رد به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه
این صفحه به منظور بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی درون ویکیپدیـا ایجاد شدهاست. لینگ گپ ایلامی درخواستهای برابر فارسی به منظور واژههای خارجی و برعنیز همـینجا مطرح مـیشوند. لینگ گپ ایلامی توجه داشته باشید کـه این صفحه بـه قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنـها هنگامـی حتما در آن دربارهٔ واژهای بحث شود کـه آن واژه درون سیـاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمـی مرتبط نیـامده باشد. ازاینرو، لینگ گپ ایلامی هنگامـی کـه دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانـه مـیگردید، قبل از مطرح آن درون این صفحه، آن را درون منابع زیر جستجو کنید.
- ویکیپدیـا:برابر فارسی اصطلاحات علمـی
- ویکیپدیـا:نگارش نامهای خارجی (وپ:واژههای تأییدشده)
- جستوجوگر واژههای مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- جستوجوی واژههای مصوب فرهنگستان با قابلیت پیوند
استفاده از این صفحه
- بحثهای جدید را بـه انتهای این صفحه بیفزایید.
- اگر معادل مناسب را بـه کمک منابع بالا نیـافتید درون این صفحه به منظور هر درخواست، یک مدخل ایجاد کنید کـه شامل اصلِ واژه، زبان اصلی، حوزهٔ تخصصی، مدخل ویکیپدیـا درون زبان اصلی (در صورت وجود)، تعریف واژه (در صورت وجود)، و یک پیوند بـه نتیجهٔ حاصل جستوجوی گوگل دربارهٔ آن واژه باشد. درون صورت پیشنـهادِ برابر، توجه داشته باشید کـه برابرها به منظور درخواستهای موردنظر از سوی منابع قابل اعتماد و نامدار چاپ و منتشر شده باشند.
- همچنین، به منظور واژهگزینی و اصطلاحشناسی شاید این صفحه مفید باشد.
- مطالب خود را با اضافه "~~~~" یـا کلیک بر روی این کلید درون نوار ابزار امضا کنید.
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲
بایگانیها
بایگانی ۱
Paramount Pictures, Food Court, Dystopia, Event Horizon, Motor Neurone, set director, Act of Union, Markgraf, Op Art, County, Pledge_drive, Dyslexia, Levant, Megalith, debuccalization
بایگانی ۲
Cross-compilation, چند اصطلاح ریـاضی, en:Heartagram, Ergative, Specification, parody, uninstall, چند واژه مربوط بـه تاریخنگاری, logograph و logographer, ویکیپدیـا:پروژه شناسی, واژههای آخرالزمانی !, from scratch, script, , cross-platform, معادل hash درون علوم رایـانـه, اخلاق, computing, User interface, دیسکوگرافی, Abugida, Glacier, DRIVETRAIN یـا POWERTRAIN, velomobile یـا bicycle car, Tandem bicycle, Freight trikes, Trike rickshaws, Trikebayan, فرش یـا قالی؟, گونـههای دوچرخه, rider یـا riding, ریشـهٔ شیمـی, مـیکروارگانیسم و ارگانیسم, شـهر Arezzo, mary of bethany, Osthanes یـا کوروش سپیدمـه, Ctesias, کتابسوزی, Samaria, Jonathan
بایگانی ۳
Pre-Raphaelite Brotherhood یـا (به فرانسه) Préraphaélisme, Proskynesis, transclusion, Anthroposophy, Organized crime, Inflection, Ge'ez language, Phonogram
بایگانی ۴
Vault, مـیکروارگانیسم و ارگانیسم, , اکسپدیشن, Feature film, زبان و زبانشناسی, Hammered dulcimer, Paradox, My list, برابر expendable, کارنامـه, ایزوگام, ژورنالیسم, حذف؟, Stealth technology, فارسیسازی چند کلمـه یـا حرف, Oval Office؟, نایبالسلطنـه مونث, سندیکالیست, Pliny, Lemma (linguistics), Vacuum deposition, knowledge base and FAQ, واژگان=Terminology؟,همکاری به منظور حل مشکل درون زبانشناسی,, نمایشگر Head-up display یـا HUD, Findability و Memorability, یوتانازی, یک نکتهٔ زبانشناختی, Eurocentrism, Vacuum tube, Osthanes, Robatic, Lander, JPL, اینـها چی؟, Screen Actors Guild Awards, تلفظ صحیح, Half cell, en:Pacific Coast Ranges, en:County, The classical unities or three unities, dielectric heating, think tank, logogram, civic?, chelate, Horatii و Sabine, Isogloss, درون ویکیپدیـا Navigation Box, Transclusion, #ifexist, preload, Autocephaly, Mehakelegnaw Zone, Io, Assault rifle
بایگانی ۵
رده Military، کولر گازی، futurama، Sensitization، Municipality، Gadiformes، bestseller، دکترین پیرامون؟، نقاب و ماسک، سازمانـهای NIH و ...، cheerleader و cronyism، رتبهبندی دیپلماتیک، web syndication، Aggregator، Zendj، MP3 player - Portable media player، Phonorecord، Laconic-ایجاز و سخنوری-Rhetoric، Feel free to ..
بایگانی ۶
logical checks، malware، Professor، Estates-General، مـیم یـا meme، Nancy Chodorow، تلفظ اسم دانمارکی: Jorn Barger، Vault، اینـها چطور؟، Porsche، Sports Car، Macaulay Culkin، اریش یـا اریک ؟ کوئتزی یـا کوئتزه؟، Battleship، National Board of Review Awards، stroke in swimming، late night talk show، parking، Declan Galbraith، endowment، Dancing Beijing، Template:Infobox Former Country، türbe یـا turbe، Roche lobe، Thesaurus، empire، Rhahzadh، چند واژه زبانشناسی : homonyms، Homophones، Heteronyms، Homographs، Dutch Empire، Evolution of the British Empire، status bar، Bestseller یـا Best-selling book، Sadhu، Head of Public Outreach، shot from a pistol، Wikipedia:Version ۱٫۰ Editorial Team، برابر نام وزنهای تکواندو، نام یک کتاب
بایگانی ۷
Cross-compilation, Specification, parody, uninstall
بایگانی ۸
Cross-compilation, Specification, parody, uninstall
بایگانی ۹
Secretary of state, Glamour و Stock, Convenience store و Gastronomy , Rift , OST , seal , aerodrome, airstrip, airfield, or airport لغات مورد استفاده درون پروژه فرودگاهها, Motorsport season
بایگانی ۱۰
بایگانی ۱۱
بایگانی ۱۲
بایگانی ۱۳
بایگانی ۱۴
بایگانی ۱۵
بایگانی ۱۶
بایگانی ۱۷
بایگانی ۱۸
بایگانی ۱۹
بایگانی ۲۰
بایگانی ۲۱
بایگانی ۲۲
بایگانی ۲۳
بایگانی ۲۴
بایگانی ۲۵
بایگانی ۲۶
بایگانی ۲۷
بایگانی ۲۸
بایگانی ۲۹
بایگانی ۳۰
Fiction with unreliable narrators
برای رده [[::en:Category:Fiction with unreliable narrators|Fiction with unreliable narrators]] چه ترجمـهای را پیشنـهاد مـیکنید؟رضا ۱۶۱۵ / ب ۲۱ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)
رمان با روایت یـا صدای اتکاناپذیر یـا نامطمئن 1 --
لِهِ لِه گپ ۲۱ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۱۵ (UTC)
ممنون
رضا ۱۶۱۵ / ب ۲۳ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۲ (UTC)
Agroecology
برای این رده چه عنوانی را پیشنـهاد مـیکنیدرضا ۱۶۱۵ / ب ۲۳ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۲ (UTC)
رده: بومشناسی کشاورزی
KhabarNegar خبرنگار ۲۳ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
ممنون
رضا ۱۶۱۵ / ب ۲۳ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۶ (UTC)
Iranian Intermezzo
بر اساس مقاله آن درون ویکی پدیـای انگلیسی، سلسله های متعدد ایرانی مسلمان بعد از خلفای اسلامـی مورد نظر است. --سعید (بحث) ۲۹ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۰۳ (UTC)
Intermezzo (مـیان پرده) مـیشـه، بعد گویـا «مـیانپردهٔ ایرانی» (Iranian intermezzo) معنی دهد.
KhabarNegar خبرنگار ۲۹ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
در فارسی کاربرد ندارد (یـا من ندیدهام داشته باشد)، منظورش دورهٔ برآمدن دودمانهای ایرانی از زمان فترت عباسیـان که تا برآمدن ترکان سلجوقی مـیباشد. اگر علاقهمندید به منظور این دوره مقالهای ایجاد کنید مـیتوانید از یکچنین عنوانی استفادهکنید: ایران درون دورهٔ استقلال از تسلط عرب که تا برآمدن سلجوقیـان، یـا دورهٔ برآمدن دودمانهای ایرانی بعد از آزادی از قید استیلای عرب یـا ایران دربازهٔ زمانی رهای از استیلای عرب که تا تسلط ترکان سلجوقی...__
Âriobarzan ۳۰ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)
Dye
این مقاله درون ویکی انگلیسی بـه مقاله جوهر درون فارسی مـیانویکی دارد کـه به گمانم اشتباه است. چون مفهوم مقالات متفاوتند. جوهر بـه گمانم حتما با مرکب ادغام شود. --جویباری بحث ۳۰ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)
درست مـیفرمایید، بـه جوهر اصلاً ربطی ندارد. بـه نظر من به منظور Dye مـیتوان «رنگکننده» را انتخاب کرد، البته نمـیدانم کـه آیـا این یـا این ربطی بـه آن دارند یـا خیر. The Ocean (بحث) ۳۰ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۰۸ (UTC)
در انگلیسی dye داریم و ink. فارسی آن مـیشود جوهر و مرکب. فرق جوهر و مرکب این هست که مرکب رنگدانـه دارد کـه در صمغی معلق هست اما جوهر رنگدانـه ندارد (برخلاف نوشته متن نادرست فعلی مقاله جوهر) بلکه رنگ آن درون نتیجه شکل ملوکولی ترکیب آن هست که بخشهایی از نور را جذب مـیکند و بخشهایی را منعمـیکند. اگر مرکب را زیر مـیکروسکپ نگاه کنیم رنگدانـههای آن دیده مـیشود اما جوهر رنگدانـه ندارد و زیر مـیکروسکپ دیده نمـیشود. البته درون کاربرد این واژهها درون رشتهها و حرفههای مختلف چه درون فارسی و چه درون انگلیسی ناهمسازی وجود دارد. مثلا درون فارسی بـه dye مو مـیگوییم رنگ مو. یـا dye پارچه مـیشود رنگرزی و کلمـه جوهر را بـه کار نمـیبریم. درون انگلیسی بـه مرکب چاپ مـیگویند printing ink کـه در اینجا بـه معنی مرکب است. ولی بـه جوهر خودنویس هم مـیگویند ink کـه در واقع نوعی dye هست و نـه ink. خلاصه مـیانویکی dye به منظور جوهر درست هست ولی متن مقاله جوهر نادرستی دارد. مـیانویکی مرکب هم حتما ink باشد کـه هست. Aliparsa (بحث) ۳۰ ژانویـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)
فرهنگستان به منظور dye واژهٔ «رزانـه» را گذاشتهاست. رزانـه از مصدر رَشتن (رشت رز) مانند رنگرزی و ... معادل منطقی و خوبی هست برای واژهای بیهمارز.arfar (گفتگو) یکشنبه،۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۴۶ (ایران) ۳ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)
Regional county municipality
سلام.Regional county municipality را منطقه شـهری معنی کنم ؟ جواد|بحث (۱۵ بهمن ۱۳۹۱ -- ۱۷:۳۶) ۳ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۶ (UTC)
بستگی دارد درون مورد چه کشوری باشد و در تقسیمات کشوری آن کشور چه معنایی داشته باشد.--همان (بحث) ۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۴ (UTC)
درخواست برابر
- Pain de mie
- Side dish غذای مکمل
- Garnish (food)
- Sugar sculpture آیـا هنر آبنباتسازی درست است؟Roozitaa (بحث) ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۹ (UTC)
- Pain de mie: پن دو مـی
- Side dish: مخلفات، مخلفات غذا، غذای فرعی. درون تداول عامـه از همان مخلفات بهره مـیبرند.
- Garnish: تزیین خوراک، آراستن غذا، خوراکآرایی، گارنیش
- Sugar sculpture: شاید پیکرسازی یـا مجسمـه سازی با قند یـا شکر! __Âriobarzan ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)
- Pain de mie: بـه نظر منظور نانهایی هستند کـه در قالبهای مستطیل شکل و بزرگ پخته مـیشوند.Roozitaa (بحث) ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)
بله، ولی از آنجا کـه این نانهای برشی فرانسویـان چیز ویژهای هست و درون دیگر زبانها هم بیشتر از همـین پن دو مـی بهرهاند فکر مـیکنم برابر درخوری باشد. نانهای برشخوردهٔ مسطیلی را درون ایران بیشتر نان اسنک مـیگویند، ولی فکر مـیکنم این نام اگر برساختهٔ عامـهٔ مردم نباشد، دست کم بسیـار نام کلیای مـینماید. __
Âriobarzan ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۵ (UTC)
- World Pastry Team Championship درون ضمن بـه نظر شما این مقاله کـه مـیان ویکی ندارد مـیتواند ساخته شود؟Roozitaa (بحث) ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)
قهرمانی شیرینیپزی تیمـی جهان، یـا مسابقات جهانی قهرمانی قنادی تیمـی. نمـیدانم، ولی خوب سرشناسی بستگی مستقیم با مـیانویکیها ندارد. __Âriobarzan ۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۴ (UTC)
آکادمـی یـا فرهنگستان؟
برای یکدست شدن نام نوشتارها مـیپرسم. فرهنگستان علوم فرانسه یـا آکادمـی علوم فرانسه؟ درون صورت جابجایی بـه فرهنگستان حتما کلی رده را نیز جابجا کنیم. -- نوژن (بحث) ۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)
نظر خودم؟! فرهنگستان! -- نوژن (بحث) ۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)
من هم با فرهنگستان موافقم—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)
در صورتی کـه مـیخواهید ردهها را انتقال دهید. نام رده مادر را درون مربع بالای ویژه:برون_بری_صفحه بنویسید و با زدن دکمـه
افزودن همـه زیر ردههایش را بـه شما مـی دهد آنگاه آنـها را با معادل درستشان درون وپ:دار قرار دهید :)—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)باید مورد بـه مورد بررسی شود. نـه این کـه همـه جا و برای همـه ی کشورها Academy بشود فرهنگستان. مثلاً آکادمـی ملی علوم همـین جوری حتما بماند.--
لِهِ لِه گپ ۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۴۲ (UTC)
Sabaeans
معادل فارسی این واژه چیـه؟؟ این نام یک قوم عرب هست که درون یمن امروزی زندگی مـی د. masoud.v (بحث) ۱۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۲۲ (UTC)
سلام، بهگمانم سبأییها معادل خوبی باشد(براساس عربیاش کـه گویـا سبأیون است.)
KhabarNegar خبرنگار ۱۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)
همان سباییها جناب خبرنگار فرمودند یـا قوم سبا مناسب بـه نظر مـیرسند.
MaHaN MSG ۱۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۶ (UTC)
سباییـان اینجا بکار رفته: http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=671 لِهِ لِه گپ ۱۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)
ممنون از شما.. این مقاله با نام «سباییها» ایجاد شد. masoud.v (بحث) ۱۱ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۱ (UTC)
Trail mix
درود، آیـا عنوان Trail mix به منظور آجیل
nuts به منظور فندقی (مـیوه) صحیح است؟Roozitaa (بحث) ۱۳ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۳۰ (UTC)
همـینجا بحث بود روزیتا جان. Trail mix را آجیل قبول دارم ولی آن یکی را ما اصلن درون پارسی نداریم، چرا معادل گذاشتیم نمـیدانم! -- نوژن (بحث) ۱۳ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)
Occupation
با توجه بـه اینکه درون ویکیداده یکی از فیلدهایش Occupation هست و ما به منظور حرفه، پیشـه، شغل مقاله جداگانـه داریم به منظور این مورد چه عنوانی را پیشنـهاد مـی کنید که تا en:Occupation را بسازیم که تا آن فیلد خالی نماند—رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۱۰ (UTC)
درود. بـه نظر من اینطوری درستتر است:
- Occupation شغل (هر گونـه کار با درآمد)
- profession حرفه = پیشـه (به معنی شغل آموزشدیده و مقداری تخصصی)
- career سوابق شغلی، روند شغلی، آینده شغلی. (بسته بـه جملهای کـه در آن استفاده شده).
در مقالههایی کـه داشتیم اشتباه برابریـابی رخ داده بود کـه مقداری اصلاح کردم.مانی (بحث) ۱۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۱۹ (UTC)
الان Job (role) معادل شغل هست! job را چه ترجمـه کنیم که تا جای به منظور مـیانویکی Occupation باز شود—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۲۷ (UTC)
مـیشود به منظور رده Occupation رده:مشاغل را بـه کار برد کـه با شغل قاطی نشود.مانی (بحث) ۱۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۳۲ (UTC)
خود مقالهاش (ابهامزداییاش) را چه کار کنیم؟en:Occupation —
رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۳۳ (UTC)
در انگلیسی چون Occupation چند معنی دارد نیـاز بـه ابهامزدایی دارد. درون فارسی شغل یـا مشاغل یک معنی بیشتر نمـیدهد و بنابر این نیـازی بـه ابهامزدایی ندارد. صفحههای ابهامزدایی بـه اقتضای هر زبان درست مـیشوند و الزاما بین زبانها رابطه یک بـه یظیر بـه نظیر ندارند. صفحه Occupation کـه الان درون انگلیسی بـه صورت ابهامزدایی هست را هم مـیشود مستقیم بـه شغل درون فارسی پیوند داد.مانی (بحث) ۱۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)
الان درون ویکیداده infobox ها را دارند درون ریزی مـیکنند و آنـها بـه جای شغل از Occupation استفاده کرده اند و اگر مقاله معادل مـیانویکیاش درون ویکیفا نباشد infobox درون ویکیفا کار نخواهد کرد! درون نتیجه ساخت صفحهای و افزودن مـیانویکی حتی اگر تغییرمسیر باشد به منظور این عنوان واجب است. مـیشود عنوانی را بـه صورت تغییرمسیر مـیانویکی دهیم که تا مشکل حل شود فقط لطفا نام تغییرمسیر را مشخص کنید که تا مـیان ویکیشا را بیـافزایم—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
Municipality درون ردهها
واژه Municipality درون زبان انگلیسی، بـه معنای شـهرداری هست و نام مقاله آن درون ویکیپدیـای فارسی نیز شـهرداری است. با این وجود، درون ردههای ساخته شده، مقاله شـهرها قرار گرفته یـا بـه عبارت دیگر، نام شـهرها وجود دارد. همچنین درون ترجمـهگر گوگل، این واژه، شـهر یـا بخشی کـه دارای شـهرداری است» نیز ترجمـه شدهاست.
نمونـه رده: رده:شـهرداریهای استان آنتورپ
در این مورد چه عنوانی را پیشنـهاد مـیکنید؟ --Farbodebrahimi ☺Talk ۱۶ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۱ (UTC)
شاید درون مورد ردهها بشود گفت
نقاط شـهری. --سعید (بحث) ۱۶ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)
ممنون از پیشنـهاد شما. اگر پیشنـهاد دیگری به منظور ترجمـه این واژه وجود ندارد، انتقال را انجام دهم. --
Farbodebrahimi ☺Talk ۱۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۲ (UTC)
Civil Airports
سلام. به منظور Civil airports چه برابری مناسب است؟ ممنون درفش کاویـانی (بحث) ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۱۹ (UTC)
به نظر من فرودگاه بـه تنـهایی برایش کافی هست چون درون خود ویکیانگلیسی هم Vadodara Airport یـا Civil Airport Harni را نوشته و مفهومش مـیشود فرودگاه مردمـی یـا عمومـی کـه در فارسی چنین فرودگاهی نداریم چون هر فرودگاهی کـه نظامـی باشد را با پیشوند نظامـی مـیآوریم و مابقی اگر باربری یـا پستی و.. نباشند فرودگاه عادی مـیگوییم—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)
من «فرودگاههای غیرنظامـی» را پیشنـهاد مـیکنم. نگاهی بـه ایکائو و نام انگلیسیاش بیـاندازید. --
Armanjafari ☺گفتگو ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۹ (UTC)
فرودگاه تجاری و نیز
فرودگاه تجاری-مسافربری. گوگل کنید. --سعید (بحث) ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
civil درون هوانوردی درون مقابل دولتی هست به همـین دلیل آن را غیرنظامـی ترجمـه نمـی کنند و کشوری مـی گویند مثل سازمان هواپیمایی کشوری و سازمان ها و قوانین دیگر. ولی به منظور civil بـه طور خاص درون مورد فرودگاه معادل رسمـی پیدا نکردم.--همان (بحث) ۱۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)
باز هم گل نیلوفر
درود، برابر Ipomoea nil (گل نیلوفر) و
- Lycoris radiata چیست؟Roozitaa (بحث) ۲۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۸ (UTC)
Ipomoea nil:
نیلوفر پیچ؛ به منظور دومـی نتوانستم برابری بیـابم، البته بـه منابع چاپی گیـاهشناسانـه هم دسترسی ندارم، بعد علیالحساب حتما
لیکوریس رادیـاتا باشد. __
Âriobarzan ۲۰ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۳۲ (UTC)
Businesspeople، کارآفرینان، تاجران
در ترجمـه ردهبندی اینـها یک آشفتگی وجود دارد. Category:Businesspeople برابر با رده:کارآفرینان شده است. درون حالی کـه معنای آنـها دقیقا یکی نیست. همچنین Category:Arab businesspeople برابر رده:تاجران عرب شده است.--Taranet (بحث) ۲۱ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)
«کارآفرین» معادل Entrepreneur گذاشته شده است. درون ویکی انگلیسی رده Category:Entrepreneurs بـه رده Category:Businesspeople منتقل شده. نمـیدانم معادل Businesspeople چه مـیشود، ولی حتما کلیتر از کارآفرین باشد. بـه «تاجر» نزدیکتر است. -- نوژن (بحث) ۲۱ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
درست است، دوست عزیزم جناب تارانت و نوژن عزیز ، مـی توانید از رده بهتر استفاده و تصحیح کنیم. --
Sir Blue بحث ۲۲ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
Category:Certification Table Entry usages
با سلام. تعدادی رده یـافت شدهاند کـه زیر رده en:Category:Certification Table Entry usages هستند و چند صدتایی از مقالههای نامشدهشان درون ویکی فارسی معادل دارد. بنابراین مـهم هستند ولی معادل مناسبی به منظور آنـها نمـیبینم. مقالههایشان همگی یکجورایی مربوط بـه آثار رسانـهای هستند. کمک دوستان نیـاز است. با تشکر. Gire 3pich2005 (بحث) ۲۲ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
اینـها مربوط بـه گواهیهای فروش ترانـهها و آلبومها هستند (مثلا بخش فروش آتشبازی (ترانـه) را ببینید.) متخصصان اصلی آن جناب کوبین و جناب شـهروزپویـا هستند. ولی چون درون واقع این ردهها از طریق الگو تراگنجاش مـیشوند و پنـهان هستند و کاربردی هم ندارند من از الگوهای اصلی برداشتمشان چون الکی شلوغ مـیکنند مقالههای مربوط بـه ترانـهها را مثلا اگر نمایش ردههای پنـهان را درون ویکی انگلیسی فعال کنید و غوطهور درون ژرفا را درون ویکی انگلیسی نگاه کنید سردرد مـیگیرد. درون ویکی دیگری هم استفاده نشدهاند. :)امـیرΣυζήτηση ۲۲ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)
درست مـیفرمایید. من هم بـه شخصه کاری با ردههای پنـهان ندارم. ولی چون درون ردههای مـهم ایجادنشده از آنـها نام شده است، خواستم ادای وظیفه م. حال اگر مـیشود، اقدامـی انجام شود کـه رده های پنـهان از آمار هفتهای کـه رضابات ارائه مـیدهد حذف شود.Gire 3pich2005 (بحث) ۲۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)
فنچ و سهره
سلام. منبع معتبری هست کـه بگوید فنچ و سهره یکی هستند؟--Taranet (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)
در کتاب پرندگان ایران بیشتر finchها درون فارسی سهره خوانده شدهاند. Aliparsa (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۳۱ (UTC)
در واژهنامـه زیستشناسی واژه finch نیـامده ولی fringillidae، کـه همان تیرهای هست که فنچها بـه آن تعلق دارد، «سهرگان» معنی شده. از این رو احتمالن همان سهره است. -- نوژن (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)
تیره بـه کارمان نمـیآید مثلا زالزالک از تیره گلسرخیـان هست ولی نمـیتوان گفت زالزالک همان گلسرخ است. --Taranet (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۲۳ (UTC)
از آنجا کـه در واژهنامـه نام گونـهها آورده نمـیشود، شاید منبع جناب Aliparsa بیشتر بـه کار آید. -- نوژن (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۴۰ (UTC)
دو کتاب رایج و معتبر درون باره پرندگان ایران هست: اولی چاپ نخست
پرندگان ایران هست که درون سال ۱۳۵۴ سازمان محیط زیست منتشر کرده و نام اسکندر فیروز، درک اسکات، حسین مروج همدانی علی ادهمـی مـیرحسینی از جمله بـه عنوان پدیدآورندگان درون آن آمده است. اینها همـه از معتبرترین پرندهشناسان و کارشناسان محیط زیست ایران هستند. دوم کتابی هست به نام
راهنمای پرندگان ایران کـه آقای جمشید منصوری با همکاری و راهنمایی چندین تن از بهترین پرندهشناسان ایران و جهان منتشر کردهاند و تاکنون چند ویرایش و چاپ داشته هست و فعلا معتبرترین کتاب درون زمـینـه پرندگان ایران است. هر دوی این کتابها finchها را، یعنی تیره سهرهئیـان (
fringillidae) را سهره نامـیده است. این نکته را هم بگویم کـه نامهای رایج درون مـیان کارشناسان با نامهایی کـه عوام و پرندهفروشان مـیگویند فرق دارد. همـین فنچ یـا فنج کـه مـیگویند، درون مـیان اهل پرندهنگری و پرندهشناسی ایران رایج نیست و از اصطلاحات بازار است. برخی فنجهایی کـه در بازار مـیفروشند بومـی ایران نیست و بنابراین نام فارسی هم ندارد، اما معمولا کارشناسان اگر بخواهند نامـی فارسی به منظور آن بـه کار ببرند از واژه سهره استفاده مـیکنند. Aliparsa (بحث) ۲۴ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۳۰ (UTC)
سپاس این کتابها عالی هستند. لطفا موضوع پایین (کبوترسانان) هم را ببینید. درون مورد فنچ، مشکلی کـه به آن برخوردم این بود کـه کاربران مـیخواهند درباره نگهداری و غذا و ... پرندههای خانگی کـه به فنچ مشـهورند بنویسند (کاربر این مقاله را بـه نام فنچ ساخته بود) اما با تغییر مسیر فعلی کـه کار کاربر:Alborzagros هست ظاهرا مجبوریم این مطالب را درون مقاله سهره بنویسیم کـه به نظر من اصلا جالب نیست، چون سهرهها یعنی آن گونـههایی کـه در ایران یـافت مـیشوند با گونـههای موجود درون بازار (به نام فنچ) کـه بومـی مناطقی چون استرالیـا و غیره هستند عادات زندگی بسیـار متفاوتی دارند.--Taranet (بحث) ۲۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)
کبوترسانان
نام فارسی این گونـهها چیست؟ نام علمـیشان را مـینویسم کـه ملاک است:
- Streptopelia turtur قمری معمولی
- Streptopelia dacaocto یـاکریم
- Streptopelia senegalensis قمری خانگی
- Columba livia کبوتر چاهی
- Streptopelia tranquebarica یـاکریم طوقی
در قدم بعدی مـیتوانید نام فارسی و علمـی پرندگان راسته کبوتر سانان درون وبگاه کویرهای ایران را با کتابهای پرنده شناسی تطبیق دهید؟ اعتبار مطالب پرندهشناسی این وبگاه چقدر است؟--Taranet (بحث) ۲۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)
معادل فارسی نامهای بالا را با حروف سیـاه درون برابرشان افزودم.
نگاهی بـه آن صفحه درون وبگاه کویرهای ایران انداختم و به نظر مـیرسد کـه عینا کپی کتاب
راهنمای پرندگان ایران، و بنابراین معتبر است. Aliparsa (بحث) ۲۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۱ (UTC)
یک نکته نگارشی یـادم رفت: نام علمـی، کـه نام لاتین و نام دوبخشی هم گفته شده، همـیشـه حتما با حروف خوابیده (ایتالیک) بیـاید. فقط حرف اول بخش اول حتما کاپیتال باشد و بقیـه حروف، حتی حرف اول بخش دوم، کوچک است. متن بالا را از این نظر اصلاح کردم. Aliparsa (بحث) ۲۵ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۹ (UTC)
سپاس--Taranet (بحث) ۲۶ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)
British_Malaya مالایـا یـا اندونزی
درود، نام این British_Malaya بـه فارسی چه حتما باشد. همچنین نام این صفحه نبرد مالزیـا درست هست یـا نبرد مالایـا؟ http://en.wikipedia.org/wiki/British_Malaya مالایـای بریتانیـا؟ بـه مجموعهای از ایـالات درون شبه جزیره مالایـا و جزیره سنگاپور کـه تحت کنترل بریتانیـا بین قرنهای هیجدهم که تا بیستم بود، گفته مـیشود. لطفاً برابر فارسی پیوندهای قرمز فهرست نواحی اشغال شده توسط امپراتوری ژاپن را ذکر بفرمائید:) با تشکرRoozitaa (بحث) ۲۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۵۹ (UTC)
آن وقتها مالزی و مالزیـایی درون کار نبود. بـه آن مـیگفتند مالایـا، و رسمـیترش مـیشد مالایـای انگلیس (که همان بریتانیـا) باشد. کلا نامهای جغرافیـایی وقایع تاریخی را با همان نام زمان وقوع مـینامـیم، مثلا نبرد استالینگراد و کشتار نانکن یـا تجاوز نانکن و نبرد مورچهخورت و مانند آن. بعد درون متن مـیشود توضیح داد کـه آن محل اکنون چه نامـیده مـیشود. Aliparsa (بحث) ۲۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۲:۰۰ (UTC)
Conglomerate
این conglomerate کـه به گروههای بزرگ صنعتی-تجاری اطلاق مـیشود، معادل فارسی دارد؟؟ الآن مدخلش درون ویکیپدیـای فارسی کنگلومرا (شرکت) است. کنگلومرا درون محیط فارسیزبان بـه این منظور اصلاً رایج است؟ درون زبان آلمانی به منظور مثال بـه اینگونـه شرکتها Mischkonzern (به معنی شرکت مخلوط) گفته مـیشود. Raamin ب ۲۷ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۲۸ (UTC)
شرکتهای خوشـهای؟
KhabarNegar خبرنگار ۲۸ فوریـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۸ (UTC)
منبع؟ کنگلومرا یعنی شرکتی کـه همـه فرایند تولید محصول از معدن که تا فراورده نـهایی را خود درون اختیـار دارد، خوشـه این معنی را مـی دهد؟ --صفدرقلی (بحث) ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)الزاما همچنین معنی ندارد. کنگلومرا مـی تواند بـه شرکتی اطلاق شود کـه دارای شرکت های زیر مجموعه بوده کـه این شرکت های زیر مجموعه نوع محصولاتشان هیچ ارتباطی با هم ندارند. مانند کنگلمرای لینگ-تمکو-ووت. این کنگلمرا درون اوج فعالیت خود درون زمـینـهُ صنعت هوافضا، الکترونیک، تولید فولاد، کالاهای ورزشی، صنعت هواپیمایی، بسته بندی گوشت، اجارهٔ خودرو و داروسازی فعال بود. بـه نظر من "شرکت های خوشـه ای" برابر خوبی به منظور آن است.
دیـاکو « بحث » ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)Sicaspy@: کنگلومرا اصلاً آن چیزی کـه شما مـیگویید نیست. اشتباه برداشت کردهاید، ارادتمند
KhabarNegar خبرنگار ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۰ (UTC)منبع نیز اینجا بود: [۱] موفقباشید
KhabarNegar خبرنگار ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۵۱ (UTC)
کنگلومرا دقیقا بـه شرکتهایی گفته مـیشود کـه کارکردهای گوناگونی دارند درون فرانسوی آمده: d'entreprises aux activités très différentes و در انگلیسی: two or more corporations engaged in entirely different businesses. من
مجموعه(های) صنعتی یـا
گروه(های) صنعتی را پیشنـهاد مـیکنم. ارژنـگ
▒▒▒ ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۸ (UTC)
relief و Petroglyph
در حال نوشتن نوشتار سنگنگاره بودم. بـه نظرم به منظور هر دو مفهوم relief و Petroglyph از «سنگنگاره» بهره گرفته شده. درون اینجا مـیتوان سنگنگارههای کهن (پیشاتاریخ) ایران را دید. اکنون مشکلی پیش نمـیآید؟ -- نوژن (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۵۵ (UTC)
برای relief نقشبرجسته مناسبتر است. __
Âriobarzan ۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۰۰ (UTC)
پس حتما دستی بـه نوشتارهایی چون سنگنگاره نیمـهتمام آذرنرسه و الگوهای مربوط کشید؟ -- نوژن (بحث) ۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
راستش بـه نظر خود من نقشبرجسته هم سنگنگاره است، ولی با سبکی خاص. با توجه بـه منبع اثر، اگر درون فارسی بـه سنگنگاره شناهشدهاست، خوب عنوانش هم سنگنگاره باشد. مـیتوان درون داخل مقاله توضیحداد کـه
سنگنگارهٔ فلان نقشبرجستهایاست که... __
Âriobarzan ۴ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۱۸ (UTC)
Item درون ویکیداده
واژه Item درون ویکیداده بیش از هر چیزی استفاده مـیشود ولی ترجمـه مناسبی نشده هست و «آیتم» ترجمـه شده است. من برابر «مورد» را پیشنـهاد مـیکنم.--Taranet (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)
از واژه «صفحه» هم مـیتوان استفاده کرد.--Taranet (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
البته. ولی حتما مورد استفادهاش را هم دید. -- نوژن (بحث) ۴ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC)
به هر صفحه معمولی ویکیداده کـه برابر با یک مقاله است، Item مـیگویند. مثلا Q203887 یک item است.--Taranet (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۲ (UTC)
پس همان موردی کـه فرمودید درست بـه نظر مـیآید. -- نوژن (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۰ (UTC)
من مورد ترجمـه کردم بیشترش رو ولی خوب قبل از من آیتم اضافه شدهبود. درون ویکیترنسلیت افزونـهٔ ویکیبیس را حتما تغییرات دهید.--
پویـان (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۱ (UTC)
من همـه را
آیتم ترجمـه کرده بودم چون
مورد کاربرد گستردهتری دارد و مفهوم دقیق و واضحی بـه ذهن خواننده متبادر نمـیکند. --
Z ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)
این طرزفکر کـه برای همـهچیز حتما برابر بیـابیم غلط است. مثلاً درون این مورد وقتی یک حواننده با «مورد» مواجه شود (چه به منظور اولینبار، چه هنگامـی کـه مفهوم موردنظر یعنی item را از قبل دانسته باشد)، کـه واژهایست کـه در کلام عادی بسیـار بـه کار مـیرود، ممکن هست حتی نفهمد کـه واژه درون اینجا (ویکیداده) اصطلاحی فنی با یک بار معنایی بهخصوص است، ولی وقتی
آیتم را ببیند متوجه این موضوع مـیشود. یعنی استفاده از واژهٔ بیگانـهتر هم فواید خودش را دارد. --
Z ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۴ (UTC)
کاملا با زد موافقم مثلا درون این جمله یـا راهنما کاربر سردرگم مـی شود و به نظر من دومـی بهتر و روانتر است.
به مورد مورد نظر کـه رسیدید آن را حذف کنید
به آیتم مورد نظر کـه رسیدید آر را حذف کنیدبه نظر من به منظور عبارتهای زیر هم بیـاد فکری یم
- property خصوصیت (به نظرم جالب نیست)
- label برچسب
- claim اظهارات! (به نظرم جالب نیست)
- descriptions توضیحات
- aliases لقبها (به نظرم جالب نیست)
—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۲۳ (UTC)
برای Item درون کردی «بەند» نھادەام کە درون فارسی و بیشتر زبانھای ایرانی ھست «بند». حتی وارد عربی ھم شدە و در عربی ھم از ھمان «بند» استفادە کردەاند! فکر کنم درون زبانھای دیگر ھم به منظور آیتم و سایر موارد دیگر این مشکل وجود داشتە باشد.--چالاکБаҳс ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۶ (UTC)
اگر بتوان جایگزین کرد، چرا کـه نـه؟ از واژه «صفحه» هم مـیتوان استفاده کرد.--Taranet (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
- item = صفحه
- property = ویژگی؛ خصوصیت
- label= برچسب (کاربردش دقیقا چیست؟)
- descriptions = توضیح؛ شرح
- کاربرد claim و aliases نمـیدانم چیست.
--Taranet (بحث) ۱۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۲۱ (UTC)
از دید من:
- item:شیء یـا نـهاده (برخی زبانها هممعنی object یـا subject گرفتهاند؛ نـهاده را از خودم درآوردم ولی بـه نظرم مناسب است)
- property:خصوصیت یـا ویژگی
- label:برچسب
- description:توصیف
- claim:ادعا (یک statement کـه فعلاً بدون منبع است، درون آینده هم کـه امکان افزودن منبع برایش اضافه شود باز هم مـیتوان گفت ادعا است)
- alias:دگرنام
--
دالبا ۲۰ اسفند ۱۳۹۱/ ۱۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۹ (UTC)
با item =
نـهاده موافقم. با بقیـه هم موافقم. description را درون فارسی مـیتوان توضیح یـا شرح نیز ترجمـه کرد چون توضیحات از قدیم بـه کار مـیرفته هست ولی توصیف زیـاد بـه کار نمـیرود و فکر نکنم نیـاز بـه برابرسازی دقیق باشد توصیف هم خوب است.--Taranet (بحث) ۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)
به نظر من آیتم معادل خوبی به منظور item هست و جزو مواردی هست که مـیتوان از وامواژه استفاده کرد چون ترجمـهاش بیشتر باعث سردرگمـی مـیشود.همچنین درون فارسی عامـیانـه هم کاربرد دارد مثلا
آیتموار موارد را بگو یـا
آیتم چندم منظورت بود و...همچنین توجه کنید کـه همـه کلمات معادل زبانی ندارند مانند تلفن یـا تلویزیون و... اگر هم ساخته شود مفهوم اصلی را نمـیرساند—
رضا ۱۶۱۵ / ب ۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۰ (UTC)
من نیز با همـین آیتم موافقم. درون فارسی خیلی رایج هست و هیچ چیز نمـیتواند مثل آن مفهومش را برساند.--چالاکБаҳс ۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)
falcon شاهین و بحری
برای en:falcon = Falco چه برابری برگزینیم؟ شاهین نمـیشود چون منابعمان برابرهای زیر را به منظور شاهین دادهاند:
- شاهین = نام علمـی: en:Falco peregrinus = نام انگلیسی: en:Peregrine Falcon - منبع۱، منبع۲
- بحری = نام علمـی: en:Falco pelegrinoides = نام انگلیسی: en:Barbary Falcon - منبع۱، منبع۲
--Taranet (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۲ (UTC)
گمان کنم درون نامگذاری راسته، تیره، و سرده شاهین درون نوشتارش اشکالی پدید آمده باشد. درون واژهنامـه دکتر عطری اینها بـه صورت (falconidae:بازان)، (falconiformes:بازیـان) آمدهاند. از این رو،
Falco حتما چیزی چون «باز (سرده)» باشد. -- نوژن (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۰ (UTC)
falconidae=شاهینیـان کـه برابر فرهنگستان (دفتر پنجم) هست و مشکلی با آن ندارم. فقط نمـیدانم en:Falcon را بـه چه عنوانی ببرم کـه جا به منظور شاهین باز شود.--Taranet (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)
مشکل با پرانتز حل مـیشود. شاهین (سرده). falcon سرده شاهین هست و Falco peregrinus گونـه شاهین.--همان (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)
فرق باز با شاهین چه است؟ بـه نظر هر دو یکی هستند؟ -- نوژن (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)
گاهی بـه همـه پرندگان شکاری باز گفته مـیشود. مثل بازداری یـا بازنامـه کـه اینجا منظور از باز کل پرندگان شکاری است. ولی الان مرسوم شده کـه به شکاری های چشم زرد درون طبقهبندی سنتی کـه معادل accipiter درون طبقهبندی علمـی هست باز گفته شود و به شکاریهای چشم سیـاه کـه معادل falcon شاهین. برخی منابع هم باز را بـه طور خاص بـه طرلان یـا Accipiter gentilis مـیگویند. البته شباهتهای پرنده شکاری آنقدر زیـاد هست که حتی خودشان هم خودشان را با هم اشتباه مـی گیرند و دورگههایی مـیدهند کـه بازدارهای حرفهای هم نمـیتوانند آن را شناسایی کنند.--همان (بحث) ۸ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)
پس مـیتوان شاهین را همـین کـه هست (یک سرده؛ و شامل گروهی از پرندگان شکاری) نگاه داشت و Falco peregrinus را بـه شاهین معمولی برد.--Taranet (بحث) ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)
انواع شطرنج
ترکیبهای زیر انواع شطرنج هستند کـه به نام درست آنها نیـازمندم.
- lighting chess
- untimed chess
- wild chess
- bughouse chess
- crazyhouse chess
-- Armanjafari ☺گفتگو ۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)
فقط lighting chess و bughouse را بین بچههای هیئت شطرنج شنیده بودم کـه «بلیتس» و «شطرنج سیـامـی» مـیگویند (
برقآسا و
تبادل هم معادلند). به منظور آنهای دیگر برابر رایجی نمـیشناسم (احتمالش زیـاد هست که حرفهایترها با نام خاصی بشناسند) ولی مـیشود ترجمـه کرد:
- lighting chess:شطرنج بلیتس یـا برقآسا (رایج)
- untimed chess:شطرنج زمانبندینشده (طبیعتاً جزء مسابقات رسمـی شطرنج نیست)
- wild chess:شطرنج وایلد/وحشی/سرکش/طوفانی (چیدمان اولیـهٔ مـهرهها متفاوت است)
- bughouse chess:شطرنج سیـامـی یـا شطرنج تبادل (رایج)
- crazyhouse chess:شطرنج دیوانـه یـا مجنون (یکجور شطرنج سیـامـی دونفره است، شطرنج شیزو هم مـیتوان گفت (Schizo-chess))
--
دالبا ۲۱ اسفند ۱۳۹۱/ ۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
blitz chess و lighting chess یکی هستند؟ چون من درون وبگاهی دیدم کـه انواع شطرنج را نوشتهبود و این دو یکی نبودند. --
Armanjafari ☺گفتگو ۱۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۵۹ (UTC)تا جایی کـه مـیدانم امروزه هر دو به منظور اشاره بـه شطرنج سریع استفاده مـیشوند گرچه
برخی افراد ممکن هست برای تمـیز بین روشهای خاصی از شطرنج سریع (از نظر زمانبندی) از آنها استفاده کنند (تعاریف تخصصیاش را خودتان حتما پیدا کنید). همچنین اگر بـه تاریخچهٔ شطرنج سریع نگاه کنیم استفاده از lightning قدمت بیشتری دارد و آن اوایل کمـی قوانینش فرق مـیکرده. --
دالبا ۲۳ اسفند ۱۳۹۱/ ۱۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۲ (UTC)
اوزون
اگر ممکن هست جملهٔ زیر را ترجمـه کنید. بسیـار بـه آن نیـازمندم.
The ozone hole has affected the entire circulation of the Southern Hemisphere all the way to the equator.
-- Armanjafari ☺گفتگو ۱۲ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)
« (لایـه) اوزون گردش (چی؟) کل نیمکره جنوبی که تا استوا را زیر تاثیر قرار داده.» گردش چیشان را حتما ذکر کنید. -- نوژن (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۲ (UTC)
- گویـا «ازن» درست هست نـه «اوزون».--Taranet (بحث) ۱۲ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۱۳ (UTC)
Brood parasitism
برای Brood parasite یـا Brood parasitism برابر دیگری بـه حز جوجهگذاری انگلی درون کتابهای علمـی آمده است؟--Taranet (بحث) ۱۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)
- Kleptoparasitism یـا en:cleptoparasitism چه مـیشود؟--Taranet (بحث) ۱۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۹ (UTC)
- به نظرم Clepto parasitic همان کلپتو پاراسیتیک بنویسید. مثال: زندگی انگلی از نوع رفتار کلپتو پاراسیتیک ای. (همانطور کـه در مثال مـیبینید بحث یک بحث کاملاً تخصصی هست، یعنی نوع خاصی از رفتار درون زندگی انگلی بعضی از حشرات، بعید مـیدانم معادل فارسی بدارد. دیگر کلمات فوق نیز بـه گمانم بـه همـینگونـه باشند.) ارادتمند KhabarNegar خبرنگار ۱۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)
احتمالش زیـاد هست که درون واژهنامـههای زیست شناسی جدید یـا فهرست واژگان کتابهای دانشگاهی جدید برابری نوشته باشند. --Taranet (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
درود. طبق واژهنامـه، Kleptoparasitism مـیشود «ربایشگری» کـه در آن جانوری غذای جانور دیگر را مـیدزدد. به منظور Brood parasite معادلی نیـامده ولی Brood بـه تنـهایی «تخمگذاری» یـا همان «جوجهگذاری» معنی مـیدهد. انگل اینجا معنا نمـیدهد و شاید «جوجهگذاری دزدکی» یـا «دزدانـه» و اینها منظور را بهتر برساند. -- نوژن (بحث) ۱۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)
سپاس. چرا انگلی معنا نمـیدهد؟ جانور انگلوار جوجه خود را درون آشیـانـه «مـیزبان» مـیگذارد که تا «تغذیـه» شود. بـه صاحبخانـه هم مانند روابط انگلی، مـیزبان مـیگویند. اما «دزدانـه» و «دزدکی» احساس «یواشکی» را القا مـیکند.--Taranet (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۴ (UTC)
برای آن برابرهای طربایی و توشـهربایی را ساختم. مانی (بحث) ۱۳ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)
law
سلام. Law، قانون هست یـا حقوق؟ پیوند مـیانویکی جفتشان Law است. --Serpico بحث ۱۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۵۷ (UTC)
اینجا منظور از مقاله حقوق «علم حقوق» بوده هست که شاخههای مختلف دارد و به نظر مـیاید درون ویکی انگلیسی درون مقاله Law آمده هست و به منظور قانون مقالهای ندارد. سوال دیگر این هست که کدام را بـه Q7748 پیوند دهیم و کدام را بـه Q820655 کـه مـیانویکی انگلیسی ندارد. بـه نظر من en:law را با حقوق همویکی کنیم کـه شاخههای علم حقوق را نوشته است. مـیانویکیهای آذری و فرانسوی هم تایید مـیکند.--Taranet (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۲۲ (UTC)
به رشته دانشگاهی حقوق و علم حقوق law مـیگویند. این کـه برخی مترجمان درون برخی موارد law را بـه قانون ترجمـه مـیکنند بخاطر بار معنایی متفاوت این کلمات درون فارسی و انگلیسی است. درون انگلیسی بـه یک قانون خاص یـا یک حکم دادگاه هم مـیتوان گفت law. کلا چون اصطلاحات حقوقی فارسی و انگلیسی تفاوت خیلی زیـادی دارند مشکل زیـادی به منظور برابریـابی وجود دارد و روش مرسوم این هست که از فرانسوی استفاده شود و بعد دید کـه فرانسویها چطور با انگلیسی برابریـابی کردهاند. حقوق معادل droit فرانسوی است. هم درون معنی علم حقوق و رشته حقوق و هم درون معنی جمع حق مثلا حقوقی کـه در «حقوق بشر» استفاده شده هم droit هست ولی law نیست. قانون هم معادل loi فرانسوی هست با این تفاوت کـه قانون بار معنایی خیلی گستردهای دارد و مثلا بـه قواعد علم فیزیک هم مـیگوییم قانون ولی اگر مفهومش درون علم حقوق را درون نظر بگیریم تقریبا یک چیز هستند.--همان (بحث) ۱۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۵ (UTC)
ماشین شطرنج
درود، اگر ممکن هست این چند جمله را بازگردانیکنید. البته مـیدانم کـه اینجا دارالترجمـه نیست. اما درک نمـیکنم منظور از جملات چیست. متن زیر مربوط بـه یک ماشین شطرنجباز خودکار است.
During a performance, the showman would open two cabinets to display a large empty space, and then a third cabinet to display an area of tightly packed machinery, presumably the "brains" of the contraption. The secret of this hoax was that a normal sized man could recline within the machine, and remain unseen by the audience by repositioning himself during the initial display of the device's interior.
-- Armanjafari ☺گفتگو ۱۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
دارد مـیگوید کـه صاحبان این ماشین نمایشی ترتیب داده بودند کـه ثابت کنند درون ماشینی نیست . «دو جعبه را باز مـی کرد که تا یک فضای خالی بزرگ را نشان دهد» همان کاری کـه شعبده بازها مـیکنند کـه اول نشان مـیدهند این جعبه خالی است. بعد مـیگوید اندازه ماشین طوری بود کـه آن شخص مـیتوانسته خودش را خم کند و بینندگان او را نبینند.--همان (بحث) ۱۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۱ (UTC)
درخواست ترجمـه
- دوستان مـیخوام اگه مـیشـه جمله زیر واسم ترجمـه کنید.. خیلی ممنونmasoud.v (بحث) ۱۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)
Declaration of Principles on Interim Self-Government Arrangements
در فارسی "Declaration of Principles" را بـه
بیـانیـه اصول برگردانده اند. اگر مقصود عبارت را درست فهمـیده باشم مـی شود: «بیـانیـه اصول ترتیبات خودگردانی موقت»
البته مـهم هست که درون زمـینـه مورد بحث این ترجمـه معنادار هست یـا نـه.--سید (بحث) ۳۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)
Guard (grappling)
دوستان لطفاً برابر مناسبی به منظور en:Guard (grappling) پیشنـهاد دهید. به منظور مقالههای مرتبط با جودو نیـازش دارم. درفش کاویـانی (بحث) ۲۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۱ (UTC)
گارد (گلاویزی) -ماشین داروین (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۴ (UTC)
درخواست برابر فارسی Heresy
اگر Blasphemy را کفرگویی ترجمـه کرده باشیم، Heresy را چه حتما ترجمـه کنیم؟ -ماشین داروین (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۲ (UTC)
- درود، فک کنم واژهٔ ارتداد ترجمـهٔ خوبی باشـه. masoud.v (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۹ (UTC)
درود مسعود جان، ولی ارتداد به منظور apostasy استفاده مـیشود، نمـیشود به منظور heresy هم بهکار رود. -ماشین داروین (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)
- الحاد چی داداش؟خوبه؟ masoud.v (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)
همچنین ببینید: بحث:توهین بـه مقدسات --
دالبا ۵ فروردین ۱۳۹۲/ ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)برای برابر Heresy درون نظر داشته باشید کـه بیشتر معنی dissident، اختلاف عقیده و دگراندیش مـیدهد. درون دیکشنری آزاد:
- 1.
- a. An opinion or a doctrine at variance with established religious beliefs, especially dissension from or denial of Roman Catholic dogma by a professed believer or baptized church member.
- b. Adherence to such dissenting opinion or doctrine.
- 2.
- a. A controversial or unorthodox opinion or doctrine, as in politics, philosophy, or science.
- b. Adherence to such controversial or unorthodox opinion. -ماشین داروین (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۰ (UTC)
الحاد درون ویکی عربی بـه معنی بیخدایی است، به منظور heresy نمـیشود. درون دیکشنری آنلاین بـه اینـها برخوردم:
کجروى رافضى، فاسد العقيده، بدعت آمـیز، مرتد، ضلال، رفض، کفر، ارتداد، الحاد، بدعتکاری، مسلک خاص.
به طور کلی heresy معنی نظر بحثانگیز درباره دین مـیدهد. شاید "دگراندیشی دینی" برابر خوبی باشد؟ -ماشین داروین (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)بد نیست درون نظر داشته باشیم، درون ویکیعربی برابر heresy را «هرطقة» یـا الزندقة آوردهاند. -ماشین داروین (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
بدعت یـا بدعتکاری چطور است؟ --Z ۲۵ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۵۷ (UTC)
گاهی درون فارسی معنی بدعت درون دین مـیدهد، ولی نـه همـیشـه. با این حال بـه نظر من بهترین برابر پیشنـهادی به منظور heresy که تا حالا همـین «بدعتکاری» است.
البته یک مشکل این خواهد بود کـه بعد با مقاله Bid‘ah (به عربی:
بدعة) چه کنیم؟ -ماشین داروین (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۰۰ (UTC)
معادل آن مقاله مـیشود بدعت درون اسلام --
Z ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)
کفر مـی شود unbelief. معنای blasphemy هتک حرمت مقدسات هست و این عنوان را نباید کفرگویی قرار داد چرا کـه معنای توهین و بی احترامـی بـه مقدسات را نمـی دهد و مثلاً قانون blasphemy آلمان بـه معنای قانون کفرگویی نیست! عنوانی کـه برای blasphemy گذاشته مـی شود حتماً حتما معنای injure reputation را داشته باشد. وارونـه کار گپ ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۱۰ (UTC)
درود وارونـهکار. آیـا بـه نظر شما جز «توهین بـه مقدسات» برابر کوتاهتری به منظور blasphemy مـیتوان درون نظر گرفت؟ همچنین، بـه نظرتان «کفرگویی» به منظور Heresy قابل استفادهاست؟ - ماشین داروین (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۳۲ (UTC)
سلام من ندیده ام، ولی هرچه هست، حتما توهین را داشته باشد به منظور Heresy بـه نظر همان زندقه بهتر مـی رسد
در کل ما حتما سعی کنیم درون منابع دنبال معادل بگردیم که تا این کـه خودمان نوواژه ای بخواهیم بسازیم.
نمـی دانم حرف «احمد فردید» درست هست ولی مـی گوید:
[شـهرستاني] توضيح ميكند: ملل عبارت از عقايد ديني و فرقههايي هست كه رجوعش بـه كتاب است، [در حاليكه] نِحَل عبارت از عقايدي [است] كه رجوعش بـه شِرك است؛ يعني آنهايي كه اهل كتاب نيستند، بـه عبارت اُخري از نظر فكري بيرونند. اين نحله با «هِرِسيس»(32) يوناني يكي است: نونِ پيشوند دارد... هِرِسيس يعني اختيار كردن، [كه] درون عربي «هرتقه» گفتهاند، بعد ترجمـه كردهاند به...(33) بعد براي آنها مردم جدا شده بودند. اهل نحله يعني مشرك، يعني ذنديق؛ اهل ملة، آنهايي كه ميرود که تا به ملت ابراهيم، ملت اسلام، و خوب عقايد ملل و نحل.
وارونـه کار گپ ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۴۶ (UTC)
به نظر مـیرسد درون این زمـینـه واژه کافی نداریم. اگر از زندقه به منظور heresy استفاده کنیم تکلیف زندیق چه مـیشود؟ شاید بتوان heretic را زندیق و heresy را زندیقگرایی ترجمـه کرد؟! درون مورد blasphemy هم، حالا کـه فکر مـیکنم شاید بـه همان «توهین بـه مقدسات» واگردانی کنیم بهتر باشد. کفرگویی هم مـیتوان بـه آن تغییر مسیر داد. راستی برابر «هتاکی» چه طور است؟ -ماشین داروین (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۳ (UTC)
هرتقه درون گوگل بونشان مـی دهد کـه علی دشتی هم انگار بکار هست
وارونـه کار گپ ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۶ (UTC)
اکی. بعد فعلاً مقاله هرتقه را مـیسازم، که تا بعد اگر نیـاز شد تغییر نام دهیم. -ماشین داروین (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۰۲ (UTC)
اگر از نظر دوستان با انتقال هرطقه بـه بدعتکاری مشکلی نیست، آن را انتقال دهم. -ماشین داروین (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۲۸ (UTC)
اگر نام مقاله بدعتکاری باشد حتما دقت شود کـه تعریف بدعت فارسی درون مقاله نوشته شود نـه تعریف heresy. مثلا بدعت از ریشـه بدع هست و مفهومش خیلی نزدیک بـه کلمـه «نوآوری» هست با بار معنایی خاص تر (احتمالا درون کتب پایـه جامعه شناسی حتما تعریف شده باشد) و هرچند مثل هرطقه غالبا بار منفی دارد ولی نـه همـیشـه. گاهی ممکن هست در طرفداری از یک عقیده جدید بحث برانگیز بگویند این بدعت نیکویی است. این بیتوجهی بـه بار معنایی کلمات زبان فارسی و انگلیسی هرچند بـه ظاهر بی توجهی کوچک و شایعیست ولی درون عمل کل متن را اشتباه مـیکند.--همان (بحث) ۳۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۰۷ (UTC)
موافقم. اگر بـه بدعتکاری منتقل شود مشکل اینجاست کـه با بدعه یکی مـیشود، هرچند heresy و بدعت بـه هم نزدیکاند ولی تفاوتهایی دارند. مفهوم heresy کلیتر، بـه معنی هر نوع مخالفت با باور عمومـی است. -ماشین داروین (بحث) ۳۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۱۷ (UTC)
Religious conversion
درخواست برابر فارسی به منظور Religious conversion ؟ -ماشین داروین (بحث) ۳۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۱۱ (UTC)
تغییر دین --
Z ۳۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)
مرسی. - ماشین داروین (بحث) ۳۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)
Science Writer
برابر فارسی به منظور Science writer ؟ آیـا رده دانشنویسان به منظور Science writers درست است؟ - ماشین داروین (بحث) ۳۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۳۱ (UTC)
به نظرم نـه، منظور رده
نویسندگان آثار علمـی است. همچنین رده:دستنوشتههای علمـی هم عنوانش غلط ترجمـه شده است، منظور آن رده
نویسندگی آثار علمـی است. --
Z ۲ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)ممنون. ردهها را بـه نویسندگی علم و نویسندگان علم منتقل کردم. -ماشین داروین (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)
سوال ترجمـه
رده Category:American geneticists و ردههای مشابه را چه ترجمـه کنیم؟ -ماشین داروین (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۷ (UTC)
فرهنگستان به منظور واژهٔ geneticist معادل فارسی ژنشناس را گزیده است. --
Farbodebrahimi ☺Talk ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)پس ژنشناس از ژنتیکدان یـا ژنتیکشناس رایجتر است؟ بـه این ترتیب رده:ژنشناسان اهل آمریکا را بسازم؟ -ماشین داروین (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)ژنتیک شناسان آمریکاییDiako1971 (بحث) ۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۲ (UTC)
Visual Editor
محیط ویرایشگر VisualEditor
برای ترجمـهٔ افزونـهٔ VisualEditor مـیخواهم کـه سه چهار ماه دیگر بـه عنوان رابط ویرایش چاپنما بـه همـهٔ ویکیپدیـاها افزوده مـیشود، کـه به طور خاص مورد توجه تازهکاران و ناآشنایـان بـه ویکی خواهد بود. با توجه بـه کار و قابلیت ویرایشگر، بهترین عنوان چیست کـه بهخصوص ناآشناترها بـه وب و ویکی منظور را بفهمند؟ واژهٔ «ویژوال» درون اصطلاح کامپیوتر و برنامـهنویسی متقابل و مخالف «کد» است، و منظور از Visual Editor ویرایشگری هست که کاربر درون آن با کد سروکار ندارد. --Z ۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۳۷ (UTC)
به نظر من «ویراستار دیداری» مناسبتر است. --
Farbodebrahimi ☺Talk ۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)
ویراستار نمایشی -- نوژن (بحث) ۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)
به نظر من "ویرایشگر بصری" بیشتر بـه مفهوم اصلی نزدیک است.
MaHaN MSG ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)واژه "بصری" عربیست. بـه نظر من برابری کـه نوژن ارائه داده "ویراستار نمایشی" بهترین معادل است.
دیـاکو « بحث » ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)
بله اما درون منابع فارسی استفاده بیشتری نسبت بـه دیگر واژگان داشته است، از آنجایی کـه تداول این واژه را درون حدی نمـیبینم کـه بتوان "رایج" نامـیدش مشکلی با استفاده از دیداری یـا نمایشی نیز ندارم اما بصری را کمـی مناسبتر مـیبینم.
MaHaN MSG ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۴۹ (UTC)
ویرایشگر تصویری رایجتر هست اما ویرایشگر دیداری فارسی کامل است. --سعید (بحث) ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۱۵ (UTC)
Check & Balance
مفهوم [Check and balance] کـه به معنای سازوکار تفکیک قواست چه معادلی دارد؟--سید (بحث) ۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)
نظارت و موازنـه [قدرت] -ماشین داروین (بحث) ۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
تشکر.--سید (بحث) ۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)
درخواست برابر
سلام، من درون حال ترجمـه یک مقاله حقوقی درباره تجدیدنظر درون سازمان جهانی تجارت هستم. اما معادل درستی به منظور واژه FINALITY نمـی تونم پیدا کنم. مـی شـه کمکم کنید؟
Partooo (بحث) ۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۱۲ (UTC)
سلام. حتما دید درون چه متنی بـه کار رفته. اینجا بیـاوریدش. -- نوژن (بحث) ۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)
درخواست برابر
Battle of Pingxingguan (۱۹۳۷)
- Battle of Taierzhuang (۱۹۳۸)
- Battles of Khalkhin Gol (حادثه نومون خان؟) (۱۹۳۹)
- Marshalls-Gilberts raids
- Battle of Makassar Strait
- Battle of Badung Strait
با تشکر.Roozitaa (بحث) ۱۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)
نبرد پینگشینگگوان
نبرد تایرژوانگ
نبردهای هالهین گل (ه نـه خ)
حملات مارشالز-گیلبرت
نبرد تنگه ماکاسار
نبرد تنگه بادونگ-- نوژن (بحث) ۱۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۳۷ (UTC)
درخواست برابر
Rosa 'Double Delight'
با تشکرRoozitaa (بحث) ۱۳ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۰۳ (UTC)
گویـا همـهجا بـه همـین نام
رزا دبل دیلایت مـیشناسندش. __
Âriobarzan ۱۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۳۸ (UTC)
پیشنـهاد مـی کنم از یک گلفروش بپرسی.
دیـاکو « بحث » ۱۵ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)
Porridge
معادل en:Porridge را چه پیشنـهاد مـی کنید توجه کنید کـه en:Haleem و en:Kheer هم وجود دارند. Hanira (بحث) ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)
اگر چنین غذایی درون ایران وجود نداشته باشد، این نام ترجمـه پذیر نیست و باید با همان نام انگلیسی گفته شود. همان گونـه کـه نام های قرمـه سبزی و خورش قیمـه ترجمـه پذیر نیستند و در زبان های دیگر با همـین نام شناخته مـی شوند.
دیـاکو « بحث » ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۵۲ (UTC)
عربیاش موجود هست و مسلما درون بخشهای عربنشین ایران حتما مرسوم باشد Hanira (بحث) ۱۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۱۳ (UTC)
en:Kheer فرنی نیست. حتما به کیر یـا کهیر تبدیل شود. صفدرقلی (بحث) ۱۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۳۰ (UTC)
در فارسی هم عصیده است. درون لغتنامـهٔ دهخدا هم آمدهاست. که تا آنجا کـه مـیدانم درون مـیان عربهای خوزستان این خوراک رایج نیست یـا من ندیدهام. __
Âriobarzan ۱۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)
چنانچه از توضیحات مقاله برمـیآید، این خوراک، غذای سنتی درون شمال اروپاست و صرف اینکه درون ویکیعربی مقاله دارد، دلیلی بر رایج بودن آن درون بین عربها نیست. درون ۴۸ ویکی دیگر نیز مقاله دارد! حداقل درون بین عربهای خوزستان چنین غذایی وجود ندارد.
درفش کاویـانی (بحث) ۱۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)
@کاربر:Ariobarzan درون دهخدا نوشتهاست
عصیدة. نوعی حلوا کـه از آرد و روغن ساخته شود. رجوع بـه عصیدة شود : بتدریج بابونـه و بیخ خطمـی و بیخ سوسن و بنفشـه و خبازا بوستانی درافزایند و بپزند که تا چون عصیده شود.
در توضیحات آن اسمـی از آرد و روغن نبردهاست بلکه منظورش چیزی مانند سوپهای بیمزه چینیهاست کـه دانـههای غلات را درون آب مـیجوشانند و با شیر داغ سرو مـیکنند گونـهای از آن چیزی شبیـه شیربرنج است. Hanira (بحث) ۱۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)
یـافتم :) حریره مانند حریره بادام Hanira (بحث) ۱۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)
war-sustaining
در این جملهها بـه کار رفته [۲]
The best illustration of this reality concerns the dispute over "war-sustaining" military objectives.
Definition of military objectives encompasses not only objects that are "war-fighting and war-supporting" but also those that are "war-sustaining" such as oil-production facilities in a country that relies on export profits to finance its war effort. Behiya (بحث) ۱۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)
نگهداشتن جنگ
ادامـهدهنده جنگ
Hanira (بحث) ۱۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۳ (UTC)
تداوم جنگ. __
Âriobarzan ۲۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۰۷ (UTC)
Pier
برای en:Pier چه واژهای را معرفی مـیکنید اسکله و لنگرگاه هم موجود است. درون بابیلون چنین معنی کرده است:
- اسکله (ی سنگی)، موج کش، شمع، کرپی، ستون، جرز، اسکله، موج شکن، پایـه پل، لنگرگاه
- علوم مـهندسی: ستون
- عمران: پایـه و سطحی
- معماری: جرز
- بازرگانی: لنگرگاه
- علوم نظامـی: پایـه نصب ستونـهای ساختمانی
- علوم دریـایی: اسکله
ولی اینجا منظورش سازهای هست که پایـههای زیـادی دارد Yamaha5 (بحث) ۲۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)
فرهنگستان به منظور این واژه درون حوزه حملو نقل دریـایی معادل فارسی کوتاهاسکله را گزیده است. (قسمت جستجو) اگر واژهٔ عمومـیتری وجود نداشته باشد، این معادل فارسی مناسب است. --
Farbodebrahimi ☺Talk ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)
کلمـه معادل
مدتی هست دنبال معادل کلمـه Route مـیگردم، درون دیکشنری و فرهنگستان زبان و ادب فارسی کلمـه مسیر به منظور معادل این کلمـه پیشنـهاد داده شده، اما درون مقالاتی همانند European route E85 کلمـه مسیر کمـی بیمحتوا است، دوستان چه کلمـهای را پیشنـهاد مـیکنند. --Kasir بحث ۲۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
در کامپیوتر کـه مسیر مـیگوییم. اینجا هم آنچنان بی محتوا نیست، بـه نظرم مـیتوانید از جاده هم استفاده کنید. --
جواد|بحث (۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ -- ۱۶:۲۹) ۲۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)
در رادیو پیـام مـیگوید مسیر فلان که تا فلان پر ترافیک هست و اینجا هم گفته هست European route E 85 is part of the International E-road network بعد همان مسیر بـه نظرم خوب استYamaha5 (بحث) ۲۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)
Route برگرفته از زبان فرانسوی و به معنی «جاده»، «راه» یـا «مسیر» است.در آلمانی هم اشتراسه (straße) معنی شده اما مسیر بنظر من بیشتر بـه Direction نزدیک هست تا بـه Route. شاید گزینـههای «راه» یـا «جاده» بهتر از گزینـه «مسیر» باشند. ارژنـگ
▒▒▒ ۲۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
بیچاره این خارجکی ها! اینها امامزاده و شـهید و فقید و این حرفها ندارند؟ خوشبحال ما کـه از این مدل نامگذاریها اصلا درون کت و کولمان نمـیرود :D ایکاش آنـها هم ستاد نامگذاری و سازمان تبلیغات اسلامـی و اینـها داشتند که تا نام گذاری بزرگراهها و مسیرهایشان بی معنی نماند.--مترسک (بحث) ۲۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۳۳ (UTC)
Breed
در ابتدا به منظور Breed واژهٔ پروراندن بـه ذهنم رسید چه واژهای را پیشنـهاد مـیدهید؟ آریـانپور:
- بچه آوردن (از رحم مانند داران و از تخم مانند پرندگان و غیره)، زادن، زاد و ولد ، تولید مثل ، زادگیری ، بعد انداختن
- پروردن، فروردن (فرآوردن)، تولید یـا شدن، ایجاد ، بالیدن، پسودن، تخمگیری ، پرورش دادن، (از راه گزینش تخم و غیره) گیـاه بـه عمل آوردن، بـه جفتگیری آوردن، (از راه گزینش و اصلاح نژاد) نوع ویژهای از حیوان یـا گیـاه را پروردن
بابیلون
- n. kind, sort, species, race, stock, pedigree
- v. reproduce; raise animals; guide, nurture; cause
و درون خود مقاله en:Breed درون خط اول منظورش یک گروه از حیوانات یـا گیـاهان هست و منظورش عملی خاص نیست! بـه نظرم حتما واژهای مشابه حیوان خانگی یـا گیـاه خانگی و... کـه به صورت صفت بـه یک گروه نسبت داده مـی شود به منظور آن انتخاب کرد.Yamaha5 (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۳ (UTC)
en:Breed دقیقا بـه معنی "نژاد" هست که بـه یک گروه از حیوان ها و گیـاهان با ظاهری همگون گفته مـی شود کـه این ظاهر همگون آنـها را از حیوان ها و گیـاهان دیگر از همان نوع متمایز مـی سازد. منتها به منظور این کـه با مقاله نژاد یکسانی عنوان پیدا نکند مـی توانید درون پرانتز واژه "حیوان شناسی" یـا "دامپروری" را بنویسید.
دیـاکو « بحث » ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۳۶ (UTC)
breed بـه نژادهایی گفته مـیشود کـه در فرایند اهلیسازی شکل مـی گیرند. نژادهای حیوانات وحشی کـه با انتخاب طبیعی ایجاد شدهاند دیگر breed نیستند. همانطور کـه معنی اصلی این کلمـه هم نشان مـیدهد. چنین تمایزی درون فارسی وجود ندارد. ما هم پلنگها را بـه تژادهای مختلف تقسیم مـیکنیم همـهای اهلی را. درون نتیجه اگر تعریفی کـه در ویکی پدیـای انگلیسی از breed شده را بـه عنوان تعریف نژاد درون فارسی بنویسید اشتباه فاحش و مضحکی خواهد بود. --همان (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۹ (UTC)
ممنون حالا من چی ترجمـه کنم :) نژاد (دامپروری) خوب است؟ Yamaha5 (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
مـیتواند بخشی از مقاله نژاد باشد. چون معنای نژاد ترکیبی از race و breed است. الان چیزی کـه در مقاله نژاد نوشته شده کاملا اشتباه است. این کـه انگلیسیها از دو کلمـه مختلف استفاده مـیکنند بـه ما ربطی ندارد درون فارسی نژاد به منظور هر دو درست است. به منظور تمایز آنها مـیشود breed را گفت نژادهای پرورشی (مثل مرغ پرورشی).--همان (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)
الان مقالات نژاد (انسان) و نژاد را اصلاح کردم فقط مانده نژادهای پرورشی ممنون Yamaha5 (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)
Architectural engineering
برای Architectural engineering با توجه بـه en:Architectural engineering چه عنوانی را پیشنـهاد مـیکنید؟Yamaha5 (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
همان "مـهندسی" معماری هست، چطور؟ KhabarNegar خبرنگار ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)
باید از معماری مقاله جدا برایش ساخت؟Yamaha5 (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)
همون، بله. یـادم مـیاد کـه شما خودت اوستا معمار بودی:)... درون حقیقت مـهندسی معماری کـه درستش معمار مـهندسی یـا معماریِ مـهندسی هست اما به منظور این یکی منبعی نیـافتم خلاصه اینکه...، درون حقیقت مـهندسی معماری، معماریای هست کـه از Art فاصله مـیگیرد و به سمت مـهندسی عمران مـیرود. یک مـهندس معمار کارهای معمار را مـیتواند انجام دهد، اما معماری، مـهندسی معمار را شامل نمـیشود. بـه نظر من مقاله جدا مـیخواهد. سپاس
KhabarNegar خبرنگار ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
Tube VS. Pipe
در متن مقالهٔ en:Tube (fluid conveyance) تفاوتش را با pipe نوشتهاست. بـه نظرمن لولههای بدون اتصال یـا کم اتصال مانند شلنگ را مـیتوان tube نامـید کـه لولهکشی به منظور کابل برق و تاسیسات الکترونیک هم کاربرد دارد و در ساختمان سازی بـه آنـها لوله برقی یـا لوله پولیکا برقی گفته مـی شود :( کـه هیچیک معنی جامع tube را ندارند چون ایزوپایپها (لولههای چند جداره) هم جزو tube ها هستندYamaha5 (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۳ (UTC)
کسی پاسخی نیـافت؟Yamaha5 (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)
Pipe همان
لوله درون زبان محاورهای بـه همـهنوع لوله گفته مـیشود. درون حالیکه واژه
تیوب بیشتر کاربرد علمـی و پژوهشی دارد. (Tube (fluid conveyance اشاره بـه همان
لوله پولیکا یـا لوله پیویسی هست که مورد مصرف صنعتی دارد. ارژنـگ
▒▒▒ ۲ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
Polar cell
معنای Polar cell چیست؟ البته Polar بـه معنی قطبی است. اما نمـیدانم Cell بـه چه معنا است؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۱ (UTC)
در چه متنی؟ cell معمولا بـه معنی سلول هست Yamaha5 (بحث) ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)معادل فارسی Polar cells "سلولهای قطبی" است.
دیـاکو « بحث » ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۳۸ (UTC)همچنین این نوشتار را ببینید. منظور سلول هادلی است؟ نـهادن چه نامـی بر این واژه درست است؟ --
Arman Jafari ☺گفتگو ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)"چرخش قطبی" یـا "پیچش قطبی". درون معادل های آلمانی و فرانسه آن هم بـه همـین ترتیب ترجمـه شده است. نـه، چرخش هادلی با چرخش قطبی فرق مـی کند. سه نوع چرخش (پیچش) داریم: چرخش هادلی، چرخش فرل، چرخش قطبی.
دیـاکو « بحث » ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
- سلول هدلی (Hadley Cell): عرضهای جغرافیـایی منطقه حاره، یعنی از استوا که تا عرضهای ۳۰ درجه شمالی و جنوبی را درون بر گرفته کـه بادهای تجارتی درون آن جریـان دارند. بادهای تجارتی: بادهایی هستند کـه در منطقه حاره از مراکز پر فشار جنب حاره بـه کمربند همگرایی حارهای [خطی کـه بادهای بسامان (بادهای تجارتی Trade Winds) درون امتداد آن بـه هم مـیرسند] مـیوزند.دلیل کامل نبودن سلول هدلی: تنـها نیروی گرادیـان فشار را درون نظر گرفته و فقط درون صورتی مورد قبول واقع مـیشد کـه زمـین صاف و ثابت مـیبود.[۱]
- سلول قطبی (Polar Cell): بـه علت مراکز پر فشار قطبی و کم فشار جنب قطبی بوجود مـیآیند.[۲]
گردش نصف النـهاری از این نوع درون حقیقیت درون فاصله حدود l5 درجه که تا 20 درجه از دو سمت استوا وجود دارد و اجزای آن درون هر نیمکره بـه افتخار جرج هادلی (Gerge Hadley) ، سلول هالدی نامـیده مـیشود. وی درون سال l735 بادهای تجارتی شرق درون عرضهای پایین را ، ناشی از گرم شدن نابرابر سطح زمـین و ترکیب آن با چرخش زمـین ، تشریح نمود. او درون مطالعاتش حدس زد کـه لازم هست یک حرکت جهت برقراری تعادل از غرب بـه شرق وجود داشته باشد. این بدان معنا هست که وجود بادهای غربی یـا مخالف تجارتی به منظور حصول اطمـینان از این هست که توزیع جرم زمـین (سطح + جو) بطور متوسط درون اطراف محور زمـین ثابت مانده و حفظ شود. درون غیر این صورت چرخش زمـین بـه دور محورش غیر یکنواخت و شبیـه لنگ زدن فرفرهای کـه بد مـیچرخد خواهد بود.[۳]
منابع
↑ «هواشناسي تهران». ۱ مـهر ۱۳۸۹.
↑ «هواشناسي تهران». ۱ مـهر ۱۳۸۹.
↑ «گردش جو بر روی کره زمـین درون حال دوران». رشد، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲.
امـید آنکه سودمند واقع شود.
jasmine بحث ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۰۴ (UTC)
Law و Statute و Jurisprudence و Rights
الان Statute و Jurisprudence بـه ترتیب بـه مقالات قانون و حقوق پیوند خوردهاند به منظور Law و Rights چه مقاله یـا عنوانی را پیشنـهاد مـیدهید؟Yamaha5 (بحث) ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۴ (UTC)
طبق دیکشنری، Statute، اساسنامـه
Jurisprudence و Fiqh، فقه ترجمـه مـیشوند. مثال:۱ بند مانده بـه آخر
همـیشـه ترجمـهٔ Law قانون هست (همان گونـه کـه در ویکی عربی و اردو قانون ترجمـه شده).
Rights هم بـه معنی حق و حقوق هست ولی بـه نظرم اگر حق ترجمـه شود بهتر هست (مانند ویکی عربی).
jasmine بحث ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)law بـه معنی حقوق است. البته علم یـا رشته حقوق نـه مفهوم حق. Jurisprudence را اغلب بـه فلسفه حقوق ترجمـه مـیکنند. درون نظام کامن لا law فقط آن چیزی هست که درون عمل اجرا مـیشود. مباحث تئوری و زیربنایی حقوق مثل این کـه اصلا معنی حق چیست؟ را Jurisprudence حساب مـیکنند ولی حقوق درون اروپای قارهای و کشورهای دیگر هر دو اینـها را شامل مـیشود. Statute قانون موضوعه هست یعنی قانون معینی کـه مجلس قانونگذاری یـا هر نـهاد مشخص دیگری تصویب مـیکند نـه مفهوم کلی قانون. rights هم کـه جمع حق است. حقوق درون نظام حقوق مدون و حقوق اسلامـی بـه معنی حق هست یعنی تقریبا درون همـه جای دنیـا بـه جز کشورهای انگلیسی زبان حق و حقوق یـا یک کلمـه هستند یـا اینکه مثل فارسی یکی جمع هست یکی مفرد. ولی درون انگلیسی law بـه معنای حق نیست. law یک نظم اجتماعی هست که از طریق نظام دادگستری اجرا مـیشود و به حق حقوقی کـه انسانها دارند هم ارتباط پیدا مـیکند ولی بـه معنی حق نیست. آنـها به منظور حق کلمـه right را از لاتین گرفتهاند. کلماتی کـه در زبانهای اروپای قارهای درون معنای حقوق استفاده مـیشود هم همـهشان همریشـه با همـین right (و بـه احتمال زیـاد کلمات راست و درست درون فارسی) هستند ولی مفهومشان مثل مفهوم حقوق درون فارسی جمعی هست از law و right و Jurisprudence. درون مباحث حقوق بشر معمولا rights را بـه حقوق فردی یـا حقوق بشر ترجمـه مـیکنند که تا مفهومش روشنتر و واضحتر باشد. اگر باز هم مشکلی پیش آمد مطمئنترین کار استفاده از زبان فرانسوی بـه عنوان واسطه است. قانون و حقوق فارسی بـه ترتیب معادل loi و droit فرانسوی هستند.--همان (بحث) ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۷ (UTC)
در عربی و اردو قانون را بـه معنی حقوق ما استفاده مـیکنند. یعنی رشته دانشگاهی قانون دارند نـه حقوق. مـی گویند قانون بینالملل نـه حقوق بینالملل و ....--همان (بحث) ۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۰۲ (UTC)
لطفا جمعبندی کنید و در با توجه بـه مقاله موجود مقابل هر یک نام مقاله را بنویسید که تا درستشان کنیم
- Law =الان مقاله مقاله ندارد > ؟
- Statute =الان مقاله قانون > ؟
- Jurisprudence =الان مقاله حقوق > ؟
- Rights =الان مقاله مقاله ندارد مقاله حقوق بشر به منظور human right موجود هست و معادل right حتما برای animal right هم معنی دهد > ؟
Yamaha5 (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۱ (UTC)
من قبلا اینـها را درست کردهام ولی نمـیدانم بعد از مدتی چرا بـه حالت اول برمـیگردد.
- Law: حقوق (درست هست که درون دیکشنریها معنی قانون هم به منظور Law ذکر شده ولی وقتی law بـه صورت یک عنوان بـه کار مـیرود مثلا درون نام کتابها یـا درون نام مقالات و مجلهها یـا رشتههای علمـی همـیشـه بـه حقوق ترجمـه مـیشود. شاخههای law درون مقاله انگلیسی کـه در بخش Further disciplines ذکر شده را ببینید هرکدام اگر بـه قانون ترجمـه شوند معنای اشتباهی خواهند داشت.)
- Statute = قانون (البته قانون مفهوم کلیتری دارد -مقلا قوانین فیزیک و شیمـی-. یک راه این هست که Statute را قانون موضوعه حساب کنیم و قانون را درون مفهوم کلی آن درون نظر بگیریم کـه در آن صورت معادل rule انگلیسی و Regle فرانسوی هست ولی بـه نظر من راه اول بهتر است)
- Jurisprudence = فلسفه حقوق
- Rights = حق. عنوان مقاله انگلیسی هم ظاهرا فقط به منظور ابهام زدایی از معناهای دیگر Right جمع شده وگرنـه عنوان همـه مقالات ویکی پدیـا حتما مفرد باشد. فرقش با حقوق بشر این هست که حقوق بشر حالت جهانشمول و فرامکانی فرازمانی دارد. مثلا شما ممکن هست حق (right) داشته باشید درون زمـین خودتان خانـه بسازید یـا با سرعت ۱۲۰ کیلومتر رانندگی کنید ولی این جزو حقوق بشر نیست چون اگر شـهرداری اعلام کند کاربری این زمـین کشاورزی هست و فقط حق کشاورزی دارید یـا پلیس بگوید حداکثر سرعت ۱۰۰ کیلومتر هست این حق گرفته مـیشود ولی حقوق بشر بـه این مفهوم گرفتنی و دادنی نیست.--همان (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۰۲ (UTC)
واقعا ممنون بابت توضیحات کاملتان لطفا مقالهای به منظور Jurisprudence = فلسفه حقوق بسازید چون من سررشتهای ندارم که تا این عنوان هم ثابت (فیکس) شود . مابقی را درست کردمYamaha5 (بحث) ۲۹ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
درود بر شما، بنظر من Jurisprudence بیشتر بـه معنای
روند یـا
رویـه قضایی است. فلسفه حقوق (Philosophie du droit) با Jurisprudence تفاوت دارد و تعریف یکسانی ندارند. ارژنـگ
▒▒▒ ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۳۷ (UTC)Jurisprudence هم گاهی بـه رویـه قضایی ترجمـه مـیشود ولی تعریف رویـه قضایی را درون هر کتابی ببینید دقیقا همان تعریف Precedent هست و ربطی بهJurisprudence ندارد. به منظور انتخاب مـیان ویکی حتما معادل خارجی واژه فارسی را پیدا کرد نـه اینکه معادل فارسی واژه خارجی را. اینکه مـیان ویکی فلسفه حقوق حتما Philosophie du droit باشد را قبول دارم ولی درون این صورت دیگر چیزی به منظور Jurisprudence نمـیماند. یـا حقوق ترجمـه مـیشود یـا قانون، یـا علم حقوق یـا فقه یـا فلسفه حقوق یـا رویـه قضایی. هر کدام از اینـها یک معادل بسیـار نزدیکتر دارند.همان (بحث) ۲ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۸ (UTC)
درخواست برابر به منظور بخشـههای رز
معادل رز درون فارسی آیـا همان رز هست یـا نام مقاله حتما گل سرخ باشد؟ هر چند اینجا جای سوال پرسیدن نیست اما سوالی دارم کـه نمـی دانم درون کجا مطرح کنم، نوشتن نام دو بخشـه درون یک خانـه تیرهشناسی گیـاه مانند این رز#تیرهشناسی جایز هست یـا درون هر خانـه حتما تنـها یک گیـاه نوشته شود؟
برگردان زیرسرده و بخشـههای زیر چیست؟
- Hulthemia
- Hesperrhodos
- Platyrhodon
- Rosa رز
- Banksianae
- Bracteatae
- Caninae
- Carolinae
- Chinensis
- Gallicanae
- Gymnocarpae
- Laevigatae
- Pimpinellifoliae
- Synstylae
با تشکرRoozitaa (بحث) ۳۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)
گل رز با گل سرخ فرق دارد. گل سرخ درشت تر از گل رز هست و گلبرگ هایش هم مخملی تر از گل رز است.
دیـاکو « بحث » ۳۰ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)درود. مظفریـان، ولیالله، فرهنگ نامهای گیـاهان ایران: لاتینی، انگلیسی، فارسی تهران: فرهنگ معاصر ۱۳۷۵. درون صفحه ۴۶۱ به منظور نامهای گلهای سرخ این برابرها را دارد:
- Rosa: نسترن، رز، گل سرخ، وَرْد
- Hulthemia
- Hesperrhodos
- Platyrhodon
- Banksianae: آبشار طلا (البته به منظور Rosa Banksiae)
- Bracteatae
- Caninae: نسترن وحشی، گل سگ
- Carolinae
- Chinensis
- Gallicanae
- Gymnocarpae
- Laevigatae
- Pimpinellifoliae: مشکجه، رز روباهی، رز خارآلود
- Synstylae
و درون ادامـه:
- asperrima: رز بویراحمدی
- beggeriana: رز سفید
- Boissieri: رز سهندی
- caryophyllacea: رز گرگانی، رز زیـارتی
- centifolia: رز زینتی
- damascena: گل محمدی، گل گلاب
- elymaitica: نسترن کوهی، رز ایلامـی
- foetida: نسترن زرد، رز معطر
- hemisphaerica: رز زرد
- iberica: رز قفقازی
- kotschyana: رز اردکانی، رز کمـهری
- moschata: رز شیرازی
- orientalis: رز شرقی، رز پاکوتاه
- persica: رز ایرانی، ورک
- pulverulenta: رز گردآلود
- villosa: رز کرکآلود
- Webbiana: رز خراسانی
از آنجا کـه این فرهنگ لغت تنـها مربوط بـه گیـاهان موجود درون ایران هست همانطور کـه مـیبینید فهرستی کـه شما درون بالا آوردید کامل نمـیشود. بـه نظرم مـیتوانیم با توجه بـه مشخصات جغرافیـایی زیرسردهها یـا معنای یونانی-لاتین نامشان این برابرها را برایشان بکار ببریم:
- Hulthemia: رز تکبرگ
- Hesperrhodos: رز باختری
- Platyrhodon: رز ساقهپوستهای
- Bracteatae: رز چین و هند
- Carolinae: رز آمریکای شمالی
- Chinensis: رز چینی
- Gallicanae: رز رومـی
- Gymnocarpae: رز غرب وحشی
- Laevigatae: سفیدبرفی چین
- Synstylae: رز سفیدزرشکی
در مورد استفاده گل سرخ یـا گل رز به منظور نام مقاله اصلی حتما بگویم کـه هر دو کاربرد دارند و اختیـارش با خود شماست. دوستدار.مانی (بحث) ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)
نام درست به منظور چند الگوی با کاربری پیوسته
دوستان بنده الگوی {{Template:CompetitionRecordTableTop}} رو با نام {{الگو:بالای جدول رکورد مسابقه}} درون ویکیفا ایجاد کردم، بـه نظرم نام درستی اومد، ولی به منظور انتخاب نام درست به منظور چند الگوی زیر کـه در ارتباط با الگوی یـاد شده هستن دچار مشکل شدم:
{{CompetitionRecordCountry}}
{{CompetitionRecordSport}}
{{CompetitionRecordCompetition}}
{{CompetitionRecordFirst}}
{{CompetitionRecordSecond}}
{{CompetitionRecordThird}}
{{CompetitionRecordDisqualified}}
{{CompetitionRecordBottom}}
TruthPraiser (گفتگو) ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۷ (ایران)
Negroid و Black people
مقاله به منظور Negroid و Black people اولی مقاله سیـاهپوست را دارد به منظور دومـی چه عنوانی را پیشنـهاد مـیکنید؟Yamaha5 (بحث) ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)
منظور از Negroid نژاد سیـاه مـی باشد و نام این مقاله هم حتما "نژاد سیـاه" باشد کـه من نام آن را بـه "نژاد سیـاه" انتقال دادم. البته اگر ایجاد کننده آن آن را واگردانی نکند. این مقاله درباره ویژگی های نژاد سیـاه هست و از دید نژاد شناسی آن را بررسی مـی کند. ولی معادل Black people "مردم سیـاه پوست" هست مانند مقاله های مشابه مثل "مردم ایرانی" ، "مردم هلندی" ..... . مقاله Black people بـه معرفی مردم سیـاهپوست و چهره های سرشناس این نژاد مـی پردازد و از جنبه مردم شناسی نژاد سیـاه را بررسی مـی کند و نـه از دید نژادشناسی.
دیـاکو « بحث » ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)
ممنون سیـاهپوست Yamaha5 (بحث) ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۴۲ (UTC)
معادل واژه Timeout درون شبکههای کامپیوتری
این واژه کـه در شبکههای کامپیوتری استفاده مـیشود، بـه معنی مدت زمانی هست که درون صورتی کـه پیـامـی از طرف مقابل دریـافت نشد، اتصال بسته مـیشود. توضیحات انگلیسی درون اینجا موجود است. SigNaL ( بحث ) ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۴ (UTC)
وقفه زمانی
مـهلت زمانی
وقفه
منبع Yamaha5 (بحث) ۱ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۴۰ (UTC)
به گمانم وقفه را به منظور interrupt حتما کنار گذاشت بعد تنـها مـهلت زمانی باقی مـیماند البته مـیشـه برونمدت یـا برونمـهلت هم پیشنـهاد داد. نظرتون چی هست؟
R11aku (بحث) ۵ ژوئیـهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۲ (UTC)
نویسهگردانی فرانسه
نویسهگردانی نام این فرانسوی بـه فارسی چه مـیشود؟ 4nn1l2 (بحث) ۲ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۴ (UTC)
الِکسی کلِرو با نام کامل الِکسی کلود کلِرو. ارژنـگ
▒▒▒ ۲ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۹ (UTC)
خیلی خیلی ممنون! 4nn1l2 (بحث) ۲ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)
ترجمـه Adult content
اصطلاح Adult content بـه کدام یک از کلمات زیر ترجمـه شود:
«محتوایی به منظور بزرگسالان» یـا «محتوای بزرگسالان»
محتوای مستهجن
محتوای
محتوای انگیز
محتوای یمحل بـه کار روی:
a male-oriented web portal featuring entertainment and adult content
من شخصا ترجمـه اول را نمـیپسندم، بـه دلایل زیر:
اگر «adult content» را درون ویکی انگلیسی بزنید، بـه صفحه «ography» مي رود. یعنی معنای «Adult content» همان «محتوای وگرافیک» است.
«محتوای بزرگسالان» کاربرد "فعالی" درون فارسی ندارد، و اگری آنرا استفاده کند، صرفا گرتهبرداری و ترجمـه تحت اللفظی از زبان انگلیسی کرده است.
اگر بـه معنای Adult درون ویکشنری ([۳]) نگاهی کنیم، معنای آنرا نوشته «Containing material of an explicit ual nature» و کلمات هممعنی آنرا نوشته: «ographic, X-rated, XXX».کدام مورد (یـا کدام موارد) از ترجمـههای بالا به منظور استفاده درون جمله مزبور مناسب است؟ و کدام یک ارجحیت دارد؟ با تشکر علی سراج (بحث) ۷ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۵۱ (UTC)
همچنین بنگرید بـه بحث:ویکیپدیـا#سرمایـه نخستین ویکی پدیـا از بومـیس، سایت
MaHaN MSG ۷ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)
محتوای بزرگسالان ترجمـه تحت اللفظی است. مفهوم محتوای بزرگسالان یـا رایجتر و درست ترش محتوای مخصوص بزرگسالان درون فارسی متضاد محتوای آثار کودوجوان است. مثلا کتابهای علمـی کـه در سطح فهم خردسالان و نوجوانان نیست جزو کتابهای بزرگسالان تقسیم بندی مـیشوند. درون فارسی گفتاری هم پدر و مادرها زیـاد بـه بچهها مـیگویند این فیلم یـا کتاب یـا ... به منظور بزرگسالان هست و بـه درد تو نمـی خورد. فکر نمـی کنم اگر بهی کـه انگلیسی نمـیداند بگوئیم این فیلم یـا کتاب مخصوص بزرگسالان هست یک لحظه هم ذهنش بـه سمت فیلم و برود. معادلهای دیگر همـه معنا را انتقال مـیدهند.--همان (بحث) ۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)
موافق جناب همان. همـه موارد غیر از اولی مطلب را مـیرسانند. Kazemita1 (بحث) ۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)مورد دوم یعنی "مستهجن" هم نمـی تواند درست باشد. چون بار منفی شدیدی دارد. درون صورتی کـه Adult content بار خنثی دارد. بـه غیر از مورد اول و دوم بقیـه موارد مـی توانند بـه کار روند چون هم معنا را مـی رسانند و هم بار خنثی دارند.
دیـاکو « بحث » ۱۳ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)
اصطلاح Adult content بار خنثی دارد. موارد ۲ که تا ۵ همگی خودشان بار معنایی دارند، مورد نخست بهترین گزینـه هست. ترجمـه شود بـه «محتوایی به منظور بزرگسالان». هدف تنـها آن هست که هشداری داده شود کـه محتوا به منظور کودوجوان مناسب نیست همـین. حال گزینـههای دیگر رو ببینید، خودشان بـه تنـهایی نامـی هستند کـه برای کودوجوان مناسب نیستند. --
Sir Blue بحث ۱۳ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۱۹ (UTC)
Islamic studies
درود. معادل Islamic studies چی مـیشـه؟ مطالعات اسلامـی یـا درسهای اسلامـی؟ Milad77 (بحث) ۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)
درود. مـیشـه «مطالعات اسلامـی». معادل «درسهای اسلامـی» مـیشـه یـا «Islamic Lessons» یـا «Islamic Lectures». طاها (بحث) ۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)
Query و Tuple
سلام. به منظور این کلمات درون ارتباط با پایگاه داده پیشنـهادی ندارید؟ به منظور Tuple درون بعضی متنها دیدم از تاپل استفاده شده. کلمـه مناسبتری وجود ندارد؟ Sajjad.r (بحث) ۱۰ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۱۶ (UTC)
در خواست راهنمایی به منظور GEOM
درود
برای نام این مقاله GEOM چه معادل فارسی پیشنـهاد مـیکنید؟ کدومش خوبه: جئوم، ژئوم، جیایاوام یـا هر کلمـه مناسب دیگه.
ممنون Bkouhi (بحث) ۱۵ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۲۶ (UTC)
درود، مقاله را با نام جئوم اضافه کردم -- bkouhi (بحث)
Common Address Redundancy Protocol
درود به منظور عبارت Common Address Redundancy Protocol چه ترجمـه ای رو پیشنـهاد مـیکنید. نظر خودم «پروتکل آدرس افزونگی مشترک» هست.
ممنون -- Bkouhi (بحث)
درخواست مـهم به منظور پارسی سازی
با سلام بـه همـه مدیران و کاربران
تقاضا دارم اگه مـیشـه گاه شمار ویکی رو هم پارسی کنید. منظورم اینـه کـه به جای گاه شمار گری گوری یـا همون مـیلادی از گاه شمار جلالی (هجری خورشیدی) استفاده کنید. خوب نیست کـه ما این همـه تلاش مـیکنیم واژههای پارسی تو مقاله هامون باشـه ولی گاه شمار ویکی هنوز کـه هنوزه پارسی نشده باشـه.
ممنونPoorya0014 (بحث) ۱۷ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)
درود. اینجا تنـها به منظور درخواست برابر فارسی است. به منظور طرح پرسشتان بـه قوهخانـه اجرایی مراجعه کنید. -- نوژن (بحث) ۱۷ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)
Stage
درود. برابر Stage درون چینـهشناسی؟ -- نوژن (بحث) ۱۷ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)
"لایـه".
دیـاکو « بحث » ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)
دیـاکو جان کدام منبع چنین آورده. یک مساله دیگر هم اینکه بـه نظر Stage بـه یک دوره زمانی گفته مـیشود و نـه چیزی فیزیکی. -- نوژن (بحث) ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۸ (UTC)
در فرهنگ آریـانپور به منظور اصلاح زمـینشناسی لایـه، چینـه و طبقه آمده. لایـه کـه Layer است. چینـه را هم برابر Stratum گرفتهایم مـیماند طبقه. اما اینکه Stage واقعاً بـه چه چیزی گفته مـیشود نمـیدانم.--چالاکБаҳс ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
درود بر تو نوژن گرامـی. من تخصصی درون زمـین شناسی ندارم. فقط از مختصر مطالعه ای کـه روی متن انگلیسی آن کردم این استنباط را کردم کـه لایـه ای از خاک کـه در بر گیرنده یک دوره زمانی خاص هست را stage مـی گویند. ولی اطمـینان قطعی ندارم کـه آیـا واژه ی پیشنـهادی من درست هست یـا نـه.
دیـاکو « بحث » ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)
عنوان
اگه مـیشـه یک معادل به منظور واژه عنوان معرفی کنید.
Rayeshman (بحث) ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۰ (UTC)
در مورد منابع مثل کتاب و سی دی، عنوان برابر با title مـی شود. --سعید (بحث) ۱۸ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
مـی دونم خیلی سخت گیرانـه مـیشـه اما معادل فارسی به منظور این واژه عربی مـی خوام.Rayeshman (بحث) ۱۹ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)«سرنامـه»، «پاژنام»، «سرنویس». با این وجود تغییر «عنوان»های بـه کار رفته درون ویکیپدیـا بـه برابرهای پارسیاش بر خلاف قواعد پذیرفتهشدهای همچون وپ:سره خواهد بود. --
دالبا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲/ ۱۹ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)
سرمتن R11aku (بحث) ۵ ژوئیـهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)
Test pilot
لطفا یک معادل خوب به منظور واژه ی Test pilot پیشنـهاد کنید. دیـاکو « بحث » ۱۹ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
خلبان آزمایش. ارژنـگ
▒▒▒ ۱۹ مـهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)
معادل common method bias چیست
معادل common method bias چیست