انشایی درون مورد بار کج ب منزل نمـی رسد / برداشت ضرب المثل بارکج بـه منزل نمـیرسد
یکی از شاهزادگانی کـه به سعدی شیرازی ارادت داشت، برداشت خود از بار کج به منزل نمیرسد محرمانـه از شاهزاده خانم خویش بـه وی شکایت کرد کـه همـه ساله به منظور من سه قلوی مـیآورد و از او علاج خواست. برداشت خود از بار کج به منزل نمیرسد سعدی راهحلی نشان داد کـه شاهزاده خانم را سخت برآشفته ساخت و فرمان داد او را از شـهر اخراج کنند. برداشت خود از بار کج به منزل نمیرسد شیخ بار سفر بست و زاد و توشـه سفر را درون یکتای خورجین و تای دیگر را خالی گذاشت. آنگاه خورجین را روی الاغ انداخت، ولی از هر طرف کـه خورجین را مـیانداخت، آن طرفی کـه پر بود، سنگینی مـیکرد و به زمـین مـیافتاد. شاهزاده خانم کـه از پنجره قصر این ماجرا را مـینگریست، بـه سعدی بانگ زد و گفت: برداشت خود از بار کج به منزل نمیرسد بار کج بـه منزل نمـیرسد. چرا وسایلت را مساوی درون هر دو طرف خورجین نمـیگذاری که تا تعادل برقرار شود و بارت بـه زمـین نیفتد؟ سعدی گفت: از ترس شما؛ زیرا من هم جز آنچه شما گفتهاید، نگفتم ولی شما امر کردی مرا از شـهر بیرون کنند.
پیـامـها
ناراستی و حقهبازی عاقبت خوبی ندارد.
اگر خواهان بـه سرانجام رسیدن کارها و موفقیت درون برنامـههایت هستی، راستگو و راستکردار باش.
نظام آفرینش براساس عدل و راستی بنا شده هست و هرگونـه کژی و ناراستی بینتیجه و نابود خواهد بود.
کاربرد: درون تشویق بـه راستی و درستکاری و در نکوهش و متوجه افرادی کـه به بیراهه مـیروند بـه کار مـیرود.
*************************
هر انسانی خلاقیت هاو تفکراتی دارد ک مـیتواند پای ان را درون پیش بگیرد و به هدف واقعی خود برسد رفتار گفتار نیز نقش موثری درون موفقیت ما مـیتواند داشته باشدانی کـه برای بدست اوردن منافع خود
دست بـه هر کاری مـیزنند قطعا نتیجه خوبی نخواهند داشت
باید همـیشـه دانست کـه خدایی وجود دارد کـه از همـه اعمال ما با خبر هست و هر بی توجهی بـه دستورات خداوند اثرات جبران ناپذی درون سرنوشت ما دارد
همـه اینـها بر مـیگردد بـه اگاهی و نیت انسان .
سعی کنیم نگاه خوبی بـه برخی موقعیت ها داشته باشیم که تا از بهترین موقعیت ها برخوردار شویم
ای سعدیـا نکو کن کـه به مقصد نمـیرسد کج رفتار.
****************************
در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش درون روستا زندگی مـی کرد کـه از قضا دستش کج بود و دزدی مـی کرد و سر اطرافیـان خود را کلا مـیذاشت اما هر چه قدر دزدی مـی کرد و حق دیگران را مـی خورد نـه خانـه خوبی داشت و نـه غذا درست حسابی به منظور خوردن داشت و همـیشـه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه دزدید بود از دست سربازان درون حال فرار بود بعد از دویدن زیـاد و تنگی نفس و رهایی از دست سرباز ها گوشـه ای دنج ایستاد که تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد و وقتی دست درون جیب خود کرد که تا از وجود کیسه اطمـینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای درون جیب او نبود پیر مردی کـه در گوشـه ی همان دیوار بود درون نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج بـه منزل نمـی رسد.
********************************
ضرب المثل بار کج بـه منزل نمـیرسد درون تشویق بـه راستی و درستکاری بـه کار مـیرود و مـیخواهد افرادی را کـه به بیراهه مـیروند متوجه کند کـه هرگونـه ناراستی بینتیجه و نابود خواهد بود؛ همانطور کـه عمل پسری کـه مـیخواست بار را کج بگذارد و به خانـه ببرد، بینتیجه ماند.
پسر پای تلویزیون نشسته بود و به شیرخوارش کـه گریـه مـیکرد توجهی نداشت. مادرش داشت شام مـیپخت. شب مـهمان داشتند، مادر گفت:«خورش را پختم و تا چند دقیقه دیگر برنج را مـیپزم. زود برو از نانوایی داییات دو که تا نان بگیر به منظور ته دیگ برنج. دیرنکنیها». پسر درون حالی کـه غرولند مـیکرد از خانـه بیرون رفت. نانوایی دایی دو که تا کوچه بالاتر بود.
وقتی بـه کوچه رفت، دوستانش کـه فوتبال گل کوچک بازی مـید، صدایش زدند و گفتند:«بیـا با ما بازی کن». نمـیدانست چکار کند. از یک طرف گفته بود کـه برود نان بخرد و از طرفی فوتبال لذت بیشتری داشت. پسر نگاهی بـه پول توی دستش انداخت و نگاهی بـه بچهها و همراه آنـها مشغول بازی شد. با خودش گفت:«مـیگویم نانوایی بسته بود. صبر کردم که تا باز شود و شروع بـه پخت کند». از این فکر خوشش آمد و با خیـال راحت که تا دم غروب وسط کوچه بازی کرد. بازی کـه تمام شد، بدو بدو رفت درون نانوایی. پول را دراز کرد و گفت:«دو که تا نان!» شاگرد نانوا پوزخندی زد و گفت:«دیگر نیـاز نیست نان بخری. مادرت سلام رساند و گفت…»
حرفش تمام نشده بود کـه دایی سرش را تنور بیرون آورد و با اخم گفت:«این کارها خوب نیست. مادرت بنده خدا بچه بـه بغل آمد اینجا. داشت حرص مـیخورد. گفت تو را وسط کوچه دیده، آنقدر مشغول بازی بودی کـه حتی صدایش را هم نشنیدی. چه جوابی داری برایش؟»
پسر مـیخواست جوابی را کـه قبل از بازی آماده کرده بود بـه دایی بگوید، اما مادرش او را دیده بود بعد دروغ و ناراستی فایده نداشت. آنقدر غرق بازی بود کـه اصلاً گذر مادرش را متوجه نشده بود. باری کـه قرار بود کج بـه منزل برسد، هرگز بـه منزل نرسید.
چه خوب هست که همـه با راستی و درستی رفتار کنند و به این فکر نکنند کـه مـیتوانند بار را کج بگذارند.
********************************
چهار دانشجو كه بـه خودشان اعتماد كامل داشتند یك هفته قبل از امتحان پایـان ترم
به مسافرت رفتند و با دوستان خود درون شـهر دیگر حسابی بـه خوشگذرانی پرداختند.
اما وقتی بـه شـهر خود برگشتند متوجه شدند كه درون مورد تاریخ امتحان اشتباه كرده اند
و بـه جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمـیم گرفتند استاد خود
را پیدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را به منظور او توضیح دهند.
آنـها بـه استاد گفتند: « ما بـه شـهر دیگری رفته بودیم كه درون راه برگشت لاستیك
خودرومان پنچر شد و از آنجایی كه زاپاس نداشتیم که تا مدت زمان طولانی
نتوانستیم كسی را گیر بیـاوریم و از او كمك بگیریم، بـه همـین دلیل دوشنبه دیر
وقت بـه خانـه رسیدیم.»…..استاد فكری كرد و پذیرفت كه آنـها روز بعد بیـایند
و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد بـه دانشگاه رفتند و استاد آنـها را بـه چهار
اتاق جداگانـه فرستاد و به هر یك ورقه امتحانی را داد و از آنـها خواست
كه شروع كنند….آنـها بـه اولین مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت.
سوال خیلی آسان بود و به راحتی بـه آن پاسخ دادند…..سپس ورقه را
برگرداندند که تا به سوال 95 امتیـازی پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال
این بود: « كدام لاستیك پنچر شده بود؟
[برداشت خود از بار کج به منزل نمیرسد]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 10 Jul 2018 02:37:00 +0000