پروین بابی

پروین بابی طاهره قرةالعین - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | سید علی‌محمد باب - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | آشنایی با مشاغل خانگی(قسمت اول) | Hypocorism - Wikipedia | گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیـات |

پروین بابی

طاهره قرةالعین - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

طاهره قرةالعین
طرحی کـه به «چهره طاهره قُرةالعَین» معروف شده‌است (مورد تردید) نام اصلی فاطمـه ام‌سلمـه[۱]زمـینـهٔ کاری شاعر و شـهید آئین بابی[۱]زادروز ۱۲۳۰ که تا ۱۲۳۳ (قمری)
قزوین[۱]پدر و مادر محمدصالح برغانی قزوینی، پروین بابی آمنـه خانم قزوینی مرگ ۱۲۶۸ (قمری) (۳۵ سال)
باغ ایلخانی، تهران ملیت ایرانی[۱]محل زندگی قزوین، تهران، کربلا، نور
جایگاه خاکسپاری روایت‌شده کـه جنازه‌اش را بـه چاهی درون تهران انداختند.[۲]در زمان حکومت محمدشاه، ناصرالدین‌شاه رویدادهای مـهم حمایت از بابیت، سخنرانی درون دشت بدشت بدون حجاب (روبنده)، اعدام بـه روش خفگی نام(های)
دیگر زکیـه، ام‌سلمـه لقب طاهره،[۱] زکیـه،[۱] زرین‌تاج[۱]پیشـه شاعر، نویسنده سبک نوشتاری شعر عرفانی تخلص طاهره همسر(ها) ملا محمد برغانی مدرک تحصیلی اجتهاد شاگرد سید کاظم رشتی اثرپذیرفته از مولوی، سید علی‌محمد باب

فاطمـه زرین‌تاج برغانی قزوینی ملقب بـه زَکیّه یـا اُمّ سَلَمَه و مشـهور بـه طاهره و قُرَّةُالعَین (زادهٔ ۱۲۳۰، ۱۲۳۱ یـا ۱۲۳۳ قمری - درگذشتهٔ ۱۲۶۸ قمری) شاعر و محدث ایرانی،[۳] از اولین مریدان سید علی‌محمد باب[۴] و از رهبران باب بوده‌است.[۵]

پدر و مادرش هر دو مسلمان و مجتهد بودند. پروین بابی وی همانند یکی از عموهایش ابتدا بـه شیخیـه گرایش پیدا کرد و برای مدتی رهبری بخشی از شیخیـه درون کربلا و عراق را بـه دست گرفت. پروین بابی با علنی شدن دعوت سید علی‌محمد باب، طاهره بـه وی گروید و بدون آنکه موفق شود که تا پایـان عمر او را از نزدیک ببیند، درون زمره نزدیک‌ترین یـاران او درآمد. او نخستین زن بابی بود کـه روبنده از صورت برگرفت و اعلام نمود کـه با آمدن آیین بیـانی، احکام اسلام ملغی شده‌است.

او بـه اتّهام دست داشتن درون قتل عموی بزرگش محمدتقی برغانی معروف بـه «شـهید ثالث» بازداشت شد و سه سال بعد، مدتی بعد از ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه و هم‌زمان با بسیـاری از بابیـان دیگر، درون تهران بـه جرم فساد فی‌الارض اعدام شد. او اولین زنی بود کـه به این اتهام اعدام شد.

از طاهره اشعاری باقی مانده‌است کـه بر سر انتساب پاره‌ای از این اشعار بـه وی اختلاف نظر وجود دارد. از سویی طاهره تفسیری انقلابی از بابی‌گری ارائه کرد کـه موجب جدایی درون جامعه بابی‌ها درون ایران و عراق گردید، ولی از سوی دیگر همـین تفسیر باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد. طاهره برترین شخصیت زن درون آیین بیـانی و سومـین و شناخته‌شده‌ترین شخصیت زن درون آئین بهایی است. یکی از مشـهورترین کارهای او برداشتن روبنده درون واقعه بدشت بود. برخی نویسندگان معاصر این عمل را درون جهت آزادی زنان و عملی فمـینیستی توصیف کرده‌اند. اما دیدگاه مقابلی، طاهره را فعال فمـینیست ندانسته و کارهایی مانند برداشتن روبنده درون واقعه بدشت را بیشتر نمادی از الغای شریعت اسلام و اعلام شریعتی نو بـه نبوت سید علی‌محمد باب مـی‌داند.

تولد و نام‌ها

نام کامل او فاطمـه زرین تاج برغانی قزوینی است.[۶] بـه گفتهٔ افسانـه نجم‌آبادی و ریچارد فولتز نام او فاطمـه‌بیگم برغانی بوده‌است.[۷][۸]عباس افندی گفته‌است کـه طاهره، درون کودکی ام‌سلمـه نامـیده شد، نام‌های دیگر طاهره، قره‌العین، زرین تاج، زکیـه، و هنده مـی‌باشد. مردم قزوین وی را با نام آقا یـاد مـی‌د.[۹][۱۰][۱۱] نام «فاطمـه»، به منظور بسیـاری از بابی‌ها، مفهومـی از بازگشت و رجعت فاطمـه زهرا، پیـامبر اسلام را القا مـی‌نمود.[۱۲] وی بعد از آن‌که با سیدکاظم رشتی، رهبر شیخیـه، مکاتبه و ارتباط برقرار کرد توسط او قرةالعین (مجازاَ بـه معنای نور چشم؛ مایـهٔ سرور، یـا روشنی چشم) نامـیده شد.[۸][۱۳][۱۴] مورخ عراقی، علی الوردی، درون کتاب لمحات اجتماعیّه، موی وی را بور و زرین عنوان کرده و آن را دلیل بر لقب زرین تاج بـه وی دانسته‌است، زیرا کـه او را صاحب تاج طلایی مـی‌داند.[۱۵]

دربارهٔ منشأ لقب «طاهره» اتفاق نظر وجود ندارد. شوقی افندی، عباس افندی، ملامحمد زرندی و مارتا روت بـه عنوان منابع بهایی گفته‌اند[۱۶] کـه نام طاهره توسط حسین‌علی نوری، رهبر بهائیـان، بـه او اطلاق شده‌است.[۱۷][۱۸] بلومفیلد و سوزان استایلزمنک یک نامـه سید علی‌محمد باب بـه وی را سرآغاز استفاده این لقب دانسته‌اند.[۱۹][۲۰]

ریچارد فولتز سال تولد طاهره را ۱۸۱۴ م (۱۲۳۰ یـا ۱۲۳۱ ق) مـی‌داند.[۸] بـه نوشته دنیس مک‌ایون بیشتر منابع سال تولد طاهره را ۱۸۱۷ م (۱۲۳۳ ق) نوشته‌اند، اما او براساس مدارک ثبت شده درون نزد خانواده و بازماندگان طاهره، تولد او را ۱۲۳۰ یـا ۱۲۳۱ ق (۱۸۱۴م) مـی‌داند.[۲۱] سوزان استایلزمنک نیز تولد او را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ذکر کرده‌است.[۲۲]موژان مؤمن نیز گزارش مـی‌کند کـه اغلب منابع بهایی تاریخ تولد طاهره را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ثبت کرده و علی الوردی تاریخ تولد وی را بر اساس مدارک موجود نزد بازماندگان وی، ۱۲۳۰ یـا ۱۲۳۱ ق (۱۸۱۴ م) استخراج نموده‌است.[۲۳]

خانواده

خانـه پدری طاهره درون قزوین

طاهره درون یک خانوادهٔ روحانی شیعه درون قزوین بـه دنیـا آمد. مادرش آمنـه خانم قزوینی، و پدرش ملا محمدصالح برغانی هر دو مجتهد بودند.[۷] علاوه بر این پدرش بـه واسطه تفسیر قرآن و تألیف بیش از سیصد کتاب دینی،[۲۴] شـهرت و مرجعیتی درون مـیان اهالی قزوین داشته‌است.[۲۵] خانواده مادری او پیرو شیخیـه بودند. اما خانواده پدری او از اصولیـان معتقد[۷] و ثروتمند به‌شمار مـی‌آمده‌اند.[۲۶] وی دست‌کم سه برادر بـه نام‌های عبدالوهاب، محمدحسن و محمد[۲۷] و یک بـه نام مرضیـه داشته‌است.[۲۸]موژان مؤمن او را بزرگترین از مـیان هفت و هشت پسر خانواده برغانی مـی‌داند.[۲۹]

او همچنین عروس عمویش محمدتقی برغانی ملقب بـه شـهید ثالث بود.[۳۰] حاصل ازدواج او درون چهارده سالگی[۳۱] یـا سیزده سالگی با پسرعمویش ملا محمد برغانی،[۷] چهار[۳۲] یـا سه فرزند بـه نام‌های شیخ ابراهیم، شیخ اسماعیل و شیخ اسحاق و ی بـه نام زینب یـا سارا بود.[۱۱] درون وجود فرزندی بـه نام شیخ اسحاق، مـیان منابع اختلاف وجود دارد.[۳۳] از مـیان فرزندان، هیچ‌کدام از مادر خود درون زمـینـه گرایش بـه شیخیـه و سپس گرویدن بـه باب پیروی ند.[۳۴]

تکفیر شیخیـه توسط پدرشوهر طاهره و اختلاف عقیده شوهرش با آنان، باعث شد که تا طاهره و همسرش از یکدیگر جدا شوند. درون این زمان طاهره بـه مدت سه سال بـه کربلا بازگشت ولی فرزندان وی نزد پدر خود باقی ماندند.[۳۲] بـه گفته عباس امانت، بـه نظر نمـی‌رسد کـه زندگی آنان از آغاز، خالی از نزاع‌های خانگی بوده باشد.[۳۵]

تحصیلات و گرایش بـه شیخیـه

آیین بابی

شخصیت‌های اصلی

باب
صبح ازل
ملاحسین بشرویـه - قدوس
طاهره قرةالعین
حروف حی

نوشته‌ها کتاب بیـان - قیوم الاسماء

کتاب جزآء
کتاب پنج شأن
کتاب الحیـات
کتاب لعالی و مجالی

تاریخچه

احمد احسائی
شیخیـه
تاریخچه دیـانت بیـانی
مـیرزا یحیی نوری
مـیرزا حسینعلی نوری
یحیی دولت‌آبادی
انشعاب بابی بهائی
ملا محمد جعفر کرمانی
شیخ احمد روحی
ملک المتکلمـین
علی‌محمد فره‌وشی
مسیو نیکلا


تقویم وایـام محرمـه

تقويم بديع - مـیلاد باب
اعدام باب

شاخه‌های

آیین بیـانی
ازلی - بهائیت -نقد بابیـه


سیدکاظم رشتی، رهبر شیخیـه

طاهره درون کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان مـی‌داد.[۳۲] او توانست تحصیلات عالی حوزوی نزد پدر و مادرش[۷] و همچنین سایر اعضا خانواده داشته باشد[۳۶] او ادبیـات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر (عبدالوهاب) و عمویش (شـهید ثالث) فراگرفت. وی همچنین فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت. برخی منابع ، بلاغت و فصاحت کلام وی را تأیید کرده‌اند.[۳۷]

دنیس مک‌ایون درون مقطعی از زمان او تصمـیم گرفت که تا با مراجع شیعه مکاتبه کند و از آنان اجازه اجتهاد بگیرد. از نوشته‌های خود او چنین برمـی‌آید کـه مجتهدان شیعه درون عین حال کـه طاهره را دارای شرایط اجازه اجتهاد مـی‌دانستند، اعطای اجازه بـه یک زن را خلاف عرف مـی‌دانستند.[۳۱]

چه بطور مستقل یـا آنطور کـه گفته‌شده‌است تحت تأثیر پسر دایی‌اش، ملاجواد ولیـانی یـا عمویش ملامحمدعلی برغانی، طاهره بـه شیخیـه گرایش پیدا کرد.[۳۸] بعد از ازدواج، او مشتاقانـه دروس شیخ احمد احسایی (مؤسس مکتب شیخیـه کـه عموی کوچکترش ملامحمدعلی برغانی نیز بـه او گرایش داشت)[۳۹] را دنبال مـی‌کرد. شوهر و پدرشوهر طاهره بر سر مسایل اعتقادی با وی دشمنی داشتند.[۳۲] مبنای اعتقادی شیخیـه چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن چهارم بود. آنان معاد و عدل را درون زمره اصول دین نمـی‌شمردند و در عوض بـه رکن چهارم یـا باب امام زمان اعتقاد داشتند.[۴۰]

اقامت درون عراق

طاهره اندکی بعد از ازدواج و به همراه همسرش به منظور سیزده سال بـه کربلا و نجف رفت و تحصیلات درون زمـینـه فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود.[۳۱] او موفق شد درون کربلا درون محضر سیدکاظم رشتی تدریس نموده و در سال ۱۸۴۱ بـه همراه همسر و خانوده‌اش بـه قزوین بازگردد.[۳۸] درون طول این مدت، همسرش بـه تحصیل نزد ملامحمدباقر قزوینی از روحانیون اصولی مـی‌پرداخت و طاهره بـه شیخیـه گرایش داشت.[۳۵] درون بازگشت بـه قزوین این دو از یکدیگر جدا شده و پس از وقفه‌ای سه ساله، درون سال ۱۸۴۴ طاهره بـه همراه و شوهرش بـه کربلا بازگشته‌اند.[۳۳]

در طول این سه سال، طاهره افکار جدید شیخی را به‌صورت علنی تبلیغ مـی‌کرد. همـین باعث شده بود که تا همسر، عمو و پدرش او را بـه خاطر گرایشش بـه شیخیـه سرزنش کرده و او را از مطالعه بیشتر افکار شیخی برحذر بدارند. بـه نظر مـی‌رسد او نیز ابتدا از حمایت عموی کوچکترش ملاعلی و بعدتر از حمایت شوهرش ملامحمدعلی قزوینی (که بعدها یکی از حروف حی شد) برخوردار بوده‌است.[۴۱] طاهره بعد از شیخ احمد احسایی، با جانشین او سید کاظم رشتی، رهبر شیخیـه مکاتبه داشت.[۳۲] درون همـین مکاتبات بود کـه به وسیله او بـه «قره‌العین» ملقب شد. سیدکاظم رشتی سخت تحت تأثیر استعداد این زن جوان قرار گرفت. از طرفی او خوشحال بود کـه در مـیان خانواده برغانی، کـه شیخیـه را تکفیر کرده بودند، به‌جز ملاعلی هواداری دیگر نیز یـافته‌است.[۴۱]

در این مـیان طاهره تصمـیم گرفت با و شوهرش دوباره بـه کربلا بازگردد. ملاصالح نتوانست او را از تصمـیم خود بازگرداند. از سوی دیگر ملا صالح هرگز فتوای تکفیر شیخیـه توسط برادرش را تأیید نکرده بود.[۴۱] بنابراین سفر دوم طاهره بـه کربلا درون حدود سال ۱۸۴۳ انجام شد.[۴۲] ولی سیدکاظم رشتی حدوداً ۱۰ روز پیش از رسیدن طاهره بـه کربلا درگذشته بود.[۴۳] طاهره با حمایت بیوه سید کاظم رشتی، اجازه یـافت کـه به تدریس شاگردان سیدکاظم از بعد پرده بپردازد.[۳۲]

گرویدن بـه باب

سید علی‌محمد شیرازی مشـهور بـه باب
لوح حروف حی بـه خط سید علی‌محمد باب

منابع اولیـه موجود، درون مورد سال‌های بعدی زندگی طاهره متناقض هستند. بیشتر منابع چنین مـی‌نویسند کـه طاهره زمانی کـه احتمالاً از طریق ملا علی بسطامـی اخبار دعوت سیدعلی محمد باب را شنید، دوباره درون کربلا حاضر بود.[۳۸] اما طاهره درون نامـه‌اش بـه پسر دایی‌اش ملا جواد ولیـانی تأکید کرده‌است کـه او زمانی کـه در قزوین بوده، درون مورد ظهور باب شنیده‌است. بـه گفته دنیس مک‌ایون طاهره احتمالاً اندکی بعد از این و هم‌زمان با آمدن ملا علی بسطامـی، بـه کربلا برگشته‌است.[۳۸]

به گفته ادوارد براون، طاهره درون زمانی کـه در کربلا مشغول تدریس بود، عریضه‌ای بـه شیعه کامل یـا همان رکن چهارم ناشناس نوشت و آن را بـه ملاحسین بشرویـه کـه از شاگردان برجستهٔ سیدکاظم رشتی بود، سپرد. وی همچنین از ملاحسین خواست که تا هرگاه بـه «رکن چهارم» دست یـافت، بدون تأمل این عریضه را تقدیم او کند. شش ماه بعد از مرگ سیدکاظم رشتی، ملاحسین بشرویـه بـه شیراز رسید و سیدعلی‌محمد شیرازی را شایستهٔ احراز مقام «شیعهٔ کامل» دید و نـه تنـها خود بـه جرگهٔ مریدان او درآمد، بلکه با ارائه نامـهٔ از پیش نوشته شدهٔ قره‌العین، او را نیز درون زمرهٔ حروف حی یـا هجده نفر اولی کـه سیدعلی محمد را «باب» ارتباط با امام غایب مـی‌شناختند، محسوب کرد.[۱۷][۴۴][۴۵] او همچنین نخستین زنی بود کـه به آئین جدید گروید.[۴۶] بهائیـان معتقدند کـه او از طریق رؤیـای صادقه بـه سید علی‌محمد باب ایمان آورده‌است. درون این راستا، ملا علی بسطامـی درون عراق بـه دیدار طاهره مـی‌رود. او تفسیر سوره یوسف یـا قیوم الاسماء را بـه طاهره مـی‌دهد. طاهره یکی از جملاتی کـه در خواب دیده بود را درون آن کتاب مـی‌بیند و لذا بـه باب ایمان مـی‌آورد. از مـیان ۱۸ حروف حی کـه به عنوان ۱۸ مؤمن اولیـه بـه باب بودند، ۱۷ نفر آن‌ها از طریق خواب بـه باب ایمان آوردند.[۴۷] بـه هرحال، طاهره هیچ‌گاه که تا پایـان عمر، علی‌محمد باب را از نزدیک ندید.[۴۸]

در مقابل دیدگاه اکثریت درون مورد گرویدن طاهره بـه آئین باب، دیدگاه اقلیتی وجود دارد کـه ضمن تأیید گرایش قرةالعین بـه شیخیـه، بابی بودن او را مردود مـی‌دانند. جمعی از اعضای خانواده و بازماندگان وی و همچنین چندتن از شخصیت‌های دینی بر این نظرند کـه مورخان مستقل آن دوره بـه واسطه جّو مذهبی و سیـاسی حاکم بر محیط، سکوت اختیـار د و مورخان نزدیک بـه حکومت قاجاریـه، دیدگاه‌های رسمـی حکومت را بـه عنوان واقعیت منعد.[۴۹] زینب، تنـها طاهره کـه در تمام سفرها وی را همراهی کرد و در دوران حبس او درون تهران که تا زمان اعدام با وی درون ارتباط بود، بر مرگ مادرش بـه مذهب شیعه تأکید کرده‌است. همچنین شیخ ابراهیم، پسر بزرگ وی نیز او را مسلمان دانسته و به عبادات اسلامـی او درون زندان خانگی، پیش از اعدام، استناد نموده‌است.[۵۰]

حضور درون کاظمـین، کربلا و بغداد

به گفته افسانـه نجم‌آبادی او بـه تدریج رهبر شیخیـه اقلیت شد کـه سرانجام بـه سید علی‌محمد باب پیوستند.[۷]لاوسون نیز بر رهبری او بر شیخیـه درون عتبات تأکید کرده‌است.[۵۱] اکثریت شیخیـه، پیرو محمدکریم‌خان کرمانی شدند و از پیروی سید علی‌محمد باب خودداری د.[۵۲] درون کربلا طاهره به‌عنوان نماینده رسمـی بابیـان درآمد و خود باب، درون بیش از یک نامـه، این نقش طاهره را تأیید کرد. به‌گفته دنیس مک‌ایون عملکرد طاهره درون این نقش، باعث برانگیختن سوءظن‌ها و دشمنی‌هایی علیـه بابیـان شد. همچنین درون دوران فعالیت طاهره درون کربلا انشقاق و جدایی بین پیروان باب درون کربلا پیش‌آمد. از مـهم‌ترین آن‌ها انشقاقی بود کـه بین طاهره و طرفدارانش از یک طرف و ملااحمد معلم حصاری و پیروانش از سوی دیگر به‌وجود آمد. ملااحمد دلیل مخالفتش را با طاهره، بدعت‌های نادرستی عنوان مـی‌کرد کـه به‌گفته او توسط طاهره درون تعالیم باب بوجود آمده‌است.[۵۳]

در سال ۱۸۴۶ طاهره به منظور مدت ۶ ماه بـه کاظمـین رفت و در آن‌جا بـه تدریس پرداخت. موژان مؤمن گزارش مـی‌کند کـه او درون این شـهر بـه فتوای خود کـه بر اثر اجازه علی‌محمد باب بود، گاهی درون گرما روبنده از صورت بر مـی‌گرفته‌است.[۵۴] درون سایر مواقع تدریس او بـه مردان از بعد پرده انجام مـی‌شد.[۵۵]

کتاب لمحات اجتماعیـه مـی‌نویسد با بازگشت طاهره از کاظمـین (که مدت ۶ ماهی درون آنجا بـه سربرد) بـه کربلا درون سال ۱۸۴۷ مـیلادی، وی دیگر طریق تقیـه را کنار نـهاد و به تبلیغ آشکار پرداخت. درون این مـیان شکافی بین بابیـان ایجاد شد. عده‌ای طرفداران طاهره بودند کـه به قرتبه شـهرت یـافتند. درون مـیان قرتبه ملاّ باقر تبریزی یکی از حرف حی دیده مـی‌شد.[۵۶] گروه دیگر با شیوه طاهره درون ابلاغ آشکار آئین باب موافقت نداشتند. این گروه بـه طرفداری از ملاّ احمد خراسانی (حصاری) کـه سرپرست خانـه جناب سیّد کاظم رشتی بود پرداختند.[۵۷] نظر الوردی مبنی بر دو گروه شدن بابیـان مستند بـه دو مدرک است. اول کتاب عقاید الشیخیـه کـه ملا احمد حصاری مؤلف آن هست و درون آن از طاهره انتقاد کرده‌است و او را بـه جای بنت صالح، بنت طالح خوانده‌است. مدرک بعدی رساله شیخ سلطان کربلایی است. این رساله درون جلد سوم کتاب ظهور الحق آمده‌است.[۵۸] شیخ سلطان درون این رساله از طاهره دفاع کرده‌است و با ملا احمد مخالفت نموده‌است.[۵۹] احمد حصاری بعد از شنیدن نامـه‌ای کـه در آن باب صریحاً از طاهره دفاع کرده بود و او را ستوده بود کـه به درک مفاهیمـی از دیـانت بابی موفق شده کـه دیگران بدان پی نبرده اند، سکوت اختیـار کرد و دیگر معترض طاهره نشد [۶۰]

طاهره درون منزل رشتی به منظور سه گروه، جلسات درس جداگانـه تشکیل مـی‌داد. جلساتی کـه بر روی هر علاقه‌مندی باز بود؛ کلاس‌هایی کـه مخصوص مردان بابی بود و همچنین کلاسی کـه مخصوص زنان بابی بود. علاوه بر این‌ها، طاهره جلساتی داشت کـه به خواص یـاران او تعلق داشت و در آن‌ها تعالیم خاص شیخیـه و بابیـه را مطرح مـی‌کرد.[۶۱] او درون کربلا محبوبیت زیـادی درون مـیان شاگردان خود به‌دست‌آورد.[۶۲] طاهره همچنین بـه ترجمـه کتاب قیوم‌الاسماء باب پرداخت و هر روز آن کتاب را درون مدرس خویش تفسیر و تدریس مـی‌کرد.[۶۳]

با بازگشت طاهره بـه کربلا، شایعه بابی شدن وی نیز بـه گوش علمای شیعه رسید. علمای کربلا خواهان اخراج طاهره از شـهر بودند. او درون ماه محرم خشم علما را با پوشیدن تعمدی لباس‌های شاد و ظاهر شدن بی‌نقاب بـه بهانـه جشن تولد باب برانگیخت.[۷] بـه نوشته محمد حسینی، درون منزل سید کاظم، هرساله مراسم روضه خوانی بـه مناسبت محرم برپا مـی‌شده‌است. طاهره درون زمان سکونتش درون کربلا و پس از مرگ سید کاظم، درون ماه محرمـی، مراسم عزاداری حسین بن علی، امام سوم شیعیـان، را تعطیل کرد، زیرا کـه با شب تولد باب قرین شده بود. بـه جای آن مراسم حنا بندان راه انداختند، لباس‌های رنگین پوشیدند.[۶۴] بنابراین گروهی بـه تحریک روحانیـان کربلا بـه محل سوی حمله د. حکومت عثمانی ناچار بـه مداخله شد و ابتدا وی را درون کربلا درون حبس خانگی نگه داشت. سپس وی را بـه بغداد اعزام نمود.[۶۵] طاهره سرانجام درون اوایل سال ۱۸۴۷ مـیلادی درون خانـه شـهاب‌الدین آلوسی، مفتی اهل سنت بغداد، درون حبس خانگی قرار گرفت.[۶۶][۶۷]

اخراج از عثمانی و بازگشت بـه ایران

در همـین زمان فعالیت‌های طاهره باعث آزردگی خانواده او درون قزوین شده بود. همچنین کارهایی مانند کشف حجاب طاهره باعث رواج شایعاتی درون مورد بی‌اخلاقی‌های طاهره شده بود. درون چنین موقعیتی پدر طاهره از طریق خویشاوندی درون عراق، والی عراق را ترغیب نمود، کـه طاهره را بـه ایران برگرداند.[۶۵]

مدتی بعد و در سال ۱۸۴۷ مـیلادی، طاهره بـه دستور حاکم عثمانی عراق از عراق اخراج شد.[۸] او قصد داشت مستقیم بـه تهران و نزد شاه برود و بخت خود را به منظور دعوت او بـه آئین خود آزمایش کند؛ ولی پدرش متوجه شد وانی را بـه استقبال او فرستاد که تا از مـیانـه راه او را بـه قزوین بازگردانند.[۶۸]

سفر طاهره از عراق که تا قزوین حواشی زیـادی داشت. او بـه هر آبادی‌ای مـی‌رسید شروع بـه تبلیغ آئین باب مـی‌کرد. درون کرند غرب حدود ۱۲۰۰ نفر بـه او پیوستند. درون کرمانشاه، همسر حاکم این شـهر پیرو او شد.[۶۹] او به منظور مدت ۴۰ روز، با روحانیون این شـهر مناظره کرد. درون شـهر صحنـه اهل حق استقبال زیـادی از او د.[۷۰] درون همدان طاهره موفق شد ملاقات‌هایی را با برخی روحانیون و زنان شاخص شـهر ترتیب دهد. بسیـاری از گروندگان بـه آئین جدید درون طول این سفر، از خاندان سلطنتی بودند.[۷۱] درون همدان مدتی درون خانـه پزشکی یـهودی بنام عازار ساکن شد اما از ترس برانگیختن شورش‌های ضدیـهودی، به‌خاطر پناه یک خانواده یـهودی بـه یک زن شورشی مسلمان، طاهره مجبور بـه ترک آن خانـه شد.[۷۲]

بازگشت بـه قزوین

سرانجام طاهره بعد از سه سال بـه قزوین بازگشت.[۷۳] درون قزوین پدر طاهره تلاش کرد که تا وی را از آئین باب منصرف کرده و به خانـه شوهر سابقش بازگرداند، اما این تلاش ناموفق بود.[۶۸] همچنین با بازگشت طاهره بـه قزوین، ملامحمد، همسر طاهره، نیز به منظور برگرداندن طاهره بـه زندگی مشترکش تلاش کرد. محمدحسینی بـه نقل از زرندی مـی‌نویسد، ملامحمد بـه وسیله چندی از زنان پیغامـی بـه همسرش فرستاد و درخواست کرد کـه به خانـه او برگردد. طاهره درون جواب همسرش مـی‌گوید: «از قول من بـه آن نادان بیشعور بگویید، اگر درون ادّعای قرابت و خویشاوندی بامن راه صداقت مـی‌پیمودی و علاقه قلبی واقعی داشتی درون این مدّت کـه من درون کربلا بودم لااقلّ بـه دیدن من مـی‌آمدی و در حین مسافرت از کربلا بـه ایران با من همراه مـی‌شدی. پیـاده راه مـی‌پیمودی و با کمال صمـیمـیّت کجاوه مرا محافظت مـی‌کردی و تمام راه را بخدمت من مـی‌پرداختی. آن وقت چون صمـیمـیّت تورا مشاهده مـی‌نمودم از خواب غفلت بیدارت مـی‌ساختم و حقیقت امرالهی را به منظور تو شرح مـی‌دادم. حال کـه چنین نکردی و مدّت سه سال مـی‌گذرد کـه از هم جدا هستیم بهتر آن هست که این مفارقت ابدی باشد. یعنی نـه درون این دنیـا و نـه درون جهان دیگری به منظور ما ملاقات و اجتماع مـیسّر نشود. آری جدائی ما ابدی و مفارقت ما دائمـی است. من از تو چشم پوشیدم و دیگر مورد اعتناء نخواهی بود.»[۷۴] ولی دامنـه اختلافات خانوادگی درون مـیان خانواده برغانی بـه طاهره و شوهرش خاتمـه نیـافت. اختلاف مـیان ملاعلی (عموی کوچکتر طاهره کـه بابی شده بود) با برادران بزرگترش شدت یـافته بود. شوهر طاهره و برادرش (که بـه تازگی او هم بابی شده بود) درون سوی دیگر اختلافات بودند.[۷۵]

از طرفی با ورود طاهره بـه قزوین، درگیری‌های عمومـی نیز درون این شـهر فزونی یـافت. اصولی‌ها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از منابر بـه تبلیغ وسیع علیـه بابی‌ها پرداختند و مردم را از معامله با آنان منع د. این احکام بـه تدریج منجر بـه درگیری‌هایی درون بازار قزوین شد.[۷۶] بـه تعبیر امانت، جنگ حیدری و نعمتی درون شـهر قزوین حاکم شد.[۷۵]

ترور محمدتقی برغانی

پرده مجلس ترور محمدتقی برغانی درون هنگام عبادت. این نگاره هفت سال بعد از ترور و در کتاب مجالس المتقین کـه به قلم شـهید ثالث نوشته شده بود، انتشار یـافت. بـه گفته موژان مؤمن، «بدون شک زنی کـه در سمت راست و بر بالای سر قاتل بی‌حجاب بوده و بـه دست دارد، نمادی از طاهره است»[۷۷]

اندکی بعد محمدتقی برغانی، پدرشوهر سابق طاهره کـه رهبر مذهبی شـهر شمرده مـی‌شد، درون مسجد و هنگام عبادت مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. با آنکه قاتل کـه یک فرد شیخی[۷۸] بود و از شیراز بـه قزوین آمده بود، دستگیر و زندانی شد و پیش از قصاص بـه جرم خود اعتراف کرد، ولی درون قزوین شایع شد کـه طاهره درون ترور عمویش دست داشته‌است. همسر سابق طاهره، ملامحمد تقی، وی را متهم بـه صدور فرمان قتل کرد.[۷۹][۸۰] در نتیجه حاکم قزوین او را زندانی کرد، ولی طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود.[۸۱][۸۲]

طاهره با مطالعه کتاب قیوم الاسماء کـه ملا علی بسطامـی درون کربلا بـه او تقدیم کرده بود بـه باب گروید. درون تعالیم کتاب قیوم الاسماء مطالب متنوعی از مدل برخورد خشونت‌آمـیز و جنگ با غیر مؤمنین بـه باب آمده‌است.[۸۳] طبق گفته محمد حسینی درون کتاب حضرت طاهره، وی درون سفرهایش از عراق بـه ایران، درون هر جایی بـه تبلیغ و تدریس کتاب قیوم الاسماء پرداخت.[۸۴] با این حال، صبیر آفاقی دست داشتن او درون هر گونـه عمل خشونت‌آمـیز علیـه اعضای خانوادهٔ خود را نامحتمل دانسته‌است.[۸۵]عباس امانت نیز با قاطعیت هرگونـه نقش یـا اطلاع طاهره را درون این ترور رد مـی‌کند،[۸۶] ولی حمـید دباشی نتیجه‌گیری امانت را «شتابزده» ارزیـابی مـی‌کند. وی درون ادامـه مـی‌افزاید: «قره‌العین مـی‌توانسته، بـه دلایلی کاملاً قابل توجیـه به منظور هدف انقلابی‌اش، دستور ترور ملاتقی را، کـه مزاحم‌ترین دشمن شیخیـه و بابیـه درون قزوین بود، داده باشد؛ ولی همانند هر ارتباط پنـهانی دیگری درون یک ترور سیـاسی، هیچ راهی به منظور اطمـینان له یـا علیـه آن وجود ندارد.»[۸۷]

گردهمایی بدشت

نوشتار اصلی: گردهمایی بدشت

در نوشته‌های اولیـه باب، بر ضرورت پیرروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی درون مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد کـه بابی‌ها، بـه همان اندازه کـه بعد تر مشـهور بـه ردّ دین اسلام شدند، درون این دوره معروف بـه پایبندی کامل بـه سنّت‌های اسلامـی بودند. با این حال عناصری درون ادعای باب - بـه عنوان مدعی مأمور رسمـی خدا- وجود داشت کـه این موضع محافظه کارانـه باب را تهدید مـی‌کرد. بـه نظر مـی‌رسد طاهره پیش از حتّی خود باب بـه مفهوم قدرت بالا دستی باب درون امور مذهبی دست یـافته بود و آن را با ایده‌هایی کـه از شیخیـه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت درون سال ۱۸۴۸ مـیلادی بود.[۸۸]

به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود کـه در تهران بـه فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همـه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و هم‌زمان با محاکمـه سیدعلی‌محمد باب درون آذربایجان، این اجتماع درون روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۶۸][۸] کـه روستایی درون تقاطع راه تهران-مشـهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.[۸۹]

دربارهٔ وقایعی کـه در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کرده‌اند. بر روی بسیـاری از جزئیـات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد. نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کرده‌است.[۹۰] ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز مـی‌داند.[۹۱]

دربارهٔ اه تجمع بابیـان درون بدشت، افسانـه نجم‌آبادی مـی‌نویسد به‌دنبال شدت گرفتن سرکوب بابیـان، رهبران بابی درون بدشت جمع شدند که تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمـیم بگیرند.[۷] از دیدگاه خوان کول، هدف از گردهمایی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود کـه در آن زمان درون قلعه ماکو درون زندان بود.[۹۲]ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است.[۹۳] بـه گفته منگول بیـات اینکه سران بابی درون بدشت بـه دنبال یک قیـام مسلحانـه بودند مطلقاً غیرقابل تردید است.[۹۴]

در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره کـه خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامـی به منظور دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر کـه محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود کـه این آئین درون قالب ی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.[۷]

طاهره درون اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضران را شوکه کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیـان و علما درون آن زمان شد.[۸] بـه گفته امانت، بیشتر منابع تأکید دارند کـه طاهره پیش از واقعه بدشت هیچ‌گاه بدون روبنده درون مـیان عموم حاضر نشده‌است.[۹۵]

حضور طاهره بدون روبنده درون جمع مردان،[۹۶] موجب اختلاف مـیان بابیـان شد.[۹۱]ادوارد براون گزارش مـی‌کند کـه گروهی از بابیـان بـه آنچه مـی‌دیدند باور نداشتند و گمان مـی‌د کـه حجاب قره‌العین فقط کمـی «لغزیده» است.[۹۷] گروهی از بابیـان بـه تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت د. سرانجام طاهره موفق شد درون یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند کـه احکام شریعت اسلام ملغی شده‌است.[۹۸] بهائیـان مباحثات بین محمدعلی بارفروشی و طاهره را هماهنگ شده و قهر آنان را ظاهری مـی‌دانند[۹۹]

طاهره بـه همـین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامـی را چنین تشریح کرد:[۱۰۰]

ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حقرفع حجب گردید هان از قدرت رب‌الخلقآمد زمان راستی کژی شد اندر کاستیآن شد کـه آن مـی‌خواستی از عدل و قانون و نسق

نتایج گردهمایی بدشت

به دنبال این موضع‌گیری و توافق مـیان رهبران، برخی شرکت‌کنندگان دست بـه اقدامات افراطی زدند[۱۰۱] و گروهی نیز از آئین بابی دست کشیدند.[۱۰۲] بـه گفته احمدروی، عبدالبهاء بعدها درون این باره درون نامـه خود بـه بهائیـان تهران چنین نوشت: «قره العین یک دفعه بی‌حکمتی کرد و هنوز از کله مردم نمـی‌توانیم بـه درآوریم»[۱۰۳] اما بهائیـان از واقعه بدشت بـه کشف حجاب، رفع حجاب و «قیـام طاهره» تعبیر مـی‌کنند[۱۰۴] و اگرچه آن را «غیر متعارف» مـی‌دانند، ولی آن را دارای پیـام «مبارزه علیـه تحقیر و تبعیض و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیـه زنان، و تأکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» مـی‌دانند.[۱۰۵] این درون حالی هست که بابیـان گفته‌اند طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده‌است.[۱۰۶] نصرت‌الله محمدحسینی بـه نقل از ادوارد براون و یحیی ازل گفته‌است کـه «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه کـه هنگام ادای سخن حجابش را بـه کنار مـی‌زده بعد از لحظاتی مجدداً صورت خود را مـی‌پوشیده‌است».[۱۰۷]نگار متحده بی‌حجابی طاهره را با زینب حسین بن علی درون واقعه کربلا مقایسه کرده‌است.[۱۰۸] بیت‌العدل بهائیـان درون پیـام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مـی‌نویسد: «طاهره، آن شیرزن بی‌مثیل تاریخ ایران، درون سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی کـه فعّالیّت‌های مربوط بـه بهبود اوضاع اجتماعی زنان درون بعضی از نقاط عالم تازه درون حال نضج گرفتن بود، شجاعانـه بـه دفاع از آزادی زنان قیـام نمود.»[۱۰۹]

عزیـه نوری، بهاءالله، درون کتاب تنبیـه‌النائمـین گفته‌است: «(حسین‌علی نوری) درون قضیـه بدشت با جمعی اصحاب درون خدمت جناب طاهره بوده و لقب «بهاء» از آن مطهرهٔ معظمـه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»[۱۱۰]

پس از پایـان گردهمایی بدشت و به‌دنبال اظهارات جسورانـه طاهره و محمدعلی بارفروشی (قدوس) درون مورد کنار گذاشتن اسلام، کاروان بابیـان شرکت‌کننده درون بدشت مورد حمله اهالی روستای نیـالا از توابع هزار جریب قرار گرفت. بعد از حمله هرکدام از بابیـان بـه سمتی پراکنده شدند. طاهره بـه همراه برادران نوری (صبح ازل و بهاءالله) از طریق آمل بـه سمت نور، زادگاه این دو برادر رهسپار شدند.[۸۹]

ضدیت با عقاید بابی نزد برخی از روستاییـان مـیانـه راه را دلیل حمله روستاییـان بـه کاروان مـی‌دانند.[۱۱۱][۸۹] هر چند درون متونی مانند ناسخ التواریخ (نوشته لسان الملک) آمده‌است خشم اوباش علیـه گروه بابی زمانی بـه اوج رسید کـه مشاهده د طاهره و محمدعلی بارفروشی هر دو با هم بـه یک مـهمانسرا و یک عمومـی رفتند.[۱۱۲] منگول بیـات مـی‌نویسد گرچه برخی نویسندگان منابع اولیـه بـه وجود شیطنت‌هایی از جانب بعضی پیروان بی‌مسئولیت این آئین اشاره کرده‌اند، گزارش‌های اشتراک زنان و اتهامات غیراخلاقی نسبت بـه بابیـان بـه شکل بیش از اندازه‌ای مبالغه‌آمـیز هستند.[۱۱۳]

دستگیری و کشته شدن

وضعیت فعلی قلعه طبرسی درون مازندران
طاهره سال‌های پایـانی عمر را درون این خانـه درون تهران زندانی بود.

ماجرای بدشت همچنین باعث شد کـه بابی‌ها با مأموران حکومتی درگیر شوند.[۷] طاهره به منظور مدت نزدیک بـه یک سال روستا بـه روستا زندگی مخفیـانـه‌ای داشت.[۱۱۴] وی زمانی کـه از نور قصد رفتن بـه جنگ قلعه طبرسی و پیوستن بـه سایر بابی‌ها را داشت، با اتهام قدیمـی صدور دستور کشتن عمویش دستگیر و به تهران اعزام شد.[۷]

برای مدت حدود سه سال، طاهره درون بالاخانـه محمد خان کلانتر، رئیس پلیس تهران[۱۱۵] درون حبس خانگی بود. بر شـهرت او افزوده مـی‌شد و زنان برجسته تهران نیز بـه دیدن او مـی‌رفتند.[۴]فرزانـه مـیلانی استاد ادبیـات فارسی و مطالعات زنان درون دانشگاه ویرجینیـا[۱۱۶] گفته‌است: «طاهره درون آخرین سال‌های عمر، دیگر نظریـات مغایر با عقیدهٔ خویش را برنمـی‌تافت. آرزوی او به منظور برقراری دیـالوگ، به منظور درافتادن با اعتقادات مستقر زمان از راه گفتگو و تبادل نظر غیرقابل تحقق مـی‌نمود.»[۱۱۷]

در طول این سال‌ها، باب اعدام شده بود و عده‌ای از هواداران او بـه قصد انتقام، بـه ناصرالدین شاه درون نیـاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی د.[۱۱۸] این ترور نافرجام ماند. شاه نیز درون عوض دستور کشتار بابی‌ها را صادر کرد.[۷] گفته مـی‌شود کـه سال‌ها بعد از جدایی طاهره از همسرش و پیش از اعدام وی درون تهران،[۱۱۹] ناصرالدین‌شاه خواستگاری نافرجامـی از او کرده‌است.[۱۲۰] طاهره درون پاسخ بـه این خواستگاری بیت زیر را به منظور شاه فرستاده‌است.[۱۲۱][۱۲۲]

تو و ملک و جاه سکندری، من و رسم و راه قلندریاگر آن نکوست تو درون خوری، اگر این بد هست مرا سزا

نورالدین مدرسی چهاردهی، از منابع ازلی اصل دیدار شاه با طاهره را رد کرده و گزارش کرده‌است که: «طاهره درون زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل بـه ازدواج با او بود. درباریـان، از ملاقات طاهره بیمناک شده وهم داشتند کـه شاه تحت سیطرهٔ طاهره قرار گیرد و زیبایی او موجب شود کـه شاه مفتونش گردد، لذا مرگ او را جلو آوردند.» همچنین شیخ حسین لنکرانی بـه عنوان یک منبع مسلمان گفته‌است که: «خدمت بزرگ دیگری کـه امـیرکبیر بـه اسلام و ایران کرد، تسریع درون اعدام قره‌العین، و از بین بردن زمـینـهٔ دیدار آن زن فتّانـه با ناصرالدین شاه جوان بود کـه زمام نفس خویش را درون دست نداشت و ممکن بود دلباختهٔ ناز و غمزهٔ او شده و این امر (همراه با وسوسه‌دوانی‌های دول اجنبی ذی‌نفع درون ماجرا) کار پایـان بـه غائلهٔ ایران‌سوز بابیـان را دچار مشکل سازد.»[۱۲۳]

سرانجام درون سال ۱۸۵۲ مـیلادی[۴] با حکم دو مجتهد ارشد، طاهره کـه حدوداً ۳۵ سال داشت نیز محکوم بـه اعدام شد. هر چند رهبران مرد بابی درون ملأ عام کشته شدند، طاهره را درون خفا بـه باغ ایلخانی بردند، خفه د[۷] و جسدش را درون چاه انداختند.[۱۲۴] بـه نوشته افسانـه نجم‌آبادی، درون سیستم قضایی ناصرالدین شاه، طاهره ابتدا بـه حبس ابد و سپس درون دادگاه تجدید نظر بـه اعدام محکوم شد. طاهره همچنین اولین زنی درون ایران بوده‌است کـه به اتهام مفسد فی‌الارض اعدام شد.[۵]

تأثیر طاهره بر فعالان حقوق زنان

نوشتار(های) وابسته: حقوق زنان درون ایران و کشف حجاب

منابع بهایی آخرین کلام طاهره را پیش از اعدام چنین ثبت نموده‌اند.[۷] (اروند شرما این نقل قول را احتمالاً جعلی مـی‌داند):[۱۱۴]

مـی‌توانید بـه زودی، هر گاه کـه اراده کردید، مرا بـه قتل برسانید. اما جلوی آزادی زنان را نمـی‌توانید بگیرید.

برخی از فعالان حقوق زنان، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانسته‌اند. به منظور نمونـه ماریـان هانیش،[یـادداشت ۱] مادر رئیس‌جمـهور اتریش و بنیـان‌گذار نوین زنان درون سال ۱۹۲۵ گفت کـه در فعالیت‌های خود از زندگی طاهره الهام گرفته‌است.[۱۲۵] بـه گفته کاوه لوئیس همت او از اولین قهرمانان برابری زن و مرد درون ایران بوده‌است.[۴]

با این‌حال ریچارد فولتس، لوئیس بِک و گیتی نشاط با رد دیدگاه آن دسته از نویسندگان معاصر کـه کشف حجاب طاهره را فمنیستی تعبیر مـی‌کنند، این کار طاهره را بیشتر سمبل لغو شریعت اسلامـی و گرویدن بـه آئین جدید مـی‌دانند.[۸][۳۶] به گفته ویلسون، فشار مذهب جدید بـه اندازه کافی قوی نبوده‌است کـه باعث آزادی زنان گردد و زنان بهائی بعد از طاهره همچنان حجاب بر سر مـی‌گذاشتند.[۱۲۶]

در بررسی مذهب پیشگامان حقوق زنان درون ایران مـی‌بینیم کـه مذهب یک یـا دو نفر از آنان بابی است. البته مسئله مذهب به منظور بابیـان کـه تحت آزار و اذیت قرار داشتند مسئله‌ای حساس بود و بسیـاری مذهب خود را پنـهان مـی‌د. همچنین با اینکه فقط یک یـا دو نفر از فعالان پیشگام از خانواده‌ای بابی بودند، اما اکثر خانواده پشتیبان آزادی زنان بودند. درون نتیجهٔ همـهٔ این عوامل، تعیین اینکه چهی واقعاً بابی بود و چهی نبود تقریباً ناممکن مـی‌شود.[۱۲۷]

برای مثال، صدیقه دولت‌آبادی سردبیر نشریـه زبان زنان احتمالاً بابی بوده‌است. هرچند کـه در خاطرات وی مـی‌خوانیم درون سال ۱۳۰۰ کـه مأمور گمرک از دیدن سفر یک زن ایرانی تنـها بـه اروپا تعجب کرده بود، فکر مـی‌کرد او غیرمسلمان هست اما صدیقه دولت‌آبادی تأکید کرده کـه مسلمان است. الیز ساناساریـان این پرسش‌ها را مطرح مـی‌کند کـه آیـا او واقعاً درون آن زمان مسلمان بوده و بعداً بابی شده‌است؟ آیـا و برادرش، پری و یحیی دولت‌آبادی کـه آن‌ها هم از حقوق زنان حمایت مـی‌کنند، نیز بابی بوده‌اند؟[۱۲۷]

امروزه درون آمریکا یک سازمان حقوق بشری با عنوان طاهره بـه فعالیت‌های حقوق بشری زنان و ان مـی‌پردازد.[۱۲۸][۱۲۹]

طاهره درون آثار هنری

سارا برنادت هنرپیشـه‌ای کـه نقش طاهره را درون یک نمایش ایفا کرد

طاهره موضوع چند نمایش و فیلم بوده‌است. سارا برنادت (۱۸۴۴–۱۹۲۳) بازیگر فرانسوی درون نمایش‌نامـه‌ای درون نقش طاهره درون سن پطرزبورگ بازی کرده‌است. درون دهه نود یک فیلم درام تلویزیونی درون مورد طاهره درون لس آنجلس ساخته شد و در شیکاگو، ایلینوی یک سری نمایشنامـه بـه کارگردانی عزت گوشـه‌گیر بر روی صحنـه رفت.[۴] درون سال ۲۰۱۱ نیلوفر بیضایی نمایشی را بـه روی صحنـه برد کـه به اندیشـه‌های طاهره و شرایطی کـه باعث پیوستن او بـه بابیـان و ترک خانـه و کاشانـه شد مـی‌پرداخت.[۱۳۰]

شعر و ادب

نوشتار اصلی: اشعار طاهره قرةالعین
دست‌خط طاهره درون یکی از نامـه‌های او

طاهره قرةالعین طبع شعر و نویسندگی داشت. آثار قلمـی متعددی بـه صورت شعر و نامـه از وی به‌جا مانده‌است. بخشی از مقالات و نامـه‌هایش درون بخش سوم کتاب ظهور الحق (تهران، ۱۳۲۲ ق) و بخشی دیگر درون کتاب الکواکب الدریـه فی مآثر البهائیـه درون مصر بـه چاپ رسیده‌است.[۱۳۱] از او اشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی مانده‌است. اشعار او رویکرد شدید مذهبی او را نشان مـی‌دهد. به‌علاوه او هزلی درون مورد رد خواستگاری ناصرالدین شاه دارد.[۴]

به دلیل کشتار عمومـی بابی‌ها، بسیـاری از اسناد مکتوب بابی‌ها از مـیان رفته‌اند. بـه همـین دلیل اشعاری کـه از طاهره باقی مانده‌است، بیشتر بـه صورت بـه و از حفظ نقل شده‌اند.[۱۳۲] مجموع اشعار باقی‌مانده از طاهره بـه کمتر از ۶۰ شعر کوتاه و متوسط مـی‌رسد.[۱۳۳] برخی نویسندگان مدرن‌تر اشعار او را بـه دلیل به‌کارگیری کلمات پرتکلف مورد نقد قرار داده‌اند.[۱۳۴] یکصد و پنجاه سال بعد از مرگ طاهره و در سال ۱۹۹۰ مـیلادی، یک محقق آذربایجانی[یـادداشت ۲] مدعی شد کـه اشعاری از طاهره بـه زبان ترکی را یـافته‌است.[۱۳۵][یـادداشت ۳]

اشعار زیـادی بـه طاهره قرةالعین منسوب هست اما بسیـاری از آن‌ها از ام هانی، عفت نسابه، عشرت شیرازی و محمدباقر صحبت لاری و دیگران است. زیرا بـه نوشتهٔ نعمت‌الله ذکایی بیضایی «او هر کجا شعری عرفانی مـی‌یـافت یـا جالب بـه نظرش مـی‌رسید، یـادداشت و حفظ مـی‌کرد و در مواقع مناسب بر زبان مـی‌آورد. نزدیکان وی کـه آن اشعار را از او مـی‌شنیدند یـا بـه خط او مـی‌دیدند، چون از مأخذ آن‌ها اطلاعی نداشتند، تصور مـی‌د از آن خود اوست و به نام او درون یـادداشت‌هایشان ضبط مـی‌د.» حسین پرتو بیضائی درون کتاب خود، اشعار معروفی را کـه به قرةالعین منسوب هست اما از شعرای دیگر مـی‌باشد، نمایـانده‌است. بـه نوشتهٔ او قرةالعین دفتر شعری شامل ۷۳ صفحه و بالغ بر ۴۷۵ بیت شعر و در هشت قسمت یـا منظومـه داشته‌است کـه دو قسمت از آن مربوط بـه شخصی بـه نام بهجت است.[۱۳۶]

به گفته سوزان استایلزمنک، منابع دانشورانـه مسلمان، ثابت کرده‌اند کـه بعضی از اشعاری کـه زمانی بـه وی منسوب بوده‌اند، درون واقع اثر شعرای قدیمـی‌تر مانند محمدباقر صحبت‌لاری هستند.[۱۳۷][یـادداشت ۴] ولی فرانکلین لوئیس، استاد کرسی ادبیـات فارسی دانشگاه شیکاگو، این اشعار را تضمـین طاهره از شعرایی مانند صحبت‌لاری مـی‌داند.[۱۳۸]

غزل زیر از مشـهورترین غزل‌های منسوب بـه اوست[۱۳۹] و ترانـه‌ای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شده‌است.[۱۴۰] همچنین، محمدرضا شجریـان این شعر را بر روی ترانـه چهره بـه چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی درون جشن هنر شیراز اجرا نموده‌است.[۱۴۱]

گر بـه تو افتدم نظر چهره بـه چهره رو بـه روشرح دهم غم تو را نکته بـه نکته مو بـه مواز پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌امخانـه بـه خانـه درون به درون کوُچه بـه کوچه کو بـه کومـی‌رود از فراق تو خون دل از دو دیده‌امدجله بـه دجله یم بـه یم چشمـه بـه چشمـه جو بـه جودور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطتغنچه بـه غنچه گل بـه گل لاله بـه لاله بو بـه بوابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دلطبع بـه طبع دل بـه دل مـهر بـه مـهر و خو بـه خومـهر تو را دل حزین بافته بر قماش جانرشته بـه رشته نخ بـه نخ تار بـه تار پو بـه پودر دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو راصفحه بـه صفحه لا بـه لا پرده بـه پرده تو بـه تو

محیط طباطبایی با ذکر مخمسی از مـیرزا محمد طاهر وحید کـه صد و ده سال پیش از طاهره مـی‌زیسته‌است، نشان داده کـه این غزل نـه از طاهره و نـه از مـیرزا طاهر، بلکه از طاهر کاشی است.[۱۴۲] نصرت‌الله محمدحسینی، نویسنده بهائی نیز مـی‌گوید: «[این غزل] بـه احتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده بـه جُنگی از اشعار شاعران پارسی‌گوی هست که درون زمان فتحعلی‌شاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانـه ملک طهران موجود است.»[۱۴۳]

طاهره و بابیـان

در نزد بسیـاری از بابیـان، طاهره، ظهور مجدد یـا رجعت فاطمـه ( محمد پیـامبر اسلام) بود. حتی فارغ از این ادعا، درون هر صورت این موضوع غیرقابل چالش هست که طاهره درون نزد بابیـان همان مقام معنوی و سمبلیکی داشت کـه فاطمـه درون نزد شیعیـان دارد.[۶]

نخستین اثر سید علی‌محمد باب تفسیر سوره یوسف هست که شوقی افندی آن را قرآن دوره بابی مـی‌داند. درون این اثر کـه به احسن‌القصص و قیوم‌الاسماء نیز معروف است،[۱۴۴] بارها و بارها بـه شکل مستقیم از طاهره نام مـی‌شود. سید علی‌محمد باب درون جای دیگر درون خصوص طاهره مطلبی گفته کـه بیـانگر تام‌الاختیـار بودن او است:[۱۴۵]

بدانید کـه او بـه خدایش ایمان آورد و با نفس خود مخالفت کرد، از عدل خدا ترسان هست و از روز دیدار رب رعایت مـی‌کند. آنچه از آیـات و خبرها و آثار بیـان مـی‌کند، از سوی ماست. دوست ندارمـی او را انکار کند، اگر چه سخن‌های او از عقل شما دور باشد.

ازلی‌ها رابطه طاهره و باب را از نوع جذبه مولوی بـه شمس تبریز ارزیـابی نموده و اشعار طاهره را نیز ناشی از خلسه چنین جذبه‌ای تفسیر مـی‌کنند.[۱۴۶]

منابع ازلی، نـه‌تنـها لقب طاهره را از سوی سید علی‌محمد باب مـی‌دانند، بلکه اعطای لقب «بهاء» بـه حسین‌علی نوری را نیز از سوی طاهره دانسته‌اند. عزیـه‌خانم، عباس افندی، درون کتاب تنبیـه‌النائمـین گفته‌است: «(حسین‌علی نوری) درون قضیـه بدشت با جمعی اصحاب درون خدمت جناب طاهره بوده و لقب بهاء از آن مطهرهٔ معظمـه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»[۱۱۰]

سهم طاهره درون باب

دربارهٔ تأثیر مثبت یـا منفی طاهره درون ترویج آئین بابی اختلاف نظر وجود دارد. طاهره درون تأکید برگزار از سنت‌های اسلامـی از دیگر رهبران بابی بی‌پرده‌تر و صریح‌تر بوده‌است. حسن موقر بالیوزی، یکی از مورخین بهایی گزارش کرده‌است کـه «طاهره نقش بسیـار مؤثری درون اقبال تعدادی از یـهودیـان بـه دیـانت بابی درون همدان داشته‌است»[۱۴۷] بـه گفته دنیس مک‌ایون طاهره عملاً بعد از سید علی محمد باب تأثیر گذارترین شخصیت باب بود.[۱۴۸] طاهره تفسیری رادیکال از بابی گری ارائه کرد کـه گرچه موجب جدایی درون جامعه بابی‌ها درون ایران و عراق گردید[۱۴۹] ولی باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد.[۱۵۰][۱۵۱]

ولی احمدروی دربارهٔ اقدامات قرةالعین مـی‌نویسد: «داستان قرةالعین شگفت‌آور هست ولی دلیلی از آن بـه سود کیش‌های بابی و بهایی نتوان آورد. درون کوشش‌ها نیز زیـان قرةالعین کمتر از سودش نبوده. درون جستن او از خانـه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت کـه خود بهائیـان پوشیده نداشته‌اند، دستاویز دشمنان بیشتر گردیده که تا دستاویز دوستان»[۱۵۲]

به‌هرحال حتی درون زمان حیـات او، نـه فقط مسلمانان، بلکه بابیـان زیـادی از صراحت لهجه و رک‌گویی او درون عذاب بودند. بابیـان زیـادی به‌طور مکرر نزد باب از طاهره گله و شکایت مـی‌د. سید علی‌محمد باب همواره درون این‌گونـه موارد جانب طاهره را مـی‌گرفت و از پیروانش مـی‌خواست کـه از طاهره پشتیبانی نمایند.[۱۵۳]

طاهره و بهائیـان

بهائیـان طاهره را یک زن الگو[۷] و مظهر شجاعت و تهور مـی‌دانند و بر این خصوصیت او بیش‌تر تأکید مـی‌کنند. شوقی افندی او را شاعره‌ای جوان، از خاندانی برجسته صاحب جمال و بلاغتی مسحورکننده، روحی شکست ناپذیر، نظریـاتی متهورانـه و رفتاری بی‌نـهایت شجاعانـه معرفی کرده‌است.[۱۵۴] بیت‌العدل بهائیـان درون پیـام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مـی‌نویسد، طاهره، آن شیرزن بی‌مثیل تاریخ ایران، درون سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی کـه فعّالیّت‌های مربوط بـه بهبود اوضاع اجتماعی زنان درون بعضی از نقاط عالم تازه درون حال نضج گرفتن بود، شجاعانـه بـه دفاع از آزادی زنان قیـام نمود.[۱۰۹] تورج امـینی تاریخ‌دان سرشناس بهائی معتقد هست طاهره بابی بود و بر سر اعتقاد خود جان خود را فدا کرد. امـینی درون مقاله خود مـی‌نویسد کـه بابی بودن طاهره را حتما در متن آئین بابی پذیرفت بـه این معنی کـه طاهره بـه آثار باب و به خصوص کتاب بیـان گردن نـهاده بود. امـینی ادامـه مـی‌دهد کـه

در آیین بابی مؤلفه‌هایی هست کـه رگ از گُردهٔ هر چه فمنیست و سکولار و لیبرال است، مـی‌کشد! طاهره به منظور همـهٔ اعتقادات آیین بابی جان باخت. داستان طاهره را نباید بـه ماجراهای کشف حجاب و عدم تقیّه موکول و منحصر کرد. مصادره درآوردن طاهره به منظور بالا بردن مقام زن ایرانی معلوم مـی‌سازد کـه گوینده را با شناسایی آیین بابی نسبتی نیست.[۱۵۵]

بهائیـان همچنین اظهار مـی‌کنند کـه طاهره بـه مقامـی کـه قرار بود درون آینده بهاءالله بـه آن دست پیدا کند واقف بوده‌است.[۱۰۵]

سوزان استایلزمنک و ارویند شارما طاهره را یکی از سه زن مـهم درون آئین بهایی (در کنار آسیـه‌خانم، همسر و بهیـه‌خانم، بهاءالله) مـی‌دانند، با این‌حال تأکید مـی‌کنند کـه نام طاهره محبوبترین نام به منظور نوزادان بهایی درون هر دو کشور ایران و ایـالات متحده است.[۱۵۶][۱۵۷]

بهائیـان از واقعه بدشت بـه کشف حجاب، رفع حجاب و «قیـام طاهره» تعبیر مـی‌کنند[۱۵۸] و اگرچه آن را «غیر متعارف» مـی‌دانند، ولی آن را دارای پیـام «مبارزه علیـه تحقیر و تبعیض و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیـه زنان، و تأکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» مـی‌دانند.[۱۰۵] این درون حالی هست که بابیـان گفته‌اند طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده‌است.[۱۵۹] نصرت‌الله محمدحسینی بـه نقل از پروفسور براون و یحیی ازل گفته‌است کـه «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه کـه هنگام ادای سخن حجابش را بـه کنار مـی‌زده بعد از لحظاتی مجدداً صورت خود را مـی‌پوشیده‌است».[۱۶۰]نگار متحده بی‌حجابی طاهره را با زینب حسین بن علی درون واقعه کربلا مقایسه کرده‌است.[۱۶۱]

سمـینارهای بزرگداشت طاهره

بهائیـان درون فرصت‌های مختلف گردهمایی‌هایی درون بزرگداشت طاهره برگزار مـی‌کنند. از جمله گردهمایی‌های برگزار شده که تا به حال گردهمایی ۱۸ ژوئیـه ۲۰۱۵ مـیلادی درون ویرجینیـای آمریکا مـی‌باشد.[۱۶۲] درون این سمـینار فعالان حقوق بشر مانند مـهرانگیز کار و کاویـان صادق زاده مـیلانی نیز سخنرانی د. مـهرانگیز کار درون سخنرانی خود بـه پایداری وی درون اعتقادش بـه تعالیم باب اشاره کرد. همچنین کار بـه موضوع عدم امکان حضور زنان درون مـیان اعضای بیت العدل جهانی اشاره کرد و بهائیـان را دعوت نمود کـه بدون پرداختن بـه توجیـه‌های دینی، کاستی‌های تبعیض‌آمـیز و تی آئین بهائی را معرفی کنند. مـهرانگیز کار کـه یکی از فعالان حقوق بشر و به ویژه حقوق بانوان است، معتقد هست که احترام بـه ت با مدح و ثنای طاهره کامل نمـی‌شود، و بیت العدل جهانی بهائیـان مـی‌بایست بـه حضور بانوان درون مـیان اعضای خود تمکین کند.[۱۶۳]

یـادداشت‌ها

  • Marianne Hainisch
  • عزیز غفارزاده
  • نویسنده اضافه مـی‌کند که: «این ادعا نـه غیرمحتمل بود و نـه تعجب‌آور. درون شـهر قزوین (زادگاه طاهره) هنوز مردم بـه هر دو زبان فارسی و ترکی صحبت مـی‌کنند»
  • منبع دانشورانـه مزبور «حسام‌الدین نقبایی» (کتاب طاهره) بوده و دو غزل معروف منسوب بـه طاهره، یکی بـه محمدباقر صحبت لاری و دیگری بـه طاهره اصفهانی منتسب شده‌اند.
  • پانویس

  • ↑ ۱٫۰۱٫۱۱٫۲۱٫۳۱٫۴۱٫۵۱٫۶ Elwell-Sutton و MacEoin، Ḳurrat al-ʿAyn in El2، 5:‎ 502.
  • خانـه‌هایی کـه زندان شد؛ حصر خانگی درون ایران، بی‌بی‌سی فارسی
  • ألتونجی، محمد. معجم أعلام النساء. بیروت: دارالعلم للملایین، ۲۰۰۱. ۱۴۳. 
  • ↑ ۴٫۰۴٫۱۴٫۲۴٫۳۴٫۴۴٫۵ Hemmat Kaveh، ۵۴۴–۵۴۵.
  • ↑ ۵٫۰۵٫۱ Najmabadi، ۴۳۲.
  • ↑ ۶٫۰۶٫۱ Linda S. Walbridge، ۹۵–۹۶.
  • ↑ ۷٫۰۰۷٫۰۱۷٫۰۲۷٫۰۳۷٫۰۴۷٫۰۵۷٫۰۶۷٫۰۷۷٫۰۸۷٫۰۹۷٫۱۰۷٫۱۱۷٫۱۲۷٫۱۳۷٫۱۴ Najmabadi، ۱۵–۱۶.
  • ↑ ۸٫۰۸٫۱۸٫۲۸٫۳۸٫۴۸٫۵۸٫۶۸٫۷ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
  • Sabir Afaqi، ۳.
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۳۳۳.
  • ↑ ۱۱٫۰۱۱٫۱ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۵۵.
  • Todd Lawson، The Authority of the Feminine.
  • محمد معین و دیگران، سرواژهٔ «قرةالعین»، فرهنگ لغت معین (بازیـابی درون ۵ اکتبر ۲۰۱۵).
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • الوردی، علی. لمحات اجتماعیـه. 
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • ↑ ۱۷٫۰۱۷٫۱ Hakimia Donn.
  • محمدحسینی، شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷–۲۸۷.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Blomfield، index13.
  • McEoin، ۲۱۴–۲۱۸.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Moojan Momen، ۳۲۷.
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Moojan Momen، ۳۲۶.
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • ↑ ۳۱٫۰۳۱٫۱۳۱٫۲ McEoin، ۲۱۴.
  • ↑ ۳۲٫۰۳۲٫۱۳۲٫۲۳۲٫۳۳۲٫۴۳۲٫۵ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
  • ↑ ۳۳٫۰۳۳٫۱ Moojan Momen، ۳۲۹.
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • ↑ ۳۵٫۰۳۵٫۱ Abbas Amanat، ۲۹۷.
  • ↑ ۳۶٫۰۳۶٫۱ Guity Nashat، ۱۵.
  • Moojan Momen، ۳۲۸.
  • ↑ ۳۸٫۰۳۸٫۱۳۸٫۲۳۸٫۳ McEoin، ۲۱۵.
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • Khodaverdi Tajabadi، ۱۲۶۷.
  • ↑ ۴۱٫۰۴۱٫۱۴۱٫۲ Abbas Amanat، ۲۹۸.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۶۸.
  • اوحدی، طاهره قرةالعین.
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۳۴۲.
  • Munro Sarah، ۱۲.
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۳۴۲.
  • Abbas Amanat، ۲۹۹.
  • عسگری، «قره‌العین»، دائرةالمعارف تشیع، ۱۰۸.
  • Moojan Momen، ۳۳۳–۳۳۴.
  • Todd Lawson، The Authority of the Feminine.
  • Khodaverdi Tajabadi، ۱۲۶۷.
  • McEoin، ۲۲۷–۲۳۰و ۱۵۹.
  • Moojan Momen، ۳۳۱.
  • Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۱۱.
  • الوردی، علی. لمحات اجتماعیـه. 
  • الوردی، لمحات اجتماعیـه، ۱۵۸.
  • فاضل مازندرانی، ظهور الحق ج ۳، ۲۴۵.
  • الوردی، لمحات اجتماعیـه، ۱۶۸.
  • محمد حسینی، نصرت الله. حضرت طاهره. ۱۹۷-۱۹۸ و ۲۰۵. 
  • McEoin، ۲۱۶.
  • Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۱۱.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۷۸.
  • ↑ ۶۵٫۰۶۵٫۱ Arvind Sharma، ۲۱۴.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • McEoin، ۱۲۷–۸.
  • ↑ ۶۸٫۰۶۸٫۱۶۸٫۲ Fathi Asghar، ۸۱.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Abbas Amanat، ۳۱۲–۳۱۳.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Mehrdad Amanat.
  • Abbas Amanat، ۳۱۶.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره، ۲۱۱.
  • ↑ ۷۵٫۰۷۵٫۱ Abbas Amanat، ۳۱۶–۳۱۷.
  • Moojan Momen، ۳۳۲.
  • Moojan Momen، ۳۳۵.
  • محمد حسینی. حضرت طاهره. ۲۳۹. 
  • «برغانی», دانشنامـه جهان اسلام.
  • Moojan Momen، ۳۳۳.
  • Fathi Asghar، ۱۳۶.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره.
  • محمدحسینی و ۱۳۹۰، حضرت طاهره.
  • محمدحسینی، حضرت طاهره.
  • Sabir Afaqi، ۱۳۶.
  • Abbas Amanat، ۳۲۲.
  • Hamid Dabashi، ۳۷۴.
  • "بابیت" از دانشنامـه ایرانیکا
  • ↑ ۸۹٫۰۸۹٫۱۸۹٫۲ Kazembeyki، ۴۳۲.
  • Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱–۹۵.
  • ↑ ۹۱٫۰۹۱٫۱ Fathi Asghar، ۸۲.
  • Juan Cole.
  • Woodman Marion، ۲.
  • Bayat, Mysticism and Dissent, 118.
  • Abbas Amanat، ۳۲۰.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Mutilated Body of the Modern Nation، Mottahedeh، ۳۸–۵۰.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • محمدحسینی، شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷–۲۸۷.
  • Banani Amin، ۱۱–۱۲.
  • Mutilated Body of the Modern Nation، Mottahedeh، ۳۸–۵۰.
  • Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱–۹۵.
  • بهاییگری، احمدروی صفحهٔ ۸۶
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۳۸۶.
  • ↑ ۱۰۵٫۰۱۰۵٫۱۱۰۵٫۲ محمدحسینی، طاهره (قره‌العین).
  • Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱–۹۵.
  • محمدحسینی، شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۱۲.
  • Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۷۷.
  • ↑ ۱۰۹٫۰۱۰۹٫۱ بیت‌العدل العظم.
  • ↑ ۱۱۰٫۰۱۱۰٫۱ فاضل مازندرانی، ۸۵.
  • Fathi, Women and the family in Iran, 82–83.
  • Bayat, Mysticism and Dissent, 117.
  • Bayat, Mysticism and Dissent, 116.
  • ↑ ۱۱۴٫۰۱۱۴٫۱ Arvind Sharma، ۲۱۷.
  • Najmabadi، ۵۶۶.
  • پریچهر فرزام، صدای آمریکا.
  • حورا یـاوری، ۱۸۴.
  • «طاهره». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۰۷ مـه ۲۰۱۲. بازبینی‌شده درون ۱۵ فوریـه ۲۰۱۲. 
  • Maneck، Táhirih.
  • Brugnol Angelico، ۷۵.
  • ۱۹۹۹، Mutilated Body of the Modern Nation، ۳۸–۵۰.
  • واثقی، ۷۵.
  • ابوالحسنی، ۱۰۷.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Wilson، ۹۱۸.
  • ↑ ۱۲۷٫۰۱۲۷٫۱ ساناساریـان، ۷۲.
  • Juliette Terzieff.
  • Jeanne Smoot.
  • نیلوفر بیضایی، رادیوزمانـه.
  • رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز که تا مشروطه، ۱۹۰.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Banani Amin، ۴.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Banani Amin، ۵.
  • رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز که تا مشروطه، ۱۹۰.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Franklin.
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • «آینده‌نیوز».
  • شجریـان، «زندگینامـه».
  • محیط‌طباطبائی، ۵۸۱–۵۸۸.
  • محمدحسینی، شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷–۲۸۷.
  • Todd Lawson، Interpretation as Revelation.
  • مـهدویت.
  • یحیی نوری، «ازلیـه».
  • استیلزمنک.
  • McEoin، ۵۴۰.
  • Hamid Dabashi، ۲۱۷.
  • Hamid Dabashi، ۳۴۱.
  • Abbas Amanat، ۲۹۵.
  • کسروی، «بهائی‌گری».
  • Fathi Asghar، ۸۳.
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۶۱۵.
  • تورج امـینی. «طاهرهٔ خیـالی، طاهره‌های حقیقی». ۱۷ مرداد ۱۳۹۴. بازبینی‌شده درون ۱۴ نوامبر ۲۰۱۵. 
  • Susan Stiles Maneck، Táhirih.
  • Arvind Sharma، ۲۳۸.
  • محمدحسینی، حضرت باب، ۳۸۶.
  • Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱–۹۵.
  • محمدحسینی، شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۱۲.
  • Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۷۷.
  • «کشف حجاب طاهره قره العین، بستر تاریخی و تأثیرات اجتماعی این رویداد». خبرگزاری ایرانشـهر، ۱۸ ژوئیـه ۲۰۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۳ اوت ۲۰۱۵. 
  • مـهرانگیز کار. «طاهره را بـه بیت العدل راه ندادند». روز آنلاین، ۴ مرداد ۱۳۹۴. بازبینی‌شده درون ۲۳ مرداد ۱۳۹۴. 
  • منابع

    منابع انگلیسی
    • Afaqi, Sabir and Jan Teofil Jasion. “Jinab-i Tahiri”. In Táhirih in history: perspectives on Qurratu'l-'Ayn from East and West. vol. 16. Los Angeles: Kalimat Press, 2004. ISBN ‎ISBN 1-890688-35-5. 
    • Amanat, Abbas. Resurrection and renewal: the making of the Babi movement in Iran, 1844-1850. US: Cornell University Press, 1989. 461. ISBN ‎ISBN 1-890688-42-8. 
    • Amanat، Mehrdad. «JUDEO-PERSIAN COMMUNITIES v. QAJAR PERIOD (2)». درون Encyclopædia Iranica. ۲۰۰۹. 
    • Banani، Amin. Táhirih: a portrait in poetry. Los Angeles: Kalimat Press، ۲۰۰۵. شابک ‎ISBN ۱-۸۹۰۶۸۸-۳۶-۳. 
    • Bayat, M.. Mysticism and Dissent: Socioreligious Thought in Qajar Iran. Modern intellectual and political history of the Middle East. Syracuse University Press, 1982. ISBN ‎978-0-8156-2853-8. 
    • Beck، Lois و Guity Nashat. Women in Iran from 1800 to the Islamic Republic. University of Illinois Press، ۲۰۰۴. ۱۵. شابک ‎۰۲۵۲۰۷۱۸۹۱, ۹۷۸۰۲۵۲۰۷۱۸۹۸. 
    • Blomfield, (Sitarih Khanum). «The Wating Servants». درون The Chosen Highway. London: The Baha'i Publishing Trus, 1956. ISBN ‎ISBN 0-87743-015-2. 
    • Cole، Juan. «Bahá'u'lláh». The Baha'i Encyclopedia (Baha'i Library Online)، ۱۹۹۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۱ دی ۱۳۹۰. 
    • Dabashi, Hamid. Close up: Iranian cinema, past, present, and future. London UK: Verso, 2001. 302. ISBN ‎ISBN 1-85984-626-2. 
    • Dabashi, Hamid. Shi'ism: a religion of protest. US: Harvard University Press, 2011. 413. ISBN ‎ISBN 978-0-674-04945-1. 
    • Elwell-Sutton, L. P and D. M MacEoin. “Ḳurrat al-ʿAyn”. In Encyclopaedia of Islam. vol. 5. 2 ed. Leiden: E. J. Brill, 1986. 502. ISBN ‎90 04 07819 3. 
    • Fathi، Asghar. Women and the family in Iran. Netherlands: C.A.O، ۱۹۸۵. ۸۱. شابک ‎ISBN ۹۰۰۴۰۷۴۲۶۰. 
    • Foltz, Richard. Spirituality in the land of the noble: How Iran shaped world's religions. Oxford, England: Oneworld Publications, 2004. ISBN ‎ISBN 1-85168-333-X. 
    • G.Jestise, Phyllis. «Tahirih». درون Holy people of the world. ج. 1. Santa Barbara: ABC,Clio inc., 2004. ISBN ‎ISBN 1-85109-649-3. 
    • Hakimia، Donn. «Resistance, Resilience and the Role of Narrative: Lessons from the Experiences of Iranian Bahá’í Women Prisoners». ENQUIRE (University of Toronto: The University of Nottingham)، ش. Issue 3. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱ دی ۱۳۹۰. 
    • Hemmat، Kaveh Louis. «Qurrat Al-Ayn». Bonnie G. Smith. درون The Oxford encyclopedia of women in world history, Volume 1. Oxford University Press، ۲۰۰۸. ۵۴۴–۵۴۵. شابک ‎۰۱۹۵۱۴۸۹۰۸, ۹۷۸۰۱۹۵۱۴۸۹۰۹. 
    • Kazembeyki، Mohammad Ali. Society, politics and economics in Māzandarān, Iran, 1848-1914. Royal Asiatic Society books. Routledge، ۲۰۰۳. ۱۱۹–۱۲۰. شابک ‎۰۷۰۰۷۱۵۰۴۵, ۹۷۸۰۷۰۰۷۱۵۰۴۶. 
    • Khodaverdi Tajabadi، Mohammad. IV. «SHAYKHIYYA AND KIRMAN`S SOCIO-POLITICAL CHANGES IN THE QAJAR PERIO» ((pdf)). INTERNATIONAL JOURNAL Of ACADEMIC RESEARCH. Vol٫ ۳، ش. ۲ (۲۰۱۱): ۱۲۶۷. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. 
    • Lawson، Todd. «Interpretation as Revelation: The Qur’án Commentary of the Báb». Journal of Bahá’í Studies (Association for Bahá’í Studies) ۲، ش. ۴ (۱۹۹۰). بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۷ آذر ۱۳۹۰. 
    • Lawson, Todd. “The Authority of the Feminine and Fatima's Place in an Early Work by the Bab” (pdf). Online Journal of Bahá‟í Studies. 1 (Toronto, Canada: University of Toronto, Institute of Islamic Studies), no. ISSN 1177-8547 (2007): 137–170. Archived from the original on 2012-02-15. 
    • Lewis، Franklin. Poetry as Revelation: Introduction to Bahá’u’lláh’s Mathnavíy-i Mubárak. ۹. Association for Baha'i Studies English-Speaking Europe، ۱۹۹۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. 
    • McEoin، Denis. «۶». درون The messiah of Shiraz: studies in early and middle Babism. ۲۰۰۹. 
    • momen، moojan. «Usuli, Akhbari, Shaykhi, Babi: The Tribulations of a Qazvin Family». Iranian Studies. ۳۶ (United Kingdom (UK), Oxfordshire: Carfax Publishing Co)، no. ۳ (September ۲۰۰۳). doi:10.1080/02108603200013911. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. 
    • Mottahedeh, Negar. Jonah Winters. ed. “Mutilated Body of the Modern Nation” (html). Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East. 18:2 (Berkeley), 1999, 38–50. Archived from the original on 2012-02-15. 
    • Mottahedeh, Negar. Representing the Unpresentable: Historical Images of National Reform from the Qajars to the Islamic Republic of Iran (Gender, Culture and Politics in the Middle East). New York: Syracuse University Press, 2008. 264. ISBN ‎ISBN 978-0-8156-3179-8. 
    • Mottahedeh, Negar. “Ruptured Spaces and Effective Histories: The Unveiling of the Babi Poetess Qurrat al-'Ayn-Tahirih in the Gardens of”. UCLA Journal of History. 17 (Occasional Papers in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies), 1997, 59–81. Archived from the original on 2012-02-15. 
    • Munro، Sarah. Forget-Me-Not, Iran: The Story of Keith Ransom-Kehler. UK: Intellect، ۲۰۱۱. ۱۲. شابک ‎ISBN ۹۷۸-۱-۸۴۱۵۰-۴۱۱-۷. 
    • Najmabadi, Afsaneh and Suad Joseph. Encyclopedia of Women & Islamic Cultures: Family, law, and politics. vol. 2. Brill NV, 2005. ISBN ‎ISBN 9004128182. Archived from the original on 07 مـه 2012. Retrieved 16 دی 1390. 
    • Sharma, Arvind. Religion and women. USA: State University of New York, 1994. ISBN ‎ISBN 0-7914-1690-9. Archived from the original on 07 مـه 2012. Retrieved 25 دی 1390. 
    • Smoot، Jeanne. «So-Called "Anti-Terrorism" Measures Harm Battered Immigrant Women». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۸ دی ۱۳۹۰. 
    • Stiles Maneck, Susan. “Táhirih: A Religious Paradigm of Womanhood”. Journal of Bahá’í Studies Vol. 2, number 2 (1989), 1989. Archived from the original on 2012-02-15. Retrieved 24 آذر 1390. 
    • Terzieff، Juliette. «New Law Puts Brakes on International Bride Brokers». بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۸ دی ۱۳۹۰. 
    • Walbridge، Linda S.. The most learned of the Shiʻa: the institution of the Marjaʻ taqlid. Oxford University Press، ۲۰۰۱. ۹۵. شابک ‎۰۱۹۵۱۳۷۹۹X, ۹۷۸۰۱۹۵۱۳۷۹۹۶. 
    • Wilson, Samuel Graham. Bahaism and Its Claims: A Study of the Religion Promulgated by Baha Ullah and Abdul Baha (1915). Kessinger Publishing, LLC, 2009. ISBN ‎ISBN 978-1-120-16119-2. 
    • Woodman، Marion. «The Role of the Feminine in the New Era». Journal of Bahá’í Studie (Association for Bahá’í Studie) ۲ (۱۹۸۹): ۲. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۱ دی ۱۳۹۰. 
    منابع فارسی
    • آئین بیـان (The Religion of Bayan). «به یـاد صدمـین سال شـهادت نابغه دوران قره العین». ناشر: گمنام، سپتامبر ۱۹۴۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۵ دی ۱۳۹۰. 
    • «آیـا کار افراطیون زنجیره‌ای آب بـه آسیـاب بهاییـان ریختن نبود؟». آینده نیوز، ۲۲ شـهریور ۱۳۹۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۶ آذر ۱۳۹۰. 
    • ابوالحسنی منذر، علی. «اظهارات و خاطرات آیت‌الله حاج شیخ حسین لنکرانی دربارهٔ بابیگری و بهاییگری». فصلنامـه مطالعات تاریخی (تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشـهای سیـاسی)، ش. ۱۷ (تابستان ۱۳۸۶). 
    • استایلز منک، سوزان. «گروش اقلیتهای مذهبی بـه آیین بهایی - برخی مشاهدات مقدماتی». مقاله. سایت دیدگاه. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۷ آذر ۱۳۹۰. 
    • اوحدی، علی. «طاهره قرة العین». ۲ آوریل ۲۰۱۰. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۹ آذر ۱۳۹۰. 
    • «برغانی». دانشنامـه اسلامـی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۴ آذر ۱۳۹۰. 
    • بیت‌العدل اعظم. «پیـام مورخ ۲۰ جون ۲۰۰۸ بیت العدل اعظم». گلچینی از دستخط‌ها و پیـام‌های بیت‌العدل اعظم (مرجع پیـام‌های بیت‌العدل بـه زبان فارسی)، ۲۰ جون ۲۰۰۸. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۵ دی ۱۳۹۰. 
    • بیضایی، نیلوفر. «طاهره قره‌العین و فروغ فرخزاد درون دو تابلو». رادیو زمانـه، ۰۵/۰۶/۱۳۹۰. بازبینی‌شده درون ۲۹ بهمن ۱۳۹۰. 
    • رجبی، محمدحسن. مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز که تا مشروطه. تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۴. 
    • شجریـان، محمدرضا. «زندگینامـه». تارنمای رسمـی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۹ آذر ۱۳۹۰. 
    • صبح ازل، مـیرزا یحیی نوری. «Azaliyyah». [ازلیـه]. ترجمـهٔ Nima S. Hazin. نسخه اینترنتی: Bayan19 Publications. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۳۰ آذر ۱۳۹۰. 
    • «طاهره قره العین به منظور بابیت و بهائیت چه کرد؟». بایگانی‌شده از [مـهدویت، بررسی و نقد شیخیـه و بهائیت نسخهٔ اصلی] درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۷ آذر ۱۳۹۰. 
    • فاضل مازندرانی، اسدالله. اسرار الآثار خصوصی. ج. ۲. تهران: مؤسسهٔ ملی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع. 
    • کسروی، احمد. «بهایی‌گری». نسخه الکترونیکی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۹ آذر ۱۳۹۰. 
    • عسگری، حسین. «قره‌العین». دائرةالمعارف تشیع شماره = ۱۳، ۱۰۸. 
    • فرزام، پریچهر. «فرزانـه مـیلانی، استاد دانشگاه، شاعر و نویسنده». واشینگتن: صدای آمریکا، ۱۹ مارس ۲۰۱۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۴ بهمن ۱۳۹۰. 
    • ساناساریـان، الیز. حقوق زنان درون ایران (طغیـان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ که تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمـهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. شابک ‎ISBN ۹۶۴-۷۵۱۴-۷۸-۶. 
    • محمدحسینی، نصرت‌الله. حضرت باب. نسخه اینترنتی: مؤسسه معارف بهائی. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱۵ دی ۱۳۹۰. 
    • محمدحسینی، نصرت‌الله. شرح حیـات و آثار منظوم و منثور قرّة العین. مؤسّسه معارف بهائی، ۱۹۹۸. ۲۵۷–۲۸۷. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۱ دی ۱۳۹۰. 
    • محمدحسینی، نصرت‌الله. «(طاهره (قرةالعین». آئین بهایی، ۲۲ مـهر ۱۳۸۷. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۹ آذر ۱۳۹۰. 
    • محیط طباطبایی، سیدمحمد. «طاهره یـا طاهرا». مقاله. ماهنامـه گوهر، ۸ آبان ۱۳۵۶. ۵۸۱ که تا ۵۸۸. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۲۹ آذر ۱۳۹۰. 
    • واثقی، سام و سهیلا واثقی (pdf). دیوان اشعار بانو فاطمـه زرین‌تاج. Wuppertal-Elberfeld / German: نشر بنیـاد کتاب‌های سوختهٔ ایران، ۲۰۰۶. ۱۲۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینی‌شده درون ۴ بهمن ۱۳۹۰. 
    • یـاوری، حورا. «حجاب و کلام». فصلنامـه ایرانشناسی. ۶ (تهران)، ش. ۱ (بهار ۱۳۷۳). 
    منابع دیگر
    • BRUGNOL, ANGELICO. «STATI DI COSCIENZA MODIFICATI». (Stampato in proprio, ad uso privato, 2000. 75. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی درون 2012-02-15. بازبینی‌شده درون 25 آذر 1390. 

    پیوند بـه بیرون

    طاهره قرةالعین درون پروژه‌های

    گفتاوردهای مرتبط درون ویکی‌گفتاورد
    پرونده‌های مرتبط درون ویکی‌انبار
    • نسخه پی‌دی‌اف دیوان اشعار قره‌العین (حق نشر آزاد)
    • صفحه قره‌العین درون وبگاه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامـی
    • برخی آثار طاهره بـه عربی و فارسی
    • زنان درون آثار باب و بابی درون دانشنامـه ایرانیکا (به انگلیسی)
    • مستند خاک-شکوفه-آتش (ساخته شبنم طلوعی)
    • ن
    • ب
    • و
    بابیـه
    شخصیت‌ها
    من یظهره الله • سید علی‌محمد باب • صبح ازل • حروف حی • ملاحسین بشرویـه • ملا علی بسطامـی • قره‌العین • محمدعلی بارفروشی • مـیرزا آقاخان کرمانی • ملا محمدعلی زنجانی • شیخ احمد روحی • سلیمان خان • محمدعلی زنوزی • عزیـه نوری • سید حسین یزدی • مـیرزا جانی کاشانی • سیدکاظم رشتی • شیخ احمد احسایی • سید یحیی دارابی • علی ترشیزی
    نوشته‌ها
    قیوم الاسماء • تقسیر سوره کوثر • کتاب بیـان • کتاب جزآء • کتاب الحیـات • کتاب لعالی و مجالی • کتاب پنج شأن • هشت بهشت • تنبیـه‌النائمـین • اشعار طاهره قرةالعین • توبه‌نامـه باب • نقطةالکاف • فراخوان کامل بـه بهشت بیـان • قره العين
    مرتبط
    امـیرکبیر • جهانگیرخان صوراسرافیل • یحیی دولت‌آبادی • احکام بابی • سعیدالعلماء • شـهید ثالث • قلعه چهریق • نبیل زرندی • مـیرزا اسدالله خویی  • کشتار بابی‌ها درون تهران • احمد سهراب • محمد عبدالله آل آهاری • ادوارد براون • هدایت‌الله شـهاب فردوسی • جنگ قلعه طبرسی • شورش بابیـان زنجان • شورش بابی‌های نیریز • شـهدای سبعه • نقد بابیـه • ختمـیت وحی  • نـهی توقیت • علی‌محمد فره‌وشی • مسیو نیکلا • مـهدی ملک زاده • ملک المتکلمـین • ناظم‌الاسلام کرمانی • مجدالاسلام کرمانی  • انجمن باغ مـیکده • محمدمـهدی شریف کاشانی
    تاریخچه
    تقویم بدیع بیـانی • اسلام • تشیع • مـهدویت • شیخیـه • آیین بیـانی • ازلی • انشعاب بابی بهائی •
    • ن
    • ب
    • و
    زنان درون ایران
    گروه‌ها
    • انجمن حریت نسوان
    • جمعیت پیک سعادت نسوان
    • جمعیت نسوان وطنخواه
    • هم‌اندیشی زنان
    • کمپین یک مـیلیون امضاء
    • کارزار قانون بی‌سنگسار
    • مجمع انقلابی نسوان
    • منشوری از آن خود
    • کانون هستیـا اندیش
    • گروه مـیدان زنان
    • مرکز فرهنگی زنان
    پیشگامان
    • شـهناز آزاد
    • توبا آزموده
    • فخرعظمـی ارغون
    • بی‌بی‌خانم استرآبادی
    • محترم اسکندری
    • مستوره افشار
    • ماه‌سلطان امـیرصحی
    • فخرآفاق پارسا
    • فرّخ‌رو پارسا
    • صدیقه دولت‌آبادی
    • زندخت شیرازی
    • مرضیـه ضرابی
    • مریم عمـید
    • طاهره قرةالعین
    • مریم فیروز
    • نورالهدی منگنـه
    • روشنک نوعدوست
    • مـهرانگیز دولتشاهی
    • فهرست فعالان حقوق زنان درون ایران‏‏
    نشریـه‌ها
    • پیک سعادت نسوان
    • جهان زنان
    • دانش
    • ان ایران
    • زبان زنان
    • شکوفه
    • عالم نسوان
    • نامـه بانوان
    • نسوان شرق
    • نسوان وطنخواه
    • بیداری ما
    • زنان (ماهنامـه)
    • مـیدان زنان
    • نشریـه زنستان
    • کانون زنان ایرانی
    • زنان امروز
    رویدادها
    • تظاهرات ۱۷ اسفند ۱۳۵۷
    • تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴
    • تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵
    • ان خیـابان انقلاب
    جستارهای وابسته
    • حق رأی زنان درون ایران
    • زنان خاورمـیانـه
    • آزادی یواشکی
    • سهمـیه‌بندی تی دانشگاه‌ها
    • شروط ضمن عقد
    • کمپین بین‌المللی دفاع از حقوق زنان درون ایران
    • انجمن مخدرات وطن
    • کنگره نسوان شرق
    • سازمان زنان ایران
    • فمـینیسم
    • فمـینیسم اسلامـی و دیگر گرایش‌های فمـینیسم
    • حقوق زنان درون ایران (کتاب)
    • سرود برابری
    • حضور زنان درون ورزشگاه‌های ایران
    • ن
    • ب
    • و
    ادبیـات فارسی
    ادبیـات فارسی باستان
    • کتیبه‌های فارسی باستان
    • سنگ‌نبشته بیستون
    • سنگ‌نبشته گنج‌نامـه
    • نقش رستم
    • سنگ‌نبشته خشایـارشا درون ترکیـه
    ادبیـات پارسی مـیانـه
    دینی
    ترجمـه و تفسیر اوستا
    • زند
    • پازند
    • یسن‌ها
    • ویسپرد
    • وندیداد
    • هیربدستان و نیرنگستان
    • یشت‌ها
    • گاهان
    دانشنامـه‌های دینی
    • دین‌کرد
    • بندهشن هندی
    • بندهشن بزرگ
    • گزیده‌های زادسْپَرَم
    • نامـه‌های منوچهر
    • دادِستان دینیگ
    • روایت‌های پهلوی
    • نامـه تنسر
    فلسفی و کلامـی
    • شکند گمانیک ویچار
    • پس دانشن کامگ
    • گُجَستَک اَبالیش
    • زبور پهلوی
    الهام و پیش‌گویی
    • ارداویراف‌نامـه
    • ویرازگان
    • زند وهمن یسن
    • جاماسب‌نامـه
    • یـادگار جاماسبی
    • منظومـه بهرام ورجاوند
    قوانین دینی
    • شایست نشایست
    • روایت امـید اشوهشتان
    • روایـات آذرفرنبغ فرخزادان
    • روایـات فرنبغ سروش
    • پرسشنیـها
    • مادگان هزار دادستان
    اندرزنامـه‌های پهلوی
    • مـینوی خرد
    • دانای مـینوی خرد
    • یـادگار بزرگ‌مـهر
    • اندرزنامـه آذرپاد مـهراسپندان
    • اندرز اوشنَر دانا
    • اندرز دانایـان بـه مزدیسنان
    • اندرز خسرو قبادان
    • اندرز پوریوتکیشان
    • اندرز دستوران بـه بهدینان
    • اندرز بهزاد فرخ‌پیروز
    • پنج خیم روحانیـان
    • داروی خرسندی
    • خویشکاری ریدگان
    • اندرز کنم بـه شما کودکان
    • سودگر نسک
    آثار مانوی
    • انجیل زنده
    • شاپورگان
    • گنجینـه زندگان
    • رازان
    • غول‌ها
    • نامـه‌ها
    • زبور مانی
    غیردینی
    نثر
    کتابی
    • کارنامـه اردشیر بابکان
    • یـادگار زریران
    • خسرو و ریدگ
    • گزارش شطرنج
    • شـهرستان‌های ایرانشـهر
    • شگفتی و برجستگی سیستان
    • ماتیکان یوشت فریـان
    • ماه فروردین روز خرداد
    • سورسخن
    • فرهنگ پهلوی
    • فرهنگ اویم ایوک
    • آیین‌نامـه‌نویسی
    • خودای‌نامگ
    • کتاب کاروند
    متفرقه
    • سنگ‌نوشته‌های دولتی درون دوران ساسانی
    • کعبه زرتشت
    • سفال‌نوشته‌ها
    • پوست‌نوشته‌ها
    • فلزنوشته‌ها
    • مـهرها
    • سکه‌نوشته‌ها
    شعر
    • درخت آسوری
    • خیم و خرد فرخ‌مرد
    • خرد
    ادبیـات فارسی کلاسیک
    شعر
    سدهٔ یکم
    دارای‌دخت
    سدهٔ دوم
    ابوالعباس مروزی
    سدهٔ سوم
    • حنظله بادغیسی
    • راتبه نیشابوری
    • رودکی
    • ابن رومـی
    • ابوحفص سغدی
    • شـهید بلخی
    • محمد پسر مخلد سگزی
    • محمد پسر وصیف سجزی
    • مسعودی مروزی
    • فیروز مشرقی
    • بسام کرد
    • ابوسلیک گرگانی
    سدهٔ چهارم
    • آغاجی بخارایی
    • ابوسعید ابوالخیر
    • ابوالفتح بستی
    • ابوالفرج سگزی
    • ابوطاهر خسروانی
    • رونقی بخارایی
    • سپهری بخارایی
    • بدیع بلخی
    • بشار مرغزی
    • ابوالمؤید بلخی
    • بُندار رازی
    • بهرامـی سرخسی
    • بوالمثل بخارایی
    • ابواسحاق جویباری
    • خبازی نیشابوری
    • خجسته سرخسی
    • خسروی سرخسی
    • دقیقی
    • رابعه بلخی
    • ابوالعباس ربنجنی
    • ابوشکور بلخی
    • رودکی
    • ابوحفص سغدی
    • شاکر جلاب
    • شـهید بلخی
    • عماره مروزی
    • عنصری بلخی
    • فردوسی
    • محمد عبده کاتب
    • حکاک مرغزی
    • مسعودی مروزی
    • ابوطیب مصعبی
    • معروفی بلخی
    • ابوزراعه معمری
    • معنوی بخارائی
    • منتصر سامانی
    • منجیک ترمذی
    • منطقی رازی
    • نصر بن منصور
    • ابوشعیب هروی
    • طاهر چغانی
    • کسایی مروزی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • یوسف عروضی
    • ابوالقاسم بشریـاسین
    سدهٔ پنجم
    • ابوسعید ابوالخیر
    • فخرالدین اسعد گرگانی
    • خواجه عبدالله انصاری
    • باباطاهر
    • خیـام
    • دانشی طوسی
    • مسعود سعد سلمان
    • سنایی
    • اسدی طوسی
    • عسجدی
    • عنصری بلخی
    • عیوقی
    • کافرک غزنوی
    • غضائری رازی
    • ابوالفرج رونی
    • فرخی سیستانی
    • قطران تبریزی
    • لبیبی
    • منوچهری دامغانی
    • ناصرخسرو
    • ازرقی هروی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • ایرانشان بن ابی‌الخیر
    • عثمان مختاری
    سدهٔ ششم
    • اثیر اخسیکتی
    • ادیب صابر
    • محمد معزی
    • انوری
    • عمعق بخاری
    • خاقانی
    • خیـام
    • ابوالفرج رونی
    • سراج قمری
    • مسعود سعد سلمان
    • سموری سجزی
    • سنایی
    • سوزنی سمرقندی
    • جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی
    • قاضی هجیم آملی
    • عبدالواسع جبلی
    • علی بن احمد سیفی
    • ظهیرالدین فاریـابی
    • اشرف غزنوی
    • فلکی شروانی
    • قوامـی رازی
    • مـهستی گنجوی
    • مولانا شاهین شیرازی
    • عطار نیشابوری
    • رشیدالدین وطواط
    • نظامـی گنجوی
    • بهاءالدین ولد
    • عبدالقادر گیلانی
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ابوالعلاء گنجه‌ای
    • ایرانشاه بن ابی‌الخیر
    • رشیدی سمرقندی
    • شمس طبسی
    سدهٔ هفتم
    • بدر جاجرمـی
    • کمال‌الدین اسماعیل
    • افضل‌الدین کاشانی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • اوحدالدین کرمانی
    • مولوی
    • همام تبریزی
    • پوربهای جامـی
    • بهرام پژدو
    • زرتشت بهرام پژدو
    • سراج قمری
    • سراج‌الدین سگزی
    • سعدی
    • سعدالدین نزاری قهستانی
    • شمس قیس رازی
    • شیخ محمود شبستری
    • فخرالدین عراقی
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • عمـید لویکی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • مجد همگر
    • مولانا ناصری
    • عطار نیشابوری
    • بوعلی قلندر
    • کیکاووس رازی
    • نظامـی گنجوی
    • سلطان ولد
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ملک‌تاج‌الدین دهلوی
    • شـهاب‌الدین بدایونی
    • امـیرحسن دهلوی
    • خواجه عبیدالدین
    • حسن محمود کاتب
    سدهٔ هشتم
    • شاهین شیرازی
    • ابواسحاق اط
    • فضل‌الله نعیمـی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • قاسم انوار
    • مغربی تبریزی
    • همام تبریزی
    • حافظ
    • حیدر شیرازی
    • برندق خجندی
    • کمال خجندی
    • رستم خوریـانی
    • شرف‌الدین رامـی
    • عبید زاکانی
    • سلمان ساوجی
    • امـیر شاهی
    • شیخ محمود شبستری
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • بدر چاچی
    • ابوعلی قلندر
    • خواجوی کرمانی
    • عماد فقیـه کرمانی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • عمادالدین نسیمـی
    • نعمت‌الله ولی
    • امـیرحسن دهلوی
    • جهان‌ملک خاتون
    • حمدالله مستوفی
    • جام جونـه
    • حماد جمالی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • مـیر سید علی همدانی
    • عطار شیرازی
    • ابوالحسن علی‌الاعلی
    • جلال طبیب شیرازی
    سدهٔ نـهم
    • آذری طوسی
    • محمد محمد آملی
    • ابن حسام
    • ابواسحاق اط
    • قاسم انوار
    • عصمت بخاری
    • فخرالدین بخاری
    • کمال‌الدین بنایی
    • مغربی تبریزی
    • جامـی
    • هلالی جغتائی
    • برندق خجندی
    • هاتفی خرجردی
    • رستم خوریـانی
    • رضای سبزواری
    • بساطی سمرقندی
    • سکندر لودی
    • امـیر شاهی
    • اهلی شیرازی
    • بابا فغانی شیرازی
    • عطار تونی
    • علی‌شیر نوایی
    • محمد کاتبی
    • مسیحی فوشنجی
    • مکتبی شیرازی
    • محمد فضولی
    • نظام‌الدین محمود قاری
    • مـهری هروی
    • کاتبی ترشیزی
    • نعمت‌الله ولی
    • حسن‌شاه هروی
    • اسیری لاهیجی
    • قبولی هروی
    • آصفی هروی هراتی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • عبدالرحمن مشفقی بخارایی
    • مـهری هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • ملا محمد نامـی
    • خیـالی بخاری
    • قاسم کاهی
    • نظام قاری
    سدهٔ دهم
    • شفائی اصفهانی
    • وحشی بافقی
    • کمال‌الدین بنایی
    • ظهوری ترشیزی
    • هلالی جغتائی
    • هاتفی خرجردی
    • فیضی دکنی
    • جمالی دهلوی
    • عرفی شیرازی
    • علی‌شیر نوایی
    • محتشم کاشانی
    • مولانا همتی انگورانی
    • اهلی شیرازی
    • مکتبی شیرازی
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • نظیری نیشابوری
    • محمد فضولی
    • سحابی استرآبادی
    • شانی تکلو
    • بابا فغانی شیرازی
    • آصفی هروی هراتی
    • حیدر کلوچه‌پز هراتی
    • سقای بخارایی
    • مطربی سمرقندی
    • دوستی بدخشی
    • سیدای نسفی
    • فطرت زردوز سمرقندی
    • ظهوری دکنی
    • لسانی شیرازی
    • شرف‌جهان قزوینی
    • لحاف‌دوز همدانی
    • فهمـی استرآبادی
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • شریف تبریزی
    • صبوری تبریزی
    • نوعی خبوشانی
    • ثنایی مشـهدی
    • ضمـیری اصفهانی
    • مسیح کاشی
    • شکیبی اصفهانی
    • ملک قمـی
    • کفری تربتی
    • انیسی شاملو
    • شاه‌طاهر دکنی انجدانی
    • نصیبی گیلانی
    • ذهنی کشمـیری
    • سرخوش کشمـیری
    • ولی دشت بیـاضی
    • غزالی مشـهدی
    سدهٔ یـازدهم
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • طالب آملی
    • شفائی اصفهانی
    • شوکت بخاری
    • ظهوری ترشیزی
    • سلیم تهرانی
    • فیضی دکنی
    • قاسم دیوانـه مشـهدی
    • ابوالفتح سگزی
    • احولی سیستانی
    • اسیر شـهرستانی
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • سلطان باهو
    • ملاشاه بدخشی
    • جهان‌آرا بیگم
    • حمزه غافل سیستانی
    • زلالی خوانساری
    • زیب‌النسا
    • بیدل
    • سرمد کاشانی
    • کلیم کاشانی
    • ندیم کشمـیری
    • شاپور تهرانی
    • صائب تبریزی
    • صوفی مازندرانی
    • صیدی طهرانی
    • باذل مشـهدی
    • قدسی مشـهدی
    • نظیری نیشابوری
    • مولانا همتی انگورانی
    • محسن فیض کاشانی
    • سحابی استرآبادی
    • فیـاض لاهیجی
    • شانی تکلو
    • منیر لاهوری
    • مجذوب تبریزی
    • طرزی افشار
    • کرام بخارایی
    • سیدای نسفی
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • مطربی سمرقندی
    • نخلی بخارایی
    • ناظم هراتی
    • سرافراز سمرقندی
    • قانع نسفی
    • فصیحی هروی
    • نجیب کاشانی
    • رجبعلی واحد تبریزی
    • ناصر علی سرهندی
    • محسن فانی
    • ظفرخان احسن
    • رضی دانش مشـهدی
    • سعیدا نقشبندی یزدی
    • فوقی یزدی
    • سنجر کاشانی
    • صفی چرکس
    • سالک قزوینی
    • محمد واعظ قزوینی
    • غنی کشمـیری
    • رفیع مشـهدی
    • طغرای مشـهدی
    • وحید قزوینی
    • ذوقی اردستانی
    • الهی اسدآبادی
    • وحدت کاشانی
    سدهٔ دوازدهم
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • هاتف اصفهانی
    • آزاد بلگرامـی
    • آذر بیگدلی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • عبدالقادر بیدل
    • فقیر دهلوی
    • وصال شیرازی
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • حزین لاهیجی
    • باذل مشـهدی
    • قصاب کاشانی
    • صباحی بیدگلی‏
    • مشتاق اصفهانی
    • طبیب اصفهانی
    • غنیمت پنجابی
    • حشمت بدخشانی
    • کرام بخارایی
    • سپندی سمرقندی
    • طغرل احراری
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • املای بخارایی
    • غیـاثی بدخشی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • واله داغستانی
    • ظفرخان جوهری
    • صادق بخارایی
    • مخلص کاشانی
    • محسن تأثیر تبریزی
    • نجیب کاشانی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • نجات اصفهانی
    • عالی شیرازی
    • شیوکرام تقوی
    • قانع تتوی
    • آفرین لاهوری
    • واقف لاهوری
    • محمداسماعیل دارا
    • اکسیر اصفهانی
    • حیرت لاهوری
    • خالص اصفهانی
    سدهٔ سیزدهم
    • صفای اصفهانی
    • نشاط اصفهانی
    • فروغی بسطامـی
    • یغمای جندقی
    • فایز دشتی
    • غالب دهلوی
    • فقیر شیرازی
    • قاآنی شیرازی
    • وصال شیرازی
    • وقار شیرازی
    • محمودخان صبا
    • طاهره قرةالعین
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • نادره
    • بیدل کرمانشاهی
    • عبرت نایینی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • ظفرخان جوهری
    • تاش‌خواجه اسیری
    • صادق بخارایی
    • سلطان خواجه اداء سمرقندی
    • جیحون یزدی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • مفتون بردخونی
    • عمان سامانی
    • نواب‌الله دادخان صوفی
    نثر
    معاصر
    شاعران
    ایران
    نوقدمایی
    • عارف قزوینی
    • مـیرزاده عشقی
    • محمد فرخی یزدی
    • محمدتقی بهار
    • ارسلان پوریـا
    • پرویز ناتل خانلری
    • نادر نادرپور
    • فریدون مشیری
    • سیمـین بهبهانی
    • هوشنگ ابتهاج
    • پروین اعتصامـی
    • حسین منزوی
    • ایرج مـیرزا
    • سیـاوشرایی
    • محمدحسین شـهریـار
    • محمدرضا عبدالملکیـان
    • فریدون توللی
    • گلچین گیلانی
    • عبرت نایینی
    • کریم امـیری فیروزکوهی
    • مظاهر مصفا
    • ژولیده نیشابوری
    • عبدالحسین جلالیـان
    • محمدعلی ریـاضی یزدی
    • عماد خراسانی
    • سلمان هراتی
    • سپیده کاشانی
    • حمـید سبزواری
    • سید حسن حسینی
    • محمدرضا آقاسی
    • محمدعلی معلم دامغانی
    نیمایی
    • مـهدی اخوان ثالث
    • منوچهر آتشی
    • فروغ فرخزاد
    • نصرت رحمانی
    • سهراب سپهری
    • محمدرضا شفیعی کدکنی
    • منوچهر شیبانی
    • اسماعیل شاهرودی
    • م. آزاد
    • اسماعیل خویی
    • محمد زهری
    • محمد مختاری
    • طاهره صفارزاده
    • نیما یوشیج
    • ضیـاء موحد
    • سعید سلطان‌پور
    • منصور اوجی
    سپید
    • بیژن جلالی
    • تندرکیـا
    • هوشنگ ایرانی
    • احمد شاملو
    • نازنین نظام شـهیدی
    موج نو
    • احمدرضا احمدی
    • محمدرضا اصلانی
    • بیژن الهی
    • هوشنگ ایرانی
    • بهرام اردبیلی
    • محمدعلی سپانلو
    • عظیم خلیلی
    • جواد مجابی
    حجم
    • یدالله رؤیـایی
    • هوشنگ چالنگی
    • شاپور بنیـاد
    • بیژن الهی
    • بهرام اردبیلی
    • پرویز اسلام‌پور
    • محمدرضا اصلانی
    • سیروس آتابای
    ناب
    • هوشنگ چالنگی
    • سیدعلی صالحی
    • فرامرز سلیمانی
    موج سوم
    • هرمز علی‌پور
    • قیصر امـین‌پور
    دههٔ هفتاد
    • رضا براهنی
    • علی باباچاهی
    • شاپور بنیـاد
    • سیدعلی صالحی
    • بیژن کلکی
    • شیوا ارسطویی
    • مفتون امـینی
    • بهزاد زرین‌پور
    • علی عبدالرضایی
    • گراناز
    افغانستان
    • نادیـا انجمن
    • واصف باختری
    • خلیل‌الله خلیلی
    • مسعود نوابی
    • محمدکاظم کاظمـی
    • فضل‌الله قدسی
    • ابوطالب مظفری
    • سعادت ملوک‌تاش
    • فدایی هروی
    • مخفی بدخشی
    • عبدالکریم تمنا
    • صوفی عشقری
    • نادیـه فضل
    • محجوبه هروی
    • ندیم کابلی
    تاجیکستان
    • صدرالدین عینی
    • فرزانـه خجندی
    • اسکندر ختلانی
    • ابوالقاسم لاهوتی
    • گلرخسار صفی‌اوا
    • لایق شیرعلی
    • پیرو سلیمانی
    • مـیرزا تورسون‌زاده
    • مـیرزا عبدالواحد مُنظِم
    • صدرِ ضیـا
    • ساتِم اُلُغ‌زاده
    • بازار صابر
    • محمدجان شکوری بخارایی
    • جلال اکرامـی
    • عبید رجب
    • محمدعلی عجمـی
    • صفیـه گلرخسار
    • مردخای بهایف
    • زلفیـه عطایی
    • مؤمن قناعت
    • عسکر حکیم
    • عنایت حاجی‌یوا
    • عبدوملک بهاری
    • مجیب مـهرداد
    • گل‌نظر کلدی
    • تیمور ذوالفقارف
    • عاشور صفر
    • دارا نجات
    • احمدجان رحمت‌زاد
    • جوره هاشمـی
    ازبکستان
    • خواجه (شاعر)
    • اسد گلزاده
    • شـهزاده نظرووا
    پاکستان
    • اقبال لاهوری
    • حفیظ جالندهری
    ارمنستان
    ادوارد حق‌وردیـان
    رمان‌نویسان
    • علی‌محمد افغانی
    • غزاله علیزاده
    • بزرگ علوی
    • رضا امـیرخانی
    • مـهشید امـیرشاهی
    • رضا براهنی
    • سیمـین دانشور
    • محمود دولت‌آبادی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • رضا قاسمـی
    • هوشنگ گلشیری
    • ابوتراب خسروی
    • احمد محمود
    • شـهریـار مندنی‌پور
    • عباس معروفی
    • ایرج پزشک‌زاد
    • عبدوملک بهاری
    • تیمور ذوالفقارف
    داستان‌کوتاه‌نویسان
    • جلال آل‌احمد
    • شمـیم بهار
    • صادق چوبک
    • سیمـین دانشور
    • نادر ابراهیمـی
    • ابراهیم گلستان
    • هوشنگ گلشیری
    • صادق هدایت
    • محمدعلی جمال‌زاده
    • ابوتراب خسروی
    • مصطفی مستور
    • جعفر مدرس صادقی
    • هوشنگ مرادی کرمانی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • بیژن نجدی
    • شـهرنوش پارسی‌پور
    • غلامحسین ساعدی
    • بهرام صادقی
    • گلی ترقی
    نمایشنامـه‌نویسان
    • مـیرزا فتحعلی آخوندزاده
    • ارسلان پوریـا
    • بهرام بیضایی
    • بیژن مفید
    • غلامحسین ساعدی
    • هنگامـه مفید
    • عباس نعلبندیـان
    • اکبر رادی
    • پری صابری
    • محمود استادمحمد
    • مـیرزاده عشقی
    • محسن یلفانی
    • حمـید امجد
    • محمد چرمشیر
    • محمد یعقوبی
    • نغمـه ثمـینی
    • محمد عثمان‌اف
    • رضا عبدو
    • رضا صابری
    • رضا قاسمـی
    • حسین پاکدل
    • حسین پناهی
    • محمد رحمانیـان
    فیلمنامـه‌نویسان
    • ابراهیم حاتمـی‌کیـا
    • مسعود کیمـیایی
    • اصغر فرهادی
    • رخشان بنی‌اعتماد
    • بهرام بیضایی
    • کامبوزیـا پرتوی
    • داریوش مـهرجویی
    • ابراهیم گلستان
    • علی حاتمـی
    • مجید مجیدی
    • پیمان قاسم‌خانی
    • ناصر تقوایی
    • شادمـهر راستین
    • اصغر عبداللهی
    • کیومرث پوراحمد
    سایر
    • علی‌اکبر دهخدا
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 65315085
    • LCCN: n80149250
    • ISNI: 0000 0000 6683 7779
    • GND: 12336230X
    • SUDOC: 13351935X
    • BNF: cb16154584d (داده‌ها)
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=طاهره_قرةالعین&oldid=24824666»




    [پروین بابی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 26 Nov 2018 08:49:00 +0000



    پروین بابی

    سید علی‌محمد باب - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

    پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

    باب
    سید علی‌محمد زادروز ۱ محرم ۱۲۳۵
    ۲۰ اکتبر ۱۸۱۹

    شیراز، پروین بابی ایراندرگذشت ۲۷ شعبان ۱۲۶۶
    ۸ ژوئیـهٔ ۱۸۵۰ (۳۰ سال)
    تبریز، ایرانعلت مرگ تیربارانآرامگاه امامزاده معصوم تهران یـا حیفا درون اسرائیلمحل زندگی شیراز - بوشـهر - اصفهان - کربلا - ماکو - قلعه چهریق - تبریزملیت ایرانینام‌های دیگر حضرت نقطه - نقطه اولی - شمس حقیقت - حضرت اعلیتابعیت ایرانیـاستاد سید کاظم رشتیسال‌های فعالیت ۱۸۴۴ که تا ۱۸۵۰ مـیلادیشناخته‌شده برای پیشوایی مذهبی - شارع آیین بیـانیتأثیرگذاران علمای شیخیـهدوره محمد شاه - ناصرالدین شاه بابیمخالفان روحانیون مسلمان - قوای دولتیـاتهام‌ها ارتدادمجازات‌ها حبس و اعدامآثار قیوم الاسماء - کتاب بیـان فارسی - بیـان عربی - دلائل سبعه و…فرزندان احمدوالدین محمدرضا - فاطمـه بیگم

    سیّدعلی‌محمدشیرازی ملقب بـه باب، (۱ محرم ۱۲۳۵ هـ ق درون شیراز - ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ ـ هـ ق درون تبریز) نویسنده و نظریـه‌پرداز ایرانی و شارع آئین بابیـه یـا آئین بیـان بود. پروین بابی با اتمام هزاره اول بعد از وفات امام حسن عسکری امام یـازدهم شیعیـان درون سال ۲۶۰ هـ ق،[۱] وی بابی را درون ایران بنیـان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را بـه خود جذب کرد.[۲][۳]

    او خود را مـهدی موعود، پیـامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی کـه قرار هست پس از او توسط «من یُظهِره‌الله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود مـی‌خواند و بارها درون آثار خود بـه ظهور او اشاره مـی‌کند.[۴][۵] بعد از او افراد بسیـاری ادعا د «مَن یُظهِرُه‌الله» اند.[۶][۷] بـه اعتقاد بهاییـان، او مبشّر آیین بهائی هست و «مَن یُظهِرُه‌الله» همان مـیرزا حسینعلی نوری هست که او را بهاءالله مـی‌خوانند.[۸] باب شش سال بعد از آغاز بابی، درون سن ۳۱ سالگی درون تبریز بـه فرمان امـیرکبیر تیرباران شد.[۹] از القاب وی مـی‌توان بـه «نقطه اولی» و «مبشر امرالله» و «سید ذکر» اشاره کرد.[۱۰]

    بخش یک: زندگی

    دوران کودکی و جوانی

    باب پیش از سحر اول محرم ۱۲۳۵ درون محله بازار مرغ، شیراز بـه دنیـا آمد. پروین بابی پدرش محمدرضا پسر مـیرزا ابوالفتح و مادرش فاطمـه بیگم بودند. پدر باب کـه بزاز بود و در محله بازار وکیل شیراز حجره داشت، درون نخستین سال‌های زندگی باب وفات کرد. بعد از فوت پدرش درون خانـه دایی‌اش علی محمد کـه وصی پدرش نیز بود بزرگ شد.[۴][۱۱][۱۲] دایی‌اش او را درون ۵ یـا ۶ سالگی به منظور یـادگیری مقدمات فارسی بـه مکتب‌خانـه‌ای درون قهوه اولیـا فرستاد. معلم مکتب محمد نام داشت اما نزد مردم بـه «شیخ عابد» مشـهور بود.[۱۱][۱۳] شیخ عابد معلم آغازین وی شیخی بود.[۱۴] باب بعد از ۶ یـا ۷ سالی تحصیل درون یک مکتب خانـه محلی، درون سن پانزده سالگی تجارت خانوادگی را پی گرفت. او درون این زمان بـه همراه داییش بـه بوشـهر رفت.[۴] و مدتی درون بوشـهر شاگرد تجارتخانـه دایی‌اش بود. تقریباً ۲۰ ساله بود کـه جهت زیـارت بـه عراق سفر کرد و نزدیک یک سال (۱۸۳۹ مـیلادی–۱۸۴۰ مـیلادی) را درون آنجا و اکثراً درون کربلا گذراند و در آن مدت درون کلاسهای سید کاظم رشتی، پیشوای مکتب شیخیـه، شرکت کرد. وی کمـی بعد بـه اصرار خانواده‌اش بـه شیراز برگشت.[۴] باب دست کم درون دو جا درون آثارش از او با عنوان معلمـی، یـاد مـی‌کند.[۱۵] باب درون سن بیست و دو سالگی ازدواج کرد و بواسطه این ازدواج فرزندی بـه نام احمد داشت کـه در نوزادی درگذشت.[۱۶]

    مسجد بیت المـهدی کـه در محل قبلی منزل سید علی محمد شیرازی درون شیراز ساخته شده‌است

    شروع بابی

    در سال ۱۷۹۰ مـیلادی درون ایران، شیخ احمد احسایی مکتب جدیدی را بنیـان نـهاد کـه به شیخیـه معروف است. پیروان او کـه شیخی نامـیده مـی‌شدند، مثل اکثر شیعیـان منتظر قیـام امام مـهدی یـا امام دوازدهم بودند. بعد از مرگ شیخ احمد احسایی، رهبری مذهب شیخیـه بـه یکی از شاگردان او بـه نام سید کاظم رشتی (۱۷۹۳ مـیلادی - ۱۸۴۳ مـیلادی) واگذار شد.[۱۷] سید کاظم رشتی قبل از مرگ، بـه شاگردانش سفارش کرد که تا دنبال حقیقت بگردند. او مـی‌گفت کـه رکن رابع بـه زودی ظهور خواهد کرد. درون مـیان شاگردانش فردی بود بـه نام ملا حسین بشرویـه‌ای.[۱۸] سید کاظم او را مأمور کرده‌بود کـه برای مذاکره با سید شفتی و مـیرزا عسکری (از روحانیون برجسته آن روزگار) بـه اصفهان و خراسان برود بعد از برگشت او از ایران، استاد او دیگر درون قید حیـات نبود. از نظر ملا حسین بشرویـه‌ای نـه مـیرزا محیط کرمانی و نـه مـیرزا حسن گوهر هیچ‌کدام نمـی‌توانسته‌اند پیشوائی باشند کـه او انتظار داشته‌است. بدین جهت مطابق شریعت اسلام بـه مدت ۴۰ روز بـه حال اعتکاف درون مسجد کوفه بـه سر برد. درون این زمان یکی دیگر از علمای شیخی بـه نام ملا علی بسطامـی با عده‌ای دیگر بـه مسجد وارد مـی‌شوند و آن‌ها هم درون اعتکاف شرکت مـی‌کنند. بعد از خاتمـه ۴۰ روز ملاحسین کـه زودتر اعتکاف را شروع کرده بود با دوستان خود عازم ایران مـی‌شود و در تاریخ ۲۲ مـه ۱۸۴۴ بـه شیراز مـی‌رسد[۱۹] و در بدو ورود بـه شیراز با سید علی محمد شیرازی تصادفاً برخورد مـی‌کند.[۲۰]

    ملا حسین بـه مانند سایر شیخی‌ها بدنبال جانشین احتمالی سید کاظم رشتی بود. باب درون دیدار با ملاحسین به‌طور خصوصی بـه او اظهار مـی‌کند کـه او جانشین سید کاظم است. ملاحسین بشرویـه‌ای بـه باب ایمان مـی‌آورد. بـه دنبال او عده ای دیگر از شیخیـان بـه شیراز مـی‌آیند، بـه باب ایمان آورده و از حروف حی (حواریون باب) مـی‌شوند.[۴]

    حروف حی

    نوشتار اصلی: حروف حی

    حروف حَی، لقبی هست که بـه ۱۸ نفر از اولین مؤمنان بـه سید علی محمد باب اطلاق مـی‌شود. حرف درون آثار باب، درون معنای وجود انسانی بـه کار رفته‌است.[۲۱] به‌طور مثال، منظور از حروف انجیل و حروف فرقان درون آثار او، مؤمنین بـه ظهور مسیح و محمد هستند.

    لفظ «حی» بدون احتساب تشدید از لحاظ ارزش عددی درون حساب ابجد برابر با هجده‌است و لذا عبارت «حروف حی» بمعنای هجده تن مؤمنین اولیـه‌است. همچنین باب، خود و هجده نفر حروف حی را واحد اول شریعت بیـان نامـیده‌است، واحد بـه حساب ابجد برابر با عدد ۱۹ هست و معنی یگانگی و وحدت مـی‌دهد.[۲۲][۲۳] حروف حی مأمور بودند کـه آیین بیـان را تبلیغ و منتشر نمایند.[۲۴][۲۵]

    لوح حروف حی بـه خط سید علی‌محمد باب

    حروف حی عبارتند از:

    • ملاحسین بشرویـه‌ای، اولینی بود کـه به باب ایمان آورد.[۱] بعد از ایمان آوردن او که تا مدت ۵ ماه، ۱۷ نفر دیگر نیز بـه باب ایمان آوردند. این ۱۸ نفر از پیروان اولیـهٔ او حروف حی نامـیده مـی‌شوند.[۲۶][۲۵]
    • مـیرزا محمد حسن بشرویـه ای، برادر کوچک ملاحسین بشرویـه ای[۲۶][۲۵]
    • مـیرزا محمد باقر بشرویـه ای، زاده ملاحسین بشرویـه ای[۲۶][۲۵]
    • ملا علی بسطامـی (دوم من آمن) عالم مشـهوری بوده کـه برای تبلیغ بـه دو قطب عالم شیعه یعنی کربلا و نجف فرستاده شد.[۲۷] مطابق تواریخ بابیـه، ملا علی بسطامـی اولین شخصی هست که بواسطه اعتقاد بـه سید علی محمد شیرازی کشته شده‌است.[۲۸][۲۷]
    • ملاخدا بخش قوچانی ملقب بـه ملا علی[۲۶][۲۵]
    • ملا حسن بجستانی[۲۶][۲۵]
    • سید حسین یزدی[۲۶][۲۵]
    • مـیرزا محمد روضه خوان یزدی[۲۶][۲۵]
    • شیخ سعید هندی[۲۶][۲۵]
    • ملا محمود خوئی[۲۶][۲۵]
    • ملا جلیل ارومـی[۲۶][۲۵]
    • ملا احمد ابدال مراغه ای[۲۶][۲۵]
    • ملا باقر تبریزی[۲۶][۲۵]
    • ملا یوسف اردبیلی[۲۶][۲۵]
    • مـیرزا هادی قزوینی، برادر بزرگتر ملا محمدعلی قزوینی[۲۶][۲۵]
    • مـیرزا محمّد علی قزوینی، شوهر طاهره قرّة العین[۲۶][۲۵]
    • زرین تاج برغانی (طاهره قرةالعین)، تنـها زن درون مـیان حروف حی بود و بعداً بـه او لقب «طاهره» داده شد.[۲۹] وی همچنین هیچگاه نتوانست باب را حضوری ملاقات کند.[۳۰][۳۱]
    • ملامحمدعلی بارفروشی (ملقب بـه قدوس و اسم‌الله الاخر)، زاده ۱۲۳۸ هجری قمری، معروف بـه قدوس و از شاگردان سیدکاظم رشتی، آخرین فرد از حروف حی بود. بارفروشی درون ماجرای بدشت نقش مخالف قره‌العین را داشت. سرانجام بارفروشی درون سن ۲۷ سالگی درون سبزه‌مـیدان بابل اعدام شد.[۳۲] پیروان کتاب بیـان اعتقاد دارند کـه قدوس درون واقعه بدشت بـه صورت مصلحتی درون زمان سخنرانی قرةالعین حضور نداشته و بعداً با یکدیگر مباحثه نموده صحت گفتار قرةالعین را تأیید نمودند.[۳۰]

    بعد از اینکه تعداد حروف حی بـه ۱۸ نفر رسید، سید علی محمّد شیرازی بـه همراه قدوس (هجدهمـین حرف حی) به منظور زیـارت خانـهٔ کعبه عازم شد و پس از مدتی دوباره بـه بوشـهر بازگشت.[۳۳] کل مدّت سفر او ۹ ماه طول کشید.[۳۳]

    دستگیری

    حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیـادی بـه حرکت بابی ند اما درون اواخر تابستان ۱۸۴۵ مـیلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمـیم بـه کنترل آن گرفتند؛ لذا باب کـه تازه از مکه بـه بوشـهر آمده بود بـه شیراز شده و محبوس گردید.[۳۴][۳۵]

    به همـین خاطر حاکم فارس عده‌ای از مأموران خود را از شیراز عازم کرد که تا هرکجا کـه مـی‌توانند او را بیـابند و توقیفش کنند. هنگامـی کـه باب از تصمـیم حسین خان آگاه شد، بوشـهر را بـه قصد شیراز ترک گفت. درون بین راه بـه مأموران رسید و گفت من همانی هستم کـه برای یـافتنش تلاش مـی‌کنید.[۳۶] او را نزد حاکم فارس بردند و حاکم نیز بسیـار با او بدرفتاری کرد.[۳۷] او درون برابر حاکم توسط سر دسته روحانیون مورد بازپرسی قرار گرفت وتوسط وی مرتد اعلام شد و دستور داده شد کـه او حتما با فلک تنبیـه شود و در خانـه عبد الحمـید خان داروغه محبوس شود.[۳۴] بعد از آن، سید علی محمد شیرازی بـه ضمانت دایی خود بـه منزل او رفت. قدوس کـه به دستور سید علی محمد شیرازی بـه شیراز رفته بود و یکی دیگر از بابیـان را درون آن شـهر بـه دستور حاکم فارس دستگیر شدند و شکنجهٔ بسیـار تحمل کرده[۳۸] و از شیراز تبعید شدند.

    تبعید بـه اصفهان

    پس از مدتی، بیماری وبا درون شـهر شیراز مُسری شد و در همـین حین باب را آزاد د بـه شرط آنکه از شیراز خارج شد.[۴] وی درون تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ بـه اصفهان تبعید شد. درون ابتدا درون اصفهان درون منزل امام جمعهٔ آن شـهر ساکن شد.[۴] حاکم اصفهان درون آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علی‌محمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مـهمانداری و حمایت کرد.[۳۹] ادوارد براون درون این خصوص مـی‌نویسد: داروغه شیراز درون این امر همراهی کرد درون غیر اینصورت انتقال زندانیش بـه همراه دو تن از پیروانش بـه شـهر ثانی (اصفهان) محال بود. این واقعه حدوداً درون ماه مـه ۱۸۴۶ رخ داد. بـه مدت تقریباً یک سال باب درون اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترین اشراف آن زمان بود کـه هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینـه‌ورزی‌های دشمنانش بودند کـه در بین آن‌ها روحانیون خطرناک‌ترین بودند. اما درون اوایل سال ۱۸۴۷ حامـی او فوت کرد و گرگین خان کـه جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانـه بـه تهران کـه در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیر نابخردش حاجی مـیرزا آقاسی بود فرستاد.[۴۰]

    تبعید بـه ماکو

    بازمانده‌های قلعه ماکو درون سال ۱۳۸۷

    باب بعد از مدتی و در ژانویـه ۱۸۴۷ بـه دستور محمّد شاه قاجار بـه سمت تهران حرکت کرد. اما صدر اعظم او حاجی مـیرزا آقاسی از حضور سید علی‌محمد باب درون تهران نگران شد و با شاه تصمـیم گرفتند بدون این کـه باب وارد تهران شود او را بـه ماکو، واقع درون شمال غربی ایران بفرستند.[۳۹]

    به همـین دلیل سید علی محمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی درون خارج از شـهر تهران و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامـه‌ای از طرف شاه بـه تبریز تبعید شد و سپس درون قلعهٔ ماکو درون منطقه‌ای بـه همـین نام زندانی شد. آن مکان بـه گمان حاج مـیرزا آغاسی از این جهت مناسب بود کـه اکثر مردم آنجا سنی مذهب و ترک‌زبان بودند و محصور مـیان دول روس و عثمانی و بعید از همـه جا بود و در نتیجهی بـه سوی باب جذب نمـی‌شد؛ ولی حتی درون ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامـه هائی بـه باب مـی‌رسید یـا طرفدارانش بـه ملاقات او مـی‌آمدند.[۳۹] علی خان کـه کاملاً دست نشانده و سرسپرده خواسته‌های وزیر بود، درون آن زمان فرماندار ماکو بود. بزودی بعد از رسیدن او بـه ماکو، باب بـه تبریز احضار شد و دوباره درون ارتباط با تعالیمش توسط برخی از روحانیون ارشد مورد بازجویی قرار گرفت. باب حدود شش ماه درون ماکو ماند و سپس دولت کـه فهمـید پیروانش هنوز درون دستیـابی بـه او موفق هستند، او را به منظور حبسی شدیدتر بـه قلعه چهریق فرستاد.[۴۱]

    انتقال بـه تبریز و عودت بـه چهریق

    محل برگزاری جلسه علما با سید علی محمد شیرازی درون تبریز کـه اکنون بـه نام مسجد صاحب‌الامر شناخته مـی‌شود.
    بازمانده‌های قلعه چهریق درون سال ۲۰۰۸ مـیلادی کـه در کنار رودخانـه زولا درون شـهرستان سلماس قرار دارد
    بازمانده‌های سنگچین‌های قلعه چهریق (محل زندان سید علی محمد شیرازی) درون سال ۱۳۹۰

    باب را مجدّداً بـه تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد که تا حکم نـهایی را درون مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی با حضور ناصرالدین مـیرزا ولیعهد محمد شاه تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی درون مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون مـی‌نویسد:اقدام قانونی علیـه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافی‌ها و بی‌احترامـی‌ها همراه بود. آن‌ها بـه او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته حتما قادر باشی بـه هر سؤالی کـه ما انتخاب مـی‌کنیم و مـی‌پرسیم جواب دهی ". و بی‌درنگ شروع بـه پرسش دربارهٔ اصطلاحات و ریزه کاری‌های فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن د.[۴۲] بگفته عباس امانت، استاد تاریخ دانشگاه ییل، ناصرالدین مـیرزا، ولیعهد آن زمان بعد از محاکمـه تبریز حس کرد یـا مـی‌باید درون برابر روحانیون قدرتمند تبریز بایستد یـا از آن خطرناک‌تر منتظر ناآرامـی از طرف پیروان باب باشد. درون این بین مشاوران وی تدبیری پیشنـهاد د کـه پزشکان خود را بفرستد که تا باب را معاینـه کنند. تشخیص آن‌ها قابل پیش‌بینی بود و به گفته ویلیـام کورمـیک، یکی از پزشکان مخصوص وی، تدبیری مصلحت‌آمـیز به منظور نجات جان باب بود. آن‌ها با نظری دایر بر جنون باب، خواستند جان باب را نجات دهند. کورمـیک سال‌ها بعد نوشت: «گزارش ما درون آن موقع بـه شاه بـه گونـه‌ای بود کـه جان او [یعنی باب] را نجات دهد.»[۴۳] بگفته مک ایون باب بـه صورت غیررسمـی درون مجلس علما از سوی بسیـاری از علمای حاضر محکوم بـه مرگ شد. اما رای بر جنون درون این زمان مطرح شد که تا مانع اعدام باب شوند.[۴] محمد ترابیـان درون کتاب حالات و مقالات استاد شـهاب فردوسی درون این خصوص مـی‌نویسد:اینکه درون برخی کتاب‌ها نوشته‌اند سید باب مخبط و مجنون بوده‌است از انصاف و عدالت دور هست زیرا همـهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب فریفته بـه افکار خود دارد و در همـه موارد بـه مقدسات اسلامـی جداٌ احترام مـی‌گذارد و به اصول و نوامـیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجه‌است و مطلقاً علایم جنون درون آثار وی دیده نمـی‌شود.[۴۴]

    پروفسور ادوارد براون مـی‌نویسد:[۴۵]

    به همـین دلیل باب بـه زور از قلعه چهریق بـه تبریز شد و یک بار دیگر درون برابر قضاتی کـه حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمـه‌ای کـه او اکنون بـه آن تن درداده بود چیزی جز یک سری اهانت‌ها و بی‌احترامـی‌های مکرر نبود. بـه هر حال شکنجه گران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماً باب را وادار کنند از تعالیمـی کـه مـی‌آموزد صرف نظر کند. اما آن‌ها قادر بـه انجام آن نشدند.

    مسیو نیکلا اول سفارت فرانسه درون ایران مـی‌نویسد:[۴۶]

    بنابر این معلوم مـی‌شود کـه باب بسختی درون محبس مـی‌گذراند و شکایت دارد و نسبتاً مدت آنـهم طولانی بوده‌است زیرا کـه برحسب مدارکی کـه ما شرح دادیم درون سال ۱۲۶۴ بـه ماکو رفت و اجرای قتلش درون ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ ژوئیـه ۱۸۵۰. ولی قبل از اجرای قتل محبس او را تغییر دادند و از ماکو بـه قلعه چهریق بردند.

    در صفحه بعد از ۱۳۲کتاب نقطةالکاف کـه به همت پروفسور ادوارد براون منتشر گردیده‌است درون ذیل تصویر این قلعه و رودخانـه نوشته شده‌است.[۴۷]

    قلعه چهریق درون نزدیک ارومـیه درون آذربایجان کـه مـیرزا علی محمد باب قبل از اعدام درآنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر مـی‌کند

    در اینجا فقط با نامـه‌ای مخفی شده درون گردو یـا نوشته‌هایی کـه به صورت ضدآب دوخته شده بودند و در شیر غوطه ور شده بودند و امثال اینـها ارتباط بین باب و پیروانش ممکن بود. باب کـه اکنون محکوم بـه بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمـی‌توانست به‌طور مستقیم مسئول گرایش پیروانش بـه دفاع مسلحانـه باشد. با این وجود دولت او را سرچشمـه آن تعالیمـی مـی‌دانست کـه کل امپراتوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمـیم بـه مرگ او گرفت. آنان تصور مـی‌د کـه با مرگ او کل حتما از هم بپاشد.[۴۸]

    مرگ محمد شاه

    در اکتبر سال ۱۸۴۷ مـیلادی محمد شاه، پادشاه ایران درگذشت. بعد از بـه سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، علماء کـه از سوء مدیریت و عدم قاطعیت آقاسی درون سال‌های پایـانی حکومت محمد شاه جسور شده[۴۹] بودند اینک با همراهی وزیر جدید بـه قلع و قمع بابیـان پرداختند.[۵۰]

    در شـهرهای دور افتاده جمـیع ط شمشیر شدند و از قتل و غارت جان سالم بدر نبردند [۴۹] ولی درون شـهرهایی کـه جمعیت بابیـان بالنسبه زیـاد بود مثل یزد، نیریز، زنجان و ولایت مازندران بابیـان اقدام بـه دفاع د.[۵۱][۵۲] درون واقعه زنجان، چیزی نمانده بود کـه تمام قوای دولتی ایران از بابیـان شکست بخورند.[۳۹][۵۳] ادوارد براون زمان مرگ شاه را سپتامبر ۱۸۴۸ مـی‌داند.[۴۸]

    واقعه بدشت

    ادوارد براون مـی‌نویسد:ملاحسین بشرویـه‌ای بـه سرعت بـه سمت روستای بدشت پیشرفت کـه در نزدیکی مرز استان مازندران قرار داشت و در آنجا با گروه دیگری از هم دینان خویش بـه رهبری ملا محمدعلی بارفروشی متحد شد. اصلاحات اجتماعی باب کـه زنان را درون رتبه برابری با مردان بالا برد موجب گردید کـه زرین تاج حاج ملا محمد صالح قزوینی کـه به نام قرةالعین معروف بود نیز بـه سمت تعالیم و آموزشـهای باب جذب شود. اکنون درون مـیان بابی‌ها درون انجمن بدشت ظاهر شد. تصمـیم گرفته شد و معین گردید کـه این زن خوش بیـان، شجاع و زیبا متعهد بـه تشویق و ترغیب وفاداران شود.[۵۴] به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود کـه در تهران بـه فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همـه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و هم‌زمان با محاکمـه سیدعلی‌محمد باب درون آذربایجان، این اجتماع درون روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۵۵][۵۶] کـه روستایی درون تقاطع راه تهران-مشـهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.[۵۷] دربارهٔ اه تجمع بابیـان درون بدشت، افسانـه نجم‌آبادی گفته‌است کـه بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیـان، رهبران بابی درون بدشت جمع شدند که تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمـیم بگیرند.[۵۸] از دیدگاه ئوآن کول، هدف از گردهم‌آیی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود کـه در آن زمان درون قلعه ماکو درون زندان بود.[۵۹]ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است.[۶۰] طاهره درون اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۵۶] این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیـان و علما درون آن زمان شد.[۵۶]

    مرگ

    محل تیرباران باب درون سربازخانـه تبریز.
    فرمان اعدام

    مـیرزا تقی‌خان امـیرکبیر کـه در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود و با قتل و آزار بابیـان نتوانسته بود از گسترش آئین بابی کـه به زعم وی موجب اشاعه کفر و وهن بر دستگاه دولت و روحانیت شده بود جلوگیری کند و تبعید باب را درون کوه‌های آذربایجان بی‌نتیجه و اثر مـی‌دید،[۶۱] بـه شاه پیشنـهاد اعدام باب را داد.[۳۹] بدین ترتیب از سوی شاه بـه تبریز دستور داده شد کـه باب را از زندان خارج کنند و او را حسب الظاهر محاکمـه کنند و سپس بـه قتل برسانند. بنا بـه این دستور ناصرالدین شاه، باب را از چهریق بـه تبریز آورده، چند ساعت درون کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را بـه محل اعدام بردند.[۶۲]

    صبح روز ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ مطابق ۹ ژوئیـه ۱۸۵۰ مـیلادی درون محل اعدام عده کثیری از ساکنین تبریز جمع شده‌بودند. برخی بـه خاطر علاقه بـه باب، برخی از روی خصومت با او و این کـه بتوانند مرگ او را ببینند و عده‌ای هم بـه خاطر کنجکاوی بـه آن جا آمده بودند.[۳۹] جمعی از تماشاچیـان وقتی کـه جوانی باب را دیدند و مشاهده د کـه او خود را نباخته‌است بـه او علاقه‌مند شدند، با این کـه قبلاً نسبت بـه او بی‌اعتنا یـا دشمن بودند.[۳۹]

    باب را بـه همراه محمدعلی زنوزی ملقب بـه انیس، یکی از مریدانش، درون فاصله چند قدمـی یکدیگر آویزان نمودند. بعد از شلیک تفنگ‌ها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنـهان نمود. بعد از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛[۳۹] زیرا گلوله‌ها فقط طناب‌ها را باز کرده بود و حتی بـه محمد علی زنوزی هم آسیبی نرسیده بود.[۳۹] باب را درون اتاقی مشغول مذاکره با کاتبش یـافتند و دوباره بـه محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سرباز زدند.[۳۹] گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب و انیس هردو کشته شدند.[۳۹]

    محل دفن
    مقام اعلی؛ مقبره باب درون حیفا.[۶۳]

    جسد باب و انیس کـه با او تیرباران شده‌بود درون خندقی انداخته شد. حتی گفته شد کـه سگ بدن آنان را خورده‌است. این کار جاستین شیل نماینده وقت انگلیس درون ایران را بر این داشت کـه در نامـه‌ای بـه نخست‌وزیر انگلستان این عمل را وحشیـانـه بنامد. درون عین حال منابع بابی مـی‌گویند کـه جسد باب با تلاش سلیمان خان مـیلانی بـه تهران منتقل شده و در مکانی مخفی درون امام زاده حسن دفن شد. ازلیـان معتقدند جسدش درون همان‌جا مانده‌است. از سوی دیگر منابع بهائی معتقدند باقی‌مانده‌های جسد با دستور بهاءالله از امامزاده حسن خارج شده و برای ۵۰ سال مخفیـانـه از جایی بـه جای دیگر شده و سرانجام درون دامنـه کوه کرمل مشرف بـه شـهر حیفا درون مقام اعلی دفن شده‌است.[۴]

    معتقدین بـه کتاب بیـان (بیـانی‌ها) محل دفن پیکر سید علی محمد شیرازی و محمدعلی زنوزی را درون امامزاده معصوم تهران مـی‌دانند و این مکان را یکی از اماکن زیـارتی خویش مـی‌دانند.

    پروفسورادوارد براون معتقد هست که سلیمان خان و چند نفر از بابیـان اجساد را از بیرون شـهر برداشته و به تهران فرستادند. اجساد درون تهران بـه دستور مـیرزا یحیی، جوانی بیست ساله کـه جانشین باب بوده، بـه امامزاده معصوم واقع درون سر راه همدان، نزدیک رباط کریم منتقل شدند. بعد از ۱۷ یـا ۱۸ سال بهائیـان اجساد را بـه جایی دیگر منتقل د.[۶۴]

    تصویری از متن توبه‌نامـه منتسب بـه باب درون کتابی از ادوارد براون
    سلیمان خان یکی از پیروان کتاب بیـان هست که درون تهران شمع آجین و به قتل رسید
    بررسی توبه نامـه باب

    اوّلین بار ادوارد براون توبه نامـه‌ای منسوب بـه باب را منتشر کرد. وی نوشت سندی بی امضا و بدون تاریخ و ظاهراً بـه دست خط باب موجود هست که درون آن هرگونـه ادعایی را کـه مطرح کرده یـا بـه نظر آمده کـه مطرح کرده‌است، انکار مـی‌کند. البته قرینـه‌ای بر این کـه نامـه خطاب بـه کیست وجود ندارد. وی نامـه را هر چند خوش خط ولی چندان خوانا نمـی‌داند و در انتساب نامـه بـه باب تردید دارد.[۶۵]

    عباس امانت معتقد هست با وجود فشار زیـادی کـه بر روی باب به منظور توبه و از بین بردن بابی بود وی توبه نکرد و تا آخر بر عقیده خود ثابت ماند.[۶۶] ازین روی او را درون ملأ عام درون مـیدان سربازخانـه تبریز تیرباران د که تا هم بابی خاموش شود و هم اقتدار حکومت قاجار بـه صدارت وزیر جدید بـه نمایش گذاشته شود.[۶۶]

    دنیس مکین دربارهٔ سندی کـه بروان منتشر کرده مـی‌نویسد کـه ما سندی درون دست داریم کـه در آن باب، پیـامبر جوان، هر گونـه ادعای الهی را بعد مـی‌گیرد. این سند احتمالاً زمان کوتاهی بعد از دادگاه تبریز نوشته شده و ظاهراً بـه خط باب است.[۶۷]

    امانت اما این سند را کـه بی مـهر، امضا و تاریخ هست جعلی مـی‌داند و معتقد هست با سبک نوشتاری باب همخوانی ندارد و توسط مقامات دولتی تبریز به منظور بی‌اعتبار باب و خشنود شاه جعل شده‌است.[۶۸] وی معتقد هست در بهترین حالت، ممکن هست سند توسط مقامات دولتی تهیـه شده باشد ولی باب از مـهر و امضای آن سرباز زده‌است.[۶۸]

    پسر ملاّ محمّد ممقانی کـه پدرش حکم قتل باب را بعد از مجلس محاکمـه وی درون تبریز داده بود بر عدم توبه وی با وجود اصرار پدر تأکید مـی‌کند.[۶۹][۷۰]

    در همـین راستا دنیسِن رآس معتقد هست مجلس محاکمـه باب درون تبریز بـه امـید توبه وی با وعد و وعید تشکیل شده بود و از آنجا کـه او حاضر بـه توبه نشد فرمان مرگ وی صادر شد.[۷۱] همچنین منبع دیگری تأکید مـی‌کند کـه فشار زیـادی بر روی باب بود که تا توبه کند و از دعاوی و نوشته‌های خود تبری جوید.[۵۲] باب اما درون عوض بی پرده ادعای قائمـیت خود را درون مجلس محاکمـه تبریز علنی کرد و تا آخر با وجود فشار علماء درون تبریز توبه نکرد.[۵۲]

    اما درون پژوهش تاریخی دیگری، وجود توبه نامـه تأیید شده‌است: «در ایـام محمدرضا [شاه] مخلوع درون مـیدان بهارستان اغتشاشی بر پا، بهائیـان مجلس را بـه آتش کشیده کـه توبه نامـه سوخته شود خساراتی وارد آمده اما توبه نامـه محفوظ ماند» [۷۲]

    با این حال، درون کتاب «کشف الغطاء عن حیل الاعداء» کـه به تأیید و دستور عبدالبهاء (از حامـیان قیـام بابیـان) درون پاسخ ادوارد براون (مقدمـه نقطۀالکاف حاج مـیرزا جانی کاشانی) نوشته شده‌است، صورت عریضه ولیعهد بـه محمد شاه بعد از مجلس مباحثه تبریز، بـه اين صورت آمده است:

    «قربان خاک پای مبارکت شوم ... اول حاج ملا محمود پرسید کـه مسموع مـی‌شود کـه تو مـی‌گویی من نائب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفته‌ای کـه دلیل بر امام بودن بلکه پیغمبری توست. گفت: بلی حبیب من، قبله‌ی من، نائب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته‌ام و شنیده‌ای راست است. اطاعت من برشما لازم است... بـه خدا قسمـی کـه از صدر اسلام تاکنون انتظار او را مـی‌کشید، منم. آن کـه چهل هزار علما منکر او خواهند شد، منم. پرسیدند: این حدیث درون کدام کتاب هست که چهل هزار عالم منکر خواهند گشت؟ گفت: اگر چهل هزار نباشد چهار هزار کـه هست... بعد از آن پرسیدند کـه از معجزات و کرامات چه داری؟ گفت: اعجاز من این هست که از به منظور عصای خود آیـه نازل مـی کنم و شروع کرد بـه خواندن این فقره: «بِسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم سُبحانَ اللهِ القُدّوسِ السُّبُّوحِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتَ وَ الأرضَ کَما خَلَقَ هذِهِ العَصاآیَۀَ مِن آیـاتِهِ» اعراب کلمات را بـه قاعده‌ی نحو غلط خوان، تاء سموات را بـه فتح خواند. گفتند مکسور بخوان، آنگاه ألارض را مکسور خواند. امـیراصلان خان عرض کرد: اگر این قبیل فقرات از جمله آیـات باشد، من هم توانم تلفیق کرد و عرض کرد: «الحَمدُللهِ الَّذی خَلَقَ العَصا کَما خَلَقَ الصَّباحَ و المَساءَ» باب بسیـار خجل شد ... بعد از آن مسائلی چند از فقه و سایر علوم پرسیدند. جواب گفتن نتوانست ...چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ الاسلام را احضار کرده، باب را چوب مضبوط زده، تنبیـه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلط‌های خود انابه و استغفار کرد و التزام پا بـه مـهر سپرد کـه دیگر این غلط‌ها نکند ... امر امر همایونی است. انتهی»[۷۳][۷۴]

    گلپایگانی همچنین متن توبه نامـه باب و پاسخ علما بـه او را نقل مـی‌کند و مـی‌نویسد: «چون درون این عریضه انابه و استغفار باب و التزام پا بـه مـهر سپردن آن حضرت مذکور هست مناسب چنین بـه نظر مـی‌آید کـه صورت همان دست خط مبارک را نیز محض تکمـیل فایده درون این مقام مندرج سازیم و .... بـه دقت نظر اولی الابصار واگذاریم.»[۷۵]

    بخش دو:‌ آموزه های باب

    دعاوی

    باب دعاوی خود را بـه تدریج، طی چند مرحله ظاهر مـی‌کند. درون آغاز خود را باب یـا واسطه امام غائب مـی‌خواند، بعد اعلام مـی‌کند کـه خود مـهدی موعود هست و درون نـهایت اظهار مـی‌دارد کـه پیـامبری جدید هست از جانب خداوند کـه دیـانتی تازه آورده که تا مردم را به منظور ظهور موعودی جهانی کـه از او با عنوان «مَن یُظهرُه الله» (کسی کـه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت) یـاد مـی‌کند، آماده کند.[۷۶] دلیل اینکه او از ابتدا ادعای نـهائی خود را آشکار نکرد بـه گفته وی آماده مردم به منظور پذیرش دعوتش بوده‌است که تا به تدریج مردم با آموزه‌ها و دیـانت جدید آشنا شوند و آن را بپذیرند،[۷۷] چه کـه گسست ناگهانی آئین جدید از اسلام مـی‌توانست منجر بـه اضطراب شدید مردم و روی گرداندن از آن شود.[۷۷] باب درون آثار اولیـه اش خود را باب (وسیله ارتباط) و نائب (نماینده) امام غایب شیعیـان دوازده امامـی مـی‌خواند.[۷۸] لقب دیگری کـه به کار مـی‌برد، ذکر یـا ذکرالله الاعظم بود.[۷۷] درون ابتدا ادعایش این بود کـه از طرف امام غایب فرستاده شده که تا فرارسیدن ظهورش را اعلان کند.[۷۸] باب بعدتر درون دوران زندانی بودنش درون ماکو با صراحتی بیشتر ادعایش را فراتر از نیـابت یـا جانشینی امام اعلام مـی‌کند و خود را شخص مـهدی موعود مـی‌خواند.[۷۸] درون دادگاهی کـه کمـی بعد از ورودش بـه چهریق درون تبریز برگزار شد، همـین ادعا را علنی مـی‌کند و از سوی شماری از علمای حاضر محکوم بـه مرگ مـی‌شود.[۴] درون سال ۱۸۴۷ مـیلادی درون مـهم‌ترین اثر خود بـه نام بیـان فارسی بـه پایـان دوره اسلام اشاره مـی‌کند، خود را «مظهر الهی» و پیـامبری جدید مـی‌خواند کـه احکام و تعالیم تازه ای بـه نام آئین بیـان آورده‌است. درون همـین اثر بـه کرّات سخن از موعودی جهانی مـی‌راند کـه نتیجه و ثمره آئین جدیدِ بیـان حتما ایمان بـه وی باشد، وی از این موعود با عنوان «مَن یُظهرُه الله» یـاد مـی‌کند.[۷۹]

    با اینکه باب دعوتش را بتدریج ظاهر کرد اما درون عین حال از همان ابتدا مـی‌توان از لابلای آثارش دعوی رسالت و وحی را بـه وضوح دید. وی آثار خود را وحی از سوی خداوند و مترادف با قرآن مـی‌داند. درون آثار حاجی محمد کریم خان کرمانی پیشوای مکتب شیخیـه (شعبه رکنیـه) کـه با باب مخالفت شدید مـی‌کرده، بـه این دعوی باب اشاره شده‌است.[۸۰] بـه نظر کریم خان از همان اثر نخستین باب بـه نام قیوم الاسماء برمـی آید کـه باب ادعای رسالت داشته‌است.[۸۰] درون همان زمان درون کربلا نیز عده ای از علمای شیعی و سنی و شماری از پیشوایـان شیخیـه و اهل تصوف درون فتوائی دست جمعی بـه همـین نتیجه رسیده بودند.[۲۷]

    برخی از آموزه‌های اساسی

    یکی از آموزه‌های اساسی باب تداوم و تکامل ادیـان است.[۸۱] با پیشرفت انسان درون طول تاریخ، تجلی الهی بـه تدریج درون ادیـان ظاهر مـی‌شود و جلوه ای کاملتر و جامعتر از خود بـه منصّه ظهور مـی‌گذارد.[۸۲] هر دینی درون زمان خود و به نسبت بـه گذشته کامل هست و درون عین حال کمالِ بالقوه اش ظهور دیـانتِ بعد هست که شکوفائی کمالات بالقوه دیـانت و مدنیت قبل درون آن ممکن مـی‌شود.[۸۳] مثلاً کمالِ تورات، انجیل و کمالِ انجیل، قرآن هست و اکنون کمالِ قرآن بصورت بیـان و در آئینی کـه باب آورده، ظاهر شده‌است.[۸۳] بر اساس همـین منطق، هیچ دینی بـه گفته باب آخرین دین نیست،[۸۴][۸۲] بلکه به منظور نیـازهای دوره ای محدود از تاریخ بشر ظهور یـافته‌است.[۸۴][۸۲] بر اساس همـین اصلِ تکامل و شکوفایی ادیـان، باب نتیجه مـی‌گیرد کـه نتیجه و ثمره آیین او حتما شناخت و ایمان بـه «مَن یُظهره الله» موعود آئین بیـان باشد.[۸۵] به باور باب، آثار وی به منظور اولین بار حقایق نـهفته و باطنی مفاهیم اسلامـی و آیـات قرانی را آشکار مـی‌کند، حقایقی کـه به عقیده او با باور رایج مـیان مسلمانان تفاوت بسیـار دارد.[۸۶][۸۷]

    مفهوم قیـامت و معاد از نظر باب نـه پایـان تاریخ بلکه پایـان یک مرحله از تکامل بشر یعنی پایـان دوران یک دین و آغاز ظهور دین بعدی است.[۸۸][۸۹] بعد قیـامت مسیحیت با ظهور پیـامبر اسلام بـه وقوع پیوست و قیـامت اسلام درون سال ۱۲۶۰ هجری قمری با ظهور باب اتفاق افتاد.[۸۸] دوزخ و بهشت نیز نـه محلی به منظور شکنجه ابدی برخی مردم یـا محلی به منظور تمتّع جسمـی و برخی دیگر هست بلکه معانی روحانی دارد. بهشت شناخت و رضای خدا از طریق ایمان بـه فرستاده خداوند و عمل بـه ارزشـهای نوین او به منظور شکوفائی کمالات روحانی هست و دوزخ محرومـیت از این تکامل.[۸۹] باب، عدل الهی را مستلزم اختیـار بشرو نیز استمرار فیض هدایت الهی بر طبق تکامل وقفه ناپذیر انسان و جامعه مـی‌داند و در نتیجه اعتقاد بـه انتهای نبوت و رسالت نفی کامل عدل الهی است.[۹۰] بعلاوه عدل الهی اقتضاء مـی‌کند کـه دلیل حقانیت یک پیـامبر قابل دسترسی و تحقیق به منظور همگان باشد و در نتیجه تصور اینکه دلیل حقانیت پیـامبران معجزات باشد با عدل الهی تضاد دارد چرا کـه در آنصورت دلیل پیـامبر تنـها برایـانی قابل دسترسی مـی‌شود کـه در همان‌جا و همان زمان حاضر بوده باشند. بعد عدل الهی مستلزم باور بـه حجیت کلام پیـامبر است.[۸۶]

    نظر باب راجع بـه اسلام

    باب با کمال احترام از اسلام یـاد مـی‌کند ولی بر اساس اصل تکامل و تداوم ادیـان، باب دوره اسلام را هزار سال مـی‌داند[۹۱] کـه با ظهور او درون سال ۱۲۶۰ هجری قمری، یعنی هزار سال بعد از وفات امام حسن عسکری، بـه پایـان رسیده‌است.[۹۱][۸۸] شماری از نوشته‌های باب بصورت تفسیر سوره‌های قرانی نوشته شده‌است و معانی باطنی و عرفانی آن آیـات را آشکار مـی‌سازد.[۸۷] درون زمان اقامت باب درون اصفهان، منوچهر خان معتمد الدوله حاکم مقتدر آنجا، کـه پیشینـه مسیحی داشت و قلباً بـه پیـامبر اسلام ایمان نداشت، درون حضور علماء از باب خواهش نمود کـه در اثبات نبوت پیـامبر اسلام رساله ای بنویسد.[۹۲] باب بلافاصله و بدون درنگ رساله مفصلی درون همان جمع بنگاشت.[۹۳] نام این نوشته رساله اثبات نبوت خاصه است.[۹۳] این اثر چنان منوچهر خان را متأثر نمود کـه نـه تنـها بـه پیـامبر اسلام بلکه بـه باب نیز ایمان یـافت و در جرگه پیروان او درآمد.[۳۹][۹۲]

    بخش سه: آثار باب

    دست خط باب
    نوشتار اصلی: نقد آثار سید علی‌محمد باب

    آثار اصلی

    سید علی محمد شیرازی درون بیـان فارسی درون باب یـازده از واحد ششم آثار خود را مشتمل بر ۵۰۰٬۰۰۰ آیـه برآورد کرده‌است.[۱۵] از آنجا کـه بیـان فارسی درون سال چهارم (۱۸۴۷-۱۸۴۸ مـیلادی) از رسالت شش ساله باب نگاشته شده مقدار آثار وی حتما بیشتر از این مقدار باشد باشد.[۹۴][۹۵]

    دکتر نادر سعیدی استاد دانشگاه کالیفرنیـا درون لوس آنجلس درون کتاب «باب‌الفؤاد» کـه به بررسی جامع آثار باب مـی‌پردازد آثار وی را بـه سه دسته کلی تقسیم مـی‌کند کـه این تقسیم‌بندی که تا حدودی ترتیب زمانی آن آثار نیز بوده‌است.[۹۶] اولین مرحله از آثار باب بیشتر معطوف بـه تفسیر سوره‌ها یـا آیـات قرانی است.[۸۷] مشـهورترین این آثار تفسیر سوره یوسف هست که از طریق آن باب اول بار دعوی خود را آشکار نمود و آئین بابی متولد گردید.[۸۷]بهاءالله از این اثر بـه عنوان اولین و بزرگترین کتاب‌ها یـاد مـی‌کند و شوقی افندی آن را قرآن دوران بابی مـی‌داند.[۱۵] اما این اثر اولین نوشته باب نیست بلکه اولین نوشته او بعد از آغاز دعوتش است.[۹۷] بـه عنوان مثال قبل از آن باب نوشتن تفسیری بر سوره بقره را آغاز کرده بود.[۹۷] اما این تفسیر از دو بخش تشکیل مـی‌شود کـه بخش اول از آغاز سال ۱۲۶۰ هجری قمری شروع و در انتهای سال بـه پایـان رسیده‌است درون حالیکه بخش دوم همگی بعد از آغاز دعوتش بوده‌است.[۹۷] دسته دوم بیشتر آثار فلسفی هست که درون آن بـه بحثهای مابعدالطبیعه و الهیـات تأکید مـی‌گردد.[۹۸] از مـهم‌ترین این آثار صحیفه عدلیـه، توقیع مـیرزا سعید (جواب سؤالهای ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است.[۹۸] برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر کـه در این مرحله نوشته شده‌اند بـه این نوع مباحث تأکید مـی‌کنند.[۹۸] آثار دو مرحله اول بیشتر درون سه سال اول رسالت باب نوشته شده‌اند.[۹۹] مرحله سوم آثار باب مرحله تشریع هست که درون آن تعالیم اجتماعی و احکام بابی بـه عنوان یک دیـانت نوین مورد بررسی قرار مـی‌گیرد.[۱۰۰] بیـان فارسی، بیـان عربی، دلائل سبعه، لوح خطاب بـه ملا باقر، کتاب الاسماء و کتاب پنج شأن جزو این گروه هستند.[۱۰۰] کتاب بیـان فارسی ام‌الکتاب آئین بابی است، کـه باب درون آن خود را موعود اسلام و پیـامبری جدید معرفی مـی‌کند، شریعت اسلام را منسوخ اعلام مـی‌کند و قوانین و احکام جدیدی وضع مـی‌کند با این هدف کـه مردم به منظور پذیرش موعودی جهانی کـه پس از وی مـی‌آید آماده شوند، وی از این موعود با نام من یظهره الله یـاد مـی‌کند.[۱۰۰] بعد آثار باب از سه مرحله تشکیل مـی‌شود: اول تنزیل بـه عنوان تفسیر، دوم تنزیل بـه عنوان تبیین فلسفی، و سوم تنزیل بـه عنوان تشریع.[۹۹] بعضی از مـهترین آثار باب عبارتند از:

    • تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء)
    • بیـان فارسی
    • بیـان عربی
    • دلائل سبعه
    • صحیفه عدلیـه
    • تفسیر سوره فاتحه
    • تفسیر سوره والعصر
    • تفسیر سوره الکوثر
    • پنج شأن
    • الأسماء کلشیئ
    • نبوت خاصه
    • هیکل الدین
    • صحیفه رضویّه
    • کتاب جزا
    • صحیفة بین الحرمـین
    • تفسیر سوره حمد نقطه باء زیر بسم الله
    • فی بیـان المسائل الثلثة
    • تفسیر سوره توحید
    • تفسیر سوره القدر
    • رساله ذهبیة
    • الواح دوائر
    • قسمتی از الواح حضرت نقطه و سید حسین کاتب
    • لوح وصایت خطاب بـه صبح ازل
    • دعا و مناجات
    • زیـارت نامـه
    • رجعت
    • مجموعه ۴ ادعیـه و تفاسیر
    • مجموعه‌ای از الواح و جوابیـه و ادعیـه
    • لوح خطاب بـه حجت زنجانی
    • (دستخط اصل)
    • آثار متفرقه از بیـان جلد ۱
    • آثار متفرقه از بیـان جلد ۲
    • مجموعه‌ای از الواح و مناجات
    • زیـارات و خطبات

    سبک نگارش

    بگفته جان والبریج، استاد دانشکده فرهنگ و زبان‌های خاور نزدیک دانشگاه ایندیـانا درون بلومـینگتون، بسیـاری از آثار باب -از جمله آثاری کـه به سبک قرآن نوشته شده، آثاری دربارهٔ الهیـات و علم حقوق، تفاسیری بر قرآن و از این دست- بـه زبان عربی نوشته شده‌است. آثار عربی باب نـه تنـها بـه خاطر پیچیده بودن آن‌ها، بلکه بـه خاطر لغات و ساختمان پیچیده جملاتش، بسیـار مشکل‌ساز است. دشمنان باب دستور زبان او را مورد انتقاد قرار مـی‌دادند و او را متهم مـی‌د کـه ابتدایی‌ترین قوانین عربی را نیز نمـی‌داند.

    در حقیقت مسئله این بود کـه باب نمـی‌خواست محدودیت‌های قراردادی دستور زبان عربی و سبک آن را بپذیرد و بارها از مشتقات غیر مستعمل لغات استفاده مـی‌کرد. عملاً تعداد اندکی از لغات متعددی کـه به‌طور نظری از هر ماده (ریشـه) عربی قابل اشتقاق هست مستعملند (استفاده مـی‌شود). باب بسیـاری از مشتقات نامتداول عربی را نیز مورد استفاده قرار مـی‌داد. (مثلاً درون لوحی مشـهور، از بیشتر لغاتی کـه از ماده «بهاء» قابل اشتقاقند استفاده کرده‌است) درون نتیجه سبکش سخت، نامتعارف، چالش‌برانگیز و گاهی اوقات مبهم است. خود باب ادعا مـی‌کرد کـه آیـات او و زیبایی‌شان گواهی بر راستی وحیش بوده‌است.[۱۰۱]

    دنیس مکین درون دانشنامـه ایرانیکا، دستور زبان عربی باب را دائماً بد مـی‌داند[۴] کـه فهم برخی متن‌ها درون آثار باب را مشکل کرده‌است.[۱۰۲] مکین دلیل این ناسازگاری را سرعت قابل ملاحظه باب درون تصنیف (یـا نزول)‌ آثارش مـیداند، امری کـه باب نشانـه الهی بودن آثارش مـیداند.[۱۰۲] مکین با اینکه فهم آثار باب را سخت مـی داند ولی معتقد هست تلاش به منظور درک آن‌ها خواننده را با ایده‌ها و تصاویر جذاب و بسیـار بکری آشنا مـی‌کند کـه نشان از یک نبوغ غیر معمول دارد.[۱۰۲] نخستین ماه‌های شروع ادعاهای باب ملا جواد کـه بعدها بین بابیـان بـه خوار (صدای) طلایی معرف شد (و بـه نوعی از نخستین پیمان شکنان بابیست) ناسازگاری عبارات قیوم الاسماء (از آثار نخستین باب) و سخت فهم بودن متون او را از دلایل دست کشیدنش از پیروی از او دانست.[۱۰۳] برخی این احتمال را مطرح کرده‌اند کـه این غلطها اشتباه نساخ باشد اما درون نسخه‌های موجود بـه خط باب هم این اشتباهات یـافت مـی‌شود.[۱۰۴] بابیـان انحراف از دستور زبان عربی را از اختیـارات یک پیـامبر مـی‌دانند درون حالی کـه این نکته اغلب درون انتقادات مسلمانان از باب ذکر شده‌است.[۴] زمانی کـه از خود باب درون این زمـینـه سؤال شد، او این غلط‌ها را «غیرمـهم» خوانده و گفت کـه کتاب خداوند نیـازی بـه پیروی از قوانین وضع شده توسط عربی‌دانان ندارد و این اعتراض‌ها بـه غلط‌های دستور زبانی درون واقع باعث انحراف از مسائل مـهم و اساسی تر مـی‌شود.[۱۰۵]

    صفحه نخست کتاب قیوم الاسماء

    حفاظت آثار

    باب درون مورد حفظ آثار خود بسیـار تأکید کرده و در مورد نظم و جمع آوریشان بر اساس پنج شأن کلام الهی مطالب بسیـاری مخصوصاً درون بیـان فارسی حکم کرده‌است.[۱۰۶] خود باب درون دو مرحله فهرستی از آثارش کـه تا بدان زمان نوشته هست را مکتوب مـی دارد.[۱۰۶] این دو اثر یکی کتاب «الفهرست» و دیگر ی «خطبه ذکریـه» نام دارند.[۱۰۶] درون دوران ماکو و چهریق، باب کاتب خود ملا عبدالکریم قزوینی را مأمور استنساخ، جمع آوری، تنظیم و حفظ آثارش نمود و بدین جهت بـه او دستور داد کـه باید خود را محافظه نماید.[۱۰۷] بعلاوه باب بـه مـیرزا یحیی ازل هم وظیفه داد کـه به جمع و حفظ آثارش بپردازد.[۷] وی اظهار مـی‌دارد کـه بیـان (که درون اینجا احتمالاً مراد همـه آثار اوست) حتما هنگام ظهور من یظهره الله بـه او سپرده شود، اما ابتدا حتما همـه (آثار) اش جمع‌آوری شده، حتی یک نامـه از قلم نیفتد.[۷] باب درون همـه نوشته‌هایش از جمله بیـان فارسی (۲:۱۹) تمامـی آثار خود را تحفه ای به منظور موعود یعنی «من یظهره الله» بر مـی شمارد. مراد اصلی از حفظ آثار باب این بود کـه در ظهور موعود آن نوشته‌ها باو تقدیم گردد بـه این منظور کـه مؤمنان بـه باب همگی بـه موعود ایمان بیـاورند و از آثار باب بـه عنوان ابزاری به منظور احتجاب از موعود استفاده نکنند.[۱۰۸]

    بخش چهار: موعود آئین بیـان

    من‌یظهره‌الله

    نوشتار اصلی: من‌یظهره‌الله

    مَن یُظهِرُهُ الله (به معنی: کسی کـه خدا ظاهرش مـی‌کند) بـه باور بابیـان و بهائیـان، فردی هست که بنا بـه کتاب بیـان فرستاده خدا هست و خداوند بعد از سید علی محمد شیرازی او را بـه پیـامبری برخواهد گزید که تا راهنمای بشر و نجاتگر عالم باشد. بـه اعتقاد بهائیـان، مَن یُظهِرُهُ الله، همان بهاءالله، شارع دیـانت بهائی است.[۱۰۹]

    از اساسی‌ترین آموزه‌های سید علی محمد باب این نکته هست که نتیجه و ثمره آیین او حتما شناخت و ایمان بـه «مَن یُظهره الله» باشد.[۸۵] باب بـه کرّات درون آثار خود بـه ظهور «مَن یُظهره الله» اشاره مـی‌کند[۱۱۰] و از پیروان خود مـی‌خواهد کـه شناخت و ایمان خود را بـه تصدیق هیچ‌حتی خود باب و هیجده حوّاری اولیـه وی (حروق حی) مشروط نکنند و موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نـه از اشاره و دلالت دیگران.[۱۰۸] باب حتی پیروانش را برحذر مـی‌دارد کـه مبادا مانند ادیـان قبل کـه با استدلال بـه کتاب آسمانی خود از پیـامبر بعدی محروم شدند با استدلال بـه آثار باب از ایمان بـه «مَن یُظهره الله» محروم شوند،[۱۱۱][۱۰۸] مقام موعود بـه گفته باب بالاتر از آنست کـه حتی آثار خود باب لیـاقت اشاره بـه وی را داشته باشد.[۱۰۸] باب درون آثارش از نزدیکی ظهور موعود مـی‌گوید و برای زمان ظهور او بـه سال نـه و سال نوزده اشاره مـی‌کند.[۱۱۲] اندکی بعد از یک دهه از آغاز دعوت باب درون سال ۱۸۴۴، یعنی چند سال بعد از اعدام وی درون سال ۱۸۵۰، بیش از ۲۵ نفر ادعای من یظهره‌اللهی د.[۶][۱۱۳] دنیس مکین نام بیست نفر از مدعیـان را فهرست کرده‌است.[۷]مـیرزا اسدالله خویی دیّان یکی از اولینانی بود کـه چنین ادعایی کرد و قبل از این کـه طرفداران قابل توجهیب کند درون بغداد احتمالاً با توطئه صبح ازل بـه قتل رسید.[۱۱۴] یک منبع ازلی با گلایـه از افرادی کـه مدعی من یظهره اللهی شدند مدعی مـی‌شود کـه باب ظهور این افراد را پیش‌بینی کرده بود.[۵۴] نوزده سال بعد از دعوت باب، بهاءالله درون سال ۱۸۶۳ درون جمع یـارانش و بعدتر درون سال ۱۸۶۶ بصورت عمومـی تر ادعای من یظهره اللهی کرد[۱۱۳] و عموم بابیـان بـه وی ایمان آوردند.[۲۳][۱۱۵] گروه اندکی کـه به طرفداری از مـیرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند. ازلیـان ظهور من یظهره الله را درون فاصله ای خیلی دور پیش‌بینی مـی‌د و معتقد بودند ظهور موعود زودتر از دست کم ۲۰۰۰ سال از ظهور باب و قبل از مورد قبول گرفتن دین باب درون بسیـاری از کشورها رخ نخواهد داد.[۱۱۶] با این وجود ازلیـان درون پی تبلیغ و جهانگیر آئین بابی بر نیـامدند و با تقیـه و پنـهان هویت دینی خود عملاً درون جامعه اسلامـی حل شدند.[۱۱۷]

    پروفسور ادوارد براون مفهوم کلیدی ظهور «مَن یُظهرُه الله» درون آئین بابی را چنین خلاصه مـی‌کند:[۱۱۸]

    او (باب) اعلام کرد کـه صرفاً دروازه و راهی کـه به مـهدی ختم مـی‌شود نیست بلکه او خود امام هست و عملاً موعود و حقیقت آغازینی هست که بار دیگر به منظور بشر آشکار شده‌است، آنچه درون ظهورات قبلی بطور تاریک بیـان شده و به صورت معما درآمده بود حال او آن را بطور باز و آشکار بیـان مـی‌کند. درون عین حال او پایـانی را به منظور ظهورش قائل نیست و رسماً و علناً اعلام مـی‌کند کـه بعد از او فردی بزرگ و مـهم‌تر به منظور تکمـیل آنچه او شروع کرده ظاهر خواهد آمد (کسی کـه او من یظهره الله مـی خواندش). درون کتاب‌ها و آثار باب درک این موضوع شگرف هست که او نگران دین خود نیست، بلکه نگران درک پیروانش از فردیست کـه خداوند او را ظاهر مـی‌کند. بارها و بارها، تقریباً درون هر صفحه از آثارش، باب از مسلمانان استدعا مـی‌کند کـه در ظهور بعدی آنگونـه کـه در این ظهور رفتار د، عمل نکنند و به یـاد داشته باشند کـه هیچ ظهوری آخرین ظهور نیست، بلکه فقط مـیزانی از حقیقت هست که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر بـه درک آن کرده‌است.

    باب درون تکاپوی عرضه مذهب خویش بـه دو طریق، کـه هر دو نشان از استقلال از شخصیت خودش مـی‌داد، بود. اول اینکه، او اعلام کرد کـه این مذهب را اصلاً پایـانی نیست و ظهور «من یظهره الله»، را پیش‌بینی کرده بود کـه برای کامل مذهبی کـه باب آن را بنیـان نـهاده بود خواهد آمد. ثانیـاً باب صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود بـه تنـهایی روی خودش متمرکز نکرده بود و پیشوایی دینی را بـه واحد اول بیـان کـه شامل خود او و هیجده حواری اولیـه وی، حروف حی، بود سپرده بود.[۱۱۹]

    در کتاب تنبیـه النائمـین و هشت بهشت بـه نام برخی از این افراد کـه مدعی مقام من یظهره الله بودند اشاره شده‌است.

    نبیل زرندی قبل از اینکه جزو حواریون بهاءلله باشد خودش یکبار ادعای من یظهرالهی نموده بود دربارهٔ وی درون کتاب هشت بهشت[۱۲۰] و تنبیـه النائمـین[۱۲۱] به دفعات گفته شده‌است.

    ابو القاسم افنان درون کتاب عهد اعلی آورده: «بعد از شـهادت حضرت باب ۲۵ نفر ادعا د کـه مظاهر حق اند یعنی هر یک من یظهره الله موعود مـی‌باشند…» سپس نام آن‌ها را بـه شرح زیر مـی‌آورد: ۱- شیخ اسماعیل ۲- سید بصیر هندی ۳- مـیرزا اسدالله خویی ۴- ملا شیخ علی ملقب بـه عظیم ۵ - سید علّا ۶- مـیرزا عبدالله متخلص بـه غوغا ۷- مـیرزا حسین قطب نیریزی۸- حاجی مـیرزا موسی قمـی ۹- حاجی ملا هاشم کاشی ۱۰- حسین مـیلانی۱۱- ملا محمد نبیل زرندی و…[۱۲۲]

    جانشین

    مـیرزا یحیی نوری ملقب بـه صبح ازل، ثمره، وحید

    باب درون آثارش بـه نزدیکی ظهور مَن یُظهِرُهُ الله،ی کـه نتیجه و ثمره آئین بابی حتما شناخت و ایمان بـه او باشد، اشاره مـی‌کند.[۸۵] وی همچنین از بابیـان مـی‌خواهد کـه در شناسایی و ایمان خود کاملاً مستقل عمل کنند و موعود را بـه خود او بشناسند و نگذارند افراد دیگر، حتی خود باب و حروف حیّ، یـا آثار باب مانع شناسایی آنان شوند.[۱۰۸] از این رو درون آئین بابی وصیّ (جانشین) و مفسّر آثار بـه آن مفهوم کـه در سایر ادیـان هست وجود ندارد و جانشینی کـه باب تعیین كرد درون واقع رهبر اسمـی جامعه بابی بعد از وی بود.[۸۵]

    کمـی قبل از اعدام سید علی‌محمد باب عبدالکریم قزوینی، یکی از کاتبان باب توجه او را بـه اهمـیت تعیین جانشین جلب كرد و باب تعداد مشخصی لوح نوشته آن‌ها را بـه عبدالکریم داد که تا به دست مـیرزا یحیی و بهاءالله برساند.[۱۰۷] بعدها ازلیـان و بهائی‌ها هر دو بـه این لوح‌ها بـه نفع خود استناد د.[۱۰۷][۱۲۳][۱۲۴]

    باب درون لوحی کـه معمولاً بـه عنوان وصیت‌نامـه باب از آن یـاد مـی‌شود، مـیرزا یحیی بـه عنوان رهبر بابیـان بعد از بنیـانگذار تعیین نمود.[۱۲۵][۱۲۶] درون همـین لوح بـه وی دستور داده شده‌است کـه از من یظهره‌الله درون زمان ظهورش پیروی کند.[۱۲۷] دنیس مکین معتقد هست بسیـار غیر محتمل هست که باب جانشینی تعیین نکرده باشد. او درون آثارش فراوان بـه اهمـیت وجود راهنمایی درون دوره ظهور و بطون اشاره کرده‌است. وی درون دوره حیـاتش نیز مسئولیتهایی قدسی را بـه برخی پیروانش محول کرده‌بود.[۷] بعد از مرگ باب مـیرزا یحیی بـه عنوان شخصیت محوری مورد توجه قرار گرفت.[۱۲۸] دنیس مکین معتقد هست دستخط باب درون تنصیص مـیرزا یحیی و تعیین جایگاه او نیز موجود است.[۱۲۶] رهبری وی جنجال‌برانگیز بود. وی کمتر درون مـیان بابی‌ها حاضر مـی‌شد. منوچهری ادعا مـی‌کند کـه دلیل درون خفا ماندن او بخشی از وصیت‌نامـه سید علی محمد شیرازی هست که او را بـه محافظت از خویش توصیـه کرده‌بود.[۱۲۷] براوان معتقد هست رهبری مـیرزا یحیی درون عراق رهبری اسمـی بود و در عمل ساماندهی امور را بهاءالله، برادر ناتنی وی انجام مـیداد.[۱۲۹] دنیس مکین بر این نظر هست که تعیین مـیرزا یحیی بـه عنوان جانشین رسمـی باب، تنـها به منظور حفظ بهاءالله از خطر و با پیشنـهاد بهاءالله و عبدالکریم قزوینی و موافقت باب بوده‌است.[۷][۱۲۶] خطری کـه بهاءالله را تهدید مـی‌کرد از جانب امـیر کبیر بود.[۱۳۰] بـه گفته سعیدی اگر امـیر کبیر بـه نقش کلیدی بهاءالله درون جامعه بابی پی مـی‌برد حتماً او را بـه قتل مـی‌رساند.[۱۳۰] این تحلیل اول بار توسط عباس افندی درون «مقاله شخصی سیـاح» مطرح شد.[۷] شوقی افندی نیز مـی‌گوید باب مـیرزا یحیی را بـه عنوان «مرجع اسمـی» جامعه بابی انتخاب کرده بود و به نقل از «مقاله شخصی سیـاح» تحلیلی مشابه تحلیل فوق ارائه مـی‌دهد.[۷]

    بهاءالله درون سال ۱۸۶۳، و بعد از یک دهه تبعید درون عراق و در آستانـه سرگونیش بـه استامبول، دعوی من یظهره اللهی کرد و عموم بابیـان بـه وی ایمان آوردند.[۱۱۳] گروه اندکی کـه به طرفداری از مـیرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند.[۱۱۷] منابع ازلی بعد از واحد بیـان و باب، مـیرزا یحیی را دارای بالاترین مقام مـی‌دانند.[۱۱۹] ازلیـان با تقیـه و پنـهان هویت دینی خود عملاً درون جامعه اسلامـی حل شدند.[۱۱۷]

    بهائیـان و بابیـان

    عمـیرزا حسینعلی نوری معروف بـه «بهاءالله»

    پس از تیرباران باب، پیروانش کـه به «بابی» مشـهور بودند بر طبق بیـانات باب درون کتاب بیـان بـه دنبال موعود آئین بابی کـه در کتاب بیـان با عنوان «من یظهره الله» از آن یـاد شده، مـی‌گشتند.[۴] درون سال ۱۸۶۳ مـیلادی بهاءالله خود را «من یظهره الله» یـا همان موعود کتاب بیـان خواند. اکثر بابیـان بـه او ایمان آورده و بهائی نامـیده شدند.[۱۱۵][۲۳] برخی از بابیـان بـه سنت موجود وفادار مانده و با پیروی از خلیفه باب، نابرادری کوچک بهاءالله، موسوم بـه مـیرزا یحیی صبح ازل، ازلی یـا بیـانی نام گرفتند، تعداد اینـها اکنون اندک است.[۱۳۱]

    پانویس

  • ↑ ۱٫۰۱٫۱ Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 153-166. ISBN ‎0-8014-2098-9. 
  • Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 240. ISBN ‎0300112548. 
  • Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 332-368. ISBN ‎0-8014-2098-9. 
  • ↑ ۴٫۰۰۴٫۰۱۴٫۰۲۴٫۰۳۴٫۰۴۴٫۰۵۴٫۰۶۴٫۰۷۴٫۰۸۴٫۰۹۴٫۱۰۴٫۱۱۴٫۱۲ MacEoin, ‎D. M.. BAYĀN(English). . Encyclopedia of Iranica.  Retrieved on 2009-09-05.
  • BÁBISM, By Edward G. Browne.p338
  • ↑ ۶٫۰۶٫۱ محمود صدری، استاد دانشگاه تگزاس، بـه نقل از دانشنامـه جهان اسلام، مدخل بهائیت
  • ↑ ۷٫۰۷٫۱۷٫۲۷٫۳۷٫۴۷٫۵۷٫۶۷٫۷ Denis MacEoin, "Divisions and Authority Claims in Babism (1850-1866)," Studia Iranica 18:1 (1989), p. 94-101
  • «دین بهایی آیین فراگیر جهانی»، نوشتهٔ ویلیـام هاچر و دوگلاس مارتین، ص ۴۵
  • Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 400-404. ISBN ‎0-8014-2098-9. 
  • «دین بهایی آیین فراگیر جهانی»، نوشتهٔ ویلیـام هاچر و دوگلاس مارتین، ص ۳۳
  • ↑ ۱۱٫۰۱۱٫۱ نصرت‌الله حسینی، حضرت باب، مؤسسه معارف بهایی، صفحه ۱۳۴–۱۴۴
  • Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days (in English). Oxford, UK: George Ronald. p. 32. ISBN 978-0-85398-054-4.,Page 32
  • Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days (in English). Oxford, UK: George Ronald. p. 34. ISBN 978-0-85398-054-4.Page34,
  • JUAN R. I. COLE, Mideast & N. Africa Encyclopedia, "Al-Bab"
  • ↑ ۱۵٫۰۱۵٫۱۱۵٫۲ Interpretation as Revelation: The Quran Commentary of the Bab, Todd Lawson,2. the Shaykhi school, Published in the Journal of Bahai Studies, vol.2, number4(1990),2. the Shaykhi school
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • * Browne, E.G (2010). "Babism". Religious Systems of the World: A Contribution to the Study of Comparative Religion (in English). London: Swann Sonnenschein. p. 336. Check date values in: |year= / |date= mismatch (help)
  • *Browne, E.G (۱۸۹۰). "Babism". Religious Systems of the World: A Contribution to the Study of Comparative Religion. London: Swann Sonnenschein. p. ۳۳۶. Retrieved ۲۰۰۷-۰۲-۲۱. Check date values in: |access-date=, |date= (help)
  • BALYUZI، HASAN. The Bab Herald of the Day of Days. 46 High Street, Kidlington, Oxford, OX5 2DN: George Ronald، 1973. 15. شابک ‎۹۷۸۰۸۵۳۹۸۰۴۸۳. 
  • بالیوزی، ص. ۱۳
  • Afnan, Muhammad. «"Point" and "Letter" in the Writings of the Báb». Lights of Irfan. Book 2 (Wilmette, IL: Irfan Colloquia), 2001, 149-150. 
  • کتاب حضرت باب، نصرت‌الله محمدحسینی، ناشر: مؤسسه معارف بهائی، صفحه ۱۹۰ پیوند بـه صفحه کتاب
  • ↑ ۲۳٫۰۲۳٫۱۲۳٫۲ * Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days (in English). Oxford, UK: George Ronald. ISBN 978-0-85398-054-4.
  • زرندی، نبیل. مطالع الانوار. مرآت، ۱۹۹۱ مـیلادی. ۶۸. 
  • ↑ ۲۵٫۰۰۲۵٫۰۱۲۵٫۰۲۲۵٫۰۳۲۵٫۰۴۲۵٫۰۵۲۵٫۰۶۲۵٫۰۷۲۵٫۰۸۲۵٫۰۹۲۵٫۱۰۲۵٫۱۱۲۵٫۱۲۲۵٫۱۳۲۵٫۱۴۲۵٫۱۵ Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 176. ISBN ‎0-8014-2098-9. 
  • ↑ ۲۶٫۰۰۲۶٫۰۱۲۶٫۰۲۲۶٫۰۳۲۶٫۰۴۲۶٫۰۵۲۶٫۰۶۲۶٫۰۷۲۶٫۰۸۲۶٫۰۹۲۶٫۱۰۲۶٫۱۱۲۶٫۱۲۲۶٫۱۳۲۶٫۱۴ زرندی، نبیل. مطالع الانوار. دهلی نو، هندوستان: مرآت، ۱۹۹۱ مـیلادی. ۶۶. 
  • ↑ ۲۷٫۰۲۷٫۱۲۷٫۲ Moojan Momen. «The Trial of Mullá 'Alí Bastámí: A Combined Sunní-Shí'í Fatwá against The Báb». Iran: Journal of the British Institute for Persian Studies, 20, pages 113-143, 1982. 
  • زرندی، نبیل. مطالع الانوار. دهلی نو، هندوستان: مرآت، ۱۹۹۱ مـیلادی. ۷۳. 
  • گهرریز، هوشنگ. حروف حیّ. دهلی نو، هندوستان: مرآت، ۱۹۹۳ مـیلادی. ۱۰۲. 
  • ↑ ۳۰٫۰۳۰٫۱ حروف حی، هوشنک گهرریز، مؤسسه چاپ و انتشارات مرآت، صفحه ۹۹ که تا ۱۰۱
  • Administrator. «Letters of the Living». www.bahai-encyclopedia-project.org. بازبینی‌شده درون 2018-07-29. 
  • محمدحسینی. ۱۳۹۰. ۴۶۱–۴۶۵. 
  • ↑ ۳۳٫۰۳۳٫۱ زرندی، نبیل. مطالع الانوار. دهلی نو، هندوستان: مرآت، ۱۹۹۱ مـیلادی. ۱۰۹. 
  • ↑ ۳۴٫۰۳۴٫۱ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • A YEAR AMONGST THE PERSIANS by EDWARD GRANVILLE BROWNE CAMBRIDGE AT THE UNIVERSITY PRESS MCMXXVII ,CHAPTER II FROM ENGLAND TO THE PERSIAN FRONTIER, p. 66.
  • تاریخ نبیل زرندی، صفحهٔ ۱۲۴
  • تاریخ نبیل زرندی، صفحهٔ ۱۲۹
  • تاریخ نبیل زرندی، صفحهٔ ۱۲۲
  • ↑ ۳۹٫۰۰۳۹٫۰۱۳۹٫۰۲۳۹٫۰۳۳۹٫۰۴۳۹٫۰۵۳۹٫۰۶۳۹٫۰۷۳۹٫۰۸۳۹٫۰۹۳۹٫۱۰۳۹٫۱۱ یکسال درون مـیان ایرانیـان، پروفسور ادوارد براون، ترجمـه ذبیح‌الله منصوری، صفحه ۷۸–۷۶
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • عباس امانت. «اندرزی به منظور شاهزادگان». درون قبله عالم. نشر کارنامـه، ۱۳۸۳. ۱۴۳. 
  • ترابیـان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شـهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN ‎5-5-95414-946. 
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • Nicolas, Al M. «هفتم- باب درون ماکو، قتل». درون مذاهب ملل متمدنـه - تاریخ -سیدعلی محمد معروف بـه باب. 1322. 536. 
  • کاشانی, مـیرزاجانی. «حرکت آنجنابرا از قلعه ماکو بقلعه چهریق». MS. SUPPL. PERSAN. درون نقطةالکاف. لیدن هلند: E.J. BRILL, 1910. 297. 
  • ↑ ۴۸٫۰۴۸٫۱ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • ↑ ۴۹٫۰۴۹٫۱ ربانی، شوقی. قرن بدیع. موسسه معارف بهائی بـه لسان فارسی، ۱۹۹۲. ۱۰۳–۱۰۵. 
  • Smith, Peter. Amir Kabir, Mirza Taqi Khan. Oxford: One World Publications, 2000. 38. ISBN ‎1-85168-184-1. 
  • Walbridge, John. "The Babi uprising in Zanjan: causes and issues". Iranian Studies (in English). 29 (3-4): 339–362. doi:10.1080/00210869608701854. ISSN 0021-0862.
  • ↑ ۵۲٫۰۵۲٫۱۵۲٫۲ Melton, J. Gordon. Religious Celebrations: L-Z. ABC-CLIO, 2011. 74. ISBN ‎9781598842050. 
  • تاریخ نبیل زرندی، (صفحه ۳۱۴ که تا ۵۳۶)
  • ↑ ۵۴٫۰۵۴٫۱ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • Fathi Asghar. ۱۹۸۵. ۸۱. 
  • ↑ ۵۶٫۰۵۶٫۱۵۶٫۲ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
  • Kazembeyki. ۲۰۰۳. ۴۳۲. 
  • Najmabadi. ۲۰۰۳. ۱۵–۱۶. 
  • Juan Cole. ۱۹۹۹. 
  • Woodman Marion. ۱۹۸۹. ۲. 
  • Terry, Peter. A Most Noble Pattern: Collected Essays on the Writings of the Báb. Oxford: George Ronald, 2012. 248. ISBN ‎0853985561. 
  • یکسال درون مـیان ایرانیـان، پروفسور ادوارد براون، ترجمـه ذبیح‌الله منصوری، صفحهٔ ۷۷
  • *D. M. MacEoin (۱۹۸۸). "BĀB, ʿAli Moḥammad Širāzi". Encyclopædia Iranica. Retrieved ۲۰۱۰-۰۵-۰۱. Check date values in: |access-date=, |date= (help)
  • Browne, Edward G. «سوم». درون یک سال درون مـیان ایرانیـان. ایران: کانون معرفت, 1888. 79. 
  • ادوارد براون."پنج سند منتشر نشده مربوط بـه مجلس علما درون سال ۱۸۴۸ درون تبریز" درون منابعی به منظور تحقیق دیـانت بابی. دانشگاه کمبریج، ۱۹۱۸. ۲۵۶
  • ↑ ۶۶٫۰۶۶٫۱ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 244-245. ISBN ‎0300112548. 
  • The trial of the Bab: Shi'ite Orthodoxy Confronts its Mirror Image, Denis MacEoin, Research Fellow, Durham University.
  • ↑ ۶۸٫۰۶۸٫۱ Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Cornell University Press, 1989. 392
  • مـیرزا محمد تقی مامقانی، حسن مرسلوند. گفت و شنود سید علی محمد شیرازی با روحانیون تبریز. تاریخ ایران، ۱۳۷۴. ۵۸–۵۹. 
  • Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 399-400. ISBN ‎0-8014-2098-9. 
  • Ross, E. Denison (1901). "Babism". The North American Review. 172 (533): 606–622.
  • باب کیست و سخن او چیست؟، نورالدین چهاردهی، ص 266 و ۸۹ ـ۹۰
  • کشف الغطاء عن حیل الاعداء، ابوالفضل گلپایگانی و مـیرزا مـهدی گلپایگانی، صص 201-204
  • http://bahailib.com/index3.php?code=449&name=%DA%A9%D8%B4%D9%81+%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%B7%D8%A7%D8%A1+
  • منبع: کشف الغطاء عن حیل الاعداء، ابوالفضل گلپایگانی و مـیرزا مـهدی گلپایگانی، صص 204و205
  • «Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb». Nova Religio (Waterloo, Ont. : Wilfrid Laurier Press), 2010-08. 
  • ↑ ۷۷٫۰۷۷٫۱۷۷٫۲ Momen, Moojan. «Momen Messianic Concealment and Theophanic Disclosure». OJBS, 2007. ISSN 1177-8547. 
  • ↑ ۷۸٫۰۷۸٫۱۷۸٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 83-110. ISBN ‎978-1-55458-035-4. 
  • Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 241-242. ISBN ‎978-1-55458-035-4. 
  • ↑ ۸۰٫۰۸۰٫۱ کرمانی، محمد کریم. ازهاق الباطل. کرمان، ایران: مکتبة السعادة، 1845 مـیلادی. 
  • Amanat, Abbas. Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press, 1989. 245. 
  • ↑ ۸۲٫۰۸۲٫۱۸۲٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 243-245. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۸۳٫۰۸۳٫۱ Saieidi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 256. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۸۴٫۰۸۴٫۱ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • ↑ ۸۵٫۰۸۵٫۱۸۵٫۲۸۵٫۳ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 344-351. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۸۶٫۰۸۶٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 227. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۸۷٫۰۸۷٫۱۸۷٫۲۸۷٫۳ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30-32. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۸۸٫۰۸۸٫۱۸۸٫۲ Saiedi, Nader. Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. . Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 254-255. ISBN ‎978-1-55458-056-9.. 
  • ↑ ۸۹٫۰۸۹٫۱ Saiedi, Nader. Logos and Civilization: Spirit, History, and Order in the Writings of Baha'u'llah. University Press of Maryland, 2000. 68-69. ISBN ‎1-883053-63-3. 
  • Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 220-221. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۹۱٫۰۹۱٫۱ ترابیـان فردوسی, محمد. حالات و مقالات استاد شـهاب فردوسی. ایران: صحیفه خرد, 1383. 505. ISBN ‎5-5-95414-946. 
  • ↑ ۹۲٫۰۹۲٫۱ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 238. ISBN ‎0300112548. 
  • ↑ ۹۳٫۰۹۳٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfird Laurier University Press, 2008. 34. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • MaxEoin, Denis. «BAYĀN (2)». درون Encyclopaedia Iranica. ج. 3. 1988. 878-882.  electricpulp.com. “BAYĀN (2) – Encyclopaedia Iranica”. www.iranicaonline.org. Retrieved 2018-08-04. 
  • Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 27-28. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۹۷٫۰۹۷٫۱۹۷٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 30. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۹۸٫۰۹۸٫۱۹۸٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 32-35. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۹۹٫۰۹۹٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 29. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۱۰۰٫۰۱۰۰٫۱۱۰۰٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 35-36. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • John Walbridge. «Appendices». درون Essays and Notes on babi and Bahai History. H-Bahai Digital Library. 
  • ↑ ۱۰۲٫۰۱۰۲٫۱۱۰۲٫۲ Denis MacEoin, The sources for early Bābī doctrine and history: a survey, p. ۱۲, Brill
  • The Messiah of Shiraz: Studies in Early and Middle Babism (Iran Studies Denis Martin MacEoin, 2009, p. 310.
  • Arabic Grammar of the Bab, The by William McCants
  • Mangol Bayat, Mysticism and dissent: socioreligious thought in Qajar Iran, p. ۱۰۰, Syracuse University Press, 1982
  • ↑ ۱۰۶٫۰۱۰۶٫۱۱۰۶٫۲ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfird Laurier University Press, 2008. 22. ISBN ‎‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۱۰۷٫۰۱۰۷٫۱۱۰۷٫۲ Amanat, Abbas (1989). Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press p.384
  • ↑ ۱۰۸٫۰۱۰۸٫۱۱۰۸٫۲۱۰۸٫۳۱۰۸٫۴ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb. Canada: Wilfrid Laurier University, 2008. 290-291. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • «دین بهایی آیین فراگیر جهانی»، نوشتهٔ ویلیـام هاچر و دوگلاس مارتین، صفحهٔ ۴۵
  • BÁBISM By Edward G. Browne.p۳۳۸
  • ربانی، شوقی. قرن بدیع. کانادا: موسسه معارف بهائی، ۱۱۹۲. ۹۱. 
  • Saiedi, Nader. Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 348–357. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • ↑ ۱۱۳٫۰۱۱۳٫۱۱۱۳٫۲ Smith, Peter (۲۰۰۰). «He whom God shall make Manifest". A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith. Oxford: Oneworld Publications. pp. 180–181. ISBN: 1-85168-184-1.
  • Smith, Peter (2000). "Dayyan". A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith. Oxford: Oneworld Publications. pp. 118. ISBN: 1-85168-184-1.
  • ↑ ۱۱۵٫۰۱۱۵٫۱ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 246. ISBN ‎0300112548, 9780300112542. 
  • Hierarchy, Authority and Eschatology in Early Bábí Thought by Denis MacEoin published in In Iran: Studies in Bábí and Bahá'í History vol. 3,p۱۲۹٬۱۳۰
  • ↑ ۱۱۷٫۰۱۱۷٫۱۱۱۷٫۲ Amanat, Abbas. Iran: A Modern History. Yale University Press, 2017. 330. ISBN ‎0300112548. 
  • Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • ↑ ۱۱۹٫۰۱۱۹٫۱ Stenstrand'S, August J and Edward G Browne. “BABISM”. Muhammad Abdullah al-Ahari. Daltaban Peyrevi. In THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN. Chicago: Magribine Press, 2006. 200. ISBN ‎1-56316-953-3. 
  • Hasht Bihisht - Bayanic
  • Awakening of The Sleepers - Bayanic
  • افنان، ابوالقاسم. عهد اعلی. ۴۷۸- ۴۸۸-۴۷۹. 
  • `Abdu'l-Bahá (۱۸۸۶). Browne, E.G. (Tr.), ed. A Traveller's Narrative: Written to illustrate the episode of the Bab (2004 reprint, with translator's notes ed.). Los Angeles, USA: Kalimát Press. ISBN ۱-۸۹۰۶۸۸-۳۷-۱ Check |isbn= value: invalid character (help). Check date values in: |date= (help)
  • Taherzadeh, A. (۱۹۹۲). The Covenant of Bahá'u'lláh. Oxford, UK: George Ronald. ISBN ۰-۸۵۳۹۸-۳۴۴-۵ Check |isbn= value: invalid character (help). Check date values in: |date= (help)
  • Nicolas, A.L.M (۱۹۳۳). Qui est le succeseur du Bab?. Paris: Librairie d'Amerique et d'Orient. p. ۱۵. Check date values in: |date= (help)
  • ↑ ۱۲۶٫۰۱۲۶٫۱۱۲۶٫۲ [Denis MacEoin Reviews Making the Crooked Straight H-Bahai, 2001 http://www.fglaysher.com/bahaicensorship/MacEoinRev.htm#_ftnref16]
  • ↑ ۱۲۷٫۰۱۲۷٫۱ Manuchehri, S. (۲۰۰۴). "The Primal Point's Will and Testament". Research Notes in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies. Vol. 7 (No. 2). Check date values in: |date= (help)
  • MacEoin, Dennis (1989). "Azali Babism". Encyclopædia Iranica.
  • Browne, Edward. A Year Amongst the Persians. London, 1893. 64. ISBN ‎32044004437067. 
  • ↑ ۱۳۰٫۰۱۳۰٫۱ Saiedi, Nader. Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press, 2008. 349. ISBN ‎978-1-55458-056-9. 
  • Barrett, David. The New Believers. London, UK: Cassell & Co, 2001. 246. ISBN ‎0304355925. 
  • جستارهای وابسته

    • احمدیـه
    • مـیرزا غلام احمد
    • آیین بیـانی
    • بهائیت
    • احکام بابی
    • متون بابی

    منابع

    • H.M. Balyuzi. The Báb: The Herald of the Day of Days. Oxford, UK: George Ronald، ۱۹۷۳. شابک ‎۰-۸۵۳۹۸-۰۴۸-۹. 

    پیوند بـه بیرون

    زندگی باب (پیوندی دیگر از زندگی سید علی محمد باب)

    سید علی محمد باب (پیوندی دیگر از سید علی محمد باب)

    آرامگاه باب

    گزیده ای از آثار باب

    مقدمـه ای بر آثار حضرت باب

    بابی (پیوندی دیگر از بابی)

    کتابی جامع از زندگی، آثار و آموزه های باب

    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه سید علی‌محمد باب درون ویکی‌گفتاورد موجود است. در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ سید علی‌محمد باب موجود است.
    • ن
    • ب
    • و
    بابیـه
    شخصیت‌ها
    من یظهره الله • سید علی‌محمد باب • صبح ازل • حروف حی • ملاحسین بشرویـه • ملا علی بسطامـی • قره‌العین • محمدعلی بارفروشی • مـیرزا آقاخان کرمانی • ملا محمدعلی زنجانی • شیخ احمد روحی • سلیمان خان • محمدعلی زنوزی • عزیـه نوری • سید حسین یزدی • مـیرزا جانی کاشانی • سیدکاظم رشتی • شیخ احمد احسایی • سید یحیی دارابی • علی ترشیزی
    نوشته‌ها
    قیوم الاسماء • تقسیر سوره کوثر • کتاب بیـان • کتاب جزآء • کتاب الحیـات • کتاب لعالی و مجالی • کتاب پنج شأن • هشت بهشت • تنبیـه‌النائمـین • اشعار طاهره قرةالعین • توبه‌نامـه باب • نقطةالکاف • فراخوان کامل بـه بهشت بیـان • قره العين
    مرتبط
    امـیرکبیر • جهانگیرخان صوراسرافیل • یحیی دولت‌آبادی • احکام بابی • سعیدالعلماء • شـهید ثالث • قلعه چهریق • نبیل زرندی • مـیرزا اسدالله خویی  • کشتار بابی‌ها درون تهران • احمد سهراب • محمد عبدالله آل آهاری • ادوارد براون • هدایت‌الله شـهاب فردوسی • جنگ قلعه طبرسی • شورش بابیـان زنجان • شورش بابی‌های نیریز • شـهدای سبعه • نقد بابیـه • ختمـیت وحی  • نـهی توقیت • علی‌محمد فره‌وشی • مسیو نیکلا • مـهدی ملک زاده • ملک المتکلمـین • ناظم‌الاسلام کرمانی • مجدالاسلام کرمانی  • انجمن باغ مـیکده • محمدمـهدی شریف کاشانی
    تاریخچه
    تقویم بدیع بیـانی • اسلام • تشیع • مـهدویت • شیخیـه • آیین بیـانی • ازلی • انشعاب بابی بهائی •
    • ن
    • ب
    • و
    مـهدویت
    زندگی
    • نسب: نرجس خاتون (مادر)
    • حسن عسکری (پدر)
    • مـهدی: زندگی
    • غیبت
      • غیبت صغری
      • غیبت کبری
    • ظهور
    • رجعت
    نام‌ها
    • بقیةالله
    • قائم آل محمد
    • صاحب‌الزمان
    • ولی عصر
    نواب اربعه
    • عثمان بن سعید
    • محمد بن عثمان
    • حسین بن روح نوبختی
    • علی بن محمد سمری
    مکان‌ها
    • منسوب بـه مـهدی: سامرا
    • سرداب مقدس
    • مسجد سهله
    • مسجد جمکران
    • مسجد کوفه
    • مـهدیـه

    مرتبط با ظهور: وادی یـابس • بیت‌المقدس • بیداء • وادی‌السلام • مسجد حله

    زیـارات
    • دعای عهد
    • دعای ندبه
    • زیـارت آل یـاسین
    • دعای فرج
    نشانـه‌های ظهور
    • خروج سفیـانی
    • صیحه آسمانی
    • قیـام یمانی
    • قیـام خراسانی
    • خروج سید حسنی
    • کشته‌شدن نفس زکیـه
    • نبرد قرقیسیـا
    آثار مرتبط
    • الغیبة
      • طوسی
      • نعمانی
    • کمال‌الدین و تمام‌النعمة
    • دارالسلام
    • نجم‌الثاقب
    • العبقری الحسان
    • ملاحم و الفتن
    • بحارالانوار
    • مکیـال‌المکارم
    • عصرالظهور
    • صحیفه مـهدیـه
    • منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر
    • توقیع
    • کلام المـهدی
    موعود درون دیگر ادیـان
    • ماشیح
    • سوشیـانس
    • فارقلیط
    • مـهر/مـیترا
    • هوشیدر
    • هوشیدرماه
    • کریشنا
    • ویشنو
    شخصیت‌های ظهور
    • سفیـانی
    • شیصبانی
    • ابقع
    • اصهب
    • سید قمـی
    • سید خراسانی
    • شعیب بن صالح
    • سید یمانی
    • سید محمد مشعشع بنیـان گزار نظریـه ولایت فقیـه درون عصر غیبت
    • مصری
    • سید حسنی
    • نفس زکیـه
    مدّعیـان مـهدویت
    (متمـهدی)
    • ابومحمد شریعی
    • محمد نوربخش
    • محمد احمد
    • سید علی‌محمد باب
    • حسین منصور حلاج
    • محمد بن نصیر نمـیری
    • محمد بن علی شلمغانی
    • ابوطاهر محمد بن علی بن هلال
    • احمد بن هلال کرخی
    • محمد جونپوری
    • محمد قحطانی
    مدّعیـان شخصیت‌های ظهور
    • مدعیـان شخصیت‌های ظهور ( ادعاهای مربوط بـه سید یمانی ، سید حسنی ، شعیب ابن صالح)
    مفاهیم وابسته
    • فرجام‌شناسی اسلامـی
    • آخرالزمان
    • دجال
    • انتظار
    • رخدادهای بعد از ظهور
    • انتظار مکتب اعتراض
    • ظهور بسیـار نزدیک است
    • نـهی توقیت
    • ن
    • ب
    • و
    حکومت ناصرالدین‌شاه
    رویدادهای مـهم
    شورش سالار • جنگ قلعه طبرسی • شورش بابیـان زنجان • شورش بابی‌های نیریز • کشتار بابی‌ها درون تهران • جدایی هرات از ایران (نبرد هرات - نبرد محمره (۱۲۳۵) - جنگ خوشاب (۱۲۳۵)) • قحطی سال ۱۲۵۰–۱۲۴۹ ایران • تحریم تنباکو (۱۲۷۰)
    صدراعظم‏ها
    امـیرکبیر • مـیرزا آقاخان نوری • مـیرزا محمدخان سپهسالار • مـیرزا حسین‌خان سپهسالار • مستوفی‏‌الممالک • علی‌اصغرخان اتابک
    چهره‌های مـهم
    مـهدعلیـا • عباس مـیرزا ملک‌آرا • جیران • حسام‏‌السلطنـه • فرخ‌خان امـین‏‌الدوله • مـیرزای شیرازی • مـیرزا حسن آشتیـانی • جمال‏‌الدین اسدآبادی • باب • حسن خان سالار • قرةالعین • احتشام‌الدوله • شجاع‌الملک • فریدون مـیرزا فرمانفرما • حمزه مـیرزا حشمت‌الدوله • آخوندزاده • مـیرزا ملکم‌خان • جاستین شیل • پرنس دالگورکی • جرالد تالبوت • پل ژولیوس رویتر • زینب پاشا • شیخ عبیدالله نـهری • پروین خانم • چارلز موری • محمدحسن خان اعتمادالسلطنـه • سید علی‌اکبر فال اسیری • هنری دراموند ولف • مـیرزا عباس خان قوام‌الدوله • ژوزف تولوزان • ابراهیم‌خان امـین‌السلطان • غلامعلی خان عزیزالسلطان • امـینـه اقدس • انیس‌الدوله • خانم باشی • کامران مـیرزا • مسعود مـیرزا ظل‌السلطان • شیخ احمد روحی • مـیرزا آقاخان کرمانی • مـیرزا حسن‌خان خبیرالملک • مـیرزا رضا کرمانی
    پیمان‌نامـه‌ها
    معاهده پاریس • قرارداد گلدسمـید • پیمان آخال
    امتیـازنامـه‌ها
    امتیـازنامـه رویتر • تاسیس بانک شاهنشاهی • امتیـاز انحصار توتون و تنباکوی ایران • قرارداد لاتاری
    ولیعهدها
    سلطان محمود مـیرزا • معین‌الدین مـیرزا • محمدقاسم مـیرزا • مظفرالدین مـیرزا
    موارد مرتیط
    شورای دولتی • دارالشوری کبری • فراموشخانـه • دارالفنون • روزنامـه قانون • سفرهای ناصرالدین‌شاه بـه اروپا
    • ن
    • ب
    • و
    نقد بهائیت
    نقدها
    نقد بهائیت • نقد آثار سید علی‌محمد باب • نقد ایقان • توبه‌نامـه باب • ادعای ربوبیت درون بهائیت • انشعاب بابی بهائی • نقدهای وارد شده بر بازبینی آثار • جانشینی باب
    منتقدان غیر بهائی
    احمدروی • محیط طباطبائی • محمود صدری • زعیم‌الدوله • محمود حلبی • صبح ازل • عزیـه نوری • هرمان زیمر • هرمان رومر
    منتقدان سابقاً بهائی
    مـهناز رئوفی • فضل الله مـهتدی • عبدالحسین آیتی • حسن نیکو •فیچیکا • دنیس مک‌ایون • روث وایت • غلام عباس گودرزی • یدالله ثابت راسخ
    کتاب‌ها
    تنبیـه‌النائمـین • هشت بهشت • ماجرای باب و بهاء • کشف‌الحیل • کشف الغدر و الخیـانـه • نشیب و فراز
    منتقدان شاخه اصلی
    مـیرزا محمدعلی • چارلز مـیسون ریمـی • خوان کول
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 9878408
    • LCCN: n50053656
    • ISNI: 0000 0001 0868 6703
    • GND: 118505424
    • SELIBR: 137677
    • SUDOC: 077082788
    • BNF: cb12110334z (داده‌ها)
    • BNE: XX1083101
    • SNAC: w6zs404r
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=سید_علی‌محمد_باب&oldid=24914322»




    [پروین بابی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 26 Nov 2018 01:18:00 +0000



    پروین بابی

    آشنایی با مشاغل خانگی(قسمت اول)

    مجموعه: پروین بابی گزارشـهای علمـی

    قسمت دوم

    هدف از جمع آوری مطالب این نوشتار، پروین بابی آشنایی با مبحث «مشاغل خانگی» و فرصت هایی هست که این مشاغل مـی تواند درون جهت رفع بیکاری از سویی و تولید ثروت از سوی دیگر ایجاد نمایند. پروین بابی حقیقت آن هست که مشاغل خانگی بـه دلیل مزایـای خاص خود درون جهت رفع بیکاری بسیـار موثر بوده و کشورهایی کـه برنامـه هایی را به منظور تقویت این مشاغل بـه کار گرفته اند بـه نتایج موفقیت آمـیزی نیز رسیده اند. پروین بابی ایجاد اشتغال با حداقل سرمایـه، امکان کار بـه صورت پاره وقت، دوره آموزشی کوتاه مدت، عدم نیـاز بـه فضای خاص و ... قابلیت های انکارناپذیری هست که این گونـه مشاغل داشته و ضرورت توجه جدی بـه این مسئله را آشکارتر مـی سازند.

    در کشور ما هرچند این گونـه مشاغل سابقه تاریخی دارند ولی برنامـه خاصی به منظور شناسایی، حمایت و یـا نظارت بر آنـها پیـاده نشده و توانمندی و ظرفیت این مشاغل درون پیشبرد اه اقتصادی کشور ناشناخته باقی مانده هست و امـیدواریم کـه این نوشتار فتح بابی به منظور توجه جدی تر مسئولان محلی بـه ظرفیت های این گونـه مشاغل بوده و منجر بـه برداشتن گامـی دیگر درون جهت کاهش بیکاری درون منطقه گردد.

    تعاریف

    کسب و کار خانگی (Home business) بـه آن بخشی ازب و کارها گفته مـی شود کـه ممکن هست لزوماً مشارکت همـه اعضای خانواده را درون بر نداشته و صرفاً یک یـا چند نفر از اعضای خانواده درون آن بـه فعالیت اقتصادی مشغول باشند. از نظر ILO (سازمان بین المللی کار) موقعیت مکانی یعنی وجودب و کار درون منزل معیـار تلقی نمودن آن بـه عنوان مشاغل خانگی است. این درون حالی هست کهب و کار خانوادگی، بهب و کارهایی اطلاق مـی شود کـه فعالیت های اجرایی (مدیریتی – مالی) و عملیـاتی آن ها بر عهده اعضای یک یـا چند خانواده باشد و تصمـیمات استراتژیرنوشت ساز درون مورد شرکت یـاب و کار توسط آن ها اتخاذ گردد.

    به طور خلاصه مـی توان بـه مشاغلي كه با عضويت اعضاي خانواده درون فضاي مسكوني و در قالب يك طرح كسب و كار مجاز بدون مزاحمت و ايجاد اخلال درون آرامش واحدهاي مسكوني همجوار شكل مي گيرد، مشاغل خانگی گفت.

    کسب و کارهای اقتصادی مبتنی بر خانـه را بـه سه دسته تقسیم مـی کنند:

    الف:كسب وكار خانگي (Home business)

    در اين شيوه ، فرد شغل خود را بـه منـزل مي‌آورد و به جاي اين كه هزينـه‌هـاي زيادي براي اجاره يا خريد ساختمان بدهد، مي‌تواند درون منزل خود ، كـار و شغل خود را بـه انجام برساند. درون اين نوع كسب و كار ، ارزش افزودة كالاها و خدمات توليد شده، نصيب‌ صاحب خانـه مي‌شود.

    ب: كسب وكار مبتني بر خانـه (Home based business)

    در اين روش ، افراد كالاها و خدمات توليـد شده خود را درون درب و يا درون داخل منازل ديگران تحويل مي‌دهند. درون اين نوع روش كسب و كار ، مـهم نيست كه كالاها درون كجا توليد شده ، بلكه معيار اين هست كه كالاها و خدمات درون منازل‌ مصرف‌كنندگان تحويـل داده ‌شود. درون اين نوع كار خانگي ، ارزش افزودة كـالاها و خدمات ، نصيب كسـي مي‌شود كه از بيرون اين كالاها را مي‌آورد.

    ج: كار‌آفريني مبتني بر خانـه (home based entrepreneurship)

    اين نوع كار‌آفريني عبارت هست از فرآيند ايجاد اشتغال درون خانـه از راه تشكيل مجموعة منحصر بـه فردي از منابع بـه منظور بهره‌گيري از فرصتها.

    انواع مشاغل خانگي:

    به طور کلی مـی توان انواع مشاغل خانگی را درون چهار دسته تقسیم بندی نمود:

    1) رشته هاي صنايع دستي ( handicrafts)

    مـی توان خانـه ها را بـه محلی به منظور تولید صنایع دستی تبدیل نمود. چرا کـه اینگونـه صنایع احتیـاج بـه فضای زیـاد و یـا دستگاههایی خاص نداشته و به راحتی مـی توان اتاقی از منزل را بـه کارگاهی کوچک تبدیل نمود. کشور ما بـه دلیل پیشینـه فرهنگی و تاریخی خود، کشوری توانمند درون زمـینـه صنایع دستی ارزیـابی مـی گردد بـه نحوی کـه ایران بـه همراه هند و چین ، سه قطب برتر صنایع دستی درون جهان شناخته مـی شوند. درون کشور ما حدود 240 رشته صنایع دستی وجود دارد کـه لزوم توجه بیشتر بـه این بخش را نمایـان مـی سازد.

    از ویژگی های تولید صنایع دستی مـی توان بـه موارد ذیل اشاره نمود:

    - امكان فعاليت درون فضاهاي محدود

    - استفاده از مواد اوليه درون دسترس

    - ابزار و تكنولوژي ساده و ابتدايي

    - مـهارت مبتني بر آموزش سينـه بـه سينـه

    - نیـاز بـه سرمایـه محدود

    - تبلیغ و انتشار فرهنگ بومـی

    2) فعاليت هاي بـه اصطلاح زير پله اي : غالباً، افراد شاغل درون اين گروه انگيزه‌هاي غيرقانوني دارند، مانند توليد اجناس تقلبي، يا فعاليتهايي کـه انگيزه‌هايي مثل گريز از ماليات، عوارض، نظارتهاي بهداشتي و دلايلي از اين قبيل دارند. بـه طور مثال مـی توان از بسته بندی های مختلف مواد غذایی یـا دارویی درون منازل و ... نام برد

    3) خدماتي كه درون منزل قابل ارائه است: نظير آرايشگري، خياطي و ... و البته برخي مشاغل بـه صورت سنتي و با محوريت خانواده درون خانـه ها انجام مي گيرد. نظير برگزاري دوره هاي آموزشي، شيريني سازي، خشک نمودن سبزی، پخت انواع رب، تولید مرباهای خانگی، ترشي سازي و ...

    4) خدمات اينترنتي قابل ارائه درون منزل : با گسترش اينترنت اين گونـه مشاغل نيز رونق ويژه اي گرفته هست که درون ادامـه بـه آن مـی پردازیم.

    مزاياي مشاغل خانگي:

    طبق نظر پژوهشگران 3 مزیت شغلی برب و کارهای خانگی مترتب است:

    1- حفظ اصول انسانی درون محل کار: مشاغل خانگی بـه راحتی مـی توانند سطوح بالاتری از حس انسان دوستی را نسبت بـه شرکت های معمولی از خود نشان دهند.

    2- توجه بـه عملکرد بلند مدت: یکب و کار خانگی راحت تر از مدیرانی کـه باید بـه طور سالیـانـه حساب بعد دهند، مـی توانند بـه کارهای بلند مدت بیندیشد.

    3- تأکید بر کیفیت:ب و کار های خانگی مدت هاست کـه مزیت ارائه کیفیت و بها بـه مشتری را حفظ کرده اند.

    علاوه بر موارد فوق از مزایـای زیر بـه عنوان مـهمترین دلایل رویکرد مردم بـه مشاغل خانگی یـاد مـی شود:

    1) پايين بودن هزينـه راه اندازي

    2)پايين بودن ميزان ريسك سرمايه گذاري

    3) حذف هزينـه هاي مربوط بـه خريد، رهن و اجاره كارگاه

    4) حذف هزينـه اياب و ذهاب

    5) استفاده از نيروي كار ساير اعضاي خانواده

    6) امكان كاركردن بـه صورت پاره وقت

    7) تناسب با ويژگيهاي جسمي افراد معلول و كم توان

    8) آزادي و استقلال عمل بيشتر

    9) احتياج بـه آموزشـهاي ساده و كوتاه مدت

    10) ايجاد توازن بين مسئوليت خانوادگي زنان و اشتغال آنان

    11) انعطاف پذيري كار

    12) توسعه فرهنگ كار درون خانواده

    عوامل موثر بر مشاغل خانگی

    تحقیقات بسیـاری دربارهب و کار خانگی و عوامل مؤثر بر آن صورت گرفته هست که بـه طور کلی مـی توان این عوامل را بـه سه دسته تقسیم نمود:

    عوامل مربوط بـه امورشخصی (ریسک پذیری، مـهارت های مدیریتی، گرایش بـه نوآوری و ...)

    عوامل مربوط بـه امور خانگی (تمایل اعضای خانواده به منظور پیوستن بهب و کار، حاکمـیت خانواده، تأثیر روابط خانواده بر روابط کاری و ...)

    عوامل محیطی (محیط فرهنگی، اجتماعی، محیط قانونی و * فـــــــارم فـــــــا *، محیطب و کار، محیط فنی و اقتصادی و ...)

    مشكلات شاغلين اين بخش:

    هر چند مشاغل خانگی دارای ظرفیت ها و توانایی های قابل توجه به منظور ایجاد اشتغال مـی باشند ولی مشکلاتی نیز گریبانگیر افراد مرتبط با این مشاغل مـی باشد. شاید دلیل برخی از این مشکلات، نبود قانونی به منظور ساماندهی و شناسه دار این مشاغل و عدم اعطای مشوقهای حمایتی و نظارتی دولتی (نظیر اعطای تسهیلات، تعریف جوایز، تعیین بیمـه ها و ... ) درون این زمـینـه باشد.

    به هر تقدیر مـهمترین مشکلاتی کـه شاغلین این بخش با آنـها درگیر هستند شامل:

    - تداخل كار و زندگي ممكن هست برخي اوقات خوشايند ساير اعضاي خانواده نباشد.

    - ارتباط با بازار و فروش محصولات محدود مي شود

    - پايين بودن تيرا‍ژ توليدات و يا سطح خدمات قابل ارائه بـه دليل محدوديت تعداد نيروي انساني

    - معمولادرآمد محدودتري دارند.

    - تعريف نشدن بيمـه هاي اجتماعي خاص اين مشاغل

    قسمت دوم




    [پروین بابی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 26 Nov 2018 06:55:00 +0000



    پروین بابی

    Hypocorism - Wikipedia

    Jump to navigation Jump to search

    "Pet name" redirects here. پروین بابی For naming of animals, see Personal name § Non-human personal names. پروین بابی For the security-enhancing software naming systems, see Petname.

    A hypocorism (/hˈpɒkərɪzəm/ hy-POK-ər-iz-əm; from Ancient Greek ὑποκόρισμα (hypokorisma), from ὑποκορίζεσθαι (hypokorizesthai), meaning 'to use child-talk'[1]), also called a hypocoristicon, is a diminutive form of a name. Hypocorisms include pet names or calling names,[2] often a diminutive or augmentative form of a word or given name when used as a nickname or term of endearment.

    Derivation

    Hypocorisms are often generated as:

    • a reduction (in English) of a longer word to a single syllable, then adding -y or -ie to the end, such as movie ("moving picture"), telly ("television") or Aussie ("Australian").
    • a contracted form of a personal name, such as Tony from Anthony, Rosy and Rosie for Rosemarie, Rosalie, Roseann, or Rosalind (among many others) or Vicky from Victoria.
    • a baby-talk form approximating the name's pronunciation, such as Bess for Elizabeth, or Bubba for brother.
    • a personal name with a diminutive suffix; in some languages diminutive forms of names are used primarily when referring to children, and the meaning can oscillate between tenderness and condescension when used for an adult.
      • -(c)ito/-(c)ita or -(c)ín/-(c)ina in Spanish, such as Juanita from Juana. Extra consonants may be interposed as in Carmelina and Carmencita from Carmen, or merged, as in Carmina.
      • -chen, -lein, -(l)i, -(e)le (usually used with names) in German, such as Hündchen or Hündlein (from Hund, meaning "dog") or Kalli (from Karl, a name) or Häusle or Häusele (from Haus, meaning "house"); a back vowel in the root is normally subjected to umlaut, i.e. shift from u, o, a to ü, ö, ä respectively (e.g. Hund → Hündchen, Arm → Ärmchen, Holz → Hölzchen).
      • the usual hypocoristic endings in Dutch are in both words and personal names alike: پروین بابی -tje, -ke. When the name ends in a b, a d or a t the ending is then a -je (e.g. Bert → Bertje). If the final consonant of a name is m, the ending is then -pje (e.g. Bram → Brampje), -metje (Bram → Brammetje) or -mie (Bram → Brammie). For the other consonants the hypocoristic form is -tje. In the southern parts of the Netherlands and the northern part of Belgium the hypocoristic form is often -ke (e.g. Peer → Peerke). Also in Frisian the usual hypocoristic ending is -ke (e.g. Ype → Ypke). But this form, and others like -ske and -tsje, often makes the name feminine (e.g. Jetse → Jetske) as they do in Dutch (e.g. Jan → Jantje, Hans → Hansje). There is another productive hypocoristic ending: in the eastern part of the Netherlands (mostly in the province Drenthe), the female form is -chien Examples are Anne → Annechien, Lammert→ Lammechien.
      • a parallel construction in Portuguese, with -(z)inho/-(z)inha, as in Aninha from Ana and Joãozinho from João.
      • same in Italian and Italian regional languages, with -ino/-ina and -etto/-etta as in Paolino/Paoletto and Paolina/Paoletta from Paolo and Paola. There are also -ello/-ella, as in Donatello/Donatella from Donato and Donata, -uccio/-uccia, as in Guiduccio from Guido and -etto/-etta, as in Giulietta from Giulia. The forms -uzzo/-uzza, as in Santuzza from Santa, are typical of Sicilian.
      • -ĉj- and -nj- affixes (for males and females respectively) in Esperanto; these replace the last consonant (or consonant cluster) of the root, thus patro → paĉjo (father), patrino → panjo (mother).
      • -chan, -tan, or -pi in Japanese, such as Kana-chan from Kana and Aki-chan from Akihiro. Gemination (doubling) of the consonant or lengthening of the vowel before the -chan to provide two moras is common, such as Settchan from Setsuko and Hii-chan from Hiroki. Many of these are derived from the custom of using Japanese honorifics, even in colloquial language.
    • reduplication in various languages, such as John-John or Didi.
    • in Cantonese and related dialects, the addition of a word-final very high tone, or changed tone sometimes in combination with the addition of the prefix A before the name. The A syllable is also used in other dialects originating in southern China as a term of endearment or closeness.
    • -ulus/-ula in Latin, most famously in the case of the Roman emperor Caligula, whose nickname means "little boot". He received the name from soldiers in reference to the small army sandals (caligae, singular caliga) he wore when he was young. Likewise the name Ursula is derived from ursa (bear) and means "little she-bear".
    • -eleh/-leh in Yiddish. An example is Leah → Leahleh.
    • a combination of multiple methods from those described above. For example, in Romanian, Ileana becomes Ilenuța by addition of a diminutive suffix, and Ilenuța becomes Nuți by contraction.
    • In the Anglo-Saxon language, hypocoristic forms were made by truncating the name and adding '-a' (genitive '-an'); if that '-a' is preceded by a short vowel and then one consonant, that one consonant was doubled; sometimes assimilation happened, e.g. Cēomma for Cēolmǣr. These hypocoristic names are often the first component of a placename, for example Badby, which is recorded in 944 as Baddanbyrig (dative case) = (at/to) "Badda's fort".

    As evident from the above-mentioned examples, hypocorisms frequently demonstrate (indirectly) a phonological linguistic universal (or tendency) for high-pitched sounds to be used for smaller creatures and objects (here as more "cute" or less imposing names). Higher-pitched sounds are associated with smaller creatures because smaller creatures can only make such high frequency sounds given their smaller larynxes.

    Examples of hypocoristic proper names

    Armenian

    • Անդրանիկ Andranik → Անդո Ando
    • Հովհաննես Hovhannes → Հովո Hovo
    • Տիգրան Tigran → Տիկո Tiko
    • Հայկ Hayk → Հայկո Hayko

    Azerbaijani

    • Afət, Afaq, ArifəAfa
    • AsifAska
    • Aytən, Aynur, Aydan, Aybəniz, Aysel, → Ayka
    • BəhruzBeka
    • Elşad, Eldar, Elçin, Elşən, ElmirEliş
    • FirəngizFira
    • Gülnaz, Gülnar, Gültəkin, → Gülia
    • İsmayılİsí
    • LeyláLeyluş
    • MehinMeka
    • MətanətMətiş
    • Nazilə, Nəzakət, NəzrinNaza
    • PərvanəPəri
    • Sevil, Sevda, SevincSeva
    • ToğrulTotu

    Bengali

    • AnirbanAni
    • DebmalyaDebu
    • MitaleeMita

    Bulgarian

    The traditional hypocoristic forms of Bulgarian masculine names end with "-cho", for example: Ivan - Ivancho - Vancho, Stoyan - Stoyancho, Petur - Peturcho, Angel - Angelcho. The traditional hypocoristic forms of Bulgarian feminine names end with "-ka", for example: Ivana - Ivanka, Snezhana - Snezhanka, Bozhana - Bozhanka. In recent times, however, the hypocoristic forms of many Bulgarian names receive English and Russian endings, for example:

    • Александър Aleksandar → Сашо Sasho, Алекс "Aleks", Санде "Sande"
    • Александра Aleksandra → Сашка Sashka
    • Ангел Angel → Ачо Acho
    • Антон/Антоанета Anton/Antoaneta → Тони Tony
    • Апостол Apostol → Апо Apo
    • Богомил Bogomi → Бого Bogo
    • Божидар Bozhidar → Божо Bozho, Бого Bogo
    • Борис Boris → Борко Borko, Боби Bobby
    • Борислав Borislav → Боби Bobby
    • Веселина Vesselina → Веси Vessy
    • Виолета Violeta→ Вили Villy
    • Владимир Vladimir → Владо Vlado
    • Георги Georgi → Гошо Gosho, Гоце Gotse, Жорка Zhorka, Жоро Zhoro
    • Григор Grigor → Гришо Grisho, Гриша Grisha
    • Дамян Damyan → Даме Dame
    • Даниел/а Daniel/a→ Дани Danny
    • Димитър Dimitar → Митко Mitko, Митьо Mityo, Митак Mitak
    • Евгения Evgeniya→ Жени Zheni, Ния Nia
    • Емил Emil → Емо Emo
    • Иван Ivan → Ванко Vanko, Ванчо Vancho, Ванка Vanka, Ваньо Vanyo
    • Ивайло Ivaylo → Иво Ivo, Ивчо Ivcho
    • Иванка Ivanka → Ваня Vanya
    • Йордан Yordan → Данчо Dancho, Дани Dany
    • Йорданка Yordanka → Данче Danche, Дани Dany
    • Калоян Kaloyan → Кало Kalo, Кала Kala
    • Кирил Kirli → Киро Kiro, Кирчо Kircho
    • Климент Kliment → Климе Klime
    • Константин Konstantin → Косьо Kossyo, Коце Kotse, Коко Koko
    • Лиляна Lilyana → Лили Lilly
    • Любомир Lyubomir → Любо Lyubo, Любчо Lyubcho
    • Любомира Lyubomira → Люба Lyuba
    • Мартин Martin → Марто Marto
    • Методи(й) Metodi(y)→ Мето Meto
    • Мирослав Miroslav → Миро Miro
    • Михаил Mihayl → Мишо Misho
    • Надежда Nadezhda → Надя Nadya
    • Николай Nikolay → Ники Nicky, Кольо Kolyo
    • Пламен Plamen → Пацо Patso
    • Петър Петър → Пешо Pesho, Пепи Pepi
    • Радостина Radostina → Ради Radi, Радка Radka
    • Светослав Svetoslav → Светльо Svetlyo
    • Симеон Simeon → Мони Moni, Симо Simo
    • Симона Simona → Мони Moni
    • Стефан Stefan → Стефо Stefo, Стив Steve
    • Татяна Tatyana → Таня Tanya
    • Тихомир Tihomir → Тишо Tisho

    Catalan

    • AntonTono
    • AntoniToni
    • BartomeuTomeu, Xumeu
    • BenetNeto
    • CarmeCarmina
    • ConcepcióCió, Conxita
    • DolorsDolo
    • ElisabetBet
    • FerranRano
    • FrancescCesc, Cesco, Xesc, Xisco, Cisco, Siscu, Quico
    • FrancescaXesca, Xisca, Cisca
    • GabrielBiel
    • IsabelBel
    • JacintCinto
    • JesúsSuso, Xuso
    • JoanChuano
    • JoaquimQuim, Ximo
    • JosefinaFinaFineta
    • JosepPep, Pitu
    • MagdalenaMalena, Magda
    • MariaMariona
    • Maria IsabelMaribel
    • MeritxellTxell
    • MiquelQuelo
    • MontserratMontse
    • NarcísNarcisetCiset
    • RafelFelo
    • SalvadorVoro
    • VicentSento

    Croatian

    • AndrijaAndro, Andre Andrijica, Jašo
    • AntunAnte, Antiša, Tonči, Toni, Tunja
    • DanijelDane, Danko
    • DavorinDavor, Dado, Rino, Darko
    • DominikDomo, Domko
    • FranjoFrane, Frano, Fran, Francek
    • IvanIvica, Ivo, Ivek, Ico, Ivko, Ićo, Iko, Iva
    • JerolimJerko, Jere, Jerkan
    • JosipJoso, Joža, Jozo, Joško, Joco, Jole, Joko, Joza
    • JurajJure, Jura, Juko, Jurica, Jurko, Juriša, Jureško
    • LukaLukša, Lukica, Luketa
    • MarkoMaro, Markec, Markan, Markica, Marketa
    • MatejMate, Mato, Matan, Matko, Mata
    • Mihovil, MihaelMiho, Mijo, Mišo, Miško
    • MiroslavMiro, Mirko
    • NikolaNiko, Nikša, Nikica, Niđo
    • Pavao, PavlePavo, Pave, Pavko, Pajo
    • PetarPero, Perica, Petko, Peko, Peran, Perko
    • RobertRobi, Robo
    • Stjepan, ŠtefanStipe, Stipo, Stipko, Stipica, Štef, Štefek, Štefko, Stipa
    • ŠimunŠime, Šimunica, Šima
    • TomislavTomo, Tomek, Tomica, Tomiša
    • VladimirVlado, Vlatko, Vladan, Vlada
    • ZvonimirZvone, Zvonko

    Czech

    Male

    • AdamÁďa
    • Bohuslav, BohumilBohuš, Bob
    • ČeněkČenda
    • DanielDan
    • DenisDeni, Deník
    • EduardEda
    • FerdinandFerda
    • FrantišekFanda, Fany, Franta
    • GabrielGaby, Gáb
    • JakubKuba
    • JanHonza, Jenda
    • Jaromír, JaroslavJára, Jarek, Jája
    • JindřichJindra
    • JiříJirka, Jura
    • JonášJon
    • JosefPepa, Jožin
    • KarelKája, Karlík
    • Kristián, KryštofKris
    • Leopold, LeošLeo
    • Lubomil, Lubomír, Lubor, Luboslav, LubošLuba
    • MatějMaty, Mates
    • MaxmiliánMax
    • Michael, MichalMíša
    • MikulášMiky
    • MiroslavMirek, Mira
    • OldřichOlda, Olin
    • OndřejOndra
    • OtakarOta
    • PavelPája
    • PetrPéťa
    • Radoslav, Radimír, Radomil, Radomír, Radek, RadovanRadek
    • RichardRíša
    • RobertRob, Bob, Bert
    • RudolfRuda
    • SamuelSam
    • StanislavStanda
    • TomášTom
    • VáclavVašek, Venda, Vincek
    • Vladimír, Vladislav, LadislavVláďa, Láďa
    • Vlastimil, Vlastislav, VlastaVlasta
    • VojtěchVojta
    • ZdeněkZdena, Zdenda

    Female

    • AdélaÁďa, Adina
    • AlžbětaBětka, Bety
    • AnastázieAny, Stáza
    • AndreaAndy, Andrejka
    • BarboraBára
    • Dagmar, DagmaraDáša
    • DanielaDaninka, Dani, Danča
    • DenisaDeni, Denda, Denča
    • DoubravkaDobra
    • EliškaEli, Ela
    • FrantiškaFany
    • GabrielaGábi, Gabka, Gábina
    • Ivana, IvetaIva, Ivča
    • Jarmila, JaroslavaJarka, Jarina
    • JindřiškaJindra
    • Karla, KarolínaKája, Karol
    • Katarína, KateřinaKatka, Káťa
    • KristýnaKiki, Týna
    • Libuše, LiběnaLiba
    • LilianaLili
    • Ludmila, LýdieLída
    • LucieLucy, Lucka
    • MagdalénaMagda, Majda
    • Marie, Mariana, Marina, MarikaMaruška, Mája, Majka
    • MatyldaMaty, Tylda
    • MichaelaMíšenka, Michalka
    • Milena, Miluše, Milada, MiloslavaMíla, Milka
    • MiroslavaMirka
    • NaděždaNaďa
    • Pavla, PavlínaPája
    • PetraPéťa
    • Růžena, Rozálie, RositaRóza
    • StanislavaStáňa
    • Taťána, TatianaTáňa
    • VendulaVendy
    • ZdeňkaZdena
    • ZuzanaZuzka
    • ŽofieŽofka

    Danish

    Male one syllable names are sometimes lengthened

    • KarlKalle
    • LarsLasse
    • PoulPalle, Pelle, Polle

    Female names are sometimes shortened to the last two syllables

    • KatrineTrine
    • KirstineStine
    • MarieRie
    • SofieFie

    Dutch

    Increasingly, the official form of Dutch given names as registered at birth is one that originally was hypocoristic. For many of the hypocorisms listed below, a diminutive may be used (e.g. JanJantje, LotteLotje), in particular for children and women. The English forms Johnny or Johnnie and Bobby or Bobbie are quite common in the Netherlands.

    • AbrahamAb, Bram
    • AdolfDolf
    • AdriaanAad
    • AlbertAppie, Ab, Bert
    • AlexanderAlex, Lex, Sander, Xander
    • AlexandraSandra, Sanne, Sanna, Alexia, Xandra
    • ArendAart
    • BeatrixTrix, Bea
    • CatharinaCarina, Katrien, Rina, Lina, Kathelijne, Katie, Rineke, Lineke, Katrijn, Trijntje
    • CharlotteLotte
    • CornelisKees, Cor, Nelis, Corné, Krelis
    • CorneliaNeeltje, Neelie, Corrie, Lia, Nel
    • DaniëlDaan
    • DiederikDirk, Dick, Dik
    • EleonoraNoortje, Noor, Nora, Ellie
    • Elisabeth, ElizabethLiesbeth, Elisa, Eliza, Lisa, Liza, Lies, Elsbeth, Els, Ellie, Bep
    • EsmeraldaEsmee, Merel
    • EstherSterre
    • François, FranciscusFrans, Frank, Suske, Ciske
    • FranciskaFranka, Ciska
    • FrederikFred, Freek, Derk, Frits
    • GeertruidaGertrude, Gerda, Trudy, Truus, Trui
    • GerardusGerard, Gert, Gerd, Geert, Gerrie
    • HendrikusHendrik, Henk, Driek, Rikus, Henri
    • HendrikaRika
    • HieronymusJeroen, Jerom
    • JacobusJacob, Jaap, Kobus
    • JohannesJos, Johan, Jan, Jannes, Hannes, Hans, Han, John, Joop
    • JohannaJoke, Hanneke, Hanna(h), Hannie, Joanna
    • JozefusJozef, Joost, Sjef, Joep
    • KoenraadKoen, Koert
    • LeonardusLeonard, Leo, Leon, Lennaart, Lennert
    • Louisa, LouiseWiske, Wies
    • MachgielisMax
    • MaximiliaanMax
    • MagdalenaMagda, Lena, Lenie
    • MariaMaartje, Marieke, Mieke, Marijke, Mijke, Meike, Ria, Riet
    • Margaretha, MargaritaMargreet, Margriet, Gretha, Marga, Grietje
    • MarinusMarijn, Merijn, Rinus
    • MartinusMartijn, Martin, Tinus, Maarten, Marten, Mart
    • MattheüsMatthijs, Thijs
    • NicolaasNico, Niek, Klaas
    • PetrusPeter, Pieter, Piet,
    • PetronellaPetra, Pieternel, Nel, Nelleke, Nellie
    • RobertusRob, Robert, Bob
    • RutgerusRuud, Rutger
    • SebastiaanSeb, Bas, Bastiaan
    • WilhelmusWillem, Wim, Pim, Wil
    • WilhelminaWillemien, Willemijn, Willeke, Mien, Wilma, Wil(ly)

    English

    English also forms nicknames in a variety of manners.

    Shortening, often to the first syllable:

    • AbigailAbby, Abbie, Abi, Gail
    • AbrahamAbe
    • AdelaideAddie, Heidi
    • Alan, Allan, AllenAl, Len
    • AlbertAl, Bert, Bertie
    • AlexanderAl, Alec, Alex, Lex, Sandy, Xander, Sasha
    • Alexandra, AlexandriaAlex, Alexa, Lex, Lexa, Lexi, Sandra, Sandy, Xandra
    • AlfredAlf, Alfie, Fred, Freddy
    • Alice, Alicia, Alison, AllisonAllie, Aly, Ali, Cya
    • AmandaAmy, Mandy, Manda
    • Annalisa, Annelise, AnnelieseAna, Annie, Lisa
    • AndrewAndy, Drew
    • AndreaAndi, Andie, Drea
    • AngelaAngie
    • Ann, Anne, AnnaAnnie
    • AnthonyTony, Ant
    • AntoniaToni
    • AntoinetteToni, Nettie
    • ArchibaldArchie, Archy
    • ArthurArt, Arty
    • AudreyAud, Dre
    • August, Augustus, AugustineAuggie, Gus
    • BartholomewBart
    • BarbaraBarb, Barbie, Babs
    • Benjamin, BenedictBen, Benji, Benny
    • BernardBernie
    • Bradford, BradleyBrad
    • Brian, BryanBri
    • BridgetBee
    • CameronCam
    • Caroline, CarolynCarol, Lynn, Carrie
    • CassandraCass, Cassie, Sandra, Sandy
    • CatherineCathy
    • CharlesChar, Charlie, Chas, Chuck
    • CharlotteChar, Charlie, Lottie
    • Christina, ChristineChris, Chrissy, Christy, Tina
    • ChristopherChris, Topher
    • CliffordCliff
    • ClintonClint
    • ColtonColt
    • CynthiaCindy
    • Daniel, DanielleDan, Danny, Dani
    • David, Davis, DavidsonDave, Davy
    • DeborahDeb, Debbie
    • DesmondDes, Dez
    • Dominic, DominiqueDom, Domi
    • DonaldDon, Donnie
    • Dorothy, DorotheaDot, Dottie
    • DouglasDoug
    • DudleyDud Lee
    • Edwin, Edgar, Edwina, Edward, EdmundEd, Eddy, Eddie, Ned,[3]Ted, Teddy
    • EleanorEllie, Nell,[3]Nellie, Nora
    • ElizabethEliza, Elisa, Bess, Bessie, Beth, Betsy, Bette, Bettie, Betty, Libby, Liz, Liza, Lizzie
    • Emma, Emanuel, Emmanuel, Emmanuelle, EmilyEm, Emmy, Manuel
    • Eugene, EugenieGene, Genie
    • EzekielZeke
    • FlorenceFlo, Florrie, Flossie
    • FrancesFran, Frannie, Frankie
    • FrancisFrank
    • FranklinFrank, Frankie
    • FrederickFred, Freddy, Rick
    • FionaFi, Fifi
    • Gabriel, Gabrielle, GabriellaGab, Gabe, Gabs, Gabby, Gabbie
    • GeoffreyGeoff, Jeff
    • Gerald, JeremyGerry, Jerry, Jermo, Jezz
    • GertrudeGertie, Trudy
    • GilbertGil, Bert, Bertie
    • GillianJill
    • GregoryGreg
    • GwendolenGwen
    • HaroldHarry
    • HenryHarry, Hal, Hank
    • HubertHugh, Huey, Hubie, Bert, Bertie
    • IsaacIsa, Zac, Izzy[4]
    • Isabel, IsabellaIzzy, Bella
    • IsraelIzzy[4]
    • JacksonJack
    • JacobJake, Jace
    • JamesJamie, Jim, Jimbo, Jimmy
    • JaneJanie, Janet, Jenny
    • Janet, Janette, Janice, JanisJan
    • JasonJay, Jase, Jace
    • JeffreyJeff
    • JenniferJen, Jenn, Jenny
    • Jeremiah, Jeremy, JeromeJerry, Jezz, Jermo
    • JessicaJess, Jessie, Jessy, Sica
    • Joan, JoannaJo, Ann, Anna, Annie
    • JocelynJoss
    • JonathanJon, Jonny
    • JosephJoe, Joey, Josey, Seph, Sep
    • JosephineJo, Josie
    • JoshuaJosh
    • JudithJudy
    • Katherine, KathleenKatie, Kate, Katy, Kath, Kathy, Kat, Kay, Kitty
    • KatrinaKat, Trina
    • KellyKel
    • Kenneth, Kendrick, KendallKen, Kenny
    • KevinKev
    • Kristen, Kristin, KristynKris, Kristy, Krissy, Kitty
    • Lawrence, LaurenceLarry, Laurie, Law
    • LeonardLen, Lennie, Lenny, Leo
    • Leslie, LesterLes
    • LewisLew
    • LillianLil, Lily
    • LouisLou, Louie
    • LucilleLucy, Lulu
    • LucasLuke
    • LucindaCindy, Lucy, Lulu
    • Madeleine, Magdalene, MagdalenaMaddie, Magda, Lena
    • Margaret, MarjorieMadge, Maggie, Margie, Marge, Megan, Meg, Meggie, Peg, Peggy, Molly
    • MartinMart, Marty
    • MaryMolly
    • MatthewMatt, Matty
    • MeganMeg, Peg, Peggy
    • Melanie, Melissa, Melody, MelindaMel, Linda, Lissa
    • Melvin, MelvynMel, Melv
    • MichaelMick, Micky, Mike, Mikey
    • MillicentMillie, Milly
    • MitchellMitch
    • MorrisseyMoz, More, Morry
    • MosesMoe, Mo
    • NancyNan
    • Natalie, Nathalie, → Nat
    • Nathan, NathanielNate
    • NicholasNick, Nicky
    • Nicola, NicoleNikki, Nicki, Niki, Nikky
    • NormanNorm
    • OswaldOz, Ozzie, Ozzy
    • PatriciaPat, Patty, Patsy, Trish, Tricia
    • PatrickPat, Patty, Paddy
    • PenelopePenny
    • PeterPete, Petey
    • PriscillaCilla, Priss, Prisca, Prill
    • PrudencePru, Prue
    • RachelRach, Rachelle
    • RandolphRand, Randy
    • ReginaldReg, Reggie, Rex
    • RebeccaBecca, Becky, Reba
    • RaymondRay
    • RichardDick, Rick, Richie, Rich, Ricky
    • RobertRob, Bob, Bobby, Robbie, Robin, Bert
    • RobertaBobbie, Robbie
    • Roderick, RodneyRod, Roddy
    • RogerRodge, Hodge
    • RonaldRon, Ronnie
    • Rudolf, RudolphRudy
    • RussellRuss
    • Samuel, Samson, SamanthaSam, Sammy, Sammie
    • SandraSandy
    • Sarah, SaraSadie, Sally
    • SebastianSeb
    • SeymourSy
    • Sidney, SydneySid, Syd
    • StanleyStan
    • StephanieSteph, Fanny, Stephy, Stevie
    • Stephen, StevenSteve, Stevie
    • TaylorTay
    • TerenceTerry
    • ThaddeusThad, Tad
    • TheodoreTheo, Ted, Teddy, Tad
    • Theresa, TeresaTess, Tessa, Terri, Resa
    • ThomasTom, Tommy
    • TimothyTim, Timmy
    • Valentine, ValerieVal
    • VeronicaRonnie, Ronni
    • VictorVick
    • VictoriaTory, Tori, Vicky
    • VincentVince, Vinnie, Vinny
    • ViolaVi
    • VirginiaGinger, Gina, Ginny
    • Vivian, Vivien, VivienneViv
    • WalterWally, Walt
    • WilliamWill, Willie, Bill, Billy, Liam
    • WinifredWinnie
    • Zachariah, ZacharyZach
    • Zebadiah, ZebedeeZeb

    Addition of a diminutive suffix, usually -ie or -y, often to an already shortened name. This suffix connotes smallness or endearment. Although most often applied to the names of children, it is not uncommon for an adult to be referred to by the diminutive, especially by family, friends and close acquaintances:

    • AgnesAggie
    • AllisonAllie, Ally
    • Alexander, AlexandraSandy; LexLexi
    • AlfredAlfAlfie
    • AmandaAmy, Mandy
    • AnneAnnie; NanNancy
    • ArthurArtArtie
    • AndrewAndy
    • BarbaraBarbBarbie
    • BarnabyBarney
    • BenjaminBenBenny
    • CharlesCharlieChuckChucky
    • DanielDanDanny
    • DavidDaveDavy
    • DeborahDebDebbie
    • DennisDenny
    • DorothyDotDottie
    • Edwin, Edward, EdmundEdEddie; NedNeddy
    • ElaineLainie
    • FrancesFranFranny
    • FranklinFrankFrankie
    • GabrielleGabsGabby
    • GeraldJerry
    • GeorgeGeorgie
    • GillianJillJilly
    • GraceGracie
    • HerbertHerb, BertHerbie, Bertie
    • IsabellaIzzy
    • JackJackie, Jacky
    • JacquelineJackie
    • JamesJamie, JimJimmy
    • JaneJaney
    • JessicaJessJessie
    • JosephJoeJoey
    • JohnJohnny
    • JonathanJonJonnie, Jonny
    • KatherineKateKatie, Katy
    • KimberlyKimKimmy
    • KennethKenKenny
    • LawrenceLarry
    • LeonardLenLenny
    • LillianLilLily
    • LouisLouLouie
    • MaryMollMolly
    • MichaelMickMicky, MikeMikey
    • NellNellie, Nelly
    • NicholasNickNicky
    • OliverOllie
    • OswaldOzOzzie
    • PatriciaPatPatty
    • PeterPetePetey
    • PriscillaCillaCilly
    • RichardRickRicky, DickDickey
    • RobertBobBobby, RobRobbie
    • RonaldRonRonnie
    • RoseRosie
    • RosemaryRoseRosie
    • SharonSherSherrieSherry
    • StephenSteveStevie
    • SusanSueSusie, Suzy
    • ThomasTomTommy
    • TimothyTimTimmy
    • TobiasToby
    • VictoriaTorTori, VickVickie, Vicky
    • WallaceWallWally
    • WilliamWill, BillWillie, Willy, Billy
    • ZebadiahZebZebby

    A short form that differs significantly from the name:

    • Ann, Anne, AnnaNan (from the phrase "mine Ann", an archaic form of "my Ann")[3]
    • BarbaraBabs
    • CharlesChuck, Chaz
    • Christopher, ChristineKit
    • DorothyDot, Dottie
    • EdwardEdNed,[3]Ted, Teddy
    • Eleanor, Ellen, HelenNell, Nellie[3]
    • ElizabethBess, Bessie, Betsy, Betty
    • HelenNellie, Nelly
    • HenryHal, Hank, Harry
    • JamesJimJimbo, Jimmy
    • JohnJack, Jackie, Jock
    • KatherineKatie, Kitty
    • MargaretMegPeg, Peggy; Maggie, Marge, Moll, Greta, Rita, Daisy
    • MaryMae, Minnie, MollyPolly
    • NicholasColin
    • PhilippaPippa, Pip, Pippy
    • RichardRick, Dick
    • RobertRobBob, RobRobin
    • SarahSally
    • ThaddeusThad, Todd, Toddy, Ted, Teddy
    • TheodoreTed, Teddy
    • VeronicaRonnie
    • VirginiaGinger, Ginny
    • WilliamWill, WillyBill, Billy
    • William EarlMerle

    Also, initials of complex names are often used as the hypocorism, e.g.: Brandon WilliamB WB Dub

    Esperanto

    Esperanto forms nicknames by suffixing -njo (for females) and -ĉjo (for males) to the first letter(s) of the basic name or word.[5] (This is the only situation in Esperanto in which a word stem is shortened or otherwise changed in word-building.)

    • ElizabetoElinjo
    • MarioManjo
    • SofioSonjo
    • fratinofranjo (sister → sis)
    • onklinoonjo (aunt → auntie)
    • patrinopanjo (mother → mom)
    • AleksandroAleĉjo
    • JohanoJoĉjo
    • PetroPeĉjo
    • fratofraĉjo (brother → bro, bub)
    • onklooĉjo (uncle → unk)
    • patropaĉjo (father → dad)

    French

    Informal French has a number of diminutive nicknames, although not as systematically as in English.

    In French, for both male and female names, hypocorisms are most commonly formed by dropping the last syllable:

    • CatherineCathy
    • ChristelleChris
    • ChristopheChris
    • Frédéric, FrédériqueFred
    • Grégory, GrégoireGreg
    • Jean-MichelJean-Mi
    • JoannieJo
    • Marie-CharlotteMacha
    • Marie-JoséeMarie-Jo
    • MaximeMax
    • MichaëlMic
    • PhilippePhil
    • StéphaneSteph
    • StéphanieSteph

    Dropping the first syllable is also attested:

    • ChristopheTophe

    Sometimes, only central syllables are kept:

    • AugustinGus
    • EmmanuelManu
    • EmmanuelleManu

    Another method commonly used is doubling one syllable of the name:

    • AndréDédé
    • AnnieNini
    • AugustinTintin
    • ChristineKiki, Kikine
    • ChristopheTotophe
    • JosephJojo
    • JulieJuju
    • LouiseLoulou
    • all female names ending in -tineTitine

    For male names, the ending -ot is attested, although its use is rather dated:

    • CharlesCharlot
    • JeanJeannot
    • JulesJulot
    • PierrePierrot

    It was also sometimes (but rarely) used for females:

    • MargueriteMargot

    The ending -et for males was used around the Renaissance, and is now obsolete:

    • HenriHenriquet
    • JacquesJacquet

    For female names, the ending -ette was used in the first half of the 20th century, and even often given as the official name:

    • AnneAnnette
    • JeanneJeannette
    • MarieMariette
    • PaulePaulette

    Some names in -ette are not actual hypocorisms, but the only existing feminized form of a male name:

    • Antoine (male) → Antoinette (female)
    • Pierre (male) → Pierrette (female)
    • Nicolas (male) → Nicolette (female) (rare and dated) → Colette

    The ending -on is rarer, often dated or obsolete, used for both genders:

    • AntoinetteToinon
    • FrançoiseFanchon
    • HenriRiton
    • MarieMarion
    • LouisLouison
    • LouiseLouison

    The ending -ou is also rare:

    • AnneNanou

    A special case is the ending in -ick/ -ic, which is the French writing for the hypocoristic form in Breton "-ig", used for both genders. The "-ig" form in Breton means "Little ...". This diminutive, in its French form of "ick" or "ic", became in vogue for official names in the second half of the 20th century:

    • Annick (original in Breton: Annaig), from Anne
    • Soizic (original: Soazig), from Frañsoaz, the Breton writing for the French "Françoise"
    • Loïc, probably from the French Louis
    • Yannick (original: Yannig), from Yann, meaning "John" in Breton

    In Breton, the diminutive form "...ig" can be given to any kind of names, nouns or adjectives, (un tammig, a few), while in French it relates only to given names.

    The name Soazig shows more than the ending "ig". Often in Breton a hypocoristic form of a given name can be made by putting away the first syllable. "Frañsoaz" becomes a familiar "Soaz" then, given to a child, the name is "Soazig", but not as an official name. This is also a difference between French and Breton: the diminutive ending "...ig" in Breton is only used as a temporary form for young children, while "...ick" is official and permanent in French names, and has lost his sense of a diminutive.

    For words, French often produces hypocorisms either by truncating a word after the letter o, or by chopping off the end of the word and adding an o: McDo from McDonald's; gynéco from gynécologue; dico from dictionnaire; dodo (childish word for sleep, from dormir, to sleep); écolo from écologiste; coco from communiste; catho from catholique; psycho from psychologie.

    The ending -oche (with or without an intervening consonant or phoneme to make it easier to pronounce) is also sometimes used: cinoche (cinéma), MacDoche (McDonald's), fastoche (easy-peezy, from facile, easy). Words or names may also be shortened or abbreviated without an O: fixs from fixations, 'ski bindings'; Jean-Phi from Jean-Philippe; amphi from amphithéatre (large classroom or lecture hall); ciné (another informal word for cinéma). These words are familiar/informal versions of the underlying words.

    The connotation of familiarity (my friend Jean-Phi, as opposed to my new colleague Jean-Philippe; cinoche, the place I often go for entertainment, as opposed to cinéma, the neutral word for a movie theater) is what makes them hypocorisms.

    German

    Hypocorisms of first names are commonly based on truncation, only keeping the first (Max) or last (Hans) syllable(s), sometimes in contracted form as these examples show. Often the ending -i is added to these truncated nameforms. The name might also undergo a sound shift (Sepp). Further diminutives can be added with the suffixes -lein, -(e)l or -chen, e. g. Gretel or Gretchen as a diminutive for Grete.

    • Anna, AnneAnni, Änni
    • Angela, AngelikaGeli, Angie (with an English-leaning pronunciation)
    • AntonToni
    • ElisabethElsa, Elsie, Ilsa, Liesl, Lisbeth, Lissi, Sissi
    • FranziskaFranzi, Sissi, Fanni
    • Gabriela, GabrieleGaby
    • GeorgSchorsch (mostly Bavarian and Swiss German)
    • HeleneLeni
    • Ignatz, IgnazNazi (Bavarian; out of use), Nazl (mostly Bavarian German, still in use)
    • Johanna → Hanna
    • JohannesHannesHansHansi
    • Josef, JosephSepp (Bavarian), Jupp (Rhinelandic), Pepi
    • KarlKalle, Kalli, Karli
    • KatharinaKathi,
    • MargareteGrete, Gretel, Gretchen
    • MariaMitzi
    • MaximilianMax
    • MichaelMichi, Michl/Michel
    • Siegfried, SigridSiggi
    • SabineBini, Bine
    • StefanieSteffi
    • Susanne, Susanna, SusannSusi
    • Therese, TheresiaResi (mostly Bavarian & Austrian)
    • UlrichUli (Ueli in Swiss German)
    • WilhelmWilli

    Sometimes female names may have the ending -el instead of -i, or any other shortening, especially in southern Germany:

    • BarbaraBabsiBärbel
    • UrsulaUschi, Ulla, Ursel
    • Christina, ChristineTrina, Trine (northern Germany), Tina, TineChristel

    An ending for nicknames, sometimes considered “typical German” is -z:

    • FriedrichFritz (but compare the much softer Fidi from northern Germany)
    • HeinrichHeini, Heinz, Hinz
    • KonradKunz

    Hungarian

    Hypocorisms of first names are commonly based on truncation, only keeping the first (Kat-; Jul-) syllable, sometimes in contracted form as these examples show. Often the ending -i is added to these truncated nameforms (Kati, Laci, Julcsi, Ági, Feri). Further diminutives can be added with the suffixes -ka, -ke, -kó, -csi, etc., e. g. Lacika, Ferike, Palkó and Julcsi as a diminutive respectively for László, Ferenc, Pál and Júlia.

    • Anna (Anne) → Ani(ka), Annácska, Anci(ka), Annus(ka), Panni(ka), Panna, Panka, Nusi(ka)
    • György (George) → Gyur(i)(ka)
    • István (Steven) → (P)isti(ke), Istvánka, Pityu(ka)
    • János (John) → Jan(cs)i(ka), Jankó(ka)
    • József (Joseph) → Józsi(ka), Jocó(ka), Jozsó(ka), Joci(ka)
    • Károly (Charles) → Karcsi(ka), Karesz(ka), Károlyka
    • Margit (Margaret) → Manyi(ka), Manci(ka), Margó(ka), Gitta
    • Mária (Mary) → Mar(cs)i(ka), Máriácska, Mári(ka), Mara, Marácska, Manci(ka), Ria, Riácska
    • Terézia (Theresa) → Trézsi(ke), Terka, Teri(ke), Terézke, Terus(ka), Teréziácska
    • Vilmos (William) → Vili(ke), Vilmos(ka)
    • Zsuzsa (Susan) → Zsuzsi(ka), Zsuzska, Zsu

    Icelandic

    Hypocorisms usually consist of the first syllable of the name with a diminutive suffix ending in -i (masculine) or -a or ý (feminine). There are however some exceptions, for example Nonni which is an alternative from for Jón.

    • GuðmundurGummi, Gvendur
    • JónJónsi, Nonni
    • MagnúsMaggi
    • SigfúsFúsi
    • SigurðurSiggi
    • ÞorbjörgTobba
    • GuðrúnGunna
    • SigríðurSirrý
    • GuðríðurGurrý

    Japanese

    In Japan, diminutive names are made by adding an honorific suffix to a person's name, or to part of the name. The suffix -chan is typically added to a girl's name as a term of endearment. The suffix -kun is added to a male's name. Outside of family, the suffix -kun typically implies a relationship between an authority (the caller) and a subordinate. Thus, it is often used by teachers calling on male students, and a boss or supervisor calling on male employees.

    The term -chan is occasionally added to the name of an effeminate boy or man. While the addition of -chan to a girl's name is endearment and intimacy, when applied to a male's name, it may be either a term of endearment or it may be added as a derogatory taunt, depending on the context and the nature of the relationship.

    Female names
    • AyakaAyaka-chanAya-chan
    • MakoMako-chanMa-chan or Macchan
    • MaoMa-chan
    • ReinaReina-chanRei-chan
    Male names
    • KeitaKeita-kun
    • KentaroKentaro-kunKenta-kun
    • TaroTaro-kunTakkun
    • TatsuyaTatsuya-kunTatsu-kun

    Nepali

    • राम Raam → रामे Raamé
    • पार्वती Paarvatee → पारु Paaru
    • बिष्णु/बिस्नु Bishnu/Bisnu → बिस्ने Bishné
    • रुक्मणी Rukmani → रुकु Ruku

    Persian

    In Persian some of the most used personal names have hypocorisms. Many of these hypocorisms are formed by truncating the name and adding an -i to the end, or by using just a part of a composed name.

    • عبدالله Abdollāh → عبدل Abdol, Abdoli, ابُولی Aboli
    • عبدالرضا Abdolrezā → رضا Rezā, عبدل Abdol, Abdoli, ابُولی Aboli
    • ابوالفضل Abolfazl → فضی Fazi
    • امـیرعلی Amirali → امـیر Amir
    • انوشیروان Anushiravān → انوش Anush
    • اسدالله Asadollāh → اسدلی Asdoli
    • آزیتا Āzitā → آزی Āzi
    • بابک Bābak → بابی Bābi (it can sound like the English Bobby/Bobbie)
    • بهناز Behnāz → نازی Nāzi
    • فرانک Farānak → فری Feri
    • فرناز Farnāz → نازی Nāzi
    • فریبرز Fariborz → فری Feri
    • فاطمـه Fātemeh → فاطی Fāti
    • فریدون Fereydun → فری Feri
    • فضل‌الله Fazlollāh → فضی Fazi
    • گلناز Golnaz → گلی Goli
    • جهان‌بخش Jahānbakhsh → جهان Jahān
    • کامبیز Kāmbiz → کامـی Kāmi
    • کامران Kāmrān → کامـی Kāmi
    • کامـیار Kāmyār → کامـی Kāmi
    • کتایون Katāyun → کتی Kati
    • خشایـار Khashāyār → خشی Khashi
    • کورش Koorosh/Kourosh → کوری Kuri
    • کیـارش Kiārash → کیـا Kiā
    • کیـاوش Kiāvash → کیـا Kiā
    • معصومـه Ma'sumeh → مصی Masi
    • منوچهر Manuchehr → منوچ Manuch
    • مازیـار Māziār → ماز Māz
    • محمد Mohammad → مملی Mamali
    • محمد Mohammad → ممد Mammad
    • محمدعلی Mohammadali → مملی Mamali
    • مرتضی Morteza → موری Mori
    • مـهدی Mehdi → مـیتی Me(y)ti
    • مـهرانگیز Mehrangiz → مـهری Mehri
    • مـهرناز Mehrnāz → نازی Nāzi
    • نازنین Nāzanin → نازی Nāzi
    • نیلوفر Nilufar → نیلو Nilu
    • نیلوفر Nilufar → نیلی Nili
    • نوش‌آفرین Nushāfarin → نوشی Nushi
    • پرستو Parastoo → پری Pari
    • پریسا Parisā → پری Pari
    • پروانـه Parvāneh → پری Pari
    • پروین Parvin → پری Pari
    • پوران‌دخت Purāndokht → پوران Purān
    • پوران‌دخت Purāndokht → پوری Puri
    • شـهربانو Shahrbānu → شـهی Shahi; شـه‌شـه Sha-sha
    • شـهرزاد Shahrzād → شـهی Shahi; شـه‌شـه Sha-sha
    • شـهزاده Shahzadeh → شـهی Shah; شـه‌شـه Sha-sha
    • سیـامک Siāmak → سیـا Siā
    • سیـاوش Siyāvash → سیـا Siā
    • سوزان Suzān → سوزی Suzi
    • یـاسمن Yāsaman → یـاسی Yāsi
    • زهرا Zahrā → زری Zari
    • زرین‌تاج Zarrintāj → زری Zari

    Polish

    In Polish, there are multiple affixes used to create the diminutive. Some of them are -ka, -sia, -cia, -unia, -enka, -śka, -lka for feminine nouns and -ek, -uś, -ciek, -czek, -uń, -eńki, -lki for masculine (among others). Some of the stems change, particularly to more archaic forms of the name (e.g. AndrzejJędrek or AgnieszkaJagusia). Some masculine names take an -o suffix that is considered archaic form, present in Polish since pagan times. Masculine names occasionally take an -a suffix, which is an archaic Slavic form as in Russian (e.g. JakubKuba). Here is a list of common names with some of them:

    • AdamAdaś
    • AgnieszkaAga, Agniesia, Agusia, Agunia, Jagusia
    • AleksandraOla, Oleńka, Oleczka, Olusia, Olka, Olcia
    • AleksanderOlek, Alek, Aleks, Oluś, Oleczek, Oleniek
    • AndrzejAndrzejek, Jędrek, Jędruś, Jędrulek
    • AnnaAnia, Anka, Anusia, Aneczka, Andzia, Anulka, Anuśka
    • AntoniAntek, Antoś, Antosiek, Tosiek, Tońcio, Toni
    • AntoninaAntonia, Antońcia, Antonieczka, Tosia, Tola, Tośka
    • ArkadiuszArek, Aruś, Areczek
    • BarbaraBasia, Baśka, Basieńka, Basieczka, Basiulka, Basiuńka, Basiunia
    • BartłomiejBartek, Bartuś, Barteczek
    • BartoszBartek, Bartuś, Barteczek
    • DariuszDarek, Daruś, Dareczek
    • EdwardEdek, Edzio, Edzik, Eduś.
    • ElżbietaEla, Elżunia, Elunia, Elżunieczka
    • EmiliaEmilka, Emilusia, Emileczka, Emilunia
    • EugeniuszGenek, Gienek, Genio
    • EwaEwka, Ewusia, Ewcia, Ewunia
    • EwelinaEwcia, Ewelinka, Ewuńka, Ewusia, Ewunia
    • FelicjaFela, Felka, Felcia, Felisia
    • GabrielGabryś, Gabrynio
    • GenowefaGienia, Gienka
    • GrzegorzGrzesiek, Grześ, Grzesio
    • HannaHania, Hanka, Haneczka
    • HelenaHelenka, Helenia, Helenieczka, Helka
    • HalinaHalinka, Halka, Haleczka
    • HenrykaHenia, Heńka, Henieczka, Heniusia
    • HenrykHenio, Heniek, Henieczek, Henryczek
    • IwonaIwonka, Iwunia Iwonia Iwoneczka
    • IrenaIrka, Irusia, Ireczka, Irulka, Irutka
    • JadwigaJadzia, Jagoda, Jadwisia, Jadźwinia, Jagna, Jagusia, Jagienka, Jadziulka, Jadziunia
    • JakubKuba, Kubuś, Kubeczek, Jakubek, Jakubeczek
    • JarosławJarek, Jaruś, Jareczek
    • JanJaś, Janek, Jasiek, Jasieczek, Jasiulek
    • JanuszJanuszek, Januszeczek
    • JerzyJurek, Jerzyk, Juruś, Jureczek
    • JędrzejJędrzejek, Jędruś, Jędrulek
    • JoannaJoasia, Asia, Aśka, Joaśka, Joasieńka, Joasieczka,
    • Julia Julka, Julcia, Jula, Juleczka
    • KarolinaKarolinka, Karolcia, Karolińcia, Karolineczka
    • KarolKarolek, Karoleczek, Karoleniek
    • KatarzynaKasia, Kaśka, Kasieńka, Kasiunia, Kasiunieczka, Kasiulek, Kasiuleczek
    • KazimierzKazek, Kazio, Kazik, Kaziulek
    • KrzysztofKrzysiek, Krzysieczek, Krzysieniek, Krzyś, Krzysio, Krzychu, Krzycho
    • LechLeszek, Lechu, Lesio (Leszek may also appear as a given name)
    • LeszekLech, Lechu, Lesio
    • MaciejMaciek, Maciuś, Maćko, Maciejek, Maciejeczek
    • MagdalenaMadzia, Magdalenka, Magdzia, Magdusia, Magda, Magdzieńka
    • MałgorzataMałgosia, Małgośka, Gośka, Gosia, Gosieńka, Małgocha
    • MariaMarysia, Maryśka, Mania, Marysieńka, Marysieczka, Marycha, Majka, Majeczka
    • MarekMaruś, Mareczek, Marko
    • MichałMichaś, Michałek, Misiek
    • MirosławMirek, Mireczek, Mirko, Miruś
    • PawełPawełek, Pawcio
    • PiotrPiotrek, Piotruś
    • RomanRomek, Romeczek, Romuś
    • RyszardRysiek, Rysio, Ryniek
    • SławomirSławek, Sławuś
    • TadeuszTadek, Tadzio, Tadzik, Tadziu
    • TomaszTomek, Tomuś, Tomcio, Tomaszek, Tomeczek
    • UrszulaUla, Ulka, Urszulka, Uleczka, Usia, Uleńka
    • WładysławWładek, Władzio, Władzik
    • WłodzimierzWłodek, Włodzik
    • WitoldWitek, Wituś
    • WojciechWojtek, Wojtuś, Wojteczek
    • ZofiaZosia, Zośka, Zocha
    • ZbigniewZbyszek, Zbyszko, Zbychu, Zbycho, Zbyś

    Portuguese

    In Portuguese, abbreviations of the name are common, as are suffixes for diminutive and augmentative. For males, the suffixes -inho (diminutive) and -ão (augmentative) are the most used. In several parts of Brazil, -inho is informally replaced by -im in diminutive words. The same occurs with hypocorisms as, for example, Luisim instead of Luisinho. For females, -inha (diminutive) is the most used in Portuguese; augmentatives are uncommon. In compound names some mixed forms can occur, such as José Carlos being called Zeca, or Maria Luísa being called Malu.

    The phenomenon also occurs with terms of address other than personal names; for example, a cachorro or cão (both meaning "dog") can be affectionately called cachorrinho or cãozinho (the most common translations of the English word puppy).

    Male examples

    • AlbertoBebeto, Beto, Berto, Betinho
    • AlexandreAlex, Xande
    • António, Antônio, Toninho, Toni, Tonico, Toneca; in Brazil: Tonho, Toinho, Tonhão
    • AugustoGuto
    • CarlosCarlinhos, Carlitos, Caco, Cacá, Carlão
    • Carlos EduardoCadu
    • DanielDan, Dani
    • EduardoDu, Edu, Dudu, Duda
    • FernandoNando
    • FilipeFilipinho, Pipo, Lipe
    • FranciscoChico, Chiquinho, Chicão, Quico, Paco, Fran
    • FredericoFred, Quico
    • GonçaloGongas, Gonça
    • GuilhermeGui
    • GustavoGuto, Guga, Gugu
    • JoãoJoãozinho, Juca, Janjão, Ju
    • João CarlosJuca, Juquinha, Joca
    • JoaquimQuim, Quinzinho, Quincas, Joca
    • José, Zezinho, Zezito, Zeca, Zezé
    • José CarlosZeca, Zequinha
    • LuísLuisinho, Lula
    • ManuelManel, Manelinho, Mané, Maneco, Nelo, Nelito, Neca
    • MiguelMiguelinho, Miguelito, Micas, Guel
    • PedroPedrinho, Pedrito, Pedrocas, Pepeu, Pepe, Pepas
    • RaimundoMundinho
    • RicardoRicardinho, Riqui, Cacá, Cardo
    • SamuelSamuca
    • SebastiãoTião

    Female examples

    • AnaAninha, Aninhas, Anita, Anicas
    • AdrianaDri, Drica
    • AlexandraXana, Xaninha, Alex
    • AntóniaAntoninha
    • AntonietaTieta
    • AparecidaCida, Cidinha
    • BeatrizBia
    • CarolinaCarol
    • CatarinaCati
    • CecíliaCeci, Ciça, Cilinha
    • CristinaCristininha, Tina, Cris
    • EduardaDuda
    • Elisabete, Bete, Beta
    • FilipaPipa, Lipa
    • FátimaFá, Fati, Fatinha
    • HelenaLena, Leninha
    • IsabelIsabelinha, Belinha, Bel, Bebel, Becas, Isa
    • JoanaJoaninha, , Ju
    • JúliaJulinha, Ju, Juju
    • LeonorNonô, Léo
    • Letícia, Lelê
    • LúciaLu, Lulu, Lucinha, Luci
    • LuísaLuisinha, Lu, Lulu, Isa, Lula
    • MarcelaMarcelinha, Cela, Celinha
    • MargaridaGuida, Guidinha, Magui
    • MariaMariazinha, Micas, Mia, (in Alentejo) Bia
    • Renata, Renatinha
    • RitaRitinha
    • RosaRosinha, Rosita
    • TeresaTeresinha, Teca, Terê

    Romanian

    • AdrianAdi
    • AlexandruAle, Alex, Alecu, Sandu
    • AnaAnița, Anica
    • AntonToni
    • AndreeaDeea
    • BogdanBog, Bogdi, Bogdă, Bogă
    • Cătălin(a)Cătă
    • ClaudiuClaudel, Clau, Diu, Diuţu
    • ConstantinCostică, Costel, Titi, Dinu
    • CristianCristi
    • DanielDan, Dani, Dănuţ
    • DorinaDori, Dana
    • DumitruMitică
    • ElenaEma, Lena, Lenuţa
    • EugenJenică; EugeniaJeni
    • FernandaAnda
    • FlorentinaIna, Flori
    • GabrielGabi
    • GeorgetaGeta
    • GeorginaGina
    • GheorgheGeorgică, Gică, Gigi, Guţă, Ghio
    • HoraţiuHori
    • IleanaNuţi
    • Ion, IoanIonel, Ionuţ, Nelu, Neluțu, Nuțu
    • MarilenaMari
    • MariaMărioara, Mioara
    • MihaiMișu, Mihăiță, Miță
    • MihaelaMela, Ela, Eluța, Mica
    • MonicaMoni
    • NicolaeNicu, Nicuşor, Nae, Niki
    • OctavianTavi
    • OvidiuOvi
    • PetrePetrică, Petruţ, Petrişor
    • RalucaRalu, Uca
    • ŞtefanFane, Fănel, Fănică, Ştefănel
    • TeodorTeo
    • ValentinVali
    • VasileLică, Vasilică, Sile
    • ViorelRelu
    • VictoriaVictorița, Vica
    • VladVlăduţ, Duțu

    Russian

    Russian has a wide variety of diminutive forms for names, to the point that for non-Russian speakers it can be difficult to connect a nickname to the original. Diminutive forms for nouns are usually distinguished with -ик (-ik), -ок (-ok), -ёк (-yok) (masculine gender), -чк-/-шк- (-chk-/-shk-) and -оньк-/-еньк- (-on’k-/-en’k-) suffixes. Names can be somewhat more arbitrary, but still follow a loose pattern. A list of common names and their diminutive forms:

    • AlekseyAlyosha, Alyoshen'ka, Alyoshka, Lyosha, Lyoshka, Lyoha
    • Aleksandr, AleksandraSasha, Sashen'ka, Sashechka, Sashka, Sanya, San'ka, Shura, Shurka, Shurik, Shurochka
    • AlyonaAlyonka, Alyonooshka
    • AnastasiyaNastas'ya, Nastya, Nasten'ka, Nastyushka, Nastyona, Nast'ka, Natasha, Asya, Stasya
    • AnatolyTolik, Tolya, Tolyushka, Tolechka, Tolchik
    • AndreyAndryusha, Andryukha, Dyusha, Dyukha, Andron, Dron
    • AnnaAnya, Anyuta, Anyutka, Anechka, Annushka, Nyuta, Nyura, Nyurka, Nyusha
    • ArtyomTyoma, Tyomych
    • AvdotyaDunya, Dunyasha
    • BorisBorya, Boren'ka, Boryusha, Bor'ka
    • DmitryDima, Dimas, Dimka, Dimochka, Dimulia, Dimon, Dimych, Mitya, Miten'ka, Mitёnka, Mityusha, Mit'ka
    • EduardEdik, Edichka, Ed'ka, Edya, Edyun
    • ElenaLena, Lenka, Lenochka, Lenochek, Lenok, Elenchyk, Lenyusya
    • GalinaGalya, Galka, Galechka
    • GennadyGena, Gesha, Genka, Genych, Genchik, Genochka
    • GeorgiyZhora, Gosha, Goga
    • GlebGleba, Glebochka, Glebka
    • GrigoriyGrisha, Grinya, Grikha
    • IgorIgoryok, Igoryochek, Gosha, Garik
    • IrinaIra, Irochka, Irunya, Irisha, Irishka, Irka, Irinka, Irusya
    • IvanVanya, Ivanushka, Vanechka, Van'ka, Vanyusha
    • KirillKiryusha, Kirya
    • KonstantinKostya, Kosten'ka, Kostik, Kost'ka, Kotya, Koka
    • Kseniya, OksanaOksanka, Ksana, Sana, Ksyuha, Ksyusha
    • LarisaLora, Lorka, Larochka
    • LeonidLyonya, Lyonechka, Lyon'ka, Lyonchik
    • LevLyova, Lyovochka, Lyovka
    • LyudmilaLyuda, Lyusya, Mila
    • LyubovLuba, Lyuba, Lyubochka
    • Margarita (given name)Rita, Ritka, Ritusya, Ritunya, Ritik
    • MariyaMasha, Manya, Man'ka, Manyunya, Mashen'ka, Mashechka, Mashka, Marushka, Marusya, Makha
    • MikhailMisha, Mishen'ka, Mischechka, Mishanya, Mishka, Mishutka, Mikha
    • NadezhdaNadya, Nad'ka, Naden'ka, Nadyusha
    • NataliyaNatasha, Nata, Natashen'ka, Natakha, Natusyen'ka, Natusik, Natashka
    • NikolayKolya, Kolen'ka, Kolyunya, Nikolen'ka, Nikolasha, Kol'ka, Kolyan
    • OlegOlezhka, Olezha, Olezhek, Olegushka, Lega, Lyoka
    • OlgaOlya, Olen'ka, Olechka
    • PavelPasha, Pashka, Pashen'ka, Pavlik, Pakha, Pakhan, Pavlusha, Poshik
    • PyotrPetya, Pet'ka, Peten'ka, Petrusha, Petruha, Petyunya
    • RadimirRadya, Mira
    • RomanRoma, Romka, Romochka, Romych
    • SergeySeryozha, Seryoga, Seryozhen'ka, Seryozhka, Seriy, Sega
    • StepanStyopa, Styopan'ka, Stepan'chik, Styopushka, Styopka
    • StanislavStasya, Stas, Stasik, Stasen'ka
    • SofiyaSonya, Sonechka, Sofa, Sofochka
    • SvetlanaSveta, Svetochka, Svetyushka, Svetka
    • Svyatoslav, VyacheslavSlava, Slavik, Slavochka
    • TaisiyaTasya, Taya
    • TatyanaTanya, Tanechka, Tanyusha, Tan'ushka, Tan'ka, Tan'chik, Tata, Tatochka
    • VadimVadik, Vadimka, Vadya, Vadisha, Vadyusha
    • ValeriyValera, Valerka, Valerik
    • ValeriaLera, Lerusha, Lerka, Valera
    • VarvaraVarya, Var'ka, Varyechka
    • VasiliyVasya, Vasyok, Vasen'ka, Vasilyok
    • ViacheslavSlava, Slavik, Vyachik, Slavyan, Slavutich
    • ViktorVitya, Viten'ka, Vit'ka, Vityok, Vityay
    • VitalyVitalik, Vitalya
    • ViktoriyaVika, Vita, Vikulechka, Vikusik
    • VladimirVolodya, Volod'ka, Voloden'ka, Vova, Vovka, Vovochka, Vovan
    • VladislavVlad, Vladik, Vladyusha, Vladya, Slava, Slavik
    • YaroslavYarik, Yaroshka, Slava, Slavik, Slavochka
    • YefimFima, Fimochka
    • YekaterinaKaterina, Katya, Katechka, Katen'ka, Katinka, Katyukha, Katyusha, Kat'ka
    • YevgenyZhenya, Zhen'ka, Zheka, Zhenyok, Zhenechka
    • YevgeniaZhenya, Zhenechka, Zhen'ka
    • YuriyYura, Yurka, Yurik, Yurok

    Some names can also be modified with a -ka ending to add a further level of familiarity, but are not normally used for adults who are not family members.

    Scottish Gaelic

    In traditional Scottish Gaelic names, the most common diminutives involve -an for male names and -ag or -aid for female names.

    Male examples

    • AlasdairAlasdairean, Alasdran
    • AnndraAnndran
    • AodhAodhan, Aodhagan
    • PàdraigPàdraigean, Pàra
    • PeadarPeadairean, Para
    • SeocSeocan
    • Tàmhas, TòmasToman, Tòmachan
    • UilleamUilleachan

    Female examples

    • AnnaAnnag
    • IseabailBeileag
    • MórMórag
    • SeònagSeònaid
    • SìneSìneag

    Serbian

    • AleksandarAca, Aco, Sale, Saša, Aleks, Aleksa
    • AleksandraSandra, Sanja, Saša, Saška, Aleks, Aleksić, Aleksinka, Aleksica, Acika
    • AnaAnica, Anka, Anči, Anuška
    • Anđelka, AnđelijaAnđa
    • Arsenije, ArsenArsa, Arso
    • BiljanaBilja, Biki
    • BlagojeBlaža, Blažo, Blago, Blagi
    • Bogdan, Bogoljub, BogojeBogi, Boša, Boća, Boki, Bogo, Bole
    • BojanBoki, Bole
    • Borislav, Boriša, BorivojeBora, Boro
    • BosiljkaBosa, Boska
    • BožidarBoža, Božo, Boško, Bole, Boki
    • Branislav, Branimir, BrankoBane, Brana, Brano, Brane
    • Branislava, BrankaBrana
    • BudimirBuda, Budo
    • ČedomirČeda, Čedo
    • DanicaDana, Danka, Danjuška
    • Danilo, DankoDača, Dačo
    • DarkoDare, Darun
    • DejanDeki, Dejo, Deks
    • DesankaDesa
    • DimitrijeMita, Mito, Mitar
    • DraganaGaga
    • DraganGaga, Gagi
    • Dragica, DragojlaDraga
    • DragišaDragi, Gidra, Giša
    • Dragoljub, Dragoslav, DragomirDraža, Drakče, Dragi, Gidra, Gagi
    • DraženDraža, Dražo, Žodra, Drale
    • DušanDuško, Dule, Duki, Duda, Duks, Duća
    • Đorđe, ĐorđijeĐoka, Đoko, Đole
    • Đurađ, ĐurđeĐura, Đuro
    • FilipFića, Fićo
    • GoranGoksi, Goša, Gogi
    • GordanaGoga, Goca
    • Ivan, IvicaIvke, Ivo, Ivko, Ića, Ićo, Išlo, Ivek
    • Ivana, IvankaIva, Ivka, Ika
    • KatarinaKaća, Kata, Kale, Keti, Ket
    • Kosta, KonstantinKole, Koča
    • LenaLenče, Lenka
    • LjiljanaLjilja
    • Ljubomir, Ljubiša, Ljubisav, LjubodragLjuba, Ljubo
    • Jasna, JadrankaJaca
    • Jelena, JelicaJela, Jeca, Jecika
    • Jovan, JovicaJova, Jovo, Joca, Jole
    • Jovana, JovankaJoka, Joksi, Joksimović, Joksimka, Joksica, Jocika, Jokica, Joca
    • LazarLaza, Lazo, Laki
    • Leposava, LepavaLepa
    • Maksim, MaksimilijanMaks, Maksa, Makso
    • Marija, Marica, MarijanaMara, Maša, Maca, Maki
    • MarkoMare
    • Milan, Miloš, Mihailo, Mihajlo, Miljan, Milovan, Miodrag, Milivoje, Milorad, Milutin, Milun, Milenko, Milojko, Milisav, Milomir, Miomir, MilićMiško, Miša, Mišo, Šomi, Mićko, Mića, Mićo, Ćomi, Mile, Milo, Mija, Mijo
    • Milena, Milica, Milijana, MilkaMica, Mila
    • Mirjana, MiroslavaMira, Mirka
    • Miroslav, MirojeMika, Miki, Miro, Mirko
    • Mladen, MlađanMlađa, Mlađo, Đomla
    • Momčilo, MomirMoma, Momo
    • Nadežda, NadicaNada
    • Nataša, NatalijaNata
    • NebojšaNeša, Nešo, Šone, Nebo
    • Nemanja, NenadNeša, Neca, Nešo, Šone, Nele, Neno
    • NikolaNidža, Nidžo, Džoni, Nino
    • Ninoslav, NinoNindža
    • Nikolina, Nikoleta, NinoslavaNina
    • OgnjenOgi
    • PantelijaPanta, Panto
    • PavlePaja, Pajo
    • Petar, PericaPera, Pero
    • PredragPeđa, Preša, Predo
    • Radmila, RadojkaRada, Rajka
    • Radomir, Radoslav, Radislav, Radisav, Radiša, Radoš, Radašin, Radovan, Radoje, Radojica, Radivoje, RadenkoRade, Raša, Rašo, Rajko
    • Ratimir, Ratibor, RatkoRato
    • RužicaRuža, Ruška
    • Sandra, SanjaSaki, Sakić, Sakinka, Sakica
    • SlađanaSlađa, Đosla
    • Slavoljub, Slavomir, Slaviša, SlavenSlavko, Slave
    • SlobodanSloba, Slobo, Boba, Bodo
    • Snežana, SnježanaSneža, Snježa, Sneška, Sneki
    • Srboljub, SrbislavSrba, Srbo
    • SretenSreta, Srele
    • SrđanSrđa, Srđo, Srle, Srki
    • Stanislav, Stanimir, Stanoje, StankoStane
    • Stevan, Stevica, StefanSteva, Stevo
    • Svetislav, Svetozar, Svetomir, SvetolikSveta, Sveto
    • Svetlana, SvjetlanaCeca, Seka
    • TanasijeTasa, Taško
    • Tatjana, TamaraTanja, Tami, Taca, Taša
    • TihomirTika, Tiho
    • TodorToša
    • TomislavToma, Tomo, Tole
    • UrošUrke
    • Vasilije, VasiljVasa, Vaso, Vasko
    • VeliborBora, Boro, Velja, Veljo
    • Velimir, VeljkoVelja, Veljo, Veki
    • Veroljub, VeroslavVerko
    • VeselinVesa, Veso, Vesko
    • VesnaVeca, Veki
    • VioletaViki
    • VitomirVita, Vito
    • Vladimir, VladanVlada, Vlado, Vlatko
    • VlastimirVlasta
    • Vojislav, VojinVoja, Vojo
    • Vuk, Vukašin, VukanVule, Vučko, Vučina, Vukša, Vuksa, Vuki
    • ZvonimirZvonko
    • ZoranZoki, Kiza, Zoksi
    • Zorica, ZoranaZoka
    • ŽelimirŽeljko
    • Živorad, Žikica, Živojin, ŽivkoŽika, Žile

    Sinhala

    • KasunKassa
    • Madushanka, Madhuranga, MadhumaaliMadhu
    • Ravindra, RavinaathaRavi
    • TharinduThariya
    • AmandhiAmaa
    • Dushmantha, DushanDush
    • AravindhaAraa
    • ArjunaArju
    • KaluwithaaranaKalu
    • Chamindha, ChaamikaraChami

    Slovak

    In Slovak, feminine diminutives usually end in -ka and masculine in -ko.

    • AlexandraSaša, Saška
    • MáriaMarika, Majka
    • JakubJakubko, Kubo, Kubko
    • JozefJožo, Jožko
    • KristínaKika, Kristínka
    • Martin, MatejMaťo, Maťko
    • NatáliaNatálka
    • RastislavRasťo, Rastík
    • StanislavStano, Stanko

    Slovene

    In Slovene, diminutives are very common. In many cases they have almost completely replaced their originals (such is the case of Špela for Elizabeta, Branko for Branislav, or Alenka, Majda, and Magda for Magdalena). Especially among female names, the etymological link of the diminutive with the original name has been lost and the diminutive is perceived by most speakers to be a separate name (such is the case for Mojca, deriving from Marija, or Maja and Alenka deriving from Magdalena). In other cases, especially among male names, this link has been kept, but frequently boys are given diminutives as their given names (such as Miha instead of Mihael, Ivo instead of Ivan, or Nejc instead of Jernej etc.)

    • AlbertBert, Berti, Berto
    • AleksanderSandi, Saša, Sašo, Aleks, Sanja
    • AleksandraSandra, Saša
    • AleksejAleš, Aleks
    • Alojzij, AlojzLojze, Lojz
    • AmalijaMalija, Malči
    • AnaAnica, Anka, Ančka, Anita, Anja
    • AndrejDrejc, Drejko
    • AngelaAngelca, Angelika
    • AntonTone, Toni (regional)
    • AntonijaTončka
    • AvguštinGušti, Guštin (regional)
    • BenjaminBeno
    • BogoslavBogo
    • BožidarBožo, Boško
    • BranislavBranko
    • CecilijaCilija, Cilka
    • DanaDanica
    • DimitrijMitja, Mito
    • EdvardEdo, Edi
    • EgidijTilen, Ilj, Tilj, Tiljan (regional), Tiljo (regional)
    • ElizabetaŠpela, Beti, Betka
    • FerdinandFerdo
    • FilipLipe
    • France, Franc, FrančišekFran, Frane, Franci, Franček, Franek (regional), Feri (regional)
    • FrančiškaFrancka
    • Gregor, GregorijGrega
    • HelenaAlenka, Lenka
    • HenrikHinko, Hari, Henko, Riko, Riki
    • Ignacij, IgnacNace
    • IvanIvo, Vane, Vanko
    • IvanaIvanka, Vanka
    • JakobJaka
    • JanezJanko, Jani, Jan, Anže, Anžej, Anzej (regional)
    • JernejNejc, Nejo
    • Jožef, JosipJože, Joško, Pepi (regional), Juš
    • JožefaPepca, Jožica
    • JurijJure, Juro (regional)
    • KarelKarlo, Karol, Čarli
    • KatarinaKatja, Katra
    • LeopoldPolde
    • LucijaLučka
    • MagdalenaMaja, Alenka, Majda, Magda
    • MargaretaMeta, Metka
    • MarijaMojca, Mara, Marica, Marina, Mojcej (regional)
    • MartinTine
    • MartinaTina
    • Matej, MatjažMatija, Matic, Tjaž
    • MihaelMiha
    • NikolajNiko, Nik, Miki (regional)
    • PavelPavle
    • PeterPero
    • RudolfRudi
    • Sebastijan, SebastjanBoštjan
    • StanislavStanko, Slavko
    • StanislavaSlavka
    • ŠtefanijaŠtefka
    • TerezijaZinka
    • UršaUrška
    • ValentinTine
    • ValentinaTina
    • VincencCene, Vinko

    Spanish

    See also: Spanish naming customs and Filipino name

    Spanish forms diminutives by adding one of several diminutive suffixes: -ito/a, -cito/a, -ecito/a, -ico/a, -cico/a -illo/a, -cillo/a, -uelo/a, -zuelo/a, -ete/a, -ín, -iño/a:

    • JuanaJuanita
    • JorgeJorgito
    • AntonioAntoñín, Antoñito, Antoñete, Antoñillo, Toño, Toñito

    It is common for a person to be known by 2 first names: José Luis, María Teresa, Juan Carlos, etc. Combining the 2 names into one is another common way to form a hypocorism:

    • María TeresaMaritere, Mayte, Maité, Marité
    • María LuisaMarisa, Marilú, Malú
    • María del CarmenMayca, Mame, Mamen
    • María IsabelMaribel
    • Luz MaríaLuzma
    • María FernandaMarifer, Mafer
    • María SalvadoraMarisa
    • María SoledadMarisol
    • Juan CarlosJuanca
    • Juan EstebanJuanes
    • Juan GuillermoJuangui
    • Juan ManuelJuanma
    • Juan MiguelJuanmi
    • Juan PabloJuampa, Juampi

    Many Spanish nicknames, however, are or can seem very unlike the original name. Notice, however, that the -ch- [tʃ] sound is common in these diminutives:

    • AlbertoBerto, Beto
    • AlfonsoFon, Fonso, Fonsi, Poncho, Foncho
    • AliciaLicha
    • AnastasioTasio, Tacho
    • AnicetoCheto
    • AntonioToño, Toni, Antón
    • BeatrizBea, Beti
    • BrunaBru
    • CarlosCarlitos, Carloncho
    • ConcepciónConcha, Conchita, Conchi
    • ConsueloChelo, Consu
    • DiegoYago
    • DoloresLola, Lolita, Loló
    • EduardoEdu, Edy, Lalo
    • EnriqueQuique, Rico
    • ErnestoTito
    • FelicianoChano
    • FelipeFeli, Pipe
    • FedericoFede, Quico, Kiko
    • FernandaFer, Nanda, Feña
    • FernandoFer, Fernan, Nando, Fercho, Feña
    • FranciscoPaco, Curro, Pancho, Pacho, Pacheco, Quico, Francis, Fran, Frasco
    • GracielaChela, Gra
    • GuadalupeLupe, Lupita
    • GuillermoGuille, Guillo, Memo, Picho, Willy
    • IgnaciaNacha
    • IgnacioNacho, Igna
    • InmaculadaInma, Macu
    • IsabelIsa, Chavela, Chabela, Chábel, Chava, Chabe
    • JesúsChuy, Chus, Chucho, Suso, Jesusín
    • JorgeCoque, Coco
    • JoséPepe, Chepe, Jose
    • José MaríaChema, Josema
    • JuanJuancho, Juani
    • LauraLala, Lau, Yaya
    • LeonardoLeo
    • LidiaYiya
    • LorenzoLencho
    • LuceroLucha
    • LuisLucho, Güicho, Luchín
    • LuisaLucha
    • ManuelManu, Manolo, Lolo
    • MarceloMarce, Chelo
    • María FernandaMáfer, Marifer
    • María JoséCoté, Marijose, Majo
    • MariselaChabela, Chela
    • MaximinaChimina
    • MercedesMeche, Merci
    • MiguelMigue, Miguelo
    • NicolásNico
    • OswaldoOzzie, Waldo, Valdo
    • PatricioPato
    • RamónMoncho, Monchi, Ramoncito
    • Refugio, María del RefugioCuca
    • RenatoRena
    • RobertoRober, Berto, Beto, Tito
    • RodrigoRodri, Yoyo
    • RosarioChayo, Charo
    • RosilloChillo
    • SantiagoSanti, Chago
    • SergioCheco, Checho
    • SilviaChiva
    • SocorroCoco
    • SoledadSole, Lola, Sol
    • SusanaSusi, Su
    • TomásTommy, Tomi, Tom, Tomo
    • VicenteVicen, Chente

    Also, several names (especially female) may have their endings cut off and the vowel -"i" added at the end in the formation of pet names:

    • BeatrizBeti
    • JavierJavi (m.), Javy
    • LeticiaLeti
    • Pilar, María del PilarPili
    • SusanaSusi
    • YolandaYoli

    Speakers of Philippine languages follow the same system.

    Swedish

    Male hypocorisms are often based on the first syllable of the name (shortening it if it is long), plus the ending -e. Hypocorisms are almost always two-syllabic with a grave accent.

    • Anton, AndreasAnte
    • AdamAdde
    • BengtBengan, Benke
    • BoBosse
    • DanielDanne
    • FilipFille
    • FransFrasse
    • FredrikFredde
    • GustavGurra
    • HansHasse
    • HenrikHenke
    • HenningHenke
    • JanJanne
    • JoakimJocke
    • JohnJonte
    • JonatanJonte
    • KarlKalle
    • KristerKrille, Chrille, Crille
    • KristianKrille, Chrille, Crille
    • KristofferKrille, Chrille, Crille, Stoffe
    • LarsLasse
    • LeifLeffe
    • MagnusMange
    • MikaelMicke
    • NilsNisse
    • OlofOlle
    • OskarOrre, Ogge
    • PerPelle, Perra
    • PontusPutte
    • RolandRolle
    • SebastianSebbe, Basse
    • SigvardSigge
    • StefanSteffe
    • SvenSvempa, Svenne
    • TobiasTobbe
    • TomasTompa
    • TorbjörnTobbe
    • TorstenTotta
    • UlfUffe
    • ViktorVicke
    • VilhelmVille

    These forms may be quite old: the oldest possible attestation may be the name Sibbi on the Rök Runestone dating to about 800 AD.

    Like male hypocorisms, female hypocorisms tend to be bisyllabic:

    • CarolineCarro, Line
    • CharlottaLotta
    • KatarinaKattis, Katta
    • KristinaStina, Tina
    • MagdalenaMalena, Lena
    • MariaMia
    • SusannaSussi, Sanna

    Turkish

    • AbdullahApo
    • FatmaFatoş
    • HasanHaso
    • HaticeHatçe
    • İbrahimİbo
    • MehmetMemo
    • SüleymanSülo
    • MuzafferMuzo

    Welsh

    • BronwenBron
    • CatrinCadi
    • DavidDai, Dewi
    • ElenNel, Neli
    • ElisabethBethan, Beth, Lisa, Leusa
    • EstherNesta
    • GeraintGer
    • HuwHuwcyn
    • IoanJac
    • IorwerthIori
    • MyfanwyMyfi
    • RichardDic
    • SiônSiôni
    • TomosTomi, Twm

    Yiddish (and contemporary Hebrew)

    As rule of thumb, adding the "suffix" 'le, 'ale, 'ele or sometimes simply an "L" to the name makes it diminutive and endearing, for both female and male names. It is also in common practice in Hebrew, mostly by Ashkenazi Jewish people. In most cases, as the names would be spelled using the Hebrew alphabet, an apostrophe would separate the name from the suffix.

    • חיה Chaya → חיה'לה Chayale, Chaya'le
    • משה Moyshe → משה'לה Moyshele, Moyshe'le
    • דוד David → דוד'לה Davidle, David'le, דוד'ל Davidl
    • רינה Rina → רינה'לה Rinale, Rina'le
    • זלדה Zelda → זלדה'לה Zeldale, Zelda'le
    • דב Dov → דב'לה Dovale, Dov'ale

    It can also work with names which are not predominantly Jewish, for example:

    • CraigCraigele, Craigale
    • GerdaGerdale

    Another suffix used by Yiddish and Hebrew speakers could be 'ke, 'ka and also "inka"/"yinka":

    • דוד David → דוד'קה Davidke, David'ke
    • טל Tal → טלינקה Talinka
    • צבי Zvi → צביקה Zvika

    Other diminutive and endearing suffixes in common use by Yiddish and Hebrew speakers are "ush", "chook" and "inyu":

    • רבקה Rivka → רבקוש Rivkush
    • גיא Guy → גיאוש Guyush
    • דן Dan → דנצ'וק Danchook
    • חן Chen → חנצ'וק Chenchook
    • בר Bar → בריניו Barinyu

    With single syllable names a form of endearment exists where the name is repeated twice consecutively, or with longer names, the last syllable might be repeated, for example:

    • גיא Guy → גיאגיא Guyguy
    • דן Dan → דןדן Dandan
    • טל Tal → טלטל Taltal
    • רון Ron → רונרון Ronron
    • נטלי Natalie → נטלילי Natalilie

    Many names have their own versions of nicknames specifically for them which are common in Yiddish, or in contemporary Hebrew:

    • רפאל Refael → רפי Rafi
    • יוסף Yosef → ספי Sefi
    • אברהם Avraham → אבי Avi
    • אליהו Eliyahu → אלי Eli (The same goes to most names that has the prefix of Eli, like Elimelech, Eliezer, Elisha, etc.)
    • רבקה Rivka → ריבי Rivi , ריקה Rika , ריקי Riki
    • שמואל Shmuel → שמוליק Shmulik , מולי Muli
    • משה Moshe → מויש Moysh , מוש Mosh , מושון Mushon
    • בנימין Binyamin → בני Beni
    • דוד David → דודו Dudu
    • יחזקאל Yehezkel → חזי Hezi
    • חנה Chana → חני Chani
    • יצחק Yitzhak → איציק Itzik
    • ישראל Israel → שרול Srool, שרוליק Sroolik
    • בלהה Bilha → בילי Bili
    • גאולה Geula → גולי Guli

    References

  • ^ Oxford English Dictionary, online edition: "hypocorism". Retrieved 24 June 2008.
  • ^ calling name
  • ^ a b c d e Barber, Charles; Beal, Joan C.; Shaw, Philip A., eds. (2012) [1st pub. 1993]. "Middle English". The English Language: A Historical Introduction (2nd ed.). Cambridge University Press. p. 176. ISBN 978-1-107-39472-8. LCCN 2008053625. OCLC 968789066. OL 26003518M. [T]he pet-names Nan, Ned and Nell are derived from 'mine Anne', 'mine Edward' and 'mine Ellen'.
  • ^ a b "Izzy". wikipedia.org. Retrieved November 17, 2018. Izzy is a common nickname for the given names Israel, Elizabeth, Isaac, Isambard, Isidore, Isabel, Isabelle, Isabella, Isaiah, Izzet, Isarn, Ismail, Isra, Izebel, Izmara, Isobelle or Isam
  • ^ "Dek-naŭa leciono". Esperanto.mv.ru. Retrieved 31 July 2013.
  • External links

    • The dictionary definition of hypocorism at Wiktionary
    • v
    • t
    • e
    Anthroponymic onomastics
    • Personal names and identification of human beings
    Personal name
    • Given name
    • Surname
      • Patrilineal/Matrilineal
      • Affixes
        • Nobiliary particle

    Nomen nescio
    By sequence
    • First name
    • Middle name
    • Last name
    By trait
    • Diminutive
    • Double-barrelled
    • Eponymic
    • Matronymic
    • Metonymic
    • Mononymic
    • Occupational name
    • Patronymic
    • Teknonymic
    • Toponymic
    • Patrial name
    • Patronymic
    • Uni
    By life situation
    • Aptronym
    • Code name
    • Maiden and married names
    • Necronym
      • Posthumous name
    • Placeholder name
      • Notname
    • Regnal name
    • Slave name
    Pseudonyms (list)
    • Nicknames
      • list
      • Hypocorism
    • Nom de guerre
    • Stage name
      • List of stage names
      • List of one-word stage names
    • Ring name
    • Pen name
      • Heteronym
    • Username
    By culture
    Surnames by country
    Courtesy names
    • Albanian
    • American
      • African-American
    • Ancient Greek
    • Arabic
    • Armenian
    • Ashanti
    • Australian Aboriginal
    • Azerbaijani
    • Bangladeshi
    • Basque
    • Belarusian
    • Bulgarian
    • Burmese
    • Cambodian
    • Canadian
    • Catalan
    • Chinese
      • Hong Kong
      • Manchu
      • Tibetan
    • Cornish
    • Croatian
    • Czech
    • Dutch
    • English
    • Eritrean/Ethiopian
    • Fijian
    • Filipino
    • Finnish
    • French
    • Galician
    • Georgian
    • German
    • Germanic
    • Ghanaian
    • Greek
      • Cypriot
    • Hawaiian
    • Hebrew
    • Hungarian
    • Icelandic
    • Igbo
    • Indian
      • Saint Thomas Christian names
    • Indonesian
      • Balinese
      • Chinese
      • Javanese
    • Irish
    • Italian
    • Japanese
      • Amami
      • Okinawan
    • Jewish
    • Kalmyk
    • Korean
    • Lao
    • Latvian
    • Lithuanian
    • Macedonian
    • Malaysian
    • Mongol
    • Norwegian
    • Pakistani
      • Pashtun
      • Sindhi
    • Persian
    • Polish
    • Portuguese
    • Roman
      • Praenomen
      • Nomen
      • Cognomen
    • Romanian
    • Russian
    • Sakha
    • Scottish Gaelic
    • Serbian
    • Slavic
    • Slovak
    • Somali
    • Spanish
      • Hispanic America
      • Catalan
    • Swedish
    • Taiwanese aboriginal
    • Tamil
      • Ancient Tamil country
    • Tatar
    • Thai
    • Turkish
    • Ukrainian
    • Vietnamese
    • Welsh
    • Yakut
    • Yoruba
    • Zimbabwean
    Religious names
    • Jewish name
    • Biblical name
    • Papal name
    • Saint's name
    • Theophoric name
    Manners of address
    • Honorific
    • Title
    • Sobriquets
    • Suffix
    • Post-nominal letters
    Related traditions
    • Baptism
    • Name day
      • Calendar of saints
    Related
    • Acronym
    • Anonymity
    • Anthropomorphism
      • National personification
    • Call sign
    • Family
    • Galton–Watson process
    • Legal name
      • Name change
    • Nomen nescio
    • -onym
    • Personal identity
      • Identifier
    • Proper name
    • Signature
      • Monogram
      • Signum manus
    • Naming taboo
    • Category:Lists of names
    Retrieved from "https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Hypocorism&oldid=869270774"
    ، پروین بابی




    [پروین بابی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 21 Nov 2018 09:31:00 +0000



    پروین بابی

    گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیـات

    فهرست شعرها بـه ترتیب آخر حرف قافیـه گردآوری شده است. پروین بابی به منظور پیدا یک شعر کافی هست حرف آخر قافیـهٔ آن را درون نظر بگیرید که تا بتوانید آن را پیدا کنید.

    مثلاً به منظور پیدا شعری کـه مصرع چو شمع سوخته روزی درون انجمن بکشد مصرع دوم یکی از بیتهای آن هست باید شعرهایی را نگاه کنید کـه آخر حرف قافیـهٔ آنـها «د» است.

    دسترسی سریع بـه حروف

    ا | ب | ت | د | ر | ز | س | ش | غ | گ | ل | م | ن | و | ه | ی

    ا

    غزل ۱: پروین بابی اول دفتر بـه نام ایزد دانا

    غزل ۲: ای نفس خرم باد صبا

    غزل ۳: روی تو خوش مـی‌نماید آینـه ما

    غزل ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یـارا

    غزل ۵: شب فراق نخواهم دواج دیبا را

    غزل ۶: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

    غزل ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یـارا

    غزل ۸: ز اندازه بیرون تشنـه‌ام ساقی بیـار آن آب را

    غزل ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را

    غزل ۱۰: با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را

    غزل ۱۱: وقت طرب خوش یـافتم آن دلبر طناز را

    غزل ۱۲: دوست مـی‌دارم من این نالیدن دلسوز را

    غزل ۱۳: وه کـه گر من بازبینم روی یـار خویش را

    غزل ۱۴: امشب سبکتر مـی‌زنند این طبل بی‌هنگام را

    غزل ۱۵: برخیز که تا یک سو نـهیم این دلق ازرق فام را

    غزل ۱۶: که تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

    غزل ۱۷: چه کند بنده کـه گردن ننـهد فرمان را

    غزل ۱۸: ساقی بده آن کوزه یـاقوت روان را

    غزل ۱۹: کمان سخت کـه داد آن لطیف بازو را

    غزل ۲۰: لاابالی چه کند دفتر دانایی را

    غزل ۲۱: تفاوتی نکند قدر پادشایی را

    غزل ۲۲: من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را

    غزل ۲۳: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما

    غزل ۲۴: وقتی دل سودایی مـی‌رفت بـه بستان‌ها

    ب

    غزل ۲۵: اگر تو برفکنی درون مـیان شـهر نقاب

    غزل ۲۶: ما را همـه شب نمـی‌برد خواب

    غزل ۲۷: ماه رویـا روی خوب از من متاب

    ت

    غزل ۲۸: سرمست درآمد از خرابات

    غزل ۲۹: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت

    غزل ۳۰: هر کـه خصم اندر او کمند انداخت

    غزل ۳۱: چه فتنـه بود کـه حسن تو درون جهان انداخت

    غزل ۳۲: معلمت همـه شوخی و دلبری آموخت

    غزل ۳۳: کهن شود همـه را بـه روزگار ارادت

    غزل ۳۴: دل هر کـه صید کردی نکشد سر از کمندت

    غزل ۳۵: دوست دارم کـه بپوشی رخ همچون قمرت

    غزل ۳۶: بنده وار آمدم بـه زنـهارت

    غزل ۳۷: مپندار ازشیرین عبارت

    غزل ۳۸: چه دل‌ها بردی ای ساقی بـه ساق فتنـه انگیزت

    غزل ۳۹: بی تو حرامست بـه خلوت نشست

    غزل ۴۰: چنان بـه موی تو آشفته‌ام بـه بوی تو مست

    غزل ۴۱: دیر آمدی‌ای نگار سرمست

    غزل ۴۲: نشاید گفتن آن را دلی هست

    غزل ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست

    غزل ۴۴: بوی گل و بانگ مرغ برخاست

    غزل ۴۵: خوش مـی‌رود این پسر کـه برخاست

    غزل ۴۶: دیگر نشنیدیم چنین فتنـه کـه برخاست

    غزل ۴۷: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

    غزل ۴۸: صبر کن ای دل کـه صبر سیرت اهل صفاست

    غزل ۴۹: خرم آن بقعه کـه آرامگه یـار آن جاست

    غزل ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم بـه ملامت برخاست

    غزل ۵۱: آن نـه زلفست و بناگوش کـه روزست و شب‌ست

    غزل ۵۲: آن ماه دوهفته درون نقابست

    غزل ۵۳: دیدار تو حل مشکلاتست

    غزل ۵۴: سرو چمن پیش اعتدال تو پستست

    غزل ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالتست

    غزل ۵۶: ای کاب زندگانی من درون دهان توست

    غزل ۵۷: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

    غزل ۵۸: اتفاقم بـه سر کویی افتادست

    غزل ۵۹: این تویی یـا سرو بستانی بـه رفتار آمدست

    غزل ۶۰: شب فراق کـه داند کـه تا سحر چندست

    غزل ۶۱: افسوس بر آن دیده کـه روی تو ندیدست

    غزل ۶۲: ای لعبت خندانلعلت کـه مزیدست

    غزل ۶۳: از هر چه مـی‌رود سخن دوست خوشترست

    غزل ۶۴: این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست

    غزل ۶۵: عیب یـاران و دوستان هنرست

    غزل ۶۶: هری را نتوان گفت کـه صاحب نظرست

    غزل ۶۷: فریـاد من از فراق یـارست

    غزل ۶۸: چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست

    غزل ۶۹: عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست

    غزل ۷۰: ای کـه از سرو روان قد تو چالاکترست

    غزل ۷۱: دلی کـه عاشق و صابر بود مگر سنگست

    غزل ۷۲: پای سرو بوستانی درون گلست

    غزل ۷۳: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

    غزل ۷۴: از دست خوبان سلسبیلست

    غزل ۷۵: کارم چو زلف یـار پریشان و درهمست

    غزل ۷۶: یـارا بهشت صحبت یـاران همدمست

    غزل ۷۷: بر من کـه صبوحی زده‌ام خرقه حرامست

    غزل ۷۸: امشب بـه راستی شب ما روز روشنست

    غزل ۷۹: این باد بهار بوستانست

    غزل ۸۰: این خط شریف از آن بنانست

    غزل ۸۱: چه رویست آن کـه پیش کاروانست

    غزل ۸۲: هزار سختی اگر بر من آید آسانست

    غزل ۸۳: مگر نسیم سحر بوی زلف یـار منست

    غزل ۸۴: ز من مپرس کـه در دست او دلت چونست

    غزل ۸۵: با همـه مـهر و با منش کینست

    غزل ۸۶: بخت جوان دارد آن کـه با تو قرینست

    غزل ۸۷: گری سرو شنیدست کـه رفتست اینست

    غزل ۸۸: با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست

    غزل ۸۹: بتا هلاک شود دوست درون محبت دوست

    غزل ۹۰: سرمست درآمد از درم دوست

    غزل ۹۱: سفر دراز نباشد بـه پای طالب دوست

    غزل ۹۲: بـه چشم درون نمـی‌آید کـه گویم مثل اوست

    غزل ۹۳: یـار من آن کـه لطف خداوند یـار اوست

    غزل ۹۴: خورشید زیر سایـه زلف چو شام اوست

    غزل ۹۵: آن کـه دل من چو گوی درون خم چوگان اوست

    غزل ۹۶: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست

    غزل ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست

    غزل ۹۸: گفتم مگر بـه خواب ببینم خیـال دوست

    غزل ۹۹: صبح مـی‌خندد و من گریـه کنان از غم دوست

    غزل ۱۰۰: این مطرب از کجاست کـه برگفت نام دوست

    غزل ۱۰۱: ای پیک پی خجسته کـه داری نشان دوست

    غزل ۱۰۲: که تا دست‌ها کمر نکنی بر مـیان دوست

    غزل ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی مـیان ما ای دوست

    غزل ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست

    غزل ۱۰۵: آب حیـات منست خاک سر کوی دوست

    غزل ۱۰۶: شادی بـه روزگار گدایـان کوی دوست

    غزل ۱۰۷: صبحدم خاکی بـه صحرا برد باد از کوی دوست

    غزل ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی درون مـیان هست

    غزل ۱۰۹: بیـا بیـا کـه مرا با تو ماجرایی هست

    غزل ۱۱۰: هر چه درون روی تو گویند بـه زیبایی هست

    غزل ۱۱۱: مشنو ای دوست کـه غیر از تو مرا یـاری هست

    غزل ۱۱۲: زهی رفیق کـه با چون تو سروبالاییست

    غزل ۱۱۳: مرا از آن چه کـه بیرون شـهر صحراییست

    غزل ۱۱۴: دردیست درد عشق کـه هیچش طبیب نیست

    غزل ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو درون خاطر نیست

    غزل ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست

    غزل ۱۱۷: ای کـه گفتی هیچ مشکل چون فراق یـار نیست

    غزل ۱۱۸: جان ندارد هر کـه جانانیش نیست

    غزل ۱۱۹: هر چه خواهی کن کـه ما را با تو روی جنگ نیست

    غزل ۱۲۰: خبرت هست کـه بی روی تو آرامم نیست

    غزل ۱۲۱: با فراقت چند سازم برگ تنـهاییم نیست

    غزل ۱۲۲: درون من این هست کـه صبرم ز نکورویـان نیست

    غزل ۱۲۳: درون من این هست کـه صبرم ز نکورویـان نیست

    غزل ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست

    غزل ۱۲۵: ندانم کـه در این شـهر گرفتار تو نیست

    غزل ۱۲۶: نـه خود اندر زمـین نظیر تو نیست

    غزل ۱۲۷: دل نماندست کـه گوی خم چوگان تو نیست

    غزل ۱۲۸: چو ترک دلبر من شاهدی بـه شنگی نیست

    غزل ۱۲۹: خسرو آنست کـه در صحبت او شیرینیست

    غزل ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

    غزل ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

    غزل ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر مـی‌گشت

    غزل ۱۳۳: خیـال روی توام دوش درون نظر مـی‌گشت

    غزل ۱۳۴: دلی کـه دید کـه پیرامن خطر مـی‌گشت

    غزل ۱۳۵: آن را کـه مـیسر نشود صبر و قناعت

    غزل ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

    غزل ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان کـه پری وار برفت

    غزل ۱۳۸: عشق درون دل ماند و یـار از دست رفت

    غزل ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت

    غزل ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت

    غزل ۱۴۱: هر کـه دلارام دید از دلش آرام رفت

    غزل ۱۴۲: ایوت زیبایی بر قامت چالاکت

    غزل ۱۴۳: این کـه تو داری قیـامتست نـه قامت

    غزل ۱۴۴: ای کـه رحمت مـی‌نیـاید بر منت

    غزل ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت

    غزل ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

    غزل ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت

    غزل ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز مـیدانت

    غزل ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت

    غزل ۱۵۰: خوش مـی‌روی بـه تنـها تن‌ها فدای جانت

    غزل ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت

    غزل ۱۵۲: بیـا کـه نوبت صلحست و دوستی و عنایت

    غزل ۱۵۳: سر تسلیم نـهادیم بـه حکم و رایت

    د

    غزل ۱۵۴: جان من جان من فدای تو باد

    غزل ۱۵۵: زان گه کـه بر آن صورت خوبم نظر افتاد

    غزل ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد

    غزل ۱۵۷: پیش رویت قمر نمـی‌تابد

    غزل ۱۵۸: مویت رها مکن کـه چنین بر هم اوفتد

    غزل ۱۵۹: نـه آن شبست کـه در مـیان ما گنجد

    غزل ۱۶۰: حدیث عشق بـه طومار درون نمـی‌گنجد

    غزل ۱۶۱: این کند کـه ز یـار و دیـار برگردد

    غزل ۱۶۲: طرفه مـی‌دارند یـاران صبر من بر داغ و درد

    غزل ۱۶۳: هر کـه مـی با تو خورد عربده کرد

    غزل ۱۶۴: دیدار یـار غایب دانی چه ذوق دارد

    غزل ۱۶۵: کـه مـی‌رود بـه شفاعت کـه دوست بازآرد

    غزل ۱۶۶: هر کـه چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

    غزل ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیـازارد

    غزل ۱۶۸: این کند کـه دل از یـار خویش بردارد

    غزل ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد

    غزل ۱۷۰: غلام آن سبک روحم کـه با من سر گران دارد

    غزل ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یـار من دارد

    غزل ۱۷۲: هر آن ناظر کـه منظوری ندارد

    غزل ۱۷۳: آن کـه بر نسترن از غالیـه خالی دارد

    غزل ۱۷۴: آن شکرخنده کـه پرنوش دهانی دارد

    غزل ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما کـه برد

    غزل ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما مـی‌برد

    غزل ۱۷۷: هر گه کـه بر من آن بت عیـار بگذرد

    غزل ۱۷۸: کیست آن فتنـه کـه با تیر و کمان مـی‌گذرد

    غزل ۱۷۹: کیست آن ماه منور کـه چنین مـی‌گذرد

    غزل ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نـهان کرد

    غزل ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد

    غزل ۱۸۲: زنده شود هر کـه پیش دوست بمـیرد

    غزل ۱۸۳: کدام چاره سگالم کـه با تو درگیرد

    غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یـار بر نمـی‌گیرد

    غزل ۱۸۵:ی بـه عیب من از خویشتن نپردازد

    غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش درون خرمن سکون زد

    غزل ۱۸۷: هشیـاری حتما کز عشق بپرهیزد

    غزل ۱۸۸: بـه حدیث درنیـایی کـه لبت شکر نریزد

    غزل ۱۸۹: آه اگر دست دل من بـه تمنا نرسد

    غزل ۱۹۰: از این تعلق بیـهوده که تا به من چه رسد

    غزل ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

    غزل ۱۹۲: گر آن مراد شبی درون کنار ما باشد

    غزل ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد

    غزل ۱۹۴: شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

    غزل ۱۹۵: از تو دل برنکنم که تا دل و جانم باشد

    غزل ۱۹۶: سر جانان ندارد هر کـه او را خوف جان باشد

    غزل ۱۹۷: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد

    غزل ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد

    غزل ۱۹۹: که تا حال منت خبر نباشد

    غزل ۲۰۰: چهی کـه هیچ را بـه تو بر نظر نباشد

    غزل ۲۰۱: آن بـه که نظر باشد و گفتار نباشد

    غزل ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد

    غزل ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد

    غزل ۲۰۴: گر گویمت کـه سروی سرو این چنین نباشد

    غزل ۲۰۵: اگر سروی بـه بالای تو باشد

    غزل ۲۰۶: درون پای تو افتادن شایسته دمـی باشد

    غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمـی‌باشد

    غزل ۲۰۸: مرا بـه عاقبت این شوخ سیمتن بکشد

    غزل ۲۰۹: که تا کی ای دلبر دل من بار تنـهایی کشد

    غزل ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیـال شد

    غزل ۲۱۱: امروز درون فراق تو دیگر بـه شام شد

    غزل ۲۱۲: هر کـه شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد

    غزل ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش بـه سرم بر مـی‌شد

    غزل ۲۱۴: سرمست ز کاشانـه بـه گلزار برآمد

    غزل ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد

    غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند

    غزل ۲۱۷: آن را کـه غمـی چون غم من نیست چه داند

    غزل ۲۱۸: آن سرو کـه گویند بـه بالای تو ماند

    غزل ۲۱۹:ی کـه روی تو دیدست حال من داند

    غزل ۲۲۰: دلم خیـال تو را ره نمای مـی‌داند

    غزل ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز بـه بستان ماند

    غزل ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند

    غزل ۲۲۳: عیب جویـانم حکایت پیش جانان گفته‌اند

    غزل ۲۲۴: گلبنان پیرایـه بر خود کرده‌اند

    غزل ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند

    غزل ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

    غزل ۲۲۷: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان که تا چند

    غزل ۲۲۸: کاروان مـی‌رود و بار سفر مـی‌بندند

    غزل ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

    غزل ۲۳۰: شاید این طلعت مـیمون کـه به فالش دارند

    غزل ۲۳۱: تو آن نـه‌ای کـه دل از صحبت تو برگیرند

    غزل ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند

    غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند

    غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر مـی‌زند

    غزل ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی مـی‌زند

    غزل ۲۳۶: توانگران کـه به جنب سرای درویشند

    غزل ۲۳۷: یـار حتما که هر چه یـار کند

    غزل ۲۳۸: بخرام بالله که تا صبا بیخ صنوبر برکند

    غزل ۲۳۹:ی کـه روی تو بیند نگه بـه نکند

    غزل ۲۴۰: چه کند بنده کـه بر جور تحمل نکند

    غزل ۲۴۱: مـیل بین کان سروبالا مـی‌کند

    غزل ۲۴۲: سرو بلند بین کـه چه رفتار مـی‌کند

    غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان مـی‌کند

    غزل ۲۴۴: یـار با ما بی‌وفایی مـی‌کند

    غزل ۲۴۵: هر کـه بی او زندگانی مـی‌کند

    غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همـه خوبان عدمند

    غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همـه آفاق دشمنند

    غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یـار کـه صاحب نظرانند

    غزل ۲۴۹: این جا شکری هست کـه چندین مگسانند

    غزل ۲۵۰: خوبرویـان جفاپیشـه وفا نیز کنند

    غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

    غزل ۲۵۲: نشاید کـه خوبان بـه صحرا روند

    غزل ۲۵۳: بـه بوی آن کـه شبی درون حرم بیـاسایند

    غزل ۲۵۴: اخترانی کـه به شب درون نظر ما آیند

    غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد کـه سوز عشق نبود

    غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

    غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود

    غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود

    غزل ۲۵۹: ناچار هر کـه صاحب روی نکو بود

    غزل ۲۶۰: من چه درون پای تو ریزم کـه خورای تو بود

    غزل ۲۶۱: یـا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

    غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو کـه بر ما جفا رود

    غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود

    غزل ۲۶۴: هر کـه مجموع نباشد بـه تماشا نرود

    غزل ۲۶۵: هر کـه را باغچه‌ای هست بـه بستان نرود

    غزل ۲۶۶: درون من این عیب قدیمست و به درون مـی‌نرود

    غزل ۲۶۷: سروبالایی بـه صحرا مـی‌رود

    غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم مـی‌رود

    غزل ۲۶۹: آن کـه مرا آرزوست دیر مـیسر شود

    غزل ۲۷۰: هر لحظه درون برم دل از اندیشـه خون شود

    غزل ۲۷۱: بخت این کند کـه رای تو با ما یکی شود

    غزل ۲۷۲: آن کـه نقشی دیگرش جایی مصور مـی‌شود

    غزل ۲۷۳: هفته‌ای مـی‌رود از عمر و به ده روز کشید

    غزل ۲۷۴: چه سروست آن کـه بالا مـی‌نماید

    غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیـاری نپاید

    غزل ۲۷۶: بـه حسن دلبر من هیچ درون نمـی‌باید

    غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن درون که یکی چون درآید

    غزل ۲۷۸: سروی چو تو مـی‌باید که تا باغ بیـاراید

    غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید

    غزل ۲۸۰: مرو بـه خواب کـه خوابت ز چشم برباید

    غزل ۲۸۱: امـیدوار چنانم کـه کار بسته برآید

    غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید

    غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم بـه هم برآید

    غزل ۲۸۴: بـه کوی لاله رخان هر کـه عشقباز آید

    غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر بـه شیراز آید

    غزل ۲۸۶: اگر آن عهدبا سر مـیثاق آید

    غزل ۲۸۷: نـه چندان آرزومندم کـه وصفش درون بیـان آید

    غزل ۲۸۸: کـه برگذشت کـه بوی عبیر مـی‌آید

    غزل ۲۸۹: آن نـه عشقست کـه از دل بـه دهان مـی‌آید

    غزل ۲۹۰: تو را سریست کـه با ما فرو نمـی‌آید

    غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی مـی‌آید

    غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیـار بنگرید

    ر

    غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یـا ملایک یـا بشر

    غزل ۲۹۴: آمد گه آن کـه بوی گلزار

    غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار

    غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار

    غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیـار

    غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یـار

    غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار کـه پیمان شکست یـار

    غزل ۳۰۰: یـار آن بود کـه صبر کند بر جفای یـار

    غزل ۳۰۱: هر شب اندیشـه دیگر کنم و رای دگر

    غزل ۳۰۲: بـه فلک مـی‌رسد از روی چو خورشید تو نور

    غزل ۳۰۳: پروانـه نمـی‌شکیبد از دور

    غزل ۳۰۴: آن کیست کـه مـی‌رود بـه نخجیر

    غزل ۳۰۵: از همـه باشد بـه حقیقت گزیر

    غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

    غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر

    غزل ۳۰۸: فتنـه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر

    غزل ۳۰۹: ما درون این شـهر غریبیم و در این ملک فقیر

    ز

    غزل ۳۱۰: ای بـه خلق از جهانیـان ممتاز

    غزل ۳۱۱: متقلب درون جامـه ناز

    غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز

    غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز

    غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز

    غزل ۳۱۵: پیوند روح مـی‌کند این باد مشک بیز

    غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز

    س

    غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس

    غزل ۳۱۸: امشب مگر بـه وقت نمـی‌خواند این خروس

    ش

    غزل ۳۱۹: هر کـه بی دوست مـی‌برد خوابش

    غزل ۳۲۰: یـاری بـه دست کن کـه به امـید راحتش

    غزل ۳۲۱: آن کـه هلاک من همـی‌خواهد و من سلامتش

    غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش

    غزل ۳۲۳: هر کـه نازک بود تن یـارش

    غزل ۳۲۴: هر کـه نامـهربان بود یـارش

    غزل ۳۲۵: ندیدست بـه شیرینی و لطف و نازش

    غزل ۳۲۶: دست بـه جان نمـی‌رسد که تا به تو برفشانمش

    غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش

    غزل ۳۲۸: رها نمـی‌کند ایـام درون کنار منش

    غزل ۳۲۹: خوشست درد کـه باشد امـید درمانش

    غزل ۳۳۰: زینـهار از دهان خندانش

    غزل ۳۳۱: هر کـه هست التفات بر جانش

    غزل ۳۳۲: هر کـه سودای تو دارد چه غم از هر کـه جهانش

    غزل ۳۳۳: خطا کردی بـه قول دشمنان گوش

    غزل ۳۳۴: قیـامت باشد آن قامت درون آغوش

    غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش

    غزل ۳۳۶: رفتی و نمـی‌شوی فراموش

    غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش

    غزل ۳۳۸: دلی کـه دید کـه غایب شدست از این درویش

    غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش

    غزل ۳۴۰: هری را هوسی درون سر و کاری درون پیش

    غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش

    غزل ۳۴۲: یـار بیگانـه نگیرد هر کـه دارد یـار خویش

    غ

    غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

    گ

    غزل ۳۴۴: ساقی بده آن گلرنگ

    ل

    غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل

    غزل ۳۴۶: مرا رسد کـه برآرم هزار ناله چو بلبل

    غزل ۳۴۷: جزای آن کـه نگفتیم شکر روز وصال

    غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

    غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر کـه نصیحت کند قبول

    غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک بـه خدمتت مشغول

    غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر بـه خویشتن مشغول

    م

    غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر که تا قدم

    غزل ۳۵۳: رفیق مـهربان و یـار همدم

    غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم

    غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یـا ذالمنام

    غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام

    غزل ۳۵۷: حکایت ازشیرین دهان سیم اندام

    غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی بـه سلام

    غزل ۳۵۹: ساقیـا مـی ده کـه مرغ صبح بام

    غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام

    غزل ۳۶۱: ماه چنین ندید خوش سخن و کش خرام

    غزل ۳۶۲: مرا دو دیده بـه راه و دو گوش بر پیغام

    غزل ۳۶۳: روزگاریست کـه سودازده روی توام

    غزل ۳۶۴: من اندر خود نمـی‌یـابم کـه روی از دوست برتابم

    غزل ۳۶۵: بـه خاک پای عزیزت کـه عهد نشکستم

    غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند کـه من عاشق و مستم

    غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق کـه دارم مستم

    غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده بـه جای دگرستم

    غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس کـه حدیث خویش گفتم

    غزل ۳۷۰: من همان روز کـه آن خال بدیدم گفتم

    غزل ۳۷۱: من از آن روز کـه دربند توام آزادم

    غزل ۳۷۲: عشقبازی نـه من آخر بـه جهان آوردم

    غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم کـه گرد عشق نگردم

    غزل ۳۷۴: از درون درآمدی و من از خود بـه درشدم

    غزل ۳۷۵: چنان درون قید مـهرت پای بندم

    غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

    غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم

    غزل ۳۷۸: من با تو نـه مرد پنجه بودم

    غزل ۳۷۹: آمدی وه کـه چه مشتاق و پریشان بودم

    غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

    غزل ۳۸۱: دو هفته مـی‌گذرد کان مـه دوهفته ندیدم

    غزل ۳۸۲: من چون تو بـه دلبری ندیدم

    غزل ۳۸۳: مـی‌روم وز سر حسرت بـه قفا مـی‌نگرم

    غزل ۳۸۴: نرفت که تا تو برفتی خیـالت از نظرم

    غزل ۳۸۵: یک امشبی کـه در آغوش شاهد شکرم

    غزل ۳۸۶: شب دراز بـه امـید صبح بیدارم

    غزل ۳۸۷: من آن نیم کـه دل از مـهر دوست بردارم

    غزل ۳۸۸: منم این بی تو کـه پروای تماشا دارم

    غزل ۳۸۹: باز از دوشین درون سر خمار دارم

    غزل ۳۹۰: نـه دسترسی بـه یـار دارم

    غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم

    غزل ۳۹۲: من دوست مـی‌دارم جفا کز دست جانان مـی‌برم

    غزل ۳۹۳: گر بـه رخسار چو ماهت صنما مـی‌نگرم

    غزل ۳۹۴: بـه خدا اگر بمـیرم کـه دل از تو برنگیرم

    غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمـیرم

    غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم

    غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمـی‌پردازم

    غزل ۳۹۸: نظر از مدعیـان بر تو نمـی‌اندازم

    غزل ۳۹۹: خنک آن روز کـه در پای تو جان اندازم

    غزل ۴۰۰: وه کـه در عشق چنان مـی‌سوزم

    غزل ۴۰۱: یک روز بـه شیدایی درون زلف تو آویزم

    غزل ۴۰۲: من بی‌مایـه کـه باشم کـه خریدار تو باشم

    غزل ۴۰۳: درون آن نفس کـه بمـیرم درون آرزوی تو باشم

    غزل ۴۰۴: غم زمانـه خورم یـا فراق یـار کشم

    غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم کـه سر عشق بپوشم

    غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس کـه نشست بر دلم

    غزل ۴۰۷: که تا تو بـه خاطر منی نگذشت بر دلم

    غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم

    غزل ۴۰۹: که تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

    غزل ۴۱۰: چشم کـه بر تو مـی‌کنم چشم حسود مـی‌کنم

    غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد کـه محبان همـی‌

    غزل ۴۱۲: آن دوست کـه من دارم وان یـار کـه من دانم

    غزل ۴۱۳: آن نـه رویست کـه من وصف جمالش دانم

    غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی کـه انصاف از تو بستانم

    غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم

    غزل ۴۱۶: بس کـه در منظر تو حیرانم

    غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن کـه برآید بـه زبانم

    غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم

    غزل ۴۱۹: مرا که تا نقره باشد مـی‌فشانم

    غزل ۴۲۰: ما همـه چشمـیم و تو نور ای صنم

    غزل ۴۲۱: چون من بـه نفس خویشتن این کار مـی‌کنم

    غزل ۴۲۲: آن کـه از او صبر محالست و سکونم

    غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمـی‌خیزد کـه یک دم بی تو بنشینم

    غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم کـه بی تو بنشینم

    غزل ۴۲۵: منم یـا رب درون این دولت کـه روی یـار مـی‌بینم

    غزل ۴۲۶: دلم که تا عشقباز آمد درون او جز غم نمـی‌بینم

    غزل ۴۲۷: من از این جا بـه ملامت نروم

    غزل ۴۲۸: نـه از چینم حکایت کن نـه از روم

    غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این درون به ملامت بروم

    غزل ۴۳۰: بـه تو مشغول و با تو همراهم

    غزل ۴۳۱: امشب آن نیست کـه در خواب رود چشم ندیم

    غزل ۴۳۲: ما دگر نگرفتیم بـه جای تو ندیم

    غزل ۴۳۳: ما بـه روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم

    غزل ۴۳۴: ما درون خلوت بـه روی خلق ببستیم

    غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

    غزل ۴۳۶: عمرها درون پی مقصود بـه جان گردیدیم

    غزل ۴۳۷: بگذار که تا مقابل روی تو بگذریم

    غزل ۴۳۸: ما دل دوستان بـه جان بخریم

    غزل ۴۳۹: ما گدایـان خیل سلطانیم

    غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیـار کـه من کشته اویم

    غزل ۴۴۱: عهد کردیم کـه بی دوست بـه صحرا نرویم

    غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم

    ن

    غزل ۴۴۳: چندان کـه خواهی جور بر من

    غزل ۴۴۴: یـا رب آن رویست یـا برگ سمن

    غزل ۴۴۵: درون وصف نیـاید کـه چه شیرین دهنست آن

    غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران

    غزل ۴۴۷: برخیز کـه مـی‌رود زمستان

    غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان

    غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیـازمندان

    غزل ۴۵۰: بگذار که تا بگرییم چون ابر درون بهاران

    غزل ۴۵۱: دو چشم مست مـیگونت ببرد آرام هشیـاران

    غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یـاران

    غزل ۴۵۳: سخت بـه ذوق مـی‌دهد باد ز بوستان نشان

    غزل ۴۵۴: دیگر بـه کجا مـی‌رود این سرو خرامان

    غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

    غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

    غزل ۴۵۷: چند بشاید بـه صبر دیده فرودوختن

    غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمـیختن

    غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مـهر بستن

    غزل ۴۶۰: خلاف دوستی بـه ترک دوستان گفتن

    غزل ۴۶۱: سهل باشد بـه ترک جان گفتن

    غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

    غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست درون گردن

    غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد درون گردن

    غزل ۴۶۵: مـیان باغ حرامست بی تو گردیدن

    غزل ۴۶۶: که تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن

    غزل ۴۶۷: آخر نگهی بـه سوی ما کن

    غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن

    غزل ۴۶۹: گواهی امـینست بر درد من

    غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من

    غزل ۴۷۱: وه کـه جدا نمـی‌شود نقش تو از خیـال من

    غزل ۴۷۲: ای بـه دیدار تو روشن چشم عالم بین من

    غزل ۴۷۳: دی بـه چمن برگذشت سرو سخنگوی من

    غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع مـیمون

    غزل ۴۷۵: بهست آن یـا زنخ یـا سیب سیمـین

    غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمـین

    غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست این

    و

    غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو

    غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو

    غزل ۴۸۰: گفتم بـه عقل پای برآرم ز بند او

    غزل ۴۸۱: صید بیـابان عشق چون بخورد تیر او

    غزل ۴۸۲: هر کـه به خویشتن رود ره نبرد بـه سوی او

    غزل ۴۸۳: راستی گویم بـه سروی ماند این بالای تو

    غزل ۴۸۴: بیـا کـه در غم عشقت مشوشم بی تو

    غزل ۴۸۵: ای طراوت از فردوس اعلا روی تو

    ه

    غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین کـه چه خوش مـی‌رود بـه راه

    غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمـین کـه نیندازی به

    غزل ۴۸۸: ای کـه شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

    غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینـه افروخته

    غزل ۴۹۰: ای کـه ز دیده غایبی درون دل ما نشسته‌ای

    غزل ۴۹۱: حناست آن کـه ناخن دلبند رشته‌ای

    غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نـهالی نیـافته

    غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده

    غزل ۴۹۴: ای یـار جفاکرده پیوندبریده

    غزل ۴۹۵: مـی‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانـه

    غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینـه‌ای

    ی

    غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی

    غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو بـه گلزار آیی

    غزل ۴۹۹: خرم آن روز کـه چون گل بـه چمن بازآیی

    غزل ۵۰۰: که تا کیم انتظار فرمایی

    غزل ۵۰۱: تو از هر درون که بازآیی بدین خوبی و زیبایی

    غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی

    غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا مـی‌آیی

    غزل ۵۰۴: چه رویست آن کـه دیدارش ببرد از من شکیبایی

    غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

    غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش بـه روی بگشایی

    غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی

    غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همـه جوری و جفایی

    غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول کـه تو بی مـهر و وفایی

    غزل ۵۱۰: نـه من تنـها گرفتارم بـه دام زلف زیبایی

    غزل ۵۱۱: هر بـه تماشایی رفتند بـه صحرایی

    غزل ۵۱۲: همـه چشمـیم که تا برون آیی

    غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

    غزل ۵۱۴: ای خسته دلم درون خم چوگان تو گویی

    غزل ۵۱۵: چه جرم رفت کـه با ما سخن نمـی‌گویی

    غزل ۵۱۶: کدام بـه تو ماند کـه گویمت کـه چنویی

    غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

    غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی

    غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب کـه برآید آفتابی

    غزل ۵۲۰: کـه دست تشنـه مـی‌گیرد بـه آبی

    غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات

    غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی کـه عاقبت نشکستی

    غزل ۵۲۳: همـه عمر برندارم سر از این خمار مستی

    غزل ۵۲۴: یـارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

    غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی درون بوستانستی

    غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن کـه گویی آفتابستی

    غزل ۵۲۷: ای باد کـه بر خاک درون دوست گذشتی

    غزل ۵۲۸: یـاد مـی‌داری کـه با من جنگ درون سر داشتی

    غزل ۵۲۹: سست پیمانا بـه یک ره دل ز ما برداشتی

    غزل ۵۳۰: ندیدمت کـه بکردی وفا بدان چه بگفتی

    غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی

    غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی

    غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش مـی‌روی بـه شادی

    غزل ۵۳۴: دیدی کـه وفا بـه جا نیـاوردی

    غزل ۵۳۵: مپرس از من کـه هیچم یـاد کردی

    غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را کـه دست آموز غم کردی

    غزل ۵۳۷: چه باز درون دلت آمد کـه مـهر برکندی

    غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی

    غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد کـه دل با مـهر پیوندی

    غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی

    غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی

    غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی کـه بر ما بگذری

    غزل ۵۴۳: ای برق اگر بـه گوشـه آن بام بگذری

    غزل ۵۴۴: ای کـه بر دوستان همـی‌گذری

    غزل ۵۴۵: بخت آیینـه ندارم کـه در او مـی‌نگری

    غزل ۵۴۶: جور بر من مـی‌پسندد دلبری

    غزل ۵۴۷: خانـه صاحب نظران مـی‌بری

    غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری

    غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال مـی‌بری

    غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمـین قمری

    غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان بـه خیـال من اندری

    غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق مـی‌بری

    غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یـا مـه یـا پری

    غزل ۵۵۴: درنیـامدست بدین خوبی از دری

    غزل ۵۵۵: گر برود بـه هر قدم درون ره دیدنت سری

    غزل ۵۵۶: گر کنم درون سر وفات سری

    غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری

    غزل ۵۵۸: هر نوبتم کـه در نظر ای ماه بگذری

    غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری

    غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد کـه ندارد یـاری

    غزل ۵۶۱: خوش بود یـاری و یـاری بر کنار سبزه زاری

    غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیـاری

    غزل ۵۶۳: عمری بـه بوی یـاری کردیم انتظاری

    غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری

    غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیـازاری

    غزل ۵۶۶: نـه تو گفتی کـه به جای آرم و گفتم کـه نیـاری

    غزل ۵۶۷: اگر بـه تحفه جانان هزار جان آری

    غزل ۵۶۸: از این نمک ندارد کـه تو ای غلام داری

    غزل ۵۶۹: حدیث یـا شکرست آن کـه در دهان داری

    غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو بـه بالا کـه تو داری

    غزل ۵۷۱: تو اگر بـه حسن دعوی ی گواه داری

    غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامـیدن از من مـی‌بری

    غزل ۵۷۳: تو درون کمند نیفتاده‌ای و معذوری

    غزل ۵۷۴: ما بی تو بـه دل برنزدیم آب صبوری

    غزل ۵۷۵: هر سلطنت کـه خواهی مـی‌کن کـه دلپذیری

    غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی

    غزل ۵۷۷: امـیدوارم اگر صد رهم بیندازی

    غزل ۵۷۸: تو خود بـه صحبت امثال ما نپردازی

    غزل ۵۷۹: که تا کی ای آتش سودا بـه سرم برخیزی

    غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

    غزل ۵۸۱: همـی‌ نفس سرد بر امـیدی

    غزل ۵۸۲: یـار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌امـی

    غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان مـی‌کشی

    غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمـیرد کـه تو جانش باشی

    غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمـی‌پوشی

    غزل ۵۸۶: بـه پایـان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

    غزل ۵۸۷: بـه قلم راست نیـاید صفت مشتاقی

    غزل ۵۸۸: عمرم بـه آخر آمد عشقم هنوز باقی

    غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی

    غزل ۵۹۰: عشق جانان درون جهان هرگز نبودی کاشکی

    غزل ۵۹۱: سخت زیبا مـی‌روی یک بارگی

    غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی

    غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن کـه پری نماند و بالی

    غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یـا ذا المعالی

    غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

    غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یـار محترمـی

    غزل ۵۹۷: بسیـار سفر حتما تا پخته شود خامـی

    غزل ۵۹۸: تو کدامـی و چه نامـی کـه چنین خوب خرامـی

    غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین ی

    غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامـی

    غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی درون بر خرابت دیدمـی

    غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم کـه تو درون خاطر منی

    غزل ۶۰۳: اگر تو مـیل محبت کنی و گر نکنی

    غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته درون وطنی

    غزل ۶۰۵: سروقدی مـیان انجمنی

    غزل ۶۰۶: نگذشت درون دلم که تا تو بـه خاطر منی

    غزل ۶۰۷: من چرا دل بـه تو دادم کـه دلم مـی‌شکنی

    غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی

    غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی کـه در پایت کنم جانی

    غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر بـه لطف مـی‌خوانی

    غزل ۶۱۱: بهار آمد کـه هر ساعت رود خاطر بـه بستانی

    غزل ۶۱۲: جمعی کـه تو درون مـیان ایشانی

    غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

    غزل ۶۱۴: کبر یک سو نـه اگر شاهد درویشانی

    غزل ۶۱۵: ندانمت بـه حقیقت کـه در جهان بـه که مانی

    غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی

    غزل ۶۱۷: نـه طریق دوستانست و نـه شرط مـهربانی

    غزل ۶۱۸: همـه را تن و اندام و جمالست و جوانی

    غزل ۶۱۹: چرا بـه سرکشی از من عنان بگردانی

    غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن کـه تو بر وی نظر کنی

    غزل ۶۲۱: سرو ایستاده بـه چو تو رفتار مـی‌کنی

    غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همـه باز مـی‌کنی

    غزل ۶۲۳: دیدار مـی‌نمایی و پرهیز مـی‌کنی

    غزل ۶۲۴: روزی بـه زنخدانت گفتم بـه سیمـینی

    غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و و شیرینی

    غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی

    غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی

    غزل ۶۲۸: که تا کی روم از عشق تو شوریده بـه هر سوی

    غزل ۶۲۹: گلست آن یـاسمن یـا ماه یـا روی

    غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی

    غزل ۶۳۱: وقت آن آمد کـه خوش باشد کنار سبزه جوی

    غزل ۶۳۲: سرو سیمـینا بـه صحرا مـی‌روی

    غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی

    غزل ۶۳۴: ای کـه به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی

    غزل ۶۳۵: اگرم حیـات بخشی و گرم هلاک خواهی

    غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام کـه ماهی بر سر نـهد کلاهی

    غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه مـی‌خواهی

    . پروین بابی ، پروین بابی




    [پروین بابی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 23 Nov 2018 21:03:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com