www.photomusic.ir موسیقی درون مجلات قدیمـی
موسیقی درون مجلات قدیمـی
tag:http://photomusic.mihanblog.com 2018-08-16T19:05:12+01:00 mihanblog.com
دلواره ها
2009-10-02T18:21:16+01:00 2009-10-02T18:21:16+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/65 hamid
این وبلاگ تعطیل شد. متن تصنیف بازامدی ای اشنا عهدیه از این بعد مطالب مرا درون این آدرس بخوانید: متن تصنیف بازامدی ای اشنا عهدیه www.delvareha.blogspot.com
این وبلاگ تعطیل شد.
از این بعد مطالب مرا درون این آدرس بخوانید:
www.delvareha.blogspot.com
]]>
four piece at four composer
2009-08-04T16:55:37+01:00 2009-08-04T16:55:37+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/63 hamid
Four piece at four composer 1- آرمـیک هفته نامـه زن روز شنبه 13 اسفند 1345 گروه پیکولو یک سال مـی شود کـه بر و بچه های گروه پیکولو کارشان را شروع کرده اند. متن تصنیف بازامدی ای اشنا عهدیه این گروه از چهار جوان مبتکر و با ذوق تشکیل شده هست : 1-«ورژ» جازیست ، متن تصنیف بازامدی ای اشنا عهدیه با صورتی بشاش و شاد : 26 ساله 2-« آرمـیک» گیتاریست: یک مرد زن دار20 ساله. 3-«وانیک» نوازنده پیـانو و ارگ با اندیشـه های نو و خیلی شیطان: 23 ساله. 4- «پرویز»نوازنده بیس با اندام و چهره کلاسیک و موهائی شبیـه لوئی شانزدهم : 26 ساله. &n
Four piece at four composer
1- آرمـیک
هفته نامـه زن روز شنبه 13 اسفند 1345
گروه پیکولو
یک سال مـی شود کـه بر و بچه های گروه پیکولو کارشان را شروع کرده اند. این گروه از چهار جوان مبتکر و با ذوق تشکیل شده هست :
1-«ورژ» جازیست ، با صورتی بشاش و شاد : 26 ساله
2-« آرمـیک» گیتاریست: یک مرد زن دار20 ساله.
3-«وانیک» نوازنده پیـانو و ارگ با اندیشـه های نو و خیلی شیطان: 23 ساله.
4- «پرویز»نوازنده بیس با اندام و چهره کلاسیک و موهائی شبیـه لوئی شانزدهم : 26 ساله.
توضیح از مدیر سایت: تصور مـیکنم نوازنده بیس گروه پیکولو همان پرویز منصوری بهترین نوازنده گیتار بیس درون دهه 50 باشد کـه در تمامـی آهنگهای معروف دهه 50 صدای سازش شنیده مـی شود. درون دهه 50 نوازندگانی چون پرویز منصوری ، آرمـیک، زنده یـاد خسرو پیشکاری (فلوت) ، روبرت نقلی (درامز) ، نونو، سروژ، ناصر چشم آذر(پیـانو) ، منوچهر بیگلری پور (ترومپت) از پرکارترین افراد بودند.
ورژ و آرمـیک قبلا درون گروه دیگری کار مـی د ولی بعد از مدتی بـه این فکر افتادند کـه خودشان دسته مستقلی تشکیل بدهند. درون مورد اضافه شدن وانیک و پرویز بـه این دسته اعضای گروه حرف های خنده داری مـی زدند.
مثلا مـی گفتند : وانیک را یک روز درون حالی کـه روی زمـین چمباتمـه نشسته و به دیوار تکیـه داده بود پیدا کردیم و دیدیم کـه با دستهایش روی زمـین پیـانو مـی زند. گفتیم او را هم وارد دسته خودمان یم و وقتی آمد دیدیم کـه کارش هم خوب است.
با بر و بچه های پیکولو بر سر گفت و گو نشستیم و این هست آنچه گفتیم و شنیدیم:
س) شما بیشتر چه نوع آهنگ هائی را اجرا مـی کنید؟
ورژ : آهنگ های ایتالیـائی را. گروه ما بیشتر بـه یک گروه ایتالیـائی مشـهور شده هست و ما هم آهنگهای ایتالیـائی را ترجیح مـی دهیم. البته از آهنگ های گروه های انگلیسی هم استفاده مـی کنیم منتها آنـها را با تم های دیگری مـی آمـیزیم.
س) که تا بحال درون کشورهای خارجی برنامـه ای اجرا کرده اید؟
پرویز :هنوز نـه . یک بار از ما درخواست د کـه به خارج از کشور برویم ولی هنوز درون این مورد اقدامـی نکرده ایم چون با یکی از باشگاه ها قراردادی داریم کـه مدت آن هنوز تمام نشده است.
س) پدر و مادرتان با کار شما موافق هستند؟
همـه اعضای گروه گفتند : ما از نظر کارمان آزادی کامل داریم. حتی درون دوران دبیرستان هم وقتی بیکار بودیم موزیک تمرین مـی کردیم . ما از ذوق و استعداد خودمان پیروی کرده ایم و پدر و مادرمان نیز این حقیقت را مـی فهمند .
س) درباره زندگی مدرن امروز و عشق و ازدواج نیز با اعضای گروه پیکولو صحبت کردیم و پرسیدیم : راستی درباره عشق چه مـی گویید؟
ورژ: شما را بـه خدا از عشق حرف نزنید کـه بد بلائی بـه سر من آورده است.نمـی دانید همـین عشق چه گرفتاری عجیبی به منظور من فراهم کرده است.
پرویز: من هم مدتی گرفتار عشق بودم آنقدر گرفتار بودم کـه اصلا خودم را فراموش کرده بودم . الحمدالله بـه خیر گذشتو تازه وقتی ماجرا تمام شد من فهمـیدم کـه چه چیز کوچکی بوده و من چقدر بزرگش کرده ام.
آرمـیک: من معنی عشق را بـه طور کامل دریـافته ام ، چون آرما عشق بزرگ من است.
وانیک: من فکر مـی کنم کـه اگر دروغ درون عشق راه نداشته باشد این کلمـه مقدس ترین کلمـه دنیـا خواهد بود . ولی متاسفانـه درون روزگار ما عشق اغلب با دروغ همراه است.
درباره ها چطور فکر مـی کنید؟
وانیک: وضع اجتماعی های ما خیلی بهتر شده حیف کـه شخصیت واقعی خود را فراموش کرده اند و فقط بـه فکر تقلید هستند.
آرمـیک: من هم این طور فکر مـی کنم . های ما هنوز رشد کامل فکری پیدا نکردهاند.
پرویز: من فکر مـی کنم های ما حتما سعی کنند بین مد و زیبائی و درسو تحصیل و تفریح تعادل منطقی بوجود آورند. من از دخرهائی کـه شب و روز سرشان توی کتاب فیزیک و شیمـی هست خوشم نمـی آید اما ی کـه مدام با موهای خودش ور مـی رود از این هم بدتر است.
ورژ: درباره ها از من نپرسید چون اگر بخواهم همـه حرف هائی را کـه در دل دارم ب همـه ها را اب خودم دشمن خواهم کرد. نـه ، نـه ها را بـه جان من نیـاندازید.
س) شما کتاب هم مـی خوانید؟
آرمـیک: چرا کـه نـه ، من از کتاب پر اثر ماتیسن و لبه تیغ اثر موام خیلی خوشم مـی آید.اصلا همـه نوشته های سامرست موام خواندنی است.
پرویز: من ویکتور هوگو و بالزاک را ترجیح مـی دهم چون از دو کتاب زنبق دره و بینوایـان خیلی خوشم آمد.
ورژ: چرا از همـینگوی و خانم پرل باک حرف نمـی زنید؟ هیچ وقت کتابی بهتر از خاک خوب نخوانده ام. از همـه آثار ارنست همـینگوی هم خوشم مـی آید.
س) از چه نوع فیلم هائی خوشتان مـی آید؟
پرویز: والله این روزها کـه از فیلم خوب خبری نیست. من هرگز خاطره وست ساید را فراموش نخواهم کرد.
ورژ: من از فیلم های درام و عشقی و وسترن خوشم مـی آید. مثلا فیلم حرفه ای ها را سه بار دیده ام. از فیلم های عشقی درام نیز هتل بین المللی را خیلی پسندیده ام.
وانیک: زیباترین فیلمـی کـه من دیده ام لطافت صبح بود.
آرمـیک: من از کمدی بیشتر خوشم مـی آید . پاتسی و جری لوئیس را بر همـه هنرپیشگان دیگر ترجیح مـی دهم چون مرا مـی خندانند. از فیلم های عشقی پریش را بیشتر مـی پسندم
س) درباره ازدواج چه مـی گوئید؟
آرمـیک: درون مورد حقیر این مساله بـه طور کامل حل شده هست چون با این کـه از دیگر رفقا کوچکترم خوشبختانـه خیلی زود ازدواج کردم و ی را کـه دوست داشتم پیدا کردم . آرما زن من سرچشمـه همـه خوشبختی ها و امـیدهای من است.
ورژ: خوش بـه حال تو . من کـه هنوز ی را کـه در جستجویش هستم پیدا نکرده ام . بـه هر حال معتقدم کـه هر جوانی حتما ازدواج کند و هر چه زودتر بهتر.
پرویز : من که تا سی ساله نشوم درباره ازدواج یک لحظه هم فکر نخواهم کرد. بـه نظرم یک مرد فقط بعد از سی سالگی شعور ازدواج پیدا مـی کند.
وانیک: من اصلا از کلمـه ازدواج بدم مـی آِد. خیـال مـی کنم یک سراب هست که بـه دردسرهایش نمـی ارزد. فعلا کـه چهل سال وقت دارم که تا آن وقت هم خدا بزرگ است.
2) اسفندیـار منفردزاده:
هفته نامـه زن روز 30 مرداد 1350 شماره 333
آهنگسازی از زیر بازارچه
برنده بهترین موزیک متن فیلم ، موفقیت خود را مدیون حفظ سنت های اصیل ایرانی درون موسیقی مـی دناد.
الو، آقای اسفندیـار منفردزاده تشریف دارند؟
خودم هستم.شما کی هستید ؟
خبرنگار زن روز خدمتتون سلام عرض مـی کنـه.
به بـه سلام ، چه عجب کـه بالاخره بـه یـاد ما افتادید . توی این مملکت انگار سازندگان موزیک متن فیلم اصلا جز هنرمندان بـه حساب نمـی آیند.
اختیـار دارید ، ما آنقدرها هم بی ذوق نیستیم کـه چنین هنری را دست کم بگیریم . منتها درون این مورد زیـاد هم عجول نباشید. ماشااله شما کـه تا بـه حال دو بار موفق بـه اخذ جایزه سپاس شده اید دیگر نباید آنقدر ناشکر باشید.
مسئله ناشکری یـا عجله درون بین نیست. فقط دلخواه من این هست که مردم ارزش این هنر ظریف را درک کنند و بدانند کـه ساختن موزیک متن به منظور یک فیلم با ساختن آهنگی به منظور یک خواننده زمـین که تا آآسمان فرق دارد. ساختن موزیک فیلم درون مرحله اول نیـاز بـه شناخت هنر سینما دارد و بعد درک تم اصلی قصه فیلم و آنگاه توجه بـه فرم مصورشدن قصه لازم است. بنابراین قیود ظریفی بـه دست و پای هنرمند پیچیده هست که کار او را بسی مشکل مـی کند و این فرق دارد با کار آهنگسازان کـه هر وقت هوسش گل کرد به منظور خواننده ای یک تصنیف مـی سازد و یـا احتمالا آن را از آهنگهای ممالک هم جوار کش مـی رود.
س) والله من نمـی خواستم درون این مورد سئوالی را مطرح کنم ولی حالاکه خودتان صحبت کش رفتن را پیش کشیدید بی اختیـار بـه یـاد اتهامـی افتادم کـه چندی پیش درون این زمـینـه بـه خود شما وارد آورده بودند ؟
اتفاقا من خیلی خوشحال مـی شوم کـه در این باره صحبت کنیم. زیرا یک دزد ممکن هست از مجاکمـه بیم داشته باشد ولی یک بی گناه از هیچ چیز نمـی هراسد.چندی پیش ادعا شده بود کـه من موزیک متن فیلم قیصر را از موزیک متن یک فیلم فرانسوی توقیف شده کش رفته ام.این مساله که تا جائی به منظور من ثقیل و غیر قابل هضم بود کـه دیدم اگر بخواهم بـه پاسخگوئی درون مطبوعات قانع شوم نـه تنـها نتیجه بحث روشن نمـی شود بلکه درون این مـیان خود قافیـه را باخته و سبب تبلیغی به منظور شخص مدعی مـی شوم. این بود کـه وکیل گرفتم و به دادگاه شکایت کردم و پیشنـهاد دادم بـه خرج خودم چند موزیسین با صلاحیت و بی غرض از کشورهای مجاور بـه داوری بنشینند که تا مسئله روشن شود. متاسفانـه شخص مدعی با گرفتن وکیل و مراجعه بـه دادگاه اظهارات خودش را کـه در یک مصاحبه شفاهی بـه خبرنگار یکی از مجلات تهران گفته بود بعد گرفت و با وساطت دوستان موضوع خاتمـه یـافت. مطلبی کـه در این جا لازم هست متذکر شوم این هست که زمزمـه بود موزیک متن فیلم قیصر شبیـه موزیک فیلم Z (زد) است. من تصدیق مـی کنم کـه برای گوش های معمولی فقط شروع یک قسمت از چند قسمت موزیک من این توهم را بوجود مـی آورد ولی گوش های آشنا با موسیقی تفاوت این دو را بـه خوبی حس مـی کنند.
س) راستش گوش من هم جز گوش های معمولی است، ولی قول مـی دهم زبانم لق نباشد ، دلم مـی خواهد محرمانـه بـه من بگوئید درون ساختن موزیک متن فیلم قیصر از موزیک فیلم Z (زد) لااقل الهام نگرفته بودید؟
اولا فیلم قیصر و Z همزمان با هم بـه نمایش گذاشته شدند و من موزیک فیلم قیصر را پنج ماه قبل از تاریخ نمایش ساختم و سه ماه قبل از نمایش ضبط کردم . ثانیـا اگر حمل بر شعار نشود من هم مثل کارگردان فیلم قیصر کاملا تحت تاثیر ایران و سنت های ایرانی هستم. من هم با کیمـیایی زیر بازارچه متولد و بزرگ شده ام و ریشـه افکارم درون آن محیط آبیـاری شده است، هنوز فضای بازارچه و معماری سنتی خانـه های ایرانی و آنچه را کـه متعلق بـه خود ما و جز هویت ماست از یـاد نبرده ام واگر اثری بوجود مـی آورم تحت تاثیر جذبه و نشئه همان دوران است. آن وقت چطور مـی توانم درون ساختن موزیک از موزیک یک فیلم غربی الهام بگیرم؟
س) شما درون زمـینـه موزیک تحصیلاتی داریدیـا مثل کیمـیائی خودرو هستید؟
تقریبا خودرو هستم ، منتها چون موسیقی هنری هست که علاوه بر قریحه ذاتی نیـاز بـه یـاد گرفتن دارد ، این هست که من قبل از ورود بـه دانشکده درون این زمـینـه مطالعه شخصی داشتم و سه سال هم درون رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبا درس خواندم ولی چون معتقد بـه مدرک نیستم دانشکده را نیمـه کاره رها کردم. حدود یک سال نیز درون آلمان و اطریش درون زمـینـه موسیقی مطالعه کرده ام.
س) علت این کـه شما همـیشـه ازصداهای گرفته به منظور چاشنی بخشیدن بـه موزیک متن استفاده مـی کنید چیست؟به عنوان مثال درون فیلم قیصر از صدای سوسن و در فیلم رضا موتوری از صدای فرهاد استفاده کردید؟
صداهای گرفته صدایی هست که وقتی شنیده مـی شود علاوه بر کلمات به منظور تماشاگر ناقل درد هست ، دردی کـه با کلمات نمـی شود گفت . بـه اعتقاد من قهرمانان فیلم های کیمـیایی غالبا حرفی دارند کـه صریح نمـی شود بیـان کرد.
س) شما بـه عنوان یک کمپوزیتور با چند ساز ایرانی آشنائی دارید؟
من معتقدم کـه یک کمپوزیتور حتما با تمام سازها لااقل آشنا باشد.
س) از این کـه فیلم قیصر سبب شـهرت شما شد که تا چه حد خود را مدیون کیمـیائی مـی دانید؟
البته من کارم را بنا بـه اصرار و تشویق کیمـیائی شروع کردم ولی همان طور کـه فیلم قیصر سبب شـهرت من شد من هم کاری را کـه کیمـیائی قبول کرده بود درون حد رضایت او انجام دادم.
3) منوچهر چشم آذر
هفته نامـه جوانان دوشنبه اول تیر 1354
اخیرا یک مثلث هنری تازه با شرکت فریدون فرخزاد و منوچهر شچم آذر و فرشاد عشقی تشکیل شده و هدف اعضای مثلث ، ارائه کارهای خوب درون زمـینـه شعر و آهنگ و اجراست.
( یک گندم از حسم ) و ( به منظور همـیشـه درون حوصله من ) نام دو ترانـه ای هست که منوچهر چشم آذر آهنگ ساز جوان سازندگی و تنظیم آنـها را بـه عهده داشته و اشعار این دو ترانـه از کارهای فرشاد عشقی شاعر جوان و برادرزاده مـیرزاده عشقی شاعر بزرگ ایران هست که با اجرای فرخ زاد مورد توجه قرار گرفته است.فرشاد عشقی کـه سال ها قبل ترانـه ( زندگی تکرار تکرار است) او را با صدای فریدون فرخزاد شنیدیم اینک با سرعت بـه جانب مکانی بالاتر درون ترانـه سرائی مـی شتابد ( سخنی از عشق) نام آخرین شعر او مـی باشد کـه ممکن هست او را کاندیدای جایزه فروغ نماید.
این جایزه کـه همـه ساله درون بهمن ماه توزیع مـی شود امسال طی مراسم باشکوهی کـه در هفته فروغ بـه مناسبت دهمـین سال درگذشت او برگزار مـی گردد بـه برندگان آن اعطا خواهد گردید .
فریدون فرخزاد کـه مراسم این هفته را برگزار مـی کند و بنیـانگذار جایزه فروغ و بورس تحصیلی فروغ فرخزاد مـی باشد بـه خبرنگار ما گفت : درون گفتگو با هیئت ژوری کـه از 26 نفر سرشناس ترین چهره های هنری ایران تشکیل مـی شود قرار بر این گردیده کـه امسال بیش از همـه بـه چهره های جوان و با استعداد توجه گردد.
تهران تهران و منوچهر چشم آذر
در کنار خبری کـه در بالا بـه نظرخوانندگان عزیزرسید اطلاع حاصل کردیم کـه منوچهر چشم آذر تنظیم آهنگ تهران تهران کـه فرامرز پارسی آن را خواهد خواند و یـادآور روزهای اقامت این خواننده خوش صدا و هنرمند درون آن سوی دریـاها و هیجان بازگشت وی بـه تهران هست به عهده گرفته و چشم آذر مـی خواهد این آهنگ را طوری تنظیم کند کـه اثری ماندنی به منظور شـهر تهران باشد.
4) سیـاوش قمـیشی
هفته نامـه اطلاعات هفتگی 29 اریبهشت 1357
این آهنگساز به منظور تیم ملی ایران و جام جهانی فوتبال آهنگ جدیدی ساخته است.
با نزدیک شدن تاریخ برگزاری مسابقات فوتبال جام آرژانتین کـه در خرداد ماه جاری انجام مـی گیرد خبرهای جالبی نیز درون جوار برگزاری این مسابقات مـهیج بـه گوش مـی رسد کـه شنیدن آنـها خالی از لطف نیست. من جمله این کـه هفته گذشته سیـاوش قمـیشی آهنگساز معروف کـه تاکنون به منظور خوانندگانی چون داریوش و ستار و.. آهنگ های معروفی ساخته هست ، آهنگ جدیدی درون وصف تیم ملی ایران تدارک دیده هست که آرژانتین 78 نام دارد. قمـیشی قصد دارد شعری نیز به منظور این آهنگش تدارک ببیند و این آهنگ را بـه دو زبان فارسی و انگلیسی ضبط نموده و در طول برگزاری مسابقات جام جهانی پخش نماید.
نیمکت خاطرات:
فرزانـه تاییدی ، بهروز بـه نژاد 1975
هفته نامـه جوانان 23 تیر 1354
توضیح از مدیر سایت:
پیش از انتشار مطلب ، عفوق را به منظور خانم تاییدی ارسال نمودم.
ایشان درون پاسخ اینگونـه مرقوم نمودند:
با سلام
دوستِ نادیده حمـید،از پیـام محبت آمـیز شما واقعآ سپاسگزارم.
فرستادن این عکس،قبل از چاپ نشان از ادب و حرفه ای بودن شما دارد کـه قابل ستایش هست و بسیـار مرا خوشحال کرد.(بعضی افراد از عکسهای سایت من استفاده مـیکنند،و حتا ماخذ را هم ذکر نمـیکنند!!!)بگذریم.......
من و بهروز شاید بیش از 50 درصد عکسهای مطبوعاتیِ خود را توانسته ایم جمع آوری کنیم،ولی این عبخصوص را حتا بخاطر نداشتم !!و خاطرات بسیـاری را به منظور هر دوی ما زنده کرد...............
در فرصتی کوتاه بـه سایت شما نگاه کردیم،خسته نباشید.
برای قدردانی از کار شما،آخرین عکسِ خودم و بهروز را بـه شما هدیـه مـیکنم.این عتا بحال هیچ جا چاپ نشده.(البته به منظور آرشیو شماست ولی اگر خواستید چاپ کنید،در اختیـار شماست،تنـها نکته اینکه عکاس، خانم
CAROL BECKWITH
است کـه نامش حتما ذکر شود).
برایتان آرزوی موفقیت بیشتر دارم،بهروز هم سلام و سپاس دارد.
فرزانـه تاییدی.لندن
جولای 2009
فرزانـه تاییدی و بهروز بـه نژاد جولای 2009-
Photo by carol beckwith
]]>
در سوگ عبدی یمـینی
2009-07-17T07:32:12+01:00 2009-07-17T07:32:12+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/62 hamid
در سوگ عبدی یمـینی امان از شعله آخر هجوم باد و خاکستر کـه از پروانـه ی پرپر اجاق شب نشد روشن دیگر تلخ تر از این نمـی شد . درون روزهای تلخ و گس واره. خبر کوتاه بود. در سقوط پروازتهران – ایروان هواپیمایی کاسپین کـه منجر بـه کشته شدن 169 نفر از هموطنانمان شد عبدی یمـینی آهنگشاز و تنظیم کننده شـهیر مـیهنمان نیز یکی از مسافران پرواز بوده و متاسفانـه درون این حادثه جان باخت. عبدالرضا یمـینی مشـهور بـه عبدی یمـینی درون سال 1332 درون تهران بـه دنیـا آمد.پس از بـه پایـان رساندن تحصیلات&nbs
در سوگ عبدی یمـینی
امان از شعله آخر
هجوم باد و خاکستر
که از پروانـه ی پرپر
اجاق شب نشد روشن
دیگر تلخ تر از این نمـی شد . درون روزهای تلخ و گس واره.
خبر کوتاه بود.
در سقوط پروازتهران – ایروان هواپیمایی کاسپین کـه منجر بـه کشته شدن 169 نفر از هموطنانمان شد عبدی یمـینی آهنگشاز و تنظیم کننده شـهیر مـیهنمان نیز یکی از مسافران پرواز بوده و متاسفانـه درون این حادثه جان باخت.
عبدالرضا یمـینی مشـهور بـه عبدی یمـینی درون سال 1332 درون تهران بـه دنیـا آمد.پس از بـه پایـان رساندن تحصیلات مقدماتی موسیقی خود درون southend college انگلستان ، تحصیلات عالی موسیقی را درون دانشگاه university of surrey انگلیس ادامـه داده و در سال 1983 با اخذ درجه فوق لیسانس فارغ التحصیل گردید.
عبدی یمـینی درون دهه 80 مـیلادی بـه عنوان رهبر ارکستر داریوش ونوازنده کیبورد آن گروه و با حضور نوازندگانی چون آرمـیک ، band بی نظیری را گردهم جمع کرده بود. البته حضور عبدی منحصر بـه نوازندگی به منظور داریوش نشد بلکه درون ارکستر هایده و معین نیز حضور چشم گیری داشت بـه شکلی کـه در آخرین شب برنامـه هایده او نیز حضور داشت.
عبدی یمـینی اما درون وهله نخست یک تنظیم کننده خارق العاده بود . تنظیم کننده ای کـه اگر بـه آثارش اشاره کنم بـه قدرت تنظیم آن آثار و ساختارشکنی او درون دهه 80 مـیلادی پی خواهید برد.نخستین تنظیم جدی عبدی یمـینی تنظیم ملودی« دلبر» فرید زولاند بود کـه با صدای ابی منتشر شد ( تو ای بال و پر من رفیق سفر من ...)
اما شاید جاودانـه ترین کار عبدی یمـینی آهنگسازی و تنظیم آلبوم امان از با صدای داریوش اقبالی باشد کـه در سال 1992 ( 1371 ) منتشر شد.
البته بـه اعتقاد من زیباترین ملودی عبدی یمـینی ملودی به بچه هامون چی بگیم با کلام اردلان سرفراز و صدای داریوش اقبالی است. تنظیم شاهکار عبدی درون این کار و استفاده از ساز گیتار به منظور همخوانی کلام و ملودی بی نظیر است.
از همکاری های عبدی یمـینی بـه عنوان آهنگساز و تنظیم کننده مـی توان بـه همکاری با داریوش ، ابی ، معین ، منصور ، هاتف ، شـهیـار قنبری نام برد. یکی از آخرین کارهای شنیده شده عبدی تنظیم آهنگ سفیر با صدای هاتف بود.عبدی یمـینی درون اواخر دهه 90 بـه ایران بازگشت و به همکاری با خوانندگان جوان داخل مـیهن از جمله محمدخاکپور فعالیتش را ادامـه داد.
آثار عبدی یمـینی :
داریوش : ملودی و تنظیم کل آلبوم امان از ( اشعار شـهیـار قنبری ) 1992 ، ملودی و تنظیم بـه بچه هامون چی بگیم ( شعر اردلان سرفراز) و به تکرار غم نیما ( شعر شـهریـار دادور) از آلبوم بچه های ایران 1995 (1374) ، تنظیم آهنگ سهم من ( ترانـه : اردلان سرفراز ) آلبوم نون و پنیر وسبزی 1992، تنظیم بالای نی (شعر شـهیـار قنبری ) از آلبوم سفره سین
ابی : تنظیم آهنگ دلبر (شعر اردلان سرفراز) 1988
منصور : ملودی و تنظیم خانگی( شعر شـهیـار قنبری )و فرفره های بی باد از آلبوم فرفره های بی باد 1994 ؛ ملودی و تنظیم آواره ( شعر مسعود امـینی ) از آلبوم دریچه 1997،ملودی و تنظیم «دریچه» ( شعر اردلان سرفراز) از آلبوم دریچه1997، ملودی و تنظیم شاخه شکسته( شعر دکتر ایرج رزمجو) از آلبوم دریچه 1997، آهنگ و ملودی دوباره ها و تصویر آخر ( ترانـه سرا شـهیـار قنبری ) از آلبوم تصویر آخر 1996 ، تنظیم قاب ( شعر همایون هوشیـار نژاد ) آلبوم تصویر آخر 1996 ،
شـهیـار قنبری: تنظیم دلریخته ، تنظیم غسل تعمـید( کل آلبوم سفرنامـه 1994 )
نوش آفرین : ملودی و تنظیم اکسیژن و همـیشـه من دیر مـی رسم ، ترانـه سرا شـهیـار قنبری از آلبوم اکسیژن 1995 ،
ناهید : تنظیم سکه دو رو ( شعر اردلان سرفراز) 1998 آلبوم هدیـه.
معین : تنظیم هیچ کی مثل تو نبود آلبوم پنجره 1996 ، تنظیم مـیلاد ( شعر همایون هوشیـارنژاد ) آلبوم تولد عشق 1994 ،
شـهرام شب پره : تنظیم کتاب عشق ، چادری ( اشعار همایون هوشیـار نژاد) از آلبوم شاگرد اول 1991 ( 1370) ،
فرزین: تنظیم عشق و اپسرا ( اشعار جهانبخش پازوکی ) از آلبوم عشق
مـهرداد: تنظیم نازنین ( شعر همایون هوشیـارنژاد ) از آلبوم آنتیک .
امـید: تنظیم آهنگ چرا با من ( شعر همایون هوشیـار نژاد ) از آلبوم پرسه های عاشقانـه .
]]>
آرش سزاوار
2009-04-10T19:40:31+01:00 2009-04-10T19:40:31+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/61 hamid
آرش سزاوار روزی عقابی ترانـه و ملودی : آرش سزاوار خواننده: یـاور اقتداری چشمـی کـه به شب بنگرد نقابی تکرار کند قصه ی روزی و عقابی این آینـه ی سنگی مغرور، چه بیند جز خویش، کـه در دایره ی خویش نشیند تردید ندارم کـه جهان زیر پر اوست هر ره کـه رود سایـه ی او همسفر اوست این مرغ ، گذر از پل تدبیر ندارد شاید خبر از گردش تقدیر ندارد روزی کـه بگیرند از این چهره نقابی وقت هست کبوتر بزند نوک بـه عقابی چشمـی کـه به شب بنگرد نقابی تکرار کند قصه ی روزی و عقابی د
آرش سزاوار
روزی عقابی
ترانـه و ملودی : آرش سزاوار
خواننده: یـاور اقتداری
چشمـی کـه به شب بنگرد نقابی
تکرار کند قصه ی روزی و عقابی
این آینـه ی سنگی مغرور، چه بیند
جز خویش، کـه در دایره ی خویش نشیند
تردید ندارم کـه جهان زیر پر اوست
هر ره کـه رود سایـه ی او همسفر اوست
این مرغ ، گذر از پل تدبیر ندارد
شاید خبر از گردش تقدیر ندارد
روزی کـه بگیرند از این چهره نقابی
وقت هست کبوتر بزند نوک بـه عقابی
چشمـی کـه به شب بنگرد نقابی
تکرار کند قصه ی روزی و عقابی
دوست نازنین پدرام عزیزاز سایت iranoldies درون پرسشی از من درون رابطه با سراینده ی ترانـه ی حسود با صدای داریوش پرسیده و عنوان نمودند کـه در همـه جا از ایرج رزمجو به عنوان ترانـه سرای این ترانـه یـاد مـی کنند و چرا من از آرش سزاوار نام ام.
این موضوع بهانـه ای شد که تا از یکی از بهترین ترانـه سراهای ایران یـادی کرده باشم.
نخستین بار مصاحبه ای از آرش سزاوار را درون هفته نامـه اطلاعات هفتگی سال 51 13 دیدم کـه به شدت از افرادی کـه ترانـه های ایشان را بـه نام دیگران مصادره کرده بودند گلایـه داشت . درون آن مصاحبه ایشان از همکاری هایش با داریوش ، گوگوش ، افشین ، فریدون فروغی ، نلی ، رامش و گیتی یـاد کرده بود و چندی از ترانـه هایش را نیز نام بود . ترانـه هایی چون قصه ی قلب دو رنگی (نلی) ، زندون دل و غم تنـهایی اسیرت مـی کنـه ( فریدون فروغی ) و نمـیاد نمـیاد ( گوگوش) را از نمونـه آثارش محسوب مـی نمود.
این مطلب را درون سال 1381 خوانده بودم .همکاری ایشان با خوانندگان مختلف برایم محل سئوال و تعجب نبود ولیکن عنوان همکاری با داریوش سخت برایم تعجب برانگیز بود.چرا کـه تمام ترانـه های داریوش را از بر مـی دانستم و از منبع درج ترانـه سراهای ایشان کـه همانا سایت داریوش بود نیز چنین نامـی را ندیده بودم.
تا این کـه به این سند دسترسی پیدا نمودم ومعما برایم حل شد.
آرش سزاوار کار حرفه ایش را از سال 1351 آغاز نمود و با ترانـه نمـیاد با صدای خانم گوگوش و ملودی حسن شماعی زاده شـهره شد.
آسمون ابریـه اما دیگه بارون نمـیاد صدای گریـه بارون توی ناودون نمـیاد
در همـین سال ایشان ترانـه ی حسود را بر ملودی پرویز مقصدی و با صدای داریوش منتشر نمودند . ترانـه ای کـه 5 سال بعد و در سال 56 بار دیگر و این بار با صدای مرجان منتشر شد.
تو این دل من مـی خواد آتیش بگیره مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره
یکی حالا پیدا شده قدر اونو مـی دونـه رگ خواب یـار من و رقیب من مـی دونـه
اما مطمعنا شاخص ترین کار آرش سزاوار درون این سال دو ترانـه و آهنگ جاودانـه با صدای فریدون فروغی است.
زندون دل و غم تنـهایی اسیرت مـی کنـه دو ترانـه ای بودند کـه باعث شـهرت فریدون فروغی شدند اگر چه یک سال پیش از این تاریخ فروغی خود 2کار دیگر نیز منتشر کرده بود.
غم تنـهائی اسیرت مـی کنـه تا بخوای بجنبی پیرت مـی کنـه
و یـا
عمریـه غم تو دلم زندونیـه دل من زندون داره تو مـی دونی
هر چی بهش مـی گم تو آزادی دیگه مـی گه من دوست دارم تو مـی دونی
جالب هست که بر روی صفحه زندون دل بـه اشتباه نام ویلیـام خنو آهنگساز بـه عنوان ترانـه سرای این اثر آمده کـه در نوع خود جالب است.
آرش سزاوار از معدود ترانـه سرایـانی هست که کار ملودی سازی را نیز انجام مـیداد .
از دیگر آثارپیش از انقلاب آرش سزاوار مـی توان بـه ترانـه های کی صداکرد من و ( مرجان ) ، ملودی ترانـه ی سکه ماه (مرجان) ، نفس های تو ( مرتضی) ، اومدی ( شـهره)، عروس نقره پوش ( رامش) ، گل هزارپر (گوگوش) اشاره کرد.
اما بـه اعتقاد من شاخص ترین آثار آرش سزاوار محصول فعالیت دوباره ایشان از سال 76 بـه بعد و همکاری ایشان با یـاور اقتداری است. نخست ، ترانـه ی روزی و عقابی کـه برای سریـالی بـه همـین نام ساخته شد.
چشمـی کـه به شب بنگرد نقابی تکرار کند قصه روزی و عقابی
و آلبومـی بـه نام آسمونی با صدای یـاور اقتداری کـه از ساخته ها و سروده های آرش سزاوار است.ترانـه هایی چون صدایم کن ، پیر تار زن و جوانـه و از همـه معروف تر ایران من .
به اعتقاد من زیباترین اثر این آلبوم ، ترانـه ی جوانـه هست البته مـهم تر از همـه اجرای بی نـهایت زیبای یـاور اقتداری .
جوانـه زیر باران
پرنده درون بهاران
نفس درون ی این خاکیـان سبز
چراغ روشن افلاکیـان سبز
زمـین سبز ، آسمان سبز
کران که تا بیکران سبز
مـی کارم جنگلی ، بارش همـه سبز
به دامانی کـه کوهسارش همـه سبز
هراسم از تگرگ و از تبر نیست
مرا جز کاشتن ، فکری دگر نیست.
اخیرا نیز آلبومـی با صدای خواننده ای تازه بـه نام سولماز منتشر گردید کـه تعدادی از آثار آرش سزاوار بدون اجازه ایشان درون آن جا گرفته. البته نکته جالب ترانـه هایی از ایشان هست که پیش از این با صدای یـاور اقتداری منتشر گردیده کـه باعث اعتراض رسمـی آرش سزاوار نیز گردید.
با آرزوی سلامتی و تندرستی به منظور تمامـی هنرآفرینان این دیـار.
هفته نامـه جوانان دوشنبه 16 فروردین 1355
آرش : بـه خاطر بدقولی «رامش» دیگر ترانـه نمـی سرایم.
آرش ترانـه سرای معروف هفته گذشته اعلام داشت کـه خست و بدقولی های رامش او را بـه تنگ آورده است.
آرش درباره ناراحتی خود بـه خبرنگار ما گفت:
دو سال بـه خاطر بیماری قلبی بستری بوده و از هر گونـه فعالیت هنری خود را دور نگه داشتم و دلم بـه ترانـه های قدیمـی و معروف خود «نمـیاد» گوگوش ، «حسود» داریوش ، «غم تنـهایی» فروغی و «قصه قلب دو رنگی » نلی خوش بود.
سرانجام چند ماه پیش با انرژی تازه فعالیت خود را با «آخرین اسم آوازم» با صدای شماعی زاده شروع نمودم و بعد بـه دعوت «رامش» خواننده معروف ، ترانـه ی «عروس نقره پوش » را بروی آهنگی از ناصر چشم آذر ساختم و رامش ضمن این کـه با همـین ترانـه تکانی خورده و موقعیتی بدست آورده بـه من وعده وعید فراوانی داد.
رامش حتی گفت مـی خواهم قرارداد دو سه ساله ای با هم ببندیم و دستمزد کلانی نیز پیشنـهاد نمود. شاید تعجب ید ولی حقیقتی هست که خانم رامش دستمزد اولین ترانـه ام را نیز هنوز نداده و مرتبا مرا سر مـی دواند و هر گاه به منظور این منظور تلفن مـی کنم مرا بـه دیگران پاس مـی دهد و یـا وعده سر خرمن!
راستش که تا به حال درباره خست رامش خیلی چیزها شنیده بودم ولی که تا برای خودم ثابت نشده بود باور نمـی کردم.
شاید به منظور من مساله مادی این قضیـه مـهم نباشدولی این همـه ناسپاسی و پشت پا بـه زحمت و محبت، مرا دیوانـه مـی کند. حتما اضافه کنم درون این مـیان با گوگوش با ترانـه تازه«گل هزارپر» کـه از برنامـه نوروز پخش شد همکاری آغاز نموده و ترانـه «ترا مـی پرستم » را نیز برایش آماده کرده ام و این همـه سپاسگزاری و محبت گوگوش شرمنده ام مـی کند واز ناسپاسی و خست رامش در عجب مانده ام .
حالا یـا من دستمزد خود را بـه طور کامل از رامش مـی گیرم و او را بـه وظیفه اش آشنا مـی سازم و یـا درون صورت شکست ترانـه سرائی را مـی بوسم و کنار مـی گذارم.
نیمکت خاطرات
بهروز وثوقی . هفته نامـه ستاره سینما شنبه 19 مرداد 1353
]]>
پرویز مقصدی درگذشت.
2009-04-03T08:49:24+01:00 2009-04-03T08:49:24+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/60 hamid
پرویز مقصدی درگذشت. «پرویز مقصدی آهنگسازی کـه ساخته های او را 90 درصد خوانندگان معروف جوان اجرا کرده اند از چندی پیش با همکاری فرشید رمزی یک برنامـه واریته به منظور تلویزیون اجرا مـی کند کـه روزهای یک شنبه از تلویزیون ملی پخش مـی شود . پرویز مقصدی درون این برنامـه سعی دارد از صداهای تازه و آماتور استفاده کند زیرا هدف تلویزیون از این برنامـه واریته ، شکوفا ساختن استعدادهای تازه درون ترانـه خوانی است. تاکنون اونیک و داریوش درون برنامـه مزبور خوش درخشیده اند و این روزها بعد از ترانـه ی مـی تونی مشت من و وا بک
پرویز مقصدی درگذشت.
«پرویز مقصدی آهنگسازی کـه ساخته های او را 90 درصد خوانندگان معروف جوان اجرا کرده اند از چندی پیش با همکاری فرشید رمزی یک برنامـه واریته به منظور تلویزیون اجرا مـی کند کـه روزهای یک شنبه از تلویزیون ملی پخش مـی شود . پرویز مقصدی درون این برنامـه سعی دارد از صداهای تازه و آماتور استفاده کند زیرا هدف تلویزیون از این برنامـه واریته ، شکوفا ساختن استعدادهای تازه درون ترانـه خوانی است. تاکنون اونیک و داریوش درون برنامـه مزبور خوش درخشیده اند و این روزها بعد از ترانـه ی مـی تونی مشت من و وا ی ، ترانـه بـه من نگو دوست دارم کـه با صدای داریوش اجرا شده جز ترانـه های روز مـی باشد .»
مطلب فوق را هفته نامـه اطلاعات هفتگی 38 سال پیش بـه تاریخ جمعه 2 مـهر 1350 به منظور معرفی داریوش نوشت.
راستی برایمان فرق مـی کند کـه پرویز مقصدی کیست؟
در وانفسایی کـه باید ایستاد و فرود آمد ، بر آستان دری کـه کوبه ندارد ، پرویز مقصدی نیز بـه دیدار دربان شتافت.
آری ، پرویز مقصدی نیز راهی شد.
خوشحالم از آن جهت کـه در زنده بودنش از او یـاد کردم. تصویرش را به منظور نخستین بار منتشر کردم که تا بدان جا کـه تلویزیون صدای امریکا voa نیز از تصویر منتشر شده درون این سایت درون مصاحبه با خانم گوگوش استفاده نمود.
به اعتقاد من هیچ هنرمندی بـه اندازه ی او اعتراضش را عریـان نکرد. بسیـارانی شعار اعتراض و معترض بودن را سر دادند و باورها و اندیشـه های درونیشان را ابزار و شعار تحمـیق دیگران قرار دادند اما او بود کـه اعتراض و عصیـان را بـه فریـاد رساند. فریـادش اما سرشار از سکوت بود.
پرویز مقصدی بعد از خروج از کشور درون سال 1356 دیگر درون هیچ فعالیت هنری شرکت نکرد، با هیچ خواننده ای همکاری نداشت و خوانند گانی را کـه خود بـه جامعه معرفی کرده بود دیگر درون ملودی هایش شریک نکرد که تا آنان را سر ببرند. چقدر این اواخر بـه دنبال او بودم که تا از کانال هایی او را یـافته و به حرف بکشانم. تنـها مـی دانم کـه در شرایطی نـه چندان مطلوب درون شمال امریکا زندگی مـی کرد و روزها را درون کنار پیـاده رو مـی گذراند و برای عابرین گیتار مـی نواخت. این هست حکایت او.
تمام سوپراستارهای امروز و دیروز ، شـهرتشان را مدیون اویند. مگر مـی شود این همـه خواننده را بـه عرش نشاند و خود درون فقر و درد روزگار گذرانید.
پرویز مقصدی از نسل اول آهنگسازان موسیقی پاپ ایران بود. فعالیت هنری اش را از سال 1336 آغاز نمود.
از دهه ی اول ملودی سازان پاپ دیگر تنـها عطا اله خرم باقی مانده است. سورن الکساندر ، پرویز اتابکی و پرویز مقصدی هر سه ظرف مدت 2 سال اخیر درگذشتند.
اوج فعالیت های هنری مقصدی درون بین سالهای 46 که تا 51 بود. او درون این سالها با ترانـه سرای جوانی چون ایرج جنتی عطایی همکاری نمود و ملودی های شاهکارش بسیـارانی را درون موسیقی پاپ بـه شـهرت رسانید.
آهنگ هایی کـه 40 سال بعد از مـیلادشان هم چنان بر سر زبان ها هستند.
قصه وفا (گوگوش ) ، دریـاچه نور ، برگشته مژگان ( عارف) ، گل سرخ( ویگن) ، گل بی گلدون(گوگوش) ، کلاغ ها ( منوچهر سخائی) ، بـه من نگو دوست دارم، تنگه غروبه ( داریوش) ، از مشـهورترین ساخته های اوست.
جالب هست که بسیـاری از خوانندگان کارشان را با او آغاز نموده اند. گوگوش نخستین آهنگ اختصاصی اش را درون سال 1347 با آهنگ او بـه نام قصه وفا منتشر کرد. داریوش نیز با آهنگ به من نگودوست دارم درون تابستان سال 1350 معروف شد. اونیک( مـی تونی مشت من و وا ی 1350) ، مرتضی با ( عشق زودگذر 1351) ، با ( دلم تنگه 1353 ) ، مرجان با ( دودونـه 1356 ) ، احمدرضا نبی زاده با ( امون از دل مو 1356) ، آرتوش ، کیوان ، افشین مقدم ، نلی ، ماسیس ،حمـید شب خیز همگی با او کارشان را آغاز نمودند.
مقصدی درون دهه 50 با تاسیس دفتری هنری درون تهران ، بـه خدمت بـه کارورزان جوان پرداخت و راهنمایی مـهربان بود.
عارف درون گفتگوئی بیـان مـی دارد کـه زمانی کـه آهنگ دریـاچه نور پرویز مقصدی بسیـار گل کرده بود ، ویگن هم بـه مقصدی مراجعه کرد که تا آهنگی درون این سطح برایش بسازد و او هم گل سرخ را نوشت کـه بسیـار هم مورد توجه قرار گرفت.
آهنگ های پرویز مقصدی درون پیش از انقلاب ( 68 آهنگ شناخته شده)
1) ویگن:
گل سرخ( شعر: ایرج جنتی عطایی) ، غروب آشنایی( ایرج جنتی عطایی) ، تنـهای تنـها( تورج نگهبان1347)
2) عارف:
دریـاچه نور، دیشب خواب تو را دیدم(1347) ، آدم برفی و دلم باور نداره ( شـهیـار قنبری) ، برگشته مژگان( جنتی عطایی ) ، زیر باران( نظام فاطمـی) ، بیگانـه ، نصیحت( کریم محمودی 1350)
3) رامش:
بلم رانان ( جنتی عطایی)، بیـا یک بوس بده با ضیـا ، چی مـی شـه ( ایرج رزمجو) ، نم نم باران و دیگه بسه دل من ( جنتی عطایی 1349 ) ، دریـا دریـا و بی تو منی ندارم ( جنتی عطایی 1349 ) ، اسیر ، بی تو دلم تنگه ( جنتی عطایی ) ، فراموشم مادر ( 1349 )
4) گوگوش:
قصه وفا ( جنتی عطایی 1347 ) ، دیگه گل وا نمـی شـه ، مـی خوام آروم بگیرم ( جنتی عطایی )، حالا باور م یـا کـه باور نکنم ، ( ذبیح بی ) ، گاهی خنده گاهی گریـه ( مسعود هوشمند) ، بیقرار( جنتی عطایی) ، ساحل و دریـا و گل بی گلدون( هوشنگ توفیقی) ، گریـه کن ای قلب من( جنتی عطایی 1349) ، دل تنگم بناله ( جنتی عطایی) ، بیـا کـه آرزوم همـینـه ( جنتی عطایی 1349) ،
5) داریوش:
به من نگو دوست دارم( مصطفی جاویدان 1350) ، تنگه غروبه با کیوان و ماسیس ( کریم محمودی 1350) ، لالایی( ایرج رزمجو1350) ، عشق بی حاصل( جنتی عطایی1350) ، گذشته های دور ( 1350 ایرج رزمجو) ، چی مـی شـه گفت بـه این دل دیوونـه (ایرج رزمجو1350) ، غم عشقت من و داغون مـی کنـه با کیوان و افشین( مـینا اسدی 1350) ، شیطنت با کیوان و افشین( رضا شمسا1350) ، حسود ( آرش سزاوار1351 ) ، تلافی ( ایرج رزمجو1351) ، داد از این دل ( 1356 باباطاهر)، مار درون محراب ( جنتی عطایی) ،
6) گیتی:
دل من گریـه نکن( سعید دبیری) ، سرگذشت ، دیوار جدائی( جنتی عطایی) ؛ شادی با من قهره ( کریم محمودی 1350) ، عشق اول و آخر ( مسعود هوشمند) ،
7) منوچهر سخائی:
کلاغ ها( نوذرپرنگ 1349) ، لالائی (جنتی عطایی 1349) ، بذار امشب بخوابم( جنتی عطایی 1349) ،
8) افشین مقدم:
وقتی مـی گم دوست دارم ( مـینا اسدی ) و ....
9) اونیک:
مـی تونی مشت من و ای ( تورج نگهبان 1350) ، کی مـی خواد آتیش مـیون من و تو وا ه ( کریم محمودی 1350) ،
10) مرتضی:
عشق زودگذر ( مسعود هوشمند 1351 ) ، چلچراغ ( مسعود هوشمند 1355)
11) لیلافروهر:
دلم تنگه ، ماهی تنگ بلور( اردلان سرفراز 1353) ،
12) بتی :
پل ، ستاره ( اردلان سرفراز)
13) مرجان :
دودونـه ( 1356)
14) احمدرضا نبی زاده :
امون از دل مو ( باباطاهر1356)، هیزم نیمـه نیمـه ( مسعود هوشمند 1356) ، رفته از دست ، وای کـه دلم( اردلان سرفراز 1356) ،
15) شـهره :
تعبیر( حسین بی غم 1356) ، اشک من ( مسعود هوشمند1356) ، حامـی ( بی غم 1356)
آخریم مصاحبه پرویز مقصدی درون آبان 1356 با مـهدی ذکائی و مجله جوانان
هفته نامـه جوانان دوشنبه 16 آبان 1356
پرویز مقصدی : من هرگز فکر نمـی کردم«خوانندگان »اینقدر نمک نشناس باشند.
مقصدی نمـی داندباید کجا زندگی کند؟ بـه امریکا بازگرددیـا بماند.
پرویز مقصدی آهنگساز مشـهورکه به منظور اقامت همـیشگی بـه امریکا مـهاجرت کرده بود بعد از چند ماه دلش هوای وطن کرد وبه ایران بازگشت و حالا بر سر دو راهی مانده کـه بماند یـا برگردد.خبرنگار جوانان کـه از بازگشت وی اطلاع حاصل کرده بود بـه دیدار وی شتافت و با وی بـه گفتگو نشست.
مقصدی چه گفت:
مقصدی درون پاسخ این کـه چرا زندگی خود را فروختی و به امریکا رفتی درون حالی کـه کار تو و آثار تو ایرانی هست و متعلق بـه این مملکت گفت : راستش بزرگترین عامل سفر پر از دلتنگی من بـه امریکا نمک نشناسی خوانندگان بود کـه از فکر و ذهن و اثر من بـه همـه چیز رسیدند و قدر نشناختند.
20 سال پیش
مقصدی بـه خبرنگار جوانان گفت: بیست سال پیش وقتی اولین آهنگهای خود را به منظور اجرا بـه خوانندگان سپردم هیچ گاه فکر نمـی کردم که تا این حد دستم بی نمک و خوانندگان نمک نشناس باشند. شما کافی هست نگاهی بـه کارنامـه زندگی خصوصی و هنری هر آهنگسازایرانی بیـاندازید و بفهمـید کـه درد بزرگ من چیست؟
من بـه عنوان آهنگساز درون حقیقت خالق اثر هنری هستم و در این مـیان خواننده بـه همـه چیز مـی رسد و من هنوز اندر خم یک کوچه ام. هر بار کـه خواننده تازه نفسی پیش من آمده ، آنقدر مودب ، مـهربان و محجوب بوده کـه دگرگون شدم و گفتم کـه مقصدی خودشـه ...همونی کـه دنبالش مـی گشتی ...همون کـه قدر زحمات تو را خواهد دانست و نمک نشناسی نمـی کند . وقتی اولین آهنگ را بـه او مـی سپردم هنوز سربزیر و آرام بود ولی وقتی با دومـین و سومـین آهنگ جان مـی گرفت و نامـه های عاشقانـه ها ، پیشنـهادات و قراردادها را پیش چشم مـی دید رنگ عوض مـی کرد و دیگر مرا نمـی شناخت.
باورتان مـی شود ؟ همـین عالعملها و همـین قصه های غم آلود تکراری آهنگسازوخواننده مرا ناامـیدو دل شکسته ساخت و ناگهان تصمـیم گرفتم به منظور همـیشـه بـه کشوری غریب بروم.و آنجا به منظور غریبه ها آهنگ بسازم و یـا اصلا به منظور دل خودم بسازم و به کار آزاد بپردازم و زندگی را بگذرانم.
تحول درون موزیک
حتما مـی دانید کـه من اولین آهنگسازی بودم کـه در موزیک ایرانی تحولی بزرگ و دور از انتظار بوجود آوردم وبا کمک هارمونی غرب، ملودی های ایرانی را دچار دگرگونی ساختم و یک موزیک مدرن بـه مردم ارائه دادم. درون این راه خوانندگانی را ساختم و به شـهرت و محبوبیت و ثروت رساندم . حتما خودتان مـی دانید:
ویگن، گوگوش ، آرتوش، رامش، عارف، داریوش، افشین مقدم، کیوان ، نلی، ماسیس، اونیک ، و بالاخره مرجان کـه البته هنوز بـه درستی این آخری را بررسی نکردم و امـیدوارم غیر از بعضی همکاران خواننده باشد.
گردن کج
بعضی از این دوستان خواننده را بـه یـاد مـی آورم کـه با گردن کج و لبخند معصومانـه نزدم آمدند ، آهنگهایم را خواندند و وقتی جیبشان پر پول شد ناگهان همـه چیز را فراموش د ، حق شناسی و قدردانی کـه ند هیچ، بنده را بـه جا هم نیـاوردند و از همـه اینـها گذشته کلی هم طلبکار شدند ، چون بـه اصطلاح خرشان از پل گذشته بود ، من کـه ابتدا جناب آقای پرویز مقصدی بودم کم کم آقای مقصدی بعد پرویز آقا ...بعد پرویز آنگاه اون آهنگسازه شدم.و بعد دیگر مورد شناسایی هم نبودم . راستی افسوس ندارد ناامـیدی و دلسردی بوجود نمـی آورد؟
آهنگهای موفق
مقصدی ادامـه مـی دهد: من آهنگهای موفق را ساختم ، خواننده بـه ثروت ، محبوبیت، و ویلا و اتومبیل آخرین سیستم و موقعیت عالی رسید . کمپانی نوار وصفحه بر اندوخته بانکی خود افزود و من درون پرداخت قسط ها واماندم و مجبور شدم شب و روز با هم کار کنم و تنـها دلم خوش بود کـه گاه درون جائی نام من نیز همراه فلان آهنگ موفق بیـاید ولی چه فایده ؟ این قسمت آخری هم چنگی بـه دل نمـی زند چون دیگر هری از راه رسیده آهنگساز و خالق اثر شده است. هری دنبال شعر و آهنگ دوید و به نتیجه نرسید ناگهان خودش آهنگساز وترانـه سرا شد چون ضابطه و مقررات و قانونی ندید.
خب !من این ها را دیدم .دلم گرفت ، مدتی سکوت کردم و بعد هم ویلا و اثاثیـه خود را فروختم و با همسر و بچه هایم بـه امریکا رفتم که تا برای همـیشـه درون این دیـار بمانم ولی بعد از چند ماه دیدم یک آهنگساز کـه در فضای ایران بزرگ شده و آثارش را خلق کرده درون دیـار غریب دلش مـی گیرد و شدیدا احساس غربت مـی کند حالا برگشته ام که تا آخرین تصمـیم خود را بگیرم ....که آیـا با این وضع بسازم و دم ن و یـا به منظور همـیشـه دست از کار بکشم و راهی دیـار غریب بشوم ...حالا تنـها یک دو راهی بزرگ روبروی خود دارم و یک تصمـیم عاقلانـه و قطعی . بمانم یـا بروم ؟ بـه هر حال در این باره فکر خواهم کرد.
توضیح از مدیر سایت: شاید اکنون بدانید کـه پرویز مقصدی چرا 30 سال سکوت کرد. دردا بـه حال این جامعه هنری .
نیمکت خاطرات:
از این بعد آیتم جدیدی بـه سایت اضافه نمودم . درون این بخش بر روی نیمکت خاطرات خواهیم نشست و تصاویری از هنرمندان دیروز را با شما قسمت خواهم کرد.
ابن بار: فرزان دلجو و آیلین .هفته نامـه جوانان 21 مـهر 1354
]]>
ترانـه های اردلان سرفراز
2009-02-01T19:54:25+01:00 2009-02-01T19:54:25+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/58 hamid
]]>
برای قلندر ترانـه:اردلان سرفراز(قسمت اول)
2009-01-23T06:18:05+01:00 2009-01-23T06:18:05+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/57 hamid
به منظور قلندر ترانـه : اردلان سرفراز(قسمت اول) پرسش و پاسخ های من و اردلان سرفراز اردلان سرفراز: ترانـه ی تکیـه بر باد از من نیست.اشتباهی درون کتاب سال صفر آمده. کیفر شکستن دل تو رو ، من دارم با چه عذابی بعد مـی دم هر نفس مردن و زنده شدنم ، اینـه قیمتی کـه هر نفس مـی دم . یـه طرف شکستن پای فرار ، یـه طرف منت خلق روزگار تن سپردن بـه تحمل خزون ، بـه امـید بی سرانجام بهار من کـه از سپیده ها جاری شدم ، ته این ظلمت چاه چه مـی کنم من کـه از قید تنم رها بودم ، توی این شکنجه گاه چه مـی کنم .
برای قلندر ترانـه : اردلان سرفراز(قسمت اول)
پرسش و پاسخ های من و اردلان سرفراز
اردلان سرفراز: ترانـه ی تکیـه بر باد از من نیست.اشتباهی درون کتاب سال صفر آمده.
کیفر شکستن دل تو رو ، من دارم با چه عذابی بعد مـی دم
هر نفس مردن و زنده شدنم ، اینـه قیمتی کـه هر نفس مـی دم .
یـه طرف شکستن پای فرار ، یـه طرف منت خلق روزگار
تن سپردن بـه تحمل خزون ، بـه امـید بی سرانجام بهار
من کـه از سپیده ها جاری شدم ، ته این ظلمت چاه چه مـی کنم
من کـه از قید تنم رها بودم ، توی این شکنجه گاه چه مـی کنم .
مـی دونم کـه این همـه شکستگی ؛ کیفر شکستن تو هست و بس
من بدی کرده ام اما تو ببخش ، راحتم کن از عذاب این قفس .
دیرگاهی هست که مـی خواهم از قلندر ترانـه بگویم . از پیر ترانـه : اردلان سرفراز. بدون تعارف بگویم با ترانـه های هیچ ترانـه سرایی ، به اندازه آثار ایشان احساس هم ذات پنداری نکرده ام. تو گویی کـه خالق این همـه آثار خود من بوده ام. یک سال هست که درون نیت جمع آوری و شناسنامـه دار سال انتشار و عرضه آثار ایشان مـی کوشم و در این پروژه تلاش دارم که تا با جمـیع جهات تاریخ واقعی و دقیق انتشار ترانـه های اردلان سرفراز را ذکر کنم.
اما پیش از هر چیز این نکته را گوشزد کنم کـه مـی بایست تفکیک و تفارق جدی درون باب سال سرایش ، سال اجرا و سال انتشار ترانـه قائل شد. بـه دیگر زبان این کـه ترانـه دریک تاریخ توسط ترانـه سرا بـه مرحله سرایش مـی رسد کـه این تاریخ را ما نمـی دانیم. سپس توسط خواننده بـه اجرا مـی رسد کـه در پیش از انقلاب با توجه بـه نزدیکی عمـیق نشریـات با کانون موسیقی و کارورزان ترانـه و موسیقی ، گاها پیش از انتشار ترانـه ، اخباری حاکی از اجرای ترانـه ها درون نشریـات منتشر مـی شد کـه خود مـی تواند منبع مستدلی جهت بررسی باشد.
و درون نـهایت تاریخ انتشار ترانـه کـه روایت گر دست اول آن ، منابع مکتوب درون زمان انتشار هستند چون هفته نامـه های هنری کـه در این پروژه نیز تکیـه نخستین بر روی همـین منابع مـی باشد.
باری ، در این مقاله تلاش دارم که تا تاریخ انتشار واقعی ترانـه های اردلان سرفراز را به منظور ثبت درون تاریخ روایت کنم . درون این راه پرسش هایی نیز به منظور خود من پیش مـی آمد کـه آنـها را با خود اردلان سرفراز نیز در مـیان گذاشتم اما متاسفانـه به دلیل گذشت 40 سال از آن روزها طبیعی هست که حافظه ایشان یـارای پاسخ گویی بـه این پرسش ها را نداشته باشد. بـه هر روی این هست پرونده هنری اردلان سرفراز درون پیش از انقلاب.
اردلان سرفراز درون مرداد 1329 درون داراب زاده شد. دوران تحصیل خود را درون داراب و شیراز پشت سر گذاشت که تا این کـه در سال 1348 درون کنکور سراسری درون رشته روان شناسی پذیرفته شد و به تهران کوچید.اما این کـه چرا مـی گویم سال 48 ، بـه این دلیل کـه هفته نامـه اطلاعات هفتگی درون تابستان سال 52 درون مطلبی عنوان نموده کـه ایشان درون رشته روان شناسی از مدرسه عالی پارس فارغ التحصیل شده و اگر یک حساب سرانگشتی کنیم متوجه ماجرا خواهیم شد.این کـه ایشان که تا پیش از سال 48 کار ترانـه کرده باشند را بعید مـی دانم.چون طبیعتا ترانـه مـی بایست بر روی ملودی ساخته مـی شد و این کار نیز بدلیل این کـه ایشان که تا این تاریخ دسترسی بـه جامعه هنری نداشته اند کاری بعید مـی نمایـاند.اما مطمعنا ایشان بـه مانند بسیـارانی تجربه شعر را از دوران کودکی داشته اند کـه در کتاب سال صفر ایشان مـی توانید نمونـه تجربه های ایشان را نیز که تا پیش از سال 48 مشاهده نمایید.
به هر حال حضور اردلان سرفراز درون تهران اولین جرقه به منظور شروع کار ترانـه سرایی بود.اما نخستین ترانـه ای کـه من از اردلان سرفراز درون نشریـات پیش از انقلاب دیده ام ترانـه نمکدون منتنشر شده در پاییز 1349 و با صدای عارف و با آهنگی از عطا الله خرم است. افشین سرفراز درون مقدمـه کتاب سال صفر نخستین ترانـه های ایشان را قصه شـهر سکوت و اگه یـه شب تو برگردی دوباره با صدای عارف و محمد نوری مـی دانند.خود اردلان درون پانویس ترانـه اگه یـه شب تو برگردی دوباره ، تاریخ زمستان 1348 را عنوان نموده اند . یعنی دقیقا ترم اول دانشگاه. اما با توجه بـه بررسی های فراوان ، تصور مـی کنم این ترانـه و هم چنین قصه شـهر سکوت مربوط بـه دو سال بعد از این تاریخ باشند . یعنی بعد از منتشر شدن ترانـه هایی چون نمکدون با صدای عارف و ترانـه آن روز فراموشم نمـی شـه با صدای گوگوش درون پاییز 1349.
اردلان سرفراز درون کتاب از ریشـه که تا همـیشـه درباره شروع کار ترانـه سرایی خود این گونـه مـی گوید:
در روزگار دانشجویی بـه پیشنـهاد پسر عموی مادرم حسین سرفراز به منظور گذران زندگی با رادیو ایران ارکستر جوانان همکاری خود را بـه عنوان ترانـه سرا آغاز کردم . هنرمندانی چون محمد سریر ، حسن شماعی زاده ، پناهی ،پرویز غیـاثیـان ، غلامرضا شاهوردی بـه رهبری دلسوزانـه ی مـیخائیلیـان هسته اصلی آن گروه را تشکیل دادند.
از اردلان سرفراز درباره پرویز غیـاثیـان پرسیدم و این کـه اولین ترانـه هایی کـه من از شما درون نشریـات سابق دیده ام ترانـه ی آن روز فراموشم نمـی شـه با صدای گوگوش منتشر شده درون پاییز 1349 و هم چنین ترانـه ی مـی گردم دور دنیـا با صدای زنده یـاد پوران هر دو ساخته ی پرویز غیـاثیـان هستند ؟
ایشان درون این باره این گونـه مـی گویند:
همان گونـه کـه در کتابم هم اشاره کرده ام درون زمان دانشجویی به منظور خرج تحصیلی با برنامـه جوانان رادیو ایران کار مـی کردم. آقای غیـاثیـان هم درون ارکستر آن برنامـه کار مـی د کـه با ایشان همکاری داشتم و 2 ترانـه ای کـه نام بردید حاصل آن همکاری است.
آن چیز کـه کاملا روشن هست اردلان سرفراز درون سال 1349 درون ارکستر جوانان رادیو با پرویز غیـاثیـان همکاری داشته و آثاری نیز بـه مرحله انتشار رسیده .
ترانـه ی آن روز فراموشم نمـی شـه که درون واقع اولین ترانـه اردلان سرفراز برای گوگوش نیز هست درون پاییز 49 منتشر شد.
یـه روز غروب تو کوچه ها بارون مـی اومد چیک چیک صدای گریـه ی ناودون مـی اومد
بارون دونـه دونـه ، از هر سو روون بود. مرغ خسته اون شب ، کنج آشیون بود.
هنوز اون روز فراموشم نمـی شـه ، کـه با دست قشنگت روی شیشـه
کشیدی عقلبی و نوشتی واسه امروز و فردا و همـیشـه.
البته پیش از این ترانـه ، اثری بـه نام نمکدون با صدای عارف و با آهنگسازی عطاالله خرم نیز از اردلان سرفراز منتشر شد . دقیقا درون مـهر 1349 کـه هفته نامـه اطلاعات هفتگی نیز متن این ترانـه را منتشر نمود.
ای کـه نگات مـی خندید همـیشـه بر نگاهم ای کـه مـی خوندی هر شب تو کوچه چشم بـه راهم .
از اردلان سرفراز درباره ترانـه ی نمکدون مـی پرسم :
اولین ترانـه ای کـه من از شما درون مجلات قدیمـی دیده ام ترانـه نمکدون با صدای عارف درون سال 49 بود. مـی خواستم بدانم کـه آیـا پیش از نمکدون ، ترانـه دیگری هم شما سرودید؟ آیـا ترانـه نمکدون با صدای عارف اولین ترانـه شماست؟ پیش از این ترانـه چه ترانـه ای را کار کرده بودید؟
اردلان سرفراز درون باره ی این ترانـه این گونـه مـی گویند:لطف کنید آن ترانـه را فراموش بفرمائید . حکایتش طولانی است... اما اولین کارهای جدی پخش شده ، شـهر سکوت و خیلی دیره (عارف) ، و جاده ( گوگوش ) مـی باشد.
یکی دیگر از کارهای سال 49 سرفراز ترانـه ی مـی گردم دور دنیـا با صدای پوران است.
اگه تو اون ور دنیـا کـه بری من تو رو یـه روزی پیدا مـی کنم
اگه صد که تا دیو تو رو طلسم کنن من مـیام طلسمتو وا مـی کنم.
مـیام دره بـه دره ، مـیام صحرا بـه صحرا مـیام خونـه بـه خونـه ، مـی گردم دور دنیـا
همان گونـه کـه مشاهده مـی کنید ترانـه های نخستین سرفراز ، بـه مانند دیگر کارورزان ترانـه که تا این تاریخ ترانـه هایی عاری از تکلف و پیچیدکی کلامـی هستند . ترانـه ی نوین هنوز بـه مرحله زایش نرسیده اگر چه درون پاییز این سال شـهیـار قنبری ترانـه ی مرد تنـها را به منظور فیلم رضا موتوری سرود کـه با توجه بـه این کـه این اثر را درساختار ترانـه نمـی توان گنجاند و بیشتر بـه شعر بی وزن و نو تقارب دارد بعد تا این تاریخ یعنی که تا پایـان سال 49 اثری از ترانـه ی نوین نیست.
در مجموعه آثار منتشر شده درون سال 1350 هیچ کاری از اردلان سرفراز درون نشریـات این سال ندیدم. دلیلی کاملا مبهم. خود سرفراز دراشارتی کوتاه درون کتاب از ریشـه که تا همـیشـه صفحه 39 این گونـه مـی گویند:
در کنار ترانـه سرایی کـه فقط اسم من بود و نـه اندیشـه های تازه ای کـه داشتم و هر از گاهی قلمـی درون مطبوعات مـی زدم . بعد از یک سال کـه من بـه هزار و یک دلیل همکاریم را با رادیو قطع کردم...
تصور مـی کنم این یک سال همان سال 50 باشد کـه هیچ کاری از ایشان منتشر نمـی شود.
هفته نامـه جوانان 24 خرداد 1355
اما بـه سال 1351 مـی رسیم . سالی کـه سرفراز گویی بـه مـیلادی تازه مـی رسد. سال ترانـه هایی از جنس ترانـه نوین.
ترانـه ی نوین درون سال 1350 با دو ترانـه ، قصه دو ماهی و جمعه سروده شـهیـار قنبری و با صدای گوگوش و فرهاد بـه مـیلاد مـی رسد.
در سال 1351 همکاری اردلان سرفراز و حسن شماعی زاده آغاز مـی شود. شماعی زاده ملودی مـی سازد و سرفراز بر روی آن کلام مـی گذاردو واروژان بزرگ آنـها را تنظیم مـی کند.نمـی دانم مـی بایست بـه چه زبانی از واروژان صحبت کرد ولی که تا این اندازه بگویم کـه واروژان لباس فخر و سربلندی بر پیکر ملودی های شماعی زاده پوشاند.واروژان ، شماعی زاده را شماعی زاده کرد. این جمله را با تمام وجودم مـی نویسم . امـیدوارم بهی بر نخورد.
همکاری شماعی زاده و سرفراز درون تابستان 1351 آغاز مـی شود. با ترانـه ی گریـه با صدای امـیر رسایی .
ای به منظور گریـه بهترین بهانـه ی من ای کـه درمونی نداره ، درد دور از تو نشستن
از بعد پرده ی اشکام ، جای خالیتو مـی بینم داره بی تو کنده مـی شـه ، دلم از مـیون م .
پس از این ترانـه ، دو ترانـه حالا خیلی دیره و شاید بدونی با صدای عارف و ملودی حسن شماعی زاده منتشر مـی شود.
شاید یکی از نخستین ترجیع بندهایی از اردلان سرفراز کـه بر سر زبان ها افتاد:
تو اگه با من باشی ، قلبت مـی مـیره گرمـی دست تو رو ، دستام مـی گیره
چی مـی شد اگر تو رو ، زودتر مـی دیدم حالا مـی بینم تو رو، ولی خیلی دیره.
هفته نامـه سپید و سیـاه 23 آبان 1352
اینجا لازم هست این توضیح را بدهم کـه حسن شماعی زاده کار آهنگسازی اش را از سال 51 آغاز نمود. اردلان سرفراز نیز این ترانـه ها را بروی ملودی های شماعی زاده مـی نوشت. بعد محال هست این ترانـه ها پیش از این تاریخ سروده شده باشند.یعنی از تاریخ سرایش وانتشار ترانـه ها نمـی توانست مدت زیـادی گذشته باشد.
اولین همکاری جدی سرفراز و گوگوش ترانـه ی دوراهی هست که درون این سال منتشر مـی شود.
شدیم از یـاد یکدیگر فراموش دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی کـه در ما شعله مـی زد به جا مانده اجاقی سرد و خاموش.
دراوخر پاییز 1351 اولین همکاری اردلان سرفراز و داریوش به بار مـی نشیند. ترانـه ای بـه نام دستای تو کـه برای فیلم دشنـه ساخته مـی شود.
ای کـه بی تو خودم و تک و تنـها مـی بینم هر جا کـه پا مـی ذارم تو رو اونجا مـی بینم.
این فیلم درون 30 آذر 1351 اکران شد.
اما روایت حسن شماعی زاده از تولید ترانـه ی دستای تو اردلان سرفراز و با صدای داریوش :
پس از شروع کار آهنگسازی من درون سال 1351 ، داریوش به منظور یک آهنگ بـه من مراجعه نمود.زمستان 1351 این ترانـه را درون استودیو ال کوردوبس با ارکستر واروژان کـه شامل 14 نوازنده بود ضبط کردیم.پس از اجرا ، این ترانـه بـه شورای شعر رادیو رفت و رد شد. دلیل هم آن کـه پس از برنامـه شش و هشت، صدای داریوش از تلویزیون ممنوع شده بود. واروژان کـه در آن سالها بـه ساختن موسیقی متن فیلم رو آورده بود لذا قراردادی با آقای مصیبی به منظور فیلم دشنـه بسته بود. این ترانـه درون ماشین واروژان به منظور آقای مصیبی گذاشته مـی شود و او از این ترانـه خوشش مـی آید. مصیبی با پافشاری بـه من گفت کـه این ترانـه را از رادیو و تلویزیون پخش نکنید که تا اولین بار درون فیلم پخش شود. بی خبر از همـه جا کـه پخش صدای داریوش ممنوع شده است. سپس به منظور قرارداد بـه تک تک کمپانی ها سر زدیم ولی هیچ کدام از آنـها با ما قرارداد نبستند چون از ریسک مـی ترسیدند و مـی گفتند چون صدای داریوش پخش نمـی شود ما هم نمـی توانیم قرارداد ببندیم . الیـاس نامـی بـه من گفت بـه مـیدان 24 اسفند نزد جهانگیر طبریـایی برو و در آنجا قرارداد بسته شد و صفحه همزمان با فیلم پخش شد.
اما مطمعنا شاخص ترین کار سرفراز درون سال 51 ، ترانـه ی جاده با صدای گوگوش است کـه برای فیلمـی بـه همـین نام به کارگردانی شـهباز ذوالریـاستین ساخته مـی شود.این فیلم در22 اسفند 51 به مرحله پخش مـی رسد.
خدا گریـه ی مسافر و ندید دل نبست بـه هیچ و دل نبرید
آدم و برای دوری از دیـار جاده رو به منظور غربت آفرید.
حسن شماعی زاده درباره این ترانـه مـی گوید:
در زمستان 1351 ، ترانـه ی جاده را ساختیم. به منظور کامل صفحه ، ترانـه ی کیـه کیـه را نیز پشت صفحه جای دادیم.
اما بلاشک پرکارترین سال هنری اردلان سرفراز درون سال 1352 رقم خورد. همکاری گسترده ایشان با حسن شماعی زاده و ترانـه های فراوانی کـه ایشان درون این سال بر روی ملودی های شماعی زاده ساخت .
در اردیبهشت 52 ترانـه ی چشم من با صدای داریوش ساخته مـی شود.ترانـه ای درون فراق پدر.جالب هست که بر روی صفحه اینگونـه نوشته مـی شود : پخش از رادیو و تلویزیون ها ممنوع. درون حالی کـه پخش صدای داریوش از تلویزیون ممنوع بود.
در تابستان 1352 ترانـه دو پنجره ساخته مـی شود.
توی یک دیوار سنگی دو که تا پنجره اسیرن دو که تا خسته دو که تا تنـها ، یکیشون تو یکیشون من .
اما بـه اعتقاد من شاخص ترین ترانـه ی سرفراز که تا این تاریخ درون این سال نوشته مـی شود.
من و گنجشکای خونـه و دوپنجره با صدای گوگوش و اجاق و مرداب با صدای شماعی زاده.
ترانـه ی اجاق یکی از بی نظیرترین آثار سرفراز است.ولی ای کاش این ترانـه با صدایی ماندگار تر بـه مرحله ی اجرا مـی رسید. صدایی چون داریوش یـا فرهاد و فروغی.
غریب و گنگ و بی فریـاد ، اجاقی سرد و خاموشم نفس هام سرد و یخ بسته ، زمستونـه تو آغوشم
یـه روز تو ی سردم هزاران شعله برپا بود تنم فانوس شب سوز شبای سرد یلدا بود.
اجاق یکی از نخستین اثار اجتماعی سرفراز است. روایت گری از جامعه ای خاموش کـه شاعر آن را درون قالب اجاق مـی بیند.
اما عاشقانـه ترین اثر سرفراز نیز البته از دیدگاه من ، درون این سال زاده مـی شود.
من و گنجشکای خونـه ، دیدنت عادتمونـه به هوای دیدن تو ، پر مـی گیریم از تو لونـه
یکی دیگر از ماندگارترین ترانـه های سرفراز درون تابستان 52 ترانـه ی مرداب با صدای شماعی زاده است. درون واقع مرداب ، نخستین اثر اجتماعی شاعر است.
حسن شماعی زاده درون مصاحبه ای درون تابستان 1352 با هفته نامـه اطلاعات هفتگی عنوان نمود کـه تاکنون 8 آهنگ به منظور گوگوش ، 2 آهنگ به منظور عارف و داریوش ساخته ام و نام های آن بدین شرح است:
دو پنجره ، اون منم ، جاده ، کیـه کیـه ، من و گنجشکای خونـه ، من و تو ، دو راهی ، حالا خیلی دیره ، شاید بدونی ، دستای تو.
همکاری شماعی زاده و سرفراز درون سال های 51 و 52 به این ترانـه ها رسید:
گریـه ( امـیر رسایی ) ، شاید بدونی ، حالا خیلی دیره ( عارف) ، دو راهی ، جاده ، کیـه کیـه ، اون منم ، بمون که تا بمونم ،کولی ، غریب آشنا ، من و تو ، دو پنجره ، گنجشکای خونـه ، مرداب ، همزاد، کوه ، کویر (گوگوش) ، دستای تو ، چشم من (داریوش) ، پرنده ( سیمـین غانم) ، سفر، اجاق ، اسم تو ( شماعی زاده ) ، آینـه ها ( فرهاد) ، عاشقانـه ( کورش یغمایی ) ، غروبا قشنگن ، لالایی( رامش)
هفته نامـه سپید و سیـاه چهارشنبه 30 آبان 1352
همانگونـه کـه مشاهده مـی کنید اردلان سرفراز ظرف مدت 2 سال ، 27 ترانـه بر روی ملودی های شماعی زاده ساخت. همکاری پرثمر و تاریخی کـه متاسفانـه درون سالهای بعد بـه شکل تدریجی و متناوب انجام شد .
سرودن ترانـه های ماندگار اردلان سرفراز درون سال 1352 سبب شد که تا در نظرسنجی هفته نامـه جوانان درون این سال بـه عنوان بهترین ترانـه سرای ایران معرفی شود.
اما درون سال 1353 همکاری اردلان سرفراز با گوگوش و شماعی زاده قطع شد.
البته درون این سال اردلان سرفراز بـه سراغ نورسیده ها و خواننده گان جوان رفت و ترانـه های خود را از حنجره ی آنان بیرون کشید. ترانـه ی ماهی تنگ بلور و دلم تنگه ( فریـاد یک درد ) را بـه خواننده ی تازه کار داد بر روی ملودی پرویز مقصدی و هم چنین ترانـه ی زمزمـه و گل کاغذی را بر روی ملودی تورج شعبانخانی به اکی بنایی خواننده تازه کار و پوری بنایی داد.اَ
]]>
برای قلندر ترانـه :اردلان سرفراز (قسمت دوم)
2009-01-23T06:15:32+01:00 2009-01-23T06:15:32+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/56 hamid
برای قلندر ترانـه :اردلان سرفراز (قسمت دوم) اما سال 1354 نقطه ی عطف تازه درون زندگی اردلان سرفراز بود. بعد از قطع همکاری حسن شماعی زاده و سرفراز ، تجربه های متناوب با آهنگسازان مختلف داشت. از تورج شعبانخانی که تا پرویز مقصدی و حتی فریبرز لاچینی و فریدون خوشنود. هفته نامـه جوانان 17 آذر 1354 اما درون این سال اردلان سرفراز همکاری تاریخی و ماندگار خود با آهنگساز 20 ساله و فوق العاده جوان یعنی فرید زولاند را آغاز مـی کند.این همکاری درون این سال با دو آهنگ بهت و غزل با صدای ستار آغاز مـی شود. این آهنگ ها درون پ
برای قلندر ترانـه :اردلان سرفراز (قسمت دوم)
اما سال 1354 نقطه ی عطف تازه درون زندگی اردلان سرفراز بود. بعد از قطع همکاری حسن شماعی زاده و سرفراز ، تجربه های متناوب با آهنگسازان مختلف داشت. از تورج شعبانخانی که تا پرویز مقصدی و حتی فریبرز لاچینی و فریدون خوشنود.
هفته نامـه جوانان 17 آذر 1354
اما درون این سال اردلان سرفراز همکاری تاریخی و ماندگار خود با آهنگساز 20 ساله و فوق العاده جوان یعنی فرید زولاند را آغاز مـی کند.این همکاری درون این سال با دو آهنگ بهت و غزل با صدای ستار آغاز مـی شود. این آهنگ ها درون پاییز 54 منتشر مـی شود. پیش از انتشار این دو ترانـه ، ترانـه ی ماندگار مستی با صدای هایده و آهنگ فریدون خوشنود نیزدر این سال منتشر مـی شود.
مستی ام درد من و دیگه دوا نمـی کنـه غم با من زاده شده من و رها نمـی کنـه.
هفته نامـه جوانان 7 مـهر 1354
هم چنین درون این سال ترانـه ی صدای بارون بر روی ملودی جاودانـه بابک افشار و با صدای ستار منتشر مـی شود.
بوی موهات زیر بارون ، بوی گندم زار نمناک بوی سبزه زار خیس ، بوی خیس تن خاک.
ترانـه ی عروسک نیز با صدای ستار و ملودی فریبرز لاچینی درون آلبومـی کـه دکلمـه دریـا با صدای اردلان سرفراز را درون خود جای داده بود منتشر مـی شود.
همانگونـه کـه مشاهده مـی کنید در سال 54 اردلان سرفراز و ستار همکاری گسترده ای داشتند.
در این سال بعد از بیش از یک سال قطع همکاری با شماعی زاده ، ترانـه ی عقیق را با صدای شماعی زاده منتشر نمود. ترانـه ای کـه باعث شد که تا شماعی زاده بعد از تولد فرزندش درون این سال نام عقیق را براو بگذارد.
هفته نامـه جوانان 3 شـهریور 1354
هم چنین درون این سال ، ترانـه ی فاصله با صدای تورج شعبانخانی به منظور فیلم فاصله ساخته شد.ترانـه ای کـه بعدها سیـاوش قمـیشی نیز آن را اجرا نمود.
در این سال اردلان سرفراز با بتی خواننده جوان نیز همکاری اش را آغاز نمود و بر مبنای ملودی پرویز مقصدی ترانـه پل را نوشت.
بین من و تو پل شکسته س پلی کـه بین دو دست خسته س
من روح توفان ، فریـاد دریـام ، تو روح آبی رویـای جنگل ، آرامش شب ، سکوت خوابی
اما درون نشریـات سال 54 اشاره ای بـه همکاری اردلان سرفراز و ژاله فرخزادی آمده.
هفته نامـه اطلاعات بانوان 12 آذر 1354
در پرسشی از اردلان سرفراز درباره ی این همکاری مـی پرسم:
اردلان سرفراز این گونـه بـه من توضیح دادند:
من خانم فرخزادی را از ایران مـی شناسم. ایشان همشـهری من هستند و برای من همـیشـه قابل احترام . اما نمـی دانم ( قطعا) کـه آیـا با ایشان افتخار همکاری داشته ام یـا خیر، یعنی یـادم نمـی آید.فکر مـی کنم درون مورد خانم فرخزادی فقط یک خبر بوده باشد.
در پرسشی دیگر از اردلان سرفراز درباره دوترانـه ایشان کـه برای دو فیلم سینمایی خداحافظ کوچولو و مرد ناآرام بـه روایت کتاب فیلم شناخت ایران تالیف عباس بهارلو پرسیدم. درون توضیح این دو فیلم آمده کـه در فیلم خداحافظ کوچولو ترانـه ای با صدای عهدیـه و شعر اردلان سرفراز و ملودی انوشیروان روحانی آمده است.
اردلان سرفراز درباره این پرسش بیـان نمودند:
به هیچ وجه یـادم نمـی آید کـه با خانم بدیعی به منظور فیلم کار کرده باشم .آن ترانـه را به منظور فیلم خداحافظ کوچولو به منظور زنده یـاد هایده بر روی آهنگ آقای روحانی نوشته بودم.حال چگونـه با صدای این خانم منتشر شده به منظور من معما شده کـه فکر مـی کنم پاسخ آن پیش آقای روحانی حتما باشد.
درباره ی فیلم مرد ناآرام کـه از ستار بـه عنوان خواننده این فیلم ، فرید زولاند آهنگساز و اردلان سرفراز بـه عنوان ترانـه سرا درون کتاب نام شده پرسیدم کـه اردلان سرفراز این گونـه پاسخ مـی دهند:
در مورد فیلم مرد ناآرام هم حتما آقای زولاند بهتر از من خبر دارند . من کـه یـادم نمـی آید.
هفته نامـه اطلاعات هفتگی 4 تیر 1355
اما درون سال 1355 ، همکاری زولاند و سرفراز باز هم خاطره ساز شد.
ترانـه ای که تا ابد ماندگار بـه نام شقایق با صدای اسطوره ای داریوش و با ملودی فرید زولاند ساخته شد.
دلم مثل دلت خونـه شقایق چشام دریـای بارونـه شقایق
مثل مردن مـی مونـه دل ب ولی دل بستن آسونـه شقایق
ترانـه ی حریم و با آهنگی از فرید زولاند و با صدای بتی نیز درون این سال منتشر مـی شود.
مـی تونست پرنده ی زخمـی دستات تو هوای دست من نفس بگیره
تن آلوده شو بـه زمـین ببخشـه روح پاکشو دوباره بعد بگیره .
در این سال ترانـه چراغ بر روی ملودی محمد حیدری و با صدای مـهستی نیز منتشر مـی شود.
در سال 1355 ترانـه ی بانوی ما با صدای گوگوش و ملودی شماعی زاده ساخته مـی شود که تا 3 سال قطع همکاری گوگوش و اردلان سرفراز از بین برود. اما درباره مضمون این ترانـه شایعات فراوانی است. از جمله انتساب این ترانـه بـه فرح پهلوی شـهبانوی ایران .
اما این کـه چرا قطع همکاری گوگوش و سرفراز با این ترانـه کـه چنین مضمونی دارد بـه پایـان رسیده سئوالی هست که هم چنان بی پاسخ مانده است.
نکته جالب درون پژوهش من این مساله بود کـه در سال های 53 و 55 ترانـه های بسیـار اندکی از اردلان سرفراز منتشر شد اما درون سال های 52 و 56 شاید بـه جرات بتوان گفت بیش از 40 ترانـه منتشر شده کـه در نوع خود جالب است.
در سال 1356 همکاری مجدد اردلان سرفراز و گوگوش با محوریت فرید زولاند آغاز مـی شود. فرید زولاند آهنگ مـی سازد و اردلان سرفراز کلام را مـی نویسد و خوانندگان مختلف آن را اجرا مـی کنند.
ازترانـه های ایشان درون سال 56 مـی توان بـه این آثار اشاره کرد:
قلندر، گلایـه ، سال 2000( داریوش ) ، دلتنگی ، سادگی ، سفر ( ابی ) ، عسل ( ستار – ابی) ، دریغ ، گمشده ، شکایت ، طلاق ، پرسش ، مرهم ، تقدیر ( گوگوش ) ، بت شکن، شب ویرونی، مـیراث ، یکی بـه شکل خود من ( ستار ) ، حادثه ( مرتضی) ، باغ بارون زده (قمـیشی-عارف-شاهرخ) ، سوغاتی ( هایده )، بانوی شـهر آواز ( سلی) ، شکست ، شبنم ( احمدرضا نبی زاده) ، انتظار ( عارف ) ، رفتیم از یـاد ( شماعی زاده) ، بخون بخون (نوش آفرین) ،
در سال 57 نیز چند کار از ایشان منتشر مـی شود
معراج (مازیـار )، نیمـه گم شده من (گوگوش) ، نیستی ، آی عشق ، نجات ، (داریوش) ، محال (لیلافروهر) ،
از اردلان سرفراز درباره خواننده گان ترانـه های زیر مـی پرسم و ایشان این گونـه پاسخ مـی دهند:
آوار( داریوش) ، پرسه ( زنده یـاد مـهستی – فکر مـی کنم ) ، رفتیم از یـاد( حسن شماعی زاده) ، غزل ناتمام ( هیچ ).
طی بعد از انقلاب ترانـه های بسیـاری از اردلان سرفراز بازخوانی شده کـه متاسفانـه عمدتا بدون اجازه ایشان بوده.
هفته نامـه جوانان 24 خرداد 1355
از جمله ترانـه هایی کـه بازخوانی شده اند مـی توان بـه
تمام ترانـه هایی کـه با ملودی شماعی زاده ساخته شده اند با صدای شماعی زاده ، ستاره بتی با بازخوانی شـهرام صولتی ، سوغاتی هایده با بازخوانی شکیلا ، جای تو خالی افشین مقدم با بازخوانی نیما ، گریز ابی با بازخوانی نوید و امـید ، شقایق داریوش با بازخوانی هلن ، آی عشق داریوش با بازخوانی داود بهبودی ، کویر گوگوش با بازخوانی ابی ، بانوی شـهر آواز سلی با بازخوانی گروه بویز ، و....
اردلان سرفراز درون یک مورد درباره بازخوانی ترانـه جای توخالی افشین مقدم با صدای نیما بـه من مـی گوید:
یکی دیگر از مرده خواران هنری بـه نام نیما کـه حتی نامش هم دزدی هست این آهنگ جای تو خالی را بدونب اجازه و آگاهی ما خوانده ، درون آلبومـی مثل تمام آلبوم های صادراتی از آن سوی اقیـانوس بـه بازار هنری عرضه کرده.
همزمان با رویدادهای سیـاسی سال 57 ، موسیقی نیز بـه مانند تمامـی حوزه ها تحت شعاع جریـانات سیـاسی و مذهبی قرار گرفت. اگر چه که تا سال 60 بـه شکل تدریجی حر کت هایی نیز روی مـی داد.
اردلان سرفراز نیز که تا سال 1362 درون داخل مـیهن حضور داشت ودر سال 58 آلبومـی بـه نام برگ زرد ، را ارائه نمود.. از ایشان درون آن آلبوم ترانـه ی ستاره با صدای بتی پخش شد.گفته مـی شود درون این آلبوم فرهاد، آهنگ خمـینی ای امام را با پیـانو اجرا نموده است.
.
در حوزه تکنیکی اگر نگاهی موشکافانـه بـه آثار ایشان داشته باشیم دو مساله را حتما بدون تعارف اشاره کنیم. نخست تاثیر و تاثر رشته تحصیلی ایشان بر روند کلی شکل گیری سبک و درونمایـه ی کلامـی ایشان .
دوم جریـان داشتن خون فلسفه و عرفان درون بند بند کالبد ترانـه های سرفراز.
در حوزه نخست اگر بـه ترانـه های ایشان نگاهی مجمل بیـاندازیم پی خواهیم برد کـه تحصیل درون رشته روان شناسی ، زاویـه دید ایشان را بـه انسان کلا تغییر داده و به مبحث انسانیت از نگاهی تازه مـی نگرد.اما تاثیر مـهم تر تحصیل درون این رشته ، بـه مـیان آوردن عامل احساس درون ترانـه های سرفراز است. محال هست شما ترانـه ای از سرفراز گوش کنید ولی احساس شما تکانی نخورده باشد. عامل پر رنگ احساس درون ترانـه های سرفراز ؛ شاید که تا حدودی ضعف تکنیک او را بپوشاند چرا کـه شاید علاقه ی چندانی ایشان بـه مانند جنتی عطایی و قنبری بـه روی آوردن درون حوزه تکنیکی ترانـه نداشته باشد.
هم چنین درون حوزه دوم دلبستگی سرفراز بـه ذات حقیقی عشق و پشت بـه تمنیـات زمـینی ، درون بیشتر آثار ایشان قابل مشاهده است. انسان زمـینی اما سرخورده از عشق های رنگی ، دست نیـاز بـه سوی عالمـی دیگر مـی گشاید که تا از اندرون نیـاز ، عطش بی پایـان خود را اندکی بـه ساحل کشاند.
در این راستا مـی توان بـه ترانـه هایی چون حادثه ،قلندر ، کوه ، مرداب و حتی دو پنجره و بسیـاری از آثار ایشان درون این تقسیم بندی اشاره کرد.
نکته دیگر این کـه ترانـه های سرفراز هیچ شباهتی بـه ترانـه های ترانـه سرایـان هم نسل یـا پیش از نسل خود ندارد. زبان ساده اما عاری از ابتذال ترانـه ای سرفراز خود جریـان ساز نگاهی تازه درون عرصه ی ترانـه هست که دیگرانی هم درون تکاپوی گرته برداری از این سبک بوده اند.به هر حال درون پایـان نام تمامـی ترانـه های اردلان سرفراز درون پیش از انقلاب ، همراه با نام آهنگساز و سال دقیق انتشار آن را ذکر مـی کنم بـه این امـید کـه فراموش نکنیم درون عرصه ترانـه سرایی ایران بودندانی کـه خود را بـه چند دلاری نفروختند و شرافت انسانی و اخلاقی خود رافدای چند ایـامـی نفس کشیدن و ننگ کشیدن ند.
خوانندگانی کـه ترانـه ای از اردلان سرفراز اجرا نموده اند عبارت اند از :
1) محمد نوری 2)ویگن 3) امـیر رسایی 4) هایده 5) مـهستی 6) پوران 7) عارف 8) گوگوش 9) داریوش 10) ابی 11 )ستار 12 ) فرهاد 13 ) رامش 14) مرتضی 15 ) اکی بنایی 16) نوش آفرین 17 ) 18 ) شـهره 19 ) مازیـار 20 ) بتی 21 ) حسن شماعی زاده 22 ) مارتیک 23 ) سیـاوش قمـیشی 24 ) تورج شعبانخانی 25 ) سلی 26 ) سیمـین غانم 27 ) احمدرضا نبی زاده 28 ) الهه حمـیدی 29 )افشین مقدم 30) سوزان روشن 31 ) معین 32 ) شاهرخ 33 ) منصور 34 ) امـید 35 ) هلن 36 ) شکیلا 37 ) بیژن مرتضوی 38 ) راد 39 ) راستین 40 ) شـهرام صولتی 41 ) آندرانیک.
توضیح از مدیر سایت:
پیش از انتشار ، متن مقاله را به منظور بازنویسی درون اختیـار اردلان سرفراز قرار دادم.
اما توضیحات اردلان سرفراز درباره ی مطالب منتشر شده درون این مقاله:
1- ترانـه ی تکیـه بر باد از من نیست.اشتباهی درون کتاب آمده.
2- برخی از کارهای من مثل 2 پنجره یـا جاده روی آهنگ نوشته نشده بلکه آهنگساز روی آن ملودی گذاشته هست یـا مثلا مرداب.
از اردلان سرفراز مـی پرسم کـه اگر ترانـه ی تکیـه بر باد ( با صدای مرجان) از شما نیست بعد در کتاب سال صفر چه مـی کند ؟
اردلان سرفراز:کتاب سال صفر بـه همت برادرم آقای افشین سرفراز تهیـه و پخش شده . اکثر پانویس ها را هم خودشان لطف کرده اند نوشته اند. ترانـه ی تکیـه بر باد سروده ی زنده یـاد لیلاری ( هدیـه ) مـی باشد.
) شما فرمودید کـه پانویس های کتاب سال صفر را افشین سرفراز نوشته اند ، آیـا پانویس های کتاب از ریشـه که تا همـیشـه را نیز ایشان نوشته اند؟ آیـا مثلا مطالبی کـه در پانویس ترانـه های مصلوب یـا نجات آمده از شما نیست؟ بـه هر حال این موضوع مـهمـی هست که چگونـهی مـی تواند بـه جای بزرگ ترانـه سرایی چون اردلان سرفراز و به جای ایشان پانویس بنویسند؟
اردلان سرفراز:پانویس های از ریشـه که تا همـیشـه چاپ اروپا ، همـه را من نوشته ام. اگر چه این کتاب درون ایران بـه چاپ پنجم هم رسید. اما بـه دلیل وزرات ارشاد ، تفاوت هایی درون ترانـه ها و پانویس ها وجود دارد. تمام پانویس ها درون سال صفر کـه از برادرم نیستند. درون اکثر موارد از من تلفنی پرسیده ، یـا دیکته یـا تایید کرده ام. درون مورد آن دو پانویس مگر جز واقعیت است؟ هنوز هم بسیـاری از طرفداران سوپراستارهای ما فکر مـی کنند کـه اشعار این آهنگ ها هم از این دوستان است. حتما بارها شنیده اید کـه مـی گویند : قلندر داریوش ، یـا جاده گوگوش یـا بهت ستار.
سئوال) درون آلبوم برگ زرد کـه در اوایل انقلاب منتشر شد شما چه کارهایی داشتید؟
اردلان سرفراز:تمام متن نوشته ها ، اشعار درون برگ زرد بـه جز ترانـه ها ، دکلمـه زنده یـاد فرهاد ، و کردستان از من است.
سئوال) آیـا پیش از انقلاب بابت ترانـه هایتان بـه ساواک و بازجوئی کشیده شدید؟
اردلان سرفراز: آری، از ماجرای دستگیری داریوش بـه بهانـه های دروغین که تا اوائل سال 57 همـه ما سه نفر بـه اضافهانی کـه با ما کار مـی د با اداره نگارش ساواک ، فرهنگ و هنر ، شورای شعر و موسیقی ( رادیو) ، گرفتاری داشتیم. و مـی بایست قبل از ضبط از نظر بازرسان اداره نگارش وزارت اطلاعات ( ساواک) گذشته ، تصحیح؟؟ یـا تایید شود و گرنـه اجازه ضبط داده نمـی شد. همانگونـه کـه مـی دانید واژه هایی مثل خون ، زنجیر ، گل سرخ ، و... ممنوع بودند.
اما نکته پایـانی از اردلان سرفراز:
چند نکته زیر را فراموش کرده بودم کـه بنویسم:
تکلیف من با خودم ، مخاطبانم ،این حکومت جهل و جنون روشن بوده و هست. چاپ کتاب های من درون ایران بـه خواهش برادرم بود و در این رهگذر ، من بـه خاطر ایشان موقعیت شغلی و خانوادگی ایشان ( از آنجایی کـه در رویـارویی با چیـان حکومتی ارشاد ، زندگی ایشان را درخطر مـی دیدم بـه بسیـاری ناخواسته ها تن دادم ) . اما بگذارید صادقانـه بگویم : درون این حکومت بـه مراتب بی رحم تر ، وحشت ناک تر ، کشنده تر ، درون عین حال درون جهت منافع خفقان آورشان موثرتر است.و به منظور ما ویران کننده تر، چرا کـه اینان نـه تنـها واژه ها را ،که هویت هنر و هنرمند را عوض مـی کنند.
با احترام : اردلان سرفراز.
]]>
عصر طلایی به منظور آواز خوان های جوان
2008-10-22T12:47:37+01:00 2008-10-22T12:47:37+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/52 hamid
تصویر تویی آن موج سرگردان ، منم آن ساحل تنـها کـه مـی کوبی بـه قلب من ، زخشمت هر زمان تیری گریزم نیست از عشقت ، کـه هم دوری و هم نزدیک دل من قاب تنـهائی ، تو درون این قاب تصویری هنوزم تو به منظور من ، همون عشق نفس گیری اگر چه یک نفس دیگر ، سراغم را نمـی گیری تو با من نیستی اما، جدا هم نیستی از من &n
تصویر
تویی آن موج سرگردان ، منم آن ساحل تنـها کـه مـی کوبی بـه قلب من ، زخشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت ، کـه هم دوری و هم نزدیک دل من قاب تنـهائی ، تو درون این قاب تصویری
هنوزم تو به منظور من ، همون عشق نفس گیری اگر چه یک نفس دیگر ، سراغم را نمـی گیری
تو با من نیستی اما، جدا هم نیستی از من نمـی مانی کنار من ، نـه درون قلبم تو مـی مـیری
منم خو کرده ی دردی ، کـه درمانش نمـی بینم یقین درون سرنوشت من ، تو دست سرد تقدیری
هفته نامـه زن روز شنبه 9 دی ماه 1346
عصر طلایی به منظور آوازخوان های جوان
آیـا دوره دلکش و مرضیـه و الهه دیگر سپری شده است؟
بیوگرافی از چهره های سرشناس آواز و ترانـه خوانی کـه در یکی دو سال اخیر از طریق رادیو و تلویزیون گل کرده اند.
مقام خواننده های خوب و قدیمـی آواز درون قلب ها و خاطره ها و روی صفحه ها و نوارها همـیشـه محفوظ هست اما دنیـای آواز ، مثل هر شاخه دیگر از هنر ، مداوم بـه غذای تازه نیـاز دارد که تا طلب و تمنای روزافزون مـیلیون ها علاقه مند را فرو بنشاند. جست و جوی صدای نو، جست و جویی درازو دشوار هست . هنگامـی کـه این جست و جو بـه ثمر رسید و صدائی قابل تعلیم و مستعد کشف گردید تازه نوبت پرورش اوست و آنگاه این گوی و این مـیدان: خواننده جوان به منظور نخستین بار با قلبی پرتپش درون مقابل مـیکروفن قرار مـی گیرد. درون اینجا او مـی داندانی گوش بـه صدایش سپرده اند کـه هر کدام قبلا چند خواننده محبوب داشته اند کـه سالهاست بـه صدای آنان عادت کرده اند و به آسانی یک صدای تازه را بـه دل راه نمـی دهند. خلاصه درون قدم اول یک خواننده جوان ، گوش ها فقط بـه عیب جویی از آواز او باز است.
در این یکی دو ساله اخیر درون زمـینـه آواز بیش از هر زمـینـه دیگری چهره تازه ظاهر شده و به اصطلاح گل کرده است
. علت این امر را یکی حتما در توسعه یـافتن بازار تقاضا دانست و دیگر درون تاثیر ترانـه ها و آوازهای خارجی و بالاخره رواج صفحه بـه طور کلی. درون سال های اخیر تقاضا به منظور شنیدن ترانـه های تازه از خوانندگان بـه اندازه ای رسیده بود کـه وجود چند خواننده معروف روز و صفحات آنان کفاف پاسخ گفتن بـه این تقاضا را نمـی داد. ناچار حتما جنس تازه بـه بازار عرضه مـی گردید. از طرف دیگر اقبال و توجه عمومـی باعث مـی شد تولید صفحه هر چه بیشتر توسعه یـابد. این صفحات حتما ناچار با آوازهای بیشتری از خوانندگان پر مـی شد. با آنکه جوانان بـه ترانـه های خارجی علاقه شدید نشان مـی دادند معذلک دنیـای این ترانـه ها با رنگ و روح زندگی ما انطباق کامل نداشت. جوانان ما بـه ترانـه هایی نیـاز داشتند با آهنگ های مدرن و امروزی با ریتم های تند و هیجان آور غربی کـه در عین حال از روح ایرانی برخوردار باشد. این نیـاز روز بود کـه خوانندگان جوان را بوجود آورد. ترانـه های آنان مایـه غربی دارد ولی این مایـه با غم و تغزل خاص ایرانی درون هم آمـیخته هست و همـین باعث تو فیق این جوانان نغمـه پرداز شده است. شاید صدای آنان زیـاد قوی و غنی نباشد ، شاید این جوانان نتوانند درون عرصه واقعی هنر عرض اندام کنند و فقط پسند روز ، پسند نوجوان ها آنان را رو آورده باشد بـه هر حال نباید منکر شد کـه علاقه نوجوانان بـه این خواننده های جوان بـه طور کلی باعث رواج و رونق بازار صفحه شد کـه بدیـهی هست در این رونق عمومـی ، صفحات خوانندگان قدیمـی تر و معروف نیز تیراژ و فروش بیشتری پیدا مـی کند. طرفداران خوانندگان جدید عموما نوجوان ها و جوان ها ( که تا 22 سال) ، هستند. چون درون امر خرید صفحه ، این گروه بیشتر از مسن ترها دست توی جیبش مـی کند ( و اصولا هنوز گرفتار مسئولیت زندگی نشده و وقت فراغت به منظور گوش صفحه بیشتر از بزرگسالها دارد) . این هست که درصد فروش صفحات خوانندگان جوان ، مجموعا بیش از درصد فروش صفحات خوانندگان قدیمـی تر است. چیزی کـه هست درون برآورد نـهائی و از نظر کیفیت مـی توان گفت درون مبارزه بین دو نسل آواز خوان ، برنده هم چنان قدیمـی ترها هستند چون وضع ثابت و تقریبا همـیشگی دارند درون حالی کـه جوان ها مـی آیند و مـی روند و وضعشان بسته بـه سلیقه نوجوانان هست که هر روز و هر هفته عوض مـی شود. بـه هر حال یک نکته را نیز نباید از نظر دور داشت . امروز محیط به منظور گل و شکفتن استعداد درون هنر مخصوصا درآواز از گذشته بسیـار مساعدتر است. پریروز آواز را درون انزوای صندوق خانـه ها مـی خواندند که تا به گوش نامحرم نرسد و تکفیر بـه بار نیـاورد و دیروز کار پخش آواز چه از طریق رادیو و تلویزیون و چه از راه صفحه چنین وسعتی نیـافته بود. اما امروز از هر ده مدرسه ای ، شش نفرشان یک گرام دارند ( از هشتاد تومان بـه بالا ، بسته بـه وسعت جیب) ، و صفحه کلکسیون مـی کنند و در حمایت از خوانندگان مورد علاقه اشان بـه سر و کله هم مـی پرند.
راهی را کـه قمرها ، ظلی ها ، پروانـه ها ، ملوک ضرابی ها و روح انگیزها گشودند ، روحبخش ها ، دلکش ها ، مرضیـه ها و بعد پوران ها ، الهه ها ، پایکوب و هموار د
و به معبری مصفا و زیبا به منظور گلگشت روح مبدل نمودند. امثال دلکش آواز را بـه مـیان مردم آوردند و یک عشق عمومـی ساختند و حالا خوانندگان جوان تر درون عرصه ای گشاده تر و با امکاناتی سهل تر بـه مـیدان مـی آیند وب شـهرت مـی کنند ولی حتما همـیشـه یـادشان باشد کـه پیشکسوت های هنر آواز خیلی هم آسان بـه هدف نرسیدند. درون پایـان این مرور کلی ، بد نیست دیدار یـا تجدید دیداری از چند چهره مشخص و معروف ترانـه خوان امروز بـه عمل بیـاوریمانی کـه با زیر و بم آوازشان با قلب حساس جوانان ما بازی مـی کنند. ملاحظه مـی کنید کـه این چهره های جدید آواز همـه جوانند و جویـای نام و مستعد و خوش صدا و حالا درون گیر و دار مبارزه هنر کدام ماندنی باشند و در زمره بزرگان آواز درآیند مسئله ای هست که زمان معلوم خواهد کرد.( ردیف اسم ها بـه ترتیب الفبا تنظیم شده است).
1) پرتو ( با اسم اصلی پروین ) بـه گفته خودش بیست و یک ساله هست و با این سن کم ، پانزده سال سابقه آواز دارد. تعجب نکنید ، پروین خانم از شش سالگی آواز را شروع کرده و در تمام طول مدت تحصیل چنان با علاقه این هنر را دنبال کرده کـه بالاخره از سال سوم دبیرستان وارد کلاس های ویژه آواز اداره هنرهای زیبا مـی شود. اولین آواز پرتو از تلویزیون پخش شد و این آواز طوری نظر مقامات رادیو را جلب کرد کـه از او به منظور اجرا درون رادیو دعوت بـه عمل آمد.
«
پرتو» این شانس را داشت کـه آهنگ و شعر اولین ترانـه اش «عشق خودحاشا مکن» را دو آهنگساز و تصنیف ساز معتبر ( علی تجویدی و معینی کرمانشاهی ) تنظیم کنند. این ترانـه با استقبال شدید روبرو شد و بیش از 90 هزار صفحه از آن بـه فروش رفت. پرتو از آن بعد به فعالیت درون رادیو و اخیرا درون تلویزیون ملی هم چنان ادامـه داده و صدای گرم و جوانش علاقه مندان زیـادی به منظور ترانـه های او نظیر « به سلامت ، بزم تهران ، دوستت دارم ، عاشقتم ، و توفان عشق » دست و پا کرده است.
2) بین خودرسیده ها « تیلا» از نورسیده ها بـه حساب مـی آید . جوان ها صدای این خانم را بیشتر همراه با «ضیـا» مـی شناسند و دوست مـی دارند . ترانـه های این دو درون عین آنکه لحن و تند و مـهیج آهنگهای خارجی را دارد از مایـه های فولکلوریک ایرانی خالی نیست و این ترکیب درون صفحاتی مثل « اتل متل ، عروس و داماد و مـهری محبوب بوده است.
«
تیلا» کـه این روزها سخت سرگرم درس و مشق هست ( درون سال دوم دانشکده زبان تحصیل مـی کند) . شخصا بین ترانـه هایش « رازو نیـاز و تمام خوبی ها » را ترجیح مـی دهد.
3) آنچه درون ابتدای کار «حمـیرا» ، توجه و کنجکاوی عامـه را نسبت بـه او برانگیخت سوای صدایش ناشناس بودن و در پرده ماندن او بود و اصرار شدیدش بـه این کـه شناخته نشود و عکسش چاپ نگردد . بـه هر حال اگر هم خانم «حمـیرا» خود از این کار قصد تبلیغ نداشت این امر بـه ایجاد شـهرت به منظور ایشان کمک موثری کرد. حمـیرا درون سبک ها و مایـه های قدیمـی کـه قبلا خوانندگان با سابقه درون آن خودنمائی کرده بودند آواز مـی خواند . لحن صدایش گرم و غم انگیز هست و صمـیمـیتی دارد. این خصوصیـات چند ترانـه او مثل «صبرم عطا کن، با دلم مـهربان شو و پشیمانم » را فوق العاده معروف کرد ونام خانم حمـیرا را همراه با زمزمـه این ترانـه ها بـه سر زبان ها انداخت. خانم حمـیرا اخیرا با شایعه ازدواجش با پرویز یـاحقی یک تک خال جنجالی و شـهرت ساز دیگر بـه زمـین کوفته است.
4) آذر محبی کـه زیر اسم مستعار «رامش» آواز مـی خواند بـه گفته خودش درون سال 1325 به دنیـا آمده و در آبان ماه وارد 22 سالگی شده است. این خانم بعد از اتمام دبیرستان بـه خاطر علاقه بـه موزیک و مخصوصا گیتار بـه تعلیم این ساز مشغول مـی شود و ضمنا چون ته صدایی هم داشته گاه همراه با ساز خودش زمزمـه مـی کرده . این آواز بـه گوش دوستان و اطرافیـان مـی رسد و اصرار مـی کنند کـه گیتار را کنار بگذارد و به آواز بپردازد ، اما رامش بـه خاطر اشتغال بـه تحصیل از این کار خودداری مـی کند بالاخره اصرارها ثمر مـی دهد و رامش درون فروردین 1344 با اجرای ترانـه پرستو کـه شعرش را لعبت والا سروده بود کار را درون رادیو آغاز مـی کند . ترانـه شـهرت زیـادی به منظور خانم رامش بدست مـی آورد و از آن بعد بر اسب مراد مـی نشیند و حالا از خوانندگان مشـهور رات.
محبوب ترین و پرفروش ترین ترانـه های رامش بعد از پرستو این هاست:
جهیز، ترکمن ، مگه من دل ندارم، بر بالین او، گفتم و نشنید، ترا نمـی بخشم
.
ترانـه ی جالب ترش « دلم مـیخواد عروس بشم من» هست که این روزها خیلی از خانم ها آن را مـی خوانند و دوستان هم زیرمـی گویند: ایشااله.
5) رویـا نیز اسم مستعاری هست که پشت خودش هویت خانم «رضوان» را مخفی کرده هست . این خانم اصفهانی الاصل قبل از آنکه از طریق رادیو صدای خود را بـه گوش عامـه برساند با اجرای آهنگهای فیلم «گنج قارون» جای خود را درون قلب ها باز کرده بود. رویـا درون رادیو زیر نظر حبیب اله بدیعی تعلیم گرفته و در رادیو با اجرای ترانـه«آوازعشق» (شعر از معینی کرمانشاهی ، آهنگ از حبیب اله بدیعی) ، گل رده هست . آهنگ های موفق دیگراو افسانـه عشق ، فریب،و پری است. رویـا قبلا یک بار ازدواج کرده و یک پسر 9 ساله دارد.
6) آقا «ضیـا» 25 سال پیش درون مسجدسلیمان بـه دنیـا آمده هست . ایشان ضمن تحصیل و کار ( درون هواپیمائی ملی) گاه بـه تنظیم ترانـه هایی روی آهنگهای خارجی مـی پرداخت و در این خط کار دو ترانـه نسبتا موفق بـه نام های «تویست مـی ی با من، و اشک قایقران » را بوجود آورد. شـهرت امروزی او از سال پیش آغاز گردید یعنی هنگامـی کـه با تیلا هم صدا شد و دوتائی مـهری مـهری جان ، عروس و داماد و اتل متل را خواندند. ضیـا بیشتر روی تم ها و مایـه های خارجی کار مـی کند و در این زمـینـه کتی کتی و تنـهائی اش ( کـه به تنـهائی خوانده است) معروفیت و مقبولیت دارد.
7) عهدیـه نیز درون مـیان گروه خوانندگان جوان (یـا جوانان خواننده) از باسابقه هاست چون کار را درون رادیو بـه اتفاق ش عطیـه از برنامـه کودک آغاز کرده است. این خانم کـه بار اول درون رادیو نتوانست جلب نظر کند خیلی زود دلسرد و مایوس شده بود و مـی خواست بـه کلی دست از آواز بکشد ولی تشویق های مادرش باعث شد از پای ننشیند و بار دیگر درون رادیو هنرآزمائی کند و این بار موفق شود. عهدیـه کـه در حال حاضر درون دبیرستان تحصیل مـی کند از مصاحبه و چاپ عو این صحبت ها گریزان هست و خلاصه ذاتا هنوز بچه ای محجوب باقی مانده هست .از او درون ایـام اخیر ترانـه «بازآمدی » و گلهای شماره 418 جلب توجه کرده است.
8) گوگوش هم ماشااله با این سن کم (18سال) ، 14 سال سابقه کارهنری دارد. او درون مـیان این جمع از همـه سرشناس تر هست . سالها پیش مردم ازطریق نمایش های کاباره ای با کوچولو ی بانمک و شیطانی آشنا شدند کـه ادای خواننده های روز را درون مـی آورد . گوگوش ضمنا بـه سینمای فارسی نیز راه یـافت و در آنجا هم مایـه شـهرت بیشتری انداخت . صدای او مایـه داشت و روی همـین اصل از سال 1345 درون برنامـه های رادیو شروع بـه خواندن کرد. نخستین ترانـه رادیویی گوگوش بـه نام « ای وای چه بد شد» که درون اصل به منظور «الهه» در نظر گرفته شده بود خوب گل کرد. از آن بعد نیز گوگوش ترانـه هایش اکثر مورد توجه قرار گرفته مثل « تصویرمادر» کـه اصلا یک آهنگ هندی هست و صدای خواننده اصلی را از روی آهنگ پاک کرده و صدای خانم گوگوش را روی آن گذاشته اند.
شـهرزاد قصه گو ، و سنگ صبور
نیز با اجرای گوگوش طرفداران زیـادی داشته است.
9) مـهستی کار آواز را درون مایـه های کلاسیک قدیمـی آغاز کرد و در همـین مایـه نیز با همـه جوانی جلوه کرده است. این خانم 23 ساله کـه نام اصلی اش افتخار هست از یک سال و نیم پیش فراگرفتن آواز را آغاز کرد و وقتی کـه آمادگی کافی بدست آورد از همان ابتدا درون برنامـه مـهمـی چون گل ها شرکت داده شد و خوشبختانـه پیش بینی مربیـان او درست بود و مـهستی درون این برنامـه ( گل های شماره 420) بـه اندازه ای مطبوع و مقبول افتاد کـه فروش صفحه آواز او درون این برنامـه بـه رقم اعجاب آور 500 هزار نسخه رسید.
در پایـان مطلب حتما بگوئیم خواننده های جوان هرچند بـه خاطر کثرت تعدادشان شاید مجموع طرفداران و فروش صفحاتشان بیش از خوانندگان قدیمـی تر باشد ولی هنوز کار دارد که تا بتوانند دوام و بقای خوانندگان حنجره طلائی و معروفی مثل دلکش و مرضیـه و الهه و امثال آنـها را بدست بیـاورند.
ذکر این نکته از یک صفحه فروش خیـابان لاله زار بد نیست کـه گفت:
هنوز یک چهچهه خانم دلکش بـه تمام این آواز ها مـی ارزدو جواب ما هم شاید بد نباشد کـه گفتیم:
ولی باغ مصفا آنست کـه هم گل فراوان و هم بلبل فراوان داشته باشد
عکسی نایـاب از اکبر گلپایگانی به منظور ادای دین بـه دوستدارانش کـه بارها از من درون باره ایشان خواهان مطلب و عبودند.
هفته نامـه سپید و سیـاه چهارشنبه 4 اردیبهشت 1353.
]]>
پرویز اتابکی نیز جاودانـه شد.
2008-09-10T06:39:00+01:00 2008-09-10T06:39:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/50 hamid
پرویز اتابکی نیز جاودانـه شد. راستی دیگر برایمان عادتی شده. عادتی تلخ . تکراری نابهنگام. از کوچ عزیزانی کـه سالیـان سال خاموش بودند. و دریغا و دردا کـه در زمان مرگ، واژه، درون یک خبرگزاری داخلی آن هم درون حد دوخط ، تمام 72 سال زندگی هنرمندی مـی شود کـه ملودی هایش بسیـارانی را عاشق کردو بسیـارانی با او هم پرسه شدند. بله پرویز اتابکی نیز رفت. بعد از 30 سال سکوت. او متولد تیرماه 1315 درون تهران بود. بـه روایت خودش از سال 1336 کار آهنگسازیش را آغاز نمود و در دهه 40 با تاسیس استودیو طنین با تورج
پرویز اتابکی نیز جاودانـه شد.
راستی دیگر برایمان عادتی شده. عادتی تلخ . تکراری نابهنگام. از کوچ عزیزانی کـه سالیـان سال خاموش بودند. و دریغا و دردا کـه در زمان مرگ، واژه، درون یک خبرگزاری داخلی آن هم درون حد دوخط ، تمام 72 سال زندگی هنرمندی مـی شود کـه ملودی هایش بسیـارانی را عاشق کردو بسیـارانی با او هم پرسه شدند.
بله پرویز اتابکی نیز رفت. بعد از 30 سال سکوت.
او متولد تیرماه 1315 درون تهران بود. بـه روایت خودش از سال 1336 کار آهنگسازیش را آغاز نمود و در دهه 40 با تاسیس استودیو طنین با تورج نگهبان ، اسفندیـار منفردزاده ، شـهیـارقنبری ، ایرج جنتی عطایی ، واروژان و بابک افشار ترانـه هایی را بـه همـیشـه یـادها سپردند .
از کارهای اتابکی درون زمـینـه موسیقی پاپ مـی توان بـه آهنگهای زیر اشاره کرد:
ستاره آی ستاره با صدای گوگوش اجرا اواخر 1348 ، بیزار (گوگوش )(منم این خسته دل درمانده بـه تو بیگانـه پناه آورده) ، انگشتر هزار نگین (گوگوش) ، سکه خورشید( گوگوش 1350 )( آهای دریـا بازم صبح شده پیدا) ، هم خونـه (گوگوش )( 1351هم خونـه ی من ای خدا از من دیگه خسته شده) ، بهارم مثل زمستون مـی مونـه ( گوگوش )(فروردین 1354 ) ، گل پشت و رو نداره ، و ترانـه ی کی مـی دونـه چی پیش مـیاد با صدای گوگوش ، عروسک شکسته (نلی 1354 ) ، آتیش عشقه کـه خاموش نمـی شـه (گیتی) ، که تا وقتی کـه من بمـیرم و خدا اون روز و نیـاره ( گیتی ) ، هم پیمان ( فریدون فرخزاد) ، همکاری با سلی درون فیلم هم خون و ساخت موسیقی متن این فیلم 1354 بـه کارگردانی کامران قدکچیـان، و همکاری مستمر با نلی و ساخت آهنگهای فراوان به منظور این خواننده از جمله نفرین ، اسکله و....
به آرشیوم مراجعه کردم . شاید نام و نشانی از او درون گذشته بیـابم . خیلی تصادفی درون مجله جوانان 1354 ، بحثی را کـه در زمـینـه خارج بودن صدای فرشته درون اجرای ترانـه شـهر خالی توسط مرتضی حنانـه رئیس شورای موسیقی رادیو پیش کشیده شده بود ، یـافتم و بی مناسبت ندیدم که تا این ماجرا را برایتان شرح دهم.
هفته نامـه جوانان دوشنبه 12 خرداد 1354 شماره 446
بوسیله گروهی از سرشناس های موسیقی روز
اعضای شورا بـه قدیمـی بودن و کهنـه فکری متهم شدند.
پرویز اتابکی آهنگساز معروف مـی گوید: معدل سن شورای موسیقی 50 سال هست و چنین سنی مناسب تشخیص و داوری موسیقی جوانان نیست.
عارف گفت: من بـه اعضای شورااحترام مـی گذارم اما این دلیل نمـی شود که تا هر عمل آنـها مورد تایید باشد.
شماعی زاده: شورا عملا اعتراف بـه رفیق بازی کرده است.
خبر و توضیحی کـه در مجله جوانان پیرامون اجرای ترانـه معروف شـهر خالی با صدای خانم فرشته چاپ شد ، کم کم بـه یک بحث و اظهارنظر پرشور تبدیل شده و پای شورای موسیقی رادیو ایران بـه مـیان آمده و گروهی از سرشناسان موسیقی روز ، شورا را متهم بـه قدیمـی بودن و عدم درک موسیقی جوانان مـی کنند.وقتی سئوال شد چرا ترانـه قشنگ شـهر خالی ساخته معینی کرمانشاهی که با صدای فرشته اجرا شد فقط یک بار از رادیو ایران پخش شده ، استاد حنانـه از سوی شورای موسیقی توضیح داد کـه چون صدای خانم فرشته درون اجرای مزبور خارج بوده بنابراین این ترانـه فقط یک بار ان هم بـه خاطر شعر ترانـه پخش شده و در آینده با صدای خواننده دیگری پخش خواهد شد.
عارف چه مـی گوید:
عارف درون دنباله اظهار نظرهای دیگران کـه قبلا چاپ شده گفت : من به منظور اعضای شورای موسیقی رادیو ایران احترام خاصی قائلم ، آنـها اکثرا شاگردان استاد صبا هستند ولی این دلیل نمـی شود که تا هر کارشان مورد تایید و تمجید ما قرار گیرد. این ها هر یک استادانی بـه نام درون موسیقی هستند ولی چرا حتما نسبت بـه موسیقی خاص برنامـه کودک ، گل ها یـا موسیقی مدرن همـین یک شورا تصمـیم بگیرد و اظهار نظر نماید؟
من نمـی گویم اعضای شورا اطلاعی از موسیقی مدرن ندارند بلکه مـی گویم ممکن استانی کـه در شورا جمع شده اند بـه موسیقی جوان و مدرن امروز علاقه ای نداشته باشند و روی همـین بی علاقگی خیلی از اشعار و آهنگ ها را رد کنند.
چه خوب هست برای تصویب و اظهارنظر درون مورد شعر و آهنگ مدرن شورای دیگری تشکیل دهند ومثل آقایـان یداله رویـایی ، تورج نگهبان، اخوان ثالث ، درون مورد اشعار موسیقی مدرن اظهارنظر نمایند و همـین طور آقایـان مارسل ، واروژان و پرویز اتابکی راجع بـه آهنگهای این گروه نظر بدهند. این خواست ماست و چنین صورتی هم بـه مسئولین رادیو تسلیم کرده ایم. حقیقت این کـه نمـی دانم چرا رادیو درون این مورد سرعت عمل بـه خرج نمـی دهد و قضیـه را بـه امروز و فردا موکول مـی کند . شاید اعضای شورا به منظور رادیو حکم پدر و مادر پیری را پیدا کرده اند کـه بایستی درون خانـه بمانند. متاسفانـه بعضی از اعضای شورا روی حب و بغض و دوستی ها کار مـی کنند کـه نمونـه اش را درون توضیح آقای حنانـه نسبت بـه ترانـه شـهر خالی فرشته دیدیم کـه واقعا مایـه تاسف است.
با این کـه مرتبا تعدادی از ترانـه های مبتذل اجازه پخش مـی گیرند نمـی دانم روی چه اصل ترانـه « گل و تگرگ » من نبایستی پخش شود.
شماعی زاده :
حسن شماعی زاده آهنگساز و خواننده معروف هم درون بحث ما شرکت کرد . او گفت: بـه نظر من درون مورد هنر خارج از مسائل سنی قضاوت نسلی از زمان گذشته بر آثار نسلی کـه متعلق بـه زمان حال هست غلط و غیرمنطقی است. من و تمام همکاران جوان و نوآورانی کـه مورد بحث هستند بـه پیشکسوتانمان احترام مـی گذاریم ، نـه بـه خاطر این کـه سنت ها و آداب و رسوم ما حکم مـی کند بلکه وظیفه هر هنرمند هست که بـه پیشکسوتان احترام بگذارد اما درست نیست کـه همـین شورای موسیقی علنا و با خط خود اعتراف بـه رفیق بازی نماید و اقرار کند کـه پایـه های قضاوتش ، به ضوابط کاری نداشته بلکه تحت شرائط رابطه ها انجام مـی گیرد.
اتابکی چه مـی گوید:
پرویز اتابکی آهنگساز معروفی کـه تاکنون بیش از پانصد آهنگ ساخته و هم اکنون درون قسمت فوق برنامـه دانشگاه های ایران فعالیت دارد درون این خصوص اظهار داشت:
اگر سن این آقایـان را کـه در شورا نشسته و داوری مـی کنند جمع بزنیم و بر تعداد افراد عضو شورا تقسیم کنیم رقمـی بین 48 که تا 50 سال بدست مـی آید کـه تصور نمـی کنم چنین سنی به منظور اظهارنظر درون مورد موسیقی و ترانـه خواست جوانان صحیح باشد. نمایندگانی از طبقات جوان درون این شورا دست ندارند و نتیجتا حدود فکر و خواست این آقایـان قدیمـی و دور از خواست زندگی امروز هست .
نکته دیگر درون مورد خانم فرشته و ترانـه شـهر خالی ایشان
من با خانم فرشته هیچ گونـه آشنایی و رابطه کاری نداشته ام . یکی از آهنگ های ایشان را کـه به دفعات گوش کرده ام «نم نم بارونـه امشب» بوده کـه معتقدم هیچ قادر نیست بـه خوبی وی از عهده اجرای آن برآید . فرشته دارای صدای کاملا پخته ای هست و حالا چطور عنوان شده کـه شـهر خالی را خارج خوانده هست بر من معلوم نیست. لازم بـه تذکر هست که هنگام ضبط یک ترانـه گاهی اتفاق مـی افتد بـه دفعات آن را تکرار مـی کنند که تا به دلخواه درآید چه ایرادی داشت درون مورد شـهر خالی هم همـین کار را مـی د نـه این کـه به خاطر آقای معینی کرمانشاهی یک بار اجازه پخش بدهند و سپس آن را قطع کنند . بدون شک ذکر مطلب فوق از طرف آقای حنانـه اساس شورا را نشان مـی دهد کـه بر پایـه رفیق بازی استوار هست و این کـه چگونـه آقایـان ارضاء شوند. بـه خاطر مـی آورم کـه برای تصویب ترانـه « عروسک شکسته» ، نلی حدود بیست بار بـه شورای موسیقی مراجعه کرد و آخر بار استاد مرتضی حنانـه بـه او گفته بود مگر پرویز اتابکی هم آهنگساز است؟
بدون شک این حرف ، بغض و حسد حنانـه را نسبت بـه یک آهنگساز مـی رساند کـه کاری بـه کار آقایـان ندارد و دور از زدوبندها بـه کار مشغول است.
پرویز اتابکی کـه یکی از آثارش «وقتی نیستی من هوای موندنم نیست» با صدای گوگوش مـی باشد گفت : بـه
طور کلی من درون کارهای خود دو چیز را درون نظر مـی گیرم. صفحاتی کـه روانـه بازار مـی کنم دارای دو رو مـی باشند یک روی آن آهنگی هست مردم پسند و روی دیگر آن برای نسل جوان و تحصیل کرده .
ارتباط من با جوانـها از طریق اردوهای دانشگاهی هست و بـه این طریق خود را ارضا مـی کنم با این ترتیب برایم فرقی نمـی کند کـه مورد محبت یـا خشم اعضای شورا قرار مـی گیرم . من کـه از سال 1336 درون کار موزیک فعالیت دارم با صراحت بـه آقایـان عضو شورای موسیقی مـی گویم بـه خدا آهنگسازها و ترانـه سرایـان جوان به منظور آنـها گارد نگرفته اند و موسیقی کنونی و جوان پسند ما کـه نـه کلاسیک هست ، نـه جاز و نـه پاپ ، احتیـاج بـه حمایت و پشتیبانی دارد. چرا اجازه نمـی دهید تعدادی از این جوان ها درون شورای موسیقی صاحب اظهارنظر باشند . چرا وقتی یک ترانـه و آهنگ بین مردم گل مـی کند آن را بـه طور کلی هجو مـی کنند و کنار مـی گذارند . یک خواننده یـا صدا دارد یـا ندارد ، اگر ندارد چرا اجازه خواندن پیدا مـیکند و اگر صاحب صدای خوبی هست چرا تقویت نمـی شود . چرا با ذکر این جمله کـه خانم فرشته شـهرخالی را خارج خوانده ، حیثیت و شرف هنری او را لکه دار مـی نمائید. بدون شک اگر فرشته دستش جائی بند بود ساکت نمـی نشست و جواب این آقایـان را مـی داد.
]]>
2008-09-03T05:39:00+01:00 2008-09-03T05:39:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/49 hamid
به بهانـه انتشار آلبوم تازه کیوان و افشین مقدم آخرین طبیب شعر و آهنگ: جهانبخش پازوکی خواننده : افشین مقدم انتشار : اریبهشت 1355تو آخرین طبیبی کـه لحظه های آخر بـه داد من رسیدیتو نوری از خدائی کـه پیغام خدا را بـه گوش من رساندی بـه روح من دمـیدیزیباترین بهاری ، پایـان انتظاری به منظور مردی تنـهاتو یک حریم امنی ، توآخرین دوائی به منظور خستگیـها من کوله بار عشقو که تا پای جان کشیدمدر زیر سایـه های خوش باوری خزیدماما یـه قلب ساده ندیدم کـه ندیدم ، ندیدم کـه ندیدممن از تکرار حرف دوست دارم خسته اممن بـه اون کـه با
به بهانـه انتشار آلبوم تازه کیوان و افشین مقدم
آخرین طبیب
شعر و آهنگ: جهانبخش پازوکی خواننده : افشین مقدم
انتشار : اریبهشت 1355
تو آخرین طبیبی کـه لحظه های آخر بـه داد من رسیدی
تو نوری از خدائی کـه پیغام خدا را بـه گوش من رساندی به روح من دمـیدی
زیباترین بهاری ، پایـان انتظاری برای مردی تنـها
تو یک حریم امنی ، توآخرین دوائی به منظور خستگیـها
من کوله بار عشقو که تا پای جان کشیدم
در زیر سایـه های خوش باوری خزیدم
اما یـه قلب ساده ندیدم کـه ندیدم ، ندیدم کـه ندیدم
من از تکرار حرف دوست دارم خسته ام
من بـه اون کـه باید دل ببندم بسته ام.
اخیرا اگر بـه نوارفروشی های معتبر سری زده باشید آلبوم تازه ای از زنده یـاد افشین مقدم و همکار همـیشگی اش کیوان را مشاهده مـی کنید. البته بـه رسم تنـها نقطه ی روی زمـین، یعنی این سرزمـین کـه آلبوم هیچ گونـه توضیح ، مشخصات و معرفی از صاحبان اصلی خود ندارد. بـه دیگر زبان نـه نام ترانـه سرا ، نـه نام آهنگساز و نـه نامـی از تنظیم کننده ی آلبوم بـه مـیان آمده . آلبوم بـه شکل یک درون مـیان ، یک ترانـه از افشین و یک ترانـه از کیوان را درون خود جای داده و البته نمـی دانم که تا چه اندازه شخص کیوان کـه خود ساکن تهران هست در این ماجرا دخیل هستند. بـه هر روی جالب هست که بدانید درون این آلبوم ترانـه ی آخرین طبیب ساخته ی ماندگار استاد جهانبخش پازوکی ( شعر و آهنگ) ، کـه در تابستان سال 1355 منتشر شد و در واقع یکی از آخرین کارهای افشین نیز بود ، موجود هست و جالب تر از همـه ترانـه ای از اردلان سرفراز به نام جای تو خالی با صدای افشین و با آهنگی از هویک هاکوپیـان .
افشین و کیوان بـه شکل رسمـی کارشان را از شش و هشت و چشمک فرشید رمزی درون سال 1350و با دیگر ضلع این مثلث یعنی داریوش آغاز د . اگر چه افشین پیش از اینـها نیز کارهایی را منتشر کرده بود کـه با اقبال عموم روبرو نگردیده بود. تمامـی کارهای گروه شش و هشت و چشمک را پرویز مقصدی آهنگسازی مـی کرد. آهنگهایی کـه همگی ریتم شش و هشت داشتند و در همـین آلبوم منتشره نیز چند تایی از کارهای مقصدی را مـی شنوید. دریغا کـه پرویز مقصدی سکوتی رساتر از هر فریـاد را درون این سی سال درون خارج از کشور انجام داده . نقش مقصدی درون موسیقی پاپ ایران پنـهان شدنی نیست. گویی حتما منتظر ماند که تا او نیز ره بـه دیـار باقی بسپرد و شاگردان دیروزش کـه تمام آنچه امروز دارند را مدیون اویند شروع بـه جانم فدایت کنند.بلا استثنا تمام خوانندگان جوان دیروزی از گوگوش و داریوش گرفته که تا ویگن و سخایی و لیلافروهر هر آنچه دارند مدیون ملودی های پرویز مقصدی است.
به هر روی درون این شماره از افشین مقدم خواهیم گفت. خواننده ای کـه در جوان سالگی جوانمرگ شد و بسیـارانی معتقدند کـه اگر مـی ماند شاید نامش امروز بالاتر از دیگران جای مـی گرفت. خواننده ای کـه شاید باور نکنیدپیش از مرگشانی چون محمدرضا شجریـان از صدایش تعریف د. حسین آهنیـان مقدم مشـهور بـه افشین در اول مرداد 1355 درون حادثه ی رانندگی درون شمال کشورو درون سن 30 سالگی از بین رفت . او متولد ۸ مـهر ۱۳۲۴ بود.
هفته نامـه اطلاعات هفتگی جمعه 10 دی 1350
ایستاده از راست: داریوش اقبالی ، کیوان، ماسیس ، آلیس ، اونیک آوانسیـان ، نلی ، افشین مقدم
در این شماره شرح ماجرای این حادثه را برایتان بازگو مـی کنم.
ماجرای مرگ افشین مقدم
هفته نامـه ی جوانان دوشنبه 11 مرداد 1355
جزئیـات حادثه تصادف و کشته شدن افشین خواننده جوان کـه برای اولین بار درون مطبوعات فارسی منتشر مـی شود...
افشین پیشاپیش از مرگ خود خبر داشت.
افشین بـه گارسن رستوران مسیر راه گفت : دعا کن من سالم برگردم . یک شب که تا صبح درون عروسی تو مجانی مـی خوانم.
برادر افشین مـی گوید: برادرم نگران بود و مـی گفت : من خیلی زحمت کشیدم ولی مـی ترسم ناکام بمـیرم.
آرزوگفت: بـه افشین گفتم خواب دیدم تو تصادف کردی و مردی، سفرت را عقب بنداز.
افشین به منظور خداحافظی با کوچکش درون تلفن مـی خواند : عمر این سفر کوتاه کوتاهه.
بعد از مرگ افشین خبرنگاران جوانان کشف د کـه افشین درون خفا با زنی زندگی مـی کرد کـه بیست روز پیش یک فرزند به منظور افشین زائیده بود.
افشین مرد. این خبر به منظور مـیلیونـها ایرانی کـه خیلی غم انگیز صدای او را درون زمستون ، درون مسافر ، و در آخرین طبیب مـی شناختند تکان دهنده بود. غروب جمعه اول مرداد بود کـه بچه های جوانان این خبر را شنیدند . بی اختیـار چشم ها پر از اشک شد. همـه گریستیم و سعی مـی کردیم گریـه هامان را دیگری نبیند . همان موقع سردبیر مجله نمـی گذاشت ما چشمـهایش را ببینیم ولی صدایش را مـی شنیدیم کـه مـی گفت : حرکت کنید . بروید ببینید چه شده؟ .
ما مـی دانستیم کـه دوست خوبی را از دست داده ایم کـه ارزش دوست داشتن داشت. خبر حادثه افشین را بـه علت اینکه مجله زیر چاپ بود خیلی مختصر نوشتیم اما درون پشت حادثه مرگ افشین خبرهای عجیبی بود. بعد از چند گفتگو بـه وقایع عجیبی درون زندگی این خواننده آوازهای غمگین پی بردیم . افشین مرگ خود را پیشبینی کرده بود . افشین نیمـه شب مادرش را از خواب بیدار کرده بود که تا با او خداحافظی ابدی د . افشین درون آخرین لحظات از مرگ صحبت مـی کرد . همسر اولش آرزو خواب تصادف و مرگ او را داده بود. دوستانش کـه در این حادثه همراه او بودند و همـه از کام مرگ برگشتند مـی گویند: افشین درون تمام طول راه از مرگ صحبت مـی کرد. حتی درون یک مجله سه روز قبل از مرگ افشین درون برابر ترانـه ی آخرین طبیب نوشته بودند یعنی دیدار بـه قیـامت...
همسفران چه مـی گویند:
بگذارید ما از همسفران او شروع کنیم ، آنـها کـه در اتومبیل و در آن شب مرگ حضور داشتند . ماجرا را از همـین جا آغاز مـی کنیم . ما به منظور ملاقات آنـها بـه بیمارستان بازرگانان رفتیم . رضا کیکاسری مدت هاست درون ارکستر افشین فلوت مـی زند .رضا از ناحیـه چشم بـه شدت صدمـه دیده ... او درون روز یک شنبه سوم مرداد ، دو روز بعد از حادثه از مرگ افشین خبر نداشت و ما هم بـه او چیزی نگفتیم.
مـی گفت حدود ساعت یک نیمـه شب بود کـه تصمـیم گرفتیم بـه شمال برویم . مقصد ما بیشـه کلا بود . قرار بود مـیهمان یکی از رفقا باشیم . افشین رانندگی مـی کرد . حدود چهل کیلومتر بـه آمل مانده بود کـه وی قصد سبقت از یک سواری را کرد و به محض اینکه بـه قسمت چپ جاده متمایل شد اتوبوس از مقابل رسید و این حادثه وحشتناک پیش آمد.من عقب اتومبیل نشسته بودم و پس از تصادف متوجه شدم حال افشین بدتر از ما سه نفر هست . چشمان من کم کم دیدش را از دست مـی داد و به درستی نمـی توانستم آنچه را کـه در اطرافم مـی گذرد ببینم .
بهروز برزگر یکی دیگر از همراهان ، کـه گویـا یک پایش شکسته با این کـه به سختی مجروح شده روحیـه بسیـار خوبی دارد . او از مرگ افشین اطلاع داشت ولی بـه دوستانش چیزی نگفته بود.
مـی گفت : کنار دست افشین نشسته بودم. او مرتب از مرگ سخن مـی گفت ، ترانـه مسافر ش را چندین بار خواند . گویـا مـی دانست مرگ درون چند قدمـی اش مـی باشد . مـی گفت از تمام فامـیل خداحافظی کرده ام . اگر بمـیرم خیـالم راحت است. دیگری از من گله نمـی کند کـه افشین چرا بی خداحافظی رفتی. وقتی حادثه پیش آمد ، من و افشین بـه خارج از ماشین پرت شدیم ، مدت ها کنار جاده بودیم . هیچ بـه ما کمک نکرد . همـه مـی آمدند و با کمـی مکث بـه سرعت مـی گذشتند . گویـا مردم از دیدن چهره های خون آلود ما وحشت مـی د . لحظات بـه سختی مـی گذشت. قسمت چپ بدن افشین بـه کلی خرد شده بود..خون زیـادی از بدنش مـی رفت بعد از لحظاتی سخت و کشنده ، یک اتومبیل شورلت بـه کمک ما آمد . سرنشینان آن ، من و افشین را کـه حالمان بدتر از دیگران بود سوار د و به طرف آمل حرکت دادند . افشین دیگر رمقی نداشت . او فقط بـه من نگاه مـی کرد . گویـا مـی خواست با نگاه های خود بـه من حالی کند بهروز دیدی گفتم زندگی من همـین جا تمام شده. من دارم مـی مـیرم بـه آخر خط رسیدم. ولی افسوس کـه از هیچ کاری ساخته نبود . اتومبیل بـه سرعت جاده هراز را طی مـی کرد ... خدای من .. افشین ساکت شده بود . او دیگر نگاهم نمـی کرد . مثل این کـه راننده بیخود عجله مـی کرد . بله همـه چیز تمام شده بود . افشین دیگه درون این دنیـا نبود . درون این اثنا آمبولانسی آژیرکشان از راه رسید و من و افشین را تحویل گرفت .
بغض درون گلوی بهروز مـی شکند و غم از دست دوست عزیزی چون افشین چشمانش را خیس مـی کند . او بـه پای شکسته خود توجهی ندارد . بهروز فقط از افشین حرف مـی زند و این کـه چطور راحت و آسوده جلوی چشمان او جان داده .
سومـین همراه
با محمد شاه نوری سومـین همراه افشین حرف مـی . او هم دست کمـی از دیگران ندارد. صورتش بـه شدت آسیب دیده .. لبانش پاره شده . از مرگ افشین اطلاعی ندارد . مـی گفت خداکنـه حال افشین خوب بشـه . اون حالش خیلی بد بود . مثل این کـه مـی دونست اتفاقی مـی افتد . وقتی بین راه به منظور صرف غذا بـه کافه ای رفتیم بـه گارسون گفت دعا کن ما بـه سلامت برگردیم قول مـیدم شب عروسیت که تا صبح بخونم.
افشین آنقدر از مرگ و پیشامد حرف مـی زد کـه یکبار بـه او گفتم : چرا اینقدر از مرگ حرف مـی زنی ، بذار این چند روزه را خوش باشیم . حالام خیلی دلم مـی خواد بدونم حالش چطوره ، شما از اون اطلاعی ندارید. هنوز آمله یـا آوردنش تهران؟
بیچاره محمد نمـی دونست جنازه افشین را بـه تهران آوردند و امروز صبح درون بهشت زهرا بـه خاک سپردند.
در خانـه افشین
توی خانـه افشین غوغائی است. مادرش درون وضع بسیـار وخیمـی هست . ش لحظه ای آرام و قرار ندارد و برادرش ، ناصر آهنیـان آهنگساز باسابقه چون مات شده ها گوشـه ای نشسته بود. مادرش مـی گوید : گوش من نمـی شنود ولی مـی گفتند کـه پسرم قشنگ مـی خواند و من تنـها مـی دانستم کـه غمگین مـی خواند . وقتی او مـی خواند چشمانش لبریز از اشک بود و توی صورت همـه نیزاشک مـی نشست . مـی گفتم افشین چرا تو همـیشـه غمگینی ؟
مـی گفت به منظور تو غمگینم کـه نمـی توانی صدایم را بشنوی . به منظور تو غمگینم کـه صدای هورا و کف زدنـها را نمـی شنوی . آخه دلم مـی خواهد درون موفقیت هایم تو هم شریک باشی ، دلم مـی خواهد بعد از مرگ بابام بـه من تکیـه کنی .
وقتی توی خونـه مـی خواستند با من حرف بزنند بـه افشین مـی گفتم جلویم بنشیند و با حرکات لبانش مـی فهمـیدم کـه دیگران چه مـی گویند . افشین سخنگوی خانـه بود ، مترجم من بود و مونس من ، وقتی توی صورت همـیشـه غمگینش نگاه مـی کردم همـه دردهایم را فراموش مـی کردم و صورتم خیس اشک شوق مـی شد . اشک بـه خاطر موفقیت های او . بـه خاطر این کـه مـی گفت دارد به آرزوهای بزرگش مـی رسد. وقتی شش ماه پیش پدرش مرد خیلی سعی مـی کرد مرا از تنـهایی درآورد . خیلی سربه سرم مـی گذاشت ولی مـی دیدم وقتی من آرام مـی شدم او بـه اتاق بالا مـی رفت ، درها را بـه روی خود مـی بست و ساعت ها مـی نشست ، وقتی پایین مـی آمد چشمانش سرخ شده بود . مـی دانستم کـه گریسته است. چه نجیب بود. حتی بار غم هایش را بـه تنـهایی مـی برد.
نـه ، باورم نمـی شود .. افشین زنده است.. مـی دانم همـین روزها بر مـی گردد . نیمـه شب ... وقتی من خواب هستم .. مثل همـیشـه مـیاید بالای سرم .. موهایم را نوازش مـی دهد و بعد آهسته بالا مـی رود که تا در بستر آرام بگیرد. .. شب آخرش را فراموش نمـی کنم. .. بی تاب بود. مرا نیمـه شب بیدار کرد کـه خداحافظی کند .. مـی گفت مـی خوام برم شمال .. بغلم کرد و بوسید ... نمـی دانم چرا غمگین تر از همـیشـه دیدمش.. مثل همـیشـه چشمانش آبستن اشک بود.. پولهایش را درآورد گذاشت توی دست من . دستم را فشرد . صورتم را بوسید و این خداحافظی ابدی بود. و دیدیم کـه ابدی هم بود . حالا جایش همـه جای خونـه خالی هست . صدای پایش را روی پله ها حس مـی کنم . لبخند غمگین را درون آستانـه درون مـی بینم .
برادر چه مـی گوید:
ناصر آهنیـان برادرش مـی گوید افشین شب آخری کـه دیدمش یـه جور دیگه بود تکیده ، مضطرب ، و بی قرار . انگار مـی خواست یـه چیزی بـه من بگوید. خیلی عجیب خداحافظی کرد. من دلم ناگهان فرو ریخت . بـه یـاد حرفهایش افتادم . مـی گفت : برادر من خیلی زحمت کشیدم که تا این موفقیت را بـه دست آوردم . حالا نگران هستم . مـی ترسم همـه چیز درون هم بریزد. مـی ترسم ناکام بمـیرم . در تمام یک سال گذشته افشین روی پا بند نبود. بـه دنبال «زمستون» ، «مسافر» و « آخرین طبیب» نیز غوغائی بـه راه انداخت و گاه توی خونـه فریـاد مـی زد برادر ببین چه سریع مـی تازم . اما مـی ترسم انگار دلم گواه بدی مـی دهد . وقتی شب ها خسته از عروسی ها مـی آمد من کـه مـی دانستم کـه چه غوغائی بـه راه انداخته هست . مـی گفتم خسته نباشی . مـی گفت امشب هم دو کبوتر عاشق را بـه آشیـانـه رساندم . بعد مـی رفت توی اتاقش . ساعتها تنـها مـی نشست آهنگهایش را زیرزمزمـه مـی خواند و من مـی دانستم کـه برای دل خودش گریـه مـی کند . او دنیـای مخصوص خودش راداشت . ما زیـاد بـه دنیـای خصوصی اش کاری نداشتیم.
الو بابا
توی راهروهای خونـه آرزو صدای افشین پیچیده است. صدای غمگین : عمر این سفر کوتاه کوتاهه.
آرزو ستاره سینما مـی گوید: همـه آوازهایش موزیک عزاست . درون عجبم کـه چطور با این آهنگها درون عروسی شور و هیجان مـی آفرید. خوب گوش کنید انگار ناله مـی کرد . مـی گرید.
آرزو بـه گوشـه ای از اتاق اشاره مـی کند . ی کوچولو را مـی بینم کـه گوشی تلفن را برداشته و مرتب مـی گوید : الو بابا ، الو بابا .
مـی گوید : این «مریم» افشین هست . ثمره عشق پرشور و بی سرانجام من و افشین.
به یـاد مـی آورم چهار سال پیش را کـه برای اولین بار ، افشین را از نزدیک دیدم. آن شب پر شور و داغ درون «باربکیو» . افشین شوری بـه پا کرده بود . و آن غم مخصوص درون صدایش انگار مرا صدا مـی کرد . آن شب وقتی درون آغوش او که تا سپیده یدم و شب های دیگر . . باورم نمـی شد روزی همـه چیزم با نام افشین در هم مـی آمـیزد. وقتی بـه خواستگاری ام آمد ، وقتی با خانواده ام صحبت کردو وقتی با مخالفت ها روبرو شدیم . افشین گفت بیـا با هم برویم گوشـه ای تنـها و عشق و همـه چیزمان را قسمت کنیم. خیلی ها سعی د زندگی ما را از هم بپاشند و ما مقاومت کردیم ولی عاقبت یک روز همـه چیز درون هم ریخت و من با دلی شکسته بـه خانـه برگشتم و افشین غمگینانـه مرا ترک کرد. او مـی دانست کـه من حامله هستم و به همـین جهت باز درون خفا یکدیگر را مـی دیدیم که تا سرانجام ش بـه دنیـا آمد . مریم همـه امـید و آرزوی او شد . لحظه ای نمـی توانست دوری او را تحمل کند. حتی زمانی کـه ما از هم جدا شدیم و هر کدام راهی دیگر پیش گرفتیم تنـها پیوندمان مریم بود.
وقتی مـی شنید مریم بیمارست سرآسیمـه مـی آمد . حتی اگر با من هم حرفی نمـی زد سرا پای مریم را بوسه مـی زد . دست هایش ، صورتش ، موهایش و بعد صورت خیس شده از اشکش را بر مـی گرداند و بدون خداحافظی مـی رفت.
15 روز پیش آخرین باری بود کـه دیدمش، آمد کـه مریم را ببیند چون مـی گفت تلفنی گریـه ام مـی گیرد . خوابی کـه دیده بودم برایش تعریف کردم و گفتم خواب دیدم کـه تو رفتی شمال ، تصادف کردی و مردی.
گفتم اگر قصد سفر داری ، نرو .عقب بیـانداز . با خنده گفت یواش بگو مریم نشنود. آخه م خیلی دوستم دارد. بعد مریم را بغل کرد و بوسید و من باز هم اشک را توی چشمانش مـی دیدم. برایم عجیب بود. توی این دو سه ماه اخیر همـیشـه غمگین و گریـان بود. باورم نمـی شود کـه مرده باشد . مرتب چشمانش بـه در هست . منتظرم درون بزند . مثل همـیشـه بگوید بابای مریمـه. بابای مریم ، ترا بـه خدا بـه م نگاه کنید هنوز داره با تلفن حرف مـی زنـه.
ی 20 روزه
باورتان مـی شود زن سیـاه پوش دیگری درون یـه گوشـه تهران درون مرگ این خواننده بـه سوک نشسته و آرام و قرار ندارد؟
باورتان مـی شود کـه افشین 20 روزه دیگری هم دارد؟
ماهم نمـی دانستیم کـه افشین بعد از جدایی از آرزو با یک زن دیگر زندگی مـی کرد کـه به تازگی صاحب بچه شده است.
منیژه زن 19 ساله سیـاهپوش مـی گویدی از من خبر ندارد . شما هم ننویسید . بگذارید درون تنـهایی خودم بمـیرم . درون اندوه بزرگی کـه همـه زندگی ، امـید و آینده ام را سیـاه کرد .
دو سال پیش بود کـه افشین را شناختم. افشین « زمستون» عاشق افشین شدم. دیوانـه اش شدم و وقتی همـه چیز را برایش گفتم نگاهی بـه من کرد و گفت چرا من ؟ من کـه نمـی توانم دروغ بگویم ، من کـه طاقت اشک و اندوهی را ندارم ، دیواری کوتاه تر از من ندیدی ؟ بـه او گفتم فقط بگذار دوستت داشته باشم. ، نـه ازدواج مـی خواهم و نـه تعهد و نـه مزاحمت مـی شوم. بـه من گفت ولی من هم دوستت دارم ولی مـی دانم کـه خانواده ام مخالف هستند. عیبی نداره بیـا با هم شروع کنیم بالاخره بـه یـه جائی مـی رسیم. دیگر من حامله شده بودم. شکمم آمده بود بالا . مـی دیدم یـه گوشـه مـی نشیند و مرتب فکر مـی کند . مـی گفتم چرا فکر ؟ مـی گفت همـیشـه دلم مـی خواست سروسامان بگیرم ولی حالا انگار قلبم را تکه پاره کرده ام . یک تکه توی امـیرآباد کنار مریم ، یک تکه کنار تو و بقیـه اش مال مادرم. دیگر به منظور خودم هیچی نمانده است.
شب آخر
روزی کـه من بـه بیمارستان رفتم مرتب بـه من تلفن مـی کرد . مـی گفت بالاخره مسافر من آمد یـا نـه ؟ آنقدر بی تابی کرد که تا ش مـینو بـه دنیـا آمد . آن وقت آرام شد. بـه من مـی گفت صبر کن برات یـه آپارتمان خوب مـی خرم.با هم مـی ریم اونجا . جشن مفصلی مـی گیریم و با هم عروسی مـی کنیم آن وقت من پاهایش را بغل مـی کرد مو مـی گریستم. شب آخری کـه زنده بود بـه من تلفن کرد و گفت منیژه جان : مـینو رو بیـار جلوی تلفن. بگذار صدایش را بشنوم . مـی خوام برم شمال . دلم بی تاب هست . شاید برنگردم .شاید دیگر تو و م را نبینم . فریـاد زدم چرا؟ بعد نرو ، ترا خدا نرو .صدای گرمش تو تلفن پیچید. دیوانـه ، نترس برمـی گردم و بعد آرام خواند: عمر این سفر کوتاه کوتاهه.
دیدید چه سفری رفت. سفری ابدی. دیروز کـه مـی رفتم سرخاکش توی تاکسی صدای غمگینانـه اش پیچیده بود. راننده سرش را با اندوه تکان مـی داد . مـی گفت خانم ببینید چه غمگین مـی خواند . راننده نمـی دانست کـه من چرا گریـه مـی کنم. نمـی دانست کـه من کی هستم. حالا افشین درون بستر ابدی خود خفته هست اما درون خانـه آرزو ، درون خانـه منیژه ، درون خانـه مادرش صدای گریـه غمگین او طنین انداز است. و سالها بعد وقتی مریم و مـینو ان افشین بزرگ شدند باز هم صدای افشین از خانـه اشان بـه گوش مـی رسد که:
جای تو خالی جا پای تو مونده هنوز رو نقش قالی تو آشیون چشمم جای تو مونده خالی.
توضیح از مدیر سایت:
و دقیقا هم همـین اتفاق افتاد. 32 سال بعد از مرگ افشین مقدم آلبوم کارهای او منتشر شد و ترانـه ی جای تو خالی سروده اردلان سرفراز بـه گوش همگان رسید . درون حالی کـه افشین مـی خواند: جای تو خالی ، جا پای تو مونده هنوز رو نقش قالی.
هفته نامـه جوانان 15 شـهریور 1355
در مراسم چهلمـین روز درگذشت افشین مقدم
آهنگ مخصوص ماجرای مرگ افشین
با کمک چشم آذر و امـیرخسته و صدای کیوان دوست قدیمـی وی بـه زودی منتشر مـی شود.
در زمانی کـه مراسم چهلمـین روز درگذشت خواننده فقید افشین مقدم برگزار مـی شد اعلام گردید نوار مخصوصی کـه یـادآور خاطره دردناک و غم انگیز از مرگ ناهنگام این خواننده مـی باشد بـه زودی منتشر مـی شود . و دوستان هنرمند افشین ، ناصرچشم آذر ، امـیرخسته و کیوان این نوار را تدارک دیده و بوسیله کمپانی آپولون منتشر مـی کنند. ناصر چشم آذر بر اساس آهنگ معروف زمستون و تغییراتی درون ملودی ها یک آهنگ ساخته کـه با شعر امـیرخسته و صدای کیوان یـار دیرینـه افشین ارائه مـی شود. این آهنگ با افکت ، راه رفتن ، سوار اتومبیل شدن ، حرکت ، خواب ، تصادف، صدای قلب، مرگ و سرانجام سکوت شب و آنگاه سحرگاه حادثه خونین ، قبرستان و به خاک سپردن افشین همراه است. درون این آهنگ بعد از صدای کر ، کیوان با آوای غمگین درون رثای مرگ دوست از دست رفته اش مـی خواند و بعد هم همـه آهنگهای افشین با صدای زنگدار و غمگین او بـه گوش مـی رسد. درون پایـان نوار ویگن اپراتور معروف با مونتاژی از همـه آهنگهای افشین کلام خداحافظ را با صدای افشین کـه در حقیقت خداحافظی ابدی این خواننده جوان هست به گوش دوستدارانش مـی رساند کمپانی آپولون کـه این نوار را تهیـه کرده اعلام کرده هست در فروش نوار خانواده افشین را سهیم داشته و منوچهر بی بیـان مـی گوید آرزو دارم این نوار و ابتکار ما بتواند به منظور همـیشـه نام افشین را درون خاطره ها باقی گذارد.
دوشنبه 19 مـهر 1355 جوانان
30 شمع سیـاه درون جشن تولد افشین
آرزو اولین زن زندگی افشین خواننده موفقی کـه چندی پیش درون حادثه رانندگی جان خود را از دست داده هست هفته قبل سومـین سال تولد مریم بچه افشین را برگزار کرد. آرزو کـه به خاطر افشین هنوز لباس های سیـاه بر تن دارد آن شب به منظور تولد مریم کیک زیبا با سی عدد شمع سیـاهرنگ خاموش بـه خاطر سی سال زندگی افشین کـه به خاموشی گرائید تزئین یـافته بود. درون روی این کیک سه عدد شمع سپید رنگ بـه مناسبت سومـین سال تولد مریم روشن شده بود و آرزو مرتب از افشین و خاطراتی کـه با او داشت یـاد مـی کرد. موقعی کـه مریم سعی داشت با فوت خود شمع ها را خاموش کند آرزو بـه سختی مـی گریست و تماشای این صحنـه تمامانی را کـه در مجلس حضور داشتند متاثر ساخت. آرزو درون همـین جلسه بـه خبرنگار ما گفت لحظه ای افشین از نظرم دور نمـی شود و همـیشـه و همـه وقت قیـافه و حالات او جلوی چشمم مـی باشد. آرزو گفت تاکنون چندین بار خواب افشین را دیده ام و تصور نمـی کنم هیچ گاه بتوانم او را فراموش کنم.
گل افشین
خواننده: کیوان
شعر :امـیرخسته
آهنگ: سیـاوش قمـیشی
تنظیم: ناصر چشم آذر.
شـهریور1355
جای توخالی
شعر:اردلان سرفراز
آهنگ:هویک هاکوپیـان
آخرین طبیب
شعروآهنگ:جهانبخش پازوکی
انتشار:اردیبهشت۱۳۵۵
زمستون
شعر: سعید دبیری
آهنگ: سیـاوش قمـیشی
انتشار : 1354
پشیمان
شعر:منصورتهرانی
آهنگ و تنظیم: ناصرچشم آذر
انتشار: ۱۳۵۵
وقتی مـی گم دوست دارم
شعر:مـینا اسدی
آهنگ:پرویزمقصدی
مسافر
شعرو آهنگ: جهانبخش پازوکی
انتشار:1354
هفته نامـه جوانان دوشنبه 29 دی 1354
افشین مـی خواهد علیـه آرزو شکایت کند
شایع هست که افشین مقدم خواننده ترانـه های معروف زمستون و مسافر مـی خواهد از طریق قانونی سرپرستی فرزند ش را از آرزو ستاره ی سینما بگیرد. افشین مقدم و آرزو سه سال پیش بـه دنبال عشق پرشوری با هم نامزد شدند و ستاره ی سینما بـه خاطر این عشق به منظور مدتی فعالیت هنری خود را کنار گذاشت ولی بعد بـه خاطر اختلاف شدیدی کـه بینشان بوجود آمد آرزو بـه سینما بازگشته و فعالیت خود را آغاز نمود . 6 ماه بعد باز هم این دو آشتی نموده و سپس درون خفا شرعا وصلت د کـه البته مخالفت افشین با فعالیت سینمایی آرزو این بار علنی شده و ناچار درون حالی کـه ستاره ی حامله بود از هم جدا شدند . جالب این کـه افشین درون روز تولد فرزندش بلافاصله بـه ملاقات آرزو رفته به منظور ش شناسنامـه گرفته و دیدارهایش هم چنان تجدید مـی شد که تا اینکه شنید آرزو مـیخواهد بـه سینما بازگردد بـه همـین جهت درون خفا وکیلی گرفته و مـی خواهد سرپرستی قانونی ش را بگیرد بـه هر حال با وجود علاقه شدید آرزو بـه این کوچولو معلوم نیست کدام موفق مـی شوند سرپرستی قانونی ب]]>
2008-07-18T01:37:00+01:00 2008-07-18T01:37:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/48 hamid
دل هم دل قدیمخیلی دلم گرفته ، کمـی آسمان کجاست ؟ یک چکه آب تازه و یک تکه نان کجاست؟تابوت مـی برند درختان بـه دوش خویش از من مپرس غیرت سرو روان کجاست؟آن روزگار گذشت ، «غم نان» نداشتیم دل هم دل قدیم ، کجا رفت آن کجاست ؟ بانگی نمـی رسد زخروس سحر بـه گوش گیرم« بلال» مرده ، خدای اذان کجاست؟غلامحسن اولاد ( م - اندیش) ااغهانتخاب افته نامـه جوانان دوشنبه اول اردیبهشت 1354 شماره 440 سال نـهمـهفته نامـه جوانان دوشنبه اول اردیبهشت 1354 شماره 440 سال نـهم رفراندوم هنری درون سال 1353دل هم دل قدیم
خیلی دلم گرفته ، کمـی آسمان کجاست ؟ یک چکه آب تازه و یک تکه نان کجاست؟
تابوت مـی برند درختان بـه دوش خویش از من مپرس غیرت سرو روان کجاست؟
آن روزگار گذشت ، «غم نان» نداشتیم دل هم دل قدیم ، کجا رفت آن کجاست ؟
بانگی نمـی رسد زخروس سحر بـه گوش گیرم« بلال» مرده ، خدای اذان کجاست؟
غلامحسن اولاد ( م - اندیش)
ااغهانتخاب افته نامـه جوانان دوشنبه اول اردیبهشت 1354 شماره 440 سال نـهم
هفته نامـه جوانان دوشنبه اول اردیبهشت 1354 شماره 440 سال نـهم
رفراندوم هنری درون سال 1353
جهانبخش پازوکی محبوب ترین و موفق ترین پدیده موسیقی ایرانی درون آهنگسازی و ترانـه سرائی سال 53 بود.
گوگوش و عارف به منظور هفتمـین سال باز هم مقام محبوب ترین خوانندگان ایران را بـه خود اختصاص دادند.
مـهستی و عقیلی بـه عنوان محبوب ترین چهره موسیقی اصیل ایرانی انتخاب شدند.
محبوب ترین خوانندگان زن ایرانی (موزیک پاپ)
1-گوگوش 49524 رای
2- رامش 45507 رای
3- عهدیـه 31886 رای
4- دینامـیک 31845 رای
5- گیتی 28964 رای
6- نلی 27899 رای
پوران ، سیمـین غانم ، زیبا ، ژاکلین ، آلیس ، مرجان ، پونـه و سوگل نیز آرای زیـادی داشتند.
البته ناگفته نماند با اینکه لیلافروهر ، نوش آفرین ، و اکی بنایی درون اواخر سال 53 و آغاز 54 فعالیت خود را آغاز نمودند آراء قابل توجهی داشتند ولی حتما آنـها را درون لیست محبوبین سال آینده جستجو نمود اما آنچه باز هم شگفت انگیز هست انتخاب گوگوش همـیشـه محبوب مـی باشد. امسال درست 7 سال پیـاپی هست که گوگوش بـه عنوان محبوب ترین خواننده موزیک پاپ انتخاب مـی شود و نباید از نظر دور داشت کـه گوگوش هنوز از معصومـیت های کودکی و جنجال های بزرگ درون طی چند سال گذشته بهره مـی گیرد. و نکته جالب اینکه گوگوش هم چنان رامش را درون کنار دارد و به نظر مـی رسد کـه این رقابت کماکان ادامـه داشته باشد. ولی درون هر صورت گوگوش از این بعد مـی حتما خیلی مواظب خودش باشد چون نـه تنـها محبوب و بزرگی چون رامش را درون کنار دارد بلکه حالا دیگر عهدیـه خود را بالاتر کشانده ، دینامـیک عرض اندام مـی کند ، نلی با درخشش تازه رقیبی سرسخت مـی نماید.
بعد از گوگوش حتما به سراغ رامش برویم کـه سالهاست سد گوگوش را جلو دارد درون حالی کـه دوستدارانش مـی گویند اگر گوگوش چهره جنجالی مطبوعات نباشد ، اگر درون فیلم بازی نکند ، اگر برنامـه های مستقل چون چشمک نداشته باشد مسلما رامش با فاصله زیـاد از او جلو مـی افتد ولی ما بـه رامش توصیـه مـی کنیم کمـی بیشتر بـه ظرافت زنانـه روی کند ، درون انتخاب لباس های کاملا زنانـه و مد روز و بالاخره درون آرایش مو و صورت وسواس زیـادتری بـه خرج دهد و دست همکاری آهنگسازان و ترانـه سرایـان خوش ذوق و جوان و حتی گرانقیمت را بفشارد که تا این طلسم را بشکند.
جالب اینکه سیمـین غانم امسال ناگهان مقام سوم خود را از دست داده و به ردیف هشتم نزول کرده هست و این دگرگونی مسلما بـه خاطر رکود ، گوشـه گیری و تنبلی سیمـین درون کار خوانندگی مـی باشد کـه امـیدواریم درون سال 54 جبران شود.
محبوب ترین خوانندگان مرد ایرانی ( موزیک پاپ)
1- عارف 54294 رای
2- ستار 41889 رای
3- وفا 40556 رای
4- منوچهرسخایی 39795 رای
5- حسن شماعی زاده 33366 رای
6- فریدون فرخزاد 31412 رای
امـیر رسایی ، عباس مـهرپویـا ، ویگن ، شـهرام شب پره ، ابی ، کورش یغمایی ، فریدون فروغی حدود 20 هزار رای سلی ، کاوه ، افشین مقدم ، افشین شاد ، سپهر ، ناصر ، ضیـاء ، حسین حسینی بیش از ده هزار رای داشتند.
شگفتی درون لیست محبوب ترین خوانندگان مرد حضور عارف به منظور هفتمـین سال درون لیست و صدر محبوبین هست . عارف بـه خاطر فروتنی ، تکیـه بـه ذخایر محبوبیت و شـهرت سالهای گذشته ، هم چنان درون صدر قرار گرفته و به خصوص آرای شـهرستانیـها بیشتر متعلق به عارف هست و بـه هر حال ما بـه عارف بـه خاطر هفتمـین موفقیت بزرگش طی هفت سال رفراندوم جوانان تبریک مـی گوئیم.
اما عارف اکنون شدیدا از سوی خوانندگان جوانی چون ستار و وفا تهدید مـی شود . ستار با اینکه تنـها درون سال گذشته بیش از سه چهار آهنگ نداشت ولی بـه سرعت مرز محبوبیت را مـی شکند و اینک مستقیما عارف ، نفر اول را هدف قرار داده و مطمئنا ما درون سال آینده شاهد یک رقابت پرشور بین عارف ، ستار ، و وفا خواهم بود. چون وفا نیز با سیمای فروتن و محبوب و در عین بی ادعایی آرای قابل ملاحظه ای آورده و حتی ستار نفر دوم را هم تهدید کرده هست .
منوچهرسخایی خواننده دیرپای ایرانی ، هنوز درون لیست محبوبین قرار دارد و منوچهر درون سال گذشته هر آهنگی خواند موفق بود و از نظر سرویس هنری مجله جوانان اگر مسابقه ای به منظور تعیین خواننده ای کـه تمام صفحاتش مورد استقبال قرار گرفته ترتیب داده شود بی شک او مقام اول را بدست مـی آورد زیرا منوچهر یـا نمـی خواند یـا اگر مـی خواند حتما ترانـه اش پرفروش هست ولی نباید فراموش کرد کـه در جدول ما بیشتر صحبت از محبوب ترین هست نـه بهترین. شماعی زاده و فرخ زاد نیز امسال درون لیست محبوبین مقام جالب توجهی دارند. شماعی زاده درون سال گذشته نیز هم چنان آهنگهای مورد توجهی داشت اما فرخ زاد امسال برخلاف سالهای دیگر خود را بـه عنوان یک خواننده تثبیت کرده هست . بـه طوری کـه نام خود را درون جدول محبوبین بـه ثبت رسانیده هست و این به منظور فرخ زاد هم یک پیروزی است.
محبوب ترین خوانندگان زن ایرانی ( موسیقی اصیل)
1- مـهستی 49985 رای
2- حمـیرا 38460 رای
3- هایده 26755 رای
4-سیمابینا 25414 رای
5- نسرین 21677 رای
6- فیروزه 17894 رای
دلکش ، مرضیـه ، فرشته ، الهه ، گلوریـا روحانی ، پروا ، سوسن بیش از ده هزار رای آورده اند.
مـهستی درست سه سال پیـاپی هست که با آراء حیرت آور درون صدر لیست محبوب ترین خواننده زن موزیک اصیل ایرانی قرار مـی گیرد.
مـهستی خوش صدا ، حسابگر ، مردم دار ، و فروتن هست . او سعی فراوان دارد کـه با آهنگهای خوب اجرای مناسب محبوبیت خود را درون مـیان مردم حفظ مـی کند.
جدایی کورس ناظمـیان از مـهستی و سپس نامزدی شوهرش با فیروزه ناگهان سیمایی مظلوم بـه مـهستی بخشید و اجرای چند آهنگ خوب من جمله مگه نـه ، من چه کنم ، قصه ما ، توانست موقعیت او را مستحکم و محبوبیتش را افزون سازد.
بعد از مـهستی ناگهان حمـیرا مـی بینیم کـه سال گذشته مقام چهارم داشت و امسال بـه مقام دوم دست یـافته است. حمـیرا درون سال گذشته نیمـی گرفتار ماجراهای داخلی زندگی بود و نیمـی هم خستگی روحی ناشی از جدایی و طلاق ، بـه همـین جهت از نظر مـیزان و تعداد آهنگهایی کـه ارائه کرد خیلی کم کار بود و اگر امسال تمام وقتش را بـه خوانندگی و ارائه کارهای تازه بدهد نفر اول را سخت تهدید خواهد کرد و همـین پیروزی موجود آن هم بدون ترانـه های تازه خود موفقیتی بزرگ به منظور حمـیرا است.
هایده با آهنگ های خوب و پرفروش توانسته هم چنان محبوبیت سال گذشته خود را حفظ نموده و در یک رقابت سخت با حمـیرا و سیما بینا مقام سوم را بدست آورد و بعد از سالها سیما بینا را درون این لیست مـی بینیم درون حالی کـه در سال گذشته حتی نامـی از سیما نبود . سیما درون سال 53 با اجرای چند آهنگ خوب و برنامـه هایی درون رادیو و تلویزیون چهره کرد.
در این لیست امسال به منظور اولین بار «نسرین» هم وارد شده هست . نسرین کـه از زیبایی مخصوص صدای خوب و اجرا و ارائه تازه و جالبی برخوردار هست مسلما درون سال 54 درخشش بیشتری خواهد داشت.
محبوب ترین خوانندگان مرد ایرانی ( موسیقی اصیل)
1- هوشمند عقیلی 51478 رای
2- گلپا 42655 رای
3- جمال وفائی 41982 رای
4- ایرج 37133 رای
5- کورس سرهنگ زاده 34378 رای
6- عبدالوهاب شـهیدی 24166 رای
حسن شجاعی ، ناصرمسعودی ، ایرج مـهدیـان ، نادر گلچین ، فریدون فرهی حدود 20 هزار رای ، شـهاب جزایری ، رضا سقائی ، آغاسی ، منتشری ، بیش از ده هزار رای ، و بالاخره پیشوتانی چون غلامحسین بنان ، قوامـی فاخته ای ، بدیع زاده ، عمادرام نیز آرا فراوانی داشتند.
هوشمند عقیلی با اجرای آهنگهای جنجالی و محبوبی چون شن های داغ ، فردا تو مـی آیی ، ای خدا ، چراغ خونـه درون سال 53 ناگهان بـه شـهرت و محبوبیت دور از انتظاری دست یـافت.
عقیلی با گلپا چهره پرتوان و بزرگ موسیقی اصیل ایرانی رقابت سختی را آغاز نمود درون حالی کـه گلپا درگیر بیماری قلبی ، مسافرتها و بالاخره کاباره اش بود عقیلی شب و روز با همکاری جهانبخش پازوکی مجهز شد و حالا مـی بینیم کـه با آرا فراوان درون صدر لیست نشسته و درخششی کم نظیر دارد . البته نباید فراموش کرد کـه گلپا هنوز با آرا قابل توجه محبوبیت خود را حفظ نموده و تا آخرین لحظات نیز با عقیلی رقابت داشته است.
در این مـیان وفائی با اجرای ترانـه های خوب و محبوب ایرج را بعد زده و خود را بـه مقام سوم رسانده هست و نام آشنای عبدالوهاب شـهیدی درون این لیست یک شگفتی تازه هست چون شـهیدی با اجرای آهنگ زندگی ناگهان مورد توجه قرار گرفت درون حالی کـه رضا سقائی دیگر خواننده زندگی نیز درون سال 53 چهره نمود.
در ضمن حسن شجاعی با چند آهنگ خوب ، شـهاب جزایری با آهنگ شیرین شیرین ، چهره های سرشناسی بـه حساب مـی آیند.
محبوب ترین آهنگسازان ایرانی:
1- جهانبخش پازوکی 42178 رای
2- انوشیروان روحانی 28435 رای
3- حسن شماعی زاده 24766 رای
4- ناصر چشم آذر 22678 رای
5- بابک بیـات 21653 رای
6- واروژان 21437 رای
پرویز یـاحقی ، منصور ایرانژاد ، فریدون خوشنود ، فریبرز لاچینی ، تورج شعبانخانی ، حسین واثقی ، مجید سلیم پور ، محمد شمس ، بابک افشار بیش از 15 هزار رای ، ناصرتبریزی ،یداله صمدی ، حسین عبدالصمدی ، سیـاوش زندگانی ،صدرالدین مـهوان ، اسداله ملک ، فرهنگ شریف حدود ده هزار رای ، و بالاخره پیشتانی چون مرتضی حنانـه ، مـهندس همایون خرم ، علی تجویدی ، بزرگ لشکری ، عطاالله خرم ، و پرویز مقصدی با آرا فراوان درون کنار جوان ها درخشیدند.
جهانبخش پازوکی درون سال 1353 درخشان ترین چهره درون مـیان آهنگسازان بـه حساب مـی آمد چون او ضمن ساختن آهنگهای پرفروش و محبوبی به منظور هوشمند عقیلی ، خوانندگان محبوبی چون مـهستی ، گیتی ، وفا ، منوچهرسخائی را نیز بی نصیب نگذاشت.
همـه آهنگهای جهانبخش پازوکی از جمله شن های داغ ، فردا تو مـی آئی ، ای خدا ، من چه کنم ، مگه نـه ، ای کاش ، خداحافظ که تا پاییز ، تو چشمات حقیقت مـی بینم ، درون لیست پرطرفدارترین آهنگها بودند و پازوکی از رکود بعضی آهنگسازان بهره گرفته و چهره موفقی ارائه داد .
انوشیروان روحانی امسال درون لیست محبوبین خود را بالا کشید و به مقام دوم دست یـافت درون حالی کـه حسن شماعی زاده با تلاش فراوان نتوانست مقام نخست سال گذشته خود را حفظ کند و بالاخره نیز با فاصله زیـاد درون پشت سر جهانبخش پازوکی و انوشیروان روحانی قرار گرفت درون حالی کـه امسال ناصرچشم آذر و بابک بیـات نیز رقیب سرسختی بـه حساب مـی آمدند .
نگاهی بـه لیست بالا یک امـیدواری بزرگ را درون مـیان جوان ها بوجود مـی آورد و آن هم نام هایی چون ناصر چشم آذر ، منصور ایران نژاد ، فریدون خوشنود ، و محمد شمس مـی باشد کـه هر کدام مسلما درون سال آینده غولهای موزیک ایرانی خواهند شد.
محبوب ترین ترانـه سرای ایرانی
1- جهانبخش پازوکی 41845 رای
2- اردلان سرفراز 34567 رای
3- ایرج جنتی عطایی 33899 رای
4- شـهیـار قنبری 32234 رای
5- مسعود امـینی 32199 رای
6- محمدعلی بهمنی 24177 رای
آذرصرافپور ، شـهین حنانـه ،مسعود هوشمند حدود 20 هزار رای و بدون ذکر تعداد آرا اعلام مـی کنیم کـه بزرگانی چون معینی کرمانشاهی ، بیژن ترقی ، تورج نگهبان ، و همامـیرافشار ، درون این رفراندوم جوانگرایـانـه آرا فراوان و دور از انتظاری داشتند . جهانبخش پازوکی کـه در آهنگسازی بی رقیب بود بـه خاطر ارائه بهترین و محبوب ترین ترانـه ها توانست درون این لیست نیز صدرنشین شود. پازوکی کـه به قول خودش بـه هم آغوشی آهنگ و ترانـه کوشش دارد توانست با استفاده از همـین روش مقام خود را درون دو جبهه آهنگ و ترانـه تثبیت نماید.
البته امسال اردلان سرفراز صدرنشین سال گذشته بـه خاطر رکود و سرگرم بودن درون تربیت خواننده درون مقام دوم نشسته است.
محبوب ترین ترانـه های ایرانی:
1- شن های داغ ( هوشمندعقیلی ) 45623 رای
2-حرف ( گوگوش ) 41882 رای
3- من چه کنم ( مـهستی ) 41746 رای
4-جان جان ( منوچهرسخایی ) 38765 رای
5- فردا تو مـی آئی ( هوشمندعقیلی ) 36124 رای
6- همسفر ( ستار ) 31478 رای
7- اوستا کریم ( عهدیـه ) 29745 رای
8- قبیله لی لی ( عباس مـهرپویـا ) 29167 رای
9- صدایم کن ( عارف ) 29122 رای
10 – بازم تو ( گیتی ) 26889 رای
غریبه آشنا (گوگوش) ، نامـه نویس ( حسن شماعی زاده ) ، ای کاش ( وفا) ، شیرین شیرین ( شـهاب جزایری ) ، چشم بلوطی ( جمال وفائی ) ، دریغا ( اکبر گلپایگانی) ، چقدر دوست دارم( منوچهرسخائی ) ، زندگی ، (عبدالوهاب شـهیدی ، سقائی) ، مگه نـه ( مـهستی ) ، پیشواز و به خنده هام نگاه نکن ( رامش ) ، با حدود 20 هزار رای ، هوشمند عقیلی با دو ترانـه ی شن های داغ و فردا تو مـی آئی درون مـیان خوانندگان و جهانبخش پازوکی با شن های داغ ، من چه کنم ، فردا تو مـی آئی ، بازم تو ، جان جان درون مـیان آهنگسازان و ترانـه سرایـان درون این لیست رکوردار مـی باشند.
محبوب ترین خواننده مرد خارجی
1- دیوید کاسیدی 32454 رای
2- تام جونز 31177 رای
3- انگلبرت همبردینگ 24189 رای
مال ، الویس پریسلی ، آدامو، جانی هالیدی ، با آرا حدود 20 هزار درون ردیفهای بعدی قرار دارند.
محبوب ترین خواننده زن خارجی
1- شرلی بیسی 24512 رای
2- مـیری ماتیو 21660 رای
3- سیلوی وارتان 18247 رای
محبوب ترین ترانـه خارجی
آچیلی پوم 32451 رای
شاید تعجب کنید ولی یک آهنگ خارجی کـه شـهرام و ابی آنرا اجرا د از طرف خوانندگان مجله جوانان بـه عنوان محبوب ترین آهنگ خارجی سال انتخاب شده هست این یک رویداد عجیب و حیرت آور مـی باشد کـه ما حتما به شـهرام و ابی بـه خاطر اجرای جالب آچیلی پوم تبریک بگوییم.
توضیح از مدیر سایت:
1- همانگونـه کـه مشاهده مـی فرمایید درون مـیان خوانندگان مرد نام داریوش و فرهاد حذف گردیده است.. درون سال 53 داریوش دوران اسارت خود درون زندان اوین را طی مـی نمود و طبیعتا به منظور نویسندگان مجله نام بردن از خواننده ی ترانـه های بوی خوب گندم ، بن بست ، رهایی کـه همگی درون 6 ماهه اول سال 1353 اجرا شده بودند ، مـی توانست خطرآفرین باشد.
اما متاسفانـه نام فرهاد و اسفندیـار منفردزاده نیز درون این رنکینگ از قلم افتاده . شاید دلیل آن اجرای ترانـه شبانـه درون تابستان سال 52 و دیگر اجراهای فرهاد با رهبری اسفندیـار منفردزاده باشد. کارهایی کـه گذر زمان پی بـه هنر متعهدانـه و اثبات این حقیقت کـه ترانـه مـی تواند زبان برنده ی آلام جامعه باشد ، برد.
2- شاید برایتان پرسش برانگیز باشد کـه اصولا دلیل درج چنین رفراندوم هنری درون این سایت چه معنا و مفهومـی دارد . آیـا بـه شیوه ی آماتوریسم مرسوم درون وبلاگ ها و سایتهای هنری طرفداران چاک ، نظر بـه ارجح بودن این خواننده و آن ترانـه سرا را داریم یـا معنا و مفهومـی دگربار درون پس این سند مکتوب تاریخی نـهفته هست ؟
از روز نخست کـه این خانـه شکل مجازی بـه خود گرفت ، کوشش مجدانـه ای درون جهت شناسنامـه دار شدن و بیـان تاریخ واقعی ونـه جعلی ترانـه های دهه های گذشته و ترجیحا ترانـه های مصطلح بـه نوین و معترض شکل گرفت کـه تاکنون نیز ادامـه دار بوده . بـه زبانی دیگر انتشار این سند صرفا درون جهت بیـان سال انتشار ترانـه هایی هست که اینک مـی توانید آنـها را شناسنامـه دار خواند.یعنی بر فرض مثال از این بعد هر گاه از ترانـه ی همسفر ستار یـادی بـه مـیان آمد از سال 1353 بـه عنوان سال انتشار و مـیلاد آن مـی توان نام برد.
3- ترانـه سرای متعهد مـیهنمان شـهیـار قنبری درون کتاب دریـا درون من بسیـار کوشیده که تا در پانویس ترانـه هایش سال انتشار آنان را نیز ذکر کند . درون این راه نیز دیگر همکاران خود از جنس ترانـه را نیز بسیـار مورد شماتت قرار داده کـه چرا ترانـه ی بدون تاریخ مـی نویسند.
هر چقدر کـه بیشتر به سالهای نوشته شده درون کتاب دریـا درون من ایشان نظر مـی افکنم بیشتر بـه اشتباه بودن این تاریخ ها پی مـی برم . حداقل همـین یک سند کافی هست تا بـه اشتباه بودن تاریخ سرایش یـا انتشار یکی دیگر از ترانـه های ایشان بـه نام نامـه نویس با صدای حسن شماعی زاده پی ببرید. درون صفحه ی 62 کتاب دریـا درون من سال مـیلاد ترانـه ی نامـه نویس 1356 ذکر گردیده کـه همان گونـه کـه در سند منتشر شده آمده این ترانـه درون سال 53 بـه مرحله انتشار نیز رسیده .البته منظور داشتن قصد و غرض و.. نیست بلکه منظور همانا نداشتن منبع و ماخذ لازم جهت ذکر تاریخ ترانـه هاست . حداقل امـیدوارم اگر جناب قنبری روزی دگربار بـه فکر انتشار کتابی تازه از ترانـه هایش برآمد سال حقیقی ترانـه هایشان را نیز فراموش نکنند.
4- درون مـیان آهنگسازان سال 1353 هم چنان نامـی از فرید زولاند بـه مـیان نیـامده . دلیل کاملا واضح هست چرا کـه ایشان هنوز کار آهنگسازی را آغاز نکرده بودند. پیشتر نیز شرح دادم کـه اولین آهنگ ایشان بـه نام بهت و غزل با صدای ستار درون پاییز 1354 و در حالی کـه ایشان 20 سال داشتند منتشر شد.
5- شاید به منظور همگان هم چنان حضور نامـی چون جهانبخش پازوکی درون راس بهترین ترانـه سرایـان و آهنگسازان تعجب برانگیز باشد. نخست اینکه شاید قضاوت درون باب چنین نظرسنجی آن هم از دریچه سی سال بعد از رویداد ، کاری سهل و آسان باشد اما حتما پذیرفت کـه اصولا قضاوت عموم درون باب یک رخداد چون موسیقی و ترانـه نمـی تواند مخرج مشترک تمامـی طرز فکرها و نگرشـهای رایج باشد. ترانـه شنوندگانی وسیع دارد و مطمئنا درون آن روزگاران تمامـی مخاطبان با ترانـه های ایرج و شـهیـار و امـینی نمـی توانستند احساس هم ذات پنداری کنند. از این روی حضوری چون جهانبخش پازوکی درون مقام نخست که من نقش او را درون سطح مریم حیدرزاده درون زمان جاری از نظر داشتن مخاطب عام مـی دانم نباید آنچنان تعجب ساز باشد. درون کنار داریوش ، گوگوش و ابی مـی بایست صدایی چون مـهستی نیز باشد که تا ترانـه های پازوکی را بخواند و طبقه کف جامعه نیز از آن لذت برد و در زمان چنین نظر سنجی نیز مخاطبان عام حق مطلب را ادا کنند.
6- درون مـیان ترانـه های سال 53 از ترانـه ی غریب آشنا سروده اردلان سرفراز و با صدای گوگوش نیز سخن بـه مـیان آمده . لازم مـی دانم این گونـه اصلاح کنم کـه هرچند این ترانـه درون تابستان سال 53 منتشر شده اما درون زمستان سال 52 حسن شماعی زاده درون مصاحبه ای با هفته نامـه ی اطلاعات هفتگی از این ترانـه نام کـه خود گویـای تاریخ حقیقی اجرا و سرایش یعنی سال 1352 است.
]]>
بخش دوم مصاحبه با مسعود امـینی ترانـه سرا
2008-05-20T06:35:00+01:00 2008-05-20T06:35:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/47 hamid
بخش دوم مصاحبه با مسعود امـینی ترانـه سرادانلود بخش هایی از مصاحبه با مسعود امـینی (بخش 1)دانلود بخش هایی از مصاحبه با مسعود امـینی (بخش 2) ترانـه ی معترض ایران درون دهه ی پنجاه آغاز گر راهی شد کـه تا امروز نیز مستدام بوده و در این راه بسیـارانی زبان حال هم سفره های بی نان مـیهنشان بودند . درون بین این گروه مسعود امـینی از سرامدان ترانـه معترض و انتقادی درون جامعه ی ماست کـه تاکنون نیز خط مشی خود را ادامـه مـی دهد . بررسی ترانـه های مسعود امـینی درون دوران بعد از انقلاب نیز ما را بـه یک ترانـه سرای مسئول ، معترض و شاعر
بخش دوم مصاحبه با مسعود امـینی ترانـه سرادانلود بخش هایی از مصاحبه با مسعود امـینی (بخش 1)
دانلود بخش هایی از مصاحبه با مسعود امـینی (بخش 2)
ترانـه ی معترض ایران درون دهه ی پنجاه آغاز گر راهی شد کـه تا امروز نیز مستدام بوده و در این راه بسیـارانی زبان حال هم سفره های بی نان مـیهنشان بودند . درون بین این گروه مسعود امـینی از سرامدان ترانـه معترض و انتقادی درون جامعه ی ماست کـه تاکنون نیز خط مشی خود را ادامـه مـی دهد . بررسی ترانـه های مسعود امـینی درون دوران بعد از انقلاب نیز ما را بـه یک ترانـه سرای مسئول ، معترض و شاعری کـه ترانـه را بـه عنوان ابزاری درون جهت انعکاس رویدادهای اجتماعی و اعتراض بـه سیستم سیـاسی کـه تصمـیم گیرنده خط مشی های اساسی جامعه هست مـی رساند.
صفحه ی ترانـه پیر : ایستاده از راست : ابی ، مسعود امـینی ، منصور ایرانژاد
در بخش اول مصاحبه با مسعود امـینی سئوالاتی را درباره فعالیتهای هنری ایشان درون پیش از انقلاب مطرح کردم کـه ایشان با صبوری بـه این سئوالات پاسخ گفتند البته در آن مصاحبه درون آخرین لحظات بـه دلیل مشکل درون سیستم کامپیوتر موفق بـه ضبط صدا و گفته های جناب امـینی نشدم و مجبور شدم که تا برای نخستین بار درون نقش روزنامـه نگار گفته های ایشان را یـادداشت برداری کنم و طبیعتا درون این راه عین گفته های ایشان را نتوانستم بـه شما منتقل کنم ولی این بار تک تک جملات گفته شده توسط ایشان را برایتان بازگو مـی کنم. درون این مصاحبه 80 دقیقه ای بـه جز چند دقیقه خوشبختانـه صدای ایشان همراه با تمامـی مطالب مطرح شده ضبط شد کـه مـی توانید بخشـهایی از گفته های ایشان را نیز بشنویید .
پس بخوانید متن کامل قسمت دوم مصاحبه من را با مسعود امـینی با ذکر تمامـی کلمات و واژه های رد و بدل شده بین طرفین:
مسعود امـینی :
یـه خبر بهت بدم کـه همـین الان بزنی رو سایت کـه اولین نفر باشی درون ایران . فریدون فروغی ، فروغ فروغی روز مادرکه روز شنبه مـی شـه یعنی دو سه روز پیش مرده و من دیروز هم به منظور اولین بار تو برنامـه اعلام کردم. خانواده اش اومدن رو خطم . قبلش زنگ زدن بـه من کـه بیـان از طریق برنامـه من اعلام کنن .
حمـید: ایران هستن یـا امریکا؟
مسعود امـینی: نـه نـه نـه . امریکا همـین جا درساکرامنتو . درون همـین نزدیکیـهای ما . نزدیکیـهای کالیفرنیـا درون شـهر ساکرامنتو فوت شدن روز مادر و دیروز خاکشون کرده بودن . فروغ فروغی کوچیکه فریدون
حمـید : بله خدا رحمتشون کنـه .الان برنامـه ی شما بـه چه شکل هست . روی تل استار هست یـا نـه فقط درون امریکا پخش مـی شـه ؟
مسعود امـینی:بله روی تل استار هست . تمام امریکا پخش مـی شـه . گفتم، اون روز هم بهت گفتم کـه مرکزی تی وی دات کام رو کـه بزنی مـی تونی مستقیم ببینی .
حمـید: روی اینترنت
مسعود امـینی: روی اینترنت و , glwiz .com و مرکزی تی وی مـی تونی ببینی .
حمـید: بله البته من امـیدوارم مشکل کامپیوتر پیش نیـاد . من دارم صداتونو ضبط مـی کنم کـه اگه بشـه به منظور مصاحبه هم مشکلی پیش نیـاد وبشـه تمام صحبتها رو ضبط کرد . دفعه قبل سعی مـی کردم بنویسم .حالا برای تایپ ش اون جملاتی کـه به ذهنم مـی رسید حالا شاید عین جمله شما هم نبود اما این بار سعی مـی کنم عین جمله های شما رو بنویسم
مسعود امـینی : خوندم اونی کـه نوشته بودی خوندم . خیلیـاش غلط و غلوط شده بود . فهمـیدم کـه از روی نوشته یـادداشت برداری کرده بودی. خیلی چیزا بود کـه فکر کردم درست توضیح داده نشده .
حمـید: حالا اگه بخواید توضیحی بدید راجع بـه هرکدوم از مسائل ، چون صداتون ضبط مـی شـه راحت تر هم هستید .
مسعود امـینی:ok من چون الان کامپیوتر ندارم اینجایی کـه هستم کامپیوتر دم دستم نیست نوشته های شما رو نمـی تونم بخونم جایی کـه هستم دسترسی بـه اینترنت ندارم .
توضیح از مدیر وبلاگ :
در این قسمت درباره ممـیزی بعضی از ترانـه های داخل کشور درون شورای شعر و ترانـه ارشاد گفتم و جناب امـینی بیـان نمودند:
اداره ممـیزی کـه مال ایشون رو تصویب نمـی کنـه ، اون موقع هام همـین وضعیت بود ما هم همـین وضعیت و داشتیم.یعنی حتما ترانـه ها مـی رفت بـه خصوص مال من کـه یـه جوری بود کـه باید زود مـی رفت و تصویب مـی شد . هم رادیو تصویب مـی شد هم خانـه 34 سلطنت آباد کـه همون اداره ممـیزی یـا اطلاعات ، وزارت اطلاعات گذشته که راجع بـه کار هنر بود تصویب مـی شد حالا ایشونم بـه وضعیت ما مبتلا هستند کـه ما درون نوجوانی مبتلا بـه اون هستیم .
حمـید: دراین باره بـه بعضی کلماتی کـه ارشاد خواستار تغییر آن شده بود توضیح دادم و جناب امـینی فرمودند:
آره دیگه درون گذشته هم همـین جور بود . مترسک ، گل سرخ از این چیزا اون موقع هام ما از این موضوعها داشتیم الانم داریم.متاسفانـه این گونـه هست .
حمـید: اولا سئوالهایی رو کـه بچه ها روی وبلاگ گذاشتن تو کامنت ها گذاشتن من با شما درون مـیون بذارم . آقای داود فاطمـی از وبلاگ طرفداران داریوش از شما پرسیده بودند بعد از آلبوم آشفته بازار کـه با داریوش داشتین ترانـه شمالی رو شما سروده بودین، دیگه همکاری با داریوش نداشتید چرا؟
مسعود امـینی: واالله دلایل مختلفی داره کـه این کار انجام نشد واقعیتش این دلایل ،در واقع دلایل رابطه ای یـه .بعد دلایل اقتصادیـه بیشترش چون معمولا این گونـه هست که خواننده ها حالا من درون ارتباط با داریوش نمـی گم بـه صورت عام ، البته امروز کـه وضعیت تولید نوار فرق کرده با چندین سال قبل ، قبلا این گونـه بود کـه خواننده پول ملودی ساز وپول تنظیم کننده و پول شاعر رو مـی داد بعدخودش پولشو از کمپانی کـه نوار رو مـی خرید مـی گرفت یـا نـه اینی کـه اگر قرار بود کمپانی این پولو بپردازه کمپانی مـی پرداخت و همـیشـه یک مشکلی این وسط بود از طریق کمپانی کـه مـی شد همـیشـه دیر و زود مـی شد از طرف خواننده هم کـه مـی شد باز همـین مشکل بود . و بعضیـا هستند کـه توان و تحمل درون واقع خیلی چیزا رو دارند و بعضیـها هم ندارند . از این بابت من با داریوش متاسفانـه بـه دلیل همـین وضعیت و شرایط نمـی دونم بافت اجتماعی ، کمتر با هم کار کردیم بعد از اون .چون کارهایی داشتیم کـه قرار بود من و داریوش و کاظم عالمـی با هم دیگه کاری کرده باشیم
حمـید: مثل چی ؟
مسعود امـینی: یـه سری کار کرده بودیم کـه منتشر نشد متاسفانـه .
حمـید : مـی تونید نام ببرید ؟
مسعود امـینی: آره ، منتشر چون نشده نام بردنش هم من فکر نمـی کنم زیـاد معنای شیرینی داشته باشـه . منتشر نشد ، وقتی نشد دیگه فرقی هم نمـی کنـه آدم توضیحی راجع بهش بده.نمـی شـه نمـی دونم ، امـیدوارم کـه یک بار دیگه این مجال پیش بیـاد .بارها شده کـه زمـینـه اش فراهم شده ولی من همـیشـه اکراه داشتم . راستشو بخواید درون این ارتباط حتما من مفصلا توضیح بدم کـه این بافت کار موسیقی بـه گونـه ای هست که وقتی یـه شعری مـیاد و یـه خواننده مطرح مـی شـه یـه سری اشتباه حسابهای شخصیتی پیش مـیاد برای خواننده معمولا کـه خیلی خودشو دست بالا مـی گیره درون حالی کـه همون خواننده مـهم نیست کی باشـه. اگر شعر همون چند که تا شاعر رو نخونـه بـه قضاوت عام مـی بینیم کـه مورد اقبال مردم نیست و مسائل دوران مـهاجرت هم یـه شکلیـه کـه هر به منظور خودش تیم خودشو درست مـی کنـه کـه از جهت اقتصادی بـه سودش باشـه . من خودموهیچ وقت وارد این سری بازیـا نمـی کنم یعنی درون اصل شما اون طرف بـه عنوان شنونده خب طبیعیـه وقتی داریوشو مـی شنوید یـای دیگه رو مـی شنوید معین و مـی شنوید یـا هایده رو مـی شنوید یـا نمـی دونم حمـیرا رو مـی شنوید شما فقط اونو مـی بینید . منتها این طرفش چه موضوعات و مشکلات و معضلاتی هست اینو نمـی بینید . بعضیـها هستند کـه تن درون مـی دهند بـه این روند و بعضیـها هم هستند کـه این کار رو نمـی کنند یعنی سعی مـی کنند کـه اونـها هم به منظور خودشون درون واقع قدرت نمایی اندیشـه ای خودشون رو ند . من معتقد هستم اگه یک شعر ، شعر درستی باشـه ، حرفی به منظور گفتن داشته باشـه با یک ملودی زیبا کـه ملودی ساز، لباس شیرین و خوش رنگی را تن ترانـه مـی کنـه اون خواننده کـه مبشر درون واقع معرفت شاعر بـه جامعه و معرفت ملودی ساز بـه خواننده هست وسیله انتشار معرفت هنر بوسیله خواننده انجام مـی شـه و از این بابت من فکر کردم کـه خدا چنین لطفی بـه من کرده و مـی تونم بـه هر خواننده ای کـه برازندش هست اون لباس اندازه قد و قواره اون آدم هست اون اندیشـه رو تن صدای اون م و از این بابت معتقد هستم کـه خدا این لطفو کرده من قرار نیست بابت هیچ چیزی به هیچ جایی کوتاه بیـام و چیزیـایی رو کـه دوست ندارم ، دلپذیر نیست برام ، خودم رو درمجراش قرار بدم .که آدم دلشکسته مـی شـه آدم دلزده مـی شـه من خودمو وارد این بازیـا نمـی کنم .
حمـید: الان باهاشون درون ارتباط هستید؟
مسعود امـینی: بله بله بله داریوش رفیق همـه ی دوران زندگیـه منـه ، من و داریوش با هم زندگی کردیم یـه دوره ای با هم دیگه چی مـی گن هم سلول بودیم هم قلب بودیم علاوه بر اون خیلی ساله کـه ما با هم رفیقیم بـه هر جهت از نوجوانی . از این بابت حالا موضوع داریوش تنـها هم نیست . خیلی از شعرها هست کـه فکر مـی کنم اگراون با یک ملودی دیگه باشـه بـه یک صدای دیگه هم مـی شـه این رو منتشر کرد و به یک صدای دیگه هم مـی شـه بـه گوش مردم رسوند . از این بابته کـه من زیـاد درگیر فرد خواننده نیستم اگر چه هر کدوم از اونـها به جای خودشون تاثیر عظمای خودشون رو با مردم دارند اما اگر من یک کاری رو ببینم کـه نمـی شـه نمـی تونم یـا امکانش نیست یـا مجالش نیست به هر دلیلی کـه یک خواننده ای بدم بخونـه، اونو مـی دم بـه یک خواننده ای دیگه بخونـه کـه اونم به منظور خودش اعتبار خودشو داره و شنونده خودشو رو داره . از این بابت به منظور داریوش ، وضعیت من و داریوش اینگونـه است کـه در نـهایتی کـه هر دومون بدمون نمـیاد کـه چنین کاری رو یم ولی زیـاد دنبالش نیستیم مگر این اتفاق خودبه خود بیفته مثلا من شعری داشته باشم دست ملودی ساز باشـه ملودی کـه اون مـی سازه انگ صدای داریوش باشـه بدیم داریوش بخونـه والا مثل گذشته کـه اون روابط اون شکلی بود و ماها با هم بودیم و با هم زندگی مـی کردیم معمولا شاعرا و آهنگسازا بیشتر هم دیگه رو مـی دیدند این جوری مجالش کمتره بـه خصوص این چند ساله گذشته کـه اتفاقاتی تو زندگی هر کدوم از ما ، ماها رو کمتر بـه هم نزدیک کرده و بیشتر از هم دور کرده . ممکنـه از جهت مسافتی باشـه ، از جهت دلی هم پاره ای اوقات اینگونـه هست کـه دل دوریـه بین بچه ها ولی من با همـه اینا یـه رابطه انسانی دارم ، یـه رابطه دوستی و رفاقت سی چهل ساله دارم همشون رو دوست مـی دارم حالا اگر بای مجال پیش نمـیاد کار کنم خب نمـی شـه دیگه ، بذارین پای بافت دوران مـهاجرت .
حمـید: یکی از دوستان درون رابطه با ستار پرسیدند و پرسیده بودند که بـه غیر از ترانـه آب ، چه کارهایی با ستار داشتید . مخصوصا درباره ترانـه جنوبی پرسیدند ماجرای ترانـه جنوبی کـه من مطلبش و روی وبلاگ گذاشتم . بـه غیر از آب شما قبل از انقلاب چه ترانـه ای داشتید با ستار ؟
مسعود امـینی : من با ستار خیلی کار کردم . والله راستشو بخواین یـادم نیست مگر این کـه بعد اسامـیشونو بدم.
تو دوران مـهاجرت و غربت هم من با ستار کار کردم.
حمـید: قدم رنجه بود کـه با ستار کار کردین. اگر قدم رنجه کنین لطفی بـه این بنده کنین
مسعود امـینی : آفرین ، قدم رنجه بود آره درسته شما بهتر از من مـی دونین.
حمـید: ترانـه جنوبی رو فرزین خوند ستار هم خوند ، فریدون فروغی هم خوند؟
مسعود امـینی: نـه قدم رنجه روفریدون نخوند
حمـید: نـه ترانـه قدم رنجه رو نمـی گم ترانـه جنوبی
مسعود امـینی: آره ترانـه ی جنوبی ها رو قرار بود اتفاقا فریدون هم اون موقع ها بخونـه کـه نخوند، نشد با یک ملودی دیگه فرزین خوند ، با یک ملودی دیگه ستار خوند
حمـید: کی اول خوند؟
مسعود امـینی: اول فرزین خوند
حمـید: قبل از انقلاب
مسعود امـینی: بله اینا مال قبل از انقلابه . توی جنوبیـای فرزین من خودمم باهاش خوندم.
حمـید: یکی از دوستان درون مورد ترانـه پیر پرسیده بودند و گفتند تو یکی از وبلاگها ترانـه پیر رو درون واقع با دیکلمـه خود شما شنیده بودند با صدای ابی . آیـا چنین چیزی هست؟
مسعود امـینی : ممکنـه من جایی خونده باشم ضبط کرده باشن مـی تونـه احتمالش باشـه منتها بـه اون گونـه کـه با ابی تو نوار خونده باشم نـه . ابی تنـها خونده تو نوار با ملودی منصور ایران نژاد و تنظیم محمد شمس و کاظم عالمـی کـه اون موقع همـه بچه ها با هم هنرستان مـی رفتند اینا با هم دیگه تنظیم مـی د
صفحه ی ترانـه بوی تن تو : کامران ، مسعود امـینی
حمـید: درسته . سئوال دیگه من ، یک سری سئوالها درون مورد ترانـه های قبل از انقلاب شما بود، ترانـه بوی تن تو هست کـه من اینجا یـادداشت کردم با صدای کامران آیـا داریوش هم این ترانـه رو اجرا کرده یـا نـه ؟ چون خیلیـها کامران رو با صدای داریوش اشتباه مـی گیرند؟به خاطر اون شباهت صدایی کـه داشتند ؟
مسعود امـینی: دقیقا درسته همون اوایلش هم این جوری بود . وقتی نوار شبانـه اومد من از ایران اومده بودم بیرون ، چون تو اون نوار خودتون گوش کردین چون تو شبانـه من خونده بودم : آیـا اگر اسلام ما این است
اگر خون پایـه ی دین است بخشکد هر چه آیین است ای وای من ای ایران ای زیر نعلین ویران به دلیل این خونده هایی کـه تو نوار شبانـه بود یـه مفهوم دیگه به منظور مردم زنده کرده بود همـه فکر مـی د کـه کامران ، داریوشـه و بعدها کـه ابی ، ابی هم یـه اجرایی از این چند که تا رو خوند به منظور شرکت ترانـه ، من خودم بارها از مردم مـی شنیدم کـه حتی با من جدل مـی د کـه آقا چرا آهنگهای داریوش رو بـه اسم مثلا کامران زدین و توضیح مـی دادم کـه والله اگه داریوش مـی خوند مـی نوشتیم داریوش ،اصلا این صدای داریوش نیست اما صدای کامران از خانواده صدای داریوشـه تقریبا .
حمـید: ترانـه ای از مرتضی از شما جلسه پیش پرسیدم کـه گفتید کـه یـادتون نمـیاد ترانـه فقیر نبوده ؟
مسعود امـینی : نـه نـه نـه
توضیح ار مدیر وبلاگ : متاسفانـه درون این قسمت ضبط صدا با اشکال روبرو شد و نزدیک بـه 10 دقیقه از مصاحبه کـه شاید حساس ترین قسمت آن هم باشد از بین رفت . درباره سئوال قبل من جناب امـینی درباره همکاری های خود با مرتضی گفتند و این کـه ترانـه فقیر را خود لقمان ادهمـی ترانـه سرایی و آهنگسازی کرده بود . از همکاری های خود با مرتضی گفت کـه یکی از آنـها ترانـه پلنگه هست و هم چنین چند که تا کار درون آلبوم آینده مرتضی کـه به زودی متشر مـی شود .
سئوال بعدی و بسیـار حساس من از مسعود امـینی کـه از بخت بد ضبط نشد درباره شورای شعر و ممـیزی آن زمان بود . ایشان اشاره د کـه بیشتر از همـه ترانـه های ایشان دچار مشکل مـی شد چرا کـه شـهیـار قنبری بدلیل حضور پدرش حمـید قنبری درون رادیو دچار مشکلات کمتری بود و یـا جنتی عطایی بـه خاطر حضور اقوامش درون رادیو ، جنتی عطایی ها ، کمتر دچار آسیب مـی شد و هم چنین ایشان اشاره د کـه در آن زمان بعضی از کارهایشان با نام مستعار مثل امـیری منتشر مـی شد.
در ادامـه از مسعود امـینی درباره اجرای بعضی از ترانـه های مشـهور آن زمان مثل برادر جان ، شقایق ، دو پنجره با صدای فریدون فروغی و شایعاتی کـه امروزه روز وجود دارد درباره عدم اجازه انتشار این ترانـه ها با صدای فریدون و ممنوعیت اجرا توسط ایشان و اجرای این ترانـه ها با صدای دیگر خوانندگان پرسیدم: .
ادامـه صحبتهای مسعود امـینی از لحظه برقراری مجدد ارتباط:
ولی نتیجتا این مـی شد کـه اون شعر رو مثلا بـه قول شما گوگوش مـی خونده یـا داریوش مـی خونده اما اجراهایی از این کارها هست کـه خونده مـی شـه تو استودیو بعد چون خوب درون نمـیاد ، جای صدای خواننده نیست یـا نوع ملودی بـه گونـه ای هست که بـه اون پوزیسیون صدای خواننده نمـی خوره اون یک اجرایی کـه ضبط شده دست خواننده و آهنگساز و شاعر مـی مونـه و با یک اجرایی دیگه شعر مـیاد بیرون . از این چیزا من خودم بسیـار داشتم .
حمـید: آیـا با خانم مـهستی شما همکاری داشتید قبل از انقلاب ؟
مسعود امـینی : نـه نـه
حمـید: با کورش یغمایی چطور ؟
مسعود امـینی: نـه ، با کورش ما با هم کار موزیک مـی کردیم ولی با هم کار ترانـه نکردیم . اون موقع ها ، الان هر کدوم از اینـها برا خودشون اعتباری درون ذهن مردم دارند درون حافظه تاریخی مردم مـیهن ما دارند . اون موقع ها اون روابطی کـه ما داشتیم همون و شماها بـه یـه شکلی دیگه امروز خودتون تو این سن و سال با هم دیگه دارید ، یعنی خیلی با هم رفیقید اما با هم کار نمـی کنین یـا با هم کار مـی کنید خیلی چیزها رو درون ارتباط با هم دیگه اعتراف نمـی کنید ، نمـی گید ، بـه دلیل روابطی کـه ممکنـه یـه موقع یکی با یکی خوب باشـه یکی با یکی بد باشـه ، اون لحظه ای کـه خوب بوده من باب مثال درون رادیویی بوده اسم آورده از یک شاعر از یک آهنگساز ، بعد اون رابطه مثلا شش ماه بعد بـه اون خوبی نبوده ، ممکنـه ده تا دیگه مصاحبه کرده باشـه اونجا هیچ وقت اسم نیـاورده باشـه بـه خاطر این بعدها کـه آدم مراجعه کـه مـی کنـه مـی بینـه ا آقا اینجا و اونجا ننوشته شده مثلا درون فلان جا گفته یـا شنفته شده برا آدم سئوال برانگیزه . من با این بچه ها چون همـه با هم کار موزیک مـی کردیم با هم دوست بودیم و رفیق بودیم خیلی روزا بوده من خونـه کورش رفتم با کورش کار کردیم قرار بوده کارایی با هم دیگه یم اون موقع بچگیـامون ولی نشده چون اون موقع هر کدوم از ما یک کار جدا ، درسته جفتمون تو کار موزیک بودیم . یـه موقع بوده کـه مثلا من با یک گروه کار موزیک مـی کردم ، اون موقع کوروش گیتار مـی زده ، هنوز خواننده نشده بوده ، بعد خواننده شده ارکستر خودش رو داره ، دیگه ترجیح مـی ده با گروه نخونـه کما این کـه بعد از این کـه فریدون دیگه معروف شد مـی دونید کـه این آخر سریـا خودش با گیتار تنـها مـی خوند .
حمـید : با مارتیک هم کار نکردید؟
مسعود امـینی: نـه نـه
حمـید: یک ترانـه هم مازیـار خوند اوایل انقلاب بـه نام شـهید کـه بابک بیـات آهنگش رو ساخت اون مال شما نبود نـه ؟
مسعود امـینی : نـه . مازیـار سالارش مال من بود . بگو بگو مزه ی حرفات شکره
حمـید: تو آلبوم شبانـه آخر کارا همـه سیـاسی بود یـا عاشقانـه هم بود؟
مسعود امـینی: والله کارا عاشقانـه هست همش ، کار سیـاسی هم بـه نظر من عاشقانـه هست . سیـاسی بـه اون مفهوم کـه امروز مصطلحا هست معروف شده من فکر مـی کنم خیلی ناصوابه ، شعر معترضه شعر مقاومته ، حالا این شعر معترض مـی تونـه عاشقانـه باشـه و این حرفها رو شما بزنید و اعتراض ید و حالا اگر جامعه باهاش برخورد سیـاسی مـی کنـه این بـه اون مفهومـه که ارزش شعر بـه بکارتشـه و هری هم اونگونـه که دوست داره از شعر برداشت خودشو مـی کنـه و اون چیزی رو کـه مـی خواد دریـافت مـی کنـه .
حمـید: گفتید کـه در گروه لیتلز کار مـی کردید آیـا درون آلبوم ابی لیتلز هم همکاری داشتید؟
مسعود امـینی: درست اون موقع هایی کـه ابی لیتلز خواننده روزگار نوجوانی ما آمده بود کار فارسی مـی خوند دیگه اون موقعی بود کـه راستش و بخواید چون دیگه خواننده ها اعتباری بود طبقه بندی بود درش یک و دو سه داشت هیچ وقت ابی لیتلز با اینکه آهنگهای درون واقع مصطلحا خارجی بـه زبان انگلیسی اون موقع ابی مـی خوند و زیباتر از همـه مـی خوند ، آهنگهای جیمز بروند رو مـی خوند مثل خودش، آهنگهای آرتور فرانکلی مـی خوند ، آهنگهای دمـیس روسس رو مـی خوند ابی ، اونقدر شبیـه دمـیس روسس مـیخوند کـه وقتی دمـیس روسس اومده بود ایران براش خیلی جالب بود کـه ابی یـه دونـه نواری رو هم کـه خونده بود داد بهش کـه گوش ه ، و یکی از شبایی کـه بیژن قادری و ابی لیتلز پیش دمـیس بودند عکسی هم گرفته بودند کـه اون موقع ها هم خاطرم هست درون مجلات چاپ شده بود . ابی از جهت فارسی خوندن هیچ وقت نتونست بـه موفقیت کار انگلیسی زبان برسه و درست اون موقع ها بود کـه ابی کار فارسی مـی خوند ولی من دیگه تقریبا با چند که تا خواننده مشخص بیشتر کار نمـی کردم و بعدا هم ابی لیتلز و ابی حامدی از بچگی کـه ما با هم ارکستر داشتیم باشگاه پست و تلگراف ما مـی زدیم اون ابی همـیشـه فارسی مـی خوند انگلیسی هم مـی خوند این ابی فقط انگلیسی مـی خوند فارسی نمـی خوند چون اون موقع اصلا بـه این معنا مثل امروز کـه متداول هست این جوری نبود ارکستر و گروه کارشون و اعتبارشون بـه این بود کـه آهنگهای فرنگی مـی زدن بـه خاطر این بود کـه این همـه گروه تو ایران درست شده بود بعضیـاشون فارسی هم مـی خوندن از این بابت ابی لیتلز و ابی حامدی ، ما از بچگی چون ابی لیتلزخواننده گروه ما بود خیلی تعصب داشتیم راجع بـه خوانندمون و روابط رقابتی داشتیم با گروه sun boys که امـیر و امـین کـه دو که تا برادر بودند گیتاریست کـه با ابی کار مـی د بچه های سه راه زندان بودند و همـیشـه این رقابت چون هردومون درون یک جایی مـیزدیم درون هفته درون باشگاه پست و تلگراف ، از این بابت ما همـیشـه رقابت داشتیم بین این دو که تا ابی کـه هر دوشون آهنگهای خارجی هم مـی خوندند اما ابی حامدی فارسی مـی خوند و بعدها هم کـه شکل موضوع ها عوض شد ،خواننده شد خواننده تک سلولی ، خواننده خودش تنـها مـی رفت روی استیج و با گروه نمـی رفت یـه شکل دیگه ای از موسیقی متولد شده بود کـه با برنامـه های چشمک و شش و هشت و این برنامـه ها کـه در تلویزیون متداول شده بود خواننده ها هم از اون فرم قبلی جدا شدند . دیگه هر کدوم تنـهایی شدند خواننده ، و با یـه ارکستری کـه حالا باهاشون مـی زد دیگه فرق نمـی کرد درون حالی کـه اون موقع خیلی فرق مـی کرد کـه چهار که تا آدم مـی رفتند صبح که تا شب با هم بودند با هم آهنگ تنظیم مـی د ، با هم آهنگ درون مـی آوردند و با هم کار مـی د وبه خاطر همـین شکلش اصلا عوض شد.
حمـید: زمانی کـه با خانم دینامـیک ازدواج کردید آیـا باهاشون همکاری داشتید بـه عنوان ترانـه سرا؟
مسعود امـینی : نـه نـه هیچ وقت با هم دیگه کاری نکردیم.
حمـید: سئوال دیگه من درباره صفحه ی ترانـه رهایی هست . اصلا من این صفحش رو ندیدم. آیـا شما این صفحه رو دارید؟
مسعود امـینی: نـه متاسفانـه ، من ندارم صفحه ی رهایی رو ، رهایی بعدها آنچنان مورد اقبال ملی مردم قرار گرفت کـه دیگه مـهم نبود کـه تو کاست باشـه ، رو صفحه باشـه یـا سی دی باشـه . من خودم چیزی از اون روزگار بـه یـادم نیست ، نمـی دونم نـه من ندارم ، ولی همون جوری کـه مـی دونی همـه دارند تو، ده ها و هزاران و مـیلیون ها نوار گوناگون درون واقع سفر کرده .
حمـید: درون مورد کـه صحبت کردیم خب بسیـاری از ترانـه های شما ترانـه ی معترض بودند و سیـاسی قبل از انقلاب و صحبت هم کردید کـه با روبرو شدید همـین سئوال به منظور من بود کـه چه جور مثلا ترانـه ی پیر یـا سال قحطی مجوز مـی گرفتند اون زمان ؟
مسعود امـینی : نـه اونا مجوز نگرفتند دیگه ، بـه خاطر همـین بود ما اینا رو ، اصلا بـه خاطراین بود کـه بعدا ما رو گرفتند . دیگه بعدا بـه جایی رسیده بودیم که
حمـید: یعنی مجوز نمـی گرفتند و به شکل زیر زمـینی منتشر مـی شدند؟
مسعود امـینی: بله اینا همـه ترانـه های زیر زمـینی اون روزگار بودند . آره ما ضبط مـی کردیم
حمـید: خب صفحه هم داشتند دیگه ، صفحه منتشر مـی شد؟
مسعود امـینی: اون موقع دیسکو دوهزار مال خسرو لاوی بود بالای امجدیـه ، چیـه اسمش ، جالبه منم دیگه یـادم رفته ، عجیبه بالاتر از امجدیـه ، غیر ممکنـه این اسامـی رو یـادم بره ، خلاصه بالاتر از امجدیـه توی خیـابون ، بالاتر از سینما کـه الان شده شیرودی ، اون بالا خیـابان کریم خان بود اون جا استودیو دیسکو 2000 بود . دیسکو 2000 این صفحه ها رو مـی زد و فروش خوبی هم داشتند اون موقع ، جامعه ی کلیمـی باهوش و در واقع عاقبت اندیش اینا همـه روی سی دی ما درون اصل کار تولید و تکثیر دست جامعه ی کلیمـی بود .
]]>
2008-05-04T04:35:00+01:00 2008-05-04T04:35:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/46 hamid
مصاحبه اختصاصی photomusic با مسعود امـینی ترانـه سرای مقیم لس آنجلس دیگه این قوزک پام یـاری رفتن نداره لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن ندارهچشای همـیشـه گریون آخه شستن نداره تن سردم دیگه جایی برا خفتن ندارهدر این شماره حتما عنوان کنم کـه یکی از رویـاهای من درون زمـینـه کار اطلاع رسانی بـه حقیقت پیوست و آن هم مصاحبه یک ساعته من با مسعود امـینی شاعر و ترانـه سرای معترض دهه 50 و امروز سرزمـینمان بود کـه پس از هماهنگی های لازم بـه وقوع پیوست. مسعود امـینی بـه اعتقاد من معترض ترین ترانـه سرای دهه پنجاه بود
مصاحبه اختصاصی photomusic با مسعود امـینی ترانـه سرای مقیم لس آنجلس
دیگه این قوزک پام یـاری رفتن نداره لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همـیشـه گریون آخه شستن نداره تن سردم دیگه جایی برا خفتن نداره
در این شماره حتما عنوان کنم کـه یکی از رویـاهای من درون زمـینـه کار اطلاع رسانی بـه حقیقت پیوست و آن هم مصاحبه یک ساعته من با مسعود امـینی شاعر و ترانـه سرای معترض دهه 50 و امروز سرزمـینمان بود کـه پس از هماهنگی های لازم بـه وقوع پیوست. مسعود امـینی بـه اعتقاد من معترض ترین ترانـه سرای دهه پنجاه بود کـه مـی توان با مرور آثار او بـه این مسئله رسید. درون این مصاحبه کـه با فروتنی فراوان ایشان همراه بود به منظور اولین بار مسعود امـینی بـه بازگویی تاریخ ناگفته ترانـه سرایی و موسیقی معترض ایران پرداخت و با ذکر ماجراهایی ذهن مرا بـه سمت و سویی تازه کشاند. درون ضمن ایشان درون پایـان قسمت اول مصاحبه کـه به بررسی آثار پیش از انقلاب ایشان مربوط هست عنوان نمودند کـه روز گذشته درون دفتر مجله جوانان با حضور مـهدی ذکایی ، نادر صدیقی ، فرهنگ فرهی و حبشی بر روی وبلاگ شما آمدم و به مـهدی ذکایی یـادآور شدم کـه مطالبی را کـه شما چهل سال قبل نوشته اید را یک جوان درون گوشـه ای از ایران بـه بازگویی نشانده و هر مطلبی کـه خلاف واقعیت باشد ثابت مـی شود و اگر امروز نیز هر مطلب خلافی را شما منتشر کنید آیندگان خلاف آنرا اثبات مـی کنند .
قسمت اول مصاحبه من با مسعود امـینی :
سئوال ) جناب امـینی ، با تشکر از حضورتون درون این مصاحبه . دوست دارم درون ابتدا یک بیوگرافی از خودتان برایمان شرح دهید؟
با سلام . من مسعود امـینی هستم. متولد سال 1328 تهران . بخش 6 . بزرگ شده خیـابان شـهباز . مادرم اهل خیـابان امـیریـه هست و پدرم اهل خیـابان باغ فردوس مولوی . مجموعا 5 برادر و هستیم . 3 برادر و 2 بـه طوریکه درون نوار شبانـه آخر کـه اوایل انقلاب منتشر کردیم یک ترانـه ای هم دارم بـه اسم هفت سر عائله.
سئوال ) بعد در واقع شما هم محله ای آقای ستار هستید نـه ؟
دقیقا . من هم محله ای ستار ، بهمن مفید ، مسعود کیمـیایی ، اسفندیـار منفردزاده ، هایده ، جمال وفایی ، شورانگیز ، فردین ، و هم چنین عبدالکریم سروش درون خیـابان شـهباز هستم.
سئوال ) با عبدالکریم سروش هم آشنایی داشتید؟
البته ایشان یک نسل بعد از ما هستند اما خوب با خانواده ایشان آشنایی داشتم.
سئوال ) دوران تحصیلی را درون کدام مدارس گذراندید؟
دبستان طاهر تنکابنی و گروه فرخی درون باغ فردوس مولوی و دبیرستان فرخی و دبیرستان حکیم درون مـیدان ژاله درس خواندم کـه هم مدرسه ای باانی چون پرویز قلیچ خانی ، علی پروین ، گودرز حبیبی ، منوچهر حبیبی ، مـهدی مناجاتی ، درون دبیرستان حکیم بودم.
سئوال ) آقای امـینی . من درون آرشیوم اولین ترانـه ای کـه از شما دارم ترانـه نمـی دونی تو بدون با صدای خانم گوگوش هست مربوط بـه پاییز 1349 آیـا این اولین ترانـه شما بود ؟
نـه ، نـه من قبل از این تاریخ درون واقع بـه عنوان نوازنده درون گروه های بسیـاری فعالیت مـی کردم. درون ابتدا گروه سه نفره ای با فریدون فروغی و همایون خواجه نوری داشتیم کـه یک ارکستری بود کـه من هم جاز مـی زدم. درون گروهی بـه نام هیپیـا هم نوازندگی مـی کردم . درون گروه کتس هم کار کردم. با ابی لیتلز هم همکاری داشتم..در کاکوله درون خیـابان قصرشیرین هم کاباره ای بود کـه فعالیت مـی کردم .در زیر مـیدون ونک خیـابان توانیر کانتری کلاب بود کـه با گروه لیتلز کار کردم. درون کتس با سیـاوش قمـیشی همکاری داشتم.به عنوان نوازنده درون هیپیـا ، گروه لیتلز ، کتس کـه با بلک کتس شـهبال فرق داشت و سپس گروه فلاورز کار کردم. تا این کـه به گروه فلاورز پیوستم و همراه این گروه صفحه ای را منتشر نمودم کـه شامل ترانـه های من بود. درون واقع اولین ترانـه های من درون گروه فلاورز بود . من از دوران نوجوانی شعر مـی نوشتم. و هم چنین کار نوازندگی مـی کردم. از نوازنده های آن دوران مـی توان بـه هوشنگ شاهوردی ، خسرو پیشکاری ، ناصر کامدار و منوچهر یـاد کرد و در گروه هیپیـا هم فرنوش ، سعید و تورج حضور داشتند. البته عهای زیـادی از آن دوران درون سایت من www. Masoudamini1.com موجود هست کـه مـی توانید ببینید. درون واقع نخستین ترانـه های من درون گروه فلاورز بود و بعد ترانـه هایی را به منظور ضیـا سرودم کـه همان ترانـهلبمن بود کـه منتشر شد.
سئوال ) آقای امـینی برگردیم بـه ترانـه های شما یکی از جنجالی ترین کارهای شما ترانـه پیر با صدای ابی هست دوست دارم درون این باره توضیح بفرمائید؟
ترانـه پیر با آهنگی از منصور ایران نژاد ضبط شد . آهنگسازی کـه آهنگهای شب ( خورشید تو خوابه چشماشو بسته ) با صدای ابی و رهایی با صدای داریوش ساخت. این ترانـه بعد از صفحه شدن و انتشار توسط ساواک جمع آوری شد . چرا کـه در این ترانـه بـه سیستم معترض شده بودیم.آنجا کـه من مـی گویم بسه بسته ها رو رها کنید خوب و از بد سوا کنید بر فقیران این ستم ها که تا به کی و همـین امر باعث شد که تا صفحه ترانـه را کاملا جمع آوری کنند. بعد از آن ترانـه من و دل را با آهنگی از بابک افشارو صدای داریوش کار کردم.
سئوال ) این ترانـه درشـهریور 1352 منتشر شد ؟
متاسفانـه تاریخ ها را بـه یـاد نمـی آورم . ممنون کـه یـادآوری مـی کنید.پس از من و دل ترانـه رهایی را با صدای داریوش ضبط کردیم با آهنگی از منصور ایران نژاد و تنظیم مشترکی از محمد شمس و کاظم عالمـی .که اجرای این ترانـه با صدای داریوش منجر بـه دستگیری من و داریوش شد.
سئوال ) آقای امـینی . اگر خاطرتان باشد چند سال پیش داریوش مصاحبه ای با رادیو bbc داشت و درباره دستگیری اشان درون سال 53 همراه با شما و دیگر کارورزان ترانـه صحبت هایی را انجام دادند کـه داریوش مـیرباقری درون رادیو صدای ایران آقای عباس پهلوان را روی خط برنامـه آوردند و ایشان علیـه داریوش صحبت هایی انجام دادند. درهمان برنامـه شما هم روی خط برنامـه آمدید و از داریوش دفاع کردید.؟
البته فکر کنم سعید قائم مقامـی بود نـه مـیرباقری .
سئوال) نـه نـه دقیقا خاطرم هست کـه داریوش مـیرباقری بود
بله بـه هر حال من روی خط اومدم و عنوان کردم کـه این صحبت ها چیست کـه شما مـی گویید. چرا تاریخ را عوض مـی کنید.
سئوال ) آقای امـینی شما چه مدت درون زندان بودید؟
من درون سه نوبت درون زندان بودم. یکبار یک ماه ، بار دوم 5 ماه و مجموعا نزدیک بـه یک سالی زندان بودم.
سئوال ) البته آقای داریوش درون 6 شـهریور 53 دستگیر شدند؟فصل بازی های آسیـایی تهران ؟
اگر داریوش 6شـهریور دستگیر شده من هم دو یـا سه روز بعد دستگیر شدم.
سئوال )همراه با شما شـهیـار قنبری و جنتی عطایی هم دستگیر شدند ؟
بله شـهیـار را یک روز بعد ، ایرج را هم چند روز بعد آزاد د.
سئوال) البته آقای جنتی عطایی در کتابی بـه نام مرا بـه خانـه ام ببر عنوان نمودند کـه داریوش بـه خاطر ترانـه بن بست دستگیر شده؟
نـه ، ترانـه بن بست چند ماه قبل از این تاریخ منتشر شده بود . حتی داریوش ترانـه بوی گندم را هم خوانده بود . درون واقع بعد از بوی گندم ، داریوش ترانـه رهایی من را خواند و دیگر سیستم نتوانست ما را تحمل کند و همـه ما را دستگیر کرد. درون واقع با ترانـه رهایی بود کـه مسئله علنی شد..من یـادم مـی آیِد کـه ترانـه رهایی را بـه خانواده شـهید مـهدی رضایی تقدیم کرده بودیم یـا ترانـه قاصدک را کـه فریدون فروغی خواند بـه مناسبت اعدام خسرو گلسرخی سرودم.در ترانـه رهایی آنجا کـه مـی گویم کتاب کهنـه دیگه خوندن نداره منظورم همان کتاب انقلاب سفید شاه و ملت بود . معلوم هست که ما را تحمل نمـی کنند.
سئوال ) آیـا با داریوش هم سلول بودید ؟
من نزدیک بـه دو ، سه ماه با داریوش هم سلولی بودم.البته این را بگویم کـه من و داریوش ابتدا درون دو سلول انفرادی مجزا بودیم. من درون سلول شماره 13 زندان اوین و داریوش درون سلول شماره یک. البته من که تا پیش از روز چهارم آبان نمـی دانستم کـه داریوش درون سلول روبرویی من قرار دارد. درون روز 4 آبان ماه یک سری شکلات به منظور زندانیـان بـه نام شکلات داداش زاده مـی آوردند و بین زندانیـان تقسیم مـی د کـه وقتی وارد سلول من شدند من آنـها را نخوردم. روز 9 آبان مجددا وارد سلول من شدند. وقتی درون سلول باز شد داریوش را درون سلول انفرادی روبرویی خودم دیدم کـه در گوشـه سلول نشسته بود و از آنجا بود کـه من دانستم داریوش هم درون آنجا زندانی است.پس از آن روز من را بـه بند عمومـی زندان اوین منتقل د کـه افرادی چون کورش لاشائی و یک سری از مـهندسین کشاورزی کـه برای توسعه کشاورزی فعالیت مـی د ولی درون واقع درس چریکی مـی دادند و یـا پمپ بنزین آتش مـی زدند درون آن بند عمومـی حاضر بودند. البته درون ابتدای دستگیری من درون کمـیته مشترک ضد خرابکاری درون شـهربانی واقع درون مـیدان توپخونـه زندانی بودم کـه در آنجا با بعضی از نیروهای مجاهدین خلق مثل موسی خیـابانی یـا مسعود رجوی هم بند بودم. بعد کـه ما را بـه زندان اوین منتقل د از بندهای دیگر مـی شنیدیم کـه مثلا چهان دیگری درون آنجا زندانی هستند . بـه هر حال ما بچه مسلمان بودیم. خیلی ها نمازخوان بودندو....
سئوال ) آقای امـینی شما دراوایل سال 53 با خانم آتوسا پناهی کـه از بازیگران سریـال مراد برقی بودند ازدواج کردید؟
نـه خیر من ازدواج نکردم . بلکه یکبار کـه ایشان مرا درون مجلسی دیدند عاشق من شدند ولی ازدواجی اتفاق نیفتاد. من بـه یک نوار فروشی درون خیـابان فرح رفته بودم کـه دیدم یک افسری آمدند و عنوان د کـه ایشان از من شکایت کرده . وقتی نزد دادستانی رفتم دادستان بیـان نمود کـه باید با ایشان ازدواج کنم که تا از زندان بیرون بیـایم. من هم گفتم من درون زندان باقی مـی مانم ولی با ایشان ازدواج نمـی کنم. من ازطریق یکی از عموهای ناتنی ام کـه در شـهربانی کار مـی کرد و با رئیس زندان قصر دوست بود صحبت کردم و ایشان گفتند کـه برو دادگاه قبول کن و سند را امضا کن و بعد از 24 ساعت بعد هم طلاق بگیر کـه همـین کار را کردم.
سئوال ) درون اوایل سال 54 هم با خانم دینامـیک کـه از خوانندگان وقت بودند ازدواج کردید درسته ؟
بله. دو سه روزبعد از این که من از زندان اوین آزاد شدم منزل ما بـه کنار پارک ساعی کوچه آبشار منتقل شده بود . درون خیـابان یوسف آباد درون حال گذر بودم کـه دیدم خانم دینامـیک با bmv جلوی پایم ترمز زدند. از آنجا بود کـه با ایشان آشنا شدم و مدتی بعد ازدواج کردم. اگر چه پدرم بـه شدت مخالف این کار بود و مـی گفت چرا پسر من حتما با یک مطرب ازدواج کند و همـین مخالفتها باعث شد که تا مدتی بعد از هم جدا شویم.
سئوال ) آقای امـینی آیـا در حال حاضر مجرد هستید؟ آیـا فرزندی ندارید؟
بله من خوشبختانـه مجرد هستم. البته بعد از آن صاحب یک فرزند پسر هم شدم درون 29 سال پیش کـه بیشتر از یک ماه به منظور آن بچه پدر نبودم و بعد ازآن هم دیگر او را ندیدم. شنیدم کـه چند مدت پیش از ایران بـه اروپا آمده و از یکی از دوستانم سراغ من را گرفته ولی چون نمـی خواهم او دیگر شریک دردهای ما درون اینجا باشدو هیچ وقت هم من را ندیده .....
سئوال ) آقای امـینی . چند سال پیش، بعد از مرگ فریدون فروغی درون ایران کتابی منتشر شد بـه نام خفته درون تنگنا کـه شامل مصاحبه هایی با فریدون فروغی بود و در آن مصاحبه صحبتهایی را ایشان ذکر نمودند. از جمله درون مورد شما کـه گفته بودند: شما از معدودانی بودید کـه ترانـه های بـه شدت سیـاسی مـی گفتید تا حدی کـه هیچ خواننده و آهنگسازی جرات نمـی کرد روی آنـها کار کند . بعدها فهمـیدم کـه او خودش یکی از عوامل ساواک بوده هست دوست داشتم درون این باره صحبت بفرمایید؟
بله . یکی از دوستانم درون سوئد بـه نام آقای عباس هژیر کـه عضو حزب سبز سوئد نیز هستند درون کنفرانسی کـه حزب جمـهوری خواهان درون اینجا داشتند این کتاب را بـه من دادند . واقعا شرم آور است. مجموعه ای از دروغ ها و تحریف ها درون این کتاب منتشر شده .حتی من از طریق یکی از ناشرین درون ایران این مسئله را پیگیری کردم که تا این کـه متوجه شدم ناشر آن بعدها رئیس اطلاعات زاهدان منصوب شده . مثلا گفتند کـه فریدون فروغی جلوی شاه رفت و ترانـه همـیشـه غایب را خواند وبعد بیرون آمد. یک مشت دروغ و اراجیف را بـه اسم کتاب جمع آوری کرده اند . خود شما که درون آنجا هستید . عین این مـی ماند کـه شما پیش آقای بروید و یک شعر بر ضد ایشان بخوانید . خنده دار است.
سئوال ) یـا مثلا درون آن کتاب گفته شده کـه ترانـه خاک را ساواک بـه در خانـه فریدون همراه یک چک و فریدون چک را پاره کرده ولی از شعر خوشش آمده و آنرا اجرا نموده ؟
این هم یکی دیگر از دروغ های این کتاب است. چرا کـه اصلا زمانی کـه من ترانـه خاک را نوشتم درون زندان اوین بودم. درون آن زمان کـه ما درون زندان بودیم مثلا ایرج جنتی عطایی ترانـه رسول رستاخیز را نوشت. من هم ترانـه خاک را درزندان نوشتم. اصلا قرار نبود این ترانـه را فریدون اجرا کند. این ترانـه را قرار بود مازیـار بخواند کـه من شعر آن رابه منوچهر چشم آذر دادم. منوچهر چشم آذر درون حال حاضر حی و زنده حاضر است. کـه بعد فریدون روی این شعرآهنگی ساخت و منوچهر هم تنظیم کرد. 98 درون صد مطالبی کـه در این کتاب آمده چیزی جز دروغ نیست .من قویـا تکذیب مـی کنم. خدا را شکر مـی کنم کـه من بدون هیچ پشتوانـه ای از خیـابان شـهباز آمدم .خدا هم لطف کرده اگر من بـه جایی رسیدم. گفتند ترانـه هایش را خودش نمـی سروده بلکه ش مـی سروده . و از این دست دروغ ها و اراجیف کـه در این کتاب هست.
سئوال ) از ترانـه هایی کـه پیش از انقلاب سرودید حرف بزنید؟
با فریدون فروغی ترانـه های قوزک پا ، خاک ، سال قحطی ، و قاصدک را بر روی فیلمـی بـه نام کیفر و با آهنگی از بابک افشار کار کردم.با داریوش ترانـه من ودل ، رهایی ، با ابی ترانـه پیر ، جدائی ، با فرزین ترانـه دم بگیرین ، بانی ، جنوبی ، با عارف ترانـه ماشین دودی ، با ستار ترانـه آب با آهنگی از منوچهر چشم آذر کار کردم. با مرحوم مازیـار ترانـه سالار را با آهنگی از محمود قراملکی ،با افسرشـهیدی ترانـه جدایی ( روزی کـه از تو جدا شم روز مرگ خنده هامـه) ، هایده ترانـه حرف تازه با آهنگی از انوشیروان روحانی ( من از تو منتظر یـه حرف تازم) ، شماعی زاده ترانـه مـهمونی ( کنج دیوار هشتی مون پرستو لونـه کرده ) ، کامران ترانـه بوی تن تو و...ترانـه ای با صدای مرتضی با آهنگی از لقمان ادهمـی کـه الان حضور ذهن ندارم و بسیـاری از ترانـه های دیگر را کار کردم.
ببینید .بعضی از ترانـه های قدیمـی ام باعث خنده من مـی شود. به هر حال این ترانـه ها بخشی از شناسنامـه من محسوب مـی شود. شاید من بعضی از کارهای دیروزم را دوست نداشته باشم چرا کـه اندیشـه امروزم را بیشتر مـی پسندم. از لحاظ شکل و تعریف علمـی.
سئوال ) ترانـه بوی تن تو کامران را ابی هم خوانده . کدام یک زودتر ترانـه را اجرا د ؟
کامران ابتدا ترانـه را خواند و بعد ابی آنرا بازخوانی کرد.
سئوال ) با خانم حمـیرا هم پیش از انقلاب همکاری داشتید ؟
نـه پیش از انقلاب با حمـیرا کار مشترکی نداشتم ، بعد از انقلاب با هم همکاری کردیم.مثل بهاربهاره امسال ، پرنده های دربدر ، قناری .
سئوال ) درون زمان انقلاب بسیـاری از هنرمندان فعالیتهایی درباره انقلاب انجام دادند مثل اسفندیـار منفردزاده کـه ترانـه بهاران خجسته باد یـا وحدت با صدای فرهاد را کار کرد آیـا شما هم درون این زمـینـه فعالیت داشتید؟
بله درون همان روزها آلبومـی توسط من و خسرو پیشکاری بـه نام از قیـام که تا شـهادت با صدای منوچهر سخایی و محمد اتابخشی ضبط کردیم. کـه این آلبوم کـه نزدیک بـه هشتصد هزار تومان فروش داشت را بـه جبهه ملی و دکتر حصیبی از یـاران دکتر مصدق پیشکش کردیم و پول آن را بـه خانواده شـهدای انقلاب تقدیم کردیم. درون آن اوایل پیش از آنکه قطب زاده بـه تلویزیون بیـاید درون تلویزیون فعالیت مـی کردیم. خاطرم هست کـه یک روز بچه ها ، شاه را دستگیر کرده بودند. مادر سهراب مـهوی . و نزد ما آورده بودند کـه بسیـار گریـه مـی کرد . ما هم بـه او گفتیم نترسید . او را بـه خانـه اش کـه مـی گفت اجاره ای هست بردیم و دو آدم مسلح را نیز برایش گذاشتم که تا از او حفاظت کنند. بعد هم گفتند مسعود امـینی صد مـیلیون از شاه پول گرفته و او را آزاد کرده.ما انقلاب کردیم کـه ظلم نباشد نـه این کـه آدم بکشیم.متاسفانـه ما چوب همـه را خوردیم. همـین مسئله نیز باعث شد که تا خلخالی ما را دستگیر کند . درون کرج ما را دستگیر د ما را بـه اصطبهل جهانبانی بردند و در آنجا زندانی د . موها و نصف سبیل ما را هم تراشیدند و بعد بـه زندان قصر منتقل د .
پس از آن نیز آلبومـی بـه نام شبانـه آخر با علی رضا مـیبدی منتشر کردیم با حضور خوانندگانی چون کامران ، مرحوم رضا منفرد ،علی صادقی ، شوریده ، افسر شـهیدی و معین که ترانـه یکی را دوست مـی دارم از من در آن آلبوم خواند.پس از انتشار این آلبوم از کشور خارج شدم و یک نسخه از شبانـه آخر را همراه خودم بیرون آوردم و در اختیـار رادیو عراق ، رادیو باکو قرار دادم و یک نوار تبدیل بـه مـیلیون ها نوار شد. . در سال 58 از کشور خارج شدم . از طریق کردستان بـه عراق رفتم . بعد از آن بـه فرانسه رفتم و از طریق فرانسه هم بـه اسپانیـا منتقل شدم.
سئوال ) آقای امـینی قرار بود کتابی از شما بـه نام دو رکعت عشق کـه شامل 102 که تا از ترانـه های شماست منتشر شود آیـا این اتفاق افتاد یـا خیر ؟
نـه متاسفانـه . موفق بـه انجام این کار نشدم. بـه هر حال گرفتاری های کاری باعث شده که تا این کتاب منتشر نشود.
توضیح از مدیر وبلاگ :
این قسمت اول مصاحبه من با مسعود امـینی ترانـه سرای معترض درون دهه پنجاه بود . درون ضمن از دوستان درخواست مـی کنم چنانچه سئوالی از جناب امـینی درون زمـینـه ترانـه و آثاری کـه ایشان منتشر کرده اند دارند درون قسمت کامنت ها منتشر کنند که تا در قسمت دوم مصاحبه ام با ایشان این سئوالات را مطرح کنم.ایشان با فروتنی و تواضع بی حد و حصری بـه تمامـی پرسش ها با روی باز پاسخ مـی دهند و از بیـان هیچ موضوعی نیز بـه قول خودشان ابایی ندارند.همان گونـه کـه مشاهده مـی کنید مجموعه ای از ترانـه های معترض درون دهه پنجاه توسط ایشان سروده شدند کـه متاسفانـه درون فضای اطلاع رسانی حاکم هیچ ذکری از آنـها نیـامده. البته درون قسمت دوم اگر بـه بررسی آثار ایشان درون بعد از انقلاب بپردازیم مـی توانید بـه قضاوت صحیحی درباره تعهد یک ترانـه سرا و هنرمند رسید.
]]>
2008-04-30T07:34:00+01:00 2008-04-30T07:34:00+01:00 tag:http://photomusic.mihanblog.com/post/45 hamid
هفته نامـه سپید و سیـاه چهارشنبه 16 آبان 1352 گوگوش مقصر یـا بی گناه ؟گوگوش درون گفتگویی اختصاصی با یکی از نویسندگان ما پرده از اسرار ماجرای چک های یک مـیلیون تومانی خود برداشت . گوگوش : آنـها از ساده لوحی من سوءاستفاده کرده اند .من فعلا سکوت کرده ام ، اما اگرباز کنم ، ماسک از چهره آدم های بسیـاری برمـی دارم.آنـها مـی خواهند وقتی من وجه چک اول را پرداختم چک سفیدامضای دوم را با مبلغ بیشتری پرکنند و به اجرا بگذارند و پس از آن چک سوم را و همـین طور چک های بعدی را که تا شاید من بـه زانو درون بیـایم.گوگوش .بار دیگ
هفته نامـه سپید و سیـاه چهارشنبه 16 آبان 1352 گوگوش مقصر یـا بی گناه ؟
گوگوش درون گفتگویی اختصاصی با یکی از نویسندگان ما پرده از اسرار ماجرای چک های یک مـیلیون تومانی خود برداشت .
گوگوش : آنـها از ساده لوحی من سوءاستفاده کرده اند .
من فعلا سکوت کرده ام ، اما اگرباز کنم ، ماسک از چهره آدم های بسیـاری برمـی دارم.
آنـها مـی خواهند وقتی من وجه چک اول را پرداختم چک سفیدامضای دوم را با مبلغ بیشتری پرکنند و به اجرا بگذارند و پس از آن چک سوم را و همـین طور چک های بعدی را که تا شاید من بـه زانو درون بیـایم.
گوگوش .
بار دیگر این نام ، داغ ترین موضوع هنری روز را بوجود آورد و خبرهای مربوط بـه صاحب این نام درون مـیان هزاران نفر درون سراسر کشور دهان بـه دهان نقل شد این هفته ، گوگوش کـه به عنوان بدهکار بزرگ هم شـهرت یـافته هست در آستانـه زندان قرار گرفت.
یکی از چکهای او را کـه در آن مبلغ درشت و چشمگیر یک مـیلیون تومان نوشته شده بود بـه اجرا گذاشتند و ماموران جلب درون صدد توقیف وی برآمدند. گوگوش گفته هست که درون حال حاضر بـه هیچ بدهکاری ندارد و این چک و چندچک دیگر را مدتی قبل بـه خاطر اعتمادی کـه به شوهرش داشته سفیدامضا درون اختیـار گذاشته است. . گوگوش گفته هست که او نـه تاجر هست نـه اهل معامله نـه ولخرج نـه قمارباز که تا چنین بدهکاری بزرگی بار آورده باشد . گوگوش گفته هست این بار دیگر خود را بـه زندان معرفی مـی کند که تا برای همـیشـه تکلیفش روشن شود . گوگوش گفته هست ... و روز یک شنبه بـه دادسرا رفت که تا تکلیفش را روشن کند.
ولی دیگران ، آنـها کـه در طرف مقابل گوگوش ایستاده اند نیز حرفهایی دارند و طبیعی هست که این حرفها نقیض حرفای گوگوش هست . و به هر حال ماجرای گوگوش ماجرای امروز و دیروز نیست ، ماجرایی هست که بـه مدتها قبل بر مـی گردد و سرویس هنری مجله سپید و سیـاه به منظور روشن شدن مطلب لازم مـی داند همـه چیز را از آغاز مرور کند و به روشن گوشـه های تاریک و مبهم این ماجرا بپردازد.
نابغه خردسال
آیـا بـه راستی این چکها متعلق به گوگوش هست ؟ آیـا او این چکها را امضا کرده هست ؟اگر این طور باشد علت امضا این چک ها چه بوده است؟ این را دیگر همـه مـی دانند کـه گوگوش با همـه حرفهای ضد و نقیضی کـه ممکن هست درباره اش گفته شود تقریبا یک استعداد هست . انکار نمـی کنیم که استعدادهایی چون گوگوش درون شـهر و دیـار ما درون گوشـه های دور و نزدیک ایران فراوانند منتهی استعدادهایی کـه کشف نشده اند ، پرورش نیـافته اند ، عرضه نشده اند و مورد بهره برداری قرار نگرفته اند . درون حالی کـه استعداد گوگوش کشف شد ، پرورش یـافت ، مورد بهره برداری قرار گرفت و برای او و اطرافیـانش صدها گرفتاری و ماجرا و برای دوستدارانش ده ها خبر داغ و صدها شایعه مشغول کننده بوجود آورد. گوگوش پیش از آن کـه با محمود قربانی مدیر کاباره مـیامـی ازدواج کند معروف و محبوب بود . او از آغاز کودکی زیر نظر پدرش صابر آتشین فعالیت های هنری را آغاز کرد . او درون آغاز ترانـه های خوانندگان معروف آن زمان را مـی خواند و حتی با استعدادی کـه داشت صدای بیشتر آنـها را هم تقلید مـی کرد . از آن گذشته او درون همان آغاز کودکی چنان استعدادی از خود بروز داد کـه در پرتو آن توانست ترانـه هایی بـه زبان های هندی ، ترکی ، انگلیسی و اسپانیولی هم بخواند . چندی بعد نیز بـه عنوان هنرمند خردسال درون چند فیلم ایفاگر نقش هایی شد . با این همـه گوگوش وقتی بـه اوج شـهرت پیش از ازدواجش رسیده بود تازه به منظور اجرای برنامـه درون کاباره شبی سیصد تومان دستمزد مـی گرفت آن هم به منظور اجرای برنامـه درون دو کاباره یعنی به منظور یک شب اجرای برنامـه درون یک کاباره فقط 150تومان. این ماجرا مربوط بـه 6 سال پیش است. 6 سال پیش یعنی درون سال 1346 به دنبال جنجالی کـه ماجرای عشق گوگوش و هوشنگ منظوری هنرپیشـه تاتر و سینما و صاحب یکی از تئاترهای لاله زار بـه پا کرد محمود قربانی یکی از مدیران هتل و کاباره مـیامـی بـه خواستگاری گوگوش آمد ، با او ازدواج کردو زندگی او را درون سیر دیگری انداخت.
پول باز هم پول
محمود قربانی مردی هست نسبتا مبتکر با آن کـه شـهرتی درون زمـینـه کارهای تبلیغاتی ندارد درون امر تبلیغات صاحب فکر هست . او از همان آغاز ازدواج با گوگوش محبوب و معروف ، به منظور او نقشـه ها و فکرهای دیگری داشت: درون یک کلام مـی خواست از گوگوش نـه تنـها محبوب ترین و پولسازترین هنرمند ایران بلکه یک هنرمند بین المللی بسازد کـه نامش درون سراسر جهان بر سر زبان ها بیفتد. نقشـه وسیع بود . در گوگوش هم استعداد و لیـاقت به منظور رسیدن بـه این مرحله وجود داشت. اما رسیدن بـه این هدف پیش از هر چیز یک چیز لازم داشت : پول و باز هم پول.
محمود بـه دنبال این فکرها و نقشـه ها شب و روزش را صرف برنامـه های گوگوش کرد. محمود یک لحظه آرام نداشت. دایما تلاش مـی کرد .از صبح که تا شب بـه این طرف و آن طرف مـی رفت . پول خرج مـی کرد . برای گوگوش موزیک تاپ مـی خرید ، شعر خوب مـی خرید ، نوازندگان خوب و متبحر استخدام مـی کرد که تا جایی کـه کم کم آهنگ ها و ترانـه هایی کـه گوگوش اجرا مـی کرد درون مکان بهترین آهنگها و ترانـه ها ایستاد. محمود از تبلیغ به منظور گوگوش نیز دریغ نداشت . دائما به منظور او خبر های داغ مـی ساخت و این خبرها باعث مـی شد عهای بزرگ و رنگی گوگوش روی جلد مجلات پر تیراژ تهران چاپ شود و هر نشریـه ای درون هر شماره خود حداقل یک عو خبر از گوگوش داشته باشد. گوگوش پله های ترقی و شـهرت را بـه سرعت مـی پیمود و هر روز دستمزد او به منظور اجرای برنامـه درون کاباره ها و جشن ها و عروسی ها بالا و بالاتر مـی رفت : شبی پانصد تومان ، شبی هزار تومان ، شبی دوهزار تومان ، شبی سه هزار تومان .. ولی این ها کافی نبود . محمود مـی خواست گوگوش باز هم بالاتر برود . درون همـین زمان ، پیرامون گوگوش هیـاهوی دیگری برپا شد . هیـاهوی شرکت گوگوش درون فستیوال های مختلف جهانی گر چه تمام این هیـاهوها جنبه تبلیغاتی داشت ولی هر چه بود هر روز بیش از پیش بر شـهرت گوگوش افزود. خاصه آن کـه در یکی از فستیوال ها، گوگوش بـه هر حال مقامـی هم بدست آورد و اگر واقعا بـه شـهرتی جهانی نرسید مردم ایران چنین گمان د . همـه این کارها پول مـی خواست . شرکت گوگوش درون فستیوال ها ، سفرهای او بـه خارج از کشور ، اقامت درون هتل های درجه اول پایتخت های دنیـا ، لباس ای گرانقیمت ، جواهرات و آرایشـهای خیره کننده ، خ آهنگها و ترانـه های خارجی ، درون اختیـار داشتن ارکسترهای بزرگ و 40 و 50 نفره خارجی ...و مخارج تمرین و ضبط و پخش این آهنگها
حالا دیگر محمود به منظور رسیدن بـه هدف ، به منظور رساندن گوگوش بـه جایی کـه دلخواهش بود بـه قول معروف مثل ریگ پول خرج مـی کرد .
ناگهان شبی 10 هزار تومان
به دنبال آن همـه هیـاهو ناگهان دستمزد گوگوش به منظور اجرای یک شب برنامـه درون کاباره بـه 10 هزار تومان رسید ! این خود ، مـی توانست به منظور هر خواننده ای ایده ال باشد اما گوگوش کـه مزه شـهرت و موفقیت را چشیده بود دیگر با این چیزها قناعت نمـی کرد . خاصه آن کـه محمود قربانی هم دست بردار نبود . او هنوز بـه دنبال هدف جهانی شـهرت گوگوش بود . مرتبا بـه اتفاق او و چند همراه بـه سفرهای خارج مـی رفت . مرتبا به منظور شرکت گوگوش در فستیوال ها پول خرج مـی کرد . مرتبا بالاترین رقم به منظور کرایـه هتل های درجه اول را مـی پرداخت . مرتبا به منظور خرید آهنگ و شعر و مخارج تمرین و ضبط آن پول مـی داد . و از همـین رو گوگوش کـه مـی توانست درون ایران شبی 10 هزار تومان دستمزد اجرای برنامـه درون یک کاباره بگیرد دیگر درون ایران نمـی ماند . او از هر سال فقط دو سه ماهش را درون ایران مـی ماند و پولی کـه دراین دو سه ماه درون مـی آورد آنقدر نبود کـه بتواند مخارج گزاف او را درون خارج از ایران تامـین کند . ناچار محمود به منظور تامـین این مخارج دست بـه پیش فروش آواز گوگوش زد. او مرتبا با مدیران کاباره های تهران قرارداد مـی بست و پیشاپیش از آنـها پول مـی گرفت . مدیران کاباره ها هم چون مـی دیدند گوگوش دراوج شـهرت و به اصطلاح خودشان درون بورس هست به آنـها پول های کلان مـی دادند : یکصد، دویست ، سیصد و حتی چهارصدهزار تومان .. با این همـه وقتی موعد مقرر به منظور اجرای برنامـه درون کاباره یی کـه مدیرش قبلا پول داده بود مـی رسید گوگوش و قربانی بـه تعهد خود عمل نمـی د و در نتیجه پولی کـه از مدیر کاباره گرفته بودند بـه حساب بدهکاریشان منظور مـی شد : بـه این ترتیب بدهکاری روی بدهکاری مـی آمد و مـی رفت که تا تبدیل بـه بار سنگین و کمر شکنی شود ..، اما محمود هم چنان بـه امـید این کـه روزی گوگوش شـهرت جهانی پیدا کند و همـه پول هایی را کـه برایش خرج شده است درون بیـاورد باز هم برای گوگوش درون کشورهای خارجی پول خرج مـی کرد . که تا آنجا کـه دیگری نبود کـه چکهای محمود را قبول کند و در ازای آن پول بدهد.
گفته مـی شود از آن بعد بود کـه گوگوش پا بـه مـیدان گذاشت و شروع بـه امضا و صدور چک کرد . حتی گفته مـی شود یکی دو بار آنـها مجبور شدند اسباب و اثاثه اشان را درون هتل گرو بگذارند. درون این مواقع بود کـه کریم ارباب از تهران برایشان پول مـی فرستاد و باز بار بدهکاریشان سنگین تر مـی شد. اشتباهی کـه محمود مرتکب مـی شد این بود کـه در همان زمان ها گوگوش مـی توانست درون ایران با اجرای برنامـه درون کاباره ها و جشن ها و عروسی ها و بازی درون فیلم ها ماهانـه 500 هزار تومان پول درون بیـاورد ولی محمود از این پول صرف نظر مـی کرد و تازه پولی هم از جیب مـی گذاشت که تا به هدف بزرگترش برسد. گر چه گفته مـی شودچک هایی کـه گوگوش امضا کرده همـه به منظور مخارج تبلیغات خودش درون کشورهای خارجی بوده ولی این را هم مـی گویند کـه تعدادی از این چکها را گوگوش بـه خاطر شوهرش و درزمانی امضا کرد کـه محمود و برادرش درون جریـان اداره هتل و کاباره مـیامـی متضرر شده بودند و احتیـاج بـه کمک داشتند.
طلاق گوگوش
در همـین ایـام کـه ماجرای بدهکاری گوگوش و دعواهای او و قربانی با محمدکریم ارباب بیش از اندازه جنجال و سر و صدا بـه پا کرده بود و گوگوش بر اثر همـین تبلیغات شبی ده هزار تومان دستمزد مـی گرفت که تا در کاباره برنامـه اجرا کند بین زن و شوهر اختلاف درون گرفت و گوگوش تصمـیم بـه جدایی از محمود گرفت . درون این مورد حرفهای فراوانی بر سر زبان هاست . ولی بیش از همـه گفته مـی شود محمود کـه آن همـه وقت و انرژی و پول صرف کرده بود که تا گوگوش را از خواننده ای کـه شبی 150 تومان دستمزد داشت بـه خواننده شبی 10 هزار تومانی تبدیل کند با گوگوش بـه گفتگو نشست که تا برای پرداخت آن همـه بدهکاری راه حلی پیدا کند .مـی گویند محمود بـه گوگوش گفت :حالا کـه تو مـی خواهی از من جدا شوی تکلیف بدهکاریـهایی کـه من بـه خاطر تو بـه بار آورده ام چه مـی شود؟ و بالاخره آنـها بـه این نتیجه رسیدند کـه گوگوش بعد از جدایی از محمود فقط درون کاباره مـیامـی برنامـه اجرا کند و شبی هم 10 هزار تومان دستمزد بگیرد منتهی با وجود او کاباره مـیامـی پر از مشتری شود ، درآمد خوبی داشته باشد و به این وسیله مقداری از بدهکاری های قربانی ها جبران شود. گوگوش همـین کار را کرد و به اجرای برنامـه درون کاباره مـیامـی پرداخت . درون این ایـام پرویز حجازی کاباره دار معروف کـه با مرگ محمد کریم ارباب مـیدان را از وجود رقیب خالی مـی دید تصمـیم گرفت بـه دنبال کاباره باکارا ، کاباره مـیامـی را نیز بـه اجاره خود درآورد . او با درافشان صاحب اصلی کاباره مـیامـی هم مذاکراتی کرد ولی وقتی قرار بود کار فیصله یـابد قربانی ها کـه برای سرپانگه داشتن کاباره زحمات فراوانی کشیده بودند نگذاشتند این کار صورت بگیرد. حجازی کـه بابت زحماتی کـه کشیده بود ناراحت بود و در پی فرصتی بود که تا به هر حال با قربانی ها رقابتی کرده باشد . و این رقابت را از طریق بـه چنگ آوردن گوگوش شروع کرد.
قرارداد درون پاریس
در ایـامـی که حجازی به منظور به چنگ آوردن گوگوش تلاش مـی کرد گوگوش بـه بهانـه بیماری و ظاهرا جهت معالجه تارهای صوتی اش بـه اروپا رفت . البته پیش از آن حجازی با گوگوش درون تهران ملاقات کرده و قرار گذاشته بود کـه همکاری با یکدیگر را شروع کنند و از این ماجرا درون تهران فقط هفت نفر خبر داشتند : پرویز حجازی ، گوگوش و 5 نفر دیگر .
وقتی گوگوش بـه پاریس رفت ( حدود یک ماه پیش ) پرویز حجازی هم خود را بـه پاریس رساند و در همان جا بود کـه با او قراردادی منعقد کرد کـه بر اساس آن گوگوش بایستی بعد از بازگشت بـه تهران بـه کاباره شکوفه نو برود و در آنجا برنامـه اجرا کند. پرویز حجازی بعد از انعقاد قرارداد بـه لندن رفت و در آنجا با یکی از کارکنان کاباره مـیامـی بـه نام جواد وطنی برخورد کرد. جواد وطنی درون زمان حیـات محمدکریم ارباب با او کار مـی کرد و پس از مرگ او بـه همکاران حاجی درافشان صاحب هتل و کاباره مـیامـی پیوسته بود. ولی حجازی تمام کوشش خود را بـه کار برد که تا در چندروزی که درون لندن بود نگذارد جواد وطنی متوجه انعقاد قرارداد بین او و گوگوش شود. چند روز بعد حجازی با هواپیما وارد تهران شد و جالب آن کـه تصادفا یک ساعت بعد از او جواد وطنی هم درون فرودگاه مـهرآباد از هواپیما پیـاده شد. حجازی بـه محض رسیدن بـه تهران در روزنامـه ها آگهی داد کـه به زودی شاه ماهی در کاباره شکوفه نو برنامـه اجر خواهد کرد . درون آن روزها مردم گمان مـی د منظور ازشاه ماهی ایرج خواننده معروف آوازهای اصیل ایرانی هست . حتی این شایعه دهان بـه دهان هم نقل شد ولی جمعه شب هفته پیش 3 آبان، گوگوش از لندن بـه تهران آمد و غروب روز بعد شنبه 4 ابان درون روزنامـه ها اعلام شد کـه گوگوش شاه ماهی از امشب درون کاباره شکوفه نو برنامـه اجرا مـی کند. مـی گویند به محض انتشار روزنامـه ها از طرف قربانی ها بـه گوگوش تلفن مـی شود و تلفن بـه او مـی گویند کـه حق ندارد درون شکوفه نو برنامـه اجرا کند . از طرفی چون چند روز پیش حجازی و جواد وطنی بـه فاصله یک ساعت از هم دیگر وارد تهران شده بودند گردانندگان کاباره مـیامـی چند نفر را بـه سراغ او فرستادند و به قصد تنبیـه او ، کتک مفصلی بـه او زدند .
گوگوش درون دسترس هست اما ...
گوگوش بـه هر حال شنبه، یک شنبه ، دوشنبه و سه شنبه درون شکوفه نو برنامـه اجرا کرد اما سه شنبه شب وقتی کـه او روی سن بود خبر آوردند کـه چند نفر مامور جلب بـه کاباره آمده اند و مـی خواهند گوگوش را توقیف کنند چون حاجی درافشان یک چک یک مـیلیون و یکصدهزارتومانی را کـه از او داشته بـه اجرا گذاشته است. کارکنان کاباره بـه هر نحوی کـه بود آن شب توانستند گوگوش را از کاباره فراری بدهند . گفته مـی شود گوگوش از اولین شب اجرای برنامـه اش درون شکوفه نو هر شب با چند نفر محافظ بـه کاباره مـی آمد و با همان محافظین از کاباره خارج مـی شده هست و گفته مـی شود یک سره بـه خانـه دوست خود پوران خواننده معروف مـی رود و ماموران جلب وقتی متوجه فرار گوگوش مـی شوند به منظور توقیف او بـه خانـه پوران مراجعه مـی کنند ولی گوگوش از آنجا هم فرار مـی کند. بـه این ترتیب گوگوش از چنگ ماموران فرار کرد. غروب روز چهارشنبه هم کـه روزنامـه های عصر منتشر شدند مردم آگهی مربوط بـه اجرای برنامـه او درون کاباره شکوفه نو را خواندند و بر اساس آن آگهی ، گروه زیـادی از دوستداران وی بـه کاباره شکوفه نو رفتند. در لحظاتی کـه مشتریـان کاباره انتظار روی صحنـه آمدن گوگوش را مـی کشیدند گوگوش درون محل امنی پنـهان شده بود . ولی درست وقتی کـه ساعت آغاز برنامـه گوگوش فرا رسید گردانندگان کاباره مـیامـی دست بـه اجرای جالب ترین برنامـه تبلیغاتی زدند : برنامـه یی هیجان انگیز اما رمانتیک و رقت آور ...
آنـها به اعضای ارکستر گوگوش گفتند کـه روی صحنـه بروند : اعضای ارکستر ، روی صحنـه رفتند و آرم برنامـه گوگوش را هم نواختند و درست درون لحظه یی کـه گوگوش حتما آوازخوانان صحنـه ظاهر مـی شد اعلام کننده برنامـه های کاباره روی سن آمد و در مـیان حیرت زایدالوصف بـه مردم گفت : خانم ها ، آقایـان ! متاسفانـه امشب خانم گوگوش نمـی تواند روی صحنـه بیـاید و برنامـه اجرا کند . هر کدام از آقایـان و خانم ها کـه مایل باشند مـی توانند بـه دفتر کاباره مراجعه کنند و در صورتی کـه از نبودن خانم گوگوش ناراحت هستند صورت حساب مـیزشان را نپردازند ولی خواهش مـی کنم قبلا بـه توضیحات ما توجه کنید . هم اکنون خانم گوگوش درون دسترس ماست و ما مـی توانیم بـه او تلفن بزنیم کـه برای اجرا برنامـه اش بـه کاباره بیـاید ولی اگر این کار را یم ساعتی بعد ماموران جلب او را توقیف مـی کنند ، شب درون کلانتری نگاهش مـی دارند و فردا صبح تحویل زندانش مـی دهند زیرا آقایـان قربانی ها ، یکی از چک هایی را کـه از او داشته اند و حاوی مبلغ یک مـیلیون و یکصدهزار تومان بوده را بـه اجرا گذاشته اند و اکنون خانم گوگوش درون خطر قطعی زندانی شدن قرار دارد.
این سخنرانی کوتاه و ماهرانـه چنان تاثیری روی مشتریـان کاباره گذاشت کـه ناگهان موجی از ابراز احساسات فضای کاباره را انباشت و مردم از گوشـه کنار فریـاد زدند : من حاضرم یکصدهزار تومان از بدهی گوگوش را بدهم ...
من دویست هزار تومان مـی دهم ...
من سیصدهزار تومان ...
و موج ابراز احساسات هر لحظه بالا مـی گرفت . با این حال آن شب گوگوش بـه کاباره نرفت هیچ هم حاضر نشد بابت صورت حساب مـیزش تخفیفی بگیرد و فردا شب پنج شنبه درون روزنامـه ها آگهی کوتاهی بـه این مضمون دیده شد: برنامـه گوگوش درون شکوفه نو متوقف شد .
چون از طرف مالک و مدیران مـیامـی چکهایی از هنرمند معروف گوگوش بـه اجرا گذاشته شده که تا تعیین تکلیف قانونی گوگوش درشکوفه نو برنامـه ندارد . مدیریت شکوفه نو
توضیح از مدیر وبلاگ : بـه اعتقاد من این عبی نظیرترین و خارق العاده ترین تصویری هست که درون نشریـات و مجلات پیش از انقلاب منتشر گردیده است. تصویری از کامبیز فرزند خردسال گوگوش و نگاه خیره او بـه تصویری از مادر درون یک قاب شکسته.
گوگوش درون آستانـه زندان
به این ترتیب گوگوش درون آستانـه رفتن بـه زندان قرار گرفت . پرویز حجازی کـه قبلا بـه گوگوش اطمـینان داده بود درون صورتی کـه اجرای برنامـه درون شکوفه نو را قبول کند از حمایت وی برخوردار خواهد بود و قول داده بود درون صورت لزوم ازیک مـیلیون که تا صد مـیلیون تومان بدهی های او را بپردازد درون اینجا دست بـه طرح نقشـه یی زد.
مـی گویند حجازی گفته بود : اگر من اطمـینان داشته باشم کـه آنـها از گوگوش همـین یک چک را دارند آن را مـی پردازم . اما مـی ترسم وقتی این چک را پرداختم چک دیگر و چکهای دیگر یک یک از طرف آنـها بیرون بیـاید و به اجرا گذاشته شود و این ماجرا سالها طول بکشد. بـه این علت بود کـه ظاهرا پرویز حجازی بـه گوگوش پیشنـهاد مـی کند به منظور اولین بار درون جریـان این بدهکاری ها خود را بـه دادگستری معرفی کند و برای همـیشـه بـه این ماجرا خاتمـه دهد. اما گوگوش کـه در نظر داشته از مراجعی کمک بگیرد از رفتن بـه دادگستری خودداری مـی کند سه تلگرام تهیـه مـی کند و برای مراجع مورد نظر ارسال مـی دارد و روز یک شنبه 13 آبان خود را معرفی مـی کند.
گوگوش چه گفت؟
گوگوش چهارشنبه ظهر خانـه اش را ترک کرده بود و دیگری از او خبری نداشت .
پرویز حجازی مـی گوید: گوگوش مـی خواهد خودش را معرفی کند . حجازی روز پنچ شنبه بـه دفتر روزنامـه ها رفت و از قول گوگوش اعلام کرد کـه گوگوش روز شنبه بـه دادسرا نزد دادستان خواهد رفت که تا تکلیفش را روشن کند و روز شنبه بسیـاری از خبرنگاران درون راهروهای دادگستری اجتماع کرده بودند و منتظر بودند کـه گوگوش بـه دادگستری بیـاید اما که تا آخر وقت اداری خبری از گوگوش نشد و معلوم شد کـه آن روز گوگوش از آمدن بـه دادسرا منصرف شده است. حجازی مـی گفت : گوگوش سرما خورده و مریض و بستری هست اما فردا حتما بـه دادگستری خواهد آمد. عصر روز شنبه ساعت شش و نیم یکی از خبرنگاران ما توانست مخفی گاه گوگوش را کشف کند ، او درون منزل یکی از بستگان یکی از اعضای ارکسترش استراحت مـی کرد . گوگوش مـی گفت تازه ازسفر آمده هست ولی بروز نمـی داد کـه در این مدت کجا بوده هست . او مـی گفت : من از حوزه قضایی تهران خارج شده بودم که تا استراحت کنم وحالا تازه بـه تهران آمده ام که تا فردا صبح بـه دادگستری بروم . گوگوش یک پالتوی آبی رنگ بـه تن داشت و عینک دودی رنگی بـه چشم زده بود ، چهره اش زرد بود و چشمانش گود رفته بود اولین حرفی کـه زد این بود:
یـا زنگی زنگ یـا رومـی روم. من دلم مـی خواهد هیچ بابت پرداخت این چک یـا چک های دیگر من پیشقدم نشود موضوع این هست که آنـها چندین چک از من درون اختیـار دارند . امروز کـه پول چک داده شود فردا دومـی را با رقم بیشتری پر مـی کنند و به بانک مـی برندو برگشت مـی زنند . دومـی را کـه بپردازم ، نوبت سومـی مـی رسد ...در هر حال آنـها مـی خواهند مرا بـه زانو درون بیـاورند . لحظه یی سکوت مـی کند و بعد ادامـه داد: من فعلا سکوت کرده ام اما اگر بخواهم حرف ب حتما ماسک از چهره آدمـهای بسیـاری بردارم. حقیقت موضوع آن هست که من بـه لحظه آخر رسیده ام . به منظور من وضعی درست کرده بودند کـه دیگر نمـی توانستم درون مـیامـی برنامـه اجرا کنم موضوع اصلا مربوط بـه بدهی و دیگر مسائل مادی نیست بلکه بـه زندگی من و چند که تا آدم دیگر مربوط مـی شود کـه اگر آنـها بخواهند بـه همـین وضع ادامـه بدهند من یک روز همـه حقایق را خواهم گفت:
من یک کارخانـه پول سازی بودم.
گوگوش افزود:
شنیده ام محمود درباره من خیلی حرف ها زده و گفته گوگوش را من گوگوش کردم. این عین جمله اوست . هم چنین او گفته کـه من با پول از گوگوش یک ستاره ساخته ام و هستی ام را بـه پای او ریخته ام . حتی برادرش احمد قربانی ادعا کرده کـه آنـها مـیامـی را بـه خاطر من از دست داده اند . درون برابر همـه این حرفها من هم ادعایی دارم : من از سه سالگی آدم پول سازی بوده ام ، از همان زمان کـه پدرم دست مرا مـی گرفت و مرا روی سن مـی برد و ابهت سن و مردم مرا مـی گرفت که تا امروز کـه من بروی سن مـی روم و نبض مردم را درون اختیـار مـی گیرم . روزگاری هر روز ده تومان دستمزد مـی گرفتم حالا قریب بـه ده هزار تومان مـی گیرم . درون مدتی کـه با محمود زندگی مـی کردم این پولها کجا رفته هست ؟ این درآمد را من کجا خرج کرده ام ؟
آقای درخشان ادعا کرده هست که من درون سوییس و چند کشور خارجی آپارتمان دارم ، ویلا دارم و با پولهایم سهام خریداری کرده ام ، من نمـی دانم تصویری کـه ایشان از من ارائه داده اند چند فرسنگ با واقعیت فاصله دارد زیرا هر وقت من بـه خارج رفته ام درون هتل زندگی کرده ام و اغلب پول کم آورده ام و از ایران به منظور من پول حواله کرده اند. بنابراین کدام تاجر سهامداری هست که زندگیش را درون گرو بی پولی بگذارد ؟ ادعاهای این شخص مرا یـاد یک جوک مـی اندازد کـه برادران رسولی ساخته اند . آنـها زندگی مرا تصویر کرده اند کـه یک حاج آقا بـه دنبال من آمده که تا مرا جلب کند من مـی گویم این یک مـیلیون تومان را از چه بابت بدهکارم و حاج آقا جواب مـی دهد کـه من همـه آن را جوجه خورده ام و البته مردم مـی دانند کـه طلبکار ادعای من یکی از فروشندگان عمده مرغ و جوجه است.
گوگوش چند لحظه سکوت کرد و بعد ادامـه داد: بگذریم حرفها زیـاد هست . مرا یک ماشین پول سازی لقب داده بودند بنابراین من هیچ وقت محتاج پولی نبوده ام کـه مجبور باشم پول قرض کنم . من چفته زیـاد امضا کردم و این بـه خاطر بقای زندگی زناشویی ام بود . من فکر مـی کردم فداکاری مـی کنم ،فکر مـی کردم بـه این ترتیب زندگیم دوام و بقایی خواهد داشت اما سرانجام روزی رسید کـه دیدم سقوط مـی کنم ، دیدم اگر بـه این زندگی ادامـه بدهم زندگیم همـیشـه پر از کابوس خواهد بود. به منظور همـین زندگی زناشویی ام را با محمود قطع کردم ، این یک اجبار بود و من راهی جز این نداشتم ، محمود تعهد سپرده بود کـه کلیـه بدهی های مرا بـه عهده بگیرد و اگر چفته ای درون دست مردم دارم بپردازد ، چون مـی دانست کـه من اسناد را بـه خاطر او امضا کرده ام من بـه این شرط از او جدا شدم و در پرونده ما کـه در دادگاه حمایت خانواده موجود هست این موضوع منعاست اما ضمنا قرار بود من یک سال درون مـیامـی برنامـه اجرا کنم و نـه درون جای دیگر ولی آنـها وضعی به منظور من بوجود آورده اند کـه من حالا حاضرم هر جا کـه شد برنامـه اجرا کنم اما بـه مـیامـی برنگردم.
تو حتما چک بدهی
گوگوش ادامـه داد: درون مورد این چک هم حتما بگویم چند سال پیش کـه با محمود زندگی مـی کردم یک روز او بـه همراه برادرش و حاجی درافشان بـه خانـه آمدند . مـیامـی درون حال فروش بود و حاجی مـی خواست ظاهرا بـه قربانی ها محبت کند ، ولی با این حال امضاهای قربانی ها را نمـی پذیرفت و حالا مـی گفتند تو حتما چک امضا کنی درون اختیـار حاج آقا بگذاری که تا از فروش مـیامـی خوداری شود . من شش برگ چک امضا کردم و به آنـها دادم . چندی بعد قرار شد کـه مرحوم محمد ارباب مقداری سفته بـه حاجی درافشان بدهد و او تمام چکها و سفته های من و محمود را بـه من برگرداند . جلسه یی ترتیب دادند ، سفته ها رد و بدل شد و آنـها اسناد مرا بـه من برگرداندند . . من خیـال مـی کردم کـه آن 6 برگ چک هم درون مـیان اسنادی هست که بـه من داده اند اما چنین نبود و درافشان چکها را نزد خودش نگه داشته بود و حالا نخستین چک را ارائه داده هست ، این بی شباهت بـه یک شو نیست یک شو پلیسی و بسیـار تماشایی . من دیگر بـه آخر خط رسیده ام ، جایی کـه در آن لحظه یی هم جای تردید وجود ندارد جایی کـه باید آنقدر درون آن بایستم که تا وضعم را روشن کنم . من بـه زندان مـی روم . به منظور این کـه تن بـه خواست آنان ندهم . محمود صبح سه شنبه بـه من تلفن کرد و مرا تهدید کرد . او گفت اگر من که تا شب قراردادم را با حجازی لغو نکنم مرا بـه زندان خواهد انداخت ، بعد شنیدم کـه او صبح چهارشنبه بـه سفر اروپا رفته هست تا خودش را دراین مـیان بی خبر از ماجرا نشان دهد . قربانی ها از وجود چکها اظهار بی اطلاعی مـی کنند و مـی گویند چکی را کـه در دست حاجی درافشان وجود دارد من خودم بابت بدهی هایم بـه او داده ام اما من مـی خواهم بدانم آدم پولسازی چون من چقدر بدهکار است؟ مگر من تاجرم ، بورس بازم ؟ یـا صنعتگرم کـه این چنین با چفته آلوده شده باشم ، من فقط یک زن معمولی بودم کـه بی آشنایی بـه قانون به منظور نجات خانواده ام چفته های زیـادی امضا کرده ام اما حالا کـه مـی خواهم زندگی مستقلی داشته باشم و برای خودم زندگی کنم آیـا حتما کفاره بپردازم آنـهم کفاره یی چنین سنگین وحشتناک ؟
سه ربع ساعت تاخیر
قرار بود گوگوش ساعت 10 صبح یک شنبه بـه دادگستری مراجعه کند ولی درست سه ربع ساعت تاخیر کرد و ساعت 10 و 45 دقیقه بـه دادگستری آمد . که تا این ساعت مردم از طریق روزنامـه ها از ماجرا مطلع شده بودند و موجی از احساسات دوستانـه نسبت به گوگوش برانگیخته شده بود . گوگوش بـه محض ورود بـه دادگستری بـه آقای انسانی سعید رئیس دایره چک مراجعه کرد ، او همراه وکیل خود آقای دامغانی آمده بود و چون دکتر دامغانی لایحه یی شکوه آمـیز تهیـه کرده بود پرونده آنـها جهت رسیدگی بـه شعبه سوم بازپرسی دادسرای تهران ارجاع گردید و آقای معیر بازپرس این شعبه مامور رسیدگی بـه پرونده شد . آنگاه گوگوش و وکیل او بـه اتاق وزیر دادگستری رفتند و پس از آن کـه دستور رسیدگی بـه پرونده صادر شد ماموران گوگوش را بـه داخل اتومبیلش هدایت د . نکته جالب توجه اینکه گروهی از خبرنگاران و عکاسان کـه از تاریخ مراجعه گوگوش بـه کاخ دادگستری مطلع شده بودند صبح یک شنبه درون کاخ دادگستری گرد آمده بودند . اما هنگامـی کـه گوگوش وارد شد و آنـها به منظور عکسبرداری از وی جلو رفتند مورد حمله پلیس دادگستری قرار گرفتند . پیش از همـه عکاس موسسه کیـهان از طرف سرهنگ رییس پلیس کاخ دادگستری مورد حمله قرار گرفت درون این حمله دوربینش شکست و خودش بـه طور موقت بازداشت شد ولی بعد با وساطت سایر خبرنگاران او را آزاد د . بـه دنبال این برخورد دور از انتظار درون سراسر کاخ دادگستری سایر افراد پلیس بـه بیرون خبرنگاران و عکاسان پرداختند و آنـها را متاسفانـه مورد اهانت قرار دادند . از همـه تاسف بار تر این کـه شنیده شد حمله افراد پلیس کاخ دادگستری بـه خبرنگاران و عکاسان بـه دستور ناصر ملایری رییس روابط عمومـی وزارت دادگستری صورت گرفته بود کـه خوشبختانـه از طرف مسئولان آگاه و بیدار وزارت دادگستری دستور رسیدگی فوری بـه این موضوع صادر شد و امـیدواریم این رسیدگی بـه گونـه یی باشد کـه دیگر شاهد چنین صحنـه های دور از انتظاری مخصوصا درون کاخ دادگستری نباشیم . گفته مـی شود گوگوش درون دادگستری منکر بدهکاری خود شده و گفته هست چکی را کـه در دست حاجی درافشان هست خودش امضا کرده اما مبلغ و تاریخ آن را خودش ننوشته است . او هم چنین گفته هست بهی بدهکاری ندارد و این چک و 5 چک سفید امضای دیگر را صرفا بـه خاطر کمک بـه شوهر سابقش محمود قربانی صادر کرده است. گوگوش درون دادگستری هم عین حرفهایی را کـه به خبرنگار ما زده بیـان کرده هست و بـه گفته آقای عباس پیشوایی دادستان تهران او درون این مـیان توسط وکلای خود دکتر دامغانی و پرویزفرهادپور شکواییـه یی علیـهانی کـه از چکهای سفید امضا او سواستفاده کرده اند ارائه داد و بعد بـه اتفاق حبیب الله روشن زاده ( شوهر پوران ) و دو وکیل خود کـه با آنـها بـه دادگستری آمده بود کاخ دادگستری را ترک کرد که تا لایحه اعتراضیـه یی تهیـه کند و به دادگستری ارائه کند .
این تمام ماجرایی بود کـه تا ظهر روز یک شنبه 13 آبان 1352 بر گوگوش گذشت. این نکته هم گفتنی هست که صبح همان روز احمد قربانی برادر محمود قربانی بـه خبرنگار ما گفت : این چک را خانم گوگوش بابت بدهکاری شخصی اش بـه حاجی درافشان داده هست و ماجرای آن بـه ما مربوط نیست . من فقط این را مـی گویم کـه گوگوش وقتی با برادر من ازدواج کرد یک خواننده شبی 10 تومانی بود ولی حالا تبدیل بـه خواننده ای شبی 10 هزار تومانی شده هست . از آن گذشته گوگوش بر اساس نامـه یی کـه در کنسولگری ایران درون نیویورک امضا کرده متعهد هست از 14 اسفند سال 51 که تا 14 اسفند 52 جز کاباره مـیامـی درون جای دیگر برنامـه اجرا نکند درون حالی کـه تعهد خود را زیر پا گذاشته وبه اجرا ی برنامـه درون کاباره شکوفه نو پرداخته است.
پرویز حجازی تهدید شد.
در این مـیان نقش شایعات گوناگون را نباید نادیده گرفت . درون مدتی کـه این ماجرا بـه اوج هیجان ود رسیده بود مح]]>
[متن تصنیف بازامدی ای اشنا عهدیه]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 31 Jul 2018 12:28:00 +0000