادآور شده درون طوس و در جواب برخی از اهل علم نوشته و در آن با اتکا بـه تخصص خود کـه علم حدیث و فقه هست به حل و توضیح پاره‌ای از شبهات، معضِلات و مسائل فقهی، اصولی و کلامـی کـه در احادیث انعکاس یـافته و به احتمال قوی درون محیط علمـی و احیـاناً اجتماعی مشـهد محل بحث بوده پرداخته است.


ج) از آغاز افشاریـه که تا انقلاب مشروطه. حوزه علمـیه مشـهد درون این دوره استمرار یـافت و صورت متکامل حوزه درون دوره صفویـه بود. درون دوره افشاریـه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰) با وجود بی‌ثباتی سیـاسی، حوزه علمـیه مشـهد بـه حیـات خود ادامـه داد و علمای بارزی درون مشـهد ظهور د. مدارس پیشین بـه حیـات خود ادامـه دادند و مدرسه جدیدی هم بـه نام مدرسه خواجه رضوان تأسیس گردید (مولوی، ص ۲۰۶). مولا محمدرفیع گیلانی، مشـهور بـه رفیعا (متوفی ح ۱۱۵۵)، و مولاشفیع گیلانی (متوفی ۱۱۴۴)، از دانشمندان مـهم و مشـهور این دوره بـه شمار مـی‌روند. مولامحمد رفیع‌گیلانی درون فقه و اصول و تفسیر و کلام و حکمت ید طولائی داشته و مرجع علمـی و دینی مشـهد محسوب مـی‌شد (رجوع کنید بـه قزوینی، ص ۱۵۹ـ۱۶۱). وی کتابهایی چون شرح مقاصد و شرح تهذیب تفتازانی و تفسیر بیضاوی و الهیـات شفا را تدریس مـی‌کرد و تألیفاتی داشت، از جمله رساله‌ای درون باب وجوب تعیینی نماز جمعه (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۶۱). وی مشرب اصولی داشت و با اخباریـان مخالف بود (جزایری، ص ۱۳۸). پسر وی آقامحمدشریف مشـهدی نیز عالمـی معتبر و رئیس علمای مشـهد بود (قزوینی، ص ۱۷۸). مـیرمحمدتقی‌بن معزالدین محمد رضوی مشـهور بـه شاهی (متوفی ۱۱۵۰) هم درون این عهد از بزرگ‌ترین عارفان و متألهان محسوب مـی‌شد (همان، ص ۸۴ـ۸۶). یکی دیگر از علمای مـهم این عصر درون مشـهد مـیرمحمدتقی مشـهدی مشـهور بـه پاچناری بوده کـه در مسئله وجوب تعیینی یـا تخییری نماز جمعه مـیان او و مولامحمدرفیع گیلانی رسائلی ردوبدل شده هست (همان، ص ۸۳). همچنین سیدمحمد سبزواری (متوفی ۱۱۹۸) درون عصر افشاری مرجعیت داشت و به حکم مـیرزانصراللّه پسر نادرشاه بـه امامت جمعه مشـهد منصوب شده بود (مدرس، ص ۴۶).در این دوره و دوره‌های زندیـه و قاجاریـه حتما از چند خاندان علمـی بزرگ نام برد کـه در مشـهد پدید آمدند و طی چند نسل ریـاست علمـی و مرجعیت شرعی را برعهده داشتند و غالبآ از سادات رضوی بودند. از جمله خاندان معروف شـهیدی کـه به مناسبت شـهادت سرسلسله این خاندان، مـیرزامحمدمـهدی خراسانی* (متوفی ۱۳۱۸) بـه این نام موسوم شده‌اند. از وصف بلیغ محمدحسن زنوزی، شاگرد دانشمند وی درون ریـاض‌الجنة (روضه ۴، قسم ۴، ص ۶۱۹ـ۶۲۰) درباره مقام علمـی و اخلاقی مـیرزامحمدمـهدی، تسلط وی بر عمده علوم عصر خاصه علوم عقلی و ریـاضیـات آشکار مـی‌شود. وی از شاگردان وحید بهبهانی بوده هست (رجوع کنید بـه مدرس، ص ۵۵). زنوزی درون مشـهد نزد وی کتب بسیـاری از جمله اشارات ابن‌سینا و عیون‌الحساب محمدباقر یزدی (متوفی قبل از ۱۰۵۶) را بـه درس خوانده هست (روضه ۴، قسم ۴، ص۶۲۰، ۶۲۲). وی درون فقه شرحی بر کفایة‌المقتصد ملامحمدباقر سبزواری نوشته هست (همان، روضه ۴، قسم ۴، ص۶۲۰). وی سه پسر داشت کـه هر سه عالم بودند. پسر بزرگش مـیرزاهدایت‌اللّه (متوفی ۱۲۴۸) نزد پدر درس خوانده بود (رجوع کنید بـه مدرس، ص ۶۷) و مثل او از بسیـاری از علوم آن عصر آگاهی داشت (زنوزی، روضه ۴، قسم ۴، ص ۶۲۱) و در واقع ریـاست علمـی خراسان آن عصر را درون دست داشت (مدرس، همانجا). پسر کوچکش مـیرزا داوود (متوفی ۱۲۴۰) نیز عالم بزرگی بود و خاصه درون ریـاضیـات تبحر ویژه داشت. وی سرآمد علمای عصر بود، چنان‌که طالبان این علم از دیگر شـهرها به منظور استفاده از وی بـه مشـهد مـی‌آمدند. همچنین وی درون سفری کـه شیخ‌محمدتقی اصفهانی*، مؤلف هدایة‌المسترشدین، بـه مشـهد کرد، بـه مدت چهارده ماه درون نزد او فقه خواند (همان، ص ۶۸). دو پسر مـیرزاهدایت‌اللّه، یکی مـیرزاهاشم (متوفی ۱۲۶۹) بود کـه نزد پدر خود درس خواند و به تدریس و ترویج احکام درون مشـهد مشغول شد و دیگری مـیرزاعسکر (متوفی ۱۲۸۰) کـه بعد از پدر امام جمعه مشـهد شد (همان، ص ۹۲، ۹۴).خاندان معروف علمـی دیگر درون مشـهد خاندان قصیر است. سرسلسله این خاندان سیدمحمدبن مـیرزامعصوم رضوی معروف بـه سیّد قصیرِ رضوی* (متوفی ۱۲۵۵) هست که از شاگردان سیدبحرالعلوم و وحید بهبهانی بود و سالها ضمن تدریس و تألیف درون مشـهد، تولیت افتا و احکام قضایی درون کل خراسان را برعهده داشت (آزاد کشمـیری، ص ۴۰۴ـ۴۰۵؛ مدرس، ص۸۰ـ۸۱). از جمله تألیفات وی درون فقه کتاب مصابیح، شامل یک دوره کامل فقه، هست (مدرس، ص ۸۲). برادر وی سیدحاج‌مـیرزا حسن (متوفی ۱۲۸۷) نزد او درون مشـهد و نزد شیخ‌محمدتقی اصفهانی درون اصفهان درس خواند و پس از مرگ پدر درون مشـهد مرجعیت و ریـاست عام یـافت (همان، ص ۹۲ـ۹۳). فرزند سیدمحمد قصیر، مـیرزامـهدی رضوی (متوفی ۱۲۶۷)، هم شاگرد پدر خود و هم شاگرد صاحب جواهر درون نجف بود و از او اجازه اجتهاد گرفت و در مشـهد بـه تدریس مشغول شد (همان، ص ۸۹ـ۹۰؛ به منظور برخی عالمان دیگر از این خاندان رجوع کنید بـه رضوی، ص ۳۳۹ـ۳۴۰، ۳۴۴ـ۳۴۷).خاندان رضوی یکی دیگر از خاندانـهای معروف علمـی درون این دوره است. محمدباقر رضوی (متوفی ۱۳۴۲) نویسنده کتاب شجره طیّبه درون انساب سادات رضوی خود عالم و مدرّس معتبری درون حوزه علمـیه مشـهد درون اواخر عصر قاجار بوده و شرح لمعه و قوانین و فصول را درس مـی‌داده و تألیفاتی هم درون این زمـینـه داشته هست (رضوی، مقدمـه مدرس رضوی، ص ۳۸ـ۳۹). وی درون کتاب خود عالمان این خاندان را معرفی کرده است. از آن جمله مـیرزاحبیب‌اللّه رضوی (زنده که تا ۱۱۹۶) کـه از علمای عصر خود و ملجأ همگان بوده هست (رضوی، ص ۳۰۵). دیگری عالم بزرگ مـیرزامحمد رضوی (متوفی ۱۲۶۶) هست که درون نجف نزد صاحب ریـاض تلمذ کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۰۵ـ۳۰۶) و در مشـهد نیز از سیدمحمدقصیر مُجاز شد (رجوع کنید بـه همان، ص ۳۰۶ـ۳۰۷) و در این عصر ریـاست عام و مرجعیت تام یـافت (همان، ص ۳۰۹ـ۳۱۰). مـیرزامحمدعلی رضوی (متوفی ۱۳۱۱) نیز شاگرد شیخ‌انصاری بود و از او اجازه اجتهاد گرفت و سالها درون مشـهد بـه تدریس پرداخت و کتابهای فقهی زیـادی تألیف کرد (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۹۵ـ۲۹۷). به‌جز خاندانـهای یـاد شده عالمان بسیـار دیگری درون مشـهد خا صه درون عهد قاجار وجود داشتند کـه شرح‌حال آنان درون کتابهایی چون تاریخ علماء خراسان از عبدالرحمان مدرس و فردوس التواریخ نوروزعلی بسطامـی، کـه خود از عالمان مبرِّز اواخر قاجار درون مشـهد بودند، آمده است. حوزه علمـیه مشـهد درون این دوره بـه تبع رشد و غلبه علمای اصولی درون محافل علمـی عراق و اصفهان و تحصیل پاره‌ای از طلاب و علمای مشـهد درون این محافل و انتقال مـیراث آنـها بـه مشـهد، گرایش اصولی بارزی پیدا کرد. به‌علاوه، این حوزه درون همـه‌جا بـه علوم ریـاضی شـهرت داشت (رجوع کنید بـه مدرس، ص ۱۰۸).در عصر قاجار درون کنار مدارس موجود، دو مدرسه جدید درون مشـهد بنا شد: یکی مدرسه سلیمان‌خان و دیگری مدرسه نو (حاج صالح) بخارایی کـه هنگام تخریب اطراف حرم درون سالهای قبل از پیروزی انقلاب‌اسلامـی خراب شد (مولوی، ص ۲۰۶ـ ۲۰۷). درون زمان فتحعلی‌شاه از مجموع شانزده مدرسه مشـهد، مدرسه‌های نواب، ملامحمدباقر (باقریـه*)، فاضل‌خان*، مـیرزاجعفر، سعدالدین (پایین‌پا) و بالاسر فعال و منظم بوده هست (رجوع کنید بـه اعتمادالسلطنـه، ج۲، ص۳۱۳ـ۳۱۶). ظاهراً درون این دوره بـه طلاب و مدرّسان شـهریـه ثابتی داده نمـی‌شد (رجوع کنید بـه همان، ج۲، ص ۳۱۹).درباره شیوه اداره مدارس حوزه علمـیه مشـهد درون دوره‌های مختلف، اطلاعات زیـادی درون دست نیست. درون این مـیان اطلاعات موجود درباره مدرسه فاضل‌خان یـا فاضلیـه، به‌ویژه درون سالهای پایـانی حکومت ناصرالدین‌شاه (متوفی ۱۳۱۳)، بیشتر است. از مجموع گزارشـها و اسناد راجع بـه این مدرسه روشن مـی‌شود کـه دست‌کم درون اوایل قرن چهاردهم، این مدرسه را یک مدیر، سه مدرّس، یک کتابدار، یک ناظم یـا همان غایب‌نویس و یک مسئول امور مالی اداره مـی‌د، خادمـی هم بـه امور نظافت مدرسه رسیدگی مـی‌کرده هست (جهان‌پور، ص ۱۳۹). درون این مدرسه هر روز گزارش حاضران و غایبان و اتفاقات روزانـه بـه دقت نوشته و به رئیس مدرسه ارائه مـی‌گردید (برای نمونـه رجوع کنید بـه همان، ص ۱۴۷ـ۱۵۰). براساس اسناد، مدرسه درون اعیـاد دینی و ملی، وفیـات معصومـین علیـهم‌السلام، روزهای پنجشنبه و جمعه، ایـام عرفه و عید قربان (هشتم، نـهم و دهم ذیحجه) و دهه اول محرّم تعطیل بود (رجوع کنید بـه همان، ص۱۴۰). شمار طلاب این مدرسه پیش از خراب شدن آن، بـه سال ۱۳۰۸ش، ۲۶۰ تن بود (همانجا). درون این مدرسه طلاب شـهریـه‌ای بـه صورت نقدی دریـافت نمـی‌د بلکه از انبار مدرسه بـه صورت و مثالثه یعنی دو قسمت گندم و یک قسمت جو درون چند نوبت بـه آنان پرداخت مـی‌شد (همانجا). حقوق مدرّسان این مدرسه نیز بـه دو صورت نقدی و پرداخت مـی‌شد کـه مـیزان آن بـه نسبت رتبه افراد، متفاوت بود (رجوع کنید بـه همان، ص ۱۴۳).دراین‌دوره اغلب طلاب مدارس مشـهد از شـهرها و روستاهای مختلف خراسان بودند. اه و انگیزه‌های آنان نیز تابع نیـازهای منطقه‌ای بود کـه از آن مـی‌آمدند، مثل روضه‌خوانی و پیشنمازی و وعظ و امورحقوقی (پروین‌گنابادی، ص۱۵۶ـ۱۵۷). طلاب با استعدادتر به منظور ادامـه تحصیل بـه نجف رهسپار مـی‌شدند و معدودی هم بـه آموختن فلسفه و حکمت یـا ادبیـات عالی عرب مـی‌پرداختند (همان، ص ۱۵۷). درون نیمـه دوم عصر قاجار و پیش از حضور حاج‌ملاهادی سبزواری*، درون حوزه مشـهد از علوم عقلی استقبال نمـی‌شد و طلاب وقت خود را بیشتر صرف علوم دینی و علوم ادبی مـی‌د و از زمان حضور وی درون مشـهد بار دیگر بازار علوم عقلی گرم شد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله).


د) از انقلاب مشروطه که تا شـهریور ۱۳۲۰. حوزه علمـیه مشـهد درون مقطع زمانی بعد از انقلاب مشروطه یعنی ۱۲۸۵ش که تا ۱۳۱۴ش کـه واقعه گوهرشاد* رخ داد، و خاصه بعد از مـهاجرت دو روحانی دانشمند بـه مشـهد، حاج آقامحمد معروف بـه آقازاده خراسانی* (متوفی ۱۳۱۶ش)، فرزند آخوند خراسانی، و حاج‌آقا حسین قمـی* (متوفی ۱۳۲۶ش) کـه هر دو درس خوانده نجف بودند، و نیز شیخ مرتضی آشتیـانی*، به‌ویژه از حیث دروس خارج فقه و اصول بیش از پیش رونق گرفت. درون این مقطع برخی از علمای درجه اول مشـهد عبارت بودند از : مـیرزاسیدعلی یزدی حائری معروف بـه خانی کـه صاحب فتوا و مقدّم بر دیگران بود و درس خارج مـی‌گفت (تربتی، ص سی‌وهفت)؛ شیخ حسنعلی تهرانی کـه مقبول عام و خاص بود (همانجا)؛ مـیرزاحبیبِ خراسانی* کـه از حیث وجاهت عمومـی و نفوذ کلمـه درون درجه اول قرار داشت (همانجا)؛ ملامحمدعلی معروف بـه حاجی فاضل (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله)؛ محمدتقی بجنوردی (همان، ص سی‌وهشت ـ سی‌ونـه)؛ و سیدعلی سیستانی (متوفی ۱۳۴۰) کـه از شاگردان سیداسماعیل صدر و مـیرزامحمدحسن شیرازی بود و در مشـهد بـه تدریس فقه و اصول اشتغال داشت (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۴، ص ۱۴۳۴؛ شریف‌رازی، ج ۵، ص ۲۱۶ـ۲۱۷).حضور آقازاده خراسانی کـه به دنبال درخواست مردم و علمای مشـهد از آخوند خراسانی، بـه مشـهد رهسپار شد، از جهت سیـاسی و به دلیل انتسابش بـه آخوند خراسانی، مایـه تقویت مشروطه‌خواهان درون خراسان گردید (محمدعلی شوشتری، ص۲۴۰). او درون ۱۳۲۵ یعنی یک سال بعد از پیروزی مشروطه درون شرایطی وارد مشـهد شد کـه بین علما و اهل علم مشـهد، همچون دیگر شـهرها، بر سر تأیید یـا رد مشروطیت شکاف افتاده بود. برخی چون سیدعلی سیستانی و محمدحسین از نظر فقهی منتقد مشروطه بودند و با جدّیت درون مقابل مشروطه‌خواهان ایستادند، وانی دیگر از جمله شیخ ‌ذبیح‌اللّه قوچانی، از شاگردان مـیرزای شیرازی و آخوند خراسانی و از مروجان اندیشـه‌های آخوند خراسانی، بـه حمایت جدّی از مشروطه برخاستند (رجوع کنید بـه جلالی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۳۷ـ۱۴۰). روحانیـان طرفدار مشروطه به‌جز فعالیت درون انجمنـها، درون انتخابات مجلس هم بـه کوشش پرداختند و این تلاشـها بـه برگزیده شدن مـیرزاعلی‌آقا مجتهد تبریزی از علمای درجه اول مشـهد بـه عنوان یکی از نمایندگان مشـهد درون مجلس شورای ملی انجامـید (همان، ص ۱۴۳، ۱۴۵). عالمانی همچون مـیرزاحبیب خراسانی هم بودند کـه راه مـیانـه را درون پیش گرفته بودند (برای تفصیل رجوع کنید بـه همان، ص ۱۵۱ـ۱۵۴).از سوی دیگر، حضور آقازاده حوزه مشـهد را از حیث علمـی قوت بخشید و درس او بر دیگر درسها ترجیح یـافت (محمدعلی شوشتری، ص۲۴۰ـ۲۴۱). درس خارج وی درون این برهه یکی از مـهم‌ترین و پرمایـه‌ترین درسهای حوزه مشـهد بود کـه مبنای آن کفایة‌الاصول پدرش بود. وی چند سالی درون مسجد گوهرشاد تدریس مـی‌کرد و در اواخر عمر درون اثر فشار حکومت رضاشاه درون منزل درس مـی‌گفت (رجوع کنید بـه پروین گنابادی، ص ۱۵۶؛ مجتهدی، ص ۲۰۷). شمار شاگردان درس او سیصد تن گفته شده هست (پروین گنابادی، ص ۱۶۲). آقازاده درون مدت اقامت خود درون مشـهد، عملا ریـاست حوزه علمـیه این شـهر را برعهده داشت (محمدعلی شوشتری، همانجا). اهمـیت درس وی بـه اندازه‌ای بود کـه چه‌بسا طلابی هم از نجف به منظور استفاده بـه مشـهد مـی‌آمدند (پروین گنابادی، همانجا).حاج‌آقاحسین قمـی هم مرجعی بود کـه در رونق بخشیدن بـه دروس عالی فقه و اصول درون این برهه از تاریخ مشـهد سهم اساسی داشت. وی درون تهران نزد استادانی چون مـیرزاابوالحسن جلوه، آقاعلی مدرس‌نوری، مـیرزاحسن کرمانشاهی، مـیرزامحمود قمـی، محمدحسن آشتیـانی و شیخ‌فضل‌اللّه نوری فلسفه و عرفان و ریـاضیـات و فقه و اصول خوانده و در نجف و سامرا مراحل عالی فقه و اصول را نزد آخوندخراسانی و مـیرزامحمدتقی شیرازی و سید محمدکاظم طباطبائی‌یزدی و دیگران گذرانده بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۶۵۳). قمـی درون پی دعوت و درخواست علما و طبقات مختلف مردم مشـهد از مـیرزامحمدتقی شیرازی مبنی بر گسیل داشتن وی بـه این شـهر، درون ۱۳۳۱ بـه توصیـه مـیرزای شیرازی عازم مشـهد شد و در مدت بیش از دو دهه اقامت درون این شـهر بـه تدریس فقه و اصول مشغول گردید و در بین عوام و خواص مرجعیت عام یـافت. وی کـه از نظر علمـی درون زمان خود عالم درجه اول خراسان محسوب مـی‌گردید، متجاوز از سیصد شاگرد زبده تربیت کرد کـه بیشتر آنان جزو استادان و مدرّسان حوزه مشـهد و برخی از شـهرهای دیگر شدند و شماری از آنان نیز خود بـه مرتبه مرجعیت رسیدند (رجوع کنید بـه همان، قسم ۲، ص ۶۵۴ـ۶۵۵؛ صالحی، «خاطرات سیدمـیرزا حسن صالحی»، موجود درون آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانـه آستان قدس رضوی، ش ۲۱۷، ص ۲۴ـ۲۵). مدت حضور قمـی درون مشـهد را مـی‌توان بـه دو مقطع تقسیم کرد، درون مقطع اول وی بـه دور از قضایـای سیـاسی بـه صورت تمام‌وقت بـه تدریس و تربیت شاگرد مـی‌پرداخت، اما درون مقطع دوم درون کنار رسیدگی بـه امور علمـی و دینی درون موارد لزوم درون امور سیـاسی دخالت مـی‌کرد (صالحی، همان، ص ۲۵). بدین‌گونـه درون اثر مساعی قمـی حوزه علمـیه مشـهد حوزه‌ای نیرومند و خود بسنده شد (همان، ص ۲۸، ۳۳) و به لحاظ تدریس همـه رده‌های علوم دینی درون آن، از مقدمات که تا خارج، حتی با حوزه نجف رقابت مـی‌کرد (دوانی، ج ۱۱، بخش ۱، ص ۶۵).در زمان اجرای قانون متحدالشکل لباس درون سال ۱۳۰۸ش، مقرر شد روحانیـان به منظور در برداشتن لباس مخصوص اهل علم از نظر صلاحیت علمـی امتحان شوند و فقط تعدادی از روحانیـان درون مشـهد از این امر مستثنا گردیدند (مروارید، ص ۱۷۶؛ به منظور گزارشی دیگر از این ماجرا رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص۵۳ـ۵۴).دو ویژگی عمده حوزه علمـیه مشـهد درون این زمان، یکی توجه جدّی بـه ادبیـات عرب و دیگری تدریس علوم عقلی خصوصاً فلسفه بود (رجوع کنید بـه واعظ‌زاده خراسانی، ص ۱۹۶)، استادانی چون عبدالجواد نیشابوری معروف بـه ادیب اول درون ادبیـات عربی و فارسی و حکیم آقابزرگ شـهیدی و فرزندش مـیرزامـهدی و حاجی فاضل خراسانی و شیخ‌اسداللّه یزدی درون تدریس علوم عقلی و عرفان مشـهور بودند (رجوع کنید بـه همانجا). درون این دوره، حلقه درسی ادیب نیشابوری* (متوفی ۱۳۰۵ش) بـه دلیل دانش وسیع ادبی و تسلط و مـهارت خاصی کـه وی درون تدریس متون ادب عربی داشت از دیگر دروس ممتاز بود. ویژگی عمده شیوه تدریس ادیب درون این بود کـه وی از آغاز که تا پایـان جلسه درس بـه روش خطابی سخن مـی‌گفت و در اثنای تدریسش اجازه سخن گفتن و اشکال بـه هیچ کدام از شاگردان نمـی‌داد و خود با مـهارت کامل تمامـی اشکالات احتمالی و ابهامات درس را بـه دقت بیـان مـی‌کرد (پروین گنابادی، ص ۱۶۴ـ۱۶۵). درون درس ادیب بیش از سیصد طالب علم شرکت مـی‌د (همان، ص ۱۶۵). طلاب علاقه‌مند بعد از خواندن جامع المقدمات و شرح قَطْرالنَّدی از ابن‌هشام و شرح جامـی بر کافیـه ابن‌حاجب و الفیـه ابن‌مالک و شرح سیوطی بر آن و شرح نظّام نیشابوری بر کتاب ابن‌حاجب و مغنی‌اللبیب ابن‌هشام و مطول تفتازانی، درون مرحله عالی ادبیـات بـه خواندن معلقات سبع و مقامات بدیع‌الزمان همدانی و مقامات حریری مـی‌پرداختند (همان، ص ۱۵۸ـ۱۵۹)، و بعد بـه خواندن دواوین شاعران عرب از قبیل بُحْتُری و متنّبی و فرزدق و حماسه ابوتمّام و آثار منثور عربی چون البیـان و التبیین و دیگر کتابهای جاحظ و رسائل خوارزمـی و اطواق الذهب زمخشری و المستطرف ابشیـهی و یتیمة‌الدهر ثعالبی و الاغانی و امثال آنـها مبادرت مـی‌ورزیدند. طالب علمانی کـه به این مرحله مـی‌رسیدند، بـه توصیـه استادان مطالعه متون ادبی فارسی اعم از موزون و منثور و کتابهای لغت را شروع مـی‌د (همان، ص ۱۵۹).تدریس فلسفه و عرفان، بیش و کم درون همـه ادوار حیـات حوزه علمـیه مشـهد رواج داشته هست (رجوع کنید بـه بخشـهای قبلی مقاله)، اما درون این دوره و با حضور شاگردان حاج ملاهادی سبزواری همچون ملاغلامحسین شیخ‌الاسلام (متوفی ۱۳۱۹ش؛ بامداد، ج ۶، ص ۱۷۲ـ۱۷۳) درون مشـهد این امر رونق بی‌سابقه‌ای یـافت. حکیم آقابزرگ شـهیدی (متوفی ۱۳۵۵) کـه در تهران نزد مـیرزاابوالحسن جلوه و مـیرزا ابراهیم گیلانی اشکوری بـه تحصیل علوم عقلی و فلسفه پرداخته و فقه و اصول را درون نجف نزد آخوند خراسانی خوانده بود (رجوع کنید بـه ریـاضی، ۱۳۳۶ش، ص ۲۲۸ـ ۲۲۹)، از ۱۳۳۳ که تا پایـان عمر بـه مدت ۲۳ سال درون حوزه مشـهد بـه تدریس تمام کتب کلامـی و فلسفی از قبیل شرح تجرید قوشجی و شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی و شوارق الالهام و شواهد الربوبیة و المبدأ و المعاد و شرح الهدایة الاثیریة ملاصدرا و شرح منظومـه اشتغال داشت (رجوع کنید بـه همان، ص۲۳۰) و شاگردان بسیـاری پرورد، نظیر حسینعلی راشد و محمود شـهابی و مـهدی الهی قمشـه‌ای و سیدحسن بجنوردی (برای فهرست کامل شاگردان وی رجوع کنید بـه مدرس گیلانی، ص ۲۱ و حاشیـه صدوقی‌سها، ص ۲۴ـ۳۲). وی با آنکه آثار ملاصدرا را هم تدریس مـی‌کرد، درون فلسفه بیشتر گرایش مشائی داشت (رجوع کنید بـه ریـاضی، ۱۳۳۶ش، ص ۲۲۹). ملامحمدعلی فاضل مشـهور بـه حاجی فاضل خراسانی (متوفی ۱۳۴۲) از مشاهیر فلاسفه معاصر هست که فلسفه را نزد حاج ملاهادی سبزواری و ملاغلامحسین شیخ‌الاسلام و آقامـیرزامحمد سروقدی آموخته و در نجف و سامرا نزد مـیرزاحبیب‌اللّه رشتی و مـیرزای بزرگ شیرازی، فقه و اصول تحصیل کرده بود وانی چون سیدحسن بجنوردی و صدرالدین بادکوبه‌ای و شیخ اسداللّه یزدی درون مشـهد نزد وی فلسفه خواندند (رجوع کنید بـه مدرس گیلانی، ص ۱۵۵؛ فاضل خراسانی، مقدمـه آشتیـانی، ص ۶). وی درون علوم معقول و منقول از مدرّسان نامـی زمان خود بود (فاضل خراسانی، همان مقدمـه، ص ۵). درون اواخر دوره رضاشاه با وجود کثرت روحانیـان درون مشـهد، سیـاست خلع لباس روحانیت بـه نحوی اجرا شد کـه بنابر مشـهور به‌جز چند تن از روحانیـان سرشناس و معتبر دیگری مجاز بـه برسر نـهادن عمامـه نبود (رجوع کنید بـه مدیرشانـه‌چی، ص۱۰).براساس قرائن و مدارک ناقص موجود وضع مالی و معیشتی حوزه علمـیه مشـهد درون دوره ریـاست آقازاده خراسانی و حاج‌آقاحسین قمـی چندان مناسب نبوده هست (خامنـه‌ای، ص۱۱۰). مثلا حقوق ماهیـانـه ادیب، استاد یگانـه ادبیـات عرب درون حوزه مشـهد، از محل موقوفات مدرسه نواب ۱۵۰ ریـال (گلشن آزادی، ص ۶۱) و به قولی دیگر سالیـانـه بین سی که تا پنجاه تومان بود و سالیـانـه ۳۶ تومان هم از بابت حق‌التدریس از آستان قدس دریـافت مـی‌کرد (رجوع کنید بـه ادیب نیشابوری، مقدمـه جلالی پندری، ص ۲۲).حوزه علمـیه مشـهد تحت زعامت علمای بزرگی چون حاج‌آقا حسین قمـی و آقازاده خراسانی درون دوره پهلوی اول درون موارد متعدد بـه علمکردهای گوناگون سیـاسی و اجتماعی حکومت کـه با شئونات دینی جامعه منافات داشت واکنش نشان داد. از جمله درون ۱۳۰۶ش، طی تلگرامـی بـه دولت وقت، کـه به امضای عمده علمای وقت مشـهد رسید، بـه ابلاغیـه دولت مبنی بر منع امر بـه معروف و نـهی از منکر اعتراض د (رجوع کنید بـه مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص۲۴۰ـ۲۴۲). مورد دیگر اعتراض آنان بـه قضیـه جمـهوری‌خواهی رضاخان بود (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه همان، ص ۲۵۲ـ۲۵۳). اما مـهم‌ترین اقدام علمای مشـهد درون این باب اعتراض بـه قضیـه کشفِ حجاب* بود کـه در مقابله با آن بسیـاری از علمای مشـهد زندانی و تبعید شدند. از علمای درجه اول مشـهد هم حاج آقامحمد آقازاده دستگیر شد و به تهران انتقال یـافت و در این شـهر محبوس ماند و در ۱۳۱۶ش درگذشت (محمدعلی شوشتری، ص ۲۳۹) و حاج‌آقاحسین قمـی کـه برای پیشگیری از اجرای قانون منع حجاب راهی تهران شده بود که تا با شاه دیدار کند و او را از این اقدام باز دارد، درون محل اقامت خود درون حضرت عبدالعظیم (شـهر ری) تحت نظر و ممنوع‌الملاقات شد و در پی قیـام گوهرشاد بـه کربلا تبعید شد («مرحوم آیة‌اللّه‌العظمـی حاج آقاحسین قمـی»، ص ۸۵ـ۸۸) و بدینگونـه حوزه مشـهد از هم پاشید و تقریبآ بـه حال تعطیل درآمد (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله).


ه ) از شـهریور ۱۳۲۰ که تا انقلاب اسلامـی. حوزه علمـیه مشـهد بعد از شـهریور ۱۳۲۰ وارد دوره ویژه‌ای از حیـات خود شد. احیـای دوباره حوزه علمـیه مشـهد بعد از سقوط رضاشاه به‌طور خاص مرهون کوششـهای سه شخصیت علمـی برجسته یعنی مـیرزااحمد کفایی و شیخ‌مرتضی آشتیـانی و مـیرزامـهدی اصفهانی بود (رجوع کنید بـه خامنـه‌ای، ص ۲۸). کفایی فرزند آخوند محمدکاظم خراسانی بود کـه نزد وی و دیگر استادان حوزه نجف درس خوانده و سپس بـه مشـهد، کـه برادر بزرگ‌ترش مـیرزامحمد آقازاده زعامت حوزه علمـیه و ریـاست دینی آن را سالها برعهده داشت، مـهاجرت و خود سالها درون آنجا تدریس کرده بود. وی درون شرایطی کـه از یک سو حوزه علمـیه مشـهد درون اثر رخدادهای بعد از واقعه گوهرشاد و ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت، تقریباً خالی از استادان و طلاب شده و به حالت تعطیل درآمده بود (رجوع کنید بـه مروارید، ص ۱۷۶)، و از سوی دیگر تبلیغات ضدمذهبی توده‌ایـها درون فضای آزاد اوایل سلطنت پهلوی دوم فضای دینی و سیـاسی مشـهد را تحت تأثیر قرار داده بود، با تکیـه بر جایگاه و پشتوانـه دینی، علمـی و خانوادگی خود و با جلب اطمـینان حکومت، مدارس و موقوفات آنـها را از دولت بعد گرفت و تمام موقوفات این مدارس را اجاره‌بندی کرد و برای مدارس متصدی تعیین نمود و از طریق اجاره این موقوفات به منظور مخارج مدارس و طلاب و استادان عایداتی فراهم ساخت. درنتیجه بسیـاری از استادان و طلاب بـه حوزه بازگشتند. وی همچنین به منظور احیـای حوزه مشـهد، برخی از علمای دیگر شـهرها نظیر آقابزرگ اشرفی شاهرودی، از شاگردان برجسته مـیرزا محمدحسین نائینی*، را بـه مشـهد دعوت کرد (کفایی، ص ۹۶ـ۹۷).مـیرزامـهدی اصفهانی* (متوفی ۱۳۲۵ش) هم کـه از دانش‌آموختگان نجف و مسلط بر مبانی فقهی و اصولی مکتبهای نجف و سامرا و از شاگردان نامبردار نائینی بود و از حدود ۱۳۰۰ش درون مشـهد سو تدریس داشت و در این شرایط با تشویق پاره‌ای از طلاب با تصرف حجرات مدرسه نواب کـه تحت تصرف دولت بود (مدیرشانـه‌چی، ص ۱۵) بار دیگر درس خارج فقه و اصول خود را، کـه در اواخر دوره رضاشاه درون منزل برگزار مـی‌کرد، به‌طور علنی درون مدرسه نواب آغاز کرد (همان، ص ۱۱، ۱۶). وی نخستین عالمـی بود کـه مبانی اصولی استاد خود نائینی را درون مشـهد مطرح کرد (همان، ص ۱۲). به‌جز ارائه موفقیت‌آمـیز درس خارج، آنچه کـه اصفهانی را از دیگران ممتاز مـی‌ساخت، ارائه معارف و عقاید شیعی بـه شیوه‌ای خاص بود، شیوه‌ای کـه بعدها بـه «مکتب معارفی خراسان» شـهرت یـافت و مدعای اصلی آن عدم آمـیختگی عقاید دینی با هرگونـه فراورده فکر بشری و مشخصاً فلسفه و عرفان است. اصفهانی درون ارائه آرا و عقاید خود چنان موفق بود کـه بسیـاری از طلاب و استادان مبرِّز حوزه مشـهد کـه برخی از آنان هم اهل فلسفه بودند بـه مکتب وی گرویدند. آنچه اصفهانی پی‌ریزی کرد بـه وسیله شاگردانش خاصه شیخ مجتبی قزوینی (متوفی ۱۳۴۶ش) تحکیم و تفصیل داده شد و پس از او چنان گسترش یـافت کـه به عنوان ویژگی اصلی حوزه علمـیه مشـهد درون چند دهه اخیر شناخته شد (رجوع کنید بـه حکیمـی، ص ۲۱۲ـ۲۳۵).آشتیـانی هم کـه از مجتهدان برجسته‌ای بود کـه در نزد پدر خود محمدحسن آشتیـانی درون تهران و آخوند خراسانی درون نجف، تحصیلات عالی را بـه انجام رسانده و در دوره رضاشاه بـه مشـهد آمده بود و سالها درون این شـهر تدریس کرده و پس از ماجرای گوهرشاد بـه تهران تبعید شده بود، درون این دوره بـه مشـهد بازگشت و ارائه درس خارج را آغاز کرد (شریف رازی، ج ۷، ص ۹۵). درون کنار این دو تن، استادان دیگری چون کفایی و شیخ‌هاشم قزوینی و شیخ‌مجتبی قزوینی، به‌طور محدودتری درس خارج مـی‌گفتند (رجوع کنید بـه مدیرشانـه‌چی، ص ۱۳). دروس ادبیـات و سطوح مقدماتی و عالی هم بـه قوت خود باقی بود و استادان برجسته‌ای چون مـیرزااحمد مدرس یزدی و شیخ کاظم دامغانی و مـیرزامحمدتقی ادیب نیشابوری درون این مقاطع تدریس مـی‌د (همان، ص ۱۱ـ۱۲). از دیگر علمای این دوره سیدیونس اردبیلی* (متوفی ۱۳۳۷ش) هست که پیش از واقعه گوهرشاد درون مشـهد بـه تدریس و فعالیت علمـی و دینی اشتغال داشت، سپس از مشـهد تبعید شد و پس از سقوط پهلوی اول بـه این شـهر بازگشت و فعالیت علمـی خود را از سرگرفت (شریف‌رازی، ج ۳، ص ۶۱ـ۶۳)؛ همچنین شیخ غلامحسین مجتهد تبریزی (متوفی ۱۳۵۹ش) از دوره پهلوی اول درون مشـهد بـه تدریس و اقامـه جماعت اشتغال داشت و اقدامات سیـاسی و فعالیتهای اجتماعی او مشـهور هست (همان، ج ۷، ص ۱۲۰ـ ۱۲۲؛ مشاهیر مدفون درون حرم رضوی، ج ۱، ص ۹۲ـ۹۴).از جمله عواملی کـه در آغاز راه‌اندازی دوباره حوزه علمـیه مشـهد بعد از شـهریور ۱۳۲۰، مایـه تقویت آن گردید و نفوذ و اقتدار دینی حوزه‌های علمـیه را نیز بـه طور کلی و حوزه علمـیه مشـهد را بـه طور خاص درون آنچه با سیـاست و اجتماع مرتبط هست نشان داد، بازگشت مقتدرانـه حاج‌آقاحسین قمـی درون ۱۳۲۲ش از عراق بـه ایران بود کـه در همـه شـهرهای واقع درون مسیر او که تا مشـهد با استقبال گسترده علما و مردم مواجه شد. وی درون واقع درون این سفر چندین هدف داشت کـه یکی از مـهم‌ترین آنـها رفع مشکل حجاب به منظور بانوان بود (مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص ۲۶۴). از این‌رو وی درون ۱۴ مرداد ۱۳۲۲ طی مکتوبی از نخست‌وزیر وقت تحقق اموری را خواستار شد کـه مـهم‌ترین آنـها از این قرار است: دولت طی اعلامـیه‌ای رسمـی قانون منع حجاب را درون سراسر کشور لغو کند، همـه موقوفاتی کـه دولت تصرف کرده، خصوصآ موقوفات مدارس دینی بـه حالت قبلی آن برگردد، مدارس مختلط کـه در دوره پهلوی اول ایجاد شده بود منحل گردد، تعلیم قرآن و شرعیـات جزو برنامـه درسی مدارس جدید باشد، و مشکلات مربوط بـه ارزاق عمومـی به‌طور اطمـینان بخشی اصلاح شود (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۶۹ـ۲۷۰). با پیگیری مکرر این درخواستها دولت بـه اجرای این موارد گردن نـهاد و قمـی بعد از درنگ کوتاه درون مشـهد، بـه کربلا بازگشت (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۷۱ـ ۲۷۲؛ «مرحوم آیة‌اللّه‌العظمـی حاج آقاحسین قمـی»، ص۸۹).از جمله عواملی کـه در حدود نیمـه اول دهه ۱۳۲۰ش تقویت حوزه علمـیه مشـهد را موجب شد حضور کوتاه‌مدت آیت‌اللّه حاج آقاحسین بروجردی* درون مشـهد بود. وی بعد از مـهاجرت بـه قم درون ۱۳۲۳ش و استقرار درون این شـهر درون مقام مرجع تقلید، درون تیر ۱۳۲۴ عازم مشـهد شد و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را درون این شـهر سپری کرد. حضور وی درون مشـهد، دیدارهایش با علما و طلاب و هیئتهای مذهبی و نیز رسیدگیش بـه امور مدارس علمـیه، حوزه علمـیه مشـهد را جان تازه‌ای بخشید (رجوع کنید بـه مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست، ص ۴۱۳؛ بدلا، ص۹۴ـ۹۵).در این برهه شـهریـه درخوری بـه طلاب حوزه علمـیه مشـهد پرداخت نمـی‌شد. مقدار این شـهریـه گوناگون ذکر شده است. مثلا گفته شده کـه شیخ‌علی‌اکبر نـهاوندی به منظور مدت کوتاهی ماهیـانـه پنج تومان بـه طلاب پرداخت مـی‌کرده هست (واعظ‌زاده خراسانی، ص ۱۹۸ـ۱۹۹)، یـا اینکه درون مدرسه سلیمان‌خان بـه هریک از طلاب ماهیـانـه ۲۵ ریـال از درآمد موقوفه پرداخت مـی‌شده هست (همان، ص ۱۹۹). درون همـین سالها سیدابوالحسن اصفهانی کـه مرجعیت شیعه را برعهده داشت مقرر کرد که تا مقلدانش درون خراسان وجوهاتشان را بـه نجف نفرستند و در همان مشـهد پرداخت کنند، از این رهگذر مبالغی پول نزد نـهاوندی و کفایی گرد آمد و مـیان طلاب مدارس بـه طور مساوی ماهیـانـه بین پنج قران که تا سه تومان توزیع گردید (علم‌الهدی، «خاطرات سیدعبدالجواد علم‌الهدی»، موجود درون آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانـه آستان قدس‌رضوی، ش۲/۲۶۶، ص۴۹ـ۵۰). درون سالهای ۱۳۲۴ که تا ۱۳۲۵ش، مـیرزامحمدتقی ادیب نیشابوری به منظور درس سیوطی ماهیـانـه دو تومان و برای درس مطول سه تومان از شاگردان خود دریـافت مـی‌کرد (رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۶۲).در اثر مساعی مـیرزااحمد کفایی و تلاش دیگر مقامات علمـی و استادان، شمار مجموع طالب علمان این حوزه درون سال ۱۳۲۷ش بـه هفتصد تن رسید (رجوع کنید بـه جعفریـان، ص ۲۹، پانویس). با بهبود یـافتن اوضاع، شمار طلاب علوم دینی درون سالهای بعد، هرچند بـه کندی، رو بـه ازدیـاد نـهاد. درون اوایل دهه ۱۳۳۰ش درآمد حاصل از موقوفات کـه صرف هزینـه‌های جاری مدارس و طلاب و مدرّسان مـی‌شد بـه این قرار بود: مدرسه نواب ۰۰۰، ۵۵۰ ریـال، مدرسه مـیرزاجعفر ۶۰،۰۰۰ ریـال، مدرسه خیرات‌خان ۹۶،۰۰۰ ریـال، مدرسه عباسقلی‌خان ۰۰۰، ۱۱۷ ریـال، مدرسه باقریـه ۰۰۰، ۲۰۴ ریـال، مدرسه بالاسر ۰۰۰، ۱۳ ریـال، مدرسه دودر ۰۰۰ ،۴۸ ریـال، مدرسه پریزاد ۰۰۰ ،۱۷ریـال، مدرسه بهزادیـه:۰۰۰، ۵ ریـال، مدرسه سلیمان‌خان ۰۰۰، ۱۹۵ ریـال، مدرسه ابدال‌خان ۰۰۰، ۱۴۲ریـال، و مدرسه رضوان ۵۰۰، ۱۸ ریـال (ریـاضی، ۱۳۳۴ش، ص ۶۲ـ۶۴).حوزه علمـیه مشـهد بعد از گذراندن مرحله تجدید حیـات و سپس تثبیت درون دهه ۱۳۲۰ش، درون دهه ۱۳۳۰ش تحول و جهش درخور توجهی را آغاز کرد. سبب اصلی و عمده این تحول و جهش کـه جایگاه علمـی و دینی این حوزه را بیش از پیش استوار کرد و ارتقا بخشید، مـهاجرت آیت‌اللّه سیدمحمدهادی مـیلانی* (متوفی ۱۳۵۴ش) بـه مشـهد و استقرار وی بیش از دو دهه درون این شـهر بود. درون ۱۳۳۲ش علمای برجسته مشـهد درون جهت تقویت حوزه و جلوگیری از مـهاجرت طلابِ با استعداد و مدرّسان مشـهد بـه شـهرهایی چون قم و نجف، با امضای طوماری از سیدمحمدهادی مـیلانی، از نامورترین استادان حوزه نجف کـه در آن زمان درون کربلا بـه سر مـی‌برد، درخواست مـهاجرت بـه مشـهد و اقامت و تدریس درون این شـهر د (رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۰). مـیلانی درون ۱۳۳۳ش بـه مشـهد وارد شد و به دعوت و اصرار علمای بزرگ این شـهر درون مشـهد ماند و در مدت ۲۲ سال درون عمل ریـاست حوزه علمـیه مشـهد را برعهده گرفت و علاوه بر قرار گرفتن درون جایگاه مرجعیت، بـه ویژه بعد از درگذشت آیت‌اللّه بروجردی، با تأسیس مدارسی بـه سبک جدید و ساماندهی برنامـه‌های آموزشی و پژوهشی حوزه گامـهای مؤثری درون ارتقای کیفی حوزه برداشت (رجوع کنید بـه شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳ـ۱۰۴). محور درس خارج اصول مـیلانی مبانی متخذ از استادان اصلیش شیخ‌محمدحسین اصفهانی و مـیرزای نائینی بود (شمس، ص ۷۱ـ۷۲). درون درس او نزدیک بـه چهارصد طالب علم قریب‌الاجتهاد شرکت مـی‌د (شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳).مـیلانی درون جهت ساماندهی حوزه دست بـه تأسیس چهار مدرسه زد: مدرسه‌ای به منظور دروس مقدماتی و متوسطه، کـه خاص آموزش خط و انشا و املا و اندکی ریـاضیـات و صرف و نحو و منطق بود و آموزش درون آن شش سال طول مـی‌کشید. درون ادامـه آن شاگردان بـه مدرسه متون عالی مـی‌رفتند. درون این مدرسه طلاب تحت تعلیم و نظارت استادان بـه آموختن متون عالی فقه و اصول و کلام مـی‌پرداختند و در کنار این دروس، دروس جنبی تفسیر و حدیث و نـهج‌البلاغه و صحیفه سجادیـه و تاریخ ادیـان گنجانده شده بود. این دوره هم پنج سال طول مـی‌کشید (حسینی مـیلانی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ پسندیده، ج ۱، ص ۲۹۸ـ۲۹۹). طلاب، این مرحله را درون چهارده دوره آموزشی مـی‌گذراندند و پاره‌ای از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی و فقه و اصول را نیز براساس کتابهای تازه تألیفی کـه خواندن آنـها قبلا درون حوزه مشـهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر، بـه درس مـی‌خواندند (رجوع کنید بـه پسندیده، ج ۱، ص ۲۹۶، ۲۹۸). اولین مدرسه کـه خاص این مرحله بود تحت عنوان مدرسه آیت‌اللّه مـیلانی درون ۱۳۴۵ش تأسیس شد (همان، ج ۱، ص ۲۹۶). طلاب بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی این مدرسه به منظور مراحل بالاتر تحصیل مخیر بودند کـه به طور تخصصی بـه فقه و اصول بپردازند یـا بـه تحصیل درون دیگر علوم اسلامـی و نیز زبان خارجی، کـه تخصص درون آنـها به منظور یک مبلّغ اسلامـی ضرورت دارد، مشغول شوند (حسینی مـیلانی، ج ۱، ص ۱۵۵ـ۱۵۶). به منظور این مرحله دو مدرسه درون نظر گرفته شده بود. یکی مدرسه امام صادق علیـه‌السلام کـه در ۱۳۴۹ش تأسیس شد و به صورت تخصصی بـه فقه و اصول مـی‌پرداخت و طلاب آن لازم بود درون پایـان هر سال درسی رساله‌ای درون موضوعاتی کـه خوانده بودند ارائه کنند؛ دوره این مدرسه چهار سال بود (همان، ج ۱، ص ۱۵۶؛ پسندیده، ج ۱، ص ۳۰۵). دیگری مدرسه عالی حسینی بود کـه آن هم درون ۱۳۴۹ش تأسیس شد و طلاب آن بـه صورت تخصصی بـه تحصیل درون علومـی از قبیل حدیث و تفسیر و کلام و فلسفه و تاریخ و تاریخ ادیـان مـی‌پرداختند و در کنار این دروس ضمن یـادگیری یک زبان خارجی درون زمـینـه سخنرانی و مناظره هم تخصص مـی‌یـافتند، طول این دوره هم چهار سال بود (حسینی مـیلانی، همانجا؛ پسندیده، ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۰۹). این مدرسه تحت اشراف گروهی متشکل از برخی مدرّسان برجسته حوزه و بعضی از استادان دانشگاه اداره مـی‌شد (رجوع کنید بـه حسینی مـیلانی، همانجا؛ مـیلانی، پیشگفتار علی‌اکبر الهی خراسانی، ص ۱۰). درون برنامـه درسی این مدارس موادی گنجانده شده بود کـه پیش از آن دست‌کم درون حوزه مشـهد سابقه نداشت. بـه نظر مـی‌رسد مدارس تأسیس شده زیر نظر آیت‌اللّه مـیلانی اولین مدارس حوزوی مشـهد بودند کـه در آنـها به‌طور رسمـی امتحان برگزار گردید، هرچند این کار درون سنّت حوزوی چندان شناخته شده نبود. مـیلانی همچنین بـه امر تبلیغ دینی اهمـیت زیـادی مـی‌داد، ازاین‌رو شمار فراوانی از روحانیـان بـه همـین منظور تحت اشراف وی ساماندهی و در اوقات مشخصی بـه نقاط مختلف ایران اعزام مـی‌شدند و بدون تبلیغات ظاهری درون جهت تقویت بنیـه دینی مردم شـهرها و روستاها و آگاه آنان از تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامـی فعالیت مـی‌د (رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۰۴، ۱۰۸ـ۱۰۹).از دیگر اقدامات آیت‌اللّه مـیلانی پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیر حوزویِ مروّج معارف اسلامـی، همچون کانون نشر حقایق اسلامـی، بود. این کانون را محمدتقی شریعتی با همکاری تنی چند از روحانیـان مشـهد تأسیس کرد. کانون نشر حقایق اسلامـی درون ترویج تفکر نواندیشانـه اسلامـی و به ویژه پاسخگویی بـه شبهات جریـانـهای ضددینی درون بین جوانان و تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی مشـهد، درون دهه‌های ۱۳۲۰ که تا ۱۳۵۰ش، سهم عمده داشت (رجوع کنید بـه وحدتی، ص ۸۰۹).حوزه علمـیه مشـهد درون اوایل دهه چهل شمسی از جهت مالی مجموعآ نسبت بـه دهه‌های قبل وضع مناسب‌تری پیدا کرد (خامنـه‌ای، ص۱۱۰؛ ظریف، ص ۸۳؛ واعظ‌زاده خراسانی، ص۱۹۹ـ۲۰۰). اما درون اواخر این دهه حوزه مشـهد وضع مالی مطلوبی نداشت (رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۲۹ـ۱۳۰). شمار طلاب مجموع مدارس مشـهد درون اواسط دهه پنجاه شمسی بـه حدود ۲۵۰۰ تن رسید (شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳).پس از فوت مـیلانی با وجود علمای برجسته‌ای کـه در آن وقت درون حوزه مشـهد، بـه تدریس اشتغال داشتند (از جمله شیخ محمدکاظم دامغانی، متوفی ۱۳۶۰ش)، زعامت علمـی این حوزه عملا برعهده دو تن قرار گرفت: یکی شاگرد خاص و برجسته مـیلانی، سیدابراهیم علم‌الهدی سبزواری (متوفی ۱۳۷۸ش، به منظور شرح حال وی رجوع کنید بـه مشاهیر مدفون درون حرم رضوی، ج ۱، ص ۲۱۳ـ۲۱۴) و دیگری مـیرزاعلی فلسفی (متوفی ۱۳۸۴ش، به منظور شرح‌حال وی رجوع کنید بـه شریف رازی، ج ۷، ص ۱۵۳ـ۱۵۴)، شاگرد برجسته آیت‌اللّه خوئی کـه از مدتی قبل بـه دعوت مـیلانی و به منظور تقویت بنیـه علمـی حوزه مشـهد، درون این شـهر ساکن و به تدریس مشغول شده بود (رجوع کنید بـه صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۳۸ـ۱۳۹).حوزه علمـیه مشـهد بـه نوبه خود درون پاره‌ای از های اجتماعی دهه‌های سی، چهل و پنجاه شمسی بیش و کم نقش داشته است. درون ملی صنعت نفت، با وجود برخی فعالیتهای سیـاسی پاره‌ای از گروه‌ها و جمعیتهای مذهبی و غیرمذهبی درون مشـهد، حوزه علمـیه کـه مراحل نضج‌گیری دوباره بعد از تعطیل دوره پهلوی اول را تجربه مـی‌کرد، فعالیت گسترده و متشکلی ارائه نکرد. بااین همـه، چند تن از علما نظیر سیدیونس اردبیلی و مـیرزاحسین سبزواری و حاج‌آقاحسن قمـی طرف م احزاب و گروه‌های سیـاسی قرار مـی‌گرفتند و در موارد مقتضی تلگرامـی صادر مـی‌د (رجوع کنید بـه همان، ص۹۰). فعال‌ترین روحانی مشـهد درون جریـان نـهضت ملی نفت کـه نماینده طلاب تلقی مـی‌شد شیخ‌محمود حلبی از خطبا و مدرّسان مبرّز مشـهد بود (برای نمونـه رجوع کنید بـه جلالی، ۱۳۷۷ش، ص ۱۱۹ـ۱۲۱؛ صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۹۱ـ۹۲).در آستانـه شکل‌گیری قیـام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، درون حوزه علمـیه مشـهد چهار جناح حضور فعال داشتند: طرفداران سیدمحمدهادی مـیلانی کـه درواقع ریـاست علمـی حوزه مشـهد را برعهده داشت؛ طرفداران حاج‌آقاحسن قمـی فرزند مبارز حاج‌آقا حسین قمـی و از مراجع مشـهد کـه در مخالفت با رژیم پهلوی بی‌پروا عمل مـی‌کرد؛ طرفداران شیخ‌مجتبی قزوینی از مـهم‌ترین شاگردان مـیرزامـهدی اصفهانی و استاد برجسته فقه و نیز معارف و دارای مشرب مخالف با فلسفه، کـه در جریـان نـهضت امام خمـینی از ایشان حمایت مـی‌کرد؛ و طرفداران مـیرزااحمد کفایی و مـیرزاحسین فقیـه سبزواری کـه در واقع درون جهت خدمت بـه مردم و حوزه با رژیم پهلوی مماشات مـی‌د، هرچند درون چشم مردم، وابسته بـه رژیم تلقی مـی‌شدند (جلالی، ۱۳۷۸ش، ص ۹۴ـ۱۰۱). درون این قضایـا بیشترین فعالیت سیـاسی از آنِ مـیلانی و قمـی بود. این‌دو، رسمآ با لایحه جدید انجمنـهای ایـالتی و ولایتی مخالفت د، درون مسئله اصلاحات ارضی موضع صریح گرفتند و در مقابله با همـه‌پرسی لوایح شش‌گانـه دولت معروف بـه انقلاب سفید فعالیت جدّی د (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه همان، ص ۱۲۹ـ۱۳۰، ۱۴۱ـ۲۱۲). درون پی همـین مواجهات صریح بود کـه پس از قیـام ۱۵ خرداد، آیت‌اللّه حاج آقاحسن قمـی، هم‌زمان با امام خمـینی درون قم و آیت‌اللّه محلاتی درون شیراز، دستگیر و به زندان تهران منتقل شد. از این‌رو، آیت‌اللّه مـیلانی، هماهنگ با شماری دیگر از مراجع قم و علمای بزرگ برخی شـهرهای ایران، درون اعتراض بـه دستگیری این سه مرجع تقلید راهی تهران شدند و پس از اطمـینان کامل از مصونیت جانی آنان، بـه شـهرهای خود بازگشتند (رجوع کنید بـه پانزده خرداد*، قیـام). بعد از دستگیری مجدد امام خمـینی درون ۱۳ آبان ۱۳۴۳ و تبعید ایشان بـه ترکیـه نیز حوزه علمـیه مشـهد واکنش تندی نشان داد و با پیشگامـی مـیلانی و قمـی، تلگرامـهایی درون جهت اعلام همبستگی با اه امام خمـینی به منظور علمای قم ارسال شد (رجوع کنید بـه همان، ص ۲۲۶ـ۲۳۰).در انقلاب اسلامـی ۱۳۵۷ش روحانیـان مشـهد شرکت فعال داشتند و منازل علمایی چون سیدعبداللّه شیرازی و حاج‌آقاحسن قمـی، کـه در ۱۷ شـهریور ۱۳۵۷ از تبعید و اقامت دوازده ساله‌اش درون کرج بـه مشـهد بازگشت (شاکری، ص ۹۴)، کانون تصمـیم‌گیری و پناهگاه مردم بود و پیگیری و اجرای توصیـه‌های رهبران نـهضت و در رأس آنان امام خمـینی و اداره راه‌پیماییـها توسط علما و روحانیـان مبارزی چون مـیرزاجوادآقا تهرانی، شیخ‌ابوالحسن شیرازی، سیدکاظم مرعشی، سیدعلی خامنـه‌ای، شیخ‌عباس واعظ طبسی و سیدعبدالکریم هاشمـی‌نژاد صورت مـی‌گرفت (همان، ص ۲۸). شروع حرکت سیـاسی مردم مشـهد را درون این سال حتما تشییع جنازه واعظ معروف تهران، شیخ‌احمد کافی درون ۳۱ تیر ۱۳۵۷ دانست کـه در جریـان آن مدرسه نواب مورد هجوم و غارت نظامـیان قرار گرفت (همان، ص ۸۵). برگزاری مراسم چهلم واقعه مدرسه نواب درون ۹ شـهریور ۱۳۵۷ نیز کـه موجب بازگشایی آن مدرسه بعد از چهل روز شد و در آن سیدعبدالکریم هاشمـی‌نژاد سخنرانی کرد و علمای مـهمـی چون سیدعبداللّه شیرازی شرکت د بـه راه‌پیمایی بزرگ و تأثیرگذاری انجامـید (همان، ص۹۰ـ۹۲). درواقع درون این سال مدرسه نواب همواره موقعیتی مرکزی به منظور ساماندهی مبارزات و های مردم مشـهد داشت. بدین ترتیب، روحانیـان مشـهد کـه معرف حوزه این شـهر بودند، که تا پیروزی انقلاب رهبری مبارزات مردمـی را برعهده گرفتند.


و) دوران جمـهوری اسلامـی. طی سه دهه اخیر، هم‌زمان با تحولات عمـیق اجتماعی، دگرگونیـهای عمده‌ای درون حوزه علمـیه مشـهد رخ داده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامـی حوزه علمـیه مشـهد درون مسیر آرمانـهای آن بازسازی شد. عباس واعظ طبسی، از روحانیـان فعال سیـاسی کـه در مبارزات پیش از انقلاب درون مشـهد سهم مؤثری داشت، از سوی امام خمـینی بـه ریـاست حوزه علمـیه خراسان به‌طور عام و حوزه علمـیه مشـهد به‌طور خاص گمارده شد. وی درون آغاز با تشکیل هیئت بررسی حوزه علمـیه خراسان درون ۱۳۶۲ش («گزارشی از شورای برنامـه‌ریزی مدیریت حوزه علمـیه خراسان»، ص ۲۱۶)، کـه در سالهای اخیر بـه مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان تغییر عنوان داده و از تشکیلات و اختیـارات گسترده‌ای برخوردار شده هست (رجوع کنید بـه ادامـه مقاله)، مرکّب از برخی مدرّسان و کادر اداری، بـه ساماندهی امور علمـی و معیشتی حوزه مشـهد همت گمارد.در دوره بعد از انقلاب، مدارس فراوانی با گرایشـهای مختلف فکری بر مدارس پیشین افزوده شد. برخی از مدارس قدیم مشـهد بازسازی شد، از جمله مدرسه مـیرزاجعفر (این مدرسه درون سالهای پیش از انقلاب، ظاهراً بـه قصد تعمـیرات، بسته شده بود) و مدرسه خیرات‌خان کـه هم‌اینک درون ضمن مجموعه دانشگاه علوم اسلامـی رضوی (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه پسندیده، ج ۱، ص ۳۷۹ـ۳۸۰) مورد استفاده طلاب قرار مـی‌گیرند و برخی دیگر مثل مدرسه‌های پریزاد و دودر، کـه هرچند بـه نحو مطلوبی بازسازی شده‌اند، اینک دروس حوزه درون آنـها تدریس نمـی‌شود و به دلیل واقع شدن درون مجموعه حرم رضوی، عمدتاً کاربری تبلیغی و ترویجی به منظور زائران یـافته‌اند. برخی از مدارس قدیم هم، عمدتاً به‌سبب گسترش و نوسازی محیط و ابنیـه اطراف حرم امام رضا علیـه‌السلام تخریب شده‌اند، نظیرِ مدرسه بالاسر کـه رواق دارالولایـه برجای آن ساخته شده است. مدرسه نواب نیز درون همـین طرح نوسازی تخریب و بر جای آن مدرسه جدیدی بنا شده هست که بـه مدرسه عالی نواب شـهرت دارد و از مـهم‌ترین مدارس مشـهد به منظور ارائه دروس عالی محسوب مـی‌شود (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۲۰۸ـ ۲۴۱). مدرسه سلیمان‌خان یـا سلیمانیـه نیز تخریب شده و در زمان تألیف این مقاله (۱۳۸۸ش) بـه جای آن درون جای دیگری مدرسه‌ای بـه همـین عنوان درون حال ساخت است.مـهم‌ترین مدرسه عالی مشـهد کـه اینک دروس سطح عالی و خارج درون آن عرضه مـی‌شود مدرسه آیت‌اللّه خوئی هست که درواقع یک مجتمع بزرگ آموزش علوم اسلامـی هست و درون آستانـه پیروزی انقلاب و به عنوان جایگزین مدارسِ تخریب شده درون طرح نوسازی محیط اطراف حرم امام رضا، درون ساختمانی قدیمـی افتتاح شد و پس از انقلاب ساختمان اصلی آن به‌تدریج طی سه دهه بنا و تکمـیل گردید (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بـه همان، ج ۱، ص ۳۵۸ـ۳۶۷).براساس اطلاعات موجود درون مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان درون سال تحصیلی ۱۳۸۷ـ۱۳۸۸ش درون حوزه علمـیه مشـهد ۳۱ مدرسه سطح یک، و سه مدرسه سطح دو و سه و براساس آمار سال تحصیلی ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷ش، پنج مدرسه خوابگاهی وجود دارد. همچنین اینک درون حوزه علمـیه مشـهد دوازده مدرسه علمـیه ویژه ان مشغول به‌کار است. درون مجموع درون شـهرهای سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی غیر از مشـهد هم ۴۶ مدرسه وجود دارد. برطبق آمار رسمـی موجود درون کارنمای عملکرد سال ۱۳۸۶ مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان کـه در فروردین ۱۳۸۷ منتشر شده، تعداد طلاب سطح یک مشـهد ۲،۴۱۰، سطح دو و سه ۹۰۱،۳، و شرکت‌کنندگان درون امتحانات خارج فقه ۷۳۰ و شرکت‌کنندگان درون امتحانات خارج اصول ۲۸۳ تن بوده هست (مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان، ص ۹ـ ۱۱). تعداد مدرّسان دارای پرونده سطح یک ۲۳۶، و بدون پرونده ۱۲۱، کل استادان سطح دو و سه ۱۱۳، استادان دروس عمومـی ۸۶ و استادان دروس خارج فقه و اصول ۲۰ تن بوده هست (همانجا). براساس اطلاعات مندرج درون جدیدترین خبرنامـه روابط عمومـی مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان (ش ۱۱، آبان ۱۳۸۸، ص ۶۹ـ۷۲) هم اینک درون حوزه علمـیه مشـهد گذشته از دروس مقدماتی، و علاوه بر ارائه دهها درس رسائل و مکاسب و کفایـه، حدود هجده درس خارج فقه و پانزده درس خارج اصول بـه توسط استادان ماهر و بعضاً صاحب‌نظر و مشـهور و عمدتآ درون مدرسه آیت‌اللّه خوئی و مدرسه عالی نواب عرضه مـی‌گردد.در سالهای اخیر، طلاب حوزه‌های علمـیه بـه رسم دانشگاهیـان درون مدارج مختلف تحصیلی مدرک دریـافت مـی‌دارند. درون حوزه علمـیه مشـهد این مدارک را کـه پس از ارزیـابی طلاب ارائه مـی‌شود، مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان صادر مـی‌کند. مثلا براساس آمار رسمـی، این مرکز درون ۱۳۸۶ش تعداد ۲۴۲ مدرک رسمـی به منظور طلاب صادر کرده هست (مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان، ص ۱۲).اداره و برنامـه‌ریزی به منظور مجموع مدراس حوزه علمـیه خراسان اینک برعهده تشکیلاتی هست تحت عنوان «مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان» کـه متشکل از بخشـهای زیر است: ۱) کمـیسیونـهای تهذیب و اخلاق، پژوهش، آموزش، اجتماعی و ارتباطات، و معیشت و رفاه، ۲) مدیر اجرایی، ۳) پذیرش، ۴) آموزش و پژوهش، ۵) فرهنگی سیـاسی، ۶) مرکز مشاوره، ۷) دفتر امور ان، ۸) اهل‌سنّت (همان، ص ۲ـ۲۵).در دوران بعد از انقلاب اسلامـی، مکتب معارفی خراسان معروف بـه مکتب تفکیک (درباره این اصطلاح رجوع کنید بـه حکیمـی، ص ۴۶ـ۷۶)، با اتکا بر شخصیتهای عمده‌ای نظیر آیت‌اللّه حسنعلی مروارید (متوفی ۱۳۸۳ش) و مـیرزاجوادآقا تهرانی (متوفی ۱۳۶۸ش) و خاصه سیدجعفر سیدان بـه حیـات خود ادامـه داده و تا حد زیـادی غلبه خود را بـه عنوان جریـان فکریِ ناقد تفکر فلسفی از منظر آموزه‌های دینی، و در برابر، ارائه‌کننده نظامـی معرفتی مبتنی بر قرآن و حدیث، حفظ کرده است. با این همـه تفکر فلسفی و تدریس متون فلسفه اسلامـی نیز درون این سالها درون حوزه مشـهد رواج پیدا کرده است. درون دو دهه اخیر دفتر تبلیغات اسلامـی خراسان درون این زمـینـه البته سهم بسیـار مؤثری داشته است، نـه تنـها درون ترویج فلسفه و کلام اسلامـی بلکه همچنین درون آشناسازی طلاب با فلسفه غرب و به طور کلی دین‌پژوهی با روشـها و رویکردهای جدید، از طریق برگزاری دوره‌های متعدد درسی؛ حتی دروسی چون نـهایة‌الحکمـه و اسفار، درون کنار تفسیر و عقاید جزو دروس رسمـی حوزه علمـیه قرار گرفته هست (رجوع کنید بـه خبرنامـه روابط عمومـی مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان، ص ۷۲). گفتنی هست که دفتر تبلیغات اسلامـی خراسان نـهادی هست که درون عمر بیش از دو دهه فعالیت خود درون مشـهد با برقرار ارتباط نزدیک با بدنـه حوزه، و از رهگذر تأسیس رشته‌ها و برگزاری دوره‌ها و تکدرسهای مختلف مورد نیـاز حوزه کـه در دروس رسمـی به‌طور جدّی جایی به منظور آنـها درون نظر گرفته نشده و نیز انتشار مجلات و ارائه دیگر خدمات آموزشی و پژوهشی، عملا بیشترین تأثیر را بر مجموعه حوزه علمـیه مشـهد گذاشته هست و توجه طلاب را بـه آموختن و پژوهیدن دیگر علوم اسلامـی از جمله علوم قرآنی و تفسیر و حدیث و فلسفه و کلام و نیز پاره‌ای از علوم انسانی جلب کرده است.


منابع: محمدعلی‌بن صادق آزاد کشمـیری، نجوم‌السماء فی تراجم‌العلماء: شرح حال علمای شیعه قرن‌های یـازدهم و دوازدهم و سیزدهم هجری قمری، چاپ مـیرهاشم محدث، تهران ۱۳۸۲ش؛ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف‌الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة : احیـاءالداثر من‌القرن العاشر، چاپ علی‌نقی منزوی، تهران ۱۳۶۶ش؛ همو طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی‌القرن الرابع عشر، مشـهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴؛ ابن ابی‌جمـهور، کشف‌البراهین فی شرح رسالة زادالمسافرین، چاپ وجیـه‌بن محمد مسبِّح، بیروت ۱۴۲۲؛ ابن‌اسفندیـار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیـانی، تهران ?]۱۳۲۰ش[؛ ابن‌بابویـه، امالی‌الصدوق، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛ ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریـان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن‌حمزه، الثاقب فی‌المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم ۱۴۱۲؛ ابن‌شـهرآشوب، معالم‌العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن‌عساکر، معجم‌الشیوخ، چاپ وفاء تقی‌الدین، دمشق ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ عبدالجواد ادیب نیشابوری، زندگی و اشعار ادیب نیشابوری، چاپ یداللّه جلالی پندری، تهران ۱۳۶۷ش؛ اسکندر؛ محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنـه، مطلع‌الشمس، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۱ـ۱۳۰۳، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ش؛ عبداللّه‌بن عیسی افندی‌اصفهانی، ریـاض‌العلماء و حیـاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱-؛ عبدالرضا امـیرشیبانی، «سیمای وقف خراسان درون گفتگو با عبدالرضا امـیر شیبانی: مدیرکل اوقاف و امور خیریـه استان خراسان»، وقف: مـیراث جاویدان، سال ۹، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۸۰)؛ مـهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران درون قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش؛ حسین بدلا، «مصاحبه با حجة‌الاسلام و المسلمـین سیدحسین بدلا»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ علی‌بن زید بیـهقی، تاریخ بیـهق، چاپ احمد بهمنیـار، ]تهران ۱۳۶۱ش[؛ محمدبن حسین بیـهقی نیشابوری کیدری، حدائق الحقائق فی شرح نـهج‌البلاغة، چاپ عزیزاللّه عطاردی، تهران ۱۳۷۵ش؛ محمد پروین گنابادی، «مدارس قدیم مشـهد و شیوه تدریس آنـها»، سخن، دوره ۲۴، ش ۲ (بهمن ۱۳۵۳)؛ محمود پسندیده، حوزه علمـیه خراسان، ج ۱، مشـهد ۱۳۸۵ش؛ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، منسوب بـه سید مرتضی‌بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال آشتیـانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش؛ عبدالسلام تربتی، اندیشـه شـهاب: گزیده‌ای از آثار منظوم و منثور عالم وارسته حاج شیخ عبدالسلام (شـهاب‌الدین) تربتی قدس سرّه، چاپ علی‌اکبر شـهابی، ]تهران ?۱۳۵۷ش[؛ عبداللّه‌بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامـی حائری، قم ۱۴۰۹؛ رسول جعفریـان، برگ‌هایی از تاریخ حوزه علمـیه قم، تهران ۱۳۸۱ش؛ غلامرضا جلالی، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه که تا انقلاب اسلامـی، تهران ۱۳۷۷ش؛ همو، مشـهد درون بامداد نـهضت امام خمـینی (ره)، تهران ۱۳۷۸ش؛ همو، «نـهضت مشروطه و سرنوشت سه رویکرد سیـاسی علمای مشـهد»، درون روحانیت و مشروطه، تهیـه و تدوین مجله حوزه، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش؛ فاطمـه جهان‌پور، تاریخچه مکتب‌خانـه‌ها و مدارس قدیم آستان قدس رضوی با تکیـه بر اسناد (صفویـه که تا قاجاریـه)، مشـهد ۱۳۸۷ش؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ همو، الرجال، چاپ علی فاضلی، قم ۱۳۸۵ش؛ همو، الفوائد الطوسیة، چاپ مـهدی لاجوردی حسینی و محمد درودی، قم ۱۴۰۳؛ ابوالفضل حسن‌آبادی، سادات رضوی درون مشـهد از آغاز که تا پایـان قاجاریـه، مشـهد ۱۳۸۷ش؛ محمدعلی حسینی مـیلانی، علم و جهاد: حیـاة آیة‌اللّه العظمـی السید محمدهادی الحسینی المـیلانی قدس سرّه، ج ۱، قم ۱۴۲۷؛ محمدرضا حکیمـی، مکتب تفکیک، قم ۱۳۸۳ش؛ علی خامنـه‌ای، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه عملیـه مشـهد، مشـهد ۱۳۶۵ش؛ خوانساری؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۱، تهران ۱۳۷۷ش؛ محمدباقربن اسماعیل رضوی، شجره طیّبه درون انساب سلسله سادات علویـه رضویـه، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، مشـهد ۱۳۸۴ش؛ غلامرضا ریـاضی، دانشوران خراسان، مشـهد ۱۳۳۶ش؛ همو، راهنمای مشـهد، مشـهد ۱۳۳۴ش؛ محمدحسن‌بن عبدالرسول زنوزی، ریـاض‌الجنة، روضه ۴، قسم ۴، چاپ علی رفیعی، قم ۱۳۸۶ش؛ عبدالکریم‌بن محمد سمعانی، التحبیر فی المعجم‌الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛ مـهدی سیدی، تاریخ شـهر مشـهد: از آغاز که تا مشروطه، تهران ۱۳۷۸ش؛ رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامـی مردم مشـهد از آغاز که تا استقرار جمـهوری اسلامـی، مشـهد ۱۳۵۹ش؛ محمد شریف رازی، گنجینـه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش؛ حسین شمس، «گفت و گو با آیة‌اللّه سیدحسین شمس»، پژوهش و حوزه، سال ۲، ش ۸ (زمستان ۱۳۸۰)؛ علاءالملک‌بن نوراللّه شوشتری، فردوس درون تاریخ شوشتر و برخی از مشاهیر آن، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمدعلی شوشتری، خاطرات سیـاسی سید محمدعلی شوشتری : خفیـه‌نویس رضاشاه پهلوی، چاپ غلامحسین مـیرزا صالح، تهران ۱۳۷۹ش؛ حسن صالحی، «نیم قرن تکاپو: خاطرات آیت‌اللّه سید مـیرزا حسن صالحی»، بـه کوشش غلامرضا جلالی، درون مدرّس صالح: نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمـی آیت‌اللّه سید مـیرزا حسن صالحی، مشـهد: بنیـاد پژوهشـهای اسلامـی، ۱۳۸۵ش؛ محمدبن حسن طوسی، الرسائل العشر، قم ?] ۱۴۰۳[؛ رضا ظریف، «مدارس قدیمـه مشـهد»، پایـان‌نامـه لیسانس، دانشکده ادبیـات و علوم انسانی، دانشگاه مشـهد، ۱۳۴۳ش؛ عزیزاللّه عطاردی قوچانی، فرهنگ خراسان : بخش طوس، تهران ۱۳۸۱ش؛ محمدعلی فاضل خراسانی، شرح دعاء عرفة، چاپ جلال‌الدین آشتیـانی، مشـهد ۱۳۸۱ش؛ عبدالنبی‌بن محمدتقی قزوینی، تتمـیم امل الآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷؛ عبدالرضا کفایی، «مصاحبه با حجة‌الاسلام و المسلمـین عبدالرضا کفایی (نوه مرحوم آخوند خراسانی)»، درون حیـات سیـاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی: مجموعه گفتار، بـه کوشش محسن دریـابیگی، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۶ش؛ «گزارشی از شورای برنامـه‌ریزی مدیریت حوزه علمـیه خراسان»، اندیشـه حوزه، سال ۱، ش ۲ (پاییز ۱۳۷۴)؛ گزیده اسناد: فرمان‌ها و رقم‌های آستان قدس رضوی از دوره صفویـه که تا قاجاریـه، بـه کوشش ربابه معتقدی، مشـهد: سازمان کتابخانـه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش؛ علی‌اکبر گلشن آزادی، صد سال شعر خراسان، بـه کوشش احمد کمالپور، مشـهد ۱۳۷۳ش؛ مجتهدی، «گفتگو با آقای مجتهدی (داماد مرحوم آیت‌اللّه آقازاده)»، درون سینا واحد، قیـام گوهرشاد، تهران ۱۳۶۶ش؛ مجلسی؛ عبدالرحمان‌بن نصراللّه مدرس، تاریخ علماء خراسان، چاپ محمدباقر ساعدی خراسانی، مشـهد ۱۳۴۱ش؛ مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم‌الحکماء، چاپ منوچهر صدوقی سها، تهران ۱۳۸۴ش؛ کاظم مدیرشانـه‌چی، پژوهشی درباره حدیث و فقه: مصاحبه و مجموعه مقالات، مشـهد ۱۳۸۰ش؛ مرجعیت درون عرصه اجتماع و سیـاست: اسناد و گزارش‌هایی از آیـات عظام نائینی، اصفهانی، قمـی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ که تا ۱۳۳۹ شمسی، بـه کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ «مرحوم آیة‌اللّه‌العظمـی حاج آقاحسین قمـی»، نورعلم، دوره ۲، ش ۱ (دی ۱۳۶۴)؛ مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان، کارنمای عملکرد سال ۱۳۸۶ مرکز مدیریت حوزه علمـیه خراسان، مشـهد ۱۳۸۷ش؛ حسنعلی مروارید، «گفتگو با آیت‌اللّه مروارید»، درون سینا واحد، همان منبع؛ مشاهیر مدفون درون حرم رضوی، ]تدوین[ ابراهیم زنگنـه و دیگران، مشـهد: بنیـاد پژوهشـهای اسلامـی، ۱۳۸۲ش ـ؛ علی‌بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، فهرست اسماء علماءالشیعة و مصنفیـهم، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ جلال‌الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یـا، روزنامـه ملاجلال، چاپ سیف‌اللّه وحیدنیـا، تهران ۱۳۶۶ش؛ عبدالحمـید مولوی، «مدرسه قدیمـه دینیـه نواب»، نامـه آستان قدس، سال ۶، ش ۲ و ۳ (بهمن ۱۳۴۴)؛ محمدهادی مـیلانی، دیدگاههای علمـی آیة‌اللّه العظمـی سید محمدهادی مـیلانی قدس‌سرّه: پاسخ بـه پرسشـهای فقهی، کلامـی، فلسفی، عرفانی، تفسیری و تاریخی، بـه کوشش غلامرضا جلالی، مشـهد ۱۳۸۴ش؛ عبدالواسع‌بن جمال‌الدین نظامـی باخرزی، منشأ الانشاء، ]تدوین [ابوالقاسم شـهاب‌الدین احمد خوافی، ج ۱، چاپ رکن‌الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۵۷ش؛ محمد واعظ‌زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة‌الاسلام و المسلمـین محمد واعظ‌زاده خراسانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ حسین وحدتی، «کانون نشر حقایق اسلامـی از آغاز که تا انجام»، درون مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی : مجموعه مقالات، ج ۲، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۵ش.


/اسماعیل باغستانی/


 


 


 


 





[آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 02 Sep 2018 15:59:00 +0000



آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند

طریق الی الله - شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا

اویس قرنی (ره)

" نفس الرحمان " مولانا اویس قرنی  رحمت الله علیـه

 سالها حتما رود صاحب دلی پیدا شود      بوسعید اندر خراسان و اویس اندر قرن

برگرفته از سایت حوزه نت

اویس، آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند مـیراث دار ارزش ها

اویس بن عامر قَرَنی، از پارسایـانِ نامدار صدرِ اسلام، مُلَقب بـه «سیّدُ التابعین» و از اصحاب و حواریون حضرت علی علیـه السلام بود. آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند وی درون قَرَن، از نواحی یمن دیده بـه جهان گشود و زمانی کـه خبر رسالت پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله بـه او رسید، ایمان آورد. آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند اویس بـه دلیل پرستاری از مادر پیر و ناتوانش، موفق بـه زیـارت ظاهری پیـامبر اسلام نشد، ولی پیـامبر او را «نَفَسُ الرحمان» نامـید و فرمود: آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند «من از سوی یمن، بوی خدا مـی شنوم». او سرانجام درون جنگ صفین، بـه یـاری حضرت علی علیـه السلام شتافت و در نبردی سخت با سپاهیـان معاویـه، بـه درجه والای شـهادت نایل آمد.

سفر اویس به منظور دیدار پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله

مادر اویس، پیرزنی ناتوان، بیمار و نابینا بود. اویس بـه حکم فطرت و هم چنین فرمایش پیـامبر صلی الله علیـه و آله بـه نیکی و مـهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامـی کـه شوق دیدار پیـامبر نور و رحمت، سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر،برای دیدار پیـامبر بـه مدینـه سفر کند. مادر کهی جز اویس نداشت و نیـازمند پرستاری بود، گفت: اگر پیـامبر درون مدینـه نبود، توقف نکن و زود بازگرد.

اویس با شور و شوق دیدار پیـامبر بـه مدینـه سفر کرد. وقتی بـه مدینـه رسید، با خبر شد کـه پیـامبر بـه سفر رفته است. او کـه مـی دانست پیـامبر راضی نیست به منظور دیدارش بـه مادری بی احترامـی شود، آخرین نگاه را بـه خانـه گلین پیـامبر دوخت و با سختی از شـهر پیـامبر خارج شد. هنگامـی کـه پیـامبر بـه مدینـه بازگشت، بـه او عرض د: شتر چرانی از یمن بـه نام اویس بـه این جا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیـامبر فرمود: «آری، این نور اویس هست که درون خانـه ما هدیـه گذاشته و خود رفته است».

اویس درون آغوش اسلام

خاندان اویس قرنی درون سرزمـین یمن مـی زیستند. درون سال دهم هجرت، پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله حضرت علی علیـه السلام را بـه قصد تبلیغ اسلام بـه سوی یمن فرستاد. آن حضرت، مردم یمن را بـه اسلام دعوت کرد و مردم، گروه گروه دعوت حق را پذیرفتند و اویس قرنی هم کـه مشتاق نورِ معرفت و هدایت بود و تاریکی جهل و نادانی به منظور او آزار دهنده مـی نمود، با شور و اشتیـاق بسیـار بـه اسلام گروید و خالصانـه ندا برآورد: اشـهدُ اَنْ لا اِله اِلا اللّه و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رسولُ اللّه . لبیک یـا محمد! اینک من باتمام وجود، وارد وادی اسلام مـی شوم. لبیک یـا محمد! با تو پیمان مـی بندم کـه تا بند بندِ وجودم از هم نپاشد، وفادار تو باشم. لبیک یـا محمد! هیچ گاه تو را ندیده ام، ولی پیـام دل نشین و کلام نورانی تو را با گوش جان شنیده ام. این گونـه بود کـه اویس بـه آغوش اسلام پناه آورد و به سرمنزل کمال، رهنمون شد و یکی از بهترین مُبلّغان اسلام گردید.

اویس درون نگاه پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله

اویس قرنی، یکی از سپیدرویـان تاریخ هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله درون گرامـی داشت او سخن ها گفته است. آن حضرت درون حدیثی، اویس را دوست و یـار خود و یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی مـی کند. بارها پیـامبر اسلام صلی الله علیـه و آله بـه دیدار اویس اظهار اشتیـاق مـی کرد و مـی فرمود: «هر او را ببیند، سلام مرا بـه او برساند». ایشان گاه رو بـه جانب یمن مـی کرد و مـی گفت: «من نسیم خدایی را از سوی یمن مـی بویم». سلمان فارسی پرسید: ای رسول خدا، این شخصی کـه بوی خوش او را از یمن مـی بویی، کیست؟ پیـامبر فرمود: «در یمن شخصی هست به نام اویس قرنی کـه در روز قیـامت محشور مـی شود و جمعیت بسیـاری را بـه تعداد افراد و قبیله پرجمعیتِ ربیعه و مُضرّ، شفاعت مـی کند».

سیمای ظاهری اویس درون کلام پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله

پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله بـه یـاران خویش امر فرمودند کـه هر یک از شما اویس قرنی را ملاقات کرد، سلام مرا بـه او برساند و از او درخواست استغفار کند. اصحاب از وی پرسیدند: یـا رسول اللّه ، اویس قرنی کیست؟! پیـامبر نشانـه های وی را این گونـه بیـان کرد: «اویس چشمان سیـاه مایل بـه کبودی دارد و بین دو کتف او، اثر ماه گرفتگی است. گندم گون بوده و چانـه اش کشیده و قامتش معتدل است. ... قرآن تلاوت مـی کند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است. دو جامـه کهنـه دارد. درون زمـین گمنام است، ولی آسمانیـان او را مـی شناسند. اگر بـه خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است. روز رستاخیز بـه دیگر مردمان گفته مـی شود وارد بهشت شوید، ولی بـه اویس مـی گویند بمان و شفاعت کن. خداوند بـه تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ، شفاعت او را مـی پذیرد».

زهد و آزادگی

اویس قرنی، مانند گنج گران بهایی کـه در اعماق زمـین قرار گیرد، درون محیط زندگی خود ناشناخته بود، ولی از آن جا کـه هر گنجی روزی کشف مـی شود، اویس نیز توسط پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله بـه همـه مسلمانان معرفی شد. بارها پیـامبر صلی الله علیـه و آله بـه دیدار اویس اظهار اشتیـاق مـی کرد و مـی فرمود: «هر او را ببیند، سلام مرا بـه او برساند». گفتند: یـا رسول اللّه ، اویس قرنی کیست کـه این گونـه از او یـادمـی کنی؟! پیـامبر پاسخ داد: «او با وجود عظمت و شخصیتی کـه دارد، درون نظر شما فردی عادی است. اگر از مـیان شما غایب گردد، هرگز سراغ او را نمـی گیرید و اگر درون انجمن شما حاضر شود، بـه او اهمـیت نمـی دهید. او درون پیشگاه الهی مقامـی بزرگ دارد، بـه طوری کـه در روز رستاخیز، درون سایـه شفاعت او، دو قبیله بـه بهشت مـی روند. او مرا نمـی بیند ولی بـه آیین من ایمان مـی آورد و سرانجام درون رکاب علی درون جنگ صفین کشته مـی شود».

 محراب جناب اویس (ره)

اویس از حواریون حضرت علی علیـه السلام درون قیـامت

اویس قرنی آن قدر لیـاقت و عظمت داشت کـه حضرت علی علیـه السلام درون جنگ صفین بـه انتظارش نشسته، از او ستایش مـی کند. او تنـها یکی از یـاران معمولی علی علیـه السلام نبود، بلکه از حواریون آن حضرت بـه شمار مـی رفت. پیشوای هفتم، حضرت موسی بن جعفر علیـه السلام فرمودند:«روز رستاخیز منادی الهی ندا مـی دهد کـه حواریون محمّد کـه از پیروی او دست نکشیدند و بر سر پیمان خود باقی ماندند، کجا هستند؟! درون این هنگام، چهره های درخشانی مانند سلمان، ابوذر و (مقداد) از جا برمـی خیزند و خود را معرفی مـی نمایند. بار دیگر منادی ندا مـی دهد: حواریون علی کجا هستند؟! درون این هنگام، گروهی از یـاران برجسته امـیرمؤمنان، علی علیـه السلام مانند محمد بن ابی بکر، مـیثم تمار و اویس قرنی برخاسته و از دیگران مشخص مـی گردند».

اویس درون مـیان اجتماع

اویس قرنی، زاهدی گوشـه گیر و دور از اجتماع نبود؛ بلکه زهد او، درون عشق بـه خدا و وارستگی از دل بستگی های مادّی و دل سوزی بـه حال محرومان اجتماع جلوه گر مـی شد. او خود را درون برابر خدا و اجتماع مسئول و متعهد مـی دانست و در دفاع از حق و رسیدگی بـه حال نیـازمندان، از هیچ کوششی دریغ نمـی ورزید. اویس درون پاسخ شخصی کـه از حال او پرسید، گفت: سوگند بـه خدا، مرگ و اندوه و رنج های آن، و بیم از روز رستاخیز، به منظور فرد با ایمان، جای خوشحالی باقی نگذاشته، پرداخت حقوق الهی به منظور ما، درهم و دیناری، نیندوخته و طرفداری از حق و حقیقت، یک نفر دوست درون مـیان مردم به منظور ما بـه جای نگذاشته است؛ زیرا وقتی آن ها را بـه نیکی ها دعوت نموده و از بدی ها نـهی مـی کنیم، از ما مـی رنجند و به هزار عیب و گناه متهم مـی کنند. عدّه ای مردم بی ایمان هم درون این کار با آن ها همکاری مـی کنند، ولی هرگز اینان نمـی توانند مانع مبارزه ما به منظور احقاق حق و نابودی باطل گردند».

اویس و ساده زیستی

اویس قرنی درون زندگی خویش، عارفی زهد پیشـه بود. او بـه تلاش به منظور معاش، بـه عنوان عبادت مـی نگریست و با سستی، تنبلی و تن پروری مبارزه مـی کرد. او گاه شتربان بود و زمانی هسته های خُرما را جمع مـی کرد و شب هنگام آن را مـی فروخت و از دسترنج خویش، زندگی ساده ای را به منظور خود و مادر ناتوانش فراهم مـی آورد و باقی مانده دستمزدش را نیز درون راه خدا انفاق مـی کرد. اویس دیگران را بـه خود ترجیح مـی داد و گاه لباسش را بـه نیـازمندان مـی بخشید. پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله درباره ایثار اویس مـی فرماید: «در مـیان اُمّت من،انی هستند کـه به دلیل نداشتن لباس نمـی توانند درون مسجد حاضر شوند و ایمانشان بـه آن ها اجازه نمـی دهد کـه از مردم تقاضا کنند؛ از شمار آن ها، اویس قرنی و فرات بن حیـان هستند».

 ضریح و مزار جناب اویس قرنی(ره)

هنی با قرآن درون کلام اویس

اویس قرنی درباره اثراتِ هم نشینی با قرآن مـی گوید: «هیچ با قرآن همدم نمـی شود، مگر آن کـه وقتی برخاست، بر کمالش افزوده گردید یـا از کوردلی و انحرافش کاسته شد. قرآن، مایـه شفا و رحمت مؤمنان است، ولی به منظور ستمگران، چیزی جز زیـان و خسارت نیست». از دیدگاه اویس، قرآن به منظور مؤمنان عامل رشد و قوّت و کمال هست و به منظور ستمکاران، زمـینـه ساز ضعف و تباهی و شکست مـی شود. اویس، بهترین همدم و مونس خویش را قرآن کریم قرار داده بود و آن گاه کـه رسول اکرم صلی الله علیـه و آله نشانـه های اویس را برمـی شمرد، چنین فرمود: «اویس قرآن مـی خواند و بر خویش مـی گرید».

تقسیم بندی مردم بـه سه گروه

روزی اویس قرنی درون مجلسی کـه جمعی حضور داشتند، آن ها را موعظه مـی کرد و مـی گفت: «کسانی کـه در این مجلس هستند، سه گروه اند: مؤمن آگاه، مؤمن ناآگاه و منافق.

مؤمن آگاه همانند بارانی هست که بر درخت با نشاط مـیوه دار مـی بارد و باعث زیبایی و طراوت آن مـی شود. مؤمن ناآگاه مانند بارانی هست که بردرخت بی مـیوه مـی بارد و موجب افرایش طراوت و زیبایی آن و سرسبزی شاخ و برگش مـی گردد. منافق هم مانند بارانی هست که برگیـاه خشک و شکسته مـی بارد و باعث خُرد شدن و متلاشی شدن آن مـی گردد».

دنیـای ناپایدار درون کلام اویس

اویس قرنی درون سخنی خطاب بـه «هَرم بن حیّان» مرگ را پدیده ای همگانی معرفی مـی کند: « ای هَرم بن حیّان، مـی بینی کـه انسان ها یکی بعد از دیگری از دنیـا مـی روند. پیـامبر کـه اشرفِ مخلوقات است، از این جهان سُست بنیـاد رفت. پدرت آدم نیز مُرد. مادرت، حوّا هم مُرد. نوح، پیـامبر خدا نیز مُرد. ابراهیم، خلیل اللّه هم مُرد. حضرت موسی و داوود خلیفة الرحمن نیز از این جهان رخت بربستند. من و تو هم فردا جزء مردگانیم. فریفته دنیـا مشو. خود را دریـاب و آماده مرگ باش و برای این سفر دور، مرکب راه تهیـه کن کـه سفری بس دراز درون پیش داری. تو نیز مردم را از عذاب الهی بترسان؛ مبادا از دین خارج شوی». بعد درون ادامـه گفت: «ای هرم، آن گاه کـه مـی خوابی، مرگ را بالش خویش گردان و هنگامـی کـه برمـی خیزی، مرگ را پیش روی خود قرار ده».

نصایح اویس

مردی از اویس قرنی درخواست موعظه و نصیحت کرد. اویس بـه او گفت: «تو را بـه کتاب خدا قرآن، و به سنّت رسولان و به صالحِ مؤمنان، علی علیـه السلام سفارش مـی کنم. بر توباد کـه یـاد مرگ را فراموش نکنی و به اندازه چشم بر هم زدنی قلبت را از یـاد خدا غافل نگذاری. خیرخواه امت باش و از جدایی از گروه مسلمانان [و انزوا] بپرهیز کـه موجب جدایی از دین خواهد شد، درون حالی کـه به نتیجه شوم جدایی از دین آگاهی نداری و در اثر این جدایی، وارد دوزخ مـی گردی».

در جستجوی فضیلت

اویس قرنی، سخنی حکمت آمـیز به منظور رسیدن بـه فضیلت دارد. او مـی گوید: «چه نیکوست ایمان کـه آن را علم بیـاراید، و چه نیکوست علم کـه آن را عمل بیـاراید و چه نیکوست عمل کـه آن را حلم بیـاراید و چه نیکوست حلم و صبر کـه به علم آمـیخته گردد». آری از دیدگاه اویس، آمـیختن علم و ایمان، علم و عمل، عمل و حلم و در نـهایت حلم و علم بـه آدمـی فضیلت مـی بخشد.

 صحن زیـارتگاه جناب عمار و جناب اویس

اویس درون کلام سیّد حیدر آملی

سیّد حیدر آملی، از عُرفای قرن هشتم هجری، درباره مقام عرفانی اویس قرنی مـی نویسد: «به دلیل قدر و منزلت اویس قرنی رحمـه الله و هم چنین آگاهی کشفی وذوقی او بر اسرار الهی هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله هنگامـی کـه از جهت ظاهر و یـا باطن، از طرف یمن، رایحه های شریفِ اویس را استشمام مـی کرد، چنین مـی فرمود: من نسیم و رایحه رحمانی را از طرف یمن مـی بویم».

اویس درون کلام سنایی غزنوی

سنایی غزنوی، شاعر و عارف معروف قرن ششم هجری، با طبعی لطیف، اشعاری ظریف درباره اویس قرنی سروده است:

برگ بی برگی نداری، لافِ درویشی مَزَن رخ چو عیّاران نداری، جان چون نامردان مَکَن یـا برو هم چون زنان، رنگی و بویی پیش گیر یـا چو مردان اندر آی و گوی درون مـیدان فکن سال ها حتما که که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد درون بدخشان یـا عقیق اندر یمن قرن ها حتما که که تا ِ آدم، نطفه ای بایزید اندر خراسان یـا اویس اندر یمن

اویس درون کلام مولوی

مولانا جلال الدین محمدبلخی، عارف و شاعر مشـهور قرن هفتم، بـه این کلام نورانی پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله کـه «من نفس الهی را از طرف یمن استشمام مـی کنم» اشارتی دارد:

که محمد گفته بر دست صبا از یمن مـی آیدم بوی خدا بوی رامـین مـی رسد از جان ویس بوی یزدان مـی رسد هم از اویس از اویس و از قَرَن بوی عَجَب مرنبی را مست کرد و پرطَرَب چون اویس از خویش فانی گشته بود آن زمـینی آسمانی گشته بود آنی کز خود بـه کُلّی درگذشت این منی و مایی خود درون نوشت

اویس قرنی و چاووش علوی

روزی اویس قرنی درون کنار آب فُرات وضو مـی گرفت، آواز طبلی بـه گوش وی رسید. پرسید: این چه صدایی است؟ گفتند: سپاه علی مرتضی بـه جنگ معاویـه مـی رود، چاووش هست که مردم را بـه صحنـه نبرد دعوت مـی کند و صدا، صدای طبل سپاه علی است. اویس گفت: هیچ عبادتی نزد من برتر از یـاری و پیروی حضرت علی علیـه السلام نیست. آن گاه به منظور یـاری و همراهی مولایش بـه سوی سپاه امـیرالمؤمنین حرکت کرد، بـه امـید ملاقات مولا علی علیـه السلام درون قلّه جهاد و شـهادت، و برای چشیدن طعم لبخند علوی.

امام علی درون انتظار اویس

سپاه حضرت علی علیـه السلام به منظور جنگ با معاویـه، از کوفه بـه سوی شام حرکت کرد. امـیرمؤمنان علی علیـه السلام درون راه رفتن بـه صفین، بـه منطقه ای بـه نام ذی قار رسید و در آن جا توقف کرد و فرمود: امروز از سوی کوفه، هزار نفر بدون کم و زیـاد بـه سوی من مـی آیند و تا پای جان با من بیعت مـی کنند. عبداللّه بن عباس، پسرعموی آن حضرت، مـی گوید: من شروع بـه شمارشانی کـه برای بیعت مـی آمدند، کردم. تعداد بـه 999 نفر رسید و دیگری نبود، گفتم: اِنّا للّه و اِنّا الیـه راجعون، چه باعث شد کـه حضرت چنین گوید؟! ناگاه مردی پشمـینـه پوش و سلاح بـه دوش دیدم کـه از سمت کوفه مـی آید. او بـه حضور امـیرمؤمنان رفت و عرض کرد: دستت را دراز کن که تا با تو بیعت کنم. علی فرمود: با من بر چه چیزی بیعت مـی کنی؟! گفت: بیعت بر شنیدن سخنانت و پیروی از دستوراتت و جنگیدن درون رکابت که تا مرگم فرا رسد، یـا این کـه خداوند پیروزی نصیبت گرداند. علی فرمود: نامت چیست؟ او گفت: اویس قرنی. علی فرمود: «اللّه اکبر! رسول خدا بـه من خبر داد کـه مردی از امتش را ملاقات مـی کنم کـه به او اویس قرنی گفته مـی شود. او از حزب خدا و رسول خداست. مرگش شـهادت هست و درون آخرت، بـه تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ شفاعت مـی کند».

پیوستن یکی از سپاهیـان شام بـه سپاه عراق بـه خاطر اویس

پیوستن اویس قرنی بـه سپاه امـیرمؤمنان علی علیـه السلام درون جنگ صفین، باعث شادمانی علی علیـه السلام و یـارانش شد. ورود اویس بـه جبهه حق بر ضدّ باطل، حتّی درون لشکریـان معاویـه نیز تأثیر گذاشت، که تا آنجا کـه در نخستین روز نبرد، یکی از جنگجویـان سپاه معاویـه از سپاهیـان امام علی علیـه السلام پرسید: آیـا اویس قرنی درون لشکر شماست؟! جواب داده شد: آری، از او چه مـی خواهی؟! گفت از رسول خدا شنیدم کـه فرمود: اویس قرنی از بهترین تابعین، یعنی مسلمانان بعد از اصحاب پیـامبر است. این را گفت و بی درنگ وارد سپاه حضرت علی علیـه السلام شد.

شـهادت اویس درون جنگ صفین

در جنگ صفین، اویس قرنی، این پیرمرد شیردل، قهرمان مـیدان عرفان و جهاد، پیش تاز مبارزه شد و به استقبال مرگ درون راه خدا رفت. او سال ها درون جهاد اکبر پیروز و سربلند بود و حال بـه مـیدانِ جهاد اصغر آمده است. اویس درون نیـایش بـه درگاه الهی، چنین دعا مـی کرد: «خدایـا، شـهادتی ارزانی ام کن کـه برایم بهشت را بـه ارمغان آورد». وی درون رکاب حضرت علی علیـه السلام جرعه جرعه شربت شـهادت نوشید و عارفانـه و خالصانـه بـه معراج عشق رفت. حضرت علی علیـه السلام بر جنازه اویس نماز خواند و او را دفن کرد و روی تربتش نشست و به یـاد اویس گریست».

مرقد و مزار اویس

مرقد اویس قرنی، درون سمت چپ قبر عمار یـاسر، درون شـهرِ رقّه سوریـه قرار دارد. مزار شریف او،دارای گنبد و بارگاه و حرم کوچک و صحن هست و درون روی سنگی کـه نصف روی قبر را گرفته و در ناحیـه سر روی قبر قرار دارد، بـه خط کوفی نام اویس نوشته شده است.انی کـه از شـهر رقّه بـه شام مـی روند و کنار مرقد مطهّر اویس مـی ایستند، بـه یـاد زندگی بی آلایش او و زهد راستینش، و به یـاد خاطره جانبازی او درون رکاب مولایش علی علیـه السلام مـی افتند و بی اختیـار سرشک از دیده مـی ریزند. سلام و درود بر توای اویس قرنی، ای شـهید جانباز خدا، ای مجاهد مخلص، و ای بنده پاک حریم کبریـایی.

 

 عبدعاصی : بعضیـها مزار جناب اویس را درون کرمانشاه مـی دانند اما احتمال زیـاد درون همان سوریـه است  بدلیل آنکه اکثریت صحابه و بزرگان مثل جناب عمار-بلال-عبدالله بن جعفر و ... درون سوریـه مدفون هستند . اما درون سیر الی الله و مفاهیم و مبانی آن نام جناب اویس قرنی بسیـار دیده مـی شود . سیر محبی و محبوبی و نوع جذبات محمدیـه و مرتضویـه درون این شخصیت بسیـار حائز اهمـیت مـی باشد . از اويس‏ قرنى‏ پرسیدند: چگونـه هست حالات شما؟ گفت: «چگونـه مى‏شود حال آن كسى كه صبح مى‏كند نمى‏داند كه آيا بـه شام خواهد رسيد يا نـه! و چون وارد شب مى‏شود نمى‏فهمد كه آيا بـه صبح وارد خواهد شد يا نـه!»اویس اکثر ایـام عمر خویش را بـه عبادت پروردگار گذارنید و نکته قابل تامل درباره عبادت های وی این هست که اکثر اوقات درون تفکر و عبرت گیری مشغول بود، چنان چه از مادر وی پرسیدند: فرزند تو اين حالت‏ بزرگ را از كجا آموخت، كه پيغمبر (ص) با اينكه او را نديده، چنان ستايشى از وى نموده، كه هيچ يك از اصحاب را آنچنان مدحى نكرده؟گفت: «از هنگام بلوغ گوشـه‏نشين شد و همواره درون تفكّر و گرفتن عبرت بود.»ارزش تفکر درون احادیث اهل بیت بسیـار والا هست و درباره آن روایـات بسیـاری ذکر شده از جمله آن کـه امام صادق (ع) فرمودند: «بهترين عبادت همواره انديشيدن درون باره خدا و قدرت اوست.» رسول اكرم (ص) نیز فرمودند: «تفكر يك ساعت بهتر از عبادت يك ساله است.» امام علی (ع) از پیـامبر اسلام چند ادعیـه خاص بـه اویس قرنی آموختند کـه برای آن فواید بسیـاری از جانب پیـامبر ذکر شده هست از جمله آن کـه فرمودند: «قسم بـه كسى كه مرا بـه راستى بـه پيغمبرى فرستاده هست هركس اين دعا را بخواند، خداى تعالى همـه حاجت‏هاى او را بر مى‏آورد و اگر اين دعا را چهل شب جمعه بخواند خداى تعالى مى‏آمرزد از براى او هر گناهى را كه ميان او و ميان خداى تعالى باشد ... » ادعیـه های آموخته شده بـه اویس قرنی درون کتاب مـهج الدعوات ترجمـه طبسی بـه طور کامل نقل شده هست .

این صاحبدلان گنج مخفی را یـافتند و بردند و حالا خودشان کنوز مخفی شده اند . خودم و رفقای وبلاگ را توصیـه مـی کنم کـه : بازی بس هست .

نوشته شده توسط عبد عاصی درون یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 15:35 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله قاضی - آیت الله سعادت پرور

حکایـاتی از عارف کامل حجة الحق آیت الله حاج سید علی قاضی ( رضوان الله علیـه ) درون بیـان عارف سالک آیت الله شیخ علی سعادت پرور ( رحمت الله علیـه )

آقا سید علی درون ابتدای جوانی بنا بر امر پدر بزرگوارشان با امام قلی قراباغی و سپس با پدر بزرگوارشان حاج مـیرزا حسین قاضی مصاحبت اخلاقی داشته اند . بعد از هجرت بـه نجف اشرف درون درس مرحوم آیت الله شیخ حسن مامقانی حاضر شده , اما بعد از مدتی دست و دامن از دنیـا شسته و به کلی از اسباب عادی منقطع و با تمام ارکان , مشغول تصفیـه ی باطن گردید .

یکی از شاگردان ایشان مـی گفت کـه استاد این بیت را زیـاد مـی خواندند :

عن قریب هست که از ما اثری باقی نیست       جام بشکسته و مـی ریخته و ساقی نیست

نیز یکی از شاگردان ایشان گفته هست : وقتی از تهران بـه قصد زیـارت عتبات و ملاقات استاد بـه نجف رفتم , درون ابتدای ورودم , استاد را ملاقات کردم . وی بالبداهه این رباعی را خواندند :

ای دل تو مگو کـه بعد هفتاد و دو سال           قربانی دوست گشتن امری هست محال

آن کلمـه کـه اولش حلال هست و حرام             یک چله بگوی که تا محال آید حـــــــــال

یکی از دوستانی کـه ایشان را ملاقات کرده بود مـی گفت : با آنکه چهار همسر و فرزندانی زیـاد و نزدیک بـه 36 نان خور داشت , مثلی بود کهی را ندارد !

کلیددار کاظمـین مـی گفت : وقتی درون ذهنم درباره مبدا , شک ایجاد شد . نمـیتوانستم مشکل خویش را بهی بگویم . مدتها گذشت ولی مشکلم حل نشد . بنابراین بـه نجف اشرف آمدم و به امـیرمومنان علیـه السلام متوسل شدم و گفتم : اگر چه همـه ی شما یک نورید , ولی این مشکلم را بـه تو مـی گویم , اگر حل شد چه بهتر , وگرنـه ایمانم از دست مـی رود . شب بـه مسجدی رفتم و نماز خواندم . بعد از نماز , نزد آقای شریعتمداری رشتی – کـه در مجلس ختمـی شرکت کرده بود – نشستم و جریـان خود را بـه وی گفتم . ایشان مرا بـه آقا سید علی قاضی راهنمایی کرد . نزد آقای قاضی آمدم . عده ای نزد ایشان بودند کـه نمـی توانستم سخنم را بگویم . چون نشستم مرحوم قاضی نگاهی بـه جمعیت کرد . همـه برخاستند و رفتند . سپس من مشکل خود را بـه ایشان گفتم . فرمود : فردا صبح زود بیـا وی را با خودنیـاور . آن شب مـهمان کلیددار نجف بودم . صبح زود , تنـها نزد ایشان رفتم . مرحوم قاضی گفتن ذکر " الله " را بـه من دستور داد . گویـا فرمود : این ذکر را بگو ( چیزی نیست ) رفع مـی شود . من مشغول بـه گفتن ذکر شدم . بعد از آن , شک من رفع شد و اثری از آن نماند بطوریکه خودم را مذمت مـی کردم . بعد از مدتی به منظور تشکربه خدمتشان رسیدم . که تا مرا دید فرمود : الحمدلله رفع شد . سپس فرمود : گفتن آن ذکر را ادامـه بده .

همچنین گویند : چون بـه حرم مشرف مـی شد , عبای خود را بـه سر مـی کشید . وی مـی فرمود : جمعیت و کثرات درون قلب اثر مـی گذارند . لذا هر چه بـه آنـها کمتر نظر افتد , بهتر هست .

یکی دیگر از شاگردان ایشان نقل مـی فرمود : از استاد ( درون اوایل شاگردی ام ) تقاضای درس فقهی نمودم . قبول فرمود . بنا شد کتاب صلاة را شروع کنند . روز اول کـه خدمتشان رسیدم کتاب وسائل الشیعه را باز کرد و اخباری کـه در اوقات نماز هست خواند و شروع بـه گریـه نمود . ( گویـا فرمود : که تا چند روز حاضر شدم و استاد را بدین منوال دیدم ) پیش خود گفتم : این کـه درس نمـی شود و دیگر نرفتم !

نیز گویند : شبی درون مسجد کوفه مـی فرمود : دیشب ( از اول شب که تا صبح ) تسبیح درودیوار مسجد نگذاشت بخوابم .

استاد [ علامـه طباطبایی(ره)] مـی فرمود : وقتی نزد ایشان صحبت از کرامت مـی شد مـی فرمود : عالم همـه کرامت هست , کرامت ما درون مقابل کرامت های الهی چه ارزشی دارد ؟!

نیز استاد از حاج مـیرزا علی اصغر آقای خویی نقل مـی کرد کـه ایشان مـی گفت : چون پسر مرحوم قاضی بـه سبب برق گرفتگی کشته شد , من رفتم که تا به ایشان تسلیت گویم . برگشتم , درون حالیکه او بـه من تسلیت گفته بود ! گویـا اتفاقی نیفتاده هست !

روزی استاد فرمود : روز گذشته , هنگام نماز صبح , آیت الله قاضی (ره) را دیدم . وقت رفتن بـه من فرمود : هربه جایی رسیده از یــــــَـــد یـا ایدی رسیده ( تردید از استاد ماست ) . شاید منظور ایشان , آیـه شریفه ی  " و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار ( ص / 45 ) باشد .

استاد مـی فرمود : مرحوم قاضی , بیداری شبهای ماه مبارک رمضان را ثلث آخر شب مـی دانستند . لذا اول شب را بعد از افطار و نماز مـی خوابیدند که تا 3 ساعت از شب و پس از آن , دوستان خدمتشان جمع مـی شدند و ایشان سخنانی مـی فرمود کـه بیشتر روایـات و یـا جلد 13 بحارالانوار خدمتشان خوانده مـی شد و استاد هر جا مناسب مـی دید سخنانی مـی فرمود . درباره ی قضا و قدر بسیـار سخن مـی فرمود . گاهی هم ابتدا سخن مـی گفت و این گونـه شب های ماه مبارک رمضان مـی گذشت که تا شب نوزدهم ماه مبارک . استاد از آن شب که تا آخر ماه , نـه درون مسجد و نـه درون خانـه دیده نمـی شد .

همچنین مـی فرمود [ مرحوم علامـه ] : ایشان درون زیـارت سیدالشـهدا و اصحاب و انصارش , آن گوشـه ای کـه محل پای حضرت علیـه السلام و سر علی اکبر هست – از طرف پشت سر حضرت – آنجا کـه زائران به منظور زیـارت قبور شـهدا وارد مـی شوند را اهمـیت مـی داد و مـی فرمود : آنجا محل غمار رحمت هست ( لبریز از رحمت حضرت حق سبحانـه ) .

همچنین استاد مـی فرمود : بـه ایشان عرض کردم : سالک بـه هر مرحله کـه برسد نمـی تواند خالی از طمع باشد . کلامـی را فرمود کـه بسیـاری از مشکلات را درون سلوک حل مـی کند و با آن مـی توان راه چند ساله را سیر کرد . فرمود : خدا بشر را طماع خلق نموده , البته طماع بـه خود .

نیز مـی فرمود : استاد , به منظور سالکی کـه حالاتش مقام شده و فنای کلی یـافته و در نتیجه هجر و وصل و نور و ظلمت به منظور وی معنی ندارد – زیرا آنجا جز نور متصل نیست و حدوث و قدم معنی ندارد – مثالی زده و مـی فرمود : عمر بشر مرکب از خواب و بیداری هست . خواب ها غفلت ها و امور عدمـیه ای هست که بر بیداری ها عارض شده . بناربراین درون واقع چون خوابها و غفلتها ساقط شود , بیداری ها یک واحد دیده مـی شوند .

نیز استاد مـی فرمود : استاد , درون مقام این کـه تهی دستی بـه نفع بشر هست مـی فرمود : انسان وقتی بـه خزینـه مـی رود و لنگ خود را هم باز مـی کند و کنار مـی گذارد , به منظور او بهترین وقت هست که از هرچه دارد , جدا مـی شود , شما نمـی فهمـید , ولی من آن را مـی فهمم !

یکی از شاگردان ایشان نقل مـی کرد کـه : استاد مـی فرمود : ما درون تبریز درویشی داشتیم . سالها بود درون معابر , ذکرش این بود : " وی جویم وی جویم وی جویم " بعد از مدتی دیدیم ذکرش عوض شده و مـی گوید : " خود جویم خود جویم خود جویم " معلوم شد وی را جسته , مـی گردد خود را بیـابد . و در سن 50 سالگی کم کم درون ی بـه رویش باز شد .

مرحوم علامـه طباطبایی مـی فرمود : مرحوم استاد مـی فرمود : خداوند با کلام خود مـی خواهد بـه بندگان طریق مکالمـه را بیـاموزد . دعاها نیز این چنین هست که معصومـین علیـهم السلام مـی خواهند راه مکالمـه با خداوند را بـه ما بیـاموزند .

نیز استاد مـی فرمود : آقای قاضی مـی فرمود : از آقا سید احمد کربلایی پرسیدم : آیـا عالم ذر کـه حضرت حق مـی فرماید : " و اشـهدهم علی انفسهم " درون دنیـا مشـهود واقع هست ؟ فرمود : اسلام مـی خواهد این معنی همـیشـه مشـهود انسان باشد و به این کمال برسد .

بروح آیت الله قاضی و همـه تلامذه ی ایشان و بزرگان طریقه ی عرفان شیعی الفاتحه مع الصلوات

عبدعاصی : دیروز توفیق عتبه بوسی بی بی کریمـه حضرت فاطمـه ی معصومـه سلام الله علیـها بدست آمد . امثال زیـارت حقیر کـه جز بوسیدن درون و دیوار و تماشا نیست کجا و زیـارت اولیـای خدا ! اما از سر " عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم " راهمان دادند . بار دادند و عرض نیـاز کردیم . بعد از قرائت فاتحه بـه روح ملکوتی مجاورین بی بی از اولیـای الهی و نورستان شیخان , توفیق زیـارت یکی از اولیـای خدا دست داد و ترحمـی فرمودند . زیـارت مرحوم علامـه مصطفوی(ره) و آیت عظمای حق مرحوم انصاری همدانی(ره) و زیـارت دوباره ی بی بی روحی فداها نـهایت سعی ما بود . وقتی مقابل ضریح بی بی کریمـه ایستاده بودم بـه این فکر مـی کردم کـه : شبهای گرم کاظمـین و حرم امام رضا علیـهم السلام چه زود مـی آیند و مـی روند ...

وقت حقیر به منظور جواب بـه نظرات و ایمـیلها بسیـار کم شده لذا اگر تاخیر مـیفته عذرخواهی مـی کنم . اگر فرصت شد متن شرح حال مرحوم حداد (ره) رو به منظور سالگرد ارتحال ایشون ( 12 ماه مبارک ) ترجمـه خواهم کرد . بعون الله الملک الحق المبین/یـاعلی مددی

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۱ ساعت 20:34 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

سيد هاشم حداد (ره)

مطالبي كمتر شنيده شده از عارف كبير حاج سيد هاشم موسوي حداد (ره) برگرفته از كتاب عارف في الرحاب القدسيه

<<� يا حي يا قيوم >>

قال آیة الله السید عبدالکریم الکشمـیری(ره) : فی احدی السنین و کانت زیـارة مخصوصة لسید الشـهدا (علیـه السلام) و قد اجتمع فی منزل السید الحداد (ره) فی لیلة ذلک الیوم ما یقارب من سبعین نفراً من اهل المعنی , فاخذ الحاضرون یتکلمون فی مواضیع مختلفة و السید الحداد (ره) مطرق براسه الی الارض و قبل الفجر تکلم السید الحداد بعبارة واحدة فی التوحید اسقط کل ما تکلم بـه الرجال فی تلک الیلة !

 

وقال الحاج جعفر محیی حفظه الله : اول زیـارة زرت بها مسجد السهلة بخدمة السید الحداد مع جمع من الرفقاء و جلسنا امام مقام الامام الصادق (علیـه السلام) فالتفت الی المرحوم السید الحداد سائلاً : ما تنظر ؟ قلت : شخصاً . قال : مایعمل ؟ فاجبته : قائماً یصلی . فقال : هل تنظر الی ظله ؟ قلت : نعم . فقال : کلنا کهذا الظل و الاصل غیرنا فاذا تحرک تحرکنا .

 

قال اعلی الله مقامـه الشریف : کان احد العرفاء یتمشی بین القبور فشاهد قبراً علیـه مکتوب " خسر الدنیـا و الآخرة " . فاخذ یقبل القبر و یقول : بابی انت و امـی فقد نلت کل شیء . و کان قصد ذلک العارف ان المـیت بخسرانـه و ترکه للدنیـا و الآخرة کان همـه و عشقه و محبوبه هو الله وحده لا سواه فهنیئاً له .

 

وقال قدس الله سره الشریف فی العارف : " العارف یتوب فی کل نفس تائب الی الله من جمـیع افعاله الصادرة منـه توبة شرعیة و توبة حقیقیة . التوبة الشرعیة من المخالفات – المعاصی – و التوبة الحقیقیة هی التبری من الحول و القوة الا بالله . بحول الله و قوته . فلم یزل العارف فی الحیـاة الدنیـا التی هی دار التکلیف تائباً فی جمـیع الاحوال .

 

بیـانـه فی الولایة :  " الولایة , عامة و خاصة : و الولایة الخاصة : هی الفناء فی الله ذاتاً و صفة و فعلاً . الولایة : بقاء العبد بالحق فی حال الفناء و هی فی اللغة بمعنی القربة و فی العرف : التخلق بالاخلاق الالهیة و البقاء بعد الفناء و الصحو بعد المحو .

وقال : الولایة : هی قیـام العبد بالحق عند الفناء عن نفسه و عند ذلک یتولی الحق ایـاه حتی یبلغه مقام القرب و التمکین .

و قال : الولی هو الفانی فی الله القائم بـه الظاهر باسمائه و صفاته .

سئل : ما الفرق بین النبی و الولی ؟ فاجاب : النبی : هو الذی له الحکم فی الاحکام الشرعیة الظاهریة و الولی : هو الذی له التمکن فی الامور الباطنیة .

 

قال قدس سره : کمال العبودیة هو الفناء و الفناء هو الانعدام و الوجود بـه .

 

قال قدس الله نفسه الزکیة – نقلاً عن استاذه المرحوم القاضی(ره) - : الانسان یجب ان یکون هکذا مع نفسه مستعداً للقتال معها اذا ارادت غیر ما یریده المعشوق .

 

قال لاحد رفقاءه و هو السماحة الشیخ محمد صالح الکمـیلی : " علیک بذکر : ( لاهوالاهو ) ثلاثة آلاف مرة فی کل یوم و ان تمکنت ان تذکر هذا الذکر بقلبک لا بلسانک فهو افضل . " و اعطی ورداً للمرحوم الحاج حبیب السماوی(ره) و هو ( یـاهو یـا من لاهو الا هو ) ثلالث آلاف مرة فی کل یوم .

یقول احد رفقاء السید الحداد (ره) : اعطی السید الحداد قدس سره لرفقاءه ذکراً و امرهم ان یجلسوا معاً فی مکان واحد . فقاموا یذکرون بالذکر الخفی مع مراعاة السکوت . یقول احدهم : بینما نحن مشغولون بالذکر و اذا بنور عظیم یجول فوق روسنا , فصار کادائرة  النوریة و اذا بنا کلنا نصعق من تلک الهالة النوریة , فقال السید : قوموا ما لکم لا تتحملون ؟ و هو یتبسم .

قال السید الکشمـیری(ره) : کان السید الحداد اذا مشی فی ظلمة یذکر حرفاً من الاسم الاعظم فیضوی له الظلام من جبهته .

 

قیل لاستاذه و مربیـه العارف العظیم السید علی القاضی التبریزی(اعلی الله مقامـه الشریف) و کان مع جمع من رفقاءه : ان الذی یلیک و یکون الوحید فی العرفان بعدک هو السید حسن المسقطی . فاجابه (قدس سره) :الامر کما تزعم . بل یوجد واحد اخفیته و جعلته خلفی . قیل له : و من هو ؟ اجاب : هو السید هاشم الحداد .

 

کان تلمـیذه العلامة الطهرانی نورالله مرقده یقسم و یقول : اقسم بالله ان ایدینا لم تصل الی مقام السید هاشم الحداد روحی فداه . و قال مرة : ان السید کان معنا غریباً و ذهب عنا غریباً .

 

کتب سماحة الشیخ محمد صالح الکمـیلی (دام عزه) بخط یده هذه النورانیة : ان مولای السید الحداد عرفنی نفسه بنفسه و عرفته استاذاً بالنورانیة الالهیة و بالتصرف الروحی فانجذبت الیـه بجذبات معنویة و ربانیة و قد تکرر ذلک مراراً و فی تصرفه کنت المس التوحید المطلق فاری الاشیـاء و العالم فانیـاً فی الله .

 

بیـان السید الحداد عن التوحید و العارف بالله : قال : التوحید هو الحق و منور القلوب و محرک الظواهر و علام الغیوب . نظر العارفون فتاهوا و لم یعمر قلوبهم الا هو فهم بـه والهون . قلوبهم تسرح فی رضاه فی الحضرة العلیة و اسرارهم لمن سواه فارغة خلیة . جالت اسرارهم فی الملکوت فلاحظوا عظمته و تجلی قلوبهم فانطقهم حکمته . فهو للعارف ضیـاء و نور و قد اشغله بـه عن الجنة و القصور . آنسة بـه فهو جلیسة و افناه عنـه فامتزج بالمعنی و ذهبت الرسوم و فنیت العلوم ما عرجوا علی اهل و لا اولاد و لم یشرکوا بعبادة ربهم احدا .

التوحید نور . الذی منـه مادة کل نور و ماعداه فاغشیة و ستور . مادة کل ناقص و زائد . اودع بعض العارفین من الاسرار ما مـیزه بها عن الاغیـار . فصفات العارف ابداً تسمو و ترقی . ینتظر ما یرد بـه اوامره , لایشغله عنـه ابداً شاغل , هو معه کالمـیت بین یدی الغسال یقلبه فی ای الجهات کیف شاء , و یکشف عن قلبه کل غشاء فینظر بعین التحقیق فیرد الیـه الخلق من کل طریق . فالعارف من آفات الغیر محفوظ و کل ما سوی الحق عنـه مرفوض . فمن کانت هذه رتبته فقد علت همته . بنوره اشرق کل نور و تنزه عن ملاحظة ما سواه . و لم یقنع من مولاه الا بمولاه . فاسرار العارفین عن الخلق محجوبة و عند من عرفهم ظاهره . و الناس نیـام اذا ماتوا انتبهوا .

 

سئل منـه : الفناءبی او اعطائی ؟ قال : کسبی بالعبادات و الجد و الجهد و الثبات و الدوام الی ان یتحقق العطاء من الله سبحانـه و تعالی . و قال : " الفناء یحصل بنفی الخواطر . " قال : کیف یکون مشکلاً و الله قادر علی قلب الحجر ماءً و جاعل النار برداً و سلاماً فتوکل علیـه و لیکن نظرک الیـه . فالانسان اذا اراد ان یصلی رکعتین یجب علیـه ان ینفی الخواطر و ان تکون صلاته مع التوجه و حضور القلب .

 

قال قدس الله نفسه الزکیة : الاهتمام بالنفس یصفی النفس و یجعلها تطلع علی المغیبات – عطاءه کرامة و استدراج – بمعنی : ان تاخذ منـها الرذائل بالتدریج .

 

قال آیة الله سماحة الشیخ محمد ناصری دولت آبادی دام عزه : ذات یوم کنت اتمشی مع السید الحداد فی مسجد السهلة و کانت الخواطر تمر علی . فقال لی : علیک بنفی الخواطر و لا تدع النفس تغلب علیک .

 

عبدعاصي: تصميم گرفتم که تا مـهمترين و بهترين مطالب وبلاگ رو بصورت يك فابل زيپ شده تهيه و براي دوستاني كه تمايل دارند اين مطالب را داشته باشند ايميل كنم . انشاالله بعد از تكميل بايگاني مدنظر اطلاع رساني خواهم كرد . ياعلي مددي

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۱ ساعت 6:47 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آيت الله سيد عباس كاشاني(ره)

يادي از ایوب العلماء مرحوم آيت الله سيد عباس كاشاني (ره)

حضرت علامـه آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني(ره) مي فرمود : از خداوند متعال خواسته ام کـه به هرگونـه گرفتاری گرفتارم سازد، مطرود همـه شوم و در بیـابان ها خوراک حیوانات شوم ولی موقع رفتن از این عالم حضرت مولی علی )علیـه السلام ) از من راضی باشند. رضایت ایشان را بر هر بلا طلب کرده ام. این را نگیرد، هرچه را بخواهد بگیرد . بهمـین دلیل بود کـه آیت الله مرعشی (ره) لقب ایوب العلماء را بـه ایشان داده بودند .

ايشلن درون 17 ربيع الأول سال 1350 هجری قمری (1309 شمسی) درون کربلا متولد شده اند . والد ايشان  «آيت الله سيد علی اکبر حسينی کاشانی» سالها امام جماعت كربلاي معلي بود. مرحوم آيت الله خاتون آبادي(ره) مدفون درون تخت فولاد اصفهان جد مادري و شـهيد دكتر بهشتي(ره) پسر و آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني(ره) پسرعموي ايشان بودند . درون نجف و كربلا و سامرا تحصيل كردند و در همان بدايت كار علامـه شده بودند . 31 سال امام جماعت كربلا بودند که تا زماني كه صدام ملعون ايشان را بـه ايران تبعيد كردند . حدود 20 ساله بودند كه بوسيله والد معظمشان خدمت آيت الهي حاج سيد علي قاضي(ره) رسيدند و سه سال محضر اين نابغه عرفان را درك كردند . شاگردان قاضي (ره) درون آن دوره اكثراً 40-50 ساله يا حتي از خود مرحوم قاضي(ره) بزرگتر بودند . آيت الله سيد عباس كاشاني (ره) چون درون همان ابتداي جواني درجه اجتهاد داشتند بهمين علت مرحوم قاضي(ره) ايشان را پذيرفتند . آيت الله كاشاني(ره) درون خصوص جلسات مرحوم قاضي(ره) كبير مي فرمودند : ما درون نجف طلبه های 17- 16 ساله داشتیم کـه فاضل و مجتهد بودند. وقتی آدم نگاهشان مـی کرد مجموعه کمالات و فضائل بودند و اگر از یک شبهه کلامـی، شبهه اصولی یـا فقهی از آنـها سوال مـی شد بـه صورت تشریحی و مفصل و مسلط بیـان مـی د؛ بعد اگر از یکی از آن ها مـی پرسیدید کـه این کمالاتتان را از چهی دارید،مـی گفت: من فعلاً دو درس بیشتر نمـی روم، فقه آقا سید ابوالحسن اصفهانی و اخلاق آقا سید علی قاضی. کلاس های اخلاق ایشان بـه گونـه ای بود کـه وقتیی از محضرشان استفاده مـی کرد و با او روبرو مـی شدید، فکر مـی کردید کهی هست که 50 سال درون علم اخلاق کار کرده.
و من آنچه فهمـیدم از فضیلت علمـی و کمالات کـه در آقای قاضی بود، دیدیم کـه نابغه روزگار بود. هر یک ساعت پای درس ایشان مـی نشست یک دنیـا معارف پیدا مـی کرد.
کلاس ها همـه درون منزلشان تشکیل مـی شد. یک منزل محقر خرابه ای داشتند، وقتی وارد مـی شدیم فکر مـی کردیم منزل نوکر آقاست نـه خود آقا! اصلاً قالی درون آن خانـه دیده نمـی شد.یک گلیمـی پهن بود خیلی هم خوش نقش بود، ولی با نایلون بافته شده بود و آن را هم عموی ایشان فرستاده بود و گفته بود اگر شما بـه حق الناس معتقد هستید، من این را وقف بیرونی شما کردم و برای شما نفرستادم. چون اخلاق آقای قاضی درون این مسائل خیلی عجیب بود. درون کلاس صبح شان شاید دویست نفر پای درس ایشان مـی نشستند. وقتی ایشان صحبت مـی د همـه گریـه مـی د. اگر بگویم تمام دویست نفر گریـه مـی د، مبالغه نکرده ام. حرف هایشان هم همان حرف های اخلاقی بود. و عرض کنم خدمتتان، این حرف های من و بزرگتر از من، هر چه نسبت بـه این شخصیت مقدس بگویند باز صفر است. معنویت ایشان را با این حرف ها نمـی توانم بیـان کنم. آقای بهجت هر وقت یـاد آقای قاضی مـی افتند گریـه مـی کنند و مـی فرمایند: چه کنم کـه قلمـی آنقدر قدرتمند نیست کـه بتواند هر چه درون قاضی بوده را بنویسد. آقای قاضی کرامات و مقامات بالایی داشتند و این جریـان را بسیـاری از آقایـان نقل مـی کنند، کـه یک شب آمدیم صحن دیدیم آقای قاضی ایستادند و از سرشان نوری هست که مثل آفتاب تمام صحن را روشن کرده و مشغول نماز جماعت هستند. ما خوشحال شدیم کـه ایشان بالاخره قبول د کـه نماز جماعت اقامـه کنند. بعد از نماز خدمتشان رفتیم و گفتیم آقا الحمدلله. آقا خندیدند و هیچی نگفتند. و بعد کـه با رفقا آمدیم منزل آقای قاضی، دیدیم ایشان درون همان منزلشان بودند و مشغول اقامـه نماز! آيت الله قاضي(ره) درس خارج مـی گفتند. مصباح الفقیـه کـه یک دوره فقه هست که تألیف حاج مـیرزا آقای همدانی بود. بیـان عجیبی داشتند، الهامات غیبی هم زیـاد داشتند و خدا شاهد هست که اگری وارد مـی شد و کارهای آقای قاضی را کـه من یک مقدارش را دیدم مـی دید، آنوقت مـی فهمـید کـه ایشان با آدم های دیگر خیلی فرق دارند.به گفته آيت الله كاشاني(ره) ، مرحوم قاضي(ره) اجازه ضبط جلسات را نمي دادند و اين بر اساس امر كتمان و حفاظت از معارف حقه بوده هست .
آيت الله كميلي خراساني (سلمـه الله ) از اكابر تلامذه استاد بزرگ عرفان حضرت آقاي حداد (ره) مي فرمودند :ايشان از شاگردان مرحوم ايت الله سيد علي قاضي (ره) بودند . چند مرتبه اين اواخر بـه عيادتش رفته بودم .  يكبار از او سئوال كردم : شما مرحوم سيد هاشم حداد (ره) را ديده بوديد ؟ فرمود : يك سيدي بود كه درون جلسات درس ما كنار آقاي قاضي(ره) مي نشست . ما فكر مي كرديم خادم آقاست . چون گاهاً دستورات ايشان را اجابت مي كرد . بعداً فهميديم سيد هاشم حداد كه مي گويند اين سيد هست .

علامـه كاشاني(ره) درون خصوص آيت الحق سيدهاشم حداد(ره) كه از اكابر تلامذه مرحوم قاضي(ره) بودند مي فرمود : بله ایشان یک دکانی داشت و نعل اسب درست مـی کرد. عاشق آقای قاضی بود. مـی آمد و برای آقا خدمت افتخاری مـی کرد. و آقای قاضی بـه او مـی گفت: من راضی نیستم این کارها را مـی کنی. ایشان سید بسیـار بزرگواری بودند، فقیر هم نبودند چون کربلا بود و یک حداد درون این کار. گاهی وقت ها یک چیزهایی مـی خرید و مـی برد درون خانـه آقای قاضی.خادم ایشان آنـها را قبول نمـی کرد و ایشان مـیگفتند کـه ما همـه برادر هستیم. خادم آقا هستیم. این ها را ببر طوریکه آقا خبردار نشود. ولی آقای قاضی بدون اینکه بـه ایشان بگویند خبردار مـی شد و سید هاشم را مـی طلبید. آقای قاضی بـه سید هاشم مـی فرمودند: من بـه تو و به همـه شمایی کـه مـی آیید این جا مـی گویم کـه من هم یکی هستم مثل شما. از کجا معلوم کـه شما چند نفر درون کار من مبالغه نمـی کنید و روز قیـامت آن جاسم جاروکش کوچه ها رد شود و من هنوز تو آفتاب قیـامت ایستاده باشم؟! قاضی را حتما دید. با این حرف ها قاضی، قاضی نمـی شود.
 
ايشان درباره تواضع مرحوم قاضي(ره) مي فرمودند : یک بار عده ای از ایران آمدند خدمت آقا و گفتند ما از شما مطالبی مـی شنویم و تقلید مـی کنیم. ایشان گریـه د، دستشان را بلند د و گفتند: خدایـا تو مـیدانی کـه من آنی نیستم کـه این ها مـی گویند. با آن عظمت هایی کـه از ایشان گفته مـی شد و بعد فرمودند: بروید از آسید ابوالحسن اصفهانی تقلید کنید.
یک جریـان دیگری را هم برایتان بگویم کـه شاید این را، اولین بار هست که برایی مـی گویم. یکبار درس شان کـه تمام شد، فردی بنام آشیخ ابراهیم را صدا د و به ایشان فرمودند من با شما کاری دارم. ما چند نفر هم آن جا نشسته بودیم. بعد دیدیم آقا بـه ایشان فرمودند: شنیدم پریشب درون منزل حاجی صادق؛ از مشاهیر و پولدارهای نجف بود، بر منبر اسم من را آوردی؟!
مـی فرمودند: اگر بـه حرام و حلال معتقد هستید من راضی نیستم نـه بالای منبر، نـه پایین منبر یک کلمـه از من اسم بیـاورید. مـی فرمودند: اگر بفهمم هر کدام از این آقایـان کـه درس من مـی آیند درون حق من مبالغه مـی کنند، حرام است، من راضی نیستم. یعنی ما هر چه درون کتاب ها مـی خوانیم یـا از بعضی بزرگان مشاهده مـی کنیم باز درون برابر آنچه از این بزرگ دیدیم ضعیف و ناچیز است. ایشان وقتی صحبت مـی د، احساس مـی کردیم نصف حرف هایشان را نمـی زنند کـه مبادا حمل بر غلو و اغراق شود.
آقای قاضی بـه بعضی از ارادتمندانشان مـی گفتند: بینی و بین الله، راضی نیستم درباره من مجلس درست کنید.انی کـه به ایشان ارادت داشتند، درباره شان چیزهایی را نقل مـی د کـه شاید ثلث حقایق و داشته های ایشان نبود ولی باز نـهی مـی د، اجازه نمـی دادند.
مـی فرمودند اگر بـه جایی رسیدند، کمالی یـا معرفتیب کردید، سعی نکنید کـه این را بـه دیگران بفهمانید. بگذارید هری خودش از طریق احساسش، بفهمد کـه شما چکاره اید.

آيت الله حاج سيد عباس كاشاني(ره) درباره استاد خود آيت الله قاضي(ره) مي فرمود :
یکی از علمای آن زمان بود کـه در فقه و اصول، دویست و پنجاه که تا سیصد نفر پای درسش مـی نشستند. خانم این آقا مریض شدند و روز بـه روز حالشان بدتر مـی شد، که تا این کـه یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند کـه امروز و فردا هست که خانم از دنیـا برود و آن اقا سراسیمـه مـی آید پیش آقای قاضی. من این جریـان را خودم بودم. که تا نشست، آقا فرمودند: خانم چطور است؟ گریـه کرد و گفت آقا دارد از دستم مـی رود. اگر امروز ایشان بمـیرند فردا هم من مـی مـیرم. این ها سی و هفت سال با هم بودند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند. آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود کـه در صورتی نگاه نمـی د. و همـینطور کـه سرشان پایین بود تند تند دعا مـی خواندند و چشمشان هم بسته بود. من این ها را بـه چشم خودم دیدم. بعد دستشان را بلند د و چشمشان را پاک د و سپس گفتند: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را بـه شما برگرداند. او هم بـه آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و مـی دانست هر چه بگوید حق است.
مـی رود بـه خانـه شان و بعد مـی بیند خانمش کـه او را صبح بـه سمت قبله کرده بودند و هیچ حرفی نمـی زد، حالا خوب و سر حال است. و خانم بـه آقا مـی گوید: از شما ممنونم کـه پیش آقای قاضی رفتید: آن آقا احوال مرا پرسید شما گفتید آقا دعا کن و ایشان هم دعا د. من همان موقع از دنیـا رفته بودم چند دقیقه ای بود کـه قالب تهی کرده بودم. من را بردند که تا آسمان چهارم رسیدم و آن جا صدایی شنیدم کـه فلانی با احترام، درخواست تمدید حیـات ایشان را کرده اند و همان موقع مرا برگرداندند. حضرت علامـه(ره) درون خصوص ابهت مرحوم قاضي(ره) مي فرمود :
من لیـاقت آنکه بتوانم قاضی را معرفی کنم ندارم. ایشانی بود کـه نمونـه اش را ما ندیدیم. و من بطور اجمال فقط مـی توانم بگویم کـه او یک مرد استثنایی بود. قاضی خدایی محض بود.
آيت الله سيد عباس کاشاني حائري درون مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام و سرداب  و قبر مطهر مي فرمود :«روزي درون بيت آيت الله حکيم بودم کـه کليد دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام تلفن کرد و گفت: «سرداب مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام را آب گرفته و بيم آن مي رود کـه ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود ، شما کاري يد.» آيت الله حکيم فرمودند: «من جمعه خواهم آمد و هر آنچه درون توان دارم انجام خواهم داد.» آن گاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب بـه همراه ايشان بـه کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد بـه طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم؛ اما همين کـه چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند کـه تا آن روز نديده بودم شروع بـه گريه کرد. همـه شگفت زده و هراسان شديم کـه چه شده است؟ من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي هست که مرا هم گريان ساخت. منظره اين بود کـه ديدم قبر شريف ابوالفضل عليه السلام درون ميان آب بسان جايي کـه از هر سو بـه وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود درون وسط آب قرار دارد؛ اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين عليه السلام کـه متوکل بر آن آب بست اما آب بـه سوي قبر پيش روي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين عليه السلام.» . آيت الله كاشاني(ره) درون خصوص مرحوم شيخ عباي قمي(ره) مي فرمودند : روزی شيخ عباس قمـی را ديدم با لباس مندرس و عمامـه‏ای کـه به جرأت مـی‏گويم 2 متر نبود. با عصايی از چوب خرما کـه حتی تراشيده هم نشده بود. لباس‏هایی ژنده اما تميز داشت. صورتش چنان نورانی بود کـه حد نداشت.

او را درون یک کتابفروشی دیدم و اتفاقاً درون حضور خودش هر چه کتاب مفاتيح بود را فروختند. خريدار با حرارت از نویسنده کتاب تعريف مـی‏کرد درون حالی کـه ايشان را روبروی خود مـی‏ديد و نمـی‏شناخت. اين صحنـه اثرات عجيبی درون من گذاشت.

از آثار مـهم آیت الله کاشانی(ره) مـی توان بـه المخازن ( ادعیـه واوراد و اذکار و علوم غریبه) و مصابیح الجنان ( ادعیـه و اذکار و آداب) اشاره د . ایشان درون حرم بی بی کریمـه فاطمـه معصومـه(س) مدفون شدند . به منظور اطلاع بیشتر مـی توانید بـه سایت ایشان و کتاب " درون محضر ایوب العلماء " مراجعه کنید . 

بروح پر فتوح آیت الله سید عباس کاشانی(ره) و همـه بزرگان اهل معرفت الفاتحه مع الصلوات


 

نوشته شده توسط عبد عاصی درون یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 18:20 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

عبدالزهرا کعبی حضرت حجت (س) قصیده ابن عرندس

تشرف شیخ عبدالزهرا کعبی(ره) خدمت حضرت حجت (س) بواسطه قرائت قصیده جناب ابن عرندس (ره) درون صحن مولی الن ابی عبدالله الحسین (ع)

صالح ابن عرندس حلى (ره) از فقها وعلما و محدثین و شعراى مشـهور شیعه درون قرن نـهم هجرى بود كه قصاید وى درون مدح ومنقبت وسوگ ائمـه طاهرین (ع) بـه ویژه امام حسین (ع) معروف هست :

1 ـ ثمّ السلامُ من السلامِ على الّذی                   نُصبت له فی خمّ رایـاتُ الولا
2 ـ تالی کتابِ اللهِ أکرمِ من تلا                         وأجلِّ من للمصطفى الهادی تلا
3 ـ وصعودُ غاربِ أحمد فضلٌ له                                 دونَ القرابةِ والصحابةِ أفضلا
4 ـ هذا الّذی حاز العلومَ بأسرِها                             ما کان منـها مجملاً ومفصّلا
5 ـ هذا الّذی بصَلاتِه وصِلاتِه                                       للدینِ والدنیـا أتمّ وأکملا
6 ـ هذا الّذی بحسامِه وقناتِه                                فی خیبر صعبُ الفتوحِ تسهّلا

[ 1 ـ سپس سلام از سلام (از نامـهاى خداوند است) برى کـه در روز غدیر خم پرچم ولایت بـه دست او سپرده شد. 2 ـ قارى کتاب خدا و بهترین قارى آن و بزرگترین جانشین پیـامبر برگزیده و هدایت گر. 3 ـ رفتن بر بالاى دوش احمد غیر از خویشاوندى و همراهى، براى او فضیلت بزرگ دیگرى است. 4 ـ اوى هست که جامع همـه علوم هست چه مجمل و چه مفصّل آن. 5 ـ او بـه خاطر نماز و خدمتش بـه دین و دنیـا کامل ترین و برترین انسان است. 6 ـ او با نیزه و شمشیر برّانش درون خیبر سخت ترین فتح را آسان ساخت] .

مرحوم حاج شيخ عبدالزهراء كعبي (ره) را عرب زبانـها بيشتر مي شناسند . وقتي كه روز عاشورا روي تل زينبيه مي نشست و از حفظ مقتل مي خواند ، آتش محبت سيدالشـهدا (ع) و مصائبشان درون چشمـها و صداهاي مردم نمايانگر مي شد .  اين عالم خودساخته جلوه اي از تجلي حب اباعبدالله الحسين (ع) درون عالم ناسوت بود . خوشا بـه حال كساني كه پاي منبرش اشك ريخته اند . شیخ عبدالزهراء کعبی (ره) روز ولادت بی بی دو عالم حضرت زهرای مرضیـه (س) بدنیـا آمد بهمـین دلیل نامش را " عبدالزهراء "  گذاشتند و در روز شـهادت بی بی هم از دنیـا رفت . چه سنخیتی داشت با سیده ی خودش .

بعضی ها معتقدند کـه مرحوم عبدالزهراء (ره) را با قهوه ی مسموم بـه شـهادت رسانده اند کـه قریب بـه واقعیت هست . او را بعد از تشییعی همانند تشییع مراجع که تا وادی الصفای کربلا همانجایی کـه عارف کامل آیت الحق و العرفان سید هاشم حداد (ره) مدفون هست آوردند و به خاک سپردند . هنوز نوای گیرای او کـه خوشبختانـه ضبط هم شده دلهای عشاق را با صفای اشک , جلا مـی دهد . ظهر عاشورا درون هیئت عزاداران طویریج کـه هروله کنان وارد کربلای معلی مـی شدند شرکت مـی کرد و خودش را فدا و فانی درون عزای سیدالشـهدا (ع) مـی کرد . شبهای 21 ماه مبارک رمضان بـه مسجد کوفه مـی رفت و مقتل امـیرالمومنین (ع) را درون مقتل مولا (ع) مـی خواند . او کتابی بـه نام " قتیل العبرات " دارد کـه به نوعی مقتل سیدالشـهدا (ع) محسوب مـی شود . بـه تازگی قرار هست که مزار او مرمت شود .

خود شیخ عبدالزهراء کعبی (ره) مي فرمود : كنار حرم سيدالشـهدا (ع) كتابفروشي بود . يكروز كه بين كتابها مي گشتم كتابي را كه مدتها دنبالش بودم را پيدا كردم . پرسيدم : قيمت كتاب چند هست ؟ كتابفروش گفت : اين كتاب را بـه شما مي دهم بـه شرط اينكه اين قصيده را برايم بخواني . حاج شيخ مي گفت : نگاه كردم ديدم قصيده ي رائيه ابن عرندس (ره) شاعر بلندآوازه ي اهل بيت (ع) هست . ( رائيه قصيده اي هست كه حرف آخر قافيه ها حرف " راء " باشد ) رفتيم داخل حرم اربابمان حسين (ع) و وسط صحن روبروي ايوان طلا نشستيم و من بـه سبك منبرهايم شروع بـه خواندن اين قصيده كردم . چند سطر بيشتر نخوانده بودم كه ديدم سيد جليل القدري درون لباس اهل علم با عظمت و ابهت خاصي آمد و كنار ما نشست . ما از ضجه ها و گريه هاي جانسوز ايشان اشك مي ريختيم . اواخر قصيده بودم كه ناگهان ناپديد شد . درون حين خواندن قصيده وقتي بـه بيت :

ايقتل ظمآناً حسين بكربلا     و في كل عضو من انامله بحر ؟

چگونـه هست كه حسين (ع) باتشنـه درون زمين كربلا كشته مي شود با وجود آنكه درون هر سر انگشت او درياهايي از آب روان مي توان يافت ؟

رسيدم گريه ي آن عزيز خدا شدت گرفت و در حالي كه متوجه قبر اباعبدالله (ع) بود اين بيت را تكرار مي فرمود . بعداً فهميدم كه وجود نازنين حجت خدا امام عصر (ع) دردانـه ي بي بي حضرت صديقه ي طاهره (س) را زيارت كرده ايم . معروف هست در هر مجلسي قصيده ي ابن عرندس (ره) خوانده شود حضرت ولي عصر (ع) درون آن مجلس تشريف مي آورند و مويد اين حرف ، علامـه ي سالك ، اميني بزرگ (ره) هست كه درون جلد هفتم كتاب شريف الغدير اين مطلب را ذكر فرموده هست . متن كامل اين قصيده درون " ادامـه مطلب " آمده هست . ترجمـه ي بعضي از ابيات اين قصيده را بخوانيم و همراه با ولي خدا (عج) اشك بريزيم :

فيا ساكني ارض الطفوف عليكم    سلام محب ما له عنكم صبر

اي آناني كه درون سرزمين فرات آرميده ايد ، دوستي بر شما درود مي فرستد كه شكيبايي و صبري برايش نمانده هست .

فلا تتهموني بالسلو فانما      مواعيد سلواني و حقكم الحشر

مپنداريد داغ دلم آرامش يافته كه بـه خودتان سوگند ، سوز جگرم جز درون روز رستاخيز كاهش نمي يابد .

له القبة البيضاء بالطف لم تزل     تطوف بها طوعاً ملائكة غر

گنبدي سپيد درون كربلا دارد كه فرشتگان مشتاقانـه گرداگرد آن چرخ مي خورند و دائماً طواف مي كنند .

فوالهف نفسي للحسين و ما جني     عليه غداة الطف في حربه الشمر

جانم بر حسين(ع) دريغ مي خورد ! كه درون آن روز ، درون جنگ كربلا ، شمر چه جنايت و ظلمـهايي درباره ي او روا داشت .

لراياتهم نصب و اسيافهم جزم     و للنقع رفع و الرماح لها جر

پرچمـها را افراشته و تيغها را كشيده اند ، گردوخاك بر مي خيزد و نيزه ها بلند و كشيده مي شود .

فحاطوا به  في عشر شـهر محرم    و بيض المواضي في الاكف لها شمر

در دهه ي اول ماه محرم گرد او را گرفتند و شمشيرهاي آبديده را درون دستهاي خويش بـه حركت درون آوردند .

و مدوا اليه ذبلا سمـهرية        لطول حياة السبط في مدها جزر

( صحابه ي سيدالشـهدا (ع) ) نيزه هايي سخت و محكم را برافراشتند که تا زندگي زاده ي پيامبر (ص) را طولاني تر سازند و اينجا بود كه جزر و مد يكي شد .

فغادره في مارق الحرب مارق    بسهم لنحر السبط من وقعه نحر

در همين پيكار يكي از آن كافران تيري بـه سوي او ( امام (ع) ) افكند كه بر گردن زاده ي پيامبر (ص) نشست .

فمال عن الطرف الجواد اخو الندي ال     جواد قتيلاً حوله يصهل المـهر

آن كشته ي بزرگوار از اسب نيكويش جدا شد و اسب زبان بسته درون پيرامون او بـه شيهه كشيدن پرداخت .

سنان سنان خارق منـه في الحشا     و صارم شمر في الوريد له شمر

سنان سنان پيكر او را .... و شمشير شمر از رگ ....  ( يا صاحب الزمان ......... )

تجر عليه العاصفات ذيولها     و من نسج ايدي الصافنات له طمر

بادهاي بسيار تند دامن خود را بر او افكندند و اسب هايي كه بر بدن  او راندند با تار پود دست و پايشان پيراهني كهنـه بر او دوختند .

فيالك مقتولاً بكته السماء دما      فمعبر وجه الارض بالدم محمر

هان اي كشته اي كه آسمان بر او خون گريست ! و چهره ي خاك آلوده زمين با خونش سرخ فام گرديد .

و لهفي لزين العابدين و قد سري    اسيراً عليلا لا يفك له اسر

بر زين العابدين (ع) دريغ مي خورم كه او را گرفتار كردند و همچنان درون بند نگاهش داشتند .

و آل رسول الله تسبي نساؤهم     و من حولهن الستر يهتك و الخدر

بانوان خاندان پيامبر (ص) دستگير شدند و پرده و پوشش را .... ( ياصاحب الزمان)

فويل يزيد من عذاب جهنم      اذا اقبلت في الحشر فاطمة الطهر

واي بر يزيد از كيفر دوزخ ! و از آن هنگام كه فاطمـه ي طاهره (س) روي بـه سوي صحراي محشر نـهد .

و يشدو له الشادي فيطربه الغنا      و يسكب في الكاس النضار له خمر

چگونـه آوازه خوانان با خوانندگي و مطربي او را شادمان مي كردند و در پيمانـه هاي سيمين و زرين برايش مي ريختند .

ايقرع جهلاً ثغر سبط محمد       و صاحب ذاك الثغر يحمي بـه الثغر

(ياصاحب الزمان ) آيا دندان زاده ي پيامبر (ص) را از سر ناداني مي كوبند ؟ مگر اين دندان كسي نيست كه خود پشتيبان مرز و آيين اسلام هست ؟

فليس لاخذ الثار الا خليفة    يكون لكسر الدين من عدله جبر

براي خونخواهي او جانشيني بايد که تا شكست هايي را كه بـه دين ما روي نموده با عدل و دادگري جبران كند .

عوامله في الدار عين شوارع     و حاجبه عيسي و ناظره الخضر

سر نيزه اش از زره ها مي گذرد . دربان او عيسي هست و نگاهبانش خضر . ( اللهم عجل فرجه )

تظلله حقاً عمامة جده        اذا ما ملوك الصيد ظللها الجبر

به راستي كه عمامـه ي جدش بر سرش هست چنانكه پادشاهان شكارگر درون سايه ي بخت بلند و سرنوشت نيكو مي آسايند .

هم النور نور الله جل جلاله     هم التين والزيتون و الشفع والوتر

آنان ( اهل بيت (ع) ) نور و فروغ خداوندي – جل جلاه – هستند . آنانند حقيقت و تفسير تين و زيتون و آيه ي شفع و وتر .

سري سرهم في الكائنات و فضلهم    و كل نبي فيه من سرهم سر

برتري و راز آنان درون ميان مخلوقات جهان بـه گردش افتاد و همـه را فرا گرفت و در هر پيامبري ، سري از رازهايشان جاي گرفت .

و ابكيكم مادمت حيا فان امت       ستبكيكم بعدي المراثي و الشعر

( از زبان ابن عرندس ) که تا آنگاه كه خود زنده ام بر شما گريه خواهم كرد و پس از مرگم نيز سروده ها و سوگ نامـه هايم بر شما خواهند گريست .

سيبلي الجديدان الجديد و حبكم       جديد بقلبي ليس يخلقه الدهر

هر تازه اي كه بماند كهنـه مي شود ولي مـهر شما درون دل من نويي هست كه روزگار هرگز كهنـه اش نمي تواند بكند .

 

ادامـه مطلب

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 20:7 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

شـهید دستغیب

عارف فانی  عالم مجاهد  آیت الله شـهید  حاج سید عبدالحسین دستغیب شیرازی(ره)

حضرت آیت الله شـهید سید عبدالحسین دستغيب شيرازي (ره) روز عاشورا بدنيا آمد که تا عاقبت و آخرتي عاشورايي داشته باشد . بهمين دليل نامش را عبدالحسين گذاشتند . اعقاب شريفش با ۳۲ واسطه بـه جناب زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب ( عليهم صلوات الله و سلام ملائكة و المصلين )ميرسيد . درون جواني كه درون نجف اشرف تحصيل مي كرد بـه مشيت و هدايت خاصه ي حق خدمت ولي خدا عارف كامل فيلسوف كبير علامـه بي بديل حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) مشرف شد و بعد از خلع لباس دنيوي ايشان جهت ادامـه طريقه ي معرفت نفس خدمت عارف رباني آيت الحق آيت الله انصاري همداني(ره) رسيد و بهره ها برد . بعضي از آثار ارزشمند ايشان بـه اين شرح هست : صلاة الخاشعین، گناهان کبیره، قلب سلیم، داستان های شگفت، ۸۲ پرسش، توحید، عدل، نبوت، معاد، امامت، مـهدی موعود،معراج، حقایقی از قرآن، قیـامت و قرآن، آدابی از قرآن، قلب قرآن، معارفی از قرآن، گنجینـه ای از قرآن، سرای دیگر، بهشت جاودان، رازگویی قرآن، استعاذه، اخلاق اسلامـی، سیدالشـهدا (ع)، فاطمـه زهرا (س)، زینب کبری (س)، نفس مطمئنـه، ایمان و خطبه های جمعه کـه در قطع های گوناگون منتشر شده است. عارف شيرازي (ره) درون روز جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰ مطابق با ۱۴ صفر ۱۴۰۲ هنگام عزیمت به منظور اقامـه نماز جمعه بـه همراه نوه خود شـهید سید محمد تقی دستغیب و هشت نفر از یـاران و همراهان باوفا با انفجار بمب بـه فیض شـهادت رسیدند.مرحوم حاج آقا محمدرضا گل آرایش (ره) كه از مراودين ايشان و آيت الله نجابت شيرازي(ره) بودند و ابوالشـهيدين هم بودند مي فرمود : اینجانب بـه اتفاق شـهید آیت الله دستغیب (ره) و آیت الله نجابت(ره) درون حدود سال۱۳۳۵ هجری شمسی درون همدان خدمت آیت الله انصاری(ره) رفتیم. درون یکی از روزها کـه خدمت آن عارف ربانی نشسته بودیم، شـهید دستغیب (ره) از آیت الله انصاری(ره) درخواست نمود کـه او را درون رسیدن بـه مقام فنا یـاری کند و در این موضوع هم اصرار فراوان داشت. بعد آیت الله دستغیب (ره) به منظور کاری از اتاق بیرون رفتند، آیت الله انصاری (ره) رو بـه ما کرد و فرمود:این سید به منظور رسیدن بـه مقام فنا خیلی اصرار مـی کند، ولی نمـی داند کـه مقام فنای او، باعث شـهادت و کشته شدنش بـه وسیله دشمنان اسلام مـی شود.در جلسه ای دیگر صریحاً بـه خود آیت الله دستغیب (ره) چنین مـی گوید:شما بـه مقام فنا مـی رسی ولی بعد از این کـه به دست دشمنان اسلام بـه شـهادت برسی.خبر شـهادت آیت الله دستغیب (ره) از جمله اخباری بود کـه قبل از انقلاب اسلامـی ایران بین همـه شاگردانش پخش بود. حاج آقا اسلامـیه نقل مـی د کـه من این خبر را از حاج مؤمن شنیدم و وقتی جریـان را بـه آیت الله نجابت(ره) گفتم، ایشان فرمودند: من خودم بودم کـه آیت الله انصاری(ره) صریحاً خبر از بـه شـهادت رسیدن آیت الله دستغیب (ره) را دادند. آخرین خاطره حضرت آیت الله سید مـهدی دستغیب اخوی شـهید مـی گوید:همان روزی کـه این بزرگوار بـه شـهادت رسیدند یعنی بیستم آذر، یک ساعت قبل از شـهادت درون خدمتشان بودم، دونفر از افراد سپاه هم آنجا بودند کـه از جبهه برگشته بودند، مقداری بر ایشان صحبت د و آن دونفر کـه رفتند بـه من فرمودند: نگاه کن، ما سالهاست داریم خون دل مـی خوریم به منظور رسیدن بـه لقاء رب العالمـین، اما این جوان ها بـه یک قدم، درون اثر همت والا و از خودگذشتگی کـه دارند، مـی روند و مـی رسند و ما همـین طور مانده ایم که تا عاقبت بـه کجا منتهی بشود کـه البته طولی نکشید و شاید یک ساعت هم فاصله نشد کـه خود این بزرگوار هم بـه لقاء رب العالمـین رسید .

   

نفر دوم از راست : مرحوم گل آرايش (ره)و نفر اول از سمت چپ : آيت الله نجابت شيرازي(ره) 

آیت الله نجابت (ره) درباره ایشان نقل مـی کنند:من با شـهید دستغیب از سن ۱۵ سالگی نـهایت رفاقت را داشتم. روز بـه روز سبب بری (بی اعتنایی بـه اسباب) درون او قویتر مـی شد. یعنی غنی رفته بود درون دلش، مـی فهمـید آقایش عزیزترین آقا است. درون تمام شیراز ایشان خلوصشان بـه آقای خمـینی از تمام علمای شیراز بیشتر بود. ایمان بـه خمـینی، نـه این کـه نون و آبش داغ شود. خلوصش بـه امام خمـینی تمام اصل علم را تابع قرار داده بود. این کـه نوشته «من أطاع الخمـینی فقد أطاع الله». ایشان غنی طبع و غنی نفس و غنی دل.چند مرتبه فرمود دیگر از پول خوشش نمـی آید. تنـها چیزی کـه دلم را خوش مـی کند حرف خدا و خدمت بـه مؤمنان است. درون اثر اهمـیت ایمان بـه خدا و ایمان بـه مؤمنان.شـهید آیت الله دستغیب از عنفوان جوانی تبعیت از نیکان شـهر را سرلوحه زندگی خودشان قرار داده بودند، یعنی دائماً ملزم بودند دستورات مرجع دینی خود را فراموش نکنند. آن روزها حاج سید علیرضا بزرگ این شـهر بود درون تقوی و علم، لذا مصاحبت ایشان را دائماً وظیفه خودشان مـی دانست. آنچه از اهل علم متقی درون شیراز بود، ایشان درون خدمتشان حاضر مـی شدند و به راستی درون تقوی بـه مرتبه ای رسیدند کـه در سن بیست و دو سالگی کتاب «صلاة الخاشعین» را نوشتند. درون اثر این تبعیت و قوی شدن روح تقوی، دو چیز درون ایشان فوق العاده شد: یکی یقین بـه خداوند تبارک و تعالی کـه دائماً حاضر و بیناست. درون این مسأله ایشان بسیـار امتیـاز داشتند بر معاصران خودشان، یعنی به منظور یقین هر قدر درجه قائل بشویم، خدا ایشان را موفق بـه آن درجه کرده بود. این یقین رو بـه تزاید بود، لذا درون هر مجلسی کـه بنده با ایشان تلاقی داشتم، صحبت خدا و معرفت ائمـه طاهرین بود. شاید بنده بتوانم ادعا کنم مجلسی با ایشان نداشتم الا آن کـه درباره یقین و خدا و معارف اهل بیت (علیـهم السلام) درون آن سخن بـه مـیان آید، ولو درون یک روز دومرتبه با ایشان تلاقی داشتیم، درون هر دو مرتبه آیـه و کلمـه و روایتی درباره یقین پیش مـی آوردند به منظور سخن گفتن و برای شدت تذکر. درون یقین بـه خداوند درون عصر خودشان و در استان فارس منحصر بودند و آثار این یقین بود کـه مردم با جان و دل ایشان را دوست مـی داشتند . آنچه كه ایشان درون آن ممتاز بود و بیشتر درون آن استوار شده بودند واهلیت پیدا کرده بودند، توکل ایشان بر خداوند جلیل و متعال بود. یعنی روز بـه روز ایشان این معنی را کامل تر مـی فهمـیدند کـه اسباب، با لذات مؤثر نیستند. وسایط محترمند لکن بالذات مؤثر نیستند. چند سال اخیر از عمر ایشان، این معنی بسیـار به منظور ایشان واضح شده بود. معنی «لا حول و لا قوة الا بالله» و معنی این کـه همـه کار دست خداست، به منظور ایشان واضح شده بود، لهذا ایشان کارهای خودش را چه دنیوی وچه اخروی بـه خداوند واگذار کرده بود. بهترین وکیل ها را خدا مـی دانست و عملاً این کار را اخیراً کرده بودند. یعنی بناشان بر این بود کـه تمام وضع حیـات مادی و معنویشان را درون اختیـار خداوند بگذارند. لهذا درون اثر این توکل و اتکالشان بـه خدا، فرمایشات ایشان تحقیقاً درون هر قلب پاکی جایگزین بود، بلکه بعضی از قلوب ناپاک را هم پاک مـی کرد.همـه مـی فهمـید ایشان از صمـیم قلب حرف مـی زند، اهل این مطالب است، اهل الله شده، لهذا روز بـه روز محبت اهالی فارس و بخصوص مردم شیراز نسبت بـه ایشان رو بـه ازدیـاد بود ... ایشان از سن ۱۶ سالگی اغلب اوقات نان جو و روغن زیتون مـی خوردند. نان جو خوراک انبیـا و اولیـا است. از زیتون هم کـه در قرآن تعریف آمده. همـیشـه ایشان نان تنک جو درون منزلشان داشتند و ایشان که تا آنجا کـه من اطلاع دارم که تا سه یـا چهار سال قبل از شـهادت این عادت را داشتند کـه مزاجشان خیلی خراب شده بود و نـهی کرده بودند ایشان را از نان جو خوردن. به منظور جوان این کـه نان جو و روغن زیتون بخورد و هفته ای یک بار هم بیشتر گوشت نخورد، خیلی زحمت دارد. دائماً ایشان مواظب نفس خود بود کـه با مؤمنان سرکشی نکند، که تا چه رسد بـه علما، که تا چه رسد بـه مراجع تقلید. عرض کردم از همان اول با «حاج سید علیرضا» و بعد با مرحوم «مـیرزا علی اکبر ارسنجانی» و بعد درون نجف اشرف با آقا شیخ «محمد کاظم شیرازی» و بعد با «حاج مـیرزا علی آقا قاضی» رضوان الله علیـه کـه هم اول عالم نجف اشرف بودند و هم اول خداشناس. این ها کـه مـی گویم مربوط بـه پنجاه سال قبل است. ایشان با محترمـین از مسلمـین، یعنی با اول علمای مسلمـین رفاقت داشتند و تبعیت مـی د. بنده درون حدود چهل سال پیش کـه مـی خواستم مشرف بشوم نجف اشرف، آقای دستغیب فرمودند: این دو دینار را بگیر و به حاج مـیرزا علی آقا قاضی بده. دیدم رفاقت ایشان با اول مجتهد و اول خداشناس نجف از ده سال قبل بوده است.از جهت این کـه ایشان یقین پیدا کرده بودند کـه اساس مذهب تبعیت از اولی الامر است، لهذا بعد از فرمان آقای خمـینی (ره) کـه باید مردم بسیج شوند، ایشان ارتش و سپاهی و بسیجی را جند حضرت ولی عصر (عج) مـی دانست، نایب حضرت ولی عصر(عج) را هم امام خمـینی (ره) مـی دانست. لذا آن معامله ای کـه حضرت خاتم الانبیـاء (صلی الله علیـه و آله) با اهل بدر د ایشان با تمام بسیج و ارتشی و سپاهی داشت. یعنی بنده مطمئن هستم کـه ایشان فاصله ای بین اینان و اصحاب بدر نمـی دانست، اضافه ای کـه دارند این کـه چشم آن آقایـان درون چشم حضرت خاتم الانبیـاء مـی افتاد و غم ها از دلشان مـی رفتند و این بزرگواران سالی یک دفعه هم نمـی توانند امام را ببینند. مـی گفت: این ها برترند، چرا کـه با آن کـه پهلوی حضرت نیستند فدوی اسلام و معصومند.آنچه من درون ذهن دارم از سن سیزده سالگی، سر آقای دستغیب درون بحار و وسائل الشیعه و کافی و وافی و من لایحضر بود، درون منزل ایشان یک اتاق بسیـار بزرگ بود پر از کتاب. خانـه کـه مـی آمدند دائماً مطالعه مـی د و حافظه بسیـار خوبی هم داشتند.در علوم صرف و نحو و منطق و... بسیـار ممتاز بودند، قهراً مطالعه و فهمـیدن روایـات بر ایشان خیلی آسان بود، بنده بعید نمـی دانم اگر ایشان بیست هزار حدیث از حفظ داشتند.

حضرت علامـه طهرانی(ره) مـی فرمود : آیت الله دستغیب (ره) از سابق الایـام با حضرت آقای حداد (ره) سابقه آشنایی داشت و به محضر ایشان مشرف مـی شد و آقای حداد (ره) هم گاهاْ به منظور دیدن ایشان بـه محل اقامتشان درون زمان تشرف بـه عتبات مـی رفتند . شـهید دستغیب کتاب های زیـادی داشتند کـه بعضی محصول و بازساخته سخنرانی های ایشان هست و برخی دست نوشته آن شـهید. از جمله آثار ماندگار شـهید دستغیب کـه دست نوشته ایشان بوده کتاب گناهان کبیره است. درون این کتاب ابتدا بـه توضیح گناهان کبیره پرداخته شده و پس از آن گناهانی کـه احتمالاً کبیره بـه شمار مـی آیند توضیح داده شده کـه با هم نگاهی گذرا بـه آثار و عواقب بعضی از گناهان مـی اندازیم. درون ابتدا لازم هست بدانیم گناه کبیره چیست؟در جواب آن حتما بگوییم: هر گناهی کـه در قرآن و حدیث بـه کبیره آن تصریح شده باشد؛ هر معصیتی کـه در قرآن یـا سنت معتبر صریحاً به منظور ارتکاب آن وعده آتش رسیده باشد؛ گناهی کـه در قرآن و سنت معتبر از گناه کبیره مسلم بزرگتر شمرده شود (مثلاً فتنـه از قتل بزرگتر است)؛ گناهی کـه دینداران آن را بزرگ مـی دانند. از آنجا کـه دانستن گناهان کبیره بر هر مسلمانی واجب هست تا از آنـها پرهیز کند، گناهانی کـه کبیره بودنش مسلم هست و درون این کتاب مشروحاً بیـان شده هست فهرست وار ذکر مـی گردد. فهرست گناهان کبیره۱- شرک و ریـا ۲- یأس از رحمت خداوند ۳- بدگمانی بـه خدا ۴- نترسیدن از قهر خداوند ۵- آدم کشی ۶- عقوق والدین ۷- قطع رحم ۸- خوردن مال یتیم ۹- رباخواری ۱۰- زنا ۱۱- لواط ۱۲- قذف ۱۳- خواری ۱۴-قمار ۱۵- سرگرمـی بـه لهویـات و... ۱۶- غناء ۱۷- دروغ ۱۸- سوگند دروغ ۱۹- شـهادت دروغ ۲۰- گواهی ن۲۱- پیمان شکنی ۲۲- خیـانت درون امانت ۲۳- دزدی ۲۴- کم فروشی ۲۵- حرام خواری ۲۶- حبس حقوق ۲۷- فرار از جهاد ۲۸- تعرب بعد از هجرت ۲۹- کمک بـه ستمگران ۳۰- کمک ن بـه ستمدیدگان ۳۱- سحر و جادو ۳۲- اسراف ۳۳- تکبر ورزیدن ۳۴- جنگ با مسلمانان ۳۵- خوردن مردار و گوشت خوک ۳۶- ترک عمدی نماز ۳۷- نزکات ۳۸- سبک شمردن حج ۳۹- ترک یکی از واجبات ۴۰- اصرار بر گناه و کوچک شمردن گناه ۴۱- ستم بـه ورثه درون وصیت ۴۲- غیبت ۴۳- نمامـی ۴۴- استهزاء مؤمن ۴۵- سب و طعن مؤمن ۴۶- خوار مؤمن ۴۷- رسوا مؤمن ۴۸- هجو مؤمن با شعر و نثر ۴۹-اذیت مؤمن ۵۰- همسایـه آزاری ۵۱- مکر و نیرنگ ۵۲- دورویی ۵۳- احتکار ۵۴- حسد ۵۵- دشمنی با مؤمن ۵۶- مساحقه ۵۷- قیـادت و دیـاثت ۵۸- استمناء ۵۹- بدعت ۶۰- حکم ناحق ۶۱- جنگ درون ماه حرام ۶۲- بازداشتن از راه خدا ۶۳- کفران نعمت ۶۴- فتنـه انگیزی ۶۵- فروختن اسلحه بـه کفار ۶۶- بهتان و سوءظن ۶۷- هتک قرآن ۶۸- هتک کعبه ۶۹- هتک مساجد ۷۰- هتک مشاهد مشرفه و تربت امام حسین (ع) گناهانی کـه احتمالاً کبیره استدانستن سایر محرمات کـه ممکن هست مورد ابتلاء مؤمن واقع شود، ضروری و واجب هست که آنـها را درون رساله های توضیح المسائل بیـان کرده اند. شـهید دستغیب درون این مورد هم ۲۲ عنوان را بیـان کرده اند. محل كارش پناهگاه مستضعفين بود .  فرزند ايشان درون اين خصوص چنين مى‏گويد: «ايشان معتقد بود كه ما بايد از همـه مردم سطح زندگى‏مان پايين‏تر باشد که تا مردم بـه روحانيت شيعه بدبين نشوند.» يكى از طلاب حوزه علميه شيراز مى‏گويد: «من درون حوزه شيراز درس مى‏خواندم و انديشـه ازدواج درون سر داشتم؛ اما از نظر اقتصادى دچار مشكل بودم و آية اللّه دستغيب‏رحمـه الله نيز مرا خوب نمى‏شناخت که تا از ايشان استمداد كنم. با خود انديشيدم كه نامـه‏اى بى‏نام و نشان خدمت آقا نوشته، درد دل خود را با ايشان درون ميان بگذارم. اين كار را كردم؛ ولى دلهره‏اى داشتم. چند روز بعد آقا بـه مدرسه آمدند و از طلاب احوال‏پرسى و دل‏جويى كردند. هنگام رفتن رو بـه من كردند و گفتند: «آقاى... حاجتت برآورده است. بعداً بـه منزل بياييد!» دهانم از تعجّب باز ماند. اگر چه درون دل غرق سرور شده بودم؛ ولى نمى‏دانستم كه او چطور فهميده و از كجا خبر داشته كه نامـه را من نوشتم.
بعداً بـه منزل آقا رفتم و ايشان مقدارى پول مرحمت فرمودند. با آن پول ازدواج كردم و ديدم مقدار پولى كه آقا داده‏اند، درست بـه اندازه مخارج ازدواج است؛ نـه كم تر و نـه زيادتر.» مى‏ فرمود: «شـهادت افتخار است. مگر شما حسودى‏تان مى‏شود كه من بـه اين مقام برسم و افتخارى نصيبم شود!»
ايشان معمولاً شبها درون ساعت معينى از خواب برمى‏خاستند؛ ولى شب جمعه بعد از ساعتى استراحت، ناگهان از خواب بيدار مى‏شوند، سرشان را درون دستانشان مى‏گيرند و مرتب «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ» مى‏گويند. همسرش مى‏گويد: آقا! آب مى‏خواهيد؟ ناراحتى داريد؟ جوابى نمى‏شنود. اصرار مى‏كند و آقا مى‏گويد: «ديگر جز بـه اشاره سخن نمى‏گويم!»
مشـهدى حيدر خادم مى‏گويد: «صبحها كه مى‏رفتم، ايشان هميشـه پشت ميز نشسته بود؛ ولى آن روز جمعه درون اتاق قدم مى‏زد و «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ» مى‏گفت.»
همـه اين حالات حكايت از اين داشت كه گويا بار سنگين معرفتى درون جانش ريخته‏اند و او درون تحمّل آن از زلال ياد حق استمداد مى‏كند. و همسرش مى‏گويد: آن‏گاه كه خواست براى نماز جمعه خارج شود، دو اشاره كرد كه من بعدها فهميدم يعنى چه. و آن دو اشاره، يكى بـه خود و ديگرى بـه سوى آسمان بود؛ يعنى كه روز پرواز من بـه آسمان فرا رسيده است.
آقا روز جمعه بيستم آذرماه بـه طرف نماز جمعه حركت كرد. ناگهان درون بين راه خانمى از درون خانـه‏اى بـه طرف آقا آمد. چون معمولاً افراد درون راه بـه آقا نامـه مى‏دادند و آقا سخت پروا داشت كه پاسداران مانع شوند. آن خانم خيلى سريع خود را بـه آقا رساند و در ساعت 25/11 دقيقه بود كه درون يك لحظه زمين و زمان و كوچه بعد كوچه‏هاى اطراف خانـه آقا مملوّ از آتش شد. انفجارى مـهيب رخ داد و پس از لحظه‏اى آقا غرق درون خون شد و آيت نيك كردار حق، دستغيب، صدپاره بـه سوى دوست عروج كرد.

وقتی آقای دستغیب خدمت آقای انصاری(ره) مـی رسد یکی از رفقا کـه دارای مکاشفه بوده بـه آقای دستغیب نگاه مـی کند و مـی گوید: او را رد کن،اما آقای انصاری نگاه عمـیقی بـه او مـی کند و مـی فرمایند:بمان! و در همان سفر اول دو ماه خدمت آقای انصاری مـی ماند. بعد از دو ماه آن آقایی کـه صاحب مکاشفه بود ایشون را مـی بیند و به آقای انصاری مـی گوید:با ایشون چکار کردید، این همان آدم قبلی نیست! آقای انصاری بـه ایشان خیلی اعتماد داشتند، درون نماز بـه او اقتدا کرده و گاهی بـه ایشان مـی گفتند درون جلسات صحبت کند. آقای انصاری درون مورد ایشان مـی فرمود: آقای دستغیب خیلی عجیب شده و منظورشان آن صفای باطنی بود کـه ایشان پیدا کرده بود و خلوت خیلی عجیبی هم داشتند. آقای دستغیب ظاهراً با حضرت ولی عصر(عج) ارتباطاتی داشتند. آیت الله سید مـهدی دستغیب مـیگوید:« حاج مؤمن ( کـه در کتاب داستهانـهای شگفت طی ماجراهایی از ایشان بـه نام حاج عباس علی نام شد ) نقل مـی کند: کـه مسجدی هست پشت شاه چراغ کـه خادم آن با حضرت ولی عصر«عج» ارتباط هایی داشت و حاج مؤمن درون خدمت آن شخص بوده و به برکت او چیزهای نصیبش شده بود. وقتی آن خادم سر اذان از دنیـا مـی رود، حاج مؤمن با حضرت ارتباطی پیدا مـی کند کـه به او مـی فرمایند: برو درون خدمت عبدالحسین دستغیب، نگاه بـه الآنش نکن کـه جوانـه، آینده خوبی داره. و بعد ایشان که تا آخر عمر سفراً و حضراً خدمت آقای دستغیب مـی ماند. » مرحوم آيت الله شـهيد دستغيب رضوان الله تعالى عليه فرمودند: مى گويند: يك روز مرحوم آخوند کاشی ميآيد وسط مدرسه صدر كنار حوض ‍ وضو بگيرد، مى بيند يك خرسى دارد طرفش مى آيد، دوان دوان خودش را بـه حجره اش مى رساند و در حجره رامى بندد و غش مى كند. چند روز از اين ماجرا مى گذرد، يكى رحمت خدا مى رود و ختمى برايش ‍ مى گيرند، علمابه مَراسِمَش مى روند، اتفاقا مرحوم آخوند هم بـه آن مجلس ‍ مى رود، يكى ازحاجى هاى بازار ميآيد خدمت آخوند و ميگويد:باشـه حاج آقا حالا مراكه مى بينيد فرار مى كنيد. مرحوم آخوند،آن وقت متوجه مى شوند كه آن خرس اين حاجى بازارى بوده .

 

جناب استاد کاکایی مـی گفتند : شـهید نامـی و شـهید ضیغمـی دو پاسداری بودند کـه به تناوب، پاسدار آیت الله شـهید دستغیب مـی‌شدند. آرزوی خیلی از بچه‌های سپاه این بود کـه پاسدار ایشان باشند. این دو با هم و در یک شب، درون عملیـات فتح المـین شـهید شدند. درون همـین عملیـات فتح المبین،در یک شب روحانی کـه نمـی‌دانم چه شبی بود- چرا کـه شب‌های جبهه همـه یـا شب قدر بودند و یـا شب عاشورا- شـهید نامـی حال خوشی پیدا کرده بود. به منظور بنده تعریف مـی‌کرد که: «ماه محرم بود، شب تاسوعا. من پاسدار شـهید آیت الله دستغیب بودم. عزاداری ابا الفضل(ع) بود. درون مسجد جامع کنار شـهید دستغیب ایستاده بودم. مرحوم حاج علی اصغر سیف، پیرِ عزاداران حسین(ع)، بلندگو را درون دست گرفت. مطالبی را درون سجایـای ابا الفضل(ع) گفت. سپس با صدای بلند فریـاد زد: “علمدار!”. جمعیت هم کـه با این ریتم زنی آشنا بودند پاسخ دادند: “ابالفضل!”. من چشمم بـه شـهید دستغیب بود. ایشان آرام و ساکت بودند. فقط اشک مـی‌ریختند و آهسته بـه مـی‌زدند. آقای سیف فریـاد کشید: «سپه‌دار!». باز هم جواب شنید: “ابالفضل!”. به منظور بار سوم: “وفادار!”، “اباالفضل!”. حالت شـهید دستغیب همان‌طور ثابت و آرام بود که تا این کـه آقای سیف ندا داد:‌ “غیرت‌دار!”. این‌جا بود کـه نگاه کردم دیدم شـهید دستغیب منقلب، نـه، بلکه منفجر شد، منتظر جواب جمعیت نماند، محکم بـه زد و صدای لرزانش بلند شد که: “غیرت‌دار! اباالفضل!”».

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 10:11 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله سید عبدالکریم کشمـیری (ره)

ناگفته هایی از عارف خلوت نشین آیت الله سید عبدالکریم کشمـیری (ره)

با کمال خرسندی و ابتهاج سایت سالک جلیل المقام آیت الله سید عبدالکریم کشمـیری (ره) تحت اشراف تلمـیذ باوفا و متخلق ایشان جناب استاد سید علی اکبر صداقت ( حفظه الله ) افتتاح شد .

erfanekeshmiri.ir

1.زیـارت استاد بـه مشـهد مقدس

نامـه­ای را مرحوم عارف بالله سید هاشم حداد به منظور آیـه الله سید محمدحسین طهرانی مـی­نویسد و چنین مـی­نگارد: 

«ثمّ یتوجّه الیکم السّید الجلیل العلامـه السید عبدالکریم حفظه الله، الامل ان تتوجهوا الیـه فأنّه اهل لذلک.» (مطلع انوار 2/144)

«به سوی شما (ایران) مـی­آید سید جلیل علامـه سید عبدالکریم کـه خداوند ایشان را حفظ کند امـید هست به او توجه کنید کـه او اهلیت به منظور توجه بـه او دارد.»

نامـه دیگری کـه به خط آقای حدّاد نیست به منظور آقا سید محمد حسین تهرانی نوشته شده کـه متن آن بـه این صورت است:

«چون حضرت آقای جلیل القدر و سیّد رأس الفخر آقای آسید عبدالکریم کشمـیری بـه م آقای حدّاد عازم و متوجّه ارض اقدس (رضوی) مـی­باشند و چون ایشان با حضرت آقای حدّاد مأنوس بوده­اند ... بـه دستور ایشان (حدّاد) نامـه نوشته شد.» (مطلع انوار 2/141)

 

2.  24000 حیّ قیّوم

یکی از تلامذه نقل د: جلسه اول کـه در قبرستان نو خدمت استاد رسیدم عرض کردم چه ذکری بگویم؟ فرمودند: یـاحیّ یـاقیّوم، پرسیدم: چند که تا بگویم؟ فرمودند: نصف من بگو 12000، بعد معلوم شد کـه ایشان 24000 یـاحیّ یـاقیّوم مـی­گویند.

 

3.  رعایت ادب

آقای کشمـیری فرمودند: درون صحن امـیرالمؤمنین (ع) درون رواق حیـاط نشسته بودم، یک پاکت سیگار جلوی من بود. عربی گفت: یکی از سیگارها را بردارم، با دست اشاره کردم بردار، بعد از اینکه برداشت پو ل قابل توجهی جای سیگار گذاشت و رفت.

استاد فرمودند: فهمـیدم کـه او مـی­خواسته پولها را بـه من بدهد ولی با رعایت ادب دادند، سیگار گرفت و مبلغ زیـادی آنجا گذاشت.

4.   مقدمات دیدن امام زمان (ع)

یکی از علمای اخلاق ایران به منظور استاد نقل د: درون مشـهد درون قسمت بالا سر حضرت مشغول زیـارت جامعه بودم شخصی آمد و حرفهای خیلی خوبی مـی­زد و سنخیت داشت سبس رفت  آمدم درون رواق سیدی دیدم کـه عمامـه عجیب و قیـافه خاصی داشت و به من نگاه مـی­کرد (احتمالاً مکاشفه بوده)

به ذهنم آمد کـه این حضرت بقیـه الله نیست نگاه کردم و دیدم خبری نیست .استاد فرمود: رویت امام زمان یک مقدماتی مـی­خواهد و همـینطوری امکان­پذیر نیست .اولی حضرت خضر (یـا یکی از اولیـاء بوده است).

5. پنیر کوپنی آوردند

اوایل انقلاب بعضی خوراکی­ها مانند پنیر، روغن، قند، برنج و مانند اینـها کوپنی شده بود و استاد هیچ اطلاعی از این نوع مسائل نداشتند و اصلاً اهل خرید نبودند که تا آگاهی از کوپن داشته باشند.

یک نفر از اهل دانش روزی منزل استاد آمد بـه عنوان زیـارت و اینکه از استاد استفاده ببرد.

ایشان ساکت بود و آن اهل دانش گفت: پنیر کوپنی فلان دکان آوردند و برنج کوپنی درون فلان خیـابان و دکان بقالّی آوردند. استاد کـه هیچ از مسائل کوپنی اطلاعی نداشتند درون سکوت بودند مقداری کـه آن شخص نشست رو بـه استاد کرد و گفت: آقا استفاده کردیم و بعد از منزل خارج شد.

6.  فرزندان استاد

1- سید محمود 2- اشرف السادات 3- بهجت السادات 4- اقدس السادات 5- زهراء السادات 6- سید علی

 7- سید حسن

7. نتیجه نارضایتی

شبی با یک نفر از تلامذه درون تهران، منزل یکی از ارادتمندان استاد بودیم. مـیزبان از زیـارت خانـه خدا برگشته بود و مـهمانی چند هم داشت اما استاد حالِ شلوغی را نداشت و فرمود: جای خلوتی برویم مـیزبان درون حیـاط منزل فرشی انداخت و پذیرایی مختصری شد. قبل از شام خوردن بود کـه صحبت یکی از اهل دانش کـه نسبت نزدیک با استاد داشت شد. فرمودند: ایشان مرا خیلی اذیت د و از آن شخص ناراضی بودند.

13 سال بعد از فوت استادبه نقل صحیح از اقوام آن اهل دانش ،شنیدم با داشتن داماد و عروس و نوه، همسر دیگری گرفت و زوجه­اش قریب 6- 5 سال از او جدا زندگی مـی­کند و یکی از دامادهای این شخص هم ش را طلاق داد. این هست نتیجه نارضایتی اولیـا از افراد.

 

8. این بزرگ مـی­شود

یکی از صبیـه­های استاد فرمود: من 8 ساله بودم دیدم نوری درون صورتم آمد بـه علی ملا گفتم: ملّا خدا را دیدم. گفت: یعنی چه؟ گفتم: قسم مـی­­خورم کـه خدا را دیدم. نوری درون صورتم آمد. علی ملا مرا پیش پدرم برد. پدرم گفت: این حرفی کـه مـی­زند درست مـی­گوید. این بزرگ مـی­شود هرچه مـی­بیند و مـی­گوید و خواب ببیند درست مـی­شود. استاد فرمود: بله، ولی مرا از گفتن و گرفتن استخاره نـهی کرد. و الان ایشان بعد از وفات استاد بـه استخاره گرفتن شـهرت دارد و محل مراجعه دیگران شده هست و یکی از استخاره­های ایشان سه­تا سه­تا مـی­گیرد کـه فرمود: استاد درون قرآنی درون عراق برایم نوشته بود.

 

 9.  از ازدواج ناراضی بود

از یکی از محارم استاد درباره ازدواج ایشان کـه بعدها بـه طلاق انجامـید سؤال شد آیـا استاد از اول راضی بودند؟ فرمود: پانزده ساله بودم کـه عمویم بچه نداشت و به پدرم فشار آوردند کـه من بچه ندارم و همسرم زاده­ای دارد با این ازدواج کند و پدرم قبول نمـی­کرد و مادرم هم که تا آخر قبول نکرد. عمویم بسیـار اصرار کرد کـه من از تو یک­چیز خواستم رد مـی­کنی. پدرم دلش سوخت کـه بچه ندارد مجبور شد و به روی­دربایستی قرار گرفت و بعداز سالها کـه بچه­ها بزرگ شدند از شوهرم جدا شدم چون مرد مناسبی به منظور زندگی نبود.

 

10.مـیل بـه چایی

صبیـه استاد فرمود: پدرم چای و قهوه و سیگار مصرف مـی­د لذا کم­خوراک بودند. یک وقتی از نجف بـه کربلا منزل ما آمدند و برایشان چایی آوردم دومـی را آوردم فرمودند: دیگر بس هست چون سی­وسه­ که تا استکان (کوچک) چایی (تا این زمان) خوردم.

گفتم: خاک بر سرم چطور این همـه چایی خوردید؟!

 

11.دزد چوبش را خورد

وقتی رفتم منزل استاد، فرمودند: دزدی تسبیح و ساعت و انگشتر و وسایل موروثی و هدیـه­ای از بزرگان و اساتید کـه نزد ما بود را دزدید.

استاد دزد را مـی­شناخت اما ابراز نمـی­کرد. استاد بـه بنده گفتند :دزد یکی از اقوام کـه جوانی زن­داری کـه دستش دراز و از عراق آمده و ساکن قم شده بود است. البته وی چوبش را خورد و از کار دزدی­اش پشیمان شد.

 

12.خاک کربلا

استاد مـی­فرمود: هرنیم وجب خاک و زمـینی درون کربلا داشته باشد یک قصر بزرگی درون بهشت دارد.

 

13.شیطانی درون خانـه

هنگامـی کـه استاد درون نجف بودند مـی­فرمودند: زمانی مـی­آید کـه هر خانـه­ای یک شیطان درون آن است. صبیـه استاد مـی­گوید: ما باورمان نمـی­شد، یعنی چه. الان مـی­بینیم کـه مانند و ... همان شیطانـها هستند.

 

14.مسجد کوفه

استاد درون نجف مـی­فرمود: روزی مـی­آید کـه مسجد کوفه را مـی­زنند و خراب مـی­شود یک دیوار مسجد کوفه خراب مـی­شود. چند سال قبل این اتفاق افتاد و دیوار افتاد.

 

15.امـیرالمؤمنین (ع) اذیت مـی­شود

استاد مـی­فرمود: امـیرالمؤمنین (ع) اذیت مـی­شود یک اذیت بزرگ بـه امـیرالمؤمنین (ع) مـی­رسانند، کفر مـی­شود. صبیـه استاد فرمودند: بمبی کـه قبلاً گذاشته بودند (نزدیک حرم و عده­ای کشته شدند).

 

16.پیوستگی وادی­السلام و کربلا

استاد مـی­فرمود: وادی­السلام با وادی کربلا بـه همدیگر مـی­رسد. سالهای قبل یک وادی درست د به منظور کشته شدگان جنگ ایران و عراق کـه این وادی­السلام کربلا با یک خیـابان دو طرفه بـه وادی­السلام نجف وصل شده است.

 

17.خیـابانی درون وسط وادی­السلام نجف

وقتی استاد ایران آمدند بعد از چند سال بـه او خبر دادند کـه حکومت بعثی وسط وادی­السلام نجف خیـابان انداخته و قبور زیـادی آثارشان از بین رفته هست استاد فرمود: قبر آقای قاضی کجا قرار گرفته؟ گفتند: بسیـار فاصله دارد و از اینکه قبرآقای قاضی خیـابان نشده بودشکر د.

 

18.خانـه­های کوفه و نجف

استاد درون نجف مـی­فرمودند: روزی مـی­آید کـه کوفه و نجف خانـه­هایشان بـه هم وصل مـی­شود؛ امروزه همـینطور شده است.

 

19.جنگ

استاد مـی­فرمود: روزی مـی­آید کـه جنگ مـی­شود و خیلی خون ریخته مـی­شود؛ این گفته درون جنگ ایران و عراق بوقوع پیوست.

 

20.تعبیر خواب

وقتی استاد مـی­خواستند از نجف بـه ایران بیـایند بزرگان از حکومت صدامـی آمدند نزد ایشان و گفتند: شما چرا مـی­روید؟ی شما را اذیت کرده است؟

فرمود: من اینجا حالم خوب هست اما پسرم بـه ایران رفت مـی­خواهم بروم.

یکی از آنـها گفت: خوابی دیدم. فرمود: چه خوابی؟ گفت: درون آسمان دیدم کـه یک شمشیری مال حضرت علی (ع) هست دو شاخه ذوالفقار دارد.

فرمود: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان ذهوقاً مـی­دانی یعنی چه؟ این بلای صدام است. شمشیر علی مـی­زند، حال چه وقت مـی­شود نمـی­دانم، امّا مـی­زند.

اطرافیـان استاد گفتند: الان ایشان را دستگیر مـی­کنند.

21.اسم من زهرا است

خداوند بعد از فرزند بزرگ استاد آقاسید محمود، چهار بـه استاد عنایت د. چون خبر ولادت چهارم را بـه استاد دادند فرمود: خدا را شکر اما درون دلش اذیت شده بود کـه باز هم هست یعنی خطور کرده بود.

استاد درون خواب دیدند حضرت ایستاده هست و مشغول وضو است و ایشان هم وضو مـی­گیرد. بعد سلام کرد، حضرت زهرا جواب ندادند. علت را پرسید، حضرت فرمود: من بـه شما دادم اسم من زهرا (و اسم او زهراست) چطور اذیت شدی؟

صبح کـه شد استاد رفت حرم امـیرالمؤمنین (ع) و بعد از آن رفت یک آینـه کوچک و پارچه­ای خرید آورد منزل و دیگر این را دوست داشت و دعوایش نمـی­کرد.

 

22.این آقا چه کاره است؟

سه نفر خدمت استاد بودند کـه شخصی منزل استاد آمد و سلام کرد و ایشان فقط جواب سلام را داد اما هیچ توجه و نگاهی بـه او نمـی­کرد و حرفی با او نزد. وقتی رفت مرحوم شیخ هادی مروی پرسید: آقا من توقع نداشتم شما با این آقا هیچ حرفی نزنید؟

استاد فرمود: من بـه شما چیزی نمـی­گویم، شما بروید بپرسید این آدم کیست؟ من نمـی­توانم بگویم. نمـی­توانم بـه چشمش نگاه کنم نمـی­توانم با او حرف ب. شما بروید بپرسید این آقا چکاره است؟ بعد از آن، تحقیق د دیدند این شخص خیلی وضعش خراب است.

 

23.مداومت بر ذکر

یکی از صبیّه­های استاد فرمودند: پدرم همـیشـه ذکر مـی­گفت، درخیـابان آیت­الکرسی مـی­خواند بـه گونـه ای کـه از سر خیـابان همسایـه­ها مـی­فهمـیدند. من مـی­گفتم خدایـا چقدر پدرم ذکر مـی­گوید، ما گیج مـی­شدیم، دائم درون منزل ذکر مـی­گفت.

 

24.آینده پسرم

و باز ایشان فرمودند: پدرم مرا دوست مـی­داشت بـه مادرم مـی­گفت بگذارید خودش و بچه­هایش بیـایند و شلوغ هم کنند عیبی ندارد با بچه­هایش مراعات کن.

یک روز پدرم بـه پسر کوچکم سیدحسین نگاه کرد من داشتم شیر درست مـی­کردم، دیدم یک نگاهی بـه این پسرم کرد. گفتم: خدایـا چه شده اتفاقی افتاده کـه پدرم اینطور او را نگاه مـی­کند. بعد به من فرمود: چیزی بـه تو بگویم قدرش را بدان او یک پسر مظلوم، با خدا و با ایمان مـی­شود. جایش درون بهشت است، خیلی مواظبش باش!!

بله پسرم الان درون حرم امام حسین خادم هست و شخصی آرام و بی­سروصدا و باخداست از بچگی روزه مـی­گرفت. از رفتن بـه جنگ عراق با ایران طفره مـی­رفت و مـی­گفت اگر بمـیرم بهی تیر نمـی­ چند بار صدامـیان آمدند و او را گرفتند، فرار کرد. او دارای زن و فرزند هست و بـه فرموده پدرم عاقبتش خوب است.

25.شال استاد آتش نگرفت

صبیـه استاد فرمود: ماه محرم بود و ما مجلس روضه رفته بودیم، وقتی برگشتیم همـه ما چادرهایمان را درون اتاق دیگر آویزان کرده بودیم و من و فرزند دوساله­ام نزد پدرم نشسته بودیم کـه ناگهان دیدیم از اتاق دود مـی­آید.

شالی کـه پدرم بـه کمرش  مـی­بست درون چمدانی درون اتاق بود. بر اثر آتش اتاق سیـاه شد و همـه چیزسوخت. رختخواب و چادر و همـه چیز سوخت (تا آتش­نشانی آمد و آتش را خاموش کرد).

مردم جیغ مـی­زدند و صلوات مـی­فرستادند چون شال پدرم نسوخت و آنرا بعنوان تبرّک گرفتند تکه­تکه د بردند. چمدانی کـه درونش شال پدرم بود را گرفتند روی سرشان گذاشتند و مـی­گفتند چه معجزه­ای کـه همـه چیز سوخت مگر شال ایشان، مردم متعجب شده بودند. پدرم مـی­گفت: چرا شالم را تکه­تکه د و بردند؟

 

26.سادگی زندگی

صبیـه استاد گفت: پدرم ساده بود همـیشـه بـه مادرم (در نجف) مـی­فرمود: حتما در اتاقم گلیم باشد نـه فرش، مادرم مـی­گفت: عیب است. مـی­فرمود: من سادگی را مـی­خواهم مادرم مـی­گفت: مردم خانـه­مان مـی­آیند ولی ایشان قبول نمـی­کرد. مـی­فرمود: منزل حتما ساده باشد.

 

27.تابلوی طلائی رنگ

وقتی استاد درون نجف زندگی مـی­د همسر ایشان بـه ایران آمده بودند و در برگشت تابلویی را آوردند کـه رنگ طلائی داشت. وقتی استاد آمدند درون اطاق و تابلو را دیدند فرمودند: طلا مـی­گذاری این­را بردار. هرچه همسرشان مـی­گفت: این طلا نیست رنگش همانند طلا هست قبول نمـی­کرد و مـی­فرمود: این را بردار، چون دوست داشت منزل ساده ساده باشد.

 

28.یخچال

در نجف مردم یخچال مـی­خد و توی خانـه­هایشان بود و آب سرد مـی­خوردند. استاد حاضر نمـی­شد یخچال خریده شودبه همسرش مـی­فرمود:مردم ازگرسنگی مـی­مـیرند،یخچال بخریم.

از قضا همسرشان یواشکی یخچالی خرید ودر اتاقی گذاشت کـه استاد متوجه نشود. روزی برسید: این آب سرد را از کجا آوردی؟ گفت: از یخ است. روزی استاد فرمود: درون این اطاق را باز کنید و ببینم تویش چیست و الّا درون را مـی­شکنم. چون درون اطاق را باز د ویخچال را دیدند فرمودند: تو یخچال بـه خانـه مـی­آوری ودرحالیکه مردم از گرسنگی مـی­مـیرند؟

 

 

 29.عسوخت

یکی از صبیـه­های استاد مـی­خواست از استاد عبگیرد ایشان قبول نمـی­کرد. یک­روز درون صحن کربلا استاد نماز مـی­خواندند صبیـه استاد از دور عکسی از ایشان گرفت بعد متوجه شد کـه به خاطر نارضایتی پدر عسوخت و صبیـه گریـه کرد.

 

30.تلویزیون سوخت

استاد از نجف رفتند بـه بغداد منزل یکی از اقوام. جوان درون منزل مـی­خواست تلویزیون روشن کند مادرش بـه او مـی­گفت: اگر آقای کشمـیری ببیند تلویزیون مـی­سوزد. جوان سمج بود و مـی­گفت: مـی­خواهم ببینم و تجربه کنم کـه این راست هست که تلویزیون مـی­سوزد؟ و حرف مادر را گوش نکرد و تلویزیون را روشن کرد.

استاد سؤال د این چیست؟ گفتند: تلویزیون، فرمود: تلویزیون چیست؟ گفتند: همـه­چیز درون آن دیده مـی­شود (آنـهم برنامـه­های زمان صدام و بعثی­ها) ایشان ناراحت شدند و سر را بـه پایین آوردند. بعد تلویزیون سوخت. جوان افتاد روی پای استاد و پای ایشان را مـی­بوسید و مـی­گفت: مـی­خواستم بفهمم اینکه مـی­گویند اولیـاء قدرت دارنددرست هست ؟و از آن­روز، از این­رو بـه آن­رو شدند.

* توضیح آنکه استاد، مادر و و برادرش درون بغداد بودند. ایشان به منظور صله­رحم بـه بغداد مسافرت مـی­د.

 

31.شوخ­طبعی استاد

وقتی استاد از حرم نجف آمدند، مادرشان کـه حدود هفتادوپنج سال داشت را دیدند کـه صورتش باز است. فرمود: چرا صورتت باز هست ؟گفتند: پیر خودش باز مـی­شود.

فرمود: مـی­خواهی چشمت معلوم گردد و دیگران نگاهت کنند و بگویند این پیرزن جوان بود چقدر خوشگل بود اگر خواستی، نیمـه صورت، یک چشمت معلوم باشد!!

 

32.از متاع بازار خبری نداشت

صبیّه استاد گفت: شب جمعه­ای پدرم از نجف بـه کربلا آمدند و به من سر زدند. رفت دکان عطاری شکر بخرد، پول را بلد نبود. مقداری پول بـه عطار داد و یک کیلو شکر خرید. همـینطور ایستاده بوده، چون از متاع بازار خبر نداشت، عطار بـه او گفت: دیگر چه مـی­خواهید؟ فرمود: بقیـه پول را مـی­خواهم. عطار خجالت کشید بـه او بگوید پول بقیـه­ای ندارد.

آن بقّال ما را مـی­شناخت بـه من گفت من از پدرتان خجالت کشیدم، چه آقایی دارید.

 

 

 33.امـیرالمؤمنین (ع) خانـه شما آمد

صبیـه استاد فرمود: شبی پدرم درون کربلا بـه خانـه­مان آمد صبح همـه زنـهای همسایـه بـه من گفتند: دیشب امـیرالمؤمنین (ع) خانـه شما بود. گفتم: نـه پدرم بود. گفتند: چه نوری داشت مدام ذکر مـی­گفت. گفتم: پدرم همـینطور هست راه مـی­رود یـاسین و آیت­الکرسی مـی­خواند.

 

34.اذکار قبل از طلوع آفتاب

صبیـه استاد فرمود: این اذکار از پدرم بعد از نماز صبح وقبل از طلوع آفتاب مـی­باشد. 100 مرتبه استغفار، 100 مرتبه صلوات، 100 مرتبه لااله­الّا هو الحق المبین، 70 بار یـا فتّاح، 70 بار یـاحیّ یـاقیّوم، لااله­الّاانت سبحانک انّی کنت من الظّالمـین، 3 مرتبه رب اشرح­لی صدری و یسّرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. یـاحیّ لااله­الّاانت یـاحیّ قبل کلّ حیّ یـاحیّ بعد کلّ حیّ، 3 مرتبه بسم­الله الرحمان قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع المک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر إنک علی کل شیء قدیر (آل­عمران: 26)یـاهویـامن هویـا منالا هوصل علی محمدوآل محمد.یـامن یکفی کل شی ولایکفی کل شی-رب لاتذرنی فردا انی عاجزاذلیلا-ربنا انزل علینا مائده من السمالتکون لنا عیدا.

 

35.اذکار شب جمعه

2- و برای شب جمعه استاد مـی­فرمود: لااله­الّاالله و من کل هم و غم ماشاء الله و لکل ن الحمد لله و لکل رخاء شکراً لله خواند و همچنین 10 مرتبه یـا دائم الفضل علی البریّه یـا باسط الیدین بالعطیّه یـا صاحب المواهب السنیّه صل علی محمّد و آله خیر الوری سجیّه واغفر لنا یـا ذالعُلی فی هذه العشیّه.

 

36.اذکار شب قبل از خواب

3- قبل از خواب فرمودند: آیـه­الکرسی، سوره حمد، سوره توحید، سوره فیل، سوره همزه، سوره زلزله.

یـا من یکفی کل شی و لا یکفی کل شی- رب لا تذرنی فردآً إنّی عاجزاً ذلیلاً- ربنا انزل علینا مائده من السماء لتکون لنا عیداً، یـا هو یـا من هو یـا منالّا هو صل علی محمد و آل محمد.

 

37.روز جمعه

فرمودند: روز جمعه به منظور رزق 200 مرتبه یـا غنی یـا مغنی. (یـا الغنی مغنی)

 

38.شرح احوال آقای کشمـیری

همسر آقای کشمـیری درون تاریخ 29 بهمن فرمودند: درون نجف وضع زندگی از نظر اقتصادی ضعیف بود .اول ازدواج بالاخانـه خانـه پدرش زندگی مـی­کردیم آن خانـه پرجمعیت بود. بعد پدرم از شیراز پول فرستاد و خانـه­ای خریدیم.

از دکان و مغازه­ها قرض مـی­گرفتیم و سر ماه از شـهریـه آقا قرض را بـه دکان­دار ادا مـی­کردیم و شـهریـه هم کم بود. حاج نصرالله خلخالی کـه نماینده مراجع بود مـی­گفت اگر احتیـاجی به منظور چیزی ­شدبه ما بگویید. آقا بهی رو نمـی­زد.

39.عاشق نجف

وقتی استاد از نجف بـه ایران آمدند ملاقاتی با امام خمـینی داشتند درون این ملاقات مطالبی گفته شد از جمله امام خمـینی فرمود: شما مسجد، درس و مدرسه هرچه مـی­خواهید دستور مـی­دهم برایتان مـهیـا کنند استاد درون جواب گفتند: من مـی­­خواهم بروم نجف کاری بـه این مسائل ندارم.

 

40.حاج آقا مصطفی

حاج آقا مصطفی جهت تعلق خاطری کـه به مسائل معنوی و عرفانی داشت با افرادی کـه داعیـه این امور داشتند نشست و برخاست مـی­کرد. یکی از این افراد شخصی بـه نام مجلسی کـه مقیم کاظمـین بود و ظاهری صوفیـانـه داشت بود کـه حاج آقا مصطفی نزد وی مـی­رفت و سه شبانـه­روز پیشش بود.

یکی دیگر از این افراد آقای کشمـیری بود کـه فردی ظاهرالصلاح بـه اصطلاح اهل سیر و سلوک و عرفان و معنویـات بـه شمار مـی­آمد اگر چه حاج آقا مصطفی از این افراد خوشش مـی­آمد و به دیدارشان مـی­رفت منتهی بـه جهت شخصیت کتوم و تودار ایشان من نتوانستم پی ببرم کـه به قصد آموختن و یـادگیری نزدشان مـی­رفت یـا مقاصد دیگری داشت.(صفحه 146- 147 مرکز اسناد انقلاب اسلامـی)

41.بی توجهی استاد بـه دنیـا

در بی توجهی استاد بـه دنیـا همسر محترمـه ایشان فرمودند:

الف) وقتی خرید یک خط تلفن به منظور منزل احتیـاج بود بـه آقا مـی گفتم،ایشان موافقت نمـی کرد.گفتم:از خارج شـهر زنگ مـی زنند،باید بروم خانـه همسایـه؛ ایشان قبول ند.من یواشکی تلفن خ،بعدها ایشان متوجه شدند.

ب) وقتی بـه آقا گفتم:زمستان سرما هست باچراغ علاءالدین نفتی، گرم نمـی شویم،مـی خواهیم گاز کشی کنیم که تا راحت باشیم؛فرمود: نـه!! ولی من گاز کشی کردم،بعد از یک سال ایشان متوجه گاز کشی منزل شدند.

بروح سالک وارسته آیت الله کشمـیری (ره) و همـه اساتید عالی قدرش الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 21:33 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

سید هاشم حداد (ره)

گوشـه ای از حالات و بیـانات عبد صالح خدا - موحد عظیم الشان حاج سید هاشم حداد (ره)

شمس تبریزی(ره) مـی فرماید : قومـی باشند آیت الکرسی خوانند و قومـی باشند آیت الکرسی باشند . علامـه طباطبایی(ره) مـی فرمود : آقا سید هاشم حداد(ره) بسیـار شوریده و وارسته بود . آیت الله گرامـی مـی فرمود : گفته مـی شود ارتباط آیت الله بهجت(ره) با جناب سید هاشم حداد (ره) بیشتر از ارتباط ایشان با مرحوم آقای قاضی(ره) بوده هست .  امام خميني(ره) روزي انگشتري از عقيق كه خواص زياد داشت بـه آقا مصطفي(ره) دادند كه از سوي ايشان بـه آقاسيدهاشم حداد (ره) هديه كند . فرزند امام هنگام اهداي آن گفت : اين انگشتر پانصد سال عمر دارد و در ميان پدران ما نسل بـه نسل گشته و عاقبت بـه پدرم رسيده هست . ايشان آن را بـه شما هديه مي كند که تا علقه و رابطه ي ميان ما و شما باشد . و هنوز هم آن انگشتر نزد فرزندان مرحوم حداد (ره) هست . آيت الله كشميري(ره) فرمودند : روزي همراه شيخ جعفر مجتهدي(ره) بـه حضور حضرت حداد (ره) رسيديم . بعد از تعارفات مرسوم ، مرحوم حداد(ره) از شيخ جعفر(ره) پرسيدند : درمقامات معنوي بـه كجا رسيدي وبه چه وسيله اي؟ شيخ جعفر پاسخ داد : بـه ائمـه اطهار(ع) متوسل شدم وكراماتي بـه من عنايت كردندكه يكي ازآنـها اسم اعظم هست . جناب حداد(ره) فرمودند : آيا بـه من اجازه مي دهي كه همـه آنـها را از تو بگيرم که تا مراتب ومقامات رابه شكلي بهتر وروشن تر بپيمايي ؟ و مرحوم شيخ جعفر(ره) از بيم آنكه مبادا آن مقامات از وي سلب شود وپس ازآن دست خالي بماند ، نپذيرفت . مرحوم آقاي حداد (ره) مي فرمود : مشتاق اين باش كه درون هر حال كه هستي، بنده ي او باشي ، همانگونـه كه او درون هر حال پروردگار توست . ايشان درون جاي ديگر مي فرمود : شما همـه ي كارها را براي او بكنيد که تا كم كم قوت بگيريد و بلكه طوري شويد كه عوض دنيا و آخرت ، او را طلب . درباره كتمان سر مي فرمود : طوري زندگي كنيد كه كسي از سر شما خبردار نشود حتي خانواده . مرحوم آقاي حداد(ره) خودشان همينطور زندگي كردند . مي فرمود : شما سلوكتان را رهانكنيد که تا به هدف برسيد گرچه ممكن هست براي بعضي سي چهل سال طول بكشد . شما دست برنداريد .

جناب سالك پرهيزكار حاج عبدالجليل محيي (سلمـه الله) مي فرمود : روزي از ايشان چيزي خواستم كه بنويسند که تا در زندگي همراه داشته باشم . ايشان اينطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحيم . يا اخي ! اجعل همك هماً واحدا! . والسلام عليكم . سيد هاشم " . سيد هاشم حداد (ره) كوره اي از آتش حب الهي بود . اصلاً كوره و آتش و حب و الله و سيد هاشم مراعات نظير بودند . معلوم نيست درون چه عالمي بود وقتي كه مي فرمود : عشق همـه چيز را مي گيرد . حتي اوهام را از بين مي برد .

يكي از شاگردان او مي گفت : اگر از آثار اذكار خاص و طي الارض و خوارق عادات و كرامات مي پرسيديم نـهي مان مي كردند و مي گفتند : به مبدا بچسبيد.وقتتان رابااين چيزها تلف نكنيد . اينـها رابايد بگذاريد وبرويد . آيت الله كميلي(حفظه الله) درون خصوص سوزوگداز و سرخي سينـه ي سيدهاشم حداد(ره) واحراق زيادي كه داشت مي فرمايند : اين حالت براي بزرگان زياد پيش مي آيد . آن آتش عشقي كه درون ايشان شعله ور بود اقتضا مي كرد بدن را هم گرم كند . بدن هم آن داغي را بـه خارج از قلب سرايت مي داد . علامـه طهراني(ره) مي فرمودند : تقريباً که تا آخر عمر شبها خواب نداشتند . ابتداي شب كمي استراحت مي كردند شپش بيدار شده وضو مي گرفتند و چهارركعت نماز بدان كيفيت انجام مي دادند آنگاه روبه قبله درون حال توجه وخلسه، مدتها مي نشستند ودرحال توجه وتفكرتام بودند . " خلسه " . چه عبارت عجيبي . ساعتها درون " خلسه " بود . مرحوم قاضي(ره) ساعتها بلكه روزها درون " خلسه " بود . براي ما اين عبارتها حيرت آور هست اما براي اهلش كه با آن مانوسند آشناست و مايه ي قرب . جناب حاج موسي محيي (سلمـه الله) كه از طفوليت درون منزل حداد (ره) رفت وآمد داشتند شيرين ترين وبهترين لحظه ها را استماع مناجات شبانگاهان سيد حداد (ره) مي دانند .

آيت الله كشميري(ره) مي فرمود : سيد هاشم صمد بود ، صمد بود ، خيلي پُر بود . باز مي فرمودند : روزي خدمت ايشان بودم . درون حاليكه چشم بر زمين دوخته بودند اين آيه را خواندند : (( قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين )) . سپس حقايق اين آيه ي شريفه را با تفسيري برتر و بالاتر از مطالبي كه ملاصدرا درون كتاب اسفارش آورده هست بيان كردند . عرفاي حقه ظرف علوم ميشوند . علوم الهي . يعني همـه علوم . حالا فرق نمي كند كه آيت الله و علامـه باشي يا که تا سيوطي خوانده باشي . آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : حداد ، دريا بود . سيد علي حداد نوه ايشان مي گفت : زماني كه درون نجف اشرف براي ديدار آيت الله سيد محسن حكيم(ره) مي رفتند شاگردان آيت الله پرسيده بودند : آيا آن شخص امام زمان(عج) هست ؟ و به سيد هاشم اشاره مي كردند و آيت الله گفته بود : نـه ! او سرباز امام زمان(عج) هست . بله . سيد هاشم امام زماني بود . ذكر " ياصاحب الزمان" از دهانش نمي افتاد آن هم چه يا صاحب الزماني !!! از ته دل ! از همان حضور نزديك و متحد با آن حضرت ! رنگ بـه رنگ مي شد وقتي " يا صاحب الزمان " مي گفت . مي گويند وقتي بـه طهران تشريف آورده بودند و براي امري حوالي دانشگاه تهران رفته بودند خيلي مبتهج شدند و فرمودند : عجب نفوس قابله و مستعده اي از جوانان دراين محيط هستند . حيف هست كه انسان نمي تواندبگشايد و از اسرار و مخفيات پرده بردارد .

 در خصوص معناي " توحيد " كه يكي از رفقايش درون سفري پرسيده بود بـه مُهري اشاره فرمودند و مي پرسند : اين چيست ؟ فرد مي گويد : اين مـهر هست . تربت هست . آقا مي فرمايند : تو اسم مـهر و تربت را روي آن گذاشته اي و آن را وجود مستقل و ذي اثري پنداشته اي . اين اسم را بردار . غير از اصل وجود چيزي نيست . " ان هي الا اسماء سميتموها انتم واباوكم ما انزل الله بها من سلطان ان يتبعون الا الظن و ما تهوي الانفس و لقد جاءهم من ربهم الهدي " نيستند آنـها مگر اسمـهايي كه شما و پدرانتان آنـها را بدين اسمـها نام نـهاده ايد ! خداوند بدين اسم ها حجت و برهاني را فرود نياورده هست . ايشان پيروي نمي نمايند مگر از پندار وگمان وآنچه راهواي نفوسشان بخواهد درون حاليكه تحقيقاً از جانب پروردگارشان هدايت بسويشان آمده هست . شما ميگوييد مـهروتربت وبااسم وتعين مـهروتربت، آنرا جدا كرده ، استقلال مي دهيد و از آن اثر مي طلبيد ، زيرا طلب بر اصل و اساس استقلال هست . استقلال و عزت اختصاص بـه ذات خدا دارد . يعني اين اسم ها ورسم ها ونشان ها بيكاره اند وكار بـه دست اوست-جل وعز- . بنابراين مطلب خيلي واضح وروشن  هست كه علت شرك مردم ، دوئيت و دوبيني هست كه بـه اين اعتبارهاي بي پايه وريشـه ، لباس عزت پوشانده هست واين حدود و قيود وماهيات را با اصل الوجود خلط كرده وعزت را از وجود دزديده وبه اين ها نسبت داده هست . اگر شما اسم مـهر را از روي اين برداري ديگر وجود مـهري نيست . تعين نيست . فقر و نياز نيست . اينـها همـه مال اين حدود عدميه هست و اگر اينـها برداشته شود يك وجود بسيط وگسترده مي ماند كه آن را وجود منبسط گويند و آن نيز بعد از رفع حدود ماهوي امكاني خود ، فاني درون وجود حي قيوم ازلي و ابدي هست . اين هست حقيقت توحيد كه شما از آن بـه وحدت وجود ياد مي كنيد ! شما مسئله را پيچ مي دهيد و بغرنج مي كنيد . مسئله بسيار ساده و واضح هست . يعني بـه هر چيز كه مي نگري اول بايد " خدا " را ببيني نـه آن چيز را . آنكه مي گويي آن ، چشمت را كور كرده و نمي گذارد خدا را ببيني . لفظ آن را از آن بينداز ، خدا مي ماند و بس . بـه همين دليل بود كه استاد كل سيد علي قاضي(ره) مي فرمود : سيد هاشم چنان توحيد را لمس نموده هست كه محال هست چيزي بتواند درون آن خلل وارد سازد . و به عقيده ي اين حقير ، بيان اين عبارت از زبان عارفي كه از صدر اسلام كسي بـه جامعيتي او نيامده قابل وصف نيست و ثقيل هست .

حاج حبيب سماوي(ره) از شاگردان سيد هاشم (ره) بود . ازسماوه كه بـه كربلا مي رفت جواني را هم باخودش خدمت استاد بود كه پراستعداد ولايق بود وبواسطه ارتباطش با حاج حبيب حالات عرفاني عجيب ومشاهداتي كسب كرده بود . جوان كه حاج حبيب ديگر نمي توانست برايش كاري بكند بـه سيد رازشناس(ره) گفت : مرا بـه مراحلي صعود مي دهند كه تحمل آن بـه سبب شدت جلال براي من سخت هست . لذا ترس وجودم را فرا مي گيرد واين ترس ، موجب توقفم شده ، سبب عدم حركتم مي گردد . سيد حداد (ره) که تا سخنان جوان را شنيد با جمله اي كوتاه براي هميشـه خيال او را راحت كرد : هيچ خوف نداشته باش ! هرجا كه تو را ببرند من با تو بوده و در كنار تو خواهم بود . استاد يعني اين . سيد هاشم حداد (ره) مي فرمود : من مي بينم درون همـه حرمـهاي مشرفه ، مردم خود را بـه ضريح مي چسبانند و با التجا و گريه و دعا مي گويند وصله اي بر وصله هاي لباس پاره ما اضافه كن که تا سنگين تر شود  . كسي نمي گويد اين وصله را بگير از من که تا من سبكتر شوم و لباسم ساده تر و لطيفتر شود .

 مـی گویند اواخر عمر شریف , بـه مسافرخانـه ها مـی شتافت که تا مگری را بیـابد و واقعیتها را برایش تشریح کند . او که تا آخر عمر دغدغه ی بیرق را داشت . " بیرق توحید " . درون این ایـام بدلیل فشارهای رژیم اهریمنی بعث تردد رفقایش کم شده بود . یکی از شاگردان ایشان به منظور حقیر مـی فرمود : علی الخصوص بـه رفقایی کـه روحانی بودند تاکید کرده بود کـه به منزلشان تردد نکنند و قرارشان درون حرم مولا اباعبدالله الحسین(ع) باشد . ( آیت الله کمـیلی هم این مطلب را ذکر فرموده اند ) اما یکبار یکی از مراودین کـه از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی(ره) هم بود طاقت نمـی آورد و به دیدن ایشان مـی رود . که تا وارد اتاق طبقه ی بالای منزل سید هاشم (ره) مـیشود سربازان بعث مـیریزند داخل منزل . آقای حداد (ره) هم فرموده بودند : سيد ... ! چند بار بگم کـه برای استخاره فقط درون حرم سیدالشـهدا(ع) رجوع کنید ! و به این شکل شر اشرار را دفع مـی کنند . علامـه انصاری لاهیجی(ره) کـه خودش از شاگردان مرحوم قاضی(ره) بود به منظور علامـه طهرانی(ره) درون حرم مولا ابی الحسن الرضا (ع) نقل فرمودند کـه ک سید هاشم حداد(ره) وقتی بـه نجف آمد و در مدرسه ی هندی حجره گرفت , حجره اش حجره ی سید بحرالعلوم(ره)بود و مرحوم قاضی(ره) کـه به سید هاشم عنایت خاصه داشتند گاهی مـی فرمود : امشب حجره را خالی کن . مـیخواهم که تا صبح بیتوته کنم . آیت اله شیخ عباس قوچانی(ره)وصی ظاهری آیت الحق سید علی قاضی(ره) مـی فرمود: آقا سید هاشم(ره) درون بین شاگردان قاضی(ره)حالات قوی داشت و ایشان را بـه رفقا معرفی نمـی د که تا مزاحم حال وی نشوند . 

زمانی یکی از اهل علم بـه ایشان حرفهای نامربوطی زده بود . ( ایشان هنوز درون قید حیـات هستند و در کتابی علیـه همـه عرفای معاصر مطالبی با لحن دور از شان خودشان  آورده اند ) ظاهراً موقعیکه این مطالب را روی منبر عنوان مـی کرده محکم زمـین خورده اند .  سید هاشم حداد(ره) حدود 28 سال از محضر عارف بزرگ آیت الله قاضی(ره) بهره برد . او تمام حرکات و سکنات خود را با شعاع آن عارف عظیم الشان تنظیم مـی کرد . وقتی هم مرحوم قاضی(ره) بـه کربلای معلی مشرف مـی شدند درون منزل سید حداد (ره) ساکن مـی شدند . اقای حداد(ره) مـی فرمود : ایشان گاهاً شعر معروف هندی بخارایی را کـه شیخ بهایی آن را استقبال کرده هست را مـی خواندند :

یـا من بمحیـاه جلی الکون وزانـه / العالم فی الحیرة لا یدرک شانـه / اخفاک ظهور لک عنـهم و ابانـه / ای تیر غمت را دل عشاق نشانـه / عالم بـه تو مشغول و تو غائب ز مـیانـه

عارف کامل خواب و بیداری اش یکسان مـیشود . عوالمـی كه او مـی کند .... یکی از تلامذه ی سیدهاشم(ره) به منظور حقیر تعریف د کـه خود حضرت حداد (ره) مـی فرمود : مرحوم قاضی(ره) منزل ما مـی آمدند و همـین جا (اشاره بـه قسمتی از اطاق) دراز مـی کشید . صدای خرخر خواب داشت . بعد کـه بلند شد همانجا اقامـه ی نماز کرد .!!!! ( سبحان الله) سید هاشم , حداد بود . آهنگر بود . بـه افرادی کـه استعداد خوبی درون تحمل مشقات و واردات درونی داشتند علاقه داشت و مـی فرمود : فلانی چکش خور ِ خوبی دارد . با صراحت تمام مـیفرمود : هرمـی آید , بیـاید . دریغی نیست . بـه ی خود اشاره مـی کرد : بارها را بـه اینجا بیندازید کـه بارکش شما منم . مولانا سیدهاشم حداد(ره) درباره استاد مـی فرمود : استاد حتما دارای مقام توحید باشد و انسان درون زمان واحد نمـی تواند بیش از یک استاد داشته باشد . اما بعد از فوت و عوامل دیگری مـی تواند بـه استاد دیگری کـه دارای مراتب توحید باشد مراجعه نماید . سید هاشم عاقبت دو استاد داشتن و چند استاد داشتن را هلاکت مـی دانست . این افراد را بـه کبوترهایی تشبیـه مـی کرد کـه هرچند سریعند اما هیچ قیمتی ندارند و هیچ آنـها را نمـی خرد . سید هاشم حداد (ره) عارفی روشن , فهیم و دقیق بود . سید هاشم حداد(ره) فانی درون استاد خودش بود و این از مـهمترین مسائل سلوکی هست . نـه اینکه دید استقلالی داشت بلکه محو هوایی بود کـه از آن پنجره وارد اتاق وجود مـی شد . (یـا الله ) آیت الله سید عباس کاشانی(ره) مـی فرمود : من درون کلاسهای اقای قاضی (ره) کـه شرکت مـیکردم مـیدیدم سیدی کنار ایشان نشسته و دستورات او را اجرا مـی کند . اول فکر مـیکردیم خادم ایشان هست اما بعداً فهمـیدیدم سید هاشم حداد (ره) کـه مـی گویند اوست . زمانی کـه بر اثر غلبه جذبات با دست خالی تکه ای از آهن را از کوره بیرون اورد به منظور اینکه شـهره نشود مدتی عازم نجف شد . ایشان مقداری از دروس حوزوی را هم خدمت مرحوم قاضی(ره) تعلیم گرفتند . بعد از وفات سید قاضی(ره) هروقت بستگان استادش را مـی دید اشکش روان مـیشد و مـی فرمود : من هرگز او را فراموش نمـی کنم ... نمـی دانم چرا این مطلب بـه ذهنم آمد . یـادتان مـی آید لحظه ای از لحظات اسارت ی سادات(س) کـه فرمود : ابداً والله ما ننسی حسینا ... سید هاشم (ره) بـه مراحلی از توحید و یقین رسیده بود کـه نیـازهای جسمـی اش را حس نمـی کرد . تمام تارهای قلب سید هاشم حداد(ره) فنای فی الله را درک کرده بود . جز " هو " از حداد چیزی باقی نماند . مرحوم قاضی(ره) برخلاف عادت خویش با بقیـه ی اصحاب , ساعتهای طولانی با او خلوت مـی کرد زیرا وقتی کـه قاضی(ره) درون پایـان جلسه مـی فرمود : " سبحان ربک رب العزة عما یصفون " جمع حاضر برمـی خاستند و در هر حالی بودند مجلس را ترک مـی د .  سید محمد حسن قاضی(ره) مـی گفت : من خودم شاهد بودم و مـی دیدم بعد از ساعت یـاساعتها از مجلس , هنوز جذبات پی درپی والد را فرامـی گرفت و سیـاهی چشمانش درون داخل حدقه مـی چرخید و به چپ وراست متمایل مـی شد وگاها! آب خنک مـی خواست و مـی نوشید و بقیـه را بـه سرو مـی ریخت . اینجا بود کـه از اعماق جان ندا مـی زد : " سبحان ربک ... سبحان ربک ... " کـه آنرا بـه سختی درون لبانش مـی چرخانید و در هر حالتی , زمستان یـا تابستان , آقای حداد (ره) منتظر بود کـه همـه بروند و او نزدیکتر بیـاید و باقی آب ظرف را بـه خود بریزد ! ( نویسنده را سوزاندی سید هاشم !!!! ) تنزلی درون کار نیست . من و شما اگر هم سنخ او نشویم بهره ای نخواهیم برد . به منظور حقیر سراپا عصیـان , نوشتن و خواندن و ماندن درون حال و هوای سید هاشم حداد (ره) بهشت هست است بهشت . بهشتی کـه حرارت انوار آن پیکره ی آلوده ام را مـی سوزاند . سید هاشم حداد (ره) خدایی بود . مظهر شده بود . " یـا من اظهر الجمـیل " . آیت الله کمـیلی خراسانی مـی فرمود : خدمت ایشان کـه مـی رفتیم تنـها زیـارت جمال نورانی ایشان باعث مـی شد مشکلات یـادمان مـی رفت . سید هاشم و تبار تلامذه ی او جز " توحید " عبارت دیگری را لایق عبارت نمـی دانستند . با خط خودش نوشت سید هاشم حداد (ره) کـه : "  بسم الله الرحمن الرحیم . التوحید نور و الشرک نار . التوحید یحرق جمـیع السیئات الموحدین و الشرک نار یحرق جمـیع الحسنات المشرکین . والسلام " تصرفات روحی ایشان درون شاگردانشان بر اساس ظرفیت آنـها بود . آیت الله کمـیلی مـی فرمودند : درون تصرفی حقیقت آیـه ی مباهله را بـه من نشان دادند . افضل اذکار و اوراد به منظور حضرت حداد(ره) و کلاً طریقت معرفت نفس ذکر شریفه ی یونسیـه هست که حتماً حتما تحت ولایت استادی خبیر صورت بگیرد . آنـها این اذکار را گفتند که تا از عالم طبیعت خارج شدند . اذکار تلامذه ، قلبی مـی شد و از باطن استاد بهره مـی بردند . ذکر شریف " لاهوالاهو" را گاهاً با عدد بالا مـی دادند که تا شاگرد از تعینات منصرف شود . نقل از سید حداد (ره) توان مـی خواهد کـه حقیر بیشتر از این ندارم .

عبدعاصي : خیلی خیلی زیـاد از مطالب مـهم و ناگفته ماند کـه اگر مصلحت بود و خدا خواست خواهم گفت . انشاالله . و در آخر : ما چشم دوختیم بـه احسان شما یـا اولیـاالله . ما شما را از اهل بیت (ع) جدا نمـی دانیم . ما از شما کـه مقربان آستان ذوات مقدسه ی معصومـین(ع) هستید مسئلت داریم که تا شفیع ما شوید که تا انوار ولایت کلیـه ی الهیـه بر ما هم بتابد . خوب مـی دانیم کـه مستحق سکه پول سیـاه هم نیستيم و خودمان هم همـین اندازه نمـی ارزیم اما شما کـه از جام " هوالحق" نوشیدید و به سر و صورت ریختید و مظهر " الحی القیوم " شدید ما را هم دریـابید ! دست ما از دامان محبوب کوتاه مانده و در اوهام دست و پا مـی زنیم . شما را قسم مـی دهیم یـا اولیـاالله ! بـه نام نامـی حجة الله علی الحجج , حقیقت شب قدر انسیة الحورا بی بی فاطمـه ی زهرا (س) کـه ما را هم ... ما را هم کمـی بـه اصوات وحدت بنوازید . سبحان .. سبحان .. سبحان ... سبحان ربک ... سبحان ... سبحان ربک .. سبحان ربک .... ربک .. ربک .. سبحان ربک  رب ... رب .. رب .. رب .. رب .. رب ... سبحان ربک رب ... سبحان ... سبحان ربک رب العزة عما یصفون . رفقای خواننده اگر حالی پیدا د حقیر را فراموش نفرمایند . یـاعلی مددی

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه پنجم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 7:0 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله سید علی قاضی(ره)

گوشـه ای از حالات و بیـانات مجتهد - فقیـه - فیلسوف و عارف کبیر آیت الله سید علی قاضی (ره)

تری المحبین صرعی فی دیـارهم        کفتیـه الکهف لایدرون کم لبثوا

عاشقان را چنین خواهی یـافت کـه بر زمـین افتاده‌اند، مانند جوانمردان كهف كه نمـیدانستند چقدر درنگ كرده اند

 

عاشقان کشتگان معشوقند    برنیـاید ز کشتگان آواز

 

يكي از بزرگان مي فرمود : حال مرحوم علامـه طباطبايي(ره) با شنيدن نام آيت الله قاضي(ره) دگرگون مي شد . ///// روزي درون نجف اشرف يكي از شاگردان مرحوم قاضي(ره) پشت سر ايشان بر جنازه اي نماز مي خواندند . هنگام نماز جمله اي بس شگفت از مرحوم قاضي(ره) شنيد كه با شنيدن آن ، بسيار ترسيد و ديگر نتوانست درون محضر ايشان بماند و پنـهاني نجف را ترك و به ايران آمد و طريقه ي توحيد و معرفت نفس را رها كرده و ديگر راهي جز زهد و مراقبه نپيمود ! مقصود اينكه حتي برخي از شاگردان ِ سالك ِ آيت الله قاضي(ره) نيز نمي توانستند اوج عظمت و مقامات استاد را فهم و هضم كنند . ///// آيت الله جوادي آملي از علامـه طباطبايي(ره) نقل مي كنند كه : بعد از ارتحال مرحوم آقاي قاضي(ره) روزي مشغول نماز بودم اما تحت الحنكم را كه گشودن آن مستحب هست باز نكرده بودم . ناگاه ديدم آقاي قاضي(ره) تشريف آوردند و در همان حال كه من بـه نماز ايستاده بودم تحت الحنكم را باز كردند و رفتند . ///// يكي از بزرگان مي فرمايد : مرحوم قاضي(ره) يكبار بـه مناسبتي ( گويا بحث درباره ي اين بيت حافظ بود كه مي گويد : آنانكه خاك را بـه نظر كيميا كنند ... )به پشته اي از خاك مي نگرد و آن تل خاك را با نظر خود طلا مي كند . ///// يكي از بزرگان از آيت الله مرندي (ره) نقل مي كنند كه : آيت الله قاضي(ره) شبهاي ماه مبارك رمضان با شاگردان خود جلسه اي داشتند كه حدود سه ساعت بـه درازا مي كشيد . ابتداي آن مجالس مرحوم قاضي (ره) مي فرمودند : " خودبين نباشيم . خدابين باشيم . " و پس از اين جمله سرها پايين بود و تا پايان جلسه همـه درون سكوت و تفكر بودند . ///// آيت الله جوادي مي فرمودند : با آن فقر و تنگدستي شديد علامـه طباطبايي(ره) درون نجف ، مرحوم آيت الله قاضي(ره) بـه ايشان مي فرمودند : با اين همـه تجملات و تعلقات و زندگي مرفه بـه جايي نمي رسي ! اگر مي خواهي بـه مقامي برسي ، بايد از همـه ي اينـها دست بكشي ! . ///// يكي از اطرافيان آيت الله قاضي(ره) نقل مي كند : روزي با ايشان بـه سمت منزلش مي رفتيم . بـه سر كوي ايشان كه رسيديم مشاهده كرديم كه صاحب خانـه ، اثاث مرحوم قاضي(ره) را بـه كوچه ريخته هست . آيت الله قاضي(ره) بـه محض ديدن آن صحنـه فرمود : خدا گمان كرده كه ما هم آدميم كه با ما چنين معامله مي كند ! . ///// يكي از بزرگان مي فرمايد : آيت الله قاضي(ره) تمام شبي را درون سجده گفته بود : " حسن ، حسن ، ... " و شاگردان ايشان جرات نمي كردند علت آن عمل و ورد را از ايشان بپرسند . اما يكي از شاگردان قديمي ايشان ، مرحوم آيت الله علي محمد بروجردي(ره) مي گفت : من لر بودم ! از اين رو دل را بـه دريا زده و از ايشان دليل را پرسيدم . فرمودند : ديشب خداوند پسري بـه من داده كه نامش را حسن نـهادم و ديدم خيلي تسليم هست . گفتم من هم آن قدر " حسن ، حسن " بگويم که تا مثل " حسن " تسليم شوم . ///// مرحوم آقاي سيد محمد حسن قاضي(ره) كه درون 16 شـهريور 1387 بـه رحمت خدا رفتند مي گفت : زماني درون بازار تهران مغازه عطرفروشي ام آتش گرفت و من درون انديشـه بودم كه چرا اينگونـه شد . درون اين هنگام پدرم قاضي بزرگ(ره) را ديدم كه با وجود اينكه از دنيا رحلت كرده بود عصازنان از داخل بازار بـه طرف من مي آيد . بـه من كه رسيد فرمود : مي داني چرا اينطور شد ؟! چون بـه خودت مغرور شده بودي كه درون مدت كوتاهي توانستي تجارت پررونقي را درون ايران راه اندازي كني . اين آتش نتيجه همين غرورت بود كه بـه عمل خودت تكيه كردي ! پدرم اين را گفت و عصازنان از بازار خارج شد . ///// باز " حسن " مي فرمود : زماني از دست يكي از مشكلات زندگيم بـه تنگ آمده بودم . پدرم را ديدم كه نزد من آمد و گفت : اين مشكل ، بخشي از سيروسلوكت هست و خداوند آن را مقرر فرموده هست . بايد با آن بسازي كه براي رشدت لازم هست . ///// و باز مي گفت : وقتي كه مشغول نوشتن كتاب صفحات من تاريخ الاعلام ( موسوعه ي 10 جلدي كه جناب سيد محمدحسن قاضي درباره پدرشان نوشته و دو جلد آن بـه نام آيت الحق و با ترجمـه اخوي كوچكشان بـه چاپ رسيده هست ) بودم درون نقل مطلبي از كارهاي پدرم با خود مي انديشيدم كه پدر درون اينجا اشتباه كرده هست . درون اين هنگام ديدم درون خانـه را مي زنند . دم درون رفتم و در را باز كردم . پدرم پشت درون بود . ( بعد از رحلت آقاي قاضي) بـه من گفت : با من همراه شو ! دنبالش راه افتادم . آنوقت ديدم درون طي راه من كوچك و كوچكتر مي شوم که تا اينكه بـه سني رسيدم كه آن اتفاق افتاده بود و آنجا ديدم همان كاري كه پدر كرده درست بوده هست . آنوقت پدرم بـه من گفت : برگرديم . درون حين برگشت باز بزرگ و بزرگتر شدم که تا اينكه بـه درخانـه رسيدم و پدرم رفت . ///// زماني هم كه سيد حسن درون سفر حج بر اثر مصرف دارو درون فرودگاه جده خوابش مي برد وجامي ماند ، پدر بـه خواب يكي از همسفران مي آيد ومي گويد : چرا فرزند مرا درون فرودگاه تنـها رها كرده ايد ؟ برويد و او را بياوريد . ///// درون اين سالهاي آخر عمر سيد حسن ، پدرش درون خواب بـه ديگران و خودش فرموده بودد : " بيا نجف ، برايت خانـه گرفته ام . " و او فهميده بود كه ديگر بايد برود .  [ قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتي تكون حرضاً او تكون من الهالكين = بـه ملامت گفتند : بـه خدا سوگند كه تو آن قدر دائم يوسف يوسف كني که تا از غصه  فراقش مريض شوي و يا خود را بـه دست هلاكت سپاري ] . راز آزادي كامل ايشان درون برزخ را خودشان درون زمان حياتشان فرموده بودند : برزخ من درون دنيا ، فقر هست كه ديگر درون برزخ مشكلي نخواهم داشت . و فرموده بود : من از خدا خواسته ام كه جسمم درون برزخ ، درون اختيار خودم باشد . ///// علامـه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) درون عين تاكيد بر نماز شب ، سوگواري بر حضرت سيدالشـهدا(ع) را بافضيلت تر از نماز شب مي دانستند .  و از طرفي مي فرمودند : وسيله ي رسيدن بـه دنيا و آخرت ، نماز شب هست . ///// علامـه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : گاهي خداوند چهل روز بنده را درون سختي و گرفتاري قرار مي دهد که تا يكبار از ته دل " ياالله" بگوید و به ياد خدا بيفتد . ///// آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : براي حاجتي چهل سال بعد از نماز ، دعا مي كردم ، بعد معلوم شد کـه مصلحت نبوده هست كه برآورده شود . ///// زماني عليرغم ميلشان جهت دادوستدي مجبور شدند كه عكس بيندازند و شاگردان از روي آن تكثير كردند و در جلسه درس پخش مي كردند . علامـه طباطبايي(ره) مي فرمود : درون همان حين پخش عكس ، آقاي قاضي (ره) فرمودند : شما اصلاً عقل نداريد ! من خودم اينجا نشسته ام شما سر عكس من دعوا مي كنيد ! . علامـه(ره) مي فرمود : ما هم يكي از آنان بوديم كه درآن جلسه عكس مي خواست . ///// آيت الله قاضي(ره) درباره جناب ملاصدرا (ره) عبارت فخر شيعه را بكار مي بردند . ايشان ابن عربي(ره) را از كاملين مي دانستند و كامل درون زبان ايشان يعني كسي كه ولايت را فهميده و درك و ذوب شده باشد .

علامـه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) فرمودند : شبي درون مسجد كوفه ، ذكر دروديوار را مي شنيدم بطوريكه آن شب خوابم نبرد . ( ظاهراً اين اتفاق درون اوايل سلوك ايشان بوده وگرنـه گوش ايشان و هم مقامات ايشان بـه سرعت بـه اينگونـه نواها و تسبيحات عادت و خو مي كند ). ///// باز علامـه(ره) مي فرمود : آقاي قاضي(ره) مي فرمودند : من از باباطاهر تعجب مي كنم كه درون شعرش ( يكي درد و يكي درمان پسندد ..... ) چنين سروده . چطور گفته : اگر جانان ، هجران را پسندد ، من هم آن را مي پسندم ؟ چگونـه انسان مي تواند اين را بپذيرد ؟ عاشق بر هر چيز صبر مي كند اما بر فراق ، صبر نمي توان كرد . مولا علي (ع) درون دعاي كميل مي فرمايد : مولا و آقاي من ! گيرم بر عذاب تو صبر كنم ، بر دوري تو چگونـه شكيبا باشم ؟ ؟؟ .

جملاتي پر مغز از آيت الله قاضي (ره) : 1 – درون امور آخرت ، عمده آنـها توحيد هست . 2 -  با دراويش و طريق آنـها كاري نداريم . طريق ، طريقه ي علما و فقهاست با صدق و صفا . 3 – اين راه شرح صدر و استقامت مي خواهد و آنكه استقامت نداشته باشد ... نمي تواند . 4 – آن كس كه بـه استاد رسيد ، نصف راه را طي كرده هست . 5 – بيست سال تمام هست كه وضو دارم و بي وضو نبوده ام الا حين تجديد وضو و نخوابيدم مگر با طهارت آبي(وضوياغسل) . 6 – نماز را بازاري نكنيد . اول وقت بـه جا آوريد و با خضوع و خشوع . 7 – تلاوت قرآن ، نوشيدني و مومنين هست . 8 – محال هست كسي بـه مرحله كمال برسد و حقيقت ولايت براي او مشـهود نشود . 9 – ثواب رفت و آمد بين حرم شريف حضرت اباعبدالله(ع) و حضرت ابالفضل (ع) از سعي بين صفاومروه بيشتر هست . 10 – بعد از نمازهاي واجب ، تسبيح حضرت زهرا (س) ترك نشود . همانا آن ذكر كبير هست . 11 – الله الله الله كه دل هيچ كس را نرنجانيد .

ايشان انواع اذكار را از نظر كمي و كيفي براي خواص متذكر مي شدند . بعضي اوراد براي قوي شدن اراده ، بعضي براي تقويت روح ، برخي براي رزق ، دسته اي براي توحيد و فناي في الله و تعدادي براي محبت . بعضي اذكار توحيدي فقر مي آورد و ممكن هست شخص نتواند تحمل كند و الا حرمت ذكر ضايع شود . ايشان همچنين ميان افراد مجذوب و غير مجذوب فرق مي گذاشت چون بين ميل كلي و جزيي فاصله و ثمره بسيار هست و ثمرات روحي و مزاجي باهم متفاوت هست . ///// زماني آيت الله نجابت(ره) از ايشان پرسيدند : مي خواهم ببينم آيا ادراك توحيد و لقاء الله و سيري كه شما درون وحدت حق داريد حقيقت هست يا امر تخيلي و پنداري ؟ مرحوم قاضي(ره) رنگشان سرخ شد و دستي بـه محاسنشان كشيدند و فرمودند : اي فرزندم ! من چهل سال هست با حضرت حق هستم و دم از او مي . اين پندار هست ؟ . ///// اوايل آمدن ايشان بـه نجف ، وسط حياط مسجد كوفه چاله اي بود كه زياد آشغال جمع شد . از ايشان خواستند که تا مساعدتي كنند . ايشان هم با همكاري تعدادي مشكل را رفع كردند . درون محل بيت الطشت ايستاده بودند كه ديدند روي يك كاشي اسم ايشان نوشته شده و به قولي از زحماتشان تشكر شده . با عصبانيت كلنگ را از يكي از كارگران گرفته و كاشي را شكستند و به جايش گل ماليدند . او براي خدا كار مي كرد . كارگر خدا بود . ///// از اولين دستوراتي كه بـه علامـه طباطبايي(ره) دادند سكوت و مواظبت بر زبان بود . بـه سيد هاشم حداد (ره) هم دستور كتمان داده بودند . ايت الله سيد محمد همداني(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي (ره) فرمودند : من درون آغاز اين راه درون دوران جواني براي اينكه جلوي افسارگسيختگي زبانم را بگيرم 26 سال ريگ درون دهانم گذارده بودم . خودشان مي فرمودند : چون 20سال تمام چشمم را كنترا كرده بودم چشم ترس براي من آمده بود و چنانكه هروقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود بـه خود چشمـهايم بسته مي شد . خداوند بـه من منت گذاشت كه چشم من بي اختيار روي هم مي آمد و آن مشقت از من رفته بود . ///// علامـه (ره) مي فرمود : رفتم مسجد كوفه ديدم ايشان و همـه خانواده اش تب كرده اند و مریضند . هنگام نماز شد و طبق معمول درون اول وقت اقامـه فرمودند بعد از نماز عشا چنان ايه ي " آمن الرسول ... " را با توكل كامل مي خواندند كه انگار نـه انگار . ///// مرحوم استاد سيد محمدحسن قاضي(ره) مي گفت : موت اختياري گويا يك حالتي هست كه براي انسان رخ مي دهد و روح انسان از بدنش جدا مي شود . وقتي روح از بدن جدا شد و از علائق مجرد شد حقايق برايش متجلي مي شود و آنچه را درون كتابها خوانده مي بيند و مي فهمد . آقاي قاضي(ره) بيان مي كردند هركس موت اختياري داشته باشد مرگ برايش آسان مي شود و ديگر از مرگ نمي ترسد . ايشان به آقاي الهي و آقاي طباطبايي فرمودند : شمابه تبريز برويد ولي شيخ ... را پيش خود نگه داشتند . چون معتقد بودند كسي كه موت اختياري دارد مرگ برايش خيلي آسان مي شود و علامـه طباطبايي و برادرش الهي و شيخ محمدتقي آملي موت اختياري داشتند . بيخود نيست كه علامـه(ره) مي فرمايد : ((ما هرچه داريم ، از قاضي(ره) داريم .))/////  جناب سيدمحمدعلي قاضي فرزند ايشان مي گفت : يكبار درون كوفه كه بوديم صدايمان كردند كه بياييد ديوارها را پاك كنيد . قديم ديوارها گچ سفيد بود و ظاهراً شب يا نزديك صبح ، ايشان بـه وجد آمده بودند و احوالاتي غلبه كرده بود و اشعاري را با ذغال بر ديوار نوشته بودند . ///// آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : خداوند متعال بـه دليل اينكه ما از سيروسلوك منقطع نشويم و هميشـه شوروحال انجام اعمال و افعال را داشته باشيم ما را درون اين باره طماع آفريده هست . ( طمع نسبت بـه خود خدا ) . ///// سيد هاشم حداد (ره) مي فرمود : آقاي قاضي (ره) مي فرمودند : زماني كه نفس غير از خواسته ي معشوق را طالب كرد ، واجب هست انسان آماده ي جنگ و قتال با او باشد . ///// آيت الله شيخ محمدرضا آل ياسين نقل ميكرد كه روزي بـه يكي از مجالس خاص كه بـه خواص معمولي از تلامذه ي ايشان تعلق داشت مشرف شدم . وقتي از منزل ايشان بيرون آمدم همين را بگويم كه عبا را روي سروصورتم كشيدم و راه افتادم و مالك اشكهايم نبودم و بي اختيار گريه مي كردم . بـه هركجا وهركس كه نگاه مي كردم بدم مي آمد و در اثر انقطاع موقت از دنيا ، طاقت ماندن درون دنيا و زندگي با مردمان از من سلب شده بود . صد حيف كه بعدها نتوانستم درون آن مجالس نوراني حاضر شوم . ///// آيت الله كشميري(ره)ميفرمود : بعد از رحلت ايشان هرچند وقت يكبار درون روح ايشان درون تماس بودم و گفتگو داشتم . زماني بعضي مرا اذيت مي كردند . براي دفع آذيت آنـها چندبار سوره ي .... را خواندم و به روح ايشان تقديم و ياري خواستم . درون مكاشفه اي ايشان را ديدم كه با انگشت اشاره اين كلام را فرمودند : انا كفيناك المستهزئين . همينطور هم شد و آن شخص بعداً فلج شد . ///// اقاي محمدحسن قاضي(ره)مي گفت : يكي از علما مرتباً بـه ايشان ايراد مي گرفت كه چطور ميشود مردم امام حسين(ع) را با شناخت بـه اينكه فرزند پيامبر و علي و فاطمـه (ع) بكشند.ايشان ناگاه ناراحت شدند و پرده را كنار زدند و آن شخص حضرت اباعبدالله(ع) را درون كربلا درون عرصه جنگ مابين نيزه و سنگ و تير و شمشيرها ديد و بيهوش شد . من از پدر خواهش كردم که تا آن عالم ! را بـه هوش آورد . ايشان بـه سيد هاشم حداد (ره) فرموده بودند : درست هست كه شما شاگرد من و زير نظر من هستي ، ولي هرچه مي خواهي بايد از امام حسين (ع) بگيري و اين نـه بـه آن معناست كه اگر بروي درون حضرت علي(ع) را بزني درون باز نمي شود . ما درون زيارت جامعه داريم : " السلام علي الدعاة الي الله و الادلاء علي مرضاة الله " اما از القاب امام حسين(ع) هست كه " السلام علي الدليل ذات الله " امام حسين(ع) راهنما و دليل بـه ذات خداست . انسان را مستقيم بـه ذات خدا مي رساند .

 

عبدعاصي : سعي ميشود هر دفعه مطلبي دقيقتر و جامعتر از مرحوم قاضي(ره) ارائه شود . اما واقعاً نميشود بـه اصل مطلب رسيد . اصل مطلب " توحيد" هست و که تا در اين وادي قدم نگذاريم و مراقبه تام نداشته باشيم حظي نخواهيم برد . آيت الله مرندي(ره) مي فرمود : ذكر يونسيه ي علامـه طباطبايي(ره) 5 ساعت طول مي كشيد . ما درون روز چقدر مواظب اعمال و رفتارمان هستيم ؟ البته  رفقاي خواننده نبايد از خواندن اين زندگينامـه ها گيج شوند و ندانند كه چه شد و چه گفت ! همـه ي عرفا يك سير طبيعي زندگي مادي داشتند و آن را با شريعت تطبيق دادند و با ابزار طريقت بـه حقيقت محض رسيدند . از خدا همت مسئلت داريم .

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه بیستم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 9:33 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله کمـیلی خراسانی

بیـانات بسیـار مـهم از عارف واصل حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمـیلی خراسانی (مدظله العالی)

متن زیر خلاصه ای از بیـانات عارف واصل  سالک الی الله  آیت الحق و العرفان حاج شیخ صالح کمـیلی (سلمـه الله) درون مصاحبه ای با عنوان سیره ی کامل مکمل مرحوم آقای حاج سید هاشم حداد (ره) هست که معظم له بصورت دقیق درباره ی استادشان مطالبی فرموده اند کـه مـی خوانید :

 

1 – درون دوران جواني خدمت ايت الله شيخ عباس قوچاني(ره) وصي ظاهري مرحوم آيت الله سيد علي قاضي(ره) رسيديم . جلسات ايشان درون نجف درون منزل خودشان برگزار مي شد . از كلام ايشان متوجه شديم كه شخصيتي درون كربلا هست بنام مرحوم سيد هاشم حداد (ره) كه از شاگردان مبرز آيت الله قاضي(ره) هست . براي زيارت ايشان ، عطش درون ما ايجاد شد که تا اينكه خدا توفيق داد ، براي ديدارشان از نجف بـه كربلا رفتيم . بعد از چند جلسه رفت وآمد ، ديديم ايشان همان گمشده ي ماست . همان استاد مطلوب ماست كه ميتواند بر جهات روحي ما احاطه داشته باشد ومارابه مقصد اعلاي اهل توحيد سوق دهد .

2 – يكي از اصول معنوي كه درون طريقت عرفان يك اصل بسيار حساس و مـهم هست رايطه ي استاد و شاگرد مي باشد و از منازل قلب سالك محسوب مي شود . علامـه بحرالعلوم دركتاب سيروسلوكشان ، همچنين علامـه طهراني و عرفاي ديگر درون كتابهايشان ، وقتي منازل سير سالك را مي شمارند ، از جمله آنـها منزل " قلب سالك " هست كه سالك بايد هميشـه استاد را همراه خود داشته باشد و نبايد خودسر پيش رود و بايد تحت نظر استاد صاحب نظر باشد که تا مكاشفات واحوالات خود را بـه او عرضه كند که تا به انحراف روحي ومزاجي، اعتقادي وغيراعتقادي كشيده نشود . ما وقتي كسي رابعنوان استاد انتخاب كرديم ، اين ارادت بـه او يك امر طبيعي و عادي هست چرا كه شاگرد خود را " كالميت بين يدي الغسال " تسليم رهنمودهاي استاد مي داند . حتي مرحوم سيد بحرالعلوم مي فرمايد كه يكي از راه هاي نفي خواطر براي تمركز پيداكردن سالك ، احضار صورت استاد درون قلب هست و از روح او استمداد مي كند وربط قلب سالك با استاد هست كه استاد را يك وسيله ي رسيدن بـه خدا بداند واز روح او استمداد كند . بعد اين تعلق خاطر شاگرد بـه استاد ، يك امر كلي هست .

3 – زماني كه جناب حجت الاسلام والمسلمين سيد علي حداد مشغول تاليف كتاب " عارف في الرحاب القدسيه " بودند بـه ايشان گفتم خوب هست كه خدمت آيت الله بهجت(ره) هم برسيد . وقتي كه خدمت آيت الله بهجت(ره) مي رسند ايشان مي فرمايد : " حداد ، سر الهي بود . " خوب درباره ي سر الهي بايد كتمان كرد . البته اين جمله آيت الله بهجت(ره) نشانـه ي علو مقام استاد (ره) هست و براي ما كه سالها بـه محضر ايشان مي رسيديم ، استغراق و ذوب بودن ايشان درون " توحيد " را شخصاً ديده ايم .

4 – بطور كلي اين يك مطلب مسلم هست كه علاقه ي استاد بـه شاگرد بيشتر از علاقه ي شاگرد بـه استاد هست . چرا كه شاگرد دست پرورده ي استاد هست و وقتي استاد ببيند كه شاگردش درون همـه ي جهات درون حال پيشرفت كردن هست ، نمي شود كه بـه او علاقه مند نشود چرا كه استاد ثمره ي وجودي خود را مي بيند . مثلاً علامـه طهراني(ره) مي گويد كه هنگام خداحافظي با مرحوم استاد سيد هاشم(ره) ، يك انقلاب دروني عجيبي درون استاد ايجاد مي شد كه هيچ گاه سرش را نفهميدم .

5 – از آيت الله كميلي سئوال شد كه : جنابعالي و علامـه طهراني(ره) بيان فرموده ايد كه مرحوم حداد(ره) بـه قدري غرق درتوحيد بودند كه گاهي ازاطراف خودوگاهي ازجسم خودغافل مي شدند . اينجااين سئوال مطرح هست كه چگونـه استادي كه اين قدر غرق درتوحيد هست براي دوري شاگردش دلتنگي مي كند ؟ آيت الله كميلي (حفظه الله) فرموده اند : اين حالات استاد منافاتي با مقامات توحيدي او ندارد . همانطور كه مي دانيد بزرگترين استاد و شاگرد اين عالم ، حضرت رسول الله (ص) و حضرت اميرالمومنين (ع) هستند كه درون آيه ي مباهله از اميرالمومنين(ع) بعنوان نفس پيامبر(ص) يادميشود . يعني اميرالمومنين(ع) جان پيغمبر(ص) هست وخود اميرالمومنين(ع) مي فرمايند : " انما انا عبد من عبيد محمد (ص) " و در دعاي ندبه هست كه " يحذو حذو الرسول " . اميرالمومنين(ع) پا جاي پاي پيامبر (ص) مي گذاشته اند . دلتنگي هاي پيامبر (ص) براي اميرالمومنين (ع) روشن هست كه حتي مي گويند اين دلتنگي درون شب معراج هم بوده هست واين خود بهترين دليل بر صحت دلتنگي استاد براي شاگردان هست . البته ناگفته نماند كه اين حالت از حالات خاص روحي هست و با كلام وتوضيح وتحليل درك نمي شود . بايد استادي همچون مرحوم استاد (ره) و شاگردي همچون علامـه طهراني(ره) باشد که تا اين مطلب فهميده شود هرچند خود علامـه هم مي گويد : من سرش را نفهميدم .

6 – آيت الله كميلي (سلمـه الله) درون خصوص اينكه آيات عظام بسياري ، از شاگردان و مريدين آيت الحق سيد هاشم حداد (ره) بودند و اين چطور ميشود كه مجتهدين و علما شاگرد غيرعالم باشند مي فرمايند : ببينيد ، طائفه فقها درون يك رشته متخصص هستند وطائفه عرفا درون يك رشته ديگر . بعضي ها فقيه عارفند مثل علامـه طهراني(ره) كه مرحوم استاد (ره) به ايشان مي گفتند " سيد الطائفتين " و بعضي هم فقط درون فقه يا فقط عرفان متخصص هستند . اگر سالك درون رشته فقه هم مجتهدي باشد و از تقليد كردن بي نياز باشد ، براي سيروسلوك او بسيار مفيد هست چرا كه وقتي درون رشته فقه مجتهد نباشد بايد از يك فقيه تقليد كند ولي اين بـه اين معنا نيست كه اگر كسي فقيه نبود ديگر نمي تواند بـه مراتب عاليه عرفاني برسد وبسا كه گاهي يك فرد عادي ، يك بازاري خدمت امام زمان(عج) هم مي رسد . بـه هر حال توجه بـه علوم ظاهري هم مـهم هست . بـه همين دليل مرحوم آيت الله قاضي(ره) شاگردان خود را بـه مجتهد شدن تشويق مي كردند . و همانطور كه گفتيم بـه اين معنا نيست كه راه ، منحصر بـه فقها باشد . بعد كسي كه درون عرفان مجتهد نيست ، مي شود كه شاگرد يك مجتهد ِ درون عرفان شود . خواه آن شاگرد فقيه باشد يا نـه و همينطور آن استاد .

7 – حضرت آقاي كميلي (مدظله العالي) درون خصوص بحث وصايت ظاهري و باطني مي فرمايند : مي دانيد كه درون طريقت عرفا ، انتخاب جانشين و وصي عرفاني امر واجبي نيست كه ما بگوييم هر عارفي كه از دنيا مي رود حتماً براي شاگردان خود استادي را مشخص مي كند . اما ميان شاگردان تفاوتهايي هم هست كه با گذشت زمان معلوم مي شود كدام شاگرد بـه استاد نزديكتر بوده . اگر چه ممكن هست ديگر شاگردان آن را بعنوان استاد نبينند و با او رفاقتي برخورد كنند . حالا اين وصايت باطني درون خصوص مرحوم آقاي حداد (ره) بـه تشخيص خودشان بوده هست و البته ارادت شاگردان آيت الله قاضي(ره) هم مي تواند نشانـه اين مطلب باشد . مثلاً وصي ظاهري آيت الله قاضي(ره) ، جناب آيت الله حاج عباس قوچاني(ره) ، از مرحوم آقاي حداد (ره) خيلي با تعظيم ياد مي كردند و اينطور نبود كه مثلاً خودشان را بر ايشان مقدم بدانند . خوب ايشان (مرحوم قاضي) درون نجف اشرف با توجه بـه طريقتشان متهم بـه مسائلي بودند و مي خواستند كه وصي ايشان كسي باشد كه اگر ديگران سئوالي داشتند بـه او رجوع كنند و در حوزه علميه نجف هم مورد قبول علما باشد . بعد اينگونـه مرحوم حاج عباس قوچاني(ره) را انتخاب كردند والبته گاهي هم استاد مي خواهد شاگردش محفوظ و مخفي بماند و اين بـه دليل حفظ شخصيت آن شاگرد هست . بـه هر حال ، اين مطلبي هست كه علامـه طهراني(ره) هم معتقد بوده و نظر ما هم همين هست .

8 – حضرت آقاي حداد (ره) براي مبتدي راه سير و سلوك ابتدا مقداري دستورات مستحبي تعبدي مي دادند . از قبيل نوافل و ادعيه و به دست كردن انگشتر عقيق و فيروزه و امثال آن كه با اين دستورات ، آن شخص كم كم آزموده شود . البته مسائل اخلاقي را مقدم بر مراتب عرفاني مي دانستند . اينكه شخص اول بايد تزكيه ي نفس شود و از رذائل دور باشد که تا دريچه اي از عرفان روي او باز گردد . بعد كه شاگرد كمي بالاتر مي آمد دستور مراقبه ي دائم مي دادند و مي فرمودند سالك درون هر حالي از احوال ، بايد حضور الهي را درون قلب خود بياورد و اين حضور را ملكه ي خود كند . مـهمترين دستور ايشان كه آثار زيادي هم دارد همان مراقبه ي قلبي بود . گاهي با توجه بـه مراتب شاگرد ، اذكار اربعيني هم مي دادند اما خيلي زياد نبود . هم و غم ايشان اين بود كه سالك بـه سمت " توحيد " حركت كند كه از توحيد افعالي شروع مي شود که تا مراتب بالاتر . بـه تهجد و سحرخيزي خيلي تاكيد مي كردند . بـه توسل و توجه بـه خاندان اهل بيت(ع) ومخصوصاً حضرت بقية الله (عج) كه ما لفظ " يا صاحب الزمان " را زياد از ايشان مي شنيديم .

9 – هميشـه بايد بـه ياد خدا باشيم و همـه ي كارهايمان را براي خدا انجام دهيم که تا كم كم اين تلقينات و تذكرات حالت ملكه درون نفس ما شود و كم كم بـه آن مقصد اعلاي خلقتمان كه " توحيد " هست برسيم . اين نكته را براي كساني كه اين مصاحبه را مي شنوند يا متن آن را مي خوانند عرض مي كنم كه بدانند اين راه ، راه  ِ عموم هست . اينگونـه نيست كه مختص انسانـهاي خاص باشد و اينگونـه هم نيست كه راه كسب معرفت خدا ، يك راه مستحب باشد . ما براي كسب معرفت خدا خلق شده ايم : "  و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " . از خدا مي خواهيم كه ما را درون راه محبت و معرفتش بيش از پيش موفق بگرداند .  

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 7:12 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

حاج محمد حسن بیـاتی

یـادی از سالک روشن ضمـیر حاج محمد حسن بیـاتی (ره)

 

 حضرت علامـه طهرانی (ره) از قول حضرت آقای حداد (ره) درون توصیف ایشان چنین فرموده اند : خیلی از رفقا درون معنی توحید گیر دارند , ولی آقای بیـاتی خیلی روشن هست و خداوند بـه ایشان عنایت بسیـاری فرمود و ایشان درون ردیف رفقای درجه اولی هستند کـه ما شب و روز با هم هستیم . او همـیشـه با من هست . عرض کردم (علامـه) کلمـه ای بفرمایید کـه برای ایشان بنویسم . فرمودند : " فاستقم کما امرت "

دنبال استاد مي گشت . ظاهراً نيت كرد که تا چهل صبح  نمازش را درون حرم سيدالكريم حضرت عبدالعظيم الحسني (ع) اقامـه كند و بعد از آن آيت الحق و العرفان مربي نفوس آيت الله انصاري همداني(ره) را نشانش مي دهند . جناب آقاي بياتي(ره) تحت تربيت مرحوم انصاري(ره) بودند که تا اينكه ايشان روز جمعه دوم ذي القعدة 1379 قمري رحلت فرمودند . آقاي بياتي (ره) مي فرمود : من بـه امرودستور آيت الله انصاري(ره) گذرنامـه گرفته بودم و در همان روز جمعه عازم كرمانشاه بودم براي اخذ جواز و رواديد از كنسولخانـه عراق ، چون فقط ويزا و رواديد را از كرمانشاه مي دادند . از طرفي حركت و مسافرت ما مقارن شد با ايام ارتحال و كسالت ايشان كه مجموعاً چند روزي بيش طول نكشيد . من درون آن روزها مترصد بودم حال ايشان بهبود يابد و خداحافظي كنم و براي زيارت مشرف شوم ، لذا هر روز براي عيادت مي آمدم . اما چشمان ايشان بسته بود و با وجود شعور و احساس كامل قادر بـه بازكردن چشم نبودند . اين چنين بود که تا صبح جمعه پيش اطز ظهر بـه منزلشان رفتم و ديدم بيهوشند . درون آن لحظه درون اتاق ايشان يك نفر هم نبود . رفقا همگي درون اتاق جلو كه اتاق پذيرايي بود مشغول م درباره حال جسماني و معرفي كردن ايشان بـه طبيبي ديگر بودند . درون آن لحظه بدون اختيار من خودم را روي بدن ايشان انداختم و گفتم : " فدايتان شوم ! چه كنم ؟ از طرفي شما بـه مسافرت و زيارت امر فرموديد و در اين ساعت مقرر ماشين سواري كرايه كرده ام که تا مرا بـه كرمانشاه ببرد و از طرف ديگر شما بدين حال مدهوش و بيهوش افتاده ايد و من تاب و توان رفتن را با اين وضع فعلي شما ندارم ؟! " ايشان درون آن حال مكاشفه فرمودند : " فرزندم ! تو آماده سفر باش و زيارتت را بطور كامل انجام بده ! من بعد از چهل روز بـه تو استادي را براي تربيت معرفي مي كنم . " من درون آن عالم از ايشان خداحافظي كرده ، بيرون آمدم و تا وقت حركت با سواري يكي دو ساعتي بيشتر طول نكشيد كه درون ده پانزده فرسخي همدان كه ماشين از گردنـه ي اسدآباد بالا مي رفت ، فكر و ذكر و توجه من يكسره بـه ايشان بود . ناگهان بصورت كبوتر سپيدي از بالاي منزلشان پرواز كرده و به من فرمودند : " خداحافظ " . من دانستم ايشان رحلت كرده اند . بـه كرمانشاه رسيديم و پس از تحصيل ويزا عازم عتبات عاليات شدم و تقريباً مدت يك ماه طبق دستور ايشان زيارت كرده ، بـه همدان مراجعت كردم . درست از تاريخ ارتحال ايشان چهل روز گذشته بود كه حضرت آقا حاج سيد هاشم حداد (ره) را كه که تا آن زمان زيارت نكرده بودم و فقط درون ميان زمره شاگردان مرحوم آيت الله قاضي (ره) نامي از ايشان شنيده بودم بـه من معرفي كردند . من با نـهايت اشتياق و خلوص و ارادت و تمكين بـه محضرشان شرفياب شدم . از آن بـه بعد که تا زمان ارتحال مرحوم حداد (ره) كه درون ماه رمضان 1404 قمري درون كربلا ، موطن ايشان ، رخ داد ، مدت 24 سال تمام دست ارادت بـه ايشان داده و تحت تعليم و ارشاداتشان بودم . "

واقعاً سير هدايت خاصه درباره مرحوم بياتي(ره) چه زيبا هست و چه دقيق دست بـه دست شده اند . اينـها همـه هدايت خاصه هست . مطلب مـهم ديگر تبعيت بي چون و چراي مرحوم بياتي(ره) درون خصوص اساتيدش كه مسئله اي فوق العاده مـهم هست بايد دقت شود . " كالميت بين يدي الغسال " كه مي گويند همين هاست ها ! نفس استاد كه ازنفس مرشد كامل و قطب اكبر حضرت حجت (س) بهره مي برد درون همـه ي عوالم سالك را مي بيند و احاطه دارد و تحت سير قر ار مي دهد . مرحوم بياتي (ره) اينطور مي فرمودند كه : مرحوم آيت الله انصاري(ره) بـه من دستوري داده بودند كه بايد روزها آن را درون خلوت انجام دهم . من روزها آن را درون خلوت انجام مي دادم که تا روز جمعه اي كه براي بـه جا آوردن آن محل خلوتي پيدا نكردم چرا كه درون هر جاي خلوت احتمال تردد و آمدن افراد بود . مي دانستم كه يك شبستان درون مسجد پيغمبر متروك هست . مسجد پيغمبر يكي از مساجد همدان و در مقابل سراي قلمداني هست . بـه آن مسجد رفتم و در ِ شبستان متروك را گشودم . ديدم روي حصيرها بـه قدري خاك جمع شده هست كه درون حال راه رفتن گردوخاك برميخيزد . داخل شبستان شدم و در را كولون كردم و با خيال راحت درون يك زاويه بسيار تاريك مسجد كه از درون شبستان دور بود نشستم و مشغول انجام آن دستور شدم . آن دستور مدتش يك اربعين بود و چند روزي بيشتر نمانده بود كه پايان پذيرد . درون حال انجام آن عمل ، مكاشفه اي رخ داد كه خود را بر روي كره زمين احساس كردم و تمام ، نيم كره جنوبي و نيم كره شمالي آن را مي ديدم و بر آن سيطره داشتم . درون محور كره از قطب شمال ستوني از نور بود ، بسيار عجيب و زلال و درخشان و آرام بخش كه آن عبارت بود از ولايت كليه . و بايد تمام مردم كره خود را بدان برسانند . بسياري از افراد روي زمين درون ظلمت بـه سر مي بردند و در نيم كره جنوبي دور از شعاع آن محور نوراني زندگي مي كردند و آنـها اكثريت اهل جهان را تشكيل داده بودند . آنـها هر چه حركت مي كردند درون ظلمات بود چنان تاريكي آنـها را فراگرفته بود كه هيچ چيز را نمي شناختند . بعضي چون مي خواستند بـه جلو بيايند دورتر مي شدند . برخي از آنـها چنان درون تعفن غوطه ور بودند كه انسان قدرت تماشاي آنـها را نداشت . عجيب اينجاست كه آنـها همگي خواستار نور بودند و مي خواستند خود را بـه محور برسانند . اما نيم كره شمالي كه نوراني بود درون آنجا افراد متفاوت بودند . بعضي با سرعت رو بـه بالا و قطب مي آمدند اما درون وسط راه توقف مي كردند . بعضي آرام و آهسته مي آمدند . روي اين نيم كره اقليت روي زمين بودند كه بصورت دسته ها و گروه ها دور هم  مجتمع بودند . بعضي مقداري راه آمده اما پشيمان شده و متحير بودند . بعضي مانند اسب سوار و يا با سرعت بيشتر رو بـه بالا مي رفتند . خلاصه امر اينكه تمام اين افراد واقع درون منطقه نور نيز هركدام شكل و شاكله ي خاصي داشتند . هرچه بـه بالا مي رفتيم افراد كمتر مي شدند که تا نزديك قطب و محور چند نفري بيشتر بـه چشم نمي خوردند كه مي خواستند وارد ستون نور شوند . من خودم نفهميدم بـه چه وسيله اين راه را طي كردم . گويا روي هوا با سرعتي همينطور چرخ مي خوردم و بالا مي رفتم که تا رسيدم بـه كنار محور . ديدم درون آنجا دو نفر ايستاده اند : يكي حضرت آيت الله انصاري (ره) و ديگري را درون آن وقت نشناختم و سپس مشـهود شد كه حضرت آقاي حداد (ره) هست . من همينكه بدان محل رسيدم فوراً آيت الله انصاري(ره) مرا گرفت و در داخل ستون نور پرتاب كرد!!!!!!!!عجيب عالمي بود . از عظمت و ابهت و سكون و اطمينان و حيات و قدرت و احاطه بر ماسوي . درون آنجا چهارده معصوم (ع) بدون شكل و صورت و بدون تعين بودند . چنان مرا لذت و بجتي دست داد كه که تا حال كه ده ها سال از آن مي گذرد مزه ي آن درون كام من باقي هست . من درون آنجا غرق درون تحير و بهت بودم و مستغرق درون اذت ولايت كه ناگهان مرحوم انصاري (ره) بـه شانـه من زدند و فرمودند : " بس هست تا اينجا كه رفتي ! برخيز برويم ! ساعت قريب ظهر هست !!!! " و از مسائل لازم الذكر اينكه من خودم درب ِ شبستان را كولون كردم و آقاي انصاري (ره) از درون بسته وارد شد و دوم اينكه احدي از جاي من خبر نداشت و به حسب موازين ظاهري ورود من درون شبستان متروك مسجد پيغمبر آن هم با آن كيفيت محال مي نمود و غير از اطلاع غيبي مرحوم انصاري (ره) بر محل من محملي ديگر وجود ندارد و سوم ، مشاهده ي مرحوم انصاري(ره) مكاشفه ي مرا بود ، كه معلوم بود از تمام جريانات و مشاهدات من مطلع بوده اند . "

سالک وارسته جناب آقای حاج محمد حسن بیـاتی (ره) مـی فرمودند : زمانیکه حضرت آقای حداد (ره) بـه ایران تشریف آورده بودند درون زمان مراجعتشان از همدان بـه کاظمـین بـه بنده فرمودند : مرحوم آیت الله انصاری (ره) سالکان راه خدا را از یک طریق مـی برد ولیکن من از سه طریق مـی برم .

جناب بیـاتی (ره) درون بیشتر مواقع مـیزبان اولیـای خدا بودند . درون زمان سفر آیت الحق سید هاشم حداد (ره) بـه ایران , بـه منزل ایشان هم وارد شده بودند و در اینجا بود کـه برای عارف وارسته آیت الله تالهی(ره) عبارت " یـا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک " از زیـارت نامـه بی بی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره(س) را معنا کرده بودند جوری کـه موجب مسرت و بهجت آیت الله تالهی (ره) و شنوندگان  شده بود . حضرت علامـه طهرانی حسینی (ره) درون نامـه‌اي بـه رفيق سالك و شفيق طريق مرحوم آقاي حاج محمّد حسن بياتي(ره) از كربلا چنين مي‌نويسند:

بسم الله الرّحمن الرّحيم

و لَهُ الحَمدُ في الاُولي و الآخِرةِ و لَهُ الحُكمُ و إليهِ تُرجَعون

سلام‌هاي پياپي و درود پي‌در‌پي و تحيّات وافره و ادعيه خالصه بر آستان حضرت محبوب باد كه افق مقدّس عالم دل را مكان خود فرمود، و با ولايت تامّه خود متصرّف درون كون و مكان گرديد.امروز شاه انجمن دلبران يكي است، دلبر(گرچه جز او هيچ نيست) هميشـه دل بر آن يكي است.نيكو رقيمـه مباركه زيارت و حقّاً مطالب حقّه‌اي هست كه خداوند بر زبان و دل شما جاري ساخته است، نـه مبالغه و اغراق. گرچه بايد گفت تازه اين تمجيد و تحسين درون حدود فكر ماست نـه رسا بـه قامت او، و اين انديشـه درون ظرف تعقّل ما نـه محيط بر بحر فضل او. آب دريا را بـه پيمانـه پيمودن غلط هست و امواج بادهاي تند را با غربال محدود نمودن و با دستار مقيّد كردن نـه صحيح.

و ان قمـیصاْ خیط من نسج تسعه        و عشرین حرفاْ عن معالیـه قاصر

باري هزار بار شكر كه گرچه نـه درون خور خريداران اوئيم، چون نـه ثمني درون دست و نـه مثمني محدود، ليكن درون زمره بعرصه در‌آمدگان بازار او و زمره مشتاقان جمال و والهان حريم درگه او.

به هر طرف کـه نگه مـی کنم تو درون نظری    چرا کـه بهر تو جز دیده جایگاهی نیست

حضرت علامـه طهرانی(ره) درون نامـه ای دیگر بـه مرحوم بیـاتی (ره) مطالب را عمـیقتر بیـان فرموده و با تعابیر عجیبی از استادشان آیت الحق سید هاشم حداد (ره) یـاد مـی کنند :

بسم الله الرّحمن الرّحيم  /  اللَهمَّ أنتَ السّلامُ و مِنكَ السَّلامُ و إليكَ يَنتَهي السّلامُ  /  و لَه الحمدُ في الاُولي و الآخِرةِ، وهو الأوّلُ و الآخرُ و الظّاهرُ و الباطنُ  /  و هو عَلي كُلّ شَيءٍ قديرٌ

السّلام عليكم و رحمةُ اللهِ و بركاتُه؛ بعد از اهداء تحيّات وافره و ادعيه خالصه بصحّت و موفّقيّت درون شب سه‌شنبه وارد كاظمين عليهما السّلام، و در صبح سه‌شنبه وارد كربلاي معلّي و مشّرف بحضور حضرت عزيز انسان العين و عين الانسان حضرت آقاي حاج سيّد هاشم حدّاد روحي فداه شدم. اللَهُمَّ أفِضْ صِلَةَ صَلواتكَ و أوَّلَ تَسليماتِكَ علي أوّلِ التّعيُّناتِ المُفاضَةِ مِن العِمآءِ الرَّبّاني، ‌و آخِرَ التَّنزّلاتِ المُضافةِ إلي النَّوعِ الإنسانيِّ، المُهاجِر مِن مكّة كانَ اللهُ و لَم يَكُن مَعهُ شَيءٌ ثاني.جاي دستبوسي و پابوسي اصالتاً يا نيابتاً نبود، لأنّه كلُّ شيءٍ و مَع كلِّ شَيءٍ و قآئمٌ بكلِّ شيءٍ، وسِع كُرسيُّه السّمواتِ و الأرضَ، زَيتونةٍ لا شَرقيّةٍ و لا غَربيّةٍ، فَللَّه المَثَلُ الأعلي.    

بوي گلم چنان مست كرد    دامنم از دست برفت

پس از استقرار، از حالات حضرتعالي بخصوص و ساير رفقا خدمتشان معروض افتاد بسيار خرسند شدند و دعاي خير فرمودند .

 عبد عاصي : مسجد پيغمبر درون همدان بسيار معروف هست . خود آيت الله انصاري همداني(ره) مدتها درون همين مسجد نماز مي خواندند و هم اكنون امامت اين مسجد با سالك طريق حضرت آيت الله سيد احمد حسينيان (حفظه الله) از شاگردان عارف كبير موحد عالي قدر حضرت آقاي حداد (ره) مي باشد . رفقا بـه اين توجه بفرمايند كه براي يافتن استاد بالاخره بايد قابليتي ايجاد كرد . همينطوري از قيافه ي كسي خوششان نمي آيد که تا استاد برسانند !!! بعد بايد جنبيد و اهل مراقبه شد . اين نكته اول . دوم اينكه سير دست بـه دست شدن استاد هميشـه وجود ندارد . خيلي ها يك استاد بيشتر نيافتند و تا اخر پاي بند بـه او شدند . ولي ندرتاً كه اين اتفاق مي افتد اين دست بـه دست شدن سير تكاملي داشته هست . نكته ديگر اينكه : رفقا حواسشان بـه مكاشفات مرحوم بياتي(ره) پرت نشود و گيج نشوند . اين مكاشفه ها مخصوص ايشان بوده و قرار نيست راهنماي كس ديگري باشد . هر مكاشفه بر اساس باطن سالك محقق مي شود كما اينكه مكاشفات بسيار دقيقتر و عاليتري براي بسياري از اولياي الهي و سالكان طريق الي الله رخ مي دهد و انگار نـه انگار . بعد نبايد انگشت حسرت بـه دهان بگزيم ! درون مرحوم بياتي (ره) از همـه بيشتر اطاعت و امتثال امر استاد مشـهود هست كه بي شك عامل تعالي اين سالك وارسته بوده هست . ما هم اگر صدق نيت پيدا كنيم و در اعمالمان خلوص نسبي هم حاصل شود خداي مـهربان براي ما هم راهبرمطمئن و حقيقي خواهد فرستاد . مزار شريف مرحوم بياتي(ره) كنار مزار مرحوم حاج هادي ابهري(ره) درون كنار تربت پاك حضرت آيت الله انصاري همداني(ره) هست . بـه تازگي سنگ قبرها را برداشته اند و دو سه رديف از بالا و پايين را صاف كردهاند ً که تا براي مزار مرحوم آقاي انصاري(ره) طاق نصرتي درست كنند . انشاالله همـه رفقاي خواننده بـه اين هدف دست پيدا كنند و تحت ارشادات ولي الله الاعظم (عج) كه منشاء همـه ي خوبي ها و خير هست قرار بگيرند و حقير سراپا تقصير را از دعاي سحر فراموش نفرمايند .

بروح سالك باتقوا مرحوم حاج محمد حسن بياتي (ره) و اساتيد ارجمندش الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون پنجشنبه یـازدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 11:0 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله شریفی زابلی (ره)

برای اولین بار درون وبلاگ طریق الی الله - بـه این نثر - مـیخوانید :

سالك رباني مجاهد عاليقدر آيت الله ميرزا محمد ابراهيم شريفي زابلي (ره) شاگرد و داماد سيد سند آيت الله سيد علي قاضي طباطبايي(ره)

استاد كل آيت الله سيد علي قاضي(ره) درون نامـه اي بـه آيت الله شريفي زابلي(ره) كه درون مشـهد مقدس حضور داشتند مي فرمايد : :«...و اگر درون ارض اقدس قدري مانديد، كما هو المظنون .البته متوقع هست كه بـه فيوض عظيمـه برسيد.تمام اهل طريقت يا اغلب آنـها،حسب خود را بـه حضرت رضا-عليه و علي آبائه و ابنائه الصلاة و السلام و التعية والثناء-منتهي ميسازند و حرفشان بر اين هست كه درون دولت هاشميه كه تقيه كم شد و اول تنفس شيعه بود،آن بزرگوار، طريقت را كه باطن شريعت هست راهنما شد و علناً بـه مسلمين رسانيد كه راه ، همين هست و ظاهر (كذا)، ظاهر آن هست و آن مخصوص وجود اميرالمومنين و اولاد كرام او بود- صلوات الله عليهم- و فلان و فلان خبر نداشتند، نامحرم بودند...و گويند كه حضرت رضا ، خرقه را بـه معروف كرخي داد...مقصود آنكه غافل مباش!»

سالك رباني مجاهد في الانفس والنفوس آيت الله ميرزا ابراهيم شريفي زابلي(ره) متولد سال 1283 شمسي و اهل خطه اي از اين خاك نوراني وشـهيدپرور هست كه افتخارات فراواني درون طول تاريخ كسب كرده هست . سيستان و زابل گرمايي از جنس محبت دارد . مثل گرماي نجف . بهمين دليل آيت الله شريفي زابلي(ره) درون جوانی بعد از قم و تلمذ درون درس آيات عظام حاج شيخ عبدالكريم حائري، حاج آقا حسين قمي و آيت الله بروجردي(رضوان الله عليهم اجمعين) ، جهت تحصيل عازم نجف شد و در دروس آقا ضياءعراقي و آقاسيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله نائيني(رحمت الله عليهم) شركت كرد . اما شيخ زابلي بنابر هدايت خاصه ي رب العالمين پايش بـه وادي توحيد باز شد و خدمت آيت بزرگ عرفان سيد علي قاضي طباطبايي(ره) رسيد و بعدها با صبيه ي ايشان ازدواج كرد و " داماد آيت الله قاضي " شد . اسامي دامادهاي مرحوم قاضي(ره)  نيز از اين قرار هست : 1- آيت الله سيد علي عينكي طباطبايي؛2- آيت الله ميرزا محمد ابراهيم شريفي؛ 3- آيت الله شيخ محمد سرابي ؛ 4- سيد كاظم رفيعي ؛5- ميرزا محمد حسين تبريزي . دوران تحصيل آيت الله شريفي(ره) سي سال طول كشيد . از همدوره اي هاي ايشان ميشود از علامـه طباطبايي(ره) ، شيخ عليمحمد بروجردي (ره) و آيت الله بهجت (ره) نام برد . او مورد توجه خاص استادش بود . اواخر دوره سلطنت پهلوي اول با درجه اجتهاد وارد سيستان شد و امامت جمعه مسجد جامع حسين آباد را بـه عهده گرفت . درون زماني كه منبر رفتن ممنوع بود بـه مدد سيدالشـهدا(ع) مراسم عزاداري بـه پا مي كرد و به تبع آن توسط دستگاه جور دستگير و زنداني مي شد . درون زمان مصدق كه انتخابات آزاد عنوان شده بود بـه درخواست آيت الله كاشاني وامريه ي آيت الله بروجردي(ره) كانديد مردم خونگرم سيستان شد . اما درمقابل رقيبي از عمال حكومت داشت كه درون زمان انتخابات فتنـه اي بـه پا شد و او را دستگير و به تهران بردند . بـه وساطت آيت الله بروجردي(ره) آزاد شد و به سيستان برگشت . آيت الله شريفي زابلي درون 17 ديماه 1348 شمسي بعد از عمري مجاهدت با عارضه قلبی بـه ملكوت اعلي پيوست . ایشان محبوب اهالي سيستان بود و مومنين و اخيار از او بسيار حمايت مي كردند . قيام تاريخي 19 بهمن سال 1330 سيستان و رشادتهای آیت الله زابلی هميشـه درون ياد و خاطره ي آن ديار باقي هست . مردم مجاهد سيستان جزء اولين خونخواهان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) هستند .

روزه های زیـاد مـی گرفت و عمل ام داود را هر ماه انجام مـی داد وحتی سر موقع افطار نمـی کرد کـه با تذکر استادش مرتفع شد . از علوم غریبه اطلاع داشت و نسخه هایی از او وجود دارد . همـیشـه به منظور حضور درون جلسات آیت الله قاضی(ره) سبقت مـی گرفت و تا رسیدن استاد از بقیـه اهل صفا و شاگردان آن آیت ربانی پذیرایی مـی کرد مخصوصاً شبهای ماه مبارک رمضان . او همراه سعی مـی کرد که تا جایی کـه مجاز هست در محضر استاد باشد و بیشتر مشکلات و حاجات استاد را او رفع مـی کرد . عایرغم کمـیاب بودن کتاب شریف " بحر المعارف " اثر مولی عبدالصمد همدانی (ره) – مدفون درون ایوان طلای حرم باصفای ابی عبدالله الحسین(ع)مرحوم شریفی بـه سرعت به منظور استاد تهیـه کرده و در مواقعی کـه مرحوم سید محمدحسن قاضی(ره) آنرا به منظور پدرشان قرائت مـی د که تا آنجا کـه ممکن بود کناری مـی نشست و حرفی نمـی زد و در آن حال حضرت آقای قاضی(ره) کـه معمولاً وقتی غرق درون تامل و تفکر مـیشدند کف دستشان را باز مـی د و نگاه خود را بـه انگشتان و ناخنـهای خود مـی دوختند مشغول اوراد مـی شدند- بـه سجده های طولانی مـی رفتند یـا حتی غذا مـی طلبیدند و در همـه این حالات فرزند مشغول قرائت بود و پدر غلطهای او را مـی گرفت . درون هر حالی کـه بود !!! دقت و هوشیـاری استاد کل , لحظه ای کم نمـی شد . درون هر حالی کـه بود . مرحوم سید محمدحسن قاضی (ره) مـی گوید : بعضی طلاب زمانی را کنار رودخانـه ای مـیگذراندند و شبها بـه مسجدکوفه یـا سهله مـیرفتند . مسابقه ی مشاعره ای شد . من درون یکی از گروههایی بودم کـه مرحوم شریفی زابلی(ره) حضور داشتند . درهفته اول مسابقه ایشان شرکت ند و در هفته دوم شرکت و برنده شدند . از ایشان ماجرا را پرسیدم . فرمودند : هفته پیش حافظ را مطالعه کردم !! قضیـه را بـه والد معظم(ره)عرض کردم کـه فرمودند : این یکی از آثار مواظبت بر قرائت آیت الکرسی و دو معوذه هست . آیت الله شریفی زابلی (ره) مـی فرمودند : موقعی کـه در زندان بودم و تحت فشارهای سخت قرار گرفته بودم درون خواب سیدی درون لباس روحانی دیدم ( البته مرحوم شریفی نام آن سید را فاش ند ) کـه به من گفت : فردا آزاد خواهی شد اما درون نجف فلان علویـه ای را کـه مـیشناسی را فراموش نکن . فردا بـه یکی از دوستانم کـه برای دیدنم بـه زندان آمده بود و عازم نجف بود مقداری وجه دادم که تا به آن علویـه بدهد و خودم هم اثاثیـه ام را جمع کردم و منتظر زندانبان شدم که تا خبر آزادیم را بیـاورد . آیت الله شریفی(ره) بـه همـین شکل از زندان رها شدند . این سالکان طریق الی الله با همت و استقامتی کـه داشتند نـه تنـها از حبس دشمن آزاد شدند بلکه از قفس حجابهای ظلمانی و نفسانی و به مدد انفاس اساتید عرفان از حجب نورانیـه هم آزاد شدند . خوب ! وقتی ما کاری نمـیکنیم کـه صلاحیت و قابلیت بدست آوریم نباید انتظار داشته باشیم کـه امثال مرحوم قاضی|(ره) از ما دستگیری کنند . زندگی نامـه آیت الله شریفی زابلی(ره) بغیر از مطالب حذف شده همـین بود . عمری مجاهدت . جهاد اصغر و جهاد اکبر . سالکی کـه در جبهه ی عالم ماده و عالم نفس مجاهده کند و صاحب فتح و ظفر شود صاحب باطن نورانی و شفاف خواهد بود . مرحوم شریفی (ره) چه پاکدامنی و طهارت باطنی داشته کـه آقای قاضی(ره) او را داماد خود کرده !!! این بزرگواران چهانی بودند ؟ مرحوم شریفی زابلی(ره) چه کرد کـه مرحوم قاضی(ره) اجازه این همـه مجالست و موانست و ملازمت مـی داد ؟ چه مراقبه ای مـی کرد کـه معتمد استادش بود ؟ چرا ما با اطرافیـانمان نمـیتوانیم بـه سیره ی پیـامبر و اهل بیت (صلوات الله علیـهم) رفتار کنیم ؟ یـا عجولیم یـا متوقع . خودمان و کارهایمان را بزرگ مـی دانیم و دربرابر لطف دیگران سپاسگزار نیستیم .  ما خدا را کمتر " شکر " مـیکنیم چه برسد بـه دیگران ؟! گاهی هم جور دیگر هست . از دیگران همـیشـه بـه جهت تملق ممنون هستیم اما تشکر از خدا را بلد نیستیم . یـاد نامـه ی آیت الله شریفی(ره) بـه مرحوم قاضی(ره) افتادم کـه در آن از فراق و هجران گفته بود . مـیرزا ابراهیم(ره) سالک بود . یعنی " محبت بـه خدا " بود کـه به شکل محبت بـه استاد درآورده بود . فراق یـار بود کـه برای استادش مـی نوشت . او درک کرده بود این چیزها را !!! ما چقدر از فراق که تا الان نالیده ایم ؟ ما نـه به منظور خدا و نـه به منظور ولی اش کـه به حساب شیعه بودن و عاشق علی(ع) بودن و زن حسین(ع) بودن و غیره , بـه او فکر مـیکنیم کـه نزدیکیم , خیلی کم از دوری آه مـیکشیم و دلگیریم و اشک مـیریزیم . خدایـا ! بـه حق خوبان درگاهت , دل ما را هم نرم کن که تا برای خودت بسوزیم .

بروح سالک الی الله آیت الله مـیرزا ابراهیم شریفی زابلی (ره) و استاد عالی مقامش (ره) و همـه شـهدا و صلحا و ابرار و مومنین و مومنات الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 20:17 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله سید حسین فاطمـی قمـی

 عارف ربانی فقیـه اخلاقی آیت الله سید حسین فاطمـی قمـی (ره)

آيت الله كميلي(سلمـه الله) مي فرمودند : حدود 13 – 14 سال داشتم كه  درون نمازهاي جماعت آيت الله سيد حسين فاطمي قمي(ره) شركت مي كردم . روزي ديدم آن پيرمرد نوراني عصازنان مي رود و زيرزمزمـه اي دارد . نزديك كه رفتم ديدم اين ذكر شريف را تكرار مي كردند : " يا من تسمي بالغفور الرحيم ، يامن تسمي بالغفور الرحيم ، يا من تسمي بالغفور الرحيم " .

سالك وارسته ، متقي پرهيزكار ، اخلاقي متخلق آيت الله حاج سيد حسين فاطمي قمي(ره) از اعاظم تلامذه حجت الحق ، عارف كامل مكمل ، مناجاتي كبيرآيت الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي (نفع الله بنور تربته السالكين) بود كه درشب تاسوعاي 1297 قمري بدنيا آمد و درتاريخ 27 شوال سال 1389 مطابق با 16 دی ماه 1348 شمسي خلع لباس عالم فاني شد . بر روي سنگ مزارش حك شده : انما الدنیـا فناء / قد ارتحل العالم الناسک العابد السالک العارف المتأله حجة الاسلام و المسلمـین الحاج اقا حسین الفاطمـی نجل افقه السعید آیت الله الحاج سید اسحاق الرضوی القمـی قدس سرهما لیلة 27 شوال 16/1389. دی ماه 1348 - هی الدنیـا یقول بلا فیـها.  او از آرميدگان بهشت شيخان هست . جايي كه آيت الحق سيدهاشم حداد (س) درباره آن فرموده : "بسيار پر نور و پر بركت‌ است‌، و خدا ميداند چه‌ نفوس‌ زكيّه‌ و طيّبه‌اي‌ درون اينجا مدفونند. پس‌ از قبر مطهّر بي‌بي‌ كه‌ فضاي‌ قم‌ و اطراف‌ قم‌ را باز و گسترده‌ و سبك‌ و نوراني‌ نموده‌ است‌، و بواسطۀ بركات‌ آنحضرت‌ است‌ كه‌ گويا خستگي‌ از زمين‌ قم‌ و از خاك‌ قم‌ برداشته‌ شده‌ است‌، هيچ‌ مكاني‌ درون قم‌ به‌ اندازۀ اين‌ قبرستان‌ نوراني‌ و با رحمت‌ نيست‌. و سزاوار است‌ طلاّب‌ و سائرين‌ بيشتر از اين‌ به‌ اين‌ مكان‌ توجّه‌ داشته‌ باشند و از فضائل‌ و فواضل‌ معنوي‌ و ملكوتي‌ آن‌ بهرمند شوند، و نگذارند اين‌ آثار محو شود و دستخوش‌ نسيان‌ قرار گيرد ." آيت الله قمي (ره) از نوادگان جناب موسي مبرقع(ع)ابن جوادالائمـه(ع) هستند كه شجره نامـه شان را آيت الله مرعشي نجفي(ره)استخراج كرده هست . پدرش سيد اسحاق از خواص شيخ انصاري(ره) بود . زاهد والامقام آيت الله فاطمـی قمي(ره) عمرطولاني داشت و خيلي از اهالي معرفت محضر او را درك كرده اند . آيت الله حسن زاده آملي (حفظه الله) ميفرمودند : چون خدمتش رسیدم دیدم پیرمردی هست در حدود صد سال و از کار افتاده بود، بعد از ادای آداب ورود از مرحوم آقا مـیرزا جواد آقا سخن بـه مـیان آوردم، تشویق د و فرمودند: «آقای کـه در این اوضاع از من درون این گوشـه خبر بگیرد و دنبال احوال و آداب اقا مـیرزا جواد آقا ملکی (رحمةالله علیـه) باشد معلم هست که درون او چیزی است.) عرض کردم از مرحوم آقای ملکی دستو رالعملی بـه ما مرحمت فرمایید گفت:  " او خودش دستور العمل بود، شب کـه مـی شد دیوانـه مـی شد و در صحن خانـه دیوان وار قدم مـی زد و زبانش بـه این شعر مترنم بود کـه : گر بشکافند سراپای من / جز تو نیـابند درون اعضای من ... آخرین حرفش این بود کـه گفت: الله کبر و جان تسلیم حق کرد. آن جناب اجازه نمـی فرمودند کـه از او عبگیرند و بعضی از دوستان و ارادتمندانش این نقشـه را طرح د کـه در حال نماز از او عبگیرند کـه نتواند مانع شود و در حالی کـه از عگرفتنش بی خبر بود از او درون حال قنوت نماز عگرفتند . " آيت الله قمي(ره) شبهاي جمعه دعاي توسلي داشت و بزرگان شركت مي كردند . درون بعضي منبرهاي موعظه كه حالش تغيير مي كرد بر سر و پيشاني مي زد و حديث نفس ميفرمود و با ناله هاي او همـه اشك ميريختند . اين هست مناجات عمومي . و اين اثر نفس پیر مناجاتيان ، ميرزا جواد آقا (ره) هست . كتاب شريف " جامع الدرر " آيت الله سيد حسين قمي(ره) از ارزشمندترين كتب اخلاقي هست . از شاگردان معروفش ميتوان از آيت الله شيخ علي پهلواني(ره)-آيت الله خرازي-آيت الله روح الله شاه آبادي و... نام برد . از نـهضت امام خميني(ره) بااين پيش زمينـه حمايت ميكردند كه : درون مشـهد مقدس حضرت رضا(ع) را درخواب ديدم و آقاي خميني را كه سمت راست ايشان بود و حضرت(ع) بـه آقاي خميني با لفظ مجاهد في سبيل الله خطاب ميفرمودند . درون ماه محرم و صفر درون عتبات عالیـات پيشاپيش سينـه زنان مي رفت و در مصيبت جدش حسين(ع) پيرهنش را چاك مي داد . فرزند ايشان ، حاج حسن فاطمي مي گويد : « از ايشان شنيدم کـه مي فرمود : " درون منزل کـه روضه داشتيم ، منبر را درون ايوان گذاشته بوديم . يکي از روزها وقتي مشغول روضه خواندن بودم ، بـه داخل اتاق کتابخانـه نگاه کردم ، ديدم مادرم ، صديقه ي  طاهره ( س ) ايستاده و در مراسم ما شرکت کرده اند . " ايشان درون آن مجلس حالشان بد شد و همان بالاي منبر حالت بيهوشي پيدا د کـه چند نفر  ايشان را  گرفته ، پايين آوردند . » درون مجالس بسيار بر خود عتاب مي کرد و گاهي با دست بر سر و صورت خود مي زد و مي گفت : (( واي بر من ! )) لطافت روح عظيم آن بزرگ که تا آنجا بود کـه شخصيت بزرگي مانند آيت الله مرعشي نجفي ، زماني کـه در بستر بيماري بود از ايشان خواست که تا براي بهبودي اش هفتاد حمد بخواند . فرزند آيت الله مرعشي مي گويد : درون حال خواندن حمد ، چهره ي سيد حسين بر افروخته بود و حالشان عادي نبود . بعد از تمام شدن هفتاد حمد ، آيت الله مرعشي برخاست و رو بـه حاج آقا حسين فرمود : " بـه جدت خوب شدم ! " درون کتاب جامع الدرر درون مقام خطاب بـه نفس خويش مي گويد : (( اي ديده ي هشتاد ساله ي حسين فاطمي ! چقدر ديدي بـه ديده ي نابينايت ، نافرمانان حق سبحانـه را کـه چه د و چه ديدند ؟ دنيا طلبان بـه لباس عقبي طلبان چه نتيجه بردند ؟ " أخلص العمل فإنّ النّافذ بصير بصير )) او از ملازمين دائمي ميرزا جواد آقا (ره) بود و نسخه خطي كتاب سيروسلوك استادش دست او نگهداري مي شد . طهارت و تهذيب نفس وكسب مقامات والاي او بود كه طلاب دورش حلقه مي زدند . درباره زمان رحلت استادش مي فرمود : روز دهم دیحجه سال 1343 هـ - ق کـه پنج شنبه و مصادف با عید قربان بود، صبح بـه مسجد جمکران رفتیم و قبل از ظهر برگشتم، که تا به خانـه آمدم، خبر دادند حاج مـیرزا جواد آقا جویـای احوال شما شده است، چون ازالت او آگاهی داشتم با شتاب بـه خدمت ایشان رفتم وقتی وارد اتاقش شدم، منظره ای شگفت انگیز دیدم. مشاهده کردم او بـه رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر درون بستر نشسته هست برحسب ظاهر منتظر بود اذان ظهر بگویند که تا نماز بخواند اما گویـا مسئله عمـیق تر ازاین موضوع بود. درون بستر شروع بـه خواندن اذان و اقامـه کرد کـه با گفتن هر جمله و ذکری، آرامش او افزایش مـی یـافت، دعای تکبیرات افتتاحیـه را خواند و همـین کـه به تکبیره الاحرام رسید و گفت: الله اکبر، روح پاکش از بدن او بـه سوی عالم قدس پرواز کرد.

درباره مجالس آيت الله ملكي تبريزي(ره) ميفرمود : معصوم علیـه السلام فرمود: موعظه چون از قلب بیرون آید داخل قلب مـی شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمـی کند.مواعظ ایشان ـ طاب ثراه ـ چنان بود کـه گویی آتش درون دل جُلساء مشتعل مـی نمود، چنان بود کـه گویـا انسان را از این نشئه خارج و به عالم دیگری داخل مـی کند، ولی چون از مجلس ایشان خارج مـی شدیم با هر یک از مجلسیـان آن مرحوم تماس مـی گرفتم باز همان حال غفلت درون او بازگشت کرده  بود؛ از بعد ایشان پیوسته آرزوی یک چنین مجلسی را دارم و به دست نمـی آورم. آيت الله قمي(ره) مي فرمود : ايشان بسيار محيط بـه اخبار بودند، همچنين درون فقاهت ؛ زيرا حقير كتاب غايه القصوايى داشتيم ايشان حاشيه بر او نوشته و حضرت آية الله العضمى آقاى شيخ ابولقاسم قمى و حجة السلام جناب آقاى آقا سيد محمد - طاب ثراهما - هروقت درون مساءله اى از مساءئل فقهيه توقف داشتند با ايشان مذاكره مى كردند ؛ ليكن جناب ايشان بـه خيال مرجع تقليد شدن نبود ؛ درون هر صورت بسيار جديت داشتند بـه رفتن زيارت حضرت معصومـه(س) با داشتن مرض قلب ، همـه روزه مشرف مى شدند بـه حرم و در مقام رضا و تسليم ، گويا از خود اراده اى نداشت ، سراپا تسليم اراده خداى تعالى بود ؛ جوانى داشت بـه نام آقا ميرزا على آقا كه بـه مرض و با درون گذشت و آن جوان بسيار دانشمند و در علم و عمل سر آمد اقران خود بود ، ليكن حقير روز فوت او نتوانستيم بروم روز ديگر كه رفتم ديدم آقاى ملكى - رضوان الله عليه - نشسته و چشم ها بـه گودى فرو رفته ، مردم مى آمدند و ايشان را تسليت مـی گفتند،ولى ايشان مشغول بـه ذكر خدا بود و زبانش بـه حمد خدا گويا بود، درون اواخر عمر هفت سال از خانـه بيرون نيامد مگر قبل از اذان صبح درون بالاى سر حضرت معصومـه(س) نماز صبح را بـه جاى مى آورند؛ بعد از نماز ايشان ، مرحوم آقا شيخ ابراهيم ترك معروف بـه صاحب الزمانى ايستاده موعظه مى كرد. حاج آقا حسین (ره) ميفرمود : اگر يكى از شاگردان شان يا از دوستان بـه مرضى مبتلا مى شد ايشان از حرم بـه منزل آن شخص رفته و بالاى سر مريض مى نشست و هفت حمد مى خواندند و به خانـه مراجعت مى كردند و همـه روزه ،اول آفتاب حقير و ساير شاگردان ايشان درون منزلشان جمع مى شديم و آن جناب ما را بـه كلمات آتشين خود موعظه مى فرمود،به طورى كه صداى گريه و ضجه از اهل مجلس بلند مى شد! و اما عادت شبهاى ايشان چنين ايشان چنين بود كه بـه مـهمانى و غير مـهمانى نمى رفت و پس از ادعاى فرائض و نوافل استراحت مى فرمود و دل شب درون مناجات با قاضى الحاجات حالاتى داشتند كه وصفش بـه قلم راست نيايد؛ از جمله حالات شب ايشان مانند ديوانـه و عشق لقاى حق ، بـه طورى كه مى توان آن بزرگوار پيروى از مولاى خود امير المومنين(ع) مى نمود درون درك كردن طلوع فجر؛ چنانكه درون كتاب كبريت احمر بـه روايت بيت الاحزان ،موقعى كه حضرت على عليه السلام را از مسجد بـه خانـه مى بردند،صبح دميده بود فرمود: روى مرا بـه مشرق كنيد،فرمود ( والصبح اذا تنفس ) ( سوره تكوير، آيه 18)،اى صبح ! تو شاهد و گواهى و از تو شـهادت خواهم خواست كه از بدايت امر كه با رسول خدا عليه السلام نماز خواندم مرا که تا امروز، خفته نيافتى و هميشـه تفحص از تو مى كردم  ! . درباره خودش ميفرمود : حقير درون شبى از شب هاى ماه رمضان براى كارى بيرون از شـهر رفته بودم ، ديدم عده اى از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم براى تفريح و گردش بيرون رفته بودند،اين منظره بر من ناگوار آمد. روزش بعد از نماز ظهر و عصر و خاتمـه فرمايشات ايشان بـه عادت همـه روز درون ايوان مدرسه فيضيه ، حقير ذكر مصيبت مى كردم ، آن روز قبل از ذكر مصيبت قضيه شب گذشته را عنوان كردم بـه اين نحو كه چرا بايد ماهى كه فرمودند دعيتم الى ضيافة الله ) كه روزش بهترين روزها و شبش بهترين شبها ؛ نفس ها درون آن ثواب تسبيح دارد ؛ خواب درون آن ،عبادت هست ؛ چرا بايد اهل علم بـه تفريح بروند؟ و به سايرين از جلالت اين ماه تذكر ندهند؟ آن روز گذشت . صبح روز ديگر درون مسجد بالاسر بعد از نماز خواستم سوالى از ايشان بكنم که تا چشم شريفش بـه من افتاد، مرا درون معرض عتاب درآورده فرمود: ديدى روز قبل چه كردى درون حضور اشخاص مختلفه از عوام و غيره ؟!چرا بايد بـه اين نحو اسم اهل علم و علما را ببرى ؟ مگر تفريح غير مشروع هست و يا بايد علما منبر بروند و به اهل علم مطالبى را بگويند؟ ممكن هست به نحو ديگرى بـه آنـها بگويند. سرم بـه زير افتاد عرض كردم : خطا رفتم اكنون بفرماييد چه بايدم كرد؟ فرمود برو منبر و بگو من خطا كردم !ولى براى من مشكل بود اظهار كنم خطاى خود را و ليكن درون ذهنم بود که تا يك روز آقا شيخ ابراهيم ترك زير بغل مرا گرفت و گفت : تو بايد امروز منبر بروى بـه جاى من و به سختى مرا بلند كرد،رفتم منبر،فرمايش آن مرحوم بـه يادم آمد گفتم : درون آن روز كه گفتن چرا بايد اهل علم درون ماه رمضان بـه تفريح بروند من خطا كردم ! چيزى از اهل علم نديدم ؛ ذكر مصيبت كرده فرود آمدم .آيت الله سيدحسين فاطمي قمي(ره) مقدمـه اي شيوا هم بر كتاب استادشان " المراقبات " نوشته اند كه حال و هواي آفاقي آن بوي " معرفت نفس " ي را مي دهد كه درون گل وجودي عارف كامل آخوند ملاحسينقلي همداني(ره) نـهفته بود . آيت الله شيخ احمد مجتهدي تهراني (ره) و جناب شيخ حسين انصاريان هم مجالس اين مجتهد اخلاقي را درك كرده اند . اما شاید مـهمترین سالکی کـه در جلسات ایشان شرکت مـیکرده و احیـاناً بهره هم مـی بردند عارف واصل  دلسوخته ی حب الهی آیت الله محمدجواد انصاری همدانی(نورالله مرقده) بوده اند . آیت الله حاج سید حسین فاطمـی قمـی(ره) بـه واقع تعت شعاعهای نورانی استادش قرارگرفته بود . این بیت را درون منبرهایش زیـاد مـی خواند : صمت وجوع وسهروعزلت وذکر بـه دوام / نات جهان را کند این پنج تمام . عاشق مسجد جمکران بود و شبها کـه مـی رفت که تا صبح عبادت مـی کرد . تقوا و تواضع ایشان بسیـار زیـاد بود . وقتی مـیخواستند شناسنامـه بدهند و اسمشان را پرسیده بودند فرموده بود : من هیچ بن هیچم . و مـی فرمود : " ای هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ " . وقتی از خانـه بیرون مـی آمد نگین انگشترش را بـه کف دست برمـی گرداند و این دعا را مـی خواند : " آمن بالله وحده لا شریک له آمنت بسر آل محمد وعلانیتهم وظاهرهم وباطنـهم ..."  او از کمرنگ شدن باورها و اعتقادات مردم و شیوم انحرافات و گناه درون آشکارا و خیـابانـها نگران و حساس بود . کتاب " جامع الدرر " او واقعاًگنجینـه اخلاقی است  . او درون دامن پدری رشد کرد کـه او هم صفای باطن داشت . پدرش درون عالم رویـا دیده بود کـه بی بی فاطمـه زهرا (س) حجاب برداشته بودند و او را با دست مرحمت فرموده بودند . پدرش ازخدا خواسته بود که تا به نحوی سیـادتش را برایش اثبات کند کـه کرد . حاج آقا حسین (ره)سجده یونسیـه را دوست داشت . درون مکاشفه ای درون همـین ذکر خودش را درون بیـابانی سرگردان دیده بود . هاتفی ندا داده : بگو " یـااباصالح المـهدی" . مـی فرمود : بـه اولیـای خدا عنایـاتی مـیشود کـه به عوام نمـیشود . یکی از بزرگان درون ماه رمضان هنگام خواندن زیـارت امـین الله درون حرم مولا امـیرالمومنین(ع) که تا به فراز " و مواعد المستطعمـین معده " مـیرسد طعامـی حاضر مـیشود و مـیخورد . طعامـی با طعم حقیقت و معنویت کـه روزه را باطل نمـی کند.(ظاهراً پدر خودشان بوده ) . درون حق استادش مـیرزا جواد آقا مـی فرمود : " حشره الله مع سمـیه جوادالائمـه(ع) " . بـه طلبه ها مـیفرمود : یکوقت باخودتان نگویید من از این خوار و قمارباز بهترم . اگر اهل زهد و تقوایید و تا آخر همـینطور ماندید و شیطان سرمایـه تان را غارت نکرد آنوقت درست هست والا از کجا معلوم ورق برنگردد و شما هم یکجوری بشوید . " آیت الله بهاءالدینی(ره) از ایشان و بیت وخاندانشان خیلی تعریف مـید و جریـان جالبی هم تعریف مـی د . جلسات اخلاق این مرد پارسا بـه قدری گیرا و مفید بود کـه حتی آیت الله محمدرضا گلپایگانی(ره)هم شرکت مـید . نمازهای جماعت او هم بسیـار معروف بود و مشـهود بود کـه او درون عالم دیگری سیر مـی کند . دو فرزند پسر داشتند وسه فرزند کـه یکی را از یک ازدواج موقت داشتند . و در آخر : آیت الله بهجت(ره) درون حالات رحلت ایشان مـی فرمودند : " حاج آقا حسین فاطمـی(ره) دررابطه با حال وفاتش مـی فرمود : از خدا دو حاجت دارم : اول اینکه با حال مناسبی ازاین دنیـا بروم. دوم اینکه این حال مناسب بامن که تا آخر محفوظ باشد . " . و اینطور هم شد . درون حال وفاتش مـی فرمود : نمازم را کـه خوانده ام . شامم را هم خورده ام . رسول خدا (ص) هم کـه فرمود : «من کان آخر کلامـه لااله الاالله دخل الجنـه» " سپس چنددفعه تهلیل مـی گفته وباز تکرار کرده و مـی گفتند : با این حال خوب منتظر چه هستیم ؟ ( گویـا منظورشان ملائکه قبض روح بوده ) وبااین حال ازدنیـا بـه سرای باقی سفر د . رضوان الله علیـه

عبدعاصی: عبارت " یـامن تسمـی بالغفورالرحیم" درون زیـارت حضرت رضا(ع) آمده وحقیر دیده ام کـه حضرت آیت الله کمـیلی بـه این فرازهای زیـارت مولا امام رضا(ع) عنایت ویژه دارند وباحال خاصی قرائت مـیفرمایند . مطلب دیگراینکه رفقای خواننده بـه این فکرنکنند کـه خوب ! این بزرگان خانواده ونسل آنچنانی داشتند و مقیم عتبات بودند و درس حوزه خوانده اند و از بچگی کرامات داشتند و ... ! درست هست که تربیت وشیر ونان پاک وحلال بسیـار موثر هست اما خدای متعال کـه ذوالمجد و رئوف الرحیم هست به نیت وباطن فرد نگاه مـی کند . یعنی هر قدر دور واطراف ما خراب باشد اما اگر ما بـه صدق نیت همتی کنیم ومراقبه داشته باشیم حضرت حق هم درهای معرفت ومحبتش را باز خواهد کرد و ما شاهد مقصود را درون آغوش خواهیم گرفت . نشست وبرخاست با اولیـای حقه واهل توحید بسیـار مفید هست تا اینکه اولاْ بفهمـیم دنبال چه هستیم و درثانی از برکات و نفس آنـها استفاده کنیم . انشاالله خدای منان بـه حق انبیـا و اولیـایش ما را هم راه دهد .

بروح ملکوتی پارسای باتقوا اخلاقی عامل آیت الله سید حسین فاطمـی(ره) و استاد بزرگوارش و همـه تلامذه مرحوم مـیرزا جواد آقا (ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 17:59 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

شمس مغربی (ره)

شاعر اهل شـهود  سالک وحدت الوجود  جناب شمس الدین محمد مغربی(ره)

جناب ابوعبدالله شمس الدین محمدبن عزالدین بن عادل یوسف البزازینی تبریزی مشـهور بـه مغربی , ملقب بـه محمدشیرین یـا ملامحمد شیرین کـه قدوة العارفین  و زبدة الواصلینش یـاد کرده اند . بـه علوم ظاهری و باطنی آگاهی داشت و در سلک وحدة الوجودیـه بود . اصالتاً تبریزی بود و مـی گویند کـه مرقدش هم درون سرخاب تبریز هست . اوایل حیـات شمس مصادف با اواخر حکومت ایلخانیـان بوده هست . (756 هجری) وفات او بـه این شکل بوده کـه وقتی امـیرگورکانی قصد غارت تبریز را داشته , مردم خدمت جناب شمس مـی آیند و استمداد مـی کنند . او مـهلتی مـی طلبد و بعد از مدتی مـی فرماید : حضرت باری تعالی دستور قربانی داده و آن قربانی منم . فردای آنروز جناب شمس از دارفانی رحلت مـی کنند و در حظیره سرخاب تبریز مرفون مـی شوند . ظاهراً این واقعه درون 60 سالگی حضرت شمس بوده هست . رفقای خواننده این شمس را با استاد حضرت مولانا اشتباه نگیرند . مولف روضات الجنان شرح تغییر حال شمس مغربی را اینچنین ذکر کرده هست که : زمانی کـه شمس درون لباس طلاب علوم دینی بود روزی درون مسیر این بیت از اشعار مولانا جلال الدین عبدالحمـید عتیقی را مـی شنود کـه مـی گوید :

چنین معشوقه ای درون شـهر وآنگه دیدنش ممکن   هر آنک از پای بنشیند بـه غایت بی بصر باشد

کمند بی بند " جذبة من جذبات الحق " بر گردن جانش افتاده , حال بر او متغیر شده , درد طلب دامنگیرش گشته , سر درون عالم نـهاده و به خدمت بسیـاری از اکابر رسیده و نسبت ورابطه ای درست داشته . جامـی مـی گوید کـه جناب شمس درون یکی از سفرهایش بـه مغرب از دست یکی از شاگردان حضرت شیخ اکبر (ره) خرقه پوشیده کـه آن ولی خدا احتمالاً جناب صدرالدین قونوی(ره) بوده هست . او درون تبریز محل رجوع مردم بود و خلائق بـه او اعتقاد داشتند . سلسله مشایخ او از یک طرف بـه جناب نجم الدین کبری و از یک طرف بـه جناب محیی الدین عربی مـی رسد . البته از یک طریقه هم بـه جناب سهروردی منتسب شده هست . جناب شس مغربی خیل عظیمـی از اولیـای الهی را درک کرده هست . او شاگردان فراوانی هم تربیت کرده کـه از بعضی بیـانات آنـها بوی شطحیـات بـه مشام مـی رسد . جناب شیخ محمد لاهیجی درون شرح گلشن راز بنام مفاتیح الاعجاز به منظور توجیـه مطالبش بانام و بی نام بـه اشعار شمس مغربی استناد کرده هست . اشعار حضرت شمس دلنواز عارفان و سالکان وادی طریقت هست . رساله های زیـادی هم بـه رشته تحریر درآورده هست . خودش درون توضیح رساله ی جام جهان نمای خود نوشته : این رساله مشتمل هست بر دو قوس و خطی کـه بین القوسین برزخ هست و این رساله جامع کلیـات علم توحید و مراتب وجود هست . این کتاب از لحاظ علم عرفان بسیـار مـهم و شارحان فراوانی داشته هست . او این کتاب را درون شرح حکمت ابن عربی نگاشته هست .

بیرون دوید یـار ز خلوتگه وجود * خود را بـه شکل جمله جهان خود بـه خود نمود

با آنکه شد غنی همـه عالم ز گنج او * یک جو ازو نکاست نـه درون وی جوی فزود

از شعرای مورد علاقه شمس مغربی بـه فخرالدین عراقی و سنایی و عطار مـیتوان اشاره کرد . درون اشعار جناب شمس مـیتوان بـه رموز حرف و نقطه اشاره کـه از تعلیمات ابن عربی هست اشاره کرد . حضرت علامـه سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) درون کتاب شریف " روح مجرد " آورده اند کـه عارف کامل , ولی خدا حضرت آقای حاج سید هام حداد (نورالله مرقده) از اشعار شمس مغربی زیـاد مـی خواندند و با سوز و شور خاص قرائت مـی فرمودند . از غزلیـات جناب شمس کـه به الحان لاهوتی حضرت حداد (ره) مترنم شده ست مـیتوان بـه مطلع های زیر اشاره کرد :

1 – ورای مطلب هر طالب هست مطلب ما    برون زمشرب هر شارب هست مشرب ما

به  کام  دل به ی هیچ جرعه ای نرسید     از آن کـه  پیوسته مـی کشدما

2 – چو تافت بر دل من پرتو جمال حبیب      بدید دیده ی جـان , حسن بر کمال حبیب

چــه  التـفــات بـه  لذات کائــنات کند            کسـی کـه یـافـت دمـی لذت وصال حبیب

3 – دلی نداشتم آنـهم کـه بود یـار ببرد           کدام دل کـه نـه آن یـار غمگسار ببرد

به نیم غمزه روان چو من هزار ربود          بـه یک کرشمـه دل همچو من هزار ببرد

4 – بیـا کـه کرده ام از نقش غیر , آینـه پاک     که که تا تو چهره ی خود را بدو کنی ادراک

اگر نظر نکنی سوی من درون آینـه کن             تو خود بـه مثل منی کی نظر کنی حاشاک

5 – دیده ای وا کنم از تو بـه رویت نگرم         زآنکه شایسته ی دیدار تو نبود نظرم

چون تو را هر نفسی جلوه بـه حسنی دگر است    هر نفس زآن نگران درون تو بـه چشمـی دگرم

6 – منم ز یـار نگارین خود جدا مانده           بـه دست هجر گرفتار و بی نوا مانده

نخست گوهر باقیمت و بها بودی                 به خاک تیره فرو رفته بی بها مانده

اینکه عرفای بزرگ ما مثل مرحوم قاضی و مرحوم حداد (رحمت الله علیـهما ) از اشعار همچون ابن فارض , حافظ , مولانا و شمس مغربی استفاده مـی د و حالات درونی شان را با زمزمـه های عاشقانـه بروز مـی دادند بـه این معناست کـه اشعار این بزرگان مـی تواند محرکی به منظور به جوشش درآوردن حقیقت وجودی انسان باشد . بـه لفظی دیگر آن وجه دیگر و آن صورت متمایز اولی کـه رستاخیز خلقت آدمـی هست را غبارروبی مـی کند . بعد خوب هست که ما هم شیوه ی بزرگان راه را دنبال کنیم .

به روح همـه ی اهالی اقلیم ایمان و معرفت علی الخصوص ادیب العرفا جناب شمس مغربی فاتحه ای هدیـه کنیم

عبد عاصی : ( مطلبی بسیـار مـهم ) هنوز خیلی ها درباره مذهب جناب محیی الدین ابن عربی(ره) مشکوکند و فکر مـیکنند سنی مذهب بوده . علامـه طهرانی(ره) درون مخطوطاتشان درون جنگ دهم اینگونـه آورده (نقل بـه مضمون ) : استادم آیت الله انصاری همدانی(ره) مـی فرمود : اکثر بزرگان اهل معرفت کـه اتهام سنی مذهبی بر آنـها بود شیعه بوده اند اما مجبور بـه تقیـه شده اند مثل جناب ابن عربی . ما وقتی درون کلاسهای مرحوم جلوه(ره)شرکت مـیکردیم عادتش این بود کـه در درس محیی الدین را لعن مـیکرد و آنرا عبادت مـی دانست . اما یکروز دیدیم کـه فرمود : محیی الدین شیعه هست و تمجید فرمودند . پرسیدیم چطور شد ؟ فرمودند : دیشب درون عالم رویـا قصر و باغ بزرگی دیدم . پرسیدم کـه این جلال و این رتبه به منظور کیست ؟ گفتند از آن شیخ اکبر محیی الدین . سمتی دیگر از قصر رفتم و سرم را پایین انداختم . از جناب شیخ اکبر شرمنده بودم کـه خودشان آمدند و من علت سرافکندگیم را عرض کردم . اشاره ای د بـه سمتی و دریچه ای باز شد و انواع و اقسام حیوانات وحشی را دیدم . ابن عربی فرمود : جناب جلوه ! تو اگر درون بین این حیوانات وحشی بودی چکار مـیکردی ؟ گفتم : خودم را نجات مـیدادم . جناب محیی الدین فرمود ک من هم با تقیـه خون خودم را نجات دادم .

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 13:54 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله سید علی قاضی(ره)

چهاردهم ربيع الاول شصت و ششمين سالگرد رحلت ملكوتي مولاي و بن مولاي آيت الحق و العرفان كامل مكمل حجت الحق علامـه حاج سيد علي قاضي طباطبايي (رضوان الله عليه)

حضرت آقاي سيدهاشم حداد(ره) مي فرمودند : از صدر اسلام تاكنون عارفي بـه جامعيت مرحوم قاضي(ره) نيامده هست . جناب شمس الدين قائمي از شاگردان آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : درون جواني خدمت يكي از شاگردان مرحوم قاضي(ره) مي رسيدم كه كرامات زيادي داشت . او مي فرمود كه مرحوم قاضي(ره) مي فرمودند : بزرگان اين طريقه (آخوندملاحسينقلي وآقاسيداحمدكربلايي-رحمت الله عليهما) تااينجارسيدند و به زانويشان اشاره مي كردند . آن شاگردمرحوم قاضي(ره)مي فرمود : مرحوم آقا با اين حرف مي خواستند بفهمانند كه كه ايشان از آنـها كاملترند .

سر رشته ي دولت  اي برادر   به كف آر          وين عمر گرانمايه بـه خسران مسپار

يعني همـه جا  با همـه كس  درون همـه جا       مي دار  نـهفته  چشم دل  جانب  يار

اين دو بيت را مرحوم سيد سند ، باهرالنور ، نادره ي دهر ، نابغه ي سيروسلوك الي الله ، جبل العرفان ، حجت الحق ، سيدالعرفاء والمشايخ ، انسان العين و العين الانسان ، كامل مكمل ، صتحب ولايت كليه ي الهيه ، نائب الحجة(عج) ، ولي خدا ، افضل من عبادالله الصالحين ، مولاي وبن مولاي حضرت علامـه حاج سيد علي قاضي طباطبائي تبريزي ( نورالله مرقده) درون پاسخ شخصي كه تقاضاي سفارش كرده بود فرمودند .  آيت الله نجابت شيرازي(ره) مي فرمود : وقتي كه اولين بار خدمت ايشان مشرف شدم فرمودند كه برو هر حقي كه گردنت هست را ادا كن و بعد بيا . گفتم من طلبه اي را با اذن والدينش تنبيه كردم ولي نميدانم الان كجاست که تا حلاليت بطلبم . فرمودند : بايد بروي و پيدايش كني كه که تا ادا نكني باب روحانيت ، باب قرب ، باب معرفت بازشدني نيست . آيت الله كشميري(ره)ميفرمودند : ايشان سجده هاي طولاني داشت ومعمولاً قبل ازخواب "مسبحات" راتلاوت مي فرمود . (سوره هاي حديد-حشر-صف-جمعه-تغابن واعلي) . ايشان بـه همـه قرائت اين ذكر را توصيه مي فرمودند : " استغفرالله الذي لااله الاهومن جميع طلمي و جوري و اسرافي علي نفسي و اتوب اليه " بـه فرزندشان فرموده بودند : اول روخواني قرآن / مي فرمودند قرآن را خوب وصحيح بخوان / دوم مطالعه دوره تاريخ اسلام / بعد مي فرمودند برو نمازشب بخوان . مرحوم قاضي(ره) درنامـه اي بـه شيخ علي محمدبروجردي(ره)فرموده بودند : " دستورالعمل قرآن كريم هست . آن قرة العيون مخلصين را هميشـه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله سيرهاي شريف آن ، قرائت هست به حسن صورت و آداب ديگر خصوصا! درون بطون ليالي( درون دل شب) " . " اما نماز شب : بعد هيچ چاره و گريزي براي مومنين از آن نيست و تعجب مي كنم تز كسي كه مي خواهد بـه كمال دست يابد درحاليكه براي نمازشب قيام نمي كند و ما نشنيديم كه احدي بتواند بـه آن مقامات دست يابد مگر بوسيله نماز شب . " سيد هاشم حداد (ره) وصي باطني آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : بـه ما دستور داده بودند كه درون ميان شب چون براي نمازشب برميخيزيد چيز مختصري تناول كنيد مثل چاي داغ يا دوغ يا يك خوشـه انگور يا چيز مختصرديگري كه بدن شما راازكسالت بيرون بياورد ونشاط براي عبادت داشته باشيد . آري ، مرحوم قاضي(ره) چهل سال دربها بـه رويش بسته بود . اما درون همـه اين سالها از ميزان حب ، آتش ، وله و شوقش چيزي كم نميشد كه هرروز اضافه تر ميشد . علامـه طهراني(ره)ميفرمودند : بـه شاگردان خود دستور مي دادند كه اين دعا را درون قنوت نمازهايشان بخوانند : " اللهم ارزقني حبك و حب من تحبه و حب من يحبك و العمل الذي يبلغني الي حبك واجعل حبك احب الاشياء اليك " نماز اول وقت را عامل صعود و تعالي مي دانست . حديث عنوان بصري را براي گذشتن از نفس اماره و خواهشـهاي مادي و طبعي و شـهوي و غضبي بـه مريدانش دستور داده بود . بر حفظ اسرار الهي و كتمان توصيه مي فرمود . دعاي احتجاب را براي هنگام خواب دستور مي دادند . براي تقويت حافظه آيت الكرسي و معوذتين را سفارش مي فرمودند . درون هنگام اضطراب و ناراحتي روحي مي فرمود كه اينـها را بخوانيد : لااله وحده لاشريك له له الحمد و له الملك وهو علي كل شي ء قدير. اعوذ بالله من همزات الشياطين واعوذبك ربي من ان يحضرون ان الله هوالسميع العليم " مي فرمودند : هميشـه درون يك مسجد نماز نخوانيد .به مساجدديگرهم برويد . هرجاديديد حال بهتري داشتيد آنجا نماز بخوانيد وگرنـه تغيير دهيد . توقف بي مورد هست . بايد دائماً دنبال حال بود و منتقل شد . از كرامات او گفتن بي فايده هست . براي قاضي كبير(ره) كرامت گويي كفران نعمت هست . او آهنربايي بود كه نخبه ها را از جاي جاي عالم دور خودش جذب مي كرد . هركس درون دايره مغناطيس او وارد شد و دل داد ديگر نتوانست از او جدا شود . حقير يقين دارم كه هيچكدام از شاگردان سيد علي قاضي(ره) آنچه را بايد درباره او مي گفتند نگفتند . نخواستند كه بگويند . هنوز بعد از 66 سال كلامي بر حقيقت عرفان قاضي(ره) برزباني رانده نشده هست . خيال كرديد سر الهي نمي تواند الي الابد مخفي بماند . اكثر شاگردان او درون سنين كم خدمت او رسيدند . سيدهاشم حداد(ره) 17 ساله بود كه جمله : " بالاخره رسيدي ! " را از زبان استادش شنيد . و ما ...ما درحسرت يك نگاه ، يك نوازش و حتي اخم شبه قاضي(ره) هستيم . البته اگر ماهم تهذيب نفس مي كرديم و حلال و حرام نميكرديم وجاي تلويزيون و كامپيوتر و گيم و كتابهاي بي فايده و پيك نيك سرمان را بر زانوي پاكدامني مي گذاشتيم نصيب ما هم مي شد . امثال ما گدايان بي خاصيتي هستيم كه نـه سماجت داريم که تا به زور بگيريم و نـه حالت ترحم برانگيز که تا اينكه دلشان بـه حالمان بسوزد . بعد به چه دلخوشيم ؟! ايهاالناس !!! مُرديم از دست خودمان ! ويران شود اين شـهر كه ميخانـه ندارد .......

شب قبل از عروجش كسي خواب ديده بود كه تابوتي مي برند و بر رويش نوشته : " توفي ولي الله " كاش مجاز بـه معني كردنش بودم . او ولي خدا بود كه درون رحلتش ستاره ها برايش دق مرگ شدند و تناثر نجوم رخ داد . مرحوم كشميري(ره) مي فرمود : درون عالم رويا ديدم كه از قبرشان که تا آسمان نوري كشيده شده هست . سيد عبدالحسين قاضي نوه آقا مي گفت : يك شبي بـه پدرم كه آن زمان 20سال داشت فرمودند : امشب نخواب و بيدارباش . پدرم متوجه نميشود . شب او را صدا مي زنند و رو بـه قبله دراز مي كشند و مي فرمايند : من درون حال مرگ هستم . كسي را بيدار نكن و قرآن بخوان . پدرم بدون عكس العملي که تا صبح قرآن مي خواند كه فرمودند : دارم راحت ميشوم و اين راحتي از پاهايم شروع شده و بطرف بالا مي آيد . فقط قلبم درد مي كند . فرمودند : رويم را بپوشان و از دنيا رفتند . پدرم که تا آخر برايشان قرآن مي خواندند . اذان صبح كه مي شود تازه پدرم بـه خودش مي آيد و متوجه قضيه شده و بقيه را خبر مي كنند . او براي تمام آن ساعات آخر درون فرزندش تصرف كرده بود . درون زمان غسلش لبخند مي زد . او مدتها بيمار بود . بيماري استسقاء داشت . يعني عطش داشت . هميشـه يخ درون كنار خودش قرار مي داد . تشنـه بود و از درون گرمي گرفت . او اين تشنگي را که تا سراي وادي السلامي اش همراه داشت . وادي السلام اسرارآميزش . وادي السلام وادي الصفايش . وادي السلام ملكات روحاني اش . وادي السلامتشنگي هايش . عطش ديدن يار داشت . مثل جدش حسين(ع) . اين تشنگي از زيارتهاي ظهرهاي داغ نجف بوجود آمده بود . نجف ...شـهر علي(ع) ... خدايا ! خاك ما را هم نجف قرار بده .

طريقه ي او " مراقبت مداوم " و " معرفت نفس " بود مثل مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني و مرحوم آيت الله سيد احمد كربلايي (رحمت الله عليهما) . طريقه ي آخوند بر ترك بود اما مرحوم سيد احمد بـه شكل وظاهر و لباس و زندگي توجه داشت و شيك پوش بود . آقاي قاضي(ره) هم بـه سيد احمد(ره) نزديكترند و مقام رجاي آنـها بر خوفشان غلبه داشت . بـه اصطلاح بيشتر " خراباتي " بودند که تا " مناجاتي" . بـه پوشيدن لباس سفيد تاكيدداشتند . وقتي عمامـه سيادتش را برمي داشت مي بوسيد و كنار مي گذاشت . مر فرمود : اين تاج رسول الله (ص) است . بـه خاطر همين نوع سيروسلوكشان بود كه بـه اشعار ابن فارض و مولانا و فتوحات مكيه ي شيخ اكبر (ره) علاقه ي زايد الوصف داشتند .  سيد علي قاضي(ره) بعر از وفات همسر اولش چندبار ازدواج كرد . 10پسر و 15 داشت . همسرانش بسيار باهم خوب بودند . منزلهايشان جدا بود . با آنكه اكثراً كم سواد بودند اما روابط حسنـه داشتند آن هم با آن فقر و سختي زندگي . خودشان مي فرمودند : امتحان و ابتلاي من درون اين دنيا با فقر است . اين سخن رسول الله (ص) را چندبار شنيده ايد كه فرموده اند : " الفقر فخري " . شاگردانش هم همين سيره را فراگرفته بودند . فتح باب مرحوم قاضي(ره) بواسطه كعبه ي اوليا قمربني هاشم (ع) بود . خودش مجالس روضه مي گرفت و كفش ها را جفت مي كرد . مي فرمود : مي خواهم حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ببيند كه خدمتش را مي كنم . مسجد سهله و كوفه ميعادگاه هاي هميشگي اش بودند . بـه غسل جمعه خيلي اهميت مي داد . كم خواب و خوراك بود . وقتي درون مسجد كربلايش نماز مي خواند سيدهاشم حداد برايش اذان مي گفت . سيد هاشم حداد---حداد و ما ادرئك ماالحداد... او حداد را تربيت كرد و او بود كه مي شناختش . سيدهاشم مثل سني ها درون توحيد متعصب است . اين را آيت الله قاضي(ره) مي فرمود . بي دليل نبود كه آيت الله بهجت (ره) مي فرمودند : سيد هاشم حداد (ره) سر الله هست . مرحوم قاضي(ره) سفرهايي هم داشتند . اينـها بغير از طي الارضهايي هست كه داشته و انكار مي كرده . از مشـهدالرضا(ع) و شـهرري و تهران گرفته که تا زيارت مزارمولانا درون قونيه . خودشان مي فرمودند : از خدا خواسته ام که تا دستم درون عالم برزخ هم باز باشد . اين بعد از زماني هست كه ملكه تجرد حاصل شده هست .خلسه هاي طولاني وچندساعت وروزه اش ازعجايب است.شاگردان مراقب بودندتاكسي مزاحمش نشودو بـه اودست نزنند(بسيارمـهم)صبح ها كه دعا ميخواندوگريه ميكرد،بدون اينكه برگرددوبچه هارادرپشت سرش ببيند امرونـهي ميكرددوتذكرميداد.سيدمحمدحسن قاضي ميگفت:شبي ديدم صداي گريه آقابلنداست.رفتم وديدم دارنداين جمله راتكرارميكنند"اللهم ارني الطلعه الرشيده" .  ميفرمود: من ميدانم جمله اي كه حضرت حجت(ع)به اصحابش ميگويدوآنـها درزمين پخش ميشوند چيست.اين همان جمله ايست كه امام صادق(ع)فرموده اند: من ميدانم ...سيدعلي قاضي عالم بود. برعلوم اسلامي تسلط داشت.اما ميفرمود:هيچ علمي علم الاسماء نميشود. همان علمي كه "المميت " ش مار را برزمين خشكاند.درهمـه ساعات برشاگردانش احاطه داشت.حتي وقتي كه محمدتقي آملي دستورتشرف گرفت وترسيد، حتي وقتي سيدحسن مسقطي جلاي وطن كرد ودرغربت ازدنيا رفت ، حتي وقتي علامـه طباطبائي بـه تبريزبرگشت. آن زمانيكه سيد حسن الهي برايش نامـه مي نوشت و او جواب مي داد ، زمانيكه آيت الله بهجت بعد از امر پدر ترك جلسات او كرد و به ايران بازگشت ، درون سالهاييكه شيخ عباس قوچاني غريب ماند و وعده استاد محقق شد . شيخ علي قسام / آيت الله كشميري / شيخ علي محمد بروجردي / علامـه مظفر / سيد احمد كربلايي كشميري كه بـه قول خود مرحوم قاضي(ره) سوخته شاگردانم همين سيد احمد كشميري هست . / شـهيد دستغيب / علامـه مصطفوي كه درون حرم مولاي متقيان (ع) بسوي قاضي(ره) كشيده شد / دامادش ميرزا ابراهيم شريفي زابلي / مرحوم نجابت شيرازي / علامـه لاهيجي / سيد احمد فهري / سيدعباس كاشاني / سيد محمد حسين همداني / شيخ موسي دبستاني و خيلي از علما و مراجع بنام . او بر همـه كس و همـه چيز احاطه داشت . او ولي الله بود . سيد علي قاضي كامل مكمل بود . جالب اينكه جايي فرموده : من همـه چيزي را حتي بـه شاگردانم هم نداده ام . همين هست كه هركدام درون مسير ويژه اي قدم برداشتند . گوشـه هايي از مقامات آيت الله قاضي(ره) را فقط بايد درون كلام اوليا و علما ديد : قاضي كوهي بود از عظمت و مقام توحيد ( امام خميني) ايشان جانش را بر سر خداپرستي گذاشت . اصلاً جانش را براي توحيد داد . او داخل حساب نيست و فوق حساب هست (سيدجمال الدين گلپايگاني) آقا شيخ مرتضي طالقاني بـه من سفارش كرد كه بـه آقاي قاضي متوسل شوم و از ايشان استفاده ببرم (آيت الله كشميري) انسان كاملي كه موفق بـه خدمتش شدم و از انفاس قدسيه او بهره ها بردم جناب حاج سيد علي آقاي قاضي طباطبايي تبريزي(ره) بود . (آيت الله آملي) قاضي را بايد ديد با حرف نمي شود توصيف كرد (سيدعباس كاشاني) آقاي قاضي توحيد مجسم بودند . فاني درون توحيد بودند (ميرزا علي اكبر مرندي) افرادي كه با او معاشرت داشتند او را اعجوبه زمان كه داراي كشف و كرامات فراوان بوده توصيف مي كنند (شيخ جعفرسبحاني) حكاياتي از ايشان نقل مي كردند كه انسان بـه عظمت عالم انساني پي مي برد (علامـه حسن زاده) خواستم . خواستم تعاريف آيت الله كميلي را هم بياورم كه راستش گفتم شايد نتوانم درست بيان مفهوم كنم لذا ننوشتم . آيت الله قاضي(ره) بـه مراقبه صغري و كبري و محاسبه و معاقبه نفس بـه آنچه شايسته و لازم هست دستور مي دادند . بر قرائت زيارت جامعه كبيره درون روزهاي جمعه و دعاي فرج درون نماز وتر بلكه درون هر روز و در همـه ي ادعيه توصيه مي كردند . بر قرائت كلام الله ، زيارت مومنين و قبور گذشتگان ، تسبيحات بي بي فاطمـه ي زهرا (س) بسيار تاكيد مي كردند . با همـه ي اين مقامات امامت جماعت را بـه اصرار شاگردانش هم نمي پذيرفت ( معمولاً آيت الله مرندي يا علامـه طباطبايي يا آيت الله بهجت درون نبودشان امام مي شدند ) از مقامات اجتماعي دوري مي كرد . بـه شاگردانش شاگرد نمي گفت و پشت سر آنـها راه مي رفت . عليرغم اتهام صوفي گري و حتي ارادت سلسله هاي صوفيه بـه ايشان ، تصوف امثال فرقه هاي درويش را قبول نداشت و طرد مي كرد و ايراد مي گرفت . مي دانيد وقتي بچه ها بـه او آيت الله مي گفتند چه مي فرمود ؟ " نـه ، نـه، من آيت الله نيستم . من هيچي نيستم " . ش مي گفت : خودش را هيچي نمي دانست . آري چنين كسي از خودش هم پنـهان مي شود و خدا را مي بيند و بس . ابن فارض درون اين حال چه زيبا فرموده :

اخفيت حبكم ، فاخفاني اسي      حتي لعمري كدت عني اختفي

درباره داشتن استاد مي فرمود : " اهم از آنچه درون اين راه لازم هست استاد خبير و بصير و از هوا بيرون آمده و به معرفت الهيه رسيده و انسان كامل هست و استادي كه علاوه بر سير الي الله ، سه سفر ديگر را طي نموده و گردش و تماشاي او درون عالم خلق ، بالحق باشد . "  او سير من الحق الي الخلق داشت و مرشد اهل معنا بود . با اين حال مي فرمود : من لنگه ي كفش انسانـهاي كامل نمي شوم . امام زمانش را مي گفت . بنده درون اين مطلب سعي كردم از خصوصيات ظاهري و حيات مادي مرحوم قوضي(ره) بگويم . چون ابتداي راه از همين جاست . بدون حضور درون همين عالم اسباب كه نميشود حركت كرد . ما اگر دوروبرمان را اصلاح كميم مي رسيم . آيت الله حسن زاده آملي مي فرمود : با كمي كشيك نفس ببينيد انسان بـه چه جاهايي مي رسد . آنوقت مقامات ائمـه هدي(ع) را ملاحظه كنيد كه درون چه قربي هستند . هنوز اولياي الهي از روح آيت الحق قاضي(ره) استمداد مي كنند و بهره مي برند . شاگردان شاگردان ايشان بواسطه ي روح ملكوتي ايشان از مقام ولي اللهي امام عصر(عج) مستفيض مي شوند . نگوييد امام زمان(عج) كه هست ، بعد كمك از قاضي شرك هست . نـه . مگر مجراي استفاده مرحوم قاضي(ره) غير از خليفه ي خدا (عج) هست ؟ نگوييد : خوب چرا واسطه ؟ از خود حضرت مستقيماً استفاده مي كنيم ! اولاً كه خوب بفرماييد استفاده كنيد ! ثانياً بنده مي گويم چرا از اهل بيت ، مگر خود خدا نيست ! خوب برويد از خود خدا استفاده كنيد چرا واسطه ؟! چرا امام حسين(ع) ، چرا امام رضا(ع) چرا امام زمان(عج) ؟!! با اين حساب قرآن كريم هم حجابي هست براي رابطه باخدا ! مي بينيد ! شبهه مثل خوره وارد مي شود و داشته و نداشته را مي سوزاند . توكل بايد كرد و توسل . چونكه راهي جز اين نداريم . انشاالله درون مطلب بعدي وارد سيره ي عرفاني و توحيدي آيت الله قاضي(ره) خواهيم شد . مي شود با قرائت قرآن ، نماز ، زيارت نيابتي و صدقه و هديه بـه روح ايشان استمداد كرد . و اما حرف آخر اين مجلس : از شاگردان سيد هاشم حداد (ره) بـه حقير فرمودند : آب بريز بر روي مزار مرحوم قاضي(ره) و براي استشفاء ببر . فتامل فيه .

بروح عبد صالح خدا آيت الله سيد علي قاضي(ره) و همـه ي اولياي الهي از طريقه ي آخوند ملاحسينقلي همداني(ره) الفاتحه مع السورة و الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 12:45 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

علامـه طهراني(ره)

حضرت سيد الطائفتين علامـه ي سالك  عارف توحيدي آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني(ره)

۹ صفر المظفر سالگرد رحلت حضرت علامـه طهرانی(ره) بر همـه طالبان معرفت تسلیت باد .

گفتم بـه چشم از عقب گل رخان مرو      نشنید و رفت عاقبت از گریـه کور شد

این بیت را حضرت حداد (س) زیـاد تکرار مـی د . مـی گویید کدام حداد ؟ " حداد و ما ادرئک ما الحداد " همان کـه مظهر " لاهو الاهو " بود . آیـا از بکار بردن این جملات واهمـه دارید ؟! بـه فرموده آیت الحق شیخ صالح کمـیلی(حفظه الله) کـه خودش از تربیت یـافتگان مکتب سید هاشم(س) هست همـینکه یک مجتهد یک مرجع یک فقیـه مثل علامـه طهرانی(ره) خدمت حضرت سید هاشم(س) زانوی تلمذ زده یعنی اینکه این طریقه حق هست . و حق با حق هست . قصد ندارم زندگینامـه علامـه طهرانی(ره) را عنوان کنم چون مـیتوانید جاهای دیگر بخوانید . فقط بـه بهانـه سالگرد رحلت این عارف سالک مـی خواهم گوشـه هایی تلنگرهایی ب . فتامل فیـه . عارف کاملی بـه نام سید هاشم حداد (ره) کـه بعضی رهروان طریق توحید او را وصی باطنی جبل العرفان آیت الله سید علی قاضی(ره) مـی دانند شاگردی تربیت کرد بنام سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) . بنده خیلی از مطیع بودن علامـه نسبت بـه استادش شنیده ام . همـه زندگی علامـه طهرانی(ره) با نظرهای سید هاشم(ره) مـی چرخید . سید هاشم (ره) از جمله اساتید سیروسلوکی بود کـه به شدت بـه این یک شاگردش علاقه وافر داشت . همـه این جملات یک دریـا معنا دارد کـه بماند ... علامـه طهرانی(ره) بعد از رحلت حضرت آقای حداد (ره) بیرق توحیدی کـه تنـها فکر و ذکر سید جلیل القدر بود را بلند نگه داشت . منش علامـه(ره) نسبت بـه آقای حداد (ره) ظاهراْ سختگیرانـه تر بوده هست . آثار بسیـار مفیدی کـه از ایشان مانده الان از مراجع کتب هستند . اما آنچه کـه علامـه را بـه هدفش رساند فنای درون استادش بود . فکر نکنید این با فنای فی الله فرق دارد . خیر . نفس ولی خدا کـه مظهر جمال و جلال رب العالمـین شده همان طریق الی الله هست . ولی خدا سالک را درون همـه مراحل هدایت مـی کند و با استفاده از فنونی !!! کـه دارد درون همـه منازل راهبری مـی کند . اتحاد نفس سالک با استاد کامل درون طریقه توحیدی کـه مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی(ره) درون راس آن هست تنـها مسیر وصول بـه رفیق اعلی هست . درون این طریقه اگر تصرفات و توجهات باطنی ولی خدا نباشد سلطان معرفت و محبت جلوه نخواهد کرد و سالک درون مرتبه فنای خیـالی هنوز مـی بیند کـه اعیـان ثابته به منظور خودشان رنگ و لعابی دارند !!! علامـه طهرانی(ره) اگر درون معرض تشعشعات وحدانی سید هاشم حداد (ره) قرار نمـی گرفت علامـه طهرانی نمـی شد . اذکار و اورادی کـه شاگردان سید هاشم(ره) از او مـی گرفتند دستاویزی به منظور طی طریق یـاب مقامات نبود . آنچه از ناحیـه سید حداد (ره) ساطع و به قلب تلامذه ورود مـی کرد اعم از اذکار و اوراد و مشاهدات و تلقینات باطنیـه همـه نور توحید داشت . بـه همـین دلیل اکثر شاگردان حداد (ره) کـه تا آخر حیـاتش جانب وفا نگه داشتند چهره ی ظاهری و باطنی شان شبیـه حضرت حداد (ره) هست و این از اسرار ولایت کلیـه الهیـه هست . علامـه طهرانی(ره) با خیلی از بداخلاقی ها جنگید . با وجود او بزرگان مکتب تفکیک حاضر بـه انتشار مناظرات فیمابین نبودند . او بسیـاری از خرافات را علامتگذاری و مشخص کرد . او مـی فهمـید و همـین فهم دقیق مطالب سلوکی و عرفانی هست که هادی قلب او بود . شاید بتوان دقیق تر گفت . هیچنمـی پرسد کـه این همـه علم او از کجا آمد ؟ آیـا فقط کتاب مـی خواند ؟ آیـا فکر مـی کرد و به نتیجه مـی رسید ؟ خیر . این دریـافتها و شـهود عرفانی همان حکمت هست . سالک وقتی با مراقبه درونش را صیقل مـی دهد و ظرف معارف را آماده مـی کند وجودش بـه غلیـان مـی آید و مـی جوشد . چیزیـهایی را درک مـی کند کـه تا حالا درکی از آنـها نداشته . حقایقی برایش مشخص مـی شود کـه شاید با صدسال مطالعه و تفحص بـه آنـها نمـی رسید . این فواره توحید هست که علامـه طهرانی بـه پیروی از مکتب و منطق و عرفان سید هاشم حداد (ره) بـه تماشای پیچ و تابش نشسته بود .

 علامـه طهرانی(ره) هن عرفای بزرگی بود . علامـه طباطبایی , آیت الله انصاری همدانی , آیت الله قوچانی , سید جمال گلپایگانی و خیل کثیری از سالکان . بعد از رحلت آقای انصاری(ره) و تشکیک درون حقانیت سید هاشم(ره) جنگی تمام عیـار داشت . سالک آن نیست کـه همـیشـه مشغول ذکر و فکر باشد و مراقب اعضا و جوارحش باشد . سالک مرد هست . نـه اینکه مولایمان علی (ع) شاه مردان و آقای عارفان بود ؟! ولی خدا ناموس سیر و سلوک هست و اصل وحدت الوجود ناموس خداست و هرچه منتسب بـه خداست , الهی هست . این بـه معنی آن نیست کـه سالک خودش را درگیر مشاجرات و منازعات زبانی کند . سالک فهیم هست و مع . درون این راه شـهدای زیـادی داده طریق عرفان . فردی کـه در حریم سیروسلوک وارد مـی شود و برای خودش جانپناه درست مـی کند سالک نیست . هیچ عارفی را نمـی شناسم کـه در زمان خودش بـه او نتاخته باشند . علامـه طهرانی مردانـه ایستاد و همـین آثار او بزرگترین سند هست . علامـه حسینی طهرانی(ره) بـه نص صریح وصیت منسوب بـه حضرت حداد(ره) وصی رسمـی اوست . این بـه آن معنا نیست کـه دیگر هیچنیست کـه در راه معرفت قدم نگذاشته با قابلیت دستگیری ندارد . مگر علامـه طباطبایی وصی آیت الله قاضی(ره) بود ؟ مگر حتی دستخطی از مرحوم قاضی(ره) به منظور سید هاشم(ره) جهت خلافت بود ؟ و به این ترتیب آیـا همـه شاگردان قاضی بزرگ(ره) و سید هاشم حداد (ره) بی بهره از معارف بوده اند ؟ این استدلالات درست مثل حرفهای مکتب تفکیکی هاست کـه مـی گویند : مشاهدات و علوم و دریـافتها و باورهایی کـه مستقیماً بـه معصوم(ع) نمـی رسد باطلند .ی نیست بـه آنـها بفهماند آیـا مگر همـه علوم ما را ائمـه هدی(س) به منظور ما نوشته اند و به جا گذاشته اند ؟ مگر ائمـه (س) آدمش را داشتند که تا معارف توحیدی عمـیق را برایش بگویند ؟ جابر جعفی تحمل نکرد و احادیث توحیدی امام صادق(ع) را بعد از رحلت ایشان درون بیـابان چاه مـی کند و به چاه مـی گفت که تا تخلیـه روانی شود . مگر عمر شریف رسول خدا(ص) چقدر بود کـه ریز فلسفه و عرفان درون قالب وحی ارسال مـی شد ؟ بعد این آقایـان هنوز علت نزول وحی را درک نکرده اند ! بـه این شکل دستاوردهای نانوتکنولوژی و مـیولوژیکی همـه نجس هستند چون صریحاً اسمشان درون "وحی" نیـامده !!!

عرفان و سیروسلوک اموری باطنی هستند . یعنی برمـی گردند بـه عالم روح . قلب صنوبری حقیقتی بسیـار ناشناخته از قلب حقیقی هست . وقتی مـی گوییم امری معنوی هست یعنی حتماً نباید دیده شود که تا با برهان و استدلال ثابتش کنی . کجا را مـی خواهی بگردی که تا خدا را پیدا کنی ؟ اصلاً که تا حالا دنبال خدا گشتی؟ کجاها را گشتی ؟ همـین تلنگر کـه جایی خالی از خدا نیست حرکتش درون قلب هست . آیـا مـی خواهی قلبت را بشکافی که تا ببینی ؟ همـه شاگردان واقعی مرحوم قاضی(ره) و همـه شاگردان واقعی سید هاشم حداد (ره) بـه اندازه وسع و ظرفیتی کـه داشتند از وجود استاد بهره بردند کـه غیر از این , نقص ولی خداست کـه مرحوم قاضی و حداد (ره) مبرا از این استنتاجات من و تو هستند . ما همواره اسیر اوهام و خیـالات و تخیلات خودساخته و پرداخته هستیم . و حالا کـه علامـه طهرانی(ره) نیست و علی الظاهر به منظور خودشان خلیفه ای مشخص ند حتما چکار کنیم ؟ متاسفانـه نزاعی کـه در بیت ایشان وجود دارد لطمـه هایی زده . آیـا اینـها بر اساس قاعده حفاظت از حیثیت ولی خدا مـی جنگند یـا به منظور اثبات خودشان ؟ چاپ آثار علامـه کار بسیـار ارزنده هست اما هر از منظر خودش این کار را مـی کند . با ادعای عدم وصایت دارند استادی مـی کنند . بنده با وجود اطلاع از بعضی حالات حضرت علامـه(ره) مطلبی ذکر نمـی کنم کـه ناخواسته هیزمـی روشن نکرده باشم اما یقین دارم هنوز هستند صاجب نفسانی از طریق معرفت نفس کـه در بین ما حاضرند و بواسطه سید قاضی و سید حداد (ره) دستگیری مـی فرمایند . این مطلب را بارها عرض کرده ام کـه اگر فرد مستعد نباشد و برایش هدایت خاصه الهی مقدر نشده باشد و دستش بـه ولی کامل مکمل برسد بی بهره خواهد ماند کما اینکه آن عالم ربانی مـی فرمود : من خانـه بـه خانـه آخوند ملاحسینقلی همدانی(ره) بودم ولی درون کلاسهایش شرکت نمـی کردم و حالا پشیمانم . استادی هست که افسار نفس تو را درون دست مـی گیرد و از پستی و بلندیـهای سرزمـین نفس عبور مـی دهد . حتی ممکن هست تو چیزی نفهمـی ولی او بواسطه رسالتی کـه دارد کار خودش را مـی کند . این مطلب را یکی از شاگردان علامـه به منظور بنده مـی گفت کـه : وقتی حضرت علامـه حسن زاده(سلمـه الله) بـه محضر علامـه طهرانی رسیدند علامـه طهرانی (ره) فرموده باشند : ما درون عرض و مال و جان و ناموس هم تصرف مـی کنیم . این یعنی حجت خدا نماینده ولی الله الاعظم و خلیفه قطب کامل(عج) روی زمـین هست و بر همـه امور عالم باذن الله و باذن الحجه احاطه دارد . عالم از وجود اولیـای الهی خالی نخواهد ماند . جناب شیخ اکبر محیی الدین(ره) درون فتوحات آورده اند کـه در هر عصری 6 یـا 7 قطب درون زمـین وجود دارد . علامـه طهرانی(ره) نیست خدای علامـه کـه هست . وصی مشخص نکرده سید الاوصیـا کـه هست . هر صدق نیت داشته باشد و کمـی هم مراقبه کند که تا رذایل از دلش پاک شوند خدای ارحم الرحمـین از او دستگیری خواهد کرد . مگر نـه اینکه همـه موجودات را آفریده که تا سالک باشند ؟ حتی جمادات . حتی گیـاهان و حیوانات . کتاب توحید علمـی و یقینی کـه مکاتبات مرحوم سید احمد کربلایی و مرحوم اصفهانی(ره) هست را حتما دقیق خواند که تا فهمـید هرخدا را بـه احدیت و واحدیتش خواند خدا درون اعلی مرتبه او را فاتح مـیدان مـی کند . ما درون خیـابانـها و کوچه ها دنبال سید هاشم حداد (ره) مـی گردیم درون حالیکه سید هاشم (ره) منتظر ما مانده که تا ما حقیقتاْ قدمـی بـه سمتش برداریم . حالا همـین سید هاشم های دست نیـافتنی را درون ذهنمان بتی کردیم بزرگتر از خدا . علامـه طهرانی(ره) وقتی بـه اشاره حق و وساطت آیت الله قوچانی(ره) بـه مغازه آهنگری حضرت آقای حداد(ره) رفت مـی دانید چه گفت ؟ " آمده ام یک نعل هم بـه پای من بزنی "  وقتی به منظور آخرین بار بعد از عارضه علامـه را بـه بیمارستان مـی بردند خودش درون همان حال با یک تبسم معنی دار مـی فرمود : بـه عزت و شرف لااله الا الله / بلند بگو لااله الاالله "

ادر ذکر من اهوی و لو بملام    فان احادیث الحبیب مدامـی

لیشـهد سمعی من احب و ان نای    بطیف ملام لا بطیف منام

بروحی من اتلفت روحی بحبها   فحان ی قبل یوم ی

ابن فارض

نوشته شده توسط عبد عاصی درون دوشنبه دوازدهم دی ۱۳۹۰ ساعت 12:47 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

سید محمد باقر شفتی(ره)

صاحب کرامات  زاهد روحانی  جناب " حجت الاسلام " سید محمد باقر شفتی (ره)

در ایـام تحصیل درون نجف اشرف، آیت اللّه سیدمحمد باقر شفتی، بعد از تحمل گرسنگی طولانی، مقداری پول از رفیقش قرض کرد و با این پول، فقط توانست یک جگر بند تهیـه کند. درون راه برگشت بـه منزل، متوجه سگی شد کـه همراه بچه هایش درون گوشـه ای از خرابه افتاده و زوزه مـی کشند. سید بـه این حیوان ترحّم کرده و همـه جگربند را جلویش گذاشت و سگ با ولع تمام آن را خورد و بعد سر بـه آسمان بلند کرد، گویـا کـه برای سیّد دعا مـی کند. مدتی نگذشت کـه از زادگاه سید، یعنی شَفتی آمد و گفت: فلان حاجی مرده و ثلث مال خود را به منظور شما باقی گذاشته است. سیّد خودش مـی فرمود که: «حساب کردم و دیدم همان روز کـه غذای خود را جلو سگ گرسنـه گذاشتم، این وصیت درون مورد من شده است». یکی از علما مـی گفت : روزی از اطراف کوچه سید مـی گذشتم کـه جلو درون خانـه ایشان، جمعیت زیـادی از فقرا جمع شده بودند. جمعیت آن قدر زیـاد بود کـه کوچه از دو طرف کاملاً مسدود شده بود. سید بـه تک تک آنـها مقادیر زیـادی پول بخشید وی با دست خالی نرفت. مرحوم شفتی، دو باب مغازه داشت، یکی نانوایی و دیگری قصابی، و با این دو مغازه، نان و گوشت دو هزار خانواده فقیر را تأمـین مـی کرد.

آیت الله سید محمد باقر شفتی(ره) اولینی بود کـه مشـهور بـه حجت الاسلام شد . درون سال ۱۱۷۵ قمری درون رشت بدنیـا آمد . او از اولاد باب الحوائج موسی بن جعفر(س) هست . درون نجف از محضر وحیدبهبهانی وسیدعلی طباطبایی استفاده کرد و بالاخره بـه مکتب عارف کامل سید اجل نادره دهر حضرت سید بحرالعلوم(ره) وارد و زانوی ادب زد . موقع نماز، بدنش بـه شدت مـی لرزید. از نیمـه شب که تا صبح، مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال بود. موقع مناجات، حالات خاصی داشت و بی اختیـار با صدای بلند گریـه مـی کرد. درون اواخر عمر، پزشکان گریـه زیـاد را برایشان خطرناک دانستند و سید را از این کار منع د، ولی باز هم بی اختیـار اشک از چشمانش جاری مـی شد».روح بسیـار لطیف سیّد، توان شنیدن مصیبت های اهل بیت علیـهم السلام را نداشت و باشنیدن روضه و مصیبت، حالت عجیبی بـه او دست مـی داد و از خود بی خود مـی شد. که تا زمانی کـه سید درون مسجد حضور داشت، روضه خوانان بالای منبر نمـی رفتند.سیدمحمدباقر شفتی، با تمام توان، بـه حل مشکلات مردم مـی پرداخت. ایشان گاه بعد از اقامـه نماز صبح درون مسجد، که تا نماز ظهر بـه مشکلات مردم رسیدگی مـی کرد و بعد از نماز ظهر درون همان مکان ناهارمـی خورد و دوباره که تا غروب، بـه حل و فصل امور مردم مـی پرداخت.

سید محمد باقر شفتی، درون محله بیدآباد اصفهان، مسجد با عظمتی بنا کرد کـه از نادرترین مساجد ایران بـه شمار مـی آید. روزی فتحعلی شاه، بنای نیمـه کاره این مسجد بزرگ را دید و گفت: شما قدرت تکمـیل این بنای عظیم را ندارید، مرا هم درون تکمـیل مسجد شریک گردانید. سید قبول نکرده و فرمود: دست من درون خزانـه خداوند عالم است. سید که تا آخر عمر شریفش درون این مسجد نماز مـی خواند و به خاطر محبوبیتی کـه در بین مردم داشت، هزاران نفر درون نماز او شرکت مـی د.فتحعلی شاه، از مـیرزای قمـی خواست که تا عالمـی وارسته را به منظور اقامـه نماز جماعت درون مسجد شاه تهران معرفی کند. مـیرزای قمـی درون جواب نوشت: آقا سید محمد باقر شفتی درون اصفهان ساکن است، از او بهتر سراغ ندارم. حاکم اصفهان شخصا خواسته فتحعلی شاه را بـه سید رساند، ولی با مخالفت سید مواجه شد. او درون برابر درخواست شاه گفته بود: «من وظیفه خود را چنین تشخیص مـی دهم کـه در خدمت مردم این منطقه باشم و با اختیـار خودم بـه تهران نخواهم رفت».حاکمان جور کـه نمـی توانستند محبوبیت، نفوذ و قدرت سید شفتی را تحمل کنند و ایشان را مانعی بر سر راه اه شوم خود مـی دیدند، با وعده های بزرگ بـه چهار نفر از شرورترین افراد، از آن ها خواستند هر طور شده سید را بـه قتل برسانند. آن ها درون دل شب وارد منزل سید شدند. دراین حال، سید با خداوند خلوت کرده و به مناجات مشغول بود. یکی از آن ها خواست سید را با تیر بزند، ولی دستش لرزید و به زمـین افتاد و حالت غش بـه او دست داد. نفرات بعدی همـین کار را تکرار د، ولی همگی اُفتادند و سرانجام از کار خود پشیمان شده و به دست سید، توبه د و منزل ایشان را اشک ریزان ترک د.سرانجام درون 85 سالگی، بعد از سال ها تلاش خستگی ناپذیر، درون روز پنجشنبه دوم ربیع الاول 1260ق، مرغ روحش بـه آشیـان قدس پرکشید و پیکر پاکش، درون مسجد سید اصفهان کـه به دست خودش بنا شده بود، بـه خاک سپرده شد .

مرحوم حاج ملّا على اكبر نـهاوندى درون كتابِ : « العبقريّ الحسان » آورده :  رساله عمليّه سيّد العلماء الأعاظم حجّت الإسلام حاج سيّد محمّد باقر شفتى رشتى کـه به خطّ سيّد وخوش خطّ بود و وصيّت‏هاى چندى بر پشت آن كتاب براى مطالعه كننده نوشته بود، از جمله اينكه نوشته بود :
 التزام تمام و اقبال بـه جميع قلب درون تمام اوقات بـه حضرت ولىّ عصر - عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف - داشته باشيد كه آن جناب پدر شفيق جميع خلق است، و بپرهيزيد از اينكه از توجّه بـه آن حضرت غفلت كنيد و اقبال بـه غير داشته باشيد !
 و من از آن حضرت مى‏خواستم مشاهده جزيره خضرا، و بحر أبيض، و بلادى كه درون آنجا اولاد آن حضرت حكومت دارند و خلق كثيرى كه درون نـهايت جلالتند، و خدا را قسم دادم بـه حقّ وليّش - عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف - كه صحّت اين امر بر من مكشوف گردد . که تا آنكه درون شب عيد غديرى، كه شب جمعه بود، درون ثلث اخير از شب درون كنار باغچه كه درون خانـه ما درون اصفهان درون محلّه كبيره‏اى كه آن را « بيد آباد » مى‏گويند، راه مى‏رفتم، ناگاه سيّد مجلّلى را ديدم كه بـه سيماى علما بود و خبر داد مرا بـه جميع ما في الضمير من، و به صحّت أمصار و بلادى كه درون جزيره خضرا است، و گفت : آيا مى‏خواهى بـه چشم خود ببينى که تا عبرتى براى تو و ساير أولى الأبصار باشد ؟! گفتم : بلى آقاى من، منّت عظيمى بر من مى‏گذارى . گفت : بيا و دو چشمت را برهم گذار و هفت مرتبه صلوات بر جدّت محمّد و آل او بفرست .
 آنچه مرا امر فرمود، كردم ؛ بعد فرمود : دو چشمت را باز كن و نظر كن چه مى‏بينى از آيات الهيّه . بلده‏اى را ديدم كه خانـه‏هاى آن از هم دور بود از چشم‏ها، و طرف راست و چپ آن سبز و خرّم بود از درخت‏ها و گل‏ها، كأنّها جنّات تجرى من تحتها الأنـهار . بعد گفت : نظر كن بـه آخر آن درختها . گفتم : بلى . گفت : برو آنجا مسجدى وامامى را مى‏بينى كه نماز فجر را بـه جا مى‏آورد، درون عقب او جماعتى و صفوفى هست كه نـهايت ندارد، و با آن امام نماز كن كه او از طبقه هفتم از اولاد حضرت صاحب الزمان هست و اسم او عبد الرّحمان است، و بعد از نماز مرا آنجا مى‏بينى .
 پس رفتم و ديدم زمين زير پاى من طى مى‏شود که تا رسيدم بـه آن مسجد، همان نحوى كه گفته بود، و آن امام درون محراب ايستاده بود مثل بَدْرِ لامع، و نور صورت او که تا عنان آسمان متصاعد بود، او مرا ديد و من او را ديدم . فرمود : مرحباً بك، بـه درستى كه خدا منّت گذارد بر تو .
 پس سؤال كردم از او مسائلى كه مشكل بود از احكام، و جواب داد آنـها را، و اكرام و انعام كرد مرا، و اخبار نمود مرا بـه بعض ما في الضمير من، آن گاه نماز فجر را بـه جا آورد و به او اقتدا كردم ومشغول بـه تعقيباتى كه داشتم شدم که تا آنكه نزديك بـه طلوع آفتاب شد، بعد در خاطرم گذشت كه درون هم چه وقتى با مردم نماز مى‏خواندم، و آنـها بر عادت هر روز خود منتظر منند، و امروز گذشت و به آنـها نمى‏رسم . بعد شنيدم كه آن سيّد اوّلى نزد من هست و دست مرا گرفت و گفت : برويم بـه بركت امام زمان خود، بعد ناگاه خود را درون مسجد خود ديدم و با جماعت نماز خواندم و آن سيّد را ديگر نديدم  . . .

مرحوم تنكابنى مى‏گويد : سيّد حجّت الإسلام درون قنوت تمام نمازها اين دعا را مى‏خواند :  « اللهمّ اهدنا في من هديت، و عافنا في من عافيت، و تولّنا في من تولّيت، و قنا شرّ ما قضيت، و بارك لنا في من أعطيت ».

مرحوم علّامـه شيخ محمود عراقى، درون كتاب : « دار السلام » مى‏نويسد : از جمله كرامات سيّد جليل بزرگوار حاج سيّد محمّد باقر رشتى اصفهانى، صاحب كتاب : « مطالع الانوار » است، و آن اين هست كه : نقل كرد شخصى از رجال دولت ناصريّه و اعيان ممالك ايرانيّه، از نصر اللَّه خان كشيكچى باشى، كه او گفت : درون زمانى كه سلطان مغفور محمّد شاه، بـه دار السلطنـه اصفهان تشريف برد، وزير اعظم او جناب حاج ميرزا آقاسى را، نظر بـه فسادى كه بد خواهانِ امناى شرع، فيما بين او و سيّد بزرگوار و مرجع خلق درون آن اعصار حجّت الاسلام حاج سيّد محمّد باقر رشتى - صاحب كتاب مطالع - كرده بودند، همّت خود را بر آن گماشته بود كه نسبت بـه آن بزرگوار ما في القلب خود را اظهار كند، لهذا مرا با جمعى ديگر مأمور كرد كه درون شب بعد از آن كه راه عبور از كوچه‏ها بسته شود، ما درون اطراف خانـه جناب سيّد گردش نماييم، و راه دستبرد را از خانـه معلوم كنيم، چنانكه كار بـه خصومت و دست برد و تاخت و تاز انجامد و يا آنكه شبيخون را مصلحت اقتضا نمايد، درون آن بينا و دانا باشيم .
 و ما نظر بـه : « المأمور معذور » روز كه نظر بـه ديوار و اساس آن خانـه مى‏انداختيم، مى‏ديديم متعارف، و چون شب داخل مى‏گرديد آن بنا را بر خلاف متعارف مى‏ديديم . گويا ديوارِ گلِ آن مبدّل بـه آهن مى‏گرديد، و بناى پست آن بـه كهكشان از غايتِ ارتفاع مى‏رسيد، و آن بـه آن درون تزايد بود که تا آن كه صبح طلوع و راه عبور گشوده مى‏شود، بعد به حال اوّل بر مى‏گرديد .
 روز را كه تفحّص ممكن نبود، و شب را كه مانع نداشتيم، راه و رخنـه درون آن نمى‏يافتيم، بلكه آن را مانند بنيان مرصوص، و يا قطعه‏اى از حديد مى‏ديديم و مى‏انگاشتيم، چون شب آن حالت را مشاهده كرديم، آن را كرامتى بزرگ دانسته، از آن اراده نادم و از وزير عذر خواستيم . . . . .  در سال 1250 ه يعنى سالى كه فتحعلى شاه بـه اصفهان آمده و در آن وفات يافت، درون ديدارى كه از سيّد حجّت الاسلام نمود، اظهار داشت كه : شما بحمد اللَّه ثروتمند هستيد، و شاه داراى عيال و فرزند زياد هست و درآمد او جهت مخارجش كفايت نمى‏كند، لازم هست كه بـه او كمك مالى كنيد . و او بـه اين بهانـه مى‏خواست مقدارى از اموال و دارائى سيّد را از تصرّف او خارج گرداند .سيّد حجّت الاسلام هم درون جواب فرمود : رعايت حال افراد مملكت بر پادشاه واجب هست و من نيز يكى از افراد اين مملكت مى‏باشم، ضمنا فقرا و نيازمندان و برخى از خاندان‏هاى شريف و اصيل كه راهى جهت كسب معاش ندارند را بايد سرپرستى كنم، و همچنين بايد شـهريّه طلّاب علوم دينيّه درون اصفهان و ديگر شـهرها را بپردازم، و نمى‏توانم بـه شاه كمك نمايم . فتحعلى شاه درون خواهش خود اصرار كرد و براى آن مبلغى معيّن، و جهت پرداخت مـهلتى مقرّر داشت، که تا سيّد حجّت الاسلام آن مبلغ را بپردازد .در روز مقرّر مأمورينى براى گرفتن پول بـه در خانـه سيّد گسيل داشت، و آن وقتى بود كه سيّد مشغول وضو گرفتن بود که تا براى نماز بـه مسجد برود، يكى از مأمورين پول را تقاضا كرد، سيّد هم درون همان حال دست بـه دعا برداشته و فرمود : خدايا فتحعلى را با من چكار است، دفع شرّ او بفرما .مأمورين مدّتى درون منزل سيّد توقّف نمودند که تا سيّد از مسجد بازگشت، و دوباره تقاضاى خود را بازگو كردند . سيّد درون جواب آنـها فرمود : فرستادم، برويد بـه اردو و ببينيد چه خبر هست . مأمورين هم بلا فاصله بـه اردو بازگشتند، چون بـه نزديك اردو رسيدند، شنيدند كه مى‏گويند : شاه مرد (1). و در اين زمان بود كه يقين حاصل كردند كه تير نفرين سيّد بـه هدف اصابت كرده است

عبد عاصی : زندگینامـه کوتاه بود . البته مطلب فراوان هست اما خواستم مسئله مـهمتری عرض کنم . سید شفتی از شاگردان جناب سید بحرالعلوم(ره) بود اما آگاه بـه زمان خودش بود . شاگردان بسیـار بزرگی تربیت کرد . علامـه چهارسوقی/شیخ جعفرکرباسی/ملااحمدتربتی/شیخ انصاری/ملاعبدالله زنوزی/مـیرزامحمدنائینی/آیت الله تنکابنی و خیلی مشاهیر . هم کرسی حوزوی داشت و هم جایگاه معتبری درون بین حکومت . این مسئله اشراف بـه زمان و مکان و محیط پیرامون نادیده گرفته نشده . البته درباره شکل و سیره سلوکی سید حجت الاسلام حرفی نزدیم . آنچه بدست مـی آید زهد شدید علمای سابق مراتبی از معارف را به منظور آنـها بـه ارمغان مـی آورده هست . خود " زهد " یکی از منازلی هست که سالک طی مـی کند والا همـه راه نیست . حتی این مسئله اهمـیت بـه محیط زندگی و اجتماع درون قالب زندگی اجتماعی سالک هست نـه حیـات باطنی . درون حیـات سلوکی اصلاْ سالک خودش محاط مـی شود . بیکرانگی حاصل مـی شود اما درون قامت زندگی عامـیانـه حتی سید کبیر سید علی قاضی(ره) عزلت دائم و کامل نداشتند . بـه قول شیخ اکبر (ره) هم خلوت حجاب هست و هم جلوت . یـا علی مددی

بروح همـه زهاد و عباد و دلباختگان حریم راز و نیـاز و مناجات علی الخصوص جناب سید شفتی(ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:50 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

صدرالدین قونوی

عارف فقیـه  خلف صالح شیخ اکبر جناب صدرالدین قونوی(ره)

ابو المعالی صدر الدین محمد اسحق قونوی فقیـه ، محدث، مفسر، فیلسوف و عارف نامـی جهان اسلام ملقب بـه “شیخ کبیر” ازمعروف ترین شاگردان، مریدان، شارحان و پسرخوانده شیخ اکبر محی الدین ابن عربی درون سال 606 هجری قمری (1209 مـیلادی) درون آناتولی (ترکیـه امروزی) بـه دنیـا آمد. درون مکتب این عارف بزرگوار ، مشایخی چون فخر الدین عراقی  ،قطب الدین شیرازی، موید الدین جندی، شمس الدین ایکی، عفیف الدین تلسمانی، سعد الدین فرغانی و… پرورش یـافتند کـه هر یک درون نشر علوم و معارف اسلامـی نقشی بـه سزا ایفاد.وی درون زمان حیـات خویش درون مسائل حکمت ، مکاتبات و مراسلاتی با سلطان العلماء خواجه نصیر الدین طوسی بزرگ  عالم جهان تشیع داشت و بسیـار مورد تمجید و احترام ایشان بوده هست به طوری کـه در جواب یکی از نامـه های صدر الدین قونوی جناب خواجه چنین مرقوم داشتند : ” خطاب عالی مولانا الاعظم ، هادی الامم ، کاشف الظلم ،صدر الملة و الدین ، مجد الاسلام و المسلمـین ، لسان الحقیقة ، برهان الطریقة ، قدوة السالکین الواجدین و مقتدی الواصلین المحققین ، ملک الحکماء و العلما فی الارضین ،ترجمان الرحمن ،افضل و اکمل جهان ، ادام الله ظله و حرس و بله و طله ، بـه خادم دعا و ناشر ثنا، مرید صادق و مستفید عاشق ، محمد طوسی رسید”. و در ادامـه رباعی ای دروصف ایشان سرودند: 

از نامـه تو ملک جهان یـافت دلم       وز لفظ تو عمر جاودان یـافت دلم 
 دلمرده بدم چو نامـه ات برخواندم      از هرحرفی هزار جان یـافت دلم


که علت این ارادت و اخلاص از جانب خواجه چیزی جز علو مقام و معنویت وی و فضایل ظاهری و باطنی صدر الدین قونوی نبوده هست .از آثار وی مـی توان بـه تفسیر سوره فاتحه، مفتاح الغیب ، الفکوک فی اسرار مستندات حکم الفصوص ، شرح حدیث الاربعین، اعجاز البیـان فی تاویل ام القرآن، تبصرةالمبتدی و تذکرةالمنتهی ،مرآة العارفین،الرسالة الهادیة، الرسالة المفصحة،الرسالة فی حق المـهدی، رساله درون مبدا ومعاد، شعب الایمان ،رساله درون باب عرش، رساله درون مراتب کشف، شرح اسماء الحسنی، ضابة حکمـیة، رسالة السیر و السلوک ، نفحات الهیـه، مقدمـه مشارق الدراری، الشجرة النعمانیة، النصوص فی تحقیق الطور و الخصوص و… اشاره کرد . قونوی بهترین شارح افکار و اندیشـه‏های محیی‏الدین است، شاید اگر او نبود محی‏الد ین قابل درک نبود. صدرالدین درون مسجدی امام‏ جماعت بود و مولوی مـی‏رفت و به او اقتدا مـی‏کرد . افکار محی‏الدین به‏وسیله‏ صدرالدین قونوی بـه مولوی انتقال پیدا کرده هست . وي با قلم تواناي خود علاوه بر مباحث عرفان نظري، نگاهي نيز بـه تطبيق اين مباني درون شرح احاديث و آيات شريفه قرآن بـه خصوص سوره حمد داشته کـه از آن بـه عنوان تفسير باطني يا تاويل نام مي بريم. تفسير باطني با تاويل درون واقع حاصل تلاشي هست که عارفان بـه موازات شناخت چينش نظام هستي(کتاب تکوين) درون فهم بطور هفت گانـه متون ديني بخصوص قرآن مجيد(کتاب تشريع) انجام داده اند. درون اين مسير، جناب صدرالدين تلاش د، علاوه بر بهره گيري از مباحث عرفان نظري و کشفيات خود، بـه برخي از روش ها و مباني آنـها اشاره کنند که تا راه رسيدن بـه معارف و اصول دين از مسيري غير از کشف نيز هموار شود.به قول جامي فهم درست مقصود ابن عربي از وحدت وجود كه اصل اصيل و ركن ركين عرفان وي هست جز بـه تتبع تحقيقات صدرالدين امكان نمي يابد. صدرالدين ابن عربي را "مجدد المله الحنفيه" يعني احيا كنندة دين حنيف اسلام مي داند . از نظر شيخ صدرالدين، عالم چيزي جز مظهر علم خدا نيست و او همـه چيز را جه از لحاظ علم و چه از لحاظ وجود فرا مي گيرد. همـه چيز مظهر اوست و هيچ چيز از خود وجودي ندارد چنان كه پيامبر(ص) فرمود كه "كان الله و لم يكن معه شئ" تنـها خدا وجود دارد و هيچ چيز با او نيست.
اين كه قونوي مي گويد خدا هم از نظر علم و هم از نظر وجود همـه چيز را فرا مي گيرد اشاره بـه دو فيض دارد يكي فيض اقدس كه باعث ظهور اعيان ثابته درون علم خداوند مي شود و ديگري فيض مقدس كه باعث ظهور اين اعيان درون عالم هستي مي گردد. ( اینـها تعاریفی از اصل وحدت وجود است) از مسايل مـهم درون باب وحدت وجود، انحصار عليت درون خدا و يا همان قول معروف "لا مؤثر في الوجود الا الله" است. شيخ صدرالدين درون اين باره چنين مي گويد: "آن چه بـه علل و اسباب مؤثر ناميده شده اند، درون واقع شروط ظهور اشيا مي باشند نـه اين كه درون واقع حقيقتي باشند مؤثر درون حقيقت ديگر .
از وصیت شیخ صدر الدین قونوی : « و اصحاب خویش را وصیت مـی کنم کـه پس از من درون مشکلات معارف ذوقی، مجملات آن فرو نروند بلکه بـه تامل درون صریح و منصوص آن اقتصار کنند، بدون تفقه بـه تاویل آنچه جلی صریح است. و سوای آن درون کلام من و شیخ (اکبر محی الدین ابن عربی) رضی الله عنـه وارد نشوند کـه بعد از من مسدود است. بعد کلامـی از ذوق احدی قبول نمـی شود اللهم الا من ادرک منـهم الامام محمد المـهدی(علیـه السلام) بعد سلام مرا برساند و از او آنچه از معارف کـه بدان خبر مـی دهد بر گیرد و نـه غیر او. و باید الان بعد اقتصار بر صریح و جلی کلام من و تصانیف شیخ اکبر، تمسک کنند بـه کتاب و سنت و اجماع مسلمـین و دوام ذکر و اشتغال بـه فراغت قلب بمواجهت با جناب حق بموجب آنچه درون رساله هادیـه مرشده ذکر شد و حسن ظن بالله و اشتغال بـه چیزی از علوم نظری و غیر نظری نداشته باشد بلکه اقتصار کند درون ذکر و تلاوت قرآن و مداومت بر اوراد موظف و مطالعه آنچه ذکر شد از صریح جلی از اذواق مذکور.»

عبدعاصی: امکان ندارد ولی خدا جز از باب ولایت وارد عالم فنا و بقا شود . همـینطور کـه خواندید جناب صدرالدین هم مجرای فیض خود و بعد از خود را حضرت حجت(س) ذکر کرده اند . متاسفانـه هنوز درون بین علما و عوام هستندانی کـه به بزرگان سلسله عرفان اتهام سنی گری مـی دهند . توصیـه مـیشود آثار صدرالدین را با دقت و قوت مطالعه بفرمایید کـه اصول سیروسلوک درون آنـهاست .  والعاقبت للمتقین
                                                  

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 9:3 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آخوند ملاحسینقلی همدانی(ره)

آیت الله الکبری حضرت مولا آخوند ملاحسینقلی  همدانی ( روحی لتراب مرقده فداء )

 

خودشان مـی فرمودند : " درون کنار مرقد شریف امام علی علیـه السلام ، درون گوشـه ای نشسته بودم. کبوتری بر زمـین نشست و تکه نانی بسیـار خشکیده را بـه منقار گرفت و هر چه بـه آن نوک زد، خرد نشد. کبوتر بـه پرواز درآمد و رفت. بعد از مدتی، بازگشت و به سراغ نان رفت و چند نوک بـه آن زد، ولی شکسته نشد. باز پرواز کرد و بعد از مدتی برگشت، بعد از چند مرتبه، رفت و برگشت که تا 22 مرتبه .  سرانجام آن نان را با منقارش خرد کرد و خورد. ملهم شدن کـه فقط استقامت هست که مرا بـه هدف مـی رساند . او 22 سال زحمت کشیده بود ولی چیزی ندیده بود ... "

 حضرت آیت الله الکبری عارف کامل مکمل - استاد العارفین -  انسان العین و العین الانسان- نادره دهر-  آیت عظمای حق – سر سلسله عرفای متاخر – توحیدی کبیر – نائب الامام (عج) – حجت خدا حضرت مولی آخوند ملا حسینقلی شوندی همدانی (ره) را اصلاً نمـی شود تعریف کرد . همـین جمله کافی هست که جناب حاج ملا هادی سبزواری(ره) و جناب آیت الحق سید علی شوشتری(ره) آمدند که تا حضرت آخوند (ره) ظهور فرمایند . ظهوری کـه سالها یود زمـین و زمان بـه خود ندیده بود . ظهوری جهت ظهور قطب عالم امکان – ارباب زمـین و زمان و مکان ولی الله الاکبر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . جناب آخوند(ره) درون سال 1293 قمری از نسل جابر بن عبدالله انصاری (ره) صحابی رسول خدا (ص) از  یک چوپان بنام رمضانعلی درون روستای شوند همدان بدنیـا آمد . آنـها بچه دار نمـی شدند و نذر سیدالشـهدا(ع) د . بـه جهت عشق والدینش بـه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نامش را حسینقلی گذاشتند . "قلی" بـه زبان آذری یعنی "غلام" . مرحوم آخوند(ره) " غلام حسین(ع) " بودند . نام برادرش کریم قلی و نام ش سکینـه بود . از همدان عازم مدرسه مروی طهران و از آنجا جهت تلمذ خدمت مرحوم حاجی(ره) عازم سبزوار و مدتی همدان و بعد نجف اشرف و محضر خاتم الفقهاء شیخ مرتضی انصاری(ره) شد . مـی بیند کـه چهارشنبه ها استادش بـه منزل آیت الله سیدعلی شوشتری(ره) کـه او هم درون درس شیخ انصاری شرکت مـیکرد مـیرود و دوزانو خدمتش مـینشیند . او هم یک روز وارد جلسه مـی شود و اجازه حضور مـی گیرد . حضرت سید(ره) نگاهی مـی اندازند و مـیفرمایند : تو هم بیـا ... . حقیر درمانده این عشق ورزی بین شاگرد و استادم . داستان خرما خ مرحوم قاضی(ره) به منظور آقای کشمـیری(ره) و " بالاخره رسیدی ! " گفتن بـه مرحوم حداد(ره) . مرحوم آخوند همدانی(ره) وقتی بیمار شده بود حضرت سید(ره) بهترین طبیب موجود را مـی خواهد و مـی فرمایند : او را معالجه کن حتی اگر صد تومان بشود . صد تومان آنوقت شاید یک مـیلیـارد الان باشد ! آخر آخوند همدانی(ره) قرار هست سرسلسله قوم عرفان باشد . او خیلی مـهم هست . سیصد نابغه درون عرفان تربیت مـی کند کـه هرکدام ستاره ای درون کهکشان طریق الی الله مـی شوند . علامـه حسن زاد ه آملی از قول علامـه طباطبائی این مطلب را  نقل کرده اند که: مرحوم آیت الله سید علی قاضی فرمودند: من کـه به نجف تشرف حاصل کردم روزی درون معبری آخوندی را دیدم شبیـه آدمـی کـه اختلال حواس دارد و مشاعر او درست کار نمـی کند، راه مـی رود. از یکی پرسیدم کـه این آقا اختلال فکر و حواس دارد؟گفت: نـه، الأن از جلسه درس اخلاق آخوند ملاحسینقلی همدانی بـه در آمده و هر وقت  آخوند صحبت مـی فرماید درون حُضار اثری مـی گذارد کـه بدین صورت از کثرت تأثیر کلام و تصرف روحی آن جناب، از محضر او بیرون مـی آیند . جذبات توحیدی او با آدمـها چه مـی کرد ای خدا ؟!  بعد از شیخ انصاری(ره) بجای او نشست . اما نامـه ای از استاد بـه او رسید کـه : اسباب مرجعیت بگذار کـه تو وظیفه مـهمتری داری . زعامت را رها کرد و به تربیت سالکان راه پرداخت . درون همـین حین حضرت سید(ره) بـه اعلی علیین پیوست . تالیفاتی از ایشان هست کـه مثلاً تقریرات حضرت سید(ره) او درون کتابخانـه شوشتری نجف هست و بعضی نامـه هایش را درون کتاب تذکره المتقین آورده اند .  حضرت آخوند ملاحسینقلی همدانی(ره) درون 28 شعبان 1311 قمری درون 72 سالگی از دنیـای فانی بـه عالم بقاء رحلت فرمودند و در سمت چپ باب الزینب(س) حرم ارباب (ع) حجره چهارم مدفون شدند . او مردی بود کـه با یک جمله آدم مـی ساخت .  جملاتی از او : كثرت اشتغال بـه مباهات ،شوخي بسيار كردن ، لغو گفتن و گوش بـه اراجيف قلب را مي ميراند / اگر بي مراقبه مشغول بـه ذكر و فكر بشود بي فايده خواهد بود ، اگر چه حال هم بياورد ، چرا كه آن حال دوام پيدا نخواهد كرد /

بدون هيچ توجهي از كنار او گذشت. اين بي‌توجهي آخوند(ره) بر عبدالفرّار سخت گران آمد. از جاي خود حركت كرد که تا اين شيخ پير را تنبيه كند. دويد و راه را بر او سد كرد و با لحني بي‌ادبانـه گفت: هي! آشيخ! چرا بـه من سلام نكردي؟! عارف همداني ايستاد و گفت: مگر تو كيستي كه من بايد حتماً بـه تو سلام مي‌كردم؟ گفت: من عبدفرّارم. آخوند ملاحسينقلي بـه او گفت: عبد الفرّار ! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت . . . فردا صبح، آخوند ملا حسينقلي همداني درس را تمام كرده، رو بـه شاگردان نمود و گفت: ‌امروز يكي از بندگان خدا فوت كرده هر كس مايل باشد بـه تشييع جنازة او برويم. عده‌اي از شاگردان آخوند بـه همراه ايشان براي تشييع حركت كردند. ولي باتعجب ديدند آخوند بـه خانـه عبدالفرار رفت. آري او از دنيا رفته بود. عجبا! اين همان ياغي معروف هست كه آخوند از او بـه عنوان بندة خدا ياد كرد و در تشييع جنازه او حاضر شد؟! بـه هر حال تشييع جنازة تمام شد. يكي از شاگردان آخوند بـه نزد همسر عبد رفته و از او سؤال كرد: چطور شد كه او فوت كرد؟ همسرش گفت: نمي‌دانم چه مي‌شد؟ او هر شب ديروقت با حال غيرعادي و از خود بي‌خود منزل مي‌آمد، ولي ديشب حدود يك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا بـه منزل آمد و در فكر فرو رفته بود و تا صبح نخوابيد و در حياط قدم مي‌زند و با خود تكرار مي‌كرد: عبد فرار تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟! و سحر نيز جان سپرد. عده‌اي از شاگردان آخوند فهميدند اين جمله را آخوند ملاحسينقلي همداني بـه او گفته است. چون از او سؤال كردند، ايشان فرمودند: «من مي‌خواستم او را آدم كنم و اين كار را نيز كردم، ولي نتوانستم او را درون اين دنيا نگه دارم .  راستی! ما ها کـه فامـیلی مان " فرار" نیست از کـه فرار مـی کنیم ؟ علامـه طهراني از نوة آخوند نقل مي‌كند: «در يكي از سفرهاي زيارتي كه آخوند با اصحابشان پياده بـه كربلا مشرف مي‌شدند، درون راه، راهزنان بياباني اموال ايشان را غارت كرده و هر چه دارند، مي‌ربايند. سپس كه عارف همداني را مي‌شناسند، بـه حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقديم كرده و معذرت مي‌خواهند. آخوند ملا حسينقلي فقط كتابهاي وقفي را كه ربوده بودند، بعد مي‌گيرد و بقية كتب و اموال را نمي‌گيرد و مي‌فرمايد: بـه مجرّد سرقت، من ايشان را حلال كردم؛ چو راضي نشدم بـه واسطة من خداوند كسي را درون آتش دوزخ بسوزاند و نمي‌خواهم بـه خاطر من لقمة حرام از گلوي كسي پائين برود و موعظه درون او بي‌اثر باشد .  حضرت آخوند (ره) بعد از زیـارت مولای مومنین(ع) همـیشـه عبا را بر سر مـی کشید . او نمـی خواست رفقایش را بواسطه افعالش بـه دیده برزخیـه ببیند .  " یـا ستار العیوب – اجرنا من النار یـا مجیر "  آخوند ملا حسینقلی همدانی(ره) مربی نفوس بود و نفوس مستعده را جذب مـی کرد . آری درون مقام نبوت دعوت همگانی هست اما درون مقام ولایت نیست . یعنی فقط نفوس پاک و مستعده و قابل هستند کـه دریـافته مـی شوند !!! آيت الله نجابت شيرازي (ره) مـیفرمود : حاج شیخ عباس قمـی ـ کـه رضوان خدا بر او باد ـ درون مقدس بودن، نمرة یک بود و همـه درون تقدس او متفق الکلمـه بودند. آقا شیخ مجتبی لنکرانی یک زمانی به منظور بنده نقل کرد کـه شیخ علی قمـی با پدر من همدرس بود. آن دو از خوش‌پوشـهای حوزة نجف محسوب مـی‌شدند. یعنی بهترین لباسها را اینـها مـی‌پوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود، درون حوزة نجف مشارالیـه بودند کـه درس را خوب مـی‌فهمند. بـه هیچ هم اعتنایی نمـی‌د. یک روز آخوند ملا حسینقلی ـ رضوان الله تعالی علیـه ـ درون صحن نشسته بود. درون این اثنا، آقا شیخ علی قمـی از درون قبله وارد حرم مـی‌شود. چشم مبارک آخوند ملا حسینقلی بـه او مـی‌افتد، شیخ علی بـه سر مـی‌دود که تا مـی‌آید پهلوی آقا. آخوند ملاحسینقلی یک دقیقه درون گوش او صحبت مـی‌کند. چه گفت؟ خدا مـی‌داند: دیگران هم نفهمـیدند. شیخ علی قمـی عقب عقب بر مـی‌گردد مـی‌رود. با فاصلة اندکی، تمام لباسهایش را عوض مـی‌کند، توی درس هم قفل مـی‌زند بـه دهنش، یعنی این لذت سخن گفتن درون درس از سرش پریده بود، لذت لباسهای پاک و پاکیزه و گران قیمت از سرش پریده بود، که تا آخر عمرش کـه او را مـی‌دیدیم، تمام لباسهایش کرباس بود.

مـی گویند : آخوند ملا حسینقلی همدانی درون یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان بـه عتبات عالیـات مـی‌رفت. درون بین راه، بـه قهوه خانـه‌ای رسیدند کـه جمعی از اهل هوی و هوس درون آن جا مـی‌‌خواندند و پایکوبی مـی‌د. آخوند بـه شاگردانش فرمود:  یکی برود و آنان را نـهی از منکر کند. بعضی از شاگردان گفتند: اینـها بـه نـهی از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم مـی‌روم. وقتی کـه نزدیک شد، بـه رئیسشان گفت: اجازه مـی‌فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. آخوند شروع بـه خواندن اشعار ناقوسیة حضرت امـیر مؤمنان ـ علیـه السلام ـ کرد:
لا اله الا الله حقاً حقاً صدقاً صدقا / ان الدنیـا قد غرّتنا و اشتغلتنا و استهوتنا / یـابن الدنیـا مـهلاً مـهلاً یـابن الدنیـا دقّاً دقّاً / یـابن الدنیـا جمعاً جمعاً تفنی الدّنیـا قرناً قرناً / ما من یوم یمضی عنّا الّا اوهی رکناً منّا / ضیّعنا داراً تبقی و استوطنّا داراً تفنی / لسنا ندری ما فرّطنا فیـها الّا لو قد متنا
معبودی بـه حق و شایستة پرستش جز خدا نیست. این را بـه حق و راستی مـی‌گویم: بـه راستی کـه دنیـا ما را فریفت و ما را بـه خود سرگرم نمود و ما را سرگشته و مدهوش گردانید. ای فرزند دنیـا! آرام باش! آرام! ای فرزند دنیـا (در کار خود) دقیق شو! دقیق! ای فرزند دنیـا (کردار نیک) گرد آوری کن! گرد آوردنی! دنیـا سپری مـی‌شود، قرن بـه قرن هیچ روزی از عمر ما نمـی‌گذرد، جز این کـه پایـه و رکنی از ما را سست مـی‌گرداند. ما سرای باقی را ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم. ما آنچه را کـه در آن کوتاهی نموده‌ایم، نمـی‌دانیم؛ مگر روزی کـه مرگ بـه سراغ ما بیـاید.»
آن جمع سرمست از لذت‌های زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمـیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند. بـه گریـه درون آمده و به دست ایشان توبه د. یکی از شاگردان مـی‌گوید: وقتی کـه ما از آن جا دور مـی‌شدیم، هنوز صدای گریـه آنـها بـه گوش مـی‌رسید.

 آيت الله حسن زاده آملي مي‌فرمايد:«حضرت آيت الله ملا حسينقلي همداني بعد از 22 سال مجاهده با نفس و صبر و بردباري، نتيجه گرفت و آنـها كه دير نتيجه مي‌گيرند، پخته‌تر مي‌شوند. بايد صابر بود و يكي از كمالات آخوند، صابر بودن اوست.» جملاتی از حضرت آخوند (ره) : گناهان کبیره را یـاد بگیر و آن ها را ترک نما. پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد. البته و البته از غذای حرام فرار کن و غیر از غذای حلال، مخور. غذا را بـه قدر حاجت بخور. از یـاد مرگ غافل مشو... .در محضر الهی، با ادب باش و احترام محضر شریف او را مراعات کن. همـیشـه متوجه بزرگی خداوند و حقارت و کوچکی خود، بی نیـازی او و حاجتمندی خود باش . مرحوم مـیرزا جواد آقا ملکی تبریزی کـه خود، شاگرد آخوند بود، مـی فرماید: «او حکیمـی عارف، معلمـی نیکوکار و طبیب کاملی بود کـه به سان او ندیدم». مرحوم ملا حسینقلی همدانی، درون قسمتی از مناجات خود با حضرت دوست چنین نجوا مـی کند: خداوندا، تو مـی دانی چه گناهانی کرده ام و چقدر بر نفس خود بی اعتدالی روا داشته ام. خدایـا، بر من خشم مگیر کـه طاقت خشمت را ندارم و از من درون رنجش مباش کـه تحمل رنجیدگی تو را ندارم. خدایـا، آیـا مادرم به منظور آتش دوزخ، مرا پرورش داد؟ بعد ای کاش مرا نمـی پرورید. یـا به منظور بدبختی مرا زایید؟ بعد ای کاش مرا نزاییده بود. خدایـا نمـی دانم حال ما درون پیشگاه تو چگونـه هست و چه مناسبتی بین گوشت و استخوان با آن آتش است؟ و کیست کـه طاقت آن زنجیرها و غل ها و عقرب ها و مارهایی کـه مانند کوه اند را داشته باشد و کدام جسم به منظور نوشیدن زقّوم تلخ، سرپا مـی ایستد؟ و کیست کـه در این گرفتاری ها و محنت ها بـه فریـاد ما برسد؟». او به منظور رسیدن مـیرزا جواد ملکی(ره) کـه بعد از گذشت دو سال حتی اسمش را هم نمـی دانست ! دستورات نفس کشی و دوری از اعیـان زادگی مـی داد .  از جملات آخوند اینـهاست : «...تمام سفارشات این بینوا بـه تو، اهتمامِ درون ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادى، آخر الامر تو را بـه جاهای بلند خواهد رسانید. البته درون اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر خدای ناخواسته، معصیت کردى، زودتر توبه نما و دو رکعت نماز بـه جا آور و بعد از نماز، هفتاد مرتبه استغفار کن و سر بـه سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه. امـیدوارم عفو بفرماید. معاصی کبیره درون بعضی رساله‌های عملی ثبت شده، یـاد بگیر و ترک بنما و زنـهار پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد...»  مـیرزا جواد آقا ملکی درون این مورد مـی‌فرماید:«استادمان ـ ملا حسینقلی همدانی ـ بـه ما توصیـه مـی‌فرمود کـه وقتی درون مسائل علمـی متحیر شدید و برایتان مشکلی پیش آمد، بـه خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این به منظور ما بـه تجربه ثابت شده است.»مـیرزا جواد(ره) در توضیح این مطلب مـی‌گوید:«سرّ این کـه تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدین علت مـی‌باشد؛ همان طور کـه در روایـات بسیـاری تصریح شده علم بـه کثرت تعلم نیست، بلکه نوری هست که خداوند تعالی درون قلب هر آن کـه بخواهد مـی‌افکند و تهجد نیز قلب را نورانی مـی‌گرداند و نور را درون قلب مؤمن ثابت مـی‌نماید.» حکیم همدانی درون جلوگیری از انحرافات نقشی بـه سزا داشت. او باانی کـه به عنوان عرفان و سیر و سلوک، ‌صوفیگری مـی‌د و از جاده مستقیم شریعت منحرف مـی‌شدند، شدیداً مقابله مـی‌کرد؛ زیرا معتقد بود کـه کوچک‌ترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را بـه دنبال خواهد داشت. او درون این زمـینـه مـی‌فرمود:«بجز التزام بـه شرع شریف درون تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی بـه قرب حضرت ملک الموت جلّ جلاله نیست و به خرافات ذوقیـه (اگر چه ذوق درون غیر این مقام خوبست) آن طور کـه عادت جهّال صوفیـه (خذَلهم الله جلّ جلاله) مـی‌باشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را درون برندارد؛ حتی شخصی هر گاه ملتزم بـه نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان بـه عصمت ائمـه اطهار ـ علیـهم السلام ـ آورده اشد، حتما بفهمد کـه از حضرت احدیت دور خواهد شد.» ایشان درون یکی از نامـه‌های خود، دستورالعملی بدین مضمون به منظور مرحوم سیّدعلی آقا ایروانی فرستاد: «از چهار چیز دوری نمایید: زیـاده گویی، زیـاده خوری، زیـاده خوابی، زیـاده با مردم بودن و بر شماست کـه همـه این موارد را نیز بـه یـاد خداوندی کـه داننده شب ها و روزهاست، تبدیل نمایید». آیت الله سید عبدالحسین لاری از خواص شاگردان آن جناب درون وصف حالات ایشان فرمودند:از جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی شنیدم کـه مـی فرمودند:بعضی اشخاص درون نجف هستند کـه فیوضاتی کـه هر روز از بقعه نورانی حضرت امـیر علیـه السلام متصاعد مـی شود و به اموات وادی السلام افاضه مـی شود با چشم ظاهری مشاهده مـی کنند، مانند خطوط نور کـه متصل بـه قبورایشان است.ما مـی دانستیم کـه آن شخص خود ایشان ا ست اما بـه ملاحظاتی بروز نمـی دادند و این گونـه کرامات و مکاشفات مکرر از آن بزرگوار مشاهده شده است. تواضع درون قبال دیگران(کوچک یـا بزرگ) و گذشت و توجه بـه حرمت مردم هیچوقت توسط سالک عارف ضایع نمـی شود . اینـها را بخوانید : آیت الله آقا سید علی عرب کـه حدود ۱۱ سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، درون مورد حالات و کمالات استاد خویش مـی‌گوید:
«روزی بـه قصد زیـارت ابی عبدالله الحسین ـ علیـه السلام ـ ، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول نماز زیـارت شد. بـه علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تکان مـی‌خورد. آن جا آقا شیخی از اهل مازندران بود کـه آخوند را نمـی‌شناخت،‌گفت:‌ این آقا چرا موقع نماز طمأنینة لازم را ندارد؟ من درون پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم کـه نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمـیم داشت مطلب خود را بـه خود آقای آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینـه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد کـه او با زحمت حرف خود را بیـان مـی‌کند، بـه او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیـان مـی‌کنی؟ شما حتما به من بگویید: آخوند تو چند وقت هست نجف هستی، هنوز متوجه نشده‌آی کـه در نماز حتما طمأنینـه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود.» ایشان درون خاطرة دیگری، درون مورد تواضع آن عارف فرزانـه مـی‌گوید:«وقتی درون خدمت آقای اخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیـادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. درون زاویـه‌ مسجد وقتی متوجه شدند آیت اله حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانـه بـه همراهان فرمود: بـه ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم.» مرحوم آخوند ملاعلی معصومـی همدانی(ره) فرمودند:مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی رسم و عادتش این بود کـه بعد از بحث و درس آقایـان طلاب، یک فنجان قهوه مـیل مـی د. یک روز کـه برای تدریس تشریف آورده بودند فرمودند: امروز بعد از مباحثه، مجلس ترحیمـی هست کـه باید برویم. قهوه درون آنجا صرف مـی شود.آقایـان به منظور درست قهوه زحمت نکشند.مباحثه تمام شده بود. آن عالم ربانی با جمعی از طلاب به منظور شرکت درون مجلس ترحیم حرکت د. وقتی کـه ایشان وارد شدند برایشان قهوه آوردند. معظم له اشاره د کـه قهوه را ببرند.شاگردان ایشان – کـه مراقب اعمال استاد بودند- اطلاع داشتند کـه ملاحسینقلی خودشان فرموده بودند درمجلس ترحیم، قهوه صرف مـی شود، درون صددد بر مـی آیند که تا موضوع را بررسی نمایند.اول از صاحب مجلس سوال مـی کنند پولی را کـه خرج این مجلس صرف کرده هست خمسش را داده یـا نـه.معلوم مـی شود از طرف پول ایرادی نبوده است. بعداً روشن مـی شودی کـه متصدی درست قهوه بوده، درون هنگام درست قهوه یک قطره خون از دماغش مـیان قهوه افتاده هست و به منظور این کـه مبادا صاحب مجلس بـه او بگوید بـه ما ضرر زدی بـه صاحبخانـه اطلاع نداده است. شیخ محمد بهاری فرموده است:روزی درون صفه حجره به منظور پخش ناهار برنج پاک مـی کردم. درون بین، متذکر و حدانیت باریتعالی شدم، ناگهان استاد به منظور من وحدت عددی را توضیح داد.برخاستم و از استاد پرسیدم کـه چگونـه بر اسرار من آگاه شدید، فرمود خداوند قلب مؤمن را آیینـه جهان نمام قرار داده. اکنون نیـاز تو درون قلب من منعشد. . اصل و شعار طریقه اخوند ملاحسینقلی(ره) بر " معرفت نفس" هست . البته خود معرفت نفس نیـاز بـه تعریف دارد کـه انشاالله مجزا خواهم آورد و از لوازه آن نفی خواطر هست . حتی کملین هم محتاج نفی خواطرند . درون رساله سید بحرالعلوم(ره) دستوراتی درون این زمـینـه هست کـه باید زیر نظر استاد باشد . نفی خواطر و توجه تام و تمام بـه ذات حق منجر بـه این مـیشود کـه حجب از دیدگان سالک برداشته شده و جمال جمـیل حق را مشاهده مـی نماید و تجلیـات ذاتی او را احاطه مـی نماید و خود سالک شعاعی مـی شود از آن نور باهر . درون این راه مجاهده مـی طلبد و همت و استقامت و صبر . نگاهی بـه شاگردان آخوند بیندازیم مـی بینیم هراز قیود رهاتر شد مقرب تر شد .  و در این راه مشاهدات و مکاشفات و ... بـه قول مرحوم امام(ره) حیض العارفین هستند . آیت الله شبیری زنجانی مـی فرمود : از آخوند (ره) پرسیدند : شما خدمت امام عصر(س) مشرف شدید ؟ جواب دادند نـه ! اما روزی ملهم شدم کـه ایشان درون سهله و در حجره حضرت سید شوشتری(ره) هستند . رفتم مسجد. نزدیک حجره سید فرمودند:همانجا بایست . صدای صحبت دو نفر را مـی شنیدم . بعد سید(ره) اجازه ورود دادند و دیدم تنـهاست اما بـه ما وعده ها دادند !!! . یعنی صرف تشرفات درون حیطه عرفان عملی و توحیدی خیلی حائز اهمـیت نیست . درون جایی کـه توحید هست همـه چیز هست . مـیرزا جواد (ره) : حضرت آخوند (ره) سجده طولاتی درشب را کـه همراه ذکر " ....." باشد  را درون قلب کارسازتر مـی دانستند . مـیرزا جواد(ره) مـی فرمود : طلبه ای از حضرت استاد(ره) عمل توبه را دستور گرفت . دو سه روز بعد دیدیم بدنش نصف شده و رنگش پریده . او مردانـه عمل کرده بود . دیگری هم بود کـه مجلس توبه اش شش ساعت گریـه و زاری بود .  سید محمد سعید حبوبی (ره) مـی گفت : درون قایق بودم . عربی بـه من تکیـه داده بود و آب دهانش مـی رفت . چند بار خواستم کنار بکشم اما تحمل کردم . همان موقع بود کـه آخوند  درون درسشان چند بار فرموده بودند : آفرین سید سعید ... استاد شاگرد را درون تمام زمانـها و مکانـها تحت نظر دارد . ولایت استاد هست که شاگرد را نگه مـی دارد . داستان نشان تجرد واقعی بـه مرحوم مـیرزا جواد آقا (ره) نشان دهنده این هست که مجرد شدن از همـه کثرات تنـها راه اتصال بـه غیب الغیوب عالم معناست .  از شیخ علی زاهد (ره) پرسیدند : آخوند(ره) درون حرم مولا علی(ع) درون گوش شما چه گفت : فرمودند : اشاره کرد بـه حرم مولا(ع) و فرمودند : این یک علی تو هم یک علی ! و از ایشان سئوال د کـه آخوند شاگردان خود را بـه چه چیز تربیت مـی د : فرمود : ذکر موت . آری ذکر موت هست که سالک را بـه فناء مـی رساند . آخوند (ره) شاگردی از بهلولهای عرب داشت . وقتی ذکر " ..."  را بـه او مـی دهند عرب درون یک مجلس 1200 مرتبه مـی گوید طوریکه " یشغله ذکرالله عن تدبیرنفسه" . آخوند(ره) عرب را بـه منزل خودش مـی آورد و برایش غذا مـی پزد و خودش بـه او مـیدهد و مـی فرماید : همـه فکرمـیکنند تو مرید من هستی اما من ارادتمند شما هستم . علامـه طباطبایی(ره) مـیفرمود : بـه مرحوم شربیـانی(ره) کـه مرجع بود نوشتند کـه آخوند همدانی روش صوفیـانـه پیشـه کرده و ... . مرحوم شربیـانی(ره) زیر نامـه نوشتند : کاش خداوند مرا مثل آخوند صوفی قرار بدهد . آیت الله سید حسن صدر (ره) از شاگردان آخوند(ره) مـی فرمود : او نماز را با جمعه از مومنان خاصی بـه پا مـی داشت کـه خود بـه تربیت آنـها همت گماشته و از ظلمات جهل بسوی نور معرفت سوق داده و با ریـاضیـات شرعی و مجاهدات عملی از هر پلیدی پاک ساخته بود . درست هست . شاگردانی مثل سید احمد کربلایی . شیخ محمد بهاری . مـیرزا جواد ملکی . سید سعید حبوبی . راستی معرفت نفس را همـینجا از زبان مـیرزا جواد ملکی تبریزی(ره) بگویم کـه مـی فرمود : خدا را گواه مـی گیرم کـه بعضی را مـی شناسم کـه در خواب حقیقت نفسش بر او ظاهر گشته و دیده هست که عوالم جملگی متلاشی شده و بجای آنـها روح و نفس خود را مشاهده نموده و نفس خود را با حقیقت ملک الموت متحد دیده و در همـین حال از خواب بیدار شده و پس از بیداری مشاهده نموده کـه روحش بدنش را بـه سمت خود مـی کشد و او از این امر وحشت نموده و با صدای بلند همسرش را صدا نموده کـه : فلانی!فلانی! تااین کـه این حال ازاوبرطرف شده هست و این حال همان معرفت نفس هست که چنانکه دراخبارآمده راه شناخت خداست . آخوند همدانی(ره) باانکه مربی سلوک بود اما از الزامات اجتماعی جدا نبود . مرحوم بهاری(ره): استاد ما مـی فرمود : خیلی کار از اتحاد قلوب ساخته گردد کـه از متفرد برنمـی آید . او اهتمامـی تام دراین مطلب داشت . بهمـین خاطر سید جمال اسدآبادی و سیدعبدالحسین لاری کـه ازمجاهدین بودنددرجرگه تلامذه اودرآمدند . ویژگی بزرگ آخوند " سرعت تاثیر او درنفوس" بود . همـینطور اعتدال و اصل تداوم . او درون تعریف مراقبه مـیفرماید : مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق-جل شانـه-نباشدواین همان قله بزرگ وبالابرنده بسوی مقام مقربین هست وکسی کـه خواستارمحبت ومعرفت هست بایدبه این ریسمان محکم چنگ بزند . ایشان بـه مبتدی ها مـی فرمودند : در مرگ فکر کن که تا آن وقتی کـه از حالش مـی فهمـیدند کـه از مداومت این مراتب گیج شده . فی الجمله استعدادی پیدا کرده آنوقت بـه عالم خیـال ملتفت مـی د تاآنکه بـه خودملتفت مـی شد . البته این دستورات به منظور مبتدیـها هم مبهم و سنگین هست بهمـین خاطر این افکار حتما تحت اشراف استاد وارد بـه عوالم نفس انجام شود . نفی خواطر هم کـه عرض شد بهمـین منوال هست . علامـه طباطبایی مـی فرمود : اکثرانی کـه موفق بـه نفی خواطر شدند و سلطان معرفت بر آنـها طلوع کرد یـا درون حال تلاوت قرآن کریم بودند یـا از راه توسل بـه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) . یکی از بزگان حضرت آخوند(ره)رادر خواب دیدند و پرسیدند : آیـا مرحوم قاضی(ره) انسان کامل است؟ایشان جواب دادند : آنکه مدنظر داری نیست . این مسئله رابه خودمرحوم قاضی(ره) گفتم وایشان درون جلسه درس فرمودند : من لنگه کفش انسانـهای کامل هم نمـیشوم . ( فکرکنیددراین مطلب) درون راه سلوک حتما ازخود گذشت . مرحوم آخوند(ره)به مـیرزاجواد(ره)در همان اوایل فرموده بودند : تو کـه آدم بشو نیستی ! مـی بینم وقتی مـی آیی نقطه خاصی را درون نظرمـیگیری و مـی روی بنشینی . مرحوم تبریزی(ره)مـیفرمود:ازآن بـه بعدپای من ه صدرهیچ مجلسی نرسید . آخوند ملاحسینقلی(ره) مـیفرمود: هریکسال شبها درون سجده  "..." مرتبه ذکر "......" بگوید از عالم طبیعت خارج مـیشود . آری تحت ولایت استاد راه رفته اینـها ممکن هست . خواندن جملات و نامـه ها و دستورات حضرت آخوند همدانی(ره) به منظور آشنایی با هدف اصلی و عالیـه سیروسلوک الزامـی هست . آیت الله سیدابوالقاسم لواسانی(ره)مـیفرمود:بدون اینکه بـه پدرم بگویم بـه سمت مسجدسهله جایی کـه حضرت آخوند(ره) بیتوته داشت رفتم . که تا مرا درون لنگه درب دیدند خشکم زد . که تا ظهر بـه این حال بودم که تا اینکه فرمودند : حالا بیـاسفره بنداز . مگر انسان بدون اجازه پدرش بـه سهله مـی آید ؟این چه عبادتی هست که پدر را نگران مـی کند ؟؟؟  باز ایشان مـی فرمود : همراه آخوند و رفقا بـه کاظمـین و سامرا مـی رفتیم . پول سفر درون کیسه ای همراه من بود و من خرج مـی کردم . وقتی رسیدیم دیدم چیزیر نشده . . بعد از رحلت آخوند(ره) آقا سید ابوالقاسم(ره) عیـال آخوند(ره) را بـه حباله نکاح خود درون مـی آورد . آیت الله شیخ عباس قوچانی(ره)مـیفرمود: کنار صحن مولا امـیرالمومنین(ع)مرد شروری بود . آخوند بـه او مـیگوید : آیـا هنوز موقع توبه نشده؟ عرب نمـیفهمدومـیگوید کچه مـیگویی شیخنا؟ ایشان دوباره مـیفرمایند:آیـاهنوز موقع توبه نرسیده است؟ یک مرتبه مرد صیحه ای مـیزند وسمت صحن علوی(ع)مـی دود . درون ایوان مطهر دوباره صیحه ای مـی زند و مـی مـیرد . آری او محیی القلوب بود . آیت الله عاملی همسایـه آخوند(ره) بود و همـیشـه مـی گفت از اینکه درون درسهایش شرکت نمـیکردم پشیمانم . او همسایـه ملا حسینقلی همدانی(ره) بود اما ....

عیدعاصی: مطلب طولانی شد. متاسفانـه بازهم حذفیـات داشتیم . چندسال قبل مدیرنشر حروفیـه مـیگفت کتابی نفیس ازشرح حال وآثار آخونددردست دارد کـه هنوزچاپ نشده . نمـیشودواقعاْ حرف راتکمـیل کرد.حقیروارد معارف عملی یـا حتی نظری نمـیشوم ولی جملات وزندگینامـه اولیـا وعرفا آکنده از عرفانیـات هست . همـینکه بنده موفق شدم مطلبی درباره حضرت آخوند(ره)کارکنم نعم المولی و نعم النصیر هست . جاذبه مزار ایشان فوق العاده هست . یکی از اولیـای الهی دستوری خاص به منظور باز شدن قلب و مشاهدات درون حوالی مزار شریف ایشان دادند کـه ... . حقیر بزرگان را دیده و مـیشناسم کـه مدتهای طولانی کنار قبر آخوند و رو بـه پنجره قتل گاه ( اذقنا حلاوت التجلی ) مـی نشینند و تفکر مـی کنند . ما کـه وجودمان را بـه دنیـا آلوده ایم چکار کنیم .

 

بروح حضرت آخوند ملا حسینقلی همدانی (ره) عارف کبیر و برجسته و سرسلسله عرفای طریقه حقه ی " وحدت الوجودیـه" و همـه سالکان و عرفای این طریقه و همـه ابرار و اخیـار و موحدین الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون جمعه چهارم آذر ۱۳۹۰ ساعت 16:23 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

علامـه امـینی

یـادی از علامـه دلسوخته مجاهد سالک پیشـه مرحوم علامـه آیت الله عبدالحسین امـینی(ره)

ای  به  ولای  تو  تولای  من         وز خود و اغیـار تبرای من

سود تو سرمایـه ی سودای من    گر بشکافند سراپای من

جز تو نبینند درون اعضای من       ناد علیـاْ علیـاْ یـا علی

 

اصلاْ نام علامـه امـینی(ره) با یـاد و نام مولا علی (ع) گره خورده هست . خودش مـی فرمود : « يك آرزو درون دنيا دارم آن هم اين هست خدا يك عمر طولاني بدهد و بروم درون بیـابان خیمـه ای ب و همـه عمر را به منظور مظلومـیت و غربت مولایم علی (ع) گریـه کنم ...»

آیت الله تبریزی ملقب بـه علامـه امـینی فقط یک تعریف دارد :  "عاشق علی(ع)" بود . آیـا مـیدانی " عاشق" یعنی چی ؟ درون سال 1281 ه. ش درون تبریز بدنیـا آمد و بامحبت علی(ع) و عشق حسین(ع) عمری خدمت کرد . مـی دانی " خدمت بـه آل الله " یعنی چی ؟ یعنی عبدالحسین . علامـه امـینی(ره) مجتهد بود و بیشتر وقتش را صرف مطالعه و تحقیق مـی کرد . او از خاندانی باتقوا و درستکار بود . جدش امـین مردم بود و وقتی بعد از 13 سال جنازه اش را بـه نجف منتقل مـی د بدن سالم بود . علامـه امـینی(ره) ظاهراً از کودکی عاشق آیـات قرآن و کلام نـهج البلاغه بوده و همـینطوری وجودش از ولایت علی(ع) و اولادش پر شد که تا ذوب درون محبت شد . محبت علی (ع)...علی(ع)...علی(ع) . درون 16 سالگی عازم نجف شد . توکل و انقطاع علامـه امـینی از غیر، زبانزد عام و خاص بود. علامـه هرگاه با مشکلی مواجه مـی‌شدند متوسل بـه اهل‌بیت، خصوصا امـیرالمومنین علی علیـه السلام مـی‌شدند. زهد و عبادت اسباب علامـه(ره) به منظور نیل بـه اهش بود . چه هدفی عالی رتبه ای کـه چنین اسبابی عالی مقامـی دارد ؟! معروف هست بسیـار مراقب زبان بود . علامـه امـینی عقیده‌شان بر این بود کـه اساس خلقت بنا بر محبت است. ایشان مـی‌گفتند کـه تمام عبادات ناشی از محبت است. (هل الدین الا الحب). هر چقدر محبت بـه خدا بیشتر باشد، از معاصی و گناهان بیشتر دوری مـی‌شود. مرحوم علامـه مـی‌گفتند:ی کـه توجه‌اش درون نماز کم هست مشکل محبتی دارد.

حضرت علامـه امـینی(ره) به اقامـه نماز شب مقید بودند. همواره بعد از نماز صبح، مشغول قرائت قرآن مـی‌شدند کـه با تدبر و تامل همراه بود. ایشان درون ماه مبارک رمضان خود را به منظور روزه‌داری و عبادات از کارهای دیگر فارغ مـی‌د و در این ماه 15 ختم قرآن داشتند. چهارده ختم بـه نیت چهارده معصوم علیـهم السلام و یک ختم بـه نیت پدر و مادر خود. و در ماههای دیگر حداقل یک ختم قرآن داشتند. تاثیر این قرائت‌ها و انس با قرآن درون قلم ایشان دیده مـی‌شود چرا کـه نوشته‌های ایشان بسیـار روان و محکم هست و البته تاثیر آن درون الغدیر بسیـار مشـهود مـی‌باشد کـه استشـهادهایی کـه ایشان درون الغدیر بـه آیـات قرآن داشته‌اند بـه گونـه‌ای بوده کـه انگار این آیـه به منظور آن موضوع مطروحه نازل شده است. ایشان شدیداً بـه زیـارت جامعه کبیره، زیـارت امـین الله و زیـارت عاشورا معتقد و مقید بـه خواندنش بودند. و بسیـاری از ادعیـه را حفظ بودند. علامـه امـینی مـی‌فرمودند کـه موضوع "زیـارات" و "ادعیـه" بدان گونـه‌ کـه در مکتب تشیع مطرح شده درون هیچ دین و مذهبی طرح نگردیده است. و اگری با این زیـارات و ادعیـه مانوس بشود و متوجه باشد کـه چه مـی‌خواند و فلسفه و حکمتش را بداند، این فرد، شیعه بی‌سوادی نمـی‌شود. ایشان مـی‌گفتندی کـه زیـارت جامعه کبیره را بخواند و بداند کـه چه مـی‌گوید این فرد، شیعه بی‌سواد نیست. چرا کـه مـی‌فهمد دین یعنی چه.

ایشان هر شب بـه زیـارت حرم امـیرالمومنین علی علیـه السلام مشرف مـی‌شدند و آنقدر آداب را درون زیـارت رعایت مـی‌د کـه مردم مـی‌ایستادند و به ایشان مـی‌نگریستند کـه آداب را بیـاموزند. ایشان با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام مـی‌نشستند و با برخی الفاظِ زیـارات با امام سخن مـی‌گفتند و آنقدر اشک مـی‌ریختند کـه بر روی محاسن‌شان جاری مـی‌شد و آنقدر غرق زیـارت مـی‌شدند کـه اکثراً از یک ساعت هم مـی‌گذشت.علامـه امـینی وقتی درون حرم این الفاظ را مـی‌خواند که: ‌اشـهد انّک تسمع کلامـی و ترد سلامـی، یقین داشت کـه مقابل حضرت نشسته و با ایشان صحبت مـی‌کند و جوابش را نیز از حضرت مـی‌گیرد. و این رتبه‌ی خیلی بالایی درون ولایت است. ایشان اکثراً وقتی بـه زیـارت حرم حضرت سیدالشـهدا علیـه السلام مشرف مـی‌شدند با پای پیـاده مـی‌رفتند. و مسئله قابل توجه اینست کـه ایشان از راه اصلی نمـی‌رفتند بلکه مسیر را از مـیان روستاها انتخاب مـی‌د و شب را بـه صورت ناشناس درون منزل آنـها مـی‌ماندند و در آنجا بـه سخنرانی درون باب معارف دین و اهل‌بیت علیـهم السلام مـی‌پرداختند و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را بـه کامشان مـی‌نشاندند. بعد از نگارش " الغدیر" نسخه ای به منظور یکی از علمای مصر کـه شاعرهم بودارسال کرد . او هم درجواب شعری درمدح علامـه گفته بود.علامـه جواب مـیدهدکاش قصیده ای غدیریـه مـی گفتیدتادرصف شعرای علی(ع)باشید.شاعرجواب نمـیدهد.بعدازمدتی غدیریـه وجواب شاعربدستش مـیرسدکه م درحال مرگ هست وحال شعرنبودامااشک ریزان این قصیده راگفتم.علامـه(ره)شعررابه حرم مولا(ع)مـیبرندومـیخوانند.شفامـیگیرد .  او " الغدير " را با قرآن كريم طوري آميخت كه قرآن محوري درون شراشر وجوديه اين كتاب شريف موج ميرد . عبدالفتاح عبدالمقصود مصري نويسنده مشـهور مي گفت : او بـه حق از قرآن هدايت مي طلبد . علامـه اميني(ره) كتابي دارد بـه اسم " سيرتنا و سنتنا " كه جواب اهل سنت درون اشكال بـه عزاداري حضرت سيدالشـهدا(ع) نوشته شده هست .

در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349ه. ش دفتر عمرش بـه پایـان رسید .هنگام احتضار لب‌های علامـه را با آب مخلوط بـه تربت مقدس كربلا مرطوب ساختند و فرزندشان ـ حاج شیخ رضا امـینی ـ دعاهای عدیله، مناجات متوسلین و مناجات المعتصمـین را مـی‌خواند و علامـه هم با حزن و اندوه و در حالی كه اشك از چشمانشان سرازیر بود، دعاها را تكرار مـی‌كردند.  آخرین سخنانی كه درون لحظه‌‌های آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود: "اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین بـه الصالحین علی انفسهم ... "؛  «خداوندا! این سكرات مرگ هست كه بـه سویم مـی‌آید. بعد به سوی من نظری كن و مرا با آن چه صالحان را كمك مـی‌كنی، كمك نما.» بامداد روز شنبه 13 تیر ماه، پیكر علامـه از خیـابان شاهپور (وحدت اسلامـی امروز)تا سه راه بوذر جمـهری و از آن جا که تا مسجد ارك تشییع شد.پس از انتقال پیکر مطهر علامـه امـینی بـه عراق، درون شـهرهای بغداد، كاظمـین، كربلا و نجف نیز پیكر علامـه با شكوه فراوانی تشییع شد و پس از طواف پیكر بر گرد آستان مقدس علوی، بـه وصیت خودشان، درون حجره‌ای از كتابخانـه امـیرالمؤمنین علی علیـه‌السلام ـ كه خود بنیـان‌گذار آن بود ـ بـه خاك سپرده شد. بـه تعبیر استاد جلال الدین همایی: «علامـه امـینی درون واقع نمرده، بلكه حیـات جاودانی یـافته است.»

در آن نفس كه بميرم درون آرزوي تو باشم        بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم

علي الصباح قيامت كه سر ز خاك بر آرم     به گفتگوي تو خيزم بـه جستجوي تو باشم

 مادرش مي‌گويد: شيرمن بـه فرزندم، عبدالحسين، با شيربه ديگر فرزندانم فرق داشت. زيرا هر گاه مي‌خواستم بـه وي شير دهم، گويي نيرويي مرا وا مي‌داشت كه وضو سازم و، با وضو، سينـه درون دهانش بگذارم! روزها درون حسینیـه و کتابخانـه شوشتریـها حتی بعد از رفتن خادم مـی ماند و غرق درون مطالعه بود . چون امکانت رفاهی کم بود خودش مـیفرمود ک مـیدیدم قالی ای کـه بر روی آن نشستم از عرق بدنم خیس شده و تنم انگار تب دارد . سفرهای زیـاد علامـه (ره) و ارتباط با علمای اهل سنت و ابلاغ پیـام " غدیر" عقایدشیعه را زنده نگه داشت و حقانیت آن را بـه ظهور کشاند . منبرهای پرشور وحرارت ایشان طوری بود کـه به احترامش علما منبرهاونمازهایش راتعطیل وبه اواقتدامـید . او دائم الوضو بود و صبحها هر روز بـه حرم حضرت امير (ع) مشرف مي‌شد و سپس بـه كتابخانـه مي‌آمد.هر زمان نيز كه حاجتي دنبال مطلبي درون كتابي مي‌گشت و پيدا نمي‌كرد يا درون جستجوي كتابي بـه اين سو و آن سو پرسه مي‌زد و نمي‌يافت، و براي يافتن مقصود خود بـه مولا عليه السلام متوسل مي‌شدو از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده مي‌شد يا مطلبي را كشف مي‌نمود، فورا عبا بر دوش مي‌افكند و به قول خود «براي تشكر از مولا» بـه حرم مي‌رفت . علامـه اميني(ره) تاليفات زيادي دارد اما شاهكار جاودان كه معجزه مولاست " الغدير" بود درون 11 جلد كه سالها زحمتش را كشيد . مي گفت : رساله من، توضيح المسائل من، و برنامـه من همين كتاب الغدير است! بر اثر مطالعه زياد بـه سرطان ستون فقرات مبتلا شده بود . فهميدي عاشق علي(ع) يعني چي ؟  علامـه نسبت بـه حضرات معصومين عليه السلام بسيار ادب داشت. وقتي وارد حرم مطهر حضرت امير عليه السلام مي شد از پايين بـه بالاي سر نمي رفت. روبروي حضرت مي ايستاد و گريه شديدي مي نمود. خود ايشان بـه من فرمودند: « از آن وقتي کـه در نجف هستم از سمت بالاي سر حرم نرفته ام.» از پايين وارده شده و از همان سمت خارج مي شدند.

علامـه اميني تعريف كرده هست كه: «مدتها فكر مي كردم كه خداوند چگونـه «شمر»(ملعون) را عذاب مي كند؟ و جزاي آن تشنـه لبي و جگر سوختگي حضرت سيدالشـهدا(ع) را چگونـه بـه او مي دهد؟ که تا اين كه شبي درون عالم رويا ديدم كه اميرالمؤمنين(ع) درون مكاني خوش آب و هوا، روي صندلي نشسته و من هم خدمت آن جناب ايستاده ام، درون كنار ايشان دو كوزه بود، فرمود: اين كوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بياور و اشاره بـه محلي فرمود كه بسيار باصفا و با طراوت بود، استخري پرآب و درختاني بسيار شاداب درون اطراف آن بود كه صفا و شادابي محيط و گياهان قابل بيان و وصف نيست. كوزه ها را برداشته و رو بـه آن محل نـهادم آنـها را پرآب نموده حركت كردم که تا به خدمت اميرالمومنين(ع) باز گردم. ناگهان ديدم هوا رو بـه گرمي نـهاده و هر لحظه گرمي هوا و سوزندگي صحرا بيشتر مي شد، ديدم از دور كسي بـه طرف من مي آيد و هرچه او بـه من نزديكتر مي شد هوا گرمتر مي شد گويي همـه اين حرارت از آتش اوست، درون خواب بـه من الهام شد كه او شمر، قاتل حضرت سيدالشـهدا(ع) است، وقتي بـه من رسيد ديدم هوا بـه قدري گرم و سوزان شده هست كه ديگر قابل تحمل نيست، آن ملعون هم از شدت تشنگي بـه هلاكت نزديك شده بود، رو بـه من نمود كه از من آب بگيرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاك هم شوم نمي گذارم از اين آب قطره اي بنوشد.حمله شديدي بـه من كرد و من ممانعت مي نمودم، ديدم اكنون كوزه ها را از دست من مي گيرد لذا آنـها را بـه هم كوبيدم، كوزه ها شكسته و آب آنـها بـه زمين ريخت چنان آب كوزه ها بخار شد كه گويي قطره آبي درون آنـها نبوده است، او كه از من نااميد شد رو بـه استخر نـهاد، من بي اندازه ناراحت و مضطرب شدم كه مبادا آن ملعون از آب استخر بياشامد و سيراب گردد، بـه مجرد رسيدن او بـه استخر، آب استخر خشك شد چنان كه گويي سالها هست يك قطره آب درون آن نبوده است. درختان هم خشك شده بودند او از استخر مأيوس شد و از همان راه كه آمده بود بازگشت، هرچه دورتر مي شد، هوا رو بـه صافي و شادابي و درختان و آب استخر بـه طراوت اول بازگشتند، بـه حضور اميرالمؤمنين(ع) شرفياب شدم، فرمودند:خداوند متعال اين چنين آن ملعون را جزا و عقاب مي دهد، اگر يك قطره آب آن استخر را مي نوشيد از هر زهري تلخ تر و هر عذابي براي او دردناك تر بود. بعد از اين فرمايش از خواب بيدار شدم»

علامـه امـینی: مختار، از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است. و همانا نـهضت مقدس او تنـها به منظور برپایی عدالت بـه وسیله ریشـه‌کن ملحدان و ظلم اموی‌ها بود. و به درستی که، ساحت مختار از مذهب کیسانی بـه دور بود. و نسبت‌ها و تهمت‌های ناجوانمردانـه‌ای کـه نسبت بـه او داده‌اند، حقیقت ندارد و بی‌جهت نیست کـه ائمـه هدی و سروران ما مانند امام سجاد(علیـه‌السلام) و امام باقر(علیـه‌السلام)، بـه گونـه‌ای بسیـار زیبا، او را مورد ستایش قرار داده‌اند و همـیشـه خدمات او درون نزد اهل بیت(علیـهم السلام) مورد تقدیر و تشکر بوده است. این بزرگان، همـه بر نزاهت و قداست و پاکی و علو مقام و جلالت قدر مختار بن ابی‌عبید ثقفی اتفاق نظر دادند و همـه یک صدا مـی‌گویند: مختار از سابقین اخبار است.

حاج آقا رضا اميني فرزندش مي گفت : كريم النفس بود . درچهل سال اقامت درون  نجف خانـه از خودش نداشت . مرحوم آيت الله نجومي مي گفت : درون عمرم نديدم كسي مثل علامـه اميني نماز بخواند . نماز را با خشوع و قطرات سرازير اشك مي خواند . درون مجالس روضه يا حرم مولا (ع)  وقتي صداي گريه بلند بود همـه مي دانستند كه علامـه(ره) انجا حضور دارد . سفرهاي زيادي بـه هند و سوريه داشت و با خيلي از علماي سني ديدار داشته . شيخ الازهر از ايشان بابت " الغدير" بسيار تشكر كرده هست . كتابخانـه  ايشان درون نجف بسيار مشـهور و غني هست .آيت الله سيدعباس كاشاني(ره) مي فرمود :  كتابي را مي خواست كه يكي از علماي نجف درون كتابخانـه اش داشت ولي بـه ايشان امانت نمي داد. دلشكسته بـه حرم مولا علي(ع)رفت و استمداد كرد . صدايي شنيد : " مشكل كتاب تو را پسرم حسين(ع) حل ميكند . " عازم كربلا شد . جواني آمد و به خانـه دعوتش كرد . بعد از نـهار جوان كتابهايي آورد و ابراز بي نيازي كرد . اولين كتاب را كه علامـه برداشت ديد كتاب مورد نظرش هست . از جانب حضرت مولا(ع) درون خصوص كتابهايي كه ايشان نياز داشته مددهاي فراواني شده هست .

در بعد پرده نـهان بودي و قومي بـه ضلالت      حرمت ذات تو نشناخته گفتند : خدايي

پس چه گويد گر از آن طلعت زيبا كه تو داري    پرده برداري و آنگونـه كه هستي بنمايي

شعرا مدائحي زيادي درباره او مي گفتند . اما علامـه(ره) غضب مي كرد و مي فرمود : كاش درباره امام زمان(عج) يا غديريه اي مي گفتي . شيخ جوادكربلايي(ره) ميفرمود : علامـه(ره)درخواب 8 سياه وحشي ديد كه سمتش مي آمدند . درهمان وقت مولا علي (ع) را ميبيند كه ميفرمايند : نترس و جلو برو . علامـه مي رود و شاخ يكي را مي گيرد و پرتاب ميكند . بعد از بيدارشدن صداي دق الباب مي ايد . 8 نفر سياه چهره از رووساي دولت عراق آمده بودند و مي خواستند چاپ الغدير بـه تعويق بيفتد . او بـه مولا(ع) توسلي باطني ميكند و در بحث آنـها راقانع بـه چاپ كتاب مي كند . شيخ جواد(ره) از زبان علامـه(ره)ميفرمود : رفيق تاجري داشتم كه او هم دوستي سني مذهب داشت . گاهاً باهم لعن خلفا ميكرديم.شبي آن سني من و دوستم رادعوت كرد.بين راه سيدي هم آمدوهمراه شد . بـه منزل كه كنارشط بودرسيديم درطبقه دوم ديديم كه افرادديگري هم هستند و دروسط منقلي اززغال افروخته آماده وتعدادي سيخ آهني گداخته . وحشت كرديم . فردسني گفت : امشت جزاي حرفهايت راميدهم.سيد ناگهان پريد و گلوي اوراگرفت وازپنجره بـه شط پرتاب كرد . از خانـه فراركرديم .لب شط فردي آماده منتظرما بود .گفت درخواب امام موسي بن جعفر(ع) راديدم كه دستور داد كنارشط بيايم و منتظرشماباشم ...وقتي علامـه(ره) بـه اصفهان ميروند يكي از وعاظ كه بي خبر از حضور ايشان بود گفت : ديشب خواب ديدم همـهمـه افراد زياد هست . پرسيدم چه خبر هست اينجا ؟ گفتند كه : اميرالمومنين(ع) تشريف آورده اند . علامـه(ره) مظهر مولا (ع) شده بود .

 خودش ميفرمود : شب قدر بود . درون حرم مولا پيرمرد روستايي امد و كودك فلجش را كنار ضريح گذاشت و با همان لهجه  گفت : پسرم . من ميروم كمي فرني بخورم و من که تا برگردم امام تو را شفا داده هست ! بچه كنار ضريح ماند . من متعجب نگاه ميكردم كه پيرمرد چه يقيني درون شفاي طفلش دارد كه دست از غيب هويدا شد و توجهي از ناحيه قدس علوي بـه طفل شد . كودك بلندشد و پدرش راصدازد . پيرمرد آمد واز امام تشكري كرد و رفت !!! علامـه جعفري(ره)ميفرمود:يكي از اقوام خواب علامـه اميني(ره)راديده بود كه فرموده بود: اين نامـه را به  آقاي جعفري بده . ما درون برزخ دستمان بسته هست بگو درباره اميرالمومنين(ع) كار كنيد . بعداز آن خواب من ترجمـه و شرح نـهج البلاغه را دست گرفتم . يكي از مراجع حاضر ميفرمود : زماني علامـه اميني(ره)ازيكي ازعلمابخاطرعملكرداودرباره يك مسئله ولائي انتقادتندي كرد ومن هم ازاو دلگيرشدم حتي درون تشييع علامـه شركت نكردم . درون عالم رويا ديدم درآن وحشت و گرما وتشنگي علامـه اميني(ره)جاي اميرالمومنين علي(ع)ايستاده و از حوض كوثر بـه مردم ميدهد . از كارخودم پشيمانم وتاالان برايش هرروز استغفار ودعاميكنم . نقل هست كه علامـه درنجف اشرف ي از اهل سنت را با ذكر " ياعلي" و توسل باطني شفاداده هست . او بـه احترام سادات تمام قد مي ايستاد اما دريك مجلس سيدي آمدوبلندنشد. همـه تعجب كردند.سيد آمد و پرسيد : حضرت آقا ! چه فرقي بين امام حسين(ع)ويزيد بوده و ايا يزيد اميرالمومنين نبود؟ علامـه فرمود : بهمين خاطر (باطن اين فرد و عدم تعلقش بـه مقام ولايت) كه دستي ازغيب شانـه هايم رافشاردادتابه احترام او بلندنشوم! ... فردي مي گفت : گردن كسي شمائلي از طلا از تصوير مولا(ع)ديدم . هم دلم مي خواست هم حرمت طلابراي مرد را ميدانستم . خدمت علامـه(ره)بودم كه فردي كيسه اي آورد و ايشان بـه من هديه كردند . بعداً كه بازكردم ديدم شمائل مولا(ع) هست از سنگ مرمر . علامـه(ره) بر ضميرم آگاه شده بود . شيخ آغابزرگ تهراني(ره) بعدازآگاهي از مطالب الغدير و ابهت آن ميفرمود : از خدا طلب كردم كه بقيه عمر مرا بـه علامـه اميني(ره)بدهدتا " الغدير" را تمام كند .

 عبد عاصي : بارها درون كلام آيت الله بهجت(ره) نام و ياد علامـه اميني(ره) راشنيده ايم . خدايش بيامرزد . درون سایت یـاسین مدیـا نعدای از سخنرانیـهای ایشان وجود دارد . راستش هروقت درباره تلاشي كه درون راستاي احياي ولايت اميرالمومنين علي(ع) كرده هست فكر ميكنم شرمنده ميشوم . ما وبلاگ " علي ولي الله " را زديم و فكر ميكنيم فتح الفتوح كرديم . بنده بارها مزار ايشان را درون نجف اشرف درون آن كتابخانـه نوراني زيارت كرده ام . خاك پاي علامـه اميني(ره) سرمـه چشمان من . خاك پايش شافع روز قيامت من . و هر وقت با خودم  فكر ميكنم و ياد غربت مولا علي(ع) مي افتم دلم مي خواهد زمين باز كند و من فرو روم . بر زميني زندگي ميكنم كه حق ولي الله الاعظم را غصب كردند . همـه عمر را بر غربت مولا (ع) اشك ريختن بايد آرزوي ما هم باشد . غربت علي(ع) نفسم را بند مي آورد . علي ..علي ... علي ....چقدر نامت زيبا و دلنشين هست .. علي ... رافع غمـهاست نام و ذكر علي ... علي ... عبادت هست نام علي ...علي ....علي ...فداي مظلوميتت يا علي ...يا مولا ...كاش ما را درون ايوان طلاي تو  درون كنار تو  دفن كنند يا علي ... علي جانم ...

الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت اميرالمومنين و الائمة المعصومين عليهم السلام

بروح علامـه سالک حاج شیخ عبدالحسین امـینی(ره) و همـه شیعیـان و محبین مرتضی علی(ع) از خلقت آدم که تا قیـامت کبری الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون دوشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۰ ساعت 9:59 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

حاج هادی ابهری(ره)

صاحب المکاشفات العرفانیـه و الانوار الملکوتیـه و الرای الثاقب سالک دلسوخته فدایی آستان قدس حسینی(ع) مرحوم حاج هادی ابهری ضیغنمـی(ره)


 مرحوم حاج هادی ابهری ضیغنمـی(ره) از بکائین بود . حاج اسماعیل دولابی(ره) مـیفرمود : حاج هادی ابهری(ره) درون حرم مولا امـیر المومنین (ع) نشسته بود و چپق مـی کشید ، طلبه ای از جلوی ایشان رد مـی شود و مـی گوید : این پیر مرد خجالت نمـی کشد درون حرم حضرت چپق مـی کشد. پیرمرد وقتی این جمله را مـی شنود بـه طلبه مـی گوید: بالام جان گل بورا (بیـا اینجا) یک پک بزن. طلبه مـی گوید: من بـه تو اعتراض مـی کنم کـه چرا این جا چپق مـی کشی حالا مـی گویی من هم یک پک ب!!! بالاخره بـه اصرار طلبه چپق را بـه لبش مـی گذارد ، یک مرتبه مـی بیند فرشتگان فوج فوج درون حال صعود و نزول هستند.حاج هادی مـی گوید: چپق را بـه من بده، مـی گیرد و دوباره بـه طلبه مـی دهد و مـی گوید: دوباره پک بزن و طلبه دوباره همان صحنـه را مـی بیند. مرحوم ابهری (ره) مـی گوید: من اینجا دارم کیف مـی کنم و چپق مـی کشم ، و گر نـه مـی دانم درون اینجا نباید چپق کشید. طلبه مـی گوید نوش جانت! من فکر کردم مثل مردم عادی این جا نشسته ای و چپق مـی کشی.

علامـه طهرانی(ره) مـی فرمود : دوستی داشتیم صاحب ضمـیر و روشن دل و متقی و دلسوخته و به حق کـه از عاشفان حسین علیـه السلام بود بـه نام حاج هادی صنمـی ابهری. او هشتاد و سه سال عمر کردمدت رفاقت من با او نزدیک بـه هیجده سال طول کشید . او نقل مـیکرد: درون سفری کـه به عتبات عالیـات مشرف شدم و چند روزی درون نجف اشرف بودم،ی را نیـافتم کـه با او بنشینم و درد دل کنم که تا برای دل سوخته ام تسکینی حاصل آید. روزی بـه حرم مطهر مشرف شده، زیـارت کردم و مدتی درون آن جا نشستم.خبری نشد و از این رو، بـه حضرت امـیرالمؤمنین علیـه السلام عرض کردم: «مولا جان! ما مـیهمان شماییم، چند روز هست در نجف مـی گردم،ی را نیـافتم. حاشا بـه کرم شما!» از حرم بیرون آمده، بی اختیـار راه بازار حوریش را پیش گرفتم و به مدرسه مرحوم سید محمد کاظم یزدی درون آمدم. درون صحن مدرسه، روی سکویی مقابل حجره ای نشستم. ظهر شد، دیدم از رو بـه روی ام، از طبقه فوقانی، شیخی خارج شد. بسیـار زیبا و با طراوت و زنده دل و از همانجا بـه بام مدرسه رفت و اذان گفت و بازگشت و همـین کـه خواست بـه حجره رود، چشمم بـه صورتش افتاد. دیدم درون اثر اذان، چیزی مانند دو حلقه نور بر گونـه هایش مـی درخشد. بـه حجره رفت و در را بست. من شروع کردم بـه گریـه و عرض کردم: «یـا امـیرالمؤمنین! بعد از چند روز یک مرد را یـافتم، ولی او نیز بـه من اعتنایی نکرد.» بیدرنگ شیخ درون حجره را باز کرد و رو بـه من نمود و اشاره کرد بیـا بالا. از جا برخاستم و به طبقه فوقانی رفته، بـه حجره اش وارد شدم. هر دو یکدیگر را درون آغوش گرفتیم و مدتی گریستیم. سپس، هر دو بـه حال سکوت نشستیم و مدتی یکدیگر را تماشا کردیم. آن گاه از هم جدا شدیم. این شیخ روشن ضمـیر، مرحوم شیخ مرتضی طالقانی – اعلی الله مقام الشریف – بوده است. حاج اسماعیل دولابی (ره) مـیفرمود : یک بار، کـه همراه حاج هادی ابهری بـه کربلا مشرّف شده بودیم، حزن شدیدی مرا احاطه کرد، بـه نحوی کـه حتّی حال گریـه هم نبود. لذا با همـین گرفتگی روحی درون خانـه ماندم و حاج هادی از من پذیرایی مـی کرد؛ گاهی هم تنـها بـه حرم مشرف مـی شد. یک روز، بـه طوری کـه من هم شنیدم، با خودش گفت: بد نیست برویم بیرون کمـی قدم بزنیم. من هم همراه او راه افتادم و با هم از خیـابان جلوی حرم حضرت ابوالفضل (ع)به طرف خارج شـهر رفتیم. درون کنار جاده زراعتکاری بود. بی اختیـار کنار بوته های باقلا نشستیم. معروف هست که بوته ی باقلا غم آور است؛ که تا من بـه این نکته توجه کردم، غم روی غمم آمد و بغضم ترکید و چند قطره اشک از چشم جاری شد و دلم کمـی باز شد. بلند شدیم و مقدار دیگری قدم زدیم. این بار کنار گلهای بنفشـه نشستم ـ کـه بهجت آور هست ـ حالم کاملاً عوض شد و آن حالت گرفتگی روحی، کاملاً از بین رفت. حاج هادی هم چپقی چاق کرد و کشید. بعد راه افتادیم بـه سمت داخل شـهر.وقتی داخل شـهر شدیم، دیدم همـه ی مردم مشغول خانـه تکانی و تمـیز منزلهایشان هستند؛ گویـا خود را به منظور پذیرایی از مـهمانی آماده مـی د. ابتدا فکر کردم مقصود از این مـهمان حاج هادی است. که تا این خطور از ذهنم گذشت، حاج هادی متوجه شد و صلوات فرستاد و دور زد و از من فاصله گرفت؛ یعنی آن مـهمان من نیستم. درون این حالی بـه من گفت: اما هیچ مثل این آقا از این مـهمان، پذیرایی نکرده است. این را کـه شنیدم سرم را برگرداندم، کـه یک باره نگاهم بـه گودی قتلگاه افتاد و بدنـهای قطعه قطعه شده و سرهای مطهر را دیدم. با دیدن این صحنـه، حالم منقلب شد و نزدیک بود از حال بروم و به زمـین بیفتم، کـه حاج هادی متوجه شد و کمکم کرد بـه دیوار تکیـه کنم، که تا به حال بیـایم. مـیرزا (ره) مـیفرمود :  ایشان آنقدر عاشق و واله امام حسین (ع) بود کـه گاهی مـی دیدند، درون مجالس بـه طرف شخص ناشناس مـی رود و با او روبوسی مـی کند. بـه او مـی گفتند: آقای حاج هادی! مگر او را مـی شناسی! ای چه کاری هست انجام مـی دهی؟ مـی گفت: این آقا بوی کربلا مـی دهد ، بویش بـه من رسید ، فهمـیدم از کربلا برگشته است. عده ای از اولیـا از جمله مـیرزا ابوالقاسم عطار و حاج عزیز الله کریمـی و آقا سید عباس فرهمندپور برای آوردن مرحوم ملا آقاجان بـه سمت زنجان حرکت مـی کنند که تا ایشان را به منظور سخنرانی درون روضه ی آیت الله کاشانی بـه تهران بیـاورند.در مسیر وقتی بـه نزدیکی ابهر مـی رسند، ماشینشان خراب مـی شود. مرحوم حاح هادی ابهری بـه آقازاده اش مـی گوید: برو و چند نفر از خوشگل ها را کـه در راه مانده اند، با خود بـه این جا بیـاور. آقا سید عباس مـی گفت:« ما دیدیم یک اسب سوار نزدیک ما شد و به ما گفت: پدرم گفته هست شما بـه منزل ما بیـایید. دم غروب بود. ماشین را رها کردیم و پیـاده که تا ابهر رفتیم. حاج هادی هم بـه استقبال ما آمده بود و ما را خیلی تحویل گرفت. چند روزی آن جا ماندیم و پذیرایی خوبی از ما شد. بعد از آن ماشین را تعمـیر کرده و همراه حاج هادی بـه زنجان رفتیم. درون زنجان نیز چند روز ماندیم و پس از آن، ملا آقا جان رابا خود برداشته و به تهران آوردیم.
علامـه طهرانی(ره) درمخطوطاتشان آورده : درون آن‌ وقت‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌ درون مشـهد شخصيّت‌ بسيار ممتازي‌ بودند و با ما هم‌ خيلي‌ سابقه‌ داشتند ، خيلي‌ مفصّل‌ . و منـهم‌ غالباً درون بعضي‌ از امور براي‌ ايشان‌ كاغذ مي‌نوشتم‌ ، و هيچ‌ كاغذي‌ نمي‌شد إلاّ اينكه‌ عمل‌ مي‌كردند ، حتّي‌ خودشان‌ مي‌فرمودند : بعضي‌ از كاغذهاي‌ تو را من‌ كنار مي‌گذارم‌ پيش‌ خودم‌ و چند بار مطالعه‌ مي‌كنم‌ . و يك‌ مرتبه‌ به‌ همين‌ حاج‌ هادي‌ ابهري‌ ما گفته‌ بودند :ايشان‌ درون اين‌ كاغذهايش‌ خيلي‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ استشـهاد مي‌كنند ايشان‌ مگر قرآن‌ را حفظند ؟ حاج‌ هادي‌ گفته‌ بودند : والله‌ من‌ نمي‌دانم‌ ايشان‌ قرآن‌ راحفظ‌ است‌ يا نـه‌ ؛ ولي‌ مي‌دانم‌ كه‌ سورۀ جمعه‌ را درون نماز روزهاي‌ جمعه‌ درون مسجد از حفظ مي‌خوانند!!!

مرحوم حاج هادى درون سال 1390 قمری درون تهران وفات نموده و جنازه‏اش را حمل بقم و در جوار جناب على بن جعفر علیـهماالسلام بخاك سپردند.

مرحوم آقای کشمـیری (ره) مـی فرمودند: از آقا هادی ابهری ذکری را خواستم کـه مرا بـه مقصد برساند، ایشان ذکر " یـاحی یـاقیوم" را توصیـه کرده بودند. آقای کشمـیری پرسیده بودند ذکری مـی خواهم کـه ذکر اولیـاست، باز هم این ذکر را توصیـه د. - مرحوم ابهری،ی بود کـه چشم بصیرتش باز شده بود عمده شـهودش را از گریـه بر حضرت سید الشـهداء علیـه السلام گرفته بود. چند چیز انسان را بـه بصیرت مـی رساند و یکی از آنـها گریـه است.- مرحوم آقای کشمـیری نقل مـی د کـه هر سؤالی از آقای ابهری مـی کردم، ایشان همان جواب را مـی داد و سفارش بـه ذکر «حیّ قیّوم» مـی کرد. حاج اسماعیل دولابی(ره) مـیفرمود :حاج هادی ابهری کـه در محبت اهل بیت خصوصا امام حسین(ع) مجنون بود گاهی اوقات درون مجلس روضه امام حسین(ع) چنان عاشقانـه روضه مـی خواند کـه همـه را منقلب مـی کرد.وقتی کـه همـه خوب بـه گریـه مـی افتادند و او مست مـی شد بـه خودش مـی گفت چرا گریـه مـی کنی؟ گریـه  کار زنـهاست بعد دستمال ابریشمـی یزدیش را از جیب درون مـی آورد و در حالیکه همـه بـه شدت گریـه مـی د بلند مـی شد و خودش مـی ید. جناب سید محسن طهرانی مـی گوید :روزی مرحوم پدرم(علامـه تهرانی ره) ازمنزل بقصدمجلس روضه حرکت دمرحوم حاج مشـهدی هادی خانصنمـی(ابهری)نیز همراه مابودچون وارد مجلس روضه شدیم منبری واعظ شـهیر ومعروف کربلامرحوم شیخ مـهدی مازندرانی بود.وی اتفاقادرآن روزروضه قتلگاه را خواندوبسیـارخوب ومـهیج هم خواند ومعلوم هست که روضه قتلگاه ازهمـه روضه ها دلخراشتر وسوزناکتراست امابسیـارجای تعجب بود کـه ابدای گریـه نکردوبرخلاف انتظارهمـه مجلس سرد وبدون شوربود.چون ازمجلس بیرون آمدیم دیدیم حاج مشـهدی هادی مـیگوید: په !!بی حیـا شرم نمـی کند باجنابت داخل مجلس امام حسین علیـه السلام شده است. معلوم شد یکی ازحضارمجلس باحال جنابت آمده هست وحال او مانع نزول رحمت شده است. مرحوم حاج آقا معين شيرازي(ره) قبر كنار مزار آيت الله انصاري همداني(ره) را خريده بود . يك شب درون يكي از مجالس روضه تهران حاج هادي ابهري(ره) بعد از يك گريه شديد بـه آقاي معين رو مي كند و با خنده ميگويد : قبري كه خريده اي جاي تو نيست مرا آنجا دفن مي كنند و تو را درون ... دفن مي كنند . پنج سال بعد از اين جريان كه آقاي ابهري فوت مي كند بين دوستان تصميم گرفته مي شود كه ايشان درون همان قبر و كنار آيت الله انصاري همداني (ره) دفن شوند .

مي گويند زماني بـه حاج هادي (ره) عرض شد كه اذان گفتند . برويم مـهياي نماز شويم . ايشان فرمودند : هنوز وقتش نشده كه ؟ و بعد از مدتي فرمودند ك حالا شد برخيزيد براي نماز . سئوال كردند چطور آنوقت فرموديد نشده . فرمودند : آخر تازه الان ملائك فرود آمدند ... آقاي اسلاميه داماد و شاگرد آيت الله انصاري(ره) مي فرمودند : آقاي انصاري(ره) غير از اينكه مي فرمودند تشخيص مكاشفه صحيح و واقعي مشكل است مي گفتند : اينـها توقف درون راه و مشغوليت بـه جزئيات و عدم حركت بسوي مقصد عالي هست و فرد را بـه اشتباه مي اندازد ولي درون بين دوستان مي گفتند حاج هادي ابهري(ره) كمتر درون مكاشفات اشتباه مي كند چون ايشان با نور اهل بيت(ع) حركت مي كند . روزي كه من بـه كربلا مي رفتم با اينكه پول داشتم ايشان صد تومان آوردند و به من دادند و گفتند : اين حواله امام حسين(ع) است  . و اتفاقاً من آنجا پولم تمام شد و به همان صد تومان احتياج پيدا كردم . اين از مكاشفات حاج هادي ابهري بود . حضرت آيت الله كميلي از شاگردان مرحوم آيت الحق سيدهاشم حداد(ره) ميفرمايند : مرحوم حاج هادي ابهري(ره) خيلي سوز و گداز داشت . درون جلسات خيلي گريه مي كرد . مرحوم حاج اسماعيل دولابي(ره) هم اشعاري درون جلسات مي خواندند . گاهاً اشعار وزن و قافيه هم نداشت اما طوري سوز داشت كه همـه اشك ميريختيم . مي گويند حاج هادي درون جلسات گاهاً كه همـه درون سكوت بودند ناگهان شروع بـه گريه كردن مي كردند و بلندبلند با همان حال مي گفتند : آي بي بي . آي بي بي زينب .... و ياد اسارت و مصائب بي بي دو عالم و امام زمان(عج) مي كردند و با حال ايشان همـه اشك مي ريختند . واقعاً چه خبر بوده . درون جلسات آنـها چه روحي حاكم بوده . چه مي ديدند آنـها و مي شنيدند . آنقدر آينـه قلب صاف بوده كه مصائب ناموس خدا را مي ديدند . راستي اگر هم مي گفت : اي جان زينب  حق داشت .

 حاج اقا معین شیرازی(ره)

او سواد عادی نداشت و حتی اسم خود را نمـیتوانست امضا کند . مـهری ساخته بود و جایش مـهر مـی زد . چشم برزخیش باز بود و تاحدودی باطن افراد را تشخیص مـی داد و از ضمائر هم مـی گفت . مـی گویند یک نفر خدمت ایشان مـی آید و حرفی مـی زند . ایشان ناراحت مـی شوند و مـی فرمایند : مـی خواهی بگویم فلان روز کـه مـی رفتی درون فلان جا داشتی بـه چه فکر مـی کردی ؟ ظاهراً آن شخص حرف ناصوابی زده بود . مرحوم حاج هادی (ره) به منظور رفتن بـه منزلی آدرسی نمـی پرسید . مـی گفت : از منزل کـه بیرون مـی آیم ملهم مـیشوم که تا اینکه بـه مقصد برسم . گاهی مـی فرمود : کبوتری درون مقابل خود مـی بینم و هرجا او رفت بدنبالش مـی روم که تا به منزل مطلوب برسم . او گریـه های طولانی مدتی داشت . گریـه های طولانی شب و روز او بر مصائب اهل بیت(ع) را حدود 12 سال ذکر کرده اند . ایشان با آیت الله مـیلانی(ره) مرجع عالیقدر شیعه هم رفاقت داشت . مـی گویند زمانی بـه شام رفته بود . از همراهان پرسیده بود : دروازه ساعات کجاست ؟ بـه او نشان داده بودند . همانجا چپقش را روشن کرده بود و با حال مشاهده شرح اسارت بی بی زینب(س) و ورود از دروازه ساعات را و مشخصات امام سجاد(ع) و مخدرات و اسرا را گفته بود . آقای معین شیرازی(ره) منبری بود . بـه ایشان عرض کرده بود کـه چکار کنم/ حاجی فرموده بود : هرجا دعوتت د اگر دیدی قلبت رضایت مـیدهد برو و به شخص و مجلسش نگاه نکن . دیگر آنکه پاکت پولهایی را کـه مـیگیری درون یک جیب بریز . که تا متوجه نشوی فلانی چقدر داد .  

و اما مطالبی مـهم  ( لطفاً با دقت خوانده شود و حتماً بر روی آنـها فکر شود ) : ظاهراً مرحوم حاج هادی ابهری(ره) همـه عرفان را درون گریـه بر سیدالشـهدا(ع) و مصائب آل الله مـی دید و به غیر آن طعنـه مـیزد . یعنی حساب اهل توحید را از مرام و مکتب اهل بیت(ع) جدا مـی دید . حدس حقیر این هست که این قضیـه بعد از رحلت مرحوم آیت الله انصاری همدانی(ره) باشد . بهمـین خاطر با آنکه حاج هادی(ره) نسبت بـه مرحوم حضرت آقای حداد(ره) با دید احترام نگاه مـیکرد ولی گاهاً با کنایـات و اشارات حرفهایی هم مـیزد !! این پیرمرد نورانی و مخلص از یک طرف بدلیل صفا و بی آلایشی کـه داشت و از طرفی خناسان آن دوره نسبت بـه مرحوم حداد(ره) بدبین شده بود . حضرت علامـه(ره) نسبت بـه ایشان چون علقه و محبت فراوان داشتند و بیم آن مـیرفت کـه در دام مخالفین طریقه توحیدی مرحوم قاضی(ره) و حداد(ره) بیفتند خیلی با ایشان حرف و بحث داشتند . جوری شده بود کـه حاج هادی(ره) باعشق  در کربلا بـه زیـارت مرحوم حداد(ره) نمـیرفت . کورباطنانی کـه بعد از رحلت حضرت انصاری(ره) و از توحیدی بودن حضرت حداد(ره) جلساتی به منظور خود برپاکرده بودند حاج هادی(ره) را مدتی سمت خود کشیدند که تا مشرب حضرت حداد(ره) را مشوش کنند . آن پیر صافی هم وقتی مـیدید جلسات مرحوم حداد(ره) بالکل بـه روضه و مرثیـه نمـی گذرد بیشتر تحریک مـی شد . اما زهی خیـال باطل . آن کوردلها نفهمـیدندی کـه عمری بر عزای حسین(ع) موهایش را سفید کرده باشد صاحب دارد و تنـها و بی پشت و پناه نیست . مرحوم علامـه طهرانی(ره) کـه به حج رفته بودند از آنجا نامـه هایی به منظور رفقا مـیفرستادند کـه یکی هم به منظور حاج هادی(ره) ارسال شد . " ای حاجی ! من درون اینجا با شما اتمام حجت مـیکنم کـه در قیـامت همانی کـه عمرت را به منظور او سپری کردی و به محبتش زنده بودی و شب و روز اشک ریختی اولینی هست که گریبانت را خواهد گرفت و در قبال آنچه از حقایق برایت روشن شده و تو سرباز زدی درون پیشگاه خدا با تو بـه مخاصمـه برخیزد . حال بنگر چه جوابی داری " . وقتی متن نامـه را به منظور حاج هادی(ره) خواندند بسیـار منقلب شده بود و فرمود : دیدم کـه سیدمحمدحسین همان راه جدش پیـامبر را مـی رود . بعدها وقتی حضرت حداد(ره) از حج تمتع برگشته بودند قبل از منزل بـه زیـارت اباعبدالله الحسین(ع) و قمربنی هاشم(ع) رفتند . متوجه مـی شوید به منظور چه ؟ به منظور اینکه بـه فردی کـه دروازه های معرفت و اشراق بـه رویش باز شده ثابت کند کـه من هم ولاییم . ولایت و توحید یکی هست . مـی گویند درون همان روز حاج هادی (ره) جلوتر از همـه مـی رفته و اشعار ترکی درباره مرحوم حداد(ره) مـی خواند . حدادی کـه عمری خاک حرم موسی بن جعفر(ع) را بـه چشم مـیکشید و هرروز زائر ارباب بی کفن حسین(ع) و کعبه اولیـا ابالفضل العباس(ع) مـی شد .ی کـه ذکر دائمش " یـا صاحب الزمان(عج) " بود . حدادی کـه نذری ایـام محرمش معروف بود و لباس خدمـه دربار حسینی(ع) را مـی پوشید . مـی بینید ! هیچاز اغوای شیـاطین انس و جن محفوظ نیست و هرهم لایق عنایت حسینی(ع) درون این راه پرپیچ و خم نمـیشود . نگویید اهل بیت(ع) کریمند و با کریمان کارها دشوار نیست . تو حاج هادی(ره) بشو کمکت ند آنوقت بگو ...مرحوم حاج هادی ابهری(ره) چند ماهی از آخر عمر را درون منزل مرحوم علامـه طهرانی(ره) بودند و ایشان به منظور حاجی طبیب مـی آوردند . علامـه مـی فرمود : درون اواخر عمر خدای متعال لطفی کرد و پرده از جلوی چشمان حاجی کنار رفت و مشاهده کرد آنچه درباره حضرت حداد(ره) مـی گفتند دروغ و کذب محض بود و از روی حسد زبانـه مـی کشیده و مـی گفت : این سید محمد حسین بر من حق حیـات دارد . او بود کـه باعث شد من با محبت و ولایت عارف کامل سیدهاشم حداد(ره) از دنیـا بروم . به‌ يكي‌ از رفقاگفته‌ بود كه‌: من‌ مي‌ميرم‌، و اين‌ سيد محمد حسين‌ هم‌ ميداند كه‌ من‌ مي‌ميرم‌، اما اين‌ فعاليت‌هاو پرستاریـها را ميكند كه‌ من‌ يك‌ كلمـه‌ لا اله الا الله‌ بيشتر بگويم‌.
بعد از رحلتش حضرت علامـه(ره) چه تعریفهایی کـه از برزخ او نمـی د .  راستی ! علامـه طهرانی(ره) با حاج هادی ابهری(ره) اخوت خوانده بودند . بهمـین دلیل علامـه نسبت بـه ایشان حساسیت ویژه داشتند . رفاقت و محبت را مـی بینید ؟!

 عبدعاصي :شيفتگان حضرت سيدالشـهدا(ع) انگار از جنس ديگرند . لطافت روحي كه از گريه بر مصائب و محبت حضرت ارباب(ع) براي فرد سالك بوجود مي آيد بسيار ماندگارتر و موثر تر هست از بقيه اسباب . باب مكاشفه بر خيلي از بكائين حضرت ابي عبدالله(ع) بواسطه اشك فراوان باز مي شود . بعضي از بزگان بوده اند كه از بس اشك ريخته بودند بر گونـه هاشان مسير اشكي بوجود آمده بود . اين يعني اينكه طريقه معرفت برروي همـه باز هست . مرحوم سيد عبدالكريم كفاش(ره) كه سمت استادي تقريبا همـه اخيار تهران راداشت بواسطه دستور اشك صبح و شب بر امام حسين(ع) كه يكسال ادامـه داده بود خدمت حضرت وليعصر(عج) رسيد . مرحوم حاج هادي(ره) كه بي شك از اولياي واصل هست از عوام الناس بود و جز يك الماس ناب درون سينـه اش كه عيار خلوص آن مافوق تصور بود چيزي ديگر نداشت . البته اصل قضيه هم همين هست . عبارت " صاحب المکاشفات العرفانیـه و الانوار الملکوتیـه و الرای الثاقب " را حضرت علامـه طهرانی(ره) بـه ایشان داده اند .  از ايشان يك درقیدحیـات بـه يادگار مانده و از ايشان هم پسري هست . مرحوم ابهري(ره) را كنار استادش مرحوم عارف رباني انصاري همداني(روحي لتراب مرقده فدا) دفن كردند و مرحوم معين شيرازي (ره) كه بعد از آن قضيه امام جماعت شـهرري را بعهده گرفتند  روبروي ضريح حضرت عبدالعظيم حسني(ع) بـه سمت ضريح امامزاده حمزه(ع) پايين يك ديوار مدفون شدند . مطالب بیشتر ازاین بود . هم بدلیل طولانی شدن و هم بعضی مسائل مجبور بـه حذف شده بهمـین خاطر مطلب آماده شد . حالا كه كم كم بوي دهه فجر محرم و طلوع خورشيد عزاي سيدالشـهدا(ع) نزديك شده و احرام پوشان مشكي آماده اقامـه نوكري درون بهار نوكري مي شوند از حي سرمد مسئلت داريم که تا دروازه هاي آسمان چشمانمان را بـه باران حسيني(ره) منور بفرمايد . كثيراً كثيرا .

بروح شيداي حسين (ع) حضرت آقاي حاج هادي ابهري (ره) و همـه گريه كنـهاي حقيقي آستان ملائك پاسبان مولي الكونين ابي عبدالله الحسين ( عليه افضل الصلوات الثقلين) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه یـازدهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 10:42 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله سیدمرتضی کشمـیری

عارف ربانی  مرتاض اخلاقی  سالک الی الله  حضرت آیت الله حاج سید مرتضی رضوی کشمـیری (ره)

 حضرت آقای قاضی(ره) : «در مسجد سهله او را زير نظر گرفتم. بعد از فراغت از نمازواجب و تناول اندكي غذا، بـه طرف مقام حضرت مـهدي عجل‌الله‌فرجه رهسپار شد. آن شب، شبي سرد و زمستاني بود و بادهاي تندي مي‌وزيد. او را از نزديك مشاهده كردم كه بـه سوي قبله نشسته و نگاه خود را بـه طرف نقطه مشخصي دوخته بود. اشك‌هايش بر روي محاسنش قطره قطره مي‌چكيد، چندين بار از مقابل او رد شدم؛ حالت نشستن و عبادات او که تا نزديك سپيده دم تغييري نكرد. آن‌گاه براي نماز شفع و وتر و سپس نماز واجب از جاي خود برخاست».

عارف ربانی سالک مجاهد آیت الله سید مرتضی رضوی کشمـیری(ره) درون هشتم ربیع الاول (و روایتی ربیع الثانی)سال 1268 هجری قمری درون کشمـیر هندوستان بـه دنیـا آمد. پدر گرامـیش سید مـهدی شاه از علما، مدرسان و مبلغان کشمـیر بـه شمار مـی‏رفت. آل‏کشمـیر از خاندان‏های معروف کشمـیر، قم و کربلا هستند کـه عالمان و فقیـهان معروفی از این خاندان برخاستند . سید مرتضی کشمـیری از نوادگان امام رضا ـ علیـه السلام ـ بوده کـه نسبش با چند واسطه درخشان بـه آن حضرت مـی رسد،از این رو بـه «رضوی» مشـهور است.نسبت دیگر او، «قمـی» هست چه این کـه اجدادش از مدینـه بـه قم مـهاجرت نمودند و در آن شـهر ماندگار شدند. جد بزرگش سید محمد اعرج فرزند احمد ابی المکارم فرزند ابو جعفر موسی مبرقع، اولین فرزند از این خاندان بود کـه در سال 254 هـ . ق بـه قم آمد. او درون شب چهارشنبه 21 ماه ربیع الاول 296 هـ . ق درون قم وفات یـافت و در خانـه ای کـه برایش خریده بودند، بـه خاک سپرده شد. محل دفن او هم اکنون بـه نام مقبره موسای مبرقع درون محل چهل اختران قم معروف است. سید مرتضی درون ۱۶ سالگی عازم عتبات شد و ساکن نجف شد . حدود 24سالگي، بـه حضور عالم سترگ حوزه مرحوم ميرزاي بزرگ شيرازي رسيد و از دانش او بهره گرفت. در اوان تحصيل، هرگاه پاسى از شب مى‏گذشت و پدر بـه او دستور مى‏داد كه بـه بستر خواب برود، از خدمت پدر مرخص مـی‌شد و به حجره خود مى‏رفت. چراغ را روشن مى‏كرد و تا زمانى كه خواب بر او غلبه كند، مشغول مطالعه بود.
پدر بزرگوارش سيد مـهدي - سيد محمد كشميري دايي ايشان؛ آيت‌الله ميرزا حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ)؛ آيت‌الله والعرفان مرحوم ملا حسينقلي همداني؛ ميرزا حسين خليلي تهراني.اینـها مـهمترین اساتید آیت الله کشمـیری(ره) بودند . برنامة مطالعاتي و علمي ايشان بسيار پربار بود. او درون كنار انجام واجبات و تعداد معيني از مستحبات، باقي وقت را بـه كسب علم مي‌گذارند. گاهي هنگام شام غذايي را براي او مي‌گذاشتند، اما او چنان مشغول مطالعه و غرق درون فكر بود كه ناگهان متوجه مي‌شد صبح دميده است. دربارة ايشان گفته‌اند كه «كان... شديد الولع بمطالعه الكتب؛ بـه مطالعه كتاب بسيار حريص بود». درون محفل استاد العارفين سرکار آخوند همداني(ره) حضور مي‌يافت و براي كسب دانش فقه و اصول از شيخ انصاري بهره مي‌برد . مرحوم كشميري از سال 1284ق كه براي تحصيل وارد حوزة نجف شد که تا زمان رحلت مرحوم ملا حسينقلي درون سال 1311 كه حدود 27 سال مي‌شود، استفاده‌هاي وافر علمي و معنوي از محضر و محفل نوراني ايشان برد و در كسب مقامات عرفان عملي جديت و همت والايي گماشت؛ چنان كه درون عرفان و سلوك الي الله و زهد از كمّلين زمان خود گرديد. او درون احياي حيات روحاني حوزه تلاش بسيار كرد. آيت‌الله سيد علي قاضي ده سال دلباخته و ملازم مجلس ايشان مي‌شود و آن بـه خاطر حضور ذهن سيد مرتضي درون احاديث و روايات وارد از ائمـه اطهارعليهم‌السلام بود. گويي هرچه را مي‌خواند يا مي‌شنيد، هرگز فراموش نمي‌كرد. مرحوم قاضي مي‌فرمايند: «ايشان توجه و انقطاع بـه سوي خداوند، بـه زيارت عتبات عاليات و مساجد معظمـه رفتن و نيز بردباري و قانع بودن بـه اندك از مال دنيا را از ايشان آموخته‌اند و اين درون حالي بود كه راه‌هاي زياده طلبي و گشايش درون امور زندگي و به دست آوردن منزلت و مقام مناسب، هميشـه براي او باز بود... . او مردي آرام و موقر بود كه با صداي آرام و در نـهايت متانت سخن مي‌گفت. هرگز از ذكر خدا باز نمي‌ايستاد و دائم درون حال ستايش از او و قرائت قرآن و درود فرستادن بر پيامبر و خاندان پاكش بود». او درون تمام مدتى كه درون هند بود با اطرافيان، با زبان هندى سخن مى‏گفت، ولى درون عراق، بـه شدت از اين زبان اجتناب مى‏كرد. خلاصه با پشتكارى عالى بـه كسب علم و معنويت همت گماشت. درون عراق با آيت‌الله سيد محمد على حسينى شاه عبدالعظيمى (قدس سره) ازدواج كرد. آيت‌الله شاه عبدالعظيمى از عالمان مجتهد و اهل زهد و عبادت بود كه درون صحن حيدرى حرم اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) اقامـه نماز جماعت مى‏كرد. از آثار او مـی‌توان بـه موعظة السالكين و منتخب الخلاصه اشاره کرد.
 جمعی از خیل شاگردان او عبارتند از :از جمله آنـها مرحوم سيد علي قاضی طباطبايي، سيد جمال گلپايگاني، شيخ حسن علي نخودكي، شيخ علي قمي، آيت‌الله سيد محمود مرعشي پدر آيت‌الله سيد شـهاب‌الدين مرعشي رحمـه‌الله، شيخ مرتضي طالقاني - سیدمظهرحسین هندی(استادآقای حافظیـان)-حاج آقاحسین قمـی-شیخ علی گنبدی همدانی-علی محمدنجف آبادی(ازشاگردان آخوندملاحسینقلی)-شیخ آقابزرگ تهرانی-شیخ علی اکبرنـهاوندی-آیت الله غروی اصفهانی-موسس حوزه قم-و ... تأليفات او درون علوم مختلف است؛ از جمله فقه، رجال، هندسه، رياضي، ادبيات، فلسفه و... .

 سيّد مرتضى درون پنج سال آخر عمر پر بركتش دو بيمارى داشت.  البته معلوم نيست كه علّت وفات او همين دو بيمارى باشد. بـه هر حال درون نجف اشرف بيمار شد. بـه كربلا سفر كرد و ايّامى را بـه معالجه پرداخت که تا اينكه بيمارى شدّت يافت. او را بـه بغداد منتقل كردند، که تا درمان را زير نظر پزشكان آنجا پيگيرى كند. درمان‏ها سودى نبخشيد و هنگامى كه سيّد وفاتش را نزديك ديد، از همراهان خواست كه او را با سرعت بـه كاظمين ببرند. که تا هنگام وفات، از سخن گفتن باز نايستاد و هيچ اثرى از احتضار و نزديكى مرگ درون او مشاهده نشد. شـهادتين را گفت و ا‏ (عليهم السلام) را يكى بعد از ديگرى نام برد.يك ساعت از شب گذشته  درون شب دوشنبه ۱۴ شوال  ۱۳۲۳به عالم ديگر رفت. بسيار دوست داشت درون جوار اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) دفن شود. زمانى درون حرم مطهّر، اين خواسته را با حضرتش مطرح كرده بود، ولى امام‏ (عليه السلام) بـه او فهماند كه جايگاه مقدّر او جوار امام حسين «‏عليه السلام» است. درون نـهايت، سيّد اصرار بيشتر را بى‏فايده ديد و پس از انجام اعمال، از حرم خارج شد. خروج او با ورود زين‏الموحّدين، سيد احمد كربلايى طهرانى‏ «قدس سره» مصادف شد. سيّد مرتضى قضيه را بـه سيّد احمد گفت و از او خواست که تا او هم از اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) حاجتش را درخواست كند.
 برخى از كسانى كه پيش از وفات نزد او بودند، از او درباره محل دفنش پرسيدند. فرمود: «اينجا محضر دو امام همام و در خدمتشان بودن است» و سپس اين مسئله را بـه خانواده‏اش واگذار كرد. مقصود از «دو امام همام» چيست؟ ظاهراً منظور سيّد، امام موسى كاظم و امام جواد «عليهما السلام» بوده است. او درون باطن بـه جانب آن دو امام همام توجه داشته و نخواسته آخرين لحظات را درون مسئله محل ّ دفن خود كه از پيش واقعيّت آن را مى‏دانسته است، تلف كند، كه «أشدّ الغصص فوت الفرص» (شديدترين غصه‏ها بـه هنگام از دست رفتن فرصت‏ها است. )به هرحال، خانواده او نجف اشرف را برگزيدند. پيكر پاكش را بـه كربلا بردند که تا از آنجا بـه نجف منتقل كنند، ولى از سوى دولت عثمانى اجازه صادر نشد.به اين ترتيب، جسم مادى و جسد ناسوتى او را درون حجره هندى‏ها نزديك باب زينبيّه حرم امام حسين (عليه السلام) و در كنار دايى‏اش آقا سيّد ابوالحسن رضوى كشميرى (قدس سره) بـه خاك سپردند. البته این را هم مـی گویند کـه پزشكى درون بغداد ايشان را مسموم كرد و وقتى سيّد مطلب را فهميد و دانست كه كار از كار گذشته است، دستور داد كه او را بـه كاظمين ببرند . حضرت سید مرتضی کشمـیری(ره) درون زمان رحلت ۵۳ یـا۵۵ سال بیشتر نداشتند . 
سيّد مرتضى كشميرى حلقه‏هاى تدريس داشته است. از چگونگى اين دروس آگاهى چندانى نداريم، ولى با توجّه بـه آنچه درباره شاگردان او گفته شده، مجلس درس اصول فقه و حديث و رجال داشته و شاگردانى نيز از درس خارج فقه (فقه استدلالى) او استفاده مى‏كردند. دو درس داشته؛ يكى براى عموم طلّاب و ديگرى براى خواص. همچنين سيّد مرتضى درون روزهاى تعطيل براى بعضى، علوم خفيّه را تدريس مى‏کرد. سیره عملی او توجه و ارادت بـه ثقلين، حسن خلق،  احترام بـه سادات، تردد بـه زيارتگاه‌ها و مكان‌هاي مقدس، توجه درون نماز، سجده‌هاي طولاني، زهد و قناعت، سكوت و عزلت، كم‌خوراكي، اذكار، ادعيه و عبادات خاص.
  از حضرت سید (ره) پرسيدند: «آيا كسى را مى‏شناسيد كه خدمت امام زمان‏(عليه السلام) رسيده باشد؟»فرمود: آرى، كسى را مى‏شناسم كه از بلادِ كفر آمده و خدمت چهارده معصوم است.منظور او خودش بوده كه از هندوستان آمده و دائماً خدمت چهارده معصوم‏(عليهم السلام) بوده است.يكى از دوستداران سيّد گفت: سيّد درون رواق حيدرى مشغول ذكر بود. نزدش رفتم و ناگهان ديدم لباس‏هايش و سجاده‏اى كه بر آن [نشسته] بود و ديوار، همگى درون ذكر، متابعت او را مى‏كنند [ذكرِ او را تكرار مى‏كنند]. از اين حالت دچار وحشت شدم. سيّد دستش را بر من گذاشت و من بـه حالت اوّل و عادى بازگشتم و ذكر را فقط از او مى‏شنيدم.شيخ حسين همدر مى‏گويد: يك سال وقتى كه حُجّاج براى زيارت بيت‌الله الحرام مى‏رفتند، خيلى بـه زيارت پيامبر خدا (ص*) مشتاق شدم و قصد كردم كه همراه حُجّاج، پياده بروم که تا به كسى زحمت ندهم. هيچ كس غير از خداوند عالَم از اين نيّت حقير مطلّع نشد. خدمت جناب سيّد - أعلى الله مقامـه - مشرّف شدم كه ايشان براى اين كار استخاره كند که تا هيچ ترديدى برايم باقى نمانَد و عزمم را جزم کنم و راهى شوم. درون حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين‏(عليه السلام) خدمت ايشان رسيدم و عرض کردم: «استخاره‏اى با قرآن بفرماييد.» استخاره كردند و اين آيه آمد: « يا أيّها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبّى إلّا أن يؤذن لكم .» تبسّمى كرد و فرمود: «بهتر هست در خدمت حضرت أبوالأئمّة [اميرالمؤمنين‏عليه السلام] باشيد. هنوز مأمور نيستيد كه پياده بـه حج و با اين حالِ ندارى و زحمت و تعب بـه زيارت پيغمبر خدا [صلى اللَّه عليه و آله ] برويد. إن‌شاء‌الله بعداً با استطاعت بـه حج و زيارت مشرف مى‏شويد؛« فانّ مع العسر يسراً، إن مع العسر يُسراً.»من خيلى متعجّب شدم كه ايشان چگونـه اين مطلب را فهميدند؟ واگر فرض كنيم از دلالت آيه [اى كه درون جواب استخاره آمد] بـه اين پاسخ رسيدند، اينكه من پياده مى‏خواهم بروم را از كجا فهميدند؟ مرحوم قاضى(ره) نقل فرمود:« روزى درون محضر آقاى حاج سيّد مرتضى كشميرى (رحمة الله عليه) براى زيارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسين‏ (عليه السلام) از نجف اشرف بـه كربلاى معلّى رفتيم و در ابتدا درون حجره‏اى كه درون مدرسه بازار بين‏الحرمين بود وارد شديم. اين حجره منتهى اليه پله‏هايى بود كه بايد طى شود. مرحوم حاج سيّد مرتضى از جلو و من از عقب سر ايشان حركت كردم. چون پله‏ها بـه پايان رسيد و نظر بر درون حجره نموديم، ديديم كه قفل شده است. مرحوم كشميرى نظرى بـه من نموده و گفتند: مى‏گويند هر كس نام مادر حضرت موسى را بر قفل بسته بخواند باز مى‏شود. مادر من از مادر حضرت موسى كمتر نيست و دست بـه قفل بردند و گفتند: يا فاطمة! و قفل باز را درون مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شديم.»
ایشان از وجود نازنین امام زمان(ع) یک دعایی را شنیده و نقل مـی‌کند کـه حضرت بـه من فرمودند؛ هر وقت بـه بن‌بست رسیدی این دعا را بخوان : «یـا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیـه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیـه وَهمٌ یـا ارحم الراحمـین».« ای خدایی کـه وقتی حلقه‌های بلا بـه هم گره مـی‌خورد و انسان را درون فشار قرار مـی‌دهد ؛ درون این زمان دری را بـه روی بندگان باز مـی‌کند کـه فکر و وهم بشر هم بـه آن جا نمـی رسید. خدایـا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و مرا کـه در بن بست گیر کرده ام، تو خودت راهی برایم باز کن کـه به عقل من نمـی رسد»

آیت الله بهجت(ره) فرمودند:آقا سید مرتضی کشمـیری موقعی کـه از حرم امـیرالمومنین علیـه السلام برمـی گشت عبایش را بر سر مـی کشید. شخصی کـه سالها همراهش بود (آقا شیخ حسین هندل) پرسید: چرا؟گفت: کاری نداشته باش.اصرار کرد و گفت: مـی گویند وقتی از حرم بر مـی گردید عده ای را بـه صورت حیوانات مـی بینید. و با اصرار از ایشان پرسید کـه مرا بـه چه صورتی مـی بینید؟فرمود: بـه صورت حمار . از آقای بهجت پرسیده شد: آقا سید مرتضی کشمـیری (صاحب کرامات) شاگرد چهی بودند؟ فرمود: شاگرد بندگی خدا و اطاعت او. حضرت آقای حداد(ره) مـی فرمود : دیدم مرحوم قاضی(ره)دستمالی از جیبشان درآوردند و به چشم د و بوسیدند و در جیب گذاشتند و فرمودند : این را آیت الله سید مرتضی کشمـیری(ره)یـادگاری داده هست . من آن را از خودم جدا نمـی کنم .آیت الله قاضی(ره) مـی فرمود : خیلی کم خوراک بود . یکبار مرا دعوت کرد . دیدم غذا کم هست . مراعات کردم و کم خوردم وبعداْ بـه منزل آمدم غذا خوردم . آقای بهجت(ره) مـیفرمود:۲ساعت ازشب گذشته افطارمـیکرد کـه یک بشقاب کـه دروسطش یک لقمـه پلو بود افطارش بود . ریـاضت کبدش راازبین بود.خوراک نداشت . آیت الله سیدعبدالکریم کشمـیری(ره)مـیفرمود:سیدمرتضی(ره)شخص عجیبی بود.همـیشـه نمازهزارقل هوالله رادردورکعت مـیخواند.روزی هزارمرتبه سوره قدرتلاوت مـیکرد.آقای قاضی(ره)مـیفرمودند: آقای سید مرتضی(ره)گاهی درحرم دریک نمازدورکعتی قرآن راختم مـیکرد . مـی گویندسجده های بسیـار طولانی داشت . که تا شش ساعت هم نقل شده هست . آیت الله بروجردی مـیفرمود: نماز را بسیـار با طمانینـه مـیخواند . یکباری بـه طولانی شدن نمازجماعت اعتراض کرد کـه آیـا نباید مراعات افراد ضعیف را کرد کـه سید مرتضی(ره) فرمود : من ضعیفترین هستم . آیت الله بهجت(ره) : سید مدت زیـادی بعد از نماز صبح درون حرم بـه دعا مشغول بود . علتش را مـی گفت : شایدی مساله یـا استخاره بخواهد . حافظه بسیـار قوی درون روایـات  داشت . آیت الله شبیری زنجانی : محدث نوری صاحب مستدرک الوسائل بـه قول ایشان اکتفا مـی کرد . آیت الله بهجت (ره) مـیفرمود : آقای کشمـیری(ره) از بیت المال مصرف نمـیکرد وبه بچه هایش هم وصیتش راکرده بود . ایشان جانماز درست مـیکرد و مـیفروخت . شیخ حسین همدرعاملی مـی گوید : خدمت سید رفتم دیدم جوانی جلوی ایشان نشسته و حضرت سید کمال احترام را دارد . آن جوان فرمود : ما اهل بیت هفت ذراع عمامـه مـیبندیم (چون عمامـه سید خیلی بزرگ بود) . وقتی جوان رفت از حضرت ایشان پرسیدم کـه جوان چهی بود . فرمود : ساکت شو و دیگر سئوال نکن . شیخ علی زاهد قمـی(ره) وصیتش را انجام داد و قبل از ورود سید بـه بیمارستان انگتری او را گرفتند . سید فرموده بود : مـیترسم انگشتر موجب زحمت شوینده من شود . آیت الله سید عبدالکریم کشمـیری(ره) مـیفرمود : پدر سید مرتضی درون کودکی او را بـه به استاد عارفی سپرد کـه به مقامات عالیـه رسید کـه عصمت عرضی داشت . حاج آقا حسین قمـی(ره) هروقت نام سید مـیشد تعظیم مـی کرد و جانماز سید را برایش پهن مـی کرد . مرحوم نخودکی اصفهانی(ره) بـه جناب سید محمد  آقازاده سید مرتضی درون مشـهد فرموده بود : پدرت آنقدر بزرگ بود کـه اگر مثلا ادعای امامت مـیکرد بدون بینـه ازاواطاعت مـیکردم . آقای بهجت(ره) مـیفرمود : حاج سید مرتضی کشمـیری(ره) درون تعبد مثل سیدبن طاوس درزمان خودش بود . مرحوم نخودکی اصفهانی(ره) : وقتی به منظور اولین زیـارت سید بـه مدرسه بخارائیـها رفتم روز جمعه بود.کسی درصحن مدرسه نبود .ناگهان ازداخل یک حجره دربستهی مرابه اسم صدا زد : بیـا منم کشمـیری ... آیت الله بهجت (ره) : اظهار اخبار غیبی درون نظر آقا سید مرتضی(ره) بسیـارعادی بود . درخانـه چیزی گم مـی شد  جایش رامـی گفت . او تظاهر بـه غیبگویی مـی کرد .ی پشت سر سید(ره) راه مـیرفت . بـه ذهنش خطورکرد مگرکسی غیراز امام معصوم هم غیب مـی داند ؟دراین هنگام سید برگشت و فرمود : بله-مومنان هم علم غیب دارند . سید عبدالکریم(ره) : وقتی سید بـه مرحوم شیخ حسنعلی دستور ترک حیوانی مدهد . شیخ درون مدرسه مـی آید ودیگ پراز مرغ وپلو را مـیبیند ومـیل فراوان پیدامـیکند.همان زمان سید وارد مـیشود مـی فرماید : مـی خواهی بخوری؟بو کن . غذاچه بویی مـیدهد؟ وتصرف مـیکند و شیخ بوی گندیده ای حس مـیکندومنصرف مـیشود . سید عبدالکریم کشمـیری(ره) مـیفرمود : حضرت سید(ره) بادونفر به منظور زیـارت کربلا مـیرفتند . دربین راه درحین نماز شیری واردمـیشودوکنارایشان مـینشیند.آن دونفرسخت مـیترسند.حضرت سید(ره) گوش شیر را مـی گیرد ومـیفرماید : دیگر نبینم زوار ابی عبدالله الحسین(ع)رابترسانی .پس ازآن دیگرشیردیده نشد. آیت الله سیدرضی شیرازی مـی فرمود : درهندوستان درسیـادت سیدمرتضی(ره)شک مـیکنند .ایشان بـه مشـهدمـیرودوبه حضرت رضا(ع)متوسل مـیشود . و مـیخواهد حضرت شجره نامـه اش راتاییدفرمایند.صبح کـه بلندمـیشودوشجره نامـه رااززیربالش بیرون مـی آورد مـهر حضرت رضا(ع) رادرآن مـیبیند و من (سیدرضی) آن را دیده ام . آیت الله کشمـیری(ره)مـیفرمود:شخصی دیدعمامـه سیـاه سید کمـی سفیدشده .اجازه گرفت وآنرا شست.لک لکی آمدوعمامـه راباخودبرد.آن فردناراحت شدوخواست عمامـه ای بخردکه سید فرمود:لک لکها عمامـه را به منظور شفابرده اند وبرمـی گردانند . بعدازمدتی امانتی بعد آورده شد. وقتی ایشان مریض شده بودطبیبی آوردند کـه نـه عربی نـه فارسی ونـه اردو نمـیدانست. خواستندمترجم بیـاورندکه دکتر نگذاشت.بااشاره گفت :بیماری را سید بانفسش بـه من القا کرد .

 آیت الله سید مرتضی کشمـیری(ره)۵ پسر وسه داشتند . از جمله فرزندان وي سيد محمد رضوي كشميري(تصویر پایین) است. كه او نيز از زمره عرفا و علما رباني و معروف بـه كرامت است. از سيد محمد كشميري دستورالعمل معروفي براي برآوردن حاجات نقل شده است. وي براي توسل به امام عصرعليه‌السلام، ذكر شريف «أغِثْني يا صاحبَ الزّمان أدرِكني يا صاحبَ الزّمان» را سفارش مي‌كردند و آن را اسم اعظم مي‌دانستند . آیت الله ناصری از شاگردان ایشان هم بوده اند . ایشان مدفون درصحن علوی(ع) مـی باشند .

عبدعاصی: درباره شاگردی آیت الله قاضی(ره)خدمت مرحوم کشمـیری(ره)حرفهایی هست . اما اجمالا آنطور کـه از بیـانات خود مرحوم قاضی(ره)برمـی آید پیش ایشان شاگردی کرده اند اما نـه بصورت خاص . البته این مسائل و مسائل شبیـه بـه این موضوع خیلی مـهم نیستند . آنـهایی کـه مزار آیت الله آخوند ملاحسینقلی(ره) را کـه روبروی پنجره بیرونی قتل گاه سیدالشـهدا(س) زیـارت کرده اند مـیدانند کجا را مـی گویم - مزار ایشان درون همان حجره مـیباشد . حضرت کشمـیری(ره)از مربیـان بسیـار بزرگ درون علوم خفیـه بودند و ریـاضتهای فراوانی را متحمل شده بودند . از ایشان ختوماتی هست کـه حقیر نیـازی بـه ذکر آنـها ندیدم . کلاْ استفاده از ختومات و اذکار نیـاز بـه مجوز استاد خبیر و از عالم نفس بیرون آمده دارد . کرامات بسیـارزیـاددیگری ازایشان هست کـه به همـین بسنده مـی شود .

بروح ولی خدا حضرت آیت الله سید مرتضی کشمـیری(ره) همـه اساتید و شاگردانش الفاتحه مع الصلات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه هفتم آبان ۱۳۹۰ ساعت 1:34 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله قوچانی

عارف واصل آیت الحق و العرفان حضرت آیت الله شیخ عباس مجتهد هاتف قوچانی(ره)

حضرت شیخ عارف وصی الکملین آیت الحق و العرفان حاج شیخ عباس مجتهد هاتف قوچانی(ره)  از شاگردان سید العرفاء المتاخرین آیت الله حاج سید علی قاضی طباطبایی(ره) بود کـه مقام خلافت بعد از ایشان را هم داشت واقعاْ مظلوم بود و هست . ظاهراً سی دوره اسفار را بدستور استادش تدریس کرد . آیت الله قوچانی(ره) برعحضرت حداد (ره) کـه کمتر سخن مـی گفت و دائم درون سکوت بود و زمان طولانی بـه فکر و تامل مشغول بود اگر رغبتی درون مخاطب مـی دید با تمام وجود متوجه بـه او مـی شد . بـه همـین علت اکثر آثاری کـه از مرحوم قاضی(ره) وجود دارد مستند بـه ایشان هست . مـی گویند هروقت بر مرحوم قاضی(ره) وارد مـی شد استاد بـه احترام او بلند مـی شد و در اواخر عمر کـه برایش سخت بود بواسطه خود شیخ عباس برمـی خاست و این به منظور شیخ سنگین بود اما چون دستور استاد بود واجب الاطاعه قلمداد مـی کرد . خودش مـی فرمود : نشد فصلی یـا دفتری از مثنوی را بخوانم کـه قبلش مرحوم قاضی(ره) ابیـاتی را از حفظ نخواند و هنوز صدایش درون وجود من نشاط و خرسندی و حالت حماسی بوجود مـی آورد . درون سالهای آخر عمر مرحوم قاضی(ره) کـه اوقات غم انگیزی بود تنـها شیخ عباس قوچانی(ره) بود کـه یـارویـاور استاد خود شد .  ناقل قضیـه فتح باب مرحوم قاضی(ره) بـه وسیله مولا قمربنی هاشم(ع)  و عبارت " حضرت ابوالفضل العباس(ع) کعبه اولیـاست " مرحوم قوچانی(ره) هست و این مطلب حاکی از آن هست که ایشان نزد استاد بسیـار بسیـار مقرب بوده کـه استاد از حالات خودش به منظور او نقل کرده هست . این وعده مرحوم آیت الحق سید علی قاضی(ره) بـه وصی خود آیت الله شیخ عباس هاتف قوچانی(ره) هست که مـی فرماید : درون ایـام آخر عمر زمانی کـه اهل و عیـال و اولاد , تو را ترک د و تو تک و تنـها درون نجف ماندی ... آری این زمان درون ایـام آخر عمر بـه هدف مـی رسید و در مـی یـابی ! ! !  

مرحوم قوچانی مـی فرمود : یک موقعی فکر کردم دیدم نجف حصار بیرونی ندارد و یـاد حمله وهابی ها بـه نجف و کربلا افتادم . با خودم مشغول بودم کـه چکار کنیم و اسلحه جمع کنیم و برج و بارو بسازیم و ... کـه رسیدم محضر قاضی بزرگ(ره) . که تا مرا دیدند بـه حال شوخی فرمودند : مثل اینکه درون حال جنگ هستی یـا به منظور جنگ آماده مـی شوی ! چرا ؟ چه شده ؟ شیخ مـی گوید مثل اینکه از خواب بیدار شدم .  ایشان مـی فرمودند : سالهای اولی کـه خدمت مرحوم قاضی(ره) مـی رسیدم شاید هم پنج شش سال بعد یک زمان متوجه شدم درون محضر استاد هستم ... و او درون طول شبانـه روز مراقب حرکات من هست و بر من مستولی شده و در تمام احوال مرا همراهی مـی کند . حتی درون شدیدترین لحظات بیماریش .  این مطلب هم گفتنی هست که بـه نقل از خود جناب شیخ (ره) : سالهای اول کـه خدمت ایشان مـی رسیدم سپری مـی شد ند و من هیچ چیزی نمـیفهمـیدم . فقط درون مجلس مـی آمدم و مـیرفتم و برای جلسه بعد خودم را آماده مـی کردم . البته بـه همراه مواظبت و مراقبه و کوشش  به منظور استفاده بیشتر بدون اینکه درون عزم من خللی وارد شود و ضعفی درون اخلاصم رخنـه کند . آیت الله عارف مـی فرمود : زمانی مرحوم قاضی(ره) فرمودند کـه مزار پدرشان سید حسین قاضی(ره) درون وادی السلام هست . بنده تاسف خوردم کـه چرا که تا حالا این مطلب را نفرموده بودند کـه استفاده ببریم . استاد فرموده باشند : چند روزی کـه بیشتر از ده یـا بیست روز نیست شما را کنار قبر او مـی برم . مدتی شد و اینجانب بدلیل آمدن مـهمان از شـهرما چند روز تاخیر کردم و خدمتشان نرسیدم . مشغول صرف غذا بودیم کـه احساس حزن شدیدی کردم . آمدم بیرون که تا نفسی بکشم شنیدم کـه از ماذنـه خبر رحلت مرحوم قاضی(ره) را اعلام مـی کنند  بلندبلند گریـه مـی کردم . بعد از مراسم غسل و تدفین و زیـارت مولا علی (ع) هنگام برگشتن کنار قبر استاد سنگی را دیدم کـه رویش نوشته بود : سید حسین قاضی(ره) . خودش مـی فرماید : یکی از اطفالم بـه سرخک مبتلا شده بود . مرحوم قاضی(ره)فرمودند : چشمان او را با انگشتری پنج تن (ع) مـهر کن . من مدتی اهمال کردم . یکبار با عصبانیت فرمودند چرا مـهر نکردی؟ بعد از آنکه طفل شفا گرفت نشانـه یک دانـه سرخک درون چشمش باقی ماند .  شیخ عارف مـی فرمود : مرحوم قاضی(ره) همـیشـه لباس سفید رنگ مـی پوشید و همـین دستور را بـه شاگردانش مـی داد و از پوشیدن لباس سیـاه نـهی مـی کرد . من یکبار قبای قهوه ای پوشیده بودم . ایشان فرمودند : چرا سیـاه پوشیدی؟گفتم : این سیـاه نیست . با تندی فرمودند : سیـاه نیست؟ چون درون شرع مقدس لباس تیره  بـه مثابه سیـاه رنگ هست .  مـی گویند : حضرت علامـه طباطبایی(ره) بـه یکی از اهل علم کـه عازم عتبات بود مـی فرمایند : بعد از زیـارت قبر امـیرالمومنین(ع) بـه خدمت آقای حاج شیخ عباس قوچانی برو و به نیـابت من دست ایشان را ببوس . آیت الله کمـیلی(حفظه الله) از صبوری ایشان درون پاسخ بـه مسائل و احیـاناْ پرخاشگریـهای اهل علم خاطراتی بیـان مـی فرمایند .  داستان معروف تشرف امام خمـینی(ره) خدمت عارف کامل علامـه سید علی قاضی(ره) هم از بیـانات مرحوم آیت الله قوچانی (ره) هست . مـی گویند شیخ عباس (ره) وقتی از ایران بـه نجف درون مدرسه سید محمدکاظم یزدی رفته بود طلبه جوانی را دید کـه خاص  بود . روزی کـه داشت کنار حوض مدرسه وضو مـی گرفت بـه طلبه گفت : شما اگر جایی مـی روید و استادی دارید ما راهم ببرید . چهره طلبه خاص باز شد و او را خدمت استاد خود آیت الله سید علی قاضی(ره)برد . آن طلبه جوان مرحوم آیت الله بهجت(ره) بودند . شیخ عباس(ره) ۲۴ یـا ۲۵ سال داشت کـه خدمت استاد کامل رسید . آیت الله قوچانی(ره) مـی فرمود : وقتی خدمت حضرت قاضی(ره)رسیدم فهمـیدم کـه طبیب حاذقی هست و همانی هست که دنبالش بودم .

 مرحوم قاضی(ره) درون روز دو جلسه تدریس داشت کـه آیت الله قوچانی(ره)در همـه جلسات شرکت مـی کرد و در جلسه خاص به منظور استاد فتوحات یـا مثنوی مـی خواند . ظاهراً مرحوم قاضی(ره)حاشیـه هایی بر فتوحات مکیـه زده اند و مرحوم شیخ هم نوشته اند ولی اثری از آنـها نیست . مرحوم قوچانی(ره)مـی فرمود: اثر جلسه آیت الله قاضی(ره)بقدری زیـاد بود کـه وقتی بیرون مـی آمدیم که تا جلسه فردا حال جذبه ادامـه داشت .  ( رزقناالله انشاالله) مـی گویند آیت الله قوچانی(ره)قبل از تشرف خدمت استاد ریـاضات زیـادی را تحمل کرده اند . ظاهراًسه سال تمام غیر از عیدین را روزه بودند و همـه مستحباتی کـه مرحوم شیخ عباس قمـی(ره)ذکر کرده اند را به منظور ترک معصیت  انجام مـی داده کـه بر اثر آنـها بـه زخم معده مبتلا مـی شود جوری کـه ماه رمضان هم نتوانست روزه بگیرد .  و مدتی به منظور رفع عارضه بـه زورخانـه هم مـی رفتند به منظور کفاره آن اشتباهات  . ایشان درون آن دوره بعلت ذوق و طبع باطنی کـه داشتند مجذوب مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(ره)مـی شوند . مـی فرمود : مرحوم شیخ حسنعلی(ره) غالباً درون حال خلسه و ریـاضت بود . ایشان بعد از تشرف خدمت مرحوم قاضی(ره) و اسکان درون نجف دوسال را درون بدترین شرایط خوراک و مضیقه مالی بـه سر مـی برند . مـی فرمود : درون این دو سال یکبار هم بـه ذهنم خطور نکرد کـه این چه زندگی سختی هست که ما داریم ؟! و این بزرگواری روح مرحوم قاضی(ره) بود کـه ما را گرفته بود . مرحوم قاضی(ره) درون وصیتنامـه شان اینطور مرقوم فرموده اند : "  و اما وصی اینجانب درون امر طریقت آقای شیخ عباس مجتهد هاتف قوچانی هست . "  مرحوم قوچانی(ره) مـی فرمود بعد از دیدن این دستخط بـه آقا عرض کردم : با دست خالی ؟ کـه آقا جوابی ندادند . ظاهراً مرحوم آقای معین شیرازی و صدرالدین حائری شیرازی  این مطلب را کـه آیت الله قوچانی(ره) فرمودند : نمـیدانم چرا آقای قاضی مرا وصی قرار داد را بـه آیت الله انصاری همدانی(ره) مـی گویند و ایشان مـی فرمایند : بـه خاطر اینکه ادعا نداشت . آیت الله هاتف قوچانی(ره) کـه سالها از محضر آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی(ره) بهره بود . سالها بـه تنـهایی بیرق فلسفه را نجف بـه دوش کشید و در سالهای بعد از مرحوم قاضی(ره) بـه شدت آزار و اذیت دید . او فسفه و حکمت متعالیـه را زنده نگه داشت . طوری منظومـه حاجی سبزواری(ره) را تدریس مـی کرد کـه انگار همـه را از حفظ هست . او عرفان و قرآن و برهان را با هم تجمـیع و به اهل ذوق ارائه مـی کرد . آیت الله نجابت شیرازی(ره) مـی فرمود : زمانی شیخ عباس قوچانی(ره)تشریف آوردند شیراز . دوتایی با هم قدم مـیزدیم کـه فرمود : اگر همـه علمای علم صورت بگویند همـه آن چیزی را کـه بدست آورده ایم بـه تو مـی دهیم و آنچه بدست آورده ای را بـه ما بده قبول نخواهم کرد . من این علم (باطنی) کـه نور هست را رها نمـی کنم . علمـی کـه در برزخ و قیـامت هم نافع هست . درون خدمت اهل بیت (ع) هم نافع هست .

همـینطور ایشان از مصاحبین مرجع بزرگ  آیت الله خوئی(ره) بود .  آیت الله ناصری دولت آبادی(سلمـه الله) کـه از شاگردان مرحوم قوچانی(ره) هستند مـی فرمودند : خیلی کتوم بود . مـی گفت اعمالتان را لله انجام دهید . خیلی افتاده و متواضع بود . او کتاب جواهر الکلام را کـه هیچکدام از علما از آن مستغنی نیستند را درون آن زمان تصحیح کرد . یکی از شاگردانش مـی گفت : درون خانـه با مادرم کمـی بدرفتاری کردم و زدم بیرون از خانـه و خدمت ایشان رسیدم . موقع رفتن فرمودند شما بمان و احادیثی درون خصوص احترام و رعایت حق مادر برایم گفتند انگار کـه کلاً با من بوده هست . آیت الله شیخ عباس قوچانی(ره) مراحل  سیروسلوک را به منظور مبتدئین ایگونـه مـی فرمودند : تقید بـه آداب شرع – انجام واجبات و مستحبات – توجه بـه نفس و تخلیـه – پرهیز و قطع رابطه با افراد غافل . یکی از شاگردانش مـی گفت : ذکری داده بودند و من تعدادش را برخلاف دستور بیشتر گفتم . بعد از مدتی افراد را بـه شکلهای دیگر مـی دیدم . بـه ایشان گفتم و ایشان توبیخ د کـه چرا دستور را بی اذن عوض کردم . خود مرحوم قوچانی(ره) کـه 14 سال ملازم عارف کامل سید علی قاضی(ره) بود مـی فرمود : با تمام دقت بـه صحبتهای او توجه مـی کردم کـه مبادا از حرفها و استشـهادات و تذکرات و کنایـات و مباحث توحیدیش چیزی را بگوید و من نفهمم . بـه آقازاده مرحوم قاضی(ره) کـه در جلسات پدر شرکت نمـی کرد فرموده بود : زمانی برسد کـه بفهممـی چه چیزی را از دست دادی و دیگر بـه کف نمـیگیری و دست حسرت بر هم خواهی زد کـه دیگر دیر شده . استاد سید محمدحسن قاضی(ره) مـی گفت : حالا زمان تحقق حرف شیخ عباس (ره) هست . خودشان مـی فرمودند : زمانی مرحوم قاضی(ره) علت بطلان نظریـات شیخ احمد احسائی کـه خدا را مفهومـی پوچ و بدون اثر و خارج از اسماء و صفات مـیداند و این عین شرک است  را برایم تبیین فرمودند . مرحوم قوچانی(ره) مـی فرمود : درون یک اربعین یـا بیشتر مرحوم قاضی(ره) دستوراتی از ذکر و ورد و فکر داده بودند کـه از جمله آثارش این بود کـه هروقت درون کوچه وبازار کـه مـیرفتم چشمم بـه زن نامحرمـی مـی افتاد بدون اختیـار پلکهایم بـه روی هم مـی آمد و این مشـهود بود کـه بدون اراده و اختیـار من هست . مـی گویند بعد از رحلت مرحوم قاضی(ره) شخصی کـه دارای علوم غریبه بوده شیفته ایشان مـی شود و به جلسات شیخ عباس(ره) مـی آید و یک شب عرض مـی کند : من مدتهاست دنبالی مـی گردم که تا این علوم را بـه او واگذار کنم و حالا مـی خواهم بـه شما بدهم . آیت الله قوچانی(ره) مـی فرمایند : من هیچکدام را نمـی خواهم . هیچکدام از اینـها را نمـی خواهم . این بـه آن معنی هست که عالم مرحوم قاضی(ره) وشاگردانش مافوق این چیزهاست . آقازاده مرحوم قوچانی(ره) مـی گفت : از اینکهی دستش را ببوسد استنکاف مـی کرد . یک روز یکی از شاگردانش آمد . آقا بـه احترامش بلند شد و آن شاگرد روی پاهای آقا افتاد . ایشان بـه شدت غضب د و ناراحت شدند و فرمودند : دیگر از این غلطها نکنی ها ! . مـی فرمود : ما هیچی نداریم . یعنی از خودش چیزی ندارد و هرچه دارد از اوست . از خداست . اگر مـی خواست مطلبی درباره آینده بگوید مثلاْ مـی گفت درون خواب دیدم . راستی اینـها چهانی بودند . شاگردان قاضی(ره) هم مافوق تصور هستند . معلوم هست از استادی کـه فرش اتاقش حصیر خرمایی هست این چنین نابغه هایی بیرون مـی آید . همـه شاگردان قاضی(ره) مجتهد بودند و علت آن این بوذد که وقتی سالک بـه راه مـی افتد ممکن هست عوالم برزخی برایش منکشف بشود یـا مثلاْ باطن افراد را تشخیص بدهد یـا مسائل دیگر . اگر مجتهد نباشد و بخواهد تقلید کند دچار مشکلات مـی شود .  آیت الله قوچانی(ره)مـی فرمودند:مرحوم قاضی(ره)به رساله سیروسلوک سیدبحرالعلوم(ره)عنایت بسیـارداشت ولی کراراً مـی فرموده کـه من اجازه بـه جاآوردن اوراد واذکاری کـه دراین رسالهآمده رابهی نمـی دهم .  در سالهای آخر عمر کـه به وعده مرحوم قاضی(ره) خانواده اش را از عراق اخراج د و یکی از پسرهایش هم زندانی شد درون شدت بیماری تنـها مانده بود و پرستاری هم نداشت . چشمانش هم خوب نمـی دید . پیشنـهاد دادند کـه برای عمل چشم بـه ایرا برود کـه فرمود : بـه هیچ وجه حاضر نیستم جوار مولا (ع) را ترک کنم . جناب شیخ نظار بحرینی از شاگردان ایشان با حالی دگرگون مـی گفت : روز آخر درون بیمارستان بود و من بالای سرش بودم . بـه شدت حالشان خراب بود . ناگهان از روی تخت بلند شدند و به سمتی اشاره د و فرمودند :  السلام علیک یـا امـیرالمومنین(ع) ....  و بعد رحلت فرمودند .  درسالهای آخر عمر آشکارا منصرف از غیر خدا بود . درون محضرش حرف از غیر خدا نمـی شد زد . رضوان الله علیـه  .

دستخط علامـه طهرانی(ره)درباره مرحوم قوچانی(ره)

عبدعاصی: دستوراتی از آیت الله قوچانی(ره) وجود دارد کـه بعلت طولانی شدن مطلب ازنگارش اجتناب مـی شود . ایشان بـه سال شمسی متولد1293 بودند و دو سه سال بعد از انقلاب رحلت فرمودند . بعضی از آقازاده های مرحوم قاضی(ره)خدمت ایشان تحصیل مـی د . علامـه طهرانی(ره) سالها بعنوان شاگرد سلوکی از محضر ایشان استفاده کرده اند و به اجازه ایشان به منظور اولین مرتبه خدمت خدمت حضرت حداد(ره) رسیده اند . بنده خیلی از گفتارها و فرمایشات ایشان را نیـاورده ام . چه درباره مرحوم قاضی(ره) و چه درباره مرحوم حداد(ره)-مرحوم آقای بهجت(ره) و خیلی از حضرات آقایـان دیگر . متاسفانـه مزار ایشان درون وادی السلام کـه نزدیک مزار شـهید صدر هست در این اواخر کمـی تخریب شده . اولیـای الهی حتی نمـی خواهند از کوچکترین اثر مادی شان هم خبری بماند . وقتی خدمت یکی از تلامذه مرحوم انصاری همدانی (ره) کـه در قید حیـات هستند رسیدم . ایشان فرمودند : بنده خودم بـه عینـه وصیتنامـه مرحوم قاضی(ره) را دیده ام کـه جناب شیخ عباس قوچانی(ره) را بـه جهت اینکه درون علوم ظاهر و باطن خبره بودند بعنوان وصی انتخاب کرده و نام اند . وارد بحث وصایت نمـیشوم کـه بسیـار پرحاشیـه و دور از دسترس و حدود ماست . بـه هر حال مرحوم قاضی(ره) فرموده بودند کـه برای من سلسله درست نکنید و یک نفر را که  بالای منبر از ایشان اسم بودند را توبیخ د . و اما شاه کلید : مـی گویند مرحوم قوچانی(ره) وقتی پای منبری کـه با " السلام علیک یـااباعبدالله " شروع مـی شد که تا آخر آن اشک مـی ریخت و فتح باب برایش از طریق سیدالشـهدا(س) بوده . از همـین گوشـه تنگ و تاریک دنیـا سلامـی کنیم خدمت ارباب بی کفن :  " صلی الله علیک یـا ابا عبدالله الحسین  - بابی انت و امـی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی یـا سیدی المظلوم  - یـا سیدی الغریب - یـا سیدی العطشان ..... "

 ازاینکه مطلب طولانی شد عذرخواهی مـی کنم . اما شاید این خطوط کاملترین شرح حالی باشد کـه تابحال از مرحوم آیت الحق شیخ عباس قوچانی(ره)مطالعه فرموده اید . زندگی نامـه پرفراز ونشیب ایشان حاوی مطالب تامل براگیز مـهمـی هست که حتما درک کرد . آنـها هم مشکلات و معضلات ما را داشتند اما توکل د و رسیدند . چیزی کـه ما درون بدست آوردن کمش هم مانده ایم . دو داستان زیر را برایـانی کـه دلشان از ناکامـی ها گرفته آورده ام که تا نور امـید درون دلشان پیدا شود بـه برکت محمد و آل محمد انشاالله :

مـهر و محبت و توجه آقای قاضی بـه شاگردان خود فقط منحصر بـه زمان حیـاتشان نبود. بلکه اولیـاء بعد از رحلت شان سیطره و احاطه کامل تری پیدا مـی کنند، چرا کـه از این زندان تنگ، جسمشان نیز رها شده است. علامـه طباطبایی مـی فرمودند:« بعد از ارتحال مرحوم قاضی، روزی مشغول نماز بودم اما تحت الحنکم را ( کـه گشودن آن مستحب هست ) باز نکرده بودم، ناگاه دیدم آقای قاضی تشریف آوردند و در همان حال کـه من بـه نماز ایستاده بودم تحت الحنکم را باز د و رفتند! »
از آیت الله نجابت نیز نقل شده است: « درون ایـام نوروز با چند تن از دوستان بـه زیـارت مرقد آیت الله قاضی مـی رفتیم. یکی از ما خطاب بـه روح آن جناب عرض کرد: نوروز هست و ما از شما عیدی مـی خواهیم. ناگهان درون همان بیداری مشاهده کردیم کـه جسم آیت الله قاضی با عمامـه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود: « من از خدا خواسته ام جسمم درون برزخ درون اختیـار خودم باشد. »از استاد فاطمـی نیـا نقل شده کـه فرموده اند: « هنوز هم مرحوم قاضی بـه خانـه شاگرد شاگردان خود مـی آید و به آنان دستورات سلوکی مـی دهد. »

بروح عارف واصل مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس مجتهد هاتف قوچانی(ره) وصی رسمـی آیت کبرای الهی آیت الله قاضی(ره)  و روح پرفتوح استادش و همـه تلامذه مرحوم قاضی(ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون شنبه شانزدهم مـهر ۱۳۹۰ ساعت 11:16 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

سيد بن طاوس (رضوان الله عليه)

سالروز رحلت سلطان العارفين جناب سيد بن طاوس (ره)

مولانا و سيدنا حضرت سيد رضى الدين ، على بن موسى بن جعفر بن طاووس (عطرالله مرقده و نورالله وجوهنا بنور تربته ) ، از نوادگان امام حسن مجتبى و امام سجاد عليهماالسلام درون روز 15 محرم سال 589 هجرى درون شـهر حله بـه دنيا آمد.جد هفتم ايشان ، محمد بن اسحاق ، كه بـه خاطر زيبايى و ملاحتش بـه طاووس مشـهور شده بود از سادات بزرگوار مدينـه محسوب مى شد. پدر او، موسى بن جعفر نيز، از روات بزرگ حديث هست كه روايات خود را درون اوراقى نوشته بود و بعد از او فرزندش آنـها را جمع آورى نموده و با نام ((فرقة الناظر و بهجة الخاطر مما رواه والدي موسى بن جعفر)) آن را منتشر نمود.مادر او نيز ورام بن ابى فراس ، از بزرگان علماى اماميه بود. مادر پدرش ‍ نيز نوه شيخ طوسى مى باشد و به همين خاطر سيد گاهى مى گويد:((جدي ورام بن أبي فراس)) و گاهى مى گويد: ((جدي الشيخ الطوسي)) .
حضرت سيد درون كودكي بسيار باهوش بود : ((وقتى من وارد كلاس شدم آنچه را ديگران درون طول چند سال آموخته بودند، درون يك سال آموختم و از آنان پيشى گرفتم .)) او مدت دو سال و نيم بـه تحصيل فقه پرداخت و پس از آن خود را از استاد بى نياز ديد و بقيه كتب فقهى عصر خويش را بـه تنـهايى مطالعه نمود. علاوه بر اينكه فقيهى نام آور بود اديبى گرانقدر و شاعرى توانا شمرده مى شد، گرچه شـهرت اصلى او درون زهد و تقوى و عرفان اوست و اكثر تأليفات او درون موضوع ادعيه و زيارات مى باشد. سيد كتابخانـه بزرگ و بى نظيرى داشت كه از جدش بـه ارث بود و او بـه گفته خودش تمام آن كتابها را مطالعه كرده يا درس گرفته بود.او ابتدا بـه كاظمين رفت . بعد از مدتى ازدواج نمود و ساكن بغداد شد. مدت 15 سال درون شـهر بغداد بـه تربيت شاگردان و تدريس علوم مختلف پرداخت . ورود سيد بـه بغداد سال 625 هجرى بوده هست . سيد كه تحت فشار دولت عباسى براى پذيرش پستهاى حكومتى قرار گرفته بود از بغداد بـه حله ، زادگاه خويش ، مراجعت كرد. حضور عارف مجذوبى چون سيد درون حله ، براى علاقه مندان كمال فرصتى الهى بود. دانشوران و توده مردم هر يك بـه ديدارش شتافته ، بـه فراخور ظرفيت خويش از درياى بى پايان معنويتش بهره مند مى شدند. روزى درون بستانى بر خاك نشسته بود كه يكى از آشنايان بـه ديدارش آمده ، گفت : حالت چگونـه هست ؟سيد پاسخ داد: چگونـه باشد حال كسى كه مردارى بر سر و مردارى بر دوش ‍ افكنده ، مردگان فراوان اجزاء پيكرش را احاطه كرده انده ، پيرامونش ‍ مردگانى فرو افتاده اند و برخى از اعضاى بدنش پيش از مرگش ‍ مرده اند.مرد با شگفتى پرسيد: من درون اينجا مرده اى نمى بينم ، چگونـه چنين سخنى بر زبان مى رانى ؟رضى الدين گفت : آيا نمى دانى عمامـه ام از كتان هست . زمانى گياهى شاداب و از زندگى برخوردار بود ولى اينك مرده هست . لباسم از پنبه بافته شده ، پنبه اى كه زمانى زنده و خرم مى نمود ولى امروز درون شمار مردگان جاى دارد. كفشـهايم از پوست حيوانى هست كه روزى زنده بود اما اكنون مرده هست . پيرامونم پوشيده از گياهانى هست كه فصلى پيشتر سبز و خرم ، از زندگى بهره مى بردند ولى اينك خشك شده ، بـه بى جانان پيوسته اند.سپيدى موهاى سر و رو و چهره ام را مى بينى ؟ اين موها روزگارى مشكى و جوان مى نمودند اما امروز جوانى و سياهى كه نشانـه زندگى شاداب بود از ميان رفته هست و هر يك از اعضاى پيكرم اگر درون راه فرمانبرى از خداوند بـه كار نرود، چون مردگان خواهد شد.مرد با اين پند سيد شگفت زده ، از خواب غفلت بيدار شد.
رضى الدين مدت سه سال نيز درون جوار امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه السلام بـه سر برد. سپس بـه نجف و كربلا هجرت كرده و در هر كدام حدود 3 سال مقيم شد. درون اين زمان علاوه بر تربيت شاگردان و تدريس علوم مختلف ، همّت اصلى خويش را بر سير و سلوك و كسب معنويات قرار داد.
در زمان اقامت درون كربلا كتاب شريف ((كشف المحجة)) را بـه عنوان وصيتى براى فرزندانش كه درون آن زمان كودك بودند نوشت .آخرين سفر ابن طاووس درون سال 652 هجرى بـه بغداد بود. وى درون بغداد منصب نقابت را پذيرفت و تا پايان عمر خويش درون همانجا سكنى گزيد. زمانيكه مغولها بـه بغداد حمله كرده و آن را اشغال نمودند، سيد نيز درون بغداد بود.از معروفترين شاگردانش ميتوان بـه علامـه حلي(ره)اشاره كرد . ابن طاووس حدود 50 تأليف دارد كه بسيارى از آنـها درون موضوعات ادعيه و زيارات هست .سيد كتابخانـه اى غنى داشته كه حدود 1500 كتاب درون آن وجود داشته و در تأليف كتابهاى خويش از آنـها استفاده مى هست . بسيارى از كتب مرجع سيد درون طول زمان از بين رفته و تنـها منبع اطلاع ما از آنـها، نوشته هاى امثال سيد ابن طاووس هست و اين نكته ارزش تأليفات سيد را دوچندان مى كند.
از جمله تأليفات سيد هست :
1 - ده جلد كتاب ((المـهمات و التتمات)) كه هر يك با عنوان مستقل چاپ شده هست از جمله : فلاح السائل ، زهرة الربيع ، جمال الاسبوع ، إ قبال الاعمال و... 2 - كشف المحجة لثمرة المـهجة ، كتابى اخلاقى هست و شامل وصيتهاى سيد بـه فرزندانش مى باشد و مراحل مختلف زندگى خويش را هم درون آن ذكر كرده هست . 3 - مصباح الزائر و جناح المسافر 4 - الملهوف على قتلى الطفوف( همان لهوف )
5 - مـهج الدعوات و منـهج العنايات ۶ - الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر  و ....
سيد على بن طاووس درون روز دوشنبه ۵ ذي القعده سال 664 هجرى درون سن 75 سالگى و در شـهر بغداد وفات نمود. بدن شريفش را بـه نجف اشرف منتقل نموده و در حرم امير المؤمنين عليه السلام بـه خاك سپردند. مي گويند قبلا کفن خود را تهيه کرده و در حج بيت الله لباس احرام خود نموده بود و آن را درون کعبه معظمـه و روضات مطهره حضرت رسالت(ص) و ائمـه بقيع(ع) و عراق متبرک و هر روز بـه آن مي نگريست و آن را وسيله شفاعت آن بزرگواران قرار داده بود و فرموده: کـه چون مستحب هست انسان درون وقت حيات خويش بر کفن خود نظر افکند من نيز کفن خود را بيرون مي آورم و بر آن نظر مي افکنم. و باز فرموده که: درون اخبار ديدم کـه جناب محمد بن عثمان بن سعيد بن عمري(رض) و پدرش از سفراي مولاي ما صاحب الزمان(عج) بودند قبر خود را درون ايام حيات خود محيا کرده بودند من نيز محل قبر خود را معين کردم و گفتمي آن را براي من حفر کند و قبر خود را درون جوار جدم و مولايم علي(ع) قرار دادم درون حالي کـه ميهمان و پناهنده و وارد بر آن حضرت هستم بـه اين اميد کـه مانند ديگران مورد لطف و عنايتش قرار بگيرم و آن قبر را درون پايين پاي والدين خود قرار دادم که تا اينکه خداوند مرا بـه خفض جناح از براي ايشان امر فرموده و مرا بـه نيکي و احسان بـه ايشان توصيه کرده هست پس خواستم مادامي کـه قبرم سرم درون زير پاي ايشان باشد.

خودش مي فرمايد : وقتي کودک بودم جدم ورام بـه من گفت: فرزندم هرگاه درون اموري کـه به مصلحت توست وارد شوي بـه مرتبه پايين آن اکتفا نکن بلکه کوشش کن از متخصصان آن رشته پايين تر نباشي.
من دو سال و نيم بيشتر بـه علم فقه نپرداختم و آنچه ديگران درون چند سال فرا مي گرفتند طي يک سال مي اموختم. نخست«المجل و العقود» را حفظ کردم و سپس به«نـهاية» شيخ طوسي روي آوردم و هنگامي کـه جزء اول آن کتاب را خواندم درون فقه بـه اندازه اي بي نياز شدم کـه استادم«ابن نمادره» درون پشت جزء اول آن اجازهاي بـه خط خويش برايم نگاشت و مرا بـه اموري ستود کـه خود را شايسته آن نميدانم.

سيد نعمت الله جزائري نوشته هست که سيد رضي الدين علي سيد بن طاووس فرموده که: خليفه خواست مرا قاضي کند بعد من بـه ايشان گفتم کـه دعوائي واقع ميان عقل و هواي من و از من محاکمـه خواستند چون درون نزد من حاضر شدند عقل من گفت: مي خواهم تو را بـه راه بهشت و لذت هاي آن ببرم و هواي من گفت: کـه آخرت نسيه هست و من مي خواهم کـه تو را بـه لذائذ دنيا برسانم، حکم عادلانـه را از من خواستند، بعد روزي بـه نفع عقل حکم کردم و روزي بـه نفع هواي نفس، آنان پيوسته سر نزاع دارند و من مدت 50 سال هست که منازعه آنان را تمام نکرده ام بعد کي کـه نتوانسته يک قضيه را تمام کند بعد چگونـه مي تواند منازعات ديگران را حل و فصل کندپس شماي را براي قضا اختيارکنيد کـه عقل و نفس او متفق باشد و از مـهمات خود فارغ باشد. 
آورده اند که آن جناب بر اسم اعظم واقف گشت و بر آن گنج سعادت نظر يافت و به هنگام دعا و درخواست حوائج خدا را با آن نام بزرگ مي خواند و از برکات آن دعايش مستجاب مي شد.
دو پسر داشت،به ايشان مي گفت که: چندين بار از خدا مسئلت نمودم کـه آن اسم را بـه شما بياموزم ولي از خداوند حکيم اجازه آن کارنيافتم ولي آن اسم درون کتاب هاي من مسطور هست و مانند گوهري تابنده درون خزانـه کتب من پراکنده هست شما را بـه مطالعه ان کتب وصيت مي کنم شايد خود بر آن اسم پي ببريد.
باب فيض ملاقات حضرت ولي عصر(عج) بـه روي وي مفتوح بود، درد دل خود را از داروخانـه آن طبيب نفوس بشري مداوا و نـهال وجود خود را از آن فيوضات رباني مي نمود.

گويند آن مرحوم درون کتاب(مـهج الدعوات) آورده کـه در شب چهارشنبه 23 ذيقعده الحرام از سال 638 ه.ق درون سامرا بودم بـه هنگام سحر درون سرداب مقدس مي شنيدم کـه آن جناب درون حق شيعيان خود بدين صورت دعا مي فرمود:
( الهي بحق من ناجاکَ و بحق مَن دعاکَ في البر و البحر تفضل علي الفقراءِ المومنينَ و المومناتِ بِالغني و الثروت علي مرضَي المومنينَ و المومناتِ بالشفاءِ و الصحة و علي احياءِ المُومنينَ و المومناتِ باللطف و الکرامة و علي المواتِ المُومنينَ و المومناتِ بالمغفرة و الرحمة و علي غرَباءِ المُومنينَ و المومناتِ بالرَّدِّ الي اوطانـهم سالمين ... )
و تمام آن کلمات طيبه درون خاطرم جاي گرفت ولي اينک بـه ياد ندارم کـه آيا دز ذيل فقره «و علي احيا المومنين» فرمودند: (و ابقهم في عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) يا ذيل فقره(و علي اموات المومنين) فرمودند(و ابقهم في عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) . . . . . سيد بن طاووس آنچنان حقوق حضرت(عج) را رعايت کرد که تا اينکه بـه مقام والائي رسيد . چون رعايت حق آن جناب مايه تقرب جستن نزد خدواند هست سبک شمردن آن مايه دوري از خداوند و مبغوض نزد او مي باشد و همچنين تمام حقوق پروردگار براي امام نيز هست چنانکه فرمودند: (هر حقي کـه براي خداي تعالي هست براي ما نيز مي باشد)
هر چه معرفت و محبت نسبت بـه آن حضرت بيشتر شود رعايت حقوق آن حضرت نيز بيشتر مي شود چنانکه سيد بن طاووس عمل کرد و به مقامي رسيد کـه آن حضرت درون ملاقات اسماعيل هرقلي او را فرزند خود مي خوانند و مي فرمايند: بـه فرزندم(رضي) بگو کـه نامـه اي بـه علي بن عوض درون باره تو بنويسد و من بـه او سفارش مي کنم کـه هر چه بخواهي بـه تو بدهد.
يکي از علماي اهل معنا مي فرمود: سيد بن طاووس درون مقامات معنوي و کمالات روحي بـه مرتبه اي ميرسد کـه بعضي از اغمال و ادعيه را خود بدون واسطه از حضرت بقية الله(عج) اخذ مي کرد .

حضرت مولا سيد بن طاووس خطاب بـه فرزندش درون معرفت بـه امام زمان(ع) ميفرمايد :اي فرزندم!محمّد، خداوند آنچه از تو خواسته و مرضي اوست، الهامت فرمايد.بدان که:غيبت مولاي ما حضرت مـهدي(روحي فداه) کـه دوست و دشمن را متحير نموده هست خود دليل بر ثبوت امامت آن حضرت و امامت ابا طاهرين آن حضرت هست زيرا کـه اگر بـه کتابهاي شيعه و غير شيعه مثل کتاب(غيبت ابن بابويه) و (کتاب غيبت نعماني) و کتاب(الشفاء و الجلاء) وکتاب(ابو نعيم حافظ)در اخبار مـهدي(عج)و صفات او حقيقت ثبوت و خروج و ظهور او و کتاب هايي کـه در کتاب(طرائف) بـه آن اشاره نموده ام مراجعه نمايي خواهي ديد کـه تمام با اکثر آنـها پيش از ولادت آن حضرت بـه غيبت آن وجود مقدس خبر داده اند. غيبتي کـه به حدي طولاني شود کـه حتي بعضي از قائلين بـه امامت آن حضرت از عقيده خود برگردند و انکار امامت او نمايند. بعد اگر آن حضرت چنين غيبتي نفرمايد هر ايينـه قدح درون امامت آن حضرت و امامت آباء طاهرين او خواهد بود، بعد همين غيبت دليل بر حقانيت ائمـه اطهار(ع) و صحت امامت و غيبت آن حضرت و حجت عليه مخالفين آن حضرت مي باشد. گذشته از اينکه غيبت آن حضرت ازاني کـه مشرف بـه شرف ملاقان آن حضرت نشوند از طرف خود آنان هست که متابعت و پيروي آن حضرت و اطاعت حضرت رب العالمين اعراض نموده و سرپيچي کرده اند.
سيد (ره) درون آداب دعا مي فرمايد : هرگاه از خداي تعالي حاجتي خواستي لااقل حال تو مثل آن شخص باشد کـه حاجتي از پادشاهان دنيا طلب مي کند چون هرگاه حاجتي از ايشان بخواهي سعي درون رضا و خشنودي آنان مي نمايي بـه هر چه کـه مکنت شود. بعد در وقت حاجت خواستن از خداوند درون تحصيل رضاي او کوشش کن مبادا اقبلت بـه خداوند کمتر باشد از اقبال بر ملوک و پادشاهان دنياکه اگر حال تو چنين باشد از مستهزئين و هلاکين خواهي بود. بعد بر حذر باش کـه اعتمادت بـه خدا کمتر نباشد و نيز سزاوار هست هر گاه بـه حاجتي روزه يا نماز بـه جا مي آوري و دعا مي کني الاهمّ فالاهمّ حاجات خود را مراعات کني. بدان کـه اهمّ آنـها، حوائج آني هست که تو درون پناه و هدايت و حمايت او بـه سر مي بري و آن امام زمان توست. بعد بايد نماز و روزه و دعاي تو اول بـه جهت قضاء حوائج او (حضرت) باشد و بعد بـه جهت حوائج خودت.
يکي از اعمالي کـه سيد بن طاووس بـه آن بسيار اهميت مي داده صدقه بر حفظ وجود مقدس آن حضرت بوده چون يکي از تکاليف زمان غيبت صدقه هست براي حفظ وجود حضرت بـه آنچه کـه ميسر هست به همين دليل سيد بن طاووس بـه ما وصيت و سفارش مي نمايد: ابتدا کن بـه صدقه براي آن حضرت قبل از اينکه براي خود و عزيزانت صدقه بدهي.
حضرت سيد مي فرمود : سحرگاهي درون شـهر سامرا صداي دعا خواندن حضرت صاحب العصر(عج) را شنيدم و از جمله حضرت براياني کـه او را ياد کرده اند اعم از مردگان و زندگان دعا مي د و مي فرمودند:
و ابقهم(يا اينکه مي فرمودند:) احيهم من عزم ملکنا سلطاننا و دولتنا.   يعني: آنـها را(شيعيان) باقي بدار(يا مي فرمودند: ترديد از مرحوم سيد بن طاووس است) زنده بدار درون ملک عظيم ما و سلطنت و دولت ما. (اين تشرف درون شب چهارشنبه 13 ذي القعده سال 386 هـ بوده است)
جناب سيد مي فرمايد : پيوسته دعا مي کردم و از مولايم حضرت مـهدي(عج) تمنا مي نمودم کـه مرا درون زمرهاني قرار دهد کـه به شرف ملاقات و خدمتگزاري ايام غيبتش نائل گشته اند که تا بدين وسيله بـه نوکران و خواص حضرتش تاسي جويم. هيچ را از نيت و ماضي الضمير خودم با خبر نگردانيدم که تا اينکه رشيد ابوالعباس واسطي درون روز پنج شنبه 29 ماه رجب سال 635 بدون مقدمـه گفت: بـه تو مي گويند ما جز محبت نظر ديگري بـه تو نداريم، بعد اگر خود را با صبر و بردباري تسکين دهي، مقصود حاصل ميگردد.
پرسيدم: اين پيام را از جانب چهي مي گويي؟ گفت: از جانب مولايمان حضرت مـهدي(عج) .... مي گويند : از خداي تعالي درخواست و مسالت کرده بود کـه بر او تفضل نمايد بـه ملاقات و مشاهده حضرت بقية الله(عج) که تا اينکه درون خواب بـه او گفتند: درون وقتي کـه به تو خواهيم گفت مشاهده خواهي کرد امام زمان(عج) را. گفت: آن وقت کـه وعده داده بودند درون حرم مطهر حضرت موسي بن جعفر(ع) بود.
جناب سيد مي فرمايد : شخصي کـه حضرت صاحب الزمان(عج) را درون يکشنبه کـه در تعلق بـه اميرالمومنين(ع) دارد، درون بيداري مشاهده ميکند ( احتمال زياد خود ايشان بوده اند )که آن جناب درون اين روز جد بزرگوارش امير المونين(ع) ر ابه اين نحو زيارت مي کرده است:
(السلام علي الشجرة النبوة و الدوحة الهاشمية المضيئة المثمرة بالنبوة المونقة بالامامة و علي ضجيعيک آدم و نوح عليهما السلام  السلام عليک و علي اهل بيتک الطبين الطاهرين  السلام عليک و علي الملائکة المحدقين بک و الحافين بقبرک  يا مولاي، يا امير المونين هذا يوم الاحد و هو يومک و باسمک و انا ضيفک فيه و جارک فاضفني يا مولاي واجرني فانک کريم تحب الضيافة و المامور بالاجارة فافعل ما رغبت اليک فيه و رجوته منک بمنزلتک و آل بيتک عند الله و منزلتة عندکم و بحق ابن عمک رسول الله(ص).)

جناب سيد بن طاوس(ره)مي فرمايند : يک روز درون محضر محمد بن جعفردهان بـه سوي بـه سوي مسحد سهله بيرون رفته بودم کـه محمد بن جعفر گفت: برويم بـه مسجد صعصعة بن صوحان چون آن مسجد مبارکي هست و امير المومنين(ع) درون آن نماز گزارده و ائمـه هدي(ع) قدمـهاي شريف خود را درون آنجا گذاشته اند. سپس ميل کرديم بـه سوي آن مسجد و مشغول نماز درون آن مسجد شديم، درون بين نماز خواندن بوديم کـه مردي را ديديم کـه از شترش پايين آمد و ساقهاي شترش را عقال کرد آنگاه داخل مسجد شد و دو رکت نماز خواند و آن دو رکعت را بسيار طول داد، سپس دستهاي مبارکش را بلند کرد و اين دعا را خواند:  اللهم يا ذا المن السابغة... سپس برخواست و سوار شترش شد و خواست برود کـه محمد بن جعفردهان بـه من گفت: آيا برنمي خيزي که تا برويم نزد او و سوال کنيم کـه او کيست؟ برخواستيم و نزد او رفتيم بـه او گفتيم: شما را بـه خداوند قسم مي دهم بـه ما بفرما کي هستي؟ فرمود مرا کي پنداشتيد؟ محمد بن جعفردهان گفت: گمان کردم شما حضرت خضر مي باشيد.سپس رو بـه من کرد . گفت: تو هم چنين گمان کردي؟ گفتم: من هم گمان کردم کـه شما حضرت خضر هستيد؟ فرمود: والله من آني هستم کـه «خضر» محتاج هست به او و ديدن او، برگرديد منم امام زمان شما.
مرحوم سید بن طاووس مـی‌فرماید: درون یک سحرگاه درون سرداب مطهر (منزل حضرت درون سامرا) از حضرت صاحب الامر ارواحنافداه این مناجات را شنیدم کـه مـی فرمود:  «اَللهُم اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَ بَقِیَةِ طِینَتِنا وَ قَد فَعَلوا ذُنوباً کَثیرَةً اِتِکالاً عَلی حُبِّنا وَ وِلایَتِنا فَاِن کانَت ذُنوبُهُم بَینَکَ وَ بَینَهُم فَاصفِح عَنـهُم فَقَد رَضینا وَ مَا کانَ مِنـها فِیما بَینَهُم فَاصلِح بَینَهُم وَ قاص بها عَن خُمسِنا وَ اَدخِلهُم الجَنَّةَ وَ زَحزِحهُم عَن النارِ وَ لا تَجمَع بَینَهُم و بَینَ اَعدائِنا فِی سَخَطِک».  خدایـا؛ شیعیـان ما را از شعاع نور ما و بقیـه طینت ما خلق کرده‌ای، آنـها گناهان زیـادی با اتکاء بر محبت بـه ما و ولایت ما کرده‌اند، اگر گناهان آنـها گناهی هست که درون ارتباط با توست از آنـها بگذر کـه ما را راضی کرده‌ای و آنچه از گناهان آنـها کـه در ارتباط با خودشان است، خودت بین آنـها را اصلاح کن و از خمسی کـه حق ماست بـه آنـها بده که تا راضی شوند و آنـها را از آتش جهنم نجات بده و آنان را با دشمنان ما درون خشم و سخط خود جمع نفرما.

مي گويند : جناب سيد(ره) در سال 641 وارد حله شد و اندكى بعد از استقرار، درون سه شنبه هفدهم جمادى الثانى همان سال همراه دوست وارسته اش سيد محمد بن محمد آورى بـه زيارت اميرمومنان على (ع ) شتافت .آنـها نيمروز چهارشنبه بـه نجف گام نـهادند و شب پنچشنبه نوزدهم جمادى الثانى زير باران عنايت علوى قرار گرفتند. محمد آورى سيماى روياى وصول رضى الدين را درون رويا مشاهده كرد و بامداد خطاب بـه همسفرش چنين گفت :((در رويا چنان ديدم كه لقمـه اى درون دست تو (سيد بن طاووس ) هست و مى گويى از لقمـه از دهان مولايم مـهدى هست . آنگاه قدرى از آن را بـه من دادى .))
خود سيد(ره) مي فرمايد :پگاه پنجشنبه چون هميشـه بـه حريم نورانى مولايم على (ع ) وارد شدم درون آن جايگاه رحمت پروردگار، توجه حضرت امير مومنان و انبوه مكاشفات و چنان مرا درون برگفت كه نزديك بود بر زمنى فرو افتم . پاها و ديگر اندامم درون ارتعاشى هولناك از كنترل بيرون شدند و من درون آستانـه مرگ و رهايى از خاك قرار گرفتم . درون اين حالت فرامادى پروردگار بـه احسان خويش حقايق را بر من نماياند. درون آن لحظه ها شدت بى خودى ام بـه اندازه اى بود كه چون محمد بن كنيه جمال از كنارم گذشته ، سلام كرد، توان نگريستن بـه او و ديگران نداشتم و او را نشناختم . بعد از حالش پرسيدم ، او را بـه من شناساندند.

 عبدعاصي:بنده بسيارحقيرتر از آن هستم كه بتوانم درباره اولياي الهي حرفي ب علي الخصوص حضرت سيد بن طاوس(ره) . اما مطلبي مـهم : تشرفات خدمت ائمـه هدي(ع) بـه طرق مختلف هست كه گاهاً مكاشفات هستند وحتي اي مكاشفات ميتوانند نفساني هم باشند . يعني فرد سالك آنچه درون ذهن مي پرورانده حالا بـه قوه قهريه تبديل بـه تمثلاتي شده هست . اما درون خصوص امثال حضرت سيد - سيد بحرالعلوم و بعضي عرفاي كامل (رضوان الله عليهم) تشرفات بصورت مشاهدات و جسم عنصري حضرت بوده هست و اين ببسيار محدود و معدود هست . جناب سيد از آن دسته علماي عامل بودند كه بغير از سيل مكاشفات و مشاهدات رحماني از جنبه علمي هم درون حد اعلي بودند و علامـه محسوب مي شدند . كتابهاي سيد بن طاوس(ره) مخصوصاً اقبال و مطالب اخلاقي كه به فرزندش نوشته براي امثال ما بسيار بسيار سودمند هستند . اذكار و اوراد مـهج الدعوات بايد زير نظر استاد خبير باشد . مطلب درباره سيد (ره) و احوال ايشان زياد هست و بنده گلچين مي كنم . تشرفات بـه قدري زياد هست كه گويا ايشان ملازم دائمي حجت خدا (عج) بودند .  ميرزا جواد ملكي (ره) با لقب " سيد المراقبين " از ايشان ياد مي كردند .

به روح همـه زائرين امام صاحب الزمان(عج) علي الخصوص كامل مكمل  سرسلسله عارفان واصل حضرت سيد بن طاوس (ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون یکشنبه دهم مـهر ۱۳۹۰ ساعت 12:21 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

حاج ابوموسی محیی(ره)

این مطلب را با همـه وجود - با همـه عشق و با حالی دگرگون نوشته ام ....

برای اولین بار درون وبلاگ طریق الی الله مـی بینید :

 

عارف سالک  فانی فی الله  مرحوم حاج ابوموسی محیی (ره)

 

سید هاشم حداد (ره) مـی فرمود : « عشق همـه چیز را مـی گیرد . حتی اوهام را از بین مـی برد . » حاج ابوموسی محیی (ره) که تا همـین دوسال پیش درون قید حیـات بود . سی سال شاگرد سیدی و  مولای و بن مولای حضرت آقای سید هاشم حداد ( روحی فداه) بودن این مـی شود کـه در اواخر عمر فقط لباس احرام بـه تن داشت . چشمش ظاهراْ نابینا شده بود . مطمئناْ ذکر قلبی این آدم این ذکر شریف بوده کـه  : یـا من یکفی من کل شی ولا یکفی منـه شی اکفنی ما اهمنی من امر الدنیـا و الآخره

از قدیمـی ترین شاگردان حضرت آقای حداد(ره) مرحوم حاج ابوموسی محیی(ره) بودند کـه زیـارت جمالش تو را بـه یـاد استادش مـی انداخت . درون وصف حاج ابوموسی(ره) همـین بس کـه توفیق الهی و هدایت خاصه شامل حالش بود و خدمت مرحوم آیت الله الکبری حاج سید علی قاضی(نفع الله بـه السالکین) رسیده بود . خودش مـی فرمود : درون کربلا مرحوم قاضی(ره) کـه نماز مـی خواند من مکبرش بودم . بعد از نماز مـی رفتم و دستش را مـی بوسیدم . یـا استخاره مـی گرفتم . نگاه محبت آمـیزی مـی کرد و مـی فرمود : موفق باشید ... حاجی مـی فرمود : از کوچه رد مـی شدم . دیدم آقای قاضی(ره) عصازنان مـی آید . صدایی بـه این آوا بلند بود کـه : الحمدالله الذی لم یتخذ صاحبه ولا ولدا ... مرحوم قاضی(ره) بـه من فرمود : مـی دانی این یعنی چی؟؟؟ . حاج ابوموسی(ره) توسط آیـه ای از قرآن مـهر سیدهاشم(ره) درون دلش افتاد . بواسطه جناب عبدالجلیل محیی کـه برادر همسرش بود خدمت جناب سید رسید .  او درون کربلا بـه منزل آقا مـی رفت . آقایی کـه خودش کارهای شاگردان را انجام مـی داد . صبحها نان وسرشیر مـی خرید . آقایی کـه تنـها زیـارت مـی رفت . آقایی کـه در ایـام عاشورا صورتش سرخ مـی شد . آقایی کـه کریم بود و این جملات مرحوم ابوموسی (ره) هست . مـی خواست باغی درون شمال عراق بخرد . درون مکاشفه ارباب عارفان حضرت سیدالشـهدا (ع) را مـی بیند و حضرت مـی فرمایند : باغ مـی خواهی چکار؟ منزل نزدیک خانـه سید هاشم را بخر . بـه جناب عبدالجلیل زنگ مـی زند و شرح حال مـی کند . خانـه نزدیک منزل سید را مـی خرند . حاجی مـی فرمود : آقای حداد(ره) قبل از افطار نماز مـی خواند و بعدش یکی از رفقا دعای افتتاح را مـی خواند . آقا کم خوراک بود . ماهی نمـی خورد . مـی فرمودند : سبزی به منظور چشم خوب هست و همـیشـه درون خانـه سبزی داشتند . حاج ابوموسی محیی(ره) بیست سال درون دمشق ساکن بودند و از تولیت و خدام حرم بی بی کائنات سیدتی زینب(ارواح العالمـین لتراب مرقدها فداء) بودند .مرحوم آقای حداد(ره)وقتی بـه شام مشرف مـی شدند مـهمان ایشان بودند . حاجی(ره) مـی فرمود : آقای حداد(ره) مختصر حرف مـی زد . آنکه اهلش بود مـی گرفت . ایشان درون حال فناء بود . طوریکه نمـی شد با او حرف بزنی . هررا قبول نمـی کرد . هرمـیتوانست او را ببیند اما شاگردش نمـی شد . با بدخلقی رد نمـی کرد . دلی را نمـی شکست . حاج ابوموسی محیی (ره) مـی فرماید : چندین دفعه وارد منزل آقای حداد(ره) شدم و دیدم مولا امام حسین(ع) را کـه در حال گفتگو با سید هاشم حداد(ره) هستند . حاجی(ره) مـی فرمود : سید هاشم دعای فرج را زیـاد مـی خواند . آقای حداد (ره) ذکر " یـا صاحب الزمان ادرکنی " را زیـاد مـی گفت . مـی فرمود : کور باشد چشمـی کـه هر روز از خواب بیدار شود و امام زمان(عج) را نبیند " . ما از احوال آقا مـی فهمـیدیم کـه خدمت حضرت حجت(س) مشرف شده اند و الای جرات پرسیدن نداشت . حاجی مـی فرمود : آقای حداد (ره) مـی فرمودند : لولا علی(ع) لما خلق الله فاطمـه(س) و بالعکس . . . . مـی فرمود : حضرت حداد(ره) درون قنوت نماز وتر دعای سحر را مـی خواند . آقای حداد(ره) آیتی از آیـات خدای بزرگ بود . اهل توحید بود . اهل فنا . اهل اخلاق . اهل کرم . اهل معرفت ...آیت الله کمـیلی(حفظه الله) مـی فرمودند : مرحوم ابوموسی(ره) درون پیروی از مرحوم حداد(ره) صادقانـه وخالصانـه خدماتش راانجام داد.اهل ذکر و فکر بود . آقای حداد(ره) هم ایشان را دوست مـی داشتند . حاج ابوموسی (ره) مـی فرمود : سید هاشم حداد(ره) مـی فرمود : درون حرم حضرت زینب(س) مشغول عبادت بودم . حالتی برایم رخ داد کـه دیدم تمام انبیـا و اولیـا دور ضریح مبارک درون حال طواف هستند . . . . فدایت شوم بی بی جان . این حدادها این ابوموسی ها چه مـی دیدند کـه ما کور و کرها از شنیدنش هم عاجزیم ؟!  حاجی(ره) باز مـی فرمود : سید حداد(ره) نمازش باتوجه و تانی کامل بود . اگری هنگام نماز صدایش را مـی شنید احساس مـی کرد کـه به سوی پروردگار عروج کرده.گویـا ازاول تاآخرنماز...اتصال کامل وبدون پرده باپروردگارسخن مـی گوید . صدای دلنشین وآرام بخش ایشان قلبها را پرواز مـی داد وعقل وخرد را از خردمندان مـی ربود وهنگامـی کـه حال واقبال وعروج بـه آن عالم ملکوتی دست مـی داد اشک از چشمان اکثر نمازگزاران جاری مـی شد وهیچکدام نمـیتوانستند جلوی گریـه شان را بگیرند . . . . . .  واقعاْ من و شما چه درک وتصویری مـی توانیم از آقای حداد(ره) داشته باشیم ؟ آقای خلف زاده درباره آقای حداد(ره) مـی فرمود : کلمات قرآن کـه از ایشان صادر مـی شد درون خود ایشان فرو مـی رفت .. . .  حقیقتاْ یکی مثل حاج ابوموسی محیی(ره) کـه از جام الهی حداد(ره) نوشیده حتما این عبارت را شرح دهد . حاجی مـی فرمود : یک مـهربانی عجیبی داشتند کـه من اصلاْ ندیدم . کم دیدم . از پدر مـهربانتر بودند . وقتی یک مشکلی پیش مـی آمد مـی دیدید خودش بیشتر از شما ناراحت بود .. . .  راستی ! این مطلب درباره ابوموسی هست یـا آقای حداد ؟؟؟ ( فتامل ) آیت الله کشمـیری(ره) مـی فرمودند : سید هاشم (ره) صمد بود . صمد بود . خیلی پر بود . بزرگتر از آن هست که درون این دنیـا شناخته شود . او درون زمان حیـاتش از دیگران بی نیـاز بود بعد چگونـه بعد از مرگش نیـاز بـه تعریف داشته باشد ؟؟؟؟؟  حالا فکر کنید از یک عارف صمد چه چیزی بعنوان " شاگرد " بعنوان " بازتاب نورانی " ساطع مـی شود؟

عبدعاصی: حقیر تعدادی از شاگردان مرحوم سید هاشم حداد(ره) را دیده ام . همـه شان مثل سید هاشم(ره) شده بودند . همـه شان شکل استادشان شده اند . اصلاْ انگار درون این دنیـا زندگی نمـی کنند . انگار حس مادی ندارند . مثل استادشان . یک " حداد " مـی گویند و مـی روند جایی کـه من نمـی فهمم . نمـی دانم بعد از خواندن این مطلب چه حالی دارید اما حقیر بسیـار منقلبم . کلام را با جملات آخرین حضرت آیت الحق سید هاشم حداد (ره) درون لحظات آخر حیـات مادی بـه پایـان مـی برم . جمله ای کـه ختم همـه کلام هاست . جمله ای کـه همـه این عرفا و سالکینی کـه از آنـها دم زده اند عمرشان را صرف آن کرده اند . جمله ای تام و تمام کـه همـه تکاپوها به منظور درک آن هست . نـه درک ادراکی بلکه درک شـهودی . فرمود :  " جبرئیل درون برابر عظمت رسول الله(ص) ثقلی ندارد کـه از او تعبیر بـه قول ثقیل شود . مراد از قول ثقیل اوست - " لاهوالاهو" هست .  "

بروح سالک ربانی مرحوم حاج ابوموسی محیی(ره) و توحیدی کبیر جناب سید هاشم حداد (ره) و همـه اهل طریقت از مذهب متعالی شیعه اثنی عشری ( معتقد بـه اصل توحید-ولایت و رجعت کـه همـه یکی هست ) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه ششم مـهر ۱۳۹۰ ساعت 0:35 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت اله سید احمد کربلایی

۲۷ شوال المعظم سالگرد رحلت حجت الحق عارف واصل آیت الله سید احمد کربلائی (ره)

علامـه طباطبایی (ره) فرموده اند : :از آقای سید احمد کربلایی کـه از شاگردان معروف استاد اخلاق و عرفان، آقای ملا حسینقلی همدانی بود، نقل شده کـه فرمود: روزی درون جایی استراحت مـی کردم، و در خواب بودم. ناگهان شخصی مرا از خواب بیدار کرد و گفت اگر مـی خواهی نور اسفهبدیـه را بنگری از جای برخیز! هنگامـی کـه چشم گشودم، دیدم درخششی بی حد و اندازه شرق و غرب را فرا گرفته.  علامـه طباطبایی مـی فرماید: این درخشش همان مقام تجلی نفس است.

حضرت مولا آیت الله العارف آقا سید احمد کربلائی حائری تهرانی واحد العین (ره) از نوادگان حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (س) درون کربلا بدنیـا آمد و به اقوالی درون ۲۷ شوال ۱۳۳۲ قمری درون آخرین لحظات نماز عصر جمعه درون نجف اشرف بـه دعوت حق لبیک گفت و در مقابل ایوان طلا - پشت سر مبارک مولی الموالی امـیرالمومنین خلیفه الله کلمـه الله علی (ع) معروف به صحن مرتضوی(ع)به خاک سپرده شد . ظاهراْ وقتی از دنیـا رفت ۵۲ سالش بود و علت آن هم مرض سل بوده هست . وقتی عروج مـی کرد سرش بر بالین آیت الله سید ابوالقاسم لواسانی(ره) بود . اصالتاْ تهرانی بود ولی پدرش سید ابراهیم (ره) جهت تحصیل علوم شیعی راهی کربلای معلی شد . او از اعاظم تلامـیذ سلوکی سید العرفا جمال العارفین جبل العرفان حضرت آخوند ملاحسینقلی همدانی(روحی لتراب مرقده فداء) بود . نمازهایش را درون خفا مـی خواند و از اینکه مردم بخواهند بـه او اقتدا کنند اجتناب مـی کرد . او از خوف خدا، بسیـار مـی گریست و اشک مـی ریخت بـه گونـه ای کـه در حال نماز، گریـه، عنان اختیـار را از او مـی ربود؛ بـه ویژه درون هنگامـه نماز های شب. بهمـین علت لقب " بکاء " یعنی خیلی گریـه کننده داشت مثل مادرش فاطمـه(س) مثل جدش حضرت سجاد(ع) . مـی گویند یکی از چشمانش هم بـه جهت گریـه زیـاد از دست داده بود . واحد العین مـی گفتندش . بـه مادرش خیلی خدمت مـی کرد و زودتر از مادر هم رحلت فرمود . او قله تقوا و ورع و اهل ریـاضت و تهذیب کننده نفوس و جان های با استعداد بود . فیلسوف بزرگ سید محمد کاظم عصار تهرانی(ره) مـیفرمود : او یگانـهی هست که توانست دید و بصر خود را بـه بصیرت تبدیل نماید و پرده های ضخیم را با عبادت و غرق شدن درون ادعیـه و اوراد ومقید بودن بـه نوافل از جلوی چشم خود کنار زند ومن درون مـیان بزرگانی کـه محضر آنان را درک کردم، تنـها شخصی کـه از بـه مراحل والایی از کشف و شـهود معنوی واصل شد آقای کربلایی بود و من احدی را همتای او ندیدم . تبحر فوق العاده درون فقه داشت . این را آقای شیخ محمدحسین عروی اصفهانی(ره) مـی فرماید . و اصرار فراوانی جهت مرجعیت از او مـی شد اما بـه شدت پرهیز مـی کرد . از شاگردان سلوکی و غیر سلوکی او مـی توان بـه : سید العرفای المتاخرین مولای وبن مولای آقا سید علی قاضی طباطبائی(ره)-علامـه عصار-سیدمحسن امـین-مـیرزامـهدی اصفهانی-آقاسیدجمال گلپایگانی-شیخ محمدتقی بافقی وحضرت آیت الله سیدابوالقاسم لواسانی(ره) کـه به قول عده ای وصی ایشان بود اشاره کرد .

آیت الله سید احمد کربلائی(ره) مـی فرمود : رسیدن بـه مقام توحید جز از راه اسقاط اعتبارات و اضافات که( التوحید اسقاط الاضافات )است مـیسر نیست وتا انسان از قید و بند الفاظ و مفاهیم و یـا بطور کلی از علوم رسمـی آزاد نشود نمـی تواند حقیقت توحید را درک کند چرا کـه الفاظ کـه بیـانگر علوم رسمـی هستند حکایت از معانی اعتباری مـی کنند و مقام توحید فراتر از آن هست که قابل اعتبار باشد وبه وسیله الفاظ نمـی توان حقیقت را آن طوری کـه هست بیـان کرد مگر کلمـه جامع الهی کـه همان انسان کامل هست و تکلم او تکلم حق است. مرحوم آیت‏اللّه‏ کربلایی مـی‏فرماید: درون یکی از مسافرت‏ها، بـه درویش روشن‏ضمـیری برخورد کردم. او بـه من گفت: من مأموریت دارم که تا شما را از دو چیز مطّلع کنم. اول کیمـیاست و دوم اینکه، من فردا مـی‏مـیرم و شما مرا تجهیز و تدفین نمایید. من بـه او گفتم: من نیـازی بـه کیمـیا ندارم، ولی تجهیز شما را قبول مـی‏کنم. صبح فردا، درویش فوت کرد و من متکفّل تجهیز و کفن و دفن او شدم. شیخ آقا بزرگ تهرانی مـی نویسد: «سید، بسیـار گریـه مـی کرد. او درون هنگام نماز، بـه ویژه نمازهای نافله، تسلطی بر خود نداشت. من کـه دو سال توفیق همسایگی ایشان را داشتم، چیزهای زیـادی از او دیدم». از آثار حضرت آقای کربلایی(ره) اطلاع دقیقی نیست اما نامـه هایی از او بـه جا مانده کـه در کتاب تذکره المتقین تدوین شده و مکاتباتی کـه بین ایشان ومرحوم غروی اصفهانی(ره) ردوبدل شده و علامـه طهرانی(ره)در کتاب توحیدعلمـی ویقینی آورده اند . این مراسلات را علامـه طباطبائی(ره) درحوزه قم تدریس مـی د و این اهمـیت مطالب مراوده شده را مـی رساند . علامـه طهرانی(ره) بـه نقل از فرزند آیت الله لواسانی(ره) و ایشان بـه نقل از پدرش مـی فرمود کـه : نامـه ای بـه مـیرزا محمد تقی شیرازی(ره) که در جواب پرسشی گفته بود بعد از من بـه سید احمد کربلائی مراجعه کنید از طرف حضرت سید نوشتم بـه این مضمون : آقای مـیرزا محمدتقی! شما کـه اینک درون امور دنیـا حکومت و ریـاست دارید، اگر این کارها را ید وی را بـه من ارجاع دهید، فردای  قیـامت در محضر خدا، کـه حکومت با ماست از شما شکایت مـی کنم و از شما راضی نخواهم بود . و در جواب اصرار فروان تجار تهرانی بـه مرجعیت فرموده بود : اگر جهنم رفتن واجب کفایی است، من بـه الکفایـه، موجود هست . اوج تقوا و زهد را ببینید . علامـه طهرانی(ره) مـیفرمود: «اين حقير درون سنواتي كه درون نجف اشرف تحصيل مي‌كردم و به محضر علّامـه شيخ آقا بزرگ تهراني كه از اساتيد فن روايت و اجازه حقير هستند مشرّف مي‌شدم، روزي از فضائل مرحوم آقاي سيّداحمد تهراني بيان كردند و سپس فرمودند: بعد از رحلت ايشان، شبي او را درون خواب ديدم و مي‌دانستم كه فوت كرده، انگشت مسبحه (سبابه) ايشان را محكم گرفتم و گفتم: از آن مقامات و درجاتي كه خدا بـه شما عنايت فرموده است، بايد براي من بيان نماييد. با شدّت هرچه تمام‌تر انگشت خود را از دست من كشيد و گفت: حلواي طنطناني که تا نخوري نداني». استاد مرحوم سید محمدحسن قاضی فرزند مرحوم قاضی(ره) مـی گفت : «هرگاه نام او (سيّد احمد) نزد پدر مي‌شد، بـه او حالتي از سکون و سراسيمگي و تأمّل دست مي‌داد، و سپس بـه حالت طبيعي برگشته و شروع بـه ادامـه سخن با هم نشينانش مي‌نمود.» نقل شده هست که جناب آقا سید احمد کربلایی ، وقتی کلید حجره اش را گم کرده بود، و درب حجره مقفل بود ، مرحوم سید گفت: مگر جده ام فاطمـه زهرا ( علیـها سلام ) از مادر موسی کمتر است، نام او را بـه زبان آورد و گفت: یـا فاطمـه ، و قفل را کشید و باز شد. البته این داستان به منظور بعضی دیگر از بزرگان هم نقل شده هست . حضرت آقا سید علی قاضی(ره) مـی فرمودند : «شبي از شب‌ها را بـه مسجد سهله مي‌گذرانيدم... بـه نيمـه شب كسي آمد و به مقام ابراهيم(رحمة الله) مقام كرد و از پي فريضه صبح درون مسجد شد که تا طلوع خورشيد، آن گاه برفت و ديدم «انسان العين و عين الانسان...» آقا سيّد احمد بكّاء قدّس الله سرّه القدسيّ ‌از شدّت گريه خاك سجده‌گاه، گل كرده هست و صبح برفت و در حجره نشست و چنان مي‌خنديد كه صداي او بـه بيرون مسجد مي‌رسيد. «و فيِ ذلِك فَليَتَنَافَسِ المُتَنَافِسُونَ»؛در اين نعمت‌هاي بهشتي راغبان بايد از پيشي گيرند‌گان سبقت گيرند.» . آقا سید جمال گلپایگانی(ره) مـی فرمود : شبي بر حسب معمول بـه مسجد سهله آمدم براي عبادت... نماز مغرب و عشا و اعمال مسجد را بـه جاي آوردم و حدود دو ساعت از شب مي‌گذشت... صداي مناجات و ناله‌اي بـه گوش من رسيد و غير از من درون اين مسجد تاريك احدي نبود، اين صدا از ضلع شمالي مسجد، رو بـه روي مقام امام زمان(ارواحنافداه) شروع شد و به طوري جذاب و گيرا و توأم با سوز و گداز و همراه با اشعار عربي و فارسي و مناجات‌ها و دعاهاي عاليه المضامين بود كه حال ما را متوجّه خود نمود. من كه آماده شام خوردن شده بودم... نتوانستم لقمـه‌اي نان بخورم و يا استراحت كنم، بلكه دعا و ذكر و فكر را نيز فراموش كردم. صاحب صدا ساعتي گريه و مناجات داشت و سپس ساكت مي‌شد. قدري مي‌گذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن مي‌شد، باز آرام مي‌گرفت و هر بار كه شروع مي‌كرد بـه خواندن چند قدمي جلوتر مي‌آمد، قريب اذان صبح درون مقام مطهّر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) رسيد. درون اين حال، خطاب بـه حضرت نموده و پس از گريه طولاني و سوز و ناله شديد و دل خراشي اين اشعار را با تخاطب با آن حضرت خواند:

ما بدين در، نـه پي حشمت و جاه آمده‌ايم       از  بد  حادثه  اين   جا  به  پناه   آمده‌ايم

ره  رو  منزل   عشقيم  و  ز  سر حدّ  عدم       تا  به  اقليم  وجود  اين  همـه  راه  آمده‌ايم

آبرو   مي‌رود   اي  ابر   خطا  شوي  ببار         كه  به   ديوان  عمل  نامـه  سياه   آمده‌ايم

و ديگر ساكت شد و هيچ نگفت و در تاريكي چندين ركعت نماز گذارد؛ که تا سپيده صبح دميد. آن گاه نماز را بـه جاي آورده، مشغول تعقيبات و فكر و ذكر بود که تا آفتاب دميد، آن وقت از مسجد بيرون شد و من كه تمام شب را بيدار بودم، مات و مبهوت از كار و بار خود وا مانده بودم، بـه دنبال او خارج شده از سرخدمـه آن جا پرسيدم: اين شخص كه بود؟ گفتند: مردي هست به نام سيّد احمد كربلايي. بعضي از شب‌هاي خلوت كه درون مسجد كسي نيست مي‌آيد، و حال و وضعش هم همين طور هست كه ديديد !!! . دستوراتی از ایشان بـه این شرح هست که درون یک نامـه آمده : "  ان شاءالله تعالی تمام مواظبت، بر دوام توجه و توسل بـه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه کـه واسطه فیض زمان است، ملحوظ داشته، بعد از نماز، دعای غیبت که: اللهم عرفنی نفسک بوده باشد و سه  سوره اخلاص هدیـه بـه آن بزرگوار، و دعای فرج: اللهم عظم البلاء را ترک نکند. و تمام مواظبت بر دوام طهارت مـهما امکن و خواب بر طهارت و وضو و  تسبیح حضرت فاطمـه زهرا علیـهاالسلام درون وقت خوابیدن و بعد از هر نماز واجب و قرائت آیت الکرسی و مواظبت بر سجده شکر بعد از بیداری و خواندن آیـات  ان فی خلق السموات والارض ...را بعد از بیدار شدن به منظور نماز شب ، با کمال توجه بـه عالم هستی و تفکر درون آن، و نظر بر آسمان و کواکب و آفاق و دعای صحیفه سجادیـه را بعد از نماز شب ترک ننماید. والسلام علیـه و رحمة الله. حرره فی شـهر رمضان المبارک سال 1327، احمد ال حائری.  " نواده ایشان کـه الان درون قم هستند مـی گفت : به منظور دیدن یکی از بزرگان بـه یکی از امامزاده های مجرب رفته بود . بطور معمولی فرموده بودند : هوا قدری گرم هست . آن عالم بزرگ گفته بود : نار جهنم اشد حرا !!! ناگهان حضرت سید صیحه ای زدند و از هوش رفته اند . از مناجاتهای آیت الله سید احمد کربلائی(ره) اینطور آمده هست که :  " بار خدایـا لبیعدیک اگر جان گیرنده تو باشی آن کـه جان ندهد کیست؟ ما هم با تو مـی خواهیم تو را بشناسیم و {هم} با تو مـی خواهیم تو را ببینیم ،پس بیننده تو غیر تو نخواهد بود و شناسنده تو غیر تو نخواهد بود.

"بِکَ عَرفتُک و انت دَلَلتَنی عَلَیک و دَعوتَنی اِلَیک و لولا اَنتَ لَمْ اَدرَ ما انتَ "«خداوندا بـه تو تو را شناختم و تو راهنمای منی بر خود و تو مرا بـه سوی خود مـی خوانی و اگر تو نبودی نمـی دانستم کـه تو کیستی »

 عبد عاصی : منظور از نور اسفهبدیـه مراد نفس مدبره هست و نفوس اسفهبدیـه انوار مدبره اند{یـا همان ملائکه} . رزقناالله انشاالله . جناب سهرودی درون حکمت الاشراق تقسیم بندی از انوار آورده اند کـه بسیـار خواندنی هست . آقای حسن زاده بـه نقل از مرحوم شیخ محمدتقی آملی(ره) مـی فرمودند کـه آقا سید احمد (ره) اصالتاْ اصفهانی بود . بنده مزار ایشان را درون صحن مرتضوی زیـارت کرده ام . البته سنگ مزاری نیست اما بـه تشخیص یکی از اولیـای الهی محدوده آن را مـی دانم . درون باب وصایت آیت الله سید ابوالقاسم لواسانی(ره) کـه علامـه طهرانی(ره) هم درون کتابشان آورده اند حرف خاصی نیست . بحث وصایت دلایل مختص بـه خود و ولی استاد را دارد . خیلی بـه ما مربوط نیست!!! همـین بس کـه در طریقه اساتیدی کـه ذکر شده قرار نیست یکی بعد از دیگری حتماْ وصی همدیگر باشند . مرحوم قاضی(ره) هم مـی فرمودند : به منظور من سلسله درست نکنید . مـهم طریقه و مشی عرفای حقه هست . بسیـار حیفم آمد کـه متن کامل نامـه آیت الله سید احمد کربلائی(ره) را کـه گوشـه هایی درون بالا آمده ارائه نکنم . مـی توانید درون ادامـه مطلب این نامـه عرفانی و دستوراتش را مطالعه بفرمایید . استفاده از بعضی اذکار حتما تحت نظر استاد از نفس گذشته باشد . درون خصوص مکاتبات بین حضرت سید(ره) و جناب شیخ(ره) این مطلب گفتنی هست که : فردی از آخوند خراسانی(ره) درباره دو بیت از منطق الطیر عطار(ره) کـه مـی فرماید :

دائماْ  او  پادشاه  مطلق  است     درون کمال عز خود مستغرق است

او بـه سر ناید ز خود آنجا کـه اوست    کی رسد عقل وجود آنجا کـه اوست ؟

استفتایی مـی کند و بعداْ جواب را به منظور شیخ مـی برد . سپس جواب شیخ را به منظور سید مـی برد و این قضیـه هفت بار ادامـه پیدا مـی کند . جوابها مخالف همدیگر بود . حاج شیخ بر اساس مسئله توحید عند الحکماء کـه مـیگویند : صفات ثبوتیـه حضرت حق با ذات او عینیت دارند پاسخ مـی دادند و حاج سید احمد بر اساس مسئله توحید عندالعرفاء پاسخ مـی فرمودند کـه : ذات اقدس او از هر اسم و رسمـی بالاتر هست و این بیت مـی رساند کـه اشیـا درون مقام منیع راه ندارند و عقل را توان ادراک نیست زیرا قبل از وصول بـه آن مقام مضمحل و فانی خواهد شد .

بروح عارف کامل حجت کبرای الهی حضرت آقای سید احمد کربلائی(ره) و همـه اولیـای حقه از طریقه شیعه جعفری(ع) الفاتحه مع الصلوات

ادامـه مطلب

نوشته شده توسط عبد عاصی درون پنجشنبه سی و یکم شـهریور ۱۳۹۰ ساعت 6:20 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

حاج محمدحسن شركت

برای اولین بار درون وبلاگ طریق الی الله مـی بینید :

اولین سالگرد رحلت عمدة الاخيار و الابرار عبد صالح خدا مرحوم حاج حسن شركت (ره)

آیت الله عبدالقائم شوشتری(سلمـه الله) از ایشان با عناوین " عارف بالله عالم لله فانی فی الله " یـاد مـی د .

سالها درون خدمت آیت الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی(ره) بودن و از آن روح لطیف بهره بردن نتیجه ای جز لطیفه ای همچون حاج محمدحسن شرکت (ره) نخواهد داشت . منزلش شاهد تجمعات سالکین و عرفای بسیـاری بوده هست . اجازه نمـی دادی دستش راببوسد . مثل مرحوم انصاری(ره) اجازه تصویربرداری نمـی داد . تاجر بود و خوب وباصفا زندگی مـی کرد . اما از خودش چیزی نمـی دید . این را مراودینش مـی گویند . با مرحوم سید هاشم حداد(ره) -شـهید دستغیب-علامـه طهرانی-آیت الله بهجت-آیت الله نجابت -حاج اسماعیل دولابی-سیدعبدالله فاطمـی-کشمـیری-معین شیرازی و خیلی از عرفا و صلحای دیگر مرتبط یود . اصلاْ انگار این طائفه خودشان همجنس خودشان را پیدا مـی کند و مقصودی جز " الله" ندارند . اهل شاگردپروری نبود و خودش را درون این حد نمـی دید . اما ملجا و پناهانی بود کـه از سر ناسازگاری دنیـای فانی و عدم وصول بـه عوالم ملکوت بـه او رجوع مـی د .  هرسال دهه روضه درون منزلش داشت . اصلاْ روضه سیدالشـهدا(ع) روضه این طیف هست . مـی گویند مرحوم قاضی(ره) اجازه نمـیدادی جز خودش کفشـهای گریـه کنـهای ابی عبدالله(ع) را جفت کند و عجیب بـه این کار اصرار داشت . اوائل انقلاب مرحوم آیت الله بهجت(ره) تابستانـها درون مشـهد مقدس در منزل ایشان سمـی فرمودند . علامـه طهرانی(ره) درون کتاب شریف روح مجرد درون باب مسافرت حضرت آقای حداد(ره) بـه ایران آورده اند کـه : " درون مراجعت‌ از مشـهد مقدّس‌ براي‌ زيارت‌ حضرت‌ بي‌بي‌فاطمۀ معصومـه‌ بنت‌ إمام‌ موسي‌ بن‌ جعفر سلامُالله‌ عليها عازم‌ به‌ شـهر قم‌ شدند؛ و چون‌ أحبّه‌ و أعزّۀ از دوستان‌ اصفهاني‌ از جمله‌ آقاي‌ حاج‌ محمّد حسن‌ شركت‌ اصفهاني‌ ايشان‌ را دعوت‌ به‌ اصفهان‌ و زيارت‌ مساجد و قبور بزرگان‌ درون تخت‌ فولاد نموده‌ بودند، از قم‌ به‌ صوب‌ اصفهان‌ رهسپار گرديدند. "  و مـهمان ایشان بودند . سر انجام در سی و یکم شـهریور ۱۳۸۹ شمسی وعده الهی محقق شد و این ولی خدا بـه انبیـا و اولیـا پیوست . وقتی از دنیـا رفت تشییع جنازه باشکوهی داشت و وصیتش هم عملی شد . او را درون وادی السلام بـه خاک سپردند . وادی السلام علی(ع) ....

خودش مـی فرمود :از حضرت آیت الله بهجت شنیدم کـه یکی از بزرگان (ظاهراً سید بحرالعلوم) آمده بود خدمت مرحوم آقا محمد بیدآبادی(ره) و تقاضای علم کیمـیا نموده بودند.مرحوم بیدآبادی هم ایشان را کنار رودخانـه ای بود و تصرفی کرده بودند ، بـه دنبال آن اشاره ای فرموده بودند، نگاه کن. آن عالم فرموده بودند کـه تمام رودخانـه و اطراف آن طلا شده بود، بعد مرحوم مـیرزا فرموده بودند: گیرم کـه داشتی آخر چه؟ اینـها بـه درد نمـی خورد!  برو نفست را کیمـیا کن !!! یـا درون جای دیگر مـی فرمود : آیت الله محمد جواد بیدآبادی(ره) که حدود ۸۰ سال پیش مـی زیست و در ایوان طلای مولا امام حسین(ع) مدفون گردید - 5 سفارش مـهم داشتند و همـیشـه مـی فرمودند کـه افراد ملتزم بـه آن باشند:(1)همـیشـه با طهارت (وضوء) باشید.(2)نماز اول وقت اقامـه شود.(3)بیداری سحر از دست نرود.(4)غسل جمعه فراموش نشود.(5)مـهمتر از همـه: همـیشـه خود را درون حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن) .از حضرت آقای شرکت(ره) درون خصوص کرامات آیت الله بیدآبادی(ره) مدفون درون تخت فولاد اصفهان کرامات زیـادی نقل شده که درون کتاب داستانـهای شگفت شـهید دستغیب(ره) هم آمده هست .  مرحوم شرکت(ره) مـی فرمود : آقای انصاری همدانی(ره) راجع بـه یکی از شاگردانش کـه در خط کشف و کرامت افتاده بود هشدارهای لازم را ارائه نمودند و فرمودند : " ایشان دیگر ترقی معنوی نخواهد داشت . " جای دیگر مـی فرمود : واقعاْ مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(ره) صاحب نفس بود . ما ظاهراْ دو بار خدمتشان رسیدیم به منظور حل دو مشکل اساسی کـه هردو بـه فضل حق بواسطه ایشان حل شد . مـی فرمودند : آقای حاج شیخ عباس هاتف قوچانی(ره) که وصی رسمـی مرحوم آقای قاضی(ره) بود مـی فرمود : فهمـیدم کـه هیچ ندارم . و در جایی فرموده بودند : نمـیدانم چرا مرحوم قاضی(ره) مرا وصی خود قرار داده هست ؟ این مطلب را بـه سمع مرحوم انصاری همدانی(ره) رسانده بودند و ایشان فرموده بودند : بـه همـین دلیل - یعنی اینکه : فهمـیده کـه هیچ ندارد . حاج حسن شرکت(ره) مـی فرمودند : مدتها از خدای تعالی خواستم كه مقام آیت الله انصاری را درون عالم رؤیـا بـه من نشان دهد که تا اینكه یك شب درون عالم رؤیـا ایشان را درون آسمانـها !!! دیدم كه درون حالت قنوت درون نماز مـی‌باشد. جناب شرکت(ره) مـی فرمود : استاد الهی آیت الله انصاری(ره) تمام مقصد خود را درون سیروسلوک رسیدن بـه مقام قرب الهی مـی دانست و از غیر خدا درون هر دو جهان چشم پوشید که تا اینکه بـه بالاترین مقامات ممکن رسید . مکرر درون جلسات مـی فرمود کـه : برنامـه خداپرستی به منظور آدم هست نـه اینکه بخواهند چیزی نشان بدهند و خواب صادق و مکاشفه و طی الارض و کارهای خارق العاده و اخبار از ضمائر را ملاک پیشرفت نمـی دانستند و مـی فرمودند : اگری صاحب طی الارض شد حتی اگر دارای موت اختیـاری هم شد دلیل قرب نیست بلکه مـیزان را درک توحید و در قرب الهی خلاصه کرد .

پیـام تسلیت آیت الله شوشتری بمناسبت ارتحال حضرت آقای شرکت(ره) بـه این شرح بود :

بسمـه تعالی

انا لله و انا الیـه الراجعون

عارف بالله عالم لله فانی فی الله جناب حجه الحق حاج محمد حسن شرکت بـه ملکوت اعلی پیوست .

او بقیـه الماضین و الواصلین بود ، این مصیبت بزرگ را بـه شاگردان و فرزندان ایشان تسلیت عرض مـیکنم ، ایشان کـه از راهروان صادق کوی دوست بـه شمار مـی رفت سالها ملازم بسیـاری از اهل دل بودند و از شاگردان عارف ربانی مرحوم آیت الله مـیرزا جواد انصاری همدانی بشمار مـیرفتند ، فقدان این مرد خدا به منظور همـه ارادتمندان گران تمام شد از خدای منان صبر به منظور همگان مسئلت دارم . درون خاتمـه به منظور سلامتی و طول عمر عرفاء موجود ، دعا مـینمایم . امـیدوارم خدای متعال همـه ما را با چهارده معصوم محشور فرمایند.   چهاردهم شوال یک هزار و چهارصد و سی و یک    (عبد القائم شوشتری)

عبدعاصی: خدای متعال ایشان را درون اعلی علیین و در کنار موالیـانش سکنی فرماید . بنده منزل ایشان درون مشـهد را دیده ام و مدتی هم اقامت داشتم . از حیث معنوی عالی هست و هنوز هم محل تردد اولیـای الهی هست . مشتاقان و دوستان مرحوم آقای شرکت(ره) درون اصفهان درون حال جمع آوری زندگینامـه و حالات ایشان هستند و انشاالله مورد عنایت ایشان قرار خواهند گرفت .

به روح ملکوتی حضرت آقای حاج محمدحسن شرکت اصفهانی (ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه سی ام شـهریور ۱۳۹۰ ساعت 9:0 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی

شیخ العارفین ارباب ریـاضت حضرت آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی (ره)

نام ایشان را درون بیـانات نورانی آیت الله بهجت(ره) زیـاد شنیده اید . عالم جليل القدر ، عارف زاهد ، پارسا و محدث و صاحب كرامات - مرتاض کامل حضرت آخوند ملا فتحعلي سلطان آبادی (ره) فرزند ملاحسن حدود سال 1240 هجري قمري (حدود سال 1198 هجري شمسي) درون شـهر اراك ديده بـه جهان گشود.ايشان درون اراك تحصيلات مقدماتي را بـه اتمام رساند و در محضر اساتيدي از جمله آيت الله سيد محمد سلطان آبادي (ره) (ازصاحبان تشرف) علوم روز را فرا گرفت.جهت تكميل آموخته هاي خود راهي نجف اشرف شد و تحصیلات را که تا اجتهاد ادامـه داد . همراه استادش مـیرزای شیرازی بـه سامرا رفت وگاهاْ حتی با وجودمـیرزای کبیر بـه اصرار حضرت مـیرزای شیرازی امامت رابعهده مـی گرفت و نمازمـی خواند . بعد از رحلت مـیرزا بـه کربلای معلی رفت وتاآخر عمر همانجا ساکن شد . مرحوم محدث نوری درون کشکول از خلق وکرامات بسیـار و علم و ورع ودائم الذکر بودن و تفاسیر فوق العاده و صبر بسیـار تعریف مـی کند . آیت الله اراکی مـی فرمودند : ایشان درون اواخر عمر بیناییش را از دست داده بود . روزی درباره آیـه ای از قرآن فکر مـیکرد کـه ناگهان فریـاد زد : یک آیـه و شش هزار معنا !!! حضرت آخوند به امام زاده محمد عابد بن موسي بن جعفر (ع) (واقع درون مشـهد ميقان ، كيلومتر 12 جاده فراهان)  عقيده مند بود و مكرر مي گفته هست كه هر كس بـه نيابت من آن امام زاده واجب التعظيم را زيارت كند ، من درون كربلا ، امام حسين (ع) را بـه نيابت او زيارت مي كنم.ايشان درون كربلا درس را برگزار مي كرد و بسياري از بزرگان از جمله شيخ محمدرضا بن حسين نائيني (داماد ايشان – وفات 1361 ق) ، آقا بزرگ ساوجي ، حاج ميرزا حسن نوري (محدث نوري) (وفات 1320 ق) ، سيد شرف الدين عاملي (صاحب غرامات)  و ميرزا محمدتقي شيرازي (ميرزاي دوم و مرجع شـهير) درون پاي درس او زاوي ادب بر زمين زدند. حضرت آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی درون چهارم ربیع الاول ۱۳۱۸ قمری درون کربلارحلت فرمود و در نجف اشرف بـه خاک سپرده شد . درون خاک علی(ع).......

مـی گویند هر وقت مي شنيد يك نفر از محبان اهل بيت از دنيا رفته ، خواه او را مـی شناخت یـا نـه دو رکعت لیله الدفن برایش بجا مـی آورد وی این را نمـیدانست که تا اینکه از نزدیکانی از دنیـا رفت و در خواب او را دیدند و از نجات خود از عذاب بواسطه نماز آخوند صحبت بـه مـیان آورد .

شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه قم مـی فرمود :در کربلای معلی درون مجلسی کـه مـیرزای کوچک و بعضی علما و شیخ فضل الله نوری بوده ناگهان مردی ژولیده از راه رسید کـه به جای عمامـه، دستمال مانندی بر سر پیچیده بود و قبائی کهنـه و عبائی وصله خورده بر سر و دوش داشت و هم پارچه‏یی بـه جای شال گردن بر گردن آویخته بود. کفشی پوشیده بود کـه از پارگی قیـامتی بود و تخت نداشت.با رسیدن این مرد تازه رسیده، مـیرزا از جای جست و به تازه­وارد آن چنانی احترام گذاشت و تواضع کرد. آن مرد نشست و با ارشاره بـه حاج شیخ فضل اللّه، از مـیرزا پرسید:-آقا کیست؟مـیرزافرمود:ایشان آقای حاج شیخ فضل اللّه نوری از علماءاند.تازه وارد، خطاب بـه شیخ فضل اللّه نوری گفت:-حاج شیخ فضل اللّه نوری نامـی را درون تهران بر دار مـی‏زنند. نکند تو باشی؟آن مرد، آن گاه بـه من اشاره کرد و از مـیرزا پرسید:-این کیست؟مـیرزا فرمود:-ایشان آقا شیخ عبد الکریم یزدی است. مادرش درون اندرون ما بـه کارهای خانـه کمک مـی‏کند و خودش نیز شروع بـه درس خواندن کرد و اکنون طلبه فاضلی است، آدم خوبی هم است.تازه وارد، از من مسأله‏یی پرسید. من از فرط سادگی سؤال، جوابی ندادم و اعتنائی نکردم. زیرا با خود گمان مـی‏کردم کـه این شخص فال‏گیر و کف­بین هست و حالا مـی‏خواهد با این پرسش، علمـیت مرا هم آزمایش کند. نگاهی بـه او کردم، نگه عاقل اندر سفیـه وفرو بستم. امّا مـیرزا بـه خشم درون من نگریست و خود بلا فاصله درون پاسخ پرسش آن مرد عجیب و غریب فرمود:-علماء چنین مـی‏گویند...[جواب مسأله را داد] - آن مرد گفت:-نـه! این طور است...[و شروع بـه صحبت کرد] مـیرزا، تقریر او را نوشت و بعد نوشته خود را بـه او نشان داد و پرسید:-این طور فرمودید؟مرد نگریست و گفت: آری.آنگاه آن ناشناخته مرد دوباره متوجه من شد و خطاب بـه من گفت:بیرق ریـاست تشیع را درون قم بر دوش حاج شیخ عبد الکریم یزدی نامـی، مـی‏گذراند، نکند تو باشی!؟اهل مجلس همـه بـه گونـه‏یی ابهام آمـیز درون من نگریستند. آن زمان، آن مرد ژولیده از جای برخاست و عازم رفتن شد. مـیرزا، متواضعانـه کفشـهای آن چنانی این مرد ناشناخته را جفت کرد. او را بـه تمام و کمال بدرقه فرموده برگشت. آنگاه با من بسیـار تغیر کرد و از سوء ادب من بسیـار بر آشفته شده بود. آن وقت من پرسیدم:-مگر ایشان کـه بودند؟مـیرزا فرمودند:-آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی.

 آیت الله بهجت(ره) : مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى (ره) بـه قافله اى كه مرحوم آخوند ملا فتح على درون آن بوده ( بـه عنوان دعا و يا بـه عنوان تجليل از مقام مرحوم آخوند ) فرموده بود: بـه بركت وجود حاج آخوند ملا فتح على درون ميان شما، درون امان خدا هستيد!مرحوم آخوند ملا فتح على خلاف متعارف بوده و مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى ، صاحب تفسير هم خلاف متعارف بوده هست . باز هم ایشان مـی فرمودند : درون قضيه ى تحريم تنباكو، علماى اصفهان نامـه اى براى مرحوم ميرزا نوشتند كه مضمون آن اين بود كه مردم چندان از فتواى شما استقبال نكردند. حامل نامـه ، آقاى حاج آقا منير نزد آخوند ملا فتح على سلطان آبادى ( رحمـه الله ) مى رسد، ايشان مى فرمايد: نامـه اى با خود دارى كه درون آن چنين و چنان نوشته شده هست و تمام نامـه را از اول که تا آخر براى حامل نامـه و در حالى كه نامـه درون جيب او بود، مى خواند!سپس حاج آقا منير، حامل نامـه از ايشان خواهش مى كند كه عملى بـه او ياد دهند . ايشان مى فرمايد: شما بحر مواج هستيد . که تا اين كه بعد از خواهش التماس مى فرمايند: سه چيز را مواظبت كنيد و خود ايشان هم بـه اين سه امر مواظبت مى كرده هست :
1. خواندن زيارت عاشورا درون هر روز.
2. خواندن نماز وحشت درون هر شب براى مؤمنين و مؤمنات ، درون هر كجاى عالم فوت كرده باشند.
3 . نماز اول ماه را ترك نكنيد.

 آیت الله بهجت(ره) : مرحوم شيخ فضل الله نورى مى گويد: خوابى ديدم و براى تعبير آن نزد مرحوم آخوند ملا فتح على سلطان آبادى رفتم . همين كه مقدارى از خواب را براى ايشان نقل كردم ، فرمود: خوب مى دانم ، بعدش هم اين بود و اين بود و تا آخر خواب را براى من نقل نمود و بعد تعبير كرد.آخوند شخصيت عجيبى بوده هست . واى بر ما اگر معنويت و روحانيت را مقدمـه و وسيله ى رسيدن بـه ماديات و فانيات قرار دهيم ! باز فرمودند : درون صف نماز ملا فتح على ( رحمـه الله ) درون مسيب سخن از ماست خوب بـه ميان آمد، شيخ ( رحمـه الله ) متوجه شدند و برگشتند و فرمودند: اين تعقيب نماز بود؟!يعنى اين قدر درون فكر شكم ؟! آقای بهجت فرموده اند : از مرحوم مبرور عماد السلام و سناد العلماء الاصفياء الاعلام آخوند حاجي ملا فتحعلي سلطان آبادي منقول هست که فرمودند: درون زمان ارتحال مرحوم آيت الله سيد بحر العلوم(رض)نوحه جن بجهت فقدان آن جناب از سرداب خانـه او استماع شد چنانکه يکي از اعاظم عاماء معاصرين ما از خود مرحوم حاج مذکور اين حکايت را استماع فرموده. جناب شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از شاگردان آخوند مـی گوید :روزی درون سامرا آخوند ملافتحعلی را ملاقات کردم ، نزدیک ظهر بود مرا بـه منزل دعوت کرد . هنگامـیکه بـه طرف منزل مـی رفتیم فرزندایشان بـه ایشان گفت نان درمنزل نداریم . و در سامراء آن زمان نانوایی نبوده و جز ساعاتی ازروز کـه ازاطراف نانـهای پخته به منظور فروش مـی آوردند درساعات دیگر نان پیدا نمـی شد . آخوند بـه فرزند خود مـی گوید :برو بیرون چند قدم این طرف و آن طرف برو بلکه پیدا شود . او همـین کار را مـیکند و با تعدادی نان بـه منزل مـی آیدو مـی گوید برخلاف عادت هرروز این نانـها رای آورده بود و به من داد . مـی گویند : مـیرزا حسین نوری پولی داده بود که تا شب ۵شنبه و جمعه صدنفر به منظور اطعام دعوت شوند (درسامراء) . درحالیکه فرد صدنفر به منظور یک شب دعوت کرده بود . وقتی بـه حاجی نوری خبر دادند فرمودند سریعاْ آخوند ملافتحعلی را خبر کنید . ایشان هم فرمودند : غذا را نکشید که تا بیـایم . وقتی آمد فرمود پارچه آب نخورده ای بیـاورید . پارچه را روی غذا گذاشته سه بار دست مـی کشند و مـی گویند : " ها ! علی بشر کیف بشر * من ابی فقد کفر " یعنی علی(ع) بهترین بشر هست و هرولایتش را قبول نکند کافر هست . غذا را کشیدندو بـه همـه رسید . مـی گویند : دستش درد شدیدی داشت . بـه ضریح مولا علی(ع) کشید و خوب شد . مـی گویند : درون سفر حج دملی درون دست ملا فتحعلی(ره) ایجاد شده بود . گفته بود : خدایـا ! من تاحالا چیزی از تو نخواستم! این دمل ممکن هست برای بعضیـها مزاحمت باشد - خوبش کن . دمل خوب شد و بعد از حج دوباره برگشت . مـی گویند درون سامرا شیخ و سیدی هم حجره ای بودند . شیخ بـه احترام سید مـی گوید من مـیخواهم کارهای تو را هم انجام دهم . بخاطر اینکار درهایی بـه رویش از معارف باز مـی شود . درون مکاشفه ای خدمت حضرت حجت (عج) مـی رسد و سه تن از علما واولیـا را درون محضر ایشان مـی بیند . یکی از آنـها آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی(ره) بوده هست . مـی گویند : ( ظاهراْ آیت الله سیدمحسن حکیم هست ) همراه مـیرزای شیرازی دوم،شیخ حسن کربلایی و محدث نوری سيد اسماعيل صدر بود، صبح های جمعه بـه محضر ملا فتحعلی سلطان آبادی مـی رفتیم.مرحوم ملا فتحعلی به منظور ما درون یک روز شرح آیـه ای را گفت ( سوره حجرات آیـه ۷ ) و بحثش متمرکز بر این قسمت بود"و حبّب الیکم الایمان" آن روز بـه حدی این قسمت از آیـه را جالب تفسیر کرد کـه ما با خود گفتیم حد همـین هست سخندانی و زیبایی را.جلسه ی بعد کـه به محضرش رفتیم دوباره همان قسمت از آیـه را برایمان تفسیر کرد و به حدی زیبا تفسیر فرمود کـه ما با خود گفتیم تفسیر واقعی آیـه،تفسیر امروز بود،نـه جلسه ی قبل.جلسه ی بعد کـه رفتیم باز همان فقره را شرح دادند و ما یقین کردیم کـه اصلا منظور خدا از آیـه، همـین شرح ملا فتحعلی هست و لا غیر. و تفسیر های روزهای قبل مراد نبوده.جلسه ی بعد رفتیم و باز برداشت و تفسیر جدیدی د و این قضیـه که تا نزدیک یک ماه طول کشید و ما هر روز فکر مـی کردیم تفسیر واقعی آیـه همـین تفسیر امروزی هست و تفاسیر روزهای قبل مقصود نیست . علامـه طهرانی (ره) درون کتاب مـهرتابان کـه پرسش و پاسخش با علامـه طباطبایی(ره) هست آورده : طهرانی : مرحوم‌ آخوند ملاّ فتحعلي‌ سلطان‌ آبادي‌ با تمام‌ رياضات‌ و مكاشفات‌ و مقاماتي‌ كه‌ از ايشان‌ نقل‌ مي‌شود، گويا درون مراحل‌ و منازل‌ توحيد ذات‌ حقّ متعال‌ نبوده‌اند. علاّمـه‌: مثل‌ اينكه‌ ايشان‌ درون مسائل‌ مجاهدت‌هاي‌ نفساني‌ بوده‌، و در رشتۀ توحيد نبوده‌اند.و چون‌ با مرحوم‌ آخوند ملاّ حسينقلي‌ همدانيّ، هم‌ عصر و هم‌ زمان‌ بوده‌، و مرحوم‌ آخوند درون رشتۀ توحيد حقّ تبارك‌ و تعالي‌ بي‌نظير بوده‌اند؛ لذا با هم‌ مناسباتي‌ و مراوداتي‌ نداشته‌اند و قدري‌ هم‌ روابط‌ آنـها تيره‌ بود.

 آیت الله بهجت از آیت الله طباطبائی نقل د کـه «آیت الله نائینی مـی گفت: بنده درون مراقبه، هیچ را همتای سید بن طاووس و ملا فتح علی سلطان آبادی ندیدم. »سيد بن طاووس ( رحمـه الله ) كه لابد از دست نوشته هاى ايشان بـه دست آورده بود؛ و ديگرى آخوند ملا فتح على ( رحمـه الله ) كه ايشان را درك كرده بودند. باز هم ایشان مـی فرمودند : آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی(ره) ازانی بود کـه در طول عمر معصیت نکرده بودند . از حضرت آخوند(ره) مطالب و کرامات زیـادی وجود دارد کـه به ذکر همـینـها اکتفا مـی شود .

بروح ملکوتی پارسای بی نظیر حضرت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی(ره) و سلسله شاگردانش الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون جمعه بیست و پنجم شـهریور ۱۳۹۰ ساعت 17:0 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

سید عبدالله فاطمـی

سالک وارسته دلسوخته حب الهی حضرت آقای سید عبدالله فاطمـی شیرازی(ره)

جناب آقای حاج احمد آقای انصاری فرزند ارشد مرحوم آیت الله مـیرزا جواد انصاری درون منزل مرحوم حاج آقا معین شیرازی کـه یکشنبه ها مجلس روضه ای درون منزل حاج آقا معین برقرار هست مـیگفتند: مرحوم آقا سید عبدالله فاطمـی مـی فرمودند: یک روز بین قبر حافظ و سعدی قدم مـی زدم و راجع بـه اینکه امام زمان(عج) کجاست فکر مـی کردم کـه ناگهان یک سیدی جلو آمد و فرمود: چه مـی خواهی بگو ببینم؟من بـه او گفتم: تو کـه مـی دانی من حاجتی دارم خودت بگو چه مـی خواهم!فرمودند: سوال شما عربی هست و این هست که « اَینَ الحُجَّة؟»گفتم :بله همـین است، خب شما بفرمایید کجاست؟!فرمودند:« فی خِطة النعیم فی جزیرة الخضراء»آقا سید عبدالله فاطمـی مـی فرمودند: بعدا متوجه شدم کهی درون اطراف من نیست...

عارف ربانی جناب آقای سید عبدالله فاطمـی شیرازی(ره) از معروفترین و جذابترین و مبرزترین شاگردان سلوکی فخر الاولیـا حضرت آقای انصاری همدانی(ره) بود . درون جهرم متولد شد وتحصیلات حوزوی را درون نجف طی کرد و در تاریخ ۲۶/۱/۱۳۵۴ شمسی بـه سرای باقی شتافت و در دارالرحمـه شیراز بـه خاک سپرده شد . آیت الله نجابت شیرازی(ره)مـی فرمود : شروع تحولات آقاسیدعبدالله جذباتی بود کـه در صحرا او را گرفته بود(خودآقای نجابت شاهدبوده)ظاهراْ با برافروخته شدن چهره ونورانی شدن ایشان وغلبه نورش بر نور مـهتاب همراه بوده . خود آقای فاطمـی مـی فرمود : یک نعمتی خدا بـه من داده کـه اصلا ثقل نداردوغیر از همـیشـه هستم ، چیز فهم هستم لکن بدون زحمت، قبلا فشار داشتم درون نفس خودم به منظور اطاعتش اما حالا نـه- فشار ندارم .

 مـی گویند : عادت مرحوم آقا سيّد جمال الدین گلپایگانی(ره) این بود كه هر ساله درون شب نیمـه شعبان از نجف بـه زیـارت سيّدالشّهداء علیـه السّلام مشرّف مـی‌شدند و روز نیمـه شعبان بـه نجف مراجعت مـی‌كردند.در یكی از سال‌ها بـه واسطه مانعی نتوانستند درون شب نیمـه شعبان بـه كربلا بیـایند، بـه آقا سيّد عبدالله فاطمـی شیرازی قدری پول مـی‌دهند و مـی‌فرمایند: از طرف من بـه زیـارت سيّدالشّهداء علیـه السّلام برو و حاجتی را كه از آن حضرت تقاضا دارم، بگیر و برای من بیـاور.آقا سيّد عبدالله بـه سمت كربلا حركت مـی‌كند و در شب نیمـه شعبان وارد كربلا مـی‌شود و قبل از تشرّف بـه حرم، بـه حمّامِ نزدیك خیمـه‌گاه مـی‌رود که تا با غسل زیـارت مشرّف شود. وقتی وارد خزینـه مـی‌شود مـی‌بیند از درون و دیوار ذكر «یـا هو» بـه گوش مـی‌رسد، حتّی وقتی آب را از خزینـه برمـی‌دارد آب «یـا هو» مـی‌گوید و وقتی آب را بـه سر جایش مـی‌ریزد باز صدای «یـا هو» از آن شنیده مـی‌شود؛ خلاصه درون تمام مدّت اشتغال بـه غسل، تمام اشیـاءِ داخل حمّام با او بـه ذكر «یـا هو» مترنّم بودند.سيّدپس از انجام غسل بـه حرم سيّدالشّهداء علیـه السّلام مشرّف مـی‌شود و پس از فراغ از زیـارت و نماز، درون گوشـه‌ای مـی‌نشیند و خدمت حضرت، حاجت آقا سيّد جمال را عرضه مـی‌دارد؛ درون این‌وقت مشاهده مـی‌كند حضرت سيّدالشّهداء علیـه السّلام از داخل ضریح بیرون آمدند و خطاب بـه او فرمودند: «به آقا سيّد جمال بگو حاجتت را برآورده نمودیم».مرحوم آقا سيّد عبدالله فردا بـه سمت نجف حركت مـی‌كند و همان روز مرحوم آقا سيّد جمال الدّین را ملاقات مـی‌كند و قبل از اینكه پیغام حضرت ابا عبدالله علیـه السّلام را بـه او برساند، آقا سيّد جمال بـه او مـی‌گویند: پیغام امام حسین علیـه السّلام بـه ما رسید و از آقا سيّد عبدالله فاطمـی تشكّر مـی‌كند . مـی گویند : روزی حضرت علامـه طباطبائی(ره) بـه حجره ی آیت الله سید عبدالله فاطمـی شیرازی مـی روند و پس از اندکی نشستن مـی فرمایند:((در این حجره غیبت شده است.چون دیگر طهارت ندارد، صلاح نیست شما(با این روحیـات)در این حجره بمانید!)) آیت الله فاطمـی نیز مـی فرمایند:آری درست مـی فرمایید، پیش پای شما عده ای از طلبه ها اینجا بودند و غیبت شخصی را د. خودش مـی فرمود : چند روز قبل از تولد فرزندم، یکی از اقوام به منظور مراقبت از همسرم بـه منزل ما آمد، یکی از این شب ها وقتی بـه خانـه برگشتم، آن خانم گفت کـه چیزی درون خانـه نیست، از من خواست مقداری مواد غذایی تهیـه کنم. پولی به منظور خرید نداشتم و چون ساعات پایـانی شب بود، اقدامـی به منظور قرض گرفتن نیز ممکن نبود. ناچار بـه قصد تهیـه چیزی از خانـه بیرون آمدم و به سمت حرم حضرت فاطمـه معصومـه (س) حرکت کردم. خیـابان ها خلوت بود و در حرم نیز بسته شده بود. هیچ آشنایی را اطراف حرم ندیدم، از دوربه گنبد نگاه کردم و مشغول دعا شدم. با همـه وجود، بـه حضرات معصومـین (ع) متوسل شدم و به صورت گله مندی مطالبی را بیـان کردم. دست خالی و خجالت زده بـه خانـه برگشتم و بدون اینکهی متوجه بازگشتم شود، بـه رختخواب رفتم، ولی از شدت ناراحتی خوابم نمـی برد. قبل از اذان صبح بـه قصد خواندن نماز شب بیدار شدم؛ ناگهان صدای درون بلند شد و وقتی درون را باز کردم، دستی درون پاکتی داد و گفت: این از طرف امام حسین (ع) هست و آن حضرت پیغام فرستاده اند: «ما از فرزندمان بیش از این ها توقع داریم.»تا من بـه خود آمدم و درب را باز کردم دیگر چیزی را ندیدم. داخل پاکت، مقداری پول بود. وقتی فرزندم بـه دنیـا آمد، تمام هزینـه هایش مساوی با مبلغ داخل آن پاکت بود. مـی فرمود :«شبی بعد از نماز شب، حال عجیبی پیدا کردم و ارتباط خوبی با حضرت حق یـافتم، درون حال مناجات بودم کـه متوجه سر و صدایی شدم؛ تعدادی از شیـاطین جن بودند کـه در اتاق مجاور سر و صدا مـی د که تا مانع راز و نیـاز من شوند. مـی شنیدم کـه هلهله مـی کنند، مـی خندند و مـی گویند: «او هم مـی خواهد آدم شود! ولی ما نمـی گذاریم». سخن شان را کـه شنیدم، لعن شان کردم و بلند گفتم: «به کوری چشم دشمنان و شیـاطین، آدم هم مـی شوم.» راز و نیـازم را قطع نکردم و حال بهتری پیدا کردم.» جناب حجت الاسلام و المسلمـین صفوی قمـی نقل مـی کند: من با ایشان مراوده زیـادی داشتم و از ایشان خرق عادات زیـادی دیدم. یک روز جناب آقای شرکت کـه از عارفین وارسته هست به من پیغام دادند که: سیدی بـه منزل ما آمده، خوب هست به منزل ما بیـایی و او را ملاقات کنی. من هم بـه منزل آقای شرکت رفتم. دیدم سیدی لاغر و سیـاه چهره آنجا نشسته کـه آثار ریـاضت و عبادت از چهره او نمودار است. درون همان برخورد، شیفته اخلاق او شدم. بعد از ساعتی ایشان فرمود: شب به منظور شام این جا بیـا کـه با هم باشیم. من گفتم: شب، سه که تا منبر دارم و طول مـی کشد. ایشان فرمودند: اگر که تا ساعت دوازده شب هم طول بکشد ما منتظر شما هستیم. خلاصه من آن شب منبر سوم را تعطیل کردم که تا زودتر خدمت آنان برسم. آمدم منزل، استی کرده و بعد کـه خواستم بروم، دیدم همسرم برایم سفره غذا انداخته و اصرار دارد کـه شام را چون آماده هست مـیل کنم. من هم برخلاف مـیل باطنی، شام را درون منزل خودم خوردم و بعد بـه طرف منزل آقای شرکت رفتم. حدود ساعت ده و نیم بود کـه آنجا رسیدم. دیدم سفره غذا را دارند جمع مـی کنند. گفتم: مگر شما قرار نبود کـه تا ساعت دوازده منتظر من باشید! سید عبدالله فاطمـی فرمود: من دیدم کـه سفره انداخته ای و مشغول غذایی، من هم بـه آقای شرکت گفتم: غذا را بیـاور. بعد سید فرمود: مگر شامت فلان چیز نبود! مگر بعد از غذا یک پرتقال پوست سبز هم نخوردی! مگر پشت کرسی غذا نمـی خوردی و ...! و تمام خصوصیـات اتاق و غذاخوردن مرا ذکر کرد، بعد مشغول صحبت شدیم. گفتم: جناب آقای فاطمـی! فلان فامـیل من درون بیمارستان بستری است، سرانجامش چطور مـی شود؟ دیدم او شروع کرد گفت: پیرمرد است، دو دندان از دندان های بالایش شکسته هست و تمام خصوصیـاتش را گفت و من که تا آن زمان با اینکه شخص مریض از بستگان نزدیکم بود توجه بـه دندان های شکسته اش نداشتم، فردا کـه به بیمارستان رفتم و نگاه کردم، دیدم دقیقاً دو که تا از دندان هایش شکسته است. بعد آقای فاطمـی فرمود: او را نور سیـادتش تاکنون نگه داشته و الا تاکنون درون جهنم سقوط کرده بود ولی مریضی او خوب مـی شود. آقای صفوی مـی گوید: از او هرچه درباره بستگان سؤال کردم، ایشان از همـه با ذکر خصوصیـات جواب مـی داد. همچنین جناب آقای صفوی نقل مـی کند: یک روز آقای فاطمـی برایم نقل مـی کرد که: جوانی کمونیست نزد من آمد و گفت: پدرم درون حال احتضار است، مردم مـی گویند کـه از شما کارهایی بر مـی آید، اگر پدر من برگشت، من مسلمان مـی شوم. من با آن جوان بـه سمت منزلش رفتیم. وقتی کـه پشت درون رسیدیم، دیدم ملائکه قبض روح داخل خانـه آمده اند، بـه درگاه الهی عرض کردم: خدایـا من دلم مـی خواهد این جوان مسلمان شود، طوری عمر پدر او را طولانی کن. دیدم کـه ملائکه قبض روح رفتند، بعد داخل خانـه شدم، دیدم پدرش را رو بـه قبله کرده بودند، دست او را گرفتم و یک سوره حمد خواندم، یک دفعه بلند شد و شروع کرد بـه بوسیدن من و دور من مـی چرخید. گفت: ملائکه قبض روح آمده بودند، من دیدم این آقا پشت درون دعا کرد و ملائکه رفتند. آن جوان مسلمان شد و در حال حاضر کارمند یکی از بیمارستان های اصفهان مـی باشد.

خودش مـی فرمود:شب های پنج شنبه درون منزل آقای رضوی هندی (ازشاگردان مرحوم قاضی)در کربلا روضه هفتگی بود، یک شب کـه در روضه او نشسته بودم و معمولاً ده الی پانزده نفر شرکت مـی د، هنگامـی کـه روضه خوان مشغول روضه بود، دیدم کـه نور قرمزی وارد خانـه شد، بعد نور قرمز رفت و نور سفیدی آمد، من نور سفید را مـی شناختم و آن نور امـیرالمؤمنین علی (ع) بود مثل این کـه خورشید وارد خانـه شد. من دعا کردم: خدایـا به منظور آقای رضوی وسیله خیر بیـاور. بعد از مجلس یک راجه پولدار هندی نزد من آمد و گفت: من مـی خواهم ماهی چهارده دینار بـه مجلس اباعبدالله (ع) کمک کنم. من گفتم: بعد هفت دینار آن را بـه آقای رضوی بده. بعد آقای رضوی نزد من آمد و گفت: آیـا امشب درون مجلس خبری بود؟ گفتم: چطور! گفت: من نور ضعیفی بـه در و دیوار مـی دیدم.
مـی گویند: شب عاشورا از منزل حضرت آیت الله نجابت (ه)به اتفاق مرحوم فاطمـی عازم منزل بودیم، بـه خیـابان کـه رسیدیم تاکسی را صدا کردیم و سوار شدیم، رادیوی تاکسی روشن بود و موسیقی پخش مـی کرد. جناب سید عبدالله فاطمـی رو بـه راننده د و فرمودند: موسیقی را خاموش کن. ولی راننده با جسارت زیـاد گفت: خاموش نمـی کنم، نمـی خواهید پیـاده شوید. همـین کار را هم کردیم. بـه محض پیـاده شدن، یک ماشین سواری جلوی پای مان توقف کرد و گفت: حاج آقا بفرمایید، هرکجا مـی روید درون خدمتتان هستم. سوار کـه شدیم رو بـه آقای سید عبدالله کرد و گفت: حاج آقا! من شما را که تا در منزل مـی رسانم. جلوی منزل کـه توقف نمود، دست درون جیب خود کرد و یک دسته اسکناس بیرون آورد و به مرحوم آقا سید عبدالله داد و گفت: من چند روزی هست که مـی خواهم این پول را بـه خدمت یک روحانی سید بدهم، آیـا شما قبول مـی فرمایید؟ آقا قبول نمودند و پس از آن رو بـه من کرده و فرمودند: هرکه به منظور رضای خدا کار کند و قدم بردارد، خداوند این گونـه جواب او را مـی دهد. جناب سید محی الدین فاطمـی فرزند مرحوم آقای فاطمـی (رحمـه الله) کـه در حال حاضر درون تهران ساکن هستند نقل مـی کنند: شبی درون عالم رویـا دیدم کـه روز قیـامت بـه پا شده و مرا بـه همراه عده زیـادی از مردم کـه به صورت یک صف طویل بودیم بـه سمت جهنم مـی بردند، زمـین زیر پای ما بـه صورت پله برقی حرکت مـی کرد و ما را بـه طرف دوزخ حرکت مـی داد و مردم دسته دسته درون جهنم سرنگون مـی شدند، بـه طرف چپ نگاه کردم، دیدم یک باغ بسیـار سرسبز و خرم هست که با نرده هایی کـه اطراف آن هست از ما جدا مـی شود و پدرم درون آن باغ زیر درختان قدم مـی زند، هرچه او را صدا زدم و فریـاد کردم ابداً توجهی نمـی کرد و من هم بـه سمت دوزخ نزدیزدیک تر مـی شدم. من یکباره فریـاد زدم: پدر تو را بـه جده ات زهرا (س) مرا دریـاب! و به محض اینکه نام حضرت زهرا (س) را گفتم، زمـین از حرکت ایستاد و من بر لبه پرتگاه جهنم توقف کردم و به درون گودال جهنم سقوط نکردم ولی حرارت آتش صورت مرا سوزاند، دست بـه صورتم گذاشتم، دیدم دستم هم سوخت، درون این هنگام نعره ای کشیدم و متوجه شدم، همسرم مرا بیدار کرد و گفت: چه خبره؟ چرا درون خواب داد و فریـاد مـی کنی؟ گفتم: چراغ ها را روشن کن، لامپ ها کـه روشن شد و همسرم بـه صورت من نگاه کرد با تعجب گفت: چرا صورت شما سوخته؟ من جریـان را برایش نقل کردم. فردا بـه پزشک مراجعه کردم و پزشک پماد سوختگی به منظور من نوشتند. گفتم: آقای دکتر شما بـه عنوان یک پزشک تأیید مـی نمایید کـه صورت و دست من سوخته است؟ و چند بار تکرار کردم. پزشک گفت: مگر خودت شک داری؟ صورت و دست شما سوخته و من هم برایت پماد سوختگی نوشته ام. کـه مدت ها از این پماد استفاده کردم که تا خوب شدم. مـی گویند : مرحوم آقای انصاری(ره) خودش ساعت داشت اما روزی درون مجلس پرسید ساعت چند هست / حضرت آقاسیدعبدالله ساعت را از جیبش درآورد و دودستی خدمت آقا تقدیم کرد . آقای انصاری(ره) لبخندی زدند و فرمودند پیش خودت باشد . آقاسیدعبدالله مـی فرمود : مشکلاتی داشتم کـه بعد ازاین قضیـه رفع شد . خودش مـی فرمود : درکارخانـه آردی مشغول کاربودم . صاحبش گفت:آردها را پا بزن که تا خنک شود . درون اثر گرمای آرد پایم تاول زده بود و دردشدیدی مـی کرد . درون همان حال حضرت حجت(عج)تشریف آوردند ودلجویی فرمودند ودیگرهیچ ناراحتی از کار نداشتم . مـی فرمود : زمـینی  دربیرون شیراز خریده بودم وخودم داخل شـهر ساکن بودم . سه شب متوالی دیدم(درکشف) سه جوان هرزه مـی خواهندآهن های ساختمان بیرون شـهررابدزدنداما شیری مـی آید و آنـهامـیترسند و مـی روند . روزچهارم جوانـها آمدند خانـه ما و توبه د . خودش مـی فرمود : یک روز ظهر کـه خدمت آقای انصاری(ره) درمسجد پیغمبرهمدان بودم با خودم فکر مـیکردم دوسال هست پیش ایشان هستیم و چیزی ازش ندیدیم؟!  کـه ناگهان آقاقرمودند: " بعد نظرکن" پرده از جلوی چشمم کناررفت ودیدم همـه درختان وروئیدنیـها ساجدحضرت حق هستند ومن لذت بردم.بعدمدتی فرمودند : " حالا بس تان شد؟" بـه حال عادی برگشتم .

بروح پر فتوح سالک ربانی حضرت آقای سید عبدالله فاطمـی شیرازی(ره) الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون چهارشنبه بیست و سوم شـهریور ۱۳۹۰ ساعت 16:28 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آیت الله مرعشی

۲۱ مـین سالگرد رحلت سالک فرزانـه آیت الله سید شـهاب الدین مرعشی (ره)

از حضرت آقای مرعشی(ره) آنقدر مطلب خاص وجود دارد کـه قابل عرض نیست . تشرف خدمت حضرت حجت(عج) اصلی ترین منقبتی هست که به منظور ایشان مـی شود ذکر کرد . ظاهراْ درون سامرا و مسجد سهله و جمکران مشرف شده اند . کتابخانـه ای عظیم کـه گنجینـه ای پر بهاست یـادگار سالهای عمر پابرکت ایشان هست . آقازاده ایشان مـی گفت : زمان جنگ ما نگران کتابخانـه بودیم . خود آقا مـی فرمودند کـه به این کتابخانـه هیچ صدمـه ای نخواهد خورد . حدود ۶۰ سال اولین زائر بی بی کریمـه فاطمـه معصومـه (س) بود . حتی درون زمستان کـه برف سنگینی مـی‌آمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود مـی‌برد و بیرون درون حرم را جارو مـی‌د و همانجا مشغول عبادت مـی‌شدند که تا در حرم را باز مـی‌د. دلیلش هم رویـا یـا مکاشفه ای بود کـه پدرش کـه از زهاد بود بعد از یک چله جهت زیـارت مولی امـیرالمومنین(ع) دیده بود . خواستار زیـارت مزار حضرت زهرا (س) شده بودند و آن حضرت بـه زیـارت قم دستور فرمودند . آیت الله مرعشی(ره) با کثیری از اولیـای الهی درون ارتباط بودند . خیلی ها بـه ایشان اعتقاد داشتند . بنده قصد شرح حال نویسی ندارم و تنـها بـه یـادآوری بسنده کرده ام . وصیت کرده بود دستمال اشکم کـه برای سیدالشـهدا(ع) گریـه کرده ام را درون کفنم بگذارید و یکسر عمامـه ام را هم بـه منبر وصل کنید . (یکبار شفایشان را از شکم بـه منبر امام حسین(ع) گرفته اند) فرموده بود مرا درون غسالخانـه عمومـی بشویید . فردی نورانی آمد و کار غسل را انجام داد . آقازاده ایشان مـی گفت : یـادمان رفته بود پولش را بدهیم . دنبالش را گرفتیم . همـه گفتند او را نمـیشناسیم . کارمند غسالخانـه هم نبود . درون فیلم غسل فقط یکبار دست آن فرد دیده شده ! آقای مرعشی(ره) که تا آخر عمر مستطیع نشدند و به حج نرفتند . راوی بسیـاری از کرامات و شرح حال اهل معنا ایشان هستند . سخنرانی ایشان درون درگذشت حضرت علامـه طباطبایی(ره) هنوز گوشنواز هست . ایشان از معدود افراد متاخر بودند کـه علم رجال و نسب شناسی را داشتند . (استخراج شجره نامـه) . فیلمـی یک ساعته از ایشان و صحبتهای ایشان و نماز وجود دارد کـه بسیـاری از حالات ایشان درون آن مشخص هست . رابطه آیت الله مرعشی(ره) با حضرت امام(ره) وشـهیدمصطفی(ره) هم حکایـاتی دارد . مـی گویند زمان کشف حجاب شـهربان قم کـه زنـهای چادری کنار حرم را اذیت مـی کرد وچادر مـی کشید از ایشان همانجا یک سیلی مـی خورد وبعد بـه ایشان اهانت مـی کند . فردایش دیواری خراب مـی شود و بر سر آن کافر از خدا بی خبر مـی ریزد . خود معظم له مـی فرمودند : وقتی مادرم مرا مـی‌فرستاد که تا پدرم را به منظور خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها مـی‌دیدم پدر بـه خاطر خستگی، درون حال مطالعه خوابش است. دلم نمـی‌آمد ایشان را بیدار کنم، همان‌طور کـه پایش دراز بود، صورت خودم را بـه کف پای پدرم مـی‌مالیدم که تا ایشان بیدار مـی‌شد. آقازاده شان مـی گفت : یک بار قرار بود، «هانری‌کربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا درون اتاق به منظور او صندلی آماده کرده‌ بودند، ولی خودشان روی زمـین ‌نشستند؛ هانری کربن بـه خاطر احترام بـه استاد از نشستن روی صندلی خودداری ‌کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون بـه صندلی عادت کرده‌اید و نشستن روی زمـین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این کـه ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیـاورید، امّا هانری کربن گفت کـه ماه رمضان هست و لازم نیست چایی بیـاورید.مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مـهمان به منظور ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره ند. ایشان هیچوقت لباس خارجی بـه تن ند . آقازاده اش مـی گوید : آن موقع خانگی رایج نبود و اکثر مردم از عمومـی استفاده مـی‌د و دلاک‌ها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را مـی‌تراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی کـه وارد عمومـی مـی‌شوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شست‌وشوی خود درون بودند، فکر مـی‌کنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم مـی گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این کـه چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنـها مـی‌شود. یکی از آنـها مـی‌گوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! درون این حین دلاک اصلی وارد مـی‌شود و آقا را درون این حال مـی‌بیند، از ایشان معذرت مـی‌خواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود مـی‌شود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی مـی‌کند. آقا مـی فرمایند: زائر حضرت معصومـه هستند، اشکال ندارد. مـی گویند یک شب جوان مستی سر راهش را مـی گیرد و مـی گوید : روضه بخوان . بهانـه مـی آورد کـه اینجا چراغ نیست / منبر نیست؟!؟! جوان مست مـی گوید ک منبرت منم . بیـا رو پشت من بشین!!!خودشان مـی فرمودند:نشستم روی گرده جوان مست، که تا گفتم یـا اباعبدالله، شروع کرد بـه گریـه بـه حدی کـه شانـه‌هایش تکان مـی‌خورد و مرا هم تکان مـی‌داد، چنان کـه من از گریـه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش مـی‌کند، روضه را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم کـه خوب سردم شده ... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت کـه من حتما تا درون خانـه شما را همراهی کنم که تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.دو سه هفته از این قضیـه گذشته بود درون مسجد بالاسر درون محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، بـه حضرت معصومـه‌(س) قسمم داد کـه او را ببخشم، بعد کـه خودش را معرفی کرد متوجه شدم کـه همان جوان مست بوده است. از آن شب بـه بعد بـه کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت مـی‌آمد.مـی گویند جوان که تا آخر عمر درون صف اول نماز جماعت ایشان شرکت مـی‌کرد و محاسن بلندی داشت و عرق‌چین و عبا مـی‌پوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم کـه فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیـار شلوغ بود. آقازاده شان مـی گفت : آیت الله بهجت(ره) درون مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت مـی‌کرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیـا خدا بـه حضرت ولی‌عصر‌(عج) متوسل مـی‌شوند که تا در مورد آیت الله مرعشی بپرسند(بعدا متوجه شدیم کـه خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولی‌عصر‌(عج) پشت پرده بـه آیت الله بهجت فرموده‌ بودند: ایشان (آیت الله مرعشی ) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود دوباره حضرت فرموده‌ بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت بـه ما فرمودند: هنیـاً (گوارا باد) بر شما کـه چنین پدری دارید. آیت الله مرعشی قبول ند که تا برایشان محافظ قرار دهند . راستیی کـه خیلی از پرده ها از جلوی دیدگانش کنار رفته ذکری جز " فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمـین " دارد ؟ خودش مـی فرمود :وقتی درون نجف بودم احساس نوعی بیماری روحی دایمـی مـی کردم؛ از طرفی از خداوند مـی خواستم کـه دوستی دنیـا را از قلب و جان من دور سازد، همچنین امـید داشتم کـه خداوند سفر بیت الله الحرام را نصیبم کند، بـه شرط آن کـه در مکه یـا مدینـه بمـیرم و در یکی از آن دو شـهر دفن شوم و نیز از خداوند؛ توفیق علم و عمل صالح را با همـه گستره اش درخواست مـی کردم....عازم کربلا شدم . درون پایین پای حضرت ...پدرش اشاره بـه بالای ضریح مـی کند(درمکاشفه) :حضرت بالای ضریح هست . حضرت تکه ای نبات دادند و فرمودند : تو مـهمان مایی . ... مـی خواستند شان را عروس کنند و در مضیقه بودند . گلایـه ای د . شب درون خواب بی بی حضرت معصومـه(س) را دیدند کـه فرموده باشند : شـهاب ! ما کی بـه فکر تو نبودیم . داستان شعر " علی ای همای رحمت " مرحوم شـهریـار(ره) هم کـه آقای مرعشی(ره) درون خواب تفضل مولا(ع) را دیده بودند هم بسیـار زیباست .  از ایشان کرامات زیـادی هست کـه مـی توان بـه کتاب کرامات مرعشیـه رجوع کرد . درون عزیر ایت الله بهاالدینی(ره) هم دیده مـی شوند .

 بروح حضرت آیت الله مرعشی (ره) و اجداد طاهرینش الفاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط عبد عاصی درون یکشنبه سیزدهم شـهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:28 موضوع شرح حال اولیـای الهی و اهل معنا | لینک ثابت

آخرین نوشته ها




[آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 21 Aug 2018 11:42:00 +0000



آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند

به رنگ اولیـا

چالش علم و دین ، آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند از منظر شماری از فلاسفه ، چالشی هوده مند نیست ، زیرا هر کدام تعلق بـه یک زبان دارند و بنابراین باز پنجره مـیان این زبان ها نباید کار آسانی باشد . آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند طرفداران ویتگنشتاین متاخر با مطلق دستاوردهای علمـی مخالفند و همفکران تامس کوهن ، مـیتوانند وجود انقلابات علمـی را قرینـه ای بر ضعف بنیـان های علوم دوران ها ، بگیرند . آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند بعد شاید انتظار رسیدن بـه پاسخی سر راست درون پس این چالش ، انتظار درستی نباشد ، اگر چه دنبال مرزهای این چالش ، وظیفه هر متفکر و فیلسوفی است

البته این مناظره قبل از "داروین" هم وجود داشته اما امروزه جبهه "ضد دین" ارتقاء یـافته است: آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند متخصصین شیمـی مغز بی توازنی هایی را مشخص ساخته اند کـه مـی تواند توجیـه گر شرایط وجد و خوشحالی از احساس حضور معصومـین یـا رؤیت شبحی از عیسی مسیح باشد. بـه مانند نظرات "فروید"، حال روانشناسی تکاملی هم، تئوریـهایی از فداکاری و حتی مذهب بـه دست مـی دهد کـه حاوی "خدا" نیستند. از سوی دیگر نظریـه "چند منظومگی" درون کیـهان شناسی ، احتمال مـی دهد کـه منظومـه ما یکی از سلسله منظومـه هایی بوده کـه ناگهان متفاوت شده و حادثه زندگی درون آن بی هیچگونـه دخالت مقدسی ـ پدید آمده است. حتی اگر احتمال وقوع این امر یک درون بیلیون باشد، با 300 بیلیون منظومـه درون عالم، بعید نیست.


با این حال یک کاردینال شونبورن (4)، احساساتی ترین پیـام را درون برابر پیروان الحاد یـا معتقدان بـه نظریـه تکامل، مطرح ساخته و مـی گوید: آقایـان چه فکر مـیکنند ؟ آیـا امـید دارند علوم تجربی سوای سنجش کار دیگری هم د .آیـا علم از عهده اثبات دین برآمده و مـی تواند دین را بـه عنوان اعتقادی جهانی و تکیـه گاه انسانی، جایگزین سازد؟


اما ظاهرا برخی از منکران درون موضع خود سرسختند و همچنان بـه گفته ای قدیمـی تکیـه مـی کنند: « علم و دین نـه تنـها مکمل نیستند، بلکه درون تضادند » . یـا بـه قول استاد روانشناسی درون دانشگاه "ییل" آقای "پل بلوم"(5) «دین و علم همواره درون برخورد خواهند بود».


آری، بازار جامعه را سیل کتاب هایی کـه قایل بـه فقدان هر گونـه ارتباط بین خدا و علوم هستند فرا گرفته است، بنابراین به منظور مجله پر تیراژ تایم ، یـافتن سخنگویی از جبهه ملحدان کاری دشوار نبود. خصوصاً آنکه "ریچارد داوکینز"، از سردمداران الحاد، اخیراً کتاب خود را تحت عنوان "خیـال پردازی خدا"(6) منتشر ساخته است، کتابی کـه ـ بنا بـه گزارش نشریـه "نیویورک تایمز" پرفروش ترین کتابها بـه مدت 5 هفته بوده هست . او "ایمان" را از جهات مختلف فلسفی، تاریخی و علمـی تخطئه کرده و به شدت بر تئوری "داروین" تکیـه نموده است، همان مبحثی کـه نامبرده بـه عنوان رشته تخصصی، درون جوانی دنبال کرده و اخیراً بـه عنوان شارح و مدرس ورزیده "روانشناسی تکاملی" کرسی استادی را درون دانشگاه آکسفورد (در بخش تفهیم علوم بـه عوام الناس ) درون اختیـار گرفته است.


البته قصه بـه اینجا ختم نمـی شود ؛ زیرا "داوکینز" و سپاهش، مخالفان زبردستی از جبهه خداشناسی دارند. و اکثر این مخالفان ، چندان اهمـیتی به منظور علوم تجربی قایل نیستند و بنابراین مباحثاتی کـه طی آن یک طرف بر "متن مقدس"(15) و طرف مقابل بر مثلاً جدول طبقه بندی عناصرمندلیف تکیـه دارد، معمولاً بـه جایی نمـی رسد ! البته بد نیست بدانیم کـه غالب امریکائیـان موضعی مـیانـه دارند گویی کـه : "ما هر دو (خدا و علم) را مـی خواهیم".


مـی گویند: مـی خواهیم از موفقیت های علوم برخوردار و در عین حال احکام شنبه و یکشنبه را هم مراعات کنیم، طالب دست یـابی بـه MRI بوده و همچنین بـه استقبال معجزات مـی رویم ، مباحثات درباره مسائلی چون" یـاخته های بنیـادی"(17) را ارج مـی نـهیم بی آنکه منکر باشیم کـه مواضع بحث درون این زمـینـه چنان متغیرند کـه هر نوع گفتگویی را بی حاصل مـی سازند. اینان خواستار ایجاد توازن درون برابر منکرانی چون "داوکینز" هستند ، یعنی دوست دارند عالمان برخوردار از ایمان و پیشرفت های علمـی، بـه پاسخگویی برخیزند و امـید دهند کـه "علوم" و "خداوند" درون هماهنگی اند و در واقع علم از خداست.


اخیرا آشتی دهندگان بین خدا و علم فعال تر شده اند. استاد بیولوژی درون دانشگاه "استانفورد" (18)
خانم جوآن رافگاردن(18) بـه تازگی کتابی تحت عنوان "تکامل و ایمان مسیحی" (18) منتشر ساخته کـه به گفته نویسنده "دفاع محکم مسیحیت" از بیولوژی تکاملی هست و طی آن محورهای اساسی موضوع ، همراه با بخش هایی از انجیل ارائه گردیده است. همـینطور آقای "ادوارد ویلسون" (19)، حشره شناس و شکاک مشـهور درون مسایل ایمانی، کتابی تحت عنوان "خلقت: خواسته ای به منظور حیـات درون زمـین" (19) بـه طبع رسانده و طی آن مؤمنان را بـه انفاق و مـیانـه روی فرا خوانده است. اما مـهمترین شخصیت درون این مـیان کـه همگان را بـه مرز مشترک (بین خدا و علم) دعوت مـی کند آقای "فرانسیس کالینز" (3 ) است.


دلبستگی "کالیتز" بـه "ژنتیک" بیش از "داوکینز ملحد است. وی درون مقام مدیریت "انجمن تحقیقاتی ژنتیک انسانی(20) از سال 1993، گروه 2400 نفره ی دانشمندان علوم تجربی را از کشورهای مختلف به منظور مشخص سازی 3 بیلیون آثار ژنتیک انسانی(21) رهبری کرد، یعنی همان اقدام بی نظیری کـه رئیس جمـهور وقت کلینتون درون سال 2000 طی تشریفاتی درون کاخ سفید آنرا ستود و طرح بـه دست آمده را با اکتشافات "مریودر لوئیس"(22) و نقشـه های اکتشافی او مقایسه کرد. کالینز درون 27 سالگی از الحاد بـه ایمان مسیحی رسید . او اکنون دانشمندان علوم تجربی و معتقد را راهنمایی مـی کند کـه چگونـه درون مجامع شکاکان دانشگاهی ، از گرایش های ایمانی خود سخن بگویند. کتاب پرفروش او تحت عنوان « زبان خدا : شواهد یک دانشمند به منظور ایمان آوردن » تازه ترین اثر اوست . 


در زمـینـه این گفت وگوی تند ، چند نکته گفتنی هست : اول اینکه : چالش علم و دین ، از منظر شماری از فلاسفه ، چالشی هوده مند نیست ، زیرا هر کدام تعلق بـه یک زبان دارند و بنابراین باز پنجره مـیان این زبان ها نباید کار آسانی باشد . طرفداران ویتگنشتاین متاخر با مطلق دستاوردهای علمـی مخالفند و همفکران تامس کوهن ، مـیتوانند وجود انقلابات علمـی را قرینـه ای بر ضعف بنیـان های علوم دوران ها ، بگیرند . بعد شاید انتظار رسیدن بـه پاسخی سر راست درون پس این چالش ، انتظار درستی نباشد ، اگر چه دنبال مرزهای این چالش ، وظیفه هر متفکر و فیلسوفی هست .


دوم اینکه : درون پایـان مناظره ، اظهارنظر داوکینز ملحد ، قدری تامل برانگیز هست . آیـا نمـیتوان گفت کـه داوکینز بیش از اینکه با وجود خدا مشکل داشته باشد ، با گونـه ای کـه از سوی بنیـاد گرایـان مسیحی معرفی مـی شود ، مشکل دارد ؟ 
چالش تند داوکینز ملحد و کالینز مومن را درون جریـان یک مـیزگرد ، مـی خوانید:


• پروفسور داوکینز، اگری واقعا ازً علوم سر دربیـاورد، درون این صورت آیـا خدا برایش ( آن طور کـه عنوان کتاب شما مطرح مـی سازد ) یک تصور واهی و بی معنی هست ؟
داوکینز: مسئله ی اینکه آیـا یک آفریدگار فوق طبیعت (Supenatural Creator) یعنی خداوند وجود دارد، یکی از مـهمترین سئوالاتی هست که ما حتما به آن پاسخ دهیم. من فکر مـی کنم کـه این یک سئوال علمـی هست و پاسخ من این هست که : خیر!


• دکتر کالینز، شما معتقد هستید کـه علم با اعتقادات مسیحی سازگاری دارد؟
کالینز: بلی، وجود خدا، صرفنظر از حقیقی یـا واهی بودن آن، مـی تواند یک سئوال علمـی باشد کـه ابزار علمـی ، توانائی پاسخ بـه آن را دارند. از نقطه ی نظر من ، خدا نمـی تواند کاملاً درون طبیعت محدود شود. بنابراین وجود خدا، خارج از توانایی علوم به منظور سنجش و احاطه بر آن مـیباشد.


• یک فسیل شناس فارغ التحصیل هاروارد بنام استیفن جی گود (Stephen Gould) این ادعای معروف را کرده بود کـه مذهب و علم مـی توانند درون کنار هم زندگی کنند، زیرا هر دو به منظور خود فضای مستقل و جداگانـه ای دارند. بـه نظر مـی رسد کـه شما دو نفر با این سخن مخالف باشید. بلی ؟


کالینز: او یک دیوار تصنعی بین دو دنیـا قرار داد کـه در زندگی من وجود ندارد. من بـه طور جدی بـه قدرت آفرینش خدا کـه همـه چیز را درون نخستین مرحله بـه وجود آورده باشد ، معتقد هستم. من دریـافته ام کـه مطالعه ی جهان طبیعت یک فرصت و موقعیتی هست تا عظمت، عالی بودن و پیچیدگی آفرینش خدا را مشاهده نماییم.


داوکینز: من فکر مـی کنم نظریـات استیفن گولد درون تفکیک دو فضا، کاملاً یک بازی سیـاسی بود که تا مذهبی های خط وسط را بـه اردوی علم بکشاند ، اما درون عین حال نظریـه ای بسیـار توخالی بود ! موارد بسیـار زیـادی وجود دارد کـه مذهب نمـی تواند نظریـات علمـی را ندیده بگیرد. هر باوری درباره ی معجزه، نـه تنـها مخالف حقایق علمـی اثبات شده بوده بلکه با روح علم مغایرت دارد.


• پروفسور داوکینز، بـه نظر مـی رسد شما معتقد هستید کـه تئوری داروین درباره ی تکامل تنـها ، درون تغایر با داستان پیدایش (در تورات) نیست، بلکه فراتر از آن است.


داوکینز: آری . به منظور قرن ها قدرتمندترین استدلال به منظور اثبات وجود خدا درون دنیـای موجود، ادعای طرح و نقشـه به منظور جهان بوده و گفته مـی شد این موجوداتِ زنده ، بسیـار زیبا، با شکوه و قدرتمند فقط مـی تواند توسط بـه خالق هوشمند (Intelligent Designer) ساخته شده باشد. اما داروین بیـان ساده ای عرضه کرد طبق نظریـه او حیـات یک راه پله ی تدریجی بود کـه یک آغاز بسیـار ساده و کوچک داشت ، ولی گام بـه گام بـه پیچیدگی، بهبود کیفی، انطباق با شرایط و کمال وجودی رسید . البته هر گام به منظور پیدایش هر موجود بـه سادگی برداشته نشده هست . وقتی درون طول مـیلیونـها سال ، تجربیـات روی هم انباشته مـی شود، شما این احتمال بسیـار بعید را مـی توانید بـه تحقق رسیده ببینید، همچون مغز انسان و باران جنگل ها . این حقیقت حتما ما را علیـه این ادعای خیـالی، کـه هر چیزی کـه بسیـار پیچیده و دشوار بود حتما حتماً خدائی آن را انجام داده باشد، هشدار دهد.


کالینز: اما من بین نظریـه پروفسور داوکینز، با اینکه خدا جهان را طراحی کرده باشد، ناسازگاری نمـی بینم.
• چه زمانی این واقعه (آفرینش) ممکن هست اتفاق افتاده باشد؟


کالینز: خارج از طبیعت . خدا همچنان خارج از زمان و مکان است. بنابراین درون لحظه ی آفرینش جهان، خدا ممکن هست تکامل را بـه جریـان انداخته باشد، با تمام علم و دانش نسبت بـه تحولات بعدی آن . و چه بسا همـین مناظره ای کـه اکنون مـی کنیم، درون علم خدا بوده است. این واقعیت کـه او مـی تواند هم آینده را پیش بینی کند و هم بـه ما اختیـار و آزادی عمل عنایت کند، کاملاً پذیرفتنی است.


داوکینز: اما من فکر مـی کنم این خطای فاحشی هست ! اگر خدا مـی خواست جهان و انسان را بیـافریند، این کمـی عجیب بـه نظر مـی رسد کـه یک راه غیر عادی را انتخاب کرده باشد. یعنی ده بیلیون سال قبل آفرینش را آغاز کرده باشد، بعد از آن چهار بیلیون سال هم صبر کند که تا انسانی را بـه وجود آید کـه استعداد پرستش داشته باشد، بخواند و بقیـه کارها را کـه مذهبی ها بـه ان علاقمندند انجام دهد!


کالینز: ما چهی هستیم کـه بخواهیم بگوئیم این شیوه عجیبی بوده است؟ من فکر نمـی کنم قرار خدا چنین هست که همـه تصمـیماتش به منظور ما آشکار و بدیـهی باشد. اگر او خدائی باشد کـه ما حتما بدون اجبار و اکراه ، او را طلب کنیم، درون این صورت آیـا نباید به منظور او معقول باشد کـه مکانیسم تکامل را بـه کار باشد بدون آنکه بخواهد (دلایل و) نقش خود درون آفرینش را بـه وضوح و آشکارا به منظور ما بیـان کرده باشد؟


• درون کتاب های هر دوی شما مطرح شده هست که اگر هر کدام امور ثابت و استوار ششگانـه درون جهان تغییر مـی کرد، زندگی درون این سیـاره غیر ممکن مـی شد. دکتر کالینز آیـا مـی توانید شما مثالی بزنید.


کالینز: بلی، قوه ثابت جاذبه، اگر بـه اندازه یک درصد بیلیون مـیلیون (1014) تفاوت مـی کرد توسعه جهان بعد از انفجار اولیـه (Big Bang) بـه آن صورت کـه به شرایط کنونی بینجامد اتفاق نمـی افتاد. شما اگر بـه شواهد نگاه کنید، بسیـار دشوار مـی نماید کـه بگوئیم آن تحولات کاملاً شانسی (تصادفی) بوده است. اما اگر وجود یک طراح یـا خالق را بارو کنید، این موضوع ، دلیل و منطقی قوی ای به منظور توضیح آنچه کـه به وقوع پیوسته هست به دست مـی دهد. درون غیر این صورت، توضیح اینکه چگونـه این تحولات ـ بـه عنوان مثال همـین وجود ما ـ سر زده است، بسیـار مشکل خواهد بود.


داوکینز: مردمـی کـه به خدا معتقد هستند، چنین نتیجه گیری مـی کنند کـه باید حتماً یک نیروی غیبی وجود داشته باشد کـه دائماً با عوامل ثابت شش گانـه جهان ور برود و آنـها را تنظیم کند و این استدلال کـه چون امکان این تحولات ، فوق العاده بعید است، بعد وجود خدائی لازم هست . بـه فیزیکدانـها حرفهای دیگری دارند، یکی اینکه این شش اصل ثابت ، لایتغیر هستند. برخی تئوریـهای منسجم نـهایتاً نشان خواهند داد کـه این دو اصل ثابت ( همچون محیط دایره و قطر آن ) کاملاً قفل شده اند. درون این حالت با بـه هم پیوستگی آنـها ، امکان خطا تقلیل مـی یـابد. راه دیگر امکان چند جهانی بودن است. چه بسا جهانی کـه در آن زندگی مـی کنیم، یکی از آن جهان های بیشماری باشد کـه وجود دارد. درون بین این جهان های بی حد و حساب ممکن هست به دلیل نظم نیـافتن اصول ثابت (جاذبه و غیره) حیـاتی بـه وجود نیـامده باشد. اما درون تعداد قلیلی از آنـها، همچون جهان ما، این تعادل برقرار شده باشد.


کالینز: اینـهم یک امکان جالب است. صرفنظر از تئوریک بودن این دیدگاه شماست کـه من فکر مـی کنم غیر ممکن هست - شما چه بگوئید بی نـهایت جهان درون عالم وجود دارد کـه ما فعلاً آنـها را نمـی شناسیم، یـا بگوئید نقشـه ای وجود داشته است، من نـهایتاً درون این گفتگو بـه خدائی ایمان مـی آورم کـه جهان را طراحی و آفریده کـه به مراتب قابل قبول تر از تئوری حباب گونـه "بی نـهایت جهان" است. "اوکام" فیلسوف سده های مـیانـه (Occam) مـی گوید شما حتما بیـانی را به منظور تئوری خود انتخاب کنید کـه ساده و سر راست باشد. این نظریـه اوکامـی مرا ـ درون توضیح پیدایش عالم ـ سوی خدا هدایت مـی کند که تا به تئوری "چند جهانی" ای کـه به نظر مـی رسد بسط رشته ی تصورات و خیـالات باشد.


داوکینز: من قبول مـی کنم ممکن هست چیزهایی باشد کـه به مراتب دورتر و درک نی تر باشد از آنچه ممکن هست تصور کنیم. اما چیزی کـه من نمـی فهمم این هست که چرا شما از حربه غیر محتمل بودن (ادعای من) استفاده مـی کنید، اما خودتان بیـان خود را بـه وادی اعتقاد بـه خدا پرت مـی نمایید کـه به همان اندازه غیر محتمل است؟


کالینز: خدای من به منظور من غیر محتمل نیست. او هیچ نیـازی بـه قصه آفرینش (برای اثبات خود) ندارد و نیـاز ندارد کـه از طریق دیگری نشان داده شود. "خدا" پاسخی بـه همـه سئوالات درباره اینکه "چگونـه ممکن هست این عالم بـه وجود آمده باشد" مـی باشد.


داوکینز: اما من فکر نمـی کنم این مطلب درون واقع اصل و اساس موضوع مـی باشد . اساسا کوششی ، منصفانـه و در خور تقدیر علمـی هست که شخص جستجو کند از کجا این شگفتی ها بـه وجود آمده اند؟ آقای دکتر کالینز مـی گوید "کار خدا نیست، و خدا نیـاز بـه توضیح ندارد، زیرا خدا خارج از آنـهاست". بسیـار خوب، اما این فرار از مسئولیت پاسخگویی است. دانشمندان چنین روشی ندارند، بلکه مـی گویند: "تحقیق مـی کنیم و تلاش مـی نمایئم که تا بفهمـیم".


کالینز: مسلماً حتما تلاش ها ادامـه یـابد که تا روشن شود کـه آیـا مـی توان بـه شواهدی به منظور چند جهانی بودن رسید و اینکه چرا از آن مـیان، جهان ما بـه چنین نظمـی رسیده است، اما اعتراض من این هست که چرا حتما دخالت هر گونـه عامل خارجی درون این زمـینـه نادیده گرفته شود؟ این، از جمله نظرات منفی و تخریبی هست که ما انسانـها را بـه سئوالاتی از قبیل آنکه: چرا من اینجا هستم؟ بعد از مرگ ما چه پیش خواهد آمد؟ و آیـا خدایی هست؟ مـی برد. اگر اینگونـه سئوالها را بـه عنوان اینکه بی تناسب و بی معنا هستند طرد کنیم، درون بررسی خود از طبیعت، بـه احتمال صفر به منظور خدا مـی رسیم ؛ زیرا قانع کننده نبوده و ما را بـه دلایل اثباتی نمـی برد، ولی چنانچه ذهن ما پذیرای امکان وجود خدا باشد، آنگاه متوجه جوانبی از عالم وجود مـی شویم کـه با آن نتیجه گیری ، تطبیق مـی کند.


داوکینز: بـه نظر من بهترین رویـه این هست که بگوئیم ما درون این زمـینـه ها جاهلیم و نیـازمند تلاش و تحقیق درون این موارد هستیم. اما اینکه ناگهان مطرح نمائیم پاسخ (همـه سئوالات و علت العلل همـه پدیده ها) خداست، درون را بـه روی هرگونـه بحث و تحقیقی مـی بندد.


• بعد آیـا مـی تواند پاسخ خدا باشد؟
داوکینز:
ممکن هست چیزی باوری و عظیم و خارج از درک فهم امروزی ما وجود داشته باشد.
کالینز: آری، وجود دارد . و او خداست.
داوکینز: بلی، او مـی تواند هر یک از بیلیوم خدایـان باشد. ممکن هست خدای مریخ و یـا خدای ساکنان سرزمـین "آدم اسب ها" باشد. شانس اینکه او خدای خاصی باشد، مثل - یـهوه خدای عیسی، بسیـار جزیی است، حداقل بـه عهده شماست کـه ثابت کنید او چنین است.
• سفر پیدایش درون تورات بسیـاری از پروتستانـها را بـه مخالفت با فرضیـه تکامل هست و عده ای از ایشان اصرار مـی ورزند کـه کره زمـین فقط شش هزار سال دارد !
کالینز:
برخی معتقدان مخلص هستند کـه فصول 1 و 2 سفر پیدایش را با معانی "تحت الفظی" درون نظر مـی گیرند، کـه البته با معلومات امروزی ما از عمر عالم یـا (رشته حیـات و) ارتباط موجودات با یکدیگر مغایر است. "آگوستین" مقدس گفته هست که امکان فهم آنچه درون سفر پیدایش آمده هست برای ما وجود ندارد. منظور از مطالب کتاب مقدس، ارائه یک کتاب علوم طبیعی نبوده است. بلکه منظور آن بوده کـه توضیح داده شود خدا بوده، ما کـه هستیم و ارتباط ما با خدا چگونـه حتما باشد. آگوستین خصوصاً درباره برداشت تنگ نظرانـه ـ کـه ایمان را بـه خطر مـی افکند ـ هشدار مـی دهد. حال اگر ما از آن تفاسیر ساده لوحانـه فاصله بگیریم، آنچه انجیل مـی گوید بـه تئوری "بیگ بنگ" تطبیق مـی شود.


داوکینز: فیزیکدان ها همچنان تئوری بیگ بنگ را بررسی مـی کنند و ممکن هست نـهایتاً بتوانند ـ یـا نتوانند ـ آن را حل و فصل کنند. بـه هر حال آنچه دکتر کالینز، یـا اگر مـی توانم شما را فرانسیس صدا کنم؟.....
کالینز: خواهش مـی کنم ریچارد، حتماً.
داوکینز: آنچه کـه فرانسیس درون مورد سفر پیدایش اکنون مـی گوید، البته مربوط بـه کشمکش های خصوصی کلامـی بین او و همقطاران بنیـاد گرایش مـی باشد.


کالینز (با خنده): آن کشمکش ها نـه چندان خصوصی بلکه نسبتاً درون صحنـه عمومـی بوده هست !
داوکینز: البته جایگاه من درون آن گونـه مباحثات بین مشا و آن بنیـان گرایـان نیست مگر آنکه فقط پیشنـهاد مـی کنم ایکاش از زحمات خود مـی کاستید و صرفاً تاریخ زمان را بـه آنـها گوشزد مـی کردید . براستی چرا انسان وقت خود را با این دلقک ها تلف کند؟


کالینز: ریچارد، من فکر مـی کنم کـه ما هیچ خدمتی بـه علم و ایمان نخواهیم کرد اگر آن مردمان صادق و با حسن نیت را این گونـه بنامـیم. چنین رفتاری ، این مردمان باصطلاح بنیـادگرا را درون موضع خود سرسخت تر مـی کند. ملحدان بعضی اوقات درون این زمـینـه کبر مـی ورزند . واقعا برچسب حماقت بر مؤمنان زدن، هیچ کمکی بـه موقعیت شما نخواهد کرد.
دکتر کالینز،رجعت عیسی بخش مـهمـی از ایمان مسیحی است، ولی آیـا آن ـ همراه با موضوع بکرزایی (مریم) و معجزات دیگر ـ راه و روش های علمـی را کـه بر ثبوت قوانین طبیعت تکیـه دارد، نفی نمـی کند؟
کالینز: اگر شما خدا را خارج از طببیعت (زمان و مکان) مـی پذیرید، آنگاه هیچ اشکالی ندارد کـه خدا اراده نماید امری از خارج (مافوق) قوانین طبیعت انجام دهد. اگر قوانین طبیعت از خداست، چرا خدا قادر نباشد آنـها را ـ زمانی کـه به دلایلی اراده نماید ـ بشکند؟ (واضع قوانین خود اسیر قوانینش نیست). و اگر شما الوهیت عیسی را بپذیرید ـ کـه من مـی پذیرم ـ آنگاه رجعت او فی نفسه، غیر منطقی نیست.


• آیـا قبول معجزات علم را بـه یک سو نمـی افکند؟
کالینز: بـه هیچ وجه، اگر شما درون جبهه ی من قرار گیرید، از جمله مواردی کـه علم و ایمان مـی توانند یکدیگر را لمس کنند، درون بررسی معجزات است.
داوکینز: اگر بخواهیم درون را بـه روی بررسی های سازنده بـه بندیم، درون همـین واژه ی معجزات است. به منظور فردی درون قرون وسطی، رادیو معجزه بود. انواع چیزها ممکن هست (در آینده) اتفاق بیـافتد کـه طبق دانش امروزی معجزه مـی باشد، درست مثل تلقی علم قرون وسطی از هواپیمای بوئینگ 747 امروزی ! فرانسیس مرتب تکرار مـی کند
« از موضع یک انسان مومن (چنین و چنان) » ، اما بـه محض آنکه شما خریدار ایمان درون مسایل مـی شوید بلافاصله تردیدهای طبیعی خود را از دست مـی دهید و همچنین ـ متأسفم کـه بگویم ـ اعتبار علمـی خود را. ببخشید اگر بـه صراحت سخن مـی گویم.


کالینز: ریچارد ، من تصادفاً با بخش اول گفته هایت موافقم. ولی بـه این جمله کـه فهم علمـی من درون رده ای کمتر از شماست، بـه شدت معترضم. تفاوت ما فقط درون اینجاست کـه من درون مفروضات (و تفکرات) خویش خدا را درون نظر مـی گیرم و تو نمـی گیری.
• دکتر کالینز، شما اخلاق انسانی را نـه فقط موهبتی الهی، بلکه قرینـه ای بر وجود خداوند دانسته اید؟
کالینز: پژوهش های بسیـاری طی 30 یـا 40 سال گذشته ( بـه قول عده ای، کاوش های جامعه شناختی تکاملی ) انجام شده که تا مشخص سازد کـه ما احساس اخلاقی خود را از کجا مـی گیریم و چرا ایثار و فداکاری را ارج مـی نـهیم. پاسخ ها معمولاً مبتنی بر بقاء نسل است. اما اگر شما معتقد باشید ـ و ریچارد درون این باره مصرّ مـیباشد ـ کـه انتخاب طبیعی بنا بـه شخص بوده و گروهی نیست، آنوقت چگونـه ممکن هست فردی DNA (و حیـات) خود را بـه خطر افکند و به خاطر کمک بـه دیگری، شانس تولید مثل خویش را از دست بدهد؟ قبول دارم کـه ممکن هست ما بـه خویشان خود کمک کنیم زیرا DNAی مشترک داریم و به اشخاصی بـه این امـید کـه آنـها درون آینده بـه فریـادمان برسند کمک نمائیم. ولی (ایثارها بـه این موارد ختم نمـی شود و) ما فداکاری هایی را شاهد بوده ایم کـه بر پایـه رابطه خویشاوندی و یـا امـید بـه معوض گرفتن قابل توجیـه نیست. بـه عنوان مثال مـی توان اسکار شیندلر (Oskar Schindler) را درون نظر گرفت کـه حیـات خود را بـه خاطر نجات بیش از هزار تن یـهودی از کشتارگاه های نازی بـه خطر افکند. این، درست ، بر عاقدام درون جهت حفظ ژن یـا بقاء نسل خود هست . ما البته نمونـه های معتدل تری را از فداکاری های انسانی، همـه روزه شاهد هستیم. اکثر ما اینگونـه قابلیت ها را عطیـه الهی مـی دانیم، خصوصاً بـه این دلیل کـه ما عدالت و اخلاق را همواره با خدا مرتبط مـی خوانیم (و نزدیکی بـه خدا و جلب رضای او را نتیجه زندگی بر پایـه عدالت و اخلاق درون نظر مـی گیریم).


داوکینز: ممکن هست من هم مورد مشابهی را ذکر کنم؟ اکثر مردم مـی فهمند کـه با توسعه ژن (نسل) مرتبط است. روابط درون طبیعت، بـه تولید مثل و کپی سازی ژنی مـی انجامد. اما درون جوامع مدرن ، غالب روابط ، با وسایل جلوگیری انجام مـی شود کـه دقیقاً بـه منظور اجتناب از تولید مثل طراحی شده اند. ایثار، احتمالاً منشأهایی چون منابع دارد. ما، درون گذشته ی ما قبل تاریخ، درون خانواده های وسیع مـی زیستیم کـه مملو از اعضای متعدد بود و در پیشبرد منافع و خواسته ها با آنـها فعال بودیم ، زیرا ژن مشترک با آنـها داشتیم. حال، درست مثل مردمانی کـه با استفاده از وسایل جلوگیری ، ارتباط برقرار مـی کنند، اما توجه ندارند کـه انگیزه این ارتباط ، تولید بچه است، بـه فکر ما هم خطور نمـی کند کـه دلیل کمک ما بـه سایرین بر پایـه شرایطی هست که اسلاف ما داشته و در گروه های کوچک زندگی مـی کرده اند. این، بـه نظر من بهترین دلیلی هست که مـی تواند منشأ تمایل ما را بـه اخلاق و خوبی (به دیگران) توضیح دهد.


کالینز: این بحث شما کـه شریف ترین اعمال انسانی را ناشی از خودآگاهی از رده داروینی مـی داند، ظلم بـه احساس مطلقی هست که همـه ما از خوب و بد داریم. فرضیـه ی تکامل ، ممکن هست برخی رفتارهای اخلاقی را توضیح دهد، ولی نمـی تواند اهمـیت واقعی آنـها را روشن سازد. ما اگر فقط روند تکاملی را درون نظر بگیریم، بـه اینجا مـی رسیم کـه اساساً "خوب" و "بد"ی وجود ندارد. اما موضوع به منظور من مـهم تر از اینـهاست. نـهاد اخلاقی ما بما مـی گوید کـه خالقمان ـ خداوند ـ فقط خلق نکرده و این عالم را (برای ابراز هنرمندی) بـه پا نداشته، بلکه علاقمند بـه انسان و خیرخواه او بوده است. زیرا بـه نظر مـی رسد کـه منحصراً انسان ـ درون مـیان اینـهمـه موجودات کره زمـین ـ بـه این شعور اخلاقی رسیده است. آنچه کـه شما (ریچارد) مـی گوئید القاء مـی کند کـه اخلاق ، پروش یـافته با فرآیند تکامل "خوب" و "بد" هیچ معنایی ندارد، آیـا غیر از این است؟


داوکینز: حتی همـین سئوال شما هیچ معنایی به منظور من ندارد. "خوب" و "بد"، من فکر نمـی کنم درون آن بالا قرار دارند و یـا چیزی بـه این نام درون جایی وجود دارد. من فکر مـی کنم از وقایعی کـه اتفاق مـی افتند برخی "بد" و برخی "خوب" اند.
کالینز: من فکر مـی کنم تفاوت اساسی بین ما همـین هست و خوشحالیم کـه آن را تشخیص دادیم.


• دکتر کالینز، من مـی دانم کـه شما مایلید درب جدیدی بـه روی تحقیقات سلول های بنیـادی (Stem-cell) گشوده شود. ولی آیـا این حقیقت کـه "ایمان" باعث شده عده ای درون این باره بـه مخالفت برخیزند، این نظریـه را پیش نمـی آورد کـه مذهب سدّ راه تحقیقات علمـی به منظور نجات جان انسانـهاست؟


کالینز: ابتدا اجازه دهید تصریح کنم کـه من بـه عنوان فردی غیر مسئول و در موضع یک شـهروند عادی سخن مـی گویم، نـه بـه عنوان عضوی از سازمان دولتی ایـالت متحده آمریکا. این برداشت کـه اهل "ایمان" کلاً مخالف تحقیقات درون زمـینـه ی سلولهای بنیـادی هستند ، هیچگونـه مبنای آماری ندارد. درون حقیقت بسیـاری با باورهای عمـیق مذهبی، عقیده دارند کـه این موضوع وانـه های دینی برخوردار است.


• اما درون برابر مردمـی کـه موضعشان بجای دلیل و منطق بر پایـه "متن مقدس" شکل گرفته ، دانشمندان علوم چکار مـی توانند ند؟
کالینز: ایمان، نقطه مقابل منطق نیست. ایمان، قرارگاه استدلالی دارد، با افزوده ای از وحی خداوندی. بنابراین مباحثاتی بین دانشمندان علوم و مؤمنان درون مـی گیرد ، اما چنین نیست کـه دانشمندان یـا اهل ایمان، همواره دقیق و درست با مسایل برخورد کنند. چوب قضاوتهای دانشمندان را تعلقات حرفه ای آنـها تحت تأثیر قرار دهد و ایمان خالص و واقعی نیز کـه به مانند آب صاف و شفاف هست ـ متأسفانـه درون ظروف زنگ زده ای ریخته شود کـه نامشان انسان هست و نتیجتاًَ چه بسا اصول خالص ایمانی درون جریـان کشمکش ها قربانی شود.


داوکینز: به منظور من، مسایل اخلاقی چون تحقیقات درباره سلولهای بنیـادی، از این جهت مطرح مـی شود کـه آیـا رنجی پیش مـی آورد یـا خیر؟ درون این حالت مسلماً رنجی نیست. آن نطفه اولیـه (Embryo) قطعاً اعصابی ندارد (که رنج و درد احساس کند) ؛ ولی این، موضوعی نیست کـه در بحث های عمومـی مطرح مـی شود. بلکه موضوعی کـه مطرح مـی سازد این هست که آیـا نطفه اولیـه ، بشر هست یـا خیر؟ حال اگر شما مطلق گرای اخلاقی باشید، پاسخ مـی دهید: آری نطفه ی اولیـه ، انسان هست و بنابراین رفتار خاص اخلاقی مـی طلبد. البته مطلق گرایی اخلاقی الزاما نتیجه مذهب نیست ، ولی معمولاً با مذهب همراه است. ما حیوانات را درون سلاخ خانـه ها سر مـی بریم و آنـها اعصاب دارند و رنج مـی برند، ولی اهل ایمان را مشکلی درون این باره نیست.


کالینز: آیـا انسانـها کلاًٌ اهمـیت اخلاقی بیشتری ازها ندارند؟
داوکینز: شاید انسانـها چون قابلیت منطق شناسی و دلیل آوری دارند، از مسئولیت اخلاقی بالاتری برخوردار باشند.
• آیـا هر یک از شما آقایـان نقطه نظر نـهایی و یـا نتیجه گیری ای دارد کـه بیـان کند؟


کالینز: من فقط مـی خواهم بگویم کـه بعد از ربع قرن فعالیت درون علوم تجربی و زندگی ایمانی، من هیچ مانعی درون موافقت با ریچارد درون تمام آنچه کـه در مورد طبیعت و عالم تکوین مـی گوید، نمـی بینم. درون عین حال مـی گویم ـ و این مطلب را مـی پذیرم ـ کـه چه بسا سئوال هایی درون مورد عالم هستی وجود دارد کـه علوم نمـی توانند پاسخ گویند. سئوالهایی کـه مـی پرسد "چرا؟"، بـه جای آنکه بپرسد "چگونـه؟". علاقه من، دانستن پاسخ بـه "چرا"هاست کـه این پاسخ ها را درون مقولات ایمانی و روحانی خود مـی یـابم، بـه صورتی کـه به هیچ وجه استقلال فکریم بـه عنوان یک کنشگر درون علوم تجربی، وجه المصالحه قرار نمـی گیرد.


داوکینز: فرانسیس، فکر من آنقدرها هم کـه شما تصور مـی کنید و گهگاه اشاره داشتید، بسته نیست. ذهن من سوی همـه تحولات زیبا و امکان پذیر درون آینده، باز است. تحولاتی کـه حتی درون رؤیـاها نمـی گنجد. آنچه کـه من درباره اش تردید دارم این هست که هر آنچه درون آینده قرار هست اتفاق بیـافتد حتماً وقایعی باشد کـه مردم از طریق مذاهب شنیده و انتظار و باور دارند. درون آغاز بحث کـه گفتگوی ما درباره منشاء و پیدایش عالم و ضرایب فیزیکی بود، من آنچه را کـه منطقی فکر مـی کردم درون مخالفت با "طراح هوشمند ماوراء الطبیعه" ارائه دادم. البته این ایده ی طراح هوشمند ماوراءالطبیعه بـه نظر من نظریـه ارزشمندی هست که اگر چه قابل نقد هست ، ولی بـه هر حال شکوهمند و قابل احترام هست و مـیخواهیم بگوییم.خدایـان المپ یـا مرگ عیسی بر صلیب را شایسته آن جلال و شکوه نمـی بینم. اینگونـه امور بـه نظر من محدودیت بخشی (به آن بی نـهایت) است. اگر خدایی وجود دارد ماوراء این حرف ها و فراتر از آن چیزی هست که خداشناسان مذاهب ارائه داده اند.


پی نوشت ها 
2. Richard Dowkins
3. Frances Collins
4. Schonbom
5. Yale University Psychologist Paul Bloom
6. The God Delusion
7. Sam Harris
8. Daniel Dennett
9. Tufts University
10. Breaking the Spell : Religions a Natural Phenomenon
11. Marc hauser . Moral Minds
12. Levis Wolpert . Six impossible Things Before Breakfast
13. Victor Strenger . God : The Failed Hyphothesis
14. Ann Druyan . Widow od Cart Sagan . The Varieties of Scientific Experience
15. Scripture ( متون مقدس مسیحی )
16. Periodic Table
17. Stem Cells
18. Stanford University Biologist Joan Roughgarden .Evolution and Christian Faith
19. Edward O . Willson . The Creation : An Appeal to Save Life on Earth
20. National Human Genome Research Institute
21. Co – mapping 3 Billion Biochemical Letters
22. Meriwether Lewis
23. The Language of God : A Scientist Presents Evidence for Belief

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت




[آیت الله علوی بروجردی مبلغان علمای بلاد مشی اعتدالی داشته باشند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 31 Jul 2018 07:56:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com