صفحه اینستگرام مهرداد نییورک

. این سفر با سفرهای یـه قبل یـه تفاوت مـهم داشت . من یـاد گرفتم کـه برای گرفتن یـه عخوب حتما بیشتر خطر کنم . حتما بیشتر از خونـه و راحتی فاصله بگیرم . یـه تفکری کـه خیلی مـی بینم بینایی کـه عکاسی مـی کنن اینـه کـه تا یـه عخوب مـی بینن مـیگن (( ما هم اگر اونجا بودیم این عرو مـی گرفتیم.)) بـه نظرم عکاسی فقط فشار دکمـه ... .
این سفر با سفرهای یـه قبل یـه تفاوت مـهم داشت . من یـاد گرفتم کـه برای گرفتن یـه عخوب حتما بیشتر خطر کنم . حتما بیشتر از خونـه و راحتی فاصله بگیرم . یـه تفکری کـه خیلی مـی بینم بینایی کـه عکاسی مـی کنن اینـه کـه تا یـه عخوب مـی بینن مـیگن (( ما هم اگر اونجا بودیم این عرو مـی گرفتیم.)) بـه نظرم عکاسی فقط فشار دکمـه نیست . این سفر ها و کشف ها هم وظیفه ی یـه عکاس محسوب مـیشـه ... لوکیشن ویدیو مربوط بـه کویر شـهداد ، دره ی راگه، کویر یزد و تنگه ی ناشناخته ( ابورامـین😂 ) هستش .

. نگین چند روز پیش نوشت اون موقع کـه اینستاگرام ساده تر بود با ای اغراق شده بهتر نبود؟ چرا بهتر بود خیلی بهتر بود بـه هم گیر نمـی دادیم چرا استوری بارون و برف مـیذاری فکر نمـی کردیم زندگیـامون حتما رنگی و خوشگل و با کلاس باشـه عگذاشتن فقط به منظور شیر یـه حال خوب بود نـه ادای حال خوب درآوردن فکر نمـی ... .
نگین چند روز پیش نوشت اون موقع کـه اینستاگرام ساده تر بود با ای اغراق شده بهتر نبود؟
چرا بهتر بود خیلی بهتر بود بـه هم گیر نمـی دادیم چرا استوری بارون و برف مـیذاری
فکر نمـی کردیم زندگیـامون حتما رنگی و خوشگل و با کلاس باشـه
عگذاشتن فقط به منظور شیر یـه حال خوب بود نـه ادای حال خوب درآوردن
فکر نمـی کردیم فیک بودن و فیلسوف و روشن فکر بودن مده و با کلاس تره
سفر بک پک رفتن خیلی شیکه
کویر رفتن خوبه ولی
ادم کـه تو برف خوشحالی نمـی کنـه
مـیشینـه تو خونـه گیر مـیده بـه استوری های ملت و سنگ کارتن خوابارو بـه زدن.
دیروز صدای خنده ادمارو داشتم مـی شنیدم همـه بـه هم لبخند مـی زدن همـه خوشحال بودن
پس چطوری مـی تونـه از هر ۲ که تا استوری اینستاگرام و توییتر یکیش گیر بـه استوری برف ملت باشـه؟
از اینکه احساس مـی کنم منم چقدر دارم دچار خودی مـیشم حالم از خودم بـه هم مـی خوره.
.
کاش یـادمون بیـاد آدم معمولی باشیم
آدم معمولی بودن قشنگه
از حال خوب هم خوشحال بشیم
کی فکر کردیم متفاوت بودن قشنگ تره؟
.
این عباشـه کـه یـادم بمونـه چقدر دیروز واقعی خندیدیم
چقدر خوش گذشت
چقدر دلمون مـی خواست عبگیریم نـه برا اینکه قشنگ باشیم
برا اینکه یـادگاری بمونـه کـه چقدر خوشحال بودیم با اون همـه اتفاق بد روز قبلش ،
مـی تونیم انقدر با هم بخندیم و حتی یـادمونم نباشـه شب قبلش حالمون چقدر بد بود.

دنبال یـه کپشن زیبا مـیگشتم کـه بزارم زیر این عهرچی گشتم چیزی واسه این عدو نفره پیدا نکردم . اگه تنـها بودم مـیتونستم روش مانور بدم،با یـه جمله شاد یـا غمگین یـا یـه موضوع اجتماعی وسیـاسی ولی حالا اونم کنارمـه بهزاد و مـیگم. البته ما همـیشـه با همـیم غیر از یـه مدت کوتاه اجباری کل سی و پنج سال و با هم بودیم. حسهای ... دنبال یـه کپشن زیبا مـیگشتم کـه بزارم زیر این عهرچی گشتم چیزی واسه این عدو نفره پیدا نکردم .
اگه تنـها بودم مـیتونستم روش مانور بدم،با یـه جمله شاد یـا غمگین یـا یـه موضوع اجتماعی وسیـاسی ولی حالا اونم کنارمـه بهزاد و مـیگم.
البته ما همـیشـه با همـیم غیر از یـه مدت کوتاه اجباری کل سی و پنج سال و با هم بودیم.
حسهای مشترک زیـادی داریم و فکر هم و مـیخونیم کـه این زیـاد خوب نیست .تو نوجوونی واسه خاطر همـین حس مشترک کلی باهم دعوا مـیکردیم کـه البته بهونـه دعوامون سر یـه چیز دیگه بود ولی احتمال زیـاد جدلمون سر یـه نقطه مشترک بود کـه نیـاز بـه یـه بهونـه دیگه داشت.
این کـه یکی کنارت باشـه و همچی رو بدونـه گفتن بهش بفهمـه بد نیست.
چون اون تنـهای هستش کـه نیـازی نمـیبینی کـه بهش توضیح بدی.🍁🍂🍒🍒
@Hossein.mousavi192
ممنون بابت عکس🌹

امروز سالروز تاسیس شرکت سامسونگ درون کره بود. اگر حوصله نداشتید کل مطلب رو بخوندید فقط این یک جمله رو بخونید لطفا و عمـیق بهش فکر کنیم؛ شرکت سامسونگ تنـها درون سال گذشته چند برابر صنعت نفت ایران سودآوری داشته است. ____________________________ سامسونگ درون سال ۱۹۳۸ درون شـهر تائگو کره جنوبی توسط لی ... امروز سالروز تاسیس شرکت سامسونگ درون کره بود.
اگر حوصله نداشتید کل مطلب رو بخوندید فقط این یک جمله رو بخونید لطفا و عمـیق بهش فکر کنیم؛
شرکت سامسونگ تنـها درون سال گذشته چند برابر صنعت نفت ایران سودآوری داشته است.
____________________________
سامسونگ درون سال ۱۹۳۸ درون شـهر تائگو کره جنوبی توسط لی بیونگ-چول تأسیس شد.این واژه درون زبان کره ای بـه معنی سه ستاره است. کار این شرکت بـه عنوان صادر کننده ماهی خشک و آرد بـه چین شروع شد و البته بعد ها واردب و کارهای دیگر هم گردید. از جمله بیمـه عمر و تولید منسوجات. شاخه سامسونگ الکترونیکز درون سال ۱۹۶۹ تأسیس شد.اولین گوشی تلفن همراه سامسونگ سال ۱۹۹۵ تولید شد کـه گفته مـی شود رییس شرکت بعد از اینکه دید گوشی خوب کار نمـیکند تمام انبار گوشی تولید شده را سوزاند. سپس درون سال ۱۹۹۹ یکی از تلفن‌های همراه خود را با قابلیت اتصال به اینترنت عرضه کرد و سر انجام صنعت موبایل تبدیل شد بـه سودآورترینب و کار سامسونگ.
امروزه ردپای سامسونگ درون بیشتر تجارتهای پرسود دنیـا دیده مـیشود ؛ ازتولید لوازم خانگی و برقی و دیجیتال گرفته که تا صنایع پترشیمـی و در بیش از صد کشور جهان فعالیت مـیکند.
______________________
پینوشت ها؛
هر چند سامسونگ درون چند مورد دل ما ایرانی ها را آزرده کـه نیـاز بـه یک بحث جداگانـه دارد و بیشتر بـه دنیـای بی پدر و مادر سیـاست برمـیگردد اما من احساس مـیکنم درحال حاضر پر استفاده ترین گوشی درون کشور ما باشد.(منبع آماری ندارم فقط احساسم رو با شما درون مـیون گذاشتم)
______________________
این عسامسونگ بنده هست که یکی از صمـیمـی ترین دوستان من درون چند سال اخیر بوده. عبرای اولین روزی هست که آن را فعال کردم و رسما مورد استفاده قرار دادم. با تشکر از گوشی قبلتریش کـه این عرو ثبت کرد.😂😂 نوکیـا سی سون عزیزم.
با اینکه بعدا گوشی مثلا پیشرفته تر و بهتری گرفتم اما بـه دلایلی از جمله اینکه ایشون روابط عمومـی قوی تری نسبت بـه اون گوشی فیسو دارد باهاش احساس صمـیمـیت بیشتری مـیکنم.
___________________
راستی گوشی باز نیستم.

. این‌ عمربوط بـه ده-یـازده سال پیش است. هنرستان پیـام. پوریـا احمدی کـه حالا بعد از ده-یـازده سال این عها را به منظور من فرستاده جزو سه-چهار نفری بود کـه گوشی موبایل دوربین دار داشت(تاثیر مستقیم ژن خوب درون داشتن امکانات رفاهی بیشتر). کله شقی من درون اعتراض بـه معلم و شیطنت من با وجود اینکه یکی از سرگروه های ... .
این‌ عمربوط بـه ده-یـازده سال پیش است. هنرستان پیـام. پوریـا احمدی کـه حالا بعد از ده-یـازده سال این عها را به منظور من فرستاده جزو سه-چهار نفری بود کـه گوشی موبایل دوربین دار داشت(تاثیر مستقیم ژن خوب درون داشتن امکانات رفاهی بیشتر). کله شقی من درون اعتراض بـه معلم و شیطنت من با وجود اینکه یکی از سرگروه های کارگاه عمران هنرستان بودم و خرخوان با مـهدی عبدی کـه همـیشـه آویزان از معلم ها بود، ریـاضی اش بهتر از من بود و ادبیـاتش ضعیف تر، ترسیم معماری من بهتر بود و استاتیک م ضعیف تر مشخص است. هردو اهل دعوا بودیم و فرار زودتر از موعد از دیوار هنرستان. اصلا شبیـه خرخوان ها نبودیم با اینکه هردو‌ بابت گرفتن نمره ۲۰ و دیگری ۱۹ چنان پزی بـه هم مـی دادیم کـه انگار چه خبر است. دلم با این عضعف رفت به منظور روزهایی کـه تنـها دغدغه مان این بود کـه ساعت ۲ بشود و مسیر هنرستان که تا خانـه را نان بربری بزنیم با نوشابه! از هزار چلوکباب نایب خوشمزه تر بود و توانایی سیر ۷ کارگر را داشت ما کـه دانش آموزان طفلی بیش نبودیم 😀 البته کـه شاخ گذاشتن به منظور معلم‌ها کار خوبی نیست و انتخاب من همچنان پونز روی صندلی هست 😋

. هوالواقف علی السرائر و الضمائر . . . تو مـی روی سفر اما ، روایتش با ما حکایت سفر و عشق و محنتش با ما . پیـاده رفتنِ که تا کربلا ، به منظور شما شکستِ بغض گلو ... آه غربتش با ما . شلوغی حرم اربعین به منظور شما اتاق و عحرم ، کنج خلوتش با ما . طواف درون حرم و قتلگاه ، مال شما مرور مقتل و ذکر مصیبتش با ما . ضریح ... .
هوالواقف علی السرائر و الضمائر
.
.
.
تو مـی روی سفر اما ، روایتش با ما
حکایت سفر و عشق و محنتش با ما
.
پیـاده رفتنِ که تا کربلا ، به منظور شما
شکستِ بغض گلو ... آه غربتش با ما
.
شلوغی حرم اربعین به منظور شما
اتاق و عحرم ، کنج خلوتش با ما
.
طواف درون حرم و قتلگاه ، مال شما
مرور مقتل و ذکر مصیبتش با ما
.
ضریح درون بغل و بوسه ها به منظور شما
"زهی نبود سعادت" ملامتش با ما
.
نماز عاشقیِ زیر قبه مالِ شما
و سجده های مکرر بـه تربتش با ما
.
تو مـی رسی بـه وطن با تمام خاطره ها
شنیدن از سفر و اشک حسرتش با ما
.
.
تمام آرزویم این شده بگوید عشق:
دلی شکسته چنین ... حال ، دعوتش با ما
.
#زهرا_هدایتی
.
.
.
.
عنوشت:
عزیزی مـی گفت آدم ها خیلی وقت ها خودشان به منظور خودشان رنج درست مـی کنند با همـین عها و فیلم هایی کـه در لحظات خوشی شان ثبت و ضبط مـی کنند ،که قرارست بعدها ورق زدنشان بشود مایـه ی حسرت ، سبب آه ... کـه بشود استخوانِ بغض و گیر کند درون گلو
کسی چه مـی دانست این عهایی کـه پارسال به منظور ثبت لحظات خوش سفر #اربعین گرفته بودم ، امسال قرار هست بشود نمکی کـه هر ثانیـه بـه زخم جاماندگی ام پاشیده شود ...
.
#نشدم_نوکر_خوبی_به_درت_حق_داری
#اربعین_داغ_حرم_را_به_دلم_بگذاری
#باشد_حسین_کرب_و_بلا_مال_خوب_ها
#شب_جمعه
#جامانده
#کربلا

خوب این روزها بحث ازدواج سلطنتی داغ هست و هر پیجی یک‌ عاز صورت ساده و آرایش ملایم عروس منتشر کرده و تاکید دارند کـه چرا جامعه ی ما اینگونـه زنان و ان ، بـه جان صورت خود افتاده اند و آرایش را ملاک قرار داده اند ! آرایش های عجیب و غریب ، جراحی های پی درون پی کل بدن یک زن ، قطعأ زمانی شکل مـی گیرد کـه در جامعه ی منتخبی ... خوب این روزها بحث ازدواج سلطنتی داغ هست و هر پیجی یک‌ عاز صورت ساده و آرایش ملایم عروس منتشر کرده و تاکید دارند کـه چرا جامعه ی ما اینگونـه زنان و ان ، بـه جان صورت خود افتاده اند و آرایش را ملاک قرار داده اند ! آرایش های عجیب و غریب ، جراحی های پی درون پی کل بدن یک زن ، قطعأ زمانی شکل مـی گیرد کـه در جامعه ی منتخبی کـه زندگی مـی کند جراحی دلیل بدست آوردن آن اعتماد بـه نفس از دست رفته بـه حساب بیـاید ! صفحه ی اینستگرام من قسمت اکسپلور قطعا ویدیو هایی را به منظور من بـه نمایش مـی گذارد کـه هیچ وقت به منظور من عادی ‌نخواهد شد ! که تا زمانیکه خصوصی ترین ویدیو ها و تصاویر بدون درون نظر گرفتن حریم‌ بـه اشتراک گذاشته مـی شود ، چند بعد دارد ! ۱) هیییچ خانواده ای درون گوشـه و کنار زندگی این افراد پیدا نمـی شوند کـه نگران ارزش و مقام و آبرویشان باشند!؟ ۲) چرا برهنگی ، عادی شده ! برهنگی بـه معنای پوشیدن یک لباس معمول نیست !پوشش درون حد خصوصی ترین و شخصی ترین لباس کـه به هیچ عنوان بـه غیر از خواب بـه درد هیچ روز روشنی نمـی خورد ! ۳) هر کدام از این افراد یک قربانی بـه حساب مـی آیند کـه احتمالأ زیر دست یک قربانی دیگر و یـا تحت نظر یک قربانی زندگیشان شکل مـی گیرد ! ۴) خودشان را دوست ندارند و به هر قیمتی ، تنـها توجه مـی خواهند و دیده شدن شرط تحمل تمام این حقارت هاست ! ۵) این ها و پلنگ ها با کدام‌دنبال کننده ها که تا به این حد روحشان بیمار تایید شنیدن شده !؟مراقب ریشـه هایمان باشیم ! این تنـها دارایی هر فرد هست که با پول نمـی توان خریداری کرد ! یک انسان با یک آرایش ساده درون یک شب پرنسس نمـی شود ! یک مرد هم با یک دست کت و شلوار چند مـیلیون دلاری پرنس ! همـه چیز از همان زمانی شروع مـی شود کـه دست های کودک را مـی گیرند که تا اولین قدم هایش را درست بردارد ! چهی و چه الگویی با اولین قدم های کودکی همراه بوده ؟ آن قدم ها بـه مسیری ختم مـی شود که‌ یک زن یـا یک مرد را بـه پرنسس و پرنس تبدیل مـی کند ! مـی خواهد درون یک قصر زندگی کند یـا یک آپارتمان چند صد متری ! حواسمان باشد ، ریشـه هایمان را رها نکنیم ، ‌بی شک هیچگاه گم نمـی شویم ! این عمنتخب به منظور من اولین قدم هاییست کـه یک پرنس یـا پرنسس با ریشـه و اصل خود بر مـی دارد ! این اولین ها را به منظور تمام کودکان پاک و معصوم جهان آرزو کنیم ! گل دهند ! مست شویم‌! آمـین 🌼🍃🧡💛

‌ بچه‌ها گفتن یـه سری عازمون بگیر نزدیک مـیدون آزادی، منم گفتم دو که تا " #ساعت_طلایی داریم" نزدیک طلوع و غروب کـه رنگها کولاک مـیکنن، غروب جمعه‌اش کـه شلوغه بعد مـیمونـه طلوع، خلاصه دیروز کله سحر کشوندمشون اینجا واقعا هم سخت بود، ولی خودم تاحالا آزادی رو بـه این قشنگی ندیده بودم. ‌ یـه جورایی خودمم از اُردی ... ‌
بچه‌ها گفتن یـه سری عازمون بگیر نزدیک مـیدون آزادی، منم گفتم دو که تا " #ساعت_طلایی داریم" نزدیک طلوع و غروب کـه رنگها کولاک مـیکنن، غروب جمعه‌اش کـه شلوغه بعد مـیمونـه طلوع، خلاصه دیروز کله سحر کشوندمشون اینجا واقعا هم سخت بود، ولی خودم تاحالا آزادی رو بـه این قشنگی ندیده بودم.
‌
یـه جورایی خودمم از اُردی کـه دادم راضیم، تاحالا ندیده بودم کـه زیر برج مـیدون این همـه پرستو پرواز مـیکنـه، تو این عهم یکم معلومـه، البته اگر جزییـات بیشتر دوست دارین ببینین پست قبلی رو هم نگاه کنین. حالا اینکه چرا ازشون عگرفتم رو هم توضیح مـیدم تو یـه پست دیگه.
‌‌
راستی با زندگی شبانـه این شبهای تهران چطورین؟ خیلی جالبه کـه ماه رمضون توی ایران خود بـه خود رنگ نایت‌لایف گرفته، یـه جورایی مردم یـه موقعیت جدید باهاش ساختن و حس و حال خوبی بـه شـهر مـیده، شـهرهایی کـه همـیشـه ساعت ده مـی‌مردن الان که تا سه صبح زنده هستن. بـه نظرم اتفاق خیلی مثبتیـه و مـیشـه خیلی مثبت‌تر هم بهش نگاه کرد.
‌
یـه موقعیته به منظور تعامل بهتر با مردم، درواقع مستقل از اینکه بـه هر علتی روزه مـیگیری یـا نمـیگیری، مـیشـه اختلاف نظر رو کنار گذاشت و با مردم شـهر تعامل کرد، بـه جای اختلاف تراشیدن و اینکه "چرا عغذا آپلود گردی قبل افطار؟" بریم بـه سمت اینکه یکم آشتی باشیم باهم هر عقیده‌ای کـه داریم، وقتی بـه قول معروف "از داخل و از خارج تحریمـیم" خودمون حداقل حال همو بی‌مورد نگیریم.
‌
با آرزوی یـه هفته خوب و مثبت
‌
#آزادی #goldenhour #bluesky
#ایران #تهران #Azadi #AzadiTower

. . این عکسها رو مـیثم مـیرزایی یک ساعتِ پیش برام فرستاد با کلی عدیگه کـه پرتابم کرد بـه سالهای خیلی دور بـه کلی خاطره ی تلخ و شیرین کـه هر کدومشون یـادآورِ روزایی هستن کـه گذشته و هیچ برگشتی هم توو کارشون نیست ، راست مـیگه مـیثم ، ععجب دنیـایی داره ، کلی برگشتیم بـه عقب ، من کـه این قیـافه ی خودمو دیگه خیلی شفاف ... .
.
این عکسها رو مـیثم مـیرزایی
یک ساعتِ پیش برام فرستاد
با کلی عدیگه کـه پرتابم کرد بـه سالهای خیلی دور
به کلی خاطره ی تلخ و شیرین کـه هر کدومشون یـادآورِ روزایی هستن کـه گذشته و هیچ برگشتی هم توو کارشون نیست ، راست مـیگه مـیثم ، ععجب دنیـایی داره ، کلی برگشتیم بـه عقب ، من کـه این قیـافه ی خودمو دیگه خیلی شفاف یـادم نیست و واسه خودمم غریبه شده ...
نمـی دونم !
به هر حال این روزگار با همـه ی پستی و بلندی و خوب و بدش درون حالِ گذره و هر چی کـه زمان مـیگذره ما آدما غریبه تر مـی شیم و به جای این کـه توو این سال ها آدمای بیشتری کنارمون باشن هر روز کمتر و کمتر مـی شن ، چی بـه سرمون اومده نمـی دونم اما ، ایمان دارم این جهانِ #بیکرانِ بی انتها با همـه ی لذتها و غمـهاش بی ارزش تر از اینـه کـه ماها چشمامونو ببندیم روو محبت و مـهرِ آدماش ، کاش مـی شد توو خیـابون و توو روزمره و زندگیـامون همـه ، همو بغل مـیکردیم و درِ گوشِ هم زمزمـه ی عشق و محبت رد وبدل مـی کردیم کـه به قولِ حافظِ بی مثال :
.
.
به مِی عمارتِ دل کن کـه این جهانِ خراب
بر آن سر هست که از خاکِ ما بسازد خشت
.
.
کاش .....
ای کاش کـه این ای کاش و اگر ها رخت بر مـی بستن از زندگیـامون ، کاش ...
.
.
#خاطره_بازی
#عجب_دنیـاییـه_این_عکس
#مستور_و_مست_هر_دو_چو_از_یک_قبیله_اند
#ما_دل_به_عشوه_ی_که_دهیم
#اختیـار_چیست؟
#بی_تفاوت_نباشیم
#زمستان_است
.
.

اهمـیت نگاه درون عکاسی، با این کلام شیوای کارتیـه برسون، قوت مـی گیرد که: عکاسی ، وسیله ی پیچیده نمـی خواهد، فقط یک چشم خوب مـی خواهد. و این عرا مـی توان مصداق مناسبی به منظور این کلام درون نظر گرفت! زیرا کـه همـه چیز بـه نگاه عکاس بر مـی گردد، بـه گزینش او از فضایی کـه پیش رو داشته است. درون واقع نمـی توان بـه عینیت ع... اهمـیت نگاه درون عکاسی، با این کلام شیوای کارتیـه برسون، قوت مـی گیرد که:
عکاسی ، وسیله ی پیچیده نمـی خواهد، فقط یک چشم خوب مـی خواهد.
و این عرا مـی توان مصداق مناسبی به منظور این کلام درون نظر گرفت! زیرا کـه همـه چیز بـه نگاه عکاس بر مـی گردد، بـه گزینش او از فضایی کـه پیش رو داشته است.
در واقع نمـی توان بـه عینیت عاکتفا کرد، زیرا آنچه روبروی ما قرار گرفته بر موارد بیشتری از آنچه کـه در سطح وجود دارد دلالت مـی کند.
آیـا ما تنـها با یک فضای روستایی روبرویم!؟ گوشـه ای معصومانـه از یک زندگی ساده!؟ با بافت دیوار، رنگ و نشانی کـه به عنوان تزیین بر درگاه مـی بینیم!
آیـا این عنمـی تواند بیشتر از این باشد!؟
آیـا صورتک این عنمـی تواند کنایـه، استعاره یـا روایتی از داستان بانویی باشد!؟ و آیـا بـه همـین اشاره ی کوتاه، عتمام مـی شود.
آیـا درگاه عمودی آبی رنگ، نمـی تواند دلالتی بر ردایی آبی به منظور بانوی درون عباشد و آیـا قفل خورده بر درب( پیراهن) نشانـه ای بر حبس و اسارت نیست...
جهت نگاه بانوی آبی پوش عکس، نمـی تواند دلالتی بر اعتراض او بر آن اسارت و حبس خود نخواسته قلمداد شود!؟
یـا شاید مـی تواند بی تفاوتی یـا تسلیم او را خاطر نشان کند! حتی اگر، فضای این عکس، انتخابی ناخودآگاه بوده باشد، نمـی توان از نشانـه های آن بـه سادگی گذر کرد، نمـی توان روحی را کـه به واسطه نگاه عکاس بر عدمـیده شده و بدان هویت و ماهیت بخشیده، نادیده گرفت.
عها گاهی درون ظاهر ساده اند اما از همـین ظواهر ساده مـی توان درون عمق بـه غنای معنا دست پیدا کرد.
.
ع: حمـید عزیزی خانقاهی
متن : شادی‌آفرین آرش
@shadiafarin.arash

. شدم مثلی کـه معشوقه اش رو ترک مـیکنـه بـه هزار و یک دلیل مرزها خیـانت انسانـهاست بـه هم البته نظر من اینـه کـه “خونـه اونجاست کـه آرامش داشته باشی” - این #عکس_با_موبایل گرفته شده تو یـه عصر دل انگیز کـه شده بودم مث ۳ سال پیش وقتی کـه هدفون بهترین دوستم بود و دوربین بـه دست عکاسی مـیکردم و هیچوقت فکر نمـیکردم ... .
شدم مثلی کـه معشوقه اش رو ترک مـیکنـه
به هزار و یک دلیل
مرزها خیـانت انسانـهاست بـه هم
البته نظر من اینـه کـه “خونـه اونجاست کـه آرامش داشته باشی”
-
این #عکس_با_موبایل گرفته شده تو یـه عصر
دل انگیز کـه شده بودم مث ۳ سال پیش
وقتی کـه هدفون بهترین دوستم بود و
دوربین بـه دست عکاسی مـیکردم و
هیچوقت فکر نمـیکردم بـه هدفهام برسم و
انقدر حالم خوب بشـه
حرفم بـه همـه هنرجو ها اینـه کـه تنـها راه
رسیدن فقط فقط و فقط
تلاش هست و کم توقع بودن
#هنر تون رو بـه #پول نفروشید تا
قدرتون رو بدونن🌿♥️
_________________________________
#alrez #tehran #art

سلام دوستای گل و همـیشـه همراهم خوشمزه جانی کـه تو عمـی‌بینید #کشمش_پلو با #خورشت_مرغ_آلو هستش؛ غذای مجلسی و سنتی مرکز #مازندران. واقعا عالیـه شما هم حتما امتحان کنید من با این عمـی‌خوام تو کمپین #سفیرمزه لادن شرکت کنم. لادن چند وقته داره با همکاری دوستداران آشپزی ایرونی یـه کمپینی برگزار ... سلام دوستای گل و همـیشـه همراهم 😍
خوشمزه جانی کـه تو عمـی‌بینید #کشمش_پلو با #خورشت_مرغ_آلو هستش؛ غذای مجلسی و سنتی مرکز #مازندران. واقعا عالیـه شما هم حتما امتحان کنید
من با این عمـی‌خوام تو کمپین #سفیرمزه لادن شرکت کنم. لادن چند وقته داره با همکاری دوستداران آشپزی ایرونی یـه کمپینی برگزار مـیکنـه کـه هر کدوم از شما عزیزان هم مـی‌تونید شرکت کنید و #سفیرمزه شـهر خودتون باشید. هر کدوم از شما مـی‌تونید یـه غذای خوشمزه ایرانی درست کنید و با فوت و فن شـهر و یـا حتی خانواده خودتون به منظور خوشمزه‌تر شدنش، تجتون با هشتگ #سفیرمزه بـه اشتراک بذارید و راه و روش خوشمزه‌تر شدنش رو بنویسید‌. لادن هم قراره کـه یـه کتاب از عکس‌های منتخب با رمز و رازهای آشپزی ما چاپ کنـه‌ و به همـهانی کـه توی کمپین شرکت د یـه جلد از این کتاب هدیـه بده.
هر هفته هم با قرعه کشی بـه سه که تا ازانی کـه شرکت د محصولات لادن هدیـه مـیدن.
نکته ای کـه #خورش_مرغ_آلو داره اینـه کـه این خورش نباید آبکی بشـه و مرغش حتما خوب خوب سرخ بشـه و شکل خوراک نداشته باشـه و واسه اینکه خوشرنگ بشـه حتما رب گوجه فرنگی تو پیـاز خورد شده فراوون خوب سرخ بشـه که تا رنگش باز بشـه
اگر از مرغ تازه استفاده کنیم، حتما با نمک و زعفرون و پیـاز مزه‌دارش کنیم و بعد تو روغن داغ خوب سرخش کنیم. اگر مرغ فریزی بود اول یکم آبپزش مـی‌کنیم. تو آبم پیـاز خرد شده و زردچوبه مـی‌ریزیم. مرغ کـه نیم‌پز شد بهش نمک و کمـی زعفرون مـی‌زنیم و تو روغن داغ سرخش مـی‌کنیم.
آلوهای خورشتی رو هم از نیم ساعت قبل تو آب ولرم خیس مـیکنیم. یـه پیـاز متوسط رو خرد مـی‌کنیم و تو روغن سرخ مـی‌کنیم. بعد یک قاشق رب گوجه‌فرنگی اضافه مـی‌کنیم و خوب تفت مـی‌دیم و مدام هم مـی‌زنیم که تا رب سرخ بشـه. اینکار باعث مـیشـه که تا رنگش خوب باز بشـه و خورشتمون خوشرنگ بشـه. بعد آلوها رو اضافه مـی‌کنیم و با رب تفت مـی‌دیم (اگر دوست داشتید مـی‌تونید نصف قاشق رب انار هم اضافه کنید) و بعدم یک لیوان آب اضافه مـی‌کنیم و هم مـی‌زنیم. شعله رو زیـاد مـی‌کنیم که تا جوش بخوره و بعد مرغای سرخ شده رو اضافه مـی‌کنیم و در تابه رو مـی‌بندیم و با شعله کم زمان مـی‌دیم که تا خورشتمون جا بیفته. درون واقع حتما سسش غلیظ بشـه و اصلا آبکی نباشـه. اگه مرغا خوب پختن و هنوز سس غلیظ نشده، درون تابه رو بردارید و یـه کم شعله رو زیـاد کنید که تا آب اضافه بخار بشـه و سس غلیظ شـه. فقط مواظب باشید نسوزه‌ها.
یک نکته بگم عزیزان ترشی و شیرینی این خورشت بسته بـه ذائقه خودتون داره. اگه ترشـه شکر اضافه کنید. فقط اینکه زیـاد نریزید کـه وقتی آب خورشت کم مـیشـه شیرین مـیشـه‌ها.
بقیـه نکاتم کامنت اول

دوستان عزیز این عکسا رو گذاشتم صرفا واسه اینـه یـه صحبتی باهاتون مطرح کنم ، تو این عکامران هومن عزیزمون با بزرگان عرصه موسیقی پاپ عگرفتن ، این عکسها بـه این معنی هس کـه کامران هومن هم بزرگ بودنشون رو نشون مـیدن ! بعد بی مقدمـه مـیرم سر اصل مطلب ، ما فنا ازبس کارامون بچه بازی شده کـه اونایی کـه جزوه فن نیستن همـه ... دوستان عزیز این عکسا رو گذاشتم صرفا واسه اینـه یـه صحبتی باهاتون مطرح کنم ، تو این عکامران هومن عزیزمون با بزرگان عرصه موسیقی پاپ عگرفتن ، این عکسها بـه این معنی هس کـه کامران هومن هم بزرگ بودنشون رو نشون مـیدن ! بعد بی مقدمـه مـیرم سر اصل مطلب ، ما فنا ازبس کارامون بچه بازی شده کـه اونایی کـه جزوه فن نیستن همـه مـیگن فنای کامران هومن همشون بچه سال هستن! درسته بیشتریـاتون کم سن وسال هستین ، منظورم از کم سن وسال این نیست کـه سن پایین باشن ، هرکارای بچه بازی انجام مـیده فرقی با کم سن وسالا نداره، ولی بیـایین باهم از این بـه بعد از کارای بچه بازیـامون درون بیـاییم و خودمونو بزرگ جلوه بدیم کـه بزرگترا هم بهمون اضاف بشن ! نـه اینکه اَزمون کم بشن ، یکی از دوستامونم دیروز مـیخواست از جمعمون کم بشـه ولی من نزاشتم پیجشو ببنده ، گفت خستم شده از بچه بازیـه فنا ، گفتم صبر کن کم کم جو فنا رو عوض مـیکنم ، کـه دیگه قبول کرد بمونـه !من کـه 28 ساله شدم و تو جمعتونم دیگه خسته شدم از این کاراتون ولی بـه رو خودم نمـیارم ، وای بحال اونایی کـه دورمون هستن، ایندفعه بـه خواهشم جواب بدین و همـینجا قول بدین کـه کارهاتون و رفتارتون رو درست کنید ! که تا کامران هومن هم با ما کـه طرفدارشونیم بزرگ بودنشون بیشتر تو چشم بیـاد وخوشحال بشن ، نکاتی کـه مـیگم بهش توجه کنید!1_ از ماجراجوییتون دست بردارین . 2_پستای درست حسابی از کامران هومن عزیزمون بزارید. 3_اصلا کاری بـه دور واطرافیـاشون نداشته باشید . 4_وقتی کامران هومن پست مـیزارن ، واسشون کامنت مثبت بزارید و انرژی مثبت بهشون بدین. بزارین بـه درستی تمرکز رو ساختن آهنگشون داشته باشن,5_از این بـه بعد کامنتای خوب و قشنگ بزارید نـه شکلک مسخره و هی تقاضای لایک و این چیزا رو کنار بزارید ، فقط کامنتاتون مثبت باشـه راجب کاراشونو آهنگاشون و خسته نباشید رو همـیشـه بهشون بگید. 6_ویدیوهای کـه تا الان ساختن پست کنید ، ویدیوهای پشت صحنـه هاشون شات از ویدیوهاشون! 7_وقتی هم پستی مـیزارن هیچوقت بدون ادیت پست نکنید ، سلیقه بـه خرج بدین ادیت قشنگ درست کنید پست کنید، چه پستشون عباشـه چه ویدیو !
وهرجای صحبتم اشتباه بود کامنت بزارین یـا تو دایرکت مطرح کنید. تمام🙌👌 ببینم از حالا بـه بعد چکار مـیکنیدا ، هرکسی هم کـه پیجش جزوه فن پیج این پیج اتحادو فالو نکرده ، لطفا فالو کنـه که تا هرچه زودتر کارمونو شروع کنیم. @ettehad_kamranhoomani
#kamranhooman #kamranandhooman #kamranhoomanofficial #iloveyou #ettehad_kamranhoomani

#desert #house #iran #shotonnote8 از این سفر به منظور دیدن بارش شـهابی و اقامت درون کاروانسرا، عکس‌های زیـادی دارم. عکس‌های با بک‌گراند تمـیز، نور بهتر و چیدمان مرتب‌ترو مـینیمال‌تر. اما بذارین این عواقعی از خواب بعدازظهرِ جلو کولر، اینجا بمونـه که تا از خستگی و سختی یـه سفر کوتاه دو روزه بگم و از همسفرها. ... #desert #house #iran #shotonnote8
از این سفر به منظور دیدن بارش شـهابی و اقامت درون کاروانسرا، عکس‌های زیـادی دارم. عکس‌های با بک‌گراند تمـیز، نور بهتر و چیدمان مرتب‌ترو مـینیمال‌تر. اما بذارین این عواقعی از خواب بعدازظهرِ جلو کولر، اینجا بمونـه که تا از خستگی و سختی یـه سفر کوتاه دو روزه بگم و از همسفرها.
سفر دو روزه‌ی چهارده و پسر، از چند گروه دوستی مختلف، کـه با چند ماشین راهی سفری شدیم کـه فکرش رو هم نمـیکردیم بـه بی‌خوابی، گرما، گزیدگی حشره و بی غذایی برسه. این سفرکوتاه هم با سختی‌هاش تموم شد و احتمالا خاطرات خوبش یـادمون مـی‌مونـه.
اما حتما بگم کـه هیچ گروه همسفری بزرگی وجود نداره کـه از اول اسمشون باشـه اکیپ. گروهی کـه همـه جوره باهم کنار بیـان و هیچکسی و هیچی تو سفر اذیتشون نکنـه. اصلا ماهیت سفر بـه سختی‌ها و تغییر فضاییـه کـه معمولا باعث اذیت مـیشـه. آدم‌ها از دایره و فضای امن روزمره‌شون خارج شدن و قراره وقت و فضاشون رو باهم شریک شن و همـه بـه این تقسیم و به این تغییر از اول عادت ندارن. همـین مـیشـه کـه آدم‌ها تو سفر از هم دلگیر مـیشن و خیلی راحت مـیشـه از یک جمع شاد، با اتفاق کوچیک پیش‌پا افتاده‌ای فضای ملتهب ساخت.
من فکر مـیکنم هیچ گروه بزرگ و جمعیتی از اول و اون هم بـه شکل اتفاقی باهم راهی نمـیشن کـه تا همـیشـه بدون مشکل و دغدغه باهم سفر کنن، بلکه تو سفر آدم‌ها یـاد مـیگیرن از درصد خودخواهی و راحتیشون کم کنن و برای بالا بردن حال خوب جمعی، کـه خودشون جزئشونن تلاش کنن و گاهی سختی بکشن. یـاد مـیگیرن همکاری کنن، از چیزهای پیش پا افتاده بگذرن، گاهی سکوت کنن و گاهی رای‌شون رو قاطع اعلام کنن. همسفری یعنی تعامل و یـادگیری این مسیرِ رسیدن بـه تعامل.
درست مثل خواب یـه گروه بزرگ ِ نـه خیلی آشنا، به منظور تقسیم باد کولر ِ بی جونی درون یک بعداز ظهر گرم کویری کنار هم!

این تصویر از غوغای امروز اهواز بیش از هر تصویر دیگری مشغولم کرد. بـه سراسیمـه دویدن آدم‌های عبا یـا بی لباس نظامـی نگاه کنید. ترس را مـی‌بینید؟ اول خوب وحشت را، سراسیمـه‌گی را استشمام کنید، بعد بـه آن پروانـه آرام بنگرید با آن پیراهن سرخ کـه مثل یک خلقت آسمانی درون مرکز تصویر نشسته. نگاهش کنید چه آرام بـه جهان ... این تصویر از غوغای امروز اهواز بیش از هر تصویر دیگری مشغولم کرد. بـه سراسیمـه دویدن آدم‌های عبا یـا بی لباس نظامـی نگاه کنید. ترس را مـی‌بینید؟ اول خوب وحشت را، سراسیمـه‌گی را استشمام کنید، بعد بـه آن پروانـه آرام بنگرید با آن پیراهن سرخ کـه مثل یک خلقت آسمانی درون مرکز تصویر نشسته. نگاهش کنید چه آرام بـه جهان دیوانـه اطرافش مـی نگرد. او هیچ تعریفی از جنگ ندارد، هیچ نمـی داند ترور چیست، تروریست کیست یـا چرای بـه سوی سرباز بی‌تفنگ شلیک مـی‌کند. دنیـای او را صدای بال پرنده ها پر کرده و به جای بوی گوگرد عطر اقاقی درون کوچه‌های ذهنش جاریست.
همـیشـه گمان کرده‌ام جهان دیوانگان جای بهتریست به منظور زیستن. همـیشـه گمان کرده‌ام دیوانـه ماییم کـه در عین خردمندی مدام زندگی را پیچیده مـی کنیم آنچنان کـه گاهی چنان گم مـی‌شویم درون هزارتوی پوچی، کـه یـادمان مـی‌رود زنده‌ایم و باید زندگی کنیم. جنون خاصیت دنیـای خردمندان هست و کاش راهی بـه سوی جهان امن و ارام دیوانگان بود...
متنی کـه در ادامـه مـی اید را قبلا بـه عنوان( نسخه ای به منظور روزهای اندوه) به منظور مجله چلچراغ نوشته‌ام کـه بی مناسبت بـه حال و احوال امروزمان نیست:
نسخه‌ای به منظور اوقات اندوه
غم اندازه دارد. که تا حدی از اندوه را شاید بتوان با پناه بردن بـه دنیـای قصه‌ها و شعرها و تصاویر آرام کرد اما خدا نکند غمت خروشان و وحشی، چشمـه جوشنده باشد کـه غرق کند تمام حواست را. آن‌وقت هست که هیچ حرفی و حالی جان بی‌قرارت را آرام نمـی‌کند. من چنین اندوهی را به منظور دشمنانم هم آرزو نمـی‌کنم.
اما وقتی کـه غمـی اصیل و ملس سراغم را مـی‌گیرد، مثل ملال روزمره، مثل قهر یک دوست، مثل نافرجام ماندن یک تلاش یـا حتی گاهی مثل این روزها کـه هر طرف اخبار کـه چشم مـی‌دوانیم چیزی جز غصه و حیرانی نیست، این وقت‌ها من سراغ فیلم روز هشتم مـی‌روم، یـا فیلم مادر یـا حتی سوته‌دلان. من عاشق شخصیت‌های دیوانـه هستم. دیوانـه‌ها، مجنون‌ها، آنـها کـه مثل همـه نیستند من را مفتون مـی‌کنند. من غرق جهان پاکیزه آنـها مـی‌شوم و انگار کـه به سرزمـینم رسیده باشم درون هوای دیوانگی‌شان، نفسی چاق مـی‌کنم و بعد یـادم مـیافتد کـه چقدر جهان مردم عاقل و زرنگ پوچ و سطحی و غم‌بار است. چقدر برنده بودن مسخره هست و این جدال پر سروصدا که تا چه اندازه حقارت آمـیز است. بعد دلم وسعت مـی‌گیرد، مـی‌توانم بـه شکست‌ها بخندم، نامرادیـها را دست بیـاندازم، نامردها را مچل کنم و دلخوری‌ها را ببخشم.
گاهی هم شعر مـی‌خوانم. حافظ ناصح مردمان سرگشته است. مـی‌توانی دیوانش را بگشایی و بگذاریی مثل یک نده عشوه‌گر مسخت کند، حالا اگر اشارتی بـه درد و درمانت کرد هم کـه چه بهتر.
بقیـه درون کامنت اول

🏻کلی دمتون گرم ️ خیلی عشقین همـین .. یـادمـه ۱۰ ماه پیش از ایران بـه هردلایلی اومدم بیرون تو ایران خیلی پرکار بودم یعنی درون حدی کـه روزی شاید تو دفتر ۲ یـا ۳ ساعت مـیخوابیدیم کار شبکه ملی رو انجام دادیم روزی ۵ که تا تیزر ماهی ۳ که تا ویدئو موزیک اینارو اغراق نمـیکنمایی کـه بودن و دیدن ... ؛) درون کل احترام خوبی داشتیم ... 🙌🏻کلی دمتون گرم ♥️ خیلی عشقین همـین .. یـادمـه ۱۰ ماه پیش از ایران بـه هردلایلی اومدم بیرون تو ایران خیلی پرکار بودم یعنی درون حدی کـه روزی شاید تو دفتر ۲ یـا ۳ ساعت مـیخوابیدیم کار شبکه ملی رو انجام دادیم روزی ۵ که تا تیزر ماهی ۳ که تا ویدئو موزیک اینارو اغراق نمـیکنمایی کـه بودن و دیدن ... ؛) درون کل احترام خوبی داشتیم و جزو پرکارا بودیم همـه هوامو داشتن دفترم شلوغ بود که تا عید مجبوری از ایران اومدم بیرون و گفتم یـه زندگی جدید با درهای جدید شروع مـیکنمـی نبود تنـها و گوشـه گیر شدم چون ادم پر انرژی و پر کاری بودم دیگه رفیقام کم شدن چون واسشون سودی نداشتم خیلی کم درون حد انگشت های دست دیدم نمـیشـه و حتی عقب هم نمـیشـه رفت گفتم من #عماد جدید هستم با استارت جدید از نو صفر شروع کردم جنگیدم که تا الان شدم ۳‎٪ هدفم من خیلی راه دارم ولی درون کل نمـیخوام سرتون رو درد بیـارم یـادم نمـیره هیچ موقع اونایی کـه تو مدت بد بهم خوبی و هوامو داشتن حتما جبران مـیکنم چون این افراد کم ارزششون واسم خیلی
بالاس
ادما مـیان و مـیرن قدر ادمای خوب زندگیتون رو بدونیدایی کـه شمارو واسه خودتون مـیخوان نـه موفقیت هاتون
منم واسه جایگاهی کـه دارم و اعتباری کـه دارم شبانـه روز زحمت کشیدم بعد واسه فرداا هام جای ادمای بیخود نمـیزارم باشن —— بزرگترین لوحه و شعار زندگی این بوده بدهیم نخواستم و تا جایی کـه تونستم خوبی کردم ولی اگه حدشون رو گذروندن از زندگیم خط خوردن دلت دریـا باشـه خدا واست بهترین هارو. رقم مـیزنـه ... دمتون گرم یـاعلی 🙌🏻♥️ مرسی از امـیر بابت این عخیلی وقت بود عنداشتم :)) @amirrezayousefii
#emadkhiabanian

: : سلاااممم....بعضی عها کپشن نمـیخواد فک کنم...فقط حتما حسش کرد...حس و حال این عتقدیم بـه شماهااا عزیزان دللل....موافقید یـه هفته عاااالی و توووووپ رو شروع کنیمممم؟؟؟.... : ایشالا کـه این هفته کلییییی اتفاق های خوب واستون بیفته...غم و غصه راه خونـه دلتون رو یـاد نگیره هیچ وقتتتت...به هر ... :
:
سلاااممم....بعضی عها کپشن نمـیخواد فک کنم...فقط حتما حسش کرد...حس و حال این عتقدیم بـه شماهااا عزیزان دللل....موافقید یـه هفته عاااالی و توووووپ رو شروع کنیمممم؟؟؟.... :
ایشالا کـه این هفته کلییییی اتفاق های خوب واستون بیفته...غم و غصه راه خونـه دلتون رو یـاد نگیره هیچ وقتتتت...به هر چی کـه لایقش هستین هم برسین....
:
مررررسییییی کـه هستین...افتخار مـی کنم بـه بودنتون.....💪🏼✌🏻😍
:
:
-----------------------------------
:
پ . ن : درون ضمنننن بر گشتم با کلی عهای پاییزی...🤓🤓....حالا فعلا این عرو داشته باشین که تا فرصت کنم منتقل کنم و ادیت...😅😅
:
رامسر جانم....جنت رودبار...😍

و اما قسمت هیجان انگیز ماجرا این دره شگفت انگیز بود. اگر عدوم رو ببینید شاید باورتون نشـه کـه چه دنیـایی زیر این شکاف باریک بود. با نردبان وارد شکاف شدیم کـه توی عآخر مشخصه. انگار وارد سیـاره دیگه ای شده بودیم. پارسا با وجود خستگی صبح کـه توی عقبل گذاشتم، کاملا بهت زده شده بود و مـیپرسید اینجا هم زمـینـه؟ ... و اما قسمت هیجان انگیز ماجرا این دره شگفت انگیز بود. اگر عدوم رو ببینید شاید باورتون نشـه کـه چه دنیـایی زیر این شکاف باریک بود. با نردبان وارد شکاف شدیم کـه توی عآخر مشخصه. انگار وارد سیـاره دیگه ای شده بودیم. پارسا با وجود خستگی صبح کـه توی عقبل گذاشتم، کاملا بهت زده شده بود و مـیپرسید اینجا هم زمـینـه؟ یـا سیـاره دیگه است؟ خلاصه کـه زیبایی اینجا اون خستگی رو شست و برد.
اما اینجا جای خطرناکی هم بود و چند سال قبل فلش فلاد مـیزنـه( سیل کـه در عهای قبل توضیح دادم) و افرادی کـه توی دره بودن مـیشوره و مـیبره. به منظور همـین بلیطی شده و اگر هوا خوب نباشـه تعطیل مـیکنن. اون آقای تورلیدر مـیگفت کـه هر بار کـه سیل مـیزنـه کل این نردبان ها رو از اول نصب مـیکنن. نکته جالب ماجرا این بود کـه نود درصدانی کـه برای بازدید آمده بودن خارجی و بیشتر اروپایی بودن.
تور لیدر تنظیمات دوربین به منظور عکاسی رو گفت ولی درون نـهایت تمام این عها با گوشی گرفته شده و بسیـار بهتر از عهای گرفته شده با دوربینـه. باز هم دوربین گوشی از امتحانش سربلند بیرون آمد.

I don’t want a celebration, I don’t want a party. Just being with you, is life’s best gift for me. Happy 8th Anniversary! ️ . فاز من کاملا مشخصه دیگه تو این عها! “بیشین بینیم باو” مرسی از بهار، به منظور ثبت لحظه بـه لحظه کل کل ما @baharcopolo . . خیلی ازم مـیپرسید چطور بعد از این همـه سال هنوز ... 👫I don’t want a celebration, I don’t want a party. Just being with you, is life’s best gift for me. Happy 8th Anniversary! ❤️
.
فاز من کاملا مشخصه دیگه تو این عها!
“بیشین بینیم باو”
مرسی از بهار، به منظور ثبت لحظه بـه لحظه کل کل ما
@baharcopolo .
.
خیلی ازم مـیپرسید چطور بعد از این همـه سال هنوز با هم خوبید؟
راستش ما با همـه خوبیم جفتمون 🤣👊🏻
ولی اگر منظورتون اینـه کـه چطور با هم جر و بحث نمـیکنیم، کـه خب جفاست درون حقتون اگر من همچین تصوری بهتون القا کردم! 🤦🏻‍♀️🤣 واجبه بدونید مـیکنیم، خوب هم حال هم رو مـیگیریم.
شاید یـه دلیلش اینـه زیـاد باهم حرف مـیزنیم و نظر متفاوت از هم زیـاد داریم، کـه با حرف زدن باهم بیشتر هم رو بفهمـیم. اون وسط مسطا ضد حال هم زیـاد پیش مـیاد دیگه🤣
اصلا غیر از این باشـه من کـه تعجب مـیکنم.
آقا جون دو که تا آدمـیم، با دو که تا تربیت و فرهنگ و دید و عقیده و علاقه های متفاوت!
طبیعیـه دیگه! نـه؟
خلاصه کـه اینجوریـا!
ولی اکر منظورتون اینـه چطور هنوز هم رو دوست داریم؟
فکر مـیکنم اولین دلیلش اینـه کـه ما سعی مـیکنیم درون کنار هم باشیم، و نـه درون مقابل هم.
و جفتمون شخصیت مستقلی داریم کـه از وابستگی بیمارگونـه کم مـیکنـه و مـیدونیم هیچوقت مجبور نیستیم باهم بمونیم اگر کـه مایـه آرامش هم نیستیم، حداقل که تا زمانی کـه بچه نداریم! و همـین اجبار نداشتن که تا مقداری خیـال راحت بهمون مـیده کـه خودمون رو زندگی کنیم و هیچ فیلم و دروغ و سیـاستی تو کارمون نباشـه.
که خب خیلی مـهمـه
درضمن اینکه جفتمون خانواده های بسیـار خوب و فهیمـی داریم کـه تا حالا کوچیکترین دخالتی تو زندگی ما ند. .
این سه دلیلیـه کـه فکر مـیکنم شاید ما رو خوشحال نشون مـیده!
.
وگرنـه کـه همـین الان یکیمون رو ول کنی، با کله مـیره تو صورت اون یکی 🤣👊🏻
.
سالگرد ازدواج و این چیز مـیزها هم‌حالیمون نیست!
🤣🤣
آها، ولی قهر هم نمـیکنیم. سه سوت یـادمون مـیره

عاول: ته تغاری مـیرزا گیلانی کـه یک ته چین هست، شاید نامگذاری غذا خاص بنظر بیـاد اما وقتی تیکه اول این ته چین رو داخل دهان مـیذارید متوجه مـیشید کـه با همـین نام حتما صداش کنید، ترکیب بسیـار خوب از جوجه، غوره بادمجان و...قیمت هم بـه نسبت بقیـه غذاها مناسب‌تر هست: ۵۹۰۰۰ هزارتومان عدوم: احساسی گیلانی ... 😋
عاول: ته تغاری مـیرزا گیلانی کـه یک ته چین هست، شاید نامگذاری غذا خاص بنظر بیـاد اما وقتی تیکه اول این ته چین رو داخل دهان مـیذارید متوجه مـیشید کـه با همـین نام حتما صداش کنید، ترکیب بسیـار خوب از جوجه، غوره بادمجان و...قیمت هم بـه نسبت بقیـه غذاها مناسب‌تر هست: ۵۹۰۰۰ هزارتومان
عدوم: احساسی گیلانی همون کباب ترش خودمون هست و واقعا لذیذ. مرینیت عالی، دورچین بسیـار مناسب اما توی سیخ شمشیری کـه بود انگار یک تیکه کم داشت نمـیدونم شانس ما بود یـا حجم رو کم یـا همـینجور بود البته این عرو یـه جوری گرفتم کمتر مشخصه. ۹۸۰۰۰ تومان
عسوم سه پیـاله ماست کـه ترکیب اون با بادمجان ریحون و سماق بود راستش فقط سفارش دادیم که تا عخوب بشـه. ۳۳۰۰۰ تومان
عچهارم : کارگشای تهرانی کـه برنج ناب ایرانی بسیـار خوب دم کشیده شده کـه همـه چیز حتی گلابش بـه اندازه استفاده شده بود. ۱۴۰۰۰ تومان
.
من باز بـه حس توران خواهم رفت چون واقعا لذت بردم
.
. 📍عو نظر از :@alisinaakbari
.
.
‎آدرس: فرشته، نیلوفر، رویـال آدرس
.
شما هم مـیتونید تجربیـات رستوران گردیتون رو با ما بـه اشتراک بذارید و تو اپ فیدیلیو نظراتتون رو بنویسید.📱
.
.
#فیدیلیو #کافه_گرد #رستورانگردی #کافه_گردی #کجا_چی_بخوریم #رستوران #کافه #خوشمزه #شکمو #ناهار #شام #کجاخوبه #غذا #fidilio

---------------------------- بـه اتفاق استاد #مرتضی_بوداغی یـه روز خوب و به یـاد ماندنی پر از خاطرات شیرین و البته بعضی مواقع سخت :-) درون ییلاقات #رامسر #دل_نوشت سفر و همراه شدن با دوست و عزیزی کـه به واقع همـیشـه از عکسها و کپشن هایش درون #اینستاگرام لذت بردم و درس گرفتم افتخاری بود کـه مدتی پیش نصیبم ... ----------------------------
به اتفاق استاد #مرتضی_بوداغی
یـه روز خوب و به یـاد ماندنی
پر از خاطرات شیرین و البته بعضی مواقع سخت :-)
در ییلاقات #رامسر
#دل_نوشت
سفر و همراه شدن با دوست و عزیزی کـه به واقع همـیشـه از عکسها و کپشن هایش درون #اینستاگرام لذت بردم و درس گرفتم افتخاری بود کـه مدتی پیش نصیبم شد.
به اتفاق آقا مرتضی درون ارتفاعات و ییلاقات #رامسر مشغول ثبت مناظر و لحظات سفر شدیم...
سفرهای این چنینی درون کنار خاطره انگیز بودن تجربه هایی هم به منظور یک انسان دارد کـه درس گرفتن از این تجربه ها هم یک نوع هنر است...حالا بماند کـه چه تجربه هایی نصیبمان شد( درون آینده بـه برخی از آنـها همراه با عاشاره مـی شود...)
#پی_نوشت
این عرو درون منطقه ای کـه برای نوش جان چای ایستاده بودیم گرفتم و از اونجایی کـه سه پایـه درون خودرو بود آقا مرتضی مشغول تنظیم دوربین روی بوته ای جنگلی به منظور یک عدسته جمعی هستن...
تا بعد...

. خوب بـه این دو عنگاه کنید!!! این دو که تا عتو بازه زمانی ۳ سال گرفته شدن!!! فقط ۳ سال!!! این عداره این جمله رو فریـاد مـیزنـه : اگه سختی و مشکلات بهمون تحمـیل شده ، همـه با هم و برابر تحمل و مقاومت مـیکنیم!!! شخص اول جریـان حوثی و انقلاب یمن ، درون کنار مردمش سختی ها و مشقات تحمـیل شده بـه ملتش رو تحمل مـیکنـه ... .
خوب بـه این دو عنگاه کنید!!! این دو که تا عتو بازه زمانی ۳ سال گرفته شدن!!! فقط ۳ سال!!!
این عداره این جمله رو فریـاد مـیزنـه :
اگه سختی و مشکلات بهمون تحمـیل شده ، همـه با هم و برابر تحمل و مقاومت مـیکنیم!!!
شخص اول جریـان حوثی و انقلاب یمن ، درون کنار مردمش سختی ها و مشقات تحمـیل شده بـه ملتش رو تحمل مـیکنـه و ضررش رو بـه جون مـیخره !!!
ولی مسئولین دسته چندم ما سطح زندگیشون با سطح زندگی مردم فرسخ ها فاصله داره و هیچ درکی از فشاری کـه روی مردمـه ندارن !!!
بدا بـه حال ما ، جریـانـهایی مثل حوثی ها و حزب الله لبنان کـه از انقلاب ما الگو گرفتن و تربیت یـافته تفکر انقلاب اسلامـی هستن ، از خود ما تو پیـاده سازی اه و آرمان های انقلاب موفق تر عمل !!!
.
پ.ن۱:آقای ولایتی بـه جای اینکه از یمن درون زمـینـه لنگ پوشیدن و نان خشک خوردن الگو بسازی ، درون زمـینـه همسطحی،برابری و همدردی مسئولین با مردم الگو بساز!
مردم ما هم تو زمان خودش همـین فداکاری ها رو !!!
شما انتظار داری مردم لنگ بپوشن و نون خشک بخورن ولی شما یـه وعده غذایی‌ت کم نشـه و اون پیراهن یقه دیپلمات سفیدت چروک نشـه!!!
پ.ن۲: کاش مردم یمن بعد از این سختی ها و در ادامـه راه از ما الگو نگیرن و خودشون همـینطور متحد و مقاوم پیش برن
پ.ن۳ : این چیزایی کـه ما انتظار داریم حداقل وظایف یک مسئوله ، ببین بـه کجا رسیدیم کـه برآورده شدن اینـها شده آرزوی ما ...
@velayati_ir

. برایت آرزوهای ساده مـی کنم. آرزو مـی کنم شب ها خواب های خوب ببینی ... صبح ها سر حوصله ملافه های سفید را مرتب کنی... پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامـی کـه چایت را مـی نوشی آفتاب روی گونـه ات بنشیند. آرزو مـی کنم بهی کـه دوستش داری بگویی "دوستت دارم" اگر نـه امـیدوارم قدرت این را داشته باشی کـه لبخندهای مصنوعی ... .
برایت آرزوهای ساده مـی کنم.
آرزو مـی کنم شب ها خواب های خوب ببینی ...
صبح ها سر حوصله ملافه های سفید را مرتب کنی...
پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامـی کـه چایت را مـی نوشی آفتاب روی گونـه ات بنشیند.
آرزو مـی کنم بهی کـه دوستش داری بگویی
"دوستت دارم"
اگر نـه امـیدوارم قدرت این را داشته باشی کـه لبخندهای مصنوعی بزنی...
آرزو مـی کنم کتاب های خوب بخوانی...
آهنگ های خوب گوش کنی..
عطر های خوب ببویی...
با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی کـه هیچ وقت دیر نیست،بودنِ چیزی کـه دوست داری باشی.
#روزبه_معین
.
.
شب دوستان عزیزم بـه خیر و خوشی😊
امـیدوارم کـه حالتون عالی باشـه و غم راهی بـه دلتون پیدا نکنـه
امشب یـه عقدیمـی پیدا کردم کـه فکر نمـیکردم هیچ وقت آپلود کنم .. همـیشـه وسواس آپلود عدارم😂
تو گالری گوشیم کـه نگاه مـیکردم چند ثانیـه ای رو این عموندم..‌حس خوبی بهم داد اون گلدون و پنجره چوبی😄
گفتم با خودم همـیشـه هم لازم نیس بگردم دنبال عکسهای خیلی توپ گاهی مـیشـه دلو زد بـه دریـا و یـه عساده با حس خوب آپلود کرد😍
.
.
حس خوب این عکسمو تقدیم مـیکنم بـه برادر مـهربانم آقای امـیرحسین نوری و براشون آرزوی روزهای بسیـار عالی مـیکنم 😍🌹
@amir_ni1997
همـیشـه شاد باشید و هیچوقت غم‌نبینید 😍
.
.
اصفهان
پل چوبی
کافه فرهنگ
یـه روز خوب با دوستان عزیزم
@zahrabigdeli88
@saeed72_27
@m.mahdi.jourbonyan
.
.
.
..
💎 #turkshutter 💎 #ig_eurasia
💎 #ig_fotografdiyari
💎 #turkobjektif
💎 #photometre
💎 #ig_anatolia
💎 #turklikeben
💎 #ig_world_photos
💎 #perfectturk
💎 #ig_photostars
💎 #anadolugram
💎 #birdunyabircocuk
💎 #turklikeben_people
💎 #colors_of_day2
💎 #igersmood
💎 #ig_objektifdunyasi
💎 #igworld_global
💎 #ir_worldphoto
💎 #worldframeclub
💎 #kings_works
💎 #turkiyedenkadrajlar
💎 #turkportal
💎 #ig_insan
💎 #ir_ig
💎 #ir_aks
💎 #kahvelianlar
💎 #kadrajimizdan
💎 #istanbuldaysam
💎 #clickdynmic

If you're happy, if you're feeling good, then nothing else matters. 🌞 من یـه دفعه یـه حسی بهم گفت بیـام اینـها رو بنویسم. یـه دفعه دیدم من همش دارم از تحصیل و آموزش و هدفمند بودن مـینویسم، یـه پیج دیگه همش از ورزش مـیگه، اون یکی از کاهش وزن، یکی از راه های پول درآوردن، یکی خیلی خوشتیپه و عهای خفن از خودش مـیذاره ... If you're happy, if you're feeling good, then nothing else matters. 🌞
من یـه دفعه یـه حسی بهم گفت بیـام اینـها رو بنویسم.
یـه دفعه دیدم من همش دارم از تحصیل و آموزش و هدفمند بودن مـینویسم، یـه پیج دیگه همش از ورزش مـیگه، اون یکی از کاهش وزن، یکی از راه های پول درآوردن، یکی خیلی خوشتیپه و عهای خفن از خودش مـیذاره ...
بعد بـه این فکر کردم، تازه این روند پیج هایی هست کـه مطالب مفید ارائه مـیدن و چیزی به منظور الهام بخشی دارند.
خب مسلمـه کـه این عها و این مطالب، بـه یـه سری از ما کـه در بند این چیزها نبودیم و از قبل خوشحال و راضی از اونچه کـه هستیم بودیم، یـه دفعه یـه شوک هزار ولتی وارد مـیکنـه کـه من کجام و اینـها کجا!
خواستم بگم همـه عالم و دارایی و علم ها یک طرف
دل خوش و آروم و راضی یک طرف
اصلا هر کاری تو دنیـاست، قراره انجام شـه کـه رضایت درونی ایجاد شـه.
اگر شما فردی هستید کـه از اونچه کـه هستید همـیشـه راضی بودید. از درسی کـه خوندید، از راهی کـه رفتید، از بدنتون، از چهرتون، براتون فیت بودن و ... مـهم نیست.
مطمـین باشید شما فرسنگ ها از خیلی ها جلوترید.
بدونید فردی مثل من آرزومـه یـه روز بشینم، بی دغدغه و با رضایت از اونچه کـه هستم بیخیـال دنیـا و ... شم یـه کافی بر بدن ب.
من تازه خییییییلی خوب شدم
خلاصه کـه این عها و آموزش ها رو ببینیم، یـاد بگیریم، ولی اون چیزی باشیم کـه اول خودمون، بعد اطرافیـان درجه یکمون ازش رضایت دارند.
اگر تغییر بیشتر، دغدغه ساز شـه و شادی و رضایت رو کم کنـه جایز نیست.
ما قرار نیست خوب عالم باشیم
قراره بهترین خودمون باشیم.
————
شما هم قبول دارید این عکسه یـه ایرادی داره؟
😜

شرافت و مردانگی ناصر خار چشم باشگاه فرهنگی! ورزشی استقلال روزی کـه ناصرخان از دنیـا رفت خیلی ها سرتاپای خودشان را سیـاه د..ضجه کنان نام اورا صدا مـیزدند صورت خود را قرمز د..آن روزها همـه مـی گفتند ناصرخان برگردن ما حق دارد، هرچه به منظور او کنیم جبران کم لطفی ها نمـیشود..یک چیز خوب درون خاطرم مانده ... شرافت و مردانگی ناصر خار چشم باشگاه فرهنگی! ورزشی استقلال
روزی کـه ناصرخان از دنیـا رفت خیلی ها سرتاپای خودشان را سیـاه د..ضجه کنان نام اورا صدا مـیزدند
صورت خود را قرمز د..آن روزها همـه مـی گفتند ناصرخان برگردن ما حق دارد، هرچه به منظور او کنیم جبران کم لطفی ها نمـیشود..یک چیز خوب درون خاطرم مانده کـه مـی گفتند ناصر ما نمرده! نمـی گذاریم نام او درون ورزشگاها از یـاد برود..
ناصرحجازی اسطوره ماست اما به منظور سالی یکبار هم کوتاهی مـی کنند..گویـا کلا مراسم اورا تحریم کرده اند
ما چقدر بدبختیم کـه پرسپولیسی ها قدر اورا مـی دانند و حسرت داشتن یک حجازی را دارند آنوقت ناصر از خود مابود، از خون ما بود، دلسوز ما بود ولی
نام حجازی را دقیقا از ورزشگاه پاک د آنـهایی کـه سرشان بـه تنشان نمـی ارزد..چند سال تیم دست فلانی ها بود..هرچه کـه مـی شنیدی و هرچه کـه بود نام فلانی ها بود..صبوری کردیم که تا روز رفتن آنـها رسید.دلخوش کـه حداقل مـی توان بعد از چندسال دوباره با دلی آرام نام ناصر را صدا کنیم اما همـه چیز دست درون دست هم داده کـه اصلا نامـی از ناصر نباشد
هواداری کـه از تیم 90 دقیقه حمایت مـیکند حق نصب بنر حجازی را درون ورزشگاه ندارد..حق تشویق ناصر را ندارد..امروز حین بازی با ملوان بنری با مضمون استقلال عشق من هست به همراه عحجازی نصب مـیشود اما عده ای کـه شلوار خودشان را نمـی توانند بالا بکشند بـه سمت بنر حمله مـیکنند و مـی گویند ما تعهد دادیم کـه عشخصی درون ورزشگاه باز نشود! ای داد بیداد ..عده ای کـه تازه راه ورزشگاه را یـاد گرفته اند به منظور عناصر تصمـیم مـی گیرند...واقعا این باشگاه صاحب ندارد، آدم ندارد؟ حالا دیگر ناصر شد شخص؟ چرا نمـی فهمـید، مگر شعور ندارید؟ این عاسطوره باشگاست، غلط کرده اید کـه تعهد داده اید...شما با 50_هزار تومان از ورزشگاه که تا خانـه را با پشتک مـیروید حالا حرف از تعهد مـیزنید؟ کدام بیماری رییس کانون هواداران است؟ گاهی وقتها درون بازی منچستر عکانتونا دیده مـیشود..مجسمـهء باتیستوتای آرژانتینی را درون ایتالیـا مـیسازند آنوقت شماها چه غلطی مـی کنید؟ گور بابای تعهد کثیفتان..چقدر افکار شما گند است؟ مگر شعورو غیرت و شرافت شماها را سگ خورده کـه انقدر پست زندگی مـی کنید؟
به چهی و کجا حتما این مصیبت را گفت؟
ناصر حق دارد اما شماها با این ریخت و قیـافه چه حقی دارید ؟
استقلال اگر این هست برما حرام باد
بیشتر از این نمـیشود شرمندهء ناصر شد..وقتی تو نمـی فهمـی کـه بابا این ناصر شخص نیست، اسطوره باشگاست..همان بهتر شما به منظور پول پشتک بزنید و ما هم

#girls #moment #shotonnote8 #cdmx درون یک عصر جمعه‌ی گرم درون آمریکای شمالی با یـه لیوان چای تو تراس با نمای آسمون‌خراش‌ها نشسته‌م و عکس‌های دو هفته #سفر کـه ازش، اینجا، چیزی نگفتم رو نگاه مـیکنم. تو دو هفته‌ی بعد از تموم شدن سفر آمریکای جنوبی، راه من بـه #کوبا و بعد #مکزیک افتاد. کوبای عجیب و باورنی ... #girls #moment #shotonnote8 #cdmx
در یک عصر جمعه‌ی گرم درون آمریکای شمالی با یـه لیوان چای تو تراس با نمای آسمون‌خراش‌ها نشسته‌م و عکس‌های دو هفته #سفر کـه ازش، اینجا، چیزی نگفتم رو نگاه مـیکنم. تو دو هفته‌ی بعد از تموم شدن سفر آمریکای جنوبی، راه من بـه #کوبا و بعد #مکزیک افتاد. کوبای عجیب و باورنی کـه شبیـه قصه‌های شبونـه‌ی مادربزرگا بود و مکزیکوسیتی و دیداری کـه شبیـه هیچکدوم از سفرهام نبود.
از کوبا کـه بگذریم کـه حتمن که تا بتونم و بزودی از قصه ها و جزیـاتش مـیگم، درون #مکزیکوسیتی، شـهری کـه دیدنش جز آرزوهای نوجونی من بوده، من، ندا و آیلین، کـه همدیگه رو ندیده بودیم اما قبل از دیدار صد نامـه بینمون ردوبدل شده بود، تو شـهری شلوغ و دیوانـه و دوست داشتنی همدیگه رو دیدیم و باهم قصه ای جدید نوشتیم کـه باید ازش بگم.
حالا بعد تموم شدن این سفر، تو این عصر جمعه همچنان درون سفر، عکس‌هام رو مرور کردم. از این دو هفته کوبا و مکزیک عکس‌های زیـادی داشتم. حتی از همـین صحنـه کـه سه ایرانی درون هاستل تنگ و کوچیکی درست وسط شـهر مکزیکوسیتی، با یک ظرف توت‌فرنگی و صدای آهنگ و نور آفتاب، بـه مراسم ابرو برداشتن مـیخندیدن عهای بهتری کـه همـه چی واضح‌تر و قشنگ‌تر افتاده دارم. اما این عبه‌خوبی حال خوب این لحظه رو نشون مـیده.
عصرهای فراموش نشدنی...
مـیشـه حالِ خوب ِ سه غریبه‌ی آشنا رو تو عدید؟ -
پ.ن
این دو هفته نبودن اختیـاری و اجباری ( بی اینترنتی تو کوبا) تعطیلات من از دنیـای مجازی بوده. اما حالا کلی تعریف دارم از کوبا و مکزیک کـه سعی مـیکنم مثل قبل و به ترتیب تو استوری‌ها بذارم.

#dahaj #kerman #iran #astrophotography #mustseeiran #nightsky #twanight #milkyway #morteza_salehi #whplight #nojum_magazine #aksiine #photopills #Eclipse #longexposure #nasa #bns_landscape #nature_wizard #nature_briliance #ig_worldphoto #longexposure_shots #instagram #ig_worldclub #milkywaychasers #ig_worldclub #ir_ig_nature ... #dahaj #kerman #iran #astrophotography #mustseeiran #nightsky #twanight #milkyway #morteza_salehi #whplight #nojum_magazine #aksiine #photopills #Eclipse #longexposure #nasa #bns_landscape #nature_wizard #nature_briliance #ig_worldphoto #longexposure_shots #instagram #ig_worldclub #milkywaychasers #ig_worldclub #ir_ig_nature #night_excl #Newmilkyway #nightdremWorld #supreme_nightshots #سازمان_فضایی_ایران
غار ایوب، دهج، کرمان
حدود یک یـا دو ماهی بود بـه این فکر مـیکردم کـه واسه این اتفاق بزرگ کجا برم عکاسی کـه عمتفاوتی بگیرم!خیلی جاها رو لیست کردم! ولی خوب اکثرا نمـیتونستن راضیم کنن! فقط دو سه جا بود کـه خوب بود بـه نظرم! ولی خوب اونارو گذاشته بودم واسه وقت دیگه و نمـیشد الان رفت! که تا بلاخره با هم فکری ابی بـه این نتیجه رسیدیم بریم غار ایوب! یکی از بزرگترین دهانـه غارهای جهان ! جالب ایجا بود از صبح بـه حدی من استرس داشتم واسه شب ماه گرفتگی کـه واسه کنکور نداشتم! استرس عجیبی کـه همش فکر مـیکردم محاسبات اشتباه مـیشـه و اون عکسی مـیخوامو نمـیتونم بگیرم! ولی خوشبختانـه شب همـه چی خوب پیش رفت بجز دو سه که تا سوتی کـه بخاطر استرس زیـاد بود 😅ولی عجیب شب رویـایی بود! دوست نداشتم هیچ وقت تموم شـه!!! امـیدوارم لذت ببرید, عکسهای بیشتر رو روزهای آینده منتشر مـیکنم
پ ن : این عنیم ساعت قبل و بعد از گرفت کلی رو نشون مـیده کـه با چسبوندن عها بهم این تصویر تریل از مـهتاب و ستاره ها تشکیل شده,سمت راست و چپ کـه نورانی هستن مـهتاب قبل و بعد از گرفت کلیـه و اون وسط هم کـه گرفت کامله! ورق بزنید و ویدو کار رو ببینید ❤️🌹

#آخوند_خوب_مسیح . این عرو مسیح علینژاد درون صفحش گذاشته و از این روحانی بعنوان آخوند خوب یـاد کرده! زیرشم خیلیـا از این روحانی تعریف و این تصویر رو نشانـه موفقیت کمپین او دونستن! چراکه از زبان عگیرنده گفته شده این آخوند هیچ کاری بـه دو نفر کناریش نداشته و مثل برخورد مسلمانان مالزی با مسلمانان ... #آخوند_خوب_مسیح
.
این عرو مسیح علینژاد درون صفحش گذاشته و از این روحانی بعنوان آخوند خوب یـاد کرده! زیرشم خیلیـا از این روحانی تعریف و این تصویر رو نشانـه موفقیت کمپین او دونستن! چراکه از زبان عگیرنده گفته شده این آخوند هیچ کاری بـه دو نفر کناریش نداشته و مثل برخورد مسلمانان مالزی با مسلمانان بی حجاب، بـه عقایدشون احترام گذاشته!!
.
.
🔴 بدون اینکه نظر خودم، دستور دین و شرایط نـهی از منکر رو با توجه بـه این تصویر ذکر کنم… دوست دارم بدونم نظر هر کدوم از شما بزرگواران راجع بـه این تصویر چیـه؟! اگر شما جای این روحانی بودین چی کار مـیکردین؟! واکنش نشون مـیدادین یـا نـه و در هر صورت دلیلتون بر تذکر زبانی یـا سکوت و بی تفاوتی چیـه؟! بنظرتون چه رفتاری باعث اصلاح جامعه درون این شرایط مـیشـه؟! تذکر زبانی، عملی، سکوت یـا کاری دیگه
.
.
.
.
.
.
.
.
#تذکر: احتمال فتوشاپ بودن هست و تصویر فقط یک لحظه رو نشون مـیده!! لذا این شخص روحانی رو ابدا قضاوت نکنین!! بـه احتمال زیـاد خانم ها بعد از این روحانی روی صندلی نشستن و عکاس باهاشون هماهنگه… ضمن اینکه علینژاد درون بیـان اصل این وقایع کم دروغ نمـیگه!... حالا بنظر شما آخوند خوب تو این موقعیت چیکار مـیکنـه؟ (: تمام نظرات رو مـیخونم و ممنونم
.
.
#محمد_جلیلی
#نظرتون_رو_بنویسین
#مسیح_علینژاد #علینژاد
#حجاب #زن #اسلام #دین
#نـهی_از_منکر #سکوت #حق
#آخوند #روحانی #طلبه #زوری
#ایران #چهارشنبه #کشف_حجاب
#مـهربانی #بی_تفاوتی #غیرت #درد
#مسیح #جهارشنبه_های_سفید #منکر
#مالزی #اسلام_سکولارها #آخوند_خوب
.

# هیچ‌وقت ژن خوب نبوده‌ام/ واکنش تند بازیگر معروف سریـال «پدر» بـه یک شایعه‌ جنجالی! . بازیگر سریـال پدر بـه یک شایعه جنجالی کـه یکی از روزنامـه‌های مشـهور درباره او منتشر کرده است، واکنش نشان داد . سینا مـهراد درون نشست نقد و بررسی سریـال "پدر" کـه در خبرگزاری تسنیم برگزار شد نسبت بـه مطالب روزنامـه شـهروند ... #🎥
هیچ‌وقت ژن خوب نبوده‌ام/ واکنش تند بازیگر معروف سریـال «پدر» بـه یک شایعه‌ جنجالی!
.
بازیگر سریـال پدر بـه یک شایعه جنجالی کـه یکی از روزنامـه‌های مشـهور درباره او منتشر کرده است، واکنش نشان داد
.
سینا مـهراد درون نشست نقد و بررسی سریـال "پدر" کـه در خبرگزاری تسنیم برگزار شد نسبت بـه مطالب روزنامـه شـهروند واکنش نشان داد گفت: "خدا را شاکرم هیچ‌وقت ژن خوب نبوده‌ام و نیستم. با تلاش‌های خودم درون عرصه بازیگری بـه جایی رسیده‌ام کـه این افتخار را داشته‌ام درون مقابل بزرگان هنر نقش‌آفرینی مـی‌کنم. هیچ‌گاه بـه دنبال مصاحبه نبوده‌ام کـه این طور درون روزنامـه شـهروند کلاهبرداری رسانـه‌ای مـی‌کنند"
.
وی درون پاسخ بـه این سوال کـه مگر خودتان با روزنامـه شـهروند گفتگو نکرده‌اید، تأکید کرد: خبرنگاری از روزنامـه شـهروند با من تماس گرفت و من گفتم گفتگو انجام نمـی‌دهم. از من یک عخواستند و گفتند ما خودمان مـی‌خواهیم یـادداشت و گزارشی از قول خودتان بنویسیم اما اینکه نوشته‌اند گپ و گفت واقعاً نامـی بهتر از کلاهبرداری رسانـه‌ای نمـی‌توان روی آن گذاشت. متأسفم کـه همچنین افرادی درون دنیـای رسانـه فعالیت دارند و به دنیـای با شرافت خبرنگاری لطمـه مـی‌زنند. درست هست که خبرنگار روزنامـه شـهروند از پاسخگویی سرباز زده و تا توانسته تلفن خودش را روی من خاموش مـی‌کند اما این موضوع را حتماً پیگیری مـی‌کنم."
.
بهرنگ توفیقی و حامد عنقا کارگردان و تهیـه‌کننده سریـال "پدر" درباره این اتفاق گفتند: سینا مـهراد صلاحیت بازیگری داشت کـه ما او را انتخاب کردیم و این موضوع ژن خوب و آقازاده اصلاً بـه ایشان نمـی‌چسبد کـه این‌طور درون رسانـه‌ها مطرح مـی‌شود. بازی او را درون سریـال "سایـه‌بان" دیده بودیم کـه از سینا مـهراد دعوت کردیم "سریـال پدر" نقش‌آفرینی کند کـه خوشبختانـه با حجم کوتاه بازی درون این سریـال درخشید و مطمئن باشید آینده درخشانی درون انتظار این بازیگر جوان است
.
 روز گذشته روزنامـه شـهروند تیتر یک خود را اختصاص داد بـه گفتگویی با سینا مـهراد کـه این اتفاق را این بازیگر با حضور درون خبرگزاری تسنیم بـه طور کل تکذیب کرد. جایی کـه خبرنگار از واژه "ژن خوب" به منظور او استفاده مـی‌کند کـه به خاطر منتسب بودن بـه یک کارگردان سینما نام مستعار انتخاب کرده که تا از رانت پدرش استفاده کند. ولی زودتر از این‌ها او را درون فیلم‌های سینمایی این کارگردان بـه همراه برادرش مـی‌دیدیم ولی او سعی کرده با استعداد و توانمندی خودش اتفاقات بازیگری‌اش را شکل بدهد و جلو برود نـه اینکه درون فیلم پدرش بازی کند و به دنیـای هنر معرفی شود
.
‏≣🅲🅸🅽🅴🅼🅰🅽🅴🆆🆂≣
سينمانيوز | سينماى روز

قسمت هفتم ___ راضی بقیـه خیلی سخت نبود. یـادم هست بعد از این کـه آن شب من سر بسته گفتم کـه بابایی بـه شوکت خانم تمایل دارد خان دایی بلند شد، عمرحومـه شیرین را آورد، گرفت جلوی روی همـه و گفت: ببینید اصلا! شیرین هم راضیـه.. بـه ولله من که تا همـین دیروز این عکسو نگاه مـی کردم یـه دلخوری خاصی تو چشماش ... قسمت هفتم
___
راضی بقیـه خیلی سخت نبود. یـادم هست بعد از این کـه آن شب من سر بسته گفتم کـه بابایی بـه شوکت خانم تمایل دارد خان دایی بلند شد، عمرحومـه شیرین را آورد، گرفت جلوی روی همـه و گفت:
ببینید اصلا! شیرین هم راضیـه.. بـه ولله من که تا همـین دیروز این عکسو نگاه مـی کردم یـه دلخوری خاصی تو چشماش بود، ولی الان ببینید چه لبخندی مـی زنـه!!
جالب بود کـه در تایید حرف دایی هم همـه سه بار سرشان را از بالا بـه پایین تکان دادند.
اما من کـه خوب یـادم بود کی و چطور ما این عرا انداخته ایم و جریـان واقعی از چه قرار بوده است.
خدا رحمتش کند، شیرین بـه کل با عکاس و عکاسی مشکل داشت. مـی گفت نود درصد فساد و فحشای جامعه درون همـین عکاسی ها اتفاق مـی افتد. آن موقع ها خیلی منظورش را نمـی فهمـیدم. ولی حالا درک کاملی از آن باورش دارم.
با هم رفته بودیم و قرار بود به منظور دفترچه تامـین اجتماعی ی عجدید بیندازیم.من بیرون ایستادم که تا کار تمام شود و برویم خانـه. کـه یکهو صدای جیغ شیرین از داخل آمد. پشت بند آن هم آقای عکاس آمد بیرون وپریشان احوال گفت:
خانم ببخشید، والده تون نمـیذاره عکسشو بندازم! فحش بد مـیده.
پرسیدم:
-مگه چکار کردین شما؟ -هیچی بـه خدا! نشستن اونجا. بهشون گفتم یـه کم بـه راست بچرخید.یـه کم کج شید حالا. یـه لبخند خیلی ملایم... خانم هنوز جمله م تموم نشده بود از جا بلند شدن،اومدن یکی خوابوندن تو گوشم. بعدشم م اینا رو مورد عنایت خودشون قرار دادن. حالا هم مـیخوان بیـان زنگ بزنن کلانتری! کمک کنید شما.من آبرو دارم اینجا.
دویدم توی آتلیـه و دیدم شیرین عصبانی نشسته کف زمـین و دارد زیرفحش مـی دهد.خلاصه بـه هر مصیبتی بود راضی اش کردم کـه عکاس بنده خدا بهش چشم ندارد.بعد هم قول دادم همان جا بمانم که تا بی ناموسی خاصی صورت نگیرد.
به اجبار من هم کنار دوربین ایستادم که تا جون سر صندلی مخصوص آماده ی عگرفتن شود. منتهی این بار بـه قدری با عصبانیت بـه دوربین نگاه مـی کرد کـه ترسیدم با این عمامور بیمـه زهره آب کرده، دفترچه اش را بـه کل کنسل کند. بخاطر همـین قبل از گرفته شدن عپ پشت سر ی و از دو طرف یک غلغلک یواشی دادمش.
و نتیجه همـین عشد کـه حالا روی دیوار بود. یعنی شما درون نیمـه بالایی خانوم هاویشام مـی دیدی، درون نیمـه ی پایینی بزرگ هادی هدی.و درون اصل دایی هم داشت با بهره گیری از آن نیمـه ی خندان پایینی فامـیل را بـه این وصلت راضی مـی کرد.رأی بـه خواستگاری صادر گردید و قرار شد با فرامرز اینا فردا صبح همان شب تماس بگیرد.
و که تا فردا کـه مقدمات خواستگاری و الباقی ماجرا..

#ایران #خوزستان #روستای_آباد_از_توابع_بهبهان #زاده_های_خوشگلم_با_لباس_قِرقِری #رنگا_رنگ #لباس_محلی @iran #khozestan @roosta #abad #rangarang #نوروز_96 #چهارم_فروردین #سلام مجددا" سال نو شما مبارک، سال پر خیر و برکتی توأم با سلامتی و خوشی به منظور شما آرزومندم این ... #ایران #خوزستان #روستای_آباد_از_توابع_بهبهان
#زاده_های_خوشگلم_با_لباس_قِرقِری #رنگا_رنگ
#لباس_محلی
@iran #khozestan
@roosta #abad #rangarang
#نوروز_96
#چهارم_فروردین
#سلام
مجددا" سال نو شما مبارک، سال پر خیر و برکتی توأم با سلامتی و خوشی به منظور شما آرزومندم
این عزاده هام با لباس محلی لری و بختیـاری یـا بـه زبان خود روستایی ها #لباس_قِرقِری توی روستای پدری و مادری روستای #آباد کـه از توابع #بهبهان مـی باشد گرفته شده
توی روستای ما تو عروسیـا خانما لباسای قِرقِری با رنگهای خوشگل و رنگارنگ مـیپوشند و دایره مـیگیرند با تشمال مـیند، نمای خیلی زیبایی داره، با اون رنگهای پر زرق و برق مخصوصا" توی شب،
جای شما خالی تو روستامون عروسی دعوت بودیم، خیلی خوب بود، البته این عفردای عروسی گرفته شده.

... Flashback ... کنسرت گروه 1975 توی اواخر 2014 (فکر کنم اکتبر) ارسالی تیلور و نایل از کنسرت کـه نشون مـیده تو اون کنسرت بودن. هری هیچ ارسالی خاصی از کنسرت نداشت یـا حرفی راجبه ش نزد. ولی یکی از فن هایی کـه اونجا بوده مـیگه تیلور و هری رو دیده کـه تو جایگاه ویژه ی بالا بودن و هر دوشونم مشکی پوشیده بودن و خیلی ... ... Flashback ...
کنسرت گروه 1975
توی اواخر 2014 (فکر کنم اکتبر) ارسالی تیلور و نایل از کنسرت کـه نشون مـیده تو اون کنسرت بودن. هری هیچ ارسالی خاصی از کنسرت نداشت یـا حرفی راجبه ش نزد. ولی یکی از فن هایی کـه اونجا بوده مـیگه تیلور و هری رو دیده کـه تو جایگاه ویژه ی بالا بودن و هر دوشونم مشکی پوشیده بودن و خیلی با هم خوب و دوستانـه رفتار مـی!
تیلور بـه غیر از این عیـه ویدیو هم از خودش و سلنا فرستاد که... مثل اینکه هری همافتاده :| ویدیو تو پست بعد =>
* توجه کنید این اصلا شاید یـه قرار نبوده, ممکنـه تصادفی باشـه یـا اگرم قرار بوده مـیتونسته یـه قراره دوستانـه باشـه چون بـه گفته ی خودشون با هم دوستن!!

"زن کـه باشی" ترس های کوچکی داری ! از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت و از خیـابان های بدون عابر مـی ترسی ! از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی کـه بی هدف درون کوچه بعد کوچه ها مـی چرخند ، مـی ترسی ! از بوق ماشین هایی کـه ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز مـی کنند، و تو فقط چهره ی آدم هایی را مـی بینی، کـه در چشم ... "زن کـه باشی"
ترس های کوچکی داری !
از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
و از خیـابان های بدون عابر مـی ترسی !
از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی کـه بی هدف
در کوچه بعد کوچه ها مـی چرخند ، مـی ترسی !
از بوق ماشین هایی کـه ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز مـی کنند،
و تو فقط چهره ی آدم هایی را مـی بینی،
که درون چشم هایشان حس نوع دوستی موج مـی زند...!
"زن کـه باشی"
ترس های کوچکی داری...
مـهربانی ات دست خودت نیست !
خوب مـی شوی حتی با آنان کـه چندان با تو خوب نبوده اند ؛
دلرحم مـی شوی حتی درون مقابل آنـهایی کـه چندان رحمـی بـه تو نداشته اند.
"زن کـه باشی"
درباره‌ات قضاوت مـی‌کنند؛
در باره‌ی لبخندی کـه بی‌ریـا نثار هر احمقی کردی!
درباره‌ی زیبایی‌ات... کـه دست خودت نبوده و نیست!!!
درباره‌ی تارهای مویت...
که بی‌خیـال از نگاه شک‌آلوده‌ی احمق‌ها از روسری بیرون ریخته‌اند...
درباره‌ی روحت، جسمت، درباره‌ی تو و زن بودنت،
و...عشقت، قضاوت مـیکنند !!!
فروغ فرخزاد
.
.
سلام دوستان خوبم
حال و احوال؟؟
امـیدوارم حال دلتون خوب باشـه
شاد باشید و همـیشـه بخندید
.
.
این عرا دوسه چندروز پیش استوری کردم
قصد نداشتم بـه این زودی آپلود کنم ولی دوستان ازم خواهش د پست بذارم😍
.
لبخند زیبای این شیرزن بختیـاری تقدیم تمام زنان ایرانم 🖐
.
.
.
.
.
💎 #turkshutter 💎 #ig_eurasia
💎 #ig_fotografdiyari
💎 #turkobjektif
💎 #photometre
💎 #ig_anatolia
💎 #turklikeben
💎 #ig_world_photos
💎 #perfectturk
💎 #ig_photostars
💎 #anadolugram
💎 #birdunyabircocuk
💎 #turklikeben_people
💎 #colors_of_day2
💎 #igersmood
💎 #ig_objektifdunyasi
💎 #igworld_global
💎 #ir_worldphoto
💎 #worldframeclub
💎 #kings_works
💎 #turkiyedenkadrajlar
💎 #turkportal
💎 #ig_insan
💎 #ir_ig
💎 #ir_aks
💎 #kahvelianlar
💎 #kadrajimizdan
💎 #istanbuldaysam
💎 #clickdynmic

از این ناراحتم کم با تو بودم حتما زودتر تو رو پیدا مـیکردم از این ناراحتم کم با تو بودم شبهای بی تو من بی تاب مـیشمـی هم اسم تو هر جا کـه باشـه مث پروانـه ها بی تاب مـیشم . #از #این #ناراحتم #کم #با #تو #بودم # . @mehrdad_sedighian #MehrdadSedighian #i #love #u # . uu Mehrdad uu ... ❤😍🔫
از این ناراحتم کم با تو بودم
باید زودتر تو رو پیدا مـیکردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
شبهای بی تو من بی تاب مـیشم
کسی هم اسم تو هر جا کـه باشـه
مث پروانـه ها بی تاب مـیشم
.
#از #این #ناراحتم #کم #با #تو #بودم #😔
.
@mehrdad_sedighian
#MehrdadSedighian #i #love #u #❤
.
💚➡ ❤u❤u❤ Mehrdad ❤u❤u❤ ⬅💚
.
.
این عرو خیلی دوست دارم 😍😘❤
مثل بقیـه عکسهای آقا مـهرداد بی نظیره 💖🔫😆
اصن جذابیت این عفوق العادس 👍😌❤
مرسی از عکاس این ع🙏 حانیـه جان زاهد 😘🙏🌹
با آرزوی موفقیت های فراوان 😉
.
Photo by : @hanieh.zahed
.
آقا مـهرداد مـیگن کـه خبرای خوب درون راهه 😃
من کـه خیلی دوست دارم بدونم چه خبرهای خوبیـه؟؟؟؟؟؟ 😌
وقتی کـه آقا مـهرداد مـیگه خبرهای خوب ، بعد یعنی خیلی خوبه 😍
بی صبرانـه منتظر خبرهای خوب هستم 😉
.
#____________________________________________________

‌ ‌ موضوع #از_مـیان_تصاویر_شما این هفته : #صنایع_دستی_ چوبی درون خانـه_شما درون دکوراسیون منزلتون از صنایع دستی کـه با چوب ساخته شده باشد استفاده کرده‌اید؟ ☘️ اگر اثری از تولید کنندگان این آثارارزشمند درون خانـه‌هایتان دارید و فضای خود را با آن زیبا کرده‌اید از آنـها عبگیرید و برای ما که تا 12 ظهر 97/6/22 ... ‌
‌ ⚡ موضوع #از_مـیان_تصاویر_شما این هفته : #صنایع_دستی_ چوبی درون خانـه_شما
در دکوراسیون منزلتون از صنایع دستی کـه با چوب ساخته شده باشد استفاده کرده‌اید؟
☘️ اگر اثری از تولید کنندگان این آثارارزشمند درون خانـه‌هایتان دارید و فضای خود را با آن زیبا کرده‌اید از آنـها عبگیرید و برای ما که تا 12 ظهر 97/6/22 بـه شماره تلگرام 09035550148 بفرستین.
⚠ چون‌ کـه #وبسایت_چیدانـه عهای خوب شما رو توی مطالبش بـه اسم خودتون منتشر مـی کنـه و راجع بهش مطلب مـی نویسه😊😊
❌ لطفا بـه همراه عکسی کـه مـی فرستید، حتما حتما موارد زیر رو هم ارسال کنید:
♦نام و نام خانوادگی
♦شـهر و محل سکونت
♦ معرفی محصول مربوط بـه صنایع دستی
♦ایده استفاده از اثر درون دکوراسیون
😉 بدیـهی هست کـه تصاویر با کیفیت تر و با زاویـه عکاسی بهتر به منظور انتشار توی اولویت قرار مـی گیرند.
عاز: www.planete-deco.fr

🇮🇷🏼🏼 “سبز سفید قرمز” پرچمـی کـه جانانـه با تلاش و سختی فراوون بالا مـیره بـه راحتی آب خوردن مـیارنش پایین☹️ این عاولین عمن بعد از ۳۴سال زندگی با پرچم ایران هست... پرچمـی کـه به اندازه‌ای کـه رنگهاش برام مـهم بوده و هست، جزئیـاتش هیچوقت مـهم نبوده، که تا زنده هم هستم فکر نکنم جزئیـات ریزُدرشت سیـاسی و ... 🇮🇷💙🙏🏼💪🏼
“سبز سفید قرمز”
پرچمـی کـه جانانـه با تلاش و سختی فراوون بالا مـیره
به راحتی آب خوردن مـیارنش پایین☹️
این عاولین عمن بعد از ۳۴سال زندگی با پرچم ایران هست... پرچمـی کـه به اندازه‌ای کـه رنگهاش برام مـهم بوده و هست، جزئیـاتش هیچوقت مـهم نبوده، که تا زنده هم هستم فکر نکنم جزئیـات ریزُدرشت سیـاسی و مذهبیش مـهم بشـه💪🏼🙏🏼 (بنظرم حداقل حتما توی خونـه هامون یـه دونـه پرچم داشته باشیم، یکی از چیزهایی کـه توی ترکیـه دیدم و خیلی خوشم اومد ازش همـین بود، گوشـه کنار شـهر از پنجره خونـه ها، مغازه ها، پرچم ترکیـه آویزون بود، چون ‌ترکیـه مـهمـه براشون)!
مـیخوام بگم فقط و فقط مراقب این پرچم باشیم کـه یکی از نمادهای باارزش سرزمـین ماست، با هر اعتقادات مذهبی، سیـاسی، قومـی ووو...
از رهبر، رئیس جمـهور، هیـات دولت، نماینده ها، ورزشکارا، هنرمندا، تااااااااااااااا ما مردم عادی... البته هممون خوب مـیدونیم توی این سالها ورزشکارا، هنرمندا و مردم عادی نسبت بـه بقیـه تلاش بیشتری و مـیکنن به منظور بالا بردن و بالا نگه داشتن این پرچم (آدمـهایی کـه کمتر بـه دنبال منافع شخصی خودشون هستن)... بقیـه هم تلاش کنن، این سرزمـین روزهای بهتر و زیباتری رو بـه خودش مـیبینـه مطمئنن!🙏🏼🇮🇷 هشتاد مـیلیون ایرانی، همـه با هم، به منظور ایران، همـه اول از خودمون شروع کنیم💪🏼👏🏼👍🏼
۱۳۹۷.۴.۴ بعد از بازی عالی ایران مقابل پرتغال، جام جهانی۲۰۱۸روسیـه
عقشنگ هم @ghanavatiali با دوربینم گرفت، توی خانـه برگر @burgerhouseniychef سپاس بخاطر این مکان دنج و عالی👍🏼👏🏼
.
راستی، دیگه نمـیشـه گفت بـه راحتی آب خوردن، آخه اب گیر نمـیاد😢☹️
#تیر #۱۳۹۷ #جام_جهانی_2018 #جام_جهانی_روسیـه #همـه_با_هم #همـه_برای_ایران پرچم_ایران #پرچم_بالاست #پرچممون_بالاست #زندگی_کن #زندگی_خوب #زندگی_زیباست #انرژی_مثبت #روزهای_خوب #سبز #سفید #قرمز #تیم_ملی #تیم_ملی_ایران #russiaworldcup2018 #vivairan #teammelli #teammelliiran #positivethinking #positiveenergy

#حسین_جان اصلا این دنیـا ڪه جاے ما حسینےها نبود من بہ عشق ڪربلاے تو بہ دنیـا آمدم بین غربٺ مانده‌ام انگار دور از ڪربلا ماهےام ڪه دور از آبے دریـا مانده‌ام #اللهم_ارزقنا_ڪربلا _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ #بي_دست_كربلا_دست_مرا_بگير #نوكري_ارثيه_و_منصب_اجدادي_ماست #ارباب_شدی_که_رو_به_هر_کس_ن ... #حسین_جان
اصلا این دنیـا ڪه جاے ما حسینےها نبود
من بہ عشق ڪربلاے تو بہ دنیـا آمدم
بین غربٺ مانده‌ام انگار دور از ڪربلا
ماهےام ڪه دور از آبے دریـا مانده‌ام
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
#بي_دست_كربلا_دست_مرا_بگير
#نوكري_ارثيه_و_منصب_اجدادي_ماست
#ارباب_شدی_که_رو_به_هر_کس_ن
#دلم_هواي_توكرده_بگوچه_چاره_كنم
#کربلا_مارا_سواد_آموز_کرد
#مادرش_حضرت_زهراست_خدا_مـیداند
#من_سرم_گرم_گناه_است_سرم_داد_بزن
#شکر_خدا_که_در_پناه_حسینیم
#همـه_نوکر_حسینیم
#شـهادت_مادرم_افسانـه_نیست
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
#اسلام #شیعه #محرم #اربعین #صور
#سوریـه #روضه #فاطمـیه #کربلا #نجف
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ‏
‏ #iran #iraq #god #islam #good
‏ #imamhussain #instagramers #allah #i

من کـه باور نمـیکنم اما گویـا یک سال گذشت. سالی کـه درش هم غم و اندوه بود و هم شادی . سالی کـه من از ایران واقعی دور شدم . این اولین بهاری هست که من نیستم ؛ این اولین بهاری هست که بوی گل های بهار نارنج مرا از خود بی خود نمـیکند. سفره هفت سینی ندارم کـه مانند شما و بسیـاری ها بـه اشتراک بزارم ، چه کنم بـه دو تصویر خودم بسنده ... من کـه باور نمـیکنم اما گویـا یک سال گذشت.
سالی کـه درش هم غم و اندوه بود و هم شادی .
سالی کـه من از ایران واقعی دور شدم . این اولین بهاری هست که من نیستم ؛ این اولین بهاری هست که بوی گل های بهار نارنج مرا از خود بی خود نمـیکند.
سفره هفت سینی ندارم کـه مانند شما و بسیـاری ها بـه اشتراک بزارم ، چه کنم بـه دو تصویر خودم بسنده مـیکنم که تا ما را از دعای خود فراموش نکنید .
هرچند مـیل و رغبتی به منظور تبریک گفتن عید نیست ، چرا کـه اگر یک دقیقه بـه اتفاقات سالی کـه گذشت دقت ‌نمایید متوجه عرایض بنده مـیشوید ، به منظور بسیـاری ها سال درد و سال خون بود ، سال بد اقتصادی بود ، سال بد فرهنگی بود یـا بـه قول شاملو بزرگ سالی بود کـه غرور درون آن گدایی گرد ، سال بد بود ، سال پست و سال استقامت های کم ، سال اشک پوری بود سال خون مرتضی ....
باری !
اما ما بـه طبق سنت دیرینـه و فرهنگ و مدنیت سرشار از محبت و عشق و دوست داشتنمان نمـیتوانیم به منظور یکدیگر آرزوی موفقیت نکنیم . ما ایرانیم ، نام این وطن خیلی بزرگ هست ، مردمـی دارد از جنس بلور و غرور و پاک و پر مـهر و پر‌محبت ، از ژرفای ضمـیرم برانم به منظور تمام شما و خانواده محترمتان آرزو کنم نود و هفت سال خون و سال درد و سال بد اقتصادی و سال بد فرهنگی نباشد . خودمان حتما سرگذشت خودمان را تغییر دهیم . هیچ نمـیتواند جز خود ما ، آرزو دارم تمام ایرانیـان کـه در هر کجای این دنیـا مشغول امرار معاش هستند سال آینده هر لحظه اش زیباتر از لحظه قبل درون جهانی سرشار از نوع دوستی ،مـهر ،زیبایی،خوشنامـی، یکرنگی و تلاش به منظور ساختن دنیـایی بهتر به منظور آیندگان باشد .
ما غربت نشینان را هم بر سفره عید دعا فرمائید.
استاد فریدون مشیری بهار را چنین توصیف مـیکند :
نرم نرمک مـیرسد اینک بهار
خوش بـه حال روزگار
خوش بـه حال چشمـه ها و دشت ها
خوش بـه حال دانـه ها و سبزه ها
خوش بـه حال غنچه های نیمـه باز
خوش بـه حال مـیخک کـه مـیخندد بـه ناز
خوش بـه حال جام لبریز از
خوش بـه حال آفتاب
ارادتمند شما مـهرداد بیست و نـهم اسفند
فلوریدا .
#سال_نو_مبارک

... نمـی دانم چرا همـیشـه آخرِ تمامِ داستان هایِ عاشقانـه ختم مـی شود بـه انتظار برایِ آمدنِی کـه از اول هم معلوم هست نمـی آید.. . . #پری_زهرا_اسکندری . . . یکی از روز هایِ چهل سالگیت درون مـیانِ گیر و دارِ زندگیِ ملال آورت لابلایِ آلبومِ عهایت عکسِ ی مو مشکی را پیدا مـی کنی زندگی به منظور ... ...
نمـی دانم چرا همـیشـه
آخرِ تمامِ داستان هایِ عاشقانـه
ختم مـی شود بـه انتظار
برایِ آمدنِی که
از اول هم معلوم است
نمـی آید..
.
.
#پری_زهرا_اسکندری
.
.
.
یکی از روز هایِ چهل سالگیت
در مـیانِ گیر و دارِ زندگیِ ملال آورت
لابلایِ آلبومِ عهایت
عکسِ ی مو مشکی را پیدا مـی کنی
زندگی به منظور چند لحظه
متوقف مـی شود
و قبض هایِ برق و آب برایت بی اهمـیت
تازه مـی فهمـی بیست سال پیش
چه بی رحمانیـه
او را درون هیـاهویِ زندگی جا گذاشتی..
.
.
#یغما_گلرویی
.
.
.
بیست سال هست یک نفر دارد
در دلم انتظار مـی کارد
بیست سال هست دوستت دارم
از همان عصرِ دومِ دیماه..
.
.
#رویـا_باقری
.
.
.
داشتم فکر مـی کردم
یعنی مـی شود آنقدر دوستم داشته باشی
که روزی اگر ی داشتی
نامِ مرا رویش بگذاری؟
هی صدایش کنی
هی بخندد
و این سویِ دنیـا
دلِ من قَنج برود
از چیزی که، نمـی دانم چیست.‌.
.
.
.
هرگز گمان مبر کـه دلم را شکسته ای
با هر قدم کـه دور شدی، استخوان شکست
.
.
#احسان_افشاری
.
.
.
نمانده فرصتِ پیغام و نامـه ای قاصد
رسیده ایم بـه مُردن، بگو کـه بازآید
.
.
.
#سلیم_تهرانی
.
.
.
‌ #شعر_سپید_ #عاشقانـه_ #سپید_ #عشق #شعر_عاشقانـه
#عکس؟

پهناورترین ، خطرناک ترین و ناامن ترین مکان ، دنیـای درون توست بـه همـین دلیل کمترانی جرأت مـی کنند وارد آنجا شوند......... ....... درون وجود مردم دنبال عیب نگرد کـه رسوایشان کنی وخودت را بی اعتماد ...... ...... زنـــــــــــدگی عمــــــــــل است. این شکر نیست کـه چای را شیرین مـی کند بلکه ... پهناورترین ، خطرناک ترین و ناامن ترین مکان ، دنیـای درون توست
به همـین دلیل کمترانی جرأت مـی کنند وارد آنجا شوند.........
....... درون وجود مردم دنبال عیب نگرد کـه رسوایشان کنی وخودت را بی اعتماد ......
...... زنـــــــــــدگی عمــــــــــل است.
این شکر نیست کـه چای را شیرین مـی کند
بلکه حرکت قاشق چای خوری باعث شیرینی مـی شود......
....... یک دروغ ممکن هست دنیـا را دور بزند و به جای اولش برگردد
اما درون همـین مدت، یک حقیقت هنوز دارد بند
کفش های خود را مـی بندد که تا حرکت کند. .......
....... فقط یک چیز وجود دارد کـه باید از آن ترسید و آن خود ترس است.......
...... : آنانکه کـه گذشته را بـه یـاد نمـی آورند محکوم بـه تکرار آنند !......
....... بهترین آرایش ها درون زندگی :
حقیقت برایـها
بخشش به منظور چشم ها
نیکوکاری به منظور دست ها
لبخند به منظور صورت
عشق به منظور قلب......
......

‎دلم صبحی مـیخواهد آفتابی ‎هوایی تمـیز ‎آسمانی آبی ‎شـهری پر از لبخند ‎و مردمانی کـه کلاه از سر برمـیدارند ‎و بـه یکدیگر احترام و امـید تعارف مـی کنند ‎دلم انسانیتی شفاف مـیخواهد ‎و انسانی مِنـهای خودخواهی ‎که از خودگذشتگی را با خودکم بینی اشتباه نگیرد ‎که اشتباه را درس کند و تکرار نـه ‎دلم تکرارِ ... ‎دلم صبحی مـیخواهد آفتابی
‎هوایی تمـیز
‎آسمانی آبی
‎شـهری پر از لبخند
‎و مردمانی کـه کلاه از سر برمـیدارند
‎و بـه یکدیگر احترام و امـید تعارف مـی کنند ‎دلم انسانیتی شفاف مـیخواهد
‎و انسانی مِنـهای خودخواهی
‎که از خودگذشتگی را با خودکم بینی اشتباه نگیرد
‎که اشتباه را درس کند و تکرار نـه ‎دلم تکرارِ بی انتهای آغوش مـیخواهد
‎بوسه
‎و مردان و زنانی دست درون دست ‎پا بـه پا
‎و دل هایی پشتِ هم، نـه پشت بـه هم ‎دلم کودکانی مـیخواهد بی ترسِ از رها شدن
‎بی محرومـیت
‎بی جراحتی بر جسم و روان
‎کودکانی کـه کار را فقط درون کلاسِ درس بخش کنند
‎و دیوار های شـهر را پُر از نقاشی های بی دغدغه ‎دلم ان و پسرانی مـیخواهد کـه بیش از معجزه، بـه عشق معتقدند
‎و بـه جای انتظار، مشغولِ زندگی اند
‎و بـه جای گله از دنیـا، درون حالِ درکِ هستی ‎شـهر من باوری تازه مـیخواهد
‎به دور از غضب و انتقاد
‎به دور از رقابت
‎به دور از فریـاد و دشنام و انتقام ‎شـهر من فرهنگ دارد یـادآوری مـیخواهد
‎شـهر من امانت هست امانتداری مـیخواهد ‎شـهر خاکستری من رنگ های زنده مـیخواهد
‎با ساختمان هایی پر از پنجره هایی رو بـه آگاهی
‎با درختان و حیوانات و کودکانی کـه احساس امنیت کنند
‎و شـهروندانی کـه ایمانشان را دوباره باز بعد بگیرند
‎چهی جز من مرا باور مـی کند...؟
‎بياييد با تغيير درون وجود خودمان دنياي اطرافمان را دگرگون سازيم

سرزمـینی پر از ها و هوس های خیـالی و واقعی آری اینجا ایران است! بـه چه چیز حتما خندید؟؟؟ بـه همخوابيهاي بدون عشق شب هنگام مادر بـه پدر به منظور اثبات عشق؟ بـه پوشش درون خانـه يا لباس او درمـهمانی های شبانـه؟ بـه غیرت پسر روي مادر يا شوخی های مادري پسر با دوستان؟ بـه شب کاری های تازه داماد به منظور پاس ... سرزمـینی پر از ها و هوس های خیـالی و واقعی
آری اینجا ایران است!
به چه چیز حتما خندید؟؟؟
به همخوابيهاي بدون عشق شب هنگام مادر بـه پدر به منظور اثبات عشق؟
به پوشش درون خانـه يا لباس او درمـهمانی های شبانـه؟
به غیرت پسر روي مادر يا شوخی های مادري پسر با دوستان؟
به شب کاری های تازه داماد به منظور پاس چک تالار؟
یـا بـه فیلم بازی نوعروس هنگام اول كه تجربه اي نداشته؟
به دوستت دارم هاي دروغين ك براي تيغ زدن دوست پسرش؟!
شاید هم بـه گریـه و داد مردم از نداری و خ ماشین های چند صد مـیلیونی؟
در شـهر من بکارت همان کاغذ نقره ای رنگ داخل پاکت سیگار است....!
پاره کـه شود هری هوس مـی کند کـه دست درازی کند..
پس حتما برای سوختن و تمام شدن آماده باشی...
به زودی دور مـی اندازنت...
حتی همانی کـه بسته را خودش باز کرده...!
آری دوست من اینجا ایران است!
تقصیر هیچ نیست!!!
به نام "عشق" جسمت را لگد مال بوسه های هوس آلودشان مـی کنند و به نام "ناپاکی" فراموشت مـی کنند...
به نام "نجابت" حتما سکوت کنی و به نام "صبر" از درون ویران مـیشوی...... .
.
#دلنوشته لطفا دوستاتنو تگ کنید بـه حمایت تک تک شما نیـاز دارم که تا بیـام بالا با تشکر ادمـین دوستتون دارم 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😚😚😚😚😚.
.
. # #خیـانت #نفرت #دنیـا #کثیف

‍ ️️ باز امشب من نشستم با خودم باز امشب آدمـی دیگر شدم با خدای خویش خلوت کرده ام رو بـه محراب عبادت کرده ام عشق من امشب چراغی روشن هست چون خدای عاشقی پیش من هست پس بمان و لحظه ای خاموش باش بهر من امشب سراپا گوش باش حرف ها دارم برایت نازنین قصه ای از مردم این سرزمـین قصه ای از مردمانی سخت گیر مردمـی ... ‍ 💙❤️💙❤️
باز امشب من نشستم با خودم
باز امشب آدمـی دیگر شدم
با خدای خویش خلوت کرده ام
رو بـه محراب عبادت کرده ام
عشق من امشب چراغی روشن است
چون خدای عاشقی پیش من است
پس بمان و لحظه ای خاموش باش
بهر من امشب سراپا گوش باش
حرف ها دارم برایت نازنین
قصه ای از مردم این سرزمـین
قصه ای از مردمانی سخت گیر
مردمـی با فکرهایی پوچ و پیر
در کنار مردمانی خوب و پاک
عده ای هستند تیره تر ز خاک
کارشان از غصه و غم دم زدن
روی دنیـا پرده ماتم زدن
یـادشان رفته ست زیبایی ماه
جملگی قهرند با پروانـه، آه !
قلب ها محروم از شادی شده
بارش باران دگر عادی شده
غرق دریـاییم، اما آب نیست
آب, گل شد حرفی از سهراب نیست
شعرهای سعدی و حافظ چه شد؟
در بساط کولیـان بازیچه شد
قصه مادربزرگ از یـاد رفت
عشق شیرین از دل فرهاد رفت
داستان ها جنگ و نابودی شده
چشم ها هم عینک دودی شده
خسته ام از فکرهای تارشان
بغض های سمـی از افکارشان
هیچ درون عصر افکار جدید
بهت و سرگردانی ما را ندید
ما کـه دل را ساده با هم باختیم
داشتیم دنیـای نو مـی ساختیم
مثل دوران خوش و سبز قدیم
رنگ بر دیوار دنیـا مـی زدیم
عشق من! دنیـای رنگی داشتیم
آرزوهای قشنگی داشتیم
خانـه ای درون جنگلی از یـاس ها
ساده بود اما پر از احساس ها
ما هنوز افکارمان سنگی نبود
آرزومان سفره رنگی نبود
ما دوتا پروانـه بودیم و جهان
گرد ما مـی گشت و ما هم گرد آن
آن قدر گفتند از غم پیشمان
تار شد افکار نیک اندیشمان
این یکی مـی گفت دنیـا بی وفاست
آن یکی مـی گفت زندان بلاست
دیگری مـی گفت حتی عشق هم
مـی شود کم رنگ زیر بار غم
خسته ام از این همـه افکار خیس
این قلم های سیـاه غم نویس
عشق من ! چشمان پاکت را ببند
یـا بـه هر چیزی کـه مـی بینی بخند
ما کـه مثل این قلم ها نیستیم
ما مگر انسان زیبا نیستیم؟! دلبرم از این جماعت دور باش
مملو از شوق و نشاط و شور باش
از نگاهم که تا نگاهت پل بزن
خیره شو درون چشم هایم زل بزن
چشم بردار از جهانی این چنین
زندگی را درون نگاه من ببین
راه ما از مردم دنیـا جداست
لحظه هامان مملو از بوی خداست
من بـه کوری دو چشم تارشان
یـا کـه آن اندیشـه بیمارشان
تا ابد عاشق ترین آزاده ام
طبق قولی کـه به مجنون داده ام
عاشقم من عاشق دنیـای خویش
دلخوشم حتی بـه رویـاهای خویش
من نمـی گنجم درون پوستم
با درخت و کوه و دریـا دوستم
آسمان ما هنوزم آبی است
لحظه هامان غرق درون بی تابی است
با غم و افسردگی بیگانـه ایم
ما هنوزم عاشق پروانـه ایم
خانـه ای هم رو بـه ساحل ساختیم
قایقی درون قلب آب انداختیم
سوی دنیـای تعالی مـی رویم
گرچه با دستان خالی مـی رویم
دست درون دستان من که تا آسمان
لحظه ای درون وصف این رویـا ب

#تالاب #سوستان زیستگاه نیلوفران #لاهیجان . مـی گویند همـه جای دنیـا ، آدم هایی هستند کـه یکی را یواشکی دوست دارند ... یواشکی بـه این معنی کـه به خودش نمـی گویند یـا مثلا مستقیما نمـی گویند . به منظور پنـهان ِ علاقه شان دلایلِ شخصیِ خودشان را دارند . از دور مـی نشینند بـه تماشای معشوقشان و گاهی با عناوینِ ... 😍
#تالاب #سوستان زیستگاه نیلوفران #لاهیجان
.
مـی گویند همـه جای دنیـا ، آدم هایی هستند کـه یکی را یواشکی دوست دارند ...
یواشکی بـه این معنی کـه به خودش نمـی گویند یـا مثلا مستقیما نمـی گویند . به منظور پنـهان ِ علاقه شان دلایلِ شخصیِ خودشان را دارند . از دور مـی نشینند بـه تماشای معشوقشان و گاهی با عناوینِ دیگری بـه او نزدیک مـی شوند .
همـیشـه تصور مـی کردم کـه دلم مـی خواهد اگری یواشکی دوستم دارد ، یک روز بیـاید و به من بگوید . یـا لااقل خودم متوجه اش شوم . دلم مـی خواست از تمامِ عشق هایی کـه در کُره یِ زمـین متعلق بـه من هست ، مُطلع باشم و از ذره ذره اش لذت ببرم . دلم مـی خواست بدانم چهی یواشکی مدت ها مرا زیرِ نظر گرفته ، سعی درون شناختن و خوشحال م داشته .
یک جاهایی ، یک وقت هایی ، بدون این کـه خودم بدانم ، هوایم را داشته یـا دقایقی قبل از خواب بـه من فکر کرده ...
دوست داشتن های یواشکی لذت بخش هست . آدم نباید آرزو کند کـه این یواشکی ها آشکار شوند . اگر آشکار شوند ، خراب خواهند شد !
یـا معشوق دستِ رَد بـه اش مـی زند ، یـا سَرد مـی شود ، یـا ... اگر هم قبولش کند و عشقِ دو طرفه ای حاصل شود ، اگر عاشقِ یواشکی ، معشوقش را بشناسد ، ویژگی هایش را بداند ، اخلاقش دستش بیـاید ، شاید آن زمان بفهمد کـه این فرد با تصوراتش فرق دارد .
شاید او دیگر همان بُتِ بی نقصی کـه شب و روز درون حالِ پرستشش بود ، نباشد .
شاید این معشوق ، ویژگی های بابِ مِیلش را نداشته باشد !
آن موقع هست که این علاقه سَرد مـی شود . شاید حتی بـه مرورِ زمان از بین برود ..!
به خاطر همـین هست که مـی گویم هر آدمـی نیـاز دارد کـه یک نفر یواشکی ، بدونِ این کـه همـه چیز را راجع بهش بداند ، مثل یک موجودِ بی نقص دوستش داشته باشد .
این دوست داشته شدن های یواشکی ، عجیب لذت بخش هست ...

. به منظور #مائده_هژبری . تو مـی‌ی دلِ دنیـا باز مـی‌شود .. و آسمان ترانـه‌خوان مـی‌گردد.. بهشت «مائده»‌ای مـی‌شود، بـه وسعت افق‌های شادی.. . تو کـه مـی‌ی فرشته‌ها پای‌کوبی مـی‌کنند.. و خدا غزل‌سُرای عاشقانـه‌های زمـینی مـی‌شود.. . . تو شکنجه مـی‌شوی خدا با زمـین قهر مـی‌کند فرشته‌ها ... .
برای #مائده_هژبری
.
تو مـی‌ی
دلِ دنیـا باز مـی‌شود .. و
آسمان ترانـه‌خوان مـی‌گردد..
بهشت
«مائده»‌ای مـی‌شود،
به وسعت افق‌های شادی..
.
تو کـه مـی‌ی
فرشته‌ها پای‌کوبی مـی‌کنند.. و
خدا غزل‌سُرای عاشقانـه‌های زمـینی مـی‌شود..
.
.
تو
شکنجه مـی‌شوی
خدا با زمـین قهر مـی‌کند
فرشته‌ها زانوی غم بغل مـی‌گیرند.. و
درهای افق،
به جانبِ ظلمت بسته مـی‌شوند..
.
تو کـه شکنجه مـی‌شوی
دلِ آسمان بـه درد مـی‌آید.. و
بهشت،
آرزویی دور و دراز مـی شود
برای مردمـی که
در برزخ این دنیـا
مدام مشقِ دوزخ مـی‌کنند..
.
مـی‌دانی..
اینجا دیرزمانی‌ست که

به جرم تشویش اذهانِ شادی
محکوم است.. #حمـیدرضا_هندی
.
.
.
.
پی‌نوشت‌:
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده مـی ترسانی
ما گر زسر بریده مـی ترسیدیم
در محفل عاشقان نمـی یدیم
.
در محفل عاشقان خوشا یدن
دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریده ی خود بردن
در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن
.
هرجا کـه نگاه مـی کنم خونین است
از خون پرنده ای گلی رنگین است
در ماتم گل پرنده مـی موید و گل
از داغ دل پرنده داغ آجین است
.
فانوس هزار شعله اما درون باد
مـی‌سوزد و سرخوش هست و چین‌واچین است
یعنی کـه به اشک و مویـه خود گم نکنی
از عشق هر آنچه مـی رسد شیرین است
.
در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانـه پر خواهد زد
امشب کـه دوباره ماه بالا آمد
مـی آید و باد پشت درون خواهد زد
.
یک ساقه ی سبز درون دلم خواهد کاشت
مـهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد
صد جنگل صبح درون هوا مـی شکفد
خورشید بـه شاخه ها شرر خواهد زد
.
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده مـی ترسانی
ما گر زسر بریده مـی ترسیدیم
در محفل عاشقان نمـی یدیم #محمد_اصفهانی
.
.
telegram.me/joinchat/Am5tSDwRR5P3PhrYonNKKw

—- —- «عشق نوعی تولد است.اگر بعد از عشق همان انسانی باشیم کـه قبل از عشق بوده ایم،به این معناست کـه آنقدری کـه باید دوست نداشته ایم. تغییر ،با معنا ترین کاریست کـه مـی توان به منظور دوست داشتنی انجام داد» ... تمام امروز بـه این جملات فکر کردم و دل دل زدم ... بـه عاشق های اطرافم،به معشوقه های دور و برم،به ... —-
—-
«عشق نوعی تولد است.اگر بعد از عشق همان انسانی باشیم کـه قبل از عشق بوده ایم،به این معناست کـه آنقدری کـه باید دوست نداشته ایم. تغییر ،با معنا ترین کاریست کـه مـی توان به منظور دوست داشتنی انجام داد»
...
تمام امروز بـه این جملات فکر کردم و دل دل زدم ...
به عاشق های اطرافم،به معشوقه های دور و برم،به عشق ها نگاه کردم.
نمـیشـه بگی من آدم عشق نیستم،یـا عشق بسه!
عشق هر بارش کشف تازه س.
پیدا چیزی تازه درون درون خودت.
دوستی امروز گفت مواظب خودت باش دیگه،سفارش نکنم...عشق همزاد برف پاییزه ... ذوق داره ولی نمـی شینـه!
گفتم هممون ذوق اولین برف پاییز رو داریم همـیشـه ... با اینکه مـیدونیم موندنی نیست.
گفت یـه بار بـه دنیـا مـیایم،انصاف نیست هزار بار بمـیریم!
گفتم چیزی کـه به دل باشـه انصافه.
.
.
.
درس بزرگیـه درس هفتم... یـه بار بـه دنیـا مـیایم.
.
.
.
#هفتمـین_روز
#چله_نشینی
#عمر

لبخند مرا بس بود آغوش لهم مـیکرد آن بوسه مرا مـیکشتمنـهدمم مـیکرد آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود درون سیر مرا کشتن این پرده ی اول بود هرغم خود را داشت هرسر کارش ماند من نشئه ی زخمـی کـه یک شـهر خمارش ماند یـا کُنج قفس یـا مرگ این بخت کبوتر هاست دنیـا پُل باریکی بین بد و بدترهاست ای بر پدرت دنیـا آن باغ ... لبخند مرا بس بود آغوش لهم مـیکرد
آن بوسه مرا مـیکشتمنـهدمم مـیکرد
آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود
در سیر مرا کشتن این پرده ی اول بود
هرغم خود را داشت هرسر کارش ماند
من نشئه ی زخمـی کـه یک شـهر خمارش ماند
یـا کُنج قفس یـا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیـا پُل باریکی بین بد و بدترهاست
ای بر پدرت دنیـا آن باغ جوانم کو
دریـاچه ی آرامم کوه هیجانم کو
بر آینـه ی خانـه جای کف دستم نیست
آن پنجره ای را کـه با توپ شکستم نیست
پشتم بـه پدر گرم و دنیـا خود ِ مادر بود
تنـها خطر ممکن اطراف سماور بود
از معرکه ها دور و در مـهلکه ها ایمن
یک ذهن هزار آیـا از چیستی آبستن
یک هستی سردستی درون بود و عدم بودم
گور پدر دنیـا مشغول خودم بودم
هر طور دلم مـیخواست آینده جلو مـیرفت
هر شعبده ای دستش رو مـیشد و لو مـیرفت
صد مرتبه مـیکشتند یکبار نمـیمردم
حالم کـه بهم مـیریخت جز حرص نمـیخوردم
آینده ی خیلی دور ماضی بعیدی بود
پشت درون آرامش طوفان شدیدی بود
آن خاطره های خشک درون متن عطش مانده
آن نیمـه ی پُر رنگم درون کودکی اش مانده
اما منـه امروزی کابوس پُر از خواب است
تکلیف شب و روزم با دکتر اعصاب است
نفرین کدام احساس خون کرد جهانم را
با جهد چه جادویی بستند دهانم را
من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت
وقتی دو بغل مـهتاب از پیرهنش سر رفت
اندازه ی اندوهم اندازه ی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش درون شعر مـیسر نیست
یک چشم پُر از اشک و چشم دگرم خون است
وضعیت امروزم آینده ی مجنون است
سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن
ای بغض پُر از عصیـان این بار صبوری کن
من اشک نخواهم ریخت این بغض خدادادی ست
عادت بـه خودم دارم افسردگی ام عادی ست
پس عشق بـه حرف آمد ساعت دهنش را بست
تقویم بـه دست خویش بند کفنش را بست
او مُرده ی کشتن بود ابزار فراهم کرد
هوای هزاران سیب قصد منـه آدم کرد
لبخند مرا بس بود آغوش لهم مـیکرد
آن بوسه ما مـیکشتمنـهدمم مـیکرد
آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود
در سیر مرا کشتن این پرده ی اول بود
تنـها سر من بین این ولوله پایین است
با من همـه غمگینن که تا طالع من این است
در پیچ و خم گله یکبار تو را دیدم
بین دو خیـابان گُرگ هی چشم چرانیدم
محض دو قدم با تو از مدرسه درون رفتم
چشمت بـه عروسک بود که تا جیب پدر رفتم
این خاصیت عشق هست باید بلدت باشم
سخت هست ولی حتما در جذر و مدت باشم
هرچند کـه بی لنگر هرچند کـه بی فانوس
حکم آنچه تو فرمایی ای خانوم اقیـانوس
کشتی و گذر کردی دستان دعا پشتت
بر گود گلویم ماند جا پای هر انگشتت
از قافله جا ماندم که تا همقدمت باشم
تا درون طبق تقسیم راضی بـه کمت باشم
Tagesh kon ❤️

️حبّ دنیـا، انسان را از امام زمانش جدا مـی‌کند. این‌قدر حرص دنیـا را نخورید، این‌قدر درون صف نایستید، صف پراید، سکّه، دلار....! اینـها همـه کار شیطان هست که شما را از یک حقیقتی دور و جدا کند. درون این کربلای کره‌ی زمـین، امام شما روز بـه روز مظلوم‌تر و غریب‌تر مـی‌شود. چقدر مردم حرص و غم گرانی را دارند! چرا ... ◾️حبّ دنیـا، انسان را از امام زمانش جدا مـی‌کند. 🔘این‌قدر حرص دنیـا را نخورید، این‌قدر درون صف نایستید، صف پراید، سکّه، دلار....! اینـها همـه کار شیطان هست که شما را از یک حقیقتی دور و جدا کند.
در این کربلای کره‌ی زمـین، امام شما روز بـه روز مظلوم‌تر و غریب‌تر مـی‌شود.
چقدر مردم حرص و غم گرانی را دارند!
چرا حرص و غم نیـامدن امام زمانشان را نمـی‌خورند! کـه اگر این توجّهات را به‌سمت امام زمان ارواحنافداه معطوف مـی‌د، خدا مـی‌داند فرج و ظهور انجام مـی‌شد. ⚪️در یک تشرّفی آقا فرموده بودند: «اگر فقط شیعیـان ایران جمع مـی‌شدند و برای فرج من دعا مـی‌د، فرج مـی‌شد و دیگر تمام بود.» ما شیعیـان ایران هم کـه داریم غم گران شدن مرغ را مـی‌خوریم! این همان فرمایش آقاست کـه فرموده بودند: «اگر بـه ‌اندازه‌ی مرغی کـه گم مـی‌کنید و دنبالش مـی‌گردید، دنبال من مـی‌گشتید، مرا پیدا مـی‌کردید.» 🔘امام زمان ارواحنافداه هر صبح و شام انتظار دارند کـه برایشان قدم برداریم، دعا کنیم، بخود بیـاییم و بیدار شویم.
ولی ما هنوز دنبال عشق‌های مجازی مـی‌رویم. دنبال مسائل پوچ و بی‌ارزشی کـه هیچ نفعی بـه حال ما ندارد. 🚫شرم نمـی‌کنیم، خجالت نمـی‌کشیم.
محرّم هم کـه مـی‌آید سیـاه مـی‌پوشیم و برای امام حسین علیـه‌السّلام گریـه مـی‌کنیم کـه ای داد بیداد، چه ظلمـی بـه امام حسین علیـه‌السّلام د... چرا نمـی‌نشینی فکر کنی کـه تو چه ظلمـی بر امام زمانت کردی؟! ⚪️امام حسین علیـه‌السّلام را چگونـه درون کربلا تنـها گذاشتند و برگشتند؟ به منظور چه برگشتند؟
برای زندگی، عمر و لذّت بیشتر، بودنِ درون کنار همسر و فرزند.
الآن همـین‌ها ما را از امام زمان ارواحنافداه جدا کرده است.
عمر بیشتر، زندگی بیشتر، کامجویی بیشتر، درون کنار زن و فرزندمان خوش و خرّم زندگی کنیم، گرفتاری نداشته باشیم... - بعد حجّة ابن‌الحسن امام زمان ارواحنافداه چه مـی‌شود؟ - باشد هر وقت امام زمان ارواحنافداه آمد ان‌شاءاللّه مـی‌رویم... توجیـه مـی‌کنیم.
نـه، این راهش نیست. حواسمان جمع باشد. ☑️استاد حاج آقا زعفری زاده

. ۲۸ صفر ۹۷ . تزئینات و شعر: کلب الحسین علی گودرزی . . بار دگر‌ این عشق ما را جمع کرده هر عاشقِ حاجت روا را جمع کرده حاتم دگر بذل و عطا را جمع کرده وقتی حسن جمع گدا را جمع کرده . ما مـیهمان بر سفره‌ی مردی کریمـیم این رسم هر سال است، محتاج از قدیمـیم . . دریـای اهل البیت فیضش بی کران هست خدمت درِ این ... .
۲۸ صفر ۹۷
.
تزئینات و شعر: کلب الحسین علی گودرزی
.
.
بار دگر‌ این عشق ما را جمع کرده
هر عاشقِ حاجت روا را جمع کرده
حاتم دگر بذل و عطا را جمع کرده
وقتی حسن جمع گدا را جمع کرده
.
ما مـیهمان بر سفره‌ی مردی کریمـیم
این رسم هر سال است، محتاج از قدیمـیم
.
.
دریـای اهل البیت فیضش بی کران است
خدمت درِ این خانـه کاری جاودان است
آنکه درون این خط نیست عمرش درون زیـان است
جاه و جلال و مال اینـها امتحان است
.
حسرت خورد روز قیـامت آنکه دنیـا
وقتی نبوده نوکر اولاد زهرا
.
.
با چشم دل، این خانـه را رحمت گرفته
بار من اینجا چون طلا قیمت گرفته
این پرچم سبز از دلم ظلمت گرفته
دستی کـه هم‌زد نذری‌اش برکت گرفته
.
با عطر نذری مست گشته، خو گرفتیم
از زعفران ما نیز رنگ و بو گرفتیم
.
.
فکر کن با اینکه آقا مرقدش آباد نیست
مثل مشـهد درون بقیعش پنجره فولاد نیست
زائرانش هم بـه آن جمعیت و تعداد نیست
دور او گلدسته ها و صحن گوهرشاد نیست
.
باز هم حاجات ما را با کرامت مـی‌دهد
بی حرم اینگونـه او اینقدر حاجت مـی‌دهد
.
.
وقتی معاویـه حریصِ سیم و زر شد
حضرت ولی بذل و عطایش بیشتر شد
اموال آقا بار ها وقف بشر شد
خرج فقیر و مستمند و رهگزر شد
.
امروز حتما جامعه اینگونـه باشد
با رحم بر هم، هری بخشنده باشد
.
.
بیعت نکرد اصلا، کـه صلحی با عضب بود
با اینکه صلح از مرد این مـیدان عجب بود
از غفلت اصحاب او، از این سبب بود
چون دور آقا عده‌ای راحت طلب بود
.
ورنـه حسن یک جنگجوی بی بدل هست
او شیر غران، فاتح جنگ جمل هست
.
.
فرزند هایش را بـه ایمان پرورش داد
او قاسمش را مرد مـیدان پرورش داد
عبدالهش هم، چون دلیران پرورش داد
با مِهر و با عشق حسین‌جان پرورش داد
.
هان ای پدر مادر تو هم بعد اینچنین کن
فرزند خود را با حسینیـه عجین کن
.
.
غربت همـین بس قاتل او همسرش شد
خونِ جگر بیرون ز قلب مضطرش شد
با زهر، نیلی رنگ کل پیکرش شد
آن کوچه و مادر غمِ چشم ترش شد
.
گفتی مصیبت روز جانسوز حسین است
گفتی غم عظما فقط روز حسین است
.
.
پ.ن: مستحضرم کـه به بعضی ابیـات ایرادات ادبی وارد است، لکن بیشتر مضامـین مَد نظر بود

دنیـا همـین هست یک عمر دلخوش آدمـهایی مـی‌‌شویم کـه عشقشان از دور زیبا و حرفهایشان از دور شنیدنی و خودشان هم از دور نزدیک حالا فقط کافیست این آدمـها را کنار خودت ببینی‌ روزی هزار بار مـی‌‌گویی عشق ارزانی‌ خودتان روزهایم را بـه من بعد بدهید 🤦🏽‍♀️🤦🏽‍♀️ دنیـا همـین است
یک عمر دلخوش آدمـهایی مـی‌‌شویم
که عشقشان از دور زیبا و
حرفهایشان از دور شنیدنی و
خودشان هم از دور نزدیک
حالا فقط کافیست این آدمـها را کنار خودت ببینی‌
روزی هزار بار مـی‌‌گویی
عشق ارزانی‌ خودتان
روزهایم را بـه من بعد بدهید 🤦🏽‍♀️🤦🏽‍♀️🙌

به نام خدای مـهربان و بخشنده . خدای مـهربان سلام.من و همـهانی کـه این جملات را زمزمـه مـی کنیم،مـی خواهیم با تو حرف بزنیم و از تو کمک و بخشندگی مـی خواهیم پروردگار مـهربان بـه بیماران سلامتی بده، که تا خودشان و عزیزانشان درون لذت و آرامش زندگی کنند خدایـا از تو آرامش و امنیت مـی خواهیم. خدایـا، شر هر صاحب شری ... ✨به نام خدای مـهربان و بخشنده✨
.
خدای مـهربان سلام.من و همـهانی کـه این جملات را زمزمـه مـی کنیم،مـی خواهیم با تو حرف بزنیم و از تو کمک و بخشندگی مـی خواهیم
پروردگار مـهربان بـه بیماران سلامتی بده، که تا خودشان و عزیزانشان درون لذت و آرامش زندگی کنند
خدایـا از تو آرامش و امنیت مـی خواهیم. خدایـا، شر هر صاحب شری را از ما دور کن. خودمان و خانواده هایمان را از چشم بد، از حسد، از مکر و حلیـه و آزار هر موجودی حفظ بفرما
پروردگار مـهربان، بـه سرزمـینمان آرامش، امنیت، آسایش و اعتبار ببخش که تا هر کجای دنیـا کـه رفتیم، معتبر وبا احترام باشیم
خدای مـهربان بـه ان و پسران مجرد همسران پاک، مـهربان ، عالی عطا کن که تا با هم از زندگی درون کنارهم لذت ببرند
پروردگار یکتا، ما را با حلال خودت بی نیـاز کن کـه به سمت حرامت نرویم، اطاعت تو را کنیم و به گناه آلوده نشویم و دستمان را جز تو ، جلوی هیچی بـه خواهش دراز نکنیم. خدایـا بـه کارها و درآمدهایمان برکت بده.اگر کم است، زیـادش کن. اگر سخت هست ، آسانش کن. اگر گیری دارد، برطرف کن.اگر دور هست نزدیکش کن. اگر درون زمـین هست آن را بیرون بیـاور، اگر درون آسمان هست آن را برایمان فرود آور. ببخش گناهانی را کـه باعث شده هست روزیمان تنگ شود و یـا درون سختی زندگی کنیم. برآورده کن آن آرزوهایی را کـه حتی با شک از تو خواستیم کـه حتی خودمان بـه شدنش باورنداشتیم. خدای مـهربان، عزیزانمان را درون کنارمان با خوشی و سلامتی و عزت حفظ کن. خدای مـهربان بـه سفره ی همسایـه مان برکت بده.خدای مـهربان عشق و محبت خودت را درون قلب هایمان قرارده و ما را هدایت کن بـه همان راه راستی کـه خودت برایمان مـی پسندی.نـه راهی کـه دوستش نداری و نـهی کـه گم شده است.خدایـا سردرگمـی هایمان را بـه یقین و ترس ها و تردید هایمان را با نور خودت بـه اطمـینان مبدل کن. خدایـا هرگز حتی لحظه ای بـه حال خودمان رهایمان نکن. خدایـا هر آنچه از خیر و خوبی فراموش کردیم و یـا ازشک و تردید نگفتیم و نخواستیم، تو درون بهترین زمان و بهترین مکان کـه خودت صلاح مـی دانی برایمان برآورده کن و تا برآورده شدنش ایمان وصبرش را هم بده.خدایـا بر ما سخت نگیر، کـه سخت کم طاقت هستیم. این روزها و شب ها را برایم مبارک گردان هر چند کـه بدکار بوده ایم. جز تو امـیدی نداریم، امـیدمان را نا امـید نکن. منتظر پاسخ ها و نشانـه هایت هستیم. بـه شدت منتظریم، زیـاد درون انتظارمان نگذار
الهی آمـین شب بر همگى بخير🙏🏻🌹🌹🌹

. خواستم عشق را نظاره کنم چشم‌ها را پر از ستاره کنم خواستم که تا که از شب شعرم قطعه‌ای نذر جشنواره کنم عشق فرمود نذر نام علی صد و ده بار استخاره کنم گر کـه شعری قشنگ مـی‌خواهم بـه علی بیشتر اشاره کنم مـی‌‌شود با حروف نام علی وزن اشعار را اداره کنم جای دارد بـه وصف این آقا هر چه مـی‌بینم استعاره کنم گر ... .
خواستم عشق را نظاره کنم
چشم‌ها را پر از ستاره کنم
خواستم که تا که از شب شعرم
قطعه‌ای نذر جشنواره کنم
عشق فرمود نذر نام علی
صد و ده بار استخاره کنم
گر کـه شعری قشنگ مـی‌خواهم
به علی بیشتر اشاره کنم
مـی‌‌شود با حروف نام علی
وزن اشعار را اداره کنم
جای دارد بـه وصف این آقا
هر چه مـی‌بینم استعاره کنم
گر چه این‌ها بـه ما نمـی‌گنجد
بحر درون کوزه‌ها نمـی‌گنجد
هر صفا با علی صفا دارد
هری با علی خدا دارد
روی قلب ستاره بنویسید
مثل آقای ما کجا دارد؟!
چهی جز امام اول ما
پسرش شـهر کربلا دارد
هر چه دارد مسیح مریم از
خاک نعلین مرتضی دارد
وقت معراج جز علی چهی
جا بـه دوش فرشته‌ها دارد
یـا کدامـین بزرگ درون دنیـا
دور خود این قدر گدا دارد
عشق اگر عشق هم بود تنـها
با ولای علی بها دارد
آیت والی الولی مددی
.
#صد_و_ده_بار_یـا_علی_مددی
.
صاحب رودخانـه کوثر
دست پرورده‌اش بود بوذر
آن امامـی کـه در زمان نماز
مـی‌دهد درون رکوع انگشتر
آنکه درون لا بهجنگ احد
با نود زخم مـی‌کند محشر
آن بزرگی کـه کار کوچک او
کندن چار چوبهٴ خیبر
آن جوانی کـه عبدودها را
با یکی ضربه مـی‌کند بی سر
ذکر هر پهلوان بـه مـیدانـها
اسدالله یـا علی حیدر
آن کـه محضش وقوع رد الشمس
مـی‌شود با دعای پیغمبر
.
.
.
#ابانا_استغفرلنا_ذنبوبنا_انا_کنا_خاطئین
#فقط_حیدر_امـیرالمؤمنین_است
#پدر

. کم! تو بـه دنیـا آمده‌ای کـه زندگی کنی. دست‌هایت را باز کن و این هدیـه را بپذیر. هدیـه‌هایی کـه آدم‌ها بـه ما مـی‌دهند گاهی به منظور تزئین‌اند و جز این بـه هیچ دردی نمـی‌خورند. گاهی هدیـه‌ها مصرف مـی‌شوند و به پایـان مـی‌رسند و ته‌مانده‌شان را حتما دور انداخت. اما هدیـه‌هایی هم هستند کـه هم مصرف مـی‌شوند هم ... .
کم!
تو بـه دنیـا آمده‌ای کـه زندگی کنی. دست‌هایت را باز کن و این هدیـه را بپذیر.
هدیـه‌هایی کـه آدم‌ها بـه ما مـی‌دهند گاهی به منظور تزئین‌اند و جز این بـه هیچ دردی نمـی‌خورند. گاهی هدیـه‌ها مصرف مـی‌شوند و به پایـان مـی‌رسند و ته‌مانده‌شان را حتما دور انداخت. اما هدیـه‌هایی هم هستند کـه هم مصرف مـی‌شوند هم مـی‌مانند؛ مثل #کلمات.
زندگی نیز هدیـه‌ای از جنس کلمـه است. به منظور تو مـی‌ماند، و دائم تو را مـی‌سازد؛ فقط یک شرط دارد، آن هم این کـه #عشق از جمله‌هایی کـه با آن مـی‌سازی بتراود.
.
پ.ن: نقاشی هم از #سوش هست که نقاشی‌های پدر-یِ دلبرش معرف حضورتان هست.
.
#برای_فنچکم

. مادربزرگم همـیشـه مـیگفت درون بودم کـه درون گفتند:مـیخواهیم عقدت کنیم! نـهی پرسید دلت کجاست،نـهی گفت مـیخواهی با فلانی زندگی کنی یـا نـه، حسرت همـین روز،تا الان روی دلش سنگینی مـیکند! همـینکه بی خبر از همـه جا،قبول د ازدواج کند، پدربزرگم تمام ِعمر،عاشقش بود، بـه مادربزرگم کـه نگاه ... 🌷
.
مادربزرگم همـیشـه مـیگفت درون بودم کـه درون گفتند:مـیخواهیم عقدت کنیم!
نـهی پرسید دلت کجاست،نـهی گفت مـیخواهی با فلانی زندگی کنی یـا نـه،
حسرت همـین روز،تا الان روی دلش سنگینی مـیکند!
همـینکه بی خبر از همـه جا،قبول د ازدواج کند،
پدربزرگم تمام ِعمر،عاشقش بود،
به مادربزرگم کـه نگاه مـیکرد مـیگفت:دورِ آن صورت بگردم!
در طول زندگی،جانش بـه جان‌ِ دلبر بسته شده بود،
هفتاد ساله کـه بود و آلزایمر سراغش آمد،این بیماری بی رحم و لامروت،یقه اش را سفت چسبیده بود،
هیچرا نمـیشناخت؛
اما مادربزرگم کـه با لباس های گل دار رد مـیشد،برایش آواز مـیخواند.
آوازهای محلی کـه بـه مـیان عاشق ها رد و بدل شده،
مادربزرگ هم اخم هایش را توی هم مـیکشید و مـیرفت،
و هربار کـه از عاشقی پدربزرگ برایش مـیگفتیم،
مـیگفت:من نمـیخواستمش!از همان اول هم دلم راضی نبود،در بودم کـه درون گفتند:مـیخواهیم عقدت کنیم!
تعهد داشت،همسر خوبی بود،مادر بهتری حتی،اما هیچگاه عشقی کـه توی دل پدربزرگم جوانـه زده بود،ریشـه ای بـه قلب مادربزرگ نداشت،
خرداد،ماه مرگ های ناگهآنی،پدربزرگم با عطر داروهای گیـاهی درون آن شـهر کویری از دنیـا رفت،
مادربزرگم از ته دل گریـه مـیکرد،
چون شریک زندگی اش را از دست داده بود،
ولی هنوز هم مـیگفت:در بودم کـه گفتند مـیخواهیم عقدت کنیم!
مـیگویند عشق،بعد از ازدواج هم بـه وجود مـی آید!
قدیمـی ها بـه همـین شکل ازدواج د و یک عمر کنار هم ماندند،
امای حواسش نیست آنچه بعد از ازدواج بـه وجود مـی آید نامش عشق نیست،
تعهد است!
به خانـه و همسر و زن و زندگی!
فقط احساس مسئولیت مـیکنی و انگار،علاقمند شده ای،
اما قرار نیست معجزه بشود،
فردا روز جهانیِ عشق است،
و من بـه قلب مادربزرگم فکر مـیکنم کـه حالا کیلومترها دور از من خوابیده و حواسش بـه تاریخ و ساعت نیست،
به قلبی کـه شکسته بود از تصمـیم نـهایی بزرگتر ها!
به آلزایمر،
به حافظه ای کـه پاک شده بود،
اما فقط یک چیز را درون خود نگه داشته بود:
در بودم،که گفتند مـیخواهیم عقدت کنیم!
اگر عاشقید،
اگر وجودتان بـه نفس هایی گره خورده،
دست هایش را محکم تر بگیرید،
جرات کنید و انتخاب کنید!
حتی اگر اشتباه بود،پای اشتباهتان بمانید،
بعد از ازدواج،عشق بـه وجود نمـی آید
تنـها تعهد و مسئولیت هست که گریبانمان را مـیگیرد
و با همان حس،
یک عمر کارهای خانـه را انجام مـیدهیم و عصر پنجشنبه،توی آشپزخانـه مـیزنیم زیر گریـه!
وانمود مـیکنیم دلمان به منظور رفتگان تنگ شده؛
اما فقط خودمان مـیدانیم کـه به یک جمله رسیدیم:
عشق بـه وجود نمـی آید،تنـها تعهد و مسئولیت هست که گریبانمان را مـیگیرد
.
🍁 #shishkabobs #chelozaferuni

. مـهدوی رسما از تیم ملی والیبال خداحافظی کرد . مـهدی مـهدوی درون مراسم قهرمانی بانک سرمایـه رسما از تیم ملی خداحافظی کرد. . مـهدی مـهدوی پاسور تیم ملی والیبال ایران امشب درون مراسم جشن قهرمانی بانک سرمایـه درون جام باشگاه های آسیـا از تیم ملی خداحافظی کرد. . درون این مراسم کلیپی از نقش آفرینی های او درون والیبال ... .
🔻مـهدوی رسما از تیم ملی والیبال خداحافظی کرد
.
مـهدی مـهدوی درون مراسم قهرمانی بانک سرمایـه رسما از تیم ملی خداحافظی کرد.
.
مـهدی مـهدوی پاسور تیم ملی والیبال ایران امشب درون مراسم جشن قهرمانی بانک سرمایـه درون جام باشگاه های آسیـا از تیم ملی خداحافظی کرد.
.
در این مراسم کلیپی از نقش آفرینی های او درون والیبال ایران پخش شد.
.
همزمان صدای مـهدوی کـه بیـانیـه خداحافظی اش را مـی خواند کـه از بلندگوهای سالن پخش شد.
.
مـهدوی درون بیـانیـه خود آورده است:
همـیشـه بـه پوشیدن پیراهن تیم ملی افتخار کردم. از همان سال های دور، سال های خوب نوجوانی که تا به امروز
.
از همان زمانی کـه برای اولین بار پیراهن تیم ملی کشورم را پوشیدم  و از آن بعد دیگر خودم نبودم؛ دیگر آن مـهدی پرشور عشق والیبال کـه فقط بـه بالا رفتن و جلو زدن از رقیب هایش فکر مـی کرد نبودم.
.
حالا یکی از دوازده نفر شده بودم. دوازده نفر تعیین کننده. اصلا  یکی از مردم شده بودم. مردمـی کـه چشم دوختند بـه این دوازده نفر که تا ببینند کی و کجا قرار هست برایشان شادی و افتخارکسب کنند.
.
در همـه این شانزده سال، من به منظور این لباس جنگیدم، به منظور حفظ ارزش تیمـی کـه حالا عضو کوچک اما موثری به منظور آن بودم.
.
بهترین سال های زندگیم کـه هری آرزو دارد تفریح و یـا بـه نوعی جوانی کند یـا کنار خانواده اش باشد، از همـه این ها دور بودم. تجربه بغل م درون روزهای اول زندگی اش را از دست دادم.
.
حالا روزهای سختی را مـی گذرانم. حتما از آن چه کـه تکه‌ای از وجودم شده دل م. حتما قبل از اینکه روزیی بیـاید و به من بگوید وقتت تمام شده، با این لباس خداحافظی کنم.
.
باید بپذیرم کـه هر چیزی دوره ای دارد و اگه بخواهی همـیشـه درون اوج بمانی، حتما در اوج هم بروی. بارها خواستم این تصمـیم را عملی کنم، اما هر بار تیم ملی درون وضعیتی بود کـه احساس وظیفه کردم بیشتر بمانم و بیشتر بـه این تیم خدمت کنم.
.
هنوز هم مـی توانم بازی کنم. هنوز آنقدر انگیزه و عشق دارم کـه فکر مـی کنم که تا آخر دنیـا حتما برای کشورم بجنگم. حتی به منظور شما، بـه خاطر محبت هایتان، دلگرمـی هایتان.
.
اما بگذارید اینگونـه نگاه کنیم کـه باید فرصت را بـه جوان ترها داد.
.
از این بـه بعد مـی خواهم همـه این سال‌هایی کـه کنار خانواده‌ام نبودم را جبران کنم. فقط بـه بازی‌های باشگاهی اکتفا کنم که تا بتوانم بزرگ شدن م را بیشتر درک کنم.
.
دلم به منظور همـه چیز تنگ مـی شود.
.
برای همـه خاطرات خوب و بدی کـه در  این سال‌ها با تک تک هم تیمـی‌هایم داشتم، مخصوصا به منظور سعید؛ به منظور سعید معروف عزیزم
•••••
🔻 #پست_اول
ادامـه درون پست بعدي

مـهاجرت داستان ترسناکی ست. از آن داستان هاییست کـه فکر مـی کنم قهرمان هایش حتما آدم های بی اندازه شجاعی باشند. آنقدر شجاع کـه بتوانند دل از همـه چیز ند، چند کیلو بار ضروری بریزند توی چمدان، به منظور آخرین بار خانـه و کوچه و شـهرشان را نگاه کنند و دور شوند. شاید به منظور چند سال، شاید به منظور همـیشـه. مـهاجرت از ... مـهاجرت داستان ترسناکی ست.
از آن داستان هاییست کـه فکر مـی کنم قهرمان هایش حتما آدم های بی اندازه شجاعی باشند.
آنقدر شجاع کـه بتوانند دل از همـه چیز ند،
چند کیلو بار ضروری بریزند توی چمدان، به منظور آخرین بار خانـه و کوچه و شـهرشان را نگاه کنند و دور شوند.
شاید به منظور چند سال، شاید به منظور همـیشـه.
مـهاجرت از آن دسته کارهاییست کـه انجامش دلم را مـی لرزاند.
مـهاجرت بزرگترین تغییر زندگی ست.
وقتی دوستان و آشنایـانی را مـی بینم کـه بعد از سال ها زندگی ، بعد از ازدواج و به دنیـا آوردن یکی دو که تا بچه، بعد از سال ها کار درون این شرکت و آن سازمان، بعد از چند سال مدرسه رفتن فرزندانشان تصمـیم بـه مـهاجرت مـی گیرند تعجب مـی کنم. تعجبم از تصمـیمشان نیست بلکه از عزمشان است. از اینکه چطور مـی توانند دست بـه چنین ریسکی بزنند و یک دفعه وارد دنیـایی دیگر شوند و دوباره شروع کنند بـه یـاد گرفتن چیزهایی کـه قبلاً یکبار آموخته بودند. یـاد بگیرند مثل بچه ای نوپا حرف بزنند و الفبا را حفظ کنند و بنویسند و بخوانند.
بتوانند با آدم هایی ارتباط برقرار کنند کـه شبیـه شان نیستند،
بگردند دنبال شغلی تازه و پولی بـه دست آورند کـه تا پیش از این برایشان پول خارجی بود و حالا اعتباری به منظور گذراندن زندگی. آدم هایی کـه دیگر سنی ازشان گذشته، چطور مـی توانند غمشان را بـه زبانی دیگر توضیح دهند، چطور مـی توانند غروب های یکشنبه را درون آپارتمانی کوچک و محقر حاصل فروش خانـه ای پر پنجره درون شـهر خودشان بگذرانند و فکرشان مثل قاصدکی سبک، فرسنگ ها دورتر نرود و خودش را بـه جایی بـه نام «خانـه و خاطراتش» نرساند و دلتنگی با انگشت های سرد عرق کرده اش گلویشان را فشار ندهد.
چقدر اراده مـی خواهد رفتن.
چقدر حتما قوی بود به منظور رد شدن از این پل چوبی.
چقدر عجیبند آنـهایی کـه دل از همـه چیز مـی کنند و برای همـیشـه مـی روند. «همـیشـه» واژه سنگینی ست. آنقدر سنگین کـه گاهی مثل بختکی چاق روی آدم مـی افتد و نفس کشیدن زیر تن عظیمش غیر ممکن مـیشود.
عجیب هست که آدم ها یک دفعه این حجم از دل گندگی را از کجا مـی آورند.
بگذارید حرف انگیزه هایشان را وسط نکشیم. بگذارید این مـهاجران، قهرمان های شجاع قصه ای باشند کـه برای جنگیدن با هر چیزی آماده اند.
قهرمان هایی با بدن های آهنی و نیروهایی خارق العاده.
نویسنده : آنالی اکبری
پ ن :هرچند دلتنگی و سختی و تنـهایی گاهی امونم رو مـیبره هرچند تصور خیلی ها اینـه کـه هر کی خارج از ایران زندگی مـیکنـه از درد چیزی نمـیفهمـه ولی هنوز کـه هنوزه تو قلب من یـه کوچولو با آرزوهای بزرگ زندگی مـیکنـه کـه شاهراه جنون و درد و عشق رو بلده و سعی مـیکنـه قوی باشـه 😍 #رویـا_ابراهیمـی

گاهی دوست داشتن خودمان سخت ترین اتفاق دنیـا مـیشود. دوست داشتن خودمان بـه این معنا نیست کـه هر ویژگی و رفتاری کـه در ما وجود دارد درست هست و احتیـاج بـه تغییر ندارد! بلکه بـه این معناست کـه هر انچه درون ما وجود دارد بخشی از ماست و ما حتما بپذیریم و به تمام خودمان عشق بورزیم. ببینیم خودمان را کـه در بسیـاری از اتفاقات ... گاهی دوست داشتن خودمان سخت ترین اتفاق دنیـا مـیشود.
دوست داشتن خودمان بـه این معنا نیست کـه هر ویژگی و رفتاری کـه در ما وجود دارد درست هست و احتیـاج بـه تغییر ندارد! بلکه بـه این معناست کـه هر انچه درون ما وجود دارد بخشی از ماست و ما حتما بپذیریم و به تمام خودمان عشق بورزیم.
ببینیم خودمان را کـه در بسیـاری از اتفاقات و رابطه ها گیج و مبهوت ایستاده و نمـیداند چطور رفتار کند و چه تصمـیمـی بگیرد!
ببینیم خودمان را کـه خسته شده هست از رفتارهایی کـه در خودش وجود دارد و دوستشان ندارد.
با پذیرش خودمان با تمام رفتارهای خوب و ناخوب خودمان مـیتوانیم تغییر را حس کنیم. با مـهر و حمایت ادم درونی مان مـیتوانیم شروع بـه یـادگیری رفتارهایی بالغانـه کنیم.
رفتارها همـیشـه مـیتوانند تغییر کنند و ما مـیتوانیم رفتارهای جدیدی را شبیـه بـه لباسی جدید با سلیقه ی امروزمان بپوشیم! لازم نیست اسیر لباس هایی قدیمـی باشیم کـه قبل ترها دیگران بـه ما داده اند و دیگر دوستشان نداریم.
اما این تعویض لباس حتما بالغانـه و با مـهربانی باشد. با صبر و حوصله و بدون سرزنشِ ادمـی کـه هستید، با همـین لباسهایی کـه دوستش ندارید درون اغوشش بکشید و بدون سرزنش ارام ارام بـه او فرصت دهید کـه با قدیمـی ترین و اشناترین رفتارهایش خداحافظی کند و ارام ارام رفتارهای جدیدی را تمرین کنید و لباسهای جدید را بر تن زیبایش امتحان کنید.
تصور کنید خودتان را کـه در ایینـه بـه شما خیره شده است.
ترسیده و غمگین است.
از شما ترسیده است.
مـیداند حتما تغییر کند اما از سرزنش ها و ناامـیدی شما ترسیده.
ترس را از او دور کنید و به او امنیت بدهید کـه کنارش مـی ایستید و در تمام مراحلِ تغییر، همچون مادری صبور و مـهربان
به او ایمان دارید.
به چشم های خودتان نگاه کنید.
چشمـها راه را بـه ما نشان مـیدهند.
چشمـها دالانـهایی مخفی بـه قلب ها دارند.
به چشمـهای دوست داشتنی خودتان نگاه کنید و راه قلبتان را دوباره پیدا کنید.
وقتی بـه قلب وصل شوید، سرزنش و سخت گیری تان کمتر مـیشود.
و تغییرات شروع مـیشوند.
تغییرِ رفتارهایی کـه دوستشان ندارید بـه رفتارهایی کـه دوستشان دارید.
گاهی دوست داشتن خودمان از دوست داشتن ادمـهای دیگر سخت تر هست و گاهی چشم های خودمان، غریبه ترین چشمـهای دنیـا هستند!
متن دلنشین از #پونـه_مقیمـی
#من_به_جان_تا_زنده_باشم_عاشق_شـهریورم

. حتمای هست کـه با خوندن این شعر بـه یـادش بیفتید. اگه هنوز یـه فرصت دوباره هست ، تگش کنید . . . نخستین نگاهی کـه مارا بـه هم دوخت نخستین سلامـی کـه در جان ما شعله افروخت نخستین کلامـی کـه دل های ما را بـه بوی خوش آشنایی سپرد و به مـهمانی عشق برد؛ پر از مـهر بودی پر از نور بودم همـه شوق بودی همـه شور بودم. ... .
💜حتمای هست کـه با خوندن این شعر بـه یـادش بیفتید. اگه هنوز یـه فرصت دوباره هست ، تگش کنید 💜
.
.
.
نخستین نگاهی کـه مارا بـه هم دوخت
نخستین سلامـی کـه در جان ما شعله افروخت
نخستین کلامـی کـه دل های ما را
به بوی خوش آشنایی سپرد و
به مـهمانی عشق برد؛
پر از مـهر بودی
پر از نور بودم
همـه شوق بودی
همـه شور بودم.
چه خوش لحظه هایی کـه دزدانـه از هم
نگاهی ربودیم و رازی نـهفتیم
چه خوش لحظه هایی کـه "مـی خواهمت" را
به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم
دو آوای تنـهای سر گشته بودیم
رها درون گذرگاه هستی
به سوی هم از دورها پر گشودیم
چه خوش لحظه هایی کـه هم را شنیدیم
چه خوش لحظه هایی کـه در هم وزیدیم
چه خوش لحظه هایی کـه در پرده عشق
چو یک نغمـه شاد با هم شکفتیم
چه شب ها ... چه شب ها ... کـه همراه حافظ
در آن کهکشان های رنگین
در آن بی کران های سرشار از نرگس و نسترن، یـاس و نسرین
ز بسیـاری شوق و شادی نخفتیم
تو با آن صفای خدایی
تو با آن دل و جان سرشار از روشنایی
از این خاکیـان دور بودی
من آن مرغ شیدا
در آن باغ بالنده درون عطر و رویـا
بر آن شاخه های فرا رفته که تا عالم بی خیـالی
چه مغرور بودم
چه مغرور بودم...
من و تو چه دنیـای پهناوری آفریدیم
من و تو بـه سوی افق های نا آشنا پر کشیدیم
من و تو ندانسته دانسته، رفتیم و رفتیم و رفتیم ...
چنان شاد، خوش، گرم، پویـا
که گفتی بـه سر منزل آرزوها رسیدیم.
دریغا
دریغا ندیدیم
که دستی درون آن آسمان ها
چه بر لوح پیشانی ما نوشته است!
دریغا درون آن قصه ها و غزل ها نخواندیم
که آب و گل عشق با غم سرشته است
فریب و فسون جهان را
تو کر بودی ای دوست من کور بودم!
از آن روزها آه عمری گذشته هست ...
من و تو دگرگونـه گشتیم
دنیـا دگرگونـه گشته است
در این روزگاران بی روشنایی
در این تیره شب های غمگین
که دیگر ندانی کجایم ...
ندانم کجایی ...
چو با یـاد آن روزها مـی نشینم
چو یـاد تو را پیش رو مـی نشانم
دل جاودان عاشقم را
به دنبال آن لحظه ها مـی کشانم
سرشکی بـه همراه این بیت ها مـی فشانم ...
نخستین نگاهی کـه ما را بـه هم دوخت
نخستین سلامـی کـه در جان ما شعله افروخت
نخستین کلامـی کـه دل های ما را
به بوی خوش آشنایی سپرد و ...
به مـهمانی عشق برد.
پر از مـهر بودی
پر از نور بودم
همـه شوق بودی
همـه شور بودم
#فریدون_مشیری

• کاغذ بالایی را موازیِ کاغذ پایینی کـه روی مـیز پهن‌ شده بود، گرفت و گفت: فرض کن جهان لایـه لایـه باشد... بعد دو گوشـه مخالف کاغذ بالایی را بـه هم نزدیک کرد و گفت: فرض کن یکی از لایـه‌ها بشکند. مـیدانی چه مـی‌شود؟ گفتم: نـه! گفت: سیـاه چاله. سیـاه‌چاله کـه نیروی گرانشش، آنقدر نیرومند هست که هیچ چیز، حتی ... •
کاغذ بالایی را موازیِ کاغذ پایینی کـه روی مـیز پهن‌ شده بود، گرفت و گفت:
فرض کن جهان لایـه لایـه باشد...
بعد دو گوشـه مخالف کاغذ بالایی را بـه هم نزدیک کرد و گفت:
فرض کن یکی از لایـه‌ها بشکند. مـیدانی چه مـی‌شود؟
گفتم: نـه!
گفت: سیـاه چاله.
سیـاه‌چاله کـه نیروی گرانشش، آنقدر نیرومند هست که هیچ چیز، حتی نور، نمـی‌تواند از مـیدان گرانش آن بگریزد. سیـاه چاله را از هیچی نبودنش مـی‌شناسند. یک اتفاق بـه این مـهمـی را از نبود چیزی مـی‌شناسند. وقتی جایی سیـاهی مطلق باشد و چیزی نباشد حدس مـیزنند کـه سیـاه چاله است. وقتی هنوز داخلش نرفتند و مـی‌دانند کـه هیچ هست و چیزی توان بودن داخل سیـاه چاله را ندارد بعد موجود نیست اما هست.
تا حالا شده از هیچی بـه باور برسی؟ مثلا بـه همـین «لا اله الی الله» دقت کن. اثبات وجود از نفی و نبود چیزی...
.
دروغ چرا؟ حرف‌هایش برایم سنگین بود. به منظور درک هر جمله‌اش حتما آخر جمله‌ها ۳۰ ثانیـه‌ای بـه من فرصت مـی‌داد که تا هضم کنم. ولی اعتراف مـی‌کنم کـه خوب تک تک سلول‌های مغزم را درگیر حرف‌هایش کرده بود.
دیروز بـه همـه چیز فکر کردم. بـه فروید، بـه افلاطون، بـه سقراط، بـه محمد، بـه علی، بـه خدا، بـه سیـاه چاله‌های سیـاه، بـه کاغذ‌های موازی، بـه تناسخ... بـه همـه چیز.
به کوچک بودن ما، دنیـا...
.
شب موقع برگشت بـه خانـه، پشت چراغ قرمز همـیشگی عباس آباد وقتی دقیقا مثل هر شب با دست، بـه همان پسرکی کـه همـیشـه مـی‌آید سراغ شیشـه جلوی ماشین من، اشاره کردم کـه برود. و ناخودآگاه طبق قرار نانوشته با خودم، مثل هر شب، قبل از رفتن بـه خانـه، یک دور بـه طواف محله‌ غربیِ محله‌مان رفتم.
عجیب بود...
در یک لحظه همـه آن جمله‌ها را درک کردم. بودن چیزی از نبودنش...
کجا بودم؟ نمـی‌دانم. چرا اینجا هستم؟ نمـی‌دانم! هر شب دنبال چه چیزی درون پرسه زدنِ این کوچه بعد کوچه‌ها هستم را هم نمـی‌دانم. هیچ جوابی به منظور بودن این حس ندارم. به منظور بودنم این‌جا، این وقت شب... من بـه همـین سادگی تمام حرف‌هایی کـه صبح سعی مـی‌کرد بـه زبان ساده برایم بگوید را فهمـیدم.
کافی بود کـه بگوید «عشق»
عشق را ببین. چیست؟
هیچ!
وجود دارد؟
نمـی‌دانم...
مـی‌بینیش؟
نـه
مـی‌دانی کـه چه مـی‌خواهی؟
نـه
نمـی‌دانی این سیـاه چاله درون قلبت کـه توان گریز از آن را نداری چیست؟
نـه.
ولی هست...
هست؟
اگر نیست تو، این وقت شب، این‌جا چه کار مـی‌کنی؟
.
#جای_خالی_اش

تولدت مبارک . . . موقت نوشت: متن رو لطفا با دقت بخونید این متن اشاره بـه تولد روحی ما آدمـها داره. تاریخِ ولادت نیست. تاریخِ ولادتِ من بهمن ماه هست . . . بعد از طی سالها، اغلبِ ما بـه این باور رسیده ایم کـه فقط عقربه های ساعت، نشان دهنده ی تولد ما نیست؛ چه بسا احساساتِ خاصّ ِ درونی کـه گاها از ... 🍃🌸 تولدت مبارک 🌸🍃
.
.
.
❤موقت نوشت: متن رو لطفا با دقت بخونید🌹 این متن اشاره بـه تولد روحی ما آدمـها داره. تاریخِ ولادت نیست. تاریخِ ولادتِ من بهمن ماه هست👌
.
.
. 🌹پس از طی سالها،
اغلبِ ما بـه این باور رسیده ایم کـه فقط عقربه های ساعت، نشان دهنده ی تولد ما نیست؛
چه بسا احساساتِ خاصّ ِ درونی کـه گاها از یک اتفاق بیرونی سرچشمـه مـیگیرند، شاید بیشتر از تاریخ ولادت، به منظور ما ارزشمندتر و تاثیرگذارتر باشند.
🌹ما مـیتوانیم هر لحظه متولد شویم...
وقتی مسیر ِ واقعی زندگی را با اطمـینان کامل و دور از نگرانی و دوگانگی انتخاب مـیکنیم.
وقتی بـه عزیزانمان عشق مـیورزیم.
وقتی تصمـیم مـیگیریم کـه "خوب" باشیم؛ و فقط خوبی ببینیم.
وقتی مصمّم مـیشویم کـه "ببخشیم" : تمام آدمـها هایی را کـه آگاهانـه و ناآگاهانـه رنجی بـه ما منتقل د؛ و مـهم تر آنکه "خودمان را ببخشیم" ! بخاطر تمام وقت هایی کـه خود را دوست نداشتیم؛ یـا مسیری را اشتباه رفتیم یـا خواسته و ناخواسته بهی بد کردیم. و پس از بخشیدن ، "جبران کنیم" و "رها شویم".
🌹 ما مـیتوانیم تمام اه ِ مادی و معنوی زندگی مان هماهنگ با "انسانیت و اخلاقیـات" پیش ببریم.
🌹آن زمان هست که دلیلِ آمدن مان بـه این دنیـا را بهتر درک خواهیم کرد و خواهیم فهمـید کـه "هرکه آمده، حتما در قالبِ توانایی ها و استعدادهایش کاری د.... و ردّی از خیررسانی بـه آدمـهای این جهان، از خود بـه جای بگذارد.....
🌹آنگاه از سردرگمـی درخواهیم آمد و "سپاسگذار ِ واقعی" خواهیم بود....
.
.
.
🍃🌹🌺🌸 و درنـهایت، تولد دوباره مان را بـه خود تبریک خواهیم گفت🌹🌺🌸🍃
Photo & Text : Nora Izad
28 August 2018
#نورا_ایزد
۶شـهریور ۱۳۹۷
#mobilography: A7 2017
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
.
.
.
.
.
@fardamoon my telegram Channel
.
.
.
.

. من مردی را ندارم کـه روز و یـا روز تولدم با یک مـهمانی باشکوه سوپرایزم کند! یـا به منظور هر مناسبتی برایم ساعت رولبخرد و یـا سوئیچِ یک ماشینِ بسیـار شیک را تقدیمم کند! کـه من را آخر هفته ها ببرد متل قو و با هم آنجا حسابی خوش بگذرانیم یـا اینکه من را دور دنیـا ببرد و بگرداند! من یک همچین مرد جنتلمنی ... .
من مردی را ندارم کـه روز و یـا
روز تولدم با یک مـهمانی باشکوه
سوپرایزم کند!
یـا به منظور هر مناسبتی برایم ساعت رولبخرد و یـا سوئیچِ یک ماشینِ بسیـار شیک را تقدیمم کند!
که من را آخر هفته ها ببرد متل قو
و با هم آنجا حسابی خوش بگذرانیم
یـا اینکه من را دور دنیـا ببرد و بگرداند!
من یک همچین مرد جنتلمنی را ندارم کـه حتی از احساس واقعیش نسبت بـه خودم باخبر باشم!
اما یک مرد درون زندگی ام هست کـه هرسال،
صبح روز تولدم موقعی کـه در خواب ناز هستم آرام پیشانی ام را مـیبوسد و همان لحظه ای کـه از خانـه خارج مـیشود،یک پیـام کوتاه ولی پر از عشق برایم ارسال مـیکند:
"عزیزکم تولدت مبارک..." و شب با یک
کیک شکلاتی کوچک بـه خانـه برمـیگردد!
نمـیتواند من را دور دنیـا ببرد و بگرداند اما
فقط کافیست بگویم دلم هوای شمال کرده هست تا فردای آن روز چشمانم را باز کنم و خودم راساحل ببینم...
نمـیداند چیست و اصلا چه روزیست!
اما روز را همـیشـه خوب یـادش هست که چگونـه با یک شاخه گل رز و عطری خوشبو خوشحالم کند
هر روز بـه من نمـیگوید کـه چقدر دوستم دارد،خودم این دوست داشتن را از مـهربونی هاو محبت های بی اندازه اش کـه تمامـی ندارد، مـیبینم و مـیفهمم!
مرد من تکیـه گاه محکم من است
امنیت و آرامش جان من است
این مردی کـه من درباره اش مـیگویم
همان "پــدرِ" نازنینِ من است...
#پدر❤

به نام خدا .. شاخ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان کـه به مژگان شکند قلب همـه صف شکنان.. خسته تر از اونم کـه به گذشته فکر کنم اما ذهن لامذهب مرا مـیبلعد مـیرم مستقیم بـه شبی کـه دکتر خبر کیسه ی جنینی را بـه ما داد بـه گو ش ضربان قلبت کـه الهی سالهای دراز که تا عمر دارم بشنومش .. که تا شبهای بی خوابی و لالایی مـهمترین قسمت ... به نام خدا ..
شاخ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که بـه مژگان شکند قلب همـه صف شکنان..
خسته تر از اونم کـه به گذشته فکر کنم اما ذهن لامذهب مرا مـیبلعد مـیرم مستقیم بـه شبی کـه دکتر خبر کیسه ی جنینی را بـه ما داد بـه گو ش ضربان قلبت کـه الهی سالهای دراز که تا عمر دارم بشنومش .. که تا شبهای بی خوابی و لالایی مـهمترین قسمت بودن تو حافظه پذیر بودن توست خط بـه خط بودنت رو حفظم و در ریخت و پاش روز مره چیزی کـه مرا بـه شـهر های دور برد و به خونـه برگردوند وجود پسر آشنای لاغر اندامـی هست که بازی مسخره ی بودن رو برام مـیز قماری کرد کـه عشقش با ختن بود . آره آریـان ما داریم کم کم مـیانسالی را تجربه مـیکنیم و در جوار این درد تنـها مسکن مرغوب رشد و قد کشیدن توست .
عزیز دلم عشق بـه تو وظیفه نبود غریزه هم نبود . عشق بـه تو راه حل بود چیزی کـه ما را ادامـه دار کند .. پسرم هیچ چیز جهان تکراری نیست حتی همـین دوست داشتنت کـه در هر فردا نسبت بـه هر دیروزی بیشتر هست . خلاصه راه رفتی تجربه کردی خندیدی گریستی بـه اندازه ی خودت شکستی بـه قدر خودت پیشرفت کردی مثلا _همـین دیروز با صدای نواختن پیـانوت چرتم گرفت و تموم بیداری های سالهای کودکی ات جبران شد _ .. بگذریم و نگذریم ... سال بـه سال بـه لطف خدا بزرگ مـیشوی و ما بـه رحم خدا زنده ایم و پشتت هوادار و هوا خواهیم ..قربونت برم عزیز دل پدر و مادر ..جایزه ی شگفت زندگی ..دستت بـه زندگی بلند عمرت دراز و بودنت پاینده ... رنج دنیـا مبارک ...
امضا بابا علی .

صحبت های دکتر علی شریعتی درون مورد جلال آل احمد . . بعد از مرگ جلال آل احمد، من این حالت روحی خاص را پیدا کردم کـه هنوز روحم از عزای او بیرون نیـامده;ی کـه به سراغ ما آمد اما زود رفت،ی کـه در قله ی عمرش ناگهان بـه سراغ مردم آمد، ناگهان بـه سراغ ایمان ما آمد، ناگهان بـه سراغ آنچه مردم همواره درون آن بودند و ... 🍃
🔴 صحبت های دکتر علی شریعتی درون مورد جلال آل احمد
.
.
🔶 بعد از مرگ جلال آل احمد، من این حالت روحی خاص را پیدا کردم کـه هنوز روحم از عزای او بیرون نیـامده;ی کـه به سراغ ما آمد اما زود رفت،ی کـه در قله ی عمرش ناگهان بـه سراغ مردم آمد، ناگهان بـه سراغ ایمان ما آمد، ناگهان بـه سراغ آنچه مردم همواره درون آن بودند و روشنفکران همواره از آن مـی گریختند، آمد. جرئت کرد و به سراغ ما آمد; جرئت کرد، و این جرئتش به منظور ما ارزش دارد. از اینکه بـه کهنـه گرایی، بـه اُمُل بودن و به قدیمـی بودن متهمش کنند، نترسید.
.
.
🔷 او جرئت کرد و برخلاف همـه ی ارزش هایی کـه در گروه خودش ساخته و پرداخته شده بود، گستاخی کرد و به سراغ ما آمد، [به سراغ] این جبهه، این فکر و این ایده آلی کـه همواره درون آرزویش بودیم; ولی معمولاً متاسفانـه این فرهنگ عظیم ما کـه در آن ایمان ها، عشق، ارزش ها و حادثه های بزرگ و تجربه های بزرگ انسانی وجود دارد، دست عده ای هست که ارزش نگهداریش، عرضه ش و دادنش را بـه نسل بعدی و معرفی ش را درون دنیـا ندارند، زیرا منجمدند، کهنـه اند، موروثی اند و این فرهنگ عظیم، دست آنـها درست مثل گنجینـه های بسیـار بزرگ زیرزمـینی درون دست یک قوم بدوی است.
.
.
🔶 اما نبوغ هامان، ارزش های فکریمان، قلم هامان، هنرمندهامان، نویسنده هامان،انی کـه دنیـا را مـی شناسند، ارزش ها را مـی شناسند، تمدن ها را مـی شناسند و با جامعه زمان آشنایی دارند، بـه عنوان تجددمآبی از این فرهنگ دور شده اند، یـا بیگانـه شده اند، یـا فرهنگ را آنچنان کـه قشر منحط مـی فهمد، فهمـیده اند; بنابراین کنارش گذاشتند. و جلال کـه از آن قطب بـه سوی مردم، بـه سوی ایمان ما، بـه سوی مذهب ما آمد، هنوز دو، سه قدم بیشتر برنداشته بود اما قدم هایی بود بسیـار تکان دهنده، طلیعه ی چیز تازه ای، طلیعه ی عنوان طرح تازه ای بود; این چیز تازه برگشتن روشنفکر بود بـه مـیان مردم، بـه راستی.
.
.
.
📚 برگرفته از کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #راه_سوم ، صص ۱۶۶ - ۱۶۴
.
.
.
دوم آذرماه، نود و پنجمـین زادروز جلال آل احمد گرامـی باد.
.
.
.
برای دیدن پستهای بیشتر و سفارش کتاب بـه کانال ما درون تلگرام بپیوندید.
لینک درون بیو 👆👆👆
.
.
#مجموعه_آثار_20 #دکتر_علی_شریعتی #سخنان_و_جملات_شریعتی #جلال_آل_احمد #آل_احمد #جلال
@doctor_alishariati

ما روزیکه یـا علی رو گفتیم یـه قرار با هم گذاشتیم... ما گفتیم سرباز این تیمـیم ، هرکی بیـاد بره این فقط پرسپولیسه کـه مـیمونـه... قرارمون عشق بازی بود نـه هوس بازی.... قرارمون این بود با بردش شادی کنیم و با باختش اشک بریزیم.. قرارمون بود این پرچم سرخ رو همـه جا برافراشته کنیم ... از خودمون بگذریم واسه ... ما روزیکه یـا علی رو گفتیم یـه قرار با هم گذاشتیم...
ما گفتیم سرباز این تیمـیم ، هرکی بیـاد بره این فقط پرسپولیسه کـه مـیمونـه...
قرارمون عشق بازی بود نـه هوس بازی....
قرارمون این بود با بردش شادی کنیم و با باختش اشک بریزیم..
قرارمون بود این پرچم سرخ رو همـه جا برافراشته کنیم ...
از خودمون بگذریم واسه عشقمون....
تیشـه بـه ریشـه خودمون نزنیم ... این سم مـهلکه حاشیـه رو دور کنیم از خودمون...
رفیق این تیم سرباز مـیخواد رو سکو ... نـه پادشاه و امپراطور
فرقی نمـیکنـه چجوری و کجا اما اونیکه کـه به پای عشقش همـه چیشو مـیده مردونگی کرده ....
نـه این مستطیل سبز و نـه اون سکوهای سیمانی هیچکدومشون وفا ندارن .... مثله همـیشـه مرد و مردونـه یبار دیگه یـه یـاعلی واسه تکرار قهرمانی
واسه تکرار حماسه از خودمون مـیگذریم بـه سهممون از این دنیـا فکر نمـیکنیم یبار دیگه تکرار مـی کنیم عاشقی رو
ما پرسپولیسی هستیم مکتبمون مکتبه عشقه
تمام سکوها یکصدا دست درون دست شونـه بـه شونـه پرچم داری مـی کنیم که تا چشم دشمنامون کور شـه اونا کـه نمـیتونن موفقیت این تیمو ببینن و نمـیتونن جلوی موفقیت این تیمو بگیرن و مـیخوان حاشیـه درست کنن کور خوندن
متحد همدل همزبان پرسپولیس قهرمان
ما همـه باهم هستيم
دست تو دست هم
تا اخرين نفس مي جنگيم
واسه عشقمون پرسپوليس و
قهرماني انشالا 👍❤️🥇🏆🚩🙏 مرا عهدی هست با جانان کـه تا جان درون بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
در ضمن پرسپوليس سروره استقلاله يادم
نبود معذرت 😉😉😉😉😉😉👍🚩