رمان عشق یوسف قسمت 29

رمان عشق یوسف قسمت 29 رمان | دانلود رمان عاشقانـه | معرفی 33 رمان برتر ایرانی و خارجی - رویـش نیــوز | داستان - هم آغوش،زیر دوش (18+) | بینوایـان - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | پروین اعتصامـی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد |

رمان عشق یوسف قسمت 29

رمان | دانلود رمان عاشقانـه

تاریخ : رمان عشق یوسف قسمت 29 دوشنبه 11 آذر 1392 09:58 ب.ظ


سلام دوستان عزیز

اگه دوست دارین رمان خودتون رو انتشار بدین یـا بـه هر طریقی با من همکاری کنین لطفا برام پیـام بذارین...

برای عضو شدن هم یـه نام کاربری و یـه رمز عبور انتخاب کنید و به صورت نظر خصوصی برام بفرستید.


 

همـینجا پیـام بذارید...

رمان بعدی را شما انتخاب کنید

شرایط تبلیغات درون وبلاگ

کسانی کـه به عنوان نویسنده پذیرفته شدن:

مـی تونین با نام کاربری و رمزی کـه تعیین کردید وارد بشید. رمان عشق یوسف قسمت 29 من کاربریتون رو فقط مـی نویسم و رمز رو خودتون مـی دونید.
برای وارد شدن هم درون قسمت وبلاگ بنویسید: roman-novel

در قسمت نام کاربری ، رمان عشق یوسف قسمت 29 نام کاربری و در قسمت رمز هم رمزی کـه خودتون بهم گفتید رو وارد کنید


تاریخ : دوشنبه 12 آذر 1397 08:30 ق.ظ

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور

خلاصه :

دانلود  آیدا و مرد مغرور ی شیطون شوخ بذله گو کـه در کودکی والدینش را از دست داده و در حال حاضرتحت سرپرستی عمویش زندگی مـی کند کـه طی جریـاناتی درسن کم مجبور بـه ازدواج بامردی مغروروشکست خورده،مقرارتی وسخت گیربافاصله ی سنی زیـاد مـی شود. رمان عشق یوسف قسمت 29 وسختیـهای ودردهای زیـادی راتحمل مـی کندوتبدیل بـه ی غمگین و افسرده وعاشق مـیشـه …عاشق مرد مغرور زندگیش مـیشـه کـه به او محبت نمـی کند


قسمتی از رمان :

ای بابا…سارا زودباش دیرم شدامروز دیگه زن عموم بیچارم مـیکنـه.اگه دیربرسم خونـه.

سارا باکلافگی اخمـی کرد. ای تو روح زن عموت کـه نمـیزاره کمـی نفس بکشیم . انقد

نق نزن راه بیفت دیگه امروز رفته خونـه مادرش اگه برگردو شام حاضر نباشـه که تا دو هفته

نق مـیزنـه بـه جونم.منم کـه از صبح که تا حالا سر کلاس خسته حتما برم نظافت وآشپزی

-من اگه جاتوبودم تو خواب خفش مـیکردم …کلفت گیر آورده؟ هی کشیدم ای بابا اگه

منم بابا م زنده بودن کلفت نمـی شدم حلقه اشک دیدمو تار کرد .سارا متوجه

حالم شد سریع راهمو سد کرد با ناراحتی گفت ـ:ناراحت شدی؟ ببخشید نمـی خواستم

ناراحتت کنم. لبخندی زدم…. نـه مـهم نیست..بریم دیگه دیر م شد.-تو حال خودم بودم که

آستینم کنده شد .-آی…..دستمو کندی وحشیییی چشمای قهوای درشتشو گشاد

کردوبه اونطرف خیـابون اشاره کرد ـ .بازم اون پسرا …بیـابیـا که تا بهمون نرسیدن ومزاحمون

نشدن بریم.شونموبالا انداختم. غلط مـیکنن این دفعه حالشونو مـی گیرم. خیلی شربودم

حاضر نبودم جلوی هیچ پسری کم بیـارم .ازی هم نمـی ترسیدم .چرا دروغ بگم …

کمـی از زن عمو مـیترسیدم.آخه خیلی بدجنس بود.درست مثل

من اگه جاتوبودم تو خواب خفش مـیکردم …کلفت گیر آورده؟ هی کشیدم ای

بابا اگه منم بابا م زنده بودن کلفت نمـی شدم حلقه اشک دیدمو تار کرد .سارا

تاریخ : شنبه 12 آبان 1397 08:29 ق.ظ

دانلود رمان بازگشت ارباب جوان

خلاصه:

 دانلود بازگشت ارباب جوان درباره ی بـه اسم ماهرخه کـه توی روستا با خانواده عموش زندگی مـیکنـه ….سالها پیش خانوادشو از دست داده و عموی ماهرخ اربابه روستاهم هست وتو اتاق زیر شیروونی نشسته بودمو خاطراتو مرور مـیکردم زمانی کـه بابا زنده بودو هیچ غم و غصه ای نداشتم ….تنـها نبودم پدرم کـه بود کل تنـهاییـامو پر مـیکرد..پدرم کـه بود هیچ نمـیتونست ازارم بده ..ولی حالا کل دنیـا انگار بامن دشمنن …حالا دیگه حتما ریر این کوله بار غم و غصه هام طاقت بیـارم

حالا کـه عمورو از دست دادم حالا دیگه تنـهای تنـها شدم دیگهی نمـیتونـه

در برابر ازارای زن عمو منو نجات بده ….همـین دیروز بود کـه عمو سکته کرد

…اون مثل پدرم بود حالا واقعا انگیزه ای به منظور زندگیندارم .

..حتی نزاشتن توی مراسم خاکسپاری عمو باشم .

.نزاشتن بخاطر اخرین بار ببینمش و منو تو این اتاق زندانی …

فردا قراره ارباب جوان برگرده ملکه ی عذاب من ..

.از بچگی ازمن متنفر بود هشت سال پیش کـه بابا رفت و عمو سرپرستی منو بـه عهده گرفت اونم رفت امریکا به منظور تحصیل ..و فردا کـه قراره برگرده به منظور خاکسپاری و مراسم کفن و دفن …

ماهرخ ..ماهــــــرخ با صدای زن عمو برگشتم و نگاش کردم کـه توی چهارچوت درون ایستاده بود

زن عمو :پاشو …از بچگی داری کوفت مـیکنی حداقل حتما مزد زحمتامونو بدی …از این بـه بعد مـیشی خدمتکار این عمارت ….کمکاری کنی باده شلاق مـیگرمت فقط واای بـه حالت …توی مراسمم وظیفتو انجام مـیدی …کل خونرم تمـیز مـیکنی با صغری و خاتون …نببنم از زیر کار دربری کـه خودم زبونتواز حلقومت درون مـیارم …حالا هم پاشو لباسای کارتو خاتون مـیاره …یـه نگاه بـه من کرد کـه با ناباوری نگاش مـیکردم

تاریخ : پنجشنبه 12 مـهر 1397 08:27 ق.ظ

دانلود رمان نفرین قرمز

خلاصه :

یک نفرین، یک جنگل، یک شایعه! هرکدام از این‌ها داستانی مـی‌سازند و ک داستان مارا سوق مـی‌دهند بـه راهی کـه انتهایش مشخص نیست. بـه راهی کـه ک قصه‌ی ما مـی‌تواند از سختی‌ها رها شود. درون این راه ک مـی‌فهمد کـه گاهی زندگی چقدر سخت مـی‌شود، بـه راهی کـه ک طرد مـی‌شود به منظور یک نفرین؛ ولی بـه راستی ک کدام را انتخاب مـی‌کند؟! عشق یـا ارامش؟!

نکته ای راجع بـه اسم: 
نفرین چیزی‌ست کـه عشق را از بین مـی‌برد و رحم را نابود مـی‌کند و فقط یک حس باقی مـی‌ماند، ترس! و قرمز، رنگی‌ست از جنس عشق. 
حالا ترکیب اینـها ممکن است؟!

مقدمـه:
آوریل با لذت بـه باغ‌های شکوفه‌ی گیلاس خیره شده بود. لبخندی زد، اینجا همان جایی بود کـه با او بود، همان جایی کـه طرد شد، همان جایی کـه به آرزویش رسید و او انتخاب کرده بود و به نظرش چه انتخابی بهتر از این!؟ انتخابی آسان، مـیان عشق و آرامش!
زیربا بغض زمزمـه کرد، بـه امـید اینکه او بشنود، اویی کـه حالا نیست.

مـیتوان باتو ماند…
زیر یک آلونک…
پیش یک دریـاچه
عشق را باتو زدخواهم…
آرامشم مـهم نیست…
تو فقط باش…!

قسمتی از متن  :

جلوی درون والوِج(مغازه گیـاهان دارویی) ازدحام شده بود! وصدای جیغ ی کـه فریـاد‌هایش دل هر انسانی را بـه درد مـی‌آورد، بجز دل این انسان‌های بی رحم را! همـه فروشنده‌ها، مغازه‌های چوبی خود را رها کرده بودند و دور والوج ایستاده بودند و تماشاگر بودند، افرادی خوشحال از اینکه آنـها انتخاب نشدند، افرادی با حس ترحم ولی هیچ ناراحت نبود، به منظور این !
ک فریـاد مـی‌کشید و با امـیدی ناامـیدانـه مـی‌گفت: من نمـی‌خوام. چرا من؟چرا من حتما انتخاب بشم؟
و او درون آخر فقط از یک نفر کمک خواست، از مادرش، ولی مادرش بدون توجه بـه فریـادهایش٬ بـه او پشت کرد و رفت! و به راستی کـه این نفرین عشق را هم از مـیان بود!

تاریخ : دوشنبه 12 شـهریور 1397 08:25 ق.ظ

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده: سامان

تعداد صفحات : 159

ژانر : #عاشقانـه #پلیسی

خلاصه :

کدام را مـی توان انتخاب کرد ؟ لباسی کـه به تن دارد ، وظیفه ای کـه بر او واجب هست ؟ یـا عشقی کـه او را گرفتار کرده است؟
به راستی مـیان عشق و وظیفه کدام را حتما انتخاب کرد؟ حقیقت های تلخ دامن گیر زندگی او شده هست و اوست کـه مـیان آسودگی و زجر کشیدن ، حتما انتخاب کند، انتخابی کـه دوطرفش باخت است...


دانلود

تاریخ : چهارشنبه 19 اردیبهشت 1397 03:58 ب.ظ

خلاصه 

درباره یـه ه کـه برای کاره پدرش هویتش عوض مـیشـه باعث مـیشـه از عزیزاش دور بشـه…

قسمتی ازعشق بچگی :

رفتم تو دانشگاه همـه جارو داشتم مـیدیدم کـه صدای حرف زدن چند که تا اومد رفتم جلوتر صدا واضح نبود…

جلوتر رفتم کـه کلیده خونـه از جیبم افتاد. صدا بدی داد.

سه جفت چشم برگشت سمتم.

من گفتم: ببخشید داشتم اینـهارو دید مـیزدم صدای شما ها رو شنیدم .

ه چشم رنگیـه گفت: یعنی قصد فضولی نداشتی نـه؟؟

من گفتم: نـه قصد فضولی چرا. چی بهم مـیرسه آخه؟!

بغلیش گفت: اشکال ندار ه خب بگو تو هم مثل ما تازه واردی.

من گفتم: اره تازه واردم.

سومـی گفت: خودتو معرفی کن؟

من گفتم: فریماه علیزاده هستم ۱۹ ساله از رشت .

چشم رنگیـه گفت: منم ماندانا یوسفی ۱۹ ساله از اصفهان.

بغلیش گفت: منم ترانـه مـهرپرور ۱۹ شیراز.

سومـی گفت: منم شیما نادری ۱۹ تهران.

من دستمو بردم جلو گفتم : خوشبختم باهاتون دوستای خوبی مـیشی نـه.

تاریخ : شنبه 18 فروردین 1397 11:28 ق.ظ

دانلود رمان اجی های دو قلو شر و شیطون

دانلود رمان اجی های دو قلو شر و شیطون

 ژانر : فانتزی کلکلی عاشقونـه طنز جنایی پلیسی

نویسنده : مـهساجون

 تعداد صفحات : ۲۰۰

 خلاصه 

درباره تو دوقلوشیطون ک هر کدوم با ی ماجراهایی با امـیرعلی وماکان اشنا مـیشن ..
 

خوندن ک شما هرروز با کاراتون نمـیزارید بچه ها با ارامش درس اشونا بخونـه

وای خداحالا چیکارکنماهاهان ..ی دفعه جیغ زدم وایی خانم پرورش (کتابداروه مـیگم باو)قیـافه اما شبیـه ادمـهای وحشت زده کردم و گفتم:س..و..سو..سوسک ..

ی دفعه جیغ همـه ی ایی ک تو کتابخونـه بودن دراومد..

الهه ام ک همـیشـه پشتم بودگف وای اره خانم پرورش واس همـین الهام جیغ زدشما چرا دعواش مـیکنید ..تقصیر شماس ک اینجا سوسک داره

هاها ی لبخند شیطانی اومد رو لبم زود بعد اش زدم کتابام انداختم تو کوله دس الهه گرفتم درون مقابل چشا بهت زده پرورش دویدم بیرون کتابخونـه ..همـینکه پام ب خیـابون رسید زدم زیرخنده الهه ام از خنده من خنده اش اومد خندید هرکی هم رد مـیشد سرشا تکون مـیداد..

پارت دوم

وااای خدا مردم از خنده درحال خنده بودم ک ی چی خورد تومخم ?واه کی بود؟؟ چیشد؟؟ کی زد ؟؟نکنـه بلای اسمانی نازل شده ..دهنما باز کردم ک جیغ ب ک الهه فهمـید مـیخواهم جیغ ب دستشا گذاشت رو دهنم

الهه:الی بیشعور خبرمرگت چرا خانم پرورش گذاشتی سرکار هیی بمـیری تو…?

سرما بلندکردم ک دوتا فحش ابدار ب الهه بدم ک دیدم بههه ماشین پیرخرفته جلوی شرکته..?

الهام‌:الهههههه الههههههه …

الهه:ها چ مرگته

الهام :الهه ببین ماشین پیرخرفته جلوی شرکته مـیگی چرا نبردتش تو پارکینگ..هااا..

الهه چشاییشا ریزکرد و ماشین نگاه کردو

گفت :راس مـیگی اه ..

الهام:اهوووم ..الهه جووونم مـیایی بریم ی سروگوشی اب بدیمم

الهه چشاش دراومد بخاطر

لینک های دانلود

تاریخ : یکشنبه 12 فروردین 1397 11:27 ق.ظ

دانلود رمان روی خط عشق (جلد اول)

خلاصه:

تا حالا شده بـه این فکر کنید کـه توی این کره خاکی درون کنار ادم های معمولی ادم های خاصی هم وجود دارند ؟!؟ادم هایی کـه شاید مشکل جسمـی داشته باشند اما مثه هر فرد دیگه ای دل دارند …مثل پسر داستان ما کـه درسته قوه ی تکلم نداره اما دل … داره  و در مسیر عشق و احساس قرار مـی گیره پسری کـه بر خلاف خیلی از ما ادما پیرو دین و عقل خودشـه و …ایـا مـی تونـه عاشق بشـه ؟؟؟ !


اگه شد ، چطور مـی خواد عشق خودشو با مشکل جسمـیش نگه داره ؟؟؟

تاریخ : یکشنبه 5 فروردین 1397 11:26 ق.ظ

دانلود رمان رایـا

خلاصه:

رایـا و رامـین سالها پیش درون حین تصادفی پدر و مادر خود را از دست داده و به همراه مادربزرگشان درون خانـه ایی قدیمـی زندگی مـیکنند… رامـین بخاطر برآورده نیـاز های ش از هیچ چیزی دریغ نمـیکند..


رایـا به منظور قبول شدن درون دانشگاه دولتی سخت درون تلاش هست که اتفاقاتی طی این مسائل برایش پیش مـی آید….

تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 11:26 ق.ظ

دانلود رمان روزهای برفی

قسمتی از متن کتاب:

یـه نگاه دیگه بـه ساعتم انداختم..وای نـهههه…ساعت از سه گذشته..یعنی یک ساعت و نیم تاخیر..یـه نفس عمـیق مـیکشمو با ترس کلیدمو درون مـیارم کـه یـه دفعه درون باز مـیشـه، وای نـه خودشـه…زود سرمو مـیندازم پایین کـه نگام بـه چشمـهایعصبانیش نیفته، خودشو مـیکشـه کنار و باسر اشاره مـیکنـه برم تو، یـه دفعه داد مـیزنـه:
– ساعت چنده؟


– من.. من.. خب.. .ام…توضیح مـیدم پارسا
– مدرست ساعت یک تعطیل مـیشـه که تا ساعت سه چه غلطی مـیکردی تو خیـابونا
– خب خواستم یـه کم تو این هوای بارونی قدم ب
– خیلی بیخود کردی.. با اجازه کی؟؟؟؟؟؟
-عصبانی مـیشم و مـیگم کجای دنیـا بـه پسر صاحب خونـه جواب بعد مـیدن؟ بابامـی یـا داداشم؟
– با صدایی عصبی مـیگه: درستت مـیکنم و بعد از درون حیـاط مـیره بیرون
نفس حبس شدمو رها مـیکنم و براش درون بسته شکلک درون مـیارم..

تاریخ : یکشنبه 20 اسفند 1396 11:25 ق.ظ

دانلود رمان روزهای با تو

خلاصه:

دو دوست (سامـیار و آریـا) کـه تازه از خدمت سربازی اومدن، مادر آریـا به منظور پسرش شرط مـیذاره کـه حتما حتما در کنکور شرکت کنـه و یـه رتبه بالا بیـاره.

اونا از طریق یـه آگهی تو روزنامـه متوجه مـیشن کـه اگه یـه فیلم خوب بسازن و فیلمشون مقام خوبیب کنـه بدون کنکور وارد دانشگاه مـیشن…. یـه روز این دو دوست بـه یـه آقایی کـه مـی خواستن کیفشو بدزدن کمک مـیکنن و اون آقا یـه ساعت بـه اونـها هدیـه مـیده کـه …

تاریخ : جمعه 11 اسفند 1396 11:19 ق.ظ

دانلود رمان رقابت عشق

خلاصه  :

داستان درباره ی ی بـه نام آیلار هست که بـه طور اتفاقی وارد خانواده ای تازه مـیشود . شاید همـین ورود ناگهانی ، بـه طور ناگهانی مسیر زندگیش را تغییر دهد …

نگاه ساکت باران بـه روی صورتم دزدانـه مـیلغزد ، ولی باران نمـیدانند کـه من دریـایی از دردم ، بـه ظاهر گرچه مـیخندم ولی اندر سکوتی تلخ مـیگریمداستان درباره ی ی بـه نام آیلار هست که بـه طور اتفاقی وارد  خانواده ای تازه مـیشود . شاید همـین ورود ناگهانی ، بـه طور ناگهانی مسیر زندگیش را تغییر دهد

تاریخ : شنبه 14 بهمن 1396 05:00 ب.ظ

دانلود رمان: عشق خشن
  نوشته: فاطمـه محمدی نویسنده انجمن رمان های عاشقانـه
  ژانر: #عاشقانـه#پلیسی
  تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۹۲۲

  خلاصه :

رمان عشق خشن: ویدا ونیما کـه عاشقه هم مـیشن وباهم نامزد مـیکنن اما روز خواستگاری نیما ندارومـیخواد ه ویدا…..مگه مـیشـه؟؟ اون همـه عشق کجارفت؟؟ عشقه ویدا مـیشـه شوهرش…
ویدا دووم نمـیاره واونجاروترک مـیکنـه…..یـه بازی احمقانـه….زندگیشو زیرو رو مـیکنـه …..وریـا پسری کـه باتمام وجور از ویدا متنفره….اما چرا؟؟؟
پسر جذابی کـه ا واسش سر ودست مـیشکونن…کسی کـه ازخوابیدن باها یک شب هم نمـیگذره…بازحرفه ای
وریـا ویداروبدست مـیاره تاشکنجش بده….ویدایی کـه بااین همـه درد وشکنجه بازهم منتظرعشقه قدیمـیش نیماس کـه بیـاد اونو نجات بده…..تنفر وعشق….ملودی زندگی…ازنوع عشق خشن

تاریخ : شنبه 7 بهمن 1396 04:52 ب.ظ

دانلود رمان: همسر اجباری
  نوشته: مـه گل (nm:gh) نویسنده انجمن رمان های عاشقانـه
  ژانر: #عاشقانـه
  تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۱۲۵

 خلاصه:

داستان ی طرد شده …
که ناخواسته قربانی شده ی یک دسیسه شیطانیست و

به یک باره از دنیـایی بـه دنیـای دیگر تبعید مـیشود دنیـایی کـه هیچ سنخیتی با رویـا های او ندارد…
دنیـایی کـه خلاصه مـیشود درون یک مرد…مردی مغرور و عاشق …که درون دلش جایی به منظور آنا ندارد و…

ژانر : عاشقانـه


چایی رو  برداشتمو باقیموندشو سر کشیدم.

آنا زود باش د لعنتی شیشو نیم شد. بسه کمتر بخور مـیترکی!!

.-چیـه انگار از ارث بابات مـیخورم روانی ،مـیام دیگه. بعد دو ترم تو هنوز عین ترم اولیـا رفتار مـیکنی.

پاشدم رفتم تو اتاق بانـهایت سرعت آماده شدم…قبل از اینکه بخوام

از خونـه شم چنگ زد بـه کاسه ی پراز شکلات کـه رو اپن بود.

-د آنا مرگ بزنـه تورو من راحت شم ایشاالله .

-اومدم اومدم

خودم ماشین نداشتم بخاطر همـین بادوستم کـه هم خونـه ام بود مـیرفتم ،خوب و دوست داشتنی که

اسمش زهرا بود .توراه کلی فحشم داد و تا رسیدم غر زد رفتم سر کلاس جمع همـه جمع بود ومـیگفتن و مـیخندیدن

-سلام چه خبره برو بچ چتونـه؟!!

-هیچی آخر هفته تولد زیباست همـه رو دعوت کرده الانم بچه ها داشتن زیبا رومسخره مـی با این اداهاش!

زیبا:نخیر من اصلا ادا درون نمـیارم

زیبا تک یـه خونواده پول دارکه با همـه امکانات داشت زندگی مـیکرد تموم صورتشم عملی بود.از نظر زیبایی

خوب بود اما بـه لطف ارایش و عمل.همـیشـه مـهمونی مـیگرفت. همـه رو دعوت مـیکرد کلاس ما بیست و هشت

نفر بودیم ودر طول این یک سال باهم فوق العاده صمـیمـی. البته من زیـاد با پسرا گرم نمـیشدم چون با خدای

خودم عهد کرده بودم دوست پسر واین چیزا نگیرم کـه خدا بهم یـه شوهر چشم و دل پاک بده

تاریخ : شنبه 30 دی 1396 04:51 ب.ظ

دانلود رمان گناهکار طرد شده

نوشته: nady48
ژانر: #عاشقانـه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۹۰۶

 خلاصه :

زندگیمو پر از سیـاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..

فقط بـه خاطر همون عذابی کـه همـیشـه ازش دَم

مـی زد. انقدر کـه برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم که تا …


ی تنـها سر خورده .. موجودی کـه پاکی و معصومـیتش با دستان آلوده ی نامادری و برادرنامادری بـه تاراج رفت ..
رها شده درون خیـابانـهای بی درو پیکر شـهر .. جدا افتاده و مطرود … ولی درست درون لحظه ای کـه فکر مـیکرد همـه ی خوبی های دنیـا بـه پایـان رسیده

یـه روز بارونیو سرد پاییزی توی یـه کوچه ی بن بست طرفای شمرون زندگیم بـه جایی کشیده شد کـه اصلآ فکرشو نمـیکردم شاید داستان زندگیم شبیـه داستان کاراکترای کارتونیو فیلم فارسیـا باشـه ولی قدرت بی پایـان خدا رو حس کردم و فهمـیدم درون عدل الهی هیچ چیز از قلم نمـیوفته و واقعآ مثقالآ ذرهِ رعایت مـیشـه !!

کیف کولی سنگینمو رو پشتم بالا پایین کردم دلم شور مـیزد کـه نکنـه وسیله هام خیس بشن : اّه ! این بارون چی بود این وسط ! صد دفعه بـه این آنا گفتم از این لقمـه ها واسه من نگیر بـه گوشش نرفت کـه نرفت .. نکبت .. یـارو نیم ساعته منو اینجا کاشته ، معلوم نیست کجاس ! انقد این پا اون پا کردم پاهام کش اومدن !!

اینجام کـه سال که تا سال یـه ماشینم رد نمـیشـه .. لعنتی شارژ موبیلمم تموم شده .. خاکبرسر باتریش غزل الوداعو خونده حتما برم یـه گوشی دیگه بخرم .. یـه ماس مـیخوام برم نمـیشـه ، وقت ندارم کـه .. این مشتریـای بروز( بهروز ) ولم نمـیکنن !! حالا حتما دید این جدیده چه طوره !
خب خدا رو شکر یـه ماشین پیدا شد .. او لا لا ، پورشـه ی مشکی .. خدا کنـه خودش باشـه ..
بله خودشـه ، درو با ریموت باز کرد .. بروز چی گفت ، آهان درو با ریموت باز مـیکنـه من سریع بپرم تو حیـاط پشت اولین کاج قایم شم .. بدو بریم خانوم خانوما کـه بلیطت

تاریخ : یکشنبه 24 دی 1396 04:50 ب.ظ

نوینسده : زهره دهنوی کاربر رمان های عاشقانـه

ژانر: #عاشقانـه#طنز
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۶۵۰

 خلاصه :

خب خب خب…داستان درمورد باحالیـه کـه سه تا

دوست داره هم جنس و رنگ خودش
ازدواج ممنوعیـای ما همـین طور کـه از اسمش معلومـه
از ازدواج فرار مـیکنن و دم درون تله نمـی دهند
خب……..دوست دارید بدونید بالاخره بخت این ازدواج

ممنوعی ها باز مـیشـه یـانـه؟؟؟
اصلا ازدواج مـیکنن یـا هم چنان ترشیدن رو بر ازدواج ترجیح مـیدن؟؟؟

مـیدوونم خیلی کنجکاو شدید بدونید چه خبره بعد با

من همراه باشید که تا لحظات شاد و خاطراتی بـه یـادموندنی رو باهم رغم بزنیم


پشت درون وایستاده بودم و منتظر علامت بروببودم که تا با لنگ کفش فرود بیـام برکله ی مبارکش
بااومدن صدای درون دیدم بچه ها دارن ابرو بالا مـیندازن
سری تکون دادم و انگشتمو بـه نشونـه ی هیس گذاشتم رو دماغم
همـین کـه صدای تق درون اومد
پ جلوی درون درحالت یک لنگ درهوا یک لنگ درون زمـین و دستها بالا به منظور زدن
با دیدن صاحب خونـه چشمام مثل چی… گرد شد و با دیدن اخم های درهمش همون حالت سنگوب کردم ترسیدم خو…
اونم با دیدن لنگ‌ کفش چنان این اخمش پررنگ شد کـه حس کردم درون تنبانم جیشیدم و پاهامو چفت کردم که تا جیش ها از پاچه ی مبارک نریزن بیرون و آبرویم نرود…

لنگ کفشو درون یک حرکت بـه عقب پرتاب کردم کـه صدای جیغ یکی از باومد و کوکب با اخم های درهمش دستشو زد بـه کمرش
غلام این هیکل هرکول مانندشم من …

-چشمم روشن حالا کارتون بـه این رسیده کـه بیـاین با لنگ کفش بزنید تو سر من؟؟؟

آب دهنـه رو قورت دادم و گفتم:امم…شما شکر بخورید …عه نـه ما شکر بخوریم کـه همچین خبطی یم کوکب خانوم اصلا هیکل من بـه شما مـیخورد عایـا؟؟؟

اخم های کوکب با حرف من یـه خورده باز شد و گفت؛خیلی خب تو بلبل زبونی نکن

تاریخ : یکشنبه 17 دی 1396 04:49 ب.ظ

دانلود رمان: جدال مجنون وار ( جلد دوم ما شیطون نیستیم)
نوشته: زینب رحیمـی نویسنده انجمن رمان های عاشقانـه
ژانر: #عاشقانـه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۲۹۶

  خلاصه :

شخصیت ها : زینب ، افشین و فاطمـه ، معین.
داستان زندگی دو زوجین. زوجین اول مربوط مـیشـه بـه زینب و افشین.

زینب ی مغرور کـه در شب ازدواجش اتفاق های ناگوار زیـادی

برایش رخ مـیدهد و تمامـی باور ها و عقایدش عوض مـیشود و

تمامـی احساس و علاقه اش نسبت بـه همسرش افشین به

نفرتی بزرگ تبدیل مـیشود. زینب خودش را به منظور یـه نبرد بزرگ

با افشین کـه پسری مغرور و شکست خورده هست و پلیس

ماهر و توانمندی هست ، اماده کرده است. درون این جدال ،

هم ک و هم پسرک داستان ما بدلایلی دنبال انتقام

گرفتن از یکدیگر هستند. سرانجام حتما دید کدامشان پیروز

خواهد شد و چه چیزی درون انتظارشان است. زوجین بعدی

مربوط مـیشود بـه زوج معین و فاطمـه. فاطمـه ی شر و

لات و شیطون کـه هیچ رقمـه حرف های معین تهرانی ،

همان خواننده معروف را گوش نمـیدهد. آنـها بدلیل تنفرشان

از جنس های مخالف خودشان ، قراردادی ازدواج د و

قرار گذاشتند کـه یک سال بعد از ازدواجشون و دقیقا روز

سالگرد ازدواجشون از همـیگه جدا بشوند و به سمت

رویـاها و ارزوهای خود بروند. اما بازی سرنوشت چیزی

دیگر به منظور هر چهار نفر رقم مـیزند. اتفاق های غیرممکنی

که فکرش را هیچ کدامشان نمـیکرد ، رخ مـیدهد و مسیر

زندگی هر چهار فرد را عوض مـیکند …

عاشق نباشی حس باران را نمـی فهمـی
فرق قفس با یک خیـابان را نمـی فهمـی
عاشق نباشی مـی روی درون جاده ها،اما
معنای فصل برگ ریزان را نمـی فهمـی
عاشق نباشی،زندگی بی رنگ و بی معناست
درد درون چشم انسان را نمـی فهمـی
در شعرها دنیـایی از اسرار پنـهان است
عاشق نباشی،درد پنـهان را نمـی فهمـی
عاشق نباشی فصل پاییز و بهار،حتی
زیبایی فصل زمستان را نمـی  فهمـی

تاریخ : شنبه 9 دی 1396 04:46 ب.ظ

نوینسده : بهارک مقدم

ژانر: #عاشقانـه#کلکلی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۴۲۲

 خلاصه :

گاهی اوقات ادم شکست مـی خوره تو زندگی…اما هر شکستی نشونـه ی تموم شدن زندگی نیست.نشونـه ی نابودشدن آرزو ها نیست.گاهی شکست مـی خوری و بلند مـیشی.بلند مـیشی وقوی تر از گذشته به منظور زنده بودن مـی جنگی.برای تمام داشته ها و نداشته هات مـیجنگی…گاهی اوقات یـه حسی نمـی ذاره تو شکست رو قبول کنی.یـه حسیـه کـه نابه و دوست داشتنیـه…یـه حس مقدس!حس مادری!تو به منظور بچه ات مـی مونی و مـی جنگی…!
ژانر: عاشقانـه. کلکلی

قسمتی از رمان:

گاهی شکست مـی خوری…

گاهی حس مـی کنی تنـهاترین ادم روی زمـینی…

گاهی حس مـی کنی قلبت، دل، تمام وجودت ترک برداشته…

اما تو مغروری

تو یـه زنی…یـه زن جوون

از جنس گلبرگ های سرخی اما قوی تر از صخره ای…

تو نمـی گذاریی تو رو بشکنـه…

غرورت ترک بر مـیداره اما نمـی شکنـه…

نمـیذاری کـه بشکنـه…

تو مادری…

مادر…!

مادر نمـی شکنـه…

مادر بـه خاطر غنچه ی کوچیکش نمـی شکنـه…

مادر استوار مـی ایسته درون مقابل مشکلاتی کـه سد راه خوشبختیش مـی شن.

تو مادری…مادر…

پر از حس خوب…

خدا تو این راه کنارته…

و بنده های خوبش فرشته های زندگی تو مـی شن

خدا بهت زندگی مـیده…

یـه زندگی شیرین…

یـه زندگی پر از عشق…

پر از شیرینی شیدایی…

تو لایق این شیرینی ها هستی اگر…

اگر تحمل چشیدن تلخی هاش رو داشته باشی

بمون.بجنگ و عشق بورز…

تو لایق بهترین هایی…

مادر…!

آخ خدایـا سرم.از صبح این سرما خوردگی دست از دست سرم برنداشته.آخه نمـی دونم اول تابستونی سرما خوردن من چیـه؟فکر کنم از ستایش بچه ی کوچولویی کـه تو بخش بستریـه گرفته باشم.طفلکی خیلی بد سرما خورده بود.

سرم رو گذاشتم روی مـیز.حسابی تب داشتم.ساعت ۱ شب بود و تا ساعت ۶ صبح شیفتم ادامـه داشت.خدایـا کی مـی خواد که تا صبح بیدار بمونـه.

-دکتر توسلی بـه بخش اورژانس….دکتر توسلی بـه اورژانس…

وای خدایـا همـین رو کم داشتم.چقدرم کـه صدا مـی کنـه.خیلی خب بابا فهمـیدم نکش خودت رو.

بی حال تن کرختم رو از روی صندلی بلند کردم.دستم رو بـه لبه ی مـیز گرفته بودم.ته گلوم بد جور مـی سوخت

تاریخ : جمعه 5 آبان 1396 06:05 ب.ظ

نام : با تو من خوشبختم

نویسنده : پانیـا.ف.ن

خلاصه:

با تو من خوشبختم داستان یست کـه در این دنیـا همـه چیز داره.بهترین خانواده،پول،موقعیت اجتمایی و…عشق.اما اون درون مرحله ای از زندگیش تصمـیم مـیگیره یکی از با ارزشترین هدیـه ی زندگیش رو از دست بده.افسون قصه ی من تصمـیم مـی گیره عشقش رو از دست بده اونم بدون اینکه علتش رو بهی حتی بـه پدر ومادرش بگه.اون به منظور رهایی از هر سوالی به منظور ادامـه ی تحصیل بـه خارج ازایران مـیره .ولی حالا بعد از ۴سال برمـی گرده وسوالات از نو شروع مـیشن وباعث مـیشـه زندگی خیلی ها رو تحت الشعاع قرار بده خصوصا زندگی نامزد سابقش کـه در شِرف ازدواجه

تعداد صفحات پی دی اف : ۱۴۵

تعداد صفحات جاوا : ۵۰۶

تاریخ : یکشنبه 30 مـهر 1396 06:04 ب.ظ

نام  : قطب احساس

نویسنده : مـهسا ولی زاده

ژانر : عاشقانـه. اجتماعی

ویراستاران : :~LiYaN~:.

خلاصه:
قطب احساس روایتگر سه زندگی پر از فراز و نشیب است، زندگی‌هایی کـه هرکدام جایی بـه هم پیوند مـی‌خورند؛ افرادی کـه در صدد دشمنی با آن‌ها برمـی‌خیزند.
انتقام‌های پنـهان، عشق‌های عمـیق و شادی‌های از دست‌رفته، ذهنی فراموش‌کار، عشقی بـه سردی قطب و به گرمای احساس.

مقدمـه:
زندگی جنبه‌های متفاوتی داره کـه به دست شخصیت‌های متفاوتی ساخته مـیشـه، سه شخصیت جدا و سه زندگی سرتاسر فراز و نشیب، طوفانی از حادثه‌هاT کوهی از مشکلات کـه تنـها بـه دست عاشقی دلبسته برداشته مـیشـه.
غم‌های تلبنار شده و عشقی برافراشته.
قلبی عاشق کـه در بعد غرور و قدرت خودی نشان مـی‌‌دهد.
داستان، داستان من و توست، درد‌های زندگی مشترک، عشقی بعد زده، غریبه‌ای پر خطر، سرنوشتی کـه ریسمانش بـه دست قلب‌های بـه هم پیوند خورده نوشته مـی‌‌شود.

تعداد صفحات کتاب : ۷۶۵ پی دی اف, ۱۸۰۶ جار

تاریخ : سه شنبه 25 مـهر 1396 06:03 ب.ظ

نام  : تبانی

نویسنده : غزاله پاسبان

ژانر : . اجتماعی.تراژدی

ویراستاران : *بانو بهار*

خلاصه:
بالاخره پایـان نامـه “دوست‌داشتنت” تمام شد. اما هنوز اول راهم؛ چون قرار هست برای دفاع جلوی” زندگی” بایستم.

مقدمـه:
طول کشید که تا راز زندگی را دریـابم،
درد‌ها کشیدم که تا خط بـه خط کتاب خلقت را حفظ شوم.
فهمـیدم همـیشـه همانی کـه مـی‌خواهی نمـی‌شود، فهمـیدم بی‌تفاوتی از همـه‌ی دردها بالاتر است، از همـه‌ی انتقام‌ها سوزان‌تر است.
فهمـیدم تنفر هم نوعی عشق است، حتی دلخوری و فریـاد و داد و بیداد و ناراحتی هم از مـیزان اهمـیتش منشاء گرفته‌است.
اما؛ وقتی بی تفاوت مـی‌شوی، یعنی بریده‌ای، یعنی آخرین ذره‌های احساسی کـه به او داشتی هم از قلبت بیرون ریخت و حالا از مسمومـیت عشق پاک و بری شدی.
فهمـیدم دروغ مـی‌گویند کـه غرور بزرگترین دشمنـه، به‌خدا کـه دروغ مـی‌گویند.
گاهی نباید غرورت را زیر پا بذاری و ببخشی، گاهی حتما غرورت را پرچم کنی و بالا بگیری و بروی رد شوی، بـه جهنم کـه آدما پشت سرت چه مـی‌کشند، بـه درک کـه دوستشان داری حتما رفت، حتما بی‌حرف و مقدمـه رفت که تا بفهمند رفتن هم بلد بودی و تمام این سال‌ها نرفتی.
زمان زیـادی گذشت که تا بفهمم خدا بهترین دوسته،‌ که تا با تمام سلول‌های تنم درک کنم فقط خدا را دارم و خلاص…
سخت گذشت که تا بفهمم سلامتی بزرگ‌ترین ثروته و آسایش، بزرگ‌ترین نعمت…
هرکی زبونش نرمـه دلش گرم نیست، اونی‌که اخلاقش تنده جنسش سخت نیست.
اونی‌که مـی‌خنده بی درد و غم نیست، ظاهر دلیلی بر باطن نیست.
فهمـیدم هیشکی موظف بـه آروم‌ت نیست.
فهمـیدم جنگ با بعضیـا اوج حماقته، بزرگ‌ترین اشتباهه.
فهمـیدم گاهی اوقات خواسته‌هات حتی با زاری و التماس هم انجام‌شدنی نیست.
فهمـیدم گاهی تو اوج شلوغی تنـهاترینی، فهمـیدم اونی کـه از همـه بهت نزدیک‌تره موظف نیست بهت خــ ـیـانـت نکنـه، فهمـیدم زندگی یعنی من، یعنی من من من و خلاص.
زمان زیـادی نیست کـه راز زندگی را دریـافتم اما؛ این‌قدر ازش آموخته‌ام کـه انگار از بدو تولد مـی‌دانستم.
هرچه‌قدر اطرافیـانم بگویند غلط است، بازهم من همـین راز را بـه همـه مـی‌گویم.
آی آدمای سرگردان، زندگی یعنی تو، وقتی بـه دنیـا آمدی تو بـه دنیـا آمدی تو با او بـه دنیـا نیـامدی کـه ازش انتظار‌های عجیب غریب داری، بگرد ببین دلت چه مـی‌خواهد، تو بـه دنیـا آمدی و تو مـی‌مـیری،‌ نـه زمان تولد با دیگران بـه دنیـا آمدی نـه زمان مرگ با دیگری درون یک گور مـی‌گذارنت، بعد همـه را بیخیـال، خودت دلت چه مـی‌خواهد، فقط خودت باش و خدا…

تعداد صفحات کتاب : ۳۶۸ پی دی اف, ۱۴۵۹ جار

تاریخ : پنجشنبه 20 مـهر 1396 06:02 ب.ظ

آهو ی ساده و احساساتی کـه در زندگی هدفیپ

دارد و برای بـه دست آوردن موقعیتی کـه آرزویش را دارد حاضر هست حتی مقابل خیلی از مخالفت‌ها

بایستد که تا به هدفش برسد؛
ولی درست روزی کـه تصمـیم قطعیش رو مـی‌گیرد، خبری بـه گوشش مـی‌رسد کـه به طور کامل

همـه چیز رو بد مـی‌کند

دانلود  یک قطره عشق ویژه نگاه دانلود

نام : یک قطره عشق
نویسنده: *Nadia_A*(نادیـا.علی‌نژادی) کاربر انجمن نگاه دانلود
نام تأیید کننده: KIMIA_A
ویراستار: هتحی
ژانر: عاشقانـه، اجتماعی
سطح : درحال پیشرفت

مقدمـه:

در جلسه‌ی امتحان زندگی،
من مانده‌ام و یک برگه‌ی سفید
یک دنیـا حرف ناگفتنی
و یک بغل، تنـهایی و دلتنگی!
درد دل من درون این کاغذ کوچک جا نمـی‌شود!
در این سکوت بغض آلود،
قطره‌ی کوچکی؛ هـوسِ سرسره بازی مـی‌کند!
و برگه‌ی سفیدم
عاشقانـه، قطره را بـه آغوش مـی‌کشد!
یک قطره عشق!

 قسمتی از داستان

-عزیزم تو یک سال دیگه فقط از درست مونده. که تا بخوایم کارهای مـهاجرتت رو جور کنیم.

شاید وقت کم بیـاد. هر چه زودتر بهشون بگو.
همون‌طور کـه با انگشت‌های دستم بازی مـی‌کردم، گفتم:
-باشـه طی چند رو آینده بهشون مـی‌گم.
-خیلی خب بعد من برم. ت رو جای من بـبوس. دلم براش تنگ شده. بای عزیزم.
باهاش خداحافظی کردم و لپ تاپو بستم. بـه سمت تخت رفتم، خودم رو روش انداختم.

همون‌طور کـه به سقف زل زده بودم، توی فکر غرق شدم. رفتن بـه یک کشور پیشرفته،

تحصیل درون اونجا، یکی مثل آنا شدن، نـهایت آرزوی یـه بـه سن من بود.
اون یـه جراح موفق بود، آنا هدف داشت، هدف تعیین مـی‌کرد و به دستش مـی‌آورد.
منم از بچگی عاشق دندون

تاریخ : شنبه 15 مـهر 1396 06:00 ب.ظ

روزی شوم و ننگین. روزی کـه مرد خانـه با فرار، غیرت را به منظور همسرش تبدیل بـه تنـها واژه‌ی بی‌معنی کرد.
خیـانتی سوزناک کـه مـهری زد بر تنـهای زن خانـه.
زندگی فروپاشیده، گویـا خُلق روزگار نویسنده زندگی بـه تنگ آمده است.
آرزوهای سوخته. خوشبختی نافرجام. گم شده درون پس آینـه‌ها.
زنی بی‌گـ ـناه درون ستیز با هــ ـوس زهرآگین رئیسش.
دنیـایی بی‌رحم و سرد. دنیـایی کـه در کودکی نجوا مـی‌ند “زیباست”. حال آن زیبایی‌ها

کجاست؟
آیـا زن تن بـه آن خواسته ذلت بار مـی‌دهد؟!

سخنی با خواننده:
این داستان  کوتاه درون کنار این کـه یک روز از زندگی سخت؛ اما معمولی یک زن را روایت مـی‌کند، که تا آن جا کـه فضای داستان مـی‌پذیرفت، مشکلات جامعه و مردم را نیز هم درون خودش گنجانده است.
ممکن هست با خواندن این داستان حوصله خیلی‌ها سر برود؛ اما اگر دل‌تان یک داستان درون مکتب رئالیسم،

باورپذیر و پندآموز مـی‌خواهد، پیشنـهاد مـی‌کنم این داستان را از دست ندهید.

دانلود یک روز به منظور یک زن

دانلود رمان کوتاه یک روز به منظور یک زن

قسمتی از داستان :

– چند بار بهت گفتم ترتیبی حفظ نکن؟ مـی‌خوای خانم معلمت باز هم ازم شکایت کنـه؟
بچه سرش را بالا گرفت و با لحن شیرینش گفت:
– ی آخه اگه من نمره کم نگیرم کـه تو نمـیای مردسه، مـیای؟
فرزانـه مقنعه سفیدِ را روی روپوش مدرسه با عجله مرتب کرد و گفت:
 

نام کوتاه یک روز به منظور یک زن

نویسنده : دینـه دار کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر : اجتماعی.تراژدی

ویراستاران : :~LiYaN~:.

تاریخ : دوشنبه 10 مـهر 1396 05:59 ب.ظ

تاریخ : دوشنبه 13 شـهریور 1396 09:51 ق.ظ

نویسنده : نگین حبیبی

تعداد صفحات : 396

ژانر : #عاشقانـه

خلاصه  :   

بخش دوم این رمان زندگی طنازو بـه روایت مـیکشـه کـه چه سختیـای کشیده ، و به کجا رسیده و از طرفی سرنوشت ، چجوری دوباره اونو با تجربه تلخ 6 سال پیشش روبرو مـیکنـه ،  ولی این بار این تجربه تلخ براش مـیشـه یـه خاطره شیرین…

تاریخ : جمعه 30 تیر 1396 07:02 ب.ظ

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) و کامپیوتر (PDF)

نویسنده :  فاطمـه علیدوستی

تعداد صفحات : 226

ژانر :  پلیسی , عاشقانـه , کلکلی

خلاصه رمان :

یـه پسر مغرور اخلاقش و یـه   شیطون کنجکاو 

حالا اگه  اون پسر مغرور جناب سروان باشـه و اون شیطون جناب ستوان با هم ماموریت برن. تو ماموریت چه اتفاقاتی مـیوفته............

تاریخ : چهارشنبه 14 تیر 1396 05:14 ب.ظ

دانلود رمان بـه سادگیم بخند اختصاصی

نام رمان: بـه سادگیم بخند
نویسنده: F.k کاربر انجمن یک رمان
ژانر: اجتماعی ، طنز وعاشقانـه
 
خلاصه:
این داستان درون مورد یک شاد و سروحاله کـه ازدواج مـی کنـه و متوجه رفتار های عجیب همسرش مـی شـه. کم کم متوجه مـی شـه همسرش عاشق زن دیگریـه و این ازدواج فقط نمایشی به منظور جلب رضایت پدرش بوده.
این تمام تلاشش رو مـی کنـه که تا زندگی و همسرش رو نگه داره اما…

تاریخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 05:13 ب.ظ

دانلود رمان ۴ دقیقه

دانلود رمان ۴ دقیقه

نام رمان : ۴ دقیقه

نوشته نادیـا نصیری “نــ ـ ـانــآ”

خلاصه :

این رمان درباره ی نیلا لوس و نازنازی ایـه کـه همـیشـه با و پسر اس و سامـین(پسر کوچیک دوست باباش) باهم ان و خوشن .. یـه اشتباه کوچیک نیلا یعنی کنجکاویش درباره ی سعید( پسر بزرگ دوست باباش) کم کم همـه چیزو تغییر مـیده باعث مـیشـه خیلی چیزا رو از دست بده اما یـه عشق واقعی رو بدست بیـاره ولی اینکه این عشق دووم مـیاره ؟؟ اگه بیـاره چه جوری و به چه قیمتی رو با خوندن متوجه مـیشید

تاریخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 05:11 ب.ظ

دانلود رمان زمـین و آسمون

دانلود رمان زمـین و آسمون

نام رمان : زمـین و آسمون

نویسنده : yasamin51214

خلاصه :

موضوع مثل خیلی از رمانا داستان دو که تا ادم متفاوته اما تفاوتا شون فرق مـی کنـه دوتا ادم قصه ی من نـه فکرشون مثل همـه نـه ارزشاشون نـه اهشون و نـه….
اره ادم فقط یـه چیز بـه ذهنش مـی اد زمـین واسمون…پایـان خوش

تاریخ : جمعه 5 خرداد 1396 05:10 ب.ظ

رمان شـــــــــــــــاهـزاده (اثری بسیـار متفاوت از نیلوفر جهانجو نویسنده مشـهور)

‍ "به نام خدا"

‍ ‌یـه رمان متفاوت..

رمانی با ژانره عاشقانـه،هیجانی و غمگین..

عاشقانـه هایی زیبا و پر از هیجان..

رمانی کـه شخصیت متفاوتش اسیر دست بازی های سرنوشت مـیشـه و تمام تلاشش رو مـیکنـه که تا سرپا بمونـه..

تاریخ : شنبه 30 اردیبهشت 1396 05:09 ب.ظ

نویسنده : Rojin khanum کاربر انجمن ــ نودهشتیـا

خلاصه:داستان از اونجایی شروع مـیشـه کـه صنم بـه عنوان دانشجو حقوق دوس نداره هیچ مخصوصا پسرا حقشو بخورن حتی اگه اون یـه چیزه کوچیک مثه یـه شاخه گل رز باشـه!!

دانلود رمان پی دی اف بصورت zip 

دانلود رمان به منظور آیفون،ایپد،،اندروید،تبلت با فرمت epub

دانلود رمان به منظور جاوا بافرمت jar

 دانلودرمان به منظور اندروید،تبلت با فرمت apk

تعداد کل صفحات ( 42 )    | 1 2 3 4 5 6 7 ...




[رمان عشق یوسف قسمت 29]

نویسنده و منبع |



رمان عشق یوسف قسمت 29

معرفی 33 رمان برتر ایرانی و خارجی - رویـش نیــوز

رديف

نام كتاب

نويسنده

ناشر

1         

جاده جنگ

منصور انوری

سوره مـهر

جایزه جلال ال احمد از گران‌ترین جایزه‌های ادبی دنیـاست؛ اما داوران این جایزه هیچ وقت درون مـیان رمان های ایرانی هیچ اثری را نپنسدیده‌اند. رمان عشق یوسف قسمت 29 «جاده‌جنگ» اولین رمان ایرانی هست که امسال توانست این جایزه را دریـافت کند. رمان عشق یوسف قسمت 29 یک رمان فعلا شش جلدی کـه نثر شاهکاری دارد. مـی‌گویند این کتاب رکورد «کلیدر» دولت‌آبادی را خواهد زد. درون خرید این شش جلد شک نکنید.

2         

من او

رضا امـیرخانی

افق

مـی‌دانم تکراری است؛ اما باور کنید هر چه فکر کردیم رمان فارسی زبانی شیرین‌تر و بهتر از از «من او» پیدا نکردیم. «من او» مذهبی‌ترین رمان عاشقانـه‌ی ادبیـات فارسی است.

3

پیرمرد و دریـا

ارنست همـینگوی

افق

برایـانی کـه ادعای ادبیـات و خواندن رمان و امثال آن را دارند، رمان عشق یوسف قسمت 29 نخواندن شاهکار رمان نویسی همـینگوی، یک فاجعه است!

       

4

شاه بي شين

محمد کاظم مزینانی

سوره مـهر

اگر مـی‌خواهید زندگی پرماجرای محمدرضاشاه را با یک لحن و عجیب و غریب و جمله‌های مطنطن مرور کنید و به خصوصی‌ترین لحظات آن سرک بکشید، خواندن این کتاب پرفروششدیداً توصیـه مـی‌شود.  خود دانید!

5

انجمن مخفي

احمد شاکری

مرکز اسناد انقلاب اسلامـی

یکی از بهترین نمونـه‌های رمان تاریخی همـین کتاب است. نگاهی بـه تاریخ مشروطه با روایت سه داستان موازی جذاب با قلم کاملاً حرفه‌ای احمد شاکری.

       

6

جنایت و مکافات

داستایوفسکی

خوارزمـی

اگر اعصابش را دارید، آن را بخوانید، واگرنـه خواندن کتابی با این تعلیق دیوانـه کننده کـه حاصل قلم استادانـه‌ی داستایوفسکی است، بـه هری توصیـه نمـی‌شود.

7

سه دیدار با مردی کـه از فراسوی باور ما مـی‌آمد

نادر ابراهیمـی

سوره مـهر

شک نکنید کـه آشنایی با ابعاد بکر زندگی حضرت امام خمـینی (ره) بـه لطف قلم رمان نویس قهاری چون مرحوم نادر ابراهیمـی یک تجربه‌ی ویژه محسوب مـی‌شود.

8

آبلوموف

ایوان گنجاروف

امـیرکبیر، فرهمند

گنجاروف درون این داستان شما را بـه زندگی مردی پرتاب مـی‌کند کـه پس از بازنشستگی تصمـیم مـی‌گیرد فقط روی رختخوابش لم بدهد و بخوابد.  که تا جایی کـه حتی عشق هم نمـی‌تواند او را نیم خیز کند!

9

حافظ هفت

اکبر صحرایی

سوره مـهر

«حافظ هفت» روایت داستان سفر مقام معظم رهبری بـه شیراز بـه صورت یک رمان هست که ماجرای آن بیشتر حول دو شخصیت اصلی بـه نام جعفر و پانوسیـان (یک نویسنده‌ی مسیحی) مـی‌گردد.

10     

مردی درون تبعید ابدی

نادر ابراهیمـی

روزبهان

کتابی درون باب زندگی ملاصدرای شیرازی با قلم شیرین نادر ابراهیمـی کـه خود درون مورد آن چنین مـی‌گوید: رمان عشق یوسف قسمت 29 «زندگی با ملاصدرا، بـه ابعادی از زندگی من معنا بخشید. شاید این کار را، «مردی باتبعید ابدی» بتواند با دیگران هم د؛ یعنی، خدا کند کـه این طور بشود...»

11         

تالار پذیرایی پایتخت

محمدعلی گودینی

سوره مـهر

این کتاب کـه در جوایز ادبی همچون جلال، کتاب سال، جایزه کتاب فصل، جایزه شـهید حبیب غنی‌پور شایسته‌ی تقدیر شناخته شده، روایتی هست با محوریت زندگی یک کارگر درون سال‌های 41 و 42 هم‌زمان با وقایعی چون انقلاب سفید و 15 خرداد.

12

دیلماج

حمـیدرضا شاه آبادی

افق

بازهم یک رمان تاریخی! اما این بار با یک لحن کاملاً نزدیک بـه روایت مستند کـه شما را شگفت‌زده مـی‌کند. ماجرای زندگی مـیرزا یوسف درون ایـام منتهی بـه مشروطه و سفر او بـه فرنگ و آشنایی با مـیرزا ملکم خان...

       

13

سوران سرد

جواد افهمـی

سوره مـهر

فضاسازی درون این کتاب بـه شدت حرفه‌ایست. فضای برفی و سخت پادگان مرزی با قلم عالی افهمـی خواندنی از کار درآمده است. بـه خصوص اگر پای ضدانقلاب و کومله هم بـه این پادگان باز شود. راستی این کتاب برگزیده‌ی جایزه‌ی شـهید غنی پور هم بوده...

14

در  غرب خبری نیست

اریش ماریـا رمارک

ناهید

این شاید بهترین کتاب ضد جنگ دنیـا باشد. روایت چند دانش‌آموز آلمانی کـه با تحریک و تشویق معلم مدرسه عازم جنگ جهانی اول مـی‌شوند، اما بـه زودی مـی‌فهمند کـه آنـها نـه قهرمان، کـه قربانیـانی سخت درمانده‌اند.

       

15

نامـیرا

صادق کرمـیار

کتاب نیستان

یک رمان مذهبی تاریخی درون مورد زندگی عبدالله ابن عمـیر؛ مردی کـه در فتنـه‌های قبیله‌ای و سیـاسی‌بازی‌های بنی‌امـیه ‌مـی‌خواهد بی‌طرف بماند. اما...

16

ناله‌های عشق

نصرالله قادری

کتاب نیستان

کتابی با سه راوی؛ کـه هر سه راوی یک نفر است. راوی مردی‌ست از طایفه‌ی فارس کـه ایرانیـان هنوز هم بـه او افتخار مـی‌کنند. راوی سلمان فارسی است.

17

قدیس

ابراهمـی حسن بیگی

کتاب نیستان

کشیش مسیحی کتابی قدیمـی و خطی از یک مرد تاجیک مـی‌یـابد کـه در مورد زندگی امـیرمومنان است. او بـه زودی مـی‌فهمد کـه این مرد تاجیک جان خود را بـه خاطر این کتاب از دست داده است...

18

شماس شامـی

مجید قیصری

افق

شماس محافظ ویژه‌ی جالوت نماینده‌ی امپراتوری روم درون شام است. درون اثر وقایعی، نامـه‌ای از او بـه دست یزید حاکم شام مـی‌افتد؛ حالا یزید بـه شماس مشکوک شده و فکر مـی‌کند او بـه حسین ابن علی (ع) کمک کرده است...

19         

مامور

علی موذنی

نیستان

نویسنده کـه آدم نامدار و مطرحی است. موضوع هم کـه داستان نویسنده‌ای هست که هر چه تلاش مـی‌کند دیگر نمـی‌تواند بنویسد؛ که تا جایی کـه در آسایشگاه روانی بستری مـی‌شود. داستان تم مذهبی هم کـه دارد.  خب چرا نباید این کتاب را خواند؟

20         

ای کاش گل سرخ نبود

منیژه آرمـین

سوره مـهر

بعضی‌ها مـی‌گویند این رمان تاریخی کـه به دوران رضاخان مـی‌پردازد، یک کتاب زنانـه است؛ البته پربیراه هم نمـی‌گویند. اما روایت یک زن از دوران رضاخان درون این کتاب آن‌قدر خواندنی از کار درآمده کـه مطالعه‌ی آن بـه همـه توصیـه شود.

21

آنک آن یتیم نظرکرده

محمدرضا سرشار

به‌نشر

مطمئن باشید اگر این کتاب ناشر بهتری داشت، حتما جز پرفروش‌ها بود. روایت داستانی محمدرضا سرشار از زندگی پیـامبر اعظم (ص) آن قدر جذاب بوده کـه مورد توجه مقام معظم رهبری هم قرار گیرد.

       

22

آفتاب درون حجاب

سید مـهدی شجاعی

کتاب نیستان

خیلی‌ها روضه را همانطور کـه هست دوست دارند و خیلی تلفیق آن را با هنر نمـی پسندند. اما قلم سید مـهدی شجاعی درون این کتاب بـه قدری شیوا و جذاب هست که این روضه‌ی داستانی از عاشورا را به منظور سخت‌پسندان هم گوارا مـی‌کند.

23

آخرین پدرخوانده

ماریو پوزو

افق

در مورد «آخرین پدرخوانده» همـین کفایت مـی‌کند کـه بگوییم منبع اصلی ساخت سه‌گانـه‌ی پدرخوانده همـین کتاب است. 

       

24

خورشید بر شانـه‌ی راست‌شان مـی تابید

جواد افهمـی

هیلا

روایت ماجرای ترور اشرف پهلوی درون فرانسه درون بستر یک رمان تم اصلی این کتاب است. جالب آنکه بیشتر وقایع این رمان درون سیستان و بلوچستان مـی‌گذرد و نـه درون فرانسه. اگر کنجکاو شدید، توصیـه ما مطالعه‌ی این کتاب است.

25

کشتن مرغ مقلد

هارپرلی

امـیرکبیر

یک بار درون یک تحقیق بین المللی بـه عنوان تاثیرگزار ترین رمان تاریخ انتخاب شد. فیلمـی کـه از آن ساخته شده هم جز بهترین فیلم‌های تاریخ سینماست و هنوز هم این رمان محبوب‌ترین رمان انگلیسی‌ها محسوب مـی‌شود. یک رمان اخلاقی با موضوع تعصبات نژادی مردم آمریکا و ظلم آنـها بـه سیـاه‌پوستان. کافی نیست؟

26

خوشـه‌های خشم

جان اشتاین بک

امـیرکبیر

جز 40 رمان مـهم تاریخ ادبیـات است. داستان زندگی یک خانواده‌ی فقیر آمریکایی کـه سفری را به منظور آینده‌ی بهتر آغاز مـی‌کنند. روایتی از جامعه‌ی خشن آمریکای درون آغاز دوره‌ی ماشینیسم، جامعه‌ای کـه مـی‌خواهد بـه هر قیمتی پیشرفت کند. درون یک کلام؛ شاهکار است.

27

سوربز

ماریو بارگاس یوسا

علم

اگر از دیکتاتورها بپرسید کـه از کدام نویسنده بیشتر از بقیـه متنفرند، شک نکنید کـه مـی‌گویند بارگاس یوسا. او عاشق روایت زندگی دیکتاتورهاست. درون این کتاب هم  او بـه زندگی رافائل تروخیو دیکتاتور اهل دومـینیکن پرداخته. یک کتاب خوشخوان از یک نویسنده‌ی مـهم.

28     

زوربای یونانی

نیکازانتزاکیس

خوارزمـی

زوربای یونانی را حتما خواند که تا فهمـید کـه چطور شیطان درون غرب تئوریزه شده است. رمانی از نویسنده‌ی کتاب جنجالی آخرین وسوسه‌ی مسیح. راستی این کتاب درون مورد شباهت فکری روشنفکران ما با روشنفکران خارجی هم تصویر روشنی بـه شما ارائه  مـی‌دهد.

29         

پدران و پسران

ایوان تورگینیف

امـیر کبیر

ماجرای اختلافات ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک پدران و پسران، همـیشـه‌ دغدغه‌ی ملت‌ها بوده است. پدران محافظه‌کار و پسران رادیکال! اما این بهترین رمانی هست که با این موضوع مـی توانید بخوانید.

30

درۀ گل سرخ

استرید لیندگرن

سوره مـهر

یک کتاب عمـیق! این بهترین توصیفی هست که مـی‌شود کرد. مخصوصاً اگر آدم عمـیقی مثل محمدرضا سرشار آن را ترجمـه کرده باشد. کتابی کـه بعد از خواندن هم شما را رها نخواهد کرد.

       

31

جاده

کور مک کارتی

مروارید

یک کار آخرالزمانی بی‌نظیر البته بـه روایت غربی. دنیـا دارد روزهای بعد از یک فاجعه‌ی بزرگ را تجربه مـی‌کند و ما درون این مـیان با پسر و پدری از نسل بازماندگان فاجعه همراه مـی‌شویم...

32

راز

استیفن کینگ

افق

اگر هیچکاک درون سینما سلطان دلهره است، استفن کینگ درون ادبیـات بر عرصه‌ی دلهره و تعلیق حکم‌فرمایی مـی‌کند. راز هم یکی از بهترین کتاب‌های پر از تعلیق اوست.

       

33

ارتباط ایرانی

علی موذنی

سوره مـهر

انتشار این رمان مـهم علی موذنی بعد از چهارده سال و البته با ویرایش جدید خیلی ها را مشتاق خواندن این کتاب کرده است. نگاهی بـه ایران و انقلاب آن از دیدگاه یک امریکایی.




[رمان عشق یوسف قسمت 29]

نویسنده و منبع |



رمان عشق یوسف قسمت 29

داستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)

این داستان را خواندند (اعضا)

کیمـیا مرادی (12/7/1393),شیدا محجوب (12/7/1393),سجاد سیـارفر (12/7/1393),مـهشید سلیمـی نبی (12/7/1393),اعظم شریفی مـهر (12/7/1393),بهزاد صادق وند (13/7/1393),زهرابادره (13/7/1393),شاهین سالاری (13/7/1393),سهیل اروندی (13/7/1393),زهرابادره (13/7/1393),هستی مـهربان (13/7/1393), ناصرباران دوست (13/7/1393),علی جعفرزاده (13/7/1393),هستی مـهربان (13/7/1393),آرمـیتا مولوی (13/7/1393), ناصرباران دوست (13/7/1393), فیلوسوفیـا (13/7/1393),رضا پرواز (13/7/1393),فرزانـه رازي (13/7/1393),مریم مقدسی (13/7/1393),زهرا فیروزی (13/7/1393),فرزانـه بارانی (13/7/1393),همایون طراح (13/7/1393),علیرضا زمانی (13/7/1393),محمد اکبری هشترودی (13/7/1393),شاهین سالاری (13/7/1393),همایون طراح (13/7/1393),زهرا فیروزی (13/7/1393),فاطمـه خجسته (14/7/1393),فرزانـه بارانی (14/7/1393),مـهساعبدلی (14/7/1393),فرشته برزگر (14/7/1393),سلمان ارژن (14/7/1393),مـیر حسن علوی (14/7/1393),امـین کریمـی (15/7/1393),مـهشید سلیمـی نبی (15/7/1393),اذرمـهرصداقت (15/7/1393),جعفر عباسی (15/7/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (15/7/1393),بهناز باران خواه (15/7/1393),عاطفه حجابی دخت ایمن (15/7/1393),شیدا محجوب (16/7/1393),نسترن حبیبی (16/7/1393),مـیثم زارع (17/7/1393),شیدا محجوب (17/7/1393),شايسته دولتخواه (17/7/1393),کیمـیا مرادی (18/7/1393),آرش شـهنواز (18/7/1393),حامد قزلباش (18/7/1393),شیدا محجوب (19/7/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (19/7/1393),خلیل مـیلانی فرد (19/7/1393),سمانـه علیپور (19/7/1393),شیدا محجوب (19/7/1393),سلمان ارژن (20/7/1393),سمانـه علیپور (21/7/1393),شیدا محجوب (23/7/1393),سمانـه علیپور (23/7/1393),شیدا محجوب (24/7/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (25/7/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (30/7/1393),شیدا محجوب (1/8/1393),آرمـیتا مولوی (1/8/1393),مـیر حسن علوی (1/8/1393),اذرمـهرصداقت (4/8/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (5/8/1393), ک جعفری (5/8/1393), ک جعفری (6/8/1393),شیدا محجوب (7/8/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (8/8/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (11/8/1393),زهرا سوری (11/8/1393),فرهاد نامجو (11/8/1393),کیمـیا مرادی (12/8/1393),مـهشید سلیمـی نبی (12/8/1393),مـهشید سلیمـی نبی (12/8/1393),عاطفه کریم زاده (12/8/1393),فاطیما خوشرو (13/8/1393),افسانـه پورکریم (13/8/1393),جلال ستاری(ائلدار) (14/8/1393),ستاره رهبر (14/8/1393),شیدا محجوب (14/8/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (14/8/1393),فاطمـه ستاره (14/8/1393),علی فتحی (آلتين) (15/8/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (15/8/1393),زهرابادره (16/8/1393),شیدا محجوب (22/8/1393),اذرمـهرصداقت (25/8/1393),هانيه صدر (5/9/1393),شیدا محجوب (6/9/1393),زهرابادره (7/9/1393),علیرضا تقی پور (7/9/1393),علی کنگازیـان (8/9/1393),آیلارمعدن پسندی (8/9/1393),فاطمـه گتویی (8/9/1393),م _ ح (8/9/1393),مـهلا صفایی (8/9/1393),نعیمـه مـیرزاعلی (8/9/1393),اسفندیـار قرنجیک (8/9/1393),هانيه صدر (8/9/1393),هستی مـهربان (9/9/1393),آرمـیتا مولوی (9/9/1393),علیرضا لطف دوست (9/9/1393),نازنین کریمـی (9/9/1393),یوسف رحیمـی (10/9/1393),پیـام رنجبران(اکنون) (16/9/1393),عباس پیرمرادی (16/9/1393),ساناز پیری (25/9/1393),آرش پرتو (29/9/1393),شیدا محجوب (30/9/1393),محمود لچی نانی (30/9/1393), ک جعفری (7/10/1393),سحر ذاکری (24/10/1393), ک جعفری (26/10/1393),محمد ملکی (26/10/1393),زهرابادره (26/10/1393), ک جعفری (26/10/1393),كوروش جعفري زاده (30/10/1393),شیدا محجوب (13/11/1393),گیتی ارژن (21/11/1393),همایون طراح (30/11/1393),محمد علی ناصرالملکی (17/12/1393),اذرمـهرصداقت (17/12/1393),شیدا محجوب (1/1/1394),آزاده اسلامـی (14/1/1394),شـهدخت رحیم پور (18/1/1394),عطیـه امـیری (24/1/1394),عاطفه حجابی دخت ایمن (25/1/1394),حسین روحانی (7/2/1394),کیمـیا مرادی (12/2/1394),پیـام رنجبران(اکنون) (16/2/1394),فرزانـه رازي (17/2/1394),عطیـه امـیری (21/2/1394),عباس پیرمرادی (22/2/1394),م.ماندگار (28/2/1394),حسین روحانی (30/2/1394),پیـام رنجبران(اکنون) (30/2/1394),حسین روحانی (30/2/1394),مریم مقدسی (30/2/1394),سارینا معالی (11/3/1394),اذرمـهرصداقت (15/3/1394),شیدا محجوب (1/5/1394),سارینا معالی (6/5/1394),عباس پیرمرادی (21/5/1394),سارا اسماعیلی (2/6/1394),آرش پرتو (7/6/1394),سیروس جاهد (16/12/1394), ک جعفری (15/4/1395),پیـام رنجبران(اکنون) (28/7/1395),محمد علی ناصرالملکی (30/7/1395),پیـام رنجبران(اکنون) (17/8/1395),عاطفه حجابی دخت ایمن (24/8/1395),همایون طراح (30/8/1395),بهناز باران خواه (18/10/1395),محمد علی ناصرالملکی (2/12/1395),غزل غفاری (5/12/1395),هستی مـهربان (23/12/1395),سید رسول بهشتی (2/1/1396), ツفریماه آرام فر ツ (5/1/1396),سارینامعالی (26/1/1396),پیـام رنجبران(اکنون) (15/2/1396),محمدبیگلری (29/2/1396),سیروس جاهد (12/3/1396),سلیمان عارفی (23/9/1396),نادر نینوایی (30/10/1396),پیـام رنجبران(اکنون) (7/11/1396),بابک حمـیدپور (15/1/1397),نگین پارسا (22/4/1397),فهیمـه نراقی (27/5/1397),ماریـا-لشکری (15/6/1397),زهرا مـیرزایی (24/6/1397),داوود فرخ زاديان (9/7/1397),

. رمان عشق یوسف قسمت 29 . رمان عشق یوسف قسمت 29 : رمان عشق یوسف قسمت 29 ، رمان عشق یوسف قسمت 29




[رمان عشق یوسف قسمت 29]

نویسنده و منبع |



رمان عشق یوسف قسمت 29

بینوایـان - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

برای دیگر کاربردها، رمان عشق یوسف قسمت 29 بینوایـان (ابهام‌زدایی) را ببینید.
بینوایـان
نگارهٔ ژان وال‌ژان بـه عنوان موسیو مادلن تصویر شده توسط گوستاو بریون
نویسنده ویکتور هوگومحل نشر فرانسهتاریخ نشر ۱۸۶۲سبک رمان حماسی و داستان تاریخیزبان فرانسوی

بی‌نوایـان (به فرانسوی: رمان عشق یوسف قسمت 29 Les Misérables) رمانی نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ سرشناس فرانسوی است. رمان عشق یوسف قسمت 29 این کتاب اولین بار درون سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمان‌های قرن ۱۹ است. رمان عشق یوسف قسمت 29 با شروع انقلاب ژوئن درون ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن درون ۱۸۳۲ درون پاریس، این رمان از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقه‌داری بـه نام ژان وال‌ژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت.

این رمان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شـهریِ پاریس، سیـاست‌ها، فلسفه اخلاق، ضد اخلاقیـات، قضاوت‌ها، مذهب، نوع و ماهیت عشق را شرح مـی‌دهد. بینوایـان بـه محبوبیت بزرگی بر روی صحنـهٔ نمایش، تلویزیون و فیلم‌هایی مثل بینوایـان (موزیکال)، بینوایـان (فیلم ۱۹۹۸) و بینوایـان (فیلم ۲۰۱۲)، دست پیدا کرد.

رمان، بیش از حد انتظار، طرفدار یـافت و واکنش‌های انتقادیِ متنوع، کـه اکثراً منفی بودند بر رمان وارد شد. از لحاظ تجاری، این اثر یک موفقیت بزرگ درون سطح جهان بود بطوریکه حتی درون کشورهای انگلیسی زبان، این رمان معمولاً با عنوان اصلیِ فرانسویِ خود نام مـی‌شود.

فرم رمان

آپتن سینکلر رمان را بـه عنوان «یکی از شش رمان برتر جهان» معرفی مـی‌کند. دربارهٔ بینوایـان درون مقدمـه مـی‌گوید:[۱]

مدت زمان زیـادی هست که وجود دارد، بـه خاطر قانون و عرف، یک محکومـیت اجتماعی کـه در مواجهه با تمدن یک جهنم مصنوعی بر روی زمـین مـی‌سازد و پیچیدگی‌های یک سرنوشت کـه با مرگ و مـیر انسان‌های گره خورده‌است؛ مدت زیـادی بـه خاطر سه مشکل عصر - تخریب مردان بر اثر فقر، تباهی زنان بر اثر گرسنگی و کوتاهی دوران کودکی بر اثر ضعف جسمانی و روحی- کـه حل نشده‌است. مدت زیـاد بـه خاطر این کـه در مذهب‌ها خفگی‌های اجتماعی حتما از بین برود. بـه عبارت دیگر، که تا هنگامـی فقر و جهل از زمـین رخت برنبندد کتاب‌هایی از این دست هرگز نمـی‌تواند بی‌فایده باشد.

ویکتور هوگو درون انتهای رمانش ساختار فراگیر کارش را توضیح مـی‌دهد:[۲]

این کتاب کـه خواننده پیش از این لحظه درون کلیـات و جزئیـات از این سو بـه آن سو مـی‌رود… یک فرایند از شر بـه خیر، از بی عدالتی بـه عدالت، از بطلان بـه حقیقت، از شب بـه روز، از اشتها بـه وجدان، از فساد اداری بـه زندگی؛ از حیوانیت بـه وظیفه، از جهنم بـه بهشت، از هیچ بـه خدا. نقطه شروع: جسم، مقصد: روح. یک هیدر درون آغاز، و یک فرشته درون پایـان.

رمان از زیرپیرنگ‌های متفاوت تشکیل شده‌است، اما داستان اصلی قصه جبرکار سابق ژان والژان است،ی کـه یک نیروی خوبی درون جهان مـی‌شود اما نمـی‌تواند از گذشته مجرمانـه خود فرار کند. رمان از پنج بخش تشکیل شده‌است، هر بخش بـه چندین کتاب تقسیم شده و هر کتاب بـه فصل‌های متفاوت. درون مجموع بینوایـان از ۴۸ کتاب و ۳۶۵ بخش تشکیل شده‌است. هر فصل نسبتاً کوتاه، و عموماً از صفحات کمـی تشکیل شده‌است. این رمان بـه عنوان یکی از بلندترین رمان‌های نوشته شده درون تاریخ شناخته مـی‌شود.[۳] با تقریباً ۱۵۰۰ صفحه درون ویرایش انگلیسی،[۴] و ۱۹۰۰ صفحه درون ویرایش فرانسه و ۱۶۵۰ صفحه درون ویرایش فارسی.[۵] هوگو جاه طلبی خود را به منظور ناشر ایتالیـایی کتاب این‌گونـه توضیح مـی‌دهد:[۶]

تفاوتی ندارد این کتاب توسط همـه افراد خوانده شود، اما این به منظور همـه معنی مـی‌دهد. درون انگلستان بـه خوبی اسپانیـا معنی مـی‌دهد، درون ایتالیـا بـه خوبی فرانسه، درون آلمان بـه خوبی ایرلند، درون بندرگاه‌های تجارت بـه همان خوبی امپراتوری‌های دارای. مشکلات اجتماعی فراتر از مرزهاست. زخم‌های بشریت، زخم‌هایی کـه در بستر جهان اتفاق مـی‌افتد، درون خط‌های قرمز و آبی کشیده شده بر روی نقشـه متوقف نمـی‌شود. هر کجا کـه مردان درون جهل و نومـیدی هستند، هر کجا کـه زنان به منظور تکه‌ای نان خودشان را مـی‌فروشند، هر کجا کـه کودکان کتابی به منظور آموزش یـا خانـه‌ای گرم ندارند، بینوایـان درون را مـی‌زند و مـی‌گوید: «باز کن من به منظور تو آمدم.»

انحراف از موضوع

بیشتر از یک چهارم رمان بـه تقریر نکات اخلاقی یـا نمایش اطلاعات جامع هوگو اختصاص دارد، اما هیچ‌یک از پیرنگ‌ها یـا زیرپیرنگ‌ها را جلو نمـی‌برد. کاری کـه هوگو درون رمان‌های دیگر خود مانند گوژپشت نتردام و رنجبران دریـا انجام داده‌است. یک زندگینامـه نویس ذکر مـی‌کند کـه «از انحرافات از نبوغ مـی‌توان بـه راحتی گذشت».[۷] موضوعاتی کـه هوگو دربارهٔ آن‌ها صحبت مـی‌کند مناسک مذهبی صومعه، ساختمان فاضلاب شـهری پاریس، زبان مخفی (آرگو)، و خیـابان‌های پاریس است. درون یکی از فصول دربارهٔ صومعه هوگو از تیتر «پرانتز» استفاده مـی‌کند که تا به خواننده هشدار دهد کـه این فصل ربطی بـه خط اصلی داستان ندارد.[۸] او همچنین ۱۹ فصل را بـه واترلو، جایی کـه در ۱۸۶۱ مشاهده کرده و رمان را درون آنجا بـه اتمام رسانده، اختصاص داده‌است. درون ابتدای بخش دوم با برخی موضوعات متفاوت مواجه مـی‌شویم به‌طوری‌که گویی شروع یک کار متفاوت است. یک منتقد این نوع کار را «درواز روحانی» رمان مـی‌نامد، بـه این عنوان کـه رویـارویی تناردیـه و کلنل پون مرسی «شانس ترکیب و ضرورت» را نشان مـی‌دهد، کـه مواجههٔ خیر و شر داستان است.[۹]

منابع هوگو

کاراکتر ژان والژان برداشتی آزاد از زندگی اوژن-فرانسوا ویدوک است. ویدوک یک جبرکار سابق بود کـه به سرپرستی پلیس مخفی فرانسه رسید و بعدها نخستین آژانس کارآگاه شخصی فرانسه را پی ریزی کرد. او همچنین تاجر و فعال گسترده اجتماعی و فعالیت‌های بشردوستانـه بود. ویدوک بـه هوگو درون تحقیقاتش به منظور کلود ولگرد و آخرین روزهای یک محکوم بـه اعدام کمک کرد. درون سال ۱۸۲۸ ویدوک، کـه اکنون مورد عفو قرار گرفته بود، جان یک کارگر را درون کارخانـه کاغذش با برداشتن گاری بر روی شانـه‌هایش نجات داد؛ همانگونـه کـه ژان والژان این کار را انجام مـی‌دهد.[۱۰] توصیف‌های هوگو از نجات یک ملوان توسط والژان تقریباً کلمـه بـه کلمـه از توصیف حادثه‌ای توسط یک دوست درون نامـه‌اش مـی‌باشد. هوگو از بینونو مـیولیس(۱۷۵۳–۱۸۴۳)، اسقف دینیـه درون زمان برخورد والژان بـه مایرل، بـه عنوان مدلی به منظور مایرل استفاده مـی‌کند.[۱۱] در ۱۸۴۱، هوگو یک را از بازداشت بـه خاطر حمله نجات داد. او بخش کوتاهی از گفتگویش با پلیس را هنگام نجات فانتین توسط والژان بـه کار مـی‌برد.[۱۲] درون ۲۲ فوریـه ۱۸۴۶، وقتی او کار بر روی رمان را آغاز کرد، هوگو شاهد دستگیری یک نان دزد بود درون حالی کـه یک دوک و فرزندش بر کالسکه خود بی‌رحمانـه صحنـه را تماشا مـی‌د.[۱۳][۱۴] او چندین تعطیلات خود را درون مونتروی، پا-دو-کاله گذراند، کـه آن را بـه عنوان مدلی به منظور شـهری درون نظر گرفت کـه م ــ-سور-م ــ (M____-sur-M__) مـی‌نامد.[۱۵] درون شورش ۱۸۳۲، هوگو درون حین قدم زدن درون پاریس با موانعی بلوکی مواجه گشت کـه برای پناه گرفتن از آتش تفنگ‌ها ساخته شده بود.[۱۶] او درون انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه مستقیماً شرکت داشت و به درون هم کوبیدن این سنگرها و سرکوب شورشیـان عمومـی و متحدان سلطنت طلب کمک کرد.[۱۷]

پرداخته‌ها

وی درون کتاب بینوایـان بـه تشریح بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه مـی‌پردازد، همان عوامل و محرک‌های اجتماعی کـه منجر بـه سقوط ناپلئون سوم شد. انحصار توزیع قدرت و ثروت درون دست خانواده فاسد سلطنتی کـه از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بی‌اطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی درون جامعهٔ فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همـین تحولات زیرساخت‌های اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو درون خلال پردازش شخصیت‌های داستان و روان‌شناسی آنـها، نحوه درگیری و دخالت آنان را درون این نـهضت اجتماعی و توده‌ای نشان مـی‌دهد.

پیرنگ

بخش اول: فانتین

فانتین تصویر شده توسط مارگارت هال

داستان درون ۱۸۱۵ درون دینی آغاز مـی‌شود، جایی کـه ژان والژان بـه عنوان یک روستایی بعد از نوزده سال حبس - پنج سال به منظور دزدیدن نان به منظور سیر و خانواده او و چهارده سال بـه خاطر فرارهای متعدد او- از زندان آزاد شده‌است. او توسط مـهمانخانـه دار بعد رانده مـی‌شود زیرا گذرنامـه او زردرنگ هست و نشان مـی‌دهد کـه پیش از این جبرکار بوده‌است. او با عصبانیت درون خیـابان مـی‌خوابد. اسقف خیراندیش دینی، مایرل بـه اون پناه مـی‌دهد. هنگام شب ژان والژان با ظروف نقره مایرل فرار مـی‌کند. هنگامـی کـه پلیس او را دستگیر مـی‌کند، اسقف مایرل وانمود مـی‌کند خود ظروف نقره را بـه او داده‌است و پافشاری مـی‌کند کـه او دو شمعدانی نقره را کـه فراموش کرده بود نیز با خود ببرد. پلیس توضیحات او را مـی‌پذیرد و مـی‌رود. مایرل مـی‌گوید زندگی او را به منظور خدا بخشیده‌است و او حتما پول این شمعدانی‌ها را به منظور ساختن یک مرد صادق از خود بـه کار برد. سخنان مایرل والژان را بـه فکر فرو مـی‌برد. هنگامـی کـه او درون خود فرورفته‌است از روی عادت سکه ۴۰ سوئی کودکی دوازده ساله بـه اسم پتی جرویس را مـی‌دزدد و او را تعقیب مـی‌کند. او سریع خود را بازمـی‌یـابد و کل شـهر را بـه دنبال او مـی‌گردد. درون همان زمان سرقت او بـه مسئولین گزارش مـی‌شود. والژان خود را پنـهان مـی‌کند زیرا اگر او دستگیر شود حتما تمام عمر خود را بـه عنوان جبرکار سپری کند. شش سال مـی‌گذرد و والژان از نام موسیو مادلین استفاده مـی‌کند. او صاحب یک کارخانـه ثروتمند مـی‌شود و به عنوان شـهردار شـهری انتخاب مـی‌شود کـه با نام م ــ-سور-م ــ شناخته مـی‌شود، (مونتروی، پا-دو-کاله). هنگام قدم زدن درون خیـابان مردی را مـی‌بیند بـه نام فوشلوان کـه در زیر چرخ‌های یک گاری گرفتار شده‌است. هنگامـی هیچ شخصی به منظور بلند گاری حتی درون ازای پول داوطلب نمـی‌شود، تصمـیم مـی‌گیرد خود او دست بـه نجات فوشلوان بزند. او زیر گاری مـی‌خزد، آن را بلند مـی‌کند و فوشلوان را نجات مـی‌دهد. بازرس شـهر، بازرس ژاور هنگام حبس والژان نگهبان زندان تولون بوده‌است. او بعد از مشاهدهٔ قدرت فوق‌العاده والژان بـه اون مشکوک مـی‌شود. او تنـها یک مرد دیگر را مـی‌شناسد کـه مـی‌تواند این کار را انجام دهد و آن یک جبرکار بـه نام ژان والژان بوده‌است. چند سال پیش از آن ی بـه نام فانتین عاشق پسری بـه نام فلیتولومـیه‌س مـی‌شود. لیستولیـه، فاموی و بلاشوول از دوستان فلیبودند کـه هر کدام با دوستان فانتین یعنی دالیـا، زفین و فاووریت رابطه داشتند. مردان زنان را ترک و به رابطه‌های خود بـه چشم سرگرمـی جوانی نگاه د. فانتین نیـاز بـه منبعی به منظور زندگی خود و فلیکس، کوزت داشت. هنگامـی کـه فانتین بـه مونفرمـی رسید کوزت را تحت مراقبت مـهمانخانـه دار خودخواه و همسر بدجنس او، مادام و موسیو تناردیـه گذاشت. در بی‌خبری فانتین تناردیـه‌ها از او سوءاستفاده مـی‌کنند و مجبورش مـی‌کنند که تا کارهای مـهمان خانـه او را انجام دهد و تلاش مـی‌کنند خواسته‌های گزاف و غیرمعقول خود را افزایش دهند. او کمـی بعد از کارش درون کارخانـه ژان والژان بـه علت کشف موضوع داشتن ی خارج از عرف‌های ازدواج، اخراج مـی‌شود. با این حال درخواست‌های مالی تناردیـه‌ها افزایش پیدا مـی‌کند. درون این وضع فانتین موها و دو دندان جلویی خود را مـی‌فروشد و سپس دست بـه تن‌فروشی مـی‌زند که تا بتواند درخواست‌های تناردیـه‌ها را تأمـین کند. فانتین بـه آرامـی از یک بیماری ناشناخته مـی‌مـیرد. یک اشرافی خوش‌پوش بـه نام باماتابوا شروع بـه آزار فانتین درون خیـابان کرد و فانتین بـه نحوی زننده پاسخ او را داد. ژاور فانتین را بازداشت مـی‌کند. فانتین التماس کرد کـه او را آزاد کند که تا او بتواند نیـازهای خود را تأمـین کند اما ژاور مـی‌گوید او حتما شش ماه را درون زندان بگذراند. والژان (شـهردار مادلن) دخالت مـی‌کند و به ژاور دستور مـی‌دهد که تا آزادش کند. ژاور مقاومت مـی‌کند اما درون پایـان والژان او را مجبور مـی‌کند. والژان بـه علت آنکه کارخانـه او فانتین را اخراج کرده‌است، احساس مسئولیت مـی‌کند و قول مـی‌دهد کـه کوزت را بیـاورد. او فانتین را بـه بیمارستان مـی‌برد. ژاور دوباره به منظور دیدن والژان مـی‌آید. او اعتراف مـی‌کند بعد از آن کـه والژان او را مجبور کرد که تا فانتین را آزاد کند، گزارش او را بـه عنوان ژان والژان بـه مسئولین فرانسه داده‌است. او همچنین اقرار مـی‌کند کـه اشتباه کرده‌است زیرا مسئولین فرانسه ژان والژان واقعی را شناسایی و بازداشت کرده‌اند و در روز بعد محاکمـه مـی‌شود. ژان والژان تصمـیم مـی‌گیرد خود را معرفی کند که تا مرد بی گناهی را نجات دهد کـه نام واقعی او شان ماتیو بود. او بـه شـهری کـه محاکمـه درون آن برگزار مـی‌شود سفر مـی‌کند و هویت واقعی خود را مشخص مـی‌کند. والژان بـه م ــ-سور-م ــ بازمـی‌گردد که تا فانتین را ببیند. توسط ژاور تعقیب مـی‌شود و در اتاق بیمارستان با او مواجه مـی‌شود. پس از آن‌که ژاور والژان را مـی‌گیرد، والژان از او تقاضای سه روز مـهلت مـی‌کند که تا کوزت را بـه فانتین برساند، اما ژاور درخواستش را رد مـی‌کند. فانتین مـی‌فهمد کوزت درون بیمارستان نیست و ناراحت مـی‌شود و مـی‌پرسد او کجاست. ژاور بـه او دستور مـی‌دهد ساکت باشد و سپس هویت اصلی ژان والژان را آشکار مـی‌کند. ضعف ناشی از بیماری و شوک این خبر باعث مـی‌شود او بمـیرد. والژان بـه سمت فانتین مـی‌رود و در گوشش نجوا مـی‌کند و دستش را مـی‌بوسد و سپس با ژاور اتاق را ترک مـی‌کند. سپس فانتین بدون مراسم درون یک گور عمومـی دفن مـی‌شود.

بخش دوم: کوزت

کوزت تصویر شده توسط امـیل بایـارد

والژان فرار مـی‌کند، دوباره دستگیر و به مرگ محکوم مـی‌شود. کمـیته پادشاهی مجازات او را بـه کار اجباری به منظور تمام عمر کاهش مـی‌دهد. او درون حالی کـه در بندر تولون زندانی هست با بـه خطر انداختن جان خود یک ملوان را کـه در وسایل کشتی گرفتار شده‌است را نجات مـی‌دهد. تماشاگران خواستار آزادی او مـی‌شوند. والژان مرگ خود را با انداختن خود درون اقیـانوس صحنـه‌سازی مـی‌کند. مسئولین مرگ او را گزارش مـی‌دهند و مـی‌گویند جسد او گم شده‌است. ژان والژان درون عصر کریسمس بـه مون‌فرمـی مـی‌رسد. او کوزت را درون جنگل بـه دنبال آب دید و با او که تا مـهمان‌خانـه رفت. او غذا سفارش داد و مشاهده کرد چگونـه تناردیـه‌ها از کوزت سوءاستفاده مـی‌کنند، درون حالی کـه اپونین و آزلما، های آن‌ها درون ناز و نعمت بزرگ مـی‌شدند و به کوزت به منظور بازی با عروسک‌شان دشنام مـی‌دادند. والژان از مـهمان‌خانـه خارج شد و یک عروسک بزرگ را به منظور کوزت خرید و کوزت بعد از کمـی درنگ هدیـه را با خوشحالی قبول کرد. اپونین و آزلما بسیـار حسود بودند. مادام تناردیـه از والژان خشمگین شد اما شوهر او که تا هنگامـی کـه والژان به منظور غذا و اتاق پول مـی‌داد از او پذیرایی مـی‌کرد. صبح روز بعد، والژان تناردیـه‌ها را آگاه کرد کـه مـی‌خواهد کوزت را با خود ببرد. مادام تناردیـه بلافاصله پذیرفت اما موسیو تناردیـه وانمود کرد کوزت را دوست دارد و نگران رفاه حال اوست و به رها کوزت بی‌مـیل است. والژان ۱۵۰۰ فرانک بـه تناردیـه‌ها پرداخت و همراه کوزت از مـهمان‌خانـه بیرون رفت. تناردیـه بـه طمع پول بیشتر بـه دنبال والژان و کوزت بـه جنگل مـی‌دود و به والژان مـی‌گوید مـی‌خواهد کوزت را بعد بگیرد. او گفت نمـی‌تواند بچه را بدون یـادداشتی از مادرش بهی بدهد. والژان نامـهٔ اجازه فانتین را کـه برای گیرنده بچه نوشته بود بـه دست تناردیـه داد. سپس تناردیـه از والژان درخواست هزار کرون بیشتر کرد اما والژان و کوزت رفتند. تناردیـه پشیمان شد کـه چرا تفنگ خود را برنداشته بود و به خانـه بازگشت. والژان و کوزت بـه پاریس گریختند. والژان اتاق جدیدی درون خانـهٔ گوربو کرایـه کرد، جایی کـه کوزت و والژان با شادی زندگی مـی‌د. اما بـه هر صورت ژاور، چند ماه بعد توانست مکان والژان را پیدا کند. والژان با کوزت فرار کرد و ژاور و مأمورانش سعی درون تعقیب آن‌ها داشتند. آن‌ها بـه زودی توانستند بـه کمک فوشلوان،ی کـه والژان از زیر کالسکه نجاتش داد و به باغبانی دیری بـه پاریس فرستاد، درون دیر پتی‌پیکپوس پناه بگیرند. همچنین والژان باغبان دیر و کوزت دانش‌آموز آن‌جا شد.

بخش سوم: ماریوس

هشت سال بعد، دوستان آب‌ث، کـه توسط آنژولراس رهبری مـی‌شدند، درون حال آماده‌سازی انجام یک نارضایتی مدنی درون شب پنجم و ششم ژوئیـه ۱۸۳۲، درون پی مرگ ژنرال لامارک، تنـها رهبری درون فرانسه کـه با طبقهٔ کارگر احساس هم‌دردی مـی‌کرد، بودند. لامارک قربانی وبا اپیدمـی درون شـهر شده بود، با این حال همسایـهٔ بینوای او مشکوک بود کـه دولت او را مسموم کرده‌است. دوستان آب‌ث بـه فقیران سرای معجزات پیوستند. از جملهانی کـه در آن سرا حضور داشتند، گاوروش پسر ارشد تناردیـه درون خیـابان اوچین بود. یکی از دانشجویـان، ماریوس پون‌مرسی، با خانواده خود (بالاخص پدربزرگ خود موسیو ژیونورمان) بـه خاطر افکار لیبرالی خود طرد مـی‌شود. بعد از مرگ پدرش، سرهنگ ژرژ پون‌مرسی، ماریوس یـادداشتی از او پیدا مـی‌کند کـه به پسرش سفارش مـی‌کند که تا به شخصی بـه نام گروهبان تناردیـه کـه جانش را درون واترلو نجات داده‌است کمک کند -در حقیقت تناردیـه بـه اجساد دست‌برد مـی‌زد و جان پون‌مرسی را بر حسب تصادف نجات داد؛ او خودش را یکی از گروهبانان ناپلئون معرفی کرد که تا هویتش بـه عنوان یک دزد افشا نشود. در باغ لوگزامبورگ، او عاشق کوزت نوبلوغ و زیبا مـی‌شود. تناردیـه‌ها نیز بـه پاریس مـهاجرت د و پس از دست مـهمان‌خانـه خود درون فقر زندگی مـی‌کنند. آن‌ها با نام مستعار «ژوندرت» درون خانـه گوربو سدارند (تصادفاً همان ساختمانی کـه والژان و کوزت بعد از ترک مـهمان‌خانـه آن‌ها مدت کوتاهی درون آن زندگی د). ماریوس نیز درون همان ساختمان، درون همسایگی تناردیـه‌ها زندگی مـی‌کند. اپونین، کـه حال لاغر و مندرس شده‌است، ماریوس را درون آپارتمانش ملاقات و از او درخواست پول مـی‌کند. به منظور آن‌که ماریوس را تحت‌تأثیر قرار دهد و سوادش را نشان دهد، بخشی از کتاب «پلیس‌ها اینجا هستند» را بلند مـی‌خواند و بر روی تکه‌ای کاغذ مـی‌نویسد. ماریوس دلش بـه حال اپونین مـی‌سوزد و مقداری پول بـه او مـی‌دهد. بعد از خروج اپونین، ماریوس از شکاف دیوار آپارتمان تناردیـه را نگاه مـی‌کند. اپونین وارد مـی‌شود و نشان مـی‌دهد کـه یک انسان‌دوست را ملاقات کرده و ش به منظور ملاقات تناردیـه‌ها مـی‌آید. بـه این ترتیب، تناردیـه به منظور آن‌که فقیرتر بـه نظر برسد آتش را خاموش مـی‌کند و صندلی را مـی‌شکند. همچنین بـه آزلما دستور مـی‌دهد که تا به قطعه‌ای از شیشـهٔ پنجره مشت بزند. درون پی آن همان‌طور کـه تناردیـه انتظار داشت دست او پاره مـی‌شود. فرد انسان‌دوست و ش -والژان و کوزت- وارد مـی‌شوند. ماریوس بلافاصله کوزت را مـی‌شناسد. والژان قول مـی‌دهد کـه با پولی به منظور پرداخت اجاره آن‌ها بازگردد. بعد از آن‌که او و کوزت خارج مـی‌شوند، ماریوس از اپونین درخواست مـی‌کند که تا آدرس آن‌ها را به منظور او پیدا کند و اپونین کـه خود عاشق ماریوس شده‌است با اکراه مـی‌پذیرد. تناردیـه نیز والژان و کوزت را مـی‌شناسد و با خود پیمان مـی‌بندد که تا انتقام خود را بگیرد. تناردیـه از پاترون مـینت درخواست کمک مـی‌کند، کـه به عنوان گروهی ترسناک، قاتل و دزد معروف بود. ماریوس از نقشـه تناردیـه با خبر مـی‌شود و گزارش این جنایت را بـه ژاور مـی‌دهد. ژاور بـه ماریوس دو تپانچه مـی‌دهد و به او مـی‌گوید کـه هر گاه اوضاع خطرناک شد تیر را بـه هوا بزند. ماریوس بـه خانـه بازمـی‌گردد و منتظر ژاور و مأمورانش مـی‌ماند. تناردیـه، اپونین و آزلما را بیرون مـی‌فرستد که تا از عدم حضور پلیس اطمـینان پیدا کنند. وقتی والژان با پول بازمـی‌گردد، تناردیـه و پاترون مـینت به منظور او کمـین کرده بودند و او هویت اصلی خود را آشکار مـی‌کند. ماریوس، تناردیـه را بـه عنوان ناجی پدرش درون واترلو مـی‌شناسد و بر سر یک دوراهی گرفتار مـی‌شود. او سعی مـی‌کند راهی بیـابد که تا بدون خیـانت بـه تناردیـه بـه ژان والژان کمک کند. والژان این‌که تناردیـه را مـی‌شناسد انکار مـی‌کند و به آن‌ها مـی‌گوید هیچگاه آن‌ها را ملاقات نکرده‌است. والژان سعی مـی‌کند از پنجره فرار کند اما او را مـهار مـی‌کنند و با طناب مـی‌بندند. تناردیـه بـه والژان دستور مـی‌دهد که تا دویست هزار فرانک بـه او بدهد. همچنین بـه او دستور مـی‌دهد که تا نامـه‌ای بـه کوزت بنویسد و به او بگوید که تا به آپارتمان را بازگردد و آن‌ها کوزت را که تا آن‌که والژان پول را بیـاورد نگاه دارند. والژان نامـه را مـی‌نویسد و اطلاعات و آدرسش را مـی‌دهد. تناردیـه زنش را مـی‌فرستد. مادام تناردیـه تنـها بازمـی‌گردد و مـی‌گوید آدرس دروغ بوده‌است. در این مدّت ژان والژان خود را آزاد کرد. تناردیـه تصمـیم گرفت والژان را بکشد. زمانی کـه تناردیـه و پاترون مـینت درون حال تصمـیم‌گیری هستند ماریوس تکهٔ کاغذی کـه اپونین نوشته بود را بـه خاطر مـی‌آورد. ماریوس کاغذ را از شکاف دیوار داخل آپارتمان تناردیـه مـی‌اندازد. تناردیـه فکر مـی‌کند این کاغذ را اپونین انداخته‌است و تصمـیم مـی‌گیرد فرار کند امّا توسط ژاور متوقف مـی‌شود. تمام اعضای تناردیـه و پاترون مـینت دستگیر مـی‌شوند (به جز کلاکزوس کـه در حال انتقال بـه زندان فرار کرد، مون‌پارناس کـه توسط اپونین از پیوستن بـه دزدی بازمـی‌ماند وروش کـه در جنایت خانوادگی‌اش نقشی نداشت بـه جز نقشی کـه در آزادی پدرش از زندان داشت). والژان پیش از آن‌که توسط ژاور شناسایی شود فرار مـی‌کند.

بخش چهارم: ترانـهٔ کوچهٔ پلومـه و حماسهٔ کوچهٔ سن دنی

اپونین درون حالی‌که از خانـهٔ والژان درون برابر دزدی محافظت مـی‌کند.

پس از آزادی اپونین از زندان، اپونین ماریوس را درون «صحرای کاکلی» پیدا مـی‌کند و با ناراحتی آدرس کوزت را بـه او مـی‌دهد. او ماریوس را بـه سمت خانـهٔ والژان و کوزت درون کوچهٔ پلومـه راهنمایی مـی‌کند و ماریوس به منظور چندین روز خانـه را تنـها تماشا مـی‌کند. او و کوزت بالاخره همدیگر را مـی‌بینند و عشق‌شان را بـه هم اظهار مـی‌کنند. تناردیـه، پاترون مـینت و بروژون با کمکروش از زندان فرار مـی‌کنند. درون یکی از شب‌هایی کـه ماریوس و کوزت درون خانـه والژان دیدار مـی‌د، شش مرد سعی د که تا به خانـه حمله کنند. اپونین کـه بر دروازهٔ خانـه نشسته بود تهدید کرد کـه اگر دزدان دست از کارشان برندارند، فریـاد بزند و تمام همسایـه‌ها را بیدار کند. با شنیدن این دزدان با بی‌مـیلی از این کار گذشتند. درون همـین حال کوزت بـه ماریوس مـی‌گوید کـه همراه والژان درون آخر هفته بـه انگلستان سفر مـی‌کنند و این مشکلی بزرگی درون رابطه آن‌ها به‌وجود مـی‌آورد. در روز بعد، والژان درون مـیدان شان دو مارس نشسته‌است. او از مشاهدهٔ چندین بارهٔ تناردیـه درون اطراف خانـه‌اش احساس خطر مـی‌کند. به‌طور غیرمنتظره‌ای، یـادداشتی نیز درون بغل او مـی‌اندازند کـه در آن نوشته «نقل مکان کنید». او درون نور کم موجود تنـها هیکلی را دید کـه در حال فرار است. بـه خانـه‌اش بازگشت و به کوزت گفت درون دیگر خانـه خود درون کوچه لوم‌آرمـه اقامت مـی‌کنند و مجدداً تأکید کرد کـه به انگلستان مـهاجرت مـی‌کنند. ماریوس سعی کرد موافقت مسیو ژیونورمان را به منظور ازدواج با کوزت بگیرد. مسیو ژیونورمان عبوس و ناراحت بـه نظر مـی‌رسید اما به منظور آمدن ماریوس ذوق و شوق بسیـاری داشت. او درخواست ازدواج ماریوس را رد کرد و به او پیشنـهاد کرد کوزت را بـه عنوان معشوقه خود درون نظر بگیرد. ماریوس بعد از این توهین خانـه را ترک کرد. روز بعد، دانشجویـان شورش کرده و موانعی را درون خیـابانی باریک درون پاریس علم د.روش مقام ژاور را کشف کرد و به آنژولراس گفت کـه او یک جاسوس است. وقتی آنژولراس با او روبه‌رو شد، او هویت خود و جاسوسی دانشجویـان را رد کرد. دانشجویـان او را بـه یک ستون درون رستوران کورنت بستند. همان عصر ماریوس بـه خانـهٔ والژان و کوزت درون کوچه پلومـه بازگشت امّا خانـه را خالی یـافت. او سپس صدایی شنید کـه دوستانش درون سنگرها منتظر او هستند. او از رفتن کوزت شوریده حال شده بود امّا بـه صدا گوش داد و به سنگرها رفت. هنگامـی کـه ماریوس بـه سنگرها رسید انقلاب تازه آغاز شده بود. وقتی کـه او خم شد که تا کیسه باروت را بردارد، یک سرباز آمد که تا به ماریوس شلیک کند. اگرچه یک مرد دهانـهٔ تفنگ را با دستانش گرفت. سرباز شلیک کرد، مرد از ضرب تیر زخمـی شد امّا بـه ماریوس آسیبی نرسید. درون همـین حال کـه سربازان نزدیک مـی‌شدند ماریوس با یک کیسه باروت درون یک دستش و مشعلی درون دست دیگر بالای سنگرها رفت و تهدید کرد کـه سنگر را منفجر مـی‌کند. بعد از این حرف ماریوس سربازان عقب‌نشینی د. ماریوس تصمـیم مـی‌گیرد که تا به سنگر کوچک‌تری برود کـه آن را خالی یـافته‌است. وقتی بازمـی‌گردد شخصی کـه دستش را جلوی تفنگ گرفته بود او را بـه اسم صدا مـی‌کند. ماریوس مـی‌فهمد این شخص اپونین هست که لباس مردان را پوشیده‌است و روی زانوانش افتاده‌است. او اعتراف مـی‌کند کـه به او گفته بوده کـه دوستانش درون سنگر منتظرش هستند بـه این امـید کـه با هم کشته‌شوند. او همچنین اعتراف مـی‌کند کـه جانش را نجات داده‌است زیرا مـی‌خواسته پیش از او بمـیرد. راوی همچنین بیـان مـی‌کند کـه اپونین بـه صورت ناشناس یـادداشت را بـه والژان داده‌است. اپونین سپس بـه ماریوس مـی‌گوید یک نامـه به منظور او دارد. او اقرار مـی‌کند این نامـه روز قبل بـه دستش رسیده‌است اما نمـی‌خواسته نامـه را بـه او برساند امّا ترسیده کـه او درون دنیـای بعد از مرگ از او ناراحت باشد. بعد از آن‌که ماریوس نامـه را از اپونین مـی‌گیرد اپونین از او مـی‌خواهد که تا پس از مرگش پیشانی او را ببوسد و ماریوس قول مـی‌دهد این کار را انجام دهد. درون آخر اپونین اعتراف مـی‌کند کـه کمـی عاشق او بوده‌است و سپس مـی‌مـیرد. ماریوس خواسته او را اجابت مـی‌کند و سپس به منظور خواندن نامـه بـه مـیخانـه مـی‌رود. نامـهٔ کوزت بود. او آدرس کوزت را یـادمـی‌گیرد و یک نامـهٔ خداحافظی به منظور او مـی‌نویسد. اوروش را مأمور رساندن نامـه مـی‌کند امّاروش نامـه را بـه والژان مـی‌دهد. والژان دریـافت عاشق کوزت درون حال جنگ است، یک ساعت بعد یونیفرم گارد ملّی را مـی‌پوشد و خود را با یک تفنگ و مـهمّات مسلح مـی‌کند و خانـه را ترک مـی‌کند.

بخش پنجم: ژان والژان

والژان بـه همراه ماریوس مجروح درون فاضلاب (ویرایش ۱۹۰۰ آمریکا)

ژان والژان بـه سنگر مـی‌رسد و بلافاصله جان یک مرد را نجات مـی‌دهد. او هنوز مطمئن نیست کـه مـی‌خواهد از او محافظت کند یـا او را بکشد. ماریوس والژان را درون اولین نگاه مـی‌شناسد. آنژولراس اعلام مـی‌کند کـه گلوله‌هایشان رو بـه اتمام است.روش هنگامـی کـه برای برداشتن مـهمّات افراد گارد ملّی از سنگر خارج مـی‌شود، مورد اصابت گلولهٔ نیروهای نظامـی قرار مـی‌گیرد. والژان داوطلب مـی‌شود که تا خودش ژاور را اعدام نماید و آنژولراس این اجازه را بـه او مـی‌دهد. والژان، ژاور را از دید دیگران خارج مـی‌کند و سپس تیری را درون هوا شلیک مـی‌کند و به ژاور اجازه مـی‌دهد کـه برود. ماریوس بـه اشتباه فکر مـی‌کند والژان ژاور را کشته‌است. سنگر سقوط مـی‌کند و والژان، ماریوس زخمـی و بی‌هوش را بر دوش مـی‌گیرد. دیگر دانشجویـان همگی کشته مـی‌شوند. والژان درون حالی‌که ماریوس را بر دوش مـی‌برد از راه فاضلاب شـهری فرار کرد. والژان یک گشت پلیس را از سرباز مـی‌کند و دریچه‌ای بـه بیرون پیدا مـی‌کند امّا دریچه قفل است. تناردیـه درون تاریکی پدیدار مـی‌شود. والژان او را مـی‌شناسد امّا کثیفی والژان مانع از شناسایی او توسط تناردیـه مـی‌گردد. تناردیـه گمان مـی‌برد کـه والژان یک قاتل هست که جنازهٔ قربانی خود را حمل مـی‌کند و پیشنـهاد مـی‌دهد دریچه را درون ازای پول باز کند. او جیب‌های والژان و ماریوس را مـی‌گردد و تکه‌ای از کت ماریوس را مـی‌کند که تا بتواند بعداً او را شناسایی کند. تناردیـه سی فرانکی کـه یـافت را برداشت و دریچه را باز کرد و اجازه داد والژان خارج شود. حالت اضطرار والژان حواس او را از پلیس‌هایی کـه به دنبالش بودند، پرت کرد. هنگام خروج والژان با ژاور برخورد مـی‌کند و از او زمان مـی‌خواهد که تا پیش از تسلیم شدن بتواند ماریوس را بـه خانـه برساند. ژاور با فرض این‌که ماریوس درون دقایق پیش رو مـی‌مـیرد با والژان موافقت مـی‌کند. بعد از آن‌که ماریوس را بـه خانـهٔ پدربزرگش رساندند، والژان درخواست کرد کـه زمانی کوتاه را بـه خانـهٔ خود برود و ژاور موافقت کرد. آن‌جا ژاور مـی‌گوید کـه در خیـابان منتظر او مـی‌ماند امّا هنگامـی کـه والژان از پنجره خیـابان را نگاه مـی‌کند مـی‌بیند کـه او رفته‌است. ژاور خیـابان را پایین مـی‌رود و با خود فکر مـی‌کند کـه بین دو راهی اعتقاد سخت‌گیرانـه‌اش دربارهٔ قانون و بخشش والژان مانده‌است. او حس مـی‌کرد نمـی‌تواند بیشتر از این درون پی والژان باشد امّا همچنین نمـی‌تواند وظیفه خود درون قبال قانون را نیز از ذهن بیرون کند. ژاور از عهدهٔ این دوراهی برنمـی‌آید و با انداختن خودش درون رودخانـه سن مـی‌کند. جراحت ماریوس بـه آرامـی درمان مـی‌شود. درون حالی‌که او و کوزت مـهیـای ازدواج مـی‌شوند، والژان ثروتی حدوداً ششصدهزار فرانکی بـه آن‌ها مـی‌بخشد. عروسی آن‌ها درون خلال مراسم ماردی گرا انجام مـی‌گیرد. درون عروسی والژان توسط تناردیـه شناسایی مـی‌شود و از آزلما مـی‌خواهد که تا او را تعقیب کند. بعد از عروسی، والژان به منظور ماریوس اعتراف مـی‌کند کـه یک جبرکار سابق است. ماریوس وحشت‌زده مـی‌شود و با فرض این‌که بدترین وجه والژان جنبهٔ اخلاقی اوست زمان‌های ملاقات او و کوزت را بـه صورت نامحسوس کاهش مـی‌دهد. والژان بـه نظر ماریوس و جدایی‌اش از کوزت احترام مـی‌گذارد. والژان اراده زندگی را از دست مـی‌دهد و از تخت خود خارج نمـی‌شود. تناردیـه با لباس مبدل نزد ماریوس مـی‌آید امّا ماریوس او را مـی‌شناسد. تناردیـه سعی مـی‌کند از ماریوس بابت چیزهایی کـه از والژان مـی‌داند باج بگیرد امّا سهواً تصورات غلط ماریوس دربارهٔ والژان را اصلاح مـی‌کند و او را از تمام کارهای خوبی کـه والژان انجام داده‌است، آگاه مـی‌کند. او سعی مـی‌کند ماریوس را قانع کند کـه والژان قاتل هست و تکه‌ای از لباس ماریوس را کـه پاره کرده‌بود بـه عنوان مدرک نشان مـی‌دهد. ماریوس پارچهٔ کت خود را مـی‌شناسد و مـی‌فهمد کـه والژان او را از سنگر نجات داده‌است. ماریوس مدارکی از تناردیـه را آشکار مـی‌کند و به او پیشنـهاد مـی‌دهد که تا مبلغ عظیمـی را بـه او بدهد که تا از آن‌جا مـهاجرت کند و دیگر بازنگردد. تناردیـه پیشنـهاد او را مـی‌پذیرد و با آزلما راهی آمریکا مـی‌شود و تاجر مـی‌گردد. در راه خانـهٔ والژان، ماریوس بـه سرعت به منظور کوزت تعریف کرد کـه والژان جان او را درون سنگر نجات داده‌است. هنگامـی کـه آن‌ها مـی‌رسند والژان درون نزدیکی مرگ هست و ماریوس و کوزت با او آشتی مـی‌کنند. ژان والژان بـه کوزت داستان مادرش و نام او را مـی‌گوید. او با خشنودی مـی‌مـیرد و او را درون گورستان گورستان پر-لاشز دفن مـی‌کنند.

شخصیت‌ها

اصلی

  • ژان والژان (که بـه نام‌های موسیو مدلاین، اولتیم فاچلونت، موسیو لبلانک و یوربن فابر نیز شناخته مـی‌شود) – اصلی‌ترین شخصیت رمان. بـه دلیل دزدیدن یک قرص نان به منظور سیر شکم هفت بچهٔ گرسنـهٔ ش، بـه ۵ سال زندان محکوم شده و بعد از ۱۹ سال بـه قید قول شرف از زندان آزاد مـی‌شود (بعد از ۴ تلاش ناموفق به منظور فرار از زندان، ۱۲ سال بـه محکومـیتش اضافه شده و به دلیل مبارزه درون دومـین اقدام بـه فرارش ۲ سال نیز بـه محکومـیتش اضافه مـی‌شود). بـه دلیل محکومـیت سابقش جامعه او را نمـی‌پذیرد. او با اسقف مایرل روبرو مـی‌شود،ی کـه با نشان بخشش خود و تشویقش بـه مرد جدیدی شدن، او را بـه زندگی بازمـی‌گرداند. درحالی کـه نشسته و به سخنان اسقف مایرل فکر مـی‌کند پای خود را بر روی یک سکه کـه از دست جوان بی‌خانمانی افتاده قرار مـی‌دهد. زمانی کـه پسر تلاش مـی‌کند که تا وال ژان را از خیـال خود بیرون بیـاورد و پولش را بردارد، والژان او را با چوب خود تهدید مـی‌کند. او نام خود و پسر را بـه کشیشی کـه در حال عبور هست مـی‌گوید، و این موضوع باعث مـی‌شود پلیس او را بـه سرقت مسلحانـه متهم کند – اگر دوباره دستگیر شود، به منظور همـیشـه بـه زندان باز خواهد گشت. او به منظور یک زندگی صادقانـه، نام جدیدی انتخاب مـی‌کند (موسیو مادلاین). والژان تکنیک‌های ساخت جدیدی را ارائه کرده و در نـهایت دو کارخانـه تأسیس مـی‌کند و یکی از ثروتمندترین مردان منطقه مـی‌شود. با انتخابات مردمـی شـهردار مـی‌شود. هنگام مجازات فانتین با ژاوِر روبرو مـی‌شود و برای نجات زندگی شخص دیگری از زندان و نجات کوزت از خانوادهٔ تِناردیـه، خود را بـه پلیس تبدیل مـی‌کند. بـه دلیل سخاوتش نسبت بـه مردم فقیر توسط ژاور درون پاریس شناخته مـی‌شود، ژاور چندین سال بعد، او را درون صومعه دستگیر نمـی‌کند. ماریوس را از زندانی شدن و مرگ احتمالی نجات مـی‌دهد، هویت واقعی خود را بـه ماریوس و کوزت بعد از ازدواجشان آشکار مـی‌کند و قبل از مرگش بـه آن‌ها مـی‌پیوندد. قول خود بـه اسقف و فانتین را حفظ مـی‌کند، تصویر آن‌ها آخرین چیزی هست که قبل از مرگش مـی‌بیند.
  • ژاور - یک بازرس پلیس متعصب درون تعقیب ژان والژان. درون زندان متولد شده‌است، پدرش محکوم سابقه داری بوده و مادرش پیشگو مـی‌باشد، او وجود هر دو را نادیده گرفته و به عنوان نگهبان درون زندان شروع بـه کار مـی‌کند، کارهایی مثل ناظر درون گروه‌های زنجیره‌ای کـه وال ژان عضوی از آن مـی‌باشد را انجام مـی‌دهد (در اینجا بینندگان به منظور اولین بار قدرت زیـاد والژان را مـی‌بینند). درون نـهایت او بـه نیروی پلیس درون یک شـهر کوچک ملحق شده و با نام M – sur-M – شناخته مـی‌شود. او فانتین را دستگیر کرده و با ته قنداق تفنگ بـه سر والژان/مادلاین کـه دستور مـی‌دهد او را آزاد کند، مـی‌زند. والژان، ژاور را از دسته خود بیرون مـی‌کند و ژاور بـه دنبال انتقام، بـه بازرس پلیس گزارش مـی‌دهد کـه او را پیدا کرده‌است. پلیس مـی‌گوید اشتباه کرده‌است، ژان والژان درون بازداشت مـی‌باشد. زمانی کـه ژان والژان واقعی خودش را نشان مـی‌دهد ژاور درون نیروی پلیس فرانسه ترفیع گرفته‌است، او را دستگیر مـی‌کند و به زندان مـی‌فرستد. بعد از فرار دوبارهٔ والژان، تلاش‌های ژاور درون دستگیری او بیـهوده مـی‌شود. او تقریباً درون خانـهٔ گوربو (Gorbeau) وقتی خانوادهٔ تناردیـه و پاترون مـینت را دستگیر مـی‌کند، والژان را دوباره دستگیر مـی‌کند. بعدها، زمانی کـه به‌صورت مخفی درون سنگرها فعالیت مـی‌کند هویت اصلی‌اش آشکار مـی‌شود. والژان وانمود مـی‌کند او را مـی‌کشد اما آزادش مـی‌کند. زمانی ژاور دوباره با والژان برخورد مـی‌کند کـه او درون حال بیرون آمدن از فاضلاب است، او بـه والژان اجازه مـی‌دهد که تا دیدار کوتاهی با خانواده داشته باشد و سپس بـه جای دستگیری او از آنجا دور مـی‌شود. ژاور نمـی‌تواند ازخودگذشتی‌اش را با قانونی کـه به رسمـیت مـی‌شناسد و البته غیراخلاقی است، وفق بدهد. او با پ درون رودخانـهٔ سن مـی‌کند.
  • فانتین - یک زن زیبا از طبقهٔ کارگر کـه با یک بچهٔ کوچک، توسط عاشق خود، فلیتولومـیس، رها شده‌است. فانتین خود کوزت را تحت سرپرستی تناردیـه‌ها صاحب مـهمانخانـه‌ای درون روستای مونت فرمـیل ترک مـی‌کند. مادام تناردیـه ان خود را لوس کرده و از کوزت سوءاستفاده مـی‌کند. فانتین شغلی درون کارخانـهٔ موسیو مدلاین پیدا مـی‌کند. او بی‌سواد هست و از دیگران به منظور نوشتن نامـه بـه خانوادهٔ تناردیـه کمک مـی‌گیرد. سرپرست زن آنجا متوجه مـی‌شود کـه او یک مادر طرد شده‌است. به منظور پاسخگوی بـه درخواست‌های مکرر تناردیـه‌ها به منظور پول، موها و دو دندان جلوی خود را مـی‌فروشد و به فحشا کشیده شده و بیمار مـی‌شود. والژان زمانی کـه ژاور او را بـه جرم حمله بـه یک مرد کـه به او توهین کرده دستگیر مـی‌کند با او مواجه مـی‌شود، برف پشت او را مـی‌تکاند و او را بـه بیمارستان مـی‌برد. زمانی کـه ژاور با والژان درون اتاق بیمارستان روبرو مـی‌شود، بـه دلیل ضعف ناشی از بیماری و شوک حرف‌های ژاور کـه مـی‌گوید والژان یک محکوم هست و ش کوزت را بـه او برنمـی‌گرداند مـی‌مـیرد. (بعد از دلگرمـی دکتر، ژان والژان مـی‌رود که تا او را بازگرداند)
  • کوزت - (به‌صورت رسمـی Euphrasie، همچنین بـه نام‌های Lark, Mademoiselle Lanoire, Ursula نیز شناخته مـی‌شود) – نامشروع فانتین و تولومـیز. با سن تقریبی سه که تا هشت ساله کـه مجبور بـه کار به منظور خانواده تناردیـه است. بعد از مرگ مادرش فانتین، والژان کوزت را از خانواده تناردیـه مـی‌خرد و مثل خودش بـه او توجه مـی‌کند. او درون یک صومعه درون پاریس بـه وسیله راهبه‌ها آموزش مـی‌بیند. درون زمان بزرگسالی بسیـار زیبا مـی‌شود. او عاشق ماریوس پونتمرسی شده و در اواخر داستان با هم ازدواج مـی‌کنند.
  • ماریوس پونتمرسی – یک جوان دانشجوی حقوق با روابط آزاد دوستانـه درون ABC – او بخشی از اصول سیـاسی پدرش هست و یک رابطه تند با پدربزرگ طرفدار سلطنت خود موسیو گیلنورمند دارد. او عاشق کوزت مـی‌شود و در سنگرها زمانی کـه معتقد هست والژان کوزت را بـه لندن مـی‌برد با او مبارزه مـی‌کند. بعد از ازدواج او و کوزت متوجه مـی‌شود کـه تناردیـه‌ها کلاه‌بردار هستند و به او پول داده‌اند که تا فرانسه را ترک کند.
  • اپونین ( جاندرت)- بزرگ تناردیـه‌ها. درون زمان کودکی توسط والدینش لوس و نازپرورده شده اما درون دوره نوجوانی عاقبتش مثل بچه‌های خیـابانی مـی‌شود. او درون جنایـات پدرش شرکت کرده و برای بـه دست آوردن پول توطئه مـی‌کند. کورکورانـه عاشق ماریوس مـی‌شود. بـه درخواست ماریوس، خانـه کوزت و والژان را پیدا کرده و با ناراحتی او را بـه آنجا مـی‌برد. همچنین او مانع پدرش پاترون مـینت و بروجان از دزدی خانـه درون طول ملاقات ماریوس و کوزت مـی‌شود. او بـه یک پسر تغییر قیـافه داده و با مـهارت ماریوس را بـه سنگرها مـی‌برد بـه امـید اینکه خودش و ماریوس با یکدیگر بمـیرند. چون مـی‌خواهد زودتر از ماریوس بمـیرد، به منظور جلوگیری از تیراندازی یک سرباز بـه ماریوس دست خود را جلو مـی‌اندازد. گلوله از دست او رد شده و به پشتش مـی‌خورد و به شدت زخمـی مـی‌شود. درون زمان مرگ، تمام اتفاقات را به منظور ماریوس اعتراف مـی‌کند و نامـه‌ای از کوزت را بـه او مـی‌دهد. آخرین درون خواست او از ماریوس اینست کـه او را ببخشد، ماریوس پیشانی‌اش را مـی‌بوسد، درخواست او را با احساسات عاشقانـه پاسخ نمـی‌دهد اما به منظور زندگی سخت او متأسف مـی‌شود.
  • مادام و موسیو تناردیـه (همچنین بـه نام‌های جاندرت، ام. فابانتو، ام. تنارد نیز شناخته مـی‌شوند) – زن و شوهر، والدین پنج فرزند: دو ، اپونی و آزلما و سه پسر،روژ و دو پسر جوان‌تر کـه در داستان اسمـی ندارند. که تا قبل از رفتن کوزت با والژان، آن‌ها از کوزت بـه دلیل کودک بودن سوءاستفاده مـی‌د و برای سرپرستی او از فانتین پول مـی‌گرفتند. آن‌ها ورشکست شده و تحت نام جاندرت بـه خانـه گاربو درون پاریس نقل مکان کرده و در کنار اتاق ماریوس زندگی مـی‌کنند. شوهر با یک گروه جنایتکار بـه نام پاترون-مـینت همکاری مـی‌کند و برای دستگیری والژان توطئه مـی‌چیند و توسط ماریوس خنثی مـی‌شود. ژاور این زوج را دستگیر مـی‌کند. زن درون زندان مـی‌مـیرد. شوهر او نامـه‌ای به منظور ماریوس مـی‌نویسد و برای دانسته‌هایش از گذشته والژان باج خواهی مـی‌کند، ماریوس هزینـه خروج از کشور او را مـی‌پردازد. او درون نـهایت یک تاجر درون ایـالات متحده مـی‌شود.
  • انجوراس - رهبر Les Amis de l'ABC (یـاران ABC) درون قیـام پاریس. دوست دار و متعهد بـه اصول جمـهوری و نظریـه پیشرفت. او و گرانتیر بعد از سقوط سنگرها توسط گارد ملی اعدام شدند.
  • گاوروش - فرزند وسط و بزرگترین پسر خانواده تناردیـه. او بـه تنـهایی مثل یک ولگرد خیـابانی زندگی کرده و شب‌ها درون مجسمـه فیل درون باستیل مـی‌خوابد. او از دو برادر جوان‌تر خود کـه از رابطه‌شان آگاهی ندارند، مراقبت مـی‌کند. درون سنگرها حاضر بوده و هنگام جمع‌آوری گلوله‌ها از اجساد گارد ملی کشته مـی‌شود.
  • اسقف مایرل - اسقف Dign (نام کامل چارلز-فرانچس-بینونو مایرل)- یک کشیش سالمند مـهربان کـه بعد از برخورد با ناپلئون بـه مقام اسقفی ترفیع پیدا کرد. بعد از دزدیدن تعدادی ظرف نقره به‌وسیلهٔ والژان، او را از دستگیری نجات داد و الهام‌بخش تغییر مسیر او شد.

یـاران ABC

انجمن دانشجویـان انقلابی:

  • باهورل – یک آدم بیکار شیک‌پوش با پیش‌زمـینـهٔ دهقانی کـه به‌خوبی درون اطراف کافه دانشجویی پاریس شناخته شده‌است.
  • کامبفر - دانشجوی پزشکی کـه به عنوان نمایندهٔ فلسفی انقلاب توصیف مـی‌شود.
  • کورفیراک - قطب اصلی یـاران. صادق و خون‌گرم بوده و نزدیکترین دوست ماریوس است.
  • انجوراس - رهبر گروه. جوان جذاب و مصمم، بااراده به منظور پیشرفت.
  • فویلی - یک بادبزن‌ساز یتیم کـه خواندن و نوشتن را خودش یـادگرفته‌است. او تنـهای از یـاران هست که دانشجو نیست ولی کار مـی‌کند.
  • گرانتیر - یک الکلی با کمترین علاقه بـه انقلاب. با وجود بدبینی خود، درون نـهایت یکی از معتقدان جمـهوری مـی‌شود و در کنار انجوراس کشته مـی‌شود.
  • ژان پرووییر (ژوان) - یک فرد رمانتیک با دانش ایتالیـایی، لاتین، یونانی و عبری و داشتن علاقهٔ زیـاد بـه قرون وسطی.
  • جولی - یک دانشجوی پزشکی کـه تئوری‌های غیرمعمول به منظور سلامتی دارد. او یک آدم خیـالباف هست و بـه عنوان شادترین عضو گروه توصیف مـی‌شود.
  • لسگل (به نام‌های لیگل، لایگل، لاگل (ایگل) یـا بوست نیز شناخته مـی‌شود) - قدیمـی‌ترین عضو گروه و پسر مردی هست که توسط لوئی هجدهم بعد از کمک بـه حمل و نقل او بـه مقام دوکی رسید. بسیـار بیچاره و معروف هست که درون سن بیست‌وپنج‌سالگی طاس شده‌است.ی هست که ماریوس را بـه گروه معرفی مـی‌کند.

فرعی

  • آزلما - جوانترین تناردیـه‌ها. مثل ش اپونی درون کودکی لوس بار آمده و در بزرگسالی آدم بی‌خاصیتی مـی‌شود. او درون دزدی بی‌نتیجه پدرش از والژان همکاری مـی‌کند. درون روز ازدواج ماریوس و کوزت او والژان را طبق دستور پدرش لو مـی‌دهد. درون پایـان داستان همراه پدرش بـه آمریکا سفر مـی‌کند.
  • باماتابوس - یک آدم بی‌خاصیت هست که فانتین را آزار مـی‌دهد.
  • باپتیستین مایرل - اسقف مایرل. او عاشق برادرش هست و بـه او احترام مـی‌گذارد.
  • بوگون، مادام (مادام بورگن نیز نامـیده مـی‌شود)- صاحب خانـه بورگو.
  • بروت - یک محکوم سابقه دار از تولون کـه والژان را از آنجا مـی‌شناسد. یک سال بعد از والژان آزاد مـی‌شود. درون ۱۸۲۳، درون حال گذراندن دوران محکومـیت خود بـه دلیل جرم ناشناخته است. او اولین نفری هست که ادعا مـی‌کند چامپ ماتیوس، والژان واقعی است.
  • بروجان - دزد و جنایتکار. او درون جنایت‌ها با M، تناردیـه‌ها و گروه پاترون- مـینت (مثل سرقت گوربو و تلاش به منظور سرقت رو پلومت) مشارکت مـی‌کند. نویسنده بروجان را بـه عنوان «یک جوان با نشاط، بسیـار حیله‌گر و چیره‌دست با ظاهر آشفته و محزون توصیف مـی‌کند.»
  • چمپماتیو - یک بی‌خانمان کـه بعد از دزدیدن سیب اشتباهاً بـه عنوان والژان شناسایی مـی‌شود.
  • کوچپایل - محکوم بـه حبس ابد دیگری درون تولون. او چوپانی از پیرنـه بود کـه به قاچاقچی تبدیل شد. او به‌صورت یک مرد دیوانـه با تاتوی ۱ مارس ۱۸۱۵ روی بازو توصیف مـی‌شود.
  • سرهنگ جورجیس پونتمرسی - پدر ماریوس و افسری درون ارتش ناپلئون. زخمـی شده درون واترلو و اشتباهاً بر این باور هست که M تناردیـه زندگی او را نجات داده‌است. او ماریوس را دوست دارد و ام. گیلنورمند بـه او اجازه دیدار نمـی‌دهد، معمولاً یکشنبه‌ها درون پشت ستونی درون کلیسا مخفی شده و از دور ماریوس را نگاه مـی‌کند. ناپلئون بـه او مقام بارون مـی‌دهد اما رژیم جدید بـه جای فرمانده او، مقام بارونی یـا سرهنگ بودن او را نمـی‌پذیرد. درون کتاب او همواره «سرهنگ» خطاب مـی‌شود.
  • فاچلونت - یک تاجر ورشکسته کـه والژان (به عنوان ام. مدلاین) او را از تصادف با گاری نجات مـی‌دهد. والژان او را بـه باغبانی درون صومعه پاریس مـی‌برد، جایی کـه بعدها والژان و کوزت را درون محرابش پناه مـی‌دهد و اجازه مـی‌دهد کـه والژان او را برادر خود معرفی کند.
  • موسیو گیلنورمند - پدر بزرگ ماریوس. یک سلطنت طلب، درون مسایل سیـاسی با ماریوس مخالف هست و با هم بحث و جدال دارند. سعی مـی‌کند که تا ماریوس را از نفوذ پدرش سرهنگ جورجیس پونتمرسی دور کند. با اینکه مدام با هم درون جدال هستند، علاقه‌اش را بـه نوه‌اش نشان مـی‌دهد.

راوی

هوگو به منظور روایت‌کننده نامـی درون نظر نگرفته‌است و به خواننده این اجازه را مـی‌دهد که تا راوی را خود مؤلف بداند. راوی گاه‌وبیگاه خودش را درون متن تزریق مـی‌کند یـا حقایقی را بیرون از زمان داستان روایت مـی‌کند یـا بر روی حوادثی تاریخی تأکید مـی‌نماید، البته نـه درون کل داستان. او با بازگویی وقایع واترلو خودش را معرفی مـی‌نماید و رویکرد خود درون قبال مـیدان نبرد را نیز مشخص مـی‌کند: «سال گذشته (۱۸۶۱) درون یک بامداد زیبای ماه مـه، یک راه‌گذر، همان کـه این سرگذشت را حکایت مـی‌کند، از نی‌ول مـی‌آمد…»[۵] راوی توضیح مـی‌دهد چگونـه «یک شاهد، یک رویـاپرداز، مؤلف همـین کتاب»[۵] درون ۱۸۳۲ درون خیـابان‌ها تفنگ به‌دست مـی‌جنگیده‌است: «مصنف این کتاب کـه خود رفته بود که تا آتشفشان را از نزدیک مشاهده کند ناگهان خود را درون این گذر بین دو آتش یـافت. - به منظور محافظت خویشتن از گلوله‌باران، وسیله‌ای نداشت مگر پیش‌آمدگی‌های نیمـه ستون‌هایی کـه دکان‌ها را از یکدیگر جدا مـی‌کنند؛ نزدیک بـه نیم ساعت درون این وضع وخیم گذراند.»[۵] درون جایی بـه خاطر مزاحمت خود معذرت‌خواهی مـی‌کند: «مصنف این کتاب، کـه با تأسف، ناچار شده‌است از خود سخن بگوید…»[۵] از خواننده مـی‌پرسد هنگامـی کـه او توصیف مـی‌کند «پاریس روزگار جوانیش… البته بـه او اجازه داده خواهد شد کـه از آن پاریس چنان سخن گوید کـه تصور رود هنوز وجود دارد».[۵] را متوجه مـی‌شود. این حالات روحی نوشته شده از خاطرات مکان‌های گذشته را خواننده‌های معاصر او بـه عنوان یک پرتره ده از تبعید قلمداد مـی‌کنند: «تو بخشی از قلب خود را، خون خود را، روح خود را درون این سنگفرش‌ها باقی مـی‌گذاری.»[۵] او هنگام شلیک یک گلوله وضعیت دیگری را شرح مـی‌دهد: «بالای سرش یک لگن ریش‌تراش مسی را کـه جلو دکان یک سلمانی آویخته‌بود، کرد. بـه سال ۱۸۴۸ هنوز درون کوچهٔ کنتراسوسیـال کنار ستون‌های بازار، این لگن ریش‌تراش شده، دیده مـی‌شد.»[۵] بـه عنوان مدرکی از پلیسی کـه جاسوس دو جانبه بود مـی‌نویسد: «مصنف این کتاب بـه سال ۱۸۴۸ گزارش خاصی را کـه در این باره بـه سال ۱۸۳۲ بـه رئیس پلیس داده شده بود درون دست داشت.»[۵]

بازخوردهای معاصر

در این رمان بـه حدّ زیـادی اتفاقات توسط ویکتور هوگو پیش‌بینی شده‌است کـه ابتدا توسط شاعران فرانسوی مـیانـه قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت. نیویورک تایمز درون سال ۱۸۶۰ درون شرف چاپ این کتاب قرار داشت.[۱۸] هوگو ناشران را از خلاصه‌نویسی رمانش منع کرد و حتی اجازه نداد که تا گلچینی از داستان را پیش از محصولات چاپی خود منتشر کنند. او بـه ناشران دستور داد که تا از موفقیت‌های گذشته او استفاده کنند و این رویکرد را پیشنـهاد کرد: «ویکتور هـ چه کاری درون گوژپشت نوتردام به منظور دنیـای گوتیک انجام داد، او این دنیـای مدرن را درون بینوایـان کامل کرده‌است».[۱۹] پیش از انتشار دو بخش اول رمان بینوایـان درون ۳۰ و ۳۱ مارس درون بروکسل و ۳ آوریل ۱۸۶۲ درون پاریس، کمپین تبلیغاتی گسترده‌ای صورت گرفت.[۲۰][۲۱] قسمت‌های باقی‌مانده درون ۱۵ مـی ۱۸۶۲ منتشر شد. واکنش‌های منتقدانـهٔ گسترده‌ای صورت گرفت کـه اغلب منفی بودند. برخی منتقدان موضوع رمان را بد دانستند، برخی دیگر از احساسات شدید درون رمان شکایت د، و دیگران از هم‌دردی ظاهری با انقلابیـان ناراحت شدند. ل. گوتیر درون ۱۷ اوت ۱۸۶۲ درون لمونده (Le Monde) نوشت: «هیچ‌نمـی‌تواند این رمان را بدون انزجار از جزئیـاتی کـه آقای هوگو مـی‌دهد و طرح موفقی کـه برای شورش کشیده‌است، بخواند.»[۲۲]برادران گنکور رمان را مصنوعی و ناامـیدکننده ارزیـابی د.[۲۳]گوستاو فلوبر «هیچ عظمت و هیچ حقیقتی» را درون آن نیـافت. او از شخصیت‌هایی کـه کلیشـه‌ای بودند شکایت کرد کـه «همـهٔ آن‌ها خوب صحبت مـی‌کنند، امّا همـه بـه یک لحن.» او این را یک تلاش بچگانـه تلقی کرد و آن را پایـانی بر حرفهٔ هوگو دانست مانند «سقوط خدا».[۲۴] درون نقد روزنامـه‌ها شارل بودلر موفقیت هوگو را درون تمرکز بر معضلات اجتماعی ستایش کرد، اگرچه او اعتقاد داشت این تبلیغات با روح هنر متضاد است. البته درون جمع‌های خصوصی او از بینوایـان با جملهٔ «بی‌مزه و بی‌منطق»،انتقاد کرده بود.[۲۵] کتاب یک موفقیت تجاری گسترده بود و به محبوب‌ترین کتاب چاپ شده که تا آن زمان تبدیل شد.[۲۶][۲۷] درون حالی‌که مدت کوتاهی بعد از انتشار کتاب او بـه انگلستان تبعید شده بود، بـه ناشر انگلیسی خود تنـها یک علامت سؤال تلگراف کرد. هارست و بلکت پاسخ او را با یک علامت تعجب داد.[۲۸] بـه نظر مـی‌رسد درون همان سال کتاب بـه زبان‌های متفاوتی از جمله ایتالیـایی، یونانی و پرتغالی ترجمـه شد کـه ثابت مـی‌کند تنـها درون فرانسه محبوب نبود بلکه درون تمام اروپا و فرای مرزها دارای محبوبت بود.

ترجمـه بـه فارسی

یوسف اعتصامـی ملقب بـه اعتصام‌الملک، پدر پروین اعتصامـی، اولین مترجمـی هست که فقط یک جلد از رمان دوجلدی بینوایـان را با عنوان تیره‌بختان بـه فارسی برگردانده هست و از ترجمـه‌های عربی و ترکی آن نیز بهره گرفته‌است. این اثر بعدها مکرراً توسط دیگران ترجمـه یـا اقتباس شده‌است؛ از جمله: حسینقلی مستعان (۱۳۱۰)، عنایت‌الله شکیباپور و ابوذر صداقت (۱۳۳۴)، گیورگیس آقاسی (۱۳۴۲)، فریدون کار (۱۳۴۵)، ذبیح‌الله منصوری (۱۳۴۵)، امـیر اسماعیلی (۱۳۶۲)، حمـید عنایت‌بخش (۱۳۶۲)، محمدباقر پیروزی (۱۳۶۸)، محمد مجلسی (۱۳۸۰)، محسن سلیمانی (۱۳۸۶) و کیومرث پارسای (۱۳۹۱).[۲۹]فرج سرکوهی دربارهٔ ترجمـهٔ حسینقلی مستعان مـی‌گوید کـه این ترجمـه با اصل اثر بسیـار فاصله دارد و مستعان شیوه و شگردهای پاورقی‌نویسی عامـه‌پسند و نثر نازل خود را بـه ترجمـه تزریق کرده‌است. مترجم متن کوتاه شده بینوایـان (محسن سلیمانی، نشر افق) کـه خود ترجمـه مستعان را با ترجمـه متن انگلیسی مقایسه کرده‌است مـی‌گوید ترجمـه درون زمان خود بهترین ترجمـه از بینوایـان و بسیـار امانت‌دارانـه است. سیدعلی خامنـه‌ای این ترجمـه را برترین رمان تاریخ ارزیـابی کرده‌است.[۳۰]

اقتباس‌ها و دنباله‌ها

کمـیک کلاسیک شماره ۹، مارس ۱۹۴۳

کتاب‌ها (اقتباس و دنباله)

  • ۱۸۷۲: گاوروش: پسر کوچه‌گرد. اقتباس توسط ام.سی. پایل.
  • ۱۹۲۲: داستان بینوایـان اقتباس توسط ایزابل فورتی.
  • ۱۹۳۵: ژان والژان چکیده و بازگویی توسط سولومون کلیور.
  • ۱۹۹۵: کوزت: دنباله بینوایـان توسط لورا کالپاکیـان کـه بیشتر دنباله‌ای بر تئاتر موزیکال بینوایـان هست تا رمان آن.[۳۱]
  • ۲۰۰۱: کوزت یـا زمان خیـال و ماریوس یـا پناهنده دنباله‌هایی اثر فرانسوا سرزا. بازماندگان هوگو، از جمله یکی از نوادگان نوهٔ او، پیر هوگو خواستار ممنوعیت این رمان‌ها شدند. او مدعی شد کـه این رمان‌ها برخلاف قوانین اخلاقی مؤلف هست و بـه «احترام بـه درستی» و «روح» رمان اصلی هوگو خیـانت مـی‌کند.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵]
  • ۲۰۱۳: سنگرها: سیـاحت ژاور. رمانی از سی.ای. شیلتون بر اساس زندگی ژاور درون جوانی.
  • ۲۰۱۴: کمـی عاشق نوشتهٔ سوزان فلچر، بر پایـهٔ زندگی جوانی اپونین.[۳۶]

کمـیک

کمـیک‌های غربی
  • ۱۹۴۳: کمـیک کلاسیکی اقتباس شده از بینوایـان کـه تصویرسازی آن را رولاند لیوینگ‌استون بر عهده داشت.[۳۷]
  • ۱۹۶۱: کمـیک کلاسیکی کـه نسخهٔ بـه روز شدهٔ کمـیک سال ۱۹۴۳ بود و تصویرسازی آن را نورمن نودل بر عهده داشت.
مانگا
  • ۲۰۱۳: مانگای سریـالی کـه توسط تاکاهیرو آرای اقتباس شد و در مجله مانتلی شونن ساندی بـه چاپ رسید.[۳۸]
  • ۲۰۱۴: یو.دی.او. ان مانگا کـه اقتباسی بـه سبک مانگای کلاسیک بود. تصویرگری از سان‌نکو لی و اقتباس توسط کریستال سیلورمون.[۳۹]

فیلم

  • ۱۸۹۷: ویکتور هوگو و شخصیت اصلی فقرا. فیلمـی کوتاه از برادران لومـیر. فیلم موجود است.
  • ۱۹۰۵: خانـه به‌دوش، فیلمـی پنج دقیقه‌ای ساخته شده توسط آلبرت کاپلانی. فیلم موجود است.
  • ۱۹۰۹: درون سه بخشقیمت یک روح، مصیبت و زندگی جدید. فیلم توسط ادوین اس پورتر کارگردانی شده‌است و تهیـه‌کنندهٔ آن شرکت تولیدی ادیسون بود. اگرچه فیلم بـه رمان وفادار است، اما اقتباس کاملی نیست و تا ورود ژان والژان بـه صومعه را بـه تصویر مـی‌کشد. اعتقاد بر این هست فیلم از بین رفته‌است.[۴۰]
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۱۷ بـه کارگردانی فرانک لوید
  • ۱۹۰۹: درون چهار بخش با عنوان‌های ژان والژان، قاب، فانتین؛ یـا عشق مادر، و کوزت بـه کارگردانی جیمز استوارت بلکتون و تهیـه‌کنندگی شرکت ویتاگراف ساخته شده‌است. این فیلم اولین فیلم با اقتباس کامل از رمان مـی‌باشد کـه احتمالاً کـه از بین رفته‌است.[۴۱][۴۲]
  • ۱۹۱۰: آ موجو اقتباسی ژاپنی.
  • ۱۹۱۱: بـه کارگردانی آلبرت کاپلانی.
  • ۱۹۱۳: دوباره بـه کارگردانی آلبرت کاپلانی با بازی هنری کراس درون نقش ژان والژان.[۴۳] تبلیغات این فیلم از عبارت «بزرگترین فیلم ساخته شده» استفاده کرده بود و ۱۰۰۰۰۰ دلار بودجه داشته‌است.[۴۴]
  • ۱۹۱۳: شمعدان‌های اسقف بـه کارگردانی هربرت برنون و بازی نورمن مک کینل بر اساس بخش اول رمان.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۳۴ بـه کارگردانی ریمون برنار
  • ۱۹۱۷: بـه کارگردانی فرانک لوید و تهیـه‌کنندگی ویلیـام فاو بازی ویلیـام فارنوم درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۲۲: لحظات پرتنش با نویسندگان بزرگ، یک تولید بریتانیـایی بـه همراه صحنـه‌هایی از رمان و بازی لین هاردینگ بـه عنوان والژان.
  • ۱۹۲۳: آ موجو یک اقتباس ژاپنی بـه کارگردانی کیوهوکو یوشی‌هارا و یوشیمبو ایکدا؛ تولید آن بعد از ساخت دو بخش از چهار بخش متوقف شد.
  • ۱۹۲۵: بـه کارگردانی آنری فکور و بازی گابریل گابریو، ژان تولو، ساندرا مـیلووانف و فرانسوا روزه.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۳۵ بـه کارگردانی ریچارد بولسلافسکی
  • ۱۹۲۹: شمعدان‌های اسقف بـه کارگردانی جورج ابوت. اقتباسی از فیلم تک‌برداشت نورمن مک‌کینل کـه بر پایـه بخش اول رمان است. این فیلم اولین فیلم ناطق بی‌نوایـان به‌شمار مـی‌رود. با بازی والتر هیوستون بـه عنوان ژان والژان.
  • ۱۹۲۹: آ موجو اقتباسی ژاپنی بـه کارگردانی سیکا شیبا.
  • ۱۹۳۱: ژان والژان بـه کارگردانی تومو یوشیدا.
  • ۱۹۳۴: اقتباس چهار ساعت و نیمـهٔ فرانسوی بـه کارگردانی ریمون برنار و بازی هری باور، چارلز وانل، فلورل، زوسلین گائل و ژان سروه.
  • ۱۹۳۵: بـه کارگردانی ریچارد بولسلافسکی و با بازی فردریک مارچ، چارلز لوتن، سدریک هاردویک، فلورنس الدریج، جان بیل و روشل هادسون. اولین اقتباسی کـه برای جایزه اسکار بهترین فیلم نامزد شد.
  • ۱۹۳۷: گاوروش اقتباسی از کشور شوروی بـه کارگردانی تاتیـانا لوکاشویچ.
  • ۱۹۳۸: کیوجیندن یک اقتباس ژاپنی بـه کارگردانی مانساکو ایتامـی.
  • ۱۹۴۳: بی‌نوایـان اقتباسی مکزیکی بـه کارگردانی رناندو روورو.
  • ۱۹۴۴: البوئسا اقتباسی مصری بـه کارگردانی کمال سلیم.
بی‌نوایـان ساخته ۱۹۴۸ (ایتالیـا) بـه کارگردانی ریکاردو فردا.
  • ۱۹۴۸: بـه کارگردانی ریکاردو فردا و بازی جینو چروی، جیووانی هنریک، والنتیـان کورتس، دوچیـا جیرالدی و آلدو نیکودمـی.
  • ۱۹۴۹: بینوایـان (Les Nouveaux Misérables) بـه کارگردانی آنری ورنوی.
  • ۱۹۵۰: رمـیزرابورو: کامـی تو آکوما (به فارسی: بی‌نوایـان: خدایـان و شیـاطین) و رمـیزرابورو: کامـی تو جیو نو هاتا کـه به ترتیب توسط دایسوکه ایتو و ماساهیرو ماکینو کارگردانی شده‌است و به ترتیب درون ۳ و ۱۴ نوامبر بـه نمایش درآمده‌است.
  • ۱۹۵۲: بـه کارگردانی لوئیس مایلستون با بازی مایکل رنی، رابرت نیوتن، سیلویـا سیدنی، دبرا پاجت و کامرون مـیچل.
  • ۱۹۵۵: کوندان اقتباس هندی بـه کارگردانی سهراب مودی.
  • ۱۹۵۵: آ موجو اقتباسی ژاپنی با کارگردانی نامشخص. بر اساس ویکی‌پدیـای ژاپنی این نسخه کماکان موجود است.
  • ۱۹۵۶: دوپاتاگا دوکا اقتباسی سریلانکایی بـه زبان الی.
  • ۱۹۵۷: سیراکارووا اقتباسی سریلانکایی بـه زبان الی با کارگردانی سیریسنا ویمالاویرا.
  • ۱۹۵۸: ساخته ژان پل کانوئس با بازی ژان گابن.
  • ۱۹۵۸: بینوایـان، اقتباسی برزیلی بـه کارگردانی دیونیسو آزودو.
  • ۱۹۶۱: ژان والژان اقتباس کره‌ای بـه کارگردانی سونگ ها جو.
  • ۱۹۶۱: کوزت، بـه کارگردانی آلن بودت درون تئاتر جوانان برنامـه کلاود سانتلی.
  • ۱۹۶۲: گاوروش، بـه کارگردانی بودت درون تئاتر جوانان.
  • ۱۹۶۳: ژان والژان، بـه کارگردانی بودت درون تئاتر جوانان.
  • ۱۹۶۴: آ موجو، اقتباسی ژاپنی، کارگردان ناشناس.
  • ۱۹۶۷: بینوایـان اقتباسی برزیلی.
  • ۱۹۶۷: سفیلر اقتباسی ترکیـه‌ای.
  • ۱۹۷۲: بیدلا پاتلو اقتباسی هندی بـه زبان تلگو با کارگردانی ویتالاچاریـا.
  • ۱۹۷۲: جنانا اولی (به فارسی نور خرد) اقتباسی هندی بـه زبان تامـیلی با کارگردانی مدهاوان.
  • ۱۹۷۷: نیدیپیدام اقتباسی هندی بـه زبان مالایـالم بر اساس رمان بینوایـان و فیلم مرد ساخته آلفرد هیچکاک.
  • ۱۹۷۸: اقتباسی بریتانیـایی بـه صورت تله‌فیلم بـه کارگردانی گلن جردن و بازی ریچارد جردن، آنتونی پرکینز، آنجلا پلزنس، کارولین لنگریش و کریستوفر گارد.
  • ۱۹۷۸: البوئسا اقتباسی مصری.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۸۲ بـه کارگردانی روبرحسین
  • ۱۹۸۲: بـه کارگردانی روبر حسین و بازی لینو ونتورا، مـیشل بوکه، اولین بویکس، کریستین جین و فرانک دیویس.
  • ۱۹۸۹: Ngọn Cỏ Gió Đùa اقتباسی ویتنامـی بـه کارگردانی هاگ انگوک جان و فیلم‌نامـهٔ ویت لین کـه توسط سایگون فیلم منتشر شد. اقتباس از کتابی بـه همـین نام کـه خود آن کتاب از بینوایـان نشأت گرفته‌است.
فیلم فراری بـه کارگردانی اندرو دیویس
  • ۱۹۹۳: فراری بـه کارگردانی اندرو دیویس و بازی هریسون فورد و تامـی لی جونز کـه از سریـالی با همـین نام اقتباس شده بود.
  • ۱۹۹۵: بـه کارگردانی کلود للوش، فیلمـی نـه چندان قدرتمند با داستانی چند لایـه با بازی ژان پل بلموندو.
بی‌نوایـان (فیلم ۱۹۹۸) با بازی لیـام نیسون و جفری راش
  • بی‌نوایـان (فیلم ۱۹۹۸): ساخته بیله آگوست و با بازی لیـام نیسون، جفری راش، اوما تورمن، کلر دینر و هانس متیسون.
  • ۱۹۹۸: مانوتاپایـا اقتباسی الایی ساختهٔ مستر لیریـاگولا.
  • ۲۰۰۷: اقتباسی سودانی ساخته سال ۲۰۰۵ یـا ۲۰۰۶ یـا ۲۰۰۷ ساخته گادالا گوبارا با بازی جمال حسن درون نقش ژان والژان.
  • ۲۰۱۰: Ngọn Cỏ Gió Đùa فیلم موزیکال ویتنامـی ساخته فام ون دای درون شبکه اچ‌تی‌وی۹. اقتباس از کتابی بـه همـین نام کـه خود آن از بینوایـان نشأت گرفته‌است.
  • ۲۰۱۱: بینوایـان: طوفان درون جمجمـه فیلمبرداری از روی صحنـه با بازی ژان بلورینی و کامـیل دلا گویلونیر.
بی‌نوایـان ساخته ۲۰۱۲ کـه اقتباسی از نمایش موزیکال آن بود.
  • ۲۰۱۲: اقتباسی از نمایشنامـه موزیکال، با بازی هیو جکمن، راسل کرو، ان هتوی، سمنتا بارکس، آماندا سایفرد و ادی ردمـین.

تلویزیون

  • ۱۹۴۹: شمعدانی‌های اسقف بر پایـه نمایشنامـه نورمن مک‌کینل. پخش شده از تلویزیون بی‌بی‌سی. دیوید فاتئان نقش ژان والژان را درون آن بازی مـی‌کرد.
  • ۱۹۴۹: تجربهٔ اسقف، یک قسمت از مجموعه سریـال درام آمریکایی بـه نام زمان نمایش تو. بر اساس یک اتفاق از رمان با بازی لیف اریکسون درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۲: گنج اسقف بـه نویسندگی ویلفرد هاروی. پخش شده از بی‌بی‌سی با بازی پدی کرین درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۳: شمعدانی‌های اسقف، یک قسمت ۳۰ دقیقه‌ای از مجموعهٔ آمریکایی تئاتر مدالیون با بازی ویکتور جوری درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۳: ژان والژان، یک قسمت از سریـال درام آمریکایی بـه نام مونودراما تئاتر.
  • ۱۹۶۳: فراری، یک سریـال تلویزیونی آمریکایی بـه کارگردانی روی هوگینز اقتباسی آزاد از بینوایـان کـه در آن ریچارد کیمبل نمادی از ژان والژان بود. نویسندگان نام تعقیب‌کنندهٔ کیمبل را جرارد گذاشتند زیرا تلفظ آن بسیـار بـه ژاور نزدیک بود.
  • ۱۹۶۴: بینوایـان، یک سریـال کوتاه ایتالیـایی بـه کارگردانی ساندرو بلوچی. با بازی گستونـه موسکین درون نقش ژان والژان، تینو کارارو (ژاور)، ژولیـا لاتزارینی (فانتین/کوزت بزرگسال)، لورتا گوجی (کوزت خردسال)، آنتونیو باتیستلا (موسیو تناردیـه)، سزارینا جرالدی (مادام تناردیـه)، آنجلا کاردیل (اپونین)، رابرت بیساکو (ماریوس)، کلودیو سورا (آنژولراس) و ادواردو نولا (گاوروش) کـه زمان کلی آن نزدیک بـه ده ساعت بود.
  • ۱۹۶۷: یک سریـال کوتاه ساخت بی‌بی‌سی بـه کارگردانی الن بریجز و بازی فرانک فینلی، آنتونی بیت، آلن راو، جودی پارفیت، مـیشل دوتریس، لزلی روش، الیزابت کانسل، ویویـان مک‌درل، درک لامدن، کاوان کندل و فینالی کوری.
  • ۱۹۶۷: بینوایـان مجموعهٔ احساسی برزیلی با بازی لئوناردو ویـار درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۷۰: بینوایـان قسمتی از سریـال آرژانتینی آلتا کمدیـا بـه کارگردانی مارتین کلوتت و پخش شده درون تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۰.
  • ۱۹۷۱: بینوایـان قسمتی از سریـال اسپانیـایی نوولا کـه توسط تی‌وی‌ای تولید شد. کارگردان آن خوزه آنتونیو پارامو بود و خوزه کالوو درون نقش ژان والژان نقش‌آفرینی مـی‌کرد.
  • ۱۹۷۲: سریـال فرانسوی بـه کارگردانی مارسل بلووال. با بازی: ژرژ ژره (ژان والژان)، برنارد فرسون (ژاور)، نیکول ژامت (کوزت)، فرانسیس مارتورت (ماریوس)، آلن موتت (تناردیـه)، مـیشا بایـارد (مادام تناردیـه)، هرمـین کاراگز (اپونین)، ان‌ماری کافینت (فانتین)، ژان لوک بوته (آنژولراس)، ژیل مایدون (گاوروش).
  • ۱۹۷۴: بینوایـان اقتباس تلویزیونی مکزیکی بـه کارگردانی آنتولیو خیمنز پونز با بازی سرخیو بوستامانته، آنتونیو پاسی، کارلوس آنکیرا، مگدا گوزمان، بلانکا سانچز، دیـانا براکو و لوئیس ترنر. برخی قسمت‌های این سریـال موجود هست و دیگر قسمت‌ها احتمالاً از بین‌رفته‌است.
  • ۱۹۸۰–۱: اینچومویو سریـال تلویزیونی ژاپنی شبکه ان‌اچ‌کی درون ۲۳ قسمت.
  • ۱۹۸۵: نسخهٔ تلویزیونی فیلمـی کـه ۱۹۸۲ ساخته شد با این تفاوت کـه ۳۰ دقیقه طولانی‌تر هست و بـه چهار قسمت تقسیم شده‌است.
  • ۱۹۸۷: گاوروش فیلم تلویزیونی ساخته آلمان شرقی براساس نمایش‌نامـهٔ اجرا شده درون ۱۹۶۷ نوشتهٔ پیتر انسیکات بـه کارگردانی دیتر بلمن.
  • ۱۹۸۸: داستان ژان والژان ژاپنی، سریـال تلویزیونی ژاپنی.
  • ۲۰۰۰: سریـال کوتاه تلویزیونی فرانسوی با مدت زمان ۶ ساعت.
  • ۲۰۰۰: فیلم تلویزیونی سه ساعته کـه نسخهٔ انگلیسی سریـال کوتاه فرانسوی ساخته شده درون سال ۲۰۰۰ بود.
  • ۲۰۱۳: Ngọn Cỏ Gió Đùa اقتباسی ۴۵ قسمتی ویتنامـی با زمان کلی ۳۰ ساعت کـه از شبکه اچ‌تی‌وی۹ پخش شد.
  • ۲۰۱۴–۱۵: بینوایـان نیمـه اقتباسی با زمان امروزی کـه به زبان اسپانیـایی ساخته شد و از شبکه تله‌موندو پخش شد.

پویـانمایی

  • ۱۹۶۶: گاوروش انیمـیشن کوتاه ساخت اتحاد جماهیر شوروی.
  • ۱۹۷۷: کوزت یک پویـانمایی خمـیری ساخت اتحاد جماهیر شوروی.
  • ۱۹۷۷: شوجو کوزت پخش شده از برنامـهٔ تلویزیونی ژاپنی مانکا سکای موکاشی باناشی کـه در یک قسمت ساخته شد.
  • ۱۹۷۸: آ موجو کـه دو قسمت نخست رمان را پوشش مـی‌دهد. درون مانکا سکای موکاشی باناشی درون ۱۳ قسمت پخش شد.
  • ۱۹۷۹: ژان والژان مونتوگاتاری بـه کارگردانی تاکاشی کوکا به منظور توئی انیمـیشن و نویسندگی ماساکی تسوجی.
  • ۱۹۸۷: پویـانمایی کوتاه دو دقیقه‌ای ساختهٔ مارا ماتوشکا.
انیمـه ژاپنی بینوایـان ساخته سال ۲۰۰۷.
  • ۱۹۸۸: ساخته امرالد سیتی.
  • ۱۹۹۲: پویـانمایی ۲۶ قسمتی فرانسوی کـه توسط استودیوز انیماژ، ای‌بی پروداکشنز، پیکسی‌باو استودیو اس‌ای‌کی ساخته شد.
  • ۱۹۹۳: نسخهٔ فیلم ۹۰ دقیقه‌ای سریـال ۱۹۹۲.
  • ۲۰۰۷: بی‌نوایـان (انیمـه)|بینوایـان یک سریـال تلویزیونی ۵۲ قسمتی ژاپنی هست که توسط نیپون انیمـیشن ساخته شده‌است. این پویـانمایی با بیشتر بیست و دو ساعت و سی دقیقه بلندترین اقتباس که تا حال حاضر است.

رادیو

  • ۱۹۲۵: شمعدانی‌های اسقف پخش شده از بی‌بی‌سی ۶بی‌ام بورنموث. همچنین پخش شده از ۲ای‌اچ ادیبورو درون ۱۹۲۶، ۵دبلیوای کاردیف درون ۱۹۲۷ و ۵پی‌ای پلیموث درون ۱۹۲۸.[۴۵]
  • ۱۹۳۷: بی‌نوایـان، سریـال هفت قسمتی کـه کارگردان، نویسنده و تهیـه‌کنندهٔ کار اورسن ولز بود و برای مرکوری تئاتر ساخته‌شد.[۴۶][۴۷]
  • ۱۹۳۹: ۱۲ قسمت پخش شده درون بی‌بی‌سی نشنال پروگرم، بـه کارگردانی پاتریک ریدل و تهیـه‌کنندگی جان چیتل و صداپیشگی هنری اینلی درون نقش ژان والژان، بالیول هالووی درون نقش ژاور، مارگارتا اسکات درون نقش کوزت و پاتریک ودینگتون درون نقش ماریوس بـه همراه موسیقی مخصوص کـه توسط رابرت چنگل ساخته شده بود.[۴۸]
  • ۱۹۴۴: اقتباس توسط رودا پاور به منظور برنامـهٔ «برای مدرسه» درون سرویس خانگی بی‌بی‌سی. این اقتباس درون طول دههٔ ۴۰ و ۵۰ مـیلادی مکرراً پخش مـی‌شد.[۴۵]
  • ۱۹۵۲: یک اقتباس از فیلم ۱۹۵۲ با صداپیشگی دبرا پاگت و رابرت نیوتن درون همان نقش‌هایی کـه در فیلم بازی کرده‌اند و کارگردانی ارل ابی به منظور لورادیو تئاتر.[۴۹]
  • ۱۹۷۶: اقتباس رادیویی ۱۶ قسمتی توسط باری کمپل، کنستانس کاو وال جیل‌گاد و صداپیشگی رابرت هاردی بـه عنوان ویکتور هوگو و ترور مارتین بـه عنوان ژان والژان. این برنامـه از بی‌بی‌سی رادیو ۴ بین ۲ مـی و ۱۵ اوت ۱۹۷۶ پخش مـی‌شد.
  • ۱۹۸۲: بـه کارگردانی هیمان براون به منظور سی‌بی‌اس رادیو.[۵۰]
  • ۲۰۰۱: بـه شکل درام توسط سباستین باجیویج و لین کولان درون ۵ قسمت بـه کارگردانی سالی اونز و جرمـی مورتیمر به منظور بی‌بی‌سی رادیو ۴.[۵۱][۵۲]
  • ۲۰۰۲: بـه کارگردانی فیلیپ گلاس‌برو و تهیـه‌کنندگی پل مک‌کاسکر به منظور تئاتر رادیویی تمرکز بر خانواده.[۵۳]
  • ۲۰۱۲: ۱۴ قسمت، بـه کارگردانی فرانسیس کریستوف به منظور فرانس کلچر رادیو.[۵۴]

تئاتر موزیکال

در سال ۱۹۸۰، یک تئاتر موزیکال درون سالن پالاس دو اسپرت پاریس با نام بی‌نوایـان شروع بـه کار کرد. این تئاتر بـه یکی از موفق‌ترین تئاترهای موزیکال تاریخ بدل شد. این کار توسط روبر حسین کارگردانی مـی‌شد و آهنگسازی آن توسط کلود مـیشل شونبرگ انجام گرفت و لیبرتوی آن توسط آلن بوبیل نوشته شد. نسخهٔ انگلیسی کار شونبرگ درون ۱۹۸۵ درون باربیکن آرت سنتر بـه روی صحنـه رفت. تهیـه‌کنندهٔ این کار کامرون مکینتاش بود و اقتباس و کارگردانی آن توسط ترور نان و جان کارد صورت گرفت. اشعار توسط هربرت کرتزمر نوشته شد جیمز فنتون مواردی را بـه آن اضافه کرد.

کنسرت

  • ۱۹۹۵: بی‌نوایـان: شکل رؤیـایی درون کنسرت
  • ۲۰۱۰: بی‌نوایـان: کنسرت بیست و پنجمـین سالگرد.

نمایشنامـه

  • ۱۸۶۲: نیکوکاری، نمایش دو پرده‌ای سی.اچ. هازلوود بر اساس داستان بی‌نوایـان وکتور هوگو. نمایشنامـه تبدیل ژان والژان (آقای فورستر) را توسط اسقف مـیرل (آقای جیمز جان‌استون) و نتیجهٔ توسعهٔ مارسی از جمله حادثه‌ای کـه برای ساوویـارد ژارویس (خانم کاترین لوکته) رخ مـی‌دهد را بـه تصویر مـی‌کشد. اولین اجرای نمایش‌نامـه هفتم نوامبر درون سدلرز ول تئاتر لندن اجرا شد. درون این نسخه فانتین ژان والژان گشته‌است، تغییری کـه بعدها درون اقتباس هنری نویل پاسپورت زرد نیز استفاده شد.[۵۵]
  • ۱۸۶۳: توسط چارلز هوگو پسر ویکتور هوگو،[۵۶] اقتباس دو پرده‌ای نمایش‌نامـه درون بروکسل (دولت فرانسه اجازه نمایش این نمایش‌نامـه را درون پاریس نداد). نمایشنامـه متعاقباً درون سال ۱۸۷۰ درون بوردو و تا اندازه‌ای درون سال ۱۸۷۸ درون تئاتر دو لا پورته سنت مارتین پاریس اجرا شد (نمایش‌نامـه با پناه‌گرفتن کوزت و والژان درون صومعه پتی پیکپوس تمام مـی‌شود). درون ۱۸۹۹ نمایش بـه صورت کامل درون پاریس اجرا شد و اضافات و اصلاحات توسط پل موریس انجام شد،ی کـه به عنوان نویسندهٔ همکار نامش درج شد. این نمایش با بازی بنیوت-کنستانت کوکلین درون نقش ژان والژان و آهنگ آندره وارمسر اجرا شد.[۵۷]
  • ۱۸۶۳: فانتین یـا سرنوشت یک کارگر کـه در سه بخش توسط آلبرت کاسدی از نسخهٔ اصلی فرانسوی ویکتور هوگو دراماتیزه شد. موسیقی توسط آهنگساز و کارگردان بزرگ کاپیتز اجرا شد. تنـها سه روز درون ژانویـه درون واشینگتن بـه روی صحنـه رفت.[۵۸]
  • ۱۸۶۳: ژان والژان نوشته هری سیمور با بازی جرج بونیفیس درون نقش ژان والژان درون بووری تئاتر اجرا شد.[۵۹]
  • ۱۸۶۷: دیو چو بیرون رود فرشته درآید(با خروج شیطان خوبی فرا مـی‌رسد)، یک نمایش‌نامـه با یک مقدمـه و چهار پرده نوشته کلارنس هالت؛ اولین اجرای آن درون سالون تئاتر شاهزادهٔ ولز درون بیرمنگهام بود کـه مؤلف بـه عنوان والژان ایفای نقش مـی‌کرد. دوشیزه مـی هالت نقش فانتین و کوزت را ایفا مـی‌کرد، و خانم جانستون نقش اپونین را بازی مـی‌کرد.[۶۰] درون ۱۸۶۹، نمایش‌نامـه با نام سنگر اجرا شد. (اگرچه عنوان اصلی بـه عنوان زیرنویس لحاظ شده بود). این بار مؤلف درون نقش والژان، خانم دیگبی ویلوبی درون نقش فانتین و کوزت و خانم مـی هالت درون نقش اپونین بازی د. اولین اجرای سنگر درون کرایدون درون ۱۸۶۷ بود و در سپتامبر ۱۸۷۸ درون لندن، درون سالن تئاتر دوک آغاز بـه کار کرد. نمایشنامـه درون نظر منتقدان و مردم موفق بود ور آخرین اجرایش درون سال ۱۸۷۸ بـه روی صحنـه رفت.
  • ۱۸۶۸: گذرنامـهٔ زرد، یک ملودرام کـه با یک مقدمـه و چهار پرده بـه نویسندگی هنری نویل. عنوان اصلی کـه لرد چمبرلین مجوزش را صادر کرد جبرکار ژان والژان ۹۴۳۰ بود و این نمایش‌نامـه با این عنوان درون آگوست درون آمفی‌تئاتر لیورپول برگزار شد. گذرنامـهٔ زرد کار خودش را درون ۷ نوامبر درون سالن المپیک با بازی نویل درون نقش ژان والژان آغاز کرد و با وجود نقدهای متفاوت بر طبق آمار اجرای افتخاری خود را درون آوریل ۱۸۶۹ بـه روی صحنـه برد. این نمایش‌نامـه چندین‌بار احیـا شد. به منظور آخرین بار درون بریتانیـا درون سال ۱۸۹۹ با بازی آلگرنون سیمز درون نقش والژان اجرا شد.[۶۱]
  • ۱۸۶۸: آلفرد دمپایر، با نام مستعار پیر آدام، اقتباسی نوشت کـه توسط گوئرنزی حمایت شد و باعث شد ویکتور هوگو نامـه‌ای افتخاری بـه آن‌ها بنویسد. دمپایر درون سال ۱۸۷۳ بـه استرالیـا رفت و سال ۱۸۷۴ این نمایش را درون سالن سلطنتی سیدنی با نام گذرنامـهٔ زرد یـا داغی به منظور تمام زندگی اجرا کرد. درون ۲۴ فوریـه ۱۸۷۷ این نمایش به منظور سالن ویکتوریـای سیدنی بازنویسی شد و عنوان ژان والژان، مقدس یـا گناه‌کار را بـه خود گرفت. درون ۲۶ مارس ۱۸۸۱، به منظور اجرا درون سالن سوری انگلستان بار دیگر نمایش‌نامـه بازنویسی شد و این بار با عنوان مقدس یـا گناه‌کار بـه روی صحنـه رفت. نمایش‌نامـه به منظور اجرایی دیگر درون سالن سلطنتی سیدنی درون ۱۸۹۳ بازنویسی شد و عنوان محکوم شـهید را بـه خود گرفت. درون ۱۸۹۵ این نمایش‌نامـه درون سالن‌های متفاوتی از کالیفرنیـا با نام بی‌نوایـان اجرا شد. پیرنگ نمایش‌نامـه شباهت‌هایی بـه اقتباس ویلیـام ماسکری با عنوان کفاره یـا داغ به منظور تمام زندگی داشت کـه به‌طور ویژه درون آن والژان بـه دست تناردیـه کشته مـی‌شود درست زمانی کـه توسط ژاور عفو شده‌است.
  • ۱۸۶۹: مردانی با دو زندگی، اقتباسی از رمان ویلیـام بایل برنارد، کـه برای اولین بار درون دوری لین درون ۲۹ مارس اجرا شد با بازی چارلز دیلون درون نقش والژان. دیلون دو سال پیش از آن همـین نقش را درون نمایش‌نامـه‌ای با عنوان ژان والژان نوشتهٔ شفیلد پلی‌رایت جوزف فاایفا کرده‌بود اما آن نمایش بدون مجوز تنـها درون یکی از ایـالات بـه روی صحنـه رفته‌بود. برنارد تغییراتی اساسی درون داستان اصلی بـه وجود آورد مانند آن‌که ژان والژان بـه خاطر فرار از خدمت سربازی بـه یک کشتی فرستاده شده‌بود نـه به منظور دزدیدن یک تکه نان. بعد ار اجرای اولیـهٔ نمایش این نمایش‌نامـه بـه ندرت اجرا شد.[۶۲]
  • ۱۸۷۰: فانتین، نوشتهٔ برانسون هاوارد و اجرا شده درون دیترویت.[۶۳]
  • ۱۸۷۲: کفاره، نوشتهٔ ویلیـام ماسکری کـه در یک مقدمـه و چهار پرده کـه بر اساس بی‌نوایـان ویکتور هوگو نوشته شده و در ۳۱ آگوست درون سال ویکتوریـای لندن بـه روی صحنـه رفت. درون ۱۴ سپتامبر درون سدلر ولز بـه نمایش درآمد و در ۱۸۷۷ درون تن تبلیومنچستر بـه نمایش گذاشته شد.[۵۵]
  • ۱۸۷۵: یک نمایش‌نامـه با عنوان کوزت با بازی لوئیس جیمز بـه عنوان ژان والژان اجرا شده درون بوستون تئاتر.[۶۴]
  • ۱۸۷۸: والژان نوشته آلگرنون ویلوبی بر اساس رمان بینوایـان ویکتور هوگو کـه در آن آقای جان کلمن چهار نقش را بازی مـی‌کرد: ژان والژان، مسیو مادلن، فراری و اوربان له‌بلانک. اولین اجرایش درون آگوست درون سالن شاهزاده ولز گلاسکو بود. آخرین اجرای آن درون سال ۱۸۸۳ بود.[۶۵]
  • ۱۸۸۴: بی‌نوایـان، اقتباسی از ویلسون مک‌درمات و برتراند اچ. آتوود کـه در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۴ تحت شمارهٔ ۱۲۹۲۴ توسط نام مؤلفان پخش شد.[۶۶]
  • ۱۸۸۶: ژان واژان یـا سایـه‌ای از قانون درون پنج پرده بـه نویسندگی هری کلیفورد فولتون.[۶۷]
  • ۱۸۹۲: پس از ده سال نوشته پرسی اچ. ورنون درون یک پرده بر اساس اولین قسمت رمان و برخورد ژان والژان و اسقف کـه برای اولین بار درون ۲۱ اکتبر درون سالن متروپول بریکنـهارد اجرا شد.[۶۸]
  • ۱۹۰۱: شمعدانی‌های اسقف درون یک پرده بـه نویسندگی نورمن مک‌کینل بر اساس بخش اول رمان.
  • ۱۹۰۶: ژان والژان درون چهار پرده نوشتهٔ چارلز لاوسون کـه در ۱۸ ژوئیـه ۱۹۰۶ تحت شمارهٔ دی-۸۳۴۲ ثبت شده‌است.[۶۶]
  • ۱۹۰۶: ژان والژان کـه در ۲۰ نوامبر ۱۹۰۵ بـه شماره ۵–۷۶۴۳ بـه نام گابریل پولاک ثبت شده‌است.[۶۶]
  • ۱۹۰۶: بازیگر برادوی ویلتون لاکایـه، اقتباسی نوشت درون پنج پرده بـه نام مرد و قانون و خودش نقش ژان والژان را بازی کرد.[۶۹]
  • ۱۹۱۴: ژان والژان توسط آگوستا استونسون بـه نمایش‌نامـه تبدیل شد.[۷۰]
  • ۱۹۲۹: شمعدانی‌های نقره درون یک پرده توسط گیلبرت هادسون. اقتباس از یک قسمت بی‌نوایـان ویکتور هوگو.[۷۱]
  • ۱۹۳۸: ژان والژان و عروسک کریسمس نوشته اگنس آیرن. انتشارات دراماتیک اسمـیت. یک نمایش‌نامـه کریسمسی کـه در آن ژان والژان کوزت را درون عصر کریسمس پیدا مـی‌کند.[۷۲]
  • ۱۹۵۵: سفیر خدا، یک نمایش‌نامـه درون سه پرده نوشتهٔ هارولد هومز استوارت جکسون. منتشر شده توسط اپورتث پلیز. برداشتی آزاد از یک اتفاق درون بی‌نوایـان.
  • ۱۹۸۷: اقتباسی توسط تیم کلی.[۷۲]
  • ۱۹۹۷: اقتباسی توسط جاناتان هالووی.[۷۳]
  • ۲۰۱۱: اقتباسی توسط اسپریتوال توییست پروداکشنز بـه نام بینوایـان: داستانی شکوهمند با بزرگنمایی جنبه‌های مذهبی داستان.[۷۴]
  • ۲۰۱۳: بی‌نوایـان: خاطرات ژان والژان با نمایشی محدود با نقش‌آفرینی بازیگران سوث دونون درون نوامبر و سپتامبر. اقتباس تقریباً از کتاب نشأت گرفته‌بود با برخی صحنـه‌هایی کـه به خوبی شناخته نشده بودند.[۷۵]
  • یک تئاتر خیـابانی کـه هر تابستان درون مونتروی، پا-دو-کاله اجرا مـی‌شود، بر اساس اولین بخش رمان.[۷۶]

بازی

  • یک بازی ماجراجویی کـه توسط کریس تولورثی منتشر شده کـه اقتباسی نزدیک بـه اصل کتاب است.[۷۷][۷۸]
  • یک بازی رایگان درون ژانر بازی مبارزه‌ای کـه بر اساس تئاتر موزیکال بی‌نوایـان ساخته‌شده‌است. نام بازی آرم‌جو بود کـه توسط تاکاسه تولید شد.[۷۹][۸۰][۸۱] این نام بـه خاطر جناس آن با عنوان ژاپنی رمان، آموجو انتخاب شد.[۸۰][۸۱] ترکیب شخصیت‌های موزیکال بـه صورت ژان والژان، آنژولراس، ماریوس، کوزت، اپونین، تناردیـه و ژاور اما درون بازی نام‌ها بـه پلیس، یـا کلون رباتیک والژان کـه نامش را روبوژان گذاشته بودند، یک تجسم از قاضی و یک خرگوش بـه نام پون‌پون تغییر یـافت.[۸۱]
  • در ۲۰۱۳، آنومان اینتراکتیو بی‌نوایـان: سرنوشت کوزت را راه‌اندازی کرد کـه در ژانر شی پنـهان شده‌است و اقتباسی از رمان مـی‌باشد. بازیکنان بـه جای کوزت بازی مـی‌کنند و سعی درون فرار از صاحبان مـهمان‌خانـه دارند.[۸۲]
  • بی‌نوایـان: ژان والژان درون ژانر شی پنـهان شده و بر اساس اتفاقات رمان.

نمایش اینترنتی

در ۲۰۱۵، یک گروه مشـهور بـه «استریم وائودویلیـانز» شروع بـه تولید یک سریـال بـه نام دوستان آب‌ث کرد کـه داستان یک گروه فعال سیـاسی از دانش‌آموزان کالج و دبیرستان هست که مـی‌خواهند جهان را بـه جای بهتری تبدیل کنند.

جستارهای وابسته

  • ویکتور هوگو
  • گوژپشت نتردام
  • مردی کـه مـی‌خندد
  • آخرین روز یک محکوم

منابع

  • «بینوایـان یک معجزه هست در عالم رمان‌نویسی، درون عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است... من بـه همـه جوان‌ها توصیـه مـی‌کنم بروید یک دور حتماً بینوایـان را بخوانید. این بینوایـان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.» (برداشت آزاد با ذکر منبع)
  • Sinclair, Upton (1915). The Cry for Justice: An Anthology of the Literature of Social Protest. Charles Rivers Editors. ISBN: 978-1-247-96345-7
  • Alexander Welsh, "Opening and Closing Les Misérables", in Harold Bloom, ed. , Victor Hugo: Modern Critical Views (NY: Chelsea House, 1988), 155; Vol. 5, Book 1, Chapter 20
  • "Read the Ten Longest Novels Ever Written". Amazon.com. Retrieved 31 December 2012.
  • Les Miserables – Books by Victor Hugo". Penguin Group (USA). 3 March 1987. Retrieved 30 December 2012.
  • ↑ ۵٫۰۵٫۱۵٫۲۵٫۳۵٫۴۵٫۵۵٫۶۵٫۷۵٫۸ هوگو، ویکتور. بینوایـان. ترجمـهٔ حسینقلی مستعان. چاپ بیست و چهارم. تهران: امـیرکبیر، ۱۳۹۲،ISBN 978-964-00-0418-0. 
  • Behr, Complete Book, 39-42
  • A. F. Davidson, Victor Hugo His Life And Work (J.B. Lippincott, 1929), Kindle Location 4026, 4189
  • Victor Brombert, "Les Misérables: Salvation from Below," in Harold Bloom, ed. , Modern Critical Views: Victor Hugo (Chelsea House, 1988), 195
  • Brombert, "Salvation from Below," 195-7
  • Morton, James (2004). The First Detective: The Life and Revolutionary Times of Vidocq, Criminal, Spy and Private Eye. NY: Overlook Press. pp. ??.
  • Edward Behr, The Complete Book of Les Miserables (Arcade, 1993), 29
  • Victor Hugo, Things Seen, vol. 1 (Glasgow and NY: George Routledge and Sons, 1887), 49–52. The chapter is title "1841. Origin of Fantine". Behr quotes this passage at length in Behr, Complete Book, 32-6.
  • Victor Hugo, Choses vues: nouvelle série (Paris: Calman Lévy, 1900), 129–30
  • Behr, Complete Book, 29-30
  • Behr, Complete Book, 32
  • Robb, Graham (1997). Victor Hugo: A Biography. NY: W.W. Norton. pp. 173–4.
  • Robb, Graham (1997). Victor Hugo: A Biography. NY: W.W. Norton. pp. 273–6.
  • "Personalities.". New York Times. 10 April 1860. Retrieved 3 January 2013.
  • Behr, Compete Book, 38
  • La réception des Misérables en 1862 – Max Bach – PMLA, Vol. 77, No. 5 (December 1962)
  • "les miserables, victor hugo, First Edition, 1862". ABE Books. Retrieved 21 January 2013.
  • http://groupugo.div.jussieu.fr/groupugo/doc/97-03-22Bouchet.pdf
  • dealCOM, "Publications et écrit – CULTURESFRANCE". Adpf.asso.fr. Retrieved 15 October 2009.
  • Letter of G. Flaubert to Madame Roger des Genettes – July 1862 Archived 30 October 2013 at the Wayback Machine.
  • Hyslop, Lois Bee (October 1976). "Baudelaire on Les Misérables". The French Review 41 (1): 23–9.
  • Réception des Misérables en Grèce by Marguerite Yourcenar
  • Réception des Misérables au Portugal
  • Victor Hugo at Encyclopædia Britannica (accessed 29 November 2012)
  • تاریخ ترجمـه ادبی از فرانسه بـه فارسی/ محمدجواد کمالی، انتشارات سخن‌گستر و معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد مشـهد، ۱۳۹۲
  • دیدار خامنـه‌ای با هنرمندان؛ تلفیق رهبری مکتب با توهم شاعری
  • Haven, Tom De (28 July 1995). "Cosette, Book Review, Entertainment Weekly". Entertainment Weekly. Retrieved 15 October 2009.
  • Willsher, Kim (31 January 2007). "Heir of Victor Hugo fails to stop Les Mis II". The Guardian. UK. Retrieved 15 October 2009.
  • "French Court decides on the sequel of Les Miserables". EDRI. Retrieved 15 October 2009.
  • "French court allows Les Miserables sequel". Reuters. 19 December 2008. Retrieved 15 October 2009.
  • Riding, Alan (29 May 2001). "Sequel to 'Les Misérables' Causes Legal Turmoil". The New York Times. Retrieved 15 October 2009.
  • "A Little in Love". Retrieved 5 October 2014.
  • Jones, Jr., William B. (2011). Classics Illustrated: A Cultural History. Jefferson, North Carolina: MacFarland & Company. pp. 33, 39–40.
  • "Cirque du Freak's Arai Launches Manga of Les Misérables Novel". Anime News Network. 13 July 2013. Retrieved 22 August 2013.
  • "Manga Classics Previews Now Available! Pride & Prejudice and Les Miserables!". 3 July 2014. Retrieved 27 March 2015.
  • "BFI Film & TV Database: Credits for Edwin S. Porter". Retrieved 14 October 2013.
  • Behr, Edward (1989). The Complete Book of Les Miserables. NY: Arcade. p. 151.
  • The Galley-Slave درون بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
  • Les Misérables, Part 2: Fantine درون بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
  • "Les Miserables" (PDF). Retrieved 14 October 2013.
  • ↑ ۴۵٫۰۴۵٫۱ "BBC Genone Project". Retrieved 25 October 2014.
  • "The Mercury Theatre on the Air". Mercurytheatre.info. Retrieved 15 October 2009.
  • "Les Misérables – 1937 Radio Program (US)". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • "Broadcasting". The Times (London, England). 7 January 1939.
  • "Les Misérables – Lux Radio Theater 1952". PontAuChange.com. 22 December 1952. Retrieved 2 June 2010.
  • "Les Miserables – CBS Radio Program". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • "The Official Roger Allam Fan Site". Rogerallam.co.uk. 5 April 2004. Archived from the original on 10 June 2009. Retrieved 15 October 2009.
  • "Les Misérables – BBC4 Radio Serial (UK)". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • Les Miserables (Radio Theatre): Victor Hugo, Focus on the Family: Books. Amazon.com. ISBN 978-1-58997-394-7. Retrieved 26 December 2012.
  • "Les Misérables de Victor Hugo, Feuilleton en 14 épisodes". Retrieved 14 January 2016.
  • ↑ ۵۵٫۰۵۵٫۱ "A dictionary of the drama; a guide to the plays, play-wrights, players, and playhouses of the United Kingdom and America, from the earliest times to the present". Retrieved 21 July 2013.
  • MacCabe, Colin; et al. (2011). True to the Spirit: Film Adaptation and the Question of Fidelity. NY: Oxford University Press. p. 28.
  • "Les Miserables". The Era (London, England). 30 December 1899.
  • "This Monday Evening". National Republican (Washington, District of Columbia). 19 January 1863. Retrieved 14 October 2013.
  • "History Of The New York Stage". Retrieved 14 October 2013.
  • "The Stage History of Les Miserables". Aris's Birmingham Gazette. 26 October 1867. Retrieved 14 January 2015.
  • "The Yellow Passport". Retrieved 21 July 2013.
  • "The Man of Two Lives! - Victorian Plays Project" (PDF). Retrieved 5 March 2014.
  • "The Stage History of Les Miserables". The New York Times. 30 December 1906. Retrieved 14 October 2013.
  • "The Stage History of Les Miserables". The New York Times. 30 December 1906. Retrieved 14 October 2013.
  • "Annals of the Theatre royal, Dublin, from its opening in 1821 to its destruction by fire, February, 1880; with occasional notes and observations". Retrieved 21 July 2013.
  • ↑ ۶۶٫۰۶۶٫۱۶۶٫۲ "Fax correspondence from Twentieth Century-Fox Film Corporation regarding the copyright status of the title Jean Valjean, Jan 1955". Retrieved 14 October 2013.
  • "Jean Valjean". Retrieved 22 July 2013.
  • "The Stage encyclopaedia; a bibliography of plays". Retrieved 21 July 2013.
  • "LES MISLRABLES IN PANORAMIC MELODRAMA; Lackaye Slices Hugo to Make a Manhattan Holiday. The Result is Interesting The Law and the Man Transfers to the Stage Many Incidents of Jean Valjean's Career" (PDF). The New York Times. 21 December 1906.
  • "Jean Valjean from: Modern Prose And Poetry; For Secondary Schools Edited With Notes, Study Helps, And Reading Lists by Margaret Ashmun, M.A. Houghton Mifflin Company." Retrieved 22 July 2013.
  • "Plays". The Interscholastic Leaguer, Texas. November 1938. Retrieved 14 October 2013.
  • ↑ ۷۲٫۰۷۲٫۱ "Les Miserables". Dramaticpublishing.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "Red Shift Reviews". Retrieved 14 October 2013.
  • "Les Miserables: A Story of Grace". Spiritualtwist.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "The South Devon Players Theatre & Film Company - Theatre & film company, with casting agency, based in Brixham, Devon, England". The South Devon Players Theatre & Film Company. Retrieved 15 January 2016.
  • "Victor Hugo's 'Les Miserables' at Montreuil". Theotherside.co.uk. 5 April 2000. Retrieved 30 May 2011.
  • "Les Miserables: The Game Of The Book". Lesmisgame.com. 23 March 2009. Retrieved 30 May 2011.
  • "Les Miserables: The Game of the Book". Tigsource.com. 20 June 2009. Retrieved 30 May 2011.
  • "ArmJoe's Official Site". Takase.syuriken.jp. Retrieved 30 May 2011.
  • ↑ ۸۰٫۰۸۰٫۱ "GamerWiki's ArmJoe page". Gamerwiki.com. Retrieved 30 May 2011.
  • ↑ ۸۱٫۰۸۱٫۱۸۱٫۲ "Les Miserables: the Arm Joe fighting game". Lesmisgame.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "Mastertronic". mastertronic.com. Retrieved 15 January 2016.
  • پیوند بـه بیرون

    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه بینوایـان درون ویکی‌گفتاورد موجود است. در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ بینوایـان موجود است.
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 199740584
    • LCCN: no96003851
    • GND: 4139746-0
    • SUDOC: 027354636
    • BNF: cb13516296h (داده‌ها)
    • NLA: 35807313
    • BNE: XX2025184
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=بینوایـان&oldid=24952298»




    [رمان عشق یوسف قسمت 29]

    نویسنده و منبع |



    رمان عشق یوسف قسمت 29

    پروین اعتصامـی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

    پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

    پروین اعتصامـی
    پروین اعتصامـی زمـین گاه نام اصلی رخشنده اعتصامـی[۱]زمـینـهٔ کاری شعر و ادبیـات زادروز ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
    ۱۷ مارس ۱۹۰۷
    تبریز پدر و مادر یوسف اعتصامـی آشتیـانی
    اختر شوری بخشایشی[۲]مرگ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۳۴ سال)
    ۴ آوریل ۱۹۴۱
    تهران ملیت ایرانی محل زندگی تبریز و تهران
    علت مرگ حصبه جایگاه خاکسپاری قم، رمان عشق یوسف قسمت 29 حرم فاطمـه معصومـه، صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی
    ۳۴°۳۸′۳۱٫۷۱″ شمالی ۵۰°۵۲′۴۶٫۳۷″ شرقی / ۳۴٫۶۴۲۱۴۱۷°شمالی ۵۰٫۸۷۹۵۴۷۲°شرقی سبک نوشتاری شعر مناظره‌ای
    قطعه کتاب‌ها دیوان اشعار تخلص پروین همسر(ها) فضل‌الله اعتصامـی مدرک تحصیلی مدرسه ایران کلیسا حوزه کتاب‌خانـهٔ دانشسرای عالی تهران استاد یوسف اعتصامـی آشتیـانی، علی‌اکبر دهخدا، ملک‌الشعراء بهار جوایز برندهٔ جایزهٔ ادبیِ لفن برگ

    رخشندهٔ اعتصامـی معروف بـه پروین اعتصامـی (زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ درون تبریز – درگذشتهٔ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ درون تهران) شاعر ایرانی هست که بـه عنوان «مشـهورترین شاعر زن ایران» از او یـاد شده‌است. رمان عشق یوسف قسمت 29 پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک‌الشعراء بهار سرودن شعر را آغاز کرد. رمان عشق یوسف قسمت 29 پدر وی یوسف اعتصامـی، از شاعران و مترجمان عصر خود بود کـه در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعدادها، و ذوق و گرایش وی بـه سرودن شعر نقش مـهمـی داشت. او درون بیست و هشت سالگی ازدواج کرد، اما بـه دلیل اختلاف فکری با همسرش، بعد از چندی از او جدا شد. پروین بعد از جدایی، به منظور مدتی درون کتاب‌خانـهٔ دانشسرای عالی تهران بـه شغل کتابداری بـه کار پرداخت. پروین پیش از چاپ دومـین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درون سی و پنج سالگی درون تهران درگذشت و در حرم فاطمـه معصومـه، درون آرامگاه خانوادگی‌اش، بـه خاک سپرده شد. زادروز پروین (بیست و پنجم اسفندماه)، بـه عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامـی» نام‌گذاری شده‌است.

    تنـها اثر چاپ و منتشر شده از پروین، دیوان اشعار اوست، کـه دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری درون قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده مـی‌شود. پروین بیشتر بـه دلیل بـه کار بردن سبک شعریِ مناظره درون شعرهایش، معروف است. شعرهای پروین قبل از چاپ بـه صورت مجموعه و کتاب، درون مجلهٔ بهار و منتخبات آثار از محسن هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ مـی‌شدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او سبب پیدایش زمـینـه به منظور چاپ‌های بعدی شعرهای او شد.

    پروین اعتصامـی از پیروان «جریـان تلفیقی» است. مضامـین و معانی اشعار پروین، توصیف‌کنندهٔ دلبستگی عمـیق وی بـه پدر، استعداد و شوق فراوان او بـه آموختن دانش، روحیـهٔ ظلم‌ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است. اشعار پروین اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالی‌اند. درون مـیان اشعار او، شعری وجود ندارد کـه با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر پروین از دیدگاه طرز بیـان مفاهیم و معانی، بیشتر بـه صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. درون دیوان او بیش از هفتاد نمونـه مناظره آمده کـه وی را از این لحاظ درون مـیان شاعران فارسی برجسته ساخته‌است. این مناظره‌ها نـه تنـها مـیان انسان‌ها و جانوران و گیـاهان، بلکه مـیان انواع اشیـاء – از قبیل سوزن و نخ – نیز اتفاق مـی‌افتد. پروین درون بیـان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت‌بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کم‌نظیری استفادهٔ بسیـار کرده‌است.

    منبع‌شناسی

    دربارهٔ زندگی پروین اعتصامـی، کتاب‌های فراوان، آثار و مقالات مختلفی آمده‌است. این آثار درون طی سال‌های بعد از مرگش و همچنین قبل از آن، توسط افراد مختلفی نوشته شده‌است.[۳]

    منابع دست اول به منظور شناخت زندگی پروین اعتصامـی، کتاب‌ها و اسناد منتشر شده از خانواده و نزدیکان اوست کـه از مـیان آن‌ها مـی‌توان بـه «تاریخچهٔ زندگانی پروین اعتصامـی» اثر ابوالفتح اعتصامـی، برادر پروین، اشاره کرد. از دیگر منابع دست اول، مـی‌توان بـه کتاب «مجموعه مقالات و قطعات و اشعار» اشاره کرد کـه یک سال بعد از مرگ پروین نوشته و در سال ۱۳۲۳، به منظور نخستین بار چاپ شده‌است.[۴] همچنین بـه دلیل این‌که شعرهای پروین درون قالب مناظره و با زبانی صمـیمـی و کودکانـه هستند، نویسندگانی مانند مـهناز بهمن کـه نویسندهٔ گروه سنی کودوجوان هستند، زندگانی پروین را درون قالب کتاب نوشته‌اند.[۵]

    منابع دیگر به منظور شناخت زندگانی پروین عبارتند از «دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی»[۶] اثر «علی‌اصغر دادبه»، «با چراغ و آینـه» اثر «محمدرضا شفیعی کدکنی»[۷] و «دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان»[۸] اثر قاسم قالیباف؛ کـه فقط درون بخش‌هایی از خود بـه شرح زندگی پروین پرداخته‌اند. مقالات زیـادی نیز درون مورد شرح زندگی پروین وجود دارد، نظیر مقالهٔ پروین اعتصامـی نوشتهٔ غلامعلی حداد عادل هست که درون «دانشنامـه جهان اسلام» منتشر شده‌است.[۴] همچنین مقدمـه‌هایی کـه برای دیوان پروین اعتصامـی نوشته شده‌اند نیز بخش‌هایی از زندگی‌نامـه وی را نگاشته‌اند کـه از مقدمـه‌های مشـهور دیوان پروین، مـی‌توان بـه مقدمـهٔ چاوش اکبری به منظور چاپ سوم[۹] و مقدمـهٔ انتشارات اقبال درون چاپ‌های بعدی[۳] اشاره کرد.

    زندگی‌نامـه

    کودکی و خانواده

    عکسی از کودکی کـه برای ایفای نقش پروین درون فیلم درون نظر گرفته شده بود

    پروین اعتصامـی با نام اصلی «رخشنده» درون ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی، مطابق با ۱۵ مارس ۱۹۰۷، درون تبریز زاده شد.[۱] او فرزند یوسف اعتصامـی آشتیـانی ملقب بـه اعتصام‌الملک (زادهٔ ۱۲۵۴ تبریز)[۱۰][۱۱] نویسنده و مترجم معاصر ایرانی[۸] و اخترالملوک اعتصامـی[۱۲] است. اخترالملوک اعتصامـی عبدالحسین مقدّم العداله، از شاعران دوره قاجاریـه و متخلص بـه «شوری بخشایشی» (اهل شـهر بخشایش درون آذربایجان شرقی)[۲][۶] بود.[۱۳] او تخلص «پروین» را به منظور خود انتخاب کرد کـه تا آن زمان نامـی مرسوم به منظور ان نبود.[۴] بعدها پروین نام خود را از رخشنده بـه پروین تغییر داد؛ چنان‌چه درون شناسنامـه‌اش مشاهده مـی‌شود.[۱۴] پروین بعدها مجبور شد درون شعری، توضیح بدهد کـه پروین، نامـی انـه است:

    مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل این معما گفته نیکوتر کـه پروین مرد نیست[۴]

    پروین آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود بـه نام‌های ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت.[۱۵]

    یوسف اعتصامـی، درون سال ۱۲۸۸ هجری شمسی بـه عنوان نمایندهٔ مردم تبریز درون مجلس شورای ملی انتخاب شد. بـه همـین دلیل درون سال ۱۲۹۱ هجری شمسی درون هنگامـی کـه پروین ۶ سال داشت، بـه همراه خانواده‌اش از تبریز بـه تهران مـهاجرت کرد.[۶] پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیـات را درون کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. درون دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش درون منزل آموخت و پس از آن بـه مدرسهٔ آمریکایی ایران کلیسا (به انگلیسی: رمان عشق یوسف قسمت 29 Iran bethel) رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را درون آنجا بـه پایـان رسانید. او درون تمام سال‌های تحصیلش از دانش‌آموزان ممتاز بود و حتی مدتی درون همان مدرسه بـه تدریس زبان و ادبیـات انگلیسی پرداخت. او هم‌زمان با تحصیل، شعر نیز مـی‌سرود.[۱۵]

    اشعار کودکی و نوجوانی

    تصویری از شناسنامـه پروین اعتصامـی

    مـهناز بهمن مـی‌نویسد: نخستین شعرهای پروین اعتصامـی درون هفت سالگی بوده‌است و برخی از زیباترین شعرهایش مربوط بـه دوران نوجوانی (۱۱ که تا ۱۴ سالگی) او هستند. از کودکی پدرش درون زمـینـه وزن و شیوه‌های یـادگیری بـه او کمک مـی‌کرد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران مانند سعدی یـا حافظ را بـه او مـی‌داد که تا بر اساس آن شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد یـا قافیـه‌ای نو برایش پیدا کند. همـین تمرین‌ها و تلاش‌ها زمـینـه‌ای شد کـه با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آن آشنا شود و در سرودن شعر تجربهب کند. همچنین پدرش گاهی قطعه‌هایی زیبا و لطیف از کتاب‌های خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و عربی) جمع مـی‌کرد و پس از ترجمـه آن‌ها بـه فارسی، پروین را تشویق مـی‌کرد که تا آن را بـه صورت شعر درآورد. به منظور نمونـه، یوسف اعتصامـی شعر «قطرات سه‌گانـه» از تریللو را ترجمـه و در مجله بهار چاپ کرد. سپس پروین با الهام از این سروده، شعرهای «گوهر و اشک» و «دو قطره خون»[۱۶] را سرود.[۱][۱۷] از معروف‌ترین شعرهایی کـه او درون این سنین سروده‌است مـی‌توان بـه شعرهای گوهر و سنگ، ای مرغک، اشک یتیم، کودک آرزومند، صاعقه ما ستم اغنیـاست، سعی و عمل و اندوه فقر اشاره کرد.[۱۷]

    به نوشتهٔ بهمن، شعرهایی کـه پروین درون سنین کودکی مـی‌سرود بیشتر دارای محتوایی کودکانـه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او درون ۸ سالگی، مناظره‌ای بین «نخود و لوبیـا» است:[۱۸]

    نخودی گفت لوبیـایی راکز چه من گردم این چنین، تو دراز؟گفت: ما هردو را بباید پختچاره‌ای نیست، با زمانـه بساز
    متن مربوطه درون ویکی‌نبشته: مناظرهٔ کامل نخود و لوبیـا

    یـا شعری دیگر، مناظره‌ای بین «سیر و پیـاز» است:[۱۸]

    سیر یک روز طعنـه زد بـه پیـازکه تو مسکین چه‌قدر بدبوییگفت:از عیب خویش بی‌خبریزان ره، از خلق عیب مـی‌جویی
    متن مربوطه درون ویکی‌نبشته: مناظرهٔ کامل سیر و پیـاز

    پروین شعرهایش را درون حضور شاعران و دانشمندانی مانند علی اکبر دهخدا، ملک‌الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیـانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی کـه از دوستان یوسف اعتصامـی بودند و بعضی اوقات بـه خانـهٔ او مـی‌آمدند، مـی‌خواند و مورد تشویق آن‌ها قرار مـی‌گرفت.[۱۹] پروین اعتصامـی درون هجده سالگی فارغ‌التحصیل شد. او درون تمام دوران مدرسه‌اش دانش آموزی ممتاز بود البته قبل از ورود بـه مدرسه فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدر آموخت. او حتی مـی‌توانست داستان‌های مختلفی را بـه زبان انگلیسی بخواند.[۲۰] او بـه دانستن علاقه داشت و سعی مـی‌کرد درون حد توان خود از همـه‌چیز آگاهی پیدا کند؛ بـه همـین دلیل درون مدرسهٔ قبلی‌اش ادبیـات فارسی و انگلیسی تدریس مـی‌کرد.[۲۰] شولر، رئیس مدرسهٔ آمریکایی، پروین را درون یـادگیری دروس بسیـار مشتاق توصیف مـی‌کند. او همچنین مـی‌گوید کـه پروین درون طول زمان تحصیلاتش، با ی آمریکایی بـه نام «هلن کالینز» مکاتبه داشته؛ و این مکاتبه را که تا آخر عمر ادامـه داده‌است.[۲۱]

    سخنرانی درون جشن فارغ‌التحصیلی

    در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغ‌التحصیلی پروین درون مدرسه برپا شد. او درون آن جشن دربارهٔ بی‌سوادی و بی‌خبری زنان ایران حرف زد.[۲۲] اعتصامـی درون قسمت‌هایی از سخنان‌اش کـه به «اعلامـیه زن و تاریخ» معروف است، مـی‌گوید:

    « داروی بیماری مزمن شرق، منحصر بـه تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی کـه شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید. ایران، وطن عزیز ما کـه مفاخر و ماثر عظیمـه آن زینت افزای تاریخ جهان است. ایران کـه تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد. ایران با عظمت و قوتی کـه قرنـها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر اکنون دنبال گمگشته خود مـی‌دود و پدیدار شاهد نیکبختی مـی‌شتابد. پیداست به منظور مرمت خرابیـهای زمان گذشته، اصلاح معایب حالیـه، و تمـهید سعادت آتیـه چه مشکالتی درون پیش است. ایرانی حتما ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه‌ها را عبور نماید. امـیدواریم بـه همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت درون ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مـهمـه اجتماعی درون ایران فراهم گردد. درون این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال درون فضای مملکت سیروس و داریوش بال‌گشایی خواهد کرد.[۲۲] » متن مربوطه درون ویکی‌نبشته: متن کامل خطابه زن و تاریخ

    ازدواج

    عکسی از پروین اعتصامـی، قبل از ۱۳۲۰ شمسی

    پروین اعتصامـی درون ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل‌الله اعتصامـی» ازدواج کرد و چهار ماه بعد از عقد و ازدواج بـه همراه همسرش به منظور زندگی بـه کرمانشاه رفت.[۲۳] همسر پروین از افسران شـهربانی و هنگام ازدواج با او رئیس شـهربانی درون کرمانشاه بود. پروین بعد از تقریباً دو ماه زندگی با همسرش بـه خانـه پدرش بازگشت و ۹ ماه بعد، درون ۱۴ مرداد ۱۳۱۴، از وی جدا شد.[۲۴] ابوالفتح اعتصامـی، برادر پروین، علت جدایی پروین اعتصامـی از همسرش را اختلافات روحی و اخلاقی پروین با همسرش و «ناسازگاری روحیـه نظامـی همسر با روح لطیف و آزاد پروین» دانسته‌است.[۲۳][۲۵]

    پروین که تا پایـان زندگی‌اش با هیچ‌دربارهٔ این ازدواج ناموفق سخن نگفت[۲۵] و فقط غزلی درون این باره سرود کـه سه بیت نخست آن با این ابیـات آغاز مـی‌شود:[۲۳]

    ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟ جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟رفتی بـه چمن لیک قفس گشت نصیبتغیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟ای شمع دل‌افروز تو با این همـه پرتوجز مشتری سفله بـه بازار چه دیدی؟[۲۳]

    چاپ دیوان اشعار و کتاب‌داری

    چاپ و انتشار اشعار

    یوسف اعتصامـی پیش از ازدواج پروین، با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه بـه اوضاع و فرهنگ روزگار، نامناسب مـی‌دانست. او فکر مـی‌کرد دیگران چاپ اشعار یک زن جوان را، راهی به منظور پیدا همسر بـه حساب آورند.[۲۶] اما بعد از ازدواج پروین و جدایی از همسرش بـه این کار رضایت داد. قبل از نخستین چاپ دیوان پروین، بعضی از اشعار پروین درون مجله بهار، «منتخبات آثار» از «سید ضیـا هشترودی» و «امثال و حکم» از دهخدا چاپ شده بودند.[۲۵] از انتشار نخستین چاپ دیوان او درون سال ۱۳۱۴ هجری شمسی توسط چاپخانـه مجلس شورای ملی کـه همراه با مقدمـهٔ از ملک‌الشعرای بهار بود، بسیـار استقبال شد. سعید نفیسی درون روزنامـهٔ ایران بـه معرفی دیوان پروین پرداخت و وزارت معارف به منظور تقدیر از پروین، بـه او نشان علمـی اهدا کرد. این باعث خارج شدن پروین از انزوای بعد از طلاقش شد.[۲۵] نخستین مجموعه شعر پروین، شامل اشعاری بود کـه وی که تا پیش از ۳۰ سالگی سروده بود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی داشت.[۲۶] البته دیوان پروین شامل همـهٔ اشعار سروده شده توسط او نیست، زیرا او چند سال پیش از مرگش، قسمتی از اشعارش را کـه مطابق مـیلش نبوده را سوزانده‌است.[۴]

    کتاب‌داری
    نامـه پروین اعتصامـی بـه عیسی صدیق، مدیر دانشسرای عالی (چپ) موافقت با درخواست پروین اعتصامـی (راست)

    پروین اعتصامـی بعد از نخستین چاپ دیوان اشعارش، درون زمانی کـه عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ریـاست داشت، بـه عنوان مدیر کتاب‌خانـهٔ آن از خردادماه ۱۳۱۵ مشغول بـه کار شد.[۲۷][۲۸] علت این کار این بود کـه پروین فضای دانشسرای عالی و کتابخانـهٔ آن را با روحیـهٔ خود سازگارتر مـی‌دانست.[۲۹] نظم و ترتیب پروین درون کتاب‌خانـه زبان‌زد دانشجویـان و استادان بود. علاوه بر این، پروین بر پشت جلد برخی کتاب‌ها اظهار نظرهایی مـی‌نوشت کـه شاید هنوز باقی باشد، البته آن کتاب‌ها بـه کتابخانـه ادبیـات دانشگاه تهران منتقل شده‌اند.[۳۰] اما انزواطلبی پروین باعث شد او بـه کار خود درون دانشسرای عالی ادامـه ندهد و پس از ۹ ماه و از آغاز سال ۱۳۱۶ هجری شمسی، بـه کار خود درون آن‌جا پایـان دهد.

    دعوت بـه دربار

    پروین اعتصامـی درون کنار محمدرضا پهلوی درون کتابخانـه دانشسرای عالی، ۱۳۱۹هجری شمسی[۳۱]

    در زمان حیـات پروین اعتصامـی، دولت بـه دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدال‌های لیـاقت یـا نشان‌های دولتی اعطا مـی‌کرد؛ مدالی کـه نشانـه سپاس و احترام دولت از خدمات علمـی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آن‌ها را درون مراسمـی خاص مورد قدردانی قرار مـی‌داد.[۳۲] درون سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیـاقت بـه پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنـهاد رضاشاه را به منظور تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا بـه گفته خودش، اعتقاداتش درون مورد ایستادگی درون برابر استبداد، بـه او اجازه نمـی‌داد درون چنین مکان‌هایی حاضر شود. او بعد از رد مدال لیـاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیـاست» را سرود.[۳۲]

    برزگری پند بـه فرزند دادکای پسر، این پیشـه بعد از من تراستمدت ما جمله بـه محنت گذشت نوبت خون خوردن و رنج شماست کشت کن آنجا کـه نسیم و نمـی است خرمـی مزرعه، ز آب و هواست
    مرگ پدر

    مرگ پدر پروین درون دی ماه ۱۳۱۶ درون سن ۶۳ سالگی او را مدتی از کار ادبی‌اش بازداشت.[۳۳] پروین بعد از مرگ پدرش، بسیـار منزوی شد و تنـها مکاتباتی با سرور مـه‌کامـه محصص لاهیجانی و رفت‌وآمدهای اندکی با خانوادهٔ سیمـین بهبهانی داشت. درون آن زمان از طرف وزارت معارف از پروین درخواست شد کـه به مناسبت «هفتصدمـین سال تصنیف گلستان و بوستان»، قطعه‌ای درون ستایش مقام سعدی بسراید. هرچند عبدالحسین زرین‌کوب این دوران زندگی پروین را «دوران تلخی و حسرت» توصیف کرده‌است.[۲۵]

    مرگ

    دست خط پروین اعتصامـی، شعری کـه برای سنگ قبر خودش سروده‌است

    پروین اعتصامـی درون فروردین ۱۳۲۰ بـه بیماری حصبه مبتلا شد. این درون زمانی بود کـه برادر وی، ابوالفتح اعتصامـی، دیوان او را به منظور دومـین چاپ آماده مـی‌کرد. اما وخیم بودن وضعیت پروین باعث مـی‌شود کـه او درون ۳ فروردین درون بیمارستان بستری شود.[۳۴] گفته شده سهل‌انگاری پزشک او درون معالجه پروین سبب مرگ او شده‌است؛ زیرا درون شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیـار وخیم مـی‌شود. خانوادهٔ او کالسکه‌ای بـه دنبال پزشک معالجش مـی‌فرستند اما او نمـی‌آید.[۳۴] و سرانجام پروین اعتصامـی درون تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) درون سن ۳۴ سالگی درون تهران درگذشت و در حرم فاطمـه معصومـه درون قم درون آرامگاه خانوادگی بـه خاک سپرده شد. او درون هنگام مرگ، درون آغوش مادرش، جان سپرد. بعد از مرگش، قطعه‌ای با عنوان «این قطعه را به منظور سنگ مزار خودم سروده‌ام» از او یـافتند کـه مشخص نیست او چه زمان به منظور سنگ مزار خود سروده بود؛ کـه آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش د.[۳۴][۳۵]

    پس از مرگ پروین، مراسم رسمـی دولتی بـه مناسبت بزرگداشت برگزار نشد. مدیر کانون زنان ایران، بـه دلیل برخی مسایل سیـاسی، از برگزاری مجلس یـادبود به منظور پروین درون آن کانون خودداری کرد.[۱۴] از پاسخ محرمانـه فرمانداری قم درون تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ بـه تلگراف وزارت کشور درون باب «موضوع حمل جنازه اعتصام‌الملک»، بـه روشنی مـی‌توان دریـافت کـه دستگاه امنیتی رضاشاه نسبت بـه او حساسیت داشته‌است.[۱۴] این حساسیت مـی‌تواند ریشـه درون رد نشان لیـاقت توسط پروین داشته باشد. اما بعد از برکناری رضاشاه از قدرت و به حکومت رسیدن محمدرضاشاه، دوستان و علاقه‌مندان پروین بـه مناسبت نخستین سالگرد مرگ او درون فروردین ۱۳۲۱، مجلس یـادبودی به منظور وی برپا د و با سرودن اشعار نسبت بـه سکوت و بی‌مـهری دوران استبداد درون حق پروین واکنش نشان دادند.[۴]

    شخصیت و اندیشـه

    تندیس پروین اعتصامـی درون جلوی پلکان خانـه‌اش درون تبریز

    در طول زندگی پروین، عواملی چون پدر وی، دوستان پدرش، مدرسه آمریکایی و از همـه مـهم‌تر تحولات سیـاسی و اجتماعی جامعه ایران، بر شخصیت و اندیشـه پروین تأثیرگذار بوده‌اند.[۳۶] یوسف اعتصامـی بـه دلیل شغل مترجمـی و همچنین انتخاب شدن بـه عنوان نمایندهٔ مجلس، چهره‌ای سیـاسی به‌شمار رفت و همـین باعث آشنایی پروین با ادبیـات کلاسیک غربی شد. محافل ادبی یوسف اعتصامـی کـه از محتوایی عمـیق برخوردار بودند درون شکل‌گیری دیدگاه سیـاسی پروین نقش مـهمـی داشتند.[۳۷] همچنین حضور پروین درون مدرسه آمریکایی ایران باعث آشنا شدن وی با اندیشـه‌های غربی و مسائل زنان درون غرب شد.[۳۶]

    تأثیر مسائل اجتماعی روزگار بر شعر پروین

    دوران زندگی پروین با صدور فرمان مشروطیت، فروپاشی حکومت قاجار، بر تخت نشستن رضا شاه و استبداد بیست سالهٔ او و جنگ جهانی اول همراه بود کـه تمامـی این رویدادها باعث آگاه شدن پروین بـه مسائل روزگار خود و حساس شدن او بـه این رویدادها شد.[۳۶] پروین درون دورانی زندگی مـی‌کرد کـه هر دو یـا سه سال تحولی سیـاسی رخ مـی‌داد. بـه علت کمبود روزنامـه و دیگر وسائل ارتباط جمعی درون آن زمان، تنـها راه آشنایی پروین با مسائل سیـاسی، پدرش بود. شعر پروین شامل مسائلی چون ظلم ستیزی، فقر ستیزی، عدالت‌خواهی و آرمان‌خواهی است[۳۸] علی اصغر دادبه مدعی هست به همـین علت بسیـاری پروین را از معماران تاریخ و اندیشـه سیـاسی ایران دانسته‌اند.[۳۶]

    بعد ادبی

    ادبیـات کهن فارسی

    در شکل‌گیری بعد ادبی شخصیت پروین، ادبیـات کهن فارسی و ادبیـات نوین غربی نقش داشته‌اند. درون مورد نقش ادبیـات کهن، مـهم‌تر از همـه سروده‌های شاعران بین قرن‌های ۵–۸ هجری قمری هست که این مورد تأثیرگرفته از محافل ادبی یوسف اعتصامـی و اعضا تشکیل دهنده آن است.[۲۹][۳۷] به منظور نمونـه قطعه «اشک یتیم» متأثر از یکی از سروده‌های انوری است.[۳۹] همچنین شعرهایی چون «پایمال آز»، «ژوئیـه خدا»، «مست و هشیـار» و «لطف حق» یـادآور قصه‌های مثنوی معنوی و لحن و طرز فکر مولانا است.[۴۰] یـا شعرهایی مانند «کعبه دل»، «جامـه عرفان» و «صید پریشان» دارای لحنی مانند شعرهای عطار مـی‌باشند.[۲۹][۴۱]

    ادبیـات غرب

    در مورد نقش ادبیـات غرب، مـهم‌تر از همـه پیروی پروین از سروده‌های شاعران آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی مانند هراشیو اسمـیت، لافونتن، آرتور بریزبان و ازوپ است. بیشتر این سروده‌ها، سروده‌هایی بودند کـه به‌وسیله یوسف اعتصامـی ترجمـه مـی‌شدند و در درون مجله بهار چاپ مـی‌شدند. به منظور نمونـه، پروین با مطالعهٔ شعرهایی چون «به یک مومـیایی»، «خروس و مروارید»، «زنجره و مورچه» و «نغمـه پیراهن» تصمـیم گرفت کـه با تقلید از برخی از آن‌ها شعر دیگری بسراید.[۲۹] بـه عنوان نمونـه، شعر «یـاد یـاران» پروین اقتباسی از یک قطعه معروف هراشیو اسمـیت هست که اصل آن را پدرش، از فرانسوی بـه فارسی ترجمـه و منتشر کرده بود.[۴۲] یـا شعر «ژوئیـه خدا» با الهام از مقاله «عزم و نشاط عنکبوت» اثر آرتور بریزبان، نویسنده آمریکایی، پدید آمده‌است، کـه قبل از آن توسط یوسف اعتصامـی ترجمـه و در مجله بهار منتشر شده‌بود.[۴۳]

    سبک شعری

    سنگ مزار پروین اعتصامـی

    به نوشته علی‌اصغر دادبه بعد از انقلاب مشروطه درون ایران، دو جریـان فکری درون ایران بـه نام‌های «جریـان تلفیقی» و «جریـان نیمایی» بـه وجود آمد. جریـان تلفیقی عبارت هست از ترکیب سبک شعر سنتی و اندیشـه‌های تازه. مـی‌توان گفت کـه جریـان تلفیقی، ادامـهٔ سبک «بازگشت ادبی» هست اما قالبی امروزی‌تر دارد.[۴۴] سبک شعری پروین تحت تأثیر تفکر جریـان تلفیقی قرار داشت.[۴۵]

    ملک‌الشعرای بهار درون مقدمـهٔ دیوان پروین دربارهٔ سبک شعری چنین مـی‌نویسد:

    « این دیوان ترکیبی هست از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمـیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان هست خاصه استاد ناصر خسرو قبادیـانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس هست به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیـه الرحمـه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیـالات حکما و عرفاً است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی کـه خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی هست ترکیب یـافته و شیوه‌ای بدیع و فاضلانـه بـه وجود آورده‌است.[۴۶][۴۷] »

    ویژگی‌ها

    سبک ادبی پروین از چهار دیدگاه قابل بررسی است:

    لفظی و زبانی

    دیدگاه لفظی، شامل سبک شاعران خراسانی و استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات قدیمـی است؛ مانند «مانا»، «خلقان»، «گفتا»، «شنیدستم»، «سرخ گل»، «بوریـا» و «مـی‌خمـید». از همـین جهت مـی‌توان درون شعر پروین از ویژگی‌های لفظی و زبانی سخن گفت.[۴۸]

    نحوی و ساختاری ” روح دیوان پروین، قطعه‌های اوست. این قطعه‌ها خستگی خواننده کـه ممکن هست از مطالعه قصاید بـه وجود آمده باشد را به‌طور کامل برطرف مـی‌کند. “

    —ملک‌الشعرای بهار درون مقدمـهٔ دیوان پروین.[۴۸]

    ویژگی ساختاری، شامل بـه کار بردن زبان گفتاری درون نوشته‌است کـه بیشتر بـه دلیل گویـا و روان ساختن متن بـه کار مـی‌رود. تلفیق دیدگاه ساختاری و دیدگاه لفظی با وجود وفادار بودن بـه دیدگاه لفظی، درون شعرهای پروین بسیـار مشاهده مـی‌شود.[۴۹] این کار بیشتر درون قطعه‌ها و مثنوی‌های پروین مشاهده مـی‌شود و در قصیده‌ها زیـاد بـه چشم نمـی‌خورد. تلفیق ویژگی ساختاری و لفظی، کـه در قطعه معمول‌تر است، باعث شده که تا قطعه‌های پروین نسبت بـه قصیده‌هایش بسیـار مشـهورتر باشند.[۴۸] پروین را از لحاظ سبک جزو شاعران کهن‌سرا قرار مـی‌دهند، هرچند درون برخی شعرهای او ابتکارهایی به منظور دست یـافتن بـه قالبهای تازه مشاهده مـی‌شود.[۴۹]

    دیدگاه بلاغی

    در شعرهای پروین مـی‌توان ویژگی‌های بلیغ زبان را بـه وضوح یـافت. بهار «اوج بلاغت و سخن‌دانی پروین» را قطعه‌های او مـی‌داند اما قزوینی قصیده‌های پروین را «اوج فصاحت و متانت او» مـی‌داند.[۵۰][۵۱] در بیشتر شعرهای پروین آرایـه‌های معنوی از نوع مناظره (سؤال و جواب)، مَثَل، خلاف‌آمد، تشخیص و تمثیل است.[۵۰] دیوان پروین، شامل ۲۳۸ قطعه شعر مـی‌باشد، کـه از آن مـیان ۶۵ قطعه بـه صورت مناظره است.[۵۲] این مناظره‌ها مـیان اشیـاء، جانوران و گیـاهان وجود دارد.[۵۲] «مثل» نیز صنعتی درون شعرهای پروین هست که یوسف اعتصامـی بـه کار بردن این صنعت را درون شعرهای پروین، بی‌شمار مـی‌داند. «خلاف‌آمد»، کـه در ادبیـات جدید با نام متناقض‌نما شناخته مـی‌شود، صنعتی هست که درون آن نویسنده یک نماد آرمانی (مثل ضرب‌المثل) را بر خلاف معنی همـیشگی توضیح مـی‌دهد و به کار مـی‌برد.[۵۰] «تشخیص» نیز درون شعرهای پروین بـه ویژه درون مناظره‌هایش، بـه وفور دیده مـی‌شود. همچنین تمثیل را کـه داستانی از زبان انسان یـا حیوانات هست و درون انتها با پیـامـی اخلاقی بـه پایـان مـی‌رسد، درون شعر پروین مشاهده مـی‌شود.[۵۰]

    دیدگاه فکری–فلسفی

    علی اصغر دادبه مـی‌گوید بر خلاف دیدگاه منتقدان کـه در دیوان پروین نظمـی منسجم نمـی‌بینند، بسیـاری از محققان عقیده دارند کـه دیوان پروین، مجموعه‌ای هست یکپارچه با خصوصیت‌های سبک شناختی و هماهنگ است. بعضی نیز این دیوان را نمایندهٔ فرهنگ و تمدن ایرانیـان مـی‌دانند.[۵۰] همچنین دادبه دیدگاه فکری–فلسفی درون شعرهای پروین را بـه دو دسته تقسیم مـی‌کند: اول، حوزه نظری؛ کـه شامل مفاهیمـی مانند عشق حقیقی، تجلی مذهب، قضا و قدر و تأکید پروین بر و حرکت و عمل مـی‌باشند.[۸] دوم، حوزه عملی؛ کـه شامل تهذیب اخلاق درون شعرهای پروین است. پروین درون شعرهایش کوشیده‌است که تا با شیوه‌ای تازه، خصوصیـات‌های بداخلاقی را درون نظر خوانندگان خوار و فضیلت‌های اخلاقی را درون نظر آنان، زیبا جلوه دهد.[۵۳]

    اشعار پروین درون نظر دیگران

    نقدهای مثبت

    به‌طور کلی نقدهایی کـه اشعار پروین دریـافت کرده‌اند، مثبت هستند. از پروین بـه عنوان «مشـهورترین شاعر زن ایران» یـاد مـی‌شود.[۴] درون دو و سه دههٔ اول بعد از مرگ پروین، او و شعرش چندان مورد علاقه روشنفکران و نوپردازان نبودند.[۵۴] علی اصغر دادبه مـی‌نویسد کـه تعداد بسیـار زیـادی از منتقدان ادبی، پروین را شاعری بزرگ مـی‌دانند و او را با شاعران تراز اول ایران مقایسه مـی‌کنند. حداد عادل درون مقالهٔ خود، نصرالله تقوی را یکی از منتقدان معرفی مـی‌کند کـه پروین را با شاعران تراز اول مقایسه مـی‌کنند.[۴] ملک‌الشعرای بهار دیوان او را «گلدسته‌ای از ازهار نوشکفته» توصیف مـی‌کند.[۴۵] او نیز اضافه مـی‌کند کـه اگر تنـها شعر «سفر اشک» از دیوان او منتشر مـی‌شد، جایگاه والایی درون علم و ادب فارسی پیدا مـی‌کرد. پدر پروین، یوسف اعتصامـی، نیز پروین را «روح جامعه» مـی‌خواند. همچنین او گفتهٔ شخصی گمنام را کـه گفته‌است: «در این کهنـه زمـین گاه سعدی و گاه پروین بـه ظهور مـی‌رسد» تأیید کرده‌است.[۴۵]محمد قزوینی پروین را «رابعه دهر» و «ملکه‌النسا الشواعر» توصیف مـی‌کند و قصاید او را با قصاید ناصر خسرو برابر مـی‌داند. نادر نادرپور پروین را نخستین زنی مـی‌داند کـه به معنای واقعی شاعر بوده‌است.[۵۵]محمدعلی جمال زاده، شعر او را از لحاظ استقلال و اصالت از حافظ و صائب تبریزی بهتر مـی‌داند.[۴۵]محمدعلی اسلامـی ندوشن نیز پروین را بزرگ‌ترین شاعر زن درون ادبیـات فارسی مـی‌داند.[۴۵][۵۶]غلامحسین یوسفی،[۵۷]عبدالحسین زرین‌کوب،[۵۸] و سعید نفیسی[۵۹] پروین را شاعری ارجمند و بلندمرتبه دانسته‌اند.[۵۹] همچنین محمد حسین شـهریـار درون شعری بلند درون سبک شعر نو دربارهٔ پروین سروده‌است:[۶۰]

    به راستی کـه یکی از نوابغ ادب استمـیان شاعره‌ها تاکنون نظیرش نیستبه یـادم هست که او شاعر شـهیری بودقصایدش بـه مجلات منتشر مـی‌شداز آن بعد من و او آشنای هم بودیمخیـال مـی‌کنم کـه او بیست سال کمتر داشتهزار و سیصد و دو یـا سه، او محصل بودهنوز کالج و دارالمعلمـین مـی‌دیدکتاب زیربغل داشت، درون ورود از دربه زیر چادر مشکی وپیچه، ماهی بود[۶۱]

    محمدرضا شفیعی کدکنی درون کتاب با چراغ و آینـه، پروین را شاعری با شیوهٔ خاص خود و او را «مستقل‌ترین شاعر دورهٔ شعر فارسی بعد از مشروطیت» مـی‌داند. او همچنین معنی و مضمون شعرهای پروین را دارای تازگی مـی‌داند و از نظر او همـین ویژگی، او را بـه مستقل‌ترین شاعر مکتب قدیم شعر فارسی درون قرن اخیر تبدیل کرده‌است.[۶۲] کدکنی قالب قطعه‌های پروین را بازگشت نقش تاریخی از دست رفته درون دوره سلجوقی[۶۳] و شعر او را «شعر خرد و عاطفه» مـی‌داند.[۶۴] علاوه بر این، کدکنی ظهور پروین را درون شعر بعد از دوران مشروطیت، «یک واقعه بزرگ ادبی» توصیف مـی‌کند[۶۵] او شاعران هم‌دورهٔ پروین یـا حتی مسن‌تر از او را متأثر از شعرهای پروین مـی‌داند؛ بـه عنوان نمونـه، کدکنی شعرهای سال‌های ۱۳۰۶–۱۳۱۶ نیما یوشیج (مانند شعرهای «خروس ساده»، «کرم ابریشم»، «اسب‌دوانی»، «کچپی»، «خروس و بوقلمون»، «پرنده منزوی» و «دود») را تأثیر پذیرفته از شعرهای پروین مـی‌داند.[۶۵]

    سید علی خامنـه‌ای درون ۲۲ شـهریور ۱۳۹۳، درون حالیکه درون بیمارستان بستری بود و عده‌ای از فرهیختگان بـه عیـادت او آمده بودند، بـه مقایسهٔ پروین اعتصامـی با شاعرانی مانند فروغ فرخزاد پرداخت و ازانی کـه پروین را «شاعر نخود و لوبیـا» مـی‌دانند، انتقاد کرد. او همچنین پروین را «شاعری کـه سعی مـی‌شود چهره‌اش پوشانده شود» عنوان کرد و معتقد هست که منتقدان به منظور بالا بردن جایگاه ادبی فروغ فرخزاد، پروین را کنار زدند.[۶۶]

    نقدهای منفی

    پروین اعتصامـی

    منتقدان شعرهای پروین بـه دو دسته تقسیم مـی‌شوند: گروه اول، گروهی هستند کـه پروین اعتصامـی را نـه شاعر مـی‌دانند و نـه ناظم. آن‌ها اشعار منسوب بـه پروین را متعلق بـه شاعر دیگری مانند پدرش مـی‌دانند. آن‌ها همچنین صحبت دربارهٔ پروین را صحبت دربارهٔ «شاعری» نمـی‌دانند؛ بلکه صحبت دربارهٔ «تهمت شاعری» مـی‌دانند.[۲۹] این گروه ملک‌الشعرای بهار را نیز بـه دلیل تعریف از شعرهای پروین و نوشتن مقدمـه‌ای به منظور دیوان او، مورد انتقاد قرار دادند. البته ملک‌الشعرای بهار این منتقدان را «طرفداران سید ضیـاءالدین طباطبائی» مـی‌داند و این اتهامات را «دروغ‌های دلالان استعمار» توصیف مـی‌کند.[۴] گروه دوم، گروهی هستند کـه پروین را شاعر نمـی‌دانند اما او را «ناصر خسروی مؤنث» یـا «لافونتن مؤنث» خطاب مـی‌کنند زیرا اعتقاد دارند کـه پروین فقط نظم‌دهنده‌ای بر تمثیل‌های حیوانی است.[۶۷]

    اشعار معروف

    مضامـین شعرهای پروین

    ترسیمـی از چهره پروین اعتصامـی، نقاشی شده درون ۱۲ ژانویـه ۲۰۱۲، با آبرنگ

    مضامـین و معانی اشعار پروین، توصیف‌کننده دلبستگی عمـیق وی نسبت بـه پدر، استعداد و شوق فراوان او بـه آموختن علم و دانش، روحیـه ظلم ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است.[۶۸] اشعار پروین از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی تقریباً خالی‌اند. البته به‌جز قطعهٔ «در تعزیت پدر» کـه پس از مرگ پدرش سروده، شعری کـه برای سنگ مزار خود سروده و نیز شعر «نـهال آرزو» کـه برای جشن فارغ‌التحصیلی کلاس خود درون خرداد ۱۳۰۳ گفته‌است.[۴] درون مـیان اشعار او شعری بتوان صراحتاً بـه شناخت شخص شاعر کمکی کند، وجود ندارد. شعر پروین از دیدگاه طرز بیـان مفاهیم و معانی، بیشتر بـه صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» مشاهده مـی‌شوند. درون دیوان او بیش از هفتاد نمونـه مناظره آمده کـه وی را از این لحاظ درون مـیان شاعران فارسی مشـهور کرده‌است.[۴] این مناظره‌ها نـه تنـها مـیان انسان‌ها و جانوران و گیـاهان، بلکه مـیان انواع اشیـاء از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق مـی‌افتد[۶۹] و پروین درون بیـان مقاصد خود از هنر «شخصیت بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، بسیـار استفاده کرده‌است.[۷۰]

    تعداد زیـادی از اشعار پروین، بیـان‌گر انتقاد پروین از شاهان و ظلم و ستم قدرتمندان است. پروین درون شعر «صاعقه ما ستم اغنیـاست» «ظلم» را نماد وقاحت و بی‌شرمـی شخص ظالم توصیف مـی‌کند. درون شعر «ای رنجبر» زحمتکشان را بـه انقلاب درون برابر ستمگران فرا مـی‌خواند، درون شعر «تیره بخت» فقر را بـه تصویر مـی‌کشد و در شعر «اشک یتیم» مشروعیت سیـاسی دولت را مورد شک و تردید قرار مـی‌دهد.[۷۱] از این رو، شعر پروین رنگ و بوی سیـاسی نیز بـه خود مـی‌گیرد و چون تعداد این‌گونـه اشعار درون دیوان او زیـاد است، بعضی از منتقدان، شعر او را شعر «سیـاست و اخلاق» نامـیده‌اند. البته حتما توجه داشت کـه این اشعار درون زمان استبداد رضاشاه با شاعران آزادی‌خواه، سروده شده‌اند.[۴]

    بعضی اشعار معروف

    اشعار پروین اعتصامـی بـه دلیل محتوای پندآموز و زبان گویـا و روان خود، از قبل از انقلاب تاکنون، درون کتاب‌های ادبیـات مقاطع مختلف تحصیلی ایران نگاشته شده‌اند. تعداد زیـادی از شعرهای پروین، دارای محتوای داستانی مـی‌باشند کـه پروین درون این‌گونـه شعرها مناظرهٔ دو چیز را درون قالب داستان آورده‌است.[۳]

    اشک یتیم

    یکی از معروف‌ترین اشعار وی کـه تا سال‌ها درون کتاب فارسی سال پنجم دبستان قرار داشت قطعه «اشک یتیم» هست در داستان این شعر، پیرزنی درون حال تماشای گذر پادشاه است.[۱][۷۲] این شعر، تحت تأثیر شعر انوری، کـه در سال ۱۹۲۱ سروده شده، قرار گرفته‌است کـه از این روی نمـی‌تواند اشاره مستقیم بـه رضاشاه داشته باشد؛ زیرا شعر انوری (با نام: نغمـه صبح) درون ابتدای قدرت‌گیری رضاشاه سروده شده بود و به نظر نمـی‌رسد مرتبط بـه دوران ترور درون آن مقطع زمانی باشد. اما جدا از تأثیرپذیری «اشک یتیم» از شعر نغمـه صبح، کـه جهت‌گیری خاصی نسبت بـه رضاشاه نداشت، بـه ظاهر با فضای خفقان آن دوره درون ارتباط است.[۱]

    در تعزیت پدر
    قطعهٔ «در تعزیت پدر» با دست خط خود پروین

    پدر او نقش بسیـار زیـادی درون گرایش پروین بـه شعر سرودن، آگاهی او از تحولات سیـاسی روزگار و مشـهور شدن پروین داشت. مرگ او درون دی ماه ۱۳۱۶، بر انزوای پروین بعد از طلاقش، افزود و مدتی او را از فعالیت ادبی‌اش بازداشت. او دو قطعه دربارهٔ مرگ پدرش و تأثیر آن بر زندگی‌اش، سروده‌است کـه «در تعزیت پدر» و «بی پدر» نام دارند. بخشی اندک از آنچه کـه پروین درون «در تعزیت پدر» سروده‌است:[۷۳][۷۴]

    پدر آن تیشـه کـه بر خاک تو زد دست اَجل تیشـه‌ای بود کـه شد باعث ویرانی منیوسفت نام نـهادند و به گرگت دادندمرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی منمـه گردون ادب بودی و در خاک شدیخاک، زندان تو گشت، ای مـه زندانی من

    پروین درون شعر «بی پدر» نیز بـه مرگ پدرش اشاره کرده‌است:

    به سر خاک پدر، کیصورت و بـه ناخن مـی‌خستکه نـه پیوند[استعاره ۱] و نـه مادر دارمکاش روحم بـه پدر مـی‌پیوست[۷۵]
    زن درون ایران

    پروین درون طول عمر خود دربارهٔ ارتقاء رتبه و مقام زن کوشید[۳] و حتی شعری نیز بـه نام «زن درون ایران» درون این باره سروده‌است. بـه نوشتهٔ حداد عادل، سرودن «زن درون ایران» بـه مناسبت دستور رفع حجاب توسط رضاشاه بوده‌است.[۴] بـه عقیدهٔ او، گرچه درون ابیـات اولیـه اشاره بـه ظلم‌ها و محدودیت‌هایی دارد کـه در آن روزگار به منظور زنان وجود داشته، اما بیشتر شامل نصیحت بـه زنان هست که درون بند ظاهر و زینت و لباس نباشند و ساده زیستی و تقوا و دانش دوستی را پیشـه کنند؛ از این رو با اوضاع زنان متجدد آن روزگار انطباق کامل ندارد. با این حال این شعر تنـها شعر دیوان پروین هست که درون آن یکی از کارهای رضاشاه مورد تأیید پروین قرار گرفته و به سبب تأیید کشف حجاب و مذمّت چادر موجب ناخشنودی عده‌ای شده‌است.[۴] همچنین پروین درون این شعر، بـه تیره‌روزی زنان و وضعیت بد حقوق آنان درون جامعه مانند منع زنان از سوادآموزی، پرداخته‌است. او همچنین زن را اسیر نادانی و پریشانی اوضاع جامعه مـی‌داند. این قصیده درون حقیقت ۲۶ بیت دارد؛ اما از چاپ سوم دیوان پروین بـه بعد، چهار بیت آخر این شعر بـه دلیل مغایرت با احکام اسلام درون مورد حجاب، حذف شده‌است و تنـها ۲۲ بیت اول، ذکر مـی‌شود.[۷۶]

    چشم دل را پرده مـی‌بایست اما از عفاف چادر پوسیده بنیـاد مسلمانی نبودخسروا دست توانای تو آسان کرد کار ورنـه درون این کار سخت امـید آسانی نبودشـه نمـی‌شد گر درون این گمگشته کشتی ناخدای ساحلی پیدا از این دریـای طوفانی نبودباید این انوار را پروین بـه چشم عقل دید مـهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
    پند و نصیحت

    «پند و نصیحت» شعری هست که درون قالب قطعه کـه در کتاب متوسطه سوم دوره اول (سوم راهنمایی پیشین) چاپ شده‌است و محتوایی اندرزگونـه دارد. این قطعه، ۸ بیت دارد کـه در آن بـه پندهایی چون «دوری از خودشیفتگی»، «غنیمت شمردن دوران جوانی»، «بردباری و صبر»، «نگاه بـه همـه چیز بـه عنوان یک آموزگار» و «انتخاب راه درست درون زندگی» اشاره مـی‌شود.[۷۷]

    جوانی گه کار و شایستگی‌ست گه خود پسندیو پندار نیست
    ای مرغک

    ای مرغک، از معروف‌ترین شعرهای پروین هست که وی درون دوازده سالگی سروده‌است. قالب این شعر «اعنات» است، یعنی علاوه بر حفظ قافیـه درون مصراع‌های زوج، درون مصراع‌های فرد نیز کلمات قافیـه مانند آورده شده‌است. به‌طور مثال کلمات «پ» و «چمـیدن» کلمات قافیـه هستند اما درون مصراع‌های فرد نیز کلمات «آشیـانـه» و «کودکانـه»، هم‌وزن و قافیـه مانند هستند. این شعر درون کتاب درسی اول راهنمایی یـا متوسطه اول دوره اول قرار دارد. همچنین پیروی پروین از سبک شعری و اصطلاحات سعدی، بـه خوبی دیده مـی‌شود.[۷۸] بـه عنوان نمونـه، مصراع آخر این شعر این‌گونـه است: «بر مردم چشم دیدن آموز» کـه معنی کلمـه مردم درون این‌جا، مردمک چشم هست که درون شعرهای سعدی نیز بیشتر جاهایی کـه کلمـه مردم بـه کار رفته، منظور مردمک چشم است.[۷۸]

    آرزوی پرواز

    شعر «آرزوی پرواز»، مناظره‌ای درون قالب مثنوی بین جوجه کبوتر و مادرش هست که درون کتاب فارسی پایـه هفتم با نام علم زندگانی، قرار دارد. سبک شعری این مثنوی نشان دهنده پیروی پروین از سبک مولانا است؛ زیرا درون این شعر، آرایـهٔ ادبی تمثیل دیده مـی‌شود کـه اغلب سبک شعرهای مولانا است. درون این شعر جوجه کبوتر با خودسری شروع پرواز مـی‌کند اما چون هنوز پرواز را بلد نیست، از پا مـی‌افتد و مادرش شروع بـه نصیحت جوجه کبوتر مـی‌کند؛ و در پایـان شعر بـه مفهوم «باتجربه شدن درون سایـهٔ سعی و تلاش» اشاره مـی‌شود.[۷۸][۷۹]

    متاع جوانی

    شعر متاع جوانی درون کتاب سال اول دبیرستان یـا متوسطه اول دوره دوم چاپ شده‌است کـه مناظره‌ای بین جوان و پیرمرد است. محتوای این شعر، استفاده از تجربه‌های دیگران و غنیمت شمردن دوران جوانی است. قالب این شعر، غزل هست و دارای ۷ بیت مـی‌باشد.[۸۰]

    متن مربوطه درون ویکی‌نبشته: مثنویـات و تمثیلات و مقطعات

    جشنواره‌ها

    جایزه ادبی پروین اعتصامـی

    نوشتار اصلی: جایزه ادبی پروین اعتصامـی
    آرامگاه پروین اعتصامـی، قم، حرم فاطمـه معصومـه

    جایزه ادبی پروین اعتصامـی درون سال ۱۳۸۳ بـه تلاش معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی، درون دفتر مجامع و فعالیت‌های فرهنگی آغاز بـه کار کرد. نخستین دوره این جشنواره، درون ۱۵ مرداد همان سال برگزار شد.[۸۱] این جایزه، با هدف تقدیر از خدمات و شخصیت پروین اعتصامـی، پیشرفت خلاقیت‌ها و آثار ادبی زنان، ایجاد همبستگی بین ادبیـات ملت‌ها بـه ویژه درون حوزه جهان اسلام، معرفی چهره‌های شاخص زنان ادیب و پژوهشگر و تقدیر از زنان درون عرصه ادبیـات فارسی، توسط «دبیرخانـه جوایز سال» بـه زنان نویسنده اهدا مـی‌شود.[۸۲] این جایزه درون روز بیست‌وپنجم اسفندماه، مطابق با روز بزرگداشت پروین اعتصامـی، با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی و مؤسسه خانـه کتاب، درون مراسمـی بـه همـین نام بـه برندگان اهدا مـی‌شود.[۸۳] این جایزه درون بخش‌های مختلف شعر، ادبیـات داستانی، ادبیـات نمایشی، ادبیـات پژوهشی، شعر کودوجوان، داستان کودوجوان و بخش جنبی برگزار مـی‌شود و از برندگان مشـهور این جایزه مـی‌توان بـه مریم زندی، رؤیـا صدر، بهناز علیپور گسکری، ترانـه علیدوستی، فریبا کلهر، گیتا گرکانی و عرفان نظر آهاری و فریبا یوسفی را نام برد.

    جشنواره فیلم پروین اعتصامـی

    جشنواره فیلم پروین اعتصامـی، هر سال بـه برخی زنان فیلم‌ساز کـه دارای فیلم بلند سینمایی مـی‌باشند، جایزه اهدا مـی‌کند. این جشنواره بر اساس طرحی از «مازیـار رضاخانی» درون دی ماه ۱۳۸۳ تشکیل شد و تاکنون هرساله برگزار مـی‌شود.[۸۴] موضوعات فیلم‌های این جشنواره، نقش زنان درون تحکیم بنیـان خانواده، نقش زنان درون تنظیم اقتصاد خانواده و زنان سرپرست خانوار است. این جشنواره تاکنون درون ۸ دوره برگزار شده و توانسته ۸۴۴ فیلمساز زن را شناسایی و معرفی کند.[۸۵]

    یـادبود

    تابلوی ورودی خانـه پروین اعتصامـی درون تبریز

    بیست و پنجم اسفندماه درون تقویم رسمـی ایران، بـه مناسب سالروز تولد پروین اعتصامـی، «روز بزرگداشت پروین اعتصامـی» نامگذاری شده‌است.[۸۶] دانشسرای عالی بعد از انقلاب فرهنگی ایران، بـه دانشگاه خوارزمـی تغییر نام یـافت و امروزه پروین اعتصامـی از مفاخر آن دانشگاه محسوب مـی‌شود.[۲۹] همچنین تعداد زیـادی تندیس از پروین اعتصامـی درون سراسر ایران وجود دارد کـه از مشـهورترین آن‌ها مـی‌توان بـه مجسمـه پروین درون برج مـیلاد تهران، مجسمـه پروین درون مـیدان اعتصامـی شـهرک ولیعصر تبریز[۸۷] و تندیس پروین درون ابتدای پلکان خانـه‌اش درون تبریز اشاره کرد.

    خانـه

    نوشتار اصلی: خانـه پروین اعتصامـی

    خانـه پروین اعتصامـی درون تبریز، خیـابان عباسی، جنب مسجد مـیرآقا، کوچه ساوجبلاغی، پلاک ۶ واقع شده‌است. ساخت بنای خانـهٔ پروین درون تبریز بـه دوران پهلوی اول برمـی‌گردد. درون تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵، این خانـه به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران با شماره ۱۸۶۸۱ بـه ثبت رسید.[۸۸] هم‌اکنون این خانـه بـه موزه پروین اعتصامـی تبدیل شده‌است و برخی از لوازم شخصی و کتاب‌های اعتصامـی درون آن‌جا نگهداری مـی‌شود.[۸۹]

    خانـه وی درون تهران، اما، هم‌اکنون بـه محل دفتر یک شرکت، واحدی مس و یک کارگاه مبل‌سازی تبدیل شده‌است.[۹۰]

    جستارهای وابسته

    • ابوالحسن اعتصامـی
    • یوسف اعتصامـی
    • خانـه پروین اعتصامـی

    استعاره

  • پدر
  • پانویس

  • ↑ ۱٫۰۱٫۱۱٫۲۱٫۳۱٫۴ Moayyad، «EʿTEṢĀMĪ, PARVĪN»، ENCYCLOPÆDIA IRANICA، 666-669.
  • ↑ ۲٫۰۲٫۱ «"اختر چرخ ادب"». وبگاه تبیـان. بازبینی‌شده درون ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۶. 
  • ↑ ۳٫۰۳٫۱۳٫۲۳٫۳ هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، مقدمـه.
  • ↑ ۴٫۰۰۴٫۰۱۴٫۰۲۴٫۰۳۴٫۰۴۴٫۰۵۴٫۰۶۴٫۰۷۴٫۰۸۴٫۰۹۴٫۱۰۴٫۱۱۴٫۱۲۴٫۱۳ حدّاد عادل، «پروین اعتصامـی»، دانشنامـه جهان اسلام.
  • بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، مقدمـه.
  • ↑ ۶٫۰۶٫۱۶٫۲ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی.
  • شفیعی کدکنی، با چراغ و آینـه.
  • ↑ ۸٫۰۸٫۱۸٫۲ قالیباف، دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان، ۸۰۱.
  • چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم.
  • «یوسف اعتصامـی (اعتصام‌الملک)». وبگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. بازبینی‌شده درون ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۶. 
  • کریمـیان، چند سند تاریخی دربارهٔ پروین اعتصامـی، مجله ادبستان، ۲۴و ۲۵.
  • دیـهیم، تذکرة بانوان شاعر ایران، از پروین اعتصامـی که تا امروز، ۱۳.
  • نمـینی، جاودانـه پروین اعتصامـی، ۱۸۴.
  • ↑ ۱۴٫۰۱۴٫۱۱۴٫۲ چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۴۲۴.
  • ↑ ۱۵٫۰۱۵٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۵.
  • «قطرات سه‌گانـه و گوهر و اشک». فصل‌نامـه‌ادبیـات تطبیقی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۱ تیر۱۳۹۴. 
  • ↑ ۱۷٫۰۱۷٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۱۳.
  • ↑ ۱۸٫۰۱۸٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۹.
  • بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۱۶ و ۱۷.
  • ↑ ۲۰٫۰۲۰٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۱۸.
  • دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۱.
  • ↑ ۲۲٫۰۲۲٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۱۸ و ۱۹.
  • ↑ ۲۳٫۰۲۳٫۱۲۳٫۲۲۳٫۳ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۲۰.
  • فخری، «سال‌شمار پروین اعتصامـی»، ماه ادبیـات و فلسفه، ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴.
  • ↑ ۲۵٫۰۲۵٫۱۲۵٫۲۲۵٫۳۲۵٫۴ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۲.
  • ↑ ۲۶٫۰۲۶٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۲۱.
  • نمـینی، جاودانـه پروین اعتصامـی، ۸۴.
  • چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۴۲۳.
  • ↑ ۲۹٫۰۲۹٫۱۲۹٫۲۲۹٫۳۲۹٫۴۲۹٫۵ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۳.
  • روح‌الامـینی، محمود. روزنامـه اطلاعات، ش. ۱۹۷۱۸ (۲۸ شـهریور ۱۳۷۱). 
  • «تصویری تاریخی از پروین اعتصامـی درون کنار محمدرضا شاه پهلوی». بازبینی‌شده درون ۱۷ آوریل ۲۰۱۳. 
  • ↑ ۳۲٫۰۳۲٫۱ بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۲۲ و ۲۳.
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۳۷۰.
  • ↑ ۳۴٫۰۳۴٫۱۳۴٫۲ .بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۲۵.
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۳۷۱.
  • ↑ ۳۶٫۰۳۶٫۱۳۶٫۲۳۶٫۳ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۲ و ۳.
  • ↑ ۳۷٫۰۳۷٫۱ زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۶۵.
  • دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۷.
  • زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۶۶.
  • زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۶۷ و ۳۷۱.
  • زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۷۱.
  • زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۶۷.
  • یوسفی، «دیداری با شاعران»، چشمـه روشن، ۴۱۷.
  • آرین پور، «پروین اعتصامـی»، از صبا که تا نیما، تاریخ ۱۵۰ سال ادب فارسی، ۵۴۱ و ۵۴۳.
  • ↑ ۴۵٫۰۴۵٫۱۴۵٫۲۴۵٫۳۴۵٫۴ دادبه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۴.
  • ابوطالب، دیوان اشعار پروین اعتصامـی.
  • بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۴۱، ۴۲ و ۴۳.
  • ↑ ۴۸٫۰۴۸٫۱۴۸٫۲ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۴ و ۵.
  • ↑ ۴۹٫۰۴۹٫۱ آرین پور، «پروین اعتصامـی»، از صبا که تا نیما، تاریخ ۱۵۰ سال ادب فارسی، ۵۴۴.
  • ↑ ۵۰٫۰۵۰٫۱۵۰٫۲۵۰٫۳۵۰٫۴ دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۵.
  • آرین پور، از صبا که تا نیما، ۴۸۸.
  • ↑ ۵۲٫۰۵۲٫۱ مسعودی، مقدمـه‌ای بر سبک‌شناسی.
  • دادبه، «پروین اعتصامـی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۶.
  • اسلامـی ندوشن، جام جهان‌بین، ۲۲۷.
  • یوسفی، چشمـه روشن، ۵۲۸.
  • چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۲۲۷ و ۲۳۰.
  • چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۴۱۳ و ۴۲۴.
  • چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۳۶۳ و ۳۷۲.
  • ↑ ۵۹٫۰۵۹٫۱ چاوش‌اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۹۸ و ۱۰۴.
  • بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۱۷.
  • چاوش اکبری، دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم)، ۳۱۶ و ۳۲۵.
  • شفیعی کدکنی، با چراغ و آینـه، ۶۳۹.
  • شفیعی کدکنی، با چراغ و آینـه، ۶۱۴.
  • شفیعی کدکنی، با چراغ و آینـه، ۴۶۵.
  • ↑ ۶۵٫۰۶۵٫۱ شفیعی کدکنی، با چراغ و آینـه، ۴۶۴.
  • خبرگزاری مـهر. «نظر سیدعلی خامنـه‌ای دربارهٔ فروغ فرخزاد و پروین اعتصامـی». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۸ ژوئیـه ۲۰۱۵. 
  • دادبه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۳ و ۴.
  • دباشی، شعر سیـاست و اخلاق: ارمغان پروین اعتصامـی بـه شعر معاصر فارسی، ۲۵۱ ۲۵۲.
  • زرین‌کوب، «مجموعه نقد ادبی»، با کاروان حله، ۳۷۰ و ۳۷۱.
  • دباشی، شعر سیـاست و اخلاق: ارمغان پروین اعتصامـی بـه شعر معاصر فارسی، ۲۴۰.
  • دباشی، شعر سیـاست و اخلاق: ارمغان پروین اعتصامـی بـه شعر معاصر فارسی، ۲۶۳.
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۱۱۱.
  • بهمن، پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان)، ۲۴.
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۳۰۷.
  • ابوطالب، دیوان اشعار پروین اعتصامـی، ۱۳۶.
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۲۰۷.
  • اکبری، فریدون. فارسی سوم راهنمایی-۱۳۱. شرکت نشر کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۹۱. شابک ‎۹۶۴-۰۵-۱۷۰۹-۷. 
  • ↑ ۷۸٫۰۷۸٫۱۷۸٫۲ اکبری، فریدون. فارسی اول راهنمایی. شرکت نشر کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۹. 
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال، دیوان پروین اعتصامـی، ۱۰۲.
  • ناکی، مسعود. ادبیـات فارسی ۱. شرکت نشر کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۹۲. شابک ‎۹۶۴-۰۵-۰۱۱۲-۳. 
  • «آشنایی با جشنوارهٔ ادبی پروین اعتصامـی». روزنامـه همشـهری (همشـهری آنلاین)، ۱۳۸۸. 
  • «فراخوان دوره جدید جایزه ادبی پروین اعتصامـی». سایت الف، ۱۲ تیر ۱۳۹۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۵ شـهریور ۱۳۹۳. 
  • «پنجمـین جایزه ادبی پروین اعتصامـی فراخوان داد». خبرگزاری فارس، ۱۶ خرداد ۱۳۹۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۵ شـهریور ۱۳۹۳. 
  • «آشنایی با جشنوارهٔ فیلم پروین اعتصامـی». روزنامـه همشـهری (همشـهری آنلاین)، ۱۳۸۸. 
  • باشگاه خبرنگاران. «جشنواره فیلم پروین اعتصامـی». ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱ ژوین ۲۰۱۵. 
  • پایگاه خبری آفتاب. «بیست و پنجم اسفندماه، روز بزرگداشت پروین اعتصامـی». ۲۵ اسفند ۱۳۸۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۷ اوت ۲۰۱۴. 
  • سازمان زیباسازی شـهر تبریز. «ساخت تندیس پروین اعتصامـی». ۱۵ شـهریور ۱۳۹۳. بازبینی‌شده درون ۱ ژوین ۲۰۱۵. 
  • دانشنامـهٔ تاریخ معماری ایران‌شـهر. فرهنگستان هنر. 
  • «جاذبه‌های توریستی کلان‌شـهر تبریز». سازمان توسعه گردشگری. بازبینی‌شده درون ۲۹ ژوئن ۲۰۱۵. 
  • «خانـه «پروین اعتصامـی» کارگاه مبل‌سازی شده!». روزنامـه ایران، ش. ۵۵۵۹ (۲۵ دی ۱۳۹۲): ۲۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. 
  • منابع

  • فخری، آذر. «سال‌شمار پروین اعتصامـی». ماه ادبیـات و فلسفه (تهران: خانـه کتاب ایران)، ش. ۱۱۲ و ۱۱۳ و ۱۱۴ (۱۳۸۶). بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۱ ژوئیـهٔ ۲۰۱۵. 
  • آرین پور، یحیی. «پروین اعتصامـی». درون از صبا که تا نیما، تاریخ ۱۵۰ سال ادب فارسی. ج. ۳، از نیما که تا روزگار ما. تهران: انتشارات امـیرکبیر، ۱۳۸۲. شابک ‎۸-۰۰۷-۴۰۱-۹۶۴. 
  • ابوطالب، رضا. دیوان اشعار پروین اعتصامـی. انتشارات پیری، ۱۳۸۷. شابک ‎۷-۰۰۰-۲۱۵-۹۶۴-۹۷۸. 
  • اعتصامـی، ابوالفتح. تاریخچه زندگانی پروین اعتصامـی. تهران. 
  • اسلامـی ندوشن، محمدعلی. جام جهان‌بین. تهران: انتشارات قطره، ۱۳۹۳. شابک ‎۳-۲۰۴-۳۴۱-۹۶۴-۹۷۸. 
  • بهمن، مـهناز. پروین اعتصامـی (چهره‌های درخشان). تهران: انتشارات مدرسه، ۱۳۸۹. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۸۵-۲۰۷-۸. 
  • چاوش‌اکبری، رحیم. دیوان پروین اعتصامـی (چاپ سوم). تهران: نشر محمّد، ۱۳۹۱. شابک ‎۷-۲۸-۵۵۶۶-۹۶۴-۹۷۸. 
  • حدّاد عادل، غلامعلی. «پروین اعتصامـی». درون دانشنامـه جهان اسلام. ج. ۵. بنیـاد دائرةالمعارف اسلامـی، ۱۳۷۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۷٫۲٫۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۷٫۲٫۲۰۱۵. 
  • دادبه، اصغر. «پروین اعتصامـی». درون دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی. ج. ۱۳. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی، ۱۳۸۳. شابک ‎۴-۲۵-۷۰۲۵-۹۶۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۷٫۲٫۲۰۱۵. 
  • دباشی، حمـید. «شعر سیـاست و اخلاق: ارمغان پروین اعتصامـی بـه شعر معاصر فارسی». ایران‌شناسی، ش. ۲ (۱۳۶۸): ۲۴۰ که تا ۲۶۳. بازبینی‌شده درون ۱ اوت ۲۰۱۵. 
  • دهباشی، علی. یـادنامـه پروین اعتصامـی، مقاله‌ها و خطابه‌ها. تهران: نشر دنیـای مادر، ۱۳۷۰. 
  • هیئت تحریر انتشارات اقبال. دیوان پروین اعتصامـی. تهران: انتشارات اقبال، ۱۳۸۶. شابک ‎۷-۱۰۹-۴۰۶-۶۴-۹۷۸. 
  • دیـهیم، علی. تذکرة بانوان شاعر ایران، از پروین اعتصامـی که تا امروز. تهران، ۱۳۷۲. شابک ‎۰-۰۴-۶۱۷۳-۹۶۴-۹۷۸. 
  • دیـهیم، محمد. تذکره شعرای آذربایجان:تاریخ زندگی و آثار. تهران: انتشارات تالار کتاب، ۱۳۶۷. شابک ‎۵۸۳۱-۴۰-۳۱. 
  • زرین‌کوب، عبدالحسین. «مجموعه نقد ادبی». درون با کاروان حله. تهران: انتشارات علمـی، ۱۳۷۰. شابک ‎۰-۴۹-۵۵۲۴-۹۶۴. 
  • شفیعی کدکنی، محمدرضا. با چراغ و آینـه در جستجوی ریشـه‌های تحول شعر معاصر ایران. انتشارات سخن، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۷۲-۵۰۸-۲. 
  • عسگری تورزنی، کریم. پروین اعتصامـی بزرگترین شاعره پارسی زبان. تهران، ۱۳۶۴. 
  • قالیباف، قاسم. دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان. ج. ۲. تهران: انتشارات پیـام آزادی، ۱۳۷۷. شابک ‎۸-۳۳۳-۳۰۲-۹۶۴. 
  • کریمـی، احمد. دیوان پروین اعتصامـی (چاپ اوّل). انتشارات یـادگار، ۱۳۶۹. 
  • کریمـیان، علی. «چند سند تاریخی دربارهٔ پروین اعتصامـی». ادبستان فرهنگ و هنر (تهران)، ش. ۵۲ (۱۳۷۳). 
  • مسعودی، محمد. مقدمـه‌ای بر سبک‌شناسی. تهران: نشر جاهد، ۱۳۷۳. 
  • معیدی، حشمت. چکیدن یک قطره شبنم، مقالاتی بر شعر پروین اعتصامـی. تهران: انتشارات مزدا،. شابک ‎۱-۵۶۸۵۹-۰۱۶-۴. 
  • مرتضی‌پور، اکبر. «شرح حال پروین اعتصامـی». درون کلیـات دیوان پروین اعتصامـی. تهران: انتشارات عطار، ۱۳۷۹. شابک ‎۹۶۴-۶۲۱۰-۰۵-۸. 
  • نمـینی، حسین. جاودانـه پروین اعتصامـی. تهران: انتشارات کتاب فرزان، ۱۳۶۲. شابک ‎۸-۵۸-۵۱۲۹-۶۰۰-۹۷۸. 
  • یوسفی، غلامحسین. چشمـه روشن. تهران، ۱۳۶۹. شابک ‎۹۶۴-۵۵۲۴-۳۹-۳. 
  • فرهنگستان زبان و ادب فارسی. «پروین اعتصامـی و درآمدی بر اشعار وی». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۸ اوت ۲۰۱۴. 
  • لغتنامـه دهخدا. «پروین اعتصامـی». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۸ اوت ۲۰۱۴. 
  • وبگاه مطالعات تاریخ معاصر ایران، نشریـه الکترونیکی زنان. «پروین اعتصامـی». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۹ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۸ اوت ۲۰۱۴. 
  • Moayyad, Heshmat. “EʿTEṢĀMĪ, PARVĪN”. In ENCYCLOPÆDIA IRANICA. vol. VIII. 1998. 666–669. Archived from the original on 29 July 2015. 
  • Kramarae and D. Splender. Routledge International Encyclopedia of Women: Global Women's Issues. Routledge, 2000. 1273. ISBN ‎4-92091-415-0. 
  • برای مطالعه بیشتر

    • وهمن، فریدون و حشمت موید. «شبنمـی روزی (چند گفتار دربارهٔ شعر پروین اعتصامـی)». مجله ایران‌شناسی (تهران)، ش. ۲ (۱۳۷۴). 
    • متینی، جلال. «نامـه‌های پروین اعتصامـی و چند نکته دربارهٔ دیوان شعر و زندگانی وی». مجله ایران‌شناسی (تهران)، ش. ۴۹ (۱۳۸۰). 
    • موید، حشمت. «برگزیده‌ها: بـه یـاد هشتادمـین سالگرد تولد پروین اعتصامـی». مجله ایران‌شناسی (تهران)، ش. ۲۱ (۱۳۶۶). 
    • موید، حشمت. «جایگاه پروین اعتصامـی درون شعر فارسی». مجله ایران‌شناسی (تهران)، ش. ۲ (۱۳۶۸). 

    پیوند بـه بیرون

    در پروژه‌های مـی‌توانید درون مورد پروین اعتصامـی اطلاعات بیشتری بیـابید.

    درون مـیان گفتاوردها از ویکی‌گفتاورد
    درون مـیان متون از ویکی‌نبشته
    درون مـیان تصویرها و رسانـه‌ها از ویکی‌انبار
    • مجموعه کامل اشعار پروین اعتصامـی
    • جایزهٔ ادبی پروین اعتصامـی
    • ایرانیکا
    • ن
    • ب
    • و
    ادبیـات فارسی
    ادبیـات فارسی باستان
    • کتیبه‌های فارسی باستان
    • سنگ‌نبشته بیستون
    • سنگ‌نبشته گنج‌نامـه
    • نقش رستم
    • سنگ‌نبشته خشایـارشا درون ترکیـه
    ادبیـات پارسی مـیانـه
    دینی
    ترجمـه و تفسیر اوستا
    • زند
    • پازند
    • یسن‌ها
    • ویسپرد
    • وندیداد
    • هیربدستان و نیرنگستان
    • یشت‌ها
    • گاهان
    دانشنامـه‌های دینی
    • دین‌کرد
    • بندهشن هندی
    • بندهشن بزرگ
    • گزیده‌های زادسْپَرَم
    • نامـه‌های منوچهر
    • دادِستان دینیگ
    • روایت‌های پهلوی
    • نامـه تنسر
    فلسفی و کلامـی
    • شکند گمانیک ویچار
    • پس دانشن کامگ
    • گُجَستَک اَبالیش
    • زبور پهلوی
    الهام و پیش‌گویی
    • ارداویراف‌نامـه
    • ویرازگان
    • زند وهمن یسن
    • جاماسب‌نامـه
    • یـادگار جاماسبی
    • منظومـه بهرام ورجاوند
    قوانین دینی
    • شایست نشایست
    • روایت امـید اشوهشتان
    • روایـات آذرفرنبغ فرخزادان
    • روایـات فرنبغ سروش
    • پرسشنیـها
    • مادگان هزار دادستان
    اندرزنامـه‌های پهلوی
    • مـینوی خرد
    • دانای مـینوی خرد
    • یـادگار بزرگ‌مـهر
    • اندرزنامـه آذرپاد مـهراسپندان
    • اندرز اوشنَر دانا
    • اندرز دانایـان بـه مزدیسنان
    • اندرز خسرو قبادان
    • اندرز پوریوتکیشان
    • اندرز دستوران بـه بهدینان
    • اندرز بهزاد فرخ‌پیروز
    • پنج خیم روحانیـان
    • داروی خرسندی
    • خویشکاری ریدگان
    • اندرز کنم بـه شما کودکان
    • سودگر نسک
    آثار مانوی
    • انجیل زنده
    • شاپورگان
    • گنجینـه زندگان
    • رازان
    • غول‌ها
    • نامـه‌ها
    • زبور مانی
    غیردینی
    نثر
    کتابی
    • کارنامـه اردشیر بابکان
    • یـادگار زریران
    • خسرو و ریدگ
    • گزارش شطرنج
    • شـهرستان‌های ایرانشـهر
    • شگفتی و برجستگی سیستان
    • ماتیکان یوشت فریـان
    • ماه فروردین روز خرداد
    • سورسخن
    • فرهنگ پهلوی
    • فرهنگ اویم ایوک
    • آیین‌نامـه‌نویسی
    • خودای‌نامگ
    • کتاب کاروند
    متفرقه
    • سنگ‌نوشته‌های دولتی درون دوران ساسانی
    • کعبه زرتشت
    • سفال‌نوشته‌ها
    • پوست‌نوشته‌ها
    • فلزنوشته‌ها
    • مـهرها
    • سکه‌نوشته‌ها
    شعر
    • درخت آسوری
    • خیم و خرد فرخ‌مرد
    • خرد
    ادبیـات فارسی کلاسیک
    شعر
    سدهٔ یکم
    دارای‌دخت
    سدهٔ دوم
    ابوالعباس مروزی
    سدهٔ سوم
    • حنظله بادغیسی
    • راتبه نیشابوری
    • رودکی
    • ابن رومـی
    • ابوحفص سغدی
    • شـهید بلخی
    • محمد پسر مخلد سگزی
    • محمد پسر وصیف سجزی
    • مسعودی مروزی
    • فیروز مشرقی
    • بسام کرد
    • ابوسلیک گرگانی
    سدهٔ چهارم
    • آغاجی بخارایی
    • ابوسعید ابوالخیر
    • ابوالفتح بستی
    • ابوالفرج سگزی
    • ابوطاهر خسروانی
    • رونقی بخارایی
    • سپهری بخارایی
    • بدیع بلخی
    • بشار مرغزی
    • ابوالمؤید بلخی
    • بُندار رازی
    • بهرامـی سرخسی
    • بوالمثل بخارایی
    • ابواسحاق جویباری
    • خبازی نیشابوری
    • خجسته سرخسی
    • خسروی سرخسی
    • دقیقی
    • رابعه بلخی
    • ابوالعباس ربنجنی
    • ابوشکور بلخی
    • رودکی
    • ابوحفص سغدی
    • شاکر جلاب
    • شـهید بلخی
    • عماره مروزی
    • عنصری بلخی
    • فردوسی
    • محمد عبده کاتب
    • حکاک مرغزی
    • مسعودی مروزی
    • ابوطیب مصعبی
    • معروفی بلخی
    • ابوزراعه معمری
    • معنوی بخارائی
    • منتصر سامانی
    • منجیک ترمذی
    • منطقی رازی
    • نصر بن منصور
    • ابوشعیب هروی
    • طاهر چغانی
    • کسایی مروزی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • یوسف عروضی
    • ابوالقاسم بشریـاسین
    سدهٔ پنجم
    • ابوسعید ابوالخیر
    • فخرالدین اسعد گرگانی
    • خواجه عبدالله انصاری
    • باباطاهر
    • خیـام
    • دانشی طوسی
    • مسعود سعد سلمان
    • سنایی
    • اسدی طوسی
    • عسجدی
    • عنصری بلخی
    • عیوقی
    • کافرک غزنوی
    • غضائری رازی
    • ابوالفرج رونی
    • فرخی سیستانی
    • قطران تبریزی
    • لبیبی
    • منوچهری دامغانی
    • ناصرخسرو
    • ازرقی هروی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • ایرانشان بن ابی‌الخیر
    • عثمان مختاری
    سدهٔ ششم
    • اثیر اخسیکتی
    • ادیب صابر
    • محمد معزی
    • انوری
    • عمعق بخاری
    • خاقانی
    • خیـام
    • ابوالفرج رونی
    • سراج قمری
    • مسعود سعد سلمان
    • سموری سجزی
    • سنایی
    • سوزنی سمرقندی
    • جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی
    • قاضی هجیم آملی
    • عبدالواسع جبلی
    • علی بن احمد سیفی
    • ظهیرالدین فاریـابی
    • اشرف غزنوی
    • فلکی شروانی
    • قوامـی رازی
    • مـهستی گنجوی
    • مولانا شاهین شیرازی
    • عطار نیشابوری
    • رشیدالدین وطواط
    • نظامـی گنجوی
    • بهاءالدین ولد
    • عبدالقادر گیلانی
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ابوالعلاء گنجه‌ای
    • ایرانشاه بن ابی‌الخیر
    • رشیدی سمرقندی
    • شمس طبسی
    سدهٔ هفتم
    • بدر جاجرمـی
    • کمال‌الدین اسماعیل
    • افضل‌الدین کاشانی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • اوحدالدین کرمانی
    • مولوی
    • همام تبریزی
    • پوربهای جامـی
    • بهرام پژدو
    • زرتشت بهرام پژدو
    • سراج قمری
    • سراج‌الدین سگزی
    • سعدی
    • سعدالدین نزاری قهستانی
    • شمس قیس رازی
    • شیخ محمود شبستری
    • فخرالدین عراقی
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • عمـید لویکی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • مجد همگر
    • مولانا ناصری
    • عطار نیشابوری
    • بوعلی قلندر
    • کیکاووس رازی
    • نظامـی گنجوی
    • سلطان ولد
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ملک‌تاج‌الدین دهلوی
    • شـهاب‌الدین بدایونی
    • امـیرحسن دهلوی
    • خواجه عبیدالدین
    • حسن محمود کاتب
    سدهٔ هشتم
    • شاهین شیرازی
    • ابواسحاق اط
    • فضل‌الله نعیمـی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • قاسم انوار
    • مغربی تبریزی
    • همام تبریزی
    • حافظ
    • حیدر شیرازی
    • برندق خجندی
    • کمال خجندی
    • رستم خوریـانی
    • شرف‌الدین رامـی
    • عبید زاکانی
    • سلمان ساوجی
    • امـیر شاهی
    • شیخ محمود شبستری
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • بدر چاچی
    • ابوعلی قلندر
    • خواجوی کرمانی
    • عماد فقیـه کرمانی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • عمادالدین نسیمـی
    • نعمت‌الله ولی
    • امـیرحسن دهلوی
    • جهان‌ملک خاتون
    • حمدالله مستوفی
    • جام جونـه
    • حماد جمالی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • مـیر سید علی همدانی
    • عطار شیرازی
    • ابوالحسن علی‌الاعلی
    • جلال طبیب شیرازی
    سدهٔ نـهم
    • آذری طوسی
    • محمد محمد آملی
    • ابن حسام
    • ابواسحاق اط
    • قاسم انوار
    • عصمت بخاری
    • فخرالدین بخاری
    • کمال‌الدین بنایی
    • مغربی تبریزی
    • جامـی
    • هلالی جغتائی
    • برندق خجندی
    • هاتفی خرجردی
    • رستم خوریـانی
    • رضای سبزواری
    • بساطی سمرقندی
    • سکندر لودی
    • امـیر شاهی
    • اهلی شیرازی
    • بابا فغانی شیرازی
    • عطار تونی
    • علی‌شیر نوایی
    • محمد کاتبی
    • مسیحی فوشنجی
    • مکتبی شیرازی
    • محمد فضولی
    • نظام‌الدین محمود قاری
    • مـهری هروی
    • کاتبی ترشیزی
    • نعمت‌الله ولی
    • حسن‌شاه هروی
    • اسیری لاهیجی
    • قبولی هروی
    • آصفی هروی هراتی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • عبدالرحمن مشفقی بخارایی
    • مـهری هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • ملا محمد نامـی
    • خیـالی بخاری
    • قاسم کاهی
    • نظام قاری
    سدهٔ دهم
    • شفائی اصفهانی
    • وحشی بافقی
    • کمال‌الدین بنایی
    • ظهوری ترشیزی
    • هلالی جغتائی
    • هاتفی خرجردی
    • فیضی دکنی
    • جمالی دهلوی
    • عرفی شیرازی
    • علی‌شیر نوایی
    • محتشم کاشانی
    • مولانا همتی انگورانی
    • اهلی شیرازی
    • مکتبی شیرازی
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • نظیری نیشابوری
    • محمد فضولی
    • سحابی استرآبادی
    • شانی تکلو
    • بابا فغانی شیرازی
    • آصفی هروی هراتی
    • حیدر کلوچه‌پز هراتی
    • سقای بخارایی
    • مطربی سمرقندی
    • دوستی بدخشی
    • سیدای نسفی
    • فطرت زردوز سمرقندی
    • ظهوری دکنی
    • لسانی شیرازی
    • شرف‌جهان قزوینی
    • لحاف‌دوز همدانی
    • فهمـی استرآبادی
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • شریف تبریزی
    • صبوری تبریزی
    • نوعی خبوشانی
    • ثنایی مشـهدی
    • ضمـیری اصفهانی
    • مسیح کاشی
    • شکیبی اصفهانی
    • ملک قمـی
    • کفری تربتی
    • انیسی شاملو
    • شاه‌طاهر دکنی انجدانی
    • نصیبی گیلانی
    • ذهنی کشمـیری
    • سرخوش کشمـیری
    • ولی دشت بیـاضی
    • غزالی مشـهدی
    سدهٔ یـازدهم
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • طالب آملی
    • شفائی اصفهانی
    • شوکت بخاری
    • ظهوری ترشیزی
    • سلیم تهرانی
    • فیضی دکنی
    • قاسم دیوانـه مشـهدی
    • ابوالفتح سگزی
    • احولی سیستانی
    • اسیر شـهرستانی
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • سلطان باهو
    • ملاشاه بدخشی
    • جهان‌آرا بیگم
    • حمزه غافل سیستانی
    • زلالی خوانساری
    • زیب‌النسا
    • بیدل
    • سرمد کاشانی
    • کلیم کاشانی
    • ندیم کشمـیری
    • شاپور تهرانی
    • صائب تبریزی
    • صوفی مازندرانی
    • صیدی طهرانی
    • باذل مشـهدی
    • قدسی مشـهدی
    • نظیری نیشابوری
    • مولانا همتی انگورانی
    • محسن فیض کاشانی
    • سحابی استرآبادی
    • فیـاض لاهیجی
    • شانی تکلو
    • منیر لاهوری
    • مجذوب تبریزی
    • طرزی افشار
    • کرام بخارایی
    • سیدای نسفی
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • مطربی سمرقندی
    • نخلی بخارایی
    • ناظم هراتی
    • سرافراز سمرقندی
    • قانع نسفی
    • فصیحی هروی
    • نجیب کاشانی
    • رجبعلی واحد تبریزی
    • ناصر علی سرهندی
    • محسن فانی
    • ظفرخان احسن
    • رضی دانش مشـهدی
    • سعیدا نقشبندی یزدی
    • فوقی یزدی
    • سنجر کاشانی
    • صفی چرکس
    • سالک قزوینی
    • محمد واعظ قزوینی
    • غنی کشمـیری
    • رفیع مشـهدی
    • طغرای مشـهدی
    • وحید قزوینی
    • ذوقی اردستانی
    • الهی اسدآبادی
    • وحدت کاشانی
    سدهٔ دوازدهم
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • هاتف اصفهانی
    • آزاد بلگرامـی
    • آذر بیگدلی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • عبدالقادر بیدل
    • فقیر دهلوی
    • وصال شیرازی
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • حزین لاهیجی
    • باذل مشـهدی
    • قصاب کاشانی
    • صباحی بیدگلی‏
    • مشتاق اصفهانی
    • طبیب اصفهانی
    • غنیمت پنجابی
    • حشمت بدخشانی
    • کرام بخارایی
    • سپندی سمرقندی
    • طغرل احراری
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • املای بخارایی
    • غیـاثی بدخشی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • واله داغستانی
    • ظفرخان جوهری
    • صادق بخارایی
    • مخلص کاشانی
    • محسن تأثیر تبریزی
    • نجیب کاشانی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • نجات اصفهانی
    • عالی شیرازی
    • شیوکرام تقوی
    • قانع تتوی
    • آفرین لاهوری
    • واقف لاهوری
    • محمداسماعیل دارا
    • اکسیر اصفهانی
    • حیرت لاهوری
    • خالص اصفهانی
    سدهٔ سیزدهم
    • صفای اصفهانی
    • نشاط اصفهانی
    • فروغی بسطامـی
    • یغمای جندقی
    • فایز دشتی
    • غالب دهلوی
    • فقیر شیرازی
    • قاآنی شیرازی
    • وصال شیرازی
    • وقار شیرازی
    • محمودخان صبا
    • طاهره قرةالعین
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • نادره
    • بیدل کرمانشاهی
    • عبرت نایینی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • ظفرخان جوهری
    • تاش‌خواجه اسیری
    • صادق بخارایی
    • سلطان خواجه اداء سمرقندی
    • جیحون یزدی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • مفتون بردخونی
    • عمان سامانی
    • نواب‌الله دادخان صوفی
    نثر
    معاصر
    شاعران
    ایران
    نوقدمایی
    • عارف قزوینی
    • مـیرزاده عشقی
    • محمد فرخی یزدی
    • محمدتقی بهار
    • ارسلان پوریـا
    • پرویز ناتل خانلری
    • نادر نادرپور
    • فریدون مشیری
    • سیمـین بهبهانی
    • هوشنگ ابتهاج
    • پروین اعتصامـی
    • حسین منزوی
    • ایرج مـیرزا
    • سیـاوشرایی
    • محمدحسین شـهریـار
    • محمدرضا عبدالملکیـان
    • فریدون توللی
    • گلچین گیلانی
    • عبرت نایینی
    • کریم امـیری فیروزکوهی
    • مظاهر مصفا
    • ژولیده نیشابوری
    • عبدالحسین جلالیـان
    • محمدعلی ریـاضی یزدی
    • عماد خراسانی
    • سلمان هراتی
    • سپیده کاشانی
    • حمـید سبزواری
    • سید حسن حسینی
    • محمدرضا آقاسی
    • محمدعلی معلم دامغانی
    نیمایی
    • مـهدی اخوان ثالث
    • منوچهر آتشی
    • فروغ فرخزاد
    • نصرت رحمانی
    • سهراب سپهری
    • محمدرضا شفیعی کدکنی
    • منوچهر شیبانی
    • اسماعیل شاهرودی
    • م. آزاد
    • اسماعیل خویی
    • محمد زهری
    • محمد مختاری
    • طاهره صفارزاده
    • نیما یوشیج
    • ضیـاء موحد
    • سعید سلطان‌پور
    • منصور اوجی
    سپید
    • بیژن جلالی
    • تندرکیـا
    • هوشنگ ایرانی
    • احمد شاملو
    • نازنین نظام شـهیدی
    موج نو
    • احمدرضا احمدی
    • محمدرضا اصلانی
    • بیژن الهی
    • هوشنگ ایرانی
    • بهرام اردبیلی
    • محمدعلی سپانلو
    • عظیم خلیلی
    • جواد مجابی
    حجم
    • یدالله رؤیـایی
    • هوشنگ چالنگی
    • شاپور بنیـاد
    • بیژن الهی
    • بهرام اردبیلی
    • پرویز اسلام‌پور
    • محمدرضا اصلانی
    • سیروس آتابای
    ناب
    • هوشنگ چالنگی
    • سیدعلی صالحی
    • فرامرز سلیمانی
    موج سوم
    • هرمز علی‌پور
    • قیصر امـین‌پور
    دههٔ هفتاد
    • رضا براهنی
    • علی باباچاهی
    • شاپور بنیـاد
    • سیدعلی صالحی
    • بیژن کلکی
    • شیوا ارسطویی
    • مفتون امـینی
    • بهزاد زرین‌پور
    • علی عبدالرضایی
    • گراناز
    افغانستان
    • نادیـا انجمن
    • واصف باختری
    • خلیل‌الله خلیلی
    • مسعود نوابی
    • محمدکاظم کاظمـی
    • فضل‌الله قدسی
    • ابوطالب مظفری
    • سعادت ملوک‌تاش
    • فدایی هروی
    • مخفی بدخشی
    • عبدالکریم تمنا
    • صوفی عشقری
    • نادیـه فضل
    • محجوبه هروی
    • ندیم کابلی
    تاجیکستان
    • صدرالدین عینی
    • فرزانـه خجندی
    • اسکندر ختلانی
    • ابوالقاسم لاهوتی
    • گلرخسار صفی‌اوا
    • لایق شیرعلی
    • پیرو سلیمانی
    • مـیرزا تورسون‌زاده
    • مـیرزا عبدالواحد مُنظِم
    • صدرِ ضیـا
    • ساتِم اُلُغ‌زاده
    • بازار صابر
    • محمدجان شکوری بخارایی
    • جلال اکرامـی
    • عبید رجب
    • محمدعلی عجمـی
    • صفیـه گلرخسار
    • مردخای بهایف
    • زلفیـه عطایی
    • مؤمن قناعت
    • عسکر حکیم
    • عنایت حاجی‌یوا
    • عبدوملک بهاری
    • مجیب مـهرداد
    • گل‌نظر کلدی
    • تیمور ذوالفقارف
    • عاشور صفر
    • دارا نجات
    • احمدجان رحمت‌زاد
    • جوره هاشمـی
    ازبکستان
    • خواجه (شاعر)
    • اسد گلزاده
    • شـهزاده نظرووا
    پاکستان
    • اقبال لاهوری
    • حفیظ جالندهری
    ارمنستان
    ادوارد حق‌وردیـان
    رمان‌نویسان
    • علی‌محمد افغانی
    • غزاله علیزاده
    • بزرگ علوی
    • رضا امـیرخانی
    • مـهشید امـیرشاهی
    • رضا براهنی
    • سیمـین دانشور
    • محمود دولت‌آبادی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • رضا قاسمـی
    • هوشنگ گلشیری
    • ابوتراب خسروی
    • احمد محمود
    • شـهریـار مندنی‌پور
    • عباس معروفی
    • ایرج پزشک‌زاد
    • عبدوملک بهاری
    • تیمور ذوالفقارف
    داستان‌کوتاه‌نویسان
    • جلال آل‌احمد
    • شمـیم بهار
    • صادق چوبک
    • سیمـین دانشور
    • نادر ابراهیمـی
    • ابراهیم گلستان
    • هوشنگ گلشیری
    • صادق هدایت
    • محمدعلی جمال‌زاده
    • ابوتراب خسروی
    • مصطفی مستور
    • جعفر مدرس صادقی
    • هوشنگ مرادی کرمانی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • بیژن نجدی
    • شـهرنوش پارسی‌پور
    • غلامحسین ساعدی
    • بهرام صادقی
    • گلی ترقی
    نمایشنامـه‌نویسان
    • مـیرزا فتحعلی آخوندزاده
    • ارسلان پوریـا
    • بهرام بیضایی
    • بیژن مفید
    • غلامحسین ساعدی
    • هنگامـه مفید
    • عباس نعلبندیـان
    • اکبر رادی
    • پری صابری
    • محمود استادمحمد
    • مـیرزاده عشقی
    • محسن یلفانی
    • حمـید امجد
    • محمد چرمشیر
    • محمد یعقوبی
    • نغمـه ثمـینی
    • محمد عثمان‌اف
    • رضا عبدو
    • رضا صابری
    • رضا قاسمـی
    • حسین پاکدل
    • حسین پناهی
    • محمد رحمانیـان
    فیلمنامـه‌نویسان
    • ابراهیم حاتمـی‌کیـا
    • مسعود کیمـیایی
    • اصغر فرهادی
    • رخشان بنی‌اعتماد
    • بهرام بیضایی
    • کامبوزیـا پرتوی
    • داریوش مـهرجویی
    • ابراهیم گلستان
    • علی حاتمـی
    • مجید مجیدی
    • پیمان قاسم‌خانی
    • ناصر تقوایی
    • شادمـهر راستین
    • اصغر عبداللهی
    • کیومرث پوراحمد
    سایر
    • علی‌اکبر دهخدا
    • ن
    • ب
    • و
    دانشگاه خوارزمـی
    پردیس‌ها
    پردیس تهران • پردیس کرج • پردیس بین‌الملل تهران • پردیس بین‌الملل کرج
    دانشکده‌ها
    ادبیـات و علوم انسانی • تربیت بدنی و علوم ورزشی • روان‌شناسی و علوم تربیتی • شیمـی • علوم جغرافیـایی • علوم ریـاضی و کامپیوتر • علوم زمـین • علوم زیستی • علوم فیزیک • فنی مـهندسی
    پژوهشکده‌ها
    پژوهشکده پلاسما • پژوهشکده علوم کاربردی • پژوهشکده علوم حرکتی • پژوهشکده فلسفه و علوم تطبیقی
    مؤسسه‌های پژوهشی
    مؤسسه تحقیقات ریـاضی دکتر مصاحب • مؤسسه تحقیقات تربیتی • موسسه زبان‌های خارجی • مؤسسه پژوهشی زبان و ادبیـات فارسی بهار
    قطب‌های علمـی
    قطب علمـی تحلیل فضایی مخاطرات محیطی • قطب علمـی روان‌شناسی استرس
    مفاخر
    پروین اعتصامـی • غلامحسین مصاحب • عبدالعظیم قریب • محمدعلی رجایی • جمشید شنبه‌زاده • بهلول علیجانی
    چهره‌های ماندگار
    جعفر شعار • علی شریعتمداری • احمد مجد • سید محمدکاظم بجنوردی • شـهربانو عریـان • شکوه نوابی‌نژاد • علیرضا مدقالچی
    نوشتارهای وابسته
    محمد بن موسی خوارزمـی • دانشسرای عالی
    رده
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 17374532
    • LCCN: n85113022
    • ISNI: 0000 0001 1600 7803
    • GND: 118976303
    • SUDOC: 035634065
    • BNF: cb13486108d (داده‌ها)
    • SNAC: w6vh7z00
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=پروین_اعتصامـی&oldid=24958603»




    [رمان عشق یوسف قسمت 29]

    نویسنده و منبع |



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com