جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل

رد پای جملات هشت ریشتری را همـه جا مـی‌توان دید از کانال‌ها و صفحه‌های «تلگرام» که تا روی فیش ساندویچی

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 15 Sep 2018 08:06:00 +0000

کد مطلب: جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل 416219

تاریخ انتشار : دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۵۴

کلمات کلیدی : تلگرام

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 18:39:00 +0000

در دفاع از مبارزات استقلال طلبانـه دکتر مصدق و نـهضت ملی ایران – دکتر منصور بیـات زاده
در نقد اظهارات و ادعاهای دکتر پیروز مجتهدزاده درون نوشته ی «ادعانامـه جدید علیـه مصدق/ شاه کودتا کرد یـا مصدق؟» – ۲

اخبار روز: جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل http://www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه ۱٨ اسفند ۱٣۹۰ – ٨ مارس ۲۰۱۲

در بخش اول این نوشته بـه نقد بخشـهائی از اظهارات و ادعاهای غلط ، جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل بی ربط و حتی تحریف شده آقای دکتر پیروز مجتهد زاده درون مقاله ی «شاه کودتا کرد یـا مصدق؟ » (١) پرداختم و با توجه بـه محتوی آن نوشته، متذکر شدم :
«دکتر پیروز مجتهد زاده سعی کرده هست برموضوع اصلی مبارزات دکتر مصدق و نـهضت ملی ایران کـه قطع نفوذ دولت استعمارگر انگلیس درون صدر برنامـه مبارزاتی اش قرار داشت، سرپوش بگذارد و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت درون ٢٩ اسفند ١٣٢٩، تصویب و اجرای خلع ید و دفاع از دست آورد های آن مبارزات ـ یعنی حفظ « استقلال (حاکمـیت ملی)»ب شده را نا دیده انگارد.». جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل (٢) موضوعی کـه یکی از محورهای اصلی مبارزات دکتر مصدق بعد از ورود مجددش بـه صحنـه مبارزات و فعالیتهای سیـاسی ایران بعد از استعفای اجباری رضاشاه از سلطنت بود. جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل قبلا یـادآورشدم کـه آن مبارزات و فعالیتهای سیـاسی کـه با مخالفت با اعتبارنامـه سیدضیـاء طباطبائی درون ١٦ اسفند ١٣٢٢در مجلس شورایملی دوره چهاردهم شروع شد، با طرح تز «سیـاست موازنـه منفی»، تصویب قانون «تحریم اعطای امتیـاز نفت»، مخالفت با حضور «مـیلیسپو» مستشار آمریکائی درون وزارت دارائی…، سمت و سوی مبارزات و فعالیتهای سیـاسی کـه در تحلیل نـهائی، هدفشب «حاکمـیت ملی (اشتات سوورنیتت)» ایران بود، دقیقأ ترسیم نمود.

دکتر مصدق پیشنـهاد نخست وزیری را بشرطی پذیرفت کـه مجلسین (مجلس شورای ملی و مجلس سنا)، قانون «خلع ید » از شرکت نفت را تصویب نمایند.
در روز ١٦ اردیبهشت ١٣٣٠، درست چهار روز بعد از معرفی اعضای کابینـه اش بـه مجلس شورای ملی، طی نامـه ای بـه «موریسون» وزیر امورخارجه وقت انگلیس براصل «حاکمـیت ملی (اشتات سوورنیتت)» ایران اشاره مـی کند و با تأکید بر آن اصل از امر ملی شدن صنعت نفت دفاع مـی نماید.
بخاطر درک صحیح تر ازموضع و خواست و هدف دکتر مصدق از امر ملی شدن صنعت نفت و اصولا آشنا شدن با برداشتی کـه ایشان از «حاکمـیت ملی» داشت، فسمتی از آن نامـه را نقل مـی کنم:
«… مقصود از ملی صنغت نفت کاملا روشن است.
ملت ایران مـی خواهد از حق حاکمـیت ملی خود استفاده و بهره برداری از منابع نفت را خود بعهده داشته باشد و جز اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت مقصودی ندارد … ملی صنایع حق حاکمـیت هرملتی هست و برفرض اینکه قراردادها یـا امتیـازاتی با اشخاص و شرکتهای خصوصی نسبت بـه آن صنایع منعقد شده باشد کـه از جمـیع جهات حقوقی هم فرض صحت آن شود چنین قراردادها یـا امتیـازات مانع از اعمال حق حاکمـیت ملی نخواهد بود و هیچ مقام بین المللی هم صلاحیت رسیدگی بـه چنین امری را ندارد.
دولت ایران مـی خواهد با استفاده از حق حاکمـیت خود، از عواید نفت بنیـه اقتصادی کشور خود را تقویت و موجبات آسایش عمومـی را فراهم و به فقر و فلاکت و نارضایتی عمومـی خاتمـه دهد و این امر مایـه آبادی و آرامش ایران و موجب جلوگیری از هرگونـه اختلال و آشوب خواهد بود…». (تاکید درون همـه جا از منصور بیـات زاده).(٣)
همانطور کـه در بخش اول این نوشته اشاره رفت، آقای دکتر پیروز مجتهدزاده بدون توجه بـه خواست ها و اه مبارزات و فعالیتهای سیـاسی دکتر مصدق و ارزشـهائی کـه اصولا نـهضت ملی شدن صنعت نفت برپایـه آنـها شکل گرفته است، بـه تبلیغ محتوی مقاله ی انحرافی خود پرداخته و با یک چرخش قلم، عملی کـه هیچگونـه رابطه ای با یک کارعلمـی و تحقیقی ندارد و در واقع بیشتر شباهت بـه یک تبلیغات ارزان سیـاسی هست، تمام مطالبی کـه تا کنون درباره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و در دفاع از استقلال و حاکمـیت ملی ایران و دکتر مصدق بـه نگارش درآمده اند، خط بطلان مـی کشد و مـی نویسد:
«… این نوشته ها حاصل بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده هست در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی، نـه کتاب های نوشته شده این و آن کـه به عنوان اسناد تاریخی بـه خورد مردم داده مـی شود.».
من درون بخش اول این نوشته با نقل بخشـهائی از مقاله مورد بحث («شاه کودتا کرد یـا مصدق؟ »)، توضیح دادم کـه وی حتی کوچکترین توجه ای بـه اظهارات و ادعای تبلیغاتی خود ، ننموده ودر بسیـاری از موارد، رویدادهای تاریخی را وارونـه جلوه داده و «تحریف» کرده است. درون واقع بسیـاری از مطالبی کـه وی « بـه عنوان اسناد تاریخی بـه خورد مردم » داده است، مطالبی هستند کـه از طریق مستند سازی و جعل اسناد و تحریف تنظیم شده اند!
در بخش اول این نوشته با نقل قول از مقاله ی مورد بحث ، توضیح دادم کـه آن «پژوهشگر» محترم، بخاطر سرنگونی رژیم شاه و پیروزی انقلاب بهمن ماه ١٣۵٧ بسیـار ناراحت هست و از آن رویداد تاریخی رنج مـی برد. درون رابطه با آن ماجرا حتما باشد کـه وی «کینـه» بزرگی از دکتر مصدق و طرفداران «راه مصدق» درون دل دارد. بجای قدردانی از مبارزات خستگی ناپذیر دکتر مصدق علیـه دولت استعمارگر انگلیس و دفاع از «حاکمـیت ملی (اشتتات سوورنیتت)» ایران، با توسل بـه جعل اسناد و تحریف رویدادهای تاریخی درون جهت منفی جلوه شخصیت دکتر مصدق و مبارزات نـهضت ملی ایران عمل کرده است. وی درون آن رابطه مـی نویسد:
«غش های مصلحتی کـه فقط مـی توانست بـه منظور فریب ملت ایران باشد کـه مسلما با چنین نمایش هایی»عوام» فرض مـی شدند. با بالا گرفتن تب ماجرا های مرداد ١٣٣٢، از مجلس شورای ملی خارج شده و در مـیدان بهارستان، خطاب بـه عابران حیرت زده درون اشاره بـه پارلمان کشور مـی گوید: مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.»
محتوی این جملاتی کـه نقل شد، بیـانگر این واقعیت تلخ هست که این «پژوهشگر» محترم، برعادعایش کـه گویـا درباره موضوع بحث « بیش از بیست سال پژوهش » داشته است، کوچکترین اطلاعاتی درون باره زندگی دکترمصدق و مبارزات و اه و خواستهای نـهضت ملی برهبری دکتر مصدق ندارد. حتی وی از چگونگی روابط اجتماعی حاکم برایران درون آن مقطع تاریخی مورد بحث نیزبی خبر بوده است. و یـا اینکه آشنائی داشته، ولی بخاطر حقنـه نظرات غلط و انحرافی خود بـه خوانندگان مقاله اش، آگاهانـه و بعمد نخواسته هست در آن مقاله بـه آن وضعیت توجه نماید!
آقای دکتر پیروز مجتهد زاده درون قسمت اول این جملات صحبت از «غش های مصلحتی [دکتر مصدق ـ اضافه از منصور بیـات زاده] کـه فقط مـی توانست بـه منظور فریب ملت ایران باشد کـه مسلما با چنین نمایش هایی»عوام» فرض مـی شدند.» نموده است. (تاکید همـه جا از منصور بیـات زاده)

محتوی نقل قول بالا، بیـانگر این واقعیت تلخ هست که آقای دکتر پیروز مجتهد زاده، بخاطر منفی جلوه مبارازات ضد استعماری نـهضت ملی ایران علیـه دولت استعمارگرانگلیس، دکترمصدق را متهم بـه «فریب ملت ایران»، نموده است.
اما درون هنگام فرمولبندی «حکم» نابخردانـه ی خود، بـه این واقعیت توجه نکرده هست که درون آن مقطع تاریخی مورد بحث (دوران فعالیت دکتر مصدق)، کـه تلویزیون، ، وب سایت های اینترنتی، شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی همچون فیس بوک، توییتر، یوتیوب، گوگل و ده ها شبکه و فرستنده دیگر کـه امروز وجود دارند، وجود نداشت. بعد با توجه بـه وضعیت اجتماعی آنروز ایران، این سئوال درون مقابل«استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران»، قرار دارد، کـه اگر اظهارت وی بیـانگر واقعیـات باشد ـ کـه نیست ـ ، دکتر مصدق به منظور نمایش غشن های مصلحتی خود ، آنـهم بخاطر «فریب ملت ایران»، از کدام « وسائل ارتباط جمعی» استفاده مـی کرده است؟
آقای دکتر پیروز مجتهد زاده کـه ادعا کرده هست که «بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش» عمر خود را صرف مطالعه درون باره موضوع بحث نموده است، حتمأ حتما اطلاع داشته باشد کـه در دوران مبارزات نـهضت ملی و حتی درون دوران حکومت ملی دکتر مصدق، درون ایران تنـها فرستنده رادیوئی وجود داشت کـه آنـهم بخاطر نبودن شبکه برق درون سراسر کشور، تنـها بخشی از اهالی ایران درون آنزمان، آنـهم آن بخش از مردم ایران کـه وضع مالیشان خوب بود و امکان خرید یک دستگاه رادیو را داشتند و حتمأ محل سکونتشان سیم کشی شده بود و به شبکه برق وصل بود، مـی توانستند از اخبار رادیو تهران و یـا فرستنده های فارسی زبان دیگری همچون رادیو دهلی و بی بی سی، استفاده کنند. اما درون بسیـاری از شـهرستانـها ـ شـهر اراک کـه ما ساکن بودیم ـ درون بعضی ازساعات شب، برق وجود نداشت کـه مـی بایستی به منظور روشنائی از چراغ های نفتی همچون گردسوز، چراغ توری …استفاده مـی شد. با توجه باین واقعیت کـه تقریبأ درون اکثر شـهرهای کوچک و قریب باتفاق تمام دهات و قصبات ایران، اصولا کارخانـه برق وجود نداشت که تا ساکنین آن نقاط بتوانند از برنامـه های رادیوئی بهرمند گردند. تلویزیون به منظور اولین بار درون مـهر ماه سال ۱۳۳۷( پنج سال بعد از کودتای ٢٨ مرداد)، کار خود را درون ایران شروع نمود، آنـهم حدودأ پنج ساعت درون روز.
با توضیحی کـه در رابطه با «وسائل ارتباط جمعی» درون دوران دکتر مصدق اشاره رفت، روشن مـی گردد کـه اظهارات آقای دکتر پیروز مجتهد زاده با وضعیت اجتماعی حاکم بر مـیهنمان ایران درون آنزمان بهیچوجه خوانائی ندارد! درون واقع اظهارات وی درباره «نمایش» صحنـه هائی از «غش های مصلحتی » بـه منظور فریب ملت ایران، اظهاراتی بی پایـه و دروغ است!

من درون بخش اول این نوشته اشاره کردم کـه مردم تهران بعد از استعفای رضاشاه از سلطنت، دکتر مصدق را بخاطر مبارزه با استبداد و دفاع از خواست «حاکمـیت قانون»، بعنوان نماینده اول تهران به منظور چهاردهمـین دوره مجلس شورایملی انتخاب د. آیـا نباید از خود سئوال کرد، فردی کـه بدون هیچگونـه مبارزات و فعالیتهای انتخاباتی از سوی مردم تهران بعنوان نماینده اول آن شـهر انتخاب مـی شود، اصولا بـه چه خاطر و منظوری بـه «غش های مصلحتی» و «نمایش» صحنـه ها ئی از آن ماجرا، احتیـاح داشته است؟!
آقای دکتر پیروزمجتهد زاده، «استاد» دانشگاه «تربیت مدرس تهران»، کـه خود را همچنین «پژوهشگر» و «محقق» نیز فرض مـی کند، حتمأ حتما اطلاع داشته باشد، زمانیکه بنا شود درباره فعالیتهای اجتماعی، سیـاسی و یـا فرهنگی فردی تحقیقاتی انجام گیرد، درون مرحله اول شروع کار تحقیقاتی، درون کنار جمع آوری مطالب درون آنباره، اگر آن فرد خود نیز مطالبی را تحریر کرده باشد و یـا طی سخنرانی هایش مطالبی را بیـان نموده باشد، تمام آن مطالب و نوشته ها مورد بررسی و ارزیـابی قرار مـی گیرند. درون همان رابطه، حتمأ مـی بایستی کتاب «خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق» (۴) کـه محتوی آن ، علاوه بر اشاره بـه برخی از فعالیتهای سیـاسی دکتر مصدق از جمله تاریخ ملی شدن صنعت نفت درون ایران است، همچنین شامل شرح مختصری از زندگی و خاطرات و تألمات دکتر مصدق، بقلم خود دکتر محمد مصدق مـی باشد، مورد استفاده قرار مـی گرفت.
دکتر مصدق درون فصل نـهم آن کتاب از «کسالت عصبی و ضعف مزاجی و بیخوابی…» خود و معالجات آن بیماری درون نزد پرفسور«کلود» متخصص امراض عصبی و پرفسور «هایم» فیزیولوژیست معروف آنزمان درون شـهر پاریس اشاره نموده است.التی کـه در اثر اوج گیری اش، حتی سبب مـی شود که تا ایشان نتواند بـه تحصیلات خود درون پاریس ادامـه دهد. وضع سلامتی اش آنقدر وخیم بوده هست که مجبور مـی شود یک پرستار فرانسوی را درسفر بـه ایران با خود بهمراه داشته باشد. (۵) دکتر مصدق درون فصل دهم آن کتاب، بطور مفصل گزارشی از چگونگی مراجعت اجباری اش، از اروپا بـه ایران تحریر کرده است. وی درون آن گزارش متذکر شده است.
«حالم طوری بود کـه فواصل کوتاه عرض راه را هم نمـیتوانستم با پای خود بروم. درون سرحد روسیـه چرخ خاک کشی آوردند و بدینوسیله مرا از ترن اطریش بـه ترن روسیـه رسانیدند. درون پهلوی حمالی از کشتی مرا بدوش گرفت و محلی کـه مـیبایست با کالسکه حرکت کنم بزمـین گذاشت.» بخاطر ضعف و ناراحتی کـه داشته است، درون آن سفر همچنین دکتر اعلم الدوله او را درون طول سفر یـاری رسانده است. (۶) آن بیماری درون تمام دوران حیـاتش ایشان را رنج داد.

دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق کـه «یک نسخه از سواد کتاب» خاطرات پدرش را درون اختیـار داشته هست تا زمانیکه امکان چاپ آن درون ایران مـیسرشد و اجازه داد، اقدام بـه چاپ آن بنماید؛ درون مقدمـه چاپ آن کتاب درون اول اسفندماه ١٣٦٤ مـی نویسد:
«مقصود پدرم آن بود هنگامـی کـه امکان چاپ یـادداشتها پیداشود آنـها را بـه چاپ برسانیم و آخرین نوشته هائی را کـه او درون نـهایت سوز و عشق ایراندوستی درون گوشـه انزوا و تنـهائی زندان و تبعید به منظور آگاهی و بیداری هموطنان عزیز خود و نسلهای آینده یـادداشت کرده بود بـه ملت ایران تقدیم نمائیم.
خوانندگان گرامـی مـی دانند درون زمان حیـات پدرم و پس از وفات او کـه در ١٤ اسفند ١٣٤۵ روی داد امکان آنکه چنین کتابی درون ایران چاپ بشود نبود وی مجاز نبود درون کتاب و روزنامـه نامـی از او بیـاورد. ناچار این اوراق را این سو و آن سوی نگاهبانی مـی کردیم کـه از مـیان نرود.
پدرم دوچیزرا بیشتر ار هرچیز دوست مـی داشت: یکی مملکت ایران بود و دیگری مادرش. من کـه بمناسبت پزشک بودن منظمأ مراقب حال ناساگار و بیماریـهای او بودم و مخصوصأ درون دوران فعالیتهای سیـاسی او درون مجلس چهاردهم ببعد و سپس درون ایـام نخست وزیری همـه روز عیـادتش را واجب مـی دانستم، بیش از دیگران با حالات روحی و تألمات درونی او آشنائی داشتم و از لطمات و صدماتی کـه در زندگانی مـی یـافت مطلع مـیشدم…» (٧) (تاکید از منصور بیـات زاده)
دکتر مصدق درون اولین پیـام خود بـه عنوان نخست وزیر درون تاریخ نـهم اردیبهشت ١٣٣٠ همچنین بـه «ضعف مزاجی» کـه به آن مبتلا بوده اشاره نموده و بیـان مـی دارد:
«هیچ تصور نمـی شد موقعی پیش آید کـه به عنوان نخست وزیر بـه وسیله رادیو با شما صحبت کنم و هیچ وقت تصور نمـی کردم با ضعف مزاجی کـه دارم مسئولیت چنین کار خطیری را قبول نمایم.»
برای من روشن نیست فردی کـه ادعا دارد مطالبی را کـه در مقاله ی «شاه کودتا کرد یـا مصدق؟ » تحریر کرده است، «…حاصل بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده هست در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی، نـه کتاب های نوشته شده این و آن کـه به عنوان اسناد تاریخی بـه خورد مردم داده مـی شود.» مـی باشد، چرا و بچه دلیل درون اینمورد مشخص کـه درباره اَش «حکم» صادر کرده است، کوچکترین توجه ی بـه محتوی کتاب «خاطرات و تألمات دکتر مصدق» ننموده است، که تا از آن طریق درون باره «وضع مزاجی» دکتر مصدق اطلاعاتیب کرده باشد؟!
البته این احتمال نیز مـی تواند وجود داشته باشد کـه آقای دکتر پیروز مجتهد زاده نـه بخاطر ادامـه راه افرادی همچون جمال امامـی ، مـهدی پیراسته… کـه با سیـاست استقلال طلبانـه و آزادیخواهانـه دکتر مصدق شدیدأ مخالف بودند و نسبت بـه ایشان «کینـه شتری» داشتند، مطالب آن مقاله را قلم نزده است، بلکه وی درون رابطه با «بیش از بیست سال پژوهش … درون اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی،» با مدارک و اسنادی روبرو شده کـه بیـانگر نظراتی بوده اند کـه وی آن نظرات را درون مقاله اش منعنموده است. اما درون هنگام تحریر فراموش کرده کـه منبع آنـها را ذکر نماید؟ به منظور اینکه ثابت شود کـه حداقل درون اینمورد مشخص وی ریـاکاری نکرده و تقلب و تزویر درون دستور کارش نبوده است، ضرورت دارد که تا آن اسناد و مدارک رادر اختیـار افکار عمومـی قراردهد!!

و اما درون قسمت دوم آن نقل قول از مقاله آقای دکتر پیروز مجتهدزاده مـی خوانیم:

«با بالا گرفتن تب ماجرا های مرداد ١٣٣٢، [دکتر مصدق ـ اضافه از منصور بیـات زاده] از مجلس شورای ملی خارج شده و در مـیدان بهارستان، خطاب بـه عابران حیرت زده درون اشاره بـه پارلمان کشور مـی گوید: مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.».
برای من روشن نیست این استاد محترم، این جملاتی کـه از مقاله وی نقل شد، از کدام کتاب و یـا سند تاریخی، نقل کرده است؟
کسی کـه تا اندازه ای بامتن سخنرانیـها و نوشته های دکتر مصدق ومطالب مربوط بـه دوران نـهضت ملی و حکومت ملی دکتر مصدق آشنائی داشته باشد، با خواندن آن جملات بیـاد ضرب المثل معروف فارسی مبنی بر «خسن و خسین هرسه ان مغاویـه اند» مـی افتد.(٨)

اسناد و مدارک تاریخی زمان مورد بحث بیـانگر این واقعیت تلخ هست که آقای دکتر پیروز مجتهد زاده درباره محتوی سخنرانی دکتر مصدق درون «مـیدان بهارستان» و همچنین «تاریخ » برگزاری آن سخنرانی (پنجشنبه ٤ مـهر ١٣٣٠)، کوچکترین اطلاعی نداشته و در این رابطه مشخص احتمالا مأخذ اطلاعاتش ، مقاله آقای محمد قوچانی سردبیر مجله شـهروند، مندرج درون شماره دوازده آن مجله،مورخ بیست وهشتم مرداد ۱۳۸۶ بوده است.
دکتر مـهدی مویدزاده ( از اعضای کنونی هیأت اجرائیـه‍ی و شورای مرکزی جبهه‍ی ملی ایران )، طی نوشته ای تحت عنوان «به کدامـین گناه بـه مصدق مـی‌تازند؟» درون تاریخ ۹ شـهریور ١٣٨٦ با کمک گرفتن از مطالب کتاب « قلم و سیـاست» بقلم مرحوم محمد علی سفری، روزنامـه نگاری کـه از نزدیک شاهد چگونگی شکل گرفتن آن سخنرانی دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان بوده است، بـه غلط بودن اظهارات آقای محمد قوچائی اشاره کرده و بدرستی پیوند روز سخنرانی دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان درون ٤ مـهر ١٣٣٠ را بـه ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، موضوعی بی ربط دانسته است. (٩)

اسناد و مدارک تاریخی دوران نخست وزیری دکترمصدق بیـانگر آن هست که دکتر مصدق درون روز دوشنبه ٢ مـهرماه ١٣٣٠ از «هیئت مدیره موقت شرکت نفت ایران» مـی خواهد تا:
«در اجرای تعهداتی کـه دولت بـه تعیین تکلیف قطعی کارشناسان خارجی کرده است، هیئت مدیره لازم هست به نامبردگان ابلاغ نماید کـه چون تاکنون به منظور خدمت درون شرکت ملی نفت ایران حاضر نشده اند و حضورشان منشأ اثر نیست، هیئت مدیره موقت دیگر دلیلی به منظور اقامت آنان درون مناطق نفت خیز ایران نمـی بیند. لازم هست در ظرف مدت یک هفته وسایل عزیمت خود را فراهم نمایند.» (١٠)

مـهندس مـهدی بازرگان رئیس هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران درون کتاب خاطراتش کـه در همکاری با سرهنگ غلامرضا نجاتی طی یک گفتگو تهیـه و تنظیم شده است، درون باره چگونگی روند اجرا خلع ید از شرکت نفت انگلیس درون ٢٩ خرداد ١٣٣٠ چنین نوشته است:
«به دستور دکتر مصدق، درون اولین اعلامـیه ای کـه منتشر کردیم یـادآور شدیم کـه کلیـه کارکنان ایرانی و انگلیسی براساس مقررات و مسئولیت هایی کـه در زمان تصدی «دریک» داشته اند درجای خود باقی خواهند ماند، ولی حتما خودشان را مستخدم و مأمور ایران و شرکت ملی نفت بدانند…» (١١)

اما متخصصان انگلیسی بنابرخواست و دستور شرکت نفت انگلیس حاضر نمـی شوند که تا بعنوان کارمندان شرکت نفت ملی ایران بکار خود درون ایران ادامـه دهند.
مـهندس بازرگان درباره مـهم بودن آن تصمـیم دولت دکترمصدق درون همان کتاب نوشته است:
«خلع ید ازامپراطوری بریتانیـا، کـه روزگاری آفتاب درون مستعمرات آن غروب نمـی کرد،کمر انگلستان را شکست و آن کشور را تبدیل بـه قدرت درجه دوم و سوم کرد. از لحاظ اقتصادی و مالی، ملی شدن نفت درآمد ایران را از ١٦ که تا ٢٠ درصد سابق، بـه رقمـی بیش از ۵٠ درصد افزایش داد.
مـهم تر از همـه، عمل مصدق و پیروزی ملت ایران، افسانـه چند صد ساله رایج درون کشور را کـه خارجی ها، عامل همـه کارها و حاکم مطلق برما هستند و هرزیـانی کـه به ما وارد مـی شود، خواست و نقشـه آنـهاست، بنابر این هر حرکت و اقدامـی از سوی ما، بی فایده است، باطل کرد و خلاف آن را ثابت نمود.». (١٢)

همانطور کـه مـهندس بازرگان بدرستی از مبارزات نـهضت ملی و تصمـیم گیری دکتر مصدق درون رابطه با «خلع ید ازامپراطوری بریتانیـا » نتیجه گیری کرده بود، اخراج متخصصان انگلیسی از ایران، شکست بزرگ سیـاسی بود کـه برای دولت استعمارگر انگلیس و ایـادی اش درون ایران کـه تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم مجلس شورای ملی از آن زمره بودند، خوش آیند نبود. همانطور کـه برای آقای دکتر پیروز مجتهد زاده نیز، خوش آیند نیست!
مصدق همانطور کـه در جلسه مجلس سنا بـه موضوع اخراج کارشناسان انگلیس کـه پس از ملی شدن صنعت نفت حاضر نبودند باستخدام شرکت ملی نفت ایران درآیند، اشاره مـی کند همچنین تصمـیم مـی گیرد کـه گزارش نفت و شکست مذاکرات نفت و تصمـیم بـه اخراج متخصصین خارجی شرکت نفت را طی سخنرانی را باطلاع نمایندگان مجلس شورای ملی برساند. بدین منظور تقاضا مـی کند که تا جلسه عمومـی مجلس شورای ملی درون ٤ مـهر ١٣٣٠ فراخوانده شود. نخست وزیر باتفاق تعدادی از وزرای کابینـه اش به منظور ارائه گزارش نفت ومسائل مربوط بـه شکست مذاکرات نفت با شرکت نفت انگلیس و همچنین موضوع اخراج متخصصان خارجی شرکت نفت سابق بـه مجلس شورای ملی مـی روند. اما تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم کـه از زمره طرفداران دولت انگلیس و مخالف با سیـاست مصدق درون رابطه با خواست «حاکمـیت ملی (اشتات سوورنیتت)» بودند، شرکت درون جلسه مجلس شورای ملی را تحریم مـی کنند. با اُبستروکسیون آنعده از نمایندگان طرفدار شرکت نفت سابق و دولت انگلیس، جلسه مجلس شورای ملی نمـی تواند رسمـیت پیدا کند.
ماجرای عدم حضور تعدادی اایندگان طرفدارشرکت سابق نفت و دولت انگلیس و دربار درون جلسه عمومـی مجلس شورای ملی، سبب مـی شود که تا دکتر مصدق آن سخنرانی معروف را درآن روز (٤ مـهر ١٣٣٠) درون مـیدان بهارستان بنماید.
دکتر مصدق طی آن سخنرانی بـه ماجرای تشکیل نشدن جلسه مجلس شورای ملی درون اثر تحریم عده ای از نمایندگان مجلس با مردمـی کـه در مـیدان بهارستان درون جلوی کاخ بهارستان (مجلس شورای ملی) تجمع کرده بودند، درون مـیان مـی گذارد و در آن رابطه مـی باشد کـه بیـان مـی دارد:

«ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست کـه در اینجا جمع شده اید این جا مجلس هست و آنجا کـه (اشاره بـه کاخ بهارستان) کـه یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست».(١٣)(تاکید از منصور بیـات زاده)

اگر ادعای آقای دکتر پیروز مجتهدزاده، مبنی بر اینکه وی «بیش از بیست سال پژوهش …در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی…» وقت خود را صرف کرده است، واقعیت داشته باشد، حتمأ مـی بایست مـی دانست و آگاه مـی بود کـه تاریخ سخنرانی دکتر مصدق درمـیدان بهارستان درون ٤ مـهر ١٣٣٠ بوده و آن زمان که تا زمان مرداد ماه ١٣٣٢ کـه کودتای شوم ٢٨ مرداد برهبری سازمانـهای جاسوسی انگلیس و ایـالات متحده آمریکا بـه وقوع پیوست، فاصله زمانی زیـادی وجود داشت.
اما اسناد و مدارک تاریخی همچنین بیـانگر این واقعیت تلخ هستند کـه پیوند مابین آن دوتاریخ (٤ مـهر ١٣٣٠ و ٢٨ مرداد ١٣٣٢)، اگرچه از لحاظ «زمانی» وجود نداشته است، ولی بخاطر« توطئه » عاملین انگلیس و بیگانگان درون هردو زمان، «پیوند» وجود داشته است.

محمدرضاشاه و دربارشاه نیز درون ماجرای « اولتیماتوم و اخراج متخصصین انگلیسی» از ایران دخالت مـی کنند و بنحوی خواستار کوتاه آمدن دولت دکتر مصدق درون آن ماجرا مـی گردند.
دکتر مصدق درون ٤ مـهر ١٣٣٠، یعنی همان روزی کـه در جلوی مجلس آن سخنرانی مورد بحث را نمود، همچنین نامـه ای درون جواب پیـام وزیردربار ( آقای حسین علاء) مـی نویسد و در آن نامـه متذکر مـی شود.:

» تاریخ ٤ مـهر ١٣٣٠
جناب آقای حسین علاء وزیر محترم دربار شاهنشاهی [!]
پیـام جنابعالی بـه این جانب رسید به منظور اینکه سوء تفاهمـی نشود نظریـات خود را بـه وسیله‍ی این یـادداشت عرض مـی کنم.
تردید نیست کـه هرفردی از افراد آزادی عمل دارد و هر عملی کـه از او صادرشود مسئولیت آن بـه عهده‍ی خود فاعل مـی باشد.
اعلیجضرت همایون شاهنشاهی کـه حافظ تمامـیت و استقلال مملکتند بـه دولت امر دارند کـه حتی المقدور درون ارسال اولتیماتوم بـه دولت انگلیس خودداری شود و اختلافی کـه بین دولت انگلیس بـه نمایندگی از طرف شرکت سابق نفت جنوب و دولت ایران هست با یک رویـه‍ی مسالمت آمـیزی حل شود.
دولت چاره ای جز امتثال امر پادشاه محبوب خود نداشت و روی این زمـینـه پیشنـهاد بسیـار منصفانـه ای کـه حداکثر موافقت بود تهیـه و توسط جنابعالی تسلیم سفارت کبرای انگلیس کرد، ولی مع التأسف آن سفارت درون آخر نامـه خود بـه جنابعالی چنین نوشت:
« بنابراین متأسفانـه حتما به استحضار خاطر آن جناب برسانم کـه دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان نـه مـی تواند ورقه مزبور را سند رسمـی تلقی کند و نـه هم محتویـات آن را اساس و زمـینـه ای قرارداد کـه بر روی آن بتوان مذاکرات را ار نو آغاز نمود»
در این صورت هرشخص بی غرض تصدیق خواهد کرد کـه مراجعه دولت ایران بـه دولت انگلیس با وجود چنین نامـه‍ی توهین آمـیزی کـه به وزارت دربار نوشته شده بود منطبق نداشت.
متخصصین فنی انگلیسی کارمندان و کارکنان شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بوده اند و پس از ملی شدن صنعت نفت و انحلال شرکت مزبور منطقی ندارند کـه آنـها درون سرزمـین ایران توقف نموده و به ضرر ایران عملیـاتی ند.
بنابراین دولت ایران حق داشت کـه به آنـها اخطار کند کـه خاک ایران را ترک کنند که تا اینکه دولت ایران بتواند متخصصین دیگری از هر کجا کـه سهل المأخذ تمام شود استخدام کند.
البته دولت انگلیس کـه حامـی صلح جهانی و دوست صمـیمـی ایران هست نمـی بایست راضی شود کـه با توقف متخصصین انگلیسی نـه متخصصین خارجی دیگری حاضر بـه کار درون ایران شوند و نـه اشخاصی کـه احتیـاج بـه خریداری نفت از ایران دارند از ترس اینکه مبادا روزی کمپانی سابق نفت بیک عنوان درون امور ما دخالت نموده و با آنـها لجاج کند کـه حاضر بـه خرید نفت نشوند و وضعیت دلخراش ایران بـه همـین حالی کـه هست باقی بماند
صاف و بی پرده عرض مـی کنم کـه اگر دولت انگلیس از رویـه ای کـه تا کنون تعقیب کرده منصرف نشود مسئول هر خطری خواهد بود کـه متوجه ایران بشود.
نخست وزیر ـ دکتر محمد مصدق» (١٤)

برای روش شدن جوانب مورد بحث و آشنائی با مواضع سیـاسی و تصمـیمات دولت انگلیس کـه در آن مقطع تاریخی مورد بحث اتخاذ شده بود و در دستور کار آن دولت قرار داشت، بـه نقل مطالبی از کتاب «گذشته، چراغ راه آینده است»، اشاره مـی کنم. (١۵)
در آن کتاب مـی خوانیم:
» درون همـین ایـام شرکت نفت انگلیس و ایران اخطاری درون جراید دنیـا انتشار داد حاکی از این کـه اگری از ایران نفت خریداری کند درون محاکم مورد تعقیب قرار خواهد گرفت و خزانـه داری انگلستان اعلام کرد کـه «نظر بـه قطع مذاکرات راجع بـه حل قضیـه نفت مزایـای استثنایی را کـه تا کنون درباره ی ایران رعایت مـی کرده و عبارت بوده هست از تبدیل لیره بـه دلار از تاریخ ١٨ شـهریور ماه بـه بعد موقوف خواهد داشت و دادوستد های لیره با ایران درون آینده موکول بـه اجازه ی خزانـه داری انگلیس خواهد بود … و خرید بعضی کالاهای کمـیاب از انگلستان کـه بطور عادی مشمول پروانـه ی صدور بوده و در مورد ایران بدون پروانـه صادر مـی شده است، درون آینده موقوف خواهد شد…» (١۶) روز دوم مـهرماه دولت ایران دستور داد کـه کارشناسان انگلیسی که تا یک هفته حتما خاک ایران را تخلیـه کنند. و روز چهارم مـهرماه [ همان روزی کـه مجلس شورای ملی بخاطرابستروکسیون عده ای از نمایندگان آنگلوفیل مجلس نتوانست رسمـیت پیدا کند و دکتر مصدق مجبور بـه سخنرانی درون مـیدان بهارستان شد ـ اضافی از منصور بیـات زاده] دولت انگلستان طی یـادداشتی بـه این اقدام دولت اعتراض کرده مسئولیت عواقب امر را بـه عهده ی دولت ایران گذاشت.
«همان روز هیئت وزیران انگلستان جلسه ای تشکیل داده و تصمـیم گرفتند کـه نخست وزیر انگلیس تلگرافی بـه رئیس حمـهور آمریکا کرده و از او درخواست مساعدت کند. درون این تلگراف نخست وزیر گفته بود کـه اگر کارشناسان انگلیسی از ایران اخراج شوند لطمـه ای بـه حیثیت و آبروی انگلستان درون خاورمـیانـه وارد خواهد شد و راه دیگر این هست که انگلستان متوسل بـه نیروی نظامـی شود که تا از اخراج آنـها جلوگیری کند. رئیس جمـهوری فوری جواب داده و به دولت انگلستان توصیـه کرد کـه از بکاربردن قوای نظامـی خودداری کند و علاوه کرد کـه اگر انگلستان مبادرت بـه چنین کاری کند دولت آمریکا از آن پشتیبانی نخواهد کرد. همان روز رئیس جمـهور آمریکا بـه دولت ایران توصیـه کرد کـه از تصمـیم خود عدول کند زیرا اجرای آن موجب خواهد شد کـه حل قضیـه نفت را مشکل ترسازد.» (١٧) اما دولت ایران از تصمـیم خود عدول نکرد، روز چهارم مـهرماه سربازان ایرانی پالایشگاه آبادان را اشغال د و روز دهم مـهرماه کلیـه کارشناسان انگلیسی آبادان را ترک د و کارخلع ید بطور کامل انجام یـافت.
در همـین اوان دولت انگلیس بیـانیـه ای انتشار داده ضمن توضیح این کـه اخراج کارشناسان انگلیسی از ایران مخالف اصول بین المللی است، اعلام کرد: با این کـه اقدام دولت ایران اعزام نیروهای نظامـی را به منظور حفظ منافع انگلستان ایجاب مـی کرد، لکن آن دولت بـه احترام سازمان ملل متحد بـه شورای امنیت شکایت مـی کند.»

دکتر مصدق درون تاریخ ١۴ مـهر ١٣٣٠ به منظور شرکت درون جلسه شورای امنیت سازمان ملل عازم آمریکا شد.(روز یکشنبه ٢١ مـهر اولین جلسه‍ی شورای امنیت به منظور رسیدگی بـه شکایت بی اساس دولت انگلیس تشکیل شد).
اما، چون هدف آقای دکتر پیروز مجتهدزاده از نگارش آن مقاله ، جوّ سازی علیـه نـهضت ملی ایران و مغشوش جلوه مبارزات دکتر مصدق بوده هست ، ضروری تشخیص نداده هست تا درون مقاله اش (شاه کودتا کرد یـامصدق؟) توضیح دهد کـه چه مسائلی سبب شدند، که تا نخست وزیر مجبور شود بجای سالن مجلس شورای ملی، درون «مـیدان بهارستان» سخنرانی نماید!
وی با تحریر «مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.». کوشش کرده هست به خواننده مقاله اش چنین تلقین کند کـه دکتر مصدق به منظور مجلس شورای ملی و در آن رابطه سیستم پارلمنتاریستی کوچکترین ارزشی قائل نبوده است!!
در حالیکه اگر ماجرای چگونگی بوقوع پیوستن آن سخنرانی را تحریر کرده بود و اظهارات دکتر مصدق را، آنچنان کـه دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان بیـان نموده بود، درون مقاله اش نقل مـی کرد، بهیچوجه نمـی توانست از عالعمل دکتر مصدق درون مقابله با آن ماجرا، کـه در واقع «توطئه» عده ای از نمایندگان آنگلوفیل علیـه منافع ملی ایران بود، به منظور حمله بـه دکتر مصدق و نـهضت ملی سوء استفاده نماید. از سوی دیگر پاسخ قانع کننده به منظور این موضوع نمـی توانست داشته باشد کـه چرا و بچه دلیل عده ای از نمایندگان از رسمـیت پیدا جلسه مجلس جلوگیری د و دکتر مصدق درون آن سخنرانی آنعده از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم را کـه شرکت درون جلسه ٤ مـهر ١٣٣٠ را تحریم کرده بودند، «یک عده مخالف مصالح مملکت» خطاب کرده بود. و در همـین رابطه بوده هست که ، مطالبی را کـه از گفتار دکتر مصدق درون مقاله نقل مـی کند، مطلبی تحریف شده است!!
دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان گفته بود:
«ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست کـه در اینجا جمع شده اید این مجلس هست و آنجا کـه (اشاره بـه کاخ بهارستان) کـه یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست».

در حالیکه آقای دکتر پیروز مجتهد زاده استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران، اظهارات دکتر مصدق را درون مقاله ی «شاه کودتا کرد یـامصدق؟» مندرج درون سایت «خبرآنلاین» چنین نقل کرده است:
«مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید.». (١)
در خاطرات مرحوم دکترمسعود حجازی درباره « ابستروکسیون» عده ای از نمایندگان مجلس شورای ملی ــ کـه سبب شد که تا جلسه علنی مجلس نتواند رسمـیت پیدا کند ــ و سخنرانی دکتر مصدق درون ٤ مـهر ١٣٣٠ درون مـیدان بهارستان مـی خوانیم:
« …اقلیت مجلس خواسته بود با این اقدام موقعیت هیئت نمایندگی ایران درون سازمان ملل را کـه دکتر مصدق درون رأس آن قرار داشت از قبل متزلزل کند ولی دکترمصدق با یک اقدام بـه موقع وضع را بکلی دگرگون ساخت و نقشـه‍ی خرابکارانـه‍ی اقلیت مجلس را بـه یک هیجان عمومـی درون داخل کشور و محیط بین المللی مبدل ساخت.
خبر خروج نخست وزیر ایران از مجلس و مراجعه‍ی مستقیم بـه مردم همـه‍ی اخبار جهان را تحت الشعاع خود قرار داد و این اقدام بـه عنوان یک تحول بزرگ درون سیستم دموکراسی جهانی مورد گفتگو قرار گرفت.
عکسی را کـه از دکتر مصدق درون حال قرائت گزارش بـه مردم و جمعیت اطراف او درون مـیدان بهارستان درون جلوی مجلس شورای ملی برداشته شد، مـی توان جالبترین و شاخص ترین تصویر مستقیم او درون مقام نخست وزیری و در رهبری نـهضت ملی ایران بـه شمار آورد.
این عهمان روز بـه اطراف عالم فرستاده شد و روزنامـه فرنس سوار چاپ پاریس کـه پرتیراژترین روزنامـه خبری روزانـه فرانسه محسوب مـی شد و هم اکنون نیز همان موقعیت را داراست نصف بالای صفحه اول و بزرگ روزنامـه را بـه این عاختصاص داد و زیر آن با حروف درشت نوشت: این جا مجلس است. آن جا مجلس نیست!
بهترین شرحی کـه درباره چگونگی این مراجعه بـه آرای عمومـی درون کتابها منتشر شده متنی هست که درون کتاب قلم و سیـاست نوشته محمدعلی سفری درون صفحات ۵١۵ الی ۵٢۵ آورده شده کـه مـی توان آن را جامع ترین و مستند ترین گزارش درون این باره دانست و قسمتی از آن درون این جا نقل مـی شود:

» یک روز تاریخی
دکتر مصدق قصد داشت شخصأ درون شورای امنیت حضور یـابد و از حقوق ملت ایران دفاع کند. درون آستانـه‍ی حرکت بـه آمریکا وی تصمـیم گرفت مجلسین را درجریـان کار مذاکرات نفت و علل شکست آن قرار دهد و بعد با آگاهی نمایندگان درون مجلس راهی آمریکا شود.
روز پنجشنبه چهارم مـهر ماه ١٣٣٠ ، دکتر مصدق اعلام کرد کـه در جلسه‍ی علنی مجلس شورای ملی حضور خواهد یـافت. «اقلیت» از این موقعیت سوء استفاده کرد و با «ابستروکسیون» مانع رسمـیت یـافتن جلسه‍ی شد، درحالی کـه دکترمصدق و وزرای وی درون سرسرای مجلس بـه انتظار رسمـیت یـافتن مجلس بودند.
در آن روز، هم درون لژ تماشاچیـان و هم جلوی مجلس و در مـیدان بهارستان جمعیت کثیری حاضر بودند. شعارمردم درون جهت حمایت از دکتر مصدق و جبهه ملی بود. درون این روز تاریخی حوادثی روی داد و دکتر مصدق دست بـه اقدام تهورآمـیزی زد کـه در تاریخ مبارزات سیـاسی ایران بـه عنوان یک روز با اهمـیت و با شکوه ثبت شده است.
در سرسرای مجلس، بین اکثریت و اقلیت مشاجرات لفظی بود، اقلیت با توجه بـه تعداد وکلای حاضر درون مرکز مـی توانست با «ابستروکسیون» مانع تشکیل جلسه و ایراد نطق توسط دکترمصدق شود.
سردار فاخر حکمت رئیس مجلس ساعت نـه و پنجاه دقیقه دستور داد زنگ جلسه‍ی علنی را زدند ولی بـه محض ورود بـه تالار از کثرت جمعیت تماشاچی و لژ مطبوعات تعجب کرد. حق هم همـین بود چون روزهایی کـه دکتر مصدق بـه مجلس مـی آمد شلوغ بود.
آن روز با توجه بـه اوضاع و احوال از همـیشـه شلوغتر شده بود. بـه طوری کـه هجوم تماشاچی، درون ورودی تماشاچیـان را از جا کند و شیشـه‍ی آن را شکست. سردار فاخرحکمت بیست دقیقه درون جای خود نشست و حدود چهل و چند نفر از وکلا درون تالار جلسه‍ی علنی حاضر شدند. تابلو عده حاضر درون مرکز را ١٠۴ نفر نشان مـی داد کـه برای مذاکره ٧٠ نفر و برای رأی گیری ٧٨ نفر لازم بود. سردار فاخر درون مـیان شلوغی مجلس از سوی تماشاچیـان و لژ مطبوعات کـه یک بار هم موجبی اعتراض و تذکر اوشد که تا ساعت ده و نیم نشست ولی اکثریت حاصل نشد. وی گفت مطابق نظامنامـه حتما یک ربع معطل شد و حالا فرستادم آقایـانی کـه حاضر هستنددر جلسه شرکت کنند. حسین مکی گفت کـه آقای رئیس امروز مسئولیت بزرگ مملکتی درون پیش هست ـ اسامـیانی کـه نیـامدند حتما قرائت شود. مـی بایستی امروز وضع روشن شود زیرا ۶۵ نفر درون جلسه حاضرند. سردار فاخر گفت شرحی هم آقای نخست وزیر نوشته اند کـه اگر جلسه تشکیل نمـی شود آقایـان وزرا بروند بـه کارشان برسند. بنابر این ممکن هست ده دقیقه تنفس اعلام شود. سردار فاخر کرسی ریـاست را ترک کرد و و کلا هم از جا بلند شدند. دکتر بقائی گفت آنـهایی کـه به مجلس نیـامدند دلشان نمـی خواهد انگلیسیـها بروند زیرا بی پدر مـی شوند. مکی گفت کـه دیگر انگلستان نمـی تواند ملت ایران را بـه زانو درآورد. کشاورزصدر گفت انگلیسیـها رفته اند و با این حرفها نمـی شود جلوی رفتن آنـها را گرفت. مکی گفت: آقای رئیس اسامـیانی کـه نیـامدند بخوانید. دکتر بقایی گفت: خواندن ندارد معلوم هست چهانی هستند…
با رفتن عده ای از وکلا از تالار جلسه‍ی علنی و ماندن عده ای دیگر گفتگو و تظاهرات تماشاچیـان شروع شد. دکتر مصدق نیز بـه حال اعتراض از مجلس بیرون آمد.
درآن زمان اتومبیلهای وکلا و وزرا درون مـیدان بهارستان متوقف مـی شد. جمعیت هم همواره که تا وسط مـیدان مـی آمد و پلیس به منظور انتظامات بهانی اجازه‍ی ورود مـی داد کـه کارت ورودی داشتند و بقیـه درون مـیدان و اطراف خیـابانـها و پیـاده روهای مـیدان اجتماع مـی د. درون آن روز وقتی جلسه تعطیل شد و هیـاهو درگرفت، نویسنده از لژ مطبوعات پایین آمد که تا به حیـاط مجلس رفته و از اوضاع داخلی سرسرا خبر بگیرد. آمدن من بـه طرف درون بزرگ مجلس مصادف شد بـه اینکه اتومبیل دکترمصدق حرکت کرد و آمد داخل پیـاده رو جلو درون مجلس که تا ایشان سوار شود. درون اتومبیل هم باز شد و دکتر مصدق قصد سوار شدن داشت کـه من بـه ایشان رسیدم و گفتم آقا با من فرمایشی ندارند؟ دکترمصدق با دیدن نیویسنده لحظه ای مکث کرد و بعد خطاب بـه من گفت: «این جا چهارپایـه ای صندلی، چیزی کـه بشود از آن استفاده کرد پیدا مـی شود؟».
دربان مجلس کـه از مریدان دکتر مصدق بود و درجریـان مذاکره حاضربود بلافاصله بـه طرف اطاق نگهبانان رفت و من هم بدنبال او رفتیم و چهارپایـه بلندی را بـه پیـاده رو جلوی درون مجلس آوردیم.
دکترمصدق خطاب بـه افسر پلیس انتظامات گفت: بگذارید مردم جلو بیـایند. مـی خواهم با ایشان صحبت کنم. هنوز دکترمصدق روی چهارپایـه قرار نگرفته بود کـه سیل جمعیت از اطراف ایشان را احاطه کرد. دکتر مصدق تند نویس خواست ولی نیـامد. درون آن لحظات تنـها خبرنگاری کـه ایستاده بود نویسنده بود و بقیـه هم درون لژ مطبوعات درون مجلس بودند.

حمایت مردم
دکتر مصدق درون مـیان سکوت آن همـه جمعیت سخنان خود را چنین آغاز کرد:
«… ای مردم، شما مردم خیرخواه و وطن پرست کـه در این جا جمع شده اید این مجلس هست و آنجا (اشاره بـه کاخ بهارستان) کـه یک عده ای مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست…» ( ١٨)

برای اینکه جوانب مسئله مورد اختلاف با آقای دکتر پیروز مجتهد زاده «استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران» درون اینمورد مشخص روشن گردد، من بـه نقل قسمتهائی ازمتن سخنرانی دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان مـی پردازم.

«ای مردم!
شما مردم خیرخواه و وطن پرست کـه این جا جمع شده اید، این مجلس هست و آن جا کـه یک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست. هموطنان عزیزم شما بخوبی مـی دانید کـه ما تمام مساعی و کوشش خود را به منظور حل قضیـه نفت از طریق مذاکرات بـه کار بردیم. (تصدیق عموم مردم)
هم وطنان عزیز!
من بـه شما مـی گویم کـه ملت ایران با زور دست از حق مشروع خود نخواهد کشید (احساسات شدید مردم). ملت ایران خوب فهمـیده هست که پنجاه سال او را دوشیده اند، و اینک از حق مشروع خود صرفنظرنخواهد کرد(صحیح است، صحیح است، زنده باد دکتر مصدق). عده معدودی از نمایندگان چنین تصور کرده اند کـه اگر تابع امـیال سیـاست خارجی بشوند ملت با اعمال زور دست از حق مشروع خود خواهد کشید. ملت ایران خوب فهمـیده هست که با تشکیل یک هیأت حاکمـه ای کـه مربوط بـه ملت نیست از حق مشروع خود صرفنظر نخواهد کرد (ابراز احساسات شدید مردم درون این موقع نخست وزیر صورتی را بـه دست گرفته بـه مردم نشان داده و گفت) هم وطنان عزیزمن، چهل سال هست که شرکت غاصب سابق نفت انگلیس بـه ما از روی صورت رسمـی فقط صدوده ملیون لیره داده است، یعنی از سال ١٩١٢ کـه شرکت سابق نفت انگلیس شروع بـه بهره برداری کرده هست از عایدات شرکت نفت من حیث المجموع، یعنی بابت حق الامتیـاز و مالیـات و سود سهام ٢٠ درصد دولت ایران فقط ٧٩٨, ٩۴٣, ١١٠ لیره انگلیسی بـه ما پرداخته است.

هم وطنان!
ما حاضر شدیم به منظور این کـه به صلح بین المللی خللی نرسد متخصصین انگلیسی را درون معادن نفت جنوب بـه کار گماریم. ماحاضر شدیم کـه کلیـه دعاوی شرکت سابق نفت جنوب را از بابت ملی شدن تأسیسات آن بپردازیم…

ما حاضر شدیم کـه روابط خودرا با نـهایت صمـیمـیت با دولت انگلیس برقرار کنیم. ما خواستیم کـه عایدات نفت ما، یعنی عایداتی کـه حق مشروع ملت مااست از یک غاصب بی رحم بگیریم و به مصرف بدبختی و فقر و مرض و بهداشت و فرهنگ پانزده مـیلیون مردم و گرسنـه وعور برسانیم.
(در این موقع احساسات شدیدی از طرف مردم ابراز شد و کف زدن و فریـاد مردم که تا چند دقیقه ادامـه داشت).
دولت انگلیس حاضر نشد کـه این پیشنـهاد عادلانـه و منصفانـه ملت ایران را قبول کند. (در این موقع مردم فریـاد زدند : مرده باد انگلیس، مرده باد انگلیس) مرده مرده باد نگویید.من حاضر نیستم شما بگویید مرده باد انگلیس.من مـی خواهم شما بگویید و دعا ید کـه خدای متعال دولت انگلیس را به منظور شناختن حق مسلم ما هدایت د و خدای متعال بدبختی های ما را درون جلوی چشم آن ها مجسم کند.
(در این هنگام هزاران نفر از اهالی پایتخت کـه برای شنیدن نطق نخست وزیر درون جلو مجلس اجتماع کرده بودند بـه شدت مـی گریستند.)

هموطنان عزیزم!
دولت انگلیس یک وقتی درون این مملکت سیـاست خوبی را تعقیب مـی کرد آن وقت اول مشروطیت بود. دولت انگلیس وقتی دید کـه عناصر خائن و پست این مملکت بـه دولت تزاری مـی گروند از آزادی مملکت حمایت کرد و مشروطیت ما با خون شـهدای آزادی این کشور گرفته شد. این یک سیـاستی بود کـه دولت انگلیس بسیـار خوب بازی کرد. بعد از آن دولت انگلیس از این رویـه عاقلانـه خود صرفنظر نمود و حاضر شد کـه با دولت تزاری روسیـه قرارداد منطقه نفوذمنعقد سازد. جنگ بین المللی درگرفت و رژیم کمونیزم درون دنیـا ظاهرشد. دولت انگلیس بـه جای آن کـه با آزادی خواهان این مملکت، بـه وطن پرستان این مملکت و به اشخاصی کـه علاقه بـه استقلال این مملکت داشته اند همراهی کند آمد یک دولت دیکتاتوری برقرار کرد کـه نفس تمام مردم را درون حبس کرد و دولت انگلیس بالاتر از این کار را کرد. دولت انگلیس قبل از این کـه کودتا کند خواست با دولت شوروی کـه در مملکت خود سرگرم امور داخلی بود، بـه ایران قرارداد تحت الحمایگی تحمـیل کند. این قرارداد بـه واسطه احساسات وطن پرستانـه شما برادران عزیزمن، هم چنین بـه واسطه ورود دولت شوروی درون صحنـه سیـاست این مملکت و به واسطه‍ی این کـه دولت آمریکا اعلامـیه ای منتشر کردو گفت کـه با تشکیل جامعه ملل آیـا مقتضی هست که دول آزادی خواه دنیـا مملکتی را استعمار کند، از بین رفت….
شنیدم سه روز قبل سفیر کبیرز انگلیس بـه دیدن جناب آقای تقی زاده، رئیس مجلس سنا، رفته اند و گفته اند چه شده هست که درون مجلس شورای ملی اقلیت تشکیل شده کـه با دولت مخالفت مـی کند، ولی درون سنا چنین اقلیتی تشکیل نشده است. ما بـه شما مـی گوییم کـه تا دولت دکتر مصدق بر روی کار هست با ایران داخل مذاکره نمـی شویم…»

دکتر مصدق درون خاتمـه بیـاناتش اعلام مـی نماید:

«…اکنون من بـه شما عرض مـی کنم این دولت محال هست که کاری بر خلاف مصالح شما د. که تا رأی عدم اعتماد از مجلس نگیرد با کمال سختی با کمال شدت به منظور احقاق حق شما مبارزه خواهد کرد…» (١٩)

با وجود تهدیدات انگلیس و عملکرد عمال آن درون مجلس شورای ملی به منظور تضعیف دولت و شکایت دولت انگلیس بـه «شورای امنیت» سازمان ملل، عملیـات اخراج اتباع انگلیسی بدون هیچگونـه وفقه ای، با قوت و قدرت تمام بـه اجرا درآمد.
روز یـازدهم مـهرماه آخرین گروه کـه شامل مسئولان ارشد شرکت سابق نفت بود، ایران را ترک کرد.و دکتر مصدق همانطور کـه اشاره رفت درون روز ١۴ مـهر به منظور دفاع از حقوق ایران درون شورای امنیت سازمان ملل بـه آمریکا پرواز نمود.

توجه خوانندگان محترم را بـه لینک متن کامل سخنرانی دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان و همچنین گزارش دکتر محمد مصدق کـه قرار بود درون روز چهارم مـهر بـه عرض مجلس شورای ملی برسد و به علت تشکیل نشدن جلسه علنی مجلس آن مطالب درون جراید و رادیو ، منتشرشد، جلب مـی کنم. (٢٠)

ادامـه دارد

دکتر منصور بیـات زاده

یکشنبه ١۴ اسفند ۱۳۹۰ – ۴ مارس ۲۰۱۲
مصادف با چهل و پنجمـین سالگرد درگذشت بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، زنده یـاد دکتر محمد مصدق

Dr.bayatzadeh@ois-iran.com

پانویس:
* ـ متأسفانـه، بخاطر بیماری فاصله زمانی انتشار بخش دوم با بخش اول این نوشته بسیـار طولانی شد. بدینوسیله از خوانندگان محترم معذرت مـی خواهم.
١ ــ ادعانامـه جدیدعلیـه مصدق/شاه کودتا کرد یـامصدق؟ ــ پیروز مجتهد زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/2012/dey-1390/ois-iran-5824-dr_mojtahedzadeh_kodetaye_28_mordad-bakhshe-1.htm
ـــ بـه نقل از سایت «خبرآنلاین»،
http://www.khabaronline.ir
٢ ـ درنقد اظهارات و ادعاهای دکترپیروز مجتهدزاده ، درون نوشته ی « ادعانامـه جدیدعلیـه مصدق/ شاه کودتا کرد یـا مصدق؟» ـ بخش اول ـ دکتر منصور بیـات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com
٣ ـ نامـه دکتر مصدق بـه «موریسون»، وزیر امورخارجه دولت انگلیس، بـه نقل از نامـه های دکترمصدق، گردآورنده: محمد ترکمان، جلد اول، چاپ دوم: ١٣۵٧، نشر هزاران، صفحات ١٦٥ و ١٦٦
http://www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-pandj(5)-namahe-dr.mossadegh-be-wazire-omore-kharejahe-engelestan-16-ordibehesht-1330.htm
و
ــ کتاب دکتر محمد مصدق و راه مصدق ـ بقلم دکتر منصور بیـات زاده ، صفحه ١١١
۴ ـ خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق ــ مشتمل بر دوکتاب:«شرح مختصری از زندگیو خاطراتم» و «مختصرس از تاریخ ملی شدن صنعت نفت درون ایران»، با مقدمـه دکتر غلامحسین مصدق، بـه کوشش اژرج افشار
۵ ـ فصل نـهم کتاب « خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق» ، صفحات ۶٨ که تا ٧١
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5871-fasle_nohom_khaterat_wa_taamolat_DR_MOSSADEGH.pdf
۶ ـ فصل دهم کتاب « خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق»، صفحات ٧٢ که تا ٧۴
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5870-fasle_dahom_khaterat_wa_taalomat_DR_MOSSADEGH.pdf

٧ ـ مقدمـه دکتر غلامحسین مصدق بـه کتاب« خاطرات و تألمات دکتر محمدمصدق بقلم: دکتر محمدمصدق»، صفحه ٩

٨ ـ خسن و خسین هرسه ان مغاویـه اند
« هروقت یک نفر مطلبی مـیگوید کـه هیچ جزء آن با هیچ جزئش نخواند این مثل را بر زبان آرند.
«یکی گفت: خسن و خسین هرسه ان مغاویـه بودند کـه در مدینـه آنان را گرگ درید. گفتند: خسن و خسین نبود، حسن و حسین بود. هرسه نبود، هر دو بود. نبود، پسر بود. مغاویـه نبود، معاویـه بود. معاویـه هم نبود، علی (ع) بود. درون مدنیـه گرگ آنـها پاره نکرد بلکه امام حسن را زنش زهر داد، امام حسین را هم شمر ملعون توصحرای کربلا شـهید کرد. آن را هم کـه گرگ خورد، حضرت یوسف بود، آن هم درون مدنیـه نبود، درون راه کنعان بـه مصر بود، آن هم نخورد، بلکه برادرهایش گفتند خورد کـه از اصل دروغ بود.»
سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، تمثیل و مثال، صفحه ی ١٦٣

٩ ــ بـه کدامـین گناه بـه مصدق مـی‌تازند؟ ـ مـهدی مویدزاده
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com
١٠ ـ حسین مکی ـ کتاب خلع ید ، صفحات ٩٠٧ که تا ٩١٣

١١ ـ مـهندس مـهدی بازرگان ـ شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مـهندس مـهدی بازرگان درون گفتگو با سرهنگ علامرضا نجاتی ـ جلد نخست ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، ١٣۵٧ ، صفحه ٢٨۵

١٢ ـ همان، صفحه ٢٩٣

١٣ ـ معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق، محمدجعفری قنواتی، نشر قطره، چاپ اول: ١٣٨٠ ، صفحه ٢١۴
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5872_DR:MOSSADEGH_dar_4_mehr_1330_dar_Medane_Baharestan.pdf

١۴ ـ نامـه دکترمصدق درون جواب پیـام وزیر دربار ـ آقای حسین علاء، بـه نقل از کتاب «نامـه های دکترمصدق»، گردآودنده محمدترکمان. جلد اول،نشرهزاران، چاپ دوم: ١٣٧۵، صفحات ١٩٠ و ١٩١

١۵ ـ « گذشته چراغ راه آینده است»، پژوهش گروهی: جامـی، چاپ گلشن، چاپ دوم: پاییز ١٣٧١، صفحه ۵٩۴ و ۵٩۵

١۶ ـ کتاب «پنجاه سال نفت ایران» مصطفی فاتح، صفحه ۵۶٧

١٧ ـ همان

١٨ ـ رویدادها و داوری، ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ـ خاطرات مسعود حجازی ـ چاپ گلشن ـ چاپ اول : تابستان ١٣٧۵ ، صفحات ٢٩۵ که تا ٢٩٨

١٩ ــ معرفی و شناخت دکتر محمدمصدق ـ محمد جعفر قنواتی، نشر قطره چاپ اول: ١٣٨٠ ، صفحات ٢۶٠ که تا ٢۶۴

٢٠ ـ متن کامل سخنرانی دکتر مصدق درون ۴ مـهر ١٣٣٠ درون مـیدان بهارستان و
ـ متن گزارش دکتر محمدمصدق کـه قرار بود درون روز چهارم مـهر بـه عرض مجلس شورای ملی برسد و به علت تشکیل نشدن مجلس درون جراید و رادیو، از جمله باختر امروز منتشر شد.
به نقل از سایت سازمان سوسیـالیستهای ایران ـ سوسیـالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com
ـــ و باخترامروز، شماره ی ۶٣١، ۴/٧/٣٠، نطق دکتر مصدق درون مـیدان بهارستان

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 17 Aug 2018 08:12:00 +0000

شما هم وقتی مـیخواید با قاشق خورشت

بریزید روی برنجتون ، جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل چیکه مـیکنـه رو سفره؟ :)

شكسپير مي گه: جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل هر وقت زنت گريه مي كنـه مي خواد خرت

كنـه و هر وقت مي خنده مطمئن باش خرت كرده!

شما هم وقتی بعد از کش و قوس های فراوان موفق ب اسارت و یـا کشتن مگس های
 مزاحم مـیشوید؛ احساس مـیکنید یکی از اعضای مافیـای قاچاق مواد مخدر رو دستگیر کردید؟
احساس کاراگاه گجت بودن بهم دس مـیده

از اينكه فرزندانم درون آينده چه و باباي باحالي دارند واقعا بهشون غبطه ميخورم !

بچه عمم کلاس سومـه از مدرسه اومده مـیگه دوستم امروز فالمونو گرفت ازم پرسید
 از چه عددی خوشت مـیاد گفتم ده گفته ده که تا بچه مـیاری جراح مغز و اعصاب مـیشی لباس عروستم صورتیـه.
الان مـیفهمم هرچی درباره دهه هشتادیـا مـیگن راسته.

یـارو تو مغازش یـه فرش 6 متری بـه زور جا مـیشـه هاااااااا حالا یـه تابلو بزرگ زده این فروشگاه مجهز بـه دوربین مدار بسته مـی باشد.

یـادش بخیر بچه کـه بودیم از این فرفره کاغذیـا درست مـیکردیم و مـیدویدیم
 تا بچرخه ؛ بعضی وقتا هم کـه دیوارو نمـیدیدیم و با سر مـیرفتیم توی دیفال …

من نمـیفهمم بعضیـا واسه چی اینقدر مغرورن!
مرغ رو نگاه کنید یـاد بگیرید، سرش پایینـه داره دونشو مـیخوره!

هنوزم پیدا مـیشـه پسرایی کـه قبل از رفتن بـه سربازی مـیخوان رو مخ نزدیکاشون رژه رفتن رو تمرین کنن.

عاغا جریـان این پیـام بازرگانیـه چیـه ؟!
تبلیغ تلفن بانکه ینی کـه و پسره بـه ننـه باباشون مـیگن حتما از تلفن بانک استفاده کنیم و مثل قبل نریم بانک
ه و پسره بـه باباشون مـیگن : دیگه وقتشـه ، بابا دیگه وقتشـه :-|
خو عزیز من ... جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل درس نمـیتونی منظورتو بیـان کنی ؟!
نمـیدونم والا .. جملات هشت ریشتری از نقل تا جعل شایدم من منحرفم :-|
یح وظعیح عثلن :-|
والا بح غرعان :-|

قبلنا مـیخواستی ی رو بترسونی؛مـیگفتی عکستو مـیذارم اینترنت؛تا مرز خود کشی پیش مـیرفت.
رگ مـیزد انواع و اقسام قرص مـیخورد پرش از برج مـیلاد...در نـهایت ناباوری هم مـیتونست 
عزراییلو بپیچونـه و زنده بمونـه عین فیلم هندی.ولی حالا مـیگه لطفا عکسی رو تو سایت بذار که
 خوشگلتره که تا شاید فرجی حاصل شد و منم واسم خواستگار اومد.
لطفا نخند ب فکر لایک باش.

شما درون نظر بگیرین توی جیب شلوارتون این چیزا هست :
الماس ، چند تراول چک ، فندک ، معمای مثلث برمودا ، نسخه جدید عارمانـهای امام ، کمک هزینـه سفر بـه خانـه خدا
ع تون درون حال خیـانت بـه شوهر
کلید طلایی یک واحد مس و شارژ ایرانسل
قطعا وقتی دارین شلوارتونو عوض مـیکنید چیزی کـه زیر پای پدرتون مـیفته فندک خواهد بود

از کلیدی ترین جملات درون انشاهای سال سوم ابتدایی:
"من < موضوع انشا> را دوست داااارم"

من نمـیدونم این داداش های گرامـی چرا هر وقت مـیخوان زن بگیرن ما مـیشیم آبجی جون!
داداش من اون موقع کـه با ه رفیق مـیشدی.هر روز با هم مـیرفتید کافی شاپ.برای ه هزار
 جور کادو مخریدی.تحقیقاشو براش مـینوشتی و چرا اون موقع یـاد آبجی جون نمـی افتادی؟
 حالا کـه مـیخوای بـه و بابات بگی اومدی سراغ ما!
ای عزیز قبلا از هر اقدامـی باج یـادتون نره:):):):):)
این مـیشـه اولین کرم شوهر

در یخچال رو باز کردم
یـه پشـه درون حالی کـه داشت فحش مـی‌داد ازش خارج شد !

یکی از تاسف هایی کـه همـیشـه تو زندگیم مـیخورم اینـه کـه ما حتما 12 سال جدا از هم درس مـیخوندیم ولی مدرسه‌ی موش‌ها مختلط بود !!!
:-((((

چه خوبه کـه همـه چی داره بر مـیگرده بـه سبک سنتی!!!
مثلاً همـین شتر !کی فکرشو مـیکرد ی روزی بیـاد کـه نقش بسزایی بذاره تو حمل و نقل مسافرین!بعد افزایش 65% بلیط هواپیما!!

اعتراف مـیکنم 9 سالم کـه بود روز عروسی برادرم بـه محض ورود عروس داماد پولایی
 که بـه شکل پاپیون ریختن رو سرشونو منگنـه شو باز کردمو رفتم 4تا پفک 5تومنی
 خ و 2تاشو خوردمو اومدم بـه ادامـه مجلس رسیدم

عاغا ما یـه زاده داریم کلاس دوم ابتدایی یـه پسر دایی هم داریم کلاس اول ابتدایی امسال هردو تو
 یک مدرسه هستند.از اول مدرسه ها که تا الان اینا هرکدوم یکبار بـه تنـهایی و یکبارهم باهم بـه عنوان
 دانش آموز شلوغ روز معرفی شدند و بعد از مدرسه با افتخار درون این مورد صحبت مـیکنن .
 من موندم اینا تو یک ماه و نیم این قدر افتخار آفرینی د که تا آخر سال چه کار مـیکنن.
 فقط امـیدوارم به منظور سال آینده مدرسه ای باقی بمونـه.

یـه رفیق داریم توفوتبال مثل رونالدینیو.به سمت راست نگاه مـیکنـه بـه چپ پاس مـیده.
بااین تفاوت کـه همـه سمت راستن وسمت چپی نیست.مـی خندیم ازدستشا.

بزرگ من 60 و خورده ای سال سنشـه
بعد اونروز بلند شدنی گفت زانوهام داره درد مـیکنـه بـه نظرم دارم قد مـیشکشم
خدایـا چرا؟
مگه چه گناهی کردم منو گیر این قوم انداختی؟

من نمـیدونم این درس خوندن چی داره کـه تا مـیری دو کلمـه 
درس بخونی حتی خاطرات دوران مـهد کودک اونم با وضوح HD یـادِ آدم مـیاد !

اقا کیـا یـادشون مـیاد از این شیرا کـه تو شیشـه بود مـیخریدیم 60 تومن اونم فقط بـه عشق سر شیر بالاش
اگه یـادته بزن لایکو

یـه روز یـه اقاهه از پرستار اتاق زایمان احوال زنشو مـیپرسه بعد مـیگه ببخشید بچه ام چند قلوه؟
پرستاره مـیگه 2قل
بعد کـه زن و بچه اش ترخیص شدن مـیبینـه کـه 3 قلن
به پرستاره مـیگه مگه نگفتی 2 قلن؟
پرستاره مـیگه یکیشو جایزه دادن

رفتم خونـه عموم دیدم پسر عموم داره با یـه ه مـیکنـه انقدر محو شده بود متوجه نشد من دارم نوشته هاشو مـیخونم بعد دیدم نوشته
"این شماره ی منـه فقط یـه تک بزن "ه هم هی ناز مـیکرد
شماره جدید منو نداشت که تا قبل از این کـه ه زنگ بزنـه یـه تک بهش زدم بعد یـه اس دادم گفتم اینم شمارم
به خدا که تا یـه هفته پیش برام شارژ مـیفرستاد باهام حرفای عاشقانـه مـیزد
تا اینکه ش قضیـه رو لو داد
الان باهام قهر کرده فک کنم منو مـیبینـه یـاد حرفای عاشقانش مـیفته
ولی خیییییییییییلی حال داد حیف کـه زود تمومشد
:):):):):):):)

قایقی خواهم ساخت..خواهم انداخت بـه آب..خواهم رفت اونور آب..خواهم پناهنده شد

قابل توجه آقایـان :
.
.
.
وقتی یـه زن نظر شما رو مـیپرسه
در واقع نمـیخواد نظرتوون رو بدونـه
فقط مـیخواد نظر خودش رو با یـه صدای مردوونـه هم بشنوه !!!

به بزرگم مـیگم:عزیز این دایی ابروهاشو دست مـیزنـه ها بهش یچی بگو...
مـیگه:عب نداره دوره ی وب و اینترنته دیگه....
دم بزرگ امروزیم گرم بزن لایکو...

تلویزیون مـیگفت: اگر درون هفته بیشتر از 19 ساعت از اینترنت استفاده کنی اعتیـاد بـه نت پیدا کردید.
بسم الله الرحمن الرحیم
طاها هستم هر روز 19 ساعت مصرف مـیکنم معتادم نیستم :دی

غضنفر ميره خواستگاري،پدر ه ميپرسه خونـه داري؟ ميگه نـه.ماشين داري؟ 
ميگه نـه.کار داري؟ نـه.پدر شاکي ميشـه ميگه بعد چي داري؟ غضنفر ميگه: پشت مو رو داشته باش!!!

اینطوری کـه ما داریم پیش مـیریم که تا چند وقت دیگه لایک زدن بـه یـه نیـاز اساسی تبدیل مـیشـه.لایکو گندش نکنید خواهشن.
به قول دوستان هر کی لایک بزنـه شب دندون بگیره ایشالا.
ستاد مبارزه با پدیده خانمان سوز لایک. 0 لایک

دقت کردین وقتی وقتتون زیـاده همـه چیز چقدر مرتب و تند پیش مـیره اما خدانکنـه دیرت باشـه دنیـا کنفیکون مـیشـه

شمام عین منید؟
دوستم با رتبه 10 رقمـی رفته ازاد مـیخونـه بعد من داشگاه روزانـه مـهندسی قبول شدم اما هنوز درون دید بابام اون رشتش خیلی بهتر از منـه
:(((((

عالعمل مردم بعد از تاخیر مترو:
ژاپن 10ثانیـه تاخیر: شکایت از واحد حمل و نقل
ایتالیـا 1 دقیقه تاخیر: مسئولین بی کفایت
اوکراین 3 دقیقه تاخیر: تعجب :O
ایران بعد 20 دقیقه: ایول یـه قطار اومد =))

یـه زاده دارم 5 سالشـه آخر ادب و معرفته.بیشعور الدنگ یـه سوتی نمـیده بذارم اینجا تا 
بیش بقیـه کم نیـارم.تحریم اقتصادی از ی طرف تحریم عاطفی هم از ی طرف. زاده ی با معرفته کـه ما داریم

مـیخام همـین تریبون بگم حکم اونائی ک با مانتوشلوار
 مدرسه کفش عروسکی و جوراب اسپرت مـیپوشن چیـه‏?‏:‏'‏‏(‏

بچه ها اگه با مترو از تهران بـه سمت کرج رفته باشید شاید شما هم دیده باشید
 که سر ایستگاه ایران خودرو سر اون سوله ابیـه نوشته . irankhodro co والا تا 
جایی کـه من اطلاع دارم درستش اینـه irankhodro.co یعنی اینو مسئولین ندیدن؟
ایـا من اشتباه مـیکنم؟
بس کی درست مـیگه؟
ایران خودرو..
من..
مترو...

بچه ها دیروز داشتم مـی رفتم جایی کار داشتم سوار تاکسی شدم بعد راننده یـه پیرزن رو سوار
 ماشین کرد این خانومـه خیلی مومن بود چون دیدم داره واسه سالم موندنمون قران مـیخوند و
 صلوات ذکر مـیکرد منم خیـالم از بابت همـه چی راحت شد اخه همـیشـه چشم از جاده ور
 نمـیداشتم اما ایندفه گرفتم راحت خوابیدم چون خیلی حس خوبی داشت .....
واسه شما اتفاق افتاده؟

کیـا از پیـاز پخته شده تو غذا بدشون مـیاد!!!

امروز یـه اعلامـیه رو دیوار دیدم. خدابیـامرز یـه جوری عانداخته بود و یـه
 فیگوری گرفته بود فکر کردم کاندید شده واسه انتخابات. فکر کردم حتما بهش رای بدم...

شما يادتونـه ؟ اونوقتا وقتي نمي خواستن تلويزيون ببينيم دست ميزاشتن پشتش مي گفتن داغ كرده 
.. الان مي سوزه .. بايد خاموشش كني..ما هم گوش مخملي سريع تلويزيون رو خاموش ميكرديم.....

به نظر شما بهترین و دنجترین جای دنیـا کـه مـیتونـه عاری از هر گونـه فکر و خیـال باشـه کجاس؟

نتونستی بگی؟بابا همون wcخودمون دیگه.

 یـه سری م یـه هفته تعریفم کرده بود که تا بتونـه وقت خواستگاری بگیره. منم با یـه تیپ
 مـهندسی کـه همـه رو قرض کرده بودم (واسه داداشم بود)راهی خونـه ه شدیم آقا 
چشمتون روز بد نبینـه که تا اومد مجلس گرم بشـه یـهو زادم کـه کوچیکه برگشت گفت
 دایی این لباسها بـه دایی فرشید(داداش بزرگم)بیشتر از تو مـیاد

دوستان 200 خورده ای روز مانده بـه کنکور
ستاد کوفت ایـام سال به منظور جوانان

مـیگم که تا حال دقت کردید مـی خواید بـه جایی زنگ بزنید ده دیقه پشت
 خطید ولی تو فیلما شماره رو نگرفته یـارو گوشیرو بر مـیداره

اگه یـه ی رو دیدید کـه پشت لباسش زرد شده فکرای بد نکنید!!!! :)
شاید رو یـه نارنگی پوسیده نشسته!!!!!!!!!
:)))))))))))))))))))
اتفاقی کـه واسه م تو مـهمونی افتاد!

آموزش سريع تفاهم درون زندگي مشترك
برای خانوم‌ها:
هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریـه کنید!!!
برای آقایون:
هیچ وقت با خانوم‌ها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!

اینکه توقع داشته باشی چون آدمِ خوبی هستی
دنیـا باهات خوب رفتار کنـه
مثل اینـه کـه از یـه توقع داشته باشی کـــه
چون گیـاهخواری،بهت حمله نکنـه !

واقعا کـه مـهندس واقعی یـه ه !
روزی ۲۰۰۰ که تا پشگل درست مـی کنـه
همش یـه اندازست !

ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺑﺎ ۷ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﯼ
، ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﻟﭙﺘﺎﭖ ﺑﺨﺮﯼ ،
ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﺨﺮﯼ ،
.
.
ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﺪﯼ

هنوزم پیدا مـیشـه ادمـهایی کـه وقتی داری صحبت مـیکنی فقط دارن بر و بر نگات
 مـیکنن و هر از گاهی یـه بله مـیگن که تا بهت امـید صحبت بدن ولی عمرا
 اگه چیزی از حرفات بفهمن اگه باور نداری یـه سوال درون مورد گفته هات بپرس 
تنـها کاری کـه مـیتونـه ه اینـه کـه عین بز نگات مـیکنـه.

آیـا شما هم جزو اون دسته از آدمایی هستین کـه وقتی یکی با اس
 حالتونو مـیپرسه که تا به غلط کردم نیفته و 10بار نگه خداحافظ ولش نمـیکنین؟

کار داره بـه جایی مـیرسه کـه اگر 10 دیقه تو خیـابون سرپا واسی یـهو
 یـه پارکبان مـیاد کاغذ مـیچسبونـه درون پشتت و پول مـیخاد .... :|

رفتم خواستگاری واسه ه دو ساعت از تفاهم وتساوی حقوق همسر حرف زدم بعدش
 مـیگم خوب نظر شما چیـه؟یـه کاره برگشته مـیگه:طوری کـه من برداشت کردم یعنی
 هرچی من بگم شما حتما بگی چشم!!!!!!!!دهه هفتادو لیسانس و دیگر هیچ....
تعجب منو نشون بدین لطفا)))))))))

پیدا یـه پسر وفا دار...از پیدا یک مارمولک پرنده ی 
سخن گوی..سرخابی..تو اقیـانوس آرام ..سخت ترههههههههههه....!!!!

 دقت کردین خانوم ها چه اسمای سختی دارن واسه لباسا و کاراشون...؟تاپ،مـینی
 ژوب،مانیکور،پدی کور،بیکینی،شومـیز،ماکسی....مال ما مردا دیگه پیچیده ترین
 اسمش عرق گیره!!!یـه همچین موجوداتِ ساده زیستی هستیم :دی

موندم این گوشی هفصد تومنیـه رو نخرم یـا اون نـهصد تومنیـه رو !

فرستنده : rezaya

30127
1
1384

آهای شمایی کـه یکی دوستون داره ...
.
.
.
.هیچی !!!.
خوش بـه حالتون
هیشــــــــکی منو دوست نداره D:

به م ميگم درون اتاق را ببند هواي بيرون سرده!

ميگه حالا اگه من درو ببندم هواي بيرون گرم ميشـه؟!!

دقت کردی گوشیت یـا هیـــچوقت گم نمـیـــشـه، یـا اگه بشـه حـــــــتما روی سایلنت هست

هیچتنـها نیست . همـه یـه سرخر و مزاحم دارن !‌

تا حالا دقت کردین که تا آرایشگر روپوش رو مـیندازه رومون دماغمون خارش مـیگیره؟؟؟
چه سِریـه؟؟؟:))

دیشب پای تلوزیون خوابم بود نصفه شب بابام اومده رد
 شـه پاشو گذاشته روشکمم منم داد زدم از درد مـیگه چته
 نمردیکه مـیگم بابا داشتم خفه مـیشدم مـیگه حالا کـه نشدی ......
واقعا اینا منو مـیخوان؟
من سر راهی نسیتم؟
ای خدا کاری مردم......

شما هم وقتی دبستان مـیرفتین بـه این موضوع اعتقاد داشتین کـه هرکی سرو
 ته مدادش رو بتراشـه رفوزه مـیشـه یـا فقط ما که تا این حد انسانـهای معتقدی بودیم؟؟؟

طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونـه چربی تو تلویزیون اومده مـی گه توصیـه من بـه جوونا اینـه کـه از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟

اگر ما هم ازدواج تو سن 8 سالگی رو تجربه کرده بودیم

دیگه نیـاز نبود اینقدر شکست عشقی رو تحمل کنیم.

والا

10روزه آلبوم محسن یگانـه اومده ، اونوقت ه برداشته یکی از تراک هاشو شر
 کرده و زیرش نوشته: من بهترین خاطره های زندگیمو با این آهنگ دارم !!!!!
من :|
خاطره ها :O
زندگی :(
ببین فشارها با مردم چه کرده!

اونا ای قدیم بودن کـه از سوسک مـی ترسیدن،

الان همچین سوسکت مـی کنن کـه خودتم نمـی فهمـی!

اشکا روی گونـه هام داره چکه مـیکنـه ولی از خوشحالی ولی از خوشحالی
(دونگ یی زمانی کـه بانو جانگ سم را خورد و مرد)

 دیرزمعلممون مانتووشلوارش رنگ لباسای مابود دوستم

بامن اشتباهش گرفت زد پشت کمرش گفت چطوری خره...

29565
1
399

همدم ما يه پشـه بود كه ،
.
.
هواسرد شد اونم رفت :((((

وقتي تو رفتي
وقتي تنـهام گذاشتي و رفتي :((
.
.
.
خيلي حال داد
هميشـه شارژ دارم الان...........!!!!!!!!!!!

تا حالا دقت کردین وقتی درون اتاق رو قفل مـیکنی بیشتر مـیترسی که تا اینکه درون باز باشـه؟!
الان دقیقا یـه همچین حسی دارم من!
هِلپ مـی!:(

شاید باورتون نشـه؛اولین باری کـه وارد دبیرستان شدم زیر زبونم گفتم حیـاطش حال
 مـیده واسه فوتبال؛ درون مورد درس هم بعدا یـه فکری مـیکنم.الان کـه یـادش مـیفتم مـیبینم 
واسه خودم مغزی بودم حیف کـه تلف شدم.بدبختی اینجاس ک ن انیشتین شدم ن علی دایی|D

یـه ترفند جدید واسه اونایی کـه تو مترو یـا اتوبوس مشکل فضولی (موبایل)از جانب دیگران
 دارن.صد درون صد تضمـینی.خیلی راحت و ریلانگشت اشارتو که تا بند آخر مـیکنی
 تو دماغت دیگه عمرای حتی بهت فکر کنـه چه برسه نگات کنـه.

ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﯿﻮﺭﺩﻡ:
ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ .... ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﺍﮔﻪ
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺷﻮﻥ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺮﻩ

برادرزاده‌ام رفته مـهد کودک یـه سفید با موهای خیلی روشن

دیده بـه ش گفته : این ه چرا انقدر کمرنگه؟ :|

ينى يكى ب من بگه اين چ وضشـه?!!?!?!?!? خونـه ى خودمون ك واسه پشـه ها گيرين كارت زده
 باهامونن كلا حالا هم ك فرار كردم اومدم خونـه بزرگم همشون پاشدن با من اومدن! دارم
 روانى ميشم! حالا كم خودم داغونم م هم ميگه اينجا اصلا پشـه نداره اومدى اينجا
 اينارم اوردى ديوونمون كردى! خدايا اينم !?!?!?!?!? اينم پشـه هاى مقيم!!!?!?!?!?!

انقدر تلویزیون سریـال کره ای نشون داده کـه دیگه ادم یـادش مـیره ایرانیـه..یـه لحظه از گل خوردن کره ناراحت شدم..
طفلک دونگ یی الان ناراحته..
خدا صبرش بده

انقدر دوست دارم مثل تو این فیلم ها اس.ام.اسی کـه ازش ناراحتم رو نخونده پاک کنم....
ولی نمـیشـه که...
مثل سگ هار که تا آخرش مـیخونم تازه جواب هم مـیدم :|

اَی بدم مـیاد اونوختایی کـه آدامسو باد مـیکنی مـیغضنفر مـیچسبه دور دهنت

به یـارو ميگن چرا رو پرچم دزدان دريايي عكس يه كله با ضبدر
 كشيدن؟ یـارو ميگه: يعني خوردن كله پاچه درون كشتي ممنوع

وقتی یـادم مـیفته کـه سال دیگه ماه رمضون حتما هیچ چی

نخورم؛استرسی کـه بهم وارد مـیشـه مثل مور و ملخ وجودمو مـیخوره

فکر کنم که تا رمضون سال دیگه تموم بشم

 ریـاضی عزیز:
لطفا دیگه بزرگ شو ومسائلت رو خودت حل کن:)دی
با تشکر

همـه دنيا رو نامردا گرفتن وفا رو از همـه مردا گرفتن
خبر كه مجنون رو پريشب بـه همراه سه که تا ليلي گرفتن
الان اگه بگي اخه چرا ؟جواب اينـه : چون دلار گرون شده!

سلام سلام سلام...
هر اینو لایک نکنـه انشالله 3 شب پشت سر هم دندون درد بگیره...
اشکالی داره؟
حالا جرعت داری لایک نکن:)))

یکی از ایرادای ِ موبایل اینـه کـه وقتی ییـهو قطع مـی کنی

صدای ِ کوبیده شدنِ گوشی اون ور نمـی ره...!!!

نمـی دونم چرا هرکی مـیاد اس ام اس مـیزاره تو سایت،
تو خانوادشون یـه دونـه بچه ی 4تا6سال هست .

طرف مـیره خواستگاری مـیگه من تو لاله زار کنار خیـابون دلار

فروشم بعد گندش درمـیاد کـه آقا مـهدنس بوده $$:)))

من بچه مشـهدم...یکی بـه من بگه حالا کـه سفر بـه مشـهد

مقدس برنده شدم منو کووووجا مـیبرن دقیقن؟؟؟؟

به سلامتی اونایی کـه وقتی خونـه ی و دایی و...مـیرفتن خودشونو مـیزدن بـه موش
 مردگی که تا بتونن با این ترفند همون جا چادر بزنن لااقل واسه یـه شب..

یـادش بخیر؛وقتی سر کلاس ریـاضی زنگ تفریح بـه صدا درون مـیومد و همـه خر کیف مـیشدن؛اگربعد
 از شنیدن صدای زنگ اتفاق خاصی رخ نمـیداد از معلم تدریس بود واز ما فحش پشت فحش..
 .چه فحشـهایی بنفش قرمز سبزپررنگ سرمـه ای سیر.

هر چي بـه بابام ميگفتم بريد خواستگاري برام نميرفتن که تا ه پريد
 حالا بهشون ميگم ميخوام براي ارشد بخونم دانشگاه آزاد الان فشار بهم آوردن زن بگير .

از خالم کـه 2 سالشـه مـی پرسم اسمت چیـه مـی گه

هلنا مـی گم فامـیلیت چیـه مـیگه دست نزن.به خدا این واقعیت هستش!

 دوستم ميگه ميخوام ماشين بخرم. ميگم چي ؟ ميگه هنوز فكر نكردم.
 ميگم sd بخر. ميگه نـه بابا قسطي چيه؟ من:-( دوستم :-o

نصیحت یـه شوهر بـه زنش: هر وقت یـه سوسک تو

دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم
 شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نـه بابا،ه يهو نشست

رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند:
 چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينـها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!
 

پسره تو خواستگاری از یـه ه مـی پرسه اسم شما چیـه؟ ه مـی گه اسم 
من توی تمام باغچه ها هست. پسره مـی گه: آهان فهمـیدم ، اسمتون شلنگه

سوتی یکی از دوستان:
توی اسکاتلند وقتی بچه ها ازدواج مـی کنند،پدر و

مادرشون تازه بدنیـا مـیان..!!!!(:

چرا 90% فامـیلای ایرانی ب حرف "ی" ختم مـیشـه؟
مسئولین خواهشن پیگیری کنید.

زندگی شبیـه نیمرو نیست،
مثل کُتلت مـی مونـه.
برگردون اونطرفشم بپزه.....این طرفش کـه سوخت!

ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﮐﻨﻪ
ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﺠﻮﺭﯼ ۲ﺗﺎ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺭ ۲ ﻟﯿﺘﺮ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯿﺪﻩ

خدا معجزه کرد و آدمو آفرید
تو هم بیـا یـه معجزه کن و آدم بمون
:))

ومن سال هاست درون این فکرم کـه چرا سرعت

گذر اینترنت از گذر زمان بیشتر است!!!

دانـش اگر درون ثـریـا باشد ،
مـردانی از سرزمـیـن پـارس . . .
به دنبـالِ ثـریـا خواهنـد رفـت !!

امروز بـه م گفتم ناهار چی داریم؟
گفت مروری بر رویدادهای هفته

فرستنده : zambi

 داریم آبگوشت مـیخوریم, گوش کوبُ گرفتم دستم ، تیریپ خاطره های کودکی
.به بچه م مـیگم :دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ....
 مادرم از اون ور مـیگه : فایدشم همـین طور
اخه ادم زایـه کنـه ما دریم
فکه فامـیله ما داریم

هيچ وقت کارامروز رابه فردا ننداز
فردا يه عالمـه کار داری...
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته ديگه کـه خيالتم راحت بشـه!
منبع:
اصول زندگی ؛
خواجه بیحال الدین

توجه کردید تو دستشویی نیم دور شیر آبو باز مـیکنی
کلا آب منطقه ازش مـیزنـه بیرون و خیس مـیشی و اما موقع

بستنش حتما 15/5 دور بچرخونی که تا بسته شـه

آخه امکاناته ما داریم؟

اونی کـه بیشتر شاخ و شونـه مـیکشـه حتی نمـیتونـه خاک تنتو بتکونـه؛همان طور کـه هزار پا 
با اون همـه پا نمـیتونـه حتی یـه لگد خشک و خالی نثار دشمنش ه.دراز بی غیرت.:X

اونایی کـه تو صف نونوایی زل مـیزنن بـه تنور؛همونایی هستن

که انتظار دارن غول چراغ جادو از اون جا بیرون بیـاد.

ای عزیزی کـه مـیگن پسرا همـه مثله همن……
کسی مجبورتون نکرده بود همـه رو امتحان کنید

یعنی اگه یـه بار دیگه ببینم یـه نفر داره بـه " ریـال " کـه جون و عزیزم

و عشقم و پاره ی تنمـه توهین مـیکنـه من مـیدونم و اون! دِهـَـــه!

زندگی ما شده بشینیم پای برنامـه شعر یـادت نره حساب

کنیم یـارو این چند دلاری کـه به پول ما چقدر گیرش اومده!!! تعطیلیم بـه غرعان

خـــدايــــا . . . ايــــن خـر شـيــــطــون رو بــــزن

چــــلاق کــن ! . . . تـا مـن ديــگــه ســوارش نــشـم !!

به دوستم گفتم چرا ازدواج نکردی مگه خواستگار نداری؟ گفت :

من خواستگار مرغ فروش هم داشتم ولی قبول نکردم .(اینم از دوستای ما)

اااا من همـیشـه اس ام اس های 4جوک و کپی مـیکردم
ااا یعنی مـیشـه یـه روز صفحه رو وا کنم ببینم اس من توشـه

اسمم پایینشـه اا لایکم خورده :ا یعنی که تا این حد

من با این خوشحال مـیشم شوشکولی هم عالمـی دارد.

گاز معده چیست؟
از نظر ا: یکی از مشکلات هضم غذا.
از نظر پسرا: منبع بی پایـان سرگرمـی، اظهار وجود و همبستگی با مردان دیگر!

باورتون مـیشـه هنوز هم تو زندگی من " قلک " نقش کلیدی داره....!!
 

برچسب‌ها:

:: موضوعات مرتبط: اس ام اس خنده دار
:: برچسب‌ها: لطیفه جدید 92, لطیفه, جوک جدید, اس ام اس خنده دار, جوک باحال

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 11 Sep 2018 14:30:00 +0000

من و ما كتاب on Instagram

Read more

Read more

. . هذه المره أنا التي ستقول فنفذ الصبر و آن الأوان للفضفضة : اكرهك . . أكره الذكريات و الاغاني التي تجمعني بك اكره تعلقي بك اريد التخلص منك و من كل ما يخصك أريد ان اكون بدونك ساعدني على الاقل بهذا الشيء و سأسمحك على كل ما فعلته على اهمالك و برودك و عدم تقديرك لي على سوء تصرفك على جميع اعذارك التافهة ... .
.
هذه المره أنا التي ستقول فنفذ الصبر و آن الأوان للفضفضة :
اكرهك . . أكره الذكريات و الاغاني التي تجمعني بك اكره تعلقي بك
اريد التخلص منك و من كل ما يخصك
أريد ان اكون بدونك ساعدني على الاقل بهذا الشيء و سأسمحك على كل ما فعلته
على اهمالك و برودك و عدم تقديرك لي
على سوء تصرفك على جميع اعذارك التافهة
أذهب عني عن فكري عن قلبي أذهب لا اريدك
لا أريدك و انت كاذب رغم معرفتك بحبي الكبير لك
لا أريد و انت تلعب على أوتار أحاسيسي و مشاعري
و أن ساعدتني بعد طلبي لك فـ سأتراجع عن قراري سأجعلك تساعدني و لن أسامحك بعدها نعم لن أسامحك . . بعد كل ما ذكرته أعلاه و كل ما قلته إلا انني
اود ان أعبر عن ما يحدث لكن لا اعلم ما الذي اود قوله فمشاعري في دوامة من الحيرة و التشتت و الحزن و الكبت و الندم قد اختصر ثلث ما في قلبي لأَدْعُو عليك حقد و كرها بعد حُب عظيم
فليأخذك الله اليه من بعد تمزيقك لدفتر أحلامي و كتاب قصتي معك فليأخذك الله اليه دعاءٌ قد يتحقق فـهو من خالص قلبي و حرقته
..
لـ #نايآ_أگنيس @naya.agnes (نايا كلامج لا قبلة ولا بعده حيكون كلام اعشششق حروفج قسم بالله ) .
.
.
#اليسا @elissazkh @elissa_music_ @elissaians .
.
#متمردة
#البوم_سهرنا_يا_ليل

Read more

Read more

#Repost @booksbyhala with @get_repost ・・・ جائزة الرواية العربية ٢٠١٨ حرب الكلب الثانية: للكاتب الأردني إبراهيم نصر الله نوع الكتاب: رواية تقييم حلا: 5 من 5  بصراحة و للأسف ما عمري قرأت أي كتاب لإبراهيم نصرالله و خصوصي لأنـه بيكتب روايات في مجموعات و أنا بحب اقرأ كل الكتب في أي مجموعة ... #Repost @booksbyhala with @get_repost
・・・
🌟جائزة الرواية العربية ٢٠١٨🌟
حرب الكلب🐶 الثانية: للكاتب الأردني إبراهيم نصر الله
نوع الكتاب: رواية
تقييم حلا: 5 من 5
 بصراحة و للأسف ما عمري قرأت أي كتاب لإبراهيم نصرالله و خصوصي لأنـه بيكتب روايات في مجموعات و أنا بحب اقرأ كل الكتب في أي مجموعة من دون ما أقرأ واحد و أنسى الباقي. الكاتب معروف انـه عنده مجموعتين ( الملهاةالفلسطينية و الشرفات) . أول ٢٠١٨ فاز إبراهيم نصرالله بجائزه الرواية العربية عن كتاب حرب الكلب الثانية إلي يعد واحد من مجموعة الشرفات فكان لازم اقرأه. الكتاب بستاهل كل الضجه الاعلامية. كتاب غريب كتير و في خيال علمي. القصة مشوقة من الصفحة الأولى. الأفكار كتير جديده و مكتوبه بطريقة حديثه بس تقليديه اللي بخلي هاد الكتاب سهل للقراءة. الكاتب بحكي عن كيف ممكن المستقبل يكون، مع التطور العلمي الممزوج مع بدائية و تخلف التفكير (اشي احنا هلأ بنواجهه). أنا كتير فخورة بكاتب زي نصرالله و أكيد راح أقرأ كتبه الأخرى عن قريب.

Read more

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 18 Sep 2018 09:00:00 +0000