• fatemeh : من چادرمو درون اوردم م و بابامم با هام سرد شدن ولی مـیگفت واسه ی ما فرقی نداره و بازم دوست داریم ولی من این سردی رو احساس مـیکنم نمـی دونم چی کار کنم که تا دلشون رو بدست بیـارم کمکم کنید لطفا...
• نگین : سلام من نگینم م همـیشـه باهام بد رفتاری مـی کنـه وقتی یـه چیزی ازش مـی خوام کلی منت مـیزاره سرم لطفا بگین چی کار کنم
• دوستدار خانواده : من مو خیلییییییییییییییی دوست دارم همـینطورم بابامو مو برادرمو
• پریـا مرادخانی : باسلام.وقتی ۱۴ ساله بودم مادرم از پدرم جدا شد و نامادری دارم.تا حدودی تونست مادری کنـه.ولی کم سن و سال بود و ناشی.و الان کـه دوساله ازدواج کردم فهمـیدم نامادریم با یـه مرد دیگه درون ارتباطه.ولی دونستن این موضوع فقط باعث مـیشـه کـه خودم رفتار درست و حسابی با نامادریم نداشته باشم.من و هام همـیشـه احترامشو حفظ کردیم.ولی الان با اینکه هام و خودم مـیدونیم کـه نامادریم داره خیـانت مـیکنـه ولی بـه احترام زحمت هایی کـه در حقمون کشیده صدامونم درنمـیاریم.تا اینکه هفته ی پیش یـه موضوع کوچیک رو بهونـه کردم و تلفنی باهاش بحث کردم.اونم انگاری از خداخواسته بهونـه کرد همـینو. متن شعر بابای صفر زد بازی و گفت دیگه مادرت نیستم.نمـیدونم چی بـه پدرم گفته بود کـه پدرم زنگ زد گفت تو دیگه من نیستی.الان ده روزه کـه قهریم و افسرده شدم.بگین من چیکار کنم.
• شادی : سلام مادر من من رو خیلی دوست داره و خیلی برام زحمت کشیده و فداکاری کرده و به تنـهایی خودش من رو از بچگی بزرگ کرده و به خاطر من خیلی سختی دیده اما مادر خیلی زود عصبانی مـیشـه خیلی زود و بعدش کـه عصبانی مـیشـه دعوا راه مـیفته توی خونمون خواهش مـیکنم بگید چیکار کنم
• عاشق م : م خیلی مـهربون ودلسوزومظلومـه..دلم براش مـیسوزه طفلی توی خونمون از همـه حرف ومتلک مـیشنوه من بابام م و...
چون روزی دوبارمـیره خونـه مادربزرگم و همـه فکروذکرش اونجاست خیلی دوسش دارم ولی همـین رفت امد زیـادش باعث تیرگی روابطمون شده من ازهرچی پدرومادربزرگه متنفرم همـیشـه باعث شدن مادرم ازمادورباشـه من الان20سالمـه وازسن 7سالگی این شرایط روداریم برا م دعاکنید سلامت باشـه و غصه نخوره خیلی دوسش دارم ولی گاهی خیلی دلشو مـیشکنم فقط نگام مـیکنـه واشک مـیریزه خیلی تنـهاست
• سینا : سلام. متن شعر بابای صفر زد بازی ولی من بیشعور امروز با م جروبحث کردم سوای از اینکه دنبال مقصر باشم...خدا بهم کمک کنـه
• سارا مـهاجر : سلام من شونزده سالمـه و م خيلي دوسم داره منم دوسش دارم لطفا پدر مادراتونو دوست داشته باشين و بدونين خدايي هم اون بالاست
• سودا : من و م خيلي با هم فرق داريم.اون ي ادم مذهبيه و منم 180 درجه برعکسش.هيچ وقت با هم کنار نميايم.اون هميشـه داره بم غر ميزنـه.نميزاره راحت باشم و خيلي چيزاي ديگه.من بـه خاطر اونا تنـها شدم و هيشکيو ندارم.من بـه خاطر اونا هيچ وقت خوش نبودم.ولي ميگن اگه پدر و مادر ازت راضي نباشن خدام ازت تو بدش مياد.واااقعا نميدونم بايد چيکار کنم
جواب سوني کارت بيست : متن شعر بابای صفر زد بازی سال 1495 هيچکدام از ما ديگر زنده نيستيم و سالهاست کـه در گور خوابيده ايم و تقاص يا پاداش رفتار خود را ميگيريم ، متن شعر بابای صفر زد بازی اين چند روز عمر با همـه خوبي و بدي هايش ميگذرد ، مادرتان اگر شما را بـه سوي خدا و مذهب فرا ميخواند دلش از اين ميسوزد کـه فرزندي کـه ارزش جانش بهشت هست عمرش را تلف خريد دوزخ د ، وقتي کـه خيلي هم دور نيست بـه خاک سپرده ميشويم و ما مي مانيم پاسخ رفتارهائي کـه خدا آنـها را دوست نداشته و عذابي کـه نـه تمام ميشود و نـه کم ميشود ، اين دنيا حقه باز تر از آن هست که ما تصور ميکنيم ، چه ثروتمندان و فقرا ، چه دانشمندان و بي سوادان و چه زيبا رويان طنازي کـه جز مشتي خاک پوسيده از آن همـه بر و بيا از وجودشان باقي نمانده هست ، همـه اينـها نزديکتر از آني هستند کـه تصور ميکنيم ، خدائي باشيم براي خودمان بهتر است
• منظری توکلی : آن بهشتی را کـه گویند اهل خلوت زیر پای مادر است
• زکیـه : نميتونم والدينمو درک کنم چه کنم؟
جواب سوني کارت بيست : اگر درون دوران نوجواني و جواني هستيد طبيعي هست ولي وقتي کـه مادر شدين شديدا درک ميکنيد ، آنـها هم از دست روزگار فرسوده شده اند و اگر کمي محبت و احترام عميق از سوي شما ببينند دلشان نرم تر و روانشان آسوده تر ميشود ، اينگونـه همـه خانواده شادتر ميشوند
• ف ز : سلام رابطه ي منو م خيلييي خوب بود عين بوديم با هم و همـه حسوديشون ميشد و الان 21 سالمـه و نامزدکردم مادره من خيلي زن خوبي بود آدمي بود کـه همـه رو نصيحت ميکرد 3ماه پيش فهميدم م با يه مرده دوست شده و منم نميتونستم تحمل کنم زندگيم شده بود جهنم حتي تو خوابم آرامش نداشتم خيلي عصبي شده بودم نميتونستم قبول کنم منم يه جوري سر بسته با بابام گفتم گفتم هواست بـه باشـه بابام درست متوجه نشد ولي خيلي حساس شده بود همش بـه م گير ميداد گوشيو چک ميکرد منم يه مدت ديگه بخاطره يه مسئله ديگه قهر ميکنم و از اونجا ميرم حدودا يک ماه از آون غريه گذشت خبري نداشتم بابام بهم ز زد داشت گريه ميکرد گفت مچه مو گرفته منم خيلي عصباني شدم رفتم پيشـه م دعوا شد منم گرفتم زدمش يعني هولش دادمو موهامو کشيدم نميدونم چيکار کنم
جواب سوني کارت بيست : شما حق چنين کاري را نداشتيد هر چند واکنش طبيعي انسان درون چنين شرايطي پرخاش ، گريه و عصبانيت هست ولي اگر قرار بود مادرتان تنبيه و توبيخ شود بايد پدرتان اينکار را ميکرد نـه شما و سعي کنيد با توبه ايشان بـه مرور جبران کنيد ، آورده اند کـه ظاهرا روزي پيامبر اسلام دستور قتل يکي از دشمنان خدا را صادر د و فرمودند من بهشت را براييکه اينکار را انجام دهد ضمانت ميکنم ، بعد از چندي فرزند آن مرد کـه از مسلمانان بود پدر خود را بواسطه دستور پيامبر بـه قتل رساند و به پيامبر اعلام فرمود ، پيامبر کـه از اين عمل فرزند چندان خوشحال نبودند فرمودند تو نبايد اينکار را ميکردي بلکه وظيفه ديگران بود و او پدر تو بود ، بهشت براي تو ولي بخاطر قتل پدرت عمر کوتاهي خواهي داشت ، يعني پدري کـه دشمن خداست و آنقدر آسيب بـه اسلام زده کـه پيامبر کـه به مـهرباني حتي درون برابر دشمنان معروف بود براي قتلش چنين حکمي صادر فرموده و چنين پاداشي درون نظر گرفته حريم و حرمتي دارد کـه اگر توسط فرزند شکسته شود باعث کوتاهي عمرش ميگردد ، همـه ما بايد بخاطر کوتاهي هايمان درون حق والدين بـه درگاه خدا استغفار بطلبيم
• ناشناس : سلام خواهش مم لطفا جواب منو بدين.مادر من از بچگي زجر کشيده پنج که تا دايي دارم کـه مادر بزرگم همشو سپرده بود بـه مادرم چون از همـه بزرگتره. من هم کـه از مادرم کوچکتر بود هميشـه بيرون بود.حالا مادر من بايد پنج که تا داييم کـه نوزاد بودن رو غذا ميداد.غذاي خونـه رو هم درست ميکرد.اون موقع مادرمو اجبار مي درس نخونـه ولي ديپلمشو بـه زور گرفته بعضي موقع ها خسته بود وقت نميشد غذا درست کنـه مادربزرگم و پدربزرگم کـه ميومدن ميديدن غذا نيست که تا حد مرگ کتکش ميزدن... خلاصه حالا پدرم هم خيلي مارو زجر داده(به دلايلي کـه نميشـه گفت)وقتي بچه بودم مادرم خواست پدرمو طلاق بده ولي بـه خاطر من کـه شب و روز گريه ميکردم نداد.وضعيت ماليمون هم خيلي خرابه ماشين لباسشوييمون هم خرابه?ابگرمکن هم نداريم.هميشـه منو پدرمو بـه زور ميفرسته پيش خونـه مادربزرگم حموم.ولي خودش تو خونـه خودمون با اب سرد دوش ميگيره.لباسامون رو با دست ميشوره.از همون بچگي زجر ميکشـه.الانم خدا رحم کنـه هزار جور بيماري داره دور از جون:ديابت-ديسک کمر-رگ عصب دستش کـه گرفته و خيلي چيزاي ديگه.الان کـه الان چهارده سالمـه خدا شاهده بعضي موقع ها خود بـه خود اشکم ميريزه.گذشته خوب و زندگي خوبي نداشتم.مادرم هم کـه از پدرم بيزاره تنـها دلخوشيش منم.بعضي موقع ها ميبينم مادرم داره گريه ميکنـه نميتونم تحمل کنم ميرم تو اتاقم و اشک من هم درون مياد.کلاً مادرم گذشته سختي داشته.زندگي منو مادرم پر از درده.خواهش ميکنم لطفا بگين چجوري خوشحالش کنم خودم جهنم فقط خواهش ميکنم بگين چطور مادرمو خوشحال کنم لطفا بگين خواهش ميکنم
جواب سوني کارت بيست : پدر و مادرها با يک چيز خيلي خوشحال ميشوند کـه ببينند فرزندشان انسان بار آمده هست ، درون زندگي موفق هست و خدا و پيغمبر از او راضي هست ، شما خودتان را بسازيد و فرهيخته و موفق بار بيائيد و طبق دستور خدا زندگي کنيد خدا هم محبت و شادي را نصيب مادرتان ميکند ، درون امورات خانـه کمکش کنيد و دستي باشيد زير پر و بالش و هيچگاه باعث سرافکندگي او نشويد ، اگر ميتوانيد درآمد حلاليب کنيد يا ازي يا خيري کمک بگيريد کـه يک آبگرمکن و سپس يک ماشين لباسشوئي برايش تهيه کنيد شايد نوک سوزني از زحمات مادر را توانسته باشيد جبران کنيد
• ..... : سلام، من و م همـیشـه دعوا مـیکنیم، م اگه یـه نفر مخصوصا من یـا مادرم نظرش رو تایید نکنیم عصبی مـیشـه و تا ساعت ها غر مـیزنـه. جالب اینجاست وقتی با من دعوا مـیکنـه، بـه مادرمم رحم نمـیکنـه و تا ساعت ها رو اون حرف مـیزنـه و همش بهش مـیگه تو از من متنفری و فقط ت کـه این همـه تحقیرت مـیکنـه (!) رو دوست داری. یـا مـیگه اگه من نباشم بـه جون هم مـیفتید.من مـیتونم ساکت بمونم و باهاش حرف ن ولی اون دلش مـیخواد کـه باهاش دعوا کنم،یـه روز وسط یـه بحثی از خونـه زدم بیرون برگشتم دیدم تمام چیزایی رو کـه تو خونـه متعلق بـه منن و بهشون علاقه دارم رو از بین، بقیـه رو کـه با ارزشتر بودن هم پیش خودش قایم کرده،حالا یکی دو ماه از این قضیـه مـیگذره ولی انگار هنوز براش تازگی داره چون وسایلمو که تا الان بعد نداده و حتی اگه مادرم چیزی بهش بگه بـه اونم مـیپره،منم بـه خاطر جلوگیری از دعوا و تشنج ساکت موندم ولی اون انگار نسبت بـه این کاراش شجاع تر شده،چندین بار سعی کردم باهاش خوب رفتار کنم ولی با کوچیکترین اتفاق هم یـه دعوای بزرگ درست مـیکنـه و اگه حرفی به منظور گفتن نداشته باشـه مواضیع چند ماه قبل رو وسط مـیکشـه بهم مـیگه یـادته اون روز چی بهم گفتی یـا چی کار کردی،
حالا مم از این وضع ناراحته و برای منم دیگه قابل تحمل نیست، واقعا نمـیدونم حتما چی کار کنم.
• زینب4 : سلام من 13 سالمـه
هم ما خوبیم هم باباها
ولی همـه یـه اشکالی دارن .پس وقتی یـه دعوایی مـیشـه هم بابا هم ما گناه داریم(البته از نطرمن)
افسوس کـه منم از رفتار با مادر گلم کوتاهی مـیکنم.
• انسیـه : من و بابام رو خیلی دوس دارم خیلی عاشقتونم من بدون اونا مـیمـیرم خیلی دوستون دارم فداتون شم الهی
• الهام : سلام من بهترین مادر دنیـاست یعنی برابر با فرشته اما من خیلی اذیتش مـیکنم نمـی دونم چیکار کنک لطفا کمکم کنید
• پرستو : تا عمر باقى هست عاشقانـه ميپرستمتان وبرايتان روزهاى پر از شادى و سلامتى را از خداوند طلب ميکنم پدر و مادر عزيزتر از جانم و دستان پر مـهرتان را ميبوسم
• مـهتاب : من م و دوست دارم ولی بین بچه هاش فرق مـیزاره امروز خیلی ناراحتم کرده
• ؟؟؟؟؟ : هه فقط که تا ده سالگي اونم تقريبا اين کارايي ک گفتين رو انجام از بعدش کاملا مثل دشمنشون باهام رفتار جمع کنين بابا اينا همش تو فيلماس وگرنـه واقعيت ....
جواب سوني کارت بيست : شما وقتي بـه سن آنـها رسيديد ميفهميد کـه چقدر زندگي سخت و اعصاب خرد کن هست ، مخصوصا فرزندان وقتي بـه سن بلوغ نزديک ميشوند بدرفتار ميشوند و گاهي پدر مادر درگير توان عصبي تحمل رفتارهاي آنان را ندارند و منجر بـه واکنش هاي منفي و عصبي ميشود ، مطمئنا شما حق آنان را بجا نياورده ايد و انتظاراتي کـه داشتند را جامعه عمل نپوشانده ايد و اين باعث دلگيري و تنش آنان شده هست که اين همـه زحمت براي فرزندمان کشيديم ولي اکنون اينگونـه شده هست ، درک کنيد که تا درکتان کنند ، شايد روحشان خسته شده است
• مـهدی : اولا مادرا بي عرضه ان حتي عرضه ندارن يه تصميم بگيرن هي ميگن چيکار چيکار کنيم ازشون متنفرم نـه تنـها انرژي منفي ميدن مانع پيشرفت بقيه هم ميشن من اگه ميتونستم صددرصد مستقل ميشدم نميخوام با اين ادماي بي عرضه زندگي کنم
جواب سوني کارت بيست : اگر پدر و مادرتان آن موقع فقط صد تومان خرج کاندوم ميد فرد بي ادب ، نالايق و ناسپاسي مانند شما پا بـه جهان نميگذاشت
• سید : سلام بـه همـه دوستان گل، من بعداز خدا مادرمو دارم برادر زیـاد دارم ولی 6 ماه بیمارستان بود ینفر نیومد بهم بگه برو یـه روز من پیششم 6 ماه یکسره کنارش بودم الانم دیدن حتما کاراشو ن همـه رفتن من موندم مادرم کـه همش تو راه بیمارستانم خیلی بهم پرخاشگری مـیکنـه ولی حق یدم بهش مدت زیـادی بیمارستان بود خداروشکر خیلی بهتره والله مـیترسم ازدواج کنم باهم کنار نیـان، لطفا برامون دعا کنین واقعا الان فهمـیدم غیراز خدا و مادرم خیلی بیکسم خیلی، مـیگن دعایـه مادر مـیگیره ولی 26 سال سن دارم هیچ لذتی تو زندگیم نبردم البته خدمت بـه مادر بزرگترین لذته فقط مـیخوام از خدا واقعا بـه جدم قسم فقط سلامت باشـه مادرم همـین . خدا هیچکسو بینکنـه / دستتوت تو دست خدا / seyed6211@
یـاعلی مدد / التماس دعا
• نگار : سلام من پدر و مادرن را خیلی دوست دارم واز خدا مـیخواهم تنی سالم و سلامت بـه آن ها بدهد من همـیشـه دعا مـیکنم سایـه ی پدر ومادر بالای سر هر بچه ای باشد من و بابام را خیلی دوست دارم وآنـها مرا خیلی دوست دارند و همـینطور برادرم ولی بعضی موقعه ها با آن ها تند صحبت مـیکنم و فکر مـیکنم آنـها از دست من ناراحتند نمـیدونم چکار کنم که تا همـه حرف هایم را فراموش کنند لطفا کمکم کنید
• رضااکبری : سلام........من17سالمـه..
وقتی عصبانی مـیشم هیچی دست خودم نیست ...نمـیدونم اون موقع چیکارمـیکنم....
بامادرم بدرفتاری مـیکنم
اصلا دوست ندارم بدونـه کـه دوستش دارم ولی ازته دل دوستش دارم
هروقت اذیتش مـیکنم قلبم درد مـیگیره...
دوستان دعاکنید مادرم صدای قلبمو بشنوه....یـاحسین
درضمن نسبت بـه پدرمم همـین حس رودارم.
• sahar : من 18 سال سن دارم مادرم خیلی دوس دارم چون عین عین دوست همـهم بود تاحالا نـه بهش بی احترامـی کردم نـه قلبشو شکستم ولی .... بخاطر دلیل شخصی از پدرم جدا شده .. پدرم نمـیزاره ببینمش همش بهم مـیگه فکرکن مرده ..ولی من نمـیتونم این کارو کنم چون خیلی مادرمو دوس دارم ... یـه راه حل بهم بدین که تا بتونم مو ببینم خواهش مـیکنم کمکم کنید
• مـهسا : بچه م ازم ناراحت و دلخور راستش درون حقش نامردی کردم 15 سالمـه تو یـه شرایطی بـه کمکم نیـاز داشت پشتشو خالی کردم حالا چی کار کنم الان دیگه براش مـهم نیستم من خیلی دوستش دارم
• محسن : بهترین حرکت بوسیدن خاک زیر پای مادر است
• آیدا : هر چقدر هم و بابام منو دعوا کنن باز من اونارو دوسشون دارم نمـیدونم چرا حتی وقتی خیلی از دستشون عصبانی هستم آرزوی خیلی بدی براشون دارم بعد ۱ ثانیـه همون آرزو رو به منظور خودم مـی کنم کـه اینطور آرزویی براشون مـیکنم.من عاشقانـه دوسشون دارم.
• ناراحت : من خيلى م رو دوست دارم ولى امروز سرش داد زدم اونم گفت اگه مادر از دست بچه اش راضى نباشـه ،بچه بـه جايى نمى رسه ،لطفا برام دعا كنيد م از دستم راضى باشـه.
• عسل : سلام من 11ساله هستم امروز دل مادرم رو خيلي شکوندم اون از من خيلي ناراحته احساس گناه ميکنم چون من مادرم رو از نظر اون فروختم و ميگه تو رو شناختم اين خيلي آزارم ميده من خودم خيلي تنـهام الان بـه شدت احساس تنـهايي ميکنم و آرزوي مرگ خودم رو دارم براي من دعا کنيد. اميد وارم هر کي گره اي داره حل بشـه
• : م خیلی دوسم داره هوامم داره
اما سر کوچیک ترین چیز ها انقدر غر مـیزنـه کـه مـیخوام خودمو بکوبم بـه دیوار
اگه جوابم بدم بدتر غر مـیزنـه و بهم مـیگه زبون دراز
• محمد : سلام . من خیلی مادرمو عصبانی مـیکردم تو این چند روزه فهمـیدم سرطان داره تورو خدا براش دعا کنید بـه خدا قول مـیدم دیگه اذیتش نکنم
• الی : من 12 سالمـه بچه ها همـه ي باباها خوبن مطمئن باشين اگه سختگيري يا بـه نظر خودتون اذيتتون ميکنن همـه و همـه بخاطر خودتونـه
• Marjan : و بابای عزیزم خیلی دوستون دارم...
امـیدوارم همـیشـه سالم و خوش باشید!!!
عاشقتونم
• یـه بدبخت : سلام دوستان.يه خواهش دارم ازتون من دل مادرمو شکستم نمي دونم چجوري بدست بيارم اينقد حالم از خودم بهم ميخوره کـه همش ارزوي مرگ ميکنم يا برام دعا کنين که تا بميرم يا خدا کاري کنـه که تا ادم شم ديگه تحمل رفتاراي خودم رو ندارم درضمن18سالمـه و تقريبا سيگاري هستم و دليلشم نامردي عشقم درون حقمـه.شکست عشقي خوردمو همش دارم سر بقيه خالي ميکنم موندم چکنم
• درسا : سلام من ۱۲ سالمـه من عاشق م هستم اما بعضی اوقات از دستش واقعا ناراحت و عصبانی مـیشم تو رو خدا بـه من بگید چی کار کنم
• امـین : عالی بود.... بخدا یـه ساعته گریـه مـیکنم
• مر یم : چیزی ندارم بگم جزاین کـه شرمنده ام
• دلارام : من م رو از ته دل دوست دارم و اون هم همـینطور ولی نمـیتونم ثابت کنم به منظور همـین م فکر مـیکنـه اصلا دوستش ندارم مـیشـه کمکم کنید
• زینب بی مادر : من يازده ساله مادرمو از دست دادم حالا کـه ازدواج کردم دلمو بـه مادرشوهرم خوش کردم ولي حيف کـه از بس مادر نداشتم بلد نيستم نظرشو جلب کنم بـه همين خاطر جاريام ازم سبقت گرفتم، اونا رو بيشتر از من دوست داره 25 سالمـه ولي تو 14 سالگي موندم کاش مادرم بودو زندگي و بهم ياد ميداد:-( بعد مادرم ايقد تو زندگي سختي کشيدم کـه دلنازک شدمو حسود...
شماها نميدونين من بايد چيکار کنم....
مادرم اي بي فداي تو سود اين فرزند....آنقدر بي تو درون اين شـهر غريبم کـه نگو....
جواب سوني کارت بيست : خيلي ها نـه پدر دارند و نـه مادر ولي خدا را دارند و به جاهائي رسيده اند کـه عالمي انگشت بـه دهان هستند ، شما رابطه تان را با خدا درست کنيد خدا رابطه شما را با مردم درست ميکند
• مـهدی : عالی بود لطفا درون باره بابا بد اخلاق بگویید
• ارمـین : مادر هر طو کـه باشد باز مادر هست و حتما قدردانی کرد هر چند قدر تو را ندانند
• اذی : من بابام عصبیـه حرف حرف خودشـه مـیگه هر چی من گفتم از ی کاه کوه مـیسازه،مم اصلا منو دوس نداره روز عقدمون منو نفرین کرد ،دستاشو برد بالا و هر چی از دهنش اومد بیرون گفت ،ی سال بعدش خواستیم عروسی بگیریم داداش داماد مرد درست چیزی ک م خواست
• Elnaz rasooli : Man kheili mamanamo dost daram kheili ziyad ama on kheili baham bade man ye dadashe kochek tar az khodam daram ke be on kheili ahamiyat mide har chi ke azash mikhad sari anjam mide ama vaghti man khastei daram kochek train ahamiyat ro be man mide hata bazi vaghta Kari mikone ke ehsas mikonan farzand khonde ln khanevadam az onvaram aslan ba babam rahat Nissan man faghat 13 salame Che gonahi kardam
جواب سوني کارت بيست : بسياري از والدين ناخواسته تبعيض هائي را بين فرزندان ميگذارند ولي اگر از آنـها بپرسي ميگويند همـه آنـها فرزندان من هستند و فرقي بين آنـها نيست و همـه را يک اندازه دوست داريم درون صورتيکه درون عالم واقعيت و عمل اينگونـه نيست ، درون واقع همـه ما همينطوري هستيم ، آيا ما با همـه دوستانمان يکجور هستيم ؟؟ جواب منفي هست ، ما با برخي دوستانمان بـه دلائل شخصي راحتتر هستيم و از آنـها بيشتر لذت ميببريم و با برخي ديگر عادي هستيم ، درون بين فرزندان معمولا شايع هست که برخي خانواده ها بـه فرزند ارشد ، برخي بـه فرزند آخر و برخي بـه فرزند باهوش تر يا زيباتر يا حرف شنو تر اهميت بهتري ميدهند بدون اينکه متوجه تبعيض خود شوند ، گاهي برخي والدين اگر بـه آنـها بگوئيم کـه ما از اين موضوع ناراحت هستيم تغيير روش ميدهند و برخي ديگر آنقدر فکرشان مشغول موارد متعددي هست که درون خاطرشان نمي ماند کـه روش خود را اصلاح کنند ، شايد گذشت زمان هاي طولاني وضعيت ها را متعادل تر کند و با پرخاشگري و قهر و دعوا وضعيت معمولا بدتر ميشود ولي ممکن هست با صحبت منطقي بشود وضعيت را که تا حدودي بهبود داد ولي نبايد انتظار تغيير يکباره داشت
• پرنیـا : سلام قدر اتونو بدونید من مو از دست دادم والان خیلی بهش احتیـاج دارم
• ندا : با سلام بـه شما دوست هاي عزيز من خودم يه مادرم هر کاري براي تنـها فزندم کـه يک 8 ساله هست ميکنم هر چي مي خواد براش فراهم مي کنم و فقط ازش ميخواهم درسش را خوب بخواند ولي هميشـه با هم دعوا داريم هر چي درون مورد حساسيت هام باهاش حرف مي برعکسش رو انجام من بـه طور حتم مي گم کـه بچه ها بـه حساسيتهاي پدر و مادرشان احترام نمي گدارند کـه محبتي از پدر ومادرشان نمي بينند
جواب سوني کارت بيست : ظاهرا ذات انسان لجباز و خودمختار هست و شايد يکي از دلائلي کـه انسان راه مستقيم خدا را نميپذيرد ولي راه کج نفسش را دنبال ميکند همين باشد ، آيا خدا هر چه براي ما دليل و برهان آورده کـه راه خطا نرويم آيا پذيرفته ايم ، کودک ما نيز آينـه اي از خود ماست ، که تا خدا فشاري بر ما وارد نکند غالبا از او غافل هستيم و طلبکار ولي با کمترين کاستي صداي کمک خواستنمان بلند ميشود ، کودکي کـه همواره همـه چيزش فراهم هست هيچ دليلي براي اطاعت و تشکر نميبيند و البته کاستي و فشار بيش از اندازه نيز نتيجه نامطلوب ديگري بر جا ميگذارد ، برخي کارشناسان معتقدند حتي غذا کـه بديهي ترين وظيفه هر پدر و مادري هست هم نبايد بي دليل و مزد باشد يعني بايد بـه فرزندمان بگوئيم اول اتاقت را مرتب کن يا مثلا شلوارت را آويزان کن يا هر کار آسان ديگري کـه از عهده اش بر مي آيد بعد غذا بخور ، حالا اگر گفتيد ما چکار ميکنيم ؟؟ ما قطار ميشويم ، هواپيما ميشويم و حتي حيوان چهارپا ميشويم و انواع صداها و دلقک بازي ها را درون مي آوريم که تا او چهارتا قاشق غذا بخورد ، کودک هم هوشمند هست و سريع نقطه ضعف ما را ميفهمد و نـه تنـها اطاعت نميکند بلکه والدين را مجبور بـه اطلاعت ميکند
برخي ديگر از والدين از آنطرف پشت بام مي افتند و آنقدر کودک و حتي جوان را مورد فشار قرار ميدهند کـه وي را از خود زده ميکنند ، درون حاليکه والدين هوشمند حد وسط اين راه را با تجربه بـه دست مي آورند کـه کودک مودب ، اطاعت پذير و شاداب بار مي آيد چون فهميده هر رفتار بدي سزاي بدي دارد و هر کار خوبي پاداش و تشويق خودش را دارد
• تنـهاترین تنـهاها : سلام من ي 15 ساله هستم ديوانـه وار مو دوست دارم ولي جديدا خسته شدم خسته از اين کـه تا هر اتفاقي مي افته من و صدا مي زنـه خسته از اين کـه ديواري کوتاه تر از من براي خالي عصابانيتش پيدا نمي کنـه خسته از غر زدن هاي بي دليلش بعضي مواقع بـه فکر خود کشي مي افتم احساس ميکنم مرگ از اين زندگي بهتره
جواب سوني کارت بيست : شما هرگز خستگي هاي يک مادر از فرزندش را حس نخواهيد کرد که تا وقتيکه مادر شويد ، فرزندان همانقدر کـه شيرين هستند و باعث شادي والدين ، همانقدر هم آنـها را ناخواسته خسته ميکنند و باعث ميشوند والدين کمي از خستگي خود را بصورت غر زدن و حتي گير و دعوا خالي کنند ، فرزند هوشمند امروز اگر درک کند کـه زندگي براي والدينش بـه شيريني نميگذرد و جسم و روحش خسته هست کمي از تنش ها کمتر ميکند که تا هم خودش آسودتر باشد و هم پدر و مادرش و اين بـه ثواب و صواب نزديکتر است
• مونا : سلام من همتونو درک مـیکنم مـیدونم چه حسی دارین منم امروز مـیخواستیم جایی برویم اما به منظور اینکه من فقط ی کتابم خوندم با دادو قر زدن مـیگه حتما همـه کتاباتو بخونی من دیگه خسته شدم این چه زندگیی کـه ما بچه ها داریم
• سپهر : سلام ممنون از مطلب تاثير گذارتون من 15 سالمـه مادرمم خيلي دوست دارم من مطلب مربوط بـه 12 سالگي رو خوندم يک فيلم بود کـه از دوازده سالگي دوست داشتم ببينمش ولي مادرم نميزاشت که تا همين الانم نميزاره ببينم بنظرتون اين انصافه سه سال صبر کردم
جواب سوني کارت بيست : دقت کرديد اکثرانيکه با مادرشون مشکل دارند و در اين صفحه پيام گذاشته اند درون محدوده سني 12 که تا 18 سال و بالاخص 15 سال هستند ؟ متاسفانـه تغييرات هورموني دوران بلوغ شرايط سختي را براي خانواده ها و نوجوانان بي تجربه ايجاد ميکند و سطح تنش را بين آنـها بالا ميبرد ، شما هر چه بزرگتر و عاقلتر ميشويد از اينکه روزي روزگاري نتوانستيد يا نگذاشتند فلان کار اشتباه را مرتکب شويد و گناه کمتري بر گردن داريد يا اخلاقيات را حتي از روي شرم يا اجبار رعايت کرده ايد خوشحال ميشويد ، روزي کـه به اشتباهات امروز خودتان ميخنديد و آنـها را کودکانـه و غير عاقلانـه ميبينيد خيلي هم دور نيست ، با مادر و پدر و دلسوزان خود مـهربانتر باشيد
• یلدا : سلام من مو دوست ندارم يعني عاشقشم . اون خيلي درون حق من خوبي کرده و من هيچ وقت نفهميدم. قبلا فکر ميکردم اون داداشمو از من بيشتر دوست داشته ولي الان مي فهمم نـه اصلا هم اين طور نبوده و م بين من و داداشيم فرقي نذاشته گلم اگه اين پستو مي بيني بايد او ازت معذرت بخوام هر وقت من کار بدي مي کردم دعوام مي کردي ولي بعد مي زاشتي پاي بچگيم ان شاء الله کـه هميشـه بچه بمونم
• محمود : مادر من خیلی بد هست من اکرا دوست دارم ولی او من را دوست ندارد از اون وقتی کـه داداش کوچیکم اومد بـه دنیـا دیگه من دوست ندارند تورو جون هرچی کـه دوست دارید دعام کنید
• پارمـیس قدیمـی : بسیـار عالی 👏👏👏
• فاطمـه : من مادرم خیلی بده خیلی وضع اخلاقیش خرابه و روانی هست هم با من درفتاری مـیکنـه هم پدرم هم تمام فامـیل الان هیچرا نداریم و با هیچارتباط نداریم تو فامـیل خیلی بی شدیم تو این عید هیچخونمون نیومده من خیلی حالم بده و اصلا نمـیدونم چجور حتما جلو مادرم رو بگیرم که تا مـیخوایم باهاش حرف بزنیم که تا چن ساعت جیغودادو حرف زشت زدن حرف حرف خودشـه فک کنم اولین ی باشم کـه مـیگم حتما مادرمو طلاق بدیم ولی فقط بخاطر ابرو خودم و برادرم فعلا موندیم و به هیچ وجهه نمـیخواد کـه ببریمش دکتر حرف خونوادشم گوش نمـیکنـه آی خدا حالم بده خودمم دیگه روانی شدم شما نمـیدونید تو این سالها چقد بدبختی و شر برام درس کرده بچه کـه بودم هر روز که تا حد مرگ کتکم مـیزد درحدی کـه بیـهوش مـیشدم و زخمـی شدید توروخدا برام دعا کنید.
• نورا : سلام. من با پدر ومادرم مشکلی ندارم و فقط درون مورد اینکه بهم اجازه بدن با دوستام باشم کمـی با مادرم بحث مـیکنم . ولی نمـیدونم چه جوری باهاش حرف ب کـه بهم اجازه بده؟؟؟
• am : سلام مطلب فوق العاده ی بود
• مـهناز : من مادرمو دوست دارم ولي اي کاش يکم صبر داشت اي کاش يکم احتراممو نگه ميداشت.....برا هر چيز کوچيکي انقده غر ميزنـه کـه کار بـه جاي باريک ميکشـه اخرش هم هرچي نفرين بلده نثارم ميکنـه...من سعي ميکنم هيچي نگم ولي بخدا نميشـه
همش ميترسم نفرين هاش بگيره بدبخت بشم ....ديگه از زندگي نااميد شدم تروخدا برام دعا کنيد
• فاطمـه : سلام من 14 سالمـه نمـی تونم هیچ کدوم از شما هارو درک کنم چون من بهتربن مادره دنیـارو دارم درسته بـه من گیر مـیده ولی خداییش خوبه نمـی ذاره با دوستام برم بیرون یـا ...ولی هیچ موقع فرق نمـی ذاره البته من تازه دار شدم 6 ماهشـه ولی همـیشـه مـیگه همـه سختیـارو تو زندگی تو کشیدی اتفاقا منو خیلیم دوست داره وقتی پیشم نیست همش بهش زنگ مـی یـه موقع ساعت 3 نصف شب مـیشـه من بهش زنگ مـی بـه جای اینکه دعوام کنـه قربون صدقمم مـیره شماهاام با خ یـه کادو یـا دسته گل رابطتونو با مادرتون خوب کنین بهشون محبت کنین ببخشید وقتتونو گرفتم امـیدوارم مشکل همتون حل بشـه
• بماند : اتفاقا ما هم درون رابطه با ان جامعه همـین فکر رو مـی کنیم ولی شما کاملا درون اشتباه هستید
"جواب سوني کارت بيست : با شناختي کـه من از پسران جامعه دارم اگر از پانزده سالگي دنبال دوست پسر باشيد احتمال اينکه شما بيست سالگي را ببينيد درون حاليکه هنوز بکارت و شرافت شما را لکه دار نکرده اند بسيار بعيد هست ، متاسفانـه حجم بالائي از پسران جامعه ما فقط و فقط تصورشان از ارتباط با يک نزديکي جنسي هست و بعد از مدتي او را دور مي اندازند و سراغ ط جديدي ميروند ، حالا يکي خودش را داداش جا ميزند ديگري عاشق سينـه چاک و بعدي خواستگار پا بـه رکاب ولي غالبا درون ذهنشان اين هست که حالشون را ند و ولتون کنند ، بـه نصيحت هاي مادر گوش کنيد و شرافتتان را حفظ کنيد بهتر هست تا ..... "
• علی14 : منم 14 سالمـه و مشکل بهناز رو دارم هر روز دعوا ديگه ديوونـه شدم گاهي اوقات فکر ميکنم بميرم خيلي بهتره اسنـه کـه هر روز دعوا بشـه تو خونـه مثلا امروز جوري شد کـه 7 ساعت ps4 بازي کردم اگر بدوني چيکار کرد. جيق و داد هي قر قر. خوب اولين بارم هم بوده دوستاي ديگم حدقل روزي دوازده ساعت بازي ميکنن هيچکيم هيچي بشون نميگه.من چيکار کنمممممممممممممم؟
جواب سوني کارت بيست : دوستانتان شايد عقل پا بـه جائي نداشته باشند کـه روزي دوازده ساعت گيم بازي ميکنند يا والدينشان اينقدر فهم ندارند کـه آنـها را از اين افراط باز دارند شما از آدم حسابي ها تقليد نـه از اين جور رفقاي کم عقل و رفتار مادرتان هم بـه جا و صحيح بوده هست که بعد از هفت ساعت بازي ديگه جيغش درون آمده و شما را از ادامـه اين کار باز داشته است
• مادر واقعا؟؟، : ما چهارتا يم. مادرم ازمون متنفره و به پدرم مگه اگه بميري يک روز هم نگهشون نميدارم. با کتک و فحش و نفرين بزرگ شديم و با رد خواستگارامون باعث شده تو خونـه بمونيم . بزرگم از ده سالگي آشپزي ميکنـه کارهاي خونمون رو ميکنيم. تمام وقت داد و بيداد و فحاشي ميکنـه. همش منت ميزاره ک تو خونـه من هستين و بخاطر پسرهام بهتون صدقه ميدم با داداشام خيلي با احترام رفتار ميکنـه و دوستشون داره.با فاميل خودش انقدر مـهربون رفتار ميکنـه. همـه چيز رو از ما دريغ ميکنـه حتي ميوه و غذا. منو م سر کار ميريم همش تحقيرمون ميکنـه با اينکه همـه پولمونو تو خونـه خرج ميکنيم. ميگه کاش بميرين ازدست همتون راحت شم. تمام روز نماز ميخونـه و ذکر ميگه اما سرنماز هم ما رو نفرين ميکنـه. زندگيمون جهنم واقعيه. خدا کجاست پس؟ اگه يک روز ببينمش حتما ميپرسم
• پریـا : سلام،من مادرمو بـه حد مرگ دوست دارم اما همش بـه بزرگترم اهميت ميده ،بهش کـه ميگم ميگه اون با تو فرق داره، واقعا م بي رحمـه خيلي کتکم ميزنـه ، تازه بيست ساله شده ، چيکار کنم ؟
جواب سوني کارت بيست : خيلي سعي نکنيد کتک خور بار بيائيد شما هم بعد بزنيد ، گاهي لازم هست اگر آدم کتک هم ميخورد چهارتا بعد بزند که تا طرف خيلي هوس زدن نداشته باشد و بداند اگر ده که تا زد چهار که تا هم بعد ميخورد ، بـه قول شاعر نـه ظلم کن بهي ني بـه زير ظلم رو ، کـه مرام حسين و منطق دين است
• مسيحا حيدرى : من دير ويز تنـهايى نرفتم بـه سينما
• غمگین ترین دنیـا : سلام من14سالمـه من از خدا مي خواستم ي داشته باشم و الان هم دارم ولي از اون مو قع و بابام بامن ي رفتار ديگه اي دارن الان با خودم ميگم اي کاش لال مي شدم و ديگه اون حرف و نمي زدم
جواب سوني کارت بيست : بچه کوچک عالم ديگري دارد و نياز بـه محبت خيلي اضافه تري دارد ، اگر باز هم فرزند ديگري بيايد بـه صورت خودکار سيل محبت ها از بچه دوم بـه سوم منتقل ميشود چون اون ضعيف تر هست و نياز بـه توجه بيشتري دارد ، اين موضوع را بـه خانواده بگوئيد ولي خيلي انتظار تحول فوق العاده نداشته باشيد ، بـه هر حال گفتن بهتر از نگفتن هست و اثر آن صفر نيست
• s...................m : عاااااااااااااااااااااااااااااااالی بودمااااااااااااااااااااااااااااااادرم وبابای مـهربونم خخخخخخخخیـاااااااااااااااااااااااای دوست تون دارم
• زهرا : منم مادرم دیوانـه هست اوایل خیلی دوستش داشتم و طاقت دیدن اشک هاش رو نداشتم ولی اینقدر اذیتم کرد کـه دیگه ازش متنفرم همـیشـه خودش مـیگه کـه از من و بابام و متنفره مـیگه بابام رو دست نداره و داره بـه زور باهاش زندگی مـیکنـه حتی مـیگه از مادرش هم متنفره دلم واسه بابام مـیسوزه ولی هر چند زنیکه دیوونـه اکثر اوقات بین من و بابام رو بـه هم مـیزنـه بلایی بـه سرم آورده کـه از همـه مردم مـیترسم حتی وقتی یکی تو خیـابون ازم آدرس مـیپرسه از ترس سکته مـیکنم چون از همـه مـیترسم همـیشـه بچه بودم بـه من مـیگفت فامـیل از تو بدش مـیاد چون تو بچه بدی هستی و این کارش از لحاظ روانی روم تاثیر گذاشته خودش بار ها اعتراف کرده کـه از بچگی مشکلاتی روحی روانی داشته ولی که تا یـه چیزی مـیشـه مـیزنـه زیرش و مـیگه تو باعث تمام مشکلات من و پدرتی همـیشـه تلاش کردم کاری کنم کـه دوستم داشته باشـه و باور کنـه کـه دوستش دارم ولی هر کاری کردم بدتر من رو از خودش بعد زد دیگه طاقت ندارم حتی اجازه گریـه م ندارم چون بهم مـیگه تو ، توی زندگی ات همـه چیز داشتی بعد حق نداری حتی یـه لحظه ناراحت باشی
• سینا تیموری : سلام من سینا از کرمانشاه هستم.از هر کـه این مطلبو گذاشته بشدت ممنونم.امروز وقتی این متن هارو خوندم واقعا فهمـیدم چه ادم پستی هستم.خیلی متحولم کرد.تصمـیم گرفتم واقعا ادم بشم.دمتون گرم بابت متنتون
• خوشبخت : من خدا رو خیلی شکر مـیکنم بـه خاطر بسیـار مـهربونم. اون همـیشـه بـه فکر ما بوده. برا خودش هیچی نمـی خریده، همش مـیگفت اول بچه هام. همـیشـه با ما مـهربونـه. مادر من مادر نیست، بـه خدا اون یـه فرشتس، یـه فرشته. اگر کاری داشته باشیم اولی کـه داوطلبه کمک بـه ماست عزیمـه. اینجا از گلم تشکر مـیکنم. خوبم دوست دارم.
• بهناز14 : سلام....من بهنازم و 14سالمـه مو خیلی دوست دارم و مـیدونم اونم منا دوست داره اما همـیشـه باهم دعوا مـیکنیم همـیشـه توی خونـه دعواست و م غر مـیزنـه و هر چیزی مـیشـه گردن من مـیاندازه دیگ داره خستم مـیکنـه من دیگ حوصله دعوا و بحث رو ندارم اما انگار م خیلی کل کل با منو دوست داره من فردا مسابقه دارم ولی با دعوای امشب توی خونـه روحیـه ندارم و دلم مـیخواد بمـیرم از همـه چیز پشیمون شدم فقط مـیخوام ی مریضیـه بدون درمان بگیرم ک دیگ هیچ کاری نتونم م خدایـا خودت کمکم کن دیگ نمـیتونم تحمل کنم ب کی بگم زندگی لعنتی.......
• نیلای 14 ساله : این مطلب درون من که تا ثیر گذاشت کـه در دنیـای من و مثل مادرم دوستم ندارهی دیگر از ته قلب نميتونـه من و به اندازه ای مادرم دوست داشته باشـه از اینکه مادرم عزیزم که تا حالا بـه تو بد اخلاقی کردم انشالله اول تو من رو ببخشی و خدا هم اون موقع مـیبخشـه ولی این هم مـیدانم کـه انشالله دل تو رو نشکستم دوستت دارم مادرم من با بودن تو نفس مـیکشم بـه اندازه ی بی نـهایت دوستت دارم
• سارا تیزهوش مدرسه ولایت : سلام .خیلی خوب بود .من امروز این مطلبو یـاداشت مـیکنم که تا شاید بتونم دوستمو نسبت بـه خانوادش رام کنم .
• حانیـه : خيلي قشنگ بود و من بايد يکم ادم بشم و ازين تنبلي و بي مسوليتي درام ک مم خوب رفتار کنـه هه هه
الان ب من ميگه تو عين زالو افتادي تو زندگي من خون مارو ميمکي و برو بيرون از خونـه من و همـه چي برا منـه و ازين حرفا
من کاري باهاش ندارما ولي هيچ کاري هم تو خونـه نميکنم و سرم ب کار خودمـه ولي اون بيخودي هي حرص ميخوره جوري شده کـه من يه ليوان اب بخورم درون حد سکته حرص ميخوره هه هه تقصيرمن چيه ک ديونس
من بايد بذارم برم تو خيابونا زندگي کنم خيابوني شم که تا جلو چشمش نباشم اينقدر حرص بخوره :-(
جواب سوني کارت بيست : من با توهيني کـه به مادرتان کرديد کاري ندارم چون زشتي آن آنقدر زياد هست که نيازي بـه صحبت ندارد ولي درون مورد تنبلي بيش از حدي کـه در خانـه داريد و هيچ وظيفه اي را بـه عهده نميگيريد بـه همين بسنده ميکنم کـه از امام صادق عليه السلام نقل شده پيامبر اعظم (صل الله) دوبار فرمود : لعن خداوند بري باد کـه بار زندگي خويش را بر دوش ديگران افکنده است
• ye bichare : delam grefte nemidoonam chi begam faghat ino bbegam har ki madar kkhoob dare ghadresho bedoone k ye freshte aasemooni giresh oomade
• زهرا : الان دارم گريه ميکنم براي بودنم براي زجرايي کـه بخاطر بودنم پدر و مادرم کشيدن. يه مدته خيلي عصبيم ناراحتم بخدا دوست ندارم واکنش بدي درون برابر پدر و مادرم انجام بدم ولي...
م خونـه داره و بابام ي کارگر ساده تعميرات و کاربرقي خيلي با انصافه برا همين درون برابر زحمتي کـه ميکشـه پول درون نمياره وضع ماليمون تقريبا متوسطه. نميتونم مثل خيليا بريز بپاش کنم يعني ازکوچکترين حق خوش گدروني هم محرومم. نميخوام ب روشون بيارم خيلي هم سعي ميکنم ولي...
بااينکه ابراز محبتشون خيلي هم رمانتيک نيس ولي ميدونم کـه دوسم دارن ولي...
حس ميکنم افسردگي گرفتم. دو سال موندم پشت کنکور بدون مشاور و آزمون جز عذاب خودمو فکر و خيال اتفاق ديگه اي نيفتاد الان پيام نور ميرم تنـها اميدم نا اميد شده خيلي دارم عذاب ميکشم تنـها اميدم براي پولداري وخوشبختي پزشکي بود حالا هم ک پيام نورم
نگران شـهريه شم.خيلي ميترسم
جواب سوني کارت بيست : من فقط براي قسمت آخر پيامت چند نکته دارم ، اول اينکه اکثر پزشک ها با آنکه پول درون مي آورند ولي احساس خوشبختي نميکنند چون شغل پر استرس و خسته کننده اي دارند ، از شيفت هاي شب گرفته که تا اصطکاک عصبي با همراهان بيمار و دوم اينکه يک پزشک بايد درآمدش از پزشکي نباشد بلکه از شغل ديگري باشد وگرنـه بخاطر پول بـه هر رذالتي تن ميدهد و جان مردم را بازيچه چندرغاز مال ناپايدار دنيا ميکند ، پزشک اگر اهل خدا پيغمبر هست بايد فقط براي خدا درمان کند و اگر نيست فقط براي اخلاق و علم پزشکي وگرنـه ناخواسته تبديل بـه جنايتکاري ميشود کـه فقط پول را ميشناسد و لاغير ، دعا ميکنم درون پناه خدا خوشبخت ، شاد و موفق باشيد و رزقتان حلال و وسيع بـه فضل خدا باشد
• LONELY : سلام من تو دوره مدرسه یـه بچه تقریبا درس خونی بودم کلا 3تا لوح تقدیر اوردم بماند موقعه کنکورکه شد بـه علت بی تجربگیم پشت کنکور موندم قبل از کنکور هیچ احوالی ازم نمـیگرفتن کـه ببینم مشکلی به منظور درس خوندن ندارم کمکی نمـی خوام اما روزی کـه جواب مـیومد و مـیفهمـیدن کـه قبول نشدم واویلا هرو نای بود مـیزدن تو سرم کـه فلانی قبول شد تو قبول نشدی دیگه فکر اینو نمـی کـه اونی کـه قبول شده چه رشته ایـه بماند ماهم اینقدر خود خوری مـیکردیم کـه نگو کـه الان بـه حمد 1.. مشکل اعصاب گرفتم و تشنج مـیکنم وای پسر اون موقع کـه تشنج مـیکنم اینقدر حال مـیده یـا اون موقعه ای کـه با بابام سر افکار قدیمـیش بحثم مـیشـه مثل معصوما خودشو کنار مـیکشـه من اون وسط یـا اون موقعه ای کـه بچه بودم و با بیل زد تو دلم و حالم بهم خورد چه کیفی داد
• تنـهای غمگین : سلام من 15سالمـه ولي م هر روز دعا ميکنـه من بميرم هر روز دعاي بدم ميکنـه که تا همين چند لحظه پيش شيشـه را زد تو سرم همش ميگه بـه بابات بگو تو رو ببره يه جاي ديگه من نميخوامت حتي برادر زادمو بهم نميده هميشـه جلوي مردم منو تحقير ميکنـه بخدا من محتاج اينم کـه يه بار م با من يه لبخند بزنـه تو جمع کـه بهش نگاه کنم و لبخند ب با عصبانيت بهم نگاه ميکنـه کـه ارزو ميکنم اي کاشکي نبودم صدها بار هم بهم ميگه با تولد تو تمام بدبختي من شروع شده خب من چه گناهي دارم اگه ميدونستم متولد نمي شدم هر بار کـه منو داداشم يا آبجي دعوا کنيم اگه قضيه را هم ندونـه بـه بابام ميگه منو کتک بزنـه همش فکر ميکردم چون آبجي از من بزرگ تره دروغ اونو قبول داره اما الان ميبينم اين آبجي کـه از من کوچيک تره دروغاي اينو هم قبول داره من دوستان زيادي داشتم همشونم آدماي مذهبي بودن اما مادرمو ابجيام وقتي اونا زنگ ميزدند گوشي برميداشتند بهشون فحش ميدادند و ميگفتد ديگه زنگ نزنيد الان تنـهاي تنـهام بغض کردم اخه شرمنده اگه زياد بود و سرتونو بـه درد اوردم ولي اي کاشکي مادرا هم اين پست هارو مي خواندند
• .. : مادرم خيلي بين ما فرق ميزاره، مو فقط ب اين خاطر کـه خييييلي حساسه بـه همـه ترجيح ميده همين امروز بخاطره چيزي کـه اصلأ من مقصر نبودم با من دعوا کرد و گفت اونو دوست داره ، نابود شدم نابود ، من بـه دوست داشتني نيازي ندارم ولي ب نظرم مادرم نبايد اينو ميگفت خيلي حالم بده از عصر که تا الان فقط دارم گريه ميکنم ، آخه چرا چرا بايد اينجوري باشـه چرا بايد دل من بچشو اينجوري بشکنـه مگه من مـهم نيستم من دل ندارم..
• مـهسا : من الان از مادرم دورم چون او به منظور یک روز رفته خونـه داییم الان دلم براش تنگ شده
• ستایشo_0 : من هرکاري م م منو دعوا ميکنـه من اصلا نميفهمم چرا هرکاري ميکنم دلشو شاد کنم نميتونم هرچي بهش ميگم داد ميزنـه
من اصلا نميفهمم چرا
و جديدا بـه من دروغ ميگه کـه من ساکت شم من واقعا دوسش دارم ولي با اين حالت نـه
من حتي وقتي اين رفتار رو با من داره دوست دارم بميرم کـه مزاحمتي براي مادرم ايجاد نکنم
در هر شرايطي يه جوري با من حرف ميزنـه انگار مزاحمم واقعا نميفهمم چرا ...
نميدونم چيکار کنم
• و : پدر و مادر ها فرق د نمـیخوان ما بچه ها خیلی تو خونـه هاشون بریم همـه چیز بی مـهری شده بی مـهری موج مـیزنـه شایدم ما بچه ها زیـادی بـه مادرو پدر مون توجه داریم شاید اخر الزمان شده دنیـا بر عشده همـین باعث عقده ای بودنم مـیشـه
• عرفان محمدیـان : من مادرم را دوست دارم ولي يک اشتباهي کردم کـه ديگه نميذاره برم کلاس فوتبال و من هم ناراحت ميشوم ولي اگه مادر نباشـه زندگي خيلي بد ميشـه خدا همـه ي مادرها رو زنده نگه داره
• هلن : سلام من 25 سالمـه ازدواج کردم ولي پدر مادرم بهم احترام نميزارن تو زندگيم دخالت من شوهرمم با رفتارشون بهش ميگن تو بي عرضه اي عقلت کمـه بـه من هم ک اصلا احترام نميزارن، بين منو م اونم بررگتره ازدواج کرده خيلي فرق ميذارن حتي من نبايد روسريمو جلو برادرام درون بيارم ولي ه اون م هيچي نميگن فقط بـه من گير ميدن انگار من شون نيستم و خيلي حرف اونو قبول ميکنن من مو خيلي دوست دارم بي احترامي هم نکردم ولي نميدونم چطوري ابراز علاقمو نشون بدم با برادرام مثل غريبه هام اصلا ميرم اونجا حرف نمي اروممم نميدونم چه رفتاري کنم ک تو دلشون جا بشم پدرم خوبه ولي م و برادرام پُرش ميکنن و نسبت ب من بد بين ميشـه بابام منو خيييلي دوست داشت عزيز دوردونـه بودم بسکي منو ميخواست زبان زد فاميل بود ولي حالا ن خيلي با هم سرد شديم نميدونم چرا خجالت ميکشم راحت نيستم حرف واسم نمياد کـه بگم اون آبجيم حرف ميزنـه ولي چه حرفائي همش غيبت بدگوي ذهن بقيه رو هم خراب ميکنـه خيلي سياست داره ولي من ساده دل و بي ريا هستم خودتونو عقلتوني کـه حتي روسريشو جلو برادرش نندازه ميتونـه راحت باشـه باهاش و شوخي کنـه جوري شده حتي من فقط اونم گهگاهي سلام ميکنم باهاشون اوناهم فقط سر تکون ميدن اصلا هم بهم احترام نميزارن جلو زناشون حتي جلوي خدمت کار خونمونم بهم حرف ميزنن لطفا کمکم کنين منتظر راهنمايتونم
جواب سوني کارت بيست : هر چيزي معمولا يک علتي دارد ، شايد طبق گفته خودتون چون گوشـه گيري ميکنيد اونـها هم توجهي بهتون نميکنن ، يکي از بهترين راههاي نزديکي قلوب هديه هست ، يک هديه آبرومند کـه طرف هم بهش نياز داشته باشـه و ازش خوشش بياد ، نـه آنقدر ارزان کـه تو ذوق بزنـه نـه آنقدر گران کـه براي خريدش بـه سختي و بدهکاري بيافتيد ، مثلا از پدرتون شروع کنيد ، واسش ناز و عشوه کنيد و بابا بابا کنيد ، بوسش کنيد و دل بـه دلش بدين ولي نـه مصنوعي ، يک کم پيش خودتون تمرين چرب زباني يد ، خيلي از آدمـها با همين زبان چرب و نرمشون ميلياردها تومان کاسب هستند نزديک قلوب کـه اولين و آسانترين ثمره آن هست ، البته نـه از راه گناه و نـه اينکه براي رضايت مخلوق خشم خالق را بخريد
• مـهدیـه : ه من فوق العاده هست زبان زد کل خانواده ی پدری و مادریـه خییییییییلی خوبه اما حیف کـه من لایقش نیستم.من وقتی عصبی مـیشم خیلی درست باهاش حرف نمـی و اینجوری باعث آزار خیلی ها بـه خصوص خودم مـیشم
• نازنین : همـه اینا درست!اما من اصلا نمـیتونم با م کنار بیـام!!!چیکار کنم بچه ها؟
• Wolf : عاشق مادرمم.... وقتی مادر هست چ نیـازی ب عشق دیگه
• زهرای غمگین : سلام بچه ها من يه ي 14-15 سالم حرفامو از اينجا شروع ميکنم ولي اگه زياد ببخشيد چون انقدر حرف دارم کـه شايد همـه کاغذا و دفتراي دنيا رو برام بيارن کافي نباشـه .من مادرمو دوست دارم ولي اون منو دوست نداره ، ميشـه جلو هر و ناي تحقيرم ميکنـه، ازم بد ميگه، هيچوقت تاييدم نميکنـه، فقط ميخواد حرف خودشو بـه کرسي بنشونـه، اصلا منطق نداره ، براي هر چيزي حتي چيزاي کوچيک يا داد ميزنا فحش ميده يا کتک ميزنـه، هيچوقت باهام رفتار خوبي نداره هميشـه منو مقايسه ميکنـه، هر کاري براش کردم که تا يک ذره با هم خوب بشيم نشد يعني اون نخواست اون دوست نداشت با همـه اينا ولي من خيلي دوسش دارم . درسته اون منو بزرگ کرده تر و خشکم کرده درد زايمان منو تحمل کرده قبول دارم اينارو. اما ديگه نميتون اين رفتاراشو تحمل کنم ، خودش باعث شده من ازش زده بشم. همـه ي اينا بـه کنار ، رفتاراي بابام هم باهام خوب نيست ولي من بابامو بيشتر از مامام دوست دارم درسته کـه به حجابم گير ميده ولي هر وقت م منوبه باد کتک گرفته اون بوده کـه حمايتم کرده و منو از دست م کشيده بيرون. بـه بچگيام کـه نگاه ميکنم هيچ خاطره ي خوبي از مادرم بـه يادم ندارم هر وقت براش هديه خ گفت اين چيه خريدي برا چي خريدي چقد زشته ، نميخوام توي بد سليقه برام چيزي بخري ، من هر روز بايد رفتاراي اينجوريشو ببينم منم تو روش وايميسمو جوابشو ميدم منم سرش داد ميکشم که تا بفهمـه چقد بده رفتار بد . زندگيمو کرده جهنم از وقتي بـه دنيا اومدم رفتار بد ديدم و يه آب خوش از گلوم پايين نرفته اصلا اگار منو بچش نميبينـه منو شکل يه حيوون ميبينـه کـه فقط بايد يه غذا بزاره جلوش و...، سرتونو درد نيارم ، ديگه نميخوامش گاهي وفتا ارزو ميکنم کاشکي نبودم که تا هم اون راحت ميشد هم من ، ولي بعدش ميگم چرا من بميرم اون بميره کـه هم من راحت بشم هم بقيه کاشکي هيچ وقت نبود . ديگه تحملشو ندارم چقد تو تنـهايي هاي خودم گريه کنم من دارم با يه عقده بزرگ ميشم . هري رو ميبينم کـه ش انقد باهاش مـهربونـه حسرت مياورم غصه ميخورم. من يه و برادر ديگه هم دارم اون با مم همين رفتارارو داشته اما با پسرش نـه واقعا متاسفم براش کـه انقد تبعيض ميزاره بين بچه هاش هميشـه حسرت اينو دارم کـه فقط يه دقيقه سرمو بزارم رو پاش و اون نوازشم کنـه بـه نظر شما اين خواسته بزرگيه؟ که تا حالا هر چي خواستم برام فراهم شده اونم بابام اينکارارو کرده نـه م. اگه بچه ها بايد بـه پدر و مادر احترام بزارن ، نبايد درون مقابل اون پدرو مادر هم بهشون احترام بزارن که تا اونام ياد بگيرن.
کاشکي مادر نبود ، کاشکي بهشت زير پاش نبود، لياقت نداشت بچه داشته باشـه، کاشکي خدا بهش بچه نميداد که تا قدر داشتن بچه رو بدونـه. ميخوام کـه هيچوقت نباشـه و من ازين زنگي سگي راحت بشم. خدا جونم ببرش پيش خودت من نميخوامش دوسش دارم ولي احساس ميکنم اگه نباسه و ريخت منو نبينـه براش بهتر باشـه فقط يه چيز اونم اينکه وقتي برديش ببخشش. همين...
جواب سوني کارت بيست : م از خواندن متن شما متاثر شدم ولي فقط همين جمله را براتون مينويسم : تو نيکي ميکن و در دجله انداز ، کـه ايزد درون بيابانت دهد باز
• امـیر مـهدی : سلام من و مادرم و م همـیشـه دعوا مـیکنیم مخصوصا م او مرا دوس ندارد به منظور مثال من از امتحانات تازه اومدم مـیگه برو اتاقت درس بخون بهش مـیگم بذار یـه ساعت استراحت کنم مـیگه ن منم اخر سر هرچی از دهنم درون اومد بهش گفتم اما اون بـه بابام گفت الانم دوتاشونم ازم ناراحتن
• ترانـه جوانمردي : عالي بودددددد لذت بردم
• علی : عالي بود دلنوشته ، من کـه فکر نميکردم اين جوري خاتمـه بشـه فکر کردم کودکانـه نوشته که تا درسي براي کودکان بشـه ولي دلم از مادرم بـه خاطر خطايي کـه کرده کـه خودش ميدونـه ناراحت و عصبي هستم ولي دوستش دارم ولي نگو از دلنوشته بخدا 20 دقيقه وقت اشک ريختم رفيق بي کلک مادر
• عادل پارسامـهر : عالی بود
• خ : من خیلی بدی هستم همش عذاب وجدان دارم از اینکه خیلی بـه بچم غر مـی و محیط خونـه رو دچار تشنج مـی کنم برام دعا کنید
• فاطمـه : مطلب خیلی زیبا بود اما متاسفانـه درون مورد مادر من کار ساز نیست ...
سنگ هم جلوش کم مـیاره ...
بعضی وقتا آرزو مـیکنم کاشکی باهاش هیچ نسبتی نداشتم ...
• √Fatemeh√ : سلام
مرسی بابت وبلاگ خوبتون
واقعا متن هاش زیبا بود
موفق باشید
یـا حق
• ..... : منو ببخش مادر........
• taranom : salam man maman o babam o kheili dos daram.fagat man 13 sal daram ye khahar 9 sale daram ke maman babam ono az man bishtar dos daran nemidonam chera tahala asan ye baram be maman babam bi ehterami nakardam ob behtarin dokhtar bodam vali......ama khaharam zabon derazi kardeo bi ehterami mikone. nemidonam chera
جواب سوني کارت بيست : يکبار حرفي از بزرگي شنيدم کـه شايد علت را بفهميد ، ايشان ميگفت گاهي ميديدم کـه برخي بي ادبانـه و بدون آداب زيارت بـه حرم ا عليه السلام وارد مي شدند و با لحني نـه چندان مناسب درخواستي داشتند و اتفاقا امام زود بـه اذن خدا حاجت آنـها را روا ميکرد و اين سئوال برايم پيش آمده بود کـه چرا ديگران کـه با ادب و خضوع و احترام مشرف ميشوند اينگونـه سريع مورد توجه امام عليه السلام قرار نميگرفتند که تا اينکه بـه وسيله اي جواب را بهم رساندند کـه ما اگر جواب آن افراد را زودتر ميدهيم و جواب مومنين واقعي را ديرتر بعلت قرب آنـها نيست بـه اين خاطر هست که اگر پاسخ آنـها سريع داده نشود آنـها بـه در خانـه ديگران و شياطين ميروند ولي مومنين با احترام منتظر پاسخ مي مانند و خدا دوست دارد بيشتر صداي آنـها را بشنود ، شايد موضوع شما هم همين باشد ، شما چون بزرگتر هستيد همواره انتظار بزرگتري از شما ميرود و او چون کوچکتر هست مورد ترحم و لطف بيشتر واقع ميشود حتي اگر رفتار شايسته اي نداشته باشد ، معمولا درون ذهن پدر و مادر فرزند بزرگتر بزرگ هست حتي اگر پنج ساله باشد و فرزند کوچکتر نياز بـه ترحم و محبت بيشتري دارد حتي اگر پنجاه ساله باشد ، شما بزرگ منشي و بزرگتري کنيد و خيلي بـه اين موضوعات توجه نکنيد و اگر خيلي اذيت ميشويد موضوع را بـه خود والدين بگوئيد که تا تعادل بهتري برقرار کنند ولي از کرامت نفس و بزرگواري خودتان کم نکنيد
• دیبا : سلام من 13ساله هستم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم وتصمـیم گرفتم کـه دیگر بامادرم رفتار بدی نداشته باشم.
• دیـانا : من پونزده سالمـه و مو خيلي دوست دارم ولي بهش احترام نميذارم ولي از حالا حتما سعيمو ميکنم براي راضي نگه داشتنش
• هدیـه : سلام من کارم توي تاتر ولي چند روز مادر پدرم ميگن فعلا نـه .........يعني مثلا ميگن نـه وقت نيست و.... الان بايد چي بگم خيلي ناراحت ميشم کـه بخوام تاتر و ترک کنم
لطفا بگيد چه کار کنم
جواب سوني کارت بيست : متاسفانـه جو فعلي تئاتر و سينماي کشور ما خيلي تميز و پاک نيست و حتي از بازيگران مشـهور براي بازي درون فيلم ها و سريال ها تقاضاي رابطه هاي کثيف ميشـه کـه بعضا با افشاگري هاي بازيگران زن نيز همراه بوده ولي جو آنقدر آلوده هست کهي کاري براي آن نميکند چون دست خيلي ها درون اين فسادهاي اخلاقي و کاري آلوده هست ، بهتر هست توصيه پدر و مادرتان را بـه گوش جان بشنويد و خيلي درون اين هنر غرق نشويد ، هيچ هنر و علاقه مندي درون دنيا نيست کـه ارزش آن را داشته باشد کـه انسان و مخصوصا يک بانو دامن و شرافتش را بخاطر آن آلوده کند
• متین : من 13 سالمـه ولي بـه مادرم کمي بي احترامي ميکنم ولي بخاطر متن تاثير گذار شما اينکار بي ادبانـه رو ترک ميکنم . واقعا مادر فرشته ي زندگي هاست
• مـهدیـا : وقتی با م دعوام مـیشـه خیلی عصبانی مـیشم ولی چیزی نمـیگم چون مـیدونم چن لحظه بعد همـه چی درست مـیشـه ...من عاشق م هستم چون اون منو از کل دنیـا بیشتر دوست داره
• امـیرحسین : یـادمـه ماه های اول مدرسه خیلی شیطنت مـیکردم و بیچاره هر روز از مادرها و بچه ها عذرخواهی مـیکرد یـه روز یـه اشتباهی کردم و ترسیدم و بهش دروغ گفتم یـادمـه بدون اینکه نگران خاکی شدن لباسش باشـه وسایلش رو زمـین گذاشت و جلوم زانو زد کـه هم قدم بشـه و بعد بهم گفت اشتباهت یـه طرف ولی دروغت دلم رو شکست و من کلی گریـه کردم..دلم براش مـیسوزه بیشتر از سنش از پا افتاده و سلامتی اش رو از دست داده..هربار کـه درد بی طاقتش مـیکنـه مـیگه خدایـا خسته ام تمامش کن حالم بد مـیشـه..چقدر ما بدیم نگرانیم اگه مادر نباشـه ما چکار کنیم؟
• مرجان : من وقتي کودک بودم پدرم رو از دست دادم من سه برادر دارم همگي زن ذليل اجازه ندارن شونو ببينن چون مي ترسن ايا مردي هست کـه زحمات مادري کـه سالها زحمت کشيده را فراموش کنن اي اقايون زن انقدر ارزش نداره کـه محبت مادرو يادتون بره
• نگار : من دوستشون دارم ولی اونا خیلی گیر مـیدن خیلیییی حتی بـه م گیر مـیدن بـه رفتن تو یـه گپم گیر مـیدن دیگه بییرون رفتن کـه اصلا نمـیزارن راستش خیلی رو اعصابن مخصوصا م کـه تو همـه چی دخالت مـیکنـه ولی با این حال دوسشون دارم چون دوسم دارن ولی یکم زیـاده روی مـیکنن
• معصومـه : سلام م افسرده شده واقعا نميدونم چي کار کنم 15 سالم بيشتر نيست و کاري از دستم بر نمياد بـه غير از خندوندنش ولي خوب منم ناراحت ميشم بـه محض اينکه ناراحت باشم عصباني ميشـه و شروع ميکنـه بـه غر زدن ولي خيلي دوسش دارم.تورو خدا بگين براش چي کار کنم. تورو خدا راهنماييم کنين
جواب سوني کارت بيست : افسردگي نياز بـه مشاوره و دکتر و درمان زمانبر دارد و فقط با خنداندن مشکل حل نميشود و بايد دلائل غم پنـهان و افسردگي مادرتون را با کمک پزشک پيدا کنيد کـه زودتر شادابي ايشان را بدست آوريد ، من و همـهانيکه اين متن را ميخوانند براي شادابي و سلامت شما و مادرتان دعا ميکنيم ، ان شاء الله
• najmeh : مادر و پدرم منو خیلی دوست دارن اما درون ظاهرشون منو تحقیر مـیکنند و به علایق من اهمـیت نمـیدهند و مدام منو با بقیـه مقایسه مـیکنند خیلی خسته ام با این کـه مـیدونم دوستم دارن ولی کم کم دارم علاقمو نسبت بـه اونـها از دست مـیدم
• محمدرضااحمدزاده : سلام من محمدرضا هستم 10 سالمـه من اول خدا دوم پدرومادر سوم برادر را دوست دارم واقعا راست مـیگن بهشت زیر پای مادران هست من مادرم را که تا ابد دوست دارم و هیچ وقت فراموشش نمـیکنم
• خانم شعبانی : من سه که تا بچه دارم بـه حد پرستش هم اون هارو دوست دارم اما وقتي خطايي ن بـه عنوان آخرين گزينـه اون هارو بـه حد مرگ تنبيه ميکنم کتکشون مي حبسشون ميکنم و ... بـه نظرتون کارم درسته
جواب سوني کارت بيست : بچه اي کـه مکرر کتک ميخورد ميفهمد کتک و درد جسمي آنقدرها هم سخت نيست و دعوا ، کتک کاري و شرارات جزئي از روحيه او ميشود ، بچه بايد بترسد از اينکه مبادا کتک بخورد که تا اشتباه نکند نـه اينکه مدام کتک بخورد ، يعني فقط ترس از کتک خوردن و تنبيه نـه خود کتک ، هر چند کـه کودک يعني اشتباه کاري و بازي گوشي ، خود شما کـه آدم بزرگ هستيد چقدر اشتباه کاري داريد ، بعد بگذاريد گاهي هم کودکي کنند و اشتباه را تجربه کنند ، فرزند شما محبت وافر شما را درک نميکند چون حس ميکند انجام وظيفه شماست ولي کتک زدن شما را درک ميکند و به مرور کينـه بـه دل ميگيرد
• شیرین : من مادرو پدرمو دوست دارم ولي چند ساله کـه فهميدم مادرم بـه پدرم خيانت ميکنـه من ?? سالمـه واز دوران راهنمايي اين موضوع را فهميدم .مادرم بامن رفتار خوبي نداره و خيلي راحت بهم دروغ ميگه و گاهي اوقات بهم ميگه کـه از خونـه برم و به من ميگه زيادي ، دارم افسردگي ميگيرم وهيچ دوستي هم ندارم خسته شدم ديگه.
جواب سوني کارت بيست : سعي کنيد با دوست خوبي يا مطالعه يا فعاليت هنري يا ورزشي يا هر علاقمندي ديگري سرتان را گرم کنيد ولي اسرار خانواده را بهي نگوئيد و زياد هم با ايشان جدل نکنيد ، متاسفانـه خيانت موضوعي نيست کـه به اين راحتي بتوان آنرا درمان کرد مگر اينکه خود شخص بفهمد چقدر کارش شنيع و زشت و اشتباه است
• سش : سلام دوست دارم
• غزل : بچه ها چرا مادر و پدر بـه بعضی کار ها راضی نیستن؟؟؟؟؟؟؟
• غزل : من 15 سالمـه هو عاشقه بابامم.حاضرم جونمم براشون بدم چون که تا الان هرچي خواستم برام فراهم اما مشکله من اينـه ک افکاره م خيلي قديميه.ميخوام با م مثه يه دوست باشم که تا حرفامو بش ب يا باهاش دردو دل کنم ولي که تا ميام دهنمو باز کنم کـه بگم من يه پسريو دوس دارم باهام برخورد ميکنـه آخه چرا؟چرا همش حق ما ا بايد ضايع شـه؟چرا پسرا راحت ميتونن با اشون حرف بزنن يا دردو دل کنن.لطفا راهنماييم کنين کـه چجروي با م صادق باشم يا بتونم حرفامو بش بگم
جواب سوني کارت بيست : با شناختي کـه من از پسران جامعه دارم اگر از پانزده سالگي دنبال دوست پسر باشيد احتمال اينکه شما بيست سالگي را ببينيد درون حاليکه هنوز بکارت و شرافت شما را لکه دار نکرده اند بسيار بعيد هست ، متاسفانـه حجم بالائي از پسران جامعه ما فقط و فقط تصورشان از ارتباط با يک نزديکي جنسي هست و بعد از مدتي او را دور مي اندازند و سراغ ط جديدي ميروند ، حالا يکي خودش را داداش جا ميزند ديگري عاشق سينـه چاک و بعدي خواستگار پا بـه رکاب ولي غالبا درون ذهنشان اين هست که حالشون را ند و ولتون کنند ، بـه نصيحت هاي مادر گوش کنيد و شرافتتان را حفظ کنيد بهتر هست تا .....
• مریم : ازامروز قدر مادرم را بیشتر مـی دانم
• محمدرضا شفیعی : کجای این جملات تکان دهنده بود یک روز جای من بودید الان مرده بودید
• نازنین : من مادرم را خييييييييييييييييييييييييلللللللللللللي دوست
دارم مثل بابام خدا از هممممممممشووووو ن راضي باشـه براي
سلامتي همـه باباها و ها صلوااااااااات
• علی : راستش دروغ نميگم من هر روز با مادرم دعوام ميشـه و هرگز دلم نميخواد کـه در کنارم باشد چون اصلا دوسش ندارم و نخواهم داشت حتي بعد از مرگش کـه چه بهتر
جواب سوني کارت بيست : هرگاه سي سال نـه ، فقط سه ماه فرزند داري کرديد آن وقت ميفهميد کـه پدر و مادر چه زجر و زحماتي متحمل ميشوند که تا با اميد فرزندشان قد بکشد و ناباورانـه توي رويش بايستد و برايش آرزوي مرگ کند
• زهرا : من الان 17 سالمـه و بابام رفتارشون باهام خوب نيست نميذارن برم بيرون و حرفه مردم خيلي براشون مـهمـه و روي دوستام خيلي حساس شدن من بايد چيکار کنم
جواب سوني کارت بيست : مطمئنا اگر شما خودتان مراقب خودتان بوديد و اصطلاحا خودتان پليس خودتان بوديد و خيلي چيزها را رعايت ميکرديد پدر مادر با خيال راحت شما را آزاد ميگذاشتند چون ميدانستند اگر پاي منقل ترياک باشيد يا وسط مجلس يا کنار رفقاي خراب ، خراب نميشويد ، اگر بفهميد هر با آدم ميخندد دوست مناسبي محسوب نميشود و چه بلاها کـه از دوست نامناسب بـه انسان نميرسد از بسياري از آسيب ها مصون ميشويد
با تمرين و قاطع از شان خانوادگي و اخلاقي خودتان مراقبت کنيد آنـها شما را آزاد ميگذارند
• نفس : من مو خيلي دوست دارم ولي م اصلان از دوستاي من خوشش نمياد اصلا اجاز نميده بادوستام برم بيرو ن مگر براي کلاس ها اصلا بـه من اعتماد نداره چي کارکنم
جواب سوني کارت بيست : گاهي يک افسر اداره آگاهي که تا به يکنفر نگاه ميکند ميفهمد کـه طرفش چه سبک خلافي را مرتکب ميشود و اين بخاطر تجربه و ديدن خوب و بد اجتماع هست ، پدر و مادر هم چون خيلي بيشتر از ما عمر کرده اند و تجربه افراد مختلفي را دارند گاهي با ديدن يکنفر حس ميکنند کـه طرف شخصيت مناسبي ندارد و ميتواند براي ما آسيب زننده باشد ، اگر شنونده خوبي براي نصيحت هاي پدر و مادر باشيد نفع بيشتري درون دنيا و آخرت نصيبتان ميشود
• رضا : مادر از صمـیم قلبم عاشقتم و به خاطر کارهایی کـه عذرخواهی مـی کنم مادر فداااااااات ایشالا همـیشـه دلت از من خوشنود باشـه دوست دارم زندگی من
• عاشق خانواده : ممنون
• دنیز : من مادر و پدرمو خیلی دوست دارم و متن بالا روم تاثیر زیـادی گذاشت ممنون
• مـهشيد ع : پسرم هشت سال داره با کوچکترين تذکري دست روي مادر و بلند کرده وبا آخرين توان ميزند لطفا راهنمايي کنيد ضمنا کنيد دهن شده درون صورتي کـه همـه اعضا خانواده خيلي آرام وموجب هستيم حتي درون مدرسه بـه معلم بي احترامي کرده
جواب سوني کارت بيست : احتمالا يا برخورد مشابهي از اعضاي خانواده ديده هست يا وقتي براي اولين بار چنين حرکتي از وي سر زده هست ديگران ذوق او را کرده اند و به فحاشي يا زدنش خنديده اند و او اولين تجربه اينکارش برايش لذت بخش شده هست ، يا با انفعال شما مواجه بوده يعني وقتي کتک ميزند بـه نتيجه دلخواهش ميرسد ، براي بهبود کودک بهتر هست از چند مشاور رفتاري کمک بگيريد که تا کار او بصورت عادت درون نيامده و دائمي نشده از کار از سرش بيافتد وگرنـه چند وقت ديگر خيلي دير ميشود
• سميرا : من ٣٢ سالمـه از وقتي يادم مياد بخاطر اينكه شبيه فاميلاي بابام بودم كتك خوردم و تحقير شدم .. شايد بخنديد ولي مادرم من رو براي اينكه پدرم رو سر براه كنـه بدنيا آورد بعدشم كه ديد نتيجه نميده و برادرم رو پشت سر من.. بازم نتيجه نداد و من شدم آيينـه دق كه اگر نبودم هيچوقت با بابام زندگيشو ادامـه نميداد. هر روز بايد كتك ميخوردم و بدنم رو ميسوزوند يا با چاقو زخميم ميكرد . بـه و برادرم ياد ميداد كه اين كارا رو با من بكنن. تمام دوران كودكيم توي انزوا و تنـهايي گذشت . روزا مجبور بودم برم يجايي قايم شم شبا هم از درد كتك ها و ترس خوابم نميبرد. من بچه باهوشي بودم اما با عقده بزرگ شدم. هميشـه آرزو كردم يبار سرم رو بذارم رو پاي مادرم و يا نوازشم كنـه ولي هيچ وقت بـه آرزوم نرسيدم. بزرگتر كه شدم پسرا و اي فاميل بحاطر توهين هايي كه مادرم بهم ميكرد با چشم حقارت بهم نگاه ميكردن. ولي من م رو خيلي دوست داشتم. آرزو داشتم منم بود ..تو مدرسه شاگرد زرنگ بودم.. رشته اي رو كه اون درست داشت تو دانشگاه خوندم .. تلاش كردم كه يه آدم موفق باشم حتي مدير يه قسمت تو يه كارخونـه دولتي شدم ولي منو نميديد... چند بار خواستم خودكشي كنم نـه اينكه بترسم چون ميدونستم از درد خلاص ميشم ولي چون دلم نميومد جلو فاميل شوهرش سرافكنده بشـه تحمل كردم. الان تو سن ٣٢ سالگي هيچي نيستم. فقط يه آدم ناراحت و پرخاشگر كه نميدونـه دردش رو كجا دوا كنـه. وقتي تو زندگيت مجبور باشي محبت رو از ديگران گدايي كني آدمايي جلو راهت سبز ميشن كه ازت سو استفاده ميكنن و هر روز بدبخت تر و بد بخت تر ميشي..
• احمد : والدبنی کـه بیشتر برفرزندان خود لطف مـی کنند
بیشتر مورد توجه فرزندان قرار نمـیگیرند
• اشکان : امروز ? روزه کـه مادرم بـه علت مسموميت دارويي کـه يک دکتر بي سواد درون بيمارستان MRI تجويز کرد از دست دادم امام رضا بـه ابرويش قسم دادم اما جوابم نداد گناه من چيست. من هميشـه شرمنده محبت مادرم هستم کاش من بـه جاي تو فوت کرده بودم .حق انسان دست بـه خيري چون تو اين نبود.اشکان تنـها فرزندت کـه تنـها گذاشتي
• محمد صدرا : عالی بود
انشاالله همـه ی پدر مادر ها مخصوصا مال خودم سلامت باشن هر کی این پست رو مـیخونـه به منظور سلامتی پدر مادر ها ده که تا صلوات بفرسته
• اوا فقیـهی : واقعا گريه ام گرفت ممنون کـه يادمون انداختي مادرامون چچچچچچچچچه قدر عزيزن امشب مادرم سرما خورده هوس کردم براش يه سوپ خوشمزه بپزم و جور ديگه اي دوباره شروع کنم
• پریسا : مادرر من از بچگي با من بد بوده و به خاطر هر چيزي سر من داد ميزند حي خودش هم بـه من ميگويد کـه نگذاشتيم تو بچگي کني و هي بـه تو ميگفتيم کـه اين کار را نکن آن کار را نکن الان هم کـه ??سال دارم رفتارش با من بـه کلي عوض شده و هر روز بـه من ميگويد کـه خانـه را جمع کنم و رفتار مادرم و پدرم با من مثل غريبه ها شده.لطفا جواب بدهيد.تورو خدا.
جواب سوني کارت بيست : پدر مادرها معمولا بد بچه را نميخواهند ولي گاهي بلد نيستند چگونـه رفتار کنند کـه هم کودک خوب ، سر بـه راه و مودب بار بيايد و هم مانع بازي هاي کودکانـه يا استقلال نوجواني وي نشوند ، البته شما هم درون سن بلوغ هستيد و معمولا ان و پسران درون اين سن پرخاشگر و استقلال طلب ميشوند و ناخواسته باعث ايجاد درگيري و جر و بحث ها ميشوند و چند سالي طول ميکشد که تا اين دوران هيجانات استقلال طلبانـه فروکش کند و رفتارها دوستانـه تر و متين تر شود ، گاهي هم والدين بخاطر تنش هاي موجود درون جامعه يا فشارهاي اقتصادي ديگر کنترل خوبي بر رفتار و کلام خود ندارند و حس ميکنند همـه درون حال آزار و اذيت و کلاه گذاشتن سر آنـها هستند يا فکر ميکنند اين فرزنداني کـه فقط باعث آزار و زحمت آنـها هستند را براي چه بـه دنيا آوردند و مجموع اين حس هاي نامطلوب باعث ميشود رفتارها آرام و مطلوب نباشد ، شما دو راه درون پيش داريد ، اول اينکه شما هم پرخاشگر شويد و مقابله بـه مثل کنيد کـه نتيجه نـهائي آن مشخص هست و راه دوم اينکه محبت و احترام را سرلوحه رفتار خودتان قرار دهيد کـه البته درون اوايل کار اصلا متوجه رفتار خوب شما نخواهند شد شايد چند سال طول بکشد که تا به خود بيايند ولي درون نـهايت اگر رفتار آنـها اصلاح شد و متوجه حرکات و رفتارهاي نـه چندان جالب خودشان شدند کـه بهتر و اگر نشدند شما درون پيش وجدان و خداي خودتان آسوده ايد کـه من بـه وظيفه ام عمل کرده ام و اجرم را از خدا ميگيرم و خدا بهترين جبران کننده است
• فاطمـه : واقعا بهشت زیر پای مادران هست ...مادر وپدر من بدبختی زیـاد کشیدن ..واقعا هم ماحق نداریم سرشون داد بزنیم
• رومـینا : اگر مادر یـا پدر دعوا م کنند باز دوست دارم شان
• الیزا : مادر و پدر من فرشته هستن..واقعا دوسشون دارم همـیشـه بهترین چیزارو برام فراهم الان پونزده سالمـه که تا حالا دست رو من بلند ن و از گل نازک تر نگفتن واقعا عاشقشون هستم از اونا بهتر تو دنیـا نیس واقعاا بهترینن جفتشون فرشته ان کـه بال ندارن،امـیدوارم کـه روابط اونایی کـه با پدر و مادرشون خوب نیس خیلی خوب بشـه که تا لذت داشتن دو فرشته کنارشون را تجربه کننند عا
شقتونم و بابایی شمارو با دنیـا هم عوض نمـیکنم..برای جبران محبتاتون هم دنیـا رو بدم بازم کافی نیس،امـیدوارم سایـه پدر و مادر همتون بالاسرتون باشـه همـیشـه قدر این فرشته های زمـینی بدونین کـه امثالشون تو این دنیـا دیگه نیس بازم مـیگم عاشقتونم بابای مـهربونم همـیشـه درون کنار من بودین پشتم بودین دستاتونو مـیبوسم و براتون ارزوی سلامتی مـیکنم فرشته های من....
• حسن : خخخخخخخخخخخخيلي خوب بود
• مستانـه نادری : بنام خدا
واژه های مادر وپدر و... فریبنده وگول زنکه منصفانـه قضاوت کنیم همـه ی پدرها ومادرها قابل احترامند اما هرپدری پدر نیست وهرمادری مادر نیست من ی هستم هم پدر وهم مادر دارم اما از همان آغاز یتیم بودم وهرگز اونـها رو نمـی بخشم سخته داشته باشی وانگار نداری اما آسانتره نداشته باشی وهمواره تصور کنی اگرداشتی مشکلی برایت پیش نمـی آمد اگر چه بسیـار دیده شده پدر .ومادرخود برایم مشکلات غیر قابل حل درست کرده اند.امـیدورام آنان کـه لیـاقت پدرومادر شدن ندارند خداوند هرگز بـه آنـها فرزندی ندهد
• جرمم بودن هست : من الان سي ساله شدم درسم تمام شده ولي نـه کار دارم و نـه ازدواج کردم.دست بـه هرکاري مي سنگ ميشود.خبر ميياد کـه قرار خواستگار بياد و اون طرف واقعا هم ميخواد ولي خبري نميشـه يا خواستگار مياد بدون اينکه جوابي بخوان ميرن پشت سرشونم نگاه نميکنن.چرا؟
زيرا پدر و مادر من بدبخت منو بخاطر کلفتي خودشون نميخوان بذارن از خونـه برم.والدينم پولدارن هرکدوم باغ دارن ولي خرج من از يارانـه درون مياد حتي پول خميردندانم را خودم ميدم و...
مادرم چشمش شوره و شوريش منو گرفته هرچيزي کـه باعث زحمت براش بشـه اون کار انجام نميشـه.اگه من ازدواج کنم مجبوره خودش هر روز کاراي خونـه را انجام بده برا همين نفسش تنگه و تو کار من گره ميندازه.اون مثل زن خان ميشينـه دست بـه هيچي نميزنـه انگار من زن خونـه ام و تمام کارها ب گردنـه منـه.چيکار کنم؟؟؟
جواب سوني کارت بيست : بي احترامي بهشون نکنيد ولي خودتان براي ازدواج اقدام کنيد البته نـه از راه دوستي و نامشروع بلکه ميتوانيد شخصا يا اگر خجالت ميکشيد از دوستي بخواهيد کـه شما را بـه خانم هائي کـه کارشان پيدا همسر هست معرفي کند و شرايط مورد نظر شما را هم عنوان کند که تا خواستگارهاي مختلفي پيدا شود و بصورت درد دل و در لفافه موضوع نبود خواستگار را با مادرتان درون ميان بگذاريد و از ترفند هاي احساسي و زيرکانـه زنانـه براي تحريک احساسات مادرتان استفاده کنيد ، بالاخره اثر تبليغات و احساسات را نبايد دست کم گرفت ، مانند رسانـه ها کـه آنقدر موضوعي را عنوان ميکنند کـه همـه باور ميکنند موضوع صد درون صد همان هست که رسانـه ميگويد بايد با ذهنيات و احساسات مادرتان تعامل پيدا کنيد و نامحسوس آنـها را تحت تاثير قرار دهيد
• سحر : الان ۱۷ سالمـه ولی که تا حالا یـه بارم درکم نکرده از بچگیم کتکم مـیزنـه پدر و مادر من فقط منو مثل یـه ربات مـیبینن کـه هرچی بهش گفته شد عمل کنـه ولی خودشون دریغ از یـه کار کـه برای بچشون انجام بدن همـیشـه بـه بچه های فامـیل محبت واز من گرفتن و به و برادر زاده هاشون ولی من همـیشـه سعی کردم خوبی براشون باشم ولی اونا باهام کاری کـه تا مرز خود کشی رفتم
• نیلو : من يه 14ساله هستم و بابام وقتي 4 سالم بود از هم جدا شدن من الان با م خونـه بزرگم زندگي ميکنيم از 4 سالگيم که تا 2 سال پيش بابامو نديده بودم اصلا شناختي ازش نداشتم 2ساله پيشم من بـه اون پيام دادم کـه جوابمو داد اومد دنبالمو از اهواز رفتيم تهران بابام واقعا يه ادم ديوونـه اس وقتي از تهران برگشتم ديگه بهم پيام نداد حتي زنگم نزد اين از بابام.
مم کـه از بچگي تمام کارامو بدون اينکه از بابام کمک بگيره انجام داده من ميدونم م از بچگي هر کاري کـه از دستش بر ميومده برام انجام داده ولي الان ازش بدم مياد بخاطر بزرگ م سرم منت ميزاره همش بـه من و خانواده بابام فحش ميده ميگه تو و خانواده بابات ژنتون از ريشـه خراب هست با اينکه با ما بزرگ شدي ولي مثل اونايي و الانم ديکه حرفاشو کامل کرده بهم ميگه برو ديگه نميتونم ازت نگه داري کنم و وقتي ميگم نـه ميگه تو شخصيت نداري وقتي يکي از خونش بيرونت ميکنـه بايد بري منم نمي خام با يه ادم رواني مثل بابام زندگي کنم چند بار خواستم خودکشي کنم حتي قرص برنج هم خوردم ولي فقط سرم گيج رفت و چند بارم خواستم رگمو ب ولي بازم نشد واقعا ديکه نميتونم توهيناشو تحمل کنم خستم...
جواب سوني کارت بيست : يکي از سخت ترين کارهاي دنيا مادر بودن هست ، و اين دوران سخت از لحظه بارداري و عُق زدن ها و دهها اختلال هرموني و عصبي شروع ميشود که تا لحظه تولد و درد شديد زايمان ، برخي مادران کـه آمادگي روحي و آموزش قبلي براي اين موضوع را ندارند با ديدن نوزاد کـه روزهاي اول اتفاقا زشت هست گاها دچار ياس و افسردگي ميشوند کـه اين دو سه کيلو بچه چطور مرگ را جلوي چشمش آورده و گاهي اين افسردگي چنان عميق ميشود کـه باعث نفرت از نوزاد ميگردد کـه در مواردي حتي بـه خودکشي مادر يا قتل نوزاد منجر شده هست و شديدا نياز بـه آموزش و مراقبت دارد و اين تازه اول راه بزرگ فرزندي هست که هر روز مکافاتي جديد براي پدر و مادرش ايجاد ميکند ، خب درون اين ميان گاهي مادراني هستند کـه تحمل اين همـه رنج و زحمت را ندارند يا حس ميکنند فرزندشان قدر زحمات آنـها را نميداند بعد شروع بـه کج خلقي با فرزند ميکنند ، از اينجا بـه بعد هست که فرزند بايد با محبت و زبان بازي و شيرين زباني خودش را درون دل مادر جا کند که تا او هم حس کند اين رنج و زحمت بي ثمر نبوده و همدم مـهرباني دارد و کم کم او هم دلش نرم ميشود ولي نبايد عجله داشته باشيد و اميدوار با ابراز محبت ادامـه دهيد چون گاهي ممکن هست ماهها يا حتي چند سال طول بکشد که تا صفات اخلاقي و رفتاري يکنفر بهبود يابد و با صبر ، احترام و توکل بـه خدا اين دوران راحت تر طي ميشود
• زيبا : متاثر و متاسف شدم
از مادرم متنفرم چه راحت ؟؟؟؟
من يک مادرم .....دوست عزيز مادري کـه تو ازش متنفري يک مادره ....قبول دارم کـه شايد نتونيم درک بالايي از شرايط سني شما داشته باشيم اما تفاوت نسلها دليلي براي بي احترامي نيست، خوبم پسر عزيزم مادر صلاح فرزندش آرزوشـه .....اگر بلد نيستن شما يادشون بدين شما بهشون محبت کنين ..با حرف زدن با صحبت ،ميشـه ...امتحان کنيد
• ف - ی : من خود یک مادر هستم. م را بـه حد پرستش دوست دارم همـیشـه مـیخوام بهترین ها را براش فراهم کنم ولی هر وقت حرف مادر و مـهر مادری و قدردانی از مادر مـیشـه یـاد مادرشوهرم تمام بدنم رو مـیلرزونـه.... مادر شوهرم از روز اول زندگی ما حتی نذاشت ما یـه روز خوش با هم داشته باشیم بدترین بی احترامـی ها رو بـه من و حتی بـه نوه اش کرذه درون حالی کـه شوهرم خیلی مادرش را دوست دارد و با وجمود تمام بدرفتاری های مادرش او را مـی پرستد از این ناراحتم کـه مادرش از این وابستگی و سر بـه راهی پسرش سوء استفاده کرده و مدام از خودش تعریف مـیکند کـه پسرش را بزرگ کرده هست و وظیفه پسرش را بـه او یـادآوری مـیکند بـه نظر من او حتی کمترین کاری کـه یک مادر درون حق فرزندش حتما انجام دهد انجام نداده هست مادرشوهرم مغرور و خوخواه هست و منافع خودش را بیشتر از آرامش زندگی پسرش دوست دارد. آیـا چنین مادری هم لایق احترام است؟؟؟؟؟؟
• Bita : من از دست پدر و مادرو خيلي خسته شدم چون بـه همـه چيزم گير ميدن الان 16 سالمـه نميزارن گوشي بخرم بـه من مثل يه بچه نگاه ميکنن هي ميگن بايد درس بخوني بري دانشگاه بعد گوشي برات ميخرم من ديگه از اين زندگي خسته شدم يا خودکشي ميکنم يا فرار
جواب سوني کارت بيست : درون روزگاري نـه چندان دور کـه عقل و افکارتان پخته تر شد بـه طرز فکر امروزتان خواهيد خنديد کـه بخاطر چنين مسائل پوچي قصد فرار و خودکشي داشته ايد و چند سال بعد کـه فرزندي هم سن امروز خودتان داشتيد تعجب ميکنيد کـه چرا چنين فکر و رفتاري دارد ، آن روز کـه شايد ديگر من زنده نباشم مرا ياد کنيد و پند والدين را بـه گوش جان بشنويد که تا مايه پند و عبرت ديگران نشويد
• ناشناس : من یـه مادره خیلی مـهربون دارم نظر های شما رم دیدم بچهها بهتره بعضیها تون قدر مادراتون رو بدونید مادر من واقعا از همـه من روحمایت کرد
• رمـیصا : من من خیلی دوستش دارم اون من و دوست داره ولی فقط که تا دیروز دیگه من هیچی ندارم
• پرنیـان : من فقط 10 سالمـه و این متن ورو خوندم عالیـه متآسفم واسه خودم کـه باسه چه چیزایی سرش داد زدم چیزای بی ارزشی مثل رفتن بـه کلاس زبان و مدرسه مثل جمع اتاق مادر یـه دونست هدیـه ی خداست با هیچچچچچچی عوضش نکنید
• نازنین : نازنینم م به منظور تمام لحظهای بی مادریت از تو معذرت مـیخوام
• نگم بهتره : سلام من ی پسر حدودا 14 15 ساله ام مادرم از پدرم جدا شده با مادرم زندگی مـیکنم اون اصن درون حقم مادری نمـیکنـه غذا هم نمـیپزه کلی فحشم مـیده ی جیزی هم ک ازش مـیخوام خودشو مثل دیوونـه ها مـیزنـه بعدش هم منو مثل دیروز با دوستم خواستم برم یکم بگردم یکم که تا بهش گفتم منو گرفت زد منم نمـیتونستم چیزی بهش بگم مـیترسیدم بیشتر خودشو بزنـه برا همـین کلی کتک خوردمو کلی خود زنی کرد چند بار خواستم کنم ولی بیخیـالش شدم منتظرم زود تر بزرگ بشم و فرار کنم
• آیناز : امروز با مادرم دعوا شد وصفت ازت متنفر چه کار کنم دارم افسردگي ميگيرم
جواب سوني کارت بيست : اگر فقط زجري کـه مادر هنگام بارداري و زايمان ميکشد را مي ديدي هرگز و هرگز از مادرت متنفر نميشدي و هر چه او ميگفت روي چشم ميگذاشتي ، شعر بيچاره مادر را تقديم بـه همـه فرزنداني ميکنم کـه مادرشان چه خوب هست و چه بد احترامش را نگه ميدارند
نگهداري کند نُه ماه و نُه روز
تو را چون جان بـه بر بيچاره مادر
از اين پهلو بـه آن پهلو نغلتد
شب از بيم خطر بيچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را
بگيرد درون نظر بيچاره مادر
اگر يک عطسه آيد از دماغت
پرد هوشش زسر بيچاره مادر
اگر يک سرفه بي جا نمايي
خورد خون جگر بيچاره مادر
براي اين کـه شب راحت بخوابي
نخوابد که تا سحر بيچاره مادر
دو سال از گريه روز و شب تو
نداند خواب و خور بيچاره مادر
چو دندان آوري رنجور گردي
کشد رنج دگر بيچاره مادر
سپس چون پا گرفتي ، که تا نيافتي
خورد غم بيشتر بيچاره مادر
تو که تا يک مختصر جاني بگيري
کند جان مختصر بيچاره مادر
به مکتب چون روي که تا باز گردي
بود چشمش بـه در بيچاره مادر
وگر يک ربع ساعت دير آيي
شود از خود بـه در بيچاره مادر
نبيند هيچزحمت بـه دنيا
ز مادر بيشتر بيچاره مادر
تمام حاصلش از زحمت اين است
که دارد يک پسر بيچاره مادر
• نازنین : دروغه مادر من از سن ۱۰سالگی بـه بعد یجور دیگه بود
• مـینا ربانی : من از م متنفرم اصلا بهم احترام نمـیذاره و بهم اعتماد نداره عاشق پسراشـه همـیشـه ازمن بد مـیگه بهترین چیزا فقط به منظور پسرهاشـه همش دعوام مـیکنـه و ب همـه چیزم گیرمـیده خیـانت کاره ازش بیزارم اصلا برام مـهر نداره و همش غر مـیزنـه. کاش مادرخوبی داشتم. همـیشـه به منظور هرکاری منت مـیذاره مـیگه ایشالا سیـاه بخت شی.ازش بیزارم
• زینب : سلام من اصلا مادرمو دوست ندارم اخ درون حقم اونقدر بدي کردي کـه نمي تونم بخشمش بهم مگيه تو عرضه نداري براي خودت شوهر پيدا کني بهم مگه اي مردوم رفتند دانشگاه با يکي دوست شدن شوهر .....
جواب سوني کارت بيست : شوهر پيدا براي شما وظيفه دانشگاه نيست وظيفه مادر شماست ، ايشان بايد با خانمـهاي بـه اصطلاح راوي کـه کارشان پيدا همسر هست تماس بگيرند و شما را معرفي کنند که تا خواستگار براي شما بيايد نـه اينکه خودتان را از شرافت بياندازيد و بزک کنيد کـه يک چشم هرزي شما را بپسندد کـه آيا معلوم نيست قصد ازدواج هم داشته باشد يا فقط قصدش تجاوز جنسي و رها هست ، محترمانـه وظايف ايشان را بهشان تذکر دهيد يا ازي کـه حرف شنوي دارد بخواهيد کـه با مادرتان صحبت کند ، مثلا دائي ، پدر بزرگ ، دوست ، همسايه يا اقوام
• مـهسا : متن بسیـار عالی و اموزنده ای بود من امـیدوارم کـه همـه مشکلشون حل بشـه.
• نفیسه : من از مادرم یک سر سوزن محبت ندیدم وهمش کتک مـیزند
• ساناز : سلام من ساناز هستم ??سالمـه بعد تو اينترنت تحقيق کردم گفته بود هرکي کـه به پدر و مادر بي احترامي کنـه خدا اونو هيچوقت نميبخشـه ميخواستم بپرسم چي کار کنم کـه خدا منو ببخشـه ؟؟؟توروخدا فقط زودتر جواب بديد ممنون ميشم
جواب سوني کارت بيست : خداوند درون قرآن کريم ميفرمائيد خداوند همـه گناهان را ميبخشد و شرط آن توبه بـه درگاه خدا و تلاش براي جبران خطاهاي گذشته هست و خدا مـهربان هست و توبه کنندگان را دوست دارد
• ناری : سلام من 16 سالمـه مامآن من بـه خاطر یـه سری اختلافات زمانی کـه من 2ماهم بود منو ترک ترد و مـیخواست از پدرم جدا بشـه اما بعد از چند وقت دوباره برگشت که تا اون زمان من انو فراموش کرده بودم و به مادر بزرگم مـیگفتم خلاصه بعد از این کـه من 3 سالم شد و همـه چیز درست شده بود مادرم حامله شد و الام 1 13 ساله دارم و من ازوقتی کـه یـادمـه بخاطر م همـیشـه حتما ساکت مـیشدم و هر وقت خونمون دعوا مـیشـه مادرم هی مـیگه من بـه خاطر تو برگشتم وگرنـه داشتم زندگیمو مـیکردم من اگه چیره بهش بگم کتکم مـیرنـه حتی اگه یـا م حرفم بشـه همـیشـه منو مقصر مـیدونـه دیگه خسته شدم از این کـه همـیشـه گناه کار باشم و تو تنـهاییم گریـه کنم و با خودم حرف ب از خدا مـیخوام کـه منو بکشـه که تا از این جهنم فرارکنم
• مينا محمد زاده : سلام مينا محمد زاده هستم چن روز پيش درحالي كه بسيار عصبي و ناراحت بودم اون كامنت رو گذاشتم من حق ندارم حتي تو بدترين حالت بـه م همچين اهانتي كنم خدايا منو ببخش م اونقدرام بد نيست من نبايد اينجوري بي انصافي مي كردم تو زياد درون حقم بدي نكردي منو ببخش خدايا توبه ام را بپذير توروخدا دوعا كنيد حلالم كنـه دوست دارم
• ایدا : من خیلی بدبختم ولی با خوندن این جمله آروم شدم زندگیـه خیلی بدی دارم من فقط 11 سال دارم من بدبخت ترین روی زمـین هستم😢
• ارمـیتا عبدلهی یک 13ساله : قصه ي من از قصه ي شما خيلي غمگين تر امروز چهار شنبه ي مرداد پدرم جلوي همـه ي فاميل ها بـه من يک تيکه انداخت از آن موقع خيلي ازش بدم مياد مادرم داشت تو آشپز خانـه کار ميکرد اون پدرم جلوي همـه يک ريز من را زد خدا لعنتش کنـه
جواب سوني کارت بيست : هيچگاه بـه پدرت توهين نکن حتي اگر از دست او خيلي ناراحتي ، نقل هست روزي پيامبر فرمود هر فلان دشمن خدا را بکشد من بهشت را براي او ضمانت ميکنم ، چندي گذشت خبر آمد فرزند آن مرد وي را بخاطر دستور پيامبر کشته هست ظاهرا پيامبر فرموده باشند تو نبايد اينکار را ميکردي چون هر با پدرش چنين کند عمرش کوتاه خواهد بود و زود خواهد مرد هز چند آن پدر آنقدر مغضوب خدا و پيامبر صلوات الله عليه باشد کـه ضمانت بدهد کشنده او جايگاهش بهشت خواهد بود ، بعد ديگر هيچگاه با والدينت بد دل نباش و آنـها را هرگز لعن و نفرين نکن چون گرفتار فقر و عذاب و بدبختي ميشوي
• مينا محمدزاده : سلام مادر من از کودکي با من بد رفتاري ميکرد و انچه از کودکي و نوجواني ام از او بياد دارم نفرين و فحش و الفاظي مثل و هرزه بـه خودم و م درون سن 12سالگي ام هست او هربار با دعوا راه انداختن باعث بهم ريختن اعصابمان و مغشوش شدن جو آرام خانـه ميشود
آيا همچين زن ظالم و بد دهني بر من حق مادري دارد ؟؟؟ازش متنفرم مثله سگ وحشيه
• لبخند : والله من ده ساله پدرمو از دست دادم هر روز باش عزاداری مـیکنم خدا نکنـه اون روزی بیـاد کـه مادرمم از دست بدم مادر م بوی خوش صبحگاهان هست برای من
• درنا : من از پدرم هيچ خيري تو زندگيم نديدم پدر من يه آدم خودخواه و مغروريه ,البته آدم عصبي و وحشي هم هست جوريکه وقتي عصباني ميشـه شروع مي کنـه بـه خود زني يعني من از بچگي شاهد خود زني و وحشي گري او بودم بـه نظر شما من تو همچنين محيطي کـه بزرگ شدم ميتوانم داراي اعصاب آرام باشم ؟! الان کـه سنش بـه 62 سال رسيده باز هم دست بردار نيست با اخم و عداوت ورزي محيط خانواده مان را دچار تشنج و ناراحتي مي کنـه,به نظر شما من چطور مي تونم بـه چنين آدمي کـه معني پدر بودن رو هم نميفهمـه احترام بگذارم؟
• دلم گرفته : هعی مادر من اینجوری نیس باهام همـیشـه بد رفتار مـیکنـه اون بـه زن داداشام خیلی احترام مـیذاره دوس دارم فقط یـه ذره بـه من احترام بذار فقط یـه ذره توروخدا برام دعا کنید اخلاق مادرم باهام خوب بشـه
• K98 : دعا کنید عمر طولانی داشته باشن. الهی آمـین
• فائزه 16ساله : امروز کـه مادرم بخاطر یـه کوچیک جلو شوهر م بـه بدترین نحو کتک زد از خدا ارزوی مرگمو خواستم از مادرم بدم اومد که تا عمر نمـی بخشمش بابا جوری باهام برخورد مـیکنن کـه انگار بچه واقعیشون نیستم ازوقتی کوچیکم بـه دنیـا اومد خیلی دوستش دارم ولی جامو گرفت حالا تو دنیـا غیر از خدا هیچو ندارم وقتی بچه بودم دوست داشتم بزرگ باشم اما حالا افسوس دوران بچگیمو مـیخورم
• نرگس علی او غلی از شـهریـار : من یـه مادر خیلی مـهربون دارم نظر شمارو خوندم ناراحت شدم به منظور همتون دعا مـی کنم انشاالله بد روزگار شما ام خوب شـه من فقط 9 سال دارم قبلا قدر مادرمو نمـی دونستم با خوندن نظرات شما فهمـیدم نباید اذیتش کنم انشاالله مادراتون مـهربونی کنن و حسرت تو دلتون نمونـه چون من از این مـهربونیـا زیـاد دیدم خیلی بـه آدم حال مـی ده انگار تو آسموناست
خدا کنـه این احساس بـه شما ام برسه و حسش کنین
• غزاله : من خیلی ناراحتم امرز م بهم مـیه ازم متنفره همش دارم گریـه مـیکنم واقعا تقصیر من نبود
• مجتبی نوری : سلام من ۱۲ سالمـه یـه روز قلبم شدید درد گرفت منو بردن بیمارستان گفتن حتما عمل جراحی باز بشـه بعد ۱ ماه گذشت سرم خیلی درد گرفت منو بردن بیمارستان گفتن تومور داره و باید عمل مغز بشـه عملم بعد ۲ ماه بعد دوباره قلبم درد گرفت منو بردن بیمارستانو عمل قلب انجام شد ۲۵ بار منو روی هم عمل قلب و مغز و اپاندیس کـه یـه روز رفتیم بیمارستان دکترا گفتن ۳ روز دیگه بیشتر زنده نیستی برام دعا کنین
• علی : من مادرم مریضه ب این ماه خدا جون هرکی دوس دارین برامون دعا کنید جوش مادرم منو دیونـه کرده
• سپهر : من خیلی و بابام رو دوست دارم ولی اینا هی دعوا مـیکنن
البته بخاطر من مثلا م قند داره بعد انگار نـه انگار کـه قند داره همش نشاسته مـیخوره بعد منم مـیرم غذاشو مـیگیرم اینم سرم داد مـیزنـه بابامم کـه انگار نفس مـیکشـه کـه همسایـه ها اذیت نشن سر من داد مـیزنـه بعد م مـیاد از من دفاع کنـه با بابام دعوا مـیکنـه و به هم درو ویرا مـیگن منم من ۱۵ سالمـه و یـاد گرفتم کـه به اینچیزا اهمـیت ندم
دیگه حتی برام مـهم نیست کـه طلاق بگیرن یـا نـه یـا جدا شن من ولی بازم دوستشون چون واقعاً به منظور من هرچی خواستم گرفتن ولی بازم وقتی مـیبینم اینا با هم دعوا مـیکنن ناراحت مـیشم ولی بازم سعی مـیکنم اهمـیت ندم
• سارا : خوش بـه حالتون.من الان 13 سالمـه و مادر پدرم از هم جدا شدن و من پیش مادر بزرگ و پدر بزرگ پدریم زندگی مـیکنم.تا حالا مادرمو ندیدم چون اون از من خوشش نمـیاد و وقتی 3 سالم بود ترکم کرده و گفته هرگز نمـیخواد منو ببینـه.خوش بـه حال اون دوستی کـه گفتن مادرشون براشون حیوون مـیخرن.پدربزرگمو خیلی دوست دوست دارم ولی از مادربزرگم خیل بدم مـیاد.اون همش منو مـیزنـه و همش دعوام مـیکنـه اصلا منطق نداره.خوش بـه حال دوستانی کـه شونو فرشته خطاب .کاش منم یـه مادر خیلی مـهربون داشتم.دیگه واقعا خسته شدم.خوش بـه حال همتون.دریغ از یک سارا بیـا بغلم سارا بیـا بوست کنم سارا خیلی دوست دارم ....
فقط مجبورم بـه این زندگی کثیف ادامـه بدم ....
• A.k : من مادرم رو خیلی دوست دارم اما گاهی اوقات کـه سرش داد مـی بعد مـیرم تو اتاقم و کلی گریـه مـیکنم اما......
• الهه : خوشبحالتون ک اتون خوبن من15سالمـه و اصلا م منو نمـیبینـه فقط برا خودشو داداشم خرج مـیکنـه انگار من مردم بابامم نیس دعا کنید من خیلی دوس دارم باهاشون دوست باشم
• صدیقه : سلام من یک مادم اما فکر مـیکنم خیلی بد باشم چون مدام سر هر مسئله ای با بچه هام دعوا مـیکنم سر اسباب بازیـهاشون سر غذا خوردنشون خیلی بچه های گلی دارم اما خودم دیونـه ام دیونـه بـه تمام معنی چون کـه حوصله خندیدن بچه رو هم ندارم ام وقتی خوابن از ناراحتی نمـیتونم راحت بخوابم و عذاب وجدان دارم همـه کاری براشون مـیکنم اما همـین اعصبانیت بیجا همـه چیز رو خراب مـیکنـه تورو بـه خدای مـهربون دعاکنید منم کمـی بهتر بشم واقعا بچه ها غیر از ما پدر و مادر ها کی رو دارند شوهرم خیلی باهاشون مـهربونـه اما من نـه دیونـه ام دیونـه
• مـهناز : خوش بـه حال كسايي كه مادر خوبي دارن من كه از مادرم متنفرم هميشـه بـه من توهين ميكنـه هيچ موقع پشتيبانم نبوده اما بر عكس عاشق داداشمـه چون پسر دوسته اون زن خيانت كاريه از پدرمم بـه همين دليل جدا شد الانم با يكي ديگه ازدواج كرده اما بـه اونم خيانت ميكنـه.من هيچ پشتيباني تو زندگيم ندارم هميشـه از اينده ميترسم من از وقتي ديپلم گرفتم خودم سر كار ميرم خرج زندگيم و در ميارم اما باز م بابت يه لقمـه نوني كه تو خونش ميخورم منت ميزاره قدر اي مـهربونتونو بدونيد كاش مادر منم خوب بود
• ربحانـه ميرزاپور از تهران : من خيلی مادرم رو دوست دارم من الان 11 سالمـه و اصلا از مادرم محبت نديدم، حسرت بـه دلم مونده کـه يک بار فقط يک بار سرم رو بذارم روی پاهاش و حرف دلم رو بهش بگم
تو خدا منم دعا کنيد
خدايا اين لحظه رو به منظور همـه های دلشکسته قسمت کن امين
• : من یـه راننده ترانزیت ۳۱ سلم کـه اکثر اوقات از خونـه درم هر وقت بـه خونـه مـیام با رفتارهای بد مادرم روبرو مـیشم مـیشـه گفت حوصله منو نداره درون صورتی کـه من هر زمان ایران نیستم خیلی بفکرشم و دلم براش تنگ مـیشـه از ترس مادرم مـیترسم ازدواج کنم بخاطر رفتارش ماشینمو مسافرتهای طولانی رو بـه خونـه ترجیح دادام ولی بااین حال دوسش دارم
• پژمان : مادر یعنی عشق زندگی محبت دوست
• خسته : خوش بحالتون .من بدی دارم خیلی بد.از سال اول راهنمایی رفتم مدرسه نمونـه وشب تو خابگه مـیموندم که تا سال پیش دانشگاهی واسه فرار از م.وقتی ازدواج کردم قرار شد چند سالی عقد باشیم
اون هر روز با شوهرم دعوا مـیکرد حتی بهش گفته بود سگ وهر چی فکرشو ید.اون وسایلای عقدمو کـه خریده بودن سوزوند اون منو مـیزد هر روز وقتی توعقد بودم اون کتابامو مـینداخت تو کوچه.جلو خانواده شوهرم خجالت زده بودم واسه داشتن همچین مادری.الان یـه ماه بـه عروسیمـه الانم هنوز اذیتم مـیکنـه.حسودی مـیکنـه بهم.مـیگه امـیدوارم عروسیت عزا بشـه .با من تنـها نـه با همـه خاهر برادرم همـین رفتارو داره.خاهرم از وقتی رفته خونـه شوهرش باهاش خوب شده.اما چه فایده اون موقه خوبی ش چه فایده ای داره؟؟؟؟؟؟؟من فحشش مـیدم جوابشم مـیدم لاقل دلم خنک شـه لاقل از غصه سکته نکنم.در ضمن بابامم معتاده اونم همـیشـه فحشم مـیده.از زندگی خیری ندیدم تاحالا.ولی شوهر مـهربونی دارم یـه ادم فوق العاده خدارو واسه داشتنش روزی صدبار شکر مـیکنم.برام دعا کنید خوشبخت بشم
• عشق..... : مادر .....مـیتونم بگم بی توصیف.........
• عاطفه : حتی بد اخلاق ترین مادرها هم لایق احترام و دوست داشتنن
مادر من یـه فرشته واقعی یـه و من خیلی دوسش دارم ولی که تا حالا خیلی باعث ناراحتیش شدم ...انشالله بتونم جبران کنم
کاش بابامم هم بـه یکم احترام مـیزاشت
• پری : پشیمونم کـه این سالها ازدواج نکردم.خیلی بـه فکر خونوادمم مخصوصا م.ولی اون نمـیفهمـه.با حرفاش عذابم مـیده.مثلا فرهنگیـه . ولی عاری از فرهنگ و شعور.اگه ازدواج کنم پشت سرم رو هم نگاه نمـیکنم
• اولدوز ولیـان : مادر من خيلي مـهربان است.به خاطر حيوان دوستي من برام حيوون خونگي ميخره ، براي سلامتي حيوونام هر کاري ميکنـه......
مادر با تمام وجودم دوست دارم
• manis : سلااام من از مادرم متنفرم.صحبت های بالا رو من تاثیری نذاشت
• ققنوس : من مادر هستم. اکثر نظراتتان را درباره مادرهایتان خواندم. بیشتر نظراتی را کـه از مادرشان گله مند بودند. من مادر هستم 15 سال بـه تنـهایی م را بزرگ کردم الان 27 سالشـه. توی زندگی سعی کردم اگر کاری از دستم برنمـیاد لاعقل اجازه بدم راه زندگیشو پیدا کنـه. اما اون فقط بـه فکر دوستان ـ اردو ـ عروسی دوستاش ـ تولد و... بـه تازگی هم کـه برای کار بـه شـهر دیگه ای مـیره با اینکه مـیدونـه من راضی نیستم اما رضایت من براش اهمـیتی نداره. آخر هفته هم کـه برمـیگرده با دوستاش قرار مـیزاره و جمعه ها هم خونـه نیست. من بـه خاطر بچه هام درون اوج جوانی از تمام لذایذ زندگی گذشتم اما م حاضر نیست یک روز تعطیلش رو به منظور من بزاره و حتی اگر سخت به منظور من بزاره. من آدم غرغرویی نیستم وقتی کنارم هستن باهاشون بازی مـیکنم. سینما مـیرم و....
• رضا : من امروز یـه حرکت ناشایست انجام دادم اینقد ناراحتم کـه خوابم نمـیبره تو فکر اینم چه جوری عذر خواهی کنم که تا منو ببخشـه خوندن متن بالا چیزی رو بـه من یـاد آوری کرد کـه من خیلی وقت بود فراموش کرده بودم اونم اینکه دوتا جواهر گرونبها تو خونـه دارم و همـین جا مرد و مردونـه قول مـیدم دیگه اشتباه امروزم تکرار نشـه
• تنـهای تنـها : من اصلا برا م مـهم نیستم.من 24سالمـه تو این سن منو کتک مـیزنـه!!اخه دیگه آدم چی بگه؟همش منو مقایسه مـیکنـه،بهم توهین مـیکنـه،دلش مـیخواد هرچی سریعتر ازدواج کنم راحت شـه.همـیشـه تو جمع منو تحقیر مـیکنـه.این مادره؟من خیلی صبورم اطمـینان دارم کـه تقصیر من نیست م بیمار روانیـه.مادررر!این کلمـه خیلی مقدسه.به هرکسی نمـیشـه نسبت داد..
• فاطمـه : من دیگه قول مـیدم بـه سر مادرم داد ن
• زهرا : من مادروپدرمو خیلی دوست دارم ولی نمـیدونم چرا وقتی من یـه حرفی مـی زودعصبانی مـیشن وسرمن دادمـیزنن ووقتی اون هام چیزی بـه من مـیگن من هم زود عصبانی مـیشم یـا یـه چیزی مـیگم یـا گریـه مـیکنم
• سعیده :
پدر ومادرم برام عزیزترینم هسن خدا بـه من قدرت اینا بده کـه قدرشونا بدونم خیلی دوسشون دارم.
• ابوالفضل معاونی : من 12 سال دارم و مراحل رو که تا 5 سالگی بـه ترتیب همـین مـیرفتم ولی مادرم باز مـیخندید، بخدا قسم بعد اون خیلی بـه مادرم کمک مـیکنم خجالتم از دوستام نمـیکشم، جلوی همـه مـیگم کـه از ته قلب دوست دارم، من کمک مادرم ظرف مـیشورم، سفره پهن مـیکنم، جمع مـیکنم، حتی یـه دور غذا هم درست کردم غذاشم کباب بود، ایچ خجالتم نمـیکشم و از همـینجا مـیگم کـه قدر مادراتون رو بدونید و تا عمر دارید بهش محبت کنید.یـه نفر رو مـیشناسم با مادرش خیلی بد رفتاری مـیکرد و زنش رو هم با نظر خودش گرفت، اما که تا الان دو بار خواسته طلاقش بده، بعد نتیجه اخلاقی اینـه کـه مادران و پدران تجربه بسیـار بسیـار زیـادی نسبت بـه ما دارند
• ︶︿︶ : بهش ميگم كه بذار برات بخونم نميذارهههه
• من منم : دیشب رفتم پشت درون اتاق پدر و مادر پیرم خوابیدم و نگران بودم کـه خدای نکرده یکیشون از دنیـا نرن چون هر دوتاشون مریض هستن ...دلم براشون مـیسوزه اگه برن من خیلی تنـها مـیشم ....ساعت 4 صبح م گفت پاشو برو برا من یـه فنجون قهوه درست کن بیـار انگار خدا دنیـارو بهم داد کـه مادرم هنوز زنده هست و مـیتونـه حرف بزنـه .......خدایـا مرگشون رو هیچوقت نبینم
• ارمـین : من خیلی مادر و پدرم رو دوس دارم چون به منظور من زحمت کشیدن اما الان خیلی از دست مادرم دلخرم چون با مـیونـه ای نداره ولی خیلی دلم مـیخواد دل مادرم رو دوباره بدست بیـارم و خوبی هاش رو جبران کنم
• فرنوش : مادرم منو درک نمـیکنـه.نمـیداره ارامش داشته باشم.من براش دردمو توضیح دادم ولی دلش مـیخواد همش بهم گیر بده و ناراحتم کنـه
• F.M : من بابامو ازدست دادم خیلی دلم براش تنگ شده! م عالیـه خیلی ماهه اما من قدر ندونسم وبهش بد کردم الان خیلی ناراحت وپشیمونم ایشالا جبران مـیکنم *مادرم دوستت دارم*
• م. ج : دلم خیلی گرفته من یـه فرشته مـهربونـه ساده و بی آلایش .مشکل پدر ماست پیش همـه ما رو خرد مـیکنـه شخصیت مارو داغون مـیکنـه وقتی مـیاد تو خونـه فضای خونـه تاریک مـیشـه از ما بدش مـیاد پیش همـه دوستان و اقوام از ما بدگویی مـیکنـه ما خیلی باهاش خوبیم هممون ولی اون کاسه صبر همـه رو لبریز کرده داداش کوچیکم پاشو مـیبوسه اما اون مسخرش مـیکنـه از بچگی همـیشـه اشک بـه چشممون اورده و یـادم نمـیره چقد با م دعوا مـیکرد بارها جلوی همسرهامون بـه ما توهین کرده .چه حتما کرد هممون خسته ایم و افسرده.ینی چون پدر هست اجازه داره هر کاری کنـه و ما هم تحمل کنیم ایـا خدا نمـیبینـه؟همـیشـه حسرت محبت پدر بـه دلمون موند.
• فاطمـه قهرمانی : من مادرم رو خیلی دوس دارم
اما با من بد اخلاقی مـیکند نمدونم چیکار کنم خدایـا
• یگانـه سعید پور : من مادرم رو خیلی دوس دارم اما هروز با بابام دعوامـیکنـه من از خدا مـیخوام کـه هروز محبت داشته باشن بـه خودشون وقتی داداشم زیـاد گریـه مـیکنـه دادمـیزنـه خیلی مـیترسم بابام مـیگه من از دست او مردم
• Amir : سلام. من و م سر يه چيز الکي دعوا کرديم و هي بزرگ و بزرگ تر شد اونم با صندلي زد بـه من منم نفهميدم زدم تو گوشش ولي خيلي ناراحتم و عذاب وجدان دارم مي خوام بميرم م گفت منو بخشيده ولي من اين چند شبه اصلا خوابم نمي بره. ولي واقعا نفهميدم زدم تو گوشش بـه خدا ولي ديگه شده. خدايا چطوري جبران کنم.
• ساناز حامدی : من پونزده سالمـه اصلانم مو دوس ندارم اون که تا حالا بـه من نگفته دوست دارم واسه تولدم هديه نخريده تبريکم بهم نگفته من خيلي دوس دارم با بام از سر کار بياد که تا برام هديه اورده يک چند باريم تصميم گرفتم خودم واسه خودم هديه بخرم خدايا زندگي بهتر بـه من بده
جواب سوني کارت بيست : شما که تا حالا براشون هديه خريدين و براشون جشن تولد گرفتيد ؟ ممکن هست يک نفر يکسري کارها را بلد نباشد و حتي بـه آن موضوعات فکر هم نکند ، شما شروع کننده باشيد و فرهنگش را بـه مرور و با حوصله درون محيط خانـه ايجاد کنيد
• مریم : سلام.من عاشق مادرم هستم و همچنين پدرم و م .با اين چيزايي کـه تو سايتتون خوندم بعضي وقتا کـه مادرم عصباني ميشـه بهش حق ميدم من هيچوقت خودمو بـه خاطر اينکه مو خيلي اذيت کردم نميبخشم ولي اميدوارم اون يه روزي منو ببخشـه و همين جا بـه خاطر اين مادر خوبي کـه خدا بهم داده ازش شکر گزاري ميکنم................
• سارا : عاشق م هستم حاضرم بمـیرم امااشکاوغصه هامومتوجه نشـه دوسش دارم بیشترازخودم
• فاطمـه : دوست دارم از ته دل نمـیدونم چرا بعضی اوقات بدرفتا ری مـیکنم
• عرشیـا : من عاشق پدر و مادرم هستم و آرزو مـیکند توانسته باشم ذره ای از زحمات شان را جبران کرده باشم
آرزو مـی کنم تمام پدر و مادر های دنیـا بالای سر فرزندشون بمونند
• فاطمـه : وقتی مـیبینم مادرم روز بـه روز داره رنگ رخسار از دست مـیده قلبم بـه زجر مـیاد دعا مـیکنم قبل او بمـیرم
• کوثر : من عااااااااااشق بابامم و اعتراف مـیکنم خیلی جاها با هاشون خوب نبودم
برای سلامتی همـه باباها خصوصا مامااااااان گلللللللللل و مـهربون خودم و بابای عزیییییزم و آبجی خوشگلم ...... دعا مـیکنم
و امـیدوارم خدا فرصت جبران بده بهم و بابامم منو بخاطر اشتباهاتم ببخشن
• پ : الان يه سال و نيمـه با م قهرم
مادرم بـه خوشبختي هاش حسادت ميکنـه
تحمل محبت شوهرم رو نداشت
با دخالت هاش و طعنـه هاش آزارمون ميداد
تا سال آخر دانشگاه ازش کتک ميخوردم
خودم الان يه پسر دارم
دلم نمياد از گل نازکتر بهش بگم
اصلا مادرم رو درک نميکنم
مادر داريم که تا مادر
خوش بـه حالتون کـه مادرهاتون پشت و پناهتونن
من دوسش دارم ولي نميذاره کنارش آرامش داشته باشيم
جون مجبورم بـه خاطر زندگيم از تو و دنياي سياهت دور باشم
• مـهدی۰۹۲۱ : مادرمو خیلی دوس دارم ی تارموشو بـه هیچعوض نمـیکنم بابامم همـین طور
• مرجان : همـی متن قشنگه مادرم مرا بزرگ کرده اما طوری کـه انقدر حرف دارم کـه نمـی تونم ب مادر همـه را ازما دور کرد همشـه سرزنش مقایسه کتک اما فکر مـیکنم اصل دوسش ندارم از اینکه مـیبینم خوشحال نمـیشم وقتی نباشـه من راحت ترم مادری کـه کاری با بچه هاش کرده کـه هم م وبرادرم هم از دستش دست بـه خودکوشی زدیم اون مادر نیست اون بـه همـه خیـانت کرده هیچ وقت دوست نداشتم جای بگم مادرمـه از حرفای کـه هیچ وقت نمـیتونم ب دارم خفه مـیشم
• محمد : من قدر پدرم رو ندونستمو از دست دادمش حالا هم فکر ميکنم نوبت مادرمـه اين چه احساس يا سرنوشت مضخرفيه
جواب سوني کارت بيست : ما براي بهشت آفريده شده ايم نـه براي ماندن درون اين دنيا ، آنـها رفتند و با چشم بر هم زدني نوبت ما هم ميرسد ، بايد جوري خداپسندانـه زندگي کنيم کـه لحظه مرگ با قلبي شاد از اين دنيا برويم و به نياکان درستکارمان ملحق شويم و تا آن لحظه پدر و مادرمان از خود خشنود نگه داريم و اگر از دنيا رفته اند اعمال ما باعث شادي روح آنـها شود
• فرشته : قربون مادر عزیزم برم
• نازي : مـهرباني خاصيت همـه مادرها نيست.
اگه مادري داريدكه بزرگتون كرده و بهتون محبت كرده بدونيد كه اون مادر دفع صد بلا كرده براتون .
مادرم من رو تو بچگي رها كرد و حتي تلفني جوياي حالم نشد .
من نـه رنگ پدر ديدم نـه مادر . منت همـه رو سرمـه .
نميتونيد درك كنيد چقدر سختي كشيدم .
حالا بعد ٢٦ سال مثل غريبه ها فقط حالمو ميپرسن و تولدمو تبريك ميگن .
اينم سهم ما بود از محبتشون!
با اين حال دلم راضي نميشـه زجرشونو ببينم . ولي بـه خداوندي خدا همچين پدر و مادرهايي اسحقاقشون مردن درون تنـهاييه !
اگه مادر و پدر خوبي داري بـه جاي منم دوستش بدار .
• Fatemeh : Salam man ye dokhtare12sale hastam o madaramo kheyly dos daram ama feck mikonam ke doosam nadare o gahi vaghta darkam nemikone va be khater rabetash ba dostam behesh shak daram va be doostam hasoodim mishe khaheshmikonan rahe haly behem bedi
جواب سوني کارت بيست : هيچ چيزي کامل نيست جز خدا ، پدر و مادر ما هم از اين قاعده استثنا نيستند و ممکن هست نواقصي داشته باشند يا آنجوري کـه لازم هست و مورد دلخواه ماست با ما رفتار نکنند ولي پدر و مادر بهترين چيز زندگي ما هستند ، آنـها اگر ما را واقعا دوست نداشتند از همان اوائل تولد ما را درون گوشـه خيابان رها ميد و ميرفتند ، بعد اگر درون کنارمان هستند آنقدر دوستمان داشته اند کـه با زجر و زحمت فراوان ما را بزرگ کرده اند ، اگر پدر و مادر آنجوري کـه دلخواه ماست رفتار نميکنند قسمتي هم مشکل از ماست ، يا ما با رفتارهايمان باعث سرخورده شدن آنـها شده ايم يا آداب دلبري و شيرين زباني را بلد نيستيم ، کمي ملوسانـه رفتار و دلبري و شيرين زباني و سورپرايز ميتواند بسياري از سردي ها را جبران کند ، هري هم قلق خودش را دارد و چيز خاصي برايش سورپرايز محسوب ميشود
• هستی : من بابای خیلی خوبی دارم ازشون هیچ دلخوری ندارم و قدرشونو مـیدونم
• تنـها : فقط برام دعا کنید زودتر ازدواج کنم
برم ازش دور شم سال بـه سال هم نبینمش
خیلی خستم خیلی ...
کاش سر سوزن بهم محبت مـیکرد ...
• نازی : حسرت یـه کلمـه ی چی شده م بـه دلم مونده.مادرم به منظور همـه خوب ومـهربون بوده جز من.منی کـه تمام مسئولیتاش رو شونـه های خسته امـه وخداشاهده کـه منتی هم ندارم چون ازته دلم دوستش دارم ولی نمـیتونم اعتراف نکنم کـه بزرگترین زخمای قلبم هم ازنامـهربانیـها وتحقیرها وسنگدلیـهاوارجح دونستن ومحق شمردن غریبه هاست وکلا از نظر مادر من یعنی انسان درجه دویی کـه هیچ حقی نداره و حتی همسرش هم نباید چندان بـه اون توجه کنـه.فکرنمـیکنم صرف بـه دنیـا اوردن یـه بچه هری رو بشـه مادر نامـید.
• ازاد : من مادرم رو دوست دارم یک سال هست عروسی کردم
۸روزه کـه دیسک کمر گرفتم فقط تلفن زد اصلا. عیـادتم نیـامد،ازشون کـه گله کردم تازه بدهکارهم شدم بیشتر تعمـیرات کارای خونشآن وسرزدن هفتگی هم با من وشوهرم بوده. حالا بازم من محبت را
• معصومـه : خیلیییی عالی بود همـیشـه بیشترازهمـه م درکم مـیکنـه وتومشکلاتم یـاری وکمکم مـیکنـه ومن خیلی اشتباهایی انجام دادم ولی یـه تو بهم نگفته وهمـیشـه همرامـه وبخاطرمن خودشوبه اب واتش مـیزنـه من هفت ماهه ازدواج کردم وم بهترین جهازیـه رابهم مـیخره ولی من اونجوری کـه بایدقدرشوبدونم نمـیدونم ممنون از متن گشنگت.دیگه خوبی مـیشم براش بیشترازهمـه دوسش دااااررررم ... دوووووووووسست دارم
• باران : مادر دوستدارم
• سمـیه : من مادرم رو دوست دارم اما بخاطر اینکه اینقدر سرکوفت سرم نباشـه دارم از پیشش مـی رم یـه شـهر دیگه . من فقط که تا 2سالگی پیش مادرم بودم بقیشو عمم بزرگم کرد بعدم 6 سالگی درگیر کارهای خونـه شدم و م روضه و خونـه درون و همسایـه ول بود الانم کـه ازدواج کردم مـی خوام از دستش فرار کنم . دوست ندارم مادر بشم چون سر هیچ و پوچ عاق مـیشـه فخش و نفرین مـی شنوه . از 6 سالگی کتک و کارخونـه مثل من نصیبش مـیشـه. مادرم منو کشت
• مرجان : واقعاعالي بوود
با خوندن هر خطش گريه ام ميگرفت من خيلي مو دوست دارم واسش ميميرم
وقتي ميبينم رفته تو اتاقو داره گريه ميکنـه بـه هيچ چيز جز آروم ش فکر نميکنم خودمم شده کنترل ميکنم که تا گريم نگيره و با اين صقحه کـه شانسي بازش کردم از اين رو بـه اون رو شدم ...خيلي ممنون ...
• ماهان : نمي دانم چگونـه جواب مادر را با اين همـه زحمت بدهم ولي اگر توجه کنيد يک بار بـه شما چيزي نگفتن
• زینب : من وقتي اين متنو خوندم کلي گريه کردم دعا کنيد خوبي برا م بشم نميخوام دير شـه و يه عمر پشيمون شوم اون عکسه حالمو گرفت
• مـینا قنبری : عشق بـه بچش یـه عشق نابه کـه قابل ستایشـه .
• ثریـا : مادر موجود مـهربانی هست ولی نباید بین بچه هایش فرق بگذارد
• امنـه : نمـیدونم چی بگم ازش متنفرم از طرفی بهش وابستم خدایـا خودت کمکم کن راه درست برم
• فاطمـه : دوست دارم
• بانو : مادرم بهترین مادر دنیـاست ولی من اصلا قدرشو نمـیدونم خدایـا کمکم کن
• مریم : ولی مادر من بیشتر ازوهمـه برادرم رو دوست داره شاید باورتون نشـه کاری کرد کـه من ساعت 3 نصفه شب تو زمستون از خونـه بابام با یک بچه 1 ساله اومدم بیرون .هیچ وقت تو مشکلات ازش یـاری ندیدم .وقتی به منظور بار دوم باردار شدم انقدر اعصابم رو بهم ریخت کـه بچه ام سقط شد بهشت زیر پای بعضی از مادر هاست نـه همـه مادرها.
• کوثر : دوست دارم ی خیلی
• پارمـیس زنگنـه : خيلي متن زيبايي بود اميدوارم همچين بچه هايي وجود نداشته باشـه و اگر داره بـه اشتباهش پي ببره و خودشو اصلاح کنـه و مرگ هم مادر و هم پدر نصيب هيچ بچه اي نشـه
• رزا 333333 : من تو بچگي فهميدم م بـه بابام خيانت ميکرده بعد از چند ماه دعوا بابام مجبور شد برش گردونـه خونـه وقتي بابام فوت کرده فهميدم م با يکي ميحرفه قصد ازدواج دارن مرد خيلي خوبيه منم اصلا با ازدواجشون مشکلي ندارم وقتيم اينو ميگم م ميگه مگه اصلا کي هستي کـه مشکل داشته باشي بـه تو ربطي نداره مشکل توئي و جلو ازدواج مارو ميگيري بهم ميگه من ادم نيستم هميشـه يجوري رفتارميکنـه کـه خودمو ناپاک ميدونم من هميشـه نمازامو ميخونم حجابم کامله وقتي تو خيابون راه ميرم سرم پايينـه ولي خودش حجابش کامل نيس نماز نميخونـه سر بـه زير نيس من معني کلمـه مادر بانجابت و فداکاري را نميدونم من رفيق بي کلک نديدم حتي وقتي حاضره همـه ي روز گرسنـه بمونم و بزور ميخواد شوهرم بده که تا از سرش وا کنـه نصف شب با عشقش ميره بيرون و من خونـه تنـها ميمونم و از ترس ميلرزم ازش بيشتر متنفر ميشم
• ممري : مادر كم نميذاره حتي اگه گرگ بيابون باشـه
• کیمـیا : من خیلی مو دوست دارم و سعی مـی کنم براش بچه ی خوبی باشم اما بعضی وقتا واقعا ناراحت مـی شم مثلا وقتی از سر کار مـیاد من ازش استقبال مـیکنم و باهاش حرف مـی اما اون هیچ کاری نمـی کنـه و سریع مـیره سر موبایلش و بعد از اون مـیبره و برنامـه تلوزیون مـی بینـه حتی اگه تکراری باشـه اصلا با من حرف نمـیزنـه و اگر ازش سوال هم بپرسم باز هم جواب نمـیده اون اصلا ادم کم حرفی نیست مثلا وقتی خالم زنگ بزنـه فکر مـی کنم ۲ ساعت باهاش حرف مـی زنـه اما اصلا وقتش رو به منظور من نمـیزاره و هر مشکلی داشته باشم کـه باید حتما بهش بگم خودم حتما حلش کنم حتی به منظور مدرسه منم ارزشی قایل نیست
• زهرا : عالی بود ازش درس بزرگی گرفتم
• علی : وقتی سال 86 ورشکست شدم بهترینایی کـه اطرافم بودند از بودنم فرار مـید فقط مادرم بود کـه طلا هاش فروخت وبرام انقدر دعا کرد کـه دوباره سرپا شدم شاید پول طلاها یک صدم بدهی من نبود ولی اونقدر با برکت بود کـه دباره سر پا شدم مادر مادر بهترین موجود خداوند هست به منظور تشکر از مادر هنوز کلمـه ای زاده نشده
• ali : من م را خیلی دوست دارم وحتی دیدن اشکاشو ندارم اما بعضی وقت ها سر هیچ پوچ با هم دعوامون مـیشـه نمـی دونم چیکار کنم
• سحر : با سلام من مادرمو خيلي دوست دارم و برام کم نگذاشته الان کـه خودم يه مادر شدم قدرشو بيشتر ميدونم ايشالا سايه اش بالا سرم باشـه دوست دارم گلم
• صبا : ممنون.الان م بیمارستانـه. دعا کنید حالش خوب شـه.
• زندانی زندگی : کاش این حرفات واقعیت داشت مادر من یـه زن حسوده کـه چشم دیدن پیشرفت بچه خودشم نداره زندگی من و به آتیش کشوند انقدر خودمو و اذیت کرده کـه به مرگش راضیم همشم بـه خاطر اینـه کـه دوست داشت با بچه ش ازدواج کنم ولی من بای کـه خودم دوست داشتم ازدواج کردم هر روزم بشتر بی احترامـی مـی کنـه فقط منتظر قیـامتم کـه ازش حساب بکشم چون لایق کارایی کـه با هام کرد نبودم
• مرضیـه : همـیشـه سعی کردم به منظور ی نجیب و سر بـه زیری باشم ولی هر کا ری مـیکنم بـه چشم نمـیام وحتی خیلی راحت مـیشـه تنفرش نسبت من دید واقعا راست مـیگم و حرفی بـه دور از واقعیت نمـی ولی باهمـه اینـها از تشکر مـیکنم
• داود : خیلی مادرمو دوست دارم ولی بازم بعضی وقتا اذییتش مـیکنم.با این حال فکر نبودنش واسه چند روز اعصابمو بهم مـیریزه.به اندازه ی تک تک نفسهایی کـه تا الان کشیدم دوستت دارم مادر
• محمد : مادر من دوستی اش دوستی خرسه است. و دشمنیش از هر دشمن دیگری بدتر است.
هیچ بـه اندازه او سرم را کلاه نگذاشته.
و زخم هیچ خنجری بـه دردناکی زخم خنجر او نبوده کـه بارها و بارها قلب و جانم را بـه درد اورده است.
اینـهارا هم کـه نوشته ای... ما ندیدیم
شما کـه دیده اید خوشا بـه سعادتتان. قدر بدانید
• عبداله : من همسر خوبي دارم کـه توانستم مادرو پدرم را بـه منزل مان بياورم ودرخدمت انـها باشم وهنگامي کـه بنده درون منزل نيستم همسرم از مادرم کـه بيماري دارد پذيرايي وپرستاري مي نمايد
• kimiavakili : مادر من 5ماهه کـه رفته پیش خدا دلم براش خیلی تنگ شده اگه,وقت کردین یـه سر بـه وبلاگ کوچولوی من بزنید درباره مادرم نوشتم
• رضا : سلام بـه تمام مادران جهان بـه خصوص مادر عزیز خودم،بچه ها شمارو غصمتون مـیدم بـه جون خودم و اون چیزی کـه عاشقشید و مـیپرستید فقط و فقط بـه مادرتون احترام بزارید.خواهش مـیکنم.
• مـیلاد از شـهرزیباوتاریخی کرمانشاه : فوق العده عالی بود.مـیلاد از شـهرزیبا وتاریخی هستم از کرمانشاه
• عمـی عماد : خیلی عالی و احساسی بود گریم گرفت دست همـه ی ا رو مـیبوسم
• nima : بهشت زیر پای مادران است.
• خدا20/کرمانشاه19 : پدر ومادر گلهایی هستند از گلهای بهشت.من اول خدا رو دوست دارم بعد پدر ومادر وم بعد شـهر گلم کرمانشاه رو دوست دارم.من تو این دنیـا بخوام از بیست نمره بدم...
خدا20-پدر و مادرو مو و کرمانشاه 19
• : فدای همـه مادراااااااااااااااااااااااااااااااااااان دنیـا.دوستشون دارم
• فری چش قشنگه : من وقتی تو زندگیم کم مـیارم تقصیرارو گردن م مـیندازم فکر مـیکنم اون حتما برای تمام مشکلات من راه حل داشته باشـه ولی خیلی دوستش دارم
• همدرد : منم دوستش داشتم ولی قدرنعمت رو ندونستم توی زلزله اخیر ورزقان ازدست دادم
• ارش : فداي تو مادر
• الهام : من وبابام رو خیلی دوس دارم ولی باهاشون راحت نیستم خیلی مـیخوام به منظور یـه بارم کـه شده کنار م بشینم سرمو بذارم رو پاهاش دست نوازش بکشـه رو سرم بتونم با عزیزم دردودل م حرفامو احساسمو بهش بگم از خدا مـیخوام این لحظه های ناب رو قسمتم کنـه ولی بااین همـه خیلی دوسش دارم
• فاطمـه : ما آدما هیچ وقت قدر چیزایی رو کـه داریم نمـیدونیم
فقط غصه ی نداشته هامونو مـیخوریم
جونم دوست دارم :(
• مـه سيما : همـه ي قصه تونوخوندم.ولي ماباهمـه ي اي دنيافرق داره.ازبچگي من و م را اذيت مي كرد .ماهميشـه ازگريه ي اون گريه مون مي گرفت ولي اون گدلي تمام ماروعذاب ميده.من18سالمـه بـه خداتاالان يه باركاري نكردم كه ابروشون بره حتي هميشـه من اداب معاشرت بهش ياددادم ولي اون بانفرتي كه بـه همـه داره سعي ميكنـه ابروي من وخانواده و حتي پدرم روببره.دلم انقدازاين روزگار گرفته كه چندبارخواستم خودكشي كنم ولي ازخداترسيدم.خوش بـه حالتون بدونين خوشبخت ترين ادم روي زمينيد ولي كسي مثل من كه تو اوج جوونيه فقط ارزوي مرگ ميكنـه....
• ليلا : ممنون از متن قشنگتون عالي بود و واقعيت داشت
• ام ی ن : ولي مال من اونجور نيست مادر من هيچ وقت که تا حالا منو دوست نداشته هميشـه برادران و اشو از بچه هاش دوست داشته و جمله اي کـه هميشـه ميگه اينـه شما بچه هاي من نيستيد و شما ها رو فدا مي کنم برادر و امو ناراحت نمي کنم. من خيلي عذاب ميکشم نميدونم چکار کنم آخه مادرمـه . چند وقتي کـه هي همش درون حد داد و فرياد دعوا مي کنـه با بابام و ميخواد کـه ما از اين خونـه بريم که تا برادراش راحت باشن تو خونـه. من چيکار کنم شما بگين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (راستش من 23 سالمـه و تازه زفتم سربازي اما که تا ظهر خدمت ميکنم درون يکي از شـهرهاي نزديک شـهرمان و بعد از ظهرها مي ام خونـه) بـه خداوندي خدا راست ميگم. سگ تو سگيش نمي زارهي بـه توله هاش آسيبي برسونـه و نزديکش بره چيزي ولي مادر ما شب و روز دعوا مي کنـه کـه بايد از خونـه بريم .
• اتوس : من خودم يک مادرم و ميدانم مادرا عاشق بچه هاشون هستند .ازاين جا ميخواهم بـه مادرم بگم کوتاهي هاي منو ببخش خيلي دوست دارم.
• اتوس : من خودم يک ماذرم وميدانم مادرا عاشق بچه هاشون هستند .ازاين جا ميخواهم بـه مادرم بگم کوتاهي هاي منو ببخش خيلي دوست دارم.
• نا شناس : شوهرم از مادرم ایراد مـیگیره هری یـه جوریـه شوهرم خیلی خوبی بـه اونـها کرد ولی مادرم با قیـافه ای کـه مـی گیره ناراحتش مـی کنـه منم نسبت بـه مادرم دلتنگی نمـی کنم ولی دوست ندارمـی بدی اونـها رو بگه یواشکی گریـه مـی کنم چون از اونادورم
• دیبا حاجیـها : تنـها کاري کـه مي تونم م گريه هست مادر ديگه جلوي دوستام بهت نمي گم ولم کن دوستام مي رن اما تو يي کـه منو بزرگ کردي نـه دوستام ، عالي ترين صفحه وبيه کـه تا حالا خوندم واقعا افرين ، اي مادر عزيزم دوستت دارم و عاشقتم ديگه وقتي مي رم سينما بـه بهانـه يه آب پرتقال از سالن نمي رم بيرون و وقتي بيام تو سالن بگم من مي خوام تنـها باشم ديگه وقتي جايي مي ري باهات ميام از خودم ناراحتم کـه هر دوشنبه شب مي رم خونـه ي مادر بزرگم و وقتي مي ريم استخر اونو تنـها مي گذارم و خودم تنـها مي رم تو عميق واقعا ناراحتم کـه تنـها با بابام مي رم مسافرت ، مادر ، مادر عزيزم ببخشيد کـه باهات بد حرف زدم تقديم بـه مادر مـهربانم پانته آ بهزاد افشار اسم خودمو و فاميليه واقعيمو نوشتم که تا بدوني منم و ديگري نيست آري منم من شرمنده از کارامم شرمنده
• رویـا : عالی بود
• سارا : مادر عزيزم هر چي تو ميگي همون
نوکرتم
بيشتر عاشقتم
• گریـان : من .. بـه خاطر بلند پروازي از مادرم دور شدم.حالا اين جا هستم وچيزي کـه فقط وجود داره يه سرابه.کاش بـه حرفش گوش کرده بودم وپيشش ميموندم.جرات نميکنم بهش بگم غلط کردم،اي کاش يه راه برگشتي بود
جواب سوني کارت بيست : گاهي يک غلط کردم باري سنگيني را از دوش آدم بر ميدارد و روح انسان را آزاد ميکند ، هيچ انساني بدون خطا و اشتباه نيست فقطي اشتباه نميکند کـه هيچکاري نميکند ، تنـهاي کـه راه برگشتي نداره شيطان هست ولي خدا را چه ديدي شايد خدا بـه او هم راه برگشت نشان داد بعد نااميدي و ترس را از خودت دور کن و اگه ميدوني اشتباه کردي برگرد
• فرزاد : عالي بود
• ترنم زیبا : من یـه ی هستم کـه مـیتونم بـه جرات بگم بهترین مادرای دنیـا رو دارم."مادری دارم بهتر از برگ درخت"...(سهراب)چون پدرم رو 26سال پیش وقتی فقط 4سال داشتم از دست دادم اونوقت برادر بزرگم 9ساله,م6ساله وبرادرکوچکم 9ماهه بودندمادرم هم پدربودهم مادر,مادری کـه افتخار مـیکنـه" همسریک شـهید"بزرگواره.....
• ممد : عشق هست پدر و مادر
• جرج : خوب ملتو سر کار مـیذاریـا
خودتم بعضی وقتا شیطونی مـیکنی بـه جای یـه اسمـی کامنت مـیذاری
ما کـه شانس اوردیم مادر خوبی داشتیم اما من مـیخوام بپرسم اون مادرایی کـه بچشونو کشتن یـا انقد زدن کـه تا حد مرگ یـا شکنجه یـا هزار چیز دیگه قضیشون چیـه مثل نیما کـه هیم چند ماه پیش تو بیمارستان 4 سالشـه که تا حد مرگ کتک خورده بود
اقای عقل کل سایت لطفا جواب بده
فردا ادعای پیـامبری نکنی خوبه
• مریم : م منو ببخش کـه بعضی وقتا سرت داد مـیکشم ولی ی خودتم مقصری.همـیشـه منو باایی کـه من ازشون بهترم مقایسه مـیکنی.خدا وکیلی خودت کمـی فکر کن من بیشتر بـه حرفات گوش مـیکنم یـا اونا بـه حرف شون؟؟؟؟؟ولی درون هر صورت خیلی دوستت دارم.کاش جرات گفتنش رو داشتم
• م : من خیلی درون حد بچه هایم محبت کردم.به خصوص درون سالهای جنگ .با 3 کودک خرد سال کارمند بودن و.... اما انچنان حرمت ندیدم. حالا هم کـه سن وسالی را پشت سر گذاشتم. مـیبینم هنوز هم طلبکار هستند.در عین حال باز هم دوستشان دارم.
• همايون : کلاغ مادرتوسرماي زمستون نمي تونستن غذاپيدا کنـه ومجبور شد هر روز گوشت تنشو ه و به بجه هاش بده .
بهار آمد و اون مرد. بچه هاش گفتند آخيش - چه خوب شد مرد- راحت شديم از غذاهاي تکراريش !
• فریبا : مادر عزیزتر از جانم را بسیـار دوست دارم ولی ی دارم کـه بسیـار او را مـی آزارد و با وجود کهولت سن حتی رسیدگی و پرستاری کـه سهله سلام خشک و خالی هم نمـیده و با کوبیدن در، فریـاد زدن و غذا نخوردن دارد او را بـه مرز افسرگی مـی کشاند و البته بعد از سالها تحمل اکنون دیگر مادر از دست او آزرده شده و گاهی نمـی تواند او و رفتارهایش را تحمل کند . ای کاش قبل از اینکه این تاج سر را زبانم لال .... بخود بیـاید و قدر لحظه های با او بودن را بفهمد . بخاطر رفتارهای او هیچکدام از ها و برادرها نمـی خواهند بـه خانـه ما سر بزنند و حالی از تکیـه گاه خانواده بپرسند . التماس دعای فراوان دارم مطمئنم کـه مادر با روح بلندش او را خواهد بخشید ولی درون مورد او نمـی دانم و از عاقبتش نگرانم .
• مـهدی عباسی : بچه ها من تمام جملاتتونو خوندم نگران نباشید و انتظار نداشته باشید کـه اون همـه محبتشو جبران کنید من فکر مـی کردم من هر شب بـه خاطر مادرهایی هر شب بـه خاطر گرسنگی بچه هاشون گریـه مـیکنند گریـه مـی کردم و ... امـیدوارم همـه شما دوستان یـاد بگیرید کـه چگونـه مادرتونو دوست داشته باشید.
• زیبا : با حسرت همـه نظراتی کـه درباره مادراشون داده بودند خوندم و اشک ریختم و اه کشیدم کـه ای کاش من هم چنین مادری مـی داشتم خوش بـه حالتون و و ای بـه حالتون اگه پای مادراتون را نبوسید درون حسرت یک نگاه محبت امـیز مادرم هستم درون حسرت یک کلام مادرانـه اما افسوس صدو افسوس
• اسحاق : من مادرم را خيلي دوستش دارم .چون خيلي بـه من محبت ميکنـه محبتش را فراموش نميکنم
• محسن ميم : مادرم تويي بـه جاي پدرم
دوستت دارم عزيز بالاي سرم
اين شعر مال خودمـه تقديم بـه تمام مادرهايي کـه پدري ميکنن.
مادرم دوستت دارم
• الهام : م عاشقتم
• مير نصيري : به سلامتي مادر کـه وقتي غذاي سفره کم هست اوليني کـه ميگه غذا را دوست نداره مادر است
• م.م : مادر من خيلي خيلي وببش از حد مـهربانـه ولي نمي دونم چرا خودم مـهرباني براي م نيستم براش مادري مي کنم اما نمي تونم مستقيم بهش ابراز علاقه کنم خيلي ناراحتم و عذاب وجدان دارم نمي دونم علتش چيه خيلي بهش فکر مي کنم.
• افسانـه پاشايي : هيچ واقعآ نمي تونـه جاي مادرو بـه آدم بده.من يه دنيا دوسش دارم چون فقط يه دنيا دارم.توروخدا قدر مادرهامون رو بدونيم قبل اينکه از دستشون بديم عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم
• مرجان : با اينکه سعي مي کنم هميشـه ازم راضي باشن هم پدر و هم مادرم فکر ميکنم باز هم نتونستم محبتهاشونو جبران کنم اين نوشته و اون يکي مادر را دوست داريم چون کلي اشک منو درآورد
شما رو بـه خدا بـه مادراتون , بـه پدراتون احترام بگداريد
• محمد : اوقاتی کـه با تو درون این جهان بودم بهترین جهان بود،بی تو با خاطر هایت چکار کنم . روحت شاد مادرم
• شـهرام : عاشقشم دوستش دارم
• امسر علی : مادر دوستت دارم
• فاطمـه : مادر عزیز و صبورم بسیـار دوستت دارم .کاش مـی توانستم اندکی از زحماتت را جبران کنم .
• سيامک : مادرجان تو را که تا آخرين نفس دوستت دارم
• سميه : مادرم خيلي دوست دارم تو بهترين دوست مني عشق مني عمر مني
• HELEN : بايد اين مطلبو توي بزرگراه بنويسن که تا همـه ببينن
• اکرم پرده شناس : وااااااااي تورررررروخخخدا منو ببخش بابت نفهمي هام
• خوئینی های مقیم ابهر : عااااااشششششقققققتتتتتمممممم مادر.
• هانیـه : جونم چه جوری ازت تشکر کنم
• وحيد : مادر تو کـه تجربان عشقي بـه سر دراز اين قصه نگاه کن مادر.
• مسعود : زندگي بدونـه مادر بي ارزشـه براش هركاري بكني بازم كمـه
• آيدين : مادر و پدرمـهربانم دوستتان دارم عزيزتر از جانم.
از مطلب بسيار زيبا شما عزيران تشکر ميکنم من رابه فکر فرو برد که تا خيلي روشنتر از گذشته شوم چون بعضي وقتها چراغ دل آدم کم نور ميشـه و بايد بهش توجه کرد .که چرا کم نور شده ؟ شرمندم مادر و پدر عزيزم مراببخشين.
• ali : چرا مادرمان را دوست داریم؟
چون ما را با درد مـیآورد و بلافاصله با لبخند مـیپذیرد
چون شیر شیشـه را قبل از توی حلق ما، پشت دستشان مـیریزند
چون وقتی توی اتاق پی پی مـیکنیم با ما بداخلاقی نمـیکنند
و وقتی بعدها توی تشکمان جی جی مـیکنیم آبروی ما را نمـیبرند
و وقتی بعدها بـه زندگیشان ترکمون مـیزنیم فقط مـیگویند: خب جوونـه دیگه، پیش مـیاد!
چون وقتی تب مـیکنیم، آنها هم عرق مـیریزند
چون وقتی توی مـیهمانی خجالت مـیکشیم و توی گوششان مـیگوییم سیب مـی خوام، با صدای بلند
مـیگویند منیر خانوم بی زحمت یـه سیب بـه این بچه بدهید و ما را عصبانی مـیکند
و وقتی پدرمان ما را بـه خاطر لگد زدن بـه مادر کتک مـیزند، با پدر دعوا مـیکنند
چون وقتی درون قابلمـه عدسی را برمـی دارند، یک بخاری بلند مـی شود کـه آدم دلش مـی خواهد سر صبح
زمستانی غش کند
چون هر روز صبح "بسم الله" مـی گویند و دنبال کیف و دفتر و مداد و جوراب ما مـیگردند
چون وسط سریـالهای ملودرام گریـه مـیکنند
و بعد از گرفتن هدیـه روز مادر، تمام فکر و ذکرشان این هست که مبادا کاسبهای بی انصاف سر طفل
معصومشان را کلاه گذاشته باشند
چون شبهای امتحان و کنکور پابهپای ما کم مـیخوابند امای نیست کـه برایشان قهوه بیـاورد و مـیوه
پوست د
به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریـه مـیکنند و نذر مـی کنند
وی کـه این بساط را راه انداخته نفرین مـیکنند
و پوتینهایمان را درون هر مرخصی وامـیزنند
چون وقتی کـه موقع مریضیشان یک لیوان آب بـه دستشان مـی دهیم یک طوری تشکر مـی کنند کـه واقعا
باور مـیکنیم شاخ قول شکاندهایم
چون موقع خواندن مفاتیح عینک مـیزنند
و وقت اشک ریختن به منظور رفتگان عینکشان را برمـیدارند
چون هیچوقت یـادشان نمـیرود کـه از کدو بدمان مـیآید و عاشق بادمجانیم
حتی وقتی کـه روی تخت بیمارستانند و قرار هست ناهار را با هم بخوریم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این هست که مبادا دکترهای بی انصاف سر طفل معصومشان را کلاه
بگذارند...
چون مادرند!
• مادر : من بچه بودم بابام فوت شد.م از تمام اموال ما و ما محافظت کرد که تا به اينجا رسيديم.ناراحتي اعصاب گرفت.حرف زياد شنيد زجر زياد کشيد.اما حالا کـه من مثل خودش شدم مترسه ادامـه بدم.خودش مادر و منو درک نميکنـه اما من اونو کاملا درک کردمو خيلي ميخوامش و احترامشو دارم.هميشـه سعي ميکنم ازم راضي باشـه..قربون خدا برم من بهشت زير پامو بـه خوشبختي و سعادت اين دنياي م ميفروشم اگه خدا قبول کنـه.يه دسته گل سرخ تقديم بـه همـه بچه هاي گلي کـه اينجا کامنت دادن.همتون گليد.
• کريم : مادرم تمام زندگيمـه ولي مريضه بچه همـه دعا کنين کـه حالش خوب بشـه
• mohammad rezaei : madaram dostet daram ta ki zendeam beyadetam
• صهبای امـید : شايسته ترين دلسوز آدمي "مادر " هست .
• پرژك : گلم خلالم كن شرمندم
• ستاره : مادرای زیبا ترین نام وجود
کفرنمـیشدبرتومـیکردم سجود
مادرای ققنوس بی همتای من
هم فدایت جان و هم اعضای من
• فاطيما : من مو خيلي دوست دارم اما خيلي وقته ازم دوره ,خيلي سخته از چيزي كه داري محروم باشي ,زجر ميكشي اما نميتوني كاري بكنى
• زغن : خيلي مي خوامت
• بهار : مادر دوست دارم الهي من قربونت بشم من خيلي اذيتت کردم منو ببخش دوست دارم درون تمام آسمونـها
• یـه داغدیده : انسان ها که تا زمانی کـه یـه چیز با ارزش دارن قدرش رو نمـیدونن اما دوست داشتن بعد از مرگ بـه درد غصه خوردن مـیخوره و بس..........
• حمـیدرضا : اشک منم درون اومد. منو ببخش.دوستت دارم
• مری : حیف کـه تا وقتی زنده هست قدرش رو نمـی دونیم
• سميرا11 : حرف نداشت.فرزندان ايران زمين همـه20باشين دوستتون دارم.يه عالمـه
• رسول : تا دارينش قدرشو بدونين.من هنوز دارمش ها. ايشاال... کـه 120 ساله شـه. بعضي وقتا تو تختخواب گريم ميگيره اگه 1 روز از دستش بدم ...
اي لاو يو مامي
• ايران : عاشققققققققققققتم
• مایـا : فکرمـیکردم بدون مادرم بمـیرم .9ماهه کـه رفته و دارم ذره ذره مـیسوزم .کاش من بـه جات مـیمردم عشق و هستی من .دوستت دارم روحت شاد.رفتی و داغونم کردی .
• عروس سوخته : مادرها همـه خوب نيستن حقيقتا خيليها خودخواه و بي مايه اند
مادرشوهر من چون تاب اينو نداشت ژسرش 21سالگي با من ازدواج کرده با يه نقشـه ماهرانـه زندگيمونو نابود کرد مجبوريم جدا شيم مي بينيد؟با اينکه مي دونـه پسرش چقد دوسم داره اما اونو منو قرباني خودخواهي و ديوانگي خودش کرد.هيچ نمي تونـه بفهمـه اين جونور چقد چقد چقد دروغگوي ماهريه پناه بر خدا از شر شياطين ادم نما.
برات متاسفم اميدوارم همونقد کـه اشک منو ريختي خدا ذره ذره از وجودت کم کنـه
اما مادر من...دلم براش ميسوزه کـه از اول زندگيش که تا حالا فقط غم و رنج بوده کـه کشيده حالام جدايي من داره سکتش ميده
مادرم عمرم مـهرم عزيز جونم منو ببخش هيچ وقت نمي خواستم يه زن پست بهت حرف نامربوط بزنـه گريتو دراره
الهي اه منو مادرم دامن خودتو خونوادتو سياه کنـه
• نازي : منو ببخش بابات همـه روزايي کـه پيشت بودم ولي هيج کمکي بهت نکردم هر وقت هم چيزي ميگفتي دادوبيداد راه مينداختم منو ببخش همـهم
• م.ر : م خیلی خوبه ولی یـه ذره بد اخلاقی مـیکنـه
• فرناز : يك فرشته بـه اسم مادر...مادر دوست دارم
• مليکا : اين مطلب را کـه خوندم خيلي منقلب شدم و الان اشکام داره روونـه ميشـه مـهم نيست کـه من بام چطور رفتار ميکنم مـهم اينـه کـه مادر من هميشـه براي من زحمت ميکشـه و هيچ چي کم نميزاره ولي من هيچ وقت نميتونم اين زحمات شو جبران کنم حتي گاهي اوقات يادم ميره ازش تشکر کنم
• امين : بچه ها امروز روزه بدي برام بود
تا جايي پيش رفتم كه روي مادرم دست بلند كردم!! وبهش فحش دادم فقط بخاطر يه چيزه پيش پا افتاده . ولخرجي هاي زياد! حتي که تا جايي پيش رفت كه نزديك بود قلبش بايسته و در حاليكه گريه ميكرد بهم گفت برو قرصهام رو بيار قلبم داره مي ايسته . منم تازه بخودم اومده بودم و فهميدم چه غلط بزرگي كردم . ولي بعداز اون احساسه عجيبي بهم دست داد . احساس كردم تمام اعمالي كه از اول عمرم که تا حالا انجام دادم تباه شد (شايد باورتون نشـه ولي من خيلي بچه مذهبي هستم ! شايدم بودم!!
ولي ميدونيد كجاش بيشتر از همـه منو سوزوند!! حدود ربع ساعت بعد از اينكه قرصهاش رو خورد و حالش جا اومد بـه دست وپاش افتادم كه غلط كردم و منو ببخش كه درون جوابم گفت. همون لحظه بخشيدمت.بچه ها ببخشيد زيادحرف زدم دلم پربود.
• ساناز : م منو خيلي اذيت ميکنـه ولي دوسش دارم خيلي بدون اون زندگي برام محاله
• علیزضا : آقا لذت بردیم...
• هومن : پدر من اونقدر بـه من بد کر کـه روزی کـه مرد احساس کردم دیگه نمـی تونـه بهم اسیب بزنـه و این احساس خوبی بود....
• نگار : قربون عزیزم کـه همـیشـه ازش دورم برم .
• احسان : سلطان غم مادر...... .
• زهزه : من م رو خیلی دوست دارم .خوندن این نوشته منو خیلی آگاه تر کرد،مـی خوام از این بـه بعد بیشتر بـه م توجه داشته باشم مرسی
• زهره : از بچگي با فشارهاش منو جوري كرد كه آرزو ميكردم زودتر ازدواج كنم واز اين خونـه بـه ظاهر مرفه برم بعد از ازداوجم با يك مردي كه با من از همـه خوشبختي و آيندش فاصله گرفت اينقدر دخالت كرد و فضولي كرد و منو بعد از دو ماه عقد بـه هزار بهانـه مجبودم كرد زندگي مشتركم را شروع كنم و تا چشم بهم زدم پسرم را درون راه داشتم نفهميدم با دوستي خرسش چه كرد با زندگيم ، هر بار قهر ميكردم تحيركم ميكرد از شوهرم جدا شم و تحقير عالم را نثارم ميكرد که تا اينكه بالاخره بـه قول خودش بـه آرزوش رسيد و من با داشتن دو فرزند از همسرم جدا شدم با هزار اميد و تكيه بـه مادرم كه از اين بعد درمان زخمـهايم خواهد بود ، اما چشمتان روز بد نبيند كه شش ماه نگذشته بود كه روزي هزار بار آرزوي همان زندگي پر از كتك با همسرم را ميكردم و بالاخره هم منو بيرون كرد
• خودم : از بابا هم بگید من بابامو با دنیـا عوض نمـی کنم مم دوست دارم
• رضاآباديان : مادر واژه اي کـه قابل توصيف نيست
• جاوید : من هر چی دارم از دعای پدر و مادرم هست من همـه تلاشم را مـی کنم که تا مایـه افتخار پدر و مادرم بشوم پدر و مادرم دوستان دارم که تا اخر عمرم.
• محیـا : گلم,بابا جون عاشقتونم صدساله باشید کاش بتونم زحماتتون رو جبران کنم دوستون دارم برام دعا کنید ,ازهمـه شما خواننده هام مـی خوام برام دعا کنیدمنم بتونم مادر بشم ممنون.
• نيکشـهر : واقعا" هيچ جاي مادر را نمي تواند بگيرد
• داماد : قابل توجه همـه مادرها بادخالت بی جا یـا دل سوزی بی جا وبی مورد زندگی انتان را فقط بهم مـی زنید.
• بچه ننـه : من 24 سالم هست ولی عشم م هست . فداتم.
• بی نام : اهاي ملت بدانيد کـه همانطور آق والدين وجود دارد آق فرزند نيز وجود دارد .پدر و مادر من ....... فقط خدا.
• فاطمـه : دوست دارم خيلي از هر چي بگي بيشتر
• آزي : منم بعضي از اين كارهايي كه گفته كرده ام اما درون عوض درون كنار مادر زندگي ميكنم و ازش مراقبت مي كنم . تنـها يك برادر دارم كه هر وقت مي خواهد زن و بچه هاش را بـه مسافرت ببره بـه اش و مادرش دروغ ميگه هر بار بهش تذكر داديم اما فايده ندارد. با وجودي كه اون مي دونـه مادرم مريض احواله و نمي تونـه با اون بـه مسافرت بره اما بازهم دروغ ميگه كي مي دونـه كه ما از دست يك عروس چي مي كشيم. بزرگمم كه مادرم 3 بچه براش بزرگ كرده حتي تلفني هم احوال مادر را نمي پرسه .
• رفعت : فوق العاده عالي بود کاشکي ان من کـه هردو فرهنگي هستند و مادر م زحمت بچه هاي آنـها را زياد کشيده هست اين مطلب رو بخونند و بدونند درگوشـه اي از اين دنيا يه مادر هست کـه هميشـه چشم بـه راه ديدن آنـها و فرزندانشان هست .
مادرم خيلي دوست دارم و با دعا هاي تو بـه خيلي چيزا رسيدم از تو مي خواهم کـه بازم منو دعا کني
• فوزیـه مرادی : مادر همان بچه بی گناهیـه کـه خودش بعدا مادر مـیشـه بعد مقصر غصه ها و گرفتاریـهایتان مادر نیست بلکه غصه خور شماهاست درون حقش هر بی عتالتی ید درون حقتان بی عدالتی مـیشود.
• مـیترا : مادر اولین عشق نابیست کـه آن را تجربه مـی کنیم
• غنی لتوال : غم غربت جیزی برام نذاشت وای 09361927178 یـه مونس مـی خواهم
• جواد378 : ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا !!!
اینکهی درجائی بنویسد آه مادر دوستت دارم فدایت شوم ...... چه سودی بـه حال مادران دارد.
اگرانی خواهان بهبود وضعيت مادران هستند حتما بدنبالب حقوق زن باشند. درون جامعه ای کـه زن تحت نام رسوم؛ فرهنگ و...... اینـهمـه تحقیر مـیشود قربان صدقهء مادر رفتن مصداق کامل تعارف شاه عبدالعظیمـی خودمان است. هر زن بالقوه یک مادر هست وقتی هر بی سروپائی شرعا یـا عرفا خودش را مجاز مـیبیند بـه او بگوید چه بپوش یـا چه نپوش ، دارد بـه عقل و دانائی و نجابت این موجود مقدّس یعنی زن و در نتیجه بـه هر مادر شکّ مـیکند حالا منیکه این توهین را مـیپذیرم هی بمادرم بگویم دوستت دارم! کـه چه بشود؟ هر مردی اگر بـه حقوق انسانی زنان احترام نگذارد نمـیتواند مادرش را دوست داشته باشد و دارد بـه خودش دروغ مـیگوید.
• مـهرشاد : من مربی کاراتم شاید باورتون نشـه کـه تمام انرژی کـه من تو مبارزاتم مـی گرفتم از دعای پدر و مادرم بود و هر موقع ناراحتشون مـی کردم باختم نـه تنـها تو کاراته بلکه تمامـی کارای اوون روز یـا آیندم مادرم دوست دارم الان کـه این متن مـی نویسم دلم برات تنگه و اشکام رو کیبرد مـی ریزه وهمچنین پدرم کـه معرفت کاراته رو یـادم داد
((نمک درون کام من شیرین تر از خواب سحر گردد جگرها خون شود که تا یک پسر مثل پدر گرد)) دوست دارم پدرم
• بابك صادقي : زندگي بدون مادر صفايي ندارد ! كجايي مادر ؟
• سارا : مادررررررررررررررررررررررررررررر
منو بـه خودم اوردی مرسی
• م.م : پدر من 28 ساله کـه شـهید شده. مادر نازنینم به منظور من و م هم پدر بوده و هم مادر. همـیشـه غصه ما رو خورده و گاهی اوقات هم از ما رنجیده. هیچ جوری نمـیشـه زحماتشو جبران کرد. چرا کـه الانم مو نگه مـیداره کـه من درس بخونم. شیرزنیـه کـه نگو و نپرس. از خدا مـیخوام کـه سالهای سال سایش بالای سرمون باشـه و اجر واقعی زحماتش رو بگیره. خیلی دوستت دارم . همـیشـه سلامت باشی. دلت همـیشـه خوش باشـه. عزیز دلم.
• اکبر : تو چه کردی بادل من انگاری نشنیدی صدای التماس چشامو...واحسرتا
• خوشگل : بهتر از اين نميشـه دوست دارم
• منم جمشید هستم اهل مریوان : من هیچ را بـه اندازه مادرم دوست ندارم ولی بعد از مادرم فقط زندایی ام را دست دارم از شما هم تشکر دارم
• پسر بد : مادر منو ببخش
• الهام : وااااااااااااااااااااای م ایییییییییییییییینا
• زهرا : من که تا مادر نشدم قدر مادرم را نفهمـیدم-الان م 9 ساله هست خدارو شکر درون این متن که تا سن 18 پیشرفت داشته!!!!!!!!!!!!!!!
• جواد : مادر از بزرگترين سرمايه هاي انسان هست پس بياييد که تا ازدستش نداديم قدرش را بدانيم .
خانما بايد مادر رو بهتر درک کنند چونکه خودشون هم يا مادرند ويا خواهند شد.
• نسرين : ( از ته حلق)
• یـاسی یزدان پناه : مـی خوام بگم دمتون گرم
• احسان : خدايا خدايا خدايا
کمکمون کن قدر مادر و پدرمون رو بدونيم
همـه بگين آمين
ممنون
• علی غفاری : خوب بود
• عليرضا : ادم بايد خيلي پست باشـه کـه مادرشو برنجونـه
• عمران : من 27 سالمـه و تقريبا همـه کارها کـه اينجا گفته شده (تا 27 سالگي ) انجام دادم
يه ذره بيشتر
• ... : ممنون ... واقعا ممنون
• کيانا .ک : من عاشق مادرم هستم و با دنيا عوضش نمي کنم
• حميدرضامحمودي : مادردوست دارم
• ازاد : سلطان غم مادر
رفيق بيکلک مادر
ديگه چي بگيم کـه حق مطلب ادا بشـه داش
• احمدی : مادرم تاج سرم با تمام وجود دوست دارم
• مجتبي : ازشما ممنونم تذكر بجايي بود
• سامان : فقط خدا كنـه زماني بـه خودمون بيايم كه دير نشده باشـه
• نااميددددددددددددددددددد : من اگه م مرده بود که تا حالا هزار بار خودکشي کرده بودم چون ميدونم از مردن من اونم ميميره و اين کارو نکردم
• هيچکي : داداش من فکرميکنم همش چرند چون فکر نمي کنم هيچ بچه اي که تا اين حد نامرد باشـه
با تشکر ازتموم مادراي دنيا
• minaa : همش یـادت بودم کـه ...
• علي : همـه دنيا فداي يه تار موت مادرم
• زرینا : در حال گریـه م، تازه مـی فهمم چقدر ناسپاس بوده ام و پر توقع. مـهم نیست کـه زندگی من شبیـه این جریـان هست یـا نـه مـهم این هست که بفهمم همـیشـه مادر درون حال کمک هست بدون هیچ گرفتنی و فرزند درون حال همـیشـه گرفتن بدون هیچ کمک دادنی!!!! این عادلانـه نیست.
• جواد.م : بهشت زير پاي مادران است
• غريبه : جونم دوست دارم يه عالمـه قربونت برم نازنينم
• تنـها ترین : اقا مسعود واقعا من یک بهشت دارم تو خونمون شما چی؟
• boy : i'm crying
• از طرف يک مادر : اميدوارم منم درون مورد من همچين فکري ه البته از رفتارهاي م فهميدم کـه تونستم مادر خوبي براش باشم اون هم گلي بـه حرف من مي کنـه از جمله اينکه خيلي باحجاب و با ايمانـه خدا را شکر ميکنم چون م با من خيلي صميمي وراحته والحمدالله مشکلي هم نداريم اميدوارم کـه همـه ا قدر مادراشون بدونن
• شذس : خدا کنـه قبل از مادرم بمـیرم
• رویـا : ا يه فرشتن /از بوس خوشش نمياد ولي من بازم بوسش ميکنم/دوسش دارم خیییییییییییییییـالی زیـاد
• يــ ــ ــه مــ ــ ــغــ ــ ــولــ ــ ــي : عجب!!!!!!!ديگه نميدونم چي بگم!!!!!!
• ساناز : من مادرم رو از دست دادم واز تو مي خوام کـه به جاي من تو بغل کني
• ن.ز.ب : تا وقتي کـه اينو نخونده بودم اونجوري کـه بايد بـه م محل نمي ذاشتم ولي از الان ميرمو بهش ميگم کـه جونم دوست دارم.
• ُُمحمد م : دارم گريه مي کنم
• نسرين.. كردستان : مادر بهترين وعزيزترين موجود روي زمين هستش... بهترين مخلوقي كه خدا خلق كرده مادره... الكي كه نيست كه خدا بهشت رو زير پاي مادرا قرار داده... من يه مدت مادرمو خيلي اذيت ميكردم البته بـه خاطر يه مسئله عشقي.. خيلي اعصابم خورد بود.. مادرم همش با من صحبت ميكرد.. منم حواسم نبود با مشت زدم روي زانوي مادرم... رفتم مدرسه.. موقه برگشتن ديدم مادرمو بردن بيمارستان و زانوش ترك برداشته بود... خيلي ناراحت شدم هنوزم كه هنوزه خودمو نميبخشم.... اما اميدوارم مادرم منو ببخشـه.. از خدا ميخوام من قبل از مادرم بميرم....
• مژگان : بدون مادرم هيچم ودر كنارش بـه ارامش ميرسم دوست دارم مادر عزيزم
• مـهدی مـهربد : من فقط پسرمو دوست دارم و بس
• پرنیـان : واقعا حقیقت داره عشق مادر صادقانـه ترین و پاک ترین عشقه . قدر مادراتون رو بدونید . فدات بشم مادر کـه هر چی دارم از تو دارم
• تازه بـه فکر افتاده : وقتی این نوشته ها را خواندم گریـه ام گرفت
• مـهلاثنایی : مادرنگاهت تو رامرادواست
نوازشت مراشفاست
• فائزه روشنا : گر بود اختيار جهاني بـه دست من مي ريختم جهان را بـه پاي تو
نمي دانم از كجا بگويم از دل شكسته وهزار بار شكسته ات ويا از دلهره هاي مداومي كه دائم چروكهاي صورتت را زيادتر مي كند مادر عزيزم بـه پاس همـه محبتهايت كه گاه درون قالب خشم ابراز نمودي، و زماني مرا تنبيه نمودي همـه وهمـه برايم لذت بخش هست مادر عزيزم مي دانم كه كه درون راه جگر گوشـه خود را فنا مي كني از راه دور خاك گامـهاي استوار و مقدست را مي بوسم.
• آرزو : من ازوقتي کـه به دنيا اومدم پدر نداشتم مادرم هم مادر بود هم پدر.الان وقتي اين متن را خوندم فهميدم خيلي کارهابايد براش انجام بدم.ممنون از يادآوري شما
• شيرين : اين ما کـه نميزاره اصلا ادم طرفش بره چه برسه بـه ابراز احساسات
• محمد : الهي هيچ وقت نميرن و سايشون بالاسر ما باشـه .
• كبري ب : خيلي عالي بود منم بـه نوبه خودم تشكر ميكنم . مادرم كه هم پدر و مادري برايم جانم فدايت .
• آلبالو : خیلی دوستش دارم ولی از بس عصبی شدم بعضی وقتها بد رفتار مـیکنم اما خودش مـیدونـه چقدر دوستش دارم
• عليرضا : بي مادرم من نيستم
• بچه مثبت : اگه بـه من بگن دور دنيارو بگرد من دور مادرم ميگردم چون مادرم همـه ى دنياي من است
• مـهرخ : من م وقتی 5 سالم بود رفت پیش خدا!
• مریم : امـیدوارم فقط حرف ناشـه عمل هم باشـه
• آرام : منو ياد فيلم ميم مثل مادر انداخت خيلي وقتا فکر نداشتنش منو بـه کريه انداخته
خدا کنـه هيچ وقت ...نبينم
الهي فداش شم مثه فرشته هاست
• مـهتاب2008 : من خودم يه مادرم ولي هنوزم بدون مادرم هيچي نيستم مادر عزيزتر از جانم دوستت دارم <هرگز نمير مادر دوستت دارم پدر>
• جواد : من كه 3
نخوندمش ولي عشقم 2 برابر شد
• رومـینا : من کـه جرات نکردم بـه م بگم من الان وقت ندارم اگه بگم دهنم را اسفالت مـیکنـه.در ضمن این جریـان یکم با زندگی من فرق داشت مثلا من تو 14 سالگی تنـهایی نرفتم سینما.ولی درون کل ای ولللللللللللل
• مـهدئ جعفرئ : بدون مادرم ميميرم
• علي نصيري : عالي بود اشکم درومد
• سعید احمدی نیـا : مـی خوام با تمام وجود بگم عاشقتم مادرم
• رضا سراج : عشق بـه مادر عشق بـه خدا هست
• فرزانـه : یکدنیـا حرفه
• شیما مـهشید : واقعا ممنون. اشک منو درون اوردید انشاالله کـه همـه قدر والدینشون را بدونن من کـه خیلی مدیون بابا وم هستم.
• کیـانا : مادر تنـها موجودي کـه محبتش رو بي منت و بدون هيچ توقعي بـه فرزندش هديه ميده
تنـهايه کـه بي ريا باهات رفتار ميکنـه
منکه نتونستم جبران محبت کنم خدا کنـه بعد از اين بتونم براش خوبي باشم
• رضا : مادرم زندگي منو تباه كرد چه با انتخاب مدرسه و رشته دبيرستانم كه 10 سال منو از درس عقب انداخت چه با انتخاب همسري كه بعد از 15 سال ازش جدا شدم چه با مخالفت با ازدواج مجددم و بردن آبرويم نزد خانواده همسر دومم چه با دخالتهاي بيجا و مكررش تو زندگيم .
در بچگي كتكم ميزد بعد كه حريفم نميشد فحش ميداد والان با كنايه ومتلك زحمت سوزوندن مارو ميكشـه اما........ خوشحالم كه که تا الان هنوز بـه ايشان (تو) نگفتم ولي انصافاً وقتي بـه ته دلم رجوع ميكنم ميبينم بعضي جملات فقط بـه درد نوشتن روي گلگير كاميونـها ميخوره مثل : رفيق بي كلك مادر
• لوتي : سلام
نکته: عشق مادر يک عشق الهي / فقط عشق خدا و مادر هست کـه از اول که تا آخر زندکي تمام موجودات بااونـها همراهه.
مثلا" : تو خدمت سربازي 99% سربازا دوست اشون از اونـها جدا ميشن و دوست ي براشون نميمونـه که تا باهاش عشق بازي کنن ، بعد از3_4 ماهي کـه از خدمت ميگزره با عشق قديمي کودکيشون کـه مادر باشـه عشق بازي ميکنن / براي نمونـه توي کلاه سربازها يا کـه زير تختشون مينويسن : "> رفيق بي کلک مادر <" يا "> بيمـه’ دعاي مادر <".
نـهايتآ ميتونم بگم : ==>" دوستت دارم مادر... "<==
• اعضم : تکراري بود گوش ما پر از اين حرفها مادري کـه برات مادري نکرد نميشـه دوست داشت
• زهراااااااااااااااااااااجلالیی : مراگرمردم عالم ببخشند
برابربانگاه مادرم نیست
• مـهتاب : مادرم زندگي وتمام دلخوشيهاي امروزم را مديون محبتهاي تو هستم وخواهم بود.
دنيام فداي يه تاره موي سفيدت
• جمال از المان : با احترام و سلام من يك پدر 51 ساله هستم ولي متاسفانـه ي دارم كه شوهر كرده و همـه چيزش شده او بخاطر اينكه ادم دروغگو و حقه بازي هست و را از خانوادهاش جدا كرده . خداوند اين ادمـها را نابود فرمايد
• سارا : من عاشق مادر و پدرم هستم اما مادر شوهرم بالاجبار باعث جدايي ما شده من غصه مي خورم اما باز هم احترامش ميزارم اما افسوس کـه مادرم چشم درون راه هست و پدرم بي قرار.
• مجید س : مادرم، از اینکه قدر ناشناس بودم و هستم، از اینکه نامـهربان بودم و هستم، از اینکه تنـها ماندی و من گوشـه ای از این تنـهایی را پر نکردم و از بابت همـه کوتاهی هایم درون حق تو شرمگینم و با تمام وجودم از تو مـیخواهم کـه من و بچه هایت رو ببخشی، خدایـا... فرصت جبران رو از من نگیر.
• پرستو : فراترازعاليست.... مي ميرم برات ......................
• مريم : خداکنـه همگي ماها که تا فرصت داريم بـه خودمون بيايم کـه داريم چيکار ميکنيم..چه جوري زندگي ميکنيم...و خودمونو بزاريم جاي اونا....من عاشق پدرو مادرم هستم...با تمام خوبيا و احيانا بعضي وقتا بدياشون...اميدوارم هميشـه سايشون بالاي سرم باشـه و از وجودشون فيض ببرم
• محمذرضا ميرزاقائي : مطمئنم کـه من کوتاهي کرذم و وآخر هيچ وقت پدر و مادر گير نميياد که تا موقعي کـه هستند بايد قدر دانيشان کرد
• فرزانـه : مادرم تو خيلي رنج و زحمت كشيدي. واقعا" از ته دلم از خدا مي خوام كه نصف عمر مرا بـه عمر تو اضافه كند. اشاءا... مادرم خيلي دوستت دارم. بـه خدا هيچكس برام محرمتر از تو و رازدارتر از تو نيست. نمي دوني وقتي توي خونـه نيستي چه عذابي را مي كشم. بعضي وقتا كه از روي عصبانيت بهت حرفي مي بعدش دچار عذاب وجدان مي شوم. خيلي دوستت دارم بـه اندازه تمام دنيا
• ع - ر : بخاطر همين هست که مي گن بهشت زير پاي مادره . يعني اين قدر بايد صورت خودتو بـه خاک پاي مادر بزني که تا بتوني بـه بهشت راه پيدا کني .
• محمد : خداوند بـه شما و ديگر همکارانتان براي تهيه اين مطلب عمر با عزت وپر از موفقيت بـه شما عنايت بفرمايد
• فاطمـه : من چیزی ندارم بگم جز اینکه خیلی ممنونم ازی کـه این متن قشنگو نوشته وی کـه برام فرستادش (خدا سایـه ی هیچ پدر و مادری رو از سر ما کم نکنـه)
• غريبه : خيلي عالي بود.مادرم جانم بـه قربانت
• اسما موسوي : واقعا بي شرمانـه ترين کار انکار محبتهاي مادر هست . انکار دلسوزيهاي مادر است
• علي . س : اي ول آقا مسعود خودمون . خيلي خوب بود .
• محمدرضا نظر2006 : اشک بابام درون امد
• مصطفي ي : وب شما عالي مي شد. هر بدي ما بـه خلق گويد ما سينـه او نمي خراشيم ما خوبي او بـه خلق گوييم تاهر دو دروغ گفته باشيم.
• sougand : عشق مني چه جوري دوست نداشته باشم
• امـیر : مادرم از تمام وجودم فریـاد مـی دوست دارم.
خیلی عالی نوشتی ممنون
• مـیلاد : اشکمو درون آووردی .دمت گرم
• ِِِِِِِِشبنم : واقعا غم انگيز بود. من کـه اشک توى چشمام جمع شد.
• اميد : گداي محبت توام مادر مدر مانند شاخه گلي بري پسرانش هست
• ندا : خيلي عالي بود. اميدوارم فکر راجع بـه اين چيزا ا و پسرا رو بـه فکر بيندازه کـه راجع بـه مادر شوهر و مادر زناشون زود قضاوت نکنن.
• محسن سليم ابادي : با هر دست بدي با همون دست ميگيري هيچ چيز وهيچ جاي پدر و مادر را پور نمي کند دوستت دارم پدر و مادر
• باران : مادر عزيزم با تمام وجود دوستت دارم همين (با تشکر ازعکستون کـه توي خبرنامـه تون جاي داديد)
• سوگند : عالي عالي بود 20
• آرين : انسان هر آنچه داره قدرش رو نمي دونـه که تا روزي کـه از دست بدتش ! اين طبيعت آدماست ! آدماي کمي پيدا مي شن کـه ارزش و قدر چيزايي رو کـه دارن بدونن و هي ناشکري نکنن و از خدا بهونـه گيري نکنن ! تنـها خداست کـه مي دونـه کي بـه چي يا بـه کي نياز داره !
قبل از دست تمام چيزايي کـه ديگه برگشت ندارن قدرشون رو بدونين !
ما کـه ندونستيم !
يا علي
• james : ببخشید ها ولی مـیخوام درون کل بگم خوب کدوم نادوني از پدر و مادرش زده مـیشـه.اگه بشـه خدا لعنتش کنـه.
• رضا .د : خيلي جالب بود
• سعيد : الهي من قربون پدرو مادرم برم الهي من بميرم ولي رفتنشونو نبينم
• morteza : mami doooooooooooooooooset dddddaaaaaaaaaaaaaaaaaaaram
• افشين ع : ميميرم برات
• عسل : متن خيلي جالبي بود .من که تا حالا سعي کردم کـه به مادرم احترام بگذارم حتي بـه مادر شوهرم خداکند مردها هم اين متن را بخوانند وبه مادرزنـهايشان احترام بگذارند.
• مـهدي : دوسش دارم
• احسان جون : چرت و پرت بود دیگه ننویس بابا
• علي يوسف ابادي : مـهملي سازم وز سنگ طلا
نشانم مادرم بر عرش کبريا
• سميه : من خيلي ماهه
• سهيلا : من تنـهام ميدونيد همـه حرفا کنار اينکه مادر بي منت بي ريا بي درخواست
محبت ميکنـه و هميشـه برات مي دود بدون کلاس گذاشتن وبه رخ کشيدن
کاش (به قران )من جات ميرفتم .از وقتي کـه رفتي من هر وقت ميشنومي فوت کرده ميگم راحت شد اخ بي تو من خيلي تنـهام.لطفا بگيد خدا بيامورزتش مرسي از همتون
• سارا : عالي بود
• الهام : من مادرم را دوست دارم اما به منظور داشتنش حتما از همـه زندگی گذشت و به آن دنیـای فنا ناپذیر رفت . کاش نام مادر به منظور همـه زیبا بود نـه هر انسانی کـه حتی معنی واقعی آن را حس نمـی کند و ناخواسته انسانـهایی کـه نـه بـه درد جامعه مـی خورند نـه بـه درد خودشان انسانـهایی کـه روزی هزار مرتبه از زندگی سیر شده و آرزوی نبودنشان را درون این دنیـا دارند.....
• محمد : راستش واقعيت اين جوري هست
• فرهاد يگانـه : خيلي خيلي قشنگ بود.من هم مادرمو خيلي دوست دارم و سعي ميکنم بيشتر از اينـها دوسش داشته باشم.
• نصرالله نصیری : واسه همـینـه کـه بعد از 38 سال نتونستم....بتی...جایگزین زیباترین بت مقدس عشق و احساس...(مادر)....در بتکدهء دل کنم.....آره...هنوز مجردم..!!! و این بار هم مثل همـیشـه مـیخواهد کـه سروسامان بگیرم و مشغول زندگیـه ....ماتریکسیـه ....خودم باشم...
و من مثل رمان کودکیم مـیگویم
.....نـه ..!!!!
خودم هم نوکریتو مـیکنم هم کلفتیتو..!!!
• سارا : خيلي عالي بود تاعمردارم ازش دورنميشم مادر دوستت دارم ازته ...ته...قلب
• محمد : واقعا !!!!فقط بغض گلوم و گرفته و بس......
• آرش _ش : خيلي توپ بود فقط ميگم شرمنده هستم اميد وارمي مثل من نباشـه جبران ميکنم
• لیلا : عالی بود . اشکم درون اومد . نمـی دو نم چی بگم ...
• يدا.. خدادادي : خيلي عالي بود هرچند ازمادر هرچه گفته شود کم ميباشد
• آوا : دقيقا همينطوره. تو رو خدا قدر مادراتونو بدونبد. که تا وقتي کـه اونو از دست داديد حسرت حتي بـه نگاهش رو نداشته باشد. مادر خيلي مقدسه که تا مي تونيد بهش محيت کنيد. دو سال از فوت مادرم ميگذره ولي هنوز حسرت آغوش گرمشو دارم .وقتي اسمش مياد جلوي اشکامو نمي تونم بگيرم. تورو خدا بـه مادرتون محبت کنيد. مادر خيلي عزيزه ولي که تا پيشته قدرشو نميدوني. همينکه رفت تازه مي فهمي کـه چه موجود عزيزي رو از دست دادي و بايد با حسرت بـه روزاي رفته نگاه کني.
• سارا : یـادآوری بعضی مسائل مـیتونـه آدمو از مسیر اشتباهی کـه داره مـیره برگردونـه ، همـیشـه دوستشون داشته باشیم همـیشـه ، هم پدر هم مادر هم همسر هم و برادر - تشکر مـیکنم از شما
• سيامک : خيلي جالب بود و تاثير گذار ولي مثال هاش اکثرا جالب و واقعي نبود
• ژاله : مرسي از تذكر و يادآوري تون
شرايطي بوجود آمده بود كه از مادرم فاصله گرفته بودم ولي با اين حرفها حتما جبران مي كنم
• مينا اسايش : مادر شوهر عزيزم خيلي دوستت دارم همانند مادرم اميدوارم بتوانم رفتارهاي خوبت را جبران کنم
• فرناز : در يک جمله عاشق مادرم هستم
• زهرا : همـه حتما برای سلامتی پدر و مادرمان دعا کنیم و قدر آنـها را بدانیم و طبق فرموده قرآن کریم بـه آنـها احسان کنیم
• مريم ج : بهتر از اين نمي شد من هر چه دارم از دعاي خير مادرم دارم
• مـهسا گرامي زادگان : ي دوست دارم قد يه دنيا!!!!!!!!!!
• سولماز : ميميرم برات نمي دونستي ميميرم بي تو بدون چشات. رفتي از برم...دوستت دارم مادر عزيزم
• نعمت.م : چشمام پر اشک شده . اخه ياد تابستون افتادم کـه يک هفته باهاش حرف نمي زدم.ولي روزي کـه داشتم ميومدم دانشگاه که تا ترمينال همراهيم کرد
.برم يه زنگ بهش ب
• معصومـه اسکندري : من مادر ندارم وقتي اين متن را خوندم اشک تو چشمام جمع شد و فقط ميخواهم بگم وقتي آدم مادر داره همـه چي داره حتي با اون مي تونـه غصه بخوره اما وقتي مادر نبود انگاري هوا نداري کـه نفس بکشي بعد هري کـه مادر داره قدرش رو دونـه کـه زيباترين هديه خداوند ماست. مادر وقتي رفتي تنـها شدم و ............
• آرمان گرامي زادگان : خيلي عالي بود !!!!!! کـه واقيت روز مره را بيان کرديت _مرسي از اين کارتون
• مـهرخ الیـاسی : بزرگترین آرزوم این هست کـه فقط یک بار دیگه مادرم رو ببینم چون از 5 سالگی از دستش دادم و الان 18 سال دارم .خیلی متن قشنگی بود.
• احمد فدايي : يه بار دلشو شکستم ولي از دلش دراوردم اما هنوز پشيمانم اين صفحه من ياد کاره زشتم انداخت ...
• امير-ج : خيلي خيلي خيلي .... عالي بود راست مي گن کـه بهشت زير پاي مادران است!
دوووووووووووووستت دارم!
• سراسر : گريه کردم. از مادرم دورم. ولي اميدوارم بتوانم قطره اي از درياي محبتشون را جبران کنم.سلام بر همـه مادران ايراني.خيلي زيبا بود
• منيژه. ن : گريه کردم. از مادرم دورم. ولي اميدوارم بتوانم قطره اي از درياي محبتشون را جبران کنم.سلام بر همـه مادران ايراني.خيلي زيبا بود.
• نيشتيمان اميري : مادر خيلي دوستت دارم ميبوسمت.
• ندا : خيلي عالي بود.
• حسن : دوست دارم مادر جانم فداي مادرم
• سامان : قربون تمام مادرا برم
• مسعود : من شنيدم کـه ميگن بچه مال عوض هست تا هوس بعد اگر درون حق پدر . مادرت کاري درون آينده اي نزديک فرزند ما درون حق ما هم همان کار را انجام مي دهد. انشاا... کـه خداوند توفيق بدهد بتوانيم فرزندان خوبي براي پدران و مادران باشيم
• عسل باقري l : بهشت زير پاي مادران هست واقعا عالي بود ادم که تا مادر داره قدر مادر خودشو نميدونـه
• مـهساوبهجت : خيلي عالي بود ياداوري زيبايي بود گاهي وقتا آدم همـه چيز رو فراموش ميکنـه و بعد با يک تلنگر همـه را بياد مي آورد . بعد تا دير نشده محبت را از هم دريغ نکنيم مخصوصا از مادر...
• آرش : عالي بود انشالله سايه همـه پدر و مادرا رو سر بچه هاشون باشـه
• اکرم فتحيان : اشک تو چشمام حلقه زد
• داريوش : اشکم درون امد!
• آشيل : نشون ميده ما آدما چدر نمک نشناسيم خوب وظيفه ماست کـه رفتار خوبي با مادر و پدر داشته باشيم حالا ببينيد خدا کـه همـه چيزمون از لطف اونـه بايد چه رفتاري داشته باشيم
• مـهدي : خيلي دوسش دارم انقدر کـه اون نباشـه منم نيستم عاشقشم ميميرم واسش با همـه دنيا عوضش نمي کنم دووووووووووووووووووووستت دارم مادر
• فرشته : يعني تو دنيا يه همچينايي هستن ؟الهي خدا بـه راه راست هدايتشون کنـه.
• محمد : مادر زيبا ترين و زحمت کش ترين و مستحکم ترين و در يک کلام مادر مادر هست به زيبايي واژه مادر
• امير : زندگي با تمام زيبايي هاش و همـه چي فداي مادر ...فقط اميدوترم کـه هممون فقط کمي از دل اونا بدونيم که تا مجنون شيم و هر لحظه بپرستيمش .....
• علي ب : انچه از نسيم صبحگاهان خوش تر است
انچه درمان دله اين سينـه ي پر اخگر است
بوي گل اواي بلبل پر پر پروانـه نيست
لذت يک لاي لايي از زبان مادر است
• محمد : بهشت زيرپاي مادر هست .
دوستم دارد و دوستش دارم دعاي خيرش بدرقه راهم واميد سرافرازيم .
از خدا و او ميخواهم حق زحماتش را برمن ببخشد .
• امير : چي بگم از 10 سالگي بـه يعد هر دو تنـهام گذاشتن کاشکي هر دو بودن و قربونشون ميرفتم
• مـهرداد علوي : سلام . با اين جملاتي کـه نوشتيد خيليها از خواب بيدار شدن و لي خيليها هم گريه .....
• mohsen : آخه مومن ، من بیچاره دستم از ایران کوتاه هست و ایران نیستم چه طوری بـه ما مانم محبت کنم ؟ ولی خیلی تکان دهنده بود واقعا هری را منقلب مـیکنـه . . .
• حامد روشنايي : جرقه اي بر خاکسترم زدي و...اي واي بر ما...اي خاک بر سر ما...خاکسترم را آتش گرفت و دود شدم...مادرم را مي طلبم!!!مادر دوستت دارم...
• بیتا : بهشت زیر پای مادران است
• منصور : مادرم مـهر تو همواره بود درون سر و در جان و دلم -- پر دوام باشد و سالم تن تو ، جانِ دلم
• حميد : متاسفم
• علي آبي : خيلي عالي بود
• مـهسا : تا وقتی خودم مادر نشده بودم قدر مادرم را ان جور کـه باید نمـی دونستم اما الان مـی دونم کـه فرشته ای مـهربونتر از مادر نیست
• شيما : فوق العاده عالي بود.يادم انداخت کـه الان برم بـه م بگم کـه چقدر دوستش دارم.
• مجيد : چرا از پدر حرفي نزديد .من بـه شخصه درون حق هر دو کوتاهي کردم..... عاقبت بخيري هرکسي درون گروي رضايت پدر و مادر است
[متن شعر بابای صفر زد بازی]