١٨ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢
اقوام ساكن افغانستان كه شمار آنـها بـه اساس برخي احصاییـه ها از 25 قوم بزرگ و كوچك تجاوز ميكند، مقاله پشتو درباره کتاب هر كدام داراي خصال، روانشناسي، رفتار جمعي، رسوم، عنعنات، زبان، خواستگاه جغرافيایی، منشأ تاريخي و درجة فشردگي قومي متفاوتي هستند.
بحث دربارۀ هوییت اقوام افغانستان ومخصوصاً بحث دربارۀ پیشینۀ تاریخ زندگی وتناسب اکثریت واقلیت قومـی درون افغانستان دشوار هست ومستلزم دقت علمـی ورعایت ملاحظات سیـاسی و شاخصهای حفظ وحدت ملی مـیباشد . مقاله پشتو درباره کتاب درین باره کتابها ومقالات محققانۀ فراوان از سوی دانشمندان وپژوهشگران داخلی وخارجی بـه نشر رسیده وهرکدام گوشۀ از حقایق را روشن ساخته اند . مقاله پشتو درباره کتاب آنچه را تاريخ نگاران و محققان خارجي درون مورد هوییت وپیشینۀ تاریخی اقوام افغانستان وتناسب اکثریت واقلیت قومـی گفته و نوشته اند، كاملاً دقيق و منطبق بـه واقعيت نبوده و اكثراً درون تحت تأثير اغراض استعماري و نيات تفرقه افگنانـه درون راستاي تأمـین منافع دولت هاي متبوع شان بيان داشته اند، و آنچه را دانشمندان و مورخان داخلي گفته اند، بعضاً متأثر از قضاوت هاي يك سويه و پيش داوري ها و تعلقات قومي و تعصبات مذهبي و زباني بوده است. با توجه بـه اصل عدم قطعیت درون تحقیق حوادث تاریخی و رویدادهای دگرگون ساز احوال اقوام وملت ها حتما همـیشـه ناظر برآن بود کـه صحت و سقم یک واقیعت تاریخی از منابع گوناگون تأیید شود، مثلاً ده منبع بر درستی وموثقیت یک تحول سیـاسی واجتماعی یـا رویدادتاریخی اتفاق نظر دارند، لاکن این منابع نباید واحد باشد ، بلکه حتما گوناگون ومتعلق بـه طرز دید های مختلف باشد. یکی خارجی ودیگری داخلی، یکی متفکر دیندار و دیگری سکولار، یکی مرد و دیگری زن، یکی از همان قوم و مذهب دیگری غیر از آن قوم و مذهب... چون درون غیر آن، همان نگرانی «دیوید هیوم» بیشتر مصداق مـی یـابد کـه اگر این ده منبع همـه خارجی باشند، ممکن است، منافع مشترک ووجه مشترک خارجی بودن بر قضاوت شان سایـه افگنده باشند، اگر این ده منبع همـه داخلی باشد، ممکن است، گرایشات ملی گرایـانـه قضاوت را متاثر سازد و اگر این ده منبع همـه متعلق بـه یک قوم و یک مذهب باشد، ممکن هست حب و بغض های قومـی قضاوت را متأثر سازد، بناً بـه هر پیمانـه کـه منابع متکثر ومتعددباشد درجه درستی قضاوت مطمـین تر است.
بدیـهی است،همانطور كه رفتار و روانشناسي يك فرد با فرد ديگر فرق دارد، همانطور روانشناسي و فرهنگ يك قوم با قوم ديگر نيز فرق ميكند. اينك چند نکته دربارة خاص گرايي فرهنگي و خصوصيات رفتاري برخی اقوام افغانستان بویژه تاجیکان ارایـه مـیگردد:
اول ـ تاجیکها نام قومـی از اقوام اصلی ساکن افغانستان بوده واز قدیم ا لایـام بنامـهای « فارسیوان»، «خراسانیـان» و «تاجیکها» یـاد گردیده اند. نماي هندسي تاريخ تاجیكها بـه مقايسة ساير اقوام ساكن افغانستان و مخصوصاً پشتون ها مانند هرم هست . چنان کـه خوانندگان مـیدانند ، قاعدۀ هرم پهن و رأس آن محدود و به اندازة چند صدم قاعده هست ، همـینطورگذشتۀ تاریخی تاجیکها بسیـار بزرگ و شکوهمند وجایگاه آنـها درادواروپسینی تاریخ ودرخشندگی وموفقیت های شان درون عرصه های سیـاسی ونظام سازی کم رنگ تر ومحدودتر گردیده وبه نصف وکمتر از نصف شکوه وعظمت گذشته تقلیل یـافته هست . یعنی هر قدر ما بـه سوي گذشته هاي دور و دورتر تاريخي و قاعدة هرم تاريخ و مدنيت تاجیكها نظر اندازيم، بر پهنا و ژرفاي آن مي افزايد و هر قدر كه بـه سوي رأس هرم و زمانـه هاي امروزين نزديك و نزديكتر شويم از آن پهنا و ابهت و شكوه مي كاهد، برخلاف تاریخ پشتون ها كه هر قدر بـه سوي گذشتة تاريخي آن نظر افگنده شود، محدود و كم رنگ تر ميشود (بحدي كه که تا پيش از قرون هفده و شانزده ميلادي بـه مشكل ميتوان اثري مكتوب و منظوم و منثوري ازين قوم دريافت نمود) و هر قدر بـه سوي ادوار نوين تر و تاريخ معاصرش نزديك و نزديكتر شويم، بر قدرت و صعود و پاگيري شان درون عرصه هاي سياسي و نظامي و دولت داری ونظام سازی افزوده ميگردد.
دوم ـ بعد از فرو پاشي دولتهای «ساماني» و« غوری » که تا كنون يعني درون طي يك هزار سال تاجیكها رسماً از متن قدرت دولتي و رهبري نظام سياسي و اجتماعي بـه حاشيه رانده شده اند. (به استثناء چند دورة خاص ومستعجل تاریخ، مانند دورة نـهايت كوتاه و آشوب خيز حبيب الله كلكاني درون دهة سوم قرن بيست وهمچنان دو دورة زمامداري استاد برهان الدين رباني درون سالهاي پاياني قرن بيستم ، تاجکها دربقیۀ ادوارتاریخ، دررأس هرم قدرت دولتی قرار نداشتند.)
در طي اين مدت طولاني «تاجیك ها»رسمأ فاقد قدرت دولتي و سياسي بوده و درون شرايط نـهايت پيچيدة زندهگي بحيث وارثان سلسلۀ«تاجداران» اما بدون تاج شاهی وتخت وبخت دولتی بـه سر وبا ريختن خون و سوختن ماية جان خود، چراغ فرهنگ و زبان و هويت خويش را افروخته نگهداشته اند .
با توجه بـه اهميت كه قدرت سياسي و دولتي درون بسط و ترويج فرهنگ و حفظ و تقويت هويت قوم حاكم دارد، اگر بـه جز «تاجیكها» درين مدت طولاني يازده صد ساله، هر قوم ديگر ميبود و طعم اين همـه تهديد و تجريد و انزوا و اختفأ و يورش و ايلغار وكتاب سوزي و استيصال فرهنگي و تبعيض و تعصب و بگير و ببند ها را مي چشيد، يقيناً امروز نـه از زبان و هويت آن قوم خبري بود و نـه از فرهنگ و ارزشهاي تاريخي ومفاخر ملي آن سراغي . بناً تاجیکها از جهت سر سختي كه درون حفظ موارث فرهنگي و اصالت هاي ملي خود درون طول تاریخ نشانداده اند از برازنده ترین ومقاوم ترین اقوام جهان بشمار رفته و كمتر قومي درون جهان وجود داردکه اینـهمـه مقاومت وایستادگی ازخود نشانداده ومـیراث گران سنگ اسلاف خویش را بدوش نحیف اخلافش منتقل نماید.
سوم ـ يكي دیگر از ویژگیـهای بسيار مـهم تاجیکها اينست كه، اقوام جهان گشا و مـهاجم درون مقاطع تاريخي مختلف گاهاً توانستند، از لحاظ سياسي و نظامي، بر اين ملت وسرزمـین شان چيرگي حاصل نمایند، ولي نـه تنـها فرهنگش را عوض كرده نتوانستند، بلكه تدريجاً خود اقوام مـهاجم درون تحت تأثير جوي فرهنگي اين ملت، جذب و هضم گرديده وبعد از گذشت مدتی درون كنار تخريبات بي شمار و خاكستر سازي شـهر ها و مدنيت ها و اعمار كله منارها و نسل كشي و جينوسايدها... ، خدمات ارزنده و شايان توجه بـه اين سرزمـین و اين فرهنگ و اين زبان انجام داده اند.
بنا بر گفتۀ برخی دانشمندان وجامعه شناسان سیـاسی، درون حقيقت جين نبوغ قوم تاجیك و قدرت بقأ و استمرار زبان و ارزشـهاي فرهنگي آنـها، درين نكته نـهفته هست كه، تاجیکها دشمن متوحش ودارای خصال بدوی را تدریجاً رام و راضي ساخته و در دراز مدت فرهنگ مدنی وشکوه مند وسرشار از ارزشـهای انسانی خویش را بر او تزريق نموده و عاقبت الامرهضم و جذبش نموده اند .
چهارم ـ درون بيشة معارف فرهنگي تاجیك ها «شعر و ادب» جايگاه خاص داشته و به مثابة درخت تناور و قامت بلند از فاصله هاي دور نمايان هست . چنانکه «فلسفه» در يونان باستان از جايگاه رفیع برخوردار بود ه ویونانیـان ارزش هر علمي را بـه مقايسة درجة نزديكي اش با فلسفه مي سنجيدند، مثلاً از دید یونانی ها ی عصر ارسطو، ازمـیان مجموعۀ اصناف علوم، علم تاريخ بدليل آنكه بيشتر بـه جزییـات مي پردازد، درون مقايسه با فلسفه كه بـه كليات مي پردازد، ارزش كمتر دارد .
تقريباً تمام ارزشـها و مفاخر فرهنگي تاجیكان، بـه رنگ شعر و ادب مزين و منقش گرديده است. بگفتة محققان ادب و تذكره نويسان، بـه تعداد سي هزار شاعر رسمي و غير رسمي؛ با سواد و بيسواد و داراي آثار مكتوب و غير مكتوب بـه زبان فارسي شعر سروده اند و در تاريخچة ادبيات فارسي ثبت هستند. درین رابطه پرسشی قابل طرح هست که چرا شعر و شاعري اينقدر با خون و سرشت ملت تاجیك عجين و ممزوج است.
بخاطر همين نفوذ عميق شعر و ادب درون زبان فارسي است، كه زبان فارسي را زبان شاعران، زبان عربي را زبان عالمان و زبان تركي را زبان سپاهيان گفته اند.
آیـايكي از دلائل شكستهاي تاريخي و عقب نشيني تاجیكها بـه حواشي قدرت سياسي و پناه جويي شان بـه كنج دره ها و كوهپايه ها همـین صفت خیـالبا فی وشعر پیشگی هست ویـا اینکه تاجیكها بـه اثر هجوم خونريزي هایی اجانب و شكستهایی پياپي تاريخي كنج عزلت گزيده، شاعري و حسرت گري و بيمناكي و غمناكي و احتياط كاري پيشـه كرده اند ؟
شايد منصفانـه و محققانـه نباشد كه که تا اين درجه شعر و ادب را اثر گذار درون سرنوشت سياسي و اجتماعي تاجیكها وماية ذهنی گرایی شان بدانيم، اگر شعر و شاعري از يك سو ماية ذهنی گرایی اين قوم گرديده باشد، از سوي ديگر رفيع ترين قلة افتخارات تاريخي و غناي فرهنگي اين قوم بستگي بـه شعر و شاعرانش دارد. يكي از نويسندگان بـه تقريب اين سخن را درون مورد يكي از شاعران زبان فارسي، حضرت مولانا جلال الدين بلخي گفته است:«من هر گاه بـه كهكشانـها، منظومـه هاي سماوي، حفره هاي سياه و آسمانـهاي كبود و عظمت آنـها خيره شده مي انديشم، دچار حيرت و تعجب ميشوم، ولي زمانيكه مثنوي مولوي و كليات شمس را ميخوانم و دربارة منظومـه هاي فكري و كهكشانـهاي روح مولوي فكر ميكنم، تعجبم بـه مراتب افزونتر ميگردد» . منـهم گاهي راجع بـه مولانا جلال الدين و منظومـه هاي فكري او مي انديشم، تصور مي كنم «مولانا» مجموعةاز عناصر و خطوط و امتداد و تناهي ولایتنا هی ومنظومـه های سماوی هست درهیئت کایینات وکایینات مجموعۀ اندیشـه وعشق وعرفان و هجران وسوز وگداز هست درهیئت «مولانا». مولانا با چنين اوصاف و بزرگي يك شاعر هست و آنـهمـه عشق سوزناك و ترانـه ها و انديشـه هاي بزرگ را بـه زبان شعروبه زبان فارسی بيان داشته است. ما وقتي بـه آخرين قدرت پرواز و رفيع ترين نقطة پيروزي تمدن جهان شمول غرب و عصر الكترونيك نظرمـی اندازیم، واقعاً دچار شگفتي گرديده، كائنات و رموز هستي را چقدر بزرگ و قابل كشف و گشايش نا متناهي مي يابیم؛ اما وقتي بـه قلمرو انديشـه و جولا نگاه نبوغ مولانا جلال الدين وارد مـیشویم، كائنات و هستي و امکنـه وازمنـه چقدر كوچك و بسان”جنيني”در بطن انديشـه هاي او جنبنده مي نمايد.
در اروپاي چند سده قبل، عامة مردم بـه نام زبان فارسي و حدود جغرافيایی و موطن گويندگان اين زبان (قلمروخراسان وماورالنـهر دیروزو ايران و افغانستان و تاجیکستان وآسياي ميانـه امروز) آشنایی چنداني نداشتند، مگر زمانيكه«فيتنر جرالد» انگلیسی رباعيات حكيم عمر خيام را بـه زبان انگليسي ترجمـه و به تيراژ زياد بـه نشر رساند، مردم از خواندن آن ترانـه هاي جانسوز و نجواي انسان درون پهنة هستي و پيري و تنـهایی و ميرندگي اندوهگينانة انسان، متألم و متأثر گرديده و به دنبال آن اين سرزمين را شناختند. يعني قلمرو بزرگ جغرافيایی را كه شامل چندين كشور ميگردد بـه واسطة داشتن چنين فرزندي مي شناسند. بـه همين ترتيب رودکی ثمر قندی لقب آدم الشعرأ وعبدالرحمن جامـی لقب خاتم الشعرأ وحافظ شيرازي بـه عنوان شاعر لقب «لسان الغيب» و «اعجوبة روزگاران» را كسب نموده و فردوسي درون همان مرزهاي جغرافيایی شناخته و پرداختة خودش يعني آرياناي كبير با آن روح بلند حماسي و رسالت ملي و اصالت زبان و صلابت كلام و سبك بخصوص كه دارد پديدة تكرار ناپذير و از مفاخر بلاتر ديد زبان فارسي و نمونة كمياب درون سطح جهان و تاريخ جهان بـه شمار مي رود. اين چهره ها بااين همـه آوازه و درخشش خيره كنندة كه دارند از جملة شاعران اند. خلاصه «شعر و ادب» يگانـه مونس وهمراز تاجیك درين وادي حادثه خيز و گردونة روزگاران بوده هست و همان لذت را كه سیـا ه پوستان از موسیقی و يهود از ثروت و پشتون از قدرت احساس مينمايد، تاجیك از «شعر و سخن» احساس مي نمايد.
پنجم ـ رويدادهاي تلخ و شكستهاي پياپي تاريخي و «گلگوني صفحات زمين از خون تاژيك» اثرات بسا ژرف و سوء درون روحيات قوم تاجیك بجا گذاشته و احساساتش را نـهايت رقيق و او را مترصد دائمي حوادث هولناك ساخته است. بحدي كه بعضأ درون چگونگی برخورد با قضایـا ازنـهایت مدارا وروش مصلحت جویی کار گرفته وفرصت هارا از دست مـیدهد. اما اگر جنگ و خطر را رفع نشدني و وقوع آن را اجتناب نا پذير انگارد، آن وقت از روي آگاهي و با رشادت و شـهامت تمام مي جنگد و هيچ گونـه ترس و زبوني را نمـی پذیرد. بـه ابو مسلم خراسانی ویعقوب لیث صفار وتیمور ملک احمد شاه مسعود وده ها قهرمان دیگرنگاه كنيد، موقع كه خطر را بيشتر از پيشتر فزاينده و نيات دشمنان را شوم و پليد يافتند، با چه رشادت و جسارت و عقلانيت جنگيدند و كارنامـه ها و حماسه هاي درون خور تحسين وماند گارتاریخ آفريدند .
ششم ـ یکی دیگراز صفات تاجیكها گذشته گرا یی هست .در بن مایۀ روح تاجیک یکنوع شيفتگي عميق بـه گذشته ، درون گرايي و نوستالوژي شديد نـهفته است. این شیفتگی بحدیست کـه تاجیك امروز درون افغانستان ودر قرن بيست و يك وهزارۀ سوم مـیلادی زندهگي دارد اما روحش درون هواي مرزها و سرزمين هاي شاهنامـه درون قبل از ميلاد پر ميزند. ترديدي وجود ندارد كه تاجیكان گذشتة پر بار و افتخارات شكوهمند و جهان شمول دارند، اما گذشتگان رسالت و آنچه مربوط بـه اقتضأت دوران زندهگي شان بود انجام دادند و چراغ را فرا راه اخلاف خود گذاشتند كه درون روشنایی آن بتوانند چاه را از راه تميز و براي آيندة بهتر برنامـه ريزي نمايند. قانون بقاي اصلح اين
است كه هر كسي و هر نسلي، لااقل چيزي درون حد يك خشت بر بناي تمدن و دستاوردهاي بشري بي افزايد و بخشی ازوظيفة مشترك ابناي نوع را انجام دهند . روشنفکران وادیبان وحتا سیـاستمداران تاجیک درون حسرت گذشته و حكايات و روايات شاهنامـه ها مي سوزند. آيا تكيه بـه گذشته، با خاطرات زندهگي كردن و در پي گمشدة بـه گورستان ها رجوع كردن، خود نشانة گم شدن و كژراهه و رو گرداندن از متن خروشنده و تپندة زندهگي نيست؟ لازم است، تاجیكها و مخصوصاً جوانان و عناصر آگاه و متعهد و مبارز آن، يك بار خود را درون ترازوي تاريخ توزين كنند، و ببينند درون گذشته چه كساني بودند، اكنون چه كساني هستند، درون كجاي تاريخ ايستاده اند و چه عواملي آنـها را اینقدر مسحور روزگاران گذشته و مقهور شرايط امروز ساخته است؟
در عصر حاضر هر جا كه سخن از پيشرفت و تمدن و هوشمندي و کاردانی و نبوغ و شعر و علم و معرفت پيش آيد، ملي گرايان تاجیك فوراً دست بر سينـه مي زنند كه آغاز گر و اساسگذار اين عرصه ها ما بوده ايم؛ ما درون گذشته منجم و طبيب و كاشف و حكيم و دانشمند و سیـاستمدار و بوعلي و ابونصر و فردوسي و مولوي ونظام الملک.... و غيره و غيره را داشته ايم. اما بـه پرسش اينكه از نقدينـه و حاضره بگویید، چه كساني هستيد؛ چه جایگاه داريد؟ و چرا آن آغاز بزرگ و حضور فعال بـه این انجام محدود منتهی شده هست و چرا نمای هندسی تاریخ ما بـه مانند هرم دارای قاعدة بزرگ آغازین و رأس کوچک فرجامـین مـیباشد، نـه مانند زاویـه کـه از نقطة کوچک آغاز وبتدریج بزرگ و بزرگتر مـیگردد؟جوابها از ناف زمـین که تا آسمان وریسمان کشانده مـیشود.
ما درون گذشته همـه چيز را داشته ايم، ولي امروز محتاج كمك و مساعدت كساني هستيم كه درون گذشته نقش چندان مـهم نداشته و اصلاً گذشتة نداشته اند. ايالات متحدة آمريكا درون گذشته ای كمتر از پنجصد سال قبل، متشكل از مجموعة اقوام بدوي سرخپوست و در حال جنگ و نزاع با سفيدان مـهاجم و قلمرو درون حال تقسيمات بـه ايالات گوناگون بود و امروز با نقش مركزي كه درون قضاياي جهاني دارد، پا را از حيطة«ايالات متحدة آمريكا»فراتر گذاشته و در سر هواي رهبري«ايالات متحدة جهان»را مي پروراند. ما درون حقيقت امروز بـه همان تاجر ور شكست ميمانيم كه از حساب ونقدینة جیب امتناع مـی ورزد و هميشـه از روزگاران طلایی و كمپني و صادر و وارد و ديبيت و كريديت و قرار دادها و معاملات کلان صحبت ميدارد.
هفتم ـ همة اقوام افغانستان، غرور ، نخوت و خود برتر بيني مختص بخود را دارند واین غرورها درون پارة موارد با هم تفاوت دارند. غرور تاجیكها بيشتر فرد گرايانـه و بر مبناي خصال شخصي استوار ميباشد و از اقوام ديگر بيشتر منبعث از رفتار و خصال جمعي و قبيلوي شان ميباشد.
هشتم ـ اقوام بزرگ افغانستان از جمله پشتون ها و تاجیك ها و هزاره ها و ازبك ها درون بسياري از موراد زندهگي داراي باورها و كنشگري هاي مشترك و همگون مي باشند، اما درون پارة موارد محورهاي بسيج كننده و تهييج كنندة قومي آنـها تفاوت دارد. چنانچه پشتونـها وهزاره ها وازبکها بیشتر بـه مشترکات خونی وقومـی شان اصرار مـیورزند وتاجیکها عمدتا بـه تعلقات محلی وجغرافیـای سشان دلبستگی دارند. ازینرو تاجیکها خودرا بـه پنجشیری وشمالی وکابلی ومزاری وبدخشی واندرابی وخوست وفرنگی وهراتی وغوری.. .منقسم مـیدانند وصف آرایی های سیـاسی شان هم درسطح معادلات ملی وکلی کشور بیشتر برمبنای محلی استوار هست تا برمبنای قومـی ، البته محلگرایی بـه قوم گرایی ویـا برعقوم گرایی بـه محل گرایی کدام فضیلت ندارد ومایۀ افتخار نیست . به منظور یک هموطن پنجشیری ، دنیـا بدوحصه قابل تقسیم هست ، یکی پنجشیر ودیگر خارج پنجشیر ؛ی کـه خارج از پنجشیر باشد ولو تاجیک هم باشد به منظور هموطنان پنجشیری تفاوت بسیـار با اقوام دیگر ندارد . درون آن سوي آمودريا و تاجیكستان هم، چنين تمايلات و صف بندي هابرمبنای تعلقات محلی از قبیل تاجیک کولابی وتاجیک پامـیری بـه نحوی شدیدتراز تاجیکهای افغانستان وجوددارد. بناً نزد تاجیكها تعلق قومي و پيوندهاي خوني چندان اهميت نداشته و بيشتر بـه تعلقات سمتي و محلي تكيه ميدارند. درون حاليكه پشتون ها درون اشتراكات قومي و زباني خود چنان منـهمك و مستغرق هستند كه اگر كسي با زبان پشتو صحبت و منسوب بـه قوم پشتون باشد، ولو آنكه از پاكستان و آن سوي مرز هم باشد، بـه هيچ وجه غير خودي و بيگانـه نيست بلكه پارة تن پشتون اين سوي سر حد است.
نـهم ـ تاجیكها درون ميان اقوام افغانستان داراي نقش ويژه و جایگاه خاص هستند. با پشتون ها داراي منشأ مشترک تباری و خواستگاه مشترك جغرافيایی ميباشند يعني هر دو متعلق بـه سلسلة آريایی و از باشندگان قدیمـی سرزمين خراسان عهد اسلامـی وافغانستان امروزهستند. همچنان داراي مذهب مشترك و ميراث دولت داری مشترك و سهم مشترك درون ايجاد حكومت ها مي باشند. تاجیك ها با هزاره ها زبان مشترك (فارسي ـ دري) و با ازبك ها داراي خويشاوندي ها و مناطق مسكوني مشترك و ييلاق ها و قشلاق هاي مشترك ميباشند. تاجكها و پشتون ها درون همة اكناف و گوشـه هاي افغانستان پراكنده و متوطن هستند، اما هزاره ها و ازبك ها داراي قلمرو جغرافيایی مشخص و موطن معين هستند. (هزاره ها درون مناطق مركزي و ازبك ها درون صفحات شمال و شمال شرق كشور.)
زبان فارسي ـ دری بحیث زبان اصلی تاجیکها درون افغانستان داراي نقش پيوند دهنده و انسجام دهندة اقوام ميباشد و بدون زبان فارسي اقوام و ساكنان افغانستان مانند مجمع الجزاير جدا ازهم هستند. مثلاً يك تركمن صفحات شمال افغانستان اگر بخواهد قالين خود را درون بدل چوب چهار تراش بـه پشتون صفحات جنوب افغانستان معامله كند، بـه كدام زبان بايد وارد گفتگو و انجام معامله گردند، اگر پشتو صحبت كنند، تركمن نميداند و اگر تركمني صحبت كنند پشتون نمي فهمد، لاجرم بايد بـه فارسي وارد صحبت شوند. و يا دو نفر ازبك و پشتون همسفر هستند و موقع نماز چگونـه بـه همديگر بفهمانند كه هنگام نماز هست و بايد بـه ادأ نماز پرداخت. بناً تاجیکها به منظور محوریت وحدت ملی درون افغانستان دارای ویژگیـهای مساعد تروموافق تر نسبت بـه اقوام دیگر هستند، مشروط بر آنکه رجل سیـاسی و زمامداران دولتی شان این موقف استثنایی تاجیکها را بدرستی درک و مـهمتر از آن بدرستی بکار اندازند. نـه آنکه با هزاره و ازبک درون یکسو و با پشتون درون سوی دیگر بجنگند.
دهم – تاجیکها بـه مقایسۀ سایر اقوام افغانستان دارای روحیۀ اکثریت اند ومدارا وتساهل درفتار وروان شان بـه مشاهده مـیرسد . قاعدتاً درون جوامع کثیرالاقوام، پیشاهنگ اصلی فرایند« ملت» سازی قومـی قرار گرفته مـیتواند کـه دارای رفتار و روانشناسی مسلط و اکثریت بوده و احساس حقارت نکند. از این جهت فارسی زبانـها دارای موقف مناسب تر هستند.
در افغانستان گرچه تاهنوز بـه منابع مستند احصاییوي و اتنوگرافي و ارقام و روش هاي دقیق علمي مطالعۀ تعداد نفوس و گويندگان و دارندگان السنـه و مذاهب دسترسی وجود ندارد، اما از روي خصال رفتاری وروانشناسی اقوام، مـیتوان بـه حقیقت اكثريت و اقليت اقوام پي برد. ذكري مثال را درون اين رابطه بي فايده نمي دانم.
در جامعة آمريكا كه بزرگترين جامعة اقليت و اكثريت قومي، نژادي، مذهبي و لساني درون جهان است، رفتار و كنش اكثريت ها و اقليت ها متفاوت بوده و هر مسافري بـه محض ورود ميتواند آن تمايزها و تفاوت ها را درون يابد.
در آمريكا وقتي يك نفر سفيد پوست درون رستورانت و يا فروشگاه بحيث فروشنده كارنمايد و سفيد پوست ديگر بحيث خريدار وارد گردد، هيچگاه از همديگر نمي پرسند كه تو سفيد هستي و من هم سفيد هستم، بناً درون قيمت اين شي و فروش آن متاع تخفيف مي آورم و يا اين سهولت و آن خدمت را براي تو استثنائاً فراهم مي سازم. چنین پیشامدی اصلآ وجود ندارد و همـه چيز مطابق نورم تجارت و قاعدة خريد و فروش انجام مي پذيرد. اما اگر همان فروشنده و همان خريدار، هر دو سياه پوست باشند، قصه رنگ ديگر بخود ميگيرد، پاي رنگ جلد و سياهي و مشتركات نژادي بـه ميان مي آيد، يك مقدار از همرنگي و هم نژادي گفته مي شود و به دنبال آن با مقداري تخفيف درون قيمت ها و ارائه خدمات سريع تر و بهتر معامله صورت ميگيرد. چرا؟ چون سفيدان اكثريت هستند و سياهان اقليت، بناً سفيد پوست، نيازي بـه گفتن همرنگي و هم نژادي ندارد، سياه پوست بدليل آنكه رفتار و كنش و احساس و روانشناسي اقليتي دارد، فوراً متوجه همرنگ و هم نژاد خود گرديده از اشتراكات جلدي و نژادي سخن ميگويد. بـه همين ترتيب مسيحي بـه مسيحي كدام گرايش و تعلق خاص احساس نميكند، چون از نظر مذهب اكثريت هستند، اما مسلمان بـه مسلمان و يهود بـه يهود بـه محض ديدار، از داشتن دين و اعتقادات مشترك حرف مي زنند، ولو آنكه يكي مسلمان عربي و ديگر مسلمان بنگلادیشی و افغاني باشد و آن دو يهودي هم، یکی يهود اسراییلي و ديگر يهود روسي باشد. چون مسلمانان و يهوديان از نظر مذهب درون اقليت هستند فوراً وارد بحث دين مشترك و هويت مذهبي مشترك مي شوند. افغانستان هم يكي از جوامع اكثريت و اقليت قومي و مذهبي و نژادي و زباني هست و بـه عبارة ديگر افغانستان موزيم اقوام و مذاهب گوناگون است، رفتار و روانشناسي اقليت ها و اكثريت ها از هم فرق دارند.
در افغانستان وقتي يك مراجع وارد يك دفتر دولتي گردد، اگر مأمور و مراجع هر دو فارسي زبان باشند و به فارسي صحبت نمايند، هيچگونـه احساس خاص و تعلق و پيوند مشترك پيش نمي آيد، و همـه كارها مطابق قانون و اصول اداره پيش ميرود، ولي اگر همان مأمور و همان مراجع هر دو بـه پشتو صحبت نمايند، نوع احساس شان فرق دارد، قصة هم زباني و هم تباري پيش مي آيد و كارها سريعتر و بدون موانع انجام مي شود، چرا؟ (البته منظور آن نيست كه، كسي بـه فارسي صحبت نمايد بـه قانون و اصول بيشتر پايبندي دارد نسبت بـه كسي كه بـه پشتو صحبت مينمايد، بلكه منظور احساس همگوني و اشتراك هويت هست كه درون زبان پشتو بيشتر متبارز ميشود) چون فارسي زبانان، اكثريت هستند، بناً درون دفتر و بازار كدام تعلق مشترك و احساس مشترك پيدا نمي كنند، اما پشتوزبانان چون درون اقليت هستند، بـه محض صحبت فوراً احساس تعلق بـه زبان مشترك و هويت مشترك پيدا مـیکنند. بنابر این اگر همان جمع قومـی کـه دارای خصوصیـات ملی و روانشناسی مسلط درون جامعه باشد درون راس قدرت سیـاسی و حکومت قرار گیرد، حس اقلیت و قوم اندیشی دیگران را که تا سطح ملی اندیشی ارتقا مـی بخشد و بر عاگر جمع قوم اندیش و دارای خصوصیـات اقلیتی درون راس قدرت دولتی باشد، جمع ملی اندیش ودارای خصوصیـات اکثریتی را که تا سطح قوم اندیشی تنزیل مـیدهد .
یـازدهم ـ تاجیكها طبيعتاً بـه مسايل فرهنگي – قومي بيشتر ابراز علاقه ميدارند نسبت بـه مسايل سياسي – قومي. مثلاً اگر بنام انسجام قوم تاجیك حزب سياسي تشكيل گردد، كمتر كسي علاقه نشانداده و خواهان عضويت درين حزب ميگردد، اما اگر بـه نام انجمن هاي فرهنگي و كانون هاي مولوي جلال الدين و ناصر خسرو و سنایی... و غيره دعوت شوند، يقيناً تعداد زيادي ابراز علاقه و مشاركت مينمايند. كانونـهاي فرهنگي كه پشتون ها تشكيل دهند بـه مرور زمان و به اثر تمركز تمايلات سياسي تبديل بـه حزب سياسي ميگردد، مگر حزب سياسي كه تاجیكان تشكيل دهند بـه مرور زمان تبديل بـه كانون فرهنگي ميگردد.
دوازدهم ـ تاجیكها درون افغانستان علي الرغم آنكه خود را از ساكنان اصلي و چندين هزار سالة اين سرزمين (آرياناي كهن، خراسان ديروز و افغانستان امروز) و وارثين اصلي اين تاريخ و اين فرهنگ ميدانند،
پشتون ها خود را اصیل تر و مستحق تر از اقوام ديگر ميدانند. چنانچه نمایندۀ کوچیـها حاجی علم گل درپارلمان بـه صراحت گفت:« کوچیـها ساکنین اصلی افغانستان اند واقوام غیر از کوچی درافغانستان مـهاجر مـیباشند.»در حاليكه
در هيچ كشور دنيا، حتي كشورهاي داراي انواع تبعيضات مذهبي و قومي هيچ شـهروندي خود را مستحق تر از شـهروندي ديگر نميداند. درون پاكستان كسي خود را پاكستاني تر از ديگر پاكستاني ها نميداند.
سیزدهم ـ از نظر روانشناسي قدرت، تاجیكها با توجه بـه حساسيت هایی قدرت جویی پشتون ها، سعي دارند با واگذاري رأس هرم قدرت سياسي و رهبري دولت براي پشتون ها، درون بدنة عمومي قدرت سياسي شامل باشند، درون حالیکه پشتون ها قطعاً بـه چيزي كمتر از رأس قدرت سياسي آرام نمي گيرند. چنانچه درون انتخابات ریـاست جمـهوری دودور گذشته ، پشتون ها بخاطر حصول مقام ریـاست جمـهوری وتاجیکها عمدتاً بخاطر بدست آوردن معاونیت اول ریـاست جمـهوری وهزاره وازبکها بخاطر معاونیت دوم ریـاست جمـهوری بـه مبارزه ورقابت پرداختند . دردورسوم هم یقیناً مانند دودورقبلی نامزدان اصلی احراز مقام ریـاست جمـهوری از قوم پشتون هستند وتاکنون چهره های اصلی اقوام دیگر، شاید بدلیل عدم اطمـینان بـه پیروزی خویش وارد مـیدان نگردیده اند. حكومت كردن تاجیكها درون افغانستان با موجوديت پشتون ها دشوار هست اما بدون پشتون ها اصلاً ناممكن است. هزاره ها و ازبك ها درون افغانستان طبيعتاً قبل از آنكه خواهان تصاحب قدرت سياسي و احراز پست هاي مـهم دولتي باشند، خواهان تساوي حقوق خويش و مشاركت سياسي شان درون حفظ ادارة امور كشور ميباشند.
چهار دهم: مقاله پشتو درباره کتاب تاجیكها بخاطر حفظ تعادل وسهم بایسته وشایستۀ خویش درون صحنـه های سیـاسی بيشتر به شخصيت هاي سياسي و قهرمانان ملي نظير«احمد شاه مسعود» و « استاد عطامحمد نور » ضرورت دارند، اما پشتون هابخاطر تقویت وغنامند ی زبان پشتو، بيشتر از ميدان داران نظامي و رهبران سياسي بـه شخصيت هاي فرهنگي و علمي نظير« رحمان بابا» و«خوشحال خان ختك»نياز دارند، چون قوم تاجیك از رهگذر غناي فرهنگي و شمار ادبأ و شعرأ و حكمأ و علمأ که تا بخواهي بهره مند است، و پشتون ها از جهت داشتن رهبران سياسي و جنگاوران مشـهور درون چند صد سالة اخير نظير«ميرويس نيكه »،«احمد شاه بابا »،«وزير اكبر خان »... و غيره غنی هستند وبنابراین طبيعتاً انسان درون جستجوي تحصيل چيزي ميباشد كه كمبود آنرا احسا مـینمايد.
پانزدهم: افغانستان سرزمين پاره هایی قومي است، بجز تاجیکها پاره های کوچکتری اقوام دیگر درین سرزمـین سواقامت دارند. زيرا پاره هاي بزرگتر درون كشورهاي همجوار افغانستان بـه سر ميبرند. پارة قومي پشتون مقیم پاكستان بيشتر و بزرگتر از پارة قومي پشتون افغانستان است. پاره هاي قومي ازبك و تركمن وقزاق وقرغیز درون ازبكستان و تركمنستان وقزاقستان وقرغیزستان، بزرگتر از پارة قومي ساكن درون افغانستان هستند. اماپارۀ قومـی تاجیک افغانستان ببیشتر ازپارۀ قومـی تاجیک درکشور تاجیکستان است. بنا برآن قدرت جذ ب اکثریت بیشتر از اقلیت وتمایلات ملحق شدن همـیشـه ازسوی اقلیت بسوی اکثریت است.
ادامـه دارد...
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها درون بارۀ این نوشتهایران بزرگ وطن من
13.06.2018 - 10:47
زبان فارسی را درون افغانستان دریـابید کـه با وارد کلمات پشتو کـه این هم کار استعماره کـه به زبان فارسی ضربه وارد کند کـه دارد ضربه مـیزند بـه این زبان .چرا حتما واژه ها پشتو وارد زبان پاک فارسی شود ؟؟چهی حتما جلوی این روند را درون افغانستان بگیرد ؟وقتی حاکمـیت متاسفانـه با پشتونـهاست زبان فارسی بـه مرور زمان فاصله خواهد گرفت با فارسی ایران و تاجیکسنتان.واژه های دانشگاهی کـه متاسفانـه یـا پشتوست یـا انگلیسی و همـینطور درون واژه های نظامـی و...همـینطور پیش بره از فارسی چه خواهد ماند؟ای همزبانان مولوی عطار ناصرخسرو سنایی فردوسی این زبان را دریـابید حفظش کنید.وقتی واژ های وارد شده درون زبان فارسی افغنستان را مـیشنوم واقعا رنج مـیبرم مـینویسند استاد پوهنتون .
منصور امـیری
13.05.2018 - 04:28
سلام عرض ادب خدمت همـه شما عزیز ها ! خیلی خوشحالم کـه از همچو ملت با عزت و با غیرت تاجک استم و به ملیت خویش افتخار مـیکنم کـه در طول تاریخ از خود شجاعت و دلیری نشان داده هست از حبیب الله کلکانی که تا مسعود کبیر جای بسا خوشحالی هست که من از جمله ملیت استم کـه در طول تاریخ از کشور خود دفاع کرده و ناموس ملی خود را حفظ کرده ما تاجک ها درون تاریخ بـه خویش نام پاکی و پاک دامنی درج کردیم دیگران وطن را فروختن ما نجات دادیم اما امروز سرنوشت ما درون دست چند مامعله گر قرار گرفته دلم خون گریـه مـیکند وقتی مـیبنم فقط ملیت من قربانی همـه دسیسه ها مـیشود جوان های رشید تاجک قربانی انتحار و انفجار مـیشود بـه ملیتم افتخار دارم و همـیشـه موجب افتخارم هست .
kareem
25.01.2018 - 21:16
آقای افغان Afghan! شماره پانزدهم را یک بار دیگر بخوانید. ۱- شمار پشتونـهای پاکستان بیشتر ونـهای افغانستان است. ۲- شمار تاجیکهای افغانستان بیشتر از تاجیکهای تاجیکستان است. فکر مـی کنم شما بـه کلی چیز دیگری خوانده اید و نتیجه گرفته اید. و اما درون مورد قوم تاجیک و حضورش درون منطقه حتما دوستان ما از خیـالات گذشته دست بکشند. امروز تاجیکان بـه گونـه دیگری مـی اندیشند. هم خود و هم کشور خود را بـه چشم دیگری مـی نگرند. تاجیکان امروز پشتونـها را درون شمال و مرکز بـه شمول کابل بـه مثابه اقوام اشغلگر مـی شناسند نـه هموطن.
کریم
25.01.2018 - 21:07
برگردان نوشته آقای خجندی از سریلیک بـه خط فارسی: سلام بـه برادران عزیز خراسانزمـینی. ا خواندن دیدگاهها خلاصه مـی شود، کـه برادران علمزاده اند (؟) و از موضوع دور رفته اند. مقاله خوب نوشته شده است. بنده مـی خواستم بگویم،که هنگام نوشتن عاید ملت تاجیک حتما یک چیز را اینابت (؟) گرفته شود، کـه اقلیت این ملت ساکنان تاجیکستان و اکثریت درون أفغانستان نیستند بلکه اکثریت درون ازبیکستان و سرزمـینـهای اجدیـادی این ملت جفادیده و سربلند ماورالنـهر و خراسان است. ناگفته نماند کـه تیمور (خان)لنگ از قهرمانـهای سرزمـین سمرقند (شـهر سبز)ااست لیکن او از ملت تاجیک نیست بلکه از قوم برلاس ترکتبار و زبانش نیز چغتایی مـی باشد. ناوابسته از پدر ازبکستان بودند نـه فقط تاجیکان بلکه صاحبخردان تمامـی ازبکستان از کلمانسازی (؟) او درون نفرت اند. حالا این کـه او درون ماه رمضان تولد و وفات کرده هست و یگان مراتبه نماز خود را قضا نکرده استُ. بـه عزیزان ملت گفتنی ام کـه ملت تاجیک را نـه فقط أفغانستان کشور اقلیت قومـی هست بلکه ازبکستان نیز همـین طور است. تاریخ گواه هست که از چهار سو: از شمال ازبیکانُاز جنوب پشتونـهاُاز شرق ختاییـهاُو از غرب ایرانیـان موثرادغام کرده اند و ما حتما دعاگوی باشیم و هویت را از دست ندهیم.
محمد
31.03.2017 - 08:14
به اميد اتحاد دوباره ي همـه ي مردمان ايران زمين از سوريه که تا اريانا و تاجيكستان
پهلوی پور
14.01.2016 - 00:55
از دبیرکل حزب دمکرات حنفی ایران بر شما درود.
ایرانی
12.12.2015 - 16:28
دوردبرتاجیک ها.این ملت،مـهربان ترین وپاک ترین ملت دنیـاهستند.امـیدوارم روزی ایرانی هاوتاجیک هادرزیریک پرچم ومرزمتحدویک پارچه گردند.
انجنیر انئری
21.02.2015 - 11:54
شما خود حقیقترا بیـان کردید و اقرا کردید کـه جناب شما یک افغان هستید یعنی یک پشتون هستید. درون طول همـین 200 سال کـه شما جنابات بی شماری را مرتکب شدید.مثلا" تعیر نامای مناطق از فارسی ازبکی و ترکمنی بـه اوغانی یعنی پشتو. تغیر واحد پولی ما کـه روپیـه کابلی بود بـه اوغانی. تغیر نام کشور از خراسان بـه اوغانستان یـا افغانستان. تغیر سرود ملی از فارسی بـه اوغانی. اگر تو آ؛ای اوغان بدانی کـه زبان فارسی یگانـه زبان هست که همـه اقوام کشور را با هم ارتباط مـیدهد مثلا" اگر یک از بک بـه کابل و یـا مناطق اوغان نشین مـیرود بـه زبان فارسی تکلم مـیکند نـه اوغانی. تو آ؛ای اوغان مانند دیگر قبیله گرایـان ات مردم را احازه نمـیدهی کـه دانشگاه بگویند چرا؟؟؟؟؟ تو آغای اوغان حتما در ک کنی کـه در پاکستان یک اوغان یعنی پشتون رئیس جمـهور مـیشود اما درون کشور ما اگر یک تاجک هزاره و یـا کدام فارسی زبان و یـا یک ازبک و یـا بلوچ و یـا ترکمن رئیس جمـهور شود شما اوغان ها یعنی پشتون ها تنبانت تان را درون سر تان بسته کرده و فغان و فریـاد مـیکشید کـه بیبیند کـه فلان فارسی زبان و با هزاره و یـا فلان ازبک رئیس جمـهور شده حتما نگذاریم. حتما زمان انتخابات غنی دزد را بهیـاد داشته باشی کـه توسط های امر خیل بـه ارگ رفت نـه توسط رای مردم. آغای اوغان شرم و حیـا بسیـار خوب هست انا با تاسف کـه غنی دزد و دیگرقبیله گرا ها نـه شرم داردند نـه وجدن دارند و نـه حیـا. خدا کند کـه با گفتن چنین حقایق آزده خاطر نشده باشی شما جناب آغای اوغان یـا افغان.
خجندی
25.11.2014 - 02:36
Салом ба бародарони азизи Хуросонзамин. Аз хондани дидгоҳҳо хуласа мешавад, ки бародарон аламзадаанд ва аз мавзӯъ дур рафтаанд. Мақола хуб нависта шудааст. Банда мехостам бугӯям, ки ҳангоми навиштан оиди миллати тоҷик бояд як чизро ба инобат гирифта шавад, ки ақалияти ин миллат сокинони Тоҷикистон ва аксарият дар Афғонистон нестанд балки аксарияти дар Узбекистонанд ва сарзаминҳои аҷдодии ин миллати ҷафодидаву сарбаланд Моварроуннаҳру Хуросон аст. Ногуфта намонад ки Темур(оҳан)-и Ланг аз қаҳрамонҳои сарзамини Самарқанд (Шаҳрисабз) аст лекин Ӯ аз миллати тоҷик нест балки аз қавми барлос(турктабор)ва забонаш низ ҷағатоӣ мебошад.Новобаста аз падари миллати Узбекистон буданад нафақат тоҷикон балки соҳибхирадони тамоми Узбекистон аз калламанорасозии ӯ дар нафратанд. Ҳоло ин ки ӯ дар моҳи рамазон таваллуд ва вафот кардааст ва ягон маротиба намози худро қазо накардааст. Ба азизони миллат гуфтаниям ки миллати тоҷикро нафақат Афғонистон кишвари ақалияти қавмӣ аст балки Узбекистон низ ҳамин тур аст. Таъри говоҳ аст ки аз чор су: аз шимол узбекон, аз ҷануб пуштунҳо, аз шарқ хитоӣҳо ва аз ғарб эрониёни муосир идғом (ادغام)кардаанд ва мо бояд дуогу бошем ва ҳуввиятро аз даст надиҳем
امـین
24.04.2014 - 19:48
این نوشته نطر من یک نوشته احساسی هست تا یک نوشته تحقیقی. صد سوال برایم پیداشد . یک سوال را مطرح مـیکنم شماراجع بقوم تاجیک نوشتید یـا راجع بـه زیـان فارسی یـا پارسی . وسلام
محمد مجتبی مختار
28.03.2014 - 11:09
سلام عرض ادب خدمت شما از دیده گاه بنده امتیـاز قایل شدن و خوب دانستن و بددانستن اینکه تو تاجک هستی من بشتون هستم او ازبک هست یک موضوع بی معنا هست جون ما از این کلمات و این گفته خسته شدیم و همجنان این گفته نتایج را بخاطر بهبود زندهما درون قبال نداشت چنانچه اقبال لاهوری مگوید تمـیز رنگ وبو بر ما حرام هست که ما برورده یک نو بهاریم خداوند درون قران عظیم الشان بـه صراحت مـیفرمایند کـه همـه انسان هادارای حقوق مساوی اند بس بیـاید این جمله زیبا را سرمشق زندهخود قرار داده که تا باشد یک ملت عاری از همـه مشکلات دردها و رنج ها را تجربه کنیم بـه امـید موفقیت شما
عبدالرووف
30.11.2013 - 09:51
ازاینکه خودرا پشتون بدون تعصب وانمود کرده ی بسیـار جالب هست چرا کـه وقتی کلمـه پشتون درمـیان آید اسلام وقرآن وپیـامبر درکار نیست پشتون والی بالاتر ازهمـه هست تعصب جزخصوصیـات فطری وماهیت ذاتی برادران پشتون ماست روی این ملحوظ اگر نیست چرا سرود ملی ی کـه دارای محتوای پرباراسلامـی وتاریخی وفرهنگی عمـیق بود قبول نکرده انرا این چنین بی معناساختید درطول دوصد سال قدرت پشتون ها چند قدم روبه جلو گذاشته هست این مردم دراین کشور حتی امروز روان هستیم بـه قهقرا درقاموس امروزی ما جز انتخاری ، طالب ، تروریست ، وحشت سرب ، مانند حیوان انسان هارا ذبح چیزدیگری هست یکی ازبدبختی های وعامل عقب مانی ما همـین تعصب های کور وجاهلانـه زبانی وقومـی هست بگذارند مردم را کـه خود را مسیرشان را تعین کنند هربه زبان خود درقسمت غنامندی وبهبود آن سعی وتلاش کند نـه این سد را زبانی شده ومجال حرف زدن را برایش ندهیم زبانی کـه کوهی ازاثار جاویدان وماندگار درسطح جهان دارد را نابود کنیم که تا زبان خود را جایگزین سازیم این چه نوع عدالت وانسانیت هست .بازمسلله اکثریت واقلیت را شما مطرح ساخته اید درغیر آن همـه انسانـها یکی هست مـهم انسان بوده وانسانیت هست دراسلام هم هیچگونـه برتری عرب برغیرعرب گفته نشده هست الی برتقوای شان تازمانیکه بـه این گونـه ابزار نفاق افگنانـه دست بزنیم روی ترقی وپیشروفت را نخواهیم یـافت من دوست دارم یک بلوچ درراس مملکت قراربگیرد مگر بـه شایستگی ولیـافت ووطن دوستی اش یک قزلباش رییس دولت باشد اما بـه آبادانی وشگوفایی کشور بیندیشد وکارکند نـه اینکه یک پشتون یـا تاجک باشد وما سال های بدبخت وعقب مانده باشیم بـه امـید هدایت تبعیض گرایـان.
بدخش بلخی
14.08.2013 - 05:23
یک مقاله ی علمـی و مطابق بـه واقعیت های عینی موجود درون کشور ماست، کـه در طول تاریخ و در معادلات سیـاسی کشور مان بـه کررات مشاهده شده است.تاجکها هرگز معامله گر تفوق طلب و خود محور نبوده اند و نیستند. و اما بـه پاسخ سوال اقای افغان کـه از نویسنده پرسیده ان کـه آیـا تاجیک ها اگثریت اند،باید از خودشان پرسید بعد پشتون ها اکثریت اند؟ روی کدام دلیل و کدام اسناد؟ همان گفته های جعلی و خود ساخته ی سردمداران پشتون یـا واقعیت های عینی جامعه؟ درون سال های اخیر بارها سازمانـهای غیر وابسته بـه حکومت از جمله سازمان صحی جهان درون جریـان کمپاینـهای خود دریـافته اند کـه 50 فیصد مردم افغانسان زبان مادری شان فارسی است؛ آیـا این کافی نیست؟ بـه کوچه و بازار بروید بـه 34 ولایت کشور مردم بـه کدام زبان صحبت مـی کنند؟ ایـا فارسی زبان اکثریت بنوده کـه بالای اقلیت های دیگر اثر گذاشته و امروز 90 فیصد مردم افغانستان درون مراودات خود از آی استفاده مـی کنند؟
یک مبارز
13.08.2013 - 11:18
طوری کـه آقای تقوا نوشته دیگران هرچه مـیگویند از تعصب است. اما اینـهمـه کـه این مملکت را مال خود مـیدانند و هرآنچه کـه مـیکنند خود را مستحق ان مـیدانند، آیـا خود از فرط تعصب نیست؟ هرگاهی تمدن و ترقیی درون یک محدوده بوجود مـیاید حتماَ اثری از آن باقی مـیماند. نظر بـه کدام آثار ما بپذیریم کـه شما واقعا تنـها مستحق و ساکن اصیل این سرزمـین هستید؟ بـه امتداد سوال اقای افغان، اگر اقوام قزلباش، اقماق، افشار، هزاره های سنی، بیـات، و شاخه های خورد و ریز دیگر راکه امروزدر چوکات تاجیک شمرده مـیشود، اگر بیرون کنیم ایـا مـیتواند تاجیک ها 10% را تکمـیل کند؟
رحمان کوهیـار
30.05.2013 - 03:30
واقعاً برتری جویی وتفوق طلبی ازهر نوع آن مشکل آفرین هست ، مخصوصاً تفوق طلبی قومـی درون جوامع کثیرالاقوام مانند افغانستان فاجعه مـی آفریند .یکی از خصوصیـات تفوق طلبان قومـی هموطنان پشتون ما اینست کـه حقایق تاریخی وعلمـی را قبول ندارند ، انـها یک موضوع را که تا آنجا حقیقت مـیدانند کـه منطبق بـه منافع قومـی آنـها وتأیید کننده برتری قومـی شان باشد . مثلاً همـه محققین امور تاریخ وحتا مردم عامـه بشمول هموطنان پشتون مـیدانند کـه نام اصلی و قدیمـه سرزمـین مردم ما آریـانا وخراسان هست . این نامـها هیچگونـه حساسیت قومـی باشندگان سرزمـین مارا بر نمـی انگیزد وفارغ از تعصبات قومـی ونژادی هست . با این گزینش این نامـها همـه مردم افغانستان این سرمـین را متعلق بـه خود مـیدانند وهیچی بهی دیگر فخر وفضل نمـی قروشد وهمـه درون دفاع وآبادانی آن کمر همت مـی بندند . اما هموطنان برتری جوی پشتون ما مـیگویند : نـه خیر این سرزمـین نامش افغانستان ومتعلق بـه قوم پشتون هست چون افغان ویـا اوغان نام پشتونـها هست . ماهم تایید مـیداریم این سرزمـین را درون دوسه قرن اخیر پشتونـها اشغال د وبدون موافقه ورضایت ساکنانش نام افغان وافغانستان را برآن گذاشتند . سوال مـیشود کـه آیـا کار درون ست د ؟ درطول تاریخ این سرزمـین را بسیـاری اقوام اشغال د آیـا حتما نامش را بنام قوم اشغالگر مـیگذاشتند ، مثلاً مغولها این سرمـین را اشغال د، آیـادرست کـه نامش رامغولستان گذاشت ویـا عربها براین سرزمـین سلطه داشتند آیـا حتما نامش عربستان مـیبود ؟ اینگونـه حقایق را برتری طلبان پشتون قبول ندارند وکسی کـه این سخنان را بگوید متهم بـه سکتاریسم وقوم پرستی وتجزیـه طلبی مـیگردد .
مسعود جیحون
29.05.2013 - 02:09
آقای پشتون !لطفاً اول مقاله را بـه دقت بخوانید بعداً پاسخ ولو باعصبانیت بنویسید . اگر درنوشتن بـه زبان فارسی مشکل دارید ،مـیتوانید بـه زبان پشتو بنویسید . متأسفانـه خبر ندارید واگر دارید حتماً کتمان مـیکنید کـه آقای کرزی بـه ما وقت نداده هست بلکه ما(تاجیکها ) ورهبران جبهه مقاومت بـه آقای کرزی وقت دادیم واورا ازپشت کوههای ارزگان بـه کابل آورده بحیث رییس جمـهور تعیین کردیم ، وگرنـه آقای کرزی یک آدم مجهول الهویـه وفاقد کارنامـه های ملی وسیـاسی بود و نـه تنـها درنزد مردم افغانستان بلکه درون نزد قوم پشتون هم هیچگونـه اعتبار ومنزلت نداشت . این تصمـیم رهبران جبهه مقاومت درکنفرانس بن یکی از اشتباهات جدی وتلافی نا پذیر هست وبهمـین خاطر هست شما امروز ازآدرس آقای کرزی تهدید مـیکنید .بهر حال یکی از خصوصیـات هموطنان پشتون ما اینست کـه به شنیدن جمله بینی تورا پشک برد ا ز کابل تاپغمان مـیدود وبعد از خستگی وعرق ریزی متوجه بینی خود مـیشود کـه سر جایش سالم هست . مجدداًشما مقاله را بخوانید بعد قضاوت وتهدید کنید .
pashton
25.05.2013 - 06:24
من هم بـه حیث یک شـهروند کابل حتما بګویم کـه این مقاله تو کاملاً کاذبانـه نوشته شده ، تو تاریخ خود نمـیشناسید البته دراین نویشته فکر نـه کنید کـه ما ازتعصب این چیزها رانویشته مـیکنم ، دراخرین ګزینـه تو نویشته هست که افغانستان از تاجکها هستند باز تاجکستان بـه چه معنا ؟ ودوهم سوال این کـه چګونـه کشور تو هست که درون دوره ی احمدشا ابدالی وخت کـه همسایـه های ما شاهد حجوم برافغانستان بودند یک تاجک وجود نداشت ، اقای کرزی بـه شما زیـات وخت داد سیـاست و چهرهای سیـاسی دربین شما پیداد امروز چهرهای سیـاسی شما بهی مـیګوید کـه از صد که تا بالا مردم راکشته باشد ، واین حقیقت هم دارد لطفاً ازاین قوم برستی تیرشوید ، خصوصاً اګر بریت بګویم بغیر ازکدام تعصب من وجهان ترا بـه شکل باشنده اصلی افغانستان نمـیداند ، ان وقت تو مـیګویی کـه پشتون ها ساکینین اصلی کشور نیستند ، نام تو کـه تاجک شد تحلیل دردست تو هست .
کارمند وزارت انکشاف دهات
17.05.2013 - 02:51
آقایـان ! اینـهمـه درتخریب برمک وتایید منصوری سخن پردازی نکنید ، دولت کرزی یک دولت ناکام وآغشته بـه فساد اداری هست واکثریت اعضای کابینـه او قهرمانان فساد هستند . درهر تغیر وتحول کـه رخ مـیدهد وضعیت بهتر نمـی شود ویک فاسد جانشین فاسد دیگر مـیشود . شک وجود نداردکه ویس احمد برمک کـه صد قۀ نام احمد شود وابسته سازمان استخباراتی انگلیس هست وبه حمایت آنـها بـه وزارت رسیده هست ، اما منصوری هم سابقه خوب وکارنامـه نیک دروزارت ندارد ، او دولت ونمایندگان مردم را فریب داد وبا تذکره جعلی بـه وزارت رسید ، آوازه جعلیـات او همـه روزه از تلویزیونـها بلند بود وحتا خودش هم انکار نمـی کرد ، اما همـین دولت فاسد کرزی بعوض آنکه اورا بـه جرم طقلب وتزویر مجازات نماید ، اورا بحیس معین درون یکی ازوزارتخانـه ها تعیین کرده هست . اگرچه شاید گناه کارشوم کـه این سخنان رادرباره منصوری بگویم چون چند بار بـه امامت او نماز خوانده ام ، لیکن حقیقت را حتما گفت ولو آنکه درون باره پدر ی آدم باشد . برمک اصلاً ازطریق حنیف اتمر بـه انگلیسها معرفی شد وانگلیسها بـه خیـال دوران امپراطوری شان افغانستان را جز مستعمره خود مـیدانند.
یکی ازکارمندان وزارت انکشاف دهات
12.05.2013 - 13:56
درون ادامـه سخنان همکاران وزارت احیـا وانکشاف دهات حتما گفت کـه با تقرر ویس احمد بر مک بحیث وزیر انکشاف دهات ، موقف ملی مارشال صاحب شدیداً زیرسوال قرارگرفت ، چون درون ترکیب کابینـه از چهار ولایت زون شمالشرق ( بدخشان ، تخار ، کندز ، بغلان ) تنـها جارالله منصوری عضویت کابینـه را داشت ، بعد از برطرفی منصوری مردم افغانستان ومخصوصاً مردم چهار ولایت نامبرده فکر دکه جناب مارشال صاحب حتا تحمل یک نفر را ازولایت های دیگر ندارد وبالاخیره منصوری را تبدیل وبجایش یک نفر پنجشیری را تعیین نمود . درحالیکه ویس احمد برمک بـه همکاری سازمان استخبارات انگلیس وفاشیستهای افغان ملتی تعیین گردید واصلاً مارشال صاحب نقش نداشت . اما مارشال صاحب اگر بنا بـه هردلیلی موافق بـه ادامـه کار جارالله منصوری نبود ، حداقل حتما به مشورۀ بزرگان قومـی ولایـات شمالشرق یک نفر دیگررا ازهمان زون بحیث وزیر انکشاف دهات پیشنـهاد مـینمود ، نـه اینکه یک پنجشیری مجهول الهویـه ومتعهد بـه منافع بیگانگان رابجای منصوری مقرر نماید .
کارمند یکی از برنامـه های انکاشف دهات
12.05.2013 - 04:51
ادامـه قبل ... کـه در دفتر موصوف همـه کار هست ماهانـه مبلغ هنگفت از طریق سفارت دریـافت مـی نماید . موصوف درون زمان کـه جاراالله منصوری وزیر انکشاف دهات بود تبلیغات های سوء رسانـه ای را بـه خصوص از طریق تلوزیون طلوع بـه کمک مالی سفارت دنمارک بر علیـه جارالله منصوری بـه را انداخته بود . ویس احمد برمک بعد از اینکه سمت وزارت انکشاف دهات را عهده دار گردید درون اولین اقدام کاریش بـه حکم بادارانش درون سه ماه اول کاری اش درون حدود 240 نفر از جوانان تحصیل کرده شمال را از کار بیکار کرد . و در عوض اکثر شان از مشرقی جنوبی استخدام کرد . بطور مثال امر برنامـه انکشاف منطقوی درون ولایت بدخشان کـه شخص از خود بدخشان بود برطرف و به عوض اش از ننگر هاری را مقرر نمود. ایشان گاگاهی درون رسانـه های ظاهر مشود و در مقابل سوالی کـه ایـا دروزارت شما فساد هست یـا خیر ؟ بی شرمانـه جواب مـیدهد کـه تا یکسال قبل کـه من وزیر نبودم فساد بود و حال نیست ، درون حالیکه که تا یک سال قبل فساد نبود وزیر اسبق با هر نوع فساد مبارزه مـیکرد .فساداداری و اخلاقی و لی درون حال حاضر هر دو نوع فساد اخلاقی واداری درون وزارت وجود دارد . معین برنامـه ها و جناب وزیر درون حال حاضر ماهانـه معاش انگفت را از طریق برنامـه انکشاف منطقوی و برنماهه همبستگی ملی منظمم دریـافت مـی نمایند . تنـها 4 عراده موتر لند کروزز و هایلدر خدمت خانـه جناب وزیر صاحب مـیباشد . و ده ها مورد دیگر . درون اخر یکی از سخن های خودش بـه یکی از روسای برنامـه کـه برای موصوف گفته هست که تو فکر مـیکنی من بـه مفت وزیر شدم ، من حتما ماهانـه مبلغ انگفت را بـه دفتر ریس جمـهور و معاون اول ریس جمـهور بدهم .
کارمند یکی از برنامـه های انکاشف دهات
12.05.2013 - 04:51
جناب تقوا صاحب درایت ، قوت و بررانی قلم شما بر همـه هویدا هست ، چی زیبا نوشته اید جزاک الله واقعا هر خواننده لذت مـی برد . دوستان نظر های گوناگون خود را ارایـه داشته اند و با خواندن نظر دوستان من را هم وا داشت که تا حقیقت را کـه در باره ویس احمد برمک مـیدانم درین فرصت ایجاد شده بـه رشته تحریر بیـاروم ، دریک مجلس درون خانـه فیصل بیگ زاد والی برحال ولایت تخار از زبان جناب مارشال صاحب شخصا شنیدم کـه ایشان درون جمع زیـاد از بزرگان تخار گفتند ما همـیشـه ..... مـیشدیم علاقه بـه داخله و امنت داشتم ولی وزارت های کـه واقعا بـه مردم خدمت مـیکند درون فکراش نشدیم ، این دور فکر ما بجا شد گفتیم کـه درین دوره 4 ساله پیش رو ما وزارت انکشاف دهات را بـه شمال شرق مـیدهم بـه خصوص تخار و بدخشان که تا ازین طریق بـه مردم این ولایت ها رسیدهصورت بگیرد درین سفر جناب مارشال صاحب را جارالله منصوری وزیر اسبق انکشاف دهات کـه دران زمان سمت وزارت را داشت همرایی مـیکرد . واقعیت هم این هست که درمت کـه جارالله منصوری سمت وزارت احیـا و انکشاف دهات را داشت خدمات چشم گیری درون بخش بازسازی و منابع بشری بـه مردم ان ولایت ها انجام داده بود برنامـه های ملی انکشاف دهات را کـه هفت برنامـه ملی دارد که تا زمانیکه جارلله منصوری وزیر انکشاف دهات نشده بود بجز از برنامـه همبستگی ملی نام دیگر هیچ برنامـه را درون تخار و بدخشان مردم نمـی فهمـیدند همـه برنامـه انکشاف دهات با بودیجه های انگفت درون شرق و غرب و جنوب افغانستان فعالیت داشت ، زمانیکه جارلله منصوری وزیر شد همـه این برنامـه ها را ملی ساخت و درمدت کمـی دفاتر همـه برنامـه ها درون ولایت های شمالی کشور یکی پی دگر افتحا گردید . درون مدت دوسال سمت جناب منصوری صاحب درون حدود تقیبا 400 نفر از تحصیل کرده های پروان ، پنچشیر ، بغلان ، تخار کندز و بدخشان شامل کار گردیده اند و لی یک چیز کـه قابل یـاد اوری هست از اغاز تقرر جارالله منصوری ویس احمد برمک وتیم اش دست بـه توطیـه برعلیـه ایشان زدند و پلان اول شان همـین بود کـه در مدت شش ماه اول کاریش ایشان را از طریق پارلمان بـه جرم اینکه یک وزیر ناکاره هست و کار های وزارت عقب مانده هست وقادر بـه مصرف بودجه نشده هست صلب صلاحیت کنند کـه درین پلان شوم ناکام ماندند . ویس احمد برمک برعلاوه کـه یک افغان ملتی هست اجنت خاص کشور دنمارک هست موصوف ماهانـه از کشور دنمارک توسط خانم پیر 70 ساله کـه ... درون ادامـه
فلک فرنگی
11.05.2013 - 16:48
بلی ، مـهندس ویس احمد برمک ازجملۀ اعضای فعال وبرجستۀ حزب افغان ملت هست و درراستای تعهدات کـه به این حزب دارد ، بعد از آنکه بحیث وزیر انکشاف دهات معرفی ومقررگردید ، بصورت بیرحمانـه بـه تصفیۀ قومـی کادر های غیرپشتون وزارت آغاز نمود و بخاطر خوشنودی حزب افغان ملت درمدت نـه چندان طولانی ده ها نفر کارمند وزارت انکشاف دهات را کـه ازولایتهای تخار وبدخشان وبغلان وحتا پنجشیر بودند ازوظایف شان برکنار نمود وبدین ترتیب وفاداری خویش رابه حزب افغان ملت ثابت ساخت . ویس احمد برمک صرفاً بـه تصفیـه قومـی وتهی سازی پستهای وزارت از وجود تاجیکها اکتفا نکرد ومعینیتها وریـاستهای مـهم وزارت از جمله معینیت برنامـه ها وریـاست همبستگی ملی را بـه پشتونـها سپرده وخودش درنقش آلۀ دست پشتونـهااجرا وظیفه مـینماید . حتماً ازکارکردهای برمک جناب مارشال صاحب اطلاع دارند وچرا سکوت اختیـار کرده اند ؟ به منظور دفاع ازحقوق یک کدر پشتون ده ها آدرس ازریـاست جمـهوری گرفته که تا وزرأ معارف و مالیـه و تجارت وداخله واقتصاد وخارجه وریـاست مشرانوجرگه واستاد سیـاف وحاجی ظاهر واعضای شورای ملی وجودارد ، اما دربرابر حقوق ضایع شدۀ تاجیکها ی غیر پنجشیری همـه از مارشال فهیم که تا قانونی واحمد ضیـا مسعود واستاد عطا وصلاح الدین ربانی سکوت اختیـار مـیکنند . آیـا این سکوت نشانۀ آن نیست کـه رهبران تاجیکها صرفاً بـه منافع خود واعضای خانواده وگروه خود مـی اندیشند وبه سرنوشت دیگران اهمـیت قایل نیستند ؟
عبدالعلی ازاسترالیـا
11.05.2013 - 09:36
خیـانت وظلم درون دستگاه حکومت واتلاف حقوق مردم مظلوم افغانستان بـه اشکال مختلف جریـا ن دارد ، یک زن خارجی مبلغ بیست وسه هزاردالر امریکایی ازوزارت انکشاف دهان معاش مـیگیرد ، درون حالیکه هزاران تحصیل یـافته ومتخصص افغان بیکاراست وهرروز جوانان ما ازرنج بیکاری وبلتکلیفی بـه کشور استرالیـا وکشورهای اروپایی مـهاجر مـیشوند ودر مسیر راه شکار آدم ربایـان وطعمۀ نـهنگان مـیگردند ، همـه ساله شمار زیـاد جوانان فارغ ازپوهنتونـها بیکار مـیمانند وبه چرس ومواد مخدر روی مـی آورند ویک زن خارجی از بودجه دولت افغانستان وکمکهای کـه به مردم صورت گرفته هست معاش بیست وسه هزار دالری اخذ مـینماید . مقدار معاش این زن کهنسال خارجی بیشتر ازمعاش دوصد معلم هست وبا معاش یک سالۀ این خارجی مـیتوان یک مکتب به منظور ان وپسران بیسواد افغانستان آباد نمود ویـا یک کلینیک ویک سرک ساخت . بعد چرا خارجی ها بـه مردم افغانستان منت مـیگزارند کـه طی ده سال گذشته ملیونـهاوملیـارد ها دالر کمک نموده اند ، درون حالیکه این کمکها ازدروازه داخل واز کلکین بوسیلۀ خودشان دزدی شده وفریـاد شان بـه آسمان بلند هست که ما بـه مردم افغانستان کمک نمودیم .
قاری فیـاض
11.05.2013 - 08:24
برادر محترم مولوی افضل ! ازلطف وقضاوت سالم شما درمورد هموطنان پنجشیری تان ممنونم ، اما یک ودو نکته را قابل تذکر مـیدانم : اولاًدرجهاد ومقاومت افغانستان همۀ مردم مسلمان ومبارز افغانستان سهم داشتند وجبهه مقاومت ملی معروف بـه جبهه شمال بـه فرماندهی قهرمان ملی کشور شـهید احمدشاه مسعود درمرکز مقاومت مردم قرارداشت وپنجشیریـها درجبهات گوناگون علیـه طالبان وتجاوز مشترک پاکستان والقاعده مـیجنگیدند . ثانیـاً وزیر تحصیلات عالی از پنجشیر نیستند وفکر مـیکنم ایشان ازولایت پروان هستند . ثالثاً نظری شمارا تأیید مـیدارم کـه مـهندس ویس احمد برمک از پنجشیر هستند ، اما ایشان هیچگونـه تعلق فکری وهموطنی نـه بـه پنجشیر دارند ونـه بـه افغانستان ، ایشان ازدوآدرس بـه وزارت رسیده اند ، یکی بـه حمایت یک زن کهنسال انگلیسی کـه طی چندین سال مشاور ومربی ایشان بوده اند ومعاش این زن بعد ازآنکه آقای برمک بـه وزارت رسید ازهجده هزار دالر امریکایی بـه بیست وسه هزار دالر امریکایی افزایش یـافت واین موضوع درون برنا مـه های تلویزیون طلوع انعکاس وسیع یـافت ودوم اینکه آقای برمک عضو ارشد حزب افغان ملت هست وازطریق آنـها بـه وزارت رسیده هست نـه ازطریق معاونیت اول ریـاست جمـهوری . ثالثاً آقای معنوی رییس کمـیسیون انتخابات وآقای شریفی رییس اداره کنترل وتفتیش از جملۀ کادرهای مسلکی ومجرب دولت هستند ودر اجرا وظایف شان لیـاقت وشایستگی نشانداده اند وهیچ عیبی ندارد کـه در وظایف حالیـه ویـا درکدام پست بالاتراز آن اجرا وظیفه نمایند .
مولوی افضل فرخاری
11.05.2013 - 07:37
آقای رسولی ! من ازترکیب دقیق اعضای کابینـه با تفکیک تعلقات قومـی وتباری وزرأ اطلاع موثق ندارم ، اما برعلاوه معاون اول ریـاست جمـهوری ووزیر دفاع ملی چند تن دیگررا مـی شناسم کـه آنـها نیز از پنجشیر هستند : مـهندس ویس احمد برمک وزیر انکشاف دهات ، فضل احمد معنوی رییس کمـیسیون انتخابات ، وزیر تحصیلات عالی ، رییس اداره کنترل وتفتیش ...وغیره . همچنان شنیده ام کـه به تعداد دوصد جنرال ازولایت پنجشیر درصفوف قوای مسلح وجود دارد ، درحالیکه بعضی ولایـات کشور پنج جنرال ندارد . بهر حال من هیچگونـه تعصب وبد اندیشی ندارم وهموطنان پنجشیری خویش را شایستۀ هرگونـه موقف ومقام مـیدانم ، چون درزمان جهاد ومقاومت با رشادت وپایمردی از حیثیت ملی وتمامـیت ارضی افغانستا ن دفاع نموده اند ، فقط منظورم تصحیح قضاوت شما بود کـه درسطح رهبری دولت تنـها دونفر از پنجشیر نیستند ، بلکه تعداد شان زیـاد هست وشما مجدداً مروری بـه ترکیب قومـی وسمتی رهبری دولت نمایید
داکترنقیب الله رسولی
11.05.2013 - 04:01
برادر محترم عطیق الله موزون ! پنجشیری ها نـه تنـها حق دیگران را تصاحب نکرده اند بلکه بـه حق وسهم خودشان هم نرسیده اند . درون ترکیب کابینـه افغانستان وسطح رهبری دولت تنـها دونفر از پنجشیر عضویت دارند ، یکی جناب مارشال محمد قسیم فهیم بحیث معاون اول ریـاست جمـهوری ودیگر بسم الله خان بحیث وزیر دفاع ملی ، متباقی اعضا کابینـه وروسأی قوای سه گانـه دولت (مقننـه ، مجریـه ، قضاییـه ) همـه ازاقوام دیگر ومخصوصاً پشتونـها هستند . که تا آنجاکه بنده اطلاع دارم ، یکی از تلاشـهای مـهم مارشال صاحب اینست کـه باید تعداد وزرأ تاجیک مساوی بـه وزرأ پشتون باشد . من باسخن محترم رحمت الله فرارودی کاملاً موافق هستم کـه باید تابوی هژمونی تک قومـی درون افغانستان تانده شود وهر قوم ازراه قانونی ودموکراتیک ومردمـی برایب رهبری دولت مبارزه نماید ، نـه اینکه کشور افغانستان ودولت افغانستان مـیراث اجدادی قوم پشتون هست وحتماً حتما قوم پشتون دررأ س رهبری دولت قرار داشته باشد
عطیق موزون
10.05.2013 - 01:07
این یک حقیقت مسلم هست که پنجشیری ها مردم فعال، جسور ،مستعد ومتبارز درون همـه عرصه های زندگی وباعث افتخار وسرافرازی تاجیکها وهمـه افغانـها هستند ، اما ازین حقیقت هم نمـیتوان انکار نمود کـه پنجشیری ها حد اکثر پنج که تا ده فیصد قوم تاجیک راتشکیل مـیدهند ولی درعرصه قدرت سیـاسی ودولتی حدود هشتاد که تا نود فیصد امتیـاز تاجیک هارابخود اختصاص داده اند . بعد ازکنفرانس بن اول قدرت سیـاسی درون افغانستان بـه اساس تناسب اقوام تقسیم گردید ، نـه بـه اساس تعلقات تنظیمـی وحزبی وجهادی وسمتی ومذهبی . لهذا پنجشیری ها بـه اساس نقش کـه در جهاد ومقاومت داشتند حتما ده فیصد قدرت را مـیگرفتند ، درست همان جفای راکه پشتون ها درکل کشورودر حق اقوام نموده اند ، پنجشیری ها درحق تاجیک ها انجام داده اند ، بدین معنی کـه پشتونـها نـهایتا ًسی که تا سی وپنج فیصد نفوس کشوررا تشکیل مـیدهند اما خواهان تصاحب نود وپنج فیصد قدرت سیـاسی هستند .
رحمت الله فرارودی
09.05.2013 - 17:07
من هیچگونـه ادعای دانشمندی ونویسندگی ندارم ، اما از سی سال بدینسو کتاب مـیخوانم ودرمجالس علمأ وبزرگان دانش ومعرفت اشتراک نموده واز فیض مباحث ومجالس آنـها بهره بردم . درون آثار قد مأ اعم از تاریخ وداستان واساطیر وشعر وادب وجغرافیـا ....هیچ جا نام ازقوم پشتون نخوانده ام . درکتابهای تاریخ بیـهقی ، تاریخ طبری ، شاهنامـه فردوسی ، بوستان وگلستان سعدی ، اشعار مولانا وحافظ وناصر خسرو ودیگران بـه تکرار ازترک وتاجیک وهندووکرد وبلوچ وندرتاً ازقوم افغان ...نام شده هست اما از قوم بنام پشتون هیچ نام ونشان درین کتابها نیست ، بـه یکباره وبعد از قرن شانزده وهفده مـیلادی چگونـه شد کـه سروکله این قوم پیداشد وسرزمـین ومایملک دیگران را بـه تصرف درآوردند ومساحت حکمروایی خویش را تاهند وایران وسواحل آمودریـا گسترش دادند. آیـا این روند یک پروژۀ کلان استعماری وناشی از تقابل امپراطوری روسیـه تزاری وبریتانیـای کبیربود ویـا بیداری حس قبیلوی ومحاصره واشغال شـهرها بوسیله قبایل بادیـه نشین وتحقق تیوری ابن خلدون درون مقدمـه تاریخش؟ بهر حال بحث پیرامون جایگاه راستین اقوام افغانستان وشکستن تابو های قوم اول واصیل واکثر پشتون هست وبقیـه اقوام دومـی وفرعی وقلیل هست وبهمـین خاطر حتماً حتما رییس جمـهور پشتون وفرمانروا ودیگران ومجری وفرمانبر باشند ضروری هست وبهیچوجه خللی بـه وحدت ملی وارد نمـیکند . از جناب تقواصاحب سپاسگزارم کـه درآستانۀ انتخابات ریـاست جمـهوری کشور بدین بحث پرداختند وانگیزۀ باز اندیشی وتجدید نظر درتلقینات تابو یی را به منظور هموطنان عزیز ایجادنمودند . بـه امـید نشرومطالعۀ قسمت های بعدی مقالۀ ایشان .
نیک اندیش
09.05.2013 - 08:08
درود بر دوستان گرامـی ! بـه نظر من درافغانستان ازاینکه هیچوقت وهیچ زمانی نفوس شماری نشده هست ، گفتن اکثریت فلان قوم از بن وریشـه نادرست هست واگر بر مبنای واحدهای جغرافیـایی نفوس درنظر گرفته شود ، حاکمان قبیله هر قریـه را ولسوالی ویـا بخشداری ساخته اند وهر بخشداری را ولایت ویـا استان ! که تا نماینده بیشتر از یک قوم داشته باشند ونشان دهند کـه این قوم اکثریت هست . قرار اشاره تاریخ قبایل پشتون بیشتر ویـا درکل نظر بـه اشاره کتاب تاجیکان درون تاریخ افغانستان ، ناقل هستند وبه زور مناطق جنوبی را اشغال نموده بودند وتاجیکان قندهار وگردیز ومشرقی را یـا مجبور ساخته اند کـه در تذکره پشتون قلمداد شوندویـا از منطقه کوچانده شده اند.یعنی سرزمـین وجایگاه اولیـه ونخستین این تبار همـین قلمرو امروزی افغانستان وآسایـای مـیانـه که تا بخشی ازسرحدات سینکیـانگ بوده هست که دامنـه های پامـیر زادگاه نخستین بوده وبعدن گسترش یـافته اند، ولی پشتونـها که تا هزار سال پیش وزمان غزنوی ها دراین قلمرو امروزی افغانستان دیده نشده اند واز دامنـه های کوه سلیمان آهسته آهسته شامل لشکریـان غزنوی ها شده اند ودر اشغال هند وگرفتن غنیمت با اردوی غزنویـان همکاری داشتند واز این طریق پایشان بـه خراسان کشانیده شد وزمانیکه مزایـای زمـین خراسان را چشیدند ودیدند ، بیشتر سرازیر شدند ونفوس امروزی را تشکیل دادند. حالا از بیرون آمدگی ادعای اصلیت دارد ودیگرانیکه هزاران سال تاریخ ومـهد پیدایش دارند را بیگانـه مـیخوانند ومـیخواهند دروغهای شاخدار تاریخی خویش را تحت نام اکثریت واقلیت پنـهان بدارند وامروز کـه حقایق دارد روشن مـیگردد، هویت اقوام را زیر مـیزنند وهمـه را درون یک هویت دروغین مـیخواهند ذوب بدارند وادعای پشتونستان خواهی این قبایل روی این اصل هست تا بتوانند دروغهای گفته شده که تا امروز را کتمان بدارند ودیده درای که تا سرحدی هست که مـیخواهند سی ملیون پشتون آن سوی سرحد کـه جایگاه پدریشان هست راباخودشان کـه خیلی درون اقلیت قرار دارند ، یکجا نمایند کـه غیر ممکن هست واگر یکجا سازی درنطر باشد ، حتما اینـها با آنـها ملحق شوند واین دلبستگی پشتونـهای افغانستان با آن سوی سرحد دراینست کـه ریشـه درون آنجا دارند ودراین سرزمـین آمده ویـا آورده شده اند وتا هنوز خودشان را با این سرزمـین بیگانـه وبا مردم این سرزیم بیگانـه احساس مـیدارند. که تا زمانیکه حقایق تاریخی روشن نشود ودرک شـهروندی ر
نصیر احسان زاده
09.05.2013 - 03:03
درست هست که مقالۀ محترم تقوا بسیـار جالب ودارای محتوای عمـیق علمـی و حتارهنمودی به منظور سیـاستمداران کشور هست وازقهرمان ملی کشور شـهید احمد شاه مسعود بـه نکویی وآنچه شایستۀ مقام اوست یـاد کرده اند، اما درباره «هموطنان پنجشیری »بقول خودشان اندک مبالغه نموده اند . پنجشیری ها بحدی محل گرا نیستند کـه جهان را ازنظر محل بدوقسمت پنجشیر وغیر پنجشیر تقسیم نمایند بلکه جهان را ازدیدگاه انسانی بدو حصۀ جهان انسانی وجهان غیر انسانی تقسیم نموده وهمـیشـه دردفاع ازانسانیت وارزشـهای جهان انسانی قرار داشته وتاپای جان رزمـیده اند. به منظور مردم پنجشیرهمۀ تاجیکها وهمۀ اقوام افغانستان برادر هستند وهیچگونـه تبعیض وتمایزی بین تاجیک پنجشیری وکابلی وهراتی ومزاری وبدخشی قایل نیستند . اگرهدف نویسنده قدرت سیـاسی افغانستان وتعداد اعضای کابینـه ومقام ریـاست جمـهوری ومعاونانش باشد کـه به اساس سهم اقوام تقسیم بندی گردیده وعدالت رعایت نگردیده هست ، آن بحث گر دیگر هست ودلایل دیگر دارد نـه اینکه پنجشیری ها حق دیگران راتصاحب نموده باشند .
صدیق کیـهان
09.05.2013 - 02:19
بنده درمورد تاریخ ،هوییت وجایگاه سیـاسی واجتماعی اقوام باهم برادر افغانستان مقالات وکتابهای فراوان خوانده ام ، اما نوشتۀ آقای تقوادر خصوص شناخت دقیق تاجیکها وخصال ورفتار آنـها برایم تازگی داشت واز خواندن این بحث واقعاً فیض ولذت بردم . اما درمورد ایراد وانتقاد آقای افغان کـه شاید اسم مستعارایشان باشد حتما بگویم کـه بند پانزذهم مقاله درباره اینست کـه افغانستان کشور اقلیتهای قومـی هست وپارۀ اکثریت هرقوم درون کشور همسایـه زیست دارد ، مثلاً پارۀ اکثریت قوم پشتون درون پاکستان قرار دارد وهمـینطور اکثریت ازبک وترکمن وقزاق درکشورهای ازبکستان وترکمنستان وقزاقستان زیست واقامت دارند . امـیدوارم آقای افغان مقاله را بـه دقت وحوصله مندی مطالعه فرمایند وبعد قضاوت نمایند واحیـاناً افروخته گردند . قبل ازدیدن آب موزه را از پادر آوردن وقبل از لمس بینی بدنبال پشک دویدن کارعاقلانـه نیست .
Afghan
08.05.2013 - 10:56
شخصآ خودم یک پشتون هستم و سایر اقوام مـیهن عزیز را دوست دارم، متعصب نیستم و احترام بـه هر شخص و نظرش دارم. درست هست تمامـی اقوام کشور اصیل و غیرتمند و مګر از نویسنده محترم یک خواهش دارم کـه باید کوشش م بحیث یک مسلمان و بعدآ یک افغان راست بګوییم بخاطریکه راست کفتن شمشیر یک مسلمان است. هر چیزی دیګری کـه نویشتی خیر مګر درون شماره پانزدهم کاملآ اشتباه کردی و حق را پنـهان نمودی. برایت حق قسم ندارم مګر اینرا خو سوال کرده مـیتانم کـه ما را بان رویت طرف آلله و قبله کو و این جواب را بدهد کـه ایـا تاجکها درون افغانستان بیشتر ونـها است؟ بـه این قسم نوشته هایتان تعصب ایجاد مـیکنید لطفا نکنید بسبار برباد شدیم، کی زیـات هست که کم این درد مارا دوا نمـیکند حتما به صلح و برادری مردم عزیز را دعوت کنیم نـه بـه تعصب. درون اخیر نوشته تان ظلم کردی و حق را پنـهان نمودی، چه جواب را بـه پرودګار عالم را خواهد دادی....
[مقاله پشتو درباره کتاب]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 18 Aug 2018 15:20:00 +0000