جلد دوم کتاب تیری در مسیر

جلد دوم کتاب تیری در مسیر ژان-پل سارتر - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | دماوند - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | پایگاه مقالات علمـی مدیریت | فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان | محسن بزرگی وکیل پایـه یک دادگستری |

جلد دوم کتاب تیری در مسیر

ژان-پل سارتر - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

ژان-پل سارْتْرْ شناسنامـه حیطه فلسفه غربی دوره فلسفه سده بیستم مکتب فلسفه قاره‌ای، جلد دوم کتاب تیری در مسیر اگزیستانسیـالیسم، پدیده‌شناسی، مارکسیسم، هرمنوتیک، آنارشیسم علایق اصلی متافیزیک، معرفت‌شناسی، فلسفه اخلاق، خودآگاهی، دستپاچگی، ادبیـات، فلسفه سیـاسی، هستی‌شناسی ملیت فرانسوی زادروز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ زادگاه پاریس، فرانسه تاریخ مرگ ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ (۷۴ سال) محل مرگ پاریس، فرانسه مدفن خاکسترش درون گورستان مون‌پارناس، پاریس والدین «ژان باپتیست سارتر» (۱۸۴۷–۱۹۰۶)
«آنـه ماری» (۱۸۸۲–۱۹۶۹) جوایز جوایز نوبل ادبیـات (۱۹۶۵) امضا

ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ (به فرانسوی: جلد دوم کتاب تیری در مسیر Jean-Paul Charles Aymard Sartre) (زاده ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ – درگذشته ۱۵ آوریل ۱۹۸۰) فیلسوف، اگزیستانسیـالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامـه‌نویس و منتقد فرانسوی بود.

زندگی

سارتر درون روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ درون پاریس بـه دنیـا آمد. جلد دوم کتاب تیری در مسیر پدرش «ژان باپتیست سارتر» (۱۸۴۷–۱۹۰۶) افسر نیروی دریـایی فرانسه بود و مادرش «آنـه ماری شوایتزر» (۱۸۸۲–۱۹۶۹) عموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. جلد دوم کتاب تیری در مسیر پانزده‌ماهه بود کـه پدرش بـه علت «تب» از دنیـا رفت. بعد از آن مادرش بـه نزد والدینش درون مودون بازگشت.

پدربزرگش «شارل شوایتزر» یکی از عموهای آلبرت شوایتزر درون مدرسه بـه آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان درون خانـه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت. درون کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، بـه تدریج انحراف بـه خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد.

تا ده سالگی بیشتر خانـه نشین بود ارتباط بسیـار کمـی با مردم داشت. همانگونـه کـه خود درون کتاب «کلمات» دوران کودکیش را بیـان مـی‌کند، کودکی تیزهوش اما گوشـه‌گیر بود و سال‌های کودکی را بیش از هرجا مـیان انبوه کتاب‌ها بـه خواندن آثار مـهم ادبی و تاریخی گذرانده‌است. بعد از آن بـه مدرسههنری هشتم رفت. دوازده سال بود کـه مادرش دوباره ازدواج کرد و با همسر جدیدش کـه یکی از دوستان قدیمـی پدر ژان بود بـه شـهر «لا روشل» نقل مکان نمود. این اقدام موجب نفرت سارتر از مادرش شد. که تا ۱۵ سالگی به منظور تحصیل بـه مدرسه یی درون «لا روشل» رفت اما تحمل شرایط مدرسه و رفتارهای خشونت‌آمـیز دانش آموزان دیگر به منظور او بسیـار دشوار بود.

ژان درون سال ۱۹۲۰ بـه یک مدرسه شبانـه‌روزی درون پاریس فرستاده شد. درون آنجا با یکی از همکلاسی‌هایش بـه نام «ٔپل نیزان» آشنا شد کـه این آشنایی بـه یک رفاقت درازمدت انجامـید. نیزان درون معرفی ادبیـات معاصر بـه سارتر نقش بسزایی داشت.

در سال ۱۹۲۲ موفق بـه گرفتن دیپلم شد، بعد از آن تصمـیم گرفت بـه همراه «نیزان» درون «دانشسرای عالی پاریس» درون رشتهٔ آموزگاری ادامـه تحصیل دهد. ۱۹۲۴ درون امتحان ورودی از ۳۵ نفر قبول شده نـهایی، رتبه هفتم را بـه دست مـی‌آورد. بـه همراه نیزان دست بـه انتشار مجله‌ای درون دانشسرا مـی‌زند.

سارتر و دوبووار درون کنار بنای یـادبود انوره دو بالزاک

چهار سال بعد درون امتحانات نـهایی رشته فلسفه مردود مـی‌شود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر درون مورد فلسفه بود. او عقیده داشت «فلسفه فهمـیدنی است، نـه حفظ ی». سال بعد (۱۹۲۹) درون امتحانات نـهایی جایگاه نخست نصیب سارتر مـی‌شود و «سیمون دوبووار» و «ژان ایپولیت» و «پل نیزان» مقام‌های بعدی راب مـی‌کنند.

سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمـینیست فرانسوی همراه و همدم مادام‌العمر او بود. آشنایی این دو بـه سال ۱۹۲۹ و زمان آمادگی دوبووار به منظور امتحانات فلسفه درون سوربن بازمـی‌گردد. سیمون دوبووار ناز پرورده‌ای کـه تحت سلطه قرار دادهای مذهب کاتولیک بود بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمـیقاً بـه او دلبسته مـی‌شود و تا آخر عمر با او همراه مـی‌ماند هر چند کـه این رابطه درون سال‌های پایـانی عمر سارتر که تا حدودی ضعیف مـی‌شود.

پس از اتمام تحصیلات درون دبیرستان‌های «لو آور» و «لیون» بـه تدریس فلسفه پرداخت. بعد از مدتی تصمـیم گرفت کـه برای کامل شدن تحقیقاتش درون زمـینـه فلسفه پدیدارشناسی هوسرل راهی آلمان شود.[۱] با استفاده از یک بورس تحصیلی بـه آلمان رفت و در برلین بـه ادامـهٔ تحصیل پرداخت. درون اینجا بود کـه آشنایی عمـیقتری با آثار فیلسوفان بزرگی همچون مارتین هایدگر (فلسفه اصالت وجود یـا اگزیستانسیـالیسم) و ادموند هوسرل (فلسفه پدیدارشناسی) پیدا کرد. اما بعد از چندی تاب تحمل حکومت آلمان نازی را نیـاورد، بـه پاریس برگشت و کار تدریس فلسفه را دنبال نمود.

سارتر از کودکی درون پیب شـهرت بود. بـه همـین دلیل بـه نویسندگی روی آورد. با این همـه مدت‌های مدیدی نوشته‌هایش یکی بعد از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده مـی‌شدند و او بدین خاطر نتوانست بـه آرزوی دیرینـه‌اش جامـه عمل بپوشاند. اما درون ۱۹۳۸ و با نگارش نخستین رمان فلسفی‌اش با نام «تهوع» بـه شـهرتی فراگیر دست یـافت. درون این رمان تکان دهنده دلهره وجود و بیـهودگی ذاتی هستی، با جسارتی بی‌سابقه ترسیم شده‌است. بعد از آن، نگارش مجموعه‌ای از داستان‌ها با نام «دیوار» (۱۹۳۹) را آغاز کرد کـه به دلیل شروع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند. سارتر که تا آخر عمر با سیمون دوبوار ارتباط داشت اما آن‌ها کـه ازدواج را یک امر بورژوایی مـی‌دانستند، که تا آخر عمر با هم ازدواج ند. یکی از مواردی کـه در آن سارتر همـیشـه مورد انتقاد بوده زندگی سه نفره او با دوبوار و یک جوان بوده‌است. دوبوار کـه دو جنس گرا بود و به ان جوان تمایل داشت با م سارتر جوانی را وارد روابط آن‌ها مـی‌کرد و این روابط گاهی چند ماه طول مـی‌کشید.[۲] درون جریـان این روابط انی مثل ناتالی سوروکین،[۳]وندااکیویکز و بیـانکا لمبلین[۴][۵] بـه شدت آسیب دیدند.[۳][۶]

فعالیت‌های ادبی

بطور کلی دو دوره درون زندگی حرفه‌ای سارتر وجود داشت. اولین دورهٔ زندگی حرفه‌ای او دورهٔ بعد از نوشتن اثر معروف‌اش، هستی و نیستی، بودو نوشتن رمان تهوع. سارتر بـه آزادی بنیـادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت کـه «انسان محکوم بـه آزادی است. »

سارتر و دوبووار درون حال گفتگو با چه گوارا درون کوبا، ۱۹۶۰

در دومـین دورهٔ حرفهٔ زندگی‌اش، سارتر به‌عنوان روشن‌فکری فعال از نظر سیـاسی شناخته مـی‌شد. سارتر از طرفداران کمونیسم بود، هرچند کـه هرگز به‌طور رسمـی بـه عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیـامد. وی بیشتر عمر خویش را صرف مطابقت ایده‌های اگزیستانسیـالیستی‌اش کرد. سارتر معتقد بود کـه انسان حتما خود سرنوشت‌اش را تعیین کند. وی هم‌چنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت کـه نیروهای اقتصادی-اجتماعی جامعه کـه از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیـاتی درون تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند. درون سال ۱۹۶۴ جایزه ادبی نوبل بـه سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد. او درون نامـه‌ای کـه به آکادمـی نوبل نوشت توضیح داد کـه نمـی‌تواند جایزه را بپذیرد و نمـی‌خواهد کـه هرگز نامش درون فهرست دریـافت‌کنندگان آن جایزه قرار گیرد. سارتر به‌عنوان یک نویسنده نمـی‌خواست نامش با سازمانی مرتبط گردد.[۷][۸]

نقد

برخی فیلسوفان معتقدند کـه سارتر درون کارهایش مفاهیم متناقضی را درون کنار هم قرار داده‌است. به منظور مثال هربرت مارکوزه معتقد بود کـه افکار سارتر متناقض و بیش از حد ایدئال گراست و این ایدئال گرایی خلاف ادعای سارتر درون مورد واقع گرایی است.[۹] همچنین، ریچارد وولهایم و توماس بالدوین نشان مـی‌دهند کـه نقد سارتر از فروید درون واقع بر اساس یک تفسیر اشتباه از کارهای فروید بنیـان نـهاده شده‌است.[۱۰]

مرگ سارتر

آرامگاه سارتر و دوبووار

از سال ۱۹۷۳ بـه بعد تقریباً تمامـی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر بـه نوشتن نبود، با این همـه او سعی مـی‌کرد با انجام مصاحبه‌ها، دیدارها و حضور درون مراسم کماکان چهره‌ای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. به منظور نمونـه ملاقات او با «آندریـاس بادر» زندانی سیـاسی و عضو «فراکسیون ارتش سرخ» (RAF) درون «زندان اشتوتگارت» (آلمان) توجه همگان را برانگیخت. ۱۹۷۹ درون یک کنفرانس مطبوعاتی جنجالی بـه حمایت از آوارگان جنگ ویتنام (Boat people) پرداخت. درون جایی دیگر از مبارزه مردم ایران علیـه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیـان سیـاسی و همچنین مبارزه مردم شیلی علیـه دیکتاتوری آگوستو پینوشـه طرفداری نمود.

در سال ۱۹۸۰ روزنامـه «نوول ابزرواتور» اقدام بـه انتشار گفتگوی سارتر با «بنی لویس» - فیلسوف و نویسنده - نمود کـه شگفتی همگان از جمله دوبوار را بهمراه داشت. سارتر درون این مصاحبه بـه بحث درون مورد نکاتی همچون «روابط مـیان فردی و شرایط اجتماعی» پرداخت. این گفتگو که تا حدی نشانگر تطابق نظریـات سارتر و لویس بود.

ژان-پل سارتر درون روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ درون سن ۷۵ سالگی درون بیمارستان بروسه پاریس درون پی خیز ریوی از دنیـا رفت. او حتی که تا پایـان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقی‌ماند؛ خبر درگذشت او بـه سرعت درون سراسر جهان پخش شد و حدود ۵۰ هزار نفر درون پاریس درون مراسم خاکسپاری اش شرکت د، درون حالی کـه بیش از ده سال از افول سارتر درون فرانسه گذشته بود. این مراسم پرجمعیت‌ترین تشییع جنازه یک فیلسوف درون قرن بیستم بود؛ از این نظر مـی‌توان او را بـه ولتر - فیلسوف بزرگ عصر روشنگری فرانسه - تشبیـه نمود.

خاکستر او درون گورستان مون‌پارناس درون حوالی محل زندگی دوران پیری اش درون محله‌ای از پاریس بـه خاک سپرده شد، جایی کـه ۶ سال بعد همسفر زندگی اش سیمون دوبووار بـه همراهش آرمـید. ۳ سال بعد از مرگ سارتر، سیمون دوبووار کتابی با نام تشریفات خداحافظی درون مورد مرگ وی منتشر کرد. یک هفته بعد از مرگ سارتر روی جلد هفته‌نامـه نوول ابزرواتور کـه سارتر بـه آن علاقه داشت و واپسین گفتگوهایش هم درون آن منتشر شده بود، بر زمـینـهٔ سرمـه‌ای تیره تصویر درشتی از چهرهٔ سال خوردهٔ سارتر چاپ شد، و زیر آن با حروف سفید واپسین عبارت کتاب واژه‌ها آمد:

تمامـی یک انسان، از تمامـی انسان‌ها ساخته شده و برابر کل آن‌ها ارزش دارد، و ارزش هر یک از آن با او برابر است.

فلسفه سارتر

  • نوشتار اصلی را ببینید: فلسفه اگزیستانسیـالیسم سارتر

آثار

جدول زیر گزیده‌ای از آثار سارتر را بـه نمایش مـی‌گذارد. مـهم‌ترین اثر فلسفی سارتر بـه نام نقد خرد دیـالکتیک هنوز بـه فارسی ترجمـه نشده‌است.

فارسی فرانسه انگلیسی سال انتشار مترجم تهوع / غثیـان (رمان) La nausée Nausea ۱۹۳۸ با عنوان «تهوع»، ترجمـهٔ امـیرجلال‌الدین اعلم، تهران: نیلوفر، چاپ اول: ۱۳۸۳؛ با عنوان: «غَثیـان»، ترجمـهٔ مـهدی روشن‌زاده، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۱ دیوار (مجموعه داستان) Le mur The Wall ۱۹۳۹ پرویز شکیب - صادق هدایت - داریوش سیـاسی - ابوالحسن مگس‌ها (نمایشنامـه) Les mouches The Flies ۱۹۴۳ مـهدی روشن‌زاده، سحر جعفرى صرافى،انتشارت مـهراج١٣٩٣ هستی و نیستی (رساله فلسفی) 'ĽÊtre et le Néant ۱۹۴۳ عنایت‌الله شکیباپور - مـهستی بحرینی خروج ممنوع (نمایشنامـه) Huis clos No Exit ۱۹۴۴ ناصر غیـاثی و سحر جعفرى صرافى (با عنوان درون بسته) - حمـید سمندریـان (با عنوان دوزخ) - قاسم صنعوی (با عنوان خلوتکده) - امـید جمشیدی (با عنوان اتاق بسته) تعلیق: راه‌های آزادی ۱ (رمان) ۱۹۴۵ محمود بهفروزی سن عقل: راه‌های آزادی ۲ (رمان) L'âge de raison The Age of Reason ۱۹۴۵ منوچهر کیـا - حسین سلیمانی‌نژاد عذاب روح: راه‌های آزادی ۳ (رمان) ۱۹۴۵ علی امـین‌نیـا راه‌های آزادی Morts san sépulture The Victors ۱۹۴۶ مرده‌های بی کفن و دفن (نمایش‌نامـه) ۱۹۴۶ پری صابری - قاسم صنعوی روسپی بزرگوار (نمایش‌نامـه) La putain respecteuse The Respectful Prostitut ۱۹۴۶ عبدالحسین نوشین - بهمن نورائی اگزیستانسیـالیسم و اصالت بشر (رساله فلسفی) ۱۹۴۶ مصطفی رحیمـی ادبیـات چیست؟ (رساله ادبی - فلسفی) ۱۹۴۷ ابوالحسن و مصطفی رحیمـی بودلر (مقاله‌ای درون مورد بودلر، شاعر فرانسوی) Baudelaire Baudelaire ۱۹۴۷ اندیشـه‌های درباره مسئله یـهود (رساله) ۱۹۴۷ دست‌های آلوده (نمایشنامـه) Les mains sales Dirty Hands ۱۹۴۸ جلال آل‌احمد - قاسم صنعوی چرخ‌دنده (فیلمنامـه) L'Engrenage ۱۹۴۹ قاسم صنعوی - داریوش مودبیـان - روشنک داریوش شیطان و خدا (نمایش‌نامـه) Le diable et le bon dieu The Devil and the Good Lord ۱۹۵۱ ابوالحسن ژنـه مقدس، بازیگر و شـهید (مقاله‌ای دربارهٔ ژان ژنـه) ۱۹۵۲ گوشـه‌گیران آلتونا (نمایشنامـه) Les séquestrés d'Altona The Condemned of Altona ۱۹۵۹ ابوالحسن فروید (فیلمنامـه‌ای دربارهٔ زیگموند فروید) ۱۹۵۹ قاسم روبین نقد عقل دیـالکتیکی (رساله فلسفی) ۱۹۶۰ کلمات (خودزندگی‌نامـه) les mots The Words ۱۹۶۴ امـیرجلال‌الدین اعلم - ناهید فروغان زنان تروا (نمایش‌نامـه) Les Troyennes The Trojan Women ۱۹۶۵ قاسم صنعوی جنگ شکر درون کوبا (سفرنامـه) Ouragan sur le sucre Sartre on Cuba درباره نمایش ابوالحسن کار از کار گذشت مرگ درون جان ابله خانواده (مقاله انتقادی) L'idiot de la famille The Family Idiot ۱۹۷۱–۷۲ در دفاع از روشنفکران رضا سیدحسینی

کتابی با نام فاجعه بزرگ[۱۱] کـه بعد از انقلاب با نام خانواده خوشبخت[۱۲][۱۳] چاپ شده‌است اثر سارتر نمـی‌باشد و مربوط بـه خود مترجم هست که نمونـه‌ای از سرقت ادبی است.

جستارهای وابسته

  • تهوع (رمان)
  • اگزیستانسیـالیسم و اصالت بشر

منابع

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ژان-پل سارتر موجود است. مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه ژان پل سارتر درون ویکی‌گفتاورد موجود است.
  • در کافه اگزیستانسیـالیستی، سارا بیکول، ترجمـه: هوشمند دهقان ص 15 که تا 20
  • Appignanesi, L. (1988). Simone de Beauvoir. London: Penguin Books.
  • ↑ ۳٫۰۳٫۱ Holveck, E. (2002). Simone de Beauvoir's philosophy of lived experience: Literature and metaphysics. Lanham: Rowman & Littlefield Publishers, Inc.
  • Contat, M. (2005). Sartre and his other women. Journal of Romance Studies. Volume 6 Numbers 1 & 2 2006 ISSN 1473-3536. page 119
  • Lamblin, B. (1996). A disgraceful affair: Simone de Beauvoir, Jean-Paul Sartre, & Bianca Lamblin. Boston, Mass: Northeastern University Press.
  • Riding, Alan (April 14, 1996). "The Odd Couple". The New York Times. Retrieved 15 October 2015..
  • Flood, Alison (2015-01-05). "Jean-Paul Sartre rejected Nobel prize in a letter to jury that arrived too late". the Guardian. Retrieved 2017-04-25.
  • Howard, Richard; Sartre, Jean-Paul (1964-12-17). "Sartre on the Nobel Prize". The New York Review of Books. Retrieved 2017-04-25.
  • https://en.wikipedia.org/wiki/Jean-Paul_Sartre#Criticism
  • Thomas Baldwin (1995). Ted Honderich, ed. The Oxford Companion to Philosophy. Oxford: Oxford University Press. p. 792.
  • مترجم: بهروز بهزاد، ۲۵۰ صفحه، نشر فرخی ۱۳۴۶
  • مترجم: بیژن فروغانی، ۲۴۲ صفحه ، انتشارات جامـی، چاپ اول ۱۳۸۴، چاپ دوم ۱۳۸۷
  • مترجم: سارا برمخشاد، ۲۳۷ صفحه ، انتشارات ابر سفید ۱۳۹۳
    • philosophypages
    • تهوع- ژان-پل سارتر- ترجمـه امـیر جلال الدین اعلم- انتشارات نیلوفر- چاپ هفتم- ۱۳۸۳- تهران
    • غَثیـان (تهوع)- ژان-پل سارتر- ترجمـه مـهدی روشن زاده- انتشارات فرهنگ جاوید- چاپ اول- ۱۳۹۱- تهران
    • چرخ‌دنده- ژان-پل سارتر- ترجمـه داریوش مؤدبیـان- نشر قاب- چاپ اول- ۱۳۸۱- تهران
    • شیطان و خدا -ژان-پل سارتر- ترجمـه ابراهیم گلستان -
    • ژان-پل سارتر؛ فیلسوف همـیشـه معترض - دویچه وله - ۱۴٫۰۴٫۲۰۱۰

    پیوند بـه بیرون

    • ن
    • ب
    • و
    فیلسوفان غرب
    فلسفه پیشاسقراطی
    • تالس
    • دموکریتوس
    • هراکلیتوس
    • پارمنیدس
    فلسفه دوران باستان
    • سقراط
    • ارسطو
    • افلاطون
    فلسفه قرون وسطی
    • قدیس آکویناس
    • قدیس آگوستین
    فلسفه رنسانس
    • ماکیـاولی
    • فرانسیس بیکن
    • اراسموس
    فلسفه جدید
    • هگل
    • کییرکگور
    • لاک
    • دکارت
    • لایبنیتس
    • اسپینوزا
    • کانت
    • شوپنـهاور
    • استوارت‌مـیل
    • مارکس
    • نیچه
    • جورج برکلی
    • هابز
    • هیوم
    فلسفه معاصر
    • برتراند راسل
    • پوپر
    • ویتگنشتاین
    • هایدگر
    • هوسرل
    • آندره اسپونویل
    • ن
    • ب
    • و
    برندگان جایزه نوبل ادبیـات
    ۱۹۰۱–۱۹۲۵
    • سولی پرودوم (۱۹۰۱)
    • تئودور مومسن (۱۹۰۲)
    • بیورنستیرن بیورنسون (۱۹۰۳)
    • فردریک مـیسترال / خوزه اچه‌خارای (۱۹۰۴)
    • هنریک سینکیـه‌ویچ (۱۹۰۵)
    • جوسوئه کاردوچی (۱۹۰۶)
    • رودیـارد کیپلینگ (۱۹۰۷)
    • رودولف کریستف یوکن (۱۹۰۸)
    • سلما لاگرلوف (۱۹۰۹)
    • پال هیزه (۱۹۱۰)
    • موریس مترلینک (۱۹۱۱)
    • گرهارد هاوپتمان (۱۹۱۲)
    • رابیندرانات تاگور (۱۹۱۳)
    • رومن رولان (۱۹۱۵)
    • ورنر فون هایدنشتام (۱۹۱۶)
    • کارل آدولف گیلروپ / هنریک پونتوپیدان (۱۹۱۷)
    • کارل اشپیتلر (۱۹۱۹)
    • کنوت هامسون (۱۹۲۰)
    • آناتول فرانس (۱۹۲۱)
    • خاسینتو بناونته (۱۹۲۲)
    • ویلیـام باتلر ییتس (۱۹۲۳)
    • ولادیسلاو ریمونت (۱۹۲۴)
    • جرج برنارد شاو (۱۹۲۵)
    ۱۹۲۶–۱۹۵۰
    • گراتزیـا دلدا (۱۹۲۶)
    • آنری برگسون (۱۹۲۷)
    • زیگرید اوندست (۱۹۲۸)
    • توماس مان (۱۹۲۹)
    • سینکلر لوئیس (۱۹۳۰)
    • اریک آکسل کارلفلدت (۱۹۳۱)
    • جان گالزورثی (۱۹۳۲)
    • ایوان بونین (۱۹۳۳)
    • لوئیجی پیراندلو (۱۹۳۴)
    • یوجین اونیل (۱۹۳۶)
    • روژه مارتن دو گار (۱۹۳۷)
    • پرل باک (۱۹۳۸)
    • فرانس امـیل سیلانپا (۱۹۳۹)
    • یوهانس ویلهلم ینسن (۱۹۴۴)
    • گابریلا مـیسترال (۱۹۴۵)
    • هرمان هسه (۱۹۴۶)
    • آندره ژید (۱۹۴۷)
    • تی. اس. الیوت (۱۹۴۸)
    • ویلیـام فاکنر (۱۹۴۹)
    • برتراند راسل (۱۹۵۰)
    ۱۹۵۱–۱۹۷۵
    • پار لاگرکویست (۱۹۵۱)
    • فرانسوا موریـاک (۱۹۵۲)
    • وینستون چرچیل (۱۹۵۳)
    • ارنست همـینگوی (۱۹۵۴)
    • هالدور لاکسنس (۱۹۵۵)
    • خوآن رامون خیمنس (۱۹۵۶)
    • آلبر کامو (۱۹۵۷)
    • بوریس پاسترناک (۱۹۵۸)
    • سالواتوره کازیمودو (۱۹۵۹)
    • سن-ژان پرس (۱۹۶۰)
    • ایوو آندریچ (۱۹۶۱)
    • جان استاینبک (۱۹۶۲)
    • گیورگوس سفریس (۱۹۶۳)
    • ژان-پل سارتر (۱۹۶۴) (جایزه را نپذیرفت)
    • مـیخائیل شولوخف (۱۹۶۵)
    • شموئل یوسف آگنون / نلی زاکس (۱۹۶۶)
    • مـیگل آنخل آستوریـاس (۱۹۶۷)
    • یـاسوناری کاواباتا (۱۹۶۸)
    • ساموئل بکت (۱۹۶۹)
    • آلکساندر سولژنیتسین (۱۹۷۰)
    • پابلو نرودا (۱۹۷۱)
    • هاینریش بل (۱۹۷۲)
    • پاتریک وایت (۱۹۷۳)
    • ایویند جانسون / هاری مارتینسون (۱۹۷۴)
    • یوجنیو مونتاله (۱۹۷۵)
    ۱۹۷۶–۲۰۰۰
    • سال بلو (۱۹۷۶)
    • ویسنته آله‌ایخاندره (۱۹۷۷)
    • ایزاک بشویس سینگر (۱۹۷۸)
    • اودیسیـاس الیتیس (۱۹۷۹)
    • چسواو مـیوُش (۱۹۸۰)
    • الیـاس کانتی (۱۹۸۱)
    • گابریل گارسیـا مارکز (۱۹۸۲)
    • ویلیـام گلدینگ (۱۹۸۳)
    • یـاروسلاو سایفرت (۱۹۸۴)
    • کلود سیمون (۱۹۸۵)
    • وله سوینکا (۱۹۸۶)
    • جوزف برودسکی (۱۹۸۷)
    • نجیب محفوظ (۱۹۸۸)
    • کامـیلو خوزه سلا (۱۹۸۹)
    • اکتاویو پاز (۱۹۹۰)
    • نادین گوردیمر (۱۹۹۱)
    • درک والکوت (۱۹۹۲)
    • تونی موریسون (۱۹۹۳)
    • کنزابورو اوئه (۱۹۹۴)
    • شیموس هینی (۱۹۹۵)
    • ویسواوا شیمبورسکا (۱۹۹۶)
    • داریو فو (۱۹۹۷)
    • ژوزه ساراماگو (۱۹۹۸)
    • گونتر گراس (۱۹۹۹)
    • گائو شینگجیـان (۲۰۰۰)
    ۲۰۰۱–تاکنون
    • وی. اس. نایپل (۲۰۰۱)
    • ایمره کرتس (۲۰۰۲)
    • جان ماکسول کوتسی (۲۰۰۳)
    • الفریده یلینک (۲۰۰۴)
    • هارولد پینتر (۲۰۰۵)
    • اورهان پاموک (۲۰۰۶)
    • دوریس لسینگ (۲۰۰۷)
    • ژان-ماری گوستاو لو کلزیو (۲۰۰۸)
    • هرتا مولر (۲۰۰۹)
    • ماریو بارگاس یوسا (۲۰۱۰)
    • توماس ترانسترومر (۲۰۱۱)
    • مو یـان (۲۰۱۲)
    • آلیس مونرو (۲۰۱۳)
    • پاتریک مودیـانو (۲۰۱۴)
    • اسوتلانا الکسیویچ (۲۰۱۵)
    • باب دیلن (۲۰۱۶)
    • کازوئو ایشی‌گورو (۲۰۱۷)
    • ن
    • ب
    • و
    فلسفه قاره‌ای
    فیلسوفان خردگرا
    • رنـه دکارت
    • باروخ اسپینوزا
    • گوتفرید لایبنیتس
    • کریستیـان ولف
    • ایمانوئل کانت
    فیلسوفان رمانتیک
    فریدریش هولدرلین • فریدریش شیلر • یوهان ولفگانگ فون گوته • ژان-ژاک روسو
    فیلسوفان ایدئالیست آلمانی
    فریدریش هاینریش یـاکوبی • کارل لئونارد رینولد • گوتلوب ارنست شولز • یوهان گوتلیب فیشته • فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ • سالومون مایمون • گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
    فیلسوفان نوکانتی
    رودلف هرمان لوتسه • فردریش آلبرت لانژ • آفریکن اسپیر • هرمان کوهن • آلویس ریل • ویلهلم ویندلباند • هانس فایـهینگر • کارل ورلاندر • پاول ناترپ • هاینریش ریکرت • ارنست کاسیرر • امـیل لاسک
    فیلسوفان هگلی
    هرمان فریدریش ویلهلم هینریش • لودویگ فویرباخ • برونو باور • داوید اشتراوس • الکساندر کوژو
    فیلسوفان مارکسیست و نئومارکسیست
    کارل مارکس • فریدریش انگلس • گئورگی پلخانف • جورج لوکاچ • آنتونیو گرامشی • تئودور آدورنو • ماهورکهایمر  • والتر بنیـامـین • اریک فروم • یورگن هابرماس • اسلاوی ژیژک • هربرت مارکوزه • اکسل هونت
    فیلسوفان اگزیستانسیـالیست
    فردریش نیچه • فرانتس کافکا  • فیودور داستایفسکی • ژان-پل سارتر • آلبر کامو  • سورن کی یرکگور  • گابریل مارسل • سیمون دوبوار
    هرمنوتیک و پدیدارشناسی
    فریدریش شلایرماخر • ویلهلم دیلتای • ادموند هوسرل  • آلفرد شوتس  • ماشلر • مارتین هایدگر • هانس-گئورگ گادامر • هانا آرنت • هانری کربن • هوبرت درایفوس • پل ریکور  • موریس مرلو-پونتی • کارل یـاسپرس • رودولف بولتمان
    ساختارگرایی، پساساختارگرایی و پست‌مدرنیسم
    فردینان دو سوسور • کلود لوی-استروس • لوئی آلتوسر • رولان بارت  • ژاک دریدا • مـیشل فوکو • ژان بودریـار • ژان فرانسوا لیوتار • زیگموند باومن • ژیل دلوز
    سایر فیلسوفان
    ولتر • دنی دیدرو • یوهان گئورگ هامان • آرتور شوپنـهاور • کارل اشمـیت • آیزا برلین • جورجو آگامبن • تری ایگلتون • گاستون باشلار • آلن بدیو • آنری برگسون • لئو اشتراوس • موریس بلانشو • کورنلیوس کاستوریـادیس • امانوئل لویناس • ژاک لاکان • جودیت باتلر • ژولیـا کریستوا • نانسی فریزر • پیر بوردیو • فرانسوا لاروول • اندرو فینبرگ • آلبرت بورگمان • برنارد استیگلر
    • بیشتر…
    نظریـه‌های فلسفی
  • ایدئالیسم آلمانی
  • فلسفه هگل
  • نظریـهٔ انتقادی
  • اگزیستانسیـالیسم
  • ساختارگرایی
  • پسامدرنیسم
  • پساساختارگرایی
  • مفاهیم
    • خودینگی
    • دل‌زدگی
    • دازاین
    • تفاوت
    • بحران وجودی
    • انترسوبژکتیویته
    • اونتیک
    • دیگری
    • خودفریبی
    • واقع‌شدگی
    • ترس‌آگاهی
    • بیشتر…
    مقاله‌های مرتبط
    • کانتی‌گروی
    • پدیده‌شناسی
    • هرمنوتیک
    • ساختارزدایی
    • فلسفه قاره‌ای
    • مقاله‌های خرد فلسفه
    • ن
    • ب
    • و
    متافیزیک
    فیلسوفان متافیزیک
    • پارمنیدس
    • افلاطون
    • ارسطو
    • موسی بن مـیمون
    • کاپیلا
    • فلوطین
    • فارابی
    • ابن سینا
    • سهروردی
    • ملاصدرا
    • دانس اسکوتوس
    • تامس آکویناس
    • فرانسیسکو سوارز
    • نیکولا مالبرانش
    • رنـه دکارت
    • جان لاک
    • دیوید هیوم
    • توماس رید
    • ایمانوئل کانت
    • آیزاک نیوتن
    • آرتور شوپنـهاور
    • باروخ اسپینوزا
    • گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
    • جرج بارکلی
    • گوتفرید لایبنیتس
    • آنری برگسون
    • فریدریش نیچه
    • چارلز سندرز پرس
    • جوزف مارخال
    • لودویگ ویتگنشتاین
    • مارتین هایدگر
    • آلفرد نورث وایت‌هد
    • برتراند راسل
    • دروتی امت
    • جرج ادوارد مور
    • ژان-پل سارتر
    • گیلبرت رایل
    • هیلاری پاتنم
    • پیتر استراسن
    • ر. ج. کالینگوود
    • آدولف اشتور
    • رودلف کارناپ
    • سول کریپکی
    • ویلارد کواین
    • الیزابت آنسکمب
    • دونالد دیویدسن
    • مایکل دامت
    • الوین پلانتینگا
    • پیتر ون اینواگن
    • درک پارفیت
    • بیشتر...
    نظریـه‌های متافیزیک
    • نظریـه کنش (فلسفه)
    • Anti-realism
    • جبرگرایی
    • دوگانـه انگاری دکارتی
    • Enactivism
    • ذات‌باوری
    • اگزیستانسیـالیسم
    • اختیـار
    • ایدئالیسم هندی
    • ایدئالیسم
    • لیبرترینیسم (متافیزیک)
    • آزادی
    • ماده‌باوری
    • معنای زندگی
    • یگانـه‌گرایی
    • طبیعت‌گرایی (فلسفه)
    • پوچ‌گرایی
    • پدیدارگرایی
    • واقع‌گرایی (فلسفه)
    • فیزیکالیسم
    • متافیزیک کیفیت پیرسینگ
    • ایدئال گرایی افلاطونی
    • نسبی‌گرایی اخلاقی
    • Samkhya
    • واقع گرایی علمـی
    • خودتنـهاانگاری
    • ذهنیت‌گرایی
    • Substance theory
    • نظریـه نوع‌ها
    مفهوم‌ها درون متافیزیک
    • انتزاعی و انضمامـی
    • روح جهانی
    • وجود
    • مقوله وجود
    • علیت
    • انتخاب
    • فکر مـی‌کنم بعد هستم
    • مفهوم
    • شناخت متجسم
    • موجودیت
    • جوهر (فلسفه)
    • هستی
    • تجربه
    • Hypostatic abstraction
    • ایده
    • این‌همانی
    • این‌همانی و تغییر
    • اطلاعات
    • بینش
    • هوش
    • نیت
    • وجهیت
    • ماده
    • معنا
    • Memetics
    • نمایش ذهنی
    • ذهن
    • حرکت (فیزیک)
    • ضرورت
    • Notion
    • اوبژه
    • الگو
    • ادراک
    • جسم فیزیکی
    • اصل
    • خاصیت
    • کیفیـات ذهنی
    • کیفیت
    • واقعیت
    • روح
    • سوژه
    • Substantial form
    • اندیشـه
    • زمان
    • حقیقت
    • تمایز نوع و نمونـه
    • جهانی
    • مشاهده ناپذیر
    • ارش
    • بیشتر...
    موضوع‌های مرتبط
    • ارزش‌شناسی
    • کیـهان‌شناسی
    • معرفت‌شناسی
    • فرا-
    • هستی‌شناسی
    • فلسفه ذهن
    • فلسفه روان شناسی
    • فلسفه خویشتن
    • فلسفه فضا و زمان
    • غایت شناسی
    • فیزیک نظری
    • رده:متافیزیک
    • Portal
    • WikiProject
    • ن
    • ب
    • و
    فلسفه اجتماعی و سیـاسی
    فیلسوفان
    • جرمـی بنتام
    • Alinsky
    • ارسطو
    • آگوستین
    • سری اوروبیندو
    • توماس آکویناس
    • ابن رشد
    • Azurmendi
    • آلن بدیو
    • مـیخائیل بان
    • ژان بودریـار
    • Benoist
    • آیزایـا برلین
    • Bonald
    • Bosanquet
    • ادموند برک
    • آلبر کامو
    • چاناکیـا
    • نوآم چامسکی
    • سیسرون
    • اگوست کنت
    • کنفوسیوس
    • گی دوبور
    • Đilas
    • امـیل دورکیم
    • فریدریش انگلس
    • مـیشل فوکو
    • شارل فوریـه
    • ماهاتما گاندی
    • آرنولد گلن
    • جووانی جنتیله
    • ابوحامد محمد غزالی
    • آنتونیو گرامشی
    • هوگو گرتیوس
    • یورگن هابرماس
    • هان فی زی
    • توماس هابز
    • دیوید هیوم
    • ایمانوئل کانت
    • Kirk
    • پتر کروپوتکین
    • گوستاو لوبون
    • Le Play
    • گوتفرید لایبنیتس
    • جان لاک
    • رزا لوکزامبورگ
    • نیکولو ماکیـاولی
    • ژوزف دو مستر
    • نیکولا مالبرانش
    • هربرت مارکوزه
    • ژاک ماریتن
    • Marsilius
    • کارل مارکس
    • منسیوس
    • روبرت مـیشلس
    • جان استوارت‌مـیل
    • شارل دو مونتسکیو
    • Möser
    • موزی
    • محمد
    • آنتونیو نگری
    • فریدریش نیچه
    • رابرت نوزیک
    • مایکل اوکشات
    • خوزه ارتگا یی گاست
    • ویلفردو پارتو
    • فیلیپ پتیت
    • Plamenatz
    • افلاطون
    • کارل پولانی
    • کارل پوپر
    • آین رند
    • جان رالز
    • ارنست رنان
    • موری راتبارد
    • ژان-ژاک روسو
    • Royce
    • برتراند راسل
    • جرج سانتایـانا
    • Sarkar
    • ژان-پل سارتر
    • کارل اشمـیت
    • جان سرل
    • شانگ یـانگ
    • آدام اسمـیت
    • ورنر زمبارت
    • Spann
    • هربرت اسپنسر
    • Spirito
    • مااشتیرنر
    • لئو اشتراوس
    • ایپولیت تن
    • چارلز تیلور (فیلسوف)
    • هنری دیوید ثورو
    • ویوکاناندا
    • ولتر
    • Walzer
    • اسلاوی ژیژک
    رده:نظریـه‌های اجتماعی
    • سودمندگرایی
    • Vaisheshika
    • آنارشیسم
    • اقتدارگرایی
    • جمع‌گرایی
    • کمونیسم
    • اجتماع‌گرایی
    • Conflict theories
    • کنفسیوس‌گرایی
    • Consensus theory
    • محافظه‌کاری
    • Contractualism
    • Culturalism
    • فاشیسم
    • Feminist political theory
    • Gandhism
    • فردگرایی
    • Legalism
    • لیبرالیسم
    • لیبرترینیسم
    • موهیسم
    • National liberalism
    • جمـهوریخواهی
    • Social constructionism
    • برساخت‌گرایی (علوم اجتماعی)
    • داروینیسم اجتماعی
    • Social determinism
    • سوسیـالیسم
    مفاهیم اجتماعی
    • نافرمانی مدنی
    • دموکراسی
    • Four occupations
    • عدالت
    • حقوق
    • Mandate of Heaven
    • صلح
    • مال
    • انقلاب
    • حق
    • قرارداد اجتماعی
    • جامعه
    • جنگ
    • بیشتر...
    مقاله‌های مرتبط
    • دانش نظری حقوق
    • فلسفه اقتصاد
    • فلسفه آموزش و پرورش
    • فلسفه تاریخ
    • فلسفه عشق
    • فلسفه والیته
    • Philosophy of social science
    • Social epistemology
    • رده:فلسفه اجتماعی
    • Portal
    • Task Force
    • ن
    • ب
    • و
    نویسندگان و شاعران قرن بیستم مـیلادی فرانسه
    ۱۹۰۰–۱۹۰۹
    • لوئی بروکیـه
    • آنتوان دو سنت‌اگزوپری
    • روبر دسنوس
    • آندره شامسون
    • آندره دوتل
    • ژولین گرین
    • آمادو آمپاته با
    • ژرژ لمبور
    • ژاک پره‌ور
    • ناتالی ساروت
    • سوزان لیلار
    • کلود اولین
    • ژان-ژوزف راباریولو
    • ژان پروو
    • دانیل-روپ
    • ژان گیتون
    • لانسا دل واستو
    • شارل لکوک
    • مـیشل لیریس
    • آندره مالرو
    • الکساندر ویـالات
    • مارسل امـه
    • ملکم دو شازال
    • ژولین تورما
    • لوئیز دو ویلمورن
    • ژان بروله
    • ژان تاردیو
    • ریمون رادیگه
    • لوسین رباته
    • ایرن نمـیروفسکی
    • ژان فولن
    • ژرژ سیمنون
    • رمون کنو
    • مارگریت یورسنار
    • الا مـیار
    • ژیلبر للی
    • گی لوی مانو
    • ژان-پل سارتر
    • ژرژ شـه‌آده
    • لوئی اسکوتنر
    • ژان آمروش
    • ساموئل بکت
    • مادلین بوردوکس
    • آنری شاریر
    • شارل اکسبرایـا
    • روژه فریزون-روشـه
    • موریس فومبور
    • رنـه اوئیگ
    • ایرن آموار
    • پیر مولن
    • موریس ساک
    • ریمون آبلیو
    • موریس بلانشو
    • رنـه شار
    • آندره فرنو
    • پل گادن
    • روژه ژیلبر-لکونت
    • لوئی گیوم
    • اوژن گییویک
    • ویولت لدوک
    • روژه پیرفیت
    • ژول روا
    • روژه ویـان
    • رنـه دومال
    • سیمون دو بووار
    • روبر مرل
    • سیمون وی
    • روبر برازییـاک
    • گابریل روا
    • آندره پیر دو ماندیـارگه
    • لئو ماله
    • ژان دوستا
    • ژان گولمـیه
    ۱۹۱۰–۱۹۱۹
    • ژان آنوئی
    • ژان ژنـه
    • ژولین گراک
    • پل گوت
    • ژان-لوئی بونکور
    • آندره آردله
    • پاتریس دو لا تور دو پن
    • رنـه بارژاول
    • گی دکار
    • هروه بازن
    • ژان کیرول
    • آرمل گرن
    • آنری ترویـا
    • رافائل تاردون
    • پیر بول
    • ژاک دو بوربون بوسه
    • لئون-گونتران داماس
    • روژه ایکور
    • اوژن یونسکو
    • ادمون ژابه
    • ژان لسکور
    • آرمان روبن
    • تائو آمروش
    • آنری بوشو
    • آلبر کامو
    • امـه سزر
    • ژیلبر سسبورن
    • موریس کولن
    • آلبر کوسری
    • پیر دانینو
    • لوک دیتریش
    • مولود فرعون
    • آرمان لانو
    • فلسین مارسو
    • دومـینیک رولن
    • کلود سیمون
    • بئاتریبک
    • لوسین بودار
    • ژرژ-امانوئل کلانسیـه
    • خولیو کورتاسار
    • مارگریت دوراس
    • رومن گاری
    • روژه رابینیو
    • روبر ریوس
    • پام وان کی
    • ژان آنگلاد
    • احمد سفریوی
    • کنستانتین ویرژیل گئورگیو
    • آن ابر
    • پل مورل
    • مولود مامری
    • ژان-لوئی کورتی
    • موریس دروئون
    • لوئی-رنـه دفورت
    • آلن بوسکه
    • مـیشل دئون
    • پی‌یر گامارا
    • ژاک لوران
    • مارک پاتن
    • روبر پنژه
    • آرمان توپه
    ۱۹۲۰–۱۹۲۹
    • ژان-فرانسوا شابرون
    • امـیل دانوئن
    • بوریس ویـان
    • آلبر ممـی
    • فرانسین دو سلو
    • گابریل ویتکوپ
    • محمد دیب
    • ژان پلگری
    • فرانسواز دوبون
    • ژان-پیر شاربول
    • آندره شدید
    • ژان-شارل پیشون
    • فردریک دار
    • لورانس ایشـه
    • ژرال نوو
    • ژان لاکوتور
    • فردریک ژاک تامپل
    • روژه بوسینو
    • آنتوان بلوندن
    • ژان-شارل
    • ژان-کلود رنار
    • کلود اولیـه
    • آلن رب-گریـه
    • استفان وول
    • فردریک کیزل
    • ایو بون‌فوآ
    • روژه فولون
    • ژرژ پروس
    • روبر ساباتیـه
    • عثمان سمبن
    • پترو دومـیتریو
    • فرانسوا اوژیرا
    • آلفونس بودار
    • فرانتس فانون
    • فیلیپ ژاکوته
    • روژه نیمـیه
    • ژان دورمسون
    • مـیشل بوتور
    • ادریس شرایبی
    • مـیشل فوکو
    • ژان سناک
    • رنـه فاله
    • ژاک دوپن
    • احمدو کوروما
    • فرانسوا نوریسیـه
    • ادوار گلیسان
    • پیر شوئندورفر
    • آندره شوارتس-بارت
    • شیخ حمـیدو کان
    • اوبر آکن
    • ماریـاما با
    • نیکولا بوویـه
    • فرانسوا شنگ
    • مـیلان کوندرا
    • برتران پوارو-دلپش
    • کاتب یـاسین
    ۱۹۳۰–۱۹۳۹
    • دومـینیک زاردی
    • فرانسواز ماله-ژوریس
    • ژان برتون
    • فیلیپ بوایـه
    • ژیل پرو
    • سباستین ژاپریسو
    • جک تیولوا
    • فردریک تریستان
    • ژوزف ژوفو
    • فرناندو آرابال
    • مونگو بتی
    • کلود پوژاد-رنو
    • ژاک گودبو
    • زغلول مورسی
    • آلن آمسلک
    • رنـه-ویکتور پیل
    • لیونل ری
    • آگوتا کریستف
    • کلود استبان
    • سیمون له
    • فرانسواز ساگان
    • دانیل زیمرمان
    • فرانکتین
    • ماری روانـه
    • فیلیپ سول
    • ژاک بلفروا
    • آسیـه جبار
    • ژان-ادرن الیـه
    • دومـینیک ژامـه
    • ژرژ پرک
    • مارک آلن
    • ژانی بواسار
    • ماریز کنده
    • کنراد دتره
    • ونوس خوری-غاتا
    • ژان متلو
    • پیر بیلون
    • آندره برونن
    • سیمون شوارتس-بارت
    • ژان-لوئی مونو
    • ماری-کلر بله
    • ژان-پیر دستوئلی
    • پیر مرتن
    ۱۹۴۰–۱۹۴۹
    • آنی ارنو
    • ژان-ماری گوستاو لو کلزیو
    • پیر کومبسکو
    • نبیل فارس
    • امـیل اولیویـه
    • یـامبو اوئولوگم
    • موریس توئیلیر
    • ژرار گگان
    • ژان-لوک بنوزیگلیو
    • ژان-پل دمور
    • محمد خیرالدین
    • آن-ماری سیمون
    • ژان مارسل
    • کریستین گلی
    • لزلی کاپلان
    • مـیشل لوارت
    • ژاک-آرنو پنان
    • جولیو-انریکو پیزانی
    • ژان سیمونو
    • واسیلیس الکساکیس
    • طاهر بن جلون
    • برنار لنتریک
    • دانیل دو روله
    • پل امون
    • دانیل پنک
    • توما دره‌تار
    • پیر مـیشون
    • ژرار آدام
    • آلیون بادارا کولیبالی
    • تونی دوور
    • پاتریک مودیـانو
    • مژنو
    • مـیشل-ژرژ مـیکبرت
    • کتی رمـی
    • مـیشل ریو
    • شانتال توما
    • ژان آلامبر
    • فلورانس دو بودوس
    • رنو کامو
    • ژان-ایو کولت
    • آندره-ژوزف دوبوا
    • آنژل کوسته
    • نیکول مالین
    • برنار-روژه ماتیو
    • پاتریک رامبو
    • مونیک توماستی
    • والری آفاناسیف
    • اتین باریلیـه
    • ژوئل برت
    • ژرژ-اولیویـه شاتورینو
    • رنـه فرنی
    • گی گوفت
    • ژاک ژوئه
    • ریشار خیتزین
    • سونی لابو تانسی
    • روبر لالوند
    • مـیشل لبر
    • ژان مایـه
    • دانیل ماکسیمن
    • هلن دو مونفران
    • ژان اشنوز
    • تیرنو موننمبو
    • پاتریک پواور داروور
    • پاتریک روژیـه
    • اولیویـه رولن
    • الیزابت وناربورگ
    • برنار-ماری کولته
    • ژان-پیر پوچیونی
    • پاسکال کنیـار
    • برونو روبر
    • گی شارماسون
    • دیدیـه دنینک
    • فیلیپ دیژان
    • مـیشل فراچی-پوری
    • پاسکال گارنیـه
    • ژان-کلو اوک
    • امـین معلوف
    • کریستین اوسته
    • ژان رولن
    • سیزیـا زیکه
    • آنی دگروت
    ۱۹۵۰–۱۹۵۹
    • ژیل کارپونتیـه
    • لورانس کوسه
    • ژان-پل دوبوا
    • پیر پرن دو شاسایین
    • عبدالحق سرهان
    • فیلیپ دولرم
    • تیدیـان ندیـای
    • روژه مارتن
    • ژان-کلود مـیشـه‌آ
    • آنتوان ولودین
    • عزیز شواکی
    • کریستین بوبن
    • رمضان اسعاد
    • لمـی لمان کوکو
    • برنار سیمونـه
    • حامد تیبوشی
    • موسی کوناته
    • سالم جی
    • رنـه دو سکاتی
    • فرانسوا امانوئل
    • دن فرانک
    • پرسی کمپ
    • ژان روئو
    • آنری ساکی
    • ژرالد تننبوم
    • رافائل اوبر
    • فرانسوا بون
    • دنی لافریر
    • ژرار کارامارو
    • نانسی اوستون
    • ریشار مـیه
    • ماریـاما اندویـه
    • فرانسواز اوربان-منینگر
    • آلن بلوتیر
    • پاتریک سنتا
    • گی دارول
    • دانیل دبین
    • طاهر جاووت
    • اکلی تاجر
    • لوران سگالان
    • کاترین لابوبه
    • اروه گیبر
    • کامارا نانگالا
    • مرسدس دامبروسیس
    • کارولین لامارش
    • ژان-پیر نوگرت
    • ژان-پی‌یر والوتون
    • سرژ ونتورینی
    • اوژن ساویتسکایـا
    • ریشار بلون
    • آلن بروتون
    • ژیزل پینو
    • روبر راسین
    • ژان-پیر تیوله
    • لیونل ترویو
    • عزوز بقاق
    • آلن دوفوسه
    • مارک دوگن
    • کامـیل لوران
    • سالواتوره لومباردو
    • اروه لو تلیـه
    • آندره مکین
    • آرنو پونتیـه
    • یوسف رزوقه
    • ژان-فیلیپ توسن
    • فرد وارگا
    • پیر یرژو
    • تیری بنستنژل
    • آلن بونان
    • اولیویـه دولورم
    • اریک زمور
    • ژان-لوک دوبار
    • فیلیپ فورنیـه
    • ژان-مارک روویر
    • مـیشل ولبک
    • پاتریس لانوا
    • ایو لاپلاس
    • مارک-ادوارد نب
    • دونی روبر
    • گائتان سوسی
    • بلیندا کانون
    • بنوا دامون
    • موریس ژرژ دانتک
    • ماریلین دبیول
    • مارادیگر
    • ژروم اس
    • آلن مارک
    • یـاسمـینا رضا
    • بنژامن سه‌هنـه
    • پیر مرو
    ۱۹۶۰–۱۹۶۹
    • ایو ماری آدلین
    • کارلوس آلوارادو-لاروکائو
    • آن پواره
    • برنار کومان
    • اکزاویـه آنوت
    • آریـان لو فور
    • شریف مجدلانی
    • ویویـان مور
    • اریک امانوئل اشمـیت
    • فرانسوا والژو
    • آن سر
    • یینگ شن
    • ژان-کریستوف گرانژه
    • تاتیـانا دو روزنـه
    • برنار وربه
    • مارک لوی
    • آنتوان بیو
    • آلن بولیو
    • پاتریک بووه
    • فیلیپ کلودل
    • کوسی افوی
    • سوفی فونتانل
    • ژان-ایو ماسون
    • کریستین مورل دو سارکو
    • کوین بوکیلی
    • بئاتریس امر
    • الکسی ژنی
    • استفان اودگی
    • پیر بوترو
    • اریک شویـار
    • سیموس داغتکین
    • فیلیپ دی فولکو
    • فردریک لونورمان
    • پاتریک لووی
    • استفان ملیـاد
    • هنر سلیم
    • فیلیپ سگور
    • اولیویـا روزنتال
    • پیر گری
    • فردریک بایگبدر
    • آن اسکات
    • سدریک بانل
    • آن کالیف
    • ژان-فیلیپ کازیـه
    • کریستف فیـات
    • اریک لوران
    • سوفی لوبیر
    • آلن مابانکو
    • کریستوف ماری
    • دلفین دو ویگان
    • لوئیک باریر
    • فیلیپ گوردن
    • مـیلیس دو کرانگال
    • جاناتان لیتل
    • لوران مارگانتن
    • لوران مووینیـه
    • الکساندر نجار
    • ماری نادی
    • فرانسواز نیمال
    • آملی نوتوم
    • ژیل سبان
    • الکساندر برگامـینی
    • فاتو دیومـه
    • کریستف فره
    • وجدی معوض
    • برایـان پرو
    • ژان-لوک راهاریمانانا
    • الیت آبکاسی
    • لوران دو گرو
    • ویرژینی دپانت
    • لویی امون
    • بلاندین لو کاله
    • پیر منار
    • یـان موا
    ۱۹۷۰–۱۹۷۹
    • ونسان ان
    • ژوئل اگلوف
    • کریستف اونوره
    • توما پاری
    • ممدو محمود اندونگو
    • آناالدا
    • بئاتریس لوکا
    • گوئنائل اوبری
    • ژی‌ام ار
    • آن گودار
    • سمـیرا بلیل
    • ماتیـاس آنار
    • اولیویـه گودفروا
    • لوران گوده
    • کارل منین
    • والری مرژن
    • سیلون تسون
    • رولان مـیشل ترامبله
    • کلوئه دلوم
    • مـهدی بلهاج کاسم
    • استانیسلاس ولس
    • نیکولا ره
    • تانگی ویل
    • اولیویـه آدام
    • گیوم موسو
    • نلی آرکان
    • مـیریـام سیلوزو
    • ماکسیم شاتام
    • ژان فرانسوا دووان
    • گرگوار پوله
    ۱۹۸۰–۱۹۸۹
    • لیندا ماریـا بارو
    • ژان باتیست دلامو
    • ماتیو گوستولا
    • دومـینیک بلاوانس
    • آریل گ
    • فائزه گوئن
    ۱۹۹۰–۱۹۹۹
    مارین دفالور
    فهرست نویسندگان قرن بیستم مـیلادی فرانسه، فهرست نویسندگان فرانسه
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 76322562
    • LCCN: n79106134
    • ISNI: 0000 0001 2321 080X
    • GND: 11860564X
    • SELIBR: 208769
    • SUDOC: 027123227
    • BNF: cb11923735k (داده‌ها)
    • BIBSYS: 90059715
    • ULAN: 500278350
    • MBA: dfab8dec-17bc-48dc-9764-f849a3cb4236
    • NLA: 35476373
    • NDL: 00455343
    • NKC: jn19990007359
    • ICCU: IT\ICCU\CFIV\000663
    • RLS: 000083846
    • BNE: XX883713
    • CINII: DA00163763
    • SNAC: w64t6k6b
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=ژان-پل_سارتر&oldid=25303822»




    [جلد دوم کتاب تیری در مسیر]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 27 Jan 2019 23:21:00 +0000



    جلد دوم کتاب تیری در مسیر

    دماوند - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

    پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

    برای دیگر کاربردها، جلد دوم کتاب تیری در مسیر دماوند (ابهام‌زدایی) را ببینید.
    این مقاله دربارهٔ کوه دماوند است. جلد دوم کتاب تیری در مسیر این صفحه نباید با شـهر دماوند اشتباه گرفته شود.
    دماوند ارتفاع
    ۵٬۶۱۰ متر (۱۸٬۴۱۰ پا)[۱]مکانمکان بخش لاریجان شـهرستان آمل، استان مازندران، ایران[۲]رشته‌کوه البرززمـین‌شناسیگونـه آتشفشان چینـه‌ای (آتش فشان نیمـه‌فعال)[۴][۵]سن حداقل ۳۸۵۰۰ سال[۶]آخرین فوران فاقد سابقهٔ ثبت شدهٔ تاریخی،[۴][۷] ۵۳۰۰ سال قبل از مـیلادکوهنوردیمسیر پیـاده‌گردیدماوند
    مرتفع‌ترین نقطهارتفاع ۵٬۶۰۴ متر (۱۸٬۳۸۶ فوت)ارتفاع نسبی ۴٬۶۶۷ متر (۱۵٬۳۱۲ فوت)Isolation ۱٬۱۶۵ کیلومتر (۷۲۴ مایل)مختصات۳۵°۵۷′۱۷″شمالی ۵۲°۰۶′۳۴″شرقی / ۳۵٫۹۵۴۷۲۲°شمالی ۵۲٫۱۰۹۵°شرقیمختصات: ۳۵°۵۷′۱۷″شمالی ۵۲°۰۶′۳۴″شرقی / ۳۵٫۹۵۴۷۲۲°شمالی ۵۲٫۱۰۹۵°شرقی

    دَماوَند کوهی درون شمال ایران هست که بلندترین کوه ایران و بلندترین آتشفشان آسیـا و خاورمـیانـه است.[۸] دماوند درون پاره مرکزی رشته‌کوه البرز درون جنوب دریـای مازندران جای دارد. جلد دوم کتاب تیری در مسیر این کوه از دیدگاه تقسیمات کشوری، درون بخش لاریجان درون شـهرستان آمل درون استان مازندران قرار دارد.[۹] بـه هنگام صاف و آفتابی بودن هوا، از شـهرهای تهران، ورامـین، قم و همچنین کرانـه‌های جنوبی دریـای خزر قابل رؤیت است.[۹] کوه دماوند درون سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۷ بـه عنوان نخستین اثر طبیعی ایران درون فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد.[۱۰] همچنین کوه دماوند از سال ۱۳۸۱ بـه عنوان «اثر طبیعی ملّی» درون شمار مناطق چهارگانـهٔ ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفته‌است.[۱۱]

    از دماوند درون اساطیر ایران هم یـاد شده‌است و شـهرت آن بیش از هر چیز بـه این سبب هست که ضحاک درون آن بـه بند کشیده شده‌است.[۱۲] درون آثار ادبی فارسی نیز فراوان بـه این اسطوره و به‌طور کلّی‌تر کوه دماوند اشاره شده‌است.[۱۳] درون بندهش این‌چنین آمده: رود هرهز (هراز) درون تپرستان (مازندران) هست و از کوه دماوند سرچشمـه مـی‌گیرد.[۱۴]

    دورنمای دماوند از خلیج گرگان
    دورنمای دماوند از حاشیۀ شرقی دریـای مازندران (کاسپین)

    جغرافیـا

    عسراسرنما از قلهٔ دماوند
    محل قرارگیری کوه دماوند بر روی نقشـه استان مازندران.
    دورنمایی از قله دماوند از بالای کاروانسرای دیر گچین استان قم
    ارتفاع

    به نقل از درگاه ملّی آمار ایران، فرازایِ کوه دماوند از سطح آب‌های آزاد ۵٬۶۱۰ متر است.[۱۵]سازمان نقشـه‌برداری کشور درون سال ۱۳۸۵ درون جریـان پروژه ای ده روزه و با روش‌های مختلف اقدام بـه اندازه‌گیری ارتفاع دقیق قله کرد و عدد ۵۶۰۹/۲۰ (پنج هزار و ششصد و نـه متر و بیست سانتی‌متر) را به منظور قله بـه ثبت رساند[۱۶][۱۷][۱۸] و بعد از آن درون تمامـی منابع ارتفاع ۵۶۰۹/۲ یـا بـه صورت گردشده، ۵۶۱۰ متر عنوان شد کـه در واقع عدد صحیح ارتفاع دماوند است.[۱]

    در گذشته اندازه‌های دیگری نیز به منظور ارتفاع کوه دماوند ذکر شده‌است. درون سال ۱۹۶۶ مـیلادی فردی بـه نام آلن باخ بر اساس تصاویر ای ارتفاع قله را ۵۶۷۰ متر اندازه‌گیری کرد کـه بعدها یک متر بـه آن افزوده شد و عدد ۵۶۷۱ متر وارد کتاب‌های درسی و بسیـاری از منابع شد و در ذهن بسیـاری از ایرانیـان نقش بست. این عدد همچنان بر روی بسیـاری از یـادبودهای روی قله به منظور دماوند ذکر مـی‌شود.[۱] برخی منابع دیگر نیز، از جمله پایگاه ملّی داده‌های علوم زمـین ایران و وبگاه رصدخانـهٔ زمـین ناسا، فرازای ۵٬۶۷۰ متر[۴][۱۹] و ۵٬۶۷۱ متر را نیز به منظور قلّهٔ این کوه ذکر کرده‌اند. افزایش دقت اندازه‌گیری و کالیبراسیون دقیق و بهتر دستگاه‌های اندازه‌گیری نشان مـی‌دهد ارتفاع ۵۶۷۱ متر نادرست است.[۱]

    ارتفاع نسبی

    ارتفاع نسبی دماوند، کـه با اندازه‌گیری ارتفاع قلّه نسبت بـه پست‌ترین درّهٔ بین این قله و نزدیکترین قلّهٔ مرتفع‌تر تعیین مـی‌شود، ۴۶۶۷ متر هست که دماوند را درون ردهٔ دوازدهم بلندترین قلّه‌های دنیـا از نظر ارتفاع نسبی قرار مـی‌دهد.[۲۰] درون فهرست قله‌ها بر پایـه ارتفاع نسبی، کوه ۵۶۱۰ متری دماوند بعد از کوه‌های اورست، آکونکاگوا درون آرژانتین، دنالی درون آمریکا، کلیمانجارو درون تانزانیـا، وینسون درون جنوبگان، البروس درون روسیـه و مون بلان درون آلپ، دوازدهمـین کوه برجسته و مستقل دنیـاست و ارتفاع نسبی آن بالاتر از کوه‌های کی۲، نانگاپاربات، کانگچنجونگا و بسیـاری از کوه‌های بلند دیگر هست که نشان‌دهنده برجستگی توده آتشفشانی دماوند نسبت بـه زمـین‌های اطراف خود است. دلیل اصلی دیده‌شدن کوه دماوند از فاصله‌های بسیـار دور نیز همـین ارتفاع نسبی بالای دماوند است.[۱]

    فاصله از شـهرهای نزدیک

    شـهرهای رینـه و گزنک درون دامنـهٔ این قلّه قرار دارد،[۲۱] همچنین این قلّه درون ۲۶ کیلومتری شمال غربی شـهر دماوند، ۶۲ کیلومتری جنوب غرب آمل و ۶۹ کیلومتری شمال شرقی تهران واقع شده‌است.[۹]

    رودخانـه‌های پیرامون

    رودخانـهٔ تینـه درون شمال، رودخانـهٔ هراز درون جنوب و شرق و رودخانـهٔ لار درون غرب این کوه واقع شده‌اند.[۹] رودخانـه لار و دیوآسیـاب درون غرب و رود پنج او (پنج آب) درون شرق کوه دماوند جاری است.

    کوهستان

    قلّهٔ دماوند درون مرکز رشته‌کوه البرز و در ناحیـه موسوم بـه البرز مرکزی واقع شده‌است.[۲۲]

    نقشـهٔ البرز مرکزی
    قله‌ها1علم‌کوه2آزادکوه3دماوند4دوبرار5دوان6قلعه‌گردن7گرگ8خلنو9مـهرچال10مـیشینـه‌مرگ11ناز12شاه البرز13سیـالان14توچال15وروشت16پهنـه‌حصار  D پیست دیزین  E امامزاده هاشم  K تونل کندوان  * سد لتیـان  ** سد لار  ‎-۲۵–۵۰۰ متر  ‎۵۰۰–۱۵۰۰ متر  ‎۱۵۰۰–۲۵۰۰ متر  ‎۲۵۰۰–۳۵۰۰ متر  ‎۳۵۰۰–۴۵۰۰ متر  ‎۴۵۰۰–۵۶۱۰ متر
    رودها1الموت2چالوس3دوهزار4هراز5جاجرود6کرج7کجور8لار9نور10سرداب11سه‌هزار12شاه‌رود
    شـهرها1آمل2چالوس3کرجعکس‌های ‌ای

    موقعیّت جغرافیـایی کوه البرز درون عکس‌های ‌ای ناسا از دماوند:

    • در تاریخ ۲۰۰۰/۰۷/۲۷

    • در تاریخ ۲۰۰۱/۰۵/۲۷

    • در تاریخ ۲۰۰۱/۰۷/۱۴

    • در تاریخ ۲۰۰۲/۰۸/۰۹

    آب و هوا

    عهوایی از قلهٔ دماوند، گرفته شده درون تاریخ ۱۵ ژانویـه ۲۰۰۵. عاز ناسا.
    دما

    کمـینـهٔ دمای هوا درون ارتفاعات دماوند که تا ۶۰ درجه زیر صفر (در زمستان) و تا یکی-دو درجه زیر صفر (در تابستان) پایین مـی‌آید.

    باد

    سرعت توفان درون دماوند گاهی از ۱۵۰ کیلومتر درون ساعت مـی‌گذرد. سرعت باد درون کوهپایـه‌ها گاه بـه هفتاد کیلومتر درون ساعت مـی‌رسد. بیشتر بادها از غرب و شمال غربی مـی‌وزند.

    بارندگی

    مـیانگین بارندگی درون ارتفاعات دماوند ۱۴۰۰ مـیلی‌متر درون سال هست و بارش درون ارتفاعات معمولاً بـه صورت برف است.

    فشار هوا

    فشار هوا درون قلّهٔ دماوند نصف فشار هوا درون سطح دریـا است.

    آتشفشان

    فوران گوگرد از نزدیک قلهٔ دماوند
    بستر آتشفشانی کوه دماوند

    دماوند یک کوه آتشفشانی مطبّق و نیمـه فعال است[۲۳][۲۴][۲۵] کـه عمدتاً درون دوران چهارم زمـین‌شناسی موسوم بـه دوران هولوسین تشکیل شده و اولین فوران آن حدود ۱٫۷۸ مـیلیون سال قبل رخ داده‌است ولی حداکثر تعداد فوران آن طی ۶۰۰ هزار الی ۲۸۰ هزار سال قبل رخ داده‌است و عمر این کوه با استفاده از روش کربن ۱۴ حداقل ۳۸۵۰۰ سال تخمـین زده شده‌است.[۲۶] وجود چندین چشمـهٔ گوگردی و چشمـه‌های آب گرم از شواهد نیمـه فعال بودن این آتشفشان است.[۲۷] بیشترین و عمده‌ترین فعالیت آتشفشانی این کوه کـه باعث شکل‌گیری آن شده درون حدود ۱۰۰۰۰ سال قبل روی داده‌است.[۲۸]

    قطر دهانـه این آتشفشان درون حدود ۴۰۰ متر است[۲۹][۳۰] کـه دریـاچه‌ای از یخ آن را پوشانده‌است[۳۱] و دودخان‌هایی درون اطراف آن وجود دارد.[۳۲] همچنین نشانـه‌هایی از وجود دهانـه‌های قدیمـی و کاسه‌های آتشفشانی درون پهلوهای جنوبی و شمالی کوه ملاحظه مـی‌شود کـه قطر کاسه شمالی بـه ۹ کیلومتر مـی‌رسد.[۳۱][۳۳]

    نام‌ها و ریشـه‌شناسی

    قله دماوند درون پس‌زمـینـه تصویر (اثر والتر مـیتل‌هولتسر حوالی سال ۱۳۰۴)

    نام دماوند بـه دو صورت مشـهور دماوند و دنباوند (با زبر یـا پیش دال) ضبط شده‌است.[۳۴]‏[۲] حتی درون بعضی مآخذ هر دو صورت نام آمده‌است.[۳۵] صورت دیگری کـه از نام این کوه ضبط شده‌است دباوند است.[۳۶] این کوه را با نام‌های کاملاً متفاوت بیکنی و جبل لاجورد نیز ثبت کرده‌اند.[۳۶] «نام دماوند درون تورات آمده و صورت کهن آشوری آن «بیکن» هست (ری باستان ۲/۶۴۲)»[۳۷][۳۸]

    در مورد دلیل نام‌گذاری دماوند درون فرهنگ معین آمده‌است: «دم (دمـه، بخار) + آوند = دماوند؛ دارای دمـه و دود و بخار (آتشفشان)»[۳۹]

    احمدروی دربارهٔ نام‌گذاری دماوند یـا دنباوند نظر کاملاً متفاوتی دارد.[۴۰] وی با استدلال‌هایی نسبتاً پیچیده نام‌گذاری «نـهاوند» و «دماوند» را مرتبط مـی‌داند و مـی‌نویسد «در زبانـهای باستان «نـها» به‌معنی پیش و «دما» بـه ضم دال به‌معنی پشت و دنبال بوده،...»[۴۱] و در مورد «وند» مـی‌نویسد: « «وندن» درون زبانـهای باستان ایران به‌معنای «نـهادن» بوده[...] یکی از معناهای «نـهادن» واقع شدن و ایستادن برجایی است.[...] و ناچار «وندن» نیز همان معنی را داشته و «وند» کـه گذشته آن هست به‌معنی نـهاد، برجایی ایستاد (واقع‌شد) مـی‌آمده‌است»[۴۲] او درون ادامـه نتیجه مـی‌گیرد: بعد «نـهاوند» یعنی شـهر یـا آبادی یـا قلعهٔ ایستاده درون پیش‌رو و «دماوند» یعنی شـهر یـا آبادی یـا قلعهٔ ایستاده درون دنبال و پشت.[۴۲]

    ناصرخسرو قبادیـانی بلخی درون اوایل سفرنامـه خود درون باب کوه دماوند آورده‌است: «مـیان ری و آمل کوه دماوند هست مانند گنبدی کـه آن را لواسان گویند». لواسان درون زبان پارسی مـیانـه (پهلوی) بـه معنای تیغه کوهی هست که محل طلوع خورشید مـی‌باشد.

    قصیدهٔ دماوندیـه ملک‌الشعرای بهار هم دربارهٔ این کوه مشـهور است.

    دورنمایی از قله دماوند از بالای کوه 3330 متری ولیجیـا درون استان مرکزی- حوالی روستای جاسب

    اسطوره

    تصویر بـه بند کشیده شدن ضحاک بـه دست فریدون درون شاهنامـه بایسنقری

    دماوند درون اساطیر ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. شـهرت آن بیش از هر چیز درون این هست که فریدون از شخصیت‌های اساطیری ایران، ضحاک را درون آنجا درون غاری بـه بند کشیده‌است[۴۳] و ضحاک آنجا زندانی‌است که تا آخرالزمان[۴۴] کـه بند بگسلد و کشتن خلق آغاز کند و سرانجام بـه دست گرشاسپ کشته شود.[۴۵] هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند کـه ضحاک درون دماوند زندانی هست و اعتقاد دارند کـه بعضی صداهایی کـه از کوه شنیده مـی‌شود، ناله‌های هموست.[۲]

    در تاریخ بلعمـی محل زیست کیومرث کوه دماوند دانسته شده‌است[۴۶] و گور فرزند وی هم آنجا دانسته شده‌است. با این تفصیل کـه چون فرزندش کشته شد خداوند چاهی بر سر کوه برآورد و کیومرث فرزند را درون چاه فروهشت. بلعمـی سپس از مغان نقل کند کـه کیومرث بر سر کوه آتش افروخت و آتش بـه چاه اندر افتاد و از آن روز که تا امروز (روزگار بلعمـی) ده پانزده بار پرزند و به هوا برشود و از مغان نقل مـی‌کند کـه این آتش دیو را از فرزند او دور دارد.[۴۷] بـه گفتهٔ تاریخ بلعمـی جمشید بـه طبرستان بـه دماوند بود کـه سپاه ضحاک بـه وی رسید.[۴۸] بنا بـه روایتی نبرد لشکر فریدون بـه سپاهسالاری کاوه با ضحاک درون حوالی دماوند بود.[۴۹] دماوند بار دیگر درون گاه پادشاهی منوچهر مطرح مـی‌شود؛ آرش کمانگیر از فراز آن تیری انداخت که تا مرز مـیان ایران و توران را تعیین کند.[۵۰]کیخسرو پادشاه آرمانی، بعد از واگذاری سلطنت بـه لهراسب بـه دماوند رفته و عروج مـی‌کند. بعدها با پا گرفتن اساطیر سامـی درون ایران برخی شخصیت‌های این اساطیر هم با دماوند ارتباطاتی یـافتند. از جمله «عوام معتقدند کـه سلیمان بن داوود، یکی از دیوان را کـه «صخر المارد» (سنگ سرکش) نام داشت درون آن‌جا زندانی نمود. گویند، بر قلهٔ دماوند، زمـین هموار هست و از چاهی کـه بر فراز آن قرار دارد، روشنی بیرون آید.»[۳۷]

    ادبیـات

    در اشعار کهن ایرانی معمولاً نام دماوند درون ارتباط با اسطورهٔ بـه بند کشیده شدن ضحاک ظاهر مـی‌شود. فردوسی درون شاهنامـه درون ابیـاتی کـه داستان بـه بند کشیده شدن ضحاک توسط فریدون را تصویر مـی‌کند، چنین سروده‌است:[۵۱]

    برآن گونـه ضحاک را بسته سختسوی شیرخوان برد بیدار بختهمـی راند او را بـه کوه اندرونهمـی خواست کارد سرش را نگونبیـامد هم آنگه خجسته سروشبه خوبی یکی راز گفتش بـه گوشکه این بسته را که تا دماوند کوهبِبَر همچنان تازیـان بی‌گروه

    اسدی طوسی درون گرشاسپ‌نامـه کـه به پیروی از شاهنامـه سروده شده‌است بـه این اسطوره اشاره مـی‌کند.[۵۲] درون اشعار و منظومـه‌های شاعران دیگر از جمله قصیده‌ای از ناصرخسرو[۵۳] منظومـهٔ ویس و رامـین[۵۴] از فخرالدین اسعد گرگانی و قصیده‌ای از خاقانی[۵۵] تلمـیح این اسطوره دیده مـی‌شود. همچنین گاه درون عظمت بـه دماوند مثل زده‌اند.[۵۶]

    قصیده دماوندیـه اثر ملک الشعرای بهار تنـها یکی از چندین شعری هست که درون مورد دماوند سروده شده‌است. دماوندیـه اول او درون سال ۱۳۰۰ هجری شمسی با این مطلع آغاز گشت:

    ای کوه سپیدسر، درخشان شومانند وزو، شراره افشان شو

    قصیدهٔ «دماوندیـه دوم» کـه در سال ۱۳۰۱ توسط همـین شاعر سروده شد، از شعرهای معروفی هست که دربارهٔ دماوند سروده شده‌است چنین است:

    ای دیو سپید پای درون بند!ای گنبد گیتی! ای دماوند!از سیم بـه سر یکی کله‌خودزآهن بـه مـیان یکی کمربندتا چشم بشر نبیندت رویبنـهفته بـه ابر، چهر دلبندتا وارهی از دم ستورانوین مردم نحس دیو مانندبا شیر سپهر بسته پیمانبا اختر سعد کرده پیوندچون گشت زمـین ز جور گردونسرد و سیـه و خموش و آوندبنواخت ز خشم بر فلک مشتآن مشت تویی تو ای دماوند!تو مشت درشت روزگاریاز گردش قرنـها بعد افکندای مشت زمـین! بر آسمان شوبر وی بنواز ضربتی چندنی نی، تو نـه مشت روزگاریای کوه! نیم ز گفته خرسندتو قلب فسردهٔ زمـینیاز درد ورم نموده یک چندشو منفجر ای دل زمانـه!وآن آتش خود نـهفته مپسندخامش ن، سخن همـی گویافسرده مباش، خوش همـی خندای مادر سر سپید! بشنواین پند سیـاه بخت فرزندبگرای چو اژدهای گرزهبخروش چو شرزه شیر ارغند

    از مـیان اشعار بسیـاری کـه دربارهٔ دماوند سروده شده‌اند، بخشی از قصیدهٔ «دماوندیـه» سروده قدمعلی سرامـی چنین است:

    خاموش نشسته‌ای دماوند ضحّاک گریخت آخر از بند.از دودهٔ آبتینی نیستتا بازنـهد به‌پای او بند!در حریق اندرون را،تا چند توان نـهفت که تا چند؟اندیشـهٔ آخرین دوا کن؛باید شبی آتشی پراکنددر شعلهٔ خود بسوز و ما راافسردهٔ بیورسپ مپسند!مستوجب دوزخ هست ناچارهر کاو بـه بهشت نیست خرسندبازی کـه شکارش آسمانی است،در خاک چگونـه پنجه افکند؟فوّارگی کهن ز سر گیرلب باز گشاده کن بـه لبخند.بگذار زمـین رود بـه معراج،در لحظهٔ بعثت دماوند.

    دماوند درون تاریخ

    در طی سلطنت دودمان پهلوی بر ایران، تصویر کوه دماوند درون وسط نشان رسمـی ایران قرار داشت.
    نوشتار(های) وابسته: اسپهبد خورشید و قارنوندیـان

    آشوریـان این کوه را کان سنگ لاجورد مـی‌انگاشتند. البته ایشان درون خطا بودند و سنگ لاجورد از بدخشان مـی‌آمده‌است. درون زمان تاخت و تاز آشوری‌ها بـه فلات ایران این کوه بخشی از حدود مادها شمرده مـی‌شده و در متن‌های آشوری هم بدان اشاره‌شده‌است. سارگون دوم درون لشکرکشی خود سرزمـین‌های که تا کوه دماوند را خراج‌گزار خود نموده بود. درون زمان اسرحدون نیز آشوری‌ها که تا پای کوه دماوند لشکر کشیده‌بودند.[۵۷] اما بـه پیشروی ادامـه ندادند چون دماوند و آن‌سوترش کویر لوت را پایـان دنیـا مـی‌پنداشتند.[۵۸]

    دیـاکونوف سنت گذاردن پیکر مردگان درون کوه‌ها را آیین مغانی مـی‌انگارد کـه در دامنـه دماوند مـی‌زیسته‌اند و آیین خود را بـه دیگر جاهای ایران پراکندند.[۵۹] درون دامنـهٔ دماوند تعداد زیـادی گور پیش از تاریخ وجود دارد.[۶۰]

    نقشـه طبرستان و دیلمان کشیده شده توسط اصطخری کـه در آن با مثلث بزرگی کوه دماوند نشان داده شده‌است. نزدیک‌ترین شـهر بـه این مثلث درون نقشـه شلنبه مـی‌باشد.

    در سده هشتم مـیلادی درون پای کوه دماوند دژی بوده‌است کـه موبدی زرتشتی بـه نام مَس‌مُغان و پیروانش درون آن مـی‌زیسته‌اند و این دژ بـه فرمان المـهدی خلیفه عباسی ویران گشته و مس‌مغان نیز کشته شد.[۶۱] مس‌مغان (به عربی کبیرالمجوس) لقب بزرگان خاندان قارن بوده کـه تبار پارتی داشته و دارای سرزمـین‌هایی درون پای دماوند بوده‌اند.[۶۲]

    غازان خان ایلخان مغول درون ۴ شعبان ۶۹۴ (قمری) درون لارِ دماوند بـه دست شیخ صدرالدین غسل کرد و مسلمان شد.[۶۳]

    «در حدود العالم آمده کـه ویمـه و شلنبه دو شـهرست از حدود کوه دنباوند و اندر وی تابستان و زمستان سخت سرد بود و ازین کوه آهن افتد. (حدود العالم. ص ۱۴۷)»[۳۴]

    در دوران سلطنت دودمان پهلوی از نقش کوه دماوند و خورشید درون حال تابش آن بـه عنوان نماد ایران زمـین بهره مـی‌بردند.[۶۴]

    اثر و نماد ملی

    تصویری از کوه دماوند درون فصل پاییز

    قله دماوند درون فرهنگ کشور ایران مظهر پایداری و استواری هست و یک نماد ملی هست و تاکنون بـه عنوان یک اثر ملی ثبت شده و به روش‌های گوناگون از آن بـه عنوان یک نماد ملی یـاد مـی‌شود.

    ثبت قله دماوند بـه عنوان اثر طبیعی ملی

    اثر طبیعی ملی قله دماوند با مساحتی بالغ بر ۲۹۵۰ هکتار درون سال ۱۳۸۱ طی مصوبه شماره ۲۲۱ مورخ ۲۱ خرداد ۱۳۸۱ شورایعالی محیط زیست بـه مجموعه مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست پیوسته‌است. این اثر با ۳۹۷۶۱۱۳ که تا ۳۹۸۲۱۵۰ عرض جغرافیـایی و ۵۹۶۷۶۲ که تا ۶۰۳۵۹۷ طول جغرافیـایی درون شمال ایران و در استان مازندران واقع گردیده‌است. از گونـه‌های مـهم گیـاهی آن مـی‌توان از بومادران، پیر گیـاه دماوندی، اسپرس کوهی و گون نام برد. استفاده بیش از حد از ظرفیت قابل تحمل محیط و همچنین بهره‌برداری پوکه معدنی درون اطراف این اثر طبیعی ملی، از مـهمترین عوامل تهدیدکننده درون تخریب آن به‌شمار مـی‌آید.[۱۱]

    مـیراث طبیعی ایران

    کوه دماوند درون سی‌ام تیرماه سال ۱۳۸۷ بـه عنوان نخستین اثر طبیعی ایران درون قالب مـیراث طبیعی ایران درون فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد.

    ادعای ثبت درون مـیراث جهانی

    در فروردین ۱۳۸۷، خبرگزاری‌های ایران اخباری را درون رابطه با ثبت کوه دماوند درون فهرست آثار مـیراث جهانی یونسکو منتشر د. این خبرها کـه از خبرگزاری‌های گوناگون مانند خبرگزاری فارس منتشر شد کـه در آن، کوه دماوند را بـه عنوان نخستین اثر طبیعی ایران کـه در فهرست مـیراث طبیعی جهانی یونسکو بـه ثبت رسیده معرفی د.[۶۵] اما فریبرز دولت‌آبادی، معاون سازمان مـیراث فرهنگی درون گفتگو با خبرگزاری مـیراث فرهنگی این ادعا را رد و آن را سوءتفاهم دانست. وی ابراز کرد: «متأسفانـه برداشت اشتباهی از موضوع ثبت دماوند صورت گرفته و این خبر اشتباه است.»[۶۶]

    روز ملی

    روز ملی دماوند هم‌زمان با تیرگان درون مازندران با نام تیرماه سیزده شو درون شب سیزدهم آبان‌ماه برگزار مـی‌شود.[۶۷] انجمن دوست داران دماوند کوه، هر ساله این جشن را درون روز سیزدهم تیر درون دامنـه‌های قله دماوند درون «شـهر رینـه لاریجان شـهرستان آمل» برگزار مـی‌کنند. این جشن بـه ثبت ملی نیز رسیده‌است.[۶۸] مراسم برف چال نیز یکی دیگر از مراسمـی هست که درون اواسط اردیبهشت درون شـهرستان آمل، درون مرتع اَسک وش بین رینـه و پلور انجام مـی‌شود. هر سال درون فصل بهار برف‌های باقی‌مانده از زمستان درون دامنـهٔ کوه دماوند جمع‌آوری مـی‌شود و در گودالی ریخته مـی‌شود. این کار، یک دوراندیشی و پیش‌بینی هست تا آب کافی به منظور تابستان ذخیره شود. بعد از پایـان مراسم، جشن و خوردن غذاست کـه فقط مردها حق شرکت درون آن را دارند. زن‌ها درون روستای اسک مـی‌مانند و مراسم و جشن مربوط بـه خود را برگزار مـی‌کنند.

    موسیقی ملی

    موسیقی ملی کوه دماوند درون روز جشن تیرگان درون سال ۱۳۹۱ با صدای سالار عقیلی درون بین ۹ هزار نفر رونمایی شد.[۶۹]

    تصویر روی اسکناس

    در یک صد سال گذشته تصویر کوه دماوند بارها بر روی یـا پشت اسکناس‌های رسمـی منتشره ایران بـه چاپ رسیده‌است:

    • کوه دماوند پشت اسکناس یک هزار ریـالی درون دوره رضاشاه

    • تصویر کوه دماوند پشت اسکناس یک هزار ریـالی

    • تصویر کوه دماوند پشت اسکناس یک هزار ریـالی (سری دوم)

    • تصویر کوه دماوند پشت اسکناس ده هزار ریـالی

    کوهنوردی

    تصویری از دهانـهٔ آتشفشان، مرداد ۱۳۸۸
    پناهگاه بارگاه سوم درون جبههٔ جنوبی دماوند

    اولینی کـه ادعای صعود بـه دماوند را کرده‌است ابودلف خزرجی هست که درون سال ۲۹۲ ه (۹۰۵م) درون سفرنامـه خود بـه صعودش اشاره کرده‌است و شرحی از قله دماوند داده‌است. بعد از وی قزوینی، مسعودی، ابن فقیـه و نیز ناصر خسرو اشاراتی بـه صعود دماوند داشته‌اند.[۷۰]

    در زمان‌های قدیم عدّه‌ای خود را بـه قلهٔ دماوند رسانیده بودند. ناصر خسرو درون سفرنامـه‌اش نوشته‌است کـه گویند بر سر دماوند چاهی هست که نوشادر و کبریت (گوگرد) از آن گیرند.[۷۱] صاحب آثار البلاد و اخبار العباد با نقل قولی دست دوم مـی‌گوید کـه عدّه‌ای از اهالی آن نواحی مـی‌گفته‌اند کـه در طی پنج روز و پنج شب بـه قلهٔ دماوند رسیده‌اند و قلهٔ آن را مسطح با مساحت صد جریب یـافته‌اند گرچه از دور بـه مخروط مـی‌ماند.[۷۲]

    اما اولین صعود اروپاییـان بـه قله دماوند را مـی‌توان بـه توماس هربرت انگلیسی درون سال ۱۰۰۶ش (۱۶۲۷م) از جبهه جنوبی نسبت داد.[۷۰] پس از وی صعود موفقیت‌آمـیز بـه قلهٔ دماوند درون سال ۱۸۳۷ توسط تیلر تامسن صورت گرفته‌است.[۲] همچنین نخستین صعود مستند ایرانی بـه این قله، بـه سال ۱۸۵۷ بازمـی‌گردد کـه تیم سرهنگ محمدصادق‌خان قاجار ارتفاع آن را ۶۶۱۳ ذرع تعیین نمود.[۳۱]

    مسیرهای اصلی صعود

    برای رسیدن بـه قله دماوند، مسیرهای مختلفی وجود دارند کـه شناخته‌شده‌ترین آن‌ها این جبهه‌ها هستند:

    • جبههٔ شمالی؛ مسیر صعود این جبهه از مـیان دو یخچال سیوله (سمت راست) و دوبی سل (سمت چپ) صورت مـی‌گیرد. مسیر شمالی از سنگ بزرگ واقع درون جنوب غربی روستای ناندل شروع مـی‌شود. این مسیر دو جان‌پناه درون ارتفاع‌های ۴۰۰۰ متر معروف بـه جان‌پناه۴۰۰۰)) و ۴۷۰۰ متر (معروف بـه جان‌پناه ۵۰۰۰) دارد. ابتدای مسیر دشت ناندل هست و مسیر قبل و بعد از جان‌پناه ۵۰۰۰ با دست بـه سنگ همراه است. این مسیر بـه غیر از سرای ابتدایی آب آشامـیدنی ندارد و در قسمت‌های پایـانی شیب زیـادی دارد کـه منجر بـه سنگینی کوله و سختی صعود است.[۷۳]
    • جبههٔ شمال شرقی؛ مسیر شمال شرقی بـه نسبت مسیرهای دیگر طولانی‌تر است. این مسیر از روستای حاجی دلا درون شمال قله آغاز مـی‌شود و پس از عبور از سرا و دشت چمن بـه جان‌پناه تخت فریدون مـی‌رسد و پس از جان‌پناه تخت فریدون با تراورس یخچال عروسکا درون انتهای مسیر با یـال شمالی یکی مـی‌شود و به قله مـی‌انجامد. برگشت از مسیر شمال شرقی معمولاً بـه علت وجود شن اسکی بزرگ از سمت روستای گزنـه و منطقه استله سر انجام مـی‌گیرد.[۷۳]
    • جبههٔ غربی؛ مسیر غربی از پارکینگ درون ارتفاع حدود ۳۴۰۰ متر آغاز مـی‌شود و پس از حدود ۳ ساعت کوهپیمایی بـه پناهگاه سیمرغ مـی‌رسد و با ادامـه مسیر بر روی یـال غربی بـه قله منتهی مـی‌شود. درون پناهگاه سیمرغ آب وجود دارد و شیب انتهای مسیر غربی بـه نسبت زیـاد است.[۷۳]
    • جبههٔ جنوبی؛ از سمت جنوب شرقی کوه. پلور، رینـه، سرا و بارگاه سوم درون این مسیر قرار مـی‌گیرند. رایج‌ترین و پرترددترین مسیر صعود بـه دماوند مسیر جنوبی است. کوهپیمایی این مسیر از مکانی موسوم بـه دوراهی آغاز مـی‌شود کـه در آن راه خاکی بـه سمت مسجد از مسیر آسفالت بین پلور و رینـه جدا مـی‌شود. بعد از عبور از مسجد و سرا بـه بارگاه سوم مـی‌رسد و پس از آن با صعود از یـال مستقیم جنوبی و عبور از کنار آبشار یخی بـه تپه گوگردی و در نـهایت قله مـی‌انجامد. پاکوب‌های این مسیر بـه علت تردد بالا بسیـار واضح و همچنین درگیری با سنگ درون این مسیر وجود ندارد.[۷۳]

    آسان‌ترین این مسیرها جبهه جنوبی و سخت‌ترین آن‌ها جبهه شمالی است.[۷۴] سه جبهه شمالی، جنوبی و شمال شرقی درون نزدیکی روستاها قرار گرفته‌اند و همچنین همگی دارای جان‌پناه درون مـیان راه هستند.[۷۵] در مسیر جنوبی، آبشاری وجود دارد کـه همـهٔ سال یخ‌زده‌است و تنـها درون تابستان‌های بسیـار گرم، جاری مـی‌شود کـه به همـین دلیل بـه آن آبشار یخی گفته مـی‌شود. این آبشار با قرار داشتن درون ارتفاع ۵۱۰۰ متری، از نظر ارتفاع از سطح دریـا مرتفع‌ترین آبشار خاورمـیانـه است.[۷۶]

    پناهگاه‌ها

    تاکنون ۷ جان‌پناه و پناهگاه درون مسیرهای اصلی صعود دماوند ساخته شده‌است کـه عبارتند از:[۷۳]

    • مسجد صاحب الزمان کـه در سال ۱۳۷۱ و در ارتفاع ۳۰۰۰ متری یـال جنوبی ساخته شده‌است.
    • جان‌پناه بارگاه سوم (قدیم) کـه در سال ۱۳۴۶ و در ارتفاع ۴۲۰۰ جبهه جنوبی ساخته شده‌است. این پناهگاه بـه علت سقوط بهمن درون زمستان سال ۱۳۵۱ از بین رفت و پس از یک سال، بنای سنگی جایگزین آن شد. درون پیرامون آن مکان‌هایی به منظور چادر زدن آماده شده‌است.
    • پناهگاه بارگاه سوم (جدید) کـه در سال ۱۳۸۷ و حدود ۵۰ متر بالای جان‌پناه قدیم (بارگاه سوم) درون یـال جنوبی ساخته شده‌است. این پناهگاه شامل اتاق‌های کمک‌های اولیـه، انبار کوله، انبار عمومـی، غذاخوری، آشپزخانـه، ظرفشویی کوهنوردان، اتاق مدیریت، اتاق خواب عمومـی، اتاق خواب اختصاصی و سرویس بهداشتی عمومـی است.
    • پناهگاه سیمرغ کـه در سال ۱۳۷۴ و در ارتفاع ۴۲۰۰ متری جبهه غربی ساخته شده‌است.
    • جان‌پناه تخت فریدون کـه در سال ۱۳۵۵ و در ارتفاع تقریبی ۴۴۰۰ متری از یـال شمال شرقی ساخته شده‌است.
    • جان‌پناه فلزی ۴۰۰۰ کـه در سال ۱۳۶۰ و در ارتفاع ۴۰۰۰ متری یـال شمالی ساخته شده‌است.
    • جان‌پناه فلزی ۵۰۰۰ کـه در ارتفاع ۴۶۳۰ متری یـال شمالی ساخته شده‌است ولی معروف بـه جان‌پناه ۵۰۰۰ است.

    به علاوه قرارگاه‌های کوهنوردی پلور درون جبهه غربی و رینـه درون جبهه جنوبی تسهیلاتی مانند وسیله رفت‌وآمد که تا پای صعود، امکان شب‌مانی و راهنمای کوهنوردی ارائه مـی‌دهد.

    یخچال‌های معروف

    • یخچال سیوله (جبهه شمالی)
    • یخچال دوبی سل (جبهه شمالی)
    • یخچال عروسکها (جبهه شمالی)
    • یخچال دره یخار (شمال شرقی)
    • یخچال خورتاب سر
    • یخچال شمال غربی
    • یخچال غربی

    آبشار

    آبشار یخی دماوند
    نوشتار اصلی: آبشار یخی

    آبشار یخی درون جبههٔ جنوبی کوه دماوند آبشاری یخ زده وجود دارد کـه در جهان منحصر بـه فرد است. بلندی آن ۷ متر و قطر آن ۳ متر مـی‌باشد. یخ آن هیچ‌گاه ذوب نمـی‌شود. درون فصل تابستان، هر روز بر اثر تابش آفتاب درون حدود ظهر و یک ساعت بعد از ظهر، دمای هوا بـه بالای صفر مـی‌رسد و به دنبال آن آب بسیـار کمـی جاری مـی‌شود و در حدود ۴ بعد از ظهر، دمای هوا بـه زیر صفر مـی‌رسد و یخ ذوب شده دوباره منجمد مـی‌شود و به این ترتیب آبشاری یخی پدید مـی‌آید کـه همواره یخ زده‌است. درون بالای این آبشار گودالی وجود دارد کـه در تمام طول سال پوشیده از برف است. آبشار یخی کوه دماوند با قرار داشتن درون ارتفاع ۵۱۰۰ متری، از نظر ارتفاع از سطح دریـا مرتفع‌ترین آبشار درون خاورمـیانـه مـی‌باشد.

    پوشش گیـاهی

    در ارتفاعات مختلف کوه دماوند، گیـاهان فراوان و گوناگونی مـی‌رویند کـه برخی از آن‌ها فقط درون یک ارتفاع خاصی دیده مـی‌شود. گیـاهان این منطقه کـه به اسم دماوند نامگذاری شده‌اند عبارتند از: کلاه مـیرحسن دماوندی، کزل دماوندی، بومادران دماوندی، پیرگیـاه دماوندی، ریش قوش دماوندی، فراموشم مکن دماوندی، زنگوله‌ای دماوندی، کتانی دماوندی و ماشک دماوندی. درون ارتفاع ۳۲۰۰ که تا ۳۵۰۰ متر علف و بته‌های بلند و خاردار و به هم پیوسته وجود دارند. برخی از انواع بته‌های خاردار دماوند عبارتند از: کلاه مـیر حسن دماوندی، خارپشتی، گونـه‌های هزار خار (مانند گون)، بته‌های بنفش رنگ اسپرس پشته‌ای و گچ دوست گل سنگی. از گونـه‌های ورموت (افسنتین) نیز درون دماوند وجود دارند کـه عبارتند از: درمنـهٔ کوهی، درمنـهٔ معطر، درمنـهٔ کوهسری و گونـهٔ فراوان درمنـهٔ شرقی. برخی دیگر از گونـه‌های گیـاهای دماوند عبارتند از: کاج آلپ، اسپرس کوهی نیمـه کروی، گون، یـاسمن صخره‌ای، ازمکی کوهسری، پیربهار دنایی، شبدر شاه بلوطی، ترشک کوهسری، دغدغک البرزی، پلاخور بوته‌ای، گالش انگور، تیره گل، نسترن وحشی، قفقازی، رُز گردآلود، گز، علف بره، چمن آراراتی، چمن گندمـی آسیـای مرکزی، جاروی علفی بامـی، علف قرمز، جو چمنزار، ملیکای بی زبانک، علف صورتی، چاودار هراتی، شبه یولاف شکننده، ریش سنبل، خشخاش طناز، شکرتیغال و شکرتیغال مشـهدی، چون جاشیر، سریش و در جاهای مرطوب زبان طلا، پیرسنبل، قدومـهٔ پرشاخه، جعفری فرنگی معطر، بادرنجبویـهٔ دنایی، خاکشیر تلخ کوتوله، گل بی مرگ طلایی، پنجه برگ نقره گون، آزاد بری، پنجه برگ همدانی، دنایی، سنبلهٔ ارغوانی و مـینای پرکپهٔ برگ نقره‌ای. دامنـهٔ کوه دماوند درون ارتفاع ۲۰۰۰ که تا ۳۵۰۰ متری کاملاً پوشیده از شقایق است. این شقایق منحصر بـه فرد درون دنیـا شناخته شده‌است و با نام شقایق لار و رینـه درون کتاب‌های معتبر گیـاه‌شناسی جهان بـه ثبت رسیده. همچنین این منطقه از لحاظ مرتع و چراگاه بسیـار غنی است؛ حتی درون ارتفاعات بلند دماوند نیز (زیر چهار هزار متر) از این بابت فقر چندانی وجود ندارد.[۷۷]

    پوشش جانوری

    یک خرس قهوه‌ای درون ارتفاع ۴۸۰۰ متری کوه دماوند درون پارک ملی لار

    این منطقه بـه دلیل موقعیت ویژهٔ آن کـه از شمال بـه جنگل و از جنوب بـه کوه‌های هم‌مرز کویر مشرف است، مـیزبان انواع مختلفی از جانوران است، از جمله:

    جانوران شکارچی چهارپا روباه، شغال، سگ و گرگ درون پیرامون دماوند پراکنده‌اند. این جانوران که تا ارتفاع ۴۰۰۰متری کوه دماوند هم دیده مـی‌شوند. خرس‌ها هم درون این منطقه وجود دارند، اما بیشتر درون غرب و شمال دیده مـی‌شوند و از ارتفاعات بلند دوری مـی‌کنند.

    جانوران گیـاه‌خوار کل‌وبز، قوچ‌ومـیش، گراز، خرگوش. بـه جز حیوانات گراز و خرگوش کـه در دشت‌های کوهپایـه‌ای کوه دماوند زندگی مـی‌کنند، دیگر جانوران فصل‌های گرم را درون ارتفاعات سپری کرده و با سرد شدن هوا بـه مرور ارتفاع کم مـی‌کنند. این جانوران که تا ۵۰۰۰ متری هم بالا مـی‌روند.

    پرندگان از پرندگان شکارچی، عقاب طلایی، جغد و خفاش را مـی‌توان نام برد. دیگر پرندگان این منطقه تیـهو، کبک، بلدرچین، سیـاه و طوطی دارکوب هستند.

    دیگر جانوران تقریباً ۵ نوع مار، انواع عقرب، بزمجه، انواع خانوادهٔ موش‌ها و گورکن درون این منطقه دیده مـی‌شوند. بیشتر گزنده‌های این محدوده سم مـهلکی ندارند؛ حتی نیش خطرناک‌ترین خزنده‌ها نیز که تا چند ساعت بعد از گزش قابل درمان است. درون کوه دماوند، گزندگان درون ارتفاعات بالاتر از ۴۰۰۰متر، بسیـار کم بـه چشم مـی‌خورند.

    بر روی قلهٔ دماوند، لاشـهٔ یخ زدهٔ چند حیوان دیده مـی‌شود. این لاشـه‌ها چندین سال هست که درون این مکان دیده مـی‌شوند و شامل حیواناتی مانند و بز کوهی است. دلیل راه‌یـابی این حیوانات بـه قلهٔ کوه دماوند و مرگ آن‌ها بـه خوبی مشخص نیست؛ شاید بـه دلیل وجود گاز گوگرد، سرما، گرسنگی یـا غیره مرده باشند.

    آسیب‌ها

    مـهمترین عوامل آسیب بـه دماوند عبارت‌اند از:

    • معدن‌کاوی
    • جاده‌کشی
    • چرای بیش از حد دام
    • زباله

    مشکلات دیگری کـه کوه دماوند و محدودهٔ پیرامون آن را تهدید مـی‌کنند عبارت‌اند از: ساخت‌وساز بی‌ضابطه، تصرف منابع طبیعی به منظور استفادهٔ غیرقانونی و شخصی، افزایش جمعیت انسانی و خودروها، حضور بیش از اندازهٔ گردشگران بدون آن‌که آموزش‌های لازم درون رابطه با طبیعت‌گردی و حفظ محیط زیست بـه آن‌ها داده شود، نوشتن یـادگاری درون طول مسیر (به‌ویژه بر فراز قلهٔ دماوند)، نصب تابلوهای یـادبود و پرچم‌های گروه‌ها و یـادگاری‌های کشته‌شدگان، کمبود اقامتگاه و تبلیغات نامناسب.[۷۸]

    عسراسرنما از قلهٔ دماوند (عاز درون یک هواپیما گرفته شده‌است)

    نگارخانـه

    • چشم‌اندازی از کوه دماوند

    • فروردین ۱۳۸۸

    • نمایی از کوه دماوند از درون هواپیما

    • ۱۴ فروردین ۱۳۸۷

    • دهانـه قله دماوند

    • نمایی از درون هواپیما

    پانویس

  • ↑ ۱٫۰۱٫۱۱٫۲۱٫۳۱٫۴ مسعود فرح‌بخش. «ارتفاع دماوند چقدر است؟». بام ایران، ۵۶۱۰ متر. بازبینی‌شده درون ۲۷ مرداد ۱۳۹۷. 
  • ↑ ۲٫۰۲٫۱۲٫۲۲٫۳ [مصاحب، غلامحسین (سرپرست). مدخل «دماوند» درون دائرةالمعارف فارسی. جلد اول، چاپ سوم ۱۳۸۱، ص ۹۹۱.]
  • «دماوند؛ موقعیت روی نقشـهٔ جهانی، مختصات و اطلاعات کوتاه». traveljournals.net. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۵ آوریل ۲۰۰۷. 
  • ↑ ۴٫۰۴٫۱۴٫۲ NASA
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۹.
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۸.
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۵.
  • The Volcanic Seven Summits: Highest Volcanoes on each Continent
  • ↑ ۹٫۰۹٫۱۹٫۲۹٫۳ مسعود نصرتی، ۱۵
  • ثبت ملی دماوند؛ راهی بـه سوی جهانی شدن (رادیو فردا)
  • ↑ ۱۱٫۰۱۱٫۱ پورتال سازمان حفاظت محیط زیست کشور
  • از جمله درون شاهنامـه فردوسی
  • برای نمونـه درون شاهنامـهٔ فردوسی گرشاسپ‌نامـهاسدی طوسی اشعار ناصرخسرو بـه این موضوع اشاره شده‌است.
  • The Bundahishn, Translated by E. W. West, from Sacred Books of the East, volume 5, Oxford University Press, 1897
  • «نگاهی بـه ایران؛ سرزمـین و حکومت». درگاه ملی آمار. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۱۸ آوریل ۲۰۰۷. 
  • «ارتفاع دقیق قله دماوند،5609 متر است». جام‌جم، ۱۹ تیر ۱۳۸۷. بازبینی‌شده درون ۲۷ مرداد ۱۳۹۷. 
  • حاتم؛ جمـهور؛ ابولقاسم و بایر. «طرح اندازه‌گیری ثقل دقیق و ارتفاع دقیق بر روی قله دماوند». ۱۳۸۶. 
  • «ارتفاع واقعی قله دماوند». عصر ایران، ۳ مـهر ۱۳۸۶. بازبینی‌شده درون ۲۷ مرداد ۱۳۹۷. 
  • خطای یـادکرد: خطای یـادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی به منظور یـادکردهای با نام ngdir وارد نشده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  • World top 100 most prominent peaks
  • YJC, خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان |. «نزدیکترین شـهر بـه قله دماوند کجاست؟». خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان | YJC. بازبینی‌شده درون 2018-04-19. 
  • البرز
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۹.
  • (به انگلیسی: stratovolcano)
  • «آتشفشان دماوند» ‎(انگلیسی)‎. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
  • «کوه دماوند». وبگاه Pars Times. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۹.
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۸.
  • سازمان زمـین‌شناسی و اکتشافات معدنی ایران
  • روزنامـه آفرینش
  • ↑ ۳۱٫۰۳۱٫۱۳۱٫۲ شیرآقایی، روزنامـه اعتماد
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۶.
  • درویش‌زاده، زمـین‌شناسی ایران، ۷۵۶.
  • ↑ ۳۴٫۰۳۴٫۱ شـهیدی مازندرانی ۳۳۰
  • برای نمونـه درون ویس و رامـین «تو گفتی بود دشت نـهاوند / ز بس جنگ‌آوران کوه دماوند» (فخرالدین اسعد گرگانی ۶۲) و «درم با بند و ویس از بند رفتست / مگر امشب بـه دنباوند رفتست» (فخرالدین اسعد گرگانی ۲۱۴)
  • ↑ ۳۶٫۰۳۶٫۱ دهخدا ۲۲۱
  • ↑ ۳۷٫۰۳۷٫۱ محمدجعفر یـاحقی، ۱۹۶
  • دماوند و حلقه‌های مفقوده اکوتوریسم
  • معین ۵۳۶
  • او این نظر را درون ۱۳۰۴ درون مقاله‌ای بـه نام «نـهاوند-دماوند» کـه در آینده منتشر شد ابراز داشته‌است.
  • کسروی ۲۶۵
  • ↑ ۴۲٫۰۴۲٫۱ کسروی ۲۶۷
  • این مطلب بـه تواتر درون متن‌های فارسی مـیانـه و متن‌های فارسی نو ذکر شده‌است از جمله درون شاهنامـه
  • به بیـان دقیق‌تر نزدیک بـه پایـان هزارهٔ هوشیدرماه
  • بندهش ۱۴۲
  • طبری [بلعمـی] ۷۶
  • طبری [بلعمـی] ۷۷
  • طبری [بلعمـی] ۸۹
  • طبری [بلعمـی] ‎۹۹–۱۰۰‏: این روایت خلاف آنِ شاهنامـه‌است کـه جایگاه نبرد درون بیت‌المقدس است.
  • طبری [بلعمـی] ‎۲۴۱–۲۴۲‏
  • شاهنامـه> فصل ۵ ضحاک> بخش ۹ بـه بند کشیده شدن ضحاک بـه دست فریدون
  • «فریدون فرخ بـه گرز نبرد / ز ضحاک تازی برآورد گرد/ ببردش بـه کوه دماوند بست بـه جایش بـه تخت شـهی بر نشست» (اسدی طوسی، ۳۶۶)
  • «ز بیدادی سمر گشته ست ضحاک /که گویند او بـه بند هست در دماوند» (به نقل از علی‌اکبر دهخدا، ۲۲۱)
  • «درم با بند و ویس از بند رفتست/مگر امشب بـه دنباوند رفتست/چرا رفتست کاو خود نامدارست چو ضحاکش هزاران پیشکارست» (فخرالدین اسعد گرگانی ۲۱۴–۲۱۵)
  • «اوست فریدون ظفر بلکه دماوند حلم / عالم ضحاک فعل بستهٔ چاهش سزد» (ترکیبات خاقانی درون مدح رکن‌الدین ارسلان شاه بن طغرل)
  • «دلی حتما مـه از کوه دماوند / کـه بشکیبد ز دیدار خداوند» (فخرالدین اسعد گرگانی ۳۴۳)
  • ا. م. دیـاکونوف، تاریخ ماد، چاپ هفتم، انتشارات علمـی فرهنگی، صفحهٔ ۲۴۳
  • پیرنیـا (جلد سوم) ۱۸۰۹
  • ا. م. دیـاکونوف، تاریخ ماد، صفحهٔ ۳۷۱
  • Maxime Siroux، ۳۷
  • محمد محمدی، ۵۱
  • ا. م. دیـاکونوف، تاریخ ماد، صفحهٔ ۳۴۷
  • مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد دوم، چاپ سوم، صفحه ۳۰۹، بخش اسلام آوردن غازان خان
  • نشان‌های خاندان سلطنتی پهلوی (وبگاه اطلاعاتی نشان‌ها)
  • خبرگزاری فارس، ۱۱ فروردین ۱۳۸۷؛ تابناک، ۱۱ فروردین ۱۳۸۷، کد خبر: ۸۲۹۴.
  • خبرگزاری مـیراث فرهنگی، ۱۶ فروردین ۱۳۸۷ متن خبر
  • راهنمای سفر و گردشگری: جشن تیرگان درون مازندران
  • سیزدهم تیر: جشن تیرگان، روز ملی دماوند | انجمن کوه نوردان ایران
  • http://www.damavandkooh.com/N_مراسم-جشن-تیرگان-و-روز-ملی-دماوند-برگزار-شد_108.aspx# بزرگترین همایش زیست‌محیطی کشور برگزار شد
  • ↑ ۷۰٫۰۷۰٫۱ [۱]
  • ناصرخسرو، سفرنامـه ۴
  • قزوینی آثار البلاد و اخبار العباد (بخش ۱۷ از ۳۱ درون نسخهٔ برخط) بازدید ۲۵ آوریل ۲۰۰۷
  • ↑ ۷۳٫۰۷۳٫۱۷۳٫۲۷۳٫۳۷۳٫۴ صفحه کوه دماوند درون جلودار
  • مسعود نصرتی، ۱۴۴
  • مسعود نصرتی، ۱۴۵
  • «Mt Damavand Icefall» ‎(انگلیسی)‎. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون خرداد ۱۳۸۸. 
  • انجمن دوستداران دماوند
  • آسیب‌ها و بحران‌ها
  • منابع

    • اسدی طوسی. گرشاسپ‌نامـه. بـه اهتمام حبیب یغمایی. چاپ دوم. تهران: طهوری، ۱۳۵۴. 
    • درویش‌زاده، علی. زمـین‌شناسی ایران. دانش امروز، ۱۳۷۰. 
    • پیرنیـا، حسن (مشیرالدوله). تاریخ ایران باستان. چاپ سوم. تهران: مؤسسهٔ انتشارات نگاه، ۱۳۸۵. شابک ‎دوره۹۶۴-۳۵۱-۱۹۵-۲. 
    • تورج دریـایی. شاهنشاهی ساسانی. ترجمـهٔ مرتضی ثاقب‌فر. چاپ یکم. نشر ققنوس، ۱۳۸۳. شابک ‎۹۶۴-۳۱۱-۴۳۶-۸. 
    • دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامـه دهخدا جلد ۲۳ شماره مسلسل ۲۰۱. زیر نظر دکتر محمد معین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغت‌نامـه. 
    • دیـاکونوف، ایگور مـیخائیلوویچ. تاریخ ماد، برگردان کریم کشاورز، شرکت انتشارات علمـی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۳، شابک ‎۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۶
    • راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. پوشینـه دوم، چاپ سوم، انتشارات امـیرکبیر
    • سلطان‌زاده، حسین. ««صعود بـه دماوند، گرد گردن‌فراز ایران»». خبرگزاری مـیراث فرهنگی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۴ آوریل ۲۰۰۷. 
    • سیرو، ماکسیم. کاروانسرهای ایران و ساختمان‌های کوچک مـیان راه‌ها. تهران: سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، بدون تاریخ انتشار. 
    • شـهیدی مازندرانی، حسین. فرهنگ شاهنامـه (نامان و جای‌ها). تهران: نشر بلخ، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۶۳۳۷-۱۵-۵. 
    • شیرآقایی، نگین. گزارشی از وضعیت دماوند بعد از خروج گاز از قله. . روزنامـه اعتماد، ش. ۱۳۶۵ (۲۳ فروردین ۱۳۸۶). 
    • طبری، محمد بن جریر. تاریخ الرسل و الملوک [تاریخ بلعمـی]. ترجمـهٔ ابوعلی بلعمـی. با تکملهٔ ابوعلی بلعمـی و تصحیح محمدتقی بهار و کوشش محمد پروین گنابادی. چاپ سوم. تهران: زوّار، ۱۳۸۵. شابک ‎۹۶۴-۴۰۱-۰۹۴-۹. 
    • فخرالدین اسعد گرگانی. ویس و رامـین. با مقدمـه تصحیح و تحشیـهٔ محمد روشن و دو گفتار از صادق هدایت و مـینورسکی. چاپ دوم. تهران، ۱۳۸۱. شابک ‎۹۶۴-۶۴۹۴-۱۱-۰. 
    • فرنبغ دادگی. بندهش. گزارنده مـهرداد بهار. تهران: توس، ۱۳۷۸. شابک ‎۹۶۴-۳۱۵-۲۹۲-۸. 
    • قزوینی، زکریـا بن محمد. آثار البلاد و اخبار العباد (نسخهٔ برخط).  (بازدید ۲۵ آوریل ۲۰۰۷)
    • کسروی، احمد. «نـهاوند-دماوند». درون کاروندروی (مجموعهٔ ۷۸ رساله و گفتار از احمدروی). بـه کوشش یحیی ذکاء. چاپ دوم. تهران: شرکت سهامـی کتاب‌های جیبی، ۲۵۳۶. 
    • محمدی، محمد. «آثار فرهنگی ایران و سرگذشت آن درون حملهٔ اعراب». درون فرهنگ ایرانی پیش از اسلام وآثار آن درون تمدن اسلامـی و ادبیـات عربی. چاپ سوم. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۴. 
    • مصاحب، غلامحسین (سرپرست). مدخل «دماوند» درون دائرةالمعارف فارسی. جلد اول، چاپ سوم ۱۳۸۱.
    • معین، محمد. فرهنگ‌نامـه فارسی جلد پنجم، اعلام. چاپ نـهم. تهران: مؤسسه انتشارات امـیرکبیر، ۱۳۷۵. شابک ‎۹۶۴-۰۰-۰۱۶۴-۳. 
    • ناصرخسرو. سفرنامـه. بـه کوشش محمد دبیرسیـاقی. چاپ ششم. تهران: زوّار، تابستان ۱۳۷۵. شابک ‎۹۶۴-۴۰۱-۰۰۹-۴. 
    • نصرتی، مسعود. دماوند خاستگاه اساطیر ایران‌زمـین. نشر تربت، ۱۳۸۱. شابک ‎۹۶۴-۴۰۳-۱۰۱-۶. 
    • یـاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی درون ادبیـات فارسی. چاپ دوم. تهران: سروش، ۱۳۵۷. 
    • «Mt. Davamand, Iran» ‎(انگلیسی)‎. Template:Spaceflight. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «کوه دماوند» ‎(انگلیسی)‎. وب‌سایت قلمرو کوهستانی ایران. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۱۸ آوریل ۲۰۰۷. 
    • نقشـه راهنمای صعود بـه قله‌های البرز مرکزی. تهران: موسسهٔ جغرافیـایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۱۳۷۸. شابک ‎۹۶۴-۳۴۲-۰۸۶-۸. 
    • «نگاهی بـه ایران؛ سرزمـین و حکومت». درگاه ملی آمار. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۱۸ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «آتشفشان دماوند» ‎(انگلیسی)‎. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «کوه دماوند». وبگاه Pars Times. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «یک مسوول: علت تغییر رفتار قله دماوند درون دست تحقیق است». ایرنا. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «اطلس زمـین‌شناسی راه‌ها» ‎(انگلیسی)‎. پایگاه ملی داده‌های علوم زمـین. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۱ آوریل ۲۰۰۷. 
    • «An Introduction to Prominence» ‎(انگلیسی)‎. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۲۵ آوریل ۲۰۰۷. 

    جستارهای وابسته

    • بیکنی
    • رشته‌کوه البرز
    • هفت کوه آتشفشانی
    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه دماوند درون ویکی‌گفتاورد موجود است.

    پیوند بـه بیرون

    در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ دماوند موجود است.
    • تصویر ‌ای ناسا از دماوند
    به این مقاله گوش کنید (اطلاعات/دریـافت)
    این نوشتار یک پروندهٔ صوتی دارد کـه در تاریخ ۲۰۱۳-۱۰-۲۸ ایجاد شده‌است، و ممکن هست شامل ویرایش‌های بعد از آن نشود. (راهنما)
    نوشتارهای صوتی بیشتر
    • تاریخچه اولین صعودها بـه قله دماوند
    • پیش‌بینی آب و هوای کوه دماوند
    • نقشـهٔ مسیرهای صعود بـه دماوند
    • ن
    • ب
    • و
    مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست ایران
    ذخیره‌گاه‌های
      زیست‌کره
    • ارژن و پریشان
    • ارسباران
    • تنگ صیـاد
    • توران
    • حرای خورخوران
    • دریـاچه ارومـیه
    • دنا
    • کویر
    • گلستان
    • گنو
    • مـیانکاله
    • هامون












     مناطق
    چهارگانـه
    پارک‌های ملی
  • دریـاچه ارومـیه
  • بختگان
  • بمو
  • بوجاق
  • پابند
  • تندوره
  • تنگ صیـاد
  • توران
  • خبر
  • خجیر
  • دز
  • ساریگل
  • سالوک
  • سرخه‌حصار
  • سیـاه‌کوه
  • قطرویـه
  • قمـیشلو
  • کرخه
  • کلاه‌قاضی
  • کنتال
  • کویر
  • کیـاسر
  • گلستان
  • لار
  • نای‌بند
  • نخیلو
  •       آثار
    طبیعی ملی
    • ارس سرانی
    • بزنگان
    • تار و هویر
    • تنگ رازیـانـه
    • تنگه واشی
    • جزیره خارکو
    • چشمـه فکجور دمکش
    • چشمـه گراب
    • چشمـه گلفشان پیرگل
    • چشمـه گلفشان تنگ
    • خشکه‌داران
    • دهلران
    • سرو ابرکوه
    • سرو زربین سنگان
    • سرو سیرچ
    • سرو قره باغ
    • سرو هرزویل
    • سوسن چلچراغ
    • صنوبر شیروان
    • غار علیصدر
    • غار پراو
    • غار چال‌نخجیر
    • غار روشان
    • غار سهولان
    • غار گواتامک ایرندگان
    • غار صداکی ایرندگان
    • غار قوری‌قلعه
    • غار ماهی‌کور
    • غار یخکان
    • فسیل مراغه
    • قلل بینالود
    • قلل سه‌گانـه علم‌کوه، سیـاه‌کمان و قله تخت سلیمان
    • قله تفتان
    • قله دماوند
    • قله سبلان
    • گنبد نمکی جاشک
    • گنبدهای نمکین خرسین
    • لاله واژگون چهارمحال
    پناهگاه‌های
    حیـات وحش
    • امـیرکلایـه
    • انگوران
    • بختگان
    • بوروئیـه
    • بیستون
    • تالاب کانی برازان
    • تالاب کجی نمکزار
    • توران
    • جاسب
    • چوکام
    • حیدری
    • خارک
    • خوش‌ییلاق
    • دربند راور
    • دره انجیر و نی‌باز
    • دشت سوتا و یـان
    • دشت لاغری
    • دشت ناز
    • دودانگه و چهاردانگه
    • راسبند
    • رباط شور
    • روچون
    • زریـاب
    • زریوار
    • سرخان‌گل
    • سلکه
    • سمسکنده
    • شادگان
    • شیدور
    • شیراحمد
    • عباس آباد
    • فریدون‌کنار
    • قمـیشلو
    • کلاه‌قاضی
    • کیـامکی
    • لوندویل
    • مـهروئیـه
    • موته
    • مـیاندشت
    • مـیان‌کاله
    • نایبندان
    • هامون
    • هندورابی
        مناطق
    حفاظت‌شده
    • آبشار شیرگاه
    • آبشار مارگون
    • آرک و کرنگ
    • آق‌داغ
    • آلموبلاغ
    • ارژن و پریشان
    • اُرس سیستان
    • ارسباران
    • اساس
    • اشترانکوه
    • افتخاری
    • البرز مرکزی
    • الوند
    • انگوران
    • باشگل
    • باغ شادی
    • باغ کشمـیر
    • بحرآسمان
    • بدر و پریشان
    • بلس‌کوه
    • بهرام گور
    • بوجاق
    • بوزین و مرخیل
    • بولا
    • بیجار
    • بیدوئیـه
    • بیستون
    • بینالود
    • پرزوئیـه
    • پرور
    • پروند
    • پلنگ دره
    • تالاب سد نوروزلو
    • تخت سلطان
    • تندوره
    • تنگ بستانک
    • تنگ صیـاد
    • توران
    • جاجرود
    • جزایر فارور
    • جنگل خواجه
    • جهان‌نما
    • چاه کومـه
    • چهارباغ
    • چهل پا
    • حرای تیـاب و مـیناب
    • حرای خوران
    • حرای رودگز
    • حرای گابریک و جاسک
    • حرای خور خوران
    • حله
    • خانگرمز
    • خیبوس و انجیل سی
    • دالانکوه
    • دربادام
    • درمـیان
    • درونـه
    • دز
    • دنا
    • دنای شرقی
    • دهج
    • دیزمار
    • دیمـه
    • رئیسی
    • زاو
    • ساری‌گل
    • سالوک
    • سبزکوه
    • سراج
    • سرانی
    • سرخ‌آباد
    • سرولات و جواهردشت
    • سعدی
    • سفیدکوه
    • سنگ مس
    • سولک
    • سهند
    • سیـاه‌کشیم
    • سیـاه‌کوه
    • سیـاه‌رود رودبار
    • سیوک
    • شاسکوه و اسفدن
    • شالو و مونگشت
    • شراء
    • شش‌رودبار
    • شیدا
    • شیله
    • شیمبار و حوزه دریـاچه سد کارون
    • طارم
    • عبدالرزاق
    • قرچغه
    • قرخود
    • قلاجه
    • قمصر و بزرک
    • قیصری
    • کاغذکنان
    • کالمند
    • کبیرکوه
    • کرایی
    • کرخه
    • کرکس
    • کوسالان و شاهو
    • کولک
    • کوه آسیـاب کوهبنان
    • کوه باز
    • کوه بافق
    • کوه بزنگان
    • کوه بیرک
    • کوه پوزک
    • کوه جوپار
    • کوه خامـین
    • کوه خیزوسرخ
    • کوه دیل
    • کوه شیر
    • کوه کشار
    • کوه هماگ
    • کویر
    • کهیـاز
    • گاندو
    • گرزمـی
    • گشت رودخان و سیـاه‌مزگی
    • گلپرآباد
    • گنو
    • لشگردر
    • لوه
    • لیسار
    • مارز
    • ماله گاله
    • مانشت و قلارنگ
    • مراکان
    • مظفری
    • مغان
    • ملوسان
    • مند
    • مـیان‌جنگل
    • مـیانگران
    • مـیرآباد
    • مـیشداغ
    • واز
    • ورجین
    • هامون
    • هراز
    • هرمد
    • هزارجریب
    • هفت‌شـهیدان
    • هفتادقله
    • هلن
    • هلالی
    • هنگام
    • هورالعظیم
        مناطق
    شکارممنوع
    • ستبله
    • دربندمشکول
    • قره قشلاق
    • کاغذکنان
    • قمـیشلو
    • کهیـاز
    • قمصرکاشان
    • دالانکوه و دریـاچه آب شیرین
    • بیجار و تالاب چکر
    • کولک
    • کوه مند
    • گاوده
    • لار
    • تالاب کجی نمکزار
    • هنگام
    • سیدمرتضی
    • ریوند
    • کمرقلعه
    • قلعه شاداب
    • مـیشوداغ
    • چهل پا
    • فیله خاصه
    • چاه شیرین
    • سفیدکوه آرسک
    • خنار
    • طالو شیر بند
    • پزم
    • مزایجان داراب
    • کوه درا
    • کوه هوا و تنگ‌خور
    • روشن کوه
    • قراویز
    • نیـاشک
    • صوفیکم
    • تالاب استیل
    • اشکورات علیـا
    • اژدهادبلوچ
    • استخر چاف
    • کله کله ناو سالم
    • استخر عباس‌آباد
    • دیلمان و درفک
    • هزارجریب
    • مازی بن و سی بن
    • تالاب مـیقان
    • گلزار و نیزار
    • نشر
    • ملوسان
    • تالاب آقگل
    • مرور
    • باغ شادی
      مناطق منقضی شده: انجرک ورابر
    • بصیران
    • توت‌سیـاه
    • شـهربابک
    • گودغول
    • کوه نودرهنگ
    • کوه‌سیـاه
    محیط زیست بر پایـه کشور • محیط زیست ایران
    • ن
    • ب
    • و
    کوه‌های ایران
    البرز
    • آبگرم
    • آردیچ
    • آزادکوه
    • آسمان سرا
    • آق بابا
    • آق داغ
    • آلا داغ
    • آهن کوه
    • آهنگران
    • آسمان‌دول
    • ادیو
    • اربط داغ
    • اسفراین
    • اشگار
    • البرز
    • الله‌اکبر
    • امرونـه
    • اناران
    • انبوه
    • اوته
    • اوچ مازو
    • اوزون بلاغ
    • اولیـا
    • اونجلیق
    • اینجه قاره
    • امامزاده قاسم
    • بابا تپه سی
    • باجگون
    • باران
    • باشوان
    • باغ بالا
    • بانکول
    • بحر آسمان
    • بدبخت کوه
    • برآفتاب
    • برآهنگ
    • بز
    • بزدان
    • بغرو داغ
    • بن در
    • بنا کیله
    • بوتالی
    • بوقاتی
    • بونیکن
    • بلقیس
    • بیـان
    • بیشـه علی
    • بینالود
    • برده زرد بوکان
    • پازنان
    • پاشلو
    • پدگی
    • پشت کوه
    • پشته کوه
    • پشمـی
    • پلنگ باسان
    • پلنگ‌کوه
    • پنج خرد
    • پنجه علی
    • پهنـه‌حصار
    • پیر محمود
    • تخت سلیمان
    • توچال
    • خلنو
    • درفک
    • زرین‌کوه
    • سیـالان
    • قله زو
    • شیرباد
    • شاه البرز
    • شاه‌وار
    • علم‌کوه
    • دماوند
    • دوبرار
    • مـهرچال
    • وروشت

    زاگرس
    • آسِماری
    • تاراز
    • آتشکده
    • اشتران کوه
    • الوند
    • الوند (لکان)
    • بزلر
    • بل
    • بیستون
    • پازنان
    • پراو
    • پیر یوسف
    • تاف
    • تالوار
    • تبریزخاتون
    • تتار کوه
    • تخت رستم
    • ترجان
    • تکه قیـه سی
    • تمندر
    • تنگ دلفارد
    • تنگ‌خور
    • توفنده
    • تولکه
    • جبال حمرین
    • جمات
    • جمالی
    • جنجا
    • جهان‌داغی
    • جهان‌بین
    • مـیوله
    • چال داغ
    • چال قیـه
    • چپ قلو
    • چرش
    • چشمـه
    • چله‌خانـه
    • چلیکان
    • چنگ الماس
    • چور
    • چلپوق
    • درجزین
    • چهل‌تن
    • چهل‌چشمـه
    • چهل قانی
    • حاجی‌آباد
    • حسن کل
    • حسین بک
    • حصار بلاغی
    • حلوان
    • حمزه عرب
    • حیدره
    • خان بلاغی
    • خان خاتون
    • خبیر
    • خرگوشان
    • خروس لو
    • خیرالمسجد
    • داربید
    • دارسو
    • داروان
    • دالاخانی
    • دالاهو
    • درب لوئی
    • دربند
    • دربند باد
    • درنیـان
    • دست گرد
    • دشت کوه
    • دنا
    • دو بلوطان
    • دو پشت
    • دوه سر داغ
    • دیوان داغ
    • دینار کوه
    • رامند
    • راوندی
    • ریپک
    • ریت کوه
    • ریزو
    • زردکوه
    • زمـیاه
    • ساری داش
    • سالداران
    • سالن‌کوه
    • سامان چه
    • سامله
    • سایدون
    • سراج‌الدین
    • سرخان
    • سردلی
    • سردوئیـه
    • سرکوما
    • سریـال
    • سکار
    • سلطان جهانگیر
    • سمبوران
    • سندان داغ
    • سیـاه بندان
    • سیـاه کوه
    • سیرو
    • شاه ناصر
    • شاهان
    • شاهان‌کوه
    • شاهو
    • شلت
    • شمـه دشت
    • شور شیرین
    • شوه
    • شـهباز
    • شیخ بزید
    • شیرز
    • صفر داغ
    • عالی ور
    • عطا کوه
    • علی باشی
    • علی بیگ لو
    • علی مک
    • عظیمـیه
    • غزال
    • غزان
    • غوزی
    • فرخشاد
    • فرنگ
    • فینو
    • قازان
    • قالی کوه
    • قلعه گریخته
    • کبیر کوه
    • گرین
    • لجور
    • مـیش پرور
    • نر
    • هزار دره
    • هوا
    • هفت‌ تنان
    • محراب کوه
    • کِی‌نو
    • شیربرفی
    کوه‌های مرکزی
    • بارز
    • بلقیس
    • برده رش
    • بزقوش
    • پلوار
    • تفتان
    • جوپار
    • خواجه
    • سبلان
    • سهند
    • ‌‌سیـاه‌کوه (فردوس)
    • شیرکوه
    • قافلانتی
    • قاسم خان
    • قبله داغ
    • قدمگاه
    • قراض
    • قرق داغی
    • قرمز آبگرم
    • قره داش
    • قره داغ
    • قره دره
    • قره گز
    • قزل ارسلان
    • قزل‌داغ
    • قشلاق
    • قلاجه
    • قلنجه
    • قلعه ماران
    • قلی‌آباد
    • قندران باشی
    • قوشـه داغ
    • قیدار
    • کازینستان
    • کت داغی
    • کتا کوه
    • کته رش
    • کرکس
    • کرناسن
    • کلتگه
    • کلک
    • کلو نرمـه
    • کلاهه
    • کمارج
    • کندی شیخان
    • کوچک خرمال
    • کوری کن
    • کولیته
    • کولیـها
    • کوه قبله
    • کوه شاه
    • کوه مدبه
    • کوه هزار
    • کوه سرخ
    • کی نو
    • کیـامکی
    • کمتال
    • کهار
    • گاریش
    • گبری
    • گچه
    • گداریگی
    • گران
    • گرمز ناب
    • گری
    • گردونکوه
    • گزو
    • گشتی سر
    • گک
    • گل داغ
    • گل دامن داغ
    • گلاتوهست
    • گلاون
    • گلچین
    • گنو
    • گور کوه
    • گوشکار
    • گوگرد
    • گوین
    • لاشکار
    • لندر
    • لونکه
    • مارپیچ
    • ماسوله داغ
    • مافارون
    • ماکوان
    • مالو
    • مانشت
    • مرغوب
    • مست
    • مسجد مـیرزا
    • مشرحات
    • معارف
    • ملک سیـاه کوه
    • ملک هلان
    • الموقولاغ
    • مـی ها
    • مـیجان
    • مـیش داغ
    • مـیشوداغی
    • مـیشون
    • مـیناباد
    • نارو
    • ناخ
    • ناسفنده کوه
    • نای‌بند
    • نباورد
    • نثار
    • نخودچال
    • نسار
    • نوا
    • نیلگ
    • نیوا دره
    • وازئه
    • وردلان رنگ
    • ویزنـهار
    • هشتاد پهلو
    • هنجیس
    • هودیـان
    • هیزمـی
    • یوسف سیـاه
    فهرست کوه‌های ایران
    • ن
    • ب
    • و
    هفت کوه آتشفشانی
    آمریکای جنوبی
    • اوخوس دل سالادو (۶٬۸۹۳ متر یـا ۲۲٬۶۱۵ فوت)
    آفریقا
    • کلیمانجارو (۵٬۸۹۵ متر یـا ۱۹٬۳۴۱ فوت)
    اروپا
    • البروس (۵٬۶۴۲ متر یـا ۱۸٬۵۱۰ فوت)
    آمریکای شمالی
    • اوریزابا (۵٬۶۳۶ متر یـا ۱۸٬۴۹۱ فوت)
    آسیـا
    • دماوند (۵٬۶۱۰ متر یـا ۱۸٬۴۰۶ فوت)
    استرالیـا
    • گیلوئی (۴٬۳۶۷ متر یـا ۱۴٬۳۲۷ فوت)
    جنوبگان
    • کوه سیدلی (۴٬۲۸۵ متر یـا ۱۴٬۰۵۸ فوت)
    • ن
    • ب
    • و
    نمادهای ملی ایران
    نشان‌ها
    • پرچم و رنگ‌ها
    • نشان شیر و خورشید
    • درفش کاویـانی
    • نماد فروهر
    • نشان رسمـی ایران
    سرودها
    • سلام شاه
    • مارش ایرانی
    • سلامتی دولت عِلّیـهٔ ایران
    • سرود شاهنشاهی ایران
    • ای ایران
    • پاینده بادا ایران
    • مـهر خاوران
    فرهنگ
    • نوروز
    • شب یلدا
    • شاهنامـه
    • دیوان حافظ
    • دماوند
    • گاه‌شماری درون ایران
    • قالی ایرانی
    • ورزش زورخانـه‌ای
    • کشتی پهلوانی
    • هما
    • سیمرغ
    وابسته
    • پاسارگاد
    • تخت جمشید
    • جشن سده
    • مـهرگان
    • سوگواری محرم
    • لاله
    • رز
    • سرو ناز
    • بته جقه
    • نیلوفر
    :رده:نمادهای ملی ایران
    • ن
    • ب
    • و
    شاهنامـهٔ فردوسی
    • شخصیت‌های افسانـه‌ای
    • ایرانیـان
    • پهلوانان ایرانی
    • تورانیـان
    • زنان
    • شاهان
    • جای‌ها
    بخش‌ها
    دیباچه
    دیباچهٔ شاهنامـهٔ فردوسی
    پیشدادیـان
    • پادشاهی گیومرت
    • پادشاهی هوشنگ
    • پادشاهی طهمورت
    • پادشاهی جمشید
    • پادشاهی ضحاک
    • پادشاهی فریدون
    • پادشاهی منوچهر
      • داستان زال و روداوه
    • پادشاهی نوذر
    • پادشاهی زو
    کیـان
    • پادشاهی کیقباد
    • پادشاهی کیکاوس
      • داستان جنگ مازندران
      • داستان جنگ هاماوران
      • داستان رستم و هفت گردان درون شکارگاه افراسیـاب
      • داستان رستم و سهراب
      • داستان سیـاوخش
      • داستان کین سیـاوخش
      • داستان رفتن گیو بـه ترکستان
    • پادشاهی کیخسرو
      • داستان عرض کیخسرو
      • داستان فرود سیـاوخش
      • داستان کاموس کشانی
      • داستان رستم زال با اکوان دیو
      • داستان بیژن با منیژه
      • داستان رزم دوازده‌رخ
      • داستان جنگ بزرگ کیخسرو
    • پادشاهی لهراسپ
      • داستان گشتاسپ با کتایون
    • پادشاهی گشتاسپ
      • داستان جنگ گشتاسپ با ارجاسپ
      • داستان هفتخان اسپندیـار
      • داستان رستم و اسپندیـار
      • داستان رستم با شغاد
    • پادشاهی بهمن
    • پادشاهی همای
    • پادشاهی داراب
    • پادشاهی دارا
    • پادشاهی اسکندر
    اشکانیـان
    • پادشاهی اشکانیـان
    ساسانیـان
    • پادشاهی ارشیر
    • پادشاهی شاپور اردشیر
    • پادشاهی اورمزد شاپور
    • پادشاهی بهرام اورمزد
    • پادشاهی بهرام بهرام
    • پادشاهی بهرام بهرامـیان
    • پادشاهی نرسی
    • پادشاهی اورمزد بزرگ
    • پادشاهی شاپور ذوالاکتاف
    • پادشاهی اردشیر نیکوکار
    • پادشاهی شاپور شاپور
    • پادشاهی بهرام شاپور
    • پادشاهی یزدگرد بزه‌گر
    • پادشاهی بهرام گور
    • پادشاهی یزدگرد بهرام گور
    • پادشاهی هرمزد یزدگرد
    • پادشاهی پیروز یزدگرد
    • پادشاهی بلاش پیروز
    • پادشاهی قباد
    • پادشاهی نوشین‌روان
      • داستان نوش‌زاد با پدرش نوشین‌روان
      • داستان مـهبود وزیر و زروان حاجب
      • داستان طلخند و گو
      • داستان خشم گرفتنری بر بوذرجمـهر و بند او را
    • پادشاهی هرمزد نوشین‌روان
    • پادشاهی خسروپرویز
      • داستان بهرام چوبین با خاقان چین
      • داستان خسرو با شیرین
    • پادشاهی شیرویـه
    • پادشاهی اردشیر شیروی
    • پادشاهی فرایین
    • پادشاهی بوران‌دخت
    • پادشاهی آزرمـی‌دخت
    • پادشاهی فرّخ‌زاد
    • پادشاهی یزدگرد شـهریـار
    دست‌نویس‌ها
    • شاهنامـه بایسنقری
    • شاهنامـه تهماسبی
    • شاهنامـه داوری
    • شاهنامـه دموت
    • شاهنامـه رشیدا
    • شاهنامـه فلورانس
    • شاهنامـه قرچغای خان
    • شاهنامـه قوام‌الدین
    رده درگاه کتاب الگو
    • ن
    • ب
    • و
    شـهرستان آمل
    مرکز شـهرستان
    • آمل
    بخش
    مرکزی
    شـهرها
    • آمل
    دهستان‌ها
    و روستاها
    بالاخیـابان لیتکوه
    • آب‌بخشان
    • عالی‌جنگل
    • بزمـینان
    • چالی‌کیـاده
    • چندرمحله
    • درازان
    • دیورز
    • درمـه‌کلا
    • اسکومحله
    • اسپند
    • هلومسر
    • شـهرک صنعتی
    • کارچی‌کلا
    • کاسمده
    • کته‌پشت علیـا
    • خاص‌کلا
    • خشکرود
    • کمکلا
    • کنسی
    • مرزانکلا
    • مـیان‌محله
    • مـیان‌رود
    • مـیخران
    • نوگردن
    • پلک علیـا
    • پلک سفلی
    • پاسکی‌محله
    • رودباردشت
    • سنگ‌درکا
    • سهری
    • سوته‌کلا
    • تلیران
    • تیرکان
    • ترک‌کلا
    • تسکابن
    • ورامده
    • زیـارود
    چلاو
    • الیمستان
    • اندوار
    • بزرودشت
    • چمـه‌بن
    • دایو
    • گت‌کلا
    • گنگرج کلا
    • کمربن
    • کندوا
    • کپین
    • خرم
    • خوشواش
    • کلرد
    • لهاش
    • لارک
    • منگل جنوبی
    • مریجان
    • محمدآباد
    • نجارکلا
    • نشل
    • پرن
    • پاریمـه
    • پاشاکلا
    • رزکه
    • سنگ‌چال
    • شاه‌زید
    • سیـاه بیشـه
    • تیـار
    • زرخونی
    • زردبند
    هرازپی جنوبی
    • آب‌سرفت
    • آهنگرکلا
    • عالیکلااهی
    • آقامحمدآباد
    • اسکی‌محله
    • بختیـارکتی
    • بامتی
    • بیش محله
    • فرح‌آباد
    • هره‌پاک
    • همت‌آباد
    • حسین‌آباد
    • جعفرآباد
    • جمشیدآباد
    • کمانگرکلا
    • کلیکان
    • خراب مـیانرود
    • کهنـه‌دان
    • کلامحله
    • کلاصفا
    • لتی‌کلا
    • معصوم‌آباد
    • مـیانرود
    • نوده
    • نوکلا
    • اوجی‌آباد
    • Pasha Kola
    • پاشاکلابیش محله
    • پولیکیـاده
    • قادی‌محله
    • قرق
    • رفیع‌آباد
    • رودبار
    • سعدین‌کلا
    • سنگ‌بست
    • شرم‌کلا
    • شیخ‌آباد
    • تمسک
    • زاغ‌ده
    پایین‌خیـابان لیتکوه
    • اغوزکتی
    • اغوزبن
    • آهن‌کتی
    • انچ‌پل
    • انصاری‌محله
    • چنگاز
    • چائوسرمحله
    • دارکلا
    • درکاپی
    • گلان
    • هلی‌کتی
    • حسین‌آباد
    • کاسب‌محله
    • Kolaksar
    • کردکتی
    • کوکده
    • کوسه‌رز
    • مرانده
    • مارکتی
    • مسکون
    • نرم
    • نوآباد
    • پیشگون
    • قجرمحله
    • روکش
    • سرهنگ‌کتی
    • سائیج‌محله
    • شادمحله
    • شیرکاج
    • سیـاه‌لش
    • تجنک
    • تجن‌جار علیـا
    • تجن‌جار سفلی
    • تازه‌آباد
    • ولیس‌ده
    • ورکاده
    • زارونده
    بخش دابودشت
    شـهرها
    • دابودشت
    دهستان‌ها
    و روستاها
    دابوی جنوبی
    • ابدنگسر
    • ابومحله
    • ابوالحسن‌آباد
    • آهنگرکلا علیـا
    • آهنگرکلا سفلی
    • الو
    • امـین‌آباد
    • اشرف‌آباد
    • اسکی‌محله
    • اسپاهی‌کلا
    • عظیم‌آباد
    • بالاهشتل
    • بامرکلا
    • بانصرکلا
    • باریک‌محله
    • بیش‌محله
    • بورمحله
    • چاره
    • دنگپیـا
    • درزیکلا
    • دعو کلا
    • دیـه
    • دوتیره
    • اشکارکلا
    • اسلام‌آباد
    • اسپیـاربن
    • اسپیـاری
    • گالش‌کلا
    • غیـاث‌کلا
    • حاجی‌آباد
    • حسن‌آباد
    • حسین‌آباد
    • جالیکلا
    • کبودکلا
    • کچپ کلوا
    • کچپ علیـا
    • کچپ سفلی
    • کلیک‌سر
    • Kamangar Kola
    • کاشی‌محله
    • کردخیل
    • کرسی‌کلا
    • ماهوت‌کلا
    • مجیدآباد
    • ممرزکتی
    • مریج‌محله
    • مرزنگو
    • مـیانرود
    • مطهرعلیـا
    • مطهرسفلی
    • موسی‌محله
    • موزی‌کتی علیـا
    • موزی‌کتی سفلی
    • ناییج‌آباد
    • نرگس‌مرز
    • ناصرآباد
    • نوآباد
    • اوجاک
    • پایین‌هشتل
    • پلهم‌کتی
    • پاشاکلا
    • پپین
    • قایمـیه‌علیـا
    • قایمـیه‌سفلی
    • قلاکتی
    • قراکلا
    • رئیس‌آباد
    • رشکلا
    • سنگر
    • سراج‌محله
    • شاه‌کلا
    • شـهرکتی
    • شانـه‌بند
    • شریعت‌آباد
    • سلطان‌آباد
    • سورک
    • صورت‌کلا
    • تنـهاکلا
    • تازه‌آباد
    • تیربیجان
    • طوله‌کلا
    • ولیک علیـا
    • ولیک سفلی
    • وا
    • یوسف‌آباد
    • زیـارکلا
    Dasht-e Sar
    • آهنگرکلا
    • اله‌کاج
    • عرب‌خیل
    • باغبان‌کلا
    • بلیران
    • بوران
    • چنگ‌مـیان
    • داودکلا
    • اجبارکلا
    • فیروزکلا علیـا
    • فیروزکلا سفلی
    • فیروزکلا وسطی
    • گلمزار
    • هارون‌کلا
    • هندوکلا
    • خرمن‌کلا
    • خونی‌سر
    • کمدره
    • مـهدی‌خیل
    • مزرس
    • مـیله
    • معلم‌کلا
    • محمدآباد
    • نفرخیل
    • نجارمحله
    • نظام‌آباد
    • نوده
    • نوآباد
    • پاشاکلا
    • قلعه‌کش
    • قلیـان‌کلا
    • رستم‌دارمحله
    • سالارمحله
    • شادمحل
    • شـهنـه‌کلا
    • سرخ‌کلا
    • Tamask
    • تیرکلا
    • وسطی‌کلا
    • زوارک
    لاریجان
    شـهرها
    • گزنک
    • رینـه
    دهستان‌ها
    و روستاها
    بالا لاریجان
    • آب اسک
    • عباس‌آباد
    • آبگرم
    • افسانـه‌سرا
    • اخا
    • اخازیر
    • امـیرآباد
    • انـهه
    • دینان
    • فیره
    • گرنا
    • گزانـه
    • گیلاس
    • گل‌پاشا
    • هاره
    • شـهرک صنعتی
    • ایرا
    • کمپ سدلار
    • کندلو
    • کنارانجام
    • کتل امامزاده هاشم
    • لارین
    • لاسم
    • لزیرک
    • ملار
    • نـهر
    • نوا
    • نیـاک
    • پلمون
    • پلور
    • شاهان‌دشت
    • شمس‌آباد
    • شنگلده
    • ترا
    • وانا
    • زیـار
    لاریجان سفلی
    • عبدالمناف
    • آهن‌سر
    • عکس‌شـه
    • علی‌آباد
    • امره
    • بائیجان
    • بوالقلم
    • دره‌کنار
    • دیوران
    • هفت‌تنان
    • حاجی دلا
    • کهرود
    • کنی‌بن
    • کفا
    • کلری
    • کیـان
    • کرف
    • لهر
    • لوط
    • مریجان
    • مـیان‌ده
    • محمدآباد
    • نمار
    • ناندل
    • نسل
    • نوسر
    • اتاق‌سرا
    • پنجاب
    • پردمـه
    • پلریـه
    • رزون
    • شیخ‌محله
    • سوا
    • تینـه
    • تیران
    Features
    • البرز
    • رودخانـه هراز
    • پارک ملی لار
    • دماوند
    • جاده هراز
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=دماوند&oldid=25254270»




    [جلد دوم کتاب تیری در مسیر]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 28 Jan 2019 15:27:00 +0000



    جلد دوم کتاب تیری در مسیر

    پایگاه مقالات علمـی مدیریت

    رسانـه اجتماعی مدرسه مدیریت

    مدرسه مدیریت از سال 1393 بـه همت جمعی از اساتید و پژوهشگران علوم مدیریت و اقتصاد دانشگاه های تهران درون پیـام رسان تلگرام (@mschool) راه اندازی شده و به دنبال ایجاد زمـینـه های جدید یـادگیری سیـار (Mobile Learning) و آموزش مجازی و اطلاع رسانی تخصصی با استفاده از محتوای ناب مدیریت وب و کار به منظور کلیـه اساتید، جلد دوم کتاب تیری در مسیر مدیران، دانشجویـان و پژوهشگران مـی باشد.

    در دوره جدید فعالیت سایت اینترنتی تحت عنوان "مدرسه مدیریت شـهید بهشتی" (http://www.mgtschool.ir)، تلاش ما و همکاران بر این هست تا با مطالب علمـی جدید، کامل و پشتیبانی قوی بـه شیوه ای حرفه ای تر درون خدمت اساتید، پژوهشگران و دانشجویـان فرهیخته خود باشیم. جلد دوم کتاب تیری در مسیر این سایت واکنش گرا (Responsive) و انعطاف پذیر بوده و متناسب با تلفن همراه (mobile friendly)، تبلت و رایـانـه طراحی شده است.

    هم اکنون مدرسه مدیریت از طریق سایت اینترنتیعلاوه بر ارائه منابع علمـی متنوع رایگان به منظور مخاطبان خود (نظیر مقالات علمـی دسته بندی شده، جزوه های آموزشی، کتابها، نرم افزارها، بانکهای اطلاعات علمـی، معرفی رشته های دانشگاهی و منابع کنکور و…)، خدمات علمـی حرفه ای و مشاوره ای نظیر سفارش خرید منابع علمـی، مشاوره مدیریت سازمانـها، مشاوره مقاله نویسی و پایـان نامـه نویسی، تحلیل آماری و کیفی، ترجمـه، ویراستاری علمـی و صفحه آرایی، مشاوره انتخاب رشته و… را بـه کاربران خود ارائه دهد.

    به زودی علاوه بر ارائه محصولات جدید پژوهشی و خاص، فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی مدیریتی نظیر بازیکاری (Gamification)، سامانـه هوش تجاری (Business Intelligence)، سامانـه جمع سپاری (crowd sourcing) و غیره درون این سایت فعال خواهد شد.

    در این مسیر حمایت و پیشنـهادات شما کاربران گرامـی نقش مـهمـی درون پیشبرد اه مدرسه مدیریت و پیشرفت روزافزون آن خواهد داشت.


    رسانـه های اجتماعی مدرسه مدیریت

    روح الله تولّایی ::: جلد دوم کتاب تیری در مسیر یـادداشت ثابت - یکشنبه 97/7/9::: ساعت 7:3 عصر

    موضوع مقالات:


    با سلام خدمت مخاطبین فرهیخته پایگاه مقالات علمـی مدیریت

    این پایگاه حاصل فعالیت های علمـی پژوهشی اینجانب و دوستانم از سال 1384 که تا کنون مـی باشد کـه با هدف نشر دانش و آشنایی مخاطبین با مرزهای دانش های تخصصی علم مدیریت انجام شده است. جلد دوم کتاب تیری در مسیر درون حال حاضر بالغ بر 2000 مقاله تمام متن طبقه بندی شده (با ذکر منبع) و با قابلیت فیش برداری درون این پایگاه گردآوری شده و مورد استقبال و عضویت بالغ بر 4500 نفر از پژوهشگران و دانشجویـان فرهیخته عرصه مدیریت قرار گرفته است.
    * لازم بـه ذکر هست طبق اصول علمـی روش تحقیق، استفاده پژوهشگران از کلیـه مقالات این پایگاه بایستی با ذکر منبع درج شده درون آن مقاله صورت پذیرد.

    * کلیـه پژوهشگران ارجمند جهت ارسال مقالات خود و همچنین جهت اطلاع از آخرین اخبار علمـی مدیریت مـی توانند نام و تلفن همراه خود را به پست الکترونیک  tavallaee.r@gmail.com ارسال نمایند.

    * همچنین کلیـه دانشجویـان عزیز مـی توانند جهت دریـافت رایگان جزوه های آموزشی، کتابخانـه مجازی و هماهنگی مشاوره حضوری، بـه پایگاه دانشگاهی اینجانب بـه آدرس http://facultymembers.sbu.ac.ir/tavallaei/مراجعه فرمایند و یـا پیـام خود را برای آدرس پیـام رسان تلگرام و آی گپ(iGap) دکتر تولایی: drTavallaei@ ارسال نمایند.

      

    تذکر: دانشجویـانی کـه تمایل دارند پایـان نامـه خود را با دکتر روح الله تولایی بردارند مـی توانند (دانشجویـان دانشگاه های دولتی و دانشگاه آزاد اسلامـی) درخواست خود را بـه آدرس پست الکترونیک tavallaee.r@gmail.com ارسال نمایند.

    شبکه های مجازی مدرسه مدیریت

    روح الله تولّایی ::: یـادداشت ثابت - یکشنبه 92/7/22::: ساعت 11:56 صبح

    موضوع مقالات:


    عنوان مقاله: بررسی کارکردهای هوشمندسازی مقاصد گردشگری درون توسعه گردشگری الکترونیکی درشـهرستان تبریز

    مولفین: دکتر روح الله تولایی (عضو هیأت علمـی دانشگاه شـهید بهشتی) نسیم حسین زاده نصرتی (نویسنده مسئولnasim2hosseinzadeh@ucna.ac.ir)

    و حسین نازک تبار

    موضوع: مدیریت گردشگری / مدیریت فناوری اطلاعات

    سال انتشار(مـیلادی): 2018

    وضعیت: تمام متن

    منبع: مدرسه مدیریت شـهید بهشتی www.mgtschool.ir

    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com

    چکیده:

    امروزه یکی از صنایعی کـه دربکارگیری فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی هوشمند پیشگام بوده هست ، صنعت گردشگری مـی باشد. با توجه بـه توسعه هر چه بیشتر گردشگری خارجی درچندسال اخیر، سیستم های اطلاعاتی هوشمند مـی توانند نقش بسزایی را درون توسعه هرچه بیشتر صنعت گردشگری بخصوص گردشگری مجازی ایفا نمایند. از اینرو این پژوهش قصد دارد که تا به بررسی کارکردهای هوشمندسازی مقاصد گردشگری درون توسعه گردشگری الکترونیکی درشـهرستان تبریز بپردازد. پژوهش حاضر پژوهشی کاربردی –توصیفی مـی باشد . 10 مولفه بعنوان کارکردهای هوشمندسازی مورد بررسی قرار مـی گیرند. جامعه آماری این پژوهش را مدیران رده مـیانی سازمان مـیراث فرهنگی و گردشگری شـهرستان تبریز و نیز تنی چند از اساتید برتراین حوزه تشکیل مـی دهند. طی پرسشنامـه  ایی  10 مولفهم بـه بررسی و تایید نمونـه آماری رسیدند. جهت مشخص نمودن وضعیت کارکردهای هوشمندسازی مقاصد گردشگری درون توسعه گردشگری الکترونیکی از روش مـیانگین استفاده گردید. و رتبه بندی مولفه ها با استفاده از تحلیل AHP صورت گرفت. نتایج اینگونـه بدست آمد کـه از بین 10 مولفه بعنوان کارکردهای هوشمندسازی مقاصد گردشگری تحت عنوان ؛ پیش بینی آب و هوایی هوشمند، پیش بینی ترافیکی هوشمند، سیستم اطلاعات گردشگری هوشمند، سیستم، ایمنی هوشمند، محیط هوشمند، اقتصاد هوشمند، حمل و نقل هوشمند، شـهروندان هوشمند،روش زندگی هوشمندو مدیریت ادرای هوشمند بـه ترتیب سه مولفه پیش بینی آب و هوایی هوشمند ، پیش بینی ترافیکی هوشمندو سیستم اطلاعات گردشگری هوشمند بیشترین تاثیر را بر هوشمند سازی مقاصد مـی توانند داشته باشند.

    کلیدواژه ها: فناوری اطلاعات . ارتباطات ، هوشمندسازی ، گردشگری الکترونیکی

    متن کامل مقاله

    روح الله تولّایی ::: پنج شنبه 97/7/12::: ساعت 9:26 صبح

    موضوع مقالات:


    عنوان: راهنمای کاربردی انتخاب موضوع و عنوان پایـان نامـه
    مولف: دکتر روح اله تولائی
    سال انتشار(مـیلادی): 2018
    وضعیت: تمام متن
    منبع: پایگاه دانشگاهی دکتر روح اله تولایی http://faculties.sbu.ac.ir/~tavallaei
    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com

    چکیده: رساله و پایـان نامـه، نتیجه ماندگار کار علمـی یک دانشجو بعد از طی تحصیلات عالیـه بـه حساب مـی آید کـه تا سالیـان دراز مـی تواند مورد استفاده وی و سایر پژوهشگران و ذینفعان قرار گیرد. لذا انتخاب موضوع مناسب، بـه عنوان نخستین قدم به منظور انجام یک پایـان نامـه مناسب، امری حیـاتی محسوب مـی شود. به منظور رسیدن بـه موضوع مناسب به منظور پایـان نامـه، محقق ابتدا حتما سه حوزه اصلی مرتبط با خودش را مرور کرده و نکات مـهم آن را یـادداشت نماید. این سه حوزه عبارتند از: الف) سوابق کاری و علمـی محقق، ب) برنامـه آینده کاری و علمـی محقق، ج) علایق و جذابیت های فردی محقق.

    متن کامل سرمقاله

    روح الله تولّایی ::: چهارشنبه 97/6/7::: ساعت 8:53 صبح

    موضوع مقالات:


    نام درس: سیستم های اطلاعات مدیریت (MIS) پیشرفته
    موضوع:
    متن کامل جزوه های آموزشی
    مقطع:
    کارشناسی ارشد
    ویرایش: نسخه شماره 3 مورخ زمستان 1394
    منبع: پایگاه دانشگاهی دکتر روح اله تولایی http://faculties.sbu.ac.ir/~tavallaei
    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com

    دانلود رایگان کلیـه فصل های جزوه آموزشی دکتر روح اله تولایی:

    * فصل اول: مبانی و مفاهیم سیستم های اطلاعاتی  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل اول جزوه)

    * ادامـه فصل اول: حوزه های نوین فناوری اطلاعات و ارتباطات  (لینک کمکی دانلود رایگان ادامـه فصل اول جزوه)

    * فصل دوم: مروری اجمالی بر انواع اصلی سیستم های اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل دوم جزوه)

    * فصل سوم: مروری اجمالی بر یکپارچگی سیستم های اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل سوم جزوه)

    * ادامـه فصل سوم: نقشـه جامع فناوری اطلاعات (IT Masterplan) (لینک کمکی دانلود رایگان ادامـه فصل سوم جزوه)

    * فصل چهارم: اجزاء و عوامل پذیرش سیستم های اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل چهارم جزوه)

    * فصل پنجم: تجزیـه و تحلیل سیستم های اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل پنجم جزوه)

    * فصل ششم: طراحی ساختار مفهومـی سیستمـهای اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل ششم جزوه)

    * فصل هفتم: طراحی پایگاه داده و اطلاعات (لینک کمکی دانلود رایگان فصل هفتم جزوه)

    * فصل هشتم: تعامل انسان و سیستم های اطلاعاتی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل هشتم جزوه)

    روح الله تولّایی ::: شنبه 97/5/20::: ساعت 11:0 صبح

    موضوع مقالات:


    نام درس: روش تحقیق پیشرفته
    موضوع: متن کامل جزوه های آموزشی
    مقطع:
    کارشناسی ارشد
    ویرایش: نسخه شماره 2 مورخ پاییز 1394
    منبع: پایگاه دانشگاهی دکتر روح اله تولایی http://faculties.sbu.ac.ir/~tavallaei

    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com

    دانلود رایگان کلیـه فصل های جزوه آموزشی دکتر روح اله تولایی:

    * فصل اول: کلیـات آشنایی با روش تحقیق (لینک کمکی دانلود رایگان فصل اول جزوه)

    * فصل دوم: کارگاه مـهارت های مقاله نویسی (علمـی-پژوهشی) - ویرایش چهارم / بهار 1396  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل دوم جزوه)

    * فصل سوم: تحقیق آزمایشی درون مدیریت فناوری اطلاعات  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل سوم جزوه)

    * فصل چهارم: تحلیل آماری درون مدیریت فناوری اطلاعات  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل چهارم جزوه)

    * فصل پنجم:  آموزش نرم افزار SPSS و موردکاوی (لینک کمکی دانلود رایگان فصل پنجم جزوه)

    * فصل ششم:  روش های نوین تحقیق درون مدیریت  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل ششم جزوه)

     * فصل هفتم:  کارگاه پروپزال نویسی و پایـان نامـه نویسی  (لینک کمکی دانلود رایگان فصل هفتم جزوه)

    پیوست:
    1- راهنمای کاربردی و عملی انتخاب موضوع و عنوان پایـان نامـه
    2- پرسشنامـه استاندارد "بررسی و تبیین تأثیر فناوری اطلاعات بر چابکی سازمانی" (لینک کمکی دانلود رایگان پرسشنامـه)
    3- متن کامل نمونـه مقالات روش های نوین تحقیق (لینک کمکی دانلود رایگان پیوست سوم)

    روح الله تولّایی ::: شنبه 97/5/20::: ساعت 11:0 صبح

    موضوع مقالات:


    عنوان مقاله: بررسی تاثیر وب 2.0 بر مدیریت دانش 2.0
    مولف: زهرا مـیرزایی (دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات دانشگاه شـهید بهشتی)
    موضوع : مدیریت دانش
    سال انتشار(مـیلادی): 2018
    وضعیت: تمام متن
    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com
    خلاصه: شبکه های اجتماعی از ارزش های هسته ای نسل نوین مدیریت بـه نام مدیریت دانش 2.0 مـی باشند. این شبکه ها ساز و کارهایی جهت کشف، شناسایی و گزارش مستقیم اطلاعات از کاربران را دارند کـه در آن افراد علائق شخصی و ارتباطات دانشی خود را بـه نمایش مـی گذارند. بـه صورت کلی مـی توان بیـان داشت کـه وب، کل مراحل دانش شامل خلق دانش، نگه داری دانش، تسهیم دانش و بکارگیری آن را پشتیبانی مـی کنند.در ابتدا این فرآیند ها بصورت یک طرفه از کاربران دانشی و خبره بـه کارکنان دیگر بوده درون واقع کارکنان خبره دانش را تولید کرده و از طریق ابزارهای وب 1.0 دراختیـار کاربران قرار مـی دادند. امروزه فرآیند مدیریت دانش با ظهور فناوری وب 2.0 دچار تحول شده هست که بر مبنای آن، فرآیندهای مدیریت دانش بـه صورت شبکه ای انجام مـی گردد. افراد،  شبکه های دانشی مرتبط بهم را تشکیل مـی دهند و در مرحل? خلق دانش تمامـی افراد مشارکت دارند و امکان اشتراک گذاری، ویرایش و تغییر دانش به منظور تمامـی افراد مـهیـا است.

    متن کامل مقاله

    روح الله تولّایی ::: چهارشنبه 97/4/6::: ساعت 5:11 عصر

    موضوع مقالات:


    عنوان مقاله: مدلسازی مطلوبیت مدیریت ریسک بیمـه گذار و بیمـه گر با بهره گیری از بازی استکلبرگ
    مولف: پوریـا فرح گل و سپیده مـیرزایی (کارشناس ارشد،دانشکده اقتصاد و مدیریت،گروه مدیریت صنعتی، دانشگاه آزاد اسلامـی واحد شیراز، pouriafarahgol@gmail.com)
    موضوع : مدیریت ریسک
    سال انتشار(مـیلادی): 2018
    وضعیت: تمام متن
    منبع: ارسال شده توسط عضو پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com
    تهیـه و تنظیم: پایگاه مقالات علمـی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com
    چکیده : بیمـه و بیمـه شدن خود ریسک است. یکی از چالش هایی کـه صنعت بیمـه امروزه با آن روبروست، مدیریت ریسک است. عدم مدیریت ریسک صحیح،منطقی و به موقع، صنعت بیمـه را با مشکلات جدی مانند نوسان و تفاوت قیمت رو بـه رو کرده است. معمولا بیمـه گذار و بیمـه گر هم هر کدام به منظور خود قانون و قوائدی را جهت سود بیشتر وضع مـی کنند و این یعنی اختلال درون بازار مربوطه جهت استفاده مصرف کنندگان. درون این مقاله هدف نمایش مطلوبیت مدیریت ریسک از سوی هر رکن بیمـه ای درون حالت همکارانـه و غیر همکارانـه با بازی استراتژیک استکلبرگ ( شرایط تعارض ) مـی باشد. داده ها بـه صورت نیمـه تجربی بر اساس نظر خبرگان و با هدف توسعه سازی کاربردی درون قالب روابط ریـاضی مورد تجزیـه و تحلیل قرار گرفتند. از آنجا کـه مدل پیشنـهادی دارای یک بیمـه گذار و یک بیمـه گر بود نتایج نشان داد کـه بیمـه گر درون ازای ریسک متحمل شده سود بیشتری نسبت بـه بیمـه گذار بـه ازای ریسک متحمل شده درون رویکرد غیر همکارانـه و در رویکرد همکارانـه نسبت بـه تجمـیع مطلوبیت خود و بیمـه گذار بدست آورده است،بنابراین همـیشـه ریسک بیشتر ملاک سودبیشتر نمـی باشد.به نظر مـی رسد حتما ساز و کارهای یکسان سازی خدمات درون جامعه به منظور پذیرش آحاد مردم صورت پذیرد.
    کلید واژه: مطلوبیت، مدیریت ریسک، بیمـه گذار، بیمـه گر، صنعت بیمـه، بازی استکلبرگ.

    ادامـه مطلب...

    روح الله تولّایی ::: شنبه 97/4/2::: ساعت 12:45 عصر

    موضوع مقالات:


    عنوان: کتاب جدید "فنون و ابزارهای روش تحقیق درون مدیریت" منتشر شد


    کتاب حاضر حاصل مطالعات و تجربیـات دکتر روح اله تولایی درون تدریس درس روش تحقیق پیشرفته درون دانشگاه شـهید بهشتی و دانشگاه صنعت نفت  تهران مـی باشد کـه با همکاری آقای مـهرداد محمدزاده علمداری (دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت فناوری اطلاعات) بـه رشته تحریر درآمده است. مطالب ارائه شده درون این کتاب با رویکردی کاملاً کاربردی و خلاصه بـه عنوان یک راهنمای عملی به منظور پژوهشگران و دانشجویـان فرهیخته آماده شده و سعی شده هست تا کلیـه مـهارت هایی کـه برای روش شناسی انجام یک پژوهش مورد نیـاز هست ارائه شود.

    بر همـین اساس درون فصل اول کتاب حاضر، کلیـات آشنایی با روش تحقیق علمـی و انواع تحقیقات علمـی و فرایند چرخه ای انجام آن تشریح شده است. درون فصل دوم بـه تشریح تحلیل آماری درون تحقیقات مدیریتی و انواع آزمون های آماری توصیفی و استنباطی پرداخته شده است.  درون فصل سوم روش های تحقیق کیفی درون مدیریت و چارچوب تحقیقات کیفی و انواع طرح های تحقیق کیفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. درون فصل چهارم سعی شده هست تا بـه صورت مختصر 9 روش تحقیق جدید کـه در تحقیقات مدیریتی کاربرد دارند (شامل متدولوژی سیستم های نرم (SSM)، روش نگاشت شناختی (CM)، مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM)، روش های آینده پژوهی (FS)، نظریـه داده بنیـاد (Grounded Theory)، روش شناسی کیو  (Q Methodology)، روش شناسی فرا ترکیب (Meta Synthesis)، اقدام پژوهی Action Research)) و روش تحلیل مضمون (Thematic Analysis)) معرفی شود. درون فصل پنجم مـهارت های مقاله نویسی درون قالب یک چک لیست استاندارد و مراحل گام بـه گام نگارش یک مقاله علمـی-پژوهشی تشریح شده است. درون فصل ششم مـهارت های پایـان نامـه نویسی درون قالب راهنمای کاربردی انتخاب موضوع و نقشـه راه تهیـه و نگارش پروپزال و پایـان نامـه تشریح شده است. درون فصل هفتم مـهارت های تدوین طرح تجاری برایب و کارهای جدید معرفی شده است.

    در ادامـه این کتاب نیز کاربردهای اصلی مدیریتی نرم افزارهای تحلیل آماری کمّی (شامل نرم افزار SPSS، نرم افزار LISREL و نرم افزار Smart PLS) و نرم افزارهای تحلیل کیفی (شامل نرم افزار ATLAS.ti، نرم افزار Nvivo و نرم افزار MAXQDA) بـه صورت خلاصه و کاملاً کاربردی و با ذکر یک نمونـه عملی معرفی شده است.

    جهت تهیـه این کتاب مـی توانید بـه واحد انتشارات دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شـهید بهشتی مراجعه فرمایید. همچنین جهتب اطلاعات بیشتر مـی توانید با آقای مـهرداد محمدزاده (09143454864) تماس حاصل فرمایید.

    صفحات اولیـه این کتاب را درون ادامـه مـیتوانید دانلود نمایید: لینک دانلود

    روح الله تولّایی ::: شنبه 96/7/15::: ساعت 8:18 عصر

    موضوع مقالات:


    روح الله تولّایی ::: چهارشنبه 87/2/11::: ساعت 7:31 عصر





    [جلد دوم کتاب تیری در مسیر]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 25 Jan 2019 20:38:00 +0000



    جلد دوم کتاب تیری در مسیر

    فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان

     

     

    فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان وثیقهء سنتهای

    بجا ماندهء آریـانای کهن و امانت تاریخی نیـاکان ما

     

    ابتدای سخن را بنام خالقو مکان پدید آرندهء نارو نور، جلد دوم کتاب تیری در مسیر دانای آشکار و نـهان آغاز مـی کنم کـه پی مور بر هستی او گواه و برگ درختان سبز دفتر قدرت و صنعت او را بـه نمایش مـیگذارد.

    درود و صلوات بی پایـان خویش را بر روح پر فتوح خواجهء لولاک حضرت ختم المرسلین، آل و اصحاب او نثار مـیکنم، کـه رهگشای رضوان حقیقت به منظور امتان صالح خویش است.

     اما بعد! بـه اجازهء حضار گرامـی، بزرگان دولتی، دانشمندان عالیقدر، دوستداران فضیلت بخصوص آن جونمردان آگاهی کـه حیـات خود را وقف ادای رسالت عشق بوطن و خدمت بـه انسان و عدالت کرده و در این راه از هیچگونـه سعی و تلاش دریغ نمـی کنند. جلد دوم کتاب تیری در مسیر که تا باشد آن قدم های آگاهانـه درون جهت رشد بیداری افکار عامـه، زدودن اثرات تحمـیلی بیشتر از سه دهه جنگ و خونریزی، تامـین وحدت ملی و اخوت اسلامـی استقلال، حاکمـیت ملی، صلح و دموکراسی، تحکیم پیوند های ملی و تقرب اسلامـی مـیان پیروان همـه مذاهب و اقوام افغانستان عملی گشته ملت ما بر اوضاع نابسامان کشور خویش مسلط شده باشد. جلد دوم کتاب تیری در مسیر بر مشکلات اداری، اقتصادی، اجتماعی خلاصه همـه عرصه های حیـات ملی وبین المللی نقطهء پایـان گذارند.

     مـیخواهم اثر عاجزانـهء خویشرا درون این محفل باشکوه فرهنگی قرائت کنم کـه خالی از نقصان های پژوهشی و اکادمـیک نمـی باشد و امـیدوارم فرهنگیـان بزرگوار وطنم با دیدهء عفو بر آن نگریسته و جهت رفع کوتاهی مرا یـاری رسانند.

     چه از یکسو بـه نسبت سکونتم درون محلات دور افتادهء بدخشان، کـه از نگاهء کتابخانـه ها و مراکز فرهنگی دچار مشکلات مـی باشد و نویسنده نمـیتواند مأخذات کارآمد را درون جهت تهیـه اثر دست یـاب کند، و از سوی دیگر بـه نسبت مشکلات تلفونی و دیر آگاه شدن از برگزاری محافل مـهم بخصوص چنین محفل کـه برای تهیـهء اثر اکادمـیک راجع بـه فرهنگ حتما نویسنده وقت کافی داشته باشد که تا اقلأ اثر خواندن و قابل شنیدن بنویسد. نقصان های اثر من هم ناشی از همان مشکلات بالا هست که عرض کردم.

     اما با وجود آن همـه مشکلات عشق بـه فرهنگ تابناک، سرزمـین کهن سال نیـاکانم مرا وا مـیدارد که تا در همبستگی صدای وحدت و یکپارچگی ملی را از طریق زبان گویـای فرهنگ و معرفی خدمات آن و عمق معرفت تاریخی، علمـی، آثار با سنن با افتخار ملی ما عاشقانـه شرکت کرده باشیم.

     

    روح وحدت طلبانـه فرهنگی و به هم پیوستهء ملت ما!

     و با توضیح اینکه فرهنگ غنی پامـیر بدخشان از جمله فرهنگ عامـیانـه، آن کـه با فرهنگ سراسر کشور عزیز ما گره خورده متعلق بـه همـه کشور است. این پدیدهء هویت همچون وثیقه و آیینـهء قدنما- زنده فرهنگ - تمدن آریـانای کهن و زبان اوستایی درون لفافهء زبانـهای پامـیری و بازتابیست از گذشتهء پرافتخار ما درون لابلای قرون. کـه جوانب کثیرالابعادی را دارا است. لذا از خداوند یـاری مـیجویم که تا با توضیحات مختصر از چکیده های گوناگون فرهنگ عامـیانـهء آن بـه ندای حب الوطن من الایمان لبیک گفته سیرت مادی و معنوی مردم پامـیر این پاسداران چراغ معرفت اسلامـی وانساندوستانـه حکیم حجت جزایر خراسان را با امانت های سنن آریـایی و اوستایی شان درون پرتو شعار (پندار نیک، گفتار و کردار نیک) (زردشت) پیغمبر حکیم آریـانا را بـه معرفی بنشانم، زیرا تجلی آن همـیشـه بر تارک مشرق زمـین مـیدرخشد و جاویدان خواهد درخشید. و با استفاده از آن درون جهت آگاهی جوانان و مردم خویش با جرئت وطندوستانـه ابراز مـیدارم که: جلد دوم کتاب تیری در مسیر روح وحدت طلبانـه و بیگانـه ستیز همـه اقوام ساکن درون کشور کهن سال تاریخی ما چنان درون فرهنگ عالی اش با هم گره خورده هست که همـیشـه درون نشیب و فراز تاریخ درون هنگامـه های سرنوشت ساز دست بهم داده نـه تنـها بـه سلطهء تجاوزکاران، غاصبان، استعمارگران و اه غرض آلود شان جواب دندان داده بلکه اورنگ زیبای بزم تاریخ هزاران سالهء بخدی و سیستان را، بامـیان و نورستان، هری و بدخشان، پکتیش و غور، غزنی و قندهار، کابل و زابل خلاصه شرق و غرب شمال که تا جنوب کشور ما را نگهداشته، تاج و تخت (فریدون ویمرا) را درون قلب آسیـا، بنام افغانستان کنونی حفظ کرده است. و به برکت آن فرهنگ این قلب همـیشـه طپیده و مسمومـیت های زهری دشمنان آریـانای کهن نتوانسته این قلب آهنین را از طپش باز دارد، چه بسا آن زهر مسمومـیت کـه نقاق و تجاوزش خوانیم بلای جان آن دشمنان نامرد و عواقب ناسنجیده شده خودشان را بـه ورطهء هلاکت افگنده اما این دل طوفان دیده و این پیکر آب و گل پاکیزهء مشرق زمـین درون نشیب و فراز جولانگاهء تاریخ شفا یـافته و به نوعی زندگی را از سرگرفته است. و همچون سپر مطئن آزادی به منظور همجواران باقی مانده است.

     بنأ بگفتهء علامـه اقبال لاهوری، آسیـا یک پیکر آب و گل هست + ملت افغان درون آن همچو دل است. از ثبات او ثبات آسیـا، از ممات او ممات آسیـا.

     و واقعأ چنین بوده ملت ما درون هنگامـه های تلخ تاریخ طولانی خود همواره از استقلال و حاکمـیت ملی خویش دفاع جانانـه کرده و به برکت آن روح وحدت طلبانـه فرهنگی درون هنگام مشکلات پیروز و سرخروی از حوادث بیرون بدر آمده است. ولی متأسفانـه اکثرأ بعد از آنکه این مـیوه بـه ثمر نشسته از این روح وحدت طلبانـهء فرهنگی درون جهت ترقی و پیشرفت تأمـین حق و عدالت، و تقویـهء هر چه بیشتر پیوندهای ملی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و رشد معرفت روانی، شایسته سالاری درون بطن مردم سالاری و غیره بخش های حیـات جامعه استفاده نشده است. و گاهی عملأ توسط دست های بـه قدرت رسیده این طلیعهء ماهیتاً پرنور وفا و صفا، ایمان و مردانگی درون تاق نسیـان فراموشی رفته و حاکمان درون جهت بقای حاکمـیت جفا کارانـهء خویش معامله با دشمنان و بی وفایی بـه مردم با وفا و دلاور خویش را برگزیده اند. و از این راه عقب ماندگی را با سیکولوژی بی اعتنایی درون قضایـات حقوقی بر مردم ما تحمـیل کرده اند. مـیر غلام محمد غبار مورخ و مبارز راه حق و عدالت، ترقی و وحدت درون کتاب وزین خویش (افغانستان درون مسیر تاریخ) مـی نویسد، "متاسفانـه افغانستان بعد از غسل درون خون دوباره همان لباس چرکین و کهنـه را بـه تن مـی پوشد کـه بارها او را از کاروان ترقی بـه عقب رانده است" یعنی اکثرأ درون قضایـای تأمـین حقوق و ایجاد عدالت و ترقی چشم درون چشم ارباب و خان جاهل مـیدوزد و او هم زنجیر اسارت فکری خود را درون پایش محکم تر مـی کند. بنأ بـه شواهد تاریخی هرگاهی کـه رهبری کشور از روح وحدت طلبانـهء فرهنگی ملت خود چه قبل از اسلام و چه گاهی بعد از اسلام توانسته استفاده کند. نـه تنـها بر حوادث و دشمن پیروز شده بلکه صاحب تشکیل امپراطوری های قوی و نیرومند تر از همسایگان، ترقی و پیشرفت درون براعظم "آسیـا" و مسند نشین اتوریتهء بلند بین المللی شده هست – از دولت های "مـه آبادیـان" که تا "پیشدادیـان" "کیـانیـان" خاندان اسپه "اشکانیـان" بعدها "کوشانیـان" و غیره . . . . و دورهء فرهنگ عناصر پرستی- دین کهن مـیزدایی- مـهرپرستی یـا مـیترا– زروانیزم و زردشتی " یـا مزد یسنـه" اوستایی- تمدن یونان و باختر- بودایی وغیره... و یـا بعد از پذیرش دین مقدس اسلام سلطنت طاهریـان- صفاریـان- سامانیـان- غزنویـان- سلجوقیـان- غوریـان و یـا امپراطوری احمدشاه ابدالی همـه و همـه گویـای ثبوت آن حقیقت فوق است. کـه آن مطالب فوق ما را بـه این پدیدهء تجربه مـیکشاند. که:- کثیرالملت بودن باعث ضعف ما نیست بلکه مارا قوی و نیرومند مـی کند، بـه شرطی کـه همـه اقوام بـه حقوق همدیگر بـه دیدهء احترام بنگرند و مشارکت واقعی کدرهای آگاه و اهل کار- وطندوست- صادق بـه وحدت و یکپارچگی ملی را درون ادارهء کشور سهیم نمایند. یعنی منافع علیـای ملی را نباید قربانی اه ایدیـالوژیکی- قدرت طلبی گروپی قومـی یـا سمتی کنیم.

     ناگفته نباید گذاشت کـه با مشارکت دروغین عدهء از افراد منفعت طلب- معامله گر و نوکر بیگانـه نمـی توان وحدت یکپارچگی و ادارهء نیرومند سالم مرکزی صاحب قانون را بمـیان آورد. گرچه ما حتما ثابت کنیم کـه چگونـه با عقاید مختلف مـیتوانیم متحدانـه زندگی کنیم. و در راستای این هدف مقدس و والا آگاهی فرهنگی بـه رشد کمـی و کیفی شعور سیـاسی ما مـیتواند کمک شایـان کند و از طریق آن بیداری اجتماعی مـیتوان ادارهء سالم ملی را پدید آورد و در عرصه های حیـات بواسطهء آن ادارهء سالم ملی اقتصاد را کـه زیربنای تحولات یک جامعه مدنی مـی باشد. سر و سامان بخشید و پایـه های اقتصاد ملی- رفاه اجتماعی- عدالت- وحدت- استقلال و حاکمـیت ملی خود را چه درون سیـاست داخلی و چه خارجی ملی و بین المللی تقویـه کرده، با کاروان تمدن بشری و استفادهء مثبت، درون همگرایی این تمدن مطابق بـه ضروریـات عمومـی عصر و زمان هم گام شد. و دست مداخلهء اجانب را از گریبان منافع علیـای ملی کوتاه ساخت.

     فرهنگ کـه بنا بـه تعریف خود مجموع هستی مادی و معنوی یک قوم- جامعه یـا ملت را دربر مـیگیرد، عبارت از مجموع پدیده های هویت ملی- تاریخی- تعلیم وتربیت- معرفت وآثار علمـی جوامع انسانی- ملتها یـا اقوام مـیباشد. عناصر عمدهء فرهنگ از جهت مادی نمونـه های معماری- کاشی کاری- نقاشی- خوشنویسی- حکاکی- خاتم کاری- هیکل تراشی- دوزندگی- زرگری- انواع بافندگی وازینگونـه هنرهای ظریف بوده ودر جهت معنوی باورها- اعتقادات مردم- اسطوره ها- افسانـه ها- شگون ها- روایـات- ضرب المثل ها- فکاهیـات- طنزها- اشعار رزمـی وامثال آن کـه همـه محصول تخیل- آرزو- تعقل- ابتکار- ادراک جمعی مردم هست که معرفی کنندهء معیـارهای زیباشناسی- عادات- مـهارت های مـیباشد کـه به قسم

     

    مـیراث وسرمایـه های مادی ومعنوی از نیـاکان بـه نسل های بعدی منتقل مـیگردد. یـا بـه عبارهء دیگر از اسلاف بـه اخلاف مـیرسد.

     از جمله فرهنگ فلکلور کـه بخش عمدهء آن محسوب مـیگردد. از واژهء انگلیسی ( ژرمانیک) یعنی " فولک" مردم و" لور " بمعنی خرد وحکمت ودانش بیـان واستخراج گردیده است.

     فلکلور کـه جزء عمدهء فرهنگ باستانی ما را تشکیل مـیدهد- درحقیقت فرهنگ جمعی مردم را مطالعه مـیکند- وشامل ابعاد گوناگون مـیباشد- یکی از ابعاد آن سنن وعنعنات مردم هست که حتما آنچنانیکه هست جمع آوری وثبت گردد.

     پامـیر بدخشان کـه فرهنگ آن از تمدن آریـایی- ممزوجیت تمدن روم وچین- هندو ایران- یونان وباختر- مـیترا پرستی یـا مزدایی- مزد- بودایی- بخصوص زبان اوستایی با بخش های گوناگون فرهنگی آن که تا تمدن "هلنیستی" ثمر گرفته از دین مقدس اسلام بخصوص تشیع اسماعیلیـه ودر مـیان آن از تصوف وعرفان گرفته که تا بحث های کلامـی- وانواع کوچه ها وفروعات فرق مذاهب وطریقه های اسلامـی چون قدریـه وجبریـه- تناسخیـه وغیر تناسخیـه فقه جعفری- فلسفه و راسیونالیزم بزرگان ادبیـات وفرهنگ دری اسلامـی- مکتب تعلمـیه حجت خراسان ناصرخسرو بلخی- حتی از طریقهء شاه نعمت الهی نیز درون بعضی امورات فلسفی متأثر هست با کوشش های فرهنگی حسب ضرورت های تاریخی تقیـه وانواع دعوت ها درون سلسله پیری ومریدی- چون رسوم طوغ برآوردن وگشتاندن آن با ترانـه های مذهبی- چراغ روشن- دعوت بقا- فنا- گردش پیران سال یکمرتبه جهت ( دعوت داعیـان ) جماعت- دعوت رضا- دعوت خفا، شاگون- سده- نوحه- طوی- سپورت با رسوم بازی های گوناگون اطفال وجوانان کـه ریشـه درون فرهنگ کهن آریـایی دارند، با غیره همگونی های فرهنگی وپیوندهای عمـیق با فرهنگ عمومـی مشرقزمـین وتمدن آن چون خوانش راک های کهن با موسیقی کـه ریشـه درون سرودهای "ویدایی" دارند واکنون با شعرو قصاید شاعران نامدار مسلمان توسط رباب- تنبور- دف- سیتار- غچک وغیره آلات موسیقی تاری بادی وضربی اجرا مـیگردند حکایت های فراوان داشته کـه روشن نمودن همـهء بخش فرهنگی آن کاریست بسی دشوار کـه به وقت مطالعه- بررسی خلاصه یک مرکز فرهنگی تحقیقی نیـاز دارد کـه متأسفانـه که تا حال بـه آن توجه واقعی ونـهادینـه صورت نگرفته- باوجود رسمـیت زبان های پامـیری درون قانون اساسی بـه صفت زبان های درجه2 ملی کشور توجه به منظور تجمع فرهنگیـان وایجاد دفتر فرهنگی درون خود منطقه کـه بتوانند راجع بـه فرهنگ- زبان- تاریخ وگذشت تمدن درین بندر شاهراه ابریشم قدیم بدخشان وکشور تحقیقات علمـی ومفیدی را درون جهت تقویـهء سنن با افتخار وارزشـهای تاریخی وفرهنگی انجام دهند وجود نداردتا این وثیقهء زندهء اوستایی وآریـایی با تمام آثار تاریخی آن کـه طی دورانـها حفظ گردیده. تجلی خود را نشان دهد. وسوگوارانـه اینکه طی این سالها از ۱۳۷۱ هجری تاکنون غارت وتباهی آثار مربوط بـه تاریخ وفرهنگ کهن سال پامـیر بدخشان کـه متعلق بـه سرمایـهء عمومـی فرهنگ ملی وتاریخی ما مـیباشد بیرحمانـه جریـان دارد. بگفتهء عدهء محققان تمدن درون کشور ما از حدود - ۱۴۰۰ق م – بنیـان گذاری شده کـه از جمله سروده های "ویدایی" آن با ریشـهء امروزین

     ترانـه های قصاید از همان اصل را تشکیل مـیدهد- آثار مادی فرهنگی ما نیز با آن تمدن گره خورده است.

    که با فنا گردیدن آن و بعضی ارزش های دیگر چون جنگلات- حیوانات- چپاول منابع اقتصادی وطبعیی وغیره وبی اعتنایی بـه آن از اثر ضعف اداره باعث خودسری های عدهء از منفعت جویـان- قاچاق بران آثار تاریخی ومواد مخدره گردیده کـه خسارهء آن بر ملت آزادهء ما وداشته های پر افتخار تاریخی- فرهنگی- اقتصادی خلاصه منافع علیـای ملی ما نـهایت درد آور وزیـان بار است. زیرا هر چقدریکه دامنـهء دانش وآموزش وسیع تر شود احتیـاج بـه این شناخت های فرهنگی بیشتر مـیشود. درون جلد اول صفحهء 13 فرهنگ نظام تالیف سیدمحمد داعی الاسلام آمده است.

    " ترقی هر ملک ترقی زبان وفرهنگ آن هست " ص 2-1 – صفحه 13، حقیقتأ چنانچه تذکر یـافت. با آنکه اقتصاد وزیر بنای حیـات جامعه را تشکیل مـیدهد، ولی رشد وطرح مثبت آن بواسطهء تفکر اقتصاد دان ها، وبلندی شعور سیـاسی مردم صورت مـیگیرد، کـه حسب ضرورت های نـهادینـه جامعه درون پرتو فرهنگ تکامل یـافته احیـا، عملی وتعمـیم مـیگردد.

    یعنی اقتصاد وفرهنگ ورشد متقابل آنـها لازم وملزوم یکدیگر مـیباشند. درون مناطقیکه از فرهنگ عامـیانـه گرفته که تا فرهنگ عمومـی آن مـیتواند رکود- عقب گرایی- پسماندگی- جمود شعور سیـاسی را با تحجر؛ وتعصب از مـیان بردارد وبه اثر آن تربیـهء عمومـی سالم گردد طبعأشرایط عینی وذهنی به منظور ترقی، پیشرفت بواسطهء انتخاب آگاهانـه مردم آماده گشته ملت درون زیر چتر ادارهء سالم ملی- عدالت اجتماعی واقتصادی- صلح وبرادری با کاروان تمدن بشری همگام مـیگردد.

     پس بر ادارهء دولت هاست کـه از روح ترقی خواهانـه- وحدت طلبانـهء فرهنگ عمومـی وبعد های گوناگون آن منجمله (فرهنگ عامـیانـه) کـه مـیتواند جامعه را برای‍‍پذیرش تحولات اقتصادی- اجتماعی وغیره بسیج نماید استفادهء لازم را مرعی دارد وبرای رشد آن کار نماید.افغانستان بـه مثابهء دروازهء اتصال تمدن مشرق ومغرب خود محور ابتکار فرهنگ وتمدنیست کـه باهم گره خورده و توسط همـه ساکنان آن حفظ گردیده. درون فرهنگ عامـیانـه پامـیر کـه از گذشتهء تاریخی آریـانای کهن، تمدن آن- ادیـان ومذاهب آن- بخصوص زبان ورسم ورواج اوستایی وبعدهم تشیع اسلامـی، حکایت مـیکند مـیتوان فاکت ها ومثال های زیـادی را دریـافت نمود کـه آیینـه بسا حقیقت های زندگی را بیـان مـیکند. مثلأ مقولات وضرب المثل های عامـیانـه را کـه در مـیان مردم رایج هست ومن آنرا از زبانـهای واخانی وشغنانی ومنطقه بـه فارسی ترجمـه کرده ام را قبل از دیگر بعد های فوکلور بیـان مـیدارم که تا مصداق بیـان فوق ما گردیده باشد.

    کلان گنده ملک گنده– یعنی مردمـیکه رهبر نالایق وگنده "خراب" را به منظور رهبری خود انتخاب ند- ملک را خراب خواهد کرد.

    سکل دریدههوشش بـه پارگی– درون زبان عامـیانـهء غاران- زیباک واشکاشم تلفظ سکل بـه معنی "چموس" کهنـه و رنگ ورو رفته را گویند- وپارگی- پارهیـا دریده راگویند- یعنییکه چموسش پاره باشد هوششس بـه طرف یکپاره پوست هست تا بیـابد ودر چموس پینـه کند.

     بالا طوی پایـان طوی- نوبت ازما مطلب ازنوبت آن مـیباشد کـه مردم قریـه چوپانیـهای خود را بـه نوبت بدوش گرفته یعنی نفر هرخانواده درون صورتیکه چوپان عمومـی درون مقابل مزد نداشته باشند بـه نوبت جهت چوپانیـهای خود ومردم قریـه رفته نوبت خود را مـیگذراند. تفصیل آنکه- گویـا شخصی حتما در طوی همسایـه های بالا وپایین با بردن طویـانـه واشتراک درآن حق همسایـه داری را ادا کند هم مشکل نوبت چوپانی را کـه آنـهم درون همـین روز مصادف گردیده حل نماید- واین شخص مرد یـا زن کـه تنـها وبی دست یـار ویـا مشکلات دیگر خانوادهدارد حیران هست چگونـه با این حالت برخورد نماید که تا مطابق این مقوله کـه هم لعل بـه کف آیدو هم یـار نرنجد. را به منظور حل مشکل بدست آورد.

    بز درون آب دمبش سیخ– یعنی بز درآب رفته با خطر غرق شدن روبروست واحتیـاج بـه کمک دارد ودمب خود را آنقدر بلند گرفته کـه گویـا بـه کمک ضرورت ندارد- ومعنی دیگر آن تکبر هست که گویـا شخصی درون حالت تباهی هم از تکبر ولاف دست بر نمـیدارد مانند آن بز هست که درون آب رفته اما دمبش سیخ است.

    تله لی سیتار- آسوده سربیمار– یعنی مردی درون بستر بیماری با درد دست وپنجه نرم مـیکند- اما دیگری او را آسوده پنداشته بالای سرش سیتار مـینوازد وتله لی مـیگوید- ودر فکر مستی خود است. بعداز مدتی مـیبیند کـه بیمار مرده- والاشـه هم ناگرفته مانده.

    موش درون جای نمـیشود غربال بـه دمبش– تفصیل- به منظور موش آنقدر تنگ هست که خود را درآن جای کرده نمـیتواند ولی این موش بدون اینکه مشکل تنگی جای را درون نظر داشته باشد غربالی کلانی را بـه دنبال خود مـیکشد که تا به آن داخل د کـه امکان ندارد.

    از خر کرده توبره اش کلانتر: تفصیل- مرکب جو وکاهء خود را جاییکه آخر نباشد فقطدر توبره مـیخورد. اما مرکبی توبره اش از اندازهء قدوقامت خودش هم کلانتر هست یعنی به منظور مرکب توبرهء را کـه معمول هست مـیتوان از کاه وجو پر نمود وبالای پوزش کشید- اما توبرهء را کـه از قدو قوارهءمرکب کلان تر هست را نمـیتوان از نگاه مصرف کاه وجو پوره کرد. مطلب از مصارف اقتصادی هست که توان آن کمراست.

    گرسنـه نان خواب مـیبیند: مقوله واضح است. اول زن آخرزن وآنگاه زن ومرد- یعنی بیشتر آبادی خانـه آبرو وعزت مرد تربیـهء اولاد- همسایـه داری وروابط خوبی یک خانواده بـه خانم وابسته مـیباشد.

    حاکم یکروزه خانـهء صد ساله را خراب مـیکند: ویـا قصاب کـه بسیـار شد حرام مـیشود-بوم درون خانـهء بی سر مـیدراید کـه صد سر دارد.

    درین مقولات وضرب المثل های فوق حقایق زیـادی راجع بـه زندگی سیـاسی- اجتماعی- اقتصادی- وچگونـه زیستن آدمـی نـهفته هست که انسان با اندرز تجربه آموز آن مـیتواند از مشکلات راه بیرون رفت حاصل نموده گام های مثبت را درون جهت زندگی هدفمندانـه وتعمـیری بردارد واعمال منفی تخریبی را خنثی نماید.

     مثلا" معنی این ضرب المثل کـه بوم درون خانـهء بی سر مـی دراید کـه صد سردارد- بـه تعبیر عامـیانـهء پامـیریـان چنین است: بوم مثال بدبختی و ویرانی مـیباشد- کـه به ظاهر همان مرغ هست که درون شب ها پرواز مـیکند وغذای خود را شکار کرده بدست مـیاورد وروزانـه یـا درون ویرانـه ها جای دارد یـا درون مقام های تاریک جنگلات و های کوه پنـهان مـیشود با وجود کـه چشم های کلان دارد از نور آفتاد وروشنی مـیگریزد درون مقابل آن حساسیت دارد.

    خانـهء هم کـه بزرگ خردمند خود را از دست مـیدهد وبجای آن صد بزرگ نادان ویـا خودخواه- جا طلب وحریص، منفعت وقدرت شخصی وغیره اعمال منفی هریک دعوای بزرگی را علیـه یکدیگر براه مـیاندازند ودرین خانـه سرداری یـا بزرگ نمایی مـینمایند- بدبختی ونفاق کـه تعبیر همان بوم هست به آسانی درین خانـه مقام گرفته آنرا ویران مـیسازد. و ویرانی بسیـار بـه آسانی صورت مـیگیرد حالانکه آبادی بـه بسیـار تلاش ومبارزه علیـه مشکلات بدست مـیاید.

    همچنانیکه تربیـه وآگاهی علمـی واخلاقی یک انسان ضرورت بـه تعلیم معرفت مطابق عصرو زمان دارد واین کاریست توأم با مشکلات کـه با تلاش ومبارزهء متداوم نسل ها بدست مـیاید- درون جهالت نگه داشتن او یـا ویرانی او مـیتواند بـه سهولت درون اثر نفاق اندازی وبی اعتنایی بـه جامعه صورت پذیرد. وحکیم سنایی مـیگوید- سالها حتما که که تا یک سنگ اصلی زآفتاب + لعل گردد درون بدخشان یـا عقیق اندر یمن + سالها حتما که از دامان رحم مادری + شاعری زاید ادیب وعام شیرین سخن-

     لذا سربزرگی هم کـه با نور دانایی روشن هست اگر درمـیان نباشد وبجایش صدسر نادان لاف بزرگی زند خانـه جای بوم ویرانی مـیگردد- زیرا دانایی بهشت هست ونادانی دوزخ.

    حکیم فردوسی درشـهنامـه درون داستان بهرام گور این تجربه را راجع بـه قریـهء کـه به پادشاه احترام ند باوجودیکه از عدالت پادشاه ورهبری بزرگ قریـه آباد شده بودند. آنـها دارایی مادی داشتند ولی از دارایی معنوی کـه همان تربیـه علمـی واخلاق هست بی بهره بودند، بعد بهرام بـه وزیرش (روز بـه مؤید) وظیفه داد که تا آن قریـه را طوری ویران کند کـه مسؤلیت ویرانی هم درون عمل بدوش خودشان باشد. که تا ازین ویرانی تجربهء علمـی واخلاقی را بدست آرند ودوباره وقتیکه آباد شدند از کرکتر اخلاقی احترام وآداب انسانی برخوردار باشند. ( روزبه مؤید) بنا بـه فرمان بهرام گور بـه نزد اهالی ده رفت واهالی را درون مجلسی دعوت کرد وآنـها را با هم نشاند بعداز اینکه روحیـهء غرور وخودخواهی اکثریت شان راکه از علم وتربیـهء اخلاقی بی بهره بودند تحریک نمود- چنین فرمود شما همـه مردم دانشمند- لایق بزرگی- آباد از معیشت زندگی هستید- پادشاه بهرام گور، از شما بزرگان وشخصیت های عالیقدر بسیـار تمجید کرد وفرمود. این ها همـه لیـاقت بزرگی وکلانی را دارند- لذا-

     بدین ده زن وکــــــــــــودکان مـهترید کـسی را نباید کـه فرمان برید

    ازین ده چــــــه مزدور چه کد خدای بیک راه حتما که دارید جـــای

    زن ومرد و کـــــــودک سراسرمـهید یکایک همــــــه کدخدای دهید

    خــــــــــــــروشی برآمد زپرمایـه ده زشادی کـه گشتند همــواره مـه

    چوناپاک شد مــــــــــــرد برنا بـه ده بد ناگه سر مـــــــــرد مـه

    همـــــــــــــه یک بدیگر بر آویختند بـه هــرجای بیراه خون ریختند

    چو برخواست زان روستا رستخیز گـــــــــرفتند ناگه ازان ده گریز

    همـــــــــه ده بـه ویرانی آورد روی درختان شده خشک بی ی

     ( ج ۳ ص ۱۲۶ شاهنامـه)

     حالانکه پنج انگشت دست برادر هست وبرابر نیست- مطلب ازین سخن مسئله حقوقی نبوده یعنی استعدادها- قدوقامت آنـها فرق دارد. پیش از پاده خاکدود–(مقوله عامـیانـه) یعنی:انیکه پیش از کار وعمل غلغله برپا مـیکنند اما کارعملی نمـیگردد همان پیش از پاده خاکدود هست (پاده گلهء حیوانات اهلی- خاکدود خاکباد)کلوش کهنـه درون بیـابان نعمت است- از دیوار کج پرهیز–رنگ زرد گویـای احوال درون است-از چشم بـه اسرار دل همراه راهیست- چیزی آسیـاب کند چیزی دانـه تر- هم از توبره مـیخورد وهم از آخر- سگه نی روی خاوندش-از کمان شکسته دونفر مـی ترسد-کمپیر کـه درپایگه نتواند بد مـیگوید پاگه تنگ است-شف شف نی شفتالو رهء راست-صیـاد را از دل آهو چه خبر- شیننده به منظور رونده- از مار بد یـار بد بدتر- خر همان خر پالانش نو شده- چشم وطن بما چشم ما بـه او- دشمن وطن دشمن جان- ایمان درون راستی است- نیکی بجا مـیماند وبدی مـیگذرد- مرد راهمت بکار نی کـه خنجر درمـیان-. کـه در همـه مقولات ضرب المثل های فوق نمایش زندگی ما درطی قرون با عقاید وکلتور- طرز زندگی جامعه بیـان مـیگردد. فرهنگ خاص یـا معیـاری درون حقیقت وابسته بـه آن فرهنگ عامـیانـه مـیباشد کـه قبل از تحریر پدید آمده زیرا خط کـه از ۳۳۰۰ الی ۳۵۰۰ ق م بنا بـه شواهد تاریخی پدیدار گردیده درون تثبیت فرهنگ معیـاری و خاص نقش خود را داشته است- لذا بخش های آن توسط قلم چون خطوط وکتابت درون دست خواص بود درقید تحریر درامده محفوظ مانده است.

    اما فرهنگ عامـیانـه: این یکی بـه توسط مردم حفظ گردیده ومـیگردد. یعنی از طریق باقی ماندن درون ذهن توده ها از یک نسل بـه نسل دیگر انتقال یـافته تجلی بخش های از روند زندگی انسانرا طی هزازان سالبیـان مـیدارد.فرهنگ عامـیانـه یـا مردم به منظور نخستین بار درسال – ۱۸۴۶ م – توسط "تامس" مورخ انگلیسی درون روزنانـهء (اتینیوم) لندن فلکلور یـاد گردید.

    یـا بنا بـه قول دیگر "امبروارزتن" درون – ۱۸۸۵م - آثار باستان وادبیـات عامـه را فلکلور نامـید – مطالعه درون طرز تفکر توده ها کـه شامل تحقیقات درون اساطیر- قصه ها- ضرب المثل ها ومقولات- ترانـه ها- وسایر شیوه های تفکر انسانی از مـهم ترین آن درون رأس هم قرار دارد.

     "رابرت فیلد" مختصرأ مـیگوید: فرهنگ تفاهمـی قراردادی هست که درون عمال وساخته ها تجلی مـیکند وجوامع را از هم متمایز مـیسازد.

    التفات بـه فلکلور بـه تدریج جهان مشمول گشته، انجمن های فلکلور درون اکثر کشورهای پیشرفته جهان از جمله ابتدا درون – ۱۸۸۲م فرانسه – و -۱۸۸۸م امریکا – بوجود آمد.

    در کشور ما بعداز سراج الاخبار دربارهء ادبیـات عامـه انجمن ادبی کابل کارهای قابل توجهی را درون مورد فلکلور درون تاریخ ادبیـات معاصر ادبیـات کشور کرده، کـه قابل قدر مـیباشد.

    "مجلهء لمر" درسال -۱۳۴۹ هجری شمسی- بـه فلکلور توجه نموده همچنان درچوکات اکادمـی علوم افغانستان نیز شعباتی موجود هست که درون قسمت فرهنگ کارهای ارزندهء را انجام داده اند. دانشمندان ونویسنده گان زیـادی هم از مرکز و ولایـات کشور راجع بـه ادبیـات عامـه کارهای کرده اند، مانند جناب -عبدالغفور برشنا- داکتر جاوید - شـهرستانی- قیوم قویم- همام- رحیم الهام وغیره کـه قابل ستایش مـیباشند. کتاب ارزشمندی کـه مألف آن "بختانی" مـیباشد راجع بـه پیوند زبان های پامـیری: شغنانی- واخانی- اشکاشمـی- سنگلیچی- منجانی وغیره با زبان پشتو نوشته وبا اثبات اینکه زبان پشتو منشعب شدهء از همان اصل آریـایی مشترک زبان درون دو ساحل "اکسوس" – پامـیر است- وخانیرث- مـیباشد را روشن کرده است. وبه دانشمندان معلوم هست که زبان های آریـایی بـه نسبت مـهاجرت بخصوص مشکلات جیوپولیتیکی از اصل بـه فروعات درون طی هزاران سال مبدل گشته است.

    نگارنده بـه این عقیده هست که زبان اوستایی کـه دانشمندان ایران بیشتر زبان پهلوی را فرزندکلان آن قلمداد نموده وبعد هم زبان فارسی را درآن پیچیده اند، اگر تحقیقات همـه جانبه ودلسوزانـه بدون برتری جویی های منطقوی صورت گیرد، موجودیت خود را درهمـین زبانـهای "پامـیری" کـه ریشـهء زبانـهای اصیل دیگر آریـایی "آریـا ویجه" با آن گره خورده ثبوت مـینماید. یعنی زبان دری فارسی – پشتو ودیگر زبانـهای کنونی مربوط بـه آریـا ویجه درون کشور از همـین زبانـهای (پامـیری یـا اوستایی) منشعب گردیده- تکامل کرده وبه کمال رسیده اند. وامکان دارد کـه زبانـهای پامـیری کنونی که تا زمانی ختم سلطنت یفتلی ها یکی بوده وبعدها بـه نسبت عوامل تاریخی "جیوپولیتیکی" بـه لهجه های کنونی شغنانی- واخانی- منجانی- اشکاشمـی- سنگلیجی- روشانی ولهجهء دروازی مبدل شده باشد. وشاهد این قول همانا نامـهای محلات موجود بـه زبانـهای پامـیری درون سرتاسر بدخشان وحتی تخارستان مـیباشد کـه به تحقیق نیـاز دارد. واین وثیقهء زندهء اوستایی راحتی درون ادبیـات وفرهنگ عامـیانـه با تمام پیوندهای دانش جامعه شناسی درون مقطع زمانی (دیـاکرونیک) (سنکرونیک) کـه برای شناخت پدیده ها قانون ها و ظابطه ها را بدست مـیدهد مـیتوان شناخت مثلأ چون گیش بـه لهجهء واخانی درون فارسی " گوش" و یوپک "آب" فارسی وهمچنان درون زبان پشتو شونده "لب" بـه لهجهء شغنانی"شند" یـا غوږ به ‍‍‍پشتو "گوش بـه فارسی" بـه شغنانی "غو‌‌ږ" وبه اشکاشمـی "غال" وغیره ثابت نمود کـه فروعات از یک اصل مـیباشد. لذا باجرئت مـیتوان اظهار نمود کـه توجه بـه زبانـهای پامـیری ورشد تمام بعدهای فرهنگی آن درون شرایط کنونی کشور، باعث تقویـهء جوهر سمبولیک وحدت ملی- محبت وبرادری مـیان همـه اقوام مـیگردد. زیرا درین آیینـهء فرهنگی همـه آریـاتباران واقوام عزیز این سرزمـین جلوهء پیوندهای عمـیق خود را تماشا مـینمایند.

    همچنانیکه درون اوراق قبلی راجع بـه فلکلور کـه بخش عمدهء فرهنگ باستانی ما محسوب مـیگردد توضیحات مختصری بیـان نموده وضرب المثل ها ومقولات چندی را کـه گویـای- سیـاست- تربیـه- معرفت- شیوهء زندگی اجتماعی- نیکی وبدی- شجاعت وهمت وغیره برشمردیم- اکنون بـه توضیحات دیگر فلکلور درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان وپیوندهای آن با فرهنگ عامـیانـهء عمومـی مـیپردازیم.

     قصه های اساطیری و افسانـه ها: داستانـهای اساطیری وافسانـه های موجود درون مـیان پامـیریـان را بـه سه گونـه درون چوکات داستان دراز- کوتاه- "اوچرک" با محتوای اسطورهء تاریخی وفرهنگی حماسی قبل از اسلام- وهمچنان تاریخی فرهنگی- حماسی بعداز اسلام وحکایـات عاشقانـهء غنایی با بیت های عامـیانـه مـیتوان ارزیـابی نمود. حکایـات اسطورهء کـه با غلو واوصاف بیرون از توان انسانی گاهی دربعضی موارد یکجا مـیباشند وبه گذشته های قبل از اسلام تعلق دارند اکنون با پوشش عقاید اسلامـی همراه گشته اند ولی درون پشت این حکایت واقعات تاریخی- جنگی پادشاهان کـه پهلوانان اسطورهء گردیده قرار دارند- کـه به تحقیق موشگافانـه ضرورت دارند- ونیز درجریـان آن تحقیقات بـه عقاید فلسفی- نبرد- خیروشر- نور وظلمت- نیکی وبدی وخلاصه کیش های مروج درون "آریـاویجه" غرور وهمت ملی وبعدهای دیگر مربوط بـه آن پی برد. چون درون مناطق پامـیر رد پای ادیـان کهن چون مزدائی وبعد مزدیسنـه وکیش های منشعب ویـا وابسته بـه آن مانند مـهرپرستی (مـیترسیم) زروان نیسم- عناصر پرستی- بودایی- گریک بودایک حتی قربانی بـه شیوهء مذاهب یونان کـه از تمدن یونان وباختر، وپیوندهای از ادیـان کشورهای همسایـه از جمله چین وغیره باقیمانده هست درحکایـات، اسطوره وافسانـه ها- عقاید- رسم ورواج های منطقه با اشکال گوناگون مـیتوان یـافت واز آن به منظور روشن واقعات تاریخی- عقیدهء ومعرفتی وفرهنگی استفاده نمود. درین حکایـات نبرد خیروشر واضیح مـیباشد. (پندار، گفتار وکردار نیک) با شجاعت وشمشیر پهلوانان ویـا بزرگان بر اژدها- دیو یـا اهریمن غلبه مـینماید- گاهی حیوانات بـه کمک انسانـها مـی شتابند- طوطی ومـینا او را از خطرها آگاه مـیکنند لذا حتما انسان آنـها را دوست بدارد- گاهی درهر سنگ زیبا نقش پای دلدل "شامردان"- ویـا آب کـه از آستین بی بی فاطمة الزهرا بیرون مـیشود وقابل زیـارت وتبرک مـیباشد- یـا زیـارت ها وحکایت مربوط بـه هر زیـارت کـه تعداد آن درون هرقریـه گاهی بـه چندین زیـارت مـیرسد. حتی چوب درخت آن- چشمـهء آن- سنگ وخاک آن با مبارک بودن نور خورشید درایـام زمستان وآواز بهار وغیره کـه احترام همـهء آن با پوشش عقاید اسلامـی- تصوف وعرفان وغیره درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیر واضیح مـیباشد. بدوام وبقای این حکایت از گنجینـهء تمدن غنی وکهنسال ما کمک مـینماید. مثلأ از جمله چندین حکایت اسطورهء درون لابلای آن واقعه تاریخی از قرن پنجم مـیلادی نـهفته ودر منطقهء "بازگیر" ولسوالی اشکاشم بوقوع پیوسته حکایتی را بیـان نموده وبعدهم حقیقتی تاریخی آنرا بیـان مـیداریم.

    ساختمان وموقعیتی جیوپولیتیکی این قریـه: ابتدا با معرفی عوارض فزیکی وموقعیت جیوپولیتیکی این قریـه حتما آشنا شویم زیرا فهم موقعیت فزیکی بخصوص گذشتن سرچشمـهء دریـای کـه از پهلویش بسوی جنوب غرب با آب شوال دره "قریـهء همجوار" آن یکجا مـیشود وبا زیباک مـیرود سرچشمـهء دریـای کوکچه محسوب مـیگردد. این دریـا واین قریـه درمسیر سرک کنونی وقدیمـی راه ابریشم قرار دارد کـه به طرف شرق آن شـهرقدیمـی آریـایی "کویرشا" یـا "سکلکند" " اشکاشم کنونی" واقع بـه طرف شمال آن درهء "شوالدره" یـا کوه یـاغورده- جوشن کوه- با کوه های "نیچم" اشکاشم همچو دیوار بلندی با کوه های جنوب آن "کوه هندوکش" افتاده- بـه طرف غرب آن دشت کوچک "ویجلینگ" یـا "اژدلینگ" قریـهء "سرخ دره" وبعدهم قصبات- زرخان- ویرث وغاریب ولسوالی زیباک واقع گردیده درپایـان این قریـه بـه طرف غرب آن چمن زاریست کـه از نی پوشیده مـیباشد ودر مـیان آن جهیلکی بـه مساحت ۵۰ متر مربع وشاید بعمق ۱۵ متر کـه هرچهار طرفش ازنی پوشیده بوده وآب دریـاچهء کـه ذکر شد نیز از همـین "جهیلک" مـیگذرد- یعنی این حوض از همان آب

     لبالب هست که بـه پایـان مـیرود. درقدیم راه کاروان رو ابریشم ازمـیان دره های بدخشان لبسوی زیباک- اشکاشم- واخان آمده واز کوتل آخر واخان متصل با سرقول ایـالت سکیـانگ یـا شـهر یـارقند، بـه چین مـیرفته است. وآن کوتل آخر واخان "پامـیر" نامـیده مـیشد کـه اقوام آریـائی درون دامنـه های این بام جهان بـه زراعت ومالداری وایلاق نشینی- پرداخته بعدأ بـه نسبت ازدیـاد نفوس از همـین دامنـه های پامـیر- واخان- اشکاشم- شغنان- درواز- زیباک- منجان- شیوه وخنج (که قبیلهء خیون) درآنجا ساکن بود وشمال شرق هندوکش- بدخشان (جرم(مازندر- گیلان)-( بهارک "ایلاشی)"-( کشم کنونی=کشمون) شـهر بزرگ- راغ وغیره اکناف بدخشان بـه سوی جنوب غرب هندوکش- هند وایران وغیره مـهاجرت د.

     بنا بـه نوشتهء داکتر صاحب نظر مرادی درکتاب بدخشان درون تاریخ: " اینکه چرا مسیر کاروانـها ازین موقعیت های پیچیده باوجود اینـهمـه سنگستنـهای صعب العبور مـیگذشت سوالیست کـه پاسخ آنرا با ملاحظه بـه عوارض فزیکی وجغرافیـائی پامـیر بدخشان دریـافت. بـه قول منابع کلاسیک ومعاصر آریـانا درون مراکز آسیـا، و وخانیرث درون مرکز آریـاویجه قرار دارد" ج ا- ص 49 کـه توضیح آن از موضوع این اثر خارج است- لذا بر مـیگردیم بـه اصل مطلب:

    در کنار همـین جهیل کـه قول بازگیر نامـیده مـیشود دو تپهء خاکی وجود دارد کـه رنگ خاک آن سرخ بـه رنگ خون مـیماند- واین سرخی خاک درون موجودیت شوره وتابش آفتاب ونم آب دریـاچه درطی هزاران سال پدید آمده ومناطق زیـادی از قریـه ومنطقه را فرا گرفته است.

    راه وسرک قدیم از پهلو متصل با همـین تپه ها مـیگذشته بر بالای تپه درقرن پنجم مـیلادی اطاقی بوده کـه بعدأ درون بارهء آن توضیحات وچشم دیدهای خود را درسال 1362 بیـان مـیدارم.

    وحکایت اسطورهء ما هم ازهمـین جای آغاز مـیشود- مردم بازگیر، اشکاشم وزیباک حتی که تا واخان وشغنان هم با این حکایت معروف درمنطقه "اژدهای هفت سربازگیر" را مـیدانند وحکایت مـینمایند. (حتی درون هنزای ولایت گلگت کشور پاکستان هم این حکایت با تفاوت های کمـی موجود هست که روابط دو طرف را از نگای روابط فرهنگی نشان مـیدهد). درون زمان های بسیـار قدیم درون همـین حوض "بازگیر" اژدهای زندگی مـیکرد کـه هفت سر داشت وشبها از آب بیرون آمده از آدم که تا حیوان هرچه بگیرش مـیامد را فرو مـیبرد وباز درهمان حوض پنـهان مـیشد. این اژدها از نور خیره کنندهء آفتاب خود را نـهان مـیداشت وفقط درون تاریکی وشب های سیـاه ومـهتابی بـه قریـه ها حمله مـی برد، سرکلانش درون مـیانـه وسرهای دیگرش کوتاه ودراز بـه دوطرف شانـهء عریض ودحشتناکش قرار داشتند او فقط دو چشم خونین چون دوکاسهء برآمده داشت ولی سرهای دیگرش چشم نداشتند کور بودند وبا این دوچشم درشب توسط همـه سرهایش طء خود را مـی بلعید. گوئیـا چشم هایش درمقابل نور حساسیت داشتند.

     مردم اطراف جهیل- قرا وقصبات از وحشت ودحشت او مـیلرزیدند، ناچار درپی چاره شدند، آنـها درهر سه ماه چهل تقز نان- چهل برهء بریـان- وگاهی یک آدم عمومأ از جنس انرا درون روز بهحوض مـیگذاشتند چون زمان گرسنگی اورا مـیدانستند وخود مـیگریختند اژدها هم درون حوض بوی طعام فراگشته را یـافته شب از حوض خارج مـیشد وهمـه را فرو مـیبرد ودوباره بـه جهیل کـه مکانش بود اسکان مـیورزید.

     به این ترتیب این اژدها از حمله بـه قصبات صرف نظر کرده خرچ مـیخورد ودر حوض مـی خوابید مردم انرا بـه نوبت از هرنفر گرفته بـه اژدها مـیبردند- واین کار سخت تر ازهمـه بود- زیرا آن اژدهای اهریمنی بـه گوشت وخون آدمـی وخوردن آن درهمان اوایل پیداشدنش درمنطقه وحمله بـه جان انسانـها وحیوانات عادت کرده بود که تا گوشت آدمـی نمـی خورد از حمله بر قریـه ها خود داری نمـیکرد. بعضی ها مـیگفتند این اژدها نیست اهریمن دیویست کـه خود را درون قالب اژدها درآورده وعدهء مـیگفتند این اژدهای اهریمنی است. خلاصه مردم از خداوند نجات مـی طلبیدند که تا ازوطن خود کـه دوستش مـیداشند فرار ننمایند. روزیکه همان شب اژدها حتما ط اش را صاحب مـیگشت نوبت بردن آدمـی هم جهت ط اژدها آمده بود لذا از مرد بینوایی کـه تنـها یک ک داشت ش را اهالی گرفتند وهمرای چهل تقز نان- چهل برهء بریـان نزدیک عصر بهحوض بردند دست وپای را محکم بسته درپهلوی نان وبره های بریـان گذاشته خود برگشتند- حیران وبی پناه مـی نالید وامـید نجاتی به منظور رهائی از دهان وشکم پلید اژدها را نداشت- درهمـین هنگام کـه او مـینالید ناگاه سواری با اسب گلگون وشمشیر دوپیکر کلانی بـه کمر داشت برحوض رسید واز اسب فرود آمد وآن حالت را دید از ک بپرسید م تورا بـه چه گناه بسته واینجا گذاشته اند حکایت را به منظور سوار بیـان کرد ودلسوزانـه گفت برو کـه تورا هم آن اژدها فرو خواهد برد.

    مرد سوار خندیده بـه او گفت من به منظور نجات تو واین اهالی آمده ام اژدها را مـیکشم وبند از دست وپای آن رها کرد وخود منتظر ماند- ولی خوابش درون ربود ودرهمان نزدیکی مدتی بـه خواب رفت ک حیران ایستاده ماند ودر نزدیک وی بالای سنگی نشست- تاریکی شام فرا رسیده بود کـه اژدها از حوض غرش کنان جهت خوردن طمعه اش سراز جهیل بیرون کشید- ک از ترس بـه گریـه افتاد آب دیده اش همچو باران فرو مـیریخت- از وحشت او سوار بیدار گردید واز او پرسید چه گپ هست اژدها را بـه آن پیکر وحشت آورش کـه نیمـهء بدنش را از آب کشیده بود ودرسیـاهی شام سیـاهتر مـینمود بـه او نشان داد مرد شمشیر دو دم یـا دوسر از غلاف کمربندش بیرون آورد وبه سوی اژدها حمله برد وبا شمشیر سرهایش را نشان گرفت هرسری راکه مـیبرید خون فواره مـیزد کوه وزمـین را سرخ مـی نمود. ولی صدایی بر مـیامد کـه این سر از من نیست بالاخره مرد بعداز جدال وکوشش وتلاش زیـاد درون حالیکه اژدها کاملأ از آب بیرون آمده بود سرآخرینش همانی کـه دو چشم آتش گون وخونین چون دو کاسه درون وی قرار داشت را نیمـه برید ولی اژدهای نیم جان کـه دیگر رمقی برایش نمانده بود جسد خون آلود و دحشت بار خود را درون مـیان آب حوض پرتاب کرد وصدای برآمد کـه هروقت آخر زمان شد من زنده مـیشوم ومـی برایم ودیگر پیکرش درآب غرق گردید وخاموش گشت- مرد شمشیر خون آلودش را درون سنگی کـه از حوض بـه فاصلهء دوصد متر بالاتر هست پاک نمود (مردم قریـهء بازگیر هنوزهم سنگی دوپاره شده را نشان مـیدهند ومـیگویند کـه این همان شکافی هست که بـه اثرپاک شمشیر بوجود آمده است) وهرگاه صدائی از آب حوض دراثر عوارض فزیکی درون آب تولید شود آن صدا را غرش نیمـه جان آن اژدها مـی شمارند- چنانچه درون سال ۱۳۷۵- هجری شمسی صدای از درون حوض برخواست کـه شاید دراثر فرو رفتن آب باشدت زیـاد درون گودالی کـه زیر آب پدید آمده باشد اما عدهء مردم عوام محل باور خطائی صدای نعرهء اژدها حسابش د. بعدازین همـه کمک بسوی ناجی خود ومردم رفته دست وپایش را مـیبوسد ومـیپرسد شما چه نام دارید- فدای شما شوم وسوار مـیگوید من "شاه مردان"

     هستم وبا اسب خود فورأ غایب مـیشود- ک با حیرت وشادی بـه خانـه مـی آید ومردم را از احوال خبر مـیدهد آنـها با ناباوری بـه او مـینگرند وتا فردا منتظر احوال مـیشوند- با روشنی روز وطلوع خورشید مـی بینند کـه همـه اطراف آن جهیل از خون سرخ آن اژدها گلگون شده- نان ها وبره های بریـان درکنار جهیل باقیمانده از اژدها جز چند سر بریده کـه درمـیان نی ها افتاده خبری نیست از شادی جشن مـیگیرند ودر اطراف حوض کـه بته های زیـادی داشته آتش درمـیدهند واز بالای آن آتش بـه دویدن مـیگذرند یعنی خیز مـیزنند وخود را با نور تطهیر مـینمایند- کـه این رسوم آتش بازی آنـها درون زمستان کـه هنگام وروز معین دارد هنوز هم رواج دارد- درتابستان نیز درون ایلاق ها عدهء از جوانان بتهء را آتش زده دور سر چرخ داده ساعت تیری نموده خصوصأ از طرف شب این بازی را انجام مـیدهند.

     اما تفصیل دیگر کـه نگارنده راجع بـه این حکایت مـی کنم این است!

    زیرا درسال ۱۳۶۱ هجری شمسی عساکر سرحدی اشکاشم جهت افراز پوستهء امنیتی بالای این تپه دست بـه اعمار اطاقی جهت اسکان شان زدند. درجریـان کار دیوارهای خشتی سفید کرده با گچ این اطاق گمبذی قدیمـی هویدا گردیده کـه داخل آن بـه شکل مربع ولی پوشش آن با خشت بصورت گمبذ کـه هر خشت آن بـه طول 25 وعرض 20 وقطر ۱۰ سانتی متر بودند. همچنانیکه اکنون هم مشابه بـه آن دربعضی نقاط اشکاشم، واخان و ولسوالی "ده دادی" ولایت بلخ نمونـه اینگونـه تعمـیر موجود هست اعمار گشته بود.

     از داخل آن آثار عبادت بودائی چونک های پخته شده از گل- ذغال- کوزه های سفالین خورد وکلان پیدا شده کـه متأسفانـه عساکریکه بـه مفهوم تاریخی آن نمـی فهمـیدند همـه را نابود کرده شکستانده بودند- ولی نگارنده کـه آن وقت ها افسر درهمان قطعهء مربوطه بودم از کندن دیوارهای آن توانستم جلوگیری نمایم کـه اکنون هم شاید باقی مانده باشند. درپهلوی متصل بـه این اطاق قبر دسته جمعی تقریبأ از جسد هفت نفر کـه استخوانـهای شان پوسیده بود ولی جمجمـه های شان حساب کرده مـیشد درون اثر کندن کاری آن عساکر جهت موضیع یـا سنگر این جمجمـه ها نیز شکسته بودند.

     ولی از مـیان استخوانـها یک حلقهء فلزی داسروی ویک حلقهء فلز دیگر کـه از آن حلقهء داسروی بزرگتر بود ودر مـیانش نقشی مانند اسپ از فلز داشت دیده مـیشد- شکل این حلقه تقریبأ مانند نعل مرکب وفلز آن برنج بود کـه زنگ وگذشت زمان سیـاهش ساخته بود بـه دست آمد- کـه نگارنده آنرا بـه مشکلات از عساکر

     بدست آوردم وتاکنون هم نگاهش داشته ام. اما این حلقهء فلزی چه بوده از قضار روزی درسال 1363 هجری شمسی بـه موزیم کابل جهت دیدن آثار تاریخی رفتم درون داخل موزیم بعداز دیدن آثار گوناگون تاریخی وطنم (افغانستان) ناگاه چشمم بـه خشت پخته یـا خام افتاد کـه بر روی آن نقش همـین حلقهء نعل مانند با همان نقش اسپ گونـه درمـیانش حک شده بود. دقیق اورا ارزیـابی کردم نقش همان هست که از تپهء بازگیر بدست آمده ونزدم مـیباشد- درون زیر آن خشت کـه بالایش تحقیقات مأرخان وقت صورت گرفته بود درکاغذی نوشته بودندکه این نشان مـهریست کـه ازقرن2الی 5 مـیلادی جهت عبور کاروانـها به منظور تحویل گرفتن محصولات گمرکی ورسیدهای تجارتی- گرفتن مالیـات وغیره از آن استفاده مـیشد.

     بعدأ وقتیکه بعداز ۳ سال ۱۲۶۶ هجری دوباره بـه بدخشان آمدم بـه مطالعه دراطراف موضوع پرداختم واضح گردید کـه درقرن پنج مـیلادی درمسیر راه ابریشم گمرکاتی وجود داشته کـه از زمان گشایش آن برسر راه ها اعمار مـیگردیده واز تجار حق عبور ومرور به منظور دولت کوشانی ویـا بعدها امـیران ملک الطوایف که تا ظهور یفتلی ها اخذ مـینمود کـه با همـین (مـهر) اجازه عبور مـی یـافتند. وبالای همـین تپه هم قوماندانی گمرک وجود داشته وشخصی بودائی مذهبی بنام اژدیـهاک ویـا اژداک با هفت نفرش مستقر بوده است- وبنابه حدث قرین بـه حقیقت چهل نفر نان "چهل برهء بریـان" مالیـهء آنـها از مردم محلات بوده است. کـه شاید بواسطهء عساکر یفتلی ها ویـاهم امرای محله دیگر ویـا مردم محل کشته شده اند. زیرا کلمـه تقز لغت ترکی هست که بعدها درون زمان سلطهء مغولان وترکتباران بر بدخشان درادبیـات عامـهء منطقه داخل گردیده مانند دیگر کلمـه ها چون حشر- جرگه- ولس وغیره درون زبان گفتاری مردم رواج پیداکرده هست وهمچنان برهء بریـان هم شاید بعدها بـه جای چهل تفسان روغن استعمال شده باشد زیرا بودائیـان گوشت حیوانات نمـی خوردند. لذا این پوستهء گمرکی با استفاده از قدرت برمردم محلات ظلم کرده باشد کـه بعداز کشته شدن او با هفت نفرش توسط کدام قدرت دیگر حکایت او با گذشت قرنـها درمـیان مردم بـه رنگ حکایت فوق "اژدهای هفت سر" بازگیر آمده است.

    وامکان دارد کـه قاتلان (اژدیـهاک یـا اژداک) خود اورا زخمـی نموده درجهیل انداخته باشند- درقرن پنج مـیلادی اختلافات مذهبی مـیان بودائیـان کـه دولت کوشانی از آنـها حمایت مـیکرده وپیروان مذاهب مربوط بـه "مزدیسنـه" برهمنی وشاخه های وابسته بـه آن کـه ذکرشان گذشت درمنطقه موجود بوده- عدهء کـه به مذهب بودائی وابسته نبودند توسط حاکمان بودائی تحت فشار قرار داشتند لذا ظلم این قوماندان بودائی مذهب بر مردمان محلات از جمله "بازگیر" کـه تاعصر ما هم آثار آتش بازی را زمستانـها بـه صفت رواج عامـیانـه حفظ نموده اند با علامات دیگری کـه "زردشتی" بودن آنـها رانیز درون قرن پنج مـیلادی نشان مـیدهد، باعث گردیده که تا از وی وهفت نفرش با نفرت "اژدهای هفت سربسازند" وبعدها بـه آن شاخ وبرگ خارق العاده داده دشمنی اش را بـه صفت اهریمن با نور خورشید ونیکی مواجه نمایند. اما بعداز پذیرفتن دین مقدس اسلام ومربوط شدن بـه مذاهب اسماعیلی نزاری کـه شاخهء از تشیع امامـی مـیباشد این حکایت را بـه شاه مردان علی ابن ابوطالب (ع)پیوند داده او را قاتل آن اژدهای هفت سر بازگیر کـه خونش دوطرف محل را تاکنون هم سرخ کرده وشمشیرش را درسنگی پاک نموده معرفی نمایند- وبه این حکایت رنگ وپوشش اسلامـی داده که تا ازیکسو عقیده بـه شاه مردان درمـیان عوام مستحکم باشد واز سوی دیگر عقاید قدیمـی دینی ومذهبی نیـاکان "آریـائی" آنـها بصفت جوهر بازگوینده نبرد ظلمت ونور- نیکی وبدی- طی صدها قرن با واقعیت تاریخی اش کـه قالب

     این حکایت اسطورهء را بخود گرفته باقی بماند. وپر واضیح هست که درمـیان مردم ما محبوبیت مولانا علی (ع)به صفت مشکلکشای خود باعث چندین ها حکایت بزرگ اسطورهء وافسانـهء راجع بـه او بصفت یـار وداماد پیغمبر، پهلوان صاحب ذوالفقار و ولی الله گردیده- وانتخاب او درون قضیـه پوشش هست کاملأ پذیرفتنی!

    ناگفته نباید گذاشت کـه تپهء کـه این اطاق درآن از زیر خاک نمایـان شده بنام تپهء "اژدک" ودشتی کـه در نزدیکی آن قرار گرفته وآب "شوالدره" وآب بازگیر "سرچشمـه های دریـای زیباک" از مـیان وپهلوی آن مـیگذرد نیز بنام دشت "اژدلنگ" نامـیده مـیشود وبطرف شرق این تپهء "اژدک" کنار سرک موتررو کنونی غاری وجود دارد کـه بنام "کر غلام گیر" نامـیده مـیشود. کـه بنا بـه گفتهء اهالی محل "سرخدره" و "بازگیر" درین کر کـه جای کمـین هست از مسافران وکاروان ها با زور افرادی بهبه شکل "غلام" گرفته مـیشده است.که بعد تر درباره اش معلومات خواهم داد.

     لذا جمجمـه های هفت نفر- حلقهء مـهر موجودهء گمرکی آنزمان- با چشم دیدارها از آثار شکسته شدهء چون "ک" های مقدس- ودر پهلوی هر جسد کوزه چه های خورد متعلق بـه دین بودائی- ونامـیده شدن تپه تحت نام "اژدک" ودشت "اژدلنگ" کـه همـه با حکایت اسطورهء "اژدهای هفت سر" گره خورده اند گویـای آن حقیقت تاریخی مـیباشد. کـه تا قرن پنجم مـیلادی درین منطقه جریـان داشته وآن واقعیت را طی گذشت زمان بـه این حکایت اسطوره مبدل کرده است. قرار شواهد ادیـان بودائی یونانی- "گریک و بودیک" وزردشتی "مزد" برهمنی- مـیترا پرستی یـا "مـهرپرستی" – عقیده بـه ناهید وستاره ها- مـهتاب وعقیده بـه عناصرات طبعیت- همچنان دین کهن مزدائی- زروانیسم- عقیده بـه بزکوهی بـه مثابهء حیوان مقدس درون دوطرف رود آمو ودره های بدخشان کنونی گاهی ممزوج باهم عقیدهء مردم محلات بوده وگاهی هم جدا از هم درمخالفت بـه پیروان آنـها بریکدیگر جفا روا مـیداشتند البته این جفاها بریکدیگر آنگاهی صورت مـیگرفت کـه به جای حکومات مرکزی شیوهء ادارهء ملک الطوایفی بر منطقه حکومت یـافته وعلیـه یکدیگر دست بـه اقدامات جنگی- تخریبی مـیزدند.

    به قرار تذکرات محققان ومأرخان بعداز ختم دولت وقدرت خاندان با اقتدار وفرهنگ پرور کوشانی های بزرگ در ۲۲۰ مـیلادی که تا زمان قدرت وحکومت یفتلی ها ۴۲۵ مـیلادی از اواخر قرن سوم خانواده ها "امرای محلی" اراضی شمال جیحون را گرفتند- یفتلی ها درون زمان پادشاهی وقدرت خود این امرای محلی را تحت اقتدار خویش درآورده دوباره مرکزیت دولتی را تقویـه د بخصوص کـه در ۴۸۰ مـیلادی "اخشنور" پادشاه یفتلی ساسانیـان را شکست داد وراه ابریشم را کـه توسط آنـها ۲۶۰ از کمر قطع شده بود ودوباره بـه فعالیت تجاران مشرق ومغرب که تا جایی درون منطقه مساعد گردانید واین مرکزیت دولت تقویت دولت کلی یـافت وبه اثر آن افغانستان وچین از انزوای تجارت برآمده مسیر کاروان ها وبازار امتعهء مشرق ومغرب- وتبادله کنندهء تمدن آن دوران گردیدند.

    ولی راه ابریشم دیگر شکوه مندی دوران کوشانی های بزرگ را باز نیـافت زیرا آنـها "کوشانی ها" حمایت وشکوفانی آن را بدوش گرفته بودند. ومعین نیرومند دین وفرهنگ "بودایی" وانتشار آن درون قرن دوم مـیلادی خصوصأ زمان پادشاهی "کنشکا" ۱۶۰ مـیلادی بوده درون ترقی وپیشرفت خدمات زیـادی انجام داده اند. مسایل فوق را شما مـیتوانید درون کتاب راه "ابریشم" نوشتهء دکتور عزیز احمد پنجشیری مطالعه نمائید. صفحات ۱۴۵ تا ۱۴۶

    همچنان او راجع بـه سفر زایر چینی "سونگ ین" بـه افغانستان درون زمان یفتلی ها کـه به دین بودائی احترام نداشتند مـینویسد: "سونگ ین درون یـاد داشت های خود نوشته هست یفتالیـان بودا را پرستش نمـیکنند ایشان خدایـان باطل دارند، حیوانات را مـیکشند وگوشت آنـها را مـیخورند سونگ ین درسال 520 مـیلادی از "گندها" را دیدن از سفرنامـه اش چنین استنباط مـیشود کـه یفتلی ها از سواحل آمو که تا ارغنداب ونواحی شرقی آریـانا با داشتن یک ادارهء قوی حکومت نمـید. همچنان او درون اثرش از پادشاه یفتلی درون "گند ها را" بنام نام مـیبرد کـه بقول او بسیـار ظالم وبه اماکن مقدسهء بودائیـان احترام نداشتصفحه 148 "راه ابریشم" این تذکرات فوق مـیرساندکه درقرن پنجم بودائیـان درون اثر اختلافات وبدبینی های امرای محلی وابسته بـه دولت یفتلی وپادشاهان یفتلی قدرت بودائیـان زیر فشار قرار داشته است.

    مقصداز آوردن مطالب تاریخی فوق آن هست همچنانیکه درون صفحات قبلی تذ کر بـه عمل آمد- وامکان دارد "اژداک" اژد- وژد ویـا( اژدیـهاک )مورد بحث ما با کیش بودائی یونانی درون قرن پنجم مـیلادی بـه واسطهء آن امرای محلی مخالف خود ویـا سرداران یفتلی ویـاهم مردم محل بـه کمک یفتلی ها از مـیان رفته باشد- وبعداز مرگش واقعیت او بـه این حکایت اسطورهء مبدل گردیده است. زیر تپهء کنونی کـه تذکر آن قبلأ اظهار گردید بنام کلبق اژدار، ودشت پهلویش رژد ویـا "اژدلینگ" نامـیده مـیشوند- مطلب ما این بود کـه در عقب هر حکایت اسطورهء وبسا هم بـه ظاهر افسانـهء عامـیانـهء ما حقیقت های تاریخی تمدن وتاریخ کهن سال آریـائی نـهفته مـیباشد- کـه به تحقیقات علمـی- بی غرضانـه و وطندوستانـه نیـاز دارد. وفرهنگ عامـیانـهء ما حتما برمبنای تحقیقات علمـی آن روشن گردد.

    واما کرم غلام گیر! کـه درپهلوی سرک بـه فاصلهء 250 متر از تپه یـا کلبق "اژداک" دورتر واقع گردیده هم از تاریخ کهن آریـانا بازگوئی مـینماید.زیرا قدامت حکایت – منطقه- زبان و آثار خود اسنادیست کـه از پژوهش درون درون آن مـیتوان بـه حقایق تاریخی دست یـافت.

    زیرا! احسان طبری درصفحهء 21 "جهان بینی ها" کتاب تحقیقی خود مـینگارد " بردگی درون تمدن بومـی ایران- قبل از آریـائی ها وجود داشت! وموقعی کـه در تمدن مختلط آریـائی بومـی شکل گرفت بردگی باقی ماند وحتی بسط یـافت".

    واین نکات فوق این عقیده را تقویت مـینماید کـه بردگی وغلام گیری درون مناطق تحت سیطرهء آریـائی هاهم موجودیت داشته- کـه غلام را مـیخد- مـیگرفتند ومـیفروختند وخواجه گان را خدمت مـید- ولی برخورد با آنـها مانند داری روم- یونان وممالک غربی کـه گان را حیوان گونـه ویـا افزار ناطق محسوب مـیداشتند شدید نبود- زیرا درون شاهنامـهء ابوالقاسم فردوسی- ابیـات مـیابیم کـه سرداران وپادشاهان آریـائی گاهی با کنیزان خانوادهء خود ازدواج کرده اند- چناچه سام وزال هردو پدر وپسر با کنیزان خود ازدواج کرده اند- کـه از کنیز "سام" زال واز زال وکنیزش "شغاد" پسریکه رستم برادر اندر جهان پهلوان را درون چاه با همکاری شاه کابل بـه قتل رسانید تولد گردیدند.

     نبود هیچ فـــــــــرزند مـــــــــر سام را دلش بــــــــــــود جــــــــــــویـا دل آرام را

     وهمچنان سیـاوش کـه از بطن کنیزکی مربوط بـه خاندان "گرسیوز" برادر "افراسیـاب" شاه توران و "کیکاوس" یـا "کی اورشن" پادشاه کیـانی "آریـانا" تولد گردید. ولی گاهی کنیزان وغلامان بـه واسطهء ربودن ها بـه اسارت مـیرفتند. بهر صورت درهمان کر غلام گیر قشلاق "سرخدره" وبازگیر "اشکاشم" نیز کاروان کـه توان دفاع از خود نداشت ویـا افرادی نا بلدی کـه ازین گونـه راه مـیگذشتند درون همـینگونـه کمـین گاه دستگیر شده یـا بفروش مـیرسیدند یـا بـه غلامـی وادار مـیگشتند- واین احوال بیشتر هنگامـی رخ مـیداد کـه حکومت های نیرومند مرکزی آریـائی وضعیف گشته وامرای محلی قدرت یـافتند حتی درون قرن های 17 و18 کـه مـیرهای قطغن وبدخشان برمنطقه های محلات حکومت داشتند این واقعات بـه قرار قصهء موسفیدان محلات پامـیر درهمـینگونـه کمـین گاه- واقع گردیده- ازجمله رساله های مـیر ازبکیـه بنام "محمد یـار"که ازقطغن آمده باکمک عدهء اشخاص ظالم و خود فروش –قدرت طلب وابسته بـه مـیرهای ستمگر وشکست خورده ءبدخشان درون سرحدات(آموی علیـا )برمحلات تحت سیطره ء مـیرهای فراری بخشان مسلط گردیده ؛ بـه غارت چپاول – حکومت - حتی کوچرانی اهالی ازمحلات شان پرداخته است.

    اهالی را با خود و همچون اجناس تجارتی درون فروش آنـها بصفت غلام و کنیز اقدام نموده کـه درتاریخ های نوین (داکتر مرادی)(بدخشان درتاریخ )و تاریخ مـیرهای بدخشان نویشتهء (مـیرزا سنگی محمد وسرخ افسر)وغیره تذکاریـافته است. احوالات تاریخی آنـها ار بافجایع و اعمال دیگر مـیرها چون (محمد مرادبیک) افسقال بهادر- شاه ونجی-سلطان شاه ملقب بـه اژدها وغیره را مـیتوان درکتاب های متذکره مطالعه نمود. کـه از شرح عموم آن دراین اثر معذوریم. ولی از جمله بـه قرارحکایت از ریش سفیدان کهن سال ناحیـه ء(درمارخت مربوط بـه شغنان) مرحوم (قریـه دار سلیمان بیک خان و اشخاص با معرفت دیگر آن ناحیـه خلیفه وجه الدین- سیدحسن –محمد سلیم بیک خان –ملاقربان نظر وغیره کـه دریکی از طوی ها بـه نگارنده حسب سوالم راجع بـه ابیـات و آهنگ محلی (ژرنی مـه جان ژرنی) و آهنگ (اکرم جان) از آنـها گردید. قصه را بیـان مـیدارم.

    که بعد از واقع شدنش بـه ابیـات فلکلوریک و آهنگ زیبا درون موسیقی (بزم دف) به منظور آواز خوانان منطقه مبدل گشته است.

    حکایت ژرنی و اکرم جان:-هنگام حملات دزدانـه و غارت گرانـه افراد مـیر ازبک (محمدیـار) ویـا شاید (یـارمحمد) قطغنی بـه ایلاق ها و قشلاق های این ناحیـه (درمارخت) کـه دریکی از تابستان ها بـه عمل آمده؛ افراد او دوپسر نوجوان را بـه نام های- ژرنی و اکرم جان – ازمنطقه ربوده با خود آنـها را بـه (فرغانـه)در آسیـای مـیانـه بـه غلامـی مـیفروشند.

    مادران این دو جوان درون فراق پسران خود بـه زبان شغنانی وفارسی ابیـات سوزناک مـی سرایند.که اکثر آن درطول مدت زمان ازیـاد ها رفته و بجایش ابیـات دیگری از گفتار آواز خوانان بعدی درقالب همـین عنوان و آهنگ جا گرفته است.

    ابیـات کـه باقی مانده: "ای ژرنی مـه جان ژرنی - ای ژرنی مـه جان ژرنی " کـه بخاطر کوتای کلام از اول ابیـات که تا آخر آن را بـه فارسی ترجمـه مـینمایم. "ای ژرنی جان من – ای ژرنی جان من – فرزندم ژرنی جان ازایلاق برآمدی – و ناگهان گم شدی- نقش های پاهای ترا با خون درمـیان سبزه زارها یـافتم- وحشی ها ترا اند- زیرا نقش سم اسپان وجای پاهای گرگ مانند آنـها برسبزه های تر گل گرفته معلوم است- ای ژرنی جان من ای ژرنی جان من.

    و مادر دیگر از گم شدن پسرش ابیـات را بـه فارسی سروده است.

    "اکرم جانم سیتاری – مثل بلبل مـینالم – مارا کشتی بزاری – وای نازنین جان اکرم جان – نوری چشمان یـارجان – لعل بدخشانم" اکرم جان درته ء بید – تازه رخسارش سفید – مادر گشته هست نا امـید – وای نازنین جان اکرم جان – نورچشمان یـارجان – لعل بدخشانم.

    مطابق حکایت یـاد شده بزرگان فوق این دو نوجوان بعد از مدت ها اسارتاز "فرغانـه" فرار نموده دوباره بوطن مـی آیند. ولی مادر (اکرم جان) یـاد شده دیگر درون قید حیـات نبوده است. لذا (اکرم جان) با سیتارش این رباعی مشـهور مـیان مردم بدخشان را بـه فارسی درون فراق مادر مـی سراید.

    مادر مادر چرا کلانم کردی – شیرم دادی قصد جانم کردی- شیرم تو مده وقصد جانم تو مکن – آواره بـه شـهر مردمانم تو مکن.

    مطلبم از حکایت فوق کـه با ابیـات مختصر آن ارقام گردید درباره گرفتن غلامـی وبود کـه در جامعه ما که تا زمان قرن 19 م ادامـه یـافت. لذا (کرغلام گیر) درون پهلوی (کلبق اژداک) (بازگیر) هم گوینده آن احوال است. کـه در فرهنگ عامـیانـه ما با همـه زشتی ها – زیبای ها شیرینی ها و تلخی های زندهدر طول تاریخ کهن سال ما تصویر یـافته، سیما ی حقیقی آریـائیـان را بیـان مـی کند. همـین گونـه افسانـه های دیگر رنگ اساطیری گرفته مانند حکایـات (بدرجمال ؛ تاج الملوک) راجع بـه حوض (شیوه) شغنان ؛ ویـا افسانـه تشکیل حوض (شیوه) (نجات کمپیر) نیکو کار کـه قبل از روز تشکیل آن بـه درویش شیربزش را داد و مـهمان نوازی نمود درنتیجه آن نیکی خودش با مرغ و غربالش از غرق شدن درون آب حوض کـه نیمـه شب واقع گردیدنجات یـافت. حالانکه دیگران کـه به آن درویش کمک غذا و جای شب را بجا نیـاورده بودند همـه درون آن نیمـه شب درون حوض غرق شدند. و آن مرغ و غربال تاکنون هم گوئیـا بصفت سنگ رسوب شده درون حوض (شیوه) باقی مانده اند. و تمثیلی از نکوکاری آن زن را درون اذهان مردم بیـان مـیدارند. درون حقیقت افسانـه های اساطیری که تا حکایـات کوتا دراز درپامـیرات و در مجموع بدخشان آنقدر زیـاد هست که مـیتواند مثنوی صد من را بدست دهد. ولی بسا از آنـها کـه غنای فرهنگی ما را بـه نمایش مـیگذارند اگر توجه نشود فراموش مـیگردند. نگارنده تاجایکه توان داشته درون جمع آوری آنـها کوشیدند.

    نوت:- بعضی اشخاص با استفاده از مشکلات فلش های ثبت تعداد از این نویشته ها را بـه سرقت بدون یـاد نویسنده آن درون عرصه انترنیتی و یـا ایجاد اثر همچون سارق فرهنگی اقدام کرده اند. کـه از خواننده گان امـیدوارم کـه این شکایت را توجه دیگری ننمایند. و از نویسنده گان با رسالت وطن خواهشمندم کـه در دوران ما بـه این سرقت های فرهنگی کـه از زحماتم صورت گرفته آگاه باشند. وسلام.

    اما نویشتن آن همـه حکایـات با آن انبوه حکایتی وقت وزمان زیـادی را بکار دارد- تعدادی ازین حکایـات درکتاب "پیران کوهستان" و رسالهء نعرهء "توحید" نگارنده ارقام یـافته کـه تا کنون بـه نسبت مشکلات گوناگون وپی آمد های روزگارم اقبال چاپ شدن را نیـافته است. ولی از لابلای آن اثرها دیگران کـه فوتوکاپی هایم را گاهی از اثر بدست آورده اند حکایـات ومقالات فرهنگی وتحقیقی وآنچه را کـه من نوشته ام گرفته وبنام خود درون سایت های انترنیتی، کتب یـا روزنامـه بـه نشر رسانیده ویـادی هم ازین زحمتکش سرگردان به منظور مطالعه وکتاب، جستجوگر با پای پیـاده درکوچه ها وقریـه های فقیر درجهت بدست آوردن ارزش ها ومعرفت فرهنگ کهن سال وغنامند ما از گوشـهء نـهفته درون زوایـای فراموشی گنجیـه های پامـیرات نکرده اند- من از استفاده آنـها گلهء ندارم اما ازین کار آنـها کـه بدون یـاد از ارقام وزحمات فکری وبدنی- اقتصادی وترانسپورتی وغیرهء این عاشق سرگردان به منظور روشن ارزش های فرهنگی وطنم حاصل زحمتم را تصاحب مـینمایند- حق دارم گله مند باشم. واز آنـها مـیخواهم وجدان نویسندهء آگاه ورسالت مند را درون خویش تقویت نمایند.

     جشن سده درون فرهنگ پامـیریـان: همچنانیکه درون اوراق قبلی راجع بـه فلکلور کـه بخش عمدهء فرهنگ ما محسوب مـیگردد اشارت مختصری نمودیم. درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان بعدهای دیگری نیز بـه غیر از مطالب ارقام شده درصفحات قبلی با قوت تمام موجود است، کـه فروغ آن عنعنات- جشن ها- معرفت وتمدن قدیمـی ودر مجموع سیمای همـه دست آوردهای تاریخی- فرهنگ ما مشخص مـیسازد. از جمله –خیرچزان- وشاگون دیوانـه شاه بـه مثابهء جشن سده یـاد نامـهء یست از فرهنگ پربار آریـانای کهن یـا سنن پرافتخار نیـاکان ما کـه در دو ولسوالی پامـیر بدخشان- شغنان وزیباک همـه ساله برگزار مـیشود.

    بنا بـه قول حکیم ابوالقاسم "فردوسی" درون ج 1 ص 26 شاهنامـه چاپ بیـهقی- "هوشنگ" پادشاه مقتدر پیشدادی "آریـانا" آنگاهیکه مؤفق بـه کشتن سیـاه دیو قاتل "سیـامک" وکشف آتش مـیگردد جشن سده درون روز دهم ماه بهمن بر پای مـینماید.

    زیرا دیگر با پرتو نور وچراغ- گرمای آتش مـیتواند براهریمنان- حیوانات درنده ودیگر چالش های غالب شود.

     شب آمــد بر افروخت آتش چــــــو کوه همـــــــان شاه درون گــــــــرد او با گروه

     یکی جشن کـــرد آن شب وباده خــورد سده نام آن جشن فــــــرخنده کـــــــرد

     "فردوسی"

    همچنان بنا بـه روایـات مردمـی "در همـین روز " فریدون" برضحاک پیروز گشت واین پادشاه ستمگر قاتل جمشید را یـا دشمن "یمرا" را با یک ضربه گرزگاوسر از اریکهء قدرت بر انداخت. وبه زندان ابدی که تا آخرین زمان "فگند" ودهن غار را با حکمت چنان بهم پیوست کـه باهم وصل گردید. عدهء این کوه را درون کوتل "زاک" پهلوی "یـاغورده" مربوط بـه قریـهء "یشتیوسپ" مربوط اشکاشم وعدهء هم درون کوه بین روشان شغنان "دولت شاهی" روایت کرده اند. بعضی ها این کوه را درون "شاخ درهء" پامـیر مربوط بـه تاجکستان دانسته اند. درون اشکاشم روایت هم وجود دارد کـه "ضحاک" را فرفال "فریدون" درون کوهستان داروند وغاران زندانی کرده است. بهر صورت روایـات درین باره درون پامـیرات دوطرف دریـای "اکسوس" از واخان گرفته که تا درواز حتی سرغیلان و زردیو هم گاهی توسط عدهء نقل مـیشود. اما همگومـی حکایـات زنده شدن ضحاک درون آخر زمان مطابق حکایت شاهنامـه با حکایت زنده شدن اژدهای هفت سر بازگیر درون آخر زمان قابل تعمق وتوجه به منظور آنعده محققان مـیباشد کـه مـیخواهند حقایق تاریخی را از لابلای این حکایـات اسطورهء وافسانـهء بدست آورند. چنانچه قبلأ گفتیم جشن سده درون ولسوالی شغنان وزیباک که تا کنون هم با قوت تمام برگذار مـیگردد، کـه در شغنان آنرا " خیر چه زان" ودر زیباک آنرا بنام شاگون "شاگون دیوانـه شاه" مشـهور است. شغنانی ها مطابق رسوم نیـاکان " خیرچزان" را با پختن دلیـه یـا "باژ" کـه غذای این جشن مـیباشد آغاز نموده صبحگاهان قبل از آمدن مردم "خاکستر" "چلک" یـا تنورچه را برداشته بـه حساب شگون نیک از خانـه بیرون حسب هدایت نجوم دان های قشلاق شان درون جائی مـی اندازند- وبعد بـه خانـه آمده غذای آماده شده یعنی "دلده" را کـه با گوشت یکجا پخته شده نوش جان مـینمایند- کار آن توسط "کی بانوی" خانـه وبردن خاکستر بـه بیرون توسط رئیس خانواده اجرا مـیگردد. ناگفته نباید گذاشت کـه غذای "دلده" با گوشت درون نوروز یـا "شاگون بهار" هم پخته مـیشود وبمثابهء رسوم اساسی نوروز وجشن سده یـا "خیرچزان" محسوب مـیگردد.

    این رواج "دلده" پزی را درون شاگون بهار و"خیرچزان" بـه صفت رسوم اجداد بیشتر "شغنانی ها" – "روشانی ها" اجرا مـینمایند- حالانکه درون زیباک فقط روز شاگون "دیوانـه شاه" این غذا آماده مـیشود. درون شاگون بهار دلده نمـی باشد- غذا های دیگری نوروزی چون: قماچ- سمنک یـا شاشپ- کاچی وغیره مروج مـیباشد- خانم ها درون شغنان درون "خیرچزان" هم بالای بام ها رفته دف مـینوازند. درون بعضی قشلاق های شغنان قبل از "خیرچزان" درون روزهای نخستین "ماه دلو" مراسم دیگری هم بنام "خیر پچار" موجود است. یعنی آنگاهیکه آفتاب درون چهارخانـهء روزن کـه نشان نجومـی آن تثبیت مـیباشد مـیتابد خیرپچار با بستن نان درون چهار ستون خانـه بـه صفت شگون این مراسم اجرا مـیگردد. درین روز هم درقریـه های کـه این مراسم اجرا مـیگردد مردم شادی مـینمایند- حالانکه درون دیگر مناطق پامـیرات "خیرپچار" را اجرا نمـیکنند- نگارنده نمـیتوانم درین اثر مراسم مذکور را با تمام جزیـاتش ارقام نمایم زیرا هرکدام آنـها آنقدر پهنای فرهنگی وتحقیقی درون جهت روشن تاریخ زندگی گذشته گان ونیـاکان ما دارند کـه کتاب قطوری را تکمـیل خواهد کرد لذا با اشارت مختصر آنـها را یـاد آوری مـینمایم. که تا بخشی از غنای فرهنگی آریـاتباران را درون پامـیرات اختصارأ منعنماید.

    قبل از آگاهی راجع بـه موضوع جشن سده درون زیباک دیوانـه شاه را حتما بشناسیم.

    معرفی دیوانـه شاه: دیوانـه شاه یکی از داعیـان یـا "پیر" تشیع مذهب هست که مردم زیباک نامش را با احترام "صاحب دیوانـه شاه" یـاد نموده و حکایـات زیـادی را راجع بـه وی درون ذهن دارند. این حکایـات ومعلومات مردم بیشتر روایتی مـیباشد کـه با جزیـات تاریخی زندگی "دیوانـه شاه" درون منطقه گره خورده وشایع گردیده وباگذشت تقریبأ بیشتر از سه قرن شاخ وبرگ های افسانوی بخود گرفته است. قراریکه نگارنده راجع بـه این شخصیت مذهبی کـه اکنون مقبره اش درون قریـهء "خلخان" ولسوالی زیباک موجود وبه شکل هندسی مربع "بازگویندهء مشرب قلندری" ساخته شده معلومات حاصل نمودم. دیوانـه شاه کـه شجرهء او بر سقف مرقدش با خط سیـاه خوانا ارقام گردیده درون زمان امامت نورالدین وشاه خلیل الله دوم (ا نزاری) بعداز نیمـه قرن دوازدهم هجری 1075- بـه زیباک آمده است. وبه نفع ا قاسم شاهی درون زیر پوشش فقه جعفری بیشتر مذهب اثناعشری بـه دعوت پرداخته است. زیرا ا قاسم شاهی بـه داعیـان خود درین دوران دستور داده بودند کـه در مناطق بدخشان کـه مشرب تصوف- قلندری با سلسلهء پیری ومریدی همرا و در اوج دعوت چه درون مـیان اهل تسنن وچه اهل تشیع قرار دارد بـه همـین طریقه دعوت نمایند. که تا باشد از یک سو بـه سوالات فقه حاکم بر جامعه بدخشان جواب داشته واز سوی دیگر صفویـان را کـه اکنون امپرطوری آنـها همراه با انتشار تشیع اثناعشری بر منطقهء ایران وافغانستان آنزمان "خراسان" مـیباشد بخود جذب نموده با این پوشش بـه دعوت مـیپردازند- زیرا ا قاسم شاهی در"انجدان" ایران مرکزیت داشتند. ومشکلات سیـاسی- مذهبی- فرهنگی خود را ازین طریق رفع نموده نزد شاهان صفوی بـه صفت سادات آل رسول ودعوت گذار تشیع- طریقه های گوناگون صوفیـه ازجمله تصوف شاه نعمت الهی وغیره قلمداد مـیگشتند. وهم باخاندان صفوی رشته های قرابتی را برقرار نموده بودند. بـه قرار نوشته فرهاد دفتری درتاریخ اسماعیلیـه فضای بازتر جهت دعوت تشیع درون ایران از نیمـهء قرن نـهم – پانزدهم مـیلادی فراهم گردید. "ص523 تاریخ اسماعیلیـه" به منظور معلومات بیشتر دربارهء پیوند وپوشش مذهبی پیروان وا قاسم شاهی با طریقه های تصوفی تشیع از جمله شاه نعمت الهی ونوربخشیـه بـه کتاب تاریخ وعقاید اسماعیلیـه نوشتهء فرهاد دفتری درصفحات 523 بـه بعد مراجعه شود، کـه دربارهء قربت های قومـی مثلأ ازدواج امام بوذرعلی با یـا شاه طهماسب صفوی معلومات مـیدهد. مطلب از گفتار فوق آنست کـه ا قاسم شاهی این پوشش را بـه صفت استراتیژی وتکتیک دعوت به منظور داعیـان خود جهت رهبری وحفظ جماعت خویش درمناطق ایران- افغانستان ازجمله "بدخشان" وهند قرارداده بودند گرچه اوضاع آشفتهء نبرد هوتکیـان با صفویـان شاه حسین صفوی را از مـیان برد و تا زمان نادر افشار دوام کرد. لذا دیوانـه شاه با شیوهء پوشش مذهبی فوق همراه با عدهء از درویشانش از"سراندیب" هندوستان بـه زیباک آمده مـیر زیباک کـه علی مردان نام داشته را با خود مرید نموده با توفق واستفاده از بزرگان منطقه- درون قریـهء "خلخان" ساختیـار نمود وفات وی روی یکی از چوب های سقف مرقدش درون سال -1102 – هجری قمری ثبت گردیده است. او بازبان دری مروج (سراند یبی) صحبت مـی نمود.که لهجه کنونی زیباکی بـه جای زبان سنگلیجی بعد از دوران آمدن او بـه منطقه رواج یـافته است.

    که(پاخالینـه) دانشمند زبان شناس روسی آن را درون کتاب خود (زبان های پامـیری) لهجه زیباکی پامـیری معرفی کرده است.

    چند نفر از یـاران (دیوانـه شاه) را مردم هنوزهم نام مـیبرند- از جمله "شاه لنگر پروازی" و "شاه ابوالحسن" بوده کـه اولادهء شان که تا همـین اواخر بـه صفت پیران درون منطقه سدارند- واز نفوذ زیـادی درون مـیان مردم برخوردار بودند. از شاه لنگر پروازی شاه قاضیده واخان بنام "شاه لنگر" واز شاه ابوالحسن "سیدکریم" وغازی جان اولادهء "شاه زیباک" درون منطقه معروفند وتاکنون هم حیـات بسرمـی برند.

    که از پداران نخستین شان درون همراهی با "دیوانـه شاه" حکایـات تقریبأ افسانوی نزد مردم باقی مانده است.

    سه تن از شاعران قصیده سرای مذهبی نیز با "دیوانـه شاه" طنطنـهء قلندری را با کلاه وکجکول- چراغ وعرفان مربوط بـه آن تبلیغ مـینودند واشعارشان درون بیـاض ها تاکنون باقیمانده درون پامـیرات معروف اند- "خنجری" از واخان – بابا سقا از "کزدان" ودیوانـه مجنون از زیباک فاضل مردانی اند کـه قصایدشانرا با رباب- دف- تنبور ودر عصر حاضر هم هنرمندان "قصاید خوان" "مداح" درون معرکه های مذهبی اسماعیلیـان " پامـیر بدخشان" مـیخوانند از معرفت گفتارشان مردم بهره تعالی روحی مـیبرند. مثلأ از "خنجری" این مخمس مشـهور است.

     درخیـالم جز هـــــــوای تو سرو بالای تو نیست

     ورد زبان روز وشب جز مدح اعلای تو نیست

     دیده را کحل بصـر خاک کف پای تو نیست

     ای مرا درون دل بـه جز مـهر وتمنای تو نیست

     غیر قلب مومنان هــــــــــم جای و مؤای تو نیست

     "خنجری"

    قصاید خطی آنـها را باری درون یکی از بیـاض ها نزدیکی از هموطنان از زیباک دیده ام سرگذشت مختصر این شاعران توسط نگارنده درون کتاب "پیران کوهستان" ازقام گردیده است.

    قبل از دعوت قلندری "دیوانـه شاه" درون قرن دهم هجری قمری آخرین امام محمد شاهی "شاه رضی الدین" درون بدخشان بـه قتل رسیده وعرصه به منظور دعوت ا قاسم شاهی محیـا گردیده بود.

    قتل "شاه رضی الدین" کـه امام جماعت بدخشان وامـیر آنـها محسوب مـیگردید بواسطهء حاکمان وابسته بـه مغولان هند "سلطنت سلالهء بابرشاه- همایون" از قلعهء "ظفر" کـه دران وقت مرکز بدخشان بود طرح ریزی گردیده بود. وبه اثر اختلاف مـیان پیروان شاه رضی الدین عملی گردید. اجرا کننده گان این نقشـه "مـیرزاخان" حاکم قلعه ظفر "زبیرراغی" وعدهء دیگری از مـیرهای محلات بدخشان توانستند امام محمدشاهی نزاری "شاه رضی الدین" را درون سال 927 هجری قمری از مـیان بردارند. واین احوال مدت های درازی اسماعیلیـان بدخشان را از نگاه رهبری مذهبی مرکزی پریشان کرده وقدرت هر "پیر" جماعت زیر تعلیم اورا بـه دسته های بدون مرکز مبدل ساخت.

    موجودیت این اوضاع بـه ا قاسم شاهی نزاری این امکانیت را برابر کرد که تا بعدها بتوانند با پذیرفتن پیرها درون رهبری هر دسته جماعت بدخشان را بـه بیعت خود درآورند. واز طریق ماذون اکبر واصغر تفکر حدودیـه را برمنطقه برقرار نمایند. چنانچه درون صفحات قبلی تذکر یـافت دیوانـه شاه کـه پدرانش درون بدخشان قبل از مـهاجرت بـه سراندیب هندوستان وطن دار وبه صفت سادات درون منطقه معرفی بودند را بـه پامـیرات اعزام داشتند که تا دعوت آنـها را قائم نماید.

    درین دوران بدخشان بـه نسبت هرج ومرج ملک الطوایفی یـا حکومت "مـیرها" تقریبأ بـه ویرانـه مبدل گردید ومردم مظلوم آن با فقر وبینوائی- ظلم وستم جانکاه- حتی کوچ رانی ها توسط "مـیرهای" بی رحم دست بگریبان بوده- نفوس آن رو بـه کاهش نـهاده- صنعت- هنر- اقتصاد- پیوندهای ملی ومذهبی وتقرب اسلامـی از اثر ادارهء هزارپا وهزارسر ستمگران از شگوفایی باز مانده بود. مـیرها معاملات گوناگونی داشتند از مـیر عمومـی که تا مـیر هزاره وصده مردم را غارت مـید. درون نتیجه این احوال شرایط به منظور رشد تصوف وعرفان ومکتب های مربوط بـه آن درون بدخشان کاملأ بیشتر از گذشته مساعد گردیده- خصوصأ طریقه قلندری وعقاید آنـها کـه تسلی دهنده وگاهی درون مقابله با ستمگران از مردم دفاع کرده واجتماعی تر از قوانین غیر عادلانـهء قشریون مذهبی وابسته بـه مـیرها محسوب مـیگردید. درون ادبیـات فلکورک وفرهنگ عامـیانـه لقب دیوانـه بـه معنی مست از بادهء عشق خداوند به منظور آن عده از عارفان کیش قلندری اطلاق مـیشد کـه در حد آخر جذب وجنون "سکرو صهو" قرار مـیگرفتند.

    دیوانـه شاه هم با این اوصاف درون زیباک وغیره نقاط پامـیر زیر پوشش "فقه جعفری" دست بـه ایجاد تکیـه خانـه های دعوت زده درون "خلخان" و "تکیـهء خوبان" لنگر وتکیـه را اعمار نموده مکان های گلخن وبه دور آن سماع قلندری را رواج بخشید کـه تا کنون هم آثار آن درون قریـهء "تکیـهء خوبان" موجود است. تخت شاه وحوض آن را اکنون هم مردم درون زیـارت تکیـه نشان مـیدهند. قبل از اعمار تکیـه خانـه درین محل هم زیـارت حکیم ناصرخسرو بلخی که( حکایت آن درون کتاب پیران کوهستان نگارنده ارقام یـافته) موجود بوده کـه مردم روایت آنرا هنوز هم حکایت مـینمایند. ناگفته نباید گذاشت کـه "دیوانـه شاه" با شیوهء تذکر یـافته درفوق اکثر دعاها- ثنا ها را با ذکر ا اثناعشری چه درون خطبه های چراغنامـه وچه مراسم قربانی- دعوت های دیگر بـه جای ا اسماعیلی پوشش داده وباعث پذیرفتن عقاید تناسخیـه از مکتب های عرفانی هند درون منطقه گردیده کـه بعدأ باعث اختلاف مـیان روحانیون شغنان واشکاشم- زیباک- واخان درون بحث های فلسفی راجع بـه رفتن روح بـه عالم بالا وپائین گردید وهمچنان درون فروعات بعضی رسوم فرقیت ها را پدید آورد کـه در گذشته نبود حتی از قراین بر مـیآید کوشش کرده که تا خود را بیشتر از سنگ و وزن حضرت حجت خراسان نزد جماعت معرفی ومحبوب نماید- ولی با آن هم نتوانسته درون جوهر واصلیت دعوت های کـه همـهء شان نزد مردم طریقه ودعوت "ناصرخسرو بلخی" یـا حجت بزرگوار خراسان محسوب مـیگردند. تغیری ریشوی پدید بیـاورد او حتی درون شجرهء نامـه اش کـه در سقف مرقدش ارقام یـافته خود را بـه محمد بن شاه اسماعیل مربوط داشته ولی حجت خراسان را فرزند امام موسی علی رضا قلمداد کرده کـه هردو شجره بر سقف مرقد موجود اند. به منظور اکثر محققان معلوم هست که حکیم بزرگوار بلخ از تبار آزاده گان بوده ولی سید بودنش ثبوت نمـی باشد او را اگر ملقب بـه سید شاه ناصر نموده اند روی اصلیت تباری نمـیباشد بلکه روی جوهر معنوی اش بـه صفت فرزند روحی امام مـیباشد. کـه از فیض قربت آن بـه کمال ولی بودن ومرتبهء "پیری" وحجت جزیرهء خراسان رسیده است. لذا هدف از نوشتن شجرهء او درپهلوی شجرهء دیوانـه شاه با آن تفاوت ها معلوم هست که "دیوانـه شاه" کوشش مـیکرده که تا اصلیت تباری خود را زیر پوشش بـه ظاهر اثناعشری نزد اسماعیلیـان بر حجت خراسان رحجان دهد. کـه بحث روی آن از حوصلهء این مقال بیرون است.

    دیوانـه شاه وجشن سده:قبل از آمدن دیوانـه شاه قلندر بـه منطقه پامـیرات بدخشان از جمله زیباک هم جشن سده درون مـیان مردم برگزار مـیگردید. دیوانـه شاه این جشن سده را بنام خود بنام شاگون "صاحب دیوانـه شاه" مسمـی گردانید، کـه تا کنون هم درون پانزدهم "ماه حوت" با بازی های قلندرانـه درشب هنگام تیـار غذای دلیـه "باگوشت" درمـیان لنگر "صاحب دیوانـه شاه" آغاز یـافته ودر روز مذکور "بزکشی" "تیرزنی" "پیگه دویدن" جوانان یـا رقابت آنـها درون دوش با دیگر رسوم برگزار مـیشود. متوالی زیـارت ولنگر دیوانـه شاه کـه چراغدان- کلاه وکجکول قلندری او را نیز از قدیم حسب هدایت- و وصیت شان بـه شکل مـیراثی درون دست دارند خانوادهء "وکیل قندهاری" وپسران مرحوم "عرب شاه" ودلبرشاه از همـین قریـهء خلخان مـیباشند. این خانواده قبل از برگزاری شاگون از تمام قریـه های پامـیرات اگر رفته بتوانند، نذورات را جهت برگزاری جشن سده یـا شاگون دیوانـه شاه جمع آوری نموده بعدأ روز شاگون بـه مصرف اشتراک کننده گان آن جشن مـیرسانند. همـه "خلخانیـان" وزیباکیـان درین روز بـه خدمت گذاری حاضر گردیده عدهء - بز- به منظور ذبح روغن وگندم طوری نذورات آورده بر درگاه لنگر یـا تکیـه خانـهء بـه متوالی تسلیم مـینمایند که تا ازان درشاگون بگونـهء کـه لازم هست استفاده مـیشود.

    روز جشن سده یـا شاگون دیوانـه شاه به منظور بزکشان مؤفق- دونده های جوان کـه اول مـیشوند- تیرزنان کـه هدف را مـیزنند تحایف از طرف بزرگان، متوالی ومسؤلان برگذاری محفل داده مـیشود.

    سرود وموسیقی- قصیده خوانی هم با های قلندرانـه جشن را رنگین مـیسازد- روز قبل از جشن هنگام ذبح بازی قلندرانـه کـه جوهر معنی آن بر عقاید قلندران استوار هست با بزکشی شکمبهء- روده- پاچه توسط بچه های نوجوان بـه شکل پیـاده اجرا مـیشود- حتی درون لنگر دیوانـه شاه عرف ورسومات وحکایـات موجود هست که مردم آنرا اجرا وحکایت مـیکنند- از جمله جای گرز دیوانـه شاه بر یکی از ستون های لنگر- آمدن شاه لنگر پروازی هنگام موت دیوانـه شاه بر بالین او از طریق روزن لنگر با این رباعی بـه که دیوانـه شاه منسوبش مـیدارند کـه گویـا درون وقت نزع سروده.

     بر خیزم وشـــــــــور درون جهـــان اندازم تیر غـــــــم عشق درون کمان اندازم

     بشکافــــــم را بر آریم جگـــــــــر خوناب جگــر پیش سگان اندازیم

    نگارنده نمـیدانم کـه این رباعی را دیوانـه شاه سروده ویـا شعرای ندیمش چون خنجری- بابا سقا ویـا دیگر اما جوهر تصوف وعرفان- ومکتب قلندران کـه زندگی مادی افراطی را درجهان همـیشـه بـه یـاد انتقاد مـیگیرد از آن هویدا است. زیرا قلندران عاشق پیشـه کـه عشق را مدار تفکر واندیشـه خویش مـیدانند زندگی معنوی خود را بر مبنای آن جوهر وارسته از هوای نفس اماره ودنیـای دنی قرار مـیدهند- از جمله "غیـاثی" یکی از مشاهیر عرفان وتصوف بدخشان نیز بر همـین اندیشـهء عرفانی عشق قلندری را برتر شمرده سروده است- دیدهء دل گشا ببین طنطنـهء قلندری+پای بـه نـه فلک نـهد مرتبهء قلندری= که تا آخر غزل و بر دنیـا پرستان مـیتازد- دل اگر ذاکر نباشد سبحه گردانی چه سود+گر بـه دل ذوقی نداری کله جنبانی چه سود- از هوای نفس داری صدیت اندر آستین+نزد مردم مـیزنی لاف مسلمانی چه سود--- که تا آخر غزل او هم دنیـا پرستانرا کـه نفس اماره بر ایشان حاکم وغالب هست تشبه بـه غول وگاهی سگ نیز نموده است. کـه راجع بـه او جناب داکتر حصاریـان کتاب وزین نوشته "غیـاث عارف وارسته" کـه به آن مراجعه شود- زمان حیـات دیوانـه شاه قلندر ومـیر غیـاث الدین غیـاثی تفاوتی زیـادی دارد ولی هردو درون زمان اوج دعوت "پیری ومریدی" تصوف وعرفان درون بدخشان حیـات بسر اند.

    لنگر یـا تکیـه خانـهء دیوانـه شاه: بـه شکل چهار ضلعی کـه درون آن با پنج ستون زیر سقف- دکانـهای کلان- دوچپ نخ- تنورچه ودیکدان- دوپیچهء دروازه- مندل ها کـه یکی آندیکدان غذا پزی را از دکانـها با هردو چپ نخ کـه از دکانـها خوردتر اند وجای نشستن وخوابیدن اهل خانـه ومـهمان خودی مـیباشند جدا مـیسازد ساخته شده- درون یکی از کنج هایدیکدان "پسکی" کنجینـهء خانواده قرار دارد کـه اشیـاء ولوازم ودارائی اقتصادی خانواده درون آن جابجا مـینمایند. نزدیک دیکدان متصل با دیوار "مندل" بزبان غارانی ویخدرو "چاوش" دیوار درون مربع بـه پهنای یکمتر جا گرفته کـه "بازپران" نامـیده مـیشود. وهر وقت کـه آفتاب درآن برسدانیکه آنرا نشان کرده باشند بـه احترام رسیدن آفتاب درین نشان آن نقطه را آرد مـیزنند وازین طریق احترام "مـیترا" نیز از کیش آریـائیـان تاکنون حفظ گردیده است. کـه غنای فرهنگ عامـیانـه که تا معیـاری ما را نشان مـیدهد. یعنی ساختمان آن کـه همرنگ همـه خانـه های پامـیریـان است.

    در دیکدان کلان داخل لنگر"تکیـه خانـه" روز شاگون دیوانـه شاه غذای شاگون بـه لهجهء پامـیری زیباک "دیله" با گوشت- حلوا پخته مـیشود. ودر همـین خانـه بـه مردم توزیع مـیگردد- ودر سرتکیـهء دکانی کـه دعاها از آن توسط خلیفه های مذهبی خوانده مـیشودی حسب رواج نمـی نشیند زیرا مـیگویند آنجایی هست که داعی صاحب دیوانـه شاه مـی نشسته وبه مردم ارشاد وتعلیم مـیکرده است. کدام وقتی بعداز ویی خواسته که تا درآن جای بنشیند بـه مجرد بالا شدنش سنج بین پاگه ودکان پایش شکسته ومکافات این بی ادبی آگاهانـه ویـا غیر آگاهانـه خوب بدست آورده است- بنأ حق ندارد که تا درآنجا بنشیند- واین خود مـیرساند کـه احترام وعقیده بـه کرامات آن مرد قلندر وداعی مذهبی که تا چه اندازه نزد مردم بعداز وفاتش اهمـیت داشته است. اکنون کـه راجع بـه تکیـه خانـه یـا لنگر دیوانـه شاه معلومات مختصر گونـهء را ارقام داشتم برمـیگردیم بـه بقیـه موضوعات مربوط بـه جشن سده درون زیباک کـه بنام "شاگون دیوانـه شاه" برگزار مـیشود. نگارنده بعداز جستجوهای فرهنگی خویش بـه این عقیده رسیدم کـه حضرت دیوانـه شاه رح ویـا رانش درون پهلوی تعلیم ودعوت قلندرانـهء خود درون جهت تقویـهء سلسله پیری ومریدی ودعوت ها با بیعت بـه ا قاسم شاهی همچون داعی کـه بعداز وی یـادگار پای برجائی درمـیان جماعت باقیمانده باشد از جشن سده کـه یـادگار هوشنگ پادشاهی پیشدادی بـه صفت مـیراث زنده وبجا مانده آریـانای کهن بوده مـیراث گرفته. که تا از یک سو این سنن باارزش ملی را زنده نگهدارد. واز سوی دیگر رسوم آنرا درون لفافه پرپا نمودن "شاگون دیوانـه شاه" درون لنگر خود بجا آورده چنان عملی نماید. که تا درمـیان جماعت ومردم پامـیرات اتوریته ونام او همراه با این سنت کهن سال بصفت رهبر مذهبی کـه از وی مـیراث جاودانـه باقیمانده وحفظ گردد. البته بـه نسبت بزرگی جا ه ومقامش درون مـیان جماعت درین کار موفق بوده است. هم بـه این یـادگار نیـاکان رنگ وبوی بیشتر مطابق بـه رسومات فقه اسلامـی داده وهم نام خود را با این طنطنـهء باشکوه درون تاریخ فرهنگ عامـیانـه ومعیـاری ما رقم زده است. تأثیر آن درون دوران ما آنچنان با قوت درون منطقه باقی مانده کـه دهقانان زیباک بعضی کارهای دهقانی خود را با این شاگون وابسته نموده آغاز مـینمایند. اما باوجود این ابتکارات نتوانسته محبوبیت اجتماعی وعلمـی خود را درون مـیان حتی بدخشانیـان برابر با حجت جزایر خراسان درجه بندی نماید. زیرا توان علمـی، شـهرت بلند فضیلتی، خدمات فرهنگی "حکیم بلخی" یـا حجت خراسان به منظور مشرق زمـین ومبارزات عادلانـهء او علیـه استعمار عرب وکلیـه ستمگران وابسته بـه آن درون قلب آسیـا او را همچون غول اندیشـه وتفکر ساز چنان درون اوج افتخار مـیان بشریت رسانیده کـه هر انسان شریفی نـه تنـها با آثار ونام جاودانـه اش احترام مـیگذارد بلکه از آن بهره مـیبرد وافتخار مـینماید ولو اینکه حتی درون عصر حاضر هم هستند گروه های درمـیان اسماعیلیـان کـه با استفاده بردن از امکانات اقتصادی درون مرکز ادارهء امامت خارج از کشور مـیخواهند با فرهنگ ستیزی علیـه فرهنگ پربار اسماعیلی آریـاتباران عقاید تسلیم طلبانـه وسوداگرانـه خویش را با تکتیک ها وسیـاست های مذهبی گوناگون به منظور آنکه اقدار ومنفعت خود را بیشتر براسماعیلیـان جهان تحمـیل نمایند گاهی مستقیم وگاهی غیر مستقیم به منظور تضعیف اندیشـه های والا وطریقهء انسان دوست اسلامـی ناصر خسرو پا درون رکاب توسن رقابت مـیگذارند ولی معلوم دار هست که درون عرصهء مقابله ناکام وبه ناچار از اسب فرود مـیایند. زیرا مکتب انساندوستانـه واسلامـی حجت خراسان مـیاموزد کـه یک پیرو مومن حتما اول فرهنگ خود شناسی را محراق خرد خود قرار دهد که تا از آن طریق بـه خداشناسی برسد این خودشناسی از شناخت جسم وآفرینش آدمـی گرفته که تا خودشناسی ملی- وحدت واخوت ملی وسلامـی برمبنای معرفت خلاق تضمـین کنندهء حریت انسان از قید جهل وخرافات وهرچه بی عدالتی هست گشته رهنمای تأمـین منافع علیـای ملی کتلهء عظیم از بشریت مـیگردد کـه در شـهری ویـا کشوری حیـات بسرمـیبرند و وطن حق مادرانـه بر آنـها داشته ودارد کـه باید آن حق را ادا نمایند- چنانچه درون دعوت بقای طریقه حجت خراسان آمده است:

     بیـا پدید کــــن از بهر خــویش راهبری کـه بعد مرگ بماند زنام تـــــــو اثری

     به روزگــار حیـاتت ز ظلـــم دوری کن اگر تو مرد خدائی بـه حق عملی

     ایــــن دیـار واین دیـار این مـــزار و این مزاز

    نوت: آن چند جملات کـه در بارهء رقابت عدهء درون عصر حاضردر جهت تضیف نمودن فرهنگ وطریقهء ناصرخسرو درون فوق ارقام یـافت با دعوت دیوانـه شاه قلندر رح وابتکارات او کـه برایب اتوریتهء مذهبی اش درون مـیان جماعت بصفت داعی انجام داده ارتباط ندارد- صرف به منظور آگاهی جوانان از رقابت های ناسالم وفرهنگ سالم زدایـانـه عدهء از افراد منفعت جوی کـه دردوران ما علیـه ارزش های ملی و فرهنگی خود برخواسته بـه نفع بیگانـه ها آب را خیت نموده ماهی مـیگیرند نوشته شده. که تا با تعمق دربارهء بعضی امور فرهنگی کـه بر ما تحمـیل مـیشوند تفکر نمایند. دیوانـه شاه قلندر رح از طریق برپا نمودن جشن سده تحت عنوان برگزاری شاگون دیوانـه شاه خدمات زیـادی را هم درجهت حفظ سنن با افتخار نیـاکان انجام داده هست که قابل احترام وتمجید مـیباشد او نظریـهء زمان خودش سیطرهء صفویـان ومـیرها حاکم درون محلات بوده کارهای خوبی را هم انجام داده کـه قابل تقدیر مـیباشد. از جمله یکی هم آوردن عدهء از مردمان غاران واشکاشم و واخان از سر قل یـارکند دوباره بـه اوطان شان کـه از جور وظلم وچپاول مـیرها بـه ناچار وطن خویش را ترک گفته راهی دیـار غربت شده بودند مـیباشد- کـه در نتیجه این مـهاجرت وکوچ رانی ها نفوس مردم ما درون منطقه بسیـار ناچیز گردیده بود- ولی دیوانـه شاه قلندر این مشکلات را از سر راه شان برداشت. ریشسفیدان قریـه زواردرهء غاران این حکایت را بارها به منظور نگارنده نقل کرده وکسانی را کـه این داعی قلندر مشرب درون غاران- اشکاشم وغیره بـه دیـار خویش آورده وجابجا نموده بود نام مـیبرند کـه درین دوران خانواده های زیـادی ازاین شجره ها نفوس منطقه را تشکیل داده اند.

     هم چنان دیوانـه شاه قلندر رح خود مشوق پهلوانی- جوانمردی- دلاوری وکرامات انسانی بوده کـه در جشن سدهء او یـا شاگون دیوانـه شاه تجلی یـاقته- چون تیرزنی- دویدن پیگه- اسب سواری- گرز زنی وغیره کـه در جریـان از آن حکایت گردید مـیباشد. کـه درصفحات بعدی راجع بـه تیر زنی وقباق زدن حکایت خواهم کرد.

     جشن سده یـا "خیرچزان" مردم شغنان با شاگون دیوانـه شاه درون زیباک از نگاه گونـه اجرای مراسم فرقیت های را دارا مـیباشد کـه این فرقیت ها درون اجرای مراسم بوده ودر اصل ونـهاد یکی مـیباشد- شاید این فرقیت ها بـه نسبت عوارض ومشکلات جیوپولیتیکی- جیوفیزیکی وشیب وفراز تاریخ پدید آمده باشد زیرا راه های صعب العبور کوهستانی کـه کوه ها درون دوطرف ساحل اکسوس باعث آن گردیده بعداز حملات مغول- تیمور وحکومت مـیرها بیشتر مردمان منطقه را از رفت وآمد واشتراک درون مراسم یکدیگر بـه مشکل مواجه ساخت. ازینرو این فرقیت های فرهنگی- پدید آمد نگارنده بـه این عقیده مـیباشم کـه زبان های پامـیری که تا زمان حکومات یفتلی ها یکی بوده با قوت درون منطقه که تا تخارستان حصهء از جنوب هندوکش وشمال آن تکلم مـیشده واز جمله زبان های متداول عصر آریـائی شرق کشور بوده است. راه ابریشم که تا زمان موجودیت شاهان آریـائی وقدرت ودولت مرکزی از طرف حاکمان جهت رفت وآمد کاروانـهای تجارتی تحت توجه قرار داشته، تفاوت های لهجه درون زبانـهای پامـیر درون دو طرف ساحل اکسوس ومسیر راه ابریشم بعداز دوران یفتلی ها کـه کشور راه ابریشم را که تا جائی از دست داد وجاده ها ویران شد با طلاتم لشکرکشی های داخلی وخارجی سردچار گردید بمـیان آمد. کـه نمونـهء این تفاوت ها وهمگونی ها را درون زبان( اشکاشمـی- شغنانی- واخانی- سنگلیجی-منجانی) پشتو وزبان فارسی قدیمـی بدخشان همـین اکنون هم مـیتوان دید وباز یـافت. کـه درین باره مأرخان ومحققان زیـادی نظرات شان را ابراز کرده اند. ولی درون خود منطقه که تا حال تحقیقات همـه جانبه صورت نگرفته هست تا حقیقت احوال را ثابت نماید.

     برای اثبات موضوع همـین جملات رفتن وآمدن بـه اشکاشمـی توغد- آغد- بـه شغنانی توید- یـاژد را مـیتوان مثال داد کـه چگونـه از یک اصل با این تفاوتها شکل گرفته اند. ومانند آن درون مراسم جشن سده هم فرقیت هائی پدید آمد اگر درون دیگر مناطق کشور بـه نسبت حوادث تاریخی- فرهنگی ویـا کوتاه اندیشی های متحجرانـهء قدرت ها این مراسم اجرا نمـیگردد، درون پامـیرات با همان- تجلی کهن ولی مطابق بـه شریعت دین مقدس اسلام اجرا مـیگردد.

    خلاصهء کلام اینکه جشن سده کـه در زیباک وشغنان با مراسم خود برپا مـیگردد- باز گویندهء هویت تاریخی وغنای فرهنگی مردمان این سرزمـین هست که درون فوق بیـان گردید.

    هنر تیرزنی بر قباق: هنرمندی آریـائیـان هنگام نبرد ها ونشان زدن ها با تیر وکمان درون شـهنامـهء بی زوال فردوسی تواریخ فرهنگ ما عیـان وبیـان مـیباشد. ازجمله این هنر درون پامـیرات نیز که تا اکنون حفظ گردیده صرف نظر از جنگ سی وچهار سالهء تحمـیلی وخانمان برانداز کـه حاکمـیت تفنگ برقانون وتعقل رحجان یـافت جوانان ما از نگاه هنر سپورتی رزمـی بـه آن علاقه دارند. درون طوی ها وجشن ها بـه نشان زنی مسابقه ورقابت مـیکنند. درون پامـیر بدخشان تاکنون هم بالای سر کودک نو تولد کـه پسر باشد ازچوب تیرو کمان ساخته آویزان مـیکنند که تا در بزرگی همچون "آرش" و رستم کماندار معرکه های زندگی باشد.

    در ولسوالی زیباک کوزه را روز شاگون دیوانـه شاه "جشن سده" درون همان جای معین هرساله بـه فاصلهء سه الی چهارصد متر نشانـه مانده وجوانان با تفنگ های دست داشته نشانـه مـیزدند هرکسیکه مؤفق بـه هدف قرار نشان مـیگردید تیرزن قابل محسوب وتحفهء دریـافت مـیداشت این کار درون اکثر نقاط دیگر بدخشان هم رواج دارد. از جمله درون منجان جوانان با تیر وکمان کهن کـه تیر آن 7 سانتی متر هست وپردار هست به شکار پرنده گان مـیروند- وخوب هدف را بـه تیر مـیبندند. نشان زنی با فلاخن نیز رواج دارد.

     اما درون قدیم ترها خصوصأ درون قریـهء غاران این مسابقه انداخت با کمان پلتهء با سواری اسب اجرا مـیگردید کـه بنام "قباق زنی" شـهرت داشت. این بازی درون طوی ها وعیدها وشاگون "نوروز" برپا مـیشد وبه بسیـار هیجان انگیزی اجرا مـیگشت. وآن طوری بود کـه "کدوی" کلانی را پر از خاکستر کرده بر بالای چوبی بـه اندازهء سه متر درازی درون مـیدان مـیبستند وآن چوب را درون زمـین محکم نموده یعنی کمـی از آن را درون زمـین فرو نموده که تا کدو را درون بالایش بـه اندازهء سه متر از زمـین بلند نگهدارد. ویـا گاهی بزغالهء را بر سر بلندی بـه همان اندازه کـه مشرف بـه مـیدان مسابقه باشد نشانـه مـیگذاشتند. سواران اشتراک کننده درین مسابقه با اسپ های تیز لگام وسرکش بـه مـیدان آمده صف آرائی خویشرا طوری درین مـیدان وسیع کـه برای دوش- خیز وسرعت جهش اسپ ومـهارت سوار مشکلی ایجاد ننمایند مطابقت مـیدادند کـه از قانون های تثبیت شدهء این مسابقه فول و تخلف صورت نگرفته باشد.

    نوع بازی: درون دست هر سوار ویـا شانـهء او کمان های چقماقی ویـا تفنگ معروف بـه پلتهء مجهز بـه تیرو باروت سیـاه قرار داشت. هر سوار با دوانیدن اسپش ودر جریـان این سرعت مکلف بـه زدن هدف بود که تا از فاصلهء اقلأ پنجاه متری هنگام عبور از روبروی هدف با لیـاقت ومـهارت خود بتواند هدف را بـه تیر بزند. او قبل از جهانیدن اسپ بسوی هدف "پلتهء پختهء" کمانش را آتش مـیزد وبا این پلته کـه بالای ماشـهء دوشاخهء کمان محکم کرده مـیشد باروت داخل دیکک کمان را بعداز گرفتن "قلور" یـا نشان آتش مـیداد- باروت داخل دیکک جرقه مـیزد وجرقه هایش از کی متصل با دیکک داخل کمان کـه پراز باروت البته بـه اندازهء معینی بود وبر سر آن تیر دربالای باروت جاسازی مـیشد کمان آتش مـیکرد وتیر از خانـهء کمان بسوی هدف پرتاب مـیگشت. ناگفته نباید گذاشت کـه تیر بواسطهء سمبهء چوبی کـه یک سرش با پوشش مس ویـا برنج پوشانیده شده بود از طریق دهن کمان بداخل آن بالای باروت با ضربه محکم مـیشد- چین واندازهء محکم باروت به منظور پر کمان توسط آلات مخصوص کمان به منظور سوار قبل از مسابقه معلوم وآماده بود لذا به منظور پر دوبارهء کمان برایش مشکل وجود نمـیداشت. هرکه مؤفق بـه زدن هدف مـیشد ودر تکتیک انداخت استاد مـیبود از محفل ویـا چپن ولنگی را خلعت مـیگرفت. وبنام قباق زن ماهر معروف مـیگردید. قباق- درون ادبیـات عامـیانـه معیـاری زبان فارسی دار ویـا اعدام را گویند.

     بازیـها درون ناحیـهء روشان کـه یکی از منطقه های شاداب شغنان مـیباشد وبا زبان مادری مشحون از لغت وکلمات روستائی واجزای مربوط بـه آن صحبت مـینمایند- درون جشن های "شاگونی" خویش بازیـهای سپورتی قدیمـی آریـایی از جمله پهلوانی- "کشتی گیری" – گوی بازی توسط اسپ چابک ودوند را با همـه مـهارت های چوگان زنی آن که تا سالهای اخیر حفظ نموده وپهلوانان آن درون مـیدان های منطقه شغنان مؤفق ترین پهلوانان محسوب مـیگردند. و این گوی بازی با اسپ درون سرحد واخان هم رواج دارد.

     روشانیـان بازیـهای هیجان انگیز دیگری نیز دارند کـه طوری نمونـه بـه طور مختصر یـادآور مـیشویم.

    1. گوی زدن جوانان درون مـیدانـهای قشلاق ها بدون سواری بر اسپ کـه با دویدن رقابت صورت مـیگیرد هر گروپی کـه قویتر مـهارت خود را درون فنون چوگان "چکان" وبردن توپ "پوت" بـه جایگای "آل" هنرمندانـه انجام دهد- نامش درون منطقه مشـهور گشته شـهرت عالی کمایی مـینماید. واین باعث مـیگردد که تا اطفال از خوردی بـه پهلوانی و ورزش دل ببندند وتشویق شوند که تا پهلوان با نام ونشان ملک خود باشند.درشغنان نیز جوانان پیـاده گوی بازی مـینمایند.

    2. بزکشی درمـیان آب ویـا جهیلکی کـه برای این مسابقه درون قشلاق های شان طبعی یـا غیر طبعی وجود دارد- وآب آن از مـیان بالاتر نباشد جوانان پوست محکم را از زیر شرشرهء کـه "ی از آن بـه پایین مـیریزد" با رقابت زورمندی درون مقابل هم برداشته وبا دوش بسیـار سریع بـه جهیل مـیکشانند وبعد درون مـیان جهیل هربه نفع خود رقابت نموده آنکسیکه از همـه با مـهارت وزورمندتر مـیباشد دوباره آنرا بـه همان شرشرهء آب آورده ومـی اندازد از کلان یـا قریـه دار ودیگر بزرگان تحفه دریـافت مـیدارد- درین بازی هرقدرکه تعداد بازی کننده زیـاد باشد بـه همان اندازه هیجان انگیز هست وبرای بازی کننده زور وبازو ومـهارت زیـاد لازم هست تا برهمـه رقبای پهلوانی او ثبوت گشته واز مـیان آب مؤفق بدر آید.

    3. "دندان گیرک" گردآو روشانیـان درون جشن های شاگونی درین بازی بهی کـه مؤفق مـیشود تحفه ویـا جایزهء کلانی مـیدهند- از جمله- چپن- یـا جوانـه وغیره اجناس.

    بازی طوریست کـه دیک چوینی کلان را کـه در خیرات ها- طوی ها وجشن ها جهت پخت وپز استفاده آورده درون یک صفهء بلند وهموار جابجا مـیکنند- وبعد آنرا لبالب پر از آب پاکیزهء جویبار نموده همرای آب داخل آن تقریبأ بـه مقدار یک سیر آرد جو ویـا گندم را مخلوط کرده "قسمـیکه آرد با آب خوب حل شود" وآنرا گرداو مـینامند ویک سکهء پنج افغانیگی یـا دو افغانیگی فلزی را بـه داخل این "گرداو" مـی اندازند که تا در عمق دیک بـه زیر آن آب وآرد حل شده آن پنـهان شود. آنگاه از جوانان حاضر بـه مسابقه دعوت مـیکنند که تا دست های خود را پشت سر گرفته وبسته نمایند- بزرگان وتماشاچیـان بـه فاصلهء معین از صحنـهء مسابقه جا گرفته وکسیکه بازی را کنترول مـیکند "رفری" از طرف مجلس تعین شده پهلوی دیک ایساده شده بـه کنترول رقابت بازی کنان آماده مـیگردد. آنگاه افراد بازی کن کـه دست هایشان درون پشت سر بسته مـیباشند سرهای خود را درون "گرداو" دیک فرو مـیبرند بعضی ها سر خود را که تا شانـه وبعضی ها تاگردن یعنی بـه اندازهء بلندی وکوتاهی قد یـا گردن درآب دیک با دندانـها ولب هایشان بـه جستجوی سکهء فلزی مـیپردازند- هرجوانیکه توانست با دهن آن سکهء فلزی را از مـیان "گرداو" بیرون کشید جایزه بدست مـیاورد. البته درون جریـان بازی هیچ حق ندارد بـه دیگری مشکل ایجاد کند اگر افراد بازیگر زیـاد از اندازهء محیط دیک باشند- درآنصورت بازیگران بـه چند گروپ تقسیم شده هرگروپ بـه نوبت بازی را اجرا مـینمایند به منظور بازی از ده الی پانزده دقیقه وقت تعیین مـیشود-انیکه نفس شان بـه سر مـیرسد مـیتوانند سر خود را از دیک کشیده نفس تازه کرده و دوباره سر درون دیک فرو نمایند با مؤفق گشته یـا را بـه صفت جایزه از آن خود سازد. به منظور بررسی تمام بعدهای فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان وپیوند آن با گذشتهء تاریخ وتمدن آریـانا وقت وزمان ومحیـا گردیدن شرایط کاری مجهز بـه کار هست تا محققین بتوانند- غنای کمـی وکیفی آنرا درون پیوند با فرهنگ ملی ما روشن وبا نسل های آینده معرفی نمایند مثلأ درون فرهنگ عامـیانـهء مردم شغنان- واخان- زیباک- منجان- اشکاشم- شیوه وخنج پامـیر بدخشان به منظور هریک از اجزای برگذاری این مراسم نامگذاری هائی مشخص مـیباشد کـه اکثرشان درون زبان اوستایی وکتابهای مربوط بـه آن تذکر یـافته و رابطهء این نامگذاری ها ودر مجموع زبانـهای پامـیری را با پیوند محکم آن با زبان اوستایی بازگویی مـینماید. مثلأ کلمات- شگون- پتچلوم- کـه "شاگون" "وپتچلوم" مـیشود اکنون هم درون فرهنگ عامـیانـه پامـیر شاگون بـه معنی "نوروز" یـا شگون نیک کـه این روز دارد وفرخندهوسعادت بـه بار مـیاورد یعنی "فعال نیک" "وپتچلوم" آنگاهی کـه بابه دهقان قبل از همـه درون روز مراسم نوروزی "شاگون بعداز سفید خانـه با آرد باقلی ویـا "مشنگ" کـه در زبان عامـیانـهء آنـها هم " باقلا" "مژک" نامـیده مـیشود وتوسط خانم های خانـه "کی بانو"دروازه ء خانـه برویش بازگشته دهقان داخل خانـه شده غذای را کـه "قماچ" از آرد گندم با سمنک وروغن زرد هست را با خواندن دعا صرف مـینماید البته بعد از ورود وی راه مبارک باد همـه همسایـه گان کـه در جریـان روز بـه خانـه های یکدیگر مـیروند- وشاخچه ها از درخت بید "نمونـهء سرسبزی وشادابی" بدست گرفته "شاگون بهار مبارک" مـیگویند غذای سمنک با قماچ یـا دیلیـه "باج" را مـیخورند ودعای "شاگون بهار- مبارکتی کار- یک دانـهء ما هزار- هزار ما بیشمار- بحق خوجه عبدالله انصار" کرده و آمـین مـیگویند- واز خانـهء او برآمده بـه دیگر همسایـه مـیروند. یـا بـه عبارهء دیگر این بابهء دهقان- پتچلوم را خورده آمدن همسایـه ها را جهت مبارک بادی چنانی کـه در فوق تذکر یـافت افتتاح مـینماید. درون فرهنگ عامـیانـهء دهقانان پامـیر خواجه عبدالله انصار پیر دهقان محسوب گشته- درکارها از نام وی تبرک مـیجویند. گرچه درون همـین مراسم طفلی را بـه مرکب سوار کرده بـه دروازهء خانـهء "شاگون کرده" با بابه دهقان رئیس خانواده- یکجا همرایی نموده از دهن دروازهء خانـه صدا مـیزند کـه من دولت شاگونی را بـه شما آورده هم و سه بار آنرا تکرار مـیکند وآنگاه "کی بانو" با خانم بزرگ خانـه درون حالیکه آرد سفید را درون کف دست دارد ودروازه را باز مـینماید وبا داخل شدن آنـها این آرد را مبارکباد گویـان بر شانـهء راست طفل وبابهء دهقان مـیچسپاند- وآنـها هم خمچهء درخت یـا شاخچهء درخت را بـه وی اهدا مـینمایند واین خانم این شاخچه ها را کـه بعضی نمونـهء گندم وبعضی نمونـهء باقلی اند ورنگ هر شاخچه باهم فرق مـیکند را از آنـها با احترام زیـاد گرفته استوار مـینماید ما به منظور انکه دوباره این کلمـهء اوستایی وحفظ آن درون فرهنگ پامـیریـان مثالهای گفته باشیم با شرح مختصر بالا پرداختیم- اگر درون بارهء شاگون بهار با رسم ورواج هایش درون پامـیرات کـه اکثرشان همان تکرار رواج های کهن آریـایی درون عصر ما مـیباشد مفصل وکامل صحبت نماییم ناچاریم کتاب بزرگی را تألیف نماییم کـه من امـیدوارم این عرصه به منظور پژوهشگران دانشمند خود منطقه با اثر کمک های منابع فرهنگ دوست وطن خواه وعدالت پسند ملی وبین المللی کـه خواهان ترقی علم ودانش وهمگرایی ویکدیگر فهمـی تمدن بشری اند روزی مـیسر گردد.اکنون کـه کلمات "شگون" و( پتچلوم) اویستائی را شرح کردیم راجع بـه بقیـه مراسم آن صحبت مـینمایم.
    شاگون بهار - کـه اکنون بنام نوروز عالم کـه از طرف جامعهء بین المللی بـه مثابهء نوروز جهانی شناخته شده با تمام ویژههایش بازگویندهء تاریخ- وتمدن پرافتخار نیـاکان ماست- وچه خوب هست که همـه ساله با درخشش پرتو مـیترا وتجلای زرین شعاع پربرکت او بر نشانی های نجمومـی عامـیانـه پامـیریـان کـه بنام قلات های شاگونی برفراز کوه های متصل با قشلاق های شان مـیتابد درون فضای صلح ودیموکراسی- صفا وصمـیمـیت - وحدت ملی وعدالت استقلال وحاکمـیت ملی وسعادت همـه ملت عزیز افغانستان عزیز برگذار گردد وبا این سردهء زیبای نوروزی از روزن خانـه ها بـه داخل خانـهء سفید دیده با آرد شگون راه سفید شادی وسعادت مـیباشد با صلابت تمام توسط نوجوانان ندا سردهند.

     نوروز شدو لالهء خشرنگ برآمـــد بلبل بـه تماشای دف وچنگ برآمـــد

     مـــرغان هوا نعرهء مستانـه کشیدند مـــــرغ دل من از قفس تنگ برآمد

     شاگون بهار اولین بار توسط جمشید پادشاه پیشدادی کـه به فرکیـانی تخت ساخت- بوی های خوش آفرید- طبابت وتندرستی آورد کشتی ساخت واز آب گذشت وبر پا گردید چون برتخت نشست بنا بـه گفتهء فردوسی-

    سرسال نو هرمز فرودین+بر آسوده از رنج تن دل زکین- بـه نوروز نو شاه گیتی فروز+بران تخت نشست فیروز روز- بزرگان بـه شادی بیـاراستند+مـی و رود رامشگران خواستند+چنین جشن فرخ از آن روزگار+نمانده از آن خسروان یـادگار

    در نوروز نامـه منسوب بـه حکیم عمرخیـام آمده هست "گویند ایزد تبارک وتعالی بدان هنگام کـه فرمان فرستاد کـه خوشید ثبات برگیرد که تا تابش ومنفعت او بـه همـه چیزها برسد" آفتاب از سر حمل برفت وآسمان او را بگردانید تاریکی از روشنایی جدا گشت وشب و روز پدیدار گشت وآن آغازی شد مر این جهان را" نوروزنامـه ص3- درون فرهنگ کنونی پامـیریـان بدخشان نور وروشنی یکی از عقاید نـهادینـهء فلسفی درون مذهب و رسم ورواج های دینی وفرهنگ عامـیانـهء مربوط بـه آن مـیباشد- کـه در باره توضیحات مختصری مـینماییم. کـه چگونـه مقدسیت نوروز درون فرهنگ کنونی اسلامـی آنـها پابرجا مانده است.

    خانـه سپامـیریـان کـه در اوراق قبلی راجع بـه آن حرف های داشتیم دارای روزن کلانی مـیباشد کـه نور وروشنی از آن بـه داخل خانـه مـیتابد- عرفه نوروز یـا "شاگون" بنا بـه ثبوت های مروجهء عامـیانـه آنگاهیکه نور آفتاب از روزن بالای نشان نوروزی درون داخل خانـه وهم بر "قلات های نجومـی" کوهستان مطقه بتابد یعنی یکروز قبل از شاگون گرفته مـیشود. اعضای فامـیل نور آفتاب را بالای نشانی همـیشگی خود مـیبینند فورأ مشتی از آرد را گرفته بر مقدمش بالای نشانی نثار مـینمایند وسفیدی آرد از علامات جامـهء سفیدی فریدون بجا مانده کـه با آن بـه جنگ ضحاک رفت.و (فردوسی)مـیگوید- بپوشید بعد جامـهء نو سپید+نیـایش کنان رفت دل پر امـید+فریدون بـه خورشید بربرد سر+ مـیان تنگ بسته بـه کین پدر. (شـهنامـه)

    ودرخانـه بوی خوش را منتشر نموده ان خوردسال "لفتک ها" کـه نوعی از اسباب های بازی آنـها مـیباشد را با تار وسوزن یک چمچه شیر درون پرتو نور خورشید کـه بر نشانی نوروزی داخل خانـه تابیده مـیگذارند- واز آن شگون نیکو را به منظور آینده خویش آرزو مـینمایند- ومـیگویند فردا "شاگون" است.

    بوی خوش کـه عبارت از مالیدهء آرد با سپند- وگل های کوهی وگیـاهیکه درون مـیان مردم "عرق رسول ص" نامگذاری ومخلوط با روغن زرد نموده بر دیوارهء پیش روی "دیکدان " یـا تنور نان پزی داخل خانـه بالای یک بیلچه آتش گرفته شده از تنور "دیکدان" گذاشته مـیشود وبوی لذت بخش آن بـه تمام گوشـه های خانـه انتشار مـیابد وخانـه را فرا مـیگیرد- درون شاهنامـهء حکیم فردوسی ساختن بوی خوش بـه جمشید نسبت داده شده+ دیگر بوی های خوش آورد باز+که دارند مردم ببویش نیـاز- چه عود وچه عنبر چو روشن گلاب+چه بان چو کافور چون مشک ناب. صــ22 ( شـهنامـه پادشاهی جمشید)

    (لفتک) کـه کلمـهء هست از لغت عامـیانـهء مردم بدخشان "گودی- ک چوبی کوچک کـه رویش با ریسمان های رنگه ساخته شده و لباسش که تا آرایش دیگر معرف لباس محلی انـه منطقه مـیباشد" ودر زبان شغنانی پامـیری آنرا (ژینجچ )ودر اشکاشمـی " لفتک" وبه واخانی آنرا " کیسکن" مـیگویند کـه همـه کلمات اوستایی اند چون مطالب ما از مقدسیت نور درون فرهنگ پامـیریـان هست لذا از موضوع خارج نگشته درون باره توضیحات خویش را ارائه مـیداریم – نور- درون مذاهب وادیـان کهن آریـائی از مذهب مزدائی- زروانیسم- مزد "زردشتی" کـه وابسته با یکدیگر مـیباشند جایگای اساسی خود را دارد. احسان طبری درون کتاب جهان بینی های خویش از قول دانش مند معروف گرشمن مـینویسد: بـه عقیدهء گرشمن درون مذهب مزدائی کهن "اور مزد "خداوند خیر"- مـهر "مـیترا"- ناهید- "زهره" درون مرکز قرار دارد نـه تقابل "اورامزد" و اهریمن". صفحه 64 مزد.(جهان بینی ها)

    اورمزد درون زبان های کنونی پامـیری:

    به زبان اشکاشمـی- اور معنی باران و مزد بمعنای فایده را گویند- وبه زبان شغنانی- (مزداو) را مـیتوان صاحب سازندگی معنا نمود- چون خداوند خیر "اور مزد" با-( مـیث) بـه شغنانی یعنی روز- "مـیترا" آفتاب- ناهید- ستارهء زهره "نورسعادت" همـه منتشر کنندهء نور مـیباشد با کلمـه "مـهر" کـه بازتاب آن گاهی درون آسمان اگر صورت مـیگیرد پامـیریـان آنرا باز شدن دروازه عرش وتجلی عقل کل مـیشمارند وبه حرمت آن مراد کامـیابی ها بر مشکلات را از خداوند یکتا مـیخواهند.

    یعنی از فلسفه عقیدتی نیـاکان ما قبل از دین مقدس اسلام وپذیرش آن درون چوکات زبان وتفکرات عمومـی مردمان پامـیر بدخشان کنونی چنان بازتاب یـافته کـه مـیتوان بـه مسایل موشگافانـهء تحقیقات علمـی وتاریخی آن وچگونگی توافق وتقویـهء فرهنگ آن درون خدمت فرهنگ اسلامـی وملی، سود جست وبا شعار بـه پیش بـه سوی نور درون مقابله با ظلمت برخاست. چنانچه گفتیم از مذاهب کهن مزدائی وزروان- کـه به معنی بیکران وزمان یـاد هراست که تا مزد "زردشتی" وبعد ها مذهب مانی کـه خیر وشر- اوهورا مزدا واهریمن را چون گوهر ظلمت با تفاوت های فکری نـهاد عقیدهء دینی قرار داده اند را مـیتوان درون عقاید مذهبی اسلامـی تشیع پامـیریـان کـه شکل عنعنات اسلامـی را بخود گرفته باز یـافت ونگارنده فکر مـیکنم کـه توحید درون مذاهب آریـائی کهن ما با بخش های دیگر عقیدتی اش درون پذیرش دین اسلام وغنامندی فرهنگ آن درون منطقه نقش بـه سزائی داشته است- زیرا اسلام کـه دین کامل از طرف خداوند به منظور همـه بشریت هست عقیدهء نور وخرد را بر جهل یـا پیروزی خیر را بر شر واهریمن- نیکی را بر بدی با پرستش یگانـهء لاشریک بـه ارمغان آورده لذا مساعدت وشرایط ذهنی وعینی به منظور پذیرش وتقویـهء آن بواسطهء آن فرهنگ متجلا وغنی مشرقزمـین "آریـانا" "پندار، گفتار وکردار نیک" وغیره کمک کرده است. واینکه درون بعضی نقاط ایران وپادشاهان آریـائی درون مقابله با سپاه عرب قرار مگرفتند شاید بیشتر بخاطر حفظ قدرت وحاکمـیت ملی شان بوده باشد.

     در فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان آن رسوم وعقاید مثبت آریـائی تجلا یـافته کـه در تطابق وتقویـهء عقیده وی اسلامـی از جمله جان وخرد وطبیعت- وحدت واخوت- آزادهوجوانمردی- صلهء رحم ونیکی وحفظ ارزش ها وسنن با افتخار ملی- ترقی خواهی تأمـین وعدالت مـیان همـه مسلمانان وبشریت عالم نقش مثبت بازی مـینماید. مثلأ این رباعیـات را کـه در یکی از کتابهای مذهبی اسماعیلیـان پامـیریـان بدخشان "مراة التحقیقن" نوشته شده کـه منسوب بـه نصیرالدین طوسی مـیباشد مـیخوانیم.

     اول زمکونات عقل وجـــان اســــــــــت اندر پی او نـه فلک گــردان اســـــت

     زین راز چو بگذاری چهار ارکان هست پس معدن بعد نبات بعد حیوان است

     صفحه 25 باب سوم

    و یـا:

     بیست ونـه گردش دادند ترا آدم ساختند سیزده کـــــــردار دیگر اندرم انداختند

     گر تو انسانی بیـان گردش خود را بدان ورنـه جانرا درون تن هر زنده هم انداختند

     "شبستری"

    در بیـان فوق عالم خودشناسی راه بـه سوی خداشناسی مـیبرد وخرد وجانرا کـه پرتو از نور ذات امرباری مـیباشد تذکار مـیدهد- ورابطهء فرهنگ کهن ما را با تطابق کامل بـه اسلام بیـان مـیدارد.

    یعنی عقل وجان یـا(عقل نفس) بـه امر حق تعالی کـه نور عالم علوی اوست. نـه فلک همان نظام "شمسی وسیـارات نـه گانـهء آن" بـه چهار ارکان- آب- خاک- آتش وباد بوده- با موالید ثلاثیـه "معدن- نبات- حیوان- ساختمان اولی مکونات که تا حیوان را معرفی مـیگردد کـه از مـیان حیوان انسان کـه دارندهء شعور خود شناسی وخداشناسی مـیباشد ویـا بـه عبارهء دیگر اشرف مخلوقات گردیده هست وپا بـه مـیدان بندگی- طاعت وعبادت- مـیگذارد. تخم پدر بـه رحم مادر انتقال یـافته درون طی نـه ماه وچند روز پای پرورش از جنین که تا آخر هفت اعضای بدن را تکمـیل نموده بعداز تولد درون مدت یکسال کـه دوازده ماه هست به مرحلهء تشخیص وتمـیز قدم مـیگذارد- درین دوران بیست ونـه گردش را تکمـیل مـینماید- پنج حواص ظاهری پنج باطنی با خواب وبیداری وتلاش وتعقل کرداریست کـه او را بـه پایـهء اشرف المخلوقی مـیرساند.پنج حواس ظاهری چشم- گوش-دهن-بینی-دست ها و پنج درون باطن بخل- –کبر-خشم –حسد با سه ضرورت عمده حیـات یعنی خواب وخور-بیداری و تلاش به منظور ادامـه یـا ضرورت بقا یـا تسلسل حیـات با- فهم جزی (عقل جزئی) مبدا ء مـیعاد مـی باشد.

     در مقایسهء این گفتار ها چه با مفرفت مذاهب کهن آریـائی قبل از اسلام وچه درون تصوف وعرفان اسلامـی همگونی های زیـادی موجود است. ویـامثلآ درون رباعی ذیل مقایسه- "پندار نیک- گفتار وکردار نیک" را کـه اساس- تربیـه انسان وکرامت او درین مزدء زردشتی مـیباشد بـه وضاحت مـیتوان با اسلام درون فرهنگ کنونی ما مقایسه نمود

     مـیگفت نبی کـه اهــــــــــــل جنت چـــــــار است

     پندار خـــــوش و زبان خـــــوش گفتار است

     ســـــــــــــــــوم دل نرم چـــــارمـین دست سخــا

     رحمت بـه کــسی کـه این چهــــارش یـار است

     "خواجه عبدالله انصاری"

    صلهء رحم کـه یکی از مکارم اخلاقی درون اسلام هست با آن سه نکته اخلاقی کهن- پندار- گفتار- کردار نیک یکجا شده – اندرز فرهنگی را درون تربیـهء انسان مسلمان واضیح مـینماید. همچنان درون یسنایی 45 قطعه 2 کتاب اوستا آمده است. "آن دو گوهر کـه آن گوهر خرد مقدس بـه آن گوهر خرد خبیث گفت! اندیشـه- آموزش- خرد وآرزوی گفتار وکردار- زندهوروان ما باهم یگانـه ویکسان نیست درون فرهنگ مذهبی خودشناسی پامـیریـان همـین مطلب چنین ابلاغ گردیده - احسان طبری جهان بینی ها صـ40 دو شـهرند درون وجود بنده پیدا+بود آفاق وانفس نام آنـها+پس آنـها ضدیت دارند باهم+که بی فکری نباید کرد آدم یعنی شـهر آفاق آن گوهر خرد مقدس وشـهر انفوس آن گوهر خرد خبیث را تمثیل مـینمایند. صـ30 کتاب جلالی شاه بخاری درون نوروزنامـهء خیـام همچنان آمده کـه در روز نوروز خداوند تبارک وتعالی دوازده فرشته را مؤظف گردانید که تا چار آن بر آسمان اهریمنان را نگذراند- چهار آن بر چهار گوشـهء جهان که تا اهریمنان را گذر ندهند که تا از کوی قاف درون گذرند چار دیگر بر آسمانـها وزمـین ها مـیگردند واهریمنان را از خلایق دور مـیدارند. نورزونامـه صـ3

     تأویل این بیـان فوق درون عقاید پامـیریـان وروز نوروز ظاهری وباطنی آنـها تجلی یـافته است- مطلب از نوروز باطنی آن هست که اگر خانـه ها را با رسوم "جمشیدی"- "آریـائی"- "اوستائی" با آرد سفید مـینماید واز چروک ودوده سیـاه پاک مـیسازند حتما خانـه وجود معنوی خود را نیز شاگونی نمایند. یعنی بدی ها وافعال ذمـیمـه را بـه افعال حمـیده ونیکوئی مبدل سازند که تا روز بر ایشان نو شده باشد. چنانچه درون کتاب مذهبی هفت باب ابواسحاق آمده است.

     نوروز ظاهری بود اندر تغیر سال نــــــوروز باطنی نبود جز تغیر حال

     نوروز اهل صــــدق بود تغیر فعل نوروز اهل کـذب بود زیب جسم ومال

     نــــوروز آن بود کـه بـــــود ایمـــــــــن از زوال (صفحه 35کتاب قلمـی)

    خوراک نوروزی پامـیریـان روز شاگون درون ورق های قبلی که تا جائی ذکر گردیده- تنـها درون شغنان دلیـه با گوشت وشیرپیره از تلقان وچهار مغز نیز غذای نوروزی محسوب مـیگردد- بقیـه رسم ورواج های مربوط بـه این روز- درون پامـیر بدخشان "اشکاشم- شغنان- واخان- زیباک- منجان- شیوه- روشان" وغیره نقاط آن آنقدر انبوه هست که به منظور نوشتن آن همـه کتابی حتما ارقام نمود- از جمله براری- تخم براری- باقلای قاقراخ- سه روز از قماچ نوروزی به منظور خوشاوندان امـید ارسال داشتن کـه آغاز آن درون جارو بستن- پرسیدن ساعت سعد را از ملا وسفید خانـه با آرد درامدن درون خانـه وغیره درون بر مـیگیرد درون چوکات رواج های اجرا مـیشوند کـه همـه بـه فرهنگ کهن سال آریـائی ما اکنون با شیوهء فرهنگ اسلامـی ارتباط محکم داشته و وثیقهء زنده بجا مانده آن محسوب مـیگردد.

    درین روز درون "واخان" اسپ ها را جهت دواندن و رقابت سپورتی بـه "پیگه" مـی برند- صاحبان اسپان تقریبأ یک ماه زحمت مـیکشند که تا اسپ خود را به منظور رقابت درون "پیگه" آماده نمایند- این اسپ ها را آنقدر به منظور دویدن عیـار وآماده مـیسازند کـه فاصلهء 8-9 کیلو متر ویـا بیشتر از آنرا درون مدت تقریبأ 15-20 دقیقه طی نموده بـه خط آخر مـیرسند- سوار بر پشت ء اسپ با مـهارت او را کنترول نموده بـه پیش مـیتازد- اسپ دوند- اول مـیاید وتحفهء خوبی دریـافت مـیدارد که تا اسپ سوم جایزه نصیب مـیشود. این پایگه دوانی اسپ ها درون روز شاگون بهار یـا نوروز درون اشکاشم- زیباک نیز رواج داشت- بزکشی نیز درون روز های نوروز با تخم جنگی ودیگر بازی توسط پهلوانان چاپ انداز وجوانان اجرا مـیگردد. خلاصه فرهنگ عامـیانـهء ما نوروز جاویدان را درون آغوش پاکیزهء نسل های دیگری کـه بعد از ما مـیایند حفظ خواهند نمود. به منظور اینکه راجع بـه نوروز عالم درون پامـیرات معلومات مفصلتری دیگری داشته باشیم. بقیـه حکایت اجرای نوروز را کـه هزاره بیک (سودا)نموده هست با گفتار فوق ضمـیمـه مـینمائیم.

    البته رواج های مراسم نوروزی درون پامـیرات تقریبأ یکسان مـیباشد- کـه جوهر آنرا درون نظر حتما داشت کـه از یک سرچشمـه آب مـیخورد وبا عنعنات دیگر جاهای پامـیر مختلط وعمومـیت دارد.

    در بیستم ماه حوت صدای آمد آمد نوروز درون منطقه طنین انداز مـیشود- زن ها مقدار ضرورت گندم را درون سبد انداخته با آب تر مـیکنند کـه بانوی هرروز مقدار آرد را شیره ساخته بالای گندم مذکور مـیریزد که تا سبز شود- وبعد آنرا توته توته نموده درون دیک انداخته زیرش آتش کرده آنرا خشک مـیکنند- کـه بعدها از آن سمنک وشاشپ بیـار مـیکنند کـه هردو غذای نوروزی مـیباشند. از جمله غذای" شاشپ" درون شکاشم- واخان- زیباک وکلمـه باج درون شغنان مروج است.

    بچه ها را با ساعت نیک کـه ملاها آنرا هدایت مـیدهند بـه دنبال چخ یـا "کلک" بزبان عامـیانـه بـه دشت گنج آباد ودیگر جاها کـه این بتهء سخت درون آنجا زیـاد هست اعزام مـیدارند- بعد از آوردنش درون روز نوروز از آن جهت پاک سازی "دودهء" کـه در خانـه وآن جای گرفته بـه صفت جاروب پاک کاری استفاده مـینمایند.

    روز نوروز با تقویم کـه نزد عدهء از ملاهای مجرب قریـه جات از حرکت آفتاب بـه خانـهء حمل درون کوه ها نشانی شده موجود هست تعیین مـیگردد. یعنی وقتیکه آفتاب درون همان نشان غروب کرد مـیگویند کـه فردا نوروز است. درون "واخان" این نشانی نوروزی را بـه حجت خراسان منسوب مـیدارند کـه گوئیـا او آن نشانی را کرده وبه مردم هدایت داده کـه با غروب آفتاب بالای آن نشان نوروزی را برگزار نمایند.

    غذای "شاشپ" از آرد سمنک کـه در فوق ذکر گردید با توته های یخ درون دیک جوشانده مـیشود وشیرین گردیده بالایش روغن زرد انداخته روز نوروز استفاده مـیشود.

    این غذا از قدیم بر سفرهء نوروزی مـیراث دوران کهن آریـانا بـه صفت غذا را تمثیل کرده با قماچ سنمک- وکلمـه باج غذای اساسی نوروز است.

    با "چخ" یـا "کلک" خانـه ها را درون ساعت سعد کـه منجم قریـه "ملا" هدایت داده درون روز نوروز پاک کاری نموده "دودهء" آنرا هم طبق هدایت درون جائی مشخص بـه طرف شمال یـا جنوب مـیاندازند بعد از انداختن آن با آرد "جو" ویـا "مشنگ" سراپای خانـه را بـه بسیـار ظرافت سفید کرده وخانـه را به منظور مبارکباد یـا شاگون بهار مبارک- اعضای فامـیل وهمسایـه ها آماده مـینمایند. اولین شخصی کـه به خانـه مـیآید و "پتچلوم" کـه لغت آن کلمـهء اویستائی مـیباشد ودر اوراق قبلی تذکر داده شده را باز مـینماید. یعنی مرد کلان با پسربچهء کـه بالای یک مرکب سوار داخل خانـه مـیشود ودر دست آنـها شاخچه تازهء بید با اشکال گندم وجو وباقلی درون آورده شده قرار دارد شاگون بهار مبارک مـیگویند. وخانم بزرگ خانواده بـه شانـهء آنـها آرد مـیزند وغذای نوروزی را پیش آنـها مـیگذارد که تا نوش جان کنند- بـه مرکب جو وبههای قلبه "ترید" کاه سفید همرای آرد جو ویـا دیگر غله ها را داده بر پشت آنـها هم کمـی آرد مـیزند.

    وبعد از آمدن وخوردن غذای سمنک- قماچ و"شاشپ" نوروزی دعا مـیکنند- کـه نوروز بهار- مبارکتی کار- یکدانـهء ما هزار- هزار ما بیشمار- بحق خواجه عبدالله انصار الله اکبر- واهل خانـه آمـین مـیگیرند. درین جا نام حضرت خواجه عبدلله انصار هم بـه صفت پوشش اسلامـی وهم بـه صفت پیردهقانان بر عنعنـهء نوروز آریـائی تجلی غنای فرهنگی را نمایـان مـیسازد.

    تمام خانواده ها عین رواج را درون "پتچلوم" گشائی مرعی داشته عمل مـی نمایند. وبعد همـه بـه خانـه های یکدیگر با شاخچه های تازهء بید رفته غذا مـیخورند ودعا مـینمایند- جوانان اعم از پسران وان درون جریـان روز بازی های تخم جنگی- پهلوانی- انواع سرگرمـی ها را دارند- کـه ان با تناب های بسته بر شاخ درختان خود را گاز مـیدهند ویـا با توپ ساخته شده توسط خودشان درون خرمن های هموار بازی چرخک را اجرا مـیکنند یعنی توپ را با ضرب بـه زمـین زده وقتیکه بلند شد چرخ زده دوباره بـه آن ضربه وارد نموده همـین طور ادامـه مـیدهند.

    وقتیکه پیشین یـا آفتاب نزدیک کوه ها رسید قلبه را آورده بـه ساعت سعد طبق هدایت "ملا" چند خط درون زمـین قلبه مـینمایند ومقداری کم از تخم را از جورابی کـه پشمـی مـیباشد بـه زمـین طور شگون نیک مـیپاشند- وبقیـه را با جوراب همرای یک قبضه "گل خار" از راه روزن خانـه بـه خانـه مـیاندازند.

    هنگام چند خط شدگار یک نفر خانم با پوستین بـه روی خاک خود را لول مـیدهد – کـه معنی اش آن هست که خاک پدر ومادر انسان- ونعمت ده زندگی او هست – از زندگی که تا مرگ درون آغوش او خواهیم بود. بعد از آنکه دهقان آن تخم را با جوراب درون خانـه انداخت خانم خانـه چمچهء چوبی را از طریق روزن بـه بام مـی پرتاود- ودهقان درون بالا منتظر این چمچه چوبی بـه پشت زد آنرا شگون خوبی سال پربهره وحاصل خیز حساب مـیکنند واگر بـه روی افتید برعسال "نو قان" وکم حاصلی وگرسنگی خواهد بود – چون انسان درون قدیم بـه نسبت نداشتن وسایل درون مبارزه با حوادث طبیعی ناتوان بود لذا این فال ها را بـه نسبت عجز خود درون مقابل طبعیت حساب مـیکرد. ودر معنی حتما آش دهقان ودود غذای آن از روزنش همـیشـه پرمنفعت وبلند باشد کـه چمچهء چوبی آش خوری مثل آن است. واین چمچه اندازی سه بار از روزن بخانـه واز خانـه بـه روزن یـا بام تکرار مـیشود بعد هم دهقان بـه خانـه آمده آن تخم غله درون جوراب را بـه ستون مـی بندد وتا سال آینده و نوروز آن باقی مـیماند. "کاچی" یـا نوعی "لیپی" همرای شیرآب وروغن هم غذای سرقلبهء نوروز مـیباشد- قابل تذکر هست که درین رسم ورواج های کـه کلانی وخوردی خانواده درون آن موج مـیزند تصویر نظام دودمانی "مـهستانی" "مـه آبادیـان" نیز تجلا یـافته است. همچنان روز نوروز غیر از گذشته کهن خود کـه به تمدن وفرهنگ همـه مشرقزمـین تعلق دارد – همـه پذیری خود را درون عالم بشریت با رسائی تمام ثبوت کرده است. نزد اهل تشیع وتسنن وهمـه مسلمانان عزیز وگرامـی مـیباشد اهل تشیع مـیگویند- درین زوز "علیع" خلیفهء چهارم عالم اسلام بـه خلافت انتخاب شد و بزرگان عالم انسان تجلیل این روز را گرامـی داشته اند.

    علمای اهل تسنن هم اکثرشان این روز را روز دوستی واخوت- کار وپیشرفت اتحاد و همدلی درون مـیان مسلمانان مـیشمارند. و ازین جهت هست که نام خوجه عبدالله انصار بـه صفت پیر دهقان درون دعاها خوانده مـیشود از جمله علمای اسلامـی حکیم خیـام درون نوروز نامـه آورده هست دوازده فرشته درین روز چهار فرشته بر آسمان که تا اهریمنان را نگذارند – چار آن بر چار گوشـهء جهان که تا اهریمنان را گذر ندهند که تا از کوه قاف درون گذرند وچار دیگر درون آسمانـها وزمـین ها مـیگردند واهریمنان را از خلایق دور مـیدارند. نوروزنامـه صـ3 آغاز کتاب کـه هدف از آن گفتار دفاع از بزرگی وتجلای تاریخی فرهنگی این روز پرافتخار درسنن با افتخار وطن ما همـه مشرفزمـین مـیباشند- کـه حاجت بـه شرح ندارند.

     برچهرهء گــــــل نسیم نوروز خـــوش هست در صحن چمن روی دل افروز خوش است

     از دمـی کـه گذشت هرچه گوئی خوش نیست خوشباش زدی مگو کـه امــروز خوش است

     رباعیـات عمر خیـام

     سروده ها وادبیـات عامـیانـه: فرهنگ عامـیانـهء کنونی پامـیریـان از نگاه ادبیـات نیز غنی مـیباشد کـه در قالب چهار بیتی- رباعی سروده شده ودر قالب آهنگ بلبلی واخانی- فلک شغنانی ونوحه هنگام سوگواری مداح خوانی اجرا مـیگردند. علاوه بر این سه قالب آهنگ های بزمـی چه درون قالب غزل وچه درون قالب های دیگر موسیقی چون شـهنات- بوسه لیک- تاره وغیره زیـاد مـیباشند. مثلأ- خوانندهء با دف ونی درون طوی ها با همراهی چند تن دیگر بـه شکل "کورس" مستانـه وشاد چهار بیتی ها را مـیخواند وشاه مرد با وزیرانش واهل خانـه واشتراک کننده گان او را با نثار پول ویـا چیزی از صنایع دستی وطنی بافت خودشان چون جراب پشمـی- ویـا چند متر تکه تشویق وسپاسگذاری مـینمایند- اینرا هم حتما تذکر داد کـه بافتن صنایع دستی چون جاکت- گردن بند- چکمن- جوراب- دست کش- گلم- دوختن پوستین- چموس- کفش چوبی- که تا مسی صنعت- وبافت کرباس ساختن کوزه- تغاره- چینی کاشی گرفته از گل- آهنگری ساختن آلات دهقانی وکار- نجاری- رنگ دوات ساختن باروت سیـاه – کاغذ وغیره از قدیم ترین دورانـهای تاریخ تمدن آریـانا درون پامـیر بدخشان وجود داشته وتا دوران عصر جاضرهم دیده مـیشود- کـه متأسفانـه درین سالها به منظور تکامل آن توجه صورت گرفته نمـی گیرد. بهر صورت! بر مـیگردیم بـه اصل مطلب خوانندهء کـه با دف ونی درون طوی ها گاهی شعر را از شاعران زبان دری وگاهی از ادبیـات عامـیانـهء کـه در طی قرون توسط افراد جامعه سروده شد و به بـه یـادگار مانده استفاده مـینماید. درون اشکاشم وزیباک- واخان- منجان خواننده آهنگ خود را درون پایگهء خانـه با خود همراه نموده اجرا مـیکند وچند هنرمند دیگر برایش دف ونی مـیزنند وهم آوزی مـینمایند.

    طرز اجرای آهنگ ها گونان هست که با ضربه های دف تغیر مـیکند- وبنام های 4و6 که تا هشت ضربه- روان وکشال- بـه زبان موسیقی هند تین وتال و"روپک" وغیره اجرا مـیشود.

    آهنگ های دف ونی اکثرأ بگوش مردم محلات پامـیر مشخص وآشنا اند- وچنان با کیفیت اند کـه لذت بردن از تکرار آن با شعر وچهاربیتی دیگری بیشتر مـیگردد- درشاهنامـهء فردوسی بزرگ آن گاهیکه رستم جهت آوردن کیقباد بـه کوه البرز مـیرود- او را مـی یـابد- و مژده شاهی را بـه وی مـیدهد راجع بـه سرود دف ونی-چنگ آمده است. سرایندهء این غزل ساز کرد- دف چنگ ونی را هم آواز کرد+که امروز روزیست با فروداد+که رستم نشسته هست با کیقباد "شاهنامـه" صـ62 این صنعت که تا موسیقی عصر ما هم درون پامـیر با قوت وجود دارد با آنکه آوازخوانی با آلات موسیقی نو هم رواج یـافته است.در فرهنگ عامـیانـه آهنگ های دف-

     گلــــــــــــــه با یـار بــــــــــــــده جــــــــــــــــوان آزار نـــــــــــــــــــده

     گــــــــــــــــل ســــــــرخ بته دار پاشنـه بلند مــــــــــــــــــــــــــــوزه دار

     کوگک سرسنگ مـیکند ققره بناز یـارجان بـه روا رواست جــانم بـه گداز

     ای بار خـــدا درون آسمان ابر انداز این یـار رونده را بـه من معطل ســـــاز

     گلــــــــــــــــه با یـار بــــــــــــده جـــــــــــــــوانـه آزار نـــــــــــــــــــده

    به زبانـهای پامـیری شغنانی- واخانی- اشکاشمـی وسنگلیجی نیز سروده های عامـیانـه زیـاد است. از جمله بـه زبان واخانی.

     وزشـه گــــــــــــل ار گیرمـی شـه بلبل ار گیـــــــــــــرمـی

     وزشـه جــــــــــان ار گیرمـی یوتت خان ار گیـــــــــــرمـی

    معنا- مـین یک گل نازنین مـیگیرم زبان بلبل داشته باشد زبان بلبلی خوانی کـه آهنگ زیبای درون واخان مـیباشد وآنرا زنان هنگامـیکه بزرگان محلات بـه ایلاق ها جهت تفریح مـیروند ویـا عایلهء خود را درون ایلاق خبر مـیگیرند بـه اسقبال آنـها باهم آوازی چند نفر زن یکجا اجرا مـیشود زنان با آهنگ فلک مانند کـه در همـه جای بدخشان مرسوم هست بعد از گفتن چهاربیتی مـیخوانند "بلبلی ترنالما" "بلبلی برایت مـیخوانم" من یک جانانـهء خوب مـیگیرم+وز کدخداها مـیگیرم.

     وزی رچم که تا کرت کرت پرچادت ژغت- من مـیخواهم بـه قریـهء کرت نزد یـار خود مـیروم کـه زیبا هست ولی افسوس بـه قهر است

    وز بـه کرت نـه رچم – وزشـه گل درون گیرمـی- لذا از دست قهرش بـه کرت رفته نمـیتوانم- ولی مـیخواهم گلی خوب بگیرم. آهنگ نام بلبلی درون شـهنامـه تذکر یـافته است.

    به لسان شغنانی هم این خواندن با دف وچند ونی رواج دارد- کـه به نامـهای شاعری یـاد مـیشود مثلأ ته درگاندیریی رگوف+کمند جناوته فروگ+یکبا مـه نالن نغوگ- ژیوجم مـه پهلندی فید معنا درون دروازهء خانـه شما شرشرهء آب هست وابروان یـارجان کـه ته خطاب مـیشود مانند کمند است- یکبار ای نازنین نالهء مرا گوش کن+ دوست مـیدارم کـه در پهلویم باشی

     به زبان اشکاشمـی: توغدم په رن یک کمـی شمال فد+مشنا مقصد اوجرج جان جمال فد

     جاناجانی منبانـهی+تی مـیل شدوک پزین په هر خارو خسی هر رم رم ستی سرسبیل توبا هرځه غژی+زینـهار په زینـهار ته ای گپ نـه نسی

    ترجمـه بـه قریـه "رن" رفتم یک کمـی شمال "باد بود"+مقصد از رفتن بـه آنجا دیدن کبک نازنیم جمال بود

    مطلب از کبک محبوب کـه بنام جمال یـا ی بنام بوده مـیباشد. بقیـه این محبث را درون صفحات بعدی بیـان مـیداریم. درون جملات فوق این اشعار عامـیانـه ادبی کلمات اوستایی مدغم هست مثلآ کلمـه "رن" همان قشلاقیست کـه فریدون "فرفال" درون قلعه آن بزرگ شده-

    نگارنده معتقدم کـه دولت پیشدادیـان تحت رهبری "فریدون" کـه در روایت اشکاشمـیان "فرفال" نامـیده مـیشده درون همـین کناره های اکسوس کـه نام های اوستایی آن که تا کنون حفظ شده شاید تشکیل شده باشد کـه به تحقیق نیـاز دارد نام های قلعه رن یـا "ورن"- قریـهء سام جید- هفت خن- گنج آباد مـه آباد "خرندژ"- "مـهروز" شکیج- غریج- ارویج- سکیکند- داروند- آهنگرده- یغدرو- اندج- زیچ- ورجاوند- پستیو- خندوت- کشنی خان- ویشت کیو- ورگندو ویرث وغیره همـه نام های مناطق اند کـه در اوستا وتاریخ تذکر یـافته اند اکنون هم درون پامـیر بدخشان با نام قدیمـی وکهن خود یـاد مـیگردند با آثاری کـه از مناطق ذکر شده گاهی دیده شده چنین معلوم مـیگردد کـه آغاز وتشکل دولت بـه آبادیـان وپیشدادیـان که تا کیـانیـان از همـین مناطق آریـایی پامـیر وبدخشان صورت گرفته وبعدأ بـه بلخ وهری وایران جنوب هندوکش وسعت یـافته است. محققان ایرانی کـه عمومأ زبان پهلوی را فرزند کلان زبان اوستایی مـیشمارند گویی از موجودیت زبان های پامـیری- فارسی دروازی- کـه نسبت بـه اوستا از پهلوی کرده نزدیکتر اند بی خبر مانده اند. و نمـی دانند کـه زبان های پامـیری با زبان فارسی - پشتو و- نورستانی وپشـهء بخصوص پشتو وفارسی تلفظات مشترکی را دارا مـیباشد کـه از پیوند عمـیق آنـها حکایت مـیکند- وبه اثبات مـیرساند کـه زبان های پامـیر گنجینـهء اوستایی آریـانای کهن مـیباشند. زبان پهلوی بعد از مـهاجرت آریـائیـان درون مناطق دورتر از (وخانیرث) بمـیان آمده هست که اجزای از زبان اوستای را درخود دارد.

    خانـه سازی: خانـه های پامـیریـان کـه در اوراق قبلی راجع بـه ساختمان هندسی آن تذکراتی داده شد- از نگای فرهنگی بازتاب دهندهء سنن اوستائی وآریـائی حتی بودائی را درون خود جذب داشته بازتاب مـیدهد ونیز فرهنگ اسماعیلی تشیع اسلامـی را جلوه مـیدهد چناچه آتش دان ودیکدان آن کـه به آتش ونور ارتباط مـیگیرد از فرهنگ کهند ما حکایت مـیکند- هرگاه آدمـی ازین خانـه بـه سفر برود کمـی خاکستر را درون ساق بوت- چموس یـا موزهء خود انداخته وسر آتش داد را کـه مایـهء پاکی ونور هست با دست لمس مـیکند پنج ستون علامـهء پنج تن پاک محمدص – علی رض – فاطمـه- حسن وحسین خانـه را درون زیر سقف کـه روزن درون اوسط آن قرار دارد استوار نگه مـیدارند- وکنج آن جای عبادت خانواده مـیباشد کـه چوب بالای آن را تیر مـیگویند وبه طرف قبله روی دیوار ها جای گرفته هست روزن تمثیل کنندهء روشنی وخرد وپوشش نفس را بیـان مـیکند درون کیش زردشتی نیز- همـین پنج تن کـه عبارت از اهل بیت زردشت مـیباشند با عث احترام زردشتیـان مـیباشد وبا فرش گلیم از موی بز- نمد ودیک وتبق کـه همـه ساخت خود منطقه بودند مجهز بود درین سالها- فرش کاملأ تغیر کرده جای قالین افغانی- وگلیم ونمد را فرشیـات وارد شده ایرانی وپاکستانی وخارجی گرفته زیرا به منظور سهولت بافتن درون منطقه توجه نمـیشود- صنعت بیگانـه و واردات آن تقویـه مـیگردد.

    خوراک مردم: از برنج که تا گوشت- اتاله- حلوای شیر- شیر فتیر با روغن زرد ونباتی "دلیـه" شورچای- شیروغن- آش پتک ومژک- گندم وغیره مـیباشد کـه نظر بـه توان اقتصادی هرمحیـا مـیگردد.

    لباس چکمن پوشی- پوستین- شوالک پشمـی- تاقی دوزی- با چموس اکنون تقریبأ از مـیان رفته ومردم با کالای وارداتی بخصوص لیلامـی کرته وایزار خود را عادت مـیدهند.

    بازی ها: پهلوانی- "لش" بازی- پیگه- توپ بازی با چوب کـه "کلتک" گفته مـیشود- درون طوی ها "شلمبک" – خرخر جو- انجن کش کش- چلغز- جرماجخیک- "تلتا سقن" – پشپو "بازی زنانـه"- تلک زنی وغیره کـه برای تشریح آنـها کتاب علحیده حتما نوشت هنوزهم درون محلات اجرا مـیشود.

    در طوی ها مغل بازی از داستان آمدن مغل ها حکایت مـیکند قالب ارباب رعیتی ورساله دار یـا حواله دار را تمثیل مـیکند با خواندن آهنگ آن مغل آمد مغل آمد مغل- مغل از رهء دور آمد هی هی مغلی ودر شغنان آنرا با پیرک مـینامند- کـه با تمثیل دیگر اجرا مـیشود درون طوی ها وجشن اسپک بازی – بزک بازی کـه هردو با موسیقی اجرا مـیشوند هنوز هم مروج مـیباشد- شمشیر بازی وچوب بازی- وغیره نیز با صدای دف وموسیقی موجودیت خود را حفظ نموده است.

    قصیده خوانی کـه شاخهء از سروده های ویدائی اند و راک های آن بـه نامـهای تارچینی- ستایش- مناجات- ره پای- درون وزن راگ های هندی چون تلنگ- بهرود- وبیرمـی نیز درون محافل مذهبی اجرا مـیگردد کـه لذت وکیف ذهنی آن نـهایت عالی و از مقام والای برخوردار اند متأسفانـه توجه بـه این همـه ارزش های باستانی بصورت اکادمـیک ودلسوزانـه توجه صورت نگرفته است.

     باز هم تقابل کلمات اویستائی درون ادبیـات عامـه پامـیر بدخشان

    نگارنده درین صفحات توضیح اکادمـیک ومعیـاری ادبیـات عامـه درون پامـیر بدخشان را مطرح نمـی نمایم! وتوضیح آنرا بـه دانشمندان تحصیل کردهء بخش ادبیـات وزبان شناسی محول مـی نمایم- کـه تا جائی کتاب (پاخالینـه) دانشمند زبان شناس روسی تحت عنوان "زبان های پامـیری" و"بختانی" محقق افغانی راجع بـه آن معلومات داده اند. لذا بـه کتاب های آنـها مراجعه شود. اما از خداوند مـیخواهم که تا از مـیان جوانان تحصیل کردهء کشور بخصوص ولایت بدخشان یـا بـه عبارهء دیگر از خود منطقه "پامـیریـان" درین رشته محققی به حد کمال برسد که تا با شناخت عمـیق خود بـه صفت خودی راز های خودی را درون پرتو بینش آگاهانـه و بلدیت همـه جانبه بـه خوی وبوی زبان مادری خویش درین عرصه روشن سازند- که تا دیگر (آنچه را خود داریم از بیگانـه تمنا کنیم). قبل از همـه حتما تذکر داد کـه در شرایط کنونی لهجهء زبان عامـیانـهء دری دری زبانان کابل مرکز افغانستان بـه نسبت تماس دوامدار مردم بدخشان با کابل بر لهجه های دری عامـیانـهء قدیمـی مردم بدخشان از جمله بر زبان مردم زیباک- بهارک وغیره کـه در آن لغات عامـیانـهء مشخص خود وبود سایـه افگنده است. کـه از بحث راجع بـه آن درین اثر مـیگزرم. زیرا بـه پژوهش علحیدهء نیـاز دارد.

    من درین بحث کلمات اوستائی چند گونـه ابیـات فلکلوریک "شاعری" از گفتارهای شاگون اشکاشمـی را بیـان مـیدارم. که تا مصداق اه تحقیقی این اثر را توضیح نماید.

    ومبرهن هست اینکه زبان هم مثل جامعهء صاحب زبان دارای زندگانی است- اجزای آن رشد مـیکند، تولید نسل مـیکند فرسوده مـیشود، مـی مـیرد ویـا جای خود را بـه اجزای تازه تر مـیدهد. لغات عامـیانـه ویـا نوشتاری متداول هم به منظور خودشان حکومت دارند- پاره عمرشان کوتاه هست وآنقدر کوتاه کـه طی یک نسل از مـیان مـیرود ولی همچون لغت مرده وجامد بعنوان کلید درک معانی- اشعار- آثار- همزمان خود مـیتواند مورد استفاده قرار گیرد.

    وپارهء هم از لغات هست کـه عمر دوباره پیدا مـیکند- مثلأ "فرس" که تا کنون هم درون منطقه یـاد آوری مـیگردد ودر معنا بـه اسپ هوشیـار وتوانا از اسپ های دیگر- خوشقدم وخوش نصیب- وکامـیاب درون معرکه های جنگ وبازی را گویند. ویـا این کلمات اوستائی- ویزپد- زنسوپد- ودهیوپد- کـه به زبان شغنانی پد شوهر همشیره- بزرگ قوم ویـا یکی از اقوام خانواده را گویند- ویز- باز وپزنت بـه اشکاشمـی فهمـیدن- دهیو- سخاوت را گویند کلمـه اوستائی زئوس بـه اشکاشمـی- زأس یـا پسر- اور- باران رحمت بـه پشتو آتش- مـیزدا بـه شغنانی واشکاشمـی آف وساختن ویـا "اور مزدا" "باران رحمت آفرینش" "دروین" بـه شغنانی- نباتی مـیباشد کـه به فارسی غارانی آنرا روین گویند واین نبات کوهی دوای جان بخش درون مقابل گزیدهکنـه- مار وگژدم است، درون خانـه ها آنرا درون لباس و گهوارهء اطفال محکم مـینمایند ومـیگویند کـه هم دوا هست وهم شگون نیک به منظور اطفال وخانـه داشته دیو وجن از وی مـیگریزد. "داروند" بـه زبان اشکاشمـی قریـهء مـیباشد کـه در شمال اشکاشم واقع شده کـه در صفحات قبلی هم بـه آن اشاره شد.

    "یشتیوسپ" قریـهء هست در شمال اشکاشم کـه بنابه اظهارات مأرخین نام شخصی مـیباشد کـه زردشتی بوده هست وبه گمان اغلب همـین شخص بـه ولایت بلخ کوچیده وبر معبد نوبهار بلخ رئیس انتخاب گشته بعدها اولادهء او بـه برمکیـان شـهرت یـافته درون زمان ظهور ابومسلم خراسانی خالد برمک ازاین خانواده با وی بـه سرداری سپاه رسیده با خانوادهء عباسی تماس حاصل مـی نماید- که تا اینکه اعضای این خانواده بـه وزارت عباسیـان مقرر شوند- یحی برمک- جعفر برمک درون زمان هارون الرشید بعداز خدمات زیـاد اداری وفرهنگی وسیـاسی همچون ابومسلم خراسانی بـه عوض مزد تقدیر همـه از طرف خانوادهء ستمگر- عوام فریب وخدعه گر وفاشیست عباسی درون رأس هارون الرشید خلیفه عباسی قتل وتاراج گردیده شـهید مـیشوند.

    اروان کلمـه اوستائی هم بـه واخانی- منجانی وروشانی معنا های باهم یکسانی را دارا است. کـه از جمله بـه روشانی شاخ پیچیدهء جاویدان سبز را گویند وغیره.

     دیواژی، یعنی مار آسمانی- بـه شغنانی کلمـهء "‌‍دفوسک" کـه در تلفظ افراد گوناگون از دیگر اقوام درون اوستا دیواژی آمده همان مار- وبد را گویند.

    کلمـه اوستائی خشا یـا شیـه بـه اشکاشمـی از کشیدن وچسپیدن معنی مـیدهد- نگارنده معتقدم کـه نام دریـای آمو درون مـیان تلفظات خود مردم آریـا ویجهء منطقه اخشا گفته مـیشده کـه همـین اکنون هم قریـهء با این تلفظ بنام اخشاوال ویـا اخشاشیـه درون کنار دریـای مذکور درون ناحیـهء "یغدرو" مربوط بـه تاجکستان کنونی روبروی ناحیـهء یغدروی افغانی موجود مـیباشد- کـه همـین نام را یونانی ها "اکسوس" تلفظ کرده اند- ونام "وینگ داهی دیشته" دریـاچهء مـیباشد کـه از درهء "سرگیلان"- "سرغیلان" سرچشمـه گرفته از مناطق "زاردیف" یـا "زرده"- "زردیو" کنونی گذشته بـه دریـای عمومـی "خیرناب" یـا "کوکچه" معاون اکسوس یـا "اخشاشیـه" درون منطقه "ایلاشی" یـا بهارک کنونی مـیریزد.

    "زأردین" بـه زبان شغنانی قلبها ودلها را مـیگویند- کـه اکنون "زردیو" درون تلفظات مردم بـه حد شـهرت یـافته زیرا از بالای کوه های "یـاغورده" کـه حد فاصل مـیان غاران ودرهء سرگیلان- زردیو هست الی ولسوالی کشم کنونی نامـهای منطقه وی بـه زبان های پامـیری یـا بـه عبارهء دیگر "اوستائی" نامگذاری کهن خود را دارند کـه از بحث راجع بـه آن درین اثر مـی پرهیزم زیرا تحقیقات اکادمـیک درین باره ضرور هست که بـه وقت ومحققان ومرکز- فرهنگی تحقیقات نوین نیـاز هست که قبلأ راجع بـه آن اشاره کرده ام.

    قریـهء "وینج" هم یکی از قریـه های زردیو ودیته هم قشلاقی درون مشرق ولسوالی بهارک مـیباشد کـه مـیتواند بـه آن دریـای" آمو" مسمـی گردد- وسیـاحان چینائی کـه نابلد بودند شاید هم درون نوشتارهای بعدی راویـان وناقلان آن دریـاچه را رود اخشا- اکسوس- جیحون- آمو شماریده باشند به منظور محققان مؤثق ترین مأخذ تحقیق همانا خود منطقه هست که مـیتوان آنرا شرح وکتاب گذشته سرگذشت نیـاکان ما از آریـا ویجه گرفته که تا کتاب اوستائی آن محسوب نمود- بنا بـه گفتهء جواهر لعل نـهرو- درکتاب نامـه های- پدری بـه ش- کتاب طبیعت منطقه- کـه باید خوانش حروف آنرا آموخت- حالانکه همراه با این کتاب طبیعت ما نامـهای زندهء اوستائی را با تلفظات زبان آن بدست داریم بعد مـیتوانیم بـه آسانی حقایق تاریخی علمـی را با همـه ابعاد فرهنگی آن وغیره تحقیق وروشن نمائیم. با این تذکرات برمـیگردیم باز هم بسوی مطلب!

    کلمات اوستائی رشنی بـه زبان اشکاشمـی آتش را گویند- وکلمـه سنیشته بـه واخانی چمن زار آفتابی را گفته همـین اکنون هم قشلاقی درون واخان بنام " سنیشت خور" نام دارد. کلمات وزند درون اوستا- بـه معنی من وگرفتن- پت وفر- آبرو عزت درزبان پامـیر مـیباشد. ناگفته نماند کـه کلمات اوستائی فوق درون کتاب جهان بینی احسان طبری- آریـا وآریـاتباران- تاریخ بدخشان مرادی- راه ابریشم عزیز پنجشیری تاریخ تاجکان بابا جان غفوراف- فرهنگ های دیگر درج یـافته اند کـه نگارنده آنـها را با زبان های کنونی پامـیری کـه به عقیدهء نگارنده همان زبان اوستائی کهن با گرفتن مختلط شدن فرهنگ عصرها که تا دوران ما درون قالب تفاوتهای زبانی مـیباشد مقایسه نموده ارقام نمودم- واین بر محققان وطندوست با رسالت وطن هست تا دربارهء ثبوت حقایق کار علمـی را انجام دهند. وامشاسپندان- درون اوستا بـه معنی فرشته ها بوده کـه کلمات آن درون زبان شغنانی- اشکاشمـی- واخانی وغیره زبانـهای پامـیری کـه جوهر آنـها یکی مـیباشد. همان معنی را مـیدهد.

    چنانچه کلمـه امشوس- بـه اشکاشمـی روشنی درون حالت رفتن یـا این مـیرود وپندان جاوید معنی مشود- یعنی روشنی کـه به سوی جاوید شدن مـیرود.

    آهنگ یـا هنر"شاعری" کـه اصلأ توسط هنرمندان آوازخوان با دف ونی درون عروسی ها بـه پا مـیشود بخش هم از فرهنگ عامـیانـه ما درون بخش ادبیـات وهنر عامـیانـه مـیباشد- کـه در پامـیر بدخشان سرتاسری رواج دارد ضرب دف آن نیز چهار الی شش ضرب بواسطهء کف دست وپنجه های دست از نگای ضرب یـا مقام های تبله نوازی "روپک" نامـیده مـیشود- ودر هنر زیبا شناسی موسیقی آهنگ آن بسیـار زیبا وگیرا شیوا وروان بوده همچون فلک "یـا شش مقام" چوپانی- و راگ های متعلق بـه سروده های ویدائی- کـه در پامـیر "مداح خوانی" نامـیده مـیشوند همـیشـه دلپذیر بوده یعنی انسان بارها از شنیدن آهنگ آن احساس خستهنمـی کند بلکه هرقدر دوام دار هم کـه باشد از آن لذت مـیبرد- کـه راجع بـه این پدیدهء جاویدان هنری مـیتوانید بـه مقالهء نگارنده تحت عنوان نقش وسیمای مولانا درون فرهنگ فولکوریک پامـیر بدخشان منتشره درون سایت وزین خاوران مراجعه ومعلومات حاصل نمائید. راگ های هند کـه با این فرهنگ قرابت ومشابهت رشوی دارند از آن جهت همـیشـه دلپذیر اند کـه تمام روح وروان واحساسات آدمـی را بـه حرکت آورد بـه سوی دنیـای معنوی کشانیده ودر هرحرکت زیروبم خویش کیفیت های لذت بخش طبیعت را کـه انسان جزء آن وبه آن احتیـاج دارد درون روح وروان واعصاب آدمـی را بجوش درون مـیاورد- موجودیت نوا وسرودهای همـیشـه پذیر به منظور شنونده درون طی قرون بواسطهء هنرمندان درون موسیقی مشرق زمـین گواه عقل ودرایت- تمدن وفرهنگ عالی آن منطقه مـیباشد. وازنگاهی مـیتوانیم این آهنگ های را آهنگ های همـیشـه پذیر وماندگار زمانـه ها بنامـیم- صدای روان ومستانـهء دف با آهنگ مشخص آن "شاعری" هم از آن جمله مـیباشد. کـه با سروده های چهاربیتی خود زینت آرای محافل شادیـانـه مـیگردد. "بدرالدین" " شاگون" یکی از سروده سرایـان بزم "شاعری" با سروده هایش از آن هنرمندان "شاعری" گوی و "شاعری" خوان اشکاشم هست تا اکنون هم سروده هایش درون بزم "شاعری" دف خوانده مـیشود وی درون منطقهء باشند اشکاشم تولد یـافته وتا سالهای پادشاهی "محمدظاهرشاه" زندهکرده است. وبا استفاده از شیوهء هنری "شاعری" گذشته گان درون وزن "فعلاتن-فعلاتن-فعلاتن" سروده های خود را سروده هست وبه دهقانی اشتغال داشته است. خانوادهء وی از سال تولد ومرگ او مـیتوانند معلومات بدهند کـه ما فعلأ بـه همـین قدر شناخت اکتفا مـیکنیم. خانوادهء "شاگون" با شعر ونوشته نسخه برداری از روی کتاب های مذهبی قدیمـی درون اشکاشم معروفند- آنـها با فرهنگ ومعرفت- کتاب وقلم کتابخانـه، قصیده خوانی از راگ های قدیمـی "مداح" سروکار داشته ودرین راستا دانشمندان محلی خوبی را از خانوادهء خود بـه جامعه تقدیم نموده اند- ودر عرصهء فرهنگ محلات پامـیر خود کانون فرهنگی محسوب وخدمات زیـادی را نسل درون نسل به منظور مردم خویش درون عرصهء معرفت- فولکوریک وشناخت های مذهبی وفرهنگی انجام داده اند که تا اکنون هم این عنعنـهء فرهنگی آنـها بواسطهء جوانان ومردان این خانواده بنام "کنده" جلال الدین- هزاره بیک خان با قوت تمام جریـان دارد- دوتن از شاعران همـین اکنون کـه نگارنده زندهمـینماید از مـیان این خانواده بـه نامـهای هزاره بیک "سودا" اسپندکوهی- وشامـیر"شاپور" اسپندکوهی با فرهنگ وادبیـات سروکار دارند کـه در محلات پامـیر از شـهرت خوبی برخوردار مـیباشند- اکنون چند سرودهء "شاعری" شاگون را کـه بازگویندهء ادبیـات فلکوریک وهنر"شاعری" را درون بزم "روپک" دف بزبان اشکاشمـی بیـان مـیدارد ارقام مـینمائیم.

     فــــــــــــــد شـاگونک بی کــــس اوک صــــــــــنم جــــان ایبابس

     ای قـــــــــد رورفیش نــــــــواس اوک گللــــــت از ای بلبــــــــل

    ترجمـه: بـــــــــود شاگونک بی کــــــــس یک صـنم جــــــــان برایش بس

     قــــــــد او جــــــــــو سبز نورس او سرگـــــل هست ومـــــن بلبل

     چون درون سروده ها کلمات فارسی مانند بی- صنم جان- بس- قد- نورس- گل وبلبل واضیح اند. کـه برای خواننده صاحب معلومات درون ادبیـات فعلی کشور ما معلوم هست که شاید این کلمات بعداز فراگیر شدن زبان فارسی درون منطقه درون زبان اشکاشمـی هما کلمـه "فد" یـا بود بین تلفظ شغنانی- اشکاشمـی- واخانی- سنگلیجی کلمـهء مشترک هست که بود را همـه آنـها فد مـیگویند اما کلمـهء "اورفش" یـا "وربش" "جو" درون مـیان زبان اشکاشمـی وزبان پشتو کلمـهء مشترک مـیباشد کـه هردو آن زا با اندک فرق با حرف "ف وب" تلفظ نمود کـه معنایش نبات جو مـیباشد وقامت یـار تشبه بـه جو سبز نورس گشته روابط جوهری واشتراک زبان های پامـیری را با زبان پشتو وفارسی بخوبی نمایـان مـیسازد کـه این هردو زبان با جوهر اوستائی زبان های پامـیری وابسته مـیباشد ویـا این سرودهء فارسی "شاگون"

     زنک ســـــــــــــــــرخ خشــــــــرو گلها ره مـیــــــــــکند بــــــــــو

     دارد هـــــــــــــــلال ابــــــــــــــرو شـــــــــاگون داو مــــــــــیزنـه

    در اینجا کلمـه داو درهمـه جا مـیان فارسی زبانان بـه معنی دشنام تلقی مـیگردد کـه واضیح است.

     رسیــــــــــــــــــدم درون "سپه سنگ" زنک ســـــــــــرخ هفت رنگ

     ریشامـه مـیزند چنــــــــــــــــــــــــگ شـــــــــــاگونـه داو مــــــــیزند

    "سپه سنگ" نام جایست درون "قزده" واخان- و کلمـهء "سپه" درون گویش محلات پامـیر بـه "تولهء غله" درون خرمن را گویند- آنگاهیکه دهقان گندم یـا دیگر غله جات (باقلی- مشنگ- جودر-جو) وغیره را از کاه جدا مـینماید آنرا یکجا جمع نموده با رسومات دهقانی "سپه مـی بندد" با "فی" یـا اسبابیکه از چوب ساخته شده "راش بیل چوبی" براین غلهء جمع شده نقش هائی را خط مـیکشد- وبالایش یک دانـه سیب ویـا چیزی دیگری را گذاشته- درون پهلوی نزدیک بـه این "سپه" بوی خوش را بالای آتشی کـه روی سنگی ویـا ظرفی مـیگذارند انداخته که تا از طریق سوختن درون آتش بوی عطرآگین آن خرمن را فرا گیرد وبعد هم با پیمانـهء "چوبی" غله را از خرمن درون جوال ها انداخته حساب مـیگیرد وبه خانـه انتقال مـیدهد وبه چاه غله یـا کندوی غله مـیبرد- بواسطهء آن پیمانـه همـه ساله خرمن را توسط آن مـیگیرد اندازه محصول غلهء خود را درون مقایسه با سال گذشته یـافته وهم اندازهء مصرف خانوادهء خود را کـه در هرسال معلوم هست که چه مقدار غله بـه خانواده تکافو کرده ویـا داشته باشد را معلوم مـینماید- اگر دربارهء رواج "سپه" برداری بصورت مفصل صحبت شود سخن بـه درازا مـیکشد کـه ضرورت بـه نوشتن یک رساله چندین صفحه را خواهد داشت- لذا بـه همان معلومات مختصر فوق کفایت مـینماییم.

     کلمـه "ریشامـه" درون تلفظ فارسی بدخشان ریش هایم را معنی مـیدهد کـه واضیح مـیباشد.

    هرگاه با فارسی محل زیباکی وغارانی- یغدرو وبخشی از اشکاشم درون مـیان دو نفر کـه هردو از همان مناطق با شند صحبت مشود وبه لهجهء مروج خودشان صحبت نمایند فارسی گویـان دیگر نقاط افغانستان چون کابل- پروان- مزارشریف- هرات وغیره بسیـار هم کم صحبت آنـها را مـی فهمند-گرچه درین سالها زبان معیـاری فارسی از طریق معارف ورفت آمدها بـه شـهرها درمـیان مردم گویش های قدیمـی این محلات را زیر پوشش گرفته کم رنگ ساخته هست اما با آنـهم هنوز آن گویش های محلی- لهجهء قدیمـی را مردم استعمال مـینمایند مثلأ یک اشکاشمـی اگر بگوید کـه "ننیم یک ویرک را بـه فراش برد و فرغمچ سیـه را از پلر بـه تگاو نشیو کرد" فهم آن به منظور فارسی زبان های تذکر یـافته درون فوق بسیـار مشکل حتی بیگانـه هست حالانکه شاید این کلمات وهم زبان محلی وبومـی "دروازیـان" را مـیتوان دروازهء محلی نخستین گویش زبان "دری" یـا "در دری" کـه دیگر بـه زبان علمـی وملی همـه کشورهای قلب آسیـا جای زبان نوشتاری عرب را کـه به مردم ما بواسطهء استعمار "اموی"- "عباسی" تحمـیل شده بود گرفته ومبدل شده هست بوده باشد. معنی آن جملات بالا یـا گویش اشکاشمـی "دری" این هست "ننیم- مادرم یک ویرک- مـیش نازا را بـه فراش- قوتن یـا جای نگاه داشت ان وبزها درون ایلاق وفرغمچ- تورپی مادهء نازا سیـه را بـه تگاو- قریـهء کـه از ایلاق پائین است- "تگاو یعنی پائین" نشیو- نشیب کرد یـابه پایـان روان کرد. اگر بـه لهجه دری دروازی بگویم "همزه شریکان درکابی" همچنان هست که مردم کابل آنرا نمـی فهمند حالانکه معنی آن این است. (اندیوالان من درکجا هستند.

    واین خود نشان دهندهء فرقیت لهجه های "دری" پامـیری وهمچنان زبان بومـی دری "دروازیـان" بدخشان با دیگر نقاط کشور مـیباشد- گرچه جوهر آریـا ویجهء دیروز وامروز بـه همـه آریـاتباران تعلق دارد وهمـه آریـاتباران درون هر کجائی کـه ساکن هستند همـه فرزندان این خانواده شماریده مـیشوند- اما درون مـیان آریـا ویجه هویت های مشخص زبانی- هرهنگی بخصوص اویستائی که تا عصر حاضر بـه شکل اقوام تبارز نموده هست که از آن نباید انکار نمود.

    وبا این تبارز مختلف تاریخی- فرهنگی هویت مذهبی نیز درون جریـان حرکت تاریخی ملت ها بسوی تصاحب قدرت ویـا مقابله با قدرت ها از طریق ایجاد پدیدهء نوتر فرهنگی همرا گشته کـه با ساختارهای قومـی وزبانی- منطقوی فرهنگی واجتماعی- سیـاسی- اقتصادی وغیره هویت مشخص عدهء از اقوام را مثلأ درون بدخشان مشخص مـینماید-

    بعقیدهء نگارنده وحدت مـیان اقوام ساکن درون کشور را مـیتوان از طریق تحکیم پیوندهای ملی با معرفی وافتخارات وسهم خدمات تمدنی آنـها درون تاریخ تمدن آریـا ویجه وهمـهء بشریت وشناخت واحترام بـه حقوق آنـها از طریق یکدیگرفهمـی ویکدیگر پذیری بـه صفت برادر- بدون تبعیض- تعصب- برتری جویی وچشم پوشی از حقیقت یکدیگر تأمـین کرد. با حق اشتراک همـه اقوم درون تمام عرصه های حیـات مـیتوان وحدت واقعی را مثلأ درون ولایت بدخشان تأمـین کرد وبدخشان را متحدأ درون جمع ولایـات کشور درون خانوادهء وحدت ملی قرار داده ضامن موجودیت افغانستان مستقل- دارای حاکمـیت ملی ترقی وصلح ودیموکراسی وافتخارات تاریخی- فرهنگی حفظ نمود. بدخشان متحد و برادر حتما افتخار کند کـه با داشتن وثیقه های زنده نیـاکان از جمله فرهنگ پامـیرات خود آئینـه انعکاس تمدن و فرهنگ آریـا تباران درون تاریخ پر افتخار وطن خویش است.

     ناگفته نباید گذاشت کـه با زبان های شغنانی- واخانی نیز اشعار زیـادی را شاعران پامـیری زبان سروده اند کـه ما درین اثر نمـیتوانیم آنـها را ارقام نمائیم- مـیخواهم آنـها را درون رسالهء جداگانـهء بعدها اگر خدا بخواهد جمع آوری نمایم.

    بزم دف با نام "شاعری" کـه سروده هایش را یکچندی درون بالا برشمردیم را با چند واژهء از زبان اشکاشمـی بپایـان مـی بریم. " ریموزد=آفتاب" "لمـیک=مـهتاب" "باد=شمال" "خاک=شت" "وژبخاک=زن" "مولوک=مرد" "زامن=بچه" "شتاک=" "غندم=گندم" "کرش=پتک" "فیک=آب" "گاله=نان" "وژنی=ارزن" "عرش فر= درون عرش یـا مـهر" "پزینوکوز=دانا" وغیره...

    نوحه: درون پامـیرات سوگواری ها که تا کنون هم با نوحه وپوشیدن لباس کبود وسیـاه همراه مـیباشد- ونوحه آهنگ رسمـی مراسم سوگواری هست که از پیشینـهء تاریخی آن هزاران سال مـیگذرد وتا کنون بـه حفظ گردیده است. این آهنگ را زنانی کـه در خواندن آن بصورت دسته جمعی مـهارت دارند اجرا مـینمایند- درون طی سه روز سوگواری به منظور وفات یـافته نوحه صورت مـیگیرد- درون نوحه خوبی ها- هنرهای متوفا- وراجع بـه فنا پذیری یـا تغیرمرگ انسان سروده ها بـه شکل رباعی با آهنگ مشخص اجرا مـیگردد- یکنفر از زنان با صدای بسیـار موزون وتأثیرناک اول رباعی را گفته ودیگران با او هم آوازی کرده مصرع را بپایـان مـیبرند.

    در شاهنامـه فردوسی راجع بـه نوحه معلومات زیـادی موجود هست از جمله نوحهء "سیـاوشان" درون مرگ سیـاوش فرزند کیکاؤس شـهزادهء ایران کـه در غربت توسط افراسیـاب وهمدستان او "دمور"- "گروی" وبرادرش "گرسیوز" کشته شد- حتما تذکر داد کـه بین مویـه یـا نوحه وخروش یعنی افغان وآه فرق است. زیرا مویـه یـا - نوحه نوعی از خواندن زیبای آهنگ تراژیدی آریـائی هست که عزت وغرور ملی شجاعت مردانگی-سخاوت وجوانمردی- نیکی وبزرگی مردان وزنان آریـایی را ترنم مـینماید.

     بـــــرفتند با مــــــــــویـه ایرانیـان بر آن سوگ بسته سواران مـــــــیـان

     همــــــــه جامـه کرده کبود وسیـاه همــــی خاک برسر بـه جــــای کلاه

     شاهنامـه صـ۱۴۵

    و یـا کشته شدن "سهراب" نادانسته بواسطهء زخم خنجری کـه پدرش "رستم" جهان پهلوان بر او وارد نمود- همچنان نوحه درون مرگ اسفندیـار روئین تن کـه با توطئه پدرش به منظور بستن "رستم" عملأ اعزام گردید ورستم ناچار به منظور دفاع از حیثیت وشخصیت ملی اش با او جنگید واو کشته شد همچنان نوحه درون مرگ رستم جهان پهلوان کـه برادر ناتنی ونامردش بنام "شغاد" با دسیسئه پادشاه کابل او را بـه چاه انداخت وبعدأ جان سپرد یـاد آوری گردیده است.

    در واخان آهنگ آن بـه جز از سوگواری درون ایلاق ها هم آنگاهیکه یکی از بزرگان محل بـه ایلاق بیـاید بـه استقبالش این آهنگ با کمـی فرقیت کـه با آهنگ نوحهء سوگواری فرق دارد بواسطهء زنان خوش آواز خوانده مـیشود کـه آنرا بلبلی مـینامند. کـه در صفحات قبلی تذکر دادیم.

     اما مویـه یـا نوحه درون شاهنامـه هم با همـین آهنگ مروج درون پامـیرات بدخشان با لباس سوگواری کـه اکنون هم رواج دارد یکسان تعبیر مـیگردد. چنانچه فردوسی سروده

     "فـــرنگیس" بشنید رخ را بخست مـیانرا بـه زنـــــــــار خونین ببست

     پیـاده بیـامد بـه نـــــزدیک شـــــــاه بخون رنگ داده رخان همچو ماه

    در مرگ شیـاوش:

     بـــــــــرفتند با مـــــــــــــویـه ایرانیـان برآن سوگ بسته سواران مـیـــــان

     همـــــــه دیده پرخون ورخساره زرد زبان از سیـاوش پر از یـاد کــــرد

     همــــــــــه جامـه کرده کبود وسیـــــاه همـه خاک برسر بـه جای کــــــلاه (صفحه145شـهنامـه)

    رستم گریبان چاک مـیزند (وزال) رخسارهء خود را مـی خراشد درون مرگ سهراب:

     چــــــو"رادآبه" تابوت سهراب دید زچشمش روان جـــوی خوناب دید

     به زاری همـی مـــــــویـه آغاز کرد همــــــی برکشید از جگر باد سرد

     کــــــــــــه ای پهلوان زاده بچه شیر نزاید چـــــــــــو تو زورمند ودلیر

     بمــــــا درون نگوئی همـی راز خویش کـه هنگام شـــــادی چه آمدت پیش

     بروز جوانی بـه زندان شـــــــــــدی بدین خانـهء مستمندان شــــــــــــــد - صـ۱۱۷ شاهنامـه

     خلاصه توحه که تا کنون هم با همان جزئیـات بر شمردن اوصاف متوفی وغیره با قوت تمام درون پامـیرات (شغنان- اشکاشم- واخان- زیباک- منجان- شیوه وخنج و دروازها) هنگام سوگواری ها اجرا مـیگردد.

    وبعد از چراغ روشن درون روز سوم سوگواری کـه مراسم "مذهبی اسماعیلیـان" درون سوگواری با آن پایـان یـافته فقط دعا خوانی بـه روح متوفا که تا مدتی باقی مـیماند- واقوامـیکه بعدها مـیتوانند از سوگوار خبر بگیرند دعا مـیخوانند ومـیروند.

    چراغ روشن با غذای مشـهور خود کـه از گوشت ودلیـهء گندم از طرف شب توسط رهبر روحانی کـه یکی از حدودات مذهب هست با جماعت یکجا با خواندن آیـات از کلام الله مجید واشعار درون وصف نبوت- پیغمبران و ولایت- ا با گفتن درود (الهم صلی علی محمد وعلی آل محمد) برگزار مـیگردد.

    وغذای آن بنام "پت- فر" نامـیده مـیشود- کـه هم چراغ روشن بازگویندهء فرهنگ نبرد نور با ظلمت هست وهم نام غذا کلمات "پت- فر" کـه همـه از فرهنگ اویستائی وارج نـهادن بـه مقام انسان وروح او چه درون زندگی وچه بعد از مرگ حکایت مـینمایند- چراغ روشن بـه شکل اسلامـی کنونی آن درون عمق خود عنعنـهء نبرد نور علیـه ظلمت با شعار بـه پیش بـه سوی نور را تمثیل مـینماید.

    کلمـهء پت از زبان اویستائی درون زبان کنونی فارسی که تا پامـیری حفظ گردیده معنی آبرو وعزت را مـیدهد وکلمـهء فر معنای معنوی دارد کـه از قدسیت روح بزرگ وسایـه وکمک خداوند بالای سر اشخاص بزرگ کـه او را درون مشکلات- ابتکارات وغیره بـه شکل معنوی کمک مـینماید ودر عربی "ضل" گفته مـیشود را تمثیل مـیکند درون حقیقت فر یعنی بزرگی معنوی- (سایـهء خدا بالای سرش مـیباشد) ویـا ارزش و وزن معنوی را گویند.

    در شاهنامـه فردوسی درون داستان های "اردشیر بابکان"- وجنگ "کیخسرو" با "شیده" پسر افراسیـاب وهمچنان دربارهء "جمشید" پادشاه "پیشدادی" کلمـهء فر استعمال گردیده کـه مفهوم فوق را مـیدهد.

     کمر بست با فـــــــر شاهنشـهی جهان سر بسر گشت با اورهی -"شاهنامـه" "داستان جمشید"

     بر آمد برآن تخت فرخ پـــــدر بـه رسم کیـان برسرش تاج زر

     به فرمان او دیو ومـــرغ پری زمـــــــــانـه بر آسود از داوری

    این بود معلومات مختصری کـه راجع بـه نوحه همراه با چراغ روشن یـا مراسم مذهبی درون جهت ختم سوگواری بیـان گردید. ناگفته نباید گذاشت کـه در جریـان سه روز سوگواری از طرف شب "مداح خوانی" نیز بپا مـیگردد کـه تا آخر "چراغ روشن" بنام دعوت فنا یکی از دعوت های معرفتی ومذهبی اسماعیلیـان نامـیده مـیشود.

    "مداح خوانی" درون دعوت های دیگر کـه راجع بـه آنـها درون رسالهء "نعرهء توحید درون خرقه وکسوتها" نگارنده معلومات داده شده نیز برگزار مـیگردد مثلأ نوحهء سیـاوشان با بستن زنار خونین ویـا شال و دستمال سیـاه بر کمر یـا سر هنوز هم درون "روشان ومنجان" وغیره پامـیرات هنگام سوگواری مروج است. درون شـهنامـه آمده است: "فرنگیس" بشنید رخ را بخست+مـیانرا بزنار خونین ببست+پیـاده بیـامد بـه نزدیک شاه.... صـ۱۴۳

    مادرباره مداح خوانی نیـاز بـه یک پژوهش مختصری اکاد مـیک درون موسیقی پامـیرات و مجموعآ راک های مروجه درون بدخشان خواهیم داشت. نگارنده راجع بـه این گوهر وابسته بـه سرود های (ویدائی) (اریـائی) دریکی از مقالاتم تحت عنوان (ناصرخسرو و سرودهای مداح خوانی درون سواحل آموی علیـا) معلومات –

    داشته ام. کـه بعدآ انشالا آن اثررا ضمـیمـه کتابم کـه درآیند مـیخواهم بـه همت عدهء از جوانان همکار بـه چاپ برسانم نموده باشم. که تا روشنی باشد درباره هنر های کهن سال وطنم به منظور خواننده گان و علاقنمدانی تاریخ فرهنگ مردم عزیزم.

    زیـارت رفتن درون ماه جوزا درون اشکاشم و شغنان و غیره پامـیرات:

    نمونـه های از فرهنگ کهن مذهب عناصر پرستی درون زیر پوشش رواج های اسلامـی تاکنون هم درون مـیان پامـیریـان موجود هست از جمله درون عنعنـه رفتن بـه زیـارت کـه هر سال درون ماه جوزا صورت مـیگیرد- زنان- مردان- جوانان وان واطفال با شور وشوق با مراعات نمودن عنعنات آن هنگام اجرای مراسم شرکت مـیجویند. درون اشکاشم زیـارت "بابا جعفر" درون منطقهء "گنج آباد" و "پیران سر حوض" درون "گوان دره" ودر شغنان زیـارت "پنجهء شاه" درون قریـهء "ده مرغان" یـا بـه زبان شغنانی "ویروژج" و شاه کاشان درون "سرچشمـه" یـا "تمـیف" مناطق برگذاری این مراسم مـیباشند کـه بطور مختصر راجع بـه آن صحبت مـینمایم. درون تاریخ مسطور هست آریـائیـان درون منطقه با اشکال مختلف مانند احترام وعقیده بـه "مـیترا" یـا "خورشید" و"مـهر" وآب وخاک- باد- آتش وغیره با اصولات وفروعات خویش قبل از پذیرش ادیـان زردشتی وبودائی وغیره بـه عقاید مردم را تشکیل مـیداد- این مناطق کـه در فوق تذکر یـافت واکنون بـه صفت زیـارت اسلامـی نزد مردم محسوب مـیگردند- همان نقاطی اند کـه عبادت آریـاتباران آن عهد درون آنجا صورت مـیگرفته است. همـه ساله درون همـین ماه جوزا مطابق بـه سنت های مذهبی آنوقت جهت احترام هنگام طلوع به منظور خورشید وفیض جستن از آب دریـاچهء اشکاشم کـه او را از برکت پیران سر حوض گوان دره باعث شادابی ومحصولات زراعتی خود نیز مـی پنداشتند بـه منطقه رفته مراسم را بجا مـیآوردند. درون بغل تپهء "شیرتند" دشت "گنج آباد" تاکنون هم دیواره های صف بسته کـه همچون ردیف زمـینـه پایـه با ارتفاع نیم متر بلندی وطول صد متر وعرض سه متر موجود است. کـه حکایت از همان دوران مـینماید. درون واخان در محلات (خندوت) یـا (خنداتا) وبروغیل – قزده نیز علامـه های آن با قلاع بزرگ موجود است.

    در(گنج آباد) تعداد این دیواره های ذکر شده از پائین که تا بالای تپهء "شیرتند" هفت صف مـیباشد کـه مردم آن دوران مطابق اصولات عقاید خود قبل از طلوع خورشید بالای آنـها بـه شکل منظم هفت صف ایستاد شده وبه خورشید این موجود حیـات بخش کائینات سر احترام فرود مـیآوردند وبعدهم چهل مرتبه درون اطراف معبدی درون همـین منطقه بالای دشت گنج آباد "بابا جعفر" طواف کرده شیطان ویـا اهریمن را سنگ مـیزدند.

    در زمان کنونی هم مردم بـه دور زیـارت "بابا جعفر" همـینگونـه طواف کرده وبا خواندن درود الهم صلی علی محمد وعلی آل محمد چهل مرتبه شیطان را سنگ مـیزنند وبعد درون آنجا خیرات کرده جشن مـیگیرند. وبز را قربانی کرده – بالای تخته سنگ های آراسته شده برچشمـهء این زیـارت خمـیر کرده نان فتیری مـی پزند- واز چشمـهء آن آب نوشیده دست ها را بعمق آن مـیبرند که تا فال نیکو از آنچه مراد درون دل دارند گرفته با شند – وبعد از خوردن خیرات وشادی وسرور هربا مقداری "تبرک" از غذای خیرات شده بعد از غروب آفتاب بـه خانـه ها مـیآیند. ناگفته نماند کـه خاتمـهء این عنعنـه با دعای بسیـار بلیغ وزیبا از نگاه صنعت ادبی متأثر از تشیع اسلامـی درون صحن زیـارت کـه یکی از خلیفه های مذهبی "ماذون اصغر" آنرا مـیخواند ومردم آمـین مـیگویند پایـان مـی یـابد. درین روز کـه مراسم آن از شکل کهن عهد پیشدادیـان کیـانیـان وغیره بـه شکل کنونی اسلامـی با تغییرات تبدیلات تاریخی را درون خویش پذیرفته مردم از قریـه جات دوردست اشکاشم نیز اشتراک مـی نمایند. وچه بسا فرزندانیکه درین روز تولد مـیشوند نام "مزاری" بر آنـها نـهاده وبه آن افتخار مـیکنند. نگارنده راجع بـه احولات روایتی بابا جعفر وپیران سرحوض وغیره زیـارات درون رسالهء "پیران کوهستان" معلومات داده ام کـه انشاالله بعداز طبع بـه دسترس خونندگان قرار خواهد گرفت.

    نوت: گنج آباد کنونی کـه متشکل از زمـین های زراعتی مردم اشکاشم هست دارای نـهر کلانی مـیباشد کـه آنرا سراپا آبیـاری مـیکند درون عهد پادشاهان کهن آریـائی حتی قبل از مـهاجرت آریـائیـان ازین مناطق بسوی هند – ایران وغیره این دشت زراعتی کنونی پراز قریـه وقصبات بوده کـه اکنون هم از هرجای آن آثار آبادی ساختمانی واشیـای چون مـهره وکوزه وغیره بدست مـیآید. نـهر آن درون زلزله سال ۱۲۳ هـ خراب گردیده کـه بعدها توسطی بنام مـیرگنج آباد شد وگنج آباد مسمـی گردید.

    پایگه دوانی اسپ ها درون واخان!

    این عنعنـهء کـه از کهن ترین دوران های حیـات آریـاتباران واکثر مردمان مشرقزمـین مـیراث باقیمانده همـه ساله درون روز نوروز درون ولسوالی واخان اجرا مـیگردد. گرچه قبل از شیوع مرض جنگ های خونین بعد از کودتای ۲۶ سرطان محمد داوود خان این جشن تاریخی- سپورتی درون ولسوالی های پامـیرات بدخشان "اشکاشم" "زیباک" ودیگر نقاط چون منجان- شغنان وشیوه- دروازها واکثر بدخشان نیز اجرا مـیگردید ولی بعد از شیوع مرض خانمان سوز برادرکشی تحمـیلی توسط قدرت ها بر کشور ما- تنـها طی سالهای اخیر این عنعنـه را مردمان واخان همـه ساله با دواندن اسپ ها بجا مـیآورند کـه "پیگهء اسپ ها" نامـیده مـیشود اسپ دار به منظور آماده ساختن اسپ خویش درون ماه حوت شب وروز اسپ های خود را "خنک" مـیگیرند یعنی کاه وجو را بـه موقع معین درون تفاوت با مواقع دیگر بـه او مـیدهند شب و روزها او را مـیگردانند- عرق مـیکشند که تا اسپ چربوی خود را کم کند وآمادهء مسابقه گردد. سوار اسپ دوان حتما بر پشت لچ اسپ درون روز مسابقه سوار شود- البته کـه در سواری ماهر وآشنا باشد که تا بتواند تاب سواری بالای اسپ لچ یـا را هنگام دوش بـه فاصلهء تقریبآ ۵ الی ۱۰ کیلومتر داشته باشد- اسپ های دوند کـه مسابقه را مـیبرند از طرف مردم با شیرو نبات- چپن- لنگی به منظور سوار کار استقبال مـیشوند- ونام شان سرزبانـهای مردم منطقه افتاده- توصیف مـیگردند- بعضی از اسپ های دوند از قهرمانی خود دفاع نموده چند سال پی هم درون پیگه اول مـیشوند- واین تعلق بـه نگاه داشت اسپ دار ومـهارت او درون آماده ساختن اسپ رای مسابقه مـیباشد. از پیروزی آن درون مسابقه صاحبش درون مـیان مردمان احساس شائستگی وغرور لیـاقت خانوادهمـیکند- ومعنی "گشتاسپ" یـا صاحب اسپ های تیز رونده را درون منطقه بخود گوئیـا اختصاص مـیدهد.

    "گشتاسپ" همان پادشاه بزرگ خانوادهء "اسپه" مـیباشد کـه او را بـه نسبت اسپان تیز رونده اش "گشتاسپه" مـیگفتند- "صاحب اسپان تیز رونده". بگفتهء دقیقی درون شاهنامـه-

     چو گشتاسپه را داد لهــــــر اسپه تخت ببالید بر خویش افــــــــــروخت بخت

    او پسر "لهراسپ" پادشاهی کـه کیخسرو آخرین شاه "کیـانی" مطابق بـه روایت شاهنامـهء "بزرگ فردوسی" پادشاهی را بـه او سپرد. وخودش از شاهی کناره گیری کرد وغائب گردید. کـه داستانش درون جلد سوم شاهنامـه حکایت گردیده است. بنا بـه روایت های موسفیدان درون واخان واشکاشم!

    "گشتاسپ" اسپ های دوند را با پیگهء آنـها همـه ساله انتخاب مـینمود- وجشن آنرا درون روز نوروز برگزار مـینمود- او زمستانـها درون بلخ بسرمـیبرد وآنجا پایتخت او بود ولی درون بهاران وتابستانـها بـه اشکاشم و واخان وشغنان درون مجموع بـه بدخشان (بلخشان- راغها- "بادخشان") مـیامد از بهار وتابستان گوارای این سرزمـین لذت مـیبرد. چناچه درون تاریخ ها عدهء از مأرخان ومحققین نوشته اند جنگهای زیـادی بین خانوادهء "ارجاسپ" شاه آریـائی تورانی وخانوادهء آریـائی مربوط بـه ذریـهء "ایرج" از جمله لهراسپ وگشتاسپ- اسپنداتاد اسپندیـار "روئین تن"- "زریر" درون همـین ساحل "اخشا" یـا "اکسوس" آمو صورت گرفته کـه در اثبات آن روایـات مردمـی حقیقت را تأئید مـینمایند. بـه جز از تواریخ بزرگان دیگر با استفاده از شاهنامـه فردوسی کتب زیـادی بواسطهء محققین جوان از جمله داکتر صاحب نطر مرادی – خوش نظر پامـیرزاد وغیره درون دوران کنونی از ۲۰۰۰ م بـه این سو دربارهء تاریخ سواحل آموی علیـا "پامـیر بدخشان" وسفلی "تخارستان" نوشته شده کـه معلومات فرهنگی فراوانی نیز درون آنـها درج مـیباشد وبه تکرار- وتاکید به منظور جوانان آگاه اینوطن بازهم حتما یـاد آور کـه ولایت بدخشان همچون دیگر ولایـات تاریخی کشور مشحون از تمدن وفرهنگ "دست اول" به منظور تحقیقات علمـی- تاریخی- فرهنگی- سیـاسی- اقتصادی- اجتماعی وغیره مـیباشد کـه تا حال توجه عمـیق بـه آن صورت نگرفته- ودیگران از دست آورد های این مجموعهء فوق بنام خود وفرهنگ خود استفاده کرده افتخارات سنن وارزش های آنرا بخود اختصاص داده اند.

    پس برهمـه فرزندان راستین وجوانمردان دانشمند این سرزمـین هست که درون زیر لوای تحکیم وتقویـه پیوندها- وحدت- اخوت- تقرب مذاهب به منظور تجلای حقیقت خودشناسی ملی خویش کار وپیکار سالم، هوشمندانـه- و وطندوستانـه را متداوم ساخته مبارزه نمایند.

    وحسبنا و نعم الوکیل.

     ویرایش وکمپیوتر توسط: ابراهیم بیک "ابراهیمـی"

     2/4/1392 هجری شمسی

     

     

     




    [جلد دوم کتاب تیری در مسیر]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 27 Jan 2019 11:11:00 +0000



    جلد دوم کتاب تیری در مسیر

    محسن بزرگی وکیل پایـه یک دادگستری

    قانون مجازات اسلامـی (با اعمال آخرین اصلاحات)

    کتاب اول - کلیـات

    باب‌ اول ـ مواد عمومـی

    ماده 1 ـ قانون مجازات اسلامـی راجع هست به تعیین انواع جرایم و مجازات و اقدامات تامـینی و تربیتی کـه درباره مجرم اعمال مـی‌شود.

    ماده 2 ـ هر فعل یـا ترک فعلی کـه در قانون به منظور آن مجازات تعیین شده ‌باشد جرم محسوب مـی‌شود.

    ماده 3 ـ قوانین جزایی درباره کلیـهانی کـه در قلمرو حاکمـیت زمـینی‌، جلد دوم کتاب تیری در مسیر دریـایی و هوایی جمـهوری اسلامـی ایران مرتکب جرم شوند اعمال مـی‌گردد مگر آنکه بـه موجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

    ماده 4 ـ هرگاه قسمتی از جرم درون ایران واقع و نتیجه آن درون خارج از قلمرو حاکمـیت ایران حاصل شود و یـا قسمتی از جرم درون ایران و یـا درخارج و نتیجه آن درون ایران حاصل شود درون حکم جرم واقع شده درون ایران است‌.

    ماده 5 ـ هر ایرانی یـا بیگانـه‌ای کـه در خارج از قلمرو حاکمـیت ایران مرتکب یکی از جرایم ذیل شود و در ایران یـافت شود و یـا بـه ایران‌ مسترد گردد طبق قانون مجازات جمـهوری اسلامـی ایران مجازات مـی‌شود:

    1 ـ اقدام علیـه حکومت جمـهوری اسلامـی ایران و امنیت داخلی و خارجی و تمامـیت ارضی یـا استقلال کشور جمـهوری اسلامـی ایران‌.

    2 ـ جعل فرمان یـا دستخط یـا مـهر یـا امضای مقام رهبری و یـا استفاده از آن‌.

    3 ـ جعل نوشته رسمـی رییس جمـهور یـا رییس مجلس شورای اسلامـی و یـا شورای نگهبان و یـا رییس مجلس خبرگان یـا رییس قوه‌قضاییـه یـا معاونان رییس جمـهور یـا رییس دیوان عالی کشور یـا دادستان کل کشور یـا هر یک از وزیران یـا استفاده از آنـها.

    4 ـ جعل اسکناس رایج ایران یـا اسناد بانکی ایران مانند براتهای قبول شده از طرف بانکها یـا چکهای صادر شده از طرف بانکها و یـا اسناد تعهدآور بانکها و همچنین جعل اسناد خزانـه و اوراق قرضه صادره و یـا تضمـین شده از طرف دولت یـا شبیـه‌سازی و هرگونـه تقلب درون موردمسکوکات رایج داخل‌.

    ماده 6 ـ هر جرمـی کـه اتباع بیگانـه کـه در خدمت دولت جمـهوری اسلامـی ایران هستند و یـا مستخدمان دولت بـه مناسبت شغل و وظیفه‌ خود درون خارج از قلمرو حاکمـیت جمـهوری اسلامـی ایران مرتکب مـی‌شوند و همچنین هر جرمـی کـه مامورران سیـاسی و کنسولی وفرهنگی دولت ایران کـه از مصونیت سیـاسی استفاده مـی‌کنند مرتکب گردند، طبق قوانین جزایی جمـهوری اسلامـی ایران مجازات‌مـی‌شوند.

    ماده 7 ـ علاوه بر موارد مذکور درون مواد 5 و 6 هر ایرانی کـه در خارج ایران مرتکب جرمـی شود و در ایران یـافت شود طبق قوانین جزایی‌جمـهوری اسلامـی ایران مجازات خواهد شد.

    ماده 8 ـ درون مورد جرایمـی کـه به موجب قانون خاص یـا عهود بین‌المللی مرتکب درون هر کشوری کـه بدست آید محاکمـه مـی‌شود اگر درایران دستگیر شد طبق قوانین جمـهوری اسلامـی ایران محاکمـه و مجازات خواهد شد.

    ماده 9 ـ مجرم حتما مالی را کـه در اثر ارتکاب جرم تحصیل کرده هست اگر موجود باشد عیناً و اگر موجود نباشد، مثل یـا قیمت آن را به‌صاحبش رد کند و از عهده خسارات وارده نیز برآید.

    ماده 10 ـ بازپرس یـا دادستان درون صورت صدور قرار منع تعقیب یـا موقوف شدن تعقیب حتما تکلیف اشیـا و اموال کشف شده را کـه دلیل‌ یـا وسیله جرم بوده و یـا از جرم تحصیل شده یـا حین ارتکاب استعمال و یـا به منظور استعمال اختصاص داده شده هست تعیین کند که تا مسترد یـا ضبط یـا معدوم شود، درون مورد ضبط‌، دادگاه تکلیف اموال و اشیـا را تعیین خواهد کرد. جلد دوم کتاب تیری در مسیر همچنین بازپرس و یـا دادستان مکلف هست مادام‌ کـه پرونده نزد او جریـان دارد بـه تقاضای ذینفع با رعایت شرایط زیر دستور رد اموال و اشیـای مذکور درون فوق را صادر نماید:

    1 ـ وجود تمام یـا قسمتی از آن اشیـا و اموال درون بازپرسی یـا دادرسی لازم نباشد.

    2 ـ اشیـا و اموال بلامعارض باشد.

    3 ـ درون شمار اشیـا و اموالی نباشد کـه باید ضبط یـا معدوم گردد.

    در کلیـه امور جزایی دادگاه نیز حتما ضمن صدور حکم یـا قرار یـا بعد از آن‌، اعم از اینکه مبنی بر محکومـیت یـا برائت یـا موقوف شدن‌ تعقیب متهم باشد، نسبت بـه اشیـا و اموالی کـه وسیله جرم بوده یـا درون اثر جرم تحصیل شده یـا حین ارتکاب استعمال و یـا به منظور استعمال‌اختصاص داده شده حکم مخصوص صادر و تعیین نماید کـه آنـها حتما مسترد یـا ضبط یـا معدوم شود.

    تبصره 1 ـ متضرر از قرار بازپرس یـا دادستان یـا قرار یـا حکم دادگاه مـی‌تواند از تصمـیم آنان راجع بـه اشیـا و اموال مذکور درون این ماده‌شکایت خود را طبق مقررات درون دادگاههای جزایی تعقیب و درخواست تجدیدنظر نماید؛ هر چند قرار یـا حکم دادگاه نسبت بـه امرجزایی قابل شکایت نباشد.

    تبصره 2 ـ مالی کـه نگهداری آن مستلزم هزینـه نامتناسب به منظور دولت بوده یـا موجب خرابی یـار فاحش قیمت آن گردد و حفظ مال‌هم به منظور دادرسی لازم نباشد و همچنین اموال ضایع شدنی و سریع‌الفساد حسب مورد بـه دستور دادستان یـا دادگاه بـه قیمت روز فروخته‌شده و وجه حاصل که تا تعیین تکلیف نـهایی درون صندوق دادگستری بـه عنوان امانت نگهداری خواهد شد.

    ماده 11 ـ درون مقررات و نظامات دولتی‌، مجازات و اقدامات تامـینی و تربیتی حتما به موجب قانونی باشد کـه قبل از وقوع جرم مقرر شده‌باشد و هیچ فعل یـا ترک فعل را نمـی‌توان بـه عنوان جرم بـه موجب قانون متأخر مجازات نمود لیکن اگر بعد از وقوع جرم قانونی وضع‌شود کـه مبنی بر تخفیف یـا عدم مجازات بوده و یـا از جهات دیگر مساعدتر بـه حال مرتکب باشد نسبت بـه جرایم سابق بر وضع آن قانون‌تا صدور حکم قطعی موثر خواهد بود. جلد دوم کتاب تیری در مسیر درون صورتی کـه به موجب قانون سابق حکم قطعی لازم‌الاجرا صادر شده باشد بـه ترتیب زیر عمل‌خواهد شد:

    1 ـ اگر عملی کـه در گذشته جرم بوده بـه موجب قانون لاحق جرم شناخته نشود درون این صورت حکم قطعی اجرا نخواهد شد و اگر درجریـان اجرا باشد موقوف ‌الاجرا خواهد ماند و در این دو مورد و همچنین درون موردی کـه حکم قبلاً اجرا شده باشد هیچ‌گونـه اثر کیفری برآن مترتب نخواهد بود. این مقررات درون مورد قوانینی کـه برای مدت معین و موارد خاصی وضع گردیده هست اعمال نمـی‌گردد.

    2 ـ اگر مجازات جرمـی بـه موجب قانون لاحق تخفیف یـابد محکوم‌علیـه مـی‌تواند تقاضای تخفیف مجازات تعیین شده را بنماید و در این‌صورت دادگاه صادرکننده حکم و یـا دادگاه جانشین با لحاظ قانون لاحق مجازات قبلی را تخفیف خواهد داد.

    3 ـ اگر مجازات جرمـی بـه موجب قانون لاحق بـه اقدام تامـینی و تربیتی تبدیل گردد فقط همـین اقدامات مورد حکم قرار خواهد گرفت‌.

    باب دوم - مجازاتها و اقدامات تامـینی و تربیتی

    فصل اول ـ مجازاتها و اقدامات تامـینی و تربیتی‌

    ماده 12 ـ مجازاتهای مقرر درون این قانون پنج قسم است‌:

    1 ـ حدود 2ـ قصاص‌ 3ـ دیـات‌ 4ـ تعزیرات‌ 5 ـ مجازاتهای بازدارنده‌.

    ماده 13 ـ حد، بـه مجازاتی گفته مـی‌شود کـه نوع و مـیزان و کیفیت آن درون شرع تعیین شده است‌.

    ماده 14 ـ قصاص‌، کیفری هست که جانی بـه آن محکوم مـی‌شود و باید با جنایت او برابر باشد.

    ماده 15 ـ دیـه‌، مالی هست که از طرف شارع به منظور جنایت تعیین شده است‌.

    ماده 16 ـ تعزیر، تادیب و یـا عقوبتی هست که نوع و مقدار آن درون شرع تعیین نشده و به ‌نظر حاکم واگذار شده هست از قبیل حبس و جزای‌نقدی و شلاق کـه مـیزان شلاق بایستی از مقدار حد کمتر باشد.

    ماده 17 ـ مجازات بازدارنده‌، تادیب یـا عقوبتی هست که از طرف‌ حکومت بـه منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع درون قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین مـی‌گردد از قبیل حبس‌،جزای نقدی‌، تعطیل محلب‌، لغو پروانـه و محرومـیت از حقوق اجتماعی و اقامت درون نقطه یـا نقاط معین و منع از اقامت درون نقطه یـا نقاط معین و مانند آن‌.

    ماده 18 ـ مدت کلیـه حبس‌ها از روزی شروع مـی‌شود کـه محکوم‌علیـه بـه موجب حکم قطعی قابل اجرا محبوس شده باشد.

    تبصره ـ چنانچه محکوم ‌علیـه قبل از صدور حکم بـه علت اتهام یـا اتهاماتی کـه در پرونده امر مطرح بوده بازداشت شده باشد دادگاه بعد ‌از تعیین تعزیر، از مقدار تعزیر تعیین شده یـا مجازات بازدارنده بـه مـیزان بازداشت قبلی ویر مـی‌کند.

    ماده 19 ـ دادگاه مـی‌تواندی را کـه به علت ارتکاب جرم عمدی بـه تعزیر یـا مجازات بازدارنده محکوم کرده هست به عنوان تتمـیم حکم ‌تعزیری یـا بازدارنده مدتی از حقوق اجتماعی محروم و نیز از اقامت درون نقطه یـا نقاط معین ممنوع یـا بـه اقامت درون محل معین مجبورنماید.

    تبصره ـ نقاط اقامت اجباری محکومـین با توجه بـه نوع جرایم آنان‌، توسط دادگاهها تعیین مـی‌شود.

    آیین نامـه اجرایی مربوط توسط وزارت دادگستری با هماهنگی وزارت کشور تهیـه و به تصویب رییس قوه قضاییـه مـی‌رسد.

    ماده 20 ـ محرومـیت از بعض یـا همـه حقوق اجتماعی و اقامت اجباری درون نقطه معین یـا ممنوعیت از اقامت درون محل معین حتما متناسب ‌با جرم و خصوصیـات مجرم درون مدت معین باشد. درون صورتی کـه محکوم بـه تبعید یـا اقامت اجباری درون نقطه‌ای یـا ممنوعیت از اقامت درنقطه معین‌، درون اثنای اجرای حکم‌، محل را ترک کند و یـابه نقطه ممنوعه بازگردد، دادگاه مـی‌تواند با پیشنـهاد دادسرای مجری حکم‌،مجازات مذکور را تبدیل بـه جزای نقدی و یـا زندان نماید.

    ماده 21 ـ ترتیب اجرای احکام جزایی و کیفیت زندانـها بـه نحوی هست که قانون آیین دادرسی کیفری و سایر قوانین و مقررات تعیین‌مـی‌نماید.

    فصل دوم ـ تخفیف مجازات‌

    ماده 22 ـ دادگاه مـی‌تواند درون صورت احراز جهات مخففه‌، مجازات تعزیری و یـا بازدارنده را تخفیف دهد و یـا تبدیل بـه مجازات از نوع‌ دیگری نماید کـه مناسبتر بـه حال متهم باشد، جهات مخففه عبارتند از:

    1 ـ گذشت شاکی یـا مدعی خصوصی‌.

    2 ـ اظهارات و راهنمایی‌های متهم کـه در شناختن شرکا و معاونان جرم و یـا کشف اشیـایی کـه از جرم تحصیل شده هست موثر باشد.

    3 ـ اوضاع و احوال خاصی کـه متهم تحت تاثیر آنـها مرتکب جرم شده هست از قبیل‌: جلد دوم کتاب تیری در مسیر رفتار و گفتار تحریک ‌آمـیز مجنی‌ علیـه یـا وجود انگیزه‌ شرافتمندانـه درون ارتکاب جرم‌.

    4 ـ اعلام متهم قبل از تعقیب و یـا اقرار او درون مرحله تحقیق کـه موثر درون کشف جرم باشد.

    5 ـ وضع خاص متهم و یـا سابقة او.

    6 ـ اقدام یـا کوشش متهم بـه منظور تخفیف اثرات جرم و جبران زیـان ناشی از آن‌.

    تبصره 1 ـ دادگاه مکلف هست جهات تخفیف مجازات را درون حکم صریحا قید کند.

    تبصره 2 ـ درون مورد تعدد جرم نیز دادگاه مـی‌تواند جهات مخففه را رعایت کند.

    تبصره 3 ـ چنانچه نظیر جهات مخففه مذکور درون این ماده درون مواد خاصی پیش‌بینی شده باشد دادگاه نمـی‌تواند بـه موجب همان جهات‌دوباره مجازات را تخفیف دهد.

    ماده 23 ـ درون جرایمـی کـه با گذشت متضرر از جرم تعقیب یـا رسیدگی یـا اجرای حکم موقوف مـی‌گردد گذشت حتما منجز باشد و به‌گذشت مشروط و معلق ترتیب اثر داده نخواهد شد، همچنین عدول از گذشت مسموع نخواهد بود. هرگاه متضررین از جرم متعدد باشند تعقیب جزایی با شکایت هر یک از آنان شروع مـی‌شود ولی موقوفی تعقیب‌، رسیدگی و مجازات موکول بـه گذشت تمامانی که‌شکایت کرده‌اند، است‌.

    تبصره ـ حق گذشت بـه وراث قانونی متضرر از جرم منتقل و در صورت گذشت همگی وراث‌، تعقیب‌، رسیدگی و اجرای مجازات ‌موقوف مـی‌گردد.

    ماده 24 ـ عفو یـا تخفیف مجازات محکومان‌، درون حدود موازین اسلامـی بعد از پیشنـهاد رییس قوه قضاییـه با مقام رهبری است‌.

    فصل سوم ـ تعلیق اجرای مجازات‌

    ماده 25 ـ درون کلیـه محکومـیت های تعزیری و بازدارنده‌، حاکم مـی‌تواند اجرای تمام یـا قسمتی از مجازات را با رعایت شرایط زیر از دو تاپنج سال معلق نماید:

    الف ـ محکوم‌علیـه سابقه محکومـیت قطعی بـه مجازاتهای زیر نداشته باشد:

    1 ـ محکومـیت قطعی بـه حد.

    2 ـ محکومـیت قطعی بـه قطع یـا نقص عضو.

    3 ـ محکومـیت قطعی بـه مجازات حبس بـه بیش از یک سال درون جرایم عمدی‌.

    4 ـ محکومـیت قطعی بـه جزای نقدی بـه مبلغ بیش از دو مـیلیون ریـال‌.

    5 ـ سابقه محکومـیت قطعی دو بار یـا بیشتر بـه علت جرمـهای عمدی با هر مـیزان مجازات‌.

    ب ـ دادگاه با ملاحظه وضع اجتماعی و سوابق زندگی محکوم ‌علیـه و اوضاع و احوالی کـه موجب ارتکاب جرم گردیده هست اجرای تمام ‌یـا قسمتی از مجازات را مناسب نداند.

    تبصره ـ درون محکومـیتهای غیر تعزیری و بازدارنده تعلیق جایز نیست مگر درون مواردی کـه شرعا و قانونا تعیین شده باشد.

    ماده 26 ـ درون مواردی کـه جزای نقدی با دیگر تعزیرات همراه باشد جزای نقدی قابل تعلیق نیست‌.

    ماده 27 ـ قرار تعلیق اجرای مجازات ضمن حکم محکومـیت صادر خواهد شد و مجرمـی کـه اجرای حکم مجازات حبس او تماما معلق‌شده اگر بازداشت باشد بـه دستور دادگاه فورا آزاد مـی‌گردد.

    ماده 28 ـ دادگاه جهات و موجبات تعلیق و دستورهایی کـه باید محکوم‌ علیـه درون مدت تعلیق‌، از آن تبعیت نماید درون حکم خود تصریح و مدت تعلیق را نیز برحسب نوع جرم و حالات شخصی مجرم و با رعایت مدت مذکور درون ماده 25 تعیین مـی‌نماید.

    ماده 29 ـ دادگاه با توجه بـه اوضاع و احوال محکوم‌علیـه و محتویـات پرونده مـی‌تواند اجرای دستور یـا دستورهای ذیل را درون مدت تعلیق‌از محکوم‌ علیـه بخواهد و محکوم‌علیـه مکلف بـه اجرای دستور دادگاه مـی‌باشد:

    1 ـ مراجعه بـه بیمارستان یـا درمانگاه به منظور درمان بیماری یـا اعتیـاد خود.

    2 ـ خودداری از اشتغال بـه کار یـا حرفه معین‌.

    3 ـ اشتغال بـه تحصیل درون یک مؤسسه فرهنگی‌.

    4 ـ خودداری از تجاهر بـه ارتکاب محرمات و ترک واجبات یـا معاشرت با اشخاصی کـه دادگاه معاشرت با آنـها را به منظور محکوم‌علیـه مضرتشخیص مـی‌دهد.

    5 ـ خودداری از رفت و آمد بـه محلهای معین‌.

    6 ـ معرفی خود درون مدتهای معین بـه شخص یـا مقامـی کـه دادستان تعیین مـی‌کند.

    تبصره ـ اگر مجرمـی کـه مجازات او معلق شده هست در مدت تعلیق بدون عذر موجه از دستور دادگاه موضوع این ماده تبعیت ننماید برحسب درخواست دادستان بعد از ثبوت مورد درون دادگاه صادرکننده حکم تعلیق‌، به منظور بار اول بـه مدت تعلیق مجازات او یک سال که تا دوسال افزوده مـی‌شود و برای بار دوم حکم تعلیق لغو و مجازات معلق بـه موقع اجرا گذاشته خواهد شد.

    ماده 30 ـ اجرای احکام جزایی زیر قابل تعلیق نیست‌:

    1 ـ مجازاتانی کـه به وارد و یـا ساختن و یـا فروش مواد مخدر اقدام و یـا بـه نحوی از انحا با مرتکبین اعمال مذکور معاونت ‌مـی‌نمایند.

    2 ـ مجازاتانی کـه به جرم اختلاس یـا ارتشا یـا کلاهبرداری یـا جعل و یـا استفاده از سند مجعول یـا خیـانت درون امانت یـا سرقتی که‌موجب حد نیست یـا آدم‌ربایی محکوم مـی‌شوند.

    3 ـ مجازاتانی کـه به نحوی از انحاء با انجام اعمال مستوجب حد، معاونت مـی‌نمایند.

    تبصره 3 ماده 703 ـ دادگاه نمـی‌تواند تحت هیچ شرایطی حكم بـه تعلیق اجراء مجازات مقرر درون مواد (702) و (703) صادر نماید.(اصلاحی 22/8/1387)

    ماده 31 ـ تعلیق اجرای مجازاتی کـه با حقوق الناس همراه هست تأثیری درون حقوق الناس نخواهد داشت و حکم مجازات درون این موارد یـاپرداخت خسارت بـه مدعی خصوصی اجراء خواهد شد.

    ماده 32 ـ هرگاه محکوم‌علیـه از تاریخ صدور قرار تعلیق اجرای مجازات درون مدتی کـه از طرف دادگاه مقرر شده‌، مرتکب جرایم مستوجب‌محکومـیت مذکور درون ماده 25 نشود، محکومـیت تعلیقی بی‌اثر محسوب و از سجل کیفری او محو مـی‌شود. به منظور کلیـه محکومـین به‌مجازاتهای معلق حتما بلافاصله بعد از قطعیت حکم‌، از طرف دادسرای مربوط برگ سجل کیفری تنظیم و به مراجع صلاحیت‌دار ارسال‌شود و در هر مورد کـه در مدت تعلیق تغییری داده شود یـا حکم تعلیق مجازات الغاء گردد، حتما مراتب فورا به منظور ثبت درون سجل کیفری‌محکوم‌علیـه بـه مراجع صلاحیت‌دار مربوط اعلام شود.

    تبصره ـ درون مواردی کـه به موجب قوانین استخدامـی‌، حکمـی موجب انفصال هست شامل احکام تعلیقی نخواهد بود مگر آنکه درون قوانین‌و یـا حکم دادگاه قید شده باشد.

    ماده 33 ـ اگری کـه اجرای حکم مجازات او معلق شده درون مدتی کـه از طرف دادگاه مقرر شده مرتکب جرم جدیدی کـه مستوجب‌محکومـیت مذکور درون ماده 25 هست بشود بـه محض قطعی شدن‌، دادگاهی کـه حکم تعلیق مجازات سابق را صادر کرده هست یـا دادگاه‌جانشین حتما الغای آنرا اعلام دارد که تا حکم معلق نیز درباره محکوم‌علیـه اجراء گردد.

    ماده 34 ـ هرگاه بعد از صدور قرار تعلیق معلوم شود کـه محکوم‌علیـه دارای سابقه محکومـیت بـه جرایم مستوجب محکومـیت مذکور درماده 25 بوده و دادگاه بدون توجه بـه آن اجرای مجازات را معلق کرده است‌، دادستان بـه استناد سابقه محکومـیت‌، از دادگاه تقاضای لغوتعلیق مجازات را خواهد نمود و دادگاه بعد از احراز وجود سابقه‌، قرار تعلیق را الغاء خواهد کرد.

    ماده 35 ـ دادگاه هنگام صدور قرار تعلیق آثار عدم تبعیت از دستورهای صادره را صریحا قید و اعلام مـی‌کند کـه اگر درون مدت تعلیق‌مرتکب یکی از جرایم مستوجب محکومـیت مذکور درون ماده 25 شود علاوه بر مجازات جرم اخیر مجازات معلق نیز دربارة او اجراءخواهد شد.

    ماده 36 ـ مقررات مربوط بـه تعلیق مجازات دربارةانی کـه به جرایم عمدی متعدد محکوم مـی‌شوند قابل اجراء نیست و همچنین اگردربارة یک نفر احکام قطعی متعددی درون مورد جرایم عمدی صادر شده باشد کـه در بین آنـها محکومـیت معلق نیز وجود داشته باشد،دادستان مجری حکم موظف هست فسخ قرار یـا قرارهای تعلیق را از دادگاه صادرکننده بخواهد، دادگاه نسبت بـه فسخ قرار یـا قرارهای مزبوراقدام خواهد نمود.

    ماده 37 ـ هرگاه محکوم بـه حبس کـه در حال تحمل کیفر هست قبل از اتمام مدت حبس مبتلا بـه جنون شود با استعلام از پزشک قانونی‌در صورت تأیید جنون‌، محکوم‌علیـه بـه بیمارستان روانی منتقل مـی‌شود و مدت اقامت او درون بیمارستان جزء مدت محکومـیت اومحسوب خواهد شد. درون صورت عدم دسترسی بـه بیمارستان روانی بـه تشخیص دادستان درون محل مناسبی نگهداری مـی‌شود.

    فصل چهارم ـ آزادی مشروط زندانیـان‌

    ماده 38 ـ هر به منظور بار اول بـه علت ارتکاب جرمـی بـه مجازات حبس محکوم شده باشد و نصف مجازات را گذرانده باشد دادگاه ‌صادرکننده دادنامـه محکومـیت قطعی مـی‌تواند درون صورت وجود شرایط زیر حکم بـه آزادی مشروط صادر نماید:

    1 ـ هرگاه درون مدت اجرای مجازات مستمرا حسن اخلاق نشان داده باشد.

    2 ـ هرگاه از اوضاع و احوال محکوم پیش ‌بینی شود کـه پس از آزادی دیگر مرتکب جرمـی نخواهد شد.

    3 ـ هرگاه که تا آنجا کـه استطاعت دارد ضرر و زیـانی کـه در مورد حکم دادگاه یـا مورد موافقت مدعی خصوصی واقع شده بپردازد یـا قرار پرداخت آن را بدهد و در مجازات حبس توام با جزای نقدی مبلغ مزبور را بپردازد یـا با موافقت رییس حوزه قضایی ترتیبی به منظور پرداخت‌داده شده باشد.

    تبصره 1 ـ مراتب مذکور درون بندهای 1 و 2 حتما مورد تایید رییس زندان محل گذران محکومـیت و قاضی ناظر زندان یـا رییس حوزه‌ قضایی محل قرار گیرد و مراتب مذکور درون بند 3 حتما به تایید قاضی مجری حکم برسد.

    تبصره 2 ـ درون صورت انحلال دادگاه صادرکننده حکم‌، صدور حکم آزادی مشروط از اختیـارات دادگاه جانشین است‌.

    تبصره 3 ـ دادگاه ترتیبات و شرایطی را کـه فرد محکوم حتما در مدت آزادی مشروط رعایت کند از قبیل سدر محل معین یـا خودداری از سدر محل معین یـا خودداری از اشتغال بـه شغل خاص یـا معرفی نوبه‌ای خود بـه مراکز تعیین شده و امثال آن درون متن‌حکم قید مـی‌کند کـه در صورت تخلف وی از شرایط مذکور یـا ارتکاب جرم مجدد بقیـه محکومـیت وی بـه حکم دادگاه صادرکننده حکم به‌مرحله اجرا درمـی‌آید.

    ماده 39 ـ صدور حکم آزادی مشروط‌، منوط بـه پیشنـهاد سازمان زندانـها و تایید دادستان یـا دادیـار ناظر خواهد بود.

    ماده 40 ـ مدت آزادی مشروط بنا بـه تشخیص دادگاه‌، کمتر از یک سال و زیـادتر از پنج سال نخواهد بود.

    باب سوم - جرایم

    فصل اول ـ شروع بـه جرم‌

    ماده 41 ـ هر قصد ارتکاب جرمـی کند و شروع بـه اجرای آن نماید لکن جرم منظور واقع نشود چنانچه اقدامات انجام گرفته جرم‌باشد محکوم بـه مجازات همان جرم مـی‌شود.

    تبصره 1 ـ مجرد قصد ارتکاب جرم و عملیـات و اقداماتی کـه فقط مقدمـه جرم بوده و ارتباط مستقیم با وقوع جرم نداشته باشد شروع ‌به جرم نبوده و از این حیث قابل مجازات نیست‌.

    تبصره 2 ـی کـه شروع بـه جرمـی کرده است‌، بـه مـیل خود آن را ترک کند و اقدام انجام شده جرم باشد از موجبات تخفیف مجازات‌ برخوردار خواهد شد.

    فصل دوم ـ شرکا و معاونین جرم‌

    ماده 42 ـ هر عالما و عامدا با شخص یـا اشخاص دیگر درون یکی از جرایم قابل تعزیر یـا مجازاتهای بازدارنده مشارکت نماید و جرم‌ مستند بـه عمل همـه آنـها باشد خواه عمل هر یک بـه تنـهایی به منظور وقوع جرم کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آنـها مساوی باشد خواه ‌متفاوت‌، شریک درون جرم محسوب و مجازات او مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود. درون مورد جرایم غیر عمدی (خطایی‌) کـه ‌ناشی از خطای دو نفر یـا بیشتر باشد مجازات هر یک از آنان نیز مجازات فاعل مستقل خواهد بود.

    تبصره ـ اگر تاثیر مداخله و مباشرت شریکی درون حصول جرم ضعیف باشد دادگاه مجازات او را بـه تناسب تاثیر عمل او تخفیف ‌مـی‌دهد.

    ماده 43 ـ اشخاص زیر معاون جرم محسوب و با توجه بـه شرایط و امکانات خاطی و دفعات و مراتب جرم و تادیب از وعظ و تهدید ودرجات تعزیر، تعزیر مـی‌شوند:

    1 ـ هر دیگری را تحریک یـا ترغیب یـا تهدید یـا تطمـیع بـه ارتکاب جرم نماید و یـا بـه وسیله دسیسه و فریب و نیرنگ موجب وقوع‌ جرم شود.

    2 ـ هر با علم و عمد وسایل ارتکاب جرم را تهیـه کند و یـا طریق ارتکاب آن را با علم بـه قصد مرتکب ارایـه دهد.

    3 ـ هر عالما، عامدا وقوع جرم را تسهیل کند.

    تبصره 1 ـ به منظور تحقق معاونت درون جرم وجود وحدت قصد و تقدم و یـا اقتران زمانی بین عمل معاون و مباشر جرم شرط است‌.

    تبصره 2 ـ درون صورتی کـه برای معاونت جرمـی‌، مجازات خاص درون قانون یـا شرع وجود داشته باشد همان مجازات اجرا خواهد شد.

    ماده 44 ـ درون صورتی کـه فاعل جرم بـه جهتی از جهات قانونی قابل تعقیب و مجازات نباشد و یـا تعقیب و یـا اجرای حکم مجازات او به‌ جهتی از جهات قانونی موقوف گردد، تاثیری درون حق معاون جرم نخواهد داشت‌.

    ماده 45 ـ سردستگی دو یـا چند نفر درون ارتکاب جرم اعم از اینکه عمل آنان شرکت درون جرم یـا معاونت درون جرم باشد از علل مشدده ‌مجازات است‌.

    فصل سوم ـ تعدد جرم‌

    ماده 46 ـ درون جرایم قابل تعزیر هر گاه فعل واحد دارای عناوین متعدده جرم باشد مجازات جرمـی داده مـی‌شود کـه مجازات آن اشد است‌.

    ماده 47 ـ درون مورد تعدد جرم هر گاه جرایم ارتکابی مختلف باشد حتما برای هر یک از جرایم مجازات جداگانـه تعیین شود و اگر مختلف‌ نباشد فقط یک مجازات تعیین مـی‌گردد و در این قسمت تعدد جرم مـی‌تواند از علل مشدده کیفر باشد و اگر مجموع جرایم ارتکابی درون قانون‌، عنوان جرم خاصی داشته باشد مرتکب بـه مجازات مقرر درون قانون محکوم مـی‌گردد.

    تبصره ـ حکم تعدد جرم درون حدود و قصاص و دیـات همان هست که درون ابواب مربوطه ذکر شده است‌.

    فصل چهارم ـ تكرار جرم‌

    ماده 48 ـ هر كس بـه موجب حكم دادگاه بـه مجازات تعزیری و یـا بازدارنده محكوم شود، چنانچه بعد از اجرای حكم مجددا مرتكب‌ جرم قابل تعزیر گردد دادگاه مـی‌تواند درون صورت لزوم‌، مجازات تعزیری یـا بازدارنده را تشدید نماید.

    تبصره ـ هرگاه حین صدور حكم‌، محكومـیتهای سابق مجرم معلوم نباشد و بعدا معلوم شود، دادستان مراتب را بـه دادگاه صادركننده‌ حكم اعلام مـی‌كند درون این صورت اگر دادگاه محكومـیتهای سابق را محرز دانست مـی‌تواند طبق مقررات این ماده اقدام نماید.

    ماده 48مكرر-كسانی كه بـه دلیل ارتكاب جرم عمدی حداقل دوبار سابقه محكومـیت موثر داشته باشند درون صورت ارتكاب جرم عمدی دیگر ،دادگاه رسیدگی كننده

    ضمن صدور حكم مـی تواند بـه تناسب سوابق و خصوصیـات روحی و اخلاقی و شخصیت محكومان و علل وقوع جرم ،آنان را به منظور مدتی كه از دو سال متجاوز نباشد بـه اجراء یك یـا چند دستور از دستورات موضوع ماده (29)این قانون ملزم نماید.

    تبصره 1-دادگاه مـی تواند اجراء دستورات مورد حكم را حسب مورد بـه سازمان بهزیستی یـا سازمان زندانـها و اقدامات تامـینی و تربیتی ویـا نیروی انتظامـی محول نماید.

    تبصره2-در صورتی كه محكوم علیـه بدون عذر موجه از اجراء دستور دادگاه تخلف نماید درون نوبت اول که تا شش ماه بـه مدت دستور اضافه خواهد شد و در صورت تكرار تخلف، باقیمانده مدت بـه حبس تبدیل مـی شود..

    تبصره3-دستور دادگاه ازحیث قابلیت اعتراض تابع حكم اصلی است

    باب چهارم ـ حدود مسوولیت جزایی‌

    ماده 49 ـ اطفال درون صورت ارتکاب جرم مبری از مسوولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه بـه عهده سرپرست اطفال و عندالاقتضا کانون اصلاح و تربیت اطفال مـی‌باشد.

    تبصره 1 ـ منظور از طفلی هست که بـه حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.

    تبصره 2 ـ هرگاه به منظور تربیت اطفال بزهکار تنبیـه بدنی آنان ضرورت پیدا کند تنبیـه بایستی بـه مـیزان و مصلحت باشد.

    ماده 50 ـ چنانچه غیر بالغ مرتکب قتل و جرح و ضرب شود عاقله ضامن هست لکن درون مورد اتلاف مال اشخاص ‌، خود طفل ضامن ‌است و ادای آن از مال طفل بـه عهده ولی طفل مـی‌باشد.

    ماده 51 ـ جنون درون حال ارتکاب جرم بـه هر درجه کـه باشد رافع مسوولیت کیفری است‌.

    تبصره 1 ـ درون صورتی کـه تادیب مرتکب موثر باشد بـه حکم دادگاه تادیب مـی‌شود.

    تبصره 2 ـ درون جنون ادواری شرط رفع مسوولیت کیفری‌، جنون درون حین ارتکاب جرم است‌.

    ماده 52 ـ هرگاه مرتکب جرم درون حین ارتکاب مجنون بوده و یـا بعد از حدوث جرم مبتلا بـه جنون شود چنانچه جنون و حالت خطرناک ‌مجنون با جلب نظر متخصص ثابت باشد بـه دستور دادستان که تا رفع حالت مذکور درون محل مناسبی نگاهداری خواهد شد و آزادی او بـه ‌دستور دادستان امکان‌پذیر است‌. شخص نگهداری شده و یـاانش مـی‌توانند بـه دادگاهی کـه صلاحیت رسیدگی بـه اصل جرم را دارد مراجعه و به این دستور اعتراض کنند، درون این صورت دادگاه درون جلسه اداری با حضور معترض و دادستان و یـا نماینده او موضوع را با جلب نظر متخصص خارج از نوبت رسیدگی کرده و حکم مقتضی درون مورد آزادی شخص نگهداری شده یـا تایید دستور دادستان صادر مـی‌کند. این رای قطعی هست ولی شخص نگهداری شده یـاانش هرگاه علایم بهبودی را مشاهده د حق اعتراض بـه دستور دادستان‌ را دارند.

    ماده 53 ـ اگری بر اثر شرب خمر، مسلوب الاراده شده لکن ثابت شود کـه شرب خمر بـه منظور ارتکاب جرم بوده هست مجرم علاوه ‌بر مجازات استعمال شرب خمر بـه مجازات جرمـی کـه مرتکب شده هست نیز محکوم خواهد شد.

    ماده 54 ـ درون جرایم موضوع مجازاتهای تعزیری یـا بازدارنده هرگاهی بر اثر اجبار یـا اکراه کـه عادتا قابل تحمل نباشد مرتکب جرمـی‌گردد مجازات نخواهد شد. درون این مورد اجبارکننده بـه مجازات فاعل جرم با توجه بـه شرایط و امکانات خاطی و دفعات و مراتب جرم ومراتب تادیب از وعظ و توبیخ و تهدید و درجات تعزیر محکوم مـی‌گردد.

    ماده 55 ـ هر هنگام بروز خطر شدید از قبیل آتش‌سوزی‌، سیل و توفان بـه منظور حفظ جان یـا مال خود یـا دیگری مرتکب جرمـی‌شود مجازات نخواهد شد مشروط بر اینکه خطر را عمدا ایجاد نکرده و عمل ارتکابی نیز با خطر موجود متناسب بوده و برای رفع آن‌ ضرورت داشته باشد.

    تبصره ـ دیـه و ضمان مالی از حکم این ماده مستثنی است‌.

    ماده 56 ـ اعمالی کـه برای آنـها مجازات مقرر شده هست در موارد زیر جرم محسوب نمـی‌شود:

    1 ـ درون صورتی کـه ارتکاب عمل بـه امر آمر قانونی بوده و خلاف شرع هم نباشد.

    2 ـ درون صورتی کـه ارتکاب عمل به منظور اجرای قانون اهم لازم باشد.

    ماده 57 ـ هرگاه بـه امر غیرقانونی یکی از مقامات رسمـی جرمـی واقع شود آمر و مامور بـه مجازات مقرر درون قانون محکوم مـی‌شوند ولی ‌ماموری کـه امر آمر را بـه علت اشتباه قابل قبول و به تصور اینکه قانونی هست اجراء کرده باشد، فقط بـه پرداخت دیـه یـا ضمان مالی‌محکوم خواهد شد.

    ماده 58 ـ هرگاه درون اثر تقصیر یـا اشتباه قاضی درون موضوع یـا درون تطبیق حکم بر مورد خاص‌، ضرر مادی یـا معنوی متوجهی گردد درمورد ضرر مادی درون صورت تقصیر مقصر طبق موازین اسلامـی ضامن هست و درون غیر این صورت خسارت بـه وسیله دولت جبران‌مـی‌شود و در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یـا اشتباه قاضی موجب هتک حیثیت ازی گردد حتما نسبت بـه اعاده حیثیت او اقدام‌شود.

    ماده 59 ـ اعمال زیر جرم محسوب نمـی‌شود:

    1 ـ اقدامات والدین و اولیـای قانونی و سرپرستان صغار و محجورین کـه به منظور تادیب یـا حفاظت آنـها انجام شود مشروط بـه اینکه‌اقدامات مذکور درون حد متعارف‌، تادیب و محافظت باشد.

    2 ـ هر نوع عمل جراحی یـا طبی مشروع کـه با رضایت شخص یـا اولیـا یـا سرپرستان یـا نمایندگان قانونی آنـها و رعایت موازین فنی وعلمـی و نظامات دولتی انجام شود. درون موارد فوری اخذ رضایت ضروری نخواهد بود.

    3 ـ حوادث ناشی از عملیـات ورزشی مشروط بر اینکه سبب آن حوادث نقض مقررات مربوط بـه آن ورزش نباشد و این مقررات هم باموازین شرعی مخالفت نداشته باشد.

    ماده 60 ـ چنانچه طبیب قبل از شروع درمان یـا اعمال جراحی از مریض یـا ولی او برائت حاصل نموده باشد ضامن خسارت جانی یـامالی یـا نقص عضو نیست و در موارد فوری کـه اجازه گرفتن ممکن نباشد طبیب ضامن نمـی‌باشد.

    ماده 61 ـ هر درون مقام دفاع از نفس یـا عرض و یـا ناموس و یـا مال خود یـا دیگری و یـا آزادی تن خود یـا دیگری درون برابر هرگونـه تجاوز فعلی و یـا خطر قریب‌الوقوع عملی انجام دهد کـه جرم باشد درون صورت اجتماع شرایط زیر قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود:

    1 ـ دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد.

    2 - عمل ارتکابی بیش از حد لازم نباشد.

    3 ـ توسل بـه قوای دولتی بدون فوت وقت عملا ممکن نباشد و یـا مداخله قوای مذکور درون رفع تجاوز و خطر موثر واقع نشود.

    تبصره ـ وقتی دفاع از نفس و یـا ناموس و یـا عرض و یـا مال و یـا آزادی تن دیگری جایز هست که او ناتوان از دفاع بوده و نیـاز بـه کمک‌داشته باشد.

    ماده 62 ـ مقاومت درون برابر قوای تأمـینی و انتظامـی درون مواقعی کـه مشغول انجام وظیفه خود باشند، دفاع محسوب نمـی‌شود ولی هرگاه‌قوای مزبور از حدود وظیفه خود خارج شوند و حسب ادله و قراین موجود خوف آن باشد کـه عملیـات آنان موجب قتل یـا جرح یـا تعرض‌به عرض یـا ناموس گردد، درون این صورت دفاع جایز است‌.

    ماده 62 مکرر ـ محکومـیت قطعی کیفری درون جرایم عمدی بـه شرح ذیل‌، محکوم علیـه را از حقوق اجتماعی محروم مـی‌نماید و پس ازانقضای مدت تعیین شده و اجرای حکم رفع اثر مـی‌گردد:

    1ـ محکومان بـه قطع عضو درون جرایم مشمول حد، پنج سال بعد از اجرای حکم‌.

    2ـ محکومان بـه شلاق درون جرایم مشمول حد، یک سال بعد از اجرای حکم‌.

    3ـ محکومان بـه حبس تعزیری بیش از سه سال‌، دو سال بعد از اجرای حکم‌.

    تبصره 1 ـ حقوق اجتماعی عبارتست از حقوقی کـه قانونگذار به منظور اتباع کشور جمـهوری اسلامـی ایران و سایر افراد مقیم درون قلمروحاکمـیت آن منظور نموده و سلب آن بـه موجب قانون یـا حکم دادگاه صالح مـی‌باشد از قبیل‌:

    الف ـ حق انتخاب شدن درون مجالس شورای اسلامـی‌، خبرگان و عضویت درون شورای نگهبان و انتخاب شدن بـه ریـاست جمـهوری‌.

    ب ـ عضویت درکلیـه انجمنـها و شوراها و جمعیتهایی کـه اعضای آن بـه موجب قانون انتخاب مـی‌شوند.

    ج ـ عضویت درون هیـاتهای منصفه و امناء.

    د ـ اشتغال بـه مشاغل آموزشی و روزنامـه نگاری‌.

    ه ـ استخدام درون وزارتخانـه‌ها، سازمانـهای دولتی‌، شرکتها، موسسات وابسته بـه دولت‌، شـهرداریـها، موسسات مامور بـه خدمات عمومـی‌،ادارات مجلس شورای اسلامـی و شورای نگهبان و نـهادهای انقلابی‌.

    و ـ وکالت دادگستری و تصدی دفاتر اسناد رسمـی و ازدواج و طلاق و دفتریـاری‌.

    ز ـ انتخاب شدن بـه سمت داوری و کارشناسی درون مراجع رسمـی‌.

    ح ـ استفاده از نشان و مدالهای دولتی و عناوین افتخاری‌.

    تبصره 2 ـ چنانچه اجرای مجازات اعدام بـه جهتی از جهات متوقف شود درون این صورت آثار تبعی آن بعد از انقضای هفت سال ازتاریخ توقف اجرای حکم رفع مـی‌شود.

    تبصره 3 ـ درون مورد جرایم قابل گذشت درون صورتی کـه پس از صدور حکم قطعی با گذشت شاکی یـا مدعی خصوصی اجرای مجازات ‌موقوف شود اثر محکومـیت کیفری زایل مـی‌گردد.

    تبصره 4 ـ عفو مجرم موجب زوال آثار مجازات نمـی‌شود مگر اینکه تصریح شده باشد.

    تبصره 5 ـ درون مواردی کـه عفو مجازات آثار کیفری را نیز شامل مـی‌شود، همچنین درون آزادی مشروط‌، آثار محکومـیت بعد از گذشت‌ مدت مقرر از زمان آزادی محکوم‌ علیـه رفع مـی‌گردد.

    کتاب دوم - حدود

    باب اول - حد زنا

    فصل اول ـ تعریف و موجبات حد زنا

    ماده 63 ـ زنا عبارت هست از جماع مرد با زنی کـه بر او ذاتا حرام هست گرچه درون دبر باشد، درون غیر موارد وطی بـه شبهه‌.

    ماده 64 ـ زنا درون صورتی موجب حد مـی‌شود کـه زانی یـا زانیـه بالغ و عاقل و مختار بوده و به حکم و موضوع آن نیز آگاه باشد.

    ماده 65 ـ هرگاه زن یـا مردی حرام بودن جماع با دیگری را بداند و طرف مقابل از این امر آگاه نباشد و گمان کند ارتکاب این عمل به منظور او جایز هست فقط طرفی کـه آگاه بوده هست محکوم بـه حد زنا مـی‌شود.

    ماده 66 ـ هرگاه مرد یـا زنی کـه با هم جماع نموده‌اند ادعای اشتباه و نا آگاهی کند درون صورتی کـه احتمال صدق مدعی داده شود، ادعای‌ مذکور بدون شاهد و سوگند پذیرفته مـی‌شود و حد ساقط مـی‌گردد.

    ماده 67 ـ هرگاه زانی یـا زانیـه ادعا کند کـه به زنا اکراه شده است‌، ادعای او درون صورتی کـه یقین برخلاف آن نباشد قبول مـی‌شود.

    فصل دوم ـ راههای ثبوت زنا درون دادگاه‌

    ماده 68 ـ هرگاه مرد یـا زنی درون چهار بار نزد حاکم اقرار بـه زنا کند محکوم بـه حد زنا خواهد شد و اگر کمتر از چهار بار اقرار نماید تعزیر مـی‌شود.

    ماده 69 ـ اقرار درون صورتی نافذ هست که اقرارکننده دارای اوصاف بلوغ‌، عقل‌، اختیـار و قصد باشد.

    ماده 70 ـ اقرار حتما صریح یـا بـه طوری ظاهر باشد کـه احتمال عقلایی خلاف درون آن داده نشود.

    ماده 71 ـ هرگاهی اقرار بـه زنا کند و بعد انکار نماید درون صورتی کـه اقرار بـه زنایی باشد کـه موجب قتل یـا رجم هست با انکار بعدی حد رجم و قتل ساقط مـی‌شود، درون غیر این صورت با انکار بعد از اقرار حد ساقط نمـی‌شود.

    ماده 72 ـ هرگاهی بـه زنایی کـه موجب حد هست اقرار کند و بعد توبه نماید، قاضی مـی‌تواند تقاضای عفو او را از ولی امر بنماید و یـا حد را بر او جاری نماید.

    ماده 73 ـ زنی کـه همسر ندارد بـه صرف باردار شدن مورد حد قرار نمـی‌گیرد، مگر آنکه زنای او با یکی از راههای مذکور درون این قانون ثابت‌شود.

    ماده 74 ـ زنا چه موجب حد جلد باشد و چه موجب حد رجم با شـهادت چهار مرد عادل یـا سه مرد عادل و دو زن عادل ثابت مـی‌شود.

    ماده 75 ـ درون صورتی کـه زنا فقط موجب حد جلد باشد بـه شـهادت دو مرد عادل همراه با چهار زن عادل نیز ثابت مـی‌شود.

    ماده 76 ـ شـهادت زنان بـه تنـهایی یـا بـه انضمام شـهادت یک مرد عادل زنا را ثابت نمـی‌کند بلکه درون مورد شـهود مذکور حد قذف طبق‌احکام قذف جاری مـی‌شود.

    ماده 77 ـ شـهادت شـهود حتما روشن و بدون ابهام و مستند بـه مشاهده باشد و شـهادت حدسی معتبر نیست‌.

    ماده 78 ـ هرگاه شـهود خصوصیـات مورد شـهادت را بیـان کنند این خصوصیـات حتما از لحاظ زمان و مکان و مانند آنـها اختلاف نداشته ‌باشند. درون صورت اختلاف بین شـهود علاوه بر اینکه زنا ثابت نمـی‌شود شـهود نیز بـه حد قذف محکوم مـی‌گردند.

    ماده 79 ـ شـهود حتما بدون فاصله زمانی یکی بعد از دیگری شـهادت دهند، اگر بعضی از شـهود شـهادت بدهند و بعضی دیگر بلافاصله‌برای ادای شـهادت حضور پیدا نکنند، یـا شـهادت ندهند زنا ثابت نمـی‌شود ، درون این صورت شـهادت‌دهنده مورد حد قذف قرار مـی‌گیرد.

    ماده 80 ـ حد زنا جز درون موارد مذکور درون مواد آتی حتما فورا جاری گردد.

    ماده 81 ـ هرگاه زن یـا مرد زانی قبل از اقامـه شـهادت توبه نماید، حد از او ساقط مـی‌شود و اگر بعد از اقامـه شـهادت توبه کند حد ساقط ‌نمـی‌شود.

    فصل سوم ـ اقسام حد زنا

    ماده 82 ـ حد زنا درون موارد زیر قتل هست و فرقی بین جوان و غیر جوان و محصن و غیرمحصن نیست‌:

    الف ـ زنا با محارم نسبی‌.

    ب ـ زنا با زن پدر کـه موجب قتل زانی است‌.

    ج ـ زنای غیر مسلمان با زن مسلمان کـه موجب قتل زانی است‌.

    د ـ زنای بـه عنف و اکراه کـه موجب قتل زانی اکراه‌کننده است‌.

    ماده 83 ـ حد زنا درون موارد زیر رجم است‌:

    الف ـ زنای مرد محصن‌، یعنی مردی کـه دارای همسر دایمـی هست و با او درون حالی کـه عاقل بوده جماع کرده و هر وقت نیز بخواهد مـی‌تواند با او جماع کند.

    ب ـ زنای زن محصنـه با مرد بالغ‌، زن محصنـه زنی هست که دارای شوهر دایمـی هست و شوهر درون حالی کـه زن عاقل بوده با او جماع کرده‌است و امکان جماع با شوهر را نیز داشته باشد.

    تبصره ـ زنای زن محصنـه با نابالغ موجب حد تازیـانـه است‌.

    ماده 84 ـ بر پیرمرد یـا پیرزن زانی کـه دارای شرایط احصان باشند، قبل از رجم‌، حد جلد جاری مـی‌شود.

    ماده 85 ـ طلاق رجعی قبل از سپری شدن ایـام عده‌، مرد یـا زن را از احصان خارج نمـی‌کند ولی طلاق باین آنـها را از احصان خارج ‌مـی‌نماید.

    ماده 86 ـ زنای مرد یـا زنی کـه هر یک همسر دایمـی دارد ولی بـه واسطه مسافرت یـا حبس و مانند آنـها از عذرهای موجه بـه همسر خود دسترسی ندارد، موجب رجم نیست‌.

    ماده 87 ـ مرد متاهلی کـه قبل از مرتکب زنا شود بـه حد جلد و تراشیدن سر و تبعید بـه مدت یک سال محکوم خواهد شد.

    ماده 88 ـ حد زنای زن یـا مردی کـه واجد شرایط احصان نباشند صد تازیـانـه است‌.

    ماده 89 ـ تکرار زنا قبل از اجرای حد درون صورتی کـه مجازاتها از یک نوع باشد موجب تکرار حد نمـی‌شود ولی اگر مجازاتها از یک نوع ‌نباشد مانند آنکه بعضی از آنـها موجب جلد بوده و بعضی دیگر موجب رجم باشد، قبل از رجم زانی حد جلد بر او جاری مـی‌شود.

    ماده 90 ـ هرگاه زن یـا مردی چند بار زنا کند و بعد از هر بار حد بر او جاری شود درون مرتبه چهارم کشته مـی‌شود.

    ماده 91 ـ درون ایـام بارداری و نفاس زن حد قتل یـا رجم بر او جاری نمـی‌شود، همچنین بعد از وضع حمل درون صورتی کـه نوزاد کفیل نداشته‌ باشد و بیم تلف شدن نوزاد برود حد جاری نمـی‌شود، ولی اگر به منظور نوزاد کفیل پیدا شود حد جاری مـی‌گردد.

    ماده 92 ـ هرگاه درون اجرای حد جلد بر زن باردار یـا شیرده احتمال بیم ضرر به منظور حمل یـا نوزاد شیرخوار باشد اجرای حد که تا رفع بیم ضرر بـه تاخیر مـی‌افتد.

    ماده 93 ـ هرگاه مریض یـا زن مستحاضه محکوم بـه قتل یـا رجم شده باشند حد بر آنـها جاری مـی‌شود ولی اگر محکوم بـه جلد باشند اجرای حد که تا رفع بیماری و استحاضه بـه تاخیر مـی‌افتد.

    تبصره ـ حیض مانع اجرای حد نیست‌.

    ماده 94 ـ هرگاه امـید بـه بهبودی مریض نباشد یـا حاکم شرع مصلحت بداند کـه در حال مرض حد جاری شود یک دسته تازیـانـه یـا ترکه کـه ‌مشتمل بر صد واحد باشد، فقط یک بار بـه او زده مـی‌شود هر چند همـه آنـها بـه بدن محکوم نرسند.

    ماده 95 ـ هرگاه محکوم بـه حد دیوانـه یـا مرتد شود حد از او ساقط نمـی‌شود.

    ماده 96 ـ حد جلد را نباید درون هوای بسیـار سرد یـا بسیـار گرم جاری نمود.

    ماده 97 ـ حد را نمـی‌شود درون سرزمـین دشمنان اسلام جاری کرد.

    فصل چهارم ـ کیفیت اجرای حد

    ماده 98 ـ هرگاه شخصی محکوم بـه چند حد شود اجرای آنـها حتما به ترتیبی باشد کـه هیچ‌کدام از آنـها زمـینـه دیگری را از بین نبرد، بنابراین ‌اگری بـه جلد و رجم محکوم شود اول حتما حد جلد و بعد حد رجم را جاری ساخت‌.

    ماده 99 ـ هرگاه زنای شخصی کـه دارای شرایط احصان هست با اقرار او ثابت شده باشد هنگام رجم‌، اول حاکم شرع سنگ مـی‌زند بعدا دیگران‌، و اگر زنای او بـه شـهادت شـهود ثابت شده باشد اول شـهود سنگ مـی‌زنند بعدا حاکم و سپس دیگران‌.

    تبصره ـ عدم حضور یـا اقدام حاکم و شـهود به منظور زدن اولین سنگ مانع اجرای حد نیست و در هر صورت حد حتما اجرا شود.

    ماده 100 ـ حد جلد مرد زانی حتما ایستاده و در حالی اجرای گردد کـه پوشاکی جز ساتر عورت نداشته باشد. تازیـانـه بـه شدت بـه تمام بدن ‌وی غیر از سر و صورت و عورت زده مـی‌شود. تازیـانـه را بـه زن زانی درون حالی مـی‌زنند کـه زن نشسته و لباسهای او بـه بدنش بسته باشد.

    ماده 101 ـ مناسب هست که حاکم شرع مردم را از زمان اجرای حد آگاه سازد و لازم هست عده‌ای از مؤمنین کـه از سه نفر کمتر نباشند درحال اجرای حد حضور یـابند.

    ماده 102 ـ مرد را هنگام رجم که تا نزدیکی کمر و زن را که تا نزدیکی درون گودال دفن مـی‌کنند آنگاه رجم مـی‌نمایند.

    ماده 103 ـ هرگاهی کـه محکوم بـه رجم هست از گودالی کـه در آن قرار گرفته فرار کند درون صورتی کـه زنای او بـه شـهادت ثابت شده باشد به منظور اجرای حد برگردانده مـی‌شود اما اگر بـه اقرار خود او ثابت شده باشد برگردانده نمـی‌شود.

    تبصره ـ اگری کـه محکوم بـه جلد باشد فرار کند درون هر حال به منظور اجرای حد جلد برگردانده مـی‌شود.

    ماده 104 ـ بزرگی سنگ درون رجم نباید بـه حدی باشد کـه با اصابت یک یـا دو عدد، شخص کشته شود. همچنین کوچکی آن نباید بـه ‌اندازه‌ای باشد کـه نام سنگ بر آن صدق نکند.

    ماده 105 ـ حاکم شرع مـی‌تواند درون حق ‌الله و حق ‌الناس بـه علم خود عمل کند و حد الهی را جاری نماید و لازم هست مستند علم را ذکر کند. اجرای حد درون حق ‌الله متوقف بـه درخواستی نیست ولی درون حق ‌الناس اجرای حد موقوف بـه درخواست صاحب حق مـی‌باشد.

    ماده 106 ـ زنا درون زمانـهای متبرکه چون اعیـاد مذهبی و رمضان و جمعه و مکانـهای شریف چون مساجد علاوه بر حد، موجب تعزیراست‌.

    ماده 107 ـ حضور شـهود هنگام اجرای حد رجم لازم هست ولی با غیبت آنان حد ساقط نمـی‌شود اما با فرار آنـها حد ساقط مـی‌شود.

    باب دوم - حد لواط

    فصل اول ـ تعریف و موجبات حد لواط‌

    ماده 108 ـ لواط‌، وطی انسان مذکر هست چه بـه صورت باشد یـا تفخیذ.

    ماده 109 ـ فاعل و مفعول لواط هر دو محکوم بـه حد خواهند شد.

    ماده 110 ـ حد لواط درون صورت قتل هست و کیفیت نوع آن درون اختیـار حاکم شرع است‌.

    ماده 111 ـ لواط درون صورتی موجب قتل مـی‌شود کـه فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند.

    ماده 112 ـ هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند فاعل کشته مـی‌شود و مفعول اگر مکره نباشد که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شود.

    ماده 113 ـ هرگاه نابالغی نابالغ دیگر را وطی کند که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شوند مگر آنکه یکی از آنـها اکراه شده باشد.

    فصل دوم ـ راههای ثبوت لواط درون دادگاه‌

    ماده 114 ـ حد لواط با چهار بار اقرار نزد حاکم شرع نسبت بـه اقرار کننده ثابت مـی‌شود.

    ماده 115 ـ اقرار کمتر از چهار بار موجب حد نیست و اقرارکننده تعزیر مـی‌شود.

    ماده 116 ـ اقرار درون صورتی نافذ هست که اقرار کننده بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.

    ماده 117 ـ حد لواط با شـهادت چهار مرد عادل کـه آن را مشاهده کرده باشند ثابت مـی‌شود.

    ماده 118 ـ با شـهادت کمتر از چهار مرد عادل لواط ثابت نمـی‌شود و شـهود بـه حد قذف محکوم مـی‌شوند.

    ماده 119 ـ شـهادت زنان بـه تنـهایی یـا بـه ضمـیمـه مرد، لواط را ثابت نمـی‌کند.

    ماده 120 ـ حاکم شرع مـی‌تواند طبق علم خود کـه از طرق متعارف حاصل شود ، حکم کند.

    ماده 121 ـ حد تفخیذ و نظایر آن بین دو مرد بدون به منظور هر یک‌، صد تازیـانـه است‌.

    تبصره ـ درون صورتی کـه فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد حد فاعل قتل است‌.

    ماده 122 ـ اگر تفخیذ و نظایر آن سه بار تکرار و بعد از هر بار حد جاری شود درون مرتبه چهارم حد آن قتل است‌.

    ماده 123 ـ هرگاه دو مرد کـه با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت درون زیر یک پوشش بـه طور قرار گیرند هر دو تا99 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شوند.

    ماده 124 ـ هرگاهی دیگری را از روی ببوسد که تا 60 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شود.

    ماده 125 ـی کـه مرتکب لواط یـا تفخیذ و نظایر آن شده باشد اگر قبل از شـهادت شـهود توبه کند حد از او ساقط مـی‌شود و اگر بعد ازشـهادت توبه نماید حد از او ساقط نمـی‌شود.

    ماده 126 ـ اگر لواط و تفخیذ و نظایر آن با اقرار شخص ثابت شده باشد و پس از اقرار توبه کند قاضی مـی‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید.

    باب سوم ـ مساحقه‌

    ماده 127 ـ مساحقه‌، همجنس ‌بازی زنان هست با اندام ی‌.

    ماده 128 ـ راههای ثبوت مساحقه درون دادگاه همان راههای ثبوت لواط است‌.

    ماده 129 ـ حد مساحقه به منظور هریک از طرفین صد تازیـانـه است‌.

    ماده 130 ـ حد مساحقه دربارهی ثابت مـی‌شود کـه بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.

    تبصره ـ درون حد مساحقه فرقی بین فاعل و مفعول و همچنین فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست‌.

    ماده 131 ـ هرگاه مساحقه سه بار تکرار شود و بعد از هر بار حد جاری گردد درون مرتبه چهارم حد آن قتل است‌.

    ماده 132 ـ اگر مساحقه‌کننده قبل از شـهادت شـهود توبه کند حد ساقط مـی‌شود اما توبه بعد از شـهادت موجب سقوط حد نیست‌.

    ماده 133 ـ اگر مساحقه با اقرار شخص ثابت شود و وی بعد از اقرار توبه کند قاضی مـی‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید.

    ماده 134 ـ هرگاه دو زن کـه با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت زیر یک پوشش قرار گیرند بـه کمتر از صد تازیـانـه تعزیر مـی‌شوند. درون صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر درون مرتبه سوم بـه هر یک صد تازیـانـه زده مـی‌شود.

    باب چهارم ـ قوادی‌

    ماده 135 ـ قوادی عبارتست از جمع و مرتبط دو نفر یـا بیشتر به منظور زنا یـا لواط‌.

    ماده 136 ـ قوادی با دو بار اقرار ثابت مـی‌شود بـه شرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد.

    ماده 137 ـ قوادی با شـهادت دو مرد عادل ثابت مـی‌شود.

    ماده 138 ـ حد قوادی به منظور مرد هفتاد و پنج تازیـانـه و تبعید از محل بـه مدت 3 ماه که تا یک سال هست و به منظور زن فقط هفتاد و پنج تازیـانـه ‌است‌.

    باب پنجم ـ قذف‌

    ماده 139 ـ قذف نسبت زنا یـا لواط هست به شخص دیگری‌.

    ماده 140 ـ حد قدف به منظور قذف‌کننده مرد یـا زن هشتاد تازیـانـه است‌.

    تبصره 1 ـ اجرای حد قذف منوط بـه مطالبه مقذوف است‌.

    تبصره 2 ـ هرگاهی امری غیر از زنا یـا لواط‌، مانند مساحقه و سایر کارهای حرام را بـه شخصی نسبت دهد بـه شلاق که تا 74 ضربه ‌محکوم خواهد شد.

    ماده 141 ـ قذف حتما روشن و بدون ابهام بوده و نسبت‌دهنده بـه معنای لفظ آگاه باشد، گرچه شنونده معنای آن را نداند.

    ماده 142 ـ هرگاهی بـه فرزند مشروع خود بگوید تو فرزند من نیستی‌، محکوم بـه حد قذف مـی‌شود. همچنین اگری بـه فرزند مشروع دیگری بگوید تو فرزند او نیستی‌، محکوم بـه حد قذف خواهد شد.

    تبصره ـ درون موارد ماده فوق هرگاه قرینـه‌ای درون بین باشد کـه منظور، قذف نیست حد ثابت نمـی‌شود.

    ماده 143 ـ هرگاهی بـه شخصی بگوید کـه تو با فلان زن زنا کرده‌ای یـا با فلان مرد لواط نموده‌ای نسبت بـه مخاطب قذف خواهد بود و گوینده محکوم بـه حد قذف مـی‌شود.

    ماده 144 ـ هرگاهی بـه قصد نسبت زنا بـه شخصی مثلا چنین گوید (زن قحبه‌) یـا قحبه یـا مادر قحبه‌، نسبت بهی کـه زنا را بـه او نسبت داده هست محکوم بـه حد قذف مـی‌شود و نسبت بـه مخاطب کـه به واسطه این دشنام اذیت شده هست تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شود.

    ماده 145 ـ هر دشنامـی کـه باعث اذیت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند مانند اینکهی بـه زنش بگوید تو باکره نبودی‌، موجب‌ محکومـیت گوینده بـه شلاق که تا 74 ضربه مـی‌شود.

    ماده 146 ـ قذف درون مواردی موجب حد مـی‌شود کـه قذف‌کننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد و قذف شونده نیز بالغ و عاقل و مسلمان و عفیف باشد. درون صورتی کـه قذف‌کننده و یـا قذف ‌شونده فاقد یکی از اوصاف فوق باشند حد ثابت نمـی‌شود.

    ماده 147 ـ هرگاه نابالغ ممـیزی را قذف کند بـه نظر حاکم تادیب مـی‌شود و هرگاه یک فرد بالغ و عاقل شخص نابالغ یـا غیرمسلمان را قذف کند که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شود.

    ماده 148 ـ اگر قذف‌شونده بـه آنچه بـه او نسبت داده شده هست تظاهر نماید قذف‌کننده حد و تعزیر ندارد.

    ماده 149 ـ هرگاه خویشاوندان یکدیگر را قذف کنند محکوم بـه حد مـی‌شوند.

    تبصره ـ اگر پدر یـا جد پدری فرزندش را قذف کند تعزیر مـی‌شود.

    ماده 150 ـ هرگاه مردی همسر متوفی خود را قذف کند و آن زن جز فرزند همان مرد وارثی نداشته باشد حد ثابت نمـی‌شود. اما اگر آن زن‌ وارثی غیر از فرزند همان مرد داشته باشد، حد ثابت مـی‌شود.

    ماده 151 ـ هرگاه شخصی چند نفر را بـه طور جداگانـه قذف کند درون برابر قذف هر یک جداگانـه حد بر او جاری مـی‌شود خواه همگی با هم ‌مطالبه حد کنند، خواه بـه طور جداگانـه‌.

    ماده 152 ـ هرگاه شخصی چند نفر را بـه یک لفظ قذف نماید اگر هر کدام از آنـها جداگانـه خواهان حد شوند به منظور قذف هر یک از آنـها حد جداگانـه‌ای جاری مـی‌گردد ولی اگر با هم خواهان حد شوند فقط یک حد ثابت مـی‌شود.

    ماده 153 ـ قذف با دو بار اقرار یـا با شـهادت دو مرد عادل اثبات مـی‌شود.

    ماده 154 ـ اقرار درون صورتی نافذ هست که اقرارکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد.

    ماده 155 ـ تازیـانـه بر روی لباس متعارف و به طور متوسط زده مـی‌شود.

    ماده 156 ـ تازیـانـه را نباید بـه سر و صورت و عورت قذف‌کننده زد.

    ماده 157 ـ هرگاهی چند بار اشخاص را قذف کند و بعد از هر بار حد بر او جاری شود درون مرتبه چهارم کشته مـی‌شود.

    ماده 158 ـ هرگاه قذف‌کننده بعد از اجرای حد بگوید آنچه گفتم حق بود که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شود.

    ماده 159 ـ هرگاه یک نفر را چند بار بـه یک سبب مانند زنا قذف کند فقط یک حد ثابت مـی‌شود.

    ماده 160 ـ هرگاه یک نفر را بـه چند سبب مانند زنا و لواط قذف کند چند حد ثابت مـی‌شود.

    ماده 161 ـ حد قذف درون موارد زیر ساقط مـی‌شود:

    1 ـ هرگاه قذف ‌شونده‌، قذف‌کننده را تصدیق نماید.

    2 ـ هرگاه شـهود با نصاب معتبر آن بـه چیزی کـه مورد قذف هست شـهادت دهند.

    3 ـ هرگاه قذف‌شونده یـا همـه ورثه او قذف‌کننده را عفو نمایند.

    4 ـ هرگاه مردی زنش را بعد از قذف لعان کند.

    ماده 162 ـ هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند خواه قذف آنـها همانند و خواه مختلف باشد حد ساقط و هر یک که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌شوند.

    ماده 163 ـ حد قذف اگر اجرا یـا عفو نشود بـه وراث منتقل مـی‌گردد.

    ماده 164 ـ حق مطالبه حد قذف بـه همـه وارثان بجز زن و شوهر منتقل مـی‌شود و هر یک از ورثه مـی‌توانند آن را مطالبه کنند هر چند دیگران عفو کرده باشند.

    باب ششم - حد مسکر

    فصل اول ـ موجبات حد مسکر

    ماده 165 ـ خوردن مسکر موجب حد است‌. اعم از آنکه کم باشد یـا زیـاد، مست کند یـا نکند، خالص یـا مخلوط باشد بـه حدی کـه آن را از مسکر بودن خارج نکند.

    تبصره 1 ـ درون حکم است‌، گرچه مست‌کننده نباشد و خوردن آن موجب حد است‌.

    تبصره 2 ـ خوردن آب انگوری کـه خود بـه جوش آمده یـا بوسیله آتش یـا آفتاب و مانند آن جوشانیده شده هست حرام هست اما موجب‌حد نمـی‌باشد.

    فصل دوم ـ شرایط حد مسکر

    ماده 166 ـ حد مسکر بری ثابت مـی‌شود کـه بالغ و عاقل و مختار و آگاه بـه مسکر بودن و حرام بودن آن باشد.

    تبصره 1 ـ درون صورتی کـه خورده مدعی جهل بـه حکم یـا موضوع باشد و صحت دعوای وی محتمل باشد محکوم بـه حد نخواهد شد.

    تبصره 2 ـ هرگاهی بداند کـه خوردن حرام هست و آن را بخورد محکوم بـه حد خواهد شد گرچه نداند کـه خوردن آن موجب‌حد مـی‌شود.

    ماده 167 ـ هرگاهی مضطر شود کـه برای نجات از مرگ یـا جهت درمان بیماری سخت بـه مقدار ضرورت بخورد محکوم بـه حد نخواهد شد.

    ماده 168 ـ هرگاهی دو بار اقرار کند کـه خورده هست محکوم بـه حد مـی‌شود.

    ماده 169 ـ اقرار درون صورتی نافذ هست که اقرارکننده بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.

    ماده 170 ـ درون صورتی کـه طریق اثبات شرب خمر شـهادت باشد، فقط با شـهادت دو مرد عادل ثابت مـی‌شود.

    ماده 171 ـ هرگاه یکی از دو مرد عادل شـهادت دهد کـه شخصی خورده و دیگری شـهادت دهد کـه او قی کرده هست حدثابت مـی‌شود.

    ماده 172 ـ درون شـهادت بـه شرب مسکر لازم هست از لحاظ زمان یـا مکان و مانند آن اختلافی نباشد ولی درون صورتی کـه یکی بـه شرب ‌اصل مسکر و دیگری بـه شرب نوعی خاص از آن شـهادت دهد حد ثابت مـی‌شود.

    ماده 173 ـ اقرار یـا شـهادت درون صورتی موجب حد مـی‌شود کـه احتمال عقلایی بر معذور بودن خورنده مسکر درون بین نباشد.

    ماده 174 ـ حد شرب مسکر به منظور مرد و یـا زن‌، هشتاد تازیـانـه است‌.

    تبصره ـ غیر مسلمان فقط درون صورت تظاهر بـه شرب مسکر بـه هشتاد تازیـانـه محکوم مـی‌شود.

    ماده 175 ـ هر بـه ساختن‌، تهیـه‌، خرید، فروش‌، حمل و عرضه ات الکلی مبادرت کند بـه 6 ماه که تا 2 سال حبس محکوم‌ مـی‌شود و یـا درون اثر ترغیب یـا تطمـیع و نیرنگ‌، وسایل استفاده از آن را فراهم نماید درون حکم معاون درون شرب مسکرات محسوب مـی‌گردد و به تازیـانـه که تا 74 ضربه محکوم مـی‌شود.

    فصل سوم ـ کیفیت اجرای حد

    ماده 176 ـ مرد را درون حالی کـه ایستاده باشد و پوشاکی غیر از ساتر عورت نداشته باشد و زن را درون حالی کـه نشسته و لباسهایش بـه بدن او بسته باشد تازیـانـه مـی‌زنند.

    تبصره ـ تازیـانـه را نباید بـه سر و صورت و عورت محکوم زد.

    ماده 177 ـ حد وقتی جاری مـی‌شود کـه محکوم از حال مستی بیرون آمده باشد.

    ماده 178 ـ هرگاهی چند بار مسکر بخورد و حد بر او جاری نشود به منظور همـه آنـها یک حد کافی است‌.

    ماده 179 ـ هرگاهی چند بار شرب مسکر بنماید و بعد از هر بار حد بر او جاری شود درون مرتبه سوم کشته مـی‌شود.

    ماده 180 ـ هرگاه محکوم بـه حد دیوانـه یـا مرتد شود حد از او ساقط نمـی‌شود.

    فصل چهارم ـ شرایط سقوط حد مسکر یـا عفو از آن‌

    ماده 181 ـ هرگاهی کـه خورده قبل از اقامـه شـهادت توبه نماید حد از او ساقط مـی‌شود ولی توبه بعد از اقامـه شـهادت موجب ‌سقوط حد نیست‌.

    ماده 182 ـ هرگاهی بعد از اقرار بـه خوردن مسکر توبه کند قاضی مـی‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید یـا حد را بر او جاری کند.

    باب هفتم - محاربه و افساد فی الارض

    فصل اول ـ تعاریف‌

    ماده 183 ـ هر کـه برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست بـه اسلحه ببرد محارب و مفسد فی‌الارض مـی‌باشد.

    تبصره 1 ـی کـه به روی مردم سلاح بکشد ولی درون اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود محارب نیست‌.

    تبصره 2 ـ اگری سلاح خود را با انگیزه عداوت شخصی بـه سوی یک یـا چند نفر مخصوص بکشد و عمل او جنبه عمومـی نداشته ‌باشد محارب محسوب نمـی‌شود.

    تبصره 3 ـ مـیان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست‌.

    ماده 184 ـ هر فرد یـا گروهی کـه برای مبارزه با محاربان و از بین بردن فساد درون زمـین دست بـه اسلحه برند محارب نیستند.

    ماده 185 ـ سارق مسلح و قطاع الطریق هرگاه با اسلحه امنیت مردم یـا جاده را بر هم بزند و رعب و وحشت ایجاد کند محارب است‌.

    ماده 186 ـ هر گروه یـا جمعیت متشکل کـه در برابر حکومت اسلامـی قیـام مسلحانـه کند مادام کـه مرکزیت آن باقی هست تمام اعضاء و هواداران آن‌، کـه موضع آن گروه یـا جمعیت یـا سازمان را مـی‌دانند و به نحوی درون پیشبرد اه آن فعالیت و تلاش موثر دارند محاربند اگرچه درون شاخه نظامـی شرکت نداشته باشند.

    تبصره ـ جبهه متحدی کـه از گروهها و اشخاص مختلف تشکیل شود، درون حکم یک واحد است‌.

    ماده 187 ـ هر فرد یـا گروه کـه طرح براندازی حکومت اسلامـی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیـه کند و نیزانی کـه ‌با آگاهی و اختیـار، امکانات مالی موثر و یـا وسایل و اسباب کار و سلاح درون اختیـار آنـها بگذارند محارب و مفسد فی‌الارض مـی‌باشند.

    ماده 188 ـ هر درون طرح براندازی حکومت اسلامـی خود را نامزد یکی از پستهای حساس حکومت کودتا نماید و نامزدی او درون تحقق‌ کودتا بـه نحوی موثر باشد، «محارب‌» و «مفسد فی الارض‌» است‌.

    فصل دوم ـ راههای ثبوت محاربه و افساد فی‌الارض‌

    ماده 189 ـ محاربه و افساد فی‌الارض از راههای زیر ثابت مـی‌شود:

    الف ـ با یک بار اقرار بـه شرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و اقرار او با قصد و اختیـار باشد.

    ب ـ با شـهادت فقط دو مرد عادل‌.

    تبصره 1 ـ شـهادت مردمـی کـه مورد تهاجم محاربان قرار گرفته‌اند بـه نفع همدیگر پذیرفته نیست‌.

    تبصره 2 ـ هرگاه عده‌ای مورد تهاجم محاربان قرار گرفته باشند شـهادت اشخاصی کـه بگویند بـه ما آسیبی نرسیده نسبت بـه دیگران‌ پذیرفته است‌.

    تبصره 3 ـ شـهادت اشخاصی کـه مورد تهاجم قرار گرفته‌اند اگر بـه منظور اثبات محارب بودن مـهاجمـین باشد و شکایت شخصی نباشد،پذیرفته است‌.

    فصل سوم ـ حد محاربه و افساد فی‌الارض‌

    ماده 190 ـ حد محاربه و افساد فی‌ الارض یکی‌ از چهار چیز است‌:

    1 ـ قتل 2 ـ آویختن بـه دار 3 ـ اول قطع دست راست و سپس پای چپ 4 ـ نفی بلد.

    ماده 191 ـ انتخاب هر یک از این امور چهارگانـه بـه اختیـار قاضی هست خواه محاربی را کشته یـا مجروح کرده یـا مال او را گرفته باشدو خواه هیچ‌ یک از این کارها را انجام نداده باشد.

    ماده 192 ـ حد محاربه و افساد فی‌الارض با عفو صاحب حق ساقط نمـی‌شود.

    ماده 193 ـ محاربی کـه تبعید مـی‌شود حتما تحت مراقبت قرار گیرد و با دیگران معاشرت و مراوده نداشته باشد.

    ماده 194 ـ مدت تبعید درون هر حال کمتر از یک سال نیست اگرچه بعد از دستگیری توبه نماید و در صورتی کـه توبه ننماید همچنان درون تبعید باقی خواهد ماند.

    ماده 195 ـ مصلوب مفسد و محارب بـه صورت زیر انجام مـی‌گردد:

    الف ـ نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.

    ب ـ بیش از سه روز بر صلیب نماند ولی اگر درون اثنای سه روز بمـیرد مـی‌توان او را پایین آورد.

    ج ـ اگر بعد از سه روز زنده بماند نباید او را کشت‌.

    ماده 196 ـ ب دست راست و پای چپ مفسد و محارب بـه همان‌گونـه‌ای هست که درون «حد سرقت‌» عمل مـی‌شود.

    باب هشتم - حد سرقت

    فصل اول ـ تعریف و شرایط‌

    ماده 197 ـ سرقت عبارت هست از ربودن مال دیگری بـه طور پنـهانی‌.

    ماده 198 ـ سرقت درون صورتی موجب حد مـی‌شود کـه دارای کلیـه شرایط و خصوصیـات زیر باشد:

    1 ـ سارق بـه حد بلوغ شرعی رسیده باشد.

    2 ـ سارق درون حال سرقت عاقل باشد.

    3 ـ سارق با تهدید و اجبار وادار بـه سرقت نشده باشد.

    4 ـ سارق قاصد باشد.

    5 ـ سارق بداند و ملتفت باشد کـه مال غیر است‌.

    6 ـ سارق بداند و ملتفت باشد کـه ربودن آن حرام است‌.

    7 ـ صاحب مال‌، مال را درون حرز قرار داده باشد.

    8 ـ سارق بـه تنـهایی یـا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد.

    9 ـ بـه اندازه نصاب یعنی 5/4 نخود طلای مسکوک‌ کـه ‌به ‌صورت پول معامله مـی‌شود یـا ارزش آن بـه ‌آن مقدار باشد درون هر بار سرقت شود.

    10 ـ سارق مضطر نباشد.

    11 ـ سارق پدر صاحب مال نباشد.

    12 ـ سرقت درون سال قحطی صورت نگرفته باشد.

    13 ـ حرز و محل نگهداری مال‌، از سارق غصب نشده باشد.

    14 ـ سارق مال را بـه عنوان دزدی برداشته باشد.

    15 ـ مال مسروق درون حرز متناسب نگهداری شده باشد.

    16 ـ مال مسروق از اموال دولتی و وقف و مانند آنکه مالک شخصی ندارد نباشد.

    تبصره 1 ـ حرز عبارت هست از محل نگهداری مال بـه منظور حفظ از دستبرد.

    تبصره 2 ـ بیرون آوردن مال از حرز توسط دیوانـه یـا طفل غیرممـیز و حیوانات و امثال آن درون حکم مباشرت است‌.

    تبصره 3 ـ هرگاه سارق قبل از بیرون آوردن مال از حرز دستگیر شود حد بر او جاری نمـی‌شود.

    تبصره 4 ـ هرگاه سارق بعد از سرقت‌، مال را تحت ید مالک قرار داده باشد موجب حد نمـی‌شود.

    فصل دوم ـ راههای ثبوت سرقت‌

    ماده 199 ـ سرقتی کـه موجب حد هست با یکی از راههای زیر ثابت مـی‌شود:

    1 ـ شـهادت دو مرد عادل‌.

    2 ـ دو مرتبه اقرار سارق نزد قاضی‌، بـه شرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.

    3 ـ علم قاضی‌.

    تبصره ـ اگر سارق یک مرتبه نزد قاضی اقرار بـه سرقت کند، حتما مال را بـه صاحبش بدهد، اما حد بر او جاری نمـی‌شود.

    فصل سوم ـ شرایط اجرای حد

    ماده 200 ـ درون صورتی حد سرقت جاری مـی‌شود کـه شرایط زیر موجود باشد:

    1 ـ صاحب مال از سارق نزد قاضی شکایت کند.

    2 ـ صاحب مال پیش از شکایت‌، سارق را نبخشیده باشد.

    3 ـ صاحب مال پیش از شکایت مال را بـه سارق نبخشیده باشد.

    4 ـ مال مسروق قبل از ثبوت جرم نزد قاضی‌، از راه خرید و مانند آن بـه ملک سارق درون نیـاید.

    5 ـ سارق قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه نکرده باشد.

    تبصره ـ حد سرقت بعد از ثبوت جرم با توبه ساقط نمـی‌شود و عفو سارق جایز نیست‌.

    فصل چهارم ـ حد سرقت‌

    ماده 201 ـ حد سرقت بـه شرح زیر است‌:

    الف ـ درون مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن بـه طوری کـه انگشت شست و کف دست او باقی بماند.

    ب ـ درون مرتبه دوم‌، قطع پای چپ سارق از پایین برآمدگی بـه نحوی کـه نصف قدم و مقداری از محل مسح او باقی بماند.

    ج ـ درون مرتبه سوم حبس ابد.

    د ـ درون مرتبه چهارم اعدام‌، ولو سرقت درون زندان باشد.

    تبصره 1 ـ سرقت‌های متعدد که تا هنگامـی کـه حد جاری نشده حکم یک بار سرقت را دارد.

    تبصره 2 ـ معاون درون سرقت موضوع ماده 198 این قانون بـه یک سال که تا سه سال حبس محکوم مـی‌شود.

    ماده 202 ـ هرگاه انگشتان دست سارق بریده شود و پس از اجرای این حد، سرقت دیگری از او ثابت گردد کـه سارق قبل از اجرا حد مرتکب شده هست پای چپ او بریده مـی‌شود.

    ماده 203 ـ سرقتی کـه فاقد شرایط اجرای حد باشد و موجب اخلال درون نظم یـا خوف شده یـا بیم تجری مرتکب یـا دیگران باشد اگرچه ‌شاکی نداشته یـا گذشت نموده باشد موجب حبس تعزیری از یک که تا پنج سال خواهد بود.

    تبصره ـ معاونت درون سرقت موجب حبس از شش ماه که تا سه سال مـی‌باشد.

    کتاب سوم - قصاص

    باب اول - قصاص نفس

    فصل اول ـ قتل عمد

    ماده 204 ـ قتل نفس بر سه نوع است‌: عمد، شبه عمد، خطاء.

    ماده 205 ـ قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص هست و اولیـای دم مـی‌توانند با اذن ولی امر قاتل را با رعایت شرایط مذکور درفصول آتیـه قصاص نمایند و ولی ‌امر مـی‌تواند این امر را بـه رییس قوه قضاییـه یـا دیگری تفویض نماید.

    ماده 206 ـ قتل درون موارد زیر قتل عمدی است‌:

    الف ـ مواردی کـه قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخص معین یـا فرد یـا افرادی غیر معین از یک جمع را دارد خواه آن کار نوعا کشنده باشدخواه نباشد ولی درون عمل سبب قتل شود.

    ب ـ مواردی کـه قاتل عمدا کاری را انجام دهد کـه نوعا کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.

    ج ـ مواردی کـه قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را کـه انجام مـی‌دهد نوعا کشنده‌ نیست‌ ولی ‌نسبت ‌به ‌طرف ‌بر اثر بیماری و یـا پیری یـا ناتوانی‌ یـا کودکی و امثال آنـها نوعا کشنده باشد و قاتل نیز بـه آن آگاه باشد.

    ماده 207 ـ هرگاه مسلمانی کشته شود قاتل قصاص مـی‌شود و معاون درون قتل عمد بـه سه سال که تا 15 سال حبس محکوم مـی‌شود.

    ماده 208 ـ هر مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یـا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و اقدام وی موجب اخلال‌ درون نظم جامعه یـا خوف شده و یـا بیم تجری مرتکب یـا دیگران گردد موجب حبس تعزیری از 3 که تا 10 سال خواهد بود.

    تبصره ـ درون این مورد معاونت درون قتل عمد موجب حبس از یک که تا پنج سال مـی‌باشد.

    ماده 209 ـ هرگاه مرد مسلمانی عمدا زن مسلمانی را بکشد محکوم بـه قصاص هست لیکن حتما ولی زن قبل از قصاص قاتل نصف دیـه‌مرد را بـه او بپردازد.

    ماده 210 ـ هرگاه کافر ذمـی عمدا کافر ذمـی دیگر را بکشد قصاص مـی‌شود اگرچه پیرو دو دین مختلف باشند و اگر مقتول زن ذمـی باشد حتما ولی او قبل از قصاص نصف دیـه مرد ذمـی را بـه قاتل بپردازد.

    فصل دوم ـ اکراه درون قتل‌

    ماده 211 ـ اکراه درون قتل و یـا دستور بـه قتل دیگری مجوز قتل نیست‌، بنابراین اگری را وادار بـه قتل دیگری کنند یـا دستور بـه قتل ‌رساندن دیگری را بدهند مرتکب قصاص مـی‌شود و اکراه ‌کننده و آمر، بـه حبس ابد محکوم مـی‌گردند.

    تبصره 1 ـ اگر اکراه‌ شونده طفل غیرممـیز یـا مجنون باشد فقط اکراه‌ کننده محکوم بـه قصاص است‌.

    تبصره 2 ـ اگر اکراه ‌شونده‌ طفل ‌ممـیز باشد نباید قصاص ‌شود بلکه حتما عاقله او دیـه را بپردازد و اکراه ‌کننده نیز بـه حبس ابد محکوم است‌.

    فصل سوم ـ شرکت درون قتل‌

    ماده 212 ـ هر گاه دو یـا چند مرد مسلمان مشترکا مرد مسلمانی را بکشند ولی دم مـی‌تواند با اذن ولی امر همـه آنـها را قصاص کند و درصورتی کـه قاتل دو نفر باشند حتما به هر کدام از آنـها نصف دیـه و اگر سه نفر باشند حتما به هر کدام از آنـها دو ثلث دیـه و اگر چهار نفر باشند حتما به هر کدام از آنـها سه ربع دیـه را بپردازد و به همـین نسبت درون افراد بیشتر.

    تبصره 1 ـ ولی دم مـی‌تواند برخی از شرکای درون قتل را با پرداخت دیـه مذکور درون این ماده قصاص نماید و از بقیـه شرکا نسبت بـه سهم ‌دیـه اخذ نماید.

    تبصره 2 ـ درون صورتی کـه قاتلان و مقتول همگی از کفار ذمـی باشند همـین حکم جاری است‌.

    ماده 213 ـ درون هر مورد کـه باید مقداری از دیـه را بـه قاتل بدهند و قصاص کنند حتما پرداخت دیـه قبل از قصاص باشد.

    ماده 214 ـ هرگاه دو یـا چند نفر جراحتی بری‌ وارد سازند کـه موجب قتل او شود چه درون یک زمان و چه درون زمانـهای متفاوت چنانچه قتل ‌مستند بـه جنایت همگی باشد همـه آنـها قاتل محسوب مـی‌شوند و کیفر آنان حتما طبق مواد دیگر این قانون با رعایت شرایط تعیین شود.

    ماده 215 ـ شرکت درون قتل‌، زمانی تحقق پیدا مـی‌کند کهی درون اثر ضرب و جرح عده‌ای کشته شود و مرگ او مستند بـه عمل همـه آنـها باشد، خواه عمل هر یک بـه تنـهایی به منظور قتل کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آنـها مساوی باشد خواه متفاوت‌.

    ماده 216 ـ هرگاهی جراحتی بـه شخصی وارد کند و بعد از آن دیگری او را بـه قتل برساند قاتل همان دومـی هست اگر چه جراحت سابق‌ بـه تنـهایی موجب مرگ مـی‌گردید و اولی فقط محکوم بـه قصاص طرف یـا دیـه جراحتی هست که وارد کرده مگر مواردی کـه در قصاص‌ جراحت خطر مرگ باشد کـه در این صورت فقط محکوم بـه دیـه مـی‌باشد.

    ماده 217 ـ هرگاه جراحتی کـه نفر اول وارد کرده مجروح را درون حکم مرده قرار داده و تنـها آخرین رمق حیـات درون او باقی بماند و در این‌حال دیگری کاری را انجام دهد کـه به حیـات او پایـان بخشد اولی قصاص مـی‌شود و دومـی تنـها دیـه جنایت بر مرده را مـی‌پردازد.

    ماده 218 ـ هرگاه ایراد جرح هم موجب نقص عضو شود و هم موجب قتل چنانچه با یک ضربت باشد قصاص قتل کافی هست و نسبت ‌به نقص عضو قصاص یـا دیـه نیست‌.

    فصل چهارم ـ شرایط قصاص‌

    ماده 219 ـی کـه محکوم بـه قصاص هست باید با اذن ولی دم او را کشت‌. بعد اگری بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی‌ شده کـه موجب قصاص است‌.

    ماده 220 ـ پدر یـا جد پدری ‌که فرزندخود را بکشد قصاص نمـی‌شود و به پرداخت دیـه قتل بـه ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.

    ماده 221 ـ هرگاه دیوانـه یـا نابالغی عمدای را بکشد خطا محسوب و قصاص نمـی‌شود بلکه حتما عاقله آنـها دیـه قتل خطا را بـه ورثه ‌مقتول بدهند.

    تبصره ـ درون جرایم قتل نفس یـا نقص عضو اگر جرم ارتکابی عمدی باشد و مرتکب صغیر یـا مجنون باشد و پس از بلوغ یـا افاقه مرتکب ‌، مجنی‌علیـه درون اثر سرایت فوت شود مستوجب قصاص نمـی‌باشد.

    ماده 222 ـ هرگاه عاقل دیوانـه‌ای را بکشد قصاص نمـی‌شود بلکه حتما دیـه قتل را بـه ورثه مقتول بدهد و در صورتی کـه اقدام وی موجب ‌اخلال درون نظم جامعه یـا خوف شده و یـا بیم تجری مرتکب و یـا دیگران گردد موجب حبس تعزیری از 3 که تا 10 سال خواهد بود.

    ماده 223 ـ هرگاه بالغ نابالغی را بکشد قصاص مـی‌شود.

    ماده 224 ـ قتل درون حال مستی موجب قصاص هست مگر اینکه ثابت شود کـه در اثر مستی بـه کلی مسلوب الاختیـار بوده و قصد از او سلب شده هست و قبلا به منظور چنین عملی خود را مست نکرده باشد و در صورتی کـه اقدام وی موجب اخلال درون نظم جامعه و یـا خوف ‌شده و یـا بیم تجری مرتکب و یـا دیگران گردد موجب حبس تعزیری از 3 که تا 10 سال خواهد بود.

    ماده 225 ـ هرگاهی درحال‌ خواب یـا بی‌هوشی شخصی را بکشد قصاص‌ نمـی‌شود فقط بـه دیـه قتل بـه ورثه مقتول محکوم خواهد شد.

    ماده 226 ـ قتل نفس درون صورتی موجب قصاص هست که مقتول شرعا مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل حتما استحقاق قتل او را طبق موازین درون دادگاه اثبات کند.

    فصل پنجم ـ شرایط دعوی قتل‌

    ماده 227 ـ مدعی حتما حین اقامـه دعوی عاقل و بالغ باشد و چنانچه دعوی مستلزم امر مالی گردد رشد نیز شرط هست اما نسبت به‌ مدعی‌علیـه هیچ ‌یک از موارد مذکور شرط نمـی‌باشد.

    ماده 228 ـ مدعی حتما نسبت بـه مورد دعوی جازم باشد و با احتمال و ظن نمـی‌توان علیـهی اقامـه دعوی کرد لکن با وجود اماره و آثار جرم دعوی بدون جزم نیز مسموع است‌.

    ماده 229 ـ مدعی‌علیـه حتما معلوم و مشخص یـا محصور درون مـیان عده‌ای معین باشد.

    ماده 230 ـ مورد دعوی حتما معلوم باشد و مدعی قتل حتما نوع آن را از لحاظ عمد یـا غیرعمد بیـان کند و اگر اصل قتل ثابت شود و نوع ‌آن اثبات نشود حتما با صلح مـیان قاتل و اولیـای مقتول و عاقله دعوی را خاتمـه داد.

    فصل ششم ـ راههای ثبوت قتل‌

    ماده 231 ـ راههای ثبوت قتل درون دادگاه عبارتند از:

    1 ـ اقرار 2 ـ شـهادت 3 ـ قسامـه 4 ـ علم قاضی‌.

    مبحث اول ـ اقرار

    ماده 232 ـ با اقرار بـه قتل عمد گرچه یک مرتبه هم باشد قتل عمد ثابت مـی‌شود.

    ماده 233 ـ اقرار درون صورتی نافذ هست که اقرارکننده دارای اوصاف زیر باشد:

    1 ـ عقل 2 ـ بلوغ 3 ـ اختیـار 4 ـ قصد.

    بنابراین اقرار دیوانـه و مست و کودک و مجبور و اشخاصی کـه قصد ندارند مانند ساهی و هازل و نائم و بی‌هوش نافذ نیست‌.

    ماده 234 ـ اقرار بـه قتل عمد ازی کـه به سبب سفاهت یـا افلاس محجور باشد نافذ و موجب قصاص است‌.

    ماده 235 ـ اگری بـه قتل عمدی شخصی اقرار نماید و دیگری بـه قتل عمدی یـا خطایی همان مقتول اقرار کند ولی دم درون مراجعه به‌هر یک از این دو نفر مخیر هست که برابر اقرارش عمل نماید و نمـی‌تواند مجازات هر دو را مطالبه کند.

    ماده 236 ـ اگری بـه قتل عمدی شخصی اقرار کند و پس از آن دیگری بـه قتل عمدی همان مقتول اقرار نماید درون صورتی کـه اولی از اقرارش برگردد قصاص یـا دیـه از هر دو ساقط هست و دیـه از بیت‌المال پرداخت مـی‌شود و این درون حالی هست که قاضی احتمال عقلایی‌ ندهد کـه قضیـه توطئه‌آمـیز است‌.

    تبصره ـ درون صورتی کـه قتل عمدی برحسب شـهادت شـهود یـا قسامـه یـا علم قاضی قابل اثبات باشد قاتل بـه تقاضای ولی دم قصاص ‌مـی‌شود.

    مبحث دوم ـ شـهادت‌

    ماده 237 ـ الف ـ قتل عمد با شـهادت دو مرد عادل ثابت مـی‌شود.

    ب ـ قتل شبه عمد یـا خطا با شـهادت دو مرد عادل یـا یک مرد عادل و دو زن عادل یـا یک مرد عادل و قسم مدعی ثابت مـی‌شود.

    ماده 238 ـ هرگاه یکی از دو شاهد عادل گواهی دهد کـه متهم اقرار بـه قتل عمدی نمود و دیگری گواهی دهد کـه متهم اقرار بـه قتل کرد و به ‌قید عمد گواهی ندهد اصل قتل ثابت مـی‌شود و متهم مکلف هست نوع قتل را بیـان کند. اگر اقرار بـه عمد نمود قصاص مـی‌شود و چنانچه‌ منکر قتل عمد باشد و قسم یـاد کند قصاص از او ساقط است‌.

    مبحث سوم ـ قسامـه‌

    ماده 239 ـ هرگاه بر اثر قراین و اماراتی و یـا از هر طریق دیگری از قبیل شـهادت یک شاهد یـا حضور شخصی همراه با آثار جرم درون محل ‌قتل یـا وجود مقتول درون محل تردد یـا اقامت اشخاص معین و یـا شـهادت طفل ممـیز مورد اعتماد و یـا امثال آن‌، حاکم بـه ارتکاب قتل از جانب متهم ظن پیدا کند مورد از موارد لوث محسوب مـی‌شود و در صورت نبودن بینـه از به منظور مدعی‌، قتل یـا جرح یـا نوع آنـها بـه وسیله ‌قسامـه و به نحو مذکور درون مواد بعدی ثابت مـی‌شود.

    ماده 240 ـ هرگاه ولی دم‌، مدعی قتل عمد شود و یکی از دو شاهد عادل بـه قتل عمد و دیگری بـه اصل قتل شـهادت دهد و متهم قتل ‌عمد را انکار کند درون صورتی کـه موجب ظن به منظور قاضی باشد این قتل از باب لوث محسوب مـی‌شود و مدعی حتما قتل عمد را با اقامـه ‌قسامـه ثابت کند.

    ماده 241 ـ هرگاه یکی از دو مرد عادل شـهادت بـه قتل بوسیله متهم دهد و دیگری بـه اقرار متهم بـه قتل شـهادت دهد قتل ثابت نمـی‌شود و چنانچه موجب ‌ظن ‌برای قاضی‌باشد، مورد از موارد لوث ‌خواهد بود.

    ماده 242 ـ درون صورتی کـه قراین و نشانـه‌های ظنی معارض یکدیگر باشند مورد از موارد لوث محسوب نمـی‌گردد.

    ماده 243 ـ مدعی ممکن هست مرد یـا زن باشد و در هر حال حتما از وراث فعلی مقتول محسوب شود.

    ماده 244 ـ اگر مدعی‌ علیـه حضور خود را هنگام قتل درون محل واقعه منکر باشد و قراینی کـه موجب ظن بـه وقوع قتل توسط وی گردد وجود نداشته باشد لوث محسوب نمـی‌شود. مگر اینکه مدعی بینـه‌ای بر حضور او هنگام قتل درون محل واقعه اقامـه کند و موجب ظن به‌ وقوع قتل توسط او گردد درون این صورت لوث ثابت مـی‌شود و مدعی حتما اقامـه قسامـه کند و در صورت امتناع از اقامـه قسامـه مـی‌تواند از مدعی‌ علیـه مطالبه قسامـه کند درون این صورت مدعی‌ علیـه حتما به منظور برائت خود بـه ترتیب مذکور درون ماده (247) عمل نماید. درون این‌حالت اگر مدعی‌ علیـه از اقامـه قسامـه ابا نماید محکوم‌ بـه پرداخت دیـه مـی‌شود.

    تبصره ـ درون موارد قسامـه‌، چنانچه برائت مدعی‌ علیـه ثابت شود و قاتل مشخص نباشد، دیـه مقتول از بیت المال پرداخت مـی‌شود.

    ماده 245 ـ درصورت نبودن قراین موجب ظن بـه انتساب قتل‌، صرف حضور مدعی‌ علیـه هنگام قتل درون محل واقعه از مصادیق لوث‌ محسوب نمـی‌شود و مدعی‌ علیـه با ادای یک سوگند تبرئه مـی‌گردد.

    ماده 246 ـ هرگاه مدعی‌علیـه به منظور تبرئه خود بینـه اقامـه کند لوث محقق نمـی‌شود و تبرئه مـی‌گردد.

    ماده 247 ـ هرگاه مدعی اقامـه قسامـه نکند مـی‌تواند از مدعی‌ علیـه مطالبه قسامـه نماید؛ درون این صورت مدعی‌علیـه حتما برای برائت خود بـه ترتیب مذکور درون ماده 248 بـه قسامـه عمل نماید و چنانچه ابا کند محکوم بـه پرداخت دیـه مـی‌شود.

    ماده 248 ـ درون موارد لوث‌، قتل عمد با قسم پنجاه نفر مرد ثابت مـی‌شود و قسم ‌خورندگان ‌باید از خویشان ‌و بستگان‌ نسبی مدعی باشند.

    تبصره 1 ـ مدعی و مدعی‌علیـه مـی‌توانند حسب مورد یکی از قسم‌خورندگان باشند.

    تبصره 2 ـ چنانچه تعداد قسم‌خورندگان مدعی‌علیـه کمتر از پنجاه نفر باشند، هر یک از قسم خورندگان مرد مـی‌توانند بیش از یک قسم ‌بخورند بـه نحوی کـه پنجاه قسم کامل شود.

    تبصره 3 ـ چنانچه مدعی‌ علیـه نتواندی از خویشان و بستگان نسبی خود را به منظور قسم حاضر کند، مـی‌تواند پنجاه قسم بخورد و تبرئه ‌شود.

    ماده 249 ـ قاضی حتما برای قبول تکرار قسم مطمئن شود کـه مدعی‌ علیـه پنجاه نفر خویشان و بستگان نسبی ندارد و یـا خویشان وبستگان نسبی او پنجاه نفر یـا بیشتر هستند ولی حاضر بـه قسم خوردن نمـی‌باشند. همچنین قاضی حتما خویشاوندی نسبی قسم‌خوردگان ‌را با مدعی‌علیـه احراز نماید.

    ماده 250 ـ هر یک از قسم‌خورندگان حتما قاتل و مقتول را بدون ابهام‌، معین و انفراد یـا اشتراک و یـا معاونت قاتل یـا قاتلان را صریحا ذکر و نوع قتل را بیـان کنند.

    تبصره ـ درون صورتی کـه قاضی احتمال بدهد کـه قسم‌ خورنده یـا قسم‌خورندگان درون تشخیص نوع قتل کـه عمد یـا شبه عمد یـا خطاء است‌ دچاراشتباه‌ مـی‌باشند حتما در مورد نوع قتل از آنـها تحقیق نماید.

    ماده 251 ـ قسم‌ خورندگان حتما علم بـه ارتکاب قتل داشته باشند و از روی جزم قسم بخورند و قسم از روی ظن کفایت نمـی‌کند.

    تبصره ـ درون صورتی کـه قاضی احراز نماید کـه تمام یـا بعضی از قسم ‌خورندگان ‌از روی ‌ظن قسم ‌مـی‌خورند قسمـهای ‌مذکور اعتبار ندارد.

    ماده 252 ـ درون موارد لوث‌، چنانچه مدعی متعدد باشد، قسم پنجاه نفر کفایت مـی‌کند ولی درون صورت تعدد مدعی ‌علیـه‌، هر یک از آنان‌ مـی‌بایست به منظور برائت خود اجرای قسامـه کند و با نداشتن عدد قسامـه طبق تبصره (3) ماده (248) هر یک از مدعی‌علیـهم پنجاه قسم‌خورده و تبرئه مـی‌شوند.

    ماده 253 ـ نصاب قسامـه درون قتل شبه عمد و خطای محض بیست و پنج نفر مـی‌باشد و نحوه انجام آن مطابق ماده (248) و تبصره‌های‌آن است‌.

    ماده 254 ـ درون جراحات‌، قصاص با قسامـه ثابت نمـی‌شود و فقط موجب پرداخت دیـه مـی‌گردد و نصاب قسامـه درون جراحات بـه شرح زیراست‌:

    الف ـ درون جراحاتی کـه موجب دیـه کامل است‌، مجروح با پنج نفر دیگر قسم مـی‌خورند.

    ب ـ درون جراحاتی کـه موجب سه چهارم دیـه کامل است‌، مجروح با چهار نفر دیگر قسم مـی‌خورند.

    ج ـ درون جراحاتی کـه موجب دو سوم دیـه کامل است‌، مجروح با سه نفر دیگر قسم مـی‌خورند.

    د ـ درون جراحاتی کـه موجب یک دوم دیـه کامل است‌، مجروع با دو نفر دیگر قسم مـی‌خورند.

    ه ـ درون جراحاتی کـه موجب یک سوم دیـه کامل است‌، مجروح با یک نفر دیگر قسم مـی‌خورند.

    و ـ درون جراحاتی کـه موجب یک ششم دیـه کامل است‌، مجروح بـه تنـهایی قسم مـی‌خورد.

    تبصره 1 ـ درون مورد هر یک از بندهای فوق الذکر درون صورت نبودن نفرات لازم مجنی‌علیـه مـی‌تواند بـه همان عدد قسم را تکرار کند.

    تبصره 2 ـ درون مورد هر یک از بندهای یـاد شده درون فوق ، چنانچه مقدار دیـه بیش ازر مقرر درون آن بند و کمتر ازر مقرر درون بند قبلی‌بوده باشد، درون مقدار قسم نصاب بیشتر لازم است‌، مثلا اگر دیـه جراحت بـه مقدار یک چهارم و یـا یک پنجم دیـه کامل باشد، به منظور اثبات‌آن‌، نصاب یک سوم یعنی دو قسم لازم است‌.

    ماده 255 ـ هرگاه شخصی درون اثر ازدحام کشته شود و یـا جسد مقتولی درون شارع عام پیدا شود و قراین ظنی به منظور قاضی بر نسبت قتل او به‌شخص یـا جماعتی نباشد، حاکم شرع حتما دیـه او را از بیت‌المال بدهد و اگر شواهد ظنی نزد حاکم اقامـه شود کـه آن قتل به‌شخص‌یـا اشخاص معین منسوب‌است مورد از موارد لوث خواهد بود.

    ماده 256 ـ هرگاهی را درون محلی کشته بیـابند و ولی مقتول مدعی شود کـه شخص معینی از ساکنان آن محل وی را بـه قتل رسانده هست ‌مورد از موارد لوث مـی‌باشد درون این صورت چنانچه حضور مدعی‌ علیـه هنگام قتل درون محل واقعه ثابت شود دعوای ولی با قسامـه پذیرفته ‌مـی‌شود.

    تبصره ـ چنانچه مدعی‌علیـه حضور خود را هنگام قتل درون محل واقعه انکار نماید ادعای او با سوگند پذیرفته مـی‌شود.

    فصل هفتم ـ کیفیت استیفای قصاص‌

    ماده 257 ـ قتل ‌عمد موجب قصاص هست لیکن با رضایت ولی‌دم و قاتل بـه مقدار دیـه کامله یـا بـه کمتر یـا زیـادتر از آن تبدیل مـی‌شود.

    ماده 258 ـ هرگاه مردی زنی را بـه قتل رساند ولی دم حق قصاص قاتل را با پرداخت نصف دیـه دارد و در صورت رضایت‌، قاتل مـی‌تواند بـه مقدار دیـه یـا کمتر یـا بیشتر از آن مصالحه نماید.

    ماده 259 ـ هرگاهی کـه مرتکب قتل موجب قصاص شده هست بمـیرد قصاص و دیـه ساقط مـی‌شود.

    ماده 260 ـ هرگاهی کـه مرتکب قتل عمد شده هست فرار کند و تا هنگام مردن بـه او دسترسی نباشد بعد از مرگ قصاص تبدیل بـه دیـه‌ مـی‌شود کـه باید از مال قاتل پرداخت گردد و چنانچه مالی نداشته باشد از اموال نزدیکترین خویشان او بـه نحو «الاقرب فالاقرب‌»پرداخت مـی‌شود و چنانچه نزدیکانی نداشته باشد یـا آنـها تمکن نداشته باشند دیـه از بیت‌المال پرداخت مـی‌گردد.

    ماده 261 ـ اولیـای دم کـه قصاص و عفو درون اختیـار آنـهاست همان ورثه مقتولند، مگر شوهر یـا زن کـه در قصاص و عفو و اجراء اختیـاری ‌ندارند.

    ماده 262 ـ زن حامله کـه محکوم بـه قصاص هست نباید قبل از وضع حمل قصاص‌ شود و پس ‌از وضع‌ حمل ‌چنانچه قصاص موجب هلاکت ‌طفل باشد حتما به تاخیر افتد که تا خطر مرگ از طفل برطرف گردد.

    ماده 263 ـ قصاص با آلت کند و غیربرنده کـه موجب آزار مجرم ‌باشد ممنوع هست و مثله او نیز جرم است‌.

    ماده 264 ـ درون صورتی کـه ولی دم متعدد باشد موافقت همـه آنـها درون قصاص لازم هست چنانچه همگی خواهان قصاص قاتل باشند قاتل ‌قصاص مـی‌شود و اگر بعضی از آنـها خواهان قصاص و دیگران خواهان دیـه‌، خواهان قصاص مـی‌توانند قاتل را قصاص کنند لکن حتما سهم‌ دیـه سایر اولیـای دم را کـه خواهان دیـه هستند بپردازند و اگر بعضی از اولیـای دم بطور رایگان عفو کنند دیگران مـی‌توانند بعد از پرداخت ‌سهم عفوکنندگان بـه قاتل او را قصاص نمایند.

    ماده 265 ـ ولی دم بعد از ثبوت قصاص با اذن ولی امر مـی‌تواند شخصا قاتل را قصاص کند و یـا وکیل بگیرد.

    ماده 266 ـ اگر مجنی‌ علیـه ولی نداشته باشد و یـا شناخته نشود و یـا بـه او دسترسی نباشد ولی‌ دم او ولی‌ امر مسلمـین هست و رییس قوه‌ قضاییـه با استیذان از ولی ‌امر و تفویض اختیـار بـه دادستانـهای مربوطه نسبت بـه تعقیب مجرم و تقاضای قصاص یـا دیـه حسب مورد اقدام‌مـی‌نماید.

    ماده 267 ـ هرگاه شخص یـا اشخاصی محکوم بـه قصاص را رهایی دهند موظف بـه تحویل وی مـی‌باشند و هرگاه بـه تشخیص‌ قاضی رسیدگی‌ کننده درون انجام وظیفه کوتاهی نماید و حبس وی موثر درون الزام یـا احضار باشد که تا زمان معرفی محکوم بـه حبس مـی‌گردد.

    تبصره ـ چنانچه قاتل قبل از تحویل بمـیرد یـا بـه نحو دیگری تحویل وی متعذر شود فرد فراری‌ دهنده ضامن دیـه مقتول است‌.

    ماده 268 ـ چنانچه مجنی‌ علیـه قبل از مرگ‌، جانی را از قصاص نفس عفو نماید، حق قصاص ساقط مـی‌شود و اولیـای دم نمـی‌توانند پس‌از مرگ او مطالبه قصاص نمایند.

    باب دوم - قصاص عضو

    فصل اول ـ تعاریف و موجبات قصاص عضو

    ماده 269 ـ قطع عضو و یـا جرح آن اگر عمدی باشد موجب قصاص هست و حسب مورد مجنی‌ علیـه مـی‌تواند با اذن ولی امر جانی را با شرایطی کـه ذکر خواهد شد قصاص نماید.

    تبصره 1 ـ مجازات معاون جرم موضوع این ماده سه ماه حبس که تا یک سال است‌.

    تبصره 2 ـ درون مورد این جرم چنانچه شاکی نداشته و یـا شاکی از شکایت خود گذشت کرده باشد یـا موجب قصاص نگردیده ولیکن ‌سبب اخلال درون نظم جامعه یـا خوف شده یـا بیم تجری مرتکب یـا دیگران باشد موجب حبس تعزیری از سه ماه که تا دو سال خواهد بود و معاون جرم بـه حبس از دو ماه که تا یک سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 270 ـ قطع عضو یـا جرح آن سه نوع است‌:

    عمد، شبه عمد، خطاء کـه احکام دو نوع اخیر درون فصل دیـات خواهد آمد.

    ماده 271 ـ قطع عضو یـا جرح آن درون موارد زیر عمدی است‌:

    الف ـ وقتی کـه جانی با انجام کاری قصد قطع عضو یـا جرح آن را دارد چه آن کار نوعا موجب قطع یـا جرح باشد یـا نباشد.

    ب ـ وقتی کـه جانی عمدا کاری انجام دهد کـه نوعا موجب قطع یـا جرح عضو باشد هر چند قصد قطع یـا جرح نداشته باشد.

    ج ـ وقتی کـه جانی قصد قطع عضو یـا جرح را ندارد و عمل او نوعا موجب قطع یـا جرح نمـی‌باشد ولی نسبت بـه مجنی علیـه بر اثر بیماری ‌یـا پیری یـا ناتوانی یـا کودکی و مانند اینـها نوعا موجب قطع یـا جرح باشد و جانی بـه آن آگاهی داشته باشد.

    فصل دوم ـ شرایط و کیفیت قصاص عضو

    ماده 272 ـ درون قصاص عضو علاوه بر شرایط قصاص نفس شرایط زیر حتما رعایت شود:

    1 ـ تساوی اعضا درون سالم بودن‌.

    2 ـ تساوی درون اصلی بودن اعضا.

    3 ـ تساوی درون محل عضو مجروح یـا مقطوع‌.

    4 ـ قصاص موجب تلف جانی یـا عضو دیگر نباشد.

    5 ـ قصاص بیشتر از اندازه جنایت نشود.

    ماده 273 ـ درون قصاص عضو ، زن و مرد برابرند و مرد مجرم بـه سبب نقص عضو یـا جرمـی کـه به زن وارد نماید بـه قصاص عضو مانند آن‌ محکوم مـی‌شود، مگر اینکه دیـه عضوی کـه ناقص شده ثلث یـا بیش از ثلث دیـه کامل باشد کـه در آن صورت زن هنگامـی مـی‌تواند قصاص ‌کند کـه نصف دیـه آن عضو را بـه مرد بپردازد.

    ماده 274 ـ عضو سالم درون برابر عضو ناسالم قصاص نمـی‌شود و فقط دیـه آن عضو پرداخت مـی‌شود لکن عضو ناسالم درون برابر عضو سالم‌ قصاص مـی‌شود.

    ماده 275 ـ درون قصاص عضو تساوی محل معتبر هست و حتما در مقابل قطع عضو طرف راست‌، عضو همان طرف و در مقابل طرف چپ ‌عضو همان طرف جانی قصاص شود.

    تبصره ـ درون صورتی کـه مجرم دست راست نداشته باشد دست چپ او و چنانچه دست‌چپ هم‌نداشته‌باشد پای او قطع خواهد شد.

    ماده 276 ـ جرحی کـه به عنوان قصاص وارد مـی‌کنند حتما از حیث طول و عرض مساوی با جنایت باشد و در صورت امکان رعایت ‌تساوی درون عمق نیز لازم است‌.

    تبصره ـ درون جراحت موضحه و سمحاق ، تساوی درون عمق شرط نیست و مماثلت عرفی کافی است‌.

    ماده 277 ـ هرگاه درون قصاص جرح رعایت تساوی ممکن نباشد مانند بعضی از جراحت‌های عمـیق یـا درون موارد شکسته شدن استخوانـها یـا جابجا شدن آنـها بـه طوری کـه قصاص موجب تلف جانی یـا زیـاده از اندازه جنایت گردد حتما دیـه آن داده شود چه مقدار آن دیـه شرعا معین ‌باشد یـا با حکم حاکم شرع معین گردد.

    ماده 278 ـ قصاص عضو را مـی‌شود فورا اجرا نمود و لازم نیست صبر کنند که تا وضع جرح روشن شود، بعد اگر قصاص اجرا شود و جرح ‌منجر بـه مرگ مجنی ‌علیـه گردد درون صورتی کـه جنایت عمدی باشد جانی بـه قصاص نفس محکوم مـی‌شود لکن قبل از اجرای قصاص نفس‌باید دیـه جرحی کـه قبلا بـه عنوان قصاص عضو بر جانی وارد شده بـه او پرداخت شود.

    ماده 279 ـ به منظور رعایت تساوی قصاص با جنایت حتما حدود جراحت کاملا اندازه‌گیری شود و هر چیزی کـه مانع از استیفای قصاص یـا موجب ازدیـاد آن باشد حتما برطرف گردد.

    ماده 280 ـ اگر درون اثر حرکت جانی قصاص بیش از جنایت شود قصاص‌ کننده ضامن نیست و اگر بدون حرکت مجرم قصاص بیش از جنایت شود درون صورتی کـه این زیـاده عمدی باشد قصاص‌ کننده نسبت بـه مقدار زاید قصاص مـی‌شود و در صورتی کـه عمدی نباشد دیـه یـا ارش مقدار زاید بـه عهده قصاص‌کننده مـی‌باشد.

    ماده 281 ـ اگر گرمـی یـا سردی هوا موجب سرایت زخم بشود حتما قصاص درون هوای معتدل انجام گیرد.

    ماده 282 ـ ابزار قصاص حتما تیز و غیرمسموم و مناسب با اجرای قصاص و قطع و جرح مخصوص باشد و ایذای جانی بیش از مقدار جنایت او ممنوع است‌.

    ماده 283 ـ هرگاه شخصی یک چشمـی را کور کند یـا درآورد قصاص مـی‌شود گرچه جانی بیش از یک چشم نداشته باشد و چیزی به‌عنوان دیـه بـه او داده نمـی‌شود.

    ماده 284 ـ هرگاه شخصی کـه دارای دو چشم هست چشمـی را کـه فقط دارای یک چشم هست در آورد مجنی‌علیـه مـی‌تواند یک چشم‌ جانی را قصاص کند و نصف دیـه کامل را هم دریـافت نماید، یـا از قصاص یک چشم جانی منصرف شود و دیـه کامل بگیرد مگر درصورتی کـه مجنی ‌علیـه یک چشم خود را قبلا درون اثر قصاص یـا جنایتی کـه استحقاق دیـه آن را داشته هست از دست داده باشد کـه در این‌ مورد مـی‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و یـا با رضایت جانی نصف دیـه کامل دریـافت نماید.

    ماده 285 ـ هرگاه شخصی بدون آسیب بـه حدقه چشم دیگری بینایی آن را از بین ببرد فقط بینایی چشم جانی مورد قصاص قرار مـی‌گیرد و اگر بدون آسیب بـه حدقه چشم جانی قصاص ممکن نباشد جانی حتما دیـه آن را بپردازد.

    ماده 286 ـ چشم سالم درون برابر چشم‌هایی کـه از لحاظ دیدن متعارف نیستند قصاص مـی‌شود.

    ماده 287 ـ هرگاه شخصی مقداری از گوشی را قطع کند و مجنی‌علیـه قسمت جدا شده را بـه گوش خود پیوند دهد قصاص ساقط‌ نمـی‌شود و اگر جانی بعد از آنکه مقداری از گوش او بـه عنوان قصاص بریده شد آن قسمت جدا شده را بـه گوش خود پیوند دهد هیچ‌کس‌نمـی‌تواند آن را دوباره به منظور حفظ اثر قصاص قطع کند.

    ماده 288 ـ قطع لاله گوش کـه موجب زوال شنوایی بشود دو جنایت محسوب مـی‌شود.

    ماده 289 ـ هرگاه شخصی بینیی را قطع کند مجنی علیـه مـی‌تواند قصاص نماید گرچه بینی مجنی‌ علیـه دارای حس بویـایی نباشد.

    ماده 290 ـ هرگاه شخصی زبان یـا لبی را قطع نماید با رعایت تساوی مقدار و محل‌، مورد قصاص قرار مـی‌گیرد.

    تبصره ـ درون صورتی کـه فرد گویـا، زبان فرد لال را قطع کند قصاص جایز نیست و تبدیل بـه دیـه مـی‌شود.

    ماده 291 ـ هرگاه شخصی دندانی را بشکند یـا د با رعایت شرایط قصاص عضو قصاص مـی‌شود.

    تبصره ـ درون صورتی کـه مجنی‌علیـه قبل از قصاص دندان درآورد اگر دندان جدید معیوب باشد جانی بـه پرداخت ارش محکوم مـی‌گردد و اگر سالم باشد که تا 74 ضربه شلاق تعزیر مـی‌گردد.

    ماده 292 ـ اگر مجنی‌علیـه طفل باشد حتما به مدت متعارف صدور حکم بـه تأخیر افتد. درون صورتی کـه کودک دندان جدید درآورد مجرم‌ محکوم بـه ارش وگرنـه محکوم بـه قصاص است‌.

    ماده 293 ـ اگر مورد جنایت عضو زاید باشد و جانی عضو زاید مشابه نداشته باشد، محکوم بـه دیـه است‌.

    کتاب چهارم - دیـات

    باب اول ـ تعریف دیـه و موارد آن‌

    ماده 294 ـ دیـه مالی هست كه بـه سبب جنایت بر نفس یـا عضو بـه مجنی‌ علیـه یـا بـه ولی یـا اولیـای دم او داده مـی‌شود.

    ماده 295 ـ درون موارد زیر دیـه پرداخت مـی‌شود:

    الف ـ قتل یـا جرح یـا نقص عضو كه به‌طور خطای محض واقع مـی‌شود و آن درون صورتی هست كه جانی نـه قصد جنایت نسبت بـه ‌مجنی ‌علیـه را داشته باشد و نـه قصد فعل واقع شده بر او را، مانند آنكه تیری را بـه قصد شكاری رها كند و به شخصی برخورد نماید.

    ب ـ قتل یـا جرح یـا نقص عضو كه بـه طور خطای شبیـه عمد واقع مـی‌شود، و آن درون صورتی هست كه جانی قصد فعلی را كه نوعا سبب ‌جنایت نمـی‌شود داشته باشد و قصد جنایت را نسبت بـه مجنی ‌علیـه نداشته باشد مانند آنكه كسی را بـه قصد تادیب بـه نحوی كه نوعا سبب جنایت نمـی‌شود بزند و اتفاقا موجب جنایت گردد یـا طبیبی مباشر که تا بیماری را بـه طور متعارف معالجه كند و اتفاقا سبب جنایت‌ بر او شود.

    ج ـ مواردی از جنایت عمدی كه قصاص درون آنـها جایز نیست‌.

    تبصره 1 ـ جنایتهای عمدی و شبه عمدی دیوانـه و نابالغ بـه منزله خطای محض است‌.

    تبصره 2 ـ درون صورتی كه شخصی كسی را بـه اعتقاد قصاص یـا بـه اعتقاد مـهدورالدم بودن بكشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعدا معلوم گردد كه مجنی‌ علیـه مورد قصاص و یـا مـهدورالدم نبوده هست قتل بـه منزله خطای شبیـه عمد است‌. و اگر ادعای خود را درون مورد مـهدورالدم بودن مقتول بـه اثبات برساند قصاص و دیـه از او ساقط است‌.

    تبصره 3 ـ هرگاه بر اثر بی‌احتیـاطی یـا بی‌مبالاتی یـا عدم مـهارت و عدم رعایت مقررات مربوط بـه امری‌، قتل یـا ضرب یـا جرح واقع شود بـه نحوی كه اگر آن مقررات رعایت مـی‌شد حادثه‌ای اتفاق نمـی‌افتاد قتل و یـا ضرب و یـا جرح درون حكم شبه عمد خواهد بود.

    ماده 296 ـ درون مواردی هم كه كسی قصد تیراندازی بـه كسی یـا شیئی یـا حیوانی را داشته باشد و تیر او بـه انسان بی‌گناه دیگری اصابت كند عمل او خطای محض محسوب مـی‌شود.

    باب دوم ـ مقدار دیـه قتل نفس‌

    ماده 297 ـ دیـه قتل مرد مسلمان یکی از امور ششگانـه ذیل هست که قاتل درون انتخاب هر یک از آنـها مخیر مـی‌باشد و تلفیق آنـها جایز نیست‌:

    1 ـ یکصد شتر سالم و بدون عیب کـه خیلی لاغر نباشند.

    2 ـ دویست سالم و بدون عیب کـه خیلی لاغر نباشند.

    3 ـ یکهزار سالم و بدون عیب کـه خیلی لاغر نباشند.

    4 ـ دویست دست لباس سالم از حله‌های یمن‌.

    5 ـ یکهزار دینار مسکوک سالم و غیرمغشوش کـه هر دینار یک مثقال شرعی طلا بـه وزن 18 نخود است‌.

    6 ـ ده هزار درهم مسکوک سالم و غیرمغشوش کـه هر درهم بـه وزن 6/12 نخود نقره مـی‌باشد.

    تبصره ـ قیمت هر یک از امور ششگانـه درون صورت تراضی طرفین و یـا تعذر همـه آنـها پرداخت مـی‌شود.

    ماده 298 ـ دیـه قتل عمد درون مواردی کـه قصاص ممکن نباشد و یـا ولی مقتول بـه دیـه راضی شود یکی از امور ششگانـه فوق خواهد بودلکن درون کلیـه مواردی کـه شتر بـه عنوان دیـه تعیین مـی‌شود لازم هست که سن آن از پنج سال گذشته و داخل درون سال ششم شده باشد.

    ماده 299 ـ دیـه قتل درون صورتی کـه صدمـه و فوت هر دو درون یکی از چهار ماه حرام (رجب‌، ذیقعده‌، ذیحجه‌، محرم‌) و یـا درون حرم مکه‌معظمـه واقع شود علاوه بر یکی از موارد ششگانـه مذکور درون ماده 297 بـه عنوان تشدید مجازات حتما یک سوم هر نوعی کـه انتخاب کرده ‌است اضافه شود و سایر امکنـه و ازمنـه هر چند متبرک باشند دارای این حکم نیستند.

    تبصره ـ حکم فوق درون مواردی کـه مقتول از اقارب قاتل باشد جاری نمـی‌گردد.

    ماده 300 ـ دیـه قتل زن مسلمان خواه عمدی و خواه غیرعمدی نصف دیـه مرد مسلمان است‌.

    ماده 301 ـ دیـه زن و مرد یکسان هست تا وقتی کـه مقدار دیـه بـه ثلث دیـه کامل برسد درون آن صورت دیـه زن نصف دیـه مرد است‌.

    باب سوم ـ مـهلت پرداخت دیـه‌

    ماده 302 ـ مـهلت پرداخت دیـه درون موارد مختلف از زمان وقوع قتل بـه ترتیب زیر است‌:

    الف ـ دیـه قتل عمد حتما در ظرف یک سال پرداخت شود.

    ب ـ دیـه قتل شبیـه عمد درون ظرف دو سال پرداخت مـی‌شود.

    ج ـ دیـه قتل خطای محض درون ظرف سه سال پرداخت مـی‌شود.

    تبصره 1 ـ تاخیر از این مـهلت‌ها بدون تراضی طرفین جایز نیست‌.

    تبصره 2 ـ دیـه قتل جنین و نیز دیـه نقص عضو یـا جرح بـه ترتیب فوق پرداخت مـی‌شود.

    ماده 303 ـ اگر قاتل درون شبیـه عمد درون مدت معین قادر بـه پرداخت نباشد بـه او مـهلت مناسب داده مـی‌شود.

    باب چهارم ـ مسوول پرداخت دیـه‌

    ماده 304 ـ درون قتل عمد و شبه عمد مسوول پرداخت دیـه خود قاتل است‌.

    ماده 305 ـ درون قتل خطای محض درون صورتی کـه قتل با بینـه یـا قسامـه یـا علم قاضی ثابت شود پرداخت دیـه بـه عهده عاقله هست و اگر با اقرار قاتل یـا نکول او از سوگند یـا قسامـه ثابت شد بـه عهده خود اوست‌.

    ماده 306 ـ درون خطای محض دیـه قتل و همچنین دیـه جراحت (موضحه‌) و دیـه جنایتهای زیـادتر از آن بـه عهده عاقله مـی‌باشد و دیـه‌ جراحتهای کمتر از آن بـه عهده خود جانی است‌.

    تبصره ـ جنایت عمد و شبه عمد نابالغ و دیوانـه بـه منزله خطای محض و بر عهده عاقله مـی‌باشد.

    ماده 307 ـ عاقله عبارت هست از بستگان ذکور نسبی پدر و مادری یـا پدری بـه ترتیب طبقات ارث بـه طوری کـه همـهانی که‌حین‌الفوت مـی‌توانند ارث ببرند بـه صورت مساوی عهده‌دار پرداخت دیـه خواهند بود.

    تبصره ـی کـه با عقد ضمان جریره‌، دیـه جنایت دیگری را بـه عهده گرفته هست نیز عاقله محسوب مـی‌شود.

    ماده 308 ـ نابالغ و دیوانـه و معسر جزء عاقله محسوب نمـی‌شود و عهده‌دار دیـه قتل خطایی نخواهد بود.

    ماده 309 ـ هرگاه قتل خطایی با گواهی شـهود عادل ثابت شود عاقله عهده‌دار دیـه خواهد بود ولی اگر با اقرار جانی ثابت شود خود جانی‌ضامن است‌.

    ماده 310 ـ هرگاه اصل قتل با شـهادت شـهود عادل ثابت شود و قاتل مدعی گردد کـه خطاء انجام شده و عاقله منکر خطایی بودن آن باشد درون صورتی کـه عاقله سوگند یـاد کند قول عاقله مقدم بر قول جانی مـی‌باشد.

    ماده 311 ـ عاقله فقط عهده‌دار پرداخت خسارتهای حاصل از جنایتهای خطایی محض از قتل ناموضحه هست و درون موارد ذیل عاقله ‌ضامن نمـی‌باشد:

    الف ـ جنایتهای خطایی کـه شخص بر خودش وارد آورد.

    ب ـ اتلاف مالی کـه به طور خطای محض حاصل شود.

    ماده 312 ـ هرگاه جانی دارای عاقله نباشد یـا عاقله او نتواند دیـه را درون مدت سه سال بپردازد دیـه از بیت‌المال پرداخت مـی‌شود.

    ماده 313 ـ دیـه عمد و شبه عمد بر جانی هست لکن اگر فرار کند از مال او گرفته مـی‌شود و اگر مال نداشته باشد از بستگان نزدیک او بارعایت الاقرب فالاقرب گرفته مـی‌شود و اگر بستگانی نداشت یـا تمکن نداشتند دیـه از بیت‌المال داده مـی‌شود.

    ماده 314 ـ درون موارد قتل خطایی محض دادگاه مکلف هست در حین رسیدگی‌، عاقله را دعوت کند که تا از خود دفاع نماید ولی عدم‌دسترسی بـه عاقله یـا عدم حضور آن بعد از احضار موجب توقف رسیدگی نخواهد شد.

    ماده 315 ـ اگر دو نفر متهم بـه قتل باشند و هر کدام ادعا کند کـه دیگری کشته هست و علم اجمالی بر وقوع قتل توسط یکی از آن دو نفرباشد و حجت شرعی بر قاتل بودن یکی اقامـه نشود و نوبت بـه دیـه برسد با قید قرعه دیـه از یکی از آن دو نفر گرفته مـی‌شود.

    باب پنجم ـ موجبات ضمان‌

    ماده 316 ـ جنایت اعم از آنکه بـه مباشرت انجام شود یـا بـه تسبیب یـا بـه اجتماع مباشر و سبب موجب ضمان خواهد بود.

    ماده 317 ـ مباشرت آنست کـه جنایت مستقیما توسط خود جانی واقع شده باشد.

    ماده 318 ـ تسبیب درون جنایت آنست کـه انسان سبب تلف شدن یـا جنایت علیـه دیگری را فراهم کند و خود مستقیما مرتکب جنایت‌ نشود بـه طوری کـه اگر نبود جنایت حاصل نمـی‌شد مانند آنکه چاهی د وی درون آن بیفتد و آسیب ببیند.

    ماده 319 ـ هرگاه طبیبی گرچه حاذق و متخصص باشد درون معالجه‌ هایی کـه شخصا انجام مـی‌دهد یـا دستور آن را صادر مـی‌کند، هر چند با اذن مریض یـا ولی او باشد، باعث تلف جان یـا نقص عضو یـا خسارت مالی شود ضامن است‌.

    ماده 320 ـ هرگاه ختنـه‌کننده درون اثر ب بیش از مقدار لازم موجب جنایت یـا خسارت شود ضامن هست گرچه ماهر بوده باشد.

    ماده 321 ـ هرگاه بیطار و دامپزشک‌، گرچه متخصص باشد، درون معالجه حیوانی هر چند با اذن صاحب او باشد موجب خسارت شود ضامن است‌.

    ماده 322 ـ هرگاه طبیب یـا بیطار و مانند آن قبل از شروع بـه درمان از مریض یـا ولی او یـا از صاحب حیوان برائت حاصل نماید، عهده‌دار خسارت پدید آمده نخواهد بود.

    ماده 323 ـ هرگاهی درون حال خواب بر اثر حرکت و غلطیدن موجب تلف یـا نقص عضو دیگری شود جنایت او بـه منزله خطای محض‌بوده و عاقله او عهده‌دار خواهد بود.

    ماده 324 ـ هرگاهی چیزی را همراه خود یـا با وسیله نقلیـه و مانند آن حمل کند و به شخص دیگری برخورد نموده موجب جنایت‌گردد، درون صورت عمد یـا شبه عمد ضامن مـی‌باشد و در صورت خطای محض ‌، عاقله او عهده‌دار مـی‌باشد.

    ماده 325 ـ هرگاهی بـه روی شخصی سلاح بکشد یـا سگی را بـه سوی او برانگیزد یـا هر کار دیگری کـه موجب هراس او گردد انجام ‌دهد، مانند فریـاد کشیدن یـا انفجار صوتی کـه باعث وحشت مـی‌شود، و بر اثر این ارعاب آن شخص بمـیرد اگر این عمل نوعا کشنده باشدیـا با قصد قتل انجام شود گرچه نوعا کشنده نباشد، قتل عمد محسوب شده و موجب قصاص هست و اگر این عمل نـه نوعا کشنده و نـه باقصد قتل انجام بگیرد قتل شبه عمد محسوب شده و دیـه آن بر عهده قاتل است‌.

    ماده 326 ـ هرگاهی دیگری را بترساند و موجب فرار او گردد و آن شخص درون حال فرار خود را از جای بلندی پرت کند یـا بـه درون‌ چاهی بیفتد و بمـیرد، درون صورتی کـه آن ترساندن موجب زوال اراده و اختیـار و مانع تصمـیم او گردد ترساننده ضامن است‌.

    ماده 327 ـ هرگاهی خود را از جای بلندی پرت کند و بر روی شخصی بیفتد و سبب جنایت گردد، درون صورتی کـه قصد انجام جنایت‌را داشته باشد قتل عمد بوده و قصاص دارد و در صورتی کـه قصد قتل نداشته ولی قصد پرت شدن را داشته باشد و معمولا با آن قتل ‌انجام نمـی‌شود، قتل شبه عمد بوده دیـه درون مال او خواهد بود و همچنین هست اگر با وجود قصد پرت شدن‌، بی‌اختیـار پرت شود. ولی اگردر اثر لغزش یـا علل قهری دیگر و بی‌اختیـار بـه جایی پرت شود و موجب جنایت گردد خودش ضامن هست نـه عاقله‌اش‌.

    ماده 328 ـ هرگاهی بـه دیگری صدمـه وارد کند و یـای را پرت کند و او بمـیرد یـا مجروح گردد، درون صورتی کـه نـه قصد جنایت داشته ‌باشد و نـه کاری را کـه قصد نموده هست نوعا سبب جنایت باشد، شبه عمد محسوب و عهده‌دار دیـه آن خواهد بود.

    ماده 329 ـ هرگاهی دیگری را بر روی شخص ثالث پرت کند و آن شخص ثالث بمـیرد یـا مجروح گردد، درون صورتی کـه نـه قصد جنایت‌داشته باشد و نـه کاری را کـه قصد کرده هست نوعا سبب جنایت باشد، شبه عمد محسوب و عهده‌دار دیـه مـی‌باشد.

    ماده 330 ـ هرگاهی درون ملک خود یـا درون مکان و راهی کـه توقف درون آن مجاز هست توقف کرده یـا وسیله نقلیـه خود را متوقف کرده باشد و دیگری بـه او برخورد نماید و مصدوم گردد آن شخص متوقف عهده‌دار هیچ‌گونـه خسارتی نخواهد بود.

    ماده 331 ـ هر درون محل‌هایی کـه توقف درون آنجا جایز نیست متوقف شده یـا شیی و یـا وسیله‌ای را درون این قبیل محل‌ها مستقر سازد وکسی اشتباها و بدون قصد، با شخص و یـا شیی یـا وسیله مزبور برخورد کند و بمـیرد، شخص متوقف یـای کـه شیی‌ یـا وسیله مزبور رادر محل مستقر ساخته عهده‌دار پرداخت دیـه خواهد بود، و نیز اگر توقف شخص مزبور با استقرار شیی و وسیله مورد نظر موجب لغزش ‌راهگذر و آسیبی شود، مسوول پرداخت دیـه صدمـه یـا آسیب وارده هست مگر آنکه عابر با وسعت راه و محل‌، عمدا قصد برخورد داشته باشد کـه در این صورت نـه فقط خسارتی بـه او تعلق نمـی‌گیرد بلکه عهده‌دار خسارت وارده نیز مـی‌باشد.

    ماده 332 ـ هرگاه ثابت شود کـه مأمور نظامـی یـا انتظامـی درون اجرای دستور آمر قانونی تیراندازی کرده و هیچ‌گونـه تخلف از مقررات نکرده ‌است‌، ضامن دیـه مقتول نخواهد بود و جزء مواردی کـه مقتول و یـا مصدوم مـهدورالدم نبوده دیـه بـه عهده بیت‌المال خواهد بود.

    ماده 333 ـ درون مواردی کـه عبور عابر پیـاده ممنوع هست اگر عبور نماید و راننده‌ای کـه با سرعت مجاز و مطمئنـه درون حرکت بوده و وسیله‌ نقلیـه نیز نقص فنی نداشته هست و درون عین حال قادر بـه کنترل نباشد و با عابر برخورد نموده منجر بـه فوت یـا مصدوم شدن وی گردد راننده‌ ضامن دیـه و خسارت وارده نیست‌.

    باب ششم ـ اشتراک درون جنایت

    ماده 334 ـ هرگاه دو نفر با یکدیگر برخورد کنند و در اثر برخورد کشته شوند، هر دو سوار باشند یـا پیـاده یـا یکی سواره و دیگری پیـاده‌ باشد، درون صورت شبه عمد نصف دیـه هر کدام از مال دیگری پرداخت مـی‌شود و در صورت خطای محض نصف دیـه هر کدام بر عاقله‌ دیگری است‌.

    ماده 335 ـ هرگاه دو نفر با یکدیگر برخورد کنند و در اثر برخورد یکی از آنـها کشته شود درون صورت شبه عمد نصف دیـه مقتول بر دیگری‌است و در صورت خطای محض نصف دیـه مقتول بر عاقله دیگری است‌.

    تبصره ـ هرگاهی اتفاقا و بدون قصد بـه شخصی برخورد کند و موجب آسیب او شود خطای محض مـی‌باشد.

    ماده 336 ـ هرگاه درون اثر برخورد دو سوار، وسیله نقلیـه آنـها مانند اتومبیل خسارت ببیند، درون صورتی کـه تصادم و برخورد بـه هر دو نسبت‌داده شود و هر دو مقصر باشند یـا هیچ‌کدام مقصر نباشند، هر کدام نصف خسارت وسیله نقلیـه دیگری را ضامن خواهد بود خواه آن دو وسیله از یک نوع باشند یـا نباشند و خواه مـیزان تقصیر آنـها مساوی یـا متفاوت باشد و اگر یکی از آنـها مقصر باشد فقط مقصر ضامن‌است‌.

    تبصره ـ تقصیر اعم هست از بی‌احتیـاطی‌، بی‌مبالاتی‌، عدم مـهارت‌، عدم رعایت نظامات دولتی‌.

    ماده 337 ـ هرگاه دو وسیله نقلیـه درون اثر برخورد با هم باعث کشته شدن سرنشینان گردند درون صورت شبه عمد، راننده هر یک از دو وسیله‌نقلیـه ضامن نصف دیـه تمام سرنشینان خواهد بود و در صورت خطای محض‌، عاقله هر کدام عهده‌دار نصف دیـه تمام سرنشینان مـی‌باشدو اگر برخورد یکی از آن دو شبه عمد و دیگری خطای محض باشد ضمان برحسب مورد پرداخت خواهد شد.

    تبصره ـ درون صورتی کـه برخورد دو وسیله نقلیـه خارج از اختیـار راننده‌ها باشد مانند آنکه درون اثر ریزش کوه یـا توفان و دیگر عوامل قهری‌تصادم حاصل شود هیچ‌گونـه ضمانی درون بین نیست‌.

    ماده 338 ـ هرگاه شخصی را کـه شبانـه از منزلش خوانده و بیرون‌اند مفقود شود دعوت‌کننده ضامن دیـه اوست مگر اینکه ثابت کند کـه دیگری او را کشته است‌؛ و نیز اگر ثابت شود کـه به مرگ عادی یـا علل قهری درون گذشته‌، چیزی بر عهده دعوت‌کننده نیست‌.

    ماده 339 ـ هرگاهی درون معبر عام یـا هر جای دیگری کـه تصرف درون آن مجاز نباشد چاهی د یـا سنگ یـا چیز لغزنده‌ای بر سر راه ‌عابران قرار دهد یـا هر عملی کـه موجب آسیب یـا خسارت عابران گردد انجام دهد عهده‌دار دیـه یـا خسارت خواهد بود؛ ولی اگر این اعمال‌در ملک خود یـا درون جایی کـه تصرفش درون آن مجاز هست واقع شود عهده‌دار دیـه یـا خسارت نخواهد بود.

    باب هفتم ـ تسبیب درون جنایت‌

    ماده 340 ـ هرگاهی درون ملک دیگری با اذن او یکی از کارهای مذکور درون ماده 339 را انجام دهد و موجب آسیب یـا خسارت شخص ‌ثالث شود عهده‌دار دیـه یـا خسارت نمـی‌باشد.

    ماده 341 ـ هرگاه درون معبر عام عملی بـه مصلحت عابران انجام شود کـه موجب وقوع جنایت یـا خسارتی گردد، مرتکب ضامن دیـه و خسارت نخواهد بود.

    ماده 342 ـ هرگاهی یکی از کارهای مذکور ماده 339 را درون منزل خود انجام دهد و شخصی را کـه در اثر نابینایی یـا تاریکی آگاه بـه آن‌ نیست بـه منزل خود بخواند، عهده‌دار دیـه و خسارت خواهد بود و اگر آن شخص بدون اذن صاحب منزل یـا با اذنی کـه قبل از انجام اعمال‌مذکور از صاحب منزل گرفته هست وارد شود و صاحب منزل مطلع نباشد، عهده‌دار هیچ ‌گونـه دیـه یـا خسارت نمـی‌باشد.

    ماده 343 ـ هرگاه درون اثر یکی از عوامل طبیعی مانند سیل و غیره یکی از چیزهای فوق حادث شود و موجب آسیب و خسارت گردد هیچ‌ضامن نیست گرچه تمکن برطرف آنـها را داشته باشد؛ و اگر سیل یـا مانند آن چیزی را بـه همراه آورد وی آن را بـه جایی‌ مانند محل اول یـا بدتر از آن قرار دهد، عهده‌دار دیـه و خسارت‌های وارده خواهد بود و اگر آن را از وسط جاده بردارد و به گوشـه‌ای برای‌ مصلحت عابرین قرار دهد عهده‌دار چیزی نمـی‌باشد.

    ماده 344 ـ هرگاهی درون ملک دیگری عدوانا یکی از کارهای مذکور درون ماده 339 را انجام دهد و شخص ثالثی کـه عدوانا وارد آن ملک‌ شده آسیب ببیند عامل عدوانی عهده‌دار دیـه و خسارت مـی‌باشد.

    ماده 345 ـ هرگاهی کالایی را کـه به منظور خرید و فروش عرضه مـی‌شود یـا وسیله نقلیـه‌ای را درون معبر عام قرار دهد و موجب‌خسارت گردد عهده‌دار آن خواهد بود مگر آنکه مصلحت عابران ایجاب کرده باشد کـه آنـها را موقتا درون معبر قرار دهد.

    ماده 346 ـ هرگاهی چیز لغزنده‌ای را درون معبر بریزد کـه موجب لغزش رهگذر گردد عهده‌دار دیـه و خسارت خواهد بود مگر آنکه‌رهگذر بالغ عاقل یـا ممـیز عمدا با اینکه مـی‌تواند روی آن پا نگذارد بـه روی آنـها پا بگذارد.

    ماده 347 ـ هرگاهی چیزی را بر روی دیوار خود قرار دهد و در اثر حوادث پیش‌بینی نشده بـه معبر عام بیفتد و موجب خسارت شود عهده‌دار نخواهد بود مگر آنکه آن را طوری گذاشته باشد کـه عادتا ساقط مـی‌شود.

    ماده 348 ـ هرگاه ناودان یـا بالکن منزل و امثال آنکه قرار آن درون شارع عام مجاز نبوده و در اثر سقوط موجب آسیب یـا خسارت شود مالک آن منزل عهده‌دار خواهد بود و اگر نصب و قرار آن مجاز بوده و اتفاقا سقوط کند و موجب آسیب یـا خسارت گردد مالک منزل‌ عهده‌دار آن نخواهد بود.

    ماده 349 ـ هرگاهی درون ملک خود یـا ملک مباح دیگری دیواری را با پایـه محکم بنا کرده لکن درون اثر حادثه پیش‌بینی نشده مانند زلزله‌ سقوط کند و موجب خسارت گردد صاحب آن عهده‌دار خسارت نمـی‌باشد و همچنین اگر آن دیوار را بـه سمت ملک خود بنا نموده کـه اگر سقوط کند طبعا درون ملک او سقوط خواهد کرد لکن اتفاقا بـه سمت دیگری سقوط کند و موجب آسیب یـا خسارت شود صاحب آن‌ عهده‌دار چیزی نخواهد بود.

    ماده 350 ـ هرگاه دیواری را درون ملک خود بـه طور معتدل و بدون مـیل بـه یک طرف بنا نماید لکن تدریجا مایل بـه سقوط بـه سمت ملک ‌دیگری شود، اگر قبل از آنکه صاحب دیوار تمکن اصلاح آن را پیدا کند ساقط شود و موجب آسیب یـا خسارت گردد چیزی بر عهده‌ صاحب دیوار نیست و اگر بعد از تمکن از اصلاح‌، با سهل‌انگاری سقوط کند و موجب خسارت شود مالک آن ضامن مـی‌باشد.

    ماده 351 ـ هرگاهی دیوار دیگری را منحرف و مایل بـه سقوط نماید آنگاه دیوار ساقط شود و موجب آسیب یـا خسارت گردد آن‌ شخص عهده‌دار خسارت خواهد بود.

    ماده 352 ـ هرگاهی درون ملک خود بـه مقدار نیـاز یـا زاید بر آن آتش روشن کند و بداند کـه به جایی سرایت نمـی‌کند و عادتا نیز سرایت ‌نکند لکن اتفاقا بـه جای دیگر سرایت کند و موجب تلف یـا خسارت شود ضامن نخواهد بود.

    ماده 353 ـ هرگاهی درون ملک خود آتش روشن کند کـه عادتا بـه محل دیگر سرایت مـی‌نماید یـا بداند کـه به جای دیگر سرایت خواهدکرد و در اثر سرایت موجب تلف یـا خسارت شود عهده‌دار آن خواهد بود گرچه بـه مقدار نیـاز خودش روشن کرده باشد.

    ماده 354 ـ هرگاهی درون ملک خود آتشی روشن کند و آتش بـه جایی سرایت نماید و سرایت بـه او استناد داشته باشد ضامن تلف و خسارتهای وارده مـی‌باشد گرچه بـه مقدار نیـاز خود روشن کرده باشد.

    ماده 355 ـ هرگاهی درون ملک دیگری بدون اذن صاحب آن یـا درون معبر عام بدون رعایت مصلحت رهگذر آتشی را روشن کند کـه ‌موجب تلف یـا خسارت گردد ضامن خواهد بود گرچه او قصد اتلاف یـا اضرار را نداشته باشد.

    تبصره ـ درون کلیـه مواردی کـه روشن‌کننده آتش عهده‌دار تلف و آسیب اشخاص مـی‌باشد حتما راهی به منظور فرار و نجات آسیب‌دیدگان نباشد وگرنـه روشن‌کننده آتش عهده‌دار نخواهد بود.

    ماده 356 ـ هرگاهی آتشی را روشن کند و دیگری مال شخصی را درون آن بیندازد و بسوزاند عهده‌دار تلف یـا خسارت خواهد بود و روشن‌کننده آتش ضامن نیست‌.

    ماده 357 ـ صاحب هر حیوانی کـه خطر حمله و آسیب رساندن آن را مـی‌داند حتما آن را حفظ نماید و اگر درون اثر اهمال و سهل‌انگاری ‌موجب تلف یـا خسارت گردد صاحب حیوان عهده‌دار مـی‌باشد و اگر از حال حیوان کـه خطر حمله و زیـان رساندن بـه دیگران درون آن هست‌آگاه نباشد یـا آنکه آگاه باشد ولی توانایی حفظ آن را نداشته باشد و در نگهداری او کوتاهی نکند عهده‌دار خسارتش نیست‌.

    ماده 358 ـ هرگاه حیوانی بهی حمله کند و آن شخص بـه عنوان دفاع از خود بـه مقدار لازم او را دفع نماید و همـین دفاع موجب مردن ‌یـا آسیب دیدن آن حیوان شود شخص دفاع‌کننده ضامن نمـی‌باشد و همچنین اگر آن حیوان را از هجوم بـه نفس یـا مال محترم بـه عنوان دفاع ‌به مقدار لازم بازدارد و همـین کار موجب تلف یـا آسیب او شود عهده‌دار نخواهد بود.

    تبصره ـ هرگاه درون غیر مورد دفاع یـا درون مورد دفاع بیش از مقدار لازم بـه آن آسیب وارد شود شخص آسیب‌رساننده ضامن مـی‌باشد.

    ماده 359 ـ هرگاه با سهل‌انگاری و کوتاهی مالک‌، حیوانی بـه حیوان دیگر حمله کند و آسیب برساند مالک آن عهده‌دار خسارت خواهدبود و هر گونـه خسارتی بر حیوان حمله‌کننده و مـهاجم وارد شودی عهده‌دار آن نمـی‌باشد.

    ماده 360 ـ هرگاهی با اذن وارد خانـهی بشود و سگ خانـه بـه او آسیب برساند صاحب خانـه ضامن مـی‌باشد خواه آن سگ قبلا درخانـه بوده یـا بعدا وارد شده باشد و خواه صاحب خانـه بداند کـه آن حیوان او را آسیب مـی‌رساند و خواه نداند.

    ماده 361 ـ هرگاهی کـه سوار حیوان هست حیوان را درون جایی متوقف‌ نماید ضامن ‌تمام ‌خسارتهایی هست که آن حیوان وارد مـی‌کند.

    ماده 362 ـ هرگاهی حیوانی را بزند و آن حیوان درون اثر زدن خسارتی وارد نماید آن شخص زننده عهده‌دار خسارتهای وارد خواهد بود.

    باب هشتم ـ اجتماع‌ سبب ‌و مباشر یـا اجتماع ‌چند سبب

    ماده 363 ـ درون صورت اجتماع مباشر و سبب درون جنایت مباشر ضامن هست مگر اینکه سبب اقوی از مباشر باشد.

    ماده 364 ـ هرگاه دو نفر عدوانا درون وقوع جنایتی بـه نحو سبب دخالت داشته باشندی کـه تاثیر کار او درون وقوع جنایت قبل از تاثیر سبب دیگری باشد ضامن خواهد بود مانند آنکه یکی از آن دونفر چاهی حفر نماید و دیگری سنگی را درون کنار آن قرار دهد و عابر بـه سبب‌برخورد با سنگ بـه چاه افتدی کـه سنگ را گذارده ضامن هست و چیزی بـه عهده حفرکننده نیست و اگر عمل یکی از آن دو عدوانی و دیگری غیرعدوانی باشد فقط شخص متعدی ضامن خواهد بود.

    ماده 365 ـ هرگاه چند نفر با هم سبب آسیب یـا خسارتی شوند بـه طور تساوی عهده‌دار خسارت خواهند بود.

    ماده 366 ـ هرگاه بر اثر ایجاد سببی دو نفر تصادم کنند و به علت تصادم کشته شوند یـا آسیب ببینند سبب ضامن خواهد بود.

    باب نـهم ـ دیـه اعضا

    ماده 367 ـ هر جنایتی کـه بر عضوی وارد شود و شرعا مقدار خاصی بـه عنوان دیـه به منظور آن تعیین نشده باشد جانی حتما ارش بپردازد.

    فصل اول ـ دیـه مو

    ماده 368 ـ هرگاهی موی سر یـا صورت مردی را طوری از بین ببرد کـه دیگر نروید عهده‌دار دیـه کامل خواهد بود و اگر دوباره بروید نسبت بـه موی سر ضامن ارش هست و نسبت بـه ریش ثلث دیـه کامل را عهده‌دار خواهد بود.

    ماده 369 ـ هرگاهی موی سر زنی را طوری از بین ببرد کـه دیگر نروید، ضامن دیـه کامل زن مـی‌باشد و اگر دوباره بروید عهده‌دار مـهرالمثل خواهدبود و دراین‌حکم فرقی مـیان کوچک و بزرگ نیست‌.

    تبصره ـ اگر مـهرالمثل بیش از دیـه کامل باشد فقط بـه مقدار دیـه کامل پرداخت مـی‌شود.

    ماده 370 ـ هرگاه مقداری از موهای از بین رفته دوباره بروید و مقدار دیگر نروید، نسبت مقداری کـه نمـی‌روید با تمام سر ملاحظه‌ مـی‌شود و دیـه بـه همان نسبت دریـافت مـی‌گردد.

    ماده 371 ـ تشخیص روییدن مجدد مو و نروییدن آن با خبره هست و اگر طبق نظر خبره دیـه یـا ارش پرداخت شده و بعد از آن دوباره ‌رویید حتما مقدار زاید بر ارش بـه جانی مسترد شود.

    ماده 372 ـ دیـه موهای مجموع دو ابرو درون صورتی کـه هرگز نروید پانصد دینار هست و دیـه هر کدام دویست و پنجاه دینار و دیـه هر مقدار از یک ابرو بـه همان نسبت خواهد بود و اگر دوباره روییده شود درون همـه موارد ارش هست و اگر مقداری از آن دوباره روییده شود و مقدار دیگر هرگز نروید نسبت بـه آن مقدار کـه مجددا روییده شود ارش هست و نسبت بـه آن مقدار کـه روییده نمـی‌شود دیـه با احتساب مقدار مساحت تعیین مـی‌شود.

    ماده 373 ـ از بین بردن موهای ‌پلک ‌چشم موجب ‌ارش ‌است خواه دوباره بروید خواه نروید و خواه تمام آن باشد و خواه بعض آن‌.

    ماده 374 ـ از بین بردن مو درون صورتی موجب دیـه یـا ارش مـی‌شود کـه به تنـهایی باشد نـه با از بین بردن عضو یـا کندن پوست و مانند آن که‌ درون این موارد فقط دیـه عضو قطع شده یـا مانند آن پرداخت مـی‌گردد.

    فصل دوم ـ دیـه چشم‌

    ماده 375 ـ از بین بردن دو چشم سالم موجب دیـه کامل هست و دیـه هر کدام از آنـها نصف دیـه کامل خواهد بود.

    تبصره ـ تمام چشم‌هایی کـه بینایی دارند درون حکم فوق یکسانند گرچه از لحاظ ضعف و بیماری و شبکوری و لوچ بودن با یکدیگر فرق داشته باشند.

    ماده 376 ـ چشمـی کـه در سیـاهی آن لکه سفیدی باشد اگر مانع دیدن نباشد دیـه آن کامل هست و اگر مانع مقداری از دیدن باشد بـه طوری‌که تشخیص ممکن باشد بـه همان نسبت از دیـه کاهش مـی‌یـابد و اگر بـه طور کلی مانع دیدن باشد درون آن ارش هست نـه دیـه‌.

    ماده 377 ـ دیـه چشمـی کـه دارای یک چشم سالم و بینا باشد و چشم دیگرش نابینای مادرزاد بوده یـا درون اثر بیماری یـا علل غیرجنایی ‌از دست رفته باشد دیـه کامل هست و اگر چشم دیگرش را درون اثر قصاص یـا جنایتی از دست داده باشد دیـه آن نصف دیـه است‌.

    ماده 378 ـی کـه دارای یک چشم بینا و یک چشم نابینا هست دیـه چشم نابینای او ثلث دیـه کامل هست خواه چشم او مادرزاد نابینا بوده هست یـا درون اثر جنایت نابینا شده باشد.

    ماده 379 ـ دیـه مجموع چهار پلک دو چشم دیـه کامل خواهد بود و دیـه پلکهای بالا ثلث دیـه کامل و دیـه پلکهای پایین نصف دیـه کامل‌است‌.

    فصل سوم ـ دیـه بینی‌

    ماده 380 ـ از بین بردن تمام بینی دفعتا یـا نرمـه آن کـه پایین قصب و استخوان بینی هست موجب دیـه کامل هست و از بین بردن مقداری از نرمـه بینی موجب همان نسبت دیـه مـی‌باشد.

    ماده 381 ـ از بین بردن مقداری از استخوان بینی بعد از ب نرمـه آن موجب دیـه کامل و ارش مـی‌باشد.

    ماده 382 ـ اگر با شکستن یـا سوزاندن یـا امثال آن بینی را فاسد کنند درون صورتی کـه اصلاح نشود موجب دیـه کامل هست و اگر بدون عیب‌جبران شود موجب یکصد دینار مـی‌باشد.

    ماده 383 ـ فلج بینی موجب دو ثلث دیـه کامل هست و از بین بردن بینی فلج موجب ثلث دیـه کامل مـی‌باشد.

    ماده 384 ـ از بین بردن هر یک از های بینی موجب ثلث دیـه کامل هست و بینی بـه طوری کـه هر دو و پرده ‌فاصل مـیان آن پاره شود یـا آنکه آن را نماید درون صورتی کـه باعث از بین رفتن آن نشود موجب ثلث دیـه کامل هست و اگر جبران واصلاح شود موجب خمس دیـه مـی‌باشد.

    ماده 385 ـ دیـه از بین بردن نوک بینی کـه محل چکیدن خون هست نصف دیـه کامل مـی‌باشد.

    فصل چهارم ـ دیـه گوش‌

    ماده 386 ـ از بین بردن مجموع دو گوش دیـه کامل دارد و از بین بردن هر کدام نصف دیـه کامل و از بین بردن مقداری از آن موجب دیـه ‌همان مقدار با رعایت نسبت بـه تمام گوش خواهد بود.

    ماده 387 ـ از بین بردن نرمـه گوش ثلث دیـه آن گوش را دارد و از بین بردن قسمتی از آن موجب دیـه بـه همان نسبت خواهد بود.

    ماده 388 ـ پاره گوش ثلث دیـه دارد.

    ماده 389 ـ فلج گوش دو ثلث دیـه و ب گوش فلج ثلث دیـه را دارد.

    تبصره ـ هرگاه آسیب رساندن بـه گوش بـه حس شنوایی سرایت کند و به آن آسیب رساند یـا موجب سرایت بـه استخوان و شکستن آن‌شود به منظور هر کدام دیـه جداگانـه‌ای خواهد بود.

    ماده 390 ـ گوش سالم و شنوا و گوش کر درون احکام مذکور درون موارد فوق یکسانند.

    فصل پنجم ـ دیـه لب‌

    ماده 391 ـ از بین بردن مجموع دودیـه ک امل دارد و از بین بردن هر کدام از لبها نصف دیـه کامل و از بین بردن هر مقداری از لب‌موجب دیـه همان مقدار با رعایت نسبت بـه تمامخواهد بود.

    ماده 392 ـ جنایتی کـه لب‌ها را جمع کند و در اثر آن دندان‌ها را نپوشاند موجب مقداری هست که حاکم آن را تعیین مـی‌نماید.

    ماده 393 ـ جنایتی کـه موجب سست شدن لب‌ها بشود بـه طوری کـه با خنده و مانند آن از دندانـها کنار نرود موجب دو ثلث دیـه کامل‌مـی‌باشد.

    ماده 394 ـ از بین بردن لب‌های فلج و بی‌حس ثلث دیـه دارد.

    ماده 395 ـ شکافتن یک یـا دوبه طوری کـه دندان‌ها نمایـان شوند موجب ثلث دیـه کامل هست و درون صورت اصلاح و خوب شدن‌خمس دیـه کامل خواهد بود.

    فصل ششم ـ دیـه زبان‌

    ماده 396 ـ از بین بردن تمام زبان سالم یـا لال انسان سالم یـا ضربه مغزی و مانند آن دیـه کامل دارد و ب تمام زبان لال ثلث دیـه‌کامل خواهد بود.

    ماده 397 ـ از بین بردن مقداری از زبان لال موجب دیـه همان مقدار با رعایت نسبت بـه تمام زبان خواهد بود ولی دیـه قسمتی از زبان‌ سالم بـه نسبت از دست قدرت ادای حروف خواهد بود.

    ماده 398 ـ تعیین مقدار دیـه جنایتی کـه بر زبان وارد شده و موجب از بین رفتن حروف نشود لکن باعث عیب گردد با تعیین حاکم خواهدبود.

    ماده 399 ـ هرگاه مقداری از زبان رای قطع کند کـه باعث از بین رفتن قدرت ادای مقداری از حروف باشد و دیگری مقدار دیگر را که‌باعث از بین رفتن مقداری از باقی حروف گردد دیـه بـه نسبت از بین رفتن قدرت ادای حروف مـی‌باشد.

    ماده 400 ـ ب زبان کودک قبل از حد سخن گفتن موجب دیـه کامل است‌.

    ماده 401 ـ ب زبان کودکی کـه به حد سخن گفتن رسیده ولی سخن نمـی‌گوید ثلث دیـه دارد و اگر بعدا معلوم شود کـه زبان او سالم و قدرت تکلم داشته دیـه کامل محسوب و بقیـه از جانی گرفته مـی‌شود.

    ماده 402 ـ هرگاه جنایتی موجب لال شدن گردد و دیـه کامل از جانی گرفته شود و دوباره زبان بـه حال اول برگردد و سالم شود دیـه مسترد خواهد شد.

    فصل هفتم ـ دیـه دندان‌

    ماده 403 ـ از بین بردن تمام دندانـهای بیست و هشتگانـه دیـه کامل دارد و به ترتیب زیر توزیع مـی‌شود:

    1 ـ هر یک از دندانـهای جلو کـه عبارتند از پیش و چهارتایی و نیش کـه از هر کدام دو عدد درون بالا دو عدد درون پایین مـی‌روید و جمعا دوازده ‌تا خواهد بود پنجاه دینار و دیـه مجموع آنـها ششصد دینار مـی‌شود.

    2 ـ هر یک از دندانـهای عقب کـه در چهار سمت پایـانی از بالا و پایین درون هر کدام یک ضاحه ضرس قرار دارد و جمعا شانزده تاخواهد بود بیست و پنج دینار و دیـه مجموع آنـها چهارصد دینار مـی‌شود.

    ماده 404 ـ دندانـهای اضافی بـه هر نام کـه باشد و به هر طرز کـه روییده شود دیـه‌ای ندارد و اگر درون کندن آنـها نقصی حاصل شود تعیین مقدار ارش آن با قاضی هست و اگر هیچ‌گونـه نقصی حاصل نشود ارش نخواهد داشت ولی بـه نظر قاضی که تا 74 ضربه شلاق محکوم مـی‌شود.

    ماده 405 ـ هرگاه دندانـها از بیست و هشت که تا کمتر باشد بـه همان نسبت از دیـه کامل کاهش مـی‌یـابد خواه خلقتا کمتر باشد یـا درون اثر عارضه‌ای کم شده باشد.

    ماده 406 ـ فرقی مـیان دندانـهایی کـه دارای رنگهای گوناگون مـی‌باشد نیست و اگر دندانی درون اثر جنایت سیـاه شود و نیفتد دیـه آن دو ثلث‌دیـه همان دندان هست که سالم باشد و دیـه دندانی کـه قبلا سیـاه شده ثلث همان دندان سالم است‌.

    ماده 407 ـ شکاف (اشقاق ) دندان کـه بدون کندن و از بین بردن آن باشد تعیین جریمـه مالی آن با حاکم است‌.

    ماده 408 ـ شکستن آن مقدار از دندان کـه نمایـان هست با بقاء ریشـه دیـه کامل آن دندان را دارد و اگر بعد از شکستن مقدار مزبوری بقیـه ‌را از ریشـه د جریمـه آن با نظر حاکم تعیین مـی‌شود خواهی کـه بقیـه را از ریشـه کنده همانی باشد کـه مقدار نمایـان دندان را شکسته یـا دیگری‌.

    ماده 409 ـ کندن دندان شیری کودک کـه دیگر بـه جای آن دندان نروید دیـه کامل آن را دارد و اگر بـه جای آن دندان بروید دیـه هر دندان ‌شیری کـه کنده شد یک شتر مـی‌باشد.

    ماده 410 ـ دندانی کـه کنده شود دیـه کامل دارد گرچه همان را درون محلش قرار دهند و دوباره مانند سابق شود.

    ماده 411 ـ هرگاه دندان دیگری بـه جای دندان اصلی کنده شده قرار گیرد و مانند دندان اصلی شود کندن آن دیـه کامل دارد.

    فصل هشتم ـ دیـه گردن‌

    ماده 412 ـ شكستن گردن بـه طوری كه گردن كج شود دیـه كامل دارد.

    ماده 413 ـ جنایتی كه موجب كج‌شدن گردن شود و همچنین جنایتی كه مانع فروبردن غذا گردد جریمـه آن با نظر حاكم تعیین مـی‌شود.

    ماده 414 ـ هرگاه جنایتی كه موجب كج شدن گردن و همچنین مانع فرو بردن غذا شده اثر آن زایل گردد دیـه ندارد فقط حتما ارش پرداخت‌ شود گرچه بعد از برطرف شدن اثر آن‌، با دشواری بتواند گردن را مستقیم نگه بدارد یـا غذا را فرو ببرد.

    فصل نـهم ـ دیـه فک‌

    ماده 415 ـ از بین بردن مجموع دو فک دیـه کامل دارد و دیـه هر کدام آنـها پانصد دینار مـی‌باشد و از بین بردن مقداری از هر یک موجب‌ دیـه مساحت همان مقدار هست و دیـه از بین بردن یک فک با مقداری از فک دیگر نصف دیـه با احتساب دیـه مساحت فک دیگر خواهدبود.

    ماده 416 ـ دیـه فک مستقل از دیـه دندان مـی‌باشد و اگر فک با دندان از بین برود دیـه هر یک جداگانـه محسوب مـی‌گردد.

    ماده 417 ـ جنایتی کـه موجب نقص فک شود یـا باعث دشواری و نقص جویدن گردد تعیین جریمـه مالی آن با نظر حاکم است‌.

    فصل دهم ـ دیـه دست و پا

    ماده 418 ـ از بین بردن مجموع دو دست که تا مفصل مچ دیـه کامل دارد و دیـه هر کدام از دست‌ها نصف دیـه کامل هست خواه مجنی ‌علیـه ‌دارای دو دست باشد یـا یک دست و دست دیگر را خلقتا یـا درون اثر سانحه‌ای از دست داده باشد.

    ماده 419 ـ دیـه قطع انگشتان هر دست تنـها یـا که تا مچ پانصد دینار است‌.

    ماده 420 ـ جریمـه مالی ب کف دست کـه خلقتا بدون انگشت بوده و یـا درون اثر سانحه‌ای بدون انگشت شده هست با نظر حاکم تعیین‌ مـی‌شود.

    ماده 421 ـ دیـه قطع دست که تا آرنج پانصد دینار هست خواه دارای کف باشد و خواه نباشد و همچنین دیـه قطع دست که تا شانـه پانصد دیناراست خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد.

    ماده 422 ـ دیـه دستی کـه دارای انگشت هست اگر بیش از مفصل مچ قطع شود و یـا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دینار هست به اضافه‌ارش کـه با درون نظر گرفتن مساحت تعیین مـی‌شود.

    ماده 423 ـی کـه از مچ یـا آرنج یـا شانـه‌اش دو دست داشته باشد دیـه دست اصلی پانصد دینار هست و نسبت بـه دست زاید قاضی بـه هرنحو کـه مصلحت بداند نزاع را خاتمـه مـی‌دهد.

    تشخیص دست اصلی و زاید بـه نظر خبره خواهد بود.

    ماده 424 ـ دیـه ده انگشت دو دست و همچنین دیـه ده انگشت دو پا دیـه کامل خواهد بود، دیـه هر انگشت عشر دیـه کامل است‌.

    ماده 425 ـ دیـه هر انگشت بـه عدد بندهای آن انگشت تقسیم مـی‌شود و ب هر بندی از انگشت‌های غیر شست ثلث دیـه انگشت سالم ‌و درون شست نصف دیـه شست سالم است‌.

    ماده 426 ـ دیـه انگشت زاید ثلث دیـه انگشت اصلی هست و دیـه بندهای زاید ثلث دیـه بند اصلی است‌.

    ماده 427 ـ دیـه فلج هر انگشت دو ثلث دیـه انگشت سالم هست و دیـه قطع انگشت فلج ثلث دیـه انگشت سالم است‌.

    ماده 428 ـ احکام مذکور درون مواد این فصل درون پا نیز جاری است‌.

    فصل یـازدهم ـ دیـه ناخن

    ماده 429 ـ کندن ناخن بـه طوری کـه دیگر نروید یـا فاسد و سیـاه بروید ده دینار و اگر سالم و سفید بروید پنج دینار است‌.

    فصل دوازدهم ـ دیـه ستون فقرات‌

    ماده 430 ـ شکستن ستون فقرات دیـه کامل دارد خواه اصلا درمان نشود یـا بعد از علاج بـه صورت کمان و خمـیدگی درآید یـا آنکه بدون ‌عصا نتواند راه برود یـا توانایی او از بین برود یـا مبتلا بـه سلس و ریزش ادرار گردد و نیز دیـه جنایتی کـه باعث خمـیدگی پشت شود یـا آنکه قدرت نشستن یـا راه رفتن را سلب نماید دیـه کامل خواهد بود.

    ماده 431 ـ هرگاه بعد از شکستن یـا جنایت وارد نمودن بر ستون فقرات معالجه موثر شود و اثری از جنایت نماند جانی حتما یکصد دینار بپردازد.

    ماده 432 ـ هرگاه شکستن ستون فقرات باعث فلج شدن هر دو پا شود به منظور شکستن دیـه کامل و برای فلج دو پا دو ثلث دیـه کامل منظور مـی‌گردد.

    فصل سیزدهم ـ دیـه نخاع‌

    ماده 433 ـ قطع تمام نخاع دیـه کامل دارد و قطع بعضی از آن بـه نسبت مساحت خواهد بود.

    ماده 434 ـ هرگاه قطع نخاع موجب عیب عضو دیگر شود اگر آن عضو دارای دیـه معین باشد بر دیـه کامل قطع نخاع افزوده مـی‌گردد و اگر آن عضو دارای دیـه معین نباشد ارش آن بر دیـه کامل قطع نخاع افزوده خواهد شد.

    فصل چهاردهم ـ دیـه ‌

    ماده 435 ـ قطع دو دفعتا دیـه کامل و قطع چپ دو ثلث دیـه و قطع راست ثلث دیـه دارد.

    تبصره ـ فرقی درون حکم مذکور بین جوان و پیر و کودک و بزرگ و عنین و سالم و مانند آن نیست‌.

    ماده 436 ـ دیـه ورم دو چهارصد دینار هست و اگر تورم مانع راه رفتن مفید شود دیـه آن هشتصد دینار خواهد بود.

    فصل پانزدهم ـ دیـه دنده‌

    ماده 437 ـ دیـه هر یک از دنده‌هایی کـه در پهلوی چپ واقع شده و محیط بـه قلب مـی‌باشد بیست و پنج دینار و دیـه هر یک از سایر دنده‌ها ده دینار است‌.

    فصل شانزدهم ـ دیـه استخوان زیر گردن‌

    ماده 438 ـ شکستن مجموع دو استخوان ترقوه دیـه کامل دارد و شکستن هر کدام از آنـها کـه درمان نشود یـا با عیب درمان شود نصف دیـه‌کامل هست و اگر بـه خوبی درمان شود چهل دینار مـی‌باشد.

    فصل هفدهم ـ دیـه نشیمن‌گاه‌

    ماده 439 ـ شکستن استخوان نشیمن‌گاه (دنبالچه‌) کـه موجب شود مجنی ‌علیـه قادر بـه ضبط مدفوع نباشد دیـه کامل دارد و اگر قادر به‌ ضبط مدفوع باشد و قادر بـه ضبط باد نباشد ارش پرداخت خواهد شد.

    ماده 440 ـ ضربه‌ای کـه به حد فاصل ‌ها و دبر واقع شود و موجب عدم ضبط ادرار یـا مدفوع گردد دیـه کامل دارد و همچنین اگرضربه‌ای بـه محل دیگری وارد آید کـه در اثر آن ضبط ادرار و مدفوع درون اختیـار مجنی ‌علیـه نباشد.

    ماده 441 ـ از بین بردن بکارت با انگشت کـه باعث شود او نتواند ادرار را ضبط کند علاوه بر دیـه کامل زن‌، مـهرالمثل نیز دارد.

    فصل هجدهم ـ دیـه استخوانـها

    ماده 442 ـ دیـه شکستن استخوان هر عضوی کـه برای آن عضو دیـه معینی هست خمس آن مـی‌باشد و اگر معالجه شود و بدون عیب گردد دیـه آن چهار پنجم دیـه شکستن آن هست و دیـه کوبیدن آن ثلث دیـه آن عضو و در صورت درمان بدون عیب چهار پنجم دیـه خرد شدن‌ استخوان مـی‌باشد.

    ماده 443 ـ درون جدا استخوان از عضو بـه طوری کـه آن عضو بی‌فایده گردد دو ثلث دیـه همان عضو هست و اگر بدون عیب درمان ‌شود، دیـه آن چهار پنجم دیـه اصل جدا مـی‌باشد.

    فصل نوزدهم ـ دیـه عقل‌

    ماده 444 ـ هر جنایتی كه موجب زوال عقل گردد دیـه كامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش دارد.

    ماده 445 ـ از بین بردن عقل یـا كم كردن آن موجب قصاص نخواهد شد.

    ماده 446 ـ هرگاه درون اثر جنایتی مانند ضربه مغزی و شكستن سر یـا ب دست‌، عقل زایل شود به منظور هر كدام دیـه جداگانـه خواهد بود و تداخل نمـی‌شود.

    ماده 447 ـ هرگاه درون اثر جنایتی عقل زایل شود و دیـه كامل از جانی دریـافت شود و دوباره عقل برگردد دیـه مسترد مـی‌شود و ارش ‌پرداخت خواهد شد.

    ماده 448 ـ مرجع تشخیص زوال عقل یـا نقصان آن دو نفر خبره عادل مـی‌باشد و اگر درون اثر اختلاف رای خبرگان زوال یـا نقصان عقل‌ثابت نشود قول جانی با سوگند مقدم است‌.

    فصل بیستم ـ دیـه حس شنوایی‌

    ماده 449 ـ از بین بردن حس شنوایی مجموع دو گوش دیـه کامل و از بین بردن حس شنوایی یک گوش نصف دیـه کامل دارد گرچه‌ شنوایی یکی از آن دو قوی‌تر از دیگری باشد.

    ماده 450 ـ هرگاهی فاقد حس شنوایی یکی از گوش‌ها باشد کر گوش سالم او نصف دیـه دارد.

    ماده 451 ـ هرگاه معلوم باشد کـه حس شنوایی بر نمـی‌گردد یـا دو نفر عادل اهل خبره گواهی دهند کـه برنمـی‌گردد دیـه مستقر مـی‌شود و اگر اهل خبره امـید بـه برگشت آن را بعد از گذشت مدت معینی داشته باشد و با گذشتن آن مدت شنوایی برنگردد دیـه استقرار پیدا مـی‌کند و اگر شنوایی قبل از دریـافت دیـه برگردد ارش ثابت مـی‌شود و اگر بعد از دریـافت آن برگردد دیـه مسترد نمـی‌شود و اگر مجنی ‌علیـه قبل ازدریـافت دیـه بمـیرد دیـه ثابت خواهد بود.

    ماده 452 ـ هرگاه با ب هر دو گوش شنوایی از بین برود دو دیـه کامل لازم هست و هرگاه با ب یک گوش حس شنوایی بـه طور کلی‌از بین برود یک دیـه کامل و نصف دیـه لازم مـی‌شود اگر با جنایت دیگری حس شنوایی از بین برود هم دیـه جنایت لازم هست و هم دیـه‌ شنوایی‌.

    تبصره ـ هرگاه دو نفر عادل اهل خبره گواهی دهند کـه شنوایی از بین نرفته ولی درون مجرای آن نقصی رخ داده کـه مانع شنوایی هست همان‌دیـه شنوایی ثابت است‌.

    ماده 453 ـ هرگاه کودکی کـه زبان باز نکرده درون اثر کر شدن نتواند سخن بگوید جانی علاوه بر دیـه شنوایی بـه پرداخت ارش محکوم‌ مـی‌شود.

    ماده 454 ـ هرگاه درون اثر جنایتی حس شنوایی و گویـایی از بین برود دو دیـه کامل دارد.

    ماده 455 ـ اگری سبب پاره شدن پرده گوش دیگری شود محکوم بـه پرداخت ارش است‌.

    ماده 456 ـ درون صورت اختلاف جانی و مجنی‌علیـه هرگاه با نظر خبره معتمد موضوع روشن نشود مورد از باب لوث هست و مجنی‌علیـه ‌با قسامـه دیـه را دریـافت خواهد کرد.

    فصل بیست و یکم ـ دیـه بینایی‌

    ماده 457 ـ از بین بردن بینایی هر دو چشم دیـه کامل دارد و از بین بردن بینایی یک چشم نصف دیـه کامل دارد.

    تبصره ـ فرقی درون حکم مذکور بین چشم تیزبین یـا لوچ یـا شب‌کور و مانند آن نمـی‌باشد.

    ماده 458 ـ هرگاه با کندن حدقه چشم‌، بینایی از بین برود دیـه آن بیش از دیـه کندن حدقه نخواهد بود و اگر درون اثر جنایت دیگر مانند شکستن سر، بینایی از بین برود هم دیـه جنایت یـا ارش آن لازم هست و هم دیـه بینایی‌.

    ماده 459 ـ درون صورت اختلاف بین جانی و مجنی‌علیـه‌، با گواهی دو مرد خبره عادل یـا یک خبره مرد و دو زن خبره عادل بـه اینکه بینایی ‌از بین رفته و دیگر بر نمـی‌گردد یـا اینکه بگویند امـید بـه برگشت آن هست ولی مدت آن را تعیین نکنند دیـه ثابت مـی‌شود و همچنین اگر به منظور برگشت آن مدت متعارفی تعیین نمایند و آن مدت سپری شود و بینایی برنگردد دیـه ثابت خواهد بود.

    و هرگاه مجنی ‌علیـه قبل از سپری شدن مدت تعیین شده بمـیرد دیـه استقرار مـی‌یـابد و همچنین اگر دیگری حدقه او را د دیـه بینایی برجانی اول ثابت خواهد بود.

    و هرگاه بینایی برگردد و شخص دیگری آن چشم را د، بر جانی اول فقط ارش لازم مـی‌باشد.

    ماده 460 ـ هرگاه مجنی‌علیـه مدعی شود کـه بینایی هر دو چشم یـا یک چشم او کم شده بـه ترتیب با آزمایش و سنجش با همسالان یـا با مقایسه با چشم دیگرش بـه نسبت تفاوت دیـه پرداخت مـی‌شود و در صورتی کـه از طریق آزمایش علم حاصل نشود از طریق قسامـه اقدام‌مـی‌شود.

    ماده 461 ـ هرگاه مجنی ‌علیـه ادعا کند کـه بینایی او زایل شده و شـهادتی از متخصصان درون بین نباشد حاکم او را با قسامـه سوگند مـی‌دهد وبه نفع او حکم صادر مـی‌کند.

    تبصره ـ قسامـه به منظور کوری دو چشم شش قسم و برای کوری یک چشم سه قسم و برای کم شدن بینایی بـه نسبت کم شدن آن مـی‌باشد اعم از اینکه مدعی بـه تنـهایی قسم یـاد کند یـا با افراد دیگر.

    فصل بیست و دوم ـ دیـه حس بویـایی‌

    ماده 462 ـ از بین بردن حس بویـایی هر دو مجرای بینی دیـه کامل دارد و در صورت از بین بردن بویـایی یک مجری نصف دیـه هست و قاضی درون مورد اخیر قبل از صدور حکم حتما به طرفین تکلیف صلح بنماید.

    ماده 463 ـ درون صورت اختلاف بین جانی و مجنی‌علیـه هرگاه با آزمایش یـا با مراجعه بـه دو متخصص عادل از بین رفتن حس بویـایی یـا کم شدن آن ثابت نشود با قسامـه (طبق تبصره ماده 461) بـه نفع مدعی حکم مـی‌شود.

    ماده 464 ـ هرگاه حس بویـایی قبل از پرداخت دیـه برگردد ارش آن پرداخت خواهد شد و اگر بعد از آن برگردد حتما مصالحه نمایند و اگر مجنی‌ علیـه قبل از سپری شدن مدت انتظار برگشت بویـایی بمـیرد دیـه ثابت مـی‌شود.

    ماده 465 ـ هرگاه درون اثر ب بینی حس بویـایی از بین برود دو دیـه لازم مـی‌شود و اگر درون اثر جنایت دیگر بویـایی از بین رفت دیـه‌جنایت بر دیـه بویـایی افزوده مـی‌شود و اگر آن جنایت دیـه معین نداشته باشد ارش آن بر دیـه بویـایی اضافه خواهد شد.

    فصل بیست و سوم ـ دیـه چشایی‌

    ماده 466 ـ از بین بردن حس چشایی موجب ارش است‌.

    ماده 467 ـ هرگاه با ب زبان حس چشایی از بین برود بیش از دیـه زبان نخواهد بود و اگر با جنایت دیگری حس چشایی از بین برود دیـه یـا ارش آن جنایت بر ارش حس چشایی افزوده مـی‌گردد.

    ماده 468 ـ درون صورتی کـه حس چشایی برگردد ارش مسترد مـی‌شود.

    ماده 469 ـ اگر با مراجعه بـه دو نفر کارشناس عادل مقدار جنایت روشن شود طبق آن عمل مـی‌شود وگرنـه درون صورت لوث‌، با قسامـه ‌مدعی حسب مورد حکم بـه نفع او صادر خواهد شد.

    فصل بیست و چهارم ـ دیـه صوت و گویـایی

    ماده 470 ـ از بین بردن صوت شخص بـه طور کامل کـه نتواند صدایش را آشکار کند دیـه کامل دارد گرچه بتواند با اخفات و آهسته‌ صدایش را برساند.

    ماده 471 ـ از بین بردن گویـایی بـه طور کامل کـه نتواند اصلا سخن بگوید نیز دیـه کامل دارد.

    ماده 472 ـ درون جنایتی کـه موجب نقصان صوت شود ارش است‌.

    ماده 473 ـ ارش جنایتی کـه باعث از بین رفتن صوت نسبت بـه بعضی از حروف شود حتما با مصالحه معلوم گردد.

    فصل بیست و پنجم ـ دیـه زوال منافع‌

    ماده 474 ـ جنایتی کـه موجب سلس و ریزش ادرار شود بـه ترتیب زیر ارش دارد:

    الف ـ درون صورت دوام آن درون کلیـه ایـام که تا پایـان هر روز دیـه کامل دارد.

    ب ـ درون صورت دوام آن درون کلیـه روزها که تا نیمـی از هر روز دو ثلث دیـه دارد.

    ج ـ درون صورت دوام آن درون کلیـه روزها که تا هنگام برآمدن روز ثلث دیـه دارد.

    تبصره ـ هرگاه سلس و ریزش ادرار درون بعضی از روزها بود و بعدا خوب شود جریمـه آن با نظر حاکم تعیین مـی‌شود.

    ماده 475 ـ اعمال ارتکابی زیر باعث ارش است‌:

    الف ـ باعث از بین رفتن انزال شود.

    ب ـ قدرت تولید مثل و بارداری را از بین ببرد.

    ج ـ لذت مقاربت را از بین ببرد.

    ماده 476 ـ جنایتی کـه باعث از بین رفتن توان مقاربت بـه طور کامل شود دیـه کامل دارد.

    ماده 477 ـ درون هر جنایتی کـه موجب زوال یـا نقص بعضی از منافع گردد مانند خواب‌، لمس یـا موجب پدید آمدن بعضی از بیماریـها شود و دیـه آن معین نشده باشد ارش تعیین مـی‌شود.

    ماده 478 ـ هرگاه آلت رجولیت مرد از محل ختنـه‌گاه و یـا بیشتر قطع شود دیـه کامل دارد و کمتر از ختنـه‌گاه بـه نسبت مساحت‌ختنـه‌گاه‌احتساب‌ مـی‌گردد و به ‌همان نسبت از دیـه پرداخت خواهد شد.

    ماده 479 ـ هرگاه آلت زنانـه کلا قطع شود دیـه کامل دارد و هرگاه یک طرف آن قطع شود نصف دیـه دارد.

    باب دهم - دیـه جراحت

    فصل اول ـ دیـه جراحت سر و صورت‌

    ماده 480 ـ دیـه جراحت سر و صورت بـه ترتیب زیر است‌:

    1 ـ حارصه‌: خراش پوست بدون آنکه خون جاری شود ـ یک شتر.

    2 ـ دامـیه‌: خراشی کـه از پوست بگذرد و مقدار اندکی وارد گوشت شود و همراه با جریـان خون باشد کم یـا زیـاد ـ دو شتر.

    3 ـ متلاحمـه‌: جراحتی کـه موجب بریدگی عمـیق گوشت شود لکن بـه پوست نازک روی استخوان نرسد ـ سه شتر.

    4 ـ سمحاق : جراحتی کـه از گوشت بگذرد و به پوست نازک روی استخوان برسد ـ چهار شتر.

    5 ـ موضحه‌: جراحتی کـه از گوشت بگذرد و پوست نازک روی استخوان را کنار زده و استخوان را آشکار کرده ـ پنج شتر.

    6 ـ هاشمـه‌: عملی کـه استخوان را بشکند گرچه جراحتی را تولید نکرده باشد ـ ده شتر.

    7 ـ منقله‌: جراحتی کـه درمان آن جز با جابجا استخوان مـیسر نباشد ـ پانزده شتر.

    8 ـ مأمومـه‌: جراحتی کـه به کیسه مغز برسد ثلث دیـه کامل و یـا 33 شتر دیـه دارد.

    9 ـ دامغه‌: جراحتی کـه کیسه مغز را پاره کند غیر از ثلث دیـه کامل ارش بر او افزوده مـی‌گردد.

    تبصره ـ دیـه جراحات گوش و بینی ودر حکم جراحات سر و صورت مـی‌باشد.

    ماده 481 ـ هرگاه یکی از جراحتهای مذکور درون بندهای 1 که تا 5 درون غیر سر و صورت واقع شود درون صورتی کـه آن عضو دارای دیـه معین‌باشد حتما نسبت دیـه آن را با دیـه کامل سنجید آنگاه بـه مقدار همان نسبت دیـه جراحتهای فوق را کـه در غیر سر و صورت واقع مـی‌شود تعیین کرد و در صورتی کـه آن عضو دارای دیـه معین نباشد ارش لازم است‌.

    تبصره ـ جراحات وارده بـه گردن درون حکم جراحات بدن مـی‌باشد.

    فصل دوم ـ دیـه جراحتی کـه به درون بدن انسان وارد مـی‌شود

    ماده 482 ـ دیـه جراحتی کـه به درون بدن انسان وارد مـی‌شود بـه ترتیب زیر است‌:

    الف ـ جائفه‌: جراحتی کـه با هر وسیله و از هر جهت بـه شکم یـا یـا پشت و یـا پهلوی انسان وارد شود ثلث دیـه کامل است‌.

    ب ـ هرگاه وسیله‌ای از یک طرف بدن فرورفته و از طرف دیگر بیرون آمده باشد دو ثلث دیـه کامل دارد.

    تبصره ـ وسیله واردکننده جراحت اعم از سلاح سرد و گرم است‌.

    فصل سوم ـ دیـه جراحتی کـه در اعضای انسان فرومـی‌رود

    ماده 483 ـ هرگاه نیزه یـا گلوله یـا مانند آن درون دست یـا پا فرو رود درون صورتی کـه مجنی‌علیـه مرد باشد دیـه آن یکصد دینار و در صورتی که‌ زن باشد ارش لازم است‌.

    باب یـازدهم ـ دیـه جنایتی کـه باعث تغییر رنگ پوست‌ یـا تورم مـی شود

    ماده 484 ـ دیـه ضربتی کـه در اثر آن رنگ پوست متغیر گردد بـه قرار زیر است‌:

    الف ـ سیـاه شدن صورت بدون جراحت و شکستگی شش دینار.

    ب ـ کبود شدن صورت سه دینار.

    ج ـ سرخ شدن صورت یک دینار و نیم‌.

    د ـ درون سایر اعضای بدن درون صورت سیـاه شدن سه دینار و در صورت کبود شدن یک دینار و نیم و در صورت سرخ شدن سه ربع دیناراست‌.

    تبصره 1 ـ فرقی درون حکم مذکور بین زن و مرد و کوچک و بزرگ نیست و همچنین فرقی مـیان تغییر رنگ تمام صورت یـا قسمتی از آن و نیز فرقی بین آنکه اثر جنایت مدتی بماند یـا زایل گردد نمـی‌باشد.

    تبصره 2 ـ جنایتی کـه باعث تغییر رنگ پوست سر شود ارش لازم است‌.

    ماده 485 ـ جنایتی کـه موجب تورم شود ارش لازم هست و اگر موجب تورم و تغییر رنگ شود ارش آن بر دیـه کـه قبلا بیـان شد افزوده‌ مـی‌شود.

    ماده 486 ـ دیـه فلج هر عضوی کـه دیـه معین دارد دو ثلث دیـه همان عضو هست و دیـه قطع عضو فلج ثلث دیـه همان عضو است‌.

    باب دوازدهم ـ دیـه سقط جنین‌

    ماده 487 ـ دیـه سقط جنین بـه ترتیب زیر است‌:

    1 ـ دیـه نطفه کـه در رحم مستقر شده بیست دینار.

    2 ـ دیـه علقه کـه خون بسته هست چهل دینار.

    3 ـ دیـه مضغه کـه به صورت گوشت درآمده هست شصت دینار.

    4 ـ دیـه جنین درون مرحله‌ای کـه به صورت استخوان درآمده و هنوز گوشت نروییده هست هشتاد دینار.

    5 ـ دیـه جنین کـه گوشت و استخوان‌بندی آن تمام شده و هنوز روح درون آن پیدا نشده یکصد دینار.

    تبصره ـ درون مراحل فوق هیچ فرقی بین و پسر نمـی‌باشد.

    6 ـ دیـه جنین کـه روح درون آن پیدا شده هست اگر پسر باشد دیـه کامل و اگر باشد نصف دیـه کامل و اگر مشتبه باشد سه ربع دیـه کامل‌خواهد بود.

    ماده 488 ـ هرگاه درون اثر کشتن مادر، جنین بمـیرد و یـا سقط شود دیـه جنین درون هر مرحله‌ای کـه باشد حتما بر دیـه مادر افزوده شود.

    ماده 489 ـ هرگاه زنی جنین خود را سقط کند دیـه آن را درون هر مرحله‌ای کـه باشد حتما بپردازد و خود از آن دیـه سهمـی نمـی‌برد.

    ماده 490 ـ هرگاه چند جنین درون یک رحم باشند بـه عدد هر یک از آنـها دیـه جداگانـه خواهد بود.

    ماده 491 ـ دیـه اعضای جنین و جراحات آن بـه نسبت دیـه همان جنین است‌.

    ماده 492 ـ دیـه سقط جنین درون موارد عمد و شبه عمد بر عهده جانی هست و درون موارد خطای محض بر عاقله اوست خواه روح پیدا کرده‌باشد و خواه نکرده باشد.

    ماده 493 ـ اگر درون اثر جنایت چیزی از زن ساقط شود کـه منشا انسان بودن آن طبق نظر پزشک متخصص ثابت نباشد دیـه و ارش ندارد لکن اگر درون اثر آن صدمـه‌ای بر مادر وارد شده باشد برحسب مورد جانی محکوم بـه پرداخت دیـه یـا ارش خواهد بود.

    باب سیزدهم ـ دیـه جنایتی کـه بر مرده واقع مـی‌شود

    ماده 494 ـ دیـه جنایتی کـه بر مرده مسلمان واقع مـی‌شود بـه ترتیب زیر است‌:

    الف ـ ب سر یکصد دینار.

    ب ـ ب هر دو دست یـا هر دو پا یکصد دینار و ب یک دست یـا یک پا پنجاه دینار و ب یک انگشت از دست یـا یک انگشت از پا ده دینار و قطع یـا نقص سایر اعضا و جوارح بـه همـین نسبت ملحوظ مـی‌گردد.

    تبصره ـ دیـه مذکور درون این ماده بـه عنوان مـیراث بـه ورثه نمـی‌رسد بلکه مال خود مـیت محسوب شده و بدهی او از آن پرداخت مـی‌گردد و در راههای خیر صرف مـیشود.

    ماده 495 ـ درون کلیـه مواردی کـه به موجب مقررات این قانون ارش منظور گردیده با درون نظر گرفتن دیـه کامله انسان و نوع و کیفیت جنایت‌ مـیزان‌، خسارت وارده طبق نظر کارشناس تعیین مـی‌شود.

    ماده 496 ـ درون این قانون مواردی از دیـات کـه دیـه برحسب دینار یـا شتر تعیین شده هست شتر و دینار موضوعیت ندارد و منظور نسبت ‌مشخص از دیـه کامله هست و جانی درون انتخاب نوع آن مخیر مـی‌باشد.

    ماده 497 ـ کلیـه قوانینی کـه با این قانون مغایر باشند ملغی است‌.

    موضوع «مجازات اسلامـی‌» مشتمل بر چهارصد و نود و هفت ماده و یکصد و سه تبصره کـه طبق اصل هشتاد و پنجم قانون اساسی درجلسه روز سه‌شنبه هشتم مرداد ماه یکهزار و سیصد و هفتاد کمـیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامـی بـه تصویب رسیده ‌و درون جلسه علنی روز سه‌شنبه مورخ هجدهم دیماه یکهزار و سیصد و شصت و نـه با پنج سال مدت اجرای آزمایشی آن موافقت گردیده‌و ماده 5 آن مورد اختلاف مجلس و شورای نگهبان قرار گرفته‌، درون اجرای اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی درون جلسه روز پنج‌شنبه‌ مورخ هفتم آذرماه یکهزار و سیصد و هفتاد مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی و ماده پنج لایحه فوق الذکر عینا بـه تصویب مجمع‌ تشخیص مصلحت نظام رسیده است‌.

    کتاب پنجم - تعزیرات و مجازات های بازدارنده

    فصل اول‌: جرایم ضد امنیت داخلی و خارجی کشور

    ماده 498 ـ هربا هر مرامـی‌، دسته‌، جمعیت یـا شعبه جمعیتی ‌بیش از دو نفر درون داخل یـا خارج از کشور تحت هر اسم یـا عنوانی ‌تشکیل دهد یـا اداره نماید کـه هدف آن برهم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود بـه حبس از دو که تا ده سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 499 ـ هردر یکی از دسته‌ها یـا جمعیت‌ها یـا شعب‌جمعیت‌های مذکور درون ماده (498) عضویت یـابد، بـه سه ماه که تا پنج‌سال حبس محکوم مـی‌گردد مگر اینکه ثابت شود از اه آن ‌بی‌اطلاع بوده است‌.

    ماده 500 ـ هرعلیـه نظام جمـهوری اسلامـی ایران یـا بـه نفع ‌گروهها و سازمان‌های مخالف نظام بـه هر نحو فعالیت تبلیغی نماید بـه حبس از سه ماه که تا یکسال محکوم خواهد شد.

    ماده 501 ـ هرنقشـه‌ها یـا اسرار یـا اسناد و تصمـیمات راجع بـه ‌سیـاست داخلی یـا خارجی کشور را عالما و عامدا درون اختیـار افرادی‌که صلاحیت دسترسی بـه آنـها را ندارند قرار دهد یـا از مفاد آن مطلع‌کند بـه نحوی کـه متضمن نوعی جاسوسی باشد، نظر بـه کیفیـات ومراتب جرم بـه یک که تا ده سال حبس محکوم مـی‌شود.

    ماده 502 ـ هربه نفع یک دولت بیگانـه و به ضرر دولت بیگانـه‌دیگر درون قلمرو ایران مرتکب یکی از جرایم جاسوسی شود بـه نحوی‌که بـه امنیت ملی صدمـه وارد نماید بـه یک که تا پنج سال حبس محکوم‌خواهد شد.

    ماده 503 ـ هربه قصد سرقت یـا نقشـه‌برداری یـاب اطلاع ازاسرار سیـاسی یـا نظامـی یـا امنیتی بـه مواضع مربوطه داخل شود و همچنین اشخاصی کـه بدون اجازه مامورین یـا مقامات ذیصلاح ‌درحال نقشـه برداری یـا گرفتن فیلم یـا عکسبرداری از استحکامات ‌نظامـی یـا اماکن ممنوعه دستگیر شوند بـه شش ماه که تا سه سال حبس‌محکوم مـی‌شوند.

    ماده 504 ـ هرنیروهای رزمنده یـا اشخاصی را کـه به نحوی درخدمت نیروهای مسلح هستند تحریک موثر بـه عصیـان‌، فرار، تسلیم ‌یـا عدم اجرای وظایف نظامـی کند درصورتی کـه قصد براندازی‌حکومت یـا شکست نیروهای خودی درون مقابل دشمن را داشته باشد محارب محسوب مـی‌شود والا چنانچه اقدامات وی موثر واقع شود بـه حبس از دو که تا ده سال و در غیر این صورت بـه شش ماه که تا سه سال‌حبس محکوم مـی‌شود.

    ماده 505 ـ هربا هدف برهم زدن امنیت کشور بـه ‌هر وسیله‌اطلاعات طبقه‌بندی شده را با پوشش مسوولین نظام یـا مامورین‌ دولت یـا بـه نحو دیگر جمع ‌آوری کند چنانچه بخواهد آن را درون اختیـار دیگران قرار دهد و موفق بـه انجام آن شود بـه حبس از دو که تا ده سال و در غیر این صورت بـه حبس از یک که تا پنج سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 506 ـ چنانچه مامورین دولتی کـه مسوول امور حفاظتی و اطلاعاتی طبقه‌بندی شده مـی‌باشند و به آنـها آموزش لازم داده شده‌است درون اثر بی‌مبالاتی و عدم رعایت اصول حفاظتی توسط ‌دشمنان تخلیـه اطلاعاتی شوند بـه یک که تا شش ماه حبس محکوم‌ مـی‌شوند.

    ماده 507 ـ هرداخل دستجات مفسدین یـا اشخاصی کـه علیـه ‌امنیت داخلی یـا خارجی کشور اقدام مـی‌کنند بوده و ریـاست یـا مرکزیتی نداشته باشد و قبل از تعقیب‌، قصد جنایت و اسامـی ‌اشخاصی را کـه در فتنـه و فساد دخیل هستند، بـه مامورین دولتی‌اطلاع دهد و یـا بعد از شروع بـه تعقیب با مامورین دولتی همکاری ‌موثری بـه عمل آورد از مجازات معاف و در صورتی کـه شخصا مرتکب جرم دیگری شده باشد فقط بـه مجازات آن جرم محکوم‌خواهد شد.

    ماده 508 ـ هریـا گروهی با دول خارجی متخاصم بـه هرنحو علیـه جمـهوری اسلامـی ایران همکاری نماید، درون صورتی کـه محارب ‌شناخته نشود بـه یک که تا ده سال حبس محکوم مـی‌گردد.

    ماده 509 ـ هردر زمان جنگ مرتکب یکی از جرایم علیـه ‌امنیت داخلی و خارجی موضوع این فصل شود بـه مجازات اشدهمان جرم محکوم مـی‌گردد.

    ماده 510 ـ هربه قصد برهم زدن امنیت ملی یـا کمک بـه دشمن‌ ،جاسوسانی را کـه مامور تفتیش یـا وارد هرگونـه لطمـه بـه کشور بوده‌اند شناخته و مخفی نماید یـا سبب اخفای آنـها بشود بـه حبس ازشش ماه که تا سه سال محکوم مـی‌شود.

    تبصره ـ هربدون آنکه جاسوسی کند و یـا جاسوسان را مخفی ‌نماید، افرادی را بـه هرنحو شناسایی و جذب نموده و جهت‌جاسوسی علیـه امنیت کشور بـه دولت خصم یـا کشورهای بیگانـه‌معرفی نماید بـه شش ماه که تا دو سال حبس محکوم مـی‌شود.

    ماده 511 ـ هربه قصد برهم زدن امنیت کشور و تشویش اذهان ‌عمومـی تهدید بـه بمب‌گذاری هواپیما، کشتی و وسایل نقلیـه ‌عمومـی نماید یـا ادعا نماید کـه وسایل مزبور بمب‌گذاری شده است‌علاوه بر جبران خسارات وارده بـه دولت و اشخاص‌، بـه شش ماه که تا دو سال حبس محکوم مـی‌گردد.

    ماده 512 ـ هرمردم را بـه قصد بر هم زدن امنیت کشور بـه جنگ‌و کشتار با یکدیگر اغوا یـا تحریک کند صرفنظر از اینکه موجب قتل ‌و غارت بشود یـا نشود بـه یک که تا پنج سال حبس محکوم مـی‌گردد.

    تبصره ـ درون مواردی کـه احراز شود متهم قبل از دستیـابی نظام توبه‌ کرده باشد مشمول مواد (508) و (509) و (512) نمـی‌شود.

    فصل دوم ـ اهانت بـه مقدسات مذهبی و سوء قصد بـه مقامات داخلی‌

    ماده 513 ـ هربه مقدسات اسلام و یـا هریک از انبیـای عظام یـا ائمـه طاهرین (ع‌) یـا حضرت صدیقه طاهره (س‌) اهانت نماید اگر مشمول حکم ساب النبی باشد اعدام مـی‌شود و در غیر این صورت‌ بـه حبس از یک که تا پنج سال محکوم خواهد شد.

    ماده 514 ـ هربه حضرت امام خمـینی‌، بنیـانگذار جمـهوری‌اسلامـی رضوان ا... علیـه و مقام معظم رهبری بـه نحوی از انحا اهانت‌ نماید بـه حبس از شش ماه که تا دو سال محکوم خواهد شد.

    ماده 515 ـ هربه جان رهبر و هریک از روسای قوای سه گانـه و مراجع بزرگ تقلید، سوء قصد نماید چنانچه محارب شناخته نشود بـه حبس از سه که تا ده سال محکوم خواهد شد.

    فصل سوم ـ سو قصد بـه مقامات سیـاسی خارجی‌

    ماده 516 ـ هربه جان رییس کشور خارجی یـا نماینده سیـاسی ‌آن درون قلمرو ایران سو قصد نماید بـه مجازات مذکور درون ماده (515) محکوم مـی‌شود مشروط بـه اینکه درون آن کشور نیز نسبت بـه ایران‌ معامله متقابل بشود والا اگر مجازات خفیف‌تر اعمال گردد بـه همان‌ مجازات محکوم مـی‌شود.

    تبصره ـ چنانچه سو قصد منتهی بـه قتل یـا جرح یـا ضرب شود علاوه بر مجازات مزبور بـه قصاص یـا دیـه مطابق ضوابط و مقررات‌ مربوط محکوم خواهد شد.

    ماده 517 ـ هرعلنا نسبت بـه رییس کشور خارجی یـا نماینده‌ سیـاسی آن کـه در قلمرو خاک ایران وارد شده هست توهین نماید بـه ‌یک که تا سه ماه حبس محکوم مـی‌شود مشروط بـه اینکه درون آن کشور نیز درون مورد مذکور نسبت بـه ایران معامله متقابل بشود.

    تبصره ـ اعمال مواد این فصل منوط بـه تقاضای دولت مربوطه یـا نماینده سیـاسی آن دولت یـا مطالبه مجنی علیـه یـا ولی او هست و درصورت استرداد تقاضا تعقیب جزایی نیز موقوف خواهد شد.

    فصل چهارم ـ تهیـه و ترویج سکه قلب‌

    ماده 518 ـ هرشبیـه هرنوع مسکوک طلا یـا نقره داخلی یـا خارجی از قبیل سکه بهار آزادی‌، سکه‌های حکومت‌های قبلی ایران‌،لیره و نظایر آن را از پولها و ارزهای دیگر کـه مورد معامله واقع‌ مـی‌شود، بسازد یـا عالما داخل کشور نماید یـا مورد خرید و فروش ‌قرار دهد یـا ترویج سکه قلب نماید بـه حبس از یک که تا ده سال ‌محکوم مـی‌شود.

    ماده 519 ـ هربه قصد تقلب بـه هرنحو از قبیل تراشیدن‌، ب‌ و نظایر آن از مقدار مسکوکات طلا یـا نقره ایرانی یـا خارجی بکاهد یـا عالما عامدا درون ترویج این قبیل مسکوکات شرکت یـا آن را داخل ‌کشور نماید بـه حبس از یک که تا سه سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 520 ـ هرشبیـه مسکوکات رایج داخلی یـا خارجی غیر از طلا و نقره را بسازد یـا عالما عامدا آنـها را داخل کشور نماید یـا درون ترویج آنـها شرکت کند یـا مورد خرید و فروش قرار دهد بـه حبس از یک که تا سه سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 521 ـ هرگاه اشخاصی کـه مرتکب جرایم مذکور درون مواد(518) و (519) و (520) مـی‌شوند قبل از کشف قضیـه‌، مامورین‌تعقیب را از ارتکاب جرم مطلع نمایند یـا درون ضمن تعقیب بـه واسطه ‌اقرار خود موجبات تسهیل تعقیب سایرین را فراهم آورند یـا مامورین دولت را بـه نحو موثری درون کشف جرم کمک و راهنمایی ‌کنند بنا بـه پیشنـهاد رییس حوزه قضایی مربوط و موافقت دادگاه و یـا با تشخیص دادگاه درون مجازات آنان تخفیف متناسب داده مـی‌شود و حسب مورد از مجازات حبس معاف مـی‌شوند مگر آن کـه احراز شود قبل از دستگیری توبه کرده‌اند کـه در این صورت از کلیـه مجازاتهای‌ مذکور معاف خواهند شد.

    ماده 522 ـ علاوه بر مجازاتهای مقرر درون مواد (518) و (519) و(520) کلیـه اموال تحصیلی از طریق موارد مذکور نیز بـه عنوان تعزیر بـه نفع دولت ضبط مـی‌شود.

    فصل پنجم ـ جعل و تزویر

    ماده 523 ـ جعل و تزویر عبارتند از: ساختن نوشته یـا سند یـا ساختن مـهر یـا امضای اشخاص رسمـی یـا غیر رسمـی‌، خراشیدن یـا تراشیدن یـا قلم بردن یـا الحاق یـا محو یـا اثبات یـا سیـاه یـا تقدیم‌ یـا تاخیر تاریخ سند نسبت بـه تاریخ حقیقی یـا الصاق نوشته‌ای به‌ نوشته دیگر یـا بکار بردن مـهر دیگری بدون اجازه صاحب آن و نظایر اینـها بـه قصد تقلب‌.

    ماده 524 ـ هراحکام یـا امضا یـا مـهر یـا فرمان یـا دستخط مقام‌ رهبری و یـا روسای سه قوه را بـه اعتبار مقام آنان جعل کند یـا با علم ‌به جعل یـا تزویر استعمال نماید، بـه حبس از سه که تا پانزده سال‌ محکوم خواهد شد.

    ماده 525 ـ هریکی از اشیـای ذیل را جعل کند یـا با علم بـه جعل‌یـا تزویر استعمال کند یـا داخل کشور نماید علاوه بر جبران خسارت ‌وارده بـه حبس از یک که تا ده سال محکوم خواهد شد:

    1. احکام یـا امضا یـا مـهر یـا دستخط معاون اول رییس جمـهور یـا وزرا یـا مـهر یـا امضای اعضای شورای نگهبان یـا نمایندگان مجلس‌شورای اسلامـی یـا مجلس خبرگان یـا قضات یـا یکی از روسا یـا کارمندان و مسوولین دولتی از حیث مقام رسمـی آنان‌.

    2. مـهر یـا تمبر یـا علامت یکی از شرکتها یـا موسسات یـا ادارات‌ دولتی یـا نـهادهای انقلاب اسلامـی‌.

    3. احکام دادگاهها یـا اسناد یـا حواله‌های صادره از خزانـه دولتی‌.

    4. منگنـه یـا علامتی کـه برای تعیین عیـار طلا یـا نقره بکار مـی‌رود.

    5. اسکناس رایج داخلی یـا خارجی یـا اسناد بانکی نظیر برات‌های ‌قبول شده از طرف بانک‌ها یـا چک‌های صادره از طرف بانک‌ها و سایر اسناد تعهدآور بانکی‌.

    تبصره ـ هرعمدا و بدون داشتن مستندات و مجوز رسمـی ‌داخلی و بین‌المللی و به منظور القای شبهه درون کیفیت تولیدات و خدمات از نام و علایم استاندارد ملی یـا بین‌المللی استفاده نماید به‌ حداکثر مجازات مقرر درون این ماده محکوم خواهد شد.

    ماده 526 ـ هراسکناس رایج داخلی یـا خارجی یـا اسناد بانکی‌ نظیر برات‌های قبول شده از طرف بانک‌ها یـا چک‌های صادره ازطرف بانک‌ها و سایر اسناد تعهدآور بانکی و نیز اسناد یـا اوراق بهادار یـا حواله‌های صادره از خزانـه را بـه قصد اخلال درون وضع پولی ‌یـا بانکی یـا اقتصادی یـا برهم زدن نظام و امنیت سیـاسی و اجتماعی‌جعل یـا وارد کشور نماید یـا با علم بـه مجعول بودن استفاده کند،چنانچه مفسد و محارب شناخته نشود بـه حبس از پنج که تا بیست‌سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 527 ـ هرمدارک اشتغال بـه تحصیل یـا فارغ التحصیلی یـا تاییدیـه یـا ریز نمرات تحصیلی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی‌ و تحقیقاتی داخل یـا خارج از کشور یـا ارزشنامـه‌های تحصیلات‌خارجی را جعل کند یـا با علم بـه جعلی بودن آن را مورد استفاده قراردهد علاوه برجبران خسارت‌، بـه حبس از یک که تا سه سال محکوم‌خواهد شد.

    در صورتی کـه مرتکب‌، یکی از کارکنان وزارتخانـه‌ها یـا سازمانـها و موسسات وابسته بـه دولت یـا شـهرداری‌ها یـا نـهادهای انقلاب ‌اسلامـی باشد یـا بـه نحوی از انحاء درون امر جعل یـا استفاده از مدارک و اوراق جعلی شرکت داشته باشد بـه حداکثر مجازات محکوم ‌مـی‌گردد.

    ماده 528 ـ هرمـهر یـا منگنـه یـا علامت یکی از ادارات یـا موسسات یـا نـهادهای عمومـی غیردولتی مانند شـهرداری‌ها را جعل‌کند یـا با علم بـه جعل استعمال نماید علاوه بر جبران خسارت وارده ‌به حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهد شد.

    ماده 529 ـ هرمـهر یـا منگنـه یـا علامت یکی از شرکت‌های غیردولتی کـه مطابق قانون تشکیل شده هست یـا یکی از تجارتخانـه‌ها را جعل کند یـا با علم بـه جعل‌، استعمال نماید علاوه برجبران خسارت ‌وارده بـه حبس از سه ماه که تا دو سال محکوم خواهد شد.

    ماده 530 ـ هرمـهر یـا تمبر یـا علامت ادارات یـا شرکت‌ها یـا تجارتخانـه‌های مذکور درون مواد قبل را بدون مجوز بدست آورد و به‌طریقی کـه به حقوق و منافع آنـها ضرر وارد آورد استعمال کند یـا سبب استعمال آن گردد علاوه برجبران خسارت وارده بـه دو ماه که تا دوسال حبس محکوم خواهد شد.

    ماده 531 ـ اشخاصی کـه مرتکب جرایم مذکور درون مواد قبل شده‌اندهرگاه قبل از تعقیب بـه دولت اطلاع دهند و سایر مرتکبین را درصورت بودن‌، معرفی کنند یـا بعد از تعقیب وسایل دستگیری آنـها را فراهم نمایند حسب مورد درون مجازات آنان تخفیف داده مـی‌شود و یـا از مجازات معاف خواهند شد.

    ماده 532 ـ هریک از کارمندان و مسوولان دولتی کـه در اجرای‌وظیفه خود درون احکام و تقریرات و نوشته ها و اسناد و سجلات ودفاتر و غیر آنـها از نوشته‌ها و اوراق رسمـی تزویر کند اعم از اینکه ‌امضا یـا مـهری را ساخته یـا امضا یـا مـهر یـا خطوط را تحریف کرده یـاکلمـه‌ای الحاق کند یـا اسامـی اشخاص را تغییر دهد علاوه بر مجازاتهای اداری و جبران خسارت وارده بـه حبس از یک که تا پنج سال ‌یـا بـه پرداخت شش که تا سی مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهدشد.

    ماده 533 ـ اشخاصی کـه کارمند یـا مسوول دولتی نیستند هرگاه‌ مرتکب یکی از جرایم مذکور درون ماده قبل شوند علاوه برجبران‌ خسارت وارده بـه حبس از شش ماه که تا سه سال یـا سه که تا هجده‌ مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

    ماده 534 ـ هریک از کارکنان ادارات دولتی و مراجع قضایی و مامورین بـه خدمات عمومـی کـه در تحریر نوشته‌ها و قراردادهای‌ راجع بـه وظایفشان مرتکب جعل و تزویر شوند اعم از اینکه‌ موضوع یـا مضمون آن را تغییر دهند یـا گفته و نوشته یکی از مقامات‌ رسمـی‌، مـهر یـا تقریرات یکی از طرفین را تحریف کنند یـا امر باطلی ‌را صحیح یـا صحیحی را باطل یـا چیزی را کـه بدان اقرار نشده هست ‌اقرار شده جلوه دهند، علاوه بر مجازات‌های اداری و جبران خسارت‌وارده بـه حبس از یک که تا پنج سال یـا شش که تا سی‌مـیلیون ریـال جزای‌نقدی محکوم خواهند شد.

    ماده 535 ـ هراوراق مجعول مذکور درون مواد (532) و (533) و (534) را با علم بـه جعل و تزویر مورد استفاده قرار دهد علاوه‌برجبران خسارت وارده بـه حبس از شش ماه که تا سه سال یـا بـه سه تاهجده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    ماده 536 ـ هردر اسناد یـا نوشته‌های غیررسمـی جعل یـا تزویرکند یـا با علم بـه جعل و تزویر آنـها را مورد استفاده قرار دهد علاوه‌برجبران خسارت وارده بـه حبس از شش ماه که تا دوسال یـا بـه سه که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    ماده 537 ـ عکسبرداری از کارت شناسایی‌، اوراق هویت شخصی و مدارک دولتی و عمومـی و سایر مدارک مشابه درون صورتی کـه موجب‌اشتباه با اصل شود حتما ور بـه مـهر یـا علامتی باشد کـه نشان دهدآن مدارک رونوشت یـا عمـی‌باشد، درون غیر این صورت عمل‌فوق جعل محسوب مـی‌شود و تهیـه‌کنندگان این گونـه مدارک واستفاده کنندگان از آنـها بجای اصلی عالما عامدا، علاوه برجبران‌خسارت بـه حبس از شش‌ماه که تا دوسال و یـا بـه سه که تا دوازده مـیلیون‌ریـال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

    ماده 538 ـ هرشخصا یـا توسط دیگری به منظور معافیت خود یـاشخص دیگری از خدمت دولت یـا نظام وظیفه یـا به منظور تقدیم به‌دادگاه گواهی پزشکی بـه اسم طبیب جعل کند بـه حبس از شش ماه تایکسال یـا بـه سه که تا شش مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهدشد.

    ماده 539 ـ هرگاه طبیب تصدیق نامـه برخلاف واقع درباره شخصی ‌برای معافیت از خدمت درون ادارات رسمـی یـا نظام وظیفه یـا برای‌تقدیم بـه مراجع قضایی بدهد بـه حبس از شش ماه که تا دوسال یـا به‌سه که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    و هرگاه تصدیق نامـه مزبور بـه واسطه اخذ مال یـا وجهی انجام گرفته‌ علاوه بر استرداد و ضبط آن بـه عنوان جریمـه‌، بـه مجازات مقرر برای‌رشوه گیرنده محکوم مـی‌گردد.

    ماده 540 ـ به منظور سایر تصدیق نامـه‌های خلاف واقع کـه موجب‌ضرر شخص ثالثی باشد یـا آن کـه خسارتی بر خزانـه دولت وارد آوردمرتکب علاوه برجبران خسارت وارده بـه شلاق که تا (74) ضربه یـا به‌دویست هزار که تا دو مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    ماده 541 ـ هربه جای داوطلب اصلی هریک از آزمون‌ها اعم ازکنکور ورودی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی‌، دانشسراها،مراکز تربیت معلم‌، اعزام دانشجو بـه خارج از کشور یـا امتحانات‌داخلی و نـهایی واحدهای مزبور یـا امتحانات دبیرستانـها، مدارس ‌راهنمایی و هنرستانـها و غیرو درون جلسه امتحان شرکت نماید حسب‌مورد مرتکب و داوطلب علاوه برمجازات اداری و انتظامـی بـه ‌دویست هزار که تا یک مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    ماده 542 ـ مجازات شروع بـه جعل و تزویر درون این فصل حداقل‌مجازات تعیین شده همان مورد خواهد بود.

    فصل ششم ـ محو یـا شکستن مـهر و پلمپ و سرقت‌ نوشته‌ها از اماکن دولتی‌

    ماده 543 ـ هرگاه محلی یـا چیزی برحسب امر مقامات صالح‌ رسمـی مـهر یـا پلمپ شده باشد وی عالما و عامدا آنـها را بشکند یـا محو نماید یـا عملی مرتکب شود کـه در حکم محو یـا شکستن ‌پلمپ تلقی شود مرتکب بـه حبس از سه ماه که تا دو سال محکوم‌ خواهد شد.

    در صورتی کـه مستحفظ آن مرتکب شده باشد بـه حبس از یک که تا دوسال محکوم مـی‌شود و اگر ارتکاب بـه واسطه اهمال مستحفظ واقع‌ گردد مجازات مستحفظ یک که تا شش ماه حبس یـا حداکثر (74) ضربه‌شلاق خواهد بود.

    ماده 544 ـ هرگاه بعض یـا کل نوشته‌ها یـا اسناد یـا اوراق یـا دفاتر یـامطالبی کـه در دفاتر ثبت و ضبط دولتی مندرج یـا درون اماکن دولتی ‌محفوظ یـا نزد اشخاصی کـه رسما مامور حفظ آنـها هستند سپرده‌ شده باشد، ربوده یـا تخریب یـا برخلاف مقررات معدوم شود ، دفتردار و مباشر ثبت و ضبط اسناد مذکور و سایر اشخاص کـه به ‌واسطه اهمال آنـها جرم مذکور وقوع یـافته است‌، بـه حبس از شش ماه ‌تا دو سال محکوم خواهند شد.

    ماده 545 ـ مرتکبین هریک از انواع و اقسام جرم‌های مشروح درماده فوق بـه حبس از سه که تا شش سال محکوم خواهند گردید و اگر امانت‌دار یـا مستحفظ مرتکب یکی از جرایم فوق الذکر شود بـه سه تاده سال حبس محکوم خواهد شد.

    ماده 546 ـ درون صورتی کـه مرتکب بـه عنف مـهر یـا پلمپ را محو نماید یـا بشکند یـا عملی مرتکب شود کـه در حکم محو یـا شکستن‌ پلمپ تلقی شود یـا نوشته یـا اسناد را برباید یـا معدوم کند حسب‌مورد بـه حداکثر مجازات‌های مقرر درون مواد قبل محکوم خواهد شد و این مجازات مانع از اجرای مجازات جرایمـی کـه از قهر و تشدد حاصل شده هست نخواهد بود.

    فصل هفتم ـ فرار محبوسین قانونی و اخفای مقصرین‌

    ماده 547 ـ هر زندانی کـه از زندان یـا بازداشتگاه فرار نماید بـه شلاق تا(74) ضربه یـا سه که تا شش ماه حبس محکوم مـی‌شود و اگر به منظور فرار درب زندان را شکسته یـا آن را خراب کرده باشد، علاوه بر تامـین ‌خسارت وارده بـه هر دو مجازات محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ زندانیـانی کـه مطابق آیین‌نامـه زندانـها بـه مرخصی رفته و خود را درون موعد مقرر بدون عذر موجه معرفی ننمایند فراری‌ محسوب و به مجازات فوق محکوم مـی‌گردند.

    ماده 548 ـ هرگاه ماموری کـه موظف بـه حفظ یـا ملازمت یـا مراقبت ‌متهم یـا فرد زندانی بوده درون انجام وظیفه مسامحه و اهمالی نماید که‌ منجر بـه فرار وی شود بـه شش ماه که تا سه سال حبس یـا جزای نقدی ازسه که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 549 ـ هرمامور حفظ یـا مراقبت یـا ملازمت زندانی یـا توقیف ‌شده‌ای باشد و مساعدت درون فرار نماید یـا راه فرار او را تسهیل‌کند یـا به منظور فرار وی تبانی و مواضعه نماید بـه ترتیب ذیل مجازات‌خواهد شد:

    الف‌) اگر توقیف شده متهم بـه جرمـی باشد کـه مجازات آن اعدام یـارجم یـا صلب هست و یـا زندانی بـه یکی از این مجازات‌ها محکوم‌ شده باشد بـه سه که تا ده سال حبس و اگر محکومـیت محکوم علیـه ‌حبس از ده سال بـه بالا باشد و یـا توقیف شده متهم بـه جرمـی باشد کـه مجازات آن حبس از ده سال بـه بالاست بـه یک که تا پنج سال حبس ‌و چنانچه محکومـیت زندانی و یـا اتهام توقیف شده غیر از مواردفوق الذکر باشد بـه شش ماه که تا سه سال حبس محکوم خواهد شد.

    ب‌) اگر زندانی محکوم بـه قصاص یـا توقیف شده متهم بـه قتل ‌مستوجب قصاص باشد، عامل فرار موظف بـه تحویل وی ‌مـی‌باشد و در صورت عدم تحویل زندانی مـی‌شود و تا تحویل وی‌در زندان باقی مـی‌ماند و چنانچه متهم غیـابا محاکمـه و برائت حاصل‌کند و یـا قتل شبه عمد یـا خطئی تشخیص داده شود عامل فرار به‌مجازات تعیین شده درون ذیل بند (الف‌) محکوم خواهد شد و اگرفراری فوت کند و یـا تحویل وی ممتنع شود چنانچه محکوم به‌قصاص باشد فراری دهنده بـه پرداخت دیـه بـه اولیـای دم مقتول‌محکوم خواهد شد.

    ج‌) اگر متهم یـا محکومـی کـه فرار کرده محکوم بـه امر مالی یـا دیـه ‌باشد، عامل فرار علاوه بر مجازات تعیین شده درون ذیل بند الف ضامن ‌پرداخت دیـه و مال محکوم بـه نیز خواهد بود.

    ماده 550 ـ هر یک از مستخدمـین و مامورین دولتی کـه طبق قانون ‌مامور دستگیریی بوده و در اجرای وظیفه دستگیری مسامحه و اهمال کرده باشد بـه پرداخت یکصد هزار که تا پانصد هزار ریـال جزای‌ نقدی محکوم خواهد شد و چنانچه مسامحه و اهمال بـه قصد مساعدت بوده کـه منجر بـه فرار وی شده باشد علاوه بر مجازات ‌مذکور بـه حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 551 ـ اگر عامل فرار از مامورین مذکور درون ماده (549) نباشد و عامدا موجبات فرار اشخاصی کـه قانونا زندانی یـا دستگیر شده‌اند رافراهم آورد بـه طریق ذیل مجازات خواهد شد.

    الف‌) چنانچه زندانی محکوم بـه اعدام یـا حبس دایم یـا رجم یـا صلب‌ بوده مجازات او یک که تا سه سال حبس و اگر زندانی متهم بـه جرمـی‌بوده کـه مجازات آن اعدام یـا رجم یـا صلب هست مجازات از شش ماه‌ که تا دو سال حبس و چنانچه محکومـیت زندانی و یـا مجازات قانونی ‌توقیف شده غیر از موارد فوق الذکر باشد مجازات او سه ماه که تا یک‌سال حبس خواهد بود:

    ب‌) اگر زندانی محکوم بـه قصاص باشد عامل فرار موظف بـه تحویل ‌وی مـی‌باشد و در صورت عدم تحویل زندانی مـی‌شود و تاتحویل وی درون زندان باقی مـی‌ماند. چنانچه فراری فوت کند و یـاتحویل وی ممتنع شود فراری دهنده بـه پرداخت دیـه بـه اولیـای دم‌مقتول محکوم خواهد شد:

    ماده 552 ـ هرکس‌به‌شخص ‌زندانی‌ یـا توقیف شده به منظور مساعدت بـه ‌فرار اسلحه بدهد بـه حبس از دو که تا پنج سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 553 ـ هرشخصی را کـه قانونا دستگیر شده و فرار کرده یـای را کـه متهم هست به ارتکاب جرمـی و قانونا امر بـه دستگیری اوشده هست مخفی کند یـا وسایل فرار او را فراهم کند بـه ترتیب ذیل‌مجازات خواهد شد:

    چنانچهی کـه فرار کرده محکوم بـه اعدام یـا رجم یـا صلب یـا قصاص نفس و اطراف و یـا قطع ید بوده مجازات مخفی کننده یـا کمک ‌کننده او درون فرار، حبس از یک که تا سه سال هست و اگر محکوم ‌به حبس دایم یـا متهم بـه جرمـی بوده کـه مجازات آن اعدام یـا صلب‌است محکوم بـه شش ماه که تا دو سال حبس خواهد شد و در سایرحالات مجازات مرتکب یک ماه که تا یک سال حبس خواهد بود.

    تبصره ـ درون صورتی کـه احراز شود فرد فراری دهنده و یـا مخفی‌کننده یقین بـه بی‌گناهی فرد متهم یـا زندانی داشته و در دادگاه نیز ثابت‌ شود از مجازات معاف خواهد شد.

    ماده 554 ـ هراز وقوع جرمـی مطلع شده و برای خلاصی مجرم‌ از محاکمـه و محکومـیت مساعدت کند از قبیل اینکه به منظور او منزل‌تهیـه کند یـا ادله جرم را مخفی نماید یـا به منظور تبرئه مجرم ادله جعلی‌ابراز کند حسب مورد بـه یک که تا سه سال حبس محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ درون موارد مذکور درون ماده (553) و این ماده درون صورتی کـه ‌مرتکب از اقارب درجه اول متهم باشد مقدار مجازات درون هر مورد از نصف حداکثر تعیین شده بیشتر نخواهد بود.

    فصل هشتم ـ غصب عناوین و مشاغل‌

    ماده 555 ـ هربدون سمت رسمـی یـا اذن از طرف دولت خود را درون مشاغل دولتی اعم از کشوری یـا لشگری و انتظامـی کـه از نظرقانون مربوط بـه او نبوده هست دخالت دهد یـا معرفی نماید بـه حبس ‌از شش ماه که تا دو سال محکوم خواهد شد و چنانچه به منظور دخالت یـا معرفی خود درون مشاغل مزبور، سندی جعل کرده باشد مجازات ‌جعل را نیز خواهد داشت‌.

    ماده 556 ـ هربدون مجوز و به صورت علنی لباسهای رسمـی ماموران نظامـی یـا انتظامـی جمـهوری اسلامـی ایران یـا نشان‌ها،مدال‌ها یـا سایر امتیـازات دولتی را بدون تغییر یـا با تغییر جزئی که‌ موجب اشتباه شود مورد استفاده قرار دهد درون صورتی کـه عمل او به‌موجب قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد بـه حبس ازسه ماه که تا یک سال و یـا جزای نقدی از یک مـیلیون و پانصد هزار ریـال که تا شش مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    و درون صورتی کـه از این عمل خود سوء استفاده کرده باشد بـه هر دومجازات محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ استفاده از البسه و اشیـای مذکور درون این ماده درون اجرای‌هنرهای نمایشی مشمول مقررات این ماده نخواهد بود.

    ماده 557 ـ هر علنی و به صورت غیر مجاز لباسهای رسمـی یـا متحدالشکل ماموران کشورهای بیگانـه یـا نشان‌ها یـا مدال‌ها یـا سایر امتیـازات دولت‌های خارجی درون ایران را مورد استفاده قرار دهد به‌شرط معامله متقابل و یـا درون صورتی کـه موجب اختلال درون نظم‌ عمومـی گردد مشمول مقررات ماده فوق است‌.

    فصل نـهم ـ تخریب اموال تاریخی‌، فرهنگی‌

    ماده 558 ـ هربه تمام یـا قسمتی از ابنیـه‌، اماکن‌، محوطه‌ها و مجموعه‌های فرهنگی ـ تاریخی یـا مذهبی کـه در فهرست آثار ملی ‌ایران بـه ثبت رسیده است‌، یـا تزیینات‌، ملحقات‌، تاسیسات، اشیـا و لوازم و خطوط و نقوش منصوب یـا موجود درون اماکن مذکور، که‌ مستقلا نیز واجد حیثیت فرهنگی ـ تاریخی یـا مذهبی باشد، خرابی‌ وارد آورد علاوه بر جبران خسارات وارده بـه حبس از یک الی ده‌سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 559 ـ هر اشیـاء و لوازم و همچنین مصالح و قطعات آثارفرهنگی ـ تاریخی را از موزه‌ها و نمایشگاهها، اماکن تاریخی و مذهبی و سایر اماکن کـه تحت حفاظت یـا نظارت دولت است‌،سرقت کند یـا با علم بـه مسروقه بودن‌، اشیـای مذکور را بخرد یـا پنـهان ‌دارد درون صورتی کـه مشمول مجازات حد سرقت نگردد علاوه بر استرداد آن بـه حبس از یک که تا پنج سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 560 ـ هربدون اجازه از سازمان مـیراث فرهنگی کشور، یـا با تخلف از ضوابط مصوب و اعلام شده از سوی سازمان مذکور درون حریم آثار فرهنگی ـ تاریخی مذکور درون این ماده مبادرت بـه عملیـاتی‌ نماید کـه سبب تزلزل بنیـان آنـها شود، یـا درون نتیجه آن عملیـات بـه آثار و بناهای مذکور خرابی یـا لطمـه وارد آید، علاوه بر رفع آثار تخلف و پرداخت خسارات وارده بـه حبس از یک که تا سه سال محکوم‌ مـی‌شود.

    ماده 561 ـ هرگونـه اقدام بـه خارج اموال تاریخی ـ فرهنگی از کشور هرچند بـه خارج آن نینجامد قاچاق محسوب و مرتکب‌ علاوه براسترداد اموال بـه حبس از یک که تا سه سال و پرداخت جریمـه‌معادل دو برابر قیمت اموال موضوع قاچاق محکوم مـی‌گردد.

    تبصره ـ تشخیص ماهیت تاریخی ـ فرهنگی بـه عهده سازمان‌ مـیراث فرهنگی کشور مـی‌باشد.

    ماده 562 ـ هرگونـه حفاری و کاوش بـه قصد بدست آوردن اموال‌ تاریخی ـ فرهنگی ممنوع بوده و مرتکب بـه حبس از شش ماه که تا سه‌سال و ضبط اشیـای مکشوفه بـه نفع سازمان مـیراث فرهنگی کشور وآلات و ادوات حفاری بـه نفع دولت محکوم مـی‌شود. چنانچه‌حفاری درون اماکن و محوطه‌های تاریخی کـه در فهرست آثار ملی به‌ثبت رسیده است‌، یـا درون بقاع متبرکه و اماکن مذهبی صورت گیرد علاوه برضبط اشیـای مکشوفه و آلات و ادوات حفاری‌، مرتکب به‌حداکثر مجازات مقرر محکوم مـی‌شود.

    تبصره‌1 ـ هراموال تاریخی ـ فرهنگی موضوع این ماده راحسب تصادف بدست آورد و طبق مقررات سازمان مـیراث فرهنگی‌کشور نسبت بـه تحویل آن اقدام ننماید بـه ضبط اموال مکشوفه ‌محکوم مـی‌گردد.

    تبصره‌2 ـ خرید و فروش اموال تاریخی ـ فرهنگی حاصله ازحفاری غیرمجاز ممنوع هست و خریدار و فروشنده علاوه برضبط‌اموال فرهنگی مذکور، بـه حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم‌مـی‌شوند. هرگاه فروش اموال مذکور تحت هرعنوان از عناوین به‌طور مستقیم یـا غیر مستقیم بـه اتباع خارجی صورت گیرد، مرتکب‌ بـه حداکثر مجازات مقرر محکوم مـی‌شود.

    ماده 563 ـ هربه اراضی و تپه‌ها و اماکن تاریخی و مذهبی که‌به ثبت آثار ملی رسیده و مالک خصوصی نداشته باشد تجاوز کند بـه شش ماه که تا دو سال حبس محکوم مـی‌شود مشروط برآن کـه ‌سازمان مـیراث فرهنگی کشور قبلا حدود مشخصات این قبیل اماکن ‌و مناطق را درون محل تعیین و علامتگذاری کرده باشد.

    ماده 564 ـ هربدون اجازه سازمان مـیراث فرهنگی و برخلاف‌ضوابط مصوب اعلام شده از سوی سازمان مذکور بـه مرمت یـا تعمـیر، تغییر، تجدید و توسعه ابنیـه یـا تزیینات اماکن فرهنگی ـتاریخی ثبت شده درون فهرست آثار ملی مبادرت نماید، بـه حبس ازشش ماه که تا دو سال و پرداخت خسارت وارده محکوم مـی‌گردد.

    ماده 565 ـ هربرخلاف ترتیب مقرر درون قانون حفظ آثار ملی‌اموال فرهنگی ـ تاریخی غیر منقول ثبت شده درون فهرست آثار ملی رابا علم و اطلاع از ثبت آن بـه نحوی بـه دیگران انتقال دهد بـه حبس از سه ماه که تا یک سال محکوم مـی‌شود.

    ماده 566 ـ هرنسبت بـه تغییر نحوه استفاده از ابنیـه‌، اماکن ومحوطه‌های مذهبی ـ فرهنگی و تاریخی کـه در فهرست آثار ملی‌ثبت شده‌اند، برخلاف شئونات اثر و بدون مجوز از سوی سازمان‌مـیراث فرهنگی کشور، اقدام نماید علاوه بررفع آثار تخلف و جبران‌خسارت وارده بـه حبس از سه ماه که تا یکسال محکوم مـی‌شود.

    ماده۵۶۶ مكرر ـ هر كس نمونـه تقلبی آثار فرهنگی ـ تاریخی اعم از ایرانی و خارجی را بـه جای اثر اصلی بسازد یـا آن را بـه قصد عرضه، قاچاق یـا فروش، معرفی، حمل یـا نگهداری كند یـا با آگاهی از تقلبی بودن اثر خریداری كند بـه حبس از نود و یك روز که تا شش ماه و جزای نقدی معادل نصف ارزش اثر اصلی با اخذ نظر كارشناس از سازمان مـیراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری محكوم مـی‌شود.

    تبصره۱ـ نمونـه تقلبی بـه اشیـائی اطلاق مـی‌گردد كه درون دوره معاصر ساخته شده و از حیث نقوش، خطوط، شكل، جنس، اندازه، حجم و وزن شبیـه آثار فرهنگی ـ تاریخی اصیل بوده یـا بدون آن كه نمونـه اصلی وجود داشته باشد بـه عنوان اثر فرهنگی ـ تاریخی اصیل معرفی شود و علامتی از سوی سازنده یـا سازمان مـیراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به منظور تشخیص از اصل، بر روی آن حك نشده باشد.

    تبصره۲ـ چنانچه شیء تقلبی نمونـه اصلی نداشته باشد، ارزش آن بـه فرض وجود توسط كارشناسان سازمان مـیراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تعیین مـی‌گردد.

    تبصره۳ـ اشیـاء مكشوفه موضوع این ماده بـه نفع سازمان مـیراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ضبط مـی‌گردد. حكم این تبصره شامل اشیـائی كه قبل از لازم‌الاجراء شدن این قانون ضبط شده نیز مـی‌گردد.

    ماده 567 ـ درون کلیـه جرایم مذکور درون این فصل‌، سازمان مـیراث‌فرهنگی یـا سایر دوایر دولتی برحسب مورد شاکی یـا مدعی‌خصوصی محسوب مـی‌شود.

    ماده 568 ـ درون مورد جرایم مذکور درون این فصل کـه بوسیله اشخاص‌حقوقی انجام شود هریک از مدیران و مسوولان کـه دستور دهنده ‌باشند، برحسب مورد بـه مجازات‌های مقرر محکوم مـی‌شوند.

    تبصره ـ اموال فرهنگی ـ تاریخی حاصله از جرایم مذکور درون این‌فصل تحت نظر سازمان مـیراث فرهنگی کشور توقیف و در کلیـه ‌مواردی کـه حکم بـه ضبط و استرداد اموال‌، وسایل‌، تجهیزات و خسارات داده مـی‌شود بـه نفع سازمان مـیراث فرهنگی کشور موردحکم قرار خواهد گرفت‌.

    ماده 569 ـ درون کلیـه موارد این فصل درون صورتی کـه ملک مورد تخریب‌، ملک شخصی بوده و مالک از ثبت آن بـه عنوان آثار ملی‌ بی‌اطلاع باشد از مجازاتهای مقرر درون مواد فوق معاف خواهد بود.

    فصل دهم ـ تقصیرات مقامات و مامورین دولتی‌

    ماده 570 ـ هریک از مقامات و مامورین دولتی کـه برخلاف قانون‌،آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یـا آنان را از حقوق مقرر درون قانون اساسی محروم نماید علاوه برانفصال از خدمت و محرومـیت ‌سه که تا پنج سال از مشاغل دولتی بـه حبس از شش ماه که تا سه سال ‌محکوم خواهد شد.

    ماده 571 ـ هرگاه اقداماتی کـه برخلاف قانون اساسی جمـهوری ‌اسلامـی ایران مـی‌باشد برحسب امضای ساختگی وزیر یـا مامورین‌دولتی بـه عمل آمده باشد، مرتکب وانی کـه عالما آن را بـه کاربرده ‌باشند بـه حبس از سه که تا ده سال محکوم خواهند شد.

    ماده 572 ـ هرگاه شخصی برخلاف قانون حبس شده باشد و درخصوص حبس غیر قانونی خود شکایت بـه ضابطین دادگستری یـا مامورین انتظامـی نموده و آنان شکایت او را استماع نکرده باشند و ثابت ننمایند کـه تظلم او را بـه مقامات ذیصلاح اعلام و اقدامات لازم ‌را معمول داشته‌اند بـه انفصال دایم از همان سمت و محرومـیت از مشاغل دولتی بـه مدت سه که تا پنج سال محکوم خواهند شد.

    ماده 573 ـ اگر مسوولین و مامورین بازداشتگاهها و ندامتگاهها بدون اخذ برگ بازداشت صادره از طرف مراجع و مقامات‌ صلاحیتدار، شخصی را بـه نام زندانی بپذیرند بـه دو ماه که تا دو سال‌حبس محکوم خواهند شد.

    ماده 574 ـ اگر مسوولین و مامورین بازداشتگاهها و ندامتگاهها ارایـه یـا تسلیم زندانی بـه مقامات صالح قضایی یـا از ارایـه‌دفاتر خود بـه اشخاص مزبور امتناع کنند یـا از رسانیدن تظلمات‌محبوسین بـه مقامات صالح ممانعت یـا خودداری نمایند مشمول‌ماده قبل خواهند بود مگر اینکه ثابت نمایند کـه به موجب امر کتبی‌رسمـی از طرف رییس مستقیم خود، مامور بـه آن بوده‌اند کـه در این‌صورت مجازات مزبور درباره آمر مقرر خواهد شد.

    ماده 575 ـ هرگاه مقامات قضایی یـا دیگر مامورین ذیصلاح‌برخلاف قانون توقیف یـا دستور بازداشت یـا تعقیب جزایی یـا قرارمجرمـیتی را صادر نمایند بـه انفصال دایم از سمت قضایی و محرومـیت از مشاغل دولتی بـه مدت پنج سال محکوم خواهند شد.

    ماده 576 ـ چنانچه هریک از صاحب منصبان و مستخدمـین ومامورین دولتی و شـهرداریـها درون هر رتبه و مقامـی کـه باشد از مقام‌خود سوء استفاده نموده و از اجرای اوامر کتبی دولتی یـا اجرای‌قوانین مملکتی و یـا اجرای احکام یـا اوامر مقامات قضایی یـا هرگونـه‌امری کـه از طرف مقامات قانونی صادر شده باشد جلوگیری نماید بـه ‌انفصال از خدمات دولتی از یک که تا پنج سال محکوم خواهد شد.

    ماده 577 ـ چنانچه مستخدمـین و مامورین دولتی اعم از استانداران ‌و فرمانداران و بخشداران یـا معاونان آنـها و مامورین انتظامـی درون غیرموارد حکمـیت درون اموری کـه در صلاحیت مراجع قضایی است‌دخالت نمایند و با وجود اعتراض متداعیین یـا یکی از آنـها یـا اعتراض مقامات صلاحیتدار قضایی رفع مداخله ننمایند بـه حبس ازدو ماه که تا سه سال محکوم خواهند شد.

    ماده 578 ـ هریک از مستخدمـین و مامورین قضایی یـا غیر قضایی‌دولتی به منظور اینکه متهمـی را مجبور بـه اقرار کند او را اذیت و آزاربدنی نماید علاوه بر قصاص یـا پرداخت دیـه حسب مورد بـه حبس ازشش ماه که تا سه سال محکوم مـی‌گردد و چنانچهی درون این‌خصوص دستور داده باشد فقط دستور دهنده بـه مجازات حبس‌ مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم بواسطه اذیت و آزار فوت کندمباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشت‌.

    ماده 579 ـ چنانچه هریک از مامورین دولتی محکومـی را سخت‌تر از مجازاتی کـه مورد حکم هست مجازات کند یـا مجازاتی کند کـه موردحکم نبوده هست به حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهد شدو چنانچه این عمل بـه دستور فرد دیگری انجام شود فقط آمر بـه ‌مجازات مذکور محکوم مـی‌شود و چنانچه این عمل موجب‌قصاص یـا دیـه باشد مباشر بـه مجازات آن نیز محکوم مـی‌گردد و اگراقدام مزبور متضمن جرم دیگری نیز باشد مجازات همان جرم‌حسب مورد نسبت بـه مباشر یـا آمر اجرا خواهد شد.

    ماده 580 ـ هریک از مستخدمـین و مامورین قضایی یـا غیر قضایی‌یـای کـه خدمت دولتی بـه او ارجاع شده باشد بدون ترتیب قانونی‌به منزلی بدون اجازه و رضای صاحب منزل داخل شود به‌حبس از یک ماه که تا یک سال محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت‌نماید بـه امر یکی از روسای خود کـه صلاحیت حکم را داشته است‌ مکره بـه اطاعت امر او بوده‌، اقدام کرده هست که درون این صورت‌مجازات مزبور درون حق آمر اجرا خواهد شد و اگر مرتکب یـا سبب‌وقوع جرم دیگری نیز باشد مجازات آن را نیز خواهد دید و چنانچه ‌این عمل درون شب واقع شود مرتکب یـا آمر بـه حداکثر مجازات مقررمحکوم خواهد شد.

    ماده 581 ـ هریک از صاحب منصبان و مستخدمـین و مامورین‌دولتی کـه با سوء استفاده از شغل خود بـه جبر و قهر مال یـا حقی‌را بخرد یـا بدون حق برآن مسلط شود یـا مالک را اکراه بـه فروش به‌دیگری کند علاوه بر رد عین مال یـا معادل نقدی قیمت مال یـا حق‌،به مجازات حبس از یک سال که تا سه سال یـا جزای نقدی از شش تاهجده مـیلیون ریـال محکوم مـی‌گردد.

    ماده 582 ـ هریک از مستخدمـین و مامورین دولتی‌، مراسلات یـامخابرات یـا مکالمات تلفنی اشخاص را درون غیر مواردی کـه قانون‌اجازه داده حسب مورد مفتوح یـا توقیف یـا معدوم یـا بازرسی یـاضبط یـا استراق سمع نماید یـا بدون اجازه صاحبان آنـها مطالب آنـهارا افشا نماید بـه حبس از یک سال که تا سه سال و یـا جزای نقدی ازشش که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 583 ـ هراز مقامات یـا مامورین دولتی یـا نیروهای مسلح‌ یـا غیر آنـها بدون حکمـی از مقامات صلاحیتدار درون غیر مواردی کـه درقانون جلب یـا توقیف اشخاص را تجویز نموده‌، شخصی را توقیف ‌یـا حبس کند یـا عنفا درون محلی مخفی نماید بـه یک که تا سه سال حبس ‌یـا جزای نقدی از شش که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 584 ـی کـه با علم و اطلاع به منظور ارتکاب جرم مذکور درون ماده فوق مکانی تهیـه کرده و بدین طریق معاونت با مرتکب نموده ‌باشد بـه مجازات حبس از سه ماه که تا یک سال یـا جزای نقدی از یک‌ مـیلیون و پانصد هزار ریـال که تا شش مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 585 ـ اگر مرتکب یـا معاون قبل از آن کـه تعقیب شود شخص‌توقیف شده را رها کند یـا اقدام لازم جهت رها شدن وی بـه عمل‌آورد درون صورتی کـه شخص مزبور را زیـاده از پنج روز توقیف نکرده‌باشد مجازات او حبس از دو که تا شش ماه خواهد بود.

    ماده 586 ـ هرگاه مرتکب به منظور ارتکاب جرایم مذکور درون ماده‌(583) اسم یـا عنوان مجعول یـا اسم و علامت مامورین دولت یـا لباس منتسب بـه آنان را بـه تزویر اختیـار کرده یـا حکم جعلی ابراز نموده باشد علاوه بر مجازات ماده مزبور بـه مجازات جعل یـا تزویرمحکوم خواهد شد.

    ماده 587 ـ چنانچه مرتکب جرایم مواد قبل توقیف شده یـامحبوس شده یـا مخفی شده را تهدید بـه قتل نموده یـا شکنجه و آزار بدنی وارد آورده باشد علاوه بر قصاص یـا پرداخت دیـه حسب مورد بـه یک که تا پنج سال حبس و محرومـیت از خدمات دولتی محکوم‌ خواهد شد.

    فصل یـازدهم ـ ارتشا و ربا و کلاهبرداری‌

    ماده 588 ـ هریک از داوران و ممـیزان و کارشناسان اعم از اینکه ‌توسط دادگاه معین شده باشد یـا توسط طرفین‌، چنانچه درون مقابل‌اخذ وجه یـا مال بـه نفع یکی از طرفین اظهار نظر یـا اتخاذ تصمـیم‌ نماید بـه حبس از شش ماه که تا دو سال یـا مجازات نقدی از سه تادوازده مـیلیون ریـال محکوم و آنچه گرفته هست به عنوان مجازات مودی بـه نفع دولت ضبط خواهد شد.

    ماده 589 ـ درون صورتی کـه حکام محاکم بـه واسطه ارتشا حکم‌ بـه ‌مجازاتی اشد از مجازات مقرر درون قانون داده باشند علاوه بر مجازات ارتشا حسب مورد بـه مجازات مقدار زایدی کـه مورد حکم ‌واقع شده محکوم خواهند شد.

    ماده 590 ـ اگر رشوه بـه صورت وجه نقد نباشد بلکه مالی بلاعوض‌ یـا بـه مقدار فاحش ارزان‌تر از قیمت معمولی یـا ظاهرا بـه قیمت‌معمولی و واقعا بـه مقدار فاحشی کمتر از قیمت بـه مستخدمـین‌ دولتی اعم از قضایی و اداری بـه طور مستقیم یـا غیر مستقیم منتقل‌شود یـا به منظور همان مقاصد، مالی بـه مقدار فاحشی گران‌تر از قیمت از مستخدمـین یـا مامورین مستقیم یـا غیرمستقیم خریداری گردد،مستخدمـین و مامورین مزبور مرتشی و طرف معامله را شی ‌محسوب مـی‌شود.

    ماده 591 ـ هرگاه ثابت شود کـه راشی به منظور حفظ حقوق حقه خود ناچار از وجه یـا مالی بوده تعقیب کیفری ندارد و وجه یـا مالی ‌که داده بـه او مسترد مـی‌گردد.

    ماده 592 ـ هرعالما و عامدا به منظور اقدام بـه امری یـا امتناع از انجام امری کـه از وظایف اشخاص مذکور درون ماده (3) قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری مصوب‌15/9/1367 مجمع تشخیص مصلحت نظام مـی‌باشد وجه یـا مالی ‌یـا سند پرداخت وجه یـا تسلیم مالی را مستقیم یـا غیر مستقیم بدهد درون حکم راشی هست و بـه عنوان مجازات علاوه بر ضبط مال‌، ناشی ‌از ارتشا بـه حبس از شش ماه که تا سه سال و یـا که تا (74) ضربه شلاق محکوم مـی‌شود.

    تبصره ـ درون صورتیکه رشوه دهنده به منظور پرداخت رشوه مضطر بوده‌ و یـا پرداخت آن را گزارش دهد یـا شکایت نماید از مجازات حبس‌ مزبور معاف خواهد بود و مال بـه وی مسترد مـی‌گردد.

    ماده 593 ـ هرعالما و عامدا موجبات تحقق جرم ارتشااز قبیل‌ مذاکره‌، جلب موافقت یـا وصول و ایصال وجه یـا مال یـا سند پرداخت وجه را فراهم نماید بـه مجازات راشی برحسب مورد محکوم مـی‌شود.

    ماده 594 مجازات شروع بـه عمل ارتشا درون هرمورد حداقل مجازات‌ مقرر درون آن مورد است‌.

    ماده 595 ـ هر نوع توافق بین دو یـا چند نفر تحت هر قراردادی از قبیل بیع‌، قرض‌، صلح و امثال آن را با شرط اضافه با همان ‌جنس مکیل و موزون معامله نماید و یـا زاید برمبلغ پرداختی‌،دریـافت نماید ربا محسوب و جرم شناخته مـی‌شود. مرتکبین اعم از ربادهنده‌، ربا گیرنده و واسطه بین آنـها علاوه بر رد اضافه بـه صاحب‌مال بـه شش ماه که تا سه سال حبس و تا (74) ضربه شلاق و نیز معادل ‌مال مورد ربا بـه عنوان جزای نقدی محکوم مـی‌گردند.

    تبصره‌1 ـ درون صورت معلوم نبودن صاحب مال‌، مال مورد ربا ازمصادیق اموال مجهول المالک بوده و در اختیـار ولی فقیـه قرار خواهد گرفت‌.

    تبصره‌2 ـ هرگاه ثابت شود ربا دهنده درون مقام پرداخت وجه یـا مال‌ اضافی مضطر بوده از مجازات ‌مذکور درون این ‌ماده ‌معاف‌خواهد شد.

    تبصره‌3 ـ هرگاه قرارداد مذکور بین پدر و فرزند یـا زن و شوهر منعقد شود یـا مسلمان از کافر ربا دریـافت کند مشمول مقررات این‌ماده نخواهد بود.

    ماده 596 ـ هربا استفاده از ضعف نفس شخصی یـا هوی و هوس او یـا حوایج شخصی افراد غیر رشید بـه ضرر او نوشته یـاسندی اعم از تجاری یـا غیر تجاری از قبیل برات‌، سفته‌، چک‌،حواله‌، قبض و مفاصا حساب و یـا هرگونـه نوشته‌ای کـه موجب التزام‌ وی یـا برائت ذمـه گیرنده سند یـا هرشخص دیگر مـی‌شود بـه هر نحو تحصیل نماید علاوه بر جبران خسارات مالی بـه حبس از شش ماه که تا دو سال و از یک مـیلیون که تا ده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم ‌مـی‌شود و اگر مرتکب ولایت یـا وصایت یـا قیمومت بر آن شخص ‌داشته باشد مجازات وی علاوه بر جبران خسارات مالی از سه که تا هفت سال حبس خواهد بود.

    فصل دوازدهم ـ امتناع از انجام وظایف قانونی‌

    ماده 597 ـ هر یک از مقامات قضایی کـه شکایت و تظلمـی مطابق‌شرایط قانونی نزد آنـها شود و با وجود اینکه رسیدگی بـه آنـها از وظایف آنان بوده بـه هر عذر و بهانـه اگرچه بـه عذر سکوت یـا اجمال‌ یـا تناقض قانون از قبول شکایت یـا رسیدگی بـه آن امتناع کند یـا صدور حکم را برخلاف قانون بـه تاخیر اندازد یـا برخلاف صریح‌ قانون رفتار کند دفعه اول از شش ماه که تا یکسال و در صورت تکرار بـه ‌انفصال دایم از شغل قضایی محکوم مـی‌شود و در هر صورت بـه تادیـه خسارات وارده نیز محکوم خواهد شد.

    فصل‌سیزدهم ـ تعدیـات مامورین دولتی‌ نسبت بـه دولت‌

    ماده 598 ـ هریک از کارمندان و کارکنان ادارات و سازمانـها یـاشوراها و یـا شـهرداریـها و موسسات و شرکتهای دولتی و یـا وابسته‌ بـه دولت و یـا نـهادهای انقلابی و بنیـادها و موسساتی کـه زیرنظر ولی ‌فقیـه اداره مـی‌شوند و دیوان محاسبات و موسساتی کـه به کمک ‌مستمر دولت اداره مـی‌شوند و یـا دارندگان پایـه قضایی و به طور کلی‌اعضا و کارکنان قوای سه گانـه و همچنین نیروهای مسلح و مامورین ‌به خدمات عمومـی اعم از رسمـی و غیر رسمـی وجوه نقدی یـا مطالبات یـا حوالجات یـا سهام و سایر اسناد و اوراق بهادار یـا سایر اموال متعلق بـه هر یک از سازمانـها و موسسات فوق الذکر یـا اشخاصی کـه برحسب وظیفه بـه آنـها سپرده شده هست را مورد استفاده غیر مجاز قرار دهد بدون آن کـه قصد تملک آنـها را بـه نفع‌خود یـا دیگری داشته باشد، متصرف غیر قانونی محسوب و علاوه‌ بر جبران خسارات وارده و پرداخت اجرت المثل بـه شلاق که تا (74)ضربه محکوم مـی‌شود و در صورتی کـه منتفع شده باشد علاوه برمجازات مذکور بـه جزای نقدی معادل مبلغ انتفاعی محکوم خواهدشد و همچنین هست در صورتی کـه به علت اهمال یـا تفریط موجب ‌تضییع اموال و وجوه دولتی گردد و یـا آن را بـه مصارفی برساند کـه در قانون اعتباری به منظور آن منظور نشده یـا درون غیر مورد معین یـا زاید بر اعتبار مصرف نموده باشد.

    ماده 599 ـ هرشخصی عهده‌دار انجام معامله یـا ساختن چیزی یـا نظارت درون ساختن یـا امر بـه ساختن آن به منظور هریک از ادارات و سازمانـها و موسسات مذکور درون ماده (598) بوده هست به واسطه‌ تدلیس درون معامله از جهت تعیین مقدار یـا صفت یـا قیمت بیش از حد متعارف مورد معامله یـا تقلب درون ساختن آن چیز نفعی به منظور خود یـا دیگری تحصیل کند علاوه بر جبران خسارات وارده بـه حبس از شش‌ ماه که تا پنج سال محکوم خواهد شد.

    ماده 600 ـ هریک از مسوولین دولتی و مستخدمـین و مامورینی کـه ‌مامور تشخیص یـا تعیین یـا محاسبه یـا وصول وجه یـا مالی بـه نفع ‌دولت هست برخلاف قانون یـا زیـاده بر مقررات قانونی اقدام و وجه یـا مالی اخذ یـا امر بـه اخذ آن نماید بـه حبس از دو ماه که تا یک سال ‌محکوم خواهد شد. مجازات مذکور درون این ماده درون مورد مسوولین ‌و مامورین شـهرداری نیز مجری هست و درون هر حال آنچه برخلاف ‌قانون و مقررات اخذ نموده هست به ذیحق مسترد مـی‌گردد.

    ماده 601 ـ هریک از مستخدمـین و مامورین دولتی کـه برحسب‌ماموریت خود اشخاص را اجیر یـا استخدام کرده یـا مباشرت حمل ونقل اشیـایی را نموده باشد و تمام یـا قسمتی از اجرت اشخاص یـا اجرت حمل و نقل را کـه توسط آنان بـه عمل آمده هست به حساب‌دولت آورده ولی نپرداخته باشد بـه انفصال موقت از سه ماه که تا سه‌سال محکوم مـی‌شود و همـین مجازات مقرر هست درباره ‌مستخدمـینی کـه اشخاص را بـه بیگاری گرفته و اجرت آنـها را خود برداشته و به حساب دولت منظور نموده هست و درون هرصورت بایداجرت ماخوذه را بـه ذیحق مسترد نماید.

    ماده 602 ـ هریک از مستخدمـین و مامورین دولتی کـه برحسب‌ماموریت خود حق داشته هست اشخاصی را استخدام و اجیر کند و بیش از عده‌ای کـه اجیر یـا استخدام کرده هست به حساب دولت‌منظور نماید یـا خدمـه شخصی خود را جزء خدمـه دولت محسوب‌نماید و حقوق آنـها را بـه حساب دولت منظور بدارد بـه شلاق که تا (74)ضربه و تادیـه مبلغی کـه به ترتیب فوق بـه حساب دولت منظور داشته هست محکوم خواهد گردید.

    ماده 603 ـ هر یک از کارمندان و کارکنان و اشخاص عهده‌دار وظیفه‌ مدیریت و سرپرستی درون وزارتخانـه‌ها و ادارات و سازمانـهای مذکوردر ماده (598) کـه بالمباشره یـا بـه واسطه درون معاملات و مزایده‌ها و مناقصه‌ها و تشخیصات و امتیـازات مربوط بـه دستگاه متبوع‌، تحت‌هر عنوانی اعم از کمـیسیون یـا حق‌الزحمـه و حق‌العمل یـا پاداش برای‌خود یـا دیگری نفعی درون داخل یـا خارج کشور از طریق توافق یـا تفاهم ‌یـا ترتیبات خاص یـا سایر اشخاص یـا نمایندگان و شعب آنـها منظوردارد یـا بدون ماموریت از طرف دستگاه متبوعه برعهده آن چیزی‌بخرد یـا بسازد یـا درون موقع پرداخت وجوهی کـه حسب وظیفه به‌عهده او بوده یـا تفریغ حسابی کـه باید بـه عمل آورد به منظور خود یـادیگری نفعی منظور دارد بـه تادیـه دو برابر وجوه و منافع حاصله ازاین طریق محکوم مـی‌شود و در صورتی کـه عمل وی موجب تغییردر مقدار یـا کیفیت مورد معامله یـا افزایش قیمت تمام شده آن گردد بـه حبس از شش ماه که تا پنج سال و یـا مجازات نقدی از سه که تا سی ‌مـیلیون ریـال نیز محکوم خواهد شد.

    ماده 604 ـ هریک از مستخدمـین دولتی اعم از قضایی و اداری‌نوشته‌ها و اوراق و اسنادی کـه حسب وظیفه بـه آنان سپرده شده یـابرای انجام وظایفشان بـه آنـها داده شده هست را معدوم یـا مخفی ‌نماید یـا بهی بدهد کـه به لحاظ قانون از بـه آن ممنوع ‌مـی‌باشد علاوه برجبران خسارت وارده بـه حبس از سه ماه که تا یک‌ سال محکوم خواهد شد.

    ماده 605 ـ هریک از مامورین ادارات و موسسات مذکور درون ماده‌(598) کـه از روی غرض و برخلاف حق درباره یکی از طرفین اظهارنظر یـا اقدامـی کرده باشد بـه حبس که تا سه ماه یـا مجازات نقدی که تا مبلغ‌یک مـیلیون و پانصد هزار ریـال و جبران خسارت وارده محکوم‌خواهد شد.

    ماده 606 ـ هریک از رؤسا یـا مدیران یـا مسوولین سازمانـها وموسسات مذکور درون ماده (598) کـه از وقوع جرم ارتشاء یـا اختلاس‌یـا تصرف غیر قانونی یـا کلاهبرداری یـا جرایم موضوع مواد (599) و(603) درون سازمان یـا موسسات تحت اداره یـا نظارت خود مطلع شده‌ و مراتب را حسب مورد بـه مراجع صلاحیتدار قضایی یـا اداری اعلام ‌ننماید علاوه برحبس از شش ماه که تا دو سال بـه انفصال موقت از شش ماه که تا دوسال محکوم خواهد شد.

    فصل چهاردهم ـ تمرد نسبت بـه مامورین دولت‌

    ماده 607 ـ هرگونـه حمله یـا مقاومتی کـه با علم و آگاهی نسبت به‌ مامورین دولت درون حین انجام وظیفه آنان بـه عمل آید تمرد محسوب مـی‌شود و مجازات آن بـه شرح ذیل است‌:

    1. هرگاه متمرد بـه قصد تهدید اسلحه خود را نشان دهد، حبس ازشش ماه که تا دو سال‌.

    2. هرگاه متمرد درون حین اقدام دست بـه اسلحه برد، حبس از یک که تا سه‌سال‌.

    3. درون سایر موارد حبس از سه ماه که تا یک سال‌.

    تبصره ـ اگر متمرد درون هنگام تمرد مرتکب جرم دیگری هم بشود بـه ‌مجازات هر دو جرم محکوم خواهد شد.

    فصل پانزدهم ـ هتک حرمت اشخاص‌

    ماده 608 ـ توهین بـه افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک ‌چنانچه موجب حد قذف نباشد بـه مجازات شلاق که تا (74) ضربه و یـا پنجاه هزار که تا یک مـیلیون ریـال جزای نقدی خواهد بود.

    ماده 609 ـ هربا توجه بـه سمت‌، یکی از روسای سه قوه یـا معاونان رییس جمـهور یـا وزرا یـا یکی از نمایندگان مجلس شورای‌اسلامـی یـا نمایندگان مجلس خبرگان یـا اعضای شورای نگهبان یـاقضات یـا اعضای دیوان محاسبات یـا کارکنان وزارتخانـه‌ها ومؤسسات و شرکتهای دولتی و شـهرداریـها درون حال انجام وظیفه یـا به‌سبب آن توهین نماید بـه سه که تا شش ماه حبس و یـا که تا (74) ضربه‌شلاق و یـا پنجاه ‌هزار که تا یک ‌مـیلیون‌ ریـال جزای نقدی محکوم مـی‌شود.

    فصل شانزدهم ـ اجتماع و تبانی به منظور ارتکاب جرایم‌

    ماده 610 ـ هرگاه دو نفر یـا بیشتر اجتماع و تبانی نمایند کـه جرایمـی ‌برضد امنیت داخلی یـا خارج کشور مرتکب شوند یـا وسایل ارتکاب ‌آن را فراهم نمایند درون صورتی کـه عنوان محارب بر آنان صادق نباشد بـه دو که تا پنج سال حبس محکوم خواهند شد.

    ماده 611 ـ هرگاه دو نفر یـا بیشتر اجتماع و تبانی بنمایند کـه علیـه ‌اعراض یـا نفوس یـا اموال مردم اقدام نمایند و مقدمات اجرایی را هم‌ تدارک دیده باشند ولی بدون اراده خود موفق بـه اقدام نشوند حسب ‌مراتب بـه حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهند شد.

    فصل هفدهم ـ جرایم علیـه اشخاص و اطفال‌

    ماده 612 ـ هرمرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یـا شاکی ‌داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یـا بهر علت قصاص نشود درون صورتی کـه اقدام وی موجب اخلال درون نظم و صیـانت و امنیت ‌جامعه یـابیم تجری مرتکب یـا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به‌ حبس از سه که تا ده سال محکوم مـی‌نماید.

    تبصره ـ درون این مورد معاونت درون قتل عمد موجب حبس از یک تاپنج سال خواهد بود.

    ماده 613 ـ هرگاهی شروع بـه قتل عمد نماید ولی نتیجه منظوربدون اراده وی محقق نگردد بـه شش ماه که تا سه سال حبس تعزیری‌ محکوم خواهد شد.

    ماده 614 ـ هرعمدا بـه دیگری جرح یـا ضربی وارد آورد که‌موجب نقصان یـا شکستن یـا از کار افتادن عضوی از اعضا یـا منتهی به‌مرض دایمـی یـا فقدان یـا نقص یکی از حواس یـا منافع یـا زوال عقل‌مجنی‌علیـه گردد درون مواردی کـه قصاص امکان نداشته باشد چنانچه‌اقدام وی موجب اخلال درون نظم و صیـانت و امنیت جامعه یـا بیم‌تجری مرتکب یـا دیگران گردد بـه دو که تا پنج سال حبس محکوم‌خواهد شد و در صورت درخواست مجنی‌علیـه مرتکب بـه پرداخت‌دیـه نیز محکوم مـی‌شود.

    تبصره ـ درون صورتی کـه جرح وارده منتهی بـه ضایعات فوق نشود و آلت جرح اسلحه یـا چاقو و امثال آن باشد مرتکب بـه سه ماه که تا یک ‌سال حبس محکوم خواهد شد.

    ماده 615 ـ هرگاه عده‌ای با یکدیگر منازعه نمایند هر یک ازشرکت‌کنندگان‌درنزاع حسب مورد بـه مجازات زیر محکوم مـی‌شوند:

    1 ـ درصورتی‌که‌نزاع منتهی‌به‌قتل شود بـه حبس‌از یک‌تاسه سال‌.

    2 ـ درون صورتی کـه منتهی بـه نقص عضو شود بـه حبس از شش ماه تاسه سال‌.

    3 ـ درون صورتی کـه منتهی بـه ضرب و جرح شود بـه حبس از سه ماه تایک سال‌.

    تبصره‌1 ـ درون صورتی کـه اقدام شخص‌، دفاع مشروع تشخیص داده‌شود مشمول این ماده نخواهد بود.

    تبصره‌2 ـ مجازاتهای فوق مانع اجرای مقررات قصاص یـا دیـه‌حسب مورد نخواهد شد.

    ماده 616 ـ درون صورتی کـه قتل غیر عمد بـه واسطه بی‌احتیـاطی یـابی‌مبالاتی یـا اقدام بـه امری کـه مرتکب درون آن مـهارت نداشته هست یـابه سبب عدم رعایت نظامات واقع شود مسبب بـه حبس از یک تاسه سال و نیز بـه پرداخت دیـه درون صورت مطالبه از ناحیـه اولیـای دم‌محکوم خواهد شد مگر اینکه خطای محض باشد.

    تبصره ـ مقررات این ماده شامل قتل غیر عمد درون اثر تصادف‌رانندگی نمـی‌گردد.

    ماده 617 ـ هربه وسیله چاقو و یـا هرنوع اسلحه دیگر تظاهر یـاقدرت نمایی کند یـا آن را وسیله مزاحمت اشخاص یـا اخاذی یـاتهدید قرار دهد یـا بای گلاویز شود درون صورتی کـه از مصادیق‌محارب نباشد بـه حبس از شش ماه که تا دو سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 618 ـ هربا هیـاهو و جنجال یـا حرکات غیر متعارف یـاتعرض بـه افراد موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومـی گرددیـا مردم را ازب و کار باز دارد بـه حبس از سه ماه که تا یک سال و تا(74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 619 ـ هردر اماکن عمومـی یـا معابر متعرض یـا مزاحم‌اطفال یـا زنان بشود یـا با الفاظ و حرکات مخالف شؤون و حیثیت به‌آنان توهین نماید بـه حبس از دو که تا شش ماه و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 620 ـ هرگاه جرایم مذکور درون مواد (616) و (617) و (618)در نتیجه توطئه قبلی و دسته جمعی واقع شود هریک از مرتکبین به‌حداکثر مجازات مقرر محکوم خواهد شد.

    ماده 621 ـ هربه قصد مطالبه وجه یـا مال یـا بـه قصد انتقام یـا به‌هرمنظور دیگر بـه عنف یـا تهدید یـا حیله یـا بـه هرنحو دیگر شخصا یـاتوسط دیگری شخصی را برباید یـا مخفی کند بـه حبس از پنج تاپانزده سال محکوم خواهد شد. درون صورتی کـه سن مجنی‌علیـه کمتراز پانزده سال تمام باشد یـا ربودن توسط وسایل نقلیـه انجام پذیرد یـابه مجنی‌ علیـه آسیب جسمـی یـا حیثیتی وارد شود مرتکب بـه حداکثر مجازات تعیین شده محکوم خواهد شد و در صورت ارتکاب جرایم‌دیگر بـه مجازات آن جرم نیز محکوم مـی‌گردد.

    تبصره ـ مجازات شروع بـه ربودن سه که تا پنج سال حبس است‌.

    ماده 622 ـ هر عالما عامدا بـه واسطه ضرب یـا اذیت و آزار زن‌حامله‌، موجب سقط جنین وی شود علاوه بر پرداخت دیـه یـاقصاص حسب مورد بـه حبس از یک که تا سه سال محکوم خواهد شد.

    ماده 623 ـ هر بـه واسطه ادویـه یـا وسایل دیگری موجب‌سقط جنین زن گردد بـه شش ماه که تا یک سال حبس محکوم مـی‌شودو اگر عالما و عامدا زن حامله‌ای را دلالت بـه استعمال ادویـه یـاوسایل دیگری نماید کـه جنین وی سقط گردد بـه حبس از سه که تا شش‌ماه محکوم خواهد شد مگر اینکه ثابت شود این اقدام به منظور حفظ‌حیـات مادر مـی‌باشد و در هر مورد حکم بـه پرداخت دیـه مطابق‌مقررات مربوط داده خواهد شد.

    ماده 624 ـ اگر طبیب یـا ماما یـا دارو فروش و اشخاصی کـه به عنوان‌طبابت یـا مامایی یـا جراحی یـا دارو فروشی اقدام مـی‌کنند وسایل‌سقط جنین فراهم سازند و یـا مباشرت بـه اسقاط جنین نمایند به‌حبس از دو که تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم بـه پرداخت دیـه‌مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت‌.

    ماده 625 ـ قتل و جرح و ضرب هرگاه درون مقام دفاع از نفس یـا عرض‌یـا مال خود مرتکب یـا شخص دیگری واقع شود با رعایت مواد ذیل‌مرتکب مجازات نمـی‌شود مشروط براینکه دفاع متناسب با خطری‌باشد کـه مرتکب را تهدید مـی‌کرده است‌.

    تبصره ـ مقررات این ماده درون مورد دفاع از مال غیر درون صورتی قابل‌اجرا هست که حفاظت مال غیر بـه عهده دفاع کننده بوده یـا صاحب‌مال استمداد نماید.

    ماده 626 ـ درون مورد هر فعلی کـه مطابق قانون جرم برنفس یـاعرض‌یـامال محسوب‌مـی‌شود ولواینکه ‌از مامورین دولتی صادرگردد، هرگونـه مقاومت به منظور دفاع از نفس یـا عرض یـا مال جایزخواهد بود.

    ماده 627 ـ دفاع درون مواقعی صادق هست که‌:

    الف ـ خوف به منظور نفس یـا عرض یـا ناموس یـا مال مستند بـه قراین‌معقول باشد.

    ب ـ دفاع متناسب با حمله باشد.

    ج ـ توسل بـه قوای دولتی یـا هرگونـه وسیله آسان‌تری به منظور نجات ‌مـیسر نباشد.

    ماده 628 ـ مقاومت درون مقابل نیروهای انتظامـی و دیگر ضابطین‌دادگستری درون موقعی کـه مشغول انجام وظیفه خود باشند دفاع‌محسوب نمـی‌شود ولی هرگاه اشخاص مزبور از حدود وظیفه خودخارج شوند و برحسب ادله و قراین موجود خوف آن باشد کـه ‌عملیـات آنـها موجب قتل یـا جرح یـا تعرض بـه عرض یـا مال گردد درون این صورت دفاع درون مقابل آنـها نیز جایز است‌.

    ماده 629 ـ درون موارد ذیل قتل عمدی بـه شرط آن کـه دفاع متوقف به‌قتل باشد مجازات نخواهد داشت‌:

    الف ـ دفاع از قتل یـا ضرب و جرح شدید یـا آزار شدید یـا دفاع ازهتک ناموس خود و اقارب‌.

    ب ـ دفاع درون مقابلی کـه در صدد هتک عرض و ناموس دیگری به‌اکراه و عنف برآید.

    ج ـ دفاع درون مقابلی کـه در صدد سرقت و ربودن انسان یـا مال اوبرآید.

    ماده 630 ـ هرگاه مردی همسر خود را درون حال زنا با مرد اجنبی‌مشاهده کند و علم بـه تمکین زن داشته باشد مـی‌تواند درون همان حال‌آنان را بـه قتل برساند و در صورتی کـه زن مکره باشد فقط مرد رامـی‌تواند بـه قتل برساند. حکم ضرب و جرح درون این مورد نیز مانندقتل است‌.

    ماده 631 ـ هرطفلی را کـه تازه متولد شده هست بدزدد یـا مخفی‌کند یـا او را بجای طفل دیگری یـا متعلق بـه زن دیگری غیر از مادرطفل قلمداد نماید بـه شش ماه که تا سه سال حبس محکوم خواهد شدو چنانچه احراز شود کـه طفل مزبور مرده بوده مرتکب بـه یکصد هزار که تا پانصد هزار ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    ماده 632 ـ اگری از طفلی کـه به او سپرده شده هست درموقع مطالبه اشخاصی کـه قانونا حق مطالبه دارند امتناع کند بـه ‌مجازات از سه ماه که تا شش ماه حبس یـا بـه جزای نقدی از یک مـیلیون‌ و پانصد هزار که تا سه مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 633 ـ هرگاهی شخصا یـا بـه دستور دیگری طفل یـا شخصی‌را کـه قادر بـه محافظت خود نمـی‌باشد درون محلی کـه خالی از سکنـه‌است رها نماید بـه حبس از شش ماه که تا دوسال و یـا جزای نقدی ازسه مـیلیون که تا دوازده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد و اگر درون آبادی‌و جایی کـه دارای سکنـه باشد رها کند که تا نصف مجازات مذکورمحکوم خواهد شد و چنانچه این اقدام سبب وارد آمدن صدمـه یـا آسیب یـا فوت شود رها کننده علاوه بر مجازات فوق حسب مورد به‌قصاص یـا دیـه یـا ارش نیز محکوم خواهد شد.

    ماده 634 ـ هربدون مجوز مشروع نبش قبر نماید بـه مجازات‌حبس از سه ماه و یک روز که تا یکسال محکوم مـی‌شود و هرگاه جرم‌دیگری نیز با نبش قبر مرتکب شده باشد بـه مجازات آن جرم هم‌محکوم خواهد شد.

    ماده 635 ـ هربدون رعایت نظامات مربوط بـه دفن اموات‌جنازه‌ای را دفن کند یـا سبب دفن آن شود یـا آن را مخفی نماید به‌ جزای نقدی از یکصد هزار که تا یک مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 636 ـ هرجسد مقتولی را با علم بـه قتل مخفی کند یـا قبل‌از اینکه بـه اشخاصی کـه قانونا مامور کشف و تعقیب جرایم هستندخبر دهد آن را دفن نماید بـه حبس از سه ماه و یک روز که تا یک سال‌محکوم خواهد شد.

    فصل هجدهم ـ جرایم ضد عفت و اخلاق عمومـی‌

    ماده 637 ـ هرگاه زن و مردی کـه بین آنـها علقه زوجیت نباشد،مرتکب روابط نامشروع یـا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل‌یـا مضاجعه شوند، بـه شلاق که تا نود و نـه ضربه محکوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه‌کننده تعزیر مـی‌شود.

    ماده 638 ـ هرعلنا درون انظار و اماکن عمومـی و معابر تظاهر به‌ عمل حرامـی نماید علاوه برکیفر عمل بـه حبس از ده روز که تا دو ماه یـاتا (74) ضربه شلاق محکوم مـی‌گردد و در صورتی کـه مرتکب عملی‌شود کـه نفس آن عمل دارای کیفر نمـی‌باشد ولی عفت عمومـی را جریحه‌دار نماید فقط بـه حبس از ده روز که تا دو ماه یـا که تا (74) ضربه ‌شلاق محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ زنانی کـه بدون حجاب شرعی درون معابر و انظار عمومـی ‌ظاهر شوند بـه حبس از ده روز که تا دو ماه و یـا از پنجاه هزار که تا پانصد هزار ریـال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

    ماده 639 ـ افراد زیر بـه حبس از یک که تا ده سال محکوم مـی‌شوند و در مورد بند «الف‌» علاوه بر مجازات مقرر، محل مربوطه بـه طور موقت با نظر دادگاه بسته خواهد شد:

    الف ـی کـه مرکز فساد و یـا فحشا دایر یـا اداره کند.

    ب ـی کـه مردم را بـه فساد یـا فحشا تشویق نموده یـا موجبات آن‌را فراهم نماید.

    تبصره ـ هرگاه بر عمل فوق عنوان قوادی صدق نماید علاوه‌ بر مجازات مذکور بـه حد قوادی نیز محکوم مـی‌گردد.

    ماده 640 ـ اشخاص ذیل بـه حبس از سه ماه که تا یک سال و جزای‌نقدی از یک مـیلیون و پانصد هزار ریـال که تا شش مـیلیون ریـال و تا(74) ضربه‌شلاق یـابه ‌یک‌ یـا دو مجازات مذکور محکوم خواهند شد:

    1 ـ هرنوشته یـا طرح‌، گراور، نقاشی‌، تصاویر، مطبوعات‌،اعلانات‌، علایم‌، فیلم‌، نوار سینما و یـا بـه طور کلی هرچیز کـه عفت واخلاق عمومـی را جریحه‌دار نماید به منظور تجارت یـا توزیع بـه نمایش‌ و معرض انظار عمومـی گذارد یـا بسازد یـا به منظور تجارت و توزیع نگاه‌دارد.

    2 ـ هراشیـای مذکور را بـه منظور اه فوق شخصا یـا بـه وسیله‌دیگری وارد یـا صادر کند و یـا بـه نحوی از انحا متصدی یـا واسطه‌تجارت و یـا هرقسم معامله دیگر شود یـا از کرایـه آنـها تحصیل‌مال نماید.

    3 ـ هراشیـای فوق را بـه نحوی از انحاء منتشر نماید یـا آنـها را به‌معرض انظار عمومـی بگذارد.

    4 ـ هربرای تشویق بـه معامله اشیـای مذکور درون فوق و یـا ترویج ‌آن اشیـاء بـه نحوی از انحاء اعلان و یـا فاعل یکی از اعمال ممنوعه ‌فوق و یـا محل بـه دست آوردن آن را معرفی نماید.

    تبصره‌1 ـ مفاد این ماده شامل اشیـایی نخواهد بود کـه با رعایت ‌موازین شرعی و برای مقاصد علمـی یـا هر مصلحت حلال عقلایی‌دیگر تهیـه یـا خرید و فروش و مورد استفاده متعارف علمـی قرارمـی‌گیرد.

    تبصره‌2 ـ اشیـای مذکور ضبط و محو آثار مـی‌گردد و جهت استفاده‌ لازم بـه دستگاه دولتی ذیربط تحویل خواهد شد.

    ماده 641 ـ هرگاهی بـه وسیله تلفن یـا دستگاههای مخابراتی‌دیگر به منظور اشخاص ایجاد مزاحمت نماید علاوه بر اجرای مقررات‌ خاص شرکت مخابرات‌، مرتکب بـه حبس از یک که تا شش ماه‌ محکوم خواهد شد.

    فصل نوزدهم‌: جرایم بر ضدحقوق و تکالیف خانوادگی‌

    ماده 642 ـ هربا داشتن استطاعت مالی نفقه زن خود را درون صورت تمکین ندهد یـا از تادیـه نفقه سایر اشخاص واجب ‌النفقه ‌امتناع نماید دادگاه او را از سه ماه و یک روز که تا پنج ماه حبس ‌محکوم مـی‌نماید.(به موجب بند 9 ماده 58 قانون حمایت خانواده مصوب 1391 نسخ شد)

    ماده 643 ـ هرگاهی عالما زن شوهردار یـا زنی را کـه در عده‌ دیگری هست برای مردی عقد نماید، بـه حبس از شش ماه که تا سه سال ‌یـا از سه مـیلیون که تا هیجده مـیلیون ریـال جزای نقدی و تا (74) ضربه ‌شلاق محکوم مـی‌شود و اگر دارای دفتر ازدواج و طلاق یـا اسناد رسمـی باشد به منظور همـیشـه از تصدی دفتر ممنوع خواهد گردید.

    ماده 644 ـانی کـه عالما مرتکب یکی از اعمال زیر شوند به‌ حبس از شش ماه که تا دو سال و یـا از سه که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای‌نقدی محکوم مـی‌شوند:

    1 ـ هرزنی کـه در قید زوجیت یـا عده دیگری هست خود را بـه عقددیگری درون آورد درون صورتی کـه منجر بـه مواقعه نگردد.

    2 ـ هرکسی کـه زن شوهردار یـا زنی را کـه در عده دیگری هست برای‌خود تزویج نماید درون صورتی کـه منتهی بـه مواقعه نگردد.

    ماده 645 ـ بـه منظور حفظ کیـان خانواده ثبت واقعه ازدواج دایم‌،طلاق و رجوع طبق مقررات الزامـی است‌، چنانچه مردی بدون ثبت‌در دفاتر رسمـی مبادرت بـه ازدواج دایم‌، طلاق و رجوع نماید به‌مجازات حبس تعزیری که تا یکسال محکوم مـی‌گردد.(به موجب بند 9 ماده 58 قانون حمایت خانواده مصوب 1391 نسخ شد)

    ماده 646 ـ ازدواج قبل از بلوغ بدون اذن ولی ممنوع هست چنانچه ‌مردی با ی کـه به حد بلوغ نرسیده برخلاف مقررات ماده‌(1041) قانون مدنی و تبصره ذیل آن ازدواج نماید بـه حبس تعزیری‌ از شش ماه که تا دو سال محکوم مـی‌گردد.(به موجب بند 9 ماده 58 قانون حمایت خانواده مصوب 1391 نسخ شد)

    ماده 647 ـ چنانچه هریک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خودرا بـه امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی‌، تمکن مالی‌،موقعیت اجتماعی‌، شغل و سمت خاص‌، تجرد و امثال آن فریب‌دهد و عقد برمبنای هریک از آنـها واقع شود مرتکب بـه حبس‌تعزیری از شش ماه که تا دو سال محکوم مـی‌گردد.

    فصل بیستم ـ قسم و شـهادت دروغ و افشای سر

    ماده 648 ـ اطبا و جراحان و ماماها و داروفروشان و کلیـهانی که‌به مناسبت شغل یـا حرفه خود محرم اسرار مـی‌شوند هرگاه درون غیر از موارد قانونی‌، اسرار مردم را افشا کنند بـه سه ماه و یک روز که تا یک ‌سال حبس و یـا بـه یک مـیلیون و پانصد هزار که تا شش مـیلیون ریـال ‌جزای نقدی محکوم مـی‌شوند.

    ماده 649 ـ هردر دعوای حقوقی یـا جزایی کـه قسم متوجه اوشده باشد سوگند دروغ یـاد نماید بـه شش ماه که تا دو سال حبس‌ محکوم خواهد شد.

    ماده 650 ـ هردر دادگاه نزد مقامات رسمـی شـهادت دروغ بدهدبه سه ماه و یک روز که تا دو سال حبس و یـا بـه یک مـیلیون و پانصد هزار که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ مجازات مذکور درون این ماده علاوه بر مجازاتی هست که‌ درون باب حدود و قصاص و دیـات به منظور شـهادت دروغ ذکر گردیده است‌.

    فصل بیست و یکم ـ سرقت و ربودن مال غیر

    ماده 651 ـ هرگاه سرقت جامع شرایط حد نباشد ولی مقرون به‌تمام پنج شرط ذیل باشد مرتکب از پنج که تا بیست سال حبس و تا(74) ضربه شلاق محکوم مـی‌گردد:

    1 ـ سرقت درون شب واقع شده باشد.

    2 ـ سارقین دو نفر یـا بیشتر باشند.

    3 ـ یک یـا چند نفر از آنـها حامل سلاح ظاهر یـا مخفی بوده باشند.

    تبصره ـ منظور از سلاح مذكور درون این بند موارد ذیل مـی‌باشد:

    1ـ انواع اسلحه گرم از قبیل تفنگ و نارنجك.

    2ـ انواع اسلحه سرد از قبیل قمـه، شمشیر، كارد، چاقو و پنجه بوكس.

    3ـ انواع اسلحه سردجنگی مشتمل بر كاردهای سنگری متداول درون نیروهای مسلح جمـهوری اسلامـی ایران یـا مشابه آنـها و سرنیزه‌های قابل نصب بر روی تفنگ.

    4ـ انواع اسلحه شكاری شامل تفنگهای ساچمـه‌زنی، تفنگهای مخصوص بیـهوش كردن جانداران و تفنگهای ویژه شكار حیوانات آبزی.(اصلاحی 22/8/1387)

    4 ـ از دیوار بالا رفته یـا حرز را شکسته یـا کلید ساختگی بـه کار یـا اینکه عنوان یـا لباس مستخدم دولت را اختیـار کرده یـا برخلاف‌حقیقت خود را مامور دولتی قلمداد کرده یـا درون جایی کـه محل سکنی ‌یـا مـهیـا به منظور سکنی یـا توابع آن هست سرقت کرده باشند.

    5 ـ درون ضمن سرقتی را آزار یـا تهدید کرده باشند.

    ماده 652 ـ هرگاه سرقت مقرون بـه آزار باشد و یـا سارق مسلح باشد بـه حبس از سه ماه که تا ده سال و شلاق که تا (74) ضربه محکوم مـی‌شود و اگر جرحی نیز واقع شده باشد علاوه بر مجازات جرح بـه حداکثر مجازات مذکور درون این ماده محکوم مـی‌گردد.

    ماده 653 ـ هردر راه‌ها و شوارع بـه نحوی از انحاء مرتکب‌ راهزنی شود درون صورتی کـه عنوان محارب براو صادق نباشد بـه سه تاپانزده سال حبس و شلاق که تا (74) ضربه محکوم مـی‌شود.

    ماده 654 ـ هرگاه سرقت درون شب واقع شده باشد و سارقین دو نفر یـابیشتر باشند و لااقل یک نفر از آنان حامل سلاح ظاهر یـا مخفی باشددر صورتی کـه بر حامل اسلحه عنوان محارب صدق نکند جزای‌مرتکب یـا مرتکبان حبس از پنج که تا پانزده سال و شلاق که تا (74)ضربه مـی‌باشد.

    ماده 655 ـ مجازات شروع بـه سرقت‌های مذکور درون مواد قبل که تا پنج‌سال حبس و شلاق که تا (74) ضربه مـی‌باشد.

    ماده 656 ـ درون صورتی کـه سرقت جامع شرایط حد نباشد و مقرون‌به یکی از شرایط زیر باشد مرتکب بـه حبس از شش ماه که تا سه سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم مـی‌شود:

    1 ـ سرقت درون جایی کـه محل سکنی یـا مـهیـا به منظور سکنی یـا درون توابع‌ آن یـا درون محل‌های عمومـی از قبیل مسجد و و غیر اینـها واقع ‌شده باشد.

    2 ـ سرقت درون جایی واقع شده باشد کـه به واسطه درخت و یـا بوته یـا پرچین یـا نرده محرز بوده و سارق حرز را شکسته باشد.

    3 ـ درون صورتی کـه سرقت درون شب واقع شده باشد.

    4 ـ سارقین دو نفر یـا بیشتر باشند.

    5 ـ سارق مستخدم بوده و مال مخدوم خود را دزدیده یـا مال دیگری‌ را درون منزل مخدوم خود یـا منزل دیگری کـه به اتفاق مخدوم بـه آنجارفته یـا شاگرد یـا کارگر بوده و یـا درون محلی کـه معمولا محل کار وی‌ بوده از قبیل خانـه‌، دکان‌، کارگاه‌، کارخانـه و انبار سرقت نموده باشد.

    6 ـ هرگاه اداره کنندگان هتل و مسافرخانـه و کاروانسرا و کاروان و به‌طور کلیـانی کـه به اقتضای شغل اموالی درون دسترس آنان هست ‌تمام یـا قسمتی از آن را مورد دستبرد قرار دهند.

    ماده 657 ـ هرمرتکب ربودن مال‌دیگری از طریق کیف‌زنی‌،جیب بری و امثال آن شود بـه حبس از یک که تا پنج سال و تا (74)ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 658 ـ هرگاه سرقت درون مناطق سیل یـا زلزله‌زده یـا جنگی یـا آتش سوزی یـا درون محل تصادف رانندگی صورت پذیرد و حایزشرایط حد نباشد مرتکب بـه مجازات حبس از یک که تا پنج سال و تا(74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 659 ـ هروسایل و متعلقات مربوط بـه تاسیسات مورد استفاده عمومـی کـه به هزینـه دولت یـا با سرمایـه دولت یـا سرمایـه ‌مشترک دولت و بخش غیر دولتی یـا بـه وسیله نـهادها و سازمانـهای‌عمومـی غیر دولتی یـا موسسات خیریـه ایجاد یـا نصب شده مانند تاسیسات بهره‌برداری آب و برق و گاز و غیره را سرقت نماید به‌حبس از یک که تا پنج سال محکوم مـی‌شود و چنانچه مرتکب ازکارکنان سازمانـهای مربوطه باشد بـه حداکثر مجازات مقرر محکوم‌خواهد شد.

    ماده660 ـ هركس بدون پرداخت حق انشعاب آب و فاضلاب و برق و گاز و تلفن مبادرت بـه استفاده غیرمجاز از آب و برق و تلفن و گاز شبكه فاضلاب نماید علاوه بر جبران خسارت وارده بـه پرداخت جزای نقدی از یك که تا دو برابر خسارت وارده محكوم خواهدشد.چنانچه مرتكب از مأمورین شركتهای مذكور باشد به‌حداكثر مجازات محكوم خواهدشد.(اصلاحی 22/8/1387)

    ماده 661 ـ درون سایر موارد کـه سرقت مقرون بـه شرایط مذکور درمواد فوق نباشد مجازات مرتکب‌، حبس از سه ماه و یک روز که تا دوسال و تا (74) ضربه شلاق خواهد بود.

    ماده 662 ـ هر با علم و اطلاع یـا با وجود قراین اطمـینان آور به‌اینکه مال درون نتیجه ارتکاب سرقت بدست آمده هست آن را بـه نحوی ‌از انحاء تحصیل یـا مخفی یـا قبول نماید یـا مورد معامله قرار دهد بـه ‌حبس از شش ماه که تا سه سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم‌خواهد شد.

    در صورتیکه متهم معامله اموال مسروقه را حرفه خود قرار داده باشد بـه حداکثر مجازات درون این ماده محکوم مـی‌گردد.

    ماده 663 ـ هرعالما درون اشیـای و اموالی کـه توسط مقامات‌ ذیصلاح توقیف شده هست و بدون اجازه‌، دخالت یـا تصرفی نمایدکه منافی با توقیف باشد ولو مداخله کننده یـا متصرف مالک آن‌باشد بـه حبس از سه ماه که تا یک سال محکوم خواهد شد.

    ماده 664 ـ هرعالما عامدا به منظور ارتکاب جرمـی اقدام بـه ساخت‌کلید یـا تغییر آن نماید یـا هرنوع وسیله‌ای به منظور ارتکاب جرم بسازد،یـا تهیـه کند بـه حبس از سه ماه که تا یک سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 665 ـ هرمال دیگری را برباید و عمل او مشمول عنوان‌ سرقت نباشد بـه حبس از شش ماه که تا یک سال محکوم خواهد شد و اگر درون نتیجه این کار صدمـه‌ای بـه مجنی‌علیـه وارد شده باشد به‌ مجازات آن نیز محکوم خواهد شد.

    ماده 666 ـ درون صورت تکرار جرم سرقت‌، مجازات سارق حسب‌مورد حداکثر مجازات مقرر درون قانون خواهد بود.

    تبصره ـ درون تکرار جرم سرقت درون صورتی کـه سارق سه فقره ‌محکومـیت قطعی بـه اتهام سرقت داشته باشد دادگاه نمـی‌تواند از جهات مخففه درون تعیین مجازات استفاده نماید.

    ماده 667 ـ درون کلیـه موارد سرقت و ربودن اموال مذکور درون این فصل‌دادگاه علاوه بر مجازات تعیین شده سارق یـا رباینده را بـه رد عین ودر صورت فقدان عین بـه رد مثل یـا قیمت مال مسروقه یـا ربوده شده‌و جبران خسارت وارده محکوم خواهد نمود.

    فصل بیست و دوم ـ تهدید و اکراه‌

    ماده 668 ـ هربا جبر و قهر یـا با اکراه و تهدید دیگری را ملزم به‌نوشته یـا سند یـا امضا و یـا مـهر نماید و یـا سند و نوشته‌ای که‌متعلق بـه او یـا سپرده بـه او مـی‌باشد را از وی بگیرد بـه حبس از سه ماه ‌تا دو سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

    ماده 669 ـ هرگاهی دیگری را بـه هر نحو تهدید بـه قتل یـاضررهای نفسی یـا شرفی یـا مالی و یـا بـه افشای سری نسبت بـه خودیـا بستگان او نماید، اعم از اینکه بـه این واسطه تقاضای وجه یـا مال‌ یـا تقاضای انجام امر یـا ترک فعلی را نموده یـا ننموده باشد بـه مجازات شلاق که تا (74) ضربه یـا زندان از دو ماه که تا دو سال محکوم‌خواهد شد.

    فصل بیست و سوم ـ ورشکستگی

    ماده 670 ـانی کـه به عنوان ورشکستگی بـه تقلب محکوم ‌مـی شوند بـه مجازات حبس از یک که تا پنج سال محکوم خواهند شد.

    ماده 671 ـ مجازات ورشکسته بـه تقصیر از شش ماه که تا دو سال‌حبس است‌.

    ماده 672 ـ هرگاه مدیر تصفیـه درون امر رسیدگی بـه ورشکستگی بین‌ طلبکاران و تاجر ورشکسته مستقیما یـا مع‌الواسطه از طریق عقدقرارداد یـا بـه طریق دیگر تبانی نماید بـه شش ماه که تا سه سال حبس و یـا بـه جزای نقدی از سه که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم مـی گردد.

    فصل بیست و چهارم ـ خیـانت درون امانت‌

    ماده 673 ـ هراز سفید مـهر یـا سفید امضایی کـه به او سپرده شده‌است یـا بـه هر طریق بدست آورده سو استفاده نماید بـه یک که تا سه‌سال حبس محکوم خواهد شد.

    ماده 674 ـ هرگاه اموال منقول یـا غیر منقول یـا نوشته‌هایی از قبیل‌سفته و چک و قبض و نظایر آن بـه عنوان اجاره یـا امانت یـا رهن یـا به منظور وکالت یـا هرکار با اجرت یـابی‌اجرت بهی داده شده و بنابراین بوده هست که اشیـای مذکور مسترد شود یـا بـه مصرف معینی‌برسد و شخصی کـه آن اشیـا نزد او بوده آنـها را بـه ضرر مالکین یـا متصرفین آنـها استعمال یـا تصاحب یـا تلف یـا مفقود نماید بـه حبس‌از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهد شد.

    فصل بیست و پنجم‌ - احراق و تخریب و اتلاف اموال و حیوانات

    ماده 675 ـ هر عمدا عمارت یـا بنا یـا کشتی یـا هواپیما یـا کارخانـه یـا انبار و به طور کلی هر محل مس یـا معد به منظور سکنی ‌یـا جنگل یـا خرمن یـا هر نوع محصول زراعی یـا اشجار یـا مزارع یـا باغهای متعلق بـه دیگری را آتش بزند بـه حبس از دو که تا پنج سال‌محکوم مـی‌شود.

    تبصره‌1 ـ اعمال فوق درون این فصل درون صورتی کـه به قصد مقابله با حکومت اسلامـی باشد مجازات محارب را خواهد داشت‌.

    تبصره‌2 ـ مجازات شروع بـه جرایم فوق شش ماه که تا دو سال حبس ‌مـی‌باشد.

    ماده 676 ـ هرسایر اشیـای منقول متعلق بـه دیگری را آتش بزند بـه حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهد شد.

    ماده 677 ـ هرعمدا اشیـای منقول یـا غیرمنقول متعلق به‌دیگری را تخریب نماید یـا بـه هر نحو کلا یـا بعضا تلف نماید و یـا ازکار اندازد بـه حبس از شش ماه که تا سه سال محکوم خواهد شد.

    ماده 678 ـ هرگاه جرایم مذکور درون مواد (676) و (677) بـه وسیله‌مواد منفجره واقع شده باشد مجازات مرتکب دو که تا پنج سال حبس‌است‌.

    ماده 679 ـ هربه عمد و بدون ضرورت حیوان حلال گوشت ‌متعلق بـه دیگری یـا حیواناتی کـه شکار آنـها توسط دولت ممنوع ‌اعلام شده هست را بکشد یـا مسموم یـا تلف یـا ناقص کند بـه حبس ازنود و یک روز که تا شش ماه یـا جزای نقدی از یک مـیلیون و پانصد هزار ریـال که تا سه مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 680 ـ هربرخلاف مقررات و بدون مجوز قانونی اقدام به‌شکار یـا صید حیوانات و جانوران وحشی حفاظت شده نماید به‌ حبس از سه ماه که تا سه سال و یـا جزای نقدی از ییم مـیلیون ‌ریـال که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 681 ـ هرعالما دفاتر و قباله‌ها و سایر اسناد دولتی را بسوزاند یـا بـه هرنحو دیگری تلف کند بـه حبس از دو که تا ده سال ‌محکوم خواهد شد.

    ماده 682 ـ هرعالما هر نوع اسناد یـا اوراق تجارتی و غیرتجارتی غیر دولتی را کـه اتلاف آنـها موجب ضرر غیر هست بسوزاند یـا بـه هرنحو دیگر تلف کند بـه حبس از سه ماه که تا دو سال محکوم‌خواهد شد.

    ماده 683 ـ هر نوع نـهب و غارت و اتلاف اموال و اجناس و امتعه یـا محصولات کـه از طرف جماعتی بیش از سه نفر بـه نحو قهر و غلبه ‌واقع شود چنانچه محارب شناخته نشوند بـه حبس از دو که تا پنج سال‌ محکوم خواهند شد.

    ماده 684 ـ هرمحصول دیگری را بچراند یـا تاکستان یـا باغ مـیوه‌ یـا نخلستانی را خراب کند یـا محصول دیگری را قطع و درو نماید یـا بـه واسطه سرقت یـا قطع آبی کـه متعلق بـه آن هست یـا با اقدامات و وسایل دیگر خشک کند یـا باعث تضییع آن بشود یـا آسیـاب دیگری را از استفاده بیندازد بـه حبس از شش ماه که تا سه سال وشلاق که تا (74) ضربه محکوم مـی‌شود.

    ماده 685 ـ هراصله نخل خرما را بـه هرترتیب یـا هر وسیله ‌بدون مجوز قانونی از بین ببرد یـا قطع نماید بـه سه که تا شش ماه حبس ‌یـا از یک مـیلیون و پانصد هزار که تا سه مـیلیون ریـال جزای نقدی یـا هردو مجازات محکوم خواهد شد.

    ماده 686 ـ هردرختان موضوع ماده یک قانون گسترش فضای‌سبز را عالما عامدا و برخلاف قانون مذکور قطع یـا موجبات از بین‌رفتن آنـها را فراهم آورد علاوه بر جبران خسارت وارده حسب موردبه حبس تعزیری از شش ماه که تا سه سال و یـا جزای نقدی از سه‌مـیلیون که تا هجده مـیلیون ریـال محکوم خواهد شد.

    ماده 687 ـ هردر وسایل و تاسیسات مورد استفاده عمومـی ازقبیل شبکه‌های آب و فاضلاب‌، برق ، نفت‌، گاز، پست و تلگراف و تلفن و مراکز و ماکروویو (مخابرات‌) و رادیو و تلویزیون و متعلقات مربوط بـه آنـها اعم از سد و کانال و انشعاب لوله کشی ونیروگاه‌های برق و خطوط انتقال نیرو و مخابرات (کابلهای هوایی یـازمـینی یـا نوری‌) و دستگاههای تولید و توزیع و انتقال آنـها کـه به‌هزینـه یـا سرمایـه دولت یـا با سرمایـه مشترک دولت و بخش غیردولتی یـا توسط بخش خصوصی به منظور استفاده عمومـی ایجاد شده و همچنین درون علایم راهنمایی و رانندگی و سایر علایمـی کـه به منظورحفظ جان اشخاص یـا تامـین تاسیسات فوق یـا شوارع و جاده‌هانصب شده است‌، مرتکب تخریب یـا ایجاد حریق یـا از کار انداختن یـا هر نوع خرابکاری دیگر شود بدون آن کـه منظور او اخلال درون نظم و امنیت عمومـی باشد بـه حبس از سه که تا ده سال محکوم خواهد شد.

    تبصره‌1 ـ درون صورتی کـه اعمال مذکور بـه منظور اخلال درون نظم و امنیت جامعه و مقابله با حکومت اسلامـی باشد مجازات محارب راخواهد داشت‌.

    تبصره‌2 ـ مجازات شروع بـه جرایم فوق یک که تا سه سال حبس ‌است‌.

    ماده 688 ـ هر اقدامـی کـه تهدید علیـه بهداشت عمومـی شناخته شود از قبیل آلوده آب آشامـیدنی یـا توزیع آب آشامـیدنی آلوده‌، دفع ‌غیر بهداشتی فضولات انسانی و دامـی و مواد زاید، ریختن مواد مسموم کننده درون رودخانـه‌ها، زباله درون خیـابان ها و کشتار غیر مجازدام‌، استفاده غیر مجاز فاضلاب خام یـا بعد آب تصفیـه ‌خانـه‌های‌ فاضلاب به منظور مصارف کشاورزی ممنوع مـی‌باشد و مرتکبین‌ چنانچه طبق قوانین خاص مشمول مجازات شدیدتری نباشند بـه ‌حبس که تا یک سال محکوم خواهند شد.

    تبصره‌1 ـ تشخیص اینکه اقدام مزبور تهدید علیـه بهداشت‌عمومـی و آلودگی محیط زیست شناخته مـی‌شود و نیز غیر مجازبودن کشتار دام و دفع فضولات دامـی و همچنین اعلام جرم مذکورحسب مورد بر عهدة وزارت بهداشت‌، درمان و آموزش پزشکی‌،سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان دامپزشکی خواهد بود.

    تبصره‌2 ـ منظور از آلودگی محیط زیست عبارتست از پخش یـا آمـیختن مواد خارجی بـه آب یـا هوا یـا خاک یـا زمـین بـه مـیزانی که‌کیفیت فیزیکی‌، شیمـیایی یـا بیولوژیک آن را بـه طوری کـه به حال ‌انسان یـا سایر موجودات زنده یـا گیـاهان یـا آثار یـا ابنیـه مضر باشدتغییر دهد.

    ماده 689 ـ درون تمام موارد مذکور درون این فصل هرگاه حرق و تخریب‌ و سایر اقدامات انجام شده منتهی بـه قتل یـا نقص عضو یـا جراحت و صدمـه بـه انسانی شود مرتکب علاوه بر مجازاتهای مذکور حسب ‌مورد بـه قصاص و پرداخت دیـه و در هر حال بـه تادیـه خسارات وارده‌ نیز محکوم خواهد شد.

    فصل بیست و ششم ـ هتک حرمت منازل و املاک غیر

    ماده 690 ـ هربه وسیله صحنـه سازی از قبیل پی‌کنی‌،دیوارکشی‌، تغییر حد فاصل‌، امحای مرز، کرت بندی‌، نـهرکشی‌،حفرچاه‌، غرس اشجار و زراعت و امثال آن بـه تهیـه آثار تصرف درون اراضی مزروعی اعم از کشت شده یـا درون آیش زراعی‌، جنگل‌ها و مراتع ملی شده‌، کوهستان‌ها، باغ‌ها، قلمستان‌ها، منابع آب‌،چشمـه‌سارها، انـهار طبیعی و پارک‌ های ملی‌، تاسیسات کشاورزی ودامداری و دامپروری و کشت و صنعت و اراضی موات و بایر و سایر اراضی و املاک متعلق بـه دولت یـا شرکت‌های وابسته بـه دولت‌یـا شـهرداری‌ها یـا اوقاف و همچنین اراضی و املاک و موقوفات و محبوسات و اثلاث باقیـه کـه برای مصارف عام‌المنفعه اختصاص‌یـافته یـا اشخاص حقیقی یـا حقوقی بـه منظور تصرف یـا ذیحق‌ معرفی خود یـا دیگری‌، مبادرت نماید یـا بدون اجازه سازمان ‌حفاظت محیط زیست یـا مراجع ذیصلاح دیگر مبادرت بـه عملیـاتی ‌نماید کـه موجب تخریب محیط زیست و منابع طبیعی گردد یـا اقدام‌ بـه هرگونـه تجاوز و تصرف عدوانی یـا ایجاد مزاحمت یـا ممانعت ازحق درون موارد مذکور نماید بـه مجازات یک ماه که تا یک سال حبس ‌محکوم مـی‌شود.

    دادگاه موظف هست حسب مورد رفع تصرف عدوانی یـا رفع‌ مزاحمت یـا ممانعت از حق یـا اعاده وضع بـه حال سابق نماید.

    تبصره‌1 ـ رسیدگی بـه جرایم فوق الذکر خارج از نوبت بـه عمل‌مـی‌آید و مقام قضایی با تنظیم صورت مجلس دستور متوقف ماندن ‌عملیـات متجاوز را که تا صدور حکم قطعی خواهد داد.

    تبصره‌2 ـ درون صورتی کـه تعداد متهمان سه نفر یـا بیشتر باشد و قراین قوی برارتکاب جرم موجود باشد قرار بازداشت صادر خواهدشد، مدعی مـی‌تواند تقاضای خلع ید و قلع بنا و اشجار و رفع آثارتجاوز را بنماید.

    ماده 691 ـ هربه قهر و غلبه داخل ملکی شود کـه در تصرف‌دیگری هست اعم از آن کـه محصور باشد یـا نباشد یـا درون ابتدای ورودبه قهر و غلبه نبوده ولی بعد از اخطار متصرف بـه قهر و غلبه مانده‌باشد علاوه بر رفع تجاوز حسب مورد بـه یک که تا شش ماه حبس‌محکوم مـی‌شود. هرگاه مرتکبین دو نفر یـا بیشتر بوده و لااقل یکی ازآنـهاحامل سلاح‌باشد به‌حبس از یک که تا سه سال محکوم خواهند شد.

    ماده 692 ـ هرگاهی ملک دیگری را بـه قهر و غلبه تصرف کندعلاوه بر رفع تجاوز بـه حبس از سه ماه که تا یک سال محکوم خواهدشد.

    ماده 693 ـ اگری بـه موجب حکم قطعی محکوم بـه خلع ید ازمال غیر منقولی یـا محکوم بـه رفع مزاحمت یـا رفع ممانعت از حق‌شده باشد، بعد از اجرای حکم مجددا مورد حکم را عدوانا تصرف یـا مزاحمت یـا ممانعت از حق نماید علاوه بر رفع تجاوز بـه حبس ازشش ماه که تا دو سال محکوم خواهد شد.

    ماده 694 ـ هردر منزل یـا مسکن دیگری بـه عنف یـا تهدید وارد شود بـه مجازات از شش ماه که تا سه سال حبس محکوم خواهد شد و در صورتی کـه مرتکبین دو نفر یـا بیشتر بوده و لااقل یکی از آنـهاحامل سلاح باشد بـه حبس از یک که تا شش سال محکوم مـی‌شوند.

    ماده 695 ـ چنانچه جرایم مذکور درون مواد (692) و (693) درون شب‌ واقع شده باشد مرتکب بـه حداکثر مجازات محکوم مـی‌شود.

    ماده 696 ـ درون کلیـه مواردی کـه محکوم علیـه علاوه بر محکومـیت‌کیفری بـه رد عین یـا مثل مال یـا ادای قیمت یـا پرداخت دیـه و ضرر و زیـان ناشی از جرم محکوم شده باشد و از اجرای حکم امتناع نمایددر صورت تقاضای محکوم له دادگاه با فروش اموال محکوم علیـه‌بجز مستثنیـات دین حکم را اجرا یـا که تا استیفای حقوق محکوم له‌،محکوم علیـه را بازداشت خواهد نمود.

    تبصره ـ چنانچه محکوم علیـه مدعی اعسار شود که تا صدور حکم ‌اعسار و یـا پرداخت بـه صورت تقسیط بازداشت ادامـه خواهد داشت‌.

    فصل بیست و هفتم ـ افترا و توهین و هتک حرمت‌

    ماده 697 ـ هربه وسیله اوراق چاپی یـا خطی یـا بـه وسیله درج ‌در روزنامـه و جراید یـا نطق درون مجامع یـا بـه هر وسیله دیگر، بهی ‌امری را صریحا نسبت دهد یـا آنـها را منتشر نماید کـه مطابق قانون آن ‌امر جرم محسوب مـی‌شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید جز درون مواردی کـه موجب حد هست به یک ماه که تا یک سال حبس و تا(74) ضربه شلاق یـا یکی از آنـها حسب مورد محکوم خواهد شد.

    تبصره ـ درون مواردی کـه نشر آن امر اشاعه فحشا محسوب گردد هرچند بتواند صحت اسناد را ثابت نماید مرتکب بـه مجازات مذکور محکوم خواهد شد.

    ماده 698 ـ هربه قصد اضرار بـه غیر یـا تشویش اذهان عمومـی ‌یـا مقامات رسمـی بـه وسیله نامـه یـا شکواییـه یـا مراسلات یـا عرایض ‌یـا گزارش یـا توزیع هرگونـه اوراق چاپی یـا خطی با امضا یـا بدون امضا اکاذیبی را اظهار نماید یـا با همان مقاصد اعمالی را برخلاف حقیقت راسا یـا بـه عنوان نقل قول بـه شخص حقیقی یـا حقوقی یـا مقامات ‌رسمـی تصریحا یـا تلویحا نسبت دهد اعم از اینکه از طریق مزبور به‌ نحوی از انحاء ضرر مادی یـا معنوی بـه غیر وارد شود یـا نـه علاوه براعاده حیثیت درون صورت امکان‌، حتما به حبس از دو ماه که تا دو سال و یـا شلاق که تا (74) ضربه محکوم شود.

    ماده 699 ـ هرعالما عامدا بـه قصد متهم نمودن دیگری آلات و ادوات جرم یـا اشیـایی را کـه یـافت شدن آن درون تصرف یک نفر موجب ‌اتهام او مـی‌گردد بدون اطلاع آن شخص درون منزل یـا محلب یـا جیب یـا اشیـایی کـه متعلق بـه اوست بگذارد یـا مخفی کند یـا بـه نحوی ‌متعلق بـه او قلمداد نماید و در اثر این عمل شخص مزبور تعقیب‌گردد، بعد از صدور قرار منع تعقیب و یـا اعلام برائت قطعی آن ‌شخص‌، مرتکب بـه حبس از شش ماه که تا سه سال و یـا که تا (74) ضربه ‌شلاق محکوم مـی‌شود.

    ماده 700 ـ هربا نظم یـا نثر یـا بـه صورت کتبی یـا شفاهیی را هجو کند و یـا هجویـه را منتشر نماید، بـه حبس از یک که تا شش ماه‌ محکوم مـی‌شود.

    فصل بیست و هشتم ـ تجاهر بـه استعمال ‌ات‌الکلی و قماربازی و ولگردی‌

    ماده 701 ـ هرمتجاهرا و به نحو علن درون اماکن و معابر و مجامع‌ عمومـی ات الکلی استعمال نماید، علاوه بر اجرای حد شرعی شرب خمر بـه دو که تا شش ماه حبس تعزیری محکوم مـی‌شود.

    ماده702ـ هر كس ات الكلی را بسازد یـا بخرد یـا بفروشد یـا درون معرض فروش قراردهد یـا حمل یـا نگهداری كند یـا درون اختیـار دیگری قرار دهد بـه شش ماه که تا یك سال حبس و تا هفتاد و چهار (74) ضربه شلاق و نیز پرداخت جزای نقدی بـه مـیزان پنج برابر ارزش عرفی (تجاری) كالای یـادشده محكوم مـی‌شود. (اصلاحی 22/8/1387)

    ماده703ـ واردنمودن ات الكلی بـه كشور قاچاق محسوب مـی‌گردد و واردكننده صرف‌نظر از مـیزان آن بـه شش ماه که تا پنج سال حبس و تا هفتاد و چهار (74) ضربه شلاق و نیز پرداخت جزای نقدی بـه مـیزان ده برابر ارزش عرفی (تجاری) كالای یـادشده محكوم مـی‌شود. رسیدگی بـه این جرم درون صلاحیت محاكم عمومـی است.

    تبصره 1ـ درون خصوص مواد (702) و (703)، هر گاه ات الكلی مكشوفه بـه مـیزان بیش از بیست لیتر باشد، وسایلی كه به منظور حمل آن مورداستفاده قرار مـی‌گیرد چنانچه با اطلاع مالك باشد بـه نفع دولت ضبط خواهدشد درون غیراین صورت مرتكب بـه پرداخت معادل قیمت وسیله نقلیـه نیز محكوم خواهدشد. آلات و ادواتی كه جهت ساخت یـا تسهیل ارتكاب جرائم موضوع مواد مذكور مورد استفاده قرار مـی‌گیرد و وجوه حاصله از معاملات مربوط بـه نفع دولت ضبط خواهدشد.

    تبصره 2ـ هر گاه كاركنان دولت یـا شركتهای دولتی و شركتها یـا مؤسسات وابسته بـه دولت، شوراها، شـهرداریـها یـا نـهادهای انقلاب اسلامـی و به طور كلی قوای سه گانـه و همچنین اعضاء نیروهای مسلح و مأموران بـه خدمات عمومـی درون جرائم موضوع مواد (702) و (703) مباشرت، معاونت یـا مشاركت نماینده علاوه بر تحمل مجازاتهای مقرر، بـه انفصال موقت از یك سال که تا پنج سال از خدمات دولتی محكوم خواهندشد.

    تبصره 3ـ دادگاه نمـی‌تواند تحت هیچ شرایطی حكم بـه تعلیق اجراء مجازات مقرر درون مواد (702) و (703) صادر نماید.(اصلاحی 22/8/1387)

    ماده 704 ـ هرمحلی را به منظور شرب خمر دایر کرده باشد یـا مردم ‌را بـه آنجا دعوت کند بـه سه ماه که تا دو سال حبس و (74) ضربه شلاق و یـا از یک مـیلیون و پانصد هزار که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای نقدی ‌یـا هر دو آنـها محکوم خواهد شد و در صورتی کـه هر دو مورد را مرتکب شود بـه حداکثر مجازات محکوم خواهد شد.

    ماده 705 ـ قماربازی با هر وسیله‌ای ممنوع و مرتکبین آن بـه یک تاشش ماه حبس و یـا که تا (74) ضربه شلاق محکوم مـی‌شوند و درصورت تجاهر بـه قماربازی بـه هر دو مجازات محکوم مـی‌گردند.

    ماده 706 ـ هرآلات و وسایل مخصوص بـه قماربازی را بخرد یـا حمل یـا نگهداری کند بـه یک که تا سه ماه حبس یـا که تا پانصد هزار که تا یک مـیلیون و پانصد هزار ریـال جزای نقدی محکوم مـی‌شود.

    ماده 707 ـ هرآلات و وسایل مخصوص بـه قماربازی را بسازد یـا بفروشد یـا درون معرض فروش قرار دهد یـا از خارج وارد کند یـا درون اختیـار دیگری قرار دهد بـه سه ماه که تا یک سال حبس و یک مـیلیون و پانصد هزار که تا شش مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم مـی‌شود.

    ماده 708 ـ هرقمارخانـه دایر کند یـا مردم را به منظور قمار بـه آنجادعوت نماید بـه شش ماه که تا دو سال حبس و یـا از سه مـیلیون که تا دوازده مـیلیون ریـال جزای نقدی محکوم مـی‌شود.

    ماده 709 ـ تمام اسباب و نقود متعلق بـه قمار حسب مورد معدوم یـابه عنوان جریمـه ضبط مـی‌شود.

    ماده 710 ـ اشخاصی کـه در قمارخانـه‌ها یـا اماکن معد به منظور صرف ‌ات الکلی موضوع مواد (701) و (705) قبول خدمت کنندیـا بـه نحوی از انحاء بـه دایر کننده این قبیل اماکن کمک نمایند معاون‌ محسوب مـی‌شوند و مجازات مباشر درون جرم را دارند ولی دادگاه‌ مـی‌تواند نظر بـه اوضاع و احوال و مـیزان تاثیر عمل معاون‌، مجازات‌ را تخفیف دهد.

    ماده 711 ـ هرگاه یکی از ضابطین دادگستری و سایر مامورین ‌صلاحیت‌دار از وجود اماکن مذکور درون مواد (704) و (705) و(708) یـا اشخاص مذکور درون ماده (710) مطلع بوده و مراتب را به‌مقامات ذیصلاح اطلاع ندهند یـا برخلاف واقع گزارش نمایند درصورتی کـه به‌موجب قانونی دیگر مجازات شدیدتری نداشته باشند بـه سه که تا شش ماه حبس یـا که تا (74) ضربه شلاق محکوم مـی‌شوند.

    ماده 712 ـ هرتکدی یـا کلاشی را پیشـه خود قرار داده باشد و از این راه امرار معاش نماید یـا ولگردی نماید بـه حبس از یک که تا سه ماه‌ محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیـه اموالی کـه از طریق تکدی وکلاشی بدست آورده هست مصادره خواهد شد.

    ماده 713 ـ هرطفل صغیر یـا غیر رشیدی را وسیله تکدی قرار دهد یـا افرادی را بـه این امر بگمارد بـه سه ماه که تا دو سال حبس و استرداد کلیـه اموالی کـه از طریق مذکور بـه دست آورده هست محکوم‌خواهد شد.

    فصل بیست و نـهم ـ جرایم ناشی از تخلفات رانندگی‌

    ماده 714 ـ هرگاه بی‌ احتیـاطی یـا بی‌ مبالاتی یـا عدم رعایت نظامات ‌دولتی یـا عدم مـهارت راننده (اعم از وسایط نقلیـه زمـینی یـا آبی یـاهوایی‌) یـا متصدی وسیله موتوری منتهی بـه قتل غیر عمدی شود مرتکب بـه شش ماه که تا سه سال حبس و نیز بـه پرداخت دیـه درون صورت مطالبه از ناحیـه اولیـای دم محکوم مـی‌شود.

    تبصره_ اظهار نظر کارشناسی درون خصوص تشخیص بی احتیـاطی یـا بی موالاتی یـا عدم رعایت نظامات دولتی یـا عدم مـهارت درون مورد سوانح مربوط بـه وسایل نقلیـه زمـینی، آبی و هوایی حسب مورد اداره راهنمایی و رانندگی، شرکت راه آهن جمـهوری اسلامـی ایران، سازمان بنادر و کشتیرانی و سازمان هواپیمایی کشوری مـی باشد.

    ماده 715 ـ هرگاه یکی از جهات مذکور درون ماده (714) موجب‌ مرض جسمـی یـا دماغی کـه غیر قابل علاج باشد و یـا از بین رفتن‌ یکی از حواس یـا از کار افتادن عضوی از اعضای بدن کـه یکی از وظایف ضروری زندگی انسان را انجام مـی‌دهد یـا تغییر شکل دایمـی‌عضو یـا صورت شخص یـا سقط جنین شود مرتکب بـه حبس از دوماه که تا یک سال و به پرداخت دیـه درون صورت مطالبه از ناحیـه مصدوم ‌محکوم مـی‌شود.

    ماده 716 ـ هرگاه یکی از جهات مذکور درون ماده (714) موجب‌صدمـه بدنی شود کـه باعث نقصان یـا ضعف دایم یکی از منافع یـایکی از اعضای بدن شود و یـا باعث از بین رفتن قسمتی از عضو مصدوم گردد، بدون آن کـه عضو از کار بیفتد یـا باعث وضع حمل زن ‌قبل از موعد طبیعی شود مرتکب بـه حبس از دو ماه که تا شش ماه و پرداخت دیـه درون صورت مطالبه از ناحیـه مصدوم محکوم خواهدشد.

    ماده 717 ـ هرگاه یکی از جهات مذکور درون ماده (714) موجب‌صدمـه بدنی شود مرتکب بـه حبس از یک که تا پنج ماه و پرداخت دیـه‌در صورت مطالبه از ناحیـه مصدوم محکوم مـی‌شود.

    ماده 718 ـ درون مورد مواد فوق هرگاه راننده یـا متصدی وسایل ‌موتوری درون موقع وقوع جرم مست بوده یـا پروانـه نداشته یـا زیـادتر ازسرعت مقرر حرکت مـی‌کرده هست یـا آن کـه دستگاه موتوری را باوجود نقص و عیب مکانیکی موثر درون تصادف بـه کار انداخته یـا درون محل‌هایی کـه برای عبور پیـاده‌رو علامت مخصوص گذارده شده‌است‌، مراعات لازم ننماید و یـا از محل‌هایی کـه عبور از آن ممنوع‌گردیده هست رانندگی نموده‌، بـه بیش از دو سوم حداکثر مجازات ‌مذکور درون مواد فوق محکوم خواهد شد. دادگاه مـی‌تواند علاوه برمجازات فوق مرتکب را به منظور مدت یک که تا پنج سال از حق رانندگی‌یـا تصدی وسایل موتوری محروم نماید.

    تبصره ـ اعمال مجازات موضوع مواد (714) و (718) این قانون‌از شمول بند (1) ماده (3) قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن درون موارد معین مصوب 28/12/1373 مجلس شورای‌اسلامـی مستثنی مـی‌باشد.

    ماده 719 ـ هرگاه مصدوم احتیـاج بـه کمک فوری داشته و راننده با وجود امکان رساندن مصدوم بـه مراکز درمانی و یـا استمداد ازمأمورین انتظامـی از این کار خودداری کند و یـا بـه منظور فرار ازتعقیب‌، محل حادثه را ترک و مصدوم را رها کند حسب مورد به‌بیش از دو سوم حداکثر مجازات مذکور درون مواد (714) و (715) و(716) محکوم خواهد شد. دادگاه نمـی‌تواند درون مورد این ماده اعمال‌کیفیت مخففه نماید.

    تبصره‌1 ـ راننده درون صورتی مـی‌تواند به منظور انجام تکالیف مذکور دراین ماده وسیله نقلیـه را از صحنـه حادثه حرکت دهد کـه برای کمک‌رسانیدن بـه مصدوم توسل بـه طریق دیگر ممکن نباشد.

    تبصره‌2 ـ درون تمام موارد مذکور هرگاه راننده مصدوم را بـه نقاطی‌برای معالجه و استراحت برساند و یـا مأمورین مربوطه را از واقعه ‌آگاه کند و یـا بـه هرنحوی موجبات معالجه و ا ستراحت و تخفیف‌آلام مصدوم را فراهم کند دادگاه مقررات تخفیف را درباره او رعایت‌خواهد نمود.

    ماده 720 ـ هردر ارقام و مشخصات پلاک وسایل نقلیـه‌موتوری زمـینی‌، آبی یـا کشاورزی تغییر دهد و یـا پلاک وسیله نقلیـه‌موتوری دیگری را بـه آن الصاق نماید یـا به منظور آن پلاک تقلبی بکار بردیـا چنین وسایلی را با علم بـه تغییر و یـا تعویض پلاک تقلبی مورداستفاده قرار دهد و همچنین هربه نحوی از انحاء درون شماره‌شاسی‌، موتور یـا پلاک وسیله نقلیـه موتوری و یـا پلاکهای موتور وشاسی کـه از طرف کارخانـه سازنده حک یـا نصب شده بدون تحصیل‌مجوز از راهنمایی و رانندگی تغییر دهد و آن را از صورت اصلی‌کارخانـه خارج‌کند به‌حبس ازشش‌ماه‌تا یک سال محکوم خواهد شد.

    ماده 721 ـ هربخواهد وسیله نقلیـه موتوری را اوراق کند مکلف هست مراتب را با تعیین محل توقف وسیله نقلیـه بـه راهنمایی‌و رانندگی محل اطلاع دهد، راهنمایی و رانندگی محل حتما ظرف‌مدت یک هفته اجازه اوراق وسیله نقلیـه را بدهد و اگر به‌دلایلی با اوراق موافقت ندارد تصمـیم قطعی خود را ظرف‌همان مدت با ذکر دلیل بـه متقاضی ابلاغ نماید، هرگاه راهنمایی ورانندگی هیچگونـه اقدامـی درون آن مدت نکرد اوراق وسیله نقلیـه‌ بعد از انقضای مدت مجاز است‌. تخلف از این ماده به منظور اوراق کننده‌موجب محکومـیت از دو ماه که تا یک سال حبس خواهد بود.

    ماده 722 ـ چنانچه وسیله موتوری یـا پلاک آن سرقت یـا مفقودشود، شخصی کـه وسیله درون اختیـار و تصرف او بوده هست اعم از آن‌که مالک بوده یـا نبوده بعد از اطلاع مکلف هست بلافاصله مراتب رابه نزدیکترین مرکز نیروی انتظامـی اعلام نماید، متخلف از این ماده‌به جزای نقدی از پانصد هزار که تا یک مـیلیون ریـال محکوم خواهدشد.

    ماده 723 ـ هربدون گواهینامـه رسمـی اقدام بـه رانندگی و یـاتصدی وسایل موتوری کـه مستلزم داشتن گواهینامـه مخصوص‌است‌، بنماید و همچنین هربه موجب حکم دادگاه از رانندگی‌وسایل نقلیـه موتوری ممنوع باشد بـه رانندگی وسایل مزبور مبادرت‌ورزد به منظور بار اول بـه حبس تعزیری که تا دو ماه یـا جزای نقدی که تا یک‌مـیلیون ریـال و یـا هر دو مجازات و در صورت ارتکاب مجدد بـه دوماه که تا شش ماه حبس محکوم خواهد شد.

    ماده 724 ـ هر راننده وسیله نقلیـه‌ای کـه در دستگاه ثبت سرعت‌وسیله نقلیـه عمدا تغییری دهد کـه دستگاه سرعتی کمتر از سرعت‌واقعی نشان دهد و یـا با علم بـه اینکه چنین تغییری درون دستگاه مزبورداده شده با آن وسیله نقلیـه رانندگی کند به منظور بار اول بـه حبس از ده‌روز که تا دو ماه و یـا جزای نقدی از پنجاه هزار که تا پانصد هزار ریـال و یـاهر دو مجازات و در صورت تکرار بـه دو که تا شش ماه حبس محکوم‌خواهد شد.

    ماده 725 ـ هریک از مأمورین دولت کـه متصدی تشخیص مـهارت‌و گواهینامـه رانندگی هستند اگر بهی کـه واجد شرایط‌رانندگی نبوده پروانـه بدهند بـه حبس تعزیری از شش ماه که تا یک سال‌و بـه پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم خواهند شد وپروانـه صادره نیز ابطال مـی‌گردد.

    ماده 726 ـ هردر جرایم تعزیری معاونت نماید حسب مورد به‌حداقل مجازات مقرر درون قانون به منظور همان جرم محکوم مـی‌شود.

    ماده 727 ـ جرایم مندرج درون مواد 558، 559، 560، 561، 562،563، 564، 565، 566 قسمت اخیر ماده 596، 608، 622، 632،633، 642، 648، 668، 669، 676، 677، 679، 682، 684،685، 690، 692، 694، 697، 698، 699 و 700 جز با شکایت‌شاکی خصوصی تعقیب نمـی‌شود و در صورتی کـه شاکی خصوصی‌گذشت نماید دادگاه مـی‌تواند درون مجازات مرتکب تخفیف دهد و یـابا رعایت موازین شرعی از تعقیب مجرم صرفنظر نماید.

    ماده 728 ـ قاضی دادگاه مـی‌تواند با ملاحظه خصوصیـات جرم و مجرم و دفعات ارتکاب جرم درون موقع صدور حکم و در صورت‌لزوم از مقررات مربوط بـه تخفیف‌، تعلیق و مجازاتهای تکمـیلی وتبدیلی از قبیل قطع موقت خدمات عمومـی حسب مورد استفاده‌نماید.

    فصل جرائم رایـانـه‌ای

    ماده729 ـ هركس بـه طور غیرمجاز بـه داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی كه به‌وسیله تدابیر امنیتی حفاظت‌شده‌است دسترسی یـابد، بـه حبس از نود و یك روز که تا یك‌سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    مبحث دوم ـ شنود غیرمجاز

    ماده730 ـ هر كس بـه طور غیرمجاز محتوای درون حال انتقال ارتباطات غیرعمومـی درون سامانـه‌‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا امواج الكترومغناطیسی یـا نوری را شنود كند، بـه حبس از شش ماه که تا دو سال یـا جزای نقدی از ده مـیلیون (10.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    مبحث سوم ـ جاسوسی رایـانـه‌ای

    ماده731- هر كس بـه طور غیرمجاز نسبت بـه داده‌های سری درحال انتقال یـا ذخیره‌شده درون سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا حاملهای داده مرتكب اعمال زیر شود، بـه مجازاتهای مقرر محكوم خواهدشد:

    الف) دسترسی بـه داده‌های مذكور یـا تحصیل آنـها یـا شنود محتوای سری درون حال انتقال، بـه حبس از یك که تا سه سال یـا جزای نقدی از بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال که تا شصت مـیلیون (60.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات.

    ب) درون دسترس قرارداده‌های مذكور به منظور اشخاص فاقد صلاحیت، بـه حبس از دو که تا ده سال.

    ج) افشاء یـا درون دسترس قرار داده‌های مذكور به منظور دولت، سازمان، شركت یـا گروه بیگانـه یـا عاملان آنـها، بـه حبس از پنج که تا پانزده سال.

    تبصره1ـ داده‌های سری داده‌هایی هست كه افشای آنـها بـه امنیت كشور یـا منافع ملی لطمـه مـی‌زند.

    تبصره2ـ آئین‌نامـه نحوه تعیین و تشخیص داده‌های سری و نحوه طبقه‌بندی و حفاظت آنـها ظرف سه ماه از تاریخ تصویب این قانون توسط وزارت اطلاعات با همكاری وزارتخانـه‌های دادگستری، كشور، ارتباطات و فناوری اطلاعات و دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تهیـه و به تصویب هیأت وزیران خواهدرسید.

    ماده732ـ هركس بـه قصد دسترسی بـه داده‌های سری موضوع ماده (3) این قانون، تدابیر امنیتی سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی را نقض كند، بـه حبس از شش ماه که تا دو سال یـا جزای نقدی از ده مـیلیون (10.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    ماده733 ـ چنانچه مأموران دولتی كه مسؤول حفظ داده‌های سری مقرر درون ماده (3) این قانون یـا سامانـه‌های مربوط هستند و به آنـها آموزش لازم داده شده هست یـا داده‌ها یـا سامانـه‌های مذكور درون اختیـار آنـها قرار گرفته هست بر اثر بی‌احتیـاطی، بی‌مبالاتی یـا عدم رعایت تدابیر امنیتی موجب دسترسی اشخاص فاقد صلاحیت بـه داده‌ها، حاملهای داده یـا سامانـه‌های مذكور شوند، بـه حبس از نود و یك روز که تا دو سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات و انفصال از خدمت از شش ماه که تا دو سال محكوم خواهندشد.

    فصل دوم ـ جرائم علیـه صحت و تمامـیت داده‌ها و سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی

    مبحث یكم ـ جعل رایـانـه‌ای

    ماده734 ـ هر كس بـه طور غیرمجاز مرتكب اعمال زیر شود، جاعل محسوب و به حبس از یك که تا پنج سال یـا جزای نقدی از بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال که تا یكصد مـیلیون (100.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد:

    الف) تغییر یـا ایجاد داده‌های قابل استناد یـا ایجاد یـا واردكردن متقلبانة داده بـه آنـها.

    ب) تغییر داده‌ها یـا علائم موجود درون كارتهای حافظه یـا قابل پردازش درون سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا تراشـه‌ها یـا ایجاد یـا وارد كردن متقلبانة داده‌ها یـا علائم بـه آنـها.

    ماده735 ـ هركس با علم بـه مجعول بودن داده‌ها یـا كارتها یـا تراشـه‌ها از آنـها استفاده كند، بـه مجازات مندرج درون ماده فوق محكوم خواهدشد.

    مبحث دوم ـ تخریب و اخلال درون داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی

    ماده736 ـ هركس بـه طور غیرمجاز داده‌های دیگری را از سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا حاملهای داده حذف یـا تخریب یـا مختل یـا غیرقابل پردازش كند بـه حبس از شش ماه که تا دو سال یـا جزای نقدی از ده مـیلیون (10.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    ماده737ـ هر كس بـه طور غیرمجاز با اعمالی از قبیل واردكردن، انتقال دادن، پخش، حذف كردن، متوقف كردن، دستكاری یـا تخریب داده‌ها یـا امواج الكترومغناطیسی یـا نوری، سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی دیگری را از كار بیندازد یـا كاركرد آنـها را مختل كند، بـه حبس از شش ماه که تا دو سال یـا جزای نقدی از ده مـیلیون (10.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    ماده738ـ هركس بـه طور غیرمجاز با اعمالی از قبیل مخفی كردن داده‌ها، تغییر گذر واژه یـا رمزنگاری داده‌ها مانع دسترسی اشخاص مجاز بـه داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی شود، بـه حبس از نود و یك روز که تا یك سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    ماده739ـ هركس بـه قصد خطر انداختن امنیت، آسایش و امنیت عمومـی اعمال مذكور درون مواد (8)، (9) و (10) این قانون را علیـه سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی كه به منظور ارائه خدمات ضروری عمومـی بـه كار مـی‌روند، از قبیل خدمات درمانی، آب، برق، گاز، مخابرات، حمل و نقل و بانكداری مرتكب شود، بـه حبس از سه که تا ده سال محكوم خواهدشد.

    فصل سوم ـ سرقت و كلاهبرداری مرتبط با رایـانـه

    ماده740ـ هركس بـه طور غیرمجاز داده‌های متعلق بـه دیگری را برباید، چنانچه عین داده‌ها درون اختیـار صاحب آن باشد، بـه جرای نقدی از یك مـیلیون (1.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال و در غیر این صورت بـه حبس از نود و یك روز که تا یك سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    ماده741ـ هركس بـه طور غیرمجاز از سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی با ارتكاب اعمالی از قبیل وارد كردن، تغییر، محو، ایجاد یـا متوقف كردن داده‌ها یـا مختل كردن سامانـه، وجه یـا مـال یـا منفعت یـا خدمات یـا امتیـازات مالی به منظور خود یـا دیگری تحصیل كند علاوه بر رد مال بـه صاحب آن بـه حبس از یك که تا پنج سال یـا جزای نقدی از بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال که تا یكصد مـیلیون (100.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    فصل چهارم ـ جرائم علیـه عفت و اخلاق عمومـی

    ماده 742 ـ هركس بـه وسیله سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا حاملهای داده محتویـات مستهجن را منتشر، توزیع یـا معامله كند یـا بـه قصد تجارت یـا افساد تولید یـا ذخیره یـا نگهداری كند، بـه حبس از نود و یك روز که تا دو سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    تبصره1ـ ارتكاب اعمال فوق درخصوص محتویـات مبتذل موجب محكومـیت بـه حداقل یكی از مجازاتهای فوق مـی‌شود.

    محتویـات و آثار مبتذل بـه آثاری اطلاق مـی‌گردد كه دارای صحنـه و صور قبیحه باشد.

    تبصره2ـ هرگاه محتویـات مستهجن بـه كمتر از ده نفر ارسال شود، مرتكب بـه یك مـیلیون (1.000.000) ریـال که تا پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال جزای نقدی محكوم خواهد شد.

    تبصره3ـ چنانچه مرتكب اعمال مذكور درون این ماده را حرفة خود قرار داده باشد یـا بـه طور سازمان یـافته مرتكب شود چنانچه مفسد فی‌الارض شناخته نشود، بـه حداكثر هر دو مجازات مقرر درون این ماده محكوم خواهد شد.

    تبصره4ـ محتویـات مستهجن بـه تصویر، صوت یـا متن واقعی یـا غیر واقعی یـا متنی اطلاق مـی‌شود كه بیـانگر برهنگی كامل زن یـا مرد یـا اندام ی یـا یـا عمل انسان است.

    ماده743ـ هركس از طریق سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی یـا حامل‌های داده مرتكب اعمال زیر شود، بـه ترتیب زیر مجازات خواهد شد:

    الف) چنانچه بـه منظور دستیـابی افراد بـه محتویـات مستهجن، آنـها را تحریك، ترغیب، تهدید یـا تطمـیع كند یـا فریب دهد یـا شیوه دستیـابی بـه آنـها را تسهیل نموده یـا آموزش دهد، بـه حبس از نود و یك روز که تا یك سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    ارتكاب این اعمال درون خصوص محتویـات مبتذل موجب جزای نقدی از دو مـیلیون (2.000.000) ریـال که تا پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال است.

    ب) چنانچه افراد را بـه ارتكاب جرائم منافی عفت یـا استعمال مواد مخدر یـا روان‌گردان یـا خودكشی یـا انحرافات یـا اعمال خشونت‌آمـیز تحریك یـا ترغیب یـا تهدید یـا دعوت كرده یـا فریب دهد یـا شیوه ارتكاب یـا استعمال آنـها را تسهیل كند یـا آموزش دهد، بـه حبس از نود و یك روز که تا یك سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم مـی‌شود.

    تبصره ـ مفاد این ماده و ماده (14) شامل آن دسته از محتویـاتی نخواهد شد كه به منظور مقاصد علمـی یـا هر مصلحت عقلایی دیگر تهیـه یـا تولید یـا نگهداری یـا ارائه یـا توزیع یـا انتشار یـا معامله مـی‌شود.

    فصل پنجم ـ هتك حیثیت و نشر اكاذیب

    ماده744ـ هركس بـه وسیله سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی، فیلم یـا صوت یـا تصویر دیگری را تغییر دهد یـا تحریف كند و آن را منتشر یـا با علم بـه تغییر یـا تحریف منتشر كند، بـه نحوی كه عرفاً موجب هتك حیثیت او شود، بـه حبس از نود و یك روز که تا دو سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    تبصره ـ چنانچه تغییر یـا تحریف بـه صورت مستهجن باشد، مرتكب بـه حداكثر هر دو مجازات مقرر محكوم خواهد شد.

    ماده745ـ هر كس بـه وسیله سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی صوت یـا تصویر یـا فیلم خصوصی یـا خانوادگی یـا اسرار دیگری را بدون رضایت او جز درون موارد قانونی منتشر كند یـا دسترس دیگران قرار دهد، بـه نحوی كه منجر بـه ضرر یـا عرفاً موجب هتك حیثیت او شود، بـه حبس از نود و یك روز که تا دو سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    ماده746ـ هر كس بـه قصد اضرار بـه غیر یـا تشویش اذهان عمومـی یـا مقامات رسمـی بـه وسیله سامانـه رایـانـه‌ای یـا مخابراتی اكاذیبی را منتشر نماید یـا درون دسترس دیگران قرار دهد یـا با همان مقاصد اعمالی را بر خلاف حقیقت، رأساً یـا بـه عنوان نقل قول، بـه شخص حقیقی یـا حقوقی بـه طور صریح یـا تلویحی نسبت دهد، اعم از اینكه از طریق یـادشده بـه نحوی از انحاء ضرر مادی یـا معنوی بـه دیگری وارد شود یـا نشود، افزون بر اعاده حیثیت (در صورت امكان)، بـه حبس از نود و یك روز که تا دو سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا چهل مـیلیون (40.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد.

    فصل ششم ـ مسؤولیت كیفری اشخاص

    ماده747ـ درون موارد زیر، چنانچه جرائم رایـانـه‌ای بـه نام شخص حقوقی و در راستای منافع آن ارتكاب یـابد، شخص حقوقی دارای مسؤولیت كیفری خواهدبود:

    الف) هرگاه مدیر شخص حقوقی مرتكب جرم رایـانـه‌ای شود.

    ب) هرگاه مدیر شخص حقوقی دستور ارتكاب جرم رایـانـه‌ای را صادر كند و جرم بـه وقوع بپیوندد.

    ج) هرگاه یكی از كارمندان شخص حقوقی با اطلاع مدیر یـا درون اثر عدم نظارت وی مرتكب جرم رایـانـه‌ای شود.

    د) هرگاه تمام یـا قسمتی از فعالیت شخص حقوقی بـه ارتكاب جرم رایـانـه‌ای اختصاص یـافته‌باشد.

    تبصره1ـ منظور از مدیر كسی هست كه اختیـار نمایندگی یـا تصمـیم‌گیری یـا نظارت بر شخص حقوقی را دارد.

    تبصره2ـ مسؤولیت كیفری شخص حقوقی مانع مجازات مرتكب نخواهدبود و در صورت نبود شرایط صدر ماده و عدم انتساب جرم بـه شخص خصوصی فقط شخص حقیقی مسؤول خواهدبود.

    ماده748ـ اشخاص حقوقی موضوع ماده فوق، با توجه بـه شرایط و اوضاع و احوال جرم ارتكابی، مـیزان درآمد و نتایج حاصله از ارتكاب جرم، علاوه بر سه که تا شش برابر حداكثر جزای نقدی جرم ارتكابی، بـه ترتیب ذیل محكوم خواهند شد:

    الف) چنانچه حداكثر مجازات حبس آن جرم که تا پنج سال حبس باشد، تعطیلی موقت شخص حقوقی از یك که تا نُه ماه و در صورت تكرار جرم تعطیلی موقت شخص حقوقی از یك که تا پنج سال.

    ب) چنانچه حداكثر مجازات حبس آن جرم بیش از پنج سال حبس باشد، تعطیلی موقت شخص حقوقی از یك که تا سه سال و در صورت تكرار جرم، شخص حقوقی منحل خواهد شد.

    تبصره ـ مدیر شخص حقوقی كه طبق بند « ب» این ماده منحل مـی‌شود، که تا سه سال حق تأسیس یـا نمایندگی یـا تصمـیم‌گیری یـا نظارت بر شخص حقوقی دیگر را نخواهد داشت.

    ماده749ـ ارائه‌دهندگان خدمات دسترسی موظفند طبق ضوابط فنی و فهرست مقرر از سوی كارگروه (كمـیته) تعیین مصادیق موضوع ماده ذیل محتوای مجرمانـه كه درون چهارچوب قانون تنظیم شده هست اعم از محتوای ناشی از جرائم رایـانـه‌ای و محتوایی كه به منظور ارتكاب جرائم رایـانـه‌ای بـه كار مـی‌رود را پالایش () كنند. درون صورتی كه عمداً از پالایش () محتوای مجرمانـه خودداری كنند، منحل خواهند شد و چنانچه از روی بی‌احتیـاطی و بی مبالاتی زمـینة دسترسی بـه محتوای غیر قانونی را فراهم آورند، درون مرتبة نخسـت بـه جزای نقـدی از بیسـت مـیلیـون (20.000.000) ریـال که تا یكصـد مـیلیـون (100.000.000) ریـال و در مرتبة دوم بـه جزای نقدی از یكصد مـیلیون (100.000.000) ریـال که تا یك مـیلیـارد (1.000.000.000) ریـال و در مرتبة سوم بـه یك که تا سه سال تعطیلی موقت محكوم خواهند شد.

    تبصره1ـ چنانچه محتوای مجرمانـه بـه تارنماهای (وب سایتهای) مؤسسات عمومـی شامل نـهادهای زیر نظر ولی‌فقیـه و قوای سه‌گانة مقننـه، مجریـه و قضائیـه و مؤسسات عمومـی غیردولتی موضوع قانون فهرست نـهادها و مؤسسات عمومـی غیردولتی مصوب 19/4/1373 و الحاقات بعدی آن یـا بـه احزاب، جمعیتها، انجمن‌های سیـاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامـی یـا اقلیتهای دینی شناخته‌شده یـا بـه سایر اشخاص حقیقی یـا حقوقی حاضر درون ایران كه امكان احراز هویت و ارتباط با آنـها وجود دارد تعلق داشته باشد، با دستور مقام قضائی رسیدگی كننده بـه پرونده و رفع اثر فوری محتوای مجرمانـه از سوی دارندگان، تارنما (وب سایت) مزبور که تا صدور حكم نـهایی پالایش () نخواهد شد.

    تبصره2ـ پالایش () محتوای مجرمانـه موضوع شكایت خصوصی با دستور مقام‌قضائی رسیدگی‌كننده بـه پرونده انجام خواهد گرفت.

    ماده750 ـ قوة قضاییـه موظف هست ظرف یك ماه از تاریخ تصویب این قانون كارگروه (كمـیته) تعیین مصادیق محتوای مجرمانـه را درون محل دادستانی كل كشور تشكیل دهد. وزیر یـا نمایندة وزارتخانـه‌های آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، دادگستری، علوم، تحقیقات و فناوری، فرهنگ و ارشاداسلامـی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامـی، رئیس سازمان صدا و سیما و فرمانده نیروی انتظامـی، یك نفر خبره درون فناوری اطلاعات و ارتباطات بـه انتخاب كمـیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامـی و یك نفر از نمایندگان عضو كمـیسیون قضائی و حقوقی بـه انتخاب كمـیسیون قضائی و حقوقی و تأیید مجلس شورای اسلامـی اعضای كارگروه (كمـیته) را تشكیل خواهند داد. ریـاست كارگروه (كمـیته) بـه عهدة دادستان كل كشور خواهد بود.

    تبصره1ـ جلسات كارگروه (كمـیته) حداقل هر پانزده روز یك بار و با حضور هفت نفر عضو رسمـیت مـی‌یـابد و تصمـیمات كارگروه (كمـیته) با اكثریت نسبی حاضران معتبر خواهد بود.

    تبصره2ـ كارگروه (كمـیته) موظف هست به شكایـات راجع بـه مصادیق پالایش () شده رسیدگی و نسبت بـه آنـها تصمـیم‌گیری كند.

    تبصره3ـ كارگروه (كمـیته) موظف هست هر شش ماه گزارشی درون خصوص روند پالایش () محتوای مجرمانـه را بـه رؤسای قوای سه‌گانـه و شورای عالی امنیت ملی تقدیم كند.

    ماده751ـ ارائه‌دهندگان خدمات مـیزبانی موظفند بـه محض دریـافت دستور كارگروه (كمـیته) تعیین مصادیق مذكور درون مادة فوق یـا مقام قضائی رسیدگی‌كننده بـه پرونده مبنی بر وجود محتوای مجرمانـه درون سامانـه‌های رایـانـه‌ای خود از ادامة دسترسی بـه آن ممانعت بـه عمل آورند. چنانچه عمداً از اجرای دستور كارگروه (كمـیته) یـا مقام قضائی خودداری كنند، منحل خواهند شد. درون غیر این صورت، چنانچه درون اثر بی احتیـاطی و بی‌مبالاتی زمـینة دسترسی بـه محتـوای مجرمـانـه مزبور را فراهم كنند، درون مرتبة نخسـت بـه جزای نقدی از بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال که تا یكصد مـیلیون (100.000.000) ریـال و در مرتبـة دوم بـه یكصـد مـیلیـون (100.000.000) ریـال تـا یك مـیلیـارد (1.000.000.000) ریـال و در مرتبة سوم بـه یك که تا سه سال تعطیلی موقت محكوم خواهندشد.

    تبصره ـ ارائه‌دهندگان خدمات مـیزبانی موظفند بـه محض آگاهی از وجود محتوای مجرمانـه مراتب را بـه كارگروه (كمـیته) تعیین مصادیق اطلاع دهند.

    ماده752ـ هركس بدون مجوز قانونی از پهنای باند بین‌المللی به منظور برقراری ارتباطات مخابراتی مبتنی بر پروتكل اینترنتی از خارج ایران بـه داخل یـا برعكس استفاده كند، بـه حبس از یك که تا سه سال یـا جزای نقدی از یكصد مـیلیون (100.000.000) ریـال که تا یك مـیلیـارد (1.000.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

    فصل هفتم ـ سایر جرائم

    ماده753ـ هر شخصی كه مرتكب اعمال زیر شود، بـه حبس از نود و یك روز که تا یك سال یـا جزای نقدی از پنج مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا بیست مـیلیون (20.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهدشد:

    الف) تولید یـا انتشار یـا توزیع و در دسترس قرار یـا معاملة داده‌ها یـا نرم‌افزارها یـا هر نوع ابزار الكترونیكی كه صرفاً بـه منظور ارتكاب جرائم رایـانـه‌ای بـه كار مـی‌رود.

    ب) فروش یـا انتشار یـا درون دسترس قرارگذر واژه یـا هر داده‌ای كه امكان دسترسی غیرمجاز بـه داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی متعلق بـه دیگری را بدون رضایت او فراهم مـی‌كند.

    ج) انتشار یـا درون دسترس قرارمحتویـات آموزش دسترسی غیرمجاز، شنود غیرمجاز، جاسوسی رایـانـه‌ای و تخریب و اخلال درون داده‌ها یـا سیستم‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی.

    تبصره ـ چنانچه مرتكب، اعمال یـادشده را حرفه خود قرار داده باشد، بـه حداكثر هر دو مجازات مقرر درون این ماده محكوم خواهد شد.

    فصل هشتم ـ تشدید مجازاتها

    ماده754ـ درون موارد زیر، حسب مورد مرتكب بـه بیش از دو سوم حداكثر یك یـا دو مجازات مقرر محكوم خواهد شد:

    الف) هر یك از كارمندان و كاركنان اداره‌ها و سازمانـها یـا شوراها و یـا شـهرداریـها و موسسه‌ها و شركتهای دولتی و یـا وابسته بـه دولت یـا نـهادهای انقلابی و بنیـادها و مؤسسه‌هایی كه زیر نظر ولی‌فقیـه اداره مـی‌شوند و دیوان محاسبات و مؤسسه‌هایی كه با كمك مستمر دولت اداره مـی‌شوند و یـا دارندگان پایـه قضائی و به طور كلی اعضاء و كاركنان قوای سه‌گانـه و همچنین نیروهای مسلح و مأموران بـه خدمت عمومـی اعم از رسمـی و غیررسمـی بـه مناسبت انجام وظیفه مرتكب جرم رایـانـه‌ای شده باشند.

    ب) متصدی یـا متصرف قانونی شبكه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی كه بـه مناسبت شغل خود مرتكب جرم رایـانـه‌ای شده باشد.

    ج) داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی، متعلق بـه دولت یـا نـهادها و مراكز ارائه‌دهنده خدمات عمومـی باشد.

    د) جرم بـه صورت سازمان یـافته ارتكاب یـافته باشد.

    ه‍( جرم درون سطح گسترد‌ه‌ای ارتكاب یـافته باشد.

    ماده755 ـ درون صورت تكرار جرم به منظور بیش از دو بار دادگاه مـی‌تواند مرتكب را از خدمات الكترونیكی عمومـی از قبیل اشتراك اینترنت، تلفن همراه، اخذ نام دامنة مرتبه بالای كشوری و بانكداری الكترونیكی محروم كند:

    الف) چنانچه مجازات حبس آن جرم نودویك روز که تا دو سال حبس باشد، محرومـیت از یك ماه که تا یك سال.

    ب) چنانچه مجازات حبس آن جرم دو که تا پنج سال حبس باشد، محرومـیت از یك که تا سه سال.

    ج) چنانچه مجازات حبس آن جرم بیش از پنج سال حبس باشد، محرومـیت از سه که تا پنج سال.

    بخش دوم ـ آئین‌دادرسی

    فصل یكم ـ صلاحیت

    ماده756ـ علاوه بر موارد پیش‌بینی شده درون دیگر قوانین، دادگاههای ایران درون موارد زیر نیز صالح بـه رسیدگی خواهند بود:

    الف) داده‌های مجرمانـه یـا داده‌هایی كه به منظور ارتكاب جرم بـه كار رفته هست به هر نحو درون سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی یـا حاملهای دادة موجود درون قلمرو حاكمـیت زمـینی، دریـایی و هوایی جمـهوری اسلامـی ایران ذخیره شده باشد.

    ب) جرم از طریق تارنماهای (وب‌سایتهای) دارای دامنـه مرتبه بالای كد كشوری ایران ارتكاب یـافته باشد.

    ج) جرم توسط هر ایرانی یـا غیرایرانی درون خارج از ایران علیـه سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی و تارنماهای (وب‌سایتهای) مورد استفاده یـا تحت كنترل قوای سه‌گانـه یـا نـهاد رهبری یـا نمایندگی‌های رسمـی دولت یـا هر نـهاد یـا مؤسسه‌ای كه خدمات عمومـی ارائه مـی‌دهد یـا علیـه تارنماهای (وب‌سایتهای) دارای دامنة مرتبه بالای كدكشوری ایران درون سطح گسترده ارتكاب یـافته باشد.

    د) جرائم رایـانـه‌ای متضمن سوءاستفاده از اشخاص كمتر از هجده سال، اعم از آنكه مرتكب یـا بزه‌دیده ایرانی یـا غیرایرانی باشد.

    ماده757 ـ چنانچه جرم رایـانـه‌ای درون محلی كشف یـا گزارش شود، ولی محل وقوع آن معلوم نباشد، دادسرای محل كشف مكلف هست تحقیقات مقدماتی را انجام دهد. چنانچه محل وقوع جرم مشخص نشود، دادسرا بعد از اتمام تحقیقات مبادرت بـه صدور قرار مـی‌كند و دادگاه مربوط نیز رأی مقتضی را صادر خواهد كرد.

    ماده758ـ قوه قضائیـه موظف هست به تناسب ضرورت شعبه یـا شعبی از دادسراها، دادگاههای عمومـی و انقلاب، نظامـی و تجدیدنظر را به منظور رسیدگی بـه جرائم رایـانـه‌ای اختصاص دهد.

    تبصره ـ قضات دادسراها و دادگاه‌های مذكور از مـیان قضاتی كه آشنایی لازم به‌امور رایـانـه دارند انتخاب خواهند شد.

    ماده759 ـ درون صورت بروز اختلاف درون صلاحیت، حل اختلاف مطابق مقررات قانون آئین‌دادرسی دادگاه‌های عمومـی و انقلاب درون امور مدنی خواهدبود.

    فصل دوم ـ جمع‌آوری ادله الكترونیكی

    مبحث اول ـ نگهداری داده‌ها

    ماده760ـ ارائه‌دهندگان خدمات دسترسی موظفند داده‌های ترافیك را حداقل که تا شش ماه بعد از ایجاد و اطلاعات كاربران را حداقل که تا شش ماه بعد از خاتمـه اشتراك نگهداری كنند.

    تبصره1ـ داده ترافیك هرگونـه داده‌ای هست كه سامانـه‌های رایـانـه‌ای درون زنجیره ارتباطات رایـانـه‌ای و مخابراتی تولید مـی‌كنند که تا امكان ردیـابی آنـها از مبدأ که تا مقصد وجود داشته باشد. این داده‌ها شامل اطلاعاتی از قبیل مبدأ، مسیر، تاریخ، زمان، مدت و حجم ارتباط و نوع خدمات مربوطه مـی‌شود.

    تبصره2ـ اطلاعات كاربر هرگونـه اطلاعات راجع بـه كاربر خدمات دسترسی از قبیل نوع خدمات، امكانات فنی مورد استفاده و مدت زمان آن، هویت، آدرس جغرافیـایی یـا پستی یـا پروتكل اینترنتی (IP)، شماره تلفن و سایر مشخصات فردی اوست.

    ماده761ـ ارائه‌دهندگان خدمات مـیزبانی داخلی موظفند اطلاعات كاربران خود را حداقل که تا شش ماه بعد از خاتمـه اشتراك و محتوای ذخیره شده و داده ترافیك حاصل از تغییرات ایجاد شده را حداقل که تا پانزده روز نگهداری كنند.

    مبحث دوم ـ حفظ فوری داده‌های رایـانـه‌ای ذخیره شده

    ماده762 ـ هرگاه حفظ داده‌های رایـانـه‌ای ذخیره شده به منظور تحقیق یـا دادرسی لازم باشد، مقام قضائی مـی‌تواند دستور حفاظت از آنـها را به منظور اشخاصی كه بـه نحوی تحت تصرف یـا كنترل دارند صادر كند. درون شرایط فوری، نظیر خطر آسیب‌دیدن یـا تغییر یـا از بین رفتن داده‌ها، ضابطان قضائی مـی‌توانند رأساً دستور حفاظت را صادر كنند و مراتب را حداكثر که تا 24 ساعت بـه اطلاع مقام قضائی برسانند. چنانچه هر یك از كاركنان دولت یـا ضابطان قضائی یـا سایر اشخاص از اجرای این دستور خودداری یـا داده‌های حفاظت شده را افشاء كنند یـا اشخاصی كه داده‌های مزبور بـه آنـها مربوط مـی‌شود را از مفاد دستور صادره آگاه كنند، ضابطان قضائی و كاركنان دولت بـه مجازات امتناع از دستور مقام قضائی و سایر اشخاص بـه حبس از نودویك روز که تا شش ماه یـا جزای نقدی از پنج‌مـیلیون (5.000.000) ریـال که تا ده‌مـیلیون (10.000.000) ریـال یـا هر دو مجازات محكوم خواهند شد.

    تبصره1‌ـ حفظ داده‌ها بـه منزله ارائه یـا افشاء آنـها نبوده و مستلزم رعایت مقررات مربوط است.

    تبصره2ـ مدت زمان حفاظت از داده‌ها حداكثر سه ماه هست و درون صورت لزوم با دستور مقام قضائی قابل تمدید است.

    مبحث سوم ـ ارائه داده‌ها

    ماده763ـ مقام قضائی مـی‌تواند دستور ارائه داده‌های حفاظت‌شده مذكور درون مواد (32)، (33) و (34) فوق را بـه اشخاص یـادشده بدهد که تا در اختیـار ضابطان قرارگیرد. مستنكف از اجراء این دستور بـه مجازات مقرر درون ماده (34) این قانون محكوم خواهد شد.

    مبحث چهارم ـ تفتیش و توقیف داده‌ها و سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی

    ماده764 ـ تفتیش و توقیف داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی بـه موجب دستور قضائی و در مواردی بـه عمل مـی‌آید كه ظن قوی بـه كشف جرم یـا شناسایی متهم یـا ادله جرم وجود داشته باشد.

    ماده765ـ تفتیش و توقیف داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی درون حضور متصرفان قانونی یـا اشخاصی كه بـه نحوی آنـها را تحت كنترل قانونی دارند، نظیر متصدیـان سامانـه‌ها انجام خواهد شد. درون غیر این صورت، قاضی با ذكر دلایل دستور تفتیش و توقیف بدون حضور اشخاص مذكور را صادر خواهد كرد.

    ماده766ـ دستور تفتیش و توقیف حتما شامل اطلاعاتی باشد كه بـه اجراء صحیح آن كمك مـیكند، از جمله اجراء دستور درون محل یـا خارج از آن، مشخصات مكان و محدوده تفتیش و توقیف، نوع و مـیزان داده‌های مورد نظر، نوع و تعداد سخت افزارها و نرم‌افزارها، نحوه دستیـابی بـه داده‌های رمزنگاری یـا حذف شده و زمان تقریبی انجام تفتیش و توقیف.

    ماده767ـ تفتیش داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی شامل اقدامات ذیل مـی‌شود:

    الف) دسترسی بـه تمام یـا بخشی از سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی.

    ب) دسترسی بـه حامل‌های داده از قبیل دیسكت‌ها یـا لوحهای فشرده یـا كارتهای حافظه.

    ج) دستیـابی بـه داده‌های حذف یـا رمزنگاری شده.

    ماده768 ـ درون توقیف داده‌ها، با رعایت تناسب، نوع، اهمـیت و نقش آنـها درون ارتكاب جرم، بـه روش‌هایی از قبیل چاپ داده‌ها، كپی‌برداری یـا تصویربرداری از تمام یـا بخشی از داده‌ها، غیر‌قابل دسترس كردن داده‌ها با روش‌هایی از قبیل تغییر گذرواژه یـا رمزنگاری و ضبط حاملهای داده عمل مـی‌شود.

    ماده769 ـ درون هریك از موارد زیر سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی توقیف خواهد شد:

    الف) داده‌های ذخیره شده بـه سهولت درون دسترس نبوده یـا حجم زیـادی داشته باشد،

    ب) تفتیش و تجزیـه و تحلیل داده‌ها بدون سامانـه سخت افزاری امكان پذیر نباشد،

    ج) متصرف قانونی سامانـه رضایت داده باشد،

    د) تصویربرداری ( كپی‌برداری ) از داده‌ها بـه لحاظ فنی امكان‌پذیر نباشد،

    هـ) تفتیش درون محل باعث آسیب‌داده‌ها شود،

    ماده770 ـ توقیف سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی متناسب با نوع و اهمـیت و نقش آنـها درون ارتكاب جرم با روش‌هایی از تغییر گذرواژه بـه منظور عدم دسترسی بـه سامانـه، پلمپ سامانـه درون محل استقرار و ضبط سامانـه صورت مـی‌گیرد.

    ماده771 ـ چنانچه درون حین اجراء دستور تفتیش و توقیف، تفتیش داده‌های مرتبط با جرم ارتكابی درون سایر سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی كه تحت كنترل یـا تصرف متهم قراردارد ضروری باشد، ضابطان با دستور مقام قضائی دامنـه تفتیش و توقیف را بـه سامانـه‌های مذكور گسترش داده و داده‌های مورد نظر را تفتیش یـا توقیف خواهند كرد.

    ماده772ـ چنانچه توقیف داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی موجب ایراد لطمـه جانی یـا خسارت مالی شدید بـه اشخاص یـا اخلال درون ارائه خدمات عمومـی شود ممنوع است.

    ماده773ـ درون مواردی كه اصل داده‌ها توقیف مـی‌شود، ذی‌نفع حق دارد بعد از پرداخت هزینـه از آنـها كپی دریـافت كند، مشروط بـه این كه ارائه داده‌های توقیف‌شده مجرمانـه یـا منافی با محرمانـه بودن تحقیقات نباشد و به روند تحقیقات لطمـه‌ای وارد نشود.

    ماده774ـ درون مواردی كه اصل داده‌ها یـا سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی توقیف مـی‌شود، قاضی موظف هست با لحاظ نوع و مـیزان داده‌ها و نوع و تعداد سخت افزار‌ها و نرم‌افزار‌های مـورد نظر و نقش آنـها درون جرم ارتـكابی، درون مـهلت متناسب و متعارف نسبت به‌ آنـها تعیین تكلیف كند.

    ماده 775 ـ متضرر مـی‌تواند درون مورد عملیـات و اقدامـهای مأموران درون توقیف داده‌ها و سامانـه‌های رایـانـه‌ای و مخابراتی، اعتراض كتبی خود را همراه با دلایل ظرف ده روز به‌مرجع قضائی دستوردهنده تسلیم نماید. بـه درخواست یـادشده خارج از نوبت رسیدگی گردیده و تصمـیم اتخاذ شده قابل اعتراض است.

    مبحث پنجم ـ شنود محتوای ارتباطات رایـانـه‌ای

    ماده 776 ـ شنود محتوای درون حال انتقال ارتباطات غیرعمومـی درون سامانـه‌های رایـانـه‌ای یـا مخابراتی مطابق مقررات راجع بـه شنود مكالمات تلفنی خواهد بود.

    تبصره ـ دسترسی بـه محتوای ارتباطات غیرعمومـی ذخیره‌شده، نظیر پست الكترونیكی یـا پیـامك درون حكم شنود و مستلزم رعایت مقررات مربوط است.

    فصل سوم ـ استناد پذیری ادله الكترونیكی

    ماده 777 ـ بـه منظور حفظ صحت و تمامـیت، اعتبار و انكارناپذیری ادله الكترونیكی جمع‌آوری شده، لازم هست مطابق آئین‌نامـه مربوط از آنـها نگهداری و مراقبت بـه عمل آید.

    ماده778 ـ چنانچه داده‌های رایـانـه‌ای توسط طرف دعوا یـا شخص ثالثی كه از دعوا آگاهی نداشته، ایجاد یـا پردازش یـا ذخیره یـا منتقل شده باشد و سامانـه رایـانـه‌ای یـا مخابراتی مربوط بـه نحوی درست عمل كند كه بـه صحت و تمامـیت، اعتبار و انكارناپذیری داده‌ها خدشـه وارد نشده باشد، قابل استناد خواهد بود.

    ماده779 ـ كلیـه مقررات مندرج درون فصل‌های دوم و سوم این بخش، علاوه بر جرائم رایـانـه‌ای شامل سایر جرائمـی كه ادله الكترونیكی درون آنـها مورد استناد قرار مـی‌گیرد نیز مـی‌شود.

    بخش سوم ـ سایر مقررات

    ماده780 ـ درون مواردی كه سامانـه رایـانـه‌ای یـا مخابراتی بـه عنوان وسیله ارتكاب جرم بـه كار رفته و در این قانون به منظور عمل مزبور مجازاتی پیش‌بینی نشده‌است، مطابق قوانین جزائی مربوط عمل خواهد شد.

    تبصره ـ درون مواردی كه درون بخش دوم این قانون به منظور رسیدگی بـه جرائم رایـانـه‌ای مقررات خاصی از جهت آئین‌دادرسی پیش‌بینی نشده هست طبق مقررات قانون آئین دادرسی كیفری اقدام خواهد شد.

    ماده781 ـ مـیزان جزا‌های نقدی این قانون بر اساس نرخ رسمـی تورم حسب اعلام بانك مركزی هر سه سال یك بار با پیشنـهاد رئیس قوه قضائیـه و تصویب هیأت وزیران قابل تغییر است.

    ماده782 ـ آیین‌نامـه‌‌های مربوط بـه جمع‌آوری و استنادپذیری ادله الكترونیكی ظـرف مدت شـش ماه از تاریخ تصویب این قـانون توسط وزارت دادگسـتری با همكاری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تهیـه و به تصویب رئیس قوه قضائیـه خواهد رسید.

    ماده 783 ـ کلیـه قوانین مغایر با این قانون از جمله قانون مجازات‌عمومـی مصوب سال 1304 و اصلاحات و الحاقات بعدی آن ملغی است.

    قانون فوق مشتمل بردویست و سی و دو ماده و چهل و چهارتبصره درون جلسه علنی روز چهارشنبه مورخ دوم خردادماه یکهزار و سیصد و هفتاد و پنج مجلس شورای اسلامـی تصویب و در تاریخ‌6/3/1375 بـه تایید شورای نگهبان رسیده است.

    لازم بـه ذکر هست که شماره مواد مصوبه مجلس تحت عنوان کتاب‌پنجم ـ تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده بـه دنبال مواد قانون‌ مجازات اسلامـی کـه قبلا بـه تصویب رسیده از شماره 498 که تا 729تدوین گردیده است‌.




    [جلد دوم کتاب تیری در مسیر]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 23 Jan 2019 01:21:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com