دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی

دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی دانلود آهنگ جدید ایـهام بـه نام دریـا - دانلود آهنگ جدید | پرطرفدارترین آهنگ های 97 | گلچین آهنگ های جدید 97 - 2018 ... | Alireza JJ & Sijal & Behzad Leito Ft. Sohrab MJ & Sepehr ... | یـه رمان عشقولانـه،پر از تیکه های بامزه،هیجانی!بیـا تو ... |

دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی

دانلود آهنگ جدید ایـهام بـه نام دریـا - دانلود آهنگ جدید

شما اینجا هستید : دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی صفحه اصلی » آهنگ » دانلود آهنگ جدید ایـهام بـه نام دریـا

این سایت درون ستاد ساماندهی ثبت شده و تابع قوانین جمـهوری اسلامـی مـیباشد

۵ شـهریور ۱۳۹۷

1,333 views

یک نظر

دانلود آهنگ جدید ایـهام بـه نام دریـا

Download New Music EhaamDarya

تمام من به منظور تو تویی کـه جان من شدی ز عشق تو چه بی قرارم
نترس از این وابستگی از عادت و دلبستگی کـه بی تو من نفس ندارم
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش بـه جانمان زنی بـه قلب خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این حتما که لبریزم کنی دریـا بـه دریـا با توام حتما که درگیرم کنی
دریـا بـه دریـا با توام ...
عطر نفس های تو خواب چشمان تو آن همـه حرفای تو عهد و پیمان تو
دانلود آهنگ جدید فرزاد فرخ بـه نام دیوانگی با لینک مستقیم
ما از این شـهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم از رفیقا زخم خوردیم که تا یـه روزی برنگردیم
خونمون رو دوشمونـه ما یـه آه دوره گردیم ما واقعا با هم چه کردیم
ما غنیمت های بی رویـای این جنگای سردیم زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم
بی خبر از حال هم آواره ی دنیـای دردیم ما واقعا با هم چه کردیم
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شـهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شـهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
دانلود آهنگ جدید علی زندوکیلی بـه نام شـهر حسود با لینک مستقیم
برو بگو همـه ایرادا از من بود یـادگاریـاتو بوسیدم ریختم دور
باورت کردم من ساده چشمم کور …
نمـیگیرم دیگه حسی ازت انتخاب منی اما غلط تو اومدی منو دیوونـه کردی فقط
ما با تو صاف و ساده تو با ما این شکلی انقد عاشقت بودم فکر کردی بی عیبی
آروم و بی صدا داری مـیری کجا نداره زندگی بعد تو هیچ کیفی
پیش تو وقتی دلت تنگه دورم مـیپلکی آخر همـه ی این حرفا مـیره یکی
خودمونیم بگو وقتی من نیستم مـیکنی خودتو با خنده تو دل کی
چه رویـاهایی رو کـه با هم بافتیم اون همـه خاطراتو با هم ساختیم
دانلود آهنگ جدید پازل باند بـه نام صاف و ساده با لینک مستقیم
فکر تو تنـها کرد منو از همـه دورم کرد چشامو بستم رو همـه عشق تو کورم کرد
یخ زده بودم تو خودم عشق تو آبم کرد قبل تو آروم بود دلم عشق خرابم کرد
فکر تو پیرم کرد بهونـه گیرم کرد از همـه سیرم کرد فکرت اسیرم کرد
فکر تو پیرم کرد بهونـه گیرم کرد از همـه سیرم کرد فکرت اسیرم کرد
دیدی کـه عشقت کم نشد از دل دیوونم رفتم فراموشت کنم دیدم نمـیتونم
دانلود آهنگ جدید محسن یگانـه بـه نام فکر تو با لینک مستقیم
فاصله مـیگیری خب بیشتر دلم مـیخواد تورو خوب نگاه کن تو چشام جون همـین چشما نرو
ساده دل بستم ولی ساده نمـیگذرم ازت خیلی ها بودن ولی چشمام تورو دیدن فقط
من همونم هنوز برات مـیمونم حتی اگه چیزی نگم باز تورو دوست دارم
آره من همونم یـه آدم دیوونم کـه فاصله مـیگیری و من هنوز دوست دارم
من همونم هنوز برات مـیمونم حتی اگه چیزی نگم باز تورو دوست دارم
آره من همونم یـه آدم دیوونم کـه فاصله مـیگیری و من هنوز دوست دارم
به جایی رسیدم کـه روز و شب برام فرقی نداره با اینکه مـیدونم حتما یـادت نیوفتم
ولی باز یـه چیزی تورو یـادم مـیاره باز دوباره …
دانلود آهنگ جدید بهنام بانی بـه نام هنوز دوست دارم با لینک مستقیم
اگه روت حساسم نذار پا احساسم همـینشم عجیبه واسم بودی که تا الان پام
شایدم حق با توئه منم کارام آتوئه همـیشـه از چشم تو ولی خودتو بذار جام
آخه بگو بود بـه کی حواست بود اصلا بگو مـیدونی یـا نـه کی پای دلت موند
خودت خراب کردیش سوزوندی تو آتیش دلی کـه بعد رفتن تو هی زخم زبون خورد
هول ورت داشت با وابسته شدن بـه تو حس منو آخه کی بهت داشت
حالا بعد نمـی بی هوا پیت راحت باش برو بیخیـال من شو آره راحت باش
هول ورت داشت با وابسته شدن بـه تو حس منو آخه کی بهت داشت
حالا بعد نمـی بی هوا پیت راحت باش برو بیخیـال من شو آره راحت باش
دانلود آهنگ جدید ناصر زینعلی بـه نام روت حساسم با لینک مستقیم
اگه از دنیـا دلت گرفته غمت نباشـه من هستم
پیدا نکردیی رو کـه با تو هم صدا شـه من هستم
اگه دیدی کـه زندگی با تو راه نیومد من هستم
واسه عشق من کلی سال بعد دل تو لک زد من هستم
من هستم من هستم …
رو عشق من حساب کن همـیشـه آدم از عشقش کـه خسته نمـیشـه
تنـها من رو تو ذهنت نگه دار که تا تو بخوای من هستم
نزدیک من باشی نباشی غرق سکوت شی یـا کـه صداشی هرگز نمـیگم بـه تو خدانگهدار
تا تو بخوای من هستم آی من هستم …
اگه عشق یعنی تو نباشی و فکر کنم هستی من هستم
دانلود آهنگ جدید بابک جهانبخش بـه نام من هستم با لینک مستقیم
عاشقت بود اونکه تنـها مونده بی تو ندیدی دلواپسیمو کجا بردی زندگیمو
هر شب این شـهر تورو یـاد من مـیاره پشت این پنجره هر شب یـه نفر که تا صبح بیداره
ساده بودم کـه به تو تکیـه مـیکردم نمـیدونستم کـه آخر با چشم خیس برمـیگردم ای
بدی با من اما من دلتنگتم باز مـیخوام کـه دوباره عمرم کنار تو بشـه آغاز
کاشکی برگردی بدجوری عاشقم کردی تو کـه یک عمرو با من زندگی کردی
کاشکی برگردی بدجوری عاشقم کردی تو کـه یک عمرو با من زندگی کردی
دانلود آهنگ جدید مـهدی جهانی بـه نام عاشقت بود با لینک مستقیم
واسه دوس داشتن تو از یـه دنیـا ب هر چی غم بود تو دلت من بـه جونم خ
نـه دیگه فکر نکنم کـه ازت دل م وقتی هر ثانیـه از تو با خودم‌ حرف مـی آره دیونـه منم ای داد
ای داد ای داد ای داد تورو قلبم مـیخواد دلم از دستم رفت توی دستت افتاد
ای داد ای داد ای داد چی مـیگن اون چشمات تورو کـه مـیبینم نفسم بند مـیاد
عشق دیوونـه من بمون و حرف بزن نرو هیچى نمـیتونـه بگیره از دل من تورو
اونکه هر روز و شبش مـیگذره با فکر تو منم اونکه هرچى خوبى کرد باز شکستى قلبشو منم
ای داد ای داد ای داد تورو قلبم مـیخواد دلم از دستم رفت توی دستت افتاد
دانلود آهنگ جدید سون باند بـه نام ای داد با لینک مستقیم
داره باورم مـیشـه عشقی کـه مـیگشتم دنبالش کنارمـه
منی کـه از هر عشقی مـیترسیدم اما عاشق شدم این همـه
داره باورم مـیشـه اونی کـه همـیشـه با من مـیمونـه تویی
همونی کـه حرفامو نگفته از توی چشمام مـیخونـه تویی
تو همونی کـه عشق دادی بـه دلم دیدی چجوری افتادی بـه دلم
به چشمات قسم داره نفسم مـیره واسه تو …
تو همونی کـه دنیـام دنیـاش شده هرچی کـه مـیخوام هرچی کـه مـیخواد شده
به چشمات قسم داره نفسم مـیره واسه تو …
دانلود آهنگ جدید حامد همایون بـه نام باور با لینک مستقیم
امشب عجب آرامشی دارم باشی کنارم دلخوشی دارم
لیلا شو که تا دلواپست باشم مجنون شوم تنـهات باشم
در این هوای ناب بارانی این ساحل و حالی کـه مـیدانی
گیسو پریشان کن کـه بی تابم جهانم را بانی
دریـا دریـا بیـا مرا ببین چه حالیم ای یـار ای یـار کنار تو همـیشـه عالیم
وای از عطر و بوی تو پیچ و تاب موی تو دریـا دریـا
دریـا دریـا بیـا مرا ببین چه حالیم ای یـار ای یـار کنار تو همـیشـه عالیم
وای از عطر و بوی تو پیچ و تاب موی تو دریـا دریـا
دانلود آهنگ جدید ایـهام بـه نام دریـا با لینک مستقیم
مرا نگاه کن ببین ای تو ای خوب من از تو من عاشق شدم ای تو محبوب من
دریـا بـه دریـا با توام ...
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش بـه جانمان زنی بـه قلب خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این حتما که لبریزم کنی دریـا بـه دریـا با توام حتما که درگیرم کنی
دریـا بـه دریـا با توام ...
پس بدین فرصت خندهامو بعد بدین شادی تو صدامو بعد بدین قلب عشق آشنامو
لااقل بعد بدین گریـه هامو …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شـهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
تلخه اما با هم نبودیم ما آدمای شـهر حسودیم خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم …
من و تو زندگیمونو بـه هم باختیم بـه هم باختیم
تو راجع بـه خودت چی فکر کردی فکر کردی مـیری و بر نمـیگردی
دستای منو بد جایی ول کردی بد جایی ول کردی
ما با تو صاف و ساده تو با ما این شکلی انقد عاشقت بودم فکر کردی بی عیبی
آروم و بی صدا داری مـیری کجا نداره زندگی بعد تو هیچ کیفی
پیش تو وقتی دلت تنگه دورم مـیپلکی آخر همـه ی این حرفا مـیره یکی
خودمونیم بگو وقتی من نیستم مـیکنی خودتو با خنده تو دل کی
عادت هر لحظم شده فکر کنم اینجایی سهمم از عشقت این نبود این همـه تنـهایی
فکر تو پیرم کرد بهونـه گیرم کرد از همـه سیرم کرد فکرت اسیرم کرد
فکر تو پیرم کرد بهونـه گیرم کرد از همـه سیرم کرد فکرت اسیرم کرد
تو رفتی ولی باز مث دیوونـه ها چشمام بـه راهه مـیدونم نمـیشـه دیگه باهم بمونیم
ولی خب مـیخوامت با اینکه اشتباهه اشتباهه …
من همونم هنوز برات مـیمونم حتی اگه چیزی نگم باز تورو دوست دارم
آره من همونم یـه آدم دیوونم کـه فاصله مـیگیری و من هنوز دوست دارم
من همونم هنوز برات مـیمونم حتی اگه چیزی نگم باز تورو دوست دارم
آره من همونم یـه آدم دیوونم کـه فاصله مـیگیری و من هنوز دوست دارم
من ساده رو بگو کـه شدم خام تو زود بگو تو سرت چی بود این بار
خوشی زد زیر دلت نیستمش اینو کـه هی بری پات بمونم هی هر بار
هول ورت داشت با وابسته شدن بـه تو حس منو آخه کی بهت داشت
حالا بعد نمـی بی هوا پیت راحت باش برو بیخیـال من شو آره راحت باش
هول ورت داشت با وابسته شدن بـه تو حس منو آخه کی بهت داشت
حالا بعد نمـی بی هوا پیت راحت باش برو بیخیـال من شو آره راحت باش
نگرانت شم با اینکه عمری منو شکستی من هستم
اگه دیدی کـه زندگی با تو راه نیومد من هستم
واسه عشق من کلی سال بعد دل تو لک زد من هستم
من هستم من هستم …
رو عشق من حساب کن همـیشـه آدم از عشقش کـه خسته نمـیشـه
تنـها من رو تو ذهنت نگه دار که تا تو بخوای من هستم
نزدیک من باشی نباشی غرق سکوت شی یـا کـه صداشی هرگز نمـیگم بـه تو خدانگهدار
تا تو بخوای من هستم آی من هستم …
بی تو این شـهر حس اون روزارو داره دلتنگی برام مـیاره این شبای بی ستاره
وقت رفتن گفتی زودی برمـیگردم من فراموشت نکردم من یـه کوه پر دردم ای
خالی کردم بغضمو توی خیـابون کنار خاطره هامون خستم از پاییز و بارون
کاشکی برگردی بدجوری عاشقم کردی تو کـه یک عمرو با من زندگی کردی
کاشکی برگردی بدجوری عاشقم کردی تو کـه یک عمرو با من زندگی کردی
ای داد ای داد ای داد چی مـیگن اون چشمات تورو کـه مـیبینم نفسم بند مـیاد
وقتی دلگیره دلم اونى کـه مـیدونـه تویى مـیدونم کـه آخرش اونى کـه مـی مونـه توئى
اون کـه هر روز و شبش مـیگذره با تو منم اون کـه هر چی خوبی کرد شکستى قلبشو منم
شکستى قلبشو منم ای داد …
ای داد ای داد ای داد تورو قلبم مـیخواد دلم از دستم رفت توی دستت افتاد
ای داد ای داد ای داد چی مـیگن اون چشمات تورو کـه مـیبینم نفسم بند مـیاد
علاقم بهت این احساس دوس داشتنت همـین کـه الان دارمت برام اوج خوشبختیـه
کنار منی بی قرارم قرار منی جون دلمـی مال منی همـه مـیدونن تو قلبم چیـه
تو همونی کـه عشق دادی بـه دلم دیدی چجوری افتادی بـه دلم
به چشمات قسم داره نفسم مـیره واسه تو …
تو همونی کـه دنیـام دنیـاش شده هرچی کـه مـیخوام هرچی کـه مـیخواد شده
به چشمات قسم داره نفسم مـیره واسه تو …
تمام من تویی اگر نبینمت کارم تمام هست شیرین ترین زهری کنار تو ولی دنیـا بـه کام است
تویی ناب من کـه عاشقانـه سر کشیدم دگر چه آرزو کنم من آخرش بـه تو رسیدم
دریـا دریـا بیـا مرا ببین چه حالیم ای یـار ای یـار کنار تو همـیشـه عالیم
وای از عطر و بوی تو پیچ و تاب موی تو دریـا دریـا
دریـا دریـا بیـا مرا ببین چه حالیم ای یـار ای یـار کنار تو همـیشـه عالیم
وای از عطر و بوی تو پیچ و تاب موی تو دریـا دریـا


پخش آنلاین

مرورگر شما از پخش موزیک آنلاین پشتیبانی نمـی کند

کد پخش آنلاین به منظور وبلاگ ها

مرورگر شما از Player نمـی کند
دانلود آهنگ

لینک کوتاه مطلب

http://dsong.ir/?p=28947

برچسب ها

مطالب مشابه

. دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی . دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی ، دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی




[دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 26 Jan 2019 06:33:00 +0000



دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی

پرطرفدارترین آهنگ های 97 | گلچین آهنگ های جدید 97 - 2018 ...

گلچین آهنگ جدید ۹۷ با لینک مستقیم و کیفیت عالی

بهترین آهنگ های جديد به منظور ماشين

.: دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی آهنگ های برتر ۹۷ که تا تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۳۰ آپدیت شد :.

بهترین آهنگ های ۹۷ ,پرطرفدارترین آهنگ های ۹۷ ,دانلود آهنگ جدید ۹۷, گلچین آهنگ های ۹۷, آهنگ به منظور ماشین سال ۹۷

گلچین اهنگ های جدید ۹۷

.

در این پست  گلچین آهنگ های ۹۷ , پرطرفدارترين آهنگ هاي ۹۷ , گلچین آهنگ خارجی و ریمـیجدید رادیو جوان ۲۰۱۸

بهترین آهنگ های ۹۷ , گلچین آهنگ شاد  ایرانی و ریمـیهای جدید ۹۷ با کیفیت ۳۲۰ قرار مـیگیرد

این پست هر هفته و با بهترین آهنگ های ایرانی و ریمـیهای شاد که تا پایـان سال آپدیت مـی شود

***برای دانلود آهنگ بر روی نام آهنگ ها کلیک کنید امـیدوارم مورد پسندتان قرار بگیرد***

.

گلچین آهنگ های فروردین ۹۷

.

۱ . آهنگ همایون شجریـان و سهراب پور ناظری بنام نوروز

۲ . دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی ریمـیحامد همایون بنام حس عاشقی

۳ . دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی آهنگ حامد فرد بنام دوئت

۴ . ریمـیشاد آهنگ تهی امزینگ

۵ . آهنگ رضا رامـیار بنام از چی دلگیری

۶ . ریمـیدی جی کیـا بنام مـیعاشقانـه

۷ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۴۵

۸ . ریمـیدی جی پی اس و بهادر اس بنام مـیکسِ شاد

۹ . ریمـیدی جی سناتور و دی جی لئو بنام نوروز مـی۹۷

۱۰ .  مـینوروز ۹۷

۱۱ . ریمـیدی جی سوشی بنام ملودیپ ۹

۱۲ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۴۹

۱۳ . آهنگ مـیلاد باران بنام من دیوانـه

۱۴ . ریمـیآهنگ تو خوبی

۱۵ . دانلود ریمـیشاد ازبکی به منظور

۱۶ . ریمـیشاد آهنگ جونی جونوم

۱۷ . ریمـیشاد آهنگ های ایرانی – هپی تایم ۶

۱۸ . مـیشاد از بهترین آهنگ های ماکان بند

۱۹ . آهنگ شاد جدید سروش هامون – حالت چشمات

۲۰ . دانلود ریمـیکس شاد آهنگ های قدیمـی

۲۱ . آهنگ جدید تی ام ببنام مسئله ای نی

۲۲ . ریمـیرادیو جوان از دی جی امزی – معجون ۲

۲۳ . مـیسال تحویل ۹۷ از دی جی فرشاد

۲۴ . ریمـیشاهین طاها بنام ملوکست ۱۲

۲۵ . آهنگ جدید علی پیشتاز بنام هی

۲۶ . دانلود آهنگ چیکارت کردم

۲۷ . آهنگ جدید مسعود صادقلو بنام برگرد دوباره

۲۸ . ریمـیشاد رادیو جوان از دی جی رامـین بنام مـینوروز ۹۷

۲۹ . آهنگ کردی نوید زردی و بانا بنام برو

۳۰ . آهنگ عماد طالب زاده بنام دیر اومدی بازم

۳۱ . آهنگ شاد اپیکور بنام بچه بالاس

۳۲ . ریمـیجدید دایناتونیک بنام مـینوروز ۹۷

۳۳ . ریمـیگالا کلاب ۴۶ از دی جی ام ۶ و سجاد قلی پور

۳۴ . آهنگ اونا نمـیدونن

۳۵ . ریمـیهیپ هاپ دی جی پی اس به منظور نوروز ۹۷

۳۶ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۰

۳۷ . ریمـیشاد رادیو طهرون از آهنگ قدیمـی ایرانی

۳۸ . آهنگ جدید محمدرضا گلزار بنام حیف

۳۹ . دانلود آهنگ رپ بپا

۴۰ .دانلود ریمـیشاد دی جی امـین بنام مـی۱۳ بدر

۴۱ . ریمـیدی جی بهتاش بنام مـیسیزده بدر ۹۷

۴۲ . ریمـیزیبای آهنگ های مسیح و آرش ای پی

۴۳ . دانلود مـیشاد ی ویژه مجالس و سیستم ماشین

۴۴ . ریمـیشاد اشوان بنام دارم عاشق مـیشم

۴۵ . ریمـیخارجی بیس دار رادیو جوان – ترنس فورم ۶۱

۴۶ . دانلود ریمـی۱۳ بدر ۹۷ از شاهین طاها

۴۷ . آهنگ فرانسوی پریسا دلفانی بنام JE T’AIME

۴۸ . آهنگ غمگین هوروش بند بنام این قرارمون نبود

۴۹ . آهنگ شاد ترکی استانبولی ابراهیم تاتلیس

۵۰ . آهنگ جدید شاد ادوین بنام طلا

۵۱ . دانلود پادکست ۲۰ آهنگ برتر سال ۹۶ رادیو جوان

۵۲ . ریمـیشاد دی جی البنام پلی اوت ۵

۵۳ . ریمـیعماد طالب زاده بنام حواست هست

۵۴ . آهنگ جدید شایع بنام صبر ۲

۵۵ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۱

۵۶ . ریمـیهوروش بند بنام این قرارمون نبود

۵۷ . ریمـیشاد جدید آهنگ لعنت

۵۸ . ریمـیجدید رادیو جوان دی جی کیـا بنام بازار ۲۶

۵۹ . ریمـیخارجی رادیو جوان از اربل بنام دیپ لایت ۱۲

۶۰ . دانلود ریمـیشاد علیرضا طلیسچی بنام مـیرم پی کارم

۶۱ . ریمـیشاد تریبال دی جی علی آهنگ رفیق قدیمـی

۶۲ . دانلود ریمـیتریبال محسن ابراهیم زاده بنام مرحم جان

۶۳ . آهنگ شاد تی ام بکس و نلی بنام یـالا یـالا

۶۴ . آهنگ شاد اکتاو بنام به این چیزا نیست

۶۵ . ریمـیبیس دار سهیل شمس از آهنگ لعنت باران

۶۶ . آهنگ رضا شیری بنام سیم آخر

۶۷ . آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده بنام گرداب

۶۸ . دانلود ریمـیدی جی محسن بنام محسن هاوس ۸۷

۶۹ . ریمـیجدید مسیح و آرش ای پی بنام گلی

۷۰ . آهنگ شاد جدید فرهبد بنام تو دلیـه منی

۷۱ . ریمـیسولی دنس از آهنگ معروف مارمولک سبز Dame tu cosita

۷۲ . ریمـیفوق العاده هوروش بند بنام فاصله نـه

۷۳ . آهنگ شاد ازبکی Farrux Raimov بنام شفتولی

۷۴ . ریمـیجدید دی جی نود بنام نود لند ۱

۷۵ . دانلود ریمـیعلی اصحابی بنام یک روز

۷۶ . آهنگ ارمنی معروف Super Sako Ft Spitak بنام Mi Gna

۷۷ . آهنگ شاد امو بند بنام هرجا کـه باشى

۷۸ . آهنگ شاد امـید جهان بنام وای وای

۷۹ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۳۲

۸۰ . ریمـیجدید دی جی معین بنام تک نایت ۶۳

۸۱ . آهنگ کرمانجی محسن مـیرزازاده بنام دنگ کرمانجان

۸۲ . ریمـیسینا بنام دیتابیس ۵۴

۸۳ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۴۷

۸۴ . آهنگ جدید زیبای سپهر خلسه – آغاسی

۸۵ . آهنگ شاد کیوان پویـا بنام لبخند عشق

۸۶ . ریمـیکس ادی عطار بنام بزار بره از آرین گوله

۸۷ . آهنگ رپ رضا پیشرو بنام خون اژدها

۸۸ . آهنگ شاد ایوان بند بنام نگم برات

۸۹ . آهنگ جدید و شاد فرشید امـین بنام یدونـه

۹۰ . آهنگ رضا صادقی بنام گمونم

۹۱ . آهنگ شاد معین بنام شوق سفر

۹۲ . آهنگ شاد محسن چاوشی بنام دلبر

۹۳ . ریمـیحس ۴۶ دی جی فرشاد

۹۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۲

۹۵ . آهنگ شاد راستین بنام تماشا کن تماشامو

۹۶ . آهنگ شاد صالح رضایی بنام جذاب کی بودی

۹۷ . ریمـیای اف ایبنام دابویز ۹۱

۹۸ . دانلود آهنگ ماکان بند بنام عاشق کـه مـیشی

۹۹ . ریمـیآهنگ محسن یگانـه بنام پا بـه پای تو

۱۰۰ . آهنگ شاد آرین یـاری بنام خط بکشید

۱۰۱ . آهنگ جدید چشمون سیـاه

۱۰۲ . آهنگ محسن چاوشی و سینا سرلک بنام دل ای دل

۱۰۳ . ریمـیشاد دی جی ادلکس بنام پلنگ

۱۰۴ . دانلود ریمـیشاد دی جی ام اچ دی بنام دنس اگین ۴

۱۰۵ . دانلود ریمـیآهنگ های محسن چاوشی

۱۰۶ . آهنگ جدید شوک

۱۰۷ . ریمـیجدید عادل بنام هاربیت ۲۳

۱۰۸ . آهنگ تی ام بکس بنام نمک نشناس

۱۰۹ . آهنگ عالی رایسامـین بنام سفید یـه دست

۱۱۰ . ریمـیشاد پازل بند بنام کار دادی دستم

۱۱۱ . ریمـیشاد قدیمـی آهنگ مرتضی بنام گله

۱۱۲ . ریمـیجدید شاد آماج بند بنام دلوم دلوم

۱۱۳ . ریمـیتریبال آهنگ عارف بنام کی بهتر از تو

۱۱۴ . ریمـیسولی دنس آهنگ علی دیباج بنام بی تابتم

۱۱۵ . ریمـیفوق العاده سولی دنس از امـین گویـا و صدف بنام نـه من نـه تو

۱۱۶ . ریمـیماهان بهرام خان بنام صدای پات

۱۱۷ . آهنگ جدید دنیـا بنام ازین شـهر برو

۱۱۸ . آهنگ امـیر تتلو بنام فرقی نداره

۱۱۹ . آهنگ شاد جدید بهنام بانی بنام صد سال

.

گلچین آهنگ های اردیبهشت ۹۷

.

۱۲۰ . آهنگ مـهدی احمدوند بنام اگه بارون بباره

۱۲۱ . آهنگ تیک تاک و اکیپ بنام چکه چکه

۱۲۲ . آهنگ سیـامک عباسی بنام ببین چقدر دوست دارم

۱۲۳ . ریمـیدی جی پی اس بنام ریمـیشاد قدیمـی

۱۲۴ . دانلود ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۳

۱۲۵ . آهنگ سالار عقیلی بنام ایراندخت

۱۲۶ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام گیسو

۱۲۷ . ریمـیشاد فرزاد فرخ بنام گل قرمز

۱۲۸ . ریمـیجدید djm6 و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۴۸

۱۲۹ . دانلود پرطرفدارترین آهنگ های سلنا گومز

۱۳۰ . آهنگ جدید شاد مجتبی دربیدی بنام ماه شب تار

۱۳۱ . ریمـیآهنگ بهزاد لیتو همـینطوری

۱۳۲ . دانلود ریمـیدی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۱

۱۳۳ . آهنگ جدید امـین حبیبی بنام خاکستر

۱۳۴ . آهنگ سینا شعبانخانی بنام بی آزار

۱۳۵ . آهنگ تینا برنگرد

۱۳۶ . ریمـیشاد آهنگ ضربان حامد پهلان

۱۳۷ . ریمـیتریبال ماکان بند بنام عاشق کـه مـیشی

۱۳۸ . ریمـیجدید فرزاد فرزین بنام کجا دنبالت بگردم

۱۳۹ . دانلود ریمـیگالا کلاب ۴۹

۱۴۰ . ریمـیجدید دی جی فره بنام ویک اند ۱۲

۱۴۱ . ریمـیبهادر اس بنام ترافیک ۳۷

۱۴۲ . دانلود ریمـیشاهین طاها آدینـه ۵۴

۱۴۳ . آهنگ شاد مـیثم ابراهیمـی بنام جون و دلم

۱۴۴ . آهنگ عاشقانـه ایـهام بنام جانا

۱۴۵ . آهنگ شاد امـیر فرجام بنام عشق

۱۴۶ . ریمـیشاد مخصوص بنام قرامافون ۷

۱۴۷ . ریمـیی سولی دنس بنام دارم عاشق مـیشم

۱۴۸ . دانلود ریمـیعربی شاد حسین اریـال Mendil El Hack

۱۴۹ . آهنگ شاد ارسلان بنام یک

۱۵۰ . ریمـیخارجی جدید ساسور بنام ترنسفورم ۶۲

۱۵۱ . آهنگ شاد علیرضا طلیسچی بنام ای داد بر من

۱۵۲ . آهنگ شاد شـهرام کاشانی بنام نگی نگفتما

۱۵۳ . ریمـیشاد مازنی از احمد عابدی

۱۵۴ . ریمـیشان نش بنام پلاس هاوس ۲

۱۵۵ . آهنگ ادی عطار بنام رد پا

۱۵۶ . آهنگ عجب جایی

۱۵۷ . آهنگ امـیرعباس گلاب بنام حتما ببخشمت

۱۵۸ . آهنگ مسعود سعیدی بنام تو عشقم شدی

۱۵۹ . ریمـیشاد دی جی سونامـی بنام حیّک

۱۶۰ . ریمـیدی جی سونامـی بنام گرداب

۱۶۱ . ریمـیتریبال حسن شماعی زاده بنام نگو نگو

۱۶۲ . آهنگ شـهاب رمضان بنام صدات تو گوشمـه

۱۶۳ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۵

۱۶۴ . آهنگ مارال جهانبخش بنام آرمان

۱۶۵ . آهنگ شاد مجید اصلاحی بنام مـیگی نگفتی

۱۶۶ . دانلود مجموعه آهنگ بیس دار ایرانی و خارجی

۱۶۷ . ریمـیپازل بند بنام پادکست بیـاد ماندنی ۲

۱۶۸ . آهنگ مـهدی جهانی بنام بی آسمون

۱۶۹ . آهنگ سامان جلیلی بنام بارون

۱۷۰ . ریمـیجدید رادیو جوان دی جی کیـا بنام بازار ۲۷

۱۷۱ . آهنگ سپهر خلسه کارای بچگی

۱۷۲ . دانلود ریمـیدی جی تبا بنام آب و آتش ۱۱۰

۱۷۳ . آهنگ شاد ادوین بنام تو دل منی

۱۷۴ . ریمـیشاد مـهرزاد امـیرخانی بنام یـه ذره یواش

۱۷۵ . ریمـیتریبال احسان خواجه امـیری منـه دیوانـه

۱۷۶ . دانلود آهنگ تریبال مـهرزاد امـیرخانی بنام آخه دلم

۱۷۷ . آهنگ زیبای آرشا رادین بنام بانوی زیبا

۱۷۸ . ریمـیدی جی نود – نود لند ۲

۱۷۹ . آهنگ فوق العاده محسن ابراهیم زاده بنام تو یـار منی

۱۸۰ . آهنگ جدید با تو

۱۸۱ . ریمـیهمایون شجریـان بنام گریـه مـی آید مرا

۱۸۲ . ریمـیدی جی فرشاد بنام حس ۴۷

۱۸۳ . آهنگ شاد کوروس بنام وای دل من

۱۸۴ . آهنگ شاد امـین مرعشی بنام خوشم مـیاد

۱۸۵ . دانلود آهنگ شاد صادق مـهدوی بنام تب ۴۰ درجه

۱۸۶ . آهنگ جدید دراماتیک

۱۸۷ . آهنگ جدید و زیبای امـیر تتلو بنام گل

۱۸۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۶

۱۸۹ . آهنگ ترکی ایلیـاس یـالچینتاش بنام شـهرین یولو

۱۹۰ . آهنگ شاد سینا درخشنده بنام یـار همـیشگیم

۱۹۱ . ریمـیدی جی کامـیار بنام کامکست ۲۲

۱۹۲ . آهنگ شاد گرشا رضایی بنام تویی و تو

۱۹۳ . ریمـیقدیمـی حسین اریـال بنام پرسون پرسون

۱۹۴ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام چی مثلا

۱۹۵ . آهنگ شاد امـیرحسین افتخاری بنام زیبا نگارا

۱۹۶ . ریمـیشاد حسین اریـال بنام دنس استیشن ۲۱

۱۹۷ . آهنگ شاد علی سپاس بنام عشق

۱۹۸ . آهنگ ام و محمد بیباک بنام طوفان لعنتی

۱۹۹ . گلچین آهنگ های ترکیـه ای سال ۲۰۱۸

۲۰۰ . ریمـیجدید سینا بنام دیتابیس ۵۵

۲۰۱ . دانلود ریمـیکس ای اف ایکس بنام دابویز ۹۲

۲۰۲ . آهنگ شاد خودتو نگير

۲۰۳ . آهنگ شاد فاتح نورایی و سیدجلال بنام مـی بريز

۲۰۴ . آهنگ کردی شاد کامـیار و عزیز ویسی بنام لرزان

۲۰۵ . آهنگ حمـید هیراد ماه من

۲۰۶ . آهنگ شاد مـهدی احمدوند بنام دربدر

۲۰۷ . آهنگ فرهبد بنام دیگه بسه

۲۰۸ . آهنگ اردلان ط بنام چشمات

۲۰۹ . ریمـیشاد هندی مخصوص

۲۱۰ . ریمـیتریبال El Anillo

۲۱۱ . دانلود مـیآهنگ خارجی ۲۰۱۷

۲۱۲ . آهنگ شاد ایگو بنام مست و دیوانـه

۲۱۳ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور – گالا کلاب ۵۰

۲۱۴ . آهنگ مسیح و آرش ای پی بنام تیتراژ پایـانی ماه عسل ۹۷

۲۱۵ . آهنگ بهنام بانی بنام تیتراژ ابتدایی ماه عسل ۹۷

۲۱۶ . آهنگ شاهین مـیری بنام درد و بلات

۲۱۷ . آهنگ جدید زیبای چی شده

۲۱۸ . مجموعه آهنگ شاد ارکستی گیلکی

۲۱۹ . ریمـیدی جی ال – دور دور ۱

۲۲۰ . دانلود ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۷

۲۲۱ . آهنگ عرفان شایگر بنام هی دل

۲۲۲ . ریمـیمحمد علیزاده بنام تو بری بارون

۲۲۳ . آهنگ بدی برام

۲۲۴ . آهنگ احمد سعیدی بنام دل دیوونـه

۲۲۵ . آهنگ سالار عقیلی بنام یـازده ستاره

۲۲۶ . آهنگ عطر تو حجت اشرف زاده

۲۲۷ . آهنگ شاد مـهرزاد امـیرخانی بنام جونم

۲۲۸ . آهنگ غمگین امـین بانی بنام چه کردی

۲۲۹ . آهنگ عرفان و جی دال بنام آقازاده

۲۳۰ . دانلود ریمـیشاهین طاها بنام ملوکست ۱۳

.

گلچین آهنگ های خرداد ۹۷

.

۲۳۱ . آهنگ رضا رامـیار بنام وردار ببر دلتو

۲۳۲ . آلبوم جدید شـهاب تیـام بنام ثانیـه ها

۲۳۳ . آهنگ جدید اشتباهی

۲۳۴ . ریمـیجدید دی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۲

۲۳۵ . آهنگ رضا صادقی بنام بی تو

۲۳۶ . آهنگ صادق بنام بردنی نیست

۲۳۷ . آهنگ شاد چی ازین بهتر

۲۳۸ . آهنگ جدید محسن چاوشی بنام خوزستان

۲۳۹ . آهنگ سینا شعبانخانی بنام حس من

۲۴۰ . آهنگ هوروش بند بنام یـه اشتباه

۲۴۱ . ریمـیجدید شـهاب مظفری بنام قسم

۲۴۲ . ریمـیشاد محسن ابراهیم زاده بنام شب گردی

۲۴۳ . آهنگ پدرام آزاد بنام قفس

۲۴۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۸

۲۴۵ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۵۱

۲۴۶ . آهنگ رسمـی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیـه

۲۴۷ . آهنگ ترکيه ای ایلیـاس یـالچینتاش بنام آرزولار آرسیز

۲۴۸ . ریمـیجدید بهادر اس بنام ترافیک ۳۸

۲۴۹ . دانلود آهنگ های خارجی مخصوص ماشین

۲۵۰ . آهنگ مسعود سعیدی بنام کی مـیدونـه

۲۵۱ . آهنگ شاد آروین بنام دلش رفت

۲۵۲ . آهنگ رامـین بی باک و کاروئل بنام دنیـای بعد تو

۲۵۳ . ریمـیدی جی فره بنام مربی من ۴

۲۵۴ . آهنگ شاد چه حالیـه

۲۵۵ . آهنگ پویـا و حامد فرد بنام ایران من

۲۵۶ . آهنگ آمـین بنام بـه یـادتم

۲۵۷ . آهنگ علی اصحابی بنام باز باران

۲۵۸ . آهنگ سامان ویلسون و سهراب ام جی بنام صد که تا یـه غاز

۲۵۹ . آهنگ شاد سروش هامون بنام دیدم کـه مـیگم

۲۶۰ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام حس فوق العاده

۲۶۱ . ریمـیکس شاد مـیثم ابراهیمـی بنام جون و دلم

۲۶۲ . آهنگ علی یـاسینی بنام نترس

۲۶۳ . آهنگ جدید عادت

۲۶۴ . آهنگ مسعود صابری بنام قلب سنگی

۲۶۵ . آهنگ رضا شیری بنام آخرش کـه چی

۲۶۶ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۳۴

۲۶۷ . آهنگ امـیر تتلو بنام بشمار

۲۶۸ . ریمـیشاد سینا درخشنده بنام یـار همـیشگیم

۲۶۹ . آهنگ پازل بند بنام داستان

۲۷۰ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۵۹

۲۷۱ . آهنگ سامان جلیلی بنام جاده

۲۷۲ . ریمـیساسور بنام ترنس فورم ۶۳

۲۷۳ . دانلود ریمـیاربل بنام دیپ لایت ۱۳

۲۷۴ . ریمـیدی جی الکس بنام پلی اوت ۶

۲۷۵ . ریمـیشاد یک از ارسلان

۲۷۶ . ریمـیدی جی معین بنام تک نایت ۶۴

۲۷۷ . ریمـیمـهدی احمدوند بنام هوای تو

۲۷۸ . ریمـیشاد علی یـاسینی بنام به چی زل مـیزنی

۲۷۹ . دانلود ریمـیکس مـیثم ابراهیمـی بنام دلمو مـیدم بهت

۲۸۰ . ریمـیدی جی نود بنام نود لند ۳

۲۸۱ . ریمـیتریبال سولی دنس بنام آخرش کـه چی

۲۸۲ . آهنگ های انرژی بخش مخصوص تمرینات ورزشی

۲۸۳ . آهنگ زیبای سینا ساعی بنام هم تیمـی

۲۸۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۰

۲۸۵ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۵۲

۲۸۶ . آهنگ تلنگر

۲۸۷ . آهنگ شاد محسن ابراهیم زاده بنام دونـه دونـه

۲۸۸ . ریمـیشاد عربی از دی جی امکس

۲۸۹ . ریمـیخارجی دی جی کیـا و دی جی ال بنام بازار ۲۸

۲۹۰ . آهنگ تی ام بکس بنام کی مـیگه

۲۹۱ . آهنگ حبیب و محمد بنام یـاد گریـه هات

۲۹۲ . ریمـیسینسیناتی بنام ریتم اوتیسم ۷

۲۹۳ . آهنگ شاد مـیثم ابراهیمـی بنام دلبری تو

۲۹۴ . آهنگ جدید تیک تاک بنام بابا مـیدونـه

۲۹۵ . آهنگ امـین بانی بنام نشد

۲۹۶ . آهنگ تی ام ببنام جلو درت

۲۹۷ . آهنگ شاد گامنو بنام افتخار ایران

۲۹۸ . آهنگ علی هایپر بنام یـه چی بگم

۲۹۹ . آلبوم جدید مرژاک بنام اکولایزر

۳۰۰ . ریمـیسینا بنام دیتابیس ۵۶

۳۰۱ . آهنگ شاد ماکان بند بنام برو دارمت

۳۰۲ . ریمـیکس دی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام جام جهانی

۳۰۳ . آهنگ شاد نوید زردی بنام الله الله

۳۰۴ . آهنگ مخصوص جام جهانی ۲۰۱۸

۳۰۵ . آهنگ آرش و پیتبول بنام گلی گلی

۳۰۶ . ریمـیدی جی امزی بنام معجون ۳

۳۰۷ . ریمـیبیس دار ای اف ایبنام دابویز ۹۳

۳۰۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۱

۳۰۹ . ریمـیشاد شـهرام صولتی بنام توبه و کبوتر

۳۱۰ . ریمـیتریبال سولی دنس بنام قصه ی عشق

۳۱۱ . ریمـیشاد سولی دنس بنام یـه چی بگم

۳۱۲ . آهنگ شاد علیرضا پویـا بنام نگاه خاص

۳۱۳ . آلبوم تی ام ببنام سلسله

۳۱۴ . آهنگ جدید فرزاد فرزین بنام حالم بده

۳۱۵ . ریمـیتریبال سولی دنس بنام تقصیر تو

۳۱۶ . آهنگ دروغه

۳۱۷ . ریمـیسولی دنس بنام دیوونـه بازی

۳۱۸ . آهنگ شاد موزیک افشار بنام هپی ۱۰

۳۱۹ . آهنگ علیشمس بنام هوس عاشقی

۳۲۰ . آهنگ ۲۵ بند بنام دیوونگی

۳۲۱ . آهنگ حامد فرد بنام آخ بـه دلم

۳۲۲ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۲۵

.

گلچین آهنگ های تیر ۹۷

.

۳۲۳ . ریمـیکس شاهین طاها بنام آدینـه ۶۲

۳۲۴ . ریمـیدی جی پی اس بنام تهرانتو ۴۰

۳۲۵ . ریمـیشاد ماکان بند بنام بازیچه

۳۲۶ . آهنگ امـیر تتلو بنام هع

۳۲۷ . آهنگ شاد قیصر بنام قر کمر

۳۲۸ . آهنگ شاد حسین توکلی بنام جذاب

۳۲۹ . آهنگ جدید جت

۳۳۰ . ریمـیدی جی محسن بنام محسن هاوس ۸۸

۳۳۱ . ریمـیامـیرعباس گلاب بنام لعنت

۳۳۲ . آهنگ ی تهی بنام Esta Bonita

۳۳۳ . ریمـیمحسن یگانـه بنام عبور

۳۳۴ . ریمـیکس علیرضا طلیسچی بنام مـیرم پی کارم

۳۳۵ . ریمـیبهنام بانی بنام توقع ندارم

۳۳۶ . ریمـیشاد دی جی دلبر بنام هزار و یک شب ۱۸۲

۳۳۷ . آهنگ امو بند بنام که تا اومدی

۳۳۸ . ریمـیکس بهادر اس بنام ترافیک ۳۹

۳۳۹ . ریمـیدی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۳

۳۴۰ . ریمـیدی جی فره بنام ویکند ۱۳

۳۴۱ . ریمـیکس دی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام گالا کلاب ۵۳

۳۴۲ . آهنگ امـیرعباس گلاب بنام شاه قلبم

۳۴۳ . آهنگ شايع بنام كُفرى

۳۴۴ . ریمـیشاد محسن ابراهیم زاده بنام دونـه دونـه

۳۴۵ . ریمـیشاد سینا درخشنده بنام يار هميشگيم

۳۴۶ . ریمـیشاد بهنام بانی صد سال

۳۴۷ . ریمـیدایناتونیک بنام دایناتومـی۳۰

۳۴۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۳

۳۴۹ . ریمـیگالا نایت ۱

۳۵۰ . آهنگ پازل بند بنام مغرور و عاشق

۳۵۱ . ریمـیرلجی بنام ترنس فورم ۶۴

۳۵۲ . ریمـیکس شاهین طاها بنام ملوکست ۱۴

۳۵۳ . ریمـیشاد رضا شیری بنام آخرش کـه چی

۳۵۴ . آهنگ امـیر تتلو بنام دل دیوونـه

۳۵۵ . آهنگ بابک جهانبخش بنام تو همونی که

۳۵۶ . آهنگ شاد شـهاب مظفری بنام ما باحالیم

۳۵۷ . آهنگ رضا شیری بنام اصلا یـادم نبود

۳۵۸ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۳۵

۳۵۹ . ریمـیکس شاهین طاها بنام آدینـه ۶۴

۳۶۰ . آهنگ حجت اشرف زاده بی خبر از تو

۳۶۱ . آهنگ پویـا بیـاتی بنام چه کنم

۳۶۲ . آهنگ مـهدی احمدوند بنام روانی

۳۶۳ . آهنگ مسعود صابری بنام فرشته

۳۶۴ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی بنام علاقه

۳۶۵ . ریمـیشاد تی ام ببنام مشکی لباس

۳۶۶ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام خودمو نـه

۳۶۷ . آهنگ آمـین بنام ولی رفت

۳۶۸ . آهنگ شاد عماد بنام لوند

۳۶۹ . ریمـیدی جی کیـا بنام بازار ۲۹

۳۷۰ . آهنگ اشوان بنام مقصر

۳۷۱ . آهنگ شاد حمـید هیراد بنام هل هله

۳۷۲ . آهنگ شاد محسن بهمنی بنام بگی نگی

۳۷۳ . ریمـیکس شادمـهر عقیلی بنام چه خواب هایی

۳۷۴ . آهنگ حمـید عسکری بنام کجای دنیـامـی

۳۷۵ . ریمـیتریبال امو بند بنام که تا اومدی

۳۷۶ . آهنگ مسیح و آرش ای پی بنام خواب خوب

۳۷۷ . آهنگ شاد شـهاب مظفری و علی یـاسینی بنام وای وای

۳۷۸ . آهنگ مسعود صادقلو بنام مگه جنگه

۳۷۹ . آهنگ شاد سینا درخشنده بنام یـه نفر

۳۸۰ . آهنگ رضا رامـیار و امـین قباد بنام آدم سنگی

۳۸۱ . ریمـیکس دی جی فرشاد بنام حس ۴۸

۳۸۲ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۵

۳۸۳ . ریمـیدی جی پوریـا بنام فانکی دراپ ۶

۳۸۴ . آهنگ سارن بنام پرپر

۳۸۵ . آهنگ یـاسین ترکی بنام یـه چیزی مـیگه نـه

۳۸۶ . آهنگ شاد حمـید اصغری بنام لو رفت

۳۸۷ . ریمـیدی جی نود بنام نود لند ۴

۳۸۸ . آهنگ شاد مـهرشاد بنام تابستونـه تنت

۳۸۹ . آهنگ شاد محسن جمال بنام جون و دلی تو

۳۹۰ . ریمـیای اف ایبنام دابویز ۹۴

۳۹۱ . آهنگ ناصر زینعلی بنام فقط باش

۳۹۲ . آهنگ شاد افشین آذری بنام دلبری

۳۹۳ . آهنگ امـیر تتلو بنام صدی چند

۳۹۴ . ریمـیماکان باند بنام با تو آرومم

۳۹۵ . آهنگ علیشمس بنام حس خوب

۳۹۶ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام آرامش

۳۹۷ . آهنگ اکتاو و کرنلا بنام دست ما نیست

۳۹۸ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۲۶

۳۹۹ . آهنگ شاد سینا شعبانخانی بنام ای یـار

۴۰۰ . آهنگ مـهدی جهانی بنام من دلم تنگه

۴۰۱ . آهنگ جیدال و ایمانمون و دنیـا بنام صداها

۴۰۲ . ریمـیدی جی تبا و دی جی ال بنام مـیشاد تابستان ۲۰۱۸

۴۰۳ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۶

۴۰۴ . آهنگ ماکان بند بنام بچه کـه نیستم

۴۰۵ . آهنگ هوروش بند بنام عوض کردی

۴۰۶ . آهنگ شـهیـاد و پتک دینکوز بنام عشقم

۴۰۷ . آهنگ شاد امـید جهان بنام ای یـاروم بیـا

۴۰۸ . ریمـیمسعود صادقلو بنام مگه جنگه

۴۰۹ . آهنگ ایـهام چشمانت آرزوست

۴۱۰ . آهنگ پدرام آزاد بنام گمشده

.

گلچین آهنگ های مرداد ۹۷

.

۴۱۱ . آهنگ شاد سعید شایسته بنام عشق من

۴۱۲ . آهنگ شاد علیرضا روزگار بنام تویی تویی

۴۱۳ . آهنگ ارسلان بنام آرامش

۴۱۴ . آهنگ عماد طالب زاده بنام حالمو نمـیفهمـه

۴۱۵  آهنگ سامان جلیلی بنام دیوونـه

۴۱۶ . آهنگ عرفان شایگر بنام وقت داره مـیره

۴۱۷ . آهنگ Drake بنام In My Feelings

۴۱۸ . آهنگ اپیکور بنام ژیگولا

۴۱۹ . ریمـیدی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۴

۴۲۰ . ریمـیبهنام بانی بنام چه بخوای چه نخوای

۴۲۱ . آهنگ حمـید صفت بنام من دیوانـه نیستم

۴۲۲ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۷

۴۲۳ . آهنگ امـیرحسین افتخاری بنام حال پریشون

۴۲۴ . ریمـیبهادر اس بنام ترافیک ۴۰

۴۲۵ . آهنگ حمـید اصغری بنام جوابه

۴۲۶ . سامان جلیلی آهنگ خوشبختی

۴۲۷ . آهنگ رپ حامد فرد بنام پشیمونی

۴۲۸ . آهنگ مازیـار فلاحی بنام بگو برو

۴۲۹ . آهنگ زیبای رویـا

۴۳۰ . آهنگ جدید شاد بابک جهانبخش بنام ای وای

۴۳۱ . آهنگ ادوین بنام قیدتو زدم

۴۳۲ . ریمـیجدید شاهین طاها ملوت ۱۵

۴۳۳ . آهنگ شاد کابل ولی

۴۳۴ . آهنگ سامان ویلسون و سهراب ام جی همـه چی هست

۴۳۵ . ریمـیخارجی رلجی ترنس فورم ۶۵

۴۳۶ . ریمـیبیس دار دی جی ام دی بنام دیپ با۳۶

۴۳۷ . آهنگ شاد ساسی چه پسری

۴۳۸ . آهنگ زیبای علی زندوکیلی بنام شـهر حسود

۴۳۹ . ریمـیرادیو جوان دی جی الکس پلی اوت ۷

۴۴۰ . آهنگ برای آخین بار ستین

۴۴۱ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۸

۴۴۲ . آهنگ شاد کیوان پویـا بنام ناب

۴۴۳ . آهنگ جدید محسن لرستانی بنام وابسته

۴۴۴ . آهنگ شاد محسن ابراهیم زاده عاشق شدن

۴۴۵ . آهنگ هانا دیوونـه بودم

۴۴۶ . ریمـیجدید دی جی کیـا بنام بازار ۳۰

۴۴۷ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی و مـهدی آذر بنام بی قرارم

۴۴۸ . آهنگ احمد سعیدی با من بمان

۴۴۹ . آهنگ فرهبد بنام با تو تمومـه

۴۵۰ . آهنگ شاد آرین یـاری بنام دیدی آخر رفت

۴۵۱ . آهنگ شاد مسعود صابری خوب من

۴۵۲ . آهنگ رپ اپیکور بنام شاه و بی بی

۴۵۳ . آهنگ پازل بند بنام صاف و ساده

۴۵۴ . آهنگ حمـید عسکری بنام سیـاره

۴۵۵ . آهنگ ماهان بهرام خان بنام روان پریش

۴۵۶ . آهنگ جدید نیکیتا بنام نوبت منـه

۴۵۷ . آهنگ حجت اشرف زاده بنام نگاه آخر

۴۵۸ . ریمـیدی جی نود نود لند ۵

۴۵۹ . آهنگ محسن یگانـه فکر تو

۴۶۰ . آهنگ مـهدی احمدوند بنام دیوار

۴۶۱ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۶۹

۴۶۲ . آهنگ شاد یوسف زمانی بنام اسمشو چی بزارم

۴۶۳ . آهنگ هوروش بند بنام خستم

۴۶۴ . آهنگ مجید اصلاحی بنام باشـه

۴۶۵ . ریمـیشاد محسن ابراهیم زاده آهنگ عاشق شدن

۴۶۶ . ریمـیترکیـه ای معزز ارسوی بنام دونیـا فانی

۴۶۷ . آلبوم اپیکور بنام یک

۴۶۸ . آهنگ عاشق از حمـید هیراد

۴۶۹ . آهنگ یـاسین ترکی بنام توافقی

۴۷۰ . آهنگ شاد سینا درخشنده بنام دلدار

۴۷۱ . آهنگ شاد حمـید طالب زاده بنام دریـا

۴۷۲ . آهنگ شاد مـیثاق راد یـار اومده

۴۷۳ . ریمـیجدید دی جی ال بنام مـیگن عشق

۴۷۴ . آهنگ سامان جلیلی بنام قلب تو

۴۷۵ . آهنگ مـهدی یراحی بنام تلقین

۴۷۶ . ریمـیسولی دنس بنام بی وفایی محسن لرستانی

۴۷۷ . ریمـیتریبال سولی دنس بنام مغرور و عاشق

۴۷۸ . ریمـیدی جی فره بنام ویکند ۱۴

۴۷۹ . آهنگ سینا شعبانخانی بنام رنگ سال

۴۸۰ . ریمـیجدید ای اف ایدابویز ۹۵

۴۸۱ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۲۷

۴۸۲ . ریمـیفرزاد فرزین بنام دیوونـه

۴۸۳ . ریمـیآدینـه ۷۰ شاهین طاها

۴۸۴ . ریمـیبهترین آهنگ های مایکل جکسون

۴۸۵ . آهنگ اکتاو بنام سَويج نيست

۴۸۶ . آهنگ امـیر تتلو صاحب قلبم باش

۴۸۷ . آهنگ زیبای حامد نیک پی بنام مـیمـیرم

۴۸۸ . آهنگ شاد کرنلا بنام سامر تایم

۴۸۹ . آهنگ شاد مصطفی تفتیش بنام جفت منی

۴۹۰ . ریمـیآهنگ شاد سینا درخشنده دلدار

۴۹۱ . ریمـیهوروش بند بنام ماه پیشونی

۴۹۲ . آهنگ بهنام بانی بنام هنوز دوست دارم

۴۹۳ . آهنگ مسیح و آرش ای پی نرو

۴۹۴ . آهنگ بابک جهانبخش بنام من هستم

۴۹۵ . ریمـیآهنگ های مسیح و آرش ای پی

۴۹۶ . ریمـیشاهین طاها بنام ملوکست ۱۶

۴۹۷ . ریمـیشاد ستین بنام مـیگی مـیرم

۴۹۸ . ریمـیسولی دنس آهنگ نرو مسیح و آرش

۴۹۹ . آهنگ علی یـاسینی بنام جنگ

.

گلچین آهنگ های شـهریور ۹۷

.

۵۰۰ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی بنام یـه دندم

۵۰۱ . ریمـیدی جی محسن بنام محسن هاوس ۸۹

۵۰۲ . آهنگ رپ شایع و سجادی بنام دارم

۵۰۳ . ریمـیدی جی کامـیار بنام کامکست ۲۳

۵۰۴ . ریمـیشاد فریـان بنام آی دیوونـه

۵۰۵ . ریمـیشاد سینا درخشنده بنام یـه نفر

۵۰۶ . ریمـیجدید دی جی فرشاد بنام حس ۴۹

۵۰۷ . آهنگ رامـین بیباک بنام عکاسی

۵۰۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۱

۵۰۹ . آهنگ مـهدی جهانی بنام عاشقت بود

۵۱۰ . آهنگ سون بند بنام ای داد

۵۱۱ . آهنگ محسن چاوشی مسلخ

۵۱۲ . آهنگ حامد همایون بنام باور

۵۱۳ . ریمـیشاد ماکان بند آهنگ شیک

۵۱۴ . ریمـیشاد شادمـهر عقیلی بنام فقط با تو عشقم

۵۱۵ . آهنگ شاد آرین یـاری بنام مگه کی هستی

۵۱۶ . آهنگ ازبکستانی رایحون بنام مایلی ماندا

۵۱۷ . آهنگ جديد مسیح و آرش ای پی بنام نالوطی

۵۱۸ . ریمـیجدید دایناتونیک دایناتومـی۳۱

۵۱۹ . آهنگ جديد ایـهام بنام دریـا

۵۲۰ . آهنگ ترکی ابراهیم علیزاده بنام سنی دیللر منی دیللر

۵۲۱ . آهنگ جديد آرشام بنام کار مـیده دستم

۵۲۲ . آهنگ مسعود صادقلو بنام خاطره

۵۲۳ . آهنگ شاد امـید حاجیلی بنام برزی بارون

۵۲۴ . ریمـیشاد آهنگ دلبر چاوشی

۵۲۵ . آهنگ پویـا بیـاتی بنام نگفته هام

۵۲۶ . آهنگ شاد علیرضا طلیسچی بنام دیوونـه دوست داشتنی

۵۲۷ . آهنگ امـیرعباس گلاب بنام تنگه ابوقریب

۵۲۸ . آهنگ شاد مسعود سعیدی بنام هستم

۵۲۹ . ریمـیشاد سینا شعبانخانی بنام رنگ سال

۵۳۰ . ریمـیخارجی اربل بنام دیپ لایت ۱۴

۵۳۲ . آهنگ امـیر تتلو و مرژاک بنام مـیرم

۵۳۳ . آلبوم جدید ادی عطار بنام همـه مـیدونن

۵۳۴ . آهنگ عرفان شایگر احساس من

۵۳۵ . آهنگ شاد امـیر فرجام بنام بگم یـا نگم

۵۳۶ . آهنگ مسعود روح نیکان بنام سعی کن آدم باشی

۵۳۷ . آهنگ سینا سرلک رویـا

۵۳۸ . آهنگ شاد کیوان رضایی بنام ساقی تویی

۵۳۹ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۲

۵۴۰ . ریمـیدی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۵

۵۴۱ . آهنگ رضا رامـیار بنام عاشق بی رگ

۵۴۲ . آهنگ شاد مـیلاد بنام باش

۵۴۳ . ریمـیدی جی پی اس بنام قرامافون ۸

۵۴۴ . آلبوم جدید محسن چاوشی بنام ابراهیم

۵۴۵ . آهنگ آرین گله نرو

۵۴۶ . ریمـیمحسن بی جی مـیبنام دپرس مـی۳

۵۴۷ . آهنگ خارجی Colonel Bagshot بنام Six Day War

۵۴۸ . ریمـیرلجی بنام ترنس فورم ۶۶

۵۴۹ . ریمـیشان نش پلاس هاوس ۵

۵۵۰ . دانلود آهنگ خدایـا

۵۵۱ . ریمـیشاد یـاسر محمودی بنام بزن بریم شمال

۵۵۲ . آهنگ شاد بلک کتس بنام پاشو

۵۵۳ . علی اصحابی آهنگ عاشق قدیمـی

۵۵۴ . شادمـهر عقیلی وقتی حواست نیست 

۵۵۵ . آهنگ افشین آذری رفت

۵۵۶ . ریمـیشاد شـهاب مظفری و علی یـاسینی بنام وای وای

۵۵۷ . ریمـیخارجی دی جی ام دی بنام دیپ با۳۷

۵۵۸ . آهنگ علی لهراسبی بنام خداحافظ

۵۵۹ . ریمـیجدید ماکان بند بنام دلگیری

۵۶۰ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۳

۵۶۱ . دی جی عرفان ریمـینایت اسکای ۷

۵۶۲ . ریمـیشاد دی جی مومو بنام ۶ و ۸ شاد مجلسی

۵۶۳ . آهنگ عرفان و سپهر خلسه بنام شبای تهران

۵۶۴ . آهنگ علیشمس بنام گول عکسامو نخور

۵۶۵ . آهنگ جدید ممم

۵۶۶ . آهنگ رپ سجادی خراب

۵۶۷ . ریمـیشاد دی جی نود بنام نود لند ۶

۵۶۸ . آهنگ امـیر تتلو بنام مـهمونی

۵۶۹ . آهنگ رپ حصین بنام چپه

۵۷۱ . ریمـیمسیح و آرش ای پی بنام دیوونـه کن

۵۷۲ . آهنگ شاد بهروز تقدیسی بنام بوم بوم

۵۷۳ . آهنگ بیس دار مخصوص ماشین

۵۷۴ . آهنگ شاد شـهاب تیـام بنام خیلی فوری

۵۷۵ . ریمـیدی جی رامـین بنام پلی بک ۴۸

۵۷۶ . ریمـیجدید عادل بنام هاربیت ۲۸

۵۷۷ . آهنگ سارن بنام بازنده

۵۷۸ . اندی آهنگ حس جدید

۵۷۹ . آهنگ مجید اصلاحی – سختمـه

۵۸۰ . آهنگ امـیر تتلو بنام شب تیره

۵۸۱ . ریمـیخارجی ای اف ایکس بنام دابویز ۹۶

۵۸۲ . آهنگ غمگبن حامد همایون بنام معجزه

۵۸۳ . ریمـیشاد آهنگ چه حالیـه

۵۸۴ . ریمـیترکیـه ای استانبول نایت ۱

۵۸۵ . ریمـیمسعود صادقلو بنام نیمـه ی گمشده

۵۸۶ . ریمـیکس حمـید عسکری بنام مـیتونی مـیبری دل منو

۵۸۷ . ریمـیحامد همایون بنام حس عاشقی

۵۸۸ . آهنگ شاد بهنام علمشاهی بنام خوش مـیشم

۵۸۹ . آهنگ جیدال بنام همـه جا

۵۹۰ . ریمـیشاهین طاها بنام محرم ۹۷

۵۹۱ . ریمـیجدید دیتابیس ۵۸

۵۹۲ . ریمـیشاد دی جی الوان بنام دونـه دونـه

۵۹۳ . ریمـیشاد ساسی بنام ساقیـا

۵۹۴ . ریمـیعربی بازار ۳۱

۵۹۵ . آهنگ پارسالیپ و آرتا بنام خاطرات بد

۵۹۶ . ریمـیشاد شـهاب مظفری بنام ما با حالیم

.

گلچین آهنگ های مـهر ۹۷

.

۵۹۷ . آهنگ شاد تو تندیس

۵۹۸ . ریمـیشاد سولی دنس بنام عالیجناب

۵۹۹ . آهنگ شاد مصطفی تفتیش عاشقت شده

۶۰۰ . آهنگ جهنم امـیر تتلو

۶۰۱ . آهنگ شاد جدید چشا رو من زومـه

۶۰۲ . آهنگ رپ رضا پیشرو بنام گلادیـاتور

۶۰۳ . آهنگ شاد شـهیـاد بنام دیوونـه تر

۶۰۴ . ریمـیهوروش بند بنام عوض کردی

۶۰۵ . آهنگ جی لی سیج یکی کمـه چون

۶۰۶ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی بنام ریکاوری

۶۰۷ . ریمـیدی جی سوشی ملو دیپ ۱۶

۶۰۸ . ریمـیشاد ماه پیشونی هوروش بند

۶۰۹ . آهنگ شاد علی ابراهیمـی بنام شاه توت

۶۱۰ . آهنگ شـهرام کاشانی بنام حاشیـه

۶۱۱ . ریمـیکس دی جی ماکزد دیپ زد ۱

۶۱۲ . آهنگ شاد شـهرام شب پره بنام لجباز

۶۱۳ . آهنگ عربی شاد شیرین بنام ابو الرجاله

۶۱۴ . آهنگ شایـان اشراقی بنام بگو نمـیری

۶۱۵ . ریمـیکس شاهین طاها بنام آدینـه ۷۴

۶۱۶ . آهنگ سالار عقیلی بنام چه بگویم

۶۱۷ . ریمـیآهنگ حصین بنام سفت

۶۱۸ . آهنگ محسن جمال بنام شب تولد

۶۱۹ . آهنگ دردسر

۶۲۰ . آلبوم جدید امـید مـهدوی بنام یـادته

۶۲۱ . آهنگ رپ صادق بنام اصیل زادمون

۶۲۲ . آهنگ چار بند بنام دوسش داشتم

۶۲۳ . ریمـیترکیـه ای شاد Gamze بنام جان آتیجان

۶۲۴ . آهنگ سپهر خلسه و پرهام بنام که تا آخر

۶۲۵ . ریمـیشاهین طاها بنام ملوت ۱۷

۶۲۶ . ریمـیرلجی بنام ترنس فورم ۶۷

۶۲۷ . ریمـیکس سولی دنس بهترین آهنگ های ابی

۶۲۸ . ریمـیشان نش بنام پلاس هاوس ۶

۶۲۹ . آهنگ پدرام آزاد تیر ۶۵

۶۳۰ . آهنگ یـاسین ترکی بنام دست آخر

۶۳۱ . آهنگ سینا سرلک بنام مجنون زمانـه

۶۳۲ . آهنگ ترکيه ای هانده ینر بنام بِنی سِو

۶۳۳ . آهنگ امـیرحسین افتخاری بنام مرا بخوان

۶۳۴ . آهنگ سینا درخشنده بم مـیخندی

۶۳۵ . آهنگ صالح صالحی بنام قبوله

۶۳۶ . آهنگ شاد ماهان زد بنام شیک ایت

۶۳۷ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۳۸

۶۳۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۵

۶۳۹ . آهنگ رامـین بی باک بنام دلت با رفتن بود

۶۴۰ . آهنگ محمد طاهر بنام شبیـه من

۶۴۱ . آهنگ مدیون رضا صادقی

۶۴۲ . آهنگ چالش خارجی اوه نـه نـه نـه

۶۴۳ . ریمـیمستر دی جی بنام هاش پادکست ۳

۶۴۴ . آهنگ کلمست بنام نامـه

۶۴۵ . آهنگ شاد ادوین بنام نفس منی تو

۶۴۶ . آهنگ مجید ادیب و ملانی بنام روانی

۶۴۷ . آهنگ عارف بنام یـادواره

۶۴۸ . ریمـیمحمد النچری بنام دیوونـه

۶۴۹ . ریمـیدایناتونیک بنام دایناتومـی۳۲

۶۵۰ . آهنگ جدید سایـه روشن

۶۵۱ . ریمـیدی جی بیت بنگ بنام ای مطربان

۶۵۲ . ریمـیتریبال شاد محمد لطفی بنام نا رفیق

۶۵۳ . آهنگ کردی محسن لرستانی بنام شر

۶۵۴ . ریمـیدی جی پی اس بنام تهرانتو ۲۶

۶۵۵ . آهنگ شاد پدرام پالیز بنام اول مجلس

۶۵۶ . آهنگ محسن ابراهیم زاده بی قرارم

۶۵۷ . آهنگ شاد آرین یـاری بنام هرجور راحتی

۶۵۸ . ریمـیدی جی نود نودلند ۷

۶۵۹ . آهنگ حمـید هیراد جنجال

۶۶۰ . آهنگ شاد حامد پهلان و شانیکو بنام تو همونی که

۶۶۱ . ریمـیشاد ایوان بند بنام دردسر ساز

۶۶۲ . ریمـیدی جی رکورد بنام لاو مـیکس

۶۶۳ . ریمـیعرفان و حصین بنام منو نترسون

۶۶۴ . ریمـیروزبه بمانی بنام کجا حتما برم

۶۶۵ . آهنگ شاد شـهرام شب پره بنام دریـاچه ی نور

۶۶۶ . آهنگ شاد سعید آسایش بنام این عاشقیـه

۶۶۷ . آهنگ احسان خواجه امـیری آرامش

۶۶۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۶

۶۶۹ . ریمـیشاد امو بند بنام بهترین اتفاق

۶۷۰ . ریمـیدی جی فره بنام مربی من ۵

۶۷۱ . آهنگ مسعود صابری بنام باران

۶۷۲ . آهنگ گرشا رضایی بنام ماهورا

۶۷۳ . آهنگ ایـهام بنام نگار

۶۷۴ . آهنگ شاد آرین بنام دریـای عشق

۶۷۵ . آهنگ مـیلاد بابایی بنام اصلا مـیشـه

۶۷۶ . ریمـیکس شاد محسن ابراهیم زاده بنام عاشق شدن

۶۷۷ . اهنگ ترکی ازبکی Ziyoda بنام Xayolim

۶۷۸ . آهنگ ترکيه ای یـالین بنام سسینده آشک وار

۶۷۹ . آهنگ ازبکی شاد زیودا بنام ای یـار

۶۸۰ . آهنگ هوروش بند بنام مرا دیوانـه کردی

۶۸۱ . ریمـیای اف ایکس بنام دابویز ۹۷

۶۸۲ . آهنگ شانیکو و پریسا بنام هوای عاشقی

۶۸۳ . ریمـیکس دی جی معین بنام تک نایت ۶۵

۶۸۴ . آهنگ ترکی شاد حامد پهلان بنام آقای حامد پهلان

۶۸۵ . آهنگ نیستی

۶۸۶ . آهنگ جدید کامـی یوسفی بنام سیل چشمات

۶۸۷ . دی جی فرشاد ریمـیکس حس ۵۰

۶۸۸ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۲۹

۶۸۹ . ریمـیمـهیـار امـیری بنام دلداده

۶۹۰ . آهنگ یـه جوری مـیرم

۶۹۱ . آهنگ فرزاد فرخ بنام دیوانگی

۶۹۲ . آهنگ ازبکی زیودا بنام یـانیمدا

۶۹۳ . ریمـیدی جی محسن بنام محسن هاوس ۹۰

۶۹۴ . شاهین طاها ریمـیآدینـه ۷۷

۶۹۵ . آهنگ آذری شاد ایمان زمان سنی دیللر

۶۹۶ . آهنگ شاد مجتبی دربیدی بنام دیوونس موهات

۶۹۷ . آهنگ رضا پیشرو و اوج و قدر بنام جرقه

۶۹۸ . آهنگ مـهدی یراحی بنام صورتک

۶۹۹ . آهنگ حمـید طالب زاده بنام هیچی نپرس

۷۰۰ . آهنگ زانیـار خسروی بنام بعد من

۷۰۱ . آهنگ روزبه نعمت الهی بنام بدون تو

۷۰۲ . آهنگ فاتح نورایی و سیدجلال بنام مـیرم تو فکر تو

۷۰۳ . ریمـیتریبال پیمان زارعی بنام کی فکرشو مـیکرد

۷۰۴ . آهنگ شاد فرشاد کاکو بنام ماه

.

گلچین آهنگ های آبان ۹۷

.

۷۰۵ . آهنگ ماهرویـان بنام

۷۰۶ . آهنگ علیرضا پیشگاه بنام آدم عاشق

۷۰۷ . امـیر تتلو آهنگ بچه های کار

۷۰۸ . آهنگ مسعود روح نیکان بنام آشوب قلبم

۷۰۹ . آهنگ شـهاب مظفری بنام دو برابر

۷۱۰ . ریمـیترکیـه ای ایلیـاس یـالچینتاش بنام یـاگمور

۷۱۱ . آهنگ امـید مـهدوی بنام تو بارون

۷۱۲ . ریمـیبیس دار هوروش بند بنام به کی پز مـیدی

۷۱۳ . آهنگ پوبون و پارسالیپ بنام دیوونـه

۷۱۴ . ریمـیامـیر تتلو بنام نوازش

۷۱۵ . ریمـیشـهاب مظفری بنام مگه دیوونـه حالیته

۷۱۶ . ریمـیشاد پدرام پالیز بنام اول مجلس

۷۱۷ . آهنگ امـین مرعشی بنام چتر و بارون

۷۱۸ . ریمـیدی جی سوشی بنام ملو دیپ ۱۷

۷۱۹ . ریمـیشاد بهنام بانی بنام هنوز دوست دارم

۷۲۰ . آهنگ سینا سرلک بنام گلایـه

۷۲۱ . ریمـیدی جی امـیر پینک بنام پرشین مـی۲۸

۷۲۲ . ریمـیدی جی پارسیبنام پلی بک ۵

۷۲۳ . ریمـیرادیو جوان دی جی پی اس بنام هالووین مـی۲۰۱۸

۷۲۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۸

۷۲۵ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی بنام زود گذشت

۷۲۶ . ریمـیبهترین آهنگ های مـهرماه ۹۷ شمارش مع۷۲

۷۲۷ . آهنگ بهنام بانی بنام دل نکن

۷۲۸ . آهنگ شاد کردی عزیز ویسی بنام روژهلات

۷۲۹ . آهنگ شاد آراکو بنام دل

۷۳۰ . ریمـیشاهین طاها بنام ملوکست ۱۸

۷۳۱ . آهنگ عرفان و جیدال بنام مونتاژ

۷۳۲ . ریمـیدی جی تان تان بنام دنس پارتی ۹

۷۳۳ . ریمـیشاد رادیو جوان دی جی ال بنام دور دور ۲

۷۳۴ . آهنگ علیشمس و آرن بنام برگرد خونـه

۷۳۵ . ریمـیبهروز مقدم بنام عاشقت شدم

۷۳۶ . آهنگ شاد عماد بنام خانومم

۷۳۷ . ریمـیدی جی البنام پلی اوت ۸

۷۳۸ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۳۹

۷۳۹ . ریمـیشاد علیرضا طلیسچی بنام دیوونـه دوست داشتی

۷۴۰ . آهنگ امو بند بنام مـیدونستم

۷۴۱ . ریمـیشاد محسن ابراهیم زاده بنام بیقرارم

۷۴۲ . ریمـیبیس دار رلجی بنام ترنس فورم ۶۸

۷۴۳ . آهنگ یـاسین ترکی بنام بـه من عادت کن

۷۴۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۷۹

۷۴۵ . آهنگ رضا پیشرو و تی دی بنام عقربه

۷۴۶ . آهنگ شاد تی ام ببنام بواله

۷۴۷ . ریمـیدی جی ام ۶ و سجاد قلی پور بنام پس از باران

۷۴۸ . آهنگ سامان جلیلی بنام فوق العاده

۷۴۹ . ریمـیام و محمد بیباک طوفان لعنتی

۷۵۰ . آهنگ سینا سرلک بنام حوالی پاییز

۷۵۱ . آهنگ پوریـا پوتک بنام بی آسمون

۷۵۲ . آهنگ مجید خراطها بنام زیر حکم

۷۵۳ . آهنگ فرامرز اصلانی بنام نخواب کوروش

۷۵۴ . آهنگ باراد بنام طوفانی

۷۵۵ . آهنگ سپهر خلسه و سیـاوش راد بنام بی آرایش

۷۵۶ . ریمـیکس دی جی کیـا بنام بازار ۳۲

۷۵۷ . ریمـیشاد دیوونـه دوست داشتنی

۷۵۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۸۰

۷۵۹ . آهنگ مـهرزاد امـیرخانی چرا نمـیشـه

۷۶۰ . آهنگ شاد تی ام ببنام زینو

۷۶۱ . آهنگ رپ عماد قویدل بنام نسل من

۷۶۲ . آهنگ آشفته حالی علیرضا روزگار

۷۶۳ . آهنگ محلی افشین آذری بنام فلک

۷۶۴ . آهنگ مـهدی جهانی – تنـهاتر از من

۷۶۵ . آهنگ احمد سعیدی بنام هی بارون

۷۶۶ . آهنگ عاشقانـه سینا سرلک بنام معرکه عشق

۷۶۷ . آهنگ شاد امـید جهان شال سوزنی

۷۶۸ . دانلود مـیماکان بند و محسن ابراهیم زاده

۷۶۹ . ریمـیشاد بهنام بانی بنام دل نکن

۷۷۰ . سامان جلیلی ریمـیکس فوق العاده

۷۷۱ . آلبوم مـهراد هیدن بنام صفر

۷۷۲ . ریمـیدی جی نود بنام نود لند ۸

۷۷۳ . آهنگ غمگین شـهاب رمضان تو بری کی مـیمونـه

۷۷۴ . شان نش ریمـیپلاس هاوس ۷

۷۷۵ . آهنگ حمـید هیراد بنام خاتون

۷۷۶ . آهنگ فریـان بنام گل فروش

۷۷۷ . آهنگ مـهدی یراحی بنام سرسام

۷۷۸ . آهنگ هست کـه هست سینا پارسیـان

۷۷۹ . آهنگ محسن ابراهیم زاده بنام مـهتاب

۷۸۰ . ریمـیخارجی MH Project بنام دابویز ۹۸

۷۸۱ . حمـید صفت – عجایب شـهر

۷۸۲ . آهنگ امـیر تتلو بنام من ۲

۷۸۳ . آهنگ شاد کامران و هومن بنام مـیخوامت

۷۸۴ . ریمـیشاهین طاها آدینـه ۸۱

۷۸۵ . آهنگ کامـی یوسفی بنام این مرد

۷۸۶ . آهنگ کرنلا بنام رد پات

۷۸۷ . آهنگ ایوان بند بنام معاف

۷۸۸ . آهنگ دیس رپ ممد عارض بنام تهران زالو

۷۸۹ . آهنگ شاد ماکان بند بنام یـه عصر خوب

۷۹۰ . آهنگ محسن ابراهیم زاده بنام سیم آخر

۷۹۱ . ریمـیکس دی جی ای کی بنام هارمونی۲

۷۹۲ . آهنگ مرتضی پاشایی بنام نفسمـی

۷۹۳ . ریمـیایـهام بنام جانا

۷۹۴ . آهنگ مـهدی احمدوند نرو

۷۹۵ . آهنگ سینا شعبانخانی بنام هولم نکن

۷۹۶ . آهنگ عاشقانـه محمد علیزاده بنام خاطرت تخت

۷۹۷ . آهنگ شادمـهر عقیلی کوه

۷۹۸ . ریمـیبهادر اس بنام ترافیک ۴۱

۷۹۹ . آهنگ حامد همایون بنام پرسه

۸۰۰ . آهنگ امـین حبیبی بنام چشماتو خیلی دوست دارم

۸۰۱ . آهنگ شروین بنام ای وای وای

۸۰۲ . آهنگ رپ امـیر خلوت بنام چپمونـه

۸۰۳ . آهنگ سینا گلزار بنام حال چشات

۸۰۴ . آهنگ شاد دانیـال الهیـان بنام جون و دل

۸۰۵ . ریمـیدیپ هاوس سولی دنس بنام رییس

۸۰۶ . ریمـیشاد ماکان بند بنام یـه عصر خوب

۸۰۷ . آهنگ شاد علی لهراسبی بنام بهت نمـیاد

۸۰۸ . آهنگ علی یـاسینی بنام ازم دور شین

۸۰۹ . علی عباسی آهنگ شاد تاپ تاپ

۸۱۰ . آهنگ سامان جلیلی یکی بـه دو

۸۱۱ . ادوین آهنگ نگو کجایی

.

گلچین آهنگ های آذر ۹۷

.

۸۱۲ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۳۰

۸۱۳ . سینا ریمـیدیتابیس ۵۹

۸۱۴ . ریمـیشاد سینا شعبانخانی بنام هولم نکن

۸۱۵ . آهنگ مـیلاد بابایی عشقت مـیشم یـا نـه

۸۱۶ . ریمـیدی جی امزی معجون ۴

۸۱۷ . آهنگ علیرضا طلیسچی بنام آخرش قشنگه

۸۱۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۸۲

۸۱۹ . آهنگ شاد پازل بند بنام دمتم گرم

۸۲۰ . آهنگ آذری شاد افشین آذری بنام سنی یـار

۸۲۱ . ریمـیفوق العاده دی جی علیرضا بنام عجایب شـهر

۸۲۲ . امـیرعباس گلاب بنام مثل فرشته ها

۸۲۳ . آهنگ محسن چاوشی چه شد

۸۲۴ . آهنگ حجت اشرف زاده بنام رفیق

۸۲۵ . ریمـیسولی دنس بنام عالیجناب

۸۲۶ . ریمـیدی جی سوشی ملو دیپ ۱۸

۸۲۷ . آهنگ شاد ندیم بنام ملکه احساس

۸۲۸ . آلبوم سامـی بیگی بنام پادشاه

۸۲۹ . ریمـیدایناتونیک بنام دایناتومـی۳۳

۸۳۰ . آهنگ هوروش بند ترکم نکنیـا

۸۳۱ . آهنگ مـیثم ابراهیمـی توهم

۸۳۲ . ریمـیشاهین طاها آدینـه ۸۳

۸۳۳ . ریمـیبیس دار رلجی بنام ترنس فورم ۶۹

۸۳۴ . آهنگ زانیـار خسروی بنام رفتی کـه چی بشـه

۸۳۵ . آهنگ ازبکی شاد گول صنم بنام کیل

۸۳۶ . ریمـیحسین اریـال بنام دنس استیشن ۲۲

۸۳۷ . آهنگ هوروش بند عاشقم کردی

۸۳۸ . آهنگ حصین و مـیلاد اس ترافیک

۸۳۹ . آهنگ یـاسین ترکی بنام خیلی جالبه

۸۴۰ . آهنگ ازبکی شاد گول صنم بنام بیـا

۸۴۱ . آهنگ فرهبد بنام منو ببخش

۸۴۲ . ریمـیشان نش پلاس هاوس ۸

۸۴۳ . آهنگ پوبون حیف

۸۴۴ . ریمـیخارجی مخصوص سیستم بیس فور لایف ۲۵

۸۴۵ . آهنگ احسان خواجه امـیری بنام وقتی مـیخندی

۸۴۶ . ریمـیبرو بریم ۱۳ علی فرد

۸۴۷ . آهنگ علی یـاسینی انگار نـه انگار

۸۴۸ . آهنگ جدید شکایت

۸۴۹ . آهنگ شاد بنام شیرین

۸۵۰ . آهنگ امـیر تتلو و دژاوو بند بنام هنوزم

۸۵۱ . آهنگ ترکیـه ای ایلیـاس یـالچینتاش بنام بیلمسه

۸۵۲ . آهنگ ترکی ازبکی زیودا سوگی کوچاسیده

۸۵۳ . آهنگ شاد تهی و ماساری بنام عاشقت منم

۸۵۴ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۸۴

۸۵۵ . آهنگ جدید خونـه ی آرزو

۸۵۶ . آهنگ شاد پدرام پالیز بنام زیبای من

۸۵۷ . آهنگ شاد حامد پهلان بنام هوا نمـیخوام

۸۵۸ . دانلود آهنگ شاد آها بوگو

۸۵۹ . ریمـیدی جی نود نودلند ۹

۸۶۰ . ریمـیدی جی رضا بنام پارتی تایم ۱

۸۶۱ . آهنگ ایـهام دنیـای بعد از تو

۸۶۲ . آهنگ جدید به جهنم

۸۶۳ . ریمـیآهنگ پاندا حسین جنیوس

۸۶۴ . آهنگ شاد علی ابراهیمـی بنام ناردون

۸۶۵ . ریمـیشاد سولی دنس بنام عزیزم

۸۶۶ . آهنگ هندی دلبر دلبر ۲۰۱۸

۸۶۷ . ریمـیبرای سیستم دیپ با۴۰

۸۶۸ . آهنگ حامد همایون بنام خلسه

۸۶۹ . آهنگ کردی نوید زردی بنام کـه س‌

۸۷۰ . آهنگ شاد تی ام براحله

۸۷۱ . ریمـیکس شاهین طاها بنام آدینـه ۸۵

۸۷۲ . آهنگ شاد محسن یگانـه بنام دریـابم

۸۷۳ . ریمـیاربل بنام دیپ لایت ۱۵

۸۷۴ . ریمـیمحمد علیزاده بنام تو بری بارون

۸۷۵ . ریمـیای اف ایبنام دابویز ۹۹

۸۷۶ . آهنگ حالی حاالی ساسی مانکن

۸۷۷ . ریمـیآهنگ های عاشقانـه ترکیـه ای – بازار ۳۳

۸۷۸ . ریمـیشاهین طاها بنام ملوکست ۱۹

۸۷۹ . دانلود ریمـییلدا مـی۹۷ دایناتونیک

۸۸۰ . ریمـیدی جی ای کی بنام هارمونی۳

۸۸۱ . آهنگ شاد امـیرحسین افتخاری بنام لبخند تو

۸۸۲ . ریمـیرضا بهرام بنام از عشق بگو

۸۸۳ . آهنگ مسعود سعیدی بنام چه فازیـه

۸۸۴ . آهنگ سینا سرلک و مرتضی پاشایی بنام حسرت

۸۸۵ . آهنگ شاد کردی عزیز ویسی بنام گوله باغ

۸۸۶ . ریمـیشاد دی جی اس بی به منظور شب یلدا

۸۸۷ . آهنگ شاد ۲۵ بند بنام ای جان جانان

۸۸۸ . آهنگ امـیر تتلو دل من هواتو کرده

۸۸۹ . ریمـیدی جی رضا بنام یلدا مـی۹۷

۸۹۰ . آهنگ مازیـار فلاحی بنام حتی اگه پیرم بشی

۸۹۱ . آهنگ شاد کو که تا بیـاد

۸۹۲ . آهنگ اشوان بنام مغرور

۸۹۳ . آهنگ رامـین بی باک بنام چشمامو بستم

۸۹۴ . ریمـیشاهین طاها آدینـه ۸۶

۸۹۵ . آهنگ شاد پویـان مختاری بنام پاشو بیـا

.

گلچین آهنگ های دی ۹۷

.

۸۹۶ . آهنگ ترکیـه ای ۲۰۱۸ مخصوص

۸۹۷ . اهنگ ترکیـه ای بیس دار به منظور سیستم

۸۹۸ . ریمـیترکیـه ای ایلیـاس یـالچینتاش بنام بیلمسه

۸۹۹ . آهنگ مـهرزاد امـیرخانی بنام رو راست

۹۰۰ . حجت اشرف زاده آهنگ عاشق توام

۹۰۱ . آهنگ ترکيه ای مصطفی صندل هپسی آشک تان

۹۰۲ . آهنگ علی یـاسینی بنام این روزا

۹۰۳ . ریمـیپدرام پالیز بنام زیبای من

۹۰۴ . آهنگ رضا شیری بنام اگه بازم بیـای

۹۰۵ . آهنگ امو بند نمـیخواستم

۹۰۶ . آهنگ محسن ابراهیم زاده بنام گل پونـه

۹۰۷ . دی جی فره ریمـیویکند ۱۵

۹۰۸ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۳۱

۹۰۹ . آهنگ رپ شایع و سجادی بنام خیز

۹۱۰ . آهنگ رپ اپیکور بنام سلبريدی 

۹۱۱ . آهنگ ناصر زینعلی بنام دلمو بردی

۹۱۲ . مـیثم ابراهیمـی ریمـیشاد دلبری تو

۹۱۳ . ریمـیشاد محسن ابراهیم زاده بنام تیمار

۹۱۴ . ریمـیشاد امـیرعباس گلاب بنام عشق تو

۹۱۵ . آهنگ حمـید عسکری بنام آغوش تو

۹۱۶ . آهنگ فریمن بنام رگه تور

۹۱۷ . ریمـیدی جی سوشی ملو دیپ ۱۹

۹۱۸ . ریمـیمجنون لیلا

۹۱۹ . ریمـیشاد صالح صالحی رفیق قدیمـی

۹۲۰ . ریمـیآهنگ گل پونـه محسن ابراهیم زاده

۹۲۱ . آهنگ ترکيه ای زینت سالی بنام سانانـه به

۹۲۲ . آهنگ سالار عقیلی بنام سرو زیر آب

۹۲۳ . آهنگ مـهدی یراحی بنام پاره سنگ

۹۲۴ . ریمـیآدینـه ۸۷ شاهین طاها

۹۲۵ . ریمـیدی جی یـاسین بنام نو سین مـی۲

۹۲۶ . آهنگ رپ صادق و تی دی بنام خالصانـه

۹۲۷ . آهنگ فرهام بنام عشق واقعی

۹۲۸ . آهنگ حجت اشرف زاده بنام جان منی تو

۹۲۹ . آهنگ مجید خراطها بنام چشمام

۹۳۰ . ریمـیشاد حامد پهلان بنام آرامش

۹۳۱ . ریمـیساتیـار بنام پارتی بازی ۱

۹۳۲ . ریمـیکس  دی جی تبا بنام آب و آتش ۱۱۱

۹۳۳ . بهترین آهنگ های رادیو جوان درون سال ۲۰۱۸

۹۳۴ . آهنگ پدرام پالیز باران

۹۳۵ . ریمـیمـیثاق راد بنام یـار اومده

۹۳۶ . ریمـیپازل بند بنام مغرور و عاشق

۹۳۷ . دانلود ریمـیآهنگ های ابی

۹۳۸ . آهنگ شاد رضا رامـیار بنام بالا پایین

۹۳۹ . آهنگ امـیرعباس گلاب بنام دعوا

۹۴۰ . ریمـیدی جی آرشاک بنام ملومـی۱

۹۴۱ . آهنگ باکویی شاد شبنم تووزلو بنام عمریم

۹۴۲ . ریمـیرلجی بنام ترنس فورم ۷۰

۹۴۳ . آهنگ فریدون آسرایی بنام ای عشق

۹۴۴ . ریمـیعلی هایپر بنام داره منو یـادش مـیره 

۹۴۵ . آهنگ شاد فرزاد فرخ رویـای من

۹۴۶ . آهنگ کیوان رضایی بنام فکر چی هستی

۹۴۷ . ریمـیمسیح و آرش ای پی بنام زدی پر

۹۴۸ . آهنگ سامان جلیلی بنام سر بـه راه

۹۴۹ . شـهاب مظفری ریمـیمنو ترکم نکن

۹۵۰ . آهنگ شاد دانیـال الهیـان یـه جوری دلم رفت

۹۵۱ . آهنگ شاد ادوین بنام بشمار ۳

۹۵۲ . ریمـیشاد علی عباسی بنام تاپ تاپ 

۹۵۳ . عماد آهنگ شاد

۹۵۴ . ریمـیمـهرزاد امـیرخانی بنام رو راست

۹۵۵ . آهنگ شاد جانم

۹۵۶ . آهنگ علیرضا روزگار بنام قرار آخر

۹۵۷ . آهنگ آصف آریـا بنام تو یـه دونـه

۹۵۸ . آهنگ ترکيه ای اوزگون بنام عاشیق

۹۵۹ . آهنگ علیشمس و آرن بنام تولد

۹۶۰ . ریمـیشان نش بنام پلاس هاوس ۹

۹۶۱ . ریمـیدی جی کامـیار بنام کامکست ۲۴

۹۶۲ . آهنگ حامد برادران بنام رفتی از پیشم

۹۶۳ . آهنگ ایـهام بنام شـهزاده بی عشق

۹۶۴ . آهنگ شـهاب مظفری بنام سی سالگی

۹۶۵ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۸۸

۹۶۶ . ریمـیکس محسن ابراهیم زاده بنام گل پونـه (دی جی مریکس)

۹۶۷ . آهنگ اکتاو بنام دلم تنگ شده برات

۹۶۸ . آهنگ سعید پانتر و پیمان شاهی بنام فرنگیس

۹۶۹ . آهنگ رپ زخمـی بنام صدامو داری

۹۷۰ . آهنگ کامـی یوسفی بنام عکس

۹۷۲ . آهنگ پدرام آزاد بنام کاش مـیفهمـیدی

۹۷۳ . ریمـیدی جی اس بی ملو نایت ۱

۹۷۴ . آهنگ آذری یوسف مارالان بنام سویله گورخ سن او کلیدی نیندون

۹۷۵ . آهنگ یـاسین ترکی بنام خوبتم دیدم

۹۷۶ . آهنگ مجید اصلاحی بنام نیستی

۹۷۷ . ریمـیدی جی ام دی بنام دیپ با۴۱

۹۷۸ . آهنگ هندی چالش اینستاگرام به منظور خنده و گریـه

۹۷۹ . آهنگ شاد امـین مرعشی بنام دلیلش خودتی

۹۸۰ . آهنگ شاد آرین یـاری بنام ساعت ۴

۹۸۱ . آهنگ محسن لرستانی تنـهایی

۹۸۲ . آهنگ شاد پوریـا احمدی بنام مـیمـیرم برات

۹۸۳ . ریمـیکس دی جی امزی بنام معجون ۵

۹۸۴ . ریمـیکس دی جی نود بنام نودلند ۱۰

۹۸۵ . آهنگ سینا پارسیـان بنام جنگ جهانی

۹۸۶ . ریمـیشاد پازل بند بنام دمتم گرم

۹۸۷ . آهنگ شاد مـیثاق راد بنام شال قرمز

۹۸۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۸۹

۹۸۹ . ریمـیمـیثم ابراهیمـی بنام توهم

۹۹۰ . ریمـیدی جی ایرج بنام تایم مـی۱۸

۹۹۱ . آهنگ جديد دیوونـه نرو

۹۹۲ . آهنگ گیلکی شاد امـید جهان بنام رعنا

۹۹۳ . آهنگ مـهدی جهانی بنام دوست دارم این هوا رو

۹۹۴ . آهنگ حامد فرد و مازیـار بنام مرد تنـها

۹۹۵ . آهنگ جديد از يه جا بـه بعد

۹۹۶ . آهنگ شاد دیش دیری دیرین ماشالا

۹۹۷ . ریمـیدی جی ای کی بنام هارمونیکس ۴

۹۹۸ . آهنگ رامـین بی باک بنام دیوونگی

۹۹۹ . آهنگ شاد باراد بنام ای جان

۱۰۰۰ . آهنگ شاد حمـید اصغری بنام کار دادی دستم

۱۰۰۱ . آهنگ رپ کنیس و ساچمـه بنام معلومـه

۱۰۰۲ . آهنگ سینا سرلک بنام ماه خجالتی

۱۰۰۳ . ریمـیدی جی ممتاز بنام شکایت

۱۰۰۴ . ریمـیشاد امـین رستمـی بنام عشق جان

۱۰۰۵ . آهنگ حامد همایون بنام البرز

۱۰۰۶ . ریمـیدی جی مـیلاد شیرزاد بنام کو که تا بیـاد

۱۰۰۷ . ریمـیمـیثم ابراهیمـی بنام عروسک

۱۰۰۸ . آهنگ سینا درخشنده بنام حس قشنگ

۱۰۰۹ . ریمـیرپ علی فرد بنام برو بریم ۱۴

۱۰۱۰ . ریمـیدی جی طاها بنام پاسپورت ۷۳

۱۰۱۱ . ریمـیعادل بنام هاربیت ۳۲

۱۰۱۲ . آهنگ ترکيه ای مصطفی صندل بنام گل بانا

۱۰۱۳ . آهنگ آرین بنام مغرور

۱۰۱۴ . آهنگ یـاسین غلامـی بنام یـه نفر هست

۱۰۱۵ . دانلود ریمـیهای غمگین ایرانی

۱۰۱۶ . آهنگ لری شاد محسن نصری بنام دووَر حاجی

۱۰۱۷ . آهنگ پویـان مختاری بنام بخند دیوونـه

۱۰۱۸ . آهنگ مجید قمری و رضا صادقی بنام عشق

۱۰۱۹ . ریمـیدی جی عرفان سناتور بنام شب بارونی ۴

۱۰۲۰ . ریمـیکس دی جی ای کی بنام هارمونی۵

۱۰۲۱ . آهنگ شانیکو بنام بدون تو ۲

۱۰۲۲ . دانلود ریمـیسینا شعبانخانی بنام حس من

۱۰۲۳ . ریمـیعلی یـاسینی بنام نترس

۱۰۲۴ . ریمـیکس جدید ماکان بند بنام بچه کـه نیستم

۱۰۲۵ . آهنگ ازبکی شاد منظورا بنام سوگ اینادی یورگم

۱۰۲۶ . ریمـیشاد سینا درخشنده بنام دلدار

۱۰۲۷ . دانلود ریمـیزانیـار خسروی رفتی کـه چی بشـه

۱۰۲۸ . ریمـیشاهین طاها بنام آدینـه ۹۰

۱۰۲۹ . ریمـیشاد شـهاب تیـام بنام بی حاشیـه

۱۰۳۰ . آهنگ تیک تاک بنام راک استار

۱۰۳۱ . ریمـیدی جی مـیان بنام پاسپورت ۷۴

۱۰۳۲ . ایوان بند آهنگ تو کـه معروفی

۱۰۳۳ . آهنگ اذری شاد اتابک علیزاده بنام قیزلارا مرسی

۱۰۳۴ . دانلود آهنگ عاشقانـه به منظور

۱۰۳۵ . مـیبرترین آهنگ های عاشقانـه

۱۰۳۶ . آهنگ کامـیار بنام رد دادم

۱۰۳۷ . ریمـیحصین بنام صبح ظهر شب

۱۰۳۸ . ریمـیاینترنشنال مش آپ

۱۰۳۹ . آهنگ آذری شاد ابراهیم علیزاده بنام شیرین جان

۱۰۴۰ . ریمـییـاسین ترکی بنام به من عادت کن

۱۰۴۱ . ریمـیسینا شعبانخانی بنام عمدا

۱۰۴۲ . ریمـیشاد علیرضا طلیسچی بنام آی دل خودم

۱۰۴۳ . آهنگ امـیر تتلو بنام شب یلدا

۱۰۴۴ . آهنگ جديد د ویز بنام دلتنگی

۱۰۴۵ . ریمـیمحسن چاوشی بنام چنگیز

.

| آخرین آپدیت آهنگ ها : ۳۰ دی ماه ۹۷ |

برای دانلود گلچین آهنگ های جدید ۹۶ کلیک کنید

، دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی




[دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی]

نویسنده و منبع: درباره ما | تاریخ انتشار: Fri, 25 Jan 2019 17:47:00 +0000



دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی

Alireza JJ & Sijal & Behzad Leito Ft. Sohrab MJ & Sepehr ...

پیشوا (وبلاگ:mostaghelhiphop.mihanblog.com)

محبوب ترین خواننده ی رپ لیتو ئه باشـه من تو رپ جایی ندارم ؟ درسته من تو رپ جایی ندارم هیچوقت نگفتم کـه سهمـی از تو دارم همـه افتخارم این بود کـه بخشی از تو باشم #سورنا من عاشق رپم

. دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی . دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی : دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی ، دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی




[دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی]

نویسنده و منبع: درباره ما | تاریخ انتشار: Thu, 24 Jan 2019 11:28:00 +0000



دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی

یـه رمان عشقولانـه،پر از تیکه های بامزه،هیجانی!بیـا تو ...

پوزش مـی طلبم کـه چند ماهی نبودم ولی به منظور جبران سه قسمت مـیذارم حالشو ببرین!
سرم و از روی تاسفم تکون دادم وگفتم:هنوز بچه ای.
یـه قدم برداشتم کـه دستم وگرفت با اعصبانیت اما شمرده گفتم:نوید….دستم و…..ول کن ..
با ناراحتی گفت:مگه هیجده ساله ها دل ندارن ….فکر نمـیکردم روی عشق برچسب۱۹+زده باشن
اینو گفت و دستم وول کرد فقط بهم خیره شده بودیم نفس نفس مـیزدم گفتم:”من تو رو جای برادرنداشتم دوست داشتم ،همـه چی روخراب کردی نوید ” از کنارش رد شدم که تا دم درون خونمون گریـه کردم دستم و کردم تو جیب مانتو کـه کلیدو بردارم فهمـیدم کـه نیست سرم وگذاشتم رو درو گریـه کردم نمـیتونستم درون ب اگه م من و با این وضع مـیدید نمـیگفت چه خبر شده احساس خفگی مـیردم …حس کردم یکی کنارم ایستاده سرم و از رودر برداشتم بهش نگاه کردم کلیدو جلوم گرفت وگفت:حقی کـه دوست داره سیلی خوردن نبود
کلیدو از دستش گرفتم واونم رفت درو باز کردم و یـه راست رفتم بـه حموم خوبی خونـه ما این بود کـه حموم و دستشوی تو حیـاط بود ..لباس و در اوردم ومانتو پوشیدم نمـیدونستم با لباس حتما چی کار کنم انداختمش توی ماشین لباس شوی …در هال وباز کردم خدا رو شکر م تو اشپزخونـه بود وبرای فردا نـهار درست مـیکرد صدای درکه شنید گفت:انی تویی؟
-اره منم…
خواب از سرم پریده بود تاصبح تو اتاقم رژه مـیرفتم روزی گند تر از امروز نداشتم مگه ظرفیت ادم چقدره ؟سد بـه ا ون بزرگی هم وقتی ظرفیتش پر مـیشـه سرریز مـیکنـه چه برسه بـه من …سرم وگذاشتم رو بالشت…خدایـا شکایتمو پیش کی ببرم؟به کی بگم چرا بابام معتاد ه؟به کی بگم چرا نباید عین ای دیگه زندگی راحتی داشته باشم؟انگشته اشارمو گذاشتم روی لبم جای بوسه نوید …چرا نوید ؟ تودیگه چرا ؟تو چرابا من همچین کاری رو کردی تمام دلخوشیم بـه تو بود فکر مـیکردم من ومثل ت دوست داری…هیچ وقت بـه ذهنم خطور نمـیکرد کـه بشم عشقت،اونی کـه براش مـیمردی من بودم ..چرا؟ من کـه نـه قیـافه درست ودرمونی نـه خونواده حسابی دارم……
… …. دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی نمـیدونم ساعت چند بودکه با صدای اذن بلند شدم و وضو گرفتم بعد از اینکه نماز م وخوندم با تسبیح صدبار استغفر الله گفتم ورفتم بـه اشپزخونـه چایی رو حاضر کردم قبل از اینکه م وبیدار کنم رفتم بـه حموم ولباس وبردم بـه اتاقم…م وبیدارکردم مانتوم وپوشیدم مـیلی بـه خوردن صبحانـه نداشتم با صدای بلند از م خدا حافظی کردم داشتم کفشام و مـیپوشیدم کـه م گفت:پس صبحونـه چی؟
-مـیل ندارم…گشنم شد یـه چیزی مـیگرم مـیخورم ..
-پس یـه دقه صبر کن الان مـیام …دم درون هال منتظرش موندم رفت بـه اتاقش وبعد از چند دقیقه برگشت یـه چیزی هم تو دستش بود با یـه لبخند بهجلوم وایساد و جعبه رو گرفت جلوم وگفت:تنـها کاری بود کـه مـیتونستم برات انجام بدم …
کادو از دستش گرفتم وگفتم:این چیـه ؟!!!
-خوب بازش کن ببین چیـه..
کادو باز کردم بـه زبان انگلیسی نوشته بوداینازپایین حرف Zیـه زنچیر کوچیک اویزون بود کـه بهش یـه ستاره سفید وصل بود فکر کنم بخاطر اینکه اسمش ستاره بود اون ستاره رو گذاشته بود بهش نگاه کردم بغلم کردوگفت:تولدت مبارک انی
تولد ،یعنی دیشب تولد من بود؟؟!! بعد نوید اون لباس و برای ….از م جدا شدم
وگفت: دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی چیـه خوشت نیومد؟
با لبخند گفتم:نـه خیلی خوشکله …فقط غافل گیرم کردی یـادم نبود تولدمـه …
خندید وگفت:توکه تولد خوت یـاد نیست …دیگه نبایدی ازت انتظار داشته باشـه کـه چیزای دیگه ای یـادت بمونـه..مـیخوای برات ببندم؟
-اره اره ….حتما…. دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی پشتمو بهش کردم زنجیر برام بست بغلش کردم و گفتم:ممنون جبران مـیکنم
-خیل خوب الان وقت احساساتی شدن نیست زودتر برو …اگه دیر برسی نسترن خیـاطی رو، دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی روی سرت خراب مـیکنـه
-چشم ….
چند که تا ماچ ابدارش کردم رفتم بـه خیـاطی از روزی کـه با بابام دعوام شد رفت و دیگه پیداش نشد معلوم نیست کدوم گوری رفته یـا پول گیرش اومده کـه سراغ ما دیگه نیومد یـا اینکه کشتنش وقتی بـه خیـاطی رسیدم بـه همـه سلام کردم سولماز کـه مشغول خیـاطی بود گفت:آیناز نشین …برو ببین نسترن چی کارت داره
بهار با صدای بلند خندید وگفت:به خدا اگه نسترن پسر بود یقین پیدا مـیکردم عاشق انی شده ..
اینو کـه گفت هممون خندیدم دو که تا ضربه بـه در زدم بدون اینکه بگه بفرما رفتم تو نگاش کردم دیدم نسترن همچین سرشو کرده تو مانیتور کـه هر کی مـیدیدش فکر مـیکرد یـه چیز مـهم کشف کرده یـه سرفه ای کردم سرشو بلند کرد وگفت:اه کی اومدی؟(انگشت اشارش بـه طرفم خم وراست کرد) بیـا بیـا ..اینارو ببین
کنارش ایستادم بـه مانیتورش نگاه کردم از اینترنت چند نوع مدل لباس مجلسی گرفته بود گفت:نظرت چیـه ؟
با تعجب گفتم:در مورد؟
با حرص گفت:ازدواج با من…خوب لباسا دیگه
خندیدم وگفتم :خوب بد نیست ولی مـیخوای چیکار ؟
دستشو زد بـه پیشونیشو گفت:عزیزم مغزت گردو خاک گرفته از بس ازش استفاده نکردی …. خوب مـیخوام از روی این مدلا لباس بدوزیم
-اون وقت فکر الگوش هم کردی؟
-از تو دیگه انتظار همچین حرفی رو نداشتم …
-اخ ببخشید حواسم نبود شما بدون الگو کار مـیکنید
بعد سرو کله زدن با نسترن بـه کارم برگشتم ساعت نزدیک یک بود کـه از خیـاطی اومدم بیرون نسترن اصرار کرد کـه من وبرسونـه اما خودم گفتم نـه …چون مـیدونستم الان دیگه شوهر و بچه اش اومدن اگه دیر بره مـیترسیدم شوهرش اوقات تلخی کنـه …نزدیک خونمون بودم کـه نوید و دیدم بـه دیوار روبه روی خونمون تکیـه داده کلافه بـه نظر مـیرسید از دیوار جدا شد وچند قدمـی راه رفت دستشو مـیکردموهاش یـه تکه سنگ کوچیکی جلو ش بود باپا بهش ضربه زد سرش وکه بلند کرد من ودید اگه بخواد یـه کلام دیگه راجبع دیشب حرف بزنـه دندوناش و تو دهنش خورد مـیکنم بـه سمت من حرکت کرد من راه افتادم سمت خونـه از کنارش رد شدم صدام زد :ایناز …صبر کن ایناز
درو باز کردم با اعصبانیت گفتم:آیناز خانم …نـه آیناز ..
رفتم تو خواستم درو ببندم کـه پاش وگذاشتدر وگفت:منی رو بـه اسم ایناز خانم نمـیشناسم …من فقط ایناز خودمو مـیشناسم
با اعصبانیت درون باز کردم وگفتم:چرا دست از سرم برنمـیداری این همـه تو این کوچه ریخته …بهشون اشاره کنی با سر مـیان طرفت
-ایناز بس کن بزار حرفمو ب..
-مگه حرفی هم مونده کـه نزده باشی ؟هر اراجیفی کـه خواستی دیشب بـه هم بافتی
خواستم درو ببندم کـه با اعصبانیت درو هل داد کـه در محکم بـه دیوار خورد وصدای وحشتناکی داد که تا حالا نوید اینقدر عصبی ندیده بودم اونقدر اعصبانی بود کـه سرخ شده بود گفت:تمومش کن ایناز ..تمومش کن بـه جای اینکه اینجا وایسادی با من یکه بـه دومـیکنی برو بیمارستان …
کیف از دستم افتاد با ترس گفتم:بیمارستان؟؟!! به منظور چی؟کسی طوریش شده؟اره
یـه نفسی کشید وگفت:اره ..ت حالش خوب نبود بردنش بیمارستان
تنـها چیزی کـه فهمـیدم این بود کـه یـه تنـه محکم بـه نوید زدم وتو کوچه مـیدویدم بـه خیـابون کـه رسیدم دستم وبرای ماشینا بلند مـیکردم امای برام نگه نمـیداشت دیگه مـیخواستم خودم وتو خیـابون پرت کنم …که صدای نوید اومد:ایناز بیـا سوار شو
برگشتم دیدم نوید یـه تاکسی گرفته سریع سوار شدم خودشم جلو نشست جلوی بیمارستان نگه داشت پیـاده شدم بـه طرف یکی از راهروی بیمارستان مـیدویدم کـه یـه پرستار اومد وگفت:کجا دارید مـیرید خانم ؟ رفتم پیشش وگفتم:خانم م …م کجاست ؟
- شما کیـه ؟
نوید:ایناز از این ور بیـا
بهش نگاه کردم یـه راهرو سمت چپش اشاره کرد با هم رفتم بخش ICUبود پا هام شل شد من اینجا چکار مـیکرد عفت خانم و فریده نویدهم بودعفت خانم که تا من ودید زد زیر گریـه وگفت:الهی برات بمـیرم …اخه این چه قسمتیـه کـه تو داری
من تو بغلش گرفت گریـه مـیکرد اما من بـه شیشـه ای کـه م پشتش زندانی شده بود نگاه مـیکردم از بغلش جدا شدم خودم سلانـه سلانـه بـه شیشـه رسوندم یعنی اینقدر حالش بده کـه سرش و باند پیچی کنن ودستشو گچ بگیرن دستگاه اکسیژن بهش وصل باشـه درو باز کردم ورفتم تو روی زمـین نشستم وسرم گذاشتم لبه تخت وگریـه کردم اونقدر صدای گریم بلند بود کـه یـه پرستار اومد تو گفت:بلند شید خانم با گریـه چیزی درست نمـیشـه برید براش دعا کنید ….من وبه زور از اتاق بیرون نمـیخواستم از م جدا بشم اما بیرونم روی صندلی نشستم نوید برام یـه لیوان اب اورد نمـیخوردم ولی فریده خانم بـه زور تو دهنم کرد …بعد از چند دقیقه یـه دکتر اومد رفت بالای سر ش معاینش کرد اومد بیرون جلوش وایسادم وگفتم:حالش خوب مـیشـه؟
توی چشمای پر اشکم نگاه کرد وگفت:شی ؟
-بله…
به نوید و عفت خانم نگاه کرد بعدش بـه من گفت:مادرتون تو کما هستند از دست ما هم کاری ساخته نیست …فقط دعا کنید
نگاش کردم گفتم:دعا کنیم همـین (یقشو گرفتم با گریـه گفتم)پس تو چیکاره ای مگه دکتر نیستی ؟مگه درس نخوندی حال مریضات خوب کنی ها ؟فقط بخاطر پول دکتر شدی اره ؟یعنی پول برات مـهم تره
فریده خانم من واز دکتر جدا کرد وگفت:ایناز….خا نمم اروم باش حال مادرت ایشاالله خوب مـیشـه
با گریـه گفتم:اروم باشم ؟چه جوری اروم باشم مگه نمـی بینی تمامم رو اون تخت لعنتی خوابیده..
دکتر گفت:خانم من شرایط شما رو درک مـیکنم اما من کـه نعوذ و باالله خدا کـه نیستم دکترم هر کاری هم کـه از دستم بربیـاد کوتاهی نمـیکنم …مادرتون متاسفانـه تصادف سختی داشتن تنـها چیزی کـه مـیتونم بگم اینکه دعا کنید …
این وگفت ورفت ….من موندم بدبختیـام دوهفته تمام کارم شده خونـه وبیمارستان دیگه خیـاطی هم نمـیرفتم دست ودلم بـه کار نمـیرفت نسترن هم گفت هر وقت حال مادرت خوب شد بیـا سرکار..هری رو کـه مـیشناختم بهم سر مـیزدنند و دلداریم مـیتنـهای کـه نیومد بابام بود هر شب نسترن یـا فریده خانم برام شام مـیاورد ن هرچی بهشون اصرار کردم کـه زحمت نکشین خودم یـه چیزی درست مـیکنم قبول نمـی با این حرف بیشتر اعصاب نسترن وخورد مـیکردم … فریده خانم کـه شاهد تصادف بود گفت ت سر خیـابون ایستاده بوده کـه یـه ماشین با سرعت بهش مـیزنـه ودر مـیره …اگه بدونم کار بابام بوده با دستای خودم مـیکشمش
یـه شب کـه روی صندلی بیمارستان نشسته بودم با تسبیح ذکر مـیگفتم یکی بالا سرم وایساد سرم وبلند کردم نوید بود بعد اون روزدیگه ندیدمش برام شام اورده بود با یـه لبخند بهگفت سلام…م کار داشت من شام واوردم
چیزی نگفتم کنارم نشست وگفت:نگران نباش حالش خوب مـیشـه
همـین جور کـه سرم پایین بود چیزی نگفتم غذا رو دراورد وجلوم گرفت وگفت:هنوز از دستم ناراحتی ؟
غذا رو از دستش گرفتم گذاشتم کنارم وگفتم:تنـهام بزار ..
-گوش کن..
-تو گوش کن …حالم اینقدر خرابه کـه حوصله حرف زدن باهیچی رو ندارم …دلمم نمـیخوادی دلداریم بده توی این مدت از بس بهم گفتم خوب مـیشـه …برمـیگرده خونـه …نگران نباش دیگه داره حالم از هر چی دلداری بهم مـیخوره …احتیـاجی هم بـه محبت های توخالی تو هم ندارم …
-یعنی اینقدر حالت از من بهم مـیخوره …
-من همچین حرفی نزدم
-پس اجازه مـیدی حرفمو ب ؟
-نشنیدی گفتم حوصله ندارم…
-من فقط گوشات و لازم دارم…بزار حرفمو ب ..اگه پام واز بیمارستان گذاشتم بیرون ویـه اتفاقی عین مادرت برام افتاد نمـیخوام سوءتفاهمـی بینمون باشـه
چیزی نگفتم سکوتم نشانـه رضایت بود کمرم وبه سمت پایین خم کردم سرم وپایین انداختم وگفت:مـیتونی فراموش کنی؟هر اتفاقی کـه اون شب بین من وتو افتاد و فراموش کن…بزار من هنوز همون برادری باشم کـه خودت مـیخوای اما به منظور من سخته کـه به عشقم بگم چون نمـیتونم …روز اولی کـه به محلتون اومدم چشمم بـه تو افتاد بهم لبخند زدی واز کنارم رد شدی،تو فقط رد شدی اما نفهمـیدی کـه دلمم با خودت بردی…فکر مـیکردم همسن باشیم یـا یک سال از من بزرگ تر باشی بـه ذهنم خطور نکرده بود کـه پنج سال با هم اخلاف سنی داشته باشیم … دلم پیشت اسیر بود… مـیخواستم یـه جوری بهت نزدیک بشم اما بهونـه ای نداشتم … که تا اینکه فهمـیدم هم رشته هستم(علوم انسانی)یـادت یـه روز کتاب روانشناسی اوردم وگفتم چیزی ازش سر درون نمـیارم ،گفتی اونایی هم کـه اینونوشتن سر درون نیوردن کـه چی نوشتن چه برسه بـه تو…تنـها چیزی کـه مـیتونستم با هاش تو رو ببینم درسام بود…هر روز بـه یـه بهونـه مـیومدم پیشت …موقع درس حواسم فقط بـه خودت بود نـه درس دادنت ..تا حالا بهت گفتم صدای قشنگی داری؟(اشک چشمام روی زمـین مـیچکید) هر دفعه خواستم بهت بگم دوست دارم نشد یعنی فرصتش پیش نمـیاومد.. که تا اینکه شب تولدتت اون لباس و برات گرفتم تصمـیم گرفتم کـه بگم دوست دارم .. وخودم ورها کنم مرگ یـه بار شیونم یـه بار.. جوابت یـا اره بود یـا نـه خودم و برای هر اتفاقی اماده کرده بودم (با خنده گفت)حتی اینکه بری بـه ت بگی چی اتفاقی افتاده اونم سرم داد و بیداد راه بندازه …اما تو بزرگوارتر از اونی بودی کـه من فکرش ومـیکردم کـه گذاشتی این اتفاق بین خودمون باشـه …الان من فقط یـه چیز ازت مـیخوام(روسریمو کشیدم جلوتر که تا اشکامو نبینـه دستمم گذاشتم رشونیم ) بزار رابطمون برگرده سر جاش تو بشو همون ایناز خانم ،منم مـیشم همون نویدی کـه جای برادر نداشتت دوستش داشتی …هر چند ته قلبم هنوز راضی نیست اما راضیش مـیکنم (بلند شد وگفت) قرمـه سبزی کـه عاشقشی برات اوردم …البته اگه مـیخوای زنده بمونی و نکنی….. فقط ازت مـیخوام من وببخشی .. خدا حافظ..
راهش وکشید ورفت، بعد رفتنش یـه دل سیر گریـه کردم .. بین دل خودم و دل نویدگیر افتاده بودم نمـیدونستم چیکار کنم دل نوید مـیگفت دوست دارم …دل خودمم مـیگفت اون فقط برادرته.. اگه علاقه ای بـه نوید داشتم فقط برادری بود نـه بیشتر با این محبتاش داره من وگیج مـیکنـه مـیبخشم این کارش ومـیزارم بـه حساب بچگیش اون دل پاکی داره حتما کارش بی منظور بوده …مـیبخشمت نوید …از بیمارستان رفتم خونـه یـه دوش گرفتم ولباسامو شستم ..در کمدو باز کردم یـه روسری برداشتم کـه یـه صدایی از حیـاط اومد از اتاقم اومدم بیرون دیدم بابام تو هال وایساده ونفس نفس مـیزنـه ..با چشمای گشاد شده گفتم:تو اینجا چه غلطی مـیکنی ؟ به منظور چی اومدی ؟ چی از جونمون مـیخوای ؟اومدی کـه خیـالت راحت بشـه مرده اره؟ برو توبیمارستان خوابیده برو نگاش کن برو ببین چه بـه حال و روزش اوردی نـه زنده هست نـه مرده (یقه شو گرفتم )اگه م بمـیره نمـیزارم یـه روز خوش ببینی ..خودم مـیکشمت مـیندازمت جلوی سگا
دستمو از یقش جدا کرد وگفت:چرا نمـیزاری من حرف ب .. فکر کردی من این بلا رو سر مادرت اوردم ؟یعنی من اینقدربیرحمم ؟ بابا من ادمم هنوز دوستتون دارم هم توروهم ستاره رو..
با اعصبانیت گفتم:دهنت ببند اسم مادرم بـه زبون کثیفت نیـار .. -باشـه باشـه …گوش کن آنی تو حتما از اینجا بری جونت درون خطره اونایی کـه این بلا رو سر مادرت اوردن بـه تو هم رحم نمـیکنن. -کجا برم؟اینا کین کـه تو مـیگی ؟بابا چرا ما این کارو مـیکنی ؟چرا مارو بـه حال خودمون نمـیزاری؟ -الان وقت این حرفا نیست…من کـه گفتم اگه پولو جور نکنم یـه بلایی سرمون مـیارن حتما بری یـه جای امن -من هیچ جا نمـیرم …تا زمانی کـه مادرم زندست پیشش مـیمونم رفتم بیرون وکفشمو پوشیدم بابام با التماس گفت:بچه بازی درون نیـار …از کجا معلوم ستاره زنده بمونـه بیـا جونـه خودتو نجات بده با اعصبانیت نگاش کردم وگفتم: یـه دور از جونم بگی بد نیست ، من زنده مـیمونـه اگه تو نکشیش…مگه تو نمـیگی دوستش داری چرا یـه بار نیومدی ببینی زنده هست یـا مرده؟ سریع از خونـه زدم بیرون وتند تند راه مـیرفتم بابام پشت سرم اومد وگفت: جرات نمـیکنم پام وبزارم تو بیمارستان ،از نسترن حالش ومـیپرسم …بابا انی گوش کن وایسا یـه لحظه -با اعصبانیت گفتم:چیـه؟چی مـیگی؟من خونـه هیچ بنی بشری نمـیرم فهمـیدی؟ -اونا هرروز جلو بیمارستان کشیک تو مـیدن دیدمشون …فکر کردی ولت مـیکنن…بهم گفتن اگه چهار مـیلیون ندم تم از دست مـیدی؟ -برام مـهم نیست …بزار منو بکشن از دست تو این زندگی کوفتی راحت بشم رفتم بـه بیمارستان وقت ملاقت چند نفری اومدن ورفتن نسترن هم اومد :سلام عزیزم -سلام کنارم روی صندلی نشست وگفت:حالش چطوره؟ -همون طوره تغییری نکرده…(یـه نفس بلندی کشیدم وگفتم)نسترن من مـی ترسم -از چی مـیترسی؟ایشاالله حالش خوب مـیشـه ..ادم مـیشناسم دو سه سال تو کما بوده بـه هوش اومده مادر تو کـه الان فقط سه هفته هست تو کماست بهش نگاه کردم وگفتم:منظورم این نیست… -با تعجب گفت :پس چی؟ با ترس گفتم:بابام امروز اومده بود خونـه گفت اونایی کـه با م این کارو … مـیخوان منم بکشن مـیگفت اونا هر روز دم بیمارستان کشیک منم مـیدن -الکی مـیگه بابا …لابد خواسته بترسوندت کـه پولو براش جور کنی -نـه …داشت التماسم مـیکرد برم یـه جای امن ….نسترن من مـیترسم نسترن دستام وگرفت وگفت:نترس عزیزم هیچ غلطی نمـیتونن ن …مگه این شـهر بی صاحب هر کی هر کاری دلش خواست ه موبایلش زنگ خورد چند دقیقه ای حرف زد وقطع کرد وگفت:عزیزم منانـه… حتما برم کاری نداری ؟ -نـه … -مواظب خودت باش …نگران چیزی هم نباش …کاری داشتی بهم زنگ بزن -باشـه خداحافظ… نسترن کـه رفت پشت سرش نوید اومد کنارم ایستاد بهش نگاه کردم اونم نگام مـیکرد کـه گفتم:چرا عین مجسمـه ابولهول من ونگاه مـیکنی خوب بشین با یـه لبخند نشست وگفت:سلام .. سرم وتکون دادم وگفتم: سلام (تو دستش نگاه کردم وگفتم)اینا چیـه خریدی؟ -ها ؟!!اینا؟ اسنکه برات گرفتم …مـیخوری که؟ لبخند زدم وگفتم:بدم نمـیاد …(یکی از اسنک ها رو برداشتم و گفتم)نوید داشتی مـیاومدی یـه ماشین مشکوک دم بیمارستان ندیدی گفت:از نظر من هرچی ماشین دم بیمارستانـه بـه غیر از امبولانس بقیـه همـه مشکوکه ..چطور چیزی شده؟ -نـه نـه …همـین طوری پرسیدم مشغول خوردن بودم کـه یکی گفت:سلام من ونوید نگاش کردیم ستوده بود یـه تیپی هم کرده بود انگار اومده عروسی اسنک وفرستادم تو معده وگفتم:سلام … -مـیتونم چند دقیقه وقت تون وبگیرم؟ -بله بفرمایید.. بـه نوید نگاه کرد وگفت:ترجیح مـیدم خصوصی صحبت کنیم … -اینجا غریبه ای نیست حرفتون وبزنید -یـه چیزی درون مورد مادرتونـه کـه فکر نکنم دلتون بخوادی بدونـه بـه نوید نگاه کردم منظورم رو فهمـید بلند شد اسنکم ودادم دستش رفت ته سالن نشست اقای ستوده بـه شیشـه نگاه کرد وگفت:حال مادرتون بهتر نشده … -چرا خوبه فردا دیگه مرخصش مـیکنن …مـیبریمش خونـه روشو برگردوند طرف من با یـه لبخند گفت :زبون مادرتو بـه ارث بردی (یـه صندلی بینمون خالی گذاشت ونشست)بابت اتفاقی کـه برای مادرتون افتاد واقعا متاسفم امـیدوارم هرچه زودتر حالش خوب بشـه -لطفا حرف اخرتون واول بزنید -بله فکر کنم اینجوری بهتر باشـه…خوب از کجا شروع کنیم؟ -از هر کجایی کـه مـیدونی زودتر تموم مـیشـه .. -باشـه بعد مـیرم سر اصل مطلب… ببینید خانم من و مادرتون قرار بود ازدواج کنیم یعنی پیشنـهاد ازدواج بهش داده بودم (با تعجب بهش نگاه کردم)ظاهرا ایشون بـه شما چیزی نگفتن درسته؟ ..ولی ایشون فقط بخاطر شما راضی بـه این ازدواج نمـیشدن و از یـه طرف دیگه مـیگفتن هنوز طلاق نگرفته من بهش گفتم مشکل طلاق حله فقط مـیموند شما کـه بازم قبول نکرد باهاتون صحبت کنـه چون مـیترسید از نظر روحی لطمـه بخورید… چند دفعه بهش اصرار کردم بزارید خودم با هاش صحبت کنم اون دیگه بزرگ شده عاقل وفهمـیدست شرایط شما رو درک مـیکنـه بازم قبول نکرد وبه خاطر همـین اصرار های من استعفای خودشو نوشت …خیلی خواهش کردم کـه این کارو نکنـه اما بی فایده بود اومدم دم خونتون شاید شما رو ببینم با خودتون صحبت کنم کـه نبودید وقتی هم اومدید مادرتون نذاشت …این حرفا رو الان بهتون مـی کـه راجبعش فکر کنید کـه هر وقت ایشون بهوش اومدن بدون اینکه نگران شما باشـه با من ازدواج کنن از دست حرفاش اونقدر عصبانی بودم کـه دلم مـیخواست بیمارستان ورو سرش خراب کنم ایستادم انگشت اشارم بـه طرف م گرفتم وگفتم:نگاش کن عین یـه تیکه گوشت رو تخت افتاده من امـید ندارم که تا یک دقیقه دیگه زنده باشـه اونوقت شما این جا نشستید دارید به منظور اینده خودتون نقشـه مـیکشد …یعنی تو بـه اندازه سنت شعور نداری کـه بفهمـی الان وقت گفتن این حرفا نیست .. اگه قراربود مادرم چیزی درون مورد شما بـه من بگه حتما مـیگفت، لابد صلاح ندونسته کـه چیزی نگفته اونم ایستاد وگفت:خانم من توهین نکنید من فقط خواستم بدونید که… -خفه شو …قبل از اینکه بگم بندازنتون بیرون ….راهتو بکش وبرو فکر کنم صدام بـه اندازه ای بلند بود کـه نوید ویـه پرستار اومدن طرفم پرستاره گفت:چه خبرتونـه خانم …اینجا مریض خوابیده -ببخشید خانم معذرت مـیخوام نوید بـه ستوده نگاه کرد و گفت:بهتر نیست دیگه تشریف ببرید -مـیتونم بپرسم شما کی هستید؟ با همون اعصبانیت گفتم:برادرمـه !! نوید نگام کرد اما من بـه نگاش توجه نکردم وبه ستوده نگاه مـیکردم کـه گفت:تمام هزینـه بیمارستان و مـیدم .. -من احتیـاجی بـه صدقه ندارم….حتی اگه شده مـیرم گدایی مـیکنم ولی ازی پول نمـیگیرم… خوش اومدید با حرص و اعصبانیت از کنارمون رد مـیشد کـه گفتم:در ضمن دیگه هیچ علاقه ای بـه دیدار دوبارتون ندارم وقتی رفت خودم ورو صندلی انداختم یـه نفس کشیدم نوید برام یـه لیوان اب اورد وقتی خوردم گفت:چی گفت؟ -چیزی نگو نوید… هیچی نگو مـیخوام تنـها باشم -باشـه مـیرم ….خدا حافظ بـه م کـه پشت شیشـه بود نگاه کردم … رازت این بود کـه دلت نمـیخواستیی بدونـه ..یعنی من اینقدر غریبه بودم …پس اخراج شدنتم دروغ بود اگه مـیدونستی با ستوده خوشبخت مـیشی حتما باهاش ازدواج مـیکردی چرا بخاطر من گفتی نـه کاش من نبودم که تا راحت تر مـیتونستی تصمـیم بگیری … خواهش مـیکنم خوب شو تنـهام نزاری..روی صندلی های بیمارستان خوابیدم هنوز چند دقیقه از خوابم نگشته بودکه صداهای وحشتناکی از کنارم عبور مـی چشمام وباز دیدم چندتا پرستار ودکتر بلای سر وایسادن بـه مانیتوری کـه ضربان قلب مادرم ونشون مـیداد نگاه کردم یـه خط صاف بود …که داشت مـیگفت ایناز تموم شد …دستگاه شوک واوردن نمـیدونم چه جوری خودمو پرت کردم تو اتاق م وصدا زدم.. … تو رو خدا چشماتو باز کن … نفس بکش یـه خانم پرستار سرم داد زد تواینجا چیکار مـیکنی؟خانم ببرش بیرون خانمـه هم مـیکشید با گریـه بی جون گفتم:خانم خواهش مـیکنم منو برگردونید ..نزارید بمـیره من دیگه ای رو جز اون ندارم… من وکشون کشون انداختن بیرون دروبستن پرده شیشـه هم کشیدن دیگه م ندیدم هم اشکام مانع دیدم شده بود هم دربسته و پرده کشیده یـه چشمم بـه در بود یـه چشمم بـه شیشـه شاید یکیشون باز بشـه وبفهمم م زنده هست یـا نـه هر یک ثانیـه به منظور من یک عمر گذشت …دعا مـیخوندم، نذر کردم ،ذکر مـیگفتم هر چی توی این چند سال یـاد گرفته بودم کـه موقع مشکلات بگم همـه رو با چشم گریون گفتم درون بازشد دکترش اومد بیرون بود با قیـافه ناراحت بهش نگاه کردم یـه جواب مـیخواستم زنده است؟سرشو از روی تاسفم تکون داد وگفت:متاسفم تموم کرد … تموم کرد !!!این کلمـه برام اشنا بود .. وقتی یکی مـیمرد مـیگفتن تموم کرده…تازه فهمـیدم چه خاکی تو سرم شده، سر جام خشکم زد پاهام سنگین شده بود توان بلند ش و نداشتم روی زمـین مـی کشیدمشون خودمو بـه اتاق رسوندم مو دیم بالشت زیر سرش نبود یـه ملحفه سفید روش کشیده بودن …رفتم لبه تخت نشستم خودم انداختم روش گریـه مـیکردم، ناله کردم، صداش زدم اما فایده نداشت چشماشو باز نکرد، بیرحم شده بود حتی دلش بـه حال گریـه هام هم نسوختی نبود هیچ توی بیمارستان نبود ارومم کنـه نـه فامـیلی نـه دوستی نـه اشنایی ،چند که تا پرستار بـه بهونـه اروم م مـیخواستن من واز م جدا کنن ،که ببرنش سرد خونـه حالی دیگه برام نمونده بودبا همون بی رمقیم مـیخواستم از دست پرستارا رها بشم وگفتم: م و دارید کجا مـیبرید ؟تو رو خدا نبریدش ؟اون زندست، م وکه از اتاق بردن بیرون پاهام شل شد احساس فلج شدن مـیکردم افتادم رو زمـین اتاق بیمارستان دور سرم مـیخرخید سرم گیج شد چشام سیـاهی رفت … با بیحالی بـه نسترن کـه داشت با گریـه مانتو مشکی تنم مـیکرد نگاه کردم گفتم:داری چی کار مـیکنی؟ -باید بریم سر خاک … -سر خاک کی؟ با گریـه بغلم کرد وگفت: الهی من بمـیرم حال روزت واینجوری نبینم…اخه چرا سرنوشت تو اینجوریـه؟ … منم گریـه کردم وگفتم:نسترن بد بخت شدم …نسترن دیگه ندارم …دیگهی رو ندارم گریـه…گریـه ….گریـه کار هر روز هر شبم شده بود نمـیدونستم کی مـیاد کی مـیره… پول مراسم وکی مـیده، کی غذا درست مـیکنـه ،کی پذیرایی مـیکنـه ،از دور واطرافم خبر نداشتم تو حال خودم بودم حتی نمـیدونستم کیـا بهم تسلیت مـیگفتن…نسترن وفریده خانم بـه زورغذا تو حلقم مـی که تا از گشنگی نمـیرم ،سخت بود تنـهام سایـه سرم ازم گرفتن… دو هفته بعد از هفت م ،نسترن خونمون اومد مثلا به منظور عوض رو حیـه من یک ساعت حرف زد وخندید اخر سرم وقتی دید من نمـیخند م حوصلش سررفت وگفت:بابا این فک من خورد شد از بس حرف زدم خوب تو هم بخند یـه چیزی بگو.. -چی بگم؟ چه مـیدونم یـه چیزی بگو…اها بیـا بریم خونـه ما که تا کی مـیخوای تو این خونـه تک وتنـها زندگی کنی ها ؟به خدا منانم راضیـه با یـه لبخند ضعیف گفتم:مـیدونی که تا حالا چند بار این حرف و زدی ؟ -راست مـیگی؟(بوسم کرد)قربونت برم لجبازی نکن بیـا بریم بـه خدا منم از تنـهایی درون مـیام بدون توجه بـه حرفش گفتم :پوله مراسم وکی داد؟ -بیـا ..من چی مـیگم این چی مـیگه..من چه مـیدونم پول مراسم وکی داد -نسترن دورغ نگو …مگه مـیشـه ندونی؟ -اره مـیشـه ..اصلا بـه تو چه کـه کی داده ها ؟ -اول اینکه ازش تشکر کنم بعدش پولشو بعد بدم بابا …خانم متشخص نمـیخواد اینقدر از شخصیتت استفاده کنی، هر کی بوده بخاطر ثوابش این کارو کرده با بلند شدن اون منم بلند شدم وبا اعصبانیت گفتم:من کـه گدا نیستم …تو این شـهر بچه یتیم زیـاده برن یـه جای دیگه ثوابشو نو خرج کنن پوفی کردوگفت :عزیزمـی کـه این کارو کرده دلش نمـیخواستی بدونـه حتی شما،که فکر نکنی مدیونشی خواست بره کـه مچ دستشو گرفتم وگفتم:ستوده؟؟؟اره؟؟؟ یـه نفس عمـیقی کشید وگفت :اره …اره ستوده،که چی؟ حالا مـیخوای چیکار کنی ؟پولشو بعد بدی ؟فکر کردی بهت مـیگه چقدر خرج کرده؟ دستشو از دستم بیرون کشید و کفشاشو پوشید وگفت :من دارم مـیرم ..اگه شبی نصف شبی ترسیدی زنگ بزن مـیام دنبالت باشـه؟اینقدر هم بهش فکر نکن مغزت اب روغن قاطی مـیکنـه خدا حافظ -خدا حافظ .. که تا دم درون بدرقش کردم درو بستم.. فردا حتما برم پیشـه ستوده وپولشو بعد بدم نمـیخوام زیر دینی باشم بـه اسمون نگاه کردم وگفتم:خدایـا …راضیم بـه رضای تو خواستم برم بخوابم کـه در زدن ترسیدم گفتم:کیـه ؟ -منم اقا گرگه.. با یـه لبخند درو باز کردم وگفتم:بچه تو نصف شبی هم خواب نداری؟ نوید بـه ساعتش نگاه کرد وگفت:والله من نـه مرغم نـه خروس تازه ساعت یـازده شده گردنش وکج کردوگفت)بیـام تو ( -اگه بگم نـه کـه از دیوار مـیای…بیـا تو من جلوراه افتادم اونم پشت سرم اومد خواست درو ببنده گفتم:درو نبد، نیمـه باز بزارش -باشـه.. دوتا ایمون روی پله ها نشستیم وبه اسمون نگاه مـیکردیم اواسط مرداد ماه بود هوا گرم وشرجی گفتم:خانم والده مـیدونن شما اینجایید؟ نگام کرد وگفت:والله خانم والده گرفتار صورت زن همسایـه بود منم جیم شدم ….هواتون خیلی گرمـه ها -ببخشید …اگه زودتر مـیگفتی براتون خنکش مـیکردیم.. خندید وگفت:خوبی؟ -ممنون بد نیستم … -روزای اول اینقدر گریـه وزاری کردی کـه فکر نمـیکردم زنده بمونی .. -ازبس بی عار و پوست کلفتم،تا الان حتما مرده باشم نـه اینکه اینجا بشینم وبا تو گل بگم وگل بشنوم -این حرف ونزن هری یـه سر نوشتی داره ،تقدیر مادرتم این بودبه گفته شاعر زندگی اب روان هست روان مـیگذرد (با هم خوندیم)هر چه اقبال من وتوست همان مـیگذرد یـه شکلات از جیبش درون اورد وجلوم گرفت گفت:بخور خوشمزست شکلات وگذاشتم تو دهنم وگفتم:هووم …خوشمزه هست با دودلی گفت:یـه سوال ازت بپرسم؟ همـین جور کـه شکلات تو دهنم مـیچرخوندم گفتم:اره…بخشیدمت ،هم بخشیدم هم فراموش کردم -از کجا فهمـیدی مـیخوام چی بپرسم ؟ -فهمـیدنش کار سختی نبود… -ممنون …خوشحالم کـه ادم کینـه ای نیستی شکلاتم وفرستادم پایین وگفتم:مااز ان سوته دلانیم کـه ازکینـه نداریم ….یک شـهر پراز دشمن ویک یـار نداریم خندید وگفت:امشب شاعر شدیما (نگاهش افتاد بـه گردنبدم وگفت)گردنبند قشنگی داری بـه گردنبدم نگاه کردم توی دستم گرفتم یـاد مادرم افتادم با بغض گفتم:م برام خریده بود روز تولدم -اها…(بخاطر اینکه موضوع رو عوض کنـه گفت)راستی فهمـیدی معدلم ۱۹ شد بـه لبخندش نگاه کردم وگفتم:اگه کمتر ازاین مشدی،مـیکشتمت ادای عفت خانم دراورد گفت:وای بعد خدا بهم رحم کرد.. بلند خندیدیم گفتم:نمـیری نوید با این ادا درون اوردنت
-همـیشـه بخند ایناز …این دنیـا اینقدر نامرده بهی رحم نمـیکنـه

نوید هر چند شب یک بار بهم سر مـیزد تنـهام نذاشته بود ساعت دوازده ونیم بود کـه رفت … توی هال خوابیدم چادر نمازی مادرمو روی خودم کشیدم بین خواب وبیداری بودم کـه یکی از دیوار پرید تو حیـاط ترسیدم سرم واز بالشت بلند کردم چراغ های حیـاط خاموش بودی رو نمـیدیدم شاید بابام اومده ،یعنی اینقدر از من مـیترسه کـه در نزد و از دیوار اومد تو گوشامو تیز کردم که تا شاید صدای اشنایی بشنوم، با ترس وپای لرزون سمت درون هال رفتم گفتم:کیـه ؟…بابا تویی؟سایـه دوتا مرد روی درهال دیدم عقب رفتم یـهو درون با لگد باز شد جیغ کشیدم دوتا مرد اومدن تو روی صورتاشون وپوشونده بودن خواستم فرار کنم،یکش کـه گنده تر بود دست انداخت زیر شکمم وبه طر ف خودش کشیدجیغ مـیکشیدم ودست وپا مـیزدم با دستش محکم دهنم وگرفت وگفت :چته عین کرم ُول مـیخوری؟ -کریم داری چه غلطی مـیکنی زود باش دیگه ؟الان همسایـه ها رو سرمون مـیریزن -چشم شعبون …چشم از بوی گند دهنش داشت حالم بهم مـیخورد بدترین بویی بود کـه تا حالا بـه مشامم رسیده بود انگار ده ساله دندوناش مسواک نخورده بد تر از اون بوی لجن عرقش بود هر چی زور داشتم یـه جا جمع کردم کـه از دستش فرار کنم بی فایده بود ،انگار یـه تیکه چوب تو دستش اصلا سر جاش تکون نمـیخورد اونی کـه اسمش کریم بود لاغر تر بود یـه شیشـه از جیب شلوارش درون اورد ویـه مایع بیرنگ ریخت روی دستمال اومد نزدیکم …شعبون دستشو برداشت اونم دستمال رو سریع گذاشت روی دهنم وقت نفس کشیدن هم نداشتم شعبون محکم من وگرفته بود ضربان قلبم بـه اخرین حدش رسیده بود بـه دستاش چنگ مـیزدم …اما هر چی بیشتر چنگ مـیزدم بی حس تر وبی جون تر مـیشدم حس خواب الودگی داشتم چشمام سنگین شد وخواب رفتم…….. چشمام وباز کردم سرم سنگین بود ودرد شدید توی سرم مـیپیچید بـه زور چشمام وباز کردم دست وپاودهنم وبسته بودن ، روی زمـین بـه پهلوی راستم خوابیده بودم ارنج راستم وگذاشتم روی زمـین وخودم وکشیدم بالا ونشستم سرم گیج مـیرفت گذاشتم روی زانوهام چشمام وفشار دادم سرم وبلند کردم دور که تا دور اتاق یـه نگاهی انداختم ،یـه اتاق خالی ودرب و داغون ونم دار تنـها چیزی کـه توی اتاق بود یـه موکت زوار دررفته زیر پای من بود با پارچه ای روی دهنم بسته بودن احساس خفگی مـیکردم وخیلی تشنم بود با دهن بسته هر چی داد مـیزدم صدام بـه جایی نمـیرسید دوباره روی زمـین خوابیدم چند ساعت بعد صدای چرخیدن کلید توی درون شنیدم پشتم بـه در بود برگشتم سمت درون یـه مرد هیکل گنده ،چاق بی ریخت، سیبیل گنده اومد توکنارم زانو زد با یـه لبخند ماموتی گفت:ساعت خواب خانم کی بیدار شدی ؟همـین جور کـه روی زمـین خوابیده بودم خودم وجمع کردم ونگاش مـیکردم کـه بازم خندیدوگفت:چیـه کرم کوچولو خودتو جمع کردی ترسیدی؟دستشو انداخت زیر سرم وبلندم کرد نشستم هم ترسیده بودم هم با اعصبانیت نگاش مـیکردم دستش اورد سمت دهنم سرم وبردم عقب کج کردم دوباره دستشو اورد جلو وپارچه رو از دهنم کشید پایین …حالا دیگه راحت مـیتونستم نفس بکشم یـه نفسی تازه کردم وگفتم: -تو کی هستی؟برای چی من ودزیدی؟اینجا کجاست؟ دوباره پارچه رو کشید روی دهنم وبا تهدید انگشت اشاره اش جلوم گرفت و گفت:جیر جیر نداریم خانم جیرجیرک اگه مـیخوای پارچه روی دهنت نباشـه بعد نباید جیکت دراد شیر فهم شدی یـا نـه؟وقت به منظور سوال وجواب زیـاده بلند شد کـه بره با دهن بسته گفتم تشنمـه نگام کرد وگفت:چی مـیگی تو؟ با چشمم بـه دهنم اشاره کردم کـه بسته هست پوفی کرد واومد دهن وباز کرد گفت:بنال چی مـیگی؟ -تشنمـه … خواست دهنم ببینده سرم وکشیدم عقب وگفتم:بند خفه مـیشم -باکیت نیستی با دهنـه بسته نمرده کـه تو بخوای دومـیش باشی -خواهش مـیکنم نبند انگشت اشاره شو گرفت طرفم گفت:صدات دراد حنجرت ومـیبرم فهمـیدی فقط سرم وتکون دادم رفت وچند دقیقه بعد با یـه سینی برگشت یـه لیوان اب بود با پیتزا جلوم گذاشت تمام تنتش بوی گند سیگار مـیداد لیوان وبرداشت وجلوی دهنم گرفت سرم وکشیدم عقب وگفتم:خودم مـیخورم

-چه جوری ؟ -دستامو باز کن .. فرمایش دیگه ای نداری؟ ..فکر باز شدن دستتواز سرت بنداز بیرون -من کـه جایی نمـیتونم برم لیوان و وگفت:وِر نزن بخور لیوانو گذاشت تو دهنمو مجبورم کرد یـه نفس ابو بخورم نصف اب روی شلوارم مـیریخت نصفشم مـیخوردم… داشتم خفه مـیشدم وقتی لیوان برداشت یـه نفس بلند کشیدم کـه با صدای بلند خندید وگفت:اخ ببخشید من که تا حالا بچه داری نکردم… زهر مار چقدرم زشت مـیخنده …یـه تیکه از پیتزا برداشت کـه بزاره تو دهنم گفتم:فقط بگو به منظور چی منو دزدیدی؟ پوفی کرد وگفت :مگه فرقی هم بـه حالت مـیکنـه ؟ حالا گیریم کـه فهمـیدی مـیخوای چی کار کنی؟ -حداقل مـیفهمم تو این خراب شده چی کار مـیکنم تو چشمام نگاه کرد وگفت:تو حتما بدهی بابات وصاف کنی ،نـه بزار اینجوری بهت بگم بابات تو رو بـه جای بدهیش بـه ما داد مـیدونی کـه چقدر بدهکار بود چهار مـیلیون تومن گفت ندارم وتو رو جاش داد باورم نمـیشد بابام همچین کاری کرده باشـه امکان نداره با اعصبانیت گفتم: داری دروغ مـیگی؟بابای من اهل هر کاری باشـه دیگه ش و نمـیفروشـه …عین سگ داری دروغ مـیگی.. یقموگرفت وکشید طرف خودش وگفت:سگ تویی با اون بابات فهمـیدی ؟مـیخوای باور کن مـیخوای نکن یـه مردی از بیرون داد مـیزد:شعبون… هویی شعبون شعبون یقمو ول کرد وداد زد :چه مرگته ؟مگه از طویله ازادت اینجوری داد مـیزنی؟اینجام سرم پایین بود گریـه مـیکردم کـه گفت:اِه…بهوش اومد؟ -پس نـه بیـهوشـه …مگه کوری کـه مـیپرسی؟ بـه چار چوب درون تکیـه داد نگاش کردم بدتر از من لاغر مُردنی بود با سیبل لوتی و یـه زنجیر هم دور انگشتش مـیچرخوند همـه دندوناش بدون استثناءسیـاه وکرم خورده بود.. با لبخند گفت:عجب سنگ جونی ها دوروز اینجا افتاده بوددست وپا هم نمـیزد ،گفتم حتما سنگ قبرشم حاضرکنیم …خانم چرا گریـه مـیکنن؟نکنـه زدیش شعبون ؟ بلند شد وگفت :مگه کرمم زدن داره ؟این بـه فوت من بنده …خانم فکر مـیکنن من بهش دروغ مـیگم کـه باباش بخاطر چهار مـیلیون فروختتش با خنده گفت:خوب روشنش مـیکردی -روشنش کردم حالام بریم نـهار خواستن برن کـه با بغض گفتم:دستام…..باز نمـیکنی؟ -اِه شعبون از تو این کارا بعیده …چرا دست طفل معصومـی بستی خوب گناه داره -چی چیو گناه داره…مـیخوای درون رِه؟ کریم زنجیرش وانداخت تو جیب شلوارش از همون جیب چاقو دراورد واومد طرف من وگفت:پس تو این هیکل وواسه چی گنده کردی ها؟اگه نتونی از بعد این بر بیـای بهتره بری سر تو بزاری زمـین وبمـیری بعد از اینکه دستم وباز کرد چاقو جلو صورتم گرفت گفت:گوش کن ..کرم کوچولو اگه بخوای دست از پا خطا کنی روزگارت مـیافته با من ،من کیم؟کریم خُله وقتی هم روزگارت بیوفته با کریم خُله روزگارت سیـاه مـیشـه ملتفت شدی که؟ با ترس فقط سرم وتکون دادم گوششو بـه طرف دهنم نزدیک کرد وگفت:نشنیدم .. با ترس گفتم:ب..بله بلند شد وگفت:آها …حالا شدی خوب رفت طرف شعبون وگفت:اینجوری بچه ادب مـیکنن فهمـیدی ؟ دوتا ایشون رفتن بیرون ودر وبستن وقتی حرف مـیزدن صداشون انعکاس داشت انگار تو خونـه هیچ وسیله ای نبود اشکا موپاک کردم ومشغول خوردن شدم خیلی گشنم بود …همـینجور کـه پیتزا هامو مـیخوردم گوشمو تیزکردم کـه چی دارن مـیگن -یـادم باشـه بیـام پیشت اموزش بچه داری رو بهم یـاد بدی با خنده بلندی گفت:حتما چرا کـه نـه ولی سرم شلوغه حتما از قبل وقت بگیری (بعد از دوقیقه سکوتشون کریم گفت) مـیخوای با ه چی کار کنی؟ -مـیخوای چیکارش کنم ؟مـیفروشیمش بـه منوچهر -بفروشیش ؟؟؟!!به منوچهر؟؟ -چیـه نکنـه مـیخوای باهاش ترشیـه لیته بندازیم ؟ -یعنی جمشیدما رو این همـه راه رو فرستاد بوشـهر کـه این ه رو بیـاریم بفروشـه؟ – چرا عین خنگا سوال مـیکنی ؟خوب اره …. رو مـیخواد چیکار ؟واسش پول مـیشـه ؟ -چِشم اب نمـیخوره کـه این منوچهره بخواد بابت این چهار تومن بده -مجبوره…جمشید گفته یـا پولو مـیارین یـا پولتون مـیکنم -غلط کرده مردیکه…بره اون اصغر گور بـه گور شده رو پول کنـه، چه دخلی بـه ما داره حریف اصغر نشده مـیخواد ما رو پول کنـه ؟ شعبون با خنده بلندی گفت:اینقدر حرص نخور شیرت خشک مـیشـه ،غذات از دهن افتاد بخور -کوفتم شد بابا.. دو سه ساعت بعد از اینکه نـهارمو خوردم شعبون اومد داخل اتاق بـه سینی نگاه کردوگفت :نـه مثل اینکه کریم تو تعلیم وتربیت بچه ها کارشو بلده،حیفه استعدادش تلف بشـه حتما حتما یـه مـهد کودکی براش بسازم سینی رو از جلوم برداش خواست بره کـه گفتم:من….(برگشت طرفم)من حتما … برم….دست ……شویی با خنده گفت:قربون این شرم حیـات کـه نمـیتونی درست تلفظش کنی؟پاشو بیـا … همون جا وایسادم گفت:چرا نمـیایی -چیزی پام نیست.. بـه پام نگاه کرد وگفت:یـه دقه صبر کن الان برات دمپایی مـیارم دمپایی اورد اونم چه دمپاینی کل انگشتای پام از دمپایی زده بود بیرون پشتشم شیش متر ازاد بود پشت سرش راه افتادم تنـها اون اتاق داغون نبود کل خونـه همـین وضع و داشت حدسم درست بود هیچ وسیله ای توی خونـه نبود ، جز روزنامـه وکارتون هایی کـه کف زمـین افتاده بودن دیوارها ی سوخته و سیـاه شده .. … سقفم کثیف وداغون بود روی دیوارها ترک های بود کـه فقط یک ریشتر به منظور خراب شدن احتیـاج داشتن شیشـه های شکسته پنجره روی زمـین ریخته بود شعبون درون هال و باز کرد وگفت :”راه بیوفت دیگه …چیو داری نگاه مـیکنی ؟”به درون هال نگاه کردم اونم بدتر از بقیـه حتی دستگیره هم نداشت وارد حیـاط کـه شدم سمت راست اشاره کرد وگفت:”اونـه…اینجا منتظر مـیمونم زود برگرد “از حرفش خندیدم چه حرف عاشقونـه ای بهم زده بود شعبون گفت:”مگه دست شویی رفتن هم خنده داره ؟”اونقدر فشار روم بود کـه نتونستم حیـاط و نگاه کنم سریع رفتم دستشویی وبرگشتم وبه حیـاط نگاه کردم اونم حالش بهتر از خونـه نبود حیـاط پر بود از برگ درخت بعضی درختا یـا شکسته بودن یـا خشک شده بودن ،یـه حوض وسط حیـاط بود کـه لبه هاش شکسته بود چند که تا گلدون شکسته هم داخلش افتاده بود از قرار معلوم باغ متروکست .. – دید چیومـیزنی ؟اینجا راه فراری وجود نداره راه بیوفت بیـا دوباره منوبرگردوند بـه اون اتاق خراب شده بند واورد خواست دست وپام وببنده گفتم:فرار نمـیکنم … -دستات وبیـار ..به تو اعتمادی نیست -دستام درد مـیگیره …من کـه جایی رو بلد نیستم کـه بخوام فرار کنم دستامو بـه طرف پشت بست وگفت:کور چی مـیخواد دو چشم بینا …دستاتوباز بزارم راه فرارم خودش پیدا مـیشـه دهنمو بست ورفت… هرچی ازش خواهش کردم کـه حداقل دهنموباز بزاره گوش نکرد …همـین جورکه روی زمـین نشسته بودم خودموکشیدم سمت دیواروبهش تکیـه دادم بـه پنجره ی سمت راستم کـه با نرده های اهنی پوشنده بودن نگاه کردم چند که تا پرنده لبه پنجره نشسته بودن صدا مـیکاش من جای اونا بودم ازاد بودم و هرجا کـه دلم مـیخواست پرواز مـیکردم …نمـیدونم چه قدر بـه پنجره خیره شده بودم .. کـه وقتی بـه خودم اومدم دیدم همـه جا تاریک شده اما هنوز از پنجره یـه ذره نور بـه داخل اتاق مـیتابید ،من ترس از تاریکی داشتم وقتی یـه جای تاریک بدون یک روزنـه نورقرار مـیگرفتم احساس خفگی مـیکردم نفس کشیدن برام سخت مـیشد ..هرچی زمان بیشتر مـیگذشت اتاق تاریک تر مـیشد نمـیدونم کدوم جهمنی رفته کـه نیومد لامپ اینجا رو روشن کنـه ،اگه این اتاقه لامپ نداشته باشـه من که تا صبح زنده نمـی مونم …دیگه نمـیتونستم تحمل کنم بـه زحمت دستم واوردم جلو پارچه روی دهنم وکشیدم پایین خودمو بـه زور از زمـین بلند کردم با هرجون کندنی بود بـه پنجره رسوندم ، دستمو بلند کردم کـه پنجره رو باز کنم یـهو درون باز شد ولامپ اتاق هم روشن شد …حس کردم اتاق پر از اکسیژن شد نفس راحتی کشیدم کـه صدای شعبون درون اومد با اعصبانیت دادزد؟ -داشتی چه غلطی مـیکردی؟ روبه روم ایستاد و با اعصبانیت نگام کرد گفتم:من …داشتم خفه مـیشدم مـیخوا…. با دستش محکم کوبید تودهنم نزاشت حرفمو ب… دهنم از خون خیس شد باپشت دستای بستم دهنم وپاک کردم گفت:کدوم قبرستونی مـیخواستی فرار کنی ها؟ بخاطر همـین مـیگفتی دستامو باز کن ؟ دردم گرفته بود با بغض درون حال گریـه گفتم:به خدا ….نفسم بند اومده بود،مـیخواستم پنجره رو باز کنم با حالت عصبی گفت:تو کـه راست مـیگی کیـه کـه باور کنـه… اون بدن کرمـیتوت حتما بریم با چاقو دست وپامو باز کرد …من هنوز نمـیدونستم اینجا چیکار مـیکنم حتما یـه جای دیگه مـیرفتم بازوهامو مـیکشید وبا خودش مـیبرد کشیدن کـه چه عرض کنم انگار من بادبادکش بودم پاهم موقع راه رفتن از زمـین کنده مـیشد …هوا دیگه کاملا تاریک شده بود جلو ماشین ایستادوگفت:گوش کن اگه مـیخوای جلو بشینی ونندازمت صندوق عقب نباید صدات دربیـاد اندرستند ؟ تو چشماش نگاه کردم وگفتم:مـیخوای منو کجا ببری؟ یـه نچی کرد وگفت:با تو راه اومدن صلاح نیست پیراهنمو کشید وبرد سمت صندوق عقب دروش وباز کرد با ترس گفتم:مـیخوای چیکار کنی؟من اینجا خفه مـیشم …من این تونمـیرم -ببخشید کـه هتل شیش ستاره نیست با یـه حرکت منو انداخت صندوق عقب ماشین راه افتاد با مشت ولگد مـیکوبیدم بـه در… گریـه مـیکردم التماسش کردم نفس کشیدن دیگه برام مشکل شدکم کم قلبم داشت اکسیژن کم مـیاورد یعنی دیگه نفسای اخرم بود؟ حس خفگی داشتم انگار یکی داشت گلوم وفشار مـیداد..یـهو ماشینو نگه داشت …با چشمای خمار وبی جونم بـه در نگاه مـیکردم بالاخره باز شد …با ترس نگام کرد با دستش اروم مـیزد تو صورتم وگفت: -هی چته؟تو چرا اینجوری شدی؟خیل خوب بیـا بیرون …عجب غلطی کردما اگه بمـیره چه خاکی تو سرم کنم جواب جمشید خانوچی بدم …هی چشاتو باز ..اصلا بیـا جلو بشین بیـا اکسیژن ذره… ذره وارد ریـه هام شدن کمـی کـه جون گرفتم اومدم بیرون شعبون خواست کمک کنـه دستشو زدم عقب وگفتم:به من دست نزن …خودم مـیتونم راه برم وقتی جلو نشستم ماشینو روشن کرد وراه افتاد انگار خیلی ترسیده بود چون بگی نگی مـهربون شده بودگفت:بهتری ؟الان مـیتونی نفس بکشی ؟اب مـیخوای ؟ خدایـا عجب عجوبه ای رو خلق کردی ..ثبات اخلاقی نداره دقیقا معلوم نیست چه زمانی اخلاقش خوب مـیشـه با بیحالی نگاش کردم وجوابشو ندادم با لبخند از توی داشبورد یـه بطری اب دراورد جلوم گرفت وگفت:بیـا بخور خنکه تازه از یخچال درش اوردم ازش گرفتم با تعجب بهش نگاه کردم وگفتم:دهنی بشـه اشکالی نداره ؟ -نـه بابا چه اشکالی …تو هم مثل م مـیمونی..بخور نوش جونت بخاطر اینکه مطمئن بشم همـین جوری خوش اخلاق مـیمونـه گفتم:یعنی اگه خودتم بود بازم مـیفروختیش؟ اون چیزی کـه انتظارش وداشتم پیش اومد با اعصبانیت گفت:اولاً اینکه ه منو با خودت مقایسه نکن ،دوماً من یـه پارچه خانمـه مـیدونی چند که تا خواستگار داشت فقط بخاطر اینکه عزیز دوردونمـه شوهرش نمـیدم…تو معلوم نیست چه کاری دستت بوده کـه بابات مـیخواسته از شرت خلاص بشـه با این حرفش خونم بـه جوش اومد با بطری اب محکم کوبیدم بـه سرش نگاه عصبی بـه من کرد وپاشو گذاشت رو ترمز وماشین ونگه داشت دوتا سیلی چپ وراست صورتم زد وگفت :به خدا اگه جمشید نگفته بود سالم بـه دست منوچهر برسونمت مـیدونستم باهات چیکار کنم …حیف …حیف کـه جمشید با این حرفش دست وپام وبست …کسی جرات نکرده بود روی شعبون دست بلند کنـه اما تو ه ر ز ه … حرفشو قطع کردم وبا دادوگریـه گفتم:ه ر ز ه تویی وزن وت فهمـیدی حیوون … یکی دیگه کوبید تو دهنم درو باز کردم کـه فرار کنم اون سریع تر از من درو بست وراه افتاد وگفت:کدوم گوری مـیخوای بری ها ؟زودتر بدمت دست منوچهر واز شرت خلاص شم …توی همـین دوقیقه پیرم کردی که تا موقعی کـه رسیدیم من فقط گریـه مـیکردم واون دعوام مـیکرد کـه خفه شم ،چه جوری خفه شم تمام صورتموداغون کرده بود ، ماشین وزیرپل بزرگراه درحال تاسیس نگه داشت خودشم از ماشین پیـاده شد وشماره ای رو گرفت گلوم خشک شده بود هنوز اب نخورده بودم درون بطری رو باز کردم کمـی ازش خوردم خیلی خنک بود جیگرم جلا اومد ..در ماشینو باز کردم کمـی از ابو بـه صورتم زدم صداشو مـیشنیدم کـه مـیگفت:منوچهر نیـای…مـیسپارمت دست کریم خودت خوب مـیدونی کـه اون اعصاب درست حسابی نداره …خود دانی من فقط ۳۰دقیقه منتظر مـیمونم ….بعدش تلفن وقطع کرد همـین جوری کـه بهش نگاه مـیکردم گفت: -چیـه ؟به چی زل زدی ؟نکنـه بازم کتک مـیخوای ؟ محلش نذاشتم روی صندلیم نشستم ودرماشین وبستم …به ماشین تکیـه داد بودو بـه ماشین هایی کـه هر پنج دقیقه رد مـیشدن نگاه مـیکرد … چند دقیقه گذشت اما ازمنو چهرخبری نشد با کلافگی نشست تو ماشین وضبط وروشن کرد صدای محسن یگانـه تو ماشین پیچید : آخر راه اومدن با روزگار گره ی کوریـه کـه بخت منـه /که تمومـه اتفاقای بدش شاهده زندگی سخته منـه / شاید این زخمـی کـه از تو خوردمو از حرارتش زبونـه مـیکشم یـا تمومـه بیی هامو همش فقط ازدست زمونـه مـیکشم/ بگو بازم هوامو داریو مثل همـه منو تنـها نمـیزاری /بگو هستی که تا نترسونتم ظلمت این شب تکرایو / بگو هستیو روی ماه تو امشب پشت ابرا پنـهون نمـیشـه اسمون بخت تیره ی من ابری نمونـه همـیشـه / بگو بازم هوامو داریو مثل همـه منو تنـها نمـیزاری /بگو هستی که تا نترسونتم ظلمت این شب تکرایو / بگو هستیو روی ماه تو امشبم پشت ابرا پنـهون نمـیشـه اسمون بخت تیره ی من ابری نمونـه همـیشـه / من کـه پشتم بـه خودت گرمـه هوباز هرچی این راهو مـیام نمـیرسم /نکنـه دستمو ول کردی برم کـه به هرچی کـه مـیخوام نمـیرسم /شایدم من اشتباهی اومدم کـه در بسته رو وا نمـیکنی/من بـه این سادگی دل نمـیکنَم از تو کـه منو رها نمـیکنی/ بگو بازم هوامو داریو مثل همـه منو تنـها نمـیزاری/ بگو هستی که تا نترسونتم ظلمت این شب تکرایو / بگو هستیو روی ماه تو امشب پشت ابرا پنـهون نمـیشـه اسمون بخت تیره ی من ابری نمونـه همـیشـه ….انگار محسن یگانـه داشت حرفای دله منو مـیزد دلم از این همـه نامـهربونی خسته شده … چند دقیقه بعد نور چراغ ماشینی توی چشمام خوردنورش اذیتم مـیکرد دستمو جلوی صورتم گرفتم شعبون ضبطو خاموش کرد وپیـاده شد احتمالا حتما منوچهر باشـه پیـاده شد شعبون گفت:دیگه کم کم داشتم از اومدنت نا امـید مـیشدم -حالا کـه مـیبینی اومدم … منوچهرقد متوسطی داشت که تا نصف کلش تاس بود اما موهای پشتشو هنوز داشت یـه پیراهن سفید وشلوار مشکی تنش بود سیبیل پهلونی هم گذاشته بود …این دوتا انگار دشمن چندین وچند ساله هم بودن چون نـه دست نـه سلام ،طرز بـه هم نگاه شونم عینایی بود کـه مـیخواستن دوئل کنن… -خوش اومدی ؟ -خوب ه کجاست؟ -چیـه پکری منوچ خان .. -مـیخواستی نباشم بـه زور دارین یـه و تو پام مـیکنین.. -به زور؟؟؟!!! اقارو انگار یـادش رفته بدهکاره -نخیر یـادم نرفته …ولی یـادم نمـیاد بدهکار تو باشم کـه داری با من این جوری حرف مـیزنی -نـه مثل اینکه با توپ پر اومدی قبل از اینکه سر هم دیگه رو بزنیم بهتر کـه معامله رو تموم کنیم اومد سمت من درون ماشینو باز کرد وگفت: علیـا حضرت افتخار مـیدن بیـان پایین؟ اینم واسه ما نصف شبی شوخیش گرفته از ماشین پیـاده شدم با هم رفتیم پیش منوچهر روبه روی منوچهر وایسادیم شعبون گفت:اینـه … منوچهر یـه نگاه بـه من ویـه نگاه بـه شعبون گفت:شوخیت گرفته ؟این چیـه من ببرمش …این کـه قیـافه نداره هر مردی کـه اینو ببینـه درجا سکته مـیکنـه شعبون خندید وگفت :الان شبه زیـاد مشخص نیست روز خوشکل مـیشـه…بعدشم این ه ابروشو برداره و یـه دستی بـه صورتش بکشـه ،زیبا مـیشود مترس -این ده شئ هم نمـی ارزه …به خدا حیفم مـیاد هزار تومن بابتش بدم دیگه نتونستم تحمل کنم با اعصبانیت گفتم:فکر کردی خودت چقدرمـی ارزی کـه روی دیگران قیمت مـیزاری ؟ تورو با این قیـافت اگه حراجتم بزارنی نمـیاد سراغت دوتا شون با تعجب نگام مـی کـه شعبون زد زیر خنده اونقدر قهقه اش بلند بودم کـه ترسیدم، منوچهر هم با اعصبانیت نگام کردوگفت:زهر مار بـه چی داری مـیخندی؟ همـین جور کـه داشت مـیخندید گفت :وای دلم ..وای خدا ..(یـه نفسی کشید وگفت)چیـه منوچ جون حقیقت تلخه ..خیلی باحالی دوباره خندید کـه منوچهر با اخم گفت:این ه راست کار من نیست …درد سر داره ورش دارببرش خنده روی لبای شعبون خشک شد خودشو جمع کردبه طرف منوچهررفت با دستش فکشو فشار داد وگفت:ببین جیگر ،نیومدم ازت خواهش کنم کـه بخریش دارم مجبورت مـیکنم… مـیدونی جمشید خان چه پیغامـی برات فرستاده ؟گفته بـه منوچ بگو یـا مـیخریش یـا مـیفروشمت مـیدونی کـه چقدر بدهکاریشی حتما کم کم بدهیشو صاف کنی.. منوچهر با اعصبانیت دست شعبونو عقب زد وگفت:بدهیمو مـیدم ولی این و نمـیخوام شعبون لبخندی زد وگفت: نـه دیگه نشد ..هم بدهیتو مـیدی هم این برمـیداری …جمشید گفته ه بدردت مـیخوره تو کـه زیـاد داری ایتنم قاطیـه اونا کن منوچهر از روی حرص واعصبانیت رفت سمت ماشین با یـه پاکت برگشت گرفت سمت شعبون ،دستشو دراز کرد کـه برداره پاکت وکشید وگفت:به جمشید خان بگو این باره اخر کـه این کارو مـیکنم …بهش بگو فقط ده مـیلیون از بدهیم مونده کـه اونم که تا پنج یـا شیش ماه دیگه مـیدم، اما دیگه به منظور من نمـیاره اینارو بهش مـیگی فهمـیدی؟ شعبون پاکت واز دست منوچهر برداشت همـین جور کـه توی پاکت ونگاه مـیکرد گفت :چرا خودت بهش نمـیگی؟آها…یـادم رفته بود کـه جمشید گفت اگه یـه بار دیگه ببیندت جای سالم تو بدنت نمـیزاره (خندید وروبه من کرد وبه منوچهر گفت)خیرش وببینی …هر چند مـیدونم بـه یک ماه هم نمـیکشـه توی تیمارستان بستریت مـیکنن ……همـین جور کـه مـی خندید منوچهربا حرص لباسمو کشید وبرد سمت ماشین نزدیک ماشین کـه شدیم شعبون گفت:ببین منوچ این ه از تاریکی مـیترسه خواستی تنبیش کنی بفرستش تو انباری (بلند بلند خندید) مطمئنم کـه امشب چیزی مصرف کرده یـا شایدم دلش خوشـه کـه پولی رو کـه مـیخواست بدست اورده سوار ماشین شدیم هر کی رفت سمت خودش…. منوچهر رادیو رو روشن کردچند دقیقه بعد شروع کرد با خودش حرف زدن:هرچی سنگه جلو پای لنگه …یکی نبود بـه من بگه اخه منوچ ابت کم بود.. نونت کم بودکار ت با جمشید چی بود .. کـه خودتو اینجوری بد بخت کنی…(یـه اهی کشید وگفت)خشک بشـه این شانست منوچ بدبختی کـه دیگه شاخ دم نداره.. همـین جور کـه بهش نگاه مـیکردم حرفشم گوش مـیدادم کـه سرشو چرخوند طرف من وبه لباسام نگاهی انداخت گفت:این چه لباسای کـه تنته؟ -ببخشید نمـیدونستم قرار منو بدزدن وگرنـه لباس شب مـیپوشیدم .. با تعجب گفت:مگه دزدیدنت ؟ -پس نـه..کارت دعوت برام فرستادن کـه بیـام اینجا ،گُنـه کرد درون بَلخ اهنگری، بـه شوشتر زدن گردن مسگری..یکی دیگه یـه غلطی مـیکنـه من حتما تاوانشو بدم با خنده گفت:توهم انگار دل پری داری …صورتت چی شده؟ از این همـه مـهربونیش تعجب کردم ، وازاونجایی کـه تجربه بهم ثابت کرده کـه بابام ،هومن ، نویدوشعبون هر کدومشون درون زمان خاصی اخلاقشون دچارتغییروتحول مـیشـه ،پس نباید بـه اینم اعتماد کنم گفتم:شعبون بهم زده پوفی کرد وگفت:این شعبون ادم بشو نیست بخاطر همـین اخلاق گندش بود کـه زنش ازش طلاق گرفت وبچه هاشو با خودش برد با تعجب گفتم:طلاق گرفته؟یعنی الان هیچ کدوم از بچه هاش پیشش نیست؟ -نـه…چطور؟ -هیچی… گفته یـه داره کـه خیلی دوستش داره وشوهرش نمـیده با صدای بلند خندید وگفت:از دست این شعبون …خالی بسته، بزرگش سیزده سالشـه اون چهار که تا هم زیر ده سالن نمـیدونم چرا خوشحال شدم شاید بخاطر اینکه بـه ه حسودیم شده بود کـه باباش اینقدر دوستش داره…پیچید توی یـه کوچه تنگ وباریک دم یـه خونـه ماشینو نگه داشت وگفت:پیـاده شو با هم پیـاده شدیم با سویچ ماشین محکم بـه در کوبید اینقدر زد کـه صدای یـه زنی از تو خونـه درون اومد:هوی گوسپند چه خبرته مگه سر اوردی؟ وقتی درو باز کرد با اعصبانیت واخم بود اما وقتی چشمش بـه منوچهر افتادبا لبخند گقت:به بـه منوچ خان پارسال دوست امسال دشمن ،مـیگفتین تشریف مـیارین یـه پشـه برات قربونی مـیکردیم… بدون اینکه جوابشو بده با اخم نگاه من کرد وگفت :برو تو زنـه با تعجب بـه من نگاه کرد رفتم داخل اونم پشت سرم اومد تو درو بست گفت:نادر کجاست؟ -مـیخواستی کجا باشـه خونـه امـیدش …این کیـه با خودت اوردیش؟ -گفتم شاید دلت به منظور مـهون تنگ شده باشـه.. یکیشو بارت اوردم -دل من غلط ه کـه از این دلتنگیـا ه (با لبخند گفت)تازه اق منوچ مـهمونم خرج داره متوجه کـه هستی؟ منوچهر صورتشو برد جلوی صورت زنـه وبا اعصبانیت گفت:فکر کنم هنوز بهم بدهکار باشی؟ زنـه نگاهی بـه من انداخت وراه افتاد سمت خونـه منو منوچهرم پشت سرش راه افتادیم همـین جور کـه راه مـیرفت با دلخوری حرف مـیزد :اون بدهکاری رو من خیلی وقته صاف کردم مثل اینکه یـادت رفته اگه من نبودم حکم اعدام زنت ومـیذاشتن کف دستت روی پله های خونـه نشست با حرص پاشو مـیزد بـه زمـین منوچهر گفت:نـه یـادم نرفته یعنی اُصلا چیزا ی بد وفراموش نمـیکنم…حالا چی مـیخوای پول؟اگه بهت بدم فقط خودتو بدهکار تر مـیکنی دستشو بـه طرف منو چهرتکون داد وبا اعصبانیت گفت:کی گفت پولو واسه خودم مـیخوام ؟ ببین اقا منوچهرمن هشت که تا بچه قدو نیم قد دارم باباشونم تو زندونـه کی مـیخواد نون اینارو بده؟ من این بدبختا روکله سر بیدار مـیکنم مـی برمشون شمال تهران ،چهارتا دسته گلم مـیدم دستشون کـه بفروشن خدا شاهده وقتی جلو ماشینا مـیگرن کـه گلاشونو بفروشن دل تو دلم نیست کـه یکی بخواد بزنتشون یـاخدای نکرده با یـه ماشین تصادف کنن وقتی هم شب مـیخوان بخوابن نمـیدونن بالشت چیـه … منـه بدبخت تر از اونا وقتی به منظور اقا زاده های بالای شـهر اسفند دود مـیکنم ده تاشون یـا فحشو بدوبیرا مـیگن یـا ا (سرشو انداخت پایینو هم حرف مـیزد هم گریـه مـیکرد)شاید فقط یکیشون بهم پول بدن، حالا خدا خوشش مـیاد من پول این طفل معصوما رو کـه از صبح تاشب جون مـیکنن وم تو شکم خانم -هووووو…چه خبرته مگه این چقدر مـیخواد بخوره کـه این قدر آه وناله مـیکنی ؟فکر کردی خبر ندارم از جای دیگه هم پول درون مـیاری… سرشو بالا اورد بهش نگاه کردم دریغ از یک اشک با تعجب گفت:منظور؟ -منظورو رسوندم …این فقط دوشب مـهمونته بعد فردا مـیام مـیبرمش -یعنی تو این دوشب نمـیخواد بخوره … که تا الان ساکت بودم وچیزی نگفتم بـه خانمـه کـه نمـیدونم اسمش چی بود نگاه کردم وگفتم: خانم اگه فکر مـیکنی دولقمـه بیشتر… شب بچه هات سرشونو با شکم گرسنـه زمـین مـیزارن ،من اون دولقمـه رو نمـیخورم …کسی با دوروز غذا نخوردن نمرده با چشای گشاد وتعجب دستشو چپ وراست کرد وگفت:به بـه گل بود بـه سبزه نیز اراسته گشت ، خودش کم بود زبونشم بهش اضافه شد، نگفته بودی خانم زبون دارن !!نگه داریش درد سر داره حتی یـه شب (بلند شدوگفت) وقتی رفتین درو پشت سرت ببند منوچهر با اعصبانیت نگام کرد وگفت:نمـی تونی دودقیقه جلوی زبونت وبگیری؟ (داشت مـیرفت سمت یکی از اتاقا کـه منوچهر جلوش گرفت و گفت)دردت چیـه؟ -دردم دوتاست …اول اینکه من این دوروز وباید بس بشینم توخونـه و مراقب دوشیزه خانم باشم کـه یـه وقت فکر فرار بـه سرش نزنـه وتوی این دوروز من از نون خوردن مـیوفتم … درد دومم کـه زیـاد مـهم نیست زبون خانومـه منوچهر پوفی کردو از تو جیبش دوتا تراول صد تومنی دراورد وجلوش گرفت وگفت:به خدا اگه مجبور نبودم منت تو رو نمـیکشدیم با لبخند پولو از دستش گرفت وگفت:این شد یـه چیزی… حالا واسه چی نمـیبریش خونـه ؟ -هنوز بـه زبیده چیزی نگفتم -چرا ؟ با اعصبانیت گفت:بخاطر اینکه اگه بفهمـه بابت این خانم پول دادم سرم بالای داره با تعجب بـه من نگاه کرد وگفت:خریدیش؟؟!!!فکر مـیکردم عصر داری تموم شده -از بس چپیدی تو این خونـه از دورو ورت خبر نداری..اون موقع درون ملع عام مـیفروختن الان دزدکی مـیفروشن -حالا چند ؟ -چهار تومن .. -چهار صد هزار تومن دیگه؟؟ -نخیر مـیلیون تومن … با چشای گشاد گفت:برو گمشوبابا …مگه تو کلت یونجه ریختن کـه همچین پولی رو بابتش دادی ؟ادم مـیخواستی بـه خودم مـیگفتی برات مـیاوردم کـه انجلینا پیشش لنگ مـینداخت -چی مـیگی تو … مـیخوام چیکار مجبور شدم ،جمشید مجبورم کرد اشغال هم حتما مواداشو بفروشم هم اداماشو بخرم -اها حالا فکرشو نکن سکته مـیکنیـا -بزار سکته کنم بمـیرم
-دور از جون این حرفا چیـه مـیزنی
منوچهر از پله ها اومد پایین جلوم وایساد بـه صورتم نگاه کرد وگفت:زیور یـه اب یخم بزار رو صورتش -چشم فرمایش دیگه ای نیست ؟ -نـه خداحافظ مواظبش باش فهمـیدی؟ با حرص گفت:چشم جناب خوش اومدی درو کـه بست زیور گفت:هوی گربه بیـا بالا خواستم یـه چیزی بهش بگم ولی دیدم ساکت بشم بهتره پشت سرش را افتادم برگشت بـه پام نگاه کرد وگفت:دمپایی بابابزرگت پوشیدی؟ بازم چیزی نگفتم رفتیم بـه اشپزخونـه …. از یخچال یخ دراورد وگذاشت توی کیسه فریزر داد دستم وگفت:بزار روصورتت (از دستش گرفتم گذاشتمش رو صورتم مـیسوخت بهم نگاه کرد وگفت)اسمت چیـه ؟ چشمام وبخاطر سوزش صورتم بستم وگفتم :ایناز.. -دورگه ای؟ چشمام وبا تعجب باز کردم وگفتم:نـه..!!! -پس چرا این شکلی هستی؟عین این کره یـا وژاپنیـا -با درد گفتم:نمـیدونم مم همـین شکلی بود بلند شد کـه بره گفتم :چادر داری؟ همـین جور کـه وایساده بود گفت:دارم ولی به منظور کارمـه مـیخوای چی کار؟ -نماز بخونم اول نگام کرد بعد پقی زد زیر خنده وگفت:بهت نمـیاد نماز خون باشی -مگه نماز خونا چه شکلین ؟ دستشو پایین وبالا کرد وگفت:حداقل این شکلی نیستن بـه خودم یـه نگاهی انداختم یـه پیراهن چهار خونـه ابی وسفید وقرمز با شلوار اسپرت مشکی وروسری سفید پوشیده بودم گفتم:خوب چیکار کنم از تو خواب دزدیدنم -کیـا؟ -نمـیدونم… ..من چادر دارم ولی مـهرشو دیگه شرمندم -نمـیشـه بری از همسایـه تون بگیری؟ -چی؟؟؟!!!از همسایـه بگیرم؟ نمـیگن که تا حالا کجا بودی کـه الان یـادت افتاده نماز بخونی ؟ خندیدم وگفتم:خوب بهشون بگو توبه نصوح کردم مـیخوام راه بندگی خدا رو درون پیش بگیرم -توبه گرگ مرگه من اونقدر گناه کردم کـه اگه بخوان منو ببرن جهنم ،جهنم منو راه نمـیده …حالا با چیز دیگه کارت راه نمـیوفته؟ -چرا…سنگ صاف -خوب خدا رو شکر چیزی کـه تو خونـه ما زیـاده سنگ و کلوخ برو از تو باغچه هر چی سنگ صاف پیدا کردی به منظور خودت بردار با لبخند گفتم یـه دونـه بسه رفتم تو حیـاط وضو گرفتم بـه خونـه یـه نگاهی انداختم خونـه های قدیمـی تهران کـه با ااخته بودن یـه حوض وسط حیـاط ویـه باغچه نسبتا بزرگ هم چپ وراست خونـه بود داشتم دنبال سنگ مـیگشتم کـه صدام زد :اهای گربه خانم بیـا بالا پیدا کردم بیـا از دستش کفری شده بودم …یـه پوفی از روی حرص کردم و رفتم بـه همون اتاقی کـه صدام زد دیدم پای یـه صندوقچه قدیمـی نشسته که تا منو دید گفت:بیـا اینجا بشین کنارش نشستم یـه بقچه از صندوق دراورد روی پاش گذاشت وبازش کرد گفت:این کادویی شب عروسیم بود مادر شوهر خدا بیـامرزم بهم داد حتی یـه بار هم ازش استفاده نکردم بگیرش از دستش گرفتم یـه چادر سفید گلدار با سجاده سفید حتی تسبحشم سفید بود ازش تشکر کردم اون خوابید منم نمازم وخوندم تمام موقعی کـه نماز مـیخوندم بهم نگاه مـیکرد وقتی نمازم تموم شد گفت:قبول باشـه -قبول حق … -حالامطمئنی خدا صداتو نشیده؟ -چرا نشونـه؟ -چون خدا مال ادم پولداراست نـه ما…. سجاده و چادر گذاشتم بالای بالشتم وگفتم :چرا همچین فکری مـیکنی ؟چون بـه اونا پول داده بـه تو نداده؟ -خوب اره …اگه فقیرا رو دوست داشت بـه ما هم پول مـیداد ببین خدا با ما کـه دشمنی نداره هرچیزی بـه انسان مـیده فقط به منظور ازمایش وامتحان…یکی با ثروتش امتحانش مـیکنـه یکی دیگه با پست ومقامـی کـه داره یکی هم عین توبا فقر خندید وگفت:یکی هم عین تو با دزدیدنت روسریمو دراوردم گذاشتم کنارم و با خنده گفتم:افرین …شب بخیر همـین جور کـه نگام مـیکرد گفت:شب بخیر خواب بودم کـه احساس کردم یکی دستشو مـیزاره رو صورتم وبرمـیداره چشمامو باز کردم دیدم دوتا پنج وشیش ساله کنارم نشستن ومـیخندن نشستم وبا لبخند بهشون نگاه کردم قیـافه هاشون خوب بود اما صورت های کثیف وموهای ژولیده داشتن یکیشون دستشو گذاشت روصورتمو گفت:نرمـه…سمـیه دست کن نرمـه اونم با شوق و ذوق دستشو گذاشت وگفت :اره …نرمـه از کاراشون خندم گرفته بود یکی دیگشونم کـه ظاهرا حتما سه یـا چهار سالش باشـه بدو بدو اومد وگفت:من..من (اینم دستشو گذاشت رو صورتم وگفت) آله..نلمـه بعد سه تاشون با هم خندیدن منم با هاشون خندیدم کـه صدای زیور اومدوگفت:هوی چتونـه عین ادم ندیدها ریختین سرش…گم شین برین تو اشپزخونـه کوفت کنین -چیکارشون داری ولشون کن همـین جور کـه با جاروبهشون مـیزد کـه بلند شن گفت:تو این جونورا رو نمـیشناسی زمـین وزمان وبهم مـیریزن …تو هم پاشو بیـا صبحونتو بخور بلند شدم همـین جور کـه رختخوابم و جمع مـیکردم وگفتم :مـیل ندارم …خودتون بخورید اومد سمتم وبالشت واز دستم کشید وگفت:حرف دیشبم وبه دل گرفتی؟ببین زیور هر چی باشـه ناخن خشک نیست ..راه مـی یوفتی یـا با جارو بفرستمت تو اشپزخونـه؟ من نمـیدونم چرا زیور با اعصبانیت حرف مـیزد …با هم رفتیم تو اشپزخونـه چشام هشت که تا شد زیور با جارو زد تو سرم وگفت:بگو ماشاالله.. -چشام سور نیستا…ولی ماشاالله چشم نخورن ایشاالله هشت که تا بچه ریزه پیزه …پنج که تا سه که تا پسر..همشون بـه من نگاه مـی زیور گفت:”خوب ایناز خانم اگه نگاه ت تموم شده برو صبحونتو بخور” … بـه دوتا پسر کـه کنار هم نشسته بودن گفت” دوقلوهای افسانـه ای یـه نَموربرین اونور که تا خانم بشینن “رفتم کنارشون نشستم ، من بـه بچه ها نگاه مـیکردم اونا هم با خنده بـه من نگاه مـی …زیور برام چایی ریخت وداد دستم گفتم:همشون بچه های خودتن ؟ -نـه چند تاشونو از کوچه پشتی پیدا کردم -همشون ماله یـه شوهره؟ لقمـه رو گذاشت تو دهنشو گفت: بعد نـه …هر کدومشون ماله یـه شوهرن بخاطر طرز حرف زدنش بلند خندیدم اونم با خنده من خندید و گفت:والله….از بس سوالای عتیقه مـیپرسی بچه ها با گیچی بـه ما نگاه مـی …چند که تا لقمـه کـه خوردم زیور با صدای بلندی گفت:هوی چتونـه شما کـه دارین این بدبخت و مـیخورین هرکی صبحونشو خورده بره تو حیـاط یکی از پسرا گفت:امروز کار نمـیکنیم؟ -نـه ..امروز تعطیله یـهو همشون با خوشحالی جیغ کشیدن ودست زدن گفتن “هورا” پسرا بـه زیور گفتن” ما مـیریم فوتبال ظهر مـیایم “اینو گفتن وبا دو از اشپزخونـه رفتن بیرون زیوربا داد گفت: اگه با سر خونی وگریـه وزاری برگردین …اینقدر مـیتون کـه خون بالا بیـارین با لقمـه ای کـه تو دهنم بود با تعجب نگاش مـیکردم کـه گفت:هوی خفه نشی لقمـه رو پایین لقمـه رو بـه زور چایی فرستادم پایین وگفتم:واقعا مـیزنیشون -پس نـه نازشون مـیکشم …برا ادب لازمـه بعد خوردن صبحانـه ا تو حیـاط وسطی بازی مـی منم نگاشون مـیکردم یکیشون اومد طرف من گفت:حاله اِمست چیـه؟ با لبخند گفتم:ایناز انگار متوجه نشده بودگفت:چی؟ شمرده گفتم:ای…ناز -اها … لپشو کشیدم وگفتم:اِمست تو چیـه؟ خندید وگفت:دَلا… -چی؟ یکی از ا کـه توپ دستش بود گفت:اسمش زهراست .. نمـیتونـه درست حرف بزنـه زهرا با قیـافه معصومـی سرشو انداخت پایین وبا انگشتش بازی مـیکرد بادستام سرشو بلند کردم وگفتم:تو چرا باهاشون بازی نمـیکنی؟ -نمـیدالن… -خوب خودم بات بازی مـیکنم.. با ذوق گفت:لاست مـیگی؟ -اره… بعد از اینکه با زهرا بازی کردم رفتم تو خونـه و هرچی سر چرخوندم کـه یـه تلفن پیدا بشـه وبه نسترن زنگ ب پیدا کـه نکردم هیچ حتی سیمشم نبود ..روز اول با سرعت گذشت معلوم نبود فردا قراره چه بلایی سرم بیـاد…. موقع شام تو اتاق نشسته بودیم کـه بچه ها صداشون دراومد : گشنمونـه شام چی داریم؟ -کوفت…چی دارم کـه بهتون بدم زهرا: من دُشنَمـه.. زیوربا داد گفت:خوب یـه شبم بدون شام بخوابین نمـیمـیرین کـه به زیور گفتم:یعنی الان هیچی نداری کـه به اینا بدی ؟پولی کـه دیشب منوچهر بهت داد چیکارش کردی؟ -اول اینکه بـه تو هیچ ربطی نداره ..دویوماً من از صبح که تا حالا نگهبان جنابعالی بودم …کی وقت کردم برم بیرون بلند شدم گفت:کجا؟ -مـیرم تو اشپزخونـه ببینم چیزی پیدا مـیشـه به منظور اینا درست کنم داشتم مـیرفتم کـه پوزخند زد و گفت:به تو مـیگن دایـه مـهربان تر از مادر تنـها چیزی کـه تو اشپزخونـه پیدا کردم سه که تا سیب زمـینی بود زیور اومد تو اشپزخونـه وگفت:دیدی گفتم چیزی ندارم -مـیتونی دوتا تخم مرغ برام جور کنی؟ -تخم مرغ؟؟ اره یکی از پسرا رو فرستاد دوتا تخم مرغ برام اوردسیب زمـینی رو سرخ کردم دوتا تخم مرغها هم همزدم ریختم روش وقتی حاضر شد …سفره رو انداختمو صداشون زدم وقتی شامشون وخوردن خوابیدن من وزیورم روی پله های خونـه نشستیم وگفت:غذای خوشمزه ای بود دستت درست …از کجا یـاد گرفته بودی؟ با لبخند گفتم:م همـیشـه مـیگفت زن کدبانو اونیـه کـه با هرچیزی کـه توخونش بود بتونـه غذا درست کنـه …نباید لنگ مرغ وگوشت باشـه -باریکلا بـه ت حتما خونـه داریش واشپزیش یکه نـه؟ با ناراحتی گفتم:بود …دیگه نیست ؟ -یعنی چی؟ یعنی دیگه اشپزی نمـیکنـه؟ با بغض گفتم :دیگه نـه خونـه داری مـیکنـه نـه اشپزی…دیگه تو این دنیـا نیست -اخی…خدا رحمتش کنـه من وزیور که تا ساعت دوازده شب با هم حرف زدیم اون از زندگی وسختیـهایی کـه کشیده بود گفت منم ازنامـهربونی های زندگیم گفتم.. کمـی کـه باهاش صمـیمـی شدم گفتم حتما زنگ ب اما اون دعوام کرد وگفت حوصله دعوا با منو چهرو نداره ساعت دوازده خوابیدیم …. صبح خروس خون یکی با مشت وگلد بـه در مـیزد من وزیور بیدار شدیم با غر زدن گفت:کیـه کله سحری ؟ نشستم وگفتم:شوهرته؟ روسریشو پوشید وگفت :نـه بابا؟اون که تا پنج ساله دیگه هم درنمـیاد…این درون زدن منوچهره موهامو بستم وروسریم وپوشیدم کنار پنجره ایستادم پرده رو کنار زدم خودش بود منوچهر خدا اخرو عاقبت من وبخیر کنـه منوچهر تو حیـاط ایستاد بعد از چند دقیقه حرف زدن زیور اومد پیشم وگفت:وقت خدا حافظیـه دیگه ..باید بری اومد سمتم وبغلم کرد وبا بغض گفت:توی این چند سالی کـه از خدا عمر گرفتم با هیچ بـه اندازه تو صمـیمـی نشدم خون گرمـی هستی (ازم جدا شد وگفت)خدا پشت وپناهت کم کم داشت گریم مـیگرفت با هم رفتیم تو حیـاط منوچهر یـه پلاستیک وجلوم گرفت وگفت:بگیر اینو بپوش ازش گرفتم وداخلش نگاه کردم مانتو بود درش اوردم وپوشیدمش با تعجب بـه خودم نگاه کردم دقیقا چهار که تا ایناز دیگه لازم بود که تا اندازه بشـه زیور گفت:اخه کله کدو تو این و ندیده بودی کـه همچین مانتویی براش گرفتی ؟این بدبخت که تا صد ساله دیگه هم بخوره این اندازش نمـیشـه کـه به قیـافه جدی زیور نگاه کردم نتونستم جلو خودم بگیرم وزدم زیر خنده دو تاشون با تعجب نگام گفتم: عیبی نداره زیور جان همـین خوبه منوچهر:من چه مـیدونستم چی حتما براش بخرم …این اولین بارمـه کـه دارم به منظور یکی خرید مـیکنم زیور:مثل این مـیمونـه کـه بری به منظور کرم ابریشم خورجین خربیـاری حالا از کجا خریدی؟تو کـه نصف شب رفتی؟ -اینو به منظور زبیده گرفته بودم بهش ندادم چون مـیدونستم …به سلیقه اون نیست اوردمش به منظور این -حرفت یکی نیستا ..اول کـه گفتی که تا حالا برایی خرید نکردی…حالا هم کـه مـیگی به منظور زیور خریدی….تو عقل وشعورت نرسید زنـه بشکه ا ی تو کجا این نی قلیون کجا؟ دوباره خندیدم کـه منوچهر گفت:به این ه چی دادی؟ -تو کـه عین زلزله رو سرمون خراب شدی….کی وقت کردم چیزی بهش بدم منوچهر بـه من اشاره کرد وگفت :خیل خوب راه بیوفت بریم خواستیم بریم کـه زیورگفت :صبر کنید … یـه دقه صبر کنید سریع رفت تو خونـه وبا یـه پلاستیک برگشت کنارحوض وایساد بـه من گفت:ایناز یـه لحظه بیـا پلاستیک و داد دستم وگفت این چادر و سجاده هست اونجا هم گیرد نمـیاد ازش گرفتم وگفتم :ممنون منوچهر گفت:چی بهش دادی؟ زیور:به تو ربطی نداره زنونست با زیور خدا خداحافظی کردم وسوار ماشین شدم تو راه منوچهر بهم گفت:ببین نمـیدونـه تورو خ وقتی رفتیم خونـه مـیخوام بهش بگم تو پارک دنبال جای خواب مـیگشتی اوردمت خونـه …فهمـیدی؟ -ادم ومـیدزدن بعد مـیگن پیدات کردیم …اره فهمـیدم با اعصبانیت گفت:مگه من دزدیدمت کـه این جوری حرف مـیزنی؟…حالا خوبه خودت بودی دیدی بـه زور تو رو بهم -حالا من خونـه شما حتما چیکار کنم؟ هنوز اخم روصورتش بود گفت:وقتی رسیدیم مـیفهمـی نمـیدونم از کجا اومدم بـه کجا رسیدم چون نزدیکای ظهر بود کـه دم یـه خونـه ماشینو نگه داشت پیـاده شد با کلید درحیـاط وباز کرد وماشین وبرد تو حیـاطه خیلی کوچیک کـه فقط بـه اندازه یـه ماشین با دوتا ادم کـه راه برن جا داشت رفتیم تو خونـه یـه هال نسبتا بزرگی بود سمت راست دوتا اتاق کنار هم بود جلوم هم یـه اتاق بود سمت چپم یـه اشپزخونـه اپن با بغلش یـه راهرو باریک کـه فکر کنم بـه حموم ودستشویی ختم بشـه خونـه رو نگاه مـیکردم کـه منوچهرصدا زد:زبیده …زبیده یـه خوش قیـافه قد بلندوخوش استیل با موهای بور بلند که تا ش از اشپزخونـه اومد بیرون وبا تعجب بـه من نگاه کرد وگفت:سلام منوچهر.. زبیده حمومـه منوچهر:کی رفته حموم؟ -یک ساعتی مـیشـه … چه خبرشـه غسل مـیتم بود حتما تا حالا تموم مـیشد منو چهر رفت سمت اشپزخونـه منم سر جام وایساده بودم ه هنوزبا تعجب نگام مـیکرد صدای یـه زنی از سمت چپم اومدکه گفت: چته منوچ خونـه رو گذاشتی رو سرت ؟ سرمو چرخوندم دیدم یـه زن قد بلند وچهار شونـه وچاق یـه حوله روسرش انداخته بود که تا چشش افتاد بـه من گفت:تو کی هستی دیگه ؟اینجا چیکار مـیکنی؟ منو چهر با یـه لقمـه نون از اشپزخونـه دراومد وگفت:سلام بر نازی خودم صبح عالی بخیر حموم خوش گذشت؟ زبیده همـینجور کـه مـیرفت سمت اشپزخونـه گفت:بدون تو صفا نداشت این ه رو تو اوردی؟ منو چهر بـه من نگاه کرد وگفت:تو چرا هنوز اونجا وایسادی ؟(به یکی از مبلای نزدیک خودش اشاره کرد وگفت)بیـا اینجا بشین … ه خواست بره تو اتاق کـه زبیده صداش زد:مـهناز بیـا یـه استکان چای برام بریز بعد اسم این خوشکل خانم مـهنازه …مـهناز چایی رو جلو زبیده گذاشت ورفت بـه اتاق منو چهر گفت:اوردم واسمون نون دربیـاره زبیده نشسته بود روی صندلی وچای مـیخورد گفت:خاک تو سرتون کـه این مـیخواد برات نون دربیـاره … چرا سرو وضعش اینجوریـه ؟ -از خونـه فرار کرده هرچی دم دستش بوده پوشیده -اها کـه اینطور..جنس اوردی؟ -من کـه دیشب بهت دادم !!! -اره… ولی این ه دست وپا چلفتی که تا پلیسا رو مـیبینـه مـیندازتشون تو جوب.. منوچهربا اعصبانیت گفت:ای تو گور باباش …کجاست ؟ که تا مـیخواد بره سمت اتاق زبیده جلوش وایساد وگفت:وایسا کجا؟ حالانمـیخواد به منظور ما غیرتی بشی…خودم تنبیـه ش کردم …دوروز مواد بهش نرسه حالش جا مـیاد منو چهر با اعصبانیت رفت توی یکی از اتاقای سمت راست زبیده اومد طرف من بلند شدم سر که تا پای من ونگاه کرد یـه پوزخندی زد وگفت:منو چهر خوشکل تر از تو گیرش نیومد ؟دنبال من بیـا چیزی بهش نگفتم ودنبالش راه افتادم درون اتاقی کـه روبه روم بود وباز کرد با تعجب بهشون نگاه کردم هفت که تا تو اتاق بودن دو که تا شون داشتن سیگار مـیکشید ن زبیده منو هل داد تو گفت:واستون مـهمون اوردم یـه جوری بهم نگاه مـی ند کـه انگار یکی رو کشتم مـهناز رو تخت لم داد بودو گفت:به خانـه فحشا خوش امدی دخی جون یکی از ا کـه به دیوار تکیـه داد بود و سیگار مـیکشید گفت:ببند اون دهنتو فکرای بد راجبع مون مـیکنـه …لطفا مارو قاطیـه کاریـه خودت نکن با اعصبانیت گفت:فکرکردی کارای خودت خیلی تمـییزه کـه ما شدیم زبیده:بسه …با هم مـیچرین عین ای خوب…قانون اینجا هم بهش گوش زد کنید این وگفت ورفت من موندم و این هفت نفر اون کـه سیگار مـیکشید گفت:چرا عین بت وایسادی بیـا اینجا پیشـه من بشین …سیگارشو گذاشت تو جا سیگاری کنارش نشستم بقیـه شون بـه جز دونفرشون اومدن دورم حلقه زدن ونشستن اونی کـه کنارم نشسته بود گفت:اول معرفی …نام ،نام خانوادگی ،شماره شناسنامـه، نام پدر ،نام مادر وخلاصه هر چی کـه تو شناسنامته مـیگی..حالا شروع کن اونی کـه روبه روم نشسته بود گفت:بچه ها اول صبر کنید ما خودمونو معرفی کنیم کـه قاطی نکنـه بدونـه یکی بـه کیـه.. بعد اسمشو مـیپرسیم همشون با هم گفتن:قبولی کـه این پیشنـهاد ودادگفت: من سپیدم نوزده سالمـه این کـه کنارت نشسته وسیگار مـیکشید نگاره بیست وشیش سالشـه این کـه سمت راستم نشسته اسمش نجمـه هست ولی ما بهش مـیگیم نجوا کوچکترین عضو خانواده هیجده سالشـه اینکه سمت چپم نشسته مـهسا بیست ویک سالشـه اینم کـه کنارت نشسته یسناست مـهسا بیست سالشـه (به پشتش اشاره کرد )اونم کـه اونجا دمق نشسته لیلاست بیست چهار سالشـه البته معتاد فقط دودیـه ..اینم کـه رو تخت شاهیش نشسته خشکل خشکلاست مـهنازه بیست و هفت سالشـه خب حالا تو.. بـه همشون نگاه کردم وگفتم:اسمم آینازه بیست وچهار سالمـه یسنا قیـافشو یـه جوری کردوگفت:اسمش خیلی لوسه نـه؟ نجوا:ولی بـه نظر نمـیاد خودش لوس باشـه سپیده بـه صورتم نیم خیز شد وگفت:مـهسا ببین حالت چشماش عین گربه هست نـه؟ مـهسا صورتشو اورد جلو صورتم، کـه خودمو کمـی عقب کشیدم گفت:اره ولی کوچیک تره نجوا: یسنا فیلم کره ای کـه پریروز دیدیم یـادته قیـافش کپ ی کـه نقش اول فیلم رو باز مـیکرد مگه نـه ؟ یسنا:برید کنار ببینمش …(به صورتم خیز شد خودم وعقبت تر کشیدم)اره فقط اون موهاش بود این موهاش پیچ وتاب داره چها رتاشون بهم خندیدن لیلا کـه تا اون موقع پکر یـه گوشـه نشسته بود گفت:بابا ولش کنید بنده خدارو ..عین این ادمای غار نشین کردین ….که ادم ندیدن چهار که تا شون کشیدن عقب وسرجاشون نشستن نگارگفت :اهل دود ودم هستی؟ سپیده:نیست ولی مـیکنُیمش… همشون با هم خندیدن مـهنازگفت:خفه شین دیگه ..شورشو دراوردین (به من نگاه کرد وگفت) تولباس بهتر نداشتی تنت کنی؟ نگار:به تو چه شاید نداشته بپوشـه مـهناز با اعصبانیت نشست وگفت:کی با تو حرف زد کـه خودت ونخود هر اش مـیکنی؟ نگار خواست بلند بشـه دستم وگذاشتم رو سینشو سریع گفتم:منوچهر برام خریده نگار نشست همشون با تعجب نگام یـهو لیلا زد زیر خنده وگفت:منوچهرسلیقش بیشتر از این قد نکشید؟دقیقا عین گربه ای شدی کـه گذاشتنش تو گونی.. مـهسا گفت:برای چی منوچهر حتما برای تو همچین مانتویی رو بخره ؟ با درموندگی نشستم وگفتم:قضیـه داره.. مـهسا:خوب تعریف کن خواستم بگم کـه زبیده صدا زد :اهای تن لشا بیـایین کوفت کنین دیگه؟نکنـه مـیخواین بیـام تو دهنتون کنم ؟ یسنا:این اشغال کی مـیخواد یـاد بگیره عین ادم صدامون بزنـه سپیده:ولش کن بابا…خودت کـه مـیگی ادم اون کـه ادم نیست مـهسا:حالاباز خوبه خودمون شام ونـهار درست مـیکنیم این همـه منت رو سرمون مـیزاره همشون بلند شدن رفتن بـه جز لیلا منم بلند شدم مـهناز اومد طرفم وگفت:این چیـه تو دستت؟ -چیزی نیست چادر نمازیـه پلاستیک واز دستم کشید وگفت:چی ؟مگه دیونـه شدی مـیدونی اگه زبیده بفهمـه چه بلایی سرت مـیاره ؟(پلاستیک وانداخت زیر تخت از توی یکی از کمدها یـه تاپ درون اورد گفت) بیـا اینو بپوش … بـه تاپ نگاه کردم وگفتم:من اینو نمـیپوشم -چرا؟ -بخاطر منو چهر… پوزخندی زد وگفت:نـه خوشم اومد … مثل اینکه یکی اینجا پیدا شد کـه محرم ونامحرم حالیش باشـه (یـه تونیک استین بلند مخلوط صورتی وسفید بهم داد وگفت)این کـه دیگه خوبه؟ از دستش گرفتم وگفتم:عالیـه مرسی -خواهش… فقط زود عوض کن بیـا لیلا کـه هنوز نشسته بود بـه مـهناز گفت:از کیسه خلیفه مـیبخشی؟مـیدونی کـه نگار بدش مـیادی لباساشو بپوشـه …اگه اینوببینـه کولی بازی درون مـیاره ها ؟ مـهناز:جرات داره حرف بزنـه لیلا:از ما گفتن بود اینو گفت ورفت بیرون همـین جور کـه لباسامو عوض مـیکردم گفتم:تو چرا نمـیری نـهار بخوری؟ -توی تبعیدم.. -چی؟ -هیچی برو نـهارتو بخور …قبل از اینکه برم بیرون بـه لیلا گفتم:اینجا تلفنم پیدا مـیشـه؟ – مـیخوای چیکار؟ -زنگ ب… پوزخندی زد وگفت:اولین قانونی کـه باید یـاد بگیری اینـه کـه هر کی پاشو گذاشت تو این خونـه …دیگه اجاره رفتن نداره..تازه اومدی بدنت گرمـه نمـیدونی چی داری مـیگی … این خونـه فاقد هر گونـه سیم تلفنـه یعنی هیچ راهی نیست کـه بتونم زنگ ب …از دراومدم بیرون سفره تو هال پهن کرده بودن وداشتن نـهار مـیخوردن بـه جز منوچهر وزبیده کـه تو اشپزخونـه نشسته بودن نگار روبه روی من بود که تا چشمش افتاد بـه من گفت:تو با اجازه کی دست بـه لباسای من زدی؟ مـهناز:با اجازه من…حرفی داری بـه من بزن گفتم:معذرت مـیخوام الان درش مـیارم.. مـهناز:لازم نکرده بیـا بشین نـهارتو بخور نگار:حالا کـه رئیسی حتما به همـه زور بگی؟ بین این دوتا گیر افتاده بودم نمـیدونستم کـه چیکار کنم کـه مـهناز گفت:مـیشینی یـا بیـام بشونمت ؟ زبیده ومنوچهر فقط نـهارشون ومـیخوردن کار بـه کاری نداشتن ، کنار مـهنازنشستم و نـهارم وخوردم …بعد از نـهار کمک نجوا کردم سفره رو جمع کردیم وظرفا رو شستیم سمت راهرورفتم یـه درون بود باز کردم دوتا درون دیگه جلوم سبز شد یکیش دستشویی بود یکیشم حموم کنار دستشویی روشور بود شیر باز کردم مـیخواستم وضو بگیرم کـه مـهناز اومد وبا تعجب نگام کرد وسریع درون وبست وبا نگرانی گفت: تو اخرش خودتو بـه کشتن مـیدی -من کـه کاری نکردم … -کاری نکردی ؟اگه زبیده بفهمـهی اینجا نماز مـیخونـه یـه راست مـیفرستدش قبرستون -چرا؟ -چون چ چسبیده بـه را…بخاطر اینکه فکر مـیکنـه جاسوس پلیسی -چه ربطی داره؟ -ربطش اینـه کـه یـه بار همچین بلای سرش اومده …حتما حتما بخونی؟ -اره.. پوفی کرد وگفت:فکر کردی حوریـه بهشتی منتظر توان؟…خیل خوب زود وضو بگیر یـه کاریش مـیکنم مـهنازبعد از اینکه رفت دستشویی با هم رفتیم تو اتاق…. مـهناز رو بـه ا کرد وگفت:بچه ها یـه مشکل اساسی داریم


لیلاعین ادمایی کـه بینیشون گرفته باشن حرف مـیزد …بلند شد وگفت:بگو بگو …خودم حلش مـیکنم
… مـهناز بـه من اشاره کرد وگفت:این مـیخواد نماز بخونـه
لیلا وا رفت نشست رو زمـین گفت:یـا ابوالفضل …بند کمرم شل شد .مـهناز جان دفعه دیگه خواستی خبر بیـاری.. مراعات حاله منم همشیره
بلند خندیدم مـهناز نگام کرد و گفت:بیـا عین خیـالشم نیست…داره مـیخنده
یسنا:خوب ما الان حتما چیکار کنیم ؟
مـهناز:من مـیرم بیرون کشیک زبیده رو مـیدم خواست بیـادتو دوتا تقه بـه در مـی اگه داشت نماز مـیخوند مـیگین بفرما …اگه نماز نمـیخوند هیچی نمـیگین فهمـیدین؟
نجوا :اره فهمـیدیم
نگار:ایناز خانم مـیدونی غصبی یعنی چی؟
منظور حرفشو فهمـیدم مـهناز گفت:خجالت بکش بخاطر یـه تیکه پارچه این حرفا رو بهش مـیزنی ..اگه لباسای من اندازش بود منت تو رو نمـیکشیدم
نگار ومـهناز با اعصبانیت بـه هم نگاه مـی کـه یسنا گفت:فکر کنم لباس من اندازش باشـه الان براش مـیارم
نگار: بشین، احتیـاجی بـه خود شیرینی تو نیست..(به من نگاه کرد)بخون اشکال نداره
مـهناز رفت بیرون منم نمازمو خوندم خدارو شکر تقه ای بـه در نخورد سجاده وچادرم گذاشتم زیر تخت دراتاق وباز کردم دیدم مـهناز کنار چار چوب درنشسته گفتم:ممنون
سرشو بلند کرد وگفت:حوروالعین تو دیدی؟
-اره سلامت رسوند ..پس منوچهر وزبیده کجاست ؟
-رفتن بیرون…
توهال نشستیم مـهنازبقیـه رو هم صدا زد وگفت:بیـاین بیرون دشمن عقب نشینی کرده
با تعجب گفتم:چی؟
-دشمن ….زبیده ومنوچهر
همـه ا اومدن دورمون نشستن بـه جز لیلا ونگار کـه روی مبل نشسته بود تلویزیون نگاه مـیکرد لیلا هم پایین مبل نشسته بود مـهناز گفت: چرا فرار کردی؟
-من؟من کـه فرار نکردم
یسنا:پس چی؟
گفتم:دزدیدنم …یعنی اونجوری کـه اونا مـیگن بابام منو فروخته
قیـافه لیلا دیدنی بود دهنش باز کرده بود، چشاش چهار که تا شده بود منم با تعجب نگاش مـیکردم گفت:چی مـیگی؟فروختت ؟دروغ مـیگی؟مگه مـیشـه بابایی ش وبفروشـه؟
گفتم:چرا نشـه؟وقتی جونت مـهم تر ازت مـیشـه …همـه چی مـیشـه
مـهسا:برای چی؟
گفتم:بدهکار بوده…مواد دستش مـیدن کـه بفروشـه پلیسا مـیفتن دنبا لش اونم موادا رو مـیندازه تو دره رئیسشم مـیگه حتما پول موادا رو بدی بابامم نداشته من وجاش مـیده
نگار:حالا چند فروختت؟
گفتم:چهارمـیلیون تومن …
لیلا:چه نامرد بابات خیلی کم فروختت…. اگه من بودم ده تومنی مـیفروختمت حتما قیمت دستش نبوده
مـهنازبا تاکید گفت:لیلا
خندید وگفت:حتما تو بورسم مـیفروختمش
نگار:مثلا زبیده تنبیـهش کرده وجنس بهش نداده …این کـه بدون جنس شنگول تره
لیلا:اون خره نمـیفهمـه من جا ساز دارم
سپیده:راستی اهل کجایی؟
گفتم:بوشـهر
نجوا:پس چراسیـاه نیستی؟
-گفتم بوشـهر نـه افریقا
نجوابا خنده گفت:اهاراست مـیگی….
گفتم:شما ها اینجا چه کاری مـیکنین؟
سپیده:همـه کار…هر کاری کهپول باشـه
-یعنی چی؟
مـهسا :هیچ کاری پیش ما عار نیست مگه نـه بچه ها؟
به هم خندیدن وگفتن:بــــَ….له
مـهسا:بستگی داره تو چه کاری بلد باشی …اینجا همـه جور کار پیدا مـیشـه فهمـیدی؟
سرم وچپ وراست کردم وگفتم :نچ…
لیلا بلند شد اومد طرف مـهسا ومحکم زد تو سرش گفت:خاک تو سرت ن با این توضیح دادنت .. به منظور تازه وارد اینجوری توضیح مـیدن ؟جا باز کنید من بشینم که تا خشکل براش توضیح بدم
مـهناز با خنده گفت:ا حجابا تون و رعایت کنید حاج اقا رفتن بالای منبر
لیلا با چشم غره بـه مـهناز نگاه کرد ووسط مـهسا ویسنا نشست وگفت:جونم واست بگه ..اینجا دونوع کار بیشتر نیست یعنی مجبوری یکیشون وانتخاب کنی یعنی انحصار گر
مـهسا زد تو سرشو گفت:ای کیو انحصار گر یعنی فقط یک چیز باشـه نـه دوتا
لیلا:حالا تو واسه من اقتصاد دان نشو بزار توضیح بدم ….داشتم مـیگفتم دوتا کار بیشتر نیست یـا عین منو اون(نگار) چُلمنگ معتاد مـیشی وبا این دوتا(سپیده ونجوا) خنگول مـیری مواد مـیفروشی یـا نـه بااین دوتا(مـهسا ویسنا) اختاپوس مـیری دزدی البته مـهناز کارش جداست یـه نموره توضیح دادنش مشکله..الان خوب تونستی بیزینس مارو بفهمـی؟
-یـه ذرش نفهمـیدم..
نگار:ای بابا ..این چرا اینقدر هالوه؟
مـهناز :مودب باش درست صحبت کن
نگار:اوهُ..حالا مثلا اگه درست حرف نزنیم چی مـیشـه؟
مـهنازبا اعصبانیت نگاش کرد و چیزی بهش نگفت مـهسا با خنده گفت:کم کم راش مـیندازیم…فقط یـه استارد مـیخواد
لیلا :ببین عزیرم هر جاش نفهمـیدی بگو که تا برات قشنگ توضیح بدم من اینجام که تا اندوخته هامو دراختیـار دیگران قرار بدم

مـهناز با خنده زد بـه شونـه لیلا وگفت:تو وقتی جو مـیگردت دیگهی نمـیتونـه جلوت بگیره ها
گفتم :این کـه کار من اینجا چیـه رو نفهمـیدم
لیلا:اها …اینجا دیگه حتما عرضه خودتو نشون بدی کـه تو چه کاری واردی یـا مواد فروشی یـا دلَه دزدی…منوچهر وزبیده امتحانت مـیکنن هر کدومش کـه قبول شدی مـیفرستنت دنبال اون کار اگه قبول نشدی…
ساکت موند وچیزی نگفت سرمو تکون دادم وگفتم:قبول نشدی چی؟
سپیده:بهتره کـه قبول شی …وگرنـه کارت سخت مـیشـه
نگار:خوب چرا مثل ادم بهش نمـیگین؟ببین چشم گربه ای اگه توی این دوتا قبول نشی زبیده ومنوچهر مـیفرستند پیش مردای هوس باز… مـیدونی کـه چی مـیگم ؟
ترسیدم منظورشو واضع گفت بـه نگار نگاه کردم وسرمو بـه نشانـه فهمـیدن تکون دادم مـهناز دستشو انداخت دور گردنم وبا لبخند گفت:نترس نمـیزارم کارت بـه اونجا بکشـه تاشب گفتیم وخندیدم اونقدر خندیدم کـه غصه هام یـادم رفت بیشتر لیلا من ومـیخندند…بعد از شام همـه رفتن تو اتاق کـه بخوابن منم پشت سرشون رفتم همـه تشکاشون و رو زمـین پهن وخوابیدن بـه جز مـهناز کـه رو تخت خوابیده بود فقط من مونده بودم نمـیدونستم کجا حتما بخوابم لیلا گفت:یکی بـه این ه بگه کجا بخوابه که تا عین نکیر ومنکر بالا سر من واینسه …
نجوا:ای لعنت بـه این زبیده مـیبینـه جا نداریما هی ادم مـیاره..
مـهناز:حالا چته مگه جای تو رو تنگ کرده ؟این اینقدر لاغر کـه یک سانت جا هم بسشـه
نگار:تو چرا یک سانت جا رو بهش نمـیدی ..تو کـه الحمدوالله رو تخت شاهیت جا زیـا داری
مـهناز نیم خیز شد وگفت:حالا همـین تخت خار شده رفته تو چش تو ؟
یسنا:ببین مـهناز ما واقعا جا نداریم خودتم کـه مـیبینی …بزار پیش تو بخوابه
گفتم:بچه ها بخاطر من دعوا نکنین خودم یـه جایی رو پیدا مـیکنم
لیلا :اصلا مگه جایی هم هست کـه تو بخوای پیداش کنی؟
نگار سرشوکرد زیر ملحفه گفت:بگیرید بتمرگید دیگه …تو هم یـه جایی کفه مرگتو بزار
سپیده :راست مـیگه دیگه… اَه
مـهناز:نگار تو هنوز شعور حرف زدن رو یـاد نگرفتی …ایناز بیـا پیش خودم بخواب
گفتم:نـه مـیرم تو هال مـیخوابم …ممنون
مـهناز:خوابیدن اونجا قدغنـه ..
گفتم:اخه..
نگارملحفه رو از سرش کشید وگفت:دیگه چرا تعارف مـیکنی..برو دیگه
سپیده:راست مـیگه دیگه …اَه
مـهناز:تو امشب قرص …راست مـیگه دیگه اه خوردی؟
با خنده رفتم پیش مـهناز خوابیدم گفت:جات راحته؟ببخش دیگه تخت یـه نفرست
-نـه بابا این چه حرفیـه.. همـینم زیـادیـه
مـهناز:جدی جدی اهل بوشـهری؟
-اره
-پس چرا سفیدی؟
خندیدم وگفتم:بخاطر اینکه همش زیر باد کور بودم
نگار :مـیشـه اروم تر بنالید ؟
سپیده :راست مـیگه دیگه مـیخوایم بخوابیم
مـهناز پوفی کرد وگفت:شیطونـه مـیگه..
نگار:شیطونـه چی مـیگه ها؟
لیلا :وای …وای….وای..سرم رفت امشب معلوم هست چه مرگتونـه چرا نمـیخوابید
گفتم:ببخشید …ببخشید شب بخیر (اروم دم گوش مـهناز گفتم)فردا حرف مـیزنیم مـیترسم که تا صبح چیزی ازم نمونـه
خندید وقبول کرد من ومـهن بـه هم خوابیدیم…نمـیدونم ساعت چند بود کـه یکی شونـه هامو تکون داد:ایناز …ایناز
-هووم…
-هووم نـه حتما بگی …بله
چشمام وباز کردم سپیده بود چشمامو مالوندم ودوروبرم نگاه کرد م ونشستم همشون داشتن لباس مـیپوشیدن بـه جز لیلا کـه یـه گوشـه سیگار مـیکشید مـهنازهم نبودسپیده داشت شلوار لی ابیش ومـیپوشید با خنده گفت:چقدر مـیخوابی …پاشو که تا صدای سگه درنیومده
با تعجب گفتم:سگ؟؟کدوم سگ؟؟
نجوامانتو سورمـه ایش رو پوشید وگفت:توی این خونـه یـه سگ بیشتر نیست اونم زبیده است
لیلا :اروم تر بابا…شر درست نکنین
نگار:تو خفه معتاد مفنگی…(به من نگاه کرد)چته عین ادم ندیده ها نگام مـیکنی؟
لیلا:فکر کنم یـه سگه دیگه بـه این خونـه اضافه شد بـه اسم نگار
نگار که تا شنید بـه سمتش حمله کرد گلوی لیلا رو گرفت چسبوند بـه زمـین خودشم روی شمکش نشست وبا دستاش گلوی لیلا روفشار مـیداد وبا اعصبانیت گفت:سگ کیـه ها؟ سگ کیـه؟
من وبقیـه بچه ها سعی کردیم نگار و جدا کنیم کـه خدا رو شکر موفق هم شدیم بچه ها نگار و دور منم کنار لیلانشستم صورتش کبود شده بود و نفس های بلندی مـیکشید سرشو بلند کردم گفتم:خوبی لیلا ؟
سرفه مـیکرد گفت:اره خوبم (به نگار نگاه کرد )چیـه بهت برخورد ؟
نگارهمـین جور کـه با اعصبانیت نفس نفس مـیزد شالشو از رو زمـین برداشت واز اتاق رفت بیرون بـه لیلا گفتم:چرا سر بـه سرش مـیزاری؟
لیلا :تو خودتو ناراحت نکن …کم کم حتما عادت کنی
ندا:ما هر روز صبح اینجا کشتی کج داریم
چهار نفرشون(سپیده ونجواومـهسا ویسنا)رو زمـین نشسته بودن داشتن ارایش مـی یـه نفسی کشیدم وگفتم:مـهناز کجاست؟
نجوا:اخی…بچه ها عشقشو مـیگه ها
همشون خندیدن ومـهسا گفت:حالا خوبه یـه شب پیش هم خوابیدن واینجوری عاشق ودل داده هم شدن
یسنا:جدی مـیگی؟
مـهسا:اره بابا…مـهناز صبح کـه داشت مـیرفت گفت حواست بـه این تازه وارده باشـه
لیلا یـه سیگار دیگه اتیش کرد دود شو فرستاد بالا وگفت:مبارک ایشا الله
همشون با خنده گفتن:ایشاالله
در با زشد وزبیده اومد تو اونم بااخم گفت:چه مرگتونـه ..گمشید بیـاد بیرون دیگه
اینو گفت ورفت بیرون لیلا:ای تو اون قیـافه اشغالت
همشون بلند شدن بـه جز لیلا سپیده گفت:اگه جرات داری برو جلوروش بگو
وقتی رفتن بیرون مـهسا رو بـه لیلا کرد وگفت:لیلی من …مجنون مـهنازو مـیسپارم بـه دستان تو مراقبش باش
لیلا:خیـالت راحت ..مـیدم داروغه سرش را بزند
مـهسا خندید ورفت سیگارو از دستش کشیدم وگذاشتم تو جا سیگاری وگفتم:مـیخوای کنی؟
دستشو انداخت دور گردنم وگفت: من خیلی وقته کردم خبر نداری…..خوب مجنون خانم نظرت درون مورد صبحونـه چیـه؟
-مثبت..
-باهم رفتیم سمت اشپزخونـه هیچ تو خونـه نبود گفتم:اینا کجا رفتن ؟
از تو یخچال پنیر ومربا دراورد گذاشت رومـیز وگفت:رفتن دنبال رزق وروزیشون..
-کجا؟
-تو جیبای مردم..
با تعجب گفتم:ها؟
-هامبر…بشین که تا برات چای بریزم
نشستم دو که تا چایی اوردیکیشوگذاشت جلوی من… خودشم کنارم نشست وگفت:چرا نیگاشون مـیکنی؟بخوردیگه
بهش نگاه کردم وگفتم:پول اینا با فروش مواد ودزدیـه؟
همـین جور کـه لقمـه مـیگرفت گفت:پس نـه ازپول ماهیـانـه کـه بابامون برامون مـیفرسته (لقمـه روگذاشت تو دهنم وگفت)ببین گربه خانم اگه مـیخوای تو این خونـه حلال وحروم کنی از گشنگی تلف مـیشی …تمام چیزی هایی کـه مـیبینی چه مواد غذایی چه وسایل از همـین راهی کـه تو گفتی بـه دست اومده بعد بخور وحرف نزن
دیدم بیراه هم نمـیگه بعد مجبورم بخورم وساکت شم.. همـین جور کـه صبحونمو مـیخوردم گفتم:لیلا تو تلفن نداری؟
لقمـه پرید تو گلوش همـین جور سرفه مـیکرد بادستم زدم بـه پشتش یـه لیوان اب براش اوردم گفت:نمـیخوام …مگه من بهت توضیح ندادم اینجا تلفن نداریم ؟
-خوب بریم از یـه باجه تلفن زنگ بزنیم
-جدی مـیگی؟چرا بـه فکر خودم نرسید؟(با تعجب نگاش کردم )خندید وگفت …مثل اینکه همـه چیز و باید برات توضیح بدم ببین اولین چیزی کـه باید بدونی اینکه منوچهر خان برام نگهبان گذاشته اون کیـه؟پسر همسادمون کار این انسان فقط مراقبت از ماست و در عوض کارش از منوچهر پول مـیگیره …. بیرون از اینجا هم نگهبان داریم کیـه نوچه های منو چهر یعنی هیچ راه فراری وجود نداره …
با حرفای لیلا دیگه کاملا نا امـید شدم…. افتادم توی یـه زندانی کـه راه فرار نداره بعد از صبحونـه لیلا بهم گفت: حتما کارو شروع کنییم
-چه کاری؟
به مـیزی کـه روبه روی مبل بود اشاره کرد وگفت :کنار اون مـیز بشین که تا بهت بگم

کنار مـیز نشستم لیلا بـه اتاق منوچهر وزبیده رفت چند دقیقه بعد با چند که تا پلاستیک برگشت گذاشت روی زمـین خودشم نشست وگفت:خوب شروع مـیکنیم ببین این پودرا با این قاشق مـیریزی تو این بسته ها اوکی
با تعجب بهشون نگاه کردم وگفتم:اینا چین؟
-نخودی کیشمـیشن …خوب موادن دیگه سوال داره ..اخ ببخشید یـادم نبود که تا حالا این چیزا رو ندیدی
خوب بعد بزار بهت معرفی کنم:این اقای مـهندس هروینـه…این خانم دکتر شیشـه هست …این دانشجو تریـاک و… انگشت اشارشو بـه سمت پایین گرفت وگفت:افتاد…. یـا بندازمش
با چشمای گشاد شده بـه موادا نگاه کردم وگفتم:اینا رو از کجا اوردین ؟کی مـیخواداینارو بفروشـه ؟اگه گیر افتادین چی؟مـیدونی اگه پلیس بفهمـه اعدام تو شاختونـه ؟کار من فقط همـینـه کـه موادا رو بسته بندی کنم؟
-قربون اون فک منار جونبونت کـه همـین جوری به منظور خودش تکون مـیخوره ..یکی یکی…اول اینکه اینارو منوچهر مـیخره از کجا؟به ما دخلی نداره…اینا رو همـه همون مـیفروشیم بـه جز مـهسا ویسنا کـه کارشون دزدی …تا حالا کـه گیر نیوفتادیم از این بـه بعدشم خدا کریمـه…کار تو فقط همـین نیست این به منظور شروعه کـه موادا رو یـاد بگیری کـه وقتی خواستی بفروشی چپکی نفروشی . دوشیزه اگه سوال دیگه ای ندارن مـیتونن کاروشروع کنن
لیلا یکی از پلاستیک ها روگذاشت جلوی من گفتم:چیکارش کنم؟
-بده بقلی…. خوب بسته بندیش کن
مواد وگذاشتم جلوش وگفتم :من این کار رو نمـیکنم شاید گناه باشـه
زیر چشمـی نگام کرد وگفت:اگه خدا تو رو بهشت نفرسته من خودم مـیفرستمت …خانم پاک دامن فکر نکنم دیگه یـاد گرفتنشون گناه باشـه ؟
من فقط نگاش مـیکردم اونم بسته بندی مـیکرد وتوضیح مـیداد چند دقیقه ساکت شدبهش گفتم:یـه سوال بپرسم؟
با خنده گفت:چیـه این سواله از دستت دَر رفته بود کـه بپرسی؟فقط خواهشا اگه چند تاست یکی یکی بپرس
-چرا دیروز حالت خراب بود؟
عرضم بـه حضور اَنبرتون کـه هستیم درون خدمتتون دیروز؟؟…کدوم دیروز ؟؟اها دیروز هیچی بابا زیور بهم جنس داده بود کـه بفروشم گیر مامورا افتادم انداختمشون تو جوب …اونم مثلا خواست تنبهم کنـه گفت از نـهار خبری نیست ومواد بهم نمـی ده …خره فکر نکرده بود کـه من تو خونـه جا ساز دارم
-چرا معتاد شدی؟
– . نبودم م(بهم نگاه کرد وگفت)بزار از اول قصه بگم … یکی بود یکی نبود یـه شـهر درن دشتی بود بـه اسم تهران پایین این شـهرخیلی از ادمای بدبخت بیچاره زندگی مـی …یکی از اون ادامای بدبخت یـه زن وشوهر بودن شوهر ه معتاد بود ولی کار مـیکرد زنـه هم خونـه دار بود بعد از دو سال خدا یـه بهشون مـیده اسمشو مـیذارن لیلا ..لیلا خوشبخت بود نـه به منظور همـیشـه…. کم کم مرد خونـه کار و ول مـیکنـه مـیشینـه گوشـه خونـه زن خونـه مـیره کار مـیکنـه اونم کلفتی…روز اول مـهر مـیشـه وپدر مادرا با بچه هاشون مـیاومدن لیلا بـه دور رو ورش نگاه مـیکنـه که تا شاید مادرشو ببینـه اما تنـها بود …گریش مـیگره همـه فکر مـی چون کلاس اولیـه گریـه مـی کنـه..همـه ازش مـیپرسیدن بعد پدر مادرت کجاست ؟اما اون فقط گریـه مـیکرد …خلاصه لیلا بزرگ وبزرگ شد اما تنـها بزرگ شد، لیلاوقتی کلاس اول راهنمایی بوده مدیر مدرسه پاکتی بهشون مـیدن ومـیگن جلسه اولیـاء ومربیـانـه بـه پدر ومادراتون بگین بیـان …لیلا همـیشـه مادرشو مـیبرد چون خجالت مـیکشید باباش وببره .. وقتی مـیرسه خونـه شکه مـیشـه مـیبینـه هم مادرش هم پدرش پای منقل نشستن ودارن مـیکشن (با گریـه ادامـه داد)لیلا دلش مـیخواست بمـیره …دلش مـیخواست بـه همـه دنیـا بگه پدرو مادرش مردن …کیفشو مـیندازه زمـین وفرار مـیکنـه که تا جای کـه جون تو پاهاش داره… فرار مـیکنـه نمـیدونست مـیخواد کجا بره فقط مـیخواست بره حتی بـه مردنشم راضی بود زمـین وزمان ونفرین مـیکرد بـه بخت بدش……
اشکای لیلا رو با دستام پاک کردم وگفتم:گریـه نکن زندگی منم بهتر از تو نبوده …دیگه نمـیخواد ادامـه بدی
لیلا:نـه بزار بگم وقتی یک بود یکی نبود قصه رو شروع مـیکنی حتما تا غیر از خدا هیچ نبودو بری ….تو محلشون شده بود انگشت نمای همـه… سر افکنـه وشرمنده شده بود.. زنای همسایشون با ترحم بهش نگاه مـی بـه بهونـه خیرا ت به منظور امواتشون به منظور لیلا شام یـا نـهار مـیاوردن … به منظور ثواب لباسای اشونو به منظور لیلا مـیاوردن .. . توی مدرسه بعضی از ای تو گوش هم پچ پچ مـی کـه لیلا پدرومادرش معتاده پول خ غذا هم ندارن…مدیر مدرسه هم سنگ تموم مـیذاشت و هرچند ماه یک بار لیلا رو مـیکشوند بـه دفتر کـه از طرف خیرین بهش پول بده لیلا هم با خجالت پولو مـیزاشت تو جیبشو وارد کلاس مـیشد….دیگه خسته شده بود …درس ومشق وول مـیکنـه مـیره دنبال کار …هر کاری گیرش مـیاومد نـه نمـیگفت…چاره ای نداشت حتما پول مواد وباباش جور مـیکرد … خرج خونـه هم بود یـه روز لیلا مـیره خونـه مـیبینـه باباش نعشـه نعشـه هست که بلند بلند مـیخنده ترسیده بود …باباش که تا لیلا رو مـیبینـه مـیگه :بیـا اینجا اما اون محل باباش نمـیزاره و مـیره تو خونـه باباش با سیخ داغ مـیاد جلوش وای مـیسته ومـیگه حتما مواد بکشی …باباش وهل مـیده ومـیگه برو گم شو اشغال اما باباش بلند مـیشـه اونو مـیکشـه مـیبره پای منقل مجبورش مـیکنـه بکشـه … لیلا نکشد اما باباش سیخ داغو گذاشت رو کمرش …لیلا جیغ کشید باباش گفت اگه نکشی بازم مـیزارم لیلا با گریـه ودرد مـیکشـه …باباشم فقط مـیخندید دیونـه شده بود همون یـه بار بس بود که تا بفهمـه معتاد شده روزای بعد بدن درد وسر درد داشت کشیدن های لیلا هم شروع شد وشد معتاد…قصه ما بـه سر رسید کلاغه بـه خونش نرسید
گفتم:پس چه جوری اومدی اینجا؟
اشکاش و پاک کرد وبا خنده گفت:مثل اینکه سوالای تو تمومـی نداره …خوب من موادامو از منوچهر مـیخ وقتی پدرومادرم مردن صاحب خونمون انداختم بیرون جای خواب نداشتم زبیده گفت اگه مواداشو براش بفروشم جای خواب هم بهم مـیده دیگه چی مـیخواستم..
- وبابات چه جوری مردن؟
-فکر کنم تو از اون ایی بودی کـه سر کلاس خیلی مـیپرسیدن نـه؟ (فقط خندیدم گفت) بابا م او وردز شده بود تو یـه خرابه از بس مواد کشیده بود مرد م شب مبخواسته از خیـابون رد بشـه یـه ماشین مـیزنـه اش ولاشش مـیکنـه….حتی نتونستم دیـه بگیرم چون پزشک قانونی تایید کرده بود مادرم بخاطر مصرف زیـاد تعادل نداشته
گفتم:لیلا.؟
-دیگه چیـه؟…اها فهمـیدم بپرس
با لبخند گفتم:بقیـه چه جوری اومدن اینجا ؟
به ساعت رو دیوار نگاه کرد وگفت:یـه پیشنـهاد…
-چی؟
-برو تو اشپزخونـه هم نـهار درست هم سوالاتتوبپرس …منم هم اینا رو بسته بندی مـیکنم هم جواب تو رو مـیدم قبول؟
گردنمو کج کردمو گفتم :پیشنـهاد خوبیـه ؟چی درست کنم؟
-هرچی عشقت کشید
-زبیده دعوا نکنـه ؟
-نـه بابا …خدا رو شکربرای شکمش دعوا راه نمـی ندازه… تورو خدا فقط یـه جوری درست کن ادم بتونـه بخورتش نـه عین مـهناز ونگار کـه معلوم نیست چی درست مـیکنن
خندیدم وگفتم:خیـالت راحت دست پختم حرف نداره
-ببینیمو تعریف کنیم
رفتم تو اشپزخونـه لیلا هم شروع کرد وگفت:اول از مـهناز شروع مـیکنم چون از اول اینجا بوده…
گفتم:لیلا مرغاتون کجاست؟
- وسط حرفم پارازیت نپرون تو فریزر دیگه
-نیست ..
-شاید تو رو دیده درون رفته..
با حرص گفتم :لیلا ..
-نمـیشـه یـه چیز دیگه درست کنی؟
چشم افتاد بـه مرغ وگفتم:پیداش کردم
-خوب خدا رو شکر ..ادامـه مـیدیم مـهناز پنج سالش بوده کـه مـیارنش اینجا زبیده ومنو چهر بچه دار نمـیشدن….
همـین جور کـه مرغو گذاشتم توی سینی گفتم:چه قدم سبکی داشته…که شیش که تا دیگه هم گیرشون اومد
لیلا:اگه یـه بار دیگه حرف بزنی نمـیگما؟
-باشـه… باشـه…
لیلا :مـیگفتم…مـهناز پنج سالش بود کـه اوردنش اون جوریکه براش تعریف پدر مادرش زیـاد بچه داشتند واز بعد خرجشون بر نمـیاومدن مـیفروشنش بـه زبیده ومنو چهر البته باباش مـیفروشتش ش خبر نداشته خلاصه این بدبختو با گریـه وزاری مـیارنش پیش خودشون الان دیگه حکم شون داره
گفتم:نرفت دنبال خونوادش
-نـه کجا بره بگرده ؟فکر کردی این دوتا خوکه ادرس ننـه باباشو بهش مـیگن…مـیریم بر سر نگار دومـیا نفری کـه اومد ..نگار با یـه پسری دوست بوده پسره سیگاری بوده کم کم نگارم سیگاری مـیکنـه ……یـه شب کـه تو اتاقش سیگار مـیکشیده ….باباش مـیره تو اتاقش مـیبینـه بــله نگار خانم سیگاری شدن همون شب باباش با اُردنگی مـیدازتش بیرون و مـیگه من دیگه ی بـه اسم نگار ندارم… اونم سر از لج مـیره معتاد مـیشـه خودشو الکی الکی اواره این پارک واون پارک مـیکرده .. که تا اینکه زبیده مـیبیندش ومـیارتش پیش خودش …. بـه خدا اگه من جای نگار بودم با یـه غلط ومعذرت خواهی برمـیگشتم خونـه ..منم سومـین نفری بودم کـه با قدم مبارکم اینجا رو مزین کردم بعدش یسنا ومـهسا اومدن ..اینا خونوادگی بیزنسشون دزدی بوده باباش یـه طلا فروشی وخالی مـیکنـه وبخاطر سابقش اعدامش مـیکنن دادشونم بخاطر دزدی الان تو هلفتنیـه ..یـه روزمـهسا ویسناکیف منوچهرو مقاپن منو چهر بدو یسناومـهسا هم بدو خلاصه منوچهر نمـیتونـه این دو که تا رو بگیره ..زبیده از این دوتا خوشش مـیاد با پرس وجو مـیفهمـه خونشون کجاست؟زبیده دیر مـیرسه چون چهار ده مـیلیونی کـه تو کیف بوده همـه رو هاپلی پل مـیکنن … زبیده بهشون مـیگه یـا برام کار کنین یـا مـیندازمتون پیش دادشتون اونام قبول مـیکنن …یعنی چاره ای نداشتن از بعد اجاره خونـه برنمـیاومدن…
گفتم :چقدر گناه دارن…
-غذا نسوزه بدبختمون کنی؟
-نـه حواسم هست ..سپیده ونجوا رو بگو
-سپیده اهل قزوینـه با یـه پسری مـیکرده وعاشق مـیشـه … پسره بهش پیشنـهاد ازدواج مـیده ومـیگه بیـا تهران ببینمت سپیده خرم با کله مـیاد تهران…مـیبینـه جای سیب سنگه…
گفتم:چی؟
-منظورم اینـه کـه از پسره خبری نبود..
-اها…
-یک روز کامل تو پارک بوده که تا اینکه نزدیکای مغرب موبایلش زنگ مـیزنـه مـیبینـه فرخ همونی کـه باهاش مـیکرده بهش مـیگه ادرس وبده مـیام دنبالت سپیده خر بود خرتر مـیشـه وادرس وبهش مـیده …پسره سپیده رو یک ماه مـیبره خونـه شخصیش مـیزاره حسابی بهش خوش بگذره بگفته سپیده حتی بهش دست هم نزده بود ….تا این کـه فرخ سپیده رو مـیبره بـه یـه پارتی کـه کمپلیت پسر بودن …سپیده بدبخت ومـیکنن تو اتاق …
با چشای گشاد نگاش کردم واب دهنمو قورت دادم لیلا خندید وگفت:نترس بـه خیر گذشت …چون همون موقع پلیسا سر مـیرسن وهمـه رو کَت بسته مـیبرن کلانتری از جمله سپیده …مامورای کلانتری بـه خونوادش زنگ مـیزنن کـه بیـاین دنبالش ولی مادرش درون کمال ناباوری مـیگهی رو کـه شما مـیگن رو نمـیشناسم تلفنو قطع مـیکن سپیده همون موقع پا مـیزاره بـه فرار مامورای کلانتری هم دنبالش مـیدون اما نمـیتونن بگیرنش یـه ماشین درش باز بوده خودشو پرت مـیکنـه تو ماشین …اگه گفتی راننده کی بود؟
گفتم:منوچهر..
-افرین …منو چهر اول مـیخواد سپیده رو بندازه بیرون ولی وقتی گریـه وزاری سپیده رو مـیبینـه راه مـیفته …توراه ازش سوال مـیکنـه …خانمم سفره دلش به منظور منو چ خان باز مـیکنـه …منو چهرم با مـهربونی مـیگه :گریـه نکن گلم …خونـه ما جا زیـاده بیـا پیش خودمون زندگی کن این شد کـه سپیده اومد پیش ما …دیگه کی مونده؟
گفتم:نجوا…
-چقدر زیـادیما فکم درد گرفت …یـه لیوان اب برام بیـار ..
یـه لیوان اب براش بردم وکنارش نشستم گفتم:خوب نجوا چی؟
واما نجوا …پدر ومادرش از هم جدا مـیشین مادرش با یکی ازدواج مـیکنـه ومـیره خارج ..اونم مـیره پیش باباو زن باباش زندگی مـیکنـه بعد یک سال باباش فوت مـیکنـه وزن باباش مـیره ازدواج مـیکنـه شوهر زن باباش خیلی ازیتش مـیکنـه اونم فرار مـیکنـه ومـیاد پیش ما ..خدا رو شکر تموم شد
گفتم:پس چرا نرفت پیش فامـیلاشون ؟
-والله نمـیدونم..
دو ساعت بعد کم کم همشون پیداشون شد با لیلا تو هال نشسته بودیم تلویزیون نگاه مـیکردم کـه مـهناز اومد تو گفت:ایناز یـه دقه بیـا کارت دارم
بلند شدم با لیلا رفتم تو اتاق مـهنازبه لیلا گفت:مگه تو اینازی کـه اومدی؟
لیلا دستشو انداخت دور گردنمو گفت:ما یک روحیم درون دوجسم مگه نـه؟
با خنده گفتم:اره ..
چند که تا پلاستیک داد دستم وگفت: بگیراینا رو بپوش ببین اندازست
ا زدستشون گرفتم وتوشون نگاه کردم مانتو سفید با شلوار لی ابی روشن با چند دست لباس وشال وروسری دو جفت کفش وخلاصه هرچی کـه لازم داشتم برام خریده بود با ذوق گفتم:وای ممنون …
لیلا:بپوش ببینم زشت تر مـیشی یـا خوشکل شدنم بلدی
مانتو شلوار لی رو پوشیدم ولی شلواره کمـی برام گشاد بود لیلا چونشو خاروند وگفت:خوبه، بد نشدی مـیتونم پیشنـهاد ازدواجتو قبول کنم
خندیدم واز مـهناز تشکر کردم وقتی همـه اومدن سفره رو پهن کردم بعد از بـه به و ..چَه چَه بخاطر دستپختم لیلا گفت:”اولین باره کـه مـیتونم مزه غذای انسانـها رو بچشم ” یک هفته تو اون خونـه بودم هر دفعه زبیده یکی از بچه ها رو پیشم مـیزاشت که تا فرار نکنم بـه هر کدومشون مـیگفتم مـیخوام زنگ ب جواب لیلا رو بهم مـییـه شب بعد از شام زبیده بهم گفت:
-از فردا حتما کارتو شروع کنی خوردن وخوابیدن تعطیل..فقط پول درمـیاری پولا هم چی نصف نمـیشـه همشو مـیدی دست من …من اینجا فقط جای خواب وخوارکتو مـیدم ..فهمـیدی؟
بله فقط کارم چیـه؟
-نترس سخت نیست مواد مـیفروشی …خودم ومنوچهرم باهاتیم
اینو کـه گفت بچه هابا ترس نگام نگار بهم پوزخند زد …وقتی همـه سر جاشون خوابیده بودن نگار گفت:کارت ساخته هست
لیلا:الکی نترسونش …چیزی نیست ایناز بخواب
نگار:اره چیزی نیست ایناز بخواب ..ولی بـه نظر من اگه بدونی قرار چه بلایی سرت بیـاد بهتره
با ترس نشستم رو تخت وگفتم:مگه قرار نیست فقط مواد بفروشم؟
لیلا :چراعزیزم …این داره زر زیـادی مـیزنـه
نگارنشست وگفت:من زر مـی ..ببین جون وقتی زبیده ومنوچهرمـیگن مـیخوان باهات بیـان یعنی جنس زیـاد مـیخوان دستت بدن
مـهناز:مـیتونی دهنـه گشادتو ببیندی؟ اینازبخواب الکی داره مـیترسوندت
نگار :اره دارم مـیترسونمش …یـادتون رفته همـین بلا رو سر مستانـه بیچاره اوردن چند کلیو مواد دستش بفروشـه خودشونم باش رفتن …پلیسا گرفتنش وحکم اعدام وبراش نوشتن …
اینو گفت وخوابید مـهناز پوفی کرد با ترس کنارش خوابیدم ویواش گفتم:من مـیترسم
-از چی؟
-از فردا..
-مگه فردا ترس داره؟
-اگه نخوام این کارو م چی؟
اروم گفت:یـه وقت این حرف وبهش نزنیـا …مـیفرستت یـه جایی کـه عین سگ از گفته خودت پشیمون بشی
-چیکار کنم؟
-هیچی…کاری کـه گفت وبراش انجام بده نترس اتفاقی برات نمـیافته شب بخیر
یک ساعت گذشت ولی خوابم نبرد بلند شدم رفتم بالای سر لیلا نشستم لیلا همچین بـه دیوار چسبیده بود انگار تو بغل شوهرش خوابیده همون جا نشسته بودم کـه یـهو سرشو بلند وکرد گفت:یـا پیغمبر خدا …توچرا اینجا نشستی ؟جایت درد مـیکنـه ؟

-نـه ..مـیترسم
-از چی؟
-اعدامم کنن.
؟بلند خندید دستمو گذاشتم روی دهنشو گفتم:هیششش… مـیخوای بیدارشون کنی دعوا راه بیوفته
دستمو برداشتم اروم خندید وگفت: اخه این چه حرفیـه مـیزنی ..خودت حکم اعدام خودتو نوشتی …مـیخوای پیشم بخوابی؟
-اوهووم..
کمـی کـه از دیوار فاصله گرفت پیشش خوابیدم فیس تو فیس بودیم یـه لبخند موذیـانـه ای زد ودستشو انداخت دور گردنم وپیشونیشو چسبوند بـه پیشونیم …سریع سرم عقب کشیدم ودستشو از دور گردنم برداشتم وگفتم:چی کار مـیکنی؟
خندید وگفت:خوب چیکار کنم جام تنگه حتما دستم ویـه جایی بزارم
نشستم وگفتم:دستت ویـه جای دیگه بزار
خواستم بلند شم کـه دستم وبه طرف خودش کشیدوبا چشم های خمارو صدای مردونـه ای گفت:کجا عزیزم….یـه کاری مـیکنم امشب بـه جفتمون خوش بگذره
با خنده دستم وکشیدم وگفتم:زهر …مار
دوباره رفتم پیش مـهناز خوابیدم باز خدا رو شکر مـهناز از این اَنگُلک بازی ها درون نمـیاره..ساعت ۹صبح بود کـه حاضر شدم همـه بچه ها رفته بودن بـه جز لیلا ومـهناز جلوی ایینـه وایسادم با ترس ودست لرزون وصورت رنگ پریده شالموروسرم درست مـیکردم اما هر کاری مـیکردم درست نمـیشد لیلا اومد جلوم وایسادهمـین جور کـه شالمو درست مـیکرد وگفت:اگه با این وضع بخوای بری زنده نمـیرسی… مطمئنم تو راه سکته مـیکنی و مـیمـیری
-خوب اولین بارمـه مـیترسم
لیلا:عزیزم بچه کـه نمـیخوای بزائیی..مواد مـیخوای بفروشی نـه درد داره نـه ترس
بعد از اینکه شالمو درست کردیـه حس عاشقونـه ای بـه خودش گرفت و تو چشمام زل زد وگفت:اگه پسر بودم حتما ..
منتظر ادامـه حرفش بودم کـه یـه پوزخند مسخره ای زد وگفت:عمرا اگه مـیاومدم خواستگاریت از بس زشتی
من ومـهناز خندیدیم وگفتم:چقدر زشتم؟
حرفشو کشید وگفت:خیییییییییلی
-چقدر؟
حالت ادمای متفکر وبه خودش گرفت وگفت:اونقدر کـه اگه یـه معتاد تو رو ببینـه درجا ترک مـیکنـه
با خنده بغلش کردم وگفتم:برام دعا کن
از بغلم جدا شد وگفت:ایشاالله پلیس بگیردت..
مـهناز بازو هامو بـه طرف خودش کشید وبا خنده گفت:با دعای گربه بارون نمـیاد ..بیـا بریم
با لیلا خدا حافظی کردم…مـهناز هم که تا دم درون همراهم اومد سوار ماشین شدم زبیده رانندگی مـیکرد ومنوچهر کنارش نشسته بود ماشین حرکت کرد.. تو راه منوچهر یـه کوله بهم داد خواستم زبپشو بکشم کـه زبیده داد زد: بازش نکن …
با ترس کوله رو گذاشتم کنارم وهر چند دقیقه یـه بار بهش نگاه مـیکردم مـیترسیدم اگه منم مثل مستانـه اعدام بشم چی؟جلوی یـه پارک ماشینو نگه داشت زبیده گفت :
-پیـاده شو
از ماشین پیـاده شدم کوله رو انداختم روشونم زبیده هم پیـاده شد واومد طرف من وگفت: راه بیوفت
با هم وارد پارک شدیم چند قدمـی راه رفتیم گفت:یـه پسر با تیپ مشکی مـیادپیشت ابروی چپشم شکسته جنس و مـیدی پولو مـیگیری فهمـیدی؟
با لرزشی کـه تو صدام بود گفتم: اره..
-خوبه ..برو روی اون نیمکت بشین
این وگفت واز من جدا شد رفتم بـه همون نیمکتی کـه گفت نشستم …با ترس کوله رو بـه خودم چسبنده بودم وهر پسری کـه ازدور مـیاومد وتیپ مشکی داشت بهش زل مـیزدم حتی نزدیک بود به منظور خودم شر درست کنم چون یکیشون با اعصبانیت بهم گفت:چیـه ؟چرا اینجوری نگاه مـیکنی؟
اینقدر حواسم بـه این ور واون ور بود کـه نفهمـیدم یـه نفر جلوم وایساده.. گفت:ایناز خانم ؟؟
سرم و بلند کردم دیدم همونی کـه زبیده مـیگفت تیپ مشکی وابروی شکسته با ته ریش وچشمای سیـاه درشت و صورت سفید اندام رو فرمـی داشت ..سریع وایسادم کیفو گذاشتم تو بغلش وگفتم:پولو بده مـیخوام برم ..
پوزخندی زد… بدون اینکه کیفو برداره روی نیمکت نشست با دستش اشاره کرد وگفت:بشین
-من وقت نشستن ندارم …زود پولو بده مـیخوام برم
خندید وخیلی ریلاز تو جیب شلوارش ادامس دراورد ویکیشو گذاشت تو دهنش وجلوم گرفت گفت:ادامس مـیخوری؟
با حرص واعصبانیت نشستم وگفتم:اقا….ببین……
همـین جور کـه ادامس مـیجوید گفت:ببین ..مـیدونم ترسیدی… ولی بهتر نیست یـه ذره اروم باشی؟
انگار خیلی تابلو بودم درست نشستم گفت:تازه کاری؟
-اهووم
ادامسشو باد کرد وترکوند وگفت:مـیگم کارات خیلی ضایست…یک ساعته دارم نگات مـیکنم..داشتی دستی دستی به منظور خودت دردسر درست مـیکردی…اگه دفعه دیگه بخوای اینجوری باشی حتما گیر مـیافتی
-خیلی ببخشید کـه مواد فروش دنیـا نیومدم
خندید وگفت:عیب نداره اون زبیده ای کـه من مـیشناسم حتما ازت یـه حرفه ای مـیسازه
تو چشماش نگاه کردم گفتم:ببین اقا من حتما زود تر برم زبیده منتظرم
-مـیدونم …اون الان داره چار چشمـی مارو مـیپاد
-چرا جنسا ورورنمـیداری بری؟
دستشو انداخت پشستم… گذاشت لبه نیمکت وگفت:حالا چه عجله ایـه…. داریم حرف مـیزنیم که
با اعصبانیت بلند شدم وگفتم:فکر کردی این همـه راه رو اومدم که تا با تو حرف ب ؟
خواستم برم کـه مچ دستمو گرفت سریع دستمو کشیدم وداد زدم: داری چه غلطی مـیکنی؟
با اعصبانیت دورو برو نگاه کرد ادامسشو انداخت تو سطل اشغال کنار نیمکت بلند شدو گفت: راه بیوفت
-کجا؟
-این اشغالا رو ازت بخرم
چند قدمـی کـه رفت گفتم:چرا همـین جا نمـیخری؟
دستاشو گذاشت تو جیبش وبا اعصبانیت وکلافگی برگشت طرفم تو چشمام زل زد وگفت:ببین کوچولو …من اولین بارم نیست کـه دارم جنس مـیخرم بعد تابلو بازی درون نیـارو راه بیوفت
با ترس راه افتادم نگاهی بـه اطراف انداختم شاید زبیده رو ببینم اما نبود اون جلو بود ومن پشت سرش.. هر چی راه مـیرفتیم بـه جایی نمـیرسیدیم اخرش وایسادمو گفتم:کجا داریم مـیریم ..خسته شدم
خندید وگفت:این خسته گیـا بخاطر نداشتن تحرک اگه ورزش مـیکردی الان این جوری نمـی شدی …(به روبه روش اشاره کرد )همـین کافی شاپ هست بیـا
زیرگفتم:یـه معتاد کـه دم از ورزش مـیزنـه
بلند گفت:شنیدم چی گفتی….من معتاد نیستم خانم
اینو گفت و وارد کافی شاپ شد دیگه نفس برام نمونده بود وقتی رفتم تو… هر چی سر چرخوندم ندیدمش یـه گارسون اومد طرفمو گفت:خانم بفرمایید طبقه بالا
با تعجب گفتم:چی؟
گارسونـه فکر کرد حرفشو نفهمـیدم دوباره تکرار کرد:اقای کبیری طبقه بالا منظر شما هستند…بفرمایید
یـه پوفی کردم ورفتم طبقه بالا یکی نبود بـه این بچه بگه اخه یـه مواد خ اینقدر قرتی بازی مـیخواد؟ وقتی رسیدم دیدم هیچ نبود فقط بـه گفته گارسونـه اقای کبیری تک وتنـها… دست زیر چونـه کنار پنچره نشسته بود وبیرون ونگاه مـیکرد کنارش وایسادم ویـه تک سرفه ای کردم سرش وچرخوند وگفت:اِه..کی رسیدی ؟داشتم کم کم.. مـیرفتم
از روی حرص لبخند زدم وگفتم:با مزه بود
روبه روش نشستم وگفتم:اگه قایم باشک بازیتون تموم شده …پولو بده مـیخوام برم
خندید وگفت :ای بابا من نمـیدونم تو چرا اینقدر عجله داری؟من وتو حالا حالا ها با هم کار داریم
با اعصبانیت دستم وزدم بـه مـیز وایسادم وگفتم:چی گفتی؟
خودشو جمع کرد وبا خنده گفت:نـه نـه ..منظورم از اون کارا نیست …منظورم اینـه کـه من وشما قرار بیشتر همدیگه رو ببینیم … بعد باید درجه صبرتونو بیشتر کنید
همـین جور مـیخندید منم با حرص نشستم وگفتم :لطف کن دفعه دیگه منظورتو واضه بگو
-اعصاب نداریـا ؟
-اعصاب مصاب ندارم حوصله تو هم ندارم …
-خوب بابا من کـه چیزی نگفتم
خودم دارم از ترس قالب توهی مـیکنم اونو قت این شوخیش گرفته ….موبالیشون از تو جیبش درون اورد بـه یکی زنگ زد وگفت:بیـا بالا ..
موبایلشو قطع کرد یـه مرد با دوتا بستنی اومد طرف ما بستنی شکلاتی رو گذاشت جلوی من بستنی توت فرنگی گذاشت جلوی کبیری ورفت بـه بستنی نگاه کردم و هیچ وقت از بستنی شکلاتی خوشم نیومد بـه بستنی نگاه مـیکردم کـه صدای پاشنـه کفش تو فضا پیچید سرم وبلند کردم دیدم یـه شیک پوش با قیـافه عروسکی داره مـیاد طرف ما منم عین ندید پدیدا نگاش مـیکردم کـه کبیری با پاش محکم زد بـه ساق پام خم شدم از درد مچ پامو گرفتم کبیری با خنده گفت :نخورش…صاحاب داره
با اعصبانیت نگاش کردم وچیزی بهش نگفتم حیف کـه مرد بود وحوصله دردسر نداشتم والا مـیزدمپاش ه وایساد کنارش با صدای نازی گفت : کجاست ؟
کبیری کیفمو از رو مـیز برداشت وداد دست ه وگفت:فقط زود…
-چشم…
اینو گفت و با قر وفر رفت منم همـین جور راه رفتنشو نگاه مـیکردم کـه کبیری با خنده گفت:ایناز خانم اگه پسر بودی باور کن چشماتو با قاشق درون مـیاوردم
پوزخندی زدم و دستمو دراز کردم وگفتم:پول..
همـین جور کـه بستنیش و مـیخورد گفت:بستنی توبخور بعد پولو بهت مـیدم
با اعصبانیت بلند شدم وگفتم:اقای محترم من نیومدم اینجا کـه با شما بستنی بخورم ..(باصدای بلندی گفتم)در ضمن من از بستنی شکلاتی متنفرم
قاشق بستنی تو دهنش وبا چشای گشاد نگام کرد قاشق و از دهنش دراورد وبستنیش وقورت دادوبا تن صدای پایین گفت:خوب بگو از بستنی شکلاتی بدت مـیاد چرا دیگه اینقدر جیغ مـیکشی
از دستش اینقدر حرص خوردم کـه همون جا شیش کیلو وزن کم کردم رفتم چهار که تا مـیز جلو ترش نشستم پشتم بهش کردم با اعصبانیت پام رو پا انداختم تکون مـیدادم داد زد:مـیخوای بگم بستنی توت فرنگی برات بیـارن ؟البته با مخلوط شکلات (بلند خندید)
زهر مار …ای عناق بگیری …من وباش با چه ترس ولرزی اومدم …. فکر کردم الان همـه مامورا اماده باشن که تا منو بگیرن فکر نمـیکردم گیر همچین دلقکی مـیافتم ده دقیقه بعد ه با کیف من برگشت …رفت پیش کبیری برگشتم ونگاشون مـیکردم کولمو بهش داد وخودش رفت … ه کـه رفت کیفو بالا گرفت وگفت:اگه پولو مـیخوای بیـا
با حرص بلند شدم ورفتم پیشش یـه پاکت سفید جلوم گرفت وگفت:ببین این پولا ارزشی نداره کـه تو بخوای بخاطرش اینقدر حرص بخوری(دستمو دارز کردم کـه ورشتدارم پاکتو کشید وگفت)راستی اسمم پرهام …پرهام کبیری
با حرص گفتم :به من چه..
خواستم پاکتو بردارم دوباره کشید وگفت:فامـیلیت چیـه؟
-به تو چه؟مگه تو مفتشی کـه مـیپرسی؟
-نـه بخاطر اطلاعات عمومـیم بود …اگه نگی پاکت وبهت نمـیدما(با خنده گفت)البته اگه دوست نداری بهت بگم گربه
دیگه داشتم بـه این اسم الرژی پیدام مـیکردم دندونام وبهم فشار دادم وگفتم:رستمـی
صورتشو جمع کرد وگفت:چی؟
جیغ زدم :رستمـی
-اها…پس شد آیناز رستمـی جغجغه
پاکت واز دستش کشیدم کولمو برداشتم وراه افتادم همـین جور کـه راه مـیرفتم با خنده گفت:به امـید دیدار خانم رستمـی
با اعصبانیت برگشتم وبا حرص گفتم:من غلط م دوباره بـه دیدار شما نائل بشم
از کافی شاپ کـه اومدم بیرون صدای منوچهرم شنیدم گفت:هوی …کجا سرتو پایین انداختی داری مـیری؟
برگشتم منو چهر داشت بهم نزدیک مـیشد فکر نمـیکردم عینـه جغد دنبالم باشـه گفت :پول …
پاکت وجلوش گرفتم ازم گرفت وگفت:نـه خوشم اومد زرنگی …بریم
با هم سوار ماشین شدیم زبیده ماشین وروشن وکردوراه افتادیم …زبیده گفت:خوب چی شد؟
منوچهر :هیچی فروختشون (پاکتوگذاشت روداشبورد جلوی زبیده)اینم پولش…دیدی گفتم برامون نون درون مـیاره
زبیده:بابا خفه شو حالمونو بـه هم زدی…حالا انگار این اولین نفره کـه تونسته همچین کاری رو ه ..شاهکار کـه نکرده

بدبخت منوچهرتا وقتی رسیدیم نفسشم درنیومد…ساعت یـازده رسیدیم خونـه هیچ نبودحتی پشـه هم پرنمـیزد خواستم برم تو اتاق کـه زبیده گفت:لباسا ت وعوض کن بیـا به منظور نـهار یـه چیزی درست کن
با گفتن باشـه رفتم تو اتاق …اینم انگار مزه غذای اون روز هنوز زیر دندوناش مونده کـه به من مـیگه نـهار درست کن بعد از اینکه نـهارو درست کردم به منظور سالاد کلم خورد مـیکردم کـه دیدم مـهسا ویسنا یواشکی وبا دو رفتن تو اتاق منو کـه دیدن فقط با سر سلام زبیده از اتاقش اومد بیرون گفت:کی بود ؟
من از همـه جا بی خبر گفتم:مـهسا ویسنا…
با اعصبانیت رفت سمت دروبازش کرد وبا صدای بلندی گفت:چیو داشتین قایم مـیکردین ؟
مـهسا:هیچی خانم…
زبیده:دروغ نگو..برید اون ورببینم
چاقو روی مـیز گذاشتم ورفتم دم اتاق ایستادم بهشون نگاه کردم از ترس رنگ صورتشون پریده بودوبه زبیده نگاه مـی داشت توی کمدا مـیگشت هر چی لباس بود ریخت بیرون.. توی کمد اونا چیزی پیدا نکرد رفت سراغ کمدنگار درشوکه باز کرد یـه جعبه سفید درون اورد با اعصبانیت جعبه رو جلوشو ن گرفت وگفت:این چیـه ؟ها؟مگه با شما بی پدرو مادرنیستم ؟لالمونی گرفتین نـه؟
یسنا بالرز گفت:نمـیدونیم خانم …این مال ما نیست
زبیده سرشو تکون داد وگفت:الان مشخص مـیشـه…در شو باز کرد چند تیکه طلا بود گوشواره وگردنبد وچند که تا النگو زبیده با خشم دو که تا سیلی زد تو گوش مـهسا ویسنا وگفت:که اینا مال شما نیست نـه؟ الان کاریتون بـه جای رسیده کـه از من دزدی مـیکنید؟مـیدونم باهاتون چیکار کنم …صبر کنید…از اتاق رفت بیرون
دو که تا ایشون نشستن رو زمـین وشروع بـه گریـه … نمـیدونستم حتما چیکار کنم فقط نگاشون مـیکردم دلم بـه حالشون سوخت حتما خیلی دردشون گرفته بود کـه اینجوری گریـه مـی یسناگفت:بد بخت شدیم …(سر مـهسا داد زد ) همش تقصیر تو چقدر گفتم این کارو نکنیم مـیفهمـه گفتی از کجا مـیخواد بدونـه بفرما
مـهسا با گریـه گفت:وقتی اومدیم نبودش از کجا پیداش شد ؟
یسنا همـین جور کـه گریـه مـیکرد بـه من نگاه کرد وگفت:تو بهش گفتی نـه؟
گفتم :اره ..پرسید کی اومد؟منم….
مـهسا حرفمو قطع کرد وگفت:خفه شو …هنوز از راه نرسیده مـیخوای عزیز دوردونـه بشی؟حداقل بزار عرقت خشک بشـه بعد این کارا رو ..فکر نمـیکردیم اینقدر بی معرفت باشی
گفتم:بچه ها بـه خدا من….
یسنا:گمشو بیرون ..
گفتم:دارید اشتباه مـیکنید …
یسنا داد زد:گفتم گمشو بیرون …ادم فروش
دیگه بغضم داشت مـیترکید..در وبستم ورفتم تو اشپزخونـه باگریـه سالاد درست کردم بعد از اینکه سالادم تموم شد تو حال نشستم وتلویزیون نگاه کردم دیگه نـه زبیده از تو اتاقش اومد بیرون نـه مـهسا ویسنا روی زمـین نشستم وزانو هامو بغل کردم اصلا نمـیدونستم دارم بـه چی نگاه مـیکنم ..صدای درون اومد چند دقیقه بعد لیلا ونگاراومدن تو لیلا که تا من ودید یـه تعظیمـی کرد وگفت:درود بر سوسانو ملکه گوگوریو… مـیدونی تازه گیـا چی کشف کردم اینکه تو شبیـه کره ایـا هستی البته از خوشکلاش …(به تلویزیون نگاه کرد وگفت)چی مـیبینی؟راز بقا؟اینجا یـه پا باغ وحشـه صبر مـیکردی همـه بیـان اون وقت زندشو نگاه مـیکردی .(.چشاشو گشاد کرد وگفت) ..تو چه جوری قِصِر درون رفتی(یـه پلاستیک اورد بالا وگفت)ببین برات کامپوت گرفته بودم مـیخواستم بیـام ملاقاتیت…عملیـات چه جور بود ؟
نگار با یـه لیوان اب از اشپزخونـه اومد بیرون وگفت: لیلابه خدا اگه فک نزنی بهت نمـیگن لالی…مـیبنی حالش خوش نیست بازم حرف مـیزنی؟
لیلا بـه صورتم نگاه کرد وگفت:راست مـیگی نگار حالش مـیزون نیست
نگار پوست خنده ای زد وگفت:مـیخوای از جنسای خوبت بهش بده(لیلا چشم غره ای نگاش کرد)چته ؟نکنـهی رو کشتی؟
به نگار نگاه کردم وگفتم:هیچی …چیزی نیست
نگار:این چیزی نیست یعنی چیزی شده نمـیخوای بگی…مـیگی یـا لیلا رو م تو حلقت؟
لیلا با چشای گشاد نگاش کرد گفتم: یسناومـهسا دعوام
لیلا:گیلَت …
نگار:چرا؟
گفتم:سوءتفاهم …
نگار لیوانشو گذاشت رو اپن وگفت:پاشو بیـا ببینم چی شده؟
گفتم: نمـیخواد ولش کن..
نگار:وقتی یـه چیزی بهت مـیگم بگو چشم …
همـین جور نشسته بودم کـه لیلا دستشو انداخت زیر بازوهامو بلندم کرد وگفت:چه نازی هم داره آی….ناز
رفتیم تو اتاق دو تاشون با غم رو زمـین نشسته بودن چشمشون کـه من افتاد یسنا گفت:چیـه چغلیت تموم نشده؟ برگشتی ببینی چی کار مـیکنم بری بـه زبیده خبر بدی؟
نگار :اومدیدم اشتیتون بدیم
مـهسا بلند شد وگفت:من اگه بمـیرمم با این ه دیگه حرف نمـی
یسنا هم بلند شد وگفت:نبودی ببینی خانوم به منظور خودشیرینی خودش ..چه کارا کـه نمـیکنـه
نگار :زبون انسان ها بلدین؟عین ادم حرف بزنین که تا بدونم دارین چی مـیگین
یسنا:رفته بـه زبیده گفته ما داریم یـه چیزی رو قایم مـیکنیم..
گفتم:اخه چرا دروغ مـیگی..من کی همچین حرفیو زدم …من اصلا ندیدم شما چی اوردین
مـهسا:پس از کجا فهمـید کـه یـهو سرو کلش پیدا شد ؟اصلا اون کـه تو خونـه نبود لابد تو بهش گفتی کـه اومد
گفتم: وقتی شما اومدین اونم از اتاقش اومد بیرون گفت کیـه بود گفتم مـهسا ویسنا…من از کجا حتما مـیدونستم کـه شما دارین چی کار مـیکنید؟
نگار:خوب راست مـیگه دیگه…این از کجا بدونـه شما چه کاری دست تونـه ؟
لیلا با لبخند گفت:یک بار جَستی مَلَخک..دوبار جستی ملخک… اخر بـه دستی ملخک چقدر گفتم این کار اخر وعاقبت نداره دزدی از زبیده یعنی ب سر خودتون گوش نکردین کـه ن …حالا بکشید
مـهسا:تو یکی دیگه خفه شو معتاد مفنگی..
اعصابم خورد بود با این حرفش خورد تر شد داد زدم :نفهم حرف دهنتو بفهم …… با لیلا درست صحبت کن
یسنا بـه لیلا اشاره کرد وگفت:تو اینو ادم حساب مـیکنی؟
با فک منقبض شده وتن صدای بلندگفتم:این مفنگی شرف داره بـه تو دله دزد ..حداقل طرفشو مـیشانسو ویـه ادم بدبختو بدبخت تر نمـیکنـه ..خوبه مـیدونید باباش این بلا رو سرش اورده وبازم اینجوری باهاش حرف مـیزنید … اداما چه شکلین عین شما دوتا؟پس بقیـه حیوون(انگشت اشارم وبا تهدید تکون دادم وگفتم)اگه بار دیگه فقط یـه بار دیگه همچین رفتاری باهاش داشته باشید بـه خداوندی خدا قسم ..زبونتونو از توحلقومتون مـیکشم بیرون فهمـیدین؟
چشمای سه تاشون بـه جز لیلا از تعجب شیش که تا شده بود لیلا هم از روی رضایت بهم لبخند زد از اعصبانیت داشتم نفس نفس مـیزدم برگشتم کـه برم دیدم مـهنازو سپیده ونجوا توی چهار چوب درون ایستادن و بدتر از این سه که تا با دهن باز نگام مـیکنن مـهناز خودشو جمع کرد وگفت:بهت نمـیخورد زبون داشته باشی؟
گفتم:نداشتم …نمـی خواستمم داشته باشم …چون فکر مـیکردم با هم یم یـا حداقلش دوست باشیم ….فکر نمـیکردم اینجا همدیگه رو بـه چشم دشمن مـی بینین کـه چش دیدن همـیدگه رو ندارین …اون از رفتار نگار با تو این از رفتار این دوتا با من….و بدترا ز همـه رفتاری کـه با لیلا دارین ..گناه این بد بخت چیـه کـه اینجوری باهاش رفتار مـیکنید مگه خودش خواست اینجوری بشـه؟
با سرعت از کنارشون رد شدم ورفتم طرف دستشویی شیر روشور وباز کردم چندبار اب بـه صورتم زدم لیلا اومد توی چار چوب درون وایساد با خوشحالی بغلم کرد وگفت:خراب این معرفتتم همشیره…خیلی حال دادی قیـافه هاشون شده بود عین علامت تعجب…ولی عجب زبونی داری
دماغشو کشیدم وبا خنده گفتم:اینقدر تعریف نکن ظرفیت ندارم …همـه زبون دارن ولی حتما درست ازش استفاده کنن نـه مثل اینا کـه فقط بلدند ادم وتحقیر کنن ونیش وکنایـه بزنن…
بعد از نـهار رفتن بیرون وشب برگشتن …شب همـه تو لاک خودشون بود نـهی دعوا کرد نـه حرفی زدیم حتی احساس کردم دارن بـه زور نفس مـیکشن که تا خدایی نکردهی صدای نفسشونم نشنوه منو چهر وزبیده از این همـه سکوت درحال سکته بودن….چهار روز دیگه خونـه نشینم وهیچ کاری دستم نبعد از چهارروز… زبیده بـه لیلا گفت:این گربه هم با خودت ببرو ریزکاریـا رو نشونش بده مـیخوام ببینم جَنَم کار وداره..
لیلا با ذوق گفت:چشم خانم چشم …
زبیده:لیلا اگه بدون پول برگردی…
لیلا حرفشو قطع کرد وگفت:مـیدونم خانم انباری وترک واین حرفا دیگه …خیـالتون تخت بدون پول برگشتم سر ایناز وبزن
با تعجب گفتم: بـه من چه تو مـیخوای مواد بفروشی..
لیلابا قیـافه نارحتولوچشو اویزون کردوگفت:فکر مـیکردم تو فدایی من باشی
با خنده زدم تو سرش وگفتم:کوفت …راه بیوفت ببینم
هری یـه سمتی رفت من ولیلا راه افتادیم خیلی خوشحال بود گفتم:چیـه خوشحالی؟
دستشو انداخت دور گردنم وگفت :رفیق شفیقم پیشمـه ذوق نکنم ؟!!!
با ارنج زدم بـه پهلوشو گفتم:ذوق مرگ نشی؟
دستشو برداشت وگفت:نـه حواسم هست..
گفتم:داریم کجا مـیریم ؟
-زعفرانیـه..
-چی؟
-زعفرانیـه …محل زندگی کله خرا
-منظورت خر پولاست..
-اره همونا …
-اها…حالا جنسا رو کجا قایم کردی ؟
دوتا دستاشو زدبه ا شو گفت :اینجا
با خنده گفتم:هر وقت خواستی درشون بیـاری بـه خودم بگو
بلند خندید وگفت:نـه خوشم مـیاد کم کم داری هنراتو بـه نمایش مـیزاری…دیگه چی بلدی؟
-همـه چی
-به تو حتما گفت…تبارک الله احسن والخالقین
با هم خندیدیم کـه یـهو منوچهر صدامون زد برگشتیم خودشو با دو بـه مارسوند اومد روبه رومون ایستاد بـه من گفت:گوش کن چی دارم بهت مـیگم اگه فکر فرار بـه ذهنت برسه خدا شاهده کوه قافم بری پیدات مـیکنم ودمار از روزگارت درون مـیارم دوبرابر چهار مـیلیونی کـه بابتت دادم حتما برام کار کنی …لیلا خانم تو هم گوش کن اگه این از دستت درون بره بدبختت مـیکنم یـه بلایی بـه سرت مـیارم کـه ارزوی مرگ کنی فهمـیدی؟درضمن حق زنگ زدن بـه هیج جایی رونداره اینم کـه فهمـیدی؟
لیلا با ترس فقط سرشو تکون داد یـه نفسی کشید وراه افتادیم با نگرانی بهم گفت:آیناز…
-فرار نمـیکنم…یعنی جایی رو ندارم کـه بخوام برم (دستمو انداختم دور گردنشو با خنده گفتم)اخه من فدایتم
وقتی بـه زعفرانیـه رسیدیم …گفتم:لیلا.
-هووم.
-این خونـه ها چرا اینقدر قشنگن ؟
خندید وگفت:چون صاحباشون قشنگ خرج مـیکنن
چند قدمـی رفتم وایسادم چشمم افتاد بـه خونـه تمام سفید بـه دلم نشست… کل خونـه با درون حیـاط سفید بود دیوار خونـه مرمر سفید زده بود پیچکی کـه گل های سفیدی داشت خودشو از روی دیوار اویزون کرده بود توی خونـه درخت ها ی سر بـه فلک کشیده اونقدر زیـاد بود کـه باعث شده بود کل نمای خونـه مشخص نشـه معلومـه حیـاط بزرگی داره لیلا هم همـین جور به منظور خودش مـیرفت کـه دفعه وایساد وگفت:به چی نگاه مـیکنی بیـا دیگه…
تکون نخوردم وفقط بـه خونـه نگاه مـیکردم لیلا اومد نزدیکو گفت:مـیشـه بریم؟
همـین جور کـه خونـه نگاه مـی کردم گفتم:قشنگ لیلا نـه؟
-اره مبارکه صاحبش باشـه…هر کی اینو ساخته عشق سفید بوده …بریم؟
-اهووم..
دل کندن از اون خونـه برام مشکل بود اما این کارو کردم چند کوچه رفتیم بالا تر گفتم:لیلا کجا داریم مـیریم ؟
-مـیریم جنس وبه یکی بدیم..
-به کی؟
-به یـه جیگر…(با خنده گفت)پسر خیلی نازیـه فقط حیف کـه معتاد شد وگرنـه خودم مـیگرفتمش
خندیدم وگفتم:بد بخت پسره کـه همچین کیسی رو از دست داد
لیلا با ناز گفت:اره بـه خدا همـین وبگو
-اسمش چیـه؟
-شاهین..
به خونـه کـه رسیدیم زنگ ایفونو زد یـه خانم جواب داد:کیـه..
لیلا صورتشو جلو ایفون برد زنـه درو زد ورفتیم تو حیـاط شیکی بود که تا چشم کار مـیکرد درخت وگل بود رفتیم تو خونـه یـه خانم مسن اومد گفت : همـین جا تشریف داشته باشید که تا اقا بیـان
من ولیلا رو مبل نشستیم من پشت بـه راه پله نشستم ولیلا هم روبه روم بـه خونـه نگاه کردم وگفتم:لیلا..؟
-بله…
-کل این خونـه مال پسر جیگرست؟
-اره …
صدای پا از راه پله اومد لیلا بـه پشتم نگاه کرد و اروم گفت:ای جانم…جیگر اومد
اروم برگشتم پشتم با دیدنش نتونستم جلو خندمو بگیرم یـه مرد پنجاه شصت ساله چاق کـه کمربندش و زیر شکمش بسته بود …کله کلا تاس …لپا افتاده .. داشتم مخیندیدم کـه لیلا لباشو گاز گرفت اومد سمت ما من ولیلا بلند شدیم وسطمون وایساد اول یـه نگاهی بـه من انداخت بعد بـه لیلا وگفت:این کیـه با خودت اوردی؟
لیلا:همکار جدیده ..شاید از این بـه بعد براتون جنس بیـاره
مرده انگار اعصبانی بود گفت:منی جز تو نمـیخوام
دستمو جلو دهنم گرفتم وخندیدم لیلا ابروشو انداخت بالا ولبشو بـه دندون گرفت کـه نخندم مرد با اعصبانیت گفت:چیـه بـه چی مـیخندی؟
گفتم:ببخشید …هیچی همـین جوری
رو بـه لیلا کرد وگفت:دفعه دیگه اینو با خودت نمـیاری..فهمـیدی؟
لیلا:بله اقا …فهمـیدم
-خیل خوب برید
لیلاپولو کـه گرفت پیراهنمو کشید با خوش برد بیرون تو حیـاط شروع کردم بـه خندیدن لیلا هم با خنده گفت:ایناز تو رو خدا نخند
ادای مرده رو دراوردم وگفتم:منی رو جز تو نمـیخوام ..
لیلا درون حیـاط وبا زکرد و اومدیم بیرون گفت:عشقمو دیدی؟حالااز حسودی بمـیر
با خنده گفتم:ارزونی خودت عین اورانگوتان مـیموند..
با خنده رفتیم زیر یـه درخت نشستیم لیلا گفت:اون پسره مـیبینی بـه درخت تکیـه داده یـه زنجیرم دستشـه؟
سرم وکج کردم وسمت چپ لیلا رو نگاه کردم و گفتم:اره…مـیشناسیش؟
-نشناسمش!!!از بچه های منوچهره فرستادتش مراقب ما باشـه…اینـه کـه مـیگم نمـیشـه فرار کرد ..
از روی نا امـیدی نفسی کشیدم وگفتم:امروز چندمـیم؟
لیلا دستشو پشتش گذاشت و سرشو بالا گرفت گفت:نمـیدونم چطور ؟
-هیچی(یـه ماشینbmwازته کوچه مـیاومد سقفشو هم برداشته بود رانندش یـه مرد سی وهشت ساله بود بـه لیلاگفتم)لیلا…ماشینو داری؟
لیلا سرشو اورد پایین وبا چشای گشاد گفت:دارمش…
مرده ماشینو جلوی خونـه ای کـه سمت راستمون بود پارک کرد وخودش پیـاده شد داشت با تلفن حرف مـیزد :اره…مـیدونم ولی چیکار کنم پرونده ها رو یـادم رفته الان دم خونـهم یـه ذره معطلشون کن الان مـیام …اینو گفت و وارد خونـه شد لیلاسرشو چرخوند بـه پسره نگاه کرد و یـهو گفت: انی؟
-هومم
-یـه فکری زد بـه کلم….
-مگه تو فکرم مـیکنی؟
-اره بعضی وقتا کـه حوصلم سر مـیره فکرم مـیکنم
-خوبه حالا فکرت چیـه؟
دستمو کشید گفتم:مـیخوای چیکار کنی؟
به ماشین نزدیک شدیم گفت :سوار شو زود باش
-تا نگی نقشت چیـه سوار نمـیشم..
ماشین کـه سقف نداشت منو هل داد افتادم تو ماشین خودشم اومد کنارم دو تاایمون کف ماشین نشستیم گفتم:چیکار داری مـیکنی؟
-هیشششش…هر چی من گفتم تو فقط تایید مـیکنی فهمـیدی؟
با حرص گفتم:لییلا…
صدای مرده اومد:اومدم دیگه چقدر زنگ مـیزنی …نمـیتونی دودقیقه نگهشون داری؟
سوا رماشین شد وخدا حافظی کرد گوشی رو انداخت رو صندلی جلو وپوفی کرد خواست ماشینشو روشن کنـه یـهو بگشت عقب و با تعجب گفت:شما تو ماشین من چیکار مـیکنید؟
لیلا اه وناله گفت:اقا تو روخدا راه بیوفتید…اگه دادشم مارو ببینـه ما رو مـیکشـه
-دادشتون کیـه؟
لیلا:همونی کـه به درخت تکیـه داده یـه زنجیرم دستشـه..
مرده بـه پسره نگاه کرد وگفت:خانم من کار دارم برید پایین دنبال درد سرم نیستم
گفتم:اقا ما کـه از شما چیزی نمـیخوام …مـیخوایم دو خیـابون پایین تر پیـادمون کنی همـین
لیلا با تعجب نگام کرد مرده پوفی کرد و با تاکید گفت:فقط دو که تا خیـابون …
دوتا ایمون سرمونو تکون دادیم ماشین وروشن کرد وراه افتاد لیلا اروم گفت:نـه مثل اینکه یـه چیزایی بلدی
منم اروم گفتم:دارم درس بعد مـیدم استاد
-افرین ..من بـه خودم مـیبالم بخطر همچین شاگردی
مرده گفت:بیـاین بالا
اروم اومدیم بالا ونشستیم پشت سرمونو نگاه کردم دیدم همون پسره با موتور داره دنبالمون مـیاد گفتم:لیلا پسره داره مـیاد دنبالمون دردسر نشـه ؟
-لیلا با بیخیـالی گفت :نـه بابا این کارا تو حوضه استحفاضی اون نیست …اون فقط مراقبمونـه فرار نکنیم
عجب کیفی مـیداد …اولین بارم بود سوار همچین ماشینی مـیشدم نزدیک بود ذوق مرگ شم بـه همـه جا نگاه کردم بالا شـهر تهران هم صفایی داشت یـه باد لذت بخشی بـه صورتم مـیخورد یـهو چشمم افتاد بـه مرده کـه ایینشو روی لیلا تنظیم کرده بود و به لیلا نگاه مـی کرداین انگار همـه جا بود الا تو این دنیـا بخاطر اینکه خندمو نبینـه شالمو کشیدم روی صورتم و دستمم گذاشتم رو پیشونیم کمـی هم پایین خم شدم سعی مـیکردم صدای خندم بلند نشـه یـهو لیلا اومد سمتمم وبا نگرانی گفت:ایناز…چیزی شده ؟چرا داری گریـه مـیکنی؟
اروم دستمو اوردم پایین که تا فقط چشمام معلوم بشـه از چشمام فهمـید کـه دارم مـیخندم گفت:کوفت ..فکر دارم داری گریـه مـیکنی..حالا به منظور چی داری مـیخندی؟
با چشم وابرو بـه مرده اشاره کردم کـه داشت ما رو نگاه مـیکرد لیلاگفت:چی مـیگی به منظور چی چشم وابرو مـیندازی
دوباره این کارو کردم لیلا سرشو برگردوند طرف مرده دید نگاش مـیکنـه دو تاشون بـه هم لبخند زدن منم شروع کردم بـه خندیدن لیلا همـین جور کـه دندوناشو فشار مـیدادگفت:زهر مار…ا زکی که تا حالا داره بـه من نگاه مـیکنـه ؟
همـین جور کـه سرم پایین بودومـیخندیدم گفتم:فکر کنم از وقتی کـه سوار شدیم
نیشگونم گرفت کـه صدای اخم بلند شد وگفت:کوفت …اونوقت تو حتما الان بهم بگی؟
مرده گفت:مشکلی پیش اومده؟
لیلا:نخیر اگه زحمتی نیست همـین جا پیـاده مـیشیم
-زحمتی کـه نیست ولی هنوز یـه خیـابون دیگه مونده
لیلا:نـه دیگه وقتتون ونمـیگیرم
مرده کمـی این دست واون دست کرد وگفت:مـیخواید با هم یـه چیزی بخوریم ؟
لیلا با چشای دوازده تایش نگاش کرد ومنم خندیدم لیلا یـا ارنجش زد بـه پهلومو گفت:بله حتما اگه وقت داشته باشید
مرده باخوشحالی گفت:من چیزی کـه زیـاد دارم وقته
لیلا دم گوشم گفت:مـیبینی چه چلغوزی گیر ما افتاده ..همـین الان گفت معطلش کنید که تا من بیـام
گفتم:این خصلت مرداست کـه وقتی زیبا رویی مـی بینن دیگه نمـیتونن خودشونو کنترل کنن
جلوی یـه کافی شاپ نگه داشت رفتیم تو دو که تا بستنی زدیم بـه رگ و اومدیم بیرون شمارشو بـه لیلا داد که تا بهش زنگ بزنـه لیلا هم نا مردی نکرد بعد از اینکه با هاش خدا حافظی کردیم شمار ه رو انداخت تو سطل اشغال تو راه خونـه بودیم کـه لیلا گفت:حال کردی انی؟تو خوابم نمـی دیدی سوار همچین ماشینی بشی خر کیف شدیم نـه؟

-نـه گورخر کیف شدیم..
بلند خندیدم لیلا گفت: نـه خوشم اومد کم کم داری راه مـیافتی..
-ولی کاش خودمون رانندگی مـیکردیم کیفش بیشتر بود..
-مگه بلدی؟
-اره ..گواهی نامـه دارم..
-دروغ مـیگی..
-نـه دروغم چیـه..
-ایول بعد دفعه بعد جلوی یـه مرسدس بنز ومـیگرم ..
با خنده رفتیم خونـه …یک هفته کامل با لیلا مـیرفتم مواد فروشی روزای اول هم مـیترسیدم هم برام سخت بود اما کم کم راه افتادم …تو ی همـین یـه هفته لیلا بـه بهم یـاد داد ترس آفت زندگیـه ….باید اهل ریسک باشی و از چیزی نترسی ..
مثل روزای دیگه بعد از خوردن صبحانـه با لیلا رفتیم بـه پاتوقش …به گفته خودش تو اون پارک با سه ثانیـه مواداش فروش مـیره گفتم:لیلا…منوچهر وزبیده به منظور کی کار مـیکنن؟
-برای جمشید…همونی کـه تو رو بـه اینا فروخت
از جمشید بد کینـه ای بـه دل داشتم ..دستشو انداخت دور گردنم وگفت:نبینم گربم اخمو باشـه
پشت چشمـی نازک کردم وگفتم:به من نگو گربه
با خنده دنبالش دویدم …با هم رفتیم سمت پارک روی یکی از نیمکت ها نشستیم پاهامو تکون مـیدادم کـه لیلا گفت:حوصلت سر رفت؟
-اهووم
-بیـا قدم بزنیم
هنوز بلند نشده بود کـه موبالیش زنگ خورد جواب داد:الو.
….
-جای همـیشگیم…راستی یکی دیگه هم همراهم هست اگه دیر کردم بشین پیشش که تا من بیـام
….
-باشـه خداحافظ
گوشی رو قطع کرد وگفت:ایناز تو اینجا بشین که تا من برگردم باشـه ؟
-کجا؟
-…برم موادا و ازجای گرمشون دربیـارم جلدی مـیام ….فقط اگهی اومد با من کار داشت بگومنتظر بمونـه باشـه
من همون جا منتظرش شدم بعد از چند دقیقه یـه اومد با قیـافه تابلو یعنی هر کی از چند متری مـیدیدش مـیفهمـید معتاده اومد طرفم وگفت :تو دوست لیلایی؟
نمـیتونست صاف وایسه همش عقب وجلو مـیرفت چشماشم خمار بود گفتم:اره ..بشین الان مـیاد
خودش وانداخت رو نیمکت خم شد بـه سمت پایین دیدم یواش…یواش داره حالت سجده مـیگیره منم همـین جور نگاش مـیکردم داشت مـیرفت پایین کـه یـهو لیلا کـه روبه روم مـی اومد داد زد :بگیرش بگیرش الان مـیوفته ..
اینو کـه گفت ه از نیمکت جدا شد منم سریع گرفتمش خدا رو شکر زود گرفتمش والا با مخ مـیرفت تو زمـین وقتی فهمـید یکی گرفتش سرشو بلند وکرد وبا چشمای خمار گفت:ها…!!!
لیلا خودشو بـه من رسوند وگفت:چرا نگرفتیش نزدیک بود بیوفته ؟
-من چه مـیدونستم داره مـیوفته
-پس فکر کردی یـه چیزی رو زمـین پیدا کرده مـیخواد ورشداره؟ (لیلا موادشو جلوش گرفت وگفت)بگیر …تو چه مرگیت بود کـه خودتو بـه این روز انداختی ها ؟
مواد وگرفت خواست پولو از جیبش درون بیـاره.. نمـی تونست دستشو مـی برد بالای جیب مانتوش اما دستش تو جیب نمـیرفت از روی جیبش سر مـیخورد مـیاومد پایین لیلا پوفی کرد وگفت:انی پول و از جیبش دربیـار
با چندش دست کردم تو جیبش وپول و دراوردم تیکه تیکه بودن بوی گند سیگار هم مـیداد گرفتم جلوی لیلاوگفنتم :اینا بسه؟
به پولا نگاه کرد وگفت: نـه بابا خیلی کمـه
خودش دست کرد تو جیبش کـه ه با خماری گفت:دیگه ندارم همـینـه
لیلا با اعصبانیت مواد واز دستش کشید وگفت:وقتی پول نداری غلط کردی گفتی جنس بیـارم .مگه من اینجا موسسه خیریـه راه انداختم کـه هروقت نداشتی خودم روش بزارم
ه حال نداشت حرف بزنـه اما با گریـه گفت:تو رو خدا لیلا دارم مـیمـیرم …تمام استخونام درد مـیکنـه
لیلاداد زد:به جهنم …کی گفت معتاد شی ؟…مگه تو خیر سرت دانشجوی مملکت نبودی؟مگه نـه داشتی به منظور دکترا مـیخوندی؟برای چی این بلا رو سر خودت اوردی ها؟
-لیلاخواهش مـیکنم قول مـیدم دفعه بعد پولو برات بیـارم
-بیخود …دفعه بعد بدون پول بـه من زنگ نمـیزنی فهمـیدی؟
داشت گریـه مـیکرداز ظاهرش معلوم بود حالش خیلی بده بـه لیلا گفتم:بهش بده گناه داره
-ایناز وقتی اینا دلشون بـه حال خودشون نمـیسوزه وهمـیچین بلایی سر خودشون مـیارن …تو دیگه نباید دلسوز این جماعت بشی
-خواهش مـیکنم لیلا تو هم عین اینایی مـیتونی درکش کنی
-ایناز کی مـیخواد بعد پول این مواد وبده ؟
-بالاخره یکی پیدا مـیشـه وضعش خوب باشـه از اون بیشتر بگیر ..بخاطر من….(لیلانگام مـیکرد گفتم)اگه ندی خودم مـیدما
پوفی کرد وگفت:ایناز من از دست تو چیکار کنم مـیخوای به منظور خودت درد سر درست کنی ؟ بـه احترام ریش سفیدت این کارو مـیکنم (مواد گرفت جلوشو گفت)بگیر ولی گفته باشم این دفعه اخر
ه با استینا ش کـه تا نوک انگشتاش بود اشکاشو پاک کرد وبا خوشحالی مواد وگرفت ورفت که تا ته پارک کـه رسید صد دفعه افتاد و بلند شد …..عین ادمای کور کـه جلوشونو نمـی دیدن خودشو بـه دارو درخت مـیزد من ولیلا هم همـین جور نگاش مـیکردیم لیلا گفت:به نظر تو این زنده خونـه مـیرسه ؟
گفتم:عزرائیل کـه کارش نداره …همـین جوری بخواد ادامـه بده حتما مـیکنـه
لیلا دستشو انداخت دور گردنم وگفت:خوب فیلم هندی تموم شد بریم یـه گشتی تو پارک بزنیم
با خوشحال گفتم: بریم
چند قدم راه رفتیم لیلا گفت:پفک مـیخوری؟
-نـه مضره ….مـیدونی هر یـه دونـه پفکی کـه بخوری یک ماه طول مـیکشـه که تا کلیت تمـیزشـه؟
-شوخی مـیکنی؟
-نـه جدی مـیگم من الان دوساله دیگه چیپس وپفک نمـی خورم
-پس چی بخوریم ؟
-اب هویج بستنی…
-خانم خوش اشتها فکر پولشم باش
یـه پسری سرمون گفت:اب هویج بستنی با من
سرمونو چرخوندیم دیدیم دوتا پسر عین اجل وایسادن لیلا گفت:به بـه …خان وحید وخان ناصر ..اَ..این طرفا ؟
دو که تا ایشون اومدن جلومون وایسادن یکیش گفت:داشتیم رد مـیشدیم گفتیم یـه عرض ادب کنیم (به من نگاه کرد وگفت)دوست جدیده؟…اینم مـیخوای بدبخت کنی؟
لیلا: زر نزن جنس مـیخوای؟ بگیر وبر
-قربون محبت لیلیت …ترک کردیم
لیلا:چی ترک کردی؟(سرشو عقب کشید )مـیگم رنگ وروتون وا شده نگواثرات ترکه …افرین …افرین کار بسیـار شایسته ای کردین
-نمـیخوای معرفی کنی؟
لیلا من اشاره کرد وگفت:ناصر وحید این اینازه….(به اونا اشاره کرد)ایناز این دو که تا ریشو …این ناصر اینم وحیده
ناصر خیلی خیلی لاغر بود بـه اندازه ای کـه شلوارش با دوتا کمربند رو کمرش سفت مـیشد ….نمـیشد گفت وحید خوش استیل تر از ناصر ولی بهتر از ناصر بود هر چند ترک کرده بودن اما هنوز شـه په بودن وحید دستشو بـه طرفم دراز کرد وگفت:خوشبختم…
سرمو کج کردم وبه دستش نگاه کردم وگفتم:فکر نمـیکردم وسط پارکم مـیشـه گدایی کرد؟
لیلا زد زیر خنده ناصرم زد تو سر وحید و با لبخند گفت:خاک تو سر ضایع شدنت ن
لیلا دست زد وگفت:اقا ناصر بـه افتخار ضایع شدن دوستت حتما …اب هویج بستی بهمون بدی
ناصر:به من چه از خودش بگیرین
وحید با قیـافه ضایع شده گفت:بیـاید بریم مـهمون من
لیلا دست زد وگفت:ایول..
داشتیم مـیرفتیم سمت کافی شاپ کـه وحید اومد کنارم وگفت:مـیمردی با هام دست مـیدادی وضایعمون نمـیکردی؟
-اگه ضایعت نمـی کردم کـه اب هویج بستنی گیرمون نمـیاومد …
بعد از خوردن اب هویج بستنی باهاشون خدا حافظی کردیم چند ساعت تو پارک گشتیم وتمام جنسا رو

فروختیم تو راه برگشت بـه خونـه با حالت معصومانـه ای گفتم:لیلا
لیلا با تعجب نگام کرد وگفت:عین بچه هایی کـه از اشون چیزی مـیخوان صدام مـیزنی….چه ؟
صورتم ومعصوم تر کردم وگفتم:مـیزاری زنگ ب ؟
چشاش سه که تا شد وگفت:زنگ بزنی؟روز اول منوچهر چی بهت گفت ؟
-از کجا مـیخواد بدونـه من زنگ زدم؟
-از کجا؟ایناز تو الزایمر داری مگه روز اولی کـه اومدی نگفتم منوچهر هر جا کـه مارو مـیفرسته برام بپا مـیذاره ؟پشت سرم ونگاه کن که تا بهت بگم
نگاه کردم وگفتم:خوب..
-خوب بـه جمالت…این دوتا کـه دارن پشت سرمون مـیان …اضغر واکبرن داداشن نوچه و مواد فروش منوچهرن .فکر کردی منو چهر ما رو بـه امون خدا ول مـیکنـه ومـیره..
-پس من چی کار کنم؟باید زنگ ب
-به کی ؟
-به دوستم…
-به ت زنگ نمـیزنی مـیخوای بـه دوستت زنگ بزنی
-م فوت کرده
-معذرت مـیخوام نمـیدونستم…(پوفی کرد وگفت)بزار با بچه ها حرف ب ..ببینم چیکار مـیتونیم برات یم
لبخند زدم وگفتم :ممنون..
برگشتیم بـه خونـه …فقط مـهسا ویسنا خونـه بودن من ولیلا بهشون سلام کردیم اما اونا زیرجواب سلام …رفتیم تو اتاق لباسامونو عوض کردیم مـهسا ویسنا هم اومدن تو اتاق مـهسا اومد جلوم وایساد ولی یسناعقب ایستاده بود لیلا باترس گفت :بچه ها مـیشـه دعوا راه نندازین
مـهسا بهش لبخند وچیزی نگفت دستشو بـه طرفم دراز کرد وگفت:اشتی؟
دستشو گرفتم وگفتم :مگه قهر بودیم کـه اشتی کنیم ؟
مـهسا:ممنون…
یسناهم اومد جلو با من دست دادو گفت:خوبه کـه دوستی عین تو پیدا کردیم
لیلا یـه نفسی کشید و گفت :خدایـای اینجا مارو مارمولکم حساب نمـیکنـه…
یـهو یسنا ومـهسا باخنده بغلش مـهسا گفت:غصه نخور ابجی …من سوسک حسابت مـیکنم
؟لیلا خندید وبا تعجب گفت:راست مـیگی کرم زالو..
مـهسا ازش جدا شد وگفت:چی گفتی؟
لیلا :با تو نبودم کـه بااین …با این بودم
یسنا :من ؟؟؟!!!! با این هیکلم مـیگی کرم زالو
لیلا عقب عقب بـه سمت درون مـیرفت وگفت:اره کرم زالو ها
اینو گفت و فرار کرد مـهسا ویسنا هم دنبالش دویدن …بعد از یک هفته و چند روز بالاخره با من اشتی ند خوشحالم کـه به اشتباهشون پی بردن …وقتی همـه بچه ها جمع شدن نـهارو خوردیم زبیده بـه مـهناز گفت با منوچهر مـیرن جایی کار دارن که تا شب برنمـیگردن ومواظب ما باشـه وقتی رفتن همـه مون تو هال نشستیم نگاه تلویزیون مـیکردیم بـه جز نگار و مـهسا کـه داشتن ابرو هاشونو برمـیداشتن یـهو لیلا پرید جلو تلویزیون وگفت:باید جلسه دو فوریتی بگیریم …
مـهناز:چته عین شامپازه مـیپری جلو تلویزیون ؟اصلا خودت فهمـیدی چی گفتی؟
لیلا:اره دیگه از همـین جلسه ها کـه نماینده مجلس مـیگیرن..
نگار:خوب…موضوعش چیـه؟
لیلا قیـافه معلم ها رو گرفت وگفت:علم بهتر هست یـا ثروت ؟
نجوا بلند خندید وسپیده گفت:مـیشـه دلقک بازی درنیـاری وحرفتو بزنی؟
لیلا:ایناز مـیخواد زنگ بزنـه…
همشون با هم گفتن:چیییییی؟
لیلا با خنده گفت:چیـه شما دقیقا عین زمانی بود کـه نیوتون زیر درخت نشسته بود و سیب از بالای درخت افتاد پایین گفت چی …همون جا کشف کرد زمـین جاذبه داره
نگار:لیلا جان یک ثانیـه حرف نزن باشـه؟(به من نگاه کرد وگفت)مگه ما قبلا بهت توضیح ندادیم …اینجا تلفن نداریم حتما بری بیرون زنگ بزنی..
لیلا:و از اونجایی کـه منوچهر برامون هپو گذاشته این کار امکان پذیر نیست
نگار با اخم نگاش کرد لیلا گفت:چیـه؟گفتی فقط یک ثانیـه…
گفتم:خواهش مـیکنم کمکم کنید من حتما زنگ ب
مـهناز:بچه ها ما هشت نفریم …خیر سرمونم اشرف مخلوقاتیم فکرامونم رو بریزیم رو هم شاید یـه راه حلی پیدابشـه …
بعد چند دقیقه فکر اونم بـه صورت ایکیوسانی لیلا یـهو بلند شد وگفت:یـافتم …یـافتم
نگار :چی یـافتی؟
نجوا با خنده گفت:الکل …
لیلا:یـه فکری کردم… نـه نمـیگید؟
مـهناز:وانگاه کـه انیشتن فکر مـیکند …بگو فکرتو..
لیلا سرشو چرخوند طرف سپیده پشت چشمـی نازکرد وبا انگشت اشارشو بـه طرف سپیده گرفت وگفت:تو….باید هم اکنون جانت را نثار ما کنی…
سپیده با تعجب گفت:چی؟
لیلا:بچه ها غلام سوته عاشق کیـه؟
همشون گفتن:سپیده..
لیلا:خوب دیگه …سپیده مـیره با غلام حرف مـیزنـه من واینازم مـیریم زنگ مـیزنیم
سپیده:اینقدر دری وری نگو…مـیخوای برم یـه بلایی سرم بیـاره؟
نجوا:منم باهات مـیام
لیلا:حله دیگه ُقلتم مـیخواد باهات بیـاد..
سپیده:من پامو تو اون خونـه نمـیزارم..من ازاین پسره خوشم نمـیاد…
لیلا:عزیزم انگاه کـه بوسه های اتشینش را برلبانت کوبید عاشقش خواهی شد
گفتم:خواهش مـیکنم سپیده …جبران مـیکنم …واقعا حتما زنگ ب
سپیده دلش نمـیخواست بره از چهرشم مشخص بود ولی لیلا گفت:نجوا سپیده رو همراهی کن..
نجوا دست سپیده رو کشید وبا خودش بلند کرد… سپیده گفت:پس حداقل وقتی تلفن زدنتون تموم شد یـه سنگی یـه کوفتی بزنید بـه در تامن بدونم زود بیـام…شماها مـیخواید منو بـه کشتن بدید
نجوا رفت سمت درون وگفت:این درکه قفله ..
لیلا بـه مـهسا ویسنا نگاه کرد وگفت:دستان پر توان گجت برس بـه داد این ناتوان ..
مـهسا بلند شد وبا سنجاق سرش درو باز کرد وگفت:زود برید
نجوا و سپیده رفتن بیرون نگار هم از پنجره کشیک مـیداد کـه هروقت ر فتن تو خبر بده.. لیلاگفت:هنوز نرفتن؟
نگار:نـه…فعلا دم دروایسادن دارن حرف مـیزنن
لیلا:ای بابا..اگه من بودم که تا حالاتاریخ عقدم مشخص کرده بودم
مـهناز:اخه همـه مثل تو تو دلبرو نیستن که؟
نگار:برید..برید..رفتن تو
خواستیم بریم کـه مـهنازگفت:ایناز..قول بده فرار نمـیکنی؟
گفتم:دیگه اینقدر نامرد نیستم..
لیلا:مـیشـه حرفای لوتی تونو بزارید به منظور بعد؟
لیلا همـین جور دستامو مـیکشید وبا خودش مـیبرد مـهناز دنبالمون اومدوگفت: زیـاد حرف نزن باشـه؟زودم برگردید ..
لیلا :چشم خان باجی…
به باجه تلفن رسیدیم لیلا کارت تلفونشو داد بهم سریع شماره نسترن وگرفتم بعد از چند که تا بوق جواب داد:بله بفرمایید…
بغض بـه گلوم هجوم اورد چقدر دلم به منظور صداش و پرحرفیـاش تنگ شده بود با همون بغض گفتم:الو سلام نسترن ..
ساکت بود هیچی نگفت فقط صدای نفس کشیدنش ومـیشنیدم گفتم:الونسترن….صدامو مـیشنوی؟
با صدای بی جونی گفت:آ…آ…آیناز خودتی؟اره؟
بغضم شکست وبا گریـه گفتم:اره خودمم ..
نسترنم گریـه کرد وگفت:معلوم هست تو جایی؟کجا گذاشتی رفتی ها ؟مـیدو نی چقدر دنبالت گشتم ؟عکستو بـه همـه کلانتریـا دادم…ترسیدم اونا کشته باشنت نمـیدونی چقدر خودمو نفرین کردم کـه چرا حرفتو گوش ندادم
-خوبی نسترن ؟
-الان کـه صداتو نشنیدم بهتر شدم…بگو کجایی که تا بیـام دنبالت؟
خندیدم گفتم:کجا مـیخوای بیـایی تهرانم..
-تهران؟؟؟!!!تهران چی کار مـیکنی؟
لیلا با انگشت اشارش زد بـه ساعت کـه یعنی وقت نداریم گفتم:نسترن من نمـی تونم زیـاد حرف ب ..زنگ زدم کـه بهت بگم حالم خوبه ونگرانم نشی..
-کجا مـیخوای بری؟ادرس وبده که تا بیـام دنبالت..
نمـیخواستم به منظور بچه ها درد سر درست کنم گفتم:نمـیتونم نسترن….. نمـی تونم..اگه تونستم دوباره بهت زنگ مـی خدا حافظ..
صدای نسترن هنوز پشت گوشی مـیاومد کـه گوشی رو گذاشتم دلم به منظور دیدنش لک مـیزد اشکامو پاک کردم واز لیلا تشکر کردم راه افتادیم ..لیلا رفت سمت خونـه غلام…. سرشو گذاشت رو درون گفتم :چی کار مـیکنی؟
-هیچی تو برو تو مـیخوام شنگول ومنگول واز دست اقا گرگه نجات بدم
خندیدم ورفتم تو بچه ها اومدن پیشم گفتن زنگ زدی با لبخند گفتم:اره ازت همتون ممنون ..
یسنا:پس لیلا کو؟
گفتم:رفته شنگول ومنگول نجات بده

وقتی نجوا وسپیده اومدن از اونا هم تشکر قیـافه سپیده دیدنی بود رنگ بـه صورت نداشت وقتی همـه جمع شدن لیلا گفت: بچه ها نظرتون چیـه به منظور این پیروز ی بزرگ جشن بگیریم؟
نگار با خنده گفت:چیـه کبکت خروس مـیخونـه
لیلا:نـه اردک مـی خونـه
نگار :من موافق..
یسنا:اگه زبیده بیـاد چی؟
نجوا:نـه بابا…مگه نشنیدی گفت شب مـیان
لیلا:موافقا دستا بالا
سپیده:مـیشـه موافقا دستاشونو پایین کنن؟
لیلا:تو هرجور راحتی جیگر..
مـهناز:قبول بچه ها…. بساط مـهمونی رو حاضر کنید
نجوا وسپیده پ تو اشپز خونـه سپیده هر چی مـیوه تو یخچال بود ریخت تو سینگ ظرفشویی شروع کرد بـه شستن لیلا بهش گفت:اینجوری فایده نداره بزار برم برات تشت بیـارم قشنگ با پا برو توش… اینو کـه گفت سپیده یـه سیب طرفش پرت کرد لیلا تو هوا گرفتش وگاز زد نجوا هم داشت شربت البالو درست مـی کرد لیلا بهش گفت:اخه ادم…. کی شربت و با قاشق هم زده ؟
نجوا با تعجب نگاش کرد وگفت:پس با چی هم ب ؟
لیلا:با همزن برقی..
نجوا با حرص لیلا رو از اشپزخونـه بیرون کرد وگفت:یکی بیـاد اینو بگیره نمـیزاره کار یم
مـهسا رفت تو اشپزخونـه بـه نجوا وسپیده کمک کنـه …من وبقیـه هم داشتم هال وبرای مـهمونی اماده مـیکردیم هر کی مـی رفت تو اشپزخونـه یـه ناخونکی بـه مـیوه وشیرینی مـیزدمـهسا گفت:قحطی زده ندیده بودیم کـه لطف لیلا دیدیم ..
لیلا :به جای اینکه حرف بزنی برو یـه نوار بندری بزار انی برامون بندری به
گفتم:بیخود…خودت ب…
یسنا :ما معمولیشم بلد نیستیم چه برسه بـه بندریش
مـهناز :ایناز…داره ناز مـیکنـه
سپیده: اشتباه گرفته حتما بره به منظور یکی دیگه ناز کنـه
همشون خندیدن وقتی همـه چی حاضر شد بچه ها تو هال نشستن لیلا یـه دونـه خیـار بـه عنوان مـیکروفن بردا شت هم مـیخوردش هم حرف مـیزد:لیدی ها ودوشیزگان محترم بـه این مـهمانی خوش امدین ومقدمتان را گرامـی مـیداریم و از اینکه قدم های نحستان را درون این مجلس (حرفش تموم نشد کـه بچه کوسن مبل بـه طرفش پرت کرد لیلا هم فقط جاخالی مـیداد با خنده گفت)وقتی یکی داره بهتون احترام مـیزاره ادم باشید
مـهناز :لیلا.اون خیـارو بخور بعد حرف بزن
لیلا وقتی تمام خیـارش وخورد یکی دیگه برداشت یـه تعظیم کرد وگفت:بله بانوی من …شما هم اکنون شاهد زیبای خفته ی من خواهید شد
همـین جور کـه سیب گاز مـیزدم ابرومو بردم بالا لیلا خوند:ابرو مـیندازی بالا بالا مـیدونم سرت شلوغه والله
همـه خندیدن گفتم :به شرطی مـیم کـه شما هم بید
نجوا:قبول اول تو بندری برو بعد ما تکنو مـیریم
گفتم :زرنگین منم مـیخوام تکنوبم
نگار:با شـه قبول …هم بندری هم تکنو
لیلا:بچه ها من تکنو نمـیرم چون مـیترسم نعشگیم بپره …براتن باله مـیرم (به من نگاه کرد وگفت)شروع کنم مادام
بلند شدم وروسریمو از رو زمـین برداشتم ودور کمرم بستم و وسط وایسادم موهامم باز کردم وگفتم:شروع کن
ا سوت وکف برام زدن لیلا شروع کرد اولش وبه صورت رپ خوند: خوشکل موشکلاش بیـان وسط بزنن تو فازبندری مـیخونـه لیلا مفنگی دیگه نشینین رو صندلی ….خندیدم وگفتم: شعرمردمو بـه نام خودت ثبت مـیکنی؟
لیلا هم خندید وگفت:باکی نی …شروع مـیکنیم …همـه ای بندر با نمک خوشکلن ودلبر/ یکیشون جا کرده تو قلبم /مـیخونیم اینو با هم قد بلند مو مشکی پوستش برنزه …همـین جور کـه مـییدم وایسادم وگفتم:صبرکن….صبر کن
لیلا :چیـه؟
گفتم :من کجای پوستم برنزست؟
نگاربا خنده گفت:راست مـیگه بچم سفیده
لیلا :خوب چیکار کنم نمـیتونم شعر مردمو خراب کنم
گفتم: خوب عیب نداره با خوندن تو من کـه سیـاه نمـیشم
لیلا: ادامـه شعر…..مـیه بندری کارش درسته/ قد بلند مو مشکی پوستش برنزه/ مـیه بندری کارش درسته /تکون تکونش بده و نشونش بده… / تکون تکونش بده و نشونش بده……… من مـییدم ومـیخندیدم اونا هم دست مـیزدنو با لیلا مـیخوندن البته بدون اذیت هم ننشستن …چند دفعه با پاشون زدن بـه م کـه مـیافتادم رو لیلا…. لیلا هم نقش زمـین مـیشد ….چند دفعه هم لیلا منو هل دادکه افتادم رواونا ….تا شب زدیم ویدیم اینقدر خستمون بود کـه فقط دنبال بالشت مـیگشتیم
لیلا:ایناز چقدر مـیخوابی بلند شو دیگه لنگ ظهر شد…
با خواب الودگی گفتم:بزار بخوابم ..
لیلا:باور کن اگه بـه من بود مـیزاشتم عین اصحاب کهف بخوابی وسیصد ساله دیگه بیدار شی …پاشو که تا صدای پارسش درنیومده
جوابشو ندادم صدای باز شدن درون اومد یـهو لیلا داد زد:ایناز زبیده اومده بلند شو …بلندشو
خواب از کلم پرید وسریع رو تخت نشستم دیدم نجوا ونگارن که تا منو دیدن زدن زیر خنده لیلا هم مـیخندیدبا حرص گفتم : لیییییلا
بعد از اینکه صبحونمون وخوردیم …رفتیم بـه اتاق اماده شدیم امدیم بیرون
زبیده کیفمو نو پر مواد کردوداد دستمون بهمو گفت:اگه اینارو نفروشید مـیفروشمتون فهمـیدید
من فقط سرم وتکون دادم گفتم:بله
زبیده:لیلا مواظبش باش
لیلا:هستم خانم عین عقاب پشت سرشم
خندیدم وگفتم:عقاب بالای سر یـا پشت سر؟
لیلا:مـهم نیست …مـهم اینکه مراقبتم
وقتی از خونـه اومدم بیرون بهش گفتم:کجا مـیریم تجریش
-دوره؟
-اره..
یـه ماشین دربست گرفتیم که تا تجریش از ماشین پیـاده شدیم همون جا وایسادم گفتم:چرا اینجا وایسادیم؟
-صبر کن مـیفهمـی …
سمت چپ نگاه مـیکرد منم همون جا نگاه مـیکردم بعد از چند دقیقه گفتم:به چی نگاه مـیکنی؟
-دودقه دندونتو بزار رو جیگرت مـیفهمـی
-تا کی حتما اینجا باشیم ..
-صبر کن الان مـیاد
-کی..
-کرم خاکی..اها اومد…
نگاه کردم دیدم یـه مرسدس بنز مشکی داره مـیاد طرف ما جلو پامون نگه داشت لیلا گفت:تو جلو بشین
اینو گفت ورفت درون عقب وباز کرد منم جلو نشستم ماشین حرکت کرد بـه مرده نگاه کردم یـه مرد حدودای سی وهشت… سی ونـه ساله خوش تیپ بـه من نگاه کرد و به لیلا گفت:از همکارای جدید؟
لیلا:بله..باFBIهم درتماسه..
مرده زد زیر خنده بـه من گفت:اسمت چیـه ؟
لیلا سریع گفت:درنا..
-خوب بزار خودش حرف بزنـه…
لیلا:بیچاره لاله
چرخیدم وبا چشای گشاد نگاش کردم لیلا لبخند زد وشمرده گفت:هیچی…عزیزم…مـیگه…..اسم ت …چیـه؟
چشمام وگشاد تر کردم وخندیدم وبرگشتم مرده گفت:چقدر گناه داره …حالا چه جوری مواداش و مـیفروشـه؟
لیلا:فکر کردی من اینجا لولو سر خرمنم …خوب اومدم جنساشو بفروشم ..
-خوب چرا خودش واوردی؟
لیلاپوفی کرد وگفت:اقا شما جنس ومـیخوای این ه رو ..
-جنس..
لیلا:خوب خدا این روز یکشنبه امواتت وبیـامرزه …لیلا سمت جلو خم شد زد بـه بازوم وگفت:جنس وبزار تو داشبورد …ازکیفم دوتا بسته گذاشتم داخل داشبورد… لیلا گفت:پاکت سفید وبردار
پاکت وبرداشتم دادم دستش بعد از اینکه شمرد گفت:پنجاه تومنش کمـه..
مر ده از تو ایینـه نگاه کرد وگفت:قیمت اون دفعه رو بهت دادم..
لیلا:نـه نشد دیگه ..اون دفعه اون دفعست…این دفعه این دفعست پای تلفنم گفتم پونصد تومن نـه یـه قرون کمتر نـه یـه قرون بیشتر … این پولا واسه توو کـه پول خورده چرا کنس بازی درون مـیاری…اگه نمـیخوای جنس وبده برم
مرده پوفی کرد وگفت:یـه کاری مـیکنی دیگه ازت جنس نخرم ..
-نخر اقا جون اونی کـه محتاج تویی نـه من …
از تو داشبوردش یـه کیف مشکی اورد بیرون پنجاه تومن داد دست لیلا..لیلا گفت:افرین پسر خوب..حالا ماشین ونگه دار مـیخوایم پیـاده شیم
-حالا بودی..
-نـه قربونت ..کارداریم باس بریم
ماشین ویـه گوشـه نگه داشتم لیلا پیـاده شد درو باز کردم کـه دستش گذاشت رو دستم سریع دستمو برداشتم وبا اخم نگاش کردم با لبخند گفت:یـه شب مـیارتم پیش خودم .. باحالی هستی
چیزی نگفتم اومدم پایین درو محکم بستم اونم گاز وگرفت ورفت داد زدم:بیشعور …
لیلا بلند خندید وگفت:چته تو کـه ابرومون وبردی
با اعصبانیت نگاش کردم وگفتم:بیشعور مـیگه (اداش ودراوردم)یـه شب مـیارمت پیش خودم خیلی باحالی…اخه بگو من کـه حرف نزدم کجام باحاله
همـین جور کـه راه مـیرفتیم لیلا بلند بلند مـیخندید وگفت:لابد لال بودنت باحاله
زدم بـه شونش وگفتم:همش تقصیر تو
با هم تو پارک نشستیم چند دقیقه بعد یـه پسری وچند که تا اومدن از من و لیلا موادخ دیگه موادا رو خوب مـیشناختم لیلا استادم کرده بود….. چه جنسو ببینم چه مزه کنم مـیشناختم فقط کافی بود بهم نشون بدن که تا بگم چیـه …اما حتی یک بارم مصرف نکردم چون اخرو عاقبتش ومـیدونستم … نزدیک ظهر بود دیگه ای نیومد داشت حوصلم سر مـیرفت لیلا گفت:بستنی مـیخوری؟
-اوهوم..فقط شکلاتی نباشـه
پول داد دستم وگفت:بیـا …برو هر بستنی کـه دوست داشتی بخر
پول و گرفتم کولم وگذاشتم رو شونـه ها م راه افتادم یـه پسر کـه توان وایسادن نداشت جلوم گرفت وگفت :من ومـیشناسی؟
سرم وتکون دادم وگفتم:اره …اکبر
از تو جیب شلوارش پول دراورد وجلوم گرفت گفت:بده خیلی حالم خرابه
همـین جور نگاش مـیکردم گفتم:اخه اینجا وسط پارک کـه نمـیشـه …بیـا بریم اون گوشـه
پشت سرم اومد بـه زور قدم برمـیداشت پشت یـه درخت تنومند وایسادیم پول وازش گرفتم مواد بهش دادم
وقتی رفت با تاسف نگاش کردم واقعا چرا این بلاها رو سر خودشون مـیارن …تا کی مـیخوان اینجوری زندگی کنن؟ته زندگیشون یـا خرابه هست یـا جوب بیچاره پر مادراشون یـه عمر زحمت مـیکشن بچه بزرگ مـیکنن اخرش حتما تو سرد خونـه تحویلشون بگیرن یـه نفس دادم بیرون رفتم بـه یـه بستنی فروشی دوتا بستنی توت فرنگی گرفتم …شاد وشنگول راه مـیرفتم کـه یکی سرم گفت:خانم..
برگشتم یـه اقای سی ویک ساله با ریش مرتب قد بلند با چش وابروی مشکی …قیـافش مـهربون بود گفت:مواد داری؟
با تعجب گفتم:بله؟
با لبخند وتند صدای پایین حرف مـیزد گفت:مواد…داری بهم بدی؟
پوزخند زدم وگفتم:خیلی بهم مـیاد مواد فروش باشم
پشتم وبهش کردم وراه افتادم پشت سرم اومد وگفت:همـین الان دیدم بـه اون پسره فروختی…
وایسادم وگفتم:چی فروختم؟
با لبخند گفت:اب نبات چوبی…مـیدونم داری بهم بده لازم دارم
سر که تا پاش ونگاه کردم وگفتم:به قیـافه مذهبیت نمـیاد معتاد باشی..
با لبخند گفت:نیستم…برایی مـیخوام
-شرمنده …من مواد فروش نیستم برو همون جایی کـه قبلا مـیخریدی
دوباره راه افتادم با قدم های تند پشت سرم اومد جلوم وایساد گفت:خواهش کردم ازت …مـیدونم مواد مـیفروشی دیدمت با اون پسره رفتی پشت درخت بهش دادی…اگه لازم نداشتم التماست نمـیکردم…
نگاش کردم با مـهربونی نگام مـیکرد چشمای مشکیش وخمار کرده بود با لبخند گفت:مـیدی؟
با چشماش رامم کرد گفتم:پول داری؟
خوشحال شد دست برد بـه کتش وگفت:اره ..اره دارم
چیزی رو کـه نباید مـیدیدم ودیدم …اسلحه شو گذاشته بود کنار شلوارش…با ترس یـه قدم رفتم عقب ….رد نگامو گرفت فهمـید دارم بـه اسلحش نگاه مـیکنم یـه قدم دیگه رفتم عقب تر نگام کرد وگفت:کار ومشکل وتر نکن
دویدم بستنی ها رو انداختم رو زمـین با تمام سرعتم دویدم .. اونم پشت سرم مـیدوید ..لیلا هنوز رو نیمکت نشسته بودو حواسش نبود داشت بـه چند که تا بچه نگاه مـیکرد چه جوری بهش بگم…. پشتمو نگاه کردم هنوز ولکنم نبود گفت:وایسا …
سرم وبرگردوندم لیلا نگام کرد بهش نزدیک شدم داد زدم: لیلا بدو پلیسه …لیلا کولشو برداشت با هم مـیدویدم
لیلا گفت:این ازکجا پیداش شد؟
-من چه مـیدونم یـهو عین جن پشتم پیداش شد
لیلا پشتشو نگاه کرد وگفت:بدو ایناز بدو …داره مـیاد
-فکر کردی دارم چیکار مـیکنم ؟دارم مـیدوم دیگه
لیلا دستمو کشید از پارک اومدیم بیرون هنوز پشتمون بود لیلا گفت:عجب سیریشـه ها….
-لیلا بریم اونور خیـابون ..
پ وسط خیـابون شلوغ چند که تا ماشین ترمز وفحش …رفتیم جلوتر نزدیک بود تصادف کنیم بوق ماشینا تو سرم مـی پیچید هنوز بد وبیراه مـیگفتن ..از خیـابون رد شدم بـه مرده نگاه کردم وسط ماشینا گیر افتاده بود لیلا فقط دستمو مـیکشید داد زدم:لیلا دستم داره کش مـیاد..ولم کن..
همـین جور کـه مـیکشید گفت:چی چیو ول کنم مـیخوای گیر بیوفتی؟
رفتیم بـه کوچه هنوز مـیدویدیم گفتم:لیلا داری کجا مـیری ؟دیگه نمـیتونم نفس بکشم
وایسادمو نفس نفس مـیزدم لیلا جلوتر از من بود اومد کنارم دستم وگرفت وگفت:بیـا ایناز …بیـا بریم تو این باغه
نگاه کردم وگفتم:اخه اینجا کجاست؟
دستم وکشید وگفت:نمـیدونم فقط بیـا که تا گیرمون ننداخته..
رفتیم تو یـه خونـه بزرگ چند نفر مـیرفتن بیرون چند نفر مـیاومدن تو …ما هم رفتیم تو هنوز نفس نفس مـیزدیم گفتم:کجا اوردیمون؟
لیلا دستشو گذاشت رو شکمش یـه نفس عمـیق کشید وگفت:مگه نمـی بینی…اوردمت مـهد کودک ببین چه نقاشی های عتیقه ای کشیدن
به دیوار نگاه کردم پر بود از تابلوهای نقاشی …از یکیش خوشم اومد روبه روش وایسادم وبهش نگاه کردم …تابلو پر بود از درخت های کاج سرسبز وبلند … یک کوچیک با پیراهن پاره وپای بـه یـه درخت خشکیده بی شاخ وبرگ تکیـه داده بود دستش روش گذاشته بود …..سرشو بالا گرفته بود بهش نگاه مـیکرد
لیلا گفت:نقاشی های اونجا رو دیدی؟
-کجا؟
– اونجا..بیـا که تا بهت نشون بدم
با هم رفتیم گفت:نگاه کن بـه خدا من هرچی نگاه کردم اخرش نفهمـیدم چی کشیده
خندیدم وگفتم:به این سبک نقاشی مـیگن….
یـهو دو نفر زدن بـه شونـه من ولیلا …گفتن: سلام برهنر مندان مملکت…
برگشتیم دیدم مـهسا ویسنا هستن لیلابا ترس گفت:ای درد بگیرید …زهرمون ترکید
با خنده گفتن:شما اینجا چیکار مـیکنید؟
لیلا:اومدیم ببینم سبک جدید چی اومده بـه بازار…
مـهسا:اها…پس مزاحم دیدنتون نمـیشم بفرمایید استاد
گفتم:شماها اینجا چیکار مـیکنید؟ بـه قیـافتون نمـیاد فرهنگی هنری باشید..
یسنا:مگه فرهنگیـا وهنریـا چه شکلین ؟
به لیلا کـه داشت متفکرانـه بـه تابلوی روبه روش کـه به شکل خط خطی رنگ امـیزی شده بود نگاه مـیکرد اشاره کردم وگفتم:این شکلین
مـهسا ویسنازدن زیر خنده لیلا با تعجب بهشون نگاه کرد وگفت:چیـه ؟به چی مـیخندین ؟
مـهسا باخنده گفت:استاد خواهش مـیکنم بـه دیدنتون ادامـه بدید ما دیگه مزاحمتون نمـیشیم
خواستن برن کـه لیلا گفت :شما اینجا چیزی هم خوردین؟
یسنا:اره اونجاست …برید که تا تموم نشده
اینو گفتن وبا خنده رفتن لیلا گفت:اینا چشون بود
با لبخند گفتم:هیچی استاد …از اینطرف لطفا
رفتیم طرف مـیزی کـه ابمـیون روش گذاشته بودن منو لیلا هر کدومون یکی برداشتیم وخوردیم لیلا گفت:اون نقاشیـه قشنگه نـه؟
رد نگاه لیلا رو گرفتم دیدم داره بـه یـه پسر خوش استیل کـه کت اسپرت سفید با دوخت درشت سیـاه وشلوار لی ابی روشن پوشیده نگاه مـیکنـه … موهای مشکیش که تا لاله گوشش بود و سفیدی پوستش کـه از چندمتری هم مشخص بود وبینی خوش فرم وصورت کشیده ای داشت … چند که تا دورش وگرفته بودن درمورد نقاشی ها مـیپرسیدن اونم توضیح مـیداد بعضی از ا هم یـه چیزایی روی کاغذ مـینوشتن با لبخند گفتم:خدا نقاشی های قشنگی مـیکشـه
لیلا با صورت کج بهم نگاه کرد وگفت:این جمله از کدوم فیلسوف بود ؟
-خودم
-اها…بریم پیشش؟
-مـیخوای چی بگی ؟
-هیچی یـه ذره سر کارش مـیزارم ومـیخندیم …بعدشم مـیریم خونـه
بازو هامو کشید گفتم:لیلا زشته نکن چی مـیخوای بهش بگی ؟تو کـه درمورد سبک نقاشی ها نمـیدونی..
همـین جور کـه بازوهامو مـیکشید گفت:مگه من تو رودارم به منظور چی مـیبرم؟
پشت چند که تا وایسادیم وهمـین جور نگاش مـیکردیم چشماش از نزدیک خوشکل تر بودن بـه رنگ خاکستری … لیلا زد بـه پهلومو گفت:اینجوری نگاش نکن زن وبچه داره
به دست چپش نگاه کردم یـه حلقه سفید تو انگشتش داشت با لبخند دم گوشش گفتم: مـیخواستم به منظور تو بگیرمش
لیلا خندید وگفت:گربه دستش بـه گوشت نمـیرسید مـیگفت…پیف پیف بو مـیده
وقتی توضیح دادنش تموم شد همـه ا رفتن بـه جز یکشون کـه داشت از کیفش دفتریـاداشت شو درمـیاورد گفت:استاد مـیشـه شمارتنو بدید …اگه مشکلی داشتم با هاتون تماس بگیرم؟
گفتم: مگه مـیخوای مسئله فیزیک حل کنی کـه مشکل پیش بیـاد ؟
لیلا دستشو گذاشت جلوی دهنشو خندید پسره هم با لبخند بهم نگاه کرد وه گفت:شما کی هستید ؟اصلاشما چیزی درون مورد نقاشی مـیدونید کـه راجبع مشکله یـا اسون بودنش اظهار نظر مـیکنید ؟
لیلا با لبخند بـه من اشاره کرد وگفت:ایشون یکی از بهترین نقاشای ایتالیـا هستن این خانم درایتالیـا صاحب س
با چشای گشاد بـه لیلا نگاه کردم لیلا هم سر شو تکون داد وگفت:چیـه ؟
با حرص خودمو جمع وجور کردم وبه ه گفتم:مزاحمتون نمـیشیم شمارتونو بگیرید
یـه چرخ زدمو دست لیلا رو کشیدم وراه افتادم لیلا گفت:چیکار مـیکنی؟
-تو اصلا مـیدونی صاحب سبک یعنی چی؟
-نـه فقط از تو تلویزیون دیدم
وسط سالن وایسادم دو که تا دستامو بهم چسبوندم جلوی صورتش گرفتم وگفتم:لیلا جان وقتی چیزی نمـیدونید لطفا حرف نزن..
-خوب چرا؟گفتم صاحب سبکی چیز بدی کـه نگفتم
با حرص گفتم:وای لیلا …
-خانوما …
برگشتیم دیدم همون پسره چش قشنگست با لبخند گفت:از اینکه تشرف اوردید ممنون
لیلا انگار کـه دنبال همـین فرصت بود رفت جلو گفت:ببخشید …تمام این نقاشیـا رو شما کشیدید ؟
-بله ..چطور؟
لیلا درون کمال پررویی گفت:خیلی چِرتن…
پسره با تعجب گفت:بله؟
لیلا:منظورم نقاشیـهاتونـه …چرا بـه جای اینکه نقاشی بکشید …رنگ پاشید دقیقا عین ادمایی کـه اعصابشون خورد بوده و مـیخواستن عقدشونوسر یکی خالی کنن
بخاطر اینکه لیلا بیشتر از این گند نزنـه رفتم جلو گفتم:ببخشید منظور دوست من اینکه بهتر نبود بیشتر از سبک رئال استفاده مـیکردی که تا …کوبیسم و آبستره؟
پسره انگار تازه متوجه شده بود گفت:اها… بله خوب نظر شما هم قابل احترامـه ولی من دوست داشتم از هر سه سبک درون نمایشگام استفاده کنم ..
لیلا:بله..شما اموزش هم مـیدید؟
-نخیر…
لیلا:حتی اگه پیشنـهاد خوبی بدیم؟
-حتی اگه پیشنـهاد مـیلیـاردی بدید؟
با خنده گفتم:ا چه بلایی بـه سرتون اوردن کـه از خیر همچین پولی هم مـیگذرید ؟
لیلا وپسره خندید وگفت:ازاینکه درکم مـیکنید واقعا ممنون…. ولی مشکل اموزش نمن اینـه کـه من دکترم ووقت اموزش ندارم.. خیلی بـه نقاشی علاقه دارم گفتم یـه نمایشگاه بزارم ..تا نظر دیگران رو درمورد نقاشی هام بدونم… مـیتونم اسماتونو بپرسم؟
لیلا بـه من اشاره کرد وگفت:اینازه منم لیلا
-منم امـیرعلی وسوقی هستم
لیلا:اقای دکتر نقاش … امـیرعلی وسوقی درست گفتم ؟
امـیر علی خندید وگفت:بله درست فرمودید ..
بعد از اینکه باهاش خدا حافظی کردیم گفت:دوباره تشریف بیـارید
لیلا :حتما مزاحم مـیشیم جناب دکتر نقاش
با خنده از نمایشگاه اومدیم بیرون لیلا گفت :حال کردی؟این جوری ملتو سر کار مـیزارن


حال کردی؟؟؟
پس بکوب سپاسوووووووووو




[دانلود آهنگ دیدی نشد بگم خان بابایی]

نویسنده و منبع: درباره ما | تاریخ انتشار: Sat, 26 Jan 2019 03:05:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com