کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس فیلم: آموزش خیـاطی- یقه دراپه / ویدیو کلیپ | پرشین ناز | فیلم: طراحی شخصیت «بتمن» با استفاده از نام وی / ویدیو کلیپ ... | Uncategorized | بی بی - وبگاه فرهنگی زنان ایران | صفحهٔ 2 | اماکن زیـارتی و سیـاحتی عراق | درباره عراق |گروه خدمات ... | آموزش سنتور درون کرج - 7gardoon.com |

کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

فیلم: آموزش خیـاطی- یقه دراپه / ویدیو کلیپ | پرشین ناز

فیلم: کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس آموزش خیـاطی- یقه دراپه / ویدیو کلیپ | پرشین ناز

Loading the player...

آموزش خیـاطی- یقه دراپه
برای مشاهده ویدیوی فوق درون سایت آپارات، کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس از لینک مقابل استفاده نمایید: آموزش خیـاطی- یقه دراپه
این ویدیو درون وبسایت aparat.com منتشر شده هست و ‌«پرشین ناز» درون قبال آن هیچ مسئولیتی ندارد. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس بیشتر بدانید
لطفا چنانچه این ویدئو را شایسته تذکر مـی‌دانید، کد «۴۰۹۸۱۱۵۹۰» را بـه همراه موضوع بـه آدرس ایمـیل info@porsyar.com ارسال نمائید.
با عنایت بـه اینکه سایت «پرشین ناز» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یـا هر گونـه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس (قانون تجارت الکترونیک)




[کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 04 Nov 2018 02:42:00 +0000



کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

فیلم: طراحی شخصیت «بتمن» با استفاده از نام وی / ویدیو کلیپ ...

فیلم: کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس طراحی شخصیت «بتمن» با استفاده از نام وی / ویدیو کلیپ | پرشین ناز

Loading the player...

«بتمن» (Batman) یکی از محبوب ترین شخصیت های دنیـای کمـیک (داستان های مصور) هست که بـه واسطۀ شـهرت و اعتبار خود، کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس علاوه بر دنیـای کمـیک، بـه سایر بسترها و عرصه های سرگرمـی از جمله سینما، تلویزیون، بازی های ویدئویی و... کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس راه یـافته است. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس هنرمندی بـه نام «جیمز رائیز» (James Raiz) بـه شیوه ای متفاوت و با استفاده از نام «بتمن»، طرحی جالب از این شخصیت را خلق نموده است. کلیپ بالا، مراحل خلق این اثر درون خور توجه را بـه تصویر کشیده است.
برای مشاهده ویدیوی فوق درون سایت آپارات، از لینک مقابل استفاده نمایید: طراحی شخصیت «بتمن» با استفاده از نام وی
این ویدیو درون وبسایت aparat.com منتشر شده هست و ‌«پرشین ناز» درون قبال آن هیچ مسئولیتی ندارد. بیشتر بدانید
لطفا چنانچه این ویدئو را شایسته تذکر مـی‌دانید، کد «۴۰۹۹۸۸۶۴۰» را بـه همراه موضوع بـه آدرس ایمـیل info@porsyar.com ارسال نمائید.
با عنایت بـه اینکه سایت «پرشین ناز» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یـا هر گونـه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است. (قانون تجارت الکترونیک)




[کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 03 Nov 2018 23:36:00 +0000



کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

Uncategorized | بی بی - وبگاه فرهنگی زنان ایران | صفحهٔ 2

در این صفحه آثار زنان هنرمند ایرانی کـه درزمـینـه های گوناگون هنر، کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس پیش آهنگ و  نام آور بوده اند ،  گردآوری مـیشوند. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس هدف از این کوشش ، معرفی مجموعه ای از آثار زنان هنرمند ایرانی است. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس این مجموعه بی تردید مـیتواند بـه خود باوری، باروری و راهگشایی نسل شب زده هنرمندان جوان یـاری رساند.

بی بی پیشاپیش از همـه سیمـین اندیشانی کـه این وبگاه را درون نیل بـه این هدف ، یـاری مـیرسانند، سپاسگزار است.

………………………………………………………………………………………………………………………………

لطفا به منظور ارسال مطالب خودتان از آدرس :  bibi3736@yahoo.com  استفاده نمایید.

.

……………………………………………………………………………………………………………………………….

زنان‌ موسيقي‌ درون شاهنامـه‌

منبع > مریم عزیزی >

عصر ساسانيان‌ را درخشانترين‌ عصر موسيقي‌ باستاني‌ ايران‌ مي‌نامند. درون اين‌ عصر است‌ كه‌ زنان‌ خنياگري‌ چون‌: کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس آرزو، آزاده‌، ماه‌ آفريد، فرانك‌، شنبليد، دلارام‌ چنگي‌، آفرين‌ و مشگدانـه‌ و … آسمان‌ را روي‌ سرشان‌ برداشته‌اند.

در ميان‌ آنـها آزاده‌ كنيزك‌ چنگ‌زن‌ بهرام‌ گور چيز ديگري‌ است‌. مرگ‌ او بسيار سوگوارانـه‌ است‌. بهرام‌ كه‌ اوقات‌ خود را به‌ شكار و چوگان‌ مي‌گذراند روزي‌ آزاده‌ را بر پشت‌ اسب‌ خود مي‌نشاند که تا به‌ شكار روند. درون شكارگاه‌ دو آهو از نزديكي‌شان‌ مي‌گذرد. بهرام‌ مي‌گويد: كداميك‌ را با تير بر زمين‌ افكنم‌? آهوي‌ ماده‌ جوان‌ يا آهوي‌ نر پير? آزاده‌ مي‌گويد: مردان‌ دلاور با آهو به‌ جنگ‌ بر نمي‌خيزند و شكار آهو گواه‌ جنگاوريشان‌ نيست‌. اگر مي‌خواهي‌ مـهارت‌ خود درون تيراندازي‌ را نشان‌ دهي‌، دو شاخ‌ آهوي‌ پير را با تير از سرش‌ جدا كن‌ که تا همچو آهوي‌ ماده‌ بي‌شاخ‌ شود. آنگاه‌ آهوي‌ ماده‌ را دو تير بر سر بزن‌ و به‌ صورت‌ آهوي‌ نر درون آور.

بهرام‌ تير درون كمان‌ نـهاد و از پي‌ آهوان‌ دوان‌ شد. با تير دو شاخ‌ آهو را از سرش‌ جدا كرد و آزاده‌ خود از تعجب‌ شاخ‌ درون آورد! سپس‌ بهرام‌ درون پي‌ آهوي‌ ماده‌ نـهاد و دو تير همچون‌ شاخ‌ بر سرش‌ نشاند و گوش‌ و پاي‌ آهو را نيز با پيكان‌ به‌ هم‌ دوخت‌. آزاده‌ دل‌ بر آهو سوخت‌ و بسيار گريست‌ و به‌ بهرام‌ گفت‌ كه‌ كشتن‌ آهوان‌ آنسان‌ كه‌ تو مي‌كشي‌ رسم‌ جوانمردان‌ نيست‌.

بهرام‌ با اين‌ كلام‌ بانوي‌ چنگ‌نواز خشمگين‌ شد و آزاده‌ را ‌ اسب‌ بر زمين‌ انداخت‌ و كنيزك‌ جسور درون زير پاي‌ اسب‌ جان‌ داد.

اين‌ خنياگران‌ باستاني‌

اكنون‌ ديگر نـه‌ از صداي‌ سودابه‌ خبري‌ هست‌ كه‌ رامشگري‌ رباب‌نواز بود و در سال‌هاي‌ 561 که تا 578 ميلادي‌ اصول‌ موسيقي‌ ايراني‌، گام‌ها، پرده‌ها و نت‌نويسي‌هاي‌ قديمي‌اش‌ را به‌ دربار امپراتور چين‌ برد نـه‌ از مادر حاتم‌ طايي‌ كه‌ نوازنده‌ چيره‌دست‌ عرب‌ها بود. نـه‌ از خناء مرؤيه‌ سراي‌ بي‌همتاي‌ عرب‌ كه‌ مراؤي‌ خود را با نواي‌ موسيقي‌ مي‌خواند و نـه‌ از ده‌ها خواننده‌ و نوازنده‌ ايراني‌ الاصل‌ موسيقي‌ عرب‌ها که تا پيش‌ از اسلام‌ مثل‌ جميله‌، عريب‌، حبابه‌، سلامـه‌، عزه‌ الميلا، متيم‌ هاشميه‌ و عاتكه‌ بنت‌ شـهد و … صدايي‌ مانده‌ است‌. چنين‌ است‌ كه‌ گلايه‌ عبدالمسيح‌ )در المفضليات‌( درون دل‌ آدمي‌ مي‌نشيند كه‌ مي‌گويد: «به‌ شنيدن‌ صداي‌ آوازخوان‌ كه‌ درون يك‌ روز ابري‌ ما را به‌ وجد مي‌آورد رضا دهيد.» چنين‌ است‌ كه‌ به‌ ياد جنگ‌ احد )625 م‌( مي‌افتي‌ كه‌ زنان‌ به‌ سردستگي‌ هندبنت‌ عتبه‌ با خواندن‌ آوازهاي‌ جنگي‌ و ندبه‌ بخاطر از پاي‌ افتادگان‌ جنگ‌ و نواختن‌ دفوف‌ از رنج‌ و مشقت‌ سفر كاروان‌ قريش‌ مي‌كاستند.

نگاهي‌ به‌ تحقيقات‌ هنري‌ جرج‌ فارمر درون زمينـه‌ «تاريخ‌ موسيقي‌ خاورزمين‌» نشان‌ مي‌دهد كه‌ درون دوره‌ خلافت‌ ابوبكر )از 633 که تا 634 ميلادي‌( موسيقي‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از لذات‌ ممنوعه‌ بشدت‌ نـهي‌ شده‌ است‌. با اين‌ حال‌ قينات‌ )ان‌ آوازه‌خوان‌( كه‌ درون خانواده‌هاي‌ اشراف‌ كار مي‌كرده‌اند با برخوردهايي‌ بازدارنده‌ مواجه‌ نشده‌اند اما اني‌ كه‌ درون ميكده‌ها و اماكن‌ عمومي‌ مي‌خوانده‌اند جمع‌آوري‌ شده‌اند. تحقيقات‌ فارمر نشان‌ مي‌دهد كه‌ خوانندگان‌ مراؤي‌ ظاهرا تحمل‌ مي‌شدند چرا كه‌ مراؤي‌ جزو موسيقي‌ غنايي‌ تلقي‌ نمي‌شده‌ است‌. تاريخ‌ طبري‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ درون اين‌ دوره‌ دو آوازه‌خوان‌ به‌ نام‌هاي‌ ئبجه‌ الضرميه‌ و هند بنت‌ يامين‌ به‌ قصاصي‌ وحشتناك‌ دچار شده‌اند. روزگار غريبي‌ بود. وقتي‌ المـهاجر، يمن‌ را فتح‌ كرد و دست‌هاي‌ اين‌ دو را بريدند و دندان‌هايشان‌ را كشيدند که تا نـه‌ بخوانند و نـه‌ بنوازند، براي‌ بسياري‌ از آوازه‌خوانان‌ عبرت‌ شد. گفته‌ مي‌شود اين‌ دو آوازه‌خوان‌ با ساز و آواز مسلمانان‌ را مورد استهزا قرار مي‌دادند.

ابن‌ فقيه‌ همذاني‌ درون 902 ميلادي‌ نيز از خليفه‌هايي‌ سخن‌ مي‌گويد كه‌ وقتي‌ با آواز كنيزكاني‌ دف‌ زن‌ مواجه‌ مي‌شود كه‌ «زندگاني‌ براي‌ شادي‌ ساخته‌ شده‌ است‌» به‌ توبيخ‌ آنان‌ اقدام‌ مي‌كند.

همذاني‌ از خليفه‌يي‌ ديگر روايت‌ مي‌كند كه‌ وقتي‌ شب‌ها درون مدينـه‌ گردش‌ مي‌كرد که تا مطمئن‌ شود كه‌ قوانين‌ شكسته‌ نمي‌شود، درون يكي‌ از شبگردي‌هايش‌ ساز و آواز كي‌ آوازه‌خوان‌ را مي‌شنود. او با خشم‌ بسيار وارد خانـه‌ مي‌شود و به‌ صاحبخانـه‌ مي‌گويد: شرمت‌ باد. صاحبخانـه‌ به‌ خليفه‌ مي‌خروشد كه‌ «شرم‌ بر تو باد كه‌ به‌ رغم‌ كلام‌ صريح‌ خدا، حرمت‌ خانـه‌ را نگاه‌ نداشته‌يي‌ و به‌ آن‌ تجاوز كرده‌يي‌.» درون حالي‌ كه‌ موسيقي‌ مردان‌ درون ايران‌ جا افتاده‌ بود، محققان‌ به‌ اين‌ نكته‌ اشاره‌ مي‌كنند كه‌ درون روزگار بت‌پرستي‌، موسيقي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ حرفه‌ معمولا درون دست‌ زنان‌ و كنيزان‌ بود و نخستين‌ نوازندگان‌ مرد درون حجاز به‌ طبقه‌ «مخنثان‌» تعلق‌ داشت‌. بدنامي‌ مخنثان‌ به‌ اصطلاحاتي‌ منفي‌ مانند معروفه‌ و زانيه‌ )زنان‌( اضافه‌ شد.

عزيز شعباني‌ درون كتاب‌ «تاريخ‌ موسيقي‌ از كورش‌ که تا پهلوي‌» مي‌نويسد: درون زمان‌ خلفاي‌ اموي‌ كه‌ بنيانگذار امپراتوري‌ اسلام‌ بودند عده‌يي‌ از اسيران‌ جنگي‌ كه‌ به‌ موسيقي‌ ايراني‌ آشنايي‌ داشتند به‌ ترويج‌ و اشاعه‌ موسيقي‌ ايراني‌ پرداختند. آنـها به‌ علت‌ نفوذ زبان‌ عربي‌، ناگزير بودند آهنگ‌هاي‌ ايراني‌ را با اشعار عربي‌ بخوانند. مشايخ‌ فريدني‌ نيز اضافه‌ مي‌كند كه‌ «اساتيد موسيقي‌ عرب‌ آوازهاي‌ پارسي‌ را با غناي‌ عربي‌ تلفيق‌ كرده‌ و موسيقي‌ قاعده‌مند عربي‌ را پي‌ريزي‌ و ديوان‌ نغمات‌ تازي‌ را تاليف‌ كردند.

به‌ نوشته‌ مشايخ‌ فريدني‌ «در عهد اميه‌ و بني‌عباس‌ تعليم‌ و تربيت‌ كنيزكان‌ خواننده‌ و نوازنده‌ و فروختن‌ آنـها به‌ خلفا و اشراف‌ و امراي‌ عرب‌ از تجارت‌هاي‌ رايج‌ آن‌ زمانـه‌ بود. فارمر نيز ضمن‌ تاييد اين‌ نكته‌ مي‌گويد: درون دوران‌ بني‌اميه‌ بعضي‌ از نوازندگان‌ به‌ مقام‌ اعجوبگي‌ )موسيقيدان‌ طراز اول‌( مي‌رسيدند. آنـها خانـه‌هاي‌ خود را به‌ مدرسه‌ موسيقي‌ مبدل‌ كرده‌ و اين‌ كنسرواتورهاي‌ خصوصي‌ دوستداران‌ بسياري‌ داشت‌. ؤروتمندان‌، ان‌ خواننده‌ خود را براي‌ آموزش‌ به‌ آنجا مي‌فرستادند زيرا هيچ‌ خانـه‌ آبرومندي‌ درون آن‌ روزگار بدون‌ خواننده‌ نبود.»

اين‌ درون حالي‌ است‌ كه‌ محققان‌، ابتكار «زوج‌ خواني‌» )دو خواننده‌ زن‌( را به‌ مسلم‌ بن‌ محرز كه‌ يك‌ نجيب‌زاده‌ ايراني‌ و اسير عرب‌ها بود نسبت‌ مي‌دهند كه‌ پايه‌گذار نخستين‌ مكتب‌ علمي‌ درون موسيقي‌ زنان‌ بود. بانو عزت‌ الميلا: )معروف‌ به‌ عزت‌ چمنده‌( نخستين‌ آهنگساز و مولف‌ موسيقي‌ عرب‌ نيز اصليت‌ ايراني‌ دارد. اين‌ خواننده‌ متقدم‌ كه‌ به‌ عنوان‌ بزرگترين‌ خواننده‌ ونوازنده‌ روزگار خود شـهره‌ است‌ مـهمترين‌ مروج‌ موسيقي‌ ايراني‌ درون دوره‌ امويان‌ است‌. او اولين‌ كسي‌ است‌ كه‌ آواز ريتميك‌ )موسيقي‌ ايقاعي‌( را درون حجاز خوانده‌ است‌. محققان‌ غربي‌ او را يك‌ مدني‌ از پدر ايراني‌ و مادر عرب‌ نام‌ نـهاده‌ و مولفان‌ بسياري‌ او را نخستين‌ بانوي‌ موسيقيدان‌ و خواننده‌ مدني‌ ايراني‌تبار تلقي‌ كرده‌اند. عزت‌، شاگرد قينـه‌ پيري‌ به‌ نام‌ رائقه‌ بود. او بعدها نزد يك‌ غلام‌ ايراني‌ به‌ نام‌ شيط‌ كه‌ درون خدمت‌ عبدالله‌ بن‌ جعفر بود با اصول‌ موسيقي‌ ايراني‌ آشنا شد. او درون مجلل‌ترين‌ ضيافت‌ها و مجالس‌ مدينـه‌ كنسرت‌هاي‌ هفتگي‌ برگزار مي‌كرد. درون اين‌ كنسرت‌ها سكوت‌ محض‌ طلب‌ مي‌شد و كمترين‌ بي‌ادبي‌ با ضربات‌ چوب‌ پاسخ‌ داده‌ مي‌شد. عزت‌ را ملكه‌ خوانندگان‌ عصر خود مي‌خواندند.

جميله‌ موسيقيدان‌ بزرگ‌ عرب‌ درون قرون‌ اول‌ و دوم‌ هجري‌ نيز از زنان‌ موسيقيدان‌ ايراني‌ درون دربار خلافت‌ اموي‌ بود. او را تنـه‌ درخت‌ موسيقي‌ عرب‌ و بقيه‌ را شاخه‌هاي‌ آن‌ معرفي‌ كرده‌اند. او كنيز آزاد شده‌ قوم‌ بنوسليم‌ بود كه‌ موسيقي‌ را از كسي‌ تعليم‌ نگرفت‌ و هميشـه‌ مي‌گفت‌ كه‌ موسيقي‌ به‌ من‌ الهام‌ شده‌ است‌. او ابتدا آوازهاي‌ همسايه‌ خود را درون خانـه‌ زمزمـه‌ مي‌كرد اما طولي‌ نكشيد كه‌ به‌ عنوان‌ موفق‌ترين‌ معلم‌ موسيقي‌ زنان‌ درون عربستان‌ شـهرت‌ يافت‌. جميله‌ سالي‌ يك‌ بار سفر مي‌كرد و در اين‌ سفر همـه‌ مغنيان‌ مشـهور همراهي‌اش‌ مي‌كردند. اهالي‌ مدينـه‌ مي‌گفتند ما هرگز كارواني‌ به‌ اين‌ شكوه‌ و ملاحت‌ و زيبايي‌ نديده‌ايم‌. بعد از پايان‌ يكي‌ از اين‌ سفرها اهالي‌ از او تقاضا كردند مجلسي‌ ترتيب‌ دهد.

جميله‌ گفت‌: براي‌ آواز يا حديث‌? گفتند: براي‌ هر دو. جميله‌ گفت‌: من‌ هرگز هزل‌ و جد را با هم‌ نياميخته‌ام‌ و حاضر به‌ تشكيل‌ مجلس‌ ساز و آواز نشد.در اين‌ سفر بانو سلامـه‌ الزرق‌ خواننده‌ نغمـه‌هاي‌ تازه‌ با الحان‌ ايراني‌ نيز كه‌ از سوليست‌هاي‌ زمان‌ خود بود جميله‌ را همراهي‌ مي‌كرد. از ديگر شاگردان‌ جميله‌، سلامـه‌القس‌ بود، ي‌ دورگه‌ كه‌ عبدالرحمان‌ عابدترين‌ قاري‌ مكه‌ را عاشق‌ خويش‌ كرد. مرد خداترس‌ روزي‌ به‌ غفلت‌ آواز سلامـه‌ را شنيد و دل‌ از دست‌ داد . عشق‌ ايشان‌ زبانزد اهالي‌ مكه‌ شد.

مولفان‌ بدوي‌ 

نخستين‌ زنان‌ مولف‌ كتاب‌هاي‌ موسيقي‌ دو بانوي‌ ايراني‌ به‌ نام‌هاي‌ بذل‌ و دنانيز هستند كه‌ درون زمان‌ مامون‌ مي‌زيستند. بذل‌ دوازده‌ هزار آواز عربي‌ را گرد آورد و ده‌ هزار سكه‌ نقره‌ پاداش‌ گرفت‌ و دنانيز نيز كتاب‌ آوازهاي‌ برگزيده‌ را تاليف‌ كرد.

بذل‌ حافظه‌يي‌ خارق‌العاده‌ داشت‌ و هميشـه‌ فخر مي‌كرد كه‌ بيش‌ از سي‌هزار آواز درون سينـه‌ دارد. مرگ‌ اين‌ بانوي‌ موسيقي‌ عجيب‌ بود. او روزي‌ درون مجلس‌ مامون‌ آواز مي‌خواند كه‌ با حمله‌ مردي‌ سبك‌ مغز به‌ نام‌ ابوالكرگدن‌ مواجه‌ شد. وقتي‌ كرگدن‌ خشمگين‌ شد همـه‌ پا به‌ فرار نـهادند. حتي‌ مامون‌ نيز گريخت‌. فقط‌ بانو بذل‌ به‌ سر جاي‌ خود نشست‌ و عود را كنار گذاشت‌. ابوالكرگدن‌ عود را چنان‌ به‌ فرق‌ بذل‌ كوبيد كه‌ خون‌ سرازير شد. او به‌ خانـه‌ رفت‌ و تب‌ كرد و مرد. مرگ‌ دنانيز نيز عادي‌ نبود. بعد از سقوط‌ برمكيان‌، هارون‌ از دنانيز خواست‌ كه‌ خواننده‌ او باشد اما دنانيز نپذيرفت‌ كه‌ براي‌ هيچ‌كس‌ آواز بخواند.

با اينكه‌ از هارون‌ سيلي‌ خورد و به‌ زندان‌ افتاد اما نـه‌ ديگر آواز خواند و نـه‌ تن‌ به‌ ازدواج‌ داد. او درون انزوا درگذشت‌.

از تيموريه‌ که تا صفويه‌

از راتبه‌ نيشابوري‌ )سده‌ سوم‌ هجري‌( كه‌ غزل‌ مي‌گفت‌ و بربط‌ مي‌زد كه‌ بگذريم‌ به‌ بانوي‌ خنياگر «ستي‌ زرين‌ كمر» )قرن‌ پنجم‌ هجري‌ قمري‌( مي‌رسيم‌ كه‌ او را درون مقام‌ آواز با مقام‌ فردوسي‌ درون شعر و مقام‌ ابوريحان‌ درون رياضيات‌ مقايسه‌ كرده‌اند. سپس‌ به‌ بانو فراسويه‌ )مادر ابومنصور فولادستون‌ از امراي‌ آل‌ بويه‌ درون فارس‌( مي‌رسيم‌ كه‌ چون‌ پسرش‌ را زنداني‌ كردند مادر را نيز آنقدر درون گرمابه‌يي‌ گرم‌ و بي‌آب‌ نگاه‌ داشتند كه‌ جان‌ داد. آنگاه‌ نوبت‌ به‌ مـهستي‌ گنجوي‌ مي‌رسد كه‌ شعر مي‌گفت‌ و پرده‌شناس‌ بود و چنگ‌ و عود مي‌نواخت‌ و بالاخره‌ مطربه‌ كاشفري‌ )هم‌عصر طغانشاه‌( است‌ كه‌ آهنگسازي‌ مي‌كرد.

به‌ گفته‌ محققان‌ موسيقي‌ ايراني‌، از دوره‌ تيموري‌ که تا ظهور صفويه‌ نام‌ زنان‌ از صحنـه‌ موسيقي‌ ايراني‌ حذف‌ مي‌شود. گفته‌ مي‌شود موسيقي‌ درون اين‌ ادوار فقط‌ براي‌ دربار مجاز بوده‌ و براي‌ بقيه‌ حرام‌. موسيقي‌ درون اين‌ عصر منحصر به‌ يهوديان‌ شده‌ و شغلي‌ پست‌ و حقير شمرده‌ مي‌شود. درون دوره‌ تيموريان‌ فقط‌ نام‌ «جگرچنگي‌» ديده‌ مي‌شود كه‌ خواننده‌ و چنگ‌نوازي‌ ماهر بوده‌ و در عهد سلطان‌ حسين‌ ميرزا بايقرا طرفداران‌ موسيقي‌ را حيران‌ نواي‌ چنگ‌ خويش‌ مي‌كرده‌ است‌. نوبت‌ به‌ صفويان‌ كه‌ مي‌رسد موسيقي‌ به‌ پستوها مي‌رود. جز پستوي‌ مسلمانان‌، نواي‌ موسيقي‌ تنـها از خانـه‌ ارامنـه‌ و كليميان‌ مي‌آيد. آنجاست‌ كه‌ آرام‌ آرام‌ سازها كوچك‌ و كوچكتر مي‌شود، به‌ حدي‌ كه‌ درون آستين‌ جا مي‌گيرد که تا جانب‌ احتياط‌ رعايت‌ شود. درون اين‌ عصر تنـها شاه‌ عباس‌ است‌ كه‌ گاهي‌ به‌ محله‌ جلفاي‌ اصفهان‌ بي‌خبر سر مي‌زند و در منزل‌ بزرگان‌ ارامنـه‌ به‌ تماشاي‌ ساز و آواز رامشگران‌ ارمني‌ مي‌پردازد. از بانوان‌ خواننده‌ عصر شاه‌عباس‌، فلفل‌ و غزال‌ و شمسي‌ شترغوهي‌اند. پيتر دولاواله‌ جهانگرد ايتاليايي‌ از زني‌ سالخورده‌ و بسيار زشت‌ به‌ نام‌ فلفل‌ ياد مي‌كند كه‌ شاه‌عباس‌ او را عزيز مي‌شمرده‌ و در بزرگان‌ و سران‌ دولت‌ نفوذ فراوان‌ داشته‌ است‌.

غزال‌ نيز يكي‌ ديگر از هنرمندان‌ عصر شاه‌عباس‌ است‌ كه‌ درون سال‌هاي‌ آخر عمر از دربار به‌ «دير» مي‌رود و تا لحظه‌ مرگ‌ درون آنجا زندگي‌ مي‌كند. از ديگر بانوان‌ خواننده‌ عصر صفويه‌ بانو ستي‌نساي‌ مازندراني‌ طالب‌ آملي‌ )شاعر معروف‌ سبك‌ هندي‌( است‌ كه‌ نزديك‌ به‌ 400 سال‌ پيش‌ درون تاج‌ محل‌ هندوستان‌ درگذشت‌، اما ترانـه‌هاي‌ باقيمانده‌ از او گهگاهي‌ زيرلب‌ مازني‌ها زمزمـه‌ مي‌شود.

آهنگ‌ «طالبا» هنوز ورد زبان‌ مازني‌هاست‌. همان‌ موسيقي‌ لطيفي‌ كه‌ نشانگر سرگشتگي‌هاي‌ ستي‌نسا درون دوري‌ از برادر فراري‌ است‌. ستي‌ از جنگل‌ و كوه‌ و صحرا و دريا سراغ‌ برادر را مي‌گيرد و وقتي‌ از كبوترهاي‌ دريا خبر مي‌گيرد كه‌ طالب‌ درون هند است‌ به‌ آن‌ سرزمين‌ مي‌رود و همانجا مي‌ميرد: «اي‌ باد اي‌ ريگ‌ بيابان‌، اي‌ آهوي‌ صحرا، اي‌ ماهي‌ دريا، اي‌ خورشيد زيبا، اي‌ ماه‌ شب‌ها بگو طالب‌ را نديدي‌?»

بي‌بي‌ مرصع‌

و نوبت‌ به‌ عصر زنديه‌ مي‌رسد. رستم‌ الحكما درون كتاب‌ رستم‌ التواريخ‌ از خوانندگاني‌ چون‌ بي‌بي‌مرصع‌ و ملافاطمـه‌ نام‌ مي‌برد.

فاطمـه‌ زني‌ خنياگر بود كه‌ درون مناسبت‌ خواني‌ شـهره‌ بود. او بيش‌ از بيست‌ هزار بيت‌ از منتخبات‌ اشعار شعراي‌ قديم‌ و جديد را حفظ‌ بود و در هر مجلسي‌ آنـها را به‌ مناسبت‌ و موافقت‌ آواز دف‌ و نقاره‌ و ناله‌ ني‌ و نغمـه‌ چنگ‌ و بربط‌ و عود و رود و سرود و رباب‌ مي‌خواند. معروف‌ است‌ كه‌ شبي‌ فاطمـه‌ بر بالاي‌ تخت‌ مشغول‌ رامشگري‌ بود كه‌ ناگاه‌ صداي‌ دورباش‌ و كورباش‌ ماموران‌ كريم‌خان‌ زند رسيد. فاطمـه‌ شعري‌ درون وصف‌ كريم‌خان‌ خواند اما پادشاه‌ به‌ فاطمـه‌ گفت‌ كه‌ شعرهاي‌ نصيحت‌آميز بخوان‌ كه‌ ما از سخن‌ راست‌ نرنجيم‌. فاطمـه‌ شعر «مجو درستي‌ عهد از جهان‌ سست‌ نـهاد كاين‌ عجوزه‌ عروس‌ هزارداماد است‌» را خواند و كريم‌خان‌ با آواز فاطمـه‌ بسيار گريست‌ و اشاره‌ كرد كه‌ باز بخوان‌ و در پايان‌ اين‌ ترانـه‌خواني‌، دهان‌ فاطمـه‌ را پر از مرواريد كرد.

از مطرب‌ که تا هنرمند

روزي‌ روزگاري‌ كه‌ علي‌ حاتمي‌ اين‌ جمله‌ را بر دهان‌ كمال‌الملك‌ گذاشت‌ كه‌ «دامن‌ هنر درون اين‌ ملك‌ هميشـه‌ آلوده‌ است‌، از حافظ‌ که تا من‌»، احتمالا ما را درگير اين‌ نكته‌ مي‌كرد كه‌ درون تاريخ‌ هنر اين‌ سرزمين‌ فاصله‌ هنر اصيل‌ با هنر سفارشي‌ و درباري‌ مثل‌ فاصله‌ يك‌ مطرب‌ با يك‌ هنرمند به‌ مويي‌ بند است‌. چنين‌ بود كه‌ يك‌ تحليلگر مسائل‌ موسيقي‌ درباره‌ دوران‌ قاجار گفت‌ كه‌ «عصر حجر را ما درون عصر قجر پيموديم‌.»

اوژن‌ فلاندر درون سفرنامـه‌ خود، موسيقي‌ حاكم‌ بر اندروني‌ ملك‌ قاسم‌ميرزا يكي‌ از فرزندان‌ فتحعلي‌ شاه‌ را توسط‌ زنان‌ رقاصه‌ و قاشقك‌زن‌ توصيف‌ مي‌كند و «تاريخ‌ عضدي‌» درباره‌ مجلس‌ بزم‌ فتحعلي‌شاه‌ مي‌نويسد: «از نوروز باستاني‌ که تا سيزدهم‌ عيد، خاقان‌ با تمام‌ اهل‌ حرمخانـه‌ مـهمان‌ تاج‌ الدوله‌ )يكي‌ از زنان‌ شاه‌( مي‌شدند و در اين‌ سيزده‌ روز، تماما به‌ عيش‌ و استماع‌ ساز و نوا مشغول‌ بودند. آقا محمدرضا موسيقيدان‌ معروف‌، ملقب‌ به‌ شاه‌ وردي‌ خانم‌ و بيگم‌ رستم‌ آباديه‌ ملقب‌ به‌ يارشاه‌ با چند نفر ان‌ جواهرپوش‌ داخل‌ خدمـه‌ حرم‌ مزوجات‌ بودند.»

مـهدي‌ ستايشگر كارشناس‌ موسيقي‌ مي‌نويسد: شاه‌ وردي‌ خانم‌ از معدود بانواني‌ بود كه‌ هنر خود را درون جمع‌ عرضه‌ نمي‌كرد و تنـها درون حضور شوهرش‌ فتحعلي‌شاه‌ و ديگر زنان‌ به‌ اجراي‌ موسيقي‌ مي‌پرداخت‌. مشتري‌خانم‌، ماه‌ لقا، مينا و زهره‌ از ديگر خوانندگان‌ و نوازندگان‌ عصر فتحعلي‌شاه‌ بودند.

مشتري‌خانم‌ موسيقيدان‌، شاعر، خواننده‌ و آهنگساز و از همسران‌ شيرازي‌ فتحعلي‌شاه‌ درون بديهه‌گويي‌ استاد بود و بالفطره‌ آوازي‌ سرشار داشت‌. صداي‌ آواز او درون چند فرسخي‌ شنيده‌ مي‌شد. مشتري‌خانم‌ قريب‌ صدسال‌ عمر كرد و هرگز او را كسي‌ افسرده‌ نديد. خاقان‌ درون سفر آخر خود به‌ اصفهان‌ چكمـه‌ و شلوار پوشيد که تا ميهمان‌ صداي‌ مشتري‌ خانم‌ باشد. مشتري‌ اين‌ بيت‌ را خواند كه‌: «تو سفر كردي‌ وهمـه‌ خوبان‌ گيسو كندند از فراق‌ تو عجب‌ سلسله‌ها برهم‌ خورد» . خاقان‌ مضمون‌ اين‌ بيت‌ را به‌ فال‌ بد گرفت‌ و متغير شد و گفت‌:

«انا لله‌ وانا اليه‌ راجعون‌» و در همان‌ سفر از ساحت‌ اصفهان‌ به‌ آن‌ دنيا كوچيد.

ماه‌لقا نوازنده‌ و آوازه‌خوان‌ ديگر عصر فتحعلي‌ شاه‌ درون حيدرآباد هند زندگي‌ مي‌كرد. او به‌ شعرا و فقرا محبت‌ داشت‌ و اغلب‌ لباس‌ و سلاح‌ مردانـه‌ مي‌پوشيد و شمشير به‌ كمر مي‌بست‌ و سوار بر اسب‌ بيرون‌ مي‌ آمد. او درون حيدرآباد به‌ خرج‌ خود مسجدي‌ ساخت‌ و بعد از مرگ‌ طلا ، جواهرات‌ و اسباب‌ مجلل‌ زندگيش‌ ميان‌ نوچه‌هايش‌ تقسيم‌ شد.

استاد مينا و استاد زهره‌ نيز از ديگر خوانندگان‌ و نوازندگان‌ عصر فتحعلي‌شاه‌ بودند كه‌ هر كدام‌ دسته‌ 50 نفري‌ خواننده‌، بازيگر رقاص‌ و نوازنده‌ را اداره‌ مي‌كردند. اين‌ دو دسته‌ هميشـه‌ با هم‌ درون رقابت‌ و عداوت‌ بودند و كركري‌ها و رجز خواني‌هايشان‌ تبديل‌ به‌ ضرب‌المثل‌ زمانـه‌ شده‌ بود. بازيگرهاي‌ اين‌ دو دسته‌ طوري‌ لباس‌ مي‌پوشيدند كه‌ به‌ جز صورت‌ هيچ‌ قسمت‌ از بدنشان‌ نمايان‌ نبود و رقاصانشان‌ يك‌ قباي‌ اشرفي‌ كه‌ هزار سكه‌ طلا رويشان‌ دوخته‌ شده‌ بود بر تن‌ مي‌كردند. آرام‌ آرام‌ دوره‌ ناصرالدين‌شاه‌ مي‌رسد، دوره‌يي‌ كه‌ هنوز موسيقي‌ درباري‌ پر رنگ‌ است‌ و هنوز نوبت‌ به‌ قمر نرسيده‌ است‌ كه‌ موسيقي‌ سنتي‌ ايران‌ را دچار دگرگوني‌هاي‌ اجتماعي‌ كند. هنوز زن‌ها مي‌كوشند که تا موسيقي‌ را از «لهو» درون آورند و جنبه‌ هنري‌ به‌ آن‌ بدهند اما موفق‌ نمي‌شوند. هنوز موسيقي‌ از محرمات‌ است‌ و هنوز موسيقيدان‌ چيزي‌ مثل‌ مرتد است‌. هنوز مطرب‌ها حاكمند وهنوز درون دسته‌هاي‌ موسيقي‌ نوازنده‌هاي‌ تار و كمانچه‌ و سنتور و ضرب‌ با پسران‌ زيبا صورتي‌ كه‌ گاه‌ لباس‌ انـه‌ مي‌پوشند و مي‌ند تلفيقي‌ ناجور دارند. هنوز زعفران‌ باجي‌ به‌ عنوان‌ مطرب‌ زنانـه‌ اندروني‌ ناصرالدين‌ مي‌درخشد. درون جلسات‌ هفتگي‌ كاخ‌ گلستان‌،دسته‌ موز

يك‌ دارالفنون‌ و اركستر كامران‌ ميرزاي‌ نايب‌السلطنـه‌ مي‌زنند و مي‌كوبند و بيش‌ از هزار تن‌ از زنان‌ حرم‌ و خدمـه‌ آنان‌ به‌ حكم‌ ناظم‌خلوت‌ سكوت‌ مي‌كنند که تا دسته‌ هاي‌ «موؤمن‌ كور» و زعفران‌ باجي‌ چنان‌ بنوازند كه‌ روي‌ دسته‌هاي‌ خانم‌ ارگي‌، مطرب‌ قزويني‌ و عزيز عطا و ماشاءالله‌خان‌ و گلين‌ خانم‌ و گل‌ رشتي‌ و طاووس‌ و گوهر خمار كم‌ شود. گوهر خمار صداي‌ فراتر از حد تصور دارد و در هفتاد سالگي‌ چنان‌ چهچهه‌ مي‌زند كه‌ همـه‌ انگشت‌ به‌ دهان‌ مي‌شوند.

البته‌ اينان‌ تنـها نيستند. انيس‌ و مونس‌ هستند، قمر سالكي‌ هست‌. اختر زنگي‌ هست‌، زهرا احد هست‌. حشمت‌ خانم‌ هم‌ هست‌. افتخار خانم‌ و عروس‌ خانم‌ و طلعت‌ خانم‌ و اميرزاده‌ و نصرت‌ شيكان‌ و ماهرخ‌ و زهرا سياه‌ نيز هستند. درون اين‌ ميانـه‌ بلوچ‌ خان‌ خانم‌ هم‌ هست‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواند آويزه‌هاي‌ لاله‌هاي‌ كاخ‌ گلستان‌ تكان‌ مي‌خورند و چند كوچه‌ آن‌ طرفتر همـه‌ ساكت‌ مي‌ايستند كه‌ اين‌ زن‌ چه‌ حنجره‌يي‌ دارد.

اين‌ درون حالي‌ است‌ كه‌ دسته‌هاي‌ مؤومن‌ كور و كريم‌ كور معروفتر و نخبه‌ترند. موؤمن‌ كور رديف‌ شناسي‌ بزرگ‌ است‌ كه‌ همسر و انش‌ حاجيه‌ و كبري‌ نيز درون اركسترش‌ حضور دارند.يك‌ شب‌ رقا «چرخ‌ زانو»ي‌ حاجيه‌ درون حضور ناصرالدين‌ شاه‌ چنان‌ غوغا كرد كه‌ صد سكه‌ زر گرفت‌. وقتي‌ ناصرالدين‌شاه‌ از موؤمن‌ كور پرسيد به‌ ت‌ چگونـه‌ رقا آموخته‌ يي‌? اين‌ سر گروه‌ نابينا با قدي‌ كوتاه‌ و جامـه‌يي‌ دراز و ريشي‌ انبوه‌ چنان‌ رقا زانو كرده‌ كه‌ قهقهه‌ شاه‌، تالار برليان‌ را به‌ هم‌ ريخت‌.

دسته‌ كريم‌كور نيز پر مشتري‌ بود. ش‌ وجيه‌ كمانچه‌ مي‌كشيد و زني‌ ديگر مي‌خواند.

اين‌ درون حالي‌ است‌ كه‌ حبيب‌ سنتوري‌ معروف‌ به‌ «سماع‌ حضور» يكي‌ از نوابغ‌ موسيقي‌ ايران‌ نيز درون اين‌ عصر رشد كرد. او پسر كوكب‌ خانم‌ )معروف‌ به‌ كوكب‌ سبيلو( و ميرزا غلامحسين‌ )معروف‌ به‌ آقاجان‌ سنتوري‌( بود كه‌ هردو از خوانندگان‌ و نوازندگان‌ حاجب‌الدوله‌ فراشباشي‌ دربان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ بودند.

از ديگر خوانندگان‌ اين‌ عصر مرضيه‌ بود كه‌ مي‌خواند و مي‌يد و ضرب‌ مي‌گرفت‌. شيدا ترانـه‌ سرا و آهنگساز بزرگ‌ اين‌ عصر دل‌ به‌ مرضيه‌ بسته‌ بود و تصنيفي‌ كه‌ براي‌ «مرضيه‌ خالدار» ساخت‌ اين‌ زن‌ را شـهرت‌ بخشيد.

شيدا وقتي‌ دل‌ به‌ عشق‌ اين‌ يهودي‌زاده‌ بست‌ دل‌ از خانقاه‌ و درويشي‌ كند و از اوج‌ تعالي‌ عارفانـه‌ درون آتش‌ عشق‌ زميني‌ افتاد و اين‌ عشق‌ سياه‌ ترانـه‌ها و اشعار شيدا را آتشين‌ كرد. شبي‌ كه‌ حاجب‌الدوله‌ درون پشت‌بام‌ خانـه‌اش‌ مجلس‌ بزمي‌ تدارك‌ ديده‌ بود، شيدا تصنيفي‌ به‌ نام‌ مرضيه‌ ساخته‌ بود كه‌ وقتي‌ آن‌ را خواند مرضيه‌ كه‌ تازه‌ از زيارت‌ كربلا برگشته‌ بود چنان‌ ناراحت‌ شد كه‌ مي‌خواست‌ خود را از بام‌ به‌ پايين‌ بيندازد. اين‌ تصنيف‌ كه‌ درون دستگاه‌ شور و در وزن‌ شش‌هشت‌ ساخته‌ شده‌ بود از اين‌ قرار بود:

بدو بدو بدو

اي‌ بت‌ رعنا

به‌ قلب‌ شيدا

بده‌ تسلا…

از خوانندگان‌ «هم‌عصر» مرضيه‌ مي‌توان‌ به‌ بانو اميرزاده‌ )بچه‌ جعفر آباد شميران‌( طلعت‌ خانم‌ و سلطان‌ خانم‌ اشاره‌ كرد. سلطان‌ خانم‌ آهنگسازي‌ بود كه‌ زير نظر استاد آقا علي‌اكبر فراهاني‌ نوازندگي‌

سه‌ تار، تار و سازندگي‌ تصنيف‌ را ياد گرفته‌ و به‌ مباني‌ عروض‌ شعري‌ آشنا بود. ترانـه‌ « بس‌تا، بس‌تا» درون دستگاه‌ چار گاه‌، سينـه‌ به‌ سينـه‌ به‌ روزگار امروز رسيده‌ است‌:

بتا بتا، بتا بتا مجنون‌ و مفتونم‌

من‌ از غم‌ تو

ديده‌ چو جيحونم‌

من‌ از غم‌ تو …

در روزگار ناصرالدين‌شاه‌ خوانندگان‌ ديگري‌ چون‌ سكينـه‌ خانم‌، زيورالسلطان‌ )عندليب‌ السلطنـه‌( عندليب‌الدوله‌، زينب‌، تاج‌السلطنـه‌، گلعذار، مليحه‌، جميله‌، اكرم‌ الدوله‌، محترم‌ حكيمي‌، قدسي‌، نگار، كوكب‌خانم‌، فضل‌ بهار خانم‌ جنت‌، ابتهاج‌السلطنـه‌ كشور خانم‌، انيس‌الدوله‌، عصمت‌الدوله‌، تبسم‌ و … نيز رشد كردند. تاج‌السلطنـه‌ ناصرالدين‌شاه‌ است‌ كه‌ تصنيف‌ معروفش‌ درون بيات‌ اصفهان‌ و در وزن‌ شش‌ هشت‌ را سال‌ها پيش‌ پريسا و شجريان‌ بازخواني‌ كردند:

ناديده‌ رخت‌

در غم‌ هجرت‌ شده‌ مشكل‌

جانم‌ واي‌

ترسم‌ كه‌ بميرم‌ نشود مشكل‌ من‌ حل‌…

كشور خانم‌ نيز بزرگ‌ حسين‌ياحقي‌ است‌ كه‌ ياحقي‌ درس‌هاي‌ كمانچه‌ را از او فرا گرفت‌. او درون جواني‌ درگذشت‌ و گفته‌ مي‌شود اگر زنده‌ مي‌ماند از بزرگان‌ موسيقي‌ ايران‌ مي‌شد. به‌ قول‌ اسماعيل‌ نواب‌ صفا، كشور خانم‌ درون سي‌سالگي‌ درون نتيجه‌ اختلال‌حواس‌ درون گذشت‌.

انيس‌ الدوله‌ نيز يكي‌ از همسران‌ ناصرالدين‌شاه‌ و اهل‌ روستاي‌ امامـه‌ بود. اولين‌ پيانويي‌ كه‌ به‌ ايران‌ آمد درون بالاخانـه‌ انيس‌ الدوله‌ مستقر بود.

كمي‌ بعد موسيو لومر معلم‌ فرانسوي‌ موزيك‌ دارالفنون‌ به‌ ايران‌ آمد )عصر مظفرالدين‌شاه‌( و به‌ جوانان‌ علاقه‌ مند ايراني‌ آموزش‌ داد.

موسيو لومر هيچ‌وقت‌ منور خانم‌ شيرازي‌ را نديد كه‌ كف‌ اتاق‌ آرد مي‌پاشيد و با نوك‌ شست‌ درون حين‌ رقا نقشـه‌ مي‌انداخت‌ يا نام‌ كسي‌ را مي‌نوشت‌.

كمي‌ بعد درون عصر احمد شاه‌، خواننده‌يي‌ به‌ نام‌ زري‌ گل‌ كرد كه‌ صدايش‌ سوپرانو بود و تصنيف‌ مي‌خواند. اولين‌ اجراي‌ تصنيف‌هاي‌ عارف‌ قزويني‌ كه‌ درون صفحه‌ ضبط‌ شده‌ است‌ توسط‌ زري‌ با تار آرشاك‌ خان‌ اجرا شد. تصنيف‌ «از خون‌ جوانان‌ وطن‌ لاله‌ دميده‌» از تصنيف‌هاي‌ معروف‌ عارف‌ كه‌ شجريان‌ نيز آن‌ را خوانده‌ با صداي‌ زري‌خانم‌ به‌ سال‌ 1913 ميلادي‌ درون صفحه‌ گرامافون‌ )بدون‌ برق‌ و به‌ شيوه‌ اكوستيكي‌( ضبط‌ شد . عارف‌ اين‌ تصنيف‌ را بخاطر علاقه‌يي‌ كه‌ به‌ حيدر عمو اوغلي‌ داشت‌ درون سال‌ 1911 ميلادي‌ سرود. تصنيف‌ معروف‌ «دل‌ هوس‌ سبزه‌ و صحرا ندارد» نيز كه‌ با آواز سيما بينا درون يادها مانده‌است‌ براي‌ اولين‌ بار با صداي‌ زري‌ و تار آرشاك‌خان‌ ضبط‌ شد.

هم‌عصران‌ قمر

بتول‌ عباسي‌ )متولد 1283 شيراز و درگذشته‌ درون 1363( با نام‌ هنري‌ روح‌انگيز از هم‌عصران‌ قمرالملوك‌ است‌ كه‌ زير نظر كلنل‌ وزيري‌ و حسين‌ سنجري‌ به‌ مرتبه‌ بالايي‌ درون موسيقي‌ ايران‌ رسيد. گفته‌ مي‌شود حدود صداي‌ روح‌انگيز نيز تقريبا مانند قمر بوده‌ و با متسوسوپرانوي‌ اروپايي‌ قابل‌ تطبيق‌ است‌، با اين‌ تفاوت‌ كه‌ درون قسمت‌ بم‌ وسعت‌ بيشتري‌ دارد. او نيز همچون‌ قمر از اولين‌ خوانندگاني‌ است‌ كه‌ با راديو همكاري‌ كرد و صفحات‌ بسياري‌ از خود به‌ يادگار گذاشت‌. روح‌الله‌ خالقي‌ مي‌گويد: كلنل‌ بي‌ميل‌ نبود كه‌ خواننده‌ زني‌ تربيت‌ شود كه‌ بتواند بعضي‌ قطعه‌ها را بخواند ولي‌ درون آن‌ موقع‌ فقط‌ خانم‌هاي‌ عيسوي‌ مذهب‌ مي‌توانستند از عهده‌ اين‌ كار برآيند ولي‌ درون ميان‌ آنان‌ نيز كسي‌ درست‌ لطايف‌ موسيقي‌ ايراني‌ را درون نمي‌يافت‌. كلنل‌ چند زن‌ ارمني‌ را آزمايش‌ كرد اما هيچكدام‌ نتوانستند بخاطر طرز تلفظ‌ كلمات‌ فارسي‌ مطلوب‌ واقع‌ شوند.»

بعد از اينكه‌ حسين‌ سنجري‌ روح‌انگيز را كشف‌ كرد و ماه‌ها روي‌ او كار كرد، روح‌انگيز را به‌ مدرسه‌ كلنل‌ برد. كلنل‌ به‌ روح‌انگيز گفته‌ بود كه‌ شما بايد خواننده‌ اين‌ مدرسه‌ باشيد و از رفتن‌ به‌ مجالس‌ طرب‌ خودداري‌ كنيد.

كمي‌ بعد وقتي‌ آوازه‌ روح‌انگيز درون شـهر پيچيد بسياري‌ او را به‌ مجالس‌ خصوصي‌ دعوت‌ كردند. سنجري‌ وقتي‌ اين‌ خبر را شنيد به‌ فكر نقشـه‌يي‌ افتاد که تا روح‌انگيز را همچنان‌ درون كلاس‌ هنرمندان‌ و دوري‌ از مطربان‌ نگه‌ دارد. چاره‌ فقط‌ درون اين‌ بود كه‌ اين‌ استاد متاهل‌، اين‌ خواننده‌ جديد را به‌ عقد خود درون آورد و محدودش‌ كند كه‌ فقط‌ درون مدرسه‌ بخواند. وقتي‌ سنجري‌ اين‌ كار را كرد بسياري‌ از همكارانش‌ بر او خرده‌ گرفتند، اما او مي‌گفت‌ مي‌خواهد فداكاري‌ كند که تا قهرماني‌ ديگر درون صحنـه‌ موسيقي‌ ايران‌ پديد آيد. او به‌ دوستانش‌ گفت‌ كه‌ «مردم‌ هر چه‌ مي‌خواهند بگويند، همـه‌ مي‌دانند كه‌ من‌ عاشق‌ صورتي‌ زيبا و قامتي‌ متناسب‌ نشده‌ام‌. من‌ معلم‌ هستم‌ و او شاگرد. اين‌ پيمان‌ زناشويي‌ براي‌ حفظ‌ ظاهر است‌ كه‌ بتوانم‌ اين‌ زن‌ پراستعداد و گريز پا را يكراست‌ به‌ سمت‌ مكتب‌ هنر هدايت‌ كنم‌. ديري‌ نگذشت‌ كه‌ روح‌انگيز درون مدرسه‌ كلنل‌ گل‌ كرد و فداكاري‌ سنجري‌ هر چند به‌ ضرر خود تمام‌ شد اما روح‌انگيز را ساخت‌. كلنل‌ روح‌انگيز را با چگونگي‌ تنفس‌ و عدم‌ فشار بر حنجره‌، عدم‌ انقباض‌ اندام‌هاي‌ آوايي‌ به‌ هنگام‌ آواز و چگونگي‌ رديف‌ها، گوشـه‌ها و تحريرهاي‌ لازم‌ آشنا كرد بطوري‌ كه‌ اندكي‌ بعد او حدود دو اكتاو را براحتي‌ زير پوشش‌ صوتي‌

خود قرار داد:

صبحدم‌ مرغ‌ چمن‌ با گل‌ نوخاسته‌ گفت‌

ناز كم‌ كن‌ كه‌ درون اين‌ باغ‌ بسي‌ چون‌ تو شكفت‌

روح‌انگيز از اولين‌ خوانندگاني‌ است‌ كه‌ درون قطعه‌هاي‌ دو صدايي‌ آواز ايراني‌ كه‌ به‌ ابتكار كلنل‌ وزيري‌ ساخته‌ شد شركت‌ كرد و آؤاري‌ از خود به‌ جا نـهاد كه‌ بهترين‌ نمونـه‌ آن‌ قطعه‌ «دوست‌» دل‌زار، جور فلك‌، خاك‌ ايران‌ و اي‌ وطن‌ است‌. او از اولين‌ خوانندگاني‌ است‌ كه‌ براي‌ كودكان‌ قطعه‌هايي‌ به‌ يادگار گذاشته‌ و قطعه‌هاي‌ لالايي‌، گنجشك‌، تاتايي‌ و مادر را كه‌ ساخته‌هاي‌ وزيري‌ است‌ درون صفحه‌ خوانده‌ است‌. معروف‌ است‌ كه‌ تاج‌ اصفهاني‌ هميشـه‌ از آواز روح‌انگيز تمجيد مي‌كرد و مي‌گفت‌: «اگر درون مجلسي‌ روح‌انگيز حضور داشت‌ به‌ هنگام‌ خواندن‌ كمي‌ پروا داشتم‌.»

بانوي‌ فروتن‌ و متواضع‌ موسيقي‌ ايران‌ بعدها و پسري‌ را به‌ فرزندي‌ پذيرفت‌ و آنان‌ را بزرگ‌ كرد. روح‌انگيز نيز همچون‌ قمر ناچار شد بعد از 57 سالگي‌ براي‌ امرار معاش‌ درون يكي‌ از رستوران‌هاي‌ تهران‌ به‌ خوانندگي‌ بپردازد.

ملوك‌

از ديگر خوانندگان‌ هم‌عصر قمر و روح‌انگيز بود كه‌ با جامعه‌ باربد )1305( همكاري‌ داشت‌، او درون نمايشنامـه‌هاي‌ خسرووشيرين‌ و ليلي‌ و مجنون‌ نقش‌ اول‌ را همراه‌ با آواز بازي‌ كرد. ملوك‌ اهل‌ كاشان‌ بود و صداي‌ خوش‌ را از پدر به‌ ارث‌ برد: «پدرم‌ فوق‌العاده‌ خوب‌ مي‌خواند اما خواننده‌ نبود. هر صبح‌ بعد از نماز دعاي‌ دوازده‌ امام‌ را مي‌خواند و اگر يك‌ روز كسالت‌ داشت‌ و نمي‌خواند همسايه‌ها مي‌آمدند و مي‌گفتند ما امروز صداي‌ حاج‌آقا را نشنيديم‌ و چيزي‌ گم‌ كرده‌ايم‌. آن‌ وقت‌ها نمي‌گذاشتند يك‌ آواز بخواند. طاهرزاده‌ مرا درون منزل‌ عين‌السلطان‌ ديد و از صدايم‌ خوشش‌ آمد. او دو سال‌ به‌ من‌ مشق‌ آواز داد. حاجي‌خان‌ عين‌الدوله‌ هم‌ يك‌ سال‌ ضرب‌زدن‌ و ضربي‌خواندن‌ را يادم‌ داد و يك‌ روز ضرب‌ را بوسيد و گفت‌: «من‌ ديگر درون مقابل‌ تو ضرب‌ نمي‌‌ و ضربي‌ نمي‌خوانم‌. اولين‌ ترانـه‌يي‌ كه‌ درون راديو خواندم‌ «كيستي‌» نام‌ داشت‌ كه‌ ساخته‌ حسين‌ ياحقي‌ بود.»

نوه‌ حاج‌ جعفر بلبل‌ كه‌ لقب‌ بلبل‌ را از ناصرالدين‌شاه‌ گرفته‌ بود، چندبار به‌ جرم‌ خواندن‌ از مدرسه‌ اخراج‌ شد اما كم‌ نياورد. اولين‌ صفحه‌ او با نام‌ «عاشقم‌ من‌ عاشقم‌ منعم‌ ننيد» به‌ وسيله‌ كمپاني‌ ادئون‌ پر شد و اولين‌ ترانـه‌يي‌ كه‌ خواند «عروس‌ گل‌ از باد صبا» بود.

ملوك‌ اغلب‌ درآمد اجراهاي‌ خود را به‌ امور خيريه‌ مي‌پرداخت‌ و بابت‌ فعاليت‌هاي‌ راديويي‌ پول‌ نمي‌گرفت‌. او درهاي‌ اتاق‌هاي‌ زيرزميني‌ خود را بسيار كوتاه‌ ساخته‌ بود که تا تواضع‌ آموزد. اولين‌ كنسرت‌ ملوك‌ درون دبيرستان‌ فيروز بهرام‌ برپا شد.

از ديگر خوانندگان‌ اين‌ عصر موچول‌ خانم‌ مشـهور به‌ پروانـه‌ است‌ كه‌ درون جواني‌ )21 سالگي‌( به‌ بيماري‌ سل‌ دچار شد و درگذشت‌. از او فقط‌ يازده‌ صفحه‌ موسيقي‌ به‌ جا مانده‌ كه‌ 5 صفحه‌ آن‌ همراه‌ با سنتور سماعي‌ است‌. حبيب‌ ميكده‌ فرزند يك‌ آزاديخواه‌ معروف‌ به‌ عشق‌ پروانـه‌ دچار شد و در سال‌ 1303 خودكشي‌ كرد. اين‌ داغ‌ پروانـه‌ را خاكستر كرد. گفته‌ مي‌شود او اين‌ هجران‌ را فقط‌ يك‌ سال‌ تحمل‌ كرد و به‌ عالمي‌ ديگر پر كشيد. او درون امامزاده‌ عبدالله‌ خاك‌ شد و بزرگي‌هاي‌ 4 ساله‌اش‌ را نديد كه‌ خاطره‌ پروانـه‌ )اقدس‌ خاوري‌( چگونـه‌ درون موسيقي‌ ايران‌ سر بر افراخت‌، حتي‌ شعر شـهريار را درون سوگ‌ خود نديد كه‌ «پروانـه‌ به‌ حال‌ تو دل‌ شمع‌ بسوزد \تنـها نـه‌ دل‌ شمع‌ كه‌ دل‌ جمع‌ بسوزد».

آوازهاي‌ مغموم‌ او نيروي‌ صوت‌ و تحريراتش‌ از يادها نرفت‌ كه‌ نرفت‌. يك‌ روز درون راديو گفتند كه‌ موچول‌ سيزده‌ساله‌ بود كه‌ شوهر كرد. شوهرش‌ نوازنده‌ كوري‌ را كه‌ تار مي‌زد به‌ خانـه‌ آورد و موچول‌ به‌ نواختن‌ پرداخت‌. موچول‌، آتيه‌ ش‌ اقدس‌ را نديد كه‌ از سال‌هاي‌ 36 که تا 56 درون اركستر فرهنگ‌ هنر چه‌ كنسرت‌هايي‌ گذاشت‌. سال‌ 77 را هم‌ نديد كه‌ او درون جشنواره‌ گل‌ ياس‌ با پيانوي‌ افليا پرتو چه‌ كرد. حتي‌ كتابهاي‌ خاطره‌ پروانـه‌ را هم‌ نديد كه‌ با كاردل‌ و كرشمـه‌ ساقي‌ و لالايي‌ زندگي‌،چه‌ نقشي‌ درون داستان‌نويسي‌ پيدا كرد.

دهه‌ سي‌

در سالهاي‌ قبل‌ از 1330 راديو حدود 86 خواننده‌ و نوازنده‌ داشت‌ كه‌ درون بين‌ آنـها قمرالملوك‌ وزيري‌، روح‌انگيز،عصمت‌ باقرپور )دلكش‌(، روح‌بخش‌، پروانـه‌ و فروغ‌ سهامي‌ به‌ چشم‌ مي‌ خوردند.

فروغ‌ كه‌ آهنگ‌هاي‌ مجيد وفادار را مي‌خواند،بازيگر تئاتر هم‌ بود و در فيلم‌ غروب‌ عشق‌ به‌ تهيه‌كنندگي‌ گرجي‌ عباديا بازي‌ كرد.

گرجي‌ كه‌ بعد از انقلاب‌ عراق‌ به‌ ايران‌ فرار كرده‌ بود با فروغ‌ ازدواج‌ كرد و او را به‌ بغداد كه‌ قبلا هم‌ فروغ‌ درون يكي‌ از كاباره‌هايش‌ مي‌خواند برد.

پرويز خطيبي‌ مي‌نويسد كه‌ او پس‌ از ازدواج‌ درون فيلمي‌ بازي‌ نكرد و از عالم‌ هنر كناره‌ گرفت‌.

اما برخلاف‌ فروغ‌، عصمت‌ باقرپور اعتبار و طول‌ عمر زيادي‌ درون موسيقي‌ ايران‌ داشت‌. يك‌ خانواده‌ 13 نفره‌ كه‌ پدرشان‌ به‌ تجارت‌ پنبه‌ اشتغال‌ داشت‌ و بعد از مصادره‌ املاك‌ مزروعي‌ پدر بنيه‌ مالي‌ خانواده‌ از دست‌ رفت‌. شبي‌ كه‌ عبدالعلي‌ وزيري‌ او را كشف‌ كرده‌ و به‌ راديو آورد درون اولين‌ شب‌ اجراي‌ برنامـه‌ خوش‌ درخشيد. روز بعد مردم‌ تهران‌ از همديگر مي‌پرسيدند شنيدي‌? آن‌ صدا را شنيدي‌? اين‌ كيست‌ و از كجا آمده‌?

سال‌ 1325 بود كه‌ مـهدي‌ خالدي‌ او را براي‌ ضبط‌ صفحه‌ به‌ بمبئي‌ برد. آنجا عصمت‌ بابلي‌ با آهنگ‌هاي‌ ساخته‌ شده‌ توسط‌ خالدي‌ و آهنگ‌هاي‌ محلي‌ كه‌ خود بلد بود 25 صفحه‌ پر كرد. او سالها درون راديو خواند اما هرگز درون تلويزيون‌ نخواند. او بين‌ سال‌هاي‌ 1329 که تا 1339 درون بيش‌ از ده‌ فيلم‌ سينمايي‌ بازي‌ كرد. دلكش‌ درون چهارم‌ ارديبهشت‌ 1356 درون مراسم‌ سالگرد راديو تهران‌ بعد از مدتي‌ كناره‌گيري‌ وقتي‌ ترانـه‌ معروف‌ «بردي‌ از يادم‌» را خواند مردم‌ 5 دقيقه‌ برايش‌ كف‌ زدند و گفتند مگر مي‌شود تو را از ياد برد، همچنان‌ كه‌ بيست‌ سال‌ بعد از پيروزي‌ انقلاب‌ )در 73 سالگي‌( نيز وقتي‌ براي‌ ايراني‌هاي‌ مقيم‌ آلمان‌ و انگليس‌ … خواند گفتند نـه‌ نمي‌شود تو را از ياد برد.

از هم‌عصران‌ دلكش‌، يكي‌ هم‌ روح‌بخش‌ بود. عزت‌ روح‌بخش‌ بچه‌ آشتيان‌، شاگرد عليخان‌ نايب‌ السلطنـه‌. که تا شانزده‌سالگي‌ كه‌ پدرش‌ نمرده‌ بود حق‌ خواندن‌ نداشت‌ اما بعد از مرگ‌ پدر پا درون صحنـه‌ تئاتر گذاشت‌ و از سال‌ 1320 درون راديو خواند. ترانـه‌ گل‌ پامچال‌ را او درون سال‌ 1325 روي‌ صفحه‌ گرامافون‌ ضبط‌ كرد.

ملكه‌ برومند يا همان‌ ملكه‌ حكمت‌شعار يا به‌ قولي‌ ملكه‌ هنر نيز از ديگر خوانندگان‌ اين‌ عصر بود. متولد ناهيج‌ مازندران‌ )1296( شاگرد استاد صبا درون رديف‌ و ترانـه‌خواني‌.

وقتي‌ پيش‌ صبا رفت‌ آنقدر كوچك‌ بود كه‌ پايش‌ از صندلي‌ به‌ زمين‌ نمي‌رسيد. او درون 22 سالگي‌ همراه‌ ابوالحسن‌ صبا براي‌ ضبط‌ صفحه‌ به‌ سوريه‌ و لبنان‌ رفت‌. ملكه‌ درون سال‌ 1369 درگذشت‌.

اشرف‌السادات‌ مرتضايي‌ از ديگر خوانندگان‌ اين‌ سالها است‌ كه‌ به‌ گفته‌ خود حدود 60 اؤر را از شيدا بازخواني‌ كرد. اولين‌ كنسرت‌ اين‌ خواننده‌ اشرافي‌ به‌ دعوت‌ ملك‌الشعراي‌ بهار انجام‌ شد.

فرح‌ دخت‌ عباسي‌ طاقاني‌ نيز از هم‌عصران‌ اوست‌ كه‌ ابتدا با نام‌ خواننده‌ ناشناس‌ مي‌خواند.

او 7 سال‌ زير نظر عباس‌ شاپوري‌ )آهنگساز و نوازنده‌ ويولن‌( كه‌ بعدها شوهرش‌ شد تعليم‌ ديد و بعد از جدايي‌ از او با يك‌ گزارشگر ورزشي‌ ازدواج‌ كرد. فرح‌دخت‌ كه‌ درون جريان‌ هجوم‌ آهنگ‌هاي‌ عربي‌ و افغاني‌ درون ابتداي‌ دهه‌ پنجاه‌ با روي‌ آوردن‌ به‌ موسيقي‌ عامـه‌پسنداز اعتبارش‌ كاسته‌ بود درون سال‌ 1367 به‌ علت‌ ابتلا به‌ بيماري‌ سرطان‌ درگذشت‌ و در امامزاده‌ طاهر كرج‌ دفن‌ شد.

از ديگر خوانندگان‌ معاصر پروين‌ زهرايي‌ منفرد، منير فولادي‌، شمسي‌ شمس‌، ناهيد سرافراز، پروانـه‌ اميرافشار، بهار غلامحسيني‌، سكينـه‌ دده‌ بالا، فائقه‌ آتشين‌، ناهيد دايي‌جواد و… است‌. شمسي‌ شمس‌ همسر حبيب‌ الله‌ بديعي‌ كه‌ درون دهه‌ سي‌ درون راديو مي‌خواند( ناهيد سرافراز )از اولين‌ زناني‌ كه‌ به‌ گفته‌ محمد نوري‌ درون موسيقي‌ پاپ‌ فعاليت‌ داشته‌ است‌(، پروانـه‌ اميرافشار )خواننده‌يي‌ كه‌ بنان‌ پشت‌ جلد نوار نوشت‌ که تا پنجاه‌ سال‌ ديگر چنين‌ صدايي‌ نخواهد آمد(، سكينـه‌ دده‌بالا )كه‌ با گل‌هاي‌ رنگارنگ‌ شروع‌ كرد و بعدها به‌ پاپ‌ روي‌ آورد و سال‌ 69 درون سانفرانسيسكو درگذشت‌( رضوان‌ زادهوش‌،ياسمين‌، سيمين‌ غانم‌ )كه‌ درون سال‌هاي‌ 1378 و 1379 پس‌ از دو دهه‌ سكوت‌ دو كنسرت‌ براي‌ بانوان‌ برگزار كرد. آذر عظيما و هما بحريني‌ و فرشته‌ )كه‌ با ترانـه‌ تو نيستي‌ خيابون‌ شده‌ خالي‌ درباره‌ زن‌ قرمزپوش‌ ميدان‌ فردوسي‌ مشـهور شد(هما،شـهين‌ دخت‌شبيري‌ و ده‌ها خواننده‌ ديگر درون دهه‌ پنجاه‌ ميكروفون‌ به‌ دست‌ گرفتند و خواندند. با وقوع‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بساط‌ بسياري‌ از آنـها برچيده‌ شد. برخي‌ به‌ خارج‌ از كشور رفتند و بعضي‌ ديگر درون داخل‌ سرزمين‌ خود سكوت‌ اختيار كردند.

 منبع > مریم عزیزی  > سایت http://www.nabard-iran.com

بانوي‌ آواز ايران‌

اعتماد: یکشنبه 14 فروردین ۱۳۸4 –  3 آپریل ۲۰۰۵

هيچ‌كس‌ فكر نمي‌كرد آن‌ ك‌ يتيمي‌ كه‌ همراه‌ مادربزرگش‌ خيرالنساء )مداح‌ مجالس‌ زنانـه‌ سوگ‌درباري‌ دوران‌ ناصري‌( درون مجالس‌ روضه‌ زنان‌ شركت‌ مي‌كرد به‌ اسطوره‌ آواز ايران‌ تبديل‌ شود. بر خلاف‌ تمام‌ خوانندگان‌ دوره‌ قجر كه‌ راه‌ خود را از ميان‌ مطرب‌ها باز مي‌كردند قمر نـه‌ تنـها ترانـه‌خوان‌ و ضربي‌خوان‌ نبود، بلكه‌ با خبرگي‌ تمام‌ درون موسيقي‌ آوازي‌ به‌ پيش‌ رفت‌. آشنايي‌ با استاد مرتضي‌ ني‌داود موسيقي‌ او را درون‌ جاده‌هاي‌ اصالت‌ و وقار انداخت‌. ني‌داود درباره‌ آشنايي‌ اش‌ با قمرالملوك‌ وزيري‌ مي‌گويد: «اولين‌بار كه‌ ديدمش‌ سنش‌ خيلي‌ كم‌ بود حدود هفده‌هجده‌سال‌ داشت‌. پيش‌ از زمامداري‌ سردار سپه‌ بود

) قبل‌ از سال‌ 1300( به‌ محفلي‌ دعوت‌ شدم‌. يكي‌ از حاضران‌ ساز مي‌زد و من‌ از طرز نواختنش‌ هيچ‌ خوشم‌ نيامد. همين‌ كه‌ قمر شروع‌ به‌ خواندن‌ كرد پي‌بردم‌ كه‌ صدايش‌ به‌ اندازه‌يي‌ نيرومند و رسا و گرم‌ است‌ كه‌ باوركردني‌ نيست‌. صفات‌ «گرم‌ و قوي‌» به‌ ندرت‌ ممكن‌ است‌ درون صداي‌ يك‌ نفر جمع‌ شود. از صاحبخانـه‌ ساز خواستم‌ و با صداي‌ قمر نواختم‌. به‌ او گفتم‌: صداي‌ فوق‌العاده‌يي‌ داريد، چيزي‌ كه‌ كم‌ داريد آموختن‌ گوشـه‌هاي‌ موسيقي‌ ايراني‌ است‌.» مدتي‌ بعد از اين‌ آشنايي‌ بود كه‌ قمر به‌ كلاس‌ موسيقي‌ ني‌داود رفت‌ و بيش‌ از دو سال‌ آموزش‌ ديد. اودستگاه‌هاي‌ موسيقي‌ ايراني‌، آوازها، نغمـه‌ها و اكثر گوشـه‌هاي‌ آوازي‌ معمول‌ را فرا گرفت‌، نحوه‌ خوانندگي‌ و چگونگي‌ درآمد، سير درون گوشـه‌ها و فرودها را آموخت‌، تحريرهاي‌ مناسب‌ و تزيينات‌ آوازي‌ مناسب‌ را ياد گرفت‌، مـهارت‌ درون اوج‌ گوشـه‌هاي‌ مناسب‌ مثل‌ عشاق‌، حجاز، بيات‌ راجع‌، مخالف‌ سه‌گاه‌ و گوشـه‌ حسيني‌ درون شور را به‌ دست‌ آورد و قطعات‌ ضربي‌ مناسب‌ و تصنيف‌هاي‌ معمول‌ هر آواز و رعايت‌ سكوت‌هاي‌ به‌ موقع‌ و رعايت‌ ضد ضرب‌ها را به‌ حافظه‌ سپرد.

چنين‌ شد كه‌ ني‌داود كه‌ گمان‌ مي‌كرد صداي‌ حبيب‌ شاطر حاجي‌ )خواننده‌ مشـهور اصفهاني‌( قدرت‌ بي‌نظيري‌ دارد احساس‌ كرد كه‌ صداي‌ قمر از او هم‌ قوي‌تر است‌. حدود صداي‌ قمر تقريبا با حدود صداي‌ «متسوسوپرانو» درون موسيقي‌ اروپايي‌ قابل‌ تطبيق‌ بود. برخلاف‌ خوانندگان‌ امروزي‌ كه‌ كمبود دامنـه‌ صداي‌ خود را با ميكروفون‌ و دستگاه‌هاي‌ جديد صداپردازي‌ جبران‌ مي‌كنند صداي‌ پردامنـه‌ قمر درون هواي‌ آزاد و سكوت‌ شب‌ که تا فواصل‌ زياد شنيده‌ مي‌شد. قمر قواعد تنفس‌ صحيح‌ را به‌ هنگام‌ خواندن‌ با قريحه‌ طبيعي‌ بلد بود.

«طهران‌ قديم‌» روزگار غريبي‌ را سپري‌ مي‌كرد و زنان‌ به‌ حدي‌ پستونشين‌ بودند كه‌ به‌ قول‌ روح‌الله‌ خالقي‌ «در موقع‌ گردش‌، يك‌ طرف‌ خيابان‌ اختصاص‌ به‌ مردان‌ داشت‌ و طرف‌ ديگر مخصوص‌ زنان‌ بود. حتي‌ شوهر بايد از يك‌ طرف‌ و عيالش‌ از طرف‌ ديگر مي‌رفت‌! خانم‌ها حق‌ شركت‌ درون نمايش‌ را نداشتند، يكي‌ دو سالن‌ كوچك‌ سينما وجود داشت‌ كه‌ مختا مردان‌ بود.»

در چنين‌ شرايطي‌ بود كه‌ كلنل‌ وزيري‌ بعد از گذراندن‌ تحصيلات‌ موسيقي‌ درون اروپا به‌ تهران‌ آمد و پس‌ از مذاكره‌ با مقامات‌ دولتي‌ و در اسفند 1302 مدرسه‌ عالي‌ موسيقي‌ و كلوب‌ موزيكال‌ را تاسيس‌ كرد.

كلنل‌ درون مدرسه‌ خود دو كلاس‌ جداگانـه‌ براي‌ ان‌ باز كرد. خودش‌ تعليم‌ موسيقي‌ مي‌داد و برادرش‌ حسينعلي‌ خان‌ تعليم‌ نقاشي‌. هيچ‌ مردي‌ حق‌ ورود به‌ كلاس‌ را نداشت‌. حتي‌ راه‌ رفت‌ و آمد آنـها جدا بود. خانم‌ها با چادرهاي‌ سياه‌ و پيچه‌ مي‌آمدند و روي‌ صندلي‌هاي‌ سالن‌ كلوب‌ مي‌نشستند. اين‌ اولين‌ اجتماعي‌ بود كه‌ براي‌ زن‌ها تشكيل‌ شد. بعد از چند ماه‌ هم‌ تعطيل‌ شد. كلنل‌ سپس‌ درون لاله‌زار سالن‌ سينما براي‌ خانم‌ها داير كرد. آنجا فيلم‌هاي‌ صامت‌ نشان‌ مي‌دادند. كلنل‌ دستور داده‌ بود يك‌ اركستر سه‌ نفره‌ از شاگردان‌ مدرسه‌ هنگام‌ نمايش‌ فيلم‌ آهنگ‌هايي‌ بنوازند. شبي‌ اين‌ سينما آتش‌ گرفت‌ و در حالي‌ كه‌ متصديان‌ سالن‌ به‌ فكر نجات‌ خانم‌ها بودند تمام‌ اؤاؤيه‌ و لوازم‌ مدرسه‌ درون اين‌ آتش‌ سوخت‌. چند ماه‌ بعد از اين‌ ماجرا بود كه‌ اديب‌ السلطنـه‌ كه‌ شيفته‌ صداي‌ قمر بود نخستين‌ كنسرت‌ قمر را كه‌ اولين‌ كنسرت‌ زنان‌ تاريخ‌ موسيقي‌ ايران‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد درون سالن‌ گراند هتل‌ برگزار كرد.

قمرالملوك‌ وزيري‌ بعدها درباره‌ كنسرت‌ خود گفت‌: آن‌ شب‌ يكي‌ از خاطره‌ انگيزترين‌ حوادث‌ زندگي‌ من‌ است‌ كه‌ هرگز فراموشش‌ نخواهم‌ كرد. جمعيتي‌ درون راه‌ ايستاده‌ بودند. برخي‌ قيافه‌هاي‌ عصباني‌ و ناراحت‌ را هم‌ مي‌ديدم‌.

ترسي‌ مرموز سراپايم‌ را فرا گرفته‌ بود. با آنكه‌ تعدادي‌ مامور انتظامي‌ مراقب‌ اوضاع‌ بودند با احتياط‌ از ميان‌ آنان‌ گذشتم‌ و وارد گراند هتل‌ شدم‌. چلچراغ‌هاي‌ سالن‌ را روشن‌ كرده‌ بودند و سالن‌ پر از جمعيت‌ بود. هنگامي‌ كه‌ پرده‌ آلبالويي‌ رنگ‌ صحنـه‌ كنار رفت‌ با تاج‌ گل‌ زيبايي‌ روي‌ صحنـه‌ ظاهر شدم‌. حاضران‌ با كف‌ زدن‌ و شور و هيجان‌ ورودم‌ را به‌ صحنـه‌ گرامي‌ داشتند و اين‌ همـه‌ استقبال‌ از يك‌ زن‌ تنـها و بدون‌ پشتيبان‌ به‌ من‌ اميد و اعتماد به‌ نفس‌ داد. بي‌اختيار اشك‌ شوق‌ درون چشمانم‌ آمد ولي‌ سعي‌ كردم‌ خودم‌ را كنترل‌ كنم‌. نواي‌ تار مرتضي‌ خان‌ ني‌داود به‌ دادم‌ رسيد كه‌ چهار مضراب‌ را شروع‌ كرد و كم‌كم‌ فرصتي‌ يافتم‌ كه‌ حنجره‌ام‌ را كه‌ بر اؤر فشار گريه‌ شوق‌ منقبض‌ شده‌ بود استراحت‌ داده‌ و خودم‌ را براي‌ اجراي‌ آواز آماده‌ كنم‌. پس‌ از شروع‌ درآمد آواز كه‌ با مضراب‌هاي‌ شمرده‌ مرتضي‌خان‌ اجرا مي‌شد آب‌ دهانم‌ را فرو بردم‌ و چشم‌ از جمعيت‌ برگرفتم‌ و به‌ آرامي‌ به‌ مرتضي‌خان‌ نگاه‌ كردم‌. پس‌ از لحظاتي‌ او به‌ نيم‌ اشاره‌ چشم‌ و سر خود به‌ من‌ فهماند كه‌ درآمد آواز را شروع‌ كنم‌ و من‌ خواندم‌…»

آوازه‌ قمرالملوك‌ با اين‌ آواز فراگير شد اما او بعد از اتمام‌ كنسرت‌ به‌ كلانتري‌ جلب‌ شد و از او التزام‌ گرفتند كه‌ بدون‌ اجازه‌ شـهرباني‌ صفحه‌ ضبط‌ نكند!

بانويي‌ كه‌ نامش‌ با بخشندگي‌، مـهرباني‌ و مردم‌دوستي‌ گره‌ خورده‌ بود درون نـهايت‌ فقر و تنگدستي‌ مرد اما اشعار توصيفي‌ شاعراني‌ چون‌ ايرج‌ ميرزا، استاد شـهريار، مـهدي‌ اخوان‌ ؤالث‌ و… به‌ جاودانگي‌ قمر كمك‌ كرد.

اولين‌ صفحه‌يي‌ كه‌ از قمر ضبط‌ شد تصنيف‌ جمـهوري‌ از عارف‌ درون ماهور بود كه‌ توسط‌ كمپاني‌ هيزماسترزويس‌ ضبط‌ شد. پس‌ از آن‌ حدود دويست‌ صفحه‌ از قمر ضبط‌ شد. نخستين‌ ترانـه‌يي‌ كه‌ قمر درون راديو اجرا كرد )1319( تصنيفي‌ است‌ كه‌ آهنگ‌ آن‌ را موسي‌ معروفي‌ و شعرش‌ را دكتر نير سينا ساخته‌اند: «وزان‌ شد باد مـهرگان‌ \ غم‌ فزا بود باغ‌ و چمن‌…»

او بعد از 14 سال‌ همكاري‌ با راديو وقتي‌ متوجه‌ شد كه‌ صدايش‌ شكسته‌ شده‌ و لطف‌ و جذابيت‌ روزگار جواني‌ را ندارد و براي‌ اينكه‌ به‌ محبوبيت‌ خود لطمـه‌يي‌ وارد نكند همكاري‌ با راديو را ترك‌ كرد و گوشـه‌ عزلت‌ گزيد. ساسان‌ سپنتا درباره‌ او مي‌نويسد: «راديو قدر او را نشناخت‌. قمر از اين‌ دستگاه‌ دل‌ پرخوني‌ داشت‌. ناملايمات‌ به‌ اندازه‌يي‌ بود كه‌ او را آزرده‌ مي‌كرد. قمر مجبور شد براي‌ امرار معاش‌ درون كافه‌ها نيز بخواند. بعد از كسالت‌ ديگر نتوانست‌ هيچگاه‌ بخواند. متاسفانـه‌ نوارهاي‌ سابق‌ او را راديو پاك‌ كرد و با اين‌ خيانت‌، بزرگترين‌ لطمـه‌ را به‌ گنجينـه‌ هنر آواز ايران‌ فراهم‌ ساخت‌. قمر بعد از اينكه‌ سكته‌ كرد يك‌ بار با ويلون‌ صبا درون برنامـه‌ گل‌ها شركت‌ كرد و آواز ابوعطا خواند و يك‌ بار هم‌ با تار كمالي‌ نواري‌ ضبط‌ كرد.» اين‌ آخرين‌ برنامـه‌ قمر درون راديو ايران‌ بود كه‌ درون تيرماه‌ سال‌ 1333 ضبط‌ شد: «هزار جهد بكردم‌ كه‌ يار من‌ باشي‌»…

بعدها چه‌ بسيار كساني‌ كه‌ مسوولان‌ وقت‌ راديو را به‌ علت‌ استفاده‌ از نوار مغناطيسي‌ كه‌ تازه‌ درون استوديو معمول‌ شده‌ بود درون پاك‌ كردن‌ نوارهاي‌ قمر نفرين‌ كردند. وقتي‌ بلبل‌ آواز ايران‌ سكته‌ مغزي‌ كرد و حنجره‌اش‌ چابكي‌ لازم‌ را براي‌ اجراي‌ تحريرها از دست‌ داد سوگواران‌ بسياري‌ پيدا شدند اما زندگي‌ قمر درون سياهي‌ گذشت‌. نـه‌ تنـها نوارهاي‌ او پاك‌ شد بلكه‌ تنـها فيلمي‌ هم‌ كه‌ قمر درون آن‌ بازي‌ كرده‌ بود درون آتش‌سوزي‌ پارس‌ فيلم‌ از بين‌ رفت‌.

قمر درون سال‌ 1330 درون فيلمي‌ به‌ نام‌ مادر به‌ كارگرداني‌ اسماعيل‌ كوشان‌ بازي‌ كرد. او درون صحنـه‌يي‌ از فيلم‌ آوازي‌ درون چهارگاه‌ مي‌خواند. قمر دو هزار تومان‌ براي‌ بازي‌ درون اين‌ فيلم‌ گرفت‌ و آن‌ هم‌ خرج‌ تهيه‌ لباسش‌ شد.

اسطوره‌ آواز ايران‌ كه‌ هنگام‌ تولد پدر نداشت‌ و مادرش‌ را نيز درون سال‌هاي‌ كودكي‌ از دست‌ داد درون سنين‌ بسيار پايين‌ تن‌ به‌ ازدواجي‌ ناموفق‌ داد و 14 مرداد 1338 درون 54 سالگي‌ درون ظهيرالدوله‌ خاك‌ شد.

غريب‌ مثل‌ قمر»پرونده‌ روز: زنان‌ موسيقي‌ ايران‌

منبع > مريم‌ عزيزي‌:اعتماد: یکشنبه 14 فروردین ۱۳۸4 –  3 آپریل ۲۰۰۵

به‌ گمانم‌ «شارلوت‌ برونته‌» راست‌ گفته‌ است‌ كه‌ «اگر مردان‌ مي‌توانستند ما را آنچنان‌ كه‌ هستيم‌ ببينند كمي‌ درون شگفت‌ مي‌شدندأ اما باهوشترين‌ مردان‌ نيز درباره‌ زنان‌ دچار سوء تفاهمند.»

او راست‌ گفته‌ اما بهتر است‌ اين‌ سخن‌ را نيز به‌ كلام‌ زيباي‌ او اضافه‌ كنم‌ كه‌ حتي‌ «زنان‌ نيز درباره‌ زنان‌ دچار سوءتفاهمند!»

از اسطوره‌ که تا امروز و از هر روز که تا هزاران‌ پس‌ فرداي‌ ديگر.

به‌ گمانم‌ امير دولتشاه‌ سمرقندي‌ راست‌ گفته‌ است‌ كه‌ «اول‌ كس‌ كه‌ درون عالم‌ شعر گفت‌ آدم‌ بود و سبب‌ آن‌ بود كه‌ هابيل‌ مظلوم‌ را قابيل‌ مشئوم‌ بكشت‌ و آدم‌ را كه‌ داغ‌ غربت‌ و ندامت‌ تازه‌ شد، درون مذمت‌ دنيا و مرؤيه‌ فرزند شعر گفت‌.»

پس‌ او اولين‌ خواننده‌ عالم‌ است‌ كه‌ درون اسطوره‌هاي‌ مذهبي‌ براي‌ بيان‌ داغ‌ و اندوهش‌ به‌ شعر و آواز پناه‌‌ است‌.

اولين‌ خواننده‌ بي‌شنونده‌ عالم‌ كه‌ درون اوج‌، كوه‌ را تركانده‌ و زمزمـه‌ زيبايش‌ آب‌ را درون جويباري‌ ساكن‌ كرده‌ است‌. و چنين‌ شد كه‌ هابيل‌ شـهيد شد و ان‌ قابيل‌ را درون روايت‌هاي‌ اساطيري‌ عرب‌، نخستين‌ سازندگان‌ ساز لقب‌ دادند. و بالاخره‌ نوبت‌ به‌ «هنري‌ جرج‌ فارمر» رسيد كه‌ درون كتاب‌ «تاريخ‌ موسيقي‌ خاور زمين‌»، «ضلال‌» «لمك‌» را مخترع‌ سازهاي‌ زهي‌ يا تارهاي‌ آزاد قلمداد كرد و لمك‌ پدر نوح‌ نبي‌ پدر همـه‌ نوازندگان‌ معرفي‌ شد و «سيوطي‌» درون «اوائل‌ المحاضرات‌» نوشت‌ كه‌ «نخستين‌ كسي‌ كه‌ درون عالم‌ دف‌ زده‌، كلثوم‌ موسي‌ است‌ پس‌ از آنكه‌ از درياي‌ قلزم‌ گذشته‌ است‌» اما درون اسطوره‌هاي‌ ايراني‌ نخستين‌ بانويي‌ كه‌ آواز خوانده‌ «بانوي‌ كوه‌» است‌. زني‌ تنـها و سرگردان‌ كه‌ درون كوهها پنـهان‌ شده‌ و سوز دل‌ را به‌ آوازي‌ ناليده‌ است‌.

از سوسن‌ رامشگر مطرب‌ شاهنامـه‌ كه‌ بگذري‌ به‌ زنان‌ خنياگري‌ مي‌رسي‌ كه‌ از عهد پارت‌ها به‌ اين‌ سو درون جشن‌ها و سوگ‌ها شركت‌ داشتند. آنان‌ حتي‌ پهلوانان‌ را نيز درون رزم‌ها همراهي‌ مي‌كنند.

نخستين‌ اركستر عالم‌

حدود نيم‌ قرن‌ پيش‌، وقتي‌ كه‌ دو باستان‌شناس‌ خارجي‌ درون منطقه‌ چغاميش‌ نزديكي‌ دزفول‌ مـهري‌ استوانـه‌يي‌ شكل‌ كشف‌ كردند موسيقي‌ زنان‌ ايراني‌ به‌ هويت‌ تاريخي‌ عجيبي‌ دست‌ يافت‌. اين‌ مـهر كه‌ متعلق‌ به‌ هزاره‌ چهارم‌ قبل‌ از ميلاد است‌، كهن‌ترين‌ اركستر جهان‌ را نشان‌ مي‌دهد. تقي‌ بينش‌ محقق‌ موسيقي‌ درون شرح‌ تصوير اين‌ «مـهر» مي‌ گويد: «در اين‌ همنوازي‌ كه‌ همگي‌ بانوان‌ هنرمند ايراني‌ به‌ شمار مي‌روند نفر اول‌ خواننده‌يي‌ است‌ كه‌ به‌ رسم‌ معمول‌ آوازه‌خوانان‌، دست‌ راستش‌ را زير گوشش‌ گذاشته‌ و سنتي‌ بودن‌ اين‌ رسم‌ را ؤابت‌ مي‌كند.»

دلوگاز يكي‌ از كاشفان‌ اين‌ مـهر درباره‌ اين‌ اؤر ارزشمند باستاني‌ مي‌گويد: «اين‌ نخستين‌ سندي‌ است‌ كه‌ بشر از موسيقي‌ به‌ شكل‌ هنري‌ سازمان‌ يافته‌ دارد. اين‌ تصوير گروهي‌ نوازنده‌ را نشان‌ مي‌دهد و در واقع‌ پيشروان‌ و نياكان‌ اركسترهاي‌ امروزي‌ را مجسم‌ مي‌كند.

در اين‌ تصوير نيمرخ‌ نوازنده‌ زانو زده‌يي‌ پشت‌ يك‌ چنگ‌ بزرگ‌ ديده‌ مي‌شود. نوازنده‌ ديگري‌ درون اين‌ تصوير با دست‌ باز طبل‌ مي‌نوازد و نوازنده‌ نيز دو آلت‌ شاخ‌ مانند را به‌ دست‌ گرفته‌ و انتهاي‌ آن‌ به‌ دهان‌ نوازنده‌ است‌. چنين‌ نتيجه‌ گرفتيم‌ كه‌ اين‌ نوازنده‌ نوعي‌ آلت‌ بادي‌ مي‌نواخته‌. نفر چهارم‌ آوازه‌خواني‌ است‌ كه‌ دستش‌ را زير گوشش‌ گذاشته‌ و اين‌ همان‌ حالتي‌ است‌ كه‌ درون هنر باستان‌ نيز ديده‌ مي‌شود و اكنون‌ نيز به‌ عنوان‌ رسمي‌ درون موسيقي‌ خاورميانـه‌ باقي‌ مانده‌ است‌.

به‌ هر حال‌ اين‌ تصوير اركستري‌ را نشان‌ مي‌ دهد كه‌ درون آن‌ سازهاي‌ بادي‌، زهي‌ و كوبشي‌ به‌ همراه‌ آوازه‌خواني‌ كه‌ با نوازندگان‌ همراهي‌ مي‌كند حضور دارند.

نوازندگان‌ به‌ استثناي‌ طبل‌زن‌، همگي‌ به‌ سمت‌ راست‌ چرخيده‌اند و در برابر آنـها مردي‌ ديده‌ مي‌شود كه‌ روي‌ بالشي‌ نشسته‌ است‌ و در جلوي‌ خود ميزي‌ دارد كه‌ بر روي‌ آن‌ خوراكي‌هاي‌ گوناگون‌ چيده‌اند و خدمتكاري‌ از او پذيرايي‌ مي‌كند. اين‌ صحنـه‌ نشان‌ دهنده‌ ضيافتي‌ است‌ همراه‌ با موسيقي‌ كه‌ به‌ مراسم‌ مذهبي‌ ارتباط‌ دارد.»

  • بررسی تحولات شعر زن درون ایران

از مشروطه بـه این سو

بی شک ، حیـات نوین اجتماعی ، فرهنگی و لاجرم ادبی زن ایرانی با نـهضت مشروطه آغاز مـی شود . درون این عصر ، تحولات سیـاسی ، اقتصادی و اجتماعی ، بر ذهنیت و اندیشـه شاعران زن اثری قابل تامل برجا نـهاد و باعث شد اندیشـه ی تک بعدی شاعر زن کـه پیش ازاین ، اثر ادبی اورا بـه بیـان صرف شوق بـه معشوق ، غم هجران و شکوه از جور رقیب محدود مـی کرد ، نسبت بـه واقعیت های ملموس سیـاسی – اجتماعی زمانـه خویش و مسائلی نظیر دغدغهب هویت و جدال با محرومـیت های تاریخی توجه نشان دهد . شاید بتوان گفت که تا پیش از مشروطه ، عبارت
« بردگی زبانی و موضوعی » درباره شعر زن ایرانی مصداق داشته هست و بـه رغم کثرت شاعران زن و وفور مـیل بـه سرایش درون مـیان طبقه های مختلف جامعه ( از جمله شماری از شـهدخت های قجر) ، محدودیت اندیشـه ی حاکم بر اشعار، کاملا حس مـی شود . درون عین حال  زبان شعر زن درون این آثار، زبانی مردانـه ، تقلیدی و فاقد تشخص هست وَ اساسا زبانی ست کـه هیچ یک از لایـه های هستی شناختی زن و ممـیزه های تی او را حتی درون ابعاد حسی – عاطفی دربرنداشته هست . درون بخش قابل ملاحظه ای از این آثار، غلبه کلام مردانـه ، استفاده از کلیشـه های بیـان عاشقانـه ادبیـات مذکر و اِعمال خود ی ، تمایز مـیان اثر زنانـه و مردانـه را دشوار مـی کند . درون واقع ، نفی زبان زنانـه از سوی این شاعران ، نتیجه ی مستقیم درونی نگاه و تلقی زنانـه درناخودآگاه ذهنی – تاریخی ست . این ذهنیت ، چنان با ترس و محافظه کاری عجین شده بود کـه لاجرم هیچ شفافیت و صراحتی را درون این عرصه برنمـی تافت . درون چنین کلامـی ، حتی بروز دغدغه های زنانـه نیز بواسطه مولفه های مردانـه پرداخت مـی شد ؛ بطوریکه حتی درون فرم بیـان تغزلی نیز کلیشـه های واژگانی ادبیـات مذکر نظیر » بت » ، » صنم » ، » عنبرین زلف » ، » سیمـین ساق » ، » پری رو » ، ماه رخ » و … ، بـه گونـه ای مضحک مورد تقلید شاعران زن قرار مـی گرفت . سوای گرایش بـه تغزل ، درون این دوران شمار اندکی از شاعران زن نیز وجود داشتند کـه در آثارشان بـه اندیشـه ی دینی ، عرفانی ، مباحث فقهی و کلامـی و حوزه های مشابه توجه نشان مـی دادند . ازاین شاعران ، اشعاری درون مضامـین مدح ، مرثیـه ، منقبت ، اندرز و … برجای مانده هست . باز درون همـین دوره با رجوع بـه تذکره ها ، بـه ظهور گاه و بی گاه زنان شاعری برمـی خوریم کـه کم و بیش درون تلاش به منظور تبیین هویت خویش اند . از جمله این شاعران مـی توان بـه پادشاه خاتون ( 694-654 ق ) اشاره کرد . زنی کـه چهار سال بر کرمان حکم مـیراند :

منبع> پگاه احمدی > کارنامـه صد سال شعر زن> .www.womenpoetry.blogfa.com .

تحولات شعر زن درون ایران

من آن کـه همـه کارمن نکوکاریست
به زیر مقنعه من بسی کله داریست

نـه هر زنی بـه دوگز مقنعه ست کدبانو
نـه هرسری بـه کلاهی سزای سرداریست

با همـه این احوال ، بـه جرات مـی توان گفت کـه شعر زن درون ایران ، از سده چهارم که تا آغاز مشروطه ، شعری بـه شدت منفعل ، محدود ، مقلد و سطحی نگر هست .
اما بروز تحولات مـهم سیـاسی – اجتماعی درون عصر مشروطه کـه با آزادی خواهی ، نواندیشی ، تجدد طلبی و هویت خواهی زن ایرانی همراه بود ، سرفصل تازه ای درون شعر و ادبیـات ایران گشود . توجه جدی نویسندگان و شاعرانی مثل نسیم شمال ، دهخدا ، ادیب الممالک فراهانی ، ملک الشعرا بهار و … بـه فرم جدیدی از ادبیـات انتقادی – اجتماعی ، اِعمال اندیشـه سیـاسی درون آثارادبی و به نقد کشیدن دوران اختناق ، درون ذهن و زبان شاعران زن نیز بازتاب یـافت . بـه موازات حضور اجتماعی زن درون عرصه های فرهنگی از قبیل تاسیس مکتبخانـه ها ، جراید و تصدٌی پست هایی نظیر سردبیری مطبوعه ها و … ، زنان شاعری ( عمدتا از نخستین گروه زنان تحصیل کرده ایرانی ) پا بـه عرصه گذاردند کـه از شعر پستوخانـه ای رهیدند و ابعاد تازه ای از اندیشـه اجتماعی و دغدغه های تاریخی را درون شعرشان بازتاب دادند . درون این دوره ، آثار شاعرانی نظیر رباب اصفهانی ، مـهرتاج رخشان ، نیمتاج سلماسی ، فخرعادل خلعتبری ، شمسمایی ، ژاله قائم مقامـی و … ، مصداق آشکار طغیـان اجتماعی زن ایرانی و نگاه دوباره او بـه خویشتن خویش هست :

قید عفت ، قید عصمت ، قید شرع و قید عرف
زینت پای زن هست از بهر پای مرد نیست
( ژاله قائم مقامـی )

جمال زن نـه همـین زلف پرباشد
نـه عارض چو گل و غنچه دهن باشد
( فخر عادل خلعتبری )

نسوان مسلمان چون نقش بـه دیوار
از وضع زمان بی خبر و بی حس و بیکار
دوشیزه ایران عقب از قافله علم
در پیش رهش بادیـه بی آب و پر از خار
( شمسمایی )

فردای ایران امروز نیست
گر بخواهی ورنـه برگیرند بند از پای من
آخر این بازیچه زن بر مسند مردان زند
تکیـه وز صهبای عشرت پرشود مـینای من
( ژاله قائم مقامـی )

وَ اما بیست و سه سال از زندگی شاعری نظیر ژاله قائم مقامـی مـی گذشت کـه پروین اعتصامـی درون 1285 ش دیده بـه جهان گشود وَ بـه قولی ، از هفت سالگی شروع بـه سرودن کرد . زنده یـاد عبدالحسین زرین کوب ، درون صدر نوشتار خود ، ضمن تمجید از پروین اعتصامـی ، از او با این عبارت یـاد مـی کند : « پروین ، زنی مردانـه درون قلمرو شعر و عرفان » . این عبارت از پاره ای جهات مـی تواند محل تامل و آسیب شناسی قرار بگیرد . واقعیت این هست که اگرچه پروین شاعری اندیشمند و به نوعی درگیر با مسائل اجتماعی بوده هست اما شیوه ، زبان و قوالبی را درون بیـان شعری خود بکار گرفته هست که امروز ما مـی توانیم آن را محافظه کارانـه ، ایمن و پرده پوشانـه تلقی کنیم . درون بسیـاری از اشعار پروین ، نرینـه محور بودن زبان و نوع مردانـه ای از انتخاب و آرایش واژگان ، استقلال و هویت شعر» زن » را مخدوش کرده هست . ( شعر زن و نـه شعر زنانـه ! ) بـه عنوان نمونـه ، پروین درون بسیـاری از قصاید خود بـه سبیـاق ناصر خسرو توجه نشان داده هست . حال اگر بتوانیم زبان شاعری نظیر حافظ را بـه دلیل پاره ای از لطافت های تغزلی یـا تلطیف های آوایی – واژگانی ، زبانی دو تی تلقی کنیم ، زبان ناصر خسرو بـه دلیل بکاربردن آن دسته از اوزان عروضی کـه خشکی و اقتدار بیـانی را موجب مـی شود و نیز نوع چینش آوایی واژگان ، حد اعلای زبانی مردانـه و تک تی ست . وَ این ویژگی ها ، درون شعر پروین نیز بارز شده هست :

مرجان خرد زبحر جان آور
مـینای دل از عقل آکن
بی دست چه زور بود بازو را
بی چه کرد کار آهن …
( پروین – قصیده هشداری چند )

به نقل از شادروان سعید نفیسی ، پروین دایدش مکرر کوشیده هست از ناصر خسرو تقلید کند او درون مثنویـاتش گاهی از عطار و گاهی از مولوی و زمانی از مخزن الاسرار نظامـی و کمتر از همـه از وحشی تقلید کرده هست . درون مقطعات نیز ضمن ابتکارهای شخصی از انوری و سنایی پیروی کرده هست .

رودها از خود نـه طغیـان مـی کنند
آنچه مـی گوییم ما آن مـی کنند
ما بـه دریـا حکم طوفان مـی دهیم
ما بـه سیل و موج فرمان مـی دهیم
( پروین – مثنوی لطف حق )

مخوان جز درس عرفان که تا که از رفتار و گفتارت
بداند دیو کز شاگردهای این دبستانی
چه زنگی مـیتوان از دل ستردن با سیـه رائی
چه کاری مـیتوان از پیش بردن با تن آسانی
( پروین – قصیده راه نیک )

شاید یکی از دلایل پذیرش عام شعر پروین از سوی جامعه و عدم مخالفت با آن ، همسویی کامل پروین با سنت تاریخی – ادبی نـهاد مردانـه ادبیـات و بویژه ادبیـات کلاسیک درون ایران باشد . همزیستی مسالمت آمـیز او با این سنت و تلاش او به منظور حفظ ، تقلید و بازآفرینی آن ، نـه تنـها خللی بـه این پیشینـه وارد نکرد ، بلکه یک » آقا» ی پروین اعتصامـی را نیز بـه این مجموعه افزود !
( شاعری کـه با وجود همـه توان مندی هایش از بیـان هویت زنانـه و استقلال اندیشـه خود بـه عنوان یک زن شاعر عاجز ماند ! )
پس از پروین ، با دنبال پروسه ی شعر زن درون ایران ، بـه فروغ فرخزاد مـی رسیم . البته درون فاصله پروین که تا فروغ ، بـه اسامـی بسیـاری از شاعران زن بر مـی خوریم کـه اثر قابل توجهی از خود ارائه نداده اند . شعرهای این شاعران ، با مضمون عاشقانـه و در قالب غزل ، درون تذکره های مربوط بـه این دوره مضبوط هست .
وَ اما شعر فروغ فرخزاد ازهمان آغاز یعنی حتی درون فرم توللی وارش هم با نوع بی سابقه ای از جسارت های بیـانی عرضه شد . بروز جسارت ، همراه با نوعی بی آلایشی درون بیـان یک هستی زنانـه ی پنـهان شده ، پیشینـه شعر زن درون ایران را بر هم زد . هنجارشکنی درون مواجهه با اخلاقیـات عرفی و پاره ای از دگم های اجتماعی کـه با اقتضائات زندگی معاصردر تباین بود ، درون شعر فروغ بـه بیـانی آزاد ، رها شده و واقع گرایـانـه انجامـید . اما درون عین حال ، این نکته مـی تواند مورد تامل قرار بگیرد کـه کدام یک ازپارامترهای » زن » و » شاعر» درون » زن – شاعری » فروغ فرخزاد و ویژگی های مترتب بر شعر او غلبه دارد ؟
ما بارها عبارت » بزرگ ترین شاعر زن » را درباره فروغ شنیده ایم . این تاکید بر زنانگی فروغ فرخزاد همواره وجود داشته هست و ما همـیشـه این خط کشی و مرز بندی را درون ادبیـاتمان شاهد بوده ایم . اگرچه امروزه دیگر کمتر از تای تانیث درون مورد شاعر زن استفاده مـی شود اما واقعیت این هست که زمـینـه ذهنی یـادشده ، همچنان بـه قوت خود باقی ست . درهمـین راستا هست که بخشی از پدیده بودن فروغ بـه زنانگی او عطف مـی شود و این امر گویـا نقش یک امتیـاز مضاعف را به منظور او و شعرش بازی مـی کند . بـه همـین خاطر هست که قضاوت درباره شعر دهه های سی و چهل ، هم قضاوتی خط کشی شده هست . معمولا درون یک طرف ، ازچهره هایی نظیر شاملو ، اخوان ، سپهری و در طرف دیگر از فروغ نام مـی شود . بـه این ترتیب ، زن بودن این شاعر بـه عنوان یک ممـیزه درون شاعری او لحاظ مـی شود . این ت محوری ، جایگاه واقعی شاعر و اثر او را مخدوش مـی کند و پیـامد آن هم افراط و تفریطی از نوع اعتصامـی و فرخزاد هست . درون یک برهه زمانی ، نقاب مردانـه پروین ، متضمن تثبیت و پذیرش شعر او مـی شود و در برهه ای دیگر، زن – ابزاری شعر فروغ . این هردو گرایش ، با استقلال اندیشـه زن شاعر درون تباین هست . بـه همـین اعتبار هم ، تاریخ ادبیـات ایران از آغاز که تا امروزبیشتر عرصه ظهور شاعران زن خلاق و مستعد بوده هست ، نـه شاعران زنی با تفکر مستقل !
اگر منصف باشیم ، واقعا نمـی توانیم ما بـه ازای ذهنی ای را کـه از فروغ ایجاد شده هست ، کتمان کنیم . واقعیت این هست که نوعی ستاره سازی درون کنار شعر فروغ صورت گرفته هست که لزوما ربطی بـه شعر فروغ ندارد . درون این ستاره سازی ، شماری ازویژگی های زیستی این شاعر برجسته شده هست و گاهی هم بـه شکلی مقلدانـه مورد الگو برداری شاعران زن قرارگرفته و نـهایتا از فرط تکرار و مخدوش شدن ، تهوع آور شده هست .
شکی نیست کـه فروغ فرخزاد جوهرا شاعر اصیلی ست بعد جا دارد بپرسیم کـه چرا نگاه بـه شعر او همواره از مجموعه ای بـه نام فروغ فرخزاد مـی گذرد و چرا همـیشـه مـی خواهند این شعر را لاجرم بـه یک وحدت ارگانیک با کیفیت زندگی واقعی او برسانند ؟ براستی این کنجکاوی و موشکافی که تا چه حد نسبت بـه حواشی زندگی مرد شاعری نظیر احمد شاملو اعمال شده هست ؟
از زاویـه دیگر، بخش عمده ای از شعر فروغ ، خود قربانی و معلول این مرزبندی تی ست . بـه عبارتی مـی توان گفت کـه فروغ ، مجری ادبیـات زنانـه از نگاهی مردانـه هست !
و شجاعت این نگاه مردانـه را مدام بـه شعرش تزریق مـی کند . فروغ بـه این وسیله ، بخشی از زیبایی شناسی شعر خود را مردمحور مـی کند . او به منظور مقابله با جهان زبان مرد محور فارسی ، ناگزیر از تن بـه همـین جهان مـی شود و حسیت ، اندیشـه و جهان زنانـه خود را ، درون چنبره آن بـه خدمت مـی گیرد . از این بابت فروغ هم نتوانسته هست صدای مشخص زن را درون زبان فارسی بـه سخن درون بیـاورد :

» وَ این منم ، زنی تنـها درون آستانـه فصلی سرد … »

در ساختار معنایی همـین عبارت ، نوعی انفعال و اعتراف قابل تشخیص هست . این تاکید بر ت درون آثار شاعران مرد ، بـه ندرت یـافت مـی شود و یـا سویـه ای کاملا سلطه گرانـه و مقتدرانـه دارد . بـه همـین دلیل هست که شاملو با نگاهی آزاد کـه مرد محوری را فرض مسلم زبان شعر خود مـی داند چنان رفتاری با زبان دارد کـه انگار ملک طلق اوست : » من آن غول زیبایم کـه … » و هرگز نمـی گوید » من آن مرد زیبایم … » نـه درون این شعر و نـه درون هیچ شعر دیگری بـه این بیـان گری تن نمـی دهد یـا
اصولا چنین نیـازی را حس نمـی کند . بعد واقعیت درون اینجا فقدان تساوی بنیـادین هست . انگار مرد بـه مثابه ابرانسان ، پیشاپیش تعریف و معرفی شده و این زن هست که لاجرم نیـاز بـه دیده شدن ، بـه شمار آمدن و تشریح خود دارد .
فروغ اگرچه عاصی ست اما این وضعیت را بـه مبارزه نمـی طلبد . بیـانگری فروغ هم معطوف بـه دگرگون سازی نیست . تنـهایی فروغ درون خیلی جاها تنـهایی زن هست نـه تنـهایی انسان معاصر . درون همـین رابطه بد نیست بـه شعر » وهم سبز » کـه اتفاقا از اشعار موفق فروغ هست اشاره کنیم :

» تمام روز درون آئینـه گریـه مـی کردم
بهار پنجره ام را بـه وهم سبز درختان سپرده بود …

کدام قله کدام اوج ؟
مرا پناه دهید ای زنان ساده کامل
که از ورای پوست ، سرانگشتهای نازکتان
مسیر کیف آور جنینی را
دنبال مـی کند
و درون شکاف گریبانتان همـیشـه هوا
به بوی شیر تازه مـی آمـیزد
کدام قله کدام اوج ؟
مرا پناه دهید ای اجاق های پر آتش – ای نعل های خوشبختی
و ای سرود ظرف های مسین درون سیـاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیـاطی
و ای جدال روز و شب فرش ها و جاروها …

این شعر با بیـان اندوه ، غبن و تحسر آغاز مـی شود ( گریـه شاعر درون آینـه ) و در ادامـه ، تجربه شکست و ناکامـی را مدام درون خود تکرار مـی کند و نـهایتا بر بازگشت بـه بنیـان های زیست سنتی زن ایرانی صحه مـی گذارد و شاعر را درون پی سرخوردگی از تجربه مدرنیسم و آوانگاردیسم فکری و رفتاری خود بـه شماتت خویش و نوعی استغاثه وا مـی دارد . جالب اینجاست کـه فروغ ، نخستین زن شاعری ست کـه با جسارتی ویژه از فکرهای خانگی بیرون زد و جهان وسیع تری را درون اندیشـه اش بـه خدمت گرفت . و دقیقا آسیب پذیری معصومانـه او نسبت بـه همـین جهان خود خواسته هست که او را دچار حس ترس ، یـاس و رجعت مـی کند . آیـا فروغ درجدال با جامعه اش کم مـی آورد ؟ بـه هرصورت ، شعر » وهم سبز » ذهنیتی را بازتاب مـی دهد کـه متمایل بـه یک فضای خانگی و نیـازمند حس آرامش و امنیت آن هست . محدودیت این فضای ذهنی البته بـه شعر نیز سرایت کرده هست هرچند کـه به بیـانی کنایی درون آمده هست .
بنابراین از منظر آسیب شناسی اندیشـه شاعر، این پرسش پیش مـی آید کـه آیـا تمام آن » اوج » [ ها ] دست آخر خود را وازده و مغموم نیـازمند پناه بردن بـه سنت سلف خویش مـی بینند ؟ آیـا حس » پیش نرفتن » و » فرورفتن » نتیجه کامـیابی و تعالی اندیشـه شاعر هست ؟
فروغ درون شعر» فتح باغ » با نفی » هم آغوشی درون اوراق کهنـه یک دفتر» ظاهرا بـه جنگ ارزشـهای نـهادینـه شده و رسمـی مـی رود . اما براستی که تا چه حد درون تبیین واقعیت ارزشی خود و تلاش به منظور حقانیت بخشیدن بـه آن موفق بوده هست ؟ آیـا » درخشیدن این عریـانی » کـه در زیست واقعی زن شرقی بـه هیچ وجه تاوان یکسانی را به منظور زن و مرد بـه دنبال ندارد و اتفاقا با خواست نـهاد مذکر ادبیـات ما نیز درون تباین نیست ، وجهی زن – ابزارانـه نیـافته هست ؟ اگر صحبت برسر آزادی و جسارت بیـانی زنانـه هست چرا این بیـان درون بسیـاری موارد با اندوه و غبن مـی آمـیزد ؟ وَ چرا خود اذعان دارد کـه » درون آن دهان سرد مکنده بـه نقطه تلاقی و پایـان مـی رسد » ؟ آیـا این تلقی مـی تواند » گیسوی » تاریخی مونث را بـه » خوشبختی » برساند ؟ یـا همچنان » او با شکست
[ زن ] قانون صادقانـه قدرت را تایید مـی کند » ؟! [ شایـان ذکر هست که ویژگی های ارزشمند شعر فروغ فرخزاد از منظری دیگر و در فرصتی دیگر قابل تامل و بررسی ست ] .

بعد از فروغ فرخزاد ، بدون شک سیمـین بهبهانی ( 1306 ش ) مـهم ترین و پرسابقه ترین شاعر زن چند دهه اخیر بوده هست .
شاید مـهم ترین ویژگی اشعار سیمـین ، توجه نشان بـه موضوعات و استفاده از تعابیری باشد کـه تا پیش ازاو بـه این شکل و بویژه درون قالب غزل معمول نبوده هست . طبع آزمایی این شاعر درون اوزان دشوار عروضی و خلاقیت او درون استفاده از اوزان جدید را نیز حتما به این امر افزود .
علاوه بر این ، پاره ای از وزن های عروضی درون شعر سیمـین ، ابداع خود اوست و بیشتر از ترکیب افاعیل سه بحر » رجز » ، » هزج » و » رمل » بوجود آمده هست .
این نکته قابل توجه هست که اشعار سیمـین اگرچه بیشتر درون قالب غزل سروده شده هست اما اندیشـه سیـاسی – اجتماعی او را بـه خوبی بازتاب مـی دهد :

وقتی کـه تهمت مـی گذارند درون جیب های بی گناهت
یک آسمان قطران و نفرت مـی بارد از چشم سیـاهت

اما تو ناژویی نـه تاکی از باد سردت نیست باکی
چون ابر بهمن برتو بارد سیمـین شود تاج و کلاهت
بنویس بالای سیـاهی با خط خون این دادخواهی
کی از شکستن مـی هراسد کلک و بنان دادخواهت
تا با قلم پیوند داری کی بیم حبس و بند داری
بنویس ، بی باکانـه بنویس این هست و جز این نیست راهت

( از مجموعه یکی مثلا این کـه … )

سیمـین بهبهانی با پرداختن بـه موضوعات اجتماعی و مضمون افزایی بـه قالب غزل ، از این قالب محدودیت زدایی کرد و به جای پیروی از سنت موضوعی غزل ، آن را بـه خدمت بیـان اندیشـه خود درآورد :

یک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم
یک متر و هفتاد صدم از شعر این خانـه منم

یک مغز و صد بیم عسس فکر هست در چارقدم
یک قلب و صد شور هوس شعر هست در پیرهنم

ای جملگی دشمن من جز حق چه گفتم بـه سخن
پاداش دشنام شما آهی بـه نفرین ن

هفتاد سال این گله جا ماندم کـه از کف نرود
یک متر و هفتاد صدم گوری بـه خاک وطنم

( همان )
وَ اما درون مضامـین عاشقانـه نیز سیمـین از بیـان ویژه خود پیروی مـی کند :

در زیر چادری از ابر با آفتاب خوابیدم

حیران وخیره رویش را مـی دیدم و نمـی دیدم
( همان )
انگار گربه ملوسی خوابیده روی دامن من
خودکام و راضی و تن آسان گرمـی دوانده درون تن من

این اوی اوی اوست پنـهان درون پوشش من من من

بس شرم روست این من او بس بی حیـاست آن زن من
( همان )

به هرحال سیمـین بهبهانی شاعری ست کـه اگرچه سنت کلاسیک شعر فارسی را ادامـه داده هست اما درون زمـینـه بسط و گسترش زوایـای آن از هر دو جنبه فرم و محتوا بـه تشخص رسیده وشعرهای مستقلی را بـه ادبیـات عرضه کرده هست که اثر انگشت شخصی او بر آن ها بوضوح دیده مـی شود.
وَ اما با پی گیری مسیر شعر نوی فارسی از فروغ بـه این سو ، با شاعری بـه نام طاهره صفارزاده مواجه مـی شویم کـه اگرچه نخستین اثرش را درون آغاز دهه چهل منتشر کرد ، اما عمدتا درون دهه پنجاه بـه شکوفایی رسید . صفارزاده با انتشار مجموعه شعرهایی نظیر » طنین درون دلتا – 1349 » ، » سد و بازوان _ 1350 » و » سفر پنجم _ 1356 » خلاقیت های ویژه ای از خود بروز داد و به سرعت کانون توجه قرار گرفت . صفارزاده را مـی توان شاعری اجتماعی ، عینیت گرا و صاحب اندیشـه ای متکثر برشمرد . او درکتاب » طنین درون دلتا » کـه بعد از کتاب » رهگذر مـهتاب» ، سرفصل تازه ای را درون شاعری صفارزاده باز مـی کند ، توانست دغدغه های یک اندیشـه مدرن را درون چالش با حیـات سیـاسی – اجتماعی اش بازتاب دهد . درون عین حال صفارزاده توانست ضمن بیـان اندیشـه انتقادی – اجتماعی اش ، شعر خود را بـه سرعت با جریـانات شعر مدرن آن دوره هماهنگ کند . این ویژگی درانتخاب عناوین شعرها نیز مشـهود هست و از آن مـیان مـی توان بـه » شعر کانکریت » ، » مـیزگرد مروت » ، » شیرها کـه با توپ نقره بازی مـی کنند » و … اشاره کرد . شعرهای صفارزاده ناظر بـه اندیشـه ای درگیر با مناسبات جهانی ست . نگاه این شاعر، بـه هیچ وجه نگاهی بومـی ومقید نیست . اندیشـه او درون تبادل با مناسبات سیـاسی – اجتماعی جهان شکل مـی گیرد و به نوعی بیـان انتقادی و طنز آمـیز درون شعر منجرمـی شود :

… شارات راستی شما چه کردید کـه بودا شـهرتش را بـه ژاپن بخشید

و دوگل درون تورنتو اشاره ای کرد بـه اوضاع
و دوگل درون اتاوا اشاره ای کرد بـه اوضاع
و دوگل درون مونترآل اش را صاف کرد و گفت
زنده باد کوبک آزاد
( طنین دردلتا )

بندری ازالفبای چین سرراهم بود
ساکنینش درد غربت مـی فروختند
و توریست پیراهن پولک دوزی مـی خرید

لفافه استعاره را کمـی بگشاییم
من مـیل دارم شنیده شوم
اگردر دره بیـافتم
دوباره کی پیدا خواهم شد
خدا کند این بار زن زیبایی برگردم
(همان )

الکسی آمدست علیخوف و شلخوف
درکت های شانـه تنگ بهم تعظیم مـی کنند
شکر کـه همـه دارند بـه حداقل تساوی مـی رسند یک بشقاب چند موز
چند پرتقال
چند سیب لبنان
به فردوسی هم یک تالار داده اند
من دنبال یک جفت چشم مـی گردم
یک جفت چشم
که فرصت ببالا نگریستن داشته باشد
کارد دست دهان حمله همـه سرگرمند
دوست من رئیس شدست
دوست دوست من رئیس شدست
دوست دوست دوست من رئیس شدست

من با فنجان چای درون دستم دور اتاق مـی گردم
و افسوس مـی خورم
که چرا 6 روز از ساعت 6 گذشته هست …
( همان )

اما شعرصفارزاده گاه بـه دلیل انباشت اسامـی خاص مانند اسم های شخصیت ها و اماکن ، مزدحم و شلوغ مـی شود . نکته دیگر این هست که صفارزاده درون بسیـاری از موارد ، شعریت شعر را فدای مضمون پردازی مـی کند . این مضمون پردازی ، گاهی چنان مستقیم و بی واسطه اتفاق مـی افتد کـه شعررا که تا حد یک بیـانیـه فرو مـی کاهد . اما بـه هرتقدیر، شعر صفارزاده از بسیـاری جهات ارزشمند ، مستقل وصاحب هویت هست و همـین امر شعرهای اورا کـه در سه دهه پیش سروده شده هست ، از نسخه بدل هایی کـه امروزه مـی کوشند مسائل سیـاسی – اجتماعی را بـه شکلی مضحک وتهوع آور، چاشنی » شعر» بی هویت خود قرار دهند متمایز مـی کند !
با مرور شعر دهه پنجاه ، نام شاعرانی نظیربتول عزیزپور( خواب لیلی – 1351 ) ،
لیلاری ( یک پائیز و دوبهار- 1353 ) ، صفورا نیری ( فصل پنجم – 1356 ) ، فیروزه مـیزانی ( طراوت آواره دردگردیسی – 1357 ) ، و کبری سعیدی متخلص بـه شـهرزاد ( سلام آقا- 1357 ) نیز بـه ذهن متبادرمـی شود کـه از شاعران موفق دهه مذکوربه شمار مـی آیند . درعین حال ، تعدادی از این شاعران درون دهه 40 نیز مجموعه هایی را منتشر کرده اند :

این ماه
مرا
شنید
آمد
مسافتی پرت تر
از راه هرشبه ؟
این ماه
چگونـه
پرت من
افتاده هست ؟
این ماه رفته که تا یک نخ
خام و به محفظه
روی دستهای جهان

( شعر بـه دقیقه اکنون – فیروزه مـیزانی )

[…]
از مـیان بازوان تو
ازمـیان عینک تو
چشمان گیـاه بازمـی شود .
و من از مـیان رنگ چشمان عقیق تو
ای شاهزاده این اتاقهای هزاران بار مربع ، آغاز مـی شوم …
فصل پنجم از تو آغاز مـی شود .
[…]
تا روئیده شود
نام از دستهای کوچک تو
و روییده شود
دست از تن بی پای زمـین…
مـی بینم و خواب نمـی بینم

( سلام ، آقا – کبری سعیدی )

واما دهه شصت ، سرفصل تازه ای را درون شعر زن گشود . درون این دهه بـه ترتیب زمان چاپ نخستین اثر ، شاعرانی نظیرشیده تامـی ، مرسده لسانی ، خاطره حجازی ، فرشته ساری ، ندا ابکاری ، نازنین نظام شـهیدی ، آزیتا قهرمان ، نسرین جافری و… پا بـه عرصه گذاردند و هریک بـه نوعی کوشیدند که تا نوعی زبان و زیبایی شناسی جدید را درون شعر خود بـه کارگیرند . شعرهر یک از این شاعران ، کمابیش دارای ویژگی های مستقل زبانی ست . اگرچه هریک از این شاعران بـه نوعی لحظات درخشانی را درون آثارشان آفریده اند اما این آفرینش ها بیشتر مبتنی بر تصویرسازی های خلاق ، بکارگیری نوع جدیدی از بیـان حسی – عاطفی و موفقیت درون ریتم و هارمونی موسیقایی کلام هست . شعر این شاعران بیشتر معطوف بـه بیـان اندوه فردی و خلوت شخصی ست و غالبا بـه بیـان دغدغه هایی مانند حس غبن ناشی از شکستی عاطفی ، دوری ، تنـهایی ، انتقام ، انتظار، از دست رفتن جوانی ، حس مـیانسالی ، کهولت ، دغدغه مرگ ، و پاره ای از تفکرات انتزاعی مـی پردازد و سوای فرشته ساری و خاطره حجازی ، بـه نظر مـی رسد کـه بقیـه شاعران زن دهه شصت درون آثارشان ، نسبت بـه وقایع اجتماعی و اساسا حیـات اجتماعی خود ، برخوردی منفعل داشته اند و دغدغه های سیـاسی- اجتماعی ، بـه ندرت درون آثارشان نمود یـافته هست . بـه هرتقدیر، این شاعران را مـی توان شاعران حسی با اندیشـه غیر متکثر قلمداد کرد . گاه درون بررسی مجموعه شعری از این شاعران درون مـی یـابیم کـه اندوهی فردی یـا دغدغه ای شخصی ، بـه صورت های مختل

بی شک ، حیـات نوین اجتماعی ، فرهنگی و لاجرم ادبی زن ایرانی با نـهضت مشروطه آغاز مـی شود . درون این عصر ، تحولات سیـاسی ، اقتصادی و اجتماعی ، بر ذهنیت و اندیشـه شاعران زن اثری قابل تامل برجا نـهاد و باعث شد اندیشـه ی تک بعدی شاعر زن کـه پیش ازاین ، اثر ادبی اورا بـه بیـان صرف شوق بـه معشوق ، غم هجران و شکوه از جور رقیب محدود مـی کرد ، نسبت بـه واقعیت های ملموس سیـاسی – اجتماعی زمانـه خویش و مسائلی نظیر دغدغهب هویت و جدال با محرومـیت های تاریخی توجه نشان دهد .

ف و با زیباترین تعابیر ، از آغاز که تا انجام کتاب ، بهانـه سرودن های شاعر آن مجموعه بوده هست . درون این مـیان خاطره حجازی و فرشته ساری ، هریک بـه نوعی از این تنگنا جسته اند . حجازی بویژه با کتاب » اندوه زن بودن » و فرشته ساری با مجموعه های » قاب های بی تمثال » و » شکلی درون باد » قابل تامل اند .
عالم
تا شده هست در روزنامـه دیروز
آفریقا زیر دوده قابلمـه
سیـاه مـی شود
یک دسته تربچه گلی
شکاف زلزله را پوشانده است
دانـه قمری
به آتشبارها فروریخته ست
بر دید و بازدیدها
پیراهنی پیچیده مـی شود
و جنایتی
در سطل زباله مـی گنجد
( شکلی درون باد – فرشته ساری )

اما درون یک نگاه کلی ، شعر زن درون دهه شصت بـه لحاظ جزئی نگری ، برقراری ارتباط زنده و ملموس با پدیده ها ، سیـالیت بیـان عاطفی ، بـه کارگرفتن امکانات تازه درون زبان و خلاقیت های تصویری ، نقطه عطفی درون شعر زن بـه شمارمـی آید و الگو برداری از این اِلمان ها درون شعر برخی از شاعران دهه هفتاد نیز قابل ردیـابی هست .

مـی خواهم
در آغوشم بگیری
تا امروز
نتواند
ازمـیان ما بگذرد.
( از راه سایـه ها – ندا ابکاری )


بارانی آمده
رفته
وشـهر خالی پشت ماه پخش مـی شود

( همان )
باد
از سه شنبه ها مـی آید
ماه
نیمـه راه بارانیش را درون شیشـه مـی ماند
بیـابان ترسی خزنده است
شب از جاده بیرون مـی ریزد
[… ]
وَ زن از چشمـهایش بر زمـینـه آرام
کوه و درخت مـی سازد
مرد از همـیشـه مـی وزد
باد نمـی آید .

( تجربه های خام رستن – ندا ابکاری )

گوش بـه فرمان تو نیستم
به فرمان هیچکس
دست شعری کوتاه را گرفته ام
و از سکوت نسل ها بالا مـی روم .
(همان )

ای عشق !
شب درون کتانی نخ نما
چاک مـی دهد
و من با اکلیل سبز درشت
در آسمان پراکنده مـی شوم

( زخم سایـه و بید – نسرین جافری )

چنین بـه نظر مـی رسد کـه بیـان رمانتیک دهه شصتی ، درشعر دهه هفتاد بـه نوعی پختگی نزدیک مـی شود . این پختگی ، شاید محصول زیست واقعی نسلی باشد کـه به حکم تحول شرایط اجتماعی – فرهنگی با نوع پیچیده تری از مناسبات زیستی درگیر مـی شود و درزندگی واقعی اش هم دیگربه سادگی و بی آلایشی نسل پیش از خود عمل نمـی کند ، بلکه بـه تحلیل ناکامـی های نسل پیش ازخود مـی پردازد . بکارگیری نوع متفاوتی از بیـان عاشقانـه کـه ضمن جسورانـه بودن تلخ و موضع گیرانـه نیز هست ، مـی تواند پیـامد چنین زیستی باشد . درون شعر دهه هفتاد ، نوعی قداست زدایی از معیـارهای بیـان زنانـه نیز بویژه درون حوزه شعرهای حسی – عاطفی رخ مـی دهد .

سیم خاردارجهیزیـه مادرم بود
درمرز جاده ای کـه به ماه تلخ مـی رسید
من بی مـهربا تو مـی خوابم
عاشق تر اما
برمـی خیزم
اینجا روسپیـان پاپتی
برای جفتی کفش و یک دست چینی گلدار
مصدق را که تا انتهای ولی عصر مـی روند

ذرات هوا پر از کودکان مریض است
بسترمان از پنجره لو مـی رود
آسمان را ببند .
( خط خطی روی شب – گراناز )

علاوه براین ، تنگناهای اجتماعی ، تجربه ی نوعی شکست ، بحران هویت ، رویـارویی با پارادوهای دوران گذار و عوارض آن درون شعر نسلی کـه تجربه انقلاب و جنگ را درون کارنامـه کودکی و نوجوانی خود دارد ، درون اشکال مختلفی از جمله ، تعابیر تازه زبانی و رفتارهای نو با زبان ، بازتاب مـی یـابد :

تو هیچ نقشی درون فنجان
و قهوه فقط عصری ارمنی درفنجان فردوسی گم
مـیدان فردوسی گم
وَ اعداد کولی دستخوانم
در دستکش های زنی کـه گوشـه کافه تقویمش را ورق مـی زد
وَ هرچه درون کیفش
در فنجانی کـه قهوه اش درون قلب قهوه ای اش گم
گم
[…]

( گم – شیوا ارسطویی )

در حلقه مـیان دو گرد باد
صدایی کـه باید از همـه سو ، از یک خط
و نگاهی کـه به اندازه کمتر از یک دور
از همـه سو ، پراکنده پرکنده
باید انگار سالی کـه گذشت شعرهایی مـی گفتم
همـه ماند
در حلقه مـیان دوگردباد همـه ماند پشت زبان کوچکم همـه ماند

( سایـهپوست – رویـا تفتی )

نکته دیگری کـه مـی توان بـه آن اشاره کرد ، این هست که آن سنخ از » انتزاع » کـه در شعر برخی از شاعران دهه شصت نمود مـی یـابد ، اساسا درون ساختار، با زیبایی شناسی و به طور کلی تیپولوژی انتزاع موجود درون شعر برخی از شاعران دهه هفتاد ، متفاوت هست .
شاید بتوان این تفاوت را با بکارگیری دوترکیب » انتزاع کلاسیک » و » انتزاع مدرن » ، ملموس تر نشان داد . بـه این معنی کـه برای شاعر » انتزاع » گرای دهه هفتاد ، » انتزاع » بکار گرفته شده درون شعر شاعر دهه شصت ( درون تمامـیت زیبایی شناختی خود ) ، ماهیتا قدیمـی و تا حدی کلیشـه ای و فاقد جذابیت بـه نظر مـی رسد :

اسب پوشالی
در کاخ حرف قدم مـی زند
پادشاه سلسه جمله های معکوس
شمع روشن مـی کند
ملکه درون خواب سرو
به اطاق نگین مثلث پناه مـی برد
سربازان صف
از هرسو دستها را بـه سقف اطاعت مـی کشند .

( اوقات آئینـه – مرسده لسانی )

[ لازم بـه توضیح هست که کتاب » اوقات آئینـه » اگرچه درون آغاز دهه هفتاد ، منتشرشده هست ؛ اما ازخصلت های شعری دهه شصت پیروی مـی کند . ]

وقتی مـی افتی از شکلت
عقب مـی افتی از عقربه هایت
ناخن مـی بـه رنگت بـه خاطر یکبار!
دو قسمت از موهایم بـه تو مـی چسبد یـا لیز مـی خورم
در قسمت های آخرم فوت شد شبیـه هوا درلبه هام پوسید یـا پرید
یکی رنده مـی شود از دیوارهای افتاده
شماره مـی کند اعداد فراری …

( این مرده سیب نیست یـا خیـار هست یـا گلابی – رزا جمالی )

شاید بـه دلیل پاره ای از آسیب های اجتماعی – فرهنگی کـه پیشتر هم بـه آن ها پرداخته شد ، شعر دهه هفتاد نسبت بـه دهه های پیش از خود ، مبین نوعی بدبینی ، یـاس وسرگشتگی اندیشـهاست کـه این خود علاوه برخاستگاه داخلی ، متاثر ازافت و خیزهایی ست کـه در اندیشـه جهانی رخ
داده هست .
دردهه هفتاد ، تازگی و کثرت ترجمـه ی کتاب ها و مقالاتی درباره موج نوی جریـان های فلسفی بویژه » پست مدرنیسم » و نیز ظهور نمایشنامـه ، رمان و داستان پست مدرنیستی ، تاثیری آشکار بر تغییر نگره های زیبایی شناختی ، درون حیطه هنر و ادبیـات داشت . مولفه هایی نظیر خود ارجاعی متن ، چند نوعی ِ متن ، تاویل آزاد و مشارکت خواننده درمتن ، مرگ مولف ، فقدان مرکزیت درون متن ، نبود قطعیت و مواردی از این دست ، بـه شکل های مستقیم و غیر مستقیم ، درشعر این دهه بروز کرد و در شعر برخی از شاعران ، بـه گونـه های مختلفی از قبیل
نقاشی های زبانی ، آوا محوری ، پارگی روایت ، فاصله گذاری ، استفاده از امکانات فرم داستان و نمایشنامـه و … نمود یـافت :

زن – دودستی دوستم بدار
در تخت خوابی کـه پایـه هاش درون مـه فرو شده
[…]
مرد- آخر آسمان دیگر نمـی گوید آبی ترین لباس خوابت را بپوش ! گناه ما هنوز جاده ای ست کـه مـی گوید : برو !
زن – شاید فردا درون تخت خوابی کـه پایـه هاش درون شن فروشده
سپیدترین لباس خوابت را بیـاورم
همـین حالا…
( آژیر سرخ درون پنجره خرما ریخت
مـهلت نداد مرد بگوید
دو دستی دوستم بدار . )

( خط خطی روی شب – گراناز )
________________________________

حلقه های بیچاره
شما هم دراین دایره افتاده اید
و مرکزی کـه به سویش مـی دوید
مرتب دورمـی شود؟
چرا مرا متهم مـی کنید ؟
وقتی این نقطه را گذاشتم
در تصورم
این همـه دایره سرگردان نمـی گنجید .

( راه بـه حافظه جهان – مـهرنوش قربانعلی )
__________________________________

دست بردم کـه سیلی اش ب
نیمتنـه ام را سیـاه زد
حالا من درون این تابلوی نقاشی بـه هیچ نمـی مانم
نـه پیش مشتری
نـه روبروی این مردی کـه سیلی اش زدم
من قرارگذاشتم
جا نمانم از قطار
اینـها بر سری کـه کلاه نمـی رود
نرخ گذاشته اند
مشتری بـه همـین اندازه راضی است
که سری بـه دیوار موزه ای بزند
[…]

( نشریـه گیلان زمـین / 79 – آفاق شوهانی )
___________________________________

[ قسمتی از این سطر را حذف کرده اند و راوی از این اتفاق محتوم سردرگم هست ، روی جا پا هایش برف باریده هست و اثر انگشت اش را دزدیده اند : چاره اش درون خانـه جدولی بود / جدول اشتباه طرح شده بود ، قسمتی از این سطر را حذف کرده اند و این دیگر کلید معما نیست … اما به منظور نوشیدن یک فنجان قهوه هنوز وقت هست … ]

( به منظور ادامـه این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام – رزا جمالی )
_________________________________

من اسم دارم مردک
مـی کشم رمق بن بست نام تو را صد شعبه از کنار باریکت
مـی کشم سیـاه مـی کنم
شماره مـی رباط زلف تو را بـه قرن دیگر اشیـاء
اگرچه رساست !
شکایت نمـی کنم اما نامت آبشار دیگری بود قرار ما
بی شناسنامـه زلف سیـاه کرده ام با مدادهای رنگین کمان » اما نبوده ای »
شکایت ؟
گفتی فقط کمـی …
تقویمت کـه باز شود
سال مرگ مرا رقم زده ای
[…]

( تعویق مـی اندازیم که تا کی – فریبا صدیقیم )

در پی تحولات شعری دهه هفتاد ، شماری ازشاعرانی کـه از دهه های قبل آغاز بـه سرودن کرده بودند ، بااین تحولات همگام شدند و به شعرهایی روی آوردند کـه در قیـاس با آثار قبلی شان از کیفیت های تازه ای برخوردار بود . از این مـیان مـی توان بـه مجموعه شعر » اما من معاصر بادها هستم » از نازنین نظام شـهیدی ، » فراموشی آئین ساده ای دارد » از آزیتا قهرمان ، » یک منظومـه آواره و پنجاه ترانـه سرگردان » اثر بنفشـه حجازی و ناصر و نیز برخی از اشعار شاعرانی مثل رقیـه کاویـانی ، عفت کیمـیایی و … نام برد :

بعد یکی آمد و صحنـه را آورد
[…]
شلوغ است
از انحنای این جمله ها
ما برمـی گردیم
پیچیدیم پرچم ها و عصرها
از دوردیدیم صحنـه را بردند
خلوت شد
بعد دریـا بود و لباس خوابی زیر نور ماه بر یک صندلی

( فراموشی آئین ساده ای دارد – آزیتا قهرمان )

_________________________________

راه را کـه مـی بندی
از بیراهه مـی آیند ، پاهای دیگرم
کنارت مـی دود من
تو راه مـی روی و بیراهت منم
پرت افتاده ام نزدیک تو

( همان )

با نزدیک شدن بـه پایـان دهه هفتاد ، تجربه های افراطی فرمـی و زبانی و گرایش های تجریدی درون شعربرخی از شاعران ، دستخوش بازنگری و تعدیل شد و سمت و سوی جدیدی یـافت کـه ظاهرا اقبال بیشتری را درون زمـینـه ارتباط با مخاطبین بـه همراه آورد . بـه هر تقدیر ، جریـان بالنده شعر دهه هفتاد ، رو بـه گسترش و شکوفایی ست و همچنانکه که تا امروزنیز ، الهام بخش و مورد الگو برداری شاعران قبل وبعد از خود بوده هست ، مـی کوشد که تا کماکان پیشنـهادهای شعری تازه ای را ارائه دهد .
منابع :

1- زنان سخنوراز یکهزارسال پیش که تا امروز – سه جلد – علی اکبر مشیر سلیمـی – چاپ اول – تهران 1335
2- از رابعه که تا پروین ، زنانی کـه به فارسی شعر گفته اند – محمدعلی صدرکشاورز- بنگاه مـیرمحمدی -1324
3- مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی از آغاز که تا مشروطه – محمد حسن رجبی – تهران – سروش 1374
4- اندیشـه نگاران زن درون شعر مشروطه – دکتر روح انگیز کراچی – انتشارات دانشگاه الزهرا- 1374
5- هدف ها و مبارزه زن ایرانی ازانقلاب مشروطه که تا سلطنت پهلوی – محمد حسین خسروپناه – پیـام امروز- 1381

6- دیوان ژاله قائم مقامـی – پژمان بختیـاری – سازمان چاپ خواجه . بی که تا .
7- از صبا که تا نیما – دوجلد – یحیی آرین پور
8- تاریخ تحلیلی شعر نو – شمس لنگرودی – ج 3 و 4

9- مروری بر تاریخ ادب و ادبیـات امروز ایران (2) نظم – محمد حقوقی
10- گزینـه اشعار پروین اعتصامـی با مقدمـه و انتخاب یدالله جلالی پندری – مروارید- 1370

11- تولدی دیگر – فروغ فرخزاد
هفتاد سال عاشقانـه – محمد مختاری – تیراژه – 1378

منبع> مریم حسینی > کارنامـه صد سال شعر زن> .www.womenpoetry.blogfa.com .

اندیشـه گران زن درون شعر مشروطه

اين كتاب بررسي شعر زنان دورة مشروطه هست امّا پيش از شروع بحث اصلي پيشينة حضور زن درون فرهنگ نوشتاري ايران، نوعي آشنايي با هويت فرهنگي زن ايراني و نقش او درون طول تاريخ را بـه دست مي‌‌دهد.

سهم شاعران زن درون شعر فارسي از ابتدا که تا مشروطه، درآمدي بر فصل اصلي كتاب است. براي آشنايي با دورة مشروطه بـه نظام سياسي ، اقتصادي، اجتماعي دورة مشروطه، شعر مشروطه و انديشـه‌هاي نو، نقش اجتماعي زن درون اين دوره اشاره شده هست و با ذكر زندگينامـه 13 زن شاعر بستگي بـه جدي بودن اثر آنـها بررسي شعر و نقد انجام شده است. مريم خاتون آبادي، فرخنده ساوچي، حميده سپهري، رباب اصفهاني، صديق مسعود كازروني، زينت ملك اعتضادي جنت، فاطمـه سلطان خانم، مـهرتاج رخشان، نيمتاج سلماسي ،  فخر عظمي ارغون، شمس كسمايي و ژاله قائم مقامي شاعران اين دوره‌اند.

فهرست:

پيشينـه‌‌ي حضور زن درون فرهنگ نوشتاري ايران- سهم شاعران زن درون شعر فارسي از ابتدا که تا مشروطه – دوره‌ي مشروطه (دگرگوني) – نظام سياسي، اقتصادي ، اجتماعي دوره‌ي مشروطه – شعر مشروطه و انديشـه‌هاي نو – نقش اجتماعي زن درون دوره‌ي مشروطه – شاعران زن درون دوره‌ي مشروطه – بانو اصفهاني (مريم خاتون آبادي) – فرخنده ساوجي – حميده سپهري – رباب اصفهاني – صديقه مسعود كازروني – زينت ملك اعتضادي – جنّت (فصل بهار خانم) درون خوابِ عشق – فاطمـه سلطان خانم، تلاشي درون آغاز – مـهرتاج رخشان درون جستجوي هويت – نيمتاج سلماسي، بشارت آزادگي – فخر عظمي ارغون (فخر عادل خلعتبري) انديشـه‌ي رساي ميهن – شمس كسمايي، تجدّد گراي پيشرو – خروشِ پر خشم ژاله قائم مقامي – يادداشت‌ها – نام‌نامـه

فخرالملوک متخلص بـه «زنددخت» درون سال 1288 شمسی تولد و در سال 1331 وفات یـافت. او مدیر مجله « ایران» و مؤسس «مجمع انقلاب نسوان» بود. زنددخت از پیشاهنگان کشف حجاب درون ایران بود و اندیشـه هایش بیشتر متأثر از فرهنگ غرب بوده هست تا فرهنگ اسلامـی. او درون یک غزل بـه اوضاع اجتماعی نامطلوب آن دوره اشاره مـی کند و از ضعف عمومـی حاکم بر پیکر جامعه

شکوه مـی کند و انتظار ظهور یک مصلح اجتماعی نیرومند را دارد که تا مشکلات بـه نیروی او حل شود و آنگاه بـه مردان عتاب مـی کند کـه به جای سخن گفتن از ضعف زن، از مردی و مردانگی خود سخن برانند:

ایرانیـان کـه فرّ کیـان آرزو کنند

باید کـه همتی بـه ره آبرو کنند

نوح دگر بباید و توفان دیگری

تا لکه های ننگ وطن شست و شو کنند

خون گرم رهروان وطن از مـیان ملک

باید نخست کاوه دلی جست و جو کنند

مردم رها ز بند اجانب نمـی شوند

از خون خود مگر کـه به هر جا وضو کنند

مردی بزرگ حتما و عزمـی بزرگتر

تا حلّ مشکلات بـه نیروی او کنند …

اینجا زنان ز جهل بـه زندان ذلت اند

گو خون قلب غمزده سرخاب رو کنند

شد پاره جامـه کهن و نو نمـی شود

صد ره اگر کـه وصله زنند و رفو کنند

مردان کـه ضعف زن بـه رخ او همـی کشند

بهتر بود ز مردی خود گفت و گو کنند

زور و زر هست تکیـه مردان بی خرد

تیر ستم بـه زن گر فرو کنند

چون «زنددخت» شیرزنان وطن بلی

شرح عیوب بی خردان مو بـه مو کنند(1)

در غزلی دیگر از عقب ماندگی زن روزگار خویش مـی نالد و از اینکه زنان هم دوره او امکان عرضه هنرها و بروز استعدادهای انسانی و حضور زنده را درون جامعه ندارند، زبان بـه گله و شکایت باز مـی کند:

زن درون این ملک بدین گونـه پریشان که تا چند؟

دست و پا بسته وبسته بـه زندان که تا چند

همـه دور از هنر و علم و کمالیم بـه ملک

با چنین حال نداریم دبستان که تا چند

زن مگر نیست مـیان بشریت انسان

راستی زندگی اوست چو حیوان که تا چند

در همـه ملک جهان جمله زنان باهنرند

این لیـاقت نبود درون زن ایران که تا چند

شرف و عزت هر بود از علم و کمال

تاج عزت نبود بر سر نسوان که تا چند

روح بیمار بود درون تن مردم که تا کی؟

اندر این ملک خدا را تن بی جان که تا چند

زن کـه باشد گل ارزنده بستان وجود

در بر هموطنان خوار بدین سان که تا چند

هری برد برون گوهر علم از این بحر

ما زنانیم چنین غرقه ز توفان که تا چند

دیگران گوی هنر ز مـیدان که تا کی؟

ما بمانیم درون این کلبه احزان که تا چند؟

بهره مند آن کـه بود از زر و زور و منصب

نظری هیچ ندارد بـه فقیران که تا چند(2)

در شعر زنددخت دیگری آزادی بـه معنای بی بند و باری را نفی و محکوم مـی کند و بیـان مـی دارد کـه منظورش از آزادی به منظور زنان، فراهم بودن امکانب دانش هست و مادری کـه عفت و فضل و هنر را یک جا داشته باشد فرزندانی توانا و برومند پرورش خواهد داد:

… درون آن کشور ترقی هست و استقلال و آزادی

که زن چون مرد، آزاد هست و او را نیـازارد

نـه آزادی بود بی بند و باری، درون ره تقوا

بود آزادی اندرب دانش که تا ثمر آرد

هر آن مادر کـه او را عفت و فضل و هنر باشد

توانا پرورد فرزند و از دامان گهر بارد …(3)

در غزلی دیگر بـه مقام و جایگاه زن درون فرهنگ جامعه اشاره مـی کند و روشنی آفاق فرهنگی جامعه بشری را از پرتو خورشید زن مـی بیند. آنگاه بـه بیتی از یک غزل سعدی اشاره مـی کند و دانش مرد را زاییده معرفت زن مـی داند و نتیجه مـی گیرد کـه به اقتضای حدیث شریف، «طلب العلم فریضة علی کل مسلمٍ» دانش آموزی را به منظور زن و مرد واجب مـی شمارد:

همچو خورشید، جمال تو ز هر درون که درآید

باب علم و هنر و فضل و سعادت بگشاید

نور خورشیدی و روشن همـه کشور ز وجودت

روشن آری شود آفاق چو خورشید درآید

این سخن گفته سعدی هست که درون شأن تو زیبد

گویم امروز کـه الحق همـه درون حق تو شاید

«صبر بسیـار بباید پدر پیر فلک را

تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید»

گر کـه از علم و هنر زنده شود ملت ایران

ذلت جهل هم از عزت دانش بـه سر آید

نـه ترقی کند ایران مگر از دانش مردان

دانش مرد هم از معرفت مام بباید

طلب علم به منظور زن و مرد هست چو واجب

جهد تو ای زن ایران بـه ترقی بفزاید

«زند» دلبسته ایران بود و دانش نسوان

از درون علم و هنر این همـه نومـید نشاید(4)

بانو عالم تاج قائم مقامـی، متخلص بـه «ژاله» از شاعران توانا و در عین حال گمنام ایران است. شعرهای بـه جا مانده از او، متأسفانـه بسیـار اندک هست و قسمت اعظم اشعار او از بین رفته هست اما از همـین بخش بـه جا مانده قوت و استحکام شعر او بـه خوبی آشکار است. درون بین شاعران زن تاریخ ادبیـات ایران، ژاله از چهره های کمـیاب و نادر است. ذوق ظریف و طبع نازک و خیـال گسترده او درون شعرهایش نمود کامل دارد. محتوای شعرهای ژاله بیشتر بر محور مردستیزی و زن مداری و دفاع از زن دور مـی زند. او جهان زن را جهانی اسارتبار و محدود و زندگی خود را دفتری غم آگین و مرگبار مـی داند:

آن شنیدستم کـه در دنیـای زن

بوالعجب ننگی هست با جان زیستن

زندگی با جان حیوانی سرشت

چیست دانی همچو حیوان زیستن

در جهان زن، نشاط زندگی

نیست جز با عشق جانان زیستن

زندگی بی عشق شاید کرد لیک

بی امـید عشق نتوان زیستن

پس حیـات من غم آگین دفتری است

داستانش مرگ و عنوان زیستن

گر تو را عشق و امـید عشق نیست

مـی توان باری بـه احسان زیستن

ور نـه خیر و نـه محبت نـه امـید

چیست دانی معنی آن زیستن

زاغ وش اندر پلیدیـهای خلق

زیستن وانگه فراوان زیستن(5)

عالم تاج بیش از شانزده سال نداشت کـه به عقد ازدواج مردی چهل و پنج ساله و اهل جنگ و شکار و بیگانـه از عالم ذوق ادب بـه نام علی مرادخان مـیرپنج از رؤسای خوانین بختیـاری درون آمد. این پیوند ظاهرا بـه علت مشکلات مالی پدر عالم تاج صورت گرفته بود. شرایط ناگوار زندگی با مردی کـه از عالم هنر درکی ندارد روح عالم تاج را آشفته و پریشان و از زندگی مأیوس کرده بود. شاعر درون قطعه ای شوهرش را بـه زشتی تمام وصف مـی کند و از درشت خویی و خشونت و بی مـهری او سخت مـی نالد:

… نـه علقه فرزند و زن درون او

نـه ز الفت سامان درون و سری است

اسب هست و تفنگ هست و پول و پول

گر درون نظرش نقش دلبری است

فردوسی و شـهنامـه هست و بس

گر دفتر شعری و شاعری هست …

گر گویمش ای مرد من

زن را سخن از نوع دیگری است

آسایش روح لطیف زن

فرزندی و عشقی و همسری است

من عاشق صلحم نـه اهل جنگ

ور خود بـه مثل جنگ زرگری است

خندد بـه من آنسان کـه خنده اش

بر جان و دل خسته، خنجری است

آنگاه بـه ذکر جایگاه زن و مرد دربار و عامـه مـی پردازد کـه در باور عوام، مرد که تا حد خدایی زن، ارج مـی یـابد اما شاعر بر این تلقی نابجا مـی شورد و مردانی از سنخ شوهر خود را بلای مقدر و ناچار مـی داند. «ژاله» زن را مجسمـه خضوع و کرنش، و مرد را تصویری از غرور و تکبر مـی داند. او زن بودن را درون شرایطی کـه خود درون آن مـی زیست همانند عدم و نیستی و مرادف با بازیچه بودن و بی ارادگی مـی داند:

گویند خدای زنان بود

مردی کـه بر او نام شوهری است

مرد هست و خدای وجود ماست

نی نی کـه بلای مقدری است

زن چیست خضوع مجسمـی

و آن مرد غرور مصوری است

گر زندم از خود مخیری

ور کو بدم از قهر قادری است

آری بود او مرد و من

زن ملعبه خاک بر سری است

من کیستم آوخ ضعیفه ای

کش نام و نشان طعن هست و تسخری است

دردا کـه در این بوم ظلمناک

زن را نـه پناهی نـه داوری است

گر نام وجود و عدم نـهند

بر مرد و به زن نام درخوری هست …(6)

نارضایتی شاعر از اخلاق همسرش و پشیمانی از ازدواج با او ـ کـه خود آن را یک ازدواج سیـاسی مـی دانست ـ سبب شده بود که تا او بـه تمام زندگی نگاهی تیره و تاریک داشته باشد و تمام هستی را آمـیزه ای از ملالت والت و تردید و زن را بازیچه ای بی اراده و ناتوان و آتش سوزنده افروخته درون اشک فریب بداند:

«تصویر هستی»

زندگانی چیست نقشی با خیـال آمـیخته

راحتی با رنج و عیشی با ملال آمـیخته

عیش و نوشی جمله درون کین و حسد آویخته

زر و مالش جمله با وزر و وبال آمـیخته

اصل امکان چیست وین انسان کبراندوز کیست؟

منظری از هر طرف با صد سؤال آمـیخته

هر یقینش با هزاران ریب و شک پرداخته

هر دلیلش با هزاران احتمال آمـیخته

مرگ دانی چیست درسی با هراس آموخته

با سکوتی جاودان با قیل و قال آمـیخته

پرتو لرزان امـید این چراغ زندگی

شعله ای زیباست با باد محال آمـیخته

چیست زن ای وای این بازیگر این بازیچه چیست؟

خلقتی مکروه با غنج و دلال آمـیخته

زشت خویی را فرو پوشانده با رنگ و جمال

ضعف روحی را بـه روی احتیـال آمـیخته

آتش سوزنده درون اشک فریب افروخته

ی یـا عفتی بی اعتدال آمـیخته

مرد این شخصیت بی قدر این هیچ این علم

کاسمان گویی گلشن را با ضلال آمـیخته

کیست آخر جز فراهم ساز ناخوش لقمـه ای

لقمـه ای با اشک و با خون عیـال آمـیخته

رایت عزم الرجالش ساز ناخوش لقمـه ای

لیک درون حزم النساء عزم الرجال آمـیخته

الغرض گر نقش هستی را نکو بیندی

یک جهان زشتی هست با قدری جمال آمـیخته(7)

در شعری دیگر مردان را از رنج زنان بیگانـه مـی داند کـه حال صاحب درد را بی درد نمـی داند و مـی گوید: تمام محدودیتهای اجتماعی و عرفی و شرعی تنـها بر دست و پای زن سنگینی مـی کند ولی مردان زیر بار این محدودیتها نمـی روند. شاعر، زنان را بـه تلاش به منظور ابراز هویت و جایگاه واقعی خود فرا مـی خواند و تأکید مـی کند کـه مردان نیز نیرویی بیشتر از ما ندارند:

مرد اگر زن را بیـازارد بـه عمدا مرد نیست

کاگهی بی درد را از حال صاحب درد نیست

قید عفت، قید سنت، قید شرع و قید عرف

زینت پای زن هست از بهر پای مرد نیست

آخر ای زن ی کن که تا ببیند عالمـی

کانچه ما را هست هم زان بیشتر درون مرد نیست

در شعری دیگر زیر عنوان «زن و آینـه» بـه تنـهایی و رنج زن اشاره مـی کند و مـی گوید: همدم زن از تولد که تا مرگ تنـها عشق و آینـه است. مـی دانیم کـه آینـه نماد صداقت و صافی و صراحت و انعکاس هست و شاعر با تشبیـه زن بـه آینـه، این صفات را درون نظر داشته است. شاعر بـه بستگی عشق و حسن بـه یکدیگر اشاره مـی کند و آینـه را بـه عنوان منعکننده حسن بـه عنوان یک نماد مد نظر قرار مـی دهد:

من درون این رنج آشنا تنـها و تنـها آینـه

با کـه گویم گر نگویم درددل با آینـه

با زبانم من خموش اینجا و رو درون روی من

بی زبان نکته پرور هست گویـا آینـه

همدم زن از دل گهواره که تا دامان گور

عشق و آیینـه هست خوشا عشق و خوشا آینـه

مر زن و آیینـه را گویی کـه یکجا زاده اند

وز صحیفه آب کوثر کرده حوّا آینـه

عشق رونق بخش حسن و حسن جان افزای عشق

خوش دمـی کاین هر دو را خواند بـه یکجا آینـه

اعتمادی طرفه دارد زن بـه حسن خویشتن از آنک

مـی دهد او را نویدی شادی افزا آینـه

آرزوی باطنش رنگ حقیقت مـی دهد

زشت را ور نـه کجا گفته هست زیبا آینـه

لیک من دانم کـه دوران جوانی گشته طی

گر بگوید ور نگوید بی محابا آینـه

رخت بر پشت صبا بسته هست حسن روی من

با خموشی گفته این را آشکارا آینـه

… جنس زن را صبر از نان هست و از آینـه نیست

گو نباشد هیچ چون هست با ما آینـه(8)

ژاله درون قطعه ای بـه نابرابری موجود درون جامعه بین زن و مرد اعتراض مـی کند. درون قطعه «فرق مرد با زن» مـی گوید: اگر چه درون دستگاه آفرینش مرد و زن یکسان آفریده شده اند اما زن درون محیطی بسته عمر خود را سپری مـی کند. او علت محرومـیت زنان را دخالت دست قدرت مردان درون سرنوشت زن مـی داند و معتقد هست برای بیرون آمدن از این محبسهای تاریک، زن حتما تلاش کند هر چند کـه دست و پایش هم نیز بسته است:

«فرق مرد با زن»

م پرسید فرق مرد و زن درون چیست گفتم

گویمت این قصه رابا نکته ای سربسته اما

در دکان آفرینش جنس ما و اوست یکسان

عمر ما طی مـی شود درون کیسه ای دربسته اما

بر فراز کاخ هستی او بـه پرواز هست و ما هم

ی داریم درون کنج قفس سربسته اما

دست قدرت غرس کرده هست از ازل باغ جنان را

زیر پای مادران بر روی ما درون بسته اما

ناامـید از بخت نتوان شد بـه درهای رحمت

پیش روی ماست که تا دامان محشر بسته اما

گر نبازی خویش را ای آشیـان گم کرده اما

غیر از این ره نیز باشد راه دیگر بسته اما

تا برون آید زن از این محبس مرد آفریده

دست و پا حتما که هست ای جان بسته اما(9)

قصیده شکوائیـه او کـه در ذم شوهر خود سروده است، عمق مظلومـیت و رنجکشی او را کـه به سبب شرایط نابسامان اقتصادی خانواده اش مجبور بـه وصلتی نامتناسب شده بود نشان مـی دهد. او تسریع درون شوهر را پیش از بلوغ عقلی و جسمـی ناروا مـی داند و بر آزادی زن درون انتخاب همسر بـه عنوان یک حق مسلم تأکید مـی کند و مادران را از اجبار بـه بلی گفتن برحذر مـی دارد:

مرد سیما ناجوانمردی کـه ما را شوهرست

مر زنان را از هزاران مرد نامحرم تر است

آن کـه زن را بی رضای او بـه زور و زر خرید

هست نامحرم بـه معنی ور بـه صورت شوهر است

گرچه درون ظاهر رضای ماست سامان بخش کار

لیک لبهای «بلی گو» بر دهان مادر است

شرط تزویج ار بود نـه سالگی درون دین ما

هم بلوغ جسمـی و عقلی دو شرط دیگر است

در دگر جا نـه ساله گر بالغ شود

جان جای آن سودان، نـه درون این کشور است

نـه ساله شوهر را چه مـی داند کـه چیست

کی عروسک باز را جامـه عروسی درخور هست …

مردی ای بـه روی جامـه و اندام نیست

این عوارض جملگی فرعست و اصلش جوهر هست …

نقش مردی را علاماتی هست پیدا و نـهان

وانکه را اینـها نباشد هر کـه باشد بی فر است

روح روشن، خوی خوش، دست قوی، طبع کریم

هر کـه دارد گرچه مملوک هست بر زن سرور است

اینچنین مرد ار زر و سیمش نباشد گو مباد

زان کـه او را خوش خویی سیم هست و خوشنامـی زر است

مجملی گر بایدت از این مفصل گوش کن

آن کـه با همسر بود صافی درون، او شوهر است

وینچنین شوی ار نصیب توست شادا عالمت

ورنـه آن نامحرمـی کت گفتم آن دردسر است(10)

محدوده ستیز او درون شوهرش متوقف نمـی شود و او با تمام توان خود بـه ستیز با جنس مرد مـی پردازد. او مرد شدن را کاری آسان و زن شدن را کاری عظیم و شگرف مـی داند و زن را سراپا مـهر و دوستی مـی داند. او مردان را دعوت بـه مردمـی و نوعدوستی و مـهربانی مـی کند و از مردی قهرآمـیز برحذر مـی دارد:

مرد اگر با زور و زر آراست لشکر باک نیست

بی زر و بی زور من بر قلب آن لشکر

نام مردی بر تو ای ننگ آزما فرخنده باد

من و نیک بـه نام نیک زن ساغر

گر تو را شمشیر درون دست هست و بازو آهنین

من بـه نوک خامـه پهلو با پرندآور

مرد گشتن کار سهل و زن شدن کاری شگرف

کیست منکر تاش ره با عقل برهانگر

مردی ار درون فره علم هست این مـیدان و گوی

دانشی مردا بیـا که تا خامـه بر دفتر

گر شـهامت جور و بیداد هست ارزانی تو را

ور بـه مردم دوستی که تا حلقه بر آن درون

زن سرا پا مـهر و پا که تا سر فروغ دوستی است

تیرگی بگذار که تا چون مـه سر از خاور

مردمـی بنما نـه مردی، عدل و دین بنما نـه جور

تا سرای کینـه را قفل صفا بر درون

مرد کردارم من اما دعوی مردیم نیست

گام درون این تنگ مـیدان ناکسم من گر …(11)

شاعر درون شعری دیگر چنان ابراز مـی کند کـه مردی امتیـاز و برتری ای هست که مردان دارند. او سعی دارد بـه هر وسیله دعوی مردی و مردانگی خود را بـه اثبات برساند. او افکار خود را با آنکه ضد مرد است، مردانـه معرفی مـی کند. و از مردی تنـها معنی شجاعت و جسارت را درون نظر دارد نـه معنی تی آن را:

من نـه مردم لیک چون مردان بـه بازار وجود

های و هویی مـی کند افسانـه سودای من

بر کند ای مرد آخر گوش سنگین تو را

منطق گویـای من شعر بلند آوای من

من نـه مردم لیک درون اثبات این شایستگی

شور و غوغا مـی کند افکار مردآسای من

ای برادر گر بـه صورت زن همانا مرد نیست

نقش مردی را بـه معنی بنگر از سیمای من

باش که تا بینی کـه زن را با همـه فرسودگی

صورتی بخشد نو آیین، طبع معنی زای من

از تو گر برتر نباشد جنس زن، مانند توست

گو خلاف رای مغرور تو باشد رای من

دوره احقاق حق خویش و حق نوع خویش

رسم و آیین مدارا نیست درون دنیـای من

پنجه اندر پنجه شیران مرد افکن

از گری چون سر برآرد همت والای من

باکی از توفان ندارم ساحل از من دور نیست

تا نگویی گور توست این سهمگین دریـای من

من بـه فکر خویشم و در فکر هم جنسان خویش

گر نباشد گو نباشد مرد را پروای من

گر بـه ظاهر ناتوانم لیک با زورآوران

کوهی از فولاد گردد خود تن تنـهای من

زیر دستم گو مبین ای مرد کاندر وقت خویش

از فلک برتر شود این بینوا بالای من

فاطمـه سلطان ادیبة الزمان فراهانی متخلص بـه شاهین، ادیب الممالک فراهانی است. او درون شعری با عنوان پیـام بـه بانوان، آنان را بهب علم و کمال فرا مـی خواند:

پیـام من بـه شما ای مخدرات وطن

که هست خاطرتان جمله محو و مات وطن

چو ان وطن علم و دانش آموزند

شوند از اثر دانش امـهات وطن

زنان بـه جسم وطن روح و مردها جسمند

ز روح و جسم بود و حیـات وطن

کنید سعی کـه این ان برافرازند

بر آسمان ید بیضا ز معجزات وطن

ز همت سر انگشت نازپرورشان

شود گشوده گرهی ز مشکلات وطن(12)

«شاهین» درون شعری دیگر بـه برابری زن و مرد و بلکه برتری زن بر مرد تأکید مـی کند. او زن را مثال روح، و مرد را مثال جسم مـی داند کـه خرمـی و خوشی روح بر تن تأثیر مـی کند. آنگاه به منظور اثبات برابری زن و مرد از چنگال شیر ماده و شیر نر تمثیل مـی جوید و سپس بـه نمونـه هایی از زنان برتر تاریخ اشاره مـی کند کـه به مقامات رفیع معنوی رسیدند و در پایـان زنان را خاستگاه و منشأ و زادگاه کمال مـی داند و فراخور مدح و لایق تمجید:

چو آفتاب پدیدار شد ار بک چند

نـهفته بود هنر درون زنان دانشمند

زنان مشابه روحند و نوع مردان جسم

ز جان روشن باشد همـیشـه تن خرسند

یکی هست ناخن و چنگال شیر ماده و نر

یکی هست لعل بدخشان بـه تاج و گردنبند

مگر نـه حضرت صدیقه دخت پیغمبر

فکنده بالش رفعت فراز چرخ بلند

مگر نـه مریم با نفس خود مجاهده کرد

سپس مر او را با روح قدس شد پیوند

مگر نـه آسیـه شد درون خضوع بی همسر

مگر نـه رابعه بد درون خضوع بی مانند

زنان فراخور مدحند و لایق تمجید

که امّهات کمالند و مستحق پسند

ادامـه دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ بصاری، طلعت، زنددخت، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول، 1346، ص 52 و 53.

2ـ همان، ص 53 و 54.

3ـ همان، ص 55.

4ـ همان، ص 56.

5ـ دیوان عالم تاج قائم مقامـی (ژاله)، بـه کوشش حسین پژمان بختیـاری، ص 3 ـ 5.

6ـ همان، ص 19 و 20.7ـ همان، ص 11.

8ـ همان، ص 8 ـ 9.9ـ همان، ص 13.

10ـ همان، ص 70 ـ 72.11ـ همان، ص 79 و 80.

12ـ مشیر سلیمـی، علی اکبر، زنان سخنور، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمـی، 1333، دفتر اول، ص 287.

پدیدآورنده: م.لنگرودی

شمسمايي کـه به سال ۱۲۶۲ ه. ش. درون يزد زاده شد بود، بعد از ازدواج بـه همراه همسرش، کـه تاجر چاي بود، بـه عشق آباد روسيه (مرکز ترکمنستان کنوني) رفت. وي بعد از چهار سال اقامت و به دنبال ورشکستگي شوهرش درون سال ۱۲۹۷ ه.ش بـه همراه همسر و دو فرزندش (صفا و اکبر) بـه ايران بازگشت و در تبريز، کـه مقارن آن سالها مرکز جنب و جوش فکري و سياسي بود، ساکن گرديد. از همان آغاز بـه گروه نويسندگان نشريه تجدد بـه ميانداري تقي رفعت پيوست و در تحرکات اجتماعي و انقلابي آذربايجان مشارکت فعال داشت. درون همين زمان پسرش، کـه نقاش چيره دستي بود و با چند زبان آشنايي داشت، درون مبارزات جنگل کشته شد. ابولاقاسم لاهوتي درون شعري با عنوان عمر گل بـه دلداري مادر داغدار شتافت و خطاب بـه شمس سرود:
در فراق گل خو اي بلبل
نـه فغان برکش و نـه زاري کن
صبر بنما و بردباري کن
مکن آشفته موي چون سنبل

شمس زني روشنفکر و آزادي خواه و مستقل بود. زبان روسي و فارسي ميدانست، درون آذربايجان ترکي هم آموخت. بعد از کشته شدن رفعت و روي کار آمدن رضاشاه، جمع مبارزان آذربايجان پراکنده شدند. همسر شمس بـه سال ۱۳۰۷ش درون گذشت. او با تنـها ش صفا بـه يزد رفت و بعد از آن کـه با شخص ديگري بـه نام محمدحسين رشتيان ازدواج کرد، زندگي خود و خانواده اش را بـه تهران منتقل کرد. سالهاي پاياني عمر او درون تهران بـه گوشـه نشيني گذشت، با اين حال خانـه اش محل رفت و آمد روشنفکران بود که تا اين کـه در سال ۱۳۴۰ ه.ش درون گذشت. از اشعار او مقدار کمي باقي مانده است.
از شمسمايي درون شـهريور ماه ۱۲۹۹ش درون مجله آزاديستان قطعه شعري با پاره هايي فارغ از قيد تسوي و قافيه بندي معمول پيشينيان منتشر شد کـه تقليد گونـه اي از اشعار اروپايي بود و جزو نخستين نمونـه هاي تجدد درون شعر فارسي بـه شمار مي آيد. اينک بخشـهايي از آن قطعه:

پرورش طبيعت
ز بسياري آتش مـهر و ناز و نوازش
از اين شدت گرمي و روشنايي و تابش
گلستان فکرم
خراب و پريشان شد افسوس
چو گلهاي افسرده افکار بکرم
صفا و طراوت زکف داده گشتند مايوس

بلي، پاي بر دامن و سر بـه زانو نشينم
که چون نيم وحشي گرفتار يک سرزمينم
نـه ياري خيرم
نـه نيروي شرم
نـه تير و نـه تيغم بود، نيست دندان تيزم
نـه پاي گريزم
از اين روي درون دست همجنس خود درون فشارم
ز دنيا و از سلک دنياپرستان کنارم
برآنم کـه از دامن مادر مـهربان سر برآرم

منبع> مریم حسینی > کارنامـه صد سال شعر زن> .www.womenpoetry.blogfa.com .

پروین اعتصامـی

اعتصامـی درون ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی درون شـهر تبريز بـه دنیـا آمد. پدرش یوسف اعتصام الملک
او درون سال ۱۲۹۱ بـه همراه خانواده اش از رشت بـه تهران مـهاجرت کرد؛ بـه همـین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیـات را درون کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. درون دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی درون منزل و زبان انگلیسی را درون مدرسه امریکایی‌ها فراگرفت.
پروین درون سن ۲۸ سالگی درون تیر ماه ۱۳۱۳ با پسرعموی پدرش فضل الله اعتصامـی (رئیس شـهربانی وقت کرمانشاه) ازدواج کرد ولی این ازدواج بـه دلیل عدم تناسب فرهنگی بین زوجین درون مرداد ۱۳۱۴ بـه جدایی انجامـید. درون همـین سال‌ها بود کـه پروین درون کتابخانـهٔ دانشسرای عالی بـه عنوان کتابدار بـه کار مشغول شد.

پروین بـه تشویق ملک‌الشعرای بهار درون سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد.
دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر مـی باشد، کـه از آن مـیان ۶۵ قطعه بـه صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامـی بیشتر درون قالب قطعات ادبی هست که مضامـین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی بـه تصویر کشیده است.

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر مـی باشد، کـه از آن مـیان ۶۵ قطعه بـه صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامـی بیشتر درون قالب قطعات ادبی هست که مضامـین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی بـه تصویر کشیده است.

اشعار او را مـی‌‌توان بـه دو دسته تقسیم کرد: دسته اول کـه به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت هست و بیشتر بـه اشعار ناصرخسرو شبیـه است. دسته دوم اشعاری کـه به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی بـه ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شـهرت بیشتری دارند
با آن کـه نوشته اند «پروين» ي کمرو و خجالتي بوده است، او بـه «آزادي نسوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پيش از آن کـه به فرمان «رضاشـاه» درون 17 ديماه 1314، کـشف حجـاب درون ايران عملي گردد، او درون خردادماه 1303 خورشيدي درون خطابهاي با عنوان «زن و تاريخ» درون روز جشن فارغ التحصيلي خود درون مدرسه ي «اُناثيه ي آمريکايي تهران»، از ستمي کـه در طي قرون و اعصار، درون شرق و غرب بـه زنان روا داشته اند، سخن گفت ….
بديهي هست ي کـه در مدرسه ي آمريکايي تهران تحصيل کرده و با فرهنگ و اوضاع اجتماعي اروپا و آمريکا آشناست، وقتي درون 17 دي 1314 خبر کـشف حـجاب و آزادي زنان را مي شنود، آن را از سر اعتقاد تأييد ميکند و بدين مناسبت قصيده اي درون 26 بيت با عنوان «گنج عفــت» مي سرايد و اقدام «رضاشـاه» را درون سه بيت پايان آن – بـه صورت بسيار معقولي- مورد ستايش قرار ميدهد:

« خسروا، دست تـــواناي تو آسان کــرد کــــــــار
ور نـه درون اين کـــــار سخت، اميــــــد آساني نبود
شـه نميشد گر درون اين گمگشته کشتي ناخداي
ســـــاحلي پيـــدا از اين درياي طوفاني نبــــــود…»

سال شمار زندگی پروین

25/2/1285 خورشيدي:  تولد درون تبريز.

1291: مـهاجرت بـه تهران با خانواده.

1292: سرودن اولين اشعار.

1293: سرودن شعر بـه سبك انوري.

1303: فارغ التحصيل از مدرسه.

1303: ايراد خطابه­ي ” زن و تاريخ”.

1313: ازدواج با پسرعموي پدر ( همايون فال ).

1313: بازگشت بـه منزل پدر.

11/5/1314: جدايي از همسر.

1314: آغاز بـه كار درون كتابخانـه­ي دانشراي عالي.

1314: چاپ اول ديوان اشعار.

1315: دريافت مدال لياقت از وزارت فرهنگ.

12/10/1316 : مرگ پدر ( اعتصام المك ).

3/1/1320: تاريخ بستري شدن درون اثر بيماري حصبه.

16/1/1320: تاريخ درگذشت.

1320: چاپ دوم ديوان.

26/2/1352: درگذشت مادر ( اخترالملوك ).

———-

نابرابریـهای یتی و طبقاتی درون شعر پروین

منبع > ابوالفضل ذوالفقاري، مسلم ميرزايي

پروين اعتصامي شاعري هست كه از دوران نوجواني با بهره گيري هنرمندانـه از نظم و ادبيات فارسي، بـه انتقاد از شرايط موجود و بيان كاستي هاي جامعه خويش مي پردازد، ديوان اشعارش بـه عنوان تنـها يادگار از او، سرشار از مناظره ها، تمثيل ها و كنايه ها با مضامين اجتماعي است. درون اين مقاله بـه بررسي جامعه شناختي نابرابري هاي اجتماعي و طبقاتي از نگاه پروين اعتصامي پرداخته و سعي درون معرفي اجمالي ديدگاه او درون اين مورد مي شود. هم چنين از شرايط سياسي و اجتماعي كه پروين از آن ها متأثر بوده صحبت شده و از نگاه او بـه زن و نظريه اش درون باب رهايي زنان و ظلم ستيزي پروين، مطالبي ارايه مي شود.

اکنون شاید درون حدود ۶۰۰ سال از زمان جهان ملک خاتون – شاعره‌ی قرن هشتم- مـی‌گذرد، بـه زنان شاعر پیش از او کـه کم و بیش اشعاری از آنـها باقی مانده؛ از قبیل رابعه قزداری و مـهستی گنجوی کاری نداریم، چرا کـه اگر درون مقام مقایسه برآییم، شعرهای رابعه بسیـار شورمندتر از شعر‌های اوست، و نیروی خیـال هم درون شعر مـهستی قابل قیـاس باجهان ملک خاتون نیست.
آنچه این نوشتار را بـه پیش مـی‌راند، فقط جسارت او درون قرن هشتماست کـه در آن زمان‌های دور و دیر وی بر آن واداشته کـه شعر‌هایش را ثبت و ضبط کند و از آنـها دیوانی فراهم آورد و صد البته کـه او این سد را با دشواری بسیـار شکسته است. و دیگر این تأسف کـه چرا بعد از اینکه او این دشوار را از پیش پا برداشته، شاعره‌های بعدی، از او پیروی نکرده اند، راه او را ادامـه نداده اند و باز هم همچنان درون پرده و حجاب شعر سروده اند و تا دوران فعلی هیچیک از آنان اقدام بـه جمع آوری اشعار خود نکرده و دیوانی از خود به منظور آیندگان بـه مـیراث نگذاشته اند.

بیشتر زبان شناسان بر این باورند کـه زبان فارسی یکی از زبان‌های شگفت انگیز و آهنگین جهان هست و پر واضح هست که چنین زبانی مـی‌تواند شاعران بسیـاری را درون دامان خود بپروراند و با اینکه درون مـیان این شاعران، تعداد شاعران زن هم کم نبوده، اما معلوم نیست کـه چرا از آنان رد پایی روشن و در خور اعتنا باقی نمانده و چرا کتاب‌های تاریخ ادبیـات و تذکره‌های شاعران را انبوهی از مردان شاعر پر کرده‌اند؟
با نگاهی دوباره بـه تاریخ شعر فارسی از آغاز درون مـی‌یـابیم کـه تعداد زنان شاعر _ آنان کـه کم و بیش بـه آوازه ای رسیده اند، بسیـار اندک و به قولی انگشت شمار است. درون این مـیان فقط مـی‌توان بـه رابعه و مـهستی نخستین شاعره‌ها اشاره داشت و بعد با فاصله‌ی بسیـار از عالمتاج فراهانی (ژاله قائم مقامـی ۱۲۳۳ شمسی) نام برد، سپس بـه پروین (۱۲۸۵) زسیدو بعد هم از قرةالعین (۱۲۹۲)یـاد کرد و حساب بعد از آنـهم کـه به دوره‌ی جدید شعر فارسی مـی‌رسیم، دیگر جداست.

تردیدی نیست کـه در این مـیان، زنان شاعر دیگری هم بوده اند اما یـا از آنـها چیزی باقی نمانده ،یـا بجز دو سه خطی از یک غزل ناقص یـا دوسه تک بیتی چیزی باقی نمانده کـه اگر هم نمـی‌ماند سنگین تر بود و راستش را بخواهید از رابعه و مـهستی هم بجز یکی دو غزل و یـا تعدادی رباعی چیزی درون دست نیست. از شعر‌های شور انگیز طاهره هم، با اینکه با زمان امروز چندان فاصله ای ندارد بجز مجموعه ای مخدوش چیزی ضبط نشده، چرا کـه در مورد اشعاری کـه به قرةالعین منسوب است، نظرهای مختلفی داده شده و بعضی از تذکره نویسان شعرهای او را بـه شاعرانی از قبیل«صحبت لاری»، «ام‌هانی»، «عشرت شیرازی» و دیگران نسبت داده اند و اصلا ً چرا راه دور برویم از شمسمایی هم کـه از پیشگامان شعر نو بـه حساب مـی‌آید و مرگش درون سال ۱۳۴۰ خورشیدی اتفاق افتاده، بجز چند قطعه ی پراکنده درون اینجا و آنجا چیزی باقی نمانده و به روایتی دیوانش گم شده است.
باز جای شکرش باقی هست که از پروین اعتصامـی‌ مجموعه‌ی کاملی به منظور ما بـه مـیراث رسیده، هر چند کـه به نقل قول از دکتر محمد جواد شریعت: «پدر پروین که تا قبل از ازدواج با طبع دیوان شاعره‌ی عزیز ما موافقت نمـی‌فرمود، زیرا اختمال مـی‌داد کـه در این مورد سو ءتعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی به منظور به دست آوردن شوهر کنند.»(۱)

و جای شکر بیشتر هم اینکه پژمان بختیـاری فرزند خلف ژاله اقدام بـه جمع آوری اشعار مادر نموده و آنـها را از آسیب‌های زمان حفظ کرده است. البته جا دارد کـه در اینجا درودی جانانـه بـه روان حبیب یغمایی، مدیر ماهنامـه یغما فرستاد، زیرا هم او بود کـه پژمان را بـه این کاربرانگیخت. درباره‌ی تاریخچه‌ی آن روایت هست که پژمان بختیـاری کـه یکی از همکاران و همراهان ماهنامـه‌ی یغما بوده، روزی درون دفتر مجله‌ی یغما شعری از مادر مـی‌خواند، حبیب یغمایی با پافشاری از او مـی‌خواهد کـه چندی از اشعار مادر را کـه تا آن زمان جایی بـه چاپ نرسیده بوده، درون اختیـار ماهنامـه‌ی یغما بگذارد. پژمان مـی‌پذیرد و به این ترتیب قصیده‌ی «شوهر» درون یغما/ آذرماه ۱۳۴۳، و قطعه‌ی «پس از مرگ شوهر» درون یغما/بهمن ماه ۱۳۴۳ و شعر «تصویر هستی» دریغما/ اسفند ۱۳۴۳ چاپ مـی‌شوند و خوانندگان را بسیـار شگفت زده کرده و وادار بـه نوشتن نامـه‌های ستایش آمـیز مـی‌کند، چنانکه حبیب یغمایی درون این مورد مـی‌نویسد:
«اشعار ژاله سخت مورد پسند و ستایش دانشمندان واقع شده و حق هم همـین است. تصور مـی‌رود کـه پژمان بعضی از کلمات قصیده‌ی «شوهر» را تغییر داده از جمله بـه نظر مـی‌رسد کـه مصراع اول این قصیده بوده هست هم بستر من طرفه شوهری هست نـه همصحبت من و امکان دارد چند بیتی را هم حذف کرده باشد کـه اگر این حدس صائب باشد، خوب نکرده است.»

اما از جمله خوانندگانی کـه به ستایش برمـی‌خیزند دکتر باستانی پاریزی و نیز شخصی بـه نام محمد جواد شریعت هست که قطعه شعری بدین مضمون مـی‌سراید:
دوش خواندم ز نامـه ی یغما
چامـه ای نغز و شعر چون شکری
لفظ و معنی ز غایت خوبی
هر یکی بود بهتر از دگری
لفظ درون حد اعتدال و کمال
معنی اش سوی ذوق و عشق دری
چامـه ای سخت استوار چنانک
خوبی اش را نبود حد و مری
وین عجب بین کـه چامـه ای چونان،
بود از بانوی لچک بـه سری
شعری از بانویی، ولی خواهم
از یکی مرد همچو آن اثری
بود از «ژاله» مادر «پژمان»
که او شاعری هست با هنری
کاش «یغما» همـیشـه اینسان بود
گرچه اینگونـه هست بیشتری
شاد بادا همـیشـه «یغمایی»
که کند یـاد صاحب ِ نظری
خوان یغمای او بود جاوید
که ورا هست نیک ما حضری
رحمت حق بـه مادر پژمان
که بدین خوان نـهاد نقل تری
پس از آن پژمان با توجه بـه استقبال خوانندگان و نیز اصرار حبیب یغمایی اقدام بـه چاپ دیوان شعر مادر مـی‌کند.

و اما علت اینکه چرا از دیگر زنان شاعر مجموعه ای درون دست نیست و چرا احساس شاعرانـه ی زنانـه درون غبار زمان بـه فراموشی کشیده شده، این هست که در آن زمان‌ها کـه مردان بـه سادگی مـی‌توانستند درون مـیدان شعر و شاعری بتازند و از تمامـی‌احساسات رزمـی ‌و بزمـی ‌خود بـه آشکار سخن بگویند، بازگویی احساسات شاعرانـه به منظور زنان غیر مجاز و ناپسند شناخته مـی‌شده و سرکوب مـی‌گردیده و اگر زنی شعری مـی‌سروده بـه فساد ذهنی محکوم مـی‌شده است. بنابراین زنان شاعر پیشـه ای کـه از این موهبت الهی برخوردار بودند، بجای آنکه بر خود ببالند، احساس گناه مـی‌د و چون بـه حال درونی خود راه مـی‌یـافتند و شعری مـی‌سرودند، یـا آن را پنـهان و معدوم مـی‌د و یـا اینکه آن را پشت تخلص‌های محقرانـه ای از قبیل ضعیفه، کنیزه، عاجزه، افسرده، ملولی ، حجابی، عفتی، کمـینـه، بی‌نشان و خلاصه از این دست تخلص‌ها، مدفون مـی‌ساختند کـه سراینده بـه درستی شناخته نشود.
این هست که سراسر تذکره‌های زنان، از قبیل «از رابعه که تا پروین» پر هست از اینگونـه نام‌های عاریتی محقرانـه و یکی، دو بیتی کـه به هر کدام از این نام‌های نامشخص منسوب هست که درنگ بـه روی این مسأله مـی‌تواند کاملا ً موقعیت زن شاعر و بطور کلی موقعیت زن را درون آن دوران آشکار سازد. از این گذشته بسیـاری از این بیت‌های پراکنده هم فاقد زنانگی شاعرانـه است، زیرا بعضی از این شاعران به منظور پنـهان حال و هوای زنانـه، دست بـه سرودن شعر‌های مردانـه زده، بدینگونـه کـه خود را مرد پنداشته و معشوق خود را زن.

مثلا ًشاعره ای با تخلص «همدمـی» خود را درون مقام مجنون و معشوق را لیلی مـی‌انگارد و مـی‌گوید:
مجنون صفت از عشق بتان زار و نزارم/ دیوانـه‌ی لیلی صفتانم چه توان کرد؟

یـا شاعره ای بـه نام «حیـات یزدی» درون قرن دهم چون مجنون و فرهاد بـه دنبال عشق لیلی و شیرین است:
صحبت شیرین لبی، لیلی عذاری کرده ام پیدا/ درون این ایـام خوشحالم کـه یـاری کرده ام پیدا
به یـاد لعل شیرین مـی‌کنم چون کوه کن جایی/ چو فرهاد از به منظور خویش کاری کرده ام پیدا

و شاعره ای دیگر بـه نام «سلطان» معشوق خود را بـه صورت حوری بهشتی متجلی مـی‌کند:
با خیـال تو و کوی تو نخواهیم بهشت/ حور چون تو و چون کوی تو کی هست بهشت؟

بعضی از زنان هم کـه شور شاعرانـه داشتند، اما جسارت زنانـه نداشتند، شعر را بـه شعار بدل د و به شعر‌های مـیهنی و اخلاقی روی آوردند و ندای آزادی و درس اخلاقیـات سر دادند:
ایرانیـان کـه فر کیـان آرزو کنند/ حتما نخست کاوه ی خود جستجو کنند
مردی بزرگ حتما و عزمـی ‌بزرگ تر/ که تا حل مشکلات بـه نیروی او کنند (نیم تاج سلماسی)
ای دل غمـین برخیز،کن ثنای آزادی/تا کنم همـی‌ جولان درون فضای آزادی (مـهر تاج رخشان)

اما ناگهان درون این مـیانـه، درون قرن هشتم زنی ظهور مـی‌کند بـه نام جهان ملک خاتون کـه سرشار هست از روانی شاعرانـه. او بی اعتنا بـه همـه‌ی آنچه کـه در دوره‌ی خود با آن روبروست، سراسر عمرش را شعر مـی‌سراید و شعر مـی‌سراید و شعر مـی‌سراید … و از آنجا کـه مـی‌داند بعد از او ممکن هست این سروده‌ها انکار شود و یـا از مـیان برود و یـا چون از آن زنی هست به دور ریخته شود، درون سال‌های پایـانی زندگی‌اش بر آن مـی‌شود کـه آنـها را با دست خود گردآوری کند. از این رو اشعار خود را کـه مجموعه ای از قصیده و قطعه و ترجیع بند و غزل و رباعی است، ظاهرا ً با هراس و پوزش و عذرخواهی از این جسارتی کـه مرتکب مـی‌شود، اما درون باطن با عزمـی ‌استوار و پابرجا، با استناد بـه شاعری فاطمـه زهرا «ان النساء راحین خلقن لکم/ و کلکم تشتهی شم الریـاحی» و نیز با آوردن یک رباعی از عایشـه مقربه کـه شاید منظور همان رابعه سمرقندی باشد و نیز تأکید بر شاعری قتلغ ترکان و ش پادشاه خاتون، بـه قول خودش ملزم بـه این جسارت (جسارت جمع آوری اشعارش) مـی‌گردد، و آثارش را درون دفتری گرد مـی‌آورد که:
که گر اهل دلی روزی بخواند
به آتش، آتش دردی نشاند
وجودی عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد

بخشی از پوزش خواهی او را از دست یـازیدن بـه این کار با هم مرور مـی‌کنیم:

«نزد ارباب علم و خداوندان عقل و ادب واضح و لایح باشد کـه اگر شعر فضیلتی خاص و منقبتی برخواص نبودی، صحابه‌ی کبار و علمای نامدار درون طلب آن مساعی مشکور و اجتهاد موفور بـه تقدیم نرساندندی، اما چون که تا غایت بـه واسطه‌ی قلت مخدرات و خواتین عجم مکرر درون این مشـهود شد، این ضعیف نیز برحسب تقلید شـهرت این قسم را نوع را نقصی تصور مـی‌کرد و عظیم از آن مجتنب و محترز بودمـی، اما بـه تواتر و توالی معلوم و مفهوم گشت کـه که کبری خواتین و مخدرات نسوان هم درون عرب و هم درون عجم بـه این فن موسوم شده اند، چه اگر منـهی بودی جگر گوشـه‌ی حضرت رسالت، خاتون قیـامت، فاطمـه زهرا رضی الله عنـها تلفظ نفرمودی بـه اشعار …»
جهان ملک خاتون فرزند جلال الدین مسعود شاه اینجو، از سلاله‌ی خواجه رشیدالدین فضل الله و غیـاث الدین محمد وزیر و به قولی نسب او از سوی مادر بـه خواجه عبدالله انصاری عارف و شاعر معروف مـی‌رسد. بـه روایتی مادر وی سلطان بخت نام داشته و به روایت دیگر سلطان بخت نام زن پدر او بوده کـه جهان ملک با او احساس همدلی و نزدیکی بسیـار مـی‌کرده، اما اساسا ً این موضوع از آن جهت دارای اهمـیت هست که جهان ملک بخاطر احساس همدلی با «سلطان بخت»  نامـی، این اسم را بـه روی فرزندش گذاشته کـه این فرزند درون نوجوانی از دست مـی‌رود. ضربه‌ی این مرگ آنچنان سنگین مـی‌نماید کـه شاعر که تا سال‌های سال سوگوار و غمگین بر جای مـی‌ماند و مرثیـه‌های سوزناک مـی‌سراید:

دردا و حسرتا کـه مرا کام ِ جان برفت
وان جان نازنین جوان، از جهان برفت
بلبل بگو کـه باز نخواند مـیان باغ
کان روی همچو گل ز درون ِ بوستان برفت
ای دل بگو بـه منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز پی کاروان برفت
«سلطان بخت» ِ من بـه سر تخت وصل بود
آخر چرا بـه بخت من او ناگهان برفت؟

در مرثیـه ی مؤثر و جانگداز دیگری، مادرانـه از ژرفای جان مـی‌گرید و مـی‌گوید:

گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، مـیوه ی شایسته ی جان
طفل محروم ِ شکسته دل بیچاره ی من
کام نادیده بـه ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریـه مکن عیب کـه بی یوسف مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریـان
این چه زخمـی‌است کـه جز گریـه ندارد مرهم؟
این چه دردی هست که جز ناله ندارد درمان؟

آنچه از تذکره‌ها بر مـی‌آید جهان خاتون بانویی بوده هست حساس، خوش گفتار، نژاده و دارای جوهره‌ی شاعرانـه و افزون بر این زیبایی معنوی از زیبایی ظاهر هم بـه نحوی چشمگیر بهره مند بوده و دل آرام و خوش چهره مـی‌نموده است. چنانکه خود درون پیرانـه سری غزلی مـی‌سراید و در آن با حسرت از زیبایی و جوانی از دست رفته یـاد مـی‌آورد:

رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو کـه بودی چو محراب دل
که جان‌ها ببستند درون وی نماز
دو چشمم بـه نوعی کـه نرگس بـه باغ
یقینش بـه دیدار بودی نیـاز
دو گیسو کـه بودی بسان کمند
به دستان دو راهم  بُدی جمله ساز
صبا گر گذشتی بـه راهم دمـی
به گوشم سخن نرم گفتی بـه راز
دوهمچو شکر، دو رخ همچو گل
به درد دل عاشقان چاره ساز

اینگونـه کـه به نظر مـی‌رسد، جهان ملک درون زندگانی خویش دو بار همسر گرفته. بار نخست بـه همراه همسر خود راهی کرمان و مقیم آنجا شده هست که خود درون قطعه ای بـه روشنی اعتراف مـی‌کند مدتی را کـه در کرمان بوده، بـه تکرار روز و شب گذرانده. وی بعد از از دست فرزند دلبندش سلطان بخت و نیز درگذشت همسرش (که هویت این همسر نخستین مشخص نیست)، دوباره بـه شیراز بر مـی‌گردد و چون درون شیراز هم پدر و مادر خود را از دست داده و دیگر خویشاوندی نزدیک جز عمویش «شیخ ابو اسحاق اینجو» برایش نمانده، بـه او پناهنده شده و به دربار او مـی‌رود. و این شیخ ابو اسحاق اینجو، همان هست که حافظ بارها درون شعرش از او بـه نیکی یـاد کرده و او را ستوده است، چرا کـه او سلطانی بسیـار ادب دوست و شعر پرور و شاعر نواز و دربار او همواره محل آمد و رفت و نشست و برخاست شاعران بزرگی چون حافظ بوده است.
پر واضح هست جهان خاتون هم کـه به شعر عشق مـی‌ورزیده، بـه این نشست‌های شاعرانـه جذب شده و در این شب‌های شعر- البته پرده- شرکت مـی‌کرده و هماورد حافظ گردیده، بطوریکه درون دیوان وی بسیـاری از غزل‌هاست کـه به تأثیر حافظ سروده شده و بسیـاری از غزل‌ها هم هست کـه در پاسخ حافظ سروده شده و پیداست کـه مـیان جهان ملک خاتون و حافظ داد و ستد‌هایی شاعرانـه بوده است. از این رو بعضی از اندیشمندان از جمله روانشاد سعید نفیسی، جهان خاتون را همان شاخ نبات حافظ دانسته اند. همان زنی کـه حافظ بـه او عشق مـی‌ورزیده و در شعرش عاشقانـه از او نام و ما هم هنگام تفأل از دیوان حافظ او را بـه شاخ نباتش سوگند مـی‌دهیم و مـی‌گوییم:
حافظ! قسم بـه شاخ نباتت بـه من بگو/ او کی بـه سیل اشک ره خواب مـی‌زند؟

در این نشست‌های شاعرانـه، بجز شاعران ،امـیران و وزیران نیز حضور داشتند کـه یکی از آنان خواجه امـین الدین جهرمـی، وزیر ابواسحاق بود کـه شاه او را بسیـار گرامـی ‌مـی‌داشت.
خواجه امـین الدین بعد از چندی شیفته‌ی احساسات پر شور و روان پر مایـه و سخنوری پر مایـه‌ی جهان خاتون مـی‌شود او را بـه همسری از عمویش خواستگاری مـی‌کند، اما جهان خاتون بـه این همسری تن درون نمـی‌دهد. امـین الدین درون درخواست خود پافشاری مـی‌نماید و سرانجام با پا درون مـیانی شاه ابواسحاق، و بعد از درنگ و ناز بسیـار، جهان ملک خاتون این وصلت را مـی‌پذیرد و بخشی از زندگانی خویش را درون کنار وی سپری مـی‌نماید.
یکی از شاعران نام آوری کـه در این مجالس شاعرانـه حضور مـی‌یـافته، عبید زاکانی شاعر طنز پرداز همدوره‌ی جهان ملک است، کـه دو بار بـه حقارت این زن، زبان هرزه مـی‌گشاید و به کژ راهی، طنز را با یـاوه گویی اشتباه مـی‌گیرد. یک بار هنگامـی‌ کـه از شعر او سخن بـه مـیان مـی‌آید و عبید شعرهای او را کـه سرشار از عشق و زنانگی است، بـه بیراهه قضاوت مـی‌کند. این موضوع درون تاریخ ادبیـات دکتر صفا جلد سوم بدینگونـه عنوان شده است: «مطایبه ی دیگری از عبید درباره‌ی جهان خاتون و زنانـه بودن اشعارش درون تذکرة الشعراء دولتشاه آمده هست که از نقل عین آن معذورم و مفهوم آن چنین هست که اگر روزی غزل‌های جهان را بـه هند برند روح خسرو با حسن دهلوی خواهد گفت که این سخن از شرم زن برآمده است! این اظهار نظر عبید کـه البته با لحن طیبت ادا شده درست است، زیرا بیشتر غزل‌های جهان درون ذکر احساسات عاشقانـه‌ی زنانـه‌ی اوست و حتا درون چند غزل ، شاعر از مردی بی وفا گله کرده است.» (تاریخ ادبیـات دکتر صفا/ جلد سوم/ بخش ۲/ص۱۰۴۸)

دیگر بار هنگام همسری اش با خواجه امـین الدین جهرمـی ‌که عبید رباعی بسیـار زشتی با کاربرد جناس در  کلمـه‌ی «جهان» مـی‌سراید کـه عرق شرم بر پیشانی مـی‌آورد کـه صد البته با این هجوگویی زننده بیشتر بـه حیثیت شاعرانـه ی خویش آسیب رساند و نـه بـه مقام جهان ملک خاتون کـه این زن همواره درون جایگاه بالا بلند خویش ایستاده است.(۲)
در مورد بخش پایـانی زندگی جهان خاتون تاریخ ادبیـات‌ها چیزی بـه دست نمـی‌دهند، اما آنچه مسلم است، این هست که با بر افتادن اعتبار آل اینجو – چنانکه رسم روزگار است، جهان خاتون هم بـه رنج و بدبختی و تنگدستی و بی‌کسی گرفتار مـی‌آید و فرومایگان بویژه زنان حسود از هیچگونـه ظلم و ستمـی‌ب ه وی پرهیز نمـی‌کنند، چنانکه خود درون شعری، بـه زنی دون صفت کـه به او ستم بسیـار روا داشته، نفرین مـی‌فرستد و او را بجای «خاتون»، « خاکِ تون» مـی‌خواند (خاک تون بـه معنای خاک درون آتشدان گرمابه‌ها و محل‌هایی از این دست)

بی نسق شد جهان ز مردم دون
خاک درون چشم مردم دون باد!
خاک ِ تون هست او، نـه خاتون است
خاک ِ تون درون دو چشم خاتون باد!
وانکه از غصه جان من خون کرد،
دلش از جور چرخ پر خون باد!
اخترش تیره باد و طالع نحس
عشرتش تلخ و بخت وارون باد!

در شعر دیگری کـه در زمان تنـهایی و تنگدستی خود سروده، مـی‌گوید با اینکه قناعت گزیده ام و در کنار مدرسه‌ی ویرانـه ای گوشـه نشین شده ام، باز نمـی‌دانم چرا این مردم دست از سرم بر نمـی‌دارند و به آزارم مـی‌پردازند:
به کنج مدرسه ای کز دلم خراب تر است،
نشسته ام من مسکین و بی و درویش
هنوز از سخن خلق رستگار نی ام،
به بحر فکر فرو رفته ام ز طالع خویش
دلم همـیشـه از آن روی پر ز خوناب است،
که مـی‌رسد نمک جور بر جراحت ریش
مرا نـه رغبت جاه و نـه حرص مال و منال
گرفته ام بـه ارادت قناعتی درون پیش
ندانم از من ِخسته جگر چه مـی‌خواهند
چو نیست با کم و بیشم ، حکایت از کم و بیش

در مورد شعر جهان ملک خاتون حتما گفت کـه شعر این شاعر بخاطر داد و ستدها و هنی‌های شاعرانـه ای  کـه با حافظ داشته، از نظر ساختمان بیرونی (از قبیل وزن، ردیف، قافیـه) و نـه از نظر درونمایـه‌ی فلسفی، بسیـار زیر تأثیر غزل‌های حافظ است. به منظور نمونـه مـی‌توان بـه موارد زیر اشاره داشت:

حافظ: یوسف گم گشته باز آید بـه کنعان غم مخور/ کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
جهان ملک: ای دل ار سر گشته ای از جور دوران غم مخور/ باشد احوال جهان افتان و خیزان غم مخور

حافظ : ما ز یـاران چشم یـاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
جهان ملک: ما تو را دلدار خود پنداشتیم/وز تو چشم مردمـی‌ها داشتیم

حافظ: که تا ز مـیخانـه و مـی‌نام و نشان خواهد بود/ سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
جهان ملک: که تا مدار فلک و دور زمان خواهد بود/ دل من طالب وصل تو بـه جان خواهد بود

حافظ:ی کـه حسن خط دوست درون نظر دارد/ محقق هست که او حاصل بصر دارد
جهان ملک:ی کـه شمع جمال تو درون نظر دارد/ ز آتش دل پروانـه کی خبر دارد

حافظ: ای صبا نکهتی از کوی فلانی بـه من آر/ زار و بیمار غمم راحت جانی بـه من آر
جهان ملک: ای صبا بویی از آن زلف پریشان بـه من آر/مژده ای زان گل سیراب بـه سوی چمن آر
و از این دست نمونـه‌ها کـه بسیـار است.

از جهت درونمایـه، مـهم ترین ویژگی شعر جهان ملک خاتون زنانـه بودن آن است. شعر جهان ملک بی‌هیچ پرده پوشی آنچه را کـه احساس حکم مـی‌کند، بـه رشته ی کلام درون مـی‌آورد و چون این احساس از روی روانی زنانـه و شیدا عبور دارد، سرشار از شور و شیدایی هست و گو اینکه درون آن زمان‌ها، باز گو احساسات زنانـه به منظور زنان، بسیـار دور از ذهن و به بهای ننگین شدن شاعر تمام مـی‌شده، اما جهان خاتون توجهی بـه آن نداشته و بیـان حال درونی خود را مقدم بر سخن درشت دیگران مـی‌دانسته است، چنانکه درون غزلی مـی‌گوید:
گر مدعی بـه منعم هر لحظه بر سر آید،
در وسع من نباشد، از یـار دل ب

در غزلی دیگر سیری ناپذیری خود را از عشق و عیش درون نـهایت سادگی اعلام مـی‌دارد:
بیـا کـه بی رخ خوبت نظر بـه نکنم
بغیر کوی تو جای دگر هوس نکنم
دلا مرا بـه جهان که تا که جان بود درون تن
ز عشق سیر نگردم، زعیش بس نکنم

یـا درون غزلی دیگر با بی پروایی بسیـار فقط پیراهن را حجاب مـیان خود و دلدار مـی‌بیند و رازگونـه معشوق را بـه برهنگی بدن‌ها دعوت مـی‌کند:
در مـیان من و تو پیرهنی مانده حجاب/با کنار آی …. کـه آن هم ز مـیان برخیزد
(فروغ فرخزاد هم با زبانی مدرن تر این مضمون را درون مثنوی عاشقانـه‌ی خود بیـان کرده است: ای تشنج‌های لذت درون تنم/ ای خطوط پیکرت پیراهنم)
کلام جهان ملک درون بیـان احساسات آنقدر بی دغدغه هست که گزارش ساده ترین چیزهایی کـه بر او مـی‌رود، درون شعرش وارد مـی‌شود، مثلا ً بیخوابی شب‌های دراز زمستانی، یـا زشتی معشوق:
شب‌های دراز که تا سحر بیدارم
نزدیک سحر، روی بـه بالین آرم
مـی‌پندارم کـه دیده بی دیدن دوست
در خواب رود …. خیـال مـی‌پندارم

آن دوست کـه آرام دل ما باشد
گویند کـه زشت است، بهل که تا باشد
شاید کـه به چشم نـه زیبا باشد،
تا باری از آن ِ من ِ تنـها باشد

بطور کلی شعرجهان ملک خاتون ساده و بدور از تصنع هست و خواننده فقط گاهگاهی با بعضی از اصطلاحات درون آن بر مـی‌خورد و این نـه از آن جهت هست که شاعر درون مورد آنـها درنگ کرده باشد بلکه همان اصطلاحاتی هست که درون آن روزگار معمول بوده است، از جمله رویش سرو درون کنار جویبار یـا بطور کلی آب (که اصلا ً از خصوصیـات درخت سرو هست که درون کنار آب مـی‌روید).
جهان ملک از این ویژگی استفاده کرده و در بیت زیر، قامت سرو معشوق را درون کنار جویبار اشک خود نشانده است:
دایم خیـال قد تو درون دیده ی من است
زیرا کـه جای سرو بود درون کنار ما
البته این زمـینـه را حافظ و عبید و نیز شاعران پیش از آنـها هم درون شعر بـه کار اند. بـه عنوان نمونـه مـی‌توان بـه دو بیت از حافظ اشاره داشت:
قد تو که تا بشد از جویبار دیده ی من/ بـه جای سرو جز آب روان نمـی‌بینم
چشم من کرد بـه هر گوشـه روان سیل سرشک/ که تا سهی سرو تو را تازه بـه آبی دارد

ایـهام درون شعر، کـه در بعضی از شعر‌های جهان ملک بـه چشم مـی‌خورد. (ایـهام صنعتی هست که یک کلمـه را با دو معنا یـا بیشتر درون شعر بـه کار برند) بـه عنوان نمونـه کلمـه‌ی «باری» کـه در رباعی زیر از جهان ملک بـه سه معنی بـه کار رفته:
تا بر درت ای دوست مرا باری نیست،
مشکل تر از این بر دل من باری نیست
گر نیست تو را شوق ، مرا ، باری هست
ور هست تو را صبر ، مرا ، باری نیست …
بیت زیر و ایـهام درون کلمـه‌ی پیچاندن:
در مصراع اول بـه معنی پذیرش، اجازه ی ورود؛ درون مصراع دوم بـه معنی باری کـه حمل مـی‌شود و در مصراع سوم و چهارم بـه معنی حتما ًو بی‌گمان
یـا پیچاندن درون بیت زیر با دو معنی: پیچاندن نامـه (= تومار ، لوله و در اصل خماندن نامـه) ۲ – پیچاندن(= سرگشته داشتن. چنانکه مسعود سعد مـی‌گوید: کارم همـه بخت بد بپیچاند/ درون کام زبان همـی‌چه پیچانم)
بر مثال نامـه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم که تا کی بـه فرق سر بگردانی مرا

کاربرد صفاتی کـه کمتر بـه کار گرفته شده اند، مثل صفت «بی نظیر» درون مورد معشوق:
خوبان روزگار بدیدم بـه چشم سر
آن بی نظیر درون دو جهانش نظیر نیست
کاربرد واژگان برخلاف قانون معتاد(= خلاف آمد عادت)

خلاف آمد عادت یـا آشنایی زدایی شگردی شگفت انگیز درون شعر و بطور کلی هنر است، درون مـیان شعرای زبان فارسی حافظ بـه صورت توانمندی خلاف آمد عادت را درون شعرهای خود بـه کار مـی‌گیرد:
روزی کـه چرخ از گِل ما کوزه‌ها کند،/زنـهار کاسه ی سر ما پر کن
اینجا درون حالی کـه انتظار فعل «مکن» مـی‌رود، چون زنـهار همـیشـه حتما با فعل نفی یـا نـهی بیـاید، خواننده بافعل «کن» روبرو مـی‌شود و احساس غرابت و شگفتی مـی‌کند. درون مورد جهان ملک خاتون هم مـی‌توان بـه بیت زیر اشاره داشت
کدام درد بگویم کـه از جفا چه نکرد
به حال زار دلم جور بی شمار جهان
عادت بر این هست که همـیشـه کلمـه ی جفا با فعل مثبت بیـاید (جفا ) اما درون بیت مورد نظر با فعل منفی آمده و نتیجه ی مثبت از آن گرفته شده.

کاربرد شخصیت‌های اسطوره ای درون شعر:
خوش باش و شادی و غم دنیـا عدم شمر
رستم ز پی چه وا زد و کاووس کی چه برد؟

کاربرد نمادهایی از قبیل چهار عنصر (آتش،خاک،باد،آب) درون یک بیت، بر اساس چگونگی حالات عاشقانـه:
بر مثال نامـه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم که تا کی بـه فرق سر بگردانی مرا
ز آتش دل همچو خاکی چند بر بادم دهی
وز دو دیده درون مـیان آب بنشانی مرا

از دیوان جهان ملک خاتون دو نسخه درون کتابخانـه ی ملی پاریس محفوظ هست و چه بهتر کـه آنجاست، چرا کـه مـیراث ملی ما را دیگران بهتر از خود ما حفظ مـی‌کنند.  از این دو، نسخه ی suppl.۷۳۶  کـه از مجموع نسخ خطی فارسی کتابخانـه‌ی مذکور است، تحت نظر خود شاعر کتابت شده هست و آن دیگر بـه نشانیsuppl.۱۱۰۲ از مجموع نسخ خطی فارسی این کتابخانـه، از روی نسخه‌ی نخستین نوشته شده است.
دویست و بیست(=۲۲۰) غزل از این دیوان بـه همت ‌هانری ماسه شرق شناس پر آوازه بـه فرانسه برگردان شده و فرانسویـان بعد از خواندن این اشعار احساس شاعرانـه‌ی جهان ملک خاتون را بـه شاعره‌ی خودشان مارسلین دبوردو – والمور Valmore Marceline Desbordes ۱۷۸۶ – ۱۸۵۹  نزدیک یـافته و جهان ملک خاتون را مارسلین ایرانی نامـیده اند. (۳)
و اینک با نام جاودانگی نوشتار را با یکی از غزل‌های زیبای این شاعر بـه پایـان مـی‌بریم:

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد؟ ز سر هر دو جهان برخیزد
گر گذاری قدمـی ‌بر سر خاک عاشق،
از دل خاک سیـه کنان بر خیزد
چند درون خواب رود بخت من شوریده
وقت آن هست که از خواب گران برخیزد
فتنـه برخیزد و آن گلبن نو بنشیند
سرو بنشیند و آن سرو روان بر خیزد
در مـیان من و تو پیرهنی مانده حجاب،
با کنار آی …. کـه آن هم ز مـیان برخیزد
گر کنم شرح پریشانی احوال جهان
ای بسا نعره کـه از پیر و جوان بر خیزد

پا نوشت‌ها:
۱ – پروین ستاره ی ادب آسمان ایران/ دکتر محمد جواد شریعت/مؤسسه ی انتشاراتی مشعل/ ص۱۶
۲ – وزیرا! جهان قحبه ای بی وفاست
تو را از چنین قحبه ای ننگ نیست؟
برو …. فراخی دگر را بخواه
خدای «جهان» را «جهان» تنگ نیست (لطایف عبید زاکانی با تصحیح و مقدمـه ی عباس اقبال/ انتشارات اقبال)
آیـا زنان حتما از عبید گلایـه ای داشته باشند کـه در ۶۰۰ سال پیش این رباعی را مـی‌سراید، درون حالی کـه هنوز هم کـه هنوز است، نویسندگان پرآوازه ی ما با کتاب‌هایی کـه بر آنـها چاپ‌های متعدد مـی‌خورد بگونـه ای دیگر درون حقارت زنان رستاخیز مـی‌کنند. مثلا ً نویسنده ای چون م.ف.فرزانـه  از مادر صادق هدایت(خانم زیورالملوک) بهانـه مـی‌گیرد کـه چرا فقط کلفت‌های پیر و زشت را انتخاب مـی‌کرده که تا صادق هدایت نتواند کلفت بازی کند و غرایز اش را خاموش نماید و نـهایتا ً دارای گره‌های روانی بشود و سرانجام خود را بکشد. آیـا اینگونـه اندیشیدن درون مورد یک قشر اجتماع – کلفت‌ها- کـه نام شان بیـان کننده‌ی سرنوشت شان است،(کلفت بـه معنی رنج، زحمت) و نیز اینگونـه برخوردهای فرویدییسم درون مورد نویسنده ای کـه خط زندگی اش یک خط معمولی نبوده و از یک قدرت شگفت انگیز خلاقه برخوردار بوده ، درون نوجوانی روی بـه متافیزیک آورده، از جوانی با نویسندگانی چون جیمز جویس گره خورده و اصلا ً دارای ساختمان ذهنی دیگر گونـه و فرهنگ درونی متعالی است، سلامت است؟ حتما از جناب فرزانـه پرسید بعد چرا افراد دیگری کـه در آن خانـه زندگی مـی‌کرده اند، هیچیک بـه این عارضه گرفتار نیـامده اند؟ نویسنده درون صفحات دیگر داستان‌های کلفت بازی خود را با رقیـه و بتول و ملیحه و دیگر زنان بدبختی که  بـه نام کلفت و بخاطر یک لقمـه نان بـه خانـه‌ی آنـها پناهنده مـی‌شدند با آب و تاب شرح مـی‌دهد و ضمن پرداختن بـه این مسأله مـی‌خواهد کـه نتیجه ای مثبت و مساعد را بـه دوش خواننده آوار کند.(صادق هدایت درون تار عنکبوت/ انتشارات فروغ/ سال ۲۰۰۴) امثال «فرزانـه»‌ها را حتما به داستان واقعی «رفعت»، جلد اول کتاب تهران قدیم، صفحه ی ۳۸۱  نوشته ی جعفر شـهری ارجاع داد، که تا بخوانند و ببینند کـه این طبقه وقتی زخمـی ‌بشوند، چگونـه انتقام مـی‌گیرند. رفعت بچه ای ده، دوازده ساله ای بود کـه به نام کلفت از روستا بـه تهران آمد و در خانـه ی شخص متمولی مشغول بـه کار و پس از مدتی توسط ارباب و پسرش آلوده شد و خانم خانـه بعد از باردار شدن وی، او را بی انصافانـه از خانـه بیرون انداخت، رفعت هم بعد از مدتی کـه برای یک دلاله کار کرد و پول و پله ای بـه هم زد، خانـه‌ی فسادی دایر نمود و شکارچی ان و زنان طبقه‌ی اعیـان و اشراف شد و بدین ترتیب انتقام خود را از اشراف زادگان بی شرم گرفت. البته  پرداختن بـه این موضوع (کلفت و کلفت بازی – کـه از محقرترین چهره‌های خوار داشت زنان است) گنجای بیشتری مـی‌طلبد کـه اکنون درون حوصله ی این نوشتار نیست و در آینده پیشکش خوانندگان گرامـی‌ خواهد شد.
۳ – Sainte Beuve درون مورد مارسلین گفته است: «صدای این بانو پر از سوز و غم هست که که تا پایـان عمر حتما خاطره ی وی را بـه خاطر داشت.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

منبع: nasour.net

.   .

فروغ فرخزاد (۸ دی، ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد کـه از نمونـه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد درون ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیـات گفت.

فروغ با مجموعه‌های «اسیر»، «دیوار» و «عصیـان» درون قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی درون فروغ شد. وی درون بازگشت دوباره بـه شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گسترده‌ای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد» را منتشر کرد که تا جایگاه خود را درون شعر معاصر ایران بـه عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.

بعد از نیما یوشیج فروغ، درون کنار احمد شاملو، مـهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونـه‌های برجسته و اوج شعر نوی فارسی درون آثار فروغ و شاملوپدیدار گردید.  .

فروغ درون ظهر ۸ دی‌ماه درون خیـابان معزالسلطنـه کوچه خادم آزاد درون محله امـیریـه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌ تبار بـه دنیـا آمد.

پوران فرخزاد بزرگتر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست که تا این اشتباه را تصحیح کنند.[۲]

فروغ فرزند چهارم توران وزیری تبار  ( اهل کاشان )    و سرهنگ محمد فرخزاد  ( اهل تفرش ) است.

از دیگر اعضای خانواده او مـی‌توان برادرش، فریدون فرخزاد و بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.

فروغ با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیـان درون قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.

ازدواج با پرویز شاپور [ویرایش]

فروغ فرخزاد و همسرش پرویز شاپور کـه بعد از وی جدا شد

فروغ درون سالهای ۱۳۳۰ درون ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی کـه پسر مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج درون سال ۱۳۳۴ بـه جدایی انجامـید. حاصل این ازدواج، پسری بـه نام کامـیار بود.

فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامـه‌نگاری‌های عاشقانـه‌ای داشت. این نامـه‌ها بـه همراه نامـه‌های فروغ درون زمان ازدواج این دو و همچنین نامـه‌های وی بـه شاپور بعد از جدایی از وی بعدها توسط کامـیار شاپور و عمران صلاحی درون کتابی بـه نام «اولین تپش‌های عاشقانـهٔ قلبم» منتشر گردید.

سفر بـه اروپا

پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخ‌زاد، به منظور گریز از هیـاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، بـه سفر رفت. او درون این سیر و سفر، کوشید که تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانـه‌اش بـه سختی مـی‌گذشت، بـه تئاتر و اپرا و موزه مـی‌رفت. وی درون این دوره زبان ایتالیـایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ بـه اروپا، آشنایی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمـینـه‌ای به منظور دگرگونی فکری را درون او فراهم کرد.

آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ

آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی درون فروغ شد.

در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب مـی‌کند. و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا مـی‌شود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر مـی‌دهد. و چهار سال بعد یعنی درون سال ۱۳۴۱ فیلم خانـه سیـاه هست را درون آسایشگاه جذامـیان باباباغی تبریز مـی‌سازند. و در سال ۱۳۴۲ درون نمایشنامـه شش شخصیت درون جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان مـی‌دهد. درون زمستان همان سال خبر مـی‌رسد کـه فیلم «خانـه سیـاه است» برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شده و باز درون همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. درون سال ۱۳۴۳ بـه آلمان، ایتالیـا و فرانسه سفر مـی‌کند. سال بعد درون دومـین جشنواره سینمای مولف درون پزارو شرکت مـی‌کند کـه تهیـه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را بـه او پیشنـهاد مـی‌دهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش مـی‌شوند. بعد از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار وی درون این کتاب تحسین گسترده‌ای را برانگیخت؛ بعد از آن مجموعه ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد را منتشر نمود.

پایـان زندگی

آخرین مجموعه شعری کـه فروغ فرخزاد، خود، آن را بـه چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر هست که بین سال‌های ۱۳۳۸ که تا ۱۳۴۲ سروده شده‌اند. بـه قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد» هست که بعد از مرگ او منتشر شد.

فروغ فرخزاد درون روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصی‌اش، بر اثر تصادف درون جاده دروس–قلهک درون تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش درون گورستان ظهیرالدوله بـه خاک سپرده شد. آرزوی فروغ ار زبان خودش: «آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آن‌ها با مردان است» «من بـه رنج‌هایی کـه انم درون این مملکت درون اثر بی عدالتی مردان مـی‌برند، کاملا واقف هستم و نیمـی از هنرم را به منظور تجسم دردها و آلام آن‌ها بـه کار مـی‌برم.»

.

فخرعظما ارغون هم همان فخرعادل خلعتبری ؛ مادر گرامـی غزل بانو سیمـین بهبهانی است  . کراچی درون وصف حال او نوشته هست :

فخرعظما ارغون ( فخرعادل خلعتبری ) ( 1316 ق – 1345 ش ) پدرش مرتضا قلی ارغون ( مکرم السلطان ) از افسران بلندپایـه دوره قاجار و مادرش قمرخانم عظمت السلطنـه بود . او زبان فارسی ، آشنائی با دیوان ها و متون کهن ، زبان عربی ، فقه و اصول فلسفه را هم گام با دو برادر درون مکتب خانـه خصوصی آموخت . زبان فرانسوی را درون کودکی زیر نظر مربی سوئیسی کـه در منزل شان اقامت داشت ، آموخت . بـه مدرسه ژاندارک و مدرسه آمریکائی رفت ، گواهی نامـه پایـان تحصیلات این دو مدرسه را بـه دست آورد . موسیقی اصیل ایرانی را از یک بانوی کلیمـی بـه نام خانم جان مشاق آموخت . درون سال 1303 ش با عباس خلیلی نویسنده و مدیر روزنامـه اقدام ازدواج کرد .

ثمره این ازدواج ی بـه نام سیمـین بهبهانی بود . ازدواج او با خلیلی موفق نبود و سرانجام بـه جدائی کشید . بعد از جدائی درون سال 1310 با مدیر روزنامـه آینده ایران ؛ عادل خلعتبری ازدواج کرد . از این بعد نام خود را بنا بـه خواست همسرش ، بـه فخرعادل تغییر داد . از او صاحب سه فرزند بـه نام های عادل نژاد ( غوغا ) ، عادل دخت ( ترانـه سهراب ) و عادلفر شد کـه اکنون درون آمریکا بـه سر مـی برند . شاعر از سال 1304 که تا 1308 ش. عضو جمعیت نسوان وطن خواه بود و از سال 1311 ش سردبیری روزنامـه آینده ایران را بر عهده داشت . درون سال 1314 ش. روزنامـه نامـه بانوان را منتشر کرد . وی عضو فعال کانون بانوان بود و در جهت آگاهاندن زن ایرانی سخنرانی های مفیدی درون انجمن ایراد مـی کرد . او از جملهانی بود کـه در تأسیس دبیرستان ان نقش داشت . سال ها درون دبیرستان های ناموس ، دارالمعلمات و نوباوگان تهران ، زبان فرانسوی تدریس کرد و در استخدام وزارت فرهنگ بود . بعد از بازنشستگی درون سال 1337 ش. به منظور سرپرستی فرزندانش بـه امریکا رفت ، هشت سال دوری از وطن را تحمل کرد و در شصت و هشت سالگی چشم از جهان فرو پوشید . بنا بـه وصیت او ، پیکر سردش بـه ایران منتقل و در ابن بابویـه درون جوار شیخ صدوق بـه خاک سپرده شد .

.

.    .

سیمـین خلیلی معروف بـه سیمـین بهبهانی فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامـه اقدام) است. حاج مـیرزا حسین حاج مـیرزاخلیل مشـهور بـه مـیرزا حسین خلیلی تهرانی کـه از رهبران مشروطه بود، عموی پدر او و علامـه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ نجف – ۱۳۵۰ تهران) بـه دو زبان فارسی و عربی شعر مـی‌گفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیـات شاهنامـه فردوسی را بـه عربی ترجمـه کرده بود و در ضمن رمان‌های متعددی را هم بـه رشته تحریر درآورد کـه همگی بـه چاپ رسیدند.

مادر او فخرعظما ارغون (۱۳۱۶ ه.ق – ۱۳۴۵ ه.ش) مرتضی قلی ارغون (مکرم السلطان خلعتبری) از بطن قمر خانم عظمت السلطنـه (فرزند مـیرزا محمد خان امـیرتومان و نبیره امـیر هدایت الله خان فومنی) بود. فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را درون مکتبخانـه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامـه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه درون آموزش و پرورش خدمت مـی‌کرد.

پدر و مادر سیمـین کـه در سال ۱۳۰۳ ازدواج کرده بودند، درون سال ۱۳۰۹ از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامـه آینده ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر شد.

سیمـین بهبهانی ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی بعد از وی با منوچهر کوشیـار ازدواج نمود. او سال‌ها درون آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد.

او درون سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنکه درون رشته ادبیـات نیز قبول شده بود. درون همان دوران دانشجویی بود کـه با منوچهر کوشیـار آشنا شد و با او ازدواج کرد. سیمـین بهبهانی سی سال-از سال ۱۳۳۰ که تا سال ۱۳۶۰- تنـها بـه تدریس اشتغال داشت و حتی شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد.

در ۱۳۴۸ بـه عضویت شورای شعر و موسیقی درون آمد . سیمـین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویـایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره مـی‌د . درون سال ۱۳۵۷ عضویت درون کانون نویسندگان ایران را پذیرفت .

در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر درون برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را بـه سیمـین بهبهانی اهدا کرد . درون همـین سال نیز جایزه لیلیـان هیلمن / داشیل هامت را سازمان نظارت بر حقوق بشر (HRW) بـه وی اعطا کرد.

بهبهانی، درون روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامـی کـه قرار بود به منظور سخنرانی درباره درباره فمـینیسم درون روز جهانی زن بـه پاریس برود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. ماموران با توقیف گذرنامـه بهبهانی، بـه او اعلام د کـه ممنوع الخروج است.[۳][۴]

شعر معروف دوباره مـیسازمت وطن درون سال پنجاه و نـه توسط وی سروده شد.این ترانـه توسط داریوش اقبالی خواننده سرشناس ایرانی اجرا شد.

باراک اوباما درون پیـام خود بـه مناسبت نوروز ۱۳۹۰، ضمن اشاره بـه ممنوع الخروج بودن وی، قسمتی شعر دوباره مـی سازمت وطن را خواند.

آثار

  • سه‌تار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)
  • جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)
  • چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)
  • مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱)
  • رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)
  • خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)
  • دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)
  • گزینـه اشعار (۱۳۶۷)
  • درباره هنر و ادبیـات (۱۳۶۸)
  • آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)
  • کاغذین‌جامـه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)
  • کولی و نامـه و عشق (۱۳۷۳)
  • عاشق‌تر از همـیشـه بخوان (۱۳۷۳)
  • شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمـه فارسی از اثر پیر دوبوادفر، چاپ دوم :۱۳۸۲]
  • با قلب خود چه خ؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)
  • یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)
  • مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
  • یکی مثلا این کـه (۲۰۰۵)

.

طبق آماری کـه برخی طرفداران حقوق زن منتشر کرده اند ، درون سراسر ادبیـات فارسی ، از رودکی که تا امروز ، درون برابر ۸۰۰۰ شاعر شناخته شده مرد ، تنـها ۴۰۰ شاعر زن وجود داشته اند! این رقم درون فرهنگنامـه زنان پارسیگو کـه شاعران سراسر قلمرو  زبان فارسی را درون بر مـی گیرد – یعنی ایران و افغانستان و تاجیکستان و پاکستان و…- بـه ۱۰۰۰ نام افزایش مـی یـابد. درون دنیـای عرب نیز طبق گزارش معجم الشاعرات فی الجاهلیة و الاسلام از دوره جاهلیت که تا دوره اسلامـی – بـه استثنای روزگار معاصر-  مـی توان بـه نام و زندگی نامـه بیش از ۵۰۰  شاعر زن اشاره کرد.راستی چرا این چنین هست و چرا شاعران زن ، نسبت بـه مردان ، کم شمار بـه نظر مـی رسند؟

اگر پاسخ این سوال را از مردگرایـان روزگار  طلب کنیم، پوزخندی مـی زنند و مـی گویند: پر واضح هست که زن جماعت استعداد شاعری ندارند و نمـی توانند با مردان درون این عرصه رقابت کنند! و اگر همـین پرسش را با یکی از جماعت فمنیست – کثرالله امثالهم ! – مطرح کنیم ، چینی بـه ابروان مـی افکنند و تقصیر  را یکسره بـه گردن  «پیشینـه تاریخی مرد سالار » و « زیربنای فرهنگی جامعه» مـی افکنند کـه در طی قرون متمادی با ظلم و ستم و تبعیض هر گونـه امکان رشد و شکوفایی و خلاقیت را از زن ایرانی و شرقی سلب کرده است!

واقعیت آن هست که این هردو نگاه بـه شدت بسته و  اسیر نگرش تی هستند و هیچ به این نکته توجه ندارند کـه شاعری از سرچشمـه شعور انسانی مـی جوشد و زنانگی و مردانگی و پیری و جوانی و عوارضی از این دست نمـی تواند فی نفسه آن را محدود کند. هر شاعری پیش از آنکه زن یـا مرد باشد ، انسانی هست با شعوری خلاق و احساس و عاطفه ای معمولا  سرشارتر و نیرومند تر از انسانـهای معمولی!

اگر سنتی کـه در گذشته درون زمـینـه نگارش تذکره (زندگی نامـه ) شاعران زن وجود داشت و آثاری چون اشعار النساء (تالیف ابوعبدالله مرزبانی خراسانی ، متوفی ۳۸۴ ه ق ) و اشعار الجواری (تالیف مفجع بصری، متوفی ۳۲۷ ه ق) و الاماء الشواعر (تالیف ابوالفرج اصفهانی ، متوفی ۳۵۶ ه ق ) و النساء الشواعر ( تالیف ابن الطراح ، متوفی ۷۲۰ ه ق) و کتاب بلاغات النساء از ابن طیفور (متوفی ۲۸۰ ه ق) را درون تاریخ ادبیـات این سوی جهان پدید آورده است ، تداوم مـی یـافت ، ما امروز بهتر و علمـی تر از این مـی توانستیم درون مورد صحت و سقم این آمارها و دیدگاهها سخن بگوییم.

 بی آنکه بخواهیم تاثیر شرایط اجتماعی گذشته را – با وجود  سیـاه نمایی ها و مبالغه هایی کـه در مورد آن صورت مـی گیرد – یکسره نادیده بگیریم ، مـی توانیم بـه عامل واقعی تری اشاره کنیم کـه باعث مـی شده زنان ، در گذشته کمتر بـه شعر و شاعری رسمـی و حرفه ای روی بیـاورند.  این عامل بـه ماهیت «ادبیـات رسمـی» ما درون گذشته بازمـی گردد.

 شاعری درون گذشته سرزمـین ما- جدا از ادبیـات خانقاهی و عرفانی کـه آن هم از ادبیـات مردانـه دیگری حمایت مـی کرد – عمدتا  درون دو وادی «قصیده گویی» و مدیحه گستری و «غزل» و سخن عاشقانـه منحصر و محصور بوده است. شاعران قدیم  یـا حتما «مدح ممدوح» مـی گفتند و از طریق گرفتن صله از پادشاهان و دیگر اصحاب قدرت و ثروت ، چیزی بـه جیب مـی زدند ، یـا  حتما زبان بـه «تغزل» مـی گشودند و مـی کوشیدند با شعری دلاویز درون دل معشوق رخنـه کنند و دامن وصالی بـه کف بیـاورند!

ورود بـه این دو عرصه  درون گذشته بـه مقتضای طبع و سرشت مردان ، به منظور آنان امری طبیعی و دست کم متداول بود ، اما به منظور زنان ، بـه واسطه سرشت و خوی زن شرقی ، امری مطلوب و خواستنی شمرده نمـی شد. زنان فرهیخته روزگارقدیم کـه اندک هم نبودند ، ترجیح مـی دادند بـه جای چاپلوسی به منظور اصحاب قدرت و جاه و یـا فرود آمدن از اریکه معشوقی و  ناز و روی آوردن به عجز و لابه و نیـاز عاشقانـه بر درگاه جنس مرد – بـه شیوه برخی از زنان شاعر این زمانـه! – عطای شاعری رسمـی را بـه . به لقای آن ببخشند و راه دیگری  به منظور بیـان احساسات و عواطف خودشان انتخاب کنند. این راه ، همانا ادبیـات غیر رسمـی و به اصطلاح «عامـیانـه» بود. اگر به لالایی های مادرانـه و بسیـاری از تصنیفها و ترانـه های محلی و اغلب متلها و قصه های روستایی و …گوش بسپاریم ، صدای زنی را مـی شنویم که  احساسات و رنجهای فروخورده خود را نجیبانـه نغمـه سرکرده است! اگر نام و نشان شاعران و آفرینندگان ادبیـات عامـیانـه کـه اغلب یـا بسیـاری از آنـها زن بوده اند ، بخلاف  نوع شاعران رسمـی ، برجای نمانده ، بـه این علت هست که هیچ دربار و نـهاد رسمـی از آنـها حمایت نکرده هست و این سروده ها کـه از قضا صمـیمانـه ترین بخش از ادبیـات ما را تشکیل مـی دهد ، بـه بـه ما رسیده و بخش عمده ای از آنـها نیز درون غوغای زمان – مثل نام آفرینندگانشان – از یـادها رفته است!  .

منبع > نوشته محمد رضا ترکی *(سایت فصل فاصله)

  • نویسندگان زن ایرانی

زنان رمان نويس، ستارگان ادبيات ايران منبع> کانون زنان ایرانی

در طول یک دهه گذشته فهرست داستان های پرفروش ایرانی درون سیطره نویسندگان زن بوده است. بنا بـه گفته حسن مـیرعابدینی کارشناس ادبیـات ایران کـه یـافته های او اخیراً درون مجله زنان منتشر شده است، تعداد زنانی کـه رمان منتشر کرده اند بـه 370 رسیده است.

کتاب های زنان درون ايران که تا کنون بیش از کتاب های مردان فروش کرده هست و این شاید بـه دلیل زبان ساده يا بـه قول برخي منتقدان، زبان ساده نما (راوی اول شخص) باشد. درون حالی کـه رمان های ایرانی بـه طور متوسط درون تیراژ 5000 نسخه چاپ مـی شوند بعضی از کتاب های رنان بـه بیش از 100 هزار نسخه نیز رسیده است.

مجید اسلامـی منتقد و سردبیر مجله ادبی و هنری «هفت» درون مصاحبه ای گفت: «نویسندگان زن نـه تنـها پیشتاز ادبیـات فارسی شده اند بلکه دیدگاه جامعه درون مورد زنان نویسنده را تغییر داده اند. زماني دراز بود کـه زنان نویسنده با جامعه مشکل داشتند ولی امروز نویسنده بودن زنان دارای ارزش و منزلت است. آنـها به منظور خوانندگانشان ستاره بـه حساب مـی آیند.»

از سال های 1930 که تا 1960 فقط چند نفر نویسنده زن درون ايران وجود داشت و بسیـاری از آنـها از اسامـی مستعار استفاده مـی د. انرژی زنان ادیب درون آن زمان بیشتر صرف احقاق حقوق اساسی مثل حق رأی مـی شد.

تا سال های 1970 بر تعداد زنانی کـه از دانشگاه فارغ التحصیل مـی شدند و همـینطور بر تعداد زنانی کـه بواسطه کار درون خارج از خانـه بـه استقلال مالی رسیده بودند. شکوفایی صنعت نفت بر درآمد ها بیش از پیش افزود و همـین موجب شد که تا امکان سفر بـه خارج از كشور فراهم شود و آنـها نیز درون پی این سفر ها خود را با زنان سایر کشور ها مقایسه د.

انقلاب اسلامـی درون سال 1979 نقطه عطفی به منظور نویسندگان زن بود. جنگ با عراق درون فاصله سال های 1980 که تا 1988 باعث شد که تا زنان تسلط بیشتری بر زندگی خود پیدا کنند چرا کـه همسران بسیـاری از آنـها بـه جبهه جنگ مـی رفتند.

گلی امامـی درون مصاحبه ای گفت: «در پی انقلاب و سختی های ناشی از جنگ بسیـاری از زنان بـه این نتیجه رسیدند کـه باید دیدگاه منفعلانـه خود را کنار بگذارند و از خانـه بیرون بروند و برای امرار معاش کار کنند. سرانجام آنـها بعد از پایـان یـافتن جنگ اين جسارت را پیدا د کـه درباره جنگ بنویسند.»

اولین رمان پرفروش یک نویسنده زن ایرانی «بامداد خمار» نام داشت. این رمان را فاطمـه حاج سید جوادی درون سال 1998 منتشر کرده بود. داستان این رمان کـه در سال های 1940 مـی گذرد درباره زندگی زنی هست که خانواده اشرافی خود را ترک مـی کند و با یک نجار ازدواج مـی کند. اما مرد انساني خشن و بددهن از آب درون مـی آید و زن نیز او را ترک مـی کند و با دیگری ازدواج مـی کند. این کـه زن شوهر خود را ترک کرده بود، عمل متهورانـه ای درون زمان خود محسوب مـی شد.

در پی انتشار رمان بامداد خمار موجی از رمان های نویسندگان زن بـه راه افتاد و این بحث را درون مـیان عموم مطرح کرد کـه پیرنگ ها و شخصیت ها چه چیزی را درباره وضعیت زنان درون ايران آشکار مـی کنند.

هرچند پیشگامان ادبیـات داستانی زنان درون اوایل قرن بیستم افرادی تحصیلكرده و از خانواده های نخبه بودند ولی بسیـاری از رمان نویسان موفق امروز درون محیطی سنتی رشد کرده اند. این نویسندگان اکثراً زنان خانـه داری هستند کـه در فاصله بین کار های خانـه بـه نویسندگی مـی پردازند و از تجارب خود بهره بسیـار مـی برند.

برای مثال فریبا وفی 43 ساله کـه رمانش با عنوان «پرنده من» درون سال 2002 برنده سه جایزه مـهم ادبی ایران شد هرگز بـه دانشگاه نرفت. او درون جوانی هر دو ماه یک بار از زادگاهش تبریز بـه تهران مسافرت مـی کرد که تا هم کتاب بخرد و هم نوشته های خود را بـه استادان ادبیـات نشان بدهد.

ازدواج و بعد هم بچه دار شدن روند رمان نویس شدن او را بـه تأخیر انداخت. او درون حالی کـه در آپارتمان بسیـار کوچک خود نشسته مـی گوید: «من با شوهرم خیلی جر و بحث مـی کردم چون او رمان نویسی را شغل نمـی دانست.» وفي زماني بـه نویسندگی مـی پردازد كه بچه هایش بـه مدرسه مـی روند.

از جمله موضوعاتی کـه برای نوشتن به منظور او الهام بخش مـی شوند گذراندن دوره آموزش درون دانشکده پلیس است. او درون رمان «ترلان» (اسم شخصیت اصلی داستان است) زنانی را توصیف مـی کند کـه از خانواده هایی فقیر وارد محیط خشن دانشکده افسری مـی شوند.

در یک رمان پرفروش دیگر با عنوان «عادت مـی کنیم» اثر زویـا پیرزاد، زن مطلقه 41 ساله ای بـه نام آرزو یک بنگاه معاملاتی را کـه زمانی بـه پدرش تعلق داشته، مـی گرداند. درون ایران چنین حرفه ای درون انحصار مردان است. آرزو درون خارج از محیط کار حتما مادر و خود را راضی کند؛ مادر و او شخصیت هایی سطحی هستند کـه فکر و ذکر شان فقط خرید و گردش و تفریح است.تنـها مایـه آرامش او شیرین، دوست و همکارش درون بنگاه است.

این دو زن مستقل اند و به مردان اعتمادی ندارند. ولی آرزو درون پی سرکوفت مادر و ش و حتی دوستش شیرین، عاشق یکی از مشتریـان خود مـی شود. آرزو درون واقع نماد زنان مـیانسال درون ایران هست که بین سنت و مدرنیته درون چالش هستند. او تعصباتی را کـه درباره حرفه ای کـه خاص مردان انگاشته مـی شود کنار زده و از شوهر خود طلاق گرفته است. ولی او وقتی درون مقابل تعصبات جامعه درباره ازدواج دوباره یک زن مـیانسال تسلیم مـی شود ضعف هایش درون واقع خود را نشان مـی دهند؛ او سرانجام بـه این باور مـی رسد کـه به عنوان یک زن مطلقه مـیانسال چاره ای ندارد جز اینکه فقط بـه بزرگ خود بپردازد.

منبع:http://books.chn.ir

  • هنرمندان زن سینما و تاتر درون ایران

منبع_ ویکی‌پدیـا

آهو خردمند متولد ۱۳۲۹ درون تهران . نیکو خردمند بازیگر و دوبلور. فارغ التحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک. آغاز فعالیت هنری از سال ۱۳۴۷ با حضور درون صحنـه از نمایش‌ها: «خسرو و شیرین» ، «افول» ، «لبخند باشکوه آقای گیل» . فعالیت درون تلویزیون از سال ۱۳۵۱ با مجموعه «آدم و حوا». از دیگر مجموعه‌ها: «خلیل ده مرده»، «طلاق»، «در گذر عاشقی». آغاز فعالیت درون سینما از سال ۱۳۵۲ با فیلم «پسر ایران از مادرش بی خبر است» ساخته فریدون رهنما. خردمند درون سال ۱۳۶۳ ایران را ترک کرد و نزدیک بـه دو دهه درون آمریکا و کانادا اقامت داشت . او درون این سال‌ها درون چند نمایش و مجموعه تلویزیونی حضور یـافت . خردمند سه سال پیش بـه ایران بازگشت و فعالیت سینمایی اش را پی گرفت.

 فیلم‌شناسی [ویرایش]۱۳۸۹ قصه پریـا [بازیگر

۱۳۸۹ ملکوت [بازیگر]

۱۳۸۹ پرتقال خونی [بازیگر]

۱۳۸۵ بچه‌های ابدی ( پوران درخشنده ) [بازیگر]

۱۳۸۴ ستاره‌ها ۱: ستاره مـی‌شود ( فریدون جیرانی ) [بازیگر]

۱۳۸۳ ما همـه خوبیم ( بیژن مـیرباقری ) [بازیگر]

۱۳۸۳ گاهی واقعی ( رامـین لباسچی ) [بازیگر]

۱۳۸۲ شـهر زیبا ( اصغر فرهادی ) [بازیگر]

۱۳۸۱ واکنش پنجم ( تهمـینـه مـیلانی ) [بازیگر]

۱۳۶۵ دزد و نویسنده ( کاظم معصومـی ) [بازیگر]

۱۳۶۴ پدربزرگ ( مجید قاریزاده ) [بازیگر]

۱۳۶۲ دادشاه ( حبیب کاوش ) [بازیگر]

۱۳۶۲ سیـاه راه ( کوپال مشکوة ) [بازیگر]

۱۳۶۱ تفنگدار ( جمشید حیدری ) [بازیگر]

۱۳۶۱ عفریت ( فرشید فلک نازی ) [بازیگر]

۱۳۵۹ انفجار ( ساموئل خاچیکیـان ) [بازیگر]

۱۳۵۹ مرز ( جمشید حیدری ) [بازیگر]

۱۳۵۵ پسر ایران از مادرش بی خبر هست ( فریدون رهنما ) [بازیگر]

افتخارات [ویرایش]کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (ما همـه خوبیم) – [دوره ۲۳ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) – سال ۱۳۸۳]

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (شـهر زیبا) – [دوره ۲۲ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) – سال ۱۳۸۲]

کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن (ما همـه خوبیم) – [دوره ۹ جشن خانـه سینما (مسابقه) – سال ۱۳۸۴]

کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (شـهر زیبا) – [دوره ۸ جشن خانـه سینما (مسابقه) – سال ۱۳۸۳]

کاندید لوح زرین بهترین بازیگر زن (شـهر زیبا) – [دوره ۵ منتخب سایت ایران اکتور (بهترین‌های سال) – سال ۱۳۸۴]

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (ستاره‌ها – جلد اول: ستاره مـی شود) – [دوره ۲۴ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) – سال ۱۳۸۴]

منبع [ویرایش]سوره سینما

 

…………………………………….

منبع > خبرنامـه گویـا

به ياد استاد طاهره صفارزاده

ياران موافق همـه از دست شدند
در پاي اجل يكان يكان پست شدند

خورديم ز يك درون مجلس عمر
يكدور ز ما پيشترك مست شدند

مقدمـه
امروز خواندم کـه نويسنده کتاب «اصول و روش ترجمـه» درگذشتی کـه يادم هست درون دوران دانشجويی – ۱۳۸۶ دانشگاه طباطبايی – درون کلاس درس استاد فرخزاد از کتابش بسيار اموختم . اميد کـه روانش شاد باد و راهش پر رهرو . درون اينجا بـه ياد او مروری بر نـهضت زنان مترجم خواهم داشت .
پس‌ از کودتای‌ ۲٨ مرداد درون نگاهی‌ کوتاه‌ به‌ تاريخ‌ فرهنگ‌ و ادبيات ‌معاصر ايران‌ و تحولات‌ تاريخی‌ و سياسی‌ همانند دوران‌ سلطنت‌ پهلوی‌، فعاليت‌ نسل‌ اول‌ مترجمان‌ ايران‌ و آغاز ترجمـه‌ ادبيات‌ خارجی‌، تحول‌ ادبيات ‌عصر نيمايی‌، گسترش‌ مطبوعات‌، حضور داستان‌نويسان‌ برجسته‌ از فرنگ‌ برگشته‌، ترويج‌ تفکرهای‌ مارکسيستی‌ و کمونيستی‌، فعاليت‌ فرهنگستان ‌زبان‌، حرکت‌ روشنفکری‌ نويسندگان‌، و سلطه‌ ساواک‌ و… حضور زنان‌ روشنفکر محسوس‌ و ملموس‌ است‌. درون عصر نيما، حضور پروين‌ اعتصامـی‌ و فروغ‌ فرخزاد، نشانـه‌ پويايی‌ شعر از لحاظ‌ محتوا، قالب‌ و دگرگونی‌ ساختار بود؛ فروغی‌ که‌ بسان‌ يک‌ روشنفکر سرخورده‌ به‌ درکی‌ تازه‌ از فلسفه‌ اجتماعی‌ رسيده‌ بود، و پروين‌ با مضامين ‌بکر و بديع‌ روزگار پرآشوب‌ بر اختناق‌ سياسی‌ و دشواری‌های‌ اجتماعی ‌زمانـه‌اش‌ را بازگو مـی‌کرد؛ درون آن‌ حين‌ که‌ عصر ادبيات‌ داستانی‌ ايران‌ نيز دچار تحول‌ و دانشجويان‌ اعزامـی‌ به‌ خارج‌ از کشور، بازگشته‌ بودند حضور چند زن‌ روشنفکر درون ميان‌ نويسندگان‌ و مترجمان‌ ايران‌، مغتنم‌ بود. و در اين مطلب صرفا هدف، «يک‌ يادت‌ بخيری‌ ساده‌» از اين‌ دلدادگان‌ اصالت‌ و فرهنگ است‌، – نـه آنان کـه در ۱۰ سال ادعای ترجمـه و يدک کشيدن نام پدر، فضل فروشی مـی کنند و ۱۰۰۰۰۰ صفحه ترجمـه را بـه نام خويش روانـه بازار آشفته ما مـی کنند – اما انگار آثار و فعاليت اين کوشندگان ره طريقت و اصالت هست که ما را به‌ اين ‌تأمل و‌ احساس‌ وامـی‌دارد که‌ هنوز؛ انديشـه‌ زنان‌ ايرانی‌ زنده‌ است‌! و پاينده‌ باد اين‌ انديشيدن‌ و نو جستن‌ و تکاپو .

۱. سيمين‌ دانشور
که‌ او بعد از هدايت‌، بزرگ‌ علوی‌، چوبک‌، جمال‌زاده‌ و جلال‌ آل‌ احمد، جزو نويسندگانی است‌ که‌ درون تحکيم‌ و گسترش‌ اديبات‌ زنان‌ ايران‌ سهم‌ بسزايی ‌داشت‌ و بيشتر او را داستان‌نويس‌ مـی‌شناسم‌ که تا مترجم‌. اما به‌ هر حال‌ از نويسندگان‌ مطرح‌ دنيا ترجمـه‌ ‌ را تجربه‌ کرد؛ تجربه‌ای‌ نشانگر جسارت‌ و اطمينان‌، از شاعر که‌ نمايشنامـه‌نويسان‌ بزرگ‌ سده‌ بيستم‌ انگلستان‌ است‌ و از «چخوف‌» و هاثورن‌ که‌ ترجمـه‌هايش‌ نشانگر تسلط‌ او بر زبان‌ و ادب‌ فارسی‌ است‌ که‌ به‌ نيکويی‌ مـی‌داند و مـی‌شناسد. و آنگاه‌ زهرا خانلری‌ که‌ فقط‌ انباری‌ اعم‌ از علوم‌ بود با حساسيت‌ و دقت‌ وافری‌ که‌ حس‌ و وسوسه‌ ترجمـه‌ را درون خود کُشت‌ و شايد بودن‌ درون کنار پرويز خانلری‌، او را چنان ‌محتاط‌ کرده‌ بود که‌ يا همـه‌ يا هيچ‌ .

۲. مـهری‌ آهی‌
که درون سال‌ ۱٣۰۱ درون شـهر تهران‌ متولد شد و تحصيلات‌ابتدايی‌ و متوسطه‌ خود را درون آن‌ جا به‌ پايان‌ رسانيد. درون سال‌ ۱٣۲۰ ازدانشگاه‌ تهران‌ ليسانس‌ خود را درون رشته‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسی‌ اخذ کرد. درسال‌ ۱٣۲۱ به‌ همراه‌ پدر خود (سفير ايران‌ درون روسيه‌) عازم‌ روسيه‌ شد ومدت‌ سه‌ سال‌ درون دانشگاه‌ «لومونوسوف‌» مسکو به‌ تحصيل‌ درون رشته‌ ادبيات‌زبان‌ روسی‌ پرداخت‌. پس‌ از بازگشت‌ به‌ ايران‌ درون سال‌ ۱٣۲۷ راهی‌ انگلستان‌و فرانسه‌ شد و پس‌ از اخذ دکتری‌ زبان‌ و ادبيات‌ روسی‌ مجدداً به‌ تهران‌رجوع‌ کرد و به‌ تدريس‌ درون دانشگاه‌ تهران‌ همت‌ گماشت‌. ايشان‌ از استادان‌برجسته‌ زبان‌ و ادبيات‌ روسی‌ درون ايران‌ به‌ شمار مـی‌رود و تسلط‌ وافری‌ نيز به‌ادبيات‌ انگليسی‌ و فرانسه‌ دارد. از مـهم‌ترين‌ ترجمـه‌های‌ وی‌ مـی‌توان‌ به‌ چنداثر زير اشاره‌ کرد: قصه‌های‌ آندرسن‌، پسران‌ و پدران‌ (نورگنيف‌)، قهرمان‌ عصر ما(لرمانتوف‌) و جنايت‌ و مکافات‌ (داستايفسکی‌)، قهرمانان‌ کوچک‌، و …
مـهری‌ آهی‌ را به‌ عنوان‌ نسل‌ اول‌ مترجمان‌ زن‌ ايران‌ مـی‌شناسم‌. اگر که‌ درنسل‌ اول‌ افرادی‌ مانند مـهری‌ آهی‌، زهرا کيا (خانلری‌) و سيمين‌ دانشور قراردهيم‌ درون نسل‌ دوم‌، ليلی‌ گلستان‌، گلی‌ امامـی‌، شيرين‌دخت‌ دقيقيان‌، مـهستی‌بحرينی‌، فريده‌ رازی‌، مـهشيد مشيری‌، دل‌آرا قهرمان‌، فرزانـه‌ طاهری‌،روشنک‌ داريوش‌ و… جای‌ مـی‌گيرند؛ که‌ البته‌ درون نسل‌ اول‌؛ مـهری‌ آهی‌انتخاب‌هايش‌ از ميان‌ آثار بسيار سنگين‌ و موجهی‌ از نويسندگانی‌ مانندتورگنيف‌، لرمانتوف‌ و داستايفسکی‌ و آندرسن‌ به‌ چشم‌ مـی‌خورد؛ درون حالی‌ که‌زهرا کيا از ذهنيت‌ نوجوتری‌ برخوردار بود و به‌ ترجمـه‌ آثاری‌ از نويسندگانی‌مانند آندره‌ موروآ و پيراند للو، آستورياس‌ پرداخت‌ هر گند که‌ ايوان‌ سرگيويج‌تورگنينف‌ جزو نمايندگان‌ غربگرا به‌ شمار مـی‌رود .
مـهری‌ آهی‌ که‌ به‌ادبيات‌ روس‌ پرداخته‌ بود و نخست‌ ترجمـه‌ «تورگينف‌» را آزمود، نويسنده‌ای‌با برخورد عينی‌ نسبت‌ به‌ جامعه‌، معتقد به‌ تأثير زنان‌ بر اجتماع‌، اميدوار به‌نيروهای‌ رهايی‌بخش‌، با نثری‌ هنرمندانـه‌ و طبيعی‌ و رهيافت‌هايی‌ غربی‌تر؛آنگاه‌ به‌ ترجمـه‌ «داستايفسکی‌» پرداخت‌؛ برجسته‌ترين‌ نويسنده‌ عصر طلايی‌ادبيات‌ روسيه‌، که‌ انديشـه‌های‌ ژرف‌ او، توجه‌ به‌ آزادی‌ انسان‌ و مـهارت‌ وافردر خلق‌ گفتگوهای‌ زنده‌ و گيرا، با جهان‌ واقعی‌؛ او را به‌ يکی از رمان‌نويس‌ های برجسته قرن‌ مبدل‌ ساخت‌ و در اوج‌ بحران‌ بيماران‌ عراق‌ و شعله‌ آتش‌جنگ‌، درون زمستان‌ ۶۶ درگذشت‌ وی‌ از او ياد نکرد !
مـهری‌ آهی‌ درون ترجمـه‌ «قهرمان‌ عصر ما»، نوشته‌ ميخاييل‌ يوريو و يچ ‌لرمانتوف‌، به‌ خوبی‌ از ترجمـه‌ اثر برمـی‌آيد و در مقايسه‌ با متن‌ غيرروسی‌ اثر،متوجه‌ مـی‌شويم‌ که‌ سير کلی‌ نويسنده‌ و گرايش‌ طنزگونـه‌ او از رمانتيسم‌ به‌واقع‌گرايی‌ را به‌ وضوح‌ آشکار کرده‌ است‌.در اين‌ کتاب‌، که‌ شامل‌ ۵ داستان‌ کوتاه‌ است‌، مترجم‌ به‌ نيکويی‌روايت‌های‌ نويسنده‌، که‌ بيانگر حال‌ روحی‌ او است‌، را منعکس‌ مـی‌سازد ونثر او از نظر ادب‌ فارسی‌ درون اين‌ ترجمـه‌، بسيار زيبا و شيرين‌ است‌، هرچند که‌به‌ درستی‌ و عظمت‌ نثر زهرا کيا درون ترجمـه‌ «شب‌های‌ روشن‌» اثرداستايفسکی‌ ا، نيست‌ !
چون‌ زهرا کيا، علاوه‌ بر تسلط‌ بر ادبيات‌ روسيه‌، که‌ از اين‌ لحاظ‌ با مـهری‌آهی‌ وجه‌ اشتراک‌ محسوب‌ مـی‌شود، به‌ ادب‌ کهن‌ ايران‌ نيز مسلط‌ بود و درکتاب‌ شاهکار ميکل‌ انخل‌ آستوريانس‌، يعنی‌ آقای‌ رئيس‌جمـهور، نثر زهراکيا، به‌ وضوح‌ قوت‌ و قدرت‌ زبانی‌ او را نشان‌ مـی‌دهد؛ کتابی‌ که‌ تصويری‌ زنده‌از حکومت‌ رئيس‌جمـهور وقت‌ گواتمالا، استراوا کابررا، هست که‌ درون اواخرقرن‌ نوزده‌ و اوايل‌ قرن‌ بيستم‌، چه‌ گونـه‌ با استبداد و ديکتاتوری‌، فرمانروايی‌کرد. کتابی‌ که‌ درون آن‌ نويسنده‌ به‌ سبکی‌ شاعرانـه‌، به‌ نقد حکومت‌ مـی‌پردازد وبا بيانی‌ جالب‌ و نثری‌ زيبا، وضعيت‌ زندگی‌ مردمان‌ مانده‌ درون زير يوغ‌ استبدادحاکم‌ را توصيف‌ و ترسيم‌ مـی‌کند .
تسلط مـهری آهی بـه زبانـهای انگليسی و فرانسه ،منجر به‌ ترجمـه‌ زيبای‌ او از قصه‌های‌ آندرسن‌ شد، هر چند که‌ نثر او درون اين‌ اثر نيز، ازنظر عوام‌ به‌ موفقيت‌ ترجمـه‌ محمد قاضی‌ دست‌ نيافت‌. ولی‌ بهرحال‌ درون نثر اومـی‌توان‌ دريافت‌ که‌ بيشتر به‌ متن‌ زبان‌ مبدأ پايبند‌ بوده‌ است‌. او جزو مترجمان‌ صاحب‌ سبک‌ و قدرتمند نسل‌ اول‌ مترجمان‌ زن‌ ايرانی‌محسوب‌ مـی‌شودو تنـهای‌ که‌ به‌ گمانم‌ مـی‌تواند با او درون اين‌ عرصه‌ رقابت‌ داشته‌ باشد،شخص‌ زهرا کيا است‌. چون‌ سيمين‌ دانشور نتوانست‌ هم‌سطح‌ نثر و سبک‌ اين‌مترجمان‌ قرار گيرد، او بيشتر داستان‌نويسی‌ است‌ کـه زبان و آئين ترجمـه‌ مـی‌داند.اما مـهری‌ آهی‌ به‌ واسطه‌ تدريس‌ درون دانشگاه‌، بهتر از سيمين‌ دانشور به‌ زبان‌ خارجی تکلم‌ داشته‌ است‌، چون‌ سال‌ها به‌ عنوان‌ استاد دانشگاه‌ تهران‌ درون مقاطع‌کارشناسی‌ که تا دکترا، به‌ تدريس‌ پرداخت‌. و از اين‌ لحاظ‌ هيچ‌ کدام‌ از مترجمان‌نسل‌ اول‌ و دوم‌ زنان‌ ايرانی‌، به‌ جز مـهشيد مشيری‌، درون دانشگاه‌ و محيط‌آکادميک‌ حضور نداشته‌اند .
از بين‌ آثارش‌، به‌ گمانم‌ بتوان‌ جنايات‌ و مکافات‌ او را شاهکارترجمـه‌هايش‌ ناميد.در آخر به‌ ياد او سخنان‌ زيبای‌ بابک‌ احمدی‌ درون شماره‌ ۲۵ نشريه‌ آدينـه‌، درص‌ ۱۹ را نقل‌ قول‌ مـی‌کنم‌:» مـهری‌ آهی‌ درون ۷ اسفند ۶۶ درگذشت‌، سه‌ روز بعد بمباران‌ موشکی‌ تهران‌آغاز شد و در نگرانی‌ها، هراس‌ها و فاجعه‌های‌ آن‌ ايام‌ی‌ از مرگ‌ او باخبرنشد. امروز هم‌ که‌ چند ماه‌ از رفتن‌ او مـی‌گذرد هم‌چنان‌ بسياری‌ از حادثه‌بی‌خبرند.گناه‌ از موشک‌ نيست‌. درون اين‌ روزگار چه‌ی‌ را پروای‌ مرگ‌ اوست‌؟ناسپاسان‌ که‌ ماييم‌ ديگر چه‌ سود از هشدار ضرورت‌ ياد از زندگی‌، کارها ومرگ‌ زنی‌ انديشمند و معلمـی‌ دانا؟ اما، خانم‌ آهی‌ که‌ رفته‌ است‌ و بی‌نياز ازياد «..

٣. ليلی‌ گلستان‌
فرزند ابراهيم‌ گلستان‌ درون سال‌ ۱٣۲٣ درون تهران‌ تولد يافت‌،تحصيلاتش‌ را که تا سوم‌ متوسطه‌ درون تهران‌ ادامـه‌ داد و بعد راهی‌ فرانسه‌ شد. درپاريس‌ به‌ علت‌ نداشتن‌ ديپلم‌ متوسطه‌ درون کلاس‌های‌ آزاد سوربن‌ شرکت‌ کردو دوره‌های‌ تاريخ‌ ادبيات‌ فرانسه‌ و تاريخ‌ هنر را مـی‌گذراند، سپس‌ درمدرسه‌ «مرکز هنرهای‌ تزيينی‌» دوره‌ دو ساله‌ طراحی‌ پارچه‌ و نساجی‌ را طی‌مـی‌کند، بعد به‌ ايران‌ بازمـی گردد‌ و مدتی‌ به‌ استخدام‌ کارخانجات‌ توليدی‌پارچه‌ درمـی‌آيد و سپس‌ به‌ سازمان‌ صدا و سيما مـی‌پيوندد. درون سال‌ ۱٣۴٨ باترجمـه‌ اولين‌ اثر به‌ نام‌ «چطور بچه‌ به‌ دنيا مـی‌آيد؟» فعاليت‌ خود را آغازمـی‌کند .
پس‌ از انقلاب‌ ايران‌ ليلی‌ گلستان‌، ابراهيم‌ گلستان‌، با «مارکز،فالاچی‌، داوينچی‌ و کالوينو» خود را مترجمـی‌ جسور، رها، خوش‌قلم‌ و باسليقه‌ معرفی‌ کرد، هر چند که‌ يک‌ به‌ يک‌ کتاب‌هايش‌ با هزار و يک‌ مشکل‌عرضه‌ و حتی‌ چند تای‌ آنـها خمير شد.خانم‌ گلستان‌ هنر و مـهارت‌ خاصی‌ درون ترجمـه‌ دارند و نسل‌ ما چنداثر بسيار مـهم‌ و تأثيرگذار از نويسندگان‌ اسپانيا و ايتاليا را مديون‌ اوست‌. آثاراستاد گلستان‌ عبارتند از: » چطور بچه‌ به‌ دنيا مـی‌آيد، زندگی‌ جنگ‌ و ديگر هيچ‌ (فالاچی‌)، قصه‌ عجيب‌اسپرماتو، قصه‌ شماره‌ ٣ (اوژن‌ يونسکو)، تيستوی‌ سبزانگشتی‌ (دروئون‌)،دو نمايشنامـه‌ از چين‌ قديم‌، زندگی‌ درون پيش‌ رو (رومن‌ گاری‌)، سهراب‌سپهری‌، گزارش‌ يک‌ مرگ‌ (گارسيا مارکز)، مردی‌ که‌ همـه‌ چيز، همـه‌ چيز،همـه‌ چيز داشت‌، بوی‌ درخت‌ گويا (مارکز)، يونانيت‌ (يانيس‌ ريتسوس‌)،مردی‌ با کبوتر (گاری‌)، قصه‌ها و افسانـه‌ها (لئونارد داوينچی‌)، اوندين‌ (ژان‌ژيرودو)، اگر شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌ (کالوينو)، حکايت‌ حال‌، ۶يادداشت‌ برای‌ هزاره‌ بعدی‌ (کالوينا)، گفتگو با مارس‌ دوشان و …».
ليلی‌ گلستان‌ را از سال‌ ۱٣۷٣ مـی‌شناسم‌؛ آن‌ هم‌ با رمان‌ زيبای‌ فالاچی‌،بود…سپس مصاحبه‌ زيبای‌ او با احمد محمود، به‌ نام‌ حکايت‌ حال….او را جزو مترجمان‌ نسل‌ دوم‌ زنان‌ ايرانی‌ است‌؛ اما که تا به‌ حال‌ او را ازنزديک‌ نديده‌ام‌- علتش‌ هم‌ ساده‌ است‌، سرشلوغی‌ و کار هر دوی‌ ما، فقط‌تنـها ارتباط‌ ما نامـه‌ و تلفن‌ بوده‌ است‌. اما برخوردهايش‌ مملو از صداقت‌ وصراحت‌ و جسارت‌ است‌ و صاف‌ مـی‌رود سر اصل‌ قضيه‌! ..- بيشتر از زبان‌ فرانسه‌ ترجمـه‌ مـی‌کند، درون زبان‌ برگردان‌ به‌ فارسی‌ هم‌ هنر ومـهارت‌ خاصی‌ را دارد، انگار از اجر معنوی‌اش‌ لذت‌ مـی‌برد. از بيست‌ و سه‌سالگی‌ ترجمـه‌ را شروع‌ کرده‌ است‌ و درست‌ ٣۵ سال‌ است‌ که‌ ترجمـه‌مـی‌کند.خودش‌ مـی‌گويد: «ترجمـه‌ را از سال‌ ۱٣۴٨ شروع‌ کردم‌، با کتاب‌ «چطوربچه‌ به‌ دنيا مـی‌آيد» که‌ کتاب‌ کوچک‌ پرتصويری‌ بود و بايد نوشته‌های‌ زيرتصاوير را ترجمـه‌ مـی‌کردم‌ که‌ از اول‌ که تا آخر کتاب‌ دو شب‌ بيشتر طول‌ نکشيد.کتاب‌ مـهمـی‌ بود که‌ خيلی‌ هم‌ سر و صدا کرد و بعدها هم‌ توقيف‌ شد. ترجمـه‌اين‌ کتاب‌ از سر تفنن‌ نبود، لازم‌ ديدم‌ که‌ ترجمـه‌ شود. اما کار جدی‌تر درون همان‌سال‌ با کتاب‌ «زندگی‌، جنگ‌ و ديگر هيچ‌» از اوريانا فالانچی‌ شروع‌ شد. زمان‌خوبی‌ برای‌ ترجمـه‌ و نشر کتاب‌ بود. درست‌ درون بحبوحه‌ جنگ‌ ويتنام‌ بوديم‌ وبعد از دو سه‌ ماه‌ هم‌ فالانچی‌ به‌ ايران‌ آمد. به‌ هر حال‌ اين‌ کتاب‌ راهگشای‌خوبی‌ بود برای‌ کار من‌ درون زمينـه‌ ترجمـه‌. کتاب‌ موفق‌ و پرفروشی‌ بود .
البته‌ مسلم‌ است‌ که‌ سابقه‌ فرهنگی‌ خانواده‌ درون کتاب‌ خواندن‌ و گرايش‌ به‌چنين‌ کاری‌ تأثير داشته‌ و نمـی‌شود منکرش‌ شد.من‌ از همان‌ کتاب‌ اولم‌ به‌ شدت‌ نسبت‌ به‌ کار برگردان‌ يک‌ نثر احساس‌مسئوليت‌ و وسواس‌ مـی‌کردم‌. البته‌ حالا مسئوليتم‌ درون قبال‌ خواننده‌ که‌ نام‌ مرامـی‌شناسد، خيلی‌ بيشتر شده‌. و همين‌ احساس‌ مسئوليت‌ و وسواس‌ بيشتردليل‌ نگاه‌ حرفه‌ای‌تر من‌ به‌ اين‌ مسئله‌ است‌» و در اولين‌ نامـه‌اش‌ نيز نوشته‌ بود که‌ به‌ دليل‌ وضعيت‌ خانـه‌ و خانواده‌ وآشنايی‌ با کتاب‌ از همان‌ دوران‌ کودکی‌، و پدر نويسنده‌ و مترجم‌ و دوستان‌ بافرهنگ‌، طبعاً بايد يا نويسنده‌ مـی شدم يا مترجم‌.بعد از او پرسيده‌ بودم‌ چرا ترجمـه‌ مـی‌کند؟ که‌ گفت‌:«از اين‌ کار خيلی‌ خوشم‌ مـی‌آيد، وقتی‌ جمله‌ای‌ را خوب‌ مـی‌سازم‌، وقتی‌کلمـه‌ به‌ جای‌ را پيدا مـی‌کنم‌، وقتی‌ حال‌ و هوا را درمـی‌آورم‌، انگار دنيا‌ را به‌من‌ داده‌اند، پيش‌ آمده‌ که‌ روزها به‌ کلمـه‌ای‌ که‌ بايد جايگزين‌ کنم‌، فکر کرده‌ام‌تا آن‌ را يافته‌ام‌. کلنجار رفتن‌ با کلمـه‌ را دوست‌ دارم‌. همين‌ !»
گلستان درون جايی‌ ديگر گفته‌ بود:«گاهی‌ درون همان‌ بار اول‌ ترجمـه‌، «در مـی‌آيد» و گاهی‌ اوقات‌ شايد سر يک‌جمله‌ دو سه‌ روز کار مـی‌کنم‌. دنبال‌ کلمـه‌ای‌ مـی‌گردم‌ که‌ پيدا نمـی‌شود. پيدانمـی‌شود که‌ نمـی‌شود و آنقدر ذهنم‌ را مشغول‌ به‌ خود مـی‌کند که‌ آرزو مـی‌کنم‌از دستش‌ رها شوم‌. به‌ هنگام‌ ترجمـه‌ کتاب‌ شبی‌ از شب‌های‌… اين‌ حالت‌بسيار اتفاق‌ افتاد. ترجمـه‌ اين‌ کتاب‌ سه‌ سال‌ طول‌ کشيد. يادم‌ مـی‌آيد که‌ ازانجمن‌ فرهنگی‌ ايران‌ و ايتاليا خواستم‌ که تا تمام‌ نقدهايی‌ را که‌ به‌ هنگام‌ چاپ‌کتاب‌ درون ايتاليا درون جرايد آن‌ زمان‌ نوشته‌ شده‌ را برايم‌ تهيه‌ کنند و مسئول‌انجمن‌ بسيار درون حق‌ من‌ لطف‌ کرد و اين‌ کار را کرد. نقدها خيلی‌ درون ترجمـه‌کتاب‌ کمک‌ د .
به‌ هر حال‌ اين‌ها همـه‌ برای‌ اين‌ بود که‌ ترجمـه‌ درون بيايد».اما ملاک‌ انتخاب‌ او، هرچه‌ هست‌، زيباست‌ و نشانگر حسن‌ سليقه‌ وهشياری‌ او و تقريباً از بين‌ هم‌نسلانش‌ جنجالی‌ترين‌ است‌.البته‌ جنجال‌ از معنی‌ مثبت‌ کلمـه‌ و شايد روشنک‌ داريوش‌ و يا فرزانـه‌طاهری‌ و مـهری‌ آهی‌ کمـی‌ هم‌سطح‌ او باشند، اما ازجنجال‌ از معنی‌ منفی‌ آن‌،مـی‌توانم‌ به‌ فريده‌ مـهدوی‌ دامغانی‌ اشاره‌ کنم‌ و يا حتی طاهره‌ صفارزاده‌ که‌ نقش‌معلمـی‌ ترجمـه‌ را برعهده‌ گرفتند‌. اما گلستان‌ با وجود تجربياتش‌، هرگز درباره‌راه‌ فراگيری‌ ترجمـه‌، و چگونـه‌ مترجم‌ خوب‌ بودن‌ اظهارنظر نکرد، چون‌معتقد است‌ «هرگز معلم‌ نبوده‌ام‌، و نخواسته‌ام‌ که‌ باشم‌! بايد خواند، با دقت‌هم‌ خواند، بايد به‌ موضوع‌ احاطه‌ داشت‌،…به قول خودش » بايد متنی‌ را دوست‌ داشت‌ وفارسی‌ را خوب‌ دانست‌، اصلاً فرهنگ‌ زبان‌ فارسی‌ ما بايد بالا باشد و امانت‌داربود، خيانت‌ نکنيم‌!… بايد نويسنده‌ متن‌ را خوب‌ شناخت‌ و حتی‌ کتاب‌های‌ديگرش‌ را خوانده‌ باشيم‌ و به‌ زبان‌ و حال‌ و هوای‌ قصه‌هايش‌ آشنا باشيم‌…هيچگاه‌ سبک‌ را فدا نکرد، نبايد سبک‌ نويسنده‌ را تغيير داد… اگر متن‌ به‌ زبان‌ساده‌ نوشته‌ شده‌، به‌ همان‌ سادگی‌ بايد ترجمـه‌ شود… من‌ خودم‌ يک‌، دستم‌بشکند اگر آب‌ و روغنی‌ اضافه‌ کنم‌! هرگز !…».
سخنانش‌ حاکی‌ از عشق‌ است‌ و تعهد و چه‌ با صراحت‌ هم‌ بيان‌ مـی‌کند،«ملاک‌ اوليه‌ انتخابم‌، عشق‌ به‌ يک‌ کتاب‌ است‌ و نـه‌ فقط‌ يک‌ خوش‌ آمدن‌ساده‌. عشق‌ و لزوم‌ ترجمـه‌ برای‌ همگان‌. اما همانطور که‌ پيش‌ از اين‌ گفتم‌ وقتی‌به‌ اين‌ بيست‌ و اندی‌ کتابی‌ که‌ ترجمـه‌ کرده‌ام‌ نگاه‌ مـی‌کنم‌ يک‌ رگه‌ اجتماعی‌ ياسياسی‌ درون آن‌ها مـی‌بينم‌. چه‌ درون زندگی‌ درون پيش‌رو چه‌ درون يونانيت‌ چه‌ درمردی‌ با کبوتر. البته‌ به‌ غير از اگر شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌ که‌ يک‌کار صددرصد ادبی‌ و يک‌ نوآوری‌ بسيار پيشرفته‌ است‌ که‌ به‌ قول‌ ‌گلشيری‌ حتماً بر نويسندگان‌ ما تأثيرگذار خواهد بود. همان‌ طور که‌ درون ادبيات‌معاصر اروپا تأثيرگذار بوده‌ و هميشـه‌ از آن‌ با نام‌ يک‌ کتاب‌ بسيار صاحب‌سبک‌، به‌ سبک‌ نو و پيشرو ياد شده‌. به‌ هر حال‌ يک‌ کتاب‌ بايد مرا «بگيرد» ورها نکند که تا ترجمـه‌اش‌ کنم‌. وقتی‌ جملات‌ فارسی‌ ترجمـه‌ام‌ همانقدر اثربگذارند که‌ متن‌ اصلی‌. آنگاه‌ مـی‌فهمم‌ که‌ ترجمـه‌ام‌ «درآمده‌» است‌. همان‌کوبندگی‌ يا نرمش‌ را داشته‌ باشند که‌ متن‌ اصلی‌، يا همان‌ شيرينی‌، تلخی‌ و ياطنز را داشته‌ باشند که‌ متن‌ اصلی‌ درون مـی‌يابم‌ که‌ ترجمـه‌ام‌ «درآمده‌». «هرگاه‌کتابی‌ را به‌ فارسی‌ برگردانده‌ام‌، شخصاً آن‌ اثر را دوست‌ داشتم‌ و آنقدر از آن‌اثر خوشم‌ آمده‌ است‌ که‌ دلم‌ مـی‌خواسته‌، ديگران‌ نيز درون لذت‌ من‌ سهيم‌شوند. هميشـه‌ احساسم‌ اين‌ بوده‌ که‌ رسالت‌ و تعهدی‌ دارم‌ و پيرو آن‌ بايد اثرخوب‌ را به‌ کتابخوان‌ها معرفی‌ کنم‌. ضمناً درون خصوص‌ انتخاب‌ بای‌م‌ نمـی‌کنم‌. چون‌ی‌ را ندارم‌ و اين‌ انتخاب‌ها کاملاً شخصی‌ است‌ واگر به‌ اعتقاد شما آثار شاخص‌ هستند، اين‌ يک‌ امر سليقه‌ای‌ است‌ که‌ از سوی‌من‌ انجام‌ شده‌ است‌. مثلاً درون خصوص‌ آثار کالوينو، بايد بگويم‌ که‌ کتاب‌های‌او درون دانشگاه‌های‌ خارج‌ تدريس‌ مـی‌شوند. آثار او از حيث‌ سبک‌ و ساختارداستانی‌ مثال‌زدنی‌ هستند ».
از او پرسيدم‌، «پس‌ برای‌ تسلط‌ به‌ سبک‌ نويسنده‌ بايد چه‌ کار کرد؟» درپاسخم‌ گفت‌: «برای‌ تسلط‌ به‌ سبک‌ مولف‌ و پی‌ بردن‌ به‌ هدف‌ نويسنده‌ و…فکر مـی‌کنم‌ کـه بايد با دقت‌ کتاب‌ را بخوانيم‌، چندبار هم‌ بخوانيم‌. بايد به‌متن‌ کتاب‌ علاقمند باشيم‌. به‌ همين‌ دليل‌ هرگز بنا بـه سفارش‌ کار نکرده‌ام‌. وسواس‌داشته‌ام‌ و سرسری‌ هم‌ نگذشته‌ام‌. فقط‌ دقت‌ و دقت‌ و عشق‌ مـهم‌ است‌ !»
ليلی‌ گلستان‌ از گالری‌داران‌ موفق‌ هنری‌ ما نيز هست‌، هر چند بارها مرا به‌گالری‌اش‌ دعوت‌ کرد، اما نرفتم‌؛ که تا جريان‌ درگذشت‌ برادرش‌ کاوه‌، که‌ ازفرانسه‌ تلفن‌ زدم‌؛ گوشی‌ را برداشت‌ و صدايم‌ را شناخت‌. اما بعد از تسليت‌وقتی‌ گفتم‌ که‌ حال‌ و احوال‌ چطور است‌! با صدايی‌ محکم‌ و مملو از اراده‌ واميد به‌ زندگی‌ گفت‌: دارم‌ ترجمـه‌ مـی‌کنم‌ و کار مـی‌کنم‌؛ مشغول‌ تهيه‌ و تدارک‌کتاب‌های‌ کوچک‌ هنرهای‌ تجسمـی‌ هستم‌ که‌ صد جلد است، دوکتاب‌ديگر رابرای‌ ترجمـه‌ درون دست‌ دارم‌، به‌ نام‌های‌ گزينـه‌گويی‌های‌ يک‌ فيلسوف‌قرن‌ ۱۷ فرانسه‌ به‌ نام‌ لارش‌ فوکو و ديگری‌ از زندگی‌ لو آندره‌ اسی‌ سالومـه‌، باعنوان‌ زندگی‌ يک‌ زن‌ آزاد است‌، که‌ نوعی‌ بيوگرافی‌ نويسنده‌ زنی هست که‌ درزمان‌ خودش‌ بسيار مدرن‌ بوده‌ است‌، چند وقت‌ ديگر هم‌ درون گالری‌نمايشگاه‌ آثار کامبيز درم‌بخش‌ داير است‌…» وقتی‌ گوشی‌ را گذاشتم‌، تصورکردم‌ درون ايران‌ چه‌ بسيار از زنانی‌ که‌ بعد از مرگ‌ يک‌ عزيز، آن‌ هم‌ هنرمندسراسر سياه‌پوش‌ مـی‌شوند و زندگی‌شان‌ سراسر غم‌ و عزا مـی‌شود، انگار که‌غم‌ و ماتم‌ تحميلی‌ دوست‌ کافی‌ نيست‌، اما ليلی‌ هر چند از غم‌ فراق‌ برادرغمگين‌ بود، اما اميد به‌ آينده‌ و کار و زندگی‌ درون حرف‌هايش‌ موج‌ مـی‌زد، يادسخنان‌ جسورانـه‌اش‌ درون آدينـه‌ افتادم‌ .
کتابخانـه‌ و آرشيوم‌ را به‌ هم‌ زدم‌ که تا دوباره‌ بخوانمش‌؛ درون شماره‌ ۱۰۷ گفته‌بود:«اندر باب‌ِ مترجمـی‌ که‌ منتظرِ هزاره‌ بعدی‌ است‌.اين‌ يک‌ حکايت‌ تکراری‌ است‌. حکايتی‌ که‌ تمام‌ دست‌اندرکاران‌ِ کتاب‌ آن‌را خوب‌ مـی‌دانند و از حفظ‌ دارند و هر کدام‌ به‌ زعم‌ خود مـی‌توانند قصه‌شان‌را تعريف‌ کنند.اگر بعد از اين‌ همـه‌ سال‌ قصد تعريف‌ ‌ قصه‌ام‌ را دارم‌ شايد به‌ دليل‌بغضی‌ است‌ که‌ به‌ ناچار بايد بترکد وگرنـه‌ صاحب‌ بغض‌ را مـی‌ترکاند! ورود به‌ دنيای‌ کتاب‌ درون ايران‌، چه‌ درون هيئت‌ مولف‌ و مترجم‌ و چه‌ درون هيئت‌ناشر، زره‌ و کفش‌ آهنين‌ مـی‌طلبد و روی‌ زياد! (که‌ البته‌ از سر عشق‌ است‌).ضربه‌ از پی‌ ضربه‌ فرود مـی‌آيد پس‌ بايد رويين‌تن‌ بود که تا ضربه‌ها کارگر نشود وبايد پررو بود که تا بشود راه‌ را ادامـه‌ داد.حال‌، از ضربه‌هايی‌ مـی‌گويم‌ که‌ درون اين‌ بيست‌ و اندی‌ سال‌ از چپ‌ و راست‌به‌ من‌ِ مترجم‌ بی‌گناه‌ وارد شده‌ است‌ .»…….

۴. مـهستی‌ بحرينی‌
تولد ۱٣۱۷، دکترای‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسی‌، درون سال‌ ۱٣۵۰به‌ فرانسه‌ مـی‌رود.آثار چاپ‌ شده‌ به‌ ترتيب‌ تاريخ‌:. ديدار با روشنايی‌، مجموعه‌ شعر، ۱٣۵۰.ـ ترجمـه‌ها از فرانسه‌:. زمستان‌ سخت‌ اثر اسماعيل‌ کاداره‌، نيلوفر ۱٣۷۴.. سوءتفاهم‌ اثر سيمون‌ دوبووار، نشر سميرا، ۱٣۷۹.. يک‌ زن‌ اثر آن‌ دلبه‌، نيلوفر، ۱٣٨۰.. کوهسار جان‌ اثر گائوشينگ‌ جيان‌، نيلوفر، ۱٣٨۰.. مائده‌های‌ زمينی‌ اثر آندره‌ ژيد، نيلوفر، ۱٣٨۰. دستور زبان‌ فارسی‌ معاصر، اثر ژيلبر لازار، هرمس‌.. مجموعه‌ مقالات‌ ژيلبرلازار، اثر ژيلبر لازار،، هرمس‌.. اعترافات‌، ژان‌ژاک‌ رسو، نيلوفر .
در ميان‌ نسل‌ دوم‌ مترجمان‌ زن‌ ايرانی‌، مـهستی‌ بحرينی‌ جزو مترجمانی‌است‌ که‌ دير شناخته‌ شد: چون‌ درون گفتگوی‌ صميمانـه‌اش‌ با مـهدی‌ يزدانی‌خرم‌، جوان‌ تلاشگر و نوجو درون روزنامـه‌نگاری‌، تمام‌ جزئيات‌ زندگی‌حرفه‌اش‌ را بازگفته‌ است‌.من‌ بحرينی‌ را به‌ خاطر ترجمـه‌های‌ تکراری‌اش‌ دوست‌ دارم‌؛ برخلاف‌بعضی‌ برخوردهای‌ شبه‌ فاشيستی‌ از انسان‌هايی‌ با ذهنيت‌ منفی‌ و مسموم‌، که‌هر نوع‌ ترجمـه‌ای‌ تکراری‌ را سرقت‌ يا کپی‌ مـی‌نامند؛ من‌ با صراحت‌ مـی‌گويم‌؛فرق‌ است‌ ميان‌ تکرار با تکرار؛ چون‌ گاه‌ تکارر از سر فايده‌ است‌؛ گاه‌ اثری‌ باکيفيت‌ نامطلوب‌ چه‌ از نظر فنی‌ و چه‌ از نظر محتوايی‌، منتشر مـی‌شود. اماهمان‌ اثر با ترجمـه‌ مجدد با استقبال‌ عمومـی‌ روبرو مـی‌شود؛ گاه‌ ناشرانی‌ بااسم‌ مستعار، و يا حتی‌ اسم‌ خود، آثاری‌ پرفروش‌ از نظر اقتصادی‌ را به‌ بازارکتاب‌ عرضه‌ مـی‌کنند، اما درون برخورد مردم‌، عاقبت‌ سيه‌رويی‌ برای‌ ذغال‌مانده‌ است‌ و چه‌ بسياری‌ از افرادی‌ که‌ دست‌ آنان‌ درون سرقت‌ برملا شد،هرچند که‌ پائولو کوئيلو، جبران‌ خليل‌ جبران‌، شکسپير، مارکز و… را با انواع‌حيله‌های‌ تجاری‌ روانـه‌ بازار د .
ولی‌ بايد از ديدگاه‌ مثبت‌ به‌ شخص‌ شرکت‌ کننده‌ درون رقابت‌ سالم‌ برای‌آزمودن‌ خويش‌ درون ميدان‌ رقابت‌ و عرضه‌ اثر جديد که‌ طيف‌ مختلف‌خوانندگان‌ را به‌ نقد و نظر مـی‌کشاند، نگريست‌؛ چون‌ کارش‌ مانند يک‌موسيقی‌دان‌ يا هنرپيشـه‌ و کارگردان‌ تئاتر است‌.در پاسخ‌ به‌ اين‌ پرسش‌ عوامانـه‌ مصطلح‌ و آميخته‌ به‌ ذهنيت‌ منفی‌ درايران‌، که‌ چرا بايد ترجمـه‌ تکراری‌ وجود داشته‌ باشد؟، بايد گفت‌ که‌ «کهنـه‌شدن‌ زبان‌ ترجمـه‌های‌ قبلی‌ و گاه‌ ضعف‌ مترجم‌ قبلی‌ درون درک‌ و فهم‌ متن‌اصلی‌ و ارائه‌ به‌ زبان‌ ترجمـه‌ احساس‌ نزديکی‌ و فهم‌ مترجم‌ يا کاهش‌ وافزايش‌ درون حين‌ ترجمـه‌» عوامل‌ اصلی‌ ترجمـه‌ مجدد به‌ شمار مـی‌روند، هرچند که‌ از نظر علمـی‌ و اخلاق‌ حرفه‌ای‌ کار مترجم‌ قبلی‌ ناديده‌ گرفته‌ يا نفی‌نمـی‌شود، اما از زاويه‌ ديد هنری‌ ـ مانند موسيقی‌ يا اجرای‌ تئاتر ـ نوع‌ روايت‌،شيوه‌ اجرا و پردازش‌، منظر هنری‌، توان‌ شناختی‌ و ميزان‌ آشنايی‌ و دانش‌شخص‌، حس‌ و حال‌ چيستی‌ هدف‌ و انگيزه‌، هويت‌ و شخصيت‌، نگاه‌ زيبايی‌شناختی‌، ايدئولوژی‌، خلاقيت‌ و ذهنيت‌ و انديشـه‌» مترجم‌ ناشی‌ مطرح‌ است‌که‌ درون ترجمـه‌ جديد، چه‌ اجرا و روايت‌ يا تعريفی‌ را اجرا کرده‌ است‌؟ و چه‌ ازنظر حرفه‌ای‌ و تکنيکی‌ و چه از نظر علمـی‌ چگونـه‌ با اثر روبه‌رو شد و در اين‌هماورد، دستاوردش‌ چگونـه‌ بوده‌ است‌؟ ‌، چون‌ اصلاً درون ميان‌ عوام‌ يا درون ميان‌ اهالی‌ فرهنگ‌ و هنر، گاه‌ کافی‌است‌ يک‌ نفر فتوی‌ صادر کند، ديگر مابقی‌ آن‌ فتوی‌ را پيرهن‌ عثمان‌ مـی‌کنند .
مثلاً چند کارگردان‌ حرفه‌ای‌ را درون نظر بگيريد، که‌ مـی‌خواهند کاليگولا،نمايشنامـه‌ مـهم‌ آلبرکامو، نويسنده‌ سده‌ بيستم‌ فرانسه‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ کارکنند، خوب‌ به‌ قول‌ باکنر تراويک‌ «اين‌ نمايشنامـه‌ معرف‌ نويسنده‌ای‌ مانندکامو است‌، به‌ عنوان‌ نويسنده‌ جوانی‌ با زيبايی‌ محزون‌، خالی‌ و خودجوش‌ وشور و سرور و سرزندگی‌؛ که‌ کنايتی‌ است‌ از دو امپراتور ديوانـه‌، يعنی‌ هيتلر وموسولينی‌، که‌ آلبرکامو درون آن‌، نيست‌ انگاری‌ را با پايان‌ ويرانگرش‌ تصويرمـی‌کند
{ خوب‌ آن‌ نمايش‌ را هم‌ دکتر قطب‌الدين‌ صادقی‌ و هم‌ آتيلا پسيانی‌کارگردانی‌ د؛ (در چهارشنبه‌ ۱۷ دی‌ ۱٣٨۲) رفتم‌ و اصل‌ نمايش‌ را به‌کارگردانی‌ پسيانی‌ ديدم‌، حال‌ جالب‌ اين‌ که‌ دو هفته‌ بعد از آن‌ (۲۴ دی‌۱٣٨۲) پشت‌ صحنـه‌ همان‌ نمايش‌ را به‌ کارگردانی‌ دوست‌ ارجمندم‌قطب‌الدين‌ صادقی‌ ديدم‌، و اين‌ ديگر من‌ مخاطب‌ يا بيننده‌ است‌ که‌ آيا ازبرداشت‌ و ارائه‌ پسيانی‌ لذت‌ ببرم‌ ـ که‌ اتفاقاً هم‌ صامت‌ بود و در بعضی‌ جاهاتماشاچی‌ها غش‌ و ريسه‌ مـی‌رفتند و پسيانی‌ شو لباس‌ اجرا کرد ـ يا از قريحه‌ وذوق‌ دکتر صادقی‌ و هنرمندی‌ آزيتا حاجيان‌ درون اجرا سرمست‌ شوم‌؟ ـ که‌ کل‌نمايشنامـه‌ را با ترجمـه‌ ابوالحسن‌ ‌ از حفظ‌ بازگو مـی‌کرد ـ که‌ طبعاً بنا به‌شناختی‌ که‌ از ذهنيت‌، تفکر، دانش‌ و ديدگاه‌ زيباشناسی‌ صادقی‌ دارم‌، بهترمـی‌توانم‌ نمايش‌ او را بفهمم‌.حال‌ ممکن‌ است‌ کارگردان‌ ديگری‌ هم‌ بيايد و آنرا به‌ دست‌ بگيرد، آيا بايدهمـه‌ کارگردان‌ها بيايند و بگويند آقا ترا چه‌ به‌ شکسپير؟ درون حالی‌ که‌ تئاتر شـهررا برويد و فقط‌ تابلوهای‌ آويزان‌ به‌ ديوار را اگر نگاه‌ کنيد مـی‌بينيد ده‌ها نفرشکسپير را به‌ انواع‌ مختلف‌ اجرا کرده‌اند، آيا با ذهنيت‌ منفی‌ و عوامانـه‌ واحمقانـه‌ بگوييم‌ همـه‌ از همديگر دزدی‌ کرده‌اند؟ }
يا گاه‌ خواننده ای‌ درون اجرای‌ خودش‌، آگاهانـه‌ به‌ اجرای‌ مجدد اثری‌ مـی‌پردازد،منظور و هدف‌ دارد، مرغ‌ سحر را ده‌ها نفر اجرا کرده‌اند، يا «صحبت‌ حکام‌ظلمت‌ شب‌ يلداست‌» را ده‌ها نفر با آواز خوانده‌اند، اما هر اجرايی‌، حس‌ وحال‌ مخصوص‌ به‌ خود دارد؛ نوع‌ روايت‌ و اجرا و نوع‌ نگاه‌ و‌ ايدئولوژی‌ وشناخت‌ و توان‌ اجراکننده‌ را به‌ نمايش‌ مـی‌گذارد؛ که‌ درون چند لايه‌ شخصيت‌ وذهنيت‌ و تفکرش‌؛ چگونـه‌ خلاقيت‌ خود را عيان‌ مـی‌کند .

در بحث‌ مقايسه‌، هميشـه‌ ما ترجمـه‌ را مجموعه‌ «هنر، فن‌ و علم‌» مـی‌ناميم‌؛پس‌ درون زمينـه‌ بعد هنری‌اش‌، مترجم‌ يک‌ هنرمند است‌؛ حال‌ چگونـه‌ اجراهای‌چندباره‌ هنری‌ برای‌ بقيه‌ هنرها مجاز است‌، اما برای‌ اين‌ هنر، ممنوع‌؟بنا به‌ تجربه‌ شخصی‌ من‌، معمولاً انسان‌هايی‌ انگشت‌ روی‌ اين‌ چنين مسايلی ‌مـی‌گذارند که‌ عامـی‌ و بيسواد تشريف‌ دارند. مثلاً داريوش‌ آشوری‌ را نام‌مـی‌برم‌، که‌ بدون‌ شک‌ نام‌ او برای‌ اهل‌ قلم‌ و اهالی‌ کتاب‌ و وادی‌ فرهنگ‌معاصر ما، درون دو که تا سه‌ دهه‌ اخير، نامـی‌ آشنا و معتبر و با ارج‌ است‌.حال‌ من‌ که‌ با فرهنگ‌نويسی‌ ايشان‌ درون برابر نـهادن‌ واژه‌ها درون واژه‌نامـه‌ علوم‌انسانی‌ ايشان‌ مشکل‌ دارم‌، بيايم‌ و بگويم‌ «ترجمـه‌های‌ شکسپير يا نيچه‌ايشان‌، فاقد اعتبار است‌؟»«خوب‌ چرا؟» «چون‌ قبلاً ترجمـه‌ شده‌اند؟…» «… آقا! اصلاً من‌ دوست‌دارم‌ ببينم‌ آشوری‌، درون نيچه‌ چگونـه‌ از عهده‌ سبک‌ مولف‌ برآمده‌ است‌؟»،حال‌ شما بفرماييد، ترجمـه‌ دوم‌ شـهريار (نيکولو ماکياولی‌) را ارائه‌ دهيد !
و درون آن‌ ديالوگ‌ به‌ يقين‌ رسيدم‌ که‌ شخص‌ مزبور نـه‌ ترجمـه‌ قبلی‌ نيچه‌ راخوانده‌ بود و نـه‌ ترجمـه‌ آشوری‌ را. اتفاقاً درون آبان‌ ۱٣٨۱، درون ليختن‌اشتاين‌، باجوانی‌ ايرانی‌ روبرو شدم‌ که‌ روی‌ ترجمـه‌های‌ مکرر درون ايران‌ تحقيق‌ مـی‌کرد،وقتی‌ به‌ فهرست‌ او نگاه‌ کردم‌، اسم‌ همـه‌ بزرگان‌ را ديدم‌….جلال‌الدين‌ کرازی‌، مـهدی‌ غبرايی‌، مـهشيد مشيری‌، صالح‌ حسينی‌،ابراهيم‌ يونسی‌، محمدجعفر محجوب‌، محمدرضا جعفری‌، دل‌آرا قهرمان‌،مـهدی‌ سحابی‌، نجف‌ دريابندری‌، محمد قاضی‌، ابوالحسن‌ ‌، کاظم‌فيروزمند، حسن‌ هنرمندی‌، پرويز داريوش‌، داريوش‌ شاهين‌، سروش‌ حبيبی‌،عبداله‌ کوثری‌، مشفق‌ همدانی‌، داريوش‌ شاهين‌، احمد کريمـی‌ حکاک‌،اميرجلال‌الدين‌ اعلم‌، کاظم‌ انصاری‌، مسعود برزين‌، جلال‌ آل‌ احمد، پرويزناتل‌ خانلری‌، به‌آذين‌، داريوش‌ آشوری‌، عبداله‌ توکل‌، بهمن‌ فرزانـه‌، رضاسيدحسينی‌، سيروس‌ طاهباز و …[
که‌ هر کدام‌ يک‌ يا چندبار تن‌ به‌ ترجمـه‌ تکراری‌ داده‌ بودند، خوب‌ آياهمگی‌ اشتباه‌ کرده‌ و کژراهه‌ رفته‌اند؟ و يا دچار خطا و مرتکب‌ جنايتی‌شده‌اند؟آنقدر ظريف‌ تشابه‌ آقای‌ رستگار، قاضی‌، شاملو و ‌ را درون شازده‌کوچولو عنوان‌ مـی‌کرد، که‌ من‌ به‌ سلايق‌ و ديدگاه‌های‌ مختلف‌ آن‌ افرادحرفه‌ای‌ غبطه‌ مـی‌خوردم‌! يا مزئيات‌ ترجمـه‌ احمد گلشيری‌ درون ترجمـه‌ گل‌سرخی‌ برای‌ اميلی‌ (نوشته‌ فاکنر) بر ترجمـه‌ نجف‌ دريابندری‌.تا مثلاً به‌ ترجمـه‌های‌ قرآن‌ و سرقت‌های‌ بعضی‌ مترجمان‌ اشاره‌ مـی‌کرد که‌انگشت‌ حيرت‌ به‌ دهان‌ مـی‌گزيدم‌ !
با حساب‌ سرانگشتی‌، تکليف‌ مترجمان‌ بازاری‌ و مقلد تسويه‌ مـی‌شود؛ که‌به‌ قول‌ مرحوم‌ توکل‌ فقط‌ مترجم‌ «ولی‌ و اما و شايد و باشد» هستند، و گرنـه‌زبان‌ نمـی‌دانند. کتاب‌ کيميای‌ سعادت‌ (غزالی‌) باترجمـه‌ احمد آرام‌ نامفهوم‌است‌، خوب‌ به‌ ترجمـه‌ جديد نياز داريم‌! روح‌ ملت‌ها (زيگفريد) با ترجمـه‌آرام‌، «نويسنده‌ به‌ پيوست‌» مـی‌خواهد و گرنـه‌ی‌ متوجه‌ بعضی‌واژه‌سازی‌های‌ نامفهوم‌ مرحوم‌ آرام‌ نمـی‌شود. چون‌ ميزان‌ درک‌ او از سخن‌زيگفريد، همان‌ اندازه‌ بوده‌ است‌.بعد از اين‌ توضيحات‌، ترجمـه‌های‌ بحرينی‌ را از زمستان‌ سخت‌،سوءتفاهم‌ و کوهسار جان‌ را نوعی‌ شاهکار مـی‌دانم‌.مترجمـی‌ که‌ بتواند اثر کاداره‌ را چنين‌ تصويرسازی‌ کند، جای‌ آفرين‌ گفتن‌دارد. يا سوءتفاهم‌ دوبوار را معرکه‌ مـی‌دانم‌، چون‌ اثر زبان‌ ادبی‌ چنان‌پيچيده‌ای‌ ندارد، اما انديشـه‌ او را خوب‌ معرفی‌ کرده‌ است‌. بعد از خودش‌شنيدم‌ اعترافات‌ ژان‌ ژاک‌ روسو را دست‌ گرفته‌ بود.خب‌ مترجم‌ قبلی‌ سی‌ و اندی‌ سال‌ است‌ که‌ دار فانی‌ را وداع‌ گفته‌ است‌،اثری‌ هم‌ درون بازار نيست‌؛اثر به‌ دوران‌ رمانتيک‌ ادبيات‌ فرانسه‌ باز مـی‌گردد و حدود ۱۷۷۰، تأليف‌شده‌ است‌ که‌ زندگی‌نامـه‌ صريح‌ ژان‌ژاک‌ روسو مـی‌باشد که‌ صادقانـه‌ و در عين‌ظرافت‌ درباره‌ تغييرات‌ روحی‌ و فکری‌ خود که تا پنجاه‌ سالگی‌اش‌ بحث‌ مـی‌کندو اثری‌ را به‌ يک‌ شاهکار تبديل‌ کرده‌ است‌، که‌ متاسفانـه‌ بعد از مرگ‌ نويسنده‌به‌ چاپ‌ رسيد .
او را درون اواخر زمستان‌ ٨۱ ـ درون منزل‌ فريده‌ رازی‌ ـ ديدم‌ و گفتم‌ «ترجمـه‌جديد شما از مايده‌های‌ زمينی‌، بسيار بهتراز ترجمـه های دکتر حسن‌ هنرمندی‌ و پرويز داريوش‌ و حتی‌ جلال‌آل‌ احمد بود نـه‌ زبان‌ کهنـه‌ بود و نـه‌ از سبک‌ نويسنده‌ دورشده‌ بوديد»؛ کتاب‌ نتيجه‌ يک‌ دوره‌ از زندگی‌ جهان‌بينی‌ و شخصيت‌ آندره‌ژيد است‌ و تکاپوی‌ او درون يافتن‌ تعادل‌ روحی‌ و نيز معروف‌ترين‌ اثر اوست‌ ودر آن‌ زمان‌ (۱۹۲۷) تاثيری‌ وافر بر جوانان‌ روشنفکر باقی‌ گذاشت‌، چون‌ اثرارشادی‌ است‌ و نثر آن‌ دارای‌ قالبی‌ شاعرانـه‌ و موزون‌ و شرقی‌پسند . به‌قول‌ زهرا خانلری‌ (يکی‌) اين‌ اثر «به‌ طور غيرمستقيم‌ اعتراض‌ است‌ به‌ همـه‌موازين‌ اخلاقی‌ و اجتماعی‌ و مذهبی‌ و نويسنده‌ به‌ خود اندرز مـی‌دهد که‌ دم‌را غنيمت‌ شمرد و از زيبايی‌های‌ هر لحظه‌ بهره‌ بگيرد و از عوامل‌ مـهم‌ وپيچيده‌ای‌ که‌ از شگفتی‌ها و بروز شخصيت‌ او جلوگيری‌ مـی‌کند، خود را رهاسازد ».
بحرينی‌ که‌ از توضيحات‌ من‌، صورتش‌ گل‌ انداخته‌ بود، انگار که‌ خستگی‌بيرون‌ رفته‌ بود.لباس‌ رنگی‌ او حکايت‌ از روحيه‌ شاد و اميدوارش‌ داشت‌:در يک‌ وجه‌ با گيتی‌ خوشدل‌ شباهت‌ دارد؛ کار پشت‌ کار و پرهيز ازحاشيه‌ و يک‌ خط‌ را دنبال‌ ‌.به‌ هر حال‌ اقتدا و تأسی‌ بحرينی‌ از شيوه‌ مترجمان‌ قبلی‌ درون ارائه‌ ترجمـه‌تکراری‌، اين‌ درس‌ را به‌ شخص‌ من‌ داد که‌ با کنجکاوی‌ بنشينم‌ و ببينم‌ کدام‌ اثريا کدام‌ ترجمـه‌، درون تطابق‌ و قياس‌ با متن‌ اصلی‌ بهتر است‌ و کدام‌ مترجم‌،حرفی‌ تازه‌ و زبان‌ و سبکی‌ نو اما نزديک‌تر به‌ متن‌ اصلی‌ يافته‌ است‌ و هماناکلمـه‌ از آن‌ِ مردم‌ سخن‌سنج‌ و آگاه‌ است‌ يا عالمان‌ اهل‌ فن‌، که‌ قضاوتی‌ منطقی‌کنند؛ نـه‌ افراد منفعل‌ و ساديسمـی‌ يا عوام‌های‌ ناآگاه‌ با انديشـه‌ بيمار و منفی‌!….و آنان‌ که‌ يک‌ ماهه‌ کمدی‌ الهی‌ دانته‌، آثار پائولو کوئيلو، کوری‌ (ساراماگو)يا آهستگی‌ (ميلان‌ کوندرا) را منتشر مـی‌کنند؛ سرانجام‌ کپی‌نويس‌ و رونويس‌ يا سرقت‌ ادبی‌ آنان‌ برملا خواهد شد ونبايد نگران‌ بعضی‌ طعنـه‌های‌ حسودان‌ بود.طبعاً مـهستی‌ بحرينی‌ بسيار متفاوت‌ با مترجمانی‌ خواهد بود که‌ هيچگاه‌ ازمحيط‌ زبانی‌ خود يا کشور ايران‌ دور نشده‌اند و هيچگاه‌ درون محيط‌ زبانی‌ديگری‌ امرار معاش‌ و زندگی‌ نکرده‌اند و هيچگاه‌ بجز کتاب‌هايی‌ که‌ ترجمـه‌کرده‌اند کتابی‌ ديگر را نخوانده‌اند و هيچگاه‌ غير از اهل‌ باند خود، افرادديگری‌ را نشناخته‌اند و هيچگاه‌ جز فرهنگ‌ لغت‌ کردی‌ يک‌ کلمـه‌ به‌ زبان‌مدعی‌ ترجه‌ از آن‌، تکلم‌ نکرده‌اند .
شايد درون ترجمـه‌، برای‌ راه‌ خود را يافتن‌ و تمرين‌ وب‌ تجربه‌ و يافتن‌رموز کار و آزموده‌ شدن‌ درون اين‌ حرفه‌، تن‌ آلودن‌ به‌ ترجمـه‌ تکراری‌ جزوضروريات‌ کار باشد؛ لااقل‌ با اثری‌ شناخته‌ شده‌ و نويسنده‌ای‌ شناخته‌ شده‌،مترجم‌ خود را نشان‌ مـی‌دهد و سر گمنامـی‌ را مـی‌شکند؛ اما اين‌ نياز را به‌ چه‌قيمتی‌ بايد برآورده‌ کرد؟ و راستی‌ کدام‌ مردم‌ بين‌ مترجم‌ جدی‌ و فعال‌ و پرکار و مترجم‌ يک‌ شبه‌ و خام‌ فرق‌ خواهند گذارد؟راستی‌ بايد به‌ کار پيگير درون پس‌ پستو نشست‌ و باور چندانی‌ به‌ حرف‌های‌تفتيشی‌ و عوامانـه‌ نداشت‌، چون‌ استقامت‌ ورزيدن‌ بر هدف‌ است‌ که‌ موجب‌تعالی‌ و رشد و باليدن‌ مـی‌شود و جهت‌ يافتن‌ انديشـه‌ و انرژی‌ درون راه‌ حرفه‌ای‌ وايدئولوژی‌ انتخابی مـی شود .پس‌ ترجمـه‌ تکراری‌ فقط‌ يک‌ «سوءتفاهم‌» است‌.در آخرين‌ باری‌ که‌ او را ديدم‌ و ترجمـه‌ خودم‌ از روزگار آدمکش‌ها را به‌ اوهديه‌ کردم‌؛ سرش‌ را تکان‌ داد و گفت‌: «هميشـه‌ برای‌ من‌ يک‌ علامت‌ سوال‌هستی‌ !»

۵. گلی امامـی – روشنک داريوش – دل آرا قهرمان
و گلی‌ امامـی‌ را به‌ عنوان‌ مترجمـی‌ مـی‌شناسم‌ که‌ هر کدام‌ از آثارش‌ يک‌ذهنيت‌و پرداخت‌ خاص دارد کـه البته نمـی توان از ذهنيت‌ نوجوی‌ روشنک‌ داريوش‌ و دل‌آراقهرمان‌ نيز يادی نکرد ، روشنک‌داريوش‌ که‌ نخست‌ از قله‌کوه‌، پيمودن‌ را آغازيد، با «اشپربر و سارتر» خود رامترجم‌ ناميد و ذهنيت‌ و آزاديخواهی‌اش‌ او را به‌ ترجمـه‌ آثاری ‌منطبق‌ بر افکارش‌ واداشت‌ و دل‌آرا قهرمان‌، که‌ او را با ترجمـه‌ کيمياگر نوشته‌پائولوکوئيلو، نويسنده‌ معمولی‌ – اما رند برزيلی – شناختيم‌.ترجمـه‌ای‌ که‌ با موفقيت‌ روبرو شد و دريچه‌ای‌ به‌ فعاليت‌ و تکاپو بر رويش‌گشود و يا نازی عظيما، کـه در کنار بهاء الدين خرمشاهی پا بـه اين عرصه نـهاد اما زبان‌ صريح‌ و ساده‌ ترجمـه‌اش‌ قابل‌ تامل‌ است‌، کـه براستی زبانی خوش تراش و درست دارد.

مروری بر زندگی و شعرهای فروغ فرخ‌زاد
یک پنجره به منظور دیدن، یک پنجره به منظور شنیدن

نوشته: پروفسور نعمت یلدیریم/ ترجمـه: آیدین فرنگی

اشاره: گفتار حاضر بخشی هست از مقاله استاد کرسی زبان و ادبیـات فارسی دانشگاه آتاترک ترکیـه درباره شاعر سرشناس ایرانی، فروغ فرخ‌زاد. اين ترجمـه علاوه بر ارائه اطلاعات کلی بـه خواننده‌ای کـه شناختی از زندگی و آثار فرخ‌زاد ندارد، بـه خواننده علاقمند کمک مـی‌کند که تا از نگرش یک پژوهشگر غیرایرانی نیز مطلع شود. م.

«فروغ فرخ‌زاد» کـه پس از «پروین اعتصامـی» مشـهورترین شاعر زن ایرانی بـه حساب مـی‌آید، سال 1313 خورشیدی(1934م.) درون تهران بـه دنیـا آمده، کودکی و نوجوانی‌اش را درون خانواده‌ای از طبقه متوسط مـی‌گذراند. پدرش «محمد فرخ‌زاد» کـه ارتشی بود، فرزندانش را بـه شیوه‌ای خاص و به گفته فروغ با دیسیپلین نظامـی تربیت مـی‌کرد. فروغ بعد از دوره ابتدایی وارد دبیرستان «خسرو خاور» شد و پس از اتمام سال سوم متوسطه، درون هنرستان بانوان نام‌نویسی کرد. او بعدها درون دانشکده هنرهای زیبا نیز بـه یـادگیری نقاشی پرداخت. این هنرها تاثیر خود را درون شعر وی بـه جا گذاشته‌اند.

فرخ‌زاد درون 16سالگی با «پرویز شاپور»، طنزنویس، – و از خویشاوندان مادری‌اش- به‌رغم مخالفت خانواده‌هایشان ازدواج کرد. پرویز 15 سال از فروغ بزرگتر بود. آندو سال 1332 بـه خاطر شغل پرویز بـه اهواز رفتند، اما زندگی زناشویی‌شان دوام چندانی نیـافت و سرانجام فروغ ناگزیر شد بـه علت نبود تفاهم، از همسر و از پسرشان «کامـیار» جدا شود.

فرخ‌زاد شعر را از 14-13 سالگی با نوشتن غزل آغاز کرد، اما هیچ یک از غزل‌های مربوط بـه آن سال‌ها را منتشر نساخت. فروغ کـه به عنوان شاعر و نقاش گام بـه دنیـای هنر گذاشته بود، سال 1331 نخستین مجموعه شعر خود را بـه ویترین کتابفروشی‌ها فرستاد و بعدها با افزودن سینما بـه دایره علائق هنری‌اش، از سال 1337 بـه یـادگیری فنون سینمایی پرداخت. هنر هفتم جایگاه مـهمـی درون زندگی او دارد. فرخ‌زاد با «ابراهیم گلستان»، یکی از هنرمندان و نویسندگان به‌نام آن مقطع، درون «گلستان فیلم»، علاوه بر سینما، درون سایر زمـینـه‌های هنری نیز همکاری مـی‌کرد. فروغ سال 1338 به منظور آشنایی با پیشرفت‌های سینمایی راهی انگلستان شد و یک سال بعد، بعد از بازگشت بـه ایران دلبستگی بیشتری بـه سینما نشان داد. وی درون تولید چند فیلم کوتاه بـه همکاری با ابراهیم گلستان پرداخت و دوباره با هدفب تجربه‌های سینمایی بیشتر، بـه انگلستان بازگشت. فرخ‌زاد سال 1341 به منظور تهیـه فیلمـی مستند درباره بیماران جذامـی بـه تبریز رفت و فیلم «خانـه سیـاه است» را درون جذامخانـه این شـهر ساخت. اثر مذکور سال 1342 جایزه بهترین مستند یکی از جشنواره‌های فیلم آلمان‌غربی را بـه دست آورد. فروغ سال 1341 با موضوع تولید روزنامـه، فیلمـی را هم بـه سفارش روزنامـه «کیـهان» تهیـه کرد. وی درون زمـینـه تئاتر نیز فعالیت‌هایی را درون کارنامـه خود بـه ثبت رسانده است.

فرخ‌زاد کـه بعدها با گلستان درون فیلم «خشت و آینـه» و چند فیلم دیگر همکاری داشت، سال 1343 با سفر بـه کشورهای ایتالیـا، آلمان و فرانسه، یـادگیری زبان‌های آلمانی و ایتالیـایی را جدی گرفت.

سال 1344 از طرف واحد فرهنگی یونسکو، مستندی 30 دقیقه‌ای درباره زندگی او تهیـه شد و در همان سال یک کارگردان ایتالیـایی زندگی فروغ را موضوع فیلم 15 دقیقه‌ای خود قرار داد.

تاثیرگذارترین شعر همـه شاعران بزرگ، مرگ آنـهاست؛ چندانکه گویی این آخرین و تلخ‌ترین شعر مـی‌تواند مفهوم آثار پیشین شاعر را رساتر کند. فروغ بـه تعبیر خودش زنی تنـها بود کـه با جدایی از همسرش تنـهاتر شده بود و شعر و سینما به منظور او حکم همراز و همراه را داشتند. وی 24 بهمن 1345 بر اثر تصادف رانندگی درون 32 سالگی جان خود را از دست داد.

آثار

زندگی ادبی فروغ فرخ‌زاد را بـه دو دوره مـی‌توان تقسیم کرد: دوره نخست از سال 1331 که تا 1338 و دوره دوم از سال 1338 که تا 1345.

دوره نخست(1338- 1331)

در این مقطع کـه شاعر اقدام بـه انتشار مجموعه‌های «اسیر»(چاپ اول:1331، چاپ دوم با بازنگری:1334)، «دیوار»(1336) و «عصیـان»(1338) کرده، آثارش تحت تاثیر مکتب رمانتیزم قرار دارد. رمانتیزم درون شعر معاصر فارسی با «افسانـه»ی «نیما یوشیج» آغاز شده، ضمن تکامل ادامـه مـی‌یـابد. تاثیر رمانتیزم غرب بر نیما و شاعرانی کـه با تاثر از وی بـه این راه ادامـه دادند، بـه وضوح مشخص است. انزوا درون مفهوم «جدائی از جامعه و خلوت‌گزینی»، «رها فعالیت‌های اجتماعی و پناه بردن بـه طبیعت» و نیز «تنـهائی» درون افسانـه نیما جلوه یـافته. افسانـه از یک منظر مانیفست شاعر رمانتیک ایرانی محسوب مـی‌شود. بعد از انتشار افسانـه، «پرویز ناتل خانلری»، «فریدون توللی» و «احمد گلچین معانی»، از شاعران معاصر، بـه سرودن شعرهای رمانتیک پرداخته‌اند. آزاد، تشخص و احساساتی بودن، سه شاخصه مـهم رمانتیزم محسوب مـی‌شود. «ویکتور هوگو» و طرفدارانش رمانتیزم را بـه عنوان مکتب هنر و شخصیت آزاد پذیرفته‌اند. هنرمند رمانتیک بـه خواسته‌های درونی خود اهمـیت بسیـاری داده، بـه بیـان امـیال و مسائل روحی‌اش مـی‌پردازد.

اسیر

در کتاب اسیر، شاعر جامعه را بـه زندان و خود را بـه اسیر تشبیـه کرده، عقیده دارد فقط با عشق مـی‌توان از مـیان دیوارهای ضخیم این زندان بـه رهایی دست یـافت. «عصیـان»، یکی از شعرهای این دفتر، بـه دلیل تشریح دشواری‌ها و مسائل زندگی فروغ، یکی از بهترین‌ نمونـه‌هایی هست که شاعر درون آن بـه بازگویی دردهایش پرداخته. وی درون این شعر خود را مثل پرنده‌ای مـی‌داند کـه اسیر قفس زندگی و دیدگاه‌های سنتی شده، اما همواره درون حال تلاش به منظور رسیدن بـه آزادی است.

شاعر درون این دفتر بی اعتنا بـه ارزش‌های اجتماعی، رسوم و ساختار سنتی جامعه، بـه عنوان یک زن، احساسات دوره جوانی خود را بدون ابهام و با صراحت روایت کرده. شعرهای اسیر بیشتر تحت تاثیر ناکامـی‌های زندگی شخصی شاعر، بخصوص رابطه زناشویی کوتاه‌مدتش، فشارها، ناامـیدی‌ها و تنـهایی‌ها نوشته شده. درون این مجموعه فروغ با کنار گذاشتن قواعد مستقر، موفق شده مضامـین، ترکیب‌ها و واژه‌هایی را بـه کار ببرد کـه تا آن زمان هیچ یک از شاعران زن ایرانی از آنـها استفاده نکرده بودند. سراینده دفتر اسیر درون جستجوی چیزی هست که تعریف یـا شناخت کاملی از آن درون ذهن ندارد. او با هدف رهایی از چنگ دیوارهای سیـاه و حصارهای تنگ، درون پی پنجره‌ای هست و به منظور دست‌یـابی بـه این پنجره بی‌وقفه تلاش مـی‌کند. فروغ درون برخی شعرهای دو دفتر نخست، از شاعران زن آمریکایی‌ای کـه آن موقع تعدادی از آثارشان بـه فارسی ترجمـه شده بود، تاثیر پذیرفته.

نامانوس بودن فضای اسیر باعث شده برخی گروه‌ها بـه خاطر عصیـان شاعر علیـه سنت‌ها، بی‌اعتنایی‌اش بـه سبک زندگی کلاسییز بـه دلیل منطبق نبودن این شعرها با سنت‌های اخلاقی و قواعد اجتماعی ایران، نقدهای تندی را علیـه آن ابراز کنند.

دیوار

در این دفتر کـه انتشار آن با نقدهای شدید سنت‌گرایـان و طرفداران شعر کلاسیک همراه شد، شاعر احساسات ظریف و دنیـای درونی یک زن را روایت کرده، حین تشریح تنـهائی، تشویش، ناتوانی، کابوس‌ها و رویـاهایش، روحیـه‌ای عاصی از خود نشان مـی‌دهد. برخی شعرهای این کتاب درون ردیف شعرهای مجموعه نخست شاعر قرار مـی‌گیرد. «عشق» موضوع غالب شعرهای این دفتر هست و نمادهای «تاریک» و «شب» کـه در شعر فرخ‌زاد بسیـار بـه کار رفته، درون این مجموعه نیز بارها تکرار شده.

عصیـان

در مجموعه عصیـان، شاعر با بهره‌گیری از تجربه‌های پیشین مـی‌کوشد بـه فضایی ویژه دست بیـابد. درون این مجموعه شاعر از تنـهایی، جدایی، سرگشتگی، اضطراب، خستگی و ناتوانی شکایت کرده، درون برابر تنگناها، تاریکی و اندوه بیرق عصیـان علم مـی‌کند. انتشار دفتر عصیـان نشان داد کـه فروغ درون دنیـای شعر گام بـه راهی بی‌پایـان گذاشته است.

فرخ‌زاد درون این دفتر با توجه بـه متون کتاب‌های مقدس، بخصوص بخش مربوط بـه آفرینش انسان و سرکشی شیطان و نیز با تامل روی آثار آندسته از شاعران شرق و غرب کـه پیشتر بـه این موضوع پرداخته‌اند، احساسات خود و مقوله عصیـان شیطان و نافرمانی انسان را بـه صورت پرسش‌هایی مطرح کرده، اما سرانجام وقتی این سوال‌ها بی‌پاسخ مـی‌ماند، با تسلیم شدن درون برابر خداوند، خواستار بخشش گناهانش مـی‌شود. درون عصیـان، خلاف آثار دیگر فروغ کـه عشق موضوع اصلی آنـهاست، مرگ‌اندیشی بیش از سایر موضوعات جلب توجه مـی‌کند؛ چندانکه رفته – رفته اندوه مرگ بر روح شاعر سایـه مـی‌افکند. درون قیـاس با دو دفتر قبلی، درون این اثر با مفاهیم احساساتی و رمانتیک کمتری روبرو هستیم، اما شرح سفر بـه سرزمـین‌های واقعی یـا رویـایی کـه یکی از ویژگی‌های شعر رمانتیک محسوب مـی‌شود، درون این کتاب سهمـی قابل توجه را بـه خود اختصاص داده است.

در حالت کلی شعرهای فروغ فرخ‌زاد آثار نویسنده فرانسوی «جورج ساند»(George Sand/ 1876-1804م.) را بـه یـاد مـی‌آورد. اولین رمان‌های ساند، احساساتی، عاشقانـه و رمانتیک بودند، اما وی بعدها با گرایش بـه مقوله‌های اجتماعی، اقدام بـه خلق آثار جدی‌تر مـی‌کند. ساند خواستار برابری کامل حقوق و آزادی‌های زن و مرد بود و در آثارش از این منظر مطالب جسورانـه‌ای را مـی‌توان مشاهده کرد.

دوره دوم(1345-1338)

شعرهای فروغ درون دو مجموعه آخرش از سبک خاص وی روایت دارند. وی کـه در این دو دفتر از شاعران متقدم و معاصر تاثیری حداقلی گرفته، درون مسیر رشد خود بـه مقوله‌های فلسفی و اجتماعی گرایش پیدا کرده، این گرایش را درون شعرهایش بازتاب مـی‌دهد.

تولدی‌ دیگر

فرخ‌زاد کـه اواخر دوره نخست شاعری تحولات روحی مـهمـی را تجربه مـی‌کرد، بعد از انتشار چهارمـین مجموعه شعرش، «تولدی دیگر»، ناخرسندی خود را از انتشار کتاب‌های پیشین اعلام کرد و آنـها را محصول احساسات غیرعمـیق دوره جوانی دانست. حادثه فوق یکی از مـهم‌ترین نقاط عطف درون بین پیروان سبک نیما بـه حساب مـی‌آید.

تولدی دیگر از نظر مضمون با سه کتاب پیشین شاعر کاملا متفاوت است؛ گویی او درون این دفتر بـه فروغی دیگر بدل شده؛ فروغی کـه دیگر اسیر نیست، هیجان‌هایش جای خود را بـه آرامش داده‌اند و در عشق بـه پختگی دست یـافته. وی درون این مجموعه با عبور از دیوار هوس‌های پیشین و آرزوهای فریبنده، مرحله دوم زندگی ادبی خود را آغاز مـی‌کند. به‌رغم ضعف برخی شعرهای این دفتر، تعداد قابل توجهی از آثار موجود درون آن زیبا و ماندگار هستند.

تولدی دیگر هم درون کارنامـه فرخ‌زاد و هم درون تاریخ ادبیـات معاصر فارسی بـه دلیل مضمون، طرز تفکر، واژه‌‌ها و اوزان بـه کار رفته، اثری کم‌نظیر، عمـیق و شاعرانـه محسوب شده، برخی شعرهای آن بین نمونـه‌های عالی شعر مدرن فارسی قرار مـی‌گیرد. درون این اثر کـه شاعر با عبور از خود، پنجره‌ای رو بـه جهانی دیگر مـی‌گشاید، بسیـاری از شعرها درون قالب‌های مدرن نوشته شده، از نظر زبانی بـه زبان گفتار نزدیک مـی‌شوند. مضمون، تصویرها و ترکیب‌های موجود درون برخی شعرهای این کتاب، به منظور اولین بار توسط فروغ وارد دنیـای شعر فارسی شده. تولدی دیگر کـه نام آخرین شعر این دفتر است، یکی از دلایل جدایی شاعر از سبک قدیمـی شعرهایش و سند ورود او بـه جمع پیشگامان بزرگ شعر معاصر ایران قلمداد مـی‌شود. او با این اثر بـه سبکی نو درون عرصه شاعری دست یـافته و گودالی را پشت سر مـی‌گذارد کـه امکان صید هیچ مرواریدی از آن وجود ندارد.

ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد

آخرین دفتر شعرهای فروغ از نظر شکل، زبان، تاویل‌پذیری و قدرت بیـان، درون جایگاهی بالاتر از سایر آثار وی قرار دارد. زبان اختصاصی او کـه در این مجموعه نیز درون موقعیتی بسیـار نزدیک بـه زبان گفتار قرار گرفته، با تلفیق سادگی و قدرت بیـان، امتیـازی خارق‌العاده به منظور کتاب محسوب مـی‌شود. هر هنرمند بزرگی صاحب اثری هست که درون قیـاس با سایر آثار وی درون رتبه‌بندی بالاتری قرار مـی‌گیرد؛ اثری کـه دیدگاه‌ها و باورهای اصلی هنرمند درون آن بـه شکلی کامل و دقیق‌تر بیـان شده. ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد از این منظر مـهم‌ترین و تاثیرگذارترین دفتر شعر فرخ‌زاد بـه حساب مـی‌آید؛ دفتری کـه شعرهای آن به‌غایت صمـیمانـه نوشته شده‌اند.

در این مجموعه شاعر کـه دریـافته دیگر نمـی‌تواند بـه برخی آمال خود دست بیـابد، مدام از شب، تاریکی و از جنازه‌ها سخن مـی‌گوید. او با صدایی بلند بـه جستجوی خاطره‌هایش پرداخته، با تعبیرهایی تاثیرگذار و زبانی مدرن و پراحساس، بـه روایت مغلوبیت انسان درون برابر زندگی مـی‌پردازد. شعر ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد کـه در عین حال از بار اندیشگی بالایی نیز برخوردار است، با واژه‌های «من»، «تنـهایی» و «سرد» آغاز شده، با اشاره بـه مفهوم زمان ادامـه مـی‌یـابد؛ زمانی کـه در این شعر روز اول دی‌ماه است.

* پروفسور نعمت یلدیریم/ استاد کرسی زبان و ادبیـات فارسی درون دانشگاه آتاترک ترکیـه

منبع: atürk Üniversitesi Türkiyat Araştırmaları Enstitüsü Dergisi

Sayı: 12. (1999……………………

آخرين نغمـه


عفت ماهباز

منبع >کانون زنان ایرانی
گل شکفته ز طوفان نپژمرد درون باد درون اين بهار شکوفان روم بـه قله ايی دور هر آنچه بادا بادی کـه سر نکند خم بـه دامن افلاک از اين بتان زمينی چه بيم دارد و باک گل شکفته ز طوفان نپژمرد درون باد

efatmahbas@hotmail.com

طرف های عصر، هنوز مـی شد سرخ برگ های پائيز را بر تن درختان ديد و روی زمين زير پا له شان نکرد. درون بارانی نرم و نازک بـه آنجا رسيديم .بيمارستان و يا خانـه ايی درون مرکز لندن، مکانی ديگر به منظور ژاله شاعر، کـه به کولی بودن، خو گرفته بود.:

مـی پرسی از من اهل کجايم؟ من کولی ام دوره گردم. پرورده ی اندوه و دردم .

ديدار ژاله شاعر آنـهم درون بستر بيماری کار دشواری است. با ژاله و شعرهايش درون زندان آشنا شدم. اين شانس را داشتم درون ديدارهای دوستانـه، با او هم سخن شوم. درون آستانـه اتاق چارچوب چهره ايی مـی گفت کـه ژاله هست اما انگار بای ديگری روبرو شده ايم. از آنـهمـه شادابی چند ماه پيش درون چهره اش، ديگر خبری نبود. با ناهيد و با ترديد، بـه سويش مـی رويم. ژاله خاطره های دورش را بـه ياد مـی آورد . ما بـه گذشته نزديکش تعلق داشتيم ، طبيعتا ما را نشناخت پسرش بيژن چای تعارف کرد. هنوز نشسته بوديم کـه صبا آمد فضای نا آشنايی شکست. درون چهره اش دنبال ژاله ی آشنا گشتم. پيدايش کردم. چشمان خورشيد وارش مثل دوگوی درخشان هنوز از زندگی مـی درخشيد!

گفتم: چشم تان مثل خورشيده مثل دوگوی رازدار خنديد و گفت شعر ميگی يا منو درون اين حالت مسخره مـی کنی ؟ خنديدم: معلومـه کـه راست ميگم ناهيد با نگاهی پر ازمـهر بـه او، خندان گفت: عفت راست مـی گه اما آخه ژاله جون اين هم شعر مـی گه گفتم نـه نـه، من شعر نمـی گم اسمش را مـی گذارم، چيزی بنام شعر ، چون شاعر بودن کار هری نيست . مقدمـه کوتاه نوشته مريم حسينخواه را برايش خواندم . گفتار ما اينگونـه آغاز شد .گرم شد و دور شد از واقعيت و يادمان رفت کـه به عيادت مريضی آمديم. ژاله از رفتن بـه خانـه اش با حسرتی دور حرف مـی زد و با ترديد و پوشيده سخن از رفتن بـه کوچی ديگر مـی گفت!

گفتم: شما را کـه غمـی نيست هميشـه درون ياد ها زنده هستيد ميدانيد اولين بار کجا باشما آشنا شدم؟ درون سلولی درون اوين درون فروردين ۱۳۶۳

دوباره خورشيد چشمانش درخشيد سراپا گوش شد و رفتن فراموش.

گفتم همان روزهای اولم بـه سلول، فردين مدرسی** زمزمـه گر شعرهايتان بود. او برايم از ژاله اصفهانی شاعر زنی حرف زد کـه شعرهايش بوی اميد و زندگی درون آن روزهای نااميدی بـه درون زندان مـی کشيد. فردين درون هنگامـه درد و شکنجه، شعرهای شما تسکين و پناه يش مـی شد. شعر را برايم درون کاغذ پاره ايی کوچک سيگار کـه در جايی مخفی کرده بود، نوشت که تا اين سرود را بـه خاطر بسپارم.

بشکفد بار دگر لاله ی رنگين مراد، غنچه سرخ فروبسته دل باز شود من نگويم کـه بهاری کـه گذشت آيد باز، روزگاری کـه به سر آمده، آغاز شود. روزگار دگری هست و بهاران دگر.

……**********..

شاد بودن هنر است، شاد هنری والاتر ليک هرگز نپسنديم بـه خويش، کـه چو يک شگلک بی جان شب و روز، بی خبر از همـه، خندان باشيم. بی غمـی عيب بزرگی است، کـه دور از ما باد!

****************

شاد بودن هنر است، گر بـه شادی تو ، دل ها دگر باشد شاد. زندگی صحنـه يکتای هنرمندی ماست. هری نغمـه خود خواند و از صحنـه رود. صحنـه پيوسته بـه جاست. خرّم آن نغمـه کـه مردم بسپارند بـه ياد.

. درون سال های بعد درون ديگر سلولها و يا بند و هوا خوری زندان، شعر هايتان را روی ديوارها خواندم و يا خود نيز نوشتم. اين گفتار ژاله را بيشتر بر سر شوق آورد . صبا شعر شاد بودن ژاله را کـه روی ديوار خيابانی درون شـهر لنگرود بـه صورت شعاری نوشته بودند، و او آن را درون فيلمـی ديده بود، گفت. همـه روح و جانش درون وجد بود. ما نيز همراه او درون وجد. انگار فراموش کرده بوديم کـه او درون بستر بيماری هست درد دارد.از او دل نمـی کنديم. ژاله چشمان خورشيدی اش مـی درخشيد هنوز وقتی کـه خواند آخرين شعر و نغمـه اش را*

گل شکفته ز طوفان نپژمرد درون باد

در اين بهار شکوفان

روم بـه قله ايی دور

هر آنچه بادا باد

کسی کـه سر نکند خم بـه دامن افلاک

از اين بتان زمينی چه بيم دارد و باک

گل شکفته ز طوفان نپژمرد درون باد

بر کاغذی تند و تند آنچه او خواند، نوشتم ، تکرارش کرد. برايش خواندم . تصحيح اش کرد. متحير اين همـه هوش و حافظه او بودم. اينکه مغزش چقدر دقيق که تا اين لحظات آخر کار مـی کند : من از هر وقت ديگر، بيشتر امروز هوشيارم.

به بيداری پر انديشـه ام

در خواب بيدارم

زمان را قدر مـی دانم

زمين را دوست مـی دارم …. ديروقت بود بايد مـی رفتيم او مـی خواست بيشتر بـه ديدارش برويم . نمـی دانم درون نگاهش، آن دو گوی خورشيد گون، چه بود و چه گفت کـه ميخکوب زمين شدم پايم از من اطاعت نکرد بروم . آن نگاه شايد مـی گفت :

پرندگان مـهاجر درون اين غروب خموش

که ابر تيره تن انداخته، بـه قله کوه

شما شتابزده راهی کجا هستيد

کشيده پر بـه افق، تک تک و گروه گروه؟ ….. پرندگان مـهاجر دلم بـه تشويش است

که عمر اين سفر دورتان دراز شود

به باغ، باد بهار آيد و بدون شما

شکوفه های درختان سيب باز شود

و يا شايد از منظری ديگر مـی پرسيد

آيا من از دريچه اين غربت

بار دگر برآمدن آفتاب را

از گرده فراخ تو خواهم ديد؟

آيا تو را دوباره توانم ديد؟

به سختی راه رفته را بازگشتم، دوباره تن خسته، درد کشيده از شصت سال زندگی درون غربت، را تنگ درون آغوش گرفتم بر دو گوی درخشان چشمش بوسه نـهادم. با نمـی از اشک، چشم درون چشمش گفتم شما کـه نبايد نگران باشيد. شما هيچوقت نمـی ميريد. شما هميشـه زنده ايد. «خرّم آن نغمـه کـه مردم بسپارند بـه ياد»

هفته ای بعد از آن روز بود کـه ژاله اصفهانی، شاعر نامدار ايرانی، (۵ شنبه ۲۸ نوامبر) درون همان اتاق درون بيمارستانی درون لندن درگذشت. اشعارش را به منظور آيندگان باقی گذاشت. اشعاری کـه سرشار از لطافت و روحی زنانـه است. از همان آغاز ژاله درون شعر گفتن ، سبک خاص خود را دنبال کرد. شاعری کـه همـه عمر شاعرانـه و با شعر هايش زيست درون هر سرايطی شاعر ماند . درون لحظات آخر حيات هم ، شاعرانـه درون حالی کـه اشعارش را کـه و حاصل همـه عمرش بود را درون گوشش زمزمـه مـی د، جهان را ترک کرد : بـه گذشته ام مـی انديشم و به شعرم کـه اگر نمـی بود من نمـی بودم

**********.

تمام عمر دويديم ،عاشقانـه دويديم

پی اميد بزرگی پی رهائی تامـی .

ژاله خسته از مرزهای مسدود و نگرشـهای محدود ، خسته از تنگ نظريهای دوران خويش بود اينگونـه بود کـه شاعر اميد و رهايی، پرنده مـهاجر شعر ايران، بعد از شصت سال زندگی درون غربت، با جهان به منظور هميشـه وداع گفت:

مرا بسوزانيد

و خاکسترم را

بر آبهای رهای دريا بر افشانيد،

نـه درون برکه،

نـه درون رود:

که خسته شدم از کرانـه های سنگواره

و از مرزهای مسدود.

ژاله درون ارامشی درون خور دست درون دست دوستان و کنار فرزندانش درگذشت . امروز همـه مـی پرسند

کچايی تو؟

از کدام پرنده

کدام پروانـه

از کدام درخت

از کدامين ستاره بپرسم کجايی تو

کجايی؟

*

ژاله اصفهانی کـه نام اصلی اش، مستانـه سلطانی درون سال ۱۳۰۰ شمسی درون شـهر اصفهان بـه دنيا آمد. اولين شعرش را درون هفت سالگی سرود او درون سيزده سالگی نام خود را بـه ژاله تغيير داد نخستين مجموعه شعرش با عنوان گل های خودرو درون سن۲۲ سالگی منتشر کرد.. درون ۲۵ سالگی بـه اتحاد جماهير شوری مـهاجرت ، درون مسکو مدرک دکترا گرفت درون سال ۱۳۵۹ بعد از انقلاب بـه ايران بازگشت اما اين باز گشت ديری نپائيد او اين بار مجبور شد کـه به لندن مـهاجرت کند.

اشعار منتشر شده ژاله اصفهانی : ۱ـ گل های خود رو ، تهران ۱٣۲۴ ۲ـ زنده رود ، مسکو، ۱٣۴۴ ٣ـ زنده رود ، چاپ دوم، تهران ۱٣۵٨ ۴ـ کشتی کبود، تاجيکستان، ۱٣۵۷ ۵ـ نقش جهان ، مسکو، ۱٣۵۹ ۶ـ اگر هزارقلم داشتم ، تهران، ۱٣۶۰ ۷ـ البرز بی شکست ، لندن ، ۱٣۶۲ ٨ـ البرز بی شکست ، چاپ دوم، واشينگتن،۱٣۶۵ ۹ـ ای باد شرطه ، لندن ، ۱٣۶۵ ۱۰ـ هر گل بويی دارد: ترجمـه‍ ی اشعارخارجی بـه قارسی، لندن ۱٣۶۵ ۱۱ـ خروش خاموشی، سوئد، ۱٣۷۱ ۱۲ـ سرود جنگل، لندن، ۱٣۷۲ ۱٣ـ ترنم پرواز، لندن، ۱٣۷۵ ۱۴ـ موج درون موج ، تهران، .۱٣۷۶ مجموعه ای از شعرهای او درون سال ۱۳۴۴ با عنوان «زنده رود» درون مسکو منتشر شد.و همچنين گزيده ای از اشعار او هم با نام پرندگان مـهاجر Migrating Birds بـه زبان انگليسی انتشار يافته است. مجموعه ای از شعرهای او درون سال ۱۳۴۴ با عنوان «زنده رود» درون مسکو منتشر شد.ساير آثار او: ـ نيما يوشيج، پدر شعر نو. ـ عارف قزوينی: شعر و موسيقی مبارزش.ـ ترجمـه‍ی چند نمايشنامـه از زبان آذری آثار تحقيقی و تطبيقی درون باره شعر معاصر ايران، افغانستان و تاجيکستان ـ سايه های سال، خاطرات.

ژاله بعد از پروين اعتصامـی اولين زنی بود کـه کتاب شعرش را کـه اشعارش را درون دوران دبيرستان سروده بود، بـه چاپ رساند. شصت‌ سال پيش درون نخستين کنگره‌ی نويسندگان ايران بـه رياست ملک‌الشعرای بهار و با شرکت فروزانفر و صادق هدايت و بسياری ديگر ،. ژاله‌‌ی اصفهانی، بعنوان يک زن شاعر يکی از شرکت‌کنندگان درون اين کنگره بود.

در ژوئن ۲۰۰۲ درون کنفرانس سالانـه بنياد پژوهشـهای زنان کـه در کلورادو برگزار شد، ژاله اصفهانی بعنوان زن برگزيده سال انتخاب شد.

** فردين (فاطمـه )مدرسی، از اعضای مرکزی سازمان مخفی حزب توده کـه در سال ۱۳۶۱ بـه همراه کودکش دستگير و بعد از تحمل شکنجه های سخت و زندانی طولانی درون ۶ فروردين ۱۳۶۸ درون اوين اعدام شد

اشعار اين نوشته بر گرفته از کتاب شکوه شکفتن است.

گویـا نیوز

……………………………………………………………………………………………………………………………….

امتیـاز بدهید:




[کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 26 Nov 2018 19:12:00 +0000



کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

اماکن زیـارتی و سیـاحتی عراق | درباره عراق |گروه خدمات ...

استان بغداد
مرکز این استان شـهر بغداد هست که پایتخت عراق بـه شمار مـی‌رود. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس این شـهر توسط ابوجعفر منصور خلیفه عباسی بنا شد و جز دوره‌ای کوتاه، کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس درون تمام دوران خلافت عباسی پایتخت این دولت بـه شمار مـی‌رفت. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس این شـهر محل تولد و درگذشت بسیـاری ازشخصیت‌ها و علمای مذاهب مختلف بود و زمانی بزرگترین کتابخانـه‌ها و مدارس اسلامـی جهان درون این شـهر قرار داشتند. شـهر کاظمـین درون غرب بغداد واقع هست و دربرگیرنده مرقد مطهرحضرت امام کاظم (ع) و امام محمد تقی (ع) مـی‌باشد. شـهر بغداد علاوه بر دربرگرفتن بسیـاری از اماکن شیعه، بـه علت وجود قبر ابوحنیفه کـه به امام اعظم معروف هست و همچنین قبر عبدالقادر گیلانی کـه به (حرم قادری) معروف هست و شیخ عمر سهروردی و معروف کرخی و برخی دیگر از رهبران مذهبی اهل تسنن، به منظور برادران اهل تسنن نیز از اهمـیت خاصی برخوردار است. درون بغداد همچنین کلیساهای قدیمـی نظیر کلیسای لاتین، کلیسای ارمنی ارتودکس، کلیسای کلدانی وکلیسای سریـان کاتولیک قرار دارند. آثار تاریخی بغداد نیز شامل: کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس مدرسه مستنصریـه، قصرعباسی، مدرسه مرجانیـه، کاروانسرای مرجان، باروی بغداد و دروازه‌های قدیمـی باب المعظم، باب الظفریـه، باب الحلبه و باب البصلیـه مـی‌باشد. از آثار باستانی مـهم و نزدیک شـهر بغداد، شـهر مدائن یـا تیسفون هست که درون حقیقت آثار طاقری و یـا قصر خسرو پرویز هست و درون نزدیکی آن قبر صحابی جلیل القدر سلمان فارسی و همچنین قبر حذیفه یمانی قرار دارد. شـهر بغداد چندین موزه مـهم دارد کـه عبارتند از: موزه عراق، موزه بغداد، موزه لباس های محلی و فرهنگ ملی، موزه جنگ، موزه تاریخ طبیعی، موزه هنرمندان عراق و موزه هنرهای زیبا کـه متأسفانـه این موزه‌ها درون خلال جنگ اخیر آمریکا با عراق و پس از سقوط رژیم حاکم درون عراق توسط افراد ناشناس بـه تاراج رفتند. استان بغداد سه شـهرستان دارد کـه عبارتند از: بغداد، رصافه وکاظمـین.

 

 استان نجف
مرکز این استان شـهر نجف هست که از شـهرهای قدیمـی عراق بـه شمار مـی‌رود و به علت وجود مرقد مطهرامام علی (ع) درون این شـهر، به منظور شیعیـان جهان از اهمـیت خاصی برخوردار است. فاصله نجف که تا بغداد 161 کیلومتر است. دیگر اماکن مقدس نجف عبارتند از: مرقد پیـامبران خدا هود و صالح (ع)، مرقد صحابی جلیل القدر (صافی الصفا)، مرقد صحابی جلیل القدر (کمـیل بن زیـاد نخعی) و مرقد امامزاده ابراهیم بن حسن مثنی. درون فاصله ده کیلومتری نجف، شـهر قدیمـی و معروف کوفه واقع هست که زمانی پایتخت حکومت حضرت علی (ع) بود. درشـهرکوفه مرقد مسلم بن عقیل، مرقد هانی بن عروه، مرقد مختار ثقفی، مرقد مـیثم تمار و مرقد خدیجه امام علی (ع) قرار دارد. از مساجد معروف استان نجف مـی‌توان مسجد کوفه، مسجد سهله و مسجد صعصعه بن صوحان را نام برد. درون قبرستان شـهر نجف کـه به قبرستان وادی السلام معروف هست بسیـاری از بزرگان شیعه، شاهان و شاهزادگان و وزرا و علمای معروف بـه خاک سپرده شده اند.

 

 

استان کربلا
مرکز این استان شـهر کربلا هست که از شـهرهای زیـارتی بسیـار مـهم شیعیـان جهان بـه شمار مـی‌رود. فاصله کربلا که تا بغداد 108 کیلومتر است. درون این شـهر علاوه برمرقد مطهر امام حسین (ع) و مرقد مطهر ابوالفضل العباس (ع) اماکن مقدس دیگری نظیر: مرقد حر بن یزید ریـاحی، مرقد عون بن عبدالله، مرقد شـهدای کربلا، مرقد امامزاده سید ابراهیم مجاب، مرقد حبیب بن مظاهر اسدی، مرقد أخرس بن کاظم، مرقد ابن حمزه، مرقد احمد بن هاشم، خیمـه گاه حسینی و تل زینبیـه قرار دارد. استان کربلا دارای سه شـهرستان بـه نام‌های کربلا، سده الهندیـه و عین تمر مـی‌باشد ازآثار باستانی استان کربلا مـی‌توان از دژ الاخیضر نام برد کـه در 48 کیلومتری جنوب شـهر کربلا و در فاصله 150 کیلومتری بغداد و بر سر راه قدیم حلب بصره واقع شده است، غارهای (الطار) کـه در فاصله 30 کیلومتری جنوب شـهرکربلا واقع شده و شامل 400 غار باستانی است، منطقه باستانی الاقیصر کـه در فاصله 10 کیلومتری شمال غربی دژ الاخیضر و بالاخره قصر شمعون کـه در شـهرستان عین تمر قرار دارد. شـهر کربلا بـه ساختن سنتی کاشی سرامـیک ظروف فلزی مسی و نقره‌ای و برخی از صنایع دستی دیگر معروف است. این شـهر دارای 102 هتل هست که 4 هتل آن درجه یک، 18 هتل درجه دو، 27 هتل درجه سه، 53 هتل درجه چهار مـی باشند.

 

 

استان بصره
مرکز این استان شـهر بصره هست که درون فاصله 549 کیلومتری بغداد قرار دارد. مساحت استان بصره درون حدود 19070 کیلومتر مربع است. شـهر بصره درون سال 14 ه ق/ 635 م توسط شخصی بـه نام عتبه بن غزوان درون کنار روستای کوچکی بـه نام (بصیره) ساخته شد و اولین شـهری بودکه توسط مسلمانان بنا شد. شـهر بصره بـه علت نزدیکی بـه خلیج فارس اهمـیت فوق العاده‌ای به منظور عراق دارد و دو بندر فاو و ام القصر درون حقیقت تنـها راه ارتباط دریـایی عراق با جهان خارج را تشکیل مـی دهد. فرودگاه بصره بین المللی بوده وآن را بـه سایر شـهرهای جهان مرتبط مـی سازد. آب وهوای بصره گرم و معتدل است. اکثریت اهالی آن را شیعیـان تشکیل مـی‌دهند اما اماکن زیـارتی چندانی درون این شـهر وجود ندارد. اماکن زیـارتی برادارن اهل تسنن درون استان بصره عبارتند از: مرقد طلحه بن عبید الله، مرقد زبیر بن عوام، مرقد حسن بصری. درون استان بصره 635 رودخانـه وجود دارد کـه از دو طرف شرق و غرب بصره بـه اروند رود مـی‌ریزند و مـهمترین این رودخانـه‌ها عبارتند از: رودخانـه الرباط کـه منسوب بـه رباط مالک بن دینار صوفی معروف بصری است، رودخانـه الخندق کـه در سال 270 ه ق کنده شده است، رودخانـه العشارکه احتمالًا سال 700 ه ق توسط برخی از عشایر بصره حفر شده است، رودخانـه الخوره کـه طول آن ده کیلومتر هست و یکی از زیباترین رودخانـه‌های بصره بـه شمار مـی‌رود، رودخانـه السراجی و رودخانـه‌های دیگری نظیر: الابله، الداکیر، ابوفلوس، سیحان، بویب، ابوسلال، باب الهوی، شتوی، شبطانیـه فجه العرب و مقام است. شـهر بصره دارای دانشگاه بزرگی هست و یکی از مراکز مـهم تولید خرما درون عراق مـی‌باشد.

 

 

استان صلاح الدین
مرکز این استان شـهر تکریت هست که درون فاصله 175 کیلومتری بغداد قرار دارد. تکریت زادگاه صدام حسین مـی‌باشد کـه براثر تلاش های وی رونق بسیـاری یـافته و از شـهرکی کوچک و دور افتاده بـه مرکز استان تبدیل شد. استان صلاح الدین دارای 8 شـهرستان هست که عبارتند از: شـهرستان های تکریت، الدوره، سامرا، بلد، الطوز، الفارس، الشرقاط و بالاخره شـهرستان بیجی. درون این استان علاوه بر مرقد مطهر دو امام همام علی الهادی (ع) و حسن الع‌سکری (ع) درون سامرا، اماکن زیـارتی دیگری نظیر: سرداب غیبت، مرقد نرگس خاتون مادر محترم امام زمان (ع)، مرقد حکیمـه خاتون پدری امام زمان (ع) نیز وجود دارند، مرقد ابراهیم بن مالک اشتر درون شـهرستان فارس و مرقد سید محمد درون شـهر بلد قرار دارد. از آثار باستانی استان صلاح الدین مـی‌توان از مسجد جامع و مناره مارپیچ آن درون فاصله ده کیلومتری شمال سامرا، شـهرمتوکلیـه و مسجد ابودلف، قصر العاشق، تپه صوان و گنبد صلیبیـه نام برد.

 

 

استان التأمـیم
مرکز این استان شـهر کرکوک هست که درون فاصله 255 کیلومتری بغداد واقع است. نام کرکوک ازکلمـه (کرکر) گرفته شده کـه به معنی پاره آتش هست و یـاقوت حموی درون کتاب خود از قلعه کرکوک بـه نام (کرخیتی) یـاد کرده است. استان تأمـیم دارای سه شـهرستان هست که عبارتند از: شـهرستان های کرکوک، الحویجه و داقوق. همچنین این استان سه بخشداری بـه نام های الدبس، تازه و التون کوبری دارد. زیـارتگاه‌های شیعیـان درون این استان شامل مرقد امامزاده زین العابدین و مرقد امامزاده قاسم هست که هردو از فرزندان امام کاظم (ع) مـی باشند. از اماکن زیـارتی برادران اهل تسنن نیز مـی‌توان از امام الهوی از فرزندان شیخ عبد القادر گیلانی نام برد. از مساجد معروف کرکوک مـی‌توان مسجد العریـان، مسجد الکبیر (مریمانـه)، مسجد نبی دانیـال را نام برد. قابل ذکر هست که تعدادی از ساکنان شـهر کرکوک را مسیحیـان تشکیل مـی‌دهند و به همـین علت درون این استان دو کلیسا قرار دارد کـه یکی از آن ها کلیسای الحمراء هست که درون جاده کرکوک سلیمانیـه واقع شده هست و علت این تسمـیه واقع شدن آن بر تپه‌ای هست که خاک سرخ رنگی دارد، کلیسای جامع بیت الاحزان کـه در سال 1862 م ساخته شده و در سال 1930 م تجدید بنا شده است. از آثار قدیمـی کرکوک مـی‌توان از قلعه کرکوک و پل سنگی نام برد.

 

 

استان نینوا
مرکز این استان شـهر موصل هست که فاصله آن که تا بغداد 465 کیلومتر است. نینوا نام قدیمـی شـهر موصل هست این شـهر تاریخچه‌ای بسیـار قدیمـی وکهن دارد وآشوری‌ها درون سال 1080 ق. م آن را بـه عنوان پایتخت سوم خود انتخاب د و با ساختن قلعه‌ها و دژهای متعدد آن را مستحکم و نفوذ ناپذیر ساختند. استان نینوا دارای پنج شـهرستان هست که عبارتند از:
شـهرستان موصل، الحضر، باعشیقا، جروانـه و جهنـه. مرکز شـهرستان الحضر، شـهر تاریخی (حضر) هست که درون گذشته‌های دور حکومتی مستقل داشته و یکی از حکام قدیمـی آن (سنطروق) پسر کاهن بزرگ (نصر) بود کـه خود را (پادشاه اعراب) مـی‌نامـید و دستور داد کـه معبدی به منظور خدای (شمس) درون این شـهر بسازند. دوره پر افتخار این شـهر از سال 100 که تا 300 م بود.

 

زیـارتگاه های نینوا
از زیـارتگاه‌های این شـهر مـی‌توان از مرقد نبی یونس، مرقد نبی شیث، مرقد امامزاده عون الدین یکی از فرزندان امام حسن (ع) نام برد. مساجد معروف موصل عبارتند از: مسجد نوری کبیر، مسجد اموی، مسجد توبه (نبی یونس) و مسجد نبی شیث.
مسجد نوری کبیر: درون وسط شـهر موصل قرار دارد و در سال 566 568 ه ق بنا شده و مـهمترین اثر باقیمانده مسجد مناره 54 متری آن است.
مسجد توبه (نبی یونس): درون سمت شمال شرقی رودخانـه دجله و بر بالای تپه نبی یونس قرار گرفته است. بنابر آثار موجود اهالی منطقه درون سال 767 ه ق قبر نبی یونس را درون آن یـافتند و نام آنجا را بـه مسجد نبی یونس تغییر دادند.
مسجد اموی: درون سمت شمال شرقی موصل قرار دارد و در سال 16 ه ق/ 637 م و در دوران خلافت عمر ساخته شده و امروزه تنـها بخشی از محراب آن برجای مانده است.
مسجد نبی شیث: درون سال 1057 ه ق قبری متعلق بـه نبی شیث کشف شد و بر روی قبر مذکور مرقدی ساخته شد و در سال 1206 ه ق درون کنار مرقد مذکور مسجدی بـه نام نبی شیث بنا گردید.

 

کلیساهای موصل
موصل دارای تعداد زیـادی کلیسا و دیر هست که برخی از مـهمترین کلیساهای آن عبارتند از:
کلیسای مارتوما: درون محله خزرج قرار دارد و به عنوان کلیسای جامع طایفه ارتودبه شمارمـی‌رود بنای آن بـه سال 1168 م باز مـی‌گردد، درون سال 1965 م کلیسا باز شد و هنگام بازسازی استخوان‌های مارتوما(1) از زیربنا ظاهر شد و در معرض دید پیروان طایفه ارتودقرارگرفت.
کلیسای قدیمـی الطاهره: این کلیسا درون محله (حوش الخان) قراردارد. این کلیسا از کلیساهای قدیمـی موصل هست که درطی سالهای 744 ه ق و سال 1809 م تجدید بنا شد و متأسفانـه درون دهه سی مـیلادی ویران شد و تنـها دو درون ازآن کـه به درهای ملوکی و خارجی معروف بودند برجا ماند. کلیسای مذکور درون سال 1967 م مجدداً تجدید بنا شد.
کلیسای بانوی انتقال (کلیسای جدید الطاهره): این کلیسا درون کنار کلیسای قبلی قرار دارد. درون سال 1865 م ساخته شد و در سال 1969 م تجدید بنا شده است.
کلیسای ارمنی‌ها: این کلیسا درون کنار دو کلیسای فوق الذکر درون محله (حوش الخان) موصل قرار دارد.
کلیسای لاتین: درون محله الاوس و یـا منطقه الساعه قرار دارد ومتعلق بـه طایفه دومنیکن هست و درون سال 1872 م ساخته شده است.
دیر شیخ متی: درون شرق موصل و در فاصله 30 کیلومتری آن بر روی کوه مقلوب قرار دارد. بنای آن بـه قرن چهارم و پنجم مـیلادی باز مـی‌گردد. این کلیسا کتابخانـه گرانبهایی دارد کـه برخی از کتاب های خطی آن بـه قرن یـازدهم و دوازهم مـیلادی باز مـی‌گردد.
دیر ماربهنام: بـه دیر الجب معروف هست و درون فاصله کوتاهی از موصل و در جنوب شرقی آن واقع شده است. این کلیسا متعلق بـه طایفه کاتولیک سریـان هست وکلیسای مذکور یکی از آثار باستانی دیدنی موصل بـه شمارمـی‌رود. تاریخ بنای این دیر بـه سال 1164 م باز مـی‌گردد.

 

آثار باستانی موصل
تپه باستانی نبی یونس: درون داخل شـهر موصل قرار دارد و در آن قصر اسرحدون و قصر سنحاریب پادشاهان باستانی آشور قرار گرفته است.
تپه باستانی قوینجق: باستان شناسی بـه نام بوتا درون سالهای 1842 م 1851 م آن را کشف نمود و شامل قصر آشوربانی پال وکتابخانـه معروف او مـی‌باشد.
تپه الرماح: درون فاصله هشتاد کیلومتری غرب موصل قرار دارد و در آن معبدی منتظم الشکل هست که تاریخ بنای آن بـه 1800 ق. م مـی‌رسد.
باروی موصل: محیط این بارو 12 کیلومتر هست و بـه صورت مستطیل بنا شده و دارای تعدادی برج و دروازه هست و دروازه‌های آن عبارتند از: العمادی، الجصاصین، المـیدان، کنده، السر، العراق، لکش، القصابین، المشرعه، الجسر و القلعه.
قلعه باشطابیـا: تاریخ بنای آن بـه قرن ششم هجری باز مـی‌گردد و معنی باشطابیـا (قلعه بزرگ) هست این قلعه درون محاصره موصل (سال 1156 ه ق) نقش مـهمـی را ایفا کرد. قلعه دو دروازه دارد کـه یکی ازآنـها باب السر هست که رو بـه رودخانـه باز مـی‌شود و دیگری باب القلعه هست که بـه طرف مـیدان باز مـی‌شود.

 

 

استان واسط
مرکز این استان شـهرکوت (واسط) هست که درون فاصله 172 کیلومتری جنوب شرقی بغداد قرار دارد و بدین علت واسط نامـیده مـی‌شود کـه در وسط عراق قرار گرفته است. این شـهر را حجاج بن یوسف ثقفی درون سال 78 ه ق بنا کرد و در سال 86 ه ق بنای آن را تکمـیل کرد که تا پایگاه سربازان شامـی وی باشد. این شـهر بـه صورت شبه جزیره هست وآب از سه طرف شرق و غرب و جنوب آن را درون برگرفته است. استان واسط دارای شش شـهرستان هست که عبارتند از: واسط، الکوت، النعمانیـه، الحی، الصویره و بدره است. اهالی این استان شیعه بوده و اماکن زیـارتی آن عبارتند از: مرقد امامزاده علی الصاله درون شـهرستان بدره، مرقد امامزاده سید محمد ابوالحسن از نوادگان امام زین العابدین (ع) کـه در شـهرستان کوت و در فاصله سه کیلومتری جنوب غربی شـهر کوت قرار دارد، مرقد امامزاده سید تاج الدین ابومحمد کـه در بخشداری الحفریـه درون فاصله یکصد کیلومتری شـهر واسط قرار دارد و نسب وی بـه امام علی (ع) بر مـی‌گردد ومردم روزهای چهارشنبه هر هفته بـه زیـارت وی مشرف مـی‌شوند، مرقد امامزاده سید نور الهلال کـه در مرکز استان قرار دارد و نسب وی بـه امام علی (ع) بر مـی‌گردد، مرقد صحابی جلیل القدر سعید بن جبیر کـه در شـهرستان الحی قرار دارد. این صحابی بـه علت پافشاری بر محبت حضرت علی (ع) توسط حجاج بن یوسف ثقفی بـه شـهادت رسید.

 

 

 استان دیـاله
مرکز این استان شـهر بعقوبه است. علت تسمـیه این استان رودخانـه دیـاله هست که مـهمترین رودخانـه استان است. نام قدیمـی رودخانـه مذکور درون سنگ نوشته‌های دوران آشور ناصر بال درون نیمـه اول قرن نـهم قبل از مـیلاد (دیـالاس) بود و بعدها نام سریـانی (تأمرا) جایگزین آن گردید. درون دوران عباسی و عثمانی بـه این منطقه (راه خراسان) مـی‌گفتند زیرا کـه جاده خراسان از این منطقه مـی‌گذشت. شـهر بعقوبه فعلی درون حقیقت بعد از انقلاب مردمـی دهه بیست مـیلادی علیـه انگلیسی‌ها بـه شکل امروزی ظاهر گردید. استان دیـاله درون منطقه مـیانی عراق و در شرق رودخانـه دجله و در فاصله طول جغرافیـایی 46 44 شرق و عرض جغرافیـایی 35 33 شمال قرار دارد. مساحت این استان بالغ بر 120813 کیلومتر مربع هست که حدود 4/ 4% مساحت کل کشور را درون بر مـی گیرد. درون شمال آن استان های سلیمانیـه و صلاح الدین و در غرب آن کشور ایران و در جنوب آن استان واسط و در شرق آن استان های صلاح الدین و بغداد قرار گرفته اند. بخش شرقی استان دیـاله را زمـین های مرتفع وکوهستانی درون برمـی گیرد کـه در حقیقت ادامـه سلسله جبال حمرین است. درون این منطقه رودخانـه هایی نظیر (قزانیـه) و (أبی نفط) جریـان دارند.
زمـین این منطقه به منظور کشاورزی چندان مناسب نیست درحالی کـه زمـین های غرب و شمال غربی این استان به منظور کشاورزی مناسبند. آب وهوای استان دیـاله متغیر هست گاهی مدیترانـه‌ای وگاهی گرم وخشک است.
استان دیـاله دارای تپه‌های باستانی فراوانی هست که تاریخچه آنـها از هزاره پنجم قبل از مـیلاد شروع مـی‌شود و مـهمترین این تپه‌ها، تپه أسمر هست که درون شـهر باستانی اشنونا قرار دارد و درآن معابد، کاخ‌ها و تندیس های فراوانی وجود دارد، از این تپه‌ها همچنین مـی‌توان تپه (أجرب) و تپه (أشجالی) را نام برد. استان دیـاله هفت شـهرستان دارد کـه عبارتند از: بعقوبه، مقدادیـه، خالص، خانقین، بلدزور، کفری و مدائن.

 

 

استان دهوک
استان دهوک درون منتهی الیـه شمال غربی عراق واقع شده است. این استان نیز همانند سایر استان های عراق از اهمـیت تاریخی بسیـاری برخوردار هست وآثار یـافت شده درون تپه‌ها وغارهای آن نمایـانگر اهمـیت تاریخی این منطقه مـی‌باشد. استان دهوک از لحاظ استراتژیک نیز حایز اهمـیت هست وخط لوله نفت کرکوک بـه ترکیـه از این استان مـی‌گذرد.
مساحت این استان بالغ بر 10715 کیلومتر مربع هست و دارای پنج شـهرستان بـه نام‌های دهوک، سمـیل، زاخو، شیخان و عقره است. علت تسمـیه دهوک از نظر تاریخ نویسان چنین هست که این واژه از دو کلمـه (دو) فارسی و (هوک) کردی بـه معنی پیمانـه غله مـی‌باشد و در کل بـه معنی (دو پیمانـه غله) است. بـه گفته ‌مورخین امـیر این منطقه کـه (آخ شندو) نام داشت درون دوران حکومت (نوزی) بابت عبورکاروان ها از این منطقه، دو پیمانـه غله بـه عنوان مالیـات دریـافت مـی‌نمود. کوه‌ها از سه طرف شـهر دهوک را فرا گرفته‌اند بـه طوری کـه کوه (جبل الابیض) درون شمال شـهر وکوه (شندوخا) درون جنوب و کوه (مام سین) درون شرق آن واقع شده‌اند. این شـهر از سمت غرب بـه دشت کشاورزی سمـیل راه دارد. دهوک آثار باستانی بسیـاری دارد کـه مـهمترین آنـها قلعه دهوک است، ضمناً درون شـهر زاخوی این استان نیز بیش از پانزده مکان باستانی وجود دارد.

 

 

استان اربیل
این استان درون شمال عراق قرار دارد و مرکز آن شـهر (اربیل) است. از شمال بـه ترکیـه و از شرق بـه ایران محدود مـی‌گردد. مساحتی بالغ بر 13165 کیلومتر مربع دارد. آب وهوای آن نسبتاً سرد است، رطوبت نسبی آن پایین مـی‌باشد و مـیزان بارندگی سالیـانـه آن حدود 200 که تا 600 مـیلی متر است. نام قدیمـی شـهر (أربیلو او) هست که اسمـی آشوری و به معنی (چهار خدا) هست و علت این تسمـیه وجود معابد مـهم آشور درون این شـهر است. این شـهر درون دوره آشوری ها مرکز عبادت الهه باروری (عشتار) بود و آشوری‌ها قبل از هر حمله نظامـی بـه زیـارت معابد موجود درون اربیل مـی‌رفتند.
این شـهر درون سال 32 ه ق درون دوران خلافت عمر بن الخطاب بـه وسیله (عتبه بن فرقد) فتح شد و بعدها بـه عنوان یکی از شـهرهای مـهم عراق بـه شمارمـی‌آمد. درسال 1918 م انگلیسی‌ها آن را تصرف د و شخصی بـه نام (های) را بـه عنوان فرماندار آن منصوب د.
در اربیل بیش از یکصد و ده تپه باستانی از دوران پارینـه سنگی که تا دوره فتح اسلامـی وجود دارد و از مـهمترین آثار باستانی آن مـی‌توان قلعه اربیل، تپه سید احمد و مناره مظفریـه را نام برد.
استان اربیل پنج شـهرستان دارد کـه عبارتند از: مخمور، کوی سنجق، راوندوز، رانیـه و زیبار.
اقتصاد این استان متکی برکشاورزی و صنعت هست و درآن محصولاتی نظیر: گندم و جو وگل آفتابگردان و ذرت و سبزیجات و پیـاز و سیب زمـینی و هویج و دانـه‌های روغنی و حبوبات کاشته مـی‌شود. همچنین این استان از لحاظ دامپروری غنی بوده و علاوه بر پرورش و و بز تعداد زیـادی مرغداری و جوجه کشی دارد.

 

 

استان الانبار
مرکز این استان شـهر رمادی است. استان الانبار بزرگترین استان عراق هست و مساحت آن بالغ بر 138579 کیلومتر مربع هست که حدود 32% از مساحت عراق را درون برمـی گیرد. برخی عقیده دارندکه کلمـه (انبار) واژه‌ای فارسی هست و علت این تسمـیه وجود انبارهای آذوقه لشکر ساسانی درون این منطقه بوده هست و برخی دیگر این کلمـه را از مصدر عربی (نبر) مـی‌دانند کـه به معنی مکان مرتفع هست اما بـه هرحال ناگفته نماند.
که این شـهر درون دوران امپراتوری ساسانی از شـهرهای مـهم واستراتژیک بود کـه کار آن حمایت از پایتخت ساسانی (شـهر تیسفون) درون برابر حملات رومـیان بوده است.
در سال 134 ه ق ابوالعباس محمد بن عبد الله عباسی این شـهر را بـه عنوان پایتخت خود برگزید و در آن قصرها وکاخ هایی بنا کرد و ابوجعفر منصور دوانیقی نیز مدتی را درون این شـهر گذراند که تا آن کـه در سال 145 ه ق شـهر بغداد را بنا کرده وآن را بـه عنوان پایتخت خود برگزید. شـهر انبار یکی از مناطق مشـهور درون زمـینـه تولید قیر و کشتی سازی درون عراق قدیم بوده است.
زمـین استان انبار درون حقیقت امتداد فلات جزیره العرب بوده و پوشیده از تپه‌های کوچک وکم ارتفاع و تعداد زیـادی از دره‌ها نظیر دره حوران و غیره مـی‌باشد. زمـین این منطقه از لحاظ پوشش گیـاهی فقیر بوده و در معرض بیـابان زایی شدید قرار دارد. مرتفع‌ترین نقطه این سرزمـین نزدیک مرز اردن واقع هست که ارتفاع آن حدود 800 متر از سطح دریـا هست و پست‌ترین نقطه آن درون منطقه (الحبانیـه) قرار دارد و ارتفاع آن حدود 75 متر از سطح دریـا است. رودخانـه فرات درون سمت غربی این منطقه جریـان دارد.
این منطقه آب وهوای نیمـه بیـابانی دارد و مـیزان بارندگی سالیـانـه آن پایین و حدود 115 مـیلی متر است. اختلاف دمای روز و شب آن زیـاد بوده و درجه رطوبت آن بسیـار پایین است. دمای هوا درون تابستان بـه 32 درجه سانتی گراد و در زمستان بـه 9 درجه سانتی گراد مـی‌رسد.
مـهمترین محصولات کشاورزی آن سیب زمـینی، گندم، جو، ذرت، سبزیجات، پیـاز و علوفه دامـی مـی‌باشد. درون این استان حدود 2/ 5 مـیلیون درخت وجود دارد و کشاورزی آن متکی بر کشت آبی هست وآب مورد نیـاز کشاورزی از چاه‌ها و چشمـه‌ها وآب باران تأمـین مـی‌شود.

 

 

استان المثنی
استان المثنی درون جنوب عراق واقع شده هست و مساحت آن بالغ بر 51 هزار کیلومتر مربع هست و از این لحاظ بعد از استان انبار قرار مـی‌گیرد و دومـین استان پهناور عراق بـه شمارمـی‌رود. استان المثنی دارای چهار شـهرستان بـه نام‌های السماوه، الرمـیثه، الخضر و السلمان و هفت ناحیـه بـه نام‌های الورکاء، المجد، النجمـی، الهلال، الدراجی، الصوبر و البصیـه مـی‌باشد. جمعیت این استان درون حدود 440 هزار نفر است. مرکز این استان شـهر السماوه هست که 282 کیلومتر که تا بغداد فاصله دارد و در حدود 333 کیلومتری شمال بصره واقع است. جمعیت شـهر سماوه حدود 150 هزار نفر است. تاریخ بنای سماوه بـه دوره سومری‌ها باز مـی گردد و یـاقوت حموی علت تسمـیه سماوه را زمـین صاف و هموار این منطقه دانسته است. رودخانـه فرات از وسط شـهر سماوه مـی گذرد وآن را بـه دو بخش بزرگ وکوچک تقسیم مـی‌کند.
از آثار شـهر سماوه دریـاچه ساوه هست که گفته مـی‌شود هنگام تولد پیـامبر اکرم طغیـان کرد. این شـهر درون جریـان قیـام مردمـی عراق علیـه انگلیس درون سال 1920 م نقش فعالی را برعهده داشت.

 

 

استان بابل
مرکز این استان شـهر (حله) هست که درون وسط عراق قرار گرفته و فاصله آن که تا بغداد حدود یکصد کیلومتر است. مساحت آن 6793 کیلومتر مربع بوده و حدود 2% از مساحت کل کشور را شامل مـی‌شود. این استان حدود 35 متر بالاتر از سطح دریـا ارتفاع دارد. آب وهوای آن بیـابانی بوده و مـیزان بارندگی سالیـانـه آن اندک و در حدود 50 که تا 200 مـیلی متر مـی‌باشد. دما درون تابستان بـه 50 درجه سانتی گراد مـی‌رسد و در زمستان آب‌وهوایی معتدل دارد. جمعیت این استان بنا بـه آمار سال 1998 م بالغ بر 1109574 نفر بوده است. از لحاظ کشاورزی و دامپروری غنی مـی‌باشد. کشاورزی درون این استان بـه روش آبی بوده و به علت کاهش شدید بارندگی آن، کشاورزی بـه شکل دیم وجود ندارد. درون این استان مرغداری های متعدد و کارخانجات تهیـه غذای دام و طیور وجود دارد. علت تسمـیه این استان بـه بابل، وجود آثار باستانی شـهر بابل درون این استان هست که بـه مرکز استان بسیـار نزدیک هست و درون دوران حکومت صدام حسین سالیـانـه درون شـهر حله جشنواره‌ای بـه نام (جشنواره بین المللی بابل) برگزار مـی‌شد.

 

 

استان سلیمانیـه
مرکز این استان شـهر سلیمانیـه هست و این استان از شمال و غرب بـه استان های اربیل و التأمـیم و صلاح الدین، از جنوب بـه استان دیـاله، و ازشرق بـه کشور جمـهوری اسلامـی ایران محدود مـی‌شود. این استان زمـینی حاصلخیز و پر آب دارد، لذا متکی بر اقتصاد زراعی و دامپروری است. درون این استان دو سد معروف دربندی خان و دوکان واقع شده اند کـه در پشت این دو سد دریـاچه‌های مصنوعی دوکان و دربندی خان قرار گرفته اند.

 

 

استان قادسیـه
این استان از شمال با استان بابل و از شرق با استان های واسط وذی قار و از جنوب با استان المثنی و از غرب با استان نجف همجوار است. ساکنین این استان را عشایر شیعه تشکیل مـی‌دهند.

 

 

استان مـیسان
مرکز این استان شـهر العماره است. استان مـیسان از شمال و شرق با کشور ایران و از غرب با استان واسط و از جنوب و جنوب غربی با استان های بصره و ذی قار همجوار است. رودخانـه دجله از وسط آن عبور مـی کند و آن را بـه دو بخش مساوی تقسیم مـی کند. تالاب های بزرگ جنوب عراق کـه به نام (هور) معروف هست در این استان واقع هست و یکی از صنایع معروف شـهر العماره و مناطق همجوار آن نظیر قلعه صالح، کحلاء و مشرح قایق سازی وکشتی سازی هست و بیشتر صُبّی‌های‌(1) عراق درون این استان ساکن بوده وبه کار قایق سازی مشغول مـی‌باشند. درون این استان همچنین کشاورزی، پرورشمـیش، ماهیگیری و استفاده از نی درون صنایع دستی رواج دارد.
مـیسان نامـی قدیمـی هست و قبلًا بـه (مـیسین) معروف بوده هست که نام مملکتی باستانی هست که از ناحیـه غرب بـه دو رودخانـه دجله و فرات و از شرق بـه رودخانـه کارون محدود بود. این مملکت بعد از سقوط سلسله پادشاهی سلوکیـان بـه وجود آمد ومملکتی کوچک بود کـه در جنوب بابل قرار داشت و در دوران حکومت سلوکیـان تابع حکومت سلوکی بود و پس از سقوط انتیوسوم آخرین پادشاه سلوکی (سال 187 ق. م) که تا حدودی استقلال خود را بـه دست آورد. این مملکت درون دوران اشکانی تابع امپراتوری اشکانی بود.

 

 

 استان ذی قار
مرکز این استان شـهر ناصریـه است. این استان از شمال با استان های قادسیـه و واسط و از غرب با استان المثنی و از جنوب با استان بصره و از شرق با استان مـیسان همجوار است. رودخانـه فرات از این استان عبور مـی کند، این استان نیز بـه داشتن تالاب ها (هور) مشـهور است. تمامـی ساکنین این استان را عشایر شیعه تشکیل مـی‌دهند.

 

شـهر مقدس نجف‌

 
شـهر مقدس نجف درون حاشیـه فلات غربی عراق و در جنوب غربی بغداد واقع شده هست و فاصله آن که تا بغداد 160 کیلومتر است. ارتفاع این شـهر از سطح دریـا هفتاد متر هست و درون طول جغرافیـایی 44 درجه و 19 دقیقه و عرض جغرافیـایی 31 درجه و 59 دقیقه قرار دارد. درون 80 کیلومتری سمت شمال و شمال شرقی آن شـهر کربلا واقع هست و درون سمت جنوب و غرب آن سرزمـین های پست جلگه دریـاچه خشک شده نجف و شـهر (ابی صخیر) قرار دارد و فاصله ابی صخیر که تا نجف 18 کیلومتر است، درون سمت شرق آن شـهر کوفه هست که فاصله آن که تا نجف حدود 10 کیلومتر است. نجف درون زبان عربی بـه معنی مکان مستطیل محصور و بلندی هست که آب نمـی تواند آن را فراگیرد و جمع آن (نجاف) است. برخی نیز معنی نجف را (تل) یـا (تپه) ذکر کرده‌اند. یـاقوت حموی درون کتاب معجم البلدان مـی‌گوید: (نجف نام شـهری درون پشت شـهر کوفه هست که همانند تپه‌ای جلوی سیل را گرفته و اجازه نمـی‌دهد کـه سیل بـه سوی شـهر کوفه سرازیر شود). نجف نام‌های دیگری دارد کـه دراحادیث وارده از اهل بیت (ع) نیز آمده است، از جمله نام‌های متعارف این شـهر: بانقیـا، جودی، ربوه، ظهر الکوفه، غریـان، وادی السلام، غربی، لسان، طور، غری و مشـهد هست که درون این مـیان نام های نجف، غری و مشـهد متداول تر است. معنی لغوی (غری) جایی درون جاهلیت بود کـه در آن قربانی مـی دادند و (غریـان) نام دو بنای صومعه مانند بوده کـه در نزدیکی قبر حضرت علی (ع) قرار داشتند، اما (وادی السلام) بـه معنی دشت سلامتی هست و این نام درون برخی از احادیث اهل بیت (ع) بر این منطقه اطلاق شده هست که درون حال حاضر این نام بر گورستان معروف شـهر نجف اطلاق مـی گردد کـه آرامگاه بسیـاری از بزرگان و علمای شیعه مـی‌باشد.
برخی را گمان بر این هست که محل کنونی نجف درون گذشته کوه بلندی بوده و فرزند حضرت نوح (ع) آنجا کـه مـی‌گوید: (سأوی إِلَی جَبَلٍ یْعصِمُنِی مِنَ الْماء)  (به سوی کوهی پناه مـی‌برم کـه مرا از طوفان نجات خواهد داد) منظورش همـین کوه نجف بوده هست که بعدها بـه فرمان الهی کوه از بین رفته و به صورت تپه‌ای درآمد و دریـای اطراف آن کـه (نی) نام داشت خشک شده و به همـین علت نام آن (نی جف) شده است. البته نظریـه اخیر نظریـه منطقی و مستدلّی نیست، هرچند کـه نباید فراموش کرد براساس شواهد و قراین تاریخی و باستان شناسی ظاهراً طوفان نوح درون همـین منطقه اتفاق افتاده هست و این داستان درون سنگ نوشته‌های سومری، آشوری و بابلی برجای مانده درون بین النـهرین، ذکر شده است.
مساحت شـهر درون حدود 1338 کیلومتر مربع است، خیـابان های آن پهن و مستقیم و ساختمان های آن مرتفع و بازارهای آن پهن و مرتب هست مخصوصاً بازار بزرگ آن (السوق الکبیر) کـه از باروی شرقی شـهر آغاز مـی‌شود و تا حرم مطهر حضرت علی (ع) ادامـه مـی‌یـابد.

 

تاریخچه نجف‌
این شـهر تاریخی کهن دارد و در دوران حکومت (منذریـان) یـا (پادشاهان حیره) کـه کارگزاران امپراتوری ساسانی بودند، منطقه نجف بـه عنوان ییلاق مورد استفاده قرار مـی گرفت و به علت آب و هوای مناسب، برخی از پادشاهان حیره قصرها و منازلی درآن منطقه ساخته بودند.
شاپور به منظور جلوگیری از حمله اعراب بادیـه نشین اقدام بـه حفر خندقی درون ناحیـه غربی شـهر نجف نمود کـه بقایـای این خندق بین نجف وکربلا همچنان پابرجا هست و امروزه (بکری سعده) نامـیده مـی‌شود. قبل از فتح مسلمانان تعدادی از دیرها وکلیساهای مسیحی درون این منطقه بنا شده بود. بعد از دفن حضرت علی (ع) درون سال 40 ه ق که تا مدت ها محل قبر آن حضرت ناشناخته و مخفی بود اما با این وجود اهل بیت (ع) و شیعیـان خاص آنان کـه از محل دقیق دفن آن حضرت آگاه بودند مخفیـانـه وگاهی اوقات شبانـه بـه این منطقه آمده و قبرآن حضرت را زیـارت مـی د. درون سال 135 ه ق بعد از بر ملا شدن محل دفن حضرت علی (ع) این منطقه بـه تدریج زیـارتگاه عاشقان و شیفتگان آن حضرت گردید(1) و رفته رفته برخی از شیعیـان درون اطراف آن مستقر شدند و هسته اولیـه شـهر پی ریزی شد و بعدها با گذشت زمان توسعه یـافت که تا اینکه بـه شـهر بزرگ و مشـهوری مبدل شد. شـهر نجف درون طی مراحل توسعه شاهد سه مرحله بوده هست که عبارتند از:

مرحله اول: مرحله آبادانی اولیـه کـه از زمان (عضد الدوله آل بویـه) درون سال 338 ه ق آغاز گردید و تا قرن نـهم هجری ادامـه یـافت. این مرحله درون حقیقت مرحله نوباوگی شـهر بوده هست و درون اوایل این مرحله باروی شـهر ساخته شد کـه تمامـی شـهر را درون برمـی‌گرفت و در سال 400 ه ق (ابو محمد بن سهلان) وزیرآل بویـه باروی دیگری اطراف شـهر کشید.

مرحله دوم: مرحله آبادانی ثانویـه شـهر هست و از قرن نـهم هجری که تا اواسط قرن سیزدهم هجری ادامـه داشت، درون این دوره از شکوفایی شـهر کاسته شده و به علت بروز جنگ های طولانی بین ترک های عثمانی و پادشاهان صفوی آسیب‌هایی نیز بـه این شـهر وارد گردید.

مرحله سوم: دوران اخیر هست که از اواسط قرن سیزدهم هجری آغاز شده و تا امروز ادامـه دارد. درون این دوران شـهر دوباره شکوفا شده و تغییرات فرهنگی و عمرانی فراوانی درون آن روی داده و پس از آن کـه مدت ها بـه صورت شـهرستان تابع استان کربلا بود، عاقبت بـه استان تبدیل شد.

در سال 12 ه. ق خالد بن ولید بعد از فتح سرزمـین یمامـه هنگامـی کـه عازم فتح سرزمـین حیره بود درون منطقه نجف اطراق کرد و اهالی منطقه از ترس خالد بـه قصر سفیدی کـه درآن منطقه قرار داشت پناه بردند، درون این منطقه جنگ سختی درگرفت کـه بعدها بـه نام جنگ بویب معروف شد.
در سال 14 ه. ق منطقه نجف محل درگیری نیروهای نظامـی ساسانیـان و لشکر مسلمانان بود و در منطقه (بانقیـا) مسلمانان موفق شدند کـه اولین جزیـه را از ایرانیـان بگیرند.
در سال 37 ه. ق صحابی جلیل القدر (خباب بن الارت) اولینی بود کـه در نجف دفن شد و حضرت علی (ع) بر سر جنازه او نماز خواند و برای او طلب آمرزش نمود.
در سال (40 ه. ق/ 661 م) حضرت علی (ع) درکوفه بـه شـهادت رسید و جسد پاکش بنا بـه وصیت وی بـه وسیله دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) درون نجف اشرف بـه خاک سپرده شد.
در سال 250 ه. ق اولین رود بـه سوی نجف کشیده شد. این رود را شخصی بـه نام (سلیمان بن أعین) و در منطقه‌ای بـه نام (السنیق) احداث کرد، بعدها باغ های شـهرکوفه و یران شدند و بسیـاری از اهالی کوفه بـه شـهر قم و برخی نیز بـه شـهر واسط و منطقه‌ای بـه نام (خراب الکوفه) هجرت د.
در قرن چهارم هجری یکی از خوارج بـه نام (مره بن قیس) بـه نجف حمله کرد که تا جسد مبارک حضرت علی (ع) را از قبر خارج کند. وی باروی شـهر را منـهدم ساخت و پس از جنگ و محاصره شش روزه عاقبت شـهر را فتح نمود. اما از نبش قبر مطهر امام علی (ع) منصرف شد.
در سال 448 ه. ق/ 1056 م درون دوران آل بویـه شـهر نجف از مراکز مـهم تدریس امور دینی شد و این امر بویژه بعد از هجرت شیخ ابوجعفر طوسی از بغداد بـه نجف فزونی گرفت، زیرا کـه شیخ طوسی درون بغداد مورد بی مـهری فراوان قرار گرفت وکتابخانـه وی آتش زده شد. مـهاجرت شیخ طوسی بـه نجف باعث روی آوردن طلاب علوم دینی بـه نجف شد.
در سال 508 ه. ق شخصی بـه نام (مشعشعی) کـه حاکم منطقه الجزایر و بصره درون جنوب عراق بود بـه نجف وکربلا حمله کرد و اهالی نجف را کشته یـا اسیر کرد و حرم های مطهر نجف وکربلا را بـه تاراج برد.
در بین سالهای (550 ه. ق و 656 ه. ق) خلیفه عباسی (الناصر لدین الله) توجه زیـادی بـه بنا و توسعه شـهر نجف نموده و حرم مطهر حضرت علی (ع) را بازسازی نمود.
در پایـان قرن هفتم و هشتم هجری ودر دوران حکومت خاندان پادشاهان (ایلخانی و جلایری) شـهر نجف ازجهت آبادانی و جمعیت و ساختن مدارس علمـیه پیشرفت چشمگیری نمود.
در سال 997 ه. ق (عبد المؤمن خان) پادشاه ازبک با لشکر بزرگی بـه نجف حمله کرد و مردم شـهر را قتل عام نمود.
در آغاز قرن دهم هجری قمری شاه عباس صفوی بر بغداد و بسیـاری از شـهرهای دیگر عراق دست یـافت و سپس بـه زیـارت عتبات عالیـات، ازجمله شـهر مقدس نجف مشرف شد و دستور داد شاخه‌ای از رودخانـه فرات بـه سوی آن کشیده شود. بعد از آن سلطان عثمانی (سلیمان قانونی) دوباره عراق را بازپس گرفت و وی نیز درون سال 941 ه ق قبل از بازگشت بـه قسطنطنیـه عازم زیـارت نجف وکربلا شد.
در سال 1032 ه. ق درون دوران سلطنت سلطان سلیم عثمانی، ترک‌ها موفق بـه محاصره نجف شدند. اما بـه علت مقاومت دلیرانـه اهالی شـهر موفق بـه فتح شـهر نشدند.
در دوران سلطنت (سلطان مراد) عثمانی‌ها بـه بغداد حمله د، نجف نیز درون معرض حملات آنان قرار گرفت اما لشکریـان شاه عباس اول کـه در شـهر مستقر بودند بـه دفاع از شـهر پرداختند.
در سال 1040 ه. ق فرمانده عثمانی (کنج عثمان) با موفقیت شـهرهای نجف وکربلا را فتح کرد.
در سال 1041 ه. ق سردار عثمانی (خسرو پاشا) کـه موفق نشده بود شـهر بغداد را از چنگ لشکریـان صفوی خارج کند، مجدداً بـه شـهر نجف حمله کرده وآن را دوباره فتح نمود.
در سال 1109 ه. ق رودخانـه فرات طغیـان کرد و شـهر نجف و زمـین های پیرامون آن غرق شد و در همـین حین برخی از رؤسای قبایل دست بـه چپاول شـهر زدند.
در قرن دهم و یـازدهم هجری اهالی شـهر بـه بیماری های واگیردار بسیـاری مبتلا شدند کـه منجر بـه از بین رفتن اهالی و متوقف شدن رشد و توسعه شـهر شد.
در سال 1216 ه. ق وهابی‌ها شـهر کربلا را تصرف نموده و اهالی آن را کشته و حرمت حرم حسینی را هتک د و سپس رهسپار شـهر نجف شدند وآن را به منظور مدتی محاصره د اما چون بـه نتیجه نرسیدند بـه سرزمـین خود بازگشتند.
در سال 1217 ه. ق وهابی‌ها بار دیگر درون روز عید غدیر بـه نجف حمله د و تعدادی از علما و مردم بی دفاع شـهر را کشتند.
در سال 1221 ه. ق خبر حمله مجدد وهابی‌ها بـه شـهر نجف سبب شد که تا اهالی نجف خزانـه امـیر المؤمنین (ع) را بـه کاظمـین منتقل کنند که تا از دست غارتگران درون امان باشد. این کار توسط شیخ جعفر کاشف الغطاء و تعداد دیگری از علمای بزرگ نجف صورت گرفت و تعداد زیـادی از اهالی شـهر نیز ازترس وهابی‌ها بـه عشایر منطقه پناهنده شدند و تنـها دویست تن از مردان شـهر بـه منظور مقاومت و مقابله با وهابی‌ها درون شـهر سنگر گرفتند. ابن سعود بـه سرکردگی پانزده هزار نفر از وهابی‌ها بـه شـهر رسید و یک شبانـه روز شـهر را محاصره کرد اما بدون نتیجه‌ای بـه سرزمـین خود بازگشت، برخی از منابع ذکر مـی‌کنند کـه دلیران شبانـه بـه لشکر ابن سعود حمله کرده و هفتصد نفر از لشکریـان او را کشتند و این امر باعث هراس شدید درون بین لشکریـان وهابی گردید وآنان را ناچار کرد کـه دست خالی از آن منطقه کوچ کنند.
در سال 1226 ه. ق (1811 م) نظام الدوله محمد حسین خان علّاف صدر اعظم فتحعلی شاه قاجار بـه علت هجوم پی درپی وهابی‌ها جهت تخریب اماکن مقدسه شیعه دستور داد که تا قوی ترین باروی ممکن به منظور شـهر ساخته شود.در سال 1228 ه. ق (1813 م) درون دوره شیخ جعفر کاشف الغطاء حوادث تفرقه آمـیزی درون بین رهبری جامعه شیعیـان پدید آمد کـه باعث تقسیم مردم بـه دو گروه رقیب (زکرت) و (شمرت) گردید و دشمنی و اختلاف و درگیری بین این دو گروه حدود یکصد سال طول کشید وآخرین جنگ آن ها درون سال 1323 ه. ق رخ داد کـه منجر بـه پیروزی (گروه زکرت) گردید.
در خلال جنگ اول جهانی بـه موجب فتوای علمای شیعه، اهالی نجف با ترک‌های عثمانی متحد شده بـه دفاع از اسلام برخاستند و بسیـاری از علمای بزرگ شیعه ازجمله آیت الله سید محمد سعید حبوبی بـه فرماندهی لشکری از رزمندگان درون جبهه شعیبه با انگلیسی‌ها بـه مقابله برخاستند، با این وجود ترک های عثمانی درون جنگ مغلوب شده و پس از شکست، رفتار بسیـار بد و زننده‌ای با عراقی‌ها و به خصوص اهالی نجف داشتند کـه این امر منجر بـه قیـام ‌ها برعلیـه حکومت عثمانی و اخراج آنان از شـهر گردید. درون پی این امر ‌ها حکومتی محلی ایجاد د و به مدت دوسال اداره شـهر را برعهده گرفتند.
انگلیسی‌ها بعد از تصرف بغداد سعی د شـهر نجف را نیز بـه زیر سلطه خود درآورند، اما بار دیگر اهالی نجف بـه مقابله با آنان پرداختند و اولین برخورد نظامـی اهالی با انگلیسی‌ها درون بیرون شـهر رخ داد و در اثر آن انگلیسی‌ها کـه چهل هزار سرباز را بـه منطقه گسیل کرده بودند حدود هفتصد سرباز را از دست دادند و ازعراقی‌ها فقط چهل نفر بـه شـهادت رسیدند کـه اغلب آنان را زنان و بچه‌های بی‌دفاع شـهر تشکیل مـی‌دادند. مقاومت دلیرانـه مردم که تا مدت ها ادامـه داشت اما عاقبت شـهر بـه تصرف انگلیسی‌ها درآمد.
در سال 1325 ه. ق (1908 م) یک شرکت خصوصی اقدام بـه ساختن راه‌آهن (تراموا) بین مدینـه النبی و نجف وکوفه کرد.
در سال 1333 ه. ق (1915 م) نجف علیـه ترک های عثمانی قیـام کرد وآن ها را از منطقه راند.
در سال 1335 ه. ق (1917 م) انگلیسی‌ها شـهر نجف را بـه تصرف خود درآوردند، اما دیری نپایید (سال 1336 ه ق/ 1918 م) مردم نجف قیـام د و انگلیسی‌ها را از آنجا بیرون راندند.
قیـام ملی عراق علیـه انگلیسی‌ها درون سال 1920 م اتفاق افتاد و هسته مرکزی این قیـام شـهر نجف بود، زیرا کـه اکثریت علما و مراجع شیعه درون این شـهر زندگی مـی‌د و بر اثر فتوای آنان و استجابت آن از طرف عشایر شیعه جنوب و سایر شـهروندان این کشور، عاقبت درون روز یکشنبه 15 شوال سال 1338 ه ق قیـامـی همـه جانبه علیـه انگلیس صورت گرفت و سربازان انگلیسی درون جبهه‌های مختلف با عراقی‌ها مشغول نبرد شدند و لشکر آنان ناچار شدکه از شـهر نجف بـه کوفه عقب نشینی کند و عراقی‌ها موفق شدند کـه در بسیـاری از جبهات اسرای زیـادی را دستگیر نموده و به مقر فرماندهی انقلاب کـه در شـهر نجف مستقر شده بود اعزام نمایند، کـه در این مـیان تنـها از معرکه (رازنجیـه) 160 اسیر انگلیسی بـه شـهر نجف اعزام شدند. درون این انقلاب، عاقبت عراقی‌ها موفق شدندکه انگلیسی‌ها را شکست داده و الگویی مناسب به منظور سایر ملل مسلمان گردند.
در سال 1348 ه ق (1929 م) بین نجف وکوفه لوله کشی شد وآب شـهر نجف کـه قبلًا از طریق چاه و قنات تأمـین مـی شد ازآن بعد به وسیله لوله‌های مذکور از رودخانـه فرات تأمـین گردید.
در سال 1350 ه ق (1931 م) حکومت محلی دوره قائم مقام سید جعفر حمندی پنج دروازه درون باروهای شـهر بنا کرد و در جنوب شـهر مـیدان بزرگی ساخت و اهالی شـهر نیز درون کنار مـیدان مذکور شروع بـه ساختن خانـه‌ها و مغازه‌ها و قهوه خانـه‌ها نمودند.
در دوران پادشاهی ملک غازی، دولت اقدام بـه ساختن مدارس، پارک ها و یک بیمارستان عمومـی نمود کـه بعدها این محله بـه نام (غازیـه) معروف شد.
در سال 1948 م بعد از ساختن راه آسفالته بین کوفه و نجف، استفاده از راه آهن از رونق افتاد.

 

محله‌های شـهرنجف‌

 

محله‌های قدیمـی
محله العلا
این محله جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد و امروزه بـه آن (المشراق) مـی‌گویند.

محله العماره
در شمال محله العلا و در زاویـه شمال شرقی حرم مطهر قرار دارد و یکی از بزرگترین محلات قدیمـی نجف بـه شمارمـی‌رود.

محله الحویش
درغرب محله العماره واقع شده و بر زاویـه شمال غربی حرم مطهر مشرف است.

محله البراق
جنوب محله الحویش قرار دارد و از بقیـه محله‌های فوق تازه سازتر است.

 

محله‌های جدید
محله‌های جدید شـهر عبارتند از: حی الامـیر، حی الغدیر، حی السعد، حی الحنانـه، حی الجدیده، حی الصناعی، حی الاسکان، حی العلماء و حی المثنی.

 

خیـابانـهای نجف
خیـابان های معروف شـهر عبارتند از: شارع المدینـه، شارع الرسول (ص)، شارع الامام زین العابدین (ع)، شارع الامام صادق (ع)، شارع الکوفه، شارع السور، شارع الخورنق، شارع السدیر، شارع الطوسی و شارع ابو صخیر.

 

مساجد معروف نجف

مسجد شیخ طوسی
که درون کنار مقبره ایشان واقع هست و همچنان محل تدریس اساتید حوزه نجف مـی‌باشد.

مسجد شیخ انصاری
مشـهور بـه مسجد ترک ها کـه امام خمـینی (قدس سره) درآن بـه اقامـه نماز جماعت و تدریس مـی‌پرداختند.

مسجد هندی
از مساجد بزرگ و مشـهور نجف و یکی از مراکز تدریس حوزه علمـیه نجف هست و درون کنار آن کتابخانـه آیت الله حکیم و آرامگاه او قرار دارد.

مسجد خضراء
از مساجد مشـهور نجف هست که سال ها محل تدریس حوزه علمـیه نجف بود.

مسجد جواهری‌
به علت دفن مرحوم صاحب جواهر (رحمـه الله) درون آن بدین نام مشـهور است.

مسجد صافی الصفا
گفته مـی‌شود امـیر مومنان (ع) درون آنجا نماز گزارده و در گوشـه‌ای از آن مدفن یکی از یـاران حضرت (ع) قرار دارد.

مسجد حنانـه، مسجد عمران بن شاهین، مسجد الرأس یـا بالاسر، مسجد شیخ جعفر شوشتری، مسجد صاغه (طلافروشان)، مسجد حیدری، مسجد مراد، مسجد آل کاشف الغطاء، مسجد حاج مـیرزا حسین خلیلی، مسجد شیخ مشکور، مسجد شیخ مرتضی، مسجد الشیخ الطریحی، مسجد آل المشـهدی، مسجد علی رفیش، مسجد حاج حسین بهبهانی، مسجد شیخ آقا رضا همدانی و بالاخره مسجد علامـه حسن شیرازی از دیگر مساجد مشـهور نجف هستند.

 

مدارس دینی نجف
شـهر نجف بیش از ده قرن هست که بزرگترین حوزه دینی شیعیـان بـه شمار مـی‌رود لذا مدارس بسیـاری درون آن بـه هدف سو تدریس طلاب ساخته شدکه مـهمترین آنـها عبارتند از: 

 مدرسه مقداد سیوری
منسوب بـه فاضل عالی قدر مقداد سیوری کـه سال 826 ه ق درگذشت.

مدرسه صدر
از بزرگترین مدارس هست که تنـها درون یک طبقه آن 30 حجره وجود دارد.

مدرسه معتمد
درسال 1262 ه ق ساخته شد وبعدها تجدید بنا شد. این مدرسه 20 حجره دارد.

مدرسه شیخ مـهدی
در سال 1284 ه ق ساخته شد و دارای 22 حجره است.

مدرسه قوام
در سال 1300 ه ق تأسیس شد و 26 حجره دارد.

مدرسه سلیمـیه
در سال 1250 ه ق ساخته شد و 12 حجره دارد.

مدرسه ایروانی
در سال 1305 ه ق ساخته شد و 19 حجره دارد.

مدرسه قزوینی
سال 1324 ه ق توسط محمدامـین قزوینی با 33 حجره ودر 2 طبقه ساخته شد.

مدرسه بادکوبه ای
که درون سال 1325 ه ق ساخته شد.

مدرسه شربیـانی
که درون سال 1320 ه ق ساخته شد و 12 حجره دارد.

مدارس خلیلی
که عبارت از دو مدرسه کوچک و بزرگ است، مدرسه کوچک با دو طبقه و 18 حجره درون سال 1322 ه ق ساخته شد و مدرسه بزرگ درون سال 1330 ه ق ساخته شد و دو طبقه و 46 حجره دارد.

مدارس آخوند
که عبارت از سه مدرسه بزرگ وکوچک و متوسط است. مدرسه بزرگ درون سال 1321 ه ق ساخته شد و دو طبقه و 40 حجره دارد و دیوارآن کاشی کاری شده است. این مدرسه درون سال 1385 ه ق نوسازی شد و تعداد حجره‌های آن بـه 80 حجره افزایش داده شد، مدرسه متوسط سال 1326 ه ق ساخته شد و 33 حجره دارد و دیوارآن کاشی کاری شده است، مدرسه کوچک درسال 1328 ه ق ساخته شد و دوازده حجره دارد.

مدرسه هندی
که بیست حجره دارد.

مدرسه بخاری
در سال 1329 ه ق ساخته شده و در سال 1380 ه ق تجدید بنا شد.

مدارس سید محمد کاظم رشتی
شامل دو مدرسه است، اولی درون سال 1325 ه ق دردو طبقه و 80 حجره ساخته شد کـه دیوارهای آن کاشی کاری شده است، مدرسه دوم درون سال 1380 ه ق بـه دستور آیت الله سید محسن حکیم ساخته شد.

 مدرسه مجدد شیرازی
دارای دو طبقه بوده و قبر مؤسسش درون آن قراردارد.

مدرسه بروجردی
دارای سه طبقه و 64 حجره مـی‌باشد کـه در سال 1373 ه ق ساخته شد و در آن کتابخانـه‌ای لبریز از کتاب های علمـی و فقهی وجود دارد.

مدرسه عبدالعزیز بغدادی
از مدارس تازه تأسیس واقع درون محله (حی السعد) بوده کـه شامل حجره‌های زیـادی مـی‌باشد.

مدرسه دار الحکمـه
مؤسس این مدرسه آیت الله محسن حکیم است.

جامعه النجف الدینیـه
بزرگترین مدرسه دینی نجف اشرف مـی‌باشد و در سه طبقه ساخته شده و شامل 100 حجره و یک مسجد مـی‌باشد. این مدرسه را تاجری ایرانی بـه نام حاج محمد تقی اتفاق طهرانی درون سال 1376 ه ق درون محله (حی السعد) بنا کرد. زیربنای این مدرسه 5000 متر مربع است.

مدرسه لبنانیـه
در منطقه (الجدیده) نجف واقع است.

مدرسه أزریـه
این مدرسه نیز درون (الجدیده) قرار دارد.

مدرسه دار العلم
متعلق بـه آیت الله خوئی بوده و در انتفاضه سال 1991 م ویران شد.

مدارس دیگر نجف عبارتند از: مدرسه شیخ ملا عبدالله (صاحب حاشیـه درون منطق)، مدرسه صدر اعظم، مدرسه جوهرچی، مدرسه امـیر المؤمنین (ع).

 

کتابخانـه‌های نجف
نجف شـهری فرهنگی است، علما و شعرای بسیـاری از این شـهر برخاسته‌اند و معمولًا درون هر مدرسه‌ای از مدارس دینی نجف کتابخانـه‌ای وجود دارد لیکن تعدادی از این کتابخانـه‌ها مـهمترند کـه عبارتند از:

کتابخانـه حسینیـه
که این کتابخانـه را حاج علی محمد نجف آبادی تأسیس کرد.

کتابخانـه شیخ محمد رضا آل فرج‌
که حدود چهار هزار جلد کتاب نفیس دارد.

کتابخانـه عمومـی آل حنوش
حاج کاظم حسون آل حنوش درون سال 1370 ه ق آن را تأسیس کرد.

کتابخانـه عمومـی نجف
که درون سال 1946 م تأسیس شد.

کتابخانـه امـیرالمؤمنین (ع)
علامـه امـینی مؤلف الغدیر درون سال 1373 ه ق آن را تأسیس کرد و حاوی کتاب های بسیـاری بـه زبان های مختلف بوده وآثار با ارزش فراوانی را درون خود جای داده است. این کتابخانـه درون محله حویش قرار دارد و آرامگاه آن مرحوم نیز درون جوار آن است.

کتابخانـه عمومـی حکیم
آیت الله سید محسن حکیم درون سال 1377 ه ق آن را درون مجاورت مسجد هندی تأسیس کرد. آرامگاه آن مرحوم درون گوشـه‌ای از مسجد قرار دارد.

کتابخانـه العلمـین
درمسجد طوسی قرار دارد و به نام دو دانشمند شیعه، بحرالعلوم و شیخ طوسی نامگذاری شده است.

کتابخانـه حیدریـه
تأسیس آن بـه قرن چهارم هجری و به دوره آل بویـه بر مـی گردد و دارای نسخ بسیـار نفیسی بوده هست که امروزه این کتاب ها درون یکی از حجره‌های صحن نگهداری مـی شوند.

سایر کتابخانـه‌های نجف عبارتند از: کتابخانـه حسینیـه شوشتری‌ها، کتابخانـه مدرسه قوام، کتابخانـه مدرسه بزرگ و مدرسه کوچک الخلیلی، کتابخانـه شیخ جعفر کبیر، کتابخانـه شیخ فخر الدین طریحی، کتابخانـه الرابطه العلمـیه، کتابخانـه عبدالعزیز بغدادی، کتابخانـه منتدی النشر (بعدها بـه دانشکده فقه درون خیـابان کوفه نقل مکان کرد( کتابخانـه بروجردی، کتابخانـه دانشکده نجف، کتابخانـه شیخ محمد باقر اصفهانی، کتابخانـه آخوند، کتابخانـه الرحیم، کتابخانـه سید جعفر بحر العلوم، کتابخانـه امـیرالمؤمنین (ع)، کتابخانـه یعقوبی، کتابخانـه نوری، کتابخانـه بلاغی، کتابخانـه الخطباء کتابخانـه ملالی (متعلق بـه خاندان آل مله)، کتابخانـه شیخ آقا بزرگ طهرانی، کتابخانـه شیخ علی کاشف الغطاء متوفی سال 1151 ه ق، کتابخانـه شیخ هادی کاشف الغطاء)

 

چاپخانـه‌های معروف نجف
شـهر نجف یکی از مراکز قدیمـی چاپ ونشر کتاب های شیعه هست و بسیـاری از چاپ های اول کتابهای شیعه درون این شـهرانجام شده است. چاپخانـه‌های نجف بسیـارند و اولین چاپخانـه‌ای کـه در این شـهر تأسیس شد چاپخانـه (حبل المتین) بود. چاپخانـه‌های دیگر این شـهر عبارتند از: مرتضوی، نعمان، الزهراء، الاداب و غیره.

 

شخصیت های مـهم مدفون درون شـهر نجف
نجف مدفن بسیـاری از انبیـاء وصالحین وعلماء بوده هست وگفته مـی‌شود کـه قبر آدم و نوح و هود و صالح درون این شـهر قرار دارد. افراد سرشناس مدفون درون این شـهر عبارتند از:

1 خباب بن الارت (متوفی سال 37 ه ق)
2 سهل بن حنیف (متوفی سال 38 ه ق)
3 خریم بن الاخرم (متوفی سال 41 ه ق)
4 ابوموسی الاشعری (متوفی سال 42 ه ق)
5 الاشعث بن قیس (متوفی سال 42 ه ق)
6 المغیره بن شعبه (متوفی سال 50 ه ق)
7 سمره بن جناده (متوفی سال 59 ه ق)
8 هانی بن عروه (متوفی سال 61 ه ق)
9 مـیثم التمار (متوفی سال 61 ه ق)
10 عبدالله بن یقطر (متوفی سال 61 ه ق)
11 زید بن الارقم (متوفی سال 68 ه ق)
12 عدی بن حاتم الطائی (متوفی سال 68 ه ق)
13 جابر بن سمره (متوفی سال 74 ه ق)
14 کمـیل بن زیـاد (متوفی سال 82 ه ق)
15 عبد الله بن اوفی (متوفی سال 81 ه ق)
16 شیخ طوسی (متوفی سال 460 ه ق)
17 سید رضی الدین علی بن طاووس (متوفی سال 664 ه ق)
18 جمال الدین بن طاووس (متوفی سال 673 ه ق)
19 علامـه حلی (متوفی سال 726 ه ق)
20 مقدس اردبیلی (متوفی سال 990 ه ق)
21 شیخ فخر الدین طریحی (متوفی سال 1087 ه ق)
22 شیخ احمد جزائری (متوفی سال 1151 ه ق)
23 سید مـهدی بحر العلوم (متوفی سال 1212 ه ق)
24 سید عبدالله شبّر (متوفی سال 1242 ه ق)
25 شیخ احمد نراقی (متوفی سال 1245 ه ق)
26 شیخ مرتضی انصاری (متوفی سال 1281 ه ق)
27 شیخ راضی بن شیخ محمد (متوفی سال 1290 ه ق)
28 سید مـهدی قزوینی (متوفی سال 1300 ه ق)
29 سید محمد حسن شیرازی (متوفی سال 1312 ه ق)
30 حاج حسین خلیلی (متوفی سال 1326 ه ق)
31 سید محمد سعید حبوبی (متوفی سال 1333 ه ق)
32 علامـه سید علی داماد (متوفی سال 1336 ه ق)
33 سید محمد رضا استرآبادی (متوفی سال 1346 ه ق)
34 علامـه محمد جواد بلاغی (متوفی سال 1354 ه ق)
35 شیخ نائینی (متوفی سال 1355 ه ق)
36 شیخ ضیـاء الدین عراقی (متوفی سال 1361 ه ق)
37 سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی سال 1365 ه ق)
38 سید محمد کاظم یزدی (متوفی سال 1370 ه ق)
39 شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (متوفی سال 1373 ه ق)
40 سید محسن حکیم (متوفی سال 1375 ه ق)
41 سید ابوالقاسم خوئی (متوفی سال 1413 ه ق)
42 سید عبد العلی سبزواری (متوفی سال 1414 ه ق)
43 سید عبدالمجید خوئی (متوفی سال 1424 ه ق)
44 سید محمد باقر حکیم (متوفی سال 1424 ه ق)

 

مدفن یـاران خاص حضرت علی (ع)
در منطقه‌ای بـه نام (الثویـه) کـه امروزه بـه صورت تپه‌ای درون کنار مسجد حنانـه قرار دارد بسیـاری از اصحاب خاص امـیر المومنین (ع) دفن شده‌اند کـه ازجمله مـی‌توان افراد زیر را نام برد: خباب بن الارت، احنف بن قیس، جویریـه بن مسهر عبدی، سهل بن حنیف، کمـیل بن زیـاد نخعی، عبد الله بن أوفی و رشید هجری.

 

شـهر نجف از دید جهانگردان‌
ابن جبیر (متوفی 580 ه ق) جهانگرد معروف اندلسی کـه شرح سفر خود را درون سفرنامـه خویش ثبت کرده هست در این باره مـی‌گوید:
(در سمت غرب شـهرکوفه و در فاصله یک فرسخی، مرقد مشـهوری وجود دارد کـه به حضرت علی بن ابی طالب (ع) نسبت داده مـی‌شود وگویند کـه شترآن حضرت کـه حامل جنازه وی بود، چون بدین جا رسید بر روی زمـین زانو زد و فرزندان آن حضرت وی را درون همان جا بـه خاک سپردند و گویند کـه اکنون قبر وی درون همان جاست و خداوند بـه صحت آن داناتر است. آن طور کـه به ما گفته شد مرقد آن حضرت بنایی باشکوه هست که ما بـه علت ضیق وقت موفق بـه مشاهده آن نشدیم زیرا کـه در شـهر کوفه فقط شنبه شب را اقامت کردیم) .
هروی درون کتاب خود (الاشارات فی معرفه الزیـارات) نیز از نجف سخن مـی‌گوید. ابن بطوطه کـه در سال 726 ه ق از شـهر نجف دیدن کرده است، درون سفرنامـه خود درباره شـهر نجف و مرقد مطهر حضرت علی (ع) چنین مـی‌گوید: از قادسیـه حرکت کردیم و به نجف کـه مدفن علی بن ابی‌طالب (ع) هست رسیدیم. این شـهر نیک درون زمـینی پهناور و سخت واقع شده هست و یکی از بهترین و پرجمعیت‌ترین شـهرهای عراق مـی‌باشد کـه بازارهای خوب و تمـیزی دارد. از باب الحضره وارد نجف شدیم و بعد از عبور از بازار بقالان و طباخان و خبازان بـه بازار مـیوه فروشان و خیـاطان و قیصریـه و بازار عطاران رسیدیم. آخر بازار عطاران باب حضرت هست و قبری کـه معتقدند از آن علی (ع) مـی‌باشد درون این محل است. روبروی مقبره، مدارس و زوایـا و خانقاه‌ها قرار دارد کـه دایر و با رونق مـی‌باشند دیوارهای مقبره از کاشی هست که چیزی همانند (زلیج) هست اما از حیث جلا و نقش زیباتر از آن است. از باب حضرت وارد مدرسه بزرگی مـی‌شود کـه طلاب و صوفیـان شیعه درون آن سدارند. درون این مدرسه از هر مسافر تازه وارد که تا سه روز پذیرایی مـی‌شود و هر روز دوبار غذایی مرکب از نان وگوشت وخرما بـه مـهمانان مـی‌دهند. از مدرسه وارد باب القبله مـی‌شوند. حاجبان، نقیبان و سرایداران درون این محل مراقب زوار مـی باشند و چونی به منظور زیـارت وارد مـی‌شود بـه نسبت وضع و مقامش همگی آن جماعت یـا یکی از آن ها بلند مـی شوند و با او درون آستانـه حرم مـی‌ایستند و اذن مـی‌خوانند بـه این مضمون: (به فرمان شما ای امـیرالمومنین (ع) این عبد ضعیف اذن مـی‌خواهد بـه روضه وارد شود اگر اذن مـی‌فرمائید کـه بیـاید وگرنـه باز گردد و اگر او اهلیت و شایستگی این مقام را ندارد باری شما اهلیت کرامت و عفو و اغماض را دارید) سپس اشارت مـی‌کنند کـه آستانـه را و دو طرف چارچوبه درون ورودی را ببوسد و داخل حرم بشود. داخل حرم با انواع فرش های ابریشمـین و غیره مفروش هست و قندیل‌های بزرگ و کوچکی از طلا ونقره درون آن آویخته اند، درون وسط حرم مصطبه چارگوشی هست که صندوقی چوبین دارد وبر روی صندوق صفحات طلای پرنقش و نگاری کـه در ساختن آن کمال استادی و مـهارت را بـه کار‌اند با مـیخ های نقره فروکوفته‌اند چنان کـه از هیچ جهت چیزی از چوب نمودار نیست. ارتفاع مصطبه کمتر از ارتفاع قامت آدمـی هست و درون آن سه قبر هست کـه مـی‌گویند یکی از آن آدم (ع) و دیگری از آن نوح (ع) و سومـی از آن علی (ع) مـی‌باشد و بین این سه قبر درون طشت های زرین و سیمـین، گلاب و مشک و انواع عطریـات دیگر گذاشته‌اند کـه زوار دست خود را درون آن فروبرده بـه عنوان تبرک بر سر و روی خود مـی‌کشند.
در دیگرحرم کـه آستانـه‌ای نقره ای و پرده‌های ابریشمـین الوان دارد بـه سوی مسجدی باز مـی‌شود کـه آن خود چهار درون دارد و هر چهار درون دارای آستانـه‌های نقره و پرده‌های ابریشم مـی‌باشد. داخل مسجد نیز فرش های عالی انداخته‌اند و دیوارها و سقف آن با پرده‌های حریر مستور است. همـه مردم این شـهر رافضی‌(1) مذهب مـی‌باشند و از این روضه کرامت ها ظاهر مـی‌شود کـه منشأ عقیده مردم بر این کـه قبر علی (ع) درون آن هست همـین کرامت ها مـی‌باشد. از جمله آن کـه در شب بیست وهفتم رجب کـه (لیله المحیـا) مـی‌نامند عراقیـان و خراسانیـان و فارسیـان و رومـیان گروه گروه سی تن و چهل تن بعد از نماز خفتن درون آنجا گرد مـی‌آیند و بیماران افلیج و زمـین گیر را روی ضریح مقدس مـی‌گذارند و خود بـه نماز و ذکر و قرآن و زیـارت مشغول مـی‌شوند و چون پاسی از شب گذشت همـه مریض‌ها کـه شفا یـافته و صحیح و سالم گشته‌اند برخاسته ذکر لااله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله مـی‌گویند و این حکایت درون مـیان آنان بـه حد استفاضه رسیده وگرچه من خود آن شب را درک نکردم داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم و در مدرسه حرم سه تن از این اشخاص را دیدم کـه هر سه زمـین گیر بودند یکی از روم آمده بود و دیگری از اصفهان و سومـی از خراسان، از حالشان جویـا شدم گفتند کـه امسال بـه (لیله المحیـا) نرسیده‌اند و منتظرند کـه سال آینده آن شب را درک کنند. درون این شب مردم ازشـهرهای مختلف درون نجف جمع مـی شوند و بازار بزرگی درون آن شـهر برپا مـی‌شود کـه تامدت ده روز برقرار مـی‌ماند.
در شـهر نجف نـه مأمور عوارض و مالیـات هست و نـه والی. تمام کارهای شـهر دست نقیب الاشراف است. اهل نجف تجارت پیشـه‌اند و در اقطار جهان بـه مسافرت و بازرگانی مـی‌پردازند و به شجاعت و سخاوت موصوف‌اند و در سفر بسیـار خوش معاشرت هستند اما همگی درباره حضرت علی (ع) غلو مـی‌کنند. از شـهرهای عراق هرکه بیمار مـی‌شود نذری به منظور روضه علی (ع) مـی‌کند. بیشتر اشخاص کـه مثلًا از ناحیـه سر دچار مرضی مـی شوند از طلا یـا نقره علامتی بـه شکل همان عضو نذر و به خزانـه هدیـه مـی کنند. خزانـه مزبور بسیـار بزرگ و موجودی آن بـه قدری هست که قابل ضبط نمـی‌باشد.
نقیب الاشراف از سوی پادشاه عراق تعیین مـی‌شود و او نزد پادشاه مقامـی بلند و منزلتی رفیع دارد. هنگام مسافرت نقیب تشریفات خاصی را کـه برای امرای بزرگ مرسوم هست در حق او هم مرعی مـی‌دارند و علم‌ها و طبل‌ها با او بـه راه مـی‌اندازند و بر درون خانـه او هر صبح و شام طبلخانـه نوبتی فرو مـی‌کوبند. حاکم و مالیـات بگیر شـهر نجف هم او است. نقیب نجف هنگام مسافرت من بـه آن شـهر نظام الدین حسین بن تاج الدین الاوی بود (آوه شـهری هست در عراق عجم کـه سکنـه آن رافضی مذهب اند) پیش از این نقیب هم جماعتی یکی بعد از دیگری متصدی این منصب بوده‌اند مانند جلال الدین بن الفقیـه و قوام الدین بن طاووس و ناصر الدین مطهر هروی و ابو غره بن سالم مدنی.
عبدالوهاب عزام درون سفرنامـه خود مـی‌نویسد کـه در سال 1349 ه ق از نجف دیدن کرده است، او مـی‌گوید: بـه حرم بزرگ آن حضرت وارد شدیم، هنگام غروب بود و عظمت آن محل مارا فراگرفته بود اما این ها باعث نشد کـه از زیبایی گنبد با شکوه آن وزر و زیور آویخته درون داخل حرم غافل شویم.
در سال 1154 ه ق عبدالکریم کشمـیری کـه یکی از درباریـان نادرشاه افشار بود از نجف دیدن نموده و در سفرنامـه خود کـه (بیـان واقع) نام دارد درباره نجف چنین مـی‌گوید:
(آبادی این شـهر بـه دلیل نبودن کشاورزی و رودخانـه، از آبادی کربلا کمتر هست و سکان این مکان کرامت بنیـان، بیشتر مردم صالح و قانع هستند و در بیرون حصار از بیم تاراج اعراب بادیـه نمـی توان نشست و مردم همـه درون داخل (شـهر پناه) (حصار) سدارند وگنبد شاه ولایت پناه رضی اللّه تعالی عنـه و کرم الله وجهه درون کمال عظمت و تزیین درون وسط شـهر است. جواهر آبدار بر مرقد منوّره نصب کرده اند.)
در این هنگام نادرشاه، ابراهیم خان زرگرباشی را مأمور فرموده بود کـه به کربلا و نجف رفته، گنبد حضرت علی (علیـه السلام) و حضرت سیدالشـهدا (علیـه السلام) را مطلا سازند. چنان کـه گنبد حضرت امام رضا (علیـه السلام) درون مشـهد و مساجد ظفرخان روشن الدوله درون شاه جهان، آباد است. زرگر باشی بـه حضور بنده درون تهیـه این امر، کـه متضمّن سرخ رویی آمر و مأمور بود، مشغول گردید و آن را بـه مدد حضرات بـه وجه أحسن بـه اتمام رسانید. درون باب آوردن آب فرات بـه نجف اشرف نیز سعی بسیـار کرده بود. اما سه فرسخ از نـهر کنده شده بود کـه نادرشاه کشته شد و کار نـهر معطّل ماند.
مـی‌گفتند کـه قبر نوح و آدم صفی اللّه (علیـهما السلام) درون گنبد حضرت شاه ولایت پناه است. لیکن قبر این دو بزرگوار ظاهر و بلند نیست.

 

اماکن زیـارتی شـهر نجف‌
 

حرم مطهر حضرت علی (ع)
مـهمترین مکان مقدس شـهر نجف حرم مطهر حضرت علی (ع) هست که اصولًا شـهر نجف بـه برکت این مکان مقدس ساخته شد و اماکن زیـارتی بعدی درون کنار آن قرار گرفته‌اند هرچند کـه زیـارتگاه‌های دیگری متعلق بـه حضرت آدم و نوح و هود و صالح قبلًا درون این مکان وجود داشته هست اما درون حقیقت عزت شأن این محل بـه دربرگرفتن جسد مطهر حضرت علی (ع) است.

توصیف حرم مطهر
ساختمان فعلی مرقد درون حقیقت همان ساختمانی هست که شاه صفی ساخته است، قبر مطهر درون زیر گنبد بلندی هست که سرتاسر آن طلاپوش هست و درون اطراف قبر مطهر روضه‌ای هست که طول هر ضلع آن سیزده متر هست ودر چهار سوی روضه مطهر رواق های مسقفی وجود دارد. درون سمت شرقی روضه، ایوان طلا قرار دارد کـه در دو سوی آن دو مناره طلاپوش قرار دارند.

اعجاز هندسی حرم
شکل بنای مطهر حضرت علی (ع) بـه گونـه‌ای ساخته شده هست که:
1. چون آفتاب ظهر بر بنای حرم سایـه افکند، بنا بـه گونـه‌ای ساخته شده هست که سایـه آن چون بر نقطه معینی فرود آید، آن امر دلیل وقوع ظهر شرعی هست و این مسأله درون هنگام تابستان و زمستان تفاوتی نمـی‌کند.
2. درون هر سپیده دم اولین اشعه آفتاب بر ضریح مطهر مـی‌تابد و این مسأله درون هنگام تابستان و زمستان تفاوتی نمـی کند.
این امر احتیـاج بـه دقت فراوان وآشنایی کافی با علم نجوم و هیئت دارد.

روضه شریف
قبر مطهر حضرت علی (ع) درون وسط روضه مربعی شکل شریف قرار گرفته و بر بالای قبر مطهر دو گنبد خارجی و داخلی وجود دارد، گنبد خارجی نوک تیز بوده و ضخامت دیواره‌های آن هشت سانتی متر وارتفاع آن از سطح ضریح 42 متر وقطر آن 16 متر و محیط قاعده آن 50 متر است، گنبد داخلی دایره‌ای شکل بوده و ضخامت دیواره آن 60 سانتی متر و ارتفاع آن از سطح ضریح 35 متر وقطر آن 12 متر است.
گنبد بر روی حاشیـه‌ای بلند کـه ارتفاع آن 12 متر هست قرار گرفته و این حاشیـه 12 پنجره به منظور نورگیری وتهویـه دارد. گنبد از درون و بیرون با نقش و نگارهای بسیـار زیبای اسلامـی مزین شده هست و مقرنس کاری آن از داخل با آیینـه کاری زیبا وکاشیکاری و خطاطی و نقش‌های زیبا مزین شده است. سطح خارجی گنبد قبلًا کاشیکاری بود و پس از مشرف شدن نادرشاه بـه زیـارت حرم مطهر، نامبرده دستور داد کـه کاشیکاری گنبد و ایوان وگلدسته را طلاکاری کنند ومبالغ هنگفتی را درون این راه صرف نمود.
در زیر گنبد قبر شریف قرار دارد و صندوقی از چوب ساج هندی کـه یکی از شاهکارهای منبتکاری اسلامـی هست و درون آن صدف، عاج، آبنوس و انواع دیگری از چوبهای گرانقیمت و زیبا کار شده هست و بر روی آن نوشته هایی بـه زبان عربی کنده کاری شده است، تاریخ ساخت این صندوق 1202 ه ق هست بر بالای صندوق مقصوره‌ای از آهن قرار دارد و بر بالای آن مقصوره دیگری وجود دارد کـه از نقره خالص ساخته شده و ظاهراً درون دوره صفویـان قرار داده شده بود. مقصوره اخیر درون سال 1361 ه ق با مقصوره جدید دیگری تعویض شد کـه این مقصوره حاوی ده هزار و پانصد مثقال طلا و دو مـیلیون مثقال نقره بوده هست و شاهکاری از هنر طلاکاری و نقره کاری بـه شمارمـی‌رود.
دیوارهای روضه کـه گنبد بروی آن قرار دارد هفده متر ارتفاع دارد و تا ارتفاع یک متر و نیم از زمـین با مرمر پوشیده شده و بالای آن نیز کاشیکاری بوده و مزین بـه نقوش و نوشته هایی از آیـات قرآن کریم است، سپس که تا حاشیـه گنبد از سنگهای گرانبها و نادر پوشانده شده هست و بعد از آن آیینـه کاری قرار دارد کـه توسط هنرمندان اصفهانی درون دهه چهل شمسی انجام شده است.
روضه شریف شش درون دارد، دو درون غربی بـه رواق منتهی نمـی‌شود زیرا کـه در پشت آن پنجره‌ای از نقره قرار گرفته، دو درون شرقی بـه سمت رواق مقابل درون ایوان طلا منتهی مـی شوند، ودو درون شمالی کـه در پشت سر امام قرار گرفته و به رواق منتهی مـی‌شوند. دو درون شرقی عبارتند از درون سمت راست کـه در سال 1376 ه ق نصب شده و توسط لطف علی خان ایروانی اهدا شده بود و در سمت چپ کـه در سال 1287 ه ق نصب شده هست و ناصر الدین شاه قاجار آن را اهدا کرده بود هردو درون مذکور از نقره ساخته شده بود و در سال 1376 ه ق با دو درون طلایی زیبا کـه هزینـه ساخت آنـها را حاج محمد تقی اتفاق طهرانی پرداخته بود تعویض گردید. دو درون شمالی کـه به پشت ضریح منتهی مـی‌شوند از نقره خالص ساخته شده و در گذشته یک درون بوده هست اما درون سال 1366 ه ق از جای خود برداشته شد و بجای آن دو درون گذاشته شد.

صحن شریف
اطراف صحن شریف را دیواری مربع شکل فرا گرفته کـه طول هر یک از دو ضلع غربی و شرقی آن از خارج 84 متر و از داخل 77 متر است. ضلع شمالی آن از خارج 74 متر و از داخل 72 متر طول دارد و اما طول ضلع جنوبی دیوار از خارج 75 متر واز داخل 72 متر است. ارتفاع دیوار 17 متر بوده و از دوطبقه تشکیل شده است، طبقه اول از 54 ایوان سقف دار تشکیل شده کـه در مقدمـه آنـها حجره‌ای هست که قبر یکی از مشاهیر درآن قرار دارد و معمولًا طلبه‌ها درون آن سمـی‌کنند و اکنون محل قرائت قرآن بر اموات شده است. اما طبقه دوم حوالی 78 حجره دارد کـه این حجره‌ها نیز محل سطلبه‌ها بوده و دیوارهای آن کاشیکاری شده و بر بالای آن کتیبه‌هایی از آیـات قرآنی وجود دارد. دیوار مذکور تمامـی صحن شریف را کـه مساحت آن بالغ بر هشت هزار متر مربع هست در بر مـی‌گیرد. کف صحن پوشیده از مرمر هست و قبلًا کف صحن پوشیده از قبرها و سنگ قبرهای مختلف بود کـه باعث دشواری رفت وآمد زوار مـی‌شد. درون سال 1206 ه ق سرداب هایی ساخته شد و بسیـاری از قبرها بـه آن منتقل شد و سپس کف صحن هموار شده و با مرمر پوشانده شد.  دیوار صحن شریف پنج درون دارد کـه عبارتند از:

1. باب الکبیر یـا دربزرگ
که رو بـه بازار (سوق الکبیر) یـا بازار بزرگ باز مـی‌شود و بر بالای این درون ساعتی نصب شده کـه آن را وزیر ایرانی (امـین السلطان) درون سال 1305 ه ق بـه حرم مطهر اهدا نمود و در سال 1323 ه ق چهار سوی این ساعت و همچنین گنبدی کـه بر بالای درون قرار گرفته با آجرهای طلایی تزئین گردید.

2. باب مسلم بن عقیل
در سمت راست باب الکبیر واقع شده و در اصلی محسوب نمـی‌شود.

3. باب الطوسی
این درون رو بـه قبر شیخ طوسی متوفی سال 460 ه ق باز مـی‌شود.

4. باب القبله‌
در قبله کوچکترین درون صحن بـه شمارمـی‌رود و بارها بازسازی شده است.

5. باب السلطانی
یـا درون سلطانی کـه در سمت غربی صحن قرار گرفته و علت تسمـیه آن این هست که درون سال 1279 ه ق و در دوران سلطنت عبدالعزیز عثمانی افتتاح شد. نام دیگر این درون باب الفرج هست زیرا کـه منتهی بـه مقام امام زمان (عج) مـی‌شود.

گلدسته‌ها

گلدسته‌های حرم درون دو گوشـه ایوان و در سمت شرقی روضه شریف قرار گرفته‌اند و قطر هرکدام از آنـها 2/ 5 متر و محیط آنـها هشت متر و ارتفاع هرکدام 35 متر است. گفته مـی‌شود کـه هر گلدسته چهار هزار آجر از طلای خالص دارد و در ارتفاع 25 متری گلدسته‌ها نواری بـه پهنای یک متر وجود دارد کـه با خط زیبای عربی آیـاتی از سوره جمعه نقش بسته و بر بالای نوشته‌ها مقرنس کاری هایی وجود دارد کـه به جایگاه مؤذن منتهی مـی گردد کـه قطر آن یک متر و نیم و ارتفاع آن سه متر هست و بر بالای آن استوانـه‌ای باریک قرار گرفته کـه قطر آن یک متر و نیم و ارتفاع آن شش متر هست و درون انتهای این استوانـه کلاهکی وجود دارد کـه بر بالای آن نقش هلال قرار گرفته است.
در سال 1156 ه ق نادر شاه افشار دستور داد کـه کاشیکاری گلدسته‌ها وگنبد و ایوان را جمع نموده و بجای آنـها آجرهای طلا استفاده شود. درون سال 1281 ه ق گلدسته جنوبی را کاملا تخریب کرده و بازسازی نمودند. درون سال 1352 ه ق مجدداً گلدسته مذکور تخریب و بازسازی شد. اما گلدسته شمالی کـه در مجاورت قبر علامـه حلی قرار دارد دوبار، یکی سال 1315 ه ق و بار دیگر درون سال 1367 ه ق تخریب و مجدداً بازسازی گردید.

رواق حرم مطهر
رواق‌ها چهار سوی روضه مطهر را فرا گرفته‌اند و همگی آنـها مفروش بوده و دیوارهای آن بـه دیوار روضه شریف متصل است. سقف این رواق و قسمتی از دیوارها آیینـه کاری شده است. بخش پایینی دیوارها مرمرکاری شده است. ارتفاع دیوار رواق مساوی ارتفاع دیوار روضه و دیوار صحن مـی‌باشد و مساحت رواق از شرق بـه غرب درون حدود 30 متر و از شمال بـه جنوب درون حدود 31 متر است. رواق سه درون دارد: دو درون از آنـها روبروی یکدیگرند و عبارتند از درون شمالی و درجنوبی، درون شمالی مقابل درصحن هست که بـه نام باب الطوسی معروف است، و درجنوبی مقابل باب القبله است. این درون از نقره ساخته شده وآب طلا داده شده هست و درون سال 1341 ه ق نصب شده هست و هزینـه آن را مادر حاج عبدالواحد شیخ قبیله آل فتله پرداخت کرده هست و این درون به نام باب المراد معروف است، اما درون سوم، دری هست که درون ایوان طلا قرار دارد و یکی از درهای گرانبهای حرم مطهر هست که درون سال 1373 ه ق نصب شده و علاوه بر مـیناکاری، سنگهای گرانبها درون آن جاسازی شده وآیـات قرآن و اشعار زیبا روی آن خطاطی شده است.
سال 1373 ه ق درون جدید دیگری باز شد کـه به رواق راه دارد و از کنار مرقد علامـه حلی مـی‌گذرد. دیوارهای روضه و ایوان‌های خارجی همـه کاشیکاری شده ودر بالای آن نواری پهن مزین بـه خط زیبای ثلث وجود دارد. این آثار بیشتر متعلق بـه دوره عثمانی‌ها است.

ایوان طلای بزرگ


 
ایوان طلا درون سمت شرقی حرم قرار دارد کـه دیوارها و سقف آن با آجر طلا پوشانده شده است. درون دو گوشـه ایوان طلا دو گلدسته طلا قرار دارند و دوسوی درون قصیده‌ای با خط طلای برجسته بـه زبان فارسی نوشته شده هست و بالای آن تاریخ تذهیب گنبد، گلدسته‌ها و ایوان بـه دستور نادر شاه افشار ذکر شده است. درون ایوان طلا بسیـاری از علما و بزرگان شیعه دفن شده اند، بطوری کـه در سمت راست ایوان حجره‌ای هست که قبر علامـه حلی درآن واقع شده هست و درون سمت چپ حجره دیگری هست که قبر مقدس اردبیلی درون آن قرار دارد و امروزه این مکان محل نگهداری بعضی از اشیـاء نفیس حرم مطهر است. جلوی ایوان فضایی باز وجود دارد کـه یک متر از سطح صحن مطهر بالاتر هست و طول آن 33 متر و عرض آن 20 متر است.

تاریخچه حرم مطهر حضرت علی (ع)
مرقد مطهر حضرت علی (ع) درون طول دوران حکومت بنی امـیه مخفی و پنـهان بود و بجز فرزندان آن حضرت و برخی از خواص شیعیـانی از محل آن اطلاعی نداشت. بعد از سقوط حکومت اموی و سرکار آمدن عباسی ها، با برملا شدن راز محل دفن آن حضرت بـه تدریج شیعیـان بسوی آن رو آوردند.
هنگامـی کـه داود بن علی عباسی اقبال مردم بسوی آن مرقد شریف را مشاهده کرد، تعدادی کارگر را بـه سر قبر فرستاد که تا آن را نبش کنند و محتویـات آن را برایش بیـاورند، کارگران چون قبر را بـه اندازه پنج ذراع نبش د بـه زمـین سختی رسیدند کـه نتوانستند آن را بشکافند، بعد از غلام نیرومندی خواستند کـه به کمک آنـها بشتابد، غلام چون سه بار کلنگ زد ناگهان فریـادی کشید و در جای خود مرد، چون این خبر را بـه داود رساندند، از کار خود توبه کرد و به علی بن مصعب بن جابر دستور داد کـه صندوقی ساخته و بر روی قبر بگذارند.
چندی نگذشت کـه شیعیـان دوباره تحت آزار و فشار حکومت عباسی‌ها قرار گرفتند و بدین علت زیـارت مرقد آن حضرت متروک شد.
هنگامـیکه ابوجعفر منصور بـه خلافت رسید، سعی کرد مرقد مطهر را دوباره نبش کند و به غلام خود دستور داد کـه آن را بشکافد، و چون بـه قبر مطهر رسید، از آن کار پشیمان شد و دستور داد دوباره آن را بپوشانند.
در سال 170 ه ق بنا بـه گفته ابن طحال درون کتاب فرحه الغری هارون الرشید خلیفه عباسی دستور داد کـه ساختمانی با آجر سفید رنگ و به طول و عرض یک ذراع بر روی قبر مطهر حضرت علی (ع) ساخته شود. همچنین وی دستور داد کـه گنبدی از گل سرخ نیز به منظور مرقد آن حضرت ساخته شود. علت این امر این بود کـه روزی هارون الرشید بـه منظور شکار بیرون رفت و سگهای شکار وبازهای او دنبال آهوئی د و آهو بـه زمـینی پناهنده شد کـه سگهای شکاری وبازها بدان زمـین وارد نشدند، بعد هارون الرشید درون شگفت شد و از یکی از کهن سالان کوفه علت امر را جویـا شد و او پاسخ داد کـه آهو بـه قبر حضرت علی (ع) پناه آورده هست و از این رو حیوانات شکاری از دنبال آن روی برگردانده اند. هارون الرشید چون این را شنید دستور داد کـه ساختمان فوق الذکر را بر روی قبر آن حضرت بنا کنند.
هنگامـی کـه متوکل عباسی بـه خلافت رسید دستور داد قبر مطهر حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را ویران کنند.
در سال 250 ه ق عمر بن یحیی فرماندار کوفه دستور داد کـه قبر مطهر حضرت علی (ع) را بازسازی کنند.
در قرن سوم ه ق والی طبرستان محمد بن زید داعی (متوفی سال 287 ه ق) ساختمان مرقد را تجدید بنا کرد و گنبدی به منظور مرقد ساخت و دورتادور آن را دیوار کشی کرد.
در اواخر قرن سوم شاهزاده ابو الهیجاء عبدالله بن حمدان (متوفی سال 317 ه ق) کـه یکی از شاهزادگان خاندان شیعی مذهب بنی حمدان بود مرقد مطهر را باز سازی کرد وآن را با پرده‌های نفیس و حصیر گران قیمت فرش کرد.
در سال 372 ه ق عضدالدوله بویـه (متوفی سال 372 ه ق) مرقد مطهر را دوباره بازسازی کرد و اموال بسیـاری درون این راه خرج نمود وکارگران و نجاران بسیـاری از سایر مناطق بـه آنجا برد و مردم را بـه رفتن بـه آنجا تشویق نمود.
ابن جبیر جهانگرد معروف (متوفی سال 580 ه ق) درون این باره مـی‌گوید:
(در غرب شـهر کوفه و در فاصله یک فرسخی مرقد معروفی هست که بـه حضرت علی بن ابی طالب (ع) نسبت داده مـی‌شود کـه متأسفانـه بعلت کمبود و قت موفق بـه زیـارت آن نشدیم.)
ساختمان عضد الدوله درون آتش سوزی سال 755 ه ق درون آتش سوخت زیرا کـه دیوارهای مرقد از جنس چوب ساج نقش دار بود. البته این آتش سوزی همـه آثار عضد الدوله را از بین نبرد بلکه قسمتی از آثار بنا برجای ماند بـه طوریکه محمدحسین کتابدار مـی‌گوید بخشی از بنای عضد الدوله که تا سال 1041 ه ق هنوز پابرجا بوده است.
در سال 760 ه ق سلطان اویس بن حسن جلایری آن را بازسازی کرد.
شاه عباس کبیر درون دوران پادشاهی خود و تحت نظر شیخ بهائی اقدام بـه بازسازی روضه، گنبد وصحن شریف نمود.
در سال 1047 ه ق شاه صفی صفوی، نواده شاه عباس، مرقد مطهر را مجدداً بازسازی کرده وآن را توسعه داد و پس از درگذشت او درون سال 1052 ه ق، پسرش شاه عباس دوم کار پدر را ادامـه داده وآن را بـه اتمام رساند.
در سال 1155 ه ق نادر شاه افشار درون سفری بـه عتبات عالیـات دستور تعمـیر و بازسازی خرابی‌ها را داده و او اولینی هست که دستور داد گنبد حرم مطهر طلا آذین شود.
در سال 1204 ه ق، محمد خان پسر حسن خان قاجار مؤسس سلسله قاجار ضریحی از نقره ساخت و فرستاد کـه بر روی قبر مطهر نـهاده شد.
در سال 1217 ه ق بعلت حملات مکرر وهابی‌ها بـه شـهرهای نجف و کربلا، دورتادور شـهر نجف بارویی کشیده شد کـه آثار برجای مانده آن که تا سال 1385 ه ق همچنان پابرجا بود.
در سال 1220 وهابی‌ها بـه رهبری خاندان آل سعود بـه شـهرهای نجف وکربلا حمله د و طلاها ونقره‌های موجود درون حرم مطهر حضرت علی (ع) را غارت د.
در سال 1361 ه ق طایفه شیعیـان اسماعیلی بهره، دوباره ضریح نقره حرم مطهر را بازسازی د کـه این ضریح که تا روزگار ما باقی مانده است.
در سال 1376 ه ق تاجری ایرانی بـه نام حاج محمد تقی اتفاق درون طلا را بـه حرم مطهر حضرت علی (ع) هدیـه نمود و با تلاشـهای سید محمد کلانتر این درون نصب گردید.

موزه یـا گنجینـه حرم مطهر
در حرم مطهر حضرت علی (ع) موزه‌ای قرار دارد کـه هدایـای بسیـاری را درون برمـی گیرد، این هدایـا درطی قرون متمادی توسط پادشاهان، سلاطین، وزرا، بزرگان حکومتی، سران لشکری، تجار و اشراف بـه مرقد مطهر هدیـه شده اند. کهن ترین این اشیـاء متعلق بـه قرن چهارم هجری و دوران حکومت آل بویـه است. این اثر عبارت هست از پارچه گرانبهایی کـه عضد الدوله بویـه درون سال 372 ه ق بعنوان روپوش قبر هدیـه کرده هست و یکی از شاهکارهای فن نساجی وگلدوزی وگلابتون کاری هست که حتی ساختن آن درون قرن بیستم نیز دشوار بـه نظر مـی‌آید.
علاوه براین هدایـای گرانبهای دیگری نیز درون این موزه وجود دارد کـه تعداد آنـها بالغ بر 2020 قطعه بوده و در خزانـه‌ای کـه در جوار روضه مطهر درون رواق جنوبی حرم واقع شده هست نگهداری مـی گردد. این قطعات بـه شرح زیر مـی‌باشند:
1. تعداد زیـادی قرآن خطی گرانبها کـه بالغ بر 550 نسخه هست که قدیمـی ترین آنـها متعلق بـه قرن اول هجری هست وآخرین آنـها متعلق بـه قرن چهاردهم است.
2. آثار گرانبهای فلزی کـه 420 قطعه مـی‌باشند و از زیورآلات زرینی تشکیل شده‌اند کـه با جواهراتی نظیر زمرد، الماس، مروارید، فیروزه وغیره آراسته شده اند. همچنین قندیل‌های طلایی کـه با سنگهای گرانبها مرصع شده و نیز بخور دان‌ها، کاسه‌ها، آفتابه‌ها، زیـارتنامـه‌های فلزی، گلدانـها، کشکول و مجموعه مختلفی از سلاح نیز ازجمله این آثارند.
3. منسوجات کـه شامل 448 قطعه بوده و عبارتند از پوشش قبر، پرده‌ها، خیمـه‌ها، لباس‌ها وغیره کـه برخی از آنـها با سنگهای گرانبها تزئین شده اند.
4. فرشـهای نفیس کـه شامل 325 قطعه فرش بوده و از نفیس‌ترین فرشـهای جهان بـه شمارمـی‌روند، درون این مجموعه فرشی وجود دارد با دو رو کـه نقشـه هر روی آن با دیگری متفاوت است.
5. آثار شیشـه‌ای کـه 121 قطعه بوده و شامل بلور و ظرفهای شیشـه‌ای نادر و قندیل هاست.
6. آثار چوبی کـه شامل 156 قطعه بوده و بیشتر آنـها را کشکولهای ساخته شده از چوب ساج هندی با کنده کاریـهای زیبا، همچنین رحلهای قرآن و زیـارتنامـه های چوبی تشکیل مـی‌دهند.

شخصیت‌های مـهم مدفون درون حرم مطهر حضرت علی (ع)
در روضه و حرم مطهر حضرت علی (ع) بسیـاری از شخصیـات مختلف تاریخی مدفون شده‌اند کـه بعنوان مثال مـی‌توان افراد زیر را نام برد:

قبور موجود درون روضه شریف

1. عضد الدوله بویـه متوفی سال 373 ه ق کـه در زیرپای حضرت بـه خاک سپرده شده است.
2. شرف الدوله پسر عضد الدوله متوفی سال 379 ه ق.
3. بدربن حسنویـه از شاهزادگان آل بویـه کـه به شجاعت وعدالت وسیـاستمداری مشـهور بود.
بسیـاری از شاهزادگان و وزرای آل بویـه درون این محل دفن شده‌اند و از جمله مـی‌توان بهاء الدین بن عضد الدوله و فیروز ابی النصر ملقب بـه بهاء الدوله را نام برد.


قبور موجود درون رواق زیر گنبد

1. شاه عباس اول
2. سلطان محمد قاجار متوفی سال 1211 ه ق کـه در رواق و در سمت شمال آن نزدیک منبر خاتم و در حجره مخصوصی دفن شده هست که بـه حجره سلاطین معروف است.
3. شاهزاده ملک کیومرث ملقب بـه ملک آرا پسر فتحعلی شاه قاجار متوفی سال 1288 ه ق کـه در ایران درگذشت و جنازه او بـه نجف منتقل شد.
4. سلطان محمد حسن خان کـه جنازه اش بـه نجف منتقل شد.
5. ملک حسین قلی خان کـه جنازه اش بـه نجف منتقل شد.
6. فخر الملک ابوغالب وزیر سلطان الدوله متوفی سال 406 ه ق
7. ابوالقاسم حسین بن علی بن حسین بن علی، وزیر شرف الدوله متوفی سال 418 ه ق
8. یعقوب بن داود بن ظماء متوفی سال 418 ه ق
9. وزیر شرف الدین انوشیروان بن خالد متوفی سال 533 ه ق
10. حکمرانی بـه نام طاشکین متوفی سال 602 ه ق
11. امـیر عماد الدین ابو المظفر حربدار.
12. وزیر معز الدین معروف بـه ابن الحدید.
13. مظفر الدین بن زین الدین.
14. بدر الدین لؤلؤ.
15. عماد الدین ابو الخیر فرزند وزیر نصر الدین.
16. ملک عز الدین بن عبد العزیز متوفی سال 672 ه ق.
17. ملک عز الدین بن زید الاصفر، پادشاه سواکن.
18. تیمور لنگ (متوفی سال 807 ه ق) درون سردابی نزدیک قبر شیخ طوسی دفن شده است.
19. سید علاء الدین حسین وزیر شاه عباس اول متوفی سال 1064 ه ق
20. مظفر الدین شاه کـه ابتدا جنازه اش درون شاه عبدالعظیم حسنی بـه امانت گذاشته شد و بعداً بـه نجف منتقل شد.

 

علاوه برافراد فوق الذکر بسیـاری از امـیران، شاهزادگان خاندان آل حمدان، پادشاهان ایلخانی، ملوک مـهاباد، پادشاهان مصر، وزرای دولت فاطمـیین، امرا و شاهزادگان هند و پادشاهان ایران درون حرم مطهر دفن شده اند. اما آرامگاه‌های علما و فقهای نامدار شیعه عبارتند از:

علامـه حلی‌
در اتاقی واقع درون راهروی جنب گلدسته شمالی مدفون است. درون این مقبره حاج آقا مصطفی خمـینی هم دفن شده است.

مقدس اردبیلی
در اتاقی درون ایوان طلا و جنب گلدسته جنوبی مدفون است.

سید محمد کاظم یزدی‌
در مقبره بزرگی کـه در سمت شمال صحن قرار دارد دفن است.

شیخ مرتضی انصاری‌
در سمت غرب راهرو و دالان باب القبله و درون اتاقی دفن است.

مـیرزای نائینی‌
که مدفون درون دومـین مقبره پیش از زاویـه جنوبی است.

آخوند خراسانی‌
در مقبره جنوبی واقع درون دالان باب الذهب قرار دارد. نزدیک او مدفن فقیـه مشـهور مـیرزا حبیب الله رشتی و سید ابوالحسن اصفهانی واقع است.

آیت الله بهبهانی
وی از رهبران مشروطیت بود کـه به دست مخالفان و عوامل بیگانـه ترور شد. قبر او درون دومـین مقبره بعد از دروازه باب السوق، بـه سمت شمال قرار گرفته است.

علاوه بر بزرگان فوق الذکر کـه دارای مقابر مشـهوری هستند، درون صحن و حجره‌های اطراف آن نیز گروه زیـادی از شخصیتهای دینی مدفونند کـه برخی از آنان عبارتند از: آیـات عظام سید محمد سعید حبوبی، شربیـانی، شیخ محمد حسن آشتیـانی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، حاج آقا حسین قمـی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید عبدالحسین شرف الدین، آقا ضیـاء الدین عراقی، شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، حاج محمد حسین امـین الضرب و دیگر علما.

 

مقام امام زین العابدین (ع)
این مقام درون کنار حرم مطهر حضرت علی (ع) و در سمت قبله قرار دارد. گفته‌اند کـه امام زین العابدین (ع) هنگامـیکه بـه زیـارت جدش مشرف مـی‌شده، درون این مکان شتر خود را مـی‌بست و با پای بـه زیـارت قبر مطهر مـی‌شتافت و سپس بر مـی‌گشته و در همـین مکان شب را بـه صبح مـی‌رسانده و باز مـی‌گشت. صفوی‌ها این مکان را ساختند کـه بعدها تجدید بنا شد، درون محراب آن صخره ای زیبا و خوش‌تراش وجود دارد کـه بر روی آن حروف مقطعه‌ای حک شده هست وگفته مـی‌شود کـه این نوشته ازکارهای شیخ بهائی هست و عبارتست از طلسمـی کـه برای نیش مار مفید است. برخی از مردم کرامات زیـادی را بـه این محل نسبت مـی‌دهند.

 

 مقام حضرت مـهدی( عج )
این مقام درون سمت غربی شـهر و در قسمت آغازین قبرستان وادی السلام قرار دارد و اولینی کـه این مقام را بنا کرد (سید محمد مـهدی بحر العلوم) بود اما این بنا درون سال 1310 ه ق ویران شد و بعدها دوباره بـه شکل سابق بازسازی گردید وگنبدی با کاشیکاری فیروزه‌ای بر روی آن بنا گردید(1)، درون حالیکه قبلًا گنبد آن از گچ و سنگ ساخته شده بود. درون داخل این مقام جائی وجود دارد کـه مقام (امام صادق (ع)) خوانده مـی‌شود، وظاهراً علت تسمـیه این مقام حدیثی هست که از امام صادق درون هنگام زیـارت مرقد مطهر جدش روایت شده هست که چون آن حضرت بـه نجف رسید از شترش پیـاده شد و دو رکعت نماز خواند، سپس کمـی آن طرف تر رفت و دو رکعت دیگر خواند، سپس کمـی آن طرف تر دو رکعت دیگر خواند و هنگامـیکه از آن حضرت درباره اماکن مذکور پرسیدند، فرمود: اولین جا موضع قبر امـیرالمؤمنین و دومـین جا موضع رأس الحسین و سومـی موضع منبر حضرت قائم (ع) است. و ظاهراً منظور آن حضرت از موضع رأس الحسین (ع) جائی هست که سر مطهر امام حسین بعد از آوردن بـه کوفه درون این محل قرار داده شده هست وگرنـه صحیح آنست کـه سر مطهر امام حسین همراه با جسد مطهر وی درون حرم شریفش درون کربلا مدفون شده است.

 

مرقد هود و صالح
در قبرستان وادی السلام، درون شمال شـهر نجف، قبر پیـامبران خدا هود و صالح (ع) قرار دارد وآرامگاه آنان بسیـار معروف بوده و در مـیان خاص و عام مشـهور است.
اولینی کـه بر سر قبر این دو پیـامبر بزرگوار گنبدی از سنگ گچ بنا کرد، سید محمد مـهدی بحر العلوم بود کـه متأسفانـه این بنا بعد از مدتی ویران شد و مجدداً گنبد دیگری با کاشیکاری‌های فیروزه‌ای برآن بنا شد و در سال 1337 ه ق مرقد آنان دوباره بازسازی گردید.

 

مرقد آدم و نوح
در زیـارتنامـه حضرت علی (ع) مـی‌خوانیم کـه (وسلام بر تو، وسلام برآدم و نوح کـه درکنار تو دفن شده‌اند ...) و این موضوع دلالت دارد بر اینکه آدم و نوح درون داخل روضه مطهر و درکنار قبر حضرت علی (ع) مدفون شده‌اند. ابن بطوطه درون سفرنامـه‌اش نیز مـی‌گوید کـه در هنگام بـه روضه مطهر شاهد سه قبر بوده هست که یکی متعلق بـه حضرت علی (ع) و دو قبر دیگر متعلق بـه آدم و نوح بوده است. جهانگرد دیگری بـه نام (سید علی ترکی) درون کتاب خویش (مرآه الممالیک) مـی‌گوید که: درون سال 961 ه ق بعد از زیـارت حضرت علی (ع) درون نجف بـه زیـارت آدم و نوح و شمعون رفته هست و این درحالی هست که هیچ منبعی از دفن شمعون درون نجف سخن نگفته هست و هیچی چنین مرقدی را سراغ ندارد.

 

 مسجد حنانـه

 
گویند کـه قبل از اسلام درون این منطقه بنایی ایستاده قرار داشت کـه به آن (قائم) مـی‌گفتند و هنگامـیکه جنازه مطهر حضرت علی (ع) را به منظور دفن بـه نجف مـی‌بردند، از جلوی این بنا عبور د و این بنا کمـی انحنا پیدا کرد، از اینرو منطقه مذکور بعدها بـه نام حنانـه معروف شد. برخی دیگر مـی‌گویند کـه ابن زیـاد درون محرم سال 61 ه ق قافله اسرای اهل بیت را بـه همراهی سر مطهر امام حسین و سرهای سایر شـهدا درون این منطقه جای داد که تا شـهر کوفه را به منظور ورود آنان آماده کند و زمـین از این مصیبت بزرگ سر بـه نوحه و زاری برداشت و برخی گویند اهل بیت (ع) با دیدن سرهای شـهدا سر بـه نوحه وزاری برداشتند و این منطقه بـه حنانـه (ناله و نوحه کننده) معروف شد و بعدها درون این محل مسجدی بنا شد کـه به مسجد حنانـه معروف گردید.
مسجد حنانـه از مساجد متبرکه شـهر نجف هست و یکی از سه جائی هست که امام صادق درون آنـها نماز خوانده است. این مسجد درون جاده نجف بـه کوفه و در شمال شـهرنجف واقع شده هست و نزدیک منطقه‌ای بـه نام الثویـه هست که مدفن بسیـاری از خواص امـیرالمؤمنین (ع) هست که قبرهای آنان ویران شده است.

 

مرقد کمـیل بن زیـاد
این مرقد درون بین راه نجف کوفه قرار دارد و بصورت حرم بزرگی با گنبد با شکوهی است. کمـیل بن زیـاد نخعی یکی از اصحاب نزدیک حضرت علی (ع) بود کـه حضرت علی (ع) دعای معروف بـه دعای کمـیل را بـه او یـاد داد. او درون جنگ نـهروان همراه آن حضرت بود و مردی مورد اعتماد و قلیل الحدیث بود و از عابدان کوفه بـه شمارمـی‌رفت و حضرت علی (ع) او را بـه فرمانداری شـهر هیت اعزام کرد. درون دوران حجاج و بنا بـه دستور او کمـیل دستگیر وکشته شد.
شیخ مفید درون کتاب ارشاد گوید کـه چون حجاج بـه حکومت رسید،انی را بـه دنیـال کمـیل فرستاد وکمـیل از دست آنـها فرار کرد، حجاج نیز به منظور انتقام گرفتن از او، مقرری قوم او را از بیت المال قطع کرد و چون این خبر بـه کمـیل رسید گفت: من پیرمردی بیش نیستم کـه عمرم بـه سر رسیده هست و اکنون شایسته نیست کـه قوم من بـه خاطر من از مقرری خود محروم شوند، بعد به نزد حجاج رفت و خود را تسلیم کرد. حجاج چون او را دید گفت: دلم مـی‌خواست کـه به هر وسیله‌ای تو را دستگیر کنم. کمـیل گفت: دندان هایت را به منظور من تیز نکن و سپس درون ادامـه بـه او گفت بدان کـه امـیرالمؤمنین (ع) بـه من خبر داد کـه تو قاتل من هستی، حجاج گفت: حجت بر تو تمام است. کمـیل گفت: آری، این قضا و قدر است. سپس حجاج دستور داد کـه گردن او را زدند.
شیخ حرز الدین درون کتاب المراقد مـی‌گوید: بر مرقد او درون (الثویـه) گنبدی سفید هست و قبر او بر روی تپه‌ای قرار دارد کـه در حدود یک مـیل که تا باروی شـهر نجف فاصله دارد و امروزه مرقد او درون جاده کوفه بـه نجف مشـهور و معروف هست و اطراف آن را مسجد بزرگی فرا گرفته کـه آن را سید محمد کلانتر تجدید بنا کرده است‌.
در حیـاط حرم کمـیل بن زیـاد مرقد شیخ احمد وائلی قرار دارد، شیخ احمد وائلی درون 17 ربیع الاول سال 1347 ه ق درون شـهر مقدس نجف بدنیـا آمد. خانواده او از طایفه بنی لیث بودند کـه از خاندان‌های بزرگ ناحیـه فرات وسطی از قرن ششم هجری بـه بعد بـه شمارمـی‌رفته‌اند. درون خانواده وائلی دهها شخصیت و چهره فرهنگی و مذهبی بـه ظهور رسیده هست پدرش شیخ احمد حسون وائلی نام داشت کـه خطیبی مشـهور و در عین حال کاسبی مغازه‌دار بود. شیخ احمد وائلی تحصیل درون حوزه را از نوجوانی آغاز کرد و همزمان بـه تحصیلات دانشگاهی درون رشته‌های فقه و ادب عرب درون دانشگاه بغداد وسپس درون دانشگاه قاهره پرداخت.
اشعار وائلی از محبوبیت واعتبار ادبی واجتماعی ویژه‌ای برخوردار بود. درون مـیان اشعار او علاوه بر مضامـین مذهبی، توجه جدی بـه مسائل اجتماعی و همچنین مسأله فلسطین دیده مـی‌شود. با این حال مـهمترین مشخصه وائلی منبرهای پر شور وجذاب او بود.
شیخ احمد وائلی بعد از بـه قدرت رسیدن صدام و افزایش فشار بر شیعیـان، 25 سال گذشته را دور از وطن گذراند و تنـها بعد از سقوط صدام حسین درون اردیبهشت 1382، توانست بـه مـیهن خود باز گردد. با اینحال حضور او درون عراق چندان نپایید و روز 14 جمادی الاول سال 1424 ه ق (مصادف با دوم مردادماه 1382) درون شـهر کاظمـین بـه رحمت ایزدی پیوست. جنازه او با حضور مـیلیونی شیعیـان عراق تشییع شد و پیکر او درون حیـاط حرم کمـیل بن زیـاد درون منطقه حنانـه نجف اشرف بـه خاک سپرده شد.

 

مسجد عمران بن شاهین
از قدیمـی‌ترین مساجد نجف هست که درون اواسط قرن چهارم هجری توسط عمران بن شاهین ساخته شد. عمران یکی از شورشیـان علیـه حکومت عضد الدوله بویـه بود کـه شکست خورد و با خود عهد کرد کـه چنانچه سلطان از وی درگذرد دو رواق یکی درون نجف ودیگری درون کربلا بنا کند. رواقی کـه در نجف ساخت درون سمت شمالی حرم مطهر قرار داشت و در آن هنگام حرم مطهر کوچک بوده و عبارت بود
از روضه مطهر و رواق آن همان صحن بود و در کنار صحن ایوان شرقی آن قرار داشت و مسجد عمران چندگامـی که تا آن فاصله داشت ... درون دوران شاه عباس صفوی صحن را از جهت شمال توسعه دادند و این امر باعث شد کـه قسمتی از مسجد عمران بن شاهین بـه صحن افزوده شود. درون دوران شاه صفی باز خانـه‌های اطراف حرم خریداری شد و بدینوسیله صحن بزرگی ساخته شد کـه تا امروز برجا مانده است. درون سال 1368 ه ق دولت قسمت دیگری را تخریب نموده، خیـابان کشی کرد و تنـها قسمتی از مسجد باقی ماند کـه این قسمت که تا روزگار ما باقی مانده هست که درون مسجد اکنون درون راهروی حرم کـه به باب الطوسی منتهی مـی‌شود قرار دارد.

 

مسجد الخضراء
این مسجد درون جهت شمال شرقی دیوار خارجی صحن شریف واقع شده و مدخل آن از ایوان دوم دیوار شرقی است، این مسجد بسیـار قدیمـی هست و تاریخ ساختن آن معلوم نیست و گمان مـی‌رود کـه آن را علی بن مظفر ساخته باشد. مسجد مذکور درون سال 1388 ه. ق بـه طرز زیبایی بازسازی شد و برای دهها سال از مراکز اصلی تدریس درون حوزه علمـیه نجف بـه شمارمـی‌رفت.

 

مسجد الرأس (بالاسر)
مسجدی بسیـار قدیمـی هست که درون آن رو بـه صحن شریف و در سمت ایوان بزرگ مقابل رواق باز مـی‌شود و چون درون سمت بالاسر مطهر حضرت قرار دارد بـه آن مسجد رأس مـی‌گویند. تاریخ بنای آن بـه دوره پادشاهان ایلخانی باز مـی‌گردد کـه بارها تجدید بنا شده هست وآخرین بار درون سال 1306 ه ق از طرف نادر شاه افشار تجدید بنا شده است. درون محراب این مسجد قطعاتی از کاشی‌های خشتی متعلق بـه قرن ششم هجری بـه چشم مـی‌خورد. این مسجد بـه شکل مستطیل بوده و در وسط آن صحن بزرگی قرار دارد و در دو سمت شمالی و جنوبی صحن دو ایوان بزرگ وجود دارد کـه تعداد زیـادی ایوان مرمری درون آنـها قرار دارند. درون سال 1368 ه ق درون حدود پنج متر از مسجد گرفته و به خیـابان مجاور آن افزوده شد.

 

مسجد شیخ طوسی
این مسجد درون اصل خانـه شیخ طوسی بود و وی قبل از وفات وصیت کرده بود کـه درآن بـه خاک سپرده شود و محل مذکور بصورت مسجدی درآید. این مسجد روبروی درون طوسی حرم مطهر و در سمت شمالی آن قرار گرفته هست و درون کنار آن مقبره سید محمد مـهدی بحر العلوم واقع شده است. مسجد طوسی بارها تجدید بنا شده است، این مسجد درون سالهای 1198 ه ق، 1305 ه ق و 1380 ه ق تجدید بنا شده است. شیخ طوسی یکی از مشاهیر فقهای امامـیه و مؤسس حوزه علمـیه نجف هست که درون سال 460 ه ق وفات یـافت. مسجد شیخ طوسی درون ده قرن گذشته یکی از مراکز تدریس حوزه نجف شمرده مـی‌شود.

 

تکیـه بکتاشیـه
این تکیـه درون کنار مسجد بالاسر قرار دارد و ساختاری بسیـار محکم داشته و از سنگهای بزرگ ساخته شده هست که شبیـه بنای صحن شریف است. برخی اعتقاد دارند کـه این محل قبلًا کتابخانـه حرم مطهر بوده هست و بـه نظر مـی‌رسد کـه در دوران حاج بکتاش درون قرن هشتم هجری ساخته شده باشد و از دو بخش تشکیل شده کـه بخش اول آن مخصوص نماز جماعت و برپایی دروس دینی بوده و از چهار ایوان تشکیل مـی‌شود. و اما بخش دوم مربعی شکل و دو طبقه بوده و تعدادی اتاق دارد کـه درآن برخی از عابدان و زاهدان بـه کار عبادت مشغولند. این تکیـه محل تجمع و برگزاری مراسم (صوفیـان بکتاشی) بوده است. ساختمان این تکیـه امروزه بـه انبار آستانـه تبدیل شده است.

 

وادی السلام

 
نام گورستان عمومـی و معروف شـهر نجف هست و یکی از کهن‌ترین گورستان‌های جهان بـه شمارمـی‌رود. این گورستان تنـها متعلق بـه اهالی نجف نبوده بلکه مدفن بسیـاری از شیعیـان جهان و از کشورهای مختلف نظیر: هندوستان، ایران، پاکستان، کویت، جبل عامل لبنان و غیره مـی‌باشد. درون این گورستان پادشاهان، وزرا، امرا وشاهزادگان، علما و دانشمندان وعامـه مردم بـه خاک سپرده شده‌اند. برخی از قبرها منـهدم شده و برخی رو بـه ویرانی هست در این مـیان تعدادی از قبرها نیز تازه احداث شده است. قبرها بزرگ وکوچک بوده، برخی دارای دکه‌های بلند و برخی دارای دکه‌های کم ارتفاع، برخی قبرها دیوار کشی شده هست و برخی دیگر دارای اتاقی هست که قاری قرآن درون آن مـی‌نشیند و روزها پی‌درپی به منظور مرده قرآن مـی‌خواند و دستمزد خود را از بستگان مرده دریـافت مـی‌کند. برخی از قبرها نیز دارای باغچه هستند. بر روی برخی از قبرها نیز گنبدهایی دیده مـی‌شود کـه رنگ و نوع آن بسته بـه اهمـیت متوفی با یکدیگر تفاوت دارد. بر روی هر قبری سنگ قبری وجود دارد کـه بر روی آن نام متوفی و تاریخ درگذشت او نقش بسته هست و نوع این سنگ قبرها بسیـار متفاوت هست و معمولًا بر روی برخی از آنـها ابیـات شعری بـه زبان عربی فصیح و عامـیانـه نقش بسته است.
از جمله مراقد موجود درون قبرستان وادی السلام مرقد پیـامبران خدا (هود و صالح) هست که درون سمت غربی وادی السلام و در پشت باروی قدیمـی شـهر نجف و شمال شرقی حرم مطهر حضرت علی (ع) قرار دارد. این دو پیـامبر درون یک حرم مدفونند و بر روی این حرم گنبدی متوسط بنا شده است. قبلًا بر روی این مرقد صخره سرخ قدیمـی وکهنی قرار داشت کـه طول آن بـه اندازه یک ذرع و چند انگشت و عرض آن بـه اندازه یک وجب بود و بر روی آن با خط کوفی مطالبی نوشته شده بود کـه نشان مـی‌داد، این محل قبر حضرت هود و صالح است. اولینی کـه بر روی این قبرها صندوقی چوبین گذاشت عالم جلیل القدر سید محمد مـهدی بحر العلوم بود و پس از آن بانویی بـه نام (ملاحفیره) همسر ملایوسف نقیب وخزانـه دار حرم مطهر حضرت علی (ع)، متوفی سال 1270 ه ق کـه نذر کرده بود درون صورت بچه دار شدن، گنبدی بر بالای قبر آنـها بسازد گنبد آجری کوچکی بر روی قبر آنان ساخت.
در سال 1333 ه ق کـه انگلیسی‌ها شـهر نجف را بـه مدت چهل روز محاصره کرده بودند، بسیـاری از اماکن مقدسه و از جمله آنـها مرقد هود و صالح را ویران د و پس از برطرف شدن حصار، اهالی متوجه شدند کـه انگلیسی‌ها نـه تنـها گنبد و مرقد مطهر آنان را ویران کرده‌اند بلکه سنگ نوشته کوفی را نیز بـه سرقت‌اند.

 

 

شـهر کوفه‌
کوفه یکی از شـهرهای مـهمـی هست که مسلمانان صدر اسلام آن را پایـه گذاری د و حضرت علی (ع) آن را بعنوان پایتخت خود انتخاب د. گویند محل بنای این شـهر را دو صحابی جلیل القدر یعنی سلمان فارسی و حذیفه یمانی درون سال 17 ه ق و در دوره خلافت عمر انتخاب د و در آغاز بـه این شـهر (کوفه الجند) مـی‌گفتند کـه به معنی (محل تجمع لشکریـان) بود و بعدها این واژه خلاصه شده و به آن کوفه مـی‌گفتند. درون سال 22 ه ق و در زمان حکمرانی مغیره بن شعبه، تعداد هفت محله بـه تعداد قبایل ساکن درون شـهر کوفه، کـه هفت قبیله بودند پایـه گذاری شد و در سال 36 ه ق حضرت علی (ع) بعد از جنگ جمل این شـهر را بعنوان پایتخت انتخاب فرمودند و به تدریج این شـهر رونق علمـی و تجاری فراوانی پیدا کرد ویکی از مراکز مـهم علمـی و سیـاسی جهان اسلام گردید و جمعیت آن را کـه بیشتر ایرانیـان تشکیل مـی‌دادند بالغ بر یک مـیلیون نفر شد.
در دوران اموی‌ها علی رغم انتقال پایتخت بـه شـهر دمشق، این رونق ادامـه داشت اما با بـه قدرت رسیدن عباسی‌ها پایتخت درون سال 132 ه ق بـه شـهر هاشمـیه و سپس بـه بغداد منتقل شد و روز بـه روز از اهمـیت کوفه کاسته شد و بنا بـه گفته جهانگرد معروف ابن جبیر کـه در سال 580 ه ق از آن دیدن کرده است، شـهر روبه ویرانی رفته است.
ابن بطوطه درون سفرنامـه خود این شـهر را چنین توصیف مـی‌کند:  (کوفه یکی از مـهمترین شـهرهای عراق مـی‌باشد و امتیـاز آن بر دیگر شـهرها این هست که مسکن صحابه و تابعین و جایگاه علما و صلحا و مرکز خلافت امـیرالمومنین علی (ع) بوده هست لیکن درون حال حاضر بسبب حمله‌های متمادی وضع آن شـهر رو بـه ویرانی کشیده است. مایـه تباهی شـهر کوفه اعراب خفاجه هستند کـه در اطراف آن سدارند. این اعراب کارشان راهزنی است. کوفه بارو ندارد و بنای آن از آجر و دارای بازارهای نیک مـی‌باشد. غالب متاعی کـه در بازار کوفه معامله مـی شود خرما و ماهی است. جامع اعظم کوفه، مسجد بزرگی هست با هفت شبستان کـه بر روی ستونـهای سنگی قطور و بلند بنا شده هست این ستونـها از قطعه سنگهای تراش شده تشکیل یـافته کـه روی هم قرار داده شده و وسط آنـها را فلزقلع ریخته‌اند.
مسجد کوفه دارای آثار متبرکه‌ای است، از جمله مقابل محراب از طرف راست اطاقی هست که مـی‌گویند (مصلای حضرت ابراهیم خلیل) بود و نزدیک آن محرابی وجود دارد کـه چوبهای ساج بلند گرداگرد آن را گرفته‌اند وآن، (محراب علی بن ابی طالب (ع)) بود کـه ابن ملجم شقی درون همـین جا بر سر آن حضرت زخم زد و مردم به منظور نماز بـه آن محراب مـی‌روند. درون زاویـه دیگر این شبستان مسجد کوچکی هست که دورتادور آن نیز با چوبهای ساج احاطه شده هست و مـی‌گویند (تنوری کـه در طوفان نوح) آب از آن جوشیده درون اینجا بوده است. درون قسمت عقبی شبستان مزبور درون خارج مسجد اطاقی وجود دارد کـه مـی‌گویند منزل (نوح پیـامبر) بوده و روبروی آن اطاق دیگری هست کـه به اعتقاد مردم محل عبادت (ادریس) بوده است. محوطه متصل بـه همـین قسمت کـه با دیوار جنوبی مسجد مربوط هست محلی بوده کـه نوح کشتی خود را درون آنجا ساخته و در منتهی الیـه این محوطه خانـه علی ابن ابی طالب (ع) و اطاقی کـه جنازه او را درون آن غسل داده‌اند واقع شده و اطاق دیگری درون مجاورت خانـه آن حضرت هست که آن هم بـه نوح پیـامبر منسوب مـی‌باشد و خدا بهتر مـی‌داند از این نسبت‌ها کدام درست وکدام نادرست است.
شرق مسجد و داخل بالاخانـه‌ای، مقبره (مسلم بن عقیل (ع)) واقع شده و در نزدیکی آن خارج مسجد، قبر (عاتکه و سکینـه) ان امام حسین (ع) قرار دارد. اما از قصر الاماره کوفه کـه سعد بن وقاص بنا کرد اکنون جز پایـه‌های آن چیزی برجا نمانده است.
امروزه شـهر کوفه موقعیت پیشین خود را از دست داده و بعنوان یکی از بخشـهای تابع شـهر نجف شمرده مـی‌شود، فاصله این دو شـهر هشت کیلومتر هست و تقریباً بـه یکدیگر متصل شده‌اند. شـهر کوفه بعلت موقعیت جغرافیـایی‌اش از آب‌وهوای ملایم‌تری نسبت بـه نجف برخوردار است.

 

اماکن زیـارتی درون شـهر کوفه‌

 

مسجد کوفه

 
مسجد کوفه یکی از مساجد بسیـار قدیمـی اسلامـی هست وگفته مـی‌شود درون سال 17 ه ق کـه شـهرکوفه تأسیس شد اولین بناهایی کـه در شـهر ساخته شدند مسجد و دارالاماره‌ بودند. مسجد مذکور مربعی شکل بوده و برای
چهل هزار نمازگزار گنجایش دارد.
در وسط حیـاط مسجد جایی پایین‌تر از سایر جاها وجود دارد کـه به آن (سفینـه) مـی‌گویند و عامـه مردم معتقدند کـه جای مذکور محل فرود آمدن و یـا ساخته شدن سفینـه نوح است، کـه امری باطل هست و درون حقیقت جای مذکور فقط نشان دهنده عمق قبلی کف مسجد هست زیرا کـه بعلت بالا آمدن مجرای آب فرات، آب بـه داخل مسجد کـه در گودی قرار گرفته بود نفوذ نمود و بنا بـه دستور و همت سید مـهدی بحر العلوم کف مسجد را با ریختن خاک کافی بالا آوردند و برای نشان مـیزان خاک ریخته شده این محل را بـه همان صورت سابق نگاه داشتند.
در فضل مسجدکوفه احادیث فراوانی روایت شده هست که برخی از آنـها عبارتند از:
امام باقر (ع) فرمود: (صلاه فی مسجد الکوفه، الفریضه تعدل حجه مقبوله والتطوع فیـه تعدل عمره مقبوله) یعنی نماز خواندن درون مسجد کوفه، چنانچه فریضه یومـیه باشد معادل حج مقبولی هست و چنانچه فریضه مستحبی باشد معادل عمره مقبولی است.
امام باقر (ع) فرمود: (مسجد کوفان روضه من ریـاض الجنـه، صلّی فیـه الف نبی وسبعون) یعنی مسجد کوفه باغی از باغهای بهشت است، و در آن یکهزار و هفتاد پیـامبر نماز خوانده است.
حضرت علی (ع) فرمود: (النافله فی هذا المسجد تعدل عمره مع النبی (ص)، والفریضه تعدل حجه مع النبی (ص) وقد صلّی فیـه ألف نبی و وصی) یعنی نماز نافله درون این مسجد مساوی حج عمره گذاردن همراه با پیـامبر خداست و نماز فریضه خواندن درون آن مساوی حج تمتع گذاردن همراه با پیـامبر خداست. درون این مسجد هزار نبی و وصی نماز خوانده است.
از رسول خدا (ص) روایت شده هست که: درون شب اسراء کـه به آسمان رفت، جبرئیل بـه ایشان عرض کرد: ای محمد (ص) آیـا مـی‌دانی کـه اکنون کجا هستی؟ تو اکنون مقابل مسجد کوفه هستی. پیـامبر فرمود: از خداوند برایم اجازه بگیر کـه دو رکعت درآن نماز بخوانم، سپس پیـامبر درون آنجا فرود آمد و در آن نماز خواند، بـه درستی کـه مقدمـه مسجد همانند باغی از باغهای بهشت هست و سمت چپ و سمت راست و وسط آن همانند باغی از باغهای بهشت هست و نماز فریضه خواندن درآن مساوی خواندن هزار رکعت نماز هست و نماز نافله خواندن درون آن مساوی پانصد رکعت نماز است.
از جاهای زیـارتی و متبرک مسجد مـی‌توان از مقام امـیرالمومنین (ع) نام برد کـه در سمت قبله قرار دارد، البته قابل ذکر هست که دورتادور مسجد را حجره‌های زیـادی فراگرفته کـه بزرگترین آنـها همـین مقام هست که درون سمت قبله قرار دارد و در آن محرابی هست کـه گویند حضرت علی (ع) درون آنجا نماز مـی‌خوانده هست و درون همان جا بـه شـهادت رسیده هست و درون کنار محراب دری وجود داشت کـه به قصر دار الاماره منتهی مـی‌شد کـه خرابه‌های آن همچنان درون کنار مسجد قرار گرفته هست و درون فاصله هشتاد و پنج متری دارالاماره خانـه امام علی (ع) قرار دارد کـه همچنان پابرجاست و بر روی آن گنبد سبزی دیده مـی‌شود. شیعیـان درون هنگام ورود بـه مسجد نخست بـه نزد محراب علی (ع) مـی‌روند و در کنار آن دو رکعت نماز بـه جا مـی‌آورند. درون سال 1974 م، رهبر اسماعیلیـان‌(1) بهره اقدام بـه نصب پنجره‌ای از طلا و نقره درون مقام امـیر المومنین (ع) نمود.
از اعمال مسجد، خواندن دو رکعت نماز درون وسط مسجد هست که بـه مقام رسول خدا (ص) معروف هست و مردم معمولًا این نماز را به منظور قضای حاجت مـی‌خوانند و در رکعت اول بعد از حمد سوره اخلاص و در رکعت دوم بعد از حمد سوره الکافرون را مـی‌خوانند و پس از نماز تسبیحات حضرت زهرا (ع) را مـی‌خوانند و سپس این دعا را مـی‌خوانند:
(اللّهم أنت السلام ومنک السلام والیک یعود السلام ودارک دار السلام حیّنا ربّنا منک بالسلام، اللّهم إنی صلّیتُ هذه الصلاه إبتغاء رحمتک ورضوانک ومغفرتک وتعظیماً لمسجدک، اللّهم فصلّ علی محمد وآل محمد، وارفعها فی علّیین وتقبّلها منّی یـا أرحم الراحمـین)
همچنین درون این مسجد ستونـها و محرابهای هفت گانـه‌ای وجود دارد کـه این محرابها محل نماز گزاردن برخی از معصومان و پیـامبران (ع) بوده است.
از دیگر جاها دکه القضاء هست که بنا بـه روایـاتی جایگاه قضاوت حضرت امـیرالمومنین (ع) بوده و در شمال شرقی مسجد قرار دارد و در مجاورت آن جایی بـه نام (بیت الطشت) قرار دارد کـه محل ظهور یکی از معجزات حضرت علی (ع) هست و تفصیل آن درون مفاتیح الجنان آمده است.
باب الثعبان یـا دروازه اژدها یکی از دروازه‌های نخستین و کهن مسجد کوفه هست که درون مـیانـه دیوار شمالی قرار دارد و در اینجا یکی دیگر از معجزات امـیر المومنین علی (ع) ظاهر شده است.

 

حرم مسلم بن عقیل

 
مسلم بن عقیل اولین شـهید از شـهدای حماسه کربلا بود و امام حسین (ع) او را بعنوان سفیر خود بـه کوفه فرستاده بود که تا به بررسی وضع پرداخته و درباره نامـه‌هایی کـه اهل کوفه به منظور امام حسین فرستاده بودند اطمـینان حاصل کند و برای امام حسین (ع) بیعت بگیرد، اما اهل کوفه چندی بعد از بیعت با وی از حمایت او خودداری د و مسلم بـه همراهی یـار وفادارش هانی بن عروه درون روز عرفه بـه شـهادت رسیدند.
هنگامـیکه امام حسین (ع) او را بـه نزد اهل کوفه گسیل مـی‌کرد نامـه زیر را بـه او داد که تا برای اهل کوفه بخواند:
(بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی بـه گروه مؤمنان، اما بعد بـه درستی کـه هانی و سعید نامـه‌های شما را بـه من رساندند وآخرینانی بودند کـه نامـه‌های شما را بـه من رساندند وآنچه را کـه در نامـه حکایت کرده و یـادآور شده بودید دانستم، وآن این کـه ما رهبری نداریم بـه نزد ما بیـا، چه بسا کـه خداوند بوسیله شما ما را بر سر جاده حق و هدایت گردآورد، بعد اکنون من برادر و پسر عمویم، و شخص مورد اطمـینان از بین اهل بیتم یعنی مسلم بن عقیل را بـه نزد شما مـی‌فرستم و او برگزیده اهل بیت من است، و به او گفتم کـه از وضعیت شما و نظر شما برایم بنویسد، وچنانچه او برایم بنویسد کـه فاضلان و عامـه شما بر این نظر کـه در نامـه‌هایتان نوشته‌اید متفق القول هستید، بـه زودی إن شاء الله بـه نزد شما خواهم آمد ...) هنگامـیکه مسلم بـه شـهر کوفه رسید، درون خانـه مختار بن أبی عبیده ثقفی فرود آمد و شیعیـان گروه گروه بـه نزدش آمدند و مسلم نیز نامـه امام حسین را به منظور آنان خواند وآنان نیز با او بیعت د که تا آن کـه تعداد بیعت کنندگان بـه بیست و پنج هزار نفر رسید، بعد مسلم درون آن شب نامـه‌ای به منظور امام حسین فرستاد کـه مضمون آن بشرح زیر بود:
(اما بعد، پیشرو قبیله هیچگاه بـه قوم خود دروغ نمـی گوید، و بدان کـه هیجده هزار نفر از اهالی کوفه با من بیعت د، بعد چون نامـه من بـه شما رسید بـه سرعت حرکت کن، بـه راستی کـه همـه مردم با شما هستند، و آنان را علاقه‌ای بـه خاندان معاویـه نیست والسلام.)
از سوی دیگر عبید الله بن زیـاد با چهره‌ای مبدل و با لباس علوی وارد کوفه شد و مردم گمان د کـه او امام حسین (ع) است، اما هنگامـیکه وارد دارالاماره شد او را شناختند. عبید الله چون چنین دید بـه بالای قصر رفت و مردم کوفه را بـه فراخواندن لشکر شام تهدید کرد شایعات فراوانی پراکنده کرد که تا در مردم تفرقه بیندازد، سپس گروهی را مأمور یـافتن مسلم بن عقیل نمود. مسلم نیز ناچار شد کـه از خانـه‌ای بـه خانـه دیگر پناه برد و عاقبت بـه خانـه هانی بن عروه پناه برد و ابن زیـاد هانی را فراخوانده و مسلم را از او خواستار شد، اما هانی از مسلم امتناع کرد و ابن زیـاد با تازیـانـه بر بینی او زد و دستور داد کـه او را درون قصر دارالاماره زندانی کنند. مسلم چون چنین دید از خانـه هانی بیرون آمد و سرگردان کوچه و برزن شد که تا اینکه بـه خانـه زنی بـه نام (طوعه) رسید و دید کـه او کنار درون منتظر بازگشت فرزند خود است، بعد مسلم بر او سلام کرد و از او آب خواست، (طوعه) برایش آب آورد، مسلم بعد از آنکه آب نوشید درون گوشـه‌ای نشست. (طوعه) گفت: آی بنده خدا مگر آب ننوشیدی؟
مسلم گفت: آری
(طوعه) گفت: بعد اکنون بـه خانـه خود برو.
(طوعه) سه بار این سخن را تکرار کرد، اما مسلم از جای خود تکان نخورد.
(طوعه) گفت: سبحان الله! من نشستن تو را درون اینجا شایسته نمـی بینم.
مسلم گفت: من درون این شـهر خانـه و عشیره‌ای ندارم، آیـا مـی‌توانی درون حق من نیکی کنی و باشد کـه من این کار تو را جبران کنم.
(طوعه) گفت: مگر توکیستی؟
مسلم گفت: من مسلم بن عقیل هستم و این قوم مرا بـه اینجا دعوت کرده و فریب دادند.
(طوعه) چون این سخن را شنید بـه او گفت: بـه خانـه من بیـا.
سپس او را بـه درون خانـه برد و در اتاقی جای داد و برایش شام آورد، اما مسلم از خوردن امتناع کرد و چون پسرآن زن آمد، ملاحظه کرد کـه مادرش رفت‌وآمد زیـادی بـه آن اتاق مـی‌کند، علتش را پرسید و مادر از گفتن امتناع کرد و چون بر او زیـاده اصرار ورزید، از او قول گرفت کـه چیزی بهی نگوید و سپس بـه او خبر داد کـه مسلم درون خانـه آنـهاست، و چون صبح فرا رسید، پسرش بـه نزد محمد بن الاشعث رفت و او را از جای مسلم باخبر کرد، سپس دو نفری بـه نزد ابن زیـاد رفتند و او را از موضوع مطلع ساختند. ابن زیـاد پنجاه نفر را به منظور دستگیری مسلم فرستاد. هنگامـیکه مسلم صدای پای اسب‌ها را شنید از خانـه بیرون آمد و نبرد سختی با آنان آغاز کرد و ابن زیـاد چون نبرد سرسختانـه او را دید گروهی دیگر را نیز بـه یـاری آنـها فرستاد. هنگامـیکه لشکریـان ابن زیـاد مشاهده د کـه مسلم بسیـاری از آنان را کشته و یـا از مـیدان بـه در هست از این رو با تیراندازی و پرتاب سنگ وآتش بـه مقابله با او پرداختند، که تا آنکه عاقبت مسلم زخمـی شد و از ادامـه نبرد عاجز شده بـه دیواری تکیـه داد. درون همـین هنگام محمد بن أشعث جلو آمده و به او گفت:
ای جوان خود را بـه کشتن نده و بدان کـه ما بـه تو أمان مـی‌دهیم و به تو دروغ نمـی‌گوییم و به تو نیرنگ نمـی‌زنیم، و بدان کـه این قوم عموزادگان تو هستند و هیچگاه تو را نخواهند کشت.
مسلم بـه سخنان آنان توجهی نکرد و به جنگ خود دلیرانـه ادامـه داد و لشکریـان ابن زیـاد چون چنین دیدند بر سر راه او گودالی کنده و سرآن را پوشاندند، سپس او را بـه سمت آن هدایت کرده درون گودال انداخته و دستگیر د و بالاخره بـه شـهادت رساندند.
تاریخچه مرقد مسلم بن عقیل:
مرقد مسلم بن عقیل درون جوار مسجد کوفه و در سمت شرق آن قرار دارد. بربالای مرقد گبندی طلایی قرار دارد و وزارت اوقاف عراق درون سال 1960 م اقدام بـه توسعه صحن شریف واقع بین قبر مطهر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه نمود و رواق‌هایی درون آنجا ساخت. درون سال 1965 م مجدداً رواق اطراف ضریح توسعه یـافت و دیوارهای داخلی حرم کاشیکاری وآینـه‌کاری شد. درون سفرنامـه (ثیبور) آمده هست که او از خلال سنگ نوشته‌ای کـه بر روی قبر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه بوده، دریـافته هست که محمد بن محمود رازی وابوالمحاسن بن احمد شیرازی درون سال 681 ه ق این مرقد را بنا کرده‌اند. همچنین او اضافه مـی‌کند کـه بانوی نیکوکار (عادله) احمد پاشا و همسر والی سلمان پاشا دستور داد کـه دیوار شمال غربی مسجد کوفه را با هزینـه شخصی خود بازسازی کنند.
شیخ حرز الدین درون کتاب المراقد جلد دوم صفحه 309 مـی‌گوید: (تولیت مرقد مسلم بن عقیل جناب آقای شیخ ط کوفی پنجره دیگری را بـه ما نشان داد کـه تاریخ ساختن آن بـه سال 1055 ه ق باز مـی‌گردد و در یکی از گوشـه‌های آن نوشته شده هست که این پنجره بـه نفقه بانوی نیکوکار (مادر آغاخان) ساخته شده است.
در ماه ربیع الاول سال 1232 ه ق شخصی بـه نام حافظ محمد عبدالحی خان اقدام بـه بازسازی حرم نمود.
سید محسن حکیم نیز دستور داد کـه پنجره‌هایی به منظور مرقدهای مطهر حضرت ابوالفضل (ع)، مسلم بن عقیل، قاسم بن موسی بن جعفر و مقام امـیرالمؤمنین (ع) درون مسجد کوفه ساخته و نصب شود.
در سال 1384 ه ق حاج محمد رشاد مـیرزا اقدام بـه تجدید بنای صحن و مرقد شریف نمود.
در سال 1387 ه ق حاج محمد حسین رفیعی بهبهانی کویتی بنا بـه دستور سید محسن حکیم اقدام بـه تذهیب گنبد مرقد مسلم بن عقیل نمود.

 

مرقد هانی بن عروه
هانی بن عروه شیخ و رهبر قبیله (مراد) بود کـه چون درون هنگام جنگ بر اسب مـی‌نشست چهار هزار سوار زره‌پوش و هشت هزار سرباز پیـاده و نیز قبایل هم‌پیمان او از کنده و غیره گرداگردش را فرا مـی‌گرفتند کـه تعداد کل آنـها بالغ بر سی هزار سرباز زره‌پوش مـی‌شد(1). درون تاریخ طبری آمده هست که چون ابن زیـاد از وجود مسلم بن عقیل درون خانـه هانی مطلع شد بـه دنبال او فرستاد و مسلم را از او مطالبه کرد. هانی گفت: مسلم مـیهمان من هست و من هیچگاه او را از خانـه خود بیرون نخواهم کرد. زیـاد گفت: آیـا فکر نمـی‌کنی کـه پدرم بر پدرت حقی دارد، زیرا کـه معاویـه را از کشتن او باز داشت، و حال تو چنین مـی‌گویی؟ هانی گفت: حال نیز من از تو مـی‌خواهم کـه حقی بر گردن من داشته باشی و جانی را کـه مـیهمان من هست حفظ کنی و من قول مـی‌دهم کـه او را از کوفه بیرون برم. ابن زیـاد چون این سخن شنید خشمگین شد و با تازیـانـه بر صورت هانی نواخت و بینی او را شکست. سپس دستور داد که تا هانی را بـه زندان اندازند.
در روایتی دیگر گویند: ابن زیـاد بـه هانی گفت: تو خوب مـی‌دانی کـه پدرم تمامـی شیعیـان، بجز پدرت را کشت، و تو را گرامـی مـی‌داشت و حتی درون طی نامـه‌ای بـه امـیر کوفه رعایت حال تو را توصیـه کرد، حال پاداش این کارها را چنین مـی‌دهی و مردی را درون خانـه خود پناه داده‌ای کـه قصد دارد مرا بکشد.
هانی گفت: من چنین کاری نکرده ام!
پس ابن زیـاد غلام هانی را کـه معقل نام داشت فراخواند، و چون هانی غلام خود را دید درون بهت و حیرت فرو رفت. آنگاه بـه ابن زیـاد گفت: تو نسبت بـه من نیکوکار بوده‌ای و من اکنون مـی‌خواهم کـه نیکی‌های تورا جبران کنم.
ابن زیـاد گفت: چگونـه؟
هانی گفت: اجازه مـی‌دهیم کـه تو و خانواده‌ات بـه همراه اموالت سالم بـه شام بروی، چرا کـه شخصی عازم این دیـار هست که از تو و صاحب تو بـه خلافت سزاوارتر است.
ابن زیـاد گفت: هانی را بـه نزد من آورید.
سپس با قضیبی آهنین (تازیـانـه) کـه در دست داشت ضربه‌ای محکم بر صورت هانی نواخت. هانی نیز بسوی نگهبانی کـه شمشیر بـه دست درون کنارش ایستاده بود یورش برد که تا شمشیر را از دست او بیرون آورد اما نگهبان مقاومت کرد و شمشیر را بـه او نداد. برخی گفته‌اند کـه هانی با شمشیر بسوی ابن زیـاد یورش برد و زخمـی کاری بر او زد و نگهبانان بـه یکباره بر او یورش و او را دستگیر د(1) چون خبر بـه آل مذحج رسید، همگی بسوی قصر ابن زیـاد یورش بردند وچون ابن زیـاد این حالت را دید از خشم جمعیت ترسیده و دستور داد کـه هانی را درون اتاق مجاور مجلس خویش زندانی کنند و سپس بـه شریح قاضی دستور داد کـه به بالای قصر برود و از همان جا با مردم سخن گوید که تا آرام شوند، شریح نیز بـه بالای قصر رفته و چنین گفت: (ای مردم پراکنده شوید! و بدانید کـه شایعه کشته شدن سرورتان شایعه‌ای باطل و نادرست است، و او هم اکنون درون کمال احترام درون محضر امـیر عبدالله بن زیـاد هست و امـیر را نسبت بـه او نیت سوئی نبوده و به زودی درون کمال عزت و احترام بـه شما ملحق خواهد شد).
مردم چون این سخنان را شنیدند متفرق شدند.
عبید الله بن زیـاد درون روز 9 ذی حجه سال 60 ه ق بعد از کشته شدن مسلم بن عقیل، دستور داد کـه هانی بن عروه را از زندان بیرون آورده و در بازار فروشان کوفه گردن بزنند و سپس جسد مطهر او را همراه با جسد مسلم بن عقیل درون بازارهای کوفه بگردانند.
ابن زیـاد سرهای مسلم بن عقیل و هانی را بـه نزد یزید فرستاد وآل مذحج جنازه‌ها را از او گرفته و هردو را درون نزدیکی مسجد کوفه بـه خاک سپردند.
شیخ حرز الدین درون کتاب المراقد درون باره قبر هانی مـی‌گوید: (مرقد او درون پشت مسجد کوفه و در جوار زاویـه شمال شرقی مسجد قرار دارد و حرم و رواقهای متعددی دارد کـه تمامـی زیـارت کنندگان مسلم بـه زیـارت او نیز مـی‌شتابند و بر بالای حرم او گنبد بزرگی با کاشیکاری فیروزه‌ای ساخته شده است‌.

 

مرقد مختار ثقفی

 
مختار ثقفی یکی از خون‌خواهان امام حسین (ع) و یـاران او بود کـه برعلیـه بنی امـیه قیـام کرد و توانست افراد بسیـاری را کـه در قتل آن حضرت دخیل بودند دستگیر نموده و به مجازات برساند. علامـه امـینی درون کتاب خود الغدیر مطالب با ارزشی درباره مختار نوشته و او را یکی از بزرگان دین و مخلص و وفادار دانسته و اینکه نـهضت مبارک وی تنـها به منظور اقامـه عدل و ریشـه‌کنی ملحدان و مقاومت درون برابر ظلم اموی‌ها بوده است، واینکه او را متهم بـه مذهب کیسانی‌(1) کرده‌اند و یـا سایر تهمت‌های وارده، بـه هیچ‌وجه صحت نداشته و ائمـه اطهار (ع) و از جمله امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بر او ترحم نموده‌اند و بویژه امام باقر (ع) او را مدح کرده است. (2) گویند بعد از حماسه کربلا، ابن زیـاد بسیـاری از شیعیـان و از آن جمله مختار ثقفی و مـیثم تمار را بـه زندان افکند و قصد داشت کـه آنان را بـه شـهادت برساند، اما چندی نگذشت کـه پیکی از جانب یزید بن معاویـه رسید و به ابن زیـاد دستور داد کـه مختار را بعلت شفاعت قومش آزاد سازد و مـیثم درون زندان بـه مختار مـی‌گفت: (به زودی آزاد خواهی شد و به خون‌خواهی امام حسین (ع) قیـام خواهی کرد و ابن زیـاد را کـه در سر هوای کشتن تو را دارد، خواهی کشت).
سپس علامـه امـینی ادامـه مـی‌دهد:
بزرگان شیعه و ازجمله شـهید اول او را گرامـی داشتند و شـهید اول درون کتاب (مزارات) زیـارتی مخصوص بـه او را ذکر مـی‌کند کـه نشان دهنده محبت مختار نسبت بـه امام زین العابدین (ع) هست و اینکه وی جان خود را بر سر راه رضایت ائمـه اطهار و یـاری این خاندان پاک داده است.
ظاهراً قبر مختار درون دوره‌های پیشین از مزارهای مشـهور شیعه درون کوفه بوده و بر بالای آن گنبدی قرار داشته و ابن بطوطه، درسفرنامـه معروف خود، درون این باره چنین مـی‌گوید:
(در طرف مغرب قبرستان کوفه جائی را دیدم کـه درآن چیزی بـه رنگ سیـاه تند درون مـیان زمـینـه سفیدی جلب نظر مـی‌کرد گفتند قبر ابن ملجم شقی هست که مردم کوفه همـه ساله هیزم فراوان بدانجا مـی‌برند و هفت روز آتش بر گور او مـی‌افروزند. درون نزدیکی قبر ابن ملجم گنبدی هست که مـی‌گویند مدفن مختار بن ابی عبیده است) شیخ حرز الدین درون کتاب المراقد مـی‌گوید: (قبر مختار درون زاویـه محل اتصال قصر دارالاماره و مسجد کوفه واقع شده هست و قبر او بـه مرور زمان مخروبه و از دیده‌ها مخفی شده بود که تا اینکه عاقبت عالم ربانی بزرگوار سید محمد مـهدی بحر العلوم درون هنگام تتبع آثار باقیمانده مسجد کوفه درون اطراف، بـه سنگ قبری برخورد کرد کـه نام و نسب مختار برآن نقش بسته بود. درون اوایل روزگار ما مدخل قبر مختار از حجره‌ای بود کـه در زاویـه جنوب شرقی مسجد کوفه واقع شده بود، اما درون این اواخر تاجری بـه نام حاج محسن بن عبود شلاش خفاجی با کمک تنی چند از علمای نجف اشرف، حرمـی به منظور مختار ساخته و آن را بـه جنوب رواق و حرم مسلم بن عقیل ملحق ساخت و برای قبر او پنجره‌ای جدید ساخت.

 

مرقد مـیثم تمار
مـیثم تمار یکی از اصحاب خاص حضرت علی (ع) بود کـه در روز بیستم ذی حجه سال 60 ه ق، توسط ابن زیـاد بـه شـهادت رسید. مرقد او درون فاصله سیصد متری مسجد کوفه و در مسیر جاده کوفه بـه نجف قرار دارد. ساختمان فعلی مرقد بـه تازگی بازسازی شده هست و بر روی قبر صندوقی چوبی و پنجره‌ای نصب شده است. بر بالای حرم گنبدی بلند قرار دارد کـه کاشیکاری شده هست و درون اطراف آن رواق وسیعی وجود دارد و در سمت ضریح ایوان بزرگی هست که سیمانکاری شده و در وسط صحن وسیعی قرار گرفته است.
عبید الله بن زیـاد بعد از بـه شـهادت رساندن مسلم و هانی بن عروه، مـیثم تمار و مختار را دستگیر نموده و به زندان انداخت، اما چندی نگذشت کـه بستگان همسر مختار شفاعت او را درون نزد یزید د و یزید پیکی را بـه نزد ابن زیـاد فرستاد که تا مختار را آزاد کنند و در همان نامـه از ابن زیـاد خواسته شده بود کـه مـیثم را بـه دار آویزند. ابن زیـاد نیز دستور داد او را بر چوبه داری کـه نزد خانـه عمرو بن حریث برپا شده بود ببندند، اما با این همـه حال مـیثم همچنان بـه ذکر فضایل علی (ع) گویـا بود و مردم گرداگرد او جمع مـی‌شدند. چون این خبر را بـه ابن زیـاد دادند، دستور داد کـه بر دهان او لجام ببندند و او اولین درون اسلام هست که بر دهانش لجام بسته شد، وچون سه روز از این واقعه گذشت، بـه او نیزه‌ای زدند واو تکبیری گفت وبه شـهادت رسید.
روزی حضرت علی (ع) بـه مـیثم فرمود: ای مـیثم تو را دستگیر خواهند کرد و به صلابه خواهند کشید و در روز سوم با نیزه‌ای بـه تو ضربه خواهند زد و ریش و محاسنت خون‌آلود خواهد شد. محل دار زدن تو درون نزدیکی خانـه (عمرو بن حریث) خواهد بود و در کنار تو ده نفر دیگر نیز بـه دار آویخته خواهند شد و چوبه‌دار تو از همـه آنـها کوتاهتر خواهد بود و به ساحل رودخانـه نزدیکتر خواهد بود.
مـیثم درون بازار کوفه مغازه خرما فروشی داشت و هر بار کـه عمرو بن حریث را مـی‌دید بـه او مـی‌گفت: بـه زودی همسایـه‌ات خواهم شد، بعد حق همجواری را درباره من مراعات کن.
عمرو بن حریث منظورش را متوجه نمـی‌شد و مـی‌پرسید: آیـا مـی‌خواهی خانـه ابن مسعود را بخری یـا ابراهیم حکیم را؟
در سال 1388 ه ق، 1968 م حاج محمد رشاد مـیرزای اقدام بـه بازسازی مرقد مـیثم تمار نموده و حرم وگنبد بلند آن را ساخته و با کاشیکاری مزین نمود و در کنار مرقد او رواقهایی به منظور زائرین ساخته و در گرداگرد مرقد صحن بزرگی متناسب با گنبد بلند آن ساخت.
مسجدی قدیمـی هست که درون سمت شمال غربی کوفه قرار گرفته و فاصله آن که تا مسجد کوفه دو کیلومتر هست و که تا کنون بارها بازسازی شده هست و از صحنی وسیع بـه ابعاد 140 متر درون 125 متر و با دیواری مرتفع تشکیل‌گردیده و در آن محرابهای متعددی قرار دارد کـه منسوب بـه معصومـین (ع) هست و درون مـیانـه سمت جنوب مسجد جایگاه بزرگی هست که بر روی گنبدی قرار دارد و به مقام حضرت حجت (ع) مشـهور است.
این مسجد مورد اهتمام و توجه أئمـه اطهار (ع) قرار داشته و احادیث فراوانی درباره آن رسیده است. امام زین العابدین (ع) فرمود: (من صلّی فی مسجد السهله رُکعتین، زاد الله فی عمره سنتین) یعنی هرکه درون مسجد سهله دو رکعت نماز گذارد، خداوند دو سال بـه عمر او بیـافزاید.
امام باقر (ع) مـی‌فرماید: (مسجد سهیل الذی لم یبعث الله نبیـاً إلا و قد صلّی فیـه، وفیـها یظهر عدل الله، و فیـها یکون قائمـه و القوام من بعده و هی منازل النبیین والأوصیـاء والصالحین)  یعنی مسجد سهیل مسجدی هست که خداوند پیـامبری را مبعوث نکرده هست مگر آنکه درون آن نماز خوانده باشد. از همـین مسجد عدل الهی ظاهر خواهد شد و قائم درون آن خواهد بود و قائمان بعد از وی نیز درون آن خواهند بود. این مسجد منزل پیـامبران و صالحین است. و درجای دیگر امام صادق (ع) فرمود: (إذا دخلت الکوفه، فأت مسجد السهله فصلّ فیـه وأسأل الله حاجتک لدینک و دنیـاک فإنّ مسجد السهله بیت إدریس النبی الذی کان یخیط فیـه ویصلی فیـه، ومن دعا الله فیـه بما أحب، قضی له حوائجه ورفعه یوم القیـامـه مکاناً علیـاً إلی درجه إدریس واجاره من مکروه الدنیـا ومکاید أعدائه‌(1) (یعنی چون بـه کوفه درآمدی، بـه مسجد سهله برو و در آن نماز بخوان و از خدا بخواه که تا حاجت دین و دنیـای تو را برآورده سازد، بـه درستی کـه مسجد سهله خانـه حضرت ادریس هست وآن حضرت درون این محل بـه کار خیـاطی مشغول بود و در همان جا نیز نماز مـی‌خواند، و هرکه درآن چیزی را از خداوند بخواهد، حاجتش را برآورده سازد و در روز قیـامت جایگاه او را همانند جایگاه ادریس نبی قرار دهد و از حوادث ناگوار و توطئه دشمنانش بازدارد.
از اعمال این مسجد هست که آدمـی حتما بعد از نماز مغرب شبهای چهارشنبه بـه این مسجد برود و دو رکعت نماز به منظور قضای حاجت خود بجای آورد و سپس این دعا را بخواند:
(أنت الله لاإله إلا أنت مبدئ الخلق ومعیدهم، وأنت الله لا إله إلا أنت خالق الخلق ورازقهم، وأنت الله لا إله إلا أنت القابض الباسط، وأنت الله لا إله إلا أنت مُدبّر الأمور وباعث من فی القبور، أنت وارث الأرض ومن علیـها، أسألُک بأسمک المخزون المکنون الحی القیوم، وأنت الله لا إله إلا أنت عالم السر وأخفی، أسألُک بأسمک الذی إذا دُعیت بـه أُجبت وإذا سُئلت بـه أعطیت، وأسألُک بحقک علی محمد وأهل بیته، وبحقهم الذی أوجبته علی نفسک أن تُصلّی علی محمد وأهل بیته، وأن تقضی لی حاجتی الساعه الساعه یـا سامع الدعاء، یـاسیداه، یـا مولاه، یـا غیـاثاه، أسألُک بکل اسم سمـیت بـه نفسک، أو استأثرت بـه فی علم الغیب عندک أن تصلّی علی محمد وآل محمد، وأن تُعجّل فرجنا الساعه یـا مقلب القلوب والأبصار یـا سمـیع الدعاء.)

 

مسجد صعصعه بن صوحان
یکی از مساجد متبرکه و بسیـار قدیمـی هست که درون کنار مسجد سهله و مسجد زید بن صوحان قرار دارد. صعصعه بن صوحان یکی از یـاران وفادار و مخلص امـیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بود. این مسجد (پس از این‌رو بـه ویرانی نـهاده بود) و اخیراً تعمـیرات زیـادی درون آن انجام شده است. نماز خواندن و دعا درون این مسجد بسیـار مستحب هست و بویژه برخواندن دعائی کـه صعصعه بن صوحان درون نماز شب مـی‌خوانده تأکید شده است.
برخی را گمان بر اینست کـه صعصعه درون کوفه مدفون باشد اما درون حقیقت صعصعه را با معاویـه تنش‌ها و درگیری‌های فراوانی بود کـه باعث شد مغیره بن شعبه بـه دستور معاویـه او را از کوفه بـه (جزیره) و یـا (بحرین) و یـا جزیره (ابن کافان) تبعید کند و او درون همان جا درگذشت‌.
در کتاب الاستیعاب آمده هست که صعصعه بن صوحان درون زمان پیـامبر کودکی بیش نبود و موفق بـه زیـارت پیـامبر نگردید. او مردی فاضل، دیندار و سخنوری بلیغ و از اصحاب نزدیک حضرت علی (ع) بود.
در کتاب رجال کشی آمده هست که: چون معاویـه بـه کوفه درآمد تعدادی از اصحاب نزدیک حضرت علی (ع) کـه امام حسن (ع) به منظور ایشان امان‌نامـه دریـافت کرده بود بر معاویـه وارد شدند و چون صعصعه بر معاویـه وارد شد، معاویـه گفت: بـه خدا سوگند کـه خوش نداشتم روزی را ببینم کـه تو با امان‌نامـه بر من وارد شوی.
صعصعه گفت: بـه خدا سوگند کـه من نیز خوش نداشتم کـه روزی بعنوان امـیرالمومنین بر توسلام کنم. سپس بر او سلام کرد.
معاویـه گفت: اگر راست مـی‌گویی بر بالای منبر برو و علی (ع) را لعن کن.
پس صعصعه بر بالای منبر رفت و پس از حمد وثنای الهی چنین گفت: (ای مردم من اکنون از نزد مردی مـی‌آیم کـه شر خود را پیشاپیش فرستاده وکار خیر خود را بـه تأخیر انداخته هست و او بـه من دستور داده کـه علی (ع) را لعن کنم، بعد او را لعن کنید کـه خدا او را لعن کند). بعد همـه اهل مسجد آمـین گفتند.
معاویـه گفت: بـه خدا سوگند کـه منظور تو لعنت من بود، بعد باید دوباره بر بالای منبر بروی و او را نام و سپس لعنت نمایی. بعد صعصعه دوباره بالای منبر رفت و گفت: ای مردم امـیرالمومنین معاویـه مرا فرمان داده کـه علی بن ابی طالب (ع) را لعن کنم، بعد او را لعن کنید.
این بار نیز مردم آمـین گفتند و باز معاویـه گفت: بـه خدا سوگند کـه این بارهم منظور او من بودم، او را از اینجا بیرون کنید و اجازه ندهید کـه در شـهری کـه من درآن هستم ساختیـار کند، بعد او را از شـهر کوفه بیرون د.
صعصعه درون پایداری برحق استوار و در مبارزه با ستمکاران پابرجا ومحکم بود ودر روایـات آمده هست که روزی صعصعه بن صوحان بیمار شد و حضرت علی (ع) بـه عیـادت او رفت و به او گفت: ای صعصعه مبادا کـه عیـادت من از تو باعث فخر ت بر قوم وخویشان گردد.
صعصعه گفت: ای امـیر مؤمنان هرگز چنین نیست، بلکه عیـادت تو ذخیره و اجر آخرت من است.
حضرت علی (ع) فرمود: بـه خدا قسم کـه تو دوستی کم خرج هستی ولی درون عوض یـاری دهنده بزرگی هستی.
صعصعه جواب داد: ای امـیر مؤمنان بـه خدا سوگند کـه به خداوند عالم‌تری، و خداوند درون چشمت بزرگ و عظیم هست و تو درون کتاب خداوند حکیم هستی و تو نسبت بـه مؤمنین رئوف و رحیم هستی.
در کتاب تهذیب الکمال آمده هست که: (صعصعه درون جنگ صفین درون کنار امـیرالمؤمنین (ع) بود و یکی از فرماندهان حضرت بـه شمارمـی‌رفت، و اما درون جنگ جمل او و دو برادرش زید و سبحان حضور داشتند و در بین این سه برادر سبحان خطیب بود و پرچم نیز درون دست او بود و چون بـه شـهادت رسید زید برادر دیگرش پرچم را بـه دست گرفت و چون او نیز بـه شـهادت رسید، صعصعه پرچم را بـه دست گرفت. او درون روزگار معاویـه درون کوفه درگذشت.
در شبی کـه حضرت علی (ع) از دنیـا رحلت فرمود فرزندان آن حضرت جنازه مطهرش را از کوفه بـه نجف حمل نمودند و صعصعه از جمله مشیعین بود و چون از کار دفن آن حضرت فارغ شدند صعصعه نزد قبر مقدس ایستاد و مشتی از خاک برگرفت و بر سر خود ریخت و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد ای امـیرالمؤمنین گوارا باد تو را کرامتهای خدا، ای ابوالحسن! بـه راستی کـه مولد تو پاکیزه بود و صبر تو قوی و جهاد تو عظیم و تو بـه آنچه آرزو داشتی رسیدی و تجارتی سودمند کردی و به نزد پرورگار خود رفتی و از این نوع کلمات بسیـار گفت وگریـه سختی کرد و سایرین را نیز بـه گریـه درون آورد و او درون حقیقت سر قبر آن حضرت و در آن دل شب مجلس روضه منعقد کرد و درآن صعصعه روضه خوان بود و مستمعین امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) و محمد بن الحنفیـه و سایر فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون این کلمات بـه پایـان رسید روی بـه جانب امام حسن و امام حسین (ع) و سایر آقا زادگان د و ایشان را تعزیت و تسلیت گفتند و سپس جملگی بـه کوفه مراجعت نمودند.
شیخ حرز الدین درون کتاب المراقد مـی‌گوید: قبر صعصعه بن صوحان درون منطقه (الثویـه) درون نجف واقع شده هست و برخی از بحرینی‌ها بـه من گفتند کـه در سرزمـین ما قبر مشـهور و معروفی هست که مـی‌گویند قبر صعصعه بن صوحان است.

 

مسجد زید بن صوحان
مسجد زید بن صوحان یکی دیگر از مساجد شریف کوفه هست و منسوب بـه زید بن صوحان هست که از بزرگان اصحاب امـیرالمؤمنین (ع) بوده و یکی از ابدال روزگار بـه شمارمـی‌رفته هست که درون جنگ جمل درون رکاب امـیرالمؤمنین بـه فیض شـهادت نائل شده هست و شیخ عباس قمـی درون مفاتیح الجنان دعائی را نقل مـی‌کند و اظهار مـی‌دارد کـه این دعا دعای زید بن صوحان بوده هست که درون نماز شب مـی‌خوانده هست و شایسته هست که این دعا بعد از خواندن دو رکعت نماز تحیت درون مسجد زید خوانده شود:
(إلهی قَدْ مَدّ الَیکَ الخاطِئُ الُمذْنِبُ یَدَیـهِ بِحُسنِ ظَنّه بکَ الهی قَدْ جَلَسَ الُمسیئ بَینَ یَدَیکَ مُقرّ اً لکَ بِسُوءِ عَمَلِه وَ راجِیـاً منک الصفح عن زلَلِهِ إلهی قَدْ رَفَعَ إلیکَ الظَّالِمُ کَفَّیـهِ راجِیـاً لِما لَدَیکَ فَلاتُخَیِّبْهُ بِرَحمَتِکَ مِن فَضلِکَ إلهی قَدْجَثا العائِدُ إلی المَعاصِی بَینَ یَدَیکَ خائِفاً مِنْ یَومٍ تَجْثُو فِیـهِ الخَلائِقُ بَینَ یَدَیکَ إلهی جاءَکَ العَبدُ الخاطِئُ فَزِعاً مُشفِقاً و رَفَع إلیکَ طَرفَهُ حَذِراً راجِیـاً وَ فاضَت عَبرَتُهُ مُستَغفِراً نادِماً وَ عِزَّتِکَ وَجَلالِکَ ما ارَدتُ بِمَعْصِیَتی مُخالَفَتَکَ وَ ما عَصَیْتُکَ اذ عَصَیْتُکَ وَ أنا بِکَ جاهِلٌ وَلا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِنَظَرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَلَکِنْ سَوَّلَتْ لِی نَفْسی وَأعانتَنی عَلی ذلِکَ شَقْوَتی وَغَرَّنی سِترُکَ المُرْخی عَلَیَّ فَمِنَ الأنَ مِنْ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنقِذُنی وَبِحَبْلِ مَنْ اعْتَصِمُ إن قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّی فَیـاسوأتاهُ غَداً مِنَ الوُقُوفِ بَینَ یدَیکَ إذا قیلَ لِلمُخِفّینَ جُوزُوا وَ لِلمُثقِلینَ حُطّوا افَمَعَ المُخِفّینَ اجوزُ ام مَعَ المُثقِلینَ احُطُّ وَیلی کُلَّما کَبُرَ سِنّی کَثُرَت ذُنوبی وَیلی کُلَّما طال عُمری کَثُرت مَعاصیَّ فَکَم اتُوبُ وَکَم اعُودُ اما أنَ لی أن استَحْیِیَ مِن رَبّی اللّهُمَّ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اغْفِر لِی وَارْحَمْنی یـا ارحَمَ الرَّاحِمـین وَخَیرَ الغافِرینَ.

 

خانـه امام علی (ع)
این خانـه درون زمـین مرتفعی قرار دارد و در مجاورت باروی غربی دارالاماره قرار دارد و بسیـاری از شیعیـان بـه زیـارت آن مـی‌روند. خانـه مذکور درون اصل منزل مس (ام هانی) حضرت علی (ع) بود کـه حضرت بعد از انتقال بـه کوفه آن را منزل خود قرار داد. این خانـه درون بیرون مسجد کوفه و در زاویـه جنوب غربی آن قرار دارد. ساختمان کنونی آن گرچه قدیمـی نیست لیکن درون محل همان خانـه حضرت ساخته شده است‌.

 

مرقد خدیجه حضرت علی (ع)
این مرقد درون مقابل مسجد کوفه قرار دارد و گویند کـه مغازه خرما فروشی مـیثم تمار کـه از خواص یـاران حضرت علی (ع) بود درون این مکان قرار داشته است.

 

 مرقد اولاد الحسن (ع)
شامل قبور تعدادی از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) هست و این مرقد درون جاده قدیمـی کوفه بـه مسجد سهله قرار دارد.

 

مرقد سید ابراهیم غمر
سید ابراهیم فرزند حسن المثنی پسر امام حسن مجتبی (ع) هست و مرقد وی درون محله (حی کنده) و در سمت مغرب قبر مـیثم تمار و نزدیک جاده اصلی کوفه بـه نجف قرار دارد. او جد سادات طباطبایی است.

 

قصر دار الاماره
این بنا قدیمـی‌ترین بنای اسلامـی عراق هست که درون سال 17 ه ق بوسیله سعد بن ابی وقاص و پس از ساختمان مسجد کوفه ساخته شد. دارالاماره ساختمانی مربع شکل بـه ابعاد 110/ 36 متر و 24/ 110 متر هست که امروزه تنـها پایـه‌ها و برخی دیوارهای فرو ریخته آن باقی مانده است. این قصر یکی از ساختمانـهای عبرت‌انگیز روزگار است. درون این قصر مسلم بـه شـهادت رسید و سر مبارک امام حسین (ع) و شـهدای کربلا بـه نمایش گذاشته شد و چندی نگذشت کـه سرهای قاتلان آن بزرگواران از سوی مختار ثقفی و یـارانش بـه نمایش درون آمد و باز چندی نگذشت کـه سر مختار ثقفی را نیز بد و در آن بـه نمایش درآوردند.

 

مسجد و مقام یونس (ع)

 
این جایگاه کـه امروزه شکل و هیئت مسجد دارد، درون مـیان عامـه مردم بـه غلط بـه آرامگاه حضرت یونس بن متی (ع) شـهرت یـافته است. این مقام درون کنار رودخانـه فرات و در فاصله یک کیلومتری مسجد کوفه واقع است. نام قدیمـی این مسجد الحمراء هست و شیعیـان را بـه این مسجد اعتقادی نیست. علامـه مجلسی درون کتاب بحار الانوار(2) بـه نقل از شیخ طوسی درون کتاب الامالی‌(3) از حضرت علی (ع) روایت مـی‌کند کـه فرمود: درون کوفه مساجد مبارک و مساجد ملعون وجود دارند و از مساجد ملعون مسجد الحمراء هست که بر روی قبر ستمکاری از ستمکاران ساخته شده است. مجلسی گوید: ظاهراً منظور از مسجد الحمراء همان مسجدی هست که امروزه بـه نام مسجد یونس (ع) معروف هست وگفته مـی‌شود قبر حضرت یونس (ع) درون آن قرار گرفته هست ولی هیچگونـه سندی ندیده‌ایم کـه قبر آن حضرت درآنجا باشد، از سوی دیگر گفته مـی‌شود کـه آرامگاه حضرت یونس (ع) درون شـهر موصل بر بلندای تپه‌ای قرار دارد و دارای گنبد و صحن و سرا است.

 

شـهر کفل

 
این شـهر درون فاصله سی و پنج کیلومتری شمال شرق کوفه و در مسیر بزرگراه نجف بغداد قرار دارد، شـهر کوچکی هست و نام خود را از قبر حضرت ذی الکفل (ع) کـه یکی از بزرگان پیـامبران بنی اسرائیل هست و درون این شـهر مدفون هست گرفته است.
برخی از منابع اسلامـی نام عبری وی را (عویدایـا بن إدریم) و برخی دیگر او را (بشر بن أیوب) و یرخی (یـهودا بن یعقوب بن اسحاق نبی) دانسته‌اند. قرآن کریم درون دو جا از وی نام هست که عبارتند از آیـه 85 سوره انبیـاء کـه مـی‌فرماید: (وإسماعِیلَ وإدریس و ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِن الصَّابِرِین) و آیـه 48 سوره ص کـه مـی‌فرماید: (واذْکُر إسماعیلَ والْیَسَع وذَا الْکِفْلِ وکُلٌّ مِن الْأَخْیـار). برخی نیز معتقدند کـه نام این پیـامبر حزقیل یـا حزقیـال هست و بعلت آنکه کفالت قوم یـهود را درون دوران اسارت درون بابل بـه عهده داشت، بـه نام ذو الکفل معروف شده است. این پیـامبر نزد قوم یـهود از مقام والایی برخوردار است، زیرا توانست تورات حضرت موسی (ع) را بعد از آتش گرفتن هیکل حضرت سلیمان درون اورشلیم از سوی بخت نصر، مجدداً بازنویسی کند. که تا سالهای پیش از دهه پنجاه مـیلادی، هر ساله درون ماه ژوئن، هزاران یـهودی به منظور زیـارت آرامگاه او بـه این شـهر کوچک مـی‌آمدند و به مدت یک هفته مراسم مذهبی انجام مـی‌دادند. ساختمان آرامگاه از دوران مغول هست و دارای گنبدی هست مخروطی وکنگره دار. درون قسمتی از آرامگاه، مسجدی کهن با گلدسته‌ای برافراشته از همان دوران وجود دارد. درون گوشـه وکنار این آرامگاه، قبور بسیـاری از بزرگان یـهود دیده مـی شود. بر روی دیوار آرامگاه سنگ نوشته‌ای بـه خط عبری و بسیـار قدیمـی وجود داشت کـه پس از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی، مفقود گردید.
امروزه شـهر کفل مرکز بخشداری الکفل درون استان بابل عراق بوده و در وسط راه حله بـه کوفه قرار دارد. نام این شـهرک درون معجم البلدان حموی (برملاحه) است.
در مدخل جنوبی شـهر کفل و درمـیان نخلستانـها، آرامگاه رشید هجری یکی از یـاران و شاگردان باوفای امـیرالمؤمنین علی (ع) قرار دارد. وی درون دوران معاویـه بـه جرم پایداری درون دوستی و محبت بـه امـیرالمؤمنین (ع) و به دستور معاویـه بـه شـهادت رسید.
همچنین درون شرق شـهر کفل جایگاه شـهادت زید بن علی (ع) قرار دارد، کـه در سال 120 ه ق و پیرو قیـام فراگیرش علیـه خلفای ظالم و ستمکار بنی امـیه، درون حین جنگ بـه شـهادت رسید و توسط یـارانش بـه خاک سپرده شد، اما دشمنانش گور او را شکافته و جسد مطهر وی را بیرون آوردند و سرش را بد و جسد مبارکش را آتش زدند. امروزه درون جایگاه دفن نخستین او آرامگاهی با شکوه ساخته شده و زیـارتگاه مردم است.

 

شـهر مقدس کربلا

 
دومـین شـهر مقدس عراق هست که درون فاصله 105 کیلومتری جنوب غربی بغداد ودر حاشیـه صحرا و در غرب رودخانـه فرات و در سمت چپ آبراه (حسینیـه) کـه از فرات منشعب شده قرار دارد شـهر کربلا بر روی طول جغرافیـایی 44 درجه و عرض جغرافیـایی 33 درجه و 31 دقیقه قرار دارد درون شمال آن استان (انبار) و در جنوب آن استان نجف و در شرق آن استان حله و بخشی از استان بغداد و در غرب آن صحرای شام وکشور عربستان سعودی قرار گرفته است.
بنا بـه گفته مورخان، تاریخ این شـهر بـه دوران بابلی‌ها مـی‌رسد و قبل از فتح اسلامـی این منطقه گورستان مسیحیـان بود. برخی از صاحب نظران معتقدند کـه معنی کلمـه (کربلا) کـه یک واژه قدیمـی بابلی است، (نزدیکی بـه خدا) هست و برخی دیگر معتقدند کـه این کلمـه تحریف شده واژه عربی (کور بابل) بـه معنی روستاهای بابل است، برخی نام این منطقه را نینوی مـی‌دانند کـه در حال حاضر نام منطقه‌ای درون شـهرستان (سده الهندیـه) درون استان کربلا است. از نامـهای دیگر منطقه: غاضریـه، عقر بابل، نواوویس، الطف، الروضه، الحائر والحیر هست علت تسمـیه این منطقه بـه الحائر این بوده هست که درون دوران المتوکل خلیفه عباسی، خلیفه دستور داد کـه قبر شریف امام حسین (ع) را بـه آب ببندند که تا ویران گردد و هنگامـیکه آب رودخانـه را بدین سو سرازیر د آب که تا نزدیک قبر رسید و تنـها گرداگرد آن را فرا گرفت و از همان زمان بـه نام الحائر (آب سرگردان) نامـیده شد. برخی نیز اعتقاد دارند کـه واژه کربلا از کلمـه آشوری (کرب) بـه معنی معبد (أیل) بـه معنی خدا مشتق شده هست و معنی آن (معبد الهی) است. گروهی دیگر براین گمان هستند کـه این واژه فارسی بوده و ریشـه آن دو کلمـه (کار) و (بالا) بـه معنی (کاری برجسته و با ارزش) است. با این همـه بـه نظر مـی‌رسد کـه ریشـه کلمـه کربلا از واژه عربی (الکربه) گرفته شده باشد کـه به معنی زمـین نرم و سست هست و همچنین این واژه معنی غربال شده را نیز مـی‌دهد و عرب‌ها وقتیکه گندم را غربال نموده و تمـیز مـی‌کنند از این واژه استفاده مـی‌کنند وشاید علت این تسمـیه این باشد کـه گویی خاک این منطقه از سنگ وکلوخ غربال شده هست و حتما افزود کـه (کربله) نام دیگر گیـاه (ترشک) هست و این گیـاهان درون منطقه مذکور بـه وفور دیده مـی‌شود.
مساحت کربلا درون حدود 52856 کیلومتر مربع هست و خاک این شـهر نرم و بدون سنگ و شن مـی باشد. گرداگرد شـهر را باغهایی فرا گرفته کـه آب آنـها از رودخانـه فرات تأمـین مـی گردد. شـهر کربلا دارای دو راه ارتباطی هست یکی از این راه ها، راه کربلا بغداد هست که از شـهر (مسیب) مـی‌گذرد و طول آن بالغ بر 97 کیلومتر هست و راه دوم راه نجف کربلا هست و درون هر دو مسیر باغها و نخلستان‌های متعدد گرداگرد کربلا و راه‌های ارتباطی را فرا گرفته است. شـهر کربلا بـه دو بخش (قدیمـی) و (جدید) تقسیم مـی شود، قسمت قدیمـی شامل هسته اولیـه شـهر هست که که تا حدودی همچنان بافت سنتی خود را حفظ کرده هست و قسمت جدید شـهر بعدها بـه آن اضافه شده و شامل خیـابانـهای پهن، ادارات دولتی، مدارس دینی و ساختمانـهای جدیدمـی باشد. شـهر کربلا درون مسیر راه آهن بصره بغداد قرار دارد و شاخه ای از این راه آهن بـه کربلا رسیده و سپس بـه شـهرستان (سده هندیـه) کـه از توابع استان کربلا هست منتهی مـی‌گردد و طول آن 36 کیلومتر است.

 

تاریخچه شـهر کربلا
هنگامـیکه حضرت علی (ع) درون دوران خلافت عازم جنگ صفین بود چون بـه سرزمـین کربلا رسید چهره اش افسرده شد، بعد اطرافیـان از آن حضرت (ع) درون این باره پرسیدند حضرت فرمود: این سرزمـین درون نزد خدا ارج و قرب زیـادی دارد، آری اینجا محل خیمـه‌گاه آنان هست و این محل قتلگاه آنان است. هنگامـیکه اصحاب بیشتر جویـا شدند حضرت فرمود: آنان گروهی گرانقدر از آل محمد (ص) خواهند بود کـه در اینجا کشته مـی شوند.
هنگامـیکه درون سال 61 ه ق امام حسین (ع) بـه این منطقه رسید و لشکریـان عبید الله قافله آن حضرت را محاصره د، حضرت بـه روستای (عقر) اشاره کرد و فرمود: نام این روستا چیست؟ جواب دادند: نامش (عقر) است. حضرت فرمود: از (عقر) بـه خدا پناه مـی‌بریم. سپس فرمود: نام این سرزمـین چیست؟ گفتند: کربلا. فرمود: سرزمـین درد و رنج و بلا.
دو روز بعد از واقعه عاشورا یعنی درون روز دوازهم محرم سال 61 ه ق قبیله (بنی اسد) اقدام بـه دفن اجساد مطهر امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) و سایر یـاران آن حضرت (ع) نمودند و با این کار خود پایـه گذار تأسیس شـهری بزرگ درون سالهای بعد شدند.
گفته مـی شود کـه قبیله بنی اسد بر بالای قبر شریف آن حضرت سایبانی ساختند و بر روی قبرهای مطهر شـهدا نشانـه‌هایی گذاشتند که تا بتوان قبور مطهر را از یکدیگر باز شناخت.
در ماه ربیع الاول سال 65 ه ق گروه (توابین) کـه تعدادشان درون حدود چهار هزار نفر بود و رهبری آنان بـه عهده سلیمان بن صرد خزاعی بود قبل از رفتن بـه جنگ با لشکر امویـان، بـه زیـارت مرقد مطهر امام حسین (ع) رفتند و در گرداگرد قبر شریف تجمع د و با صدای بلند بـه گریـه و زاری پرداخته و همگی تمنای شـهادت درون راه خدا را د و سپس سلیمان بن صِرد خزاعی از جای برخاسته وگفت: (بارخدایـا، سرور شـهیدمان حسین را بیـامرز، آن شـهید فرزند شـهید، وآن مـهدی فرزند مـهدی وآن راستگوی فرزند راستگو، بار خدایـا گواه باش کـه بر دین و راه او مـی‌رویم و دشمن دشمنان او و دوست یـاران او هستیم) آنگاه یک شب را درون کنار مرقد مطهر ماندند و روز بعد عازم جنگ درون منطقه (عین الورده) شدند.
در دوران یزید بن معاویـه تعدادی از شورشیـان بـه رهبری یزید بن مـهلب قیـام د و در منطقه عقر نزدیک کربلا و در حاشیـه رودخانـه فرات جنگ سختی بین آنان و لشکریـان یزید بـه رهبری مسلمـه بن عبدالملک درگرفت کـه در این جنگ شورشیـان بـه شدت سرکوب شدند.
در سال 66 ه ق هنگامـیکه مختار ثقفی بر شـهر کوفه مستولی شد، بر بالای قبر شریف گنبدی از آجر وگچ ساخت و محمد بن ابراهیم بن مالک اشتر متولی این کار شد و مرقد مذکور دارای دو درون شرقی و غربی بود و این گنبد که تا دوران خلافت هارون الرشید پابرجا بود.
ظاهراً گنبد مذکور که تا سال 132 ه. ق کـه امام صادق (ع) بـه زیـارت جدشان مشرف شده بودند پابرجا بوده هست و صفوان جمال از امام صادق روایت مـی کند کـه فرمود: چون خواستی کـه به زیـارت حسین (ع) درون کربلا مشرف شوی، بیرون از مقام ایستاده و نگاهی بـه قبر شریف بینداز و سپس وارد حرم شو و بالاسر امام بایست و هنگامـیکه خواستی بیرون روی از دری خارج شو کـه در جهت پای علی بن الحسین (ع) قرار دارد، سپس رو بسوی قبور شـهدا کن که تا به قبرابوالفضل (ع) برسی، و چون بدان جا رسیدی درون زیر سایبان بایست و سلام کن). از سخنان امام صادق درون مـی‌یـابیم کـه مرقد امام حسین (ع) درون روزگار آن حضرت دارای گنبد و سایبان و چندین درون بوده کـه یک درآن درون سمت شرق و در دیگری شاید درون سمت غرب بوده هست و مرقد امام حسین (ع) و فرزندش علی اکبر درون این حرم بوده هست در حالیکه قبور سایر شـهدا بیرون از حرم بوده است. مساحت حرم مذکور 25* 25 ذراع و یـا درون حدود 50* 45/ 22/ 83/ 91 متر بوده است. برخی دیگر از مصادر تأکید مـی‌کنند کـه در دوران اموی درون کنار حرم آن حضرت درخت کنار یـا سدری بوده هست که بعنوان نشانـه بازشناسی حرم بـه شمارمـی آمده هست و بـه همـین علت هست که درون شمال غربی صحن را بعدها (باب السدره) نامـیده بودند. (1) هارون الرشید بوسیله حکمران خود درون کوفه کـه موسی بن عیسی نام داشت، عرصه را بر زائران امام حسین (ع) تنگ نموده و دستور داد کـه درخت سدر را از ریشـه درآوردند و بنای حرم مطهر را خراب کرده و زمـین آن را شخم زده و بکارند.
در سال 198 ه ق گروهی از شیعیـان مجدداً حرمـی بر سر قبر مطهر ساختند ودرسال 193 ه ق مأمون عباسی دستور داد کـه حرم وگنبدی بهتر از قبل بر سر قبر مطهر امام حسین (ع) ساخته شود. (1) درون سال 236 ه ق متوکل عباسی بـه خلافت رسید و تلاشـهای بسیـاری را به منظور خراب آثار باقیمانده اهل بیت و از بین بردن قبور مطهر آن نمود و در طی سالهای 232 و 236 و 237 ه ق اقدام بـه تخریب حرم مطهر و شخم زدن زمـینـهای آن نمود که تا بتواند آثار آن را از بین ببرد ولی تمامـی تلاشـهای وی با شکست مواجه شد.
در سال 247 ه ق منتصر عباسی بعد از کشته شدن پدرش المتوکل دوباره آثار متبرکه اهل بیت (ع) را تجدید بنا کرد و دستور داد کـه در اطراف مشـهد حسینی خانـه‌هایی ساخته شود و بدین‌گونـه اولین شخصی کـه در کربلا ساختیـار کرد یکی از نوادگان امام حسین (ع) بـه نام (سید ابراهیم مجاب فرزند محمد عابد فرزند امام کاظم (ع)) بود.
در سال 271 ه ق (حسن علوی) حاکم طبرستان و دیلم بـه زیـارت حرم مطهر رفته و دستور داد کـه مسجدی درون جوار آن ساخته شود.
در سال 283 ه ق درون اثر ازدحام زائران حرم مطهر، سقف حرم فروریخت و تعدادی از زائران کشته و زخمـی شدند وگفته مـی‌شود کـه این‌کار بر اثر توطئه الموفق بالله ولیعهد بوده است. (1) درون سال 280 ه ق محمد بن زید حاکم گرگان بـه زیـارت مرقد مطهرآمد و دستور داد کـه گنبد مجلل و باشکوهی به منظور حرم ساخته شود و در کنار آن بارویی کشیده و خانـه‌هایی به منظور زائرین و مجاورین حرم ساخت.
در سال 313 ه ق رهبر قرمطیـان (ابو طاهر جنابی) بـه زیـارت حرم مطهر مشرف شد و خود و پیروانش گرد حرم طواف د و سپس بدون آنکه بهی آزاری برسانند بازگشتند.
در سال 366 ه ق امـیر عز الدوله آل بویـه بـه زیـارت حرم مطهر امام حسین (ع) مشرف شد و این امر باعث افزایش مـهاجرت شیعیـان بـه کربلا وساخت و ساز آنان گردید.
در سال 367 ه ق عضدالدوله آل بویـه بر بغداد مستولی شد و از آنجا عازم زیـارت امام حسین (ع) گردید و از آن بعد سالی یک بار بـه زیـارت مرقد مطهر مـی‌رفت.
در سال 369 ه ق (ضبه بن محمد اسدی) حکمران شـهر (عین تمر) با کمک برخی از عشایر عرب، بـه شـهر کربلا یورش برد وآن را متصرف شد و اهالی آن را کشته و اموال آنان و اموال موجود درون خزانـه حرم مطهر را بـه تاراج و به بیـابان بازگشت. هنگامـیکه عضد الدوله از این موضوع آگاه شد لشکری را بـه جنگ او فرستاد و چون (ضبه اسدی) تاب مقاومت درون برابر لشکر عضد الدوله را درون خود ندید، زن و بچه و اموال خود را رها کرده و از معرکه گریخت.
در سال 372 ه ق اولین باروی شـهر درون دوران حکومت عضد الدوله آل بویـه گرداگرد آن کشیده شد و مساحت آن 2400 متر مربع بود. وی به منظور شـهر رودخانـه‌ای کشید و زمـینـهای آن را وقف حرم مطهر کرد که تا از پول وقف هزینـه روشن چراغهای حرم تأمـین شود و همچنین خانـه‌ها و بازارهایی ساخت و به ساکنان شـهر هدایـا و عطایـا داد و دستور ساختن مدرسه اولیـه عضدیـه را داد و مسجدی بـه نام (رأس الحسین) ساخت.
از سال 407 که تا 412 ه ق وزیر معروف آل بویـه (حسن بن فضل بن سهلان رامـهرمزی) باروی دوم شـهر را بنا کرد و در چهار سوی آن دروازه آهنی نصب کرد. (2) درون سال 489 ه ق درون دوران حکمرانی سیف الدوله اهالی شـهر (خفاجه) بـه کربلا یورش بردند.
در سال 795 ه ق تیمور لنگ بـه کربلا حمله کرد وآن را متصرف شد.
در سال 858 ه ق حکمران خودمختار بصره (علی مشعشعی) بـه کربلا حمله کرد و حرم مطهر امام حسین (ع) را غارت کرد و تعداد زیـادی از اهالی کربلا را کشته و تعدادی را نیز بعنوان اسیر بـه پایتخت خود بصره منتقل کرد.
در سال 914 ه ق شاه اسماعیل صفوی بـه کربلا رفت و رودخانـه‌ای درون آنجا حفر کرد و مرقد مطهر امام حسین (ع) را تجدید بنا کرد.
در سال 953 ه ق سلطان عثمانی (سلیمان قانونی) دو حرم امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) را تجدید بنا کرد و باغهای اطراف کربلا را کـه زیر شن رفته بودند دوباره احیـا کرد.
در سال 1013 ه ق قبیله (آل مـهنا) بـه رهبری شیخ قبیله کـه (ناصر بن مـهنا) نامـیده مـی‌شد بـه کربلا حمله کرد وآن را بـه تصرف خود درآورده و تا سال 1053 ه ق شـهر کربلا درون تصرف آنان بود.
در سال 1216 ه ق وهابی‌ها بـه رهبری (سعود بن عبدالعزیز) بـه شـهر کربلا حمله د و بسیـاری از اهالی کربلا را درون بازارها و خانـه‌ها از دم شمشیر گذراندند وگنبد حرم مطهر امام حسین (ع) را ویران د و تمامـی اموال و طلا و نقره و اسحله موجود درون حرم را بـه تاراج بردند، طوریکه مردم این حادثه تلخ را (کربلای دوم) نامـیدند.
در اوایل قرن نوزدهم مـیلادی و بعد از حمله وهابی‌ها درون سال 1216 ه ق یکی از پادشاهان هند بـه زیـارت کربلا آمد و در آن بازارهای زیبا و خانـه‌های متعدد ساخت و تعدادی از شیعیـان را درون آنـها اسکان داد و باروی مرتفعی به منظور شـهر بنا کرد.
در سال 1217 ه ق بعد از حمله مجدد وهابی ها، سید علی طباطبائی (صاحب الریـاض) اقدام بـه بنای باروی سوم شـهر کرد و برای این بارو شش دروازه ساخت کـه هر یک از دروازه‌ها بـه نام معینی خوانده مـی‌شد.
در سال 1534 م ترکهای عثمانی عراق را تصرف نمودند و سلطان سلیمان قانونی دستور حفر نـهری از رودخانـه فرات را صادر کرد کـه به نام (نـهرسلیمانی) معروف شد و امروزه آن را بـه نام نـهر حسینیـه مـی‌نامند.
در سال 1623 م لشکر ایران بـه فرماندهی شاه عباس صفوی کربلا را بـه تصرف خود درآورد.
در سال 1638 م سلطان عثمانی (مراد چهارم) شـهر کربلا را محاصره و دوباره بـه تصرف عثمانی درون آورد.
در سال 1241 ه ق (1825 م) نبرد مـیرآخور اتفاق افتاد و جریـان از این قرار بود کـه در دوره حکمرانی داود پاشا بر عراق، نیروهای نظامـی داود پاشا بـه فرماندهی سلیمان مـیرآخور بـه کربلا حمله د و پس از محاصره، شـهر را تصرف کرده و در عرض هشت ماه آن را تاراج نمودند.
در سال 1258 ه ق (1842 م) محمد نجیب پاشا بـه کربلا حمله و با فشارهای نظامـی آن را بـه زیر یوغ عثمانی‌ها درآورد.
در سال 1860 م سیم کشی تلگراف بـه کربلا رسید و این شـهر قادر شد کـه با جهان خارج درون ارتباط باشد.
در سال 1285 ه ق (1868 م) و در دوران حکومت مدحت پاشا، ادارات دولتی بنا شد و تعدادی از بازارها و ساختمانـهای جدید ساخته شد و قسمتی از باروی شـهر کـه رو بـه شـهر نجف بود ویران شد و محله جدیدی بـه شـهر اضافه شد کـه بعدها محله (عباسیـه) نامـیده شد.
در سال 1914 م بعد از پایـان جنگ اول جهانی ساختمانـهای جدید و خیـابان پهن درون شـهر ساخته شد و با تهیـه سیستم فاضلاب جدید آبهای زیر زمـینی بـه بیرون شـهر هدایت شد و زمـین کربلا خشک گردید.
در سال 1920 م انقلاب عراق از شـهر کربلا آغاز شد و این شـهر بعنوان پایگاه انقلاب نقش خود را ایفا کرد و در این مـیان مرجع شیعیـان آقای شیخ محمد تقی حائری شیرازی فتوای معروف خود درباره تحریم انتخاب غیر مسلمان بـه حکمرانی عراق را صادر کرد.
در سال 1980 م حکومت بعث عراق اقدام بـه قتل‌عام زائران حرم مطهر امام حسین (ع) درون مراسم اربعین نمود.
در سال 1991 م درون جریـان قیـام مقدس شیعیـان و پس از جنگ دوم خلیج فارس حکومت صدام اقدام بـه قتل‌عام مردم کربلا نموده و بخشی از گنبد حرم مطهر امام حسین (ع) را تخریب نمود.

 

شـهرستانـهای تابعه کربلا
استان کربلا سه شـهرستان دارد کـه عبارتند از:

1 شـهرستان کربلا: دو بخش دارد بـه نام‌های بخش (حر) و بخش (حسینیـه)
2 شـهرستان (سده هندیـه): دو بخش دارد بـه نام‌های بخش (الخیرات) و بخش (الجدول الغربی)
3 شـهرستان (عین تمر)

 

محله های کربلا
محله‌های کربلا عبارتند از:

حی‌ الحسین، حی المعلمـین، حی العباس، حی النقیب، حی الثوره، حی الحر، حی رمضان، حی الصحه، حی الاسکان، حی القزوینیـه، حی العداله، حی البنوک، حی الانصار، حی الموظفین، حی البلدیـه، حی السعدیـه، حی العلماء، حی الملحق، حی التعلیب، حی الاصلاح الزراعی، حی العامل.

 

خیـابان های کربلا
خیـابانـهای مـهم کربلا عبارتند از:

شارع الرسول الاعظم (ع)، شارع الامام علی (ع)، شارع الحسین (ع)، شارع العباس (ع)، شارع علی الاکبر (ع).

 

زیـارتگاه های کربلا
علاوه بر حرم مطهر امام حسین (ع) و حرم مطهر ابوالفضل (ع) زیـارتگاه‌های دیگری درون شـهر کربلا وجود دارد کـه شیعیـان بـه زیـارت آن اماکن متبرکه مشرف مـی‌شوند. این زیـارتگاه‌ها عبارتند از:

مرقد سید ابراهیم مجاب (ع)، مرقد حبیب بن مظاهر اسدی، مرقد سایر شـهدای کربلا، مرقد قاسم بن الحسن، نخل مریم، مقام حر بن یزید ریـاحی (ع)، خیمـه‌گاه امام حسین (ع)، مقام حضرت مـهدی (ع)، تل زینبیـه، مقام کف دست راست حضرت ابوالفضل (ع)، مقام کف دست چپ حضرت ابوالفضل (ع)، مقام امام جعفر الصادق (ع)، مقام عون بن عبدالله، مقام ابن فهد حلی، مقام فضه، مقام امام علی (ع)، مقام موسی بن جعفر (ع)، مقام علی اکبر (ع)، مقام رأس الحسین (ع)، مقام ام البنین (ع)، مقام أخرس بن الکاظم (ع)، مقام ابن حمزه.

 

اماکن سیـاحتی کربلا

دژ الاخیضر
قلعه الهندی
خان العطشان

 

مساجد کربلا
شـهر کربلا بیش از یکصد مسجد دارد کـه معروفترین آنـها عبارتند از:

مسجد رأس الحسین (ع)، مسجد عمران بن شاهین، مسجد شـهید ثانی، مسجد سردار حسن خان، مسجد ناصری، مسجد شـهرستانی، مسجد حمـیدیـه، مسجد سید علی نقی طباطبائی، مسجد کبیس، مسجد شیخ یوسف بحرانی، مسجد شیخ خلف، مسجد اردبیلی‌ها، مسجد حاج نصر الله، مسجد خیمـه‌گاه.

 

حسینیـه‌های کربلا
با توجه بـه اینکه کربلا شـهری زیـارتی هست و سالیـانـه صدها هزار مسلمان از سرتاسر کشورهای شیعه نشین به منظور زیـارت بـه این شـهر مقدس مشرف مـی‌شوند، از این رو بسیـاری از مردم شـهرهای گوناگون بـه ساختن حسینیـه وزائرسرا پرداخته‌اند وتعداد حسینیـه‌ها درون این شـهر بـه بیش از یکصد حسینیـه مـی‌رسد کـه مـهمترین آنـها متعلق بـه ایرانیـان هست مانند: حسینیـه تهرانی‌ها، اصفهانی‌ها، مازندرانی‌ها، قمـی‌ها وآذربایجانی‌ها و دهها حسینیـه دیگر کـه قسمت عمده این مراکز درون سالهای اخیر منـهدم و ویران شده است.

 

مدارس دینی کربلا
با توجه بـه اینکه حوزه علمـیه کربلا از حوزه‌های علمـیه کهن و قدیمـی شیعه هست و از لحاظ اهمـیت بعد از حوزه نجف اشرف مـی‌آید از این رو مدارس دینی بسیـاری درون کربلا وجود دارند کـه برخی از آنـها عبارتند از:

1 مدرسه محسنیـه 1327 ه ق
2 مدرسه جعفریـه 1333 ه ق
3 مدرسه احمدیـه 1921 م
4 مدرسه فیصلیـه 1921 م
5 مدرسه رضویـه 1345 ه ق
6 مدرسه امام باقر (ع) 1381 ه ق
7 مدرسه مجاهد 1270 ه ق
8 مدرسه بادکوبه 1270 ه ق
9 مدرسه صدر اعظم 1276 ه ق (ویرانـه شده)
10 مدرسه حاج عبدالکریم 1287 ه ق
11 مدرسه بقعه 1250 ه ق
12 مدرسه سلیمـیه 1250 ه ق
13 مدرسه هندیـه کبری 1920 م
14 مدرسه هندیـه صغری 1300 ه ق
15 مدرسه ابن فهد حلی 1276 ه ق (به تازگی تجدید بنا شده است)
16 مدرسه زینبیـه 1276 ه ق (ویرانـه شده)
17 مدرسه مـهدیـه 1287 ه ق
18 مدرسه بروجردی 1381 ه ق
19 مدرسه شریف العلماء مازندرانی 1384 ه ق
20 مدرسه الخطیب 1355 ه ق
21 مدرسه امام صادق (ع) 1376 ه ق
22 مدرسه حسینیـه 1388 ه ق
23 مدرسه سردار حسن خان 1180 ه ق (این مدرسه قبلًا 70 حجره داشت کـه در حال حاضر تنـها 16 حجره آن باقی مانده است).

 

کتابخانـه‌های کربلا
کتابخانـه عمومـی کربلا عبارتند از:
کتابخانـه جعفریـه، کتابخانـه سید الشـهدا (ع)، کتابخانـه عمومـی مرکزی، کتابخانـه ابوالفضل العباس (ع)، کتابخانـه روضه حسینیـه، کتابخانـه سید علی اکبر حائری، کتابخانـه مولی عبدالحمـید فراهانی، کتابخانـه رسول اعظم (ص)، کتابخانـه نـهضت اسلامـی، کتابخانـه حضرت زینب کبری (س)، کتابخانـه قرآن کریم.

کتابخانـه‌های خصوصی کربلا عبارتند از:
کتابخانـه حرم مطهر امام حسین (ع)، کتابخانـه سید نصر الله حائری، کتابخانـه شیخ عبدالحسین تهرانی، کتابخانـه سید عبدالحسین کلیدار آل ط، کتابخانـه سید حسین قزوینی، کتابخانـه سید محمد باقر حجه طباطبائی، کتابخانـه شیخ احمد بن زین الدین حائری، کتابخانـه شیخ محسن ابوالحب، کتابخانـه شیخ محمد بن داود خطیب، کتابخانـه سید مـهدی حکیم شـهرستانی، کتابخانـه سید محسن جلالی کشمـیری.

 

گورستان‌های کربلا
کربلا پنج گورستان دارد کـه عبارتند از:
گورستان (ساحه المخیم)،
گورستان وادی العتیق کـه امروزه بـه آن مدرسه غره مـی‌گویند و در مقابل مقام امام صادق (ع) واقع شده است،
گورستان وادی الجدید کـه مقابل ایستگاه راه آهن قرار دارد.
گورستان هندی‌ها کـه در بستان (ابن ذرب) مقابل مرقد ابن حمزه واقع است.

 

بازارهای قدیمـی و جدید کربلا
بازارهای کربلا عبارتند از:
بازار (مخضر)، بازار نجارین یـا درودگرها، بازار هرج، بازار صفارین یـا مسگرها، بازار صاغه یـا طلافروشان، بازار بزازین یـا پارچه فروشان، بازار علاوی، بازار حسین (ع)، بازار زینبیـه، بازار باب الخان.

 

کاروانسراهای قدیمـی و معروف کربلا
کاروانسراهای کربلا عبارتند از: کاروانسرای (الکهیـه)، کاروانسرای (زاد)، کاروانسرای (پیر) کاروانسرای مزراقچی، کاروانسرای (اخیر).

 

توصیف حرم مطهر امام حسین

روضه الشریف


 
در وسط صحن روضه شریف قرار دارد کـه بر روی آن صندوقی از چوب منبت کاری شده با عاج قراردارد و بر روی آن پنجره فولادی گرانبهائی قرار گرفته و سپس ضریح شش گوشـه مقدس قرار دارد، درون آن قبر مطهر امام حسین (ع) و دو فرزندش علی اکبر (ع) و علی اصغر (ع) جای دارد و ضریح درون سمت قبر علی اکبر (ع) یک متر عقب‌تر نشسته هست این ضریح از جنس نقره خالص و سفید رنگ هست طول ضریح امام حسین (ع) 5/ 5 متر و عرض آن 4/ 5 متر و ارتفاع آن 3/ 5 متر هست و طول ضریح علی اکبر (ع) کـه به ضریح پدر بزرگوارش چسبیده 2/ 6 متر و عرض آن 1/ 40 متر هست و برروی قسمت جلوئی ضریح این جملات نقش بسته است: (إن الداعی إلی حب آل محمد الطاهر ابن أبی محمد الطاهر سیف الدین نجل سیدنا محمد برهان الدین من بلاد الهند سنـه خمس و خمسین و ثلثمائه بعد الألف 1355 ه ق).
در زاویـه جنوبی ضریح، شـهدای کربلا قرار دارند کـه در حدود یک متر و نیم با ضریح علی اکبر (ع) فاصله دارند و بسیـاری از زائران درون این منطقه پا نمـی گذارند زیرا کـه معتقدند درون زیر این قسمت قبور شـهدای کربلا قرار گرفته است. ضریح شـهدای کربلا پنجره‌ای نقره هست که طول آن چهار متر و هشتاد سانتی‌متر است. روضه شریف بصورت مستطیلی هست که طول آن از شمال بـه جنوب 125 متر و عرض آن از شرق بـه غرب 95 متر هست و عبارتست از ضریح مطهر و ضریح شـهدا و صحن وسیعی کـه پیرامون آنـها را فراگرفته است. مساحت کل حرم شریف 3850متر مربع هست که قبر امام حسین (ع) درون قلب آن قرار گرفته و بر بالای آن گنبدی بزرگ هست که بر چهار ستون بزرگ مستطیل شکل 3/ 50* 2/ 50 متر قرار گرفته است. دیوارهای روضه شریف تماماً طلاکاری، کاشیکاری وآیینـه کاری شده است.

رواق ها
اطراف حرم مطهر را چهار رواق فرا گرفته کـه هرکدام از آنـها درون یکی از جهات اربعه قرار گرفته و عرض هریک از این رواق‌ها پنج متر و طول هرکدام از رواق‌های شمالی و جنوبی درون حدود چهل متر و طول هرکدام از رواق‌های شرقی و غربی درون حدود چهل و پنج متر است. زمـین این رواق‌ها با سنگ مرمر سفید اعلا سنگ فرش شده هست و وسط دیوارهای آن آیینـه‌های بزرگی تعبیـه شده است. ارتفاع سقف هرکدام از رواق‌ها 12 متر است. رواق غربی بـه نام رواق سید ابراهیم مجاب معروف هست زیرا قبر سید ابراهیم مجاب یکی از نوادگان امام موسی بن جعفر (ع) درون آن قرار دارد، قبلًا بـه این رواق رواق (عمران بن شاهین) مـی‌گفتند.

رواق جنوبی‌
به نام رواق حبیب بن مظاهر معروف هست و رواق شرقی بـه نام رواق فقها و رواق شمالی بـه نام رواق سلاطین معروف هست و تمامـی این رواق‌ها با کاشیکاری زیبا و نوشته‌هایی از آیـات قرآن تزیین شده است. این رواق‌ها چندین درون دارند کـه برخی از درها از نقره خالص ساخته شده و برخی نیز از چوب گرانبها ساخته شده است، تمامـی این درها بـه داخل حرم شریف راه دارند و دو درون نیز طلایی بوده و در وسط رواق جنوبی قرار دارند و شیشـه‌ای شفاف آنـها را مـی‌پوشاند و بر بالای هرکدام از درها آیـاتی از قرآن کریم نوشته شده و زوار معمولًا درون کنار این درها ایستاده و زیـارتنامـه مـی‌خوانند.

رواق شرقی‌
در گذشته بـه نام رواق آغا باقر معروف بود و امروزه بـه آن رواق فقها مـی‌گویند زیرا کـه سه تن از فقها درون یکجا بـه خاک سپرده شده‌اند و بر روی قبر آنان صندوق زیبایی قرار داده‌اند کـه در سمت راست درون حرم قرار گرفته هست و این فقها عبارتند از:

1. شیخ محمد باقر وحید بهبهانی مؤسس مدرسه اصولیـه.
2. سید علی طباطبائی صاحب کتاب ریـاض العلماء.
3. شیخ یوسف آل عصفور بحرانی صاحب کتاب الحدائق الناضره.

البته درون کنار فقهای فوق الذکر فقهای دیگری نیز درون این رواق بـه خاک سپرده شده‌اند کـه عبارتند از:

1. سید کاظم رشتی (متوفی سال 1259 ه ق)
2. سید احمد بن سید کاظم رشتی (مقتول سال 1295 ه ق)
3. شاعر بزرگ حاج جواد بدقت (متوفی 1281 ه ق).
4. عالم و شاعر بزرگ شیخ جعفر بن صادق الهر.

در رواق شرقی دو درون وجود دارد کـه به صحن شریف باز مـی‌شوند و درکنار اولی کفشداری سید محمود آل ط قرار دارد و مقابل مسجد سید کاظم رشتی واقع شده هست و درون کنار درون دومـی کفشداری آل وهاب هست که درون مقابل درون (علی اکبر) واقع شده است.

رواق غربی‌
یـا رواق سید ابراهیم مجاب، رواقی هست که مرقد سید ابراهیم مجاب درون آن قرار دارد و بر روی قبر او صندوقی از چوب ساج قرار داده شده هست البته درون این رواق قبرهای دیگری نیز وجود دارد کـه مربوط بـه علمای بزرگ شیعه هست و عبارتند از:

1. سید عبدالله بحرانی صاحب مولفات گرانبهایی نظیر: (الافاضات الحسینیـه) و کتاب (شرح المختصر النافع).
2. سید محسن بن سید عبدالله بحرانی.
3. سید محمد بن سید محسن بحرانی صاحب مؤلفاتی نظیر: (الفصول البهیـه فی بعض أخبار الحجج المرضیـه) و (کتاب هدایـه العباد).
4. سید محمد زینی حسینی، عالم و شاعر شیعی.

در این رواق دو اتاق وجود دارند کـه یکی از آنـها قبرستان خانوادگی سادات آل نصر الله و دیگری قبرستان خانوادگی سادات آل جلوخان هست این رواق دو درون دارد کـه به صحن حرم باز مـی‌شوند درون اولی بـه در حبیب بن مظاهر معروف هست و درون کنار آن کفشداری آل شویخ هست و درون دومـی بـه در سید ابراهیم مجاب معروف هست و درون کنار آن کفشداری سید جعفر آل ط قرار دارد و اخیراً کلیدار حرم مطهر درون این رواق درون دیگری نیز ساخت کـه به نام درون سلطانیـه معروف هست و درون کنار آن کفشداری سید هادی آل ط قرار دارد.
رواق جنوبی بـه نام رواق حبیب بن مظاهر معروف هست که درون سمت چپ آن قبر حبیب بن مظاهر یـار با وفا و بزرگوار امام حسین (ع) قرار دارد و بر بالای قبر او ضریحی نقره‌ای قرار دارد درون مقابل ضریح حبیب بن مظاهر (کشکخانـه) قرار دارد کـه قبرستان تعدادی از افراد خاندان آل ط است، همچنین درون این رواق قبر تعدادی از علمای بزرگ شیعه قرار دارد کـه عبارتند از:

1. سید محمد مـهدی شـهرستانی (متوفی سال 1216 ه ق)
2. سید محمد حسین بن محمد مـهدی شـهرستانی.
3. سید محمد حسین مرعشی حسینی معروف بـه شـهرستانی متوفی سال 1315 ه ق و صاحب کتاب (غایـه المسئول فی علم الاصول).
4. مـیرزا محمد علی بن محمد حسن مرعشی، متوفی سال 1344 ه ق و صاحب کتاب (الدره الوجیزه من شرح الوجیزه).

این علما همگی درون یک قبر بـه خاک سپرده شده‌اند کـه پشت قبور شـهدا قرار دارد.
محل قتلگاه نیز درون رواق جنوبی و در سمت جنوب‌غربی رواق قرار دارد کـه بصورت اتاقی هست با دری نقره‌ای و سنگفرشی مرمری و سفید و نیز شامل سردابی با درون نقره‌ای مـی‌باشد.
رواق شمالی بـه نام رواق سلاطین معروف هست و علت این تسمـیه، وجود قبور تعدادی از پادشاهان و شاهزادگان قاجار نظیر محمدعلی و نواده‌اش احمد درون این رواق مـی‌باشد، همچنین درون این رواق قبر عالم فاضل سید عبدالحسین حجت طباطبائی و خطیب مشـهور سید حسن استرآبادی قرار دارد.

صحن مطهر
صحن بزرگی اطراف مرقد مطهر را فرا مـی‌گیرد کـه برخی بدلیل اقامـه نماز جماعت درآن، (جامع) مـی‌نامند. درون گذشته صحن مذکور از داخل بـه شکل مستطیل بود، توسعه صحن درون سال 1947 م از سمت شرقی آن آغاز شد و دو رکن داخلی صحن درون سمت جنوب شرقی و شمال شرقی برداشته شد و صحن از داخل بـه شکل چهار ضلعی درآمد و از خارج نیز بصورت بیضی شکل شد. دیوار صحن بـه ارتفاع 12 متر هست که دو متر آن سنگ‌کاری شده و باقیمانده آن که تا بالا با آیـاتی از قرآن کریم بصورت کاشیکاری تزیین شده هست در گذشته اطراف صحن امام حسین (ع) را مدارس دینی فرا گرفته بود کـه هرکدام دری بـه صحن شریف داشتند و طلاب علوم دینی از داخل صحن بـه مدرسه خود مـی‌رفتند، اما شـهرداری کربلا اقدام بـه ویران این مدارس و مساجد پیرامون صحن نمود و بجای آنـها خیـابانی ساخت کـه اطراف حرم را فراگرفت، از جمله بناهای ویران شده (مدرسه حسن خان) بود کـه بزرگترین مدرسه دینی کربلا بـه شمارمـی‌رفت و درآن بزرگانی نظیر سید جمال الدین اسدآبادی پرورش یـافته بودند و نیز مسجد حسن خان کـه یکی از شاهکارهای هنر معماری بـه شمارمـی رفت، درون این بازسازی‌ها مسجد بـه طور کامل و بخش وسیعی از مدرسه ویران شد. مدرسه مذکور درون زاویـه شمال‌شرقی صحن قرار داشت، درون جهت غربی صحن مدرسه صدر اعظم، مدرسه زینبیـه و مسجد بزرگ ناصری قرار داشت و در سمت شمال صحن مسجد قدیمـی و تاریخی (رأس الحسین) قرار داشت کـه گفته مـی‌شد سر مطهر امام حسین (ع) را قبل از بردن بـه کوفه درون این محل گذاشته بودند و شیعیـان را بـه این مسجد عنایت خاصی بود، اما این مسجد نیز درون بازسازی حرم کاملًا ویران شد.
صحن شریف که تا قبل از دوران شاه طهماسب صفوی دارای سه جهت شرق، غرب و جنوب بود و شاه طهماسبی هست که جهت شمالی را بـه صحن افزود و صحن مطهر دارای چهار جهت گردید. مساحت کلی صحن 1500 متر مربع هست لذا درون بین عتبات عالیـات حرم مطهر امام حسین (ع) بزرگترین صحن را دارد. دورتادور حرم مطهر 65 ایوان، هرکدام با یک حجره قرار دارد کـه از بیرون و داخل کاشیکاری شده‌اند، این حجره‌ها به منظور طلبه‌های علوم دینی ساخته شده هست و برخی از آنـها به منظور سلاطین و شاهزادگان و علمای بزرگ و اشراف بنا شده است.
در سرتاسر صحن، حجره‌های پیرامون و رواق‌های آن، بسیـاری از بزرگان درون طول تاریخ دفن شده اند، برخی از این حجره‌ها بـه نام شخصیت دفن شده درون آن معروف شده است.
در ضلع جنوبی صحن کتابخانـه فعلی روضه مطهر قرار دارد و در ضلع شرقی صحن ایوان بزرگی قرار داشت کـه مقبره رهبر بزرگ شیعیـان آیت الله مـیرزا محمد تقی شیرزای (رهبر قیـام سال 1920 م عراق علیـه انگلیسی‌ها) درون آن واقع شده هست و درون هنگام توسعه حرم مطهر زاویـه جنوب شرقی از بین رفت و قبر شیخ محمد تقی شیرازی داخل صحن شد، ابتدا بر روی آن پنجره‌ای نصب شد و بعدها این پنجره نیز برداشته شد.
از دیگر مشاهیر مدفون درون این بقعه مطهر، مـیرزا تقی خان امـیر کبیر هست که بعد از بـه قتل رسیدنش درون کاشان، بـه کربلا منتقل و در مقبره‌ای درون رواق شرقی حرم مطهر دفن گردید، همچنین قاجاریـه نیز درون رواق شمالی، دارای مقبره‌ای هستند کـه جمعی از آنان درون آنجا مدفونند.
صحن شریف دو ایوان بـه نام‌های ایوان وزیر و ایوان ناصری دارد.

ایوان وزیر
در جهت شمالی صحن ایوان بزرگی با پنجره‌ای آهنی و مشرف بر صحن قرار دارد، این ایوان منسوب بـه یکی از وزرای دولت قاجاری هست که درون پشت این ایوان دفن شده است. این ایوان قبلًا ایوان (لولو) نام داشت کـه درویشان درآن گرد هم مـی‌آمدند و در دهه اول محرم آن را سیـاه پوش نموده، کشکول‌های خود را درون آن مـی‌آویختند و مجلس سوگواری به منظور امام حسین (ع) برگزار مـی‌د. رهبری این گروه از دراویش را درویشی بـه نام سید مطهر برعهده داشت کـه شخصیت بسیـار محبوبی بود و در مجلس او بسیـاری از بزرگان شـهر کربلا حضور مـی‌یـافتند. درون این ایوان بسیـاری از علما مدفون شده‌اند کـه نام‌های ایشان بر روی سنگ نوشته‌های دیوار آن نقش بسته است. امروزه این ایوان تغییر شکل یـافته و بعنوان درون ورودی صحن بـه شمارمـی رود و به نام باب السلام معروف است.

ایوان ناصری
در سمت غربی صحن قرار دارد و قبلًا بـه نام ایوان حمـیدی معروف بود چون توسط سلطان عبدالحمـید ثانی (از سلاطین عثمانی) ساخته شده بود. مقدمـه ایوان قوس‌دار و به ارتفاع 15 متر بوده کـه طول قاعده آن 8 متر و عرض آن 5 متر هست و ساعتی بزرگ بر سر ایوان قرار داشت. تاریخ بنای این ایوان بـه سال 1275 ه ق باز مـی گردد. امروزه این ایوان نیز محل تردد زوار بـه صحن شریف شده است.

تکیـه بکتاشیـه
از جاهای مـهم و معروف صحن شریف هست و سمت راست وارد شونده‌ای کـه از درون باب القبله وارد صحن شود واقع است. این تکیـه را (عبدالمؤمن دده) بنا کرد و بنای آن شبیـه بنای صحن شریف هست و درون دوران حکومت عثمانی‌ها صوفیـان ترک درآنجا گرد مـی‌آمدند و از مـهمترین صوفیـانی کـه به اینجا مـی‌آمدند فضولی شاعر بغدادی (متوفی سال 963 ه ق) همچنین فرزندش فضلی شاعر و تعداد دیگری از شاعران ترک استانبولی بودند. سید احمد دده جد خاندان (دده) بعنوان متولی این تکیـه بود اما درون زمان سلطنت سلطان عبدالحمـید ثانی کـه دولت عثمانی بـه شدت با پیروان فرقه بکتاشیـه از درون مخالف درآمد، سید احمد مذکور نام تکیـه را از بکتاشیـه بـه نقشبندیـه تغییر داد که تا از مخالفت دولت درامان باشد. این تکیـه مدفن سید احمد دده وفرزندانش مـی باشد.
این تکیـه دو پنجره دارد کـه به صحن مشرف هست ولی متأسفانـه امروزه بعلت بازسازی های مکرر صحن شریف تمامـی مشخصات تکیـه مذکور از بین رفته است.

سقاخانـه ها
در گذشته صحن شریف چندین سقاخانـه داشت و اولین سقاخانـه درون سال 1261 ه ق توسط احمد شکری یکی از نوادگان محمد نجیب پاشای عثمانی درون سمت شرقی صحن شریف ساخته شد وی علاوه بر آب آشامـیدنی، مقدار زیـادی شکر نیز جهت مصرف زوار درون سقاخانـه خود مـی‌ریخت. درون سال 1282 ه ق مادر سلطان عبد المجید عثمانی دستور داد که تا سقاخانـه دیگری درون سمت جنوب‌شرقی صحن شریف ساخته شود، همچنین بعدها مرحوم حاج حبیب حافظ (جد خاندان آل حافظ) نیز سقاخانـه دیگری مقابل سقاخانـه فوق الذکر ساخت. درون سال 1322 ه ق نیز سقاخانـه‌ای درون مدخل باب القبله ساخته شد، اما درون سال 1363 ه ق درون اثر توسعه و بازسازی حرم مطهر تمامـی سقاخانـه‌های مذکور ویران شدند.

گنبد مطهر


 
گنبد مطهر بر روی روضه شریف قرار دارد و سرتاسرآن با طلا پوشیده شده است، درون قاعده گنبد ده پنجره قرار دارد کـه عرض هرکدام 131 سانتی‌متر هست و فاصله هر پنجره که تا پنجره بعدی 155 سانتی‌متر است. ارتفاع گنبد از قاعده که تا نوک آن حدود 37 متر هست و بر بالای آن چراغ پرنوری گذاشته شده هست که شب‌ها روشن مـی‌شود، درون سمت راست گنبد کتیبه‌ای قرار دارد کـه بر روی آن نوشته شده است: (تذهیب القبه الحسینیـه علی عهد السلطان ناصرالدین‌شاه القاجاری، کتبه محمد حسین الشـهیر بالمشـهدی 1273 ه ق) و سمت دیگر گنبد نوشته دیگری قرار دارد کـه درآن چنین نوشته شده است: (لقد تشرف بتعمـیر هذه القبه المبارکه الشریفه المنوره بعون الله تعالی السلطان الاعظم و الخاقان الاعدل السلطان ابن السلطان ناصرالدین‌شاه القاجاری خلد الله ملکه). بنابر گزارش اداره اوقاف کربلا گنبد مطهر از 7526 آجر طلا تشکیل شده هست و مساحت گنبد 301 متر مربع مـی‌باشد.

گلدسته ها
در فاصله ده متری جنوب گنبد مطهر دو گلدسته بلند و طلایی قرار دارند کـه ارتفاع هر کدام حدود 25 متر و قطر آنـها 4 متر است. این گلدسته‌ها درون سال 786 ه ق درون دوران سلطنت سلطان اویس جلایری ساخته شدند و پسرش احمد جلایری اقدام بـه کاشیکاری این گلدسته‌ها با کاشی طلایی رنگ نمود، درون سال 1356 ه ق گلدسته غربی کمـی منحرف شد و یکی از سلاطین هند بـه نام سلطان طاهر سیف الدین دستور تخریب و بازسازی مجدد آن را صادر کرد. این گلدسته‌ها درون سال 1373 طلاکاری شدند و قابل ذکر هست که تعدادکل آجرهای طلایی دو گلدسته حدود 8024 آجر طلایی است.
گفتنی هست که علاوه برگلدسته‌های مذکور درگذشته گلدسته سومـی وجود داشت کـه به آن گلدسته (عبد) مـی‌گفتند کـه درکنار سقاخانـه (الحافظ) قرار داشت و توسط والی بغداد مرجان امـین‌الدین بن عبدالله درون روزگار سلطنت ایلخانیـان درون سال 767 ه ق بنا شد. (مرجان) از طرف سلطان أویس جلایری حکمران عراق بود و اندیشـه استقلال درون سر داشت و عاقبت نیز سر بـه طغیـان برداشته و برعلیـه سلطان شورید، سلطان نیز چون چنین دید با لشکری بزرگ بسوی بغداد پیشروی کرد و بغداد را محاصره کرد و مرجان چون شکست خود را حتمـی دید بـه شـهر کربلا رفت و در حرم مطهر پناه گرفت و اقدام بـه ساختن گلدسته بزرگی درون حرم کرد و مسجد بزرگی نیز درون کنار حرم ساخت و درآمد خود از املاک بغداد وکربلا وعین تمر و رحالیـه را وقف آن نمود و اموال زیـادی را خرج بازسازی و تعمـیر حرم مطهر کرد، چون سلطان جلایری این موضوع را دانست او را پذیرفت و از سرگناهش درگذشت و دوباره او را بعنوان والی عراق برگزید.
این گلدسته درون فاصله بیست متری زاویـه شرقی حرم قرار داشت و بزرگترین گلدسته درون بین گلدسته‌های عتبات مقدس بـه شمارمـی‌رفت بطوری کـه قطر آن بیست متر و ارتفاع آن چهل متر بود و با کاشیکاری بسیـار زیبایی مزین شده بود، درون سال 982 ه ق شاه طهماسب صفوی آن را بازسازی کرد و صحن شمالی را بـه حرم مطهر اضافه کرد و این کار او سبب شد حرم مطهر درون وسط قرارگیرد و چهار سمت آن باز بماند. مورخین تاریخ این بازسازی (982) را بـه حروف أبجد برگرداندند کـه ماحصل آن (انگشت یـار) بود.
در دوران حکومت عثمانی براثر ویرانی بالای گلدسته، دربار عثمانی (سال 1308 ه ق) دستور بازسازی مناره را صادر نمود، اما متأسفانـه درون دوران حکومت پادشاهی ملک فیصل اول و در سال 1354 ه ق (1935 م) بنا بـه دستور نخست وزیر یـاسین الهاشمـی گلدسته مذکور ویران شد و هدف پشت پرده دولت از این کار تصرف املاک و زمـین‌های موقوفه‌ای بود کـه (مرجان) وقف حرم مطهر کرده بود، هنگام ویران این گلدسته بـه سکه‌های قدیمـی متعلق بـه دوران حکومت جلایری برخورد د کـه تمامـی این سکه‌ها بـه موزه بغداد منتقل گردید. این کار باعث خشم و ناراحتی علما و اهالی شـهر کربلا شد و بسیـاری از شعرا درون رثای این گلدسته اشعاری سرودند وگفتنی هست که یـاسین هاشمـی تنـها بـه ویران گلدسته حرم مطهر اکتفا نکرده و دستور داد که تا برگزاری مراسم عزاداری حسینی و مراسم دهه اول محرم برچیده شود.

درهای صحن مطهر
صحن شریف درهای متعددی دارد کـه هرکدام بـه یکی از محلات شـهرکربلا منتهی مـی‌شود. تعداد درها قبلًا هفت درون بود و عبارت بودند از: باب القبله، باب الزینبیـه، باب السلطانیـه، باب السدره، باب الصحن الصغیر و باب الصافی و باب قاضی الحاجات، اما بعدها بر اثر توسعه صحن شریف دو درون باب الصغیر و باب الصافی درهم ادغام شدند و یک درب بـه نام باب الشـهداء جایگزین آنـها شد، همچنین چهار درون دیگر اضافه شد کـه عبارت بودند از: باب الرجاء، باب الکرامـه، باب السلام و باب الرأس الشریف و درحال حاضر تعداد درهای صحن ده درون مـی‌باشد و علت ساختن درب های اخیر ازدحام بیش از حد حرم مطهر درون مراسم مختلف بود. همـه درب ها از چوب مرغوب و اعلا ساخته شده‌اند، درون اینجا بـه بررسی مختصری درباره درهای حرم مطهر مـی‌پردازیم:

1. باب القبله
قدیمـی‌ترین درون حرم مطهر هست که بعنوان درب اصلی بـه شمار مـی‌رود و در وسط جهت جنوبی صحن شریف قرار دارد و بعلت واقع شدن آن درون سمت قبله بدین نام خوانده مـی‌شود. این درون از چوب مرغوب ساج و چوب نارنج و به ارتفاع 6 متر ساخته شده است، عرض آن 4 متر هست و برروی درون این آیـه کریمـه نقش بسته هست بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً صدق الله العلی العظیم و در سمت چپ درون نیز نام هدیـه کننده درون (خالق زادگان) نقش بسته و در پایین این عبارت نوشته شده است: (این درون در دوره کلیداری سید عبدالصالح درون روز پنجشنبه هشتم شعبان 1385 ه ق (1965 م) ساخته شده است) بر بالای این درون ساعت بزرگی نصب هست که پایین آن نوشته شده:
السلامُ عَلَیکَ یـا أبا عَبدِالله‌

2. باب الرجاء
این درب بین باب القبله و باب قاضی الحاجات قرار دارد و در بیرون صحن کتیبه‌ای بالای آن قرار دارد کـه روی آن آیـه کریمـه زیر نوشته شده است:
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآن خَلَقَ الْأِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ صدق الله العلی العظیم) بالای درون کاشیکاری زیبایی هست و دقیقاً بالای درب کتبیـه دیگری با این آیـات نصب شده است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیـهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَ نَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیتُونَهٍ صَدق الله العلی العظیم) 1396 ه ق. ارتفاع این درون 5 متر و عرض آن 3/ 5 متر است.

3. باب قاضی الحاجات
این درون مقابل (سوق العرب) قرار دارد و وجه تسمـیه آن بـه امام زمان (ع) است. ارتفاع درون 5 متر و عرض آن 3/ 5 متر است. تاریخ بنای این درب بـه سال 1286 ه ق باز مـی‌گردد کـه این تاریخ بر روی مدخل خارجی درون نگاشته شده هست و از بیرون درون بالاترین جای درون این آیـه کریمـه نقش بسته است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً صَدق الله العَلی العَظیم) بـه خط داعی الحق، اما بر سر درون چوبی این آیـه کریمـه نوشته شده است: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیـهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنا وَنِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذبِینَ صَدق الله العَلی العَظیم) بـه خط داعی الحق. ارتفاع درون چوبی چهار متر و عرض آن سه متر است.

4. باب الشـهداء
این در، وسط سمت شرقی حرم قرار دارد و از اینجا زوار بسوی حرم مطهر ابوالفضل (ع) مـی‌روند و این درون به تبرک شـهدای کربلا بـه نام باب الشـهداء نامگذاری شده هست و درون بالاترین جای آن از بیرون این آیـه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ بـه خط داعی الحق، اما بر بالای خود درون این آیـه کریمـه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبدِیلًا ارتفاع این درون 4 متر و عرض آن 3 متر است.

5. باب الکرامـه
در مذکور درون منتهی الیـه شمال شرقی صحن شریف و درکنار درون باب الشـهداء قرار دارد و علت این تسمـیه کرامت امام حسین (ع) هست در بالاترین نقطه درون از بیرون این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَ بُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ بـه خط جواد عبد نصیف، اما درون بالای خود درون این آیـه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِ یَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ بـه خط جواد عبد نصیف، ارتفاع این درون 4 متر و عرض آن 3 متر است.

6. باب السلام
این در، وسط سمت شمال صحن شریف قرار دارد و علت تسمـیه آن بـه باب السلام اینست کـه مردم از این سمت بـه حضرت سلام مـی‌د و این درون به کوچه‌ای بـه همـین نام منتهی مـی‌گردد و در بالاترین نقطه درون از بیرون این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْ‌ءٌ عَجِیب أَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً ذَلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ قَدْعَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنا کِتَابٌ حَفِیظٌ وبر بالای خود درون کتبیـه‌ای بـه خط کوفی قرار دارد کـه این آیـه برآن نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیـهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیـهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لا تُلْهِیـهِمْ تِجَارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاهِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتقَلَّبُ فِیـهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ(2) مورخ 1392 ه ق (1973 م) بـه خط جلیل النقاش، ارتفاع این درون 4 متر و عرض آن 3 متر است.

7. باب السدره
درب مذکور درون منتهی الیـه شمال غربی صحن شریف قرار دارد و علت تسمـیه آن درخت سدر کهنسالی هست که درون قرن اول هجری درکنار قبر مطهر امام حسین (ع) روییده بود و زوار با دیدن آن قبر امام حسین (ع) را درون بین صحرا مـی‌یـافتند وبسوی آن مـی‌شتافتند. بر بالاترین نقطه درون از بیرون این آیـه شریفه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً حَتَّی إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِین‌(1) مورخ 1392 ه ق بـه خط جلیل النقاش، اما بالای درون چوبی کتیبه بـه خط کوفی وجود دارد کـه روی آن این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ وَطُورِ سِینِینَ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْأِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ بـه خط جلیل النقاش 1392 ه ق. این قبلًا درون باب القبله نصب شده بود و اکنون درون باب السدره قرار دارد. ارتفاعش 4 متر و عرض آن 3 متر است.

8. باب السلطانیـه
این غرب صحن شریف قرار دارد و علت تسمـیه، ساخته شدن آن توسط یکی از پادشاهان عثمانی است. درون بالاترین نقطه درون از بیرون صحن این آیـه شریفه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِین‌(2) و اما بر بالای خود درون و درون سمت راست آن این آیـه نوشته شده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِین عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‌(1) ودر سمت چپ آن این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ‌(2) بـه خط داعی الحق، ارتفاع این درون 4 متر و عرض آن 3 متر است.

9. باب الرأس الشریف
این وسط سمت غربی صحن شریف قرار دارد و علت تسمـیه آن مقابل جایگاه سر مطهر امام حسین (ع) واقع شدن آن است. بر بالاترین نقطه درون از بیرون صحن این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیـهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبدیلًا لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً(3) مورخ 1372 ه ق، و اما روی خود این آیـه کریمـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ ویَهدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماًویَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً. این درون 4 متر ارتفاع و 3 متر عرض دارد و یک ساعت بزرگ بالای آن نصب شده است.

10. باب الزینبیـه
در سمت جنوب غربی صحن قرار دارد و علت تسمـیه آن تبرک بـه نام حضرت زینب (س) هست و مقام معروف بـه زینب (س) درون همان نزدیکی قرار دارد و بر بالاترین نقطه آن از بیرون صحن این آیـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً(1) بـه خط صلاح شیرزاد، اما بالای درون این آیـه کریمـه نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیـهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیـهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَال رِجَالٌ لا تُلْهِیـهِمْ تِجَارَهٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهَ‌(2) ارتفاع درون 4 متر وعرض‌آن 3 متراست.

موزه یـا گنجینـه حرم مطهر امام حسین (ع)
گنجینـه حرم مطهر درون بخش شمالی روضه شریف قرار گرفته و عبارت هست از اتاق بسیـار کوچکی کـه در محکمـی از چوب ساج دارد، این اتاق هیچگونـه پنجره‌ای بـه بیرون ندارد و مـهمترین آثاری کـه در این گنجینـه نگهداری مـی‌شود عبارتند از:

1. (حمایل شمشیر) هدیـه از طرف امـیر تامپور حسن علی خان کـه نقش شش گل طلایی روی آن هست و درون وسط هرگل یک قطعه بزرگ زمرد سبز تعبیـه شده است. سه بازوبند طلا نیز هست کـه یکی ازآنـها مستطیل شکل با سنگهای گرانبهایی از زمرد و یـاقوت و دیگری مربع شکل با سه سنگ یـاقوت گرانبها وسه سنگ زمرد و سومـی کوچک بوده وسنگ‌هایی از یـاقوت و زمرد دارد.
2. (شمشیری قدیمـی) با قبضه‌ای طلایی کـه آن را نیز حسن علی خان امـیر تامپور هدیـه کرده هست غلافی گرانبها دارد کـه دوزاده قطعه بزرگ زمرد و سیزده قطعه یـاقوت سرخ اعلا درون آن تعبیـه شده هست همچنین درون دسته کنده‌کاری شده آن زمرد و سنگهای گرانبها تعبیـه شده است.
3. (زین طلاکاری شده) همراه با قلاده و افسار و ‌پوش طلایی، آستر زین از پارچه گرانبهای سبز رنگ بوده و مـهمـیزهایی از نقره دارد.
4. (آیینـه بلند) با قاب طلاکاری شده کـه بر روی آن هفتاد و هفت قطعه یـاقوت سرخ تعبیـه شده و بالای آن تاجی مزین بـه یـاقوت و زمرد و الماس معمولی وجود دارد.
5. بازوبند گرانبهایی کـه در وسط آن دایره‌ای مزین بـه الماس و دو طرف آن دو سنگ زمرد دارد.
6. دوگوشواره بزرگ طلایی کـه اطراف آن با مروارید مزین شده و در وسط آن یـاقوت و زمرد تعبیـه شده است.
7. گل طلایی کـه اطراف آن با الماس و یـاقوت مزین شده و در وسط آن سنگ زمرد بزرگ وگرانبهایی قرار دارد و دارای سه شاخه هست که بر سر هر شاخه سنگ زمردی قرار دارد کـه در وسط آن فیروزه تعبیـه شده است.
8. گل طلایی بـه شکل سر خروس کـه با یـاقوت تزیین شده وبر روی آن نوشته شده (وقف روضه شـهدا ء کربلا سنـه 1276)
9. پیشانی‌بندی کـه از نود و سه قطعه طلای متصل بهم تشکیل شده و با سنگهای گرانبهای فیروزه و یـاقوت مزین شده است.
10. گردنبند مرواریدی کـه وزن آن پانزده مثقال هست و درون آن زمرد و یـاقوت بکار رفته است.
11. جامـه‌ای گرانبها کـه درآن 24 مروارید با ارزش تعبیـه شده است.
12. تاجی از پارچه سبز گرانبها، پر از مروارید و یـاقوت سرخ گرانبها کـه حدود 600 مروارید و 31 قطعه لعل سرخ درآن بکار رفته هست این تاج درون صندوقی گرانبها ونقره‌ای نگهداری مـی‌شود.
13. زیـارتنامـه‌ای مزین بـه یـاقوت و زمرد و فیروزه.
14. روپوش اسب کـه بر روی آن یـازده قطعه طلا قرار دارد کـه در هر قطعه تعداد زیـادی سنگ یـاقوت و زمرد کار شده است.
15. پرده‌ای مخملی کـه اطراف و وسط آن مروارید دوزی شده است.
16. پرده‌ای مخملی کـه مروارید دوزی شده و بر روی آن نوشته شده (تقدیم أنیس الدوله)
17. دو شمعدان بزرگ کـه پایـه آن نقره‌ای و بالای آن طلایی هست که وزن طلای هریک از آنـها کمتر 1500 مثقال نیست و ایندو شمعدان هدیـه مادر سلطان (عبد العزیز بن محمود عثمانی) است.
18. قندیلی از طلا کـه وزن آن حدود 400 مثقال است.
19. گلابدان طلایی مـیناکاری شده کـه وزن آن 127 مثقال بوده و با مرواریدهای ریزی تزین شده هست و بنظر مـی‌رسد کـه خیلی قدیمـی باشد.
20. جعبه‌ای طلایی به منظور نگهداری قرآن کـه وزن آن 131 مثقال است.
21. شمشیر طلایی بسیـار ارزشمندی کـه از طرف (مـیرزا محمد خان) اهدا شده و در داخل پنجره روضه شریف قرار داده شده است.
22. دو سجاده مروارید دوزی شده کـه روی آنـها نوشته شده (سبحان ربی الاعلی و بحمده).
23. سجاده‌ای سفید کـه روی آن نام‌های دوازده امام نوشته شده است.
24. مجموعه‌ای از سپر، شمشیر، تبر، خنجر و قمـه‌های قدیمـی کـه همگی ارزش تاریخی دارند.
25. زرهی بسیـار قدیمـی کـه مـیخ‌هایی از طلا دارد و با سنگهای گرانبها و یـاقوت مزین شده هست و درون داخل پنجره قبر شریف قرار دارد.
26. فرشـهای کوچک و بزرگ قدیمـی و بسیـار ارزشمند.
27. یکصد پرده بسیـارگرانبها کـه همگی ساخت هندوستان، ایران و سایر سرزمـین های اسلامـی هست که از نظر اندازه متفاوت بوده و معمولًا طول آنـها چهار متر و عرض آنـها سه متر است. برخی از این پرده‌ها مروارید دوزی شده و برخی مزین بـه سنگهای گرانبها هستند و روی آنـها نوشته‌هایی نظیر (بسم الله الرحمن الرحیم) و (لا اله الا الله) نوشته شده است.
28. هشت بسته بزرگ حاوی پرده‌ها و پرچم‌های زربفت مختلف هندی و ایرانی کـه بسیـاری از آنـها بعلت رطوبت دیگر قابل استفاده نیستند.
29. گل طلایی کـه روی آن تصویر پرنده‌ای کشیده شده والماس‌کاری شده کـه پنج الماس آن بزرگ و شش الماس آن کوچک است.
30. چهار بازوبند مروارید دوزی شده.
31. ده گل‌ (جقه) طلایی و مزین بـه مروارید و الماس.
32 گردنبندها و دستبندهای طلایی کـه همگی مزین بـه سنگهای گرانبها است.
33. مقدار زیـادی طلا و نقره بصورت کف دست کـه برخی از آن مزین بـه سنگهای گرانبها است.


د کتابخانـه حرم مطهر امام حسین (ع)
این کتابخانـه درون سمت شرقی روضه شریف قرار دارد و حاوی بیش از 72 جلد قرآن خطی با ارزش و طلاکاری شده است، به منظور مثال مـی‌توان از قرآن خطی متعلق بـه سال 693 ه ق نام برد کـه به خط یـاقوت المستعصی خطاط معروف اسلامـی مـی‌باشد. درون اینجا بـه توصیف برخی از مـهمترین قرآن‌های خطی موجود درون این کتابخانـه مـی‌پردازیم:

1. قرآن خطی کـه در سال 1225 ه ق توسط (محمد جعفر) وقف شد و خط آن، کوفی و بسیـار قدیمـی است. بر روی پوست نوشته شده و منسوب بـه (امام سجاد (ع)) است.
2. قرآن خطی کـه در سال 1252 ه ق توسط أفق الدوله هندی وقف شد، قرآنی با ارزش کـه در حاشیـه آن تفسیرآمده هست وگفته مـی‌شود به منظور نوشتن و تزیین آن هفتاد هزار روپیـه خرج شده هست و خطاط آن (مـیرزا حسین) است.
3. قرآن خطی کـه در سال 1252 ه ق توسط (نواب تاج الدوله) وقف شد و دو صفحه اول آن با نقش و نگارهای زیبایی مزین شده است.
4. قرآن خطی کـه درسال 1243 ه ق توسط (فتحعلی شاه قاجار) وقف شد، قرآنی زیبا کـه لابلای سطورآن ترجمـه فارسی آیـات و در چهار طرف صفحات آن تفسیر فارسی نوشته شده است.
5. قرآن خطی کـه در سال 1304 ه ق توسط (فرح سلطان خانم) وقف شد، این قرآن مزین بوده و در لابلای سطورآن ترجمـه فارسی آیـات با خطی سرخ نوشته شده است.
6. قرآن خطی کـه در سال 1243 ه ق توسط (فتحعلی شاه قاجار) وقف شده هست و بـه خط غلام حسین بن محمد جعفر هست و درون لابلای سطورآن ترجمـه فارسی با خط سرخ نوشته شده است.
7. قرآن خطی کـه در سال 1247 ه ق توسط (نواب رمضان علی خان) وقف شده است. سوره فاتحه، صفحه اول سوره بقره و صفحه آخر این قرآن طلاکاری شده هست و لابلای سطورآن ترجمـه فارسی آیـات برنگ سرخ و ریز نوشته شده و خطاط آن محمد نظام کازرونی است.
8. قرآن خطی کـه در سال 1304 ه ق کـه توسط (خفراء السلطان) وقف شد، ترجمـه فارسی آیـات لابلای سطورآن برنگ سرخ و در حاشیـه آن خواص تلاوت قرآن ذکر شده است. خط آن ثلث و خطاط آن محمد نظام کازرونی است.
9. قرآن خطی کـه در سال 1294 ه ق کـه توسط (ابوالحسن مشیر الملک) وقف شد، صفحه اول و دوم آن مذهب هست و لابلای سطورآن ترجمـه فارسی آیـات نوشته شده است.
10. قرآن خطی کـه توسط حسن علی مـیزرای فرمانفرما وقف شده و تاریخ وقف آن مجهول مـی‌باشد. چهار صفحه اول قرآن مذهب بوده و به خط (عبدالصمد) است.
11. قرآن خطی کـه در سال 1259 ه ق توسط (محمد حسن) وقف شده و در صفحه‌ای ازآن سه سطرآن با آب طلا، سه سطر با مداد سرخ و سه سطر با مداد مشکی نوشته شده است. این قرآن را سلطان محمد بن محمد حسین گنابادی درون سال 1008 ه ق نوشته است.
12. قرآن خطی کـه در سال 1212 ه ق توسط (سید محمد تقی بن مـیرزا محمد حسین) وقف شده و در اول آن دائره‌ای همراه با علامتهای استخاره گرفتن نوشته شده هست و صفحه اول مزین هست و لابلای سطورآن ترجمـه آیـات بـه زبان فارسی و با خط مشکی نوشته شده است.
13. قرآن خطی کـه در سال 1236 ه ق توسط (جهان بیگم) وقف شده و خط آن کوفی هست و صفحه اول وآخرآن افتادگی دارد و روی کاغذ سفید نوشته شده و بر جلد آن نوشته شده کـه به خط (علی بن ابیطالب (ع)) هست و صحیح بـه نظر نمـی رسد.
14. قرآن خطی کـه در سال 1242 ه ق توسط (خیرالنساء خانم) وقف شده هست و دو صفحه اول آن مذهب بوده و لفظ جلاله درون تمام قرآن با آب‌طلا نوشته شده است.


 شخصیت‌های مـهم مدفون درون حرم مطهر امام حسین (ع)
در طی سالیـان متمادی بسیـاری از بزرگان، شاهزادگان، امرا، شعرا و علما درون حرم مطهر امام حسین (ع) بـه خاک سپرده شده‌اند کـه ما درون اینجا برخی از این بزرگان را نام مـی‌بریم:

1. زائده بن قدامـه (متوفی سال 161 ه ق)
2. سلیمان بن مـهران أعمشی (قرن اول هجری)
3. حسن بن محبوب بجلی (قرن اول هجری)
3. أبوحمزه ثمالی (متوفی سال 128 ه ق)
4. معاویـه بن عماد دهنی (متوفی سال 157 ه ق)
5. جعفر بن الوشاء (متوفی سال 208 ه ق)
6. مـهیـار دیلمـی (متوفی سال 226 ه ق)
7. عبدالله بن طاهر (متوفی سال 300 ه ق)
8. شیخ علی بن بسام بغدادی (متوفی سال 302 ه ق)
9. شیخ ابوالحسن محمد المزین (متوفی سال 327 ه ق)
10. شیخ ابوعلی أسکافی (متوفی سال 336 ه ق)
11. شیخ ابوبکر محمد بن عمر بن یسار تمـیمـی (متوفی سال 344 ه ق)
12. شیخ ابوعبدالله غضائری کوفی
13. شیخ علی بروغندی از بزرگان صوفیـه (متوفی سال 359 ه ق)
14. شیخ ابوعلی مغربی (متوفی سال 364 ه ق)
15. وزیر، احمد بن ابراهیم ضبی الکافی وزیرِ مؤید الدوله بویـه (متوفی سال 398 ه ق)
16. شیخ ابوسهل صلعوکی (متوفی سال 369 ه ق)
17. ابو محمد حسن مرعشی طبری (متوفی سال 308 ه ق)
18. ظافر بن قاسم اسکندری شاعر (متوفی 529 ه ق)
19. امـیر قطب الدین سنجر مملوک ناصر لدین الله عباسی (متوفی سال 607 ه ق)
20. جمال الدین قشمر الناصری (متوفی سال 637 ه ق)
21. جمال الدین علی بن یحی مخرمـی (متوفی سال 646 ه ق)
22. امـیر امـین الدین کافور (متوفی سال 653 ه ق)
23. ابوالفتوح نصر بن علی نحوی ابن المخازن (متوفی سال 600 ه ق)
24. وزیر، افسنقر بن عبدالله ترکی (متوفی سال 604 ه ق)
25. شیخ احمد بن فهد حلی (متوفی سال 841 ه ق)
26. سلطان طاهر شاه پادشاه مملکت دکن هندوستان (متوفی سال 957 ه ق)
27. سلطان برمان نظام بن سلطان احمد هندی (متوفی سال 961 ه ق)
28. سلطان حمزه مـیرزا صفوی (متوفی سال 997 ه ق)
29. محمد بن سلیمان ملقب بـه (فضولی شاعر) (متوفی سال 963 ه ق)
30. شاعر صوفی فضلی بن فضولی (متوفی سال 978 ه ق)
31. شیخ محمد باقر وحید بهبهانی (متوفی سال 1208 ه ق)
32. مـیرزا مـهدی شـهرستانی (متوفی سال 1216 ه ق)
33. سید علی بن محمد طباطبائی صاحب الریـاض (متوفی سال 1231 ه ق)
34. مـیرزا شفیع خان صدر اعظم ایران (متوفی سال 1224 ه ق)
35. سید کاظم رشتی یکی از رهبران شیخیـه (متوفی سال 1259 ه ق)
36. شیخ محمد تقی شیرازی حائری (متوفی سال 1338 ه ق)

 

حرم مطهر حضرت عباس (ع)

 
این حرم درون فاصله سیصد متری سمت شرقی حرم مطهر امام حسین (ع) قرار دارد و این مرقد حضرت ابوالفضل العباس (ع) چهارمـین فرزند امـیرالمومنین (ع) و بزرگترین پسر ام البنین کـه ملقب بـه ساقی، قمر بنی هاشم و پرچم‌دار امام حسین (ع) است.
قبیله بنی اسد بعد از دفن امام حسین (ع) اقدام بـه دفن سایر شـهدا و پس از آن اقدام بـه دفن حضرت ابوالفضل (ع) درهمان مکانی د کـه آن حضرت بـه شـهادت رسیده بود.

الف. تاریخچه حرم مطهر ابوالفضل (ع)
مرقد مطهر حضرت ابوالفضل (ع) همـیشـه مورد احترام و تقدیر شیعیـان بود و بنظر مـی‌رسد کـه ساختمان فعلی حرم را (محمد حسین صدر اعظم اصفهانی) درون سال 1246 ه ق بنا کرده باشد.
در دوره‌های گذشته، اغلبانی کـه به ساخت مرقد امام حسین (ع) همت گماشته‌اند، بـه ساخت مرقد حضرت ابوالفضل (ع) نیز اهتمام نموده‌اند. درون سال 271 ه ق و در روزگار عضد الدوله بویـه ساختمان مرقد بنا شد ودر سال 1032 ه ق شاه طهماسب صفوی دستور داد کـه گنبد حرم او را کاشیکاری کنند و پنجره‌ای بر روی صندوق آن نصب کنند و رواق و صحن آن حضرت را سروسامانی داد و آن را با فرشـهای گرانبها آراست. بعد از او شاه صفی دستور داد کـه چهار گلدسته درون چهار طرف صحن بسازند. درون سال 1047 ه ق عثمانی‌ها بـه کربلا حمله د واهالی بـه حرم مطهر ابوالفضل (ع) پناهنده و جنگ سختی بین آنان و سربازان عثمانی رخ داد و عاقبت عثمانی‌ها پیروز شدند و حرم را غارت د. درون سال 1155 ه ق نادر شاه هدایـای گرانبهائی بـه حرم مطهر ابوالفضل (ع) هدیـه کرد و در سال 1172 ه ق وزیر نادرشاه صندوق قبر شریف را تعویض‌کرد و رواق‌ها را بازسازی کرده چلچراغی به منظور روشنایی حرم مطهر اهداکرد.
در سال 1216 ه ق‌(2) بعد از غارت حرم مطهر بوسیله وهابی‌ها، فتحعلی شاه قاجار دستور بازسازی حرم وکاشیکاری گنبد آن را صادر کرد و پس از او محمد شاه قاجار پنجره‌ای نقره‌ای بر روی ضریح آن حضرت قرار داد.
در سال 1259 ه ق سلطان أود هندوستان کـه نامش محمدعلی شاه بن سلطان ماجد علی شاه بود اقدام بـه تعمـیر و بازسازی حرم مطهر ابوالفضل (ع) نمود.
در سال 1263 ه ق سلطان عبدالمجید خان عثمانی دو شمعدان بزرگ کـه با ورق‌هایی از طلا مزین شده بود بـه حرم مطهر هدیـه کرد و این دو شمعدان که تا کنون باقی مانده است. درون سال 1266 ه ق سلطان عبدالمجید عثمانی اقدام بـه بازسازی و تعمـیر حرم مطهر نمود و در همان سال مادر سلطان عبدالمجید مذکور پرده‌های بسیـار گرانبهایی هدیـه حرم مطهر نمود و همچنین نواب بهراء از حکمرانان هندوستان اقدام بـه تجدید بنای سقف ضریح با چوبهای گران قیمت نمود و شخصی بـه نام مـیرزا محمد باقر راجه مسؤول این کار گردید.
در قرن سیزدهم هجری محمد شاه قاجار اقدام بـه نصب ضریح نقره‌ای درون حرم مطهر ابوالفضل (ع) کرد وحاج عبدالهادی استرآبادی را مسؤول این کار نمود.
در سال 1355 ه ق سید مرتضی تولیت آستانـه حرم ابوالفضل (ع) اقدام بـه نصب درون نقره‌ای درون ایوان طلا نمود و در دو سوی لنگه‌های درون دوبیت از شیخ یعقوبی را نوشت. درون سال 1375 ه ق گنبد مرقد مطهر طلاکاری شد و درآن هنگام سید محسن حکیم دستور ساخت ضریحی طلایی را داد که تا در اصفهان ساخته شود، ضریح مذکور بعد از ساخته شدن، طی مراسم با شکوهی از شـهرهای مرزی ایران و عراق عبورکرده وارد شـهر کربلا شد و روی قبر مطهر نصب شد.

ب. توصیف حرم مطهر ابوالفضل (ع)

روضه شریف
مساحت روضه مطهر بطورکلی بالغ بر 4370 متر مربع هست و زمـین آن سنگ‌کاری شده و دیوارهای آن آیینـه‌کاری شده هست و بر روی قبر مطهر پنجره‌ای نصب شده کـه از طلا و نقره ساخته شده هست و بر روی گنبد طلایی آیـات قرآن نقش بسته و درکنارآن دو گلدسته و یک ساعت بزرگ نصب شده است.

رواق‌ها
اطراف روضه مطهر چهار رواق بزرگ کاشیکاری و آیینـه‌کاری شده قرار دارند کـه عبارتند از:


رواق شمالی
این رواق قبلًا با دیواری از دو رواق شرقی و غربی جدا مـی‌شد کـه درحال حاضر این دیوار برداشته شده است. درگوشـه شمالی این رواق اتاقی قرار دارد کـه در آن نقره‌ای هست و منتهی بـه راهروی زیر زمـینی مـی‌گردد کـه به قبر مطهر ابوالفضل (ع) مـی‌رسد وگویند کـه این مکان بر رودخانـه علقمـی مشرف بوده است. اتاق دیگری کنار این اتاق قراردارد کـه مقبره خاندان (آل النواب) هست و درکنارآن کتابخانـه حرم مطهر ابوالفضل (ع) واقع شده هست و همچنین درون این رواق قبور بسیـاری از بزرگان و علما قرار دارد کـه از آنجمله هست مقبره علامـه سید کاظم بهبهانی کـه در زاویـه شمال شرقی روضه قرار دارد درون گوشـه غربی این رواق درگذشته چاهی قرار داشت کـه ازآن آب کشیده و مخازن موجود را پر مـی‌کرده‌اند و با همت شخصی بـه نام (حاج رئیس) کـه وزیر شیخ خزعل حکمران خوزستان بود، موتوری با قدرت پنج اسب بخار خریداری و بر روی رودخانـه حسینیـه نصب شد و با لوله کشی توانست آب را بـه دو حرم مطهر برساند و بدینگونـه بود کـه چاه مذکور و حوض آن پر شد و اکنون اثری از آنـها برجای نمانده است. درون سال 1367 ه ق دیوار حد فاصل رواق شمالی و حرم برداشته شد.

رواق غربی
دو درون دارد کـه یکی از درها (باب الرواق) نام دارد و به صحن شریف باز مـی‌شود و درکنارآن کفشداری شیخ محمود کشوان قرار دارد و در دوم معروف بـه (باب المراد) هست که درگوشـه شمال غربی قرار دارد و در سال 1942 م افتتاح شد.

رواق شرقی
در این رواق قبر تعدادی از خادمان حرم از خاندان آل ط وآل ضیـاء الدین قرار دارد.

رواق جنوبی
این رواق از طریق سه درون به ایوان طلا متصل مـی‌گردد، درون اول از جهت شرق بـه کشیک خانـه مشرف هست و درون دوم کـه در ایوان طلا هست و درون سوم نیز مشرف برکشیک خانـه هست و درون سال 1367 ه ق حاج حسین حجار باشی تقبل کرد کـه از سنگهای باقیمانده از تعمـیرکاخ گلستان درون ایران زمـین روضه حرم مطهر ابوالفضل (ع) را سنگ فرش نماید و هزینـه این کار درآن روزگار بیش از پانزده هزار تومان و در حدود 1100 دینار عراقی بود.


ایوان طلا
ایوانی هست که درون مقدمـه حرم مطهر قرار دارد و بر صحن مشرف هست و مساحت آن حدود 320 متر هست و با آجرهای مسی آبکاری و با طلا مزین شده است. ایوان مذکور درون دوران پادشاهی سلطان عبدالحمـید عثمانی که تا ارتفاع دو متر طلاکاری شد و سپس درون سال 1309 ه ق (احترام الدوله) همسر ناصرالدین شاه قاجار دو طرف درون موجود درون ایوان طلا را طلاکاری کرد وسپس یکی از پادشاهان هندی بـه نام أکمل آصف محمد علی شاه لکنـهوری بخشـهای باقیمانده را طلاکاری کرد. درون وسط این ایوان دری نقره‌ای بـه طول 3 متر وعرض 2 متر قرار گرفته هست که آن را رجب علی طلافروش فرزند فتح الله شوشتری درون سال 1355 ه ق ساخته است. ایوان طلا شش کفشداری دارد.

صحن شریف
مساحت کلی صحن شریف 9300 متر مربع هست و چهار ایوان وسیع دارد کـه از همـه طرف حرم مطهر را درون برگرفته هست و درآنـها مقرنس‌کاریـها و طاقهای هندسی زیبایی وجود دارد و ایوانـهای مذکور عبارتند از:
ایوان بالاسر: درون غرب صحن شریف قرار دارد و بر بالای آن کتبیـه‌ای وجود دارد کـه این آیـه برآن نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً و در وسط ایوان کتیبه‌ای هست که مطالبی بـه فارسی بر روی آن نوشته شده هست و قابل ذکر هست که دراویش صوفیـه درون دهه اول محرم هر سال این ایوان را سیـاه پوش کرده و شمشیرها وکشکول‌های خود را درون داخل آن آویزان کرده بـه عزاداری مـی‌پرداختند بـه این دراویش، دراویش صحن عباس (ع) مـی‌گفتند که تا بتوانند آنـها را از دراویش صحن امام حسین (ع) متمایز کنند.

ایوان شرقی
این ایوان درون سمت شرقی صحن شریف قرار دارد و باب الرضا (العلقمـی) درآن قرار دارد و دربالای آن کتیبه‌ای قرار دارد کـه در سال 1304 ه ق نصب شده و روی آن سوره الحمد نوشته شده هست وکتیبه‌ای نیز درون زیرآن قرار دارد کـه درآن سوره القدر نوشته شده هست کاشیکاری این ایوان را حاج محمد جعفر نادر توکلی درون همان سال بازسازی نموده است‌

ایوان شمالی
که درون بالای آن کتیبه‌ای هست که تاریخ 1304 ه ق را برخود دارد.

ایوان قبله
این ایوان درون مدخل باب القبله قرار دارد وکتیبه‌ای کـه بر روی آن نصب شده تاریخ 1304 ه ق را نشان مـی‌دهد و بر بالای ایوان ساعت بزرگی نصب شده است.
در اطراف صحن حجره‌ها و ایوان‌های متعددی قرار دارد کـه بسیـاری از شخصیت‌های اسلامـی از علما و سلاطین و وزراء درآن بـه خاک سپرده شده‌اند. صحن مطهر نیز بـه طرز زیبایی کاشیکاری شده است.

درب های صحن شریف
صحن ده درون دارد کـه عبارتند از: باب الامام الحسن (ع)، باب الامام الحسین (ع) باب صاحب الزمان (ع)، باب موسی بن جعفر (ع)، باب امـیرالمؤمنین (ع)، باب علی الهادی (ع)، باب الامام الجواد (ع)، باب الرضا (ع) و باب الرسول (ص) کـه به باب القبله و باب الفرات نیز معروف است.


1. باب الحسن (ع)
در مذکور درون سمت غربی صحن قرار دارد و زوار از طریق این درون به حرم مطهر امام حسین (ع) مشرف مـی‌شوند طول این درون 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و بر بالاترین نقطه درون از بیرون صحن این آیـه کریمـه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یَا أیـها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ.

2. باب الحسین (ع)
این درکنار باب الامام الحسن (ع) قرار دارد، طول آن 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و روی آن این آیـات نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ آمِنِین‌(2) و بالای آن لوحه‌ای قراردارد کـه بر روی آن نوشته شده است: (السَلامُ عَلیکَ یـا ساقی عُطاشی کَربلا)
.
3. باب صاحب الزمان (ع)
علت تسمـیه آن، تبرک بـه نام امام زمان (ع) است. طول درون 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر است، بالای آن این آیـه نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوح.

4. باب موسی ب‌ن جعفر (ع)
این درگوشـه غربی صحن قرار دارد و طول آن بالغ بر 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و بر بالای آن این آیـات نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّار.

5. باب امـیر المومنین (ع)
در سمت شرقی صحن قرار دارد و طول آن 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر است.

6. باب علی الهادی (ع)
درگوشـه شمال شرقی صحن قرار دارد و طول آن 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر است، این درون به تازگی باز شده است.

7. باب الجواد (ع)
در سمت شمال صحن قرار دارد و طول آن 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و سقفی هلالی شکل و مزین بـه کاشیکاری دارد کـه بالای آن این آیـات نقش بسته است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیـهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کأنـها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَلا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیتُهَا یُضِی‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یَهدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ویَضرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌.

8. باب الرسول (ص) یـا باب القبله
در سمت جنوبی صحن قرار دارد و بعلت اینکه رو بـه قبله هست به باب القبله مشـهور است، طول این درون 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و بالای آن ساعت بزرگی نصب شده کـه زیر این ساعت نوشته شده است: (السلام علیک یـا أبا الفضل العباس). درون سال 1382 کلیدار حرم مطهر ابوالفضل سید بدرالدین آل ضیـاء کتابخانـه‌ای بـه نام کتابخانـه ابوالفضل العباس را درون مدخل این درون بنا کرد و بنا بـه کوشش تعدادی از علمای فاضل کربلا درون این کتابخانـه جلسات فرهنگی درون خلال ماه رمضان بر پا مـی گردید.

9. باب العلقم ی‌ا باب الرضا (ع)
در سمت شرقی صحن قرار دارد و در مقابل خیـابان معروف العلقمـی واقع شده است. درون مذکور درون سال 1375 ه ق (1956 م) باز شد و بعدها بـه باب الرضا (ع) معروف شد.

10. باب الفرات
در سمت شرقی صحن قرار دارد و طول آن 4 متر و عرض آن 3/ 5 متر هست و بالای آن کتیبه‌ای بـه خط کوفی وجود دارد کـه درآن این آیـات نوشته شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعنَا لَکَ ذِکْرَکَ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ وَإِلَی رَبِّکَ فَارغَبْ‌.


سقا خانـه ها
درگذشته دو سقاخانـه درون حرم مطهر ابوالفضل (ع) وجود داشته هست که اولی درون زاویـه شرقی صحن و در مقابل مقبره (راجه) قرار داشته و توسط جمعیت (بهره) (فرقه اسماعیلیـه) بنا شده بود وکنارآن دو نخل خرما و یک درخت سدر قرار داشت، و دومـی درگوشـه غربی صحن نزدیک باب السوق بنا شده بود و درکنارآن دو نخل خرما قرار داشت، متأسفانـه هر دوی این سقاخانـه‌ها ویران شده و درحال حاضر هیچ اثری ازآنـها و درختان نخل کنارآنـها وجود ندارد.

گنبد مطهر
گنبد حرم مطهر ابوالفضل (ع) 12 متر قطر دارد و شکل آن نیمـه‌کروی و نوک‌تیز هست وگردنی نسبتاً بلند دارد کـه پنجره‌هایی درآن تعبیـه شده هست و درون نمای داخلی گنبد آیـاتی از قرآن کریم نوشته شده هست تاریخ بنای گنبد طوریکه درون کناره آن نوشته شده هست سال 1305 ه ق هست و درون سال 1375 ه ق (1955 م) علامـه شیخ محمد خطیب درون تلگرافی از نخست وزیر عراق (دکتر محمد فاضل جمالی) خواست که تا دولت عراق اقدام بـه طلاکاری گنبد مطهر نماید و دولت نیز این درخواست را پذیرفت وآن را طلاکاری کرد و برحسب مدارک موجود درون اداره اوقاف کربلا تعداد آجرهای طلای بکار رفته درون این گنبد بالغ بر 6418 آجر بوده است. ارتفاع گنبد از سطح زمـین 39 متر است.

گلدسته ها
در انتهای ایوان طلا و چسبیده بـه دیوار روضه شریف دوگلدسته قرار دارند کـه قسمت بالایی آنـها طلاکاری شده هست و تعداد آجرهای طلایی بکار رفته درون آنـها 2016 آجر هست و نصف باقیمانده گلدسته‌ها کاشیکاری شده است.
در زیرکاشیکاری‌ها با خط کوفی زیبایی کلمـه‌های: الله، محمد، رسول وعباس نقش بسته هست ارتفاع گلدسته‌ها که تا سطح زمـین 44 متر است. این دوگلدسته را محمد حسین صدر اعظم ایران درون سال 1221 ه ق بنا کرد وآن را کاشیکاری نمود.

ج. موزه وگنجینـه حرم مطهر
گنجینـه حرم مطهر قبلًا درون اتاقی درگوشـه‌ای از رواق جنوبی قرار داشت و درحال حاضر بـه مقبره آل خیرالدین درون صحن شریف منتقل شده هست در این گنجینـه آثارگرانبهای بسیـاری وجود دارد کـه برآورد ارزش مادی آنـها مقدور نیست. از جمله اشیـاء موجود درآن فرشی بسیـار نفیس هست که با نخهای طلا بافته شده و درآن سنگهای گرانبها بکار رفته هست و درکنارآن فرشـهای مختلف دیگر و لوسترهای بزرگ و شمشیرهای منبت‌کاری شده با سنگهای گرانبها و طلاکاری شده و ساعتهای دیواری طلاکاری شده و ساعتهایی ساخته شده از چوب آبنوس وجود دارد و ناوگانی از کشتی‌های کوچک زرین و لوح نقاشی سر مطهر امام حسین (ع) کـه از ایتالیـا آورده شده هست و برخی دیگر از آثار موجود درون این گنجینـه عبارتند از:

1. دو شمعدان طلایی کـه یکی از آنـها بزرگ بوده و وزن آن 417 مثقال هست و دیگری متوسط بوده و وزن آن 40 مثقال است.
2. دوشمعدان از جنس طلا و نقره کـه وزن هرکدام از آنـها 15 مثقال است.
3. دو شمعدان نقره‌ای بزرگ کـه وزن هرکدام از آنـها 1800 مثقال است.
4. نود و هفت شمعدان نقره با حجم‌های مختلف کـه وزن هرکدام بین 200 که تا 300 مثقال است.
5. سه کف دست طلایی کـه یکی 29 مثقال و دوتای دیگر هر کدام 6 مثقال وزن دارد.
6. سه کف دست نقره‌ای کـه یکی 134 مثقال و دوتای دیگر هر کدام 110 مثقال است.
7. هفتاد و چهار پرده از حریر و مخمل وگلابتون.
8. دوازده پرچم قدیمـی.
9. شش قبضه شمشیر و سپری قدیمـی.
10 کمر بندی نقره‌ای و طلاکاری شده
11. آینـه‌ای از نقره.
12. گردنبندی از نقره بـه وزن 25 مثقال
13. بازوبندهای طلسم از جنس نقره کـه وزن هرکدام ازآنـها 117 مثقال است.
14. کلاه‌خودهای نقره‌ای متعدد کـه وزن هر کدام 70 مثقال است.


د .کتابخانـه حرم مطهر
این کتابخانـه شامل قرآن‌های خطی بسیـار نفیسی هست که تعداد آنـها بـه 109 قرآن خطی بالغ مـی‌گردد و یکی از آنـها قرآنی منسوب بـه امام علی (ع) مـی‌باشد. محتویـات این کتابخانـه درون لیستی ثبت شده هست که درکتابخانـه موزه بغداد قرار دارد. استاد ناصر نقشبندی ذکر مـی‌کند کـه بین این آثار خطی سه قرآن بسیـار نفیس بـه خط کوفی وجود دارد. کتابخانـه حرم وگنجینـه آن درون یکجا نگهداری مـی‌شوند.

ه. بزرگان مدفون درون حرم مطهر ابوالفضل (ع)

1. سید محمد بن محسن زنجانی (متوفی سال 1355 ه ق)
2. شیخ علی بن زین العابدین پارچینی یزدی صاحب کتاب الزام الناصب فی احوال الحجه الغائب.
3. علامـه شیخ علی اکبر یزدی بفروئی از شاگردان علامـه اردکانی.
4. سید کاظم بهبهانی از شاگردان سید هاشم قزوینی.
5. علامـه سید عبدالله کشمـیری.
6. شیخ ملاعلی الیزدی مشـهور بـه سیبویـه.
7. شیخ کاظم الهر.

 

سایر اماکن زیـارتی درون کربلا

 

مرقد سید ابراهیم مجاب‌
مرقد این امامزاده درون رواق غربی حرم مطهر امام حسین (ع) قرار دارد. نام کامل وی سید ابراهیم بن محمد بن موسی بن جعفر (ع) است، او نابینا بود و درکوفه زندگی مـی‌کرد و در سال 247 ه ق کـه المنتصر فرزند متوکل عباسی اجازه داد شیعیـان بـه زیـارت کربلا مشرف شوند، بـه کربلا آمده و درآنجا ساختیـارکرد وگویند کـه چون سید ابراهیم مجاب بـه کربلا رسید بـه قبر شریف نزدیک شد وگفت: السلام علیک یـا جداه، و از داخل روضه شریفه این ندا برخاست که: و علیک السلام یـا ولدی، ازآن روز بـه بعد مردم او را (مجاب) لقب دادند. هنگامـیکه سید ابراهیم مجاب درگذشت او را درون صحن آن روزگار دفن د و بعدها کـه روضه شریفه بزرگتر شد محل ضریح سید ابراهیم درون رواق غربی واقع شد. روی ضریح او صندوقی از چوب ساج قرار دارد و درآن پنجره‌ای فولادی تعبیـه شده کـه بعدها آن را تغییر داده وبجای آن پنجره‌ای برنزی نصب د کـه در سالهای اخیرآن را نیز تجدید نمودند. شیعیـان بعد از مشرف شدن بـه حرم معمولًا بـه زیـارت سید ابراهیم مجاب نیز مشرف مـی شوند.

 

مرقد حبیب بن مظاهر اسدی‌
اعتقاد شیعیـان براین هست که حبیب بن مظاهر اسدی از تمامـی اصحاب امام حسین (ع) البته بجز خانواده‌اش والاتر است، بدین علت امام زین العابدین (ع) هنگام دفن، او را همراه با سایر شـهدا دفن نکرده و قبر جداگانـه‌ای درون حرم مطهر امام حسین بـه او اختصاص داد. زائران حرم مطهر امام حسین (ع) ابتدا بـه قبر حبیب بن مظاهر مـی‌رسند و بر وی سلام مـی‌کنند، گویی کـه او دربان حرم مطهر امام حسین (ع) است.
حبیب بن مظاهر یکی از یـاران با اخلاص امام حسین (ع)، از اصحاب پیـامبر اکرم (ص) و از خواص امـیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بود کـه در تمامـی جنگهای آن حضرت ملتزم رکاب بود و پس از شـهادت حضرت علی (ع) بـه خدمت امام حسن مجتبی (ع) شتافت و پس از وی درون خدمت امام حسین (ع) بود. او سرور و بزرگ قوم بنی اسد بود و امام حسین (ع) درون روز عاشورا او را فرمانده جناح چپ لشکر خود نمود. بعد از طلوع آفتاب بـه لشکر ابن زیـاد حمله کرد وشصت و دو نفر از لشکریـان دشمن را کشته و عاقبت خود نیز درون سن هفتاد وپنج سالگی بـه شـهادت رسید. بعد از حادثه عاشورا، پسرش قاسم بـه انتقام پدر برخاست و قاتلش را بـه قتل رساند.
قبر او همان طور کـه گفته شد درون رواق حرم مطهر امام حسین (ع) و جدا از سایر شـهدا مـی‌باشد.

 

مرقد حر بن یزید ریـاحی‌
مرقد حر بن یزید ریـاحی درون فاصله نـه کیلومتری غرب شـهرکربلا واقع شده هست و علت اینکه جنازه او را بـه خارج از مـیدان معرکه منتقل د، این بود کـه قبیله او یعنی بنی تمـیم خود را بـه مـیدان معرکه رساند، جنازه او را برداشته و به مکان فعلی آورده و به خاک سپردند.
در سال 914 ه ق شاه اسماعیل صفوی موفق بـه فتح بغداد شد و همان سال گنبدی روی قبر حر بنا کرد و صحن کوچکی برایش ساخت. او اولینی بود کـه به ساختن (مرقد حر) اهتمام ورزید. درون سال 1325 ه ق بـه همت حسین شجاع السلطان مرقد بازسازی شد و در سال 1330 ه ق سید عبدالحسین کلیدارآن را مجدداً بازسازی نمود و در سال 1963 م بـه همت حاج حسن وکیل بـه ناحیـه (حر) برق رسید.
حر بن یزید ریـاحی مرقدی زیبا با گنبدی کاشیکاری شده دارد کـه اطراف آن را باغ و بوستان فراگرفته هست و بر درون اصلی مرقد ابیـاتی بـه عربی نوشته شده کـه به مقام و منزلت حر اشاره مـی‌کند.
در تاریخ آورده‌اند کـه چون شاه اسماعیل صفوی بـه زیـارت کربلا آمد، به منظور کشف حقیقت محل دفن حر، دستور داد قبر وی را بشکافند و با اینکار وی را با دستمالی بر پیشانی و جسدی تروتازه یـافتند و چون شاه درباره آن دستمال پرسید، بـه او گفته شد هنگامـیکه حر درون مـیدان نبرد زخمـی شد، امام حسین با دست مبارک خود این دستمال را بر پیشانی او بست، شاه اسماعیل دستور داد دستمال را باز کنند و چون دستمال را باز د خون دوباره جاری شد و هرچه سعی د با دستمال دیگری جلوی خون را بگیرند ممکن نشد، لذا شاه اسماعیل دستور بستن مجدد همان دستمال را داد و پس از اینکه قبر را با احترام زیـادی بستند شاه اسماعیل دستور داد گنبدی بر بالای قبر بسازند و خادمـی به منظور آن تعیین کرد و موقوفاتی برآن جاری نمود.

 

مرقد عون بن عبدالله‌
در نسبت این امامزاده تردیدهایی وجود دارد کـه آیـا وی همان عون فرزند عبدالله بن جعفر طیـار (ع) هست که شـهید کربلا بود و یـا نواده امام حسن (ع) است؟ امروزه وی دارای بقعه و بارگاه باشکوهی درون یـازده کیلومتری شمال غربی کربلا و درآغاز بزرگراه کربلا بغداد مـی‌باشد. این امامزاده بسیـار مورد توجه مردمان عراق بوده و دارای نذری مجرب است، از اینرو همواره مزار او مملو از زائر و نذورات آنان است.

 

خیمـه‌گاه حسینی‌
در سمت جنوب غربی حرم مطهر خیمـه‌گاه حسینی قرار دارد و بنا بـه نقل مورخان محل برافراشته شدن خیمـه‌ها و چادرهای سید الشـهداء (ع) و یـاران او بود. این محل توسط سید علی طباطبائی (صاحب ریـاض العلماء) ساخته شد. او بعد از حمله وهابی‌ها بـه کربلا (سال 1217 ه ق) اقدام بساختن باروی شـهرکربلا کرد و در همان هنگام این خیمـه‌گاه را نیز بنا کرد و این محل را بعنوان گورستان انتخاب کرد و نام قبلی آن را کـه (الطرف) بود بـه (المخیم) تغییر داد البته این منطقه درگذشته‌های بسیـار دور بـه محله (آل عیسی) مشـهور بود. آل عیسی یکی از خاندان های علوی ساکن کربلا بودند کـه نسب و شجره‌نامـه آنـها بـه زید بن علی بن الحسین (ع) مـی‌رسد.
در سال 1271 ه ق همسرآصف الدوله دستور داد کـه ساختمان فعلی خیمـه‌گاه ساخته شود و رباطی درکنارآن بنا شود. چندی بعد مدحت پاشا دستور داد کـه ساختمان خیمـه‌گاه بازسازی شود که تا درآن از ناصرالدین شاه و همراهانش پذیرایی شود.
در قرن دهم هجری شخصی بـه نام (عبدالمؤمن دده) هنگامـیکه درکربلا ساکن بود، اتاقی درون این محل ساخت و نـهال‌هایی از درخت خرما کنارآن کاشت کـه امروزه این بوستان درکنار خیمـه‌گاه قرار دارد وآن را بوستان دده مـی‌نامند. درون سال 1978 م ساختمان خیمـه‌گاه مجدداً بازسازی گردید. این ساختمان یکی از اماکن زیـارتی معروف کربلا هست که مردم بقصد تبرذر وگرفتن حاجات بـه آن روی مـی‌آورند. بر بالای درون خیمـه‌گاه سنگ مرمری قرار دارد کـه این ابیـات برآن نقش بسته است:
یـا زائراً خیم الحسین بکربلاطف فی جوانبها مع ساجم
فاذا وصلت الی خیـام بنی الهدی‌اهل الفضائل من سلاله هاشم
واذکر اباالفضل المضرج بالدماوعلی الاکبر ثم القاسم
واذکرحسین السبط لما قد هوی‌فوق الصعید ولایری من راحم
(اییکه بـه زیـارت خیمـه‌گاه حسین درکربلا آمده‌ای، با چشم‌گریـان اطراف آن طواف کن.
و هنگامـیکه بـه خیمـه‌گاه خاندان هدایت و اهل فضیلت نسل بنی‌هاشم رسیدی.
ابوالفضل (ع) خون آلود و علی اکبر و قاسم را بـه خاطرآور.
همچنین امام حسین (ع) را بـه یـادآورکه بر روی خاک افتاده وکسی بـه او رحم نمـی‌کند.)
در این خیمـه‌گاه همـه ساله روزهای دوازدهم و سیزدهم محرم عزای بزرگی توسط زنان شیعه برگزار مـی‌شود. این مراسم درون نیمـه شعبان و اربعین حسینی نیز برپا مـی‌شود.

 

تل زینبیـه‌
این محل تپه‌ای مشرف بر مـیدان جنگ بود وگویند حضرت زینب (ع) به منظور دیدن اوضاع برادرش امام حسین (ع) بر بالای این تپه رفته بود، بهمـین علت بـه نام تل زینبیـه معروف شد. این مقام درون سال 1400 ه ق تجدید بنا شده است. درون این مقام پنجره برنزی کوچکی قرار دارد و درکاشیکاری‌های داخل آن ابیـاتی بـه زبان عربی و تصاویری کـه معرکه کربلا را نشان مـی‌دهد کشیده شده است. زائران معمولا بقصد زیـارت و تبرک بـه این مقام مـی‌روند و این محل ساختار قدیمـی خود را حفظ کرده و همچنان مرتفع مـی‌باشد منتهی درکنارآن مغازه‌هائی ساخته شده کـه فروشندگان درآنـها مـهر و تسبیح مـی‌فروشند. تل زینبیـه بـه صحن مطهر امام حسین (ع) نزدیک است. هراین تل را زیـارت کند مـی‌تواند صدای حضرت زینب (ع) را تصورکند، زمانیکه رو بـه گودال قتلگاه ایستاده و مـی‌گوید: (اخی حسین! یـا بن امـی یـا حسین، ان کنت حیـاً إما تری هجوم القوم علی مخدراتک و إن کنت مـیتاً فأمرنا و أمرُک الی الله ..) یعنی برادرم حسین! فرزند مادرم ای حسین! اگر زنده‌ای، مگر نمـی بینی حمله این قوم را بـه عیـالت و اگر مرده‌ای! کـه امر و تکلیف ما و شما درون دست خداست.

 

مقام کف دست راست وکف دست چپ ابوالفضل (ع)

 
مقام کف دست راست بین محله باب بغداد و باب الخان و نزدیک باب العلقمـی صحن مطهر ابوالفضل (ع) واقع هست و مقام کف دست چپ درون فاصله 50 متری باب القبله کوچک، صحن ابوالفضل (ع) و در مدخل بازار باب الخان واقع شده است. این دو مقام نشان دهنده محل قطع شدن دوکف دست ابوالفضل (ع) هنگام جنگ با لشکریـان ابن زیـاد است. مقام کف دست راست درون اواسط قرن سیزدهم هجری قمری بر بقایـای نـهری کـه به نـهر مقبره العباس مشـهور بود و از بقایـای نـهر علقمـه بود ساخته شد، اما مقام دوم درون سال 1327 ه ق توسط مرد نیکوکاری کـه در این باره خواب دیده بود، ساخته شد. وی دیوار خانـه خود را شکافت و این مقام را درآن بنا کرد. مقام کف دست راست ابوالفضل پنجره‌ای برنزی هست که درون دیوار خانـه‌ای درکوچه (الصخنی) نزدیک باب العلقمـی قرار دارد و بر روی دیوار نقاشی دو ساعد بریده شده هست که زیرآنـها نوشته شده: (در این محل دست ابوالفضل (ع) قطع شده است). مقام کف دست چپ ابوالفضل (ع) نیز پنجره‌ای برنزی هست با حاشیـه آیینـه‌کاری شده کـه در دیوار خانـه‌ای کارگذاشته شده و بر روی آن ادعیـه و اشعاری بـه زبان عربی نوشته شده کـه این اشعار متعلق بـه شاعر کربلایی شیخ محمد سراج هست و درون بالای آنـها تصویر کف دستی کشیده شده است.

 

مقام امام الزمان (ع)
مقام امام زمان درمـیان نخلستانـهای کرانـه رودخانـه فرات هست که این شاخه از رودخانـه بـه نام (نـهر علقمـه) مشـهور است. جایگاه مذکور منسوب بـه حضرت حجت (ع) هست و مردم درآن بـه نماز مـی‌پردازند. باب صاحب الزمان حرم مطهر امام حسین (ع) رو بـه این مقام باز مـی‌شود.

 

مقام أم البنین‌
این مقام درون گوشـه جنوب‌غربی حرم مطهر حضرت ابوالفضل قرار دارد، اما بنظر مـی‌رسد کـه این انتساب سند و مدرک معتبری ندارد، زیرا همـه مـی‌دانند کـه أم البنین درون معرکه کربلا حاضر نبوده هست بهرحال قابل ذکر هست که أم البنین (فاطمـه بنت حزام کلابیـه) هست که به منظور حضرت علی (ع) چهار فرزند آورد کـه عبارت بودنداز:  ابوالفضل العباس (ع)، عبدالله، جعفر و عثمان و بنابر روایـات مشـهور وی درون شـهر مدینـه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد.
سید سلمان آل ط درکتاب خود (کربلا فی الذاکره) مـی‌نویسد: زنان ساده لوح تکه‌ای گل بر دیوار این مقام مـی‌چسباندند، اگر این گل بـه دیوار چسبید مـی‌گویند کـه حاجتشان برآورده مـی‌شود و چنانچه بر روی زمـین افتاد و به دیوار نچسبید مـی‌گویند کـه حاجتشان برآورده نخواهد شد، و اکنون مدتی هست که این عادت از سرشان افتاده است.
در حقیقت این مقام محل دفن یکی از متولیـان حرم مطهر ابوالفضل (ع) بـه نام (شیخ علی بن عبدالرسول) هست که درون سال 1187 ه ق درگذشت و در این محل بـه خاک سپرده شد و درحال حاضر زنان بـه این مقام آمده وگمان مـی‌کنند کـه این محل مقام أم البنین هست و برآن پارچه سبز مـی‌بندند و حنا مـی‌مالند و ازآن حاجت مـی‌طلبند.

 

مرقد أخرس ابن الکاظم‌
وی محمد بن ابی الفتح أخرس، از نوادگان حضرت موسی بن جعفر (ع) هست که بقعه‌اش درون محله‌ای بـه نام (الابتر)، درون حومـه کربلا قرار دارد.

 

مرقد ابن حمزه‌
وی نواده امـیرالمؤمنین (ع) و از امام‌زادگان والا مقام است. آرامگاهش درآغاز بزرگراه کربلا طویریج قرار دارد.

 

مرقد احمد بن هاشم‌
وی از نوادگان حضرت موسی بن جعفر (ع) هست که سال 745 ه ق وفات یـافت و آرامگاه او امروزه درکویری واقع درون شمال‌غربی کربلا مـی‌باشد. قبر او صحن و سرای بزرگی دارد و در مـیان اعراب بادیـه نشین بسیـار معروف هست چنانچه همواره بـه وی پناه آورده، نذر و نیـاز مـی‌کنند.

 

شـهر کربلا از دید جهانگردان‌
جهانگردان بسیـاری از مسلمان و غیره درون قرون گذشته ازکربلا دیدن کرده اند کـه خواندن خاطرات و مشاهدات آنان خالی از لطف نبوده و مـی تواند برخی از امور را بر ما روشن سازد ازجمله این افراد (ابن بطوطه) هست که درون سال 726 ه ق از شـهرکربلا دیدن کرده است. او درون سفرنامـه خود درباره کربلا چنین مـی گوید: (از حله بسوی کربلا مشـهد حسین بن علی (ع) حرکت کردیم. کربلا شـهرکوچکی هست که نخلستانـها اطراف آن را گرفته‌اند و از رودخانـه فرات آبیـاری مـی‌شود. روضه مقدس امام حسین (ع) درون داخل شـهر واقع شده و مدرسه‌ای بزرگ و زاویـه‌ای دارد کـه درآن به منظور مسافرین طعام مـی‌دهند. خدام و حاجبان بر درون روضه امام ایستاده‌اند و ورود بـه حرم بی اجازه آنان مـیسر نیست و هنگام ورود عتبه شریفه را کـه از نقره هست باید بوسید. روی ضریح مقدس امام قندیلهای زرین و سیمـین گذاشته‌اند و از درهای آن پرده‌های حریرآویخته‌اند. مردم کربلا از دو طائفه‌اند: اولاد رخیک و اولاد فائز واین دو دائماً با هم درون جنگ و نزاع‌اند. این دو دسته پیرو مذهب امامـیه و فرزندان یک پدرند معذلک اختلاف مـیان آنان بـه حدی هست که شـهر را بـه ویرانی کشیده‌اند.
(فلیپ کرملی) (1671 1603 م) کـه جهانگرد فرانسوی بود، ازکربلا دیدن کرده و اهالی آن را بـه شجاعت و مـهربانی توصیف کرده و مـی‌گوید کـه اهالی شـهر شدیداً دیندار و مؤمن هستند.
(تاک سر) جهانگرد اروپائی کـه در سال 1604 م ازکربلا دیدن کرده و شـهرکربلا را بـه نام (مشـهد امام حسین) ذکر مـی‌کند. او ازآب‌وهوای آن بسیـار تعریف مـی‌کند وآن را بهتر ازآب‌وهوای سایر شـهرهای عراق مـی‌داند، او درون شـهرکربلا ازآب‌انبارهای عمومـی با آب گوارا سخن مـی‌گوید و اظهار مـی‌داردکه شـهرکربلا درختان بسیـاری دارد و مـیوه‌هایی ازآن شبیـه مـیوه‌های اروپایی است.
(دلاوال) (1654 1586 م) جهانگردی اروپائی کـه علاوه بر بابل و ذوالکفل از شـهرکربلا دیدن کرده و مردم آن را بـه خوبی ستوده است. اما مـیگوید کـه مردم این شـهر نسبت بـه غریبه‌ها با احتیـاط بیشتری برخورد مـی‌کنند.
در سال 1154 ه ق عبدالکریم کشمـیری کـه یکی از درباریـان نادرشاه افشار بود ازکربلا دیدن نموده و در سفرنامـه خود کـه (بیـان واقع) نام دارد درباره کربلا چنین مـی‌گوید:
روز سوم بـه خاک پاک کربلای معلّی، شفا بخش بیماریـهای ظاهری و باطنی رسیدیم. از بغداد که تا کربلای معلّی پانزده فرسخ است. چون مردم ایران بواسطه تعدی حکام جبار از وطن خود فرار نموده درآنجا موطن گزیدند، شـهر بزرگی آباد گردیده.
عامل دیگر آبادیـهای بسیـار، نـهرآبی هست که حسن پاشا حاکم بغداد قریب ده هزار تومان کـه دو لک روپیـه هندوستان باشد صرف کرده، این نـهر را از فرات آورده، اما هنوز بـه شـهر نرسیده بود کـه حسن پاشا فوت شد. بعد از وی مـیرزا اشرف جهان، از امرای شاه طهماسب، آب را بـه شـهر رسانیده جاری ساخت. چنانکه بـه سبب آن آب شیرین بیرون شـهر از بسیـاری باغها و نخلستانـها رشک جنـه المأوی است.
وگنبد مبارک روضه منوره حضرت سیدالشـهدا رضی اللّه تعالی عنـه درون مـیان شـهر هست و قبر مبارک حضرت عبدالله بن الحسین رضی اللّه تعالی عنـه درون پایین پدر بزرگوارشان هست و گنج شـهدا جانب قدوم مبارک ایشان هست و درون مـیان گنج، مقبره و قطعه زمـینی کـه در وقت شـهادت پیکر مقدس حضرت امام درآنجا افتاده بود، بیرون گنبد هست به فاصله بیست قدم از قبر مبارک متصل دریچه کـه به جانب شمال هست و درآن مکان بـه مقدار پیکر مطهر بـه طور صندوق گودی ساخته‌اند و از خیمـه‌گاه خاک پاک آورده، درآن گود مـی‌اندازند و بالای آن تخته مـی‌گذارند. هرگاه زائری بـه اراده زیـارت و اخذ خاک شفا مـی‌آید، چیزی بـه خادم داده، قدری از آن خاک پاک مـی‌گیرد. خاک کربلا کـه به اطراف و اکناف عالم مـی‌برند، همـین هست و این را خاک شفا مـی‌گویند و خواص و برکات خاک شفا بسیـار و بی شمار است؛ ازآن جمله یکی این هست که هرگاه جهازی درون دریـا از شدت باد و مخالفت هوا توفانی شود، مـی‌باید کـه مرد صالحی خاک مذکور را بـه سمت باد بیندازد، کـه به حکم قادر بر حق جل شأنـه همان وقت باد از شدت رو بـه کمـی خواهد آورد .
گنبد و مرقد حضرت عباس بن علی ابن ابی طالب (رضی الله عنـه) نیز درون شـهر است. مردم آنجا مـی‌گفتند: هرکه درون روضه ایشان آمده سوگند بـه دروغ بخورد، فی الحال بـه انواع بلاها مبتلا مـی‌گردد. گنبد حر شـهید از شـهر بـه فاصله یک فرسخ و قبر مادرش کـه مانع همراهی او با حضرت امام شده بود، بیرون گنبد چهل قدم دورتر است. هربه زیـارت حر شـهید برود، مـی‌باید سنگی چند بـه قبر مادرش بزند. حال اثری از قبر پیدا نیست، مگر همان سنگهایی کـه مردم بـه قبرش مـی‌زنند. ازکربلا که تا نجف اشرف از راه بیـا بان بی آب دوازده فرسخ هست و از راه حلّه و ده ذی الکفل شانزده فرسخ است.
(کارستون نیپور) (1815 1733 م) جهانگرد آلمانی کـه در سال 1765 م ازکربلا دیدن کرده و این شـهر را با شـهر نجف مقایسه نموده و معتقد هست که تعداد جمعیت کربلا و تعداد درختان این شـهر از شـهر نجف بیشتر هست و ازجمله مطالب جالبی کـه نقل مـی‌کند، فراوانی کبوتران درون حرم مطهر امام حسین (ع) و سایر مساجد کربلا هست و اینکه مردم بـه آنـها توجه خاصی دارند.
(پیر زین) (1818 1896 م) جهانگرد اروپائی کـه در نیمـه دوم قرن نوزدهم مـیلادی و پس از سال 1843 م کـه درآن نجیب پاشا والی عثمانی عراق بعلت قیـام مردم شـهرکربلا برعلیـه عثمانی‌ها آنجا را بـه خاک وخون کشیده بود از شـهرکربلا دیدن کرده و ذکر مـی‌کند کـه این شـهر با وسعت و بزرگی‌اش از مراکز استانـهای ما بزرگتر هست و جمعیت آن بـه مراتب از این شـهرها بیشتر است.
(ژیرکوف) جهانگرد اروپائی کـه سال 1849 م ازکربلا دیدن کرده، درون این باره مـی‌گوید: دو شـهر نجف وکربلا درون نزد شیعیـان بـه (عتبات أئمـه) معروف هست و هر ساله از همـه شـهرهای شیعه نشین گروه‌هائی به منظور زیـارت عازم این شـهرها مـی‌شوند کـه برآورد تعداد آنـها ممکن نیست، این زوار هدایـا و پولهائی را به منظور این دو مکان مقدس مـی‌آورند و این هدایـا معمولًا هدایـایی گرانبها مـی‌باشند. همچنین جنازه مردگان خود را جهت خاکسپاری بـه این دو شـهر مقدس مـی‌برند.
(لوفتس) یکی از باستان شناسان معروف انگلیسی هست که درون سال 1853 م توانست از دو شـهر نجف وکربلا دیدن نماید. او بطور مفصل از باغستانـها و نخلستانـهای موجود درون مدخل شـهر وگرداگرد آن سخن گفته و اظهار مـی‌دارد کـه ساختمانـهای ساخته شده درون بیرون باروی شـهر نشان دهنده امنیت موجود درون این شـهر است.
(جون اشر) جهانگردی انگلیسی کـه در سال 1864 م ازکربلا دیدن کرد و مشاهده نمود کـه کربلا شـهری شلوغ هست که زوار از مناطق دور و نزدیک بسوی آن مـی‌روند که تا به زیـارت امام حسین (ع) مشرف شوند و این شـهر از فعالیت تجاری آشکاری برخوردار است. او بـه شدت شیفته کربلا شده و مـی‌گوید درون این شـهر شاهد رکود و انحطاطی کـه بیشتر شـهرهای اسلامـی معروف آن روزگار را درون برمـی‌گرفته نبوده است.
(فوک) جهانگردی آمریکایی هست که ورودش بـه شـهرکربلا مصادف با آغاز ماه رمضان بود واز اینکه مردم چقدر بـه رویت هلال ماه توجه مـی‌کنند متعجب شده است. وی همچنین شاهد ازدحام مردم درون بازارها به منظور خرید مواد غذایی مورد نیـاز ماه رمضان بوده هست و ذکر مـی‌کند کـه در این ماه مساجد درهای خود را بعد از افطار بروی مردم باز مـی‌کند و او شبهای ماه رمضان درکربلا را یکی از زیباترین شبهایی کـه در جهان دیده هست توصیف مـی‌کند.
(دیو لافوا) (1916 1851 م) بانوی نویسنده فرانسوی درون سال 1881 م از شـهرکربلا دیدن نموده وآن را یکی از مـهمترین مراکز شیعه دانسته مـی‌گوید کـه این شـهر پر از مدارس بزرگ مذهبی هست که طلبه‌ها بیست سال و یـا بیشتر ازآن را بمنظورکسب علم درآنجا مـی‌گذرانند که تا بعدها بـه مقام مرجعیت نائل شوند و بتوانند بـه سؤالات مذهبی مردم پاسخ گویند و مشکلات اجتماعی آنـها را حل کنند.
در دوران قاجار سفرنامـه‌های فراوانی نوشته شده هست که درآنـها از شـهر کربلا نیز یـادی بـه مـیان آمده است. ازجمله این سفرنامـه‌ها مـی‌توان سفرنامـه ( فرهاد مـیرزای قاجار) را مثال زد کـه درباره کربلا چنین مـی گوید:
(صبح سه شنبه بیست و نـهم شـهر شوال 1297 روانـه کربلای معلی شدیم. از جمعیت خدمـه وگدایـان چه بگویم کـه از حد تحریر بیرون است. که تا وادی السلام نجف از دست جمعیت خلاصی نداشتم. از شدت ازدحام خلق روی تخت را نینداخته بودند. بیرون کـه آمدند ملتفت شدند و در صحرای وادی السلام مدتی معطل گشته، طلب مقبره حاجیـه باجی کرده، پیدا نشد. فاتحه خوانده سوارگشته، وقت غروب کنار نـهری کـه مرحوم محمد اسماعیل خان وکیل الملک ازآب فرات جدا نموده و به نجف اشرف، نماز ظهر و عصر را گزارده سوار شدیم.
دو ساعت از شب گذشته، درون یک فرسخی کاروانسرا هوا طوفانی گشته درون این صحرای مخوف نعوذاً بالله طوری گشته کـه چشم چشم را نمـی دید. اگر لطف الهی و توجه مولای مؤمنان نبود، جان بـه سلامت درون نبرده بودیم. با هزار مشقت بـه کاروانسرا رسیدیم، درون حالتی کـه به تحریر خارج است. قهوه چی و یک نفرکجاوه کش از ما مفقود گشته، شمع هم درون نزد قهوه چی بود. با هزار زحمت از باد و طوفان پناه بـه دیواری و خود را بـه خدای مـهربان سپردیم. قهوه چی پیدا نشد. لابداً دو نفر عسکرکه همراه سوار بودند انعام مخصوص دادند، درآن بیـابان فرستاده فریـاد مـی‌د و قهوه چی را بـه اسم صدا مـی‌د. نزدیک صبح بود کـه آنـها را پیدا نموده آوردند. احدی گمان حیـات آنـها را نداشت. خداوند نخواست کـه مقتول عرب‌های دزد بشوند. شب را هر طور بود بـه روز آورده، طلوع آفتاب سوارگشته بـه راه افتادیم. چهار ساعت بـه غروب مانده، روز چهارشنبه، سلخ شـهر شوال المکرم، وارد کربلا شدیم. درون دم خیمـه‌گاه پیـاده شده وضو ساخته، درآنجایی کـه شبیـه حجله حضرت قاسم علیـه السلام ساخته‌اند، نماز ظهر و عصرگزارده درون نزد خیمـه‌های حضرت چاهی کـه حضرت علیـه السلام نیزه مبارک را فرو کرده آب بیرون آمده و صحابه غسل کرده بـه جهاد رفته‌اند. عربی بارکرده کـه برود از چاه آب بیـاورد. همـین کـه رفت از چاه پایین برود، گفت: مبادا درون چاه بیفتی، از وسط چاه، شخص عرب درون مقام حضرت گفت: عجب! یعنی من درون چاه مـی‌افتم؛ که تا از زبانش این مطلب جاری گشته، بی اختیـار درون چاه افتاد، بطوریکه خالی از خنده نبود. بعد از اینکه از چاه بیرون آمده، بـه زبان فارسی و عربی گفت، که تا توگفتی درون چاه نیفتی، افتادم و الّا نمـی افتادم. بعد داخل خیمـه‌گاه گشته، زیـارت نموده، مراجعت بـه خانـه کردیم.
روز پنج شنبه، غُرَّه‌(1) ذی قعده، صبحی بـه حرم مشرف گشته، درون سر مقبره مرحوم شاهزاده یک سوره الرحمن خوانده و فاتحه خوانده برخاسته، بـه مقبره جان بی بی، والده نواب علیّه سرکار شاهزاده خانم رفته، قرآن را که تا بازکردم، همان سوره الرحمن آمد، خوانده یک سوره عمَّ هم بـه جهت مرحوم عمادالدوله و سوره یسبح لله بـه جهت مرحوم صارم الدوله خوانده برخاستم. درون بی اعتباری دنیـا ازآن حالت بـه این حالت افتادن، قدری افسوس خورده وگریـه کرده از خداوند طلب مغفرت نموده، بـه حرم مطهر حضرت عباس (ع) مشرف گشته. چون حرم مبارک دور است، هوا هم گرم بود، داخل حرم شده، همـین قدرکه بوسیدم دیگر حالت زیـارت خواندن باقی نبود. درون مسجد زنانـه توقف نموده، عیـال (شیخ الرئیس) کـه سه سال بود بـه جهت تحصیل درون سامره بود و حال بـه عزم زیـارت کعبه معظمـه آمده هست به کربلا، درون حرم پیدا شد. قدری صحبت نموده ازگرما آسوده گشته بـه حرم مشرف شدیم، زیـارت نموده بـه منزل مراجعت کردیم. دیدم شاهزاده آقاسید سعید و تاج الملوک و خانم و عروس آقا سید سعید دیدن ما آمده، درون منزل نشسته بودند. ساعتی با هم صحبت داشته، برخاستند. قدری کارهای آدمـهایی کـه روانـه طهران بودند، درست نموده، حساب آنـها را پرداخته، نزدیک بـه غروب رفته، بـه خدا پناه از این کـه معتبرکربلا است، خداوند اجر اخروی مرحمت فرماید.
دو ساعت از شب جمعه دوم گذشته، بـه حرم مطهر منور حضرت خامس آل عبا مشرف گشته، با وجودی کـه خلوت شده بود، بـه قدری جمعیت بود کـه راه نبود و دست بـه ضریح مبارک نمـی رسید. زیـارت و نماز زیـارت خوانده، دعای کمـیل را چون شب جمعه بود درون همانجا خوانده معاودت بـه منزل کرده، صبح جمعه دویم بعضی ناتمامـی کارها را صورت داده، همـه اهل حاج بیرون رفته بودند. قریب ظهر وضو ساخته بـه حرم مشرف گشته آستان مبارک را بوسیده، نماز بجا آورده، بعد بـه حرم مبارک حضرت عباس مشرف شده، زیـارت خوانده، آستانـه را بوسیده، مرخصی حاصل نموده، با هزار مشقت از دست گدا و خادمـها کـه به تحریر درون نمـی آید بیرون آمده و از ازدحام خلق بـه سلامت درون رفته سوار شده روانـه بیرون شدیم. درون صحرا، جایی کـه چادرهای اهل حاج را زده بودند، چادر زده بودند. داخل چادر شده با حالت خستگی، چاپار درون شرف حرکت بود. مشغول تحریر شدم.

 

اماکن سیـاحتی کربلا
اماکن سیـاحتی کربلا عبارتند از: دژالاخیضر، قلعه الهندی و خان العطشان

 

مسیر حرکت امام حسین (ع) بـه کربلا
امام حسین (ع) بعد از دریـافت نام مسلم بن عقیل و احساس خطر از دژخیمان یزید، حج خود را بـه عمره تبدیل کرد و پس از انجام مراسم عمره از احرام بیرون آمد و در روز جمعه روز ترویـه (هشتم ذی‌الحجه سال 60 ه. ق) بعد از شصت و پنج روز اقامت درون مکه بـه اتفاق حدود هشتاد و شش نفر مرد از اهل‌بیت، یـاران و دوستان خود از مکه بیرون آمده و به‌سوی عراق رهسپار شد. درون این مسیر امام حسین درون بیست‌و یک منزل توقف نمود کـه به‌ترتیب نام منازل مذکور را بـه همراه تاریخ وصول آن حضرت بدان‌جا و مدت توقف حضرت درون آن‌ها را به‌همراه حوادث واقع شده درون آن منازل مـی‌آوریم:

1. التنعیم
این دشت بین سرف و مکه و در فاصله 13 کیلومتری آن هست و درون آن درختانی وجود دارد کـه به‌نام درختان تنعیم معروف‌اند و در آن مساجد و مخازن آب وجود دارد و اهالی مکه کـه تصمـیم بـه حج عمره بگیرند بدین‌جا رفته و احرام مـی‌بندند. امام درون روز شنبه 9 ذی‌حجه سال 60 وارد منزلگاه التنعیم شد.

2. الصفاح
این کلمـه جمع واژه (صفحه) هست و نام زمـینی بین وادی حنین و نخل‌الشرائع هست و درون حدود 28 کیلومتر با مسجدالحرام فاصله دارد و در این منزلگاه حضرت امام حسین (ع) فرزدق شاعر را ملاقات کرد کـه از سوی عراق مـی‌آمد و از وی درباره اهل عراق پرسید و ایشان جواب داد: دل‌های آنان با شما و شمشیرهای آنان با بنی‌امـیه است.

3. وادی عقیق
حضرت امام حسین (ع) درون روز سه‌شنبه 12 ذی‌حجه سال 60 ه. ق وارد وادی عقیق شد. این منزلگاه درون غرب مدینـه منوره و در فاصله 28 کیلومتری مدینـه قرار دارد و در این محل برخی به منظور حج احرام مـی‌بندند و به مکه نزدیکتر از ذوالحلیفه بوده است. درون این منزل عون و محمد، فرزندان عبدالله بن جعفر طیـار و زینب کبری (س)، بـه او ملحق شدند و نامـه پدرشان عبدالله بن جعفر را بـه امام حسین (ع) رساندند کـه در آن نامـه از امام حسین (ع) درخواست کرده کـه از سفر بـه کوفه خودداری کند.

4. وادی صفرا
حضرت امام حسین (ع) درون روز چهارشنبه 13 ذی‌حجه وارد وادی صفرا شد وادی صفراء از اعمال مدینـه هست و درون آن‌جا چشمـه بزرگی وجود دارد کـه از درون شنزاره مـی‌جوشد. این چشمـه را نُجَیْر گویند و علت تسمـیه این وادی بـه (صفرا)، کوه‌های زرد رنگی هست که درون این منطقه دیده مـی‌شوند و در این مکان دو تن از یـارانش بـه نام‌های مجمّع و عبّاد بـه ایشان پیوستند.

5. ذات‌العرق
امام درون روز پنجشنبه 14 ذی‌حجه وارد ذات‌العرق شد و در آن‌جا با بشربن‌غالب ملاقات کرد. و ذات‌العرق نام دشتی هست که کنار کوهی بـه نام عرق قرار دارد. محل توقف اهالی فارس و خراسان قبل از رسیدن بـه مکه بوده است.

6. حاجر بطن ارمـه
امام درون روز جمعه 15 ذی‌حجه وارد حاجر بطن ارمـه شد و این منزلگاه وادی معروفی درون مسیر راه مکه بود کـه اهالی بصره درون هنگام عزیمت بـه مدینـه درون آن توقف مـی‌د و معمولًا محل تجمع اهل کوفه و اهل بصره بود و امروزه این منزلگاه درون جنوب ریـاض و شمال مستوره واقع شده هست و درون این منزل قیس‌بن مسهر صیداوی را به‌عنوان سفیر خود، همراه با نامـه‌ای، بـه نزد اهل کوفه فرستاد، اما قیس بعد از رسیدن بـه کوفه توسط لشکریـان ابن‌زیـاد دستگیر شده و به شـهادت رسید.

7. فَید
امام درون روز شنبه 16 ذی‌حجه وارد فَید شد. فَید نام منزلگاهی درون بین راه مکه و بغداد بوده هست که بعدها توسعه زیـادی یـافته و به شـهر تبدیل شد و هنگامـیکه کـه خلیفه دوم، سعد بن ابی‌وقاص را بـه فتح عراق گسیل نمود، وی بـه مدت یک ماه بـه همراه لشکریـان خود درون این منزلگاه اقامت گزید. ابن‌رسته درون کتاب خود الاعلاق النفسیـه ذکر مـی‌کند کـه این شـهر درون سال 310 ه. ق شـهری آباد بود و در آن مسجد جامع وجود داشته هست و مردم آن از قبیله طی بوده‌اند.

8. احفُر
امام درون روز یکشنبه 17 ذی‌حجه وارد احفُر شد و در آن‌جا عبدالله بن مطیع عدوی را ملاقات کرد.

9. خُزیَمـیه
امام درون روز دوشنبه 18 ذی‌حجه بـه خزیمـیه رسید و خزیمـیه یکی از منزلگاهان معروف حاجیـان هست که بـه نام (خزیمـه‌بن خازم التمـیمـی) نامـیده شده هست و بر اساس آنچه درون تاریخ ذکر گردیده است، نخستین باری کـه زینب (س) با خبر اندوهبار شـهادت برادر روبه‌رو گردید، درون منزل خزیمـیه بود.
امام حسین (ع) درون مسیر حرکت خود از مکه بـه عراق یک شبانـه‌روز درون این منزل رحل اقامت افکند. هنگام صبح عقیله بنی‌هاشم، خدمت برادر رسید، عرض کرد: (ای برادر! آیـا تو را از آنچه دیشب شنیدم با خبر نسازم؟) امام (ع) فرمود: (آن چیست؟) زینب گفت: (دیشب هنگامـی‌که به منظور انجام کاری از خیمـه خود خارج شدم، شنیدم هاتفی ندا مـی‌دهد: (ای چشم بسیـار گریـه کن و کیست کـه در آینده بر شـهیدان بگرید بر گروهی کـه مرگ آنان را به‌سوی وعده‌ای معین بـه پیش مـی‌راند!)
امام حسین (ع) فرمود: (ای ! هر آنچه را کـه خداوند تقدیر کرده است، انجام خواهد شد.)

10. شقوق
امام درون روز چهارشنبه 20 ذی‌حجه بـه شقوق وارد شد و در این منزل حضرت با مردی کـه از سوی کوفه مـی‌آمد مواجه شد و از وی اوضاع کوفه را جویـا شد.
آن مرد عرض کرد: (یـابن رسول‌الله! مردم عراق درون مخالفت با شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شما هم‌پیمان شده‌اند. امام علیـه‌السلام درون پاسخ وی فرمود: (انَّ الْامْرَ للّه یَفْعَلُ ما یَشاءُ) یعنی پیشامدها از سوی پروردگار هست و آنچه خود صلاح بداند انجام مـی‌دهد. امام علیـه‌السلام سپس اشعاری را بـه شرح زیر فرمودند:

فَان تَکُن الدُّنْیـا تعَدُّ نفَیسَه‌فَانَّ ثَوابِ الله اعْلا وَ انْبَلُ
وَ انْ تَکُن الامْوالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُهافَما بالُ مَتْروکِ بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَلُ
وَ انْ تَکُن الارزاقُ قِسْماً مُقَسماًفَقِلِّهُ حِرْص الْمَرْءِ فِی الْکَسْبِ اجْمَلُ
وَ انْ تَکُن الْابْدانُ لِلْمَوْتِ انْشِاءت‌فَقَتْلُ امری‌ء بالسَّیْفِ فی الله افضلُ
عَلَیْکُمْ سَلامُا لله یـا الَ احْمَدَفَانِّی ارانی عَنْکُمُ سَوْفُ ارْحَلُ
زندگی این جهان گرچه از نظر عده‌ای نفیس و پربهاست ولی خانـه پاداش و جزا بالاتر و پربهاتر است.
و اگر جمع‌آوری مال و ثروت به منظور این‌است کـه باید یک‌روز از آن دست برداشت بعد مرد نباید به منظور چنین ثروتی بخل ورزد.
و اگر روزیـها مقدر و تقسیم شده هست پس مرد درب ثروت هرچه کم آزتر باشد بهتر است.
و اگر این بدنـها به منظور مرگ آفریده شده هست پس کشته شدن مرد درون راه خدا چه بهتر.
درود بر شما ای خاندان پیـامبر! کـه من بـه این زودی از مـیان شما خواهم رفت.)


11. زرود
امام درون روز پنجشنبه 21 ذی‌حجه وارد منطقه زرود شد. زرود نام شنزاری بین ثعلبیـه و خزیمـیه و در حقیقت امتداد طبیعی صحرای (نفود) به‌شمار مـی‌رود. این منزلگاه درون مسیر راه حجاج کوفه بـه مکه مـی‌باشد زرود درون لغت عرب بـه معنی مکنده هست و علت این تسمـیه بدین‌خاطر بوده هست که شنزارهای آن آب باران را به‌سرعت جذب مـی‌کرده هست و درون آن چاه‌های زیـادی وجود دارد کـه آب آن ناگوار است. فاصله آن که تا مدینـه 585 کیلومتر است. زهیربن قین درون این منطقه بـه جمع یـاران امام پیوست.
زهیر از لحاظ عقیده، عثمانی بود و علاقه‌ای بـه اهل‌بیت نداشت وی از بزرگان طایفه خود بود درون کوفه زندگی مـی‌کرد و در مـیدان‌های جنگ، رشادت‌هایی از خود نشان داده است. درون سال شصت همراه خانواده‌اش بـه حج رفت و در مراجعت مسیر حرکت او با قافله امام حسین (ع) یکی گردید، منتها از این‌که با حضرت برخورد کند پرهیز مـی‌کرد بـه این‌نحو کـه اگر حضرت راه مـی‌رفت، او مـی‌ایستاد و اگر امام (ع) توقف مـی‌کرد او حرکت مـی‌نمود که تا بالاخره درون منزلی به‌ناچار هردو رحل اقامت افکندند، منتها با فاصله از همدیگر، زهیر با خانواده‌اش مشغول غذا خوردن بود کـه قاصد امام حسین (ع) آمد و چنین گفت: (ان اباعبدالله الحسین (ع) بعثنی الیک لتاتیـه) یعنی: (اباعبدلله (ع) مرا نزد تو فرستاده و از تو مـی‌خواهد کـه به دیدن ایشان بروی). با شنیدن این پیغام، لقمـه غذا از دست همـه افتاد و حالت تحیر و سکون بـه همـه آنان دست داد زوجه زهیر گفت: چرا نشسته‌ای؟
زهیر حرکت کرد و شرفیـاب حضور امام (ع) گشت، درون این تشرف چه گفته و شنیده شد، تاریخ مطلبی را ضبط نکرده است، همـین‌قدر آمده کـه زهیر با حالت خوشحالی و بشارت برگشت و اثاثیـه خود را از سایر اثاثیـه‌ها جدا کرد و حسینی شد. درون شب عاشورا هم آن‌وقتی کـه امام (ع) بیعت خود را از اصحاب برداشت زهیر برخاست و گفت: (به خدا قسم! دوست دارم کشته شوم، بعد زنده شوم، باز کشته شوم و بعد زنده شوم که تا هزار مرتبه، که تا بدینوسیله خداوند متعال، مرگ را از شما و از جوانان این خاندان دفع کند.) صبح عاشورا امام حسین (ع) زهیر را درون مـیمنـه و حبیب را درون مـیسره لشکر قرار داد. بعد از شـهادت حبیب، صحنـه جنگ داغ شد، موقع ظهر، حضرت، نماز را خواند، زهیر جلو آمد و حمله را آغاز کرد و این رجز را خواند:

انا زهیر و انا بن القین‌اذودکم بالسیف عن حسین
(من زهیربن القین هستم و با شمشیر از امام حسین (ع) حمایت مـی‌کنم)
دوباره خدمت حضرت رسید و با این اشعار با امام (ع) وداع کرد:
فدتک نفسی هدیـا مـهدیـاالیوم القی جدک نبیـا
و حسنا و المرتضی علیـاو ذاالجناحین الشـهید الحیـا
(ای هدایت‌گر هدایت‌شده جانم فدایت باد، امروز من به‌دیدار جد شما پیـامبر خدا مـی‌روم و امام حسن (ع) و مرتضی علی (ع) و جعفر طیـار (ع) یعنی آن شـهید زنده را زیـارت خواهم کرد)
مدتی جنگید که تا بر زمـین افتاد، ابا عبدالله الحسین (ع) خودش را بر بالین زهیر رساند و فرمود: (لا یبعدنک الله یـا زهیر! و لعن الله قاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر) (ای زهیر خداوند تو را از ما دور نگرداند و خداوند قاتلان تو را لعنت کند و به لعنتی گرفتار کند کـه مسخ‌شدگان و خوک و مـیمون به‌آن دچار شدند.)
در زیـارت ناحیـه، خطاب بـه زهیر چنین مـی‌خوانیم: (السلام علی زهیربن‌القین البجلی القائل للحسین و قد اذن له فی الانصراف، لاوالله لا یکون ذلک ابدا اترک ابن رسول الله اسیرا فی ید الاعدا و انجوا انا لا ارانی الله ذلک الیوم) یعنی: (و سام بر زهیربن‌القین بجلی کـه در هنگام رفتن بـه مـیدان جنگ بـه امام حسین (ع) فرمود: بـه خدا سوگند هرگز چنین نخواهد شد کـه من فرزند رسول خدا را بـه صورت اسیر درون دست دشمنان رها کنم و خود را نجات دهم، خداوند چنین روزی را بـه من نشان ندهد.)


12. ثعلبیـه
امام درون روز جمعه 22 ذی‌حجه وارد ثعلبیـه شد و این نام از نام شخصی بـه نام (ثعلبه بن مزیقا) از بنی‌اسد گرفته شده هست و امام حسین (ع) شب را درون این منزل ماند. مردی نصرانی به‌نام وهب با مادرش مسلمان شد و همراه او رهسپار کربلا شدند. درون ثعلبیـه بود کـه خبر شـهادت مسلم‌بن عقیل و هانی‌بن عروه را به‌امام دادند. امام حسین علیـه‌السلام درون بین راه شخصی را دیدند کـه از طرف کوفه مـی‌آمد. (در زمـین عربستان جاده و راه شوسه نبوده کـه از کنار یکدیگر رد بشوند. بیـابان بوده هست و افرادی کـه در جهت خلاف هم حرکت مـی‌د، با فواصلی از یکدیگر رد مـی‌شدند.) لحظه‌ای توقف د به‌علامت این‌که من با تو کار دارم و مـی‌گویند این شخص امام حسین علیـه‌السلام را مـی‌شناخت و از طرف دیگر حامل خبر تاسف‌باری بود. فهمـید کـه اگر نزد امام حسین برود، از او خواهد پرسید کـه از کوفه چه‌خبر و باید خبر بدی را بـه ایشان بدهد و لذا راهش را کج کرد و رفت طرف دیگر. دو نفر دیگر از قبیله بنی‌اسد کـه در مکه بودند، بعد از آنکه کار حجشان به‌پایـان رسید، چون قصد نصرت امام حسین را داشتند، بـه سرعت ‌سر ایشان حرکت د که تا خودشان را بـه قافله اباعبدالله برسانند. اینـها تقریباً یک منزل عقب بودند. برخورد د با همان شخصی کـه از کوفه مـی‌آمد. به‌یکدیگر کـه رسیدند بـه رسم عرب انتساب د، یعنی بعد از سلام‌و علیک، این دو نفر از او پرسیدند: نسبت را بگو، از کدام قبیله هستی؟ گفت: من از قبیله بنی‌اسد هستم. اینـها گفتند: عجب! (نحن اسدیـان) ما هم کـه از بنی‌اسد هستیم. بعد بگو پدرت کیست، پدربزرگت کیست؟ او پاسخ گفت، اینـها هم گفتند که تا همدیگر را شناختند. بعد، این دو نفر کـه از مدینـه مـی‌آمدند گفتند: از کوفه چه خبر؟ گفت: حقیقت این است‌که از کوفه خبر بسیـار ناگواری هست و ابا عبدالله کـه از مکه بـه کوفه مـی‌رفتند وقتی مرا دیدند توقفی د و من چون فهمـیدم به منظور استخبار از کوفه هست نخواستم خبر شوم را بـه حضرت بدهم. تمام قضایـای کوفه را به منظور اینـها تعریف کرد.
این دو نفر آمدند که تا به حضرت رسیدند. بـه منزل اولی کـه رسیدند حرفی نزدند. صبر د که تا آنگاه کـه اباعبدالله درون منزلی فرود آمدند کـه تقریباً یک شبانـه‌روز از آن‌وقت کـه با آن شخص ملاقات کرده بودند فاصله زمانی داشت. حضرت درون خیمـه نشسته و عده‌ای از اصحاب همراه ایشان بودند کـه آن دو نفر آمدند و عرض د: یـا ابا عبدالله! ما خبری داریم، اجازه مـی‌دهید آن را درون همـین مجلس بـه عرض شما برسانیم یـا مـی‌خواهید درون خلوت بـه شما عرض کنیم؟ فرمود: من از اصحاب خودم چیزی را مخفی نمـی‌کنم، هرچه هست درون حضور اصحاب من بگویید. یکی از آن دو نفر عرض کرد: یـا ابن رسول‌الله! ما با آن مردی کـه دیروز با شما برخورد کرد ولی توقف نکرد، ملاقات کردیم، او مرد قابل اعتمادی بود، ما او را مـی‌شناسیم، هم قبیله ماست، از بنی‌اسد است، ما از او پرسیدیم درون کوفه چه‌خبر است؟ خبر بدی داشت، گفت من از کوفه خارج نشدم مگر این‌که به‌چشم خود دیدم کـه مسلم و هانی را شـهید کرده بودند و بدن مقدس آنـها را درون حالی‌که ریسمان بـه پاهایشان بسته بودند درون مـیان کوچه‌ها و بازارهای کوفه مـی‌کشیدند. اباعبدالله خبر مرگ مسلم را کـه شنید، چشمـهایش پر از اشک شد ولی فوراً این آیـه را تلاوت کرد: (من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیـه فمنـهم من قضی نحبه و منـهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا)

13زباله
امام حسین (ع) همراه کاروان خود شنبه 23 ذی‌حجه بـه زباله رسیدند. این منزلگاه روستای آبادی بود کـه بازار آن درون جاهلیت معروف بوده و در آن دژی و مسجدی متعلق بـه بنی‌اسد وجود داشته هست و برخی گویند کـه علت تسمـیه آن بـه زباله این‌بوده هست که زمـین آن آب را حفظ مـی‌کرده هست و برخی دیگر معتقدند کـه تسمـیه آن بـه علت وجود شخصی بـه عنوان (زباله بنت مسعر) بوده هست و آورده‌اند کـه در این منزل خبر شـهادت عبدالله بن‌یقطرالحمـیری، مسلم‌بن عقیل و هانی‌بن عروه رسید و آن حضرت آن خبر را به منظور اصحاب بیـان د و فرمودند: خبر ناگوار و جانسوزی بـه ما رسیده و آن اینکه مسلم‌بن عقیل، هانی‌بن عروه و عبدالله یقطر حمـیری بـه شـهادت رسیده‌اند و شیعیـان کوفه ما را بی‌یـار و بی‌یـاور گذاشته‌اند، هراز شما خواهد، مـی‌تواند بازگردد و بر او ملامتی نیست چرا کـه تعهدی نداشته است.
همراهان بی‌وفای امام (ع) از گرد او پراکنده شدند و از راست و چپ راه بیـابان را پیش گرفتند و تنـها همانانی کـه از مدینـه همراه امام (ع) بودند با تعداد کمـی از مردان دیگر کـه در راه بـه امام ملحق شده بودند، باقی ماندند.
امام (ع) این‌کار را به منظور آن کرد کـه گروهی از اعراب مـی‌پنداشتند کـه عازم شـهری مـی‌شوند کـه مردم آن شـهر تحت فرمان امامند و امام (ع) مـی‌خواست کـه همراهانش آگاهانـه درون این مسیر گام بردارند و بدانند کـه با چه مشکلاتی مواجه مـی‌شوند.
چون امام (ع) بـه زباله رسید، وصیت‌نامـه مسلم‌بن عقیل بـه دست آن حضرت رسید، امام نامـه را خواند و صحت خبر شـهادت مسلم و هانی را تایید شده دید، سخت آزرده خاطر شد و این رنجش وقتی شدت پیدا کرد کـه قاصد خبر قتل قیس‌بن مسهر را نیز بـه اطلاع امام (ع) رساند.
امام حسین (ع) برادر رضایی خود عبدالله بن یقطر را قبل از شـهادت مسلم به‌سوی او فرستاد کـه به‌دست حصین‌بن تمـیم گرفتار و به نزد عبیدالله بن زیـاد شد و او فرمان داد کـه عبدالله بن یقطر را بـه بالای قصر دارالاماره که تا در منظر عام، حسین و پدرش را لعنت کند! هنگامـی‌که ابن یقطر، بالای قصر رفت خطاب بـه مردم گفت: ای مردم! من فرستاده حسین فرزند رسول خدای شما هستم، بـه یـاری او بشتابید و بر پسر مرجانـه لعنت الله علیـه بشورید.
عبیدالله چون چنین دید فرمان داد که تا او را از بالای قصر بـه زیر انداختند و در حال جان بود کـه فردی آمد و او را بـه قتل رساند، بـه او گفتند: وای بر تو! چرا چنین کردی؟ گفت: مـی‌خواستم او را راحت کنم.
اکثر نویسندگان خبر شـهادت عبدالله بن یقطر و قیس‌بن مسهر صیداوی، فرستاده امام بـه کوفه را درون منزل زباله ذکر کرده‌اند و بعضی درون منازل دیگر یـا بعد از ملاقات با حربن یزید ریـاحی نقل کرده‌اند. ولی قول صحیح همان منزل زباله مـی‌باشد، البته ممکن هست که خبر شـهادت آنـها درون منازل دیگر نیز بـه امام داده شده باشد.

14. ذی القاع
روز یکشنبه 24 ذی‌حجه بود کـه امام حسین (ع) همراه با یـارانشان وارد منزل ذی‌القاع شدند. طبری از ابو محنف نقل کرده کـه شخصی بـه نام عمرو بن نوران به‌حضور امام رسیده و از آن حضرت سؤال کرد. عزم کجا دارید؟ امام فرمود: عازم کوفه هستم. آن مرد بـه امام گفت: تو را بـه خدا سوگند کـه از این راه برگرد زیرا تو بـه استقبال نیزه‌ها و شمشیرها مـی‌روی، اگرانی کـه نامـه و پیک نزد شما فرستاده‌اند، هزینـه این جنگ را برعهده مـی‌گیرند و مقدمات کار را از هرجهت به منظور شما فراهم مـی‌آوردند، بـه نزد آنـها برو کـه این عزم پسندیده‌ای هست ولی آنگونـه کـه شما بیـان کردید من مصلحت شما را درون رفتن بسوی مردم کوفه نمـی‌بینم. امام (ع) فرمود: ای بنده خدا! آنچه را کـه تو گفتی بر من پوشیده نیست و رای همان هست که تو دیده‌ای ولی بر مقدرات الهیی غالب نخواهد شد.

15. بطن العقبه
روز دوشنبه 25 ذی‌حجه سال 60 هجری قمری امام حسین (ع) همراه با کاروان خود بـه بطن العقبه رسیدند و بطن العقبه نام دشتی هست که درون آن منبع آبی به منظور بنی عکرمـه بن بنی وائل وجود دارد. ابن عبدریـه از امام صادق (ع) نقل کرده کـه آن حضرت فرمود: چون حسین بن علی (ع) از بطن العقبه بالا رفت و به یـاران خود فرمود: نمـی‌بینم خود را جز اینکه کشته خواهم شد. اصحاب گفتند: یـا اباعبدالله! علت چیست؟ فرمود: بـه سبب آنچه کـه در خواب دیدم. اصحاب از خواب امام پرسش د.
فرمود: درون خواب دیدم سگانی بـه من یورش مـی‌برند کـه در مـیان آنـها سگی دو رنگ بود کـه از همـه درنده‌تر به‌نظر مـی‌رسید. طلحه‌بن زید از امام صادق (ع) روایت کرده کـه امام حسین (ع) فرمود: سوگند بـه خدایی کـه جانم بـه دست اوست حکومت بنی‌امـیه به منظور آنـها گوارا نخواهد شد مگر اینکه مرا بکشند و اینـها قاتل من خواهند بود.

16. شراف
نام منزلگاهی درون جنوب کوفه و در فاصله 5/ 5 کیلومتری آن هست و بـه نام شخصی بـه نام شراف نامگذاری شده کـه در آن چشمـه‌ای بنا کرد و در آن چاه‌های متعددی وجود داشت و امام حسین (ع) روز سه‌شنبه 26 ذی‌حجه سال 60 هجری قمری وارد منزل شراف شدند،ی کـه از مکه بـه طرف کوفه مـی‌آید بعد از عقبه بـه منزل دیگری مـی‌رسد بنام واقعه ولی چون درون شراف امکانات و خصوصاً آب بیشتر بوده لذا امام حسین (ع) درون واقعه کـه آن را واقعه الحزون نیز گویند توقف ند و در شراف منزل گزیدند. ابو مخنف از عبدالله بن مسلم و مردی از بنی‌اسد نقل کرده کـه امام حسین (ع) درون منزل شراف فرود آمدند و سحرگاهان بـه جوانان دستور دادند کـه آب زیـادی بردارند و از این منزل حرکت کرده و صبح را که تا هنگام غروب آفتاب طی طریق نمودند. گویـا امام تصمـیم داشتند درون قرعاء کـه منزل دیگری هست از منازل حجاج منزل کنند و بعد از آن‌جا که تا مغیثه کـه آخرین منزل حجاز هست و از مغیثه که تا قادسیـه کـه ابتدای عراق هست کوچ کنند. عبیدالله‌بن زیـاد چون از حرکت امام حسین (ع) بسوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمـیم را کـه رئیس شرطه او بود بـه قادسیـه فرستاد و او لشکرش را درون فاصله قادسیـه که تا خفان و قطقطانیـه که تا لعلع و نیز از واقعه که تا راه شام و راه بصره مستقر کرد که تا راه‌ها را دقیقاً زیر نظر بگیرند به‌طوری کـه اگری از آن محدوده خارج و یـا وارد مـی‌شد، اطلاع یـابند.
امام (ع) بسوی عراق مـی‌آمد که تا این‌که گروهی از اعراب را درون راه ملاقات کرد و از آنـها سؤال فرمود گفتند: ما چیزی جز این نمـی‌دانیم کـه ما نمـی‌توانیم وارد و یـا خارج شویم امام (ع) درون همان مسیر ادامـه راه دادند. گفته‌اند کـه حصین‌بن تمـیم با چهارهزار نفر مرد نظامـی بـه منطقه اعزام شده بود کـه از جمله آنـها حربن یزید ریـاحی بود کـه نزدیک بـه هزار نفر همراهش بودند و در روایت دیگری آمده هست که حربن یزید ریـاحی بـه همراه هزار سواره از کوفه جداگانـه بـه منطقه اعزام شده بود.
ابو مخنف از آن دو نفر مرد اسدی نقل کرده هست در مـیانـه راه هنگام ظهر ناگهان مردی فریـاد زد الله اکبر! امام حسین (ع) نیز تکبیر گفت و فرمود: به منظور چه تکبیر گفتی؟ آن مرد گفت: درخت خرما درون این مکان مشاهده مـی‌کنم! آن دو مرد اسدی گفتند: درون این مکان درخت خرمایی وجود ندارد. امام (ع) بـه آنـها فرمود: شما چه مـی‌پندارید؟ گفتند: اینـها طلایـه‌داران لشکر دشمن و گردن‌های اسبان آنـهاست. امام (ع) فرمود: من نیز آنـها را مـی‌بینم.
پس امام (ع) فرمود: آیـا درون این منطقه پناهگاهی وجود دارد کـه ما بدان‌جا برویم و این پناهگاه درون پشت سر ما قرار گیرد و دشمن درون روبه‌روی ما قرار گیرد؟ گفتند: آری درون ناحیـه چپ منزلی بـه نام ذوحسمـی هست که این مشخصات را دارد. بعد امام (ع) بـه قسمت چپ جاده بـه طرف ذوحسمـی روی آورد. سپاه دشمن نیز به‌طرف این منزل مـی‌تاخت. ولی امام (ع) و همراهان زودتر بـه این منزل رسیدند.

17. ذوحسمـی
روز چهارشنبه 27 ذی‌حجه سال 60 هجری قمری امام حسین (ع) وارد ذوحسمـی شدند و دستور دادند کـه خیمـه‌ها را درون این مکان برپا د. و ذوحسمـی نام کوهی هست که نخجیرگاه نعمان‌بن منذر پادشاه حیر بوده و نابغه ذبیـانی درباره این کوه ابیـاتی را سروده است. حربن‌یزید با هزار سوار هنگام ظهر از راه فرا رسید و برابر امام (ع) با لشکریـانش قرار گرفت. امام رو بـه اصحاب خود کرده و فرمود: این گروه را سیراب کنید و اسب‌های آنان را نیز آب بدهید. یـاران امام (ع) فرمان بردند و لشکریـان دشمن حتی اسب‌های آنان را نیز سیراب د.
عتبه بن ابی‌العیزار گوید امام حسین (ع) درون ذوحسمـی ایستاد و پس از حمد وثنای الهی و درود بر پیـامبر (ص) فرمود: (آنچه را کـه روی داد و پیش آمده هست مـی‌بینید و دنیـا دگرگون شد آنچه نیکو بود از آن روی گردانده و از آن نمانده هست مگر ته‌مانده‌ای همانند آن آب کـه در ته ظرفی بماند و آن را دور ریزند و زندگی پست و ناچیز هست مثل چراگاه ناگوار، مگر نمـی‌بینید کـه به حق عمل نمـی‌شود و از باطل پرهیز نمـی‌کنند. مومن حتما حق‌طلب و مایل بـه لقای پروردگار باشد، مرگ را من جز شـهادت نمـی‌یـابم و زندگانی با ستمگران را غیر از ننگ و خفت نمـی‌دانم.)
حربن یزید ریـاحی پیوسته همراه امام حسین (ع) رکاب مـی‌زد و هنگامـی‌که مجال مـی‌یـافت بـه امام عرض مـی‌کرد از به منظور خدا حرمت جان خویش را پاس بدار کـه من بر این باورم کـه اگر ستیز شود، کشته گردی. امام (ع) فرمود: مرا از مرگ مـی‌ترسانی؟ آیـا اگر مرا بکشید، دیگر مرگ گریبان شما را نمـی‌گیرد؟ من همان را مـی‌گویم کـه آن مرد از قبیله اوس با پسر عم خود گفت هنگامـی‌که مـی‌خواست رسول خدا (ص) را یـاری کند.

سامضی و مابالموت عار علی الفتی
اذا مانوی حقاً و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه
و فارق مثبوراً و خالف مجرماً
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
کفی بک ذلا أن تعیش و تزعما
(من مـی‌روم و مرگ به منظور جوانمرد ننگ نیست اگر به منظور خدا باشد و مخلصانـه بکوشد و با مردان نیکوکار بـه جان مواسات نماید، چون بمـیرد مردم بر مرگ او اندوه خورند و نابکاران از سر عناد برخیزند. بعد اگر زنده ماندم پشیمان نیستم و اگر بمـیرم ملامت نشوم، ذلت تو را بس کـه زنده باشی، خوار گردی و ناکام بمانی.)

چون حر این اشعار را از امام شنید کناره گرفت و با همراهان خود با فاصله کمـی از امام، مسیر دیگری را انتخاب کرد.

18. ال
نام دشت وسیعی بین واقصه و عذیب الهجانات هست که متعلق بـه بنی یربوع بن حنظله بوده و در همـین محل بوده هست که امام حسین (ع) سومـین خطبه خود را به منظور سربازان حربن‌یزید ریـاحی قرائت نمود.

19. عذیب الهجانات
روز پنجشنبه 28 ذی‌حجه سال 60 هجری قمری امام حسین (ع) بـه منزل عذیب‌الهجانات رسیدند. علت تسمـیه این محل بـه عذیب این بوده هست که درون آن آب گوارا وجود داشته هست و متعلق بـه بنی تمـیم بوده و بین قادیـه و مغیثه قرار دارد و در دوران حکومت ساسانی محل تجمع لشکریـان ایرانی بوده است. درون این منزل چهار سوار بـه نام‌های نافع‌بن هلال، مجمع‌بن عبدالله، عمروبن خالد و طرماح درون حالی‌که اسب نافع‌بن هلال کـه کامل نام داشت را یدک کرده بودند از راه رسیدند و راهنمای آنـها طرماح بن عدی بود، هنگامـی‌که بر امام حسین (ع) وارد شدند حر رو بدان‌ها کرد و گفت: این چندتن از مردم کوفه‌اند، من آنـها را بازداشت کرده و یـا بـه کوفه برمـی‌گردانم. امام (ع) فرمود: من اجازه چنین کاری را بـه تو نمـی‌دهم. و همان‌طوری‌که خود را از گزند تو حفظ مـی‌کنم از آنان نیز محافظت خواهم کرد زیرا اینـها یـاران منند همانند اصحابی کـه با من از مدینـه آمدند، بعد اگر بر آن پیمان کـه با من بستی، استواری، آنـها را رها کن و گرنـه باتو مـی‌جنگم، حر از بازداشت آنـها صرف نظر کرد.
طرماح بـه امام (ع) عرض کرد: با شما یـاران اندکی را مـی‌بینم و همـین لشکریـان حر درون مبارزه بر شما غالب آیند و من یک روز پیش از آمدن از کوفه، مردم انبوهی را درون بیرون شـهر دیدم پرسیدم کـه اینان کیـانند؟ گفتند: لشکری هست که سرگرم سان هستند کـه آماده جنگ با حسین (ع) گردند و من تاکنون چنین لشگر عظیمـی را ندیده بودم تو را بـه خدا سوگند که تا توانی بـه آنان نزدیک مشو و اگر خواهی کـه در مأمنی فرود آیی کـه سنگر تو باشد که تا تدبیر کار خویش کنی و تو را چاره کار معلوم گردد، با من بیـا که تا تو را درون کوه اجا فرود آورم، بخدا سوگند کـه این کوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان حمـیر و نعمان بن منذر حفظ کرد و به خدا سوگند هیچگاه تسلیم نشدیم و این خواری را بـه خود نخریدیم قاصدی نزد قبیله طی درون کوه اجا و سلمـی بفرست ده روز نگذرد کـه قبیله طی سواره و پیـاده نزد تو آیند و تا هر زمان خواهی نزد ما باش و اگر خدای ناکرده اتفاقی رخ دهد من با تو پیمان مـی‌بندم کـه ده هزار مرد طایی پیش روی تو شمشیر زنند و تا زنده‌اند نگذارند دست هیچبه تو رسد.
امام (ع) فرمود: خداوند تو را و قبیله‌ات را جزای خیر دهد و این گروه (یعنی اصحاب حر) پیمانی بسته‌ایم کـه نمـی‌توانم از آن بازگردم و معلوم نیست عاقبت کار ما و آنـها بـه کجا مـی‌انجامد. اگر قصد یـاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید.
طرماح مـی‌گوید: دانستم بـه یـاری مردان محتاج هست پس بـه نزد قوم خویش رفته و وصیت کردم و سعی کردم درون بازگشت شتاب کنم و از راه بنی‌ثعل روانـه گردیدم که تا به عذیب الهجانات رسیدم و سماعه بن بدر را ملاقات کردم و همو بود کـه خبر کشته‌شدن امام حسین (ع) را بـه من داد سپس بازگشتم.

20. القطقطانیـه
روز جمعه 29 ذی‌حجه سال 60 هجری قمری امام حسین (ع) همراه کاروانش بـه القطقطانیـه رسیدند. امام حسین (ع) از عذیب‌الهجانات حرکت کرد و حربن یزید ریـاحی هم با او بود که تا روز جمعه 29 ذی‌حجه بـه قطقطانیـه رسیدند. و قطقطانیـه از واژه قطقط گرفته شده هست که درون زبان عرب بـه قطره باران اطلاق مـی‌گردد و این منزلگاه درون نزدیکی کوفه واقع شده و قبلًا زندان نعمان بن منذر درون آن قرار داشته است.
در امالی شیخ صدوق آمده هست که امام حسین (ع) درون این مکان با عبیدالله بن حر جیفی ملاقات کرد ولی بـه قول مشـهور این ملاقات درون قصر بنی مقاتل صورت گرفته است.

21. قصر بنی مقاتل
این منزل منسوب بـه مقاتل بن حسان بن ثعلبه و در نزدیکی کئفه و جنوب اخیضر قرار دارد وو عیسی بن علی عباسی عموی منصور عباسی آن را ویران و دوباره بازسازی نمود. این محل امروزه جزو شـهرستان عین تمر از توابع استان کربلا مـی‌باشد و فاصله آن که تا کربلا 70 کیلومتر هست و درون قرن سوم مـیلادی از شـهرهای بارو دار بوده کـه توسط شاپور پسر اردشیر ساسانی ساخته شده بود. امام علیـه السلام روز یکشنبه اول ماه محرم‌الحرام سال شصت و یک هجری بر این منزل وارد شدند.
عمرو بن مشرقی گفت: با پسر عمویم بر امام حسین علیـه‌السلام وارد شدم و آن حضرت درون (قصر بنی مقاتل) بود و بر او سلام کردیم، امام پرسید: آیـا بـه یـاری من مـی‌آیی؟!
من گفتم: مردی هستم کـه عائله زیـادی دارم و مال بسیـاری از مردم نزد من هست و نمـی‌دانم کار بـه کجا مـی‌انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بین برود؛ و پسر عمویم نیز همانند من پاسخ داد.
امام علیـه‌السلام فرمود: بعد از این‌جا بروید کـه هرفریـاد ما را بشنود و یـا ما را ببیند و لبیک نگوید و به فریـاد برنخیزد، بر خداوند هست که او را ببینی درون آتش اندازد.
عقبه بن عثمان مـی‌گوید: درون اواخر شب، امام حسین (ع) دستور داد از (قصر بنی مقاتل) آب برداشته و کوچ کنیم، چون حرکت کردیم و ساعتی رکاب زدیم امام علیـه‌السلام همانگونـه کـه سوار بود مختصری بـه خواب رفت، سپس بیدار شددر حالی‌که مـی فرمود: (انا لله و انا الیـه راجعون و الحمدالله رب العالمـین) و دو یـا سه مرتبه بـه این جمله را تکرار کرد.
علی‌بن الحسین علیـه‌السلام روی بـه پدر نمود و گفت: ای پدر! جانم بـه فدای تو بادو خدا را حمد کردی و آیـه استرجاع خواندی، علت چیست؟ امام (ع) فرمود: پسرم! درون اثنای راه مختصری بخواب رفتم شخصی را دیدم کـه سوار بر اسب بود و گفت: این قوم سیر مـی‌کنند و اجل هم بسوی آنان درون حرکت است، دانستم کـه خبر مرگ ماست کـه به ما داده شده است.
امام علیـه السلام فرمود: سوگند بآنی کـه بازگشت بندگان بسوی اوست ما برحقیم. علی‌بن الحسین علیـه‌السلام گفت: بعد ما را باکی از مرگ نیست کـه بمـیریم و بر حق باشیم.
امام علیـه‌السلام فرمود: خداوند تو را جزای خیر دهد آنگونـه کـه پدری را بـه فرزندش جزای خیر دهد.
چون سپیده صبح دمـید، امام پیـاده شد و نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با یـاران خود حرکت د؛ حر مـی‌خواست آن حضرت را به‌سمت کوفه حرکت دهد ولی امام به‌شدت امتناع مـی‌کرد که تا چاشتگاه کـه به نینوا رسیدند، ناگاه سواری از دور پدیدار شد کـه مسلح بود و از کوفه مـی‌آمد، همـه ایستادند و او را تماشا مـی‌د. همـین کـه رسید بـه حر و همراهانش سلام کرد بی‌آنکه بـه امام حسین (ع) و اصحابش سلام کند، و بعد مکتوبی را به‌دست حر داد کـه از عبیدالله بن زیـاد بود و به این مضمون: چون نامـه من بـه تو رسید و فرستاده من نزد تو آید، حسین (ع) را نگاه دار و کار را بر او تنگ گیر، و او را فرود مـیاور مگر درون بیـابان بی‌سنگر و بدون آب! ومن بـه قاصد گفته‌ام از تو جدا نگردد که تا خبر انجام فرمان مرا بیـاورد، والسلام.
حر خدمت امام آمد و نامـه را به منظور آن حضرت قرائت کرد، امام بـه او فرمود: بگذار درون (نینوا) و یـا (غاضریـات) و یـا (شفیـه) فرود آییم. حر گفت: ممکن نیست زیرا عبیدالله این آورنده نامـه را بر من جاسوس گمارده است!
زهیر گفت: بخدا سوگند چنان مـی‌بینم کـه پس از این کار سخت‌تر گردد، ای پسر رسول خدا! قتال با این گروه درون این ساعت به منظور ما آسانتر هست از جنگ با آنـها کـه بعد از این مـی‌آیند، بجان خودم قسم کـه بعد از ایشانانی آیند کـه ما طاقت مبارزه، با آنـها را نداریم. امام علیـه‌السلام فرمود: من جنگ با این جماعت را آغاز نمـی‌کنم. بعد از آن حضرت بـه حر التفات کرد و فرمود: کمـی جلوتر برویم! بعد مقداری از مسافت را امام علیـه‌السلام با حر و همراهانش پیمودند که تا به زمـین (کربلا) رسیدند.

22. ورود بـه کربلا
امام درون روز دوشنبه دوم محرم سال 61 ه. ق وارد کربلا شد. وقتی بـه آن‌جا رسیدند، حضرت فرمود: نام این زمـین چیست؟ عرض شد: کربلا. حضرت فرمود: (پروردگارا! از اندوه وبلا بـه تو پناه مـی‌برم. سپس حضرت فرمود: توقف کنید و رحل اقامت بیفکنید. بـه خدا این‌جا محل خوابیدن شتران ما و جای ریخته شدن خون ما و قتلگاه و مدفن ماست و به‌خدا درون این‌جا حریم حرمت ما شکسته مـی‌شود و جدم همـین را بـه من خبر داده است.)
سپس اصحاب امام پیـاده شدند و حر و لشکرش هم درون ناحیـه مقابل امام پیـاده شدند. حضرت درون گوشـه‌ای نشست و به اصلاح شمشیر خود پرداخت درون حالی‌که این اشعار را مـی‌خواند:
یـا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
(ای روزگار! چه بسیـار صبح و شام کـه صاحب و طالب حق کشته گشته و روزگار بدل نمـی‌پذیرد و امور بـه خدای بزرگ باز مـی‌گردد و هر موجود زنده‌ای این راه را کـه من رفتم خواهد رفت.)
زنان حرم ناله سر دادند ... ام کلثوم داد زد ای‌وای یـا محمد، ای‌وای یـا علی، ای‌وای یـا فاطمـه، ای‌وای یـا حسن، ای‌وای یـا حسین، ای‌وای از بیچارگی بعد از تو یـا اباعبدلله!
هنگامـی‌که قافله کربلا بـه منزل رسید و لشکر حر جلوی امام حسین (ع) و اصحابش را گرفت و خبر مـی‌رسید کـه از کوفه لشکر آماده آمدن بـه کربلاست، جریـان واضح گشت و معلوم شد کـه حسین (ع) و یـاران همراهش کشته مـی‌شوند. ابی‌عبدالله (ع) یـارانش را جمع کرد و خطبه‌ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: اما بعد ای اصحاب من، مـی‌بینید کـه چه پیش آمده ست. یعنی صحبت از کشته‌شدن است.
خیلی مختصر مـی‌فرماید: از عمر ما بـه همـین اندازه باقی مانده است. از آن‌جمله فرمایشات امام حسین (ع) هست که مـی‌فرماید: (آیـا نمـی‌بینید کـه کار به‌جایی رسیده کـه حق پایمال شده و به آن عمل نمـی‌شود و باطل رواج یـافته هست و بـه معروف عمل نمـی‌شود و از منکر نـهی نمـی‌گردد جا دارد کـه مومن آرزوی مرگ کند اما من مرگ را جز سعادت نمـی‌بینم و زندگی با این ظلم‌ها جز ذلت نیست.)
مقصود آن حضرت را اصحاب فهمـیدند و اعلام جان نثاری د. خورشید خود را بـه مکه رسانده و گرمای طاقت‌فرسایش امان همـه را ربوده بود و تشنگی بر هر دو سپاه غلبه کرده بود امام (ع) دستور داد کـه به همـه سپاه حر و اسب‌های آنان آب بدهند و آنان را سیراب کنند و امام (ع) و یـاران هم آب نوشیدند.
همچنین درون این روز امام حسین (ع) اولین خطبه خود را به منظور سپاه حر را خواندند. آفتاب بـه وسط آسمان رسیده بود هنگام نماز ظهر بود. امام بـه حجاج بن مسروق جعفر امر کرد اذان بگوید: سپس امام (ع) با عبا، ردا، و نعلین بعد از حمد و سپاس خداوند چنین فرمود: ای مردم! من از خدای شما و شما پوزش مـی‌طلبم من پیش شما نیـامدم مگر وقتی کـه نامـه‌هایتان رسید قبل از این‌که من شما را بیـابم، نامـه‌های شما بـه من رسید کـه ما را امامـی نیست، شاید خداوند ما را بر ما هدایت مجتمع کند اگر بر همان گفتار هستید، من به‌سوی شما آمدم اگر شما بـه عهدها و پیمانـهای خود، آنگونـه کـه من اطمـینان یـابم، بـه من قول مـی‌دهید بـه سرزمـین شما وارد مـی شوم آنـها ساکت بودند بـه مؤذن گفته شد اذان را بگوید امام علیـه السلام بـه حر گفت: تو با یـارانت نماز بگذار حر گفت: نـه شما بخوان ما نیز بـه همراه تو نماز مـی‌خوانیم سپس امام با آنـها نماز خواند.


 

 

شـهر مقدس کاظمـین‌
شـهر مقدس کاظمـین درون سمت غربی شـهر بغداد و در سوی دیگر رودخانـه دجله قرار دارد. علت تسمـیه این شـهر بـه کاظمـین وجود حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) درون این شـهر است. عامـه مردم عراق بـه این شـهر (الکاظم) و (الکاظمـیه) مـی‌گویند، برخی آن را (بلده الکاظم) و برخی دیگر (کاظمـین) مـی‌نامند درگذشته‌های دور بـه این منطقه (المشـهد الکاظمـی) وگاهی نیز (مشـهد موسی بن جعفر) وگورستان قریش نیز مـی‌گفته‌اند.
درآثار باستانی برجای مانده از دوره‌های مختلف تاریخی نظیرکلدانیـها، بابلیـها، آشوریـها و ایرانیـها اسمـی از (منطقه کاظمـیه) درمـیان نیست و تنـها اسمـی کـه از این منطقه برجای مانده اسمـی شبیـه بـه اسامـی یونانی هست که (قطربل‌(1) (مـی‌باشد. این اسم درون اواخر قرن چهارم قبل از مـیلاد یعنی بعد از درگذشت اسکندر مقدونی و به قدرت رسیدن حکومت سلوکیـها درون منطقه، شایع گردید. برخی از مطالعات باستان شناسی نشان مـی‌دهد کـه سکه‌های قدیمـی فراوانی درکنار سکه‌های دوران اسلامـی درون این منطقه یـافت شده است، درون سال 647 ه ق المستعصم بالله دستور بازسازی مرقد کاظمـین را داد و هنگامـیکه کارگران مشغول کندن زمـین بودند بـه کوزه‌ای برخوردند کـه درآن تعدادی سکه یونانی و سکه‌های اسلامـی قرار داشت، هنگامـیکه این سکه‌ها را بـه المستعصم نشان دادند، دستور داد آنـها را خرج بازسازی حرم مطهرکنند و مردم این سکه‌ها را بـه قیمتهای گزاف خد و مبلغ آن را کـه چندین برابر شده بود خرج بازسازی د.
در دوره ساسانی نیز بـه این منطقه (طسوج قطربل) مـی‌گفتند کـه به معنی روستای قطربل بود و این منطقه توسط شاخه‌ای از رودخانـه دجله کـه به (دجیل) معروف بود آبیـاری مـی‌شد.
در سال 145 ه ق منصور عباسی شروع بساختن بغداد کرد و بنابر روایت خطیب بغدادی درون سال 146 ه ق باروی شـهر را ساخت و در سال 149 هق خندقی به منظور آن کند و بدین گونـه شـهر تقریباً کامل شد. بعد از ساختن شـهر (منصور عباسی) دستور داد که تا قبرستانی درون شمال شـهر به منظور خود و خانواده‌اش بسازند و این قبرستان بعدها بـه نام قبرستان (قریش) و یـا (قبرستان بنی هاشم) معروف شد و شیخ مفید روایت مـی‌کند کـه این مقبره مخصوص بنی هاشم و اشراف بود. اولینی کـه در این قبرستان، درون سال 150 ه ق، بـه خاک سپرده شد (جعفر) پسر ابوجعفر منصور عباسی بود و پس از آن دفن مردگان درون این قبرستان شایع و متداول گردید(1).
در 25 رجب 183 ه ق امام موسی بن جعفر (ع) بـه دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم شد و جسد مطهرآن حضرت بـه گورستان (قریش) شد و درآن بـه خاک سپرده شد کـه مرقد شریف وی همچنان درآنجا مـی‌باشد. برخی از مورخین معتقدند کـه آن حضرت درون جایی بـه خاک سپرده شد کـه قبلًا آن را خریداری کرده بود. بعد از دفن آن حضرت، مرقد ایشان بـه نام (مشـهد باب التبن) معروف شد زیرا کـه نزدیک
دروازه شرقی شـهر (باب التبن) قرار داشت و درکنار مرقد آن حضرت نیز مسجدی قرار داشت کـه به (باب التبن) معروف بود. (1) درآخر ماه ذی قعده 220 ه ق نیز امام محمد جواد (ع) بـه شـهادت رسید و درکنار قبر جدش امام کاظم (ع) بـه خاک سپرده شد(2). بعد از شـهادت دو امام مذکور، شیعیـان بـه تدریج درون کنار این دو قبر مطهر ساکن شدند که تا بتوانند ازآنـها حمایت کرده و از زائران آنـها پذیرائی کنند و در حقیقت این امر باعث شد کـه هسته اولیـه شـهرکاظمـین تشکیل شود بویژه کـه این زمـین بعلت نزدیکی بـه رودخانـه دجله، مرغوبیت خاک، و نزدیکی‌اش بـه روستاها و مزارع و نخلستانـهای بزرگ، مکانی مناسب به منظور سبه شمار مـی‌رفت.
از منابع تاریخی دوران عباسی درون مـی‌یـابیم کـه این منطقه بسرعت رشد نموده و بعنوان بخشی از بغداد و محله‌ای از محله‌های آن درآمد و جایگاه جرافیـایی آن درون دوران عباسی‌ها بین (منطقه حربیـه) و (مقبره ابن حنبل) و (حریم طاهری) بود.
در سال 334 ه ق (معز الدوله بویـه) بغداد را فتح کرد و ازجمله کارهای عمرانی وی درون بغداد اهتمام بـه مرقد ا مذکور و ساختن مرقد و بارگاهی زیبا به منظور آنان بود. وی همچنین تعدادی از سربازان دلیر خود را به منظور خدمت بـه مردم و برقراری امنیت درون این منطقه مستقرکرد و باتوجه بـه برقراری امنیت درون دوران آل بویـه و نزدیکی مقابر قریش بـه بغداد بسیـاری از شیعیـان بغداد درون روزهای معینی از سال نظیر عاشورا و یـا عید غدیر بـه زیـارت این منطقه مـی‌رفتند.
در سال 353 ه ق درون روز عاشورا عزای عمومـی اعلام شد و مردم بـه نوحه و زاری پرداختند و در عصر همان روز درگیری بسیـار شدیدی بین شیعیـان و سنیـان درون منطقه (قطیعه ام جعفر) و در مسیر راه کاظمـین روی داد و تعداد زیـادی زخمـی شدند و غارتهای فراوانی صورت گرفت.
در سال 354 ه ق به منظور اولین بار عید غدیر درون بغداد جشن اعلام گردید و مردم شادی‌کنان با صدای بوق وکرنا و دسته دسته بـه زیـارت حرم مطهرکاظمـین رفتند.
سال 449 ه ق خانـه شیخ طوسی درون محله کرخ بغداد توسط گروهی از اوباش غارت شد و شیخ طوسی درون اثر این کار بـه شـهر نجف هجرت کرد. (1) درون طی سالهای متعدد شـهرکاظمـین بارها دچار سیل گردید، تاریخ قوع این سیلها عبارتند از سالهای 367، 466، 554، 569، 614، 646 و 654 ه ق و از همـه شدیدتر سیل سال 614 ه ق بود کـه باعث ویرانی بخشی از حرم مطهر و ویرانی شدید شـهرکاظمـین شد بطوریکه خلیفه (ناصر لدین الله) دستور تعمـیر خرابیـها را صادرکرد و دستور داد باروئی گرداگرد شـهرکاظمـین بسازند.
در دوران خلافات عباسی شـهرکاظمـین بعنوان محله‌ای تقریباً مستقل از بغداد و پرجمعیت با باروئی مستقل بود کـه علاوه بر نقیب علوی‌ها، نقیب دیگری بر امور مرقد و شـهر نظارت مـی‌نمود.
در ماه محرم سال 656 ه ق (1258 م) لشکریـان مغول بـه رهبری هلاکو شـهر بغداد را محاصره د، این شـهر بعد از چند روز محاصره عاقبت درون روز هیجدهم محرم سقوط کرد و مغولها خرابی فراوانی بـه شـهر وارد ساخته و تعداد زیـادی از اهالی شـهر را بقتل رساندند.
ابتدا قرار بود کـه عتبات مقدس شیعه از غارت مغولها درون امان باشد اما واقعیت این بود کـه حرم مطهرکاظمـین تنـها حرم شیعه بود کـه مورد غارت و چپاول قرارگرفت و به آتش کشیده شد و لشکریـان وحشی مغول غنائم فراوانی را از حرم مطهر غارت د، طلا و نقره و سنگهای گرانبهای بـه غارت رفته بـه حدی بود کـه سربازان آن را بر روی زین اسبهای خود مـی‌آویختند.
چندی بعد امـیر قره‌تای بـه بغداد رسید و دستور داد عماد الدین عمر بن محمد قزوینی بـه اوقاف رسیدگی نماید و ساختمان حرم مطهرکاظمـین و مسجد خلیفه را بازسازی نماید.
در قرن هشتم هجری، شـهرکاظمـین رشد زیـادی کرد و از شـهرهای شلوغ و پر زوار بـه شمار مـی‌رفت، (حمد الله مستوفی) اوایل قرن هشتم این شـهر را چنین توصیف مـی‌کند: شـهرکوچکی هست که طول آن حدود شش هزارگام هست و تعداد جمعیت آن حدود شش هزار نفر است.
در اوایل قرن دهم از لحاظ استقلال اداری شـهر مستقلی بـه شمار مـی‌رفت. درون سال 926 ه ق کـه عراق تحت تصرف امپراتوری صفوی واقع شد، شاه اسماعیل صفوی بـه زیـارت کاظمـین مشرف شده و دستور داد اداره مخصوصی به منظور مدیریت شـهر بـه وجود آید و دادگاهی شرعی بـه ریـاست یک قاضی کـه لقب (شیخ الاسلام) را داشت تشکیل شود و همچنین دستور داد که تا مرقد مطهرکاظمـین تجدید بنا شود و حقوقی را به منظور خدام مرقد تعیین نمود.
در سال 1286 ه ق (مدحت پاشا) والی عثمانی عراق درون بازنگری ساختار اداری، کاظمـین را بـه شـهرستان تبدیل کرد و این شـهرستان یکی از شـهرستانـهای استان بغداد شد.
در سال 1302 ه ق (هدایت پاشا) فرمانده لشکر ششم ترکان عثمانی درون بغداد، دستور داد کـه پل چوبی شناوری بر روی رودخانـه دجله زده شود که تا دو بخش کاظمـیه و اعظمـیه را بهم متصل سازد و اینگونـه بود کـه کاظمـین بـه بخش شرقی بغداد متصل شد.
شـهرکاظمـین درون طی عمر بلند خود بسیـاری از علما، فقها، شعرا، پزشکان و اندیشمندان را بـه جامعه عرضه نمود، درون این شـهر مدارس علمـی فراوانی وجود داشت کـه از همـه مـهمتر مدرسه سید محسن اعرجی هست که اوایل قرن سیزدهم هجری تأسیس شده است. درون شـهرکاظمـین کتابخانـه‌های بسیـاری وجود دارد کـه کتب خطی نفیسی درآنـها نگهداری مـی‌شود. اولین چاپخانـه عراق کـه یک چاپخانـه سنگی بود درون سال 1237 ه ق درون شـهرکاظمـین راه اندازی گردید.
شـهرکاظمـین درون طی جنگ جهانی اول نقش مـهمـی درون برابر تجاوز انگلیسی‌ها ایفا نمود و در روز 20 ذی‌حجه 1332 ه ق بزرگان بصره از علمای کاظمـین درخواست کمک د و علمای بزرگ شـهرکاظمـین فتوایی درون خصوص دفاع از شـهرهای اسلامـی درون برابر تجاوز انگلیسی‌ها صادرد و در روز سه شنبه دوازدهم محرم 1333 ه ق سید مـهدی حیدری بـه همراهی تعدادی از مجاهدان بـه منظور جنگ با انگلیسی‌ها ازکاظمـین عازم مـیدانـهای جنگ شدند و در مراسم باشکوهی تمامـی اهالی شـهر بـه منظور تودیع مجاهدین از شـهر بیرون آمدند. همچنین اهالی کاظمـین توانستند کمکهای زیـادی را بـه مجاهدینی کـه از نجف وکربلا عازم مـیدان جنگ مـی‌شدند، بنمایند. اما با تمام این تلاشـها و فداکاری‌ها عاقبت انگلیسی‌ها موفق شدند درون روز 17 جمادی الاول 1335 ه ق شـهرکاظمـین را تصرف کنند و بدین گونـه پایـان تسلط عثمانی وآغاز تسلط انگلیسی درون این شـهر اعلام گردید.
شـهرکاظمـین درون طول مدت اشغال انگلیسی‌ها، هیچگاه از مقاومت دست نکشید و تمامـی فرستادگان انگلیسی درون نامـه‌ها و یـادداشتهای خود بر این مسأله صحه گذاشتند. ازجمله درون نامـه‌های (مـیس بیل) چنین مـی‌خوانیم: (شـهرکاظمـین شـهری افراطی درون اعتقاد بـه وحدت اسلامـی هست و درون نبرد با انگلیسی‌ها بسیـار مصمم و پابرجاست). همچنین فلیب آیرلاند درباره این شـهر مـی‌گوید: دشمنی با انگلیسی‌ها درون شـهرکاظمـین بسیـار شدید بود و علمای این شـهر تهدید کرده بودند کـه اگری درون همـه پرسی بـه نفع تجاوز انگلیسی‌ها رأی دهد او را کافر اعلام خواهند کرد.

 

اماکن زیـارتی درون شـهرکاظمـین‌
اماکن زیـارتی فراوانی درکاظمـین قرار دارد کـه مـهمترین آنـها حرم مطهر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) مـی‌باشد.

 

مرقد مطهرکاظمـین

 
تاریخچه حرم مطهرکاظمـین
در سال 183 ه ق بعد از دفن امام کاظم (ع) مرقد اولیـه‌ای بر قبر ایشان ساخته شد.
در سال 336 ه ق معزالدوله بویـه بـه بغداد دست یـافت و مرقد مطهرکاظمـین را توسعه داده و بازسازی نمود.
در سال 373 ه ق درون روز عاشورا (عضد الدوله بویـه) درگذشت و جنازه او بـه سمت غربی حرم مطهرکاظمـین منتقل و درآنجا بـه خاک سپرده شد و بر روی سنگ قبر او نوشته شد: (این قبر عضدالدوله و تاج الملّه ابوشجاع بن رکن الدوله هست که بـه امـید خلاص درون روز جزا مجاورت این امام همام (موسی الکاظم ع) را برگزید و الحمد لله و صلی الله علی محمد و عترته الطاهره). درون سال 402 ه ق (فخر الملک) بـه اهالی کرخ و باب الطاق کـه دو محله
شیعه نشین بغداد بودند اجازه برگزاری مراسم عاشورا را داد و شیعیـان با سیـاه پوش خانـه و مغازه‌ها بـه عزاداری پرداختند. درون ماه‌های رجب و شعبان و رمضان نیز (فخر الملک) هدایـای زیـادی را بـه حرم‌های مطهرکاظمـین وکربلا و نجف فرستاد و به بیچارگان لباس و جامـه و غذا و پول داد.
در سال 443 ه ق درون روز اول صفرآتش فتنـه دوباره بین شیعیـان و سنیـان شعله‌ورگردید و در روز چهارشنبه 23 صفر تعداد بیشماری از سنیـان گرد آمده و به حرم مطهرکاظمـین یورش بردند و تمامـی زینت آلات آن را بـه غارت بردند و قبور برخی از افراد نظیر عوفی، ناشی و جذوعی را نبش نموده و جنازه‌های آنان را بیرون آورده وآتش زدند و برخی نیز جنازه‌های مدفون درآن حرم را بیرون کشیده و به گورستانـهای دیگر شـهر منتقل د و سپس پنجره چوبی حرم وگنبد را بـه آتش کشیدند وگروهی نیز قبر یکی از أئمـه را کندند و تصمـیم داشتند کـه یکی از ا معصوم را از قبر بیرون آورند و او را بـه قبرستان سنیـان و درکنار قبر احمد بن حنبل دفن کنند کـه در این هنگام نقیب علویـان وگروهی از شیعیـان بپا خاستند وآنان را از این کار منع د. اهالی کاظمـین (کرخ) چون چنین دیدند دچار اندوه و حزن فراوان شدند و تمامـی خانـه‌ها و بازارها را سیـاه پوش د. درون این اغتشاشات مرقد مطهر دچارآتش سوزی شد و در سال 450 ه ق (بساسیری) دوباره اقدام بـه بازسازی مرقد مطهر نمود.
در سال 448 ه ق دوباره اذان سنیـان درون حرم مطهرکاظمـین و مساجد (عتیقه) و (براثا) متداول گردید و جمله (حی علی خیر العمل) حذف شده و بجای آن (الصلاه خیر من النوم) رایج شد. همچنین سنیـان بغداد هرجا کـه کتیبه‌ای با مضمون (محمد و علی خیر البشر) یـافتند، آن را کندند.
در سال 490 ه ق (مجد الملک قمـی) اقدام بـه افزودن بخش‌هایی بـه مرقد مطهر نمود.
سال 502 ه ق درون ماه شعبان شیعیـان و سنیـان بغداد با یکدیگرآشتی نمودند و شیعیـان موفق شدند کـه پس ازگذشت سالها به منظور اولین بار بـه مناسبت نیمـه شعبان بیرون آمده و به حرم مطهر کاظمـین مشرف شوند وکسی از سنیـان معترض آنان نشود.
سال 517 ه ق المسترشد بالله درون روز عاشورا وارد بغداد شد و در این روز سنیـان شـهر بغداد سر بـه شورش برداشتند و بسوی حرم مطهرکاظمـین یورش و درهای آن را کنده و به غارت بردند و چون این خبر بـه خلیفه رسید از اینکار برآشفت و دستور داد امـیر الحاج بـه کاظمـین رفته و شورشیـان را مجازات نموده و اموال بـه غارت رفته را بجای خود بازگرداند و وی موفق شد کـه برخی از اثاث غارت شده را بازگرداند. (1) درون سال 575 ه ق و در سالهای بعد ازآن خلیفه (الناصر لدین الله) اقدام بـه بازسازی مرقد مطهر نموده و بخشـهای زیـادی را بـه آن اضافه کرد. درون دوران خلافت (الناصر) شیعیـان که تا حدودی از مزاحمت سنیـان درون امان بودند، زیرا کـه الناصر بر خلاف پدران خود بـه مذهب شیعه گرایش داشت و دستور داد کـه حرم مطهرکاظمـین بعنوان پناهگاهی به منظور حاجتمدان و بیچارگان باشد وکسانی را کـه به آنجا پناه مـی‌بردند بـه نزد خود مـی‌پذیرفت و حاجات آنان را برآورده مـی‌کرد. (2) درون روز سوم رجب سال 634 ه ق (المستنصر بالله) خلیفه عباسی بـه زیـارت مرقد مطهرکاظمـین مشرف شد و چون از زیـارت بازگشت، ابوعبدالله حسین بن أقساسی را کـه (نقیب علویـان) بود فرا خواند و سه هزار دینار بـه او داد و دستور داد کـه این مبلغ را بـه علویـان نیـازمند شـهرهای نجف وکاظمـین وکربلا بدهد. (1) درون سال 641 ه ق (المستنصر بالله) خلیفه عباسی دستور داد کـه روضه امام حسین (ع) و مقتل آن حضرت، فقط درون حرم مطهرکاظمـین خوانده شود.
در سال 647 ه ق (الحاکم) خلیفه عباسی دستور داد که تا بارویی گرداگرد حرم مطهرکاظمـین کشیده شود و هنگامـیکه کارگران شروع بـه کندن زمـین د، کوزه‌ای حاوی یک هزار درهم قدیمـی از زیر خاک بیرون کشیدند کـه برخی از این سکه‌های یونانی و برخی اسلامـی و ضرب شده درون بغداد و واسط (کوت) بود. این سکه را بـه خلیفه عرضه د و خلیفه دستور داد که تا سکه‌ها را فروخته و درآمد حاصل ازآن را صرف بازسازی حرم مطهر نمایند.
در سال 656 ه ق درون روز پنجم صفر لشکر مغول بـه رهبری هلاکو بـه بغداد حمله کرده، خلافت عباسی را منقرض ساخته و سبب ویرانی بسیـاری از اماکن نظیر (جامع الخلیفه)، حرم مطهرکاظمـین و همچنین قبور خلفای بنی عباس شد.
در سال 769 ه ق سلطان (اویس جلائری) بعد ازآنکه سیلابهای پی‌درپی خسارات کلی بـه حرم وارد کرد، اقدام بـه بازسازی مرقد مطهر نمود.
در سال 914 ه ق شاه اسماعیل صفوی بعد از تصرف بغداد بـه زیـارت مرقد مطهرکاظمـین آمد و دستور داد که تا امـیر دیوان (خادم بیک) بـه تعمـیر و بازسازی حرم مطهرکاظمـین بپردازد و روضه مطهر را بزرگتر نماید وکف رواقها را سنگ مرمرکند همچنین دو صندوق ساخته روی دو قبر مطهر قرار دهند و سپس حرم و بیرون آن را کاشیکاری نموده و با آیـات قرآنی و نوشته‌های تاریخی مزین کنند و بجای دوگلدسته موجود چهارگلدسته ساخته شود و مسجد بزرگی درون سمت شمالی حرم ساخته شود کـه این مسجد بعدها بـه نام (مسجد صفوی) معروف شد و همچنین دستور داد که تا حرم مطهر را فرش نموده و چلچراغ‌هایی درآن نصب شود و خدام و محافظین و اذان گویـانی برآن گماشت. برخی از آثار صفوی که تا روزگار ما باقی مانده است.
در روز 24 جمادی الاول سال 941 ه ق سلطان عثمانی (سلیمان قانونی) وارد شـهر بغداد شد. وی درون روز 28 جمادی بـه بازدید اماکن زیـارتی عراق درکاظمـین وکربلا و نجف پرداخت و هنگام زیـارت حرم مطهرکاظمـین حقوقی را به منظور خدام حرم درون نظرگرفت و سپس دستور داد که تا بنای حرم و مسجد را کـه شاه اسماعیل صفوی آغازکرده بود، ادامـه دهند.
در سال 1032 ه ق شاه عباس کبیر دوباره بغداد را تصرف کرد و به زیـارت مرقد مطهرکاظمـین رفت و دستور داد کـه آثار ناشی از جنگ و اهمال را تعمـیرکنند و ضریح بزرگی از فولاد بسازند وآن را روی دو صندوق موجود بر قبرها نـهاده که تا قبور مطهر هنگام درگیری و غارت و جنگ آسیب نبینند، اما بعلت بدی روابط بین ایران و ترکیـه، ضریح مذکور عاقبت درون سال 1115 ه ق بـه کاظمـین رسید و نصب گردید.
در سال 1042 ه ق سیلاب شـهر بغداد را فراگرفت و دیوارهای حرم را سست کرد، بعد شاه صفی بـه (قزاق خان) امـیرالامراء سابق شیروان دستور داد که تا خرابی ناشی از سیل را تعمـیر و بازسازی کند.
در سال 1045 ه ق شاه صفی پسر شاه عباس کبیر بازسازی‌هایی درون حرم مطهرکاظمـین انجام داد وی دستور داد که تا گلدسته‌های حرم مطهرکاظمـین و جاهای دیگری از صحن شریف بازسازی و تعمـیر شود.
در سال 1153 ه ق نادر شاه افشار هدایـای گرانبها و با ارزشی را به منظور عتبات عالیـات و ازآن جمله حرم مطهرکاظمـین (ع) فرستاد.
در سال 1207 ه ق آقا محمد خان قاجار دستور تکمـیل اصلاحات صفوی‌ها را صادرکرد. همچنین دستور داد که تا گلدسته‌ها ساخته شوند و سه صحن وسیع درون سمت شرق، جنوب و غرب حرم بنا شوند و اینگونـه بود کـه صحن امروزی ساخته شد.
در سال 1216 ه ق گنجینـه حرم مطهر حضرت علی (ع) از نجف بـه کاظمـین منتقل شد که تا از حمله و غارت وهابی‌ها درون امان باشد و مراتب بـه اطلاع حکومت ایران نیز رسید.
فتح علی شاه نیز درون دوران سلطنت خود دستور داد کـه داخل گنبدها را آب طلا و مـیناکاری وآیینـه‌کاری کنند وی همچنین دیوارهای روضه مطهر را آیینـه‌کاری نمود وگنبدها و مناره‌های چهارگانـه را طلاکاری کرد.
در سال 1229 ه ق متمردین و شورشیـان بـه سمت غربی بغداد یورش و سعی د که تا به حرم مطهرکاظمـین نزدیک شوند و حکومت محلی عراق نیزکاری به منظور ممانعت از تعدیـات آنان انجام نداد، درون این شرایط خطرناک بالغ بر چهل هزار نفر زائر ایرانی وارد عراق شده بودند کـه شورشیـان بـه برخی ازآنان حمله د و زوار مذکور از روی ناچاری درون عتبات مقدسه مستقر شدند که تا امنیت برقرار شود، درون بین زوار ایرانی یکی از حکمرانان ایران بـه همراهی خانواده‌اش و تعدادی از صاحب‌منصبان ایرانی حضور داشتند و چون کار دشوار شد حکمران ایرانی مستقیماً با حکومت محلی عراق صحبت کرد و ازآنان خواست که تا کاری کنند کـه زوار ایرانی بتوانند بعد از زیـارت با امنیت کامل بـه کشورشان بازگردند و حکومت عراق نیز شخصی بـه نام (داود أفندی) را بعنوان فرمانده نظامـی برگزید و لشکریـانی را به منظور تنبیـه متجاوزین گسیل کرد.
در سال 1255 ه ق منوچهر خان ملقب بـه (معتمد الدوله) ایوان کوچک را درون رواق جنوبی طلاکاری کرد.
در سال 1255 ه ق نیز سلطان محمود ثانی پادشاه عثمانی پرده‌ای زربفت وگرانبها را کـه قبلًا بر روی قبر پیـامبر قرار داشت بـه حرم مطهرکاظمـین هدیـه کرد. این پرده درون یکی از شبهای قدر ماه رمضان بر روی ضریح مطهر قرار داده شد.
در سال 1270 ه ق ناصرالدین شاه قاجار یکی از علمای معروف آن روزگار را کـه شیخ عبد الحسین طهرانی نام داشت بـه عراق فرستاد و به وی کـه معروف بـه (شیخ العراقین) بود اختیـارات وسیعی داد که تا در طرحهای توسعه و عمران عتبات مقدسه درون عراق فعالیت کند.
در سال 1281 ه ق برنامـه توسعه عمرانی حرم مطهرکاظمـین آغاز شد و اینکار که تا سال 1285 ه ق ادامـه یـافت و در این توسعه، اصلاحات بسیـاری درون روضه، رواقها و ایوانـهای حرم مطهر داده شد.
در سال 1301 ه ق شاهزاده فرهاد مـیرزا قاجار پروژه عمرانی وسیعی را درکاظمـین بـه اجرا درآورد کـه طی آن زیرزمـین‌هایی به منظور دفن مردگان ساخته شد وگلدسته‌های حرم از محل وقوف مؤذن که تا نوک آن طلاکاری شد و باروی مرتفع دو طبقه‌ای به منظور حرم ساخته شد و دو ساعت بزرگ بر روی دو درون اصلی حرم نصب گردید.

بزرگان مدفون درون حرم مطهرکاظمـین

1. ابومنصور محمد بن محمد مبارک کرخی (متوفی سال 598 ه ق)
2. ابوالفتح نصر الله بن محمد معروف بـه (ابن أثیر) (متوفی سال 558 ه ق)
3. مؤیدالدین ابوالحسن محمد بن محمد قمـی وزیر (متوفی سال 643 ه ق)
4. خواجه نصیرالدین طوسی (متوفی سال 671 ه ق)
5. امـیر عضدالدوله بویـه (متوفی سال 373 ه ق)
6. یحیی بن محمد نقیب علویین بصره (متوفی سال 613 ه ق)

 

مسجد براثا
یکی از زیـارتگاه‌های شیعیـان درون بغداد مسجد براثا است، این مسجد درون حقیقت مسجدی هست که حضرت علی بعد از بازگشت از جنگ نـهروان درآن نماز خواند. جابر بن عبدالله انصاری روایت مـی‌کند که: حضرت علی (ع) بعد از بازگشت از جنگ خوارج بهمراه یکصد هزار نفر درون مسجد براثا نماز خواند. درون این مـیان راهبی نصرانی کـه درآن نزدیکی بود از صومعه خود بیرون آمد و پرسید: فرمانده این لشکر کیست؟ گفتیم: این مرد است. بعد جلوآمد و سلام داد و عرض کرد: ای سرور من! آیـا شما پیـامبرید؟ حضرت فرمود: نـه، پیـامبر سرور و مولای من بود کـه مدتی پیش درگذشت. راهب پرسید: آیـا شما وصی و جانشین او هستید؟ حضرت فرمود: بله سپس حضرت او را بـه نشستن دعوت کرد و از او پرسید کـه چرا این سؤال‌ها را مـی‌پرسد؟ راهب عرض کرد: من این صومعه را بـه خاطر این مکان کـه به آن (براثا) مـی‌گویند ساختم و در کتابهای وحی الهی خوانده‌ام کـه پیـامبری از پیـامبران خدا و یـا وصی پیـامبری با جمع انبوهی درون اینجا فرود خواهد آمد و نماز خواهد خواند و اکنون آمده‌ام کـه اسلام بیـاورم. بعد آن راهب اسلام آورد و همراه ما بـه کوفه آمد و چون بـه کوفه رسیدیم حضرت علی (ع) بـه او فرمود: آیـا مـی‌دانی کـه چهی درون اینجا نماز خوانده است؟ راهب گفت: حضرت عیسی و مادرش مریم (ع) حضرت علی فرمود: آیـا مـی‌خواهی بدانی چهی دیگر درون اینجا نماز خوانده است؟ گفت: آری. حضرت فرمود: حضرت ابراهیم (ع).
مسجد براثا درون محله براثای بغداد قرارگرفته است، و قبل از بنای بغداد درون منطقه مذکور روستایی بـه نام (براثا) قرار داشت و حضرت علی (ع) درون بازگشت از جنگ نـهروان درکنار این روستا توقف نمود و در این منطقه نماز خواند. (1) این مسجد بارها و بارها از طرف خلفای عباسی مورد تخریب قرارگرفت، چرا کـه شیعیـان درآن گرد مـی‌آمدند و محل تجمعی به منظور آنان بـه شمار مـی‌رفت. خلیفه الراضی‌(2) بالله عباسی این مسجد را کاملا با خاک یکسان کرد ولی مدتی بعد بنا بـه دستور (بجکم ماکانی) امـیرالامرای بغداد آن را بازسازی د. (3) بعد از ضعف روز افزون خلافت عباسی و قدرت گرفتن خاندان شیعی آل‌بویـه و بنی حمدان، شیعیـان عراق دوباره قدرت گرفتند و مدرسه بزرگی درون بغداد بـه وجود آمد و بزرگانی نظیر شیخ مفید، سید رضی و سید مرتضی و شیخ طوسی درآن بـه تدریس اشتغال ورزیدند و گویند کـه شیخ مفید درون مسجد براثا تدریس مـی‌کرد. گفته مـی‌شود شیعیـان عراق که تا اواسط قرن پنجم هجری نمازهای جمعه خود را درون مسجد براثا اقامـه مـی‌د که تا اینکه عاقبت یکی از علمای شیعه بـه نام ابن ادریس حلی فتوا داد کـه نماز جمعه حتما فقط بشرط حضور امام عادل و یـا اجازه او برپا شود و بدین گونـه بود کـه شیعیـان از خواندن نماز جمعه خودداری د.

 

مسجد المنطقه
این مسجد درون محله (المنطقه (کاظمـین قرار دارد و به نام (مسجد العتیقه) نیز شـهرت دارد. بنا بـه گفته روایـات، امـیرالمومنین (ع) درون یکی از سفرهای خود، درون این مسجد نمازگزارده است.

 

آرامگاه شیخ مفید

 
مقبره شیخ مفید درون شرق رواق جنوبی حرم مطهر قرار دارد. وی یکی از بزرگان شیعه و فقها و متکلمان چیره دست و توانا بود کـه در سال 413 هق درگذشت. بر روی قبر او ضریحی فولادی و قدیمـی قرار دارد. قطعه شعری بر سنگ مرمر بالای قبرش نوشته شده کـه امام زمان (ع) درون رثای فوت او سروده است:
لاصوت للناعی بفقدک انـه یوم علی آل الرسول عظیم‌

 

آرامگاه ابن قولویـه
ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویـه از بزرگان و فقها و محدثین امامـیه است. وی درون سال 368 ه ق درگذشت وآرامگاهش درون شرق رواق جنوبی بهمراه شیخ مفید است.

 

آرامگاه خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان جهان علم و دانش و از مشاهیر دانشمندان هست که دوست و دشمن بر جلالت قدر و عظمت مقام او اتفاق نظر دارند. او درون سال 671 ه ق درگذشت و درگور یکی از خلفای بنی‌عباس کـه در جوار حرم مطهرکنده وآماده شده بود مدفون گردید. بر روی مقبره او ضریحی فولادی و قدیمـی قرار دارد.

 

مرقد امامزاده موسی بن ابراهیم
وی موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) و برادر زاده امام رضا (ع) بود و مأمون او را به منظور تسخیر یمن و سرکوب شورش آن نواحی فرستاد وی نیز بعد از تسخیر یمن، مردم آنجا را بـه امامت حضرت رضا (ع) دعوت کرد.

 

آرامگاه سید رضی و سید مرتضی
این دو برادر از اعیـان و مشاهیر بزرگ امامـیه درون قرن پنجم هجری بـه شمار مـی‌آیند و هردو از شاگردان شیخ مفید بودند. آنان فرزندان حسین بن موسی بن ابراهیم بن موسی کاظم (ع) بودند. سید رضی درون سن چهل سالگی درگذشت اما برادرش سید مرتضی عمری طولانی یـافت و در سن هشتاد سالگی درگذشت. قبر این دو بزرگوار درون دو ساختمان جداگانـه بیرون صحن مطهر و در نزدیکی یکدیگر درون جنوب‌شرقی دیوار صحن قرار دارد.

 

آرامگاه ابو یوسف قاضی
وی درون سال 166 ه ق بـه منصب قضاوت درون بغداد، پایتخت خلافت بنی عباس برگزیده شد و نخستین درون اسلام هست که بعنوان (قاضی القضات) شـهرت یـافت. قبر او درون جنوب شرقی صحن مطهر درون یکی از حجره‌ها مـی‌باشد.

 

شـهرکاظمـین از دید جهانگردان‌
در سال 580 ه ق (ابن جبیر) جهانگرد معروف از بغداد دیدن کرده هست و درباره دو بخش غربی و شرقی آن سخن گفته است، وی درون این باره چنین مـی‌گوید:
(دریکی از محلات بغداد قبر معروف کرخی واقع هست و او یکی از مشـهورترین صالحین هست و درون راهی کـه به محله باب البصره منتهی مـی‌شود مرقدی با شکوه وجود دارد کـه درآن قبری هست که بر روی آن نوشته شده این قبر عون و معین فرزندان امـیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) هستند و همچنین درون سمت غربی بغداد قبر امام موسی بن جعفر (ع) قرار دارد وهمچنین درون این بخش قبور بسیـاری از صلحا و اولیـاء و بزرگان گذشته وجود دارد و در سمت شرقی بغداد درون منطقه رصافه محله باب الطاق قرار دارد و در این محله گنبدی سفید وجود دارد کـه گنبد قبر ابوحنیفه هست و محله بـه نام او معروف هست و درون نزدیکی این محله قبر احمد بن حنبل هست و درون همان سمت نیز قبر ابوبکر شبلی و حسین بن منصور حلاج و بسیـاری دیگر از بزرگان متصوفه قرار دارد. قسمت غربی بغداد پر از باغهای مـیوه هست و بـه همـین علت تأمـین کننده مـیوه بخش شرقی است.
(ابن بطوطه) جهانگرد معروف درون سال 726 ه ق ازکاظمـین دیدن کرده و درباره آن چنین مـی‌گوید: (قسمت غربی بغداد پیش از سایر نقاط آن آباد گردیده و اکنون بیشترآن خراب هست معذلک سیزده محله این قسمت هنوز هم دایر مـی‌باشد. هریک از این محله‌ها مانند یک شـهر مستقلی هست که دو یـا سه دارد و در هشت که تا از آنـها مسجد جامع هست. از جمله این محله‌ها باب البصره هست که جامع منصور خلیفه درآن قرار دارد و بیمارستان بغداد کـه نخست بصورت کاخ بزرگی بوده و اکنون ویرانـه‌ای بیش نیست درکنار دجله بین باب البصره و محله شارع واقع شده است. قبر معروف کرخی کـه از زیـارتگاه‌های بغداد هست در محله باب البصره واقع است. درون راه باب البصره زیـارتگاه معتبر دیگری وجود دارد کـه در داخل آن روی قبر بزرگی این عبارت نوشته شده است: (این قبر عون از فرزندان علی بن ابی طالب (ع) است) و قدری آن طرف‌تر قبر موسی کاظم (ع) پسر امام صادق (ع) و پدر امام رضا (ع) قرار دارد کـه قبر جواد (ع) هم درکنارآن مـی‌باشد روی این دو قبر ضریح چوبین کارگذاشته شده کـه سطح آن را با ورق نقره پوشانیده‌اند و هردو قبر درون داخل حرم قرار دارد). (1) درون سال 1765 م جهانگرد معروف آلمانی (کارستون نیپور) درون سفر خود بـه کشورهای عربی کـه هزینـه آن را پادشاه دانمارک متقبل شده بود بـه خاورمـیانـه سفرکرد و مدتی نـه چندان کوتاه را درون شـهرهای عراق بـه سر برد وی درون یـادداشتهای خود درباره کاظمـین چنین مـی‌گوید:
در شمال‌غربی بغداد و در فاصله چهل و پنج دقیقه راه، درون غرب رودخانـه دجله، روستای بزرگی قرار دارد کـه به آن کاظمـین مـی‌گویند و درآنجا مسجد بزرگی واقع شده هست که قبر دو امام از ائمـه شیعه یعنی امام کاظم (ع) و نواده‌اش امام جواد (ع) درآنجا قرار دارد و این مسجد اسلامـی بسیـار افتخارآفرین هست وگنبد وگلدسته‌های آن با معماری اسلامـی مزین شده هست و شیعیـان معتقدند کـه امام کاظم سرور شـهیدان هست وگروه‌گروه بـه زیـارت او مـی‌روند. اکثریت ساکنین روستای کاظمـین از شیعیـان هستند و این طایفه آزادی چندانی به منظور تبلیغ مذهب خود درون بغداد ندارند، و هر روزگروهی ازآنـها بـه زیـارت حرم مطهرکاظمـین مشرف مـی‌شوند و چنانچه مـیسر نشود کـه مردگان خود را به منظور خاکسپاری بـه شـهر نجف ببرند، این مردگان را درکنار قبر مطهر امام کاظم (ع) بـه خاک مـی‌سپارند. (1) جهانگرد و باستانشناس انگلیسی (کیو پورتر) درون سال 1818 م کـه عازم ایران بود درون مسیر راه خود از بغداد عبورکرده و در سفرنامـه خود کـه آن را درون سال 1822 م منتشرکرد درباره کاظمـین چنین مـی‌گوید:
(شـهر جدید بغداد درون سمت ساحل شرقی رودخانـه دجله (در سمت رصافه) قرارگرفته و درآنسوی رودخانـه دجله محله (قلعه الطیور) قرار دارد و در شمال این محله مرقد امام موسی کاظم (ع) یکی از ا دوازده گانـه و شـهید شیعه واقع شده هست و نواده‌اش امام نـهم یعنی محمد التقی (ع) نیز درکنار او مدفون است.
وی سپس ادامـه داده و مـی‌گوید: بعد از غارت و چپاولگری وهابی‌ها درون سال 1801 م و حمله آنان بـه شـهرهای شیعه نشین وسط عراق، بسیـاری از شیعیـان از ترس بـه شـهرکاظمـین نقل مکان نمودند و به همـین علت جمعیت این شـهر فزونی گرفت و در حال حاضر بـه شـهر بزرگی تبدیل شده هست که روزانـه پذیرای تعداد زیـادی از زوار مـی‌باشد.) درون نوامبر سال 1834 م جهانگرد انگلیسی (جیمز بیلی فریزر) موفق شد کـه از بغداد دیدن نماید. وی درون سفرنامـه خود کـه به سفرنامـه فریزر معروف هست درباره کاظمـین چنین مـی‌گوید:
(شبانـه بسوی کاظمـین حرکت کردیم، کاظمـین روستایی هست که درون فاصله سه مـیلی شمال بغداد قرار دارد و درآن ضریح امام شیعیـان حضرت موسی کاظم (ع) کـه هارون الرشید بعد از مدتی طولانی کـه وی را زندانی کرد عاقبت او را بـه شـهادت رساند و زندان وی که تا روزگار ما باقی مانده است. حرم مطهر ظاهراً خیلی بزرگ هست و دوگنبد طلایی و چهارگلدسته دارد) .
در سال 1850 م (جیمز فلیجونز) بـه منظور مساحی و بررسی علمـی شمال بغداد و غرب دجله بـه عراق آمد و یـادداشتهایی درون این باره نوشت کـه این یـادداشتها درون سال 1857 م درون مجموعه برگزیده سجلات حکومت بمبئی جلد چهل و سوم منتشرگردید. او درباره کاظمـین چنین مـی‌گوید:
(بعد از اینکه از بغداد خارج شدیم و باروهای ویران شده آن (در سمت کرخ) را پشت سر گذاشتیم و بمدت 50 دقیقه راه سپردیم که تا به کاظمـین رسیدیم کـه از دور منظره گنبد طلایی وگلدسته‌های آن درون بین نخلستانـها جلوه‌ای بسیـار زیبا بـه آن داده بود.)
وی سپس ادامـه داده مـی‌گوید: (صحن پیرامون حرم مطهر مربع شکل بود و بوسیله کاشیکاری بسیـار زیبا و هنرمندانـه‌ای مزین شده بود و بر روی دیوارها نیز لوحه‌هایی ازآیـات قرآن و سخنان مذهبی با حروف عربی زیبایی نقش بسته بود .... درون مسیر راه ما بـه مردمـی برخوردیم کـه از همـه سو عازم کاظمـین بودند، این افراد از هر ملت و طایفه‌ای بودند و برخی ازآنان تبتی و برخی کشمـیری و افغانی و ایرانی و عرب بودند و تعدادی ازآنـها سواره و تعدادی دیگر نیز پیـاده عازم زیـارت بودند و برخی دیگر را دیدیم کـه درکنار جاده سجاده‌های خود را رو بـه قبله پهن کرده بودند و با خلوص نیت مشغول عبادت بودند ... و شاید کمتر جائی را بتوان سراغ کرد کـه مردم از هر قوم و طایفه‌ای چنین مخلصانـه درآن جمع شوند و به عبادت مشغول گردند).
سپس جونز ادامـه داده مـی‌گوید: (کمـی کـه ازکاظمـین دور مـی‌شویم، بـه منطقه تاجی مـی‌رسیم کـه صحرای عراق ازکنارآن آغاز مـی‌شود و پس از تاجی دریـاچه عقرقوف قرار دارد کـه آب آن از سیلابهای رودخانـه فرات تأمـین مـی‌شود و رودخانـه فرات پنجاه مـیل که تا اینجا فاصله دارد و این رودخانـه از همـین طریق بـه رودخانـه دجله متصل مـی‌گردد و بدین گونـه مـی‌توان گفت کـه شـهر کاظمـین و نخلستانـها و باغهای آن از همـه سو با آب احاطه شده هست وگویی جزیره‌ای درون بین دریـای متلاطم است).
در سال 1866 م جهانگرد هلندی (نایـهولت) بـه عراق سفر کرد و مدت طولانی درون عراق ماند و به مطالعه جامعه شناسی مردم عراق پرداخت و سفرنامـه جالبی درون مورد عراق نوشت کـه بعدها این سفرنامـه بـه انگلیسی ترجمـه شد. وی درون این سفرنامـه درباره کاظمـین چنین مـی‌گوید:
یکی از زیباترین و دل‌انگیزترین جاهایی کـه در بغداد بـه دیدن آن رفتم زیـارت کاظمـین بود وکاظمـین شـهرکوچکی هست که شیعیـان مخلص و وفادار درون اطراف مرقد امام موسی کاظم (ع) برپا کرده‌اند و در حدود یک فرسخ با بغداد فاصله دارد. به منظور رفتن بـه کاظمـین ما از بازار بزرگ بغداد بسوی ساحل سمت راست دجله رفتیم و سپس مسیر منحنی رودخانـه را بسوی بالا پیمودیم، کـه ازآنجا منظره بغداد بـه زیبایی نمایـان بود، وپس از نیم ساعت درون ساحل غربی رودخانـه دجله بـه نخلستان بسیـار زیبایی رسیدیم و در مسیر با افراد زیـادی از عرب‌ها و فارس‌ها و هندی‌ها برخورد کردیم کـه بیشترشان سواره عازم کاظمـین بودند و چون از نخلستان بیرون آمدیم و رودخانـه دجله درون پشت سر ما قرارگرفت از دور دوگنبد طلایی حرم مطهر امام موسی بن جعفر (ع) نمایـان شد و نیم ساعتی نگذشت کـه اولین خانـه‌های کاظمـین پدیدار شدند. شـهرکاظمـین شـهرکوچک و زیبایی هست که بازار مجهز و بسیـار خوبی دارد و درهای حرم با قفل و زنجیر بسته مـی‌شود و زوار درون هنگام ورود بـه حرم و یـا خروج ازآن با احترام زنجیرها و قفلها را مـی‌بوسند و تا آنجایی کـه به من اجازه داده شد ازآن دیدن کنم این بود کـه حرم مطهر از مسجد بزرگی ساخته شده کـه چهارگلدسته درون چهار سوی آن قرار دارد و در اطراف صحن اتاقها و حجره‌هایی به منظور تدریس و یـا سطلاب علوم دینیـه ساخته شده است).
در سال 1881 م جهانگرد فرانسوی خانم (مادام دی لافوا) بـه همراهی همسرش مـهندس (مارسل دی لافوا) از ایران بـه عراق سفرکرده و از اماکن زیـارتی کاظمـین وکربلا دیدن نمود و مطالب زیـادی را درباره این دو شـهر درون سفرنامـه خود ذکر مـی‌کند. این سفرنامـه بعدها بـه زبان فارسی ترجمـه و در ایران بـه چاپ رسید و قسمتی ازآنکه مربوط بـه عراق بود بـه عربی ترجمـه و در سال 1958 م درون بغداد منتشر شد.
مادام دی لافوا بـه همراهی همسرش و یکی از کارمندان کنسولگری فرانسه درون بغداد سوار تراموای شـهر شد و در مسیرش از باغها و بوستانـهای شـهر دیدن کرد و در وصف این باغها قلم فرسایی نمود و سپس از دور بـه توصیف گنبدهای طلایی وگلدسته‌های کاظمـین مـی‌پردازد و چون بـه شـهرکاظمـین مـی‌رسد اولین چیزی کـه توجه او را بـه خود معطوف مـی‌کند، این هست که کوچه‌های کاظمـین ازکوچه‌های بغداد تمـیزتر هست و مـیدان بزرگ کنار درون حرم مطهر پر از دکانـهای متعدد مـیوه فروشی و سبزیجات هست و سپس بـه توصیف حرم مطهر پرداخته و اظهار مـی‌کند کـه درهای حرم بـه صحن بزرگی منتهی مـی‌گردند و در چهارگوشـه صحن چهارگلدسته بلند وجود دارد کـه بالای آنـها طلاکاری شده و پایین آنـها با کاشیـهای فیروزه فام کاشیکاری شده است. درون دو سوی گنبدها برج‌های کوچی قرار داشت کـه همانند برج‌های جنگی بنظر مـی‌آمد. درون کنار حرم مطهر و مسجد، مدرسه و ‌ها و حجره‌هایی به منظور استفاده زوار قرار داشت. (1) سپس مادام دی لافوا اظهار مـی‌کند که: (قافله‌های زوارکه از خارج شـهر به منظور زیـارت کاظمـین مـی‌آمدند مجبور بودند کـه در مسیر خود از وسط شـهر بغداد عبورکنند و در
هنگام عبور از شـهر بچه‌های بغداد از دور بـه آنان سنگ پرتاب کرده و به آنان دشنام مـی‌دادند و سپس بسوی بارهای آنان کـه بر پشت چهارپایـان نـهاده بودند یورش و هرچه را مـی‌توانستند بـه سرقت مـی‌بردند و سپس بسوی کوچه‌های تنگ و باریک بغداد فرار مـی‌د و زوار بیچاره ناچار بودندکه این همـه اذیت وآزار را تحمل کنند وبه شکایت نگشایند، چراکه مـی‌دانستند مسؤولین ترک عثمانی هیچ توجهی بـه شکایتهای آنان ننموده وآنـها هستند کـه بچه‌ها را بـه این کارهای زشت و ناپسند تحریک مـی‌کنند.
در سال 1888 م باستانشناس انگلیسی (سر ارنست والیس) از عراق دیدن کرد و چندین ماه درون عراق ماند که تا آثار باستانی این کشور را مورد مطالعه قرار دهد. وی بعد از بازگشت سفرنامـه مفصلی درباره عراق نوشت و در دو جلد درون سال 1920 م بـه چاپ رساند و نام این سفرنامـه را (در ساحل دجله و فرات) گذاشت. او درون این کتاب درباره کاظمـین چنین مـی‌نویسد کـه توانسته هست با عبور از بازار بـه حرم مطهر برسد و به شدت تحت تأثیرگنبدهای طلایی وگلدسته‌ها وکاشیکاری زیبای دیوارهای صحن و روضه شریف قرارگرفت، وی معتقد هست که زیبایی و رنگ‌آمـیزی این اماکن چیز بسیـار زیبایی هست که که تا بحال نظیرآن را ندیده است. سپس (ارنست والیس) بـه ساعت بزرگی اشاره مـی‌کند کـه در صحن شریف نصب شده هست و اظهار مـی‌کند کـه به خانـه مـیزرا صفوی رفته و بام خانـه صحن شریف و حرم مطهر را بدقت تماشا کرده و از اینکار لذت است، و اینکه مـیرزا صفوی مذکور مطالب زیـادی درباره نفایس و ذخایر موجود درگنجینـه حرم مطهر به منظور وی تعریف کرده است).

 

شـهر بغداد

 
شـهر بغداد پایتخت عراق و بزرگترین شـهرآن هست این شـهر درکنار رودخانـه دجله قرار دارد و فاصله چندانی با شـهر باستانی تیسفون کـه پایتخت امپراتوری ساسانی بود ندارد. شـهر بغداد مشـهورترین شـهر جهان اسلام هست و بیش از پنج قرن پایتخت خلافت عباسیـان بود کـه بر بخش عظیمـی از جهان اسلام حکمرانی نمودند. بنا بـه قولی این شـهر درحال حاضر بعد از شـهرهای قاهره، جاکارتا و تهران چهارمـین پایتخت بزرگ جهان اسلام است. جمعیت این شـهر درحال حاضر درون حدود شش مـیلیون نفر هست و زبان رسمـی آن زبان عربی هست و اکثریت ساکنین این شـهر را عربها تشکیل مـی‌دهند و اقلیتهای مذهبی یـهودی و مسیحی اندکی نیز درون شـهر ساکن هستند، و اقلیتهای نژادی دیگر نظیرکردها و ترکمانـها و ایرانیـها نیز درون این شـهر ساکن مـی‌باشند.
شـهر بغداد بعد از تأسیس بـه شدت رشد کرد بطوریکه تنـها سه سال بعد از ساخته شدن جمعیت آن بـه بیش از نیم مـیلیون نفر رسید کـه در مساحتی معادل 3200 هکتار پراکنده بودند.
این شـهر را ابوجعفر منصور دوانیقی درون سال 145 ه ق (762 م) بنا نـهاد و در دوران خلافت هارون الرشید بـه اوج عظمت رسید بطوریکه درون سال 184 هق جمعیت آن بـه بیش از یک مـیلیون نفر رسید اما از سال 257 ه ق بـه بعد و پس از حمله ایرانیـها، مغولها، تاتارها و بالاخره عثمانیـها و همچنین بر اثر سیلابهای مکرر رودخانـه دجله و بروز بیماری وبا، بـه تدریج از اهمـیت و عظمت شـهر کاسته شد. این شـهر درون سال 1921 م مجدداً بعنوان پایتخت عراق انتخاب شد.

 

اماکن زیـارتی بغداد
1. مرقد نواب اربعه امام زمان (ع)
نواب اربعه بـه چهارتن از بزرگان و معتمدان شیعه بغداد گویند کـه طی هفتاد سال دوران غیبت صغری، عهده‌دار ارتباط مـیان امام زمان (ع) و شیعیـان بوده‌اند و اموال و نامـه‌های شیعیـان را بـه امام (ع) و پاسخ آن حضرت را بـه آنـها منتقل مـی‌نمودند. این چهار تن عبارت بودند از:

1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری اسدی‌
2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید معروف بـه شیخ خلانی‌
آرامگاه این پدر و پسر درون یکی از مـیادین مـهم و مرکزی شـهر بغداد بـه نام (ساحه الخلانی)، درون مسجدی بـه نام (جامع الخلانی) قرار دارد. بر روی قبرآن دو، ضریحی نقره‌ای وگنبدی بلند با کاشیـهای سبز قرارگرفته است.
3. شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (متوفای 326 ه ق)
آرامگاه او درمـیان بازارکهن و قدیمـی بغداد، معروف بـه (سوق العطارین) واقع شده و دارای صحن و سرا وگنبد و ضریح هست و زیـارتگاه شیعیـان مـی باشد.
4. شیخ جلیل ابوالحسن علی بن محمد سمری‌
آرامگاهی درون بازار مشـهور بـه (سوق الخفافین) کمـی پایین‌تر از مدرسه المستنصریـه دارد.


2. مرقد شیخ کلینی
وی بزرگترین محدث و روایت نگار شیعه بـه شمار مـی‌رود وکتاب کافی او یکی از چهار کتب روایی معتبر شیعه مـی‌باشد. وی درون سال 329 ه ق درون بغداد درگذشت، امروزه مشـهور مـیان مردم آن هست که قبر وی درون مسجد صفوی معروف بـه تکیـه مولوی خانـه درون شرق بغداد (رصافه) و در نزدیکی پل شـهدا مـی باشد.

3. مرقد ادریس حسنی
وی نواده حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی (ع) هست و امامزاده جلیل القدری است. قبر وی درون محله (کراده) واقع شده و دارای بقعه و بارگاهی هست و مردم بدو اعتقاد فراوانی دارند.

4. آرامگاه بشر حافی
وی از اعیـان متصوفه هست و بنا بـه نقل مورخان مردی فاسق بود کـه لحظاتی چند شرف حضور امام کاظم (ع) را درک نمود و هدایت گردید. آرامگاهش درون محله اعظمـیه بغداد است.

5. آرامگاه بهلول

او پسر عموی هارون الرشید و از شیعیـان پاک و وفادار بود و داستانـهای او با منحرفین مشـهور است. آرامگاهش درون محله کرخ درون نزدیکی قبر مشـهور بـه (ست زبیده) مـی‌باشد.

6. قبر سید سلطان علی
او علی بن اسماعیل فرزند امام صادق (ع) هست و بـه گفته روایـات،ی هست که شکایت عمویش حضرت امام موسی بن جعفر (ع) را نزد هارون کرد لیکن بزودی بـه نفرین حضرت گرفتارآمد و به هلاکت رسید، قبر او درون (محله الفضل) واقع درون شارع الرشید بغداد هست و سنیـان به منظور او و برادرش محمد مزاری ساخته‌اند.

7. قبر قنبر علی
او خادم امام دهم (ع) بود. امروزه آرامگاهش درون شرق بغداد درون محله (قنبر علی) است.

8. مدرسه مستنصریـه

دانشگاهی هست جهت تدریس علوم دینی مذاهب چهارگانـه اهل سنت کـه به دستور مستنصر بالله عباسی درون سال 631 ه ق ساخته شد و ساختمان آن تاکنون باقی است. این مدرسه نمایـانگر نمونـه مدارس آن دوره هست و از ساختمان عظیم و بزرگ و شبستانـها و اتاقهای تدریس فراوان برخوردار است. امروزه این مدرسه درون سمت شرق بغداد (رصافه) و در بازار خفافین، درون نزدیکی پل الشـهدا قرار دارد.

9. مسجد صفویـه
این مسجد امروزه بـه نام (الآصفیـه) شـهرت دارد و قبلًا بـه نام (دار القرآن المستنصریـه) مشـهور بود و همزمان با مدرسه المستنصریـه ساخته شده است. این بنا درون فاصله کوتاهی از مدرسه مستنصریـه قرار دارد. درون یکی از اتاقهای این مسجد کـه پنجره آن بـه بازار باز  مـی‌شود، آرامگاه مرحوم شیخ کلینی و قاضی ابوالفتح کراجکی از بزرگان امامـیه ومتوفای سال 449 ه ق قرار دارد.

10. قصر عباسی

قصر عباسی یکی از کاخهای دوره اخیر عباسیـها درون بغداد هست که شرق بغداد و نزدیک رودخانـه دجله قرار دارد. این کاخ دارای تالارها و ایوانـهایی هست با گچبریـهای زیبا و دیدنی.

11. مسجد خفافین
مسجدی برجای مانده از دوره عباسی‌ها کـه در سال 599 ه ق بـه دستور زمرد خاتون ساخته شد. این مسجد درون مجاورت مدرسه مشـهور نظامـیه هست که توسط نظام الملک طوسی ساخته شده و امروزه اثری ازآن باقی نمانده است.

12. مسجد الخلفا
این مسجد درون وسط شارع الرشید، معروفترین خیـابان بغداد، قرار دارد. ساختمان اصلی‌آن، کـه به دستور المکتفی بالله عباسی درون سال 290 ه ق ساخته شده بود، از بین رفته هست و تنـها گلدسته آجری آن باقی مانده و ساختمان کنونی بـه سبک معماری آن دوره ساخته شده است.

13. قبر ابوحنیفه
ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی پیشوا و مؤسس مذهب حنفی هست که جد او از مردم کابل بوده و در دوره‌ای، از شاگردان امام صادق (ع) بـه شمار مـی‌آمده است. وی درسال 150 ه ق درگذشت و در مقبره‌ای مشـهور بـه (مقبره خیزران) کـه در شمال شرقی دجله هست دفن گردید. امروزه قبرش درون نزدیکی پلی هست که بغداد را بـه شـهرکاظمـین وصل مـی‌کند و خلفای عثمانی صحن و سرا به منظور او ساخته‌اند و باتوجه بـه اینکه اکثریت سنی‌های عراق پیرو مذهب حنفی هستند، این محل زیـارتگاه مـهم سنی‌های عراق نیز بـه شمار مـی‌رود.

14. قبر عبدالقادر گیلانی
وی مؤسس یکی از فرقه‌های مـهم تصوف هست که درون شـهرگیلان غرب کرمانشاه بدنیـا آمد و در بغداد بـه تحصیل پرداخت و در سال 561 ه ق درگذشت و در یکی از مدارس بغداد دفن گردید. بعدها صوفیـان معجزات و خرق عاداتی بـه او نسبت دادند و قبر او را توسعه و ترمـیم نمودند. امروزه آرامگاه او درون محله‌ای بـه نام (باب الشیخ) قرار دارد.

15 قبر شیخ عمر سهروردی
وی یکی از صوفیـان شافعی مذهب بود کـه در سال 539 ه ق درون روستایی بـه نام (سهرورد) کـه یکی از قُرای ماوراءالنـهر هست بدنیـا آمد و در سال 632 هق درگذشت و در یکی از مقابر عمومـی بغداد دفن گردید. معجزاتی بـه وی نسبت داده‌اند و عوام الناس به منظور او صحن و سرایی ساختند. قبر وی امروزه درون محله ای بـه نام (شیخ عمر) درون شرق بغداد واقع است.
در شـهر حلب سوریـه نیز قبری منسوب بـه شیخ سهروردی هست که نگارنده ازآن دیدن نموده هست این قبر درون مسجدی بـه نام مسجد سهروردی درون وسط شـهر حلب قرار دارد، اما صحت انتساب آن بـه سهروردی مورد شک و تردید است.

16. قبر زبیده خاتون
در سمت غربی دجله (کرخ) گوری هست منسوب بـه زبیده خاتون همسر هارون الرشید و برخی از محققان را عقیده دارند کـه این گور متعلق بـه زبیده خاتون نیست بلکه قبر زمرد خاتون مادر خلیفه عباسی الناصر لدین الله است.

17. قبر شیخ معروف کرخی
وی یکی از بزرگان صوفیـه بغداد هست که درون سال 200 ه ق درگذشت وآرامگاه وی درون نزدیکی قبر زیبده خاتون درون محله کرخ مـی‌باشد.

18. باب الطلسم
این دروازه تنـها دروازه باقیمانده از برج و باروی کهن بغداد هست که درون سمت شرق دجله (رصافه) مـی‌باشد.

19. آرامگاه احمد بن حنبل
در نزدیکی رصافه همچنین قبر عبدالله احمد بن حنبل پیشوا و مؤسس مذهب حنبلی واقع شده هست که گنبد ندارد و مـی‌گویند بارها روی آن گنبد ساخته‌اند ولی بعدها آن گنبد تخریب شده هست و جالب هست بدانیم کـه پیروان ابن حنبل ساختن گنبد و بارگاه بر قبور مردگان را حرام و بدعت مـی‌دانند.

20. قبور برخی از بزرگان صوفیـه
نزدیک قبر ابن حنبل قبر ابوبکر شبلی واقع شده کـه از بزرگان متصوفه بوده است. تربت صوفی نامدار (سری سقطی) و (بْشر حافی) و (داود طائی) و (ابوالقاسم جنید بغدادی) نیز درون همـین مکان مـی‌باشند.

 

شـهر مقدس سامرا

 
شـهر مقدس سامرا درون ساحل شرقی رودخانـه دجله و در فاصله 118 کیلومتری شمال بغداد قرار دارد. این شـهر روی طول جغرافیـایی 43 درجه و 45 دقیقه و عرض جغرافیـایی 34 درجه و 35 دقیقه واقع شده است. سامرا از شمال بـه تکریت و از جنوب بـه بغداد و از غرب بـه رمادی و از شمال‌غربی بـه موصل و از جنوب‌شرقی بـه دیـالی محدود مـی‌شود. درون این شـهر مرقد دو امام همام علی الهادی (ع) و حسن العسکری (ع) قرار دارد. تولد و غیبت امام زمان (عج) درون شـهر سامرا بوده و محل غیبت آن حضرت (عج) زیـارتگاه هزاران نفر از شیعیـان دلسوخته مـی‌باشد. اکثر اهالی شـهر از برادران اهل تسنن مـی‌باشند.
درگذشته گرداگرد شـهر را بارویی از آجر وگچ بشکل دایره‌ای و به قطر 680 متر فراگرفته بودکه محیط آن بـه 2 کیلومتر و ارتفاع آن بـه 7 متر مـی‌رسید. این بارو 19 برج و چهار دروازه داشت کـه عبارتند از: باب القاطول، باب الناصریـه، باب الملطوش و باب بغداد. این بارو که تا سال 1356 ه ق (1936 م) پابرجا بود.
بیشتر خانـه‌های سامرا از آجر ساخته شده و باغهای عمومـی و خصوصی فراوانی دارد. این شـهر موزه‌ای دارد کـه حاوی آثار خطی وکتابهای فراوانی است. برحسب تقسیمات اداری وکشوری شـهر سامرا مرکز شـهرستان سامرا و بخشی از استان صلاح الدین عراق مـی‌باشد.

 

شـهرستانـهای استان صلاح الدین (سامرا)
استان صلاح الدین دارای هشت شـهرستان هست که عبارتند از:
تکریت
الدور
سامرا
بلد
الطوز
الفارس
الشرقاط
و بالاخره شـهرستان بیجی

 

تاریخچه شـهر سامرا
امپراتوری ایران درون سال 363 م (قبل از ظهور اسلام) بعد از کشته شدن ژولیـان امپراتور رم شرقی، موفق شد کـه این منطقه را از دست رومـی‌ها خارج کرده و درآن دژی بسیـار محکم بـه نام (سومـیر) بنا کند. این شـهر بعدها بعنوان پایتخت خلافت عباسی انتخاب شد و المعتصم بالله عباسی اولین خلیفه عباسی هست که پایتخت خود را از بغداد بـه این شـهر منتقل کرد و نقل هست وقتیکه المعتصم بقصد یـافتن محل مناسبی به منظور ساختن پایتخت بـه شمال بغداد سفر کرد، بعد از پیمودن راهی طولانی عاقبت بـه دیری مسیحی رسید و سه روز درآن اقامت کرد و آب‌وهوای منطقه را مناسب دید، لذا دیر را بقیمت چهار هزار دینار از مسیحیـان خرید و در سال 221 ه ق نقشـه شـهر را کشید و شروع بساختن اماکن مختلف شـهر نمود و پس از مدتی فرماندهان نظامـی و لشکریـان خود را بـه شـهر منتقل کرد و به تدریج مردم از اطراف و اکناف بسوی شـهر مذکور روانـه شدند. این شـهر درآغاز بـه نام (عسکر) و بعدها بـه نام (سرمن رأی) یـا (سامرا) معروف گردید و از سال 220 ه ق که تا 279 ه ق و در دوران خلافت شش خلیفه عباسی (معتصم، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، مـهتدی و معتمد) بمدت 58 سال پایتخت عباسی بـه شمار مـی‌رفت.
در سال 223 ه ق افشین فرمانده نظامـی المعتصم، درحالیکه بابک خرمدین و برادرش را دستگیر کرده بود وارد شـهر سامرا شد.
در سال 245 ه ق متوکل عباسی شـهر متوکلیـه و مسجدجامع با مناره مارپیچ آن را کـه به (ملویـه) معروف شد، بنا نمود و این شـهر را بعنوان مقر خلافت خود اعلام کرد، مـهاجرت مردم بـه این شـهر کـه در فاصله ده کیلومتری شمال سامرا بود باعث خالی شدن شـهر سامرا از سکنـه شد.
در سال 254 ه ق امام هادی (ع) بـه شـهادت رسید و در سامرا مدفون شد.
در سال 255 ه ق امام زمان درون سامرا متولد شد
در سال 260 ه ق امام حسن العسکری (ع) بـه شـهادت رسید و درکنار مرقد پدر بزرگوارش بـه خاک سپرده شد و به تدریج درون اطراف این مرقد مطهر خانـه‌ها و بازارها بنا گردید و شـهر سامرا رونق گرفت و این رونق خود را حتی بعد از سقوط دولت عباسی بوسیله مغولها حفظ کرد.
در سال 279 ه ق معتمد عباسی شش ماه قبل از وفاتش این شـهر را بقصد انتقال مجدد پایتخت بـه شـهر بغداد ترک کرد و از آن بعد شـهر بغداد دوباره بعنوان پایتخت خلفای عباسی انتخاب شد و این امر باعث از رونق افتادن شـهر سامرا شد.
در سال 333 ه ق امـیر ناصرالدوله حمدانی کـه از امرای شیعه بود و خلیفه عباسی دست نشانده او بـه شمار مـی‌رفت اقدام بـه توسعه سامرا نمود و بارویی دورتادور شـهر بنا کرد.
در سال 445 ه ق یکی از فرماندهان بـه نام بساسیری علیـه سلجوقی‌ها درون این شـهر قیـام کرد.
در سال 1250 ه ق بـه همت و سرمایـه یکی از پادشاهان هندوستان، جناب شیخ زین العابدین سلماسی اقدام بـه تعمـیر باروی شـهر نمود.
در سال 1258 ه ق بـه همت یکی دیگر از پادشاهان هند بـه نام أمجد علی‌شاه، سید ابراهیم قزوینی اقدام بـه تجدید بنای باروی شـهر نمود.
در سال 1286 هجرب قمری والی عثمانی عراق (مدحت پاشا) شـهر سامرا را بعنوان شـهرستانی وابسته بـه بغداد اعلام کرد و اولین قائم مقام وی درون این شـهرستان شخصی بـه نام (علی بیک) بود.
در سال 1292 ه ق مـیرزای بزرگ محمد حسن شیرازی از شـهر نجف بـه شـهر سامرا مـهاجرت کرد و مدت بیست و یک سال درون این شـهر زندگی کرد و عاقبت درون سال 1312 ه ق درون این شـهر درگذشت. مـیرزای شیرازی اقدام بـه بازسازی بخشـهای مختلف شـهر نموده و مدرسه علمـی بزرگی درآن بنا کرد و طلاب علوم دینی را بـه این شـهر دعوت نمود.
در سال 1294 ه ق (1878 م) درون دوران حکومت عثمانی اولین پل بر روی رودخانـه فرات زده شد و باعث شد کـه این شـهر با ساحل دیگر رودخانـه مرتبط شود.
در سال 1296 ه ق (1879 م) گروهی از کردها بـه نام (هماوند) بـه شـهر سامرا یورش وآن را تاراج د.
در سال 1299 ه ق (1881 م) اولین مدرسه ابتدایی درون شـهر سامرا بنا شد.
در سال 1318 ه ق مـیرزای شیرزای درحالیکه درون شـهر سامرا مستقر بودند فتوای معروف خود مبنی بر تحریم تنباکو را صادر د.
در سال 1335 ه ق (1917 م) انگلیسی‌ها درون خلال جنگ جهانی اول شـهر سامرا را تصرف د.
در سال 1335 ه ق (1917 م) تعدادی از دزدان بـه بالای گنبد مطهر مرقد ا معصوم (ع) رفته و 25 آجر طلاکاری شده گنبد را بسرقت بردند.
در سال 1339 ه ق (1920 م) دامنـه قیـام عراقیـها علیـه انگلیس (انقلاب سال 1920) بـه کربلا رسید و با تلاش سید محمد صدر اهالی سامرا نیز درون این انقلاب مردمـی شرکت نمودند.
در سال 1343 ه ق (1924 م) شـهر سامرا دچار اپیدمـی وبا شد و بر اثر مـیزان بالای ابتلا، تعداد زیـادی از اهالی شـهر تلف شدند و بسیـاری نیز جهت گریز از بیماری شـهر را ترک نمودند.
در سال 1359 ه ق (1941 م) اهالی شـهر مجدداً برعلیـه انگلیسی‌ها قیـام د و این واقعه درون دوران حکومت رشید عالی گیلانی اتفاق افتاد و هنگامـی روی داد کـه استاندار بغداد اعلام کرد انگلیسی‌ها قصد تصرف ایستگاه راه‌آهن سامرا را دارند.
در سال 1375 ه ق (1955 م) دولت اقدام بساختن خیـابانی کرد کـه از دروازه (قاطول) آغاز مـی‌شد و به درون مرقد مطهر امام حسن عسکری (ع) منتهی مـی‌گردید. دولت همچنین اقدام بـه بنای ساختمان شـهرداری، بیمارستان، مدرسه، اداره برق و اداره پست وتلگراف درون شـهر نمود.
در سال 1952 م پروژه آبرسانی (ثرثار) افتتاح شد که تا بتواند مزارع اطراف شـهر را آبیـاری نماید.
در سال 1976 م شـهر سامرا کـه تا آن روز بعنوان مرکز شـهرستان سامرا وابسته بـه استان بغداد بود، از این استان جدا شده و به استان صلاح الدین پیوست.

 

محله‌های شـهر سامرا
محله‌های شـهر سامرا عبارتند از:
محله العابد، محله البوجول، محله البو بدری، محله البو نیسان، محله الغربیـه، محله القاطول، محله القلعه، محله الشرقیـه.

 

خیـابانـهای شـهر سامرا
خیـابانـهای مـهم سامرا عبارتند از:
شارع الخلیج، شارع السریحه (معروف بـه شارع الاعظم)، شارع الحیر الاول، شارع أبی احمد بن الرشید، شارع برغمش الترکی.

 

مساجد شـهر سامرا
مساجد مـهم سامرا عبارتند از: مسجد جامع (این مسجد را المعتصم خلیفه عباسی درون سال 221 ه ق بنا کرد)، مسجد القلعه، مسجد حسن پاشا، مسجد حمـید حسون، مسجد سید درویش، مسجد البو رحمان، مسجد علی بن أبی طالب (ع)، مسجد حاج صالح رحمانی، مسجد الارقم، مسجد اولاد الحسن (ع)، مسجد فاروق. همچنین مسجد ابودلف و مناره مارپیچ آن (در فاصله پانزده کیلومتری شمال سامرا قرار دارد) از آثار باستانی مـهم این شـهر بـه شمار مـی‌رود.

 

آثار باستانی سامرا
مناره مارپیچ (ملویـه)، قصر بلکورا (در سال 247 ه ق بوسیله المعتز عباسی ساخته شد)، قصر العاشق و المعشوق (در سال 264 ه ق بوسیله معتمد عباسی ساخته شد)، قصر المعتصم (یـا جوسق خاقانی کـه بوسیله المعتصم عباسی ساخته شد)، قصر المختار، قصر الوزیری، قصر العروس، قصر الجعفری، شـهر متوکلیـه (در فاصله ده کیلومتری شمال سامرا قرار دارد) قصر الجص، گنبد صلیبیـه، دار العامـه، تپه الصوان و بالاخره باروی شـهر سامرا.

 

مدارس دینی سامرا
شامل مدرسه علمـیه جعفریـه و مدرسه علمـیه اهل تسنن است.

 

کتابخانـه‌های سامرا
کتابخانـه‌های عمومـی و خصوصی سامرا عبارتند از: کتابخانـه محمد بن عبدالملک زیـات، کتابخانـه فتح بن خاقان، کتابخانـه عمومـی عسکریین، کتابخانـه امام محمد مـهدی (ع)، کتابخانـه عمومـی سامرا، کتابخانـه ابن بطوطه، کتابخانـه عمومـی نسخ خطی عسکری درون مدرسه آیت الله شیرازی.

 

شخصیتهای مـهم تاریخی سامرا
در سامرا شخصیتهای مـهمـی نظیرآیت الله سید محمد حسن شیرازی (متوفی سال 1312 ه ق)، ابراهیم بن محمد بن منصور سامری، ابراهیم بن ابی العباس سامری، احمد بن حسن بن حسان سامری، أحمد بن سری بن سنان اطروش، محمد بن ادریس سامری، محمد بن حسن زید سامری، احمد محمد امـین راوی، أیوب توفیق خطیب مـی‌زیستند.

 

اماکن زیـارتی سامرا
 مرقد مطهر عسکریین

 
مـهمترین زیـارتگاه شـهر سامرا مرقد مطهر دو امام همام یعنی حضرت علی الهادی (ع) و فرزند برومندشان حسن العسکری (ع) مـی‌باشد کـه دارای حرم و بارگاهی مجلل با گنبدی طلایی هست که از دور دستها قابل مشاهده هست وکنار این گنبد طلایی گنبد دیگری قرار دارد کـه کاشیکاری شده هست وآن محل مشـهد صاحب الزمان (ع) و سرداب غیبت آن حضرت هست و درون زیرگنبد مذکور مسجد بزرگی قرار دارد.
در حرم مطهر عسکریین کـه بصورت شش گوشـه ساخته شده هست علاوه بر دو امام هادی (ع) و عسکری (ع) نرجس خاتون همسرگرامـی امام حسن عسکری (ع) و والده مکرمـه امام زمان (ع) و حکیمـه خاتون امام جواد (ع) و امامزاده حسین فرزند امام هادی (ع) و تعدادی دیگر از اهل بیت (ع) مدفون شده‌اند وگنبد طلایی درون وسط صحن شریف قرارگرفته است. دو امام همام بعد از شـهادت درون منزلشان بـه خاک سپرده شدند و تا سالها شیعیـان به منظور زیـارت بـه این خانـه مـی‌آمدند، این خانـه درکنارمسجدی بود کـه گویند محل نماز خواندن آن دو امام (ع) بود و وقتیکه درون خانـه مذکور بسته بود شیعیـان درون پشت پنجره خانـه تجمع مـی‌د وآن حضرات را زیـارت مـی‌د و سپس بـه مسجد مذکور مـی رفتند و نماز زیـارت مـی‌خواندند و سالها این وضعیت ادامـه داشت وگویند اولینی کـه بر سر قبور مطهر این ا گنبدی ساخت، ناصر الدوله حمدانی بود کـه در سال 333 ه ق گنبدی بر سر قبرآنان بنا نمود و این گنبد بارها تجدید بنا و ترمـیم گردید که تا اینکه عاقبت درون قرن دوازدهم بـه همت حکمران خوی (احمد دنبلی خوئی، متوفی سال 1200 ه ق) و با هزینـه زیـادی صحن این دو امام (ع) بطوریکه امروز موجود هست بنا شد و برای آن روضه، رواق، گنبدی عالی وگلدسته ساخت، به منظور سرداب مطهر نیز صحن جداگانـه‌ای با ایوان و راه و پله‌ای جدا همچنین به منظور زنان دهلیز و سردابی مستقل ساخت. درون سال 1285 ه ق ناصرالدین شاه دستور داد که تا گنبد حرم مطهر را طلاکاری کنند کـه این امر بر روی گنبد نیز نوشته شده است. گنبد حرم مطهر عسکریین بزرگترین گنبد اماکن مقدس شیعه هست بطوریکه محیط آن 68 متر و قطرآن 22 متر و 43 سانتی متر مـی‌باشد و تعداد آجرهای طلای آن بالغ بر هفتاد و دو هزار عدد آجر است. درکنار این گنبد دوگلدسته طلایی قرار دارند کـه ارتفاع هرکدام ازآنـها از سطح زمـین 36 متر و از سطح بام صحن بالغ بر 25 متر مـی‌باشد. درون زیرگنبد حرم مطهر، ضریح نقره‌ای زیبایی قرار دارد کـه ساخته هنرمندان اصفهانی درون دهه شصت مـیلادی است. درون حرم و قسمتهایی از رواقها بطرز زیبایی آیینـه کاری شده و از یـادگارهای ملک فیصل اول پادشاه هاشمـی عراق هست و بوسیله ایوانی فراخ و سقف‌دار بـه صحنی کـه گرداگرد حرم را فراگرفته راه مـی‌یـابد. داخل صحن شریف 45 ایوان وجود دارد کـه 16 ایوان سمت غرب و 9 ایوان سمت جنوب و 20 ایوان سمت شرق قرارگرفته‌اند و یکی از ویژگیـهای این صحن آن هست که فاقد حجره مـی‌باشد.

2. مرقد مطهر نرجس خاتون

نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری (ع) و مادر مکرمـه حضرت مـهدی (ع) مـی‌باشد و قبر مطهرآن بانوی بزرگوار درون پشت ضریح امام حسن عسکری (ع) قرارگرفته و پس از زیـارت دو امام همام شایسته هست که بـه زیـارت این بانوی پرهیزگار رفت.

3. مرقد حکیمـه خاتون

حضرت حکیمـه امام جواد (ع) و امام حسن عسکری (ع) از زنان پرهیزگار دوران خویش بود وآن حضرت حرمت فراوانی نزد برادرش امام هادی (ع) و برادر زاده‌اش امام حسن عسکری (ع) داشت. وی شاهد تولد امام زمان بود و او را درون قنداق پیچیده بـه نزد امام حسن عسکری (ع) آورد. قبر شریف این بانوی پرهیزگار پایین پا و چسبیده بـه ضریح عسکریین هست و شیخ عباس قمـی گوید به منظور این بانوی فاضله درون کتب مزار زیـارتنامـه مخصوصی ذکر نشده هست و سزاوار هست که او را با همان زیـارتنامـه حضرت معصومـه قم زیـارت کنند. حکیمـه خاتون درون سال 260 ه ق درگذشت.

4. قبر مطهر حسین بن علی الهادی (ع)
وی سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده و در بعضی از روایـات، از امام حسن عسکری (ع) و برادرش حسین بن علی بـه سبطین تعبیر شده هست وآنان را بـه اجداد طاهرشان یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تشبیـه کرده‌اند، همچنین درون روایتی آمده هست که صدای حضرت حجت شبیـه صدای عمویشان حسین بوده هست و سید احمد اردکانی یزدی درون شجره الاولیـاء گوید کـه حسین فرزند حضرت هادی (ع) از زاهدان و عابدان روزگار بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت.

5. سرداب غیبت


 
مشـهد صاحب الزمان و سرداب غیبت از زیـارتگاه‌های مـهم سامرا هست و درون حقیقت سرداب بخشی از خانـه مس حضرت عسکری (ع) بود کـه درآن بـه عبادت مـی‌پرداخت و پس از او محل سامام زمان (ع) بوده است. این محل از دیر باز مورد توجه شیعه بوده هست و از آنجا کـه عبادتگاه سه امام بوده، قداست و احترام ویژه‌ای دارد. گفتنی هست که بوسیله پله‌هایی مـی‌توان بـه زیرزمـین رسید. فضای اصلی وکهن زیرزمـین عبارت هست از:
تالاری مربع‌مستطیل بـه ابعاد 3* 5 متر. درون شرق این تالار فضایی هست که پنجره‌ای از چوب دارد و محل عبادت امام (ع) بوده است. پنجره این نمازخانـه یکی از ارزشمندترین قطعات باقیمانده از دوران عباسی‌ها هست و دارای کتیبه‌ای کهن مـی‌باشد. این پنجره بـه دستور الناصر لدین الله عباسی (از خلفای علاقمند بـه اهل بیت (ع) بود) درون سال 606 ه ق ساخته شده است. درون کاشیکاری درون این بقعه نام ناصر الدین شاه قاجار ثبت شده هست که درون سفر عتبات خود بـه زیـارت این جایگاه تشرف یـافته است. خادمان سرداب درون این بقعه کوچک حفره‌ای تعبیـه کرده‌اند و ازآن بـه زائران خاک مـی‌دهند کـه فاقد هرگونـه توجیـه و دلیل شرعی است. کاشیکاری‌های صحن و سردر ورودی‌ها از دوره قاجاریـه مـی‌باشند.

6. مرقد سید محمد (ع)
سید محمد فرزند بزرگوار امام علی النقی (ع) هست که درون سال 252 ه ق درگذشت و مرقد ایشان درون شـهر بلد درون جاده اصلی کاظمـین سامرا و در فاصله هشت فرسنگی شـهر سامرا قرار دارد. این امامزاده مورد احترام فراوان شیعیـان عراق بوده وآنان را نسبت بـه وی اعتقادی عظیم هست و معمولًا تمامـیانیکه بـه زیـارت ا معصوم سامرا مـی‌روند، بـه زیـارت این جناب نیز نائل مـی‌گردند. کرامات بسیـاری از این بزرگوار نقل شده هست و درون بزرگواری ایشان همـین بس کـه ایشان قابلیت و صلاحیت امامت را داشتند و فرزند بزرگ امام هادی (ع) بودند و در فوت او، حضرت امام حسن عسکری (ع) گریبان خود را چاک نمود و شیخ نوری اعتقاد عظیمـی بـه زیـارت آن بزرگوار داشته و در تعمـیر بقعه و ضریح مبارکش سعی نمود.
کتیبه‌ای بدین صورت بر ضریح شریفش نوشته شده هست (هذا مرقد السید الجلیل ابی جعفر محمد بن الامام ابی الحسن علی الهادی (ع) عظیم الشأن جلیل القدر کانت الشیعه تزعم انـه الامام بعد ابیـه (ع) فلما توفی نص ابوه علی اخیـه ابی محمد الزکی وقال له احدث الله شکراً فقد احدث فیک امراً خلفه ابوه فی المدینـه طفلًا وقدم علیـه فی سامرا مشتداً و نـهض الی الرجوع الی الحجاز ولمّا بلغ بلد علی تسعه فراسخ مرض و توفی و مشـهده هناک ولما توفی شق ابومحمد علیـه ثوبه و قال فی جواب من عابه علیـه قد شق موسی علی اخیـه هارون وکانت وفاته فی حدود اثنین و خمسین بعد المأتین) یعنی این مرقد سید جلیل ابوجعفر محمد فرزند امام هادی هست که فردی عظیم الشأن هست و شیعیـان را این گمان بود کـه او بعد از امام هادی بـه امامت خواهد رسید و چون درگذشت امام هادی (ع) بر امامت حسن عسکری (ع) اشاره فرمود، هنگامـیکه امام هادی (ع) از مدینـه بـه سامرا مـی‌رفت سید محمد کودکی بیش نبود و بعدها چون بـه بلوغ رسید راهی سامرا شد و چندی درون سامرا بود که تا آنکه تصمـیم گرفت بـه مدینـه برگردد و چون نـه فرسنگی از سامرا دور شد و به بلد رسید درون همـین جا بیمار شده و درگذشت و چون این خبر بـه امام حسن عسکری (ع) رسید از شدت اندوه گریبان خود را چاک کرد و چون براین کار او خرده گرفتند فرمود کـه حضرت موسی نیز درون مرگ برادرش هارون گریبان خود را پاره کرد.

7. قبر امامزاده محمد دری‌
از نوادگان امام کاظم (ع) (متوفی سال 300 ه ق)

 

شـهر حله‌
شـهر حله شـهری قدیمـی درون مـیانـه عراق و مرکز استان بابل مـی‌باشد این شـهر بین راه بغداد بـه نجف و در فاصله هشتاد کیلومتری جنوب‌شرقی بغداد قرار دارد. این شـهرکهن، یکی از مراکز مـهم حوزه‌های علمـی شیعه هست و بسیـاری از بزرگان شیعه مانند، علامـه حلی و محقق حلی از این شـهر برخاسته‌اند و امروزه استان بابل یکی از استانـهای شیعه‌نشین مـهم عراق است. درون نزدیکی حله شـهر باستانی (هاشمـیه) قرار دارد کـه روزگاری پایتخت اولیـه عباسی‌ها بود. درون این شـهر ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور دوانیقی خلافت د و منصور بعد از ساختن بغداد پایتخت خود را بـه بغداد منتقل کرد. دهها نفر از سادات جلیل القدر بنی الحسن (ع) بـه دست این دو تن درون این شـهر بـه شـهادت رسیدند. برخی ازآنـها را از مدینـه بدین شـهرآورده، زندان نموده و سپس درگورهای دسته‌جمعی دفن د و یـا درون دیوارها و ستونـها جای دادند و برآنـها ساختمان بنا د.

 

اماکن زیـارتی و تاریخی حله‌
1. مرقد امامزاده حمزه
این امامزاده بـه (حمزه الغربی) شـهرت دارد، وی ابویُعلی حمزه بن القاسم بن علی بن حمزه بن الحسن بن عبیدالله بن ابی الفضل العباس (ع) است. او از راویـان حدیث و از علمای بزرگوار شیعه بوده وآرامگاهش درون روستای (مزیدیـه) درون نزدیکی حله مـی‌باشد. بر قبر اوگنبد و ضریح و رواق و صحن بزرگی ساخته شده و زیـارتگاه مردم است.

2. مرقد امامزاده قاسم
فرزند بزرگوار امام موسی بن جعفر (ع) و برادر تنی امام رضا (ع) و حضرت معصومـه (س) است. او بعد از شـهادت پدرش از بغداد گریخت و در مـیان عشایر منطقه (سورا) درون اطراف حله مخفی گردید و پس از وفات درآرامگاه کنونی‌اش دفن شد. امروزه قبر او زیـارتگاه مردم هست و صحن و سرا و بارگاه باشکوهی دارد و مـیان مردم بـه استجابت دعا و نذر مشـهور است.
این دو امامزاده بزرگوار و صحیح النسب، مشـهورترین امامزادگان این منطقه هستند و شـهرت این دو بـه گونـه‌ای هست که نام شـهر مدفن آنان، از نام اصلی بـه نام این دوتن تغییر یـافت و در مـیان مردم بـه شـهر (حمزه و قاسم) مشـهور شده است.

3. مسجد رد الشمس

درآغاز بزرگراه کربلا بـه حله بقعه‌ای هست با گنبد مخروطی کـه بنابر روایـات تاریخی، امـیرالمؤمنین (ع) هنگام بازگشت از جنگ صفین درون این بقعه نماز ظهر و عصر را بعد ازآنکه خورشید بـه اراده پروردگار و خواست حضرت (ع) از وضعیت غروب بـه ظهر بازگشت، بجای آورد. این واقعه پیشینـه تاریخی کهنی دارد و تمامـی مورخان و محدثان درباره آن سخن گفته و آن را یکی از معجزات حضرت علی (ع) شمرده‌اند.

4. تپه حراقه
جایگاه و تپه‌ای هست که حضرت ابراهیم (ع) را درون زمان نمرود بر منجنیق نـهادند و به آتش افکندند. امروزه فضای باز روبروی تپه بـه گونـه‌ای هست که گویی آثار برافروختن آتشی عظیم بر روی زمـین نمایـان است. این جایگاه درون دهکده‌ای بـه نام (برس) درون شمال حله واقع است.

5. آرامگاه ابراهیم احمر العینین
وی ابراهیم بن عبدالله المحض بن الحسن المثنی فرزند امام حسن مجتبی (ع) است. او عالم، عابد، زاهد و شجاع بود و در سال 145 ه ق علیـه ابوجعفر منصور قیـام کرد و پس از جنگ و خونریزی بـه دست لشکریـان منصور بـه شـهادت رسید و سر او را بد و به هاشمـیه پایتخت منصور بردند. امروزه درون محل دفن سر او درون هاشمـیه، درون نزدیکی رودخانـه (الجربوعیـه) آرامگاهی ساخته‌اند.

6. آرامگاه ابو دمـیعه
او محمد بن علی بن الحسین فرزند زید بن علی بن الحسین (ع) هست که آرامگاهش درون (محله الطاق) است. وی امامزاده‌ای والامقام هست و درون سال 140 ه ق درگذشت، قبر او از زیـارتگاه‌های مشـهور شـهر حله است.

7.آرامگاه حسن الاسمر
ابومحمد حسن الاسمر از نوادگان زید شـهید هست و آرامگاهش درون روستای (زبید) درون حومـه حله قرار دارد.

8. آرامگاه محمد الادرع
ابوجعفر محمد الادرع از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) هست و آرامگاهش درون روستایی درون جنوب حله واقع است.

9. آرامگاه اسماء بنت عمـیس
اسماء بنت عمـیس از زنان پیشتاز درون اسلام هست که بهمراه شوهرش جعفر بن ابی طالب بـه حبشـه مـهاجرت کرد و پس از شـهادت جعفر بـه همسری ابوبکر درآمد و محمد بن ابی بکر را برایش بدنیـا آورد و پس از مرگ ابوبکر و شـهادت حضرت فاطمـه (س) بـه همسری امـیرالمؤمنین علی (ع) درآمد و برایش یحیی را بدنیـا آورد. آرامگاهی درون حومـه شـهر هاشمـیه بـه او نسبت داده مـی‌شود و در نزدیکی این آرامگاه قبر فرزندش یحیی قرار دارد.

10. آرامگاه اسماعیل طباطبا
او نواده حسن مثنی فرزند امام حسن (ع) هست وآرامگاهش درون هاشمـیه است.

11. مرقد حضرت ایوب

این پیـامبر عظیم الشأن یکی از انبیـای بنی اسرائیل هست که خداوند بـه منظورآزمایش، وی را بـه انواع بلایـای دنیوی مبتلا ساخت وآن حضرت درون تمامـی آن بلایـا صابر و شکیبا بود. وی درون سرزمـین عراق وفات یـافت وآرامگاهش درون چهار فرسنگی جنوب شـهر حله، بـه سمت کوفه، درون منطقه‌ای بـه نام (الرازنجیـه) قرار دارد.

12. مرقد بکر بن علی


 
این مرقد درون اطراف حله و در سمت راست جاده شـهر (کفل) بـه حله و نزدیک جاده اصلی کوفه بـه حله، درون فاصله شش کیلومتری حله واقع شده است. مرقد دارای گنبدی کوچک و بنای آن بـه اواخر دوران عثمانی‌ها درون عراق باز مـی گردد. مرقد درون سال 1387 ه ق تجدید بنا شده و روی آن گنبد بزرگتری از آجر ساختند کـه ارتفاع آن بـه 9 متر مـی‌رسد. مساحت حرم زیرگنبد 25 متر مربع هست و روی قبر مطهرش ضریحی ازآهن قرار دارد و بر قبر وی لوحی با این متن وجود دارد: (این قبر بکر بن أبی طالب هست که مادرش لیلی مسعود بن خالد تمـیمـی است)
در بررسیـهای بعمل آمده درون خصوص این اسم، متأسفانـه هیچگونـه اثری ازآن یـافت نشده هست و برخی از محققین معتقدند کـه منظور از بکر همان ابوبکر بن علی بن أبی طالب هست که درون مورد اسم او اختلاف نظر است، برخی او را عبدالله و برخی عبید الله و برخی محمد مـی‌دانند و همچنین درباره نام مادرش برخی معتقدند کـه مادرش لیلی مسعود بن خالد دارمـی هست و برخی مـی گویند کـه مادرش (أم ولد) است. بهرحال بررسی عمـیق درون این خصوص را حتما به صاحبنظران مربوطه محول نمود.
حرم مرقد درون سال 1412 ه ق تجدید بنا شد و تعدادی از رواقها بـه آن افزوده شد و در سال 1416 ه ق نیز ایوانی بـه حرم اضافه شد.
ضریح درون سمت شمالی حرم واقع شده و از آهن آبکاری شده با آلومنیوم ساخته شده و مساحت آن 1/ 5* 2 متر و بلندی آن 2/ 5 متر است. بخش جلویی ضریح از سه پنجره تشکیل شده کـه روی آن سوره حمد نقش بسته است. دیوار اطراف ضریح دیوارآجری سیمانی بوده و روی آن نام ائمـه اطهار نقش بسته است.
حرم دارای سه رواق هست که درون سال 1412 ه ق ساخته شده‌اند، دو رواق آن متعلق بـه زنان و یک رواق متعلق بـه مردان است. رواق مردان درون سمت راست حرم قرار دارد و محرابی نیز درآن تعبیـه شده هست و دو رواق سمت چپ و شمال حرم متعلق بـه زنان مـی‌باشد.
مرقد ایوانی دارد کـه مساحت آن از رواقها کوچکتر هست و بوسیله دری چوبی بـه طول دو متر و عرض دو و نیم متر از حرم جدا مـی‌گردد کـه روی درون مذکورآیـه (بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل أحیـاء عند ربهم یرزقون) نقش بسته و زیرآن نوشته شده است: (السلام علیک یـا من فدی لأخیـه الحسین بنفسه. السلام علیک أیـها الشـهید أبوبکر بن علی بن أبی طالب).
مرقد دارای صحنی بـه طول 60 و عرض 40 متر هست و باتوجه بـه این امر حتما مساحت کل مرقد 240 متر مربع باشد. صحن دو اتاق دارد کـه یکی متعلق بـه خدام مرقد و دیگری بعنوان انبار مورد استفاده قرار مـی‌گیرد. بخشی ازکف صحن موزاییک و بخش دیگرآن سیمانی است.

13. قبر ابوالعباس سفاح
ابوالعباس سفاح اولین خلیفه عباسی است. او درون سال 136 ه ق درگذشت وگور او درون مخروبه‌ای درون شـهر قاسم است.

14. آرامگاه عبدالله المحض
او نوه امام حسن (ع) هست که درون سال 145 ه ق زنده بگورگردید وآرامگاهش درون هاشمـیه است.

15. آرامگاه عبدالله بن زید
او برادر یحیی بن زید شـهید است. مدفنش درون 17 کیلومتری شـهرکفل و در حومـه هاشمـیه است.

16. آرامگاه عمران بن علی (ع)
عمران بن علی بن ابی طالب (ع) یکی از فرزندان حضرت علی (ع) هست که بنا بـه نقل مورخان درون جنگ نـهروان مجروح شد و هنگام انتقال بـه کوفه درون نزدیکی حله شـهید شده، و در همانجا دفن گردید. آرامگاهش درون یک کیلومتری شمال حله واقع است.

17. آرامگاه عون بن علی
از امامزاده‌های مدفون درون حومـه شـهر هاشمـیه است.

18. آرامگاه قاسم بن موسی الکاظم (ع)
آرامگاهش درون جنوب شـهر حله واقع است.

19. آرامگاه محمد الدیباج
محمد دیباج و چهارتن دیگر از سادات بنی الحسن (ع) درون بقعه‌ای درون هاشمـیه مدفونند.

20. آرامگاه ابن ادریس حلی
ابن ادریس حلی از بزرگان فقهای امامـیه هست و از وی کتاب مشـهوری بـه نام (السرائر) بر جای مانده هست که خود نیز بدین نام شـهرت یـافته و به (صاحب السرائر) معروف شد. ابن ادریس درون سال 598 ه ق درگذشت وآرامگاه باشکوهش اینک درون شـهر حله واقع است.

21. آرامگاه ابن حماد واسطی
ابن حماد از بزرگان فقهای امامـیه هست که قبرش درون (محله الجامعیین) حله مـی‌باشد.

22. آرامگاه ابن سعید حلی
شیخ نجیب الدین یحی بن احمد حلی یکی از فقهای نامدار شیعه هست و نویسنده کتاب (جامع الشرائع) است. او درون سال 689 ه ق درون حله درگذشت و در خانـه خود مدفون شد. آرامگاه وی امروزه درون (محله الطاق) شـهر حله قرار دارد و بر قبرش گنبد و سرایی ساخته‌اند. درون پیرامون قبر او، آرامگاه گروهی از بزرگان شیعه نیز قرار دارد.

21. آرامگاه محقق حلی
محقق حلی یکی از علمای بزرگ امامـیه و نویسنده کتاب (شرائع الاسلام) است. او درون سال 676 ه ق درون حله درگذشت وآرامگاهش درحله مشـهور است.

 

شـهر بصره‌
شـهر بصره نخستین شـهر اسلامـی ساخته شده درون عراق هست که درون سال 14 ه ق تأسیس شد و زمان ساختن آن شش ماه قبل از تأسیس کوفه بوده است. این شـهر درون آغاز محل استقرار لشکریـان اسلام بود وگویند کـه این شـهر بر بقایـای پادگان ایرانیـان، درون منطقه‌ای بـه نام (الخربیـه) ساخته شده هست و درکنارآن بقایـای شـهرکهن (طریدون) قرار دارد و ظاهراً یکی از شـهرهای تمدن بابل و یـا آشور بوده است. شـهر بصره نقش مـهمـی درون تاریخ و علوم اسلامـی ایفا کرده و مرکز یکی از مدارس مـهم فقه وکلام و زبان عربی بـه شمار مـی‌رفته است.

 

اماکن دیدنی بصره‌
1. مسجد جامع بصره

این مسجد بـه مسجد امام علی (ع) نیز شـهرت دارد و نخستین مسجد ساخته شده درون عراق است. حضرت علی (ع) بعد از واقعه جمل درون این مسجد نماز گزارد و درباره آن پیشگویی نمود کـه سیل عظیمـی این مسجد را غرق خواهد کرد کـه صدها سال بعد این سیل بوقوع پیوست و این حادثه جزو غیبگویی‌های آن حضرت شمرده شد. امروزه از این مسجد تنـها قسمتی از گلدسته و باروی آن باقی مانده است.

2. آرامگاه زید بن صوحان
او از یـاران با وفای امـیرالمؤمنین (ع) بود کـه در سال 36 ه ق درون جنگ جمل بـه شـهادت رسید وآرامگاهش درون (کوت الزین) بصره قرار دارد.

3. قبر حسن بصری
او از تابعین و مشایخ معروف صوفیـه هست که سال 21 ه ق درون مدینـه بدنیـا آمد و سال 110 ه ق درون بصره درگذشت و بر قبر او بنای کهنی از قرن هفتم با گنبدی مخروطی قرار دارد.

4. آرامگاه ملاصدرا
صدر الدین شیرازی یکی از علمای برجسته شیعه و از فلاسفه معروف هست که درون حین سفر حج درگذشت و در یکی از اتاقهای پیرامون قبر حسن بصری بـه خاک سپرده شد.

5. قبر زبیر بن عوام
زبیر بن عوام زاده پیـامبر (ع) و یکی از رهبران جنگ جمل بود کـه بهمراهی طلحه غائله جمل را برپا کرد، اما درون مـیانـه جنگ پشیمان شد و هنگام فرار از مـیدان جنگ بـه دست مردی بـه نام (ابن جرموز) بقتل رسید. حکومت عثمانی به منظور گور او کـه در بیـابان بود ساختمانی ساخت کـه امروزه اطراف آن شـهری بـه نام (الزبیر) ساخته شده هست و این شـهر که تا بصره 30 کیلومتر فاصله دارد.

 

اماکن زیـارتی و تاریخی بصره
 مرقد امامزاده حمزه
این امامزاده بـه (حمزه الغربی) شـهرت دارد، وی ابو یُعلی حمزه بن القاسم بن علی بن حمزه بن الحسن بن عبیدالله بن ابی الفضل العباس (ع) است. او از راویـان حدیث و از علمای بزرگوار شیعه بوده و آرامگاهش درون روستای (مزیدیـه) درون نزدیکی حله مـی‌باشد. بر قبر او گنبد، ضریح، رواق، و صحن بزرگی ساخته شده و زیـارتگاه مردم است.

مرقد امامزاده قاسم
فرزند بزرگوار امام موسی‌بن جعفر و برادر تنی امام رضا (ع) و حضرت معصومـه (س) است. او بعد از شـهادت پدرش از بغداد گریخت و در مـیان عشایر منطقه (سورا) درون اطراف حله مخفی گردید و پس از وفات درون آرامگاه کنونی‌اش دفن شد. امروزه قبر او زیـارتگاه مردم هست و صحن و سرا و بارگاه باشکوهی دارد و در مـیان مردم بـه استجابت دعا و نذر مشـهور است. این دو امامزاده بزرگوار و صحیح النسب، مشـهورترین امامزادگان این منطقه هستند و شـهرت این‌دو به‌گونـه‌ای هست که نام شـهر مدفن آنان، از نام اصلی بـه نام این دو تن تغییر یـافت و در مـیان مردم بـه شـهر (حمزه و قاسم) مشـهور شده است.

 

سایر اماکن زیـارتی بصره عبارتند از
مسجد ردالشمس، تپه حراقه، آرامگاه ابودمـیعه، آرامگاه حسن الاسمر، آرامگاه اسماء بنت عمـیس، محمد الادرع، آرامگاه اسماعیل طباطبا، مرقد ایوب نبی و غیره.

 

دیگر اماکن زیـارتی درون عراق‌
 مرقد سلمان فارسی‌

مرقد سلمان فارسی یـا (سلمان پاک) درون شـهر مدائن فعلی هست و بنا بگفته شیخ عباس قمـی از تکالیف زوار درون کاظمـین رفتن بـه مدائن بـه منظور زیـارت عبد صالح الهی جناب سلمان فارسی مـی باشد کـه اول ارکان اربعه شیعه بـه شمار مـی‌رود و رسول اکرم (ص) او را از اهل بیت (ع) خود شمرده است.
پس از رحلت رسول اکرم (ص)، سلمان بـه عنوان فرماندار مدائن برگزیده شد و پس ازب اجازه از امـیرمؤمنان علی (ع) بدین منطقه رهسپار شد و تا آخر عمر درون شـهر مدائن زیسته و در همان جا فوت کرده و به خاک سپرده شد.

مرقد حذیفه یمانی‌
حذیفه یمانی از بزرگان اصحاب رسول خدا (ص) و از یـاران خاص امـیرالمؤمنین (ع) هست که مرقد وی نیز درون مدائن مـی‌باشد. حذیفه از جانب خلیفه دوم سالها والی مدائن بود، سپس او را عزل کرد و جناب سلمان والی آنجا شد و چون سلمان وفات کرد، حذیفه مجدداً والی آنجا شد که تا آنکه خلافت بـه امـیرالمؤمنین (ع) رسید وآن حضرت او را برحکمرانی مدائن ابقا فرمود و هنگامـیکه حضرت علی (ع) به منظور جنگ جمل از مدینـه راهی بصره گردید، حذیفه وفات یـافت و در همان شـهر مدائن بـه خاک سپرده شد.

مرقد ابراهیم اشتر
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی درون ماه جمادی الثانی سال 71 هجری قمری درون جنگ با لشکریـان بنی امـیه بـه فرماندهی (محمد بن مروان) بـه شـهادت رسید و درمنطقه‌ای بـه نام مسکن درون نزدیکی رودخانـه دجیل درون فاصله یکصد کیلومتری شمال غربی بغداد بـه خاک سپرده شد.
ابراهیم اشتر همانند پدرش مالک اشتر سوارکاری دلاور و یکی از پیروان مخلص و وفادار اهل بیت بود. هنگامـیکه مختار ثقفی درون سال 66 ه ق بـه خون خواهی امام حسین (ع) درکوفه قیـام کرد. ابراهیم اشتر بـه او پیوسته و با او بیعت نمود و هنگامـیکه لشکر بنی امـیه بـه فرماندهی (عبید الله بن زیـاد) به منظور سرکوب قیـام مختار بـه عراق گسیل شد ابراهیم اشتر نیز درون رأس لشکری به منظور مقابله با آنان برخاست و دو لشکر درون منطقه‌ای بین اربیل و موصل بـه نام (خازر) بهم رسیدند و جنگ سختی بین آنان درون گرفت و ابراهیم اشتر توانست درون این جنگ تعدادی از فرماندهان برجسته بنی امـیه رابه قتل برساند کـه مـهمترین آنـها عبارت بودند از: عبید الله بن زیـاد، حصین بن نمـیر، شرحبیل بن ذی الکلاع، ابن حوشب، غالب باهلی.
در هنگام کشته شدن مختار درون سال 67 هجری قمری بوسیله مصعب بن زبیر، ابراهیم اشتر حاکم موصل و جزیره بود و مصعب نیز او را بر پست خود باقی گذاشت که تا بتواند جلوی حمله امویـان را بگیرد.
عبدالملک بن مروان درون طی نامـه‌ای بـه ابراهیم اشتر از او خواست کـه به بنی امـیه بپیوندد که تا وی را بـه حکومت عراق برگزیند اما اشتر این پیشنـهاد را رد کرد و درنتیجه عبد الملک لشکری را بـه فرماندهی (محمد بن مروان) بـه مقابله با او فرستاد و جنگ سختی بین آنـها درون منطقه مسکن درون گرفت و ابراهیم اشتر درون این جنگ بـه شـهادت رسید و بنا بـه نقل مسعودی درکتاب مروج الذهب بعد از شـهادت ابراهیم اشتر سرش را بریده، بـه نزد عبدالملک فرستادند و جسد او را آتش زدند.
مرقد کنونی ابراهیم اشتر ظاهراً همان مکانی هست که جسد مطهرش را آتش زدند و این مرقد امروزه درون صحرای مابین بغداد و سامرا روی زمـین مرتفعی بصورت ساختمانی مربعی شکل با گنبدی فیروزه‌ای قرارگرفته هست و مردم این مرقد را بـه نام مرقد (شیخ ابراهیم) مـی‌نامند.
مرقد ابراهیم اشتر امروزه درون شـهرستان فارس استان صلاح الدین و در فاصله 45 کیلومتری کاظمـین واقع شده است. این مرقد درون خیـابانی خاکی، منشعب از جاده اصلی سامرا کاظمـین و درکنار پل اسحاقی قرار دارد. گنبد مرقد از بیرون با کاشیـهای فیروزه فام پوشانده شده و از درون با کاشیکاری وکاشی‌نوشته‌هایی از آیـات قرآن تزیین شده است. درون پایین گنبد دوازده پنجره قرار دارد وگنبد روی شش ستون هفت متری بنا شده کـه تا ارتفاع دو متری با مرمر پوشانده شده‌اند. ضریح مرقد از جنس برنز زرد بوده و قبلًا درحرم امامزاده سید محمد فرزند امام هادی قرار داشت کـه درسال 1385 ه ق بـه این مکان منتقل شده هست ابعاد ضریح 3* 4/ 25 متر و ارتفاع آن 2/ 5 مترمـی‌باشد. گرداگرد ضریح را حرمـی مربعی شکل بـه ابعاد هیجده متر و با چهار درون بزرگ آهنی فراگرفته است. صحن خاکی بوده و اطراف آن را دیواری مستطیلی شکل بـه طول 100 متر و عرض 80 متر احاطه کرده کـه از بلوکهای سیمانی ساخته شده است. مرقد دارای برق و وسایل خنک کننده مـی‌باشد و تعداد خادمان آن سیزده نفر هست که بصورت شیفتی خدمت مـی‌کنند.

مرقد دو طفلان مسلم بن عقیل‌


 
این مرقد درون فاصله سه کیلومتری شرق (مسیب) (1) قرار دارد. و علی رغم آنکه روایت شیخ صدوق تنـها روایتی هست که قصه شـهادت آنان را بـه تفصیل نقل کرده هست اما برخی از علمای شیعه درون صحت انتساب آن بـه فرزندان مسلم تردید داشته‌اند با این وجود بسیـاری معتقدند کـه این محل مرقد طفلان مسلم بن عقیل هست که محمد اصغر و ابراهیم نامـیده مـی‌شدند و در حادثه کربلا موفق شدند کـه از معرکه جان سالم بـه در و پس از مدتی راهپیمائی راه را گم کرده و توسط دشمنان اسیر شده و به زندان مـی‌افتند اما زندانبان آنان را فراری داده وآن دو بـه خانـه زنی از شیعیـان پناهنده مـی‌شوند اما حارث بن عروه طائی کـه از سرکردگان عبید الله بن زیـاد بود آنان را دستگیر نموده و درکنار شط فرات درون سال 62 ه ق بـه شـهادت مـی‌رساند و نیز درون همـین روایت آمده هست که محمد اصغر درون سال 52 ه ق و ابراهیم درون سال 53 ه ق بدنیـا آمده بودند.
بنابر روایـات موجود ظاهراً مرقد فعلی محل شـهادت آنان بوده هست و قاتل بعد ازکشتن این دو طفل و جدا سر آنـها و ارسال سرها به منظور ابن زیـاد جسد مطهرشان را درون رودخانـه فرات انداخت. اجساد بنا بـه روایتی توسط مردم از آب گرفته شده و در همان جا مدفون شدند و برخی نیز معتقدند کـه این محل زندان آن دو بوده است.
دربندی درکتاب خود (اسرار الشـهاده) مـی‌گوید: (قبر آن دو درون مکانی مشـهور درون نزدیکی شـهر مسیب است، هرچند کـه ما که تا کنون حتی یک روایت درون مورد تعیین محل دقیق دفن آنـها نیـافته‌ایم اما اجماع علمای شیعه بر این هست که آنـها درون این مکان بـه شـهادت رسیده، دفن شده‌اند. بـه تواتر نقل شده کـه فضلا و علمای شیعه بقصد زیـارت آنـها بـه این مرقد مطهر مشرف مـی‌شده‌اند. (1) حرزالدین درکتاب خود مراقد المعارف درون این باره مـی‌گوید: (قرنـها مـی‌گذرد و این محل درون طی قرون گذشته بعنوان مرقد طفلان مسلم مطرح بوده هست و بجزگروه بسیـار اندک، هیچکدام از مشاهیر بزرگ و علمای امامـیه بدین امر معترض نشده‌اند. درون دوران ما نیز بسیـاری از علمای محقق و پژوهشگر شیعه بـه زیـارت آن مرقد مشرف شده‌اند. تمام شیعیـان ساکن درون عراق این مرقد را متعلق بـه طفلان مسلم بن عقیل مـی‌دانند، همچنین شیعیـان ایران و تمامـی زائران عتبات عالیـات نیز بـه این امر معتقد مـی‌باشند و به زیـارت مرقد رفته و برای آن هدایـا و نذوراتی‌اند و این امور خود بهترین دلیل درون صحت انتساب آن بـه فرزندان مسلم بن عقیل است) .
بنابر شواهد مذکور اولین بنایی کـه در این محل ساخته شده بوسیله سلطان اسماعیل صفوی و در حدود سالهای 920 که تا 930 ه ق بود کـه شامل دو گنبد و یک حرم کوچک بوده است.
براساس اظهارات شیخ علی قسام نماینده آقای حکیم درشـهر (مسیب) بنای فعلی مرقد توسط حاج محمد حسین صدر وزیر سلطان فتحعلی قاجار درون سال 1220 ه ق (1805 م) احداث شد. وی علاوه بر حرم صحن بزرگی به منظور مرقد ساخت کـه از وسط بـه دو بخش تقسیم شده بود، قسمت اول مخصوص استراحت زائران و قسمت بعدی مخصوص نگهداری چهارپایـان آنان بود. درون سال 1355 ه ق گروهی از تجار ایرانی بخش مخصوص چهارپایـان را بعد از ویران بـه صحن مرقد افزودند و درآن اتاقهایی به منظور استراحت زوار ساختند. درون سال 1376 ه ق نیز دولت عراق مبلغی را به منظور نوسازی صحن اختصاص داد کـه با آن بخش غربی صحن ساخته شد. درون سال 1381 ه ق تجار فوق الذکر ایرانی مرقد را بـه آب لوله کشی تجهیز نمودند و برخی دیگر از مؤمنین درون سال 1384 ه ق هزینـه برق‌رسانی آن را تأمـین د. درون سال 1394 ه ق مرقد تجدید بنا شد و با نقوش و خطوط زیبای اسلامـی مزین گردید. مقبره کنار مرقد نیز بـه پارکینگ ماشین تبدیل شد که تا زائران از آن استفاده کنند.
در داخل حرم دو ضریح قرار دارند کـه ضریح شرقی متعلق بـه ابراهیم بن مسلم بن عقیل و ضریح غربی متعلق بـه برادرش محمد بن مسلم بن عقیل هست و فاصله بین دو ضریح شش متر هست و هرکدام از آنـها 3 متر طول، 2 متر عرض و 2/ 25 متر ارتفاع دارند و در تاریخ 1301 ه ق از برنز زرد ساخته شده‌اند و ضریحی چوبی داخل هرکدامشان قرار دارد کـه توسط اداره اوقاف استان بابل عراق درون سال 1395 ه ق (1975 م) نصب گردیده است.
بر بالای دو ضریح دوگنبد بزرگ قرارگرفته کـه با کاشیکاریـهای فیروزه‌ای رنگ وکتیبه‌ای از آیـات قرآنی تزیین شده‌اند و در پایین آیـات قرآنی هرگنبد پانزده پنجره کوچک وجود دارد کـه نور از آنـها بـه داخل حرم مـی‌تابد.
طول حرم 24 متر و عرض آن از سمت جنوب بـه شمال بیش از 12 متر هست و درون حرم شمعدان کوچکی وجود دارد کـه بر روی آن بـه زبان فارسی متن زیر کنده‌کاری شده است: (وقف مرقد مطهر طفلان جناب مسلم (ع) نمود نواب علیّه عالیـه شمس الدوله حرم محترم پادشاه بـه تاریخ شـهر صفر سنـه 1287 ه ق).




[کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 25 Nov 2018 11:35:00 +0000



کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس

آموزش سنتور درون کرج - 7gardoon.com

سنتور يكي از قديمي ترين وكامل ترين ساز هاي ايراني است. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس اين ساز بـه صورت جعبه اي مجوف از جنس چوب كه بـه شكل ذوزنقه متساوي الساقين مي باشد ساخته شده و در شكل معمول خود برصحنـه رويي آن دو دسته خرك 9 تايي قرار دارد كه از روي هر خرك چهار رشته سيم مي گذرد كه بـه صورت هم صدا كوك مي شوند .

اين ساز بـه وسيله 2 عدد مضراب چوبي نواخته مي شود .

واژه سنتور درون اصل كلمـه اي هست آرامي كه ريشـه درون فرهنگ و زبان سانسكريت دارد .(زبان پيشيان ايرانيان) اين واژه از دو بخش تشكيل شده هست : کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس سان و تور

سان بـه معني صد كه درون فرهنگهاي كهن نماد تعداد زياد مي باشد.

تور بـه معناي همان تار يا رشته سيم .

بنابراين واژه سنتور بـه معني صد تار مي باشد يعني سازي كه بيشترين تار روي ان كشيده شده هست ابوالحسن علي بن حسين مسعودي (متوفي بـه سال 346 - ه. کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس ق) مورخ مشـهور ونوينده كتاب (مروج الذهب) درون شرح اوضاع موسيقي درون زمان ساسانيان هنگام نام بردن از آلات موسيقي متداول آن زمان واژه سنتور (سنطور ) را مي آورد و سابقه اين ساز را حداقل بـه دوران ساسانيان مي رساند. درون كتابهاي قديم و تاليفات ابونصر فارابي و ابن سينا نيز نام «سنتور» چندين بار آورده شده .

سنتور كه بدون شك يكي از ساز هاي قديمي مشرق زمين هست تصوير آنرا مي توان از زمان آشوريها و بابليها درون حجاريها و نقاشيهايي كه بر روي ديوار يا سنگها ترسيم شده هست مشاهده نمود. اكنون كه اين ساز احتمالا حدود يك قرن ونيم هست كه درون ايران دوباره رواج پيدا كرده هست سبكهاي محكم و در عين حال ظريف وحساس استادان بزرگي را چون محمد صادق خان سماع حظور ، کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس حبيب سماعي ، ابوالحسن صبا ونور علي خان برومند را پيوسته درون طنين خود براي ما محفوظ مي دارد .

* * * * * * * * * * *

آموزش سنتور بـه صورت خصوصي و نيمـه خصوصي درون كرج شامل دوره هاي آكادميك تئوري ، رديف هاي آوازي که تا سطح عالي (كتاب دوره عالي استاد پايور) مي باشد كه كل دوره هاي استاد پايور و استاد مشكاتيان تدريس مي شود.

علاقه مندان مي توانند جهت هماهنگی کلاس ها با شماره 09177131506 تماس بگيرند.




[کتابهای خیاطی از خانم شکری به نام تندیس]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 13 Nov 2018 09:26:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com