پسر بچه مکانیک

پسر بچه مکانیک عشق یک طرفه پسر مکانیک بـه یک ، جنایت آفرید | با پسر شوهرم – avizoone.com : داستان ی , فیلم ... | کتاب اشباح درون شـهر (ماجراهای سه پسر بچه 10):اولف بلانک ... | کتاب مجموعه ماجراهای سه پسر بچه 3 (6 جلدی با قاب):اولف ... | دانلود رایگان ترجمـه مقاله آموزش مـهارت اجتماعی به منظور کودکان ... |

پسر بچه مکانیک

عشق یک طرفه پسر مکانیک بـه یک ، جنایت آفرید

مجموعه: پسر بچه مکانیک اخبار حوادث تاریخ انتشار : سه شنبه, 20 تیر 1396 08:28

مکانیک جوان کـه به خاطر مورد علاقه‌اش، پسر بچه مکانیک پسر جوانی را کشته بود، صبح دیروز درون شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران محاکمـه شد.

 ایران نوشت:در این جنایت کـه سحرگاه بیست و هفتم مـهر سال 94 درون باغ آذری تهران رخ داد پسر جوانی بـه نام «سعید» - 28 ساله – با ضربات  چاقو بـه قتل رسید و کارآگاهان درون جریـان تحقیقات دریـافتند ضارب، پسر 28 ساله‌ای بـه نام «مـهرداد» بوده هست که بلافاصله  وی دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد.متهم صبح دیروز از زندان بـه شعبه پنجم دادگاه کیفری انتقال یـافت که تا محاکمـه شود.در این جلسه دادگاه کـه به ریـاست قاضی «بابایی» و با حضور قاضی «تولیت» - مستشار دادگاه – برگزار شد، نماینده دادستان متن کیفرخواست علیـه متهم را خواند و سپس اولیـای دم (مادر و برادر مقتول) خواستار قصاص به منظور عامل جنایت شدند. پسر بچه مکانیک آنگاه «مـهرداد» درون برابر قضات ایستاد که تا به سؤالات پاسخ دهد.

سابقه کیفری داری؟نـه، هرگز.

شغلت چه بود؟مکانیک یکی از نمایندگی‌های شرکت‌های خودروساز درون تهران بودم.

چه اتفاقی افتاد کـه دست بـه چاقو شدی؟برای دفاع از جانم از چاقویی کـه دست مقتول بود استفاده کردم.اما باورکنید بـه هیچ عنوان قصد کشتن او را نداشتم. پسر بچه مکانیک اگر از خودم دفاع نمـی‌کردم مقتول و دوستانش مرا مـی‌کشتند.

علت نزاع و درگیری چه بود؟من درون محل کارم با جوانی بـه نام «فرشته» کـه دفتر بود آشنا شدم و به نظرم خوبی مـی‌آمد چند باری او را با موتورسیکلت بـه منزلش رساندم و بعد تصمـیم گرفتم با او ازدواج کنم.مدتی گذشت که تا اینکه یک روز متوجه شدم فرشته سر کار نیـامده و نگرانش شدم. او بـه من گفته بود کـه پسران محل مزاحمش مـی‌شوند.... با تلفن همراهش تماس گرفتم اما او پاسخی نداد. من هم درون محله‌شان جلوی درون خانـه آنـها رفتم اما هرچه زنگ زدمـی درون را باز نکرد.ولی بعد از چند دقیقه پسران محله را دیدم کـه با قمـه و چاقو بـه من حمله د... خودم هم شوکه شده بودم و نمـی‌دانستم چرا آنـها بـه من حمله کرده‌اند.

آیـا فرشته هم تو را دوست داشت؟نمـی‌دانم . بعد از این ماجرا بود کـه فهمـیدم فرشته اصلاً علاقه‌ای بـه من نداشته و قرار بوده با پسری کـه من او را کشتم ازدواج کند. گویـا خود فرشته از آن جوان خواسته بود کـه همراه با دوستانش با من درگیر شوند.و...

چاقو را از کجا آورده بودی؟آن چاقو مال من نبود هنگام درگیری چاقو را از دست مقتول گرفتم. حتی کف دستم هم بـه خاطر همـین موضوع بشدت زخمـی شد.

چرا بـه آن محله رفتی؟چون فرشته جواب مرا نمـی‌داد نگرانش بودم، من هم به منظور دیدنش بـه محله آنـها رفتم.

رابطه تو با فرشته درون چه حد بود. آیـا با هم رابطه پنـهانی هم داشتید؟هرگز، حتی مـی‌خواستم با او ازدواج کنم. بعد دلیلی نداشت رابطه‌ پنـهانی داشته باشیم. من او را قلباً دوست داشتم.

چند نفر درون درگیری شرکت داشتند؟4 یـا 5 نفر بودند.

بعد از اینکه چاقو را بـه مقتول زدی کجا رفتی؟آنقدر ترسیده بودم کـه پا بـه فرار گذاشتم اما چند روز بعد دستگیر شدم.پس از اظهارات متهم وپایـان جلسه محاکمـه، قضات وارد شور شدند که تا دراین باره تصمـیم بگیرند.




[پسر بچه مکانیک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 19 Jun 2018 00:32:00 +0000



پسر بچه مکانیک

با پسر شوهرم – avizoone.com : داستان ی , فیلم ...

0 بازدید

سلام – اسم من سمـیه هست الان 30 سال دارم شوهرم سینا مـهندس نفت داستان از اوجا شروع مـیشـه کـه شوهرم بـه من خیـانت مـی کنـه (البته سینا شوهرم یـه همجنس بازه) – خلاصه یک روز کـه سینا ماموریت و سفر کاری بـه چین بود ما مثل همـیشـه تنـها بودیم من و مادر سینا کـه یـه پیر زن سنتی و پیرو مـهربونی بود من بیشتر وقت بـه وب گردی و دیدن فیلم و یـا رفتن خونـه شوهرم بودم شوهرم یـه داشت کـه از شوهرش طلاق گرفته بود و آرش کـه دانشجو مکانیک بود البته یـه بزرگتر هم داشتن کـه یـه 2 یـا 3 بچه داشت و پر از انرژی بودن – خلاصه اینکه آرش گاهی به منظور درس خوندن بـه خونـه ما مـی اومد و واقعا بچه خوبی بود چشم پاکی بود و گاهی من یـا مادر شوهرم از اون پزیرای مـی کردیم چایی آب مـیوه یـا چیزه دیگری یـه بار روز هیچ کاری نداشتم و داشتم چته ی مـی کردم حسابی حشری شده بودم و چندوقتی از هم خبری نبود و هی با خوردم ور مـی رفتم و زنی بودن با وزن 65 قدی 173 چشمو وموی مشکی صورت گرد وسفید باستنی بزرگ چون سینا خیلی از فقط وفقط ازمـی کرد های 85 اون روز من و مادر شوهرم بودیم من ی مـی کردم خیلی حشری بودم و تمامم خیس شده بود و همـینطور و شلوارم کـه 2 من اون را عوض کردم ظاهر من کمـی ناهار خوردم خوابیدم و با خودم ور رفت که تا خودمو ارضاء کردم خوابیدم ساعت نزدیک 6 عصر بود کـه بیدار شدم و از درد بـه رفت دوشی گرفتم و باز هم جلوی کامپیوتر مشغل و گشت بودم کـه مادر شوهر م اومد گفت کـه مـیره خونـه ش اون توی 2 خیـابون اوطرف تر بودن خلاص باز هم من بـه ی مشغل بودم کـه خودمو درون اوردم و شروع بـه بازی با هام وم مـی شدم توی حال هوای خودم بودم کـه متوجه صدای شدم درون اتاق خوابم شدم گفتم شاید سینا باشـه کـه اون من صدا مـی کردم کـه با صدای . پسر بچه مکانیک شماهستید دیدم آرشـه کـه با دست پاچگی از روی مبل ایستاد و سلام کرد و همـینطور بـه من نگاه مـی کرد و سرش انداخت پایین من هم سلام کرد و گفتم آرش کی اومدی گفت.ببخشید تازه اومدهم شما رو ترسیدمن گفت نـه بشین برات مـیوه بیـار تشکر کرد گفته نـه اومدم درس بخونم . پسر بچه مکانیک دیدم تعارف مـیکنـه باشد بشین احوال مادرش و سوال کردم گفت باز هم ش با بچه اومدن شب هم مـی مونن گفت بعد شب هم توی اینجا چون از قبل سابقه داشت . سری تکون داد گفت بله . من بـه آشپزخونـه رفتم کـه برای آرش مـیوه بشورم کـه تازه دیدن من با یـه شلوارک کوتاه طوسی رنگ کـه جلوش همـه اش ازم خیس بودو خیسی اون خودشو نشون مـی داد و تی شرت سبز رنگی کـه یـه قلب بزرگ جلوش بود و یعقه بـه شکل 7 داشت و خط ام مشخص مـی شود و تازه بدون کـه ام بـه وری مـی رفت تازه متوجه شدم چطور جلوش امدم فکری بـه سرم زد کـه امشب جور بشـه بـه آقا آرش یـه دست محکم بدم و خودم یـه حالی از کیر درون بیـارم من بـه علت خیـانت شوهرم بهی دیگر هم داده بودم و شرم این کار کنار گذاشته بودم خلاصه با همون سر حال مـیوه به منظور آرش بردم و شروع بـه حرف زدن کردم و از درس دانشگاه حرف زدم و از داشتن دوست کـه نداشت و اینکه خودم برایش پیدا مـی کنم خوب خلاصه کلی حرف زدیم کـه شاید با دوست ش ازدواج مـیکنـه خوب هر وقت بخواد دلی از خانمـه درون بیـارد اون هم با خنده و سر بـه پایین هی رنگ عوض مـیکرد کـه گذاشتم بـه حال خودش باشـه و به اتاقم رفتم و تویی کامپیوتر فیلم سوپر داشتم و شروع کردم بـه نگاه و صدای خیلی آروم کـه شاید ارش بشنوه و تحریک بشـه به منظور نگاه خلاصه بعد از نیم ساعت دیدم نـه خبر نـه صدای سرغه ارش رفتم دیدم اقا مشغل درس خوندن برگشتم و یـه قطر کـه باعث مـیشـه هم حشری بشـه و هم کیرش راست کنـه البته سینا به منظور آرش استفاده مـی کرد سولمازپایـه سینا بود از همون قدیما کـه خوده سینا هم باعث طلاق گرفتن سولماز از شوهرش شده بود خلاص قطر خورد کردم و توی شربت ارش حل کردم و به اون دادم و به اتاق برگشتم و لباس پوشیدم کـه برم دنبال مادر شوهرم من هم موقع رفتن یـه و روی تخت گذاشتم کـه اگر ارش بیـاد داخل اون را ببینـه و فیلم تویی کامپیوتر روی مانتیور نگه داشتم و در کمد لباس کـه پایینش چندتا 3 کشوی داشت و لباس زیرم اون جا بود باز گذاشتم رفتم و قتی داشتم مـیرفتم دیدم تمام شربت خورده بود و کافی بود 15 دقیقه دیگه کیر اقا آرش راست کن من گفت اقا ارش مـیرم خونتون بیـارم شما راحت باشید مایـه 2 ساعت دیگه مـیایم بعد کلید نداریم درون مـی زنیم کـه اون موقعه خیـالش راحت راحت باشـه و رفتم بو 2 ساعت بعد بـه بهنانـه شام بـه آرش من مادر شوهرم بر گشتیم من بـه اتاق رفتم کـه ببینم چه خبر فیلم کامپیوتر سر جاش و روی تخت سر جاش و هیچ تویی دلم گفتم نـه چشمم از ارش اب نمـی خوره اما مشغل جمع اون شدم و لباس عوض کردم کـه برم بیرون دستمالی روی زمـین دیدم بر داشتم کـه بزارم سطل زباله کـه بله دیدم توی سطل یـه دستمال پر از اب انداخت برداشتم دیدم هنوز کمـی گرمـه بـه هر حال مال ارش بود خلصه باز من لباسم عوض کردم و یـه لباس دکمـه دار پوشیدم کـه کمـی دکمـه اش شول بودن گاهی خودشون باز مـیشن پوشیدم و بند م کمـی باز کردم هر ترددوی کـه داشتم آرش نگاهی مـی کرد من خوشحال شدم و بیشتر با ارش گرم گرفتم شام گرم کردم و تویی یـه دیسه بزرگ به منظور خودم و آرش گذاشتم و باز هم یکی از قطر تویی اب لیموه حل کردم دوباره گذاشتم براش و باهم کـه شام بخوریم من گفتم ارش راحت باش من خونـه شما شام خوردم ولی مـی خواستم کنارش باشم کـه خوب دید بزنـه و ش بیشتر بشـه و با من راحت وترسش بریزه خلاصه طوری نشستم کـه زانوم بـه پاش بخوره بعد سریع من بلند شدم وروی مبلی کـه نشسته بود کمـی داراز کشیدم و tv روشن کردم و همـینطور مـی چرخوندم تویی گوشـه مـیز tv مـی دیدم هی بـه بهنایی نگاه دیدی بـه من هم مـی زنـه خلاصه مادر شوهرم رفت بخوابه من هم تمام داروهاش بهش دادم اون کـه مـی خوابید دیگه چیزی متوجه نمـی شد که تا صبح منـهم بـه ارش گفتم خالت رفت بخواب الان اگر توپ هم درون کنی متوجه نمشـه دیدمخندیی زد بـه اتاق رفتم و کامپیوتر کـه هنوز روشن بود شروع بـه کار کردم و م هم درون اوردم و من از خودم کلی عداشتم بعضی ها هم با لباس ی بودن و بدنم از تویی لباس پیدا بود برنامـه داشتم کـه با عتصویر درست مـی کردم و آهنگ روی اون مـی زادشتم خلاص بعد ارش صدا کردم اون امد داخل و عنشون دادم درون مورد برنامـه گفتم گکه بلد با اون کار کنـه یـا نـه کـه گفت راه برنامـه جالبی تویی موبایلش داره و گاهی اوقات از این کار مـی کنـه خلاصه شروع باز برنامـه و شروع بـه ساخت از کارشد کـه سر بعضی ها عزیـاد مـی ایستا د من هم گفتم عمن قشنگن ، پسر بچه مکانیک گفت اره خیلی گفت ارش اگر دوست داشتی چه کارش ی کردید با خنده گفت هیچی حتما چه کار مـی کردم ولی کیرش چیزه دیگی مـی گفته خوب راست شده بود گفتم راه از زیر شلوارت معمولمـه خجالت کشید گفت ببخشید نمـی دونم سر شب که تا الان اینطوره گفتم عیبی نداره من هم مثل ت گفت بله دوستی بای دوست بشی گفت بدم نمـیاید و درس دارم گفتم چه ربطی داره چون درس داری غذا نمـی خوری نمـی ری گفت فرق مـی کنـه دوست زمان مـی بره بیرون یـا جایی گفتم بهر حال بهت کـه اینقدر بـه ایسته تویی کاری بهش نداشته باشید باز هم از خجالت عوض خواهی کرد گفتم ایراد نداره مـی خواهی دوست پیدا کنم کـه نـه بیرون برید مزاحمت هم نباشـه گفت بد یـه کاری هم با هم ید با خندید و رنگ سرخی از صورتش گفت چی بگم من هم رفتم سر اصل مطلب این موقع درون هم بستم و قفل کردم چرخید نگاهی کرد من مستقیم رفتم تو روش و سر شلوار باز کردم کیرش محکم گرفتم اومد خودش بکشـه عقب گفت چه کار مـی کنی گفت ساکت باشـه جیغ مـی مگم اومدی ساکت شد شلوارش باز کردم از پاش بیرون کشیدم ش هم همـینطور تی شرت تنش بالا دادم شروع بـه خوردن شکم که تا باکیرش کردم و براش تخمش خوردم کیرش خیس شده بود چشماش گاهی گرد گاهی خمار مـی شد تند تر نفس مـی کشید و کیرش کـه الان خیلی بزرگ شده بود کردم تویی دهنمم و شروع بـه خوردنش کردم هر دو دستش روی سرم گرفت وفشار مـیداد لباس باز کردم دراوردم همـینطور شوارم رفتم بلغش تی شرت از تنش بیرون کشیدم و با هابزرگم رفتن تویی روش وسرش روی هاهم فشار دادم خجالتش پرید بغلم کرد روی تخت بردم م از تنم درون اورد شروع بـه خوردن ها م کرد خوب بلد بود بـه روی شکم خوابیدم کمر که تا پایین خورد من بـه خودم مـی پیچیدم لذت مـی بردم م از پام دراورد باستنم خود بعد سکمو خیلی لذت داشت تمام وجودمو گرفت منتظر بود کیرش کی تویم مزارهکه با قدرت تمام کیرش توییم کذاشت و خوب مـی کردمن توسط آرش داشتم کرده مـیشدم ارش کـه بیشتر وقتها پیش ما بود من احمق ی مـی کردم خلاصه کیرش که تا دسته که تا تخم توییم گذاشته بودم و برخورد تخمش بـه پایینم و روی کونمو احساس مـی کردم و لبی کـه هامو مـی خورد من صدام درون نمـی اورد تمام صورتدهنم گوشم گردنم همـه جام خیس خیس بود از بس ارش منومـی زد تمام تنم خیس بود من دیگه ارضا شده بودم منتظر بودم کـه ارش ارضا بشـه ارش سوال کرد کـه ازهم مـی توانـه ه گفتم ولی قبل از اومدن ابت بهم بگو و ادامـه گاییدن من کرد نزدیک بـه اومدن ابش بود کـه به من گفت گفتم کـه کیرتو تویم بزار و تمام ابتو اونجا خالی کن چون من بچه دار نمـی شدم تمام آبشو توییم خالی کرد بعد از اینکه هر سر حال شدیمو تازه متوجه شدم البته ارش مـی گفت کـه خودش باسینا – ارش سولماز حسابی مـی کنن
من که تا صبح 4زیر دست پای ارش ارضا شدم و قرار شد هر وقت به منظور درس خوندن امد اگر شد باز هم برنامـه داشته باشیم باز داستان با ارش دارم بــــــرمـی گردم

Date: پسر بچه مکانیک مارس 31, 2018




[پسر بچه مکانیک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 22:45:00 +0000



پسر بچه مکانیک

کتاب اشباح درون شـهر (ماجراهای سه پسر بچه 10):اولف بلانک ...

کد کالا:  ۱۲۲۹۲۸

دسته‌بندی:  کودوجوان

عنوان:  اشباح درون شـهر (ماجراهای سه پسر بچه 10)

موضوع:  داستان جهان

قطع:  پالتويي

سال انتشار:  ۱۳۹۶

تعداد چاپ:  ۱

عرض:  ۱۰.۵

ارتفاع:  ۱۹

نوع جلد:  نرم

تعداد صفحات:  ۱۲۰

قیمت:  ۶۰,۰۰۰ ریـال


. پسر بچه مکانیک . پسر بچه مکانیک : پسر بچه مکانیک ، پسر بچه مکانیک




[پسر بچه مکانیک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 18 Jun 2018 23:28:00 +0000



پسر بچه مکانیک

کتاب مجموعه ماجراهای سه پسر بچه 3 (6 جلدی با قاب):اولف ...

کد کالا:  ۱۳۹۷۴۷

دسته‌بندی:  کودوجوان

عنوان:  مجموعه ماجراهای سه پسر بچه 3 (6 جلدی با قاب)

موضوع:  داستان جهان

قطع:  پالتويي

سال انتشار:  ۱۳۹۷

تعداد چاپ:  ۱

عرض:  ۱۱

ارتفاع:  ۲۰

نوع جلد:  نرم

تعداد صفحات:  ۱

قیمت:  ۴۲۰,۰۰۰ ریـال


. پسر بچه مکانیک . پسر بچه مکانیک : پسر بچه مکانیک ، پسر بچه مکانیک




[پسر بچه مکانیک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 02 Jul 2018 06:14:00 +0000



پسر بچه مکانیک

دانلود رایگان ترجمـه مقاله آموزش مـهارت اجتماعی به منظور کودکان ...

دانلود رایگان مقاله انگلیسی آموزش مـهارت اجتماعی به منظور کودکان بـه همراه ترجمـه فارسی

 

عنوان فارسی مقاله: آموزش مـهارت اجتماعی به منظور کودکان کـه این مـهارت را ندارند عنوان انگلیسی مقاله: teaching socias skills to kids who dont have them رشته های مرتبط: علوم اجتماعی، پسر بچه مکانیک علوم تربیتی و روانشناسی  فرمت مقالات رایگان مقالات انگلیسی و ترجمـه های فارسی رایگان با فرمت PDF مـیباشند کیفیت ترجمـه کیفیت ترجمـه این مقاله خوب مـیباشد  کد محصول F48

مقاله انگلیسی رایگان

دانلود رایگان مقاله انگلیسی

ترجمـه فارسی رایگان 

دانلود رایگان ترجمـه مقاله جستجوی ترجمـه مقالات جستجوی ترجمـه مقالات

 

بخشی از ترجمـه فارسی:

چرا بچه های ما مـهارت های اجتماعی ندارند ؟
مـهارت های اجتماعی بـه آن روابط – رفع مسئله – تصمـیم گرفتن و تدبر و توانائی های روابط نظیر اطلاق مـی شود کـه به فرد اجازه مـی دهد با دیگران آشنا شده و روابط اجتماعی مثبت و عملی با آنـها داشته باشد . پسر بچه مکانیک افراط و تفریط درون رفتار اجتماعی ، یـادگیری و آموزش و گروه و جو کلاس را تحت شعاع قرار مـی دهد شایستگی اجتماعی با پذیرش همتایـان – پذیرش معلم- موفقیت و موفقیت و کامـیابی مکتب گذشته حاصل مـی شود .
بسیـاری از پسر بچه های ما هرگز رفتار مناسب و درست موقعیت های اجتماعی را یـاد نگرفته اند . پسر بچه مکانیک (موقعیت هایی کـه در آن ها حتما با دیگران روبرو شوند .) شاید آنـها این راهنمایی را درون خانـهب نکرده اند (یـا بـه خاطر کمبود آموزش توسط بزرگترها و یـا نظام های ارزش و دیگر رفتارهای تعلیم داده شده) شاید هم آنـها الگوی نقش خوبی درون خانـه و همسایگی شان داشته اند کـه آن رفتار مناسب و درست را رواج کرده هست ، اما آن رفتار را هم اکثر بچه ها انتخاب نمـی کنند (درست مثل بعضی بچه ها کـه بدون آموزش رسمـی قبل از مدرسه خواندن یـاد مـی گیرند و بعضی دیگر بـه روند ساختاری آموزش نیـاز دارند که تا بتوانند خواندن را یـاد بگیرند .
مـهارت های اجتماعی ضعیف احتمالاً از ناحیـه فردی هست که توسط دیگران (بچه هایی کـه او را دوست ندارند و با او درون تعامل نیستند) طرد شده هست . بچه های دیگر مـی کوشند که تا رفتاری بهتر و جدیدی را ابراز کنند کـه به آنـها گفته شده هست ، اما باز از طرف دیگران طرد مـی شوند . (این امر یـا شاید بـه خاطر شـهرت گذشته شان هست یـا بـه خاطر اینکه افراد رفتارهای تظاهری غیر استادانـه و نامطمئن تازه و جدیداً یـاد گرفته شده را کـه غیر طبیعی هم بـه نظر مـی رسد دوست ندارند .) وقتی واکنش های غیر قابل پیش بینی اتفاق مـی افتد ، دانش آموزان ممکن هست بر سختی رفتارشان را کنترل کنند و در نتیجه موفق نباشند رفتار مناسبی از خود نشان دهند . آنـها ته کلام های اجتماعی دیگران را بد تعبیر مـی کنند . (مثال ها .۱) بـه رد و طرد و پس زنی دیگران اعتنا نمـی کنند . وقتیی بـه آنـها مـی گوید «برو گم شو» توجهی نمـی کنند ؟ ساخت های اجتماعی افراد را درون زمانی کـه مورد تهدید قرار مـی گیرند را مشاهده مـی کنند .) اگر آنـها بـه خاطر رفتار (گذشته یـا حال شان) طرد شوند ، دیگر بـه ندرت شانس پیدا خواهد کرد که تا تحت شرایط واقع گرا رفتارهای صحیحی ابراز کنند . (آنـها موفق نخواهند شد که تا رفتارهای صحیح را با خزانـه رفتاری شان یکی کنند .)
بچه های ما بـه طور مثبت بـه آموزش مـهارت های اجتماعی پاسخ نخواهند داد بـه خاطر اینکه آنـها این مـهارت ها را لازم نمـی بینند (مثال ها :۱- کمک گرفتن از معلم ۲- اجتناب از نزاع و کشمکش با بزرگترها ۳- عدم موافقت بـه صورت غیر مقابله ای بـه نظر آنـها رفتارهایی کـه هم اکنون دارند خوب هست . فکر مـی کنند توجه و هدف و نیرویی کـه در صددش هستند را بدست آوردند .)
یـادداشتی به منظور معلمان دانش آموزان عاطفی و دچار بـه بی نظمـی های رفتاری (EBD)
اگر شما معلم دانش آموزی عاطفی و دچار بـه بی نظمـی های رفتاری هستید ، آیـا مـهارتهای اجتماعی را بـه آنـها آموزش مـی دهید ؟ آیـا شما این کار را بـه صورت درس های ساختاری روزانـه انجام مـی دهید ؟ اگر نـه ، چرا ؟ مشخصه بچه های عاطفی و گرفتار بـه بی نظمـی های رفتاری ، عجز و ناتوانی آنـها درون ایجاد و حفظ روابط مثبت هست . این بچه ها ۳ برابر بیشتر از بچه های عادی و نرمال طر مـی شوند . احتمالاً بـه خاطر رفتارشان هست که این بلا سرشان مـی آید . زمان آن رسیده کـه نظام های بیش از حد بـه منظور اصلاح رفتار این بچه ها بـه کار ببندیم . ما بـه دوره کنترل بیشتری احتیـاج داریم . حتما آن رفتارهایی کـه دلمان مـی خواهد درون بچه ها ببینیم را آموزش دهیم .
آموزش مـهارت های اجتماعی دقیقاً چیست ؟
اگر بچه ها مـهارت های اجتماعی ندارند ، حتما به آنـها بیـاموزیم . آموزش مـهارت های اجتماعی یک اصطلاح عمومـی به منظور آموزش جاری درون حوزه های رفتاری هست که تعامل عملی و سودمندتر را ترویج مـی دهد . ما مـهارت های اجتماعی را بـه دانش آموزانی آموزش مـی دهیم کـه در (حال حاضر) فاقد مـهارت های اجتماعی هستند . با این کار مـی خواهیم مروّج پذیرش معلم ها ، بزرگترها وافراد دیگر باشیم . آموزش مـهارت های اجتماعی ( درون مـیان برنامـه های دیگر) حتما این موارد را درون برداشته باشد :
۱) تعامل و رفتارهای مثبت با دیگران ، داخل گفتگو شدن با دیگران بـه روش های قابل قبول اجتماعی ، بدون عمل تکانشی چگونـه اجازه بگیریم ، چگونـه دوست پیدا کنیم و چگونـه او را نگه داریم ، اسباب بازی ها و وسایل مان را تقسیم کنیم .
۲) رفتار مناسب درون کلاس ، ایجاد عادات و مـهارت های با زمانی و بقای آکادمـیک ، گوش ، پیروی از دستورات ، جلب توجه بـه طور صحیح ، پذیر شنتایج رفتار خود
۳) راه های احسن و بهتر فرو کش خشم یـا ناکامـی ، شمردن که تا شمراه ۱۰ قبل از عالعمل ، فکر خود را بـه یک کار فرحبخش نحرف کرده ، یـادگیری یک مکالمـه درونی به منظور آرام سازی خود و تأمل روی بهترین بخش از کار
۴) راه های قابل قبول رفع کشمکش و نزاع با دیگران ، استفاده از صحبت و مکالمـه بـه جای برخورد فییکی ، کمک گرفتن از معلم با گروه رفع کشمکش

 

: پسر بچه مکانیک




[پسر بچه مکانیک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 30 Jun 2018 20:57:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com