پروفسور محمد حسين سلطان زاده
متولد 2 / 4/ 1317 اهل يزد ساكن تهران
فارغ التحصيل دبستان هدايت يزد - 1330
فارغ التحصيل دبيرستان ايرانشـهر يزد - 1336
از شاگردان استاد دکتر محمد قریب درون سالهای 44-1340
1344 فارغ التحصيل دكتراي پزشكي دانشگاه تهران
دوره سربازي درون سپاه بهداشت مدت 18 ماه سالهاي 1345 و 1346
1347 رييس بهداري بندر ديلم درون سال
دوره تخصصي اطفال مركز طبي كودكان از دانشگاه تهران 1354 - 1357
داراي بورد تخصصي كودكان از وزارت علوم و آموزش عالي 1357
رييس پلي كلينيك تراب درون سالهاي 1359 - 1360
مسئول درمانگاه آموزشي بيمارستان كودكان مفيد 1360 - 1365
استاديار گروه كودكان بيمارستان امام حسين (ع) 1366
استاديار گروه كودكان درر بخش عفوني اطفال بيمارستان شـهيد لبافي نژاد 1367 - 1368
دانشيار گروه كودكان بيمارستان امام حسين (ع) 1372 - 1379
از تاريخ14 تير ماه 1379 با درجه استادي درون بيمارستان امام حسين
از اول آذر ماه 1382 بـه درجه باز نشستگی نائل شدم .
در چهارمـین چشنواره پژوهشی دانشگاه 1382 درون جریـان چشنواره غرفه ای به منظور معرفی سایت دانستنی های پزشکی وتغذیـه کودکان ونوزادان و خانم های باردار درون اختیـار گذاشته شد.
در پنجمـین چشنواره پژوهشی دانشگاه درون آذر ماه 1383 بـه دریـافت لوح تقدیر ونشان افتخار ازطرف شورای دانشگاه نائل گردیدم.
درروز معلم درون اردیبهشت 1385 نیز بـه دریـافت لوح تقدیر از وزیر محترم بهداشت ، ساعات حرکت تاکسی ویژه گرگان به مشهد درمان وآموزش پزشکی نیز نائل گردیدم.
در تاریخ 31 مرداد ماه 1386 درون هفته زادروز حکیم ابو علی سینا بـه پاس 42 سال خدمت صادقانـه درون امر سلامت هم مـیهنان ودرمان بیماران درون امر پزشکی بـه دریـافت لوح تقدیر از طرف رئیس کل سازمان نظام پزشکی جمـهوری اسلامـی ایران شدم.
نـهمين جشنواره پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي
شـهيد بهشتي
آذر 1383
و
دريافت لوح تقدير و نشان افتخار
از طرف شوراي دانشگاه به
پروفسور سلطان زاده
دریـافت لوح تقدیر توسط وزیر بهداشت و درمان بـه پروفسور سلطلن زاده
در روز معلم 1385
روز پزشک و زادروز حکیم ابو علی سینا
و اهدائ لوح تقدیر به عنوان 42
سال خدمت درون امر سلامت هم مـیهنان ودرمان بیماران درون امر پزشکی
توسط جناب آقای دکتر صدر
رئیس کل سازمان نظام پزشکی جمـهوری اسلامـی ایران اول شـهریور 1386
اولین مجمع پیشکسوتان
دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی
اول دی 1386
اهدائي لوح تقدير توسط رياست محترم دانشگاه علوم پزشكي شـهيد بهشتي بـه پروفسور سلطان زاده
اجلاس تقدير از اساتيد پيشكسوت توسط دانشگاه علوم پزشكي شـهيد بهشتي-در دانشگاه-15/5/91
در تاريخ 16/8/91 درون برنامـه نام اوران سلامت- درون برنامـه زيتون- جام جم 1(IRIB پروفسور سلطان زاده به عنوان پزشك نام اور سلامت معرفي گرديد.
تقدیر حضرت ایت الله العظمـی حاج اقا تهرانی از پروفسور سلطان زاده درون شامگاه عاشورای حسینی 5 اذر 1391 درون مجلس عزای حسینی کـه در منزل خود ایشان با حضور بیش از دو هزار نفر شرکت کرده بودند.
انجمن پزشکان کودکان ایران پروفسور محمد حسین سلطان زاده را بـه عنوان پزشک نمونـه سال 1392 بـه همکاران محترم و جامعه پزشکی ایران انتخاب و معرفی نمود.
طي دوره باليني عفوني مدت دو ماه درMayo Clinic آمريكا ،( 1993)1372
طي دوره باليني عفوني مدت سه ماه در Mayo Clinic آمريكا 1376 (1997)
طي دوره يك ماههNICU در Mayo Clinic آمريكا (1997)1376
طي دوره يك ماهه NICU درون بيمارستان اولیو ویو - UCLA (1997)1376
متاهل ودارای دو فرزند پسر یکی پزشک ودومـی مـهندس عمران وفوق لیسانس سازه وهر دو درایران مشغول خدمت بـه هم مـیهنان مـیباشند.
كارهاي اجرائي پروفسور سلطان زاده
دبير اولين كنگره عفوني اطفال درون سال 1369 هتل لاله
دبير اولين كنگره تنفسي كودكان درون سال 1371 بيمارستان امام حسين (ع)
دبير دومين كنگره عفوني اطفال درون سال1373 بيمارستان امام حسين (ع)
دبير اولين كنگره كاهش مرگ و مير مادر جنين و نوزاد درون سال 1376 هتل استقلال
از پايه گذاران كنگره بزرگداشت استاد دكتر محمد قريب باتفاق يازده نفر از استادان از سال 1358 جهت بزرگداشت استاد وارسته و احترام بـه مقام استاد و هر سال يك جلد كتاب نيز چاپ شده است
در دوره جنگ تحميلي نـه ماه متناوبا؛ درون نقاط مختلف جبهه خدمت نموده
رئيس بخش نوزادان و اطفال بيمارستان رسالت تهران از سال 1357 که تا كنون
مدیر گروه اطفال و نوزادان بیمارستان فوق تخصصی فرمانیـه
دبير كميته آموزشي احياء نوزادان گروه اطفال دانشگاه علوم پزشكي شـهيد بهشتي
برگزاری بیش از 100 کارگاه احیـاء نوزادان درون دانشگاه
دبير كميته كنترل عفونت درون بيمارستان امام حسين (ع)
دبیر کنفرانس های گروه اطفال دانشگاه از سال 1381 تاکنون کـه هر ماه یک موردبیماری درکودکان معرفی ودانشجویـان وانترن ها واساتید 8 بیمارستان آموزشی دانشگاه : ساعات حرکت تاکسی ویژه گرگان به مشهد کودکان مفید ، امام حسین ، شـهداء ، طالقانی ، لقمان حکیم ، مدرس ، مسیح دانشوری ومـهدیـه بحث وتشخیص های افتراقی مطرح وسپس تشخیص اصلی بیـان مـیگردد و تا کنون 101 موارد جالب بیماری(case problem) معرفی و در سایت جهت همکاران تنظیم و در جای دیگر پاسخ موارد جالب و تشخیص های افتراقی گذاشته شده است
عضو شورای پزشکی درون سال های 1370 و1371 درون نظام پزشکی .
عضو انجمن پزشکان کودکان ایران .
عضو سابق هیئت مدیره انجمن پزشکان کودکان ایران .
عضو انجمن اسلامـی پزشکان ایران .
مسئول درمانگاه آموزشی بیمارستان کودکان مفید 1365-1360
مبتکر اولین سایت علمـی ودانستنی های پزشکی وتغذیـه کودکان ونوزادان و خانم های باردار به منظور مادران ایرانی درون سرتاسر جهان .ومعرفی 79 موارد بیماری وپاسخ موارد جالب به منظور همکاران پزشک
www.ProfessorSoltanzadeh.com
مولف 11 جلد کتاب درون کودکان :
کتاب بیماریـهای عفونی کودکان جلد اول 1369
بیماریـهای عفونی کودکان جلد دوم 1370
بیماریـهای عفونی کودکان جلد سوم1370
بیماریـهای شایع کودکان 1371
بیماریـهای تنفسی کودکان 1371
پیشگیری از عفونت درون پیوند اعضاء 1373
بیماریـهای رایج عفونی کودکان 1373
نکات عملی درون تشخیص ودرمان ایدز درکودکان1374
بیماریـهای نوزادان 1376
کنترل عفونت درون بیماران ، کارکنان ومراقبت کنندگان 1381
مسائل رایج طب اطفال بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب 1358 -1378 تعداد 22 جلد
کتاب مردی برخواسته از کویر(زندگی نامـه پروفسور محمد حسین سلطان زاده و پنجاه سال پزشکی کودکان
کتب ترجمـه شده :
فوریت های طب کودکان 1375
مقالات درمجلات داخلی 47
ارائه مقاله وایراد سخنرانی درون کنگره های داخلی 157
ارائه مقاله وایراد سخنرانی درون کنگره های خارجی 31
استاد راهنما به منظور پایـان نامـه متخصصین اطفال وپزشکان عمومـی 126
سخنرانی بیش از 200 برنامـه زنده تلویزیونی درون کانال 6,5,4,3,2,1 و
جام جم درون مورد تغذیـه نوزادان , شیرخواران و کودکان و مسائل پزشکی کودکان
ترجمـه کتاب کودک و من:
عضویت درون مجامع بین المللی :
IPA عضو انجمن بین المللی کودکان جهان
شركت درون كنگره هاي خارجي
1- كنگره AAP درون سانفرانسيسكو 1983
2- كنگره دهلي 1985
3- كنگره توكيو 1986
4- كنگره ICP پاريس 1989
5- كنگره نوزادان منيپال هندوستان 1990
6- كنگره بنگلور هندوستان 1990
7- كنگره ICP ريودوژانيرو برزيل 1992
8- كنگره ICP قاهره مصر 1995
9- كنگره مديترانـهاي ابوظبي 1994
10- كنگره بین المللی اطفالICP آمستردام 1998
11- كنگره بين المللي اطفال پكن 2001
12- کنگره بین المللی تروپیکال اطفال سپتامر 2002 آنکارا ، ترکیـه
13- دوازدهمـین کنگره اطفال امارات متحده عرب 2005 بیروت ، لبنان .
14- سیمـین کنگره انجمن های کودکان درون کشور های خاور مـیانـه ومدیترانـه سپتامبر 2006 سوریـه دمشق
15- هیجدهمـین کنگره تنفسی اروپائی 4-8 اکتبر 2008 مطابق 13- 17 مـهر ماه 1387 برلن - المان
16- سمـینار تغذیـه اطفال درون راس الخیمـه آبان ماه 1388
17- سمـینار شربت های گیـاهی بر ضد سرفه درون دوبی 19 دی ماه 1388 هتل اینتر کنتینانتال
18- پنجاه و چهارمـین کنگره ملی اطفال ترکیـه و اولین کنگره انجمن کودکان ترکیـه و ایران بررسی اپیدمـیولوژی ورم ملتحمـه نوزادی و بررسی کلامدیـا درون ایران 24-20 اکتبر 2010
19- كنگره Excellence در اطفال- تركيه.استانبول 30NOV- 3 DEC 2011
مـهمترین عوامل ورمز موفقیت :
اینجانب یزدی هستم از دیـار مردمان سخت کوش آهنین وعزم های راسخ ، از دیـار تلاش ورحمت ، از دیـار اعتقاد وصداقت ، از دیـار دین وسنت ، از دیـار مردمان سر بلند ، از دیـار بادگیر ها وقنات ها ، دیـار سرزمـینی کـه سال ها آبشان را از ته حلقوم کویر درون مـی آورند ، سرزمـینی کـه درختانش با عرق جبین ساکنانش آبیـاری مـی شود.
در بیـابان های کویری گیـاه هائی وجود دارد کـه به آن ها مـیگویند < آدور >
آدور مثل خار شتر مـی ماند این گیـاه درون جائی سبز مـی شود مقاومت مـی کند ومـی ماند کـه هیچ گیـاهی درون آنجا نمـی تواند دوام بیـاورد . ساعات حرکت تاکسی ویژه گرگان به مشهد آدور با اینکه بوته کوچکی هست ولی با ریشـه ای کـه مـیگویند که تا 10 -15 متر آن را بـه اعماق زمـین مـی فرستد از کمترین آب ونم استفاده مـی کند و خودش را حفظ مـی کند
در یزد این گیـاه را کـه ما بـه آن آدور مـی گوئیم مـی برند در Search اسم اصلی این گیـاه دورمون یـا دورمنـه هست . ساعات حرکت تاکسی ویژه گرگان به مشهد درون یزد این گیـاه را از روی خاک مـی بد و وسطش را باز مـید وداخلش تخم هندوانـه یـا خربزه مـی گذاشتند بعد با نخ مـی بستند ورویش خاک مـی ریختند با کمـی آب .
آدور با ریشـه ای کـه گفتم که تا 15 متر زیر خاک نفوذ مـی کرد آب را از زیر زمـین مـی مکید و به این تخم هندوانـه یـا خربزه مـی رساند وآن بزرگ وبزرگ مـی شد و به هندوانـه های شیرین بسیـار بزرگ تبدیل مـی شد .
زندگی درون روستا های کویری چنین حالتی دارد بـه حیـا ت وآب خوردن وزنده ماندن خارشتر وآدور مـی ماند انسان ها از کوچک ترین چیز ها استفاده مـی کنند که تا بمانند . تشبیـه عمـیق ومعناداری هست به مثابه موجودات کویری إ إ إ
این واقعیت هست من این موضوع را با پوست واستخوانم لمس کرده ام.
از همـه مـهمتر تمام موفقیت را مربوط بـه همراهی ، همدلی ، صمـیمـیت وهمکاری همسرم مـیدانم ، شکر گزاری بر نعمات خداوند همـیشـه درون نظر دارم
تلاش وامـید سرلوحه زندگی من بوده وبا توکل بـه خدا مطمئن بـه موفقیت توجه بـه این جمله پر ارزش :
برای چیزی کمتر از بهترین بودن نباید تلاش کرد
این پرسش مرتب مورد نظر من هست : من به منظور کشورم چه کرده ام ؟
اما تلاش شبانـه روزی دارم کـه در پایـان زندگی با صدای بلند بگویم
من آنچه درون توان داشته انجام داده ام مگر خداوند نگفته است
لیس لی الانسان الا ما سعی
بخود مرتب تکرار مـیکنم : ارزش انسان ها بـه چیز هائی نیست کـه به دست مـی آورند بلکه بـه دل هائی هست که تسخیر مـی کنند
مـهمترین خاطرات علمـی وشخصی
Professional and Personal Memories
خاطره های نشاط انگیز درون طب کودکان
THE JOYS OF PEDIATRICS
همـه پزشکان حتما برای سلامت انسان ها گام برداریم ، درون این راستا سلامت کودکان از اهمـیت ویژه ای برخوردار هست ، چرا کـه آنـها تنـها نقطه ارتباط بشر با آینده هستند . شوخ طبعی و ، شجاعت وعشق کودکانـه بـه مراتب فراتر از هر تلاش مادی بزرگتر هاست ، بـه عنوان یک پزشک متخصص اطفال و یک استاد دانشگاه با حدود 50 سال تجربه ، خاطرات فراوانی از زندگی حرفه ای ام دارم کـه تقدیم پدران ومادران مـی کنم .
پیـامبر اسلام مـی فرمایند :
من کودکان را بـه چند دلیل دوست دارم
زیـاد گریـه مـی کنند ، چون گریـه کلید درون بهشت است
خاک را دوست دارند وبازی مـیکنند ، چون تکبر ندارند
قهر مـی کنند وزود آشتی مـی کنند ، چون کینـه ندارند
چیز هائی کـه مـی سازند زود خراب مـی کنند ، چون وابستگی ندارند
خوراکی را زود مـی خورند ، چون دلواپسی ندارند
آدمـی حتما در 5 خصلت با کودکان شرکت داشته باشد :
یکی آنکه همچون کودکان غم روزی نخورد ، دیگر چون بیمار شود از عذاب ننالد وگله نکند وآنکه اگر طعامـی داشته باشد با یکدیگر بخورد ،وچون نزاع کند درون دل نگاه ندارد وزود آشتی کند و با اندک چیزی راضی و خوشنود گردد .
بزرگمـهر حکیم
کودکان افسانـه ها مـی آورند درج درون افسانـه شان بس سر و پند
مولوی
چون سرو کار تو با کودک فتاد هم زبان کودکی حتما گشود
مولوی
کودکان فارغ از رسم ورسومات وقید وبند های اجتماعی بزرگ سالان ، چهره تلخ واقعیت را صادقانـه آشکار مـی کنند ، آنـها وقتی کـه اتفاقات وحرف های بزرگتر ها را بـه معنای تحت اللفظی آن برداشت مـی کنند ، اغلب اوقات با نمک وخنده دار بـه نظر مـی رسند
بچه ها حرف های عجیب وغریبی مـی زنند
جهان کودکانـه
درتاریخ 24 مـهر ماه 1393 درآغاز کنگره بین المللی اطفال
در سالن کنفرانس مرکز طبی کودکان آقای احمد دولتخواه شعری برای پزشکان سروره بود
جهان کودکان دیگر جهان است خدا هرلحظه ای با کودکان است
نگاه کودکانـه زربین است تمام قهر ونازش دلنشین است
به مثل غنچه های نیمـه بازند به راه گل شدن غرق نیـازند
اگرچه ناز وپاک و مـهربانند به هنگام مریضی ناتوانند
توان شرح بیماری ندارند زبانی بهر همکاری ندارند
حکیمان : همزبان کودکانند پی درمان درد بی بیـابند
تو ای درمانگر آلام بیمار طبیب قابل وآگاه وهوشیـار
جهان بی کودکان معنی ندارد وطن بی کودکان فردا ندارد
شما درمانگر ناخوشانید سلامت آفرین کودکانید
شما ها عاشق ودرد آشنائید امـید ناخوشان مبتلائید
به هر سوی جهان حق یـارتان باد محبت رهگشا درون کارتان باد
جهان بی مردمان بر نپاید خوشا بر آنکه مشکل مـی گشاید
حکیمان " دولت " جانانـه دارند زساقی جام پر پیمانـه دارند
خاطره 1
یک شب درب منزل بـه صدا درآمد وقتی درون راباز کردم شیرخواری درون حال تشنج درون آغوش مادر دیدم کـه مادر انگشتان را داخل دهان کودک قرار داده واز آن خون جاری بود ولی مادر دست را خارج نمـی نمود چون ممکن بود زبانش گاز بگیرد کـه اقدام درمانی انجام شد.
خاطره 2
در سالهای 1340-1344 درون زمان تحصیل پزشکی بـه اتفاق تعدادی از دوستان به منظور تاسیس مسجد دانشگاه تهران از رئیس وقت دانشگاه کـه آقای دکتر فرهاد بودخواستار شدیم کـه بخاطر بودجه آن موافقت نگردید درون آن زمان با جناب حجته الاسلام فلسفی خطیب و واعظ مشـهور کـه منزل ایشان درون خیـابان ری بود ملاقات وقول تامـین بودجه را توسط بازاریـان دادند مجددا وبه دفعات متعدد با رئیس دانشگاه وقت گرفته وصحبت شد باز رئیس دانشگاه عذر آوردند کـه مـهندس مسجد حتما از خارج دعوت شود کـه باز آقای فلسفی تمام مشکلات را تقبل نمودند بالاخره مسجد دانشگاه ساخته شد ودر زمان انقلاب هسته مرکزی ومحل تحصن علماء قرار گرفت واکنون محل برگزاری نماز جمعه مـیباشد
خاطره 3
درتاریخ 3/3/1343 اولین سالگرد شروع نـهضت حضرت امام خمـینی کـه 15 خرداد 1342 شروع گردیداینجانب درون حین پخش اعلامـیه های امام خمـینی دستگیر وبه زندان قزل قلعه بردند
خاطره 4
در سال 1372 ( 1993 ) کـه در مـیوکلینیک آمریکا بودم درون یکی از روز های سه شنبه کـه بیماری مشکل را معرفی مـی د 17 ساله ی بود کـه 15 روز تب طولانی داشت وهمـه کشت ها انجام شده بود وتشخیص داده نشده بودبه علت هیپرلکوسیتوز و پلی نوکلئوز وسدیمان بالای 100 تحت درمان آنتی بیوتیک قرار گرفته بودوتب همچنان بالا بود بحث زیـادی انجام بنده بیماری کاواساکی را مطرح کردم ابتدا با موج مخالفت مواجه شدم کـه بیماری کاواساکی درون کودکان کمتر از 4 سال مـیباشدروز بعد ریـاست بخش عغونی مرا صدا زد کـه تشخیص مطرح شده صحیح وسه شنبه بعد من درون مورد بیماری کاواساکی سخنرانی کنم کـه من 138 مورد گزارش درون بالغین دراینترنت پیداکردم وعهای بیماران قبلی مبتلا بـه کاواساکی هم کـه در ایران داشتم نشان دادم کـه استقبال گردید ودر گواهی آخر دوره هم این سخنرانی را گزارش نمودند
خاطره 5
شیر خوار 5 ساله بعد از معاینـه وقتی درون حال نوشتن نسخه او بودم آمد جلو مـیز من وگفت آقای دکتر آب نباتم را لطفا بدهید مـیخواهم بروم
خاطره 6
یک شب ساعت 11 بعد از ظهر آقائی تلفن بـه منزلم نمود کـه نوزاد 5 روزه ای دارد کـه به علت زردی درون بیمارستانی بستر ی بوده ومرخص شده هست وکفته اند عفونت ادراری هم دارد الان بـه نظر مـیرسد زرد تر شده باشد بـه ایشان کفتم اگر خیلی زرد هست فورا بـه منل بیـاور ببینم یـا بـه بخش نوزادان بیماستان مراجعه وسفارش مـیکنم اقدام لازم انجام دهندیـا فرداصبح ساعت 9 نزد من بیـاور . عصر روز بعد خانم وآقائی بـه اتفاق فرزند 5/2 ماهه آمدند کـه چکاپ گردد درون ضمن از نوزاد شب قبل کـه 5 روزه وزردی داشت صحبت نمودند وخانم گفت نوزاد 5 روزه برادر این نوزاد 5/2 ماهه هست با تعجب بـه خانم وآقا نگاه کردم وسوال کردم چگونـه ممکن هست پس از 5/2 ماه نوزاد دیگری متولد شود ؟ خانم با حالت خنده گفت آقا زن دیگری دارند وخجالت مـی کشیدند بیـان کنند.
خاطره 7
در یکی از روز ها مادری بـه اتفاق فرزند 3 ساله اش بـه مطب آمد و گلایـه داشت کـه غذا نمـی خورد بلافاصله من از بجه 3 ساله سوال کردم چرا غذا نمـی خوری؟ پاسخ داد به منظور اینکه زیـاد هست ومن بـه مادر گفتم بچه راست مـیگوید معده بچه کوچک است.
خاطره 8
کودک 3 ساله درون موقع معاینـه واندازه گیری قد بـه او گفتم چرا مدتی هست که نیـامدی ؟ گفت آخر داشتم بزرگ مـی شدم ودر آخر کار موقع خدا حافظی آمد گفت آب نبات من کو ؟
خاطره 9
بچه 2 ساله عروسک بزرگی باندازه نصف خودش بغل کرده وبا ملافه وارد کلینیک شد کـه اورا بخاباند وگفت بـه عروسکم هم شکلات بدهید .
خاطره 10
بچه 5/3 ساله ای کـه پسر بود وقتی روی تخت معاینـه رفت گفت چه تخت بدی است ؟ سوال کردم چرا ؟ بـه خاطر اینکه تشکش نرم نیست
خاطره11
درسال 1347 کـه در بندر دیلم به منظور درمان بیماران رفته بودم وسرخک شایع شده بود تمام منطقه مبتلا شده بودند. یک روز یکی از اهالی ایلی کـه در دره ای زندگی مـید مراجعه کرد وگفت 5 کودک درون دره مبتلا بـه سرخک شده اندودارو مـی خواست ووقتی گفتم حتما بیـایم ومعاینـه واقدام نمایم پاسخ داد کـه راه نارد وتا بحال هیچ پزشکی بـه آنجا نیـامده هست بالاخره تصمـیم گرفتم شخصا هر طور شده بـه آن درون ه بروم قسمتی از راه با جیپ وقسمتی از راه را با اسب وبقیـه را پیـاده رفتم صحنـه عجیبی بود چند درخت وآب چشمـه ای کوچک 1-2 الاغ و1-2 اسب وچند راس درکنار آن آلاچیقی از حصیر ونی وتنـه درخت خرما ودر داخل آلاچیق 5 کودک سرخکی کـه به پنومونی مبتلا شده بودند بد حال درون آن موقع داروهای نسل دوم وسوم وچهارم وجود نداشت با پنی سیلین تزریقی شربت های خوراکی درمان انجام وخواستم خداحافظی کنم کـه با اصرار کفتند حتما نـهار باشم ومن قبول نمـی کردم اصرار وپافشاری شدید وکفتند به منظور ما اگر نـهار نمانید عیب هست وآنـها یک را سر بریده بودندیعنی تقربا سرمایـه اصلی را اهداء کرده بودند.
خاطره 12
در23 اردیبهشت ماه 1347 کـه تازه وارد بندر دیلم شدم وبرای تحویل گرفتن درمانگاه از آقای دکتر احسانی شدم اطاق بزرگی بود یک گوشـه آن قفسه دارو ، یک گوشـه آن مـیز وسائل تزریقات کـه چراغ نفتی هم بود ووسائل سر سوزن وسرنگ ودیگر وسائل را مـی جوشاندندواستریل مـی د ، درون یک گوشـه دیگر اطاق مـیز کهنـه ودرب داغون با تخت معاینـه ویک پاراوان دیده مـی شد ودر گوشـه دیگر اطاق جداشده بود به منظور خواب پزشک بالاخره با چه حالی کـه مـیتوانی حدس بزنید تحویل گرفتم ولی تصمـیم گرفتم تحولی ایجاد کنم کـه کردم بـه خاطره بعد توجه کنید.
این درحالی هست که از 300 نفر هم کلاسی های اینجانب درون دانشگاه تهران حدود 200 نفر بـه آمریکا سفر د
پای درون زنجیر پیش دوستان بـه که با بیگانگان درون بوستان
اینجا سرزمـین ماست
اینجا سرزمـین ماست ، این قطعه جغرافیـا همـیشـه متعلق بـه ما بوده هست ، از گذشته های دور که تا آینده ای پر غرور کـه در تصور هم نمـی آید . با هر طلوع ، خورشید سر انگشتان مـهربان ونوازشگرش را بر فلات ایران مـی افشاند ، جویبارانش روان مـی شوند وکوهسارانش ، مغرور تر از دیروز مـی ایستند .
اینجا سرزمـین ماست ، کویرش پهنـه استقامت و سرسختی مردمانی هست که قنات و قنوت وقناعت را درون برابر جهان گذرانده اند ، جنوبش زیستگاه رادمردان وشیرزنانی هست که دین داری و مـیهن پرستی را بهم آمـیخته اند وشمالش زادگاه مردمان نجیب ومـهربان و قلندری هست که چون دریـای مازندران آرام وعمـیق ومـهربانند وچون شیر البرز درون برابر بیگانـه.
اینجا سرزمـین ماست، سرزمـین اهورائی ، سرزمـین مـهر ، سرزمـین اسلام ، اقلیم پاک همزیستی گرم مذاهب واقوام خاک پاک پدران سخت کوش وباشرف ، مـهد فرزندان غیور ومادران مـهربان وایثار گر .....
اینجا سرزمـین ماست، درختانش قامت استواری اند ورودسارانش جلوه زندگی ودشتستان هایش آئینـه بی کرانکی ما درون این دیـار ، که تا همـیشـه تاریخ خواهیم ماند ومـهیب ترین طوفان ها ووحشی ترین باد ها نـهیبی از ترس بر چهره مان ودرنگی از تردید درون گام هایمان نخواهد گذارد تا خورشید خداوندی هر صبح طلوع مـیکند ، این سرزمـین زنده وجاودانـه وپاینده خواهد ماند .
اگر طوفانی گزندی بر آب وآبادانی مان زند با دست های توانا ومعمار فرزندانمان دوباره وبهتر از پیش آبادترش خواهیم کرد واگر خراشی بر اراده وشکیبائی مان بیندازند ، بـه دانش وتجربه وحلم پدرانمان ، راسخ تر از پیش بازش خواهیم ساخت واگر زخمـی بر ما وارد شود ، دست های مـهربان مادرانـه مادرانمان التیـامش خواهد داد ......
اینجا سرزمـین ماست ، با مردمانی کـه زیر باران دلنواز سرزمـین مـهر مـی زیند وصلابت وپایداری وجاودانگی شان را پاس مـیدارند وپروردگار مـهربانشان را سپاس مـی گذارند وپرچم سه رنگشان را بر بلند ترین قله کوه های بلندشان همـیشـه درون اوج اهتزاز نگاه مـی دارند ...
خاطره 13 ادامـه خاطره 12
با آقای دکتر کـه آن موقع مددیر کل بهداری بنادر ساحلی بودند تلفنی درون مورد درمانگاه واینکه یک اطاق به منظور معاینـه ، تزریقات ،داروخانـه ،انتظار و اطاق خواب پزشک صحبت نمودم ( داستان تلفن هم خود داستانی دارد به منظور تلفن حتما به تلفن خانـه رفت وتلفن های دسته دار زنگ مـی زدند سیر تکاملی تلفن که تا امروز کـه به صورت موبایل درون آمده هست )وشرح کامل درمانگاه را دادم البته ایشان اطلاع کافی از درمانگاه را داشتند در پاسخ فرمودند اگر مردم 20 درصد کمک کنند ما 80 درون صد بقیـه را تقبل مـی نمائیم ، بلافاصله موضوع را با بخشدار بندر دیلم درون مـیان گذاشتم . آقای بخشدار دعوت عمومـی از مردم نمود ومن به منظور آن ها سخنرانی نمودم وبیـان کردم اگر مردم بندر دیلم همکاری نمایند با کمک 80 درصد دولت درمانگاه ساخته خواهد شد اعتراض همـه بلند شد کـه این مطالب تکراری هست وما سال هااست کـه از روسای قبلی درمانگاه شنیده ایم بنده گفتم این دفعه من قول مـیدهم بـه هر ترتیبی شده درمانگاه را بسازمشما تعد کنید اگر درمانگاه ساخته شد چه کمکی مـینمائید وکاغذ بزرگی تهیـه واسامـیانی کـه با شرط ساخته شدن درماگاه کمک خواهند کرد بـه اتفاق آقای بخشدار نوشتیم هر بـه اندازه ای کـه مـیتواند کمک کند حتیی نداشت بیـاید بـه عنوان بناء یـا کارگر چند روز کار کند همـه امضا د وتعهد نمودند البته با شرط . یکی از خیرین هم با شرط 5000 متر زمـین داد با توجه بـه قول مردم ووعده مدیر کل استان بنادر ساحلی بنـه نقشـه ای به منظور درمانگاه کشیدم البته بدون آشنائی مـهندسی ورفتم درون اهواز بـه یک بنگاه مصالح فروشی بدون داشتن پول اما جوان تازه فارغ التحصیل با داشتن انرژی جوانی گفتم من رئیس بهداری بندر دیلم هستم مـی خواهیم یک درمانگاه درون بندر دیلم بنا کنیم ومصالح زیـاد مـی خواهیم و صورت بلند بالائی از آجر ، گچ ، سیمان دادم وآدرس زمـین درمانگاه بـه ورود مصالح چند بناء وکارگر دعوت بـه کار درون درمانگاه کردم وبا نقشـه مـهندسی – پزشکی کـه خود تهیـه نموده بودم بدست بناء دادم وکار شروع شد مردم متحیر بودند کـه این دفعه چه شد کـه ساخت درمانگاه شروع شدبه هر حال بعد از دو هفته دیوار های درمانگاه تقریبا بـه سقف رسیدومن با تلفن کزائی کـه شرح آن گذشت با آقای مـیر کل استان تماس گرفتم کـه وعده ای کـه برای ساخت درمانگاه داده اید اجرا کنید درمانگاه اکنن بـه سقف رسیده وتیر آهن نیـاز داردبا تعجب پرسید کی ؟ چگونـه ؟ چه نقشـه ای ؟ وبا چه پولی ؟ گفتم با همـه چراهای شما درمانگاه که تا سقف رسیده وما منتظر اجابت وعده های شماهستیم ایشان بلافاصله معاونشان آقای دکتر واحدی پور را به منظور باز دید فورا اعزام وایشان هم بعد از بازدید بـه تلفن خانـه دستی رفتند وبه آقای مدیر کل صحت بیـانات بنده را گزارش نمودند ماجرای جالب از این جا بـه بعد بود مردم تعهد کرده بودند اگر درمانگاه شروع شود کمک خواهند نمود ، مدیر کل نیز بهمـین منوال من هم بـه مصالح فروشی اهواز 1-2 ماه مـهلت پرداخت خواسته بودم . آقای بخشدار مردم را مجددا فراخواند وگفت کمک های خود را و وعده های خود را عملی سازید ، آقای مدیر کل هم درون عین حال کـه خوشحال بـه نظر مـیرسید ازکاری کـه به این سرعت من انجام داده بودم درون تعجب فرورفته وخنده اش گرفت . درون عین حال بـه فکر این بود کـه چگونـه پول را پرداخت نماید . چون به منظور ساخت درمانگاه مـی بایستی 3 ماه و3دفعه درون روزنامـه آگهی مناقصه مـی شد کـه نشده بود . مـی بایستی نقشـه درمانگاه توسط مـهندسین وزارت خانـه تهیـه مـی شد کـه نشده بود .اما آقای دکتر مرد متعهد ومسلمانی بود وبه قولش وفادار اما با صحنـه ای نو کـه توسط جوان تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده مواجه شده بود دنبال چاره بود وهیچکدام از وزارت دارائی و مسکن وبهداری زیر بار نمـی رفتند بالاخره ماجرا با تمـهیداتی حل شد و80 درون صد کمک بهداری انجام ومردم هم بـه قول خودشان کـه اصلا فکر مـید مثل گذشته ها انجام نمـی شود مجبور بـه وفای تعهد اتشان شدنددرمانگاه ساخته شد ومن هم به منظور دوره ای بـه تهران آمدم وقتی برگشتم بوشـهرسیل درون بندر گناوه بـه شدت خانـه ها را خراب کرده بودراه باز گشت نداشتمکه درون همـین زمان آقای پیروز استاندار بنادر ساحلی قرار بود به منظور بازدید منطقه سیل زده سرکشی وباز دید کند من هم پیشنـهاد نمودم منـهم باتفاق استاندار وبا هلیکوپتر ایشان به منظور افتتاح درمانگاه تازه تاسیس راهی بندر گناوه ودیلم شوم کـه مورد موافقت قرار گرفت ومن هم به منظور اولین مرتبه هلی کوپتر سوار شدم .
خاطره 14
در سال1345 بعد از دوره نظامـی 4 ماهه درون پادگان سلطنت آباد به منظور گذراندن سپاه بهداشت درون روستا ها بـه قریـه مشـهد پیراباد درون اطراف شـهرستان بهبهان رفتم وهفته ای دوروز درون یکی از روستا ها بـه طبابت مشغول بودمام درمانگاهی نداشتیم درون یکی از اطاق های مدرسه مستقر بود من کدخدا ( آقای بیژنی ) را صدا زدم وگفتم حتما درمانگاهی بسازیم پایگاه سپاه بهداشت درون بهبهان کمک هائی از قبیل سیمان مـی نمود ولی کدخدا گفت اهالی ده وضع خوبی ندارند کـه کمک کنند من گفتم یک زمـین درون اختیـار بگذاریدوچون کنار کوه بود هر فردی از اهالی 7-8 سنگ بیـاورد وهر فردی هم 5 روز مجانا کار کند بـه این ترتیب با سیمان پایگاه سپاه بهداشت وسنگ های اهالی و کار بنا وکارگر ونقشـه اینجانب وسیمان سپاه بهداشت ودر آخر تیر آهن سپاه بهداشت درمانگاه ساخته شد
خاطره 15
بچه 3 ساله با مادرش مراجعه وجلو مـیز م ایستاد وگفت یک خورده سرما خورده ام معاینـه کردم و نسخه ای نوشتم بعد از معاینـه وموقع خاحافظی گفت :
آقای دکتر وقتی دوباره سرما خوردم باز مـی آیم.
خاطره 16
نوزاد 4 روزه با تب بالا 40 درجه و بیلی روبین 25 بستری گردید وشب به منظور تعویض خون بـه اطاق عمل رفتم درون موقع تعویض خون فوق العاده گریـه مـی کرد وگاهی با کی کـه توسط پرستار بـه دهانش مـی گذاشت آرام مـی شد ومجددا گریـه مـیکرد تدریجا گریـه وبیقراری نوزاد شدید تر مـی شد کـه نرسی کـه نوزاد را کنترل مـی نمود اجازه خواست با تلفن موبایل آهنگ به منظور نوزاد بگذارد ووقتی آهنگ گذاشت نوزاد آرام گرفت وکم کم بـه خواب رفت بالاخره موسیقی درون نوزاد هم موثر بود .
خاطره 17
در تاریخ 27 / 9 / 1372 نوزاد ف- ن 14 روزه ای را بـه مطب آوردند با مادر وپدر عصبانی گفتم موضوع چیـه ؟ مادر گفت من مـی خواهم شیر خودم را بـه نوزادم بدهم واشک مـی ریخت ولی شوهر اجازه نمـی دادومـی گفت عقب افتاده مـی شود من بـه او اطمـینان دادم کـه با شیر مادر هوش شیرخوار افزایش مـی یـابد اما اوبه هیچوجه زیر بار نمـی رفت اختلاف مادر وپدر درمورد شیر مادر ونبه نوزاد آن قدر بالا گرفت کـه حتی که تا جداشدن پیش مـی رفت که تا جائی کـه من بـه پدر گفتم حاضرم محضری بـه شما اطمـینان دهم کـه با شیر مادر نوزاد عقب افتاده نمـی شود البته پدر رضایت نداد ولی مادر شیر را مـی دوشید ودر یخچال وفریزر مـی گذاشت ودر زمانی کـه مادر درون منزل نبود بـه پدر مـی گفت شیر خشک را آماده کرده ودر یخچال گذاشته ام بعد از گرم بـه شیرخوار بده واین کار انجام مـیشد با این ترتیب بدون رضایت پدر شیر مادر داده شد
( البته خانم ها همـیشـه حرف اول را مـی زنند وفرمانده کل هستند وهرچه تصمـیم مـیگیرند انجام مـیدهند ) الان ف- ن وارد دبیرستان شده وبا هوش هم مـی باشد ومادر هم خوشحال هست کـه شیر خودش را داده است
خاطره 18
در سال 1363 کـه به جبهه سنندج رفتم اولین شبی کـه وارد سنندج شدم ودر بیمارستان توحید قرار بود تقسیم پزشکان انجام شود وپزشکان منتظر بودند جاها تعیین شود ناگهان آمدند وگفتند کدام پزشک متخصص اطفال قرار هست در بیمارستان توحید باشد بـه من گفتند پزشک متخصص اطفال شما تعیین شده اید دراین موقع اطلاع دادند یک کودک پسر 3 ساله بـه علت گلودرد بستری شده وحلش خوب نیست گلودرد چرا بستری شده ؟ بلافاصله درون ذهنم آمد اینطور کـه مـی گویند بد حال هست ممکن هست دیفتری باشد وفورا جهت معاینـه رفتم بخش اطفال کـه فاصله حدود نیم کیلو متر فاصله داشت رفتم ومعاینـه کردم مشکوک بـه دیفتری بود وآزمایش مستقیم هم تائید کرد ( ظن طبیب هست که تشخیص موارد اورژانس را مـیدهد ) ودستور سرم ضد دیفتری دادم ولی گفتند نداریم این کودک پدرش از مریوان آمده بودوهشتمـین فرزند خانواده وبعد از 7 با رئیس بیمارستان شخصا صحبت کردم گفت سرو ضد دیفتری نداریم فردا درخواست مـی کنیم از همدان بیـاورند من تاکید بـه اورژنس بودن وامتناع رئیس بیمارستان مجبور شدم با رئیس بهداری سنندج صحبت کنم کـه همان پاسخ رئیس بیمارستان را شنیدم ولذا با مدیر کل بهداری تلفن کردم کـه تاثیر نداشت درون این موقع با استاندار تلفن کرده وگفتم من بـه عنوان عضو هیئت علمـی دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی از شما درخواست مـیکنم اگر ممکن هست با هلیکوپتر سرم ضد دیفتری را دستور فرمائید از همدان بیـاورند والا اگر این کودک فوت کند من علیـه همـه شما ها اعلام جرم مـیکنم پشت کار من کـه یزدی هستم بـه نتیجه رسید وسرم ضد دیفتری بعد از دو ساعت آوردند وکودک بهبودی یـافت وبعدا کشت مثبت گزارش شد.
خاطره 19
کودک 7 ساله ای را بستری نمودم از یکی از نرس ها کـه به سر مـیزد خوشش آمده بود ومـیگفت خوش بـه حال شوهرش وخوش بـه حال بچه اش .
خاطره 20
بجه 2 ساله را بستری نمودم غالبا گریـه مـی کردوقتی یکی از پرستاران ناخن هایش را لاک زد آرام شد
خاطره21
درتاریخ 20/ 8/ 1368 دوقلوئی یکی باوزن 1100 گرم ویکی بـه وزن 900 کـه هر دو بدحال بودند درون بیمارستان رسالت تهران توسط سزارین متولد شدند واقدامات احیـاء به منظور هردو انجام درون روز دوم تولد زردی گرفتند کـه اختلالات خون مادر ونوزادان زردی شدید ومجبور شدم یکی 5 مرتبه ودیگری 7 مرتبه تعویض خون نمایم کـه بی سابقه است وکمتر درتاریخ پزشکی گزارش مـیشود بالاخره با حالت خوب مرخص وتا یک ماه نیز کنترل شدند چون اهل تبریز بودند وپدر مـهندس بود بـه شـهرستان تبریز رفتند بعد از گذشت 4 سال یک روز درون مطب بودم کـه دو قلوئی خوشکل وبا لباس های زیبا با دسته گل وعقاب شده دوقلوها با هم بـه من دادند وگفتند آمده ایم تشکر کنیم چون گفته اند شما مارا نجات دادیدمـی توانید خوشحالی من را مجسم کنیدچه روز خوبی بود همـیشـه بـه یـاد دارم .مـهمتر از همـه اینکه با وجود بدحالی ویکی 5مرتبه ودیگری 7 مرتبه تعویض خون شده بودند بـه دو زبان فارسی وترکی هم صحبت مـی د.
مجددا درون تاریخ 17/ 6 /1387 دوقلو ها بـه اتفاق پدر ومادر با خوشحالی بـه مطب من آمدند ودر حالی کـه از اقدامات احیـاء زمان تولد تشکر مـی نمودند خبر مسرت بخش قبولی هر دو نفر را درون دانشکده مـهندسی برق دانشگاه تهران دادند لحظه بسیـار زیبائی بود آن لحظه و خوشحالی آن زمان قابل بیـان نمـی باشد . درون ضمن تابلو نقاشی جالبی هم هدیـه آوردند ولی به منظور من بهترین هدیـه سلامتی وهوش وذکاوت هر دو قلو بعد از 5 مرتبه یکی و7 مرتبه دیگری که تعویض خون شده بود ند توانسته بودند درون بزرگ ترین ومعروف ترین داننشگاه درون ایران قبول شوند . من بـه نیما وپویـا وبه پدر ومادر دوقلو ها تبریک عرض مـی کنم
خاطره 22
شیرخوار 11 ماهه بـه علت مننژیت باکتریـال درون بخش بستری گردید پرستاران دستورات را اجرا مـی د وخون گیری های مختلف وتزریقات وسرم وصل د روز های بعد کـه به اطاق شیرخوار جهت معاینـه روزانـه وارد اطاق مـی شدیم بـه من اشاره مـیکرد ومـی گفت بگو اونا برندووقتی بـه شیرخوار مـی گفتیم یک بوس بده که تا بروند با انگشتان سبابه ووسط رویـهاش مـی گذاشت وبعد بـه طرف نرس ها تکان مـیداد .
خاطره 23
نوزاد 12 روزه پسر ع – س با وزن 1450 گرم کـه در موقع تولد وزن 2کیلوگرم داشته اکنون با بی حالی ودزهیدراتاسیون شدید وقیـافه سوء تغذیـه داخل رحمـی و فوق العاده بدحال ودرجه حرارت 5/35 درجه بستری شد
فرزند دوم خانواده هست فرزند اول 4 ساله و سالم نوزاد درون 22 ساعت بعد از تولد بـه علت قند خون پائین 12 مـیلی گرم درون بیمارستان دیگری بستری وپس از درمان مرخص مـی شود درون روز12 تولد با قند خون 766 مـیلی گرم بستری مـیگردد وتحت درمان انسولین که تا 18 ماه قرار مـی گیرددر 8 ماهگی از نظر رشد وتکامل خوب و درون 18ماهگی انسولین قطع ومرخص شد. یک شب بعد از پایـان کنگره بین المللی اطفال دانشگاه تهران یکی سلام کرد وسوال کرد شما دکتر سلطا ن زاده هستید گفتم بلی وادامـه داد من ع-س هستم و الان سال آخر دندان پزشکی هستم چقدر خوشحال شدم کـه نوزادی کـه امـید نداشتیم اکنون دندان پزشک هست .فورا بـه آقای دکتر رضی کـه از آمریکا آمده بودند واین بیمار هم تحت نظر ایشان بود گفتم وایشان هم خیلی خوشحال شدند.
خاطره 24
شیرخوار20 ماهه کـه به علت عفونت ادراری درون بیمارستان بستری شده بودپرستاران به منظور سرگرم و آرام شدن او از طریق گوشی تلفن موبایل موسیقی مـی گذاشتند وشیر خوار 20 ماهه مـی ید .
خاطره 25
دریکی از سال هائی کـه به جبهه حق علیـه باطل رفته بودم شب ها درون اطاقی کـه جهت استراحت مـی خوابیدم یک پزشک فوق تخصص قلب هم درون همان اطاق مـی خوابید شب ها موقع خواب که تا مدت ها بالش روی صورت مـی گذاشت ومـی خوابید ومن نمـی دانستم چرا این کار مـی کند و هروقت سوال مـی کردم مـی گفت من عادت بـه بالش روی صورت دارم واینطور مـیتوانم خواب بروم بالاخره سماجت کردم وپرسیدم که
کفت از صدای خر وپف خوابم نمـی برد ومجبور هستم بالش روی صورت بگذارم .
خاطره 26
در سال 1347 کـه از بندر دیلم بـه بخش شازند اراک کـه در 36 کیلومتری اراک واقع شده واکنون شـهرستان شده منتقل گردیدم درون شازند هم درمانگاه ساختمان اجاره ای درون یک ساختمان قدیمـی وخرابه ای بوددر خواست بنای ساختمان درمانگاه نمودم کـه بالاخره با پشت کار و سماجت ساخته شد.
خاطره 27
در موقعی کـه در سال 1350 در شازند اراک بودم یک شب برف سنگین مـی آمد بـه طوری کـه راه ها همـه بسته شده بود حتی قطار اهواز تهران کـه از شازند عبور مـیکرد درون یکی از دهات اطراف شازند خانمـی توسط خانم های محلی زایمان مـی نمود ومشکل پیدا شده بود بـه دنبال من آمدند با جیپ رفتم درون وسط راه جیپ درون برف ماند مدتی درون سرمای شدید وبرف گرفتار شده ومن نمـی دانستم چگونـه نجات یـابم کـه چراغ ماشین را روشن وخاموش مـیکردیم شاید یکی بـه کمک ما بیـاید ناگهان ترکتوری از دور پیدا شد وبا چراغ هائی کـه روشن خاموش مـی کردم متوجه شدند و به کمک ما امدند ومارا بـه خانـه زائو بردند کـه زایمان با مشکل مواجه شده وچون لازم بود بـه بیماستان اعزام شود مواقت نمـی د وما را هم به منظور برگشتن بـه شازند کمک نمـی دبالاخره توضیح دادم جان بچه ومادر هر درون خطر هست که موافقت د وزائو را با تراکتوربه اراک منتقل کردیم ونجات مادر وبچه موفق شدیم .
خاطره 28
یک روز درون مطب بچه 4 ساله را کـه به علت سرفه آورده بودند معاینـه مـی کردم وکفتم ممکن هست آلرژی باشد دستوراتی جهت پیشگیری آلرژی بیـان کردم ومنجمله گفتم درون منزلی سیگار نکشد . بچه بلافاصله با مادرش گفت :
سیکار ممنوع گفته جالبی بود
خاطره 29
یک روز یک شیرخوار 2 ماهه ای را بـه علت اسهال خونی از بخش اورژانس درون بیمارستان رسالت تهران درون سرویس اینجانب بستری نمودند عصر بود ومن درون مطب بودم وبه من اطلاع دادند ومن درخواست آزمایش وسرم دادم که تا پس از آماده شدن آزمایش بـه بیمارستان بروم درون اطلاعیـه بعدی گفتند یک متخصص وجراح اطفال درون بیمارستان حضور دارد ( آقای دکتر کشکولی ) گفتم با ایشان مشاوره بـه عمل آیدوایشان بعد از معاینـه تشخیص انواژیناسیون ( پیچ خوردن روده ) را دادند وقرار شد شب بـه اطاق عمل برود کـه من تعجب کردم چون معمولا انواژیناسیون درون 6-24 ماه ایجاد مـی شود خودم هم بـه اطاق عمل رفتم ومشاهده کردم کـه تشخیص انواژیناسیون صحیح بوده است.از موارد بسیـار نادر کـه همـیشـه درون مواجهه با اسهال خونی حتما در نظر داشت وشک داشت ظن طبیب هست که درون تشخیص موارد اورژانس کمک مـی کند.
خاطره 30
در یکی از شب ها اواخر مطب حدود ساعت 8شیرخوار 11 ماهه ای را بـه علت تب بالا بـه مطب آوردند کـه شروع تب از 5 روز قبل بوده وبه یک مرکز آموزشی مراجعه وآزمایش خون مـی شود بعد از گرفتن آزمایش با تشخیص عفونت ویرال تحت درمان قرار مـیگیرد دو روز بعد بـه علت پائین نیـامدن تب مجددا بـه همان مرکز مراجعه و این دفعه توسط همکار دیگری معاینـه وتحت درمان آنتی بیوتیک خوراکی قرار مـی گیرد ودو روز بعد بـه علت اینکه با وجود آنتی بیوتیک خوراکی تب پائین نیـامده بـه مطب اینجانب مراجعه ودر معاینـه جز تب 40 درجه مشکل دیگری نداشته هست اینجانب درخواست آزمایش فورمول شمارش و سدیمانتاسیون سی آر پی مـیکنم حدود ساعت 11 شب از بیمارستان تلفن کـه آزمایش فورمول شمارش طبیعی ولی سدیمانتاسیون خون 123 وخیلی بالا بود لذا دستور بستری را دادم وساعت 2 صبح به منظور معاینـه مجدد بـه بیمارستان رفتم وپونکسیون مایع نخاع انجام نتیجه بزل مایع نخاع 62000 گلبول سفید با اکثریت پلی نوکلئرکه از موارد بسیـار نادربود کفتم ممکن هست تکنسین شب اشتباه کرده باشد وگفتم لام آنرا نگاه دارند ودرمان مننژیت باکتریـال شروع کردم روز بعد با رئیس آزمایشگاه چک کردم کفتند صحیح مـی باشدولام ان را هنوز نگه داشته ام چون از موارد بسیـار نادر مننژیت باکتریـال مـی باشد کـه تا بحال درون ایران واکثر نقاط جهان گزارش نشده ومدت دوهفته درمان و نتیجه کشت خون پنوموکوک گزارش گردیدبزل مایع نخاع آخر درمان هنوز 100 سلول داشت با افزایش پلاکت خون وافزایش مجدد سدیمان همراه ساب دورال افیوژن کـه یـا تشخیص مورد نادر دیگری بـه نام بیماری کاوازاکی تحت درمان وبهبود یـافت
خاطره 31
در بیست وسومـین کنگره بین المللی اطفال درون چین کـه از 150 کشور وانجمن های پزشکان کودکان تشکیل شده بود یک خانم دکتری با ویلچر و 90 ساله از کشور فیلیلیپین شرکت کرده بود من بـه خانم پروفسور شلر رئیس انجمن های کودکان جهان گفتم حتما از چنین پزشکی کـه در سن 90 سالگی وبا ویلچر از راه دور شرکت کرده هست تشکر وقدر دانی بشودکه خانم پروفسور شلر از یـادآوری اینجانب تشکر ودر روز پایـان کنگره از این خانم 90 ساله تجلیل شد .ومورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت وهدیـه ای هم بـه ایشان از طرف کنگره اهداء شد .
خاطره 32
درسال های اولی کـه در بیمارستان رسالت تهران ( درون سال 1357 ) بودم یک مورد کودک 5 ساله ای بـه علت گلودرد مراجعه کرد کـه از تبریز توسط یکی از پزشکان کـه از انترن های سابقم بود معرفی شده بود بعد از معاینـه جهت آزمایش اگزودای حلق بـه آزمایشگاه معرفی واز نظر دیفتری هم آزمایش دادم بعد از 2-3 ساعت اطلاع دادند کـه اسمـیر حلق از نظر دیفتری مشکوک هست که بیمار رفته بود ومن هیچ آدرسی از او نداشتم نمـیدانستم این مورد اورژانس را چه کنم با آزمایشگاه صحبت کردم گفتند آدرس بیمار را نداریم بلا فاصله من اسم پزشکی کـه معرفی کرده بود بـه خاطرم آمد لذا من بـه اطلاعات تلفن خانـه تبریز زنگ زدم وتلفن پزشک را خواستار شدم وبا آن تلفن با پزشک معرفی کننده خطر تاخیر درمان را ذکر وخواستم هر طور شده تلفن بستگان بیمار را درون تهران پیدا کنند وبه او اطلاع دهند هرجه زود تر جهت درمان دیفتری مراجعه نماید این کار انجام شد وکودک 5ساله مراجعه وهمان شب درمان دیفتری انجام وکودک از مرگ حتمـی نجات یـافت
خاطره 33
کودک 4 ساله ای (ط – ا ) جهت معاینـه روی تخت معاینـه خواباندم و ترمومتر زیر بغل اوگذاشته بودم بـه مادرش گفت مـی خواهم از تخت پیـاده شوم ( یعنی از تخت معاینـه پائین بیـایم )
خاطره 34
شیرخوار 23 ماهه وقتی معاینـه مـی کردم ودر جه ترمومتر گذاشته بودم بعد از معاینـه کفت حالا حتما ببینید چند کولیم ؟مادرش بلافاصله گفت منظورش چند کیلو هست ؟ واخر کا ر گفت 12 کولیم و رفت .
خاطره 35
مادری کودک 3 ساله اش را آورد بعد از معاینـه آزمایش توصیـه گردیدوداروی مسکن هم داده شد روز بعد مادر بـه همراه بچه مراجعه وجواب آزمایش آورده بود کـه گفتم احتیـاجی بـه نسخه مجدد ندارد وخداحافظی نمودند ورفتند بعد از چند لحظه درون سالن انتظار کودک زاز زاز گریـه مـی کرد و پرسید چه شده ؟ کودک گفت آقای دکتر آب نباتم را ندادند و آمد آب نبات را گرفت وبه اوداد وکودک آرام گرفت ورفت .
خاطره 36
در یکی از روز هائی کـه د ر اسفند ماه سال 1362 بـه جبهه بـه اهواز رفته بودم وضعیت فوق العاده بدی بود همـه ماشین ها و اتوبوس ها خاک مال شده بودصندلی های اتوبوس هارا برداشته بودند وهمـه اتوبوس ها پر از مجروحین بود مرتب از مـیدان نبرد حق علیـه باطل مجروح مـی آوردند تخت های بیمارستان رازی وهمـه اطاق ها وروی زمـین اطاق ها وحتی کف حیـاط بیمارستان پر از مجروح بود وضعیت عجیبی بود همـه پزشکان مشغول مداوا بودند یـادم هست کـه در یکی از روز ها وزیر بهداشت و درمان وآموزش پزشکی جناب آقای دکتر هادی منافی هم حضور داشتند جوانی 17-18 ساله دیدم کـه مجروح شده بود وقیـافه ناراحتی داشت پیش او رفتم کـه ببینم چه شده ؟ تیر بـه قفسه اوخورده بود واز طرف دیگر خارج شده بود به او دلداری دادم کـه خوشبختانـه چیزی نشده اما او ناراحت از این بود کـه شـهید نشده هست واجازه برگشت بـه جبهه را مـی خواست این جوان ها همان جوانانی هستند کـه کشور را از شر اجانب محفوظ داشتند وافتخار آفد .
خاطره 37
در روز 21 بهمن 1357 کـه من درون بیمارستان رویـال تهران ( رسالت تهران ) مشغول بودم وتظاهرات برعلیـه رژیم شاهنشاهی بـه شدت خود رسیده بود تعداد زخمـی ها مرتب اضافه مـی شد بیمارستان ها از کمبود گاز وپنبه وسایر وسائل کمک مـی خواستند خانم پیری حدود 85 ساله با چراغ لامپای نفتی ومقداری گاز وپنبه بـه بیمارستان آورد وگفت ممکن هست برق برود وبه این چراغ درون بیمارستان احتیـاج شود این عمل درون نوع خود بی نظیر هست این نشان از ایثار وهم بستگی مردم است
والهام از تعالیم اسلام وشعر سعدی مـی باشد :
بنی آدم اعضای یک پیکرند کـه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بـه درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
خاطره 38
در روز های قبل از انقلاب ودر جریـان تظاهرات مردم بر علیـه رژیم شاه آقائی بـه داروخانـه بیمارستان رویـال تهران مراجعه وبا یک کیسه پلاستیکی پر از اسکناس تحویل داد وگفتانی کـه نسخه داشتند و توان پرداخت ندارند از این پول داده شود درون کجای دنیـا این هم بستگی وجود دارد ؟
خاطره39
در سال های 1367 و1368 کـه در بخش عفونی اطفال درون سمت استادیـار دانشگاه انجام وظیفه مـی نمودم یک بیماری را با پلورزی بستری وتشخیص های مختلفی مطرح گردید درون ضمن رادیو گرافی های متعدد سایـه دندانی درون ریـه مشاهده شد وقتی از گذشته بیمار سوال شد معلوم شد چند ماه قبل کودک را بـه دندانپزشکی بودند ودندان کودک راکشیده اند ولی دندان کشیده شده را پدر و ومادر ندیده اند احتمالا دندانپزشک بعد از کشیدن دندان از دستش افتاده وگمشده وتوجهی نکرده ودر کودک بعدا درون ریـه عفونت کرده و به این علت مراجعه و بستری شده هست که بعد از درآوردن دندان بهبودی یـافت.
خاطره 40
من تلفن منزلم را بـه همـه والدین به منظور موارد اورژانس داده ام وروی کارت ویزیت ونسخه هم ذکر کرده ام البته بعضی از بیماران هم بدون اینکه مورد اورژانس باشد گاهگاهی تلفن مـی کنند اما این دفعه واقعا مورد اورژانس بود ساعت 2 بعد از نیمـه شب بود کـه بیماری بـه علت استفراغ های مکرر وبیقراری فرزند 2 ماهه اش اظهار ناراحتی مـی کرد گفتم جهت معاینـه بـه منزل بیـاوردتا اورا معاینـه کنم آمد وپس از معاینـه معلوم شد کـه شیرخوار 2ماهه مبتلا بـه فتق مختنق هست واگرفورا عمل جراحی صورت نگیردگانگرن روده ایجاد خواهد شد بیمار درون بیمارستان رویـال تهران بستری وهمان شب عمل چراحی توسط آقای دکتر صادقیـان جراح اطفال انجام ونجات یـافت.
در سن بیست سالگی
خاطره41
نوزادی تازه متولد شده بود وگروه خون نوزاد اوی منفی بود پدر وقتی از من سوال کرد وگروه خون اورا گفتم من ومادرش گروه خون اوی مثبت هستیم چطور شده کـه گروه خون نوزاد منفی هست پس از توضیح کامل کـه به اودادم گفت آخر مـیگویند خون اوی منفی خوب نیست من گفتم اتفاقا بهترین هست چون او مـی تواند بـه همـه خون بدهد وتعدادی را مرگ نجات دهد مگر درون قرآن خداوند مرتب از انفاق صحبت نکرده هست درست هست که خودش نمـی تواند از همـه خون بگیرد .
خاطره 42
درسال1340 برادر من کـه آن موقع 24 ساله بودبه علت دل درد معاینـه وتشخیص بدخیمـی داده بودند توسط جناب آقای پروفسور عدل تحت عمل جراحی قرار گرفت وبعد از عمل متاسفانـه بدخیم گزارش شد کـه به برادر گفتیم زخم اثنی عشر هست ولی پدرم کـه سوال کرد تشخیص چیست ؟ حقیقت را بـه اوگفتیم وایشان کـه در ماه مبارک رمضان بود ونزدیک افطار ما درون محل مـیدان 24 اسفند سابق ( مـیدان انقلاب فعلی ) بودیم پدرم ارتباط خوبی با خدا داشت درون عین اینکه از بدخیم بودن بسیـار ناراحت وغمناک شد صدای اذان مغرب بـه گوش رسید واو رو بـه آسمان کرد گفت خدایـا اگر عمری از من باقی هست 10 سال آن را از من بـه پسر جوانم عطا کن بعد از آن مشغول مداوای برادر بودیم ومن آن موقع دانشجوی سال چهارم پزشکی بودم متاسفانـه درون 17 دی ماه 1341 پدرم فوت نمود وموضوع مـهم این کـه درست 10 سال تمام بعد از فوت پدرم ساعت 58/11روز 16 دی ماه 1351 یعنی درست 10 سال تمام برادرم فوت نمود کـه به معجزه شبیـه بود.
خاطره43
در سال 1342-1341 کـه من دانشجوی سال پنجم پزشکی بودم ودر بیمارستان امـیر اعلم استاژر بودم یک روز پسر ای داشتم کـه به علت پو لیپ وانحراف بینی ناراحت ومـی خواست جراحی شود بـه من گفته بود ومن بـه او گفتم صبح بـه بیمارستان امـیر اعلم بیـا که تا تورا معرفی کنم چون بـه این زودی وقت بستری نمـی دادند یک روز صبح پسر بـه بیمارستان امـیر اعلم آمدومن درون حالی کـه پروفسور جمشید اعلم بـه اتفاق سایر اعضاء علمـی بیمارستان درون راهرو درون حرکت بودند وبرای راند بیماران مـی رفتند بـه پروفسور جمشید اعلم گفتم ( درون حالی کـه با دستم اشاره بـه پسر ام کرده بودم ونشان مـیدادم گفتم این آقا پسر من هست دستور فرمائید جهت عمل جراحی پولیپ وانحراف بینی بستری نمایند ( وقت گرفتن مشکل بود وبه این زودی وقت نمـی دادند با آقای پروفسور همـی جرات حرف زدن نداشت ) پروفسور درون حالی کـه به اعضاء هیئت علمـی نگاه مـی کرد گفت خودش را نمـی شناسیم پسر شا معرفی مـی کند اما بالاخره احترام گذاشت وبه آقای دکتر مرشد گفت ترتیب بستری اش را بدهید.پسر بستری وفورا عمل جراحی انجام گردید.
خاطره44
در زمانی کـه من درون دوره پیش دبستان بودم درون محله خرمشاه یزد زندگی مـیکردیم درون آن موقع سید بزرگواری بود کـه بناء بود ودر نزدیک حسینیـه خرمشاه وبنای مسجد خرمشاه کـه بنای خشتی بود درون کنار آن حفره کوچکی دو متر درون سه متر کـه کاه گلی و در اثر آتش روشن سیـاه شده بود زندگی مـیکرد ودر آن موقع وضع خوبی نداشت پدرم هر روز صبح یک دبه کوچک شیر بـه من مـی داد و مـی گفت به منظور آن آقای سید ببرم اکنون آن سید وضع خوبی دارد و 6 فرزند پسر دارد کـه همگی شغل های بسیـار بالائی دارند وهر کدام درون ادارات مختلف مسئولیت حساسی دارندومنشا خدمات به منظور کشور مـی باشند .
خاطره 45
چهارده سال بعد از دستگیری من بـه علت پخش اعلامـیه های امام خمـینی درون تاریخ 3/3/43 درزمان نماز مغرب وعشاء پنجشنبه19/11/1357 درون مدرسه رفاه موفق شدم بـه اتفاق تعدادی ( حدود 30 نفر ) از پزشکان انجمن اسلامـی اولین نماز را درون خدمت امام خمـینی بر پاداریم وآقای دکتر عالی از طرف پزشکان خیر مقدم گفتند و امام خمـینی هم بیـاناتی ایراد فرمودند واین خاطره بـه یـاد ماندنی از روز های قبل از انقلاب مـیباشد
خاطره 46
کودک 10/2 ساله بـه اتفاق پدر ومادرش بـه مطب آوردند گفتم چه شده هست ؟ بلافاصله کودک گفت آقای دکتر " دستم جوش آمده : هی مـی خوارانم زخم مـیشود چکار کنم ؟ درون این موقع قبل از اینکه جواب کودک را بدهم صدای گریـه بچه ای درون سالن انتظار بـه گوش رسید کودک گفت آقای دکتر چون آب نبات بـه او نداده اید گریـه مـی کند .
خاطره 47
یک روز کودک 9/2 ساله را بـه مطب آوردند ومادرش تعریف مـیکرد دیـابت دارد
ومادرش معتقد بود کـه علتش ترس کودک بوده هست وماجرا را اینطور تعریف کرد :
گربه سیـاه باعث ترس کودک شده وگفت درون 5/2 سالگی کودک گربه سیـاهی درون خیـابان زیر یک ماشین مـی بیند وشدیدا مـی ترسد دفعه دوم درون هنگام بازی درون پارک گربه سیـاه دیگری مـی بیند وبه طور وحشتناک مـی ترسد دفعه سوم کـه کودک مـی ترسد بدین ترتیب هست که مادر به منظور کودک سی دی مـیخرد وبرای او مـی آورد کـه از بد حادثه وقتی کودک تماشا مـی کند درون آن گربه سیـاهی بوده کـه شدیدا وحشت مـی کند واز آن بـه بعد مبتلا بـه دیـابت مـی شود .
خاطره 48
در روز 21 مـهر ماه 1369 کـه اولین کنگره عفونی اطفال توسط دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی و به ریـاست جناب آقای دکتر ولایتی وزیر امر خارجه درون هتل لاله برگزار گردیدوجناب آقای رفسنجانی ریـاست محترم جمـهور پیـام فرستادند وجناب آقای حبیبی معاون محترم ریـاست جمـهورکنگره را افتتاح نمودند اینجانب دبیر کنره بودم وآغاز کنگره به منظور پیشگیری از بیماری ها بـه اصل امر بـه معروف و نـهی از منکر درخواست نمودم هفته پیشگیری توسط دولت اعلام شود و هر روزی از هفته بـه یکی از پیشگیری ها اختصاص یـابد ( نوار سخنرانی هم درون دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی موجود است )که خوشبختانـه درون آذر ماه 1379 درون نماز جمعه توسط حضرت آیت الله هفته امر بـه معروف ونـهی از منکر اعلام گردید.
خاطره 49
صبح روز جمعه کودک 5 ساله ای را بـه طور اورژانش بـه منل آوردند کـه سرفه شدید وتب بالا داشت کودک عروسکی را درون دست داشت ودر حالی کـه عروسک را خم مـیکرد گفت آقای دکتر دارد سلام مـی کند
خاطره 50
کودک 5/2 ساله را بـه مطب آوردند گفتم چی شده ؟ کودک گفت : شیمکم درد مـی کنـه ) ( منظور ش شکمش بود ) ودر موقع معاینـه گفت من گریـه نمـی کنم بعد از معاینـه شکلات مـی خواست کـه به او دادم درون موقع خدا حافظی گفت آقا دکتر زود زود مـی آیم شکلات بگیرم
خاطره 50
یک روز بیمار دوقلوئی داشتم کـه قل اول را آورده بودند کـه در موقع مراجعه 6/2 ساله بود واسم و فامـیش را کـه پرسیدم درست جواب داد بعد از معاینـه موقعی کـه نسخه را مـی نوشتم گفت آقا دکتر : آبیلاز بده : کـه پدرش فورا گفت منظورش آب نبات چوبی است بعد از اینکه آبیلاز گرفت گفت به منظور وصال هم آبیلاز بده ( قل دوم ) وقتی آبیلاز را بـه اودادم آبیلاز جدید را کـه رنگ دیگری داشت به منظور خودش برداشت وآبیلازی کـه قبلا به منظور خودش داده بودم گفت این به منظور وصال هست .
خاطره 51
مادری شیرخوار 5 ماهه را کـه ایلیـا بود به منظور چکاپ ومعاینـه بـه مطب آورد وش هم کـه 4 ساله بود بـه نام پانتئا بـه همراه ایلیـا آمده بود وقبلا از مریض های من بود وقتی پانتئا وارد اطاق من شد گفت آقا دکتر من مریض نیستم وایلیـا هم مریض نیست آمده کـه اورا ببینید خوب اورا معاینـه کردم ودستوراتی بـه مادر دادم درون موقع خداحافظی پانتئا گفت امروز هم بـه من آب نبات مـیدهید ؟ کـه گفتم بله وبه او آب نبات دادم خوشحال خداحافظی کرد .
خاطره 52
یک روز کودک 3 ساله ای را بـه مطب آوردند گفتم چی شده مادر گفت مدت ها خارش دارد و احتمال مـیداد کـه کرمک ( اوکسیور ) داشته باشد بـه کودک گفتم چی شده ؟ گفت آقا دکتر" پشـه خورده تم "
خاطره 53
کودک 3 ساله ای بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمد گفتم چی شده ؟ کودک جواب داد مادر جون گلودرد داشت بعد من عطسه کردم وآب بینیم مـی آید والان مادرم هم سرماخورده است
خاطره 53
پدر ومادری با ناراحتی شدید بـه مطب آمدند بـه همراه کودک 3 ساله اشان وقتی روی صندلی نشستند سوال کردم چه شده هست ؟ بلافاصله کودک جواب داد اقا دکتر زبانم گرفته هست بعد من شروع بـه صحبت نمودنم وسوالاتی مطرح کردم کـه داری ؟ برادر داری ؟ گفت ندارم " وبابا دارم " اما مادر با ناراحتی جواب داد من اورا چند روز قبل کتک زده ام والان او لکنت زبان دارد و سوال کرد آیـا لکنت زبانش مربوط بـه کتک زدن است من گفتم پدر ومادر هرگز نباید فرزندشان را کتک بزنند درون این موقع کودک 3 ساله با قیـافه بشاش رو بـه مادرش کرد کـه چرا کتک زده اید ؟ درون اینجا من بـه مادر گفتم اگر مطالب تنبیـه را درون سایت من درون مبحث روان پزشکی کودک خوانده بودید هر گز کودک را کتک نمـی زدید انسان مـیتواند با نگاهش کودک را تنبیـه نماید .
خاطره 54
نوزادی از روز سوم تولد پیش من آوردند وگفتند مادرش درون چهلمـین روز بارداری شوهرش درون اثر تصادف فوت نموده هست جالب توجه انکه پدر نوزاد با همسرش به منظور ثبت نام مادر کـه در کنکور پزشکی گرگان بـه گرگان رفته بودند تصادف درون جاده شمال رخ مـیدهدودر نتیجه پدر فوت مـی نماید اکنون کودک دوساله شده اورا به منظور معاین ه توسط مادر بزرگش بـه مطب آوردند درون موقع ورود کودک تلفن موبایلی ( اسباب بازی ) درون دست داشت وبه من گفت تلفن موبایل است آقا ببین درون این هنگام مادر بزرگ تلفن دیگری کـه حقیقی بود بـه کودک داد وکودک درب تلفن را باز کرد وگفت آقا عبابا را ببین کـه صحنـه غمناکی بود
خاطره 55
در سال ها ئی کـه جنگ تحمـیلی عراق بر علیـه ایران شروع شده بودومرتب موشک درون نقاط مختلف ایران فرود مـی آمد درون اواخر خیلی از خانواده ها درون اطراف تهران مسافرت مـی دولی من بـه علت داشتن شغل پزشکی وآنکالی درون بیمارستان مفید و امام حسین و لبافی نژاد وبیمارستان رسالت تهران مجبور بودم درون منزل باشم ودرهمان موقع دولت اعلام نمود کـه هر بخواهد مـیتواند درون منز ل مسش پناهگاه بسازد و حتی درون حیـاط منزل بسازد وشـهرداری هم اجازه مـیدهد ولی من درون یک اطاق هم کف پناه گاهی بـه طول وعرض 4 متر وارتفاع بـه اندازه دو کیسه شن کـه روی سقف گذاشته شود ودودرب ورودی وخروجی اضطراری آهنی با وزن 180 کیلو درب های دوجداره با کلاف های آهنین ساختم وداخل دیوار هم کلاف های آهنین با بتن والبته معاونت محترم سپاه کـه فرزندانش از بیماران من بودند درون جریـان واز نظر ایمنی درون مـیان گذاشتم کـه یکنفر از سپاه کنترل ومناسب بودن آنرا تائید نمودندبه هر حال با چنین اطاقکی ودوکیسه شن فاصله 3 سقف کـه بالای آن بود ودودرب اضطراری چند سال را درون آن اطاق کوچک ماندم وبیماران اورژانس هم درون همان جا درون کنار پناهگاه مـی دیدم وروز ها هم بـه بیمارستان مـی رفتم وسالی یک ماه هم بـه جبهه درون شـهر های اهواز ،دزفول ، سنندج ، بروجرد وغیره مـی رفتم بعد از پایـان جنگ درون آن اطاق هنوز کیسه های شن رویـهم باقی مانده بود واطرافیـان بیماران کـه در مواقع اورژانس بـه منزل ما مـی آمدند فکر مـید کیسه های برنج هست که توضیح مـیدادم بالاخره کیسه ها درون سال قبل برداشته شد
خاطره 56
شیرخوار5/3 ماهه ئی را همراه ش کـه 3 ساله بود بـه مطب آوردند بـه ش گفتم اسم نی نی چیست ؟ گفت ریحانـه گفتم چشـه ؟ گفت شب ها همش گریـه مـی کند چون شیر نمـی خورد
خاطره 57
کودک 3 ساله را بـه علت تب وسرفه همراه پدر ومادر بـه مطب آوردند وقتی روی صندلی نشستند گفتم چه شده ؟ کودک گفت آقا دکتر شربت بده کـه سرد شوم
خاطره 58
23 ماهه را بـه علت اینکه پریود شده بود بـه مطب آوردند بعد از معاینات وآزمایشات معلوم شد بلوغ زودرس هست ودرمان انجام شد
خاطره 59
در سال ها ئی کـه در بندر دیلم طبابت مـیکردم ( 1347 ) یکروز کودکی آوردند کـه از روستا های اطراف بندر دیلم بود با مختصری حالت استوپور وبیحالی وروز قبل هم بـه علت سرفه مراجعه کرده بود وشربت برایش روزی 3 قاشق مربا خوری تجویز شده بود از پدرش پرسیم چه شده ؟ گفت شما گفته بودید روزی 3 قاشق شربت بخورد من نصف شیشـه شربت را بـه او دادم کـه زودتر خوب شود کـه بیحال شد
خاطره 60
در سال 1360 درون بیمارستان رسالت تهران نوزادی دو قلو کـه از ناحیـه بهم چسبیده بودند متولد شد ولی قبل از اینکه اقدامـی به منظور جدا آن ها انجام گیرد فوت نمودند
خاطره 61
در سال 1387 درون بیمارستان رسالت نوزادی با ناهنجاری متولد شد کـه برای اولین مرتبه درون مدت 42 سال طبابت من با آن مواجه شدم پای چپ کوتاه تر از پای راست بود ودر رادیوگرافی استخوان ران نداشت با بخش اورتوپدی مـیوکلینیک هم مشاوره شد گفتند درون حال حاضر نمـیتوان اقدامـی نمود
خاطره 62
در11 مـهر ماه 1359 کـه تازه جنگ تحمـیلی عراق بر علیـه ایران شروع شده بود من درون درمانگاه تراب بودم واقای دکتر عباس پاک نژادمسئول درمانگاه بودند وتازه 13 روز بود کـه جنگ شروع شده بود آقای دکتر پاک نژاد مـی خواستند بـه اتفاق دکتر خالقی ودکتر جریری و دکتر بیگلری بـه جبهه بروند از من خواستند امضاءکننم کـه در نبودن ایشان درمانگاه را اداره نمایم نمـیدانم چرا ؟ ولی دلم راضی نبود این امضاء را م بالاخره با اصرار آقای دکتر پاک نژاد امضاء کردم وایشان بـه اتفاق سه نفر دیگر رفتند وروز 13 مـهر درون بین جاده خرمشـهر –آبادان اسیر گردیدند ومتاسفانـه حدود 10 سال اسیر بودند
خاطره 63
در سال1343-1344 کـه من درون بیمارستان معتادین کشیک بودم قرار بود آقای یول براینر وخانم انجی دیکنسون کـه قرار بود به منظور بازی درون فیلم کـه در کوه های رید بختیـاری انجام گیرد بـه ایران بیـایند وقصد داشتند از یک بیمارستان کودکان هم بازدید کنند ازمن خواستند ایشان را از فرودگاه که تا بیمارستان همراهی کنم کـه من ایشان را بـه بیمارستان کودکان بهرامـی بردم ومورد توجه قرار گرفت
1344/9/11
خاطره64
در یکی از روزهای تعطیل کودک 8/2 ساله را بـه علت دل درد شدید بـه منزل ما توسط والدینش مراجعه کرد کودک کـه از شدت دل درد ناراحت بود بـه من گفت آقا دکتر منو دوست دارید ؟ و در جریـان معاینـه مرتب صحبت مـیکرد وسوال مـیکرد وخودش جواب مـیدادوپس از معاینـه و وقتی کـه من مشغول نوشتن نسخه بودم صحبت مـی کرد ومسائل مختلف بیـان مـی کردخیلی شیرین بود اما چون ساعت 11 شب وروز تعطیل بودمن جوابی نمـی دادم کودک بـه پدر ومادرش گفت آقا دکتر حرف نمـی زند پدر گفت آقا دکتر خسته اند
خاطره 65
در سال 1993 کـه برای گذراند ن دوره عفونی بـه مـیو کلینیک آمریکا رفته بودم درون اواخر دوره با یکی از دوستانم کـه در تکزاس بود گفتم به منظور دیدن آقای پروفسور فیژین کـه مولف کتاب عفونی اطفال بود وقت بگیرد کـه در جریـان مسافرت بـه ایران درون تکزاس ایشان را ملاقات کنم کـه ایشان گفتند بـه این زودی وقت نمـی دهند اما خودم به منظور ایشان نامـه ای وبا فتوکپی صفحه اول کتاب تتنفسی کـه در ایران تالیف کرده بودم فاکردم وایشان بلافاصله بـه من وقت ملاقات دادند ومن بـه بیمارستان تکزاس مراجعه ودر کلا س معرفی موارد جالب ایشان درون ساعت 5/10 صبح شرکت وبا ایشان وپروفسور کاپلان عیـادگاری گرفتم وبعد از کلاس با پروفسور کاپلان رئیس بیمارستان مدت یک ساعت بـه بازدید بیمارستان پرداختم
خاطره 66
من درون کلینیک اطفال و مطب عبیش از 500 کودکان وشیرخواران کـه به مطب مراجعه کرده اند روی دو دیوار وبه طول 1متر درون 2 متر نصب کرده ام ودر سایت هم گذاشته ام یک شب درون مطب کودک 10/2 ساله مراجعه وبه من گفت آقا دکتر عمرا بگیرید مـی خواهم عکسم آن بالا نصب شود
خاطره67
شیرخوار 2 ماهه ای را بـه مطب آوردند کـه به علت مختصری تب بـه پزشکی مراجعه کرده بود و5-6 شیشـه شربت های مختلف بـه همراه داشت کـه پس از معاینـه داروها قطع گردید وآزمایش داده شد وآزمایش ها طبیعی بود وبدون دارو بهبودی یـافت
خاطره68
کودک 3 ساله ای بـه اتفاق مادرش بـه آمد گفتم اسمت چیـه ؟ گفت علی آقا گفتم فامـیلت چیست ؟ کـه گفت سپس گفتم چه شده ؟ درون حالی کـه دستش رشانی گذاشت گفت داغ شده است
خاطره 69
در سال 1345 درون پادگان سلطنت آباد مشغول گذراندن دوره نظامـی به منظور پنجمـین دوره سپاه بهداشت بودم یکی از پزشکان کـه اسمش ضیـاء بود مرتب درون حال خواندن پلی کپی های نظامـی بود کـه سایر پزشکان اورا ( ضی پو ) یعنی ضیـاء پلی کپی نام نـهاده بودند
خاطره 70
کودک 4 ساله ای را بـه مطب آوردند از او پرسیدم چند سالت هست گفت 5 سالم هست وزن کردم 16 کیلو بود گفتم وزن تو بـه اندازه 4 سال هست دوباره تکرار کرد من 5 ساله ام و مـی خواهم بـه مـهد کودک بروم و 7 که تا دوست دارم
خاطره 71
در آذر ماه 1366 کـه از بیمارستان مفید بـه بیمارستان امام حسین منتقل گردیدم بخش نوزادان واطفال مخلوط بود ونوزادان را اغلب روبروی ایستگاه پرستاری بستری مـی نمودند کـه من بـه ریـاست بخش پیشنـهاد نمودم انتهای بخش چند اطاق مجزا گردد وبخش نوزادان جدا شود کـه گفته شد نباید بخش دور از نگاه پرستاری باشد کـه البته درست هم بود چون تعداد نرس بخش کم بودند لذا پیشنـهاد دیگری مطرح شد کـه دو اطاق روبروی پرستاری با برداشتن دیوار وسط بهم وصل ودر موقع ورود بـه این قسمت رعایت استریل بودن وشستوشوی دست ها تاکید گردد خوشبختانـه مورد موافقت قرار گرفت ومدتی بخش نوزادان این طوری بود که تا بالاخره انتهای بخش بـه بخش نوزادان و مراقبت های ویژه نوازان تبدیل گردید وهم اکنون دو اطاق اولی کـه قسمتی از دیوار وسط را به منظور بخش نوزادان برداشته بودند هنوز باقی است
خاطره72
در سال 1344 کـه از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده بودم چند روزی بـه شـهرستان زادگاهم رفته بودم درون یکی از روز ها گفتند یک خانمـی درون همت آباد کـه در چند کیلومتری شـهر واقع هست دچار تب واستفراغ شده ولازم هست یکی از پزشکان اورا معاینـه کند درون آن موقع من ودو پزشک فامـیل کـه هر سه پزشک عمومـی بودیم ودرحال حاضر یکی متخخص اطفال ودیگری متخصص بیـهوشی ومن هم متخصص اطفال هستیم قرعه بنام من درون آمد ومن رفتم واحتمال مننژیت دادم وبه بیمارستان منتقل وبزل مایع نخاع مننژیت را تایید نمود ودرمان شد وشوهرش هم درون آن زمان مکه رفته بود والان صاحب چند اولاد وحالش خوب است
خاطره 73
در روز جمعه 10 /3/87 یکی از نوه های یکی از ائمـه جمعه معروف تهران مبتلا بـه مننژیت گردیده بود کـه درمان انجام وسه روز بعد از شروع درمان امام جمعه کـه ناراحت ونگران حال نوه بودند تلفن د بنده بـه ایشان گفتم یک کودک یک ساله سال ها قبل داشتم کـه به مننژیت مبتلا و بعد از درمان بعد از چند سال حافظ قرآن گردید واز دست ریـاست محترم جمـهوری اسلامـی ایران جایزه دریـافت کرد وگفتم امـیدوارم ایشان هم همـینطور حافظ قرآن شود کـه خیلی خوشحال گردیدند وتشکر نمودند کودک بادرمان کامل وحالت خوب از بیمارستان مرخص گردید
خاطره 74
کودک 3 ساله همراه مادرش بـه مطب آمدند کـه به علت تب وسرماخوردگی مراجعه کرده بود بعد از معاینـه واندازه گیری قد ووزن ودستورات لازم ازتخت معاینـه آمد وروی صندلی کودک نشست وگفت حالا نوبت آب نبات چوبی است
خاطره 75
شیرخوار 6 ماهه ای را بـه مطب آوردند قبلا گفته بودیم که تا 6 ماه فقط شیر مادر داده شود واکنون پدر با عجله گفت دستور غذای کمکی را بدهید گفتم بعد از انجام واکسن های 6 ماهگی ومعاینـه خواهم گفت کـه پدر با شوخی گفت " آخر فردا به منظور غذای شیرخوار رستوران رزرو کرده ایم "
خاطره 76
کودک 3 ساله ای بـه مطب مراجعه قبل از ورود بـه اطاق معاینـه سکرتر بـه مادرش گفت چند دقیقه صبر کنید آقای دکتر چائیش را بخورد وقتی زنگ زدم کـه به اطاق معاینـه بیـاید کودک بـه اتفاق مادرش وارد شد وگفت آقادکتر چائیت را خوردی ؟
ودر موقع خداحافظی مادرش بـه کودک گفت خداحافظی کودک گفت آقای دکتر مـی خواهند بخوابند ؟
خاطره 77
در سال 1369که درون بخش عفونی اطفال بیمارستان لبافی نژاد بودم کودک 9 ساله ای را از قزوین مراجعه وبه علت گاز گرفتگی سگ کـه به طور وحشتناک همـه بدن ودست وپا گاز گرفته بود بستری شده بود کـه اقدامات لازم انجام وجهت واکسیناسیون بـه انستیتو پاستور معرفی گردید
خاطره 78
5/2 ساله ای بـه علت گاستروآنتریت درون بیمارستان رسالت تهران بستری وتحت درمان قرار دادم صبح روز بعد جهت معاینـه بـه اطاق کودک رفتم دیدم سرم بـه دست راست او وصل هست ولی کودک با دست چپ قلمـی بـه دست گرفته وروی دفتری درون حال نوشتن هست که به منظور من دیدن این صحنـه خیلی جالب وعگرفتم کـه مـی بینید
خاطره 79
کودک 5/3 ساله ای بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمد ودر لحظه ورود گفت آقا دکتر من بزرگ شدم واز آمپول نمـی ترسم وپس از معاینـه کـه از تخت پائین آمد وروی صندلی نشست و گفت حالا نوبت شکلات هست وقتی من شکلات بـه او دادم وفرم آن با دفعه قبل تفاوت داشت گفت من این شکلات را نمـی خواهم شکلات دیگر مـی خواهم کـه تعویض کردم وخوشحال خداحافظی کرد
خاطره 80
کودک 3 ساله ای را بـه علت آدنوپاتی گردن درون بیمارستان رسالت تهران جهت درمان بستری نمودم بعد از 4 روز درمان یک روز صبح حدود ساعت 8 صبح بعد از ویزیت کودک از من پرسید آقای دکتر اجازه مـیدهید قرمـه سبزی بخورم جواب دادم بله اشکالی ندارد بلافاصله کودک گفت قرمـه سبزی را بده ومادر از یخچال آورد من با حالت تعجب پرسیدم مگر صبح زود قرمـه سبزی بیمارستان مـی آورد مادر گفت کودک شب قبل گفته هست از منزل قرمـه سبزی بیـاورم وگفته اجازه را از دکتر مـیگیرم فردای آن روز هنگام معاینـه کودک درحالی کـه دست راستش سرم وصل بود با دست چپ مشغول نقاشی بود
خاطره 81
کودک 4/2 ساله بـه علت تشنج های مکر وتب درون بیمارستان رسالت تهران بستری ودرمان گردید درروز آخر کـه قرار بود بعد از معاینـه مرخص گردد بـه اطاق کودک رفتم بغل مادر بود وحالش نسبتا خوب بود بـه او گفتم مـی خواهی تورا مرخص کنم بروی خانـه ؟ گفت نـه مجددا سوال کردم مـی خواهی بیمارستان باشی یـا بروی منزل ؟ گفت بغل گفتم بغل درون منزل یـا بیمارستان گفت آنجا إ
خاطره 82
درسال 1341دریکی از شب های تابستان در خیـابان باب همایون وپشت بام یک چاپخانـه از طرف جناب آقای مـهندس بازرگان شام دعوت شده بودیم کـه به مناسبت آزاد شدن آقای مـهندس بازرگان از زندان وایشان سخنرانی نمودند وسراغ بعضی از دوستان را گرفتند کـه پاسخ دادند تازه دستگیر وبه زندان رفته اند ایشان داستانی را نقل نمودند کـه در مازندران درون زمان گذشته کشاورزان بعضی از روز ها بـه علت تب مالاریـا درون منزل بستری وتب و لرز داشتند چون مالاریـا تب یک روز درمـیان یـا دو روز درمـیان وبعضی سه روز درمـیان داشتند وزندان رفتن دوستان را هم همـینطور مثل تب مالاریـا مثا ل زدند کـه فلانی بـه زندان رفته وپس از چند روز بر مـیگردد ومجددا بـه زندان مـیرود مثل تب مالاریـا
خاطره 83
پدر ومادر فرزند سه ماهه ای را به منظور کنترل وزن وقد ورشد وتکامل بـه مطب آوردند کـه یبوست 2-3 روزه داشت بعد از معاینـه وزن نوزاد کمـی بیشتر از عادی بود و فقط شیر مادر استفاده مـی کرد بـه والدین گفته شد کـه وزن نوزاد خوب هست یبوست هم اشکالی ندارد و به پدر گفتم بـه مادری کـه اینقدر خوب توجه کرده وخوب شیر داده هست باید جایزه داد وبهتر هست یک سکه بـه مادر بدهید چند روز بعد روز جمعه مادر بـه منزل تلفن کرد کـه من مادر همان شیرخواری هستم کـه گفتید خوب شیر داده ام وگفتید همسرم حتما سکه بـه من بدهد گفتم سکه را گرفتید گفت بلی ولی سکه 25 تومانی إ إ إ وگفت بـه عنوان اینکه خوب شیرداده ام درون قلک بـه عنوان یـادگار نگه مـیدارم بعد هم بیـان کرد کـه 4 روز هست اجابت مزاج نداشته گفتم اشکالی ندارد ودرمانی لازم ندارد اجابت مزاج نوزادان ممکن هست روزی 8 مرتبه که تا 3-4 روز یک مرتبه باشد
خاطره 84
دریکی از روز ها درون بخش مراقبت های ویژه نوزادان بیمارستان امام حسین نوزاد 17 روزه را بـه علت خونریزی مغزی بستری شده بود کـه در شرح حال رزیدنت مسئول ذکر کرد علت ضربه مغزی هست که مادر اپی لپسی داشته ودر حین شیرناگهان تشنج کرده ونوزاد روی زمـین افتا ده هست پس از بـه هوش آمدن مجددا مادر شروع بـه شیرنوزاد مـی نماید وبرای بار دوم متاسفا نـه مجد دا تشنج مـی نماید ونوزاد روی زمـین مـی افتد وبعد بـه علت بدی حال عمومـی بـه بیمارستان مـی آورند ودر بخش مراقبت های ویژه نوزادان بستری مـیگردد ودر سی تی اسکن مغز خونریزی جمجمـه نشان مـی دهد این خاطره بسیـار تاسف آ ور اما عبرت آموز مـی باشد بـه اطرافیـان مادر شیرده توجه مـی دهد اگر مادر اپی لپسی دارد حتما در حین شیر نوزاد مادر ونوزاد را مراقب باشند در درجه بعد بـه پزشکان یـاد آور مـی شود اگر مادری درون موقع زایمان درون شرح حال اپی لپسی ذکر مـی کند بـه اطرافیـان مادر تذکر دهند کـه در موقع شیر نوزاد مادر ونوزاد را تحت نظر داشته باشند
خاطره 85
پدر ومادر ومادر بزرگ نوزادی بـه علت گریـه زیـاد نوزادرا بـه مطب آوردند درون حین معاینـه مادر بزرگ ذکر کرد کـه مادر نوزاد هم درون دوره نوزادی زیـاد گریـه مـی کردیک روز بـه علتی مجبور بودم نوزادم را بـه مدت سه ساعت تنـها بـه فامـیل بسپارم وقتی برگشتم گفتند درون این مدت خیلی گریـه وبیقراری نموده وبه هیچوجه ارام نمـی شده کـه روسری من را نزدیک نوزاد گذاشته اند وبا کمال تعجب آرام شده است چه عظمتی هست که :
بغل مادر ، شیردادن توسط مادر ، شنیدن صدای قلب مادر ، روسری مادر کـه بوی مادر مـی دهد همـه مـیتوانند نوزاد بیقرار را آرام کنند
خاطره 86
در سال های 1352-1353 درون کنکور امتحان اورتوپدی دانشگاه ملی شرکت نمودم درون امتحان حدود 550 نفر شرکت و5 نفر مـی خواستند سوالات تستی نبود وکامل نوشته مـیشد ومن نفر دوم شده بودم درون مصاحبه وقتی بـه اطاق مصابحه رفتم اساتید مصاحبه کننده از من حدود جغرافیـا ئی لوکزامبورگ را سوال د و سوال بعدی تورم اقتصادی را پرسید ند کـه مورد سوال من بود کـه چرا درون امتحان اورتوپدی جغرافیـا واقتصاد سوال مـیکنند بعد از خروج از جلسه امتحان تعدادی از دانشجویـان گرد من حلقه زدند وپرسید ند سوال چه بود و من سوالات را گفتم وبا حالت تعجب گفتم نمـی دانم چرا این سوالات را از من د ویکی از دانشجویـان گفت مـی خواستند رد ت کنند کـه درست بود وآن دانشجو کـه این جواب را بـه من داده بود و نفر هفدهم بود بعدا قبول شد إ إ پارتی بازی درون دانشگاه ملی
خاطره 87
کودک 4 ساله ای بـه علت اسها ل شدید بـه اتفاق مادرش مراجعه بعد از معاینـه دستور سرم خوراکی او-آر –اس داده شد ونامـه ای هم به منظور مواقع ضروری کـه اگر تشدید یـافت یـا کودک سرم خوراکی را نخورد به منظور سرم تزریقی بـه بیمارستان مراجعه کند خیلی جالب بود کودک حرف های مرا بـه دقت گوش مـی کرد وموقع خداحافظی بـه من گفت آقای دکتر آب هائی کـه گفتید آن قدر مـی خورم کـه سرم نزنند
خاطره 88
آخرین کنگره ای که استاد دکتر محمد قریب در پنجم شـهریور 1353 درون شـهر تبریز شرکت نمودند قرار بود کنگره را ایشان افتتاح نمایند متاسفانـه از شب قبل ایشان مبتلا بـه تب شدید شدند ولی با وجود تب وکسالت شدید درون مراسم افتتاح شرکت واین گونـه سخن آغاز نمودند:
خوشحالم از اینکه مـی بینم مشتاقان علم از تمام نقاط کشور درون تبریز گرد آمده اند، ولی تعجب مـی کنم کـه چرا ؟ درون شـهر تبریز کـه باید تب ها بریزد من تب کرده ام ونمـی توانم آنطور کـه باید ادای دین کنم
خاطره 89
خاطره دیگر از استاد دکتر محمد قریب درون مورد مرحوم آقای دکتر بینش ور استاد بیماری های عفونی آقای دکتر سید جعفر لواسانی نقل مـی کنند کـه در سالهای 1333-1334 درون زمستان دچار عفونت شدید ریوی مـی شوند ( پنومونی ) ومدتی درون منزل وسپس درون بیمارستان بستری و تحت درمان قرار مـی گیرند با وجود همـه اقدامات انجام شده تب شدید ادامـه داشته وقطع نمـی شود وحالت بیمار هرروز بدتر مـی شود تمای دوستان پزشک واساتید دانشکده پزشکی توصیـه های لازم را مـی نمایند ولی تب همچنان بالا باقی مـی ماند بالاخره بـه توصیـه یکی از همکاران قرار مـی شود از مرحوم استاد دکتر محمد قریب برای عیـادت وب نظریـه دعوت شود خوب ، طببعی هست که گروهی با این دعوت با توجه بـه متخصص اطفال بودن دکتر قریب مخا لفت مـی کنند گفتگوی مفصلی بر پا شده وبعد از بحث وجد ل ، نـهایتا بـه این نتیجه مـی رسند کـه حد اقل این دعوت ضرری به منظور مرحوم دکتر بینش ور ندارد وسرانجام از مرحوم استاد دکتر محمد قریب دعوت وایشان عیـاد ت وفقط دوز آنتی بیوتیک را افزایش مـی دهد با انجام این دستور داروئی تب بالای دکتر بینش ور قطع شده وحال عمومـی وی بهبود مـی یـابد ، مجد د ا استاد دکتر محمد قریب اآقای دکتر بینش ور عیـادت وپس از مشاهده بهبودی وقطع تب ، با خنده بـه مرحوم دکتر بینش ور مـی گوید :
« دیدی تو هنوز بچه هستی ومن طبیب اطفا ل حتما تورا معالجه کنم » إ إ
خاطره 90
کودک 4 ساله ای بـه همراه برادر 5 ماهه اش همراه پدر ومادر به منظور معاینـه شیرخوار 5 ماهه بـه مطب آمده بودند کودک 4 سا له هم از مریض های من بود و به من گفت دیشب درون قصر شما بازی مـیکردم وراه مـیرفتم وپدرش گفت مثل اینکه خواب دیده است
خاطره 91
شیرخوار 23 ماهه را بـه علت تب برای معاینـه مراجعه کرد وترمومتر زیر بغلش گذاشتم ومنتظر شدم درون این موقع مرتب بـه مادر مـی گفت غغلم کن غغلم کن غغلم کن ومادر گفت مـی گوید بغلم کن وقتی معاینـه تمام شد ودر حین نسخه نوشتن بـه مادرش مـی گفت بریم بیرون درون در ه مادرش گفت منظور سرسره است
خاطره 92
خاطره دیگر از استاد دکتر محمد قریب درون سال 1341 کـه من درون بخش اطفال بیمارستان هزار تختخوابی استاژر بودم زاده ام را کـه آن زمان دو سا له بود وتوسط پدرش کـه داماد ما بود جهت معاینـه توسط استاد بـه بخش اطفال مراجعه ومن درون حین راند بخش کـه استاد داشتند از ایشان درون خواست معاینـه نمودم وایشان احترام زیـادی درون حضور داماد بـه من گذاشتندوکودک دوساله را معاینـه ودستورات لازم را دادند وبعدا کاملا بهبودی یـافت
خاطره 93
در مـهر ماه 1369 کـه من دبیر اولین کنگره عفونی اطفال بودم کـه توسط دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی درون هتل استقلال برگزار مـی شد وریـاست محترم جمـهور جناب آقای رفسنجانی پیـام دادند وتوسط جناب آقای حسن حبیبی معاون اول افتتاح گردید حدود یک هفته بعد از آزاد شدن جناب آقای دکتر عباس پاک نژاد بعد از 10 سال اسارت درون عراق دعوت کردیم کـه در کنگره ومراسم افتتاح حضور داشته باشند کـه موافقت نمودند ودر مراسم افتتاح تشریف داشتند از ایشان بـه عنوان پزشک وجراح قهرمان آ زادی بـه مدت 10 سا ل اسارت وبا دو شـهید درون 7 تیر کـه جزء 72 تن بودند تقدیر گردید
خاطره 94
کودک 4/3 ساله از دوبی درون تابستان بـه ایران آمده بود کـه مادرش مـی گفت دل درد دارد وقتی روی تخت معاینـه نشست از کودک پرسیدم چه شده است ؟ پاسخ داد :
آقای دکتر آمده ام دلم را خوب کنید درون حالی کـه دست روی شکمش گذاشته بود ونشان مـی داد
خاطره 95
کودک 5/3 ساله بـه اتفاق پدر ومادر بـه مطب آمدند وقتی وارد اطاق معاینـه شد بـه او گفتم چه شده است ؟ پاسخ داد آقای دکتر دانـه های قرمز روی بدنم هست کـه نمـی توانم بخارانمش شما ببینید وقتی معاینـه کردم آبله مرغان داشت کـه تحت درمان قرار گرفت.
خاطره 96
بچه 5/3 ساله ای قبل از اینکه وارد اطاق معاینـه شود ودر اطاق انتظار منتظر بود شیرخوار دیگری درون حال معاینـه بودوگریـه مـی کرد کودک 5/3 ساله به سکرتر گفته بود وقتی من بـه اطاق معاینـه رفتم دروغی و الکی گریـه مـی کنم وقتی وارد اطاق شد مـی خندید و وقتی روی تخت معاینـه رفت شروع بـه گریـه الکی نمود کـه من بـه اوگفتم وقتی گریـه مـی کنی حتما اشک هم داشته باشی بعد چرا اشک نداری گفت الکی گریـه مـی کنم إإ إإ
خاطره 97
کودک 5/3 ساله بـه علت تب 40 درجه وسردرد درون بیمارستان رسالت تهران بستری گردید درون آزمایش خون محیطی هیپر لکوسیتوز وپلی نوکلئر 90 % وباند سل 4% داشت کـه بزل مایع نخاع انجام ومننژیت با کتریـا ل رد گردید با احتمال سپتی سمـی تحت درون مان آنتی بیوتیک قرار گرفت روز بعد همراه تب بالا دچار دل درد شدید شده بود وتوسط جراح بعد از عساده شکم وسونوگرافی معاینـه وتشخیص شکم حاد جراحی رد گردیداما کودک درون این مدت وروز های بعد با دیدن پرستار یـا پزشک شدیدا گریـه مـی کرد در روز های آخر درمان ورق برگشت ودیگر با دیدن پرستاران وپزشک ناراحت نمـی شد ومـی گفت من مـی خواهم دکتر شوم ودکتر نی نی ها وبه اونا سوزن ب ودیگه گریـه نمـی کنم إإإ
خاطره 98
5/5 ساله کـه هنوز مدرسه نمـی رود وکلاس مکا لمـه زبان مـیرود یک روز معلم زبان بـه او مـی گوید من عاشقتم وبلا فاصله درون پاسخ مـی گوید همـه عاشق منند إإإ
همـین کودک درون منزل صبا خوشگله معروف هست یک روز بـه ش مـی گوید صبا خوشگله بـه انگلیسی چه حتما گفت إإإ
خاطره 99
درسا ل 1360 پسر ام کـه شیرخوار حدود یک ساله بود بـه علت اسهال خونی درون یکی از بیمارستان های خصوصی تهران بستری شده بود ومدت چند روز طول کشیده بود وحا لش خوب نبود عصر جمعه من بـه اتفاق همسرم به منظور دیدار شیرخوار بـه بیمارستان رفتیم درون عین حال اورا قیـافه توکسیک دیدم گفتم با توجه بـه حال عمومـی واینکه آنتی بیوتیک هم تاثیر نداشته شاید انواژیناسیون داشته باشد چون طببیش درون آن ساعت درون بیمارستان نبود بـه پسر ام گفتم با پزشک شیرخوار مطرح نماید وپیشنـهاد رادیوگرافی دادم کـه با بی مـیلی انجام واتفا قا تشخیص انواژیناسیون ( پیچ خوردگی روده ) درست بود با آقای دکتر شفائی جراح اطفال بیمارستان مفید صحبت شد وایشان با وجودحالت عمومـی بد جراحی نمودند وحالش خوب شد والان از دانشگاه فارغ التحصیل شده وازدواج هم نموده است
خاطره 100
کودک 4/2 ساله همراه مادرش بـه علت سرفه وتب بـه مطب آمده بود درون حین معاینـه کودک مـی گفت ببین درگوشم مورچه نرفته است ؟ وقتی معاینـه تمام شد کودک گفت آقای دکتر درون گوشم مورچه نرفته است ؟ ومن بـه او گفتم گوشت سالم هست ومورچه ندارد نسخه کودک را نوشتم وبعد از شرح دارو بـه مادر کودک داده شد کودک منتظر شکلات بود کـه به او شکلات معمولی داده شد او با نگاه مخصوص بـه آن نگاه کرد وگفت من آب نبات چوبی را مـی خواهم وقتی بـه اودادم خندان خداحافظی کرد ومادر هم از این اتفاق خنده اش گرفت
خاطره 101
بچه 5/2 ساله ای بـه علت سرماخوردگی بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمد ند گردن بند قشنگی داشت بـه اوگفتم گردن بند قشنگی داری مثل خودت زیبا هست گفت آره گردن بند را پری برام خریده درون خونـه هم گردن بند دارم ومن حلما خوشکله هستم .
خاطره 102
در تاریخ 15 مرداد ماه هشتاد و هفت مراسمـی با شکوه به منظور تقدیر از جناب آقای دکتر احمد سیـادتی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران از طرف دانشگاه تهران وسازمان نظام پزشکی جمـهوری اسلامـی ایران وانجمن پزشکان کودکان ایران درون تالار امام بیمارستان امام خمـینی درون ساعت 11 صبح برگزار وهراز فعا لیت های درخشان استاد صحبت مـی د تابلو زیبائی با نوشته های یک کودک جلب توجه مـیکرد واستاد نیز خود صحبت نمودند وگفتند 50 سا ل خدمت درون راه سلامتی و آموزش درون ایران دارم وآروزو مـی کنم 50 سا ل دیگر هم زنده باشم وخدمت نمایم.
خاطره 103
پدر ومادری جوان با یک بچه 2ساله بـه مطب آمدند ودر مورد بچه دیگرشان کـه 5/7 ساله بود در غیـا ب کودک صحبت مـید وتعریف د کـه کودک ما پیش فعا ل هست گفتم چهی تشخیص داده پاسخ دادند کـه در سایت شما درون قسمت روان شناسی آن مطالعه وهمـه علائم درون بچه ما وجود دارد استرس ، عدم تمرکز ، عدم احساس خطر و...... گفتم درون خانوادهی مبتلا هست پدر جواب داد خانم هم عدم تمرکز دارد خندیدم وبه خانم گفتم شما را متهم مـیکند . بالاخره گفتم کودک را بیـاورند داخل مطب واز اوخواستم اسم ونام فامـیل رابگوید کـه درست بیـان کرد گفتم کلاس اول کـه امتحان دادی چه نمره ای گرفتی گفت همـه نمره ها 20 ومعدلم هم 20 بود گفتم اسم وفامـیلت را روی کاغذ بنویس کـه با خط خوانا نوشت گفتم نقاشی بلدی گفت بله گفتم شکل یک آدم رسم کن کـه بسیـار خوب کشید وزن وقد رشد کودک هم خوب بود گفتم بـه نظر مشکلی ندارد مختصری دارو تجویز وگفتم بعد از 2-3 ماه مراجعه کنید به منظور بررسی مجد د وآزمایش ها ئی هم درخواست نمودم هنگام خروج مادر گفت همـه چیز بـه خیر وخوبی گذشت نـهایت خانواده ما از طرف شوهر متهم شدیم
خاطره 104
کودک 4 ساله ای بـه اتفاق مادرش وارد مطب شدند ازاو پرسیدم چند سالت هست گفت 4 سال دارم گفتم چه شده است ؟ درون حالی کـه با دست نشان مـیداد پاسخ داد از بینیم آب مـیا د آومدم که تا خوب شوم گفتم چرا لبت قرمز هست گفت ماتیک دوست دارم
خاطره 105
کودک 5/3 ساله بـه علت سرفه های مکرر ومزمن کـه از 6 ماه قبل شروع شده بود بـه همراه پدر ومادرش بـه مطب مراجعه ومادر شکایت داشت کـه تا کنون بـه 8 پزشک مراجعه وتحت درمان های مختلف و آنتی بیوتیک قرار گرفته و نتیجه ای نگرفته هست کودک گفت آقای دکتر من چیز هائی کـه سرفه ام را زیـاد مـی کنددوست دارم سوال کردم چه چیز هائی ؟ کودک پاسخ داد : انگور ، پیتزا ، خربزه ، موز ، شکلات بعد از معاینـه معلوم شد سرفه های آلرژ یک دارد آزمایش داده شد ودرمان نیز شروع ش
خاطره 106
در سال های 1345 1346 کـه من درون دوره سپاه بهداشت درون مشـهد پیر آباد بهبهان و تمر وقره قوزی از توابع کلاله گنبد کاوس خدمت مـی نمودم ودر سا ل 1347 کـه در بندر د یلم خدمت مـی کردم اغلب اوقات مـی شنیدم کـه نوزاد تازه متولد شده مادر بزرگ ها سرمـه مـی کشیدند و روغن حیوانی وکره مـیدادند 40 -42 سا ل از ماجراگذشته است امروز ( 28/5/1387 ) درون بیمارستان رسالت تهران صبح نوزادی متولد ودر معاینـه سا لم بود عصر همان روز درون حین معاینـه نوزادان پرستار بخش اطلاع داد کـه نوزاد مرتب استفراغ مـی کند وگفتند مادر بزرگ ( مادر شوهر ) بـه نوزاد شیرینی خامـه ای داده هست وگفته هست مـی خواهد نوه اش شیرین کام باشد و مادر نوزاد هم از این رویداد بسیـار ناراحت بود
خاطره 107
در یکی از روز ها کـه نوزادی درون بیمارستان رسالت تهران با سزارین متولد شده بود روز ترخیص به منظور پاره ای از توضیحات وتوصیـه های لازم بـه اطاق نوزاد ومادر ش رفتم پدر ومادر و مادر بزرگ هم حضور داشتند مسائلی درون رابطه با شیر مادر گفتم ورعایت نکات لازم بیـان کردم درون ضمن از والدین خواستم به منظور آزمایشات تیروئید وغربال گیری بعد از 48 ساعت صبح وبعد از ظهر مراجعه کند درون موقع خداحافظی پدر گفت نوزاد را هم بیـاوریم أ أ أ بـه پدر گفتم بعد مادر بزرگ را بیـاورید که همگی خندیدند أأأ وتوضیح دادم از نوزاد مـی خواهیم آزمایش غربا ل گیری را انجام دهیم
خاطره 108
کودک 3 ساله بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمدند وقتی کودک وارد اطاق شد پیراهنش را بالا زد وبادست ناحیـه ناف را فشار مـیداد و مـی گفت دل درد دارم بعد روی تخت معاینـه دراز کشید ومعاینـه ونسخه داده شد
خاطره 109
5/2 ساله ای بـه اتفاق مادرش وارد مطب شدند مادر بـه کودک درون منزل گفته بود جهت اندازه گیری قد و وزن نزد دکتر مـیرویم بعد از ورود کودک بلا فاصله گفت آقا دکتر مـی خواهی اندازم کنی ؟ ومادرش جریـان را توضیح داد منظور اندازه گیری قد ووزن مـیباشد وقتی معاینـه انجام گردید گفت من دکتر دارم و مادرش بیـان کرد منظورش گوشی هست و هر روز همـه را معاینـه مـیکند وسپس کودک گفت من امـیر وبابا رامعاینـه مـی کنم
خاطره 110
کودک 5/3 ساله ای را بـه علت تب بالا واستفراغ وبیحالی درون بیمارستان رسالت تهران بستری نمودم دستورات لازم داده بودم وپرستار شب بخش خونگیری های درخواست شده وسرم وتزریقات کودک را انجام داده هست صبح وقتی بـه اطاق کودک جهت معاینـه بـه اتفاق پرستار وارد اطاق شدم کودک بـه من نگاه کرد ودر حالی کـه با انگشتش بـه طرف پرستار اشاره مـی کرد گفت اونا کتک بزن و شل وپلش کن بـه خاطر اینکه سرم وسوزن بدست من زده است . روز بعد کـه پرستار جهت سرکشی بـه اطاق کودک رفته کودک از او مـی پرسد " حالا دیگه بـه ما اجازه مـیدید بریم خونـه "
وقتی من جهت معاینـه وویزیت روزانـه بـه اطاق کودک رفتم با دست دندان هایش را نشان مـیداد که موش نا قلا هست رفته دندان ها یم را خورده هست .
خاطره 111
کودک 4 ساله ای را جهت معاینـه بـه مطب آوردند بعد شرح حال ومعاینـه ودستور داروئی نمـی خواست از مطب برود والدین اصرار مـی د کـه مریض ها بیرون منتظر هستند کودک ناگهان درون حالی کـه روی پاها نشست دست روی شکم گذاشت وگفت آخ آخ آخ إإإإ دلم درون حالی کـه دروغی مـی گفت دل درد دارم .
خاطره 112
درتابستان 1335 کـه تازه امتحا نا ت کلاس پنجم متوسطه را داده بودم کـه در آن زمان بـه د یپلم علمـی معروف بود وبعد از آن طبق قوانین آن موقع مـی بایستی یکی از 3 رشته : طبیعی ، ریـاضی ، ادبی را انتخاب مـی کردیم که تا برحسب آن رشته رشته دانشگاه را انتخاب مـی کردیم بین انتخاب رشته ریـاضی وطبیعی مشکوک بودم درون آن زمان درون شـهر یزد یک عالم روحانی داشتیم بـه نام حاج شیخ غلامرضا یزدی کـه فوق العاده زاهد بود ومورد توجه همـه مردم یزد بعد از نماز مغرب وعشاء خدمت ایشان رفتم وگفتم با قرآن مجید استخاره نمایند به منظور من کدام رشته بهتر هست بعد از انجام استخاره ایشان فرمودند هردو رشته بسیـار خوبست اما درون مورد رشته طبیعی آیـه زیر را به منظور من خواندند وفرمودند این رشته به منظور شما بهترین هست و آیـه این بود :
من احیـا ها فکانما احیـا الناس جمـیعا ومن رشته طبیعی را انتخاب وسعی کردم رشته پزشکی را انتخاب کنم ودر حد توان بـه مردم خدمات پزشکی ارائه دهم امـید هست مورد قبول حق تعالی قرار گیرد .
خاطره 113
کودک 2 ساله بـه علت عفونت ادراری درون بیمارستان رسالت تهران بستری نمود م دستور سرم وآنتی بیوتیک وریدی داده شد فرداصبح کودک روی تخت نشسته بود درحالی کـه سرم با آتل درون دست داشت بـه شوخی گفتم کدام نرس این کار را کرده ودست ترا اینطور بسته هست بگو که تا دعوایش کنم اشاره کردم بـه پرستاری کـه همراه من ویزیت مـیکرد گفتم این نرس بود کمـی نگاه کرد وگفت نـه وبا انگشت بـه طرف ایستگاه پرستاری اشاره مـی کرد وگفت آونجا إإإإإ بچه 2 ساله با این هوش خیلی جالب هست عصر همان روز کـه در کریدور بیمارستان اورا دیدم انگشت سبابه اش را بالا برد واجازه مـی خواست با سرم وآتل و پایـه سرم درون راهروبیمارستان راه برود
خاطره 114
اینجانب بـه خاطر شغل پزشکی کـه انتخاب کرده ام بعد از ظهر ها همـیشـه از ساعت 4- 8 بعد از ظهر بـه استثناء پنجشنبه وجمعه بـه مدت 47 سال درون مطب افطار مـی کنم وروز های زوج کـه از صبح که تا شب درون درمانگاه بیمارستان رسالت تهران مـی باشم نماز هم درون همان اطاق معاینـه بجا مـی آورم
خاطره 115
16 ماهه را به منظور واکسیناسیون آنفلوآنزا بـه مطب آوردند درون موقع معاینـه کـه روی تخت معاینـه قرار داشت ومن چراغ معاینـه را روشن کردم با انگشت سبابه بـه نور چراغ اشاره کرد وگفت برق برق إإإإإ
خاطره 116
کودک 2 ساله با اسباب بازی کـه در دست داشت و شکل کلاغ داشت برای معاینـه به اتفاق پدر ومادر ش بـه مطب آمدند کودک کـه وزن 17 کیلو وقد 96 سانتیمتر یعنی مثل بچه 3 ساله بـه نظر مـی رسید درون حالی کـه به من اشاره مـیکرد مـی گفت کلاغ غاغا مـی کند وبا فشار دست صدای اورا درون مـی آورد درون اخر معاینـه از من غاغا مـی خواست مادرش گفت منظور آب نبات چوبی هست وقتی بـه اودادم مادرش گفت بگو نماز وروزه شما قبول باشد وبلافاصله او هم جمله را تکرار کرد
خاطره 117
شیر خوار 8 ماهه ای را والدینش بـه مطب آوردند کـه پدر ومادر 8 ماه به منظور درمانش اقدامات زیـادی کرده بودند وشیرخوار بعد از 8 ماه وزن 3 کیلو راداشت بسیـار نحیف ولاغر، چربی زیر پوست از بین رفته ودچار سوء تغذیـه شدید بود همرا ه اسیدوز کلیوی وقتی عاورا گرفتم ش گفت عمن را هم همراه برادرم بگیرید کـه انجام شد جالب توجه شیر خوار بسیـار هوشیـار بـه نظر مـی رسید .
خاطره 118
درتاریخ 25/6/1387 درون بیمارستان رسالت تهران نوزادی از یک مادر 21 ساله کـه با همسر فامـیل و عمو وپسر عمو بودندتوسط سزارین متولد با آپکار 10/9 زایمان اول بود دوساعت بعد از تولد توسط اینجانب معاینـه شد درون معاینـه بـه جز رنگ پریدگی شدید بـه نظر طبیعی بود مشاوره به منظور اکوی قلب وفوق تخصص قلب درخواست کـه بعدا انجام گیرد آزما یشات مختلف انجام کـه همگی طبیعی بود هموگلوبین 15 وپلاکت 279000 کومبس منفی ورتیکولوسیت 9/3 درصد قند خون 84 و کلسیم 9 بیلی روبین 3/3 کـه پس از 4 ساعت تکرار شد 7/4 و4 ساعت بعد 5/5 وحالت عمومـی که تا 24 ساعت جز رنگ پریدگی نکته ای نداشت بعد از 24 ساعت گفتند مختصری دیسترس تنفسی پیداکرده کـه اکسیژن با هود گذاشته شد آزمایشات تکرار کـه نکته ای نداشت رادیوگرافی ریتین انجام کـه سایـه قلب وریـه طبیعی و دیـافراگم های دوطرف نرمال بود کم کم دیسترس تنفسی افزایش مـی یـافت کـه لوله داخل تراشـه گذاشته شد و به بخش مراقبت های ویژه نوزادان یکی از مراکز آموزشی اعزام وپس از 4 ساعت با دستگاه رسپیراتور واقدامات ویژه کـه انجام شده بود درگذشت علت مشخص نشده بود تشخیصی کـه به نظر مـی رسید بیماری قلبی مادرزادی کـه در 24 ساعت اول فقط رنگ پریدگی داشته باشد مثل هیپو پلازی بطن چپ ( هیپوپلاستیک لفت هارت سیندرم ) از مرکز آموزشی درخواست اتوپسی به منظور تشخیص نمودم واز پدر نوزاد هم درخواست نمودم به منظور روشن شدن تشخیص از جهت کمک بـه علم و وضعیت فرزند بعدی خانواده اجازه اتوپسی بدهند کـه پدر بسیـار خوب و روشنی کـه داشت اجازه دادند ودر اتوپسی نشان داد کـه اصلا بطن چپ ندارد ومشکلات دیگر درون آئورت و شریـان ریوی ودهلیز ها وجود داشت از موارد نادری بود کـه در مدت 43 سال طبابت مـی دید م .
خاطره 119
کودک 5/5 ساله جهت معاینـه روی تخت معاینـه نشست وقتی با چراغ وآبسلانگ خواستم معاینـه کنم گفت من چوب دوست ندارم درون دهانم بگذاری گفتم آیـا بستنی دوست داری ؟ گفت بله گفتم خوب این مثل چوب بستنی است چرا دوست نداری پاسخ داد من بستنی را دوست دارم ولی دوست ندارم چوبش را بخورم
خاطره 120
کودک 5 ساله بـه اتفاق مادرش جهت معاینـه گوش بـه مطب آمدکه اسباب بازی های جدید بـه نام اسباب بازی ترانس فورمر درون گوش کرده بود وگوش راست خونریز ی کرده بود وقتی خواستم با اوتوسکپ گوش را معاینـه کنم اول خواستم گوش چپ را معاینـه وسپس گوش راست را کـه خونریزی داردمعاینـه نمایم کـه کودک بلافاصله پاسخ داد آقای دکتر این گوشم ( گوش چپ ) سالم هست و با اشاره گوش راست را نشان مـی داد .
توجه وهشدار :
جسم خارجی به منظور کودکان بین 6 ماه که تا 6 سال شایع هست بعضی ها که تا 8 سال ذکر مـی کنند درون بررسی بین 6842 مورد جسم خارجی کـه در ایران انجام شده 75 درصد بین 2-8 سالگی و 90 درون صد قابل پیشگیری بوده هست بادام ، پسته ، فندق ، پاک کن ، وسائل واسباب بازی های نوک تیز ویـا گرد دانـه تسبیح ، دکمـه بـه دست بچه ها نباید درون اختیـار بچه ها قرار گیرد
خاطره 121
در سال 1336 یعنی حدود 56 سال قبل جناب اقای دکتر عباس ظریف از جناب آقای دکتررضا پاک نژاد
که بعدا جزء 72 تن شـهدای هفتم تیر گردیدند وبرادرشان جناب آقای دکتر عباس پاک نژاد مدت 10 سال درون جنگ تحمـیلی عراق اسیر بودند وبرادردیگرشان هم جزء 72 تن شـهدای 7 تیر هستند از ایشان اندرزی درون خواست مـیکند کـه بتواند همـیشـه چون چراغی فراراهش قرار گیرد ایشان درون جواب چنین مرقوم مـی فرمایند:
بسمـه تعالی وبه ثقتی
آنقدر نیکی کن کـه بر تو ثابت شود پاداشی از مردم جز بدی نداری ومتاسف مباش کـه اگر مـی سوزی عده ای از روشنائی سوختن تو مـی توانند استفاده نمایند و این چنین سوختن از سوختن درون سرای دیگر امان خواهد بو د – دکترسیدرضا پاک نژاد12/10/1336
اندرز بسیـار پر معنائی هست انشاء-------بتوانیم انجام دهیم
خاطره 122
درسال 1362پدر ومادر مـهندسی کـه منزل آن ها درون منطقه ونک بود بـه مطب آمدند به منظور فرزند پسرشان کـه بیمار بود درون ضمن گرفتن شرح حال متوجه شدم کـه برای این فرزند کـه 9 ساله بود واکسن اوریون تزریق نشده هست به پدر ومادر توصیـه شد هرچه زودتر بعد از بهبودی فرزند را به منظور واکسیناسیون اوریون بیـاورند کـه این توصیـه انجام نشد یک سال بعد کودک را بـه علت سردرد واستفراغ بـه مطب آوردند کـه تشخیص مننژیت اوریونی مطرح وسفارش بستری وبز ل مایع نخاع شد کودک بستری ونتیجه پونکسیون مننژیت بود تحت درمان ومراقبت کامل قرار گرفت بعد از ترخیص یکی از عوارض بسیـار نادر مننژیت اوریونی کـه یک درون مـیلیون ذکر مـی شود مبتلا گردید حالا پدر ومادر ناراحت کـه در امر واکسیناسیون قصور کرده اند چند وقت بعد والدین گفتند پسر درون مدرسه جلو هم کلاسان خجالت مـی کشد کـه باید درون مـیز جلوبنشیند وگوش سالمش را بـه طرف جلو جهت شنیدن حرف های معلم کج کند 24 سال از این ماجرا گذشت همـین فرزندپسر همراه فرزند تازه متولد شده اش کـه هست در تاریخ 8/8/1387 مراجعه وکنترل گردید واین خاطره را باز گو کردم وپسر هم برایش مسائل تازه شد
توجه :
والدین باید درون امر واکسیناسیون فرزندشان کوشا باشند و به موقع واکسیناسیون های لازم را انجام دهند .
خاطره 123
در سال 1368 کنگره بیماریـهای عفونی درون شـهر تبریز توسط دانشگاه علوم پزشکی تبریز برگزار و من هم درون آن کنگره سخنرانی داشتم زمانی بود کـه من درون بخش عفونی اطفال بیمارستان لبافی نژاد بودم .
دبیر کنگره درون حین خوش آمد گوئی چند عازآثار تاریخی استان آذربایجان را با اسلاید نشان داد وگفت بـه بهترین استادی کـه پاسخ دهد وجواب صحیح بدهد درون آخر کنگره جایزه مـیدهیم من هم درون مسابقه شرکت نمودم اما بـه مناسبتی ایجاب نمود کـه روز آخر کنگره وقبل از خاتمـه کنگره بـه تهران بیـایم یک هفته از ماجرا گذشت ومن هم اصلا مسابقه را فراموش کرده بودم کـه استاد بسیـار وارسته و معروف دانشگاه تهران جناب آقای دکتر مولوی بـه من تلفن د وگفتند من درون ساختمان اسکان هستم وجایزه شما پیش من هست بیـائید جایزه را بگیرید من با حالت تعجب پرسیدم مگر درون مـیان این همـه اساتید من برنده شدم ؟ گفتند چون تعداد زیـادی پاسخ صحیح داده بودند وشما کمترین جواب را داده بودید جایزه به منظور شما درون نظر گرفتند ومن هم رفتم جایزه را کـه کوزه ای بود گرفتم ویـادگاری از آن گنگره کـه حدود 20 سال مـیگذرد درون منزل نگهداری نمودم وهنوز هم نمـی دانم کـه واقعا از جواب صحیح یـا نا صحیح برنده شده ام ؟ إإإ وعکوزه اهدائی کنگره را مـیتوانید ببینید
خاطره 124
درسال 1371 کـه من دبیر اولین کنگره تنفسی درون کودکان بودم تصمـیم داشتم کتاب تکس تنفسی کودکان هم تالیف نمایم کتاب آماده چاپ شد وقتی درچاپخانـه مراحل پایـانی چاپ را سپری مـی نمود یـادم آمد کـه مطلب مـهمـی فراموش کرده ام ( کیست هیداتید ریـه ) یـادم آمد کـه این مطلب توسط جناب آقای دکتر فرخ سعیدی جراح عالیقدر تحقیق شده بـه ایشان تلفن کردم وخواهش کردم این مطلب را ایشان تهیـه کنند ایشان با کمال مـیل تقبل نمودند سپس از ایشان درون خواست دیگری نمودم کـه در ظرف مدت 1-2 روز تحویل نمایندایشان گفتند بـه این زودی ومن پاسخ دادم بله چون چاپ کتاب تتنفسی کودکان درون حال مراحل نـهائی مـی باشد ایشان گفتند زمانی درون ژاپن اتومبیلی تهیـه شده بود وصاحب کارخانـه دنبال اسم قشنگی به منظور اتومبیل بود وبه یکی ازانی کـه در نامگذاری ها تبحر داشت تلفنی سوال کرد وگفت درون ظرف مدت 1-2 روز ارائه دهدایشان هم گفت [ دت سون بـه انگلیسی کـه معادل فارسی آن بـه این زودی ] وصاحب کارخانـه گفت خیلی خوب اسمـی هست ونام ماشین را [ داتسون ] گذاشت و این خاطره همـیشـه من بـه یـاد دارم البته ایشان این مطلب ظرف چند روز ارائه دادند ودر کتاب تتنفسی کودکان چاپ گردید
خاطره 125
کودک 5/4 ساله ای بـه همراه مادرش بـه مطب آمد مادر تعریف کرد کـه این بـه منزل مادر بزرگش درون لواسان رفته بود ویکی از های همسایـه هم به منظور بازی با این بچه بـه منزل ایشان آمده بود وبه اوگفت بیـا کنیم ومـیخی بـه دست اوداده بود کـه داخل سورخ پریز برق کند و بچه مـیگوید اول تو انجام بده اگر خوب بود من هم انجام مـیدهم کـه این مکالمـه را مادر بزرگ مـی شنود وفورا بـه طبقه پائین مـی آید وقضیـه فیصله مـی یـابد
توجه:
والدین بـه این نکته جلب مـی شود بـه بچه ها حتما آموزش داد وخطرات احتمالی برق را بیـان نمود از طرف دیگر های برق درون دسترس کودکان پوشیده شود
خاطره 126
کودک 5/4 ساله ای بـه علت تب بالا درون بیمارستان رسالت تهران بستری شده بود هنگامـی کـه صبح جهت ویزیت بـه اطاق او رفتم مادر اظهار داشت کودک از خوردن شیر امتناع مـی کند علت را پرسیدم مادر پاسخ داد بچه من خیلی مقرراتی هست وچون پزشک قبلی توصیـه کرده هست شیر درون تب خوب نیست لذا امروز شیر نخورده هست وقتی بیدار شد ازاوسوال کردم چرا شیر نخورده ای ؟ پاسخ داد چون مادر بزرگ گفته درون موقع تب شیر خوب نیست بـه ا و گفتم شیر بهترین غذا هست وشما مـی توانید شیر وسوپ وآب مـیوه ومـیوه را مصرف کنید بعد از چند دقیقه آمد وگفت کودک مـی خواهد شیر وکیک بخورد اشکا لی ندارد گفتم مـی تواند مصرف کند
خاطره 127
پسر 4/2 ساله بـه علت عفونت درون بیمارستان بستری شده بود بعد از چند روز مرخص مـی شود وبا دستور خوراکی درون منزل دارو را ادامـه مـیدهد هفته بعد جهت کنترل بیماری بـه مطب مراجعه مـی کند وقتی حالش سوال مـی شود مادر پاسخ مـیدهد کـه در منزل مرتب صدا مـیزند ساعت آمپول هست تلفن کن نرس ها بیـایند وخود کودک بـه شوخی گفت الان ساعت آمپول هست پرستا ر را خبر کنید
خاطره 128
در تاریخ 19/6/1377 نوزادی متولد شد بـه نام حمـید رضا علی اوسط که پدر مادر بعد از سال ها انتظار دارای چنین فرزندی شده بودند کـه متاسفانـه دارای بیماری قلبی بود بـه نام « ترانآرتریوزوس » کـه اکوشده بود پدرش مـی گفت هر چقدر خرجش باشد آماده هست والتماس مـیکرد کاری انجام دهیم درون آن موقع کنگره بین المللی اطفال دانشگاه تهران درون حال برگزاری بود و جناب آقای دکتر سیـاسی فوق تخصص قلب هم از آمریکا آمده بودند و بـه عنوان سخنران حضور داشتند من اکوکاردیوگرافی ورادیوگرافی وآزمایش های نوزاد را بـه ایشان نشان دادم پاسخ دادند اگر درون ظرف مدت 3 ماه عمل شود نتیجه بخش خواهد بود وگفتند اگر بـه آمریکا بیـاید من همکاری لازم را درون مورد عمل قلب ایشان انجام مـیدهم البته درون ایران هم موافقت شده بود به منظور رفتن آمریکا پدر درون نظر داشت منزلش را بفروشد ونوزاد را به منظور عمل جراحی قلب بـه آمریکا ببرد آقایـان دکتر سیـاسی ، دکتر مـهران پور ، دکتر مجتهد زاده هم درون جریـان اقدامات درمانی وکمک بـه اوداشتند اما پدر درون لحظات آخر استخاره کرد ورفتن بـه آمریکا بد آمد وتصمـیم بـه مراقبت طبی نمودند بعد ها کـه بزرگتر شد مـی آمد بـه مطب وراجع بـه ماهی گیری درون سد لارسخن مـی گفت ودعوت کرد کـه من هم یک روز تعطیل برا ی ماهی گیری بـه لار بروم درون مراجعات بعدی من گاهی مسئله ماهی گیری را یـاد آوری مـیکردم مدتی بود کـه خبری از او نداشتم وداشتم نگران مـی شدم کـه در تاریخ 2 دی ماه 1387 بـه کلینیک من درون بیمارستان رسالت تهران مراجعه کرد عدر 10 سالگی گرفتم کـه ملاحظه مـی فرمائید . بنابر این درون طب 2 ضرب درون 2 مسای 4 صحیح نیست .
با کمال تاسف درون تاریخ 18/6/1392 مادر ش با صدای غمگین وگریـه وناله بـه من تلفن کرد کـه فرزندش بعد از ماهیگیری درون سد لار بـه علت ناراحتی قلب بـه بیمارستان قلب مدرس مراجعه وبا حضور متخصص قلب اطفال درون سن 15 سالگی ودر تاریخ 5/6 /1392 فوت مـیکند شاید درون دنیـا این اولین مورد بیماری قلبی با ترانآرتریوزوس باشد کـه بدون جراحی قلب که تا سن 15 سالگی زنده مانده هست ، این ضایعه اسفناک را بـه خانواده وپدر ومادر داغدارش تسلیت گفته وبرایشان صبر آروزومـیکنم پروفسور محمد حسین سلطان زاده
خاطره 129
درتاریخ 21/10/1387 نوزادی درون بیمارستان رسالت تهران متولد شد با وزن 670/4 کیلوگرم وقد 57 سانتیمتر با ابروهای پر پشت کـه گویـا تتو کرده بودند کـه جالب توجه بود
خاطره 130
شیرخوار 5/7 ماهه را بـه مطب آوردند کـه پدر و مادر اظهار داشتند 2 ماه هست که فرزندشان مشکل شلی وبیحالی داشته وقدرت نشستن وگردن گرفتن هم از دست داده هست افتادگی پلک ها هم اضافه شده کـه در مرکز آموزشی بستری مـی شود 2بار بزل مایع نخاع انجام آزمایش های ام-آر-ا ی وبررسی های عضلانی وآزمایش متابولیک انجام مـیگیرد سپس مرخص ومجددا درون بیماستان آموزشی دیگر بستری مـیشود کـه در موقع بستری کودک هوشیـار ولی بیحالی وشلی شدید داشته هیپوتون وگردن نمـیگیرد چشم ها افتادگی پلک ها ( پتوز ) داشته هست مادر اظهار مـیدارد از 5/5 ماهگی تغذیـه کمکی شروع کرده وعسل هم بـه شیرخوار داده هست در آزمایش انستیتو پاستور درون نمونـه مدفوع تست بوتولیسم نوع توکسین آ مثبت شده استکه بیمار تحت درمان قرار مـیگیرد ودر حال حاضر کودک سالم است
توجه
مادر 2 کار اشتباه انجام داده است اول تغذیـه تکمـیلی قبل ازپایـان 6 ماهگی شروع کرده است دوم اینکه زیر یک سال عسل قدغن استکه درون 5/5 ماهگی داده است
خاطره 131
نوزاد 34 روزه را بـه علتشکری وشکا ف کام بـه مطب آوردند با 9 قلم دارو شربت های مختلف کـه آن ها را بالای سر نوزاد گذاشتم درازای آن شربت ها از قد نوزاد بیشتر بود کـه همـه را قطع کردم ملاحظه فرمائید ـــــــــــــــــ إإإإإإإ آیـا همـه این داروها به منظور نوزاد 34 روزه لازم است ؟
خاطره 132
4/3 ساله بـه مطب آمد ودر حالی کـه کتابی درون دست داشت کفت این کتاب من هست ومـیخواهم بـه مدرسه بروم وبعد دانشگاه وادامـه داد کـه این کتاب دانشگاه من نیست من 4 ساله هستم و تولدم گذشته هست . وقتی درون مورد غذاها ومغز گردو و بادام صحبت کردم وگفتم بجای تنقلات روزانـه مصرف کند مادرش بزرگش تعریف کرد که درون یکی از روز ها جراح مغز واعصاب داشت درون تلویزیون در مورد مغز صحبت مـی کرد وماکت مغز را هم آورده بود ونشان مـیداد این کودک کـه مغر رامـی بیند مـیگوید چین وشکنج مغز شبیـه گردو هست واز آن ببعد گردو را دوست دارد ومـیگوید مـیخواهم جراح مغز شوم
خاطره 133
در سال 1380 درون یکی از شب های سرد وبرفی قرار بود جناب آقای دکتر حسین قریب فرزند استاد دکتر محمد قریب از آمریکا بـه تهران بیـایند ومن قبلا تلفنی ساعت حضورشان درون فرودگاه سوال کرده بودم البته آقای دکتر بـه فامـیل هم گفته بودند همـه ذکر د آقای دکتر حسین قریب مثلا 2 صبح سه شنبه وارد فرودگاه مـهراباد مـی شوند ومن هم گفتم 2 صبح دوشنبه وارد فرودگاه خواهند شد وقتی خواستم بـه استقبال ایشان بروم همسرم خندیدید وگفت همـه گفته اند که فرداشب وارد مـیشوند وتو تنـها برو وخیط شو بـه هر حال من با حالت تردید رفتم واتفا قا تشریف آوردند ومن اصرار کـه چون امشبی منتظر شما نیست بـه منزل ما برویم ولی قبول ند و به درب منزل خودشان کـه در خیـابان مـیرعماد بود ومادرشان هم آنجا بودند رفتیم من منتظر شدم کـه در این شب سرد وبرفی وارد خانـه شوند ومن بروم کـه هرچه زنگ زدندکسی درب را باز نکردتوسط سرایدار بـه طبقه ششم رفتیم وهرچه زنگ زدیمـی درب را باز نکرد صدای زنگ نشنیدند با کلید هم بـه خاطر کلید داخل باز نشد لذا آقای دکتر حسین قریب ناچارا همراه من بـه منزل ما آمدند وشب فراموش نشدنی داشتیم این افتخار نصیب من شد .
خاطره 134
کودک 5/3 سا له ای بـه اتفاق مادرش به منظور اولین مرتبه بـه کلینیک اطفال بیمارستان رسالت تهران مراجعه کرد کودک بسیـار خوش صحبت ولحن شیرینی داشت وشروع بـه صحبت با من نمود وکنار مـیز ایستاد وگفت آقا دکتر من آمپول دوست ندارم گوشم درد مـیکند وبا دست اتوسکوپ را نشان مـیداد وگفت اینا داخل گوشم کن ووقتی من انجام دادم حالا اونا ( با اشاره گوشی را نشان مـیداد ) رو ام بگذار و وقتی صدای قلب وریـه اش را گوش کردم گوشی را با اجازه از من گرفت کـه صدای قلبش را خودش بشنود.
خاطره 135
کودک 6 ساله ای بـه اتفاق مادرش بـه مطب مراجعه د علت مراجعه سرفه های مکرر بود کـه اکثرا درون شب ها ودر منز ل اتفاق مـی افتد کودک سابقه تب وتشنج هم درون 2 ماه قبل داشت کـه در بیمارستان آموزشی بستری شده بود درون آزمایش های انجام شده آلرژی شدید داشت درون ضمن معاینـه و پرسش و پاسخ با مادر وکودک واینکه چه عواملی باعث آلرژی وسرفه مـیشود مادر سوال کرد آیـا پرند گان خا نگی هم ممکن هست سبب آلرژی و سرفه شود کـه پاسخ دادم بله امکان دارد گفتم مگر شما درون منزل پرنده دارید ؟ إ إ إ کـه بلافاصله مادر و کودک هر دو جواب دادند بله ما درون خا نـه پرندگان زیـادی داریم : قناری ، سره قناری ، کفتر منظور کبوتر بود همـه داریم وکودک بسیـار با مزه صحبت کرد وگفت بابا حاضر نیست اونارا از دست بده ومن هم بـه بابا گفتم این پرنده های لا مذهب را از خونـه ببر کـه من مریض نشوم ومن بلافاصله از او عگرفتم وگفتم درون سایت این خاطره را مـی نویسم کـه پدرت بخواند و پرنده ها را بیرون ببرد درون پاسخ کودک گفت « خدا هرچه مـی خواهید بهتان بدهد کـه من از دست پرنده ها راحت شوم وسرفه نکم » آخرین سوال هم این بود کـه آیـا عید مـی توانم مسافرت بروم کـه گفتم ممکن تغییر آب وهوا برایتان بهتر باشد وسرفه قطع گردد خوشحال شدند
خاطره 136
پدر ومادری با ناراحتی بـه اتفاق فرزند 8/2 ساله پسر مراجعه د کـه فرزندشان بـه طور ناگهانی دجار لکنت زبان شده وقتی از مادر انفرادی سوال کردم وسابقه را خواستم شرح دهند سه مطلب جلب توجه مـی کرد اول در فامـیل پدر ومادر سابقه ای از لکنت زبان ذکر نمـی شد دوم اینکه کودک فیلم سیندرلا را مـی خواسته تماشا کند وقبلا صدای باند هارا بلند کرده وقتی دسگاه را روشن مـیکند ناگهان با صدای وحشتناکی مواجه مـی شود ومـی ترسد سوم مادر هم مـیخواسته کودک را تنبیـه نماید اورا درون اطاقی تنـها حبس مـیکند وکتک هم مـی زند و بعد از این ماجراها کودک بـه لکنت زبان مبتلا مـی شود .
لکنت زبان بـه طور معمول بین سنین 2-7 سالگی شروع مـیشود شیوع حدود یک درصد ودر پسران سه برابر ان دیده مـیشود
در طول تاریخ افراد برجسته ای مثل چرچیل ، داروین ، ناپلئون ، روزولت مبتلا بوده اند .
عوامل متعدد ژنیتیکی ، محیطی تاثیر متقابل دارند 50 % که تا 80 % بـه طور خود بخودی بهبودی مـییـابد .
یکی از منسوخ ترین روش های تربیت کودکان کتک زدن است
انسان با نگاهش بهتر از دستش مـی تواند دیگران را کتک بزند .
خاطره 137
کودک 5/3 ساله بـه نام باران کـه در سفر آفریقای جنوبی درون ایـام تعطیلات نوروزی رفته بودم وبا من هم سفر بود شیرین زبان ودر ماشین گشت بلند گو از دست راهنمای تور گرفت وصحبت مـیکرد .
یک دفعه درون مورد ضایعه ای کـه در بالای داشت پیر اهنش را کنار زد وضایعه را نشان داد وگفت این خال عروقی هست وداره خوب مـیشـه .
در زمان دیگر کـه ماسک مخصوص روی صورت وچشم هارا پوشانده بود گفتم باران را ندیدی ؟ فورا ماسک را از صورت برداشت وگفت من باران هستم ماسک گذاشته بودم
زمان غذاخوردن هم جالب بود بشقاب غذا را جلو خود گذاشت وبا قاشق وچنگال شروع بـه غذا خوردن نمود.
توجه بـه این نکته کـه درسنین پیش دبستانی حتما به کودک اجازه داد استقلال داشته باشد وخود غذایش را بخورد با فشار و زور نباید بـه کودک غذا داد با تهدید نباید غذا داد .
خاطره 138
نوزاد 33 روزه ای را بـه مطب آوردند ودر سابقه مادر بعد از 7-8 سال با مشکلاتی بچه دار شده بود ودوهفته قبل هم بـه مطب مراجعه کرده بود وبه مادر توصیـه شده بود کـه تا 6 ماهگی جز شیر مادر حتی آب هم بـه نوزاد ندهد که درون تعطیلات عید نوروز بـه رشت سفر کرده بودند ودر هفتم فروردین بـه پزشکی مراجعه وشیر خشک تجویز مـی شود ومادر بدون توجه بـه توصیـه اینجانب شیشـه وک وشیر خشک تهیـه وبه نوزاد شیر خشک مـیدهد نیمـه های شب بجه بیدار مـی شود ومادر درون تاریکی شیشـه شیر را بـه دهان نوزاد مـیگذارد بعد از آن بچه بـه سرفه مـی افتد چراغ را روشن مـی کند کـه ببیند چه شده ؟ مـی بیند ک های متعدد دارد وچون درون خانـه موش هم داشته مادر متوجه مـی شود توسط موش جویده و لیسیده شده هست مادر متوحش وبا من تماس مـیگیرد وبه تهران مراجعه ومن هم اورا بـه انستیتو پاستور از نظر بیماریـهای منتقله از موش بـه انسان مثل یرسینیـا واسپیروکت و غیره معرفی کردم .
در اینجا توجه مادران را بـه اهمـیت شیر مادر بخصوص درون مسافرت از نظر پیشگیری از عفونت ها جلب مـینمایم .
خاطره 139
مادری مـهربان شیرخوار 6 ماهه را به منظور چکاپ ودستور شروع تغذیـه تکمـیلی بـه مطب آورده بود بعد معاینـه وتشریح وطرز شروع تغذیـه تکمـیلی کـه ابتدا با فرنی شروع کند و از روزی یک قاشق مربا خوری وتدریجا درون آخر هفته بـه 12 قاشق مرباخوری افزایش دهد یعنی 4 بار و هر دفعه 3 قاشق وهفته دوم حریره بادام بهمـین منوال شروع کند وطرز تهیـه حریره بادام وسپس سوپ ماهیچه بیـان گردید درون این موقع مادر گفت 5 /5 سال قبل مقداری بادام جهت تهیـه حریره بادام به منظور فرزند قبلی تهیـه کرده ام آیـا مـیتوانم آن ها را مصرف کنم ؟ إإإإإإإ من تعجب کردم کـه بادام کوبیده 5/5 سال قبل را درون یخچال نگهداری کرده هست .
خاطره 140
کودک 5/3 ساله ای بـه همراه مادرش بـه عمت گلودرد ودل درد بـه مطب آمدند کودک روی تخت نشست وحاضر نبود روی تخت بخوابد وقتی سوال کردم چرا روی تخت نمـی خوابی پاسخ داد اگر بخوابم خوابم مـی بره إإإإإإإإإ
خاطره 141
6 ساله ای بـه همراه مادر وبرادر 10 ماهه اش بـه مطب آمدند وقتی اسمش را پرسیدم گفت آقای دکتر ما همـیشـه پیش شما مـی آئیم اسمش را نمـی دانید ؟ مارا نمـی شناسید إإإإإإ گفتم چرا اما مثل شما زیـاد مـیآیند گفت بعد چرا اسمامون را مـی پرسید . ؟
خاطره 142
شیرخوار 18 ماهه ای را به منظور اولین مرتبه بـه علت تب بالا وتشنج بـه مطب آمدند و فورا بـه اطاق معاینـه وارد وبلا فاصله اقدامات اورژنس انجام وبرای درمان بـه بیمارستان اعزام وبستری گردید آزمایشات ضروری انجام ومنتظر جواب شدم از سابقه سوال کردم درون فامـیل سابقه تب و تشنج وجود داشت وقتی پا سخ آزمایشات گرفتم لکوپنی شدید گلبول سفید 2100 کـه خیلی پائین نشان مـیداد گفتم ویروسی هست ونـه بزل مایع نخاع انجام گردید ونـه آنتی بیوتیک تجویز شد بیمار تحت نظر قرار گرفت روز چهارم شروع تب بثورات ظاهر گردید و مسجل گردید کـه علت تب و تشنج روزاولا اینفانتم هست بنابر این اگر علائم دال بر عفونت نباشد با ید درون آنتی بیوتیک عجله نکرد .
خاطره 143
4/4 ساله ای بـه همراه مادرش بـه مطب آمد بلافاصله بعد از ورود وقبل از اینکه من اسمش را سوال کنم گفت : آقای دکتر من دکتر دیگری هم دارم کـه به من نقل مـیدهد کـه شما آب نبات مـیدهید وگفته نقل را بخورم دلم خوب مـیشود ولی دلم خوب نشد ( مادرش گفت پنج شنبه ها وجمعه ها کـه شما نیستید بـه درمانگاهی نزدیک منزل مـیرویم ) وحالا آمده ام که تا شربتی بدهید کـه دل دردم خوب شود .
خاطره 144
مادری درحالی کـه مضطرب بود فرزند 9 ماهه اش کـه آلرژی شدید وکهیر جنرالیزه داشت بـه مطب مراجعه کرد واظهار داشت شما روز گذشته درون تصویر زندگی بیـان کردید کـه به شیرخواران غذاهائی کـه مادر درون منزل درست مـی کند واز موادی کـه بعدا سرسفره خانواده هست تهیـه مـی شود به منظور شیرخوار مناسب تر از غذاهای آماده تجارتی هست متاسفانـه یکی از همسا یگان امروز یکی از غذاهای آماده شده تجارتی از یکی از کارخانجات بـه شیر خوار 9 ماهه ام داد وحالا مشکل آلرژی شدید ایجاد شده است واظهار داشت من خود را مقصر مـیدانم کـه حرف شما را گوش نکرده املطفا زودتر دارو بدهید
خاطره 145
در سفرسیـاحتی کـه به اتفاق همسرم بـه ایتالیـا داشتیم ابتدا درون شـهر ونیز وارد شدیم درون فرودگاه خانم وآقا ئی بـه اتفاق دو فرزند 5/4 ساله بـه نام کیـانا و3 ساله بـه نام کورش اظهار محبت د وگفتند این دو کودک مریض های شما هستند کـه من بـه خاطر نداشتم وضمن تشکر فامـیلشان را سوال کردم شاید بـه خاطرم بیـاید ایشان اظهار د از بیماران ایتر نتی شما مـی باشند وگفتند ما از موقع تولد از وب سایت شما به منظور تغذیـه وبیماری های عفونی وغیر عفونی وروانپزشکی کودکان استفاده مـی کنیم بهر حال خوشحال شدم کـه بیمار اینترنتی هم دارم
امـید وارم این سایت علمـی کـه حاوی بسیـاری از مطالب دانستنی های پزشکی درون رابطه با سلامتی کودکان هست بتواند درون سلامت اطفال ایرانی درون هر کجای جهان باشد
خاطره 146
کودکان درسن دو سالگی ببعد خودشان غذامـیخورند واحتیـاجی بـه گفتن وتاکید ندارند خودشان تصمـیم مـیگیرند غذا بخورند واگر بـه آنـها بگوئید غذایت را بخور بر عانجام مـیدهند و لج مـیکنند وغذا نمـی خورند درون این زمان تاکید بـه غذاخوردن ، تشویق ، تهدید ، جایزه موثر نیست بلکه حتما آن ها را آزاد گذاشت وهمـه خانواده با هم غذا صرف کنند وحدود نیم ساعت به منظور غذاخوردن درون نظر بگیرند و بعد از آن غذا وبشقاب ها را جمع نمایند اکثر اوقات کودکان از والدین تقلید مـیکنند
در اینجا کودکی را مـی بینید درون حال غذا خوردن است بدون اینکهی بـه او بگوید غذا بخور
خاطره 147
نوزادی درون بیمارستان رسالت تهران متولد گردید مادر بزرگ ابروها وچشم ومژه های نوزاد را سرمـه کشیده بود درون این زمان هم هنوز آداب ورسوم قدیمـی مادر بزرگ ها اجرا مـینمایند
خاطره 148
4 ساله ای بـه اتفاق مادرش بـه کلینیک کودکان بیمارستان رسالت تهران آمدند وگفت آقا دکتر من بـه مـهما نی فامـیلی رفته بودم واستفراغ مـیکنم ودل درد وتب هم دارم بـه اوگفتم روی تخت دراز بکشد که تا معاینـه نمایم وگفتم بزرگ شده ای ؟ بلافاصله پاسخ داد < عمو نادر گفته بزرگ شده ام شیر خوردم ، غذا خوردم وبزرگ شده ام >
خاطره 149
در اواخر بهمن ماه 1364 دو قلوئی بـه نام های مژده ومرجان درون دو ماهگی با حال عمومـی بسیـار بد ودیسترس تنفسی وسپتی سمـی و بیماری مادرزادی قلب به بیمارستان رسالت تهران آوردند ودستور بستری درون بخش داده شد ولی هر چه تلاش کردم تخت خالی به منظور بستری نبود ناچار درون اطاق ایزوله نوزادان با وجودی کـه مـی دانستم بالای یک ماه نباید بستری نمایم ولی بـه خاطر نجات دوقلو ها اقدام بـه بستر ی ودرمان نمودم وفردا صبح با اعتراض همکاران قرار گرفتم وبا خالی شدن تخت به بخش دیگر منتقل ودرمان ادامـه یـافت وبا بهبودی نسبی مرخص شدند بعدا قل اول درون انگلستان و قل دوم درون ایران عمل جراحی قلب انجام دادندوسال ها دوقلوها تحت نظر بودند و پدر ومادر هم تشکر نمودند اکنون قل اول فوق لیسانس معماری وقل دوم فوق لیسانس جامعه شناسی مـی باشند
خاطره 150
در سال 1370 کـه تصمـیم گرفتم کتاب تتنفسی کودکان را بـه کمک همکاران تالیف نمایم مطالب مورد نظر وتهیـه شده را جهت جناب آقای پروفسور محسن ضیـائی کـه استاد درون دانشگاه جرج واشنگتن بودند جهت اظهار نظر فرستادم وایشان نظرشان را درون یک صفحه برایم ارسال نمودند کـه آن نوشته درون اول تتنفسی جهت اطلاع همـه چاپ نمودم ایشان مرقوم فرموده بودند کتاب درون حد یک آن سیکلوپدی مـیباشد و کتاب تتنفسی به منظور اولین بار درون آذر ماه 1371 بـه فارسی تالیف گردید
خاطره 151
2/2 ساله بـه اتفاق مادرش بـه کلینیک بیمارستان رسالت تهران مراجعه وسلام کرد خواستم بـه او دست بدهم گفت دستم کثیف هست از مادر سوال کردم چرا ؟ گفت 2 ساعت منتظر شدیم دست ها یش بـه جاهای مختلف زده هست واجازه خواست دستش را صابون بزند کـه برای من خیلی جالب بود از بیـان کودک 2/2 ساله بعد از آن معاینـه کردم وقتی گفتم از تخت معاینـه پائین بیـاید گفت آقا دکتر چشم ها را ندیدید چون دفعات قبل پلک هارا از نظر کم خونی دیده بودم .
خاطره 152
پسردو و نیم ساله بـه همراه پدر و مادرش جهت معاینـه بـه مطب آمدند جهت معاینـه ووزن کودک را روی ترازو قرار دادم بلند صدا زد بابا اینجا خطرناک هست إإإإ
خاطره 153
در سال 1369 کـه سفیر کشور هندوستان درون ایران تازه عوض شده بود وسفیر جدید بـه نام آقای انصاری بـه اتفاق خانواده اش بـه ایران آمده بودند ومن دبیر اولین کنگره عفونی اطفال بودم وجناب آقای دکتر علی اکبر ولایتی کـه در آن زمان وزیر امور خارجه بودند ریـاست کنگره هم بـه عهده داشتند تازه یک هفته بود کـه سفیر هندوستان با خانواده وارد تهران شده بودند توسط آقای عثمانی از سفارت هند با اینجانب درون مورد تب بسیـار بالا ی یکی از فرزندان سفیر صحبت نمودند با وجودی کـه به علت برگزاری کنگره خیلی گرفتار بودم ایشان را معاینـه وبه علت تب بالا ورنگ پریدگی درون بیمارستان رسالت تهران بستری نمودم کودک بسیـار بد حال بود درون ضمن آزمایشات چون تازه از هندوستان آمده بود از نظر مالاریـا هم آزمایش درون خواست نمودم و به علت هموگلوبین پائین خون هم توصیـه شد در آن موقع یکی از اساتید عفونی اطفال دانشگاه نیودهلی پروفسورچوپرا در کنگره کنفرانس داشتند با آقای سفیر به منظور مشاوره پروفسور چوپرا استاد دانشگاه نیودهلی در مورد درمان کودکشان کـه بسیـار بد حال بود صحبت نمودم واز ایشان خواستم کودک را معاینـه نماید تشخیص مالاریـا تائید ودرمان انجام وبا بهبودی مرخص گردید
خاطره 154
پسر بچه 3 ساله ای بـه اتفاق پدرش از شـهرستان ایلام جهت درمان بـه مطب آمدند پدر تعریف کرد کـه پسرش درون خواست نموده کـه خانـه ای بگیرم کـه 1000 اطاق داشته باشد وهمـه اطاق ها رو بـه هال باز شود و1000 زن برایش بگیرم از پسر سوال کردم تو 1000 زن مـی خواهی گفت بله گفتم مـی خوای چه کار ؟ گفت مـی خواهم همـه را صدا ب وهمـه بیـایند داخل هال ومن بخندم
خاطره 155
پسر 5 ساله ای بـه اتفاق مادر بـه مطب آمدمد ومادر اظهار داشت گوش راست پسرش درد دارد پرسیدم چه شده ؟ مادر پاسخ داد تلمبه ای کـه بادکنک را باد مـی کنند گوشش را باد کرده وگوش راست صدمـه دیده ودرد دارد کودک را معاینـه ودستوراتی دادم .وگفتم جهت کنترل 4 روز بعد مراجعه نمایند وبه کودک کفتم حتما تلمبه را بیـاورد من مـی خواهم تلمبه را ببینم خداحافظی نمودند وپس از 4 روز با تلمبه آمدند مادر مـی گفت از امروز صبح پسر تلمبه را برداشته کـه فراموش نکند به منظور شما بیـاورد .
توجه
بعضی از اجسام به منظور کودکان زیـان بخش وممکن هست باعث ضایعات جبران ناپزیر شوند بنابراین مادران توجه بـه اجسام خارجی داشته باشند و درون دسترس کودکان قرار ندهند
خاطره 156
پسری کـه قل دوم بود و5/2 ساله بـه اتفاق مادر بـه مطب آمد درون حالی کـه دستش باند پیچی شده بود سوال کردم چرا باند پیچی شده مادر پاسخ داد روز عاشورا درون منزل قربانی داشتیم کـه با چاقوی تیز سر را درون حضور پسرم بد وروز گذشته همان چاقوی تیز را برداشته ودست چپ را روی مـیز کامپیوتر قرار داده وبا دست راست دورتادور بند اول سبایـه دست چپ بریده هست وقتی سوال شده چرا اینکار مـی کنی جواب مـی دهد دارم سر ببه ای را مـی برم سپس به درمانگاه مراجعه وگفتند زخم خیلی عمـیق هست بایدبه بیمارستان مراجعه کنید کـه به بیمارستان مـی روند ودر اطاق عمل وبا بیـهوشی کامل زخم را بخیـه مـی زنند
هشدار
هر عملی کـه پدر ومادر درون حضور کودک انجام دهند تقلید مـی کند بنابر این والدین حتما خیلی دقت کنند بـه خصوص قربانی ها درون حضور کودک نباشد.
خاطره 157
در سال های گذشته ( 1354 ) کـه در بیمارستان مرکز طبی کودکان کشیک بودم ساعت حوالی 2 بعد از نیمـه شب بود نا گهان جناب آقای دکتر فریدون زنگنـه فوق تخصص غدد اطفال را دیدم درون سالن انتظار بیماران قدم مـیزندرفتم جلو وسلام کردم وگفتم جناب استاد چه شده کـه این وقت شب بـه بیمارستان آمده اید جواب دادند مادری تلفن کرده کـه فرزنش خیلی بد حال هست من آمده ام اما ایشان نیـامده هست إإإإإ
این اتفاق خیلی از موارد به منظور من هم پیش آمده هست وروز های بعد مادر گفته چون بچه بهتر شده بود نیـامدمه
اگر استاد دانشگاهی بـه خاطر آرامش شما تلفن منزلش راداده وقرار ملاقات مـی گذارید حتما بـه موقع وسروقت مراجعه نمائید یـا لااقل قرار را کنسل نمائید
خاطره 158
بردیـا بادپای پسر 7/5 سال بـه همراه مادر وارد مطب شد بـه علت شلوغی مطب خیلی معطل شده بودند دو کودک قبلی کـه حدود یک سالگی بودند موقع معاینـه خیلی گریـه مـید وگاهی جیغ مـی کشیدند صداهای گریـه بچه ها درون سالن انتظار بـه گوش همـه رسیده هست مادر با ورود بـه مطب بـه من گفت بردیـا درون سالن انتظار اسم شما را < کاظم > گذاشته است پرسیدم چرا ؟ پاسخ داد از بس صبور هستید وگریـه بچه هارا از صبح که تا آخر شب تحمل مـی کنید گفتم چرا کاظم گذاشته هست گفت معنای کاظم صبور است البته من این معنی را که تا آن لحظه نمـی دانستم بـه هر حال بچه های این دوره خیلی نکات را بهتر مـی فهمند .
خاطره 159
پسر بچه 4 ساله با خوردن 14 تکه آهن ربا دربیمارستان رسالت تهران توسط آقای دکتر شاهرخ ایروانی آندوسکپی وبوسیله آقای دکتر حبیب قدوسی تحت عمل جراحی قرار گرفت از نظر اطفال هم تحت نظر پروفسور سلطان زاده قرار گرفت پدر ومادر قطعه های کوچک آهن ربا به منظور بازی کودک 4 ساله خریداری ودر اختیـار کودک گذاردند کودک یکی از قطعات را داخل دهان مـیگذارد کـه دردهان بـه پائین مـیرود کودک قطعه دوم به منظور بیرون آوردن این قطعه قطعه دوم راداخل دهان مـیگذارد کـه به وسیله قطعه اول بـه داخل کشیده مـیشود واین عمل به منظور قطعه های دیگر ادامـه داده شده که تا 14 قطعه بـه داخل روده ها مـیرود وبه صورت یک قطعه 5 سانتیمتری درون مـی آید ابتدا بیمارستان مرکز طبی کودکان مـیرود وآندوسکپی مـی شود و رادیوگرافی مـیگردد سپس درون بیمارستان رسالت تهران تحت عمل جراحی قرار مـیگیرد
هشدار
اجسام کوچک بـه ویژه قطعات کوچک آهن ربا نباید درون دسترس بچه های زیر سن 10 سال قرار گیرد
خاطره 160
پسر 19 ماهه بـه علت سرماخوردگی بـه مطب آوردند سلام کرد خوشحال شدم بچه با تربیتی بود گفتم پسر جون اگر بزرگ شدی مـی خواهی چه کاره بشی پاسخ داد مـی خوام برم مدرسه گفتم بعد از آن چکاره بشی گفت دکتر گفتم بعد چی گفت پروفسور
خاطره 161
خاطراتی از کهن ترین سرزمـین جهان
در تاریخ 27 اسفند 1388 درون سفری کـه با تور سیـاحتی ققنوس بـه استرالیـا داشتم
ابتدا وارد شـهر ملبورن شدیم کـه دومـین شـهر استرالیـا از نظر جمعیت بود
در تاریخ29 اسفند ماه 1388 از منطقه Lochard George که درون جاده
:Greate Occian Road واقع شده دیداری نمودیم هنگام دیدارمان از این منطقه داستانی را راهنمای محلی برایمان تعریف نمود کـه خالی از جذابیت نمـی باشد بر اساس گفته وی درون این منطقه کـه یک خلیج بسیـار کوچک مـی باشد و دهها کشتی بوا سطه دهانـه کوچک خلیج وگاهی اوقات بخاطر طوفانی بودن دریـا درون این منطقه غرق گردیده بودند :
در یک مورد کارگر کشتی با چسباندن خود بـه چوب های شکسته کشتی توانسته بود با شنا خود را نجات دهد وبه ساحل برود . درون آنجا صدائی مـی شنود کـه نشان دهنده آن بود کـه فرد دیگری نیز از کشتی منـهدم شده جان سالم بدر لذا بـه سمت او شنا مـی کند وا و را کـه زیبائی بود نجات مـیدهد درون منطقه نجات یـافته شدگان غاری وجود داشت کـه با پناه بردن بـه آن بـه وجود هیزم ویک صندوق مملو از ( اشربه ) شب را مـی گذرانند هیچاز آنچه کـه در آن شب گذشت خبری ندارد اما تصور اینکه این دو بتوانند با همدیگر ازدواج کرده باشند وجود نداشت زیرا از خانواده ثروتمند وپسر از خانواده طبقه فقیر بود اما آنچه بعد ها مشخص گردید این بود کـه آن با یک شخص دیگری پیوند زناشوئی بست وآن کارگر کشتی هم بعد ها کاپیتان کشتی گردید .
در طول جاده اقیـانوس کبیر سرپرست گروه ما جناب آقای شمشیر گران به منظور آمار گیری سریع خانواده ها را بر اساس شمارش تفکیک نموده بود ولذا از آنجائی کـه 12 خانواده درون این گروه قرار داشتند آمار گیری با گفتن شماره های 1 که تا 12 بـه سرعت پایـان مـی یـافت کـه در هر پیـاده وسوار شدن مجدد انجام مـی پذیرفت .
در دو آمار گیری آخر درون این تور تمام روز مسئولیت بر عهده راهنمای محلی قرار داده شد و او توانست با گفتن این شماره ها بـه فارسی آمار خانواده ها را مشخص نماید گفتن اعداد 1 که تا 12 را بخوبی یـاد بگیرد کـه مورد توجه اعضاء تور قرار گرفت وبرای او کف زدند وتشویق نمودند .
سفر بـه استرالیـا همانگونـه کـه ذکر شد در صبح روز 27 اسفند 88 انجام پذیرفت بنابر این روز سال نو را مـی بایستی درون اولین شـهر استرالیـا یعنی درون ملبورن جشن مـی گرفتیم تفاوت ساعت تهران با ملبورن 5/7 ساعت بود ولذا زمان سال تحویل بـه ساعت چهار وسی ودو دقیقه و12 ثانیـه بامداد یک شنبه ملبورن رخ مـی داد . پرواز از تهران بـه ملبورن وهمچنین گردش تمام روز 29 اسفند کـه شرح آن گذشت خود خستگی بسیـاری را بر افراد گروه تحمـیل کرده بود اما از آنجائی کـه عرق ایرانی بودن ، ایمان واعتقاد وافر بـه آئین مراسم سال نو ، خستگی را از چهره افراد گروه زدود و با اختصاص سالنی درون هتل Langham ملبورن وچیدن سفره هفت سین کـه یکی از خانواده ها ی بسیـار خوب ترتیب داده بود مراسم سال نو درون ساعت مقرر با چهره های شاد اکثر افراد گروه برگزار وخاطره خوشی را درون این سفر به منظور یکایک افراد بـه ارمغان آورد.
در محافل توریستی ، راننده اتوبوس همان قدر به منظور تور اعتبار دارد کـه راهنمای محلی به منظور اعضاء تور دارد ، چرا کـه راهنمای محلی بیشتر اوقات را با افراد تور مـی گذراند درون بریز بین Brisbane راننده اتوبوس شخصی بسیـار دوست داشتنی با نام آندرو بود کـه بیشتر از حتی راهنماهای محلی بر روی افراد گروه ما تاثیر گذاشت و آن قدر با محبت بود کـه در طول تور بچه های کوچک بـه سراغش مـی رفتند واز او پاستیل مـی خواستند واو قوطی بزرگ پاستیل را درون اختیـار آن ها قرار مـی داد و در ضمن بـه تمام گروه نیز تعارف مـی کرد ، او انسانی والا ، با محبت و دوست داشتنی ودست و دلباز بود درون تمام گردش های نیمـه روز و تمام روز ، اوقات خود را با گروه مـی گذرانید وباعث شادمانی گروه مـیگردید .
ضمنا هنگامـی کـه مارا به منظور دنباله سفر بـه فروگاه بریزبین آورد از همـه ما تشکر کرد و برای هریک هدیـه کوچکی را بـه عنوان یـادگار بـه ارمغان آورد .واعضاء گروه نیز بـه خاطر سپاس وقدردانی به منظور سرویس های فوق العاده علاوه بر آنچه کـه آژانس ترتیب داده بود هدیـه ناقابلی بـه او وراهنمای محلی اهداء نمودند.
در طول سفری کـه در جاده اقیـانوسیـه داشتیم از پل لندن London bridge هم دیداری بـه عمل آوردیم ، اگرچه این پل بصورت طبیعی ساخته شده وهیچ شباهت انچنانی بـه پل لندن ندارد ، اما این سیـاست انگلیسی ها هست که درون هر جا پا مـی گذارند نامـی از خود بجا مـی گذارند .
اما این پل هم داستان خاص خود را داراست : وآن بدین مضمون مـی باشد کـه یک روز گروهی کـه برای دیدار از این پل بـه آنجا رفته بودند ، دونفر ، یکی خانم ودیگری آقا کـه هیچ نسبتی هم با یکدیگر نداشتند بـه لبه پل نزدیک مـی شوند کـه ناگهان نیمـی از پل فرومـی ریزد ، واین دو نفر درون آنسوی پل بـه تله مـی افتند .
جهت کمک بـه این دونفر ، پای روزنامـه ها وسرویس های خبری و هلیکوپتر ها بـه آنجا کشیده مـی شود . اما این مرد نگون بخت دچار مشکل فراوانی مـی گردد زیرا همسر او کـه در خانـه و پای تلویزیون نشسته بود ، تصویر شوهر خود همراه با خانم دیگری را مـی بیند، وحدس بزنید کـه بقیـه داستان بـه کجا خواهد کشید .
در منطقه Blue mountain که نزدیک شـهر سید نی است ( Sidney )سه تخته سنگ بزرگ وجود دارد کـه نام سه ان بر آن نـهاده شده هست واین خود داستان مختص خود را دارا هست . درون داستان های قدیمـی بومـیان ، افسانـه ای نقل شده از اینکه سه کـه خود قبیله Katoomba بودند درون دره Jamison زندگی مـی د این سه زیبا عاشق سه برادری مـی شوند کـه اهل قبیله Nepean بودند وبه همـین خاطر ازدواج مابین آنـها بر اساس قانون قبیله ای ممنوع مـی بود . برادران به منظور آنکه بـه آرزوی خود برسند تصمـیم گرفتند کـه از زور استفاده نمایند.
برادر ها از پذیرش این قانون ناخرسند بودند وبرای دستیـابی بـه این سه تصمـیم گرفتند که وهمـین امر هم باعث یک جنگ قبیله ای مـیان آنـها گردید از آنجائیکه زندگی این سه درون معرض خطر واقع شده بود ، جادوگر قبیله Katoomba بر عهده خود مـی بیند کـه برای جلوگیری از آسیب این سه ، آنـها را تبدیل بـه سنگ بنماید . هنگامـی کـه در پایـان جنگ جادوگر قصد داشت کـه طلسم را باطل نماید ، خود جادوگر کشته مـی شود واز آنجائی کـه تنـها خود او بود کـه مـی توانست طلسم را باطل و های زیبا را بـه روز اول برگرداند لذا این اتفاق نیفتاد و ها بـه همان صورت تخته سنگ مانند باشکوه بـه عنوان یـادی از این جنگ به منظور نسل های آینده باقی مـی ماند .
درگلدگست در هتل ورساچه کـه خیلی زیبابود اقامت داشتیم یکی از دیدنی های این منطقه اتوبوسی بود کـه در شـهر حرکت مـی کرد جذابیت خاص خودرا داشت وقتی بـه اقیـانوس مـیرسید بصورت قایق حرکت مـی نمود وپس نیم ساعت مجددا درون خشکی بصورت اتوبوس بـه راه خود ادامـه مـیداد که مورد توجه بسیـاری از توریست ها قرار گرفته بود
از دیدنی های دیگر کانگروبود که توریست ها بـه آنـها غذا مـی دادند وعوفیلم با آنـها مـی گرفتند .
در سیدنی درون منطقه Circular quay اوپرا هوس ( opera House ) که نمادی از استرالیـا هست جلب توجه توریست ها مـی بود .
در روز دهم مسافرت بعد از باز گشت از منطقه Blue mountain در سالن هتل Shangri-la در سیدنی افراد گروه دورهم جمع شدند واز هماهنگی بسیـا دقیق ومنظم راهنمای تور جناب آقای شمشیر گران تشکر قلبی خود را اعلام نمودند وخواستار آن شد ند درون آینده هم درون تور هائی کـه ایشان هستند حضور یـابند .
در روز 11 مسافرت تمام روز درون گشت کانبرا Canbrra پایتخت سیـاسی استرالیـا شرکت نمودیم و از موزه یـادبود جنگ استرالیـا Australian war memorial و خانـه پارلمان وسفارت ایران در استرالیـا بازدید بـه عمل آوردیم .
خاطره 162
مادری نگران کودک 14 ماهه اش را به علت قورت سنجاق قفلی به کلینیک بیمارستان رسالت تهران مراجعه کرد بعد از آرام مادر کـه نگران نباشد دستور رادیوگرافی داده شد وملاحظه شد سنجاق قفلی باز درون روده ها قرار گرفته بـه مادر توصیـه شد 2-3 روز دفع مزاج های شیرخوار را کنترل نماید ممکن هست دفع شود اگر اشکالی پیدا شد بـه من تلفن نماید وتلفن منزل هم بـه اودادم بعد از 2 روز مادر خوشحال تلفن نمود کـه سنجاق قفلی دفع شده هست .
توجه
اجسام ریز مثل تخمـه ، دانـه تسبیح ، فندق ، آجیل ، تکمـه پیراهن ، مداد پاک کن، سنجاق قفلی ، سوزن ته گرد ،تکه های کوچک سبزی نباید درون اختیـار کودکان باشد
خاطره 163
6 ساله ای بـه اتفاق مادرش درحالی کـه یک تیله کـه بچه ها با آن بازی مـیکنند درون دست مادر بود وبا ناراحتی گفت این کودک مشابه این تیله را خورده هست دستور رادیوگرافی دادم تیله درون روده نشان داده شد کـه توصیـه شد دفع مزاج کودک را کنترل کنند
توجه
هرنوع اسباب بازی کوچک وگرد نزد کودکان خطرناک مـی باشد
خاطره 164
درتاریخ 19 خرداد ماه 1389 دو قلوهائی پسر و متولد گردیدند کـه مادر دوقلوها خاطره ای جالب ذکر نمود که 12 سال نازائی داشته وبه همـین مناسبت یک ی را 5/4 سال قبل بـه فرزندی قبول نموده حدود 9 ماه قبل این فرزند درخواست وبرادر مـیکند وعجیب آنکه بعداز چندروز خداوند این دوقلوهارا بـه این خانواده عطا مـی نماید کـه یکی ودیگری پسر مـیباشد. اسم این فاطمـه هست که خودش یـاس مـیگوید واسم وبرادر را یسنا ویزدان گذاشته است
خاطره 165
کودک 5/4 ساله ای بـه همراه مادر بـه علت سردرد ودل درد مراجعه ودر حین معاینـه هرچه اصرار کردم اسمش را نگفت بالاخره از مادر سوال کردم چرا حرف نمـیزند ؟ إ مادر از پسرش سوال کرد واو تابلو کودکی کـه درمطب نصب شده بود وبا دستش روی بینی نـهاده بود وبعلامت < هیس > مـی گفت ساکت حرف نزنید حرف نمـی زد.
خاطره 166
کودک 4 ساله ای بـه اتفاق مادرش جهت کنترل و چکاپ بـه مطب آمدند مادر گله داشت کـه کودک شب ها اکثرا بیدار هست وبه قدر کافی نمـی خوابد ونیمـه های شب بـه اطاق مادر مـی آید و اظهار مـیکند چرا دیر صبح مـی شود إإإ ومـیگوید از خدا بخواه دیر صبح نشـه إإإ من از کودک سوال کردم با مزه همـین مطلب را بیـان کرد.
خاطره 167
خاطراتی از کشور کانادا Canada که از نظر وسعت خاک دومـین کشور جهان بعد از روسیـه مـیباشد و در آن کشور فقط حدود 40 مـیلیون نفر زندگی مـیکنندولی وسعت خاکش شش برابر ایران است.
در تاریخ 11-26 مرداد ماه 1389 مطابق دوم آگوست لغایت 16 آگوست 2010 به منظور اولین مرتبه بـه کشور کانادا مسافرت نمودم وابتدا وارد تورنتو Toroto شدم کانادا 8893 کیلومتر تنـها خطوط مرزی خشکی با همسایـه جنوبیش ، ایـالات متحده آمریکادارد مرز آبی با ایـالت آلاسکا کـه شامل اقیـانوس اتلانتیک شمالی درون شرق اقیـانوس آرام شمالی درون غرب واقیـانوس منجمد شمالی درون شمال هست .
تورنتو
در شمال غربی ساحل دریـاچه اونتاریو واقع وتابستان گرم وشرجی وزمستان های سرد دارد این شـهر پر جمعیت ترین شـهر کانادا هست تورنتو شـهر مـهاجران نامـیده مـیشود ودر مـیان شـهر های جهان بعد از شـهر مـیامـی درون آمریکا بیشترین مـیزان جمعیت خارجی را دارا است . قبل از اروپائیـان قبائل Huron دراین منطقه ساکن بوده اند نام تورنتو مشتق از کلمـه اسکیموئی کارونتو Karonto به معنی جائی کـه درختان درون آب قرار دارند درون سال 1793 درون این محل شـهر York تاسیس ودرسال 1834 بنام شـهر تورنتو نامـیده شد.
دانشگاه تورنتو در سال 1827 تاسیس وقدیمـی ترین دانشگاه اونتاریو محسوب مـیشود .
مرکز راجرز سنترRogers center بزرگترین استادیوم سرپوشیده درون جهان محسوب با سقف تمام متحرک وهتل 348 اطاق کـه 70 اطاق آن مشرف بـه زمـین بازی است
بیش از 2000 ساختمان بلند تر از 90 متر دارد کـه اغلب درون داون تون قرار دارد
کلیسای جامع سنت جیمز درون سال1797 ساخته شد برج آن 93 متر زمانی بلند ترین ساختمان تورنتو محسوب مـی شد .
موزه سلطنتی انتاریو و بیش از 6 مـیلیون اثر هنری وطبیعی درون آن نگهداری مـیشود .
برج سی ان CN Tower بـه ارتفاع553 درون داون تون بـه مت 31 سال بلندترین ساختمان جهان محسوب مـی شد که تا اینکه برج 818 متری دبی ساخته شد برج مـیلاد تهران هم 435 متر چهارمـین برج دنیـا است
ساختمان شـهرداری تورنتو Toronto City Hall یکی از شاخص ترین جاذبه های تورنتو هست در سال 1965 بنا گردید.
اسکله تورنتو در کنار دریـاچه انتاریو بـه وسعت 46 کیلومتر یکی از مکان های دیدنی شـهر است.
در یکی از روز هائی کـه در کنار این اسکله قدم مـیزدم صحنـه جالبی جلب توجه ام کرد وآن علاقه مادر بـه فرزندان مرغابی کـه 7 فرزندش را درون دریـاچه مراقبت وهمراهی مـی نمود.
Harbour front قسمتی از اسکله تورنتو هست که بـه مکان تفریحی تبدیل شده است
کازالوما Casa Loma یکی از مناطق حومـه شـهر است ویکی از قصر های بزرگ وبا شکوه کانادا بـه همـین نام درون آن واقع است
رویـال بانک پلازا Royal Bank Plaza دوبرج جنوبی 180 متر و برج شمالی 112 متر ارتفاع داردنمای خارجی از شیشـه و بیش از 14000 پنجره دارد کـه هر کدام از آن ها با لایـه ای از طلای 24 عیـار پوشیده شده اند.
جزایر تورنتو Toroto Islands 11 جزیره درون یک ردیف درون دریـاچه اونتاریو قرار گرفته اند ومحل انواع تفریحات ورزشی وخانوادگی هست یکی از فرود گاه های تورنتو بـه نام فرودگاه جزیره Toroto Island Airport در یکی از این جزایر واقع است
از مناظر دیگر هزار جزیره در خلیج جورجین Georgian هست که تعداد آن ها از 1000 جزیره هم بیشتر هست در مسیر دریـاچه اونتاریوبه رودخانـه سن لورنس واقع اند.
آبشار نیـاگارا Niagara falls
با ارتفاع تقریبی 52 متر درون 120 کیلومتری جنوب شرقی تورنتو درون امتداد رود خانـه نیـاگارا واقع است
ودارای سه آبشار کوچکتر بـه نام های آبشار نعل اسبی Horse shoe ، آبشار آمریکائی American falls ، آبشار برایدال ویل Bridal veil falls است آبشار نیـاگارا بزرگ ترین آبشار آمریکای شمالی هست وبا سقوط حدود 3000 متر مکعب آب درون هر ثانیـه از بالای آن منبع ارزشمند تولید نیروی برق هیدروالکتریک هست تعداد بازدید کننده درون هر سال حدود 20000000 بیست مـیلیون نفر مـیباشد.
پارک ملکه ویکتوریـا
این پارک درون منطقه زیبا با باغ های تزئین شده وچشم اندازی زیبا است
اوتاوا Ottawa برای دیدن اوتاوا پایتخت کشور کانادا با قطار مسافرت کردیم ودر طول راه بسیـار مناظر دیدنی وپل های جالب توجه مشاهده کردیم اوتاوا درون شرق ایـالت اونتاریو درون دره اوتاوا واقع شده هست بعد از تورنتو دومـین شـهر بزرگ این ایـالت هست بین مرکز شـهر ورودخانـه اوتاوا تپه کوتاهی بـه نام تپه پارلمان Parliament Hill واقع شده کـه محل اسقرار بسیـاری از ساختمان های مـهم دولتی پایتخت است. اوتاوا یکی از سردترین پایتخت های جهان است
دانشگاه اوتاوا University Ottawa دوزبانـه درون سال 1848 تاسیس گردید دانشگاه کاتولیکی سنت پل هم درون سال 1848 وابسته بـه دانشگاه اوتاوا تاسیس شده است.
کلیسای جامع نوتردام در سال 1839 ساخته شده و از کلیساهای قدیمـی شـهر است
دادگاه عالی کانادا ساختمان آن از سنگ مرمر ساخته شده بهترین نمونـه هنر معماری ودکوراسیون است
اقامت گاه نخست وزیر درسال 1866 بنا شده واز سال 1948 که تا کنون محل اقامت همـه نخست وزیران بوده است
مونترال Montreal بزرگترین شـهر ایـالت گبک هست در سال 1832 نامگذاری شد کلیسای بزرگ نوتردام وکلیسای سنت پاتریک وکلیسای سنت جوزف از بنا های مـهم است
ساختمان اولین بیمارستان درون مونترال درون سال 1774 ساخته شده است
سازمان بورس اوراق بهادار Stock exchange درسال 1867 درون مونترال شروع شده است
کبک سیتی Quebec City این شـهر مرکز ایـالت کبک هست اکثر ساکنان فرانسوی زبان هستند که تا قبل از ورود جاکوز کارتیر کاشف فرانسوی درون سال 1535 این منطقه بـه نام دهکده استاداکونا Stadacona زیستگاه قبائل بومـی آمریکائی بوده هست اولین شـهری هست که اروپائیـان ساخته اند وزیسگاه اروپائئان درون آمریکای شمالی بوده هست شـهر کبک درسال 1608ساموئل چامپلین Samuel de Champlain بنیـان نـهاد وبه دلیل عرض باریک رود خانـه سن لورنس درون ورودی شـهر نام آن را کبک بـه معنای < تنگنای رودخانـه > گذاشتند
این شـهر دو پل مـهم روی رود سن لورنس دارد پل کبک Quebec Bridge 1919 بـه طول 987 متر کـه فاصله دو پایـه آن 549 متر هست واز بزرگترین پل های معلق جهان هست پل دیگ پل لاپورت Laporte Bridge 1970 بـه طول 1041 مترکه فاصله دو پایـه آن 667 متراست وطولانی ترینپل کابلی کانادا است
دانشگاه کبک Laval University در سا ل 1852 تاسیس شده است
ساختمان پارلمان کبک 8 طبقه وبرای استفاده اعضاء مجلس شـهر درون نیمـه دوم قرن نوزدهم ساخته شده است
خاطره 168
سارا 7ساله وثنا 5/2 ساله بـه اتفاق مادر جهت درمان ومعاینـه بـه مطب آمدند پرونده سارا کـه 7 ساله بود روی مـیز بود بـه ثنا گفتم تو کـه مریض نیستی با تعجب گفت من مریض هستم مجددا بـه او گفتم کـه تو مریض نیستی پاسخ داد کـه مریض هستم و خیلی خندان بود ابته همـیشـه درون موقع معاینـه بیقراری مـی نمود وقتی بـه سارا گفتم جهت معاینـه روی تخت معاینـه بنشیند ثنا هم رفت روی تخت معاینـه وکنار سارا نشست ومجبور شدم اوراهم معاینـه نمایم
خاطره 169
3/2 ساله بـه اتفاق پدر و مادرش بـه مطب آمدند درون پرونده بیمار نامش نیکی نوشته شده بود بـه محض ورود اسمش را سوال کردم گفت نیکی عسلی بلافاصله پدرش گفت قبلا اورا نیکی عسلی صدا مـی کردیم وحالا وقتی از او سوال مـیکنیم پاسخ مـیدهد نیکی عسلی
درموقع معاینـه صدای گریـه از اطاق انتظار شنیده شد نیکی گفت فکرکنم نی نی کوچولو بیرون گریـه مـی کند إ إ
خاطره 170
نوزادی را آوردند کـه سرمـه غلیظی روی ابروهایش کشیده بودند سرمـه کشیدن از رسوم دوران قدیم بود ودر این زمان دور از انتظار إ إ إ
خاطره 171
9 ساله بـه علت اسهال واستفراغ شدید با دزهیدراتاسیون شدید درون بیمارستان رسالت تهران بستری گردید ودرمان با سرم رینگر وقندی نمکی شروع گردید فردا صبح هنگام معاینـه وراند بخش از بیمار سوال کردم حالت چطور هست بلافاصله پاسخ داد آقای دکتر و در حالی کـه با انگشت بـه سرم اشاره مـی کرد گفت " این سرم خیلی تاثیر گذار بود " إإإإإ نحوه گفتار کودک بسیـار جالب بود
خاطره 172
ثمـین 3/2 ساله بود کـه در بیمارستان رسالت تهران بستری گردید روز بعد کـه جهت معاینـه بـه اطاق بستری اش رفتم عروسک زیبائی داشت گفت نی نی مریض شده اورا معاینـه کنید کـه من مجبور شدم اول نی نی را وسپس کودک را معاینـه نمایم
خاطره 173
در سال 1347 کـه من درون بندر دیلم به منظور خدمت پزشکی رفته بودم بیماری را آوردند کـه سرفه شدیدی داشت داروهائی به منظور او تجویز نمودم درون مـیان داروها شربت هم وجود داشت دستور دارو اینچنین بود روزی 3 قاشق مربا خوری روز بعد پدر شیرخوار بچه را با حال عمومـی بد ودر حالت نیمـه کما بـه درمانگاه آورد از پدر سوال کردم چه شده ؟ وچه خورده هست ؟ پاسخ داد دستورات داروئی شما را اجرا کردم پرسیدم شربت را چقدر داده ای گفت شما گفتید روزی 3 قاشق مربا خوری بدهم ولی من به منظور اینکه زودتر خوب شود نصف شیشـه شربت را یکجا دادم کـه مسمومـیت پیدا شده بود .
از این ماجرا 42 سال مـیگذرد امروز درون تاریخ 7/10 / 1389 درون مطب مشغول معاینـه بودم خانمـی تلفن نمود کـه بچه اش تب بالا دارد اجازه مـیدهید 2 که تا شیـاف اطفال با هم مصرف کنم کـه تب زودتر پائین بیـاید .
این خاطره مشابه خاطره 42 سال قبل بود .
توجه : دوز دارو همان مقداری کـه توسط پزشک تجویز شده بایدمصرف گردد.
خاطره 174
کودک 5/3 ساله جهت واکسیناسیون بـه اتفاق مادر بـه مطب آمدند بع از معاینـه واکسن آنفلوآنزا تزریق نمودم وخواستم چسب کوچکی روی محل تزریق بگذارم مادر گفت از چسب خوشش نمـی آید پاسخ دادم چسب فقط جهت جلوگیری از خونریزی هست لذا یک دقیقه با پنبه ناحیـه محل تزریق را نگه دارید ورفتم نسخه بنویسم کـه کودک آمد جلومـیز و گفت آقای دکتر حالا کـه چسب نزده ایم خونریزی نکند ؟ إإإإإإ
خاطره 175
راشین 7 ساله بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمدند شب قبل برف زیـادی باریده بود به طوری کـه مدارس تعطیل شده بود گفتم چه شده ؟ راشین از مادرش اجازه گرفت خودش علت مراجعه را بگوید وشروع بـه صحبت نمود :
وگفت دیشب هوس کردم بستنی بخورم . امروز هم هوس کردم برف بازی کنم ونیم ساعت بعد هم برف بازی کردم بعد از آن استخوان هایم درد گرفت بعد گلوم درد گرفت کمـی هم سرفه مـی کنم سردرد هم گرفتم
خاطره 176
در تاریخ دوم اسفند ماه 1389 مراسم بزرگداشت استاد دکتر ابوالقاسم قلمسیـا درون یزد بـه همت فارغ التحصیلات دبیرستان ایرانشـهر ، جناب آقای عباس فیـاض دبیر جامعه یزدی ها ومدیر مسئول یزدا ، با همکاری 16 اورگان دولتی وملی کشور برگزار گردید بعد از سخنرانی افراد مختلف درون باره شخصیت علمـی وفرهنگی استاد قلمسیـا پرده برداری از تندیس مرحوم دکتر قلمسیـا درون دبیرستان ایرانشـهر انجام گردید وسپس از دبیرستان ایرانشـهر کـه درسال 1307 آغاز ودر سا ل 1313 تاسیس گردید واطاق استاد قلمسیـا بازدید بـه عمل آمد
متن سخنرانی پروفسور محمد حسین سلطان زاده درون مراسم نکوداشت استاد دکتر قلمسیـا درتاریخ 2/ اسفند /1389 درون دبیرستان ایرانشـهر
پروفسور محمد حسین سلطان زاده
متخصص کودکان ونوزادان
استاد دانشگاه علوم پزشکی شـهید بهشتی
طی دوره بالینی عفونی از مـیوکلینیک آمریکا
oبه حضور شخصیت های علمـی ، فرهنگی ، اجتماعی وتمامانی کـه دربرگزاری این همایش درون یزد وتهران زحمت کشیده اند وبرای بزرگداشت معلم وارسته گام برداشته اند تبریک عرض مـی نمایم
oبه درستی کـه برای آموزگار نیکی ها جنبندگان زمـین وماهیـان دریـا وهر ذی روحی درون هوا وتمام اهل آسمان وزمـین طلب آمرزش مـی کنند
o قال رسول الله « ص » بحارالانوار جلد 2 صفحه 17
oان الذین آمنوو عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا
oهمانا آنانکه بـه خدا ایمان آوردند ونیکوکار شدند ، خدای رحمان آنـها را درون نظر خلق وحق محبوب مـی گرداند (آیـه95 سوره مریم)
oیکی از معلمـین دبیرستان ایرانشـهر درون دهه 30 کـه من درون دبیرستان ایرانشـهر تحصیل مـیکردم ( 1331-1336)
oاستاد قلمسیـا بود ناظم دبیرستان هم بودند
oمن وهمـه دانش آموزان هر سوالی واز هر درسی داشتیم پاسخ مـی دادند
oبه همـه دروس آشنائی کامل داشتند
oاگر من توانستم پزشک واستاد دانشگاه شوم مرهون زحمات وراهنمائی های استاد قلمسیـابود
oاگر من توانستم مبتکر بزرگترین سایت علمـی کشور باشم
oکه به منظور سلامتی کودکان ایرانی درون سرتاسر دنیـا مادران ایرانی بـه زبان فارسی تغذیـه از زمان قبل از بارداری ، زمان بارداری ، 6 ماه اول تولد ، 6 ماه دوم تولد ، سال دوم تولد ، درون سال2-5 سالگی (پیش دبستان)، 6-12 سالگی و12-18 سالگی
oبیماریـهای عفونی
oبیماریـهای غیر عفونی
o روانپزشکی کودکان
oاگر توانستم 61 بیمار جالب Case Problem در سایت درون یکجا معرفی ودر جای دیگر تشخیص های افتراقی را برای تمام پزشکان ایرانی مطرح نمایم
oاگر توانستم 11 جلد کتاب درون مورد بیماریـهای کودکان تالیف نمایم
o اگرتوانستم پایـه گذار کنگره های استاد دکتر محمد قریب باشم کـه 32 سال برگزار گردیده و ادامـه دارد
oاگر توانستم درون بیش از 100 کنگره داخلی سخنرانی نمایم
oاگر توانستم درون 29 کنگره های بین المللی اطفال درون خارج از کشور با شرکت 150 کشور سخنرانی نمایم
oاگر توانستم بیش از 200 برنامـه زنده تلویزیون درون مورد تغذیـه کودکان وبیماریـهای اطفال داشته باشم
oاگر توانستم بیش از 100 کارگاه آموزشی احیـاء نوزادان برگزار نمایم
o همـه وهمـه مرهون زحمات وراهنمائی های استاد قلمسیـا بود
دبیرستان ایرانشـهر
oپیشنـهاد مـی شود ، سالن کنفرانس یـا اطاقی کـه استاد قلمسیـا 59 سال قبل حضور داشتند بـه نام استاد :
o« نامگزاری گردد »
o همچنین یکی از خیـابان های شـهر بـه نام ایشان نامگزاری شود
oمعلم یک واژه نیست ، معلم یک دائره المعارف هست ، اقیـانوسی هست که امواج آن عطوفت وفضل را بـه ساحل مـی برد
oمعلم احیـاکننده سبزه زار علم ودانش درون کویر خشک ناامـیدی هست ، راستی اندیشیده ایم کـه چرامعلمـین وارثان پیـامبرانند ؟
oمعلم منجی جامعه از ضلالت وتیرگی هااست
o انسان هرچه علمش زیـادتر باشد تفکرش نسبت بـه عظمت خدا وکرنش وتواضعش درون برابر حضرت باریتعالی افزون تراست « استاد قلمسیـا اینچنین بود »
oمعلم شمعی هست فروزان کـه مـی سوزد ومواضع تاریک جامعه را نورانی مـی کند
oمعلم کوهی هست که از قله وجودش چشمـه ها سرازیر شده و مرغزارهای دل وجان دانش پژوهان را هماره سرسبز ، خرم وبا صفا نگه مـیدارد
oمعلم ابری هست که پیوسته مـی بارد وحیـات مـی بخشد
oمعلم طبیبی هست مـهربان کـه مشفقانـه به منظور شفای درد انسان ها داروی دانش بکار مـی برد
oمعلم هنرمندی هست که هنرش صرف آرایش شخصیتانی مـی شود کـه در آینده دانش پژوهان جامعه خواهند شد
oتک تک شما حتما نخست از خود بپرسید :
oبرای یـادگیری وخود آموزی چه کرده ام ؟
oسپس از خود بپرسید ، برای کشورم چه کرده ام ؟
oاین پرسش را اینقدر ادامـه دهید که تا به این احساس شادیبخش برسید کـه شاید سهم کوچکی درون پیشرفت واعتلای بشریت داشته اید
o هنگامـی کـه به پایـان تلاشـهایمان نزدیک مـی شویم با صدای بلند بگوئیم « من آنچه درون توان داشته ام انجام داده ام» استاد قلمسیـا آنچه درون توان داشت درون راه مـیهن ایران انجام داد
oای همـه مردم درون این جهان بـه چه کارید ؟
oعمر گرانمایـه را چگونـه گذارید ؟
oهرچه بـه عالم بود اگر بـه کف آرید
oهیچ ندارید اگر کـه عشق ندارید
oوای شما دل بـه عشق اگر نسپارید
oگر بـه ثریـا رسید هیچ نیرزید
oعشق بورزید ---- دوست بدارید
oاستاد قلمسیـا عاشق کارش بود وتا سن 90 سالگی بـه معلمـی و کشورش عشق ورزید
یـادش گرامـی باد
خاطره 177
یکی از سه قلو ها بـه نام هستی قل ( 3 ) 7ساله بـه علت عفونت ریـه درون بیمارستان رسالت تهران بستری گردید پس از 4 روز دو قل دیگر یـاسمن ( 1 ) وعسل ( 2 ) درون ساعت 9 بعد از ظهر جهت معاینـه بـه مطب آوردند هردوقل از بیماری قل 3 ناراحت ومطالب زیـادی بیـان د عسل قل 2 اظهار داشت دلم تنگ شده و مـیخواهیم هستی را ببینیم وبیمارستان اجازه ملاقات نمـی دهد بـه آن ها گفتم شما بروید بیمارستان ومن هم بـه بیمارستان مـیآیم وشما را بـه دیدن هستی مـی برم وانجام دادم وهر سه قل با دیدن همدیگر خیلی خوشحال شدند.
خاطره 178
کودک حدود 4 ساله از ایلام بـه اتفاق پدرش بـه مطب آمدند ازاو سوال کردم چه شده ؟ درون پاسخ کودک با انگشت سبابه درون ناحیـه گردن اشاره کرد کـه درد مـی کند وقتی خواستم معاینـه کنم پدرش گفت از من درخواست کرده خانـه ای درست کنم کـه 1000 اطاق داشته باشد . من از کودک سوال کردم 1000 اطاق به منظور چه مـی خواهی ؟ پاسخ داد مـیخواهم 1000 زن بگیرم همـه زن ها چشم آبی باشند
خاطره 179
خاطراتی از سفر بـه کشور پرتقال Portugal، جزیره مادیرا Madeira وبارسلون Barcelona اسپانیـا داشتم
درتاریخ جمعه 27 اسفند 1389 مطابق 18 مارچ 2011 درون سفر سیـاحتی با تور مارکوپلو – تعطیلات از فرودگاه امام خمـینی
با پرواز لوفتانزا از طریق فرانکفورت به لیسبون پایتخت پرتقال رسیدیم
ودر هتل تیـارا ***** TIARA سکنی گزیدیم وبعداز کمـی استراحت گروه گشت پیـاده روی را از هتل بـه سمت مرکز شـهر آغاز نمودیم سرپرست وراهنمای گروه آقای سهراب الماسی کـه جوانی قد بلند و اطلاعات کافی درون مورد لیسبون وجزیره مادیرا و بارسلون داشت و برخورد خوب باافراد گروه داشت
ابتدا از مـیدان POMBAL گذشتیم
وبعد مسیر را از طریق خیـابان LIBERADE یـا آزادی کـه اصلی ترین وزیباترین خیـابان شـهر محسوب مـی شود ، ادامـه دادیم ، سپس بـه مـیدان Restauradores رسیدیم وبعد هم اصلی ترین مـیدان یعنی Rassio با محیطی دوست داشتنی مـیدانی کـه در یک سمت آن ، ساختمان تئاتر شـهر یـاد آور عصر رنسانس هست ودر سمتی دیگر خیـابان Augusta با سنگفرش های زیبایش کـه به Portuguese Calcada معروف هست با تداعی کننده راهروئی شایسته بـه سمت طاق پیروزی ، مـیدان Camercio ونـهایتا کناره چشم گیر رودخانـه TAGUS
شنبه 28 اسفند 89 مطابق با 19 مارچ 2011 صبح طبق برنامـه ساعت 9 صبح بـه همراه گروه گشت تمام روز شـهر لیسبون را آغاز نمودیم با اتوبوس از مسیر روز قبل یعنی مـیدان پومبال Pombal ، خیـابان آزادی ، مـیدان راسیو Rassio گذر کردیم که تا به کناره رودخانـه تاگوس Tagus رسیدیم وآن را با ورود بـه منطقه تاریخی بلم Belem کـه روزگاری بـه واسطه حضور مسلمانان بیت الحم خوانده مـی شد ادامـه دادیم منطقه ای کـه با برج دریـای معروفش وصومعه کم نظیر Jeronimos یـاد آور 500 سال پیش با همان عصر اکتشاف هست وپرتقالی ها بـه آن مـی بالند . بازدید از برج وصومعه با سبک معماری منحصر بـه فردشان کـه به Manueline شـهرت دارد درون هوائی بسیـار مطلوب انجام شد از برج دیده بانی بلم Blem Tower.
وازکشتی سربازان Padrao dos Descobrimentos
و هواپیما ی نماد وپل Vascodama Brige ومحلی کـه سربازان قبل از رفتن بـه جنگ دعا مـی د بازدید نمودیم .
سپس گشت را که تا دوباره مـیدان Rassio ادامـه دادیم بعد از صرف نـهار بـه منطقه Alfama که درون روزگار سلطه اسلام بـه خاطر داشتن چشمـه های فراوان بـه آن Al-hama گفته مـی شد ، رفتیم .
منطقه با فراز وفرود های تند وتیزش ، با کوچه بعد کوچه های باریکش کـه جز با پای پیـاده امکان گذری دیگر نیست
منطقه نـه چندان تمـیز اما برخواسته از دل مردان زحمت کش ، دریـانوردانی کـه روزگاری با آب های پهناور دست وپنجه نرم مـی د تاب رزق وروزی کنند . محله هائی کـه از یک سو پذیرای کلیسای جامع شـهر لیسبون با قدمتی قریب بـه 900 سال هست واز سوی دیگر قلعه ی Saint Jorrge را نیز بر بلندای خود مـی بیند .
در ادامـه گشت بـه منطقه ای از شـهر رفتیم کـه برای نمایشگاه 1998 بر پا شده بود . منطقه ای با ساختمان های مدرن وبعد از بازدید Oceanarium کم کم بـه پایـان گشت روز 19 مارچ رسیدیم .
روز یکشنبه 29 اسفند 89 مطابق 20 مارچ 2011 طبق برنامـه ساعت 9 صبح گشت تمام روز خارج از شـهر لیسبون را بـه همراه گروه آغاز کردیم ابتدا بـه منطقه ای بـه نام Sintra رفتیم . مکانی تقریبا کوهستانی وچشم نواز کـه گویـا قصد تسخیر روح انسان را دارد . کاخ موقر ومتواضع Sintra با تلفیقی از هنر های شرقی وغربی مورد بازدید گروه قرار گرفت . کاخی کـه از کاشی کاری های مسلمانان <مور> معروف به Azulejos تا صندوقچه های دست ساز از چوب وعاج فیل هندی که تا هدایـای بسیـار ارزشمند چینی والبته از همـه جالب توجه تر به منظور ما ، یگانـه فرش های ایرانی را درون خود جا داده هست . درون انتها واقعا نمـی توان از مناظر چشم گیر ونیز دودکش های مشـهور آشپز خانـه ی خاص آن بی تفاوت گذشت.
در ادامـه مسیر با گذر از جاده ای با پیچ وخم های مرتفع وچشم انداز خیره کننده درون اقیـانوس اطلس ، بـه غربی ترین نقطه اروپا یعنی Roca Cape رسیدیم .
یکی از صحنـه هائی کـه جالب توجه بود حضور 100 ها موتور سوار حرفه ای وماهر بود کـه هر یکشنبه درون این نقطه گرد هم مـی آیند با عبور از ساحل ماسه ای Guincho به منطقه ای ساحلی تفریحی بـه نام Cascais وارد شدیم بعد از دانستن وقت نـهار وگشت وگذار درون این منطقه سوار اتوبوس شدیم وبعد دوری درون اطراف بزرگ ترین Casino اروپا درون منطقه Estoril زدیم وراهی هتل شدیم . شام را کـه همگی بـه مناسبت شب تحویل سال نو درون رستوران Luso به همراه وموزیک محلی Fado سپری کردیم
که البته بعد از آن هم با هماهنگی های انجام شده از روز قبل در هتل تیـارا گرد هم آمدیم . گردش تمام روز 29 اسفند کـه شرح آن گذشت خود خستگی بسیـاری را بر افراد گروه تحمـیل کرده بود اما از آن جائی کـه عرق ایرانی بودن اعتقاد وایمان وافر بـه آئین مراسم سال نو خستگی را از چهره افراد گروه زدود ودر سالن هتل تیـارای لیسبون با چیدن سفره هفت سین کـه توسط راهنمای تور تهیـه وتوسط ان جوان گروه تزئین شده بود مراسم با تطبیق ساعت لیسبون با خواند ن دعای یـا مقلب القلوب والابصار، یـا مدبرالیل والنـهار ، یـا محول الحول والاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال ، ودر خاتمـه با خواندن سرود " ای ایران ای مرز پر گهر " خاطره خوشی را درون این سفر به منظور افراد گروه بـه ارمغان آورد
روز دوشنبه اول فروردین 1390مطابق 22 مارچ 2011 ساعت 10 صبح بـه اتفاق گروه پیـاده عازم سوار شدن " تراموای خط 28 " شدیم چون روز آزاد گروه بود والبته هوا هم چون روز های پیشین عالی بود این برنامـه را اجرا کردیم ، تراموا ئی کـه حدود 100 سال قبل از آمریکا آورده شده بود ، واگن های چوبی وقدیمـی اما همچنان مغرور ومتحرک درون انتهای خط هم از بیرون باسیلیکا وپارک Estrela دیدن کردیم ، باسیلیکائی کـه چون دیگر بناهای سبک باروک بـه زیور آلاتش مـی نازد .
روز سه شنبه دوم فروردین 90مطابق 22 مارچ 2011 برنامـه پرواز از لیسبون بـه جزیره فونچال Funchal مرکز جزیره مادیرا Madeira طبق برنامـه انجام شد
در هتل Park Atlantic ***** کـه قبلا نام TIVOLI نام داشته مستقر گردیدیم سپس به منظور شام بـه رستورانی محلی ودوست داشتنی بـه نام Seta رفتیم . گروهی از کودکان بـه همراه بزرگ تر ها برنامـه وموسیقی محلی جزیره را با لباس های زیبایشان اجرا د وسپس کمـی هم موسیقی Fado را اجرا نمودند ، موسیقی هائی کـه فریـاد عشق وجدائی است.
راهنمای محلی خانم ناندا Nanda وراننده Rui
روز چهارشنبه سوم فروردین 90 مطابق 23 مارچ 2011 ساعت 9 صبح عازم گشت نیم روز شـهر فونچال مرکز جزیره مادیرا شدیم . این جزیره گرچه بـه آفریقا نسبت بـه پرتقال نزدیک تر هست مثلا نسبت بـه کازابلانکا Casablanca ولی متعلق بـه پرتقال هست . کلا 8 جزیره درون فونچال هست کـه بزرگ ترین آن جزیره مادیرا هست . فونچال درون لغت بـه معنای " رازیـانـه " ومادیرا بـه معنای چوب است .
چرا کـه کاشفان ابتدائی جزیره درون اوائل قرن 15 از یک سو با کنده های غنی از درختانی با چوب مفید به منظور ساخت کشتی وقایق وخانـه وغیره مواجه شدند واز سوئی دیگر پا بـه منطقه ای انباشته از گیـاه رازیـانـه گذاشتند ، بنابراین وجه تسمـیه جزیره ومرکز آن اینگونـه رشد پیدا کرد. بـه هر حال گشت را بـه سمت مرکز شـهر فونچال آغاز کردیم هتل ریتزRitz را دیدیم کـه یک زمانی چرچیل درون آن اقامت داشته ودر سال 1949 ساخته شده هست وسپس ابتدا از بازاری رنگارنگ از گل ومـیوه بازدید کردیم .
در این جا گل زیبائی دیدیم بـه اسم پروتئا داشت Protea .
بازاری کوچک اما جالب کـه در قسمتی نیز بساط ماهی های گوناگون را بـه خود مـیدید یکی از ماهی ها خیلی دراز بود بـه نام اشپادا Espada که از منطقه 600-1000متری زیر آب دریـا صید مـی کنند .
سپس بـه باغ گیـاه شناسی رفتیم باغی به وسعت 18000 متر مربع که انواع واقسام گیـاهان خاص جزیره را درون آغوش گرفته بود .
چشم انداز کم نظیر وهوای دلنشین جاذبه ی این باغ را دوچندان کرد درون انتهای باغ هم از پرندگان زیبائی چون طوطی ، کبوتر ، طاووس و غیره دیدن کردیم.
برنامـه بسیـار جالب توجه هم برنامـه سوار شدن بـه سورتمـه های چوبی – حصیری را داشتیم کـه در زبان محلی به Tobogon گفته مـی شود درون محله Monte . سورتمـه هائی کـه شاید امروز توسط مردان خستگی ناپذیر جزیره به منظور تفریح وشادی مردم درون مسافتی کوتاه کشیده مـی شد اما روزگاری درون قرن 19 بـه عنوان اختصاصی ترین وسیله حمل ونقل درون جزیره مورد استفاده قرار مـی گرفت.
روز پنجشنبه چهارم فروردین مطابق 24 مارچ 2011 گشت تمام روز را بـه قصد بازدید از مناطق مختلف غرب جزیره آغاز کردیم پرتقالی ها اول دفعه درون قرن 15 از منطقه لوبوLobo به این خطه وارد شدند.ابتدا بـه سمت Camara de Lobos ودوستان ماهیگیران رفتیم وسپس به Cabo Girao که با ارتفاع 580 متر دومـین صخره دریـائی دنیـا هست . بعد هم مسیر پر پیچ وخم را کـه سراسر با پوشش های گیـاهی گوناگون مزین شده بود بـه سوی Paul da Serra , Ribeira Braua ادامـه دادیم وبه ارتفاع 1400 متر ی رسیدیم .
نـهار را درون منطقه ای با استخر های آتشفشانی طبیعی وکم نظیر با ماهی اشپوداEspoda صرف کردیم . سپس درون بین راه بـه سوی Sao Vicente یکی از آبشار های بسیـار زیبا ی طبیعی را کـه به تور عروس شباهت دارد را بازدید کردیم بعد از این مسیر را ادامـه دادیم که تا به Encumeada جائی کـه هم زمان شمال وجنوب جزیره رخ نمائی مـی کند . درون انتها این سفر یک روزه کـه همواره با فراز وفرود هائ جاده ای باریک همراه بود ، بعد از گذر از دره ای چشم گیر Serra D Agua به فونچال وهتل رسیدیم
با بـه پایـان رسیدن سفرمان درون کشور پرتقال جالب هست داستان نماد کشور پرتقال کـه یک خروس هست مـی توان تعریف نمود : گویند درون روزگار قرون وسطی (قرن 13) در شمال کشور پرتقال درون شـهری بـه نام BARACELOS is a small walled village with a medieval tower of honour on the right bank of the River Cavado
بی گناهی بـه اعدام محکوم مـی شود قبل از کشتن وی محل غذائی به منظور او ترتیب مـی دهند وخروسی را پخته شده روی مـیز مـی گذارند وبه اومـی گویند اگر قبل از مرگ آرزو یـا خواسته دارد بگوید وی هم از خدا مـی خواهد کـه اگر واقعا بی گناه هست خروس مذکور زنده شود وسه بار بخواند کـه در نـهایت این اتفاق رخ مـی دهد و او از کشته شدن نجات مـی یـابد ( ما هم ضرب المثلی داریم کـه سر بی گناه پای دار مـیرود اما بالای دار نمـی رود ) این گونـه هست که خروس " نماد کشور پرتقال نشانـه ای از علامت بی گناهی گردید.
روز جمعه پنجم فروردین 90 مطابق 25 مارچ 2011 عزیمت از جزیره مادیرا بـه سوی لیسبون وسپس بـه کشور اسپانیـا درون شـهر بارسلون شدیم . اسپانیـا کشوری هست در جنوب غربی اروپا وشبه جزیره ایبریـا واقع شده هست .
امپراتوری روم طی سال های 218-201 پیش از مـیلاد جزیره ایبری را تصرف نمود وبا سقوط امپراتوری روم غربی مسیحیت درون آنجا اشاعه یـافت . درون سال 700 مـیلادی اعراب مسلمانان از جنوب بـه اسپانیـا حمله نمودند وآخرین شاه ویزیگوت ها را مغلوب نمودند و دوران با شکوه اسلامـی را درون تاریخ اسپانیـا پایـه گذاری نمودند با تسلط یـافتن اعراب بر نوحی جنوبی ایبری ، ویزیگوت ها بـه شمال مـهاجرت د وکشورهای کوچکی چون کاسینا ، کاتالونیـا ،ناوارا ،آراگون وپرتقال را تاسیس نمودند همـینان بودند کـه بعد ها دست اتحاد بـه هم دادند و وحدت اسپانیـا را فراهم ساختند وبا اعراب بـه جنگ پرداختند اعراب طی استیلای خود بر نواحی جنوبی ایبری کـه آن را آندلس مـی نامـیدند درون سده دهم مـیلادی بـه اوج عظمت خود رساندند با کشف قاره آمریکا به دست کریستف کلمب درون سال 1492 امپراتوری اسپانیـا پایـه گذاری شد امپراتوری مزبور درون سال 1516 درون زمان شارل اول بـه اوج عظمت ونـهایت وسعت خود رسید . شکست نیروی دریـائی اسپانیـا از انگلستان سر آغاز نزول وسقوط امپراتوری اسپانیـا بود جنگ های 30 ساله 1618-1648 نیز بـه به زیـان وشکست اسپانیـا تمام شد ناپلئون اول درون سال 1808 فرناندو هفتم شاه اسپانیـا را وادار بـه استعفا نمود و برادر خویش ژوزف بناپارت را بـه سلطنت اسپانیـا نشاند باسلون مرکز وشـهر معروف کاتالونیـا Catalonia ودومـین شـهر بزرگ اسپانیـا هست این شـهر مرکز اصلی ومـهم اقتصاد اسپانیـا هست این شـهر درون طول تاریخ چندین بار محاصره شده هست بارسلونا مرکز مـهم فرهنگی ومقصد اصلی توریستی اسپانیـا هست به دلیل آثار معمارانی از جمله آنتونیوگودی Antoni Gaudi لوئیس دومنچی مونتانر Luis Domenechi Montaner معروف هست راهنمای محلی خانم اولگا Olga بود.
روز شنبه ششم فروردین 90 مطابق 26 مارچ 2011 گشت تمام روز شـهر بارسلون را با بازدید از منطقه Gothic Quarter آغاز نمودیم . قسمت قدیم شـهر کـه با کلیسای جامع Santa Eulalia ،
کلیساس کاتدرال Catedral که درون قرون وسطی وقصر پادشاهان درون کنار کلیسای کاتدرال واقع شده هست . درون مسیر باغ گیـاه شناسی کـه در آن درختان خرما واز گیـاهان گرمسیری دارد مشاهده نمودیم کوچه بعد کوچه های قرون وسطی وساختمان های رومـی تداعی گر قرون تاریک اما تاثیر گذار تاریخ هست . سپس بـه خیـابان اصلی شـهر یعنی La Ramblas دیدن کردیم.
وگشت را بـه طرف تپه های Montjuic که زمانی منطقه یـهودی نشین بوده ادامـه دادیم .
چشم اندازی بـه شـهر بندری باسلون کـه محیطی آرامبخش بود به منظور نـهار هم به Spanish Village رفتیم مـی توان آن را موزه ای از معماری نقاط گوناگون اسپانیـا بنامـیم .
بعد از ظهر هم از قسمت های مختلف استادیوم Camp nou بازدید کردیم کـه خود حکایتی مفصل از ورزشی کـه این روز ها درون مورد فوتبال بر سر زبان ها هست استادیوم نیوکمپ ورزشگاه اختصاصی تیم فوتبال F.C.Barcelona یکی از بزرگ ترین باشگاه های اروپا هست که ***** 5 ستاره است با ظرفیت 100هزار نفر در مـیان استادیوم های اروپا بیشترین گنجایش را دارد .
شب راهم به منظور تماشای آب که جمعیت بی شماری را از توریست وغیر توریست گردآمده بودند رفتیم منظره جالب و تماشائی بود وافراد زیـادی همراه آب درون اطراف آن بـه شادی و پرداختند.
روز یکشنبه هفتم فروردین 90 مطابق 27 مارچ 2011 گشت نیم روز از ساعت 30/9 صبح شروع کردیم . گشتی کـه به دیدن آثار معروف ترین هنرمند شـهر بارسلون یعنی آنتونی گائودی Antoni Gaudi گذشت . ابتدا از کلیسای با شکوه وخیره کننده ای ساگرادا فامـیلیـا Sagrada Familia که بـه جرات مـی توان آن را یکی از بهترین نمونـه های ترکیب سه عضو سنت ، تاثیر پذیری و خلاقیت درون معماری بـه حساب آورد .
گائودی درون سال 1852 متولد ودر سال 1926 یعنی 74 سالگی بدون اینکه ازدواج کند فوت مـی نماید پدرش ماهی گیر وخودش معمار تاثیر گذار ارتفاع کلیسای ساگرادا فامـیلیـا 100 متر وشروع ساخت آن 1883بوده هست در طرف دیگر کلیسا مجسمـه گائودی مشاهده مـی گردد .
بعد هم سوار بر اتوبوس از خانـه های گائودی کـه در طراحی همگی از طبیعت الهام گرفته هست دیدن کردیم .
در انتها درون هوای بسیـار دلپذیر یکی دیگر از کارهای بی نظیر گائودیی یعنی پارک گوئل Guell بازدید بـه عمل آوردیم .
خانـه ای کـه در سال های آخر زندگی گائودی درون آن زنگی مـی کرده از 1900 که تا 1926 دیدیم . بدون تردید تاریخ معماری نام این هنرمند بزرگ را هیچ وقت فراموش نخواهد کرد.
روز دوشنبه هشتم فروردین گشت آزاد گروه وروز سه شنبه نـهم هم حرکت بـه لیسبون وسپس فرانکفورت وتهران
خاطره 180
به یـاد استاد دکترسید ابراهیم چهرازی در تاریخ 25 فروردین 1390 همایشی توسط عده ای از شاگردانش وشماری از پیشکسوتان پزشکی کشور درون سالن کنفرانس رستوران لمون برج های سامان برگزار گردید وجناب استاد دکتر بهادری ابتدا درون مورد زندگی نامـه وخاطرات استا د سخنرانی نمودند بنده هم بـه سبب اینکه مدت سه سال درون زمان دانشجوئی دانشگاه تهران وبا ویزیت بیماران کـه صبح ها با ایشان انجام مـیدادم درون مورد خصوصیـات استاد سخنرانی نمودم استاد درون 15 مـهر 1287 متولد ودر 15 اسفند 1389 بعد از 102 سال و 5 ماه دار فانی را وداع نمودند ودر لنجان اصفهان زادگاهش بـه خاک سپرده شدند .
استاد دکترسید ابراهیم چهرازی پایـه گذار کرسی اعصاب وروان ایران مـیباشد واولین بیمارستان روانی بـه نام بیمارستان چهرازی تقریبا 50 سال بـه مردم کشور ایران خدمت نمود . تعداد 16 جلد کتاب درون مورد بیماریـهای اعصاب تالیف نمود
استاد دکتر چهرازی به منظور اولین مرتبه درون سال 1336 مجله سلامت فکر را تاسیس ومنتشر نمود .که امروز بعد از 54 سال سازمان بهداشت جهانی WHO به بعد معنوی سلامت توجه نموده هست واظهار مـیدارد علاوه بر سلامت جسم حتما به ابعاد دیگر سلامت خصوصا بعد معنوی سلامت مورد توجه قرار گیرد.
استاد بـه سلامت فکر بیش از سلامت جسم اهمـیت مـیداد استاد بنیـان گذار انجمن ملی مبارزه با تریـاک والکل بود واین رادمرد مشعل مبارزه با مواد مخدر را درون ایران وجهان روشن نمود کـه مورد تقدیر مرجع عالیقدر جهان تشیع سید ابوالحسن اصفهانی وهمچنین مرحوم آیت الله بروجردی قرار گرفت حضرت آیت الله بروجردی خدمات استاد دکتر چهرازی را به منظور مبارزه با تریـاک والکل بـه مثابه جهاد ذکر نموده بودند .
اینجانب با توصیـه استاد دکتر چهرازی ودر بیمارستان معتادین کـه ریـاست آنرا جناب آقای دکتر منوچهر صبا عهده دار بودند والحق کـه ازپزشکان زحمت کش وبسیـار خوب بودند روی 3139 مورد معتاد بررسی انجام دادم ودر کنگره پزشکی رامسر مطرح نمودم وعین آن مقاله درون مجله مسائل ایران 1345 چاپ گردید
در مورد سلامت فکر استاد دکتر چهرازی مطلبی را ارائه نمودند :
همـیشـه ودر هر حال بخاطر داشته باشید
سلامت فکر حالتی استکه آدمـی درون آن عقده های باطنی خود را حل وفصل کند وبا تغییرات ومقتضیـات محیط طببعی واجتماعی خویش سازش داشته ومفید باشد وجهد کند که تا تندرستی ونشاط به منظور خود ودیگران فراهم سازد . مـیل تجاوز بـه دیگران ، ریـاکاری ، دروغ گوئی ، تنبلی ، ولگردی ، گدائی ، حرص ، طمع ، حسادت ، اغفال ، کینـه توزی ، فحشاء ، خودپرستی ، دزدی وکلاه برداری مباین با سلامت فکر است .
نگرانی ، ترس ، اضطراب ، خودخوری ، وسوسه ، تلون مزاج ، تند خوئی ، نداشتن علاقه بـه زندگی ، مـی گساری ، اعتیـادات مضره مقدمـه بیماری روانی بـه شمار مـیرود
خاطره 181
3.9 ساله کـه در روز پزشک برایم گل آورده بود به علت تب بـه اتفاق مادرش بـه مطب آمد وگفت من همانی هستم کـه قبلا به منظور شما گل آورده بودم اما الان مرده هست ( مادرش گفت مـی خواهد بگوید پژمرده شده است )
خاطره 182
8/2 ساله کـه همراه مادرش بـه مطب آمده بود مادر اظهار داشت کـه مدتی هست م سوزش ادرار دارد بعد از گرفتن شرح حال ومعاینـه ودرخواست آزمایش درون موقع خداحافظی آب نبات چوبی مـی خواست کـه به او دادم وگفتم حالا یک بوس بده درون پاسخ گفت : من بوس نمـی دهم ـــــــ إإإإإ ؟ بـه هیچ هم بوس نمـی دهم ــ إإإإإ به مادرش گفتم ببینیم بعدا هم بـه هیچبوس نمـی دهد ـــــــ إإإإإ ؟ کـه مادر خندید وگفت فکر نمـی کنم .
خاطره 183
پسر 4 ساله ای کـه از دوران نوزادی درمطب پرونده داشت و به اتفاق مادر ش بـه مطب آمدند گفتم اسمت چیست ؟ و چند سال داری ؟ پاسخ داد نـه هنوز بزرگ نشده ام و آمد نزدک مـیز من وگفت ببین هنوز بزرگ نشده ام واشاره بـه قدش مـی کردکه کمـی از مـیز من بالا تر هست بعد از معاینـه مادر گفت با وجودی کـه بزرگ شده و4 ساله هست هنوز دوست دارد درون اطاق ما بخوابد بـه کودک نگاه کردم وگفتم تو بزرگ شده ای وباید درون اطاق جدا بخوابی پاسخ داد من گفتم کـه بزرگ نشده ام .
خاطره 184
خاطراتی از سه کشور المان ، دانمارک ، سوئد داشتم
در تاریخ 7 تیرماه 1390 با تور سیـاحتی دیبا از فرودگاه بین المللی امام خمـینی با قطر ایر ویز بـه فرودگاه دوحه وسپس بـه مقصد برلین حرکت ودر هتل هیلتون اقامت گزیدیم راهنمای تور جناب آقای پیمان طهماسیـان که جوانی خوش قامت وخوش برخورد وجدی وبسیـار صبور کـه در تمام مراحل سفر بـه خصوص انجا کـه اتفاق حادی رخ مـیداد کـه البته یکی از آن موارد درون کپنـهاگ رخ داد
وشرح واقعه درون موقع خود اشاره خواهم کرد بسیـار صبورانـه موضوع را حل وفصل نمود.در برلین راهنمای محلی وراننده اتوبوس هم بـه گروه اضافه گردیدند.
آلمان دومـین کشور پر جمعیت قاره اروپا و شانزدهمـین کشور پر جمعیت جهان وبزرگترین قدرت اقتصاد اروپا با سابقه حضور درون دو جنگ جهانی وتجربه دونیم شدن وجنگ سرد .جمعیت 81471834 نفر و پایتخت برلین با جمعیت 3450000 نفر بـه عنوان بزرگترین وپر جمعیت ترین شـهر آلمان ودومـین شـهر پر جمعیت اتحادیـه اروپا بعد از لندن هست .
اولین بار درسال 1701 فردریک کبیر پادشاه پروس این شـهر را پایتخت قرار داد ، شـهر آلمان با مساحت 892 کیلومتر مربع ، نماد جداشدن دو آلمان وتبدیل بـه دو شـهر برلین شرقی وغربی از سال 1961-1989 برلین درون زمان جنگ جهانی دوم کـه زیباترین شـهر اروپا بود تقریبا تخریب وویران گردید ( 1943- 1945 )
وبعد از پایـان یـافتن جنگ جهانی دوم این خطه بین 4 قدرت بزرگ جهانی آمریکا ، فرانسه ، بریتانیـا ، اتحاد جماهیر شوروی تقسیم گردید . در سال 1961 حکومت جمـهوری دموکرتیک آلمان شرقی ، به منظور جلوگیری از فرار مردم از برلین شرقی بـه برلین غربی ، دیوار بتونی بـه طول 155 کیلومتر وارتفاع 3 متر
بین این دوقسمت احداث کرد درون جریـان وحدت دو آلمان درون سال 1990 دیواربرلین فرو پاشید ، بخش بزرگی از قسمت سالم دیوار درون شرق مرکز شـهر درون امتداد رودخانـه اسپری درون خیـابان موهلن ( Muhlenstrasse ( است کـه معروف بـه گالری بخش شرقی هست . نقاشی های جالب وزیبائی روی دیوار کشیده اند
یـادبود دیوار برلین
برای گرامـیداشت یـادانی کـه هنگام عبور از این دیوار کشته شده اند ساخته شده هست
ایستگاه بازرسی چارلی (Checkpoint Charlie )
این منطقه تنـها گذرگاه بین آلمان شرقی وغربی طی جنگ سرد بوده هست . فقط خارجیـان مجاز بـه عبور از آن بوده اند و ساکنان برلین غربی وشرقی اجازه ورود بـه آن را نداشته اند تابلو هشدار معروف : شما درون حال ترک قسمت آمریکائی هستید You are leaving American Sector ) )هنوز درون این محل هست برلین سپس توسط دو قدرت بزرگ غرب وشرق مجددا ساخته شد وبعداز یکی شدن بـه دستور پارلمان برلین مجددا پایتخت دو آلمان شد . این شـهر از نظر جغرافیـائی درون شرق آلمان ودر فاصله 70 کیلومتری غرب مرز لهستان قرار دارد
دروازه براندنبرگ Brandenburg Gate
این محل نشان اختصاصی برلین وآلمان هست عاین دروازه روی سکه های 10 ، 20 ، 50 سنتی یوروی آلمان حک شده هست یکی از مـهم ترین اماکن تاریخی برلین بـه حساب مـی آید .
همچنین موزه های قدیمـی و کلیسا های زیبا با سبک معماری های مختلف برلین را بـه عنوان یکی از شـهر های زیبای دنیـا معرفی کرده هست . کلیسای جامع برلین ، Berliner Dom و کلیسای جامع سنت هدویک را مـیتوان نام برد .
رایشستاک Reichstag که مجلس فدرال آلمان درون آن واقع هست .
بازار ژاندارمری Gendarmenmarkt از جمله دیدنی های شـهر برلین است.
قصر Schloss Charlottenburg بزرگترین کاخ تاریخی برلین هست که درون جنگ جهانی اول آتش گرفت و قسمت وسیعی از آن خراب شد امروز این کاخ بازسازی شده هست .
برج تلویزیون TV Toower بلند ترین برج آلمان کـه درسال 1969 ساخته شده 368 متر ارتفاع ودومـین برج مرتفع اروپا هست .
بلوار تاریخی Karl-Marx – Alleee یک بلوار تاریخی هست که طی سال های 1952-1960 ساخته شده هست .
ساختمان شـهرداری Rotes Rathaus که طی سال های 1961-1969 ساخته شده هست با آجر های قرمز با سبک معماری ویژه ساخته شده هست .
بلوار Unterden Linden بلواری درون مرکز برلین بـه صورت غربی شرقی از دروازه براندنبرگ که تا قسمت سابق کاخ شاهنشاهی هست و ساخت آن بـه قرون 17 و 18 بر مـی گردد معنی نام این بلوار ( زیر درختان زیرفون ) هست اولین تفرجگاه شـهر برلین بوده هست .
محل برگزاری کنفرانس ها : اولین ساختمان برگزاری در قدیم و محل برگزاری کنفرانس ها جدید ملاحظه مـی شود.
سمبل شـهر برلین هم خرس ذکر شده هست .که اکثرا درون خیـابان ها وورودی هتل ها گذاشته شده است.
یکی از نکات جالب توجه درون برلین
برپائی موزه پرگامون Pergammon بود کـه در تاریخ 27-30 ژون2011 در زمانی کـه ما درون برلین بودیم درون معرض دید عموم بود کـه به مدت سه روز از نقاشی ها ی مـینیـا تور کتاب شاهنامـه درون تالار هنر های اسلامـی ترتیب داده شده بود درون این تالار علاوه بر نمونـه های بی نظیری از نقاشی مـینیـاتورهای داستان های شاهنامـه نمونـه های نایـابی از هنر کاشی کاری ایران وهمچنین هنر قالی بافی ومحراب های کاشی بسیـار زیبا ودرب های تزئین شده را بـه نمایش گذاشته بودند.
پتس دام
POTSDAM SANSSOUCI Residence of Frederick the Great
یکی از قسمت های جالب و دیدنی درنزدیک برلین قصر فردریک کبیر در پتس دام است
در ابتدای شـهر آلاچیقی زیبا طراحی شده کـه شاه زاده ها دور هم مـی نشینند وتماشا مـی کنند چهانی وارد پتس دام مـی شوند
و حدود 200 سال قبل ساخته شده واز پلی کـه قبل از ورود بـه پتس دام ساخته شده به پل جاسوسی نامـیده مـی شود پل اتحاد هم گفته مـی شود
در ضمن وقتی وارد پتس دام مـی شویم مثل اینکه وارد بهشت شده ایم فردریک کبیر کـه 74 سال عمرکرد در سال های آخر عمر درون پتس دام قصری ساخته ومجسمـه هائی اطراف ساختمان قرار دارد و معروف هست که مجسمـه ها الهه هائی هستند کـه قصر را حمل مـی کنند
در این قصر سالن هائی وجود دارد که سران 3 کشورآمریکا ، انگلستان ، شوروی ترومن ، وینستون چرچیل ، ژوزف استالین در سال های 1945 جلسه مـهم برگزار د .
روزولت و چرچیل واستالین در همـین قصر صبحانـه مـی خوردند و تصمـیم مـی گرفتند چند هزار نفر سوزانده شوند .
فردریک کبیر وصیت کرده بود درون همـین قصر درون گوشـه ای از باغ دفن شود وچون درون زمان جنگ مواد خوراکی کم داشتند و معمولا در آن خطه ذرت کشت مـی شده به منظور اولین بار سیب زمـینی دستور مـیدهد از مکزیک بیـاورند وکشت نمایند مردم هنوز بعد از سالیـان دراز بـه رسم یـادبود سیب زمـینی روی قبر فردریک مـی گذارند
درتاریخ 10 تیرماه 1390 که بـه فرودگاه رفتیم که تا در ساعت 5/18 به کپنـهاک پایتخت دانمارک برویم چند ساعت تاخیر ذکر د اما گفتند بار هارا کـه تحویل داده ایم بعد بگیریم بعد از مدتی سرگردانی وخستگی زیـاد بالاخره قرار شد با تاکسی به هتل هالی دی این برویم
در انجا بود کـه جناب آقای طهماسیـان با صبر وحوصله زیـاد موضوع را حل وفصل د .
راهنمای محلی
وساعت 5/8 صبح روز بعد پرواز داشته باشیم بالاخره با یک شب تاخیر بـه هتل رادیسون کپنـهاگ رسیدیم .
دانمارک
از نظر تاریخ داستانی درون مورد دانمارک نقل مـی شود : درون سال 1219 ودر 15 ژوئن شاه ما لد مار دوم دانمارکی کـه اورا فاتح مـی نامـیدند درون تنگنای بدی گرفتار شده بود درون این وضعیت اسقف های دانمارکی کـه همراه لشکر جنگی بودند بر تپه ای گرد آمدند ودست ها واستعانت بـه درگاه خداوند برداشته درون این هنگام ناگاه ابر ها کنار رفتند وپاچه ای سرخ رنگ بزرگی از آسمان بـه زیر افتاد کـه صلیب سفید رنگی برآن دیده مـی شد نشانـه عینی از جانب خداوند کـه نشان مـیداد او به منظور دانمارکی ها رحیم وخیرخواه خواهد بود.
دانمارک شبه جزیره هست واز 443 جزیره تشکیل یـافته تنـها 76 جزیره مس هستند
کشوری هست که زمانی محل حضور Viky ها بود و بعد بـه قدرتی بزرگ درون شمال اروپا تبدیل شد . جمعیت آن 5442334 نفر نوع حکومت مشروطه سلطنتی نکته جالب اینکه هیچیک از شـهروندان واهالی دانمارک زیر خط فقر نمـی باشند وهمگی باسواد هستند .
کپنـهاک
بزرگترین شـهر و پایتخت دانمارک با جمعیت تقریبا 2 مـیلیون نفر . درون معنی اسم شـهر کپنـهاک شـهر < بندر بازرگان > مـی باشد کـه به دلیل تجارت درون این منطقه انتخاب شده هست . این شـهر بـه عنوان دوستدار محیط زیست بارها درجشن های مختلف انتخاب شده هست در شرق کشور قرار گرفته ( محل تلاقی دریـای شمال ودریـای بالتیک ) . همچنین شـهر :
به The city of spills یعنی شـهر گنبد های مخروطی معروف گردیده هست نمونـه یکی از معماری سبک رنسانس مثل ساختمان بورس کـه قدیمـی ترین بورس جهان مـی باشد بـه نام
Rosenborg Castle که با تزئین 4 اژدها درون مخروط نمایـان هست از جمله ساختمان های زیبای شـهر مـی باشد .
توربین های بادی نزدیک ساحل کپنـهاگ جلب نظر مـی کند .
در مـیدان اصلی شـهر ساختمانی وجود دارد کـه روی دیوار چند طبقه ساختمان ترمومتر بزرگی نصب شده ودرجه حرارت را درون ساعات مختلف نشان مـی دهددر روزی کـه تور ما درون آن مـیدان بود درجه حرارت 15 درجه نشان مـی داد
دربالاترین طبقه این ساختمان دو مجسمـه خانم را نشان مـی دهد کـه در روز های آفتابی مجسمـه خانم با دوچرخه مشاهده مـی شود ودر روزهای بارانی مجسمـه خانم با چتر بیرون مـی آید .
پارک تیولی Tivoli یکی از قدیمـی ترین پارک های بازی از اواسط قرن نوزده درون این شـهر بنا شده هست . درون روز 11 تیر ماه 1390 کـه گروه تور بری پارک ریولی رزرو کرده بود باران شدیدی آمد کـه همـه خیس شدند و گفتند چنین بارانی بـه یـاد ندارند .
در مـیدان اصلی شـهر خیـابان باریکی سنگ فرشی وجود دارد کـه معروف هست در این خیـابان کـه حدود 2 کیلومتر است آقایـان یک ساعت طی مـی کنند ولی خانم ها یک هفته خارج نمـی شوند بـه خرید خانم ها إإإإإإ
در گوشـه ای از مـیدان اصلی شـهر مجسمـه ای وجود دارد کـه مربوط به کریستین آندرسون که قصه به منظور کودکان مـی نوشت به منظور یـادبود واهمـیت آن نصب گردیده هست نویسنده افسانـه های کودکان چون پری کوچک دریـائی Little Havfrue .
شـهر کپنـهاک کـه شـهر دوچرخه هم معروف است جمعیت کل شـهر 5/4 مـیلیون نفر وبیش از دومـیلیون دوچرخه در شـهر وجود دارد .
ملکه مارگارت دوم درون قصر کریسین مـیباشد
ساختمان قدیمـی دانشگاه کپنـهاگ کـه کاشف بمب اتم در همـین دانشگاه قدیمـی بوده است
مجسمـه ای درون دریـا The little mermaid ( Little Havfrue ) که بر روی سنگی درون دریـا نصب شده ومـیلیون نفر هرسال بازدید کننده دارد واز برونز درون 1913 بـه وسیله ادوارد اریکسن ساخته شده هست وسمبل کپنـهاگ محسوب مـی شود لازم هست ذکر شود کریستین آندرسون قصه گوی اطفال هم سمبل ملی محسوب مـی شود .
استکهلم Stockholm
در روز 12 تیرماه 1390 با اتوبوس از کپنـهاک درون مسیر بسیـار زیبا وجذاب ودیدنی عازم استکهلم شدیم بین دانمارک که تا استکهلم 661 کیلومتر هست وسوئد درون شمال شرق دانمارک قرار دارد درون مسیر راه جاده زیبا کـه در اول ژولی 2000 با همکاری Margaret IIدانمارک وسوئد Gustalf XVI of Sweden ساخته شد که تونل بـه طول 4055 متر درون زیر جزیره وسپس از طولانی ترین پل درون جهان کـه روی دریـا بـه طول 7 کیلومتر وبا ارتفاع 55 متر بالاتر از دریـا عبور کردیم
و در این مسیر توربین های بادی در کنار ساحل جلب توجه مـی کرد وبالاخره بعد از تماشای این همـه زیبائی ها درون هتل اسکاند یک Scandic وارد شدیم .
راهنمای تور
سوئد یک نیروی نظامـی درون قرن 17 کـه عملا بـه مدت 200 سال درون هیچ جنگی مداخله نداشت درون طی جنگ جهانی نیز بـه حالت آماده باش بود ولی هیچ مداخله ای انجام نداد درون شمال اروپا قرار گرفته ( منطقه اسکاندیناوی ).
جمعیت 9088728 نفر با نظام حکومتی پادشاهی ( مشروطه ) ، بدون افراد بی سواد وبدون افراد زیر خط فقر ، استکهلم پایتخت وبزرگترین شـهر کشور با جعیت حدود 2 مـیلیون نفر این شـهر بر روی 14 جزیره درون سواحل جنوب شرقی سوئد درون دهانـه دریـاچه مالارن از لحاظ تاریخی بسیـار مـهم هست .به عنوان دوستدار محیط زیست کـه از نظر تاریخی بـه سال 1252 مـیلادی باز مـیگردد ، استکهلم بـه خاطر آب راه های زیـاد .به آن ونیز شمال هم مـی گویند هوای سالم شـهر زبانزد هست به طوری کـه ماهی ها درون این شـهر از رشد خوبی برخوردار هستند و گاهی از نظر وزن بـه 22 کیلوگرم مـیرسد .
طول روز درتابستان حدود 18 ساعت ودر زمستان طول روز 6 ساعت مـی رسد .
استکهلم را شـهر سبز Green City هم مـی گویند چون حدود 55- 60 درصد شـهر سبز هست لذا استکهلم لقب پایتخت سبز اروپا را بـه خود اختصاص داده هست سالی حدود 840 هزار نفر بازدید کننده دارد
.بلوار معروف شـهر درسال 1921 ساخته شده وخیـابان اصلی شـهر درون سال های 1890-1920 ساخته شده هست از ساختمان های معروف ساختمان آبی اولاف پالمـه
Olof Palme ، اولین ساختمان بورس اوراق بهادارStock Exchange Building که درسال 1726مـیلادی شروع شده هست ودر حال حاضر به محل تعیین جایزه نوبل تبدیل شده هست .این موزه بـه بازدید کنندگان ، اطلاعاتی درون باره آلفرد نوبل و برندگان جایزه نوبل از سال 1901 که تا کنون مـی دهد .مراسم جایزه نوبل هر سال درون دهم دسامبر برگزار وپادشاه سوئد جوائز نوبل را بـه برندگان هر رشته اهداء مـی نماید .واز آنجا کـه توجه تمام دنیـا را بـه خود جلب کرده ، به منظور شـهر استکهلم اهمـیت زیـادی دارد .
ساختمان City Hall ، قصر حکومتی موزه های Scarcer به عنوان اولین موزه روباز جهان ( پارک ما نند ) ، موزه VASA ( کشتی جنگی ) ، موزه های هنر وموزه ملی و خانـه های چوبی که جزیره چوبی هم گفته مـی شود ، و شـهر قدیمـی Old City این شـهر را به منظور بازدید کنندگان ، یکی از نقاط جذاب معرفی کرده هست .
از تکات جالب دیگر مجسمـه ای هست که زیر پای اسبش اژدها له شده مجسمـهی هست که استکهلم را نجات داده ودانمارکی ها را شکست داده است( که سنت جرج راSaint George را درون حال جنگ با اژدها نشان مـیدهد) این مجسمـه درخیـابان درون معرض دید مردم قرار داده اند و مجسمـه چوبی آن هم درون سال 1489 درون کلیسای بزرگ سنت نیکولاس Saint Nicolaus گذاشته شده هست .قدمت این کلیسا بـه سال 1279 مـیلادی مـیرسد واسکار دوم ( Oskar II ) درسال 1873 درون این کلیسا تاج گذاری کرده است.
بچه های استکهلم
نماد استکهلم تاج زرد رنگ که 3 تاج هست از استکهلم ودانمارک ونروژ است
از نکات تاریخی مـهم دیگر مربوط مـی شود به ساخت اولین کشتی چوبی که درون سال 1624 مـیلادی درون استکهلم از چوب بلوط ساخته مـی شود ودر همان زمان اولین مرتبه درون آب غرق مـی شود وبعد از 333 سال از قعر اقیـا نوس بیرون مـی آورند ونقوش برجسته درون این کشتی ومجسمـه های بسیـار زیـاد درون اطراف کشتی کـه از آب خارج شده ودر موزه واسا VASAنگهداری مـی شود واقعا دیدنی هست .
از مکان های دیدنی دیگر قصر Drottnighholm هست که از خانـه های خانواده سلطنتی سوئدی کـه از راه آبی دریـاچه مالارن Malaren با کشتی درون تاریخ 15 تیرماه 1390 بازدید کردیم . این کاخ محل سخانواده سلطنتی سوئد که این جزیره درون استکهلم وجزیره لوان Lovon در دروتینگهلم بـه معنای جزیره ملکه است ودر سال 1580 مـیلادی بـه صورت بنای سنگی وبه دستور پادشاه ژان سوم ( John III ) برای ملکه اش کاترین Catherine Jagellon ساخته شد این کاخ تغییرات زیـادی کرده و نـهایتا درقرن 18 بـه صورت کنونی درآمد از سال 1981خا نـه دان سلطنتی فعلی سوئد پادشاه سوئد < کارل گوستاف شانزدهم > درون آن اقامت دارند واز سال 1991 درون حمایت مـیراث فرهنگی یونسکو قرار گرفت .
در شـهر استکهلم از تاریخ 3-6 ژولی 2011 کنگره زنان به نام اشره ESHRE برگزار شد کـه عده ای متخصصین زنان ایران هم درون آن درون همان زمانی کـه تور دیبا درون استکهلم حضور داشت شرکت نمودند .
درتاریخ16 تیرماه 1390 بـه همراه گروه تور د یبا بازگشت بـه ایران انجام گردید .
2
[ساعات حرکت تاکسی ویژه گرگان به مشهد]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 24 Jul 2018 02:57:00 +0000