سینه85 سوتی خانم مجری جلوي دوربين !+ع– جووووج | گرما و بالا به منظور پریسا | داستان ی | صد داستان ... | در سه سوت 85 بسازید |
admin 2013/08/29 همـه منظوره
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
به درخواست دبیرخانـه کارگروه , تمامـی لینک ها و برچسب های غیر مجاز حذف گردید.
. سینه85 . سینه85 : سینه85 ، سینه85
[سینه85]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 18 Jun 2018 19:24:00 +0000
سلام.من امـیرم،19ساله.مـیخوام اولین داستان مو با دوستم پریسا رو بگم.از پریسا بگم کـه خیلی از پسرای دانشگاه تو نخش بودن ولی من بـه 1000 بدبختی راضیش کردم کـه باهام دوست بشـه.پریسا ی مغرور 21ساله با قد169 پوست سفید سایز 85 کونش هم کـه نگو چقد تپل بود.کلا چاق بود و همـیشـه هفت قلم آرایش مـیکرد(ی چیزی تو مایـه های بهاره رهنما)منم قدم175-و هم69 کیلو.تو رژیم بودم برا مسابقات بواستانی.خلاصه زنگ زدم بـه دوستم گفتم ی خونـه جور کن کـه مـیخوام دوست مو بیـارم.با پریسا هماهنگ کردم.دم درون دانشگاه سوارش کردم و راه افتادم،دمای هوای 45 درجه ی اهواز مو 1000برابر کرده بود.پشت فرمون همش باهاش ور مـیرفتم و اون های قلمبش همش تو دستم بودن و مثل ندید بدیدا ولش نمـیکردم.پریسا ساکت ساکت بود،هیچی نمـی گفت فقط مـیخندید.دوستم زنگ زد و گفت کـه خونمون جور نشد ولی ی خونـه داییم اینا جور شده ولی خیلی خونـه ی ضایع ایـه.آدرسو داد و منم ی فحش دادم بهش و رفتم سمت خونـه.دیگه داشتم روانی مـیشدم یعنی من مـیخواستم این هلو رو م؟
رسیدیم خونـه رفتیم تو ی سلام کردیم،نذاشتم ی لیوان آب بخوره بردمش تو اتاق.دوستم چشماش شدن8تا.سرپا بودیم کـه گفتم بیـا تو بغلم و شروع کردم بـه بوس ش.برش گردوندمو چسبیدم بهشو باهش داشتم حال مـیکردم.یکی دو بار هم بلندش کرد هوا!وای چقد سنگین بود؟پریسا دراز کشید و منو کشید رو خودش.شروع کردم ازشگرفتن،خیلی خوشکلمـیداد.مانتوشو درآورد ی تاپ زیرش بود.از رو تاپ با هاش حال مـیکردم ولی با خودم گفتم نقدو ول کردی چسبیدی بـه نسیـه.تاپشو تو ی ثانیـه درآوردم.یـه مشکی داشت،بلند شد نشست و پشتشو کرد بـه من کـه براش بازش کنم.شو درآوردم وای چه های درشت و سفیدی انگاری 1000بار بچه شیر داده.فک کنم حدود ربع ساعت فقط هاشو خوردم،تازه یـادم اومد کـه کیر هم دارم.بلند شدم و مادرزاد شدم تو این حین اونم شلوار فاق کوتاشو درآورد.اونجوری کـه دیدمش یکم دلسرد شدم آخه روناش دیگه خیلی چاق بودن.انگار مال روبرتو کارلوس بودن.شرت سفیدشو کشیم پایین.راحت مـیتونستم بجای پتو ازش استفادده کنم انقد سایز کونش بزرگ بود.بدون هیچ معطلی خانم کونشو داد سمت منو ی نگام کرد کـه یعنی تو. سینه85 شل شده بود یکم برام ساک زد و دوباره شق شد.باورم نمـی شد این همون پریسای توی دانشگاهست کـه داره برام ساک مـیزنـه.خلاصه ساک زدن کـه تموم شد رو شکم خوابید و منم کونشو باز کردم و یـه تف کردم دم ش یککم هم انداختم رو کیر خودم.یکی زدم درون کونش و کونشو باز کردم آروم و کردم توش.ی آهی کشید بعد دیگه کامل کردم تو کونش،داشتم مـیبردمو مـیاوردم و اونم با آه و ناله های یش مو بیشتر مـیکرد.چند دقیقه بعد حالتشو عوض کردم و هر دوتامون بـه پهلو خوابیدیمو از بغل کردم تو کونش.دیگه کم کم داشت آبم مـیومد کـه به کمر خوابوندمش و یـه بالش گذاشتم زیر کمرش و پاهاشو انداختم رو شونـه هام. سینه85 کونش داشت بهم چشمک مـیزد.سریع کردم توش.با دستاش پشت بازوهامو گرفته بود،دیگه وحشی شدم سریع سریع تلمبه مـیزدمو ازشمـیگرفتم.آبم داشت مـیومد.و بیرون نیـاوردم و آبمو ریختم توپریسا.هر دوتامون کثیف شدیم.خودمونو تمـیز کردیم و بغل هم داراز کشیدیم.ی بار تو 20-30دقیقه کردمش ولی دیگه نا نداشتم.تو بغل هم کـه بودیم هرچی خواست ازمبگیره نذاشتم کـه گوشیش زنگ خورد و گفت حتما سریع بره.امـیدوارم خوشتون اومده باشـه
امـیر
: سینه85 ، سینه85
[سینه85]نویسنده و منبع: ادمین | تاریخ انتشار: Sun, 15 Jul 2018 17:33:00 +0000
این پایگاه بـه ثبت ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی ایران رسیده است.
مـهمان عزیز سپاس بابت بازدید شما از تالار گفتگوی دهه هفتادی ها.
عضویت درون انجمن رایگان بوده و برای عموم باز مـیباشد . سینه85 با صرف 30 ثانیـه یکی از اعضای دهه هفتادی ها شوید .
. سینه85 : سینه85 ، سینه85
[سینه85]نویسنده و منبع: ادمین | تاریخ انتشار: Sat, 12 May 2018 11:40:00 +0000