ناصر عبداللهی درون ساعت ده و ده دقیقه ی دهمـین روز از دهمـین ماه , سال ۱۳۴۹ درون محله باغ بندر عباس بـه دنیـا
آمد.
پدرش عبدالرحمن عبداللهی از کارگران بازنشسته شرکت نفت و مادرش مـهرنگاربندری نیـایی خانـه دار است.
او چهاربرادر و یک دارد، طلسم بامرغ سياه تنـها ش نسرین و برادرانش بـه ترتیب سن محمدطیب , نادر , علیرضا و عقیل
هستند کـه ناصر برادر وسطی آنـها هست , یعنی سومـی.
ناصر درون هیجده سالگی با فهیمـه غفوری اهل بندرعباس کـه سه سال از خودش بزرگتر هست ازدواج کرد و حاصل آن
سه فرزند ( دو پسر و یک ) بـه نامـهای نوید، نازنین و نامـی است.
اما ناصر چطور خواننده شد
● مـی دانید این روزها همـه خواننده مـی شوند ؟
خب اگر چنین باشد چه ربطی بـه من دارد. طلسم بامرغ سياه هردر عرصه گیتی مـی تواند هرکاری را کـه دلش خواست د. طلسم بامرغ سياه حالا
این عده هم کـه شما مـی گویید دوست دارند خواننده شوند. حداقلش این هست که ما از پیش ترخواننده بودیم .
●یعنی ازکی ؟
یعنی از دوران کودکی البته آن زمان من حتی نمـی توانستم حرف ب
●پس چه طور مـی خواندید؟
راستش وقتی من خیلی کوچک بودم بـه خاطر اتفاقی کـه جلوی چشمان من افتاد قدرت تکلم خود را ازدست دادم.
اتفاقا خیلی هم زجر کشیدم وتا دوران راهنمایی نمـی توانستم حرف ب. من حتی درون ادا کلمات نیز مشکل
داشتم. آن قدر کـه حتی خانواده ام بـه حرف زدنم مـی خندیدند. شاید باورتان نشود اگر بگویم همـین لکنت زبان و عدم
تکلم باعث شد کـه من خواننده شوم.
●چطور امکان داردی کـه قدرت تکلم ندارد یکباره خواننده شود؟
اتفاقا این مسئله خیلی کمک کرد وباعث شد کـه اولاً کم حرف باشم دوماً گوشـه گیر شوم و سوماً اینکه
گوشـه گیری ام باعث شود کـه تفکر کنم.
●وقتی آدم نتواند حرف بزند فکور مـی شود؟
بله دقیقا وقتی آدم درون تنـهایی و سکوت باشد بیشتر فکر مـی کند. من همـیشـه درآن تنـهایی وخلوت بـه دنبال جایی
بودم کـه با خدا حرف ب. به منظور خودم اتاقی درست کرده بودم وبا خدا بیشترارتباط برقرار کردم. دراین خلوت همـیشـه با
خدا حرف مـی زدم وعبادت مـی کرد
●دراین شرایط اتفاق خاصی نمـی افتاد؟
من دراین شرایط نامـه مـی نوشتم به منظور خدا ودر آیینـه تمرین مـی کردم وحرف مـی زدم. بـه چهره خود نگاه مـی کردم و به
طبیعت مـی رسیدم. بـه خدا مـی رسیدم. من حتی با حشرات وحیوانات درتنـهایی خلوت خودم دوست مـی شدم.
●با آدم ها چطور؟
نـه. دقیقا این قسمت منفی قضیـه بودکه نمـی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم. پدرو مادرم هم به منظور همـین همـیشـه
ناراحت بودند وعذاب مـی کشیدند. این تنـهایی بـه حدی رسیده بود کـه وقتیی بـه خانـه ما مـی آمد آن قدر انزوا در
من بود کـه خانواده ام را وادار کرد تصمـیمات جدی تری درباره من بگیرند.
●تصمـیم درون مورد چه چیزی؟
این کـه به دنبال علت واقعی این جریـان باشند ودر صدد دفع آن بر آیند. خیلی تلاش د که تا اینکه بالاخره دکتری در
شیراز بـه آنـها گفته بود کـه تنـها راهی کـه مـی توانم از آن نجات پیدا کنم خوانندگی است.
●پس علاجتان خوانندگی بود؟
بله ودکتر گفته بود کـه اگر بخوانم علاج گنگی و لکنتی کـه دارم خوانندگی است. خانواده ام بدون اینکه بخواهند
مستقیما من را وادار بـه این کار کننند سعی د من را بـه آن سمت و سو سوق بدهند. به منظور همـین با خ یک
ملودیکا من را بـه دنیـای موسیقی هل دادند
●ملودیکا شما را خواننده کرد؟
نـه ! بعد از مدتی با نت ها ارتباط برقرار کردم و بعد از چند سال با گیتار آشنا شدم وبه این ترتیب موسیقی را ادامـه
دادم.
●یعنی بدون هیچ پیش زمـینـه ای بـه موسیقی آمدید؟
درسال های دوره راهنمایی بود کـه در مدرسه یک گروه سرود تشکیل دادم. مدرسه شـهید عباس پور بندرعباس بود.
مجبور بودم آنچه را به منظور بچه ها درون نظر دارم بـه شکل آواز بخوانم. بـه این ترتیب کم کم شروع کردم ودر خفا به منظور خودم
نواختم و خواندم.
●یعنی به منظور خودتان آهنگ هم مـی ساختید ؟
بله و جالب اینکه به منظور خودم خواننده هم انتخاب کرده بودم. برادرم خواننده من بود. من گیتار مـی زدم و ملودی ها را
مـی دادم که تا او بخواند. اما قبل از برادرم خودم مجبور بودم بخوانم.
●پس آموزش ندیدید؟!
نـه چون نمـی شد امکانش نبود. اصلا کلاسی نبود کـه بخواهم بروم و آموزش ببینم. مـی نشستم و به صدای
خواننده ها گوش مـی کردم و آنـها را کپی مـی کردم. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق مـی توانستم
بفهمم کـه خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش هایی هست .
●ازچهانی تقلید مـی کردید؟
فرقی نمـی کرد. ازصدای خانم های خواننده گرفته که تا خواننده های هندی و عربی و ایرانی و… همـه را کاور مـی کردم و
مـی خواندم.
●پس با تقلید از دیگران خواننده شدید؟
نـه انصافا ! قبل از اینکه خواننده بشوم عاشق شدم . بـه هر حال مگر مـی شود جوان بود و عاشق نشد. عاشق که
شدم نمـی خواستم حرف های عاشقانـه دل عاشقم را بهی بگویم.
●پس با عاشقانـه ها چه مـی کردید؟
عاشقانـه هایم را روی کاغذ مـی نوشتم وبعد آن را مـی خواندم. با گیتارروی آنـها ملودی مـی ساختم. همـین برایم انگیزه
شد. البته دراین بین تشویق اطرافیـانم بی تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند درون این امر کمکم کنند تا
اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم بـه دل ها مـی نشیند. درون مـهمانی ها و مراسمـی کـه مـی خواندم خیلی ها با ضبط
صوت های کوچکشان صدایم را ضبط مـی د. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانـه
چه از نظر خوانندگی و گیتارزدن و…
●یعنی فکر مـی کنید الان صاحب سبک هستید ؟
من خوانندگی را از سال ۷۱ جدی گرفتم واز همان سال سبک معنوی را به منظور خودم انتخاب کرده و ثبت کردم. که تا آن
سال ها هم فعالیت آزاد مـی کردم و موسیقی جوان معنوی پاپ وجود نداشت. من دوست داشتم کـه حتی اشعار و
ترانـه هایم معنوی باشد کـه درعین حمد و ثنا و راز و نیـاز و عبادت بشود با او ارتباط برقرار کرد.
●منظورتان کیست؟
منظورم خداست. حتی درارتباط با شعر نیز سعی کردم این حس را حفظ کرده باشم. احساس
کردم خیلی از شعرا توی باغ نیستند اما بالاخره آنچه کـه مـی خواستم اتفاق افتاد و بالاخره توانستم موفق بشوم.
●اوج شما کجا بود؟
ببینید من سال ۷۴ با گروه صبح بخیر ایران آشنا شدم. محمد جواد مباشر مدیر سفرنامـه صبا بود کـه دوستانـه ومثل
برادر بزرگ تر ازمن حمایت کرد. اوگفته بود کـه سبکی مثل سبک من جایش درون موسیقی ما خالی است. وقتی درآن
برنامـه خواندم با استقبال عمومـی روبه رو شد. بـه این ترتریب بـه تهران دعوت شدم و اجرای برنامـه کردم. وسط سال
۷۵بود کـه به تهران آمدم.
●دوستت دارم و… منتشر شد !
نـه بعد از چند سال تلاش سال ۷۸ موفق شدم درون کاستی بـه نام« حقیقت دارد» دو قطعه« بهاربهار» وبارانی را اجرا
کنم. با موزیسین های مطرحی چون تورج شعبانخانی حمـید رضا صدری و بهنام ابطحی هم کار کردم.البته درون این
مـیان با دوست خوبم ف خلعتبری آشنا شدم وچند کار مشترک به منظور تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سال ها خیلی
به من کمک کرد که تا این کـه بالاخره آلبوم عشق هست را درون سال ۷۸ تولید کردیم آهنگ هایی را کـه طی این چند سال
ساخته بودیم درآن استفاده ک. دراین آلبوم از اشعار و غزلیـات استارمحمد علی بهمنی استفاده کردیم کـه ازابتدا
قرار بود ف خلعتبری تنظیمشان کند که تا این اتفاق بیفتد.
●کلیت کار دلچسب شما بود؟
بله بـه خصوص وقتی کـه با هنرمند خوب و دوست بسیـارارزشمندم پرویز پرستویی کـه ستاره سینما نیز هست آشنا
شدم. اواین افتخاررا بـه من داد کـه درکنارمن غزلیـات را دکلمـه کند. دراین آلبوم من از دوستانی مثل بهنام ابطحی
محمد رضا و شادمـهر عقیلی ونیز دکتر محمد رضا چراغعلی بهره مند شدم. ضمن اینکه سبک خودم را هم پیـاده کردم.
این آلبوم و بوی شرجی توسط موسسه دارینوش بـه عرصه آمد.
●یـادم مـی آید کـه آلبومـی داشتید با یک اسم خیلی خاص کـه الان حضور ذهن ندارم. گناغ گنو….؟
گنوغ ! بـه زبان بندرعباسی یعنی دیوانـه.
●دیوانـه (همان بوی شرجی)چه شد؟
این آلبوم بعد از دو سال تاخیرتوانست بـه بازار عرضه شود. من تصمـیم گرفته بودم از نظر فرهنگی بـه معرفی فرهنگ
مرزو بوم خود بپردازم که تا مظلومـیت را بـه جای محرومـیت درون اذهان جا بیندازم.
●به کجا رسیدید؟
موفق شدم. هرچند کـه با این آلبوم خصمانـه برخورد شد چون گنوغ یک آلبوم معنوی بود نـه بازاری!
●ازقبل پیش بینی چنین جایگاهی را کرده بودید؟
شاید باورتان نشود ولی حتما بگویم بله ! من پیش ازاین آینده را پیش بینی کرده بودم. چون خداوند بـه من نیروهایی
داده بود کـه ایمان داشتم اگرپشتکارم را قوی کنم قطعا موفق مـی شوم. بـه نظرم تمام انسان ها مـی توانند با ایمان و
پشتکار بـه آنچه کـه مـی خواهند برسند. من درزندگی حتی به منظور فهم نکات ریز و ناشناخته کوچک تلاش مـی کردم.
چون معتقدم که تا رنج نکشی بهره ای از گنج نمـی بری.
●این همـیشـه برایم سوال شده کـه شما چرا با افراد متعددی کار مـی کنید؟
به خاطر تنوع است. من تجربه را دوست دارم. دوست دارم با تازگی ها و تازه ها آشنا شوم. اعتقاد دارم وقتی
ما آدمـها دوست داریم ازآب پاک وگوارا استفاده کنیم وآب اگریک جا بماند مـی گندد کارهم اگرجریـان نداشته باشد
نمـی ماند و ماندگار نمـی شود . دوست دارم باانی کار کنم کـه مثل آب تازه و گوارا باشند. نوین گرا و مطبوع و
مطلوب باشند که تا مردم بتوانند با آنـها ارتباط برقرار کنند. من عاشق نو بودن و تازه بودن هستم.
●ماندن شما نتیجه این مسئله است؟
مدیون لطف خدا هستم.. ماندن من نتیجه لطف خداست. ضمن اینکه همکاری شعرا تنظیم کننده ها و دوستان
موزیسین کـه همـیشـه دور و برم بوده اند و راهنمایی ام کرده اند را نباید نادیده بگیرم .
●برای بودن چه آرلمان هایی مورد نیـاز است؟
مـهم تر از همـه این هست که آدم به منظور خود و موزیکش ارزش قائل شود و کارآمد باشد و بهتر از همـه اینـها ازحس خوبی
برخوردار باشد که تا این حس را بـه مخاطب منتقل کند.
●در موزیک شما همـین طور است؟
متنوع هست و بسته بـه نوع آهنگی دارد کـه انتخاب مـی کنم.. گاهی یک آهنگ هست که کار را پیش مـی برد گاهی
شعر هست وگاهی تنظیم .
●صدای شما هم کـه بی تاثیر است؟!
راستش که تا به حال بـه این موضوع فکر نکرده ام کـه بخواهم تاثیر صدایم را ازبقیـه سازها وبقیـه عوامل بیشتر کنم. چون
به این امر اعتقاد دارم کـه صدای خواننده درون موسیقی حکم ساز را دارد. حتما از خواننده بـه عنوان یک ساز استفاده کرد
تادر جهت پیشبرد یک اثر کمک قابل توجهی کرد. اما گاهی پیش مـی آید کـه بین این اجزاء هیچ گونـه بالانسی نیست
و آهنگساز به منظور صدای خواننده آهنگ مـی سازد یـا بر اساس قابلیت هایی کـه یک ملودی دارد و. . .
●این نقطه چین ها یعنی چه ؟
یعنی کـه بعد از همـه اینـها تنظیم مـهم است. صدای خواننده و ملودی قدرت بیشتری دارند وحرف اول را مـی زنند اما
نـهایتاً این تنظیم هست که تکمـیل کننده است.
●خواننده کجای قضیـه است؟
حضور خواننده قطعا مـهم ترین عامل قضیـه است. چون اگر خواننده را ازیک آلبوم منـها کنیم مـی شود موسیقی بدون
کلام ! بعد وقتی پای خواننده باز باشد قضیـه شکل دیگری بـه خود مـی گیرد.
●در آلبوم های بعدی شما نیز چنین اتفاقی مـی افتد؟
آلبوم های بعدی من قطعا هماهنگی های لازم را خواهند داشت. حتی با آلبوم های دیگرمتفاوت خواهند بود. قرار
است کارهای بعدی با شکل و شمایل جدیدتری ارائه شود.اجراهای تازه با نگاهی تازه بـه مخاطب عام.
●ردپای دوستان قبل هم درکارهای جدید دیده مـی شود؟
بله. حضوردوستان درکارجدید مغتنم است. همچنین حضوربهروزصفاریـان کـه یک حضورخاص است. چون جزء معدود
موزیسین های حرفه ای پاپ و تنظیم کننده هاست.من احترام خاصی برایش قائلم. ضمن اینکه شاهد یک آلبوم با
سبک وسیـاق جدید تر ازمن خواهید بود.
●مـی شود بگویید چرا اینقدر از مصاحبه فرار مـی کنید؟
برای اینکه فکر مـی کنم هر وقت حرفی به منظور گفتن داشته باشم حتما حرف ب. که تا به الان حرفی به منظور گفتن نداشته ام.
هروقت احساس کنم حرفی به منظور گفتن دارم درخدمت شما و دوستان هستم.
●فکر مـی کردم الان هم کلی حرف به منظور گفتن داشته باشید؟!
حرف کـه همـیشـه هست و ما هم همـیشـه حرف به منظور گفتن داریم. منتهی گاهی شرایط اجازه نمـی دهد بیش از حد
صحبت کنیم . فقط مـی توانم بگویم به منظور آنـها کـه دوستم دارند و ندارند آرزوی موفقیت مـی کنم.
آثار زنده یـاد ناصر عبداللهی؛
آبوم ماندگار
آلبوم دوستت دارم
آلبوم هوای حوا
آلبوم عشق است
آلبوم بوی شرجی
آثار دیگر ناصر عبداللهی؛
تو رو مـی خوام
بهار بهار!
نارد زیـادم
بیتم تویت
سوگ سهراب (نوشتن لیریک)
شب یلدا ( از آلبوم قلب طلائی از شـهرام زندی ) آهنگ، تنظیم
دلدار ( از آلبوم قلب طلائی از شـهرام زندی ) {آهنگ، تنظیم
دیریـا موجن (نوشتن لیریک)
: طلسم بامرغ سياه[طلسم بامرغ سياه]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 05 Sep 2018 03:31:00 +0000