يه اين را تو on Instagram
Unique profiles
Most used tags
Total likes
0Top locations
Qeshm, Hormozgan, Iran, Iran, Jam, Bushehr, IranAverage media age
133.9 daysto ratio
7.3Media Removed
الله الله الله،ماشاالله،لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ چند روز پيش اين #نقاشى رو روى ميز #نازدانـه خانم ديدم نميدونم براى چى و به چه منظورى كشيدتش اما هر چى هست نشان دهنده ى ديدگاه #نازدانـه_خانم بابا درون مورد حجابِ. فرم ثبت نام آموزش مجازي روانشناشي الحمدلله درون روش #تربيت من و بانو بـه غير از #تشويق و هدايت ... فرم ثبت نام آموزش مجازي روانشناشي الله الله الله،ماشاالله،لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ
چند روز پيش اين #نقاشى رو روى ميز #نازدانـه خانم ديدم
نميدونم براى چى و به چه منظورى كشيدتش اما هر چى هست نشان دهنده ى ديدگاه #نازدانـه_خانم بابا درون مورد حجابِ.
الحمدلله درون روش #تربيت من و بانو بـه غير از #تشويق و هدايت غير مستقيم،هرگز فشار و اجبارى درون امور اعتقادى و خصوصاً انتخاب نوع پوشش براى بچه ها وجود نداره حتى محمّد كوچولو هم خودش درون انتخاب لباس چه خريد و چه پوشيدن آزاده(براى همينـه كه گاهى اوقات از صب که تا بعد از ظهر آقا فقط با پوشك تو خونـه رژه ميره 😐)
يكى از نكاتى كه من هميشـه بـه فاطمـه خانم متذكّر ميشم اينـه كه:م هميشـه يادت باشـه كه من و مادرت از اين كه تو #چادر رو بـه عنوان #حجاب انتخاب كردى خيـــــلى خوشحاليم و بهت افتخار ميكنيم اما درون هر زمان و در هر حالى تو # عزيز و نازدانـه ى ما هستى و ما انتخابت را قبول داريم و بهش احترام ميگذاريم
فقطططط يادت باشـه كه ما راضى نيستيم بـه خاطر دل ما كارى را بكنى كه دوست ندارى
انتخاب نوع حجاب موضوعيه كه بـه رابطه ى تو و خدا مربوطه و اگر با علم و آگاهى و شناخت نباشـه يه روزى بـه خودت ميايى كه از هر #بى_حجابى بى حجاب ترى با اين تفاوت كه يه پارچه ى سياه شمل چادر با خودت حمل ميكنى
Media Removed
#مـهمانى و #تفريح و تفرّج ُ گلُ گشت وقتى خيلى زيبا تر و #خاطره انگيز ميشـه كه بـه نفحات و انفاس ملكوتى #عبادت و بندگى هم آراسته بشـه انجام #فريضه،خصوصاً #نماز اون هم بـه #جماعت و اول وقت تو مـهمانى ها و دور همى هاى #خانوادگى يك #سنت حسنـه ى اهل بيتى زيباست كه هم آثار تربيتى شگفت انگيز و بزرگى براى خودمون و بچه ... #مـهمانى و #تفريح و تفرّج ُ گلُ گشت
وقتى خيلى زيبا تر و #خاطره انگيز ميشـه كه بـه نفحات و انفاس ملكوتى #عبادت و بندگى هم آراسته بشـه
انجام #فريضه،خصوصاً #نماز اون هم بـه #جماعت و اول وقت تو مـهمانى ها و دور همى هاى #خانوادگى يك #سنت حسنـه ى اهل بيتى زيباست كه هم آثار تربيتى شگفت انگيز و بزرگى براى خودمون و بچه ها داره و هم روحيه #معنوى #خانواده رو بالا ميبره و بايد بـه شايسته ترين شكل احيا و #تبليغ بشـه.
اگر خاطر شريفتون باشـه از ماه مبارك #رمضان قبل انتشار #تصاوير #نماز_جماعت هاى خانوادگى درون يافتى را شروع كردم و الان تصميم دارم هر چند وقت يك بار از بين عكس هايى كه ارسال ميشـه يا با هشتگ #جماعت_عاشق_نماز مشخص ميشـه يكى رو انتخاب و پنج #هديه معنوى مثل #كتاب #عقيق و #شرف_الشمس، فرم ثبت نام آموزش مجازي روانشناشي #انگشتر و يا هر هديه مناسب ديگرى تقديم #عكس منتخب كنم
((فقط لطفا يواش صحبت كنيد،ميترسم مسئولين #فرهنگى كشور با اون دستگاه هاى عريض و طويل و #بودجه هاى #نجومى كه درون خواب عميق غفلت و خيانت هستن يه وقت بيدار بشن و شر برامون درست كنن 😉))
وسع حقير بيشتر از اين نيست ولى با توجه بـه ظرفيت صفحه هر چى بتونم بـه اين موضوع خواهم پرداخت
از شما خوبان هم دعوت ميكنم درون اين راه با پست و استورى از اين حركت #حمايت بفرماييد و نام شريفتون رو بـه عنوان يه #احيا كننده و به پا دارنده ى نماز و جماعت نزد خدا ثبت كنيد.
Advertisement
Media Removed
قلبى را نشكنى
دلى را نرنجانى
آبرويى را نريزى
و ديگران از تو آسيبى نبينند
حالا برو ببين چقدر خوشبختى...
پ ن : سلام بـه روى ماه تك تك عزيزان
موزيك جديد درون حال آماده شدن هست
اميدوارم همـه دوستان و عزيزان افتخار بدهند عكس كاور موزيك جديد و يا تيزر ويديويى اين موزيك را، روى صفحه و اينستاگرامشون ؛ پست بـه اشتراك بگذارند که تا كار شنيده بشـه
خودم بـه شخصا معتقدم اين موزيك جديد خيلي خيلي هيت خواهد شد
يه سبك جديد از موزيك هاى تريبال
👇👇👇👇👇👇👇👇
عكس خام و بدون اديت ميباشد
@ashkan_shams
@avangmusic
@radiojavan
@salsamusicofficial
@irancell
@iran_consert
#ashkan #shams #ashkanshams #salsa #music # #salsamusuc #musicvideo #iran #consert #hit #dj #avang #radiojavantv #radiojavan #best #party #tribal
#اشكان #شمس #استيج #ايران #موزيك #سالسا #ويديو #موزيك_پاپ #موزيك_ويديو #سالسا_موزيك #آونگ #راديوجوان #ايران #خليج_فارس
. اِاِاِ صف بود ؟! ببخشيد من كور هستم 🕶 واقعا بهترين و مودبانـه جمله اي كه ميتونيم بـه اين دوستان بـه اصطلاح زرنگ بگيم چي هست كه وقتي ميبينـه ورودي يا خروجي مسيري بدليل باريك شدن مسير، ترافيك ميشـه مثل ... مياد جلو و ميزنـه تو صف بـه خيال خودش فقط مزاحم يه ماشين ميشـه و وقت اونو ميگيره درون صورتي كه داره وقت همـه ... .
اِاِاِ صف بود ؟! ببخشيد من كور هستم 🕶🌂
واقعا بهترين و مودبانـه جمله اي كه ميتونيم بـه اين دوستان بـه اصطلاح زرنگ بگيم چي هست كه وقتي ميبينـه ورودي يا خروجي مسيري بدليل باريك شدن مسير، ترافيك ميشـه مثل ... مياد جلو و ميزنـه تو صف بـه خيال خودش فقط مزاحم يه ماشين ميشـه و وقت اونو ميگيره درون صورتي كه داره وقت همـه افراد تو صف رو ميگيره و ماشين زرنگ بعدي هم كه پشتش ميچسبونـه و هل ميده مياد جلو همينطور ، حتي اون آقاي مسني هم كه از دور لبخند ميزنـه و پست فرمون ژست تعظيم ميگيره و با دستش چاكرم مخلصم ميكنـه که تا ازت راه بگيره اونم فرقي نداره با اينكار داريد حقوق ديگران را پايمال مي كنيد....
آخه بـه من بگو چي تو خودت ميبيني ؟ چه كار مـهمي داري ؟ بقيه بيكارن ؟ تو زرنگ تريني ؟ بعد چي ؟
خودمون بايد ياد بگيريم كه بـه هم احترام بزاريم بخدا كه اين هيچ ربطي بـه شرايط سياسي و دلار و برجام و ... نداره
فقط ٤ حرف لازم داره ش ع و ر ( شعور ) كه خداروشكر همـه داريم👌
همشـهري لطفا از شعورت استفاده كن 🙏جاي دوري نميره
دوستان لطفا نظر بدين ؟؟؟
Media Removed
سلام دوستان نازنين داشتم گالرى رو ميديدم برخورد كردم با اين عكس ديدم خيلى نوستالژيه براى من و دوستانى كه زمانى درون مانيل با هم بوديم گفتم يه بار ديگه خاطرات زنده بشـه ، شايد دو باره حوصله ام بياد و درستش كنم ... نون بربري و تجربيات من براي دوستان عزيزم درون خارج از كشور مواد لازم : براي 6 عدد نون متوسط ... سلام دوستان نازنين 😍داشتم گالرى رو ميديدم برخورد كردم با اين عكس ديدم خيلى نوستالژيه براى من و دوستانى كه زمانى درون مانيل با هم بوديم گفتم يه بار ديگه خاطرات زنده بشـه ، شايد دو باره حوصله ام بياد و درستش كنم ...😋😋 نون بربري و تجربيات من براي دوستان عزيزم درون خارج از كشور 😊
مواد لازم : براي 6 عدد نون متوسط
آرد يك ونيم كيلو
آب 600 ميلي ليتر يا چهار پيمانـه
خمير ترش فوري ويا غير فوري حدود دو قاشق غذا خورى كمي كمتر
شكر يك قاشق غذا خوري
نمك يك قاشق غذا خوري
روغن مايع دوقاشق غذا خوري
البته تو دستور اصلي نون بربري روغن مايع نداره اما چون حرارت فرهاي خونگي بـه داغي نونوايي ها نيست و نون ها زمان ميبره که تا پخته بشـه اگر از روغن استفاده نكنيم نونـهامون خيلي سفت ميشـه روغن باعث ميشـه كه نون با كيفيتي داشته باشيم ... اين رو من با تجربه بدست آوردم ( من از روغن زيتون استفاده كردم ) شما مي تونيد از هر نوع روغن مايعي استفاده كنيد ... طرز تهيه : از اون مقدار آبي كه داريم يك ليوانش رو گرم ميكنيم خيلي داغ نباشـه يك قاشق شكرمي ريزيم و هم مي زنيم و پودر خمير ترش رو روي آب مي پاشيم ... اگر خمير ترش فوري باشـه لازم نيست صبر كنبم اما اگر فوري نبود درش وو ميذاريم و صبر مي كنبم که تا عمل كنـه يعني پف كنـه و بالا بياد
دريك كاسه نسبتا بزرك مايع خمير ترش و نمك و روغن و آب رو مي ريزيم و آرد رو كم كم اضافه و هم مي زنيم اگر دستگاه خمير زن داشته باشيم كار بسيار ساده انجام ميشـه و گرنـه با دست بايد خمير رو ورز بدهيم که تا خمير خوب و لطيفي بدست آيد بعد از اين كار روي خمير رو مي پوشانيم و در جاي گرم خونـه ميذاريم حدود يكساعت که تا حجم خمير دو برابر شود ... روي ميز كار رو آرد پاشي مي كنيم و هواي داخل خمير رو با ضربه زدن روي آن خارج مي كنيم اين مقدار رو خمير رو بـه شش قسمت تقسيم مي كنيم چونـه مي گيريم و دوباره بـه چونـه ها زمان مي دهيم که تا حجمشان دو برابر شود . البته روي چونـه ها رو مي پوشانيم كه خشك نشوند .... دو باره روي ميز كار رو كمي آرد مي پاشيم و يكي يكي چونـه ها رو باز مي كنيم شكل مي دهيم و با انگشت هامون شيار مي اندازيم ... براي رو مال سه روش رو مي تونيم انجام دهيم
يك اينكه حدود يك پيمانـه آب رو با يك قاشق كمي كمتر آرد مخلوط كنيم و روي حرارت قرار دهيم و مرتب هم بزنيم که تا غلظت پيدا كند
دوم مي تونيم يك عدد تخم مرغ رو خوب بزنيم
سومين روش اينكه فقط از زرده تخم مرغ استفاده كنيم دو عدد زرده را خوب مي زنيم درون همـه روشـها وقتي نون را پهن كرديم و شكل داديم و شيار ايجاد كرديم از مواد رو مال با برس بـه همـه
Media Removed
يادتونـه چند روز قبل ازتون دعوت كردم براى شاد كردن دل يه بنده ى خدايى كه چند سال پيش تو يه سانحه ى رانندگى دچار ضايعه ى نخاعى شده پول روى هم بگذاريم و بفرستيمش #زيارت #امام_رضا؟ و شما هم مثل هميشـه محبت كرديد و ياعلى گفتيد و حدود سه ميليون تومان جمع شد ولى درون كمال ناباورى اون بنده ى خدا با بزرگ منشى و مناعت ... يادتونـه چند روز قبل ازتون دعوت كردم
براى شاد كردن دل يه بنده ى خدايى كه چند سال پيش تو يه سانحه ى رانندگى دچار ضايعه ى نخاعى شده پول روى هم بگذاريم و بفرستيمش #زيارت #امام_رضا؟
و شما هم مثل هميشـه محبت كرديد و ياعلى گفتيد و حدود سه ميليون تومان جمع شد
ولى درون كمال ناباورى اون بنده ى خدا با بزرگ منشى و مناعت طبع گرچه ميتونست همـه اون پول را بگيره براى خودش ولى وجهى كه جمع شده بود را قبول نكرد و گفت هم كسالتش شديده و هم نياز مالى ندارم و درخواست كرد كه بـه جاش كسان ديگرى را بـه مشـهد بفرستيم
اين ١٢ بچه اونـهايى هستن كه با نيت خالص و همت والاي شما براى اولين بار توفيق پيدا كردن كه برن زيارت حضرت على بن موسى الرضا
بچه هايى كه نـه تنـها که تا حالا زيارت نرفته بودن ،بلكه حتى تو عمرشون بـه يك مسافرت معمولى و دم دستى هم نرفته بودن ،
اين طفل معصوم ها از اون بچه هايى هستن كه هر روز ممكنـه من و شما سر چهار راه ها درون حال گل فروشى يا شيشـه ى ماشين پاك كردن ببينيمشون يا اگر بخواهم دقيق تر بگم،بچه هاى كار هستن
بچه هايى كه تو كوره هاى آجر پزى اطراف تهران زندگى كه نـه ،به سختى عمر ميگذرونن.
ببينيد اثر يه قدم خير برداشتن چقدر زياد ميتونـه باشـه و چه دلهايى رو شاد ميكنـه و چه زنجيره ى زيبايى از مـهربانى رو تشكيل ميده.
يكى احسان ميكنـه،
يكى گذشت ميكنـه،
يكى ديگه از وقتش مايه ميگذاره،
كسى ديگه سوغاتى براى زائر ها تهيه ميكنـه
و درون نـهايت فقط يه آرزوى خالص براى زيارت امام مـهربانى گرچه براى صاحبش فرجامى جز حسرت نداشت اماااا
دل ده دوازده که تا پسر بچه را شاد ميكنـه
شادى اى كه مطمئناً که تا اخر عمرشون درخشان و زيبا بـه يادشون مى مونـه.
Advertisement
هر چقدر کـه مـیتوانی صبور باش آرام و صبور... نـه اینکه غصهها را رج بـه رج، ردیف بـه ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی کـه صبورم...! "صبور باش" یعنی: آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، کـه نور آرامش حضورش تمام دلت را روشن کند... تمام دلت را بـه امـید فردا کـه نـه، بـه امنیت ... هر چقدر کـه مـیتوانی صبور باش
آرام و صبور...
نـه اینکه غصهها را رج بـه رج، ردیف بـه ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی کـه صبورم...! "صبور باش" یعنی:
آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، کـه نور آرامش حضورش
تمام دلت را روشن کند...
تمام دلت را بـه امـید فردا کـه نـه،
به امنیت همـین لحظه
به شیرینی همـین الان
روشنِ روشن کند...
بگذار گریـههایت کـه تمام شد،
آفتاب مـهربانیاش بتابد بـه گوشـه گوشـهی دل و جانت... آرام بگیر کـه خدا همـیشـه
به موقع و سر وقت از راه مـیرسد
❤️❤️❤️❤️
اگه يه موقع يه جمله هايي رو براتون مي نويسم ،بدونين بهش باور دارم و دوست دارم تو اين باور شما هارو هم شريك خودم كنم❤️و خوشحالتر ميشم وقتي كه شماها هم يه موقع هايي توي كامنتاتون از واقعيت هايي حرف بزنيد كه بـه هممون انرژي بده،❤️اين ويدئو رو براتون صحنـه گرفتم حوصلتون سر نره ❤️😉
پ،ن١:با اين حجم از اموزش ارايش تو اينستاگرام كه همـه ميكنن ايشالا همـه مثل اينكه قرار ميكاپ ارتيست شين😂😂😂😘😘والااا بـه خدا🤔😂
پ،ن٢:اين ميكاپو قبلا براتون گذاشتن ويدئوشو .خواستم امروز يه خورده درساتونو دوره كنين😉😘😂
Makeup by feryalsalmani
#feryalsalmanimakeup #chilai_beauty #chilaimakeup #makeup #bride #hlam #instavideo #makeuptutorial
Media Removed
Hi,let's learn some about ASKING DIRECTIONS : Excuse me sir. I am a stranger in this town so I am lost now. ببخشيد آقا، من تو اين شـهر غريبه ام و حالا گمشدم٠ Yeah, this is a metropolitan city so newcomers usually have difficulty finding their directions. بله،اين يه شـهر خيلي بزرگي،تازه واردها ... Hi,let's learn some about ASKING DIRECTIONS :
Excuse me sir. I am a stranger in this town so I am lost now. ببخشيد آقا، من تو اين شـهر غريبه ام و حالا گمشدم٠ Yeah, this is a metropolitan city so newcomers usually have difficulty finding their directions. بله،اين يه شـهر خيلي بزرگي،تازه واردها معمولا مشكل پيدا كردن مسير هاشون را دارند٠ Where would you like to go? كجا ميخواهيد بريد؟ I am going to the Admiral Hotel. Do you know where exactly it is located?من دارم بـه هتل ادميرال ميروم. آيا شما مي دونيد آن دقيقا كجاست؟ Are you on foot or you'd like to take a taxi ( cab )? پياده اي يا ميخواي تاكسي بگيري؟ No I've got a car but it is parked around here. نـه ماشين دارم ولي تو اين نزديكي ها پاركه٠ Ok, You should take the first right and go straight ahead for two blocks down then turn right again to Wilson street, if I am not mistaken Admiral Hotel is the third or fourth building on the left. بسيار خوب٠ شما بايد اولين خيابان را بـه سمت راست بپيچيد و مستقيم دو چهار را بريد پايين سپس دوباره بپيچيد سمت راست بـه خيابان ويلسون، اگر اشتباه نكنم هتل ادميرال سومين يا چهارمين ساختمان سمت چپه٠ Sorry for having your time,have you got an idea if there is a good confectionary shop nearby? ببخشيد از اينكه وقتتون را ميگيرم،آيا بـه نظر شما ،شيريني فروشي خوب تو اين نزديكي ها وجود داره؟ I have seen one with high quality of pastries across from the Admiral Hotel.من يه شيريني فروشي با شيريني ترهاي با كيفيت زياد رو بروي هتل ادميرال ديده ام٠ By the way,people are driving on different side. راستي مردم درون اينجا درون جهت متفاوتي رانندگي ميكنند٠ Yeah,you're right. Here motorists drive on the left so you have to drive on the same way درسته،اينجا راننده ها از سمت چپ رانندگي ميكنند بنابراين شما هم مجبوريد بـه همان طريق برانيد٠. I appreciate you a lot sir. بسيار ممنونم از شما قربان٠ You're welcome , mind how you go and I hope you have a pleasant stay in this city. خواهش ميكنم ،مواظب خودتون باشيد و اميدوارم اقامت خوشي درون اين شـهر داشته باشيد٠
Admin:09126783301
Advertisement
Media Removed
. !... چرا نامـه هاش رو بهم نمى دادى؟... چرا اون موقع كه عاشق بودم نذاشتى عاشقى كنم؟... تو كه مى دونستى يه روز عاشقى از يادم مى ره.چرا اون روزا كه يادم بود ، ازم گرفتيش؟... چرا فكر مى كردى من هيچوقت بزرگ نمى شم؟... چرا مى گفتى تو هيچ وقت بزرگ نمى شى؟... چرا من همين الان فكر مى كنم كه بزرگ نشدم؟... چرا ... .
!...
چرا نامـه هاش رو بهم نمى دادى؟...
چرا اون موقع كه عاشق بودم نذاشتى عاشقى كنم؟...
تو كه مى دونستى يه روز عاشقى از يادم مى ره.چرا اون روزا كه يادم بود ، ازم گرفتيش؟...
چرا فكر مى كردى من هيچوقت بزرگ نمى شم؟...
چرا مى گفتى تو هيچ وقت بزرگ نمى شى؟...
چرا من همين الان فكر مى كنم كه بزرگ نشدم؟...
چرا با اينكه هنوز بزرگ نشدم ، ديگه احساس عاشقى نمى
كنم؟...
/جلال تهرانى/.....................
نمايش #فصل_شكار_بادبادكها
مرداد ٩٤ سالن اصلى تئاتر شـهر ( هر سال مرداد ياد اجراى اين مونولوگ ميوفتم بـه قلم جلال تهرانى كه بسيار ظريف و عجيب مرور مى كرد ايرانم را...مرور مى كرد" خودم" را و عجيب تر اجراى اين نمايش بود كه درون صحنـه ايي عظيم،انگار بادبادكى بزرگ بـه گل نشسته درمحاصره ى ميله هاى آهنين و قدرت پرواز ديگر ندارد )
📸:@nazy_kh
Media Removed
سكه چهار ميليون و نيم شده، دلار رفته بالاي 10 هزار تومان، 206 تقريبا 60 ميليونـه! از يه آپارتمانِ متوسط الان فقط ميشـه مستراحش رو خريد، بعد انتظار داريد من دستم بـه قلم بره؟ اونم براي چي؟ براي نوشتن طنز! خدايي انتظار داريد براتون طنز بنويسم؟
لابد طنز خندهدار و با معني و سرگرمكننده هم ميخوايد! همچين كه بخونيد و پاش ريسه بريد! آره؟ خوبه والا! حالا گيريم كه اصلا من دستم بـه قلم رفت! گيريم كه طنزم نوشتم! خيلي هم فان و خندهدار و باحال و سرگرمكننده نوشتم! شما ميتونيد بخنديد؟ وجدانا ميتونيد؟ دل و دماغش رو داريد؟ من كه ندارم! من الان درون بهترين حالت ميتونم شعر عاشقانـه بگم. اونم نـه عاشقانـه-عاطفي! عاشقانـه-اقتصادی.
يعني يه شعري كه توي اون عاشق از نرسيدن بـه معشوقش رنج ميبره ولي اين نرسيدن بـه خاطر مخالفت خانواده و بيوفايي معشوق و خيانت و جذابيت رقيب سيكسپكدار نيست بلكه دليل كاملا مالي داره! اينجوري كه اگر درون ديده مجنون نشيني، بـه جز مشتي بدهكاري نبيني!
.
حالا همچنان دوست داريد براتون بنويسم؟ باشـه... حالا كه اصرار ميكنيد يه ترانـه عاشقانـه-اقتصادي ميگم اميدوارم خوشتون بياد: .
سلام ای حباب غمانگيزِ سكه
سلام ای دلارِ ده هزار تومانی
سلام ای غم روزگارانِ تحريم
خداحافظ ای #تا_1400_با_روحانی
.
خداحافظ ای رونق اقتصادي
خداحافظ ای تكرقم درون تورم
خداحافظ ای گوشت و اي مرغ و ماهي
خداحافظ عطر خوشِ نونِ گندم
.
خداحافظ ای ماشين خوب و عالی
خداحافظ حتي پرايدِ زغالي
تو بیآب كه ميموني اي مونده بيبرق ...
تو را مـیسپارم بـه آفتابهخالی
.
تو را مـیسپارم بـه چندتايی وعده
تو را مـیسپارم بـه دوسه که تا تهديد
اگر توی گل موندهام، مثل طاووس(!)
تو را مـیسپارم بـه تدبير و اميد!
.
پ.ن: كسی اگه كانكشنی با احسان خواجهاميری داره اين ترانـه رو برسونـه بهش بخونـه واسه آلبوم جديدش! حالا خواجهاميری هم نشد يكی ديگه! فقط بـه حميد هيراد نميدم بخونـه چون ميخوادبزنـه!
Media Removed
• عزيزم برايم بگو حينِ تماشا كردنِ جاي خالي اش، با آن غمِ نرم و نازكِ پشت چشم هات چه مي كني؟ برايم بگو دست درون شانـه ي كه مي اندازي وقتي يك جاهايي و يك كساني درون تو تمام نمي شوند؟ با زخمي كه سر باز مي كند چگونـه مدارا مي كني درون اين همـه سكوت و پرهيز كه داري؟ تو درون آن تابستانِ سخت، تمامِ آن واقعه را كشيده اي، و من تمامِ ... •
عزيزم برايم بگو حينِ تماشا كردنِ جاي خالي اش، با آن غمِ نرم و نازكِ پشت چشم هات چه مي كني؟ برايم بگو دست درون شانـه ي كه مي اندازي وقتي يك جاهايي و يك كساني درون تو تمام نمي شوند؟ با زخمي كه سر باز مي كند چگونـه مدارا مي كني درون اين همـه سكوت و پرهيز كه داري؟ تو درون آن تابستانِ سخت، تمامِ آن واقعه را كشيده اي، و من تمامِ واقعه را تماشا كرده ام. ميبيني چه فاصله اي ميانِ ماست؟ ميبيني جهانمان چه شكافي بر مي دارد وقتي از مفهومِ رنجِ از دست رفتنِ آن زن حرف مي زنيم؟ من چگونـه مي توانم از آن پيراهنِ سفيد حرفي ب و چنگ نزند بـه جانم وهمي كه برايم بسيار ناشناخته است؟ پيراهن، پيراهنِ سفيد و انگار كن ي را كه نرفته است. انگار كن نشسته هست و انتظار مي كشد که تا تو از خوابي كه ميبيني برخيزي و تماشايش كني. ببين چه رخوتي دارد اين خواب! ببين كه تو خواب ديده اي و من انگار تنـها درون ميانـه ي اين خواب دري را بـه اشتباه گشوده ام، از راهرويي يه اشتباه گذر كرده ام، رسيده ام بـه تو، و يك دل سير اندوهت را تماشا كرده ام. ببين كه درون بيداري ك پيراهن سفيد تن كرده هست و نشسته هست به انتظار، و تو بيدار كه مي شوي که تا چند روز گيج و گنك با خودت مي گويي: "عجب خوابي ديده ام، عجب خوابي!" . و مابعدش احتمالاً تمام زن هاي شمالي براي تو چيزي هستند شبيه بـه يك خواب كه ديده اي. و تمام جهان خزر را طوري مي شناسند كه زن درون خوابت نشاني داده هست و بعد ميبيني تمام صيادانِ خزر انگار خويشاوندند با زن و هرچه نگاه مي كني ميبيني درون روزمره ات يك چيزي هميشـه كم است. يك چيزي كه شبيه بود بـه حضورِ زني شمالي درون فقداني كه درون يك خواب مي كشيدي و تمام. كاش يك وقتي اين ها همـه را نوشته كني و بداني من هنوز مدام با خودم خيال مي كنم كه "ما همگي شاخ و بال گرفته از خاكسترِ فقداني هستيم كه ققنوسش انگار مرده است." خسته و هذيان زده ام، بهتر هست دست بردارم از نوشتن، اينـها را بـه خوبي خودت ببخش .
روي ماهت را مي بوسم .
نازوند/ دي ماه ٩٦/ تهران
•
[اينـها بريده هايي از يك نامـه است] .
•
Media Removed
Hi, Now let's have a short talk in PRESENT CONTINUES TENSE ( زمان حال استمراري ) """"""""""""""""""" Hi,Bob where are you going now? سلام باب،الان كجا داري ميري؟ Good morning Fred,I am going to work at the moment,I should be at work in half an hour. صبح بخير فرد، درون حال حاضر دارم ميرم سر كار،بايد ... Hi, Now let's have a short talk in PRESENT CONTINUES TENSE ( زمان حال استمراري ) """""""""""""""""""
Hi,Bob where are you going now? سلام باب،الان كجا داري ميري؟ Good morning Fred,I am going to work at the moment,I should be at work in half an hour. صبح بخير فرد، درون حال حاضر دارم ميرم سر كار،بايد که تا نيم ساعت ديگه سر كار باشم٠ What are you doing here at this time of the day? شما اين ساعت از روز اينجا چه كاري ميكني؟ I am looking for an English grammar book. I think the bookshop is not open yet. من دنبال يه كتاب قواعد زبان انگليسي ميگردم.فكر كنم كتاب فروشي هنوز باز نكرده٠ How about tonight,what are you doing? امشب چطور،چه كاري ميكني؟ I've got nothing to do tonight. امشب كار خاصي براي انجام ندارم٠ Ok,we are going to the movies with some friends tonight. Are you coming to see a movie with us? بسيار خوب،ما امشب با تعدادي از دوستان ميريم سينما٠آيا شما هم با ما مياي يه فيلم ببيني؟ Why not, what time are you leaving home? چرا نـه،چه ساعتي خونـه را ترك ميكنيد؟ The film starts at 7,so we are leaving the dormitory at 6 because we may get stuck in traffic due to the rush hour. فيلم ساعت ٧ شروع ميشـه بنابراين خوابگاه را ساعت ٦ ترك ميكنيم چونكه ممكنـه درون زمان اوج تردد تو ترافيك گير كنيم٠ All right ,let's see each other by the cinema at a quarter to 7.بسيارخوب اجازه بديد ساعت يه ربع بـه ٧ نزديك سينما همديگر را ببينيم٠ Ok see you there at 6:45. باشـه،ساعت ٦:٤٥ آنجا مي بينمت٠ """""""""""""""""" سلام دوستان هميشـه همراه، اگر از ضعف مكالمـه خود رنج ميبريد،با فراهم شدن امكان تدريس خصوصي و نيمـه خصوصي انلاين هر جا كه باشيد با كمترين هزينـه و زمان ميتوانيد با مدرس مجرب بصورت صوتي و يا تصويري آنرا تقويت كنيد. تعداد و زمان ثبت نام محدود٠ شماره تماس و ارسال پيام ٠٩١٢٦٧٨٣٣.١
Advertisement
Media Removed
"هدف از زندگی یک تاجر آمريکايي نزديک يکي از روستاهاي مکزيک ايستاده بود. درون همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيري رد شد کـه داخلش چند که تا ماهي بود. تاجر از ماهيگير پرسيد: چقدر طول کشيد که تا اين چند که تا ماهي رو گرفتي؟ ماهيگير: مدت خيلي کمي. تاجر: بعد چرا بيشتر صبر نکردي که تا بيشتر ماهي گيرت بياد؟ ماهيگير: چون همين ... "هدف از زندگی
یک تاجر آمريکايي نزديک يکي از روستاهاي مکزيک ايستاده بود. درون همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيري رد شد کـه داخلش چند که تا ماهي بود.
تاجر از ماهيگير پرسيد: چقدر طول کشيد که تا اين چند که تا ماهي رو گرفتي؟ ماهيگير: مدت خيلي کمي.
تاجر: بعد چرا بيشتر صبر نکردي که تا بيشتر ماهي گيرت بياد؟ ماهيگير: چون همين تعداد براي سير خانواده ام کافي است.
تاجر: اما بقيه وقتت رو چيکار مي کني؟ ماهيگير: که تا دير وقت مي خوابم, يه کم ماهي گيري مي کنم, با بچه ها بازي ميکنم بعد ميرم توي دهکده و با دوستان شروع مي کنيم بـه گيتار زدن. خلاصه مشغوليم بـه اين نوع زندگي.
تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و مي تونم کمکت کنم. تو بايد بيشتر ماهي گيري کني. اون وقت مي توني با پولش قايق بزرگتري بخري و با درآمد اون چند که تا قايق ديگر هم بعدا اضافه ميکني. اون وقت يه عالمـه قايق براي ماهيگيري داري!
ماهيگير: خوب, بعدش چي؟
تاجر: بـه جاي اينکه ماهي ها رو بـه واسطه بفروشي، اونا رو مستقيــما بـه مشتري ها ميدي و براي خودت کار و بار درست مي کني. بعدش کارخونـه راه مي اندازي و به توليداتش نظارت ميکني. اين دهکده کوچک رو هم ترک مي کني و مي روي مکزيکوسيتي! بعد از اون هم لوس آنجلس! و از اونجا هم نيويورک. اونجاست کـه دست بـه کارهاي مـهم تري مي زني.
ماهيگير: اين کار چقدر طول مي کشـه؟
تاجر: پانزده که تا بيست سال! ماهيگير:
اما بعدش چي آقا؟
تاجر: بهترين قسمت همينـه,در يک موقعيت مناسب کـه گير اومد ميري و سهام شرکت رو بـه قيمت خيلي بالا مي فروشي! اين کار ميليون ها دلار برات عايدي داره. ماهيگير: ميليون ها دلار!
خوب بعدش چي؟
تاجر: اون وقت بازنشسته مي شي! ميري يه دهکده،ساحلي کوچيک! جايي کـه مي توني که تا دير وقت بخوابي! يه کم ماهيگيري کني, با بچه هات بازي کني! بري دهکده و تا ديروقت با دوستات گيتار بزني و خوش بگذروني..
مکزیکی نگاهی بـه مرد آمریکایی کرد و گفت :خب من الانم کـه دارم همـین کارو مـیکنم!!! زندگي انسان داراي طول، عرض و ارتفاع هست و اغلب ما تنـها بـه طول آن مي انديشيم،اما آنچه کـه بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگي آن است.،
همـیشـه یـادتان باشد کـه زندگی پیشکشی هست برای شادمانی و خوب زیستن،و ضمانتي براي دیدن طلوع خورشيد فردا وجود ندارد،مـهم نیست درون اینده چه چیزی پیش مـی آید اگر امروز مـی توانی غذا بخوری از نور خورشید تابان لذت ببری و با خانواده و یـا دوستانت بگویی و بخندی بعد خدا را شکر کن ،"قدر داشتهها را بدانیم و از آنـها لذت ببریم"،خوشبختی یعنی "رضایت"مـهم نیست چه داشته باشیم یـا چقدر،مـهم این هست که از همانی کـه داریم راضی و شاد باشیم …
یـاشاسین آذربایجان
در کنار استاد عزیزم آقای دکتر کاظمـی شاعر واديب معاصر👇
@Abbaskazemi42
.
ترجمـه :
غروب كه از راه ميرسه دلم خون ميشـه
اين تهران زيبا برام كلبه احزان ميشـه
تا چشمـهاى غمگين تو بيادم مياد
دنياى روشن برام تبديل بـه زندان ميشـه
شب که تا سرم را ميذارم روى بالش
انگار كه جان بـه عزراييل تقديم ميكنم
ببين فلك چقدر درون حق من ظلم كرده
يه لقمـه نون داده آغشته بـه خونش ميكنـه
براى رسيدن بـه تو خيلى بـه خدا التماس ميكنم
با چشم تَر هر شب قرآن ميگيرم روى سرم
اگر دوباره براى خدمتگزاى عمرم قد بده
جان زخمى ام را هرشب قربانت خواهم كرد
اون كسى كه بين ما فاصله انداخته
خودش يه روزى دچار نا اميدى خواهد شد
________________________________
#سورپرایز_برای_تبریزی_ها
کنسرت بزرگ خنده اینبار درون تبریز
۳و۴ شـهریور ۹۷
سالن مرکز همایشـهای بین المللی (۴ دقیقه فاصله از هتل مرمر به
سمت خاوران جنب شـهرداری منطقه ۹)
.
روابط عمومـی 👇
09124440611
.
رزرو آنلاین بلیت 👇
www.shahriz.com
Media Removed
@monza.cafe مونزا كافه رو دوست دارم تو كلار آباد هستش هر بار كه شمال بريم حتما يه سر بـه اين كافه ميزنيم فضاي مرتب و مدرن و شيك و معماري زيبا و دل باز و رو بـه دريا و پذيرايي خوبشون باعث جذب مشتري ميشـه چيزي كه امروز نظر من رو جلب كرد و ناراحتم كرد شرايط نابسامان اقتصادي كه باعث شده كه هر جا ميريم بحث افزايش ... @monza.cafe
مونزا كافه رو دوست دارم تو كلار آباد هستش هر بار كه شمال بريم حتما يه سر بـه اين كافه ميزنيم فضاي مرتب و مدرن و شيك و معماري زيبا و دل باز و رو بـه دريا و پذيرايي خوبشون باعث جذب مشتري ميشـه
چيزي كه امروز نظر من رو جلب كرد و ناراحتم كرد شرايط نابسامان اقتصادي كه باعث شده كه هر جا ميريم بحث افزايش قيمت رو بايد بشنويم واقعا اندوه بزرگ و وصف ناپذيري هستش😔با اين شرايط بـه كجا داريم ميريم خدا ميدونـه
خدايا وطنم رو از اين مصيبت نجات بده ،خدايا وطنم رو از تو ميخواهم ،خدايا عزت وطنم رو بهش برگردون،اون رو مثل قديما سرافراز و از دست غارتگران حريص نجات بده....اميدوارم روزي برسه كه دولتمردان درون پي قدرت و ثروت نباشن ....
ایران وطنم وطن عزیزم به منظور تو مـینویسم به منظور تو کـه بیشتر از جانم دوستت دارم.
هرگز تو را ترک نخواهم کرد زیرا اینجا وطن من است.
خاک سرزمـینم را مـیبوسم زیرا اینجا خانـه من است.
خانـه ای سبز پر از مـهر و صفا پر از صلح و دوستی.
کشورم را دوست دارم ایرانم را دوست دارم زیرا پر از زیبایی است.
از تخت جمشید که تا سی و سه پل.اینجا پر از زیبایی هست پر از محبت و عشق.
از خلیج فارس که تا خزر همـه ایران سرای من است.
وطنم وطنم ای ایران من دوستت دارم و تا آخرین لحظه واپسین نفسم با تو خواهم ماند.
دوست دارم روی خاک تو جان بسپارم.
تا آخرین نفس تو را دوست دارم ای ایران ای سرزمـین سبز من.
خدايا ايرانم رو آزاد كن🙏🏼🙏🏼🙏🏼
Advertisement
Media Removed
. مختصر تفسير دعای روز اول ماه رمضان درون بيان آيت الله مجتهدى تهرانى : . ️اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ ... .
📣
مختصر تفسير دعای روز اول ماه رمضان درون بيان آيت الله مجتهدى تهرانى :
.
⭐️اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّي يَا عَافِياً عَنِ الْمُجْرِمِينَ
خدايا روزه ام را درون اين ماه روزه روزه داران قرار ده، و شب زنده داری ام را شب زنده دارى شب زنده داران، و بيدارم كن درون آن از خواب بی خبران، و ببخش گناهم را درون آن اى معبود جهانيان، و از من درگذر، اى درگذرنده از گنـهكاران.⭐️صائمين چه كسانی هستند؟ سه نوع روزه داريم؛ روزه عام، روزه خاص، روزه خاص الخاص.
روزه عام همان روزهای هست كه عموم مردم مـیگيرند؛ نمـیخورد و نمـیآشامد، ولی متاسفانـه بـه نامحرم هم نگاه مـیكند؛ گناه هم مـیكند؛ حجاب را مراعات نمـیكند. بنابراين روزه عام روزهای هست كه انسان تنـها از اموری كه روزه را باطل مـیكند، خودداری مـینمايد.
روزه خاص، روزهای هست كه روزهدار علاوه بر اينكه از خوردن و آشاميدن خودداری مـی كند، اعضاء و جوارحش هم روزه دارد؛ چشمش را هم از معصيت مـی بندد؛ سحر كه روزه مـیگيرد نيت مـیكند كه خدايا من همـه اعضا و جوارحم روزه است؛ گوشم غيبت نمـی شنود، زبانم غيبت نمـی كند و ... اين روزه خاص است.
در حديث هست كه وقتی روزه مـیگيری، بايد گوش تو هم روزه باشد - از گناهان مربوط بـه گوش مثل گوش بـه غيبت و... - جدا پرهيز كنيد، چشمت هم بايد روزه باشد، پوستت هم بايد روزه باشد؛ موی سرت هم بايد روزه داشته باشد؛ خانم ها بايد حجابشان را رعايت كنند. اين نكته را بايد توجه داشته باشيم كه تعيين حدود حجاب بر عهده مرجع تقليد است،بانوان بايد مرز حجاب خود را از مرجع تقليدشان بپرسند.مراجع تقليد اسلامشناس هستند و هر كسی نمـیتواند خودش درون مسايل دينی رای دهد.
روزه خاص الخاص، روزهای هست كه غير از خدا هيچ چيز ديگری درون دل روزهدار نباشد؛ .اگر درون ماه رمضان همـه كار ها به منظور خدا باشد، روزه خاصالخاص تحقق مـیيابد و از اين رو درون دعا از خدا مـیخواهی: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِيهِ صِیَامَ الصَّائِمِينَ؛ يعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده». -فرودگاه ايمان را به منظور نزول ملائكه باز نگه داريم
بايد دلهای خود را به منظور خدا خالی كنيم، ملائكه شب احياء فرود مـیآيند، 🆔:
@mojtaheditehrani_ahmad
١ رمضان
٢٧_٠٢_٩٧
.
#آيت_الله_احمد_مجتهدى_تهرانى
#رحمت_الله_عليه
#رضوان_الله_عليه
#روز_اول_ماه_رمضان
#اللهم_صل_على_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
امروز وقتی سخنی از آن مجری کم خرد را شنیدم
بر آن شدم کمـی درون مورد پرنده ها براتون بگم
در نزدیکی روستای ما روستایی هست بنام حاتم آباد
اونجا یـه کلونی هزارتایی از #کلاغ سیـاه ها زندگی مـیکنن
من چند خصوصیت بارز کلاغها رو درون زندگی م بکار مـیبرم
اول اینکه اونا پونزده مـیلیون سال قبل از ما بـه زمـین اومدن و زندگی اجتماعی رو بخوبی آموختن
پس من اگر مثل کلاغ درون روابط اجتماعی م باشم برنده ام
دوم اینکه اونا متخصص بعد انداز هستن
گاهی کلاغ ها به منظور حمله بـه ذخیره غذایی دیگران مدتها برنامـه ریزی مـیکنن
پس من برنامـه ریزی به منظور زندگی ام را از کلاغ مـی آموزم
سوم اینکه کلاغ ها تیز حسی دارند .من از کلاغ مـی آموزم کـه به اطرافم بـه دقت بنگرم
امروز بجای کبوتر بازی ،کلاغ بازی کردم شاید بـه قبایِ آن مجری بر نخورد😊
کلام آخر اینکه من شعری از یغما گلرویی رو مدتهاست از بر
هستم بـه شما هم توصیـه مـیکنم حداقل یکبار بخوانیدش⬇
يه کلاغ رو نوک ديوار داره قارقار مي کنـه
با صداي قارقارش ده رو خبردار مي کنـه
ميگه : من رنگ شبم اما شب رو دوس ندارم
اين صداي من که
خورشيد رو بيدار مي کنـه
خروساي ده ما عمريه بي صدا شدن
انگار از وحشت لحظه هاي ما جدا شدن
دل من تنگه از اين نق زدناي کاغذي
خروسا جاي خدا بنده ي کدخدا شدن
مگه ميشـه گندم تو خاک خشک تشنـه کاشت ؟
مگه ميشـه اين کلاغ پر سياه رو دوس نداشت ؟
اي کلاغ ! بخون که تا ما هم با
تو هم صدا بشيم
نميشـه بـه جاي خورشيد سه که تا نقطه چين گذاشت
آي کلاغ ! بازم بخون از دل اين شباي تار
بخون از کدخداي خروس کش طلايه دار
هيچي جاي خودش نيست توي اين بازار شام
تو بخون ‚ جاي خروسا خورشيد رو بيرون بيار
ميدونم گذشته هات يه ابر خاکستريه
مي دونم بـه چشم شب قارقار تو سرسريه
اما خورشيد کـه بياد چشما رو روشن مي کنـه
ده مال ما ميشـه اين کدخداي آخريه
مگه ميشـه گندم تو خاک خشک تشنـه کاشت ؟
مگه ميشـه اين کلاغ پر سياه رو دوس نداشت ؟
آي کلاغ ! بخون که تا ما هم با تو هم صدا بشيم
نميشـه بـه جاي خورشيد
سه که تا نقطه چين گذاشت
پ.ن:روز مرد رو بـه همـه جوانمرد ها تبریک مـیگم❤
شبتون بـه مـهر♡
#amazing #naturelover #tagstagram #liveoutdoors #travelgram #sunset #traveler #igtravel #bestvacations #instagram #akkas #nature #عکاسی #همدان #ایران #natural #land #gilan #photography #aks #natureaddict #comeseegilan #top_masters #محیط_زیست #عکاسان_ایرانی #جنگل_نوردی #مارکوپولو
Media Removed
. { طبقِ معمولِ هميشـه #نشر_هنوز رفتم و چندتا كتاب خ ، البته نـه تنـها با فائزه و پريوش ، تو كتابفروشىِ مورد علاقه ام چرخيديم و كتاب ها را زير و رو كرديم و نشستيم چند سطرى خونديم و خريد كرديم } حالا شروع كنم بـه خوندن ، اگر دوست داشتيد درباره شون باهاتون صحبت ميكنم ( درون حدِ خودم البته نـه بيشتر ) . پ ن : ... .
{ طبقِ معمولِ هميشـه #نشر_هنوز رفتم و چندتا كتاب خ ، البته نـه تنـها با فائزه و پريوش ، تو كتابفروشىِ مورد علاقه ام چرخيديم و كتاب ها را زير و رو كرديم و نشستيم چند سطرى خونديم و خريد كرديم }
حالا شروع كنم بـه خوندن ، اگر دوست داشتيد درباره شون باهاتون صحبت ميكنم ( درون حدِ خودم البته نـه بيشتر )
.
پ ن : يه مشكلى كه چندتا از دوستان با من انگار دارند اينـه كه من فقط دلم ميخواد كسى تو كامنت بـه به و چه چه كنـه و من بى ظرفيت هستم و اگر كسى هر حرفِ بيخودى بهم زد نبايد ناراحت بشم چون نظرشو داده و منم بايد تشكر كنم !! و اسمِ خودشون هم منتقد ميذارن 😑 فقط نميدونن هر نظرِ يكطرفه اى اسمش نقد نيست !! فقط چند نكته اين وسط براىِ من حل نميشـه ؛ اول اينكه اگر دوستان محبت دارند و حالِ خوب از صفحه ىِ من بهشون منتقل ميشـه خب همون حالِ خوب را با لطف و مـهربانى بـه من برميگردونن و من هم ازشون تشكر ميكنم که تا جايى كه برسم كامنت بخونم (( آيا شما باشيد جوابِ محبت را بلانسبت با فحش و توهين ميديد !؟ )) دوم اينكه هنوز بيشترمون ياد نگرفتيم كه هر فكرى از ذهنمون رد ميشـه لزومى نداره براىِ ديگرى بنويسيم !! شايد طرفِ مقابل ناراحت بشـه و دلش بشكنـه (( از اين بـه بعد كلماتِ توهين آميز را ميذارم رو سرم که تا شما كه چنين دوست داريد ، سبك بشيد و وقتى ميگى چرا اينو ميگى !؟ فورا يه كلمـه بلدن جواب بدن ! صفحه بازه دلم خواست نظر بدم بى جنبه )) تو اين دنيا و روزگار با اين همـه حجمِ بدى و بى انصافى و نامردى و غم و استرس ، كارى نكنيم يكى كه تلاش ميكنـه انرژىِ خوب بهمون منتقل ميكنـه پشيمون بشـه و بذاره بره ! و نيكى و خوبى و مـهربانى چه ايراد داره كه نميخواهيم امتحان كنيم و جاشو داديم بـه تمسخر و توهين و كينـه ...
#پا_منبر نطق كردم صلواااااات 💚
ديگه ببخشيد اما لازم بود اينارو بگم و اميدوارم
يه اتفاقِ خوب براىِ همـه مون بيافته كه حالمون خوش بشـه 💫
Advertisement
Media Removed
وقتي يه نفر حرفي ميزنـه كه ناراحت مي شويد قبل از جواب يا واكنش تو ذهن خودتون شروع كنيد بـه بستن قفل هاي هارنس بعد از تمام شدن جواب بديد يا واكنش نشون بديد
يادتون باشـه شما تو آسمان پرواز مي كنيد تفاوت داريد با آدمـهاي معمولي
وقتي مي خواهيد كسي رو قضاوت كنيد يه لحظه صبر كنيد قفل هاي هارنس و تو ذهنتون ببنديد
يادتون باشـه شما پرواز مي كنيد و از اون بالا همـه ي آدمـها يه نقطه هستند شبيه هم
وقتي عجله داريد و بدون توجه بـه قوانين رانندگي مي كنيد و رفتار مخاطره آميز تو رانندگي داريدكه ممكن باعث آسيب بـه خودتون و ديگران بشـه
يه لحظه صبر كنيد تو ذهنتون قفل هاي هارنس و ببنديد بعد ادامـه بديد
يادتون باشـه شما با آدمـهاي عادي تفاوت داريد شما پرواز مي كنيد و از مرز خطر مي گذريد
وقتي وسوسه مي شيد كه واسه يه مقدار پول بيشتر رفتار غير اخلاقي انجام بديد يه لحظه صبر كنيد قفل هاي هارنس و ببنديد
شما دنياي مادي رو رها كرديد رفتيد تو آسمان پاتون و از زمين خاكي جدا كرديد
وقتي احساس غرور كرديد از توانايي هاي خودتون يه لحظه صبر كنيد قفل هاي هارنس و ببنديد و يادتون باشـه كه زير بار غرور شما يه نفر ديگه له نشـه
شما پرواز مي كنيد يعني با آدمـهاي عادي تفاوت داريد
شما توانايي بيشتري داريد بعد مسئوليت بيشتري هم داريد
قفل هاي هارنس و ببنديد تو هر لحظه اي كه احساس كرديد مثل همـه داريد يه اشتباه رو انجام ميديد
لطفا بستن قفل هارنس را فراموش نكنيد
بستن قفل هارنس درون نـهايت طول عمر و ارتفاع منش و معرفت شما را طولاني تر مي كنـه
شايد روزي دنياي أطراف ما قشنگ تر از اين باشد. #paragliding #zatacroteam #amazingparagliding
Media Removed
.
.
خمير تارت رو نازك با وردنـه باز كردم و داخل قالب گذاشتم ،كف قالب روي خمير روبا چنگال چند که تا ايجاد كردم که تا هنگام پخت نياد بالا ،بعد از پخت و بعد از خنك شدن،كرم خامـه اي رو كه همون مواد چيز كيك هست رو داخلش ريختم و نيم ساعت تو يخچال گذاشتم که تا كمي سفت بشـه ،،كيوي ها رو حلقه حلقه كردم چند قاشق شكر روش پاشيدم و نصف ليوان آب روش ريختم و فقط يه تفت كوچولو دادم و تو آبكش ريختم که تا آبش كشيده بشـه،،(اينكار رو كردم که تا تو ژله آب نندازه چون كيوي نارس تو ژله نميبنده اما اگه حسابي رسيده باشـه،نيازي بـه اين كار نيست)كيوي ها رو چيدم و يك بسته ژله كيوى رو تو يك ليوان ش حل كردم که تا شفاف بشـه ،بعد از خنك شدن روي كيوي ها ريختم و مجددا چهار ساعت تو يخچال گذاشتم که تا ببنده🌸سيمين🌸
،
،، براي خمير تارت..
كره ١٥٠گرم
آرد٣٠٠گرم
پودر قند ١٠٠گرم
تخم مرغ ١عدد
وانيل١/٨قاشق چايخوري
بيكينگ پودر ١قاشق چاي خوري
كره بـه دماي محيط رسيده و پودر قند رو سه دقيقه با همزن بزنيد.تخم مرغ و وانيل رو اضافه كنيد و هم بزنيد آرد و بيكينگ پودر رو الك كنيد واضافه كنيد که تا خمير نرمي بديت آيد (ممكنـه كمي ارد اضافه تر نياز باشد که تا به دست نچسبد)خمير رو تو كيسه فريزر گذاشته و نيم ساعت داخل يخچال بگذاريد.بعد خمير را داخل قالب تارت پهن كنيد و با دست ميتونيد فشرده و به ضخامت نيم سانت ميزانش كنيد. وسط خمير رو با چنگال چند انداخته و داخل فر ١٧٥به مدت ٢٠دقيقه بگذاريد..بعد از پخت و خنك شدن بـه راحتي از قالب جدا ميشود و داخلش رو با مواد زير پر كردم.
،
براي مواد خامـه اي:
،
يك بسته پنير ماسكار پونـه و يك بسته خامـه صبحانـه و هشت قاشق شكر (مقدارش دلخواهه) رو كمي با همزن زدم و دو قاشق مربا خوري پودر ژلاتين رو تو يك سوم پيمانـه اب بن ماري كردم و بعد از خنك شدن بـه اين مايه اضافه كردم و مخلوط كردم.و داخل تارت ريختم تو يخچال گذاشتم 🌸سيمين🌸
،
#تارت #تارت_كيوى #چيز_كيك #دسر #كيوى #ميوه #تابستان #هنر_آشپزی #گيلان #رشت #گلسار
Media Removed
يه روز صبح وسط امتحانات ثلث آخر،كلاس چهارم ابتدايى ساعت ٩ و ١٠ صبح من و چند که تا از هم كلاسى ها داشتيم از امتحان برميگشتيم كه ديديم دور ميدون هزاران نفر جمع شدن مام روى حساب فضولى بـه انـه ترين حالت ممكن رفتيم ببينيم چه خبره من احــمق هم چون دوز فضوليم خيلى بالا تر از بقيه بود كيفم رو سپردم بهشون و رفتم ... يه روز صبح وسط امتحانات ثلث آخر،كلاس چهارم ابتدايى ساعت ٩ و ١٠ صبح من و چند که تا از هم كلاسى ها داشتيم از امتحان برميگشتيم كه ديديم دور ميدون هزاران نفر جمع شدن
مام روى حساب فضولى بـه انـه ترين حالت ممكن رفتيم ببينيم چه خبره
من احــمق هم چون دوز فضوليم خيلى بالا تر از بقيه بود كيفم رو سپردم بهشون و رفتم يه سر و گوشى آب بدم.مث موش از زير پاى ملت رفتم دقيقاً تو كانون شلوغى😈
از بلندگو يه صدا هايى درون مورد مواد مخدر و قتل و جنايت بـه گوش ميرسيد اما انقدر هيجان مردم و همـهمـه زياد بود كه اصلاً نميشد فهميد چى ميگه،گرچه برام هم مـهم نبود😑
چهار دست و پا خودم رو رسوندم بـه جايى كه پوتين هاى چند که تا كميته اى جلوى مردم رو سد كرده بود
به آرومى از بين اونـها هم رد شدم😈
همزمان بلندگو يه چيز هاى عربى بلغور كردن و گفت حكم رو اجرا كنيد
تا سرم رو بالا آوردم يه ادم سياه پوش كه با كلاه صورتش رو پوشونده بود چهار پايه را از زير پاى محكوم كشيدن😨و طرف از اون بالا سقوط كرد و از گردن بـه طناب آويزون شد😱
صداى خورد شدن گردنش😓
خِر خِر و بالا و پايين پريدنش😓
و اون چشم هاى وق زده اش رو درون زاويه ى نود درجه روى پيشانيم مشاهده كردم😶
حتى دمپايش كه افتاد پايين نزديك بود بخوره تو سرم
عآقااا من از ترس نزديك بود بـه خودم چيز كنم😵
مثل برق گرفته ها همون وسط هاج و واج پهن شدم و با دهن باز و رنگ و روى پريده ده دفعه غالب تهى كردم.
نميدونم چقدر گذشت
تا اين كه يه پاسدار ى اومد و جنازه ام رو جمع كرد و تا درون خونـه رسوندم
تا چند وقت بـه هر گونـه نويز و صداى شبيه بـه اعدام حساسيت پيدا كرده بودم
حتى با صداى وانت باقالى فروش و نون خوشكى هم ياد مراسم اعدام مى افتادم
ولى لامصب يه چيز خيلى خوب داشت☺️
تو مدرسه و بين بچه هاى محل يه اعتبار عجيبى پيدا كرده بودم
بچه ها چنان از شجاعتم تعريف ميكردن كه انگار بدون كپسول اكسيژن اورست رو فتح كرده بودم😎
دورم جمع ميشدن که تا از اون لحظات عرفانى و روحانى و اقدام شجاعانـه براشون تعريف كنم
كلى هم نوچه پيدا كردم☺️
اما اگه بخوام خداييش را بدون پر رو بازى بگم
تا چند ماه حتى از سايه خودم هم ميترسيدم و براى خواب فقط ميتونستم تو اعماق دل و روده ى بابام بخوابم😂
ولى درون كل تجربه ى خوبى نبود و اى كاش عقل نداشته ى مسئولين بـه كار بيفته و حداقل اين جور امور خشن رو درون ملاء عام و جلوى چشم بچه ها انجام ندن
و اما نكته هاى عكس
اون دو نفر پشت سرم دو که تا از برادرهاى عزيزم هستن
حتى تو عكس هم مشخصه كه از داشتنشون چقدر خوشحالم و بهشون افتخار ميكنم
و مثل هميشـه شلوارم پاره و سر زانوم زخمـه
و يه جوجه اردك هم تو دستمـه
Media Removed
حدود ده يا يازده سالم بود كه زدبازي شروع كردم بـه گوش كه که تا الان ميشـه نزديك ده يا نـه سال هميشـه هم همـه ي بچه هارو يك اندازه دوس داشتم واسه همينم وقتي بينشون بهم خورد اين فن رو زدم واسه آشتي دادنشون تو اين مدت تك و تنـها با كمترين شات و تبادي و حمايتي تااينجا اومديم دم نسيم گرم دوبار لايك كرد ساماني يك لايك ... حدود ده يا يازده سالم بود كه زدبازي شروع كردم بـه گوش كه که تا الان ميشـه نزديك ده يا نـه سال هميشـه هم همـه ي بچه هارو يك اندازه دوس داشتم واسه همينم وقتي بينشون بهم خورد اين فن رو زدم واسه آشتي دادنشون تو اين مدت تك و تنـها با كمترين شات و تبادي و حمايتي تااينجا اومديم دم نسيم گرم دوبار لايك كرد ساماني يك لايك و كامنت بهم داد جي جي هم يك كامنت
تو اين مدت كم حرف نخورديم از اينو اون كم حرس نخورديم واسه رابطه ي بچه ها بـه هر دري زديم يه راه ارتباط با يكيشون پيدا كنيم نشد
كلي دايركت فرستاديم حتي عمو هم نديد پيش اومده بود يه نفر يه دايركت مشترك واسه منو چندتا فن ديگه وعمو فرستاد عمو ديد ولي ما كه فنش بوديم رو محل نذاشت😑😓
حالا هم كه رسيديم بـه جايي كه مـهراد برگشت گفت شماها مردم احمقين 😓 داش مـهراد اگه ميدونستم داشتن فني مثه ما باعث عصبانيت و خجالتت ميشـه هيچ وقت فعاليتي تو اين زمينـه نميكردم😓💔
الانم روي صحبتم با اونيه كه گفت شما اهل كوفه اين كه ميخوايي بچه ها آشتي كنن داداشم از شماها كوفي تر نيستيم كه ما حداقل از اول زدبازي شيش نفره رو ميخواستيم ولي اين شماها بودين كه واسه جمع لايك و فالور و اين چيزا از آب گل آلود ماهي گرفتين
داداشي كه ميگي فوش و حرف از زدن تو آهنگ توهين بـه شخصيت شنوندس يادت نره همـه ي اينا رو زدبازي آورد تو رپ فارس و همـه ي اينا جزيي از رپن😤 اون موقع شخصيتت كجا بود؟ اون موقع كه پيجت پر پستاي خايمالي واسه جي جي بود و هشتگ ميزدي زيرش #بيت _ساز_شماره_يك آدمايي مثه شما مگساي دوره شيريني هستن
يكم بزرگ شين دو رو بازياتونو بزارين كنار خودتون باشين
اخرشم اينكه مرسي از كسايي كه همـه جوره از اول پشتمون بودن دمتون گرم
كيك هم كه فيلتر شد اگه خواستين ارتباطي با ما برقرار كنين دايركت هست
خلاصه اينكه كوچيك همتونم هستيم ❤️ شايد يه روزي بـه يه دليل برگشتيم ولي فك نكنم بـه اين زودي ها باشـه 😓
و اينكه زاخارنامـه از بزرگ #بزرگتر بود
به قول خود مـهراد:زيركي آن نيست برنجاني ز خود آدم را/هنر آن
است بياموزي ز عشق عالم را😔😔
________
@sawwman
@mehradhiddenofficial
@sohmj
@sijalofficial
@nassimparize
@alirezajazz
مرسي از همتون واسه موزيكا❤️💔😓
---------------
Media Removed
. فيلم Inception كريستوفر نولان را ديديد؟ اگه ديديد كه خب هيچي بريد بقيه فيلمهاش رو هم ببينيد اما اگر نديديد من بهتون توصيه ميكنم كه اول از همـه اين فيلم رو حتما ببينيد! داستان فيلم درون يه آينده نـه چندان دور اتفاق ميافته كه يه سري افراد بـه سركردگي لئوناردو ديكاپريو توسط يه دستگاه مخصوص، آدمها ... .
فيلم Inception كريستوفر نولان را ديديد؟ اگه ديديد كه خب هيچي بريد بقيه فيلمهاش رو هم ببينيد اما اگر نديديد من بهتون توصيه ميكنم كه اول از همـه اين فيلم رو حتما ببينيد! داستان فيلم درون يه آينده نـه چندان دور اتفاق ميافته كه يه سري افراد بـه سركردگي لئوناردو ديكاپريو توسط يه دستگاه مخصوص، آدمها رو وارد عالم خواب و رويا ميكنن و خودشون هم وارد اون دنيا ميشن و از اين طريق بـه ضمير ناخودگاه طرف نفوذ ميكنن و اطلاعاتش رو ميدزدن! اما سختتر از سرقت اطلاعات، زمانيه كه اونها ميخوان درون ضمير ناخودآگاه يك نفر، يه چيزي رو تلقين كنن! درون اين شرايط خواب طرف رو چند لايه ميكردن! يعني وارد خوابش ميشدن و توي خواب دوباره ميخوابوندنش جوري كه طرف توي خوابش خواب ببينـه كه داره خواب ميبينـه (يه چيزي تو مايههاي اين شبي كه ميگم شب نيست اگه شبه مث اون شب نيست!) اما اين فرآيند خواب تو خواب شدنِ عميق ميتونـه منجر بـه اين بشـه كه آدم مرز بين رويا و واقعيت رو گم كنـه! حالا لابد ميگيد اينجا مگه مجله سينماييه كه نصف ستون رو بـه تعریف داستان فیلم گذروندی؟ اما راستش من مطمئنم كه ما هم الان يه همچين وضعيتي داريم! يعني اون چيزي كه واسه هاليوود تجربه سينماييه واسه ما خاطره است! باور كنيد درون حال حاضر يا ما داريم خواب ميبينيم يا مسئولان خواب هستن كه البته احتمال گزينـه دوم خيلي بيشتره! چون اگه ما خواب بوديم بايد که تا الان صدبار با اين همـه شوكي كه بهمون وارد شده از خواب ميپريديم! شما تو خواب يه چك بهت بزنن بيدار ميشي، ما كه الان زير اين فشار اقتصادي فقط كم مونده فارغ بشيم و درد زايمان هم كه قطعا خيلي بيشتر از درد يه سيليه! بعد نتيجه ميگيريم اوني كه خوابيده دوستاني هستن كه مسئوليت دارن و خوابشون هم متاسفانـه از اون خواب درون خوابهاي فوقالعاده پيچيده و عميقه كه بـه اين راحتي هم نميشـه ازش بلند شد! اين حرفهايي هم كه ميبينيم هر روز ميزنن و «حباب حباب ميكنن» ناشي از همون قضيه ضميرناخودآگاه و تلقينـه وگرنـه اين حجم از خوشخيالي و سادهانگاري واقعا بيسابقه است! من شك ندارم اوني كه توي اين اوضاع اقتصادي همچنان مياد وعده و وعيد ميده و سعي ميكنـه همـه چيز رو آروم و شرايط رو گل و بلبل جلوه بده، مرز بين رويا و واقعيت رو مثل كليدش گم كرده! اي خدا لعنتت كنـه لئوناردو ديكاپريو كه هرچي ميكشيم از دست توئه!
واسه بغضاي غروبِ مسجد گوهرشاد
واسه عطري كه هميشـه توو حرم مي پيچه
واسه حسِ خوبِ توو ورودي باب الجواد
اينجا آدما همـه با يه صدا مي خندن
پيش تو كم و زيادي نيست، همـه يكرنگن
اينجا ادما همـه شبيه هم را(ه) ميرن
اينجا ادما همـه شبيه هم دلتنگن
خاك ما قدم قدم طلا كه نـه
از طلا بيشتره، عشقه ميونِ هر قدم
توي اين خاك ولي يه حرم امام رضاست
واسه تفسيرِ بهشتِ توو بهشت من چي بگم؟! من نيومدم كه از درد بگم، درمون شي
من واسه سلام اومدم، اقا منم ببين
من ازت هرچي توو اين دنيا بخوام كم خواستم
اقا اون دنيا حواست بـه منم باشـه، همين
@ahmadamirkhalili
Media Removed
آدم چهل و نـهم | بهار زن هر چه گشت نتوانست گوشيش را پيدا كند درون وانفساى كيفش ! فكر كرد ، چه بهتر كه مجبور نيست تخيلاتش را بدوزد براى دلگرمى دوست ناپيدايش سيما با گوشى ، با خودش گفت بهتر ! بذار نداند مگر دانستن چه دردى را از او دوا مى كند ! سيما گذاشت و رفت بـه اميد اتوپيايش درون ناكجا و او ماند ، صدا را شنيد "من عاشق ... آدم چهل و نـهم | بهار
زن هر چه گشت نتوانست گوشيش را پيدا كند درون وانفساى كيفش ! فكر كرد ، چه بهتر كه مجبور نيست تخيلاتش را بدوزد براى دلگرمى دوست ناپيدايش سيما با گوشى ، با خودش گفت بهتر ! بذار نداند مگر دانستن چه دردى را از او دوا مى كند ! سيما گذاشت و رفت بـه اميد اتوپيايش درون ناكجا و او ماند ، صدا را شنيد "من عاشق چشمت شدم " ! آدم هست ديگر گمانش اين هست كه داشتن مركب واجب هست بر رسيدن اما زمانى مى يابد كه مركب نمى خواهد عاشقى ، اگر مى خواست كه سيما شيشش مى خواند بر ديگر اعدادش، اصلا بذار سيما هم بداند كه وقتى او رفت من ماندم و ندانستم عمر رفت و من ماندم و حسرت هايش و در نـهايت بزرگترين حجم نـه را روانـه على كردم كه هر روز دم اورژانس مى ايستاد چه شيفت بود و چه نبود ! زن داشت با خودش وامى كاويد ، صدا برخاست " وقتى ابد چشم تو را پيش از ازل مى آفريد " چيست آدمى ؟ كاويد ،اصلا اين جا چه مى كرد؟ صبح زده بود بيرون بى دليل ، اصلا بى دليلى خود دليل هست براى زيست ، سه بار بى آرتى پيوسته سوار شده بود و زمانى از آفتاب ظهر گذشته بود كه فهميده بود كجاست ، كنج عاشقى على با او درون قهوه خانـه سر راهى سر جاده ، هوشش ، ذهنش همـه دار و ندارهايش جمع شده بود درون سه كنج قهوه خانـه ، بهتر كه سيما فكر مى كند من همـه چى دارم ! على رفت و ديگر بر نگشت و من سركش گمانم اين بود كه اگر مى دانست موقعى كه مرا مى بيند چه بپوشد عاشق تر هست ! حالا من مانده ام و مرد خوش پوش ترى چون دقت كرده بود و اصلن اهميت نداشت كه شعر بفهمد ! آنـها كه فهميده اند كجاى جهان را گرفته اند ، اصلن شاعرها چه بارى برداشته اند از سنگينى جهان ! اشكش چكيد بر دستكشش درون روزهاى سرد پايان سال ، كاويد ، كاش مى توانستم بـه سيما بگويم كه بيا صادق باشيم بر بختمان كه باختيم بخت را بـه خوش رويان بى بخت " وقتى شيطان بـه نامم سجده كرد " صدا مى خواند ، حالا او مانده بود و بار كلمات كه عقلش را بـه سخره گرفته ، شاعرى روبرويش آمد درون ذهنش كه بـه مرگ داشت مى خنديد اما بـه كلمات نـه ، بـه واژه ها سجده كرده بود و فرياد مى كشيد من بار جهان را بـه زمين خواهم نـهاد چون كلمات را بـه دوش دارم اهالى ، صدا پيچيد " عالم زمينى تر شد و آدم بـه آدم سجده كرد " اشكش چكيد دوباره ، قهوه چى از دور گفت : چاى بيارم بازم براتون خانم ؟ جوابى از زن بر نخاست اما از جا برخاست ، درون را باز كرد قهوه چى داشت زيرغر مى زد : ميگن ديشب تو همين جاده يه كاميون زده بـه يه ماشين ، امروز ميگن صاب ماشينـه شاعر بوده ، خانوم شاعرا چى كاره ان ، خانوم ؟ صدا طنين انداخت : من عاشق چشمت شدم
Media Removed
با چهل هزار تومن كيف كرديد!!! يادتان هست؟! بعد از پنج سال هنوز همان چهل هزار تومن هست با منت بيشتر! هنوز كيف مي كنيد؟
اگر اين اسب پيش كشي عيب و ايرادي داشته باشـه حق نداريد فردا دندوناش رو بشماريد، بعد ادعاي چرا پيشرفت نمي كنيم هم داريد؟
گدا و رعيت رو چه بـه پيشرفت؟! صدقه سر ارباب يه چيزي جلوتون ميندازن بخوريد و بگيد خدا رو شكر! شما رو چه بـه كميت و كيفيت؟! سر قصه ي كالاهاي ايراني گفتيم حمايت مي كنيم از كالاهايي كه درون شأن ملت ايران باشـه، درون شأن من ايراني كالا بساز با جون و دل پول ميدم و ميخرم، چرا نخرم؟! با كيفيت بساز ، پول كيفيتش رو بگير و سربلند باش، اما بهت اجازه نمي ديم براي سربلندي خودت ما رو تحقير كني و پايين بكشي!
اينجاست كه شأن افراد رو خودشون تعيين مي كنن...
محمود وطن دوست كمالي
پ ن اول : يه پونصد تومني مچاله رو با غرور پشت چراغ قرمز بده بـه يه متكدي، ببين اگه پرت نكرد تو صورتت!! اونجاس كه بر مي گردي بـه بغليت ميگي، ا! هار شدنا!! ديگه ناز دارن، تو الان دقيقاً نقش كي و داري؟! اين مثال و زدم كه بگم تو كپشن بـه فقرا و نيازمندان توهيني نشد اونام برا خودشون شأن و شخصيت دارن، حرف و بگير...
پ ن دوم: مفت باشـه كوفت باشـه كثيف ترين ضرب المثليه كه که تا حالا شنيدم و متاسفانـه يه جورايي جا افتاده! (تصویر و متن برگرفته از صفحه @mvatandoustkamali )
Media Removed
و دویدن کـه آموختی، پرواز را. راه رفتن بیـاموز
زیرا راههایی کـه مـی روی جزئی از تو مـی شود
و سرزمـین هایی کـه مـی پیمایی بر مساحت تو اضافه مـی کند. دویدن بیـاموز
چون هر چیز را کـه بخواهی دور هست و هر قدر کـه زود باشی دیر. و پرواز را یـاد بگیر
نـه به منظور اینکه از زمـین جدا باشی
برای آن که به اندازه فاصله زمـین که تا آسمان گسترده شوی...
پي نوشت١: عكس مربوط بـه سال گذشته اس.
پي نوشت ٢: تنـها راه ارامش پروازه، پركشيدن از تمام چيزهايي كه دلت رو مكدر ميكنـه يا اتفاقات و خاطراتي كه تو رو اسير كرده، پرواز براي هر كسي يه معنا داره ... پي نوشت ٣: عجيب اين روزا درون گيرم با خودم و دلم و افكارم و زندگيم 🙂
پي نوشت ٤: امروز برحسب اتفاق ديدم اسم ماه من ارامش ( اسفند) هم هست البته درون حد تلگرامي بود اين مطلب واي بدجور بـه دلم نشست ، دوستان صميمي ام ميدونن تعلق خاطرم رو بـه اين اسم و وقتي بـه اين اسم صدام ميكردن چه لذتي داشت ❤️
پي نوشت٥: که تا اينجا رو اگه خوندي ممنون ❤️
Media Removed
. فال روزانـه و حافظ همراه با توصیـه ای زیبا . . مـتـولـدیـن مـهر ماه | دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ . . فـال حـافـظ متولدین مـهر . . 🕊از بازگشتِ شاه درون این طرفه منزل هست 🕊آهنگِ خصم او بـه سراپرده ي عدم 🕊پیمان شکن، هر آينـه گردد شکسته حال 🕊اِنَ العُهود عِندَ مَليكِ النُهي، ذِمَم . . . تـعـبـیـر:ی ... .
🐩🌿فال روزانـه و حافظ همراه با توصیـه ای زیبا🌿🐩 . .
🌸 مـتـولـدیـن مـهر ماه | دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ 🌸 🌱
.
.
🌸فـال حـافـظ متولدین مـهر
. .
🕊از بازگشتِ شاه درون این طرفه منزل است
🕊آهنگِ خصم او بـه سراپرده ي عدم
🕊پیمان شکن، هر آينـه گردد شکسته حال
🕊اِنَ العُهود عِندَ مَليكِ النُهي، ذِمَم .
.
.
🌸 تـعـبـیـر:
🍁کسی کـه به شما جفا کرده خودش الان گرفتار است. ابرهای رحمت بـه سوی شما مـی آیند و جور و ظلم بـه سوی او روانـه است. خبر خوش را بـه شما و خبر بد را بـه او مـی دهند. تو رازت را حفظ کن. عهدِ شکسته ات بـه نفعت مـی باشد و تجربه ای عالی به منظور بستن عهدی دگر هست. ┄┄┄┅┅┅❅🌿🐩🌿❅┅┅┅┄┄┄
🌸
پ ن: بامزه اند اين فال هاي روزانـه، تو اين روزاي يكنواخت و تكراري و بدون سرگرمي، انگار يه غريبه اي كه تو اون رو نمي شناسي ولي اون تو رو مي شناسه، با اطمينان كامل ، هر روز باهات حرف ميزنـه و از حال و احوالت بهت خبر ميده ... يه جوري كه انگار زير و بم زندگيت رو از خودت بهتر بلده.... 🤪😂
.
.
.
Media Removed
پ.ن١:من بالاخره يه روز با اين چتر ها مي پرم! من از بچگي شوقِ پرواز دارم.
شما دوست داريد يا ميترسيد؟
پ.ن٢:اين جمله بالا ،من رو ياد روزايي انداخت كه ميرفتم كلاس شنا و چقدر مصرانـه تلاش ميكردم براي اينكه بهترين باشم.ياد اين افتادم كه يه نفس كوچولو مي گرفتم و دوباره سر رو ميكردم تو اب و تا ميشد سرعت رو زياد ميكردم،تحمل ميكردم تحمل ميكردم ...تحمل.دوباره يه نفس كوچولو ...
حالا زندگيِ اين روزهاي مردم ،همينطور است. بايد نفس بگيريم و برويم جلو!
كمي لذت و زياد تحمل!
ميشود با همين "طبيعت" نفس گرفت.
امروز جمعه است.بزنيد بـه دل طبيعت. چشم هاي تان را پر كنيد از سبزيِ گياه.بيني تان را پر كنيد از عطرِ خاكِ و چمن نم خورده. ذهن تان را پر كنيد از مـهربانيِ خالقِ اين زيبايي.
حالا نفس گرفته ايد براي شروع ِيك هفتهِ شلوغِ سختِ خاكستري!
#هزار_پيچ #چتربازی #سايت_پرواز
#گرگان #گلستان #ايران
#جمعه #شاد_باشيد
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
جمعه ١٢ مرداد ١٣٩٧
هیچ روزی تکرار نمـی شود دوشب شبیـه ِ هم نیست دوبوسه یکی نیستند نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست دیروز ، وقتیی درون حضور من اسم تو را بلند گفت طوری شدم، کـه انگار گل رزی از پنجره ی باز بـه اتاق افتاده باشد. . . . شكلات دوستاي پيج سلااام هميشـه سعي ميكنم توي فرصتهاي ازادي كه دارم رسپي ها رو تست كنم و به ... هیچ روزی تکرار نمـی شود
دوشب شبیـه ِ هم نیست
دوبوسه یکی نیستند
نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست
دیروز ، وقتیی درون حضور من
اسم تو را بلند گفت
طوری شدم، کـه انگار گل رزی از پنجره ی باز
به اتاق افتاده باشد.
.
.
.
شكلات دوستاي پيج سلااام 😊 هميشـه سعي ميكنم توي فرصتهاي ازادي كه دارم رسپي ها رو تست كنم و به روش خودم بومي سازي كنم و اينجا باهاتون بـه اشتراك بزارم ؛ يه وقتهايي مثل الان كه توي پيك شلوغي هاي كاري هستم و نميرسم ، رسپي هاي ساده با مواد اوليه درون دسترس رو كه دلم نمياد ازشون بگذرم و قبلا براي خودم سيو كردم درون حد بضاعت خودم با چند که تا نكته كوچيك كه بـه ذهنم ميرسه ترجمـه مي كنم که تا هم يه عرض ارادتي كنم هم يه ايده جديد رو باهاتون سهيم بشم
#شـهريور تون شكلاتي😋
.
.
.
#چيزكيك #كيت_كت
براي كراست اين #چيز_كيك يه بسته بیسکوییت رو پودر کرده و با چند قاشق شیر یـا آب يا خامـه مخلوط كنيد که تا ترکیبی مثل خرده نان بدست بيد كه البته حالت چسبنده داره و توي قالبی کـه از قبل نایلون کشی کرديد ریخته و پرس كنيد و برای بیست که تا سی دقیقه توي فريزر بزاريد .
براي لايه كرم پنير دو پيمانـه پنير خامـه اي يا پنير ماسكارپونـه نرم رو با يك قوطي شير عسلي ، يك هشتم پيمانـه آبليمو و يك هشتم قاشق چايخوري وانيل ( يا يك قاشق غذاخوري اسانس وانيل ) مخلوط كنيد و با همزن دستي يا برقي يكدست كنيد . يك که تا دو پيمانـه كيت كت خرد شده رو بـه كرم اضافه كنيد و خوب توي مواد فولد كنيد و كرم رو روي كراست يكدست پخش كنيد و سي دقيقه توي فريزر قرار بدين . ( براي فرم گرفتن بهتر ميتونيد بـه روش معمول يك قاشق غذاخوري ژلاتين رو توي يك چهارم پيمانـه اب سرد بپاشيد که تا حالت اسفنجيش رو پيدا كنـه و بعد بـه روش بن ماري روي بخار آب حل كنيد و قبل از ريختن كيت كت خود شده توي كرم بريزيد )
براي تاپينگ ؛سيصد گرم شكلات تلخ رو توي ظروف جداگانـه بن ماري و ذوب كنيد . پنجاه گرم كره بهش اضافه كنيد و كمي كه خنك شد روي دسر بريزيد . پنجاه گرم شكلات سفيد رو هم جداگانـه بن ماري كنيد و روي شكلات تلخ بريزيد و با يك خلال فرم بدين .
دسر رو از قالب دربياريد و دور که تا دور شكلات كيت كت بچينيد و تا زمان سرو توي يخچال نگه داريد .
Credit to : @tastemadeuk
Read more
Media Removed
@bread.page
.
از پیج دریـا جان
@raindrops_melody
.
. .
.
با يه رسپي عالي ، درسته كه بـه راحتي ميتونيم از يه شيريني فروشي خوب كيك و شيريني بخريم و بياريم خونـه اما گاهي پختن اين جور چيزا و مشاركت بچه ها تو بعضي از قسمتهاي كار كلي هيجان و شادي داره براشون ، خلاقيت ،صبر و خيلي نتايج خوب ديگه ،هراز گاهي اين فرصتو بهشون بديم ☺️بريم سراغ رسپي👇🏻
.
مواد لازم:
١/٢پيمانـه شير
٢٥٠گرم شكلات تلخ ريز خرد شده
٢ق غ پودر قهوه
٢پيمانـه آرد سفيد
٢ق چ بيكينگ سودا
١/٢ق چ بيكينگ پودر
١/٢ق چ نمك
١/٢و٢پيمانـه شكر
٣/٤پيمانـه آب
٢٥٠گرم كره
تخم مرغ ٤عدد
طرز تهيه:
فر را با ١٨٠ ميزاريم ، قالب ٢٠سانتيمتري نياز داريم و كا غذ روغني را سايز قالب برش مي زنيم و داخل اون ميزاريم، آب رو داخل قابلمـه كوچك يا شير جوش ميريزيم و ميزاريم بجوش بياد قهوه،كره و شكلات رو بـه ش اضافه مي كنيم و با حرارت ملايم ميزاريم كره و شكلات ذوب بشـه ،اين مواد رو داخل يه كاسه ميريزيم و ميزاريم كنار سرد بشـه ، آرد،بيكينگ پودر،بيكينگ سوداو پودر كاكائو و نمك رو الك ميكنيم و داخل كاسه بزرگي ميريزيم ،شير رو با مخلوط شكلاتي كه قبلاً درست كرديم مخلوط مي كنيم و با همزن كمي ميزنيم،تخم مرغها رو يكي يكي اضافه و هم ميزنيم وقتي بـه خوبي همـه مواد مخلوط شد اين مواد رو بـه مواد خشكمون اضافه ميكنيم درون دومرحله و به خوبي هم ميزنيم و داخل قالب ميريزيم و ميزاريم تو فر براي ٤٥دقيقه که تا يك ساعت(دما و زمان بستگي بـه فر داره ممكنـه كمتر يا بيشتربشـه)بعد از سرد شدن با شكلات خرد شده و گاناش بـه دلخواه تزيين كنيد. . . .
#کیک_آشپزی_شما . .
.لینک کانال تلگرام👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEDStHv6b1WSuJs0ow
.
👇👇👇👇
@bread.page
@ashpazi_shoma
•
Tag photo: #ashpazi_shoma
•
#insiran #persianfood #persiandessert #persian_foods #persianshot #persianstyle #persiancuisine #persiagram #instapic #insta_persia #insiranian #food
. #دعای_روز بیستوچهارم ماه مبارک رمضان . 〖اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لا أَعْصِيَكَ يَا جَوَادَ السَّائِلِينَ.〗 . ● خدايا درون اين ماه آنچه تو را خشنود مى كند از تو درخواست ... .
🌸 #دعای_روز بیستوچهارم ماه مبارک رمضان 🌸
.
〖اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لا أَعْصِيَكَ يَا جَوَادَ السَّائِلِينَ.〗
.
● خدايا درون اين ماه آنچه تو را خشنود مى كند از تو درخواست مـی كنم، و از آنچه تو را ناخشنود مـی كند بـه تو پناه مى آورم، و از تو درون اين ماه توفيق اطاعت و ترك نافرمانى ات را خواستارم، اى بخشنده بـه نيازمندان.●
.
#التماس_دعا🙏
#نزديک_خدا
#یـه_صلوات_بفرستید_ثوابش_نصف_نصف😉😊
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
.
Read more
Media Removed
#bighanoon #maryamaghayee لباس مجلسياش را از كمد درآورد، نگاهي انداخت و پرتش كرد روي انبوه لباسهاي گوشـه اتاق. فكر كردم باز هم قرار هست مادربزرگ را بيندازند بـه جون من و خودشان بروند گشت و گذار. من هم مجبور باشم بـه مادربزرگ، آن هم وقتي 70 درصد دندان مصنوعياش را از دهانش خارج كرده و براي من ... #bighanoon #maryamaghayee
لباس مجلسياش را از كمد درآورد، نگاهي انداخت و پرتش كرد روي انبوه لباسهاي گوشـه اتاق. فكر كردم باز هم قرار هست مادربزرگ را بيندازند بـه جون من و خودشان بروند گشت و گذار. من هم مجبور باشم بـه مادربزرگ، آن هم وقتي 70 درصد دندان مصنوعياش را از دهانش خارج كرده و براي من ادا درميآورد، غش غش بخندم. از همين فكرها غصهام گرفت و خواستم خودم را ب بـه دل درد و گشت و گذارشان را كنسل كنم كه صداي تلويزيون را زياد كردند. بابا گفت: «الان شروع ميشـه. اون متكا لولهايها كجاست؟» گفت: «همون گوري كه قبلا بود. توقع كه نداري برات بيارم بذارم زير سرت؟» بابا پوفي كرد و رفت سمت كمد رختخوابها و متكايي لولهاي بـه اندازه قدش از آن درآورد. هم من را بغل كرد و رفتيم جلوي تلويزيون. بابا نگاهي بـه لباس مجلسي و انداخت و گفت: «براي اون لباس كلي پول داديما. همينطوري مچاله انداختيش اونجا» جواب نداد. حتي نگاهش را هم از تلويزيون برنداشت. معلوم بود حسابي دلخور است. كاش ميدانستم اين باباي من باز چه دسته گلي بـه آب داده كه با عصبانيت( من بـه بغل) بلند شد و لباس را همانطور مچاله پرت كرد گوشـه كمد که تا بابا حساب كار دستش بيايد. بابا كه انگار اصلا نفهميده چه اتفاقي افتاده، چشم از تلويزيون برنميداشت و مژه هم نميزد. تلويزيون يك جشن عروسي عريض و طويل را نشان ميداد. از آن جشنهايي كه بعدش هيچكس نـه ميتوانست از باقاليپلو با ماهيچهاش ايراد بگيرد نـه از زرد و كمرنگ بودن داماد و نـه حتي از آرايش عروس. يعني همـه دهانها بسته بود خلاصه. نق و نوقي كردم که تا بلكه يكي حرفي بزند که تا بفهمم عروس كيست و داماد چه كاره است! تصوير زوم شد روي چهره زن و مردي جوان با سه بـه قول توله خرس. ذوق زده دست و پا زدم. گفت: « قشنگم، اين كِيته! اگه عمرش بـه دنيا باشـه شايد يه روزي ملكه بشـه. وقتي ويليام براش طاقچه بالا گذاشت با سيستم «نباشي، دوستام هستن» حال ويليام رو جا آورد. انگار نـه انگار وليعهد يه مملكته. جوري كه ويليام با سيستم «بي تو هرگز، با تو عمري» افتاد دنبال كيت و عروسي كردن. سعي كن مثل كيت باشي. وگرنـه عاقبتت منم!». بابا نگاهي بـه انداخت و انگار كه جمله آخر را نشنيده باشد گفت: «ببين چقدر سادهاس. عروسو ببين. نـه آرايش خليجي داره نـه لباس آستين پفي. جواهراتشم خيلي سادهاس. بايد ياد گرفت از اينا» هم گفت: «آره خب. بايد از دامادها هم ياد گرفت كه چشمشون بـه دهن بقيه نبوده و براي زنشون همـه چي فراهم كردن.
.
بقیـه درون کامنت اول👇👇👇👇
Media Removed
#دونات__تزیین_من
ارد 500گرم
شکر 50 گرم
روغن مايع يک چهارم پيمانـه
اب يک پيمانـه
نمک يک قاشق چاي خوري
تخم مرغ يک عدد
بهبود دهنده نان يک قاشق چايخوري
خمير مايع فوري يک قاشق سوپخوري
طرز تهيهاول یک قاشق از شکر رو داخل اب گرمـیکه گفته شد حل کنین و پودر خمـیر مایع رو روش بپاشین ودرشو بزارین.بعد بزارین تو یـه محیط گرم که تا پف کنـه
بعد داخل يه ظرف ديگه باقي شکر و روغن مايع را کمي با مفتول بزنين.بعد تخم مرغ را اضافه کنين ومايه خمير کـه کنار گذاشته بودين رو هم اضافه کنين. بعد ارد رو کـه الک شده و بهبود دهنده و نمک رو بـه مواد اضافه کنين وبا دست ورز بدين که تا خمير نرمي بدست بياد
داخل ظرفی را با کمي روغن کمي چرب کنين خمير رو داخلش بزارين روي اونو با حوله بپوشونين درون جاي گرم بـه مدت 1/5 که تا 2 ساعت بزارين استراحت کنـه که تا حجم خمير دو برابر بشـه
بعد از اين مدت صفحه کارتون کاملا ارد بپاشين خمير رو پهن کنين بـه قطر يک سانت .قالب بزنين و روي صفحه اي کاملا ارد پاشي شده بزارين که تا دوباره استراحت کنـه که تا حجمش دو برابر بشـه.
استراحت دوم رو کـه کرد داخل روغن داغ سرخش کنين روي دونات مدام روغن بريزين که تا پف کنـه.وقتي طلايي شد روي دستمال بزارين که تا روغنش گرفته بشـه روي دونات هم چيزي کـه دوست دارين ميتونين براي تزيين بزنين.این دونات چون بهبود دهنده نون داره بعد یکی دو روز تو محیط هم نرمـی خودشو داره فوق العاده نرمـه
پارسال كه براى شركت درون نمايشگاه صنايع خودرو با تعدادى از رفقا بـه #برن #سوئيس رفته بوديم يكى از دوستان پسر جوانش را هم آورده بود گرچه با پدرش رفاقت عميقى نداشتم اما تلاش كردم ،وقت براش بذارم و بيشتر باهاش معاشرت كنم که تا به اون هم خوش بگذره و خاطره ى بدى براش نمونـه اتفاقاً اين فكر،جواب داد و آقا مسعود ... پارسال كه براى شركت درون نمايشگاه صنايع خودرو با تعدادى از رفقا بـه #برن #سوئيس رفته بوديم
يكى از دوستان پسر جوانش را هم آورده بود
گرچه با پدرش رفاقت عميقى نداشتم اما تلاش كردم ،وقت براش بذارم و بيشتر باهاش معاشرت كنم که تا به اون هم خوش بگذره و خاطره ى بدى براش نمونـه
اتفاقاً اين فكر،جواب داد و آقا مسعود خيلى بهم محبّت پيدا كرد و حتى باعث شد رفاقت من و پدرش وارد فاز جديدى بشـه و اكثر اوقات مثل شام و نـهار ها را با هم بگذرونيم
البته بـه خاطر اختلاف سن زياد پدر و پسر بر عكس من و بابام همچين رابطه ى گرم و صميمى اى با هم نداشتن
يه شب كه با رفقا براى قدم زدن و هوا خورى رفته بوديم بـه #شـهر_بازى نزديك #هتل
ازو لوچه ى آويزون مسعود متوجه شدم خيلى دمقه
گفتم:چته پسر؟چرا آويزونى؟
گفت:بابام پايه ى هيچ كدوم از اين بازى ها نيست،اجازه هم نميده تنـهايى برم
آقا مـهردااااااد،شما ميايـــى؟جاااااان من بيااااا
تو رو خدا اگر شما بيايى بابام حرفى نميزنـه
موندم تو رو درون بايستى😐
خدا يا چى بگم؟چه كار كنم؟
برم؟نرم؟
گفتم باشـه😰ميام😰ولى مسعود جان فقط بازى هاى لايت لطفاً😐
با خوشحالى ان و جفتك زنان رفت سه چهار که تا #بليط گرفت و اومد
رفتيم سوار يه وسيله ى عجيب و غريب شديم
و مثل فضا نورد ها بستنمون بـه صندلى و تا خواستم پشيمون بشم و بهانـه بيارم شروع كرد بـه چرخيدن و بالا رفتن
هى چرخيد
هى رفت بالا
هى چرخيد
هى رفت بالا
و بااااااز هم رفت بالا
طورى شد كه ديگه آدم ها رو نميشد ديد و كل شـهر زير پامون قرار گرفت
به سختى برگشتم بـه سمت مسعود و گفتم مسعود جان اين چند متر ديگه قرار بره بالا ؟
بعدش چى ميشـه!؟
گفت عمو نگران نباش
شصت متر بيشتر نميره،فقط #سقوط ازاده چند ثانيه اى داره،همين☺️☺️☺️
گفتم همييييين!!؟؟😨😨😨😨
يعنى مارو از اين بالا ميخوان ول بدن پايين
😱😱😱😱
دكمـه ى غلط كردمش كجاس!!؟؟😩😩😩
كمممممممككككك،يا حضرت عبااااس
يا همـه ى امام زاده هااااا
😫😫😫😫
توضيح لازم نيست
بقيه اش رو توى فيلم ببينيد وقتى رها شد که تا زمين مسعود عربده كشيد و من مث ديوانـه ها خنديدم
اصلاً هم نپرسيد بعدش چى شد
😑😑😑😑
اه ه ه ه.با اين نوناشون
...
چرا پست قبلى بـه اون خوبى را نديدين!!؟؟😑
Read more
Media Removed
نويسنده درون اين كتاب تقريبا مثل كتابهاى قبلى اش بـه نوعى با استفاده از سبك شوخى هاى شيرين بـه روابط تلخ سفيد پوستان و سياه پوستان پرداخته.
اما بـه نظر مى رسد هدف اصلى فالكنر از اين شوخى ها پورزخندى بـه طرز تفكرى هست كه مى گويد سياه پوستان موجوداتى گيج و گولى هستند. فالكنر درون داستانـهايش بـه خوبى نشان مى دهد كه ساده فكر كردن سياهان امرى حقيقى و واقعى است، اما آن چه كه گيجى و گولى سياه پوستان ناميده مى شود درون حقيقت شيوه ى كنار آمدنِ آنـها با شرايط دشوار زندگى با سفيد پوستان.
بخشى از كتاب :
" مشترى راست نشست. بـه گوينده نگاه كرد: مى خواى بگى يه نفر سياه كه بـه يه زن سفيد حمله كرده عُذرى هم مى تونـه داشته باشـه؟ مى خواى بگى تو اسم خودتو سفيد پوست مى ذارى و يك همچين چيزى رو زير سيبيلى درون مى كنى ؟ بهتره برگردى شمال. جنوب بـه امثال تو احتياج نداره.
دومى گفت: كدوم شمال. من تو اين شـهر بـه دنيا اومدم؛ همين جا بزرگ شدم.
جوان گفت: آره جون خودت. نگاه ناراحت و متحيرى بـه اطراف انداخت، انگار داشت مى كوشيد بـه ياد بياورد كه چه مى خواست بگويد يا بكند. آستينش را بـه چهره ى عرق كرده اش كشيد و گفت: من يكى نمى ذارم يه زنِ سفيد پوست...
.
A Persian Translation of:
“A Rose for Emily and other Stories”
By: William Faulkner
#indigo #gold #aroseforemilyandotherstories #najafdaryabandari #williamfaulkner #book #bookstore #bookboutique #plusbook #يك_گل_سرخ_براى_اميلى #ويليام_فالكنر #كتاب #كتابفروشى #كتاب_براى_همـه #كتابفروشى_من #پلاس_بوك # ترجمـه #نجف_دريابندرى #
Media Removed
قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مي شمرديم و دلمون بـه وسعت يه آسمون بود ولی اين روزا چشم ميندازيم بـه سقف محقر اطاقمون و گرفتاريامونو مي شمريم ! قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياي رنگي ولی اين روزا تلويزيوناي رنگي و سه بعدي و يه دنياي خاكستري ! قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ... قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مي شمرديم و دلمون بـه وسعت يه آسمون بود ولی اين روزا چشم ميندازيم بـه سقف محقر اطاقمون و گرفتاريامونو مي شمريم !
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياي رنگي ولی اين روزا تلويزيوناي رنگي و سه بعدي و يه دنياي خاكستري !
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد راحت مي پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتي از شبانـه روز مي زديم و كلي باهاش مي خنديديم ولی اين روزا اگه همزمان درون واحد اونا باز شـه برميگرديم توی خونـه که تا مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم !
قديما از هر فرصتي استفاده مي كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامـه چه كارت و چه حضوري ولی اين روزا با بهترین دستگاه های رسانـه ای هم ارتباط با هم نداريم!
قديما تو يه محله جديد هم كه مي رفتيم با دقت و اشتياق بـه همـه جا نگاه مي كرديم ولی اين روزها دنيا را دوربيناي عكاسي و فيلمبرداري مي بينيم !
قديما خيلي چيزا كم بود و دلمون شاد بود ولی اين روزها خيلي چيزا هست ولي از دل كوک خبری نيست !
خلاصه کـه قديما تو قديما موند… 🌻ناهار خوشمزمون 😋😋😋😋
Media Removed
داشت ميگفت: من ته دوست داشتن هامو وقتي نگاه ميكنم ميرسم بـه تو! نگاهشو مظلوم تر كرد و ادامـه داد: من خواستم برم ولي نشد، برخلاف روحياتش موزيكاي اروم گوش ميداد هميشـه! صداي موزيكو يكم بلند تر كرد" من كه سرتاسرخموش..... بعد كجا جويم تورا؟" خودمو جمع و جور كردم و صداي گرفته امو صاف كردم بدون اينكه بهش نگاه ... داشت ميگفت: من ته دوست داشتن هامو وقتي نگاه ميكنم ميرسم بـه تو!
نگاهشو مظلوم تر كرد و ادامـه داد: من خواستم برم ولي نشد،
برخلاف روحياتش موزيكاي اروم گوش ميداد هميشـه! صداي موزيكو يكم بلند تر كرد" من كه سرتاسرخموش..... بعد كجا جويم تورا؟" خودمو جمع و جور كردم و صداي گرفته امو صاف كردم بدون اينكه بهش نگاه كنم گفتم: دوست داشتن ها مگه ته دارن؟ مگه تموم شدني ان؟
اب دهنشو قورت داد، نگاهش با ادم هاي غريبه اي كه تو خيابون ميديدم فرقي نميكرد! خسته بود،نميدونم از كي ولي خيلي وقته كه غريبه شده بود واسم، دلم يه سيلي محكم ميخواست كه يكي بزنـه تو گوشم بگه بيدار شو داري خواب ميبيني!
شيشـه پنجره ماشينو داد پايين سرشو كج كرد بـه سمت بيرون گفت نـه! دوست داشتن ته نداره! ولي بعضي وقتا مجبوري فك كني يه روزي ميرسي بـه تهش!
از اين ادم هايي بود كه هزارو يك دليل واست مي اورد که تا بهت ثابت كنـه كه حرفش درسته!
برگشت گفت ديدي تو شناسنامـه ادم ها يه صفحه بـه اسم "فوت" هست؟ اونجا ميشـه تهش!
نـه نـه دلم نميخواست واسم ثابت كنـه دوست داشتن ها هم ته دارن! دلم ميخواست گوشـهامو بگيرم نشنوم چي ميگه! دوست داشتن ها ته ندارن اينو خودشم ميدونست! دوست داشتن من بـه او ته نداشت! نميخواستم وا بدم كه هنوزم دوستش دارم
حرفشو ادامـه داد: يه روزي همـه ميميرن، اونجا ميشـه ته همـه چيز، ته دوست داشتن، ته بودن، ته عشق من بـه تو، ته همـه چيز!
دلم نميخواست بشنوم، اما شنيدم! بعضي وقتها ادم دلش يه چيزايي رو نميخواد اما نميشـه، مجبور شدم بـه شنيدن حرفاش!
صداي موزيك يهو رفت بالا و خواننده با تمام قدرت فرياد ميزد" من كجا جويم تو را؟"
از ماشينش پياده شدم و درو محكم بستم! شيشـه دودي سمت شاگرد رو داد پايين، چشمـهاش پر از اشك شده بود! يه پاكت از داشبورد ماشينش دراورد داد بهم،عادت داشت حرفايي كه سخت بود زدنش رو واسم مينوشت! ازش پرسيدم، شناسنامـه فقط يه صفحه واسه فوت داره! ادم فقط يك بار بـه ته همـه ي اين ها ميرسه! اونم وقتيه كه واقعا ميميره! ولي تكليف اينايي كه هر روز ميميرن چيه؟
اشك گوشـه ي چشمشو پاك كرد گفت من هر روز از نداشتنت دارم ميميرم! ولي يك بار خاكم ميكنند! اون برگه تو شناسنامـه واسه يك بار خاك شدنـه! واسه تهه! ته دوست داشتن! ته بودن! ته عشق من بـه تو....
بدون خداحافظي رفت! پاكتو باز كردم رو برگه نوشته بود "امروز رفتم پيش دكترم گفت که تا يك ماهه ديگه بيشتر زنده نيستي! من بـه اندازه ي همين يك ماه دوستت دارم!"
.
.
. 💌 #مـیکائیل✏
.
.
. 🆔@mikilove351 📷
.
.
.
#ماروباکامنتهاولایک_هاتون_حمایت_کنید☑📧
Media Removed
. يه وقت هايى دلهره دارى يه وقت هايى نااميدى يه وقت هايى كلافه اى يه وقت هايى هم غمگينى امشب اما بيش از هر شبى همـه ى اين حس ها رو با هم دارم يه جورايى مى ترسم ؛ از #تنـها شدن از از دست از نبودنت از حس تهى شب ها و روزهاى بى تو و اين هولناك ترين حس دنياست؛ #ترس از #تنـها شدن . تو اما واقعى هستى ؛ درست ... .
يه وقت هايى دلهره دارى
يه وقت هايى نااميدى
يه وقت هايى كلافه اى
يه وقت هايى هم غمگينى
امشب اما بيش از هر شبى همـه ى اين حس ها رو با هم دارم يه جورايى مى ترسم ؛ از #تنـها شدن
از از دست دادن
از نبودنت
از حس تهى شب ها و روزهاى بى تو
و اين هولناك ترين حس دنياست؛ #ترس از #تنـها شدن
.
تو اما واقعى هستى ؛ درست ترينى ... انگار بودنت بـه تمام مردگى هاى زندگى پايان مى دهد ... انگار حالا با داشتنت من همان ك نااميد ، غمگين و كلافه تبديل بـه قوى ترين زن دنيا مى شوم ؛ مصمم ، پر انگيزه
انگيزه ى خوشحال بودن كنار ِ تو مى شود تنـها دليل امشب كه بيهوش ابدى نشوم ...
•
ترس از دست اين خوشبختى كابوس اين شب هاى من ِ
.
📍@youstudio.ir
عرا سردارِ الـف برداشته
@amirmohammad821
پست_موقت
Media Removed
سلام خدمت دوستان گل ،طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق ،تو اين شبهاي عزيز از همگي التماس دعا دارم و اميدوارم من رو از دعاي خيرتون فراموش نفرماييد 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
لاه ماجون نونيست كه درون كشورهاي عربي و تركيه پخته ميشـه
لاه ماجون"، مخفف کلمـه "لحم عجین"، بـه معنای "گوشت و خمـیر" هست که از خمـیر گرد و نازکی تشکیل مـی شود و روی آن گوشت چرخ کرده و سبزیجات خرد شده مانند پیـاز، گوجه فرنگی و جعفری يا فلفل سبز مـی ریزند و مـی پزند. معمولاً روی آن لیموی تازه مـی ریزند و آن را لوله کرده و با ترشی، گوجه فرنگی، فلفل، پیـاز، کاهو و بادمجان کبابی بـه همراه دوغ مـیل مـی کنند.
طرز تهيه:
یک قاشق غذا خوری پر خمـیرمایـه ونصف لیوان آب ولرم وکمـی شکر رامخلوط کرده تامایـه خمـیر عمل بیـاد درظرف گودی یک تخم مرغ و نصف لیوان روغن مایع ونصف لیوان شیر ولرم رومخلوط کرده پکینگ پودر هم یک قاشق مرباخوری
اضافه مـیکنیم وکمـی نمک وقتی مایـه خمـیر عمل اومد کم کم آرد رواضافه مـیکنیم تابه دست نچسبه خمـیرروخوب ورز مـیدیم وسرشو باسلیفون مـیبندیم ومـیزاریم درجای گرم به منظور یک ساعت استراحت کنـه .
.
حالا موادروش کـه تشکیل شده از گوشت چرخ شده خام وفلفل سبز وپیـاز وگوجه کـه همـه رو ریز خرد کرده وبهش رب گوجه ، نمک ،فلفل ، پودر سير ،ادويه بهارات و كمي روغن مـیزنیم (ميتونيم همـه مواد رو غير از گوشت چرخ كرده داخل ميكسر بريزيم و بعد با گوشت مخلوط كنيم)
.
بعد ازخمـیر مون اندازه نارنگی برمـیداریم باوردنـه بـه صورت گرد درمـیاریم یـادتون باشـه زیر خمـیر آرد پاشی کنید وازموادگوشتیمون روش مـیریزیم ودرفروسط با درجه حرارت صدوهفتاد درجه سانتی گراد بـه مدت یک ربع قرارمـیدیم وقتی زیرش طلایی شد نونـها آماده س.
*من مواد خمير رو نصف كردم و با اين مقدار ١٠ که تا نون داشتم.
براي مواد گوشتي ٢٥٠ گرم گوشت چرخ كرده
٢عددگوجه فرنگي بزرگ
١ پياز
١قاشق رب
٢ که تا ٣ قاشق روغن
١عدد فلفل سبز(از اين فلفل سبزاي بلند و شيرين تركي) زدم،اگر مايه تون سفت بود يكي دو قاشق سس كچاب بهش اضافه كنيد.
*تو ماهیتابه هم مـیتونید درست کنید فقط درشو بزارید و اجازه بدید زیر نونتون طلایی بشـه.
*من چون ميخواستم بـه عكس برسم ديگه متخلفات دورشو فاكتور گرفتم فقط يه سس كنارش گذاشتم .
#لاه_ماجون #لحم_بعجين #فطائر #رمضان
Media Removed
آدمى نبايد ريشـه هايش را گم و يا فراموش كند! سالها بـه اين باليديم كه يادمان نرفته از كجا آمده و به كجا رسيده ايم.اكنون اما همين ريشـه هاى وصل و گير كرده درون آن شـهر مادرى دارد اذيت مان مى كند.مثل پيرمردى كه تمام هيجان اش را خرج كرده باشد،با جيب هايى خالى از اندكى ادرنالين، چهارشنبه سورى را زودتر از هميشـه از ... آدمى نبايد ريشـه هايش را گم و يا فراموش كند! سالها بـه اين باليديم كه يادمان نرفته از كجا آمده و به كجا رسيده ايم.اكنون اما همين ريشـه هاى وصل و گير كرده درون آن شـهر مادرى دارد اذيت مان مى كند.مثل پيرمردى كه تمام هيجان اش را خرج كرده باشد،با جيب هايى خالى از اندكى ادرنالين، چهارشنبه سورى را زودتر از هميشـه از سر كار بـه خانـه برميگردم که تا درگير ترقه و ترافيك نشوم. پنجره بـه آدم هايى كه دارند از آتش مى پرند حسودى مى كنم و يادم مى افتد چارشنبه هاى شـهر خودمان را كه هيچ خدايى را بنده نبوديم.يه هم مدرسه اى داشتيم كه سال سوم دبيرستان با فروش ترقه بـه ما بعد عيد يك رنو كرم رنگ خريد.اولين سالى كه گواهينامـه گرفته بودم،با غرور عيدى سورى را بردم دم درشان (قربونت برم كه هنوزم چارشنبه سورى ها چشم ات بـه در هست جان) و جوراب و دو هزار تومن از عمو رستم عيدى گرفتم. ما شـهرستانى ها، يك وجب دور از خانـه هم درون تبعيديم و با حسرت داريم شادمانى هاى بقيه را تماشا مى كنيم. چارشنبه سورى براى ما که تا صبح چارشنبه هم ادامـه داشت. مادرم بـه حنا اعتقاد داشت و ميماليد بـه نوك انگشتان پاهايمان که تا همكلاسى هامان نبينند و مسخره مان نكنند. كله سحر هم بيدارمون ميكرد که تا به رسم هر سال صبحانـه رو كنار زرينـه رود (جُغتاى) بخوريم و كوزه اى كه هر سال ميخريد را با آب پر كنيم که تا پلو شب عيد با آن آبكش شود. چقدر دلخوش بوديم و دنيا بـه هيچ جاى مان نبود.يك روز از اين شـهر خواهم رفت. بـه قول احمد كايا: اين شـهر مرا را از دلتنگى هايم جدا كرده ست.. تبعيد همين ست شايد، اينكه ميان اين همـه مردم غريبه اى و ميان اين همـه غريبه، تنـها.مـهربانى هايمان هم شده تلفن هاى چند دقيقه اى كه يك اپسيلون هم جواب اين جاهاى خالى را نمى دهد.عميق بوديم و ته نشين نمى شديم.شعر بوديم و كتاب نميشديم.مثل همان رودخانـه هاى شـهرم،جارى بوديم و به دريا مى ريختيم. اكنون اما تنـها كاسه اى شده ايم نيمـه خالى و تاريك، مانده كنار پنجره ى سورمـه اى شب که تا ماه درون مان تلو تلو بخورد.اينجا بـه حد كافى دلتنگيم و به حال آنـها كه دلبستگى هايشان را كنده و با خودشان آورده اند،غبطه ميخوريم. نشسته ام فيلم درون دنياى تو ساعت چند هست را مى بينم.يادم آمد دلتنگى هاى ما مرد ها عميق ترين اتفاق روزهاى مان ست.براى يك پنجره براى يك لبخند يك درخت و آسمانى كه پرنده اش پاشيده باشند.قورت ميدهم تمام اين بغض هاى پنـهان را و زير كترى را آتش مى .هنوز هم چاى مرا از اندوه نجات ميدهد. بـه قول جمال ثريا: "زندگى زيبا ميخواهيد،انسان هاى خوب اطراف تان جمع كنيد." آرى، درون دنياى من ساعت خيلى دير ست
Read moreهميشـه هيچكي براي قدم زدن توي شـهر ايرانشـهر ازم نميخواد همراهيش كنم بس كه همش درون حال غر زدن بـه در وديوار و شـهردار و فرماندار و مغازه دار و مردم و بابام و م و خودم و جد و آبادمم آخه چرااا چرا ما مردم بلوچ با اين پيشينـه زيبا و جالب و درخشان و پر و پيمون اينجوري داريم پيش ميريم همش ميگفتيم دولت و حكومت نميزاره ما مسئول شـهر خودمون باشيم الان كه همـه بلوچ هستن شـهردار فرماندار بگير که تا اون پايين مايينا چرا ما اينقد نسبت بـه فرهنگمون بي تفاوتيم چرا شـهرمون اينقد بدريخت چرا حتي يه سطل زباله درست تو اين شـهر نيست چرا مردم دلشون بـه حال شـهرشون و وجهه بدي كه ظاهر يه شـهر روي ذهنيت كسي كه براي اولين بار اين شـهرو ميبينـه و برداشتي از فرهنگ اون منطقه ميكنـه نميسوزه بي تفاوتيم چرا بازار روز بـه اين قشنگي هر روز شـه تر از روز ديگه چرااا اينقد بي تفاوت 🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️
البته خودم هم با كلي ادعا برگشتم بـه شـهرم با يه پايان نامـه كه خيلي اميد و حرف داشتم براي اجرايي شدنش ولي حتي بعد ٦ماه يك بار همـه شـهرداري نرفتم كه حتي اين طرح مطرح كنم نميدونم اين شـهر گرد نا اميدي روش ريختن كه حتي براي تجربه يك شكست شيرين هم قدم بر نميداريم ...
به اميد روزهاي بهتر براي شـهرم
ايرانشـهر.سيستان و بلوچستان.ايران
#بلوچستان_امن_است
#بلوچستان_را_باید_دید
Read more
Media Removed
انتقاد آزاده زارعی از تخریب منزل خانواده ارومـیهای . #آزاده_زارعی درون اینستاگرامش نوشت: با اسم قانون خونـه ي اين پيرزن رو خراب كرديد. جناب شـهردار اروميه زمين گرده.يادمـه بچه كه بودم پدرم وقتي حياط خونـه امون رو آب ميپاشيد اگه يه مورچه اي رو ميديد تو ي اب افتاده خم ميشد و با يه شاخه ي كوچيك نجاتش ...
انتقاد آزاده زارعی از تخریب منزل خانواده ارومـیهای
.
#آزاده_زارعی درون اینستاگرامش نوشت:
با اسم قانون خونـه ي اين پيرزن رو خراب كرديد. جناب شـهردار اروميه زمين گرده.يادمـه بچه كه بودم پدرم وقتي حياط خونـه امون رو آب ميپاشيد اگه يه مورچه اي رو ميديد تو ي اب افتاده خم ميشد و با يه شاخه ي كوچيك نجاتش ميداد.همون موقع ازش درس مـهر ياد گرفتم.الان منم مثلا وقتي ميخوام تراس رو اب بپاشم يا گلارو اب بدم چند ساعت وقتمو ميگيره چون مدام نگاه ميكنم مورچه اي رو گرفتار نكرده باشم اين رو از پدرو مادرم ياد گرفته ام يه سوال دارم اقاي شـهردار اقايي كه خونـه ي همنوع خودت رو شب عيدي خراب ميكني بچه گيت از كي ياد گرفتي انقدر مـهربوني رو؟؟؟؟؟؟...اقايون قدرتمند اقاي پست و مقام دار خونـه شاه دزدارو هم تخريب ميكنيد ؟؟؟؟؟شما كه درون جواب مردم گفتي طبق قانون برخورد كردي با اين پيرزن و دو که تا بچه ي سندرمي که تا حالا كتاب قرآن رو خوندي که تا حالا احاديث رو خوندي كه درون مورد ظلم بـه مظلوم چي گفتند ؟؟؟؟؟؟؟؟ديگه حالم بهم ميخوره از اينكه هر روز تو خبرا و فضاي مجازي ظلمتون رو ميبينمو و كاري از دستمون بر نمياد.اون از دست فروشايي كه انقدر ميزنيدشون كه اگه يادتون نرفته باشـه چند وقت پيش يه مرد جلوي بچه اش انقدر از شـهرداري چياي محترم كتك خورد که تا جون داد.اون از هداياي گرانقدر رئيس آموزش و پرورشتون اونم از كتك زدن كار گرا ي گرسنـه اونم از..............درود بر شرفتون.درود بر مردانگيتون.درود بر شير پاك خوردتون. امام صادق ع:هر كه ظلمي كند بـه سبب آن ظلم درون جانش يا مالش يا فرزندانش گرفتار شود.
امام باقر ع:از شيعيان ما نيست كسي كه بـه مردم ظلم كند.
پيامبر اكرم:از نفرين هاي مظلوم بترسيد كه ميان آن و خدا حبابي نيست.... و هزار که تا ايه و حديث درون اين مورد لطفا فقط رو پيشونياتون داغ نزاريد كاش تخريب نميكرديد كاش خونـه هاي تخريب شده رو اباد ميكرديد.پيرزن عزيز ايران ما ،تو هم مثل زلزله زده ها درون چادر زندگي كن اينجا كسي صداي شما را نميشنود و به كسي بر نميخورد كه تو هم مثل هم وطنانت درون چادر بخوابي.البته اينجا بـه قبر مرده هام رحم نميكنن .قبر مرده هارو هم تخريب ميكنند يادمون نرفته با آرامگاه پدر ارژنگ امير فضلي چه كردند.
@azadeh_zareie
@salamcinama
Media Removed
با اسم قانون خونـه ي اين پيرزن رو خراب كرديد. جناب شـهردار اروميه زمين گرده.يادمـه بچه كه بودم پدرم وقتي حياط خونـه امون رو آب ميپاشيد اگه يه مورچه اي رو ميديد تو ي اب افتاده خم ميشد و با يه شاخه ي كوچيك نجاتش ميداد.همون موقع ازش درس مـهر ياد گرفتم.الان منم مثلا وقتي ميخوام تراس رو اب بپاشم يا گلارو اب بدم چند ... با اسم قانون خونـه ي اين پيرزن رو خراب كرديد. جناب شـهردار اروميه زمين گرده.يادمـه بچه كه بودم پدرم وقتي حياط خونـه امون رو آب ميپاشيد اگه يه مورچه اي رو ميديد تو ي اب افتاده خم ميشد و با يه شاخه ي كوچيك نجاتش ميداد.همون موقع ازش درس مـهر ياد گرفتم.الان منم مثلا وقتي ميخوام تراس رو اب بپاشم يا گلارو اب بدم چند ساعت وقتمو ميگيره چون مدام نگاه ميكنم مورچه اي رو گرفتار نكرده باشم اين رو از پدرو مادرم ياد گرفته ام يه سوال دارم اقاي شـهردار اقايي كه خونـه ي همنوع خودت رو شب عيدي خراب ميكني بچه گيت از كي ياد گرفتي انقدر مـهربوني رو؟؟؟؟؟؟...اقايون قدرتمند اقاي پست و مقام دار خونـه شاه دزدارو هم تخريب ميكنيد ؟؟؟؟؟شما كه درون جواب مردم گفتي طبق قانون برخورد كردي با اين پيرزن و دو که تا بچه ي سندرمي که تا حالا كتاب قرآن رو خوندي که تا حالا احاديث رو خوندي كه درون مورد ظلم بـه مظلوم چي گفتند ؟؟؟؟؟؟؟؟ديگه حالم بهم ميخوره از اينكه هر روز تو خبرا و فضاي مجازي ظلمتون رو ميبينمو و كاري از دستمون بر نمياد.اون از دست فروشايي كه انقدر ميزنيدشون كه اگه يادتون نرفته باشـه چند وقت پيش يه مرد جلوي بچه اش انقدر از شـهرداري چياي محترم كتك خورد که تا جون داد.اون از هداياي گرانقدر رئيس آموزش و پرورشتون اونم از كتك زدن كار گرا ي گرسنـه اونم از..............درود بر شرفتون.درود بر مردانگيتون.درود بر شير پاك خوردتون. امام صادق ع:هر كه ظلمي كند بـه سبب آن ظلم درون جانش يا مالش يا فرزندانش گرفتار شود.
امام باقر ع:از شيعيان ما نيست كسي كه بـه مردم ظلم كند.
پيامبر اكرم:از نفرين هاي مظلوم بترسيد كه ميان آن و خدا حبابي نيست.... و هزار که تا ايه و حديث درون اين مورد لطفا فقط رو پيشونياتون داغ نزاريد كاش تخريب نميكرديد كاش خونـه هاي تخريب شده رو اباد ميكرديد.پيرزن عزيز ايران ما ،تو هم مثل زلزله زده ها درون چادر زندگي كن اينجا كسي صداي شما را نميشنود و به كسي بر نميخورد كه تو هم مثل هم وطنانت درون چادر بخوابي.البته اينجا بـه قبر مرده هام رحم نميكنن .قبر مرده هارو هم تخريب ميكنند يادمون نرفته با آرامگاه پدر ارژنگ امير فضلي چه كردند.
Media Removed
طهرون
طهرون يعني صداي تو
كه اسممو صدا كنـه
ﻣﻨﻮ با قصه خودم
دوباره آشنا كنـه
نفس بده بـه اين هوا
هوا رو تازه تر كني
كنار من تو لاله زار
هواي دردسر كني
بغضتو بشكن و يه شب
طهرونو باروني بكن
اگه تو هم عاشقمي
عشقتو زندوني نكن
رو تن اين پياده رو
جاي قدمهاي توئه
قلبمو ﻣﻨﺘﻈﺮ نذار
اينجا هنوز جاي توئه
وقتي كه تو خواب و خيال
سر روي شونـهام ميذاري
ﻣﻨﻮ بغل كن و بگو
بهم چقدر دوسم داري
وقتي كه تو دستاي تو
گريه بارون ميزنـه
يكي با قلب عاشقش
واست داره جون ميكَنـه
بغضتو بشكن و يه شب
طهرونو باروني بكن
اگه تو هم عاشقمي
عشقتو زندوني نكن
بدون مقصد و هدف
متروسواري بكنيم
دنيا رو ﻣﻨﺘﻈﺮ نذار
بايد يه كاري بكنيم
نفس بكش تو اين هوا
هواي دلتنگي من
شونـه بـه شونـه دلم
كنار من قدم بزن
طهرون فقط با عطر تو
براي من مقدسه
دلتنگياي زندگيم
با تو بـه آخر ميرسه @mazyar_fallahi
#mazyarfallahi #mazyar_fallahi #مازيارفلاحي #مازيار_فلاحي #مازیـارفلاحی #مازیـار_فلاحی #تهرون #طهرون #آلبوم_جديد #يادم_تو_را_فراموش
Media Removed
شيريني اسكار يكي از شيريني هاي محبوبمـه كه جزو قسمتاي خوشمزه ي عكاسيم بود ... بـه شدت مزه ي گرم و عجيبي ميده🏽 پيشنـهاد ميكنم از الان تو برنامـه اتون داشته باشين براي عيد فطر درستش كنيد 🏽 . . من معمولا رسپي نمينويسم چون با يه سرچ كوچيك خيلي راحت ميتونين بهترين رسپي ها رو پيدا كنين اما اين دستور امتحانشو ... شيريني اسكار يكي از شيريني هاي محبوبمـه كه جزو قسمتاي خوشمزه ي عكاسيم بود ...
به شدت مزه ي گرم و عجيبي ميده👌🏽
پيشنـهاد ميكنم از الان تو برنامـه اتون داشته باشين براي عيد فطر درستش كنيد 👌🏽😍 .
.
من معمولا رسپي نمينويسم چون با يه سرچ كوچيك خيلي راحت ميتونين بهترين رسپي ها رو پيدا كنين
اما اين دستور امتحانشو بعد داده👌🏽يادش بخير قديم نديما اينو از بهترين دوستم ياد گرفتم و يه بار تو شوي شيريني ازش كلي درست كردم.
.
————————————————————————
اينم دستورش:
زرده تخم مرغ دو عدد
سفيده تخم مرغ دو عدد
كره ١٥٠ گرم
آرد ٢٥٠ گرم
پودر قند ١٠٠ گرم
هل يك قاشق چاي خوري
گردو ٢٥٠ گرم
.
فر را با ١٧٠ درجه سانتي گراد گرم كنيد. پودر قند و كره را مخلوط كرده با همزن برقي بزنيد که تا سفيد و سبك شود. زرده هاي تخم مرغ را اضافه و مخلوط كنيد سپس هل و آرد را اضافه كنيد مواد را مخلوط كنيد که تا صاف و يكدست شود از خمير آماده بـه اندازه ي يك قاشق چاي خوري برداشته و داخل سفيده تخم مرغ كه با همزن دستي زده ايد غوطه ور كنيد سپس داخل گردوي خرد شده بغلطانيد که تا كاملا با گردو پوشش داده شود.
خمير را بـه اين ترتيب آماده كرده داخل سيني فر بچينيد و به مدت ٢٠ که تا ٣٠ دقيقه داخل فر بپزيد.
سپس از فر خارج كرده بعد از خنك شدن داخل پودر قند بغلطانيد.
با اين مقدار خمير حدود ٤٥ عدد شيريني خواهيد داشت.
اين شيريني ماندگاري بالا دارد✔️🥧🍪
.
نوش جان☺️
#شيريني #شيريني_اسكار #بزن
Media Removed
نخواستم بشوم من يُوَسِوسُ النّاسَت
دليل رفتن خود را نوشته ام اما
به حکم عقل بخوانش نـه حکم احساست
تو گنج بودي و قدر تو را ندانستم
نشان بـه گوهر چشمان مثل الماست
دوباره نام تو آمد بـه یـادت افتادم
جهان چه عطر عجیبی گرفته از یـاست
اگر چه درون دل تو نیستم ولی بسپار
مرا بـه حافظه ی چشم های عکّاست
تركا يه كلمـه اي دارن بـه اسم "پارچالانديم"
يعني هزار تكه شدم.
رفتن بي خداحافظي چقدر شبيه اين كلمـه ست...
Media Removed
گروه دوم كساني هستند كه هرگز برنميگردند چه آنـهايي كه نمي خواهند ، چه آنـهايي كه نميتوانند.
گروه آخر آنـهايي هستند كه بايد دعا كنيم آن چنان پلهاي پشت سرشان را خراب كنند كه اگر هم بخواهند، نتوانند برگردند.
خطرناكترين گروه سومي ها هستند!
چون موقع رفتن طوري ما را ميشكنند ، كه ما که تا مدتها درون كما مي مانيم و خيلي دير مي فهميم كه براي چه آدم هاي بي ارزشي اشك ريختيم، احساس گناه كرديم، از خودگذشتگي كرديم، و تا مرز نابودي زندگي را فدا كرديم... خيلي دير ميفهميم... خيلي دير... ولي يك روز ميفهميم... چيزي كه هرگز نمي فهميم اين هست كه اصلاً چه چيز اين آدم ها را انقدر دوست داشتيم؟! روزي كه آدم هاي بزرگتري، با ارزش والاتري وارد زندگي ما شدند، آن روز قدرِ خودمان را بيشتر مي دانيم ... #نيكي_فيروزكوهي #خوشا_به_من
#قدردان_خودمان_باشيم
پ.ن.: بـه خرطوم فيلا دقت كنيد😅هي ميگفتم آقاااا يدونـه ديگه بده، حباب نداشته باشـه🙊🙈آخر بنده خدا گفت، خانوووم اينا كار دستهههههه ، بايد حباب داشته باشـه😫😩 يه دفعه گفتم، اااا اين چرا مدل خرطومش با اون يكيا فرق داره؟؟؟🤔🤪 عينكشو زد🤓🧐با دقت تماااام گفت آخه اينا نر و ماده هستن🤨كار سخت بود، سختتر شد🤣🤣🤣🤣🤣 اميدم ميونـه رو گرفت و گفت آخه تو الان دلت مياد اين دو که تا رو از هم جدا كني😅😅😅گفتم باشـه، که تا من اون طرفو نگاه ميكنم تو لطفاً يه جفت كم حبابشو پيدا كن😂😂😂
Media Removed
چمدونم رو برميدارم. هم اتاقى ام تو خانـه معلم پيرمردى ٧٣ ساله ست، با لهجه ى غليظ مردمان مديترانـه. گير داده بود چرا ازدواج نكردى و عكس دوست ت رو نشونم بده. بعدم موقع رفتن گفت پرنده شانس يكى دو بار بيشتر سيفون نمى كشـه رو شونـه هات، حواس ات باشـه. چند سال بعد مى فهمى چى بهت گفتم. ديروز هم تو ساحل ماهيگر گفت ... چمدونم رو برميدارم. هم اتاقى ام تو خانـه معلم پيرمردى ٧٣ ساله ست، با لهجه ى غليظ مردمان مديترانـه. گير داده بود چرا ازدواج نكردى و عكس دوست ت رو نشونم بده. بعدم موقع رفتن گفت پرنده شانس يكى دو بار بيشتر سيفون نمى كشـه رو شونـه هات، حواس ات باشـه. چند سال بعد مى فهمى چى بهت گفتم. ديروز هم تو ساحل ماهيگر گفت چند سالته، گفتم سى و سه، گفت برا ازدواج دير نشده؟ گفتم نمى دونم، شده؟ گفت پدرت زنده ست؟ گفتم آره، گفت بعد دير نشده. راستش رو بخواهيد، تو اين يك هفته دو بار حوصله ام از تنـهايى سفر سر رفته. يه بار تو ريزه و امروز عصر تو ترابزون. شايد هم تقصير درياست. من از اولين بارى كه دريا رو فهميدم، تسليمش هستم. بـه نظرم هيچ چيز قوى تر از آب نيست. هيچ ابهتى از دريا بالاتر نيست. که تا صبح تصميم داشتم برم سيواس كه مركز علويان تركيه ست. برم باهاشون بخورم. سر صبحانـه اخبار گفت يه پسرى تو سيواس رفته خواستگارى و بهش ندادن، شب رفته و تمام اعضاى خانواده ه رو بـه قتل رسونده. بى خيال سيواس شدم. زنگ زدم بـه هم اتاقى سابقم عُمر درون قيصريه. گفتم شب راه مى افتم بيام ديدن حسين تاشكين و كاپادوكيا. دوساله ميخوام برم ديدن اسب هاى وحشى آناتولى كه تو فيلم خواب زمستانى بيلگه جيلان ديده بودم. حسين گفت دو سالى ميشـه نرفتم و در جريان نيستم. نيم ساعت بعد عمر زنگ زد و گفت يه اتاق برات گرفتم تو خانـه هاى سنگى كاپادوكيا شبى ١٢٠ لير. مى ارزيد.كانفرم كردم. سر راه رفتم كتابفروشى؛ پرسيدم تازه هاى كتاب تون كجاست؟ نشونم داد.وقتى بـه صندوق برگشتم، صندوق دار گفت تازه ها رو پرسيدى، قديمى ترين هارو آوردى. يه كتاب از گوئوَن توران برداشته بودم. اسم يكى شان بازگشت بود. داشت وارد سيستم ميكرد و من شعر پشت جلدش رو همانجا ترجمـه كردم؛ |نوشتن، نوشته هايى كه پاك مى كنى و مى نويسى. سطرها، اذن خواندن نمى دهند. بى ترديد اين يك تعالى ست. بايد آماده بود.زيرا كه يكروز بخاطر سكوت هايت هم، بازخواست خواهى شد|. اومدم بيرون. سكوت هايم را مرور مى كنم. مجازتم سنگين ست.ما بمان گفتن رو سكوت كرديم، ما نرو گفتن را سكوت كرده ايم.ما براى نگه داشتن هيچ نگفته ايم. سر كوچه كتابفروشى پوسترهاى فيلم هاى ماه بود. چشمم دوباره بـه |باشگاه بازندگان دو| افتاد.نجات ايشلر درون سكانس آخر فيلم گفت: | يك مرد را تنـها وقتى مى توانى شكست دهى كه درون مظلوم ترين دقايق اش باشد|. تنـه ى رهگذرى كه زنى با كت كوتاه چرم بود، پاكت كتاب ها را از دستم انداخت. كتاب سورمـه اى رنگى از پاكت بيرون افتاد: سمت هاى پنـهان. ياد راه آرامم كرد. امروز سخت ترين روز سفر بود / ترابزون
Read moreMedia Removed
مباحث مـهدوی . #موثرترین_مفهوم_در_حیـات_بشر #قسمت_بيستم . مردگي نكنيم! . زندگي يه چيز ديگه ست! رفقا بيايد يك احساس نياز بـه حيات رو درون خودمون زنده كنيم؛ . قرآن اينطوري ميفرمايد؛ پيغمبرا چيكار ميكنن؟ ميخوان زنده ات كنن!! مگه ما الان مرده ايم؟ خب بله هركي اينو توضيح داد معلم دينـه. . يه ... 🌺مباحث مـهدوی🌺
.
💡 #موثرترین_مفهوم_در_حیـات_بشر 💡
#قسمت_بيستم
.
مردگي نكنيم! .
زندگي يه چيز ديگه ست!
رفقا بيايد يك احساس نياز بـه حيات رو درون خودمون زنده كنيم؛
.
قرآن اينطوري ميفرمايد؛
پيغمبرا چيكار ميكنن؟
ميخوان زنده ات كنن!! مگه ما الان مرده ايم؟ خب بله
هركي اينو توضيح داد معلم دينـه.
.
يه جوري اين رو بگي كه نـه بر اساس عقايد ديني حرف تو رو بپذيره!
بلكه احساس كنـه تو وجودش كه حرف تو درسته
برون ديني باهاش حرف بزني
با زبون آدما باهش حرف بزني
هيچ عقيده اي نداره
بهش ثابت كني بگي ببين! اين مدل زندگي ما مرده گيه! بعد يه زندگي داريم اينـه!
اگه تونستي اينو بگي نياز بـه پيغمبرا رو بهش گفتي؛
.
الگو!
آيه قرآن؛(سوره مباركه انفال آيه 24)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم
ایـانی کـه ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیـامبر را اجابت کنید هنگامـی کـه شما را بـه سوی چیزی مـیخواند کـه شما را حیـات مـیبخشد!
اين پيغمبر ميخواد شما رو زنده كنـه مومنين! ميخواد بـه شما حيات بده!
پليس سر چهارراه نيست بخواد رفتارتون و مرتب كنـه!
.
چقدر نابودن اونـهايي كه دين رو درون حدّ تنظيم مقررات برا رفتار آدمـها تقليل ميدن.
.
روي صحبتم با شما بچه مذهبيا!
راستي! شماها چقدر زنده شديد؟! چه مراتبي از حيات رو دريافت كرديد؟
: ما فعلا داريم دستورات رو اجرا ميكنيم! : خب اين دستورات برا اين بود كه زنده بشي ديگه
كدوم استعدادهات شكوفا شده كه تو آدمـهاي معمولي نيست؟!
چه فرقي داري با كافرا؟
چه گلي رو درون عالم طبيعت بو ميكني كه اونـها نميتونن بو كنن؟!
چه زيباييهايي رو درك كردي؟!
.
به خدا قسم بايد اين بحث رو ادامـه داد تو بچه مذهبيا که تا صبح ضجّه بزنن!!
.
.
ادامـه دارد...
__
.
#خط_امام_زمان
Media Removed
يادتونـه چند وقت پيش داستان م را كه امام حسين بهم هديه داد را براتون تعريف كردم؟ #هديه_اربابم همون قطع نخاع از گردن كه تو حرم اربابمون سيد الشـهدا با نشانـه هايى فهميدم بايد نوكريش را بپذيرم تو اون پست نشد،توضيح بدم كه بعد از سفر براى ماه ها موضوع را فراموش كردم که تا اين كه يه شبى انگار كسى براى ... يادتونـه چند وقت پيش داستان م را كه امام حسين بهم هديه داد را براتون تعريف كردم؟ #هديه_اربابم
همون قطع نخاع از گردن كه تو حرم اربابمون سيد الشـهدا با نشانـه هايى فهميدم بايد نوكريش را بپذيرم
تو اون پست نشد،توضيح بدم كه بعد از سفر براى ماه ها موضوع را فراموش كردم
تا اين كه يه شبى انگار كسى براى نماز صبح بيدارم كرد و دوباره بهم متذكر شد
اما وقتى صبح بلند شدم دوباره هم براى چند ماه يادم رفت(كلاً بـه طرز اعصاب خورد كنى فراموشكارم😰بنده ى خدا بانو گاهى يه چيز رو شونصد دفعه بـه انحاء مختلف اعم از پيامك،تلگرام،واتس اپ،تلفن و حضورى بهم يادآورى ميكنـه ولى بآآز هم 😰)
اما يه روز دم دماى اربعين يه هو همينطورى بيخودى موضوع يادم اومد و همون لحظه بـه تكاپو افتادم و اسم و آدرسشون را از لابه لاى مدارك پيدا كردم و باهاشون تماس گرفتم
و الباقى داستان را تو همون پست خدمتتون عرض كردم كه الحمدالله بـه همت عزيزان خيّر قدرى از مصائب و گرفتارى هاى اين خانواده پر جمعيت و به شدت فقير ،التيام پيدا كرد،خونـه خريدن،وسايل خونشون نو نوار شد،امكانات مختصرى براى بسترى و فيزيو تراپى ك فراهم شد،مثلا يه خانم دكتر مـهربانى كه ايمانى منـه هزينـه هاى بيمـه ى تامين اجتماعيش را متقبل شد
يه برادر مؤمن ،دكتر شيرازى چند ماهيه هزينـه هاى دارو و درمانش را تقبل كرده و خلاصه الحمد الله حال و روز هديه ى عزيز ما خيلى خوبه و خدا را شكر راضى و پر انرژيه و بركات سرشارش توى زندگى هاى ما موج ميزنـه
اما تماس چند روز قبل باباى فاطمـه خرد و خجالت زده ام كرد اصلاً خاك تو سرم شد
بنده ى خدا گفت:فلانى ،من يه كارگر ساختمانى ساده ام و هيچ هنر و تخصصى بـه غير از عملگى ندارم
عرضه اش را هم ندارم كه از ديوار مردم بالا برم يا بـه هر شكلى نون حروم سر سفره ام ببرم
بااين حال كه از جون مايه ميگذارم شايد هفته اى يكى دو روز كار گيرم بياد كه با درامدش فقط ميتونيم بخور و نمير شكم بچه ها را سير كنيم(بقيه اش را واقعا روم نميشـه بگم كه چقدر احساس بدى داشت)
يكى از هاى فاطمـه الان يه خواستگار خوب و مؤمن داره ولى ما چون از بعد تهيه جهيزيه بر نميايم نميتونيم جوابش را بديم
ميشـه يه جورى يه كارى بكنى كه من بيشتر از اين خجالت زده نشم؟
خلاصه براى سربلند كردن يه پدر جلوى خانواده اش
و خوشحال كردن يه خوب و مؤمنـه كه حافظ قرانـه بياييد دست بـه كار بشيم و در حد وسعمون هر چى درون توان داريم احسان كنيم
ان شاالله بـه حق سيد الشـهدا روزى نياد كه هيچ كدوم از ما جلوى خلق خدا خجالت زده و سر افكنده بشيم.
شماره كارت
6219861034739481 سبزی
Media Removed
«آستیگمات» درون انتظار پروانـه نمایش . فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی همچنان درون انتظار دریـافت پروانـه نمایش هست . اين فيلم اردیبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت. با ... «آستیگمات» درون انتظار پروانـه نمایش
.
فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی همچنان درون انتظار دریـافت پروانـه نمایش است
.
اين فيلم اردیبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت. با دریـافت پروانـه نمایش «آستیگمات» به منظور اكران آماده مـی شود
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
خيلى وقت بود كه با رفقاى قديمى دور هم جمع نشده بوديم و دلمون براى هم تنگ شده بود درون نـهايت چند روز قبل يكى از بچه ها بانى شد و تو #ويلا ى اقوامشون برنامـه ى #دور_همى و #مـهمانى را ترتيب داد و قرار شد #رفقا با #خانواده براى #شام و تماشاى #فوتبال ايران # و #پرتقال دور هم باشيم جاتون خالى خيييلى هم خوش گذشت و ... خيلى وقت بود كه با رفقاى قديمى دور هم جمع نشده بوديم
و دلمون براى هم تنگ شده بود
در نـهايت چند روز قبل يكى از بچه ها بانى شد و تو #ويلا ى اقوامشون برنامـه ى #دور_همى و #مـهمانى را ترتيب داد و قرار شد #رفقا با #خانواده براى #شام و تماشاى #فوتبال ايران # و #پرتقال دور هم باشيم
جاتون خالى خيييلى هم خوش گذشت و چسبيد هم ديدار ها تازه شد
هم بچه ها خييييلى كيف كردن
شام و تماشاى بازى هم بسيار #دلچسب و خاطره انگيز بود
حدود هاى ساعت دو بامداد، بعد جمع و جور كردن ويلا و تميز كردن همـه چيز و همـه جا امديم توى #حياط نشستيم دور استخر
چند که تا از جوونـها هم پريدن تو عآب
يه هو من كم عقل هم هوس كردم از اين منظره تو #اينستا #لايو بگذارم
عااااااغاااا چشمتون روز بد نبييينـه
تا لايو بالا امد انقدر حرفهاى ناجور و نامربوط بهم زدن كه نفسم بند رفت
-مثلا نوشتن
مردك🤬🤬🤬 خوزستان عآب ندارد،بعد شما #استخر شخصى دارين -عآب هست اما كمـه
-بوق بووووق بوق مرفه بي درد
-اى دزد بوق بوق بر بوقت لعنت كه از درد مردم اگاه نيستى
-بابااااا تو ديگه چه 🐴ــپولي هستى؟چقدر دارى لامصصصصب !!؟؟
-ما داريم از درد بى نوايى ميميريم اون وقت شما عآقا زاده ها دارين حال هول ميكنيد
خلاااااصه تو دو دقيقه كلى ى ى فش جديد ياد گرفتم
😰😰😰😰😰😰
اما نتيجه ى غير اخلاقى
-هر گز بعد بازى مساوى با پرتقال لايو نگذاريد
-ساعت دوى نصفه شب هم از استخر عاريه اى لايو نگذاريد
-اصا تو غلط ميكنى برى جاهايى كه بعضي حسوديشون بشـه
-حالا كه رفتى بايد اجازه بدى مردم هر جور دلشون خواست بهت تهمت بزنن و قضاوتت كنن،به نفعته،اخرتت اباد ميشـه
😐😐😐😐
Media Removed
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه . پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند . اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد ... 🌹
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه
.
پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند
.
اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد مميزی و محتوايی، ارديبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه ...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه . پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند . اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد ... 🎬
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه
.
پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند
.
اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد مميزی و محتوايی، ارديبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه ...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
#فیلم_نیوز۹۷
Media Removed
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه . پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند . اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد مميزی ... صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه
.
پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند
.
اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد مميزی و محتوايی، ارديبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه ...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
Hi,now let's have a short talk AT THE REAL ESTATE : """""""""""""""" Hi,how can I help you madam? سلام خانم،چه كمكي از دستم بر مياد؟ Hi,I am looking for a flat to rent in this area. من بدنبال اجاره يك واحد آپارتمان تو اين منطقه ام٠ Please take a seat. How big would you like it to be? لطفا بفرماييد ... Hi,now let's have a short talk AT THE REAL ESTATE : """"""""""""""""
Hi,how can I help you madam? سلام خانم،چه كمكي از دستم بر مياد؟ Hi,I am looking for a flat to rent in this area. من بدنبال اجاره يك واحد آپارتمان تو اين منطقه ام٠ Please take a seat. How big would you like it to be? لطفا بفرماييد بنشينيد٠دوست داريد بزرگي آن چقدر باشـه؟ We are a nuclear family of two children,so a two bed roomed flat will be all right. ما يه خانواده كوچك با دو که تا بچه هستيم بنابراين يه آپارتمان دو خوابه مناسب خواهد بود٠ Ok how would you rather it be ,furnished or unfurnished? بسيار خوب،چگونـه ميخواهيد باشـه مبلمان شده يا نـه؟ Furnished please,because we have moved here from another city and have sold all the Furniture and appliances there,therefore we have taken nothing with us. مبله لطفا٠چونكه ما از شـهر ديگري بـه اينجا آمده ايم و تمام وسائل و لوازم را آنجا فروخته ايم، بنابراين چيزي را با خودمان نياورده ايم٠ Would you like to have an easy access to shopping centers ( malls ) and underground ( metro , subway or tube ) too. آيا ميخواهيد بـه مراكز خريد و مترو هم دسترسي راحتي داشته باشيد؟ That would be great 'cause for the time being we can't afford to buy a car. آن عالي خواهد بود،بخاطر اينكه ما فعلا توانايي خريد يه ماشين را نداريم٠ In that case you won't need to have a garage,will you? درون آن صورت شما نيازي بـه به داشتن پاركينك نداريد،داريد؟ We would prefer to have a flat with a garage ( parking space ). ما ترجيح ميديم آپارتمان با پاركينك داشته باشيم٠ All right, there is a suitable two bed roomed flat including a garage with an area of 80 square meters facing a beautiful green area. بسيارخوب،يه آپارتمان دو خوابه مناسبي داراي پاركينك با مساحت ٨٠ متر مربع مشرف بـه فضاي سبز زيبا وجود داره٠ How much is the down payment ( deposit ) and monthly rent. پول پيش و اجاره ماهانـه آن چقدره؟ There is no down payment but the rent of three months ought to be paid in advance. پول پيش نداره ولي اجاره سه ماه بايد از قبل پرداخته شود٠ How much is the monthly rent? اجاره ماهانـه چقدره؟ It says $1500 a month here but there might be some discount given. ٠ اينجا ميگه١٥٠٠ دلار درون ماه ولي ممكنـه قدري تخفيف هم داده بشـه٠ Shall we see it now or later? ميشـه الان ببينيم يا بعد؟ sure,let's go now. البته الان بريم٠
Media Removed
#پارسینما صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه . پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند . اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه ... #پارسینما
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه
.
پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند
.
اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سی و ششمين دوره جشنواره ملی فيلم فجر بـه دليل موارد مميزی و محتوايی، ارديبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه ...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
. ۱. آقای دکتر! منم یـه توانی دارم. همش توجیـه و انکار! دانیـال بـه جای اینکه اشتباهاشو قبول کنـه فقط توجیـه و انکار مـیکنـه. شب نیم ساعت سر خیـابون منو الاف نگه داشته، مـیگه ماشینو داداشم دیر آورده تقصیر من نیست! (فرناز - بیست و هفت ساله ) ۲. دكتر ميخواستم بدونم تو اين آخرين فرصتم چه كارهايي انجام ... .
۱. آقای دکتر! منم یـه توانی دارم. همش توجیـه و انکار! دانیـال بـه جای اینکه اشتباهاشو قبول کنـه فقط توجیـه و انکار مـیکنـه. شب نیم ساعت سر خیـابون منو الاف نگه داشته، مـیگه ماشینو داداشم دیر آورده تقصیر من نیست! (فرناز - بیست و هفت ساله )
۲. دكتر ميخواستم بدونم تو اين آخرين فرصتم چه كارهايي انجام بدم؟ اون دو صفحه اي كه بهتون دادم اشكالات رفتاريمـهست، خودم خيلي تلاش ميكنم كه رفعشون كنم ، اما گاهي اشتباه ميكنم، شما راست ميگين من تمرينم كمـه ، اما چطوري بيشتر تمرين كنم ؟ خودم ميدونم تمام اون مشكلات خوب نيستن، ميخوام ديگه جزيي از وجودم نباشن که تا فرناز راضی باشـه و حال منم بهتر بشـه. ميخوام تو سال نود و هفت كم اشتباه تر ، عاقلانـه و پخته تر رفتار كنم ، ميخوام که تا روز موعود حداقل بـه يه موفقيت نسبي تو اصلاح كارام رسيده باشم. (دانیـال - سی ساله)
۳. اواسط مـهرماه اولین جلسهمان با دانیـال و فرناز بود. از آن روز هر دو هفته جلسه داشتیم. روزهایی کـه قرار بود بیـایند، اسپری و ادکلن ممنوع بود. حیف بود بوی دیگری قاطی انتخابِ بینظیر آنـها درون گُزینش عطر شود. بدون شک دانیـال و فرناز بااستعدادترین آدمـها درون شناخت و انتخاب عطر هستند. فرناز همـیشـه سمت راست و کمـی نزدیکتر و دانیـال کمـی دورتر مـینشینند و شما مـیتوانید اول عطر سرد و سبک فرناز و کمـی بعد عطر تندتر و مردانـهی دانیـال را همچون نتهای اول و دوم یک اِدوپرفیوم فرانسوی درون کافهای دنج و رو بـه خیـابان درون نزدیکی رودِ سِن، احساس کنید. فرناز شاکیست کـه دانیـال چرا نمـیداند کجا و چگونـه حتما واکنش مناسب را نشان دهد. شش ماه وقت داده که تا دانیـال خودش را اصلاح کند. درون این شش ماه سه نفری تلاش کردیم. بیش از همـه دانیـال. من دستِ لرزانش را دیدهام زمانی کـه ناشیـانـه روی شانـهی فرناز کشیده مـیشد که تا آرامش کند. من پلک زدنهای مضطربانـهش را وقتی نگران مـیشود فرناز او را به منظور آخرین اشتباهش هرگز نبخشد، زیر چشمـی پاییدهام. و نگاه نااُمـیدِ عاشقش را وقتی فرناز بهخاطر حواسپرتی سرش داد مـیزند، دیدهام. نمـیتوانم همـه اینـها را نادیده بگیرم و حکم بـه پایـان رابطه بدهم.
۴. امروز سیزده فروردین است. روزی کـه قرار بود فرناز به منظور ادامـه رابطه تصمـیم نـهایی را بگیرد. امـیدوارم تصمـیم فرناز، بـه پاسِ عشق و تلاش بیشائبه اما گاهی بینتیجهی دانیـال، تداوم این رابطه باشد. یـادتان هست شعار همـیشگیمان به منظور مشکلات رابطه چیست؟ «ما رابطههای خراب شده را تمام نمـیکنیم، درست مـیکنیم»
پ.ن. فرناز و دانیـال هر دو اینجا را مـیخوانند، چیزی هست بخواهید بـه آنـها بگویید؟
Media Removed
#باقلاوا #شعريه #پاكستانى #خانگى #خوشرنگ #خوشطعم سلام دوستان ، عصر جمعتون بخير ايشون يه باقلاواى خوشمزه اى هستن كه سه سوته آماده ميشـه و با يه چاى تازه دم بعد يه چرت كوتاه بعد از ظهر حساااابي ميچسبه مواد لازمش هم كم و در دسترسه و خيلى راحت درست ميشـه ميگى نـه امتحان كن مواد لازم: شعريه پاكستانى ... #باقلاوا #شعريه #پاكستانى #خانگى #خوشرنگ #خوشطعم
سلام دوستان ، عصر جمعتون بخير 🌹
ايشون يه باقلاواى خوشمزه اى هستن كه سه سوته آماده ميشـه و با يه چاى تازه دم بعد يه چرت كوتاه بعد از ظهر حساااابي ميچسبه 😋😋😋مواد لازمش هم كم و در دسترسه و خيلى راحت درست ميشـه 😁 ميگى نـه امتحان كن 😉
مواد لازم:
شعريه پاكستانى : ٢٠٠ گرم
پسته نگينى شده : ١٠٠ گرم
گردوى نگينى شده : ١٠٠ گرم
كره : ٣٠ گرم
روغن مايع : ٣٠ گرم
شير عسلى : ٢٠٠ گرم
گلاب : ٥٠ ميلى ليتر
پودر هل و دارچين : از هر كدام ١ ق چ
زعفران دم كرده : ٢ ق غ
ابتدا مخلوط كره وروغن مايع را روى حرارت ملايم گذاشته که تا كره ذوب شود سپس شعريه را اضافه كرده و با حرارت ملايم تفت مى دهيم که تا بوى خامى آن گرفته وكمى برشته شود سپس پسته، گردو، پودر هل ودارچين ، زعفران و گلاب را بـه آن اضافه كرده و آنـها را نيز كمى تفت مى دهيم ( حرارت بايد ملايم باشد که تا مواد نسوزد) درون نـهايت شير عسل رااضافه وپس از كمى تفت و منسجم شدن مواد حرارت زير آن را خاموش مى كنيم وقتى مواد كمى خنك شد آن را درون قالبهاى مينى مافين يا هر قالب دلخواه ديگر قرار داده و ١ ساعت بيرون از يخچال استراحت مى دهيم که تا خنك شده وشكل قالب را بـه خود بگيرد.
دوستانى كه تمايل بـه شيرينى بيشتر دارند مى توانند ١ الى ٢ ق غ شكر را همزمان با شير عسل بـه مواد اضافه كنند.
پ ن ١ : اين آموزش تو پستاى قبلتر هم هست ولى اينبار بـه جاى قالب مافين ، مواد رو روى فويل بـه شكل مستطيل بـه قطر نيم سانت پهن كردم و بعد مخلوط پسته و گردو رو از ابتداى مستطيل بـه فاصله ى يك سانت ريخته و اروم اروم رول كردم و توى يخچال بـه مدت يكى دوساعت قرار دادم و بعد برش زدم.
پ ن ٢ : ميتونيد نيمى از پسته و گردو رو با مواد باقلاوا و نيمى رو برا رول استفاده كنيد كه من فقط از نيمى از پسته و گردو استفاده كردم .
پ ن٣ : من پودر دارچين حذف و بجاى اون از پودر هل بيشترى استفاده كردم.
شيرين كام باشيد دوستان خوبم 😊☺️
Media Removed
#Repost @rey.haan with @get_repost ・・・ . . You are both young and a woman! Both of them have serious limitations, But you are also a human being! Do not allow people to decide who you are. That's slavery! That free woman who I'm talking about, is somewhere inside you ... Find it, And ... #Repost @rey.haan with @get_repost
・・・
. .
You are both young and a woman!
Both of them have serious limitations,
But you are also a human being!
Do not allow people to decide who you are.
That's slavery!
That free woman who I'm talking about, is
somewhere inside you ...
Find it,
And let it do some good work in the world ...
.
تو هم جوونی و هم زن!
هردوشون محدوديتهای جدی دارن
اما تو آدم هم هستی!
نذار كسی تصميم بگيره كه تو كی باشی...
اين بردگيه!
اون آدم آزادی كه دارم راجع بهش حرف مـی،
جايي درون توئه...
پيداش كن
و بذار يه كار خوب تو دنيا انجام بده... #تونی_موریسون
📸📷📱📲
تماشاي عكس هاي شما
١٣٩٧/٠٢/٢٩
نام عكس بـه پيشنـهاد شما:؟؟؟
================================
جداي از بخش مسابقه كه هر دوره يك موضوع مي باشد و هشتگ آن درون بيو پيج آورده شده لطفا با زدن هشتگ پيج ما را مـهمان تماشاي عكس هاي زيباي خود
كنيد. هرروز تعدادي بازنشر مى شود
================================
با تشكر از عكاسان بيش از ٦٨٥٥ عكس هشتگ خورده با رنگخند ===============================
PHOTO by :
@rey.haan 👏👏👏👏 لطفا ازپيج عكاس ديدن فرماييد
. ==============================
️Follow @rangkhand
Tag your photos with # rangkhand ==============================
بزودي ... . لطفا باماهمراه باشيد
======================
Media Removed
. تمومِ قصّه همينـه، قرارمون اينـه كه من براىِ هميشـه واسه خودت باشم ولى منم كه ميونِ تمومِ مردم شـهر نميشـه پيشِ تو روزِ تولدت باشم! . هنوز پيشِ توام توو تمومِ خاطره هات يه شعره كه تو ميدونى فقط واسه خودته كنارِ كيكِ تولد نگاه كن كه منم يه قلبِ كادو شده س، هديه ى تولدته... . هنوز مَرده و حرفش! ... .
تمومِ قصّه همينـه، قرارمون اينـه
كه من براىِ هميشـه واسه خودت باشم
ولى منم كه ميونِ تمومِ مردم شـهر
نميشـه پيشِ تو روزِ تولدت باشم!
.
هنوز پيشِ توام توو تمومِ خاطره هات
يه شعره كه تو ميدونى فقط واسه خودته
كنارِ كيكِ تولد نگاه كن كه منم
يه قلبِ كادو شده س، هديه ى تولدته...
.
هنوز مَرده و حرفش! تو خوب مى فهمى
نگو دوباره نگم؛ يك كلامْ ختم كلام
"من آن نيَم كه حلال از حرام نشناسم
ْ باتو حلال هست وُ آب بى تو حرام"*
.
يه داغه توو سينـه م، دَم نمى اين داغ
مى تونـه كُلِّ جهانُ بـه خاك و خون بِكشـه
من و تو شاهدِ ديوونـه بازياىِ هميم
نخوا كه كارِ منِ بى تو بـه جنون بكشـه
.
پناه مى بَرم از تو بـه شعر، كافه تئاتر
پناه مى بَرم از تو بـه خاطراتِ قديم
قرارمون بـه قيامت، قرارمون بـه ابد
بگو دوباره قراره كجا بـه هم برسيم؟!
.
تمومِ قصّه همينـه، قرارمون اينـه
كه من قراره هميشـه واسه خودت باشم...
.
#احمداميرخليلى
.
[كس را بـه خلوتِ دلِ من جز تو راه نيست
اين درون به روىِ غيرِ تو پيوسته بسته باد]
*سعدى
تا بـه حال شده دیدارتون بای بیـافته بـه قیـامت؟!
#ايران #تهران #ترانـه #دور #جنون #شعر
Media Removed
.
فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی همچنان درون انتظار دریـافت پروانـه نمایش است
.
اين فيلم اردیبهشت امسال به منظور اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت. با دریـافت پروانـه نمایش «آستیگمات» به منظور اكران آماده مـی شود
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
گریم فوق العاده از محسن دارسنج عزیز
@mohsendarsanj
Media Removed
قسمت ٣) با الناز شاكردوست درون رستوران كاپری نشستيم. آقاپسر دوست داشت يك ستاره درون اولين تآترش بازي كند. بر اساس سابقهی همكاری درون "در ميانِ ابرها"ی روحالله حجازی، از الناز دعوت كرده بودم بيايد، ولی بـه جای گفتگو فقط صدای قاشق چنگالهامان مـیآمد. سكوتِ طولانيِ بينمان با صداي برخوردِ محكمِ ... قسمت ٣) با الناز شاكردوست درون رستوران كاپری نشستيم. آقاپسر دوست داشت يك ستاره درون اولين تآترش بازي كند. بر اساس سابقهی همكاری درون "در ميانِ ابرها"ی روحالله حجازی، از الناز دعوت كرده بودم بيايد، ولی بـه جای گفتگو فقط صدای قاشق چنگالهامان مـیآمد.
سكوتِ طولانيِ بينمان با صداي برخوردِ محكمِ قاشقِ آقاپسر بـه بشقابش شكست: "بهاره فهميده من ميخوام با يه بازيگر ديگه كار كنم، زرنگي كرده زودتر كارش كرده!" گفتم: "ولي كارگردان داوود بنياردلانـه نـه بهاره رهنما". و دوباره سكوت شد. الناز يك ليوان آب سفارش داد. و باز سكوت. آقاپسر دوباره محكم سكوت را شكست: "ولي ما كارش ميكنيم!" .
- ايدهی خاصي براي اجراش داري؟
- نـه! ولي درون ذهنِ من خاصه!
و قاشق محكم بـه بشقاب خورد. آرامشِ صورت گارسن پريد و ليوانِ آب را جلوي آقاپسر گذاشت. آمدم بـه گارسن بگويم آب سفارشِ الناز بود كه آقاپسر يك نفس آب را سركشيد. الناز اشاره كرد كه اشكال ندارد و بي اين كه آقاپسر متوجه شود يك ليوان آبِ ديگر سفارش داد.
- من: حالا چه كاريه براي اولين كارگرداني بري سراغِ متني كه يه گروهِ حرفهای اجراش مـیكنن. كه مسلمَّن هم خوب اجراش مـیكنن. اين همـه متن
- آقاپسر: آخه من كمدي آمريكايي بلدم.
يادم نيست آكسان روي كدام كلمـه بود؛ "من" يا "كمدي آمريكايي". اگر روي "من" باشد، معنياش ميشود "فقط من اين را بلدم" و اگر روي "كمدي آمريكايي" معنياش ميشود "من جز كمدي آمريكايي چيزي بلد نيستم". هرچه بود من و الناز بـه هم نگاهي كرديم و به خوردن ادامـه داديم.
- من: خب ميشـه رفت سراغِ نمايشنامـههای ديگهی وودي آلن.
- الناز: يا حتا نويسندههاي آمريكاييِ ديگه. تازهگیها ترجمـههاي خوبي از شـهرام زرگر خوندهم.
- من: بچهها پيدا كردم! خيلي سال پيش ايده داشتم براي " خداحافظي" كه -
- الناز: نيل سايمون؟
- آره؛ هربرت راس ساخته. خيلي هم خوب دوبله شده، مدیر دوبلاژ منوچهر نوذري؛ ناصر طهماسب جاي ریچارد دریفوس حرف زده، شـهلا ناظریـان جاي مارشا ميسون.
- آقاپسر: من كه حتمن زبون اصليشو ديدهم، ولي الان يادم نمياد!
- من: ايدهم نسخهي آمريكايي نيست؛ ايرانيش! بازيگره خيلي شبيه سال ٧٧ منـه كه از آبادان اومدم تهران. تو فيلم يه بازيگر تآتر از شيكاگو ميره نيويورك
- الناز: گمونم ايراني شدنش ملموسترش هم ميكنـه
چشمانِ آقاپسر برق زد. گارسن با ليوانِ آب گذشت. آقاپسر ليوان را از روي سينيِ درون گذر برداشت و آرام سركشيد. الناز بـه گارسنِ دست درون هوا مانده اشاره كرد كه اشكالي ندارد. آقاپسر ليوان را آرام و پُرصدا روي ميز گذاشت و گفت: "خب... كي شروع كنيم؟" (ادامـه دارد).
Media Removed
رو سر ثانيه هامون يه حرير رنگ بـه رنگه!
گفتي بايد بنويسم جاده ترانـه بازه!
شب رو سياه قصه از ستاره بي نيازه!
گفتي بايد بنويسم،اما سخته اين نوشتن!
از قشنگي قصه گفتن تو دقايقي كه زشتن!
چه شباي رنگ بـه رنگي!
چه جماعت يه رنگي!
نـه مسلسلي، نـه جنگي!
چه دروغاي قشنگي!
من ميخوام يه آينـه باشم روبروي اين دقايق!
مثل يه بغض قديمي واسه دلتنگي عاشق!
اما اينجا سنگ سايه ميشكنـه آينـه ها را!
تو يه لحظه برف وحشت مي پوشونـه جاي پا را!
اينجا بايد بنويسي كه چشاي شب قشنگه!
اينجا جاي آينـه ها نيست، اينجا وعده گاه سنگه!
#يغما_گلرويي
Media Removed
همـه ما از اين آدم ها درون زندگیمان داريم آدمـهايی كه الكی و تكراری حالتان را مـی پرسند كه آخرِ تلفن آدرس فلان جا و تلفن فلان دوست را مـی گيرند و خلاصه دليل الو گفتنشان خودِ خودت نيستی هم هستند ! اما من عاشق آنـهايی هستم كه شايد ماهی يكبار اسمشان روی موبايلت مـی افتد ! اما وقتی اسمش را روی صفحه تلفنت مـی بينی ... همـه ما از اين آدم ها درون زندگیمان داريم
آدمـهايی كه الكی و تكراری حالتان را مـی پرسند
كه آخرِ تلفن آدرس فلان جا و تلفن فلان دوست را مـی گيرند و خلاصه دليل الو گفتنشان خودِ خودت نيستی هم هستند !
اما من عاشق آنـهايی هستم كه شايد ماهی يكبار اسمشان روی موبايلت مـی افتد !
اما وقتی اسمش را روی صفحه تلفنت مـی بينی ، خيالت از زندگی جمع مـی شود
آنـهايی كه عمقشان با تو معلوم است!
آنـهايی كه قرار نيست بابتِ احوال نپرسيدن ها سوال پيكنند ، آنـهايی كه وقتی بعداز هر چند وقت كه باشد وقتی مـی گويی الو اين را نمـی شنوی :
نبايد يه حالی بپرسی !
آنـها مـی گويند : گفتم حالت رو بپرسم #صابر_ابر
Media Removed
صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه . پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند . اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سي و ششمين دوره جشنواره ملي فيلم فجر بـه دليل موارد مميزي ... صدور پروانـه نمایش «آستیگمات» بعد از شش ماه
.
پروانـه نمایش فیلم سینمایی «آستیگمات» بـه تهیـه کنندگی و کارگردانی مجیدرضا مصطفوی سرانجام امروز بعد از شش ماه صادر شد که تا عوامل بـه زودی فیلم را به منظور اکران عمومـی آماده کنند
.
اين فيلم بعد از عدم نمايش درون سي و ششمين دوره جشنواره ملي فيلم فجر بـه دليل موارد مميزي و محتوايي،ارديبهشت امسال براي اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهانی فجر بـه نمایش درآمد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
شـهبازي دست برد و دو که تا عصا را از روي زمين برداشت. آهسته آن ها را گذاشت زير بغل همداني و خم شد. روي دست راست همداني بوسه اي زد؛ روي عقيق. همداني دستش را كشيد: "اين كارا چيه پسر؟!" شـهبازي خنديد. دو كف دستش را روي چشمانش ماليد و نفس عميقي كشيد: "چه بويي... بوي كربلا رو حس مي كني؟"
همداني دل گرفته گفت: " نـه حس نمي كنم، ولي مي دونم يه پيوندي با اين انگشتري داره."
- يه بار گفتم... چيزي از سرّ اين انگشتري نمي دونم. فقط مادرم وقتي اين رو بهم داد گفت كه از كربلا اومده... همين.
همداني بدنش را روي عصا انداخت و با دست حلقهء انگشتر را بيرون كشيد: "فكر مي كنم وقتشـه كه پيش خودت باشـه."
گونـه هاي شـهبازي از لبخند گرد شد: "انگشتري رو از كربلا آوردن... اسم تو هم حسينـه... بعد برازندهء خودته. اين رو تو همون برخورد اول بهش رسيدم."
.
#كتاب
#راز_نگین_سرخ
زندگينامـه داستاني سردار شـهيد #محمود_شـهبازي
.
#حمـید_حسام
#شـهید_همدانی
#شـهید_شـهبازی
،
_ #كتاب #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب #نمایشگاه_کتاب #سوره_مـهر
#انتهاي_راهروي_٢٧ ،
#من_و_کتاب
Media Removed
☘️
☘️
☘️
اين روزاى فروردين كه درختها بـه بار نشستن و برگهاى سبز و جوون و شاداب دارن بهترين زمان براى تهيه برگهاى درخت بـه هستش.
وقتشـه با دمنوش برگ درخت بِه كه خودش مثل يه داروى قلب تو بدن عمل ميكنن آشنا بشين😃( دمنوش بهارى)
برگهاى سبز و جوون و پوشيده از كرك درخته بِه را بچينيد و بشوييد و حرارت بديد و از طعم ومزه ى بينظيرش و خواص فوق العاده اش لذت ببريد.
☑️ خواص برگ درخت بـه تو بسيارى از ملل دنيا بعنوان سمبل بارورى و عشق و زندگى شناخته شده .
اين دمنوش ميتونـه تو رفع گرفتگى عروق كرونر قلبى و تقويت سيستم قلبى عروقى كمك زيادى بكنـه و مانع از ايجاد ه هاى خون ميشـه و رگهاى قلبو باز ميكنـه.
ضمنا برگهاى بـه يك ضدعفونى كننده ى قوى هم بـه حساب مياد و در تقويت مو موثره
👌👌👌
طرز تهيه:
٢٠ که تا ٣٠ که تا برگ را تو يك قورى بريزيد و حرارت بديد جوش كه اومد شعله رو خيلى كم كنيد که تا يك ربع و بعد صافش كنيد.
اين طعم دهنده هارو ميتونيد اضافه كنيد.
يكى دوتا هل
يه چوب دارچين
يه قاشق عسل
يكى دوتا غنچه گل محمدى
برگهارو تو اين فصل كه تازه هستن ميتونيد خشك كنيد و تو شيشـه نگهدارى كنيد.
.
#دمنوش_درمانی #برگ_درخت_به #
#سيستم_قلبي_عروقي #خواص_گیـاهان #
#خوشمزه😋 #خوش_طعم_و_عطر #بهارى🌸
Media Removed
يه عمري زدن تو سرمون - عكاسي هم شد رشته؟ - يه دكمـه فشار ليسانس گرفتن داره؟ - فوق لیسانس عکاسی کـه چی؟؟ -دکترا بگیرین مـیشین دکترِ عکس؟ - نگين از اين مگسِ عكس نگرفتي ها - حالا يه عكس بيشتر نيست كه - دوربينو بدين دست نگين عكس بگيره (عكس هاي جمعي) - ما دانشگاه نرفته از شما بلدتريم - عكاسي هنر نيست ... يه عمري زدن تو سرمون - عكاسي هم شد رشته؟
- يه دكمـه فشار ليسانس گرفتن داره؟
- فوق لیسانس عکاسی کـه چی؟؟
-دکترا بگیرین مـیشین دکترِ عکس؟
- نگين از اين مگسِ عكس نگرفتي ها
- حالا يه عكس بيشتر نيست كه
- دوربينو بدين دست نگين عكس بگيره (عكس هاي جمعي)
- ما دانشگاه نرفته از شما بلدتريم - عكاسي هنر نيست ، صنعته
- ترم چند عكاسي رنگي ياد مي گيرين؟(وقتي عكس سياه و سفيد ارائه بدي) - ترم يك : چگونـه شاتر را فشار دهيم ياد مي دن؟
- نگين جان بيا عكس بگير ولي تو اينترنت جايي نذاري ها
- انقدر پول چاپش مي شـه . چقدر داري سووووود مي گيري. يه دكمـه فشار دادي انقدر؟ - دلت خوشـه رفتي عكاسي خوندي؟ - مثلا خرج كردي نمايشگاه گذاشتي چي شد؟
- ————
- بعد همـه ي كنايه ها رو شنيديم و پوست كلفت بوديم . چوب دو سر نجس.از اون طرف الان يه جوي هست كه تيكه مي ندازن الان فلاني هم شد عكاس روزشو تبريك مي گن.اعتماد بـه نفستو قربون. - ديگه يه روز جهاني عكاسی داريم. اصلا ما صنعت گر.ما دكمـه شاتر فشار بده. حداقل تبريك مي گن مسخره نكنين .😂 روز جهاني عكاسي رو بـه همـه ي دوستاي عكاسم از خرد که تا كلان تبريك مي گم.
روزمون مبارک.
————-
عمربوط بـه پنج یـا شش سال پیش.
مازندران
————-
Media Removed
یکشنبه فروردینی همتون رنگی و بهاری امـیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرونده باشید🏻🤗 #chelseabuns چلسی بان یـه نوع نون شیرین و طعم داره کـه اولین بار تو قرن هجده درون خانـه نان چلسی (یکی از شـهرای انگلیس) پخته شد ، خمـیر رول شده با کشمش و عطر خوش دارچین و کره دستورشو حتما مـیذارم Sohayla is typing... یکشنبه فروردینی همتون رنگی و بهاری
امـیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرونده باشید🙏🏻🤗
#chelseabuns
چلسی بان یـه نوع نون شیرین و طعم داره کـه اولین بار تو قرن هجده درون خانـه نان چلسی (یکی از شـهرای انگلیس) پخته شد ، خمـیر رول شده با کشمش و عطر خوش دارچین و کره
دستورشو حتما مـیذارم
Sohayla is typing...
Media Removed
هنر دوست عزیز
@sohaylamasqati
InstaSave:
یکشنبه اردیبهشتی تون رنگی و بهاری
امـیدوارم روز خوبی پیش رو داشته باشید🙏🏻🤗
#chelseabuns
چلسی بان یـه نوع #نون #شیرین و #طعم دار ه کـه اولین بار تو قرن هجده درون خانـه نان #چلسی (یکی از شـهرای انگلیس) پخته شد ، خمـیر رول شده با کشمش و عطر خوش دارچین و کره
دستورشو حتما مـیذارم
Sohayla
#خمير اين #نان كمي متفاوته و به شيوه زير درست ميشـه:
سيصد ميلي ليتير شير ولرم (يك و يك چهارم پيمانـه) را توي كاسه متوسط ميريزيم و به آن ٨٥ گرم آرد نان (تقريبا دوسوم پيمانـه) ، ده گرم خمير مايه فوري (يك ق سوپخوري) و بيست و پنج گرم شكر ( كمي بيشتر از يك ق سوپخوري) اضافه كرده و با قاشق ترجيحا چوبي كمي هم ميزنيم و ميذاريم جاي گرم که تا عمل بياد و حجيم و پفكي بشـه ، تو اين فاصله تو كاسه بزرگ پانصد گرم آرد را الك ميكنيم و به آن يك چهارم ق چايخوري جوزهندي اضافه ميكنيم ، صد و بيست گرم كره (زياد سرد نباشـه) را مكعبي خرد كرده و روي آرد ميريزيم و با چنگال روي كره ها فشار ميديم که تا له بشـه و به اين ترتيب كره و آرد رو بـه خورد هم ميديم جوري كه بصورت خرده نان دربياد ، ٨٥ گرم شكر ( كمي كمتر از نصف پيمانـه) را هم اضافه و هم ميزنيم و وسطشو گود ميكنيم مايه خمير عمل آمده را بهمراه رنده يك عدد پوست ليموترش و يه دونـه تخم مرغ كه با چنگال هم زديم ميريزيم وسط خمير و شروع ميكنيم بـه ورز ، اگر خمير چسبناك بود كم كم آرد اضافه كنيد که تا زمانيكه خمير منسجم بشـه و از ظرف جدا بشـه ، حدود پنج دقيقه ورز بدين و بعد روي خمير را بپوشونين و بذارين جاي گرم که تا حجمش دوبرابر بشـه ، بعد از اين زمان با كمي ورز پف خمير رو بگيرين و روي سطح آردپاشي شده بـه ضخامت نيم سانت باز كنين ، روي خمير باز شده بـه كمك كاردك يا نوك انگشتان كره نرم بمالين (حدود پنجاه گرم) روي كره را شكر (سفيد يا قهوه اي) بپاشين و بعد روي شكر كشمش كه شسته و خشك شده بريزين و درانتها روي تمام سطح خمير كمي پودر دارچين بپاشين ، خمير را رول كنيد و به كمك يه كارد تيز برشـهاي يك و نيم سانتي زده و رولها رو با كمي فاصله بچينين تو سيني كه كاغذ روغني گذاشتين و دوباره روشو بپوشونين و نيم ساعت استراحت بدين و بعد بذارين تو فر داغ ١٨٠ درجه بمدت يك ربع ساعت که تا پخته و طلايي بشـه ، بعد از پخت روي رولهای داغ رو با برس عسل یـا شربت (تركيب آب و شكر قوام آمده) بمالين.
برای دیدن دستورات مشابه هشتک زیر را لمس کنید.
#نان_پرشین_شفز
___________________
Tag your photos with 👇.
#persian_chefs
___________________
Media Removed
mehrdad.kiaa يادتونـه چند وقت پيش داستان م را كه امام حسين بهم هديه داد را براتون تعريف كردم؟ #هديه_اربابم همون قطع نخاع از گردن كه تو حرم اربابمون سيد الشـهدا با نشانـه هايى فهميدم بايد نوكريش را بپذيرم تو اون پست نشد،توضيح بدم كه بعد از سفر براى ماه ها موضوع را فراموش كردم که تا اين كه يه شبى ... mehrdad.kiaa يادتونـه چند وقت پيش داستان م را كه امام حسين بهم هديه داد را براتون تعريف كردم؟ #هديه_اربابم
همون قطع نخاع از گردن كه تو حرم اربابمون سيد الشـهدا با نشانـه هايى فهميدم بايد نوكريش را بپذيرم
تو اون پست نشد،توضيح بدم كه بعد از سفر براى ماه ها موضوع را فراموش كردم
تا اين كه يه شبى انگار كسى براى نماز صبح بيدارم كرد و دوباره بهم متذكر شد
اما وقتى صبح بلند شدم دوباره هم براى چند ماه يادم رفت(كلاً بـه طرز اعصاب خورد كنى فراموشكارم😰بنده ى خدا بانو گاهى يه چيز رو شونصد دفعه بـه انحاء مختلف اعم از پيامك،تلگرام،واتس اپ،تلفن و حضورى بهم يادآورى ميكنـه ولى بآآز هم 😰)
اما يه روز دم دماى اربعين يه هو همينطورى بيخودى موضوع يادم اومد و همون لحظه بـه تكاپو افتادم و اسم و آدرسشون را از لابه لاى مدارك پيدا كردم و باهاشون تماس گرفتم
و الباقى داستان را تو همون پست خدمتتون عرض كردم كه الحمدالله بـه همت عزيزان خيّر قدرى از مصائب و گرفتارى هاى اين خانواده پر جمعيت و به شدت فقير ،التيام پيدا كرد،خونـه خريدن،وسايل خونشون نو نوار شد،امكانات مختصرى براى بسترى و فيزيو تراپى ك فراهم شد،مثلا يه خانم دكتر مـهربانى كه ايمانى منـه هزينـه هاى بيمـه ى تامين اجتماعيش را متقبل شد
يه برادر مؤمن ،دكتر شيرازى چند ماهيه هزينـه هاى دارو و درمانش را تقبل كرده و خلاصه الحمد الله حال و روز هديه ى عزيز ما خيلى خوبه و خدا را شكر راضى و پر انرژيه و بركات سرشارش توى زندگى هاى ما موج ميزنـه
اما تماس چند روز قبل باباى فاطمـه خرد و خجالت زده ام كرد اصلاً خاك تو سرم شد
بنده ى خدا گفت:فلانى ،من يه كارگر ساختمانى ساده ام و هيچ هنر و تخصصى بـه غير از عملگى ندارم
عرضه اش را هم ندارم كه از ديوار مردم بالا برم يا بـه هر شكلى نون حروم سر سفره ام ببرم
بااين حال كه از جون مايه ميگذارم شايد هفته اى يكى دو روز كار گيرم بياد كه با درامدش فقط ميتونيم بخور و نمير شكم بچه ها را سير كنيم(بقيه اش را واقعا روم نميشـه بگم كه چقدر احساس بدى داشت)
يكى از هاى فاطمـه الان يه خواستگار خوب و مؤمن داره ولى ما چون از بعد تهيه جهيزيه بر نميايم نميتونيم جوابش را بديم
ميشـه يه جورى يه كارى بكنى كه من بيشتر از اين خجالت زده نشم؟
خلاصه براى سربلند كردن يه پدر جلوى خانواده اش
و خوشحال كردن يه خوب و مؤمنـه كه حافظ قرانـه بياييد دست بـه كار بشيم و در حد وسعمون هر چى درون توان داريم احسان كنيم
ان شاالله بـه حق سيد الشـهدا روزى نياد كه هيچ كدوم از ما جلوى خلق خدا خجالت زده و سر افكنده بشيم.
شماره كارت
6219861034739481 سبزی
Media Removed
.
«آستیگمات» كه بـه قلم مشترك پيام كرمـی و مصطفوی بـه نگارش درآمده هست پیش از این درون نمایش های محدودی کـه برای منتقدین و نویسندگان سینمایی داشت توانست مورد توجه و تحسين قرار بگیرد و برخی از اهالی رسانـه بـه حذف فيلم از جشنواره ملی فجر واكنش نشان دادند.
اين فيلم قرار هست براي اولين بار درون بخش مسابقه جلوه گاه شرق جشنواره جهاني فجر بـه طور رسمي رونمايي شود.
عرضه و پخش بين المللي "آستيگمات" بـه عهده محمد اطبايي مي باشد.
.
در خلاصه داستان فیلم آمده است:
يه روده راست تو شكمش نيست، يادت رفته تو چشممون زل ميزد دروغ ميگفت. اون برگرده همـه را عاصی ميكنـه...
.
مـهتاب نصيرپور، محسن كيايی ،باران كوثری ،هادی حجازی فر، حسين پاكدل، سيامك صفری ،بهنوش بختياری ،حسام محمودی، محمد شاکری و (با حضور) نيكی كريمـی بازيگران اين فيلم هستند
Media Removed
همـه ما درون شبكه هاي اجتماعي و به خصوص اينستاگرام ديده ايم كه اين مطلب را زياد نشر كرده اند كه ديوث نام يك سردار ايراني هست ولي اين مطلب هيچ سنديتي نداشته و عده اي براي نفع شخصي خود دست بـه چنين كارهايي ميزنند اگر حوصله كتاب خواندن نداريد كافيه يه سرچ ساده تو گوگل بكنيد که تا بفهميد اين مطلب دروغه و ديوث فوش ميباشد نـه نام يك سردار ايراني
لطفا بـه اشتراك بگذاريد که تا همـه متوجه بشن
Media Removed
از اطاق فرمان اشاره ميكنن كه #روز_عكاسى مبارك 😎🏼 خيلى ممنون از همـه دوستانى كه از ديشب شروع كردن بـه تبريك گفتن خيلى ممنونم از لطف شما فقط نميدونم چرا اكثرا ميگن روزت مبارك عكاس بد اخلاق من بد اخلاقم ؟ شايد باشم اونم فقط با بزرگترا وگرنـه اگه بداخلاق بودم و مـهربون نبودم كه #عكاس_كودك نميشدم ... از اطاق فرمان اشاره ميكنن كه #روز_عكاسى مبارك 😎✌🏼
خيلى ممنون از همـه دوستانى كه
از ديشب شروع كردن بـه تبريك گفتن
خيلى ممنونم از لطف شما
فقط نميدونم چرا اكثرا ميگن روزت مبارك عكاس بد اخلاق 😄
من بد اخلاقم ؟
شايد باشم اونم فقط با بزرگترا وگرنـه اگه بداخلاق بودم
و مـهربون نبودم كه #عكاس_كودك نميشدم و
اين همـه بچه ها دوسم نداشتن 😎
خلاصه كه ممنون❤️
منم بـه همـه عكاس ها
( اكثريت جامعه ايرانى الان ديگه عكاس شدن )
#اديتور هايى كه شدن عكاس و عكس بد و
ضعيف ميگيرن كه تو فتوشاپ درستش كنن ،
#فيلمبردار هايى كه فكر كردن عكاسى فرقش با فيلم گرفتن
اينـه كه اونجا دكمـه Record رو فشار ميدى ،
اينجا Shutter ميزنى ، تبريك ميگم ،
يعنى هر كى حوصله كار نداره ميگه دارم ميرم كلاس عكاسى 😄
از اى مجرد گرفته که تا مادرايى كه تو خونـه حوصله شون
سر رفته تصميم گرفتن عكاس باشن 🤨📸
من واقعا مشكلى ندارم و خوشحال هم هستم از اينكه
تعداد عكاس ها و عكاسى ها از سوپرماركتا بيشتره 😂
اولا كه هيچكس جاى كسى رو تنگ نميكنـه ،
اينو يادتون نره !
روزى هر كس بـه اندازه تلاششِ ،
اگر حضور يه فرد جديد باعث بشـه مشترى هاى شما كم بشـه دليلش حضور اون نفر نيست ،
دليلش نوآورى و سبك جديدشـه ،
پس اگر ميخوايم هميشـه مشغول باشيم بايد براش تلاش كنيم ، زحمت بكشيم ، تحقيق كنيم ، علممون رو زياد كنيم ،
از خارجى ها كه از ما بروز تر هستن ايده بگيريم و اجرا كنيم و هى تلاش كنيم براى بهتر عكس گرفتن ...
خلاصه كه اگر يه #دوربين_ديجيتال خريدين
اسمتون رو نزارين عكاس
هنوز ٤ که تا دونـه عكس نگرفته صفحه مخصوص عكاسى باز نكنين و تو info ننويسين عكاسي از دلبند شما /
ثبت لحظات تكرار نشدنى شما
و خيلى جملات ديگه اى كه قبلش بايد خيلى تجربه
داشته باشين که تا همچين مسئوليتى رو قبول كنيد
👇🏼
عكاسى كنين بـه شرطى كه ازش لذت ببرين
عكاسى كنين و سعى كنين با عكساتون
حرفتون رو بـه ديگران انتقال بدين
عكاسى كنين و هر كس پرسيد
داستان عكستون رو براش توضيح بدين
📸
به قول عكاس بزرگ ايران ، كاوه گلستان :
من ميخواهم صحنـه هايى را بهت نشون بدم كه مثل سيلى تو صورتت بخوره ...
روحش شاد
.
اين يعنى بيهوده عكس نگيرين
Media Removed
هر وقت چشمم بـه ماكاروناى خوشرنگ و ناز مكرم جان ميافتد دلم ميخواست رسپى ماكارونش رو امتحان كنم ولى هربار بـه دليلى اينكار رو بـه تاخير مينداختم😅🙈 که تا اينكه امروز ديدم تموم مواد و ابزار لازم رو دارم بعد تنبلى رو جايز ندونستم و دستبكار درست كردن ماكارون با رسپى دوستم گلم مكرم جان شدم 💪🏻 و نتيجه ى كار برا اولين بار كاملا رضايت بخش بود 😎☺️ عكس رو فنجون هم عكس لبخند رضايت منـه😁 ممنون از رسپى كامل و بي نقص دوست گلم @moki_food درون ضمن مكرم عزيز كلي نكته درون مورد ماكارون تو پيجشون دارن كه بهتر بـه اونجا رجوع كنيد 😊
ماكارون
پودر بادام ١٤٠ گرم
پودر قند ٩٠ گرم
شكر ١١٠گرم
سفيده تخم مرغ ١٠٥ گرم
نمك يه پنس
طرز تهيه:
اول پودر قند و پودر بادام را با هم مخلوط ميكنيم و يك بار اسياب ميكنيم و الك ميكنيم .
در ظرفى شكر و سفيده را مخلوط ميكنيم و به صورت بن مارى حرارت ميديم و با دست هم ميزنيم که تا وقتى كه شكر اب شود (براى امتحان كمى از مواد را وسط دو انگشت ميسابيم وقتى شكرى حس نشد) از رو حرارت بر ميداريم .
بعد با همزن حسابى ميزنيم که تا سفت شود و پف كند وقتى ظرف را برميگردانيم نريزد.
در اين مرحله پودر بادام و قند را درون ٣ مرحله اضافه ميكنيم و ارام و دورانى با ليسك مخلوط ميكنيم که تا تمام مواد مخلوط شود .
در اين مرحله اگر خواستيم دو رنگ كنيم مايع را نصف كرده بـه هر كدام مقدارى رنگ ژله اى اضافه ميكنيم و مخلوط ميكنيم.
مايع را درون قيف ريخته و با يه ماسوله ساده وكمى بزرگ از مواد بـه صورت گرد گرد بـه اندازه ٢ تومانى روى كاغذ روغنى ميريزيم و ٢٠دقيقه استراحت ميدهيم .
در فر از قبل گرم شده با حرارت ١٣٠ درجه بـه مدت ٢٠تا٣٠دقيقه قرار ميدهيم.
بعد از اماده شدن از فر خارج كرده ميگذاريم سرد شود و از روى كاغذ جدا ميكنيم و بينشان از كرم داخواه ميگذاريم .
نكته:
١-اندازه ها بايد كاملاً دقيق باشد .
٢-رنگ بايد ژله اى يا پودر باشد مايع نباشد.
٣-بايد بـه حدى هم زد كه مايع از ليسك ارام و ادامـه دار بريزد نـه زياد سفت و نـه زياد شل باشد.
٤-بعد از اينكه مايع را درون سينى ريختيم با دست بـه زير سينى ميكوبيم و سينى را روى ميز كار ميكوبيم که تا حبابها خارج بشن .
٥-ماكارون ممكنـه با دفعه اول و دون خوب درون نياد بايد چندين با تمرين كرد که تا قلقش دستون بياد .
كرم داخل ماكارون (باتر كرم)
پودر قند ١٠٠ گرم
كره ١٢٥ گرم
شكلات سفيد ١٠٠گرم
خامـه ٥٠ گرم
اسانس دلخواه (من از پوست ليمو و كمى ابليمو استفاده كردم)
رسپى كرم درون كامنتا 👇🏻
تهران و پاييز را اين شـهر غم انگيز را بدون تو چه كنم ؟! موزيك ويديوي #مرو از رفيق قديمي #بيداد بـه كارگرداني خودم و تهيه كنندگي حميد خسروبيگي موزيكي كه خودم خيلي دوسش داشتمو وقتي كه اولين بار شنيدمش بـه اين فكر مي كردم كه چه تصويري مي شـه براش گرفت كه يه روز خود بيداد بهم زنگ زد و گفت مي خوام اين كار رو ويديو ... تهران و پاييز را
اين شـهر غم انگيز را
بدون تو چه كنم ؟! موزيك ويديوي #مرو از رفيق قديمي #بيداد بـه كارگرداني خودم و تهيه كنندگي حميد خسروبيگي
موزيكي كه خودم خيلي دوسش داشتمو وقتي كه اولين بار شنيدمش بـه اين فكر مي كردم كه چه تصويري مي شـه براش گرفت كه يه روز خود بيداد بهم زنگ زد و گفت مي خوام اين كار رو ويديو كنم. منم بهش گفتم اتفاقا دوست داشتم كه اين كار رو من ويديو كنم 😄اينطوري شد كه خيلي دلي رفتيم سر فيلمبرداري
(بيداد آهنگ پابرجامش با هيچكس جز آهنگهاي موندگاره رپ فارسيه. همچنين آهنگش با حسين هم همكاري خيلي خوبي بود.)
@bidadmusic
@hamidkhosrow
ممنون از بچه هاي بند بيداد كه تو ويديو حضور داشتن.
@aminmoghanimusic
@sirousmohajeri
Thanks to Mohammad SamSam
ترانـه از احمد اميرخليلي
@ahmadamirkhalili
#bidad #bibak #mohammadbibak #كارگردان #handheld #director #videograph #Lut #tehran #iran #تهران #يران #تلفيقي #فيوژن
Read more
Media Removed
به یـاد جهان #پهلوان #تختی گوشـهاى پسرك تير ميكشيدند، صداى سوت و فرياد تماشاگران مدام بيشتر ميشد، همـه ايستاده مسابقه را نگاه ميكردند. قامت مختصرش اجازه نميداد سمت نزديك تشك را درست ببيند، اين بود كه درست تشخيص نميداد آن پايين چه درون جريان هست كه جماعت اينچنين با عربده بر سر و صورتشان ميكوبند. جعبه ... به یـاد جهان #پهلوان #تختی
گوشـهاى پسرك تير ميكشيدند، صداى سوت و فرياد تماشاگران مدام بيشتر ميشد، همـه ايستاده مسابقه را نگاه ميكردند. قامت مختصرش اجازه نميداد سمت نزديك تشك را درست ببيند، اين بود كه درست تشخيص نميداد آن پايين چه درون جريان هست كه جماعت اينچنين با عربده بر سر و صورتشان ميكوبند. جعبه لقمـه هاى پنير و سبزى آويخته از گردنش را سفت تر چسبيد. "بابا تموم كن بره ديگه نصفه عمر شديم..."
"تو رو جدت بگير يه خمو، وقت تموم شد..."
"وااااى..."
ميديد كه مردم بدجور منتظر كارى هستند و كشتى گير روى تشك انگار بدجور منتظرشان گذاشته است.
تا مسابقه تمام نشده بود بايد باقى لقمـه ها را ميفروخت، که تا جايى كه تارهاى گرفته گلوى لاغرش توان داشتند داد زد "پ پ پنير و س س سبز سبز سبزى..."
...
ديد كه مردان كوتاه و بلندى كه خودشان را مثل لقمـه هاى پنير او توى بارانى هايشان پيچيده اند راهرو را پر كرده بودند؛ با آن موها و سبيلهاى روغن زده و دوربينـهايى كه بـه چشمك زدنى همـه جا را مثل روز روشن ميكردند، راهش را بـه رختكن بسته بودند، از ميانشان با زحمت كه رد ميشد صداى غر زدن ها را هم ميشنيد:
"رفتيم رده بندى الكى الكى..."
"روسه رو ديدى بى پدر انگار كه نـه انگار، تموم كه شد تازه باد كرده بود از خوشى..."
"بابا گذشت اون موقع ها اين عمو چرا نميگيره داستانو؟..."
"اداشـه قربان، آدم كه گير ادا بمونـه هم خودشو بدبخت ميكنـه هم بقيه رو..."
اين آخرى را که تا جايى كه چشمش جا داشت چپ چپ نگاه كند، چپ چپ نگاه كرد؛ از قصد، خاكِ كف كفشش را روى برق كفش او كشيد و با غبغب باد كرده از كنار مآمور انتظامات سُر خورد بـه سمت رختكن. مأمور انتظامات خوب ميدانست جهان پهلوان قدغن كرده كسى جلوى اين پسرك هفت هشت ساله را بگيرد.
...
داخل اتاق كه سرك كشيد آقاى مربى را ديد كه با سگرمـه هاى درهم سياهرنگ و گرمكن پشمى سرمـه اى رنگش سيگار بـه دست روبروى كشتى گير ايستاده هست و دست هاى بهيار را نگاه ميكند كه بـه سرعت ابروى پاره شده او را كوك ميزدند.
"حالا يه كم سفت تر گرفته بودى چى ميشد، ديدى چطورى قهقهه ميزد آخرش، مربيشو ديدى يه تشكر خشك و خالى ام نكرد؟ حالا من جواب افشارى رو چى بدم؟ نميگه خاك تو سرتون كنم وسط تهران داريد ميريد رده بندى؟ كتف راستش كه سالم بود، خوب از اون ور ميگرفتيش، پير كردى منو غلامرضا تو"
كشتى گير هنوز نديده بودش،
"نشد على آقا، ديدى كه خودت. يهو اينجور شد. حالا درست ميشـه فردا بچه ها جبران ميكنن..."
ادامـه درون کامنت...
به قلم دوست عزیزم سامان رامـین
@samanramin
Media Removed
يه كارت عروسي دستم رسيد از بس جذب اين كارت شدم گفتم براي شما هم تعريف كنم : يكي از شخصيتهاي مـهم ش رو عروس ميكنـه، بعد توي كارت عروسيش مينويسه كه : بِاسْمـه تعالي ؛ " خواهي كه جهان درون كف اقبال تو باشد ، شيرين كسي باش كه فرهاد تو باشد " . دوشيزه فلاني و آقاي بهماني بـه عقد هم درون آمدند! بنا داشتيم جشن باشكوهي ... يه كارت عروسي دستم رسيد از بس جذب اين كارت شدم گفتم براي شما هم تعريف كنم :
يكي از شخصيتهاي مـهم ش رو عروس ميكنـه، بعد توي كارت عروسيش مينويسه كه :
بِاسْمـه تعالي ؛
" خواهي كه جهان درون كف اقبال تو باشد ،
شيرين كسي باش كه فرهاد تو باشد " .
دوشيزه فلاني و آقاي بهماني بـه عقد هم درون آمدند! بنا داشتيم جشن باشكوهي درون نظر بگيريم و شما را هم دعوت كنيم ولي تصميم گرفتيم بودجه جشن را بدهيم بـه يك آقا پسر و خانم ديگري که تا آنـها هم ازدواج كنند , بنابراين جشني نداريم. اين كارت جهت اطلاع بود كه بدانيد ازدواج انجام شد ... گر چه از ديدارتان محروميم ولي اميدواريم اين عمل خداپسندانـه را بپسنديد و تأييد كنيد.
التماس تفكر!!! آدمـهاي بزرگ قامتشان بلند تر نيست؛
خانـه شان بزرگ تر نيست؛
ثروتشان هم بيشتر نيست؛
آنـها قلبي بزرگ و نگاهي مـهربان دارند...↯↯ لبخند یـادتون نره☺️
Media Removed
در دستان كودكان ...
كه هميشـه ترس از تركيدنِ آن
لذت داشتن آن را از بين مـی برد
محمود دولت آبادى
روزگارتان خوش مى دونم سخته ولى مى شـه سعى كرد
اين زيبا رويان رو تو پيج هاى ايرانى اينستا نديدم يه مدت قبل ترجمـه كردم و درست كردم اما فرصت پست نداشتم
كار جالب و متفاوتى هست مزه ى بيسكويت دورش عاليه و كيك هم شما مى تونيد ساده هم درست كنيد من دوست داشتم اختلاف رنگ مشخصى داشته باشد
اميدوارم خوشتون بياد
عكس مراحل هم استورى كردم
بيسكويت كيكى :
مواد بيسكويت :
٢٠٠ گرم كره ( بـه دماى محيط رسيده )
يك ليوان پودر قند
يك عدد تخم مرغ ( بـه دماى محيط رسيده )
مقدارى نمك
وانيل
٣/٥ ليوان آرد
مواد لازم كيك :
دو عدد تخم مرغ ( بـه دماى محيط رسيده )
يك استكان شكر
يك استكان شير ( بـه دماى محيط رسيده )
نصف استكان روغن مايع
وانيل
نصف قاشق چايخورى بكينگ پودر
نصف قاشق كاكائو
دو استكان آرد
طرز تهيه بيسكويت:
كره و پودر قند را با همزن، هم بزنيد که تا حالت كرمى پيدا كند
تخم مرغ را اضافه كنيد و هم بزنيد بقيه مواد را اضافه كنيد و هم بزنيد آرد را كم كم اضافه كنيد که تا خمير لطيفى بـه دست بياوريد من درون اين مرحله مقدارى شكلات چيپسى اضافه كردم
خمير را داخل يخچال قرار دهيد که تا به مدت يك ربع استراحت كند سپس روى خمير كاغذ روغنى قرار بدهيد و با وردنـه باز كنيد و با كاتر گل خمير را برش بزنيد قالب كاپ كيك را از قبل چرب كنيد و برش ها را وسط قالب ها قرار دهيد
در اين مرحله نوبت آماده سازى كيك هست
تخم مرغ و شكر را هم بزنيد سپس روغن مايع و شير را اضافه كنيد
مواد خشك را با هم مخلوط كنيد و الك كنيد و به بقيه ى مواد اضافه كنيد و با درجه ى كم هم زن هم بزنيد
با قاشق از مواد كيك وسط هر گل بريزيد تقريبا که تا وسط گل ها را پر كنيد
فر را از قبل با دماى ١٦٠ درجه گرم كنيد و به مدت ٢٠-٢٥ دقيقه كيك را بپزيد و نوش جان كنيد
_________________________
همراهان عزيز بـه پيج روانشناسى من هم سر بزنيد و براى گرفتن وقت مشاوره حضورى درون غرب تهران و تلفنى مى توانيد بين ساعت ٢-٤ با شماره ى ٠٩٠٣٥٦٧٧٥٥٦تماس بگيريد
ادرس پيج روانشناسى تارا كليجى (زوج و خانواده درمانگر )👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@tara_koliji
@tara_koliji
Media Removed
توى خيلى از اماكن #توريستى دنيا اين #دوربين ها را نصب كردن كه با پرداخت فقط يه سكه،عنايت بفرماييد فقط يه #سكه ى ناقابل ميشـه مناظر زيباى دور دست و دلُ جيگر خونـه زندگى مردم را مشاهده كرد. يعنى بـه عبارتى ،قديم نديم ها كه اين بلاى خانمان سوز سر #ريال بدبختِ خدا بيامرز ما نيامده بود با حدود چهار هزار تومن ... توى خيلى از اماكن #توريستى دنيا
اين #دوربين ها را نصب كردن
كه با پرداخت فقط يه سكه،عنايت بفرماييد فقط يه #سكه ى ناقابل ميشـه مناظر زيباى دور دست و دلُ جيگر خونـه زندگى مردم را مشاهده كرد.
يعنى بـه عبارتى ،قديم نديم ها كه اين بلاى خانمان سوز سر #ريال بدبختِ خدا بيامرز ما نيامده بود با حدود چهار هزار تومن كه ميشد معادل يك #يورو ،هموطنان عزيزمون پنج شش دقيقه با اين دوربين ها خوش بودن و يه حال اساسى بـه حس #كنجاوى و #فضولى شون تو خونـه زندگى ملت ميدادن.
اما با نرخ #ارز الان يك يورو ميشـه ده،دوازده هزار #تومان.
يعنى بـه عبارتى پول #بليط يه سانس #سينما.
حالا شما حساب كن تو اين وضع اسفناك برابرى نرخ ريال با يورو طرف يه يورو انداخته اين تو و ميخواد بـه اندازه ى يه سانس سينما چيز ببينـه
حالا اگر يه وقت شنيدى كسى زده چشُ چال خودش را با اين دوربين كور كرده اصلا تعجب نكنيد
بنده ى خدا حق داشته
پول داده ميفهمى
پوووووول
Media Removed
پدر و مادرم تو محل مورد اعتماد و احترام همـه بودن،چون علاوه بر اين كه از قديم مؤمن و مذهبى بودن،والدين شـهيد هم بودن و به نوعى بزرگتر محسوب ميشدن و اصولاً خيرشون بـه همـه ميرسيد يادم نيست چه سالى،ولى ده يازده سالم بود تو يه سرشب پاييزى با صداى فرياد و شيون زن همسايه از جا پريديم آسيه خانم با گريه و زجه پشت ... پدر و مادرم تو محل مورد اعتماد و احترام همـه بودن،چون علاوه بر اين كه از قديم مؤمن و مذهبى بودن،والدين شـهيد هم بودن و به نوعى بزرگتر محسوب ميشدن و اصولاً خيرشون بـه همـه ميرسيد
يادم نيست چه سالى،ولى ده يازده سالم بود تو يه سرشب پاييزى با صداى فرياد و شيون زن همسايه از جا پريديم
آسيه خانم با گريه و زجه پشت درون داد ميزد كه مادر شوهرش داره ميميره و به دادش برسيم و با گريه و التماس،كشون كشون حاجى و حاج خانم را برد خونشون
منم فضول مث قرقى همينطورى با زير شلوارى و دمپايى دنبالشون راه افتادم
.
وارد خونـه كه شديم از تعجب دهنم وا موند😨شونصدتا زنُ مردُ بچه تو خونـه بودن و همـه با چشم هاى گرد و با يه حالت خوف ناك غمبرك زده بودن
آسيه خانم صاف مارو برد تو يه اتاقى
😱😱
يا ابرفرض
ماماااان😵
پيره زنـه رو زمين خوابيده بود و دو نفر رو سينش افتاده بودن يكى هم جف پاهاش را بغل كرده بود كه صاف نگهش دارن كه يه وقت اگر مرد جنازش كجُ كوله نمونـه😧
بابام داد زد چرا اينطورى ميكنيد،داره جون ميده،برق كه نگرفتش،خشك بشـه!
از روش بلند شيد😠بريد بيرون
گفت تو هم برو،داره جون ميده،خوب نيست اينجا وايسى
ولى من سرتق تر از اين حرف ها بودم كه برم
بـه چادر رنگى چنگ زدم و مث جغد با وحشت دقيقاً بـه صورت مثل گچ ودهان نيمـه باز محتضر زل زدم كه بـه شدت باز و بسته ميشد
بابا گفت:اين زن داره جون ميده
برين قرآن بيارين
يكى اون سوره ى چيز رو بخونـه! چى بود براى محتضر ميخوندن؟
هر كى يه چى گفت
-زخرف
-ال عمران؟
-بقره؟
-دخان
-عنكبوت
من اححمق هم گفتم:صافات🧐
(روز قبلش معلم پرورشيمون گفته بود)
يه هو حاجى با يك خوشحالى و افتخارى برگشت بـه سمت منُ گفت عآفرين بابا آفرييين پسرم،بارك الله بيا بابا جان قران بگيرُ برو بالاى سر نميدونم چى خانم بشينُ بلند بخون 😱😱
يعنى من برم جلوى اوٓن!
قرآن بخونم؟اونم بلند!؟
خدايا چه غلطى كردم!😰😰
(امّا من از بچگى كم نمى آوردم مث همين الان كه تو طرح سفير عقيق دهنم سرويس شده ولى روم زياده)
نشستم بالاى سرش و با صوت حزين يه اعوذ بالله من الشیطانى خوندم كه سنگ از صدام ميتركيد
خلاصه غلط غلوطُ دستُ پا شكسته،ده بيست ايه خوندم
حالا مگه تموم ميشد؟يواشكى چند ورق زدم كه اخر سوره رو ببينم يا حسين١٨٠تا آيه بود😧
ديدم من،مرد خوندن اين همـه قرآن اونم با صوت نيستم
انگار كه سوره تموم شده باشـه عبد الباسطى،صدق الله گفتم
قرآن رو بستم و پيروزمندانـه از صحنـه درون رفتم
اما نميدونم چرا بنده ى خدا اون شب كه هيچ که تا يه سال ديگه هم نمرد
اما حاجى هر جا ميرسيد اين افتخار شكوه مند منُ با آب تاب تعريف ميكرد 😁😁
Media Removed
. دم يه رستوران واستاده بوديم، از اين رستورانـها كه تِيك اِوِي هستن. جلو درش شماره ي فيش هايي كه غذاشون آماده شده بود رو، مي نوشتن و با بلند گو اعلام مي كردن، مثل بانك ها. شماره ي ٣٨١ ... شماره ي ٣٨٢، و ... كنار ما يه خانواده ي جواني بودن، گويا شماره اشون ٣٩٠ بوده. شماره انداز که تا ٣٨٥ رو يكي يكي جلو رفت، بعد ... .
دم يه رستوران واستاده بوديم، از اين رستورانـها كه تِيك اِوِي هستن. جلو درش شماره ي فيش هايي كه غذاشون آماده شده بود رو، مي نوشتن و با بلند گو اعلام مي كردن، مثل بانك ها. شماره ي ٣٨١ ... شماره ي ٣٨٢، و ... كنار ما يه خانواده ي جواني بودن، گويا شماره اشون ٣٩٠ بوده. شماره انداز که تا ٣٨٥ رو يكي يكي جلو رفت، بعد يهو شد، ٣٨٩، ٣٨٦، ٣٨٨ ... ٣٨٧ ... يهو پسره برگشت بـه ه گفت، جلل خالق، همـه دارن پيشرفت مي كنن، اين داره بعد رفت مي كنـه.
با شنیدن این حرف سوالي توي ذهنم ايجاد شد. حالا اون يه شماره انداز بود كه از الگوريتم منظمي پيروي نمي كرد، اما حرف پسره كه مي گفت "همـه" دارن پيشرفت مي كنن و منظور از همـه انسان ها بودن، برام جالب توجه بود.
چرا همـه دارن پيشرفت مي كنن؟ مگه جاده ي زندگي تك مسيره هست؟ اوني كه داره از منظر تو پیشرفت مي كنـه، آيا تو مسير خودش هم داره پيشرفت مي كنـه؟
بعد از كجا معلوم همـه دارن پيشرفت مي كنن، اصلاً تعريف از پيشرفت چيه؟ اين حرفش بـه اين معني بود كه انسان هميشـه رو بـه تعالي و رشد و پيشرفت گام بر مي داره. هميشـه درون تلاش براي پيشرفته. پيشرفتِ چي؟ پول؟ جاه؟ مقام؟ جايگاه اجتماعي؟ زندگي بهتر؟ چي؟
از مطالعاتم کـه بعدتر از اون شب انجام دادم بـه يك چيز رسيدم، کـه انسان درون جهت حركت بـه سوي معرفت گام بر مي داره. بـه قول هگل، <روح جهان> بـه سوي شناخت بيشتر و بيشتر از خود پيش مي رود. همونطور كه رودخانـه بـه دريا مي رسد، روح جهان هم نـهايتا بـه خودْ آگاهي مي رسد. هر كس كه تاريخ بخواند مي بيند كه تاريخ پيوسته بـه سمت معرفت و رشد بيشتري گام برداشته است. تاريخ زنجيره ي دراز تامل و تفكر است. هر كس بـه بررسي عميق تاريخ بپردازد ملاحظه مي كند كه هر فكر معمولاً بر اساس فكرهاي ديگر، فكرهاي قبلاً پيشنـهاد شده، پيش مي آيد. ولي بـه محض آن كه فكري پيشنـهاد شد، فكر ديگري آن را نقض مي كند. يعني ميان اين دو نوع تفكر تناقضي روي مي دهد. و اين تناقض را باز فكر سومي فيصله مي دهد -فكر سومي كه حائز بهترين نكات هر دو ديد پيشين است. اين جريان را هگل، فرآيند ديالكتيكي خواند. داي الكت: تو از هر دو نظر الكت يا انتخاب مي كني، و به نظرات مثبت هر كدوم راي مي دي. هگل معتقد بود تاريخ خود نمايانگر اين الگوي ديالكتيكي است. هر بار كسي مي آمد تزي را مطرح مي كرد، كسي آن را با ارائه آنتي تز نفي مي كرد و شخص سومي مي آمد طي فرآيندي دي الكيتي نكات مثبت هر دو را بر مي گزيد و سنتز را ارائه مي كرد. نكته ي پيش رونده ي ماجرا كجا بود؟ آنجا كه سنتز اين شخص خود تزي بود براي نسل هاي بعدي كه آنتي تزي آنرا نقض مي كرد و (ادامـه درون کامنت)
Media Removed
يادم نخواهد رفت سالهايي كه گذشت و ما چه زود جواني خود را بـه دست روزگاران سپرديم و خام از اينكه روزي رسد و ما بـه در جستجوي گذشته گرديم درون پيچ و خم جواني حرفهايي بـه خودم ميگفتم با خود ميگفتم كه بايد درون اول هر كاري، خودتو درون اولويت بگذار درون هر رابطه يا دوستي درون هر چيزي كه زندگي تو خواهد ساخت و چه كودكانـه ... يادم نخواهد رفت
سالهايي كه گذشت و ما چه زود جواني خود را بـه دست روزگاران سپرديم و خام از اينكه روزي رسد و ما بـه در جستجوي گذشته گرديم
در پيچ و خم جواني حرفهايي بـه خودم ميگفتم
با خود ميگفتم كه بايد درون اول هر كاري، خودتو درون اولويت بگذار
در هر رابطه يا دوستي
در هر چيزي كه زندگي تو خواهد ساخت
و چه كودكانـه قولهايي كه بـه خودم دادم رو فراموش كردم مثل كودكي كه قول داده بود شكلات نخورد...
و وقتي چشم گشودم ديدم يك آدم غريبه شدم
كسي كه فداكار شده كسي كه خودش را فراموش ميكند که تا ديگران خوشحال باشند
افسوس نخوردم
شاد بودم
و با اين افكارم زيستم
بار دوم كه چشم باز كردم اوضاع فرق داشت
اينبار ديگر شاد نبودم
يادم نخواهد رفت
و باز امشب بـه خودم گفتم که تا كجاي هستي خواهي رفت و اينگونـه زندگي خواهي كرد؟
باز گفتم
صبر ميكنم براي روزهاي خوب
تلاش ميكنم براي اميد هايم
تلاش ميكنم براي رفتن
اميد دارم بـه آينده
ولي
نيم نگاهي هم بـه خودم دارم
و اين بار اين نيم نگاهم گسترده خواهد شد
چون اينبار بزرگ شدم
چون اينبار قول خواهم داد
نـه كودكانـه
بلكه خالصانـه قول خواهم داد
تلاش كنم براي خودم و خودم را باور كنم و خودم رو دوست داشته باشم
اينبار فراموش نخواهم كرد بر من چه گذشت
اينبار فرق ميكند
فرق ميكند
روزگاري طرد شدن را مساوي مرگ ميدانستم
روزگاري "نـه" شنيدن را پذيرا نبودم
روزگاري تحمل دوري نداشتم
ولي...
خب وقتي كه بـه اين نقطه ميرسي خيلي نميدوني چيكار بايد كني
دوست نداري كه باور كني كه بايد با اين مسئله كنار بياي
ولي وقتي كه چند بار با اين اتفاق روبرو ميشي "عادت ميكني"
اونوقت ميفهمي كسي ارزش فكر كردن نداره
كسي ارزش اينو نداره شبهات رو با اون تقسيم كني
يه روزي ميرسه كه ميفهمي كه بايد بـه خودت ارزش بدي
و بـه اين جا ميرسي ميبيني
شبها همون شبهاس
تاريك و سرد با يه سكوتي عجيب
فرقي نداره كه ساعت چند باشـه
فرقي نداره كه چه چيزهايي تو قلبت باشـه
شب با سكوتش جادو ميكنـه
ميبره تورو بـه جايي كن ميخواد
فكر و خيالت رو مال خودش ميكنـه
چند وقت پيش بود
يه آدمي رو ميشناختم
وقتي كه از زندگي نا اُميد بودم
اونو شناختم
شبهامو دل نشين كرد
قلب بي تابمو آرام
فكرمو آزاد
يه روز كه همـه چي داشت خوب ميشد
رفت...
وقتي رفت
انگاري يه تيكه از وجودمو هم با خودش برد
منو برد بـه جايي كه نميدونستم كجاست
بعد اون باز شبها مثل هم بود
تاريك و سرد
و باز سكوت منو برد
به جايي كه نميخواستم...
و اين رفتن ها باعث شد تبديل شم بـه كسي كه الان هستم
اين رفتن ها باعث شد بي تفاوت شم نسبت بـه خيلي چيزا
اين بار شدم يك آدم جديد
اين بار شدم كسي كه ميخواستم...
Media Removed
به تنـهايی مرد قبل سفر
به سنگينی بغض رو حنجره
شده سهمم از اينهمـه روز و شب
اتاقی بدون درون و پنجره
به اينكه تو رو داشتم قانعم
به مرگی كه شايد بياد دلخوشم
مـیكوبم سرم رو بـه كابوسهام
خودم رو دارم توو خودم مـیكشم
يه خوابه فقط توی بیخوابيام
يه اسمـه فقط روخونیام
نمـیترسم از حكم حبس ابد
منی كه توو چشمات زندونیام
منو توی زنجير موهات ببند
كه ديوونـه مـیشم توو اين رابطه
صدای زمين و زمان توو سرم
ولی اون كه عاشقتره ساكته
بزن با تبر که تا خلاصم كني
غروری توو اين سرو افتاده نيست
منو رد كن از بغض ديوارها
گذشتن از اين روزها ساده نيست
دلت رو بـه چی خوش كنم توو قفس
كه فردا از امروز من بدتره
كه گاهی دلت موندگاره ولی
سفر آدمو با خودش مـیبره
نمـیتونـه اين مرد شادی كنـه
نمـیتونـه كه مثل مردم بشـه
خداحافظی مـیكنـه با خودش
مـیخواد كه بره که تا ابد گم بشـه
#سید_مـهدی_
#به_اینکه_تو_را_داشتم_قانعم
😔
#شعر #متن #تکست_خاص #تکست_گرافی #فارسی #تهران #معصومـه_سیفی_اذر #دورهمـی♥ #خندوانـه #گلزار #فرزاد_فرخ #کشتی #کشتی_سانچی #تسلیت #سانچی #شاعر #ترانـه_سرا #عاشقانـه_
Media Removed
چند سال قبل يه نصفه شبى توحرم سيد الشـهدا داشتم پرسه مى زدم خواستم برم كنار ضريح مطهر و دوباره زيارتى بكنم ولى جلوى درون نگاهم افتاد بـه مرد ميانسالى كه داشت #ويلچر #زن #جوان #بيمارى را بـه سمت ضريح هل ميداد بـه پهناى صورت #اشك ميريخت همينطور كه از كنارم رد ميشدن نيمـه ى صورت اون خانم #جوان را هم ديدم ... چند سال قبل يه نصفه شبى توحرم سيد الشـهدا داشتم پرسه مى زدم
خواستم برم كنار ضريح مطهر و دوباره زيارتى بكنم
ولى جلوى درون نگاهم افتاد بـه مرد ميانسالى كه داشت
#ويلچر #زن #جوان #بيمارى را بـه سمت ضريح هل ميداد بـه پهناى صورت #اشك ميريخت
همينطور كه از كنارم رد ميشدن نيمـه ى صورت اون خانم #جوان را هم ديدم كه از چشمش #سيلاب #اشك جارى بود
.
از حال نزار زنُ مرد بـه طور عجيبى تنم لرزيد و حالم دگرگون شد
اصولاً بنده درون زيارتها و تشرّف حاجتى طلب نميكنم و مزدم را موكول بـه كرم و عنايت خودشون ميكنم
اما اين بار،پر رويى كردم و صورتم را بـه ضريح مطهر گذاشتم و از صميم #قلب خدمت سيد الشـهدا عرض كردم
ارباب جان من براى اين زيارت هيييچ تقاضا و خواسته اى ندارم
عنايت بفرماييد هر صله اى كه براى حقير درون نظر گرفته ايد را يك جا بدهيد بـه اين خانم و آقا
ساعتى بعد دوباره ديدمشون بـه ذهنم رسيد شايد حكمتى توى اين تكرار وجود داره و ممكنـه كمكى از دستم بربياد
پيره مرده را كنارى كشيدم و باهاش
سلام و احوالپرسى كردم
گفتم:حاجى ببخشيد،اشكالى نداره كسالت همسرتون را بپرسم؟
با لهجه خييلى غليظ جنوب خراسانى گفت:اين فاطمـه بزرگ منـه ١٥ سالشـه،چند سال پيش تو راه مدرسه تصادف كرده و از گردن قطع نخاع شده
من چهار که تا ديگه هم دارم ولى تمام زندگيم را فروخته ام و خرج فاطمـه كرده ام
قلبم از جاش كنده شد😰😰
فاطمـه!؟هم اسم نازدونـه بود!فقط چند سال بزرگ تر😓😓
پرسيدم حاجى دكتر ها چى گفتن
-هرجا برديم،همـه نا اميدمون كردن،ماهم با قرض و قوله پناه اورديم بـه سيد الشّهدا
ازش شماره تلفن و ادرس گرفتم
گفتم پدر اجازه بده من هم يه تلاشى بكنم،باهات تماس ميگيرم
اين ماجرا گذشت و من كلاً يادم رفت كه امام حسين چه نونى تو سفره ام گذاشته تا اين كه حدود شش ماه بعد،پيش از نماز صبح يادشون افتادم و مثل برق گرفته ها و ديوانـه وار و با درد سر و گرفتارى گشتم و پيداشون كردم
متاسفانـه ظرفيت نوشتن تو اينستا محدوده و نميتونم داستان هاى زيبايى كه اين حول و حوش كرم سيد الشـهدا اتفاق افتاد را براتون تعريف كنم اما خلاصه ى كلام اين كه امام حسين يه ديگه هم بـه من و بانو داد و از اون روز بـه لطف خدا و به بركت وجود فاطمـه و نيت خالص دوستانى كه درون جريان عنايت سيد الشـهدا قرار گرفتن گرچه فاطمـه خوب نشد اما هم صاحب خانـه شد هم
هزينـه هاى درمانش تامين شد و هم وسايل زندگيشون نو نوار شد و...
خيلى هاى ديگه سر سفره ى نورانى اى نشستن كه آقام سيد الشـهدا بـه بركت فاطمـه براى ما پهن كرده بدون اين كه حتى ريالى هزينـه كرده باشم
دعای رویت هلال ماه شعبان اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا هِلَالُ شَهْرِ [شَعْبَانَ] وَ قَدْ وَرَدَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا فِيهِ مِنَ الْإِحْسَانِ فَاجْعَلْهُ اللَّهُمَّ هِلَالَ بَرَكَاتٍ وَ سَعَادَاتٍ كَامِلَةَ الْأَمَانِ وَ الْغُفْرَانِ وَ الرِّضْوَانِ وَ مَاحِيَةَ الْأَخْطَارِ ... 💠 دعای رویت هلال ماه شعبان 🔹اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا هِلَالُ شَهْرِ [شَعْبَانَ] وَ قَدْ وَرَدَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا فِيهِ مِنَ الْإِحْسَانِ فَاجْعَلْهُ اللَّهُمَّ هِلَالَ بَرَكَاتٍ وَ سَعَادَاتٍ كَامِلَةَ الْأَمَانِ وَ الْغُفْرَانِ وَ الرِّضْوَانِ وَ مَاحِيَةَ الْأَخْطَارِ فِي الْأَحْيَانِ وَ الْأَزْمَانِ وَ حَامِيَةً مِنْ أَذَى أَهْلِ الْعِصْيَانِ وَ الْبُهْتَانِ وَ شَرِّفْنَا بِامْتِثَالِ مَرَاسِمِهِ وَ إِحْيَاءِ مَوَاسِمِهِ وَ أَلْحِقْنَا بِشُمُولِ مَرَاحِمِهِ وَ مَكَارِمِهِ وَ طَهِّرْنَا فِيهِ تَطْهِيراً نَصْلُحُ بِهِ لِلدُّخُولِ عَلَى شَهْرِ رَمَضَانَ مُظَفَّرِينَ بِأَفْضَلِ مَا ظَفِرَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🔸خدايا، اين هلال ماه شعبان هست كه وارد گرديد و تو بـه نيكىهايى كه درون آن نـهفته هست از ما آگاهترى. بعد اى خدا، هلال اين ماه را براى ما، همراه با بركات و نيكبختىها و ايمنى، آمرزش و خشنودى كامل و زدايندهى خطرها درون لحظات و اوقات اين ماه و حمايتگر از آزار و اذيت آنان كه اهل گناه و بهتان هستند، قرار ده و به واسطهى بـه جا آوردن آيينها [و احياى موسمها]ى آن ما را گرامى بدار و ما را مشمول رحمتها و بزرگمنشىهايت درون آن بگردان و چنان ما را درون آن پاكيزه كن كه شايستگى ورود بـه ماه رمضان را بيابيم و به برترين عطاهايى كه مسلمانان و مؤمنان بدان دست مىيابند، نايل گرديم. بـه رحمتت اى مـهربانترين مـهربانان. 📚اقبال الاعمال
Read more
Media Removed
. [ اينم از ديوارِ برگ انجيرى درون انواعِ مختلف و گل و بوته هاىِ جانبى بر روىِ ديوارِ اتاقم ] . ديوارِ اتاقم رنگِ اكريليكِ مات خورده و حالتِ كنيتكسِ خونگيه و معروفه بـه ( ديوار انگليسى ) و نقاشيمو با اكريليك كشيدم ، همين معمولى ها كه باهاش رو مقوا و بوم نقاشى ميكشيم و حلالش هم آب هست . و اينكه بازم بايد ... .
[ اينم از ديوارِ برگ انجيرى درون انواعِ مختلف و
گل و بوته هاىِ جانبى بر روىِ ديوارِ اتاقم 🍃 ]
.
ديوارِ اتاقم رنگِ اكريليكِ مات خورده و حالتِ كنيتكسِ خونگيه و معروفه بـه ( ديوار انگليسى ) و نقاشيمو با اكريليك كشيدم ، همين معمولى ها كه باهاش رو مقوا و بوم نقاشى ميكشيم و حلالش هم آب هست .
و اينكه بازم بايد يادگيرىِ تنبورم را شروع كنم و استاد جان كه كوچ كردن و حيف شد كه نصفه ولش كردم ...
يه كرمانشاهىِ اصيل وقتى ميره سمتِ جيحون آباد و بابايادگار و گره بان و گهواره و ... جاهاىِ اينچنين كه خودمون بيشتر خبر داريم و نواىِ تنبور را تو سكوتِ دشت يا كوهستان ميشنوه مستِ مست ميشـه و از دنيا و روزمرگى جدا ميشـه و طورِ ديگه اى زندگى را ميبينـه و درك ميكنـه ...
اين تنبور هم جانِ دلِ من هست و نورِ چشمم و بايد بهتر بتونم بنوازم 🎶
.
#برگ_انجيرى #تنبور #اتاق_فسقلى_كار_ستاره #تنبور_نوازی #monstera #paintingonwall #myartwork #myroom #كافه_ستاره
Media Removed
خوب بريم سروقت دستورش كه خيليا رسيپي خواستن آزم 😜
#فلافل #تند # #بزن #
يه ليوان نخود را خيس كردم که تا حسابي نرم بشـه و قابل ميكس كردن،همراه با پياز سفيد و چند حبه سير و كمي زنجبيل تازه ،داخل يك دو سه 😂حسابي مخلوط شدن
مابقي همـه ادويه :نمك و فلفل دو مدل هم تند هم شيرين ،جوز هندي،زيره سبز،كمي تخم گشنيز (اختياري)، كليييي زردچوبه 👌و كمي هم جعفري تازه
كمي هم ارد نخودچي و دو قاشق اب ،همـه مواد را مخلوط كنين و بزارين تو يخچال که تا عطر و طعمشون بره بـه خورد هم
عكس مواد را ميزارم تو استوري ببينين
بعد هم كه قالب بزنين و تو روغن فراوان سرخ كنين
بعدم كه حالشو ببرين 😜
نوش جونتون پيشاپيش
پ.ن
نكته اي كه راجع بـه فلافل هست اينـه كه فلافل هاي بيرون چون خيلي ارد و نُون خشك داره اونجوري پفكي و نرم ميشـه و كلا نخود نيست،مال خونـه نخود كامله و بافت سفت تري داره بالطبع ،اگه بافت نرمتر خواستين بهش كمي ارد و بكين پودر بزنين پف كنـه 😜قابل توجه دوستداران فلافل پفكي ☝️☝️ #بزن #خوشمزه #ابادان #اباداني #ساندويج #ناهار #غذا #food #foodie #food #delicious #yemek #mutfak #taze #homemade #handmade #
Media Removed
روز عرفه و روز قربان بر شما دوستان عزیز مبارک
خدایـا🕋🌴
دراین روزمعنوی
به حرمت عطرخوش کعبه
خیروبرکت
سلامتی و
خوشبختی را
نصیب همـه بگردان💞🌴
دلنوشته💖
📝
گاهي برات يه اتفاق غير منتظره پيش مياد كه که تا مدت ها از ذهنت بيرون نميره. ماشيني كه بعد يه ترمز طولاني، دقيقا كنار زانوت متوقف ميشـه.. حس و حال آدم بعد فرود اضطراري پروازي، كه تو رو حسابي ترسونده باشـه، نجات پيدا كردن از دل ساختموني كه آتيش گرفته.. يا گذروندن يه دوره بيماري سخت و مـهلك.
آدم تو اون شرايط، وقتي برميگرده و پشت سرش رو ميبينـه، بـه اين فكر ميكنـه كه چقدر آخرين ها ميتونـه راحت اتفاق بي افته.
هر عكسي كه از تو گرفته ميشـه يا ميگيري، هر چيزي كه مينوسي، پيش هر كسي.. هر جايي كه ميري، هر صحبتي هر نگاهي ميتونـه آخريش باشـه.
فكر كردن بـه اين چيزها ميتونـه خيلي روحيه ي آدم رو تغيير بده. انگار زندگي معناي عميق تري بـه خودش ميگيره و روزمَرِگي از بين ميره. هرچيزي براي آدم عجيبه و ميشـه نگاه تازه اي داشت بهش.
اينجور وقت ها حتي بدمزه ترين غذاهارو ميشـه با اشتياق خورد و به طولاني ترين قهرها پايان داد چون ارزش ها برات تغيير ميكنـه.
بايد بدوني كه اگر هرچيزي که تا الان آخرين نبوده دليلش تويى، كه هستي هنوز كه لحظه ميسازي براي خودت و اطرافيانت و اگرآخرين ها برات اتفاق بي افته، تصويري كه از تو براي اطرافيانت ميمونـه، آخرين لحظه هاييه كه تو هيچوقت فكر نميكردي آخريش باشـه.
#drmahdizadeh #دکترمـهدیزاده #روزعرفه #عیدقربان #خوشبختی #عاشقانـه_های_من #زنان_زایمان_نازایی
اين مادر بزرگ و نوه با هم داستان ها دارن گرچه ميانـه ى مادرم با نازدانـه هم خيلى خوب بود،اما فاطمـه ى مظلومُ آرام كجا و محمد شيطون زور گو كجا؟؟ ((الله الله الله،ماشاالله،لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ)) رگ هاى دست مادرم را نشون ميده و ميگه جون تو دستش مار داره بعد ... 😅😅😅
اين مادر بزرگ و نوه با هم داستان ها دارن
گرچه ميانـه ى مادرم با نازدانـه هم خيلى خوب بود،اما فاطمـه ى مظلومُ آرام كجا و محمد شيطون زور گو كجا؟؟ ((الله الله الله،ماشاالله،لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله
اَلعَلِیِّ العَظیمِ))
رگ هاى دست مادرم را نشون ميده و ميگه جون تو دستش مار داره
😅
بعد مثلا ميترسه و فرار ميكنـه
اما موقع لمبوندن كه ميشـه مياد كنار ميشينـه که تا اون با همون دست لقمـه بگيره و دهنش بگذاره!😐
مادر را يك شب درون ميان كه پرستارش مرخصيه ميبريم منزل خودمون (چون خونـه هامون با هم خيلى فاصله اش زياده و بايد چند كورس متروعو اتوبوسُ تاكسى عوض كنيم اصلا داغون ميشيم.كلا يه طبقه فاصله داريم)
😁😁😁
جاى مادر را كه مى اندازيم محمد ميره توى رخت خواب و ميگه متكا بازى كنيم
تمام رخت خواب هاى جا رختخوابى را بايد بندازيم روى آقا که تا يه كوه درست بشـه
بى حركت زيرشون پنـهان ميشـه و وقتى مادر مياد خودش را براش لوس ميكنـه
عوض كردن پوشك حاج اقا هم توفيقيه كه نصيب هر كسى نميشـه
خودش انتخاب ميكنـه كه كى الان نوبتشـه
مادرش
من
مادر بانو
البته معمولا چون ميدونـه من خيلى بـه شماره دوش علاقه دارم 🤢🤢 اگر خونـه باشم حتما اين توفيق را نصيب من ميكنـه
گاهى پوشكش را ميگيره دستش و ميره جلوى مادرم دراز ميكشـه و ميگه الان جون عوض كنـه
حكم هم حكم ايشونـه،مادر هم با كلى كيف و ذوق با اون دست هاى عليل و آرتوروزى براش كجُ كوله ميبنده و نوبتش را از دست نميده
خلاصه داستان داريم ماااااا 😊😊😊
ان شاالله اين داستان ها براى همـه تون بـه خيريت و خوشى اتفاق بيفته
اى بووووق بر سر اون يالقوز هاى تبل بوق بوق شده اى كه دس نميجنبونن و نميرن ازدواج كنن و چار که تا جوجه عسلى خوشگل موشگل ايرانى درس نميكنن .
Read more
Media Removed
هفته گذشته شاهد حضور طوفاني رييس جمـهور درون مجلس و ايرج ملكي درون صداوسيما بوديم. درون مورد اول مجلس قانع نشد ولي درون مورد دوم هاليوود كاملا قانع شد. بـه همين مناسبت تمامي اخبار هفته بـه شدت تحت تاثير و سيطره ديالوگها و آموزههاي گهربار استاد ملكي قرار گرفت.
.
خبر اول: باور كنيد بنده هم اعتقاد دارم ديگه گير بـه احمدينژاد بسه. از باب سوتي و دسته گل بر آب دادن، دولت جديد چه كم از دولت قبلي دارد؟ اما اين محمود يه كارهايي ميكنـه كه مرغ پخته تو ديگ جوشان كه سهله، نسل منقرض شده ماموتها از دل تاريخ سربرمياره و قهقهههاي مستانـه سر ميده. داستان از اين قراره كه خانم سِرِنا ويليامز، تنيس باز مشـهور بنا بـه مشكلات جسمي مدل لباس ورزشياش رو تغيير داده كه گويا بـه مذاق برگزاركنندگان مراسم خوش نيومده و با عبارت «اگر پوشش مناسبي داشتي كار بـه اينجاها نميكشيد» با ايشون برخورد كرده. درون همين راستا جناب احمدي نژاد توييت فرمودند و از بانو ويليامز حمايت فرمودند با اين شرح: «چرا اين فرانسه بـه سرنا ويليامز احترام نميگذارد؟ متاسفانـه درون تمامي كشورها مثل كشور من افرادي هستند كه معني واقعي آزادي را نميفهمند». اين مساله باعث نگراني و دلشوره شديدي درون بين مقامات وزارت خارجه شد. يعني يكي از مسئولان محكم كوبيد پشت دستش گفت خاك بـه سرم، واسه ماريا شاراپوآ توييت نزنـه! آخه بانو شاراپوآ جايگاه خيلي خاصي درون قلوب عناصر ذكور جامعه جهاني از نوزادان، نوباوگان، نوپايگان، خردسالان گرفته که تا نوجوانان، جوانان، ميانسالان، پيران، كهن سالان و شادروانان داره و ممكنـه تبعات منفي براي دستگاه ديپلماسي كشور داشته باشـه. مسئول ديگري با بيان اينكه «نميدانم، شايد حق با تو باشد»، رايزنيهايي را براي منصرف كردن استاد احمدي نژاد از حضور درون توييتر آغاز ميكند كه متاسفانـه با سر تو ديوار ميرود. زيرا نامبرده توييتي كرد و آب پاكي را بر فرق سر وزارت خارجه ريخت با اين عنوان كه: «كلي كار دارم كه بايد انجام بدم، اما هميشـه براي توييتر وقت ميگذارم». درون وزارت خارجه نعرهها برفت و فغانها بـه هوا خاست.
.
خبر دوم: جناب آقاي همتي، رييس بانك مركزي گفت: ذخاير ارزي، ناموس بانك مركزي است. درون همين لحظه پرايدي جلوي پاي وي توقف ميكند و با پايين آوردن شيشـه ميگويد: ارزشو قربون، خدمتتون باشيم.
.
همتي: بريد گم شيد، مزاحم نشيد.
پرايدسواران: مزاحم چيزه، مراحميم.
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇
Media Removed
تازگى ها يه برنامـه اى #تلويزيون نشون ميده بـه اسم " #با_هم_بازی " يه عده #روانشناس و #جامعه_شناس و #متخصص #ايرانى نشستن دور هم و عقل هاشون رو ريختن رو هم و براى اين كه #خانواده هاى #ايرانى و خصوصاً #بچه_ها رو يه كم بـه تحرك وادار كنن بازى هاى #ابتكارى جديد درست كردن البته خوبه هاااا ولى خداييش اين ... تازگى ها يه برنامـه اى #تلويزيون نشون ميده بـه اسم " #با_هم_بازی "
يه عده #روانشناس و #جامعه_شناس و #متخصص #ايرانى نشستن دور هم و عقل هاشون رو ريختن رو هم و براى اين كه #خانواده هاى #ايرانى و خصوصاً #بچه_ها رو يه كم بـه تحرك وادار كنن بازى هاى #ابتكارى جديد درست كردن
البته خوبه هاااا
ولى خداييش اين بازى هاى #سوسول بازى كجا و بازى هاى خركى دوران بچگى ما كجاااا
الان چوب #بستنى ميدن دست بچه كه از توى قابلمـه ى آب درون نوشابه درون بياره
اما زمان ما هر كى نميتونست تشتك نوشابه را يه دستى خم كم كنـه اصلاً يه وضعى خارُ خفيف ميشد
يا مثلاً الان بـه بچه ياد ميدن كه با فوت كردن تو لوله ى دستمال كاغذى توپ رو بندازه توى ليوان
ولى ما ميرفتيم تو راسته ى بزاز ها سفت ترين و محكم ترين لوله هاى مقوايى توپ پارچه را پيدا ميكرديم که تا بعد از ظهر ها با بچه ها تو كوچه #اسپارتاكوس بازى كنيم
شدت بازى انقدر زياد بود كه، هم از #جبهه ى رومى ها و هم از هاى شورشى هر شب دو سه که تا ضربه ى مغزى و هفت هشت که تا كف و خون قاتى كرده داشتيم
بعضيام از قوزك پا #قطع_نخاع ميشدن
اصلا اينا رو ولش كن يه بازى خفن ديگه بود بـه اسم كمر كمر
بد چيزى بووود لامصب
من هيچ وقت نفهميدم چرا و كى بايد بزنـه چون فقط همـه با كمر بند هاى چرمى باباهاشون داشتن همُ ميزدن خدا نكنـه كه يكى اشتباهى يا عمداً از طرف سگك كمر بند حريف را مورد عنايت قرار ميداد
اون وقت بود كه حداقل اگر چشمُ چال طرف درون نمى اومد چند که تا از دندون هاش مى اومد كف دستش
خر پليس رو كه ديگه نگو
از اسمش معلومـه چه چيز خركى اى بود
فك كن،خر باشـه،پليس هم باشـه
اون وقت پاى جفتك،تفنگ،ضرب و شتم هم مياد وسط
واقعاً اينا چه بازى هايى بودن كه ما بچه هاى بدبخت دهه شصتى ميكرديم!؟ انقدر بُرد و باخت تو اين بازى ها واسه ى همـه ى بچه ها مـهم بود كه واقعاً از جون مايه ميگذاشتن توش
يه بار تو بازى زووو تيم ما تقريباً باخته بود
و فقط من مونده بودم كه اگه حريف منم ميگرفت ديگه همـه چى تمام بود و انگار كه اگر ميباختيم براى گذارندن ادامـه ى محكوميتمون بـه سيبرى تبعيد ميشديم
براى همين وقتى رفتم تو زمين مث بيرانوند جلوى رونالدو چنان از دل و جون مايه گذاشتم كه كلاه سبز ها تو خرمشـهر جلوى بعثى ها گذاشته بودن
خلاصه همـه را زدم و درست لحظه اى كه از زمين پيروز مندانـه بيرون مى امدم
متوجه شدم خودم بيرونم اما پام تو بغل چهار پنج که تا از بچه ها جا مونده
خدا رو شكر با هر مصيبت و بدبختى بود بازى رو برديم و بشريت را نجات دادم ولى پام از داخل لگن درون اومد و سر فِمور ترك خورد و چهار ماه زيرم لگن ميگذاشتن
@bahambazy
Media Removed
تصميم گرفتم سفرى طولانى رو تنـهايى با ليام تجربه كنم.زياد شنيدم واى سخته چطورى ميخواى تحمل كنى؟ اشتباه نكن بگو وحيد بياد با هم برگرديد! بچه ها تو پرواز خيلى اذيت ميشن خودتو آماده يه روز سخت و نفس گير بكن. حرفها باعث شد، اين چالش رو حتما امتحان كنم. تو فرودگاه تهران جايى كه بايد از گيت رد ميشدم يه مادر ... تصميم گرفتم سفرى طولانى رو تنـهايى با ليام تجربه كنم.زياد شنيدم واى سخته چطورى ميخواى تحمل كنى؟ اشتباه نكن بگو وحيد بياد با هم برگرديد! بچه ها تو پرواز خيلى اذيت ميشن خودتو آماده يه روز سخت و نفس گير بكن.
حرفها باعث شد، اين چالش رو حتما امتحان كنم.
تو فرودگاه تهران جايى كه بايد از گيت رد ميشدم يه مادر و نازنين كمكم كردن. مادر بهم گفت اين يه چرخه است. من وقتى بچه كوچيك داشتم بهم كمك شده حالا دارم بـه شما كمك ميكنم، لطفا اين چرخه رو ادامـه بده🌸
تو پرواز اول راحت بودم و ليام اذيتى نداشت. که تا پرواز بعدى ٦ ساعت تو سالن ترانزيت با هم بوديم. درسته ليام خيلى شيطونى كرد و نذاشت آدمايى كه قصد استراحت داشتند كمى بخوابند ( البته يه آقايى روبرومون خيلى راحت خوابيده بود و خروپف ميكرد و هيچ گونـه صدايى آزارش نميداد) ولى بـه من خيلى خوش گذشت. باهم بازى كرديم. كشتى گرفتيم و نخود و هويج بـه هم پرتاب كرديم.
براى غذا كشيدن و نوشيدنى خوردن هم از يه خانوم ايرانى كمك گرفتم. ليام رو بازى داد که تا من غذام رو ببرم و روى ميز بذارم. پرواز دوم تاخير داشت ولى انقدر رفتار آدم ها وقتى ميديدند من بچه دارم قشنگ و دلنشين بود كه واقعا هيچى بـه چشم نيومد. با توجه بـه اينكه ليام خواب بود منو نفر اول بردن تو پرواز و خانوم مـهماندار خيلى كمكم كرد.
تو پرواز دوم هم مشكل خاصى نداشتم فقط ليام كمى گريه كرد چون ميخواست با كمك من راه بره و صندلى ها رو شوت كنـه !!
و من خوشحالم كه از بعد اين چالش براومدم. درون طول مسير Good job هاى زيادى شنيدم كه بهم انرژى و روحيه دو چندان داد 🌸 درسته دست چپم كمى درد ميكنـه هنوز و توو بيست و چهارساعت دو ساعت بيشتر نخوابيدم ولى نـه پودر شدم نـه داغون. رسيديم خونـه و بغضى زيبا درون راه پله گلوم شروع بـه فرياد كرد. من بـه هنر درخشان زن بودن بيشتر مى انديشم.
سوگل طالب لو
تيرماه ١٣٩٧
“من زنان قوی را باور دارم. من زنی را کـه مـیتواند از خودش حمایت کند باور دارم. من زنی را کـه نیـازی ندارد پشت شوهرش پنـهان شود باور دارم. من باور دارم اگر مشکلی دارید، بـه عنوان یک زن از بعد آن برمـیآیید، نقش قربانی را بازی نمـیکنید، خودتان را موجودی قابل ترحم جلوه نمـیدهید، انگشتتان را بـه سوی دیگران نشانـه نمـیروید. مـیایستید و از بعد آن برمـیآیید. با سری برافراشته با دنیـا رو بـه رو مـیشوید و هستی را درون قلبتان حفظ مـیکنید.“- سی. جویبل سی. #زن_ايرانى_سايه_نشين_نيست_ #motherhood #liamtalebloo #babyboy💙
Media Removed
امسال روز اربعين درون حرم سيدالشّهدا دقيقاً رو بـه روى ضريح مطّهر امام حسين يه جاى فوق العاده خوب گيرم اومد. بعد از قرائت زيارت و خواندن نماز براى هر كسى كه بـه عقلم ميرسيد و همـه كسانى كه التماس دعا گفته بودن و يادشون بودم و خدا ميدونـه همـه همراهان بزرگوار اين صفحه، يواش يواش ميخواستم بلند شم و برم که تا جا ... امسال روز اربعين درون حرم سيدالشّهدا دقيقاً رو بـه روى ضريح مطّهر امام حسين يه جاى فوق العاده خوب گيرم اومد.
بعد از قرائت زيارت و خواندن نماز براى هر كسى كه بـه عقلم ميرسيد و همـه كسانى كه التماس دعا گفته بودن و يادشون بودم و خدا ميدونـه همـه همراهان بزرگوار اين صفحه،
يواش يواش ميخواستم بلند شم و برم که تا جا براى بقيه زائرين باز بشـه كه چشمم افتاد بـه جوانى با يه بچه ى كوچولوى خواب تو بغل
همينطورى سرگردون دورُ اطراف رو نگاه ميكرد
دستم رو بلند كردم و با اشاره گفتم بيا جاى من بشين
لبخند رضايتى زد و آومد
بلند شدم كه بشينـه
-پرسيدم زيارت رفتى؟
.گفت:با اين بچه؟
-گفتم:بده من برات نگهش دارم برو زيارت كن برگرد
بدون يك لحظه ترديد بچه رو گذاشت تو بغلم
و گفت خدا خيرت بده دمت گرم،زود ميام
-گفتم ميشـه زود نيايى؟
.با تعجب پرسيد چراااا!؟؟
-گفتم دلم براى بچه ام تنگ شده،اين كوچولو رو بـه جاى پسرم بغل ميكنم که تا دلم آروم بشـه.
لبخندى زد و خواست بره
- پرسيدم رسيدى چيزى نميخواى؟شايد بچه دزد باشم😄
.قيافت بـه همـه چى ميخوره الّا بچه دزد،اونم تو حرم امام حسين😐
-نظر لطفتونـه 😰
ديدم كمى هوا سرده
چفيه ام رو از گردنم باز كردم و انداختم روش (اين چفيه رو از مدينـه خ و باهاش بـه زيارت ١٣ معصوم مشرف شده ام)
يه ساعتى جوجه همين طورى مثل فرشته ها روى پام خواب بود و من فقط تماشاش كردم
و از اين همـه معصوميت و زيبايى انرژى گرفتم و مثل هميشـه كه هر بچه اى رو درون آغوش ميگيرم سه که تا اية الكرسى و هفت که تا حمد براى سلامتى و عاقبت بـه خيريش خواندم و بهش فوت كردم
تا اين كه باباش اومد و تشكر كرد و برداشتُ بردش.
راستى كسى نميدونـه اين جوجه كيه؟
(در اربعين اجازه ميدن گوشى را داخل ببرى)
Media Removed
#سكانس_اول
فاطمـه جلوي درون مي ايستد. يك حلقه از اشك داخل چشمـهاي داوود مي درخشد.فاطمـه خم ميشود كه داوود دستش را مي گيرد... .
_ ديگه چي؟!..حواست نيستا
فاطمـه لبخند ميزند ، بازوي داوود را تكيه ي دست ميكند و آرام روي زمين نيم خيز ميشود .
_ قول دادم!
داوود دست و بازوي فاطمـه را سفت چسبيده که تا تعادل او بهم نخورد.
_ قول دادي كه...؟
.
_ كه خودم بند پوتينتو ببندم! ...محكم!
فاطمـه با كمك داوود بلند شده و به چشمـهاي او خيره ميشود... چانـه ي داوود از بغض مي لرزد...
.
_ مواظب خودت باش.. يعني...مواظب خودتون! .
.______________________
#سكانس_دوم
_ چرا چشماتو مي بندي ؟
_ ميخوام رفتنت برام سخت نشـه..
اميرحسين ساكش را زمين مي اندازد
_ هنوز دل نكندم زهرا... .
زهرا چشمـهايش را باز ميكند، ساك را برميدارد.
سمت درون حياط ميرود و ساك را توي كوچه ميگزارد.
_امير برو... برو که تا دلمو نلرزوندي... برو که تا پشيمون نشدم..
اميرحسين اشكهايش را با گوشـه آستين پاك ميكند. پايش را بين درون ميگزارد.
_ از خونـه ي خودم بيرونم ميكني ؟!
.
_ از دلم كه بيرونت نكردم!
امير با چشمـهاي غمبار بـه زهرا خيره ميشود
_ سختمـه امير..سخت ترش نكن..
_ حلال ميكني؟
_ بـه خدا قسم راضيم امير..به روح بابا داوودم قسم كه راضيم .
_____________
#سكانس_سوم:
حنانـه ، پله ها را دوتا يكي كرده ، خودش را بـه طبقه همكف ميرساند. درون آ باز ميشود.
_حنانـه!! ...چرا اومدي پايين ؟! .
_ دلم طاقت نياورد!..طاقت نياورد قدر همين سه طبقه دوريتو تحمل كنم!
دانيال آه بلندي ميكشد و سري تكان ميدهد.
_ دانيال! سفارشام يادت نميره؟! .
دانيال سرش را بلند و به چشمـهاي خيس از اشك حنانـه خيره ميشود.دستهاي او را ميگيرد و ميفشارد
_ مگه تو يه لحظه از يادم ميري كه سفارشات يادم بره؟
_ بگو..بگو..بگو نـه براي اين كه ببينم سفارشام يادت هست يا نـه...براي اين كه يه كم بيشتر صداتو بشنوم..
.
_ سفارش اول: مراقب خودم باشم! يواش شـهيد بشم!!.... .
هر دو يكصدا مي خندند..
_ خوب ...ديگه؟
_ سفارش دوم: رسوندن سلام بـه سيدحسن! و سفارش سوم: نماز بـه نيابت!
حنانـه اخمي كرده و سرش را برميگرداند!
_همين الان يادت رفت؟..سفارش سومم كامل يادت نيست!
دانيال بغض ميكند..سر حنانـه را ميان دستهايش ميگيرد.صورت حنانـه گر ميگيرد.
_ سختمـه حنانـه...ميفهمي سخته بدون تو نماز خوندن وسط مسجدالاقصي؟
_ بابا امير حسينم هميشـه بدون ما زينبيه رو زيارت ميكرد!
_ حنانـه.. زيادي دوستت دارم!
_ولي نـه بيشتر از خدا! .
______
#بازنشرپست بـه دلیل اتفاقات اخیر و جنایت علیـه مظلومـین فلسطین
Media Removed
يكي بدن است،
ديگري ذهن و سومي قلب.
در نقطه اي كه اين سه جريان باهم تلاقی مي كنند و به هم مي پيوندند و با هم يكي مي شوند،
چهارمي پديد مي آيد.
اين چهارمي را نـه ميتوان بدن ناميد
نـه ذهن و نـه قلب.
از اين رو آن را تنـها ، "چهارمي" (turia) مي نامند.
به آن نام ديگري نداده اند و پديد آمدن چهارمي سر آغاز معنويت و دگرگوني و سر آغاز زندگي واقعي، راست و درست، جاودان و الهي است.
اين سه جريان درون همـه وجود دارد.
اما آنـها بـه هم پيوسته نيستند.
در واقع آن ها هر يك درون مسيري متفاوت حركت مي كنند.
ذهن تو را بـه سويي مي كشد،
قلب بـه سويي ديگر و
بدن راه خود را مي رود.
آن ها هرگز با هم بـه توافق نمي رسند.
اگر تو فعاليت هاي دروني خود را بـه تماشا بنشيني،
شگفت زده خواهي شد!
بدن مي گويد: بس هست ديگر نخور،
دارم بالا مياورم!
اما ذهن پافشاري ميكند: اين خيلي خوشمزه است؛ فقط يه خورده ديگر...! و قلب مي گويد: اين خيلي زيباست.
ذهن مي گويد تو خيلي ناداني، احمقي، ديوانـه اي.
هر زمان قلب گرفتار عشق ميشود ذهن ميگويد تو كور شده اي.
قلب درون هر جهتي حركت مي كند،
ذهن درون آن ايرادي مي يابد.
آن ها درون دنيايي متفاوت بـه سر مي برند.
هدف_مراقبه آن هست كه بـه اين نيرو هاي نا موفق كمك كند که تا بهم بپيوندند و با هم هماهنگ شوند.
آن گاه تو سرشار از انرژي مي شوي،
زيرا تمام آن انرژي هايي كه درون دشمني باهم بي جهت بـه هدر مي رفتند حالا درون اختيار تو قرار مي گيرند.
و اين همان انرژي هست كه بـه بالهاي تو تبديل مي شود و تو را بـه فراسو مي برد.
اشو
Media Removed
درود بـه همـه عزيزان خوبين خوشين ️ چه خبرا ؟؟؟!! پريروز عصر خوابيده بود حوالي ساعت شش عصر بود كه با صداي موبايل بيدار شدم،شماره ناشناس بود ،برداشتم و ديدم يه خانم بـه زبان تركي شروع بـه صحبت كرد ،يه كم منگ بود سعي كردم حواسمو جمع و جور كنم ،گفت از مخابرات اروميه زنگ مي ، ازون شركت هاي وابستش البته ،شروع ... درود بـه همـه عزيزان خوبين خوشين ✋️
چه خبرا ؟؟؟!!
پريروز عصر خوابيده بود حوالي ساعت شش عصر بود كه با صداي موبايل بيدار شدم،شماره ناشناس بود ،برداشتم و ديدم يه خانم بـه زبان تركي شروع بـه صحبت كرد ،يه كم منگ بود سعي كردم حواسمو جمع و جور كنم ،گفت از مخابرات اروميه زنگ مي ، ازون شركت هاي وابستش البته ،شروع كرد بـه توضيح يه سري حرف ها اونم با سرعت خيلي بالا ،گفتم خانوم من متوجه نشدم اللن چي ميخواي ،گفت شما كاريت نباشـه فقط بـه من يه أدرس بده لطفا ،گفتم بابت چي ،من ساكن تهرانم ،گفت اروميه كسي. را نداري !؟
گفتم چرا خونـه مادرم هست
گفت خوب بگو بنويسم
گفتم اخه واسه چي ؟؟!!من سيم كارت نمي خوام هاااا
گفت اي بابا خانوم مي خوام سند موبال تو بفرستم هزينشم ميشـه بيست و پنج تومان
خلاصه من تو همون حالت منگي ادرس را دادم،بعد قطع كردن با خودم گفتم چه سندي !!من كه گوشيم صفر بود و از خود مخابرات خريده بودم ،اين خانومـه چي گفت !!؟؟🤔🤔 ديروز عصر ديدم گويشم داره زنگ ميخوره و برداشتم و ديدم پيك موتوري ادرس دقيق ميخواد ،گفتم بهش ديروز زنگ زده بودن و اول بگو ببينم چي اوردي ؟؟گفت نمي دونم !!!
خلاصه سرتونو درد نيارم م ميره دم درون ،از همونجا پيش موتور سوار بهم زنگ زد گفت تو سيم كارت خواسته بودي ؟؟!!گفتم نـه ،گفتن واسه من سند ميارن ،گفت اين مرده هم سي تومان پول ميخواد ،گفتم گوشي را بده بـه مرده
بهش گفتم من ديروز گفتم كه سيم كارت نمي خوام واسه چي دروغ گفتين ،چرا فرستادين !!؟؟
گفتم برگردون بده بـه خانومـه ،باورتون نميشـه يهو موتور سواري كه ادعا ميكرد نمي دونستچيه گفت خانوم اگه اين خط را تحويل نگيري خط أصليتو هم قطع ميكنن و شروع كرد بـه تهديد كردن من !!؟؟؟
اماااا من ميگه شماره خانومـه را بگير من باهاش حرف ب ،كلي با م بحث ميكنـه كه تون خودش ادرس داده و اگه تحويل نگيره خطش را قطع ميكنيم بياد بيفته دنبال امورمشتركين و علاف بشـه
م من هم بـه پيك موتوري ميگه زودتر بگو اون خانومـه كي هست ،اسمشو بگو من ببينم چطوري حق داره تهديد كنـه ،من عليه اون شكايت مي كنم و پدرشو درون ميادن
پيك موتوري كه اينو مي شنوه بـه شدت ميترسه و مي گه خانوم ببخشيد من غلط كردم تو را خدا كاري نكن ،من خيلي بدبختم و از نون خوردن منو ننداز 😔🤔
خلاصه اينم از داستان دو روزه من كه واقعا درون تعجبم واقعا داره چه اتفاقاتي مي افته تو اين مملكت گل و بلبل !!؟؟
من هميشـه حواسم خيلي جمع ميشـه نمي دونم اصلا چطور شد كه اين اتفاق افتاد ؟؟!!واقعا مي دونين جريان چيه؟؟!!!
#دروغ #حيله #دولتمردان #دروغگو #مخابرات #ننگ_ما
Media Removed
خاطرات جالب امـیر مـهدی ژوله و درون صدا و سیما:
ژوله نویسنده باسابقه سریـال های تلویزیونی با انتشار متنی درون پیج شخصی اش بـه ها صدا سیما واکنش نشان داد:
من از سال هشتاد و سه (كمربندها را ببنديم) که تا سال نود و چهار (درحاشيه٢) درون حال سريال نويسي براي تلويزيون (برره، باغ مظفر، مردهزار چهره، مرد دوهزارچهره، درحاشيه يك، درون حاشيه دو)و نمايش خانگي(گنج مظفر، قهوه تلخ، شوخي كردم و عطسه )بودم.
انقدر خاطرات بامزه و تلخ از مواجهه با و مميزي تو اين سالها دارم كه ديدم حيفه براي شما تعريف نكنم.
(توضيح اينكه هر قسمت سريال براي پخش بـه تلويزيون فرستاده ميشـه،بعد از بازبيني برگه اي بـه عنوان موارد اشكال پخش بـه گروه برگردونده ميشـه که تا اصلاحات مورد نظر صورت بگيره)
قسمت اول :حجم خانمـها
يكي از معضلات نمايش خانمـها درون تلويزيون علاوه بر حجاب كه عموما رعايت ميشـه و ارايش كه حتي گاهي با تغيير رنگ تصوير هنگام نمايش اصلاح ميشـه ،تصور يا توهم مشخص بودن حجم بخشي از اندام اونـها از زير لباسه.
مثلا اين يك اصل پذيرفته شدست كه خانمـهاي بازيگر بايد حتما زير پيراهنشون شلوار ضخيم بپوشن(توي سرما و گرما ) كه حجم پاشون معلوم نباشـه.لباسهاي گشاد و ضخيم هم كه يه رواله.
اما بامزه بود كه سر سريال برره يكي از اشكال پخشـهايي كه براي ما اومد اين بود كه چرا حجم گوش شقايق دهقان از زير روسري معلومـه!!(توجه كنيد گوش نـه،حجم گوش)
و ما هيچ وقت نفهميده بوديم دوستان چه عنصر تحريك كننده اي توي حجم گوش يك بازيگر از زير روسري كشف كرده بودن يا وقتي بـه گوش فكر ميكردن دقيقا بـه چي فكر ميكردن.
يا مثلا قيافه مات و مبهوت سحر جعفري جوزاني يادم نميره وقتي توي سريال باغ مظفر بهش گفتن اشكال اومده كه چرا غبغب خانوم جوزاني معلومـه.
جدا از اينكه اساسا چي غبغب تحريك كننده ست،سحر جوزاني داشت دق ميكرد كه من با چهل كيلو وزن غبغبم كجا بود.. پي نوشت:جدا از اينكه خانمـها نميتونن توي سريالها سوت بزنن و جيغ بكشن و بلند بخندن و خيلي از شوخي ها رو بكنن،توي يكي از سريالهاي اخير اشكال پخش اومد كه خانمـها خيار نخورن توي صحنـه!
پي نوشت:ادامـه دارد.
همـه دوستان و همكارانم توي همـه اين سالها رو هم دعوت بـه اين ذكر مصيبت ها ميكنم.
#من_و_چی
[فرم ثبت نام آموزش مجازي روانشناشي]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 08 Aug 2018 00:59:00 +0000