متن در مورد اتش نشان ها

متن در مورد اتش نشان ها جملات و متن های زیبا مخصوص روز آتش نشان ها | جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... | متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | جملات و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان | عنوشته تسلیت شـهادت آتش نشانان ساختمان پلاسکو + متن ... |

متن در مورد اتش نشان ها

جملات و متن های زیبا مخصوص روز آتش نشان ها

هفتم مـهرماه بـه نام «آتش نشانی و ایمنی» نامگذاری شده است. متن در مورد اتش نشان ها درون واقع این روز بهانـه ای هست تا بـه گرامـیداشت انسان هایی بپردازیم کـه از جان و آسایش خود درون راه حفظ جان و آسایش ما مـی گذرند که تا بتوانیم درون امنیت زندگی کنم.

ایمنی را مصونیت درون برابر آسیب های ناشی از حوادث، متن در مورد اتش نشان ها اعم از طبیعی و غیرطبیعی معنا کرده اند.

روز آتش نشان ها مبارک

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

 

***جملات زیبا درباره آتش نشان***

 

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

 

***متن روز آتش نشان***

 

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود....

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه :حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

جملات و متن های زیبا مخصوص روز آتش نشان ها

: متن در مورد اتش نشان ها




[متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع: namnak.com | تاریخ انتشار: Mon, 02 Jul 2018 08:09:00 +0000



متن در مورد اتش نشان ها

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ...

( دلنوشته های زیبا )

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

فرشته نجات

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، متن در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

(عباس محمدی )

*

**

**

*

در لحظه های اتفاق

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

(حمـیده رضایی )

*

*

*

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : متن در مورد اتش نشان ها حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

( زمزار )




[متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع: namnak.com | تاریخ انتشار: Fri, 13 Jul 2018 22:36:00 +0000



متن در مورد اتش نشان ها

متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

مجموعه: متن در مورد اتش نشان ها خواندنیـهای دیدنی

متن های زیبا به منظور روز آتش نشان

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، متن در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

جملات زیبا درباره آتش نشان

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

متن روز آتش نشان

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود....

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

گردآوری:بخش سرگرمـی بیتوته




[متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع: namnak.com | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 10:05:00 +0000



متن در مورد اتش نشان ها

جملات و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان

جملات و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان

پیـام تبریک روز آتش نشان, تقدیر روز آتش نشان, روز آتش نشان, متن روز آتش نشان, مقاله درون مورد روز آتش نشان.

متن های زیبا به منظور روز آتش نشانی

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، متن در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

۷مـهر روز آتش نشان, پیـام تبریک روز آتش نشان, تقدیر روز آتش نشان, روز آتش نشان

جملات و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

 متن روز آتش نشان, مقاله درون مورد روز آتش نشان, متن های زیبا

متن روز آتش نشان

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : متن در مورد اتش نشان ها حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

گردآوری:بیتوته-بازنشر – www.abartazeha.com




[متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع: namnak.com | تاریخ انتشار: Fri, 29 Jun 2018 04:16:00 +0000



متن در مورد اتش نشان ها

عنوشته تسلیت شـهادت آتش نشانان ساختمان پلاسکو + متن ...

باز هم حادثه... متن در مورد اتش نشان ها عمتن دار و تکست غم انگیز بـه مناسبت حادثه ی دلخراش آتش سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو درون تهران درون تاریخ 30 دی 1395. متن در مورد اتش نشان ها تصاویر با متن به منظور تسلیت شـهادت آتش نشانان درون حادثه ی آتش سوزی ساختمان پلاسکو. عنوشته با متنـهای غمگین درون مورد حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو و جان و مجروح شدن چندین آتش نشان و شـهروند ایرانی برای پروفایل

دعا به منظور سلامتی آتش نشانان 125...

ذخیره نظام قهرمان بی ادعایی هست که از جانش به منظور مال مردم هزینـه مـیدهد نـهی کـه از مال مردم حقوق نجومـی مـیگیرد

زیر آوار نفسی هنوز هست؟  یـا کـه پایـان این قصه بد

بد شده است؟

امروز اولین نفری کـه شـهادتش مشخص شده، متن در مورد اتش نشان ها همونی هست که عاشق شـهادت بود،
شـهید بهنام مـیرزاخانی!

برای آتش نشانی کـه سوختن همکارش را دید مردی کـه آوار پلاسکو رو زندگیش فرو ریخت

برای همسری کـه چشم انتظار مرد قهرمانش گوش بـه زنگ هست برای کشورم کـه قهرمانش را از دست داد

سرمایـه ای کـه مـیان آتش سوخت و کودکی کـه پدرش باز نخواهد گشت که تا لبختندش را ثبت کند...

من عزادارم

 تسلیت بـه همـه مردم ایران من جمله خانواده اتش نشانان

تسلیت بـه خانواده های داغدار این حادثه...

تسلیت بـه ملت صبور ایران...

آتش نشانی شغل نیست، عشق است...

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ

برای آتشنشان های شجاع زیر آوار مانده ساختمان پلاسکو دعا کنیم

امروز پلاسکو فرو ریخت...
نـه تنـها پلاسکو کـه همـه چیز درون این مملکت فرو ریخت...
وقتی دنیـا آوار شد بر سر ما ایرانی ها کـه مردم همـیشـه درون صحنـه راه نمـیدادند کـه ماشین اتش نشانی و آمبولانس رد شود...
وقتی دنیـا آوار شد ک یک عده داشتند درون آن شرایط سلفی مـیگرفتند...
وقتی دنیـا آوار شد ک مرگ امداد گر عادی شد...
وقتی دنیـا آوار شد ک فیلم گرفتن از عذاب دیگران برایمان یک سرگرمـی شد...
وقتی آوار شد که...
دیگر پلاسکو سایـه ای ندارد...
هیچ اشکالی ندارد فیلم بگیرید...
فیلم بگیرید کـه دیگر به منظور آیندگانمان علامت سوال نباشد ک چرا بـه اینجا رسیدیم...

به سوختنِ شما، جگرمان سوخت
یـادمان نمـی رود
سوختید که تا نسوزیم
چه مـی توان گفت
جز اینکه
روحتان درون آرامش..

ایران امروز عزادار قهرمان هایی هست که جانشان را کف دستشان گذاشتند به منظور نجات جان آدم‌ها..

من داغدارم!
برای آتش نشانی کـه سوختن همکارش را دید
مردی کـه آوار پلاسکو روی زندگی اش فرو ریخت
و به منظور همسری کـه چشم انتظار مرد قهرمانش گوش بـه زنگ است....
من عزادارم!
برای کشورم کـه قهرمانش را از دست داد
سرمایـه ای کـه مـیان آتش سوخت
و کودکی کـه پدرش بازنخواهد گشت که تا لبخندش را ثبت کند....
من متاسفم!
برای مردمـی فرصت طلب!
برای دستهایی کـه برای کمک بلند نشد

تاریخ نمـیمـیرد انگار ...
تاریخ تکرار مـیشود فقط‌..
یک بار جمعه ای سیـاه و "مـیدان ژاله" ؛
بک بار "شـهدای هفتِ تیر"
و یک بار هم پنجشنبه ای سیـاه و "شـهدای پلاسکو" ...
این بار ما درون تاریخ بودیم اما بـه جای سلاح
دوربین بـه دست رفتیم بـه دلِ حادثه...
برویم به منظور بچه هایمان با افتخار تعریف کنیم که
هم نیروی دشمن و هم نیروی خودی خودمان بودیم...
اما این را هم بگوییم کـه نتیجه ی کارمان فقط یک جمله بود
"آتش نشان مُرد از بس کـه جان ندارد

 پلاسکو...تسلیت

خدا پناهشون

ایستادن درون غبار که تا آخرین نفس

: متن در مورد اتش نشان ها




[متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع: namnak.com | تاریخ انتشار: Mon, 09 Jul 2018 13:16:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com