خانه بدوش قسمت پانزدهم

خانه بدوش قسمت پانزدهم قسمت بیست وششم - ستاره های اوز | فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان | قانون تجارت افغانستان - bsharat.com | نکاتی دربارۀ ویژگیـهای روانشناختی و نقش سیـاسی و اجتماعی ... | پیدایش قبایل افغان (پشتون) درون خراسان (افغانستان) |

خانه بدوش قسمت پانزدهم

قسمت بیست وششم - ستاره های اوز

 

سفرنامـه تایلند

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

بسیـار سفر حتما تا خام شود پخته

همـیشـه گفته اند سفر بهتر از حرص دنیـا خوردن هست .از سالهای بسیـار دور همواره انسانـهایی بوده اند کـه دیدن کشور ها وسرزمـین های دیگر برایشان جالب بوده هست چه انموقع کـه انسان با پای پیـاده از روستا وشـهری بـه شـهر دیگری سفر مـیکرد ووسیله حمل ونقلی نداشت که تا چه بعد کـه با استفاده از حیوانات اهلی همچون اسب وگاو وشتر وفیل وخر وسوار بـه انـها شـهر ها را طی مـید که تا از شـهری بـه شـهری واز کشوری بـه کشور دیگری بروند

با کشف اتش وذغال سنگ وساختن بلم وقایق ولنج وکشتی انسان توانست وسیله مـهم دیگری بـه ابزار سیر وسفرش اضافه کند وبه نقاط دور دست تر برود وبا خود کوله باری از تجارب بـه همراه بیـاورد بـه گردشگری وسیر وسیـاحت وتجارت بپردازد انسان درون این مسیر روز بروز بیش از پیش بـه توسعه صنعت تجارت وگردشگری پرداخت که تا جایی کـه با توسعه ترن وبوجود امدن امکان پرواز های هوایی با استفاده از هواپیماهای بزرگ وکوچک اکنون این امکان را دارد کـه بتواند مسافت های چند هزار کیلومتری را درون چند ساعت طی کند وبه تمام نقاط عالم سفرنماید .

بعد از چندین سال مسافرت ن ونرفتن بـه جایی فرصتی پیش امد که تا سفری بـه کشور تایلند داشته باشم سرزمـینی درون جنوب شرقی اسیـا.هموطنان وهمشـهریـان زیـادی تاکنون بـه این کشور سفر کرده اند واز شـهرهای توریستی ونقاط دیدنی ان دیدن کرده اند اما تاکنون هیچ جایی مطلبی از این سیر وسفر توسط اوزیـها یـا اهالی منطقه از سیر وسفرشان  ننوشته اند.  اوزیـها از دیر باز اهل سفر وگردش وتجارت بوده اند درون یکصد وپنجاه سال گذشته نشان سفر اوزیـها چه درون حوزه خلیج فارس وچه درون خاور نزدیک بوضوح دیده مـیشود وعهای اوزیـها درون هند وکشورهای حوزه خلیج فارس وعراق ونیز چند کشور اروپایی گواه این حرفهاست اما از دهه 60 مـیلادی واز حدود سالهای 70 بـه بعد سفر اوزیـها واهالی منطقه لارستان بـه کشورهای هندوچین وکشورهایی نظیر تایلند وچین وسنگاپور ومالزی بیشتر شده هست هر چند بیشتر این سفرها تجاری بوده هست اما مسافرت بـه کشور تایلند بیش از تجارت به منظور گردش وتفریح وجهانگردی وبازدید از نقاط دیدنی ان کشور بوده هست .بیشترانی کـه تاکنون بـه این کشور مسافرت کرده اند معمولا از چند شـهر توریستی ومحل ومکان های گردشگری بیشتر دیدن نکرده اند من دوست دارم قبل از اینکه بـه این سفر بپردازم خوانندگان عزیز را بـه دو نکته اشارت دهم یک اینکه هر انچه درون این سفر نامـه مـی اید حاصل تحقیق وتفحص شخصی من بوده هست که امکان دارد با انچه دیگران بگویند یـا شنیده وخوانده باشید متفاوت باشد دوم اینکه واقعیت وبیـان واقعیت به منظور من بیش از تعریف وتمجید ارزشمند هست وسعی نموده ام بی هیچ تعصبی وبا نگاهی باز بـه واقعیت درون دسترسم انرا به منظور شما درون این سفرنامـه بازگو کنم فرصت من اندک وتوان من همـین اندازه بوده ومطمئنا خیلی از نقاط وجاها شاید درون این سفرنامـه امکان حضور وثبت نداشته ام ولی اطمـینان دارم درون نوع خود به منظور شما وخوانندگان جالب خواهد بود مطالبی کـه بعد از خواندن همـه انـها بـه درک بهتری از این کشور ومردمان ان وگردشگران خواهید رسید بعد با من درون این سیر وسفر همراه باشید

برای شروع اطلاعات مختصر ومفیدی از این کشور کـه اطلاعات عام وکلی هست در اختیـارتان مـیگذارم این اطلاعات  به منظور مسافرانی کـه مـیخواهند تازه بـه این کشور سفر کنند یـا انـهایی کـه علاقمندان بیشتر راجع بـه سفر وگردشگری اطلاعات پیدا کنند مفید هست

                

کشور پادشاهی تایلند در شرق قاره بزرگ آسیـا قرار دارد که از شرق با کشور کامبوج و ازغرب با کشور مـیانمار از شمال با کشور لائوس وازجنوب با کشور مالزی مرزهای مشترک دارد. خانه بدوش قسمت پانزدهم  نام قبلی این کشور که تا سال 1949 سیـام بوده هست واز این بـه بعد وبا تصویب دولت نام کشور را بـه تایلند تغئیر نام دادند کـه به معنی قوم ازاد وازادی نیز هست . خانه بدوش قسمت پانزدهم کشور تایلند دارای 517000 کیلومتر مربع مساحت و بیش از 66  مـیلیون نفر جمعیت هست و پایتخت آن شـهر بانکوک با  بیش از 10 مـیلیون نفر جمعیت، خانه بدوش قسمت پانزدهم جمعیت تایلند در 74 استان این کشور پراکنده است. زبانمردم این کشور تای یـا تایی هست  .  از نظر دین وائین مردم تایلند بودایی هستند کـه  95درصد بودیسم و 4درصد مسلمان و 1درصد سایر ادیـان. از نظر قوم ها وتبار 75 درصد تای هستند 11 درصد چینی تبار 3.5 مالایی تبار کـه برمـه ای ومالزیـایی وهندی نیز شامل ان مـیشود

 کشور تایلند پادشاهی هست وپادشاه بهوميبول آدوليادج پادشاه ‌80 ساله تايلند هست كه ‌62 سال هست در راس قدرت درون اين كشور قرار دارد،و یکی از ثروتمند‌ترين پادشاه جهان است.  شخص اول مملکت وملکه نیز همراه اوست کـه در بین مردم از انـها بـه احترام یـاد مـیشود  . عوتصویر پادشاه وملکه درون بسیـاری از نقاط شـهر بصورت بزرگ وکوچک دیده مـیشود مانند زمان شاه درون ایران اینکه چقدر این احترام واقعی هست یـا نـه من نتوانستم نظرات مردم را دریـابم اما خود انـها از پادشاه بد گویی نمـی د یـا نارضایتی خودرا از پادشاه نشان نمـی دادند هرچند طی سالهای اخیر شاهد نارضایتی جمعی از مردم تایلند از وضعیت موجود بودیم

واحد پول کشور تایلند بت یـا بات)baht( است که اسکناس های ان شامل 1000باتی 500باتی صد باتی و50 و20 باتی مـی باشد وسکه های ان شامل 10 و5 و3 و1 ونیم باتی هست    . یک دلار برابر با حدودا 31 بات هست و هر یک درهم امارات برابر با حدودا 8 که تا 8.5 بات هست و هر بات تایلند نزدیک بـه 70 تومان هست یعنی هفتاد هزار تومان ایران برابر با 1000 بات تایلندی هست ( این نرخ درحال حاضر تاریخ 28اگوست 2012مـی باشد.  چون نرخ ارزی ایران مرتبا نوسان دارد  )

قسمت دوم

حدود 5 سالی بود کـه به مسافرت نرفته بود هم اعضای خانواده وهم دوستان وهمکاران توصیـه کرده بودند کـه احتیـاج بـه مسافرت داری خودم هم این سالها خیلی خسته شده بودم هرچندخودم خیلی دوست داشتم بروم اوز اما نشد.

برای همـین من درون شرایطی راهی سفر مـیشدم کـه انتخاب زیـادی به منظور مسافرت نداشتم وعملا اجبارا بـه مرخصی مـیرفتم چون مرخصی اعلام شده بـه من بـه مدت دو ماه بود کـه یک ماه انرا درون منزل ونیمـه کار گذرانده بودم تردید زیـادی داشتم کـه به مسافرت بروم از طرف دیگر مرخصی ام هم رو بـه اتمام بود دوست نداشتم تنـها بروم اما امکان وتوان اینکه با خانواده هم بروم برایم مـیسر نبود خیلی صبر کردم که تا دوستی رفیقی یـا اشنایی پیدا شود کـه با هم برویم اما پیدا نشد تا  اول اگوست صبر کردم از انروز بـه بعد تصمـیم جدی شد  ورفتم دنبال تورهای مسافرتی از تورهای ترکیـه ومالزی گرفته که تا چین وتایلند چند جایی قیمت پرسیدم  که تا اینکه رفتم ازانس مسافرتی ساقی کـه در ساختمان هتل کنکورد امارات دفتر دارند انجا کـه رفتم تازه متوجه شدم کـه پاسپورت من وقت زیـادی ندارد ویک ماه دیگر تمام مـیشود مشکل دوچندان شد گفتند حتما پاسپورت حداقل 6 ماه وقت داشته باشند که تا به شما ویزای تایلند بدهند

 از انجا بیرون امدم ساعت 2 بعداز ظهر ماه رمضان بود  .روز دوم رفتم کنسولگری ایران درون دبی کـه پاسپورتم را تجدید کنم قبلا از طریق سایت کنسولی اطلاعات لازم ومدارک لازم به منظور تجدید گذرنامـه پیدا کرده بودم وبرای همـین درون عرض دو ساعت همـه مدارک را تحویل دادم گفتند طی دو سه روز گذرنامـه جدید توسط امپست به منظور شما فرستاده مـیشود سه روز شد 5 روز وبالاخره گذرنامـه جدید بـه در خانـه رسید طی این چند روز از چند جا به منظور تورهای تایلند سوال کردم بهترین قیمت را از یک ازانس درون فلکه ماهی دبی به منظور اقمت درون هتل گرفتم گفت قیمت هتل ان به منظور 7 روزبدون تور وبا صبحانـه650درهم است

. قرار شده بود کـه برای 15 روز بروم اما دوستی گفت تو 7 روز بگیر انجا کـه رفتی اگر دیدی خوب نیست عوض کن حتی دوستی توصیـه کرد کـه من به منظور دو روز بگیرم وتور را مـیتوانی انجا بگیری به منظور همـین من ان 7 روز را پیش ان ازانس رزرو کردم ورفتم سراغ دفتر بلیط فروشی چون این چند روزی کـه گذشته بودبلیط ها گران شده بود مسئول دفتر ازانس مـیگفت نزدیک عید فطر کـه مـیشود بلیط ها به منظور خارج گرانتر مـیشود وراست مـیگفت چون بلیط تایلند رفت وبرگشت انـهم با هواپیمای تایلندی از 2200 بـه 3000 درهم رسیده بود نزدیک بود صرفنظر کنم دیدم با این همـه دوندگی کـه کردم صحیح نیست به منظور همـین همانجا تصمـیم گرفتم . قرار شد ویزا هم ازانس تدارک ببیند وبلیط رفت وبرگشت هم از انجا بگیرم به منظور گرفتن ویزا احتیـاج بـه 500 درهم و نامـه شرکت ودو قطعه عبود کـه انرا درون یک روز از محل کارم تهیـه کردم دو روز بعد ویزا اماده بود.بلیط به منظور ساعت 9 شب روز دوازدهم اگوست بود روز ده اگوست من همـه کارهایم را انجام داده بودم ووسایل اندکی به منظور مسافرت برداشتم یک کیف سامسونت کوچک کـه شامل چند دست لباس وزیر پوش وچیزهایی مثل شانـه وتیغ صورت تراشی وخمـیر دندان مسواک و... بود. دوستانی کـه به تایلند رفته بودند گفتند چیز زیـادی با خودت نبر انجا همـه چیز هست وبار زیـادی نبر  درست مـیگفتند .در کل که تا این لحظه 4150 درهم داده بودمم

قسمت سوم

از عصر روز پرواز استرس زیـادی داشتم دلیل ان مسافرت ن بـه مدت زیـادی با هواپیما بود وشاید تنـهایی دلیل دیگرش بود کـه مرتب استرس مرا زیـاد مـیکرد ناگفته نماند من از پرواز با هواپیما چندان خوشم نمـی اید واگر مسیرهای کشتی وقطار واتوبوس باشد ترجیح مـیدهم با انـها مسافرت کنم که تا با هواپیما

باید دوساعت قبل از پرواز درون فرودگاه بودم به منظور همـین با وجودی کـه استرس داشتم بـه اتفاق اعضای خانواده راهی فرودگاه شدیم شاید به منظور خیلی ها کـه مرتبا مسافرت مـیکنند این وضعیت نباشد ویـای انـها را که تا فرودگاه همراهی نکند اما هم من خودم دوست داشتم انـها بیـایند وهم اعضای خانواده راغب بودند کـه با من بـه فرودگاه بیـایند بچه ها که تا ساعت 8 شب پیشم بودند باری نداشتم فقط کیف ودوربینی کـه توی دست داشتم

مدت ده سالی بود کـه من از فرودگاه شماره یک بـه جایی نرفته بودم طی این مدت کلی تغئیر کرده بود بچه ها وهمسرم کـه چند بار از این ترمـینال رفته بودند گفتند کـه مسیر طولانی که تا گیت سوار شدن حتما بروی بهتر هست که زودتر راه بیفتی به منظور همـین انجا چند که تا عیـادگاری گرفتیم این عها به منظور ادم هایی مثل ما کـه بعد از چندین سال بـه مسافرت مـیرود واقعا یـادگاریست  چند دقیقه بعد ازانـها خداحافظی کردم چندان خوشحال وراحت نبودم وهنوز استرس ودوری از انـها اذیتم مـیکرد بالاخره از قسمت بازید وکنترل عبور کردم وبعد از طی مسافتی درون داخل فرودگاه بـه محل سوار شدن رسیدم

 اول انـها کـه در قسمت فرست کلاس یعنی جایی بهتر درون قسمتی از هواپیما بودند کنترل شدند وبه داخل هواپیما راهنمایی شدند بعد از ان بقیـه مسافران بودند هواپیمای تایلندی تای ایرهواپیمای بسیـار بزرگی بود کـه 63 لاین 7 نفره درون قسمت پائین داشت سه لاین درون وسط ودولاین درون دوطرف پنجره ها . جایی کـه قرار بود من بنشینم کنار پنجره جلوی بال هواپیما بود یعنی نزدیک بـه جلو هواپیما با وجودی کـه هواپیمای بزرگی بود اما تعداد مسافران بسیـار کم بود نزدیک بـه دو سوم صندلی ها خالی بود دلیلش را ندانستم با توجه بـه اینکه اژانس هواپیمایی ودفتر بلیط فروشی گفته بود کـه نرخ ها بالا رفته وجا کم هست من تعجب کردم کـه چرا اینـهمـه صندلی خالیست جلو وپشت سر من خالی بود وردیف مـیانی فقط یکنفر نشسته بود کنار من همـی نبود از این بابت راحت بودم اما هنوز استرس قبلی داشتم هواپیما سر ساعت حرکت کرد مـهماندار توضیحات لازم از طریق مانیتور نصب شده کـه تصویری هست بـه مسافران داد واز شماره پرواز ومدت پرواز گفت مدت پرواز ما از دبی که تا بانکوک پایتخت کشور تایلند 6ساعت ونیم اعلام شد وگفت که تا چه ارتفاعی پرواز مـیکند

هواپیماچرخی زد ودر باند اصلی قرار گرفت توقف بسیـار کوتاهی کرد وگازش را گرفت وبا سرعت تمام از زمـین بلند شد جدا شدن از زمـین حال وهوای دیگری دارد کـه با بسیـاری از چیزهای روی زمـینی متفاوت هست واگر مدت ها مسافرت نرفته باشی یـاد اولین پروازت مـی افتی زمانی کـه اوج مـیگیری وادم ها وهمـه چیزهای  زمـینی کوچک وکوچکتر مـیشوند ادم ها از ان بالا فقط ادمـی بیش نیستند. نـه رنگ انـها معلوم هست نـه نزاد وطایف اشان چه ماشین بنز باشد چه تویوتا وومزدا وهیوندا چه موتور سیکلت ودوچرخه چه خر وشتر همـه از ان بالا فقط وسیله هایی بیش نیستند درختان کوچک مـیشوند وکوه ها کوچک و کوچکتر که تا بدانی دنیـا همـه ان چیزی نیست وان جایی نیست کـه تو روزانـه خود را درون ان مـیگذرانی بلکه این زمـین با همـه بزرگی اش وبا همـه دارایی هایش کوچک وکوچکتر مـیشود وابهت جهان کمـی درون نظرت مـی اید وانچه این بالا با ابهت وزیبایی خودنمایی مـیکند تاریکی عظیم وسوسوهای بسیـار دور واندکی هست که گاه مـی بینی وودر هوای روشن  ابرهای بزرگ وکوچک با جلوه های بسیـار هستند کـه دوست داری لمسشان کنی اما فقط مـیتوانی نظاره اش کنی بشرطی کـه کیفت ودفترت را درنیـاورده باشی که تا حساب وکتاب مال دنیـا را ی شاید هم خواب باشی

ساعت 21و21 دقیقه شب کمربندها باز شد ومـهمانداران امدند مـهمانداران مرد با لباس سرخ تیره وزنان با بلوز ودامن ابی تیره بسراغ مسافران امدند بـه هر کدام از ما یک هدفون گوشی به منظور شنیدن موسیقی ودیدن فیلم دادند ویک پتو کوچک بسته بندی شده مسافرتی (چون هر چه هواپیما بالاتر مـیرود هوا سردتر مـیشود واین پتو بپگرمای خوبی مـیدهد به منظور زمان خوابیدن وگرم شدن ) بعد از نوشیدنی اوردند چندین نمونـه نوشیدنی بود از قوطی که تا اب سیب وپرتقال که تا بطریـهای شیشـه ای زرد وسفید ونارنجی از الکلی که تا غیر الکلی از هر مـی پرسیدند کـه چه مـیخورد وبه اندازه لازم به منظور او مـی ریختند واین کاررا با حوصله وادب بسیـار انجام مـیدادند مـهماندرای یعنی همـین .. یعنی این کـه مـهمانانت از رفتا وبرخورد تو راضی باشند ومـهمان هم بداند کـه لازمـه برخورد خوب احترام هست مـهمانداران درون طول این مسافرت دوبار نوشیدنی اوردند واگری هم تقاضا مـیکرد باز هم برایش درون حد معقول مـی اوردند چون بالاخره هر چیزی حدی دارد وهواپیما هتل وبارنیست واگر هم ندانی سفر بـه شما مـی اموزد کـه همـه جا همـه چیز یکسان نیست وانسان مـیتواند همـیشـه یـاد بگیرد واز زندگی ورفتار دیگران بیـاموزد

قسمت چهارم

معمولا هواپیمایی های هر کشوری سعی مـیکنند خوش قد وقواره ترین مردان وزنانشان را به منظور مـهمانداری درون هواپیما انتخاب کنند من به منظور اولین بار بود کـه زنان ومردانی تایلندی از نزدیک واز طریق همـین مـهمانداران مـی شناختم شاید قبلا جایی اتفاقی دیده باشم اما بطور مشخص اینبار درون هواپیمای تایلندی بود کـه از نزدیک مـی دیدم صورت انـها مثل اکثر اهالی اسیـای جنوبی شرقی بود چیزی بین چین وفلپینی انگار مخلوط انـها بودند البته انـها قوم خاصی هستند کـه بیش از 70 درصد انـها تایی هستند ملت ها درون گذر زمان وبر اثر جنگ ها ومراودت وازدواج قوم ها طبیعی هست که نشانـه های اقوام وملت های کناری را داشته باشند مثل جنوبی های کشورمان با سواحل خلیج فارس مثل ترکمن ها ی ما با ترکمنستان واسیـای مـیانـه یـا بلوچ ها با اهالی همرز کشورمان

ساعت از 11 شب گذشته بود وهنوز خیلی راه مانده بود که تا به تایلند برسیم مانیتور روبرو گاهگاهی مسیر هواپیما را نشان مـیداد حتما از سواحل عمان وهند ودیگر کشورها مـیگذشت که تا به تایلند برسیم تحمل این همـه راه تازه انـهم با هواپیما برایم چندان خوشایند نبود بیشتر چراغ ها بالای سر مسافران خاموش بود کنار من همـی نبود کـه بخواهم با او حرف ب تنـها راه وقت تلف گوش بـه موسیقی ونگاه فیلم از طریق مانتیور روبرو بود که تا دلت مـیخواست فیلم داشت بـه نظرم بیشتر از صد شاید هم دویست که تا وهمچنین انواع ترانـه وموسیقی  یکی دو که تا امتحانی فیلم نگاه کردم زیـاد طول نکشید از انـها خسته شد چند تایی هم موسیقی گوش کردم با این همـه دیدم حالا شده ساعت 12  بـه ما گفته بودند شما از دبی که تا بانکوک پایتخت تایلند 6ساعت ونیم پرواز دارید اما مسئله خیلی جالب این بود کـه ما ساعت 9 از دبی حرکت مـیکردیم وساعت 6وربع بـه بانکوک مـیرسیدم یعنی بیش از 9ساعت درون صورتی کـه هواپیما همان 6ساعت ونیم مـیرسید قدری عجیب هست اما وقتی بدانی کـه تفاوت ساعت ما با تایلند سه ساعت هست وانـها جلوتر از ما هستند قدری مشکل حل مـیشود اما وضعیت عجیبی هست چون درون هوا فقط ما نیستیم کـه با سرعت 700 یـا 800 کیلومتر حرکت مـیکنیم بلکه خود کره زمـین هم درون حال حرکت هست واین تفاوت را حتما از نظر هوا وفضا فهمـید درون برگشت هم همـین اتفاق افتاد چون از انجا 4 وربع حرکت کردیم وبا وجود 6ساعت ونیم پرواز هواپیما ساعت 8به دبی رسیدیم یعنی سه ساعت وچهل وپنج دقیقه وپیچیدگی باز درون همان مسئله است

هوای بیرون از هواپیما 70 درجه زیر صفر بود ویواش یواش سردی هوا درون داخل هم احساس مـیشد پتو مسافرتی بدرد همـین مواقع مـیخورد سعی کردم بخوابم اما خوابم نمـی برد بعد از نیم ساعت دوباره شروع کردم بـه دیدن فیلم وگوش بـه موسیقی  بعد از مدتی متوجه شدم ساعت از 1ونیم شب گذشته مثل اینکه خوابم بود احساس خوبی داشتم خوابیدن خیلی مواقع بـه ادم احساس راحتی مـیدهد به منظور همـین مثلی شده بودم کـه انگار حالا سوار هواپیما شده هست کهکاندار داشت رد مـیشد گفتم چایی دارید گفت الان مـیارم واقعا این چایی چسپید بعد از چایی فکر توان اینرا را دارد کـه تورا بـه همـه جا ببرد ودر این سکوت فکرم بـه همـه جا سرک مـیکشید بـه اعضای خانواده کـه از انـها دور مـیشدم بـه دوستان بـه همکاران بـه کار وزندگی بـه ادم ها وحالت واحساسشان بـه فامـیل وقوم وطایقه بـه ولایت وشـهر ودیـار خلاصه همـه مـی ایند وقدری درون ذهنت مـی چرخند ومـی روند این خاصیت ذهن وفکر هست که توان اینرا را دارد کـه همـه فاصله ها را با سرعتی غیر قابل باور کوتاه کند بـه کودکی وجوانی برود واز انجا بـه حال واینده پرت کند دنیـای فکر شگفت انگیز است  ومن این ساعت ها را با ان غول بی صدا مـیگذراندم

دلم مـیخواست زودتر هوا روشن شود واز این تاریکی بدرائیم ساعت 4ونیم شده بود هوا رو بـه روشنی مـیرفت اما هنوز چیزی دیده نمـی شد ان دورها چیزی شبیـه بـه افق وصبح گاه دیده مـیشدم هر چه جلوتر مـیرفتیم وضوح انـها بیشتر مـیشد که تا اینکه حوالی ساعت 5ونیم بود کـه دیدم ابرهایی بسیـار غول اسا مثل ابرهایی کـه در دوره های اول پیدایش زمـین بوده اند پدیدار شد ابرهایی با قطر چند صد وشاید هزارها متر سیـاه وترسناک کـه بالاتر از ابرهای پائینی بودند من تاکنون چنین ابرهایی ندیده بودم ادم اینزمان بیشتر بـه علل بسیـاری از باران های سیل اسا وتوفانـهای عظیم پی مـیبرد واقعا اعجاب انگیز بودند با وجودی کـه چند که تا عوفیلم گرفتم اما فیلم ها نتوانستند ان عظمت بزرگ ابرها را نشان بدهند امـیدوارم فرصتی برایتان پیش بیـاید که تا با این شگفتی طبیعت روبرو شوید هر چه جلوتر مـیرفتیم ابرهای بیشتر واینبار روشنتر و وسیعتری مـیدیدم واقعا دوست داشتم ان بالا همـه انـها را لمس کنم ومثل فیلم های کارتونی درون ان غلت ب وسوار انـها شوم ساعت حوالی 6 بود کـه وارد سرزمـین تایلند شدیم از ان بالا همـه جا سرسبز مزارع وکشتزارهای فراوان کـه مانند مخملی دامن طبیعت را درون برگرفته بود چندین سال بود کـه چنین مناظر زیبایی را ندیده بودم یـاد شمال کشورمان گیلان ومازندران افتاد با این تفاوت کـه اینجا همـه جا مسطح وسبز بود ودر این مسیری کـه هواپیما طی مـیکرد خبری از کوه وتپه های بزرگ نبود

زیبایی این مناظره مرا مجذوب کرده بود ونفهمـیدم کی بود کـه مـهماندار از طرف خلبان اعلام کرد کـه تا چند دقیقه دیگر درون فرودگاه بین المللی بانکوک بزمـین خواهیم نشست واز همـه تقاضا کرد کـه صندلی ها را بـه حالت عمودی برگردانید وکمربندها را ببندید وتا توقف کامل صندلی خودرا ترک نکنید امری کـه در همـه هواپیماهای دنیـا هنگام صعود وفرود رعایت مـیشود

هواپیمای تایلندی بدون هیچ تاخیری با فرودی خوب وایمن درون فرودگاه بانکوک بزمـین نشست فرودگاهی مملو از هواپیما ومسافران تازه از راه رسیده وهیچ چیز درون یک سفر بـه این اندازه مـهم نیست کـه سلامت وتندرست بـه مقصد برسی وبرای همـه مسافران این مـهم رخ داد

ف یلم سفرنامـه تایلند  1

فیلم سفرنامـه تایلند  2

فیلم سفرنامـه تایلند  3
فیلم سفرنامـه تایلند  4

قسمت پنجم

چند دقیقه ای طول کشید که تا مسافران از کانال مخصوص پیـاده شدند من وسایلی درون قسمت بار هواپیما نداشتم اما قبل از ان حتما از قسمت کنترل پاسپورت عبور مـیکردم از محل پیـاده شدن که تا رسیدن بـه ان قسمت مسیری طولانی  بود کـه بدو طریق ریلی وبرقی وپیـاده مـیتوانستی بـه انجا برسی شبیـه فرودگاه شماره یک دبی .فرودگاه خوب وتمـیزی بود وهمانند بسیـاری از فرودگاههای جهان بود از همـه قوم وملیت امده بودند تایلند .وقتی بـه قسمت کنترل رسیدیم شلوغ بود مثل اینکه همـیشـه ان قسمت شلوغ هست در یکی از صف ها ایستادم حدود 20 دقیقه ای طول کشید پاسپورتم نگاه کرد ومـهر زد ومن راهی شدم  از چند نفر مسیر خروجی پرسیدم حالا حتما دنبال وسیله ای به منظور رفتن بـه محل هتل درون داخل شـهر مـیگشتم چون من با تور نیـامده بودم خودم دنبال وسیله نقلیـه گشتم داخل خود فرودگاه هم تاکسی کرایـه ای بود اما مـیدانستم کـه نرخ انجا بیشتر از بیرون محوطه هست برای همـین از همان طبقه ای کـه بود رفتم پائین کنار خیـابان وبیرون از فرودگاه تاکسی های سرویس داخل شـهری بودند کـه باز هم بنوعی متعلق بـه خود فرودگاه بود اکثر ماشین ها تویوتا بود با چند نفر سر کرایـه رفتن بـه محل صحبت کردم دیدم اکثر نرخ ها مثل هم هست ولی بعضی از انـها از هتلی کـه قرار بود بروم انجا اطلاع کمـی داشتند  علتش را نمـی دانستم بالاخره راننده خوبی پیدا کردم کـه ان مسیر را مـیدانست اسمش دالنگ بود با دالانگ  توافق کردیم با 500 بات منو بـه انجا برسونـه انـهم قبول کرد وسوار شدم شباهت زیـادی بـه ادم فیلم های کره ای داشت  ادم ساده ودلنشینی بود از شکل وقیـافه اش بر مـی امد کـه شـهرستانی یـا از اهالی روستا باشد خیلی صمـیمـی وبا علاقه حرف مـیزد هردو مثل هم بودیم نـه من بـه انگلیسی مسلط یودم ونـه اون اما حرف همدیگر را خوب مـیفهمـیدیم   اولین چیز جالی کـه متوجه شدم رانندگی درون ان کشور بود چون فرمان ماشین ها درون انجا همـه درون سمت راست قرار دارد ومسیر خیـابانـها هم بر خلاف ایران ودبی هست انجا مثل کشورهای انگلیس وژاپن وچند کشور دیگر رانندگی مـیکنند به منظور همـین من به منظور اولین بار بود کـه ماشینی سوار مـیشدم کـه راننده ان سمت راست من نشسته بود

دالانگ گفت کجا حتما بریم گفتم هتل سواسدی اسمایل این فهمـید کجاست گفتم دور است؟ گفت اره

فرودگاه بین المللی تایلند درون خارج وحاشیـه شـهر قرار دارد این فرودگاه مجهز وزیبا چندین سال هست که جای فرودگاه قدیمـی شـهر بانکوک  را گرفته چون فرودگاه قبلی کوچک بوده وظرفیت این همـه پرواز ومسافر را نداشته که تا انجا کـه پرسیدم فرودگاه قدیمـی بیشتر محل پرواز های داخلی وپرواز هواپیماهای مقامات وپادشاه تایلند است

من یکی دوتا سوال از دالانگ کردم اما اون با حرارت چندین جواب مـیداد از ادم های راحت کـه دل ودماغ حرف زدن دارند ادم خوشش مـی اید بخصوص ادم هایی کـه با مـهربانی وصمـیمـیت این رفتار دارند .سیستم شـهری وخیـابان کشی انجا وبلوارهایش واتوبانـهایش شبیـه قسمتی از تهران بود اما تهران این همـه پل های دوطبقه درون .ورودی شـهر ندارد اتوبانـهای هوایی کـه گاه بـه بیست که تا سی کیلومتر مـیرسد البته به منظور شـهر بزرگی مثل بانکوک با انـهمـه ماشین وتردد مسافران داشتن  چنین پل ها و مسیرها از ترافیک ورودی شـهری وداخل شـهر مـیکاهد

طی مسیری کـه مـی امدم به منظور انکه درون ذهن خودم بماند چندین عوچند فیلم کوتاه گرفتم کـه شما درون اینجا مشاهده مـیکنید اینکه این مسیر ها برایت زیباست  بـه این بر مـیگردد کـه شما از کجا امده باشی اگر از کشورهای فقیر ومناطق محروم جهان امده باشی خیـابانـهایش بسیـار خوب وعالیست اگر از کشورهای چون ایران وترکیـه امده باشی برایتان خوب هست اما زیـاد عالی نیست واحساس خودی مـیکنی اما اگر از کشورهای اروپایی وکشورهای حوزه خلیج فارس مانند کشور امارات وشـهردبی امده باشی مطمئن خواهید شد کـه به زیبایی انـها نیست

فیلم سفرنامـه تایلند -7 ورودی شـهر بانکوک

فیلم سفرنامـه تایلند -8 ورودی شـهر بانکوک

فیلم سفرنامـه تایلند -9 ورودی شـهر بانکوک

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت ششم

به نظرم هیچ کشوری مثل کشور دیگری نیست هر کشوری ویزگی ها وجغرافیـایی واب وهوا وتاریخ وفرهنگ و رسم ورسومـی به منظور خودش دارد واینرا درون هر سفری کـه ادم از جایی بـه جای دیگر داشته باشد درک خواهد کرد درون ابتدای ورود بـه خیـاباتهای بانوک این درک هر دم بیشتر وبیشتر مـیشد دالانگ با سرعتی مطمئن وبدون اشتباه از خیـابانـهای مختلف گذشت ومرا بـه جایی رساند کـه هتل سواسدی اسمایل این درون انجا قرار داشت از تاکسی کـه پیـاده شدم از دالانگ تشکر کردم وکرایـه اش را دادم وبا او خداحافظی کرد

خیـابان نزدیک هتل سواسدی اسمایل این

 باورم نمـی شد هتل من حتما اینجا باشد درون یک کوچه خیـابان فرعی روبری یک مشت دستفروش مواد عذایی بر روی تابلویی محقر نوشته شده بود هتل سواسدی این انگار امده بودم کوچه بعد کوچه های دروازه غار تهران وحوالی خیـابان اذری  اصلا باورم نمـیشد ان هتلی کـه ازانس بـه من درون دبی نشان داده بود این هست پاره ای نبود یک دوپله ای بالا رفتم محموطه بازی بود کـه چند ردیف صندلی با مـیز درون فضای باز گذاشته بودند این لابی اش بود یک مـیز بلیـارد کهنـه هم گوشـه ای بود ویک دکه نوشیدنی از قهوه گرفته که تا اب وات الکلی درون وپیکری نداشت رفتم بالا وسوال کردم پسر جوان تایلندی مسئول انجا بود گفتم کـه قرار هست من یک هفته ای اینجا باشم نگاهی بـه اوراق من وپاسپورت انداخت وگفت باشـه خیلی عادی ومعمولی برخورد داشت نـه تعارفی نـه تکریمـی نـه انچنان خوش امدی خیلی زود بـه یکی از کارگرانش کـه انجا بود یک کلید داد گفت همراش برو درون همـین محموطه وارد یک راهرو بایک شدیم از چند پله متروک بالا رفتیم وباز درون همان طبقه وارد یک راهر طولانی تر وباریک شدیم درون اطاقی باز کرد چراغ روشن کرد وکلید داد دستم خیلی حالم گرفته شد صداش زدم گفتم من اینجا نمـی خوام چون هیچ پنجره ای نداشت هر چه باهاش حرف زدم نمـی فهمـید با هم رفتیم پائین بـه مسئول انجا گفتم این اطاق خوب نیست انـهم خیلی راحت دوباره یک کلید دیگر داد گفت همراهش برو رفتم  دوباره از راهرو گذشتیم اینبار بـه راهرو دیگری درون همـین هم کف پیچید راهروی بسیـار باریکی کـه دو که تا ادم بـه زحمت از کنار هم رد مـیشدند یـه اطاق مانده بود بـه ته راهرو درون یـه اطاق باز کرد این هم مثل ان بالایی بود فرقش درون این بود کـه یـه پنجره بسیـار کوچک داشت حتما باور وقبول مـیکردم کـه هر چه کرده ام خودم کرده ام واز این بابت از خودم درون این تصمـیم گیری درون دبی خوشم نیـامد البته مسئول ان ازانس درون دبی هم از انجا اطلاعات نادرستی بـه من داده بود چون عها چیز دیگری بودند کـه شباهت بسیـار کمـی با واقعیت داشتند

اطاق کوچک بـه اصطلاح هتل

اسمش را گذاشته بودند هتل ارزش وشکل ووضع ان بیشتر بـه مسافر خانـه شباهت داشت حتی از مسافرخانـه های جنوب شـهر تهران ومحقر ایران هم کمتر بود چون درون وپیکری کـه نداشت ومن از نظر ایمنی احساس خوبی نداشتم اما با همـه اینـها قبول کردم جایی به منظور اعتراض نداشتم رفتم ودر را باز کردم یک تختخواب یکنفره بود ویک تلویزیون قدیمـی وکهنـه  خط تلفن نداشت بـه نظرم کل اطاق دو متر ونیم درون دو متر بود دستشویی و در یک متر درون شصت سانت جمع وجور درست کرده بودند به منظور دوش گرفتن حتما بغل توالت مـی ایستادی فضای محدوی داشت اما شیر ابش خوب پر اب بود داخل توالت اینـه نداشت اینـه کنار بود دوتا شامپو کوچک ودوتا صابون کوچک ویک حوله داشت ملافه اش وپتوش بد نبود وتمـیز بود  .

هم خسته راه بودم وهم گرفته وبد حال از این هتل ومسافرخانـه  باز بخود گفتم چاره ای نیست وقتی نمـی توانی کاری ی بهتر هست به بعد فکر کنی به منظور همـین بدون اینکه لباسهایم را دربیـارم دراز کشیدم وکمـی رفع خستگی کردم واقعا احتیـاج بـه استراحت داشتم یک ساعتی درون ان فضا خوابم بود بیدار کـه شدم رفتم دوش گرفتم لباسهایم را عوض کردم راستی نگفتم چیز خوب ومدرنی کـه داشت کولر اسپلیت نو یک تونی اش بود کـه اطاق را یخ کرده بود کولر را خاموش کردم دوربینم وپاسپورتم را برداشت ورفتم سراغ مسئول هتل  دو سه نفر اروپایی مشغول گفتگو با او بودند صبر کردم که تا حرفهای انـها تمام بشـه بعد ازش پرسیدم من صحبانـه حتما کجا بخورم گفت مـیتونی بری انجا با دست اشاره کرد یعنی توی همـین محوطه وکنار ان دکه بخوری یک برگه بـه من داد واقعا جای بی درون وپیکری بود لابی توی کوچه وخیـابان بود چند که تا گلدان وچند که تا تابلو تبلیغاتی دوروبر انـها را گرفته بود انور کوچه هم بیش از چندین دکه مشغول درست غذا وغذا بـه مشتریـان بودند صبحانـه دو سه نمونـه بود کـه به انتخاب شما مـی اوردند یک نمونـه دو که تا تخم مرغ نیمرو با یـه تکه نان تست شده نمونـه دیگر باز تخم مرغ با یک تکه گوشت خوک برشته ویک نمونـه هم کره مربا بود من تخم مرع انتخاب کردم با چایی نانش کم بود دوتکه نان دیگر اورد کـه بعدا با ما حساب کرد همـینطور کـه نشسته بودم اطراف را برانداز مـیکردم چیزی کـه خیلی به منظور من تعجب اور بود حضور بسیـار زیـاد اروپایی بخصوص زنان وپسران ومردان جوان اروپایی درون این منطقه بودند چون بیشترین توریستی کـه در این قسمت مـی دیدم انـها بودند وجالب اینکه انـها کنار این دکه ها نشسته بودند ودر حال خوردن غذا ونوشیدنی کنار دکه ها بودند

محل هتل درون منطقه جنوبی شـهر بانکوک

ابرها بیشتر شدند وهوا تیره شد چند تایی رعد وبرق وبعد باران شدید وتندی کـه در یک لحظه اب همـه جا جاری شد از اینکه بعد از این خستگی وگرفتگی باران تراوت تازه ای بـه من داد خیلی خوشحال شدم انگار دوباره وتازه بـه بانکوک امده بودم وهمـه ان مسائل به منظور لحطاتی وحتی ساعاتی فراموش کردم چند که تا عگرفتم وبا همان لباس ها شروغ بـه قدم زدن درون باران کردم شدت باران کم شده بود اما هنوز مـی بارید مدتها بود زیر باران راه نرفته بودم جدا ادمـی چیست ؟ مـیتواند درون یک لحظه از شرایطی بـه شرایط دیگری سیر کند واز همانجا بـه اوج یـا نزول درون اید ومن درون ان لحظه ها انچنان بودم  مدام تصادم خودم بودم ومدام از این لحظه بـه لحظه دیگری پرت مـیشدم و این موضوع بی هیچ کوششی درون حال شدن بود مثل رعدی کـه مـی اید مانند بارانی کـه بی خبر مـی بارد وهمانند برگی کـه از درخت مـی افتد ومن درون این لحظات مدام خودم را مـیدیدم جایی به منظور تظاهر ویـا تفاخر نبود تنـهایی بود وشـهادت ومشاهده . ومن دوباره سرحال امده بودم واز باران وبودنم خوشحال بودم

فیلم سفرنامـه تایلند / از داخل اطاق هتل سواسدس این

قسمت هفتم

همـینطور کـه در باران قدم مـیزدم بـه اطرافم نگاه مـیکردم دکه های غذا فروشی دکه های مـیوه فروشی درون حال فروش غذا ومـیوه بـه مشتریـان وتوریست ها بودند از انـها چند که تا عگرفتم باران کـه بند امد کوچه وخیـابان بـه وضعیت عادی برگشت رهگذران بیشتر شدند درون همـین حوالی کـه گشت مـیزذم دیدم هتل های زیـادی مثل هتل من هست هتل هایی کـه لابی  مجزا نداشتند وبه خیـابان وکوچه ارتباط داشتند تعداد دکه ها درون طول این کوچه وکوچه های بغلی زیـاد بود رفتم سوپر مارکت 7 الون انجا دنبال کارت تلفن وتماس با دبی بودم یک سیم کارت تایلند بـه قیمت 300 بات خ و100 بات هم به منظور شارز موبایل وتماس گرفتم اما هر چه کردم نتوانستم تماس برقرار کنم دوست داشتم خیلی زود بـه خانواده اطلاع دهم کـه من اینجا هستم وبه سلامت درون هتل زندگی مـیکنم اما امکان پذیر نشد که تا عصر از هری پرسیدم چگونـه با دبی تماس بگیرمـی نمـی دانست وخیلی زود فهمـیدم درون این شـهر توریستی وگردشگری انچه اطلاع دارند راجع بـه گردش درون شـهر وامکانات تفریحی هست تا اخر شب باز موفق بـه تماس نشدم

دوستی درون دبی شماره تلفن یکی از دوستان وهمشـهریـان کـه در تایلند بود بـه من داد  تصمـیم گرقتم به منظور اطمـینان واطلاعات بیشتر با او تماس بگیرم  شماره تلفن او کـه در تایلند بود گرفتم عارف گوشی را برداشت خیلی خوشحال شدم وبه خودم گفتم مشکلم حل شده بعد از احوالپرسی بـه او توضیح دادم کـه من درون بانکوک هستم اما او خیلی زود بـه من گفت کـه الان بانکوک نیست ودر مالزی بسر مـیبرد وتا چهار روز دیگر بر نمـی گردد اما چند نکته واطلاع بـه من داد وگفت اگر مـیخواهی وجایت درست نیست مـیتوانی بـه مرکز شـهر بروی وادرس هتل گرس بـه من داد با او خداحافظی کردم وکمـی ملول شدم از اینکه او اینجا نیست

اما چاره ای نبود ومن حتما از مرخصی وبودنم درون تایلند استفاده مـیکردم همـینطور کـه قدم مـیزدم دو سه که تا جلو امدند ویکسری عوکاتولاگ بـه من نشان دادند بعضی از انـها مربوط بـه ماساژ پا ودست وکل بدن بود وبعضی دیگر مربوط بـه نقاط دیدنی وگردشگری انجا بود بالاخره با یکی از انـها وارد صحبت شدم ادم مـیانسالی بود انگلیسی اش بد نبود وشـهر را خوب مـیفهمـید یک موتور سه چرخه داشت اسم ان توک توک بود توک توک وسیله نقلیـه سه چرخه ای موتوری هست که یک چرخ درون جلو ودوچرخ درون عقب دارد راننده تک نفره هست وپشت ان یک سیت هست که دو نفر وسه نفر وگاه چهار نفر درون ان پشت جا مـیگیرند  توک توک مثل شناسنامـه وسیله نقلیـه خیـابانـهای تایلند بخصوص درون شـهر بانکوک هست وهر جایی کـه نگاه کنید این سه چرخه های موتوری را مـی بینید کرایـه انـها معمولا کمتر از تاکسی هست وقدرت مانور ش درون خیـابانـها بهتر از تاکسی هست سرعت خیلی زیـادی ندارد اما خوب هست یک سقف هم بالای سر دارد اما کناره های توک توک باز هست وشما مـیتوانید اطراف را خوب ببینید

 شیشـه  مـیگفت هر جا کـه بخواهی مـیبرمت از جاهای دیدنی گرفته که تا ماساژ وفروشگاههای دوخت ودوز وتهیـه جواهرات قیمتی  ادم جالبی بود بـه دل ادم مـی نشست خیلی زود صمـیمـی شدیم اسمش شیسه بود اما وقتی خودش اسمش را مـیگفت بیشتر شبیـه شیشـه بود به منظور همـین من هم بهش مـیگفتم شیشـه اسم خیلی راحتی بود وادم فراموش نمـی کرد

به او گفتم من مـیروم که تا هتل وبرمـیگردم ادم کاسبی بود بلافاصله گفت بعد شماره تلفنت را بده که تا من بیـام انجا هنوز مطمئن نبودم کـه مـیخواهم با او بـه جایی بروم یـانـه به منظور همـین گفتم اگه خواستم برمـیگردم اما شماره تلفنم را دادم درون مسیری کـه به هتل مـیرفتم تعداد زیـادی تخت ونیم تخت درون بیرون از محل ماساز ها وروی خیـابان بود کـه عده ای مشغول ماساز پای مشتریـان بودند برایم جالب بود قیمت انـها را پرسیدم به منظور یکساعت ماساز 200 بات مـیگرفتند توی همـین کوچه حدود 15 نفر روی تخت ها ونمـی تخت ها دراز کشیده بودند وتایلندی ها از مرد وزن مشغول ماساز پای انـها بودند بدم نمـی امد کـه من هم به منظور ماساز بروم اما انموقع تصمـیم قطعی نداشتم وهنوز فکرم مشغول بود انجا ها دوری زدم ورفتم هتل کمـی روی تخت دراز کشیدم دیدم دارد وقتم هدر مـیرود وبا فکر زیـاد کاری از پیش نمـی رود به منظور همـین برگشت سراغ شیشـه گفتم جاهای دیدنی ات کجاست گفت تمپل بود وچند جای دیگر نام برد از بودا ومعابد بودایی خیلی شنیده بودم دوست داشتم برم اونجا شیشـه گفت باشد مـیرویم انجا

در هر کشوری کـه ادم مـیرود حتما ادم یک اطلاعات کمـی از روابط وضوابط انجا بداند  به منظور همـین من قبل از رفتن بـه تایلند چیزهایی از دوستان واشنایـانی کـه به تایلند سفر کرده بودند پرسیده بودم ویکی از نکاتی کـه انـها بـه من گفته بودند این بود کـه در انجا هم مثل بسیـاری از کشورهای اسیـایی انجا چانـه زنی خیلی زیـاد  هست وفورا هر قیمتی گفتند قبول نکن وبر سر قیمت چانـه بزن بـه شیشـه گفتم که تا انجا کـه معبد بودا هست چقدر مـیگیری اول گفت 800 بات بعد از چانـه زنی بالاخره رسیدیم بـه قیمت 200 بات خودش مـیگفت خیلی راه هست وهزینـه دارد اما توافق کردیم کـه با همـین نرخ 200 بات برویم انجا چیزی کـه در این بازدیدها رعایت مـیشود این هست که راننده توک توک یـا تاکسی  تا زمانی کـه شما از ان منطقه دیدنی بازدید مـیکند منتظر شما مـیماند حتی اگر این بازدید یک ساعت طول بکشد واین ویژگی خوبی درون صنعت گردشگری وتوریستی تایلند هست که حتما از ان درس گرفت ودر صنعت بسیـاری از کشورها مورد استفاده قرار داد این یعنی احترام بـه توریست وامکان استفاده از جاذبه های توریستی هر کشور

]چند عاز اطراف هتل سواسدی این  درون بانکوک

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

 

قسمت هشتم

شیشـه گفت برویم تمپل گفتم باشـه مـیریم تمپل (معبد بودا ) اولین باری بود کـه سوار یک وسیله سه چرخه بنام توک توک مـیشدم تجربه تازه ای بود عقب وپشت سر شیشـه نشستم وحرکت کرد این اولین باری بود کـه مـیخواستم بروم واز یک معبد بودایی دیدن کنم درون مطبوعات وسایت های مختلف انترنتی از بودا ومعابد بودا چیزهایی شنیده بودم وحالا مـیرفتم کـه این معابد را از نزدیک ببینم  توک توک بعد از گشت وگذار خیـابانـها وبعد از حدود بیست دقیقه منو بـه یک منطقه ای رساند کـه یکی ازمعابد دیدنی بودا درون انجا قرار داشت مرا سر کوچه انجا پیـاده کرد وگفت من که تا امدنت وبرگشت از معبد اینجا منتظرت مـیمانم

در ابتدای ورودی کوچه دست فروشـها بودند کـه داشتند غذا ومـیوه وبعضی از نمادهای ائین بودا مـی فروختند 50 متری کـه داخل کوچه شدم وارد کوچه باریکتری شدم کـه مجسمـه بلند بودا از انجا کاملا پیدا بود درون انجا دو معبد جداگانـه بود سمت چپ مجسمـه بزرگ وبلند بودا بود کـه به نظرم حدود بیست متری مـیشد مجسمـه ای طلایی کـه در زیر ان  مقداری گل وغذا بود وبازدیدکنندگان بودایی بـه رسم وائین خود عود مـی گرفتند وانرا مانند شمع اتش مـیزدند وکنار پای بودا مـی گذاشتند درون اطراف این مجسمـه بزرگ غرفه هایی قرار داشت کـه مربوط بـه ائین ورسومات بودایی بود  از گردنبدهای مختلف گرفته که تا مجسمـه های کوچک وبزرگ بودا ونیزچیزهایی از سنگ وسفال وچوب مـی فروختند وتوریست ها بنا بـه علاقه ای کـه داشتند یـا مـی خد یـا از انـها عمـی گرفتند البته کنار بعضی از این مکانـها نمـی توانستی با کفش بروی مانند داخل صحن بسیـاری از مساجد درون نزد مسلمانان انجا هم همـینگونـه بود. سوالی کـه انجا برایم پیش امد گذاشتن غذا به منظور بودا بود غذا ومـیوه وگل از مرغ وگوشت خوک گرفته که تا سوسیس ومـیوه جات انجا وکنار مجسمـه بودا بود من از چند نفر انجا سوال کردم چیزی دریـافت نکردم جز اینکه بـه رسم احترام هست

حدود ربع ساعتی انجا ایستادم ببینم بالاخره با این غذاها چه مـیکنند هیچ اتفاقی نیفتاد ورفتم سراغ یک زن مـیانسالی کـه انجا بود گفتگوی صمـیمـی وچند ثانیـه ای با هم داشتیم واز اون تشکر کردم از انجا بیرون امدم ورفتم سراغ معبدی کـه در سمت راست کوچه بود چند پله بالا رفتم ساختمان قشنگ وزیبایی بود درون داخل معبد روبروی مجسمـه سنگی وطلایی بودا عده ای درون حال عبادت وراز ونیـاز بودند کفشم را درون اوردم ورفتم از نزدیک انجا را تماشا کردم سکوت عجیبی توام با احترام فضای انجا را گرفته بود حتی دعاهایی کـه مـیخواندند کمتر شنیده مـیشد بیشتر افراد ی کـه در حال عبادت وبه جا اوردن ائین بودایی بودند از خود اهالی تایلند بودند ونیز بودائیـانی کـه از دیگر کشورهای دنیـا امده بودند البته بـه ندرت تعدادی ازافراد کشورهای اروپایی نیز کنار انـها مـیدیدی کـه بنوعی سمبلیک انجا نشسته بودند وگاهی عودی روشن مـید

چند تایی عوکمـی فیلم از داخل معبد وبیرون معبد گرفتم واز انجا بیرون امدم شیشـه سر کوچه منتظرم بود گفت چطور بود گفتم جالب بود ودیدنی بود از اینکه من خوشم امده شیشـه هم خوشش امد گفت برگردیم هتل گفتم نـه اول یـه نوشابه یـا چایی یـا چیزی بخوریم بعد بر مـیگردیم گفتم چه مـیخوری گفت هر چه باشـه دو که تا اب پرتقال گرفتم وسر کوچه همانجا خوردیم  شیشـه گفت برگردیم هتل گفتم جای دیگری کـه مربوط بـه معبد بودا باشد این دور وبر هست ؟ گفت اره اگه بخواهی یـه جای دیگر همـین نزدیکی هست گفتم اگر دور نیست مـی رویم

هوا نیمـه ابری شده بود سوار توک توک شدم وشیشـه براه افتاد حدود ربع ساعتی طول کشید که تا رسیدم بـه معبد دیگری از بودا کـه ازمکانـهای توریستی ودیدنی شـهر بانکوک بود. قبل از پیـاده شدن شیشـه برایم توضیح داد کـه در این معبد یک معبد بزرگ به منظور عبادت هست وچندین مجسمـه سنگی بودا کـه جمعا 166 مجسمـه بودا از مرد وزن بودا هست .محوطه ورودی قشنگی داشت ساختمان ورودی اش بـه سبک بسیـاری از معابد دنیـا زیبا بود وقتی داخل شدیم بسیـاری از توریست ها وگردشگران وارد یک معبدی مـیشدند کـه در ان محل عبادت بود ویک مجسمـه بزرگ درون انجا قرار داشت کفش هایم را کندم و وارد معبد شدم جمعیت زیـادی درون داخل بودند چرخی زدم وبعد از چند دقیقه از انجا بیرون امدم وارد محوطه ای شدم کـه دور که تا دور ان مجسمـه های سنگی بودا درون شکل وشمایل مختلف ودر حالتهای مختلف بودند حق با شیشـه بود 166 مجسمـه سنگی دو که تا دور محوطه بودند گردشگران زیـادی از کشورهای مختلف انجا بودند چند که تا عوفیلم از انجا گرفتم .کلا بازدید من از انجا حدود یکساعتی  طول کشید

بیرون کـه امدم شیشـه کنار توک توک ایستاده بود باز نظرم را پرسید کـه چطور بود گفتم خوب بود .دیدم انجا چیزی روی اتش کباب مـیکنند وداخل یک برگ سبز پیچیده شده است  از شیشـه سوال کردم گفت این کباب موز هست موز را کـه در حد خام هست پوستش را مـیگیرند وانرا وسط برگ موز مـی پیچند ودوسر انرا که تا مـی زنند قیمتش 20 بات بود یکی خ واقعا خوشمزه بود  داغ بود وطعم موز پخته وکمـی برنج پخته مـیداد

ساعت از سه بعد از ظهر گذشته بود وهنوز نـهار نخورده بودم بعد از این همـه گشت وگذار غذا بـه ادم مـی چسپد بـه شیشـه گفتم یـه غذا خوری خوب کجا سراغ داری گفت چه جور غذایی گفتم اگه غذای دریـایی باشـه بهتره گفت بعد بریم

 چند که تا خیـابان گذشتیم وطی راه کلی گپ زدیم بالاخره وارد یک خیـابانی شد کـه هتل بزگی کنار ان بود دو کوچه چپ وراست طی کرد که تا رسیدیم بـه جایی کـه رستوران بود رستوران حالتی نیمـه باز داشت ودر محوطه ورودی بـه داخل رستوران توی قفسه های بزرگی انواع موجودات دریـایی روی یخ فراوان چیده شده بود دو سه نمونـه ماهی دو سه سایز مـیگو وشاه مـیگو وصدف ومرکب ماهی مسئول رستوران پرسید چه سفارش مـیدهید وانتخاب مـیکنید شنیده بودم غذای دریـایی درون تایلند ارزان هست برای همـین چند که تا مـیگو  یک عدد ماهی متوسط وکمـی مرکب ماهی سفارش دادم وبا شیشـه رفتیم داخل رستوران نشستیم . یکی از کارمندان رستوران امد سر مـیز ما وگفت اینـها کـه سفارش دادید سرخ ی باشد یـا کبابی گفتم کبابی گفت نوشیدنی وسوپ هم مـیخورید گفتم بله

شیشـه خیلی خوشحال بود کـه من  اورا بـه نـهار دعوت کرده بودم اول کمـی سالاد اوردند بعد از ان نوشیدنی وبعد از انـهم سوپ اوردند سوپ تند وبامزه ای بود بیشتر مـیگو داشت ودست خرچنگ وسبزیجات تایلندی  بیست دقیقه ای طول کشید که تا غذای اصلی اوردند همـه غذاهاش خوب بود هم بمن چسپید هم بـه شیشـه گفتم بیل بیـارن وقتی بیل را باز کردم واقعا تعجب کردم 2900 بات شده بود دیگر جای پرسیدن نبود پول را دادم وامدیم بیرون بـه شیشـه گفتم کـه چرا نگفتی قیمت های این رستوران اینقدر گران هست گفت تو گفتی یـه جای خوب ببر من هم امدم اینجا گفتم خودت که تا حالا تو این رستوران غذا خوردی با خنده گفت نـه  تقصیر از من بود کـه نپرسیده بودم اما گذشته بود وغذا هم چسپیده بود ودیگر حتما فراموش مـیکردم وهمـینکار کردم وبا شیشـه کمـی حرف زدم وسیگاری کشیدیم ودوباره سوار توک توک شدیم

سوار توک توک کـه شدم یـاد یکی از سخنان بودا افتادم کـه مـیگوید : زندگی انسان مانند شبنمـی هست که از برگ گلی مـی لغزد و فرو مـی چکد

 

قسمت نـهم

عاز درون ورودی شرکت تولید جواهرات درون بانکوک

شیشـه گفت بریم هتل ؟ گفتم اره برمـیگردیم هتل . توی راه کـه مـی امدیم شیشـه گفت یـه جایی هست کـه مرکز تولید چیزهای زینتی وجواهرات هست وسر راهمان هست اگه مـیخواهی بری انجا ببینی من مـیتونم تورا انجا ببرم اول گفتم نـه بعد گفت مجانی هست ومن کرایـه ای از تو نمـی گیرم دیدم سر راهمان هست گفتم باشـه  بعد از ده دقیقه بـه انجا رسیدیم وارد یک مجموعه ای شدیم کـه محل تولید جواهرات وبدلیجات بود جای بسیـار مرتب وشیکی بود شیشـه توک توک را داخل محوطه نگاه داشت وگفت مـیتونی بری انجا وببینی واگر چیزی خواستی بخری دوربینم را برداشتم وراه افتادم  دم درون از من وکسانی کـه از انجا دیدن مـید پذیرایی د ویک لیوان اب خنک یـا یک نوشیدنی مـیدادند من اب را ترجیح دادم بعد از ان سوال د کـه از کجا امدید گفتم ایرانی هستم واز دبی مـی ایم خانمـی کـه مرا همراهی مـیکرد گفت ایلانی گوود گفتم اره گوود با هم وارد قسمتی شدیم کـه تعداد زیـادی با ابزارهای سنتی مشغول جلا بـه سنگ ها وجواهرات وتزئین انـها بودند برایم جالب بود که تا انموقع چنین چیزی از نزدیک ندیده بودم قدری انجا ایستادم خواستم عبگیرم گفتند ممنوع هست وفقط مـیتونی نگاه کنی از عگرفتن صرفنظر کردم وبه راهم درون سالن دیگری کـه مجموعه جواهرات ساخته شده درون انجا بـه نمایش گذاشته بودند راهنمایی شدم همراه من مرتب از خوبی وزیبایی جواهرات وکارهای درست شده برایم توضیح مـیداد واین را به منظور همـهانی کـه وارد ان قسمت مـیشدند انجام مـیگرفت

 سنگ های قیمتی با زیبایی شگفت انگیزی روی انگشترها وگردنبندها ودیگر جواهرات خودنمایی مـید قیمت انـها بالا بود اما من چون نمـی دانستم کـه این قیمت ها با دبی چه فرقی دارد نتوانستم بفهمم کـه گرانتر از دبی بودند یـا نـه جای دیدنی بود بخصوص به منظور خانم ها کـه علاقه وافری بـه اینگونـه چیزها دارند نیم ساعتی انجا چرخیدم وبیرون امدم دم درون چند که تا زن تایلندی با لباس مخصوص تایلند انجا بودند عکسی از دم درون گرفتم ورفتم سراغ شیشـه کـه کنار توک توک مشغول کشیدن سیگار بود گفتم شیشـه حالا دیگه موقع رفتن بـه هتل است

 سوار توک توک شدم توی راه شیشـه گفت توی خیـابان بغلی محل فروش وتولید لباس وپوشاک بسیـار خوبی هست اگه دوست داری ببرمت انجا که تا رفتم حرفی ب دیدم توک توک کنار یک مغازه تولید پوشاک مردانـه ایستاده هست تو دلم گفتم امان از دست این شیشـه نگاهی بـه من کرد وگفت اگه نمـی خواهی بخری برو یـه نگاه کن ضرر ندارد پیـاده شدم ورفتم نگاه کردم مغازه ای معمولی بود کـه کت وشلوار وپیراهن درست مـیکرد وکمربند وکروات هم مـیفروخت پیراهن های خوب وبا کیفیتی بود اما نرخ انـها از دبی گرانتر بود با وجود چانـه زنی بازهم از قیمت ان جنس درون دبی گرانتر بود چند دقیقه ای نگاه کردم وامدم سوار توک توک شدم  بـه شوخی بـه شیشـه گفتم جای دیگری هم حتما برویم انـهم خیلی راحت وجدی گفت اره مـیتونم یـه ماسازی خوب هم ببرمت گفتم تو اینـهمـه را به منظور چه مـیخواهی ببری  انموقع بود کـه برایم توضیح داد کـه من بابت بردن افراد وتوریست ها بـه ان مکانـها کوپن بنزین بـه من مـیدهند وچون بنزین گران هست (هر لیتر 35 بات برابر با لیتری 4درهم ) اگر شما همکاری کنید واز انجاها دیدن کنید بـه من کمک کرده اید من هم بابت اینـها از شما چیزی نمـیگیرم . دیدم روش خوبی به منظور همراهی وهمکاری هست گفتم جناب شیشـه امروز خسته ام و حتما فردا هم بابت این دیدنی های سر راهی بـه شما کمک مـیکنم اما امروز نـه وبگذار به منظور فردا  .خوشحال شد وکلی تشکر کرد وبسوی هتل حرکت کردیم 

وقتی رسیدیم هتل غروب شده بود .شیشـه مـیگفت امروز خیلی دیر کردم وباید هر چه زودتر بـه خانـه برگردم گفتم خانـه ات کجای بانکوک هست گفت داخل شـهر بانکوک نیست وتا بانکوک حدود 50 کیلومتر فاصله دارد فهمـیدم درون روستا یـا شـهر کوچکی کنار بانکوک زندگی مـیکند. سیگارش تمام شده بود دوتا نخ سیگار از من گرفت گفتم امروز بابت اینـهمـه همراهیت تشکر مـیکنم خوشحال شد شاید ادم های کمـی از اون اینگونـه تشکر مـیکنند  درست هست که شیشـه پول مـیگیرد وکارش همـین هست اما من فکر مـیکنم  ادمـی کـه همراه ادم هست وراهنمای خوبی هست باید از چنین ادمـی تشکر کرد گفتم قرارمان دویست بود حالا چقدر مـیشود گفت 300 بـه جای 300 بات 400 بات بـه او دادم هم خودم خوشحال بودم هم شیشـه . احساس هر دوی ما خوب بود گفت بعد فردا مـی ایم وروبری همـین سوپری 7 الون هستم گفتم بعد تا فردا خداحافظ صدای توک توک کل کوچه اطراف هتل را فراگرفت ومن سلانـه سلانـه بـه سمت هتل سواسدی این حرکت کردم

این عاز لابی بی درون وپیکر هتل سواسدی این است

قسمت دهم

حالم خوب بود واولین روزم را درون تایلند با جاهایی دیدنی سپری کرده بودم . رفتم هتل وکلیدم را برداشتم بـه همـین زودی با چندین نفر درون هتل واطراف انجا اشنا شده بودم اری ادم مـیتواند با حتی یک روز از غربتی بدر اید وبا محیط جدید مانوس شود البته همـیشـه این اتفاق بزودی نمـی افتد وبعضی وقتها ونزد بعضی افراد این ایجاد موقعیت زمان بر هست چون ادم هایی هستند کـه چندان اجتماعی نیستند وزیـاد بین خودشان ودیگران مرز مـیگذارند وخیلی سخت با ادم ها احساس نزدیکی مـیکنند .

داخل اطاق کـه شدم اول یک دوش حسابی گرفتم وبعد از ان نیم ساعتی دراز کشیدم هنوز به منظور خوابیدن زود بود لباسم را پوشیدم واز هتل بیرون امدم پیـاده که تا سوپری امدم  بغل سوپری چند که تا تخت درون کوچه محل ماساژی ها گذاشته بود وچندین نفر مشغول ماساژ پای مشتریـان بودند .روز پر مشغله وخسته کننده ای را گذرانده بودم یکی از تحت ها خالی بود روی ان دراز کشیدم بلافاصله یکی از زنانی کـه ماساژ مـیدهد وزن مـیانسالی بـه نظر مـیرسید پیشم امد گفت کفشـهایت درون بیـار . کفش وجورابم را دراوردم یک لگن اب با حوله اورد وهمـینطور کـه نشسته بودم پاهایم را با اب شست  وبا حوله تازه ای خشک کرد بعد گفت دراز بکش 

واقعا احساس خوبی داشتم بعد از قریب چندین وشاید دهها سال اینباری داشت پاهایم را خوب مـیشست کـه هیچ نسبتی با من داشت وبر اساس کار ووظیفه اش پاهای مرا مـیشست . یـاد قدیم ها ودوران کودکی افتادم کـه مادرم ما را مـیبرد ودست وپا وتن ما را مـیشست یـادش بـه خیر  . الان کـه زن تایلندی داشت پاهایم را مـیشست همان احساس قدیم دوباره درون من زنده شد ادم خوشرو وصبوری بـه نظر مـیرسید هر چند خستگی درون چهره اش موج مـیزد اما کارش را با دقت انجام مـیداد دوتا پاهایم کنار هم دراز کردم یک حوله روی پایی کـه نمـی خواست الان انرا ماساز بدهد انداخت وبا دستش شروع بـه ماساز کف وروی پاهایم کرد. درون حین ماساز بـه نقاطی کـه از کف پاهایم مـیرسید واقعا درد همـه بدنم را فرا مـیگرفت اما تحمل مـیکردم که تا این دردها با ماساز او از بدن خارج شود از نوک انگشتانم که تا بالای زانوهایم را ماساز داد احساس راحتی وارامشی بـه ادم دست مـیدهد کـه ادم دوست دارد انجا بخوابد  دونفر زن ومرد کنار من بودند کـه معلوم بود اروپایی هستند واحتمال دوست یـا همسر یکدیگر بودند انـها زودتر از من ماساز پاهایشان شروع شده بود به منظور یکساعت ماساز پا دویست بات مـیگرفتند یعنی حدود 25 درهم واقعا ارزش داشت وقتی کـه بلند شدم احساس کردم همـه خستگی پاهایم بر طرف شده هست وکلی سبک شده ام  از زنی کـه پاهایم را ماساز داده بود تشکر کردم ودویست بات بـه او دادم از انجا بـه سمت هتل کـه نزدیک بود حرکت کردم

کمـی گرسنـه شده بودم اما توی این هوای خوب یک نوشیدنی داغ یـا سرد واقعا مـی چسپید  همـین کار کردم کنار یکی از این غذا فروشیـهای کنار خیـابانی کـه توی کوچه ما تعدادشان از ده که تا بیشتر بود نوشیدنی هم مـیفروختند رفتم روی یکی از این صندلی هانشستم گفت چه بیـارم گفتم همان مال خودتون بیـار مـیخواستم ببینم نوشیدنی انـها چطور است  اسمش سینگو بود یـاد خرچنگ بندرعباس افتادم شاید بـه خاطر نزدیکی اسم اون بود . خوب بود خیلی ساده ادم های زیـادی کنار من توی همـین کوچه نشسته بودند وبدون اینکهی هوار بکشـه یـا بدمستی کنـه یـا بخواد ادا درون بیـاره داشتند نوشیدنی هایشان از هر نوعی کـه بود مـیخوردند نـهی مواظبشون بود ونـه نگران اخم وتخمـی بودند  شب بود وادم بود وازادی وبه این فکر مـیکردم کـه این فاصله های دهشتناک را حتما خاورمـیانـه بزرگ زمانی درون خودش حل کند که تا نخواهد فرسنگ ها بیـاید وبکوبد ودلش خوش باشد کـه در جایی بی نگرانی لبی تر کند

تا ساعت 8ونیم شب انجا نشستم دوست داشتم درون همان حال وهوا درون کوچه های اطراف قدمـی ب پا شدم نوشابه هایشان ارزان بود هر شیشـه 60 بات البته توی سوپر مارکت ها 45 بات مـی فروختند بالاخره دکه ها حق داشتند کـه 15 بات گرانتر بفروشند حساب کردم وسیگاری روشن کردم ودر همـین حال وهوا یـاد شعری از خیـام افتادم وزمزمـه کنان ادامـه دادم     مـی خور کـه به زیر گل بسی خواهی خفت / بی مونس وبی رفیق وبی همدم وجفت  / زنـهار بـه مگو تو این راز نـهفت  /  ان لاله کـه پژمرد نخواهد بشکفت

قسمت یـازدهم

بعد از انکه خوب اطراف وکوچه بعد کوچه های انجا را گشتم گرسنـه شده بودم یکی از دکه ها داشت  ران مرغ وجگر مرغ ودل مرغ وسنگدان روی اتش کباب مـیکرد هر سیخ چوبی دل وجگر وسنگدان  10 بات بود وران مرغ 20 بات ؛ چند که تا از انـها سفارش دادم فکر نمـیکردم کباب سنگدان مرغ خوشمزه باشد اما خوب وخوشمزه بود

بعد از خوردن بـه سمت هتل کـه همان نزدیکی بود براه افتادم کوچه خلوت شده بود ساعت 12 شب بود وخیلی از دکه های غذایی درون حال جمع بودند کلیدم را از مسئول هتل گرفتم ورفتم کـه بخوابم راهرو با نور ضعیفی روشن بود اصلا دلم نمـی خواست شب را درون این بـه اصطلاح هتل بخوابم اما چاره ای نبود وباید شب را بـه صبح مـیرساندم بطرز عجیبی سکوت حاکم بود انگار درون یک روستا بودم واین برایم کمـی وهم اور شده بود بخصوص ادم وقتی تنـها باشد فکرش بـه هزار ویکجا مـیرود چراغ اطاق را خاموش کردم درون را بستم وچراغ کوچک دسشئویی را روشن گذاشتم  نمـی دانم کی خوابم برد ساعت 7 صبح از خواب بیدار شدم اما تنگی راهرو ونبود نور کافی بـه داخل اطاق باعث شده بود فکر کنم هنوز هوا روشن نشده هست برای همـین دوباره خوابیدم اینبار خوب خوابیدم وساعت 9 از خواب بیدار شدم دست وصورتم را شستم ودوش گرفتم واز اطاق بیرون امدم

رفتم سراغ مسئول هتل یـادم بود کـه برگه خوردن صبحانـه را از هتل بگیرم همـینکار کردم همون بغل چندین صندلی بود ویک دکه مانند کـه مثلا رستوران هتل محسوب مـیشد سه نفر اروپایی ودونفر دیگر کـه نفهمـیدم از کجا هستند ویک هندی انجا داشتند صبحانـه مـیخوردند این دومـین روزی بود کـه داشتم درون هتل صبحانـه مـیخوردم مثل دیروز سفارش تخم مرغ وکره مربا دادم با نون اضافه اما اینبار بـه جای چایی سفارش نسکافه دادم صبحانـه کـه خوردم رفتم سمت سوپرمارکت 7 الون -7.11قرار بود اگر مـیخواهم جایی بروم وشیشـه را پیدا کنم بروم انجا توی هموم کوچه ای بود کـه هتل بود فاصله اش که تا انجا 200 متری مـیشد وقتی رسیدم انجا شیشـه فورا امد طرفم انگار کـه چند ماه هست با من اشناست من هم همـین احساس را داشتم گفت امروز کجا مـیری که تا من اومدم حرف ب چند جا دیدنی را نام برد از یکی از این اسامـی کـه اسمش سیـا پالاگون بود خوشم امد انگار جایی شنیده بودم گفتم اون کجاست گفت سمت بازار کاتال.گی از انجا نداشت جز عچند اکواریوم ماهی  

روز دیگری از سفرم بـه تایلند شروع شده بود بـه شیشـه گفتم که تا انجا چقدر مـیبری انگار متوجه شده بود کـه نباید بـه من نرخ بالا بگوید سر راست بی چک وچونـه گفت 200 بات من هم قبول کردم سوار توک توک شدیم وبراه افتاد مسیرها مرتب درون حال تغئیر بود این مسیر با مسیرهای قبلی تفاوت داشت سروکله ساختمانـهای بزرگ وبرج ها یواش یواش پیدا مـیشد ساختمانـهای قشنگتر خیـابانـهای پر از ماشین ترافیک ومغازه های بیشتر هرچه بـه سمت مقصد حرکت مـیکردیم تعداد وانبوه ساختمان های بزگ بیشتر مـیشد شیشـه گفت اگر اشکالی ندارد چند که تا فروشگاه هم بریم دیدم منظورش کوپن بنزین بود درون یکی از این فروشگاهها کـه نسبتا بزرگ بود اجناس مختلفی شامل پوشاک وبدلیجات وکیف وتزئینات مـی فروختند چند که تا از ایرانی ها کـه به نظرم از اصفهان بودند انجا داشتند خرید مـید معلوم بود از ایران امده بودند چون مرتبط اجناس را با ماشین حساب کوچکی کـه داشتند حساب وکتاب مـید که تا بفهمند چند تومان مـیشود اما با این وجود سبدی کـه همراه داشتند پر بود بـه احتمال زیـاد با تورهای هفت روزه امده بودند اینرا از صحبت هایی کـه با هم مـید فهمـیدم چند تکه تزئینی والبسه خ واز انجا بیرون امدم شیشـه خوشحال بود کـه من از انجا چیزی خ احتمالا پورسانتی یـا کوپنی گیرش امده بود

 به شیشـه گفتم بریم  توک توک دوباره حرکت کرد از چندین خیـابان وچندین چراغ گذشت که تا رسیدیم بـه جایی کـه یک ساختمان زیبا وقشنگ قرار داشت مثل ساختمانـها وسنترهای دبی بود روی ان نوشته بود سیـام پاراگون انجا بود کـه فهمـیدم تایلندی ها حرف ر را  ل تلفظ مـیکنند وبه سیـام پاراگون مـیگفتند سیـام پالاگون البته سیـام نام قدیمـی کشور تایلند هست ودر خیلی جاها وفروشگاهها بـه چشم مـیخورد  توک توک انجا توقف کرد پیـاده شدم کرایـه شیشـه را دادم وبا او خداحافظی کردم

 این اولین سنتر تر وتمـیزی بود کـه در بانکوک داشتم بـه انجا وارد مـیشدم فضای اطراف انجا تناسبی با ان نداشت کنار ان هم ساختمانـهای خوب بود وهم ساختمانـها وخیـابانـهای درهم وبرهم چندین پل از کنار این مرکز بـه اطراف کشیده شده بود ودر بالای ان خط ترن هوایی بود کـه مسافران زیـادی درون این ایستگاه پیـاده وسوار مـیشدند چون من با توک توک واز طریق خیـابان امده بودم از درون پائینی واصلی انجا وارد سنتر سیـام پاراگون شدم چند که تا عاز بیرن سنتر گرفتم وداخل شدم مثل سنترهای دبی سکورتی داشت ومثل همـه سنترهای مـهم دنیـا تمـیز ومرتب بود وارد فضای انجا کـه مـیشدی با دنیـای بیرون خیلی فرق داشت

 

قسمت دوازدهم

قسمت دوازدهم

وقتی وارد سیـام پاراگون شدم مثل ادمـی بودم کـه انگار از یک روستا وارد شـهر شده هست طی نزدیک بـه دوروز گذشته کـه در منطقه جنوبی وفقیر نشین بانکوک بودم وبه این طرفها نیـامده بودم ذهنم بـه کنشـهای فکریم پاسخ مـیداد بـه اینکه درون یک شـهر چه تفاوتهایی درون دور ونزدیک ان جریـان دارد چقدر بین مناطق زندگی ادم ها فرق هست

واردساختمان وینتر کـه شدم یـاد ورودی بسیـاری از سنترهای دبی افتادم دقیقا یـادم نیست چند طبقه بود اما از سه طبقه بیشتر بود چون امده بودم کـه از اکوریوم بزرگ وزیر زمـینی بانکوک دیدن کنم به منظور همـین منظور همـه فکرم انجا بود از قسمت اطلاعات پرسیدم اکواریوم کجاست راهنمایی ام کرد کـه باید بروم طبقه زیر زمـین پله برقی داشتم وقتی کـه به پائین رسیدم افراد زیـادی درون صف بودند کـه به داخل قسمتی کـه اکواریوم قرار داشت وارد شوند باجه های متفاوتی انجا بود وقیمت ها متفاوت بود از 900 بات بود که تا 1300 بات علت را پرسیدم گفتند قسمتی درون محدوده انجا وجود دارد کـه شما مـیتوانید خرید ید ویـا به منظور شما وهمراهانتان عمجانی مـیگرند توی دلم گفتم چه مجانی  اول دارید پولش را مـیگیرید بعد مـیگوئید مجانی

 توی همان صف 900 باتی ایستادم که تا نوبتم شد مثل بسیـاری از کشورها از سیستم مدرن بلیط فروشی استفاده مـید بعد از پرداخت پول وارد شدم چند قدمـی نور درون قسمت داخل ان کمتر شد و وارد فضایی شدم کـه بصورت زیبایی طراحی وشکل بندی شده بود فضا بصورت مارپیچ ومحوطه ای بود درون هر طرف ان اکواریوم های کوچک وبزرگی بود کـه ماهی ها وانواع واقسام موجودات دریـایی درون انجا بصورت زنده وزیبا بـه نمایش درون امده بود وکنار هر کدام از این اکواریوم های دیواری وقفسه ای نام ان موجود ومشخصات ان روی تابلویی  ذکر شده بود بعضی از انـها هیچ گاه درون عمرم ندیده بودم ماهی های کـه مثل خودکار بودند انواع قورباغه  انواع ماهی های بزرگ وکوچک ؛در مجموع 2 ساعتی انجا بودم از بس عگرفتم وفیلم گرفتم خسته شدم دیدم این عگرفتن های پی درون پی مانع از این مـیشود کـه خوب از فرصت بدست امده استفاده کنم به منظور همـین درون اواخر دوباره دور مجددی زدم وانـها را کـه اصلا ندیده بودم دوباره نگاه کردم نمـی دانم انـها را از کدام قسمت های تایلند گرداوری کرده بودند اما نمایشگاه زیبایی از موجودات دریـایی بودند کـه ادم مـیتوانست درون یک فرصت دو ساعته همـه انـها را ببیند  به نظرم بـه صرفه هست که با 900 بات شما مـیتوانید تعداد زیـادی از موجودات دریـایی را یکجا ببینی وبا نام ومشخات وحرکت زنده انـها اشنا شوی

ادم ها همـیشـه فکر مـیکنند کـه خودشان خیلی فوق العاده هستند وجهان را فقط از زاویـه چشم خود مـی بینند بـه نظرم هر چه انسان با طبیعت وشگفتی ها وموجودات ان بیشتر اشنا شود مـیتواند با زیستن انـها درون این جهان شادمان شود وخودرا با وجود انـها معنی کند

یکی از کارهای با ارزش اموزش وپروش تایلند اشنا دانش اموزان ودانشجویـان کشورش با داشته ها ونقاط دیدنی اشان مـی باشد چون درون مدتی کـه انجا بودم دو گروه از دانش اموزان پسر و که بیشتر ابتدایی بودند توسط معلمانشان بـه انجا اورده شده بودند که تا از اکواریوم وموجودات انجا دیدند کنند همراهان انـها درون طی مسیر بـه دانش اموزان توضیحات لازم مـیدادند ودر یک محوطه بزرگتر کـه سکو گذاری شده بود وجاهایی هم صندلی داشت به منظور جمع دانش اموزان توضیحات مـیدادند وانـها هم با دقت گوش مـیدادند این کار اموزش وپرورش تایلند یکی از کارهای بارارزشی هست که مـی حتما در دستور کاری بسیـاری از مسئولین اموزشی قرار گیرد بخصوص ان کشورهایی کـه جاهای دیدنی دارند اما مسئولان ان سستی وبی توجهی مـیکنند

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت سیزدهم

از اکواریوم کـه بیرون امدم دیدم ساعت از 1 بعد از ظهر گذشته هست پله برقی را بالا امدم ودر طبقه همکف مشغول قدم زدن شدم هر چه بیشتر مـیگشتم دیدم انواع واقسام رستوران انجا هست کـه بیشتر انـها غذاهای تایلندی وچینی وزاپنی واز دیگر کشورهای جنوب اسیـای شرقی بودند البته غذاهای غربی همچون مک دونالد یـا   هم بود تعاد شاید یکی یـا دوتا رستوران کـه غذاهای هندی درست مـید هم بود بعضی از این رستورانـها بصورت محوطه ای راه اندازی شده بود مانند انچه درون سیتی سنتر دبی هست اما فرقش با سیـام پاراگون این هست که درون طبقه همکف انجا همـه اش رستوران وغذا ونوشیدنی وکیک وشیرینی هست البته تعدادی از رستورانـهایی کـه تفکیک شده بود وبه بعضی از کشورهایی چون زاپن بود نیز دیده مـیشد کـه معمولا قیمت غذا انـها بیشتر از بیرونی ها بود درون مجموع قیمت غذا ها زیـاد نبود من با بسیـاری از غذاها اشنا نبودم بیشتر انـها از سبزیجات پخته وسرخ شده وانواع سوپ وبرنج تایلندی بود گوشت ی انجا ندیدم اما گوشت خوک بفور پیدا مـیشد همپنین مرغ وانواع غذاهای دریـایی  با این همـه رستورانـهای جورواجور تصمـیم گرفتن خیلی سخت بود خوشبختانـه درون بیشتر این رستورانـها شما حق انتخاب دارید بگونـه ای کـه مـیتوانید بگوئید کمـی کلم برگ پخته بدهید یـا هویج ولوبیـا یـا مخلوطی از غذاهای دریـایی بدهید سوپ هم همـینطور هست مـیتوانید انجا انتخاب کنید وحتی سبزیـهای انرا یـا چاشنی انرا بـه مـیزان دلخواه شما درست مـیکنند. لیست غذایی بود اما بیشتر افراد انتخاب مـید وانـها یـا درست شده انرا کنار هم مـیگذاشتند یـا اگر اماده نبود برایتان درست مـید اول مـیخواستم عبگیریم دیدم بعضی از افراد رغبتی بـه ان نشان نمـی دهند شاید هم خوششان نمـی امد به منظور همـین کمـی فیلم گرفتم کـه انـهم شتابزده بود وخیلی سریع از رستورانـهای مختلف رد شد

رفتم کنار یکی از انـها دیدم انجا چیزهایی دارد کـه با ذائقه من همخوانی دارد کمـی مرغ کمـی سبزیجات پخته شده وسالادی کـه با سس تایلندی درست شده بود وسوپ مخصوص تایلندی بنام تامـیام سوپ کـه واقعا خوشمزه والبته تند وتیز هست مخلوطی از موجودات دریـایی وسبزیجات تایلندی کل این غذا شد 180 بات بعد از رفتم جای دیگری وچای خوردم قیمت یک کپ چای انجا 60 بات بود کـه نسبتا نسبت بـه بیرون گران بود

این سنتر چند طبقه دیگر هم داشت کـه بیشتر انـها بوتیک های مارک دار جهانی بود وهمچون دبی شیک وتروتمـیز وبا همان قیمت ها ویـا نزدیک بـه ان بود . بـه نظرم برایـانی کـه از دبی بـه انجا مـیروند خرید از اینگونـه سنترها کـه مارک های مشابه ان درون دبی هست چندان با صرفه نیست وحمالی ان هست مگر اینکه اجناسی پیدا کنید کـه در دبی یـا ان مارک نباشد یـا کیفیت انـها بهتر از دبی باشد

به نظر من بیشتر سنترها ی نو ساز امروزی شبیـه هم هستند ومغازه ها وکالاهایی کـه در انـها بفروش مـیرسد نزدیک بـه هم هستند البته فرم ساخت بعضی از انـها متفاوت هست وبستگی بـه این دارد کـه چند که تا مارک معروف درون انـها وجود دارد خریداران اینگونـه سنترها بیشتر اقشار پردرامد ان جامعه وتوریست ها وتا اندازه ای اقشار متوسط هستند  یکی از ویژگیـهای سنتر های تایلند کـه باید گفت درون شـهر بانکوک ناهماهنگی درون بافت شـهری انجاست بیشتر سنترها درون مرکز شـهر قرار دارد وکنار این سنترها بـه لحاظ ساخت وساز تناسبی دیده نمـیشود یک هتل گرانقیمت نزدیکی نـهری قرار دارد کـه بوی فاضبلاب ان کشنده هست یـا بعضی از سنتر ها درون فواصل 50 وصد متری جاهایی قرار دارد کـه مردم فقیر درون حلبی ها وحانـه های بسیـار محقر زندگی مـیکنند البته من از جاهایی کـه دیدن کرده ام مـیگویم شاید جاهای دیگری درون حاشیـه ساخت وساز منظمتری درون حال شکل گیری باشد اما که تا انجا کـه مربوط بـه مراکز اصلی خرید مردم وتوریست ها بود چنین پدیده هایی بفور پیدا مـیشود

ساعت دو نیم از سیـام پاراگون بیرون امدم اما از طبقه ای کـه منتهی بـه قطار هوایی انجا مـیشد .کنار ان پل هوایی بود از چند رهگذر مسیر بازار را پرسیدم قسمتی از مسیر را روی گذرگاههای هوایی طی کردم از انجا ونابسامانی ساخت وساز وفاصله های بین مردم انجا کـه چگونـه درون یک شـهر بزرگ بـه هم تنیده شده اند عگرفتم یکی دو نفر روی پل درون حال گدایی بودند خواستم عبگیرم خوششان نیـامد از پل هوایی پائین امدم پائین هم همـینطور کنار دکه های دستفروشی ها کـه غذا ومـیوه جات بود چندین گدا درون فاصله های معینی نشسته یـا خوابیده بودند  مطمئنا گداها درون این مناطق مـیتوانند دریـافتی بیشتری داشته باشند چون هم کنار ترن هوایی وخروج ورود مسافران قرار دارند هم اینکه بازدید کنندگان از سیـام پاراگون بالاخره دستشان بـه دهنشان مـیرسد ومـیتوانند بـه انـها کمک کنند من نیز بـه اندازه خودم بـه بعضی از انـها کـه توان کارنداشتند ومعلول بودند ویـا نابینا کمک کردم هر چند این نوع کمک ها دردی از این خیل ادم ها فقیر ودرمانده کم نمـی کند

به نیمـه های خیـابان کـه رسیدم مجددا مسیر بازار را پرسیدم حتما از کوچه ای کـه منتهی بـه یک سنتر مـیشد رد مـیشدم ساختمان بسیـار بزرگی بود وخیلی خوب وبا کیفیت ساخته بودند اسمش سنترال ورلد بود یکی از مراکز مـهم تجاری وخرید درون شـهر بانکوک مسیری کـه من رفتم بود از قسمت پشتی ساختمان بود وخیلی خلوت بود تصمـیم نداشتم وارد ساختمان بشون چون نم نم باران تازه شروع شده بود ومحوطه خوب وزیبایی به منظور عگرفتن بود ابرهای تیره ودرختان سر سبز ونم نم باران روح وروان مرا متاثر کرده بود توی اون هوا وزیر این نم نم باران سیگاری دود کردم وبراهم ادامـه دادم هنوز ساختمان را دور نزده بودم کـه باران شدت گرفت باوجودی کـه دوست داشتم زیر باران باشم اما شدت باران خیلی زیـاد بود به منظور همـین سرعتم را زیـاد کردم که تا رسیدم سر خیـابان وکنار پل هوایی کمـی زیر یکی از پترهای پلاستکی دکه ها ماندم جا نداشت وباران با باد همراه بود واب روی چتر مـیریخ روی سرم رفتم داخل پل هوایی انجا هم تعداد ادم ها زیـاد بودند اما کمتر باران مـیخوردم  این دومـین روزاز امدنم بـه تایلند بود کـه هردو روز با باران شدید توام شده بود ربع ساعتی باران با شدت بارید به منظور ما خاورمـیانـه ای ها واهالی جنوب همـیشـه دیدن باران لذت بخش بوده هست البته به منظور دیگران خالی از لطف نبود اما به منظور خود مردم تایلند امری عادی هست انقدر عادی کـه روزانـه مـیدانند چه ساعاتی وچه زمانـهایی باران مـی ایدچون هنوزباران شروع نشده پلاستیک ها اماده هست کمـی صبر مـیکنند ودوباره همـه چیز بـه حالت عادی برمـیگردد مردمشان از این وضعیت ناراحت نیستند وخیلی هم شکر گزارند چون یکی از منبع درامد تایلند صادرات نزدیک بـه 50 درصد برنج تایلند بـه جهان هست ووجود باران نعمت بزرگی به منظور کاشت وبرداشت برنج هست کشوری کـه بیش از 65 مـیلیون جمعیت دارد بیشتر انـها درون شـهرها وروستاها زندگی مـیکنند وشغل بیشتر انـها برنج کاری ومحصولات کشاورزی وکائوچو است

بعد از ربع ساعتی شدت باران کم شد اما هنوز نم نم مـی امد همـه بدنم ولباسم خیس شده بود دنبال جایی مـیگشتم که تا چایی یـا قهوهای بنوشم دکه های خیـابانی غذا ومـیوه داشتند اما چای وقهوه نداشتند انطرف خیـابان سنتر بیگ سی بودbig cیکی دیگر از سنترهای بانکوک البته  اجناس این سنتر از نطر قیمتی نسبت بـه سنترهای دیگر ارزانتر هست اولین باری بود کـه به این سنتر وارد مـیشدم چون خیس بودم داخل کـه شدم سردم شد بلافاصله برگشتم وروی سکوهای جلوی سنتر نشستم

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت چهاردهم

حدود یک ساعتی انجا نشستم وبه تماشای رهگذرانی کـه از انجا مـیگذشتند مشغول شدم زندگی واقعا جریـان داشت دکه های کنار خیـابان مشغول چانـه زنی با مشتریـان بودند بیشتر انـها زنـهای مـیانسال ونسبتا جوان بودند مردها هم بودند اما تعداد انـها کمتر از زنان بود مشتریـها هم خود تایلندی ها بودند وهم توریست ها وگردشگرانی کـه از سایر تقاط دنیـا بـه بانکوک امده بودند  انطرفتر ایستگاه اتوبوس بود عده ای منتظر اتوبوس بودند .

ان دوربر جایی کـه چای بفروشند ندیدم به منظور همـین به منظور اینکه گلویی تازه کنم از سکوها رفتم پائین رفتم سراغ دکه مـیوه فروشی ها اناناس هندوانـه پاپایـا وانبه سبز ورسیده داشت هر قاچ هندوانـه بریده شده 10 بات بود بقیـه مـیوه ها هم همـین قیمت را داشت مقداری پاپایـا واناناس گرفتم انـها را داخل دو کیسه پلاستیکی کوچک ریخت وروی هر کدام از ان کیسه ها یک چوب نوک تیز کبابی گذاشت که تا خوردن انـها سهل تر باشد پولش را دادم وبرگشتم روی سکو ها نشستم  ؛ شتابی به منظور جایی رفتن نداشتم چقدر خوب هست که ادم دلواپس گذشت زمان نباشد واین یکی از خصوصیـات سفر بصورت مجردی هست چون نـهی هست کـه به تو بگوید زود برویم یـا بگوید حتما بمانیم نـه کار مشخصی داری ونـه مسئولیتی نسبت بهی وچیزی احساس مـیکنی واین درون نوع خود جالب وحتی خارق العاده است

مـیوه ها کـه خوردم اول گفتم بروم داخل بیگ سی را ببینم اما تصمـیمم عوض شد واومدم پائین ودر طول خیـابان شروع بـه قدم زدن کردم درون حال قدم زدن بودم کـه یکی از توک توک ها امد کنارم وگفت کجا مـیری من مثل ادمـی کـه انگار منتظر چنین اتفاقی هست گفتم تو هتل گرس مـیروی وچند مـیگیری گفت مـیبرمت و200 بات مـیشود چون اهل چانی زنی هستند گفتم 150 انـهم قبول کرد بلافاصله سوار شدم این بار سوار توک توکی مـیشدم کـه راننده اش دیگر شیشـه نبود بلکه جوانی بود کـه خیلی کم حرف مـیزد هوا بسیـار خوب بعد از باران وخیسی خیـابانـها وتراوت درختان احساس خوبی بـه من داده بود نفهمـیدم از کجا واز چه مسیری امد کـه دیدم بـه هتل گرس رسیده ایم با دست نشان داد کـه ان بالا هتل گرس هست پیـاده شدم وتشکر کردم

باید از یک سراشیبی نسبتا تندی بالا مـیرفتم  هتل تمـیز وخوبی بـه نظر مـیرسید هر چند نمای بیرونی ان چندان شیک نبود اما لابی بسیـار بزرگ وخوبی داشت قسمت اطلاعات هتل دقیقا روبروی درون ورودی بود رفتم بـه ان سمت چند زن درون ان قسمت بودند کـه مشغول سوال پرس از مسافرین بودند منتظر شدم که تا یکی از انـها سرش خلوت شود رفتم وپرسیدم کـه ایـا اینجا اطاق خالی دارید گفت الان نداریم بسراغ یکی دیگر از انـها رفتم ان هم گفت نداریم گفتم مـیشود بـه من بگوئید کـه کی دارید گفت نـه سوال وجواب ها خیلی کلیشـه ای وسریع بود احساس خوبی از این نوع برخورد پیدا نکردم به منظور همـین کمـی کنار کشیدم وامدم روی یکی از صندلی های لابی نشستم از اینکه دوباره حتما برمـی گشتم هتل سواسدی این نگران بودم این هتل اصلا قابل مقایسه با ان نبود انجا مثل یک روستای عقب مانده واینجا مثل یک شـهر بزرگ بود هیچ چیز این دوهتل بـه هم شبیـه نبود نیم ساعتی انجا روی صندلی نشستم همـه فکرم را جمع وجور کردم وبه این نتیجه رسیدم کـه هر طور شده حتما راهی پیدا کنم وبیـایم این هتل به منظور همـین دوباره رفتم قسمت اطلاعات این دفعه بیشتر اصرار کردم کارساز نشد فقط گفت اگه جایی هم پیدا بشـه شما حتما فردا ظهر زمان تخلیـه بعضی از مسافرین بیـائید اینجا اگر جا بود بـه شما اطاق مـیدهیم قدری امـیدوار شدم از هتل امدم بیرون

هوا تاریک شده بود کمـی ان دوربر گشتم فضای انجا خیلی متفاوت از منطقه ای کـه من هتل گرفته بودم بود رستورانـها مختلف عربی  ادم های متنوع از اسیـا وخاورمـیانـه کـه احساس نزدیکی بیشتری بـه ادم دست مـیداد .نبش یکی از خیـابانـهای نزدیک هتل یک شاورما فروشی عربی بود روبروی انـها یک دکه سیـار غذا فروشی تایلندی بود کـه مـیگو وماهی وران مرغ داشت روی ذغال کباب مـیکرد از زمانی کـه امده بودم ماهی کباب نخورده بودم ؛زن خوشرویی بود مـیگو 7عدد بزرگ مـیداد 70بات ماهی هم اندازه متوسط شـهری خودمان 60 و70 مـیداد سفارش ماهی دادم جایی به منظور نشستن نداشت به منظور همـین گفتم من مـیخواهم اینجا غذا بخورم انـهم صندلی چهارپایـه پلاستیکی خودش داد بـه من ومن روی خیـابان ودر محل رهگذر ماشین ها وادم ها نشستم وشام را انجا خوردم؛ خوشمزه بود وبعد از این همـه این بر وان بر رفتن مـی چسپید.

شام کـه خوردم  از انجا بـه سمت پائین خیـابان حرکت کردم فکرم مشغول این بود کـه ایـا فردا بالاخره اطاق پیدا مـیشود یـانـه  نیم ساعتی همـینطوری توی خیـابان قدم زدم بـه نظرم ساعت از 8 شب گذشته بود وباید بر مـی گشتم هتلم درون سواسدی این به منظور همـین بـه چند توک توک مراجعه کردم قیمت انـها خیلی زیـاد بود وبعضی از انـها تمایلی نداشتند کـه به انجا بروند چون انجا دور بود وبرای بعضی ها نا اشنا ؛ دیدم با توک توک ها بـه توافق نمـی رسیم رفتم سراغ موتور سیکلت ها کـه مسافر کشی مـیکنند ؛ چند که تا از انـها نمـی دانستند که تا اینکه یکی از انـها بعد از کمـی فکر گفت من مـیدانم ومـیبرمت؛  خوشحال شدم وپشت سرش سوار شدم کلاه ایمنی ام را سرم گذاشتم وراه افتاد از یکی دوخیـابان اشنا گذشت که تا اینکه بـه جاها ومسیری رفت کـه اشنایی نداشتم دیدم سر بعضی از چهار راه ها تردید مـیکند بـه خودم گفتم احتمالا مسیر خوب نمـی داند یک بار ازش پرسیدم بلدی گفت اره اما اره گفتنش با تردید بود ؛  هر چه بیشتر مـی رفت شک من بیشتر مـیشد که تا اینکه بعد از چند خیـابان سر نبش یک خیـابان ایستاد واز یکی از تایلندی های تاده روچیزی پرسید؛ چند دقیقه ای طول کشید من همچنان پشت موتور نشسته بودم  امد وگفت همـین جاست ؛ من کـه با این خیـابان اشنا نبودم گفتم نـه اینجا نیست دوباره گفت اینجاست وانتهای این خیـابان هست ونزدیک مـی باشد وچون خیـابانش یکطرفه هست من نمـی توانم تورا که تا انجا ببرم بین شک ویقین پیـاده شدم پولش را دادم وراهی خیـابان شدم

توی خیـابان هرچه نگاه مـیکردم دیدم چیزی کـه نشان از اشنایی باشد یـا این منطقه اومده باشم بنظرم نمـی امد البته نسبتا انموقع شب شلوغ بود ودکه ورهگذران بخصوص توریست ها بودند از یکنفر کـه کبابی داشت پرسیدم هتل سواسدی این کجاست؟ گفت اینجا نیست  گفتم بعد کجاست ؟ گفت اگه بخواهی مـیبرمت.  گفتم الان من با موتوری امدم اینجا ومنو رسانده گفته همـین جاست ؛کمـی خندید وگفت دروغ گفته  این اولین باری بود کـه از یک تایلندی مـی شنیدم کـه همشـهری اش دروغ گفته  ؛چون دیدم انمنطقه اشنا نیست وکلاه سرم رفته بـه اون اقا گفتم تو هتل سواسدی این بلدی انـهم گفت بله اما خیلی دوره ؛ گفتم توک توک داری  گفت نـه  من موتورسیکلت دارم دیدم چاره ای نیست قبول کردم

طرف دکه اش را تحویل یک جوان دیگری داد ؛موتورش را دکه دراورد ؛ من هم سوار شدم که تا بریم هتل سواسدی این.گاز موتورش را گرفت  که تا انتهای همان خیـابان نرفت وسطای خیـابان پیچید داخل یـه کوچه بعد از اون هم دوباره پیچید یـه کوچه دیگر هر چه بیشتر مـی رفت داخل کوچه ها تاریکتر مـیشد وادم های کمتری بودند توی کوچه سوم کـه کوچه تاریکی بود هیچ رد نمـی شد دوسه نفر گوشـه ای مثل ادم های معتاد یـا الکلی بـه در مغازه های بسته ای تکیـه کـه نـه لم داده بودند ؛نگرانی ام بیشتر شد بخصوص کـه سرعت موتور هم کمتر شد کوچه سومـی از همـه طویل تر بود داشتم استرس پیدا مـیکردم نـه از اون اولی کـه اینجوری منو اورده بود ونـه این یکی کـه از جاهای عجیب وغریب مـی رفت . چند بار ازش پرسیدم هتل کدام طرفه انـهم مثلی کـه انگار خوب انگلیسی نمـی داند یـا سرش تکان مـیداد یـا مـیگفت اوکی . جاهایی کـه رد مـیشد مثل جاهای خطرناک بود ودر ان تاریکی ونیمـه روشنایی فقط ادم بـه کارهای خلاف فکر مـیکند؛ پشت سرهم هزار فکر از ذهنم خطور مـیکرد اما یقینی نداشتم کـه این ادم چطور هست ؛ به منظور همـین دوربینم را سخت گرفته بودم وگفتم اگه اتفاقی بخواهد بیفتد من حتما خودم را به منظور یک فرار حسابی اماده کنم ؛ توی همـین فکرها بودم کـه رفت توی کوچه چهارم کوچه ای کـه بعد از ان بـه خیـابان اصلی رسید کلی خیـالم راحت شد مثل ادمـی کـه به جای امنی مـیرسد احساس خوشایندی پیدا کردم هر چه بیشتر مـیرفت مـی دیدم خیـابانـها ومسیر اشناست؛  با توک توک شیشـه از ان مسیرها رفته بودم که تا اینکه بعد از 20 دقیقه مرا بـه در هتل رساند قرارمان 80 بات بود اما من صد بات بـه او دادم نگرانی من نسبت بـه او بی جا بود ونتیجه برخورد کلاه گذاری موتور اولی وکوچه های تاریک بود کـه راننده موتوری به منظور اینکه مسیر نزدیکتری برود از ان کوچه ها مرا بـه هتل رساند وقتی رسیدم هتل همـه فکر وذکرم را جمع وجور وقطعی کردم کـه فردا صبح حتما از این هتل مـیروم حتی اگر درون هتل گرس جایی به منظور من نباشد

 برای دیدن بقیـه عها لطفا اینجا را کلیک کنید

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت پانزدهم

شب گذشته وقتی رسیدم هتل بشدت خسته بودم وبرای همـین زود خوابم برد صبح زودتر بیدار شدم لباسهایم را توی ساکم ریختم دوربینم را برداشتم ودر اتاق را بستم وتصمـیم گرفتم امروز هر طور شده از این هتل بروم کلید را تحویل دادم وگفتم مدارک وگذرنامـه ام کـه در بهتل بـه امانت گذاشته بودم تحویل دهد چون مسئول هتل مـیدانست کـه چند روز دیگر بـه اتمام مـهلت اقامتم درون هتل مانده به منظور همـین پرسید کجا مـیروی من هم به منظور اینکه سوالات بیشتری نکند وپل پشت سرم هم خراب نکرده باشم گفتم مـیخواهم بروم پاتایـا (شـهر دیگری درون تایلند ) بعد گفت چند روز مـیروی بلافاصله جواب دادم به منظور یک روز وبر مـیگردم چون هنوز اطمـینان نداشتم وضعیت اقامتم درون هتل گرس درست مـیشود یـانـه اوراق کـه تحویل گرفتم رفتم همان کنار صبحانـه خوردم طبق معمول تخم مرغ نیمرو با کره ومربا ویک نان اضافه وچایی بود صبحانـه کـه خوردم نیم ساعتی انجا نشستم ساعت شده بود 9 صبح سیگار دیگری کشیدم وراه افتادم مـیدانستم شیشـه جلو سوپر مارکت 7 الون مـی ایستد وقتی شیشـه منو از دور دید امد طرفم گفت کجا گفتم مـیخواهم بروم هتل گرس انگار فهمـیده بودم کـه من از این منطقه مـیرم اولش چیزی نگفت کیفم را گرفت وداخل توک توک گذاشت قبل از اینکه سوار شوم گفت به منظور چی مـیخواهی بری هتل گرس من هم جریـان این منطقه وکیفیت بد هتلی کـه در ان زندگی مـیکردم براش گفتم برایش قابل قبول بود اما از اینکه یک مشتری روزانـه را از دست مـیداد خوشحال نبود هیچ صحبتی راجع بـه کرایـه نکردیم چون روز قبل منو که تا اون حوالی رسانده بود

توی راه بر خلاف روزهای دیگر شیشـه خیلی کم حرف زد ومن احساسش را درک مـیکردم نیم ساعت بعد رسیدیم بـه هتل گرس از او خداحافظی کردم وگفتم احتمالا بر نمـی گردم  گفتم چقدر بدهم گفت 200 من بـه او 250 بات دادم خوشحال شد گفت اگر انطرف امدی یـا مـیخواستی بری پاتایـا بـه من زنگ بزن گفتم باشـه واز او خداحافظی کردم

دربان جلو درون هتل درون را برایم باز کرد هنوز که تا ساعت 12 ظهر دوساعت وقت داشتم چون گفته بودند بعد از ساعت دوازده ظهر معلوم مـیشود کـه اطاق خالی داریم یـا نـه.  رفتم روی یکی از صندلی های لابی هتل گرس نشستم ادم های مختلفی درون رفت وامد بودند اما بیشتر انـها ومـیشود گفت 95 درصد انـها اسیـایی وخاورمـیانـه ای بودند از کشورهای مختلف خاورمـیانـه از کویت  واردن وبحرین وامارات وقطر گرفته که تا عمان وایران وسوریـه ولبنان وترکیـه  مصریـها وافریقایی های مسلمان تبار چون سودان وسومالی هم بودند از گفتار وگفتگوهایی کـه داشتند از چهره ورفتار انـها مـیشد فهمـید از کجا امده اند هنوز زود بود که تا اطلاعات جامعتری از توریست ها وگردشگران مناطق مختلف کـه به تایلند امده بودند بفهمم به منظور همـین با کیف ودوربینم رفتم سراغ کافه تریـایی کـه در لابی هتل قرار داشت سفارش چایی دادم یک قوری کوچک شیک ومرتب با لیوان قهوه خوری با شکر وشیر تازه سرد برایم اورد زمـین که تا اسمون با انچه درون هتل سواسدی این بود فرق داشت البته قیمتش هم خیلی فرق داشت چایی خوب ولذت بخشی بود هر چند قیمتش 80 بات بود اما ارامش خاصی بـه من داد نیم ساعتی  درون ان قسمت نشستم یواش یواش داشت شلوغ تر مـیشد وادم های بیشتری درون رفت وامد بودند چون هنوز اطاقی نگرفته بودم بـه خودم اجازه ندادم از دیگر قسمتهایی کـه در لابی هتل بود دیدن کنم دوباره امدم محل قبلی روی صندلی هتل نشستم محوطه ای کـه چند مبل راحتی بصورت گروهی گذاشته شده بود وحالا چندین نفر اطراف من نشسته بودند خیلی دوست داشتم اشنایی یـا ایرانی توی این جمع پیدا مـیشد امای بین انـها نبود

نگاه بـه ساعت کردم بالاخره ساعت 12 ظهر شده بود بلافاصله از جایم بلند شدم مثل مسافری کـه مـیخواست سرساعت بره داخل هواپیما بـه سمت قسمت اطلاعات هتل رفتم غیر از دو نفر بقیـه همان افراد دیروزی بودند اینبار سراغی رفتم کـه دیروز نبود بـه او گفتم من اطاق مـیخواهم نگاهی بـه من انداخت وگفت نداریم بـه او گفتم من دیروز ودیشب امدم وبمن قول دادند کـه امروز هتل خالی مـیشـه واطاق خالی پیدا خواهد شد گفت صبر کن چند دقیقه ای گذشت او از دو تن از همکارانش چیزی بـه تایلندی پرسید کـه من متوجه نشدم دو باره پرسیدم چی شد انـهم گفت صبر کن دیدم راهی غیر از صبر ندارم کمـی از کانتر انـها فاصله گرفتم ومنتظر ایستادم که تا اینکه صدام زد گفت به منظور چند روز مـیخواهی دیگه مدتش برام فرق نمـیکرد اینکه بالاخره جا پیدا کرده بودم خوشحال شدم بلافاصله گفتم یک هفته گفت نـه به منظور یک روز بهت مـیدیم وفردا بیـام به منظور بقیـه روزها صحبت کن قبول کردم وتوی دلم گفتم کاچی بـه از هیچی کرایـه یک روز را فورا دادم  انـها یـه رسید ویک کلید قفسه امانت بـه من دادند وبابت ان هزار بات امانت گرفتند ویک کارت به منظور باز وبسته درون اطاق کلی خوشحال شدم وبا راهنمایی یکی از سرایداران هتل بـه سمت اطاق حرکت کردیم

 

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت شانزدهم

اطاق من درون طبقه چهارم هتل گرس بود دراطاق با کارت مخصوص باز مـیشد حتما کارت را مقابل دستگیره درون قرار مـیدادم درون بلافاصله باز شد بعنوان انعام 50 بات بـه سرایدار دادم سرایدار بـه من گفت کـه کلید برق اطاق هم با این کارت خاموش وروشن مـیشود کارت را درون جای مخصوصی کـه از قبل تعبیـه شده بود قرار داد این جایگاه مثل فیوز برق اطاق عمل مـیکرد بعد کـه کلیدها را زدم روشن شدند از او تشکر کردم ودر را بستم

اطاق من یک اطاق رو بـه محوطه ورودی هتل بود نمای خوبی یـا بقول امروزیـها ویو خوبی داشت هر چند بالکن نداشت اما بقول اوزیـها دلباز بود  یک تختخواب دونفره با یک تخت اضافه داشت یخچال جمع وجور کوچکی با یک دراور واینـه ای کـه روبروی تخت قرار گرفته بود مناسب با وان ودوش پر از فشار اب سرد وگرم داشت ویک کمد مخصوص گذاشتن وسایل وپیراهن وشلوار ؛ کف اطاق موکت بود موکت زیـاد نو ومرغوب نبود اما خوب بود ملافه ها وپتو ها خوب وتمـیز بودند  دو عدد حلو تمـیز وسفید هم انجا کنار جا کفشی گذاشته بودند داخل توالت فرنگی بود با شیر اب وکنار دستشویی داخل دو عدد مسواک بسته بندی شده با دو عدد شامپو کوچک مسافرتی بود مـیشد با ان شامپوها حداقل سه که تا چهار بار گرفت

در کل از اطاقم خوشم امد به منظور منی کـه از جنوب شـهر واز ان محله قبلی وان هتل سواسدی این امده بودم این هتل عین کاخ مـیمانست وطبیعی بود کـه خوشحال شوم لباسهایم را دراوردم وروی تخت نیم ساعتی دراز کشیدم احساس خوبی داشتم تشنـه شده بودم دیدم داخل یخچال دو عدد بطری اب سر بسته وجود دارد اب معدنی بود اب کـه خوردم پرده ها را کاملا کنار زدم پنجره را باز گذاشتم ورفتم کنار پنجره سیگاری دود کردم دیدم انجا یک کتری برقی هم هست مـیشد با ان چایی درست کرد اما خبری از قند وچای وشکر نبود حتما مـی خ اما حالا زمان فکر بـه چای وقند نبود

لباسهایم را عوض کردم دوربینم را برداشتم وکارت اطاق را از جا برقی دراورد درون را بستم  وراهی لابی هتل شدم حالا مـیتونستم بی دغدغه همـه جای هتل وقسمت های مختلف لابی را بگردم  لابی هتل جدا از قسمت ورودی ومحوطه اصلی محوطه دیگری درون انتهای لابی بود کـه با چند پله بالاتر از محوطه اصلی وارد ان مـیشدی محوطه دیگری کـه در سمت چپ ان یکسری مـیز وصندلی به منظور مشتریـان مختلف گذاشته بودند وبوفه نوشیدنی های مختلف کـه در اخر ان قرار داشت درون سمت راست ابتدا یک بوفه چای خوری وقهوهخوری وجود داشت کـه در همان جا رستوران ونوشیدنی با تعداد زیـادی مـیز وصندلی وجود داشت بغل ان بولینگ بود وبعد از بولینگ سالن بزرگی بود کـه چندین مـیز بلیـارد واسنوکر داشت اما انموقع خالی بود وجز دونفری دیگری انجا نبود  در انتهای لابی یک محوطه تفکیک شده دیگری هم بود کـه انگار به منظور نشستن وحرف زدن وقرار ملاقات بود حداقل من اینچنین حس کردم نیم ساعتی طول کشید که تا به ان قسمت سرک بکشم

از انجا بـه سمت درون ورودی برگشتم دیدم درون سمت چپ ورودی هتل یک مسیر راه پله بـه پائین مـی رود پله ها را گرفتم که تا رسیدم بـه پائین مثل زیر زمـین بود درون پائین پله ها یک ارایشگاه وجود داشت یک ماساژی ودو مغازه کـه کیف وبدلیجات مـی فروخت درون سمت راست بـه یک راهرو دیگر منتهی مـیشد کـه بار ودیسکوی هتل درون انجا بود بزرگ وجا داربود اما انموقع نـه صدای موسیقی بود ونـه ادمـی انجا ها پرسه مـیزد از همانجا پله ها را دوباره بـه سمت بالا طی کردم واز هتل بیرون امدم هوا ابری ابری بود

 

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

یکسال پیش درون چنین روزی  عازم کشور تایلند بودم کـه گزارش قسمتی از انرا تاکنون درون چندین قسمت تقدیم بینندگان گرامـی گردیده اما این سفرنامـه قسمت های دیگری دارد کـه فرصت نشده بودم انرا بنویسم درون سالگشت این سفر پر از اتفاق ودیدنی قصد دارم بقیـه انرا طی همـین ماه وماه اینده برایتان بنویسم بابت این تاخیر مـی بخشید

قسمت هفدهم

هتل گرس از هتل های قدیمـی شـهر تایلند هست که اوزیـها وخودمونی ها خوب انجا را بلدند شباهت زیـادی بـه هتل کلاریج وتا اندازه ای مارکوپولو دبی دارد از نظر امکانات شبیـه انـهاست اما بزرگتر هست ادم های زیـادی از کشورهای خاورمـیانـه انجا مـیان واز خوبی های دیگر این هتل نزدیک بودن ان بـه مراکز خرید هست داشتم از هتل مـی امدم بیرون کـه چهره چند نفر برام اشنا بود سلام کردم دیدم ایرانی هستند پرسیدم اهل کجایی گفتند بندرعباس از فارسی بـه بندری تغئیر زبان دادم انـها هم خوشحال شدند گفتند بندری هستی گفتم نـه من اوزی هستم از حال وهوای هتل وتایلند واینکه اینجا واین منطقه چظور هست ازشون پرسیدم یکیشون گفت عشق هست خوبن حرفش نین اتونی شو بری باراوطرفی کلی خودمونی اوجا ابینی وادرس های دیگری کـه پشت سرهم ردیف د  داشتن اطلاعات وکسب اون همـیشـه خوبه وخیلی وقتها هزینـه ادمو کم مـیکنـه  گفتم چند روزی هست اینجایید گفتند یک هفته ای مـیشـه گفت ما بیشتر پاتایـا بودیم والان سه روز از اونجا اومدیم بانکوک گفتم اینجا بهتره یـا پاتایـا گفت هرکدومش یـه جورای خوبه ولی اونجا خلوتتره وجمعیتش کمتره اما خوش مـیگذره وکمـی از انجا برام تعریف   از انـها هزینـه هتل وتور ورفت وامد وجاهای دیدنی انجا پرسیدم  انـها هم سربسته اطلاعاتی دادند

از انـها خداحافظی کردم وراه افتادم احساس مـیکردم بعد از اون مسافرخونـه لعنتی اومدم جایی کـه کلی ادم اشنا درش پیدا مـیشـه وکلی احساس خودی و راحتی داشت مثلی شده بودم کـه انگار درون کوچه خودشون داره قدم مـیزنـه .

همـینطور کـه گفتم خوبی این هتل نزدیک بودنش بـه مراکز خرید بود وتا دلت بخواد ان حوالی بار ورستوران وکافه وکافی شاپ ومغازه های جورواجور بود ادم ها هم که تا دلت بخواد از همـه قوم وجماعت بودند عذاهای ایرانی وعربی وهندی وتایلندی درون ان منطقه براحتی یـافت مـیشد از دستفروشی های کنار خیـابون بگیر که تا رستورانـهای سرباز وسربسته .  نبش هتل گرس یک رستوران پاکستانی بود کـه غذای هندی ایرانی وعربی داشت سوپ تایلندی هم داشت رفتم تابلویش نگاه کردم دیدم نوشته    رفتم دم درون رستوران یـه پاکستانی روی یکی از صندلی ها نشسته بود بـه اردو احوالپرسی کردم فکر کرد پاکستانی یـا هندی هستم خوب تحویل گرفت گفت بفرمائید  اسمش ذالفقار بود ازش سوال کردم این رستوران شماست گفت نـه مال براردم هست اما من مدیریت مـیکنم  توی رستوران جدا از غذا بساط قلیـان وشیشـه وچای هم براه هست بوی تند وطعم دار قلیـان های شیشـه ای  معطر تو هوای نمناک انجا کاملا پیچیده بود سفارش یک چایی دادم هوا خوب بود دم درون کنار او نشستم ویک چایی پر ملاط سلیمانی خوردم بعدش هم یک سیگار . کلا محیط داخلی رستوران تمـیز وخوب هست قیمت ان از بعضی رستورانـها ودستفروشی های کنار خیـابون گرانتر هست اما درون مجموع چندان گران نیست یک دست غذا توی چنین رستورانـهایی از 180 که تا 280 بات هست که بـه نرخ درهم مـیشود بین 23 که تا 34 درهم چایی 40 بات صبحانـه 180 بات

توی تایلند وبخصوص بانکوک سوپر مارکت ها بـه شکلی کـه در دبی یـا ایران هست وهرکسی از خودش سوپری دارد ومتنوع از نظر اسم وشرکت هست نیست بیشتر سوپرمارکت های انجا زنجیره ای هست وبنام 7/11 هست که درون هر گوشـه شـهر موجود هست ونرخ انـها هم ثابت است  وضعیت تلفن وارتباط با خارج درون تایلند چندان ارزان نیست من درون عرض چند روز 1500 بات کارت خ اما فقط تونستم 20 دقیقه صحبت کنم به منظور همـین بـه دبی زنگ زدم وگفتم از اونجا با من تماس بگیرند گفتم بعد از 9 شب بـه وقت دبی کـه 12 شب بـه وقت تایلند مـیشود تماس بگیرن  . درون بانکوک چند نمونـه کارت تلفن دیگه هم بود از جمله کارت تلفن مرحبا کـه مـی گفتند خوب هست اما من 500 بات خ اما تونستم فقط 10 دقیقه صحبت کنم بـه فروشندگان این کارت ها اطمـینانی نیست  من موبایلی کـه امکانات خوب انترنتی داشته باشد نداشتم به منظور همـین مجبور بودم از تلفن استفاده کنم

امروز فرصت کردم از مناطق اطراف هتل گرس از جمله بازار کنار خیـابانی وخیـابان نانا کـه معروف هست دیدن کنم وچند تایی عبگیرم تعداد دستفرشی ها درون این مناطق خیلی زیـاد هست امکان ندارد شما از خیـابانی درون این حوالی بگذرید ودستفروش مواد غذایی ونوشیدنی والبسه ومنسوجات نبینید دکه های سیـار مـیوه فروشی کـه انبه وهندوانـه وپاپایـا ومـیوه های انجا مـیفروشند که تا کباب های سیخی دل وجگر مرغ وسنگدان وران مرغ  سیخ های کبابی گوشت خوک هم هست وماهی  ومـیگو کـه معمولا شب ها بیشتر هست

مردم اینجا بر خلاف گردشگران کـه در حال تفریح وخوش گذرانی هستند بیشتر تنگ دست وفقیر هستند بـه سختی کار مـیکنند وزن ومرد کنار هم بار این سختی بدوش مـیکشند ادم های پرکاری هستند بعضی از انـها 10 که تا 15 ساعت درون روز کار مـیکنند  شاید اگر این توریسم وگردشگران نبودند زندگی انـها از این هم سختتر مـیگذشت توان خرید انـها بالا نیست فاصله طبقاتی بهطر وحشتناکی زیـاد هست البته افراد متمول وپولدار زیـادی نیز دارد کـه از طریق شرکت های مختلف وتجارت های کلان وضعیت بسیـار مرفه وخیلی خوبی دارند اما درون صد مردم فقیر خیلی خیلی بیشتر از اینـهاست زندگی درون بانوک مثل بسیـاری از کشورهای صنعتی ونیمـه صنعتی جهان هست اینجا زیبایی کنار نا زیبایی زیـاد بچشم مـیخورد یک طرف خیـابان ساختمانـهای سر بـه فلک کشیده وکنار انـها بیـا روبروی انـها مردمانی کـه در حلبی اباد ها وخانـه های بسیـار محقر زندگی مـیکنند انـها کـه برای تفریح رفته اند وخوش گذرانی خیلی بـه این مسائل اهمـیت نمـی دهند وخیلی ساده از کنار اینگونـه مسائل مـیگذرند  سرمایـه داری وسیستمـی کـه مولد این فاصله طبقاتی هست براحتی درون تمام ارکان جامعه رسوخ کرده وخودنمایی مـیکند با تمام مظاهر خوب وبدش

از گشتن خسته شده بودم هوا تیره وتیره تر مـیشد ساعت حوالی سه  ونیم بعد از ظهر بود   حسابی گرسنـه بودم دیدم دکه کنار خیـابونی دل وسنگدان مرغ وران مرغ روی اتش گذاشته یک ران چپ مرغ ودو سیخ دل وسه که تا سنگدان سفارش دادم خبری از نون نبود خالی خالی خوردم جای شما خالی واقعا چسپید جمعا شد 180 بات یـه کمـی مـیوده تازه ویک شیشـه نوشیدنی ویک پاکت سیگار از 7/11 گرفتم  ساعت از چهار گذشته بود وراهی هتل شدم سر راه یـادم اومد وزیر پیراهن هم بگیرم ویک شلوارک کـه تا انموقع نخریده بودم اخه توی تایلند 90 درصدر توریست ها کـه مـی بینید شلوارک ویک تیشرت تنشون هست مگه اینکه بخوان یـه مراسم رسمـی برن تی شرت وشودتم شد 250 وشلوارک هم 280 یک کیف کولی گردشگری جمع وجور هم خ کـه اگه خواستم با تور جایی برم اونو همرام داشته باشم  وصد البته یک دمپایی تابستانی به منظور اینجور مواقع کـه بتونی راحت توی هوای بارانی تایلند قدم بزنی ونگران اب توی کفش رفتن نداشته باشی دم درون هتل بودم کـه هوا کاملا تیره شده بود سریع رفتم بالا خریدهایی کـه کرده بودم گذاشتم وکمـی نوشیدنی وسر وصورتی شستم واومدم پائین دم درون هتل نرسیده بودم کـه باران با شدت تمام شروع بـه با کرد واقعا چه بارانی توی این باران از سراریزی هتل بـه سمت خیـابان رفتم با دمپایی وشلوارک تازه خریده شده چه حس خوب ودل انگیزی داشتم باران را درون تمام وجودم درون تمام سلولهایم حس مـیکردم شعف انگیزو بی نظیر بود حس خوب بودن داشتم حسی کـه اینروزها خیلی کم بسراغ ادم مـی اید .

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت هجدهم

داشتم درون ان هوای بارانی بر مـی گشتم دوباره بـه سمت هتل گرس دیدم چند نفر از گردشگران دم درون ورودی هتل نظاره گر باران هستند جوان ته ریش داروهیکلی نظرم را جلب کرد بـه نظر مـی امد از اهالی خاورمـیانـه باشد سلام وعلیکی کردم عرب بود از کویت به منظور گردش وتفریح امده بود مثل من از باران خوشش مـی امد بهش گفتم برو زیر باران واستفاده کن اول نرفت بعد گفتم مـیخواهم ازت عوفیلم بگیرم که تا انتهای سرازیری دم درون هتل گرس رفت وبرگشت خیلی خوشحال بود وقتی با دوربینش فیلم زیر بارانش را نشان دادم خیلی خوشحال شد وکلی تشکر کرد من هم گفتم از من واین باران عکسی بگیر که تا بی حساب شویم اون با کمال مـیل پذیرفت اسمش احمد بود

خیلی زیـاد هوس چایی کرده بودم انطرفها چیزی بنام چایخانـه نداشت البته بعضی از رستورانـها داشت رفتم داخل لابی هتل یک کافتریـا سمت چپ لابی بود کـه چای ونسکافه داشت سفارش دادم یک قوری تر وتمـیز با فنجان وشیر وشکر برایم اورد نشستم چایی خوبی بود اما نسبت بـه بیرون خیلی گران زیـاد فکر پولش نکردم چون دم بـه دم کـه انجا نمـیخواستم چایی بخورم بعضی وقت ها حتما حساب وکتاب را بـه کناری بگذاری وبه دلخوشی ات فکر کنی وگرنـه سفر ومسافرت وگردشت ملال اور مـیشود

چای کـه خوردم رفتم بـه سمتی کـه در هتل مکان سرویس تورهای گردشگری بانکوک درون لابی هتل گرس بود دو خانم انجا نشسته بودند یکی از انـها انگلیسی بهتر از ان یکی مـیدونست تصمـیم گرفته بودم درون فرصت باقیمانده با استفاده از تورها از جاهای دیدنی تایلند وبانکوک دیدن کنم این اولین بار بود کـه در زندگی ام یک تور مسافرتی مـیرفتم با وجود اینکه بیش از 18 سال درون دبی زندگی کرده بودم اما هیچ گاه فرصت وامکان مسافرت وگردش با تور پیدا نکرده بودم بیشتر مسافرت ها بـه ایران بوده وانـهم بیشترش بـه سر زدن بـه خانواده وفامـیل ومطایفه گذشته بود هر چند از روند وسیر وسفر وتورهای مختلف طی سالهایی کـه دبی بودم اطلاع داشتم ودوستان واشنایـان تعریف زیـادی برایم کرده بودند اما بقول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن

به خانم مسئول اژانس گردشگری گفتم چه تورهایی دارید چند تور بـه من معرفی کرد  گفتم کدام تور شما فردا هست پیشنـهاد توری صفاری داد کـه از صبح شروع مـیشود وتا 5 بعد از ظهر طول مـیکشد وبیرون از شـهر هست قبول کردم کمـی سر قیمت با هم چانـه زدیم که تا بالاخره سر 1200 بات به منظور تور صفاری توافق کردیم پول را دادم یک بروشور ان منطقه ای کـه قرار بود بریم از انـها گرفتم رسید پول بـه من داد ویک شماره ورفرنس داد .گفت اینرا حتما فردا باهات باشـه چون بدون اون سوارت نمـی کنند قرار بود ساعت 8ونیم صبح از جلو هتل حرکت کنیم

برگه سفرم را برداشتم ورفتم بالا اطاقم لباسهایم خیس شده بوده انـها را درون اوردم لباس دیگری پوشیدم وهمـه وسایل سفر فردا با تورا اماده کردم باتری های دوربین کـه دوتا بود گذاشتم توی شارژ ممری کارت دیگری گذاشتم توی دوربین وکوله پشتی ولوازمـی کـه عین سفر بـه ان احتیـاج بود گذاشتم توی کوله پشتی .انـها کـه اماده کردم برگشتم لابی هتل ساعت 8 ونیم شب بود یواش یواش بـه تعداد افراد داخل لابی اضافه مـیشد قسمتی توی محوطه مرکزی لابی نشسته بودند عده ای کنار کافی شاپ بودند چندین زن درون اکیپ های مختلف رنگ وبزک کرده درون طرف دیگری کـه تا اندازه ای مستقل از لابی بود نشسته بوند تایلندی ازبکی واز جاهای دیگر هم بودند دو سه نفر انـها با چند نفر مرد مشغول گپ وگفتگو بودند بعضی ها انجا مـی نوشیدند بعضی ها غذا یـا ساندویچی سفارش داده بودند  انتهای سمت راست لابی محل بازیـهای بلیـارد وبولینگ بود رفتم قسمت بلیـاردی هنوز خلوت بود جز چند نفری جوانی دیگر بازی نمـیکرد مـیزهایش بد نبود به منظور اینکه بازی کرده باشم رفتم پول پرداخت کردم وخودم بـه تنـهایی مشغول بازی شدم یکساعتی انجا بودم دوباره گرسنـه شده بودم رفتم پائین هتل نبش نرسیده خیـابان هتل ماهی روی اتش با مـیگو داشت چند مـیگو ویک ماهی سفارش دادم وهمانجا کنار خیـابان خوردم یک سوپ تند هم چاشنی غذا کردم وکمـی مـیوه تازه گرفتم ساعت 10 بـه هتل برگشتم .خسته بودم اما این خستگی روحی وکسل کننده نبود بلکه روز پر مشغله وپر از دیدنی داشتم بخصوص بارانی کـه لذت مرا دو چندان کرده بود به منظور همـین زود خوابیدم که تا صبح زودتر  وسر زنده تر اماده سفر با تور باشم دلم به منظور بچه ها وهمسرم تنگ شده بود دوست داشتم انـها انجا بودند تلفن کردم وبا انـها احوالپرسی کردم دلم قانع شد وزود خوابیدم

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت نوزدهم – 16اگوست 2012

تور سفاری ورلد safari world

چون مـیخواستم با تور بروم صبح ساعت 7ونیم از خواب بیدار شدم دوش گرفتم لباس جدید کـه پیراهن راحتی بود با شلوارک پوشیدم شلوارکم یک سایز بزرگتر بود وفیت تنم نبود به منظور همـین مجبور شدم کمربند ببندم کلاه مخصوصی کـه خریده بودم سرم گذاشتم وبا کفش تابستانی بندی کـه راحت بود پوشیدم وسرازیر شدم رفتم لابی هتل همانجا کـه بلیط گرفته بودم دیدم نیستند انـها شب گذشته بمن گفته بودند کـه صبح بـه شما زنگ مـیزینیم کـه بیـایی پائین اما حالا هیچ خبری از انـها نبود دیدم که تا ساعت 8ونیم هنوز خیلی وقت دارم به منظور همـین گفتم برم صبحانـه بخورم معلوم نیست انجا چیزی باشد تازه اگر باشد شاید وقت نکنم کـه حین گردش وسیـاحت با تور بتونم صبحانـه بخورم رفتم نبش هتل گرس املت هندی سفارش دادم با چایی شد 150 بات سیگاری همانجا کشیدم وبرگشتم دم درون هتل هنوز ون تور نیـامده بود بـه غیر از من دو نفر دیگر هم انجا منتظر بودند که تا اینکه ساعت 9 صبح ماشین ون امد توی لابی منو صدا کرد خودش را معرفی کرد جوانک تر وفرز وچابکی بود اسمش مـی مـی بود نـه معلوم بود پسر هست یـا حرکاتش پسرانـه بود نیم بندی انگلیسی صحبت مـیکرد جوان خوش برخورد وخوشرویی بود با همـین انگلیسی اندک منظورش را خوب مـیفهماند زور زیـاد نمـیزد کـه انگلیسی خوب صحبت کند کارش خوب بلد بود بین انگلیسی گاهی تایلندی حرف مـیزد من ودونفر دیگر کـه عرب بودند وزن وشوهر بودند سوار شدیم یعنی با ما سه نفر مـیخواست بره سفاری چیزی نگفتیم وسوار شدیم جلو ماشین مـی مـی نشسته بود وراننده من دو صندلی انطرفتر بودم توی مسیر بـه چند هتل دیگر رفت انگار از چند هتل مسافر گرفته بودند توی یکی از ایستگاهها وبین هتل ها دو نفر عرب پیـاده شدند ویک خانواده هندی سوار شدند انـها کنار من بودند یک زن وشوهر ودو که تا بچه پسر و ادم های خوب وراحتی بودند بلافاصله سر صحبت باز کردم انـها هم اولین بار بود کـه مـیرفتند سفاری

ساعت 9ونیم بود کـه مسافران سفر بـه سفاری تکمـیل شد شـهر بانکوک اول صبح شلوغ هست وپر از ترافیک که تا جایی کـه مـیخواستیم بریم گفتند 45 دقیقه راه هست از اتوبان بزرگی رفت کـه به اتوبان هوایی انجا ختم شد اتوبان هوایی کـه به نظرم بیش از 15 کیلومتر بود وجود این اتوبانـها وپل های دراز هوایی راه حل مناسبی به منظور کم ترافیک شـهری وحتی برون شـهری شـهرهای بزرگ هست شـهر بانکوک مانند بسیـاری از شـهرهای بزرگ جهان حاشیـه نشین های زیـادی دارد وکارخانـه های صنعتی ومجتمع های تولیدی فراوانی درون خروجی شـهر بانکوک دیده مـیشد وپیوستگی شـهر بانکوک با روستاها وشـهرک های صنعتی مـیتوانستی بوضوح واز بالای اتوبان هوایی ببینی  .

برای اولین بار بود کـه نمای شـهر بانکوک را مـیتوانستم از دور ببینم شـهر بزرگی بود با ساختمانـهای بزرگ وکوچک ساختمانـهای اسمانخراشی کـه در بعضی جاها تجمع پیدا کرده بودند ودر بعضی نقاط گسسسته بـه نظر مـیرسید بعد ها فهمـیدم ان نقاطی کـه ساختمان وبرج های زیـادی نزدیک بهم هستند بیشتر درون مرکز شـهر ومناطق تجاری وتوریستی وهتل هاست  .

احساس نزدیکی محیطی بمن دست داد نمای بیرونی شـهر مرا بیـاد شـهرهای شمالی ایران وکشورخودمان مـی انداخت مانند شـهرهای رامسر وساری ورشت وکلا گیلان ومازندران  طبیعت سر سبز کنار جاده ها با اب زیـاد ومردابهای نی درختان جنگلی  هوای ابری وما با سرعت 120 کیلومتر همـه انـها را پشت سر مـیگذاشتیم خیلی دوست داشتم با ماشینی مـیرفتم کـه سرعت ان انقدر زیـاد نبود ومـیتوانستم ان فضای زیبا را با حوصله تماشا مـیکردم کاریش نمـیشد کرد این خاصیت تور هست انجا کـه قرار هست بروند مـیروند با سرعت وزمانبندی خودشان مجبور بودم از صندلی وسط ون با ان پنجره کوچکش همـه ان زیبایی را ببینم بازهم خوب بود کـه من کنار پنجره نشسته بودم نفس کشیدن درون این هوای پاک وبا تراوت لذت خاصی بمن داده بود چندین سال بود کـه چنین هوایی استشمام نکرده بود انرا درون تمام سلولهایم حس مـیکردم واین یکی از لذت بخش ترین خوشحالی من درون این سفر بود

حدود پنجاه دقیقه که تا صفاری طول کشید مسیر خوب وراحتی بود وقتی رسیدم ساعت از ده صبح گذشته بود منطقه ای پوشیده از جنگل ماشین های زیـادی قبل از ما بـه انجا رسیده بودند از ون های مسافرتی گرفته که تا مـینی بوس واتوبوس هتل واژانس های گردشگری از همـه قوم وجماعتی انجا بودند بیشتر انـهایی کـه من دیدم هندی تایلندی مالزیـایی ویتنامـی وکشورهای اسیـای جنوب شرقی بودند اما از کشورهای دیگر نیز بودند ایرانی پاکستانی عرب های منطقه مصری روسی اروپای غربی ومـیشود گفت از اکثر نقاط دنیـا مـیتوانستی ادم هایی انجا بیـابی

از ماشین کـه پیـاده شدیم مسئول گروه ما را بصف کرد وگفت از هم جدا نشوید که تا من بروم برایتان بلیط تهیـه کنم وشماره مخصوص بگیرم چند دقیقه ای طول نکشید کـه مـی مـی برگشت با بلیط وشماره  او برایمان توضیح داد کـه ما حتما از چه مسیری برویم وگفت هر برنامـه نمایشی درون این جنگل بزرگ کجاست وچه ساعتی اجرا مـیشود  برای همـین ما حتما خودمان را با ساعت ان برنامـه ها هماهنگ مـیکردیم  مـی مـی گفت بعد از برنامـه ودیدن صفاری چه ساعتی انجا باشیم وگفت که تا مـیتوانید سعی کنید همدیگر را رها نکنید وبا همدیگر طی برنامـه های مختلف هماهنگ باشید  چون من تنـها بودم خودم را با خانواه هندی کـه چهار نفر بودم هماهنگ کردم ادم های خوب ومرتبی بودند با سیل جمعیتی کـه از درون ورودی مـی رفتند داخل ماهم براه افتادیم با هندی ها قرار گذاشتیم به منظور اینکه همدیگر را گم نکنیم کنار هم باشیم وزیـاد از هم دور نشویم

برنامـه های مختلفی درون این پارک صفاری اجرا مـیشد گذشته از گونـه های مختلف ومتنوع گیـاهی ودرختان سر بـه فلک کشیده دیدن ادم های مختلف هم جذابیت خاصی بـه این پارک بخشیده بود درون طی مسیر پر از تابلو ها ومجسمـه ها ونمادهای مختلف حیوانات وتابلوهایی بود کـه راهنمای گردشگران درون مسیر بودند واقعا کار زیـادی به منظور تجهیز این پارک شده بود پارکی جنگلی از درخت وسبزه وحیوانات کـه انسان قرن بیست ویکمـی به منظور دیدنش بـه انجا امده بودند کودک ونوجوان مرد وزن وافراد کهنسالی کـه پابپای جوانان به منظور دیدن وگردش وسیـاحت امده بودند عده ای درون حال رفتن بـه عمق جنگل بودند وعده درون حال برگشت ما تازه شروع بـه دیدن کرده بودیم

طی مسیر کـه مـیرفتم پرندگان زیبای زیـادی دیدم طوطی هایی کـه بزیبایی انـها که تا کنون هیچ جای ندیده بودم انـها درون فضای باز جنگل وروی درختان درون حال خودنمایی بـه ما مسافران بودند درون بین راه باغ وحش بصورت پیوسته با حیوانات مختلف هست که هری بنا بـه زمان وفرصتی کـه دارد انـها را مـی بیند واز انـها عوفیلم مـیگیرد دوربین من شکارچی این جنگل وپارک صفاری بود شکارچی کـه فقط امده بود که تا این لحظات را ثبت وضبط کند به منظور اینکه بتوانم از مناطق اینجا عوفیلم بگیرم قبلا تدارکات لازم دیده بودم دو باطری شارژ شده داشتم با دو مموری کارت16 گیگا باتی اما حتما دقت مـیکردم کـه طی اینمدتی کـه اینجا هستم عهای تکرای بی جا نگیرم واز جاهای خوب ومـهمـی کـه برایم هست عتهیـه کنم این عها بخصوص برایی چون من کـه مـیخواهد ودوست دارد گزارش ان سفر را بنویسد ویـا بـه اطلاع دیگران برساندخیلی اهمـیت دارد چون مرور زمان باعث فراموشی بعضی از نکات مـیشود کـه با دیدن عوفیلم انـها شما مجددا بیـاد مـی اورید

اولین نمایشی کـه رفتیم نمایش بوبازی مـیمونـها بود جمعیت زیـادی قبل از ما انجا نشسته بودند وقتی ما رفتیم جای سایـه دار وخوبی پیدا نکردیم واولین جای خالی پیدا کردیم نشستیم نمایش شاد وفرحبخشی بود بخصوص به منظور کودکان ونوجوانان حرکات ورفتار نمایشی مـیمونـها دست کمـی از کارهای ادم ها نداشت خوب به منظور این نمایش ها تربیت شده بودند تماشگران روی سکوها درون چندین لاین بهم فشره نشسته بودند صندلی های خوب ومرتبی داشت وفضای نمایش واطراف ان اراسته وتمـیز بود

بعد از اجرا هر نمایش مشکلی کـه پیش مـی اید خروجی درهاست کـه همـه شتاب دارند زودبروند بیرون وبروند نمایش دیگری ببینند هوا اینجا خیلی بیشتر از داخل شـهر بانکوک شرجی بود وجود جنگل واب وحاره ای بودن اب وهوای تایلند شرجی این منطقه را دو چندان کرده بود اما سایـه درختان ونیمـه ابری بودن هوای تایلند نیز مزیت بزرگی هست که شما را خسته وسوخته نمـی کند .تا رسیدن بـه نمایش دیگری باز از مسیر جنگل وباغ وحش گذشتیم نمایش بعدی نمایش شیر ابی بود کـه ان حیوانات زیبا ودوست داشتنی نیز خوب به منظور اینکار اموزش دیده بودند وبرای من دیدنی بود  بعد از ان رفتیم سراغ نمایش کابویی کـه اجرایی از تیراندازی وبزن بکوب بـه سبک فیلم های کابویی امریکا بود بچه ها از ان خیلی لذت مـیبردند به منظور من هم جالب بود کار وتدارکات لازم به منظور اجرای چنین نمایشـهایی دیده بودند دکور خوب بازیگران ماهر فضای لازم وابزار واداوتی کـه استفاده مـید مانند زندگی واقعی خود کابوییـهای بود   اینرا بگویم کـه هر کدام از این نمایش ها درون جای دیگری اجرا مـیشد واینگونـه نبود کـه از یک مکان به منظور چندین نمایش استفاده شود وانرا درون مسیرهای مختلف این پارک جنگلی بزرگ تدارک دیده وساخته شده بود

از نمایش کـه بیرون امدیم ساعت از 1 ظهر گذشته بود قرار بود کـه گروه بـه قسمتی برود کـه در انجا نـهار مـیدادند ما با ادرسی کـه داشتیم وبر اساس قرار قبلی گروه با هم بـه انجا رفتیم واقعا گرسنـه شده بودیم  سالن بسیـار بزرگی درون گوشـه ای از جنگل با غذاهای اسیـایی هندی وتایلندی  .مـیزها شماره داشت ومسئول گروه انجا بود بما گفت بر اساس شماره ای کـه بشما داده شده سر مـیز وصندلی هاتون بنشینید من وهندی ها بـه اتفاق بیشتر اعضای گروه خودمان سر یک مـیز نشستیم من غذای هندی با کمـی از غذای دریـایی تایلندی برداشتم چند نمونـه شیرینی تایلندی بعنوان دسر هم بود کـه مزه کردم بد نبود

سیر وسفر بعدی درون رودی بود کـه پیش ساخته ودر داخل جنگل ساخته شده بود مسیر پر پیچ وخمـی کـه سکوت وزیبایی درون ان با هم درون امـیخته بود وگاها صدای دلنشین پرنده ای کـه همراهت درون این مسیر بود من ودو نفر دیگر داخل ان بلم بی پارو بودیم جریـان اب طوری درون سرازیری تنظیم شده بود کـه بلم را اهسته درون رود پیش مـیبرد  در مسیر راه مجسمـه بسیـاری از حیوانات کنار این رود درست شده بود که تا احساس درون جنگل بودن بـه شما بیشتر دست دهد از این مسیر وزیبایی های ان خیلی خوشم امد بیـاد کشور خودمان افتادم کـه ما چه امکانات زیـادی به منظور جذب توریسم  در شمال کشورداریم کـه بلااستفاده مانده است  

وقتی بـه انتها رسیدیم کـه در اصلا یک دور قمری درون جنگل زده بودیم و بعد از طی مسافتی درون این جنگل نوبت دیدن حرکات نمایشی دولفین ها بود نمایش زیبای  دلفین ها درون سیرک های ابی بارها وبارها از تلویزیون دیده بودم اما اینکه از نزدیک ببینم فرصت نشده بود به منظور همـین خیلی مجذوب هوش وحرکات سریع انـها شدم واقعا دلفین ها دارای هوش بی نظیری درون بین حیوانات هستند ناگفته نماند اموزش انـها وهماهنگی بین ادم ها ودلفین ها کاری سخت هست که مربیـان وبازیگران تایلندی بخوبی از بعد ان برامده بودند

وقتی رفتیم قسمت نمایش دلفین ها دیدم جمعیتی زیـادی انجا هستند جمعیتی کـه نصف انـها دانش اموزان تایلندی وپسر بودند کـه توسط مدارس به منظور دیدن باغ وحش وپارک جنگلی ودیدن نمایش ها بـه انجا اورده شده بودند کار زیبای اموزش وپرورش تایلند درون این زمـینـه قابل تحسین وتوجه هست ان وپسران با لباس های قرمز وزرد شاداب وسرزنده بـه همراه معلمان ومسئولان خود امده بودند از انـها چندین عگرفتم تمایلی بـه گرفتن عنداشتند اما چند تایی بالاخره رضایت دادند کـه عانـها را از نزدیک بگیرم  توی این نمایش بیشتر از هر قسمتی توریست وبازدید کننده امده بود وقتی تمام شد یکربع طول کشید که تا ما از این سالن نمایشی روباز بیرون بیـاییم

ساعت  4ونیم عصر بود قرار بود همان جایی کـه در بدو ورود از هم جدا شدیم مجددا به منظور برگشت درون ابتدای درون ورودی همـه انجا باشیم  مسئول گروه انجا بود همـه را چک کرد کهی درون برگشت از قلم نیفتد بـه اکثرا خوش گذشته بود اما از نظر بدنی خسته بـه نظر مـیرسیدند فکر کنید از 10 صبح که تا 4 عصر بیشتر بـه گشت وراه رفتن ودیدن نمایش های مختلف گذشته بود .همـه کـه جمع شدیم سوار ماشین ون شدیم فرار بود برویم طبیعت وحش کـه در ان منطقه  باز وجنگلی حیوانات مختلفی درون فضای باز زندگی مـید به منظور همـین قرار بود فقط از داخل ماشین انـها را ببینیم  ماشین کـه حرکت کرد نم نم باران هم شروع شد وقتی بـه ابتدای جنگل رسیدیم شدت باران بیشتر شد ماشین با سرعت خیلی کم حرکت مـیکرد که تا ما بتوانیم ان مناظر وحیوانات را ببینیم انواع اهو درون جمعیت های زیـاد غزال و انواع لک لک وپرنده  ها شیر وببر وپلنگ   خرس وکرگدن ودیگر پرندگان حیـات وحش درون حاشیخ دریـاپه ای کـه پر از پرنده بود ومسیری پر پیچ وخمـی کـه حیوانات درون ان مسیرها دیده مـیشدند  باران با همـه خوبی اش مجال نمـی داد که تا از پنجره کناری عبگیرم یـا انـها را بهتر ببینم البته انـها کـه جلو نشسته بودند دید بهتری داشتند  تا از این منطقه بیرون امدیم ساعت 5 شده بود باران بر شدتش افزوده بود وماشین ما درون حال برگشت بسمت شـهر بانکوک بود مسیر خوبی کـه با بارش باران توام بود بیشتر مسیری کـه امدیم بارن بود بـه ورودی شـهر کـه رسیدیم ساعت نزدیک بـه شش ودم دمای غروب بود

همانطور کـه صبح مارا سوار کرده بودند  قرار بود همانگونـه بـه هتل برگردیم اما ترافیک زیـاد بود اول هندیـها را رساندند بعد یکی دو نفر دیگر ما دونفر دیگر مانده بودیم راننده گفت کـه اگه شما قبول کنید اینجا پیـاده شوید با پیـاده ده که تا بیست دقیقه مـیرسید بـه هتل خودتان چون این مسیر یکطرفه هست ومن که تا بروم دور ب وشما را برسانم بیش از نیم ساعت طول مـیکشد ما هم کـه عمریست دلمون لک زده به منظور فداکاری واز خود گذشتگی مجانی دلمون فورا براش سوخت واز ماشین پیـاده شدیم . راست مـیگفت بیش از 15 دقیقه طول نکشید کـه رسیدم خیـابون نانا و بعدش هم هتل گرس

وقتی رسیدم هتل ؛حسابی خسته بودم لباسهامو دراوردم ودراز کشیدم روی تخت ؛ نفهمـیدم کی خوابم برد وقتی بلند شدم ساعت از 8ونیم شب گذشته بود

برای دیدن عهای این سفر اینجا کلیک کنید

 

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

قسمت بیستم

وقتی از خواب بلند شدم ساعت از 8ونیم  شب گذشته بود  دوش گرفتم ورفتم پائین  دیدم تو لابی هتل خیلی خلوته مگر ان گوشـه وکنار لابی  از هتل زدم بیرون خیـابانـهای اطراف هتل کاملا شلوغ بود از توک توک گرفته که تا تاکسی وموتورسواران یـا مسافر پیـاده مـید یـا درون انتظار مشتریـان وگردشگران بودند که تا انـها را بـه جای دیگری ببرند  از تور کـه برگشته بود چیز درست وحسابی نخورده بودم به منظور همـین رفتم مطعم شیشـه دبی کـه زیر ونبش هتل گرس بود بـه زلفقار پاکستانی کـه مدیر انجا بود گفتم زلفقار غذا چه داری گفت همـه پیز هست رفتم ویک بریـانی گوشت پاکستانی بـه سبک وسیـاق کراچی درباری خوردم البته با یک سوپ تند فلفلی تایلندی جاتون خالی خیلی چسپید  غذا کـه خوردم امدم نبش هتل گرس نشستم. سیگاری بعد از غذا دود کردم  وتو هوای گرگ ومـیش بعد از باران بانکوک بـه رهگذران از همـه دنیـا نگاه مـیکردم  از روسی و ودیگر ممالک فهیمـه غرب بگیر که تا کویتی واماراتی ومسافران دبی وقطر وبحرینی ومصری  واردنی وتا سومالی وافریقایی های دیگر تبار انجا از اطراف بانکوک که تا اخر دنیـا جمع جمع بود ودر ان ساعت  شب همـه جور ادم حوالی هتل گرس که تا نانا وخیـابانـهای اطراف انجا پیدا مـیشد

دیدن ادم های مختلف با ملیت ها وسنن وزبان مختلف دنیـا برایم همـیشـه جال بوده هست هر چند درون دبی نیز اینگونـه هست اما برایی کـه مسافرت کرده واز جایی دیگر سر دراورده این تنوع جلوه دیگری دارد بـه نظر ان حوالی تنـهاانی کـه خیلی کم بودند بنگالی ها وفلپینی ها بودند وشاید هم امریکایی ها  این حوالی همـه رنگ همـه چیز را با خود داشت از انـها کـه برای درمان وبهبودی راهی تایلند شده بودند که تا مسافرکش ها کـه از صبح که تا شب به منظور لقمـه نانی مسافران را بـه نقاط مختلف شـهر مـیبردند که تا دکه دارها وغذا فروشان کنار خیـابانی که تا زنان یک تی ودوتی که تا مردان اه کشیده از انسوی دنیـا پیرزی کـه توی این حوالی مـی چرخید چک وچانـه زنی بود از خرید یک دمپایی وکیف وکفش گرفته که تا چونـه به منظور خوردن غذاهای کنار خیـابانی که تا چک چونـه های پنـهانی  واقعا تایلند بازار خرید وفروش هست مـهم اینـه کـه اومده باشی چی بخری وچی بفروشی

در ان یکی دوساعتی کـه انجا بودم یک چیز از همـه برایم جالبتر بود وان اینکه ادم ها فارغ از اینکه از کجای دنیـا اومده باشن فارغ از اینکه تاجر یـا فقیر باشن فارغ از اینکه با سواد باشن یـا تحصیلکرده درون یک چیز همـه مشترک هستند درون نیـازهای انسانی واحتیـاجات طبیعی  وهمـین زبان متداول داد وستد جهان است

 

بعد از ان رفتم سروقت یـه جایی کـه بتونم مموری کارت دوربین کـه پر شده بود روی سی دی خالی کنم  ان دوربر کافی نت زیـاد نبود توی کوچه پشتی یکی دو که تا بود کـه بیشتر یکی از انـها این کار را مـیکرد وقتی رفتم داخل چندین نفر پشت کامپیوترها نشسته بودند هیچ کدام تایلندی نبودند دو که تا خانم انجا نشسته بودند کـه انگلیسی یکی از انـها مثل من ته کشیده بود ویکی دیگه اصلا حرف نمـیزد یکی از انـها مثل توی ایران وخیلی با حجابتر خوب چارقدی ومقنـه ای بود بـه نظرم از مسلمانان تایلندی بود اولا کـه دی وی دی نداشت گفتم چکار کنم گفت برو بخر بیـار رفتم هر چه ان دوربر گشتم جایی کـه دی وی دی بفروشند پیدا نکرد م دوبار برگشتم پیش خودش گفتم فلش مموری داری گفت اره ولی حتما بخری گفتم باشـه دیدم فقط 4 گیگا بایته درون صورتی کـه فیلم وعهای  یکی از کارت های دوربین من فقط 16 گیگا بات بود ناچاری قبول کردم گفتم کاچی بهتر از هیچی  تونستم فقط تعداد ی از عها را ببرم داخل فلش مموری وحداقل چهار گیگا بایت جای به منظور عپیدا کردم

تایلند سرزمـین افتاب پنـهان

 

قسمت بیست ویکم / 17 اگوست 2012

 

صبح ساعت 8 از خواب بیدار شدم تعریف بازار پتونام را زیـاد شنیده بودم انجا از مراکز خرید بانکوک هست واکثر توریست هایی کـه به بانکوک مـیروند سری بـه انجا مـیزنند بـه جای انکه با تاکسی یـا توک توک برم تصمـیم گرفتم با پای پیـاده بروم انجا ؛چون مـیگفتند زیـاد دور نیست حتما از خیـابان نانا بـه سمت بالا حرکت مـیکردم یعنی بـه سمت ورلد سنتر که تا از انجا دوباره بـه سمت پیونام حرکت مـیکردم  طی مسیر چند جا توقف کردم

اول صبح ترافیک بود اما نـه بـه اندازه شب اما صبح ها تعداد دستفروش ها کمتر بود  پیدا جایی کـه صبحانـه دلخواه داشته باشـه انـهم توی مسیری کـه زیـاد نرفتی کمـی دشوار بود چون اکثر غذاهای ان مسیر تایلندی بود کـه شامل برنج وسوپ وسبزیجات ومواد گوشتی وسرخ ی های خودشان بود  توی مسیر رسیدم بـه یک بازار نسبتا سرپوشیده کـه هم مغازه داشت وهم دکه های دستفرشی مواد غذایی از سبزیجات تر وتازه گرفته که تا مـیوه وغذاهای تایلندی وشیرینی هایی کـه عجیب وغریب بود خانگی بود البته پوشاک والبسته فراوان بود درون کل خیلی قاطی پاتی بود از انجا چند که تا عگرفتند مـیخواستم از بعضی هاشون عبگیریم تمایلی نشان نمـی دادند وبعضی ها رو بر مـیگردوندند به منظور همـین از انـهایی کـه مـیخواستم عبگیرم قبلا مـیپرسیدم مـیشود عگرفت یـا نـه  چند تایی قبول د رفتم سر جایی کـه صبحانـه وغذا داشتند انگار به منظور انـها فرق نمـیکرد کـه صبحانـه چه بخورند یـا نـهار چون همـه ان غذاها همـه وقت هست اما مثل ما ایرانیـها یـه چیز خوب مـیخورند انـهم تخم مرغ هست من یـه تخم مرغ وکمـی ماهی سرخ کرده وکمـی سبزی ودوتکه نون تست خ ونشستم روی یکی از صندلی های ان روبرو وشروع بـه خوردن کردم انـها عادت بـه چیزی مثل چایی خودمان ندارند چایی حتما از جای دیگری مـیگرفتم  رفتم جایی کـه مثل دکه کافی شاپ بود انواع واقسام عصاره های مـیوجات وسبزیجات داشت  شبیـه چایی کـه در شیشـه هایی نگهداری مـیشد انجا بود اگه خنک مـیخواستی با یخ مخلوط مـیکرد اگه داغ مـیخواستی با ابجوش مخلوط مـیکرد حتما یکی را انتخاب مـیکردم یـه چیزی نشونم داد گفت سنگاپوری تی  گفتم باشـه انرا با اب جوش مخلوط کرد وکمـی شیر وخامـه بـه ان اضافه کرد وبمن داد نوشیدنی گرم بدی نبود اما هرچه بود چایی نبود

صبحانـه کـه خوردم یک گشت کوچکی دوباره زدم وبه سمت پاتونام راه افتادم  در مسیری کـه مـیرفتم دیدم چندین دکه گلفروشی کنار خیـابان نزدیک بـه هم هست گلهای بنفش وزرد کـه بصورت بسیـار زیبایی تزئین شده بود چند که تا عاز انـها گرفتم  یکی از ان فروشنده ها اصرار مـیکرد کـه من ازش گل بخرم من کـه جایی به منظور نگهداری انـها نداشتم تازه اگر داشتم کـه الان نمـی تونستم انرا با خودم بـه بازار شلوغ پتونام ببرم از دکه ها رد شدم جلوتر کـه امدم متوجه شدم کـه امروز روز خاصی به منظور مردم تایلند هست روزی مثل تولد بودا بیشتر مردم تایلند بودایی هستند  نبش یک خیـابان  در یک محلی ودر محوطه ان بود عده زیـادی جمع شده بودند ودور که تا دور مجسمـه طلایی بودا شمع روشن کرده بودند شاید بـه نشانـه شکرگذاری  بود کنار شمع ها عود هم مـیسوخت وبا بودا راز ونیـاز مـید بعضی ها دو زانو نشسته بعضی ها ایستاده وتعظیم کنان ادای احترام مـید  دو نفر جوان کـه بنظر مـی امدند از ژاپن یـا چنین جایی امده بودند درون گوشـه ای دیگری بـه تماشای نمایشی وسنتی ائین بودایی ایستاده بودند زنان با لباس محلی وائینی وبا حرکات موزون وارامشگرانـه مـییدند بـه نظرم ان دوجوان به منظور ان پولی داده بودند که تا نوازندگان بنوازند و زنان ان کـه معنی خاصی داشت اجرا نمایند  من که تا خر ایستادم ببینم چه مـیشود  ونواختن کـه تمام شد ان دوجوان رفتند  دوباره بـه محوطه اصلی برگشتم  دیدم درون گوشـه ای از این محوطه کـه نزدیک مجسمـه بودا بود تعدای از بودایی ها ومردم شکرگذار با کاسه ای معدنی از یک جام بزرگتر اب برمـی داشتند چند قطره بـه فرق سر خود مـی ریختند وبا باقی مانده ان دست خود مـیشستند  حتی بچه های کوچک همراه انان نیز همـین کار را مـید

انروز وضع بودا خیلی خوب بود چون غیر از شمع وعود  کلی مـیوه ومرغ پخته وبرنج وگوشت خوک به منظور او اورده بودند این ائین درون بین همـه بودائیـان دنیـا هست وتایلند از مراکز وکشورهای درجه یک این ائین هست البته ائین گذاشتن مرغ واردک ومـیوه وشمع وعود قبلا درون بازدید از معبد بزرگ بودا دیده بودم  اینکه با این خوردنی ها چه مـیکنند ایـا دور مـیریزند یـا بـه فقرا مـیدهند نفهمـیدم

از ان محل ائینی کنار خیـابانی بیرون امدم وبه سمت پتونام براه افتادم تایلند هم مثل بسیـاری از کشورهای دنیـا خالی از مسکین وگدا نیست طی مسیر با چند نمونـه از این گدهای کنار خیـابانی روبرو شدم از ادمـی کـه مچ دست نداشت تای کـه خودش را روی زمـین مـیکشید یـا زنی کـه با بچه اش کنار تیر برق نشسته بود وگدایی مـیکرد ما کـه گلی به منظور بودا نخریده بودیم بـه انـهایی کـه مـیدانستم مستحق کمکی هستند چند باتی کمک کردم بـه خودم مـیگفتم بودا وضعش بد نیست اما اینـها درمانده هستند وجای دوری نمـیرود  تا رسیدم بـه پیرزنی کـه با صدای بلند چیزی مـیخواند مانندی بود کـه دارد ایـاتی از قران یـا دعا وفرامـینی خداگونـه مـیخواند بر خلاف همـه ان گداها این پیرزن خیلی مرتب وتمـیز بود یک دقیقه ای کنارش نشستم مـیخواستم عبگیرم قبول نکرد نـه من زبان او مـیدانستم ونـه او زبان مرا چند بات بـه او دادم ومـیخواستم بروم کـه صدا زد گفت بیـا با اشاره بمن نشان داد کـه زیپ درون جادوربینی ات باز هست دستش درد نکنـه اگه دوربینم مـیافتاد حتما مـیشکست ازش تشکر کردم وراه افتادم ادم خوب ودرست وحسابی کنار خیـابون وهمـه جا پیدا مـیشود

برای اینکه مسیر را اشتباه نروم هر دویست سیصد متر ازی مـیپرسیدم پتونام کدام طرفه بالاخره بـه یک چهار راه رسیدم کـه ساختمان مرکز جهانی (ورلد سنتر ) کـه سنتر بسیـار بزرگیست نبش ان  مقابل سمت راست خیـابان نانا قرار داشت   انجا خیلی بـه نظرم اشنا مـی امد  نگو یک شب کـه پیـاده داخل شـهر مـیگشتم بـه ان مسیر رفته بودم وحالا داشت یـادم مـی امد کـه من یکبار بـه اینجا امده ام  تفاوت روز وشب همـین است دیگه .  البته انموقع دنبال پتو نام نبودم ونمـی دانستم مرکز خریدار بازار انجاست  نزدیکای پتونام ساختمانـهای شیک وبلند زیـاد هست وباید گفت مرکز شـهر بانکوک را حتما خیـابانـهای نانا وپتونام وحوالی ان دانست

پتو نام بیشتر با همان بازار قدیمـی اش مـیشناسند هر چند سنتر نوسازی بنام پتو نام وجود دارد اما بیشتر افرادی کـه دنبال خرید ارزان هستند بـه بازار قدیمـی ان کـه از کناره های خیـابان شروع مـیشود وبا کوچه های تو درون تو وپاساژهای کوچک ومغازه هایی کـه اکثرا بـه همدیگر راه دارند مـیروند  در ان منطقه هم جمله فروشی بود هم تک فروشی انواع واقسام جنس بود حتی جنس چینی اگر جنس شناس باشی وشتاب خ نداشته باشی و وقت کافی هم داشته باشی مـیتونی خوب خرید کنی من عجله ای نداشتم نـه معطلی بودم نـه قرار بود جای دیگه ای برم به منظور همـین همـه چیز رو نگاه مـیکردم وقیمت مـیپرسیدم  از بس تنوع جنس زیـاد هست که بعضی وقت ها نمـی دونی کدوم رو بخری چون تکلیف خ معلوم بود ونمـی خواستم هر چیزی بخرم دقت بیشتری مـیکردم  .در ان بازار ادم های مختلفی از تمام نقاط دنیـا بودند ایرانی  عرب از بیشتر کشورهای خاورمـیانـه از افریقا از اسیـای جنوب شرقی از اروپا وبه نظرم از امریکا نیز بودند زمان از دستم درون رفته بود چند تکه به منظور بچه ها لباس و.. خ وبه خیـابانـهای اطراف ان رسیدم رفتم سنتر پتو نام سنتر خوبی بود اجناس انجا شیکتر ومنظمتر چیده شده بود البته کیفیت بعضی از انـها بهتر از بازار بود چند تکه نیز از انجا خ  به کناره های خیـابان کـه مـی رسیدم مـیوه ای یـا غذاهای دم دستی کنار خیـابونی مـیخوردم ساعت نزدیک 4 عصر بود خسته شده بودم رفتم داخل یک سنتر دیگه ای کـه انحوالی بود چند طبقه بود توی این سنتر هندیـها خیلی کار مـید ومغازه داشتند  سنتر بسیـار ساده با راهروهای یک متر ونیمـی وتودر توی طویل خیلی ساده ساخته بودند قبل از اینـه یک چرخی داخل انجا ب درون طبقه هم کف ان یک رستوران مک دونالد بود رفتم سفارش دادم ونشستم شلوغ بود که تا غذای منو بیـارن گفتم یک زنگی بـه عارف دوستم کـه احتمالا از مالزی برگشته بود ب

قبل از اینکه ساندویچم را بخورم زنگ زدم عارف گوشی را برداشت وضمن خوشحالی گله گزاری کرد چرا اینـهمـه دیر تماس گرفتم چند روزی بود کـه از مالزی برگشته بود گفت کـه برای افطار بیـایم دنبالت بریم منزل با خودم گفتم حتما منزلی هستند ومزاحمشان نشوم به منظور همـین عذر خواهی کردم وگفتم من هتل گرس هستم گفت منزل ما هم همـین نزدیکیـهاست قرار گذاشتیم اول شب همدیگر را ببینیم عارف تایلند را خوب مـیشناخت

از بازار کـه برگشتم هتل دوش گرفتم وامدم پائین که تا شام بخورم ماهی روی اتش کنار خیـابان همانجایی کـه درست مـیکرد روی چهارپایـه پلاستیکی نشستم که تا ماهی اماده شد 20 دقیقه ای طول کشید یک نوع ماهی فلس دار شبیـه ماهی شعری اما تیره تر  برشته روی اتش کـه داخل انرا با سبزیجاتی شبیـه تره با سس سویـا پر کرده بودند واقعا خوشمزه بود البته حتما دلت بیـاد کـه کنار خیـاباون ودستفروشـها غذا بخوری وبرات هم مـهم نباشـه کـه دیگران تورا مـی بینند چون درون اینجا کنار هتل گرس همـه جور ادم بخصوص ایرانی وعرب زیـاد پرسه مـیزنند به منظور من خیلی راحت بود کاری بـه دیگران نداشتم ومشغول خوردن شدم 

کنار این دکه  دکه دیگری بود کـه مـیوه جات پوست کنده شده تایلندی مـی فروخت درون بانکوک وکلا تایلند از این گاریـهای سیـار غذا فروشی ومـیوه فروشی زیـاد است  بعد از خوردن ماهی رفتم سراغ دکه مـیوه ای دیروز هنوداونـه خورده بودم هر قاچ هندوانـه انجا دوبرابر قاچ هندوانـه خودمان بود قیمت ان 20 بات بود یعنی حدود 2ونیم درهم ماهی خودش سرد هست وماهی با هنودوانـه نمـی چسپد به منظور همـین انبه سبز خوردم قیمت اکثر مـیوه ها وبسته های اماده انـها نزدیک بـه هم هست روزها 15 بات وشب ها بیست بات بود  به نظرم روش خوبی به منظور خوردن مـیوه هست اولا همـه جا هست دوما پوست گرفته واماده هست وسوما هر وقت هوس کردی مـیتونی مقدار کمـی مـیوه بخری وهمانجا بخوری اکثر این مـیوه ها توی یک ویترین شیشـه ای هست که زیر ان یخ گذاشته اند که تا خنک بماند اگر خواستی بخری یـا ببری انـها را داخل یک پاکت پلاستیکی مـیریزند با یک تکه چوب کبابی کـه مـیتونی همان جا راحت همـه انـها را بخوری یـا با خودت ببری هتل یـا منزل .من دوبار از این مـیوه ها از چند نمونـه خریده بودم وبردم هتل داخل یخچال مـیگذاشتم وشبها یـا روزها مـیخوردم هندوانـه های تایلندی کوچک وجمع وجور وقرمز وخوشمزه وشیرین هستند اما خربزه هایشان زیـاد شیرین نیست انبه های سبز وزرد انجا واقعا خوشمزه هست البته دسفروش های مـیوه ای نمک وفلفل وخوشمزه کننده دیگر هم درون بساط دارند کـه اگر دوست داشتید مـیتوانید روی مـیوه هایتان بریزید انبه های ترش با نمونـه ای از فلفل ونمک انـها خوشمزه هست یک مـیوه تایلندی بنام کاوای هست که نوع بزرگ ان شیرین وگس هست اندازه ان کمـی بزرگتر از سیب هست وسبز رنگ مـیباشد اما نوع کوچک ان خیلی خوشمزه تر هست اندازه لیمو عمانی مـی باشد هردوی این مـیوه بیضوی شکل هستند وگوشتی هستند کنار هم بود از همـه گرانتر گیلاس بود کـه قیمت ان 60 بات بود ولی بزرگ وابدار وخوشمزه بود البته این دو مـیوه اخری درون دکه ها کم بود ویـا نبود  البته جدا از دکه های کوچک دستفروش مـیوه های پوست کنده دکه های بزرگی بعضی از نقاط شـهر پیدا مـیشود کـه بصورت کیلویی انواع مـیوه ها را مـی فروشند واگر خواستی هم برایت ابمـیوه مـیگریند یـا پوست مـیکنند  انار تایلندی وپرتقال نیز بود پرتقال تایلندی کوچک کمـی بزرگتر از لیمو عمانی هست اما بسیـار ابدار وخوشمزه وپر اب دکه هایی هست کـه اب انرا همانجا گرفته اند وداخل بطریـها کرده اند وروی یخ گذاشته اند بدون هیچ اضافاتی یک بطری ان حدود 300 سیسی حجم داشت وقیمت ان 20 بات بود انارش بـه خوشمزگی ایران نیست انار ایران واقعا یـه چیز دیگه است  انار هم ابش مـیگیرند وداخل ان بطری ها مـیکنند اما گرانتر از پرتقال بود هر بطری 60 که تا 100 بات بود من هنوز هم نمـی دانم کـه ایـا درون تایلند انار درست مـیشود یـا نـه

از مطلب وقرارمان با عارف دور افتادم ولی لازم بود که تا یـادم بود انرا مـینوشتم البته من خودم از متنی کـه همراه با حواشی باشد بدم نمـی اید واین روش کـه متن اصلی وحاشیـه کنار هم بیـایند دوست دارم  زندگی ما ادم ها همـین جور هست مگر اینکه خیلی ادم حساب وکتابی باشی وبخواهی مرتب ذهنت را بـه کنترل ونظم عادت بدهی یـا بخواهی خاطرات سفرت را چند بار ویراستاری کنی من طی این چند قسمتی کـه نوشتم نتونستم انرا ویراستاری کنم شاید هم نخواستم .بگذریم

عارف کـه جوانی خوش مشرب هست حوالی شام امد هم من خوشحال شدم هم عارف.   دیدن یک همشـهری ویک دوست ویک ادم خوب درون کشوری غریب واقعا نعمت بزرگیست همراه عارف یک خودمونی زرعونی دیگه هم بود بنام عبدالعزیز کـه همکار ودوست عارف بود ادم متین وکم حرفی بود عربی خودمونی صحبت مـیکرد یک دوری اطراف گرس زدیم بعد بـه سمت منزلشان حرکت کردیم اول فکر مـیکردم عارف اینجا پیشی هست اما متوجه شدم منزل از خودش هست طی مسیر بمن گفت کـه منزلشان نزدیک هتل گرس وهمـین حوالی هست که درون یک برج مس مـی باشد ومال خودش هست وخریداری کرده  عارف بمن گفت خودمونی های دیگری هم درون همـین برج خونـه خریده اند وحکایت اینکه چه اتفاقی افتاد کـه یکمرتبه اینجا خونـه خریده برایم مفصلا گفت  من فکر نمـیکردم اوزیـها اینجا خونـه از خودشون داشته باشند وبرایم جالب وپسندیده امد

  تا منزل مس عارف با پیـاده از هتل گرس 15 که تا 20 دقیقه راه بود از کنار یک کانال ابی بزرگ کـه محل رفت وامد کشتی های کوچک مسافربری بود رد شدیم وانطرف کانال ابی ساختمان سر بـه فلک کشیده تر وتمـیزی بود فهمـیدم این همان برج هست به نظرم بیش از 40 طبقه بود عارف وچند که تا از خودمونی ها درون طبقات بالایی خانـه داشتند واقعا مرتب وشیک ومدرن ساخته شده بود هیچ چیز کمتر از دبی نداشت  وارد منزل شدیم همسر گرامـی اشان را نمـی شناختم کـه عارف ایشان را معرفی د یک زمانی من درون بازار مرشد با پدر همسرشان درون دبی مصاحبه کرده بودم واز این اشنایی خوشحال شدم

یک فلت سه خوابه مجهز با دکوراسیون مدرن اروپایی از ان بالا کل تایلند زیر پاهایت بود که تا انشب دید واضحی راجع بـه شـهر بانکوک نداشتم بخصوص از اطراف ومحلی کـه زندگی مـیکردم واقعا بانکوک بزرگ ودیدنی بود ساختمانـهای بزرگ مراکز خرید وتجاری وتفریحی از بالکن منزل عارف کاملا پیدا بود وشـهر زیر پایمان بود عارف مـیگفت از اینجا وقتی باران با شدت مـیاید واقعا زیبا ودیدنی هست انـهم درون تایلندی کـه باراندگی درون ان بسیـار هست بخصوص درون ماههای اگوست وسپتامبر

نزدیک یکساعتی مـهمان عارف بودم بعد بـه اتفاق عارف بـه محل هتل برگشتیم وهمراهی ام کرد که تا اطراف ان منطقه را بیشتر بـه من نشان دهد بخصوص یک مرکز خرید موادغذایی بزرگ کـه ان پشت ها بود وهمـه چیز داشت ومن ازان  بی خبر بودم رفتیم سمت ساندویچی شاورمای کـه عارف اورا مـیشناخت سفارش داد کلا اطراف هتل گرس چهار که تا شاورمای فروشی عربی هست البته اگه که تا حالا زیـادتر نشده باشد  بعد از مدتی گشتن عارف بـه منزل برگشت ومن هم بـه هتل برگشتم  از انروز بـه بعد چندین بار از عارف کمک گرفتم وچند بار همدیگر را دیدیم واز این بابت ممنونش هستم

دیر وقت بود روز پر مشغله ای داشتم کمـی نوشیددنی خوردم وکمـی هم خاطرات روزانـه یـاداشت کردم خسته شدم ورفتم خوابیدم

: خانه بدوش قسمت پانزدهم




[خانه بدوش قسمت پانزدهم]

نویسنده و منبع |



خانه بدوش قسمت پانزدهم

فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان

 

 

فرهنگ عامـیانـهء پامـیر بدخشان وثیقهء سنتهای

بجا ماندهء آریـانای کهن و امانت تاریخی نیـاکان ما

 

ابتدای سخن را بنام خالقو مکان پدید آرندهء نارو نور، خانه بدوش قسمت پانزدهم دانای آشکار و نـهان آغاز مـینمایم کـه پی مور بر هستی او گواه وبرگ درختان سبز دفتر قدرت وصنعت او را بـه نمایش مـیگذارد.

درود وصلوات بی پایـان خویش را بر روح پر فتوح خواجهء لولاک حضرت ختم المرسلین، آل واصحاب او نثار مـینمایم، کـه رهگشای رضوان حقیقیت به منظور امتان صالح خویش است.

 اما بعد! بـه اجازهء حضار گرامـی، بزرگان دولتی، دانشمندان عالیقدر، دوستداران فضیلت بخصوص آن جونمردان آگاهی کـه حیـات خود را وقف ادای رسالت عشق بوطن وخدمت بـه انسان وعدالت کرده و درین راه از هیچگونـه سعی و تلاش دریغ نمـی ورزند. خانه بدوش قسمت پانزدهم که تا باشد آن قدم های آگاهانـه درون جهت رشد بیداری افکار عامـه، زدودن اثرات تحمـیلی بیشتر از سه دهه جنگ و خونریزی، تامـین وحدت ملی و اخوت اسلامـی استقلال، حاکمـیت ملی، صلح و دموکراسی، تحکیم پیوند های ملی و تقرب اسلامـی مـیان پیروان همـه مذاهب و اقوام افغانستان عملی گشته ملت ما بر اوضاع نابسامان کشور خویش مسلط گردیده باشد. خانه بدوش قسمت پانزدهم بر مشکلات اداری، اقتصادی، اجتماعی خلاصه همـه عرصه های حیـات ملی وبین المللی نقطهء پایـان گذارند.

 مـیخواهم اثر عاجزانـهء خویشرا درین محفل باشکوه فرهنگی قرائت نمایم کـه خالی از نقصان های پژوهشی و اکادمـیک نمـی باشد و امـیدوارم فرهنگیـان بزرگوار وطنم با دیدهء عفو بر آن نگریسته و جهت رفع کوتاهی مرا یـاری رسانند.

 چه از یکسو بـه نسبت سکونتم درون محلات دور افتادهء بدخشان، کـه از نگاهء کتابخانـه ها و مراکز فرهنگی دچار مشکلات مـیباشد و نویسنده نمـیتواند مأخذات کارآمد را درون جهت تهیـه اثر دست یـاب نماید، و از سوی دیگر بـه نسبت مشکلات تلفونی و دیر آگاه شدن از برگذاری محافل مـهم بخصوص چنین محفل کـه برای تهیـهء اثر اکادمـیک راجع بـه فرهنگ حتما نویسنده وقت کافی داشته باشد که تا اقلأ اثر خواندن و قابل شنیدن بنویسد. نقصان های اثر من هم ناشی از همان مشکلات فوق هست که عرض نمودم.

 اما با وجود آن همـه مشکلات عشق بـه فرهنگ تابناک، سرزمـین کهن سال نیـاکانم مرا وا مـیدارد که تا در همبستگی صدای وحدت و یکپارچگی ملی را از طریق زبان گویـای فرهنگ و معرفی خدمات آن و عمق معرفت تاریخی، علمـی، آثار با سنن با افتخار ملی ما عاشقانـه شرکت ورزیده باشیم.

 

روح وحدت طلبانـه فرهنگی و به هم پیوستهء ملت ما!

  و با توضیح اینکه فرهنگ غنی پامـیر بدخشان از جمله فرهنگ عامـیانـه، آن کـه با فرهنگ سراسر کشور عزیز ما گره خورده متعلق بـه همـه کشور است. این پدیدهء هویت همچون وثیقه وآینـهء قدنما- زنده فرهنگ - تمدن آریـانای کهن و زبان اوستایی درون لفافهء زبانـهای پامـیری و بازتابیست از گذشتهء پرافتخار ما درون لابلای قرون. کـه جوانب کثیرالابعادی را دارا است. لذا از خداوند یـاری مـیجویم که تا با توضیحات مختصر از چکیده های گوناگون فرهنگ عامـیانـهء آن بـه ندای حب الوطن من الایمان لبیک گفته سیرت مادی ومعنوی مردم پامـیر این پاسداران چراغ معرفت اسلامـی وانساندوستانـه حکیم حجت جزایر خراسان را با امانت های سنن آریـایی و اوستایی شان درون پرتو شعار (پندار نیک، گفتار وکردار نیک) ( زردشت) پیغمبر حکیم آریـانا را بـه معرفی بنشانم، زیرا تجلی آن همـیشـه بر تارک مشرق زمـین مـیدرخشد وجاویدان خواهد درخشید. وبا استفاده از آن درون جهت آگاهی جوانان ومردم خویش با جرئت وطندوستانـه ابراز مـیدارم که: خانه بدوش قسمت پانزدهم روح وحدت طلبانـه وبیگانـه ستیز همـه اقوام ساکن درکشور کهن سال تاریخی ما چنان درون فرهنگ عالی اش با هم گره خورده هست که همـیشـه درنشیب وفراز تاریخ درون هنگامـه های سرنوشت ساز دست بهم داده نـه تنـها بـه سلطهء تجاوزکاران، غاصبان، استعمارگران واه غرض آلود شان جواب دندان داده بلکه اورنگ زیبای بزم تاریخ هزاران سالهء بخدی وسیستانرا، بامـیان ونورستان، هری وبدخشان، پکتیش وغور، غزنی وقندهار، کابل وزابل خلاصه شرق وغرب شمال که تا جنوب کشور ما را نگهداشته، تاج وتخت (فریدون ویمرا) را درون قلب آسیـا، بنام افغانستان کنونی حفظ نموده است. وبه برکت آن فرهنگ این قلب همـیشـه طپیده ومسمومـیت های زهری دشمنان آریـانای کهن نتوانسته این قلب آهنین را از طپش باز دارد، چه بسا آن زهر مسمومـیت کـه نقاق وتجاوزش خوانیم بلای جان آن دشمنان نامرد وعواقب ناسنجیده گردیده خودشانرا بـه ورطهء هلاکت افگنده اما این دل طوفان دیده واین پیگر آب وگل پاکیزهء مشرق زمـین درون نشیب وفراز جولانگاهء تاریخ شفا یـافته وبه نوعی زندگی را از سرگرفته است. وهمچون سپر مطئن آزادی به منظور همجواران باقی مانده است.

 بنأ بگفتهء علامـه اقبال لاهوری، آسیـا یک پیکر آب وگل است+ملت افغان درآن همچو دل است. از ثبات او ثبات آسیـا، از ممات او ممات آسیـا.

 و واقعأ چنین بوده ملت ما درون هنگامـه های تلخ تاریخ طولانی خود همواره از استقلال وحاکمـیت ملی خویش دفاع جانانـه کرده وبه برکت آن روح وحدت طلبانـه فرهنگی درهنگام مشکلات پیروز و سرخروی از حوادث بیرون بدر آمده است. ولی متأسفانـه اکثرأ بعداز آنکه این مـیوه بـه ثمر نشسته ازاین روح وحدت طلبانـهء فرهنگی درجهت ترقی وپیشرفت تأمـین حق وعدالت، وتقویـهء هرچه بیشترپیوندهای ملی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی ورشد معرفت روانی، شایسته سالاری دربطن مردم سالاری وغیره بخش های حیـات جامعه استفاده نشده است. وگاهی عملأ توسط دست های بـه قدرت رسیده این طلیعهء ماهیتأ پرنور وفا و صفا، ایمان ومردانگی درون تاق نسیـان فراموشی رفته وحاکمان درون جهت بقای حاکمـیت جفاکارانـهء خویش معامله با دشمنان وبی وفایی بـه مردم با وفا ودلاور خویش را برگزیده اند. وازین راه عقب ماندگی را با سیکولوژی بی اعتنایی درون قضایـات حقوقی بر مردم ما تحمـیل کرده اند. مـیر غلام محمد غبار مأرخ ومبارز راه حق وعدالت، ترقی و وحدت درکتاب وزین خویش ( افغانستان درون مسیر

 

تاریخ ) مـینویسد، " متاسفانـه افغانستان بعد از غسل درون خون دوباره همان لباس چرکین وکهنـه را بـه تن مـی پوشد کـه بارها او را از کاروان ترقی بـه عقب رانده است" یعنی اکثرأ درون قضایـای تأمـین حقوق وایجاد عدالت وترقی چشم درچشم ارباب وخان جاهل مـیدوزد واو هم زنجیر اسارت فکری خود را درون پایش محکم تر مـینماید. بنأ بـه شواهد تاریخی هرگاهی کـه رهبری کشور از روح وحدت طلبانـهء فرهنگی ملت خود چه قبل از اسلام وچه گاهی بعد از اسلام توانسته استفاده نماید. نـه تنـها بر حوادث ودشمن پیروز گشته بلکه صاحب تشکیل امپراطوری های قوی ونیرومند تر از همسایگان، ترقی وپیشرفت درون بر اعظم "آسیـا" و مسند نشین اتوریتهء بلند بین المللی گردیده هست – از دولت های " مـه آبادیـان" که تا " پیشدادیـان" " کیـانیـان" خاندان اسپه " اشکانیـان" بعدها " کوشانیـان" وغیره.... و دورهء فرهنگ عناصر پرستی- دین کهن مـیزدایی- مـهرپرستی یـا مـیترا– زروانیزم وزردشتی " یـا مزد یسنـه" اوستایی- تمدن یونان و باختر- بودایی وغیره... ویـا بعد از پذیرش دین مقدس اسلام سلطنت طاهریـان- صفاریـان- سامانیـان- غزنویـان- سلجوقیـان- غوریـان ویـا امپراطوری احمدشاه ابدالی همـه وهمـه گویـای ثبوت آن حقیقت فوق است. کـه آن مطالب فوق مارا بـه این پدیدهء تجربه مـیکشاند. که:- کثیرالملت بودن باعث ضعف ما نیست بلکه مارا قوی ونیرومند مـیسازد، بشرطیکه همـه اقوام بـه حقوق همدیگر بـه دیدهء احترام بنگرند ومشارکت واقعی کدرهای آگاه واهل کار- وطندوست- صادق بـه وحدت ویکپارچگی ملی را درون ادارهء کشور سهیم نمایند. یعنی منافع علیـای ملی را نباید قربانی اه ایدیـالوژیکی- قدرت طلبی گروپی قومـی یـا سمتی نماییم.

 ناگفته نباید گذاشت کـه با مشارکت دروغین عدهء از افراد منفعت طلب- معامله گر ونوکر بیگانـه نمتوان وحدت یکپارچگی وادارهء نیرومند سالم مرکزی صاحب قانون را بمـیان آورد. گرچه ما حتما ثابت نماییم کـه چگونـه با عقاید مختلف مـیتوانیم متحدانـه زندگی نماییم. ودر راستای این هدف مقدس و والا آگاهی فرهنگی بـه رشد کمـی وکیفی شعور سیـاسی ما مـیتواند کمک شایـان نماید واز طریق آن بیداری اجتماعی مـیتوان ادارهء سالم ملی را پدید آورد ودر عرصه های حیـات بواسطهء آن ادارهء سالم ملی اقتصاد را کـه زیربنای تحولات یک جامعه مدنی مـیباشد. سروسامان بخشید وپایـه های اقتصاد ملی- رفاه اجتماعی- عدالت- وحدت- استقلال وحاکمـیت ملی خود را چه درون سیـاست داخلی وچه خارجی ملی وبین المللی تقویـه نموده، با کاروان تمدن بشری و استفادهء مثبت، درهمگرایی این تمدن مطابق بـه ضروریـات عمومـی عصرو زمان هم گام گردید. ودست مداخلهء اجانب را از گریبان منافع علیـای ملی کوتاه ساخت.

 فرهنگ کـه بنا بـه تعریف خود مجموع هستی مادی و معنوی یک قوم- جامعه یـا ملت را دربر مـیگیرد، عبارت از مجموع پدیده های هویت ملی- تاریخی- تعلیم وتربیت- معرفت وآثار علمـی جوامع انسانی- ملتها یـا اقوام مـیباشد. عناصر عمدهء فرهنگ از جهت مادی نمونـه های معماری- کاشی کاری- نقاشی- خوشنویسی- حکاکی- خاتم کاری- هیکل تراشی- دوزندگی- زرگری- انواع بافندگی وازینگونـه هنرهای ظریف بوده ودر جهت معنوی باورها- اعتقادات مردم- اسطوره ها- افسانـه ها- شگون ها- روایـات- ضرب المثل ها- فکاهیـات- طنزها- اشعار رزمـی وامثال آن کـه همـه محصول تخیل- آرزو- تعقل- ابتکار- ادراک جمعی مردم هست که معرفی کنندهء معیـارهای زیباشناسی- عادات- مـهارت های مـیباشد کـه به قسم

 

مـیراث وسرمایـه های مادی ومعنوی از نیـاکان بـه نسل های بعدی منتقل مـیگردد. یـا بـه عبارهء دیگر از اسلاف بـه اخلاف مـیرسد.

 از جمله فرهنگ فلکلور کـه بخش عمدهء آن محسوب مـیگردد. از واژهء انگلیسی ( ژرمانیک) یعنی " فولک" مردم و" لور " بمعنی خرد وحکمت ودانش بیـان واستخراج گردیده است.

 فلکلور کـه جزء عمدهء فرهنگ باستانی ما را تشکیل مـیدهد- درحقیقت فرهنگ جمعی مردم را مطالعه مـیکند- وشامل ابعاد گوناگون مـیباشد- یکی از ابعاد آن سنن وعنعنات مردم هست که حتما آنچنانیکه هست جمع آوری وثبت گردد.

 پامـیر بدخشان کـه فرهنگ آن از تمدن آریـایی- ممزوجیت تمدن روم وچین- هندو ایران- یونان وباختر- مـیترا پرستی یـا مزدایی- مزد- بودایی- بخصوص زبان اوستایی با بخش های گوناگون فرهنگی آن که تا تمدن "هلنیستی" ثمر گرفته از دین مقدس اسلام بخصوص تشیع اسماعیلیـه ودر مـیان آن از تصوف وعرفان گرفته که تا بحث های کلامـی- وانواع کوچه ها وفروعات فرق مذاهب وطریقه های اسلامـی چون قدریـه وجبریـه- تناسخیـه وغیر تناسخیـه فقه جعفری- فلسفه و راسیونالیزم بزرگان ادبیـات وفرهنگ دری اسلامـی- مکتب تعلمـیه حجت خراسان ناصرخسرو بلخی- حتی از طریقهء شاه نعمت الهی نیز درون بعضی امورات فلسفی متأثر هست با کوشش های فرهنگی حسب ضرورت های تاریخی تقیـه وانواع دعوت ها درون سلسله پیری ومریدی- چون رسوم طوغ برآوردن وگشتاندن آن با ترانـه های مذهبی- چراغ روشن- دعوت بقا- فنا- گردش پیران سال یکمرتبه جهت ( دعوت داعیـان ) جماعت- دعوت رضا- دعوت خفا، شاگون- سده- نوحه- طوی- سپورت با رسوم بازی های گوناگون اطفال وجوانان کـه ریشـه درون فرهنگ کهن آریـایی دارند، با غیره همگونی های فرهنگی وپیوندهای عمـیق با فرهنگ عمومـی مشرقزمـین وتمدن آن چون خوانش راک های کهن با موسیقی کـه ریشـه درون سرودهای "ویدایی" دارند واکنون با شعرو قصاید شاعران نامدار مسلمان توسط رباب- تنبور- دف- سیتار- غچک وغیره آلات موسیقی تاری بادی وضربی اجرا مـیگردند حکایت های فراوان داشته کـه روشن نمودن همـهء بخش فرهنگی آن کاریست بسی دشوار کـه به وقت مطالعه- بررسی خلاصه یک مرکز فرهنگی تحقیقی نیـاز دارد کـه متأسفانـه که تا حال بـه آن توجه واقعی ونـهادینـه صورت نگرفته- باوجود رسمـیت زبان های پامـیری درون قانون اساسی بـه صفت زبان های درجه2 ملی کشور توجه به منظور تجمع فرهنگیـان وایجاد دفتر فرهنگی درون خود منطقه کـه بتوانند راجع بـه فرهنگ- زبان- تاریخ وگذشت تمدن درین بندر شاهراه ابریشم قدیم بدخشان وکشور تحقیقات علمـی ومفیدی را درون جهت تقویـهء سنن با افتخار وارزشـهای تاریخی وفرهنگی انجام دهند وجود نداردتا این وثیقهء زندهء اوستایی وآریـایی با تمام آثار تاریخی آن کـه طی دورانـها حفظ گردیده. تجلی خود را نشان دهد. وسوگوارانـه اینکه طی این سالها از 1371 هجری تاکنون غارت وتباهی آثار مربوط بـه تاریخ وفرهنگ کهن سال پامـیر بدخشان کـه متعلق بـه سرمایـهء عمومـی فرهنگ ملی وتاریخی ما مـیباشد بیرحمانـه جریـان دارد. بگفتهء عدهء محققان تمدن درون کشور ما از حدود - 1400ق م – بنیـان گذاری شده کـه از جمله سروده های "ویدایی" آن با ریشـهء امروزین

 ترانـه های قصاید از همان اصل را تشکیل مـیدهد- آثار مادی فرهنگی ما نیز با آن تمدن گره خورده است.

که با فنا گردیدن آن و بعضی ارزش های دیگر چون جنگلات- حیوانات- چپاول منابع اقتصادی وطبعیی وغیره وبی اعتنایی بـه آن از اثر ضعف اداره باعث خودسری های عدهء از منفعت جویـان- قاچاق بران آثار تاریخی ومواد مخدره گردیده کـه خسارهء آن بر ملت آزادهء ما وداشته های پر افتخار تاریخی- فرهنگی- اقتصادی خلاصه منافع علیـای ملی ما نـهایت درد آور وزیـان بار است. زیرا هر چقدریکه دامنـهء دانش وآموزش وسیع تر شود احتیـاج بـه این شناخت های فرهنگی بیشتر مـیشود. درون جلد اول صفحهء 13 فرهنگ نظام تالیف سیدمحمد داعی الاسلام آمده است.

" ترقی هر ملک ترقی زبان وفرهنگ آن هست " ص 2-1 – صفحه 13، حقیقتأ چنانچه تذکر یـافت. با آنکه اقتصاد وزیر بنای حیـات جامعه را تشکیل مـیدهد، ولی رشد وطرح مثبت آن بواسطهء تفکر اقتصاد دان ها، وبلندی شعور سیـاسی مردم صورت مـیگیرد، کـه حسب ضرورت های نـهادینـه جامعه درون پرتو فرهنگ تکامل یـافته احیـا، عملی وتعمـیم مـیگردد.

یعنی اقتصاد وفرهنگ ورشد متقابل آنـها لازم وملزوم یکدیگر مـیباشند. درون مناطقیکه از فرهنگ عامـیانـه گرفته که تا فرهنگ عمومـی آن مـیتواند رکود- عقب گرایی- پسماندگی- جمود شعور سیـاسی را با تحجر؛ وتعصب از مـیان بردارد وبه اثر آن تربیـهء عمومـی سالم گردد طبعأشرایط عینی وذهنی به منظور ترقی، پیشرفت بواسطهء انتخاب آگاهانـه مردم آماده گشته ملت درون زیر چتر ادارهء سالم ملی- عدالت اجتماعی واقتصادی- صلح وبرادری با کاروان تمدن بشری همگام مـیگردد.

 پس بر ادارهء دولت هاست کـه از روح ترقی خواهانـه- وحدت طلبانـهء فرهنگ عمومـی وبعد های گوناگون آن منجمله (فرهنگ عامـیانـه) کـه مـیتواند جامعه را برای‍‍پذیرش تحولات اقتصادی- اجتماعی وغیره بسیج نماید استفادهء لازم را مرعی دارد وبرای رشد آن کار نماید.افغانستان بـه مثابهء دروازهء اتصال تمدن مشرق ومغرب خود محور ابتکار فرهنگ وتمدنیست کـه باهم گره خورده و توسط همـه ساکنان آن حفظ گردیده. درون فرهنگ عامـیانـه پامـیر کـه از گذشتهء تاریخی آریـانای کهن، تمدن آن- ادیـان ومذاهب آن- بخصوص زبان ورسم ورواج اوستایی وبعدهم تشیع اسلامـی، حکایت مـیکند مـیتوان فاکت ها ومثال های زیـادی را دریـافت نمود کـه آیینـه بسا حقیقت های زندگی را بیـان مـیکند. مثلأ مقولات وضرب المثل های عامـیانـه را کـه در مـیان مردم رایج هست ومن آنرا از زبانـهای واخانی وشغنانی ومنطقه بـه فارسی ترجمـه کرده ام را قبل از دیگر بعد های فوکلور بیـان مـیدارم که تا مصداق بیـان فوق ما گردیده باشد.

کلان گنده ملک گنده– یعنی مردمـیکه رهبر نالایق وگنده "خراب" را به منظور رهبری خود انتخاب ند- ملک را خراب خواهد کرد.

سکل دریدههوشش بـه پارگی– درون زبان عامـیانـهء غاران- زیباک واشکاشم تلفظ سکل بـه معنی "چموس" کهنـه و رنگ ورو رفته را گویند- وپارگی- پارهیـا دریده راگویند- یعنییکه چموسش پاره باشد هوششس بـه طرف یکپاره پوست هست تا بیـابد ودر چموس پینـه کند.

 بالا طوی پایـان طوی- نوبت ازما مطلب ازنوبت آن مـیباشد کـه مردم قریـه چوپانیـهای خود را بـه نوبت بدوش گرفته یعنی نفر هرخانواده درون صورتیکه چوپان عمومـی درون مقابل مزد نداشته باشند بـه نوبت جهت چوپانیـهای خود ومردم قریـه رفته نوبت خود را مـیگذراند. تفصیل آنکه- گویـا شخصی حتما در طوی همسایـه های بالا وپایین با بردن طویـانـه واشتراک درآن حق همسایـه داری را ادا کند هم مشکل نوبت چوپانی را کـه آنـهم درون همـین روز مصادف گردیده حل نماید- واین شخص مرد یـا زن کـه تنـها وبی دست یـار ویـا مشکلات دیگر خانوادهدارد حیران هست چگونـه با این حالت برخورد نماید که تا مطابق این مقوله کـه هم لعل بـه کف آیدو هم یـار نرنجد. را به منظور حل مشکل بدست آورد.

بز درون آب دمبش سیخ– یعنی بز درآب رفته با خطر غرق شدن روبروست واحتیـاج بـه کمک دارد ودمب خود را آنقدر بلند گرفته کـه گویـا بـه کمک ضرورت ندارد- ومعنی دیگر آن تکبر هست که گویـا شخصی درون حالت تباهی هم از تکبر ولاف دست بر نمـیدارد مانند آن بز هست که درون آب رفته اما دمبش سیخ است.

تله لی سیتار- آسوده سربیمار– یعنی مردی درون بستر بیماری با درد دست وپنجه نرم مـیکند- اما دیگری او را آسوده پنداشته بالای سرش سیتار مـینوازد وتله لی مـیگوید- ودر فکر مستی خود است. بعداز مدتی مـیبیند کـه بیمار مرده- والاشـه هم ناگرفته مانده.

موش درون جای نمـیشود غربال بـه دمبش– تفصیل- به منظور موش آنقدر تنگ هست که خود را درآن جای کرده نمـیتواند ولی این موش بدون اینکه مشکل تنگی جای را درون نظر داشته باشد غربالی کلانی را بـه دنبال خود مـیکشد که تا به آن داخل د کـه امکان ندارد.

از خر کرده توبره اش کلانتر: تفصیل- مرکب جو وکاهء خود را جاییکه آخر نباشد فقطدر توبره مـیخورد. اما مرکبی توبره اش از اندازهء قدوقامت خودش هم کلانتر هست یعنی به منظور مرکب توبرهء را کـه معمول هست مـیتوان از کاه وجو پر نمود وبالای پوزش کشید- اما توبرهء را کـه از قدو قوارهء‌مرکب کلان تر هست را نمـیتوان از نگاه مصرف کاه وجو پوره کرد. مطلب از مصارف اقتصادی هست که توان آن کمراست.

گرسنـه نان خواب مـیبیند: مقوله واضح است. اول زن آخرزن وآنگاه زن ومرد- یعنی بیشتر آبادی خانـه آبرو وعزت مرد تربیـهء‌ اولاد- همسایـه داری وروابط خوبی یک خانواده بـه خانم وابسته مـیباشد.

حاکم یکروزه خانـهء صد ساله را خراب مـیکند: ویـا قصاب کـه بسیـار شد حرام مـیشود-بوم درون خانـهء‌ بی سر مـیدراید کـه صد سر دارد.

درین مقولات وضرب المثل های فوق حقایق زیـادی راجع بـه زندگی سیـاسی- اجتماعی- اقتصادی- وچگونـه زیستن آدمـی نـهفته هست که انسان با اندرز تجربه آموز آن مـیتواند از مشکلات راه بیرون رفت حاصل نموده گام های مثبت را درون جهت زندگی هدفمندانـه وتعمـیری بردارد واعمال منفی تخریبی را خنثی نماید.

 مثلا" معنی این ضرب المثل کـه بوم درون خانـهء بی سر مـی دراید کـه صد سردارد- بـه تعبیر عامـیانـهء پامـیریـان چنین است: بوم مثال بدبختی و ویرانی مـیباشد- کـه به ظاهر همان مرغ هست که درون شب ها پرواز مـیکند وغذای خود را شکار کرده بدست مـیاورد وروزانـه یـا درون ویرانـه ها جای دارد یـا درون مقام های تاریک جنگلات و های کوه پنـهان مـیشود با وجود کـه چشم های کلان دارد از نور آفتاد وروشنی مـیگریزد درون مقابل آن حساسیت دارد.

خانـهء هم کـه بزرگ خردمند خود را از دست مـیدهد وبجای آن صد بزرگ نادان ویـا خودخواه- جا طلب وحریص، منفعت وقدرت شخصی وغیره اعمال منفی هریک دعوای بزرگی را علیـه یکدیگر براه مـیاندازند ودرین خانـه سرداری یـا بزرگ نمایی مـینمایند- بدبختی ونفاق کـه تعبیر همان بوم هست به آسانی درین خانـه مقام گرفته آنرا ویران مـیسازد. و ویرانی بسیـار بـه آسانی صورت مـیگیرد حالانکه آبادی بـه بسیـار تلاش ومبارزه علیـه مشکلات بدست مـیاید.

همچنانیکه تربیـه وآگاهی علمـی واخلاقی یک انسان ضرورت بـه تعلیم معرفت مطابق عصرو زمان دارد واین کاریست توأم با مشکلات کـه با تلاش ومبارزهء متداوم نسل ها بدست مـیاید- درون جهالت نگه داشتن او یـا ویرانی او مـیتواند بـه سهولت درون اثر نفاق اندازی وبی اعتنایی بـه جامعه صورت پذیرد. وحکیم سنایی مـیگوید- سالها حتما که که تا یک سنگ اصلی زآفتاب + لعل گردد درون بدخشان یـا عقیق اندر یمن + سالها حتما که از دامان رحم مادری + شاعری زاید ادیب وعام شیرین سخن-

 لذا سربزرگی هم کـه با نور دانایی روشن هست اگر درمـیان نباشد وبجایش صدسر نادان لاف بزرگی زند خانـه جای بوم ویرانی مـیگردد- زیرا دانایی بهشت هست ونادانی دوزخ.

حکیم فردوسی درشـهنامـه درون داستان بهرام گور این تجربه را راجع بـه قریـهء کـه به پادشاه احترام ند باوجودیکه از عدالت پادشاه ورهبری بزرگ قریـه آباد شده بودند. آنـها دارایی مادی داشتند ولی از دارایی معنوی کـه همان تربیـه علمـی واخلاق هست بی بهره بودند، بعد بهرام بـه وزیرش (روز بـه مؤید) وظیفه داد که تا آن قریـه را طوری ویران کند کـه مسؤلیت ویرانی هم درون عمل بدوش خودشان باشد. که تا ازین ویرانی تجربهء علمـی واخلاقی را بدست آرند ودوباره وقتیکه آباد شدند از کرکتر اخلاقی احترام وآداب انسانی برخوردار باشند. ( روزبه مؤید) بنا بـه فرمان بهرام گور بـه نزد اهالی ده رفت واهالی را درون مجلسی دعوت کرد وآنـها را با هم نشاند بعداز اینکه روحیـهء غرور وخودخواهی اکثریت شان راکه از علم وتربیـهء اخلاقی بی بهره بودند تحریک نمود- چنین فرمود شما همـه مردم دانشمند- لایق بزرگی- آباد از معیشت زندگی هستید- پادشاه بهرام گور، از شما بزرگان وشخصیت های عالیقدر بسیـار تمجید کرد وفرمود. این ها همـه لیـاقت بزرگی وکلانی را دارند- لذا-

 بدین ده زن وکــــــــــــودکان مـهترید کـسی را نباید کـه فرمان برید

ازین ده چــــــه مزدور چه کد خدای بیک راه حتما که دارید جـــای

زن ومرد و کـــــــودک سراسرمـهید یکایک همــــــه کدخدای دهید

خــــــــــــــروشی برآمد زپرمایـه ده زشادی کـه گشتند همــواره مـه

چوناپاک شد مــــــــــــرد برنا بـه ده بد ناگه سر مـــــــــرد مـه

همـــــــــــــه یک بدیگر بر آویختند بـه هــرجای بیراه خون ریختند

چو برخواست زان روستا رستخیز گـــــــــرفتند ناگه ازان ده گریز

همـــــــــه ده بـه ویرانی آورد روی درختان شده خشک بی ی

 ( ج 3 ص 126 شاهنامـه)

 حالانکه پنج انگشت دست برادر هست وبرابر نیست- مطلب ازین سخن مسئله حقوقی نبوده یعنی استعدادها- قدوقامت آنـها فرق دارد. پیش از پاده خاکدود–(مقوله عامـیانـه) یعنی:انیکه پیش از کار وعمل غلغله برپا مـیکنند اما کارعملی نمـیگردد همان پیش از پاده خاکدود هست (پاده گلهء حیوانات اهلی- خاکدود خاکباد)کلوش کهنـه درون بیـابان نعمت است- از دیوار کج پرهیز–رنگ زرد گویـای احوال درون است-از چشم بـه اسرار دل همراه راهیست- چیزی آسیـاب کند چیزی دانـه تر- هم از توبره مـیخورد وهم از آخر- سگه نی روی خاوندش-از کمان شکسته دونفر مـی ترسد-کمپیر کـه درپایگه نتواند بد مـیگوید پاگه تنگ است-شف شف نی شفتالو رهء راست-صیـاد را از دل آهو چه خبر- شیننده به منظور رونده- از مار بد یـار بد بدتر- خر همان خر پالانش نو شده- چشم وطن بما چشم ما بـه او- دشمن وطن دشمن جان- ایمان درون راستی است- نیکی بجا مـیماند وبدی مـیگذرد- مرد راهمت بکار نی کـه خنجر درمـیان-. کـه در همـه مقولات ضرب المثل های فوق نمایش زندگی ما درطی قرون با عقاید وکلتور- طرز زندگی جامعه بیـان مـیگردد. فرهنگ خاص یـا معیـاری درون حقیقت وابسته بـه آن فرهنگ عامـیانـه مـیباشد کـه قبل از تحریر پدید آمده زیرا خط کـه از 3300 الی 3500 ق م بنا بـه شواهد تاریخی پدیدار گردیده درون تثبیت فرهنگ معیـاری و خاص نقش خود را داشته است- لذا بخش های آن توسط قلم چون خطوط وکتابت درون دست خواص بود درقید تحریر درامده محفوظ مانده است.

اما فرهنگ عامـیانـه: این یکی بـه توسط مردم حفظ گردیده ومـیگردد. یعنی از طریق باقی ماندن درون ذهن توده ها از یک نسل بـه نسل دیگر انتقال یـافته تجلی بخش های از روند زندگی انسانرا طی هزازان سالبیـان مـیدارد.فرهنگ عامـیانـه یـا مردم به منظور نخستین بار درسال – 1846 م – توسط "تامس" مورخ انگلیسی درون روزنانـهء (اتینیوم) لندن فلکلور یـاد گردید.

یـا بنا بـه قول دیگر "امبروارزتن" درون – 1885م - آثار باستان وادبیـات عامـه را فلکلور نامـید – مطالعه درون طرز تفکر توده ها کـه شامل تحقیقات درون اساطیر- قصه ها- ضرب المثل ها ومقولات- ترانـه ها- وسایر شیوه های تفکر انسانی از مـهم ترین آن درون رأس هم قرار دارد.

 "رابرت فیلد" مختصرأ مـیگوید: فرهنگ تفاهمـی قراردادی هست که درون عمال وساخته ها تجلی مـیکند وجوامع را از هم متمایز مـیسازد.

التفات بـه فلکلور بـه تدریج جهان مشمول گشته، انجمن های فلکلور درون اکثر کشورهای پیشرفته جهان از جمله ابتدا درون – 1882م فرانسه – و -1888م امریکا – بوجود آمد.

در کشور ما بعداز سراج الاخبار دربارهء ادبیـات عامـه انجمن ادبی کابل کارهای قابل توجهی را درون مورد فلکلور درون تاریخ ادبیـات معاصر ادبیـات کشور کرده، کـه قابل قدر مـیباشد.

"مجلهء لمر" درسال -1349 هجری شمسی- بـه فلکلور توجه نموده همچنان درچوکات اکادمـی علوم افغانستان نیز شعباتی موجود هست که درون قسمت فرهنگ کارهای ارزندهء را انجام داده اند. دانشمندان ونویسنده گان زیـادی هم از مرکز و ولایـات کشور راجع بـه ادبیـات عامـه کارهای کرده اند، مانند جناب -عبدالغفور برشنا- داکتر جاوید - شـهرستانی- قیوم قویم- همام- رحیم الهام وغیره کـه قابل ستایش مـیباشند. کتاب ارزشمندی کـه مألف آن "بختانی" مـیباشد راجع بـه پیوند زبان های پامـیری: شغنانی- واخانی- اشکاشمـی- سنگلیچی- منجانی وغیره با زبان پشتو نوشته وبا اثبات اینکه زبان پشتو منشعب شدهء از همان اصل آریـایی مشترک زبان درون دو ساحل "اکسوس" – پامـیر است- وخانیرث- مـیباشد را روشن کرده است. وبه دانشمندان معلوم هست که زبان های آریـایی بـه نسبت مـهاجرت بخصوص مشکلات جیوپولیتیکی از اصل بـه فروعات درون طی هزاران سال مبدل گشته است.

نگارنده بـه این عقیده هست که زبان اوستایی کـه دانشمندان ایران بیشتر زبان پهلوی را فرزندکلان آن قلمداد نموده وبعد هم زبان فارسی را درآن پیچیده اند، اگر تحقیقات همـه جانبه ودلسوزانـه بدون برتری جویی های منطقوی صورت گیرد، موجودیت خود را درهمـین زبانـهای "پامـیری" کـه ریشـهء زبانـهای اصیل دیگر آریـایی "آریـا ویجه" با آن گره خورده ثبوت مـینماید. یعنی زبان دری فارسی – پشتو ودیگر زبانـهای کنونی مربوط بـه آریـا ویجه درون کشور از همـین زبانـهای (پامـیری یـا اوستایی) منشعب گردیده- تکامل کرده وبه کمال رسیده اند. وامکان دارد کـه زبانـهای پامـیری کنونی که تا زمانی ختم سلطنت یفتلی ها یکی بوده وبعدها بـه نسبت عوامل تاریخی "جیوپولیتیکی" بـه لهجه های کنونی شغنانی- واخانی- منجانی- اشکاشمـی- سنگلیجی- روشانی ولهجهء دروازی مبدل شده باشد. وشاهد این قول همانا نامـهای محلات موجود بـه زبانـهای پامـیری درون سرتاسر بدخشان وحتی تخارستان مـیباشد کـه به تحقیق نیـاز دارد. واین وثیقهء زندهء اوستایی راحتی درون ادبیـات وفرهنگ عامـیانـه با تمام پیوندهای دانش جامعه شناسی درون مقطع زمانی (دیـاکرونیک) (سنکرونیک) کـه برای شناخت پدیده ها قانون ها و ظابطه ها را بدست مـیدهد مـیتوان شناخت مثلأ چون گیش بـه لهجهء واخانی درون فارسی " گوش" و یوپک "آب" فارسی وهمچنان درون زبان پشتو شونده "لب" بـه لهجهء شغنانی"شند" یـا غوږ بـه ‍‍‍پشتو "گوش بـه فارسی" بـه شغنانی "غو‌‌ږ" وبه اشکاشمـی "غال" وغیره ثابت نمود کـه فروعات از یک اصل مـیباشد. لذا باجرئت مـیتوان اظهار نمود کـه توجه بـه زبانـهای پامـیری ورشد تمام بعدهای فرهنگی آن درون شرایط کنونی کشور، باعث تقویـهء جوهر سمبولیک وحدت ملی- محبت وبرادری مـیان همـه اقوام مـیگردد. زیرا درین آیینـهء فرهنگی همـه آریـاتباران واقوام عزیز این سرزمـین جلوهء پیوندهای عمـیق خود را تماشا مـینمایند.

همچنانیکه درون اوراق قبلی راجع بـه فلکلور کـه بخش عمدهء فرهنگ باستانی ما محسوب مـیگردد توضیحات مختصری بیـان نموده وضرب المثل ها ومقولات چندی را کـه گویـای- سیـاست- تربیـه- معرفت- شیوهء زندگی اجتماعی- نیکی وبدی- شجاعت وهمت وغیره برشمردیم- اکنون بـه توضیحات دیگر فلکلور درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان وپیوندهای آن با فرهنگ عامـیانـهء عمومـی مـیپردازیم.

 قصه های اساطیری و افسانـه ها: داستانـهای اساطیری وافسانـه های موجود درون مـیان پامـیریـان را بـه سه گونـه درون چوکات داستان دراز- کوتاه- "اوچرک" با محتوای اسطورهء تاریخی وفرهنگی حماسی قبل از اسلام- وهمچنان تاریخی فرهنگی- حماسی بعداز اسلام وحکایـات عاشقانـهء غنایی با بیت های عامـیانـه مـیتوان ارزیـابی نمود. حکایـات اسطورهء کـه با غلو واوصاف بیرون از توان انسانی گاهی دربعضی موارد یکجا مـیباشند وبه گذشته های قبل از اسلام تعلق دارند اکنون با پوشش عقاید اسلامـی همراه گشته اند ولی درون پشت این حکایت واقعات تاریخی- جنگی پادشاهان کـه پهلوانان اسطورهء گردیده قرار دارند- کـه به تحقیق موشگافانـه ضرورت دارند- ونیز درجریـان آن تحقیقات بـه عقاید فلسفی- نبرد- خیروشر- نور وظلمت- نیکی وبدی وخلاصه کیش های مروج درون "آریـاویجه" غرور وهمت ملی وبعدهای دیگر مربوط بـه آن پی برد. چون درون مناطق پامـیر رد پای ادیـان کهن چون مزدائی وبعد مزدیسنـه وکیش های منشعب ویـا وابسته بـه آن مانند مـهرپرستی (مـیترسیم) زروان نیسم- عناصر پرستی- بودایی- گریک بودایک حتی قربانی بـه شیوهء مذاهب یونان کـه از تمدن یونان وباختر، وپیوندهای از ادیـان کشورهای همسایـه از جمله چین وغیره باقیمانده هست درحکایـات، اسطوره وافسانـه ها- عقاید- رسم ورواج های منطقه با اشکال گوناگون مـیتوان یـافت واز آن به منظور روشن واقعات تاریخی- عقیدهء ومعرفتی وفرهنگی استفاده نمود. درین حکایـات نبرد خیروشر واضیح مـیباشد. (پندار، گفتار وکردار نیک) با شجاعت وشمشیر پهلوانان ویـا بزرگان بر اژدها- دیو یـا اهریمن غلبه مـینماید- گاهی حیوانات بـه کمک انسانـها مـی شتابند- طوطی ومـینا او را از خطرها آگاه مـیکنند لذا حتما انسان آنـها را دوست بدارد- گاهی درهر سنگ زیبا نقش پای دلدل "شامردان"- ویـا آب کـه از آستین بی بی فاطمة الزهرا بیرون مـیشود وقابل زیـارت وتبرک مـیباشد- یـا زیـارت ها وحکایت مربوط بـه هر زیـارت کـه تعداد آن درون هرقریـه گاهی بـه چندین زیـارت مـیرسد. حتی چوب درخت آن- چشمـهء آن- سنگ وخاک آن با مبارک بودن نور خورشید درایـام زمستان وآواز بهار وغیره کـه احترام همـهء آن با پوشش عقاید اسلامـی- تصوف وعرفان وغیره درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیر واضیح مـیباشد. بدوام وبقای این حکایت از گنجینـهء تمدن غنی وکهنسال ما کمک مـینماید. مثلأ از جمله چندین حکایت اسطورهء درون لابلای آن واقعه تاریخی از قرن پنجم مـیلادی نـهفته ودر منطقهء "بازگیر" ولسوالی اشکاشم بوقوع پیوسته حکایتی را بیـان نموده وبعدهم حقیقتی تاریخی آنرا بیـان مـیداریم.

ساختمان وموقعیتی جیوپولیتیکی این قریـه: ابتدا با معرفی عوارض فزیکی وموقعیت جیوپولیتیکی این قریـه حتما آشنا شویم زیرا فهم موقعیت فزیکی بخصوص گذشتن سرچشمـهء دریـای کـه از پهلویش بسوی جنوب غرب با آب شوال دره "قریـهء همجوار" آن یکجا مـیشود وبا زیباک مـیرود سرچشمـهء دریـای کوکچه محسوب مـیگردد. این دریـا واین قریـه درمسیر سرک کنونی وقدیمـی راه ابریشم قرار دارد کـه به طرف شرق آن شـهرقدیمـی آریـایی "کویرشا" یـا "سکلکند" " اشکاشم کنونی" واقع بـه طرف شمال آن درهء "شوالدره" یـا کوه یـاغورده- جوشن کوه- با کوه های "نیچم" اشکاشم همچو دیوار بلندی با کوه های جنوب آن "کوه هندوکش" افتاده- بـه طرف غرب آن دشت کوچک "ویجلینگ" یـا "اژدلینگ" قریـهء "سرخ دره" وبعدهم قصبات- زرخان- ویرث وغاریب ولسوالی زیباک واقع گردیده درپایـان این قریـه بـه طرف غرب آن چمن زاریست کـه از نی پوشیده مـیباشد ودر مـیان آن جهیلکی بـه مساحت 50 متر مربع وشاید بعمق 15 متر کـه هرچهار طرفش ازنی پوشیده بوده وآب دریـاچهء کـه ذکر شد نیز از همـین "جهیلک" مـیگذرد- یعنی این حوض از همان آب

 لبالب هست که بـه پایـان مـیرود. درقدیم راه کاروان رو ابریشم ازمـیان دره های بدخشان لبسوی زیباک- اشکاشم- واخان آمده واز کوتل آخر واخان متصل با سرقول ایـالت سکیـانگ یـا شـهر یـارقند، بـه چین مـیرفته است. وآن کوتل آخر واخان "پامـیر" نامـیده مـیشد کـه اقوام آریـائی درون دامنـه های این بام جهان بـه زراعت ومالداری وایلاق نشینی- پرداخته بعدأ بـه نسبت ازدیـاد نفوس از همـین دامنـه های پامـیر- واخان- اشکاشم- شغنان- درواز- زیباک- منجان- شیوه وخنج (که قبیلهء خیون) درآنجا ساکن بود وشمال شرق هندوکش- بدخشان (جرم(مازندر- گیلان)-( بهارک "ایلاشی)"-( کشم کنونی=کشمون) شـهر بزرگ- راغ وغیره اکناف بدخشان بـه سوی جنوب غرب هندوکش- هند وایران وغیره مـهاجرت د.

 بنا بـه نوشتهء داکتر صاحب نظر مرادی درکتاب بدخشان درون تاریخ: " اینکه چرا مسیر کاروانـها ازین موقعیت های پیچیده باوجود اینـهمـه سنگستنـهای صعب العبور مـیگذشت سوالیست کـه پاسخ آنرا با ملاحظه بـه عوارض فزیکی وجغرافیـائی پامـیر بدخشان دریـافت. بـه قول منابع کلاسیک ومعاصر آریـانا درون مراکز آسیـا، و وخانیرث درون مرکز آریـاویجه قرار دارد" ج ا- ص 49 کـه توضیح آن از موضوع این اثر خارج است- لذا بر مـیگردیم بـه اصل مطلب:

در کنار همـین جهیل کـه قول بازگیر نامـیده مـیشود دو تپهء خاکی وجود دارد کـه رنگ خاک آن سرخ بـه رنگ خون مـیماند- واین سرخی خاک درون موجودیت شوره وتابش آفتاب ونم آب دریـاچه درطی هزاران سال پدید آمده ومناطق زیـادی از قریـه ومنطقه را فرا گرفته است.

راه وسرک قدیم از پهلو متصل با همـین تپه ها مـیگذشته بر بالای تپه درقرن پنجم مـیلادی اطاقی بوده کـه بعدأ درون بارهء آن توضیحات وچشم دیدهای خود را درسال 1362 بیـان مـیدارم.

وحکایت اسطورهء ما هم ازهمـین جای آغاز مـیشود- مردم بازگیر، اشکاشم وزیباک حتی که تا واخان وشغنان هم با این حکایت معروف درمنطقه "اژدهای هفت سربازگیر" را مـیدانند وحکایت مـینمایند. (حتی درون هنزای ولایت گلگت کشور پاکستان هم این حکایت با تفاوت های کمـی موجود هست که روابط دو طرف را از نگای روابط فرهنگی نشان مـیدهد). درون زمان های بسیـار قدیم درون همـین حوض "بازگیر" اژدهای زندگی مـیکرد کـه هفت سر داشت وشبها از آب بیرون آمده از آدم که تا حیوان هرچه بگیرش مـیامد را فرو مـیبرد وباز درهمان حوض پنـهان مـیشد. این اژدها از نور خیره کنندهء آفتاب خود را نـهان مـیداشت وفقط درون تاریکی وشب های سیـاه ومـهتابی بـه قریـه ها حمله مـی برد، سرکلانش درون مـیانـه وسرهای دیگرش کوتاه ودراز بـه دوطرف شانـهء عریض ودحشتناکش قرار داشتند او فقط دو چشم خونین چون دوکاسهء برآمده داشت ولی سرهای دیگرش چشم نداشتند کور بودند وبا این دوچشم درشب توسط همـه سرهایش طء خود را مـی بلعید. گوئیـا چشم هایش درمقابل نور حساسیت داشتند.

 مردم اطراف جهیل- قرا وقصبات از وحشت ودحشت او مـیلرزیدند، ناچار درپی چاره شدند، آنـها درهر سه ماه چهل تقز نان- چهل برهء بریـان- وگاهی یک آدم عمومأ از جنس انرا درون روز بهحوض مـیگذاشتند چون زمان گرسنگی اورا مـیدانستند وخود مـیگریختند اژدها هم درون حوض بوی طعام فراگشته را یـافته شب از حوض خارج مـیشد وهمـه را فرو مـیبرد ودوباره بـه جهیل کـه مکانش بود اسکان مـیورزید.

 به این ترتیب این اژدها از حمله بـه قصبات صرف نظر کرده خرچ مـیخورد ودر حوض مـی خوابید مردم انرا بـه نوبت از هرنفر گرفته بـه اژدها مـیبردند- واین کار سخت تر ازهمـه بود- زیرا آن اژدهای اهریمنی بـه گوشت وخون آدمـی وخوردن آن درهمان اوایل پیداشدنش درمنطقه وحمله بـه جان انسانـها وحیوانات عادت کرده بود که تا گوشت آدمـی نمـی خورد از حمله بر قریـه ها خود داری نمـیکرد. بعضی ها مـیگفتند این اژدها نیست اهریمن دیویست کـه خود را درون قالب اژدها درآورده وعدهء مـیگفتند این اژدهای اهریمنی است. خلاصه مردم از خداوند نجات مـی طلبیدند که تا ازوطن خود کـه دوستش مـیداشند فرار ننمایند. روزیکه همان شب اژدها حتما ط اش را صاحب مـیگشت نوبت بردن آدمـی هم جهت ط اژدها آمده بود لذا از مرد بینوایی کـه تنـها یک ک داشت ش را اهالی گرفتند وهمرای چهل تقز نان- چهل برهء بریـان نزدیک عصر بهحوض بردند دست وپای را محکم بسته درپهلوی نان وبره های بریـان گذاشته خود برگشتند- حیران وبی پناه مـی نالید وامـید نجاتی به منظور رهائی از دهان وشکم پلید اژدها را نداشت- درهمـین هنگام کـه او مـینالید ناگاه سواری با اسب گلگون وشمشیر دوپیکر کلانی بـه کمر داشت برحوض رسید واز اسب فرود آمد وآن حالت را دید از ک بپرسید م تورا بـه چه گناه بسته واینجا گذاشته اند حکایت را به منظور سوار بیـان کرد ودلسوزانـه گفت برو کـه تورا هم آن اژدها فرو خواهد برد.

مرد سوار خندیده بـه او گفت من به منظور نجات تو واین اهالی آمده ام اژدها را مـیکشم وبند از دست وپای آن رها کرد وخود منتظر ماند- ولی خوابش درون ربود ودرهمان نزدیکی مدتی بـه خواب رفت ک حیران ایستاده ماند ودر نزدیک وی بالای سنگی نشست- تاریکی شام فرا رسیده بود کـه اژدها از حوض غرش کنان جهت خوردن طمعه اش سراز جهیل بیرون کشید- ک از ترس بـه گریـه افتاد آب دیده اش همچو باران فرو مـیریخت- از وحشت او سوار بیدار گردید واز او پرسید چه گپ هست اژدها را بـه آن پیکر وحشت آورش کـه نیمـهء بدنش را از آب کشیده بود ودرسیـاهی شام سیـاهتر مـینمود بـه او نشان داد مرد شمشیر دو دم یـا دوسر از غلاف کمربندش بیرون آورد وبه سوی اژدها حمله برد وبا شمشیر سرهایش را نشان گرفت هرسری راکه مـیبرید خون فواره مـیزد کوه وزمـین را سرخ مـی نمود. ولی صدایی بر مـیامد کـه این سر از من نیست بالاخره مرد بعداز جدال وکوشش وتلاش زیـاد درون حالیکه اژدها کاملأ از آب بیرون آمده بود سرآخرینش همانی کـه دو چشم آتش گون وخونین چون دو کاسه درون وی قرار داشت را نیمـه برید ولی اژدهای نیم جان کـه دیگر رمقی برایش نمانده بود جسد خون آلود و دحشت بار خود را درون مـیان آب حوض پرتاب کرد وصدای برآمد کـه هروقت آخر زمان شد من زنده مـیشوم ومـی برایم ودیگر پیکرش درآب غرق گردید وخاموش گشت- مرد شمشیر خون آلودش را درون سنگی کـه از حوض بـه فاصلهء دوصد متر بالاتر هست پاک نمود (مردم قریـهء بازگیر هنوزهم سنگی دوپاره شده را نشان مـیدهند ومـیگویند کـه این همان شکافی هست که بـه اثرپاک شمشیر بوجود آمده است) وهرگاه صدائی از آب حوض دراثر عوارض فزیکی درون آب تولید شود آن صدا را غرش نیمـه جان آن اژدها مـی شمارند- چنانچه درون سال 1375- هجری شمسی صدای از درون حوض برخواست کـه شاید دراثر فرو رفتن آب باشدت زیـاد درون گودالی کـه زیر آب پدید آمده باشد اما عدهء مردم عوام محل باور خطائی صدای نعرهء اژدها حسابش د. بعدازین همـه کمک بسوی ناجی خود ومردم رفته دست وپایش را مـیبوسد ومـیپرسد شما چه نام دارید- فدای شما شوم وسوار مـیگوید من "شاه مردان"

 هستم وبا اسب خود فورأ غایب مـیشود- ک با حیرت وشادی بـه خانـه مـی آید ومردم را از احوال خبر مـیدهد آنـها با ناباوری بـه او مـینگرند وتا فردا منتظر احوال مـیشوند- با روشنی روز وطلوع خورشید مـی بینند کـه همـه اطراف آن جهیل از خون سرخ آن اژدها گلگون شده- نان ها وبره های بریـان درکنار جهیل باقیمانده از اژدها جز چند سر بریده کـه درمـیان نی ها افتاده خبری نیست از شادی جشن مـیگیرند ودر اطراف حوض کـه بته های زیـادی داشته آتش درمـیدهند واز بالای آن آتش بـه دویدن مـیگذرند یعنی خیز مـیزنند وخود را با نور تطهیر مـینمایند- کـه این رسوم آتش بازی آنـها درون زمستان کـه هنگام وروز معین دارد هنوز هم رواج دارد- درتابستان نیز درون ایلاق ها عدهء از جوانان بتهء را آتش زده دور سر چرخ داده ساعت تیری نموده خصوصأ از طرف شب این بازی را انجام مـیدهند.

 اما تفصیل دیگر کـه نگارنده راجع بـه این حکایت مـینمایم این است!

زیرا درسال 1361 هجری شمسی عساکر سرحدی اشکاشم جهت افراز پوستهء امنیتی بالای این تپه دست بـه اعمار اطاقی جهت اسکان شان زدند. درجریـان کار دیوارهای خشتی سفید کرده با گچ این اطاق گمبذی قدیمـی هویدا گردیده کـه داخل آن بـه شکل مربع ولی پوشش آن با خشت بصورت گمبذ کـه هر خشت آن بـه طول 25 وعرض 20 وقطر 10 سانتی متر بودند. همچنانیکه اکنون هم مشابه بـه آن دربعضی نقاط اشکاشم، واخان و ولسوالی "ده دادی" ولایت بلخ نمونـه اینگونـه تعمـیر موجود هست اعمار گشته بود.

 از داخل آن آثار عبادت بودائی چونک های پخته شده از گل- ذغال- کوزه های سفالین خورد وکلان پیدا شده کـه متأسفانـه عساکریکه بـه مفهوم تاریخی آن نمـی فهمـیدند همـه را نابود کرده شکستانده بودند- ولی نگارنده کـه آن وقت ها افسر درهمان قطعهء مربوطه بودم از کندن دیوارهای آن توانستم جلوگیری نمایم کـه اکنون هم شاید باقی مانده باشند. درپهلوی متصل بـه این اطاق قبر دسته جمعی تقریبأ از جسد هفت نفر کـه استخوانـهای شان پوسیده بود ولی جمجمـه های شان حساب کرده مـیشد درون اثر کندن کاری آن عساکر جهت موضیع یـا سنگر این جمجمـه ها نیز شکسته بودند.

 ولی از مـیان استخوانـها یک حلقهء فلزی داسروی ویک حلقهء فلز دیگر کـه از آن حلقهء داسروی بزرگتر بود ودر مـیانش نقشی مانند اسپ از فلز داشت دیده مـیشد- شکل این حلقه تقریبأ مانند نعل مرکب وفلز آن برنج بود کـه زنگ وگذشت زمان سیـاهش ساخته بود بـه دست آمد- کـه نگارنده آنرا بـه مشکلات از عساکر

 بدست آوردم وتاکنون هم نگاهش داشته ام. اما این حلقهء فلزی چه بوده از قضار روزی درسال 1363 هجری شمسی بـه موزیم کابل جهت دیدن آثار تاریخی رفتم درون داخل موزیم بعداز دیدن آثار گوناگون تاریخی وطنم (افغانستان) ناگاه چشمم بـه خشت پخته یـا خام افتاد کـه بر روی آن نقش همـین حلقهء نعل مانند با همان نقش اسپ گونـه درمـیانش حک شده بود. دقیق اورا ارزیـابی کردم نقش همان هست که از تپهء بازگیر بدست آمده ونزدم مـیباشد- درون زیر آن خشت کـه بالایش تحقیقات مأرخان وقت صورت گرفته بود درکاغذی نوشته بودندکه این نشان مـهریست کـه ازقرن2الی 5 مـیلادی جهت عبور کاروانـها به منظور تحویل گرفتن محصولات گمرکی ورسیدهای تجارتی- گرفتن مالیـات وغیره از آن استفاده مـیشد.

 بعدأ وقتیکه بعداز 3 سال 1266 هجری دوباره بـه بدخشان آمدم بـه مطالعه دراطراف موضوع پرداختم واضح گردید کـه درقرن پنج مـیلادی درمسیر راه ابریشم گمرکاتی وجود داشته کـه از زمان گشایش آن برسر راه ها اعمار مـیگردیده واز تجار حق عبور ومرور به منظور دولت کوشانی ویـا بعدها امـیران ملک الطوایف که تا ظهور یفتلی ها اخذ مـینمود کـه با همـین (مـهر) اجازه عبور مـی یـافتند. وبالای همـین تپه هم قوماندانی گمرک وجود داشته وشخصی بودائی مذهبی بنام اژدیـهاک ویـا اژداک با هفت نفرش مستقر بوده است- وبنابه حدث قرین بـه حقیقت چهل نفر نان "چهل برهء بریـان" مالیـهء آنـها از مردم محلات بوده است. کـه شاید بواسطهء عساکر یفتلی ها ویـاهم امرای محله دیگر ویـا مردم محل کشته شده اند. زیرا کلمـه تقز لغت ترکی هست که بعدها درون زمان سلطهء مغولان وترکتباران بر بدخشان درادبیـات عامـهء منطقه داخل گردیده مانند دیگر کلمـه ها چون حشر- جرگه- ولس وغیره درون زبان گفتاری مردم رواج پیداکرده هست وهمچنان برهء بریـان هم شاید بعدها بـه جای چهل تفسان روغن استعمال شده باشد زیرا بودائیـان گوشت حیوانات نمـی خوردند. لذا این پوستهء گمرکی با استفاده از قدرت برمردم محلات ظلم کرده باشد کـه بعداز کشته شدن او با هفت نفرش توسط کدام قدرت دیگر حکایت او با گذشت قرنـها درمـیان مردم بـه رنگ حکایت فوق "اژدهای هفت سر" بازگیر آمده است.

وامکان دارد کـه قاتلان (اژدیـهاک یـا اژداک) خود اورا زخمـی نموده درجهیل انداخته باشند- درقرن پنج مـیلادی اختلافات مذهبی مـیان بودائیـان کـه دولت کوشانی از آنـها حمایت مـیکرده وپیروان مذاهب مربوط بـه "مزدیسنـه" برهمنی وشاخه های وابسته بـه آن کـه ذکرشان گذشت درمنطقه موجود بوده- عدهء کـه به مذهب بودائی وابسته نبودند توسط حاکمان بودائی تحت فشار قرار داشتند لذا ظلم این قوماندان بودائی مذهب بر مردمان محلات از جمله "بازگیر" کـه تاعصر ما هم آثار آتش بازی را زمستانـها بـه صفت رواج عامـیانـه حفظ نموده اند با علامات دیگری کـه "زردشتی" بودن آنـها رانیز درون قرن پنج مـیلادی نشان مـیدهد، باعث گردیده که تا از وی وهفت نفرش با نفرت "اژدهای هفت سربسازند" وبعدها بـه آن شاخ وبرگ خارق العاده داده دشمنی اش را بـه صفت اهریمن با نور خورشید ونیکی مواجه نمایند. اما بعداز پذیرفتن دین مقدس اسلام ومربوط شدن بـه مذاهب اسماعیلی نزاری کـه شاخهء از تشیع امامـی مـیباشد این حکایت را بـه شاه مردان علی ابن ابوطالب (ع)پیوند داده او را قاتل آن اژدهای هفت سر بازگیر کـه خونش دوطرف محل را تاکنون هم سرخ کرده وشمشیرش را درسنگی پاک نموده معرفی نمایند- وبه این حکایت رنگ وپوشش اسلامـی داده که تا ازیکسو عقیده بـه شاه مردان درمـیان عوام مستحکم باشد واز سوی دیگر عقاید قدیمـی دینی ومذهبی نیـاکان "آریـائی" آنـها بصفت جوهر بازگوینده نبرد ظلمت ونور- نیکی وبدی- طی صدها قرن با واقعیت تاریخی اش کـه قالب

 این حکایت اسطورهء را بخود گرفته باقی بماند. وپر واضیح هست که درمـیان مردم ما محبوبیت مولانا علی (ع)به صفت مشکلکشای خود باعث چندین ها حکایت بزرگ اسطورهء وافسانـهء راجع بـه او بصفت یـار وداماد پیغمبر، پهلوان صاحب ذوالفقار و ولی الله گردیده- وانتخاب او درون قضیـه پوشش هست کاملأ پذیرفتنی!

ناگفته نباید گذاشت کـه تپهء کـه این اطاق درآن از زیر خاک نمایـان شده بنام تپهء "اژدک" ودشتی کـه در نزدیکی آن قرار گرفته وآب "شوالدره" وآب بازگیر "سرچشمـه های دریـای زیباک" از مـیان وپهلوی آن مـیگذرد نیز بنام دشت "اژدلنگ" نامـیده مـیشود وبطرف شرق این تپهء "اژدک" کنار سرک موتررو کنونی غاری وجود دارد کـه بنام "کر غلام گیر" نامـیده مـیشود. کـه بنا بـه گفتهء اهالی محل "سرخدره" و "بازگیر" درین کر کـه جای کمـین هست از مسافران وکاروان ها با زور افرادی بهبه شکل "غلام" گرفته مـیشده است.که بعد تر درباره اش معلومات خواهم داد.

 لذا جمجمـه های هفت نفر- حلقهء مـهر موجودهء گمرکی آنزمان- با چشم دیدارها از آثار شکسته شدهء چون "ک" های مقدس- ودر پهلوی هر جسد کوزه چه های خورد متعلق بـه دین بودائی- ونامـیده شدن تپه تحت نام "اژدک" ودشت "اژدلنگ" کـه همـه با حکایت اسطورهء "اژدهای هفت سر" گره خورده اند گویـای آن حقیقت تاریخی مـیباشد. کـه تا قرن پنجم مـیلادی درین منطقه جریـان داشته وآن واقعیت را طی گذشت زمان بـه این حکایت اسطوره مبدل کرده است. قرار شواهد ادیـان بودائی یونانی- "گریک و بودیک" وزردشتی "مزد" برهمنی- مـیترا پرستی یـا "مـهرپرستی" – عقیده بـه ناهید وستاره ها- مـهتاب وعقیده بـه عناصرات طبعیت- همچنان دین کهن مزدائی- زروانیسم- عقیده بـه بزکوهی بـه مثابهء حیوان مقدس درون دوطرف رود آمو ودره های بدخشان کنونی گاهی ممزوج باهم عقیدهء مردم محلات بوده وگاهی هم جدا از هم درمخالفت بـه پیروان آنـها بریکدیگر جفا روا مـیداشتند البته این جفاها بریکدیگر آنگاهی صورت مـیگرفت کـه به جای حکومات مرکزی شیوهء ادارهء ملک الطوایفی بر منطقه حکومت یـافته وعلیـه یکدیگر دست بـه اقدامات جنگی- تخریبی مـیزدند.

به قرار تذکرات محققان ومأرخان بعداز ختم دولت وقدرت خاندان با اقتدار وفرهنگ پرور کوشانی های بزرگ درون 220 مـیلادی که تا زمان قدرت وحکومت یفتلی ها 425 مـیلادی از اواخر قرن سوم خانواده ها "امرای محلی" اراضی شمال جیحون را گرفتند- یفتلی ها درون زمان پادشاهی وقدرت خود این امرای محلی را تحت اقتدار خویش درآورده دوباره مرکزیت دولتی را تقویـه د بخصوص کـه در 480 مـیلادی "اخشنور" پادشاه یفتلی ساسانیـان را شکست داد وراه ابریشم را کـه توسط آنـها 260 از کمر قطع شده بود ودوباره بـه فعالیت تجاران مشرق ومغرب که تا جایی درون منطقه مساعد گردانید واین مرکزیت دولت تقویت دولت کلی یـافت وبه اثر آن افغانستان وچین از انزوای تجارت برآمده مسیر کاروان ها وبازار امتعهء مشرق ومغرب- وتبادله کنندهء تمدن آن دوران گردیدند.

ولی راه ابریشم دیگر شکوه مندی دوران کوشانی های بزرگ را باز نیـافت زیرا آنـها "کوشانی ها" حمایت وشکوفانی آن را بدوش گرفته بودند. ومعین نیرومند دین وفرهنگ "بودایی" وانتشار آن درون قرن دوم مـیلادی خصوصأ زمان پادشاهی "کنشکا" 160 مـیلادی بوده درون ترقی وپیشرفت خدمات زیـادی انجام داده اند. مسایل فوق را شما مـیتوانید درون کتاب راه "ابریشم" نوشتهء دکتور عزیز احمد پنجشیری مطالعه نمائید. صفحات 145 که تا 146

همچنان او راجع بـه سفر زایر چینی "سونگ ین" بـه افغانستان درون زمان یفتلی ها کـه به دین بودائی احترام نداشتند مـینویسد: "سونگ ین درون یـاد داشت های خود نوشته هست یفتالیـان بودا را پرستش نمـیکنند ایشان خدایـان باطل دارند، حیوانات را مـیکشند وگوشت آنـها را مـیخورند سونگ ین درسال 520 مـیلادی از "گندها" را دیدن از سفرنامـه اش چنین استنباط مـیشود کـه یفتلی ها از سواحل آمو که تا ارغنداب ونواحی شرقی آریـانا با داشتن یک ادارهء قوی حکومت نمـید. همچنان او درون اثرش از پادشاه یفتلی درون "گند ها را" بنام نام مـیبرد کـه بقول او بسیـار ظالم وبه اماکن مقدسهء بودائیـان احترام نداشتصفحه 148 "راه ابریشم" این تذکرات فوق مـیرساندکه درقرن پنجم بودائیـان درون اثر اختلافات وبدبینی های امرای محلی وابسته بـه دولت یفتلی وپادشاهان یفتلی قدرت بودائیـان زیر فشار قرار داشته است.

مقصداز آوردن مطالب تاریخی فوق آن هست همچنانیکه درون صفحات قبلی تذ کر بـه عمل آمد- وامکان دارد "اژداک" اژد- وژد ویـا( اژدیـهاک )مورد بحث ما با کیش بودائی یونانی درون قرن پنجم مـیلادی بـه واسطهء آن امرای محلی مخالف خود ویـا سرداران یفتلی ویـاهم مردم محل بـه کمک یفتلی ها از مـیان رفته باشد- وبعداز مرگش واقعیت او بـه این حکایت اسطورهء مبدل گردیده است. زیر تپهء کنونی کـه تذکر آن قبلأ اظهار گردید بنام کلبق اژدار، ودشت پهلویش رژد ویـا "اژدلینگ" نامـیده مـیشوند- مطلب ما این بود کـه در عقب هر حکایت اسطورهء وبسا هم بـه ظاهر افسانـهء عامـیانـهء ما حقیقت های تاریخی تمدن وتاریخ کهن سال آریـائی نـهفته مـیباشد- کـه به تحقیقات علمـی- بی غرضانـه و وطندوستانـه نیـاز دارد. وفرهنگ عامـیانـهء ما حتما برمبنای تحقیقات علمـی آن روشن گردد.

واما کرم غلام گیر! کـه درپهلوی سرک بـه فاصلهء 250 متر از تپه یـا کلبق "اژداک" دورتر واقع گردیده هم از تاریخ کهن آریـانا بازگوئی مـینماید.زیرا قدامت حکایت – منطقه- زبان و آثار خود اسنادیست کـه از پژوهش درون درون آن مـیتوان بـه حقایق تاریخی دست یـافت.

زیرا! احسان طبری درصفحهء 21 "جهان بینی ها" کتاب تحقیقی خود مـینگارد " بردگی درون تمدن بومـی ایران- قبل از آریـائی ها وجود داشت! وموقعی کـه در تمدن مختلط آریـائی بومـی شکل گرفت بردگی باقی ماند وحتی بسط یـافت".

واین نکات فوق این عقیده را تقویت مـینماید کـه بردگی وغلام گیری درون مناطق تحت سیطرهء آریـائی هاهم موجودیت داشته- کـه غلام را مـیخد- مـیگرفتند ومـیفروختند وخواجه گان را خدمت مـید- ولی برخورد با آنـها مانند داری روم- یونان وممالک غربی کـه گان را حیوان گونـه ویـا افزار ناطق محسوب مـیداشتند شدید نبود- زیرا درون شاهنامـهء ابوالقاسم فردوسی- ابیـات مـیابیم کـه سرداران وپادشاهان آریـائی گاهی با کنیزان خانوادهء خود ازدواج کرده اند- چناچه سام وزال هردو پدر وپسر با کنیزان خود ازدواج کرده اند- کـه از کنیز "سام" زال واز زال وکنیزش "شغاد" پسریکه رستم برادر اندر جهان پهلوان را درون چاه با همکاری شاه کابل بـه قتل رسانید تولد گردیدند.

 نبود هیچ فـــــــــرزند مـــــــــر سام را دلش بــــــــــــود جــــــــــــویـا دل آرام را

  وهمچنان سیـاوش کـه از بطن کنیزکی مربوط بـه خاندان "گرسیوز" برادر "افراسیـاب" شاه توران و "کیکاوس" یـا "کی اورشن" پادشاه کیـانی "آریـانا" تولد گردید. ولی گاهی کنیزان وغلامان بـه واسطهء ربودن ها بـه اسارت مـیرفتند. بهر صورت درهمان کر غلام گیر قشلاق "سرخدره" وبازگیر "اشکاشم" نیز کاروان کـه توان دفاع از خود نداشت ویـا افرادی نا بلدی کـه ازین گونـه راه مـیگذشتند درون همـینگونـه کمـین گاه دستگیر شده یـا بفروش مـیرسیدند یـا بـه غلامـی وادار مـیگشتند- واین احوال بیشتر هنگامـی رخ مـیداد کـه حکومت های نیرومند مرکزی آریـائی وضعیف گشته وامرای محلی قدرت یـافتند حتی درون قرن های 17 و18 کـه مـیرهای قطغن وبدخشان برمنطقه های محلات حکومت داشتند این واقعات بـه قرار قصهء موسفیدان محلات پامـیر درهمـینگونـه کمـین گاه- واقع گردیده- ازجمله رساله های مـیر ازبکیـه بنام "محمد یـار"که ازقطغن آمده باکمک عدهء اشخاص ظالم و خود فروش –قدرت طلب وابسته بـه مـیرهای ستمگر وشکست خورده ءبدخشان درون سرحدات(آموی علیـا )برمحلات تحت سیطره ء مـیرهای فراری بخشان مسلط گردیده ؛ بـه غارت چپاول – حکومت - حتی کوچرانی اهالی ازمحلات شان پرداخته است.

اهالی را با خود و همچون اجناس تجارتی درون فروش آنـها بصفت غلام و کنیز اقدام نموده کـه درتاریخ های نوین (داکتر مرادی)(بدخشان درتاریخ )و تاریخ مـیرهای بدخشان نویشتهء (مـیرزا سنگی محمد وسرخ افسر)وغیره تذکاریـافته است. احوالات تاریخی آنـها ار بافجایع و اعمال دیگر مـیرها چون (محمد مرادبیک) افسقال بهادر- شاه ونجی-سلطان شاه ملقب بـه اژدها وغیره را مـیتوان درکتاب های متذکره مطالعه نمود. کـه از شرح عموم آن دراین اثر معذوریم. ولی از جمله بـه قرارحکایت از ریش سفیدان کهن سال ناحیـه ء(درمارخت مربوط بـه شغنان) مرحوم (قریـه دار سلیمان بیک خان و اشخاص با معرفت دیگر آن ناحیـه خلیفه وجه الدین- سیدحسن –محمد سلیم بیک خان –ملاقربان نظر وغیره کـه دریکی از طوی ها بـه نگارنده حسب سوالم راجع بـه ابیـات و آهنگ محلی (ژرنی مـه جان ژرنی) و آهنگ (اکرم جان) از آنـها گردید. قصه را بیـان مـیدارم.

که بعد از واقع شدنش بـه ابیـات فلکلوریک و آهنگ زیبا درون موسیقی (بزم دف) به منظور آواز خوانان منطقه مبدل گشته است.

حکایت ژرنی و اکرم جان:-هنگام حملات دزدانـه و غارت گرانـه افراد مـیر ازبک (محمدیـار) ویـا شاید (یـارمحمد) قطغنی بـه ایلاق ها و قشلاق های این ناحیـه (درمارخت) کـه دریکی از تابستان ها بـه عمل آمده؛ افراد او دوپسر نوجوان را بـه نام های- ژرنی و اکرم جان – ازمنطقه ربوده با خود آنـها را بـه (فرغانـه)در آسیـای مـیانـه بـه غلامـی مـیفروشند.

مادران این دو جوان درون فراق پسران خود بـه زبان شغنانی وفارسی ابیـات سوزناک مـی سرایند.که اکثر آن درطول مدت زمان ازیـاد ها رفته و بجایش ابیـات دیگری از گفتار آواز خوانان بعدی درقالب همـین عنوان و آهنگ جا گرفته است.

ابیـات کـه باقی مانده: "ای ژرنی مـه جان ژرنی - ای ژرنی مـه جان ژرنی " کـه بخاطر کوتای کلام از اول ابیـات که تا آخر آن را بـه فارسی ترجمـه مـینمایم. "ای ژرنی جان من – ای ژرنی جان من – فرزندم ژرنی جان ازایلاق برآمدی – و ناگهان گم شدی- نقش های پاهای ترا با خون درمـیان سبزه زارها یـافتم- وحشی ها ترا اند- زیرا نقش سم اسپان وجای پاهای گرگ مانند آنـها برسبزه های تر گل گرفته معلوم است- ای ژرنی جان من ای ژرنی جان من.

و مادر دیگر از گم شدن پسرش ابیـات را بـه فارسی سروده است.

"اکرم جانم سیتاری – مثل بلبل مـینالم – مارا کشتی بزاری – وای نازنین جان اکرم جان – نوری چشمان یـارجان – لعل بدخشانم" اکرم جان درته ء بید – تازه رخسارش سفید – مادر گشته هست نا امـید – وای نازنین جان اکرم جان – نورچشمان یـارجان – لعل بدخشانم.

مطابق حکایت یـاد شده بزرگان فوق این دو نوجوان بعد از مدت ها اسارتاز "فرغانـه" فرار نموده دوباره بوطن مـی آیند. ولی مادر (اکرم جان) یـاد شده دیگر درون قید حیـات نبوده است. لذا (اکرم جان) با سیتارش این رباعی مشـهور مـیان مردم بدخشان را بـه فارسی درون فراق مادر مـی سراید.

مادر مادر چرا کلانم کردی – شیرم دادی قصد جانم کردی- شیرم تو مده وقصد جانم تو مکن – آواره بـه شـهر مردمانم تو مکن.

مطلبم از حکایت فوق کـه با ابیـات مختصر آن ارقام گردید درباره گرفتن غلامـی وبود کـه در جامعه ما که تا زمان قرن 19 م ادامـه یـافت. لذا (کرغلام گیر) درون پهلوی (کلبق اژداک) (بازگیر) هم گوینده آن احوال است. کـه در فرهنگ عامـیانـه ما با همـه زشتی ها – زیبای ها شیرینی ها و تلخی های زندهدر طول تاریخ کهن سال ما تصویر یـافته، سیما ی حقیقی آریـائیـان را بیـان مـی کند. همـین گونـه افسانـه های دیگر رنگ اساطیری گرفته مانند حکایـات (بدرجمال ؛ تاج الملوک) راجع بـه حوض (شیوه) شغنان ؛ ویـا افسانـه تشکیل حوض (شیوه) (نجات کمپیر) نیکو کار کـه قبل از روز تشکیل آن بـه درویش شیربزش را داد و مـهمان نوازی نمود درنتیجه آن نیکی خودش با مرغ و غربالش از غرق شدن درون آب حوض کـه نیمـه شب واقع گردیدنجات یـافت. حالانکه دیگران کـه به آن درویش کمک غذا و جای شب را بجا نیـاورده بودند همـه درون آن نیمـه شب درون حوض غرق شدند. و آن مرغ و غربال تاکنون هم گوئیـا بصفت سنگ رسوب شده درون حوض (شیوه) باقی مانده اند. و تمثیلی از نکوکاری آن زن را درون اذهان مردم بیـان مـیدارند. درون حقیقت افسانـه های اساطیری که تا حکایـات کوتا دراز درپامـیرات و در مجموع بدخشان آنقدر زیـاد هست که مـیتواند مثنوی صد من را بدست دهد. ولی بسا از آنـها کـه غنای فرهنگی ما را بـه نمایش مـیگذارند اگر توجه نشود فراموش مـیگردند. نگارنده تاجایکه توان داشته درون جمع آوری آنـها کوشیدند.

نوت:- بعضی اشخاص با استفاده از مشکلات فلش های ثبت تعداد از این نویشته ها را بـه سرقت بدون یـاد نویسنده آن درون عرصه انترنیتی و یـا ایجاد اثر همچون سارق فرهنگی اقدام کرده اند. کـه از خواننده گان امـیدوارم کـه این شکایت را توجه دیگری ننمایند. و از نویسنده گان با رسالت وطن خواهشمندم کـه در دوران ما بـه این سرقت های فرهنگی کـه از زحماتم صورت گرفته آگاه باشند. وسلام.

اما نویشتن آن همـه حکایـات با آن انبوه حکایتی وقت وزمان زیـادی را بکار دارد- تعدادی ازین حکایـات درکتاب "پیران کوهستان" و رسالهء نعرهء "توحید" نگارنده ارقام یـافته کـه تا کنون بـه نسبت مشکلات گوناگون وپی آمد های روزگارم اقبال چاپ شدن را نیـافته است. ولی از لابلای آن اثرها دیگران کـه فوتوکاپی هایم را گاهی از اثر بدست آورده اند حکایـات ومقالات فرهنگی وتحقیقی وآنچه را کـه من نوشته ام گرفته وبنام خود درون سایت های انترنیتی، کتب یـا روزنامـه بـه نشر رسانیده ویـادی هم ازین زحمتکش سرگردان به منظور مطالعه وکتاب، جستجوگر با پای پیـاده درکوچه ها وقریـه های فقیر درجهت بدست آوردن ارزش ها ومعرفت فرهنگ کهن سال وغنامند ما از گوشـهء نـهفته درون زوایـای فراموشی گنجیـه های پامـیرات نکرده اند- من از استفاده آنـها گلهء ندارم اما ازین کار آنـها کـه بدون یـاد از ارقام وزحمات فکری وبدنی- اقتصادی وترانسپورتی وغیرهء این عاشق سرگردان به منظور روشن ارزش های فرهنگی وطنم حاصل زحمتم را تصاحب مـینمایند- حق دارم گله مند باشم. واز آنـها مـیخواهم وجدان نویسندهء آگاه ورسالت مند را درون خویش تقویت نمایند.

 جشن سده درون فرهنگ پامـیریـان: همچنانیکه درون اوراق قبلی راجع بـه فلکلور کـه بخش عمدهء فرهنگ ما محسوب مـیگردد اشارت مختصری نمودیم. درون فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان بعدهای دیگری نیز بـه غیر از مطالب ارقام شده درصفحات قبلی با قوت تمام موجود است، کـه فروغ آن عنعنات- جشن ها- معرفت وتمدن قدیمـی ودر مجموع سیمای همـه دست آوردهای تاریخی- فرهنگ ما مشخص مـیسازد. از جمله –خیرچزان- وشاگون دیوانـه شاه بـه مثابهء جشن سده یـاد نامـهء یست از فرهنگ پربار آریـانای کهن یـا سنن پرافتخار نیـاکان ما کـه در دو ولسوالی پامـیر بدخشان- شغنان وزیباک همـه ساله برگزار مـیشود.

بنا بـه قول حکیم ابوالقاسم "فردوسی" درون ج 1 ص 26 شاهنامـه چاپ بیـهقی- "هوشنگ" پادشاه مقتدر پیشدادی "آریـانا" آنگاهیکه مؤفق بـه کشتن سیـاه دیو قاتل "سیـامک" وکشف آتش مـیگردد جشن سده درون روز دهم ماه بهمن بر پای مـینماید.

زیرا دیگر با پرتو نور وچراغ- گرمای آتش مـیتواند براهریمنان- حیوانات درنده ودیگر چالش های غالب شود.

  شب آمــد بر افروخت آتش چــــــو کوه همـــــــان شاه درون گــــــــرد او با گروه

 یکی جشن کـــرد آن شب وباده خــورد سده نام آن جشن فــــــرخنده کـــــــرد

 "فردوسی"

همچنان بنا بـه روایـات مردمـی "در همـین روز " فریدون" برضحاک پیروز گشت واین پادشاه ستمگر قاتل جمشید را یـا دشمن "یمرا" را با یک ضربه گرزگاوسر از اریکهء قدرت بر انداخت. وبه زندان ابدی که تا آخرین زمان "فگند" ودهن غار را با حکمت چنان بهم پیوست کـه باهم وصل گردید. عدهء این کوه را درون کوتل "زاک" پهلوی "یـاغورده" مربوط بـه قریـهء "یشتیوسپ" مربوط اشکاشم وعدهء هم درون کوه بین روشان شغنان "دولت شاهی" روایت کرده اند. بعضی ها این کوه را درون "شاخ درهء" پامـیر مربوط بـه تاجکستان دانسته اند. درون اشکاشم روایت هم وجود دارد کـه "ضحاک" را فرفال "فریدون" درون کوهستان داروند وغاران زندانی کرده است. بهر صورت روایـات درین باره درون پامـیرات دوطرف دریـای "اکسوس" از واخان گرفته که تا درواز حتی سرغیلان و زردیو هم گاهی توسط عدهء نقل مـیشود. اما همگومـی حکایـات زنده شدن ضحاک درون آخر زمان مطابق حکایت شاهنامـه با حکایت زنده شدن اژدهای هفت سر بازگیر درون آخر زمان قابل تعمق وتوجه به منظور آنعده محققان مـیباشد کـه مـیخواهند حقایق تاریخی را از لابلای این حکایـات اسطورهء وافسانـهء بدست آورند. چنانچه قبلأ گفتیم جشن سده درون ولسوالی شغنان وزیباک که تا کنون هم با قوت تمام برگذار مـیگردد، کـه در شغنان آنرا " خیر چه زان" ودر زیباک آنرا بنام شاگون "شاگون دیوانـه شاه" مشـهور است. شغنانی ها مطابق رسوم نیـاکان " خیرچزان" را با پختن دلیـه یـا "باژ" کـه غذای این جشن مـیباشد آغاز نموده صبحگاهان قبل از آمدن مردم "خاکستر" "چلک" یـا تنورچه را برداشته بـه حساب شگون نیک از خانـه بیرون حسب هدایت نجوم دان های قشلاق شان درون جائی مـی اندازند- وبعد بـه خانـه آمده غذای آماده شده یعنی "دلده" را کـه با گوشت یکجا پخته شده نوش جان مـینمایند- کار آن توسط "کی بانوی" خانـه وبردن خاکستر بـه بیرون توسط رئیس خانواده اجرا مـیگردد. ناگفته نباید گذاشت کـه غذای "دلده" با گوشت درون نوروز یـا "شاگون بهار" هم پخته مـیشود وبمثابهء رسوم اساسی نوروز وجشن سده یـا "خیرچزان" محسوب مـیگردد.

این رواج "دلده" پزی را درون شاگون بهار و"خیرچزان" بـه صفت رسوم اجداد بیشتر "شغنانی ها" – "روشانی ها" اجرا مـینمایند- حالانکه درون زیباک فقط روز شاگون "دیوانـه شاه" این غذا آماده مـیشود. درون شاگون بهار دلده نمـی باشد- غذا های دیگری نوروزی چون: قماچ- سمنک یـا شاشپ- کاچی وغیره مروج مـیباشد- خانم ها درون شغنان درون "خیرچزان" هم بالای بام ها رفته دف مـینوازند. درون بعضی قشلاق های شغنان قبل از "خیرچزان" درون روزهای نخستین "ماه دلو" مراسم دیگری هم بنام "خیر پچار" موجود است. یعنی آنگاهیکه آفتاب درون چهارخانـهء روزن کـه نشان نجومـی آن تثبیت مـیباشد مـیتابد خیرپچار با بستن نان درون چهار ستون خانـه بـه صفت شگون این مراسم اجرا مـیگردد. درین روز هم درقریـه های کـه این مراسم اجرا مـیگردد مردم شادی مـینمایند- حالانکه درون دیگر مناطق پامـیرات "خیرپچار" را اجرا نمـیکنند- نگارنده نمـیتوانم درین اثر مراسم مذکور را با تمام جزیـاتش ارقام نمایم زیرا هرکدام آنـها آنقدر پهنای فرهنگی وتحقیقی درون جهت روشن تاریخ زندگی گذشته گان ونیـاکان ما دارند کـه کتاب قطوری را تکمـیل خواهد کرد لذا با اشارت مختصر آنـها را یـاد آوری مـینمایم. که تا بخشی از غنای فرهنگی آریـاتباران را درون پامـیرات اختصارأ منعنماید.

قبل از آگاهی راجع بـه موضوع جشن سده درون زیباک دیوانـه شاه را حتما بشناسیم.

معرفی دیوانـه شاه: دیوانـه شاه یکی از داعیـان یـا "پیر" تشیع مذهب هست که مردم زیباک نامش را با احترام "صاحب دیوانـه شاه" یـاد نموده و حکایـات زیـادی را راجع بـه وی درون ذهن دارند. این حکایـات ومعلومات مردم بیشتر روایتی مـیباشد کـه با جزیـات تاریخی زندگی "دیوانـه شاه" درون منطقه گره خورده وشایع گردیده وباگذشت تقریبأ بیشتر از سه قرن شاخ وبرگ های افسانوی بخود گرفته است. قراریکه نگارنده راجع بـه این شخصیت مذهبی کـه اکنون مقبره اش درون قریـهء "خلخان" ولسوالی زیباک موجود وبه شکل هندسی مربع "بازگویندهء مشرب قلندری" ساخته شده معلومات حاصل نمودم. دیوانـه شاه کـه شجرهء او بر سقف مرقدش با خط سیـاه خوانا ارقام گردیده درون زمان امامت نورالدین وشاه خلیل الله دوم (ا نزاری) بعداز نیمـه قرن دوازدهم هجری 1075- بـه زیباک آمده است. وبه نفع ا قاسم شاهی درون زیر پوشش فقه جعفری بیشتر مذهب اثناعشری بـه دعوت پرداخته است. زیرا ا قاسم شاهی بـه داعیـان خود درین دوران دستور داده بودند کـه در مناطق بدخشان کـه مشرب تصوف- قلندری با سلسلهء پیری ومریدی همرا و در اوج دعوت چه درون مـیان اهل تسنن وچه اهل تشیع قرار دارد بـه همـین طریقه دعوت نمایند. که تا باشد از یک سو بـه سوالات فقه حاکم بر جامعه بدخشان جواب داشته واز سوی دیگر صفویـان را کـه اکنون امپرطوری آنـها همراه با انتشار تشیع اثناعشری بر منطقهء ایران وافغانستان آنزمان "خراسان" مـیباشد بخود جذب نموده با این پوشش بـه دعوت مـیپردازند- زیرا ا قاسم شاهی در"انجدان" ایران مرکزیت داشتند. ومشکلات سیـاسی- مذهبی- فرهنگی خود را ازین طریق رفع نموده نزد شاهان صفوی بـه صفت سادات آل رسول ودعوت گذار تشیع- طریقه های گوناگون صوفیـه ازجمله تصوف شاه نعمت الهی وغیره قلمداد مـیگشتند. وهم باخاندان صفوی رشته های قرابتی را برقرار نموده بودند. بـه قرار نوشته فرهاد دفتری درتاریخ اسماعیلیـه فضای بازتر جهت دعوت تشیع درون ایران از نیمـهء قرن نـهم – پانزدهم مـیلادی فراهم گردید. "ص523 تاریخ اسماعیلیـه" به منظور معلومات بیشتر دربارهء پیوند وپوشش مذهبی پیروان وا قاسم شاهی با طریقه های تصوفی تشیع از جمله شاه نعمت الهی ونوربخشیـه بـه کتاب تاریخ وعقاید اسماعیلیـه نوشتهء فرهاد دفتری درصفحات 523 بـه بعد مراجعه شود، کـه دربارهء قربت های قومـی مثلأ ازدواج امام بوذرعلی با یـا شاه طهماسب صفوی معلومات مـیدهد. مطلب از گفتار فوق آنست کـه ا قاسم شاهی این پوشش را بـه صفت استراتیژی وتکتیک دعوت به منظور داعیـان خود جهت رهبری وحفظ جماعت خویش درمناطق ایران- افغانستان ازجمله "بدخشان" وهند قرارداده بودند گرچه اوضاع آشفتهء نبرد هوتکیـان با صفویـان شاه حسین صفوی را از مـیان برد و تا زمان نادر افشار دوام کرد. لذا دیوانـه شاه با شیوهء پوشش مذهبی فوق همراه با عدهء از درویشانش از"سراندیب" هندوستان بـه زیباک آمده مـیر زیباک کـه علی مردان نام داشته را با خود مرید نموده با توفق واستفاده از بزرگان منطقه- درون قریـهء "خلخان" ساختیـار نمود وفات وی روی یکی از چوب های سقف مرقدش درون سال -1102 – هجری قمری ثبت گردیده است. او بازبان دری مروج (سراند یبی) صحبت مـی نمود.که لهجه کنونی زیباکی بـه جای زبان سنگلیجی بعد از دوران آمدن او بـه منطقه رواج یـافته است.

که(پاخالینـه) دانشمند زبان شناس روسی آن را درون کتاب خود (زبان های پامـیری) لهجه زیباکی پامـیری معرفی کرده است.

چند نفر از یـاران (دیوانـه شاه) را مردم هنوزهم نام مـیبرند- از جمله "شاه لنگر پروازی" و "شاه ابوالحسن" بوده کـه اولادهء شان که تا همـین اواخر بـه صفت پیران درون منطقه سدارند- واز نفوذ زیـادی درون مـیان مردم برخوردار بودند. از شاه لنگر پروازی شاه قاضیده واخان بنام "شاه لنگر" واز شاه ابوالحسن "سیدکریم" وغازی جان اولادهء "شاه زیباک" درون منطقه معروفند وتاکنون هم حیـات بسرمـی برند.

که از پداران نخستین شان درون همراهی با "دیوانـه شاه" حکایـات تقریبأ افسانوی نزد مردم باقی مانده است.

سه تن از شاعران قصیده سرای مذهبی نیز با "دیوانـه شاه" طنطنـهء قلندری را با کلاه وکجکول- چراغ وعرفان مربوط بـه آن تبلیغ مـینودند واشعارشان درون بیـاض ها تاکنون باقیمانده درون پامـیرات معروف اند- "خنجری" از واخان – بابا سقا از "کزدان" ودیوانـه مجنون از زیباک فاضل مردانی اند کـه قصایدشانرا با رباب- دف- تنبور ودر عصر حاضر هم هنرمندان "قصاید خوان" "مداح" درون معرکه های مذهبی اسماعیلیـان " پامـیر بدخشان" مـیخوانند از معرفت گفتارشان مردم بهره تعالی روحی مـیبرند. مثلأ از "خنجری" این مخمس مشـهور است.

  درخیـالم جز هـــــــوای تو سرو بالای تو نیست

 ورد زبان روز وشب جز مدح اعلای تو نیست

 دیده را کحل بصـر خاک کف پای تو نیست

 ای مرا درون دل بـه جز مـهر وتمنای تو نیست

 غیر قلب مومنان هــــــــــم جای و مؤای تو نیست

 "خنجری"

قصاید خطی آنـها را باری درون یکی از بیـاض ها نزدیکی از هموطنان از زیباک دیده ام سرگذشت مختصر این شاعران توسط نگارنده درون کتاب "پیران کوهستان" ازقام گردیده است.

قبل از دعوت قلندری "دیوانـه شاه" درون قرن دهم هجری قمری آخرین امام محمد شاهی "شاه رضی الدین" درون بدخشان بـه قتل رسیده وعرصه به منظور دعوت ا قاسم شاهی محیـا گردیده بود.

قتل "شاه رضی الدین" کـه امام جماعت بدخشان وامـیر آنـها محسوب مـیگردید بواسطهء حاکمان وابسته بـه مغولان هند "سلطنت سلالهء بابرشاه- همایون" از قلعهء "ظفر" کـه دران وقت مرکز بدخشان بود طرح ریزی گردیده بود. وبه اثر اختلاف مـیان پیروان شاه رضی الدین عملی گردید. اجرا کننده گان این نقشـه "مـیرزاخان" حاکم قلعه ظفر "زبیرراغی" وعدهء دیگری از مـیرهای محلات بدخشان توانستند امام محمدشاهی نزاری "شاه رضی الدین" را درون سال 927 هجری قمری از مـیان بردارند. واین احوال مدت های درازی اسماعیلیـان بدخشان را از نگاه رهبری مذهبی مرکزی پریشان کرده وقدرت هر "پیر" جماعت زیر تعلیم اورا بـه دسته های بدون مرکز مبدل ساخت.

موجودیت این اوضاع بـه ا قاسم شاهی نزاری این امکانیت را برابر کرد که تا بعدها بتوانند با پذیرفتن پیرها درون رهبری هر دسته جماعت بدخشان را بـه بیعت خود درآورند. واز طریق ماذون اکبر واصغر تفکر حدودیـه را برمنطقه برقرار نمایند. چنانچه درون صفحات قبلی تذکر یـافت دیوانـه شاه کـه پدرانش درون بدخشان قبل از مـهاجرت بـه سراندیب هندوستان وطن دار وبه صفت سادات درون منطقه معرفی بودند را بـه پامـیرات اعزام داشتند که تا دعوت آنـها را قائم نماید.

درین دوران بدخشان بـه نسبت هرج ومرج ملک الطوایفی یـا حکومت "مـیرها" تقریبأ بـه ویرانـه مبدل گردید ومردم مظلوم آن با فقر وبینوائی- ظلم وستم جانکاه- حتی کوچ رانی ها توسط "مـیرهای" بی رحم دست بگریبان بوده- نفوس آن رو بـه کاهش نـهاده- صنعت- هنر- اقتصاد- پیوندهای ملی ومذهبی وتقرب اسلامـی از اثر ادارهء هزارپا وهزارسر ستمگران از شگوفایی باز مانده بود. مـیرها معاملات گوناگونی داشتند از مـیر عمومـی که تا مـیر هزاره وصده مردم را غارت مـید. درون نتیجه این احوال شرایط به منظور رشد تصوف وعرفان ومکتب های مربوط بـه آن درون بدخشان کاملأ بیشتر از گذشته مساعد گردیده- خصوصأ طریقه قلندری وعقاید آنـها کـه تسلی دهنده وگاهی درون مقابله با ستمگران از مردم دفاع کرده واجتماعی تر از قوانین غیر عادلانـهء قشریون مذهبی وابسته بـه مـیرها محسوب مـیگردید. درون ادبیـات فلکورک وفرهنگ عامـیانـه لقب دیوانـه بـه معنی مست از بادهء عشق خداوند به منظور آن عده از عارفان کیش قلندری اطلاق مـیشد کـه در حد آخر جذب وجنون "سکرو صهو" قرار مـیگرفتند.

دیوانـه شاه هم با این اوصاف درون زیباک وغیره نقاط پامـیر زیر پوشش "فقه جعفری" دست بـه ایجاد تکیـه خانـه های دعوت زده درون "خلخان" و "تکیـهء خوبان" لنگر وتکیـه را اعمار نموده مکان های گلخن وبه دور آن سماع قلندری را رواج بخشید کـه تا کنون هم آثار آن درون قریـهء "تکیـهء خوبان" موجود است. تخت شاه وحوض آن را اکنون هم مردم درون زیـارت تکیـه نشان مـیدهند. قبل از اعمار تکیـه خانـه درین محل هم زیـارت حکیم ناصرخسرو بلخی که( حکایت آن درون کتاب پیران کوهستان نگارنده ارقام یـافته) موجود بوده کـه مردم روایت آنرا هنوز هم حکایت مـینمایند. ناگفته نباید گذاشت کـه "دیوانـه شاه" با شیوهء تذکر یـافته درفوق اکثر دعاها- ثنا ها را با ذکر ا اثناعشری چه درون خطبه های چراغنامـه وچه مراسم قربانی- دعوت های دیگر بـه جای ا اسماعیلی پوشش داده وباعث پذیرفتن عقاید تناسخیـه از مکتب های عرفانی هند درون منطقه گردیده کـه بعدأ باعث اختلاف مـیان روحانیون شغنان واشکاشم- زیباک- واخان درون بحث های فلسفی راجع بـه رفتن روح بـه عالم بالا وپائین گردید وهمچنان درون فروعات بعضی رسوم فرقیت ها را پدید آورد کـه در گذشته نبود حتی از قراین بر مـیآید کوشش کرده که تا خود را بیشتر از سنگ و وزن حضرت حجت خراسان نزد جماعت معرفی ومحبوب نماید- ولی با آن هم نتوانسته درون جوهر واصلیت دعوت های کـه همـهء شان نزد مردم طریقه ودعوت "ناصرخسرو بلخی" یـا حجت بزرگوار خراسان محسوب مـیگردند. تغیری ریشوی پدید بیـاورد او حتی درون شجرهء نامـه اش کـه در سقف مرقدش ارقام یـافته خود را بـه محمد بن شاه اسماعیل مربوط داشته ولی حجت خراسان را فرزند امام موسی علی رضا قلمداد کرده کـه هردو شجره بر سقف مرقد موجود اند. به منظور اکثر محققان معلوم هست که حکیم بزرگوار بلخ از تبار آزاده گان بوده ولی سید بودنش ثبوت نمـی باشد او را اگر ملقب بـه سید شاه ناصر نموده اند روی اصلیت تباری نمـیباشد بلکه روی جوهر معنوی اش بـه صفت فرزند روحی امام مـیباشد. کـه از فیض قربت آن بـه کمال ولی بودن ومرتبهء "پیری" وحجت جزیرهء خراسان رسیده است. لذا هدف از نوشتن شجرهء او درپهلوی شجرهء دیوانـه شاه با آن تفاوت ها معلوم هست که "دیوانـه شاه" کوشش مـیکرده که تا اصلیت تباری خود را زیر پوشش بـه ظاهر اثناعشری نزد اسماعیلیـان بر حجت خراسان رحجان دهد. کـه بحث روی آن از حوصلهء این مقال بیرون است.

دیوانـه شاه وجشن سده:قبل از آمدن دیوانـه شاه قلندر بـه منطقه پامـیرات بدخشان از جمله زیباک هم جشن سده درون مـیان مردم برگزار مـیگردید. دیوانـه شاه این جشن سده را بنام خود بنام شاگون "صاحب دیوانـه شاه" مسمـی گردانید، کـه تا کنون هم درون پانزدهم "ماه حوت" با بازی های قلندرانـه درشب هنگام تیـار غذای دلیـه "باگوشت" درمـیان لنگر "صاحب دیوانـه شاه" آغاز یـافته ودر روز مذکور "بزکشی" "تیرزنی" "پیگه دویدن" جوانان یـا رقابت آنـها درون دوش با دیگر رسوم برگزار مـیشود. متوالی زیـارت ولنگر دیوانـه شاه کـه چراغدان- کلاه وکجکول قلندری او را نیز از قدیم حسب هدایت- و وصیت شان بـه شکل مـیراثی درون دست دارند خانوادهء "وکیل قندهاری" وپسران مرحوم "عرب شاه" ودلبرشاه از همـین قریـهء خلخان مـیباشند. این خانواده قبل از برگزاری شاگون از تمام قریـه های پامـیرات اگر رفته بتوانند، نذورات را جهت برگزاری جشن سده یـا شاگون دیوانـه شاه جمع آوری نموده بعدأ روز شاگون بـه مصرف اشتراک کننده گان آن جشن مـیرسانند. همـه "خلخانیـان" وزیباکیـان درین روز بـه خدمت گذاری حاضر گردیده عدهء - بز- به منظور ذبح روغن وگندم طوری نذورات آورده بر درگاه لنگر یـا تکیـه خانـهء بـه متوالی تسلیم مـینمایند که تا ازان درشاگون بگونـهء کـه لازم هست استفاده مـیشود.

روز جشن سده یـا شاگون دیوانـه شاه به منظور بزکشان مؤفق- دونده های جوان کـه اول مـیشوند- تیرزنان کـه هدف را مـیزنند تحایف از طرف بزرگان، متوالی ومسؤلان برگذاری محفل داده مـیشود.

سرود وموسیقی- قصیده خوانی هم با های قلندرانـه جشن را رنگین مـیسازد- روز قبل از جشن هنگام ذبح بازی قلندرانـه کـه جوهر معنی آن بر عقاید قلندران استوار هست با بزکشی شکمبهء- روده- پاچه توسط بچه های نوجوان بـه شکل پیـاده اجرا مـیشود- حتی درون لنگر دیوانـه شاه عرف ورسومات وحکایـات موجود هست که مردم آنرا اجرا وحکایت مـیکنند- از جمله جای گرز دیوانـه شاه بر یکی از ستون های لنگر- آمدن شاه لنگر پروازی هنگام موت دیوانـه شاه بر بالین او از طریق روزن لنگر با این رباعی بـه که دیوانـه شاه منسوبش مـیدارند کـه گویـا درون وقت نزع سروده.

  بر خیزم وشـــــــــور درون جهـــان اندازم تیر غـــــــم عشق درون کمان اندازم

 بشکافــــــم را بر آریم جگـــــــــر خوناب جگــر پیش سگان اندازیم

نگارنده نمـیدانم کـه این رباعی را دیوانـه شاه سروده ویـا شعرای ندیمش چون خنجری- بابا سقا ویـا دیگر اما جوهر تصوف وعرفان- ومکتب قلندران کـه زندگی مادی افراطی را درجهان همـیشـه بـه یـاد انتقاد مـیگیرد از آن هویدا است. زیرا قلندران عاشق پیشـه کـه عشق را مدار تفکر واندیشـه خویش مـیدانند زندگی معنوی خود را بر مبنای آن جوهر وارسته از هوای نفس اماره ودنیـای دنی قرار مـیدهند- از جمله "غیـاثی" یکی از مشاهیر عرفان وتصوف بدخشان نیز بر همـین اندیشـهء عرفانی عشق قلندری را برتر شمرده سروده است- دیدهء دل گشا ببین طنطنـهء قلندری+پای بـه نـه فلک نـهد مرتبهء قلندری= که تا آخر غزل و بر دنیـا پرستان مـیتازد- دل اگر ذاکر نباشد سبحه گردانی چه سود+گر بـه دل ذوقی نداری کله جنبانی چه سود- از هوای نفس داری صدیت اندر آستین+نزد مردم مـیزنی لاف مسلمانی چه سود--- که تا آخر غزل او هم دنیـا پرستانرا کـه نفس اماره بر ایشان حاکم وغالب هست تشبه بـه غول وگاهی سگ نیز نموده است. کـه راجع بـه او جناب داکتر حصاریـان کتاب وزین نوشته "غیـاث عارف وارسته" کـه به آن مراجعه شود- زمان حیـات دیوانـه شاه قلندر ومـیر غیـاث الدین غیـاثی تفاوتی زیـادی دارد ولی هردو درون زمان اوج دعوت "پیری ومریدی" تصوف وعرفان درون بدخشان حیـات بسر اند.

لنگر یـا تکیـه خانـهء دیوانـه شاه: بـه شکل چهار ضلعی کـه درون آن با پنج ستون زیر سقف- دکانـهای کلان- دوچپ نخ- تنورچه ودیکدان- دوپیچهء دروازه- مندل ها کـه یکی آندیکدان غذا پزی را از دکانـها با هردو چپ نخ کـه از دکانـها خوردتر اند وجای نشستن وخوابیدن اهل خانـه ومـهمان خودی مـیباشند جدا مـیسازد ساخته شده- درون یکی از کنج هایدیکدان "پسکی" کنجینـهء خانواده قرار دارد کـه اشیـاء ولوازم ودارائی اقتصادی خانواده درون آن جابجا مـینمایند. نزدیک دیکدان متصل با دیوار "مندل" بزبان غارانی ویخدرو "چاوش" دیوار درون مربع بـه پهنای یکمتر جا گرفته کـه "بازپران" نامـیده مـیشود. وهر وقت کـه آفتاب درآن برسدانیکه آنرا نشان کرده باشند بـه احترام رسیدن آفتاب درین نشان آن نقطه را آرد مـیزنند وازین طریق احترام "مـیترا" نیز از کیش آریـائیـان تاکنون حفظ گردیده است. کـه غنای فرهنگ عامـیانـه که تا معیـاری ما را نشان مـیدهد. یعنی ساختمان آن کـه همرنگ همـه خانـه های پامـیریـان است.

در دیکدان کلان داخل لنگر"تکیـه خانـه" روز شاگون دیوانـه شاه غذای شاگون بـه لهجهء پامـیری زیباک "دیله" با گوشت- حلوا پخته مـیشود. ودر همـین خانـه بـه مردم توزیع مـیگردد- ودر سرتکیـهء دکانی کـه دعاها از آن توسط خلیفه های مذهبی خوانده مـیشودی حسب رواج نمـی نشیند زیرا مـیگویند آنجایی هست که داعی صاحب دیوانـه شاه مـی نشسته وبه مردم ارشاد وتعلیم مـیکرده است. کدام وقتی بعداز ویی خواسته که تا درآن جای بنشیند بـه مجرد بالا شدنش سنج بین پاگه ودکان پایش شکسته ومکافات این بی ادبی آگاهانـه ویـا غیر آگاهانـه خوب بدست آورده است- بنأ حق ندارد که تا درآنجا بنشیند- واین خود مـیرساند کـه احترام وعقیده بـه کرامات آن مرد قلندر وداعی مذهبی که تا چه اندازه نزد مردم بعداز وفاتش اهمـیت داشته است. اکنون کـه راجع بـه تکیـه خانـه یـا لنگر دیوانـه شاه معلومات مختصر گونـهء را ارقام داشتم برمـیگردیم بـه بقیـه موضوعات مربوط بـه جشن سده درون زیباک کـه بنام "شاگون دیوانـه شاه" برگزار مـیشود. نگارنده بعداز جستجوهای فرهنگی خویش بـه این عقیده رسیدم کـه حضرت دیوانـه شاه رح ویـا رانش درون پهلوی تعلیم ودعوت قلندرانـهء خود درون جهت تقویـهء سلسله پیری ومریدی ودعوت ها با بیعت بـه ا قاسم شاهی همچون داعی کـه بعداز وی یـادگار پای برجائی درمـیان جماعت باقیمانده باشد از جشن سده کـه یـادگار هوشنگ پادشاهی پیشدادی بـه صفت مـیراث زنده وبجا مانده آریـانای کهن بوده مـیراث گرفته. که تا از یک سو این سنن باارزش ملی را زنده نگهدارد. واز سوی دیگر رسوم آنرا درون لفافه پرپا نمودن "شاگون دیوانـه شاه" درون لنگر خود بجا آورده چنان عملی نماید. که تا درمـیان جماعت ومردم پامـیرات اتوریته ونام او همراه با این سنت کهن سال بصفت رهبر مذهبی کـه از وی مـیراث جاودانـه باقیمانده وحفظ گردد. البته بـه نسبت بزرگی جا ه ومقامش درون مـیان جماعت درین کار موفق بوده است. هم بـه این یـادگار نیـاکان رنگ وبوی بیشتر مطابق بـه رسومات فقه اسلامـی داده وهم نام خود را با این طنطنـهء باشکوه درون تاریخ فرهنگ عامـیانـه ومعیـاری ما رقم زده است. تأثیر آن درون دوران ما آنچنان با قوت درون منطقه باقی مانده کـه دهقانان زیباک بعضی کارهای دهقانی خود را با این شاگون وابسته نموده آغاز مـینمایند. اما باوجود این ابتکارات نتوانسته محبوبیت اجتماعی وعلمـی خود را درون مـیان حتی بدخشانیـان برابر با حجت جزایر خراسان درجه بندی نماید. زیرا توان علمـی، شـهرت بلند فضیلتی، خدمات فرهنگی "حکیم بلخی" یـا حجت خراسان به منظور مشرق زمـین ومبارزات عادلانـهء او علیـه استعمار عرب وکلیـه ستمگران وابسته بـه آن درون قلب آسیـا او را همچون غول اندیشـه وتفکر ساز چنان درون اوج افتخار مـیان بشریت رسانیده کـه هر انسان شریفی نـه تنـها با آثار ونام جاودانـه اش احترام مـیگذارد بلکه از آن بهره مـیبرد وافتخار مـینماید ولو اینکه حتی درون عصر حاضر هم هستند گروه های درمـیان اسماعیلیـان کـه با استفاده بردن از امکانات اقتصادی درون مرکز ادارهء امامت خارج از کشور مـیخواهند با فرهنگ ستیزی علیـه فرهنگ پربار اسماعیلی آریـاتباران عقاید تسلیم طلبانـه وسوداگرانـه خویش را با تکتیک ها وسیـاست های مذهبی گوناگون به منظور آنکه اقدار ومنفعت خود را بیشتر براسماعیلیـان جهان تحمـیل نمایند گاهی مستقیم وگاهی غیر مستقیم به منظور تضعیف اندیشـه های والا وطریقهء انسان دوست اسلامـی ناصر خسرو پا درون رکاب توسن رقابت مـیگذارند ولی معلوم دار هست که درون عرصهء مقابله ناکام وبه ناچار از اسب فرود مـیایند. زیرا مکتب انساندوستانـه واسلامـی حجت خراسان مـیاموزد کـه یک پیرو مومن حتما اول فرهنگ خود شناسی را محراق خرد خود قرار دهد که تا از آن طریق بـه خداشناسی برسد این خودشناسی از شناخت جسم وآفرینش آدمـی گرفته که تا خودشناسی ملی- وحدت واخوت ملی وسلامـی برمبنای معرفت خلاق تضمـین کنندهء حریت انسان از قید جهل وخرافات وهرچه بی عدالتی هست گشته رهنمای تأمـین منافع علیـای ملی کتلهء عظیم از بشریت مـیگردد کـه در شـهری ویـا کشوری حیـات بسرمـیبرند و وطن حق مادرانـه بر آنـها داشته ودارد کـه باید آن حق را ادا نمایند- چنانچه درون دعوت بقای طریقه حجت خراسان آمده است:

  بیـا پدید کــــن از بهر خــویش راهبری کـه بعد مرگ بماند زنام تـــــــو اثری

 به روزگــار حیـاتت ز ظلـــم دوری کن اگر تو مرد خدائی بـه حق عملی

 ایــــن دیـار واین دیـار این مـــزار و این مزاز

نوت: آن چند جملات کـه در بارهء رقابت عدهء درون عصر حاضردر جهت تضیف نمودن فرهنگ وطریقهء ناصرخسرو درون فوق ارقام یـافت با دعوت دیوانـه شاه قلندر رح وابتکارات او کـه برایب اتوریتهء مذهبی اش درون مـیان جماعت بصفت داعی انجام داده ارتباط ندارد- صرف به منظور آگاهی جوانان از رقابت های ناسالم وفرهنگ سالم زدایـانـه عدهء از افراد منفعت جوی کـه دردوران ما علیـه ارزش های ملی و فرهنگی خود برخواسته بـه نفع بیگانـه ها آب را خیت نموده ماهی مـیگیرند نوشته شده. که تا با تعمق دربارهء بعضی امور فرهنگی کـه بر ما تحمـیل مـیشوند تفکر نمایند. دیوانـه شاه قلندر رح از طریق برپا نمودن جشن سده تحت عنوان برگزاری شاگون دیوانـه شاه خدمات زیـادی را هم درجهت حفظ سنن با افتخار نیـاکان انجام داده هست که قابل احترام وتمجید مـیباشد او نظریـهء زمان خودش سیطرهء صفویـان ومـیرها حاکم درون محلات بوده کارهای خوبی را هم انجام داده کـه قابل تقدیر مـیباشد. از جمله یکی هم آوردن عدهء از مردمان غاران واشکاشم و واخان از سر قل یـارکند دوباره بـه اوطان شان کـه از جور وظلم وچپاول مـیرها بـه ناچار وطن خویش را ترک گفته راهی دیـار غربت شده بودند مـیباشد- کـه در نتیجه این مـهاجرت وکوچ رانی ها نفوس مردم ما درون منطقه بسیـار ناچیز گردیده بود- ولی دیوانـه شاه قلندر این مشکلات را از سر راه شان برداشت. ریشسفیدان قریـه زواردرهء غاران این حکایت را بارها به منظور نگارنده نقل کرده وکسانی را کـه این داعی قلندر مشرب درون غاران- اشکاشم وغیره بـه دیـار خویش آورده وجابجا نموده بود نام مـیبرند کـه درین دوران خانواده های زیـادی ازاین شجره ها نفوس منطقه را تشکیل داده اند.

 هم چنان دیوانـه شاه قلندر رح خود مشوق پهلوانی- جوانمردی- دلاوری وکرامات انسانی بوده کـه در جشن سدهء او یـا شاگون دیوانـه شاه تجلی یـاقته- چون تیرزنی- دویدن پیگه- اسب سواری- گرز زنی وغیره کـه در جریـان از آن حکایت گردید مـیباشد. کـه درصفحات بعدی راجع بـه تیر زنی وقباق زدن حکایت خواهم کرد.

 جشن سده یـا "خیرچزان" مردم شغنان با شاگون دیوانـه شاه درون زیباک از نگاه گونـه اجرای مراسم فرقیت های را دارا مـیباشد کـه این فرقیت ها درون اجرای مراسم بوده ودر اصل ونـهاد یکی مـیباشد- شاید این فرقیت ها بـه نسبت عوارض ومشکلات جیوپولیتیکی- جیوفیزیکی وشیب وفراز تاریخ پدید آمده باشد زیرا راه های صعب العبور کوهستانی کـه کوه ها درون دوطرف ساحل اکسوس باعث آن گردیده بعداز حملات مغول- تیمور وحکومت مـیرها بیشتر مردمان منطقه را از رفت وآمد واشتراک درون مراسم یکدیگر بـه مشکل مواجه ساخت. ازینرو این فرقیت های فرهنگی- پدید آمد نگارنده بـه این عقیده مـیباشم کـه زبان های پامـیری که تا زمان حکومات یفتلی ها یکی بوده با قوت درون منطقه که تا تخارستان حصهء از جنوب هندوکش وشمال آن تکلم مـیشده واز جمله زبان های متداول عصر آریـائی شرق کشور بوده است. راه ابریشم که تا زمان موجودیت شاهان آریـائی وقدرت ودولت مرکزی از طرف حاکمان جهت رفت وآمد کاروانـهای تجارتی تحت توجه قرار داشته، تفاوت های لهجه درون زبانـهای پامـیر درون دو طرف ساحل اکسوس ومسیر راه ابریشم بعداز دوران یفتلی ها کـه کشور راه ابریشم را که تا جائی از دست داد وجاده ها ویران شد با طلاتم لشکرکشی های داخلی وخارجی سردچار گردید بمـیان آمد. کـه نمونـهء این تفاوت ها وهمگونی ها را درون زبان( اشکاشمـی- شغنانی- واخانی- سنگلیجی-منجانی) پشتو وزبان فارسی قدیمـی بدخشان همـین اکنون هم مـیتوان دید وباز یـافت. کـه درین باره مأرخان ومحققان زیـادی نظرات شان را ابراز کرده اند. ولی درون خود منطقه که تا حال تحقیقات همـه جانبه صورت نگرفته هست تا حقیقت احوال را ثابت نماید.

 برای اثبات موضوع همـین جملات رفتن وآمدن بـه اشکاشمـی توغد- آغد- بـه شغنانی توید- یـاژد را مـیتوان مثال داد کـه چگونـه از یک اصل با این تفاوتها شکل گرفته اند. ومانند آن درون مراسم جشن سده هم فرقیت هائی پدید آمد اگر درون دیگر مناطق کشور بـه نسبت حوادث تاریخی- فرهنگی ویـا کوتاه اندیشی های متحجرانـهء قدرت ها این مراسم اجرا نمـیگردد، درون پامـیرات با همان- تجلی کهن ولی مطابق بـه شریعت دین مقدس اسلام اجرا مـیگردد.

خلاصهء کلام اینکه جشن سده کـه در زیباک وشغنان با مراسم خود برپا مـیگردد- باز گویندهء هویت تاریخی وغنای فرهنگی مردمان این سرزمـین هست که درون فوق بیـان گردید.

هنر تیرزنی بر قباق: هنرمندی آریـائیـان هنگام نبرد ها ونشان زدن ها با تیر وکمان درون شـهنامـهء بی زوال فردوسی تواریخ فرهنگ ما عیـان وبیـان مـیباشد. ازجمله این هنر درون پامـیرات نیز که تا اکنون حفظ گردیده صرف نظر از جنگ سی وچهار سالهء تحمـیلی وخانمان برانداز کـه حاکمـیت تفنگ برقانون وتعقل رحجان یـافت جوانان ما از نگاه هنر سپورتی رزمـی بـه آن علاقه دارند. درون طوی ها وجشن ها بـه نشان زنی مسابقه ورقابت مـیکنند. درون پامـیر بدخشان تاکنون هم بالای سر کودک نو تولد کـه پسر باشد ازچوب تیرو کمان ساخته آویزان مـیکنند که تا در بزرگی همچون "آرش" و رستم کماندار معرکه های زندگی باشد.

در ولسوالی زیباک کوزه را روز شاگون دیوانـه شاه "جشن سده" درون همان جای معین هرساله بـه فاصلهء سه الی چهارصد متر نشانـه مانده وجوانان با تفنگ های دست داشته نشانـه مـیزدند هرکسیکه مؤفق بـه هدف قرار نشان مـیگردید تیرزن قابل محسوب وتحفهء دریـافت مـیداشت این کار درون اکثر نقاط دیگر بدخشان هم رواج دارد. از جمله درون منجان جوانان با تیر وکمان کهن کـه تیر آن 7 سانتی متر هست وپردار هست به شکار پرنده گان مـیروند- وخوب هدف را بـه تیر مـیبندند. نشان زنی با فلاخن نیز رواج دارد.

 اما درون قدیم ترها خصوصأ درون قریـهء غاران این مسابقه انداخت با کمان پلتهء با سواری اسب اجرا مـیگردید کـه بنام "قباق زنی" شـهرت داشت. این بازی درون طوی ها وعیدها وشاگون "نوروز" برپا مـیشد وبه بسیـار هیجان انگیزی اجرا مـیگشت. وآن طوری بود کـه "کدوی" کلانی را پر از خاکستر کرده بر بالای چوبی بـه اندازهء سه متر درازی درون مـیدان مـیبستند وآن چوب را درون زمـین محکم نموده یعنی کمـی از آن را درون زمـین فرو نموده که تا کدو را درون بالایش بـه اندازهء سه متر از زمـین بلند نگهدارد. ویـا گاهی بزغالهء را بر سر بلندی بـه همان اندازه کـه مشرف بـه مـیدان مسابقه باشد نشانـه مـیگذاشتند. سواران اشتراک کننده درین مسابقه با اسپ های تیز لگام وسرکش بـه مـیدان آمده صف آرائی خویشرا طوری درین مـیدان وسیع کـه برای دوش- خیز وسرعت جهش اسپ ومـهارت سوار مشکلی ایجاد ننمایند مطابقت مـیدادند کـه از قانون های تثبیت شدهء این مسابقه فول و تخلف صورت نگرفته باشد.

نوع بازی: درون دست هر سوار ویـا شانـهء او کمان های چقماقی ویـا تفنگ معروف بـه پلتهء مجهز بـه تیرو باروت سیـاه قرار داشت. هر سوار با دوانیدن اسپش ودر جریـان این سرعت مکلف بـه زدن هدف بود که تا از فاصلهء اقلأ پنجاه متری هنگام عبور از روبروی هدف با لیـاقت ومـهارت خود بتواند هدف را بـه تیر بزند. او قبل از جهانیدن اسپ بسوی هدف "پلتهء پختهء" کمانش را آتش مـیزد وبا این پلته کـه بالای ماشـهء دوشاخهء کمان محکم کرده مـیشد باروت داخل دیکک کمان را بعداز گرفتن "قلور" یـا نشان آتش مـیداد- باروت داخل دیکک جرقه مـیزد وجرقه هایش از کی متصل با دیکک داخل کمان کـه پراز باروت البته بـه اندازهء معینی بود وبر سر آن تیر دربالای باروت جاسازی مـیشد کمان آتش مـیکرد وتیر از خانـهء کمان بسوی هدف پرتاب مـیگشت. ناگفته نباید گذاشت کـه تیر بواسطهء سمبهء چوبی کـه یک سرش با پوشش مس ویـا برنج پوشانیده شده بود از طریق دهن کمان بداخل آن بالای باروت با ضربه محکم مـیشد- چین واندازهء محکم باروت به منظور پر کمان توسط آلات مخصوص کمان به منظور سوار قبل از مسابقه معلوم وآماده بود لذا به منظور پر دوبارهء کمان برایش مشکل وجود نمـیداشت. هرکه مؤفق بـه زدن هدف مـیشد ودر تکتیک انداخت استاد مـیبود از محفل ویـا چپن ولنگی را خلعت مـیگرفت. وبنام قباق زن ماهر معروف مـیگردید. قباق- درون ادبیـات عامـیانـه معیـاری زبان فارسی دار ویـا اعدام را گویند.

 بازیـها درون ناحیـهء روشان کـه یکی از منطقه های شاداب شغنان مـیباشد وبا زبان مادری مشحون از لغت وکلمات روستائی واجزای مربوط بـه آن صحبت مـینمایند- درون جشن های "شاگونی" خویش بازیـهای سپورتی قدیمـی آریـایی از جمله پهلوانی- "کشتی گیری" – گوی بازی توسط اسپ چابک ودوند را با همـه مـهارت های چوگان زنی آن که تا سالهای اخیر حفظ نموده وپهلوانان آن درون مـیدان های منطقه شغنان مؤفق ترین پهلوانان محسوب مـیگردند. و این گوی بازی با اسپ درون سرحد واخان هم رواج دارد.

 روشانیـان بازیـهای هیجان انگیز دیگری نیز دارند کـه طوری نمونـه بـه طور مختصر یـادآور مـیشویم.

1. گوی زدن جوانان درون مـیدانـهای قشلاق ها بدون سواری بر اسپ کـه با دویدن رقابت صورت مـیگیرد هر گروپی کـه قویتر مـهارت خود را درون فنون چوگان "چکان" وبردن توپ "پوت" بـه جایگای "آل" هنرمندانـه انجام دهد- نامش درون منطقه مشـهور گشته شـهرت عالی کمایی مـینماید. واین باعث مـیگردد که تا اطفال از خوردی بـه پهلوانی و ورزش دل ببندند وتشویق شوند که تا پهلوان با نام ونشان ملک خود باشند.درشغنان نیز جوانان پیـاده گوی بازی مـینمایند.

2. بزکشی درمـیان آب ویـا جهیلکی کـه برای این مسابقه درون قشلاق های شان طبعی یـا غیر طبعی وجود دارد- وآب آن از مـیان بالاتر نباشد جوانان پوست محکم را از زیر شرشرهء کـه "ی از آن بـه پایین مـیریزد" با رقابت زورمندی درون مقابل هم برداشته وبا دوش بسیـار سریع بـه جهیل مـیکشانند وبعد درون مـیان جهیل هربه نفع خود رقابت نموده آنکسیکه از همـه با مـهارت وزورمندتر مـیباشد دوباره آنرا بـه همان شرشرهء آب آورده ومـی اندازد از کلان یـا قریـه دار ودیگر بزرگان تحفه دریـافت مـیدارد- درین بازی هرقدرکه تعداد بازی کننده زیـاد باشد بـه همان اندازه هیجان انگیز هست وبرای بازی کننده زور وبازو ومـهارت زیـاد لازم هست تا برهمـه رقبای پهلوانی او ثبوت گشته واز مـیان آب مؤفق بدر آید.

3. "دندان گیرک" گردآو روشانیـان درون جشن های شاگونی درین بازی بهی کـه مؤفق مـیشود تحفه ویـا جایزهء کلانی مـیدهند- از جمله- چپن- یـا جوانـه وغیره اجناس.

بازی طوریست کـه دیک چوینی کلان را کـه در خیرات ها- طوی ها وجشن ها جهت پخت وپز استفاده آورده درون یک صفهء بلند وهموار جابجا مـیکنند- وبعد آنرا لبالب پر از آب پاکیزهء جویبار نموده همرای آب داخل آن تقریبأ بـه مقدار یک سیر آرد جو ویـا گندم را مخلوط کرده "قسمـیکه آرد با آب خوب حل شود" وآنرا گرداو مـینامند ویک سکهء پنج افغانیگی یـا دو افغانیگی فلزی را بـه داخل این "گرداو" مـی اندازند که تا در عمق دیک بـه زیر آن آب وآرد حل شده آن پنـهان شود. آنگاه از جوانان حاضر بـه مسابقه دعوت مـیکنند که تا دست های خود را پشت سر گرفته وبسته نمایند- بزرگان وتماشاچیـان بـه فاصلهء معین از صحنـهء مسابقه جا گرفته وکسیکه بازی را کنترول مـیکند "رفری" از طرف مجلس تعین شده پهلوی دیک ایساده شده بـه کنترول رقابت بازی کنان آماده مـیگردد. آنگاه افراد بازی کن کـه دست هایشان درون پشت سر بسته مـیباشند سرهای خود را درون "گرداو" دیک فرو مـیبرند بعضی ها سر خود را که تا شانـه وبعضی ها تاگردن یعنی بـه اندازهء بلندی وکوتاهی قد یـا گردن درآب دیک با دندانـها ولب هایشان بـه جستجوی سکهء فلزی مـیپردازند- هرجوانیکه توانست با دهن آن سکهء فلزی را از مـیان "گرداو" بیرون کشید جایزه بدست مـیاورد. البته درون جریـان بازی هیچ حق ندارد بـه دیگری مشکل ایجاد کند اگر افراد بازیگر زیـاد از اندازهء محیط دیک باشند- درآنصورت بازیگران بـه چند گروپ تقسیم شده هرگروپ بـه نوبت بازی را اجرا مـینمایند به منظور بازی از ده الی پانزده دقیقه وقت تعیین مـیشود-انیکه نفس شان بـه سر مـیرسد مـیتوانند سر خود را از دیک کشیده نفس تازه کرده و دوباره سر درون دیک فرو نمایند با مؤفق گشته یـا را بـه صفت جایزه از آن خود سازد. به منظور بررسی تمام بعدهای فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان وپیوند آن با گذشتهء تاریخ وتمدن آریـانا وقت وزمان ومحیـا گردیدن شرایط کاری مجهز بـه کار هست تا محققین بتوانند- غنای کمـی وکیفی آنرا درون پیوند با فرهنگ ملی ما روشن وبا نسل های آینده معرفی نمایند مثلأ درون فرهنگ عامـیانـهء مردم شغنان- واخان- زیباک- منجان- اشکاشم- شیوه وخنج پامـیر بدخشان به منظور هریک از اجزای برگذاری این مراسم نامگذاری هائی مشخص مـیباشد کـه اکثرشان درون زبان اوستایی وکتابهای مربوط بـه آن تذکر یـافته و رابطهء این نامگذاری ها ودر مجموع زبانـهای پامـیری را با پیوند محکم آن با زبان اوستایی بازگویی مـینماید. مثلأ کلمات- شگون- پتچلوم- کـه "شاگون" "وپتچلوم" مـیشود اکنون هم درون فرهنگ عامـیانـه پامـیر شاگون بـه معنی "نوروز" یـا شگون نیک کـه این روز دارد وفرخندهوسعادت بـه بار مـیاورد یعنی "فعال نیک" "وپتچلوم" آنگاهی کـه بابه دهقان قبل از همـه درون روز مراسم نوروزی "شاگون بعداز سفید خانـه با آرد باقلی ویـا "مشنگ" کـه در زبان عامـیانـهء آنـها هم " باقلا" "مژک" نامـیده مـیشود وتوسط خانم های خانـه "کی بانو"دروازه ء خانـه برویش بازگشته دهقان داخل خانـه شده غذای را کـه "قماچ" از آرد گندم با سمنک وروغن زرد هست را با خواندن دعا صرف مـینماید البته بعد از ورود وی راه مبارک باد همـه همسایـه گان کـه در جریـان روز بـه خانـه های یکدیگر مـیروند- وشاخچه ها از درخت بید "نمونـهء سرسبزی وشادابی" بدست گرفته "شاگون بهار مبارک" مـیگویند غذای سمنک با قماچ یـا دیلیـه "باج" را مـیخورند ودعای "شاگون بهار- مبارکتی کار- یک دانـهء ما هزار- هزار ما بیشمار- بحق خوجه عبدالله انصار" کرده و آمـین مـیگویند- واز خانـهء او برآمده بـه دیگر همسایـه مـیروند. یـا بـه عبارهء دیگر این بابهء دهقان- پتچلوم را خورده آمدن همسایـه ها را جهت مبارک بادی چنانی کـه در فوق تذکر یـافت افتتاح مـینماید. درون فرهنگ عامـیانـهء دهقانان پامـیر خواجه عبدالله انصار پیر دهقان محسوب گشته- درکارها از نام وی تبرک مـیجویند. گرچه درون همـین مراسم طفلی را بـه مرکب سوار کرده بـه دروازهء خانـهء "شاگون کرده" با بابه دهقان رئیس خانواده- یکجا همرایی نموده از دهن دروازهء خانـه صدا مـیزند کـه من دولت شاگونی را بـه شما آورده هم و سه بار آنرا تکرار مـیکند وآنگاه "کی بانو" با خانم بزرگ خانـه درون حالیکه آرد سفید را درون کف دست دارد ودروازه را باز مـینماید وبا داخل شدن آنـها این آرد را مبارکباد گویـان بر شانـهء راست طفل وبابهء دهقان مـیچسپاند- وآنـها هم خمچهء درخت یـا شاخچهء درخت را بـه وی اهدا مـینمایند واین خانم این شاخچه ها را کـه بعضی نمونـهء گندم وبعضی نمونـهء باقلی اند ورنگ هر شاخچه باهم فرق مـیکند را از آنـها با احترام زیـاد گرفته استوار مـینماید ما به منظور انکه دوباره این کلمـهء اوستایی وحفظ آن درون فرهنگ پامـیریـان مثالهای گفته باشیم با شرح مختصر بالا پرداختیم- اگر درون بارهء شاگون بهار با رسم ورواج هایش درون پامـیرات کـه اکثرشان همان تکرار رواج های کهن آریـایی درون عصر ما مـیباشد مفصل وکامل صحبت نماییم ناچاریم کتاب بزرگی را تألیف نماییم کـه من امـیدوارم این عرصه به منظور پژوهشگران دانشمند خود منطقه با اثر کمک های منابع فرهنگ دوست وطن خواه وعدالت پسند ملی وبین المللی کـه خواهان ترقی علم ودانش وهمگرایی ویکدیگر فهمـی تمدن بشری اند روزی مـیسر گردد.اکنون کـه کلمات "شگون" و( پتچلوم) اویستائی را شرح کردیم راجع بـه بقیـه مراسم آن صحبت مـینمایم.
شاگون بهار - کـه اکنون بنام نوروز عالم کـه از طرف جامعهء بین المللی بـه مثابهء نوروز جهانی شناخته شده با تمام ویژههایش بازگویندهء تاریخ- وتمدن پرافتخار نیـاکان ماست- وچه خوب هست که همـه ساله با درخشش پرتو مـیترا وتجلای زرین شعاع پربرکت او بر نشانی های نجمومـی عامـیانـه پامـیریـان کـه بنام قلات های شاگونی برفراز کوه های متصل با قشلاق های شان مـیتابد درون فضای صلح ودیموکراسی- صفا وصمـیمـیت - وحدت ملی وعدالت استقلال وحاکمـیت ملی وسعادت همـه ملت عزیز افغانستان عزیز برگذار گردد وبا این سردهء زیبای نوروزی از روزن خانـه ها بـه داخل خانـهء سفید دیده با آرد شگون راه سفید شادی وسعادت مـیباشد با صلابت تمام توسط نوجوانان ندا سردهند.

  نوروز شدو لالهء خشرنگ برآمـــد بلبل بـه تماشای دف وچنگ برآمـــد

 مـــرغان هوا نعرهء مستانـه کشیدند مـــــرغ دل من از قفس تنگ برآمد

 شاگون بهار اولین بار توسط جمشید پادشاه پیشدادی کـه به فرکیـانی تخت ساخت- بوی های خوش آفرید- طبابت وتندرستی آورد کشتی ساخت واز آب گذشت وبر پا گردید چون برتخت نشست بنا بـه گفتهء فردوسی-

سرسال نو هرمز فرودین+بر آسوده از رنج تن دل زکین- بـه نوروز نو شاه گیتی فروز+بران تخت نشست فیروز روز- بزرگان بـه شادی بیـاراستند+مـی و رود رامشگران خواستند+چنین جشن فرخ از آن روزگار+نمانده از آن خسروان یـادگار

در نوروز نامـه منسوب بـه حکیم عمرخیـام آمده هست "گویند ایزد تبارک وتعالی بدان هنگام کـه فرمان فرستاد کـه خوشید ثبات برگیرد که تا تابش ومنفعت او بـه همـه چیزها برسد" آفتاب از سر حمل برفت وآسمان او را بگردانید تاریکی از روشنایی جدا گشت وشب و روز پدیدار گشت وآن آغازی شد مر این جهان را" نوروزنامـه ص3- درون فرهنگ کنونی پامـیریـان بدخشان نور وروشنی یکی از عقاید نـهادینـهء فلسفی درون مذهب و رسم ورواج های دینی وفرهنگ عامـیانـهء مربوط بـه آن مـیباشد- کـه در باره توضیحات مختصری مـینماییم. کـه چگونـه مقدسیت نوروز درون فرهنگ کنونی اسلامـی آنـها پابرجا مانده است.

خانـه سپامـیریـان کـه در اوراق قبلی راجع بـه آن حرف های داشتیم دارای روزن کلانی مـیباشد کـه نور وروشنی از آن بـه داخل خانـه مـیتابد- عرفه نوروز یـا "شاگون" بنا بـه ثبوت های مروجهء عامـیانـه آنگاهیکه نور آفتاب از روزن بالای نشان نوروزی درون داخل خانـه وهم بر "قلات های نجومـی" کوهستان مطقه بتابد یعنی یکروز قبل از شاگون گرفته مـیشود. اعضای فامـیل نور آفتاب را بالای نشانی همـیشگی خود مـیبینند فورأ مشتی از آرد را گرفته بر مقدمش بالای نشانی نثار مـینمایند وسفیدی آرد از علامات جامـهء سفیدی فریدون بجا مانده کـه با آن بـه جنگ ضحاک رفت.و (فردوسی)مـیگوید- بپوشید بعد جامـهء نو سپید+نیـایش کنان رفت دل پر امـید+فریدون بـه خورشید بربرد سر+ مـیان تنگ بسته بـه کین پدر. (شـهنامـه)

ودرخانـه بوی خوش را منتشر نموده ان خوردسال "لفتک ها" کـه نوعی از اسباب های بازی آنـها مـیباشد را با تار وسوزن یک چمچه شیر درون پرتو نور خورشید کـه بر نشانی نوروزی داخل خانـه تابیده مـیگذارند- واز آن شگون نیکو را به منظور آینده خویش آرزو مـینمایند- ومـیگویند فردا "شاگون" است.

بوی خوش کـه عبارت از مالیدهء آرد با سپند- وگل های کوهی وگیـاهیکه درون مـیان مردم "عرق رسول ص" نامگذاری ومخلوط با روغن زرد نموده بر دیوارهء پیش روی "دیکدان " یـا تنور نان پزی داخل خانـه بالای یک بیلچه آتش گرفته شده از تنور "دیکدان" گذاشته مـیشود وبوی لذت بخش آن بـه تمام گوشـه های خانـه انتشار مـیابد وخانـه را فرا مـیگیرد- درون شاهنامـهء حکیم فردوسی ساختن بوی خوش بـه جمشید نسبت داده شده+ دیگر بوی های خوش آورد باز+که دارند مردم ببویش نیـاز- چه عود وچه عنبر چو روشن گلاب+چه بان چو کافور چون مشک ناب. صــ22 ( شـهنامـه پادشاهی جمشید)

(لفتک) کـه کلمـهء هست از لغت عامـیانـهء مردم بدخشان "گودی- ک چوبی کوچک کـه رویش با ریسمان های رنگه ساخته شده و لباسش که تا آرایش دیگر معرف لباس محلی انـه منطقه مـیباشد" ودر زبان شغنانی پامـیری آنرا (ژینجچ )ودر اشکاشمـی " لفتک" وبه واخانی آنرا " کیسکن" مـیگویند کـه همـه کلمات اوستایی اند چون مطالب ما از مقدسیت نور درون فرهنگ پامـیریـان هست لذا از موضوع خارج نگشته درون باره توضیحات خویش را ارائه مـیداریم – نور- درون مذاهب وادیـان کهن آریـائی از مذهب مزدائی- زروانیسم- مزد "زردشتی" کـه وابسته با یکدیگر مـیباشند جایگای اساسی خود را دارد. احسان طبری درون کتاب جهان بینی های خویش از قول دانش مند معروف گرشمن مـینویسد: بـه عقیدهء گرشمن درون مذهب مزدائی کهن "اور مزد "خداوند خیر"- مـهر "مـیترا"- ناهید- "زهره" درون مرکز قرار دارد نـه تقابل "اورامزد" و اهریمن". صفحه 64 مزد.(جهان بینی ها)

اورمزد درون زبان های کنونی پامـیری:

به زبان اشکاشمـی- اور معنی باران و مزد بمعنای فایده را گویند- وبه زبان شغنانی- (مزداو) را مـیتوان صاحب سازندگی معنا نمود- چون خداوند خیر "اور مزد" با-( مـیث) بـه شغنانی یعنی روز- "مـیترا" آفتاب- ناهید- ستارهء زهره "نورسعادت" همـه منتشر کنندهء نور مـیباشد با کلمـه "مـهر" کـه بازتاب آن گاهی درون آسمان اگر صورت مـیگیرد پامـیریـان آنرا باز شدن دروازه عرش وتجلی عقل کل مـیشمارند وبه حرمت آن مراد کامـیابی ها بر مشکلات را از خداوند یکتا مـیخواهند.

یعنی از فلسفه عقیدتی نیـاکان ما قبل از دین مقدس اسلام وپذیرش آن درون چوکات زبان وتفکرات عمومـی مردمان پامـیر بدخشان کنونی چنان بازتاب یـافته کـه مـیتوان بـه مسایل موشگافانـهء تحقیقات علمـی وتاریخی آن وچگونگی توافق وتقویـهء فرهنگ آن درون خدمت فرهنگ اسلامـی وملی، سود جست وبا شعار بـه پیش بـه سوی نور درون مقابله با ظلمت برخاست. چنانچه گفتیم از مذاهب کهن مزدائی وزروان- کـه به معنی بیکران وزمان یـاد هراست که تا مزد "زردشتی" وبعد ها مذهب مانی کـه خیر وشر- اوهورا مزدا واهریمن را چون گوهر ظلمت با تفاوت های فکری نـهاد عقیدهء دینی قرار داده اند را مـیتوان درون عقاید مذهبی اسلامـی تشیع پامـیریـان کـه شکل عنعنات اسلامـی را بخود گرفته باز یـافت ونگارنده فکر مـیکنم کـه توحید درون مذاهب آریـائی کهن ما با بخش های دیگر عقیدتی اش درون پذیرش دین اسلام وغنامندی فرهنگ آن درون منطقه نقش بـه سزائی داشته است- زیرا اسلام کـه دین کامل از طرف خداوند به منظور همـه بشریت هست عقیدهء نور وخرد را بر جهل یـا پیروزی خیر را بر شر واهریمن- نیکی را بر بدی با پرستش یگانـهء لاشریک بـه ارمغان آورده لذا مساعدت وشرایط ذهنی وعینی به منظور پذیرش وتقویـهء آن بواسطهء آن فرهنگ متجلا وغنی مشرقزمـین "آریـانا" "پندار، گفتار وکردار نیک" وغیره کمک کرده است. واینکه درون بعضی نقاط ایران وپادشاهان آریـائی درون مقابله با سپاه عرب قرار مگرفتند شاید بیشتر بخاطر حفظ قدرت وحاکمـیت ملی شان بوده باشد.

 در فرهنگ عامـیانـهء پامـیریـان آن رسوم وعقاید مثبت آریـائی تجلا یـافته کـه در تطابق وتقویـهء عقیده وی اسلامـی از جمله جان وخرد وطبیعت- وحدت واخوت- آزادهوجوانمردی- صلهء رحم ونیکی وحفظ ارزش ها وسنن با افتخار ملی- ترقی خواهی تأمـین وعدالت مـیان همـه مسلمانان وبشریت عالم نقش مثبت بازی مـینماید. مثلأ این رباعیـات را کـه در یکی از کتابهای مذهبی اسماعیلیـان پامـیریـان بدخشان "مراة التحقیقن" نوشته شده کـه منسوب بـه نصیرالدین طوسی مـیباشد مـیخوانیم.

  اول زمکونات عقل وجـــان اســــــــــت اندر پی او نـه فلک گــردان اســـــت

 زین راز چو بگذاری چهار ارکان هست پس معدن بعد نبات بعد حیوان است

 صفحه 25 باب سوم

و یـا:

 بیست ونـه گردش دادند ترا آدم ساختند سیزده کـــــــردار دیگر اندرم انداختند

 گر تو انسانی بیـان گردش خود را بدان ورنـه جانرا درون تن هر زنده هم انداختند

 "شبستری"

در بیـان فوق عالم خودشناسی راه بـه سوی خداشناسی مـیبرد وخرد وجانرا کـه پرتو از نور ذات امرباری مـیباشد تذکار مـیدهد- ورابطهء فرهنگ کهن ما را با تطابق کامل بـه اسلام بیـان مـیدارد.

یعنی عقل وجان یـا(عقل نفس) بـه امر حق تعالی کـه نور عالم علوی اوست. نـه فلک همان نظام "شمسی وسیـارات نـه گانـهء آن" بـه چهار ارکان- آب- خاک- آتش وباد بوده- با موالید ثلاثیـه "معدن- نبات- حیوان- ساختمان اولی مکونات که تا حیوان را معرفی مـیگردد کـه از مـیان حیوان انسان کـه دارندهء شعور خود شناسی وخداشناسی مـیباشد ویـا بـه عبارهء دیگر اشرف مخلوقات گردیده هست وپا بـه مـیدان بندگی- طاعت وعبادت- مـیگذارد. تخم پدر بـه رحم مادر انتقال یـافته درون طی نـه ماه وچند روز پای پرورش از جنین که تا آخر هفت اعضای بدن را تکمـیل نموده بعداز تولد درون مدت یکسال کـه دوازده ماه هست به مرحلهء تشخیص وتمـیز قدم مـیگذارد- درین دوران بیست ونـه گردش را تکمـیل مـینماید- پنج حواص ظاهری پنج باطنی با خواب وبیداری وتلاش وتعقل کرداریست کـه او را بـه پایـهء اشرف المخلوقی مـیرساند.پنج حواس ظاهری چشم- گوش-دهن-بینی-دست ها و پنج درون باطن بخل- –کبر-خشم –حسد با سه ضرورت عمده حیـات یعنی خواب وخور-بیداری و تلاش به منظور ادامـه یـا ضرورت بقا یـا تسلسل حیـات با- فهم جزی (عقل جزئی) مبدا ء مـیعاد مـی باشد.

 در مقایسهء این گفتار ها چه با مفرفت مذاهب کهن آریـائی قبل از اسلام وچه درون تصوف وعرفان اسلامـی همگونی های زیـادی موجود است. ویـامثلآ درون رباعی ذیل مقایسه- "پندار نیک- گفتار وکردار نیک" را کـه اساس- تربیـه انسان وکرامت او درین مزدء زردشتی مـیباشد بـه وضاحت مـیتوان با اسلام درون فرهنگ کنونی ما مقایسه نمود

 مـیگفت نبی کـه اهــــــــــــل جنت چـــــــار است

 پندار خـــــوش و زبان خـــــوش گفتار است

 ســـــــــــــــــوم دل نرم چـــــارمـین دست سخــا

 رحمت بـه کــسی کـه این چهــــارش یـار است

 "خواجه عبدالله انصاری"

صلهء رحم کـه یکی از مکارم اخلاقی درون اسلام هست با آن سه نکته اخلاقی کهن- پندار- گفتار- کردار نیک یکجا شده – اندرز فرهنگی را درون تربیـهء انسان مسلمان واضیح مـینماید. همچنان درون یسنایی 45 قطعه 2 کتاب اوستا آمده است. "آن دو گوهر کـه آن گوهر خرد مقدس بـه آن گوهر خرد خبیث گفت! اندیشـه- آموزش- خرد وآرزوی گفتار وکردار- زندهوروان ما باهم یگانـه ویکسان نیست درون فرهنگ مذهبی خودشناسی پامـیریـان همـین مطلب چنین ابلاغ گردیده - احسان طبری جهان بینی ها صـ40 دو شـهرند درون وجود بنده پیدا+بود آفاق وانفس نام آنـها+پس آنـها ضدیت دارند باهم+که بی فکری نباید کرد آدم یعنی شـهر آفاق آن گوهر خرد مقدس وشـهر انفوس آن گوهر خرد خبیث را تمثیل مـینمایند. صـ30 کتاب جلالی شاه بخاری درون نوروزنامـهء خیـام همچنان آمده کـه در روز نوروز خداوند تبارک وتعالی دوازده فرشته را مؤظف گردانید که تا چار آن بر آسمان اهریمنان را نگذراند- چهار آن بر چهار گوشـهء جهان که تا اهریمنان را گذر ندهند که تا از کوی قاف درون گذرند چار دیگر بر آسمانـها وزمـین ها مـیگردند واهریمنان را از خلایق دور مـیدارند. نورزونامـه صـ3

 تأویل این بیـان فوق درون عقاید پامـیریـان وروز نوروز ظاهری وباطنی آنـها تجلی یـافته است- مطلب از نوروز باطنی آن هست که اگر خانـه ها را با رسوم "جمشیدی"- "آریـائی"- "اوستائی" با آرد سفید مـینماید واز چروک ودوده سیـاه پاک مـیسازند حتما خانـه وجود معنوی خود را نیز شاگونی نمایند. یعنی بدی ها وافعال ذمـیمـه را بـه افعال حمـیده ونیکوئی مبدل سازند که تا روز بر ایشان نو شده باشد. چنانچه درون کتاب مذهبی هفت باب ابواسحاق آمده است.

 نوروز ظاهری بود اندر تغیر سال نــــــوروز باطنی نبود جز تغیر حال

 نوروز اهل صــــدق بود تغیر فعل نوروز اهل کـذب بود زیب جسم ومال

 نــــوروز آن بود کـه بـــــود ایمـــــــــن از زوال (صفحه 35کتاب قلمـی)

خوراک نوروزی پامـیریـان روز شاگون درون ورق های قبلی که تا جائی ذکر گردیده- تنـها درون شغنان دلیـه با گوشت وشیرپیره از تلقان وچهار مغز نیز غذای نوروزی محسوب مـیگردد- بقیـه رسم ورواج های مربوط بـه این روز- درون پامـیر بدخشان "اشکاشم- شغنان- واخان- زیباک- منجان- شیوه- روشان" وغیره نقاط آن آنقدر انبوه هست که به منظور نوشتن آن همـه کتابی حتما ارقام نمود- از جمله براری- تخم براری- باقلای قاقراخ- سه روز از قماچ نوروزی به منظور خوشاوندان امـید ارسال داشتن کـه آغاز آن درون جارو بستن- پرسیدن ساعت سعد را از ملا وسفید خانـه با آرد درامدن درون خانـه وغیره درون بر مـیگیرد درون چوکات رواج های اجرا مـیشوند کـه همـه بـه فرهنگ کهن سال آریـائی ما اکنون با شیوهء فرهنگ اسلامـی ارتباط محکم داشته و وثیقهء زنده بجا مانده آن محسوب مـیگردد.

درین روز درون "واخان" اسپ ها را جهت دواندن و رقابت سپورتی بـه "پیگه" مـی برند- صاحبان اسپان تقریبأ یک ماه زحمت مـیکشند که تا اسپ خود را به منظور رقابت درون "پیگه" آماده نمایند- این اسپ ها را آنقدر به منظور دویدن عیـار وآماده مـیسازند کـه فاصلهء 8-9 کیلو متر ویـا بیشتر از آنرا درون مدت تقریبأ 15-20 دقیقه طی نموده بـه خط آخر مـیرسند- سوار بر پشت ء اسپ با مـهارت او را کنترول نموده بـه پیش مـیتازد- اسپ دوند- اول مـیاید وتحفهء خوبی دریـافت مـیدارد که تا اسپ سوم جایزه نصیب مـیشود. این پایگه دوانی اسپ ها درون روز شاگون بهار یـا نوروز درون اشکاشم- زیباک نیز رواج داشت- بزکشی نیز درون روز های نوروز با تخم جنگی ودیگر بازی توسط پهلوانان چاپ انداز وجوانان اجرا مـیگردد. خلاصه فرهنگ عامـیانـهء ما نوروز جاویدان را درون آغوش پاکیزهء نسل های دیگری کـه بعد از ما مـیایند حفظ خواهند نمود. به منظور اینکه راجع بـه نوروز عالم درون پامـیرات معلومات مفصلتری دیگری داشته باشیم. بقیـه حکایت اجرای نوروز را کـه هزاره بیک (سودا)نموده هست با گفتار فوق ضمـیمـه مـینمائیم.

البته رواج های مراسم نوروزی درون پامـیرات تقریبأ یکسان مـیباشد- کـه جوهر آنرا درون نظر حتما داشت کـه از یک سرچشمـه آب مـیخورد وبا عنعنات دیگر جاهای پامـیر مختلط وعمومـیت دارد.

در بیستم ماه حوت صدای آمد آمد نوروز درون منطقه طنین انداز مـیشود- زن ها مقدار ضرورت گندم را درون سبد انداخته با آب تر مـیکنند کـه بانوی هرروز مقدار آرد را شیره ساخته بالای گندم مذکور مـیریزد که تا سبز شود- وبعد آنرا توته توته نموده درون دیک انداخته زیرش آتش کرده آنرا خشک مـیکنند- کـه بعدها از آن سمنک وشاشپ بیـار مـیکنند کـه هردو غذای نوروزی مـیباشند. از جمله غذای" شاشپ" درون شکاشم- واخان- زیباک وکلمـه باج درون شغنان مروج است.

بچه ها را با ساعت نیک کـه ملاها آنرا هدایت مـیدهند بـه دنبال چخ یـا "کلک" بزبان عامـیانـه بـه دشت گنج آباد ودیگر جاها کـه این بتهء سخت درون آنجا زیـاد هست اعزام مـیدارند- بعد از آوردنش درون روز نوروز از آن جهت پاک سازی "دودهء" کـه در خانـه وآن جای گرفته بـه صفت جاروب پاک کاری استفاده مـینمایند.

روز نوروز با تقویم کـه نزد عدهء از ملاهای مجرب قریـه جات از حرکت آفتاب بـه خانـهء حمل درون کوه ها نشانی شده موجود هست تعیین مـیگردد. یعنی وقتیکه آفتاب درون همان نشان غروب کرد مـیگویند کـه فردا نوروز است. درون "واخان" این نشانی نوروزی را بـه حجت خراسان منسوب مـیدارند کـه گوئیـا او آن نشانی را کرده وبه مردم هدایت داده کـه با غروب آفتاب بالای آن نشان نوروزی را برگزار نمایند.

غذای "شاشپ" از آرد سمنک کـه در فوق ذکر گردید با توته های یخ درون دیک جوشانده مـیشود وشیرین گردیده بالایش روغن زرد انداخته روز نوروز استفاده مـیشود.

این غذا از قدیم بر سفرهء نوروزی مـیراث دوران کهن آریـانا بـه صفت غذا را تمثیل کرده با قماچ سنمک- وکلمـه باج غذای اساسی نوروز است.

با "چخ" یـا "کلک" خانـه ها را درون ساعت سعد کـه منجم قریـه "ملا" هدایت داده درون روز نوروز پاک کاری نموده "دودهء" آنرا هم طبق هدایت درون جائی مشخص بـه طرف شمال یـا جنوب مـیاندازند بعد از انداختن آن با آرد "جو" ویـا "مشنگ" سراپای خانـه را بـه بسیـار ظرافت سفید کرده وخانـه را به منظور مبارکباد یـا شاگون بهار مبارک- اعضای فامـیل وهمسایـه ها آماده مـینمایند. اولین شخصی کـه به خانـه مـیآید و "پتچلوم" کـه لغت آن کلمـهء اویستائی مـیباشد ودر اوراق قبلی تذکر داده شده را باز مـینماید. یعنی مرد کلان با پسربچهء کـه بالای یک مرکب سوار داخل خانـه مـیشود ودر دست آنـها شاخچه تازهء بید با اشکال گندم وجو وباقلی درون آورده شده قرار دارد شاگون بهار مبارک مـیگویند. وخانم بزرگ خانواده بـه شانـهء آنـها آرد مـیزند وغذای نوروزی را پیش آنـها مـیگذارد که تا نوش جان کنند- بـه مرکب جو وبههای قلبه "ترید" کاه سفید همرای آرد جو ویـا دیگر غله ها را داده بر پشت آنـها هم کمـی آرد مـیزند.

وبعد از آمدن وخوردن غذای سمنک- قماچ و"شاشپ" نوروزی دعا مـیکنند- کـه نوروز بهار- مبارکتی کار- یکدانـهء ما هزار- هزار ما بیشمار- بحق خواجه عبدالله انصار الله اکبر- واهل خانـه آمـین مـیگیرند. درین جا نام حضرت خواجه عبدلله انصار هم بـه صفت پوشش اسلامـی وهم بـه صفت پیردهقانان بر عنعنـهء نوروز آریـائی تجلی غنای فرهنگی را نمایـان مـیسازد.

تمام خانواده ها عین رواج را درون "پتچلوم" گشائی مرعی داشته عمل مـی نمایند. وبعد همـه بـه خانـه های یکدیگر با شاخچه های تازهء بید رفته غذا مـیخورند ودعا مـینمایند- جوانان اعم از پسران وان درون جریـان روز بازی های تخم جنگی- پهلوانی- انواع سرگرمـی ها را دارند- کـه ان با تناب های بسته بر شاخ درختان خود را گاز مـیدهند ویـا با توپ ساخته شده توسط خودشان درون خرمن های هموار بازی چرخک را اجرا مـیکنند یعنی توپ را با ضرب بـه زمـین زده وقتیکه بلند شد چرخ زده دوباره بـه آن ضربه وارد نموده همـین طور ادامـه مـیدهند.

وقتیکه پیشین یـا آفتاب نزدیک کوه ها رسید قلبه را آورده بـه ساعت سعد طبق هدایت "ملا" چند خط درون زمـین قلبه مـینمایند ومقداری کم از تخم را از جورابی کـه پشمـی مـیباشد بـه زمـین طور شگون نیک مـیپاشند- وبقیـه را با جوراب همرای یک قبضه "گل خار" از راه روزن خانـه بـه خانـه مـیاندازند.

هنگام چند خط شدگار یک نفر خانم با پوستین بـه روی خاک خود را لول مـیدهد – کـه معنی اش آن هست که خاک پدر ومادر انسان- ونعمت ده زندگی او هست – از زندگی که تا مرگ درون آغوش او خواهیم بود. بعد از آنکه دهقان آن تخم را با جوراب درون خانـه انداخت خانم خانـه چمچهء چوبی را از طریق روزن بـه بام مـی پرتاود- ودهقان درون بالا منتظر این چمچه چوبی بـه پشت زد آنرا شگون خوبی سال پربهره وحاصل خیز حساب مـیکنند واگر بـه روی افتید برعسال "نو قان" وکم حاصلی وگرسنگی خواهد بود – چون انسان درون قدیم بـه نسبت نداشتن وسایل درون مبارزه با حوادث طبیعی ناتوان بود لذا این فال ها را بـه نسبت عجز خود درون مقابل طبعیت حساب مـیکرد. ودر معنی حتما آش دهقان ودود غذای آن از روزنش همـیشـه پرمنفعت وبلند باشد کـه چمچهء چوبی آش خوری مثل آن است. واین چمچه اندازی سه بار از روزن بخانـه واز خانـه بـه روزن یـا بام تکرار مـیشود بعد هم دهقان بـه خانـه آمده آن تخم غله درون جوراب را بـه ستون مـی بندد وتا سال آینده و نوروز آن باقی مـیماند. "کاچی" یـا نوعی "لیپی" همرای شیرآب وروغن هم غذای سرقلبهء نوروز مـیباشد- قابل تذکر هست که درین رسم ورواج های کـه کلانی وخوردی خانواده درون آن موج مـیزند تصویر نظام دودمانی "مـهستانی" "مـه آبادیـان" نیز تجلا یـافته است. همچنان روز نوروز غیر از گذشته کهن خود کـه به تمدن وفرهنگ همـه مشرقزمـین تعلق دارد – همـه پذیری خود را درون عالم بشریت با رسائی تمام ثبوت کرده است. نزد اهل تشیع وتسنن وهمـه مسلمانان عزیز وگرامـی مـیباشد اهل تشیع مـیگویند- درین زوز "علیع" خلیفهء چهارم عالم اسلام بـه خلافت انتخاب شد و بزرگان عالم انسان تجلیل این روز را گرامـی داشته اند.

علمای اهل تسنن هم اکثرشان این روز را روز دوستی واخوت- کار وپیشرفت اتحاد و همدلی درون مـیان مسلمانان مـیشمارند. و ازین جهت هست که نام خوجه عبدالله انصار بـه صفت پیر دهقان درون دعاها خوانده مـیشود از جمله علمای اسلامـی حکیم خیـام درون نوروز نامـه آورده هست دوازده فرشته درین روز چهار فرشته بر آسمان که تا اهریمنان را نگذارند – چار آن بر چار گوشـهء جهان که تا اهریمنان را گذر ندهند که تا از کوه قاف درون گذرند وچار دیگر درون آسمانـها وزمـین ها مـیگردند واهریمنان را از خلایق دور مـیدارند. نوروزنامـه صـ3 آغاز کتاب کـه هدف از آن گفتار دفاع از بزرگی وتجلای تاریخی فرهنگی این روز پرافتخار درسنن با افتخار وطن ما همـه مشرفزمـین مـیباشند- کـه حاجت بـه شرح ندارند.

  برچهرهء گــــــل نسیم نوروز خـــوش هست در صحن چمن روی دل افروز خوش است

 از دمـی کـه گذشت هرچه گوئی خوش نیست خوشباش زدی مگو کـه امــروز خوش است

 رباعیـات عمر خیـام

 سروده ها وادبیـات عامـیانـه: فرهنگ عامـیانـهء کنونی پامـیریـان از نگاه ادبیـات نیز غنی مـیباشد کـه در قالب چهار بیتی- رباعی سروده شده ودر قالب آهنگ بلبلی واخانی- فلک شغنانی ونوحه هنگام سوگواری مداح خوانی اجرا مـیگردند. علاوه بر این سه قالب آهنگ های بزمـی چه درون قالب غزل وچه درون قالب های دیگر موسیقی چون شـهنات- بوسه لیک- تاره وغیره زیـاد مـیباشند. مثلأ- خوانندهء با دف ونی درون طوی ها با همراهی چند تن دیگر بـه شکل "کورس" مستانـه وشاد چهار بیتی ها را مـیخواند وشاه مرد با وزیرانش واهل خانـه واشتراک کننده گان او را با نثار پول ویـا چیزی از صنایع دستی وطنی بافت خودشان چون جراب پشمـی- ویـا چند متر تکه تشویق وسپاسگذاری مـینمایند- اینرا هم حتما تذکر داد کـه بافتن صنایع دستی چون جاکت- گردن بند- چکمن- جوراب- دست کش- گلم- دوختن پوستین- چموس- کفش چوبی- که تا مسی صنعت- وبافت کرباس ساختن کوزه- تغاره- چینی کاشی گرفته از گل- آهنگری ساختن آلات دهقانی وکار- نجاری- رنگ دوات ساختن باروت سیـاه – کاغذ وغیره از قدیم ترین دورانـهای تاریخ تمدن آریـانا درون پامـیر بدخشان وجود داشته وتا دوران عصر جاضرهم دیده مـیشود- کـه متأسفانـه درین سالها به منظور تکامل آن توجه صورت گرفته نمـی گیرد. بهر صورت! بر مـیگردیم بـه اصل مطلب خوانندهء کـه با دف ونی درون طوی ها گاهی شعر را از شاعران زبان دری وگاهی از ادبیـات عامـیانـهء کـه در طی قرون توسط افراد جامعه سروده شد و به بـه یـادگار مانده استفاده مـینماید. درون اشکاشم وزیباک- واخان- منجان خواننده آهنگ خود را درون پایگهء خانـه با خود همراه نموده اجرا مـیکند وچند هنرمند دیگر برایش دف ونی مـیزنند وهم آوزی مـینمایند.

طرز اجرای آهنگ ها گونان هست که با ضربه های دف تغیر مـیکند- وبنام های 4و6 که تا هشت ضربه- روان وکشال- بـه زبان موسیقی هند تین وتال و"روپک" وغیره اجرا مـیشود.

آهنگ های دف ونی اکثرأ بگوش مردم محلات پامـیر مشخص وآشنا اند- وچنان با کیفیت اند کـه لذت بردن از تکرار آن با شعر وچهاربیتی دیگری بیشتر مـیگردد- درشاهنامـهء فردوسی بزرگ آن گاهیکه رستم جهت آوردن کیقباد بـه کوه البرز مـیرود- او را مـی یـابد- و مژده شاهی را بـه وی مـیدهد راجع بـه سرود دف ونی-چنگ آمده است. سرایندهء این غزل ساز کرد- دف چنگ ونی را هم آواز کرد+که امروز روزیست با فروداد+که رستم نشسته هست با کیقباد "شاهنامـه" صـ62 این صنعت که تا موسیقی عصر ما هم درون پامـیر با قوت وجود دارد با آنکه آوازخوانی با آلات موسیقی نو هم رواج یـافته است.در فرهنگ عامـیانـه آهنگ های دف-

 گلــــــــــــــه با یـار بــــــــــــــده جــــــــــــــــوان آزار نـــــــــــــــــــده

 گــــــــــــــــل ســــــــرخ بته دار پاشنـه بلند مــــــــــــــــــــــــــــوزه دار

 کوگک سرسنگ مـیکند ققره بناز یـارجان بـه روا رواست جــانم بـه گداز

 ای بار خـــدا درون آسمان ابر انداز این یـار رونده را بـه من معطل ســـــاز

 گلــــــــــــــــه با یـار بــــــــــــده جـــــــــــــــوانـه آزار نـــــــــــــــــــده

به زبانـهای پامـیری شغنانی- واخانی- اشکاشمـی وسنگلیجی نیز سروده های عامـیانـه زیـاد است. از جمله بـه زبان واخانی.

 وزشـه گــــــــــــل ار گیرمـی شـه بلبل ار گیـــــــــــــرمـی

 وزشـه جــــــــــان ار گیرمـی یوتت خان ار گیـــــــــــرمـی

معنا- مـین یک گل نازنین مـیگیرم زبان بلبل داشته باشد زبان بلبلی خوانی کـه آهنگ زیبای درون واخان مـیباشد وآنرا زنان هنگامـیکه بزرگان محلات بـه ایلاق ها جهت تفریح مـیروند ویـا عایلهء خود را درون ایلاق خبر مـیگیرند بـه اسقبال آنـها باهم آوازی چند نفر زن یکجا اجرا مـیشود زنان با آهنگ فلک مانند کـه در همـه جای بدخشان مرسوم هست بعد از گفتن چهاربیتی مـیخوانند "بلبلی ترنالما" "بلبلی برایت مـیخوانم" من یک جانانـهء خوب مـیگیرم+وز کدخداها مـیگیرم.

 وزی رچم که تا کرت کرت پرچادت ژغت- من مـیخواهم بـه قریـهء کرت نزد یـار خود مـیروم کـه زیبا هست ولی افسوس بـه قهر است

وز بـه کرت نـه رچم – وزشـه گل درون گیرمـی- لذا از دست قهرش بـه کرت رفته نمـیتوانم- ولی مـیخواهم گلی خوب بگیرم. آهنگ نام بلبلی درون شـهنامـه تذکر یـافته است.

به لسان شغنانی هم این خواندن با دف وچند ونی رواج دارد- کـه به نامـهای شاعری یـاد مـیشود مثلأ ته درگاندیریی رگوف+کمند جناوته فروگ+یکبا مـه نالن نغوگ- ژیوجم مـه پهلندی فید معنا درون دروازهء خانـه شما شرشرهء آب هست وابروان یـارجان کـه ته خطاب مـیشود مانند کمند است- یکبار ای نازنین نالهء مرا گوش کن+ دوست مـیدارم کـه در پهلویم باشی

  به زبان اشکاشمـی: توغدم په رن یک کمـی شمال فد+مشنا مقصد اوجرج جان جمال فد

 جاناجانی منبانـهی+تی مـیل شدوک پزین په هر خارو خسی هر رم رم ستی سرسبیل توبا هرځه غژی+زینـهار په زینـهار ته ای گپ نـه نسی

ترجمـه بـه قریـه "رن" رفتم یک کمـی شمال "باد بود"+مقصد از رفتن بـه آنجا دیدن کبک نازنیم جمال بود

مطلب از کبک محبوب کـه بنام جمال یـا ی بنام بوده مـیباشد. بقیـه این محبث را درون صفحات بعدی بیـان مـیداریم. درون جملات فوق این اشعار عامـیانـه ادبی کلمات اوستایی مدغم هست مثلآ کلمـه "رن" همان قشلاقیست کـه فریدون "فرفال" درون قلعه آن بزرگ شده-

نگارنده معتقدم کـه دولت پیشدادیـان تحت رهبری "فریدون" کـه در روایت اشکاشمـیان "فرفال" نامـیده مـیشده درون همـین کناره های اکسوس کـه نام های اوستایی آن که تا کنون حفظ شده شاید تشکیل شده باشد کـه به تحقیق نیـاز دارد نام های قلعه رن یـا "ورن"- قریـهء سام جید- هفت خن- گنج آباد مـه آباد "خرندژ"- "مـهروز" شکیج- غریج- ارویج- سکیکند- داروند- آهنگرده- یغدرو- اندج- زیچ- ورجاوند- پستیو- خندوت- کشنی خان- ویشت کیو- ورگندو ویرث وغیره همـه نام های مناطق اند کـه در اوستا وتاریخ تذکر یـافته اند اکنون هم درون پامـیر بدخشان با نام قدیمـی وکهن خود یـاد مـیگردند با آثاری کـه از مناطق ذکر شده گاهی دیده شده چنین معلوم مـیگردد کـه آغاز وتشکل دولت بـه آبادیـان وپیشدادیـان که تا کیـانیـان از همـین مناطق آریـایی پامـیر وبدخشان صورت گرفته وبعدأ بـه بلخ وهری وایران جنوب هندوکش وسعت یـافته است. محققان ایرانی کـه عمومأ زبان پهلوی را فرزند کلان زبان اوستایی مـیشمارند گویی از موجودیت زبان های پامـیری- فارسی دروازی- کـه نسبت بـه اوستا از پهلوی کرده نزدیکتر اند بی خبر مانده اند. و نمـی دانند کـه زبان های پامـیری با زبان فارسی - پشتو و- نورستانی وپشـهء بخصوص پشتو وفارسی تلفظات مشترکی را دارا مـیباشد کـه از پیوند عمـیق آنـها حکایت مـیکند- وبه اثبات مـیرساند کـه زبان های پامـیر گنجینـهء اوستایی آریـانای کهن مـیباشند. زبان پهلوی بعد از مـهاجرت آریـائیـان درون مناطق دورتر از (وخانیرث) بمـیان آمده هست که اجزای از زبان اوستای را درخود دارد.

خانـه سازی: خانـه های پامـیریـان کـه در اوراق قبلی راجع بـه ساختمان هندسی آن تذکراتی داده شد- از نگای فرهنگی بازتاب دهندهء سنن اوستائی وآریـائی حتی بودائی را درون خود جذب داشته بازتاب مـیدهد ونیز فرهنگ اسماعیلی تشیع اسلامـی را جلوه مـیدهد چناچه آتش دان ودیکدان آن کـه به آتش ونور ارتباط مـیگیرد از فرهنگ کهند ما حکایت مـیکند- هرگاه آدمـی ازین خانـه بـه سفر برود کمـی خاکستر را درون ساق بوت- چموس یـا موزهء خود انداخته وسر آتش داد را کـه مایـهء پاکی ونور هست با دست لمس مـیکند پنج ستون علامـهء پنج تن پاک محمدص – علی رض – فاطمـه- حسن وحسین خانـه را درون زیر سقف کـه روزن درون اوسط آن قرار دارد استوار نگه مـیدارند- وکنج آن جای عبادت خانواده مـیباشد کـه چوب بالای آن را تیر مـیگویند وبه طرف قبله روی دیوار ها جای گرفته هست روزن تمثیل کنندهء روشنی وخرد وپوشش نفس را بیـان مـیکند درون کیش زردشتی نیز- همـین پنج تن کـه عبارت از اهل بیت زردشت مـیباشند با عث احترام زردشتیـان مـیباشد وبا فرش گلیم از موی بز- نمد ودیک وتبق کـه همـه ساخت خود منطقه بودند مجهز بود درین سالها- فرش کاملأ تغیر کرده جای قالین افغانی- وگلیم ونمد را فرشیـات وارد شده ایرانی وپاکستانی وخارجی گرفته زیرا به منظور سهولت بافتن درون منطقه توجه نمـیشود- صنعت بیگانـه و واردات آن تقویـه مـیگردد.

خوراک مردم: از برنج که تا گوشت- اتاله- حلوای شیر- شیر فتیر با روغن زرد ونباتی "دلیـه" شورچای- شیروغن- آش پتک ومژک- گندم وغیره مـیباشد کـه نظر بـه توان اقتصادی هرمحیـا مـیگردد.

لباس چکمن پوشی- پوستین- شوالک پشمـی- تاقی دوزی- با چموس اکنون تقریبأ از مـیان رفته ومردم با کالای وارداتی بخصوص لیلامـی کرته وایزار خود را عادت مـیدهند.

بازی ها: پهلوانی- "لش" بازی- پیگه- توپ بازی با چوب کـه "کلتک" گفته مـیشود- درون طوی ها "شلمبک" – خرخر جو- انجن کش کش- چلغز- جرماجخیک- "تلتا سقن" – پشپو "بازی زنانـه"- تلک زنی وغیره کـه برای تشریح آنـها کتاب علحیده حتما نوشت هنوزهم درون محلات اجرا مـیشود.

در طوی ها مغل بازی از داستان آمدن مغل ها حکایت مـیکند قالب ارباب رعیتی ورساله دار یـا حواله دار را تمثیل مـیکند با خواندن آهنگ آن مغل آمد مغل آمد مغل- مغل از رهء دور آمد هی هی مغلی ودر شغنان آنرا با پیرک مـینامند- کـه با تمثیل دیگر اجرا مـیشود درون طوی ها وجشن اسپک بازی – بزک بازی کـه هردو با موسیقی اجرا مـیشوند هنوز هم مروج مـیباشد- شمشیر بازی وچوب بازی- وغیره نیز با صدای دف وموسیقی موجودیت خود را حفظ نموده است.

قصیده خوانی کـه شاخهء از سروده های ویدائی اند و راک های آن بـه نامـهای تارچینی- ستایش- مناجات- ره پای- درون وزن راگ های هندی چون تلنگ- بهرود- وبیرمـی نیز درون محافل مذهبی اجرا مـیگردد کـه لذت وکیف ذهنی آن نـهایت عالی و از مقام والای برخوردار اند متأسفانـه توجه بـه این همـه ارزش های باستانی بصورت اکادمـیک ودلسوزانـه توجه صورت نگرفته است.

 باز هم تقابل کلمات اویستائی درون ادبیـات عامـه پامـیر بدخشان

نگارنده درین صفحات توضیح اکادمـیک ومعیـاری ادبیـات عامـه درون پامـیر بدخشان را مطرح نمـی نمایم! وتوضیح آنرا بـه دانشمندان تحصیل کردهء بخش ادبیـات وزبان شناسی محول مـی نمایم- کـه تا جائی کتاب (پاخالینـه) دانشمند زبان شناس روسی تحت عنوان "زبان های پامـیری" و"بختانی" محقق افغانی راجع بـه آن معلومات داده اند. لذا بـه کتاب های آنـها مراجعه شود. اما از خداوند مـیخواهم که تا از مـیان جوانان تحصیل کردهء کشور بخصوص ولایت بدخشان یـا بـه عبارهء دیگر از خود منطقه "پامـیریـان" درین رشته محققی به حد کمال برسد که تا با شناخت عمـیق خود بـه صفت خودی راز های خودی را درون پرتو بینش آگاهانـه و بلدیت همـه جانبه بـه خوی وبوی زبان مادری خویش درین عرصه روشن سازند- که تا دیگر (آنچه را خود داریم از بیگانـه تمنا کنیم). قبل از همـه حتما تذکر داد کـه در شرایط کنونی لهجهء زبان عامـیانـهء دری دری زبانان کابل مرکز افغانستان بـه نسبت تماس دوامدار مردم بدخشان با کابل بر لهجه های دری عامـیانـهء قدیمـی مردم بدخشان از جمله بر زبان مردم زیباک- بهارک وغیره کـه در آن لغات عامـیانـهء مشخص خود وبود سایـه افگنده است. کـه از بحث راجع بـه آن درین اثر مـیگزرم. زیرا بـه پژوهش علحیدهء نیـاز دارد.

من درین بحث کلمات اوستائی چند گونـه ابیـات فلکلوریک "شاعری" از گفتارهای شاگون اشکاشمـی را بیـان مـیدارم. که تا مصداق اه تحقیقی این اثر را توضیح نماید.

ومبرهن هست اینکه زبان هم مثل جامعهء صاحب زبان دارای زندگانی است- اجزای آن رشد مـیکند، تولید نسل مـیکند فرسوده مـیشود، مـی مـیرد ویـا جای خود را بـه اجزای تازه تر مـیدهد. لغات عامـیانـه ویـا نوشتاری متداول هم به منظور خودشان حکومت دارند- پاره عمرشان کوتاه هست وآنقدر کوتاه کـه طی یک نسل از مـیان مـیرود ولی همچون لغت مرده وجامد بعنوان کلید درک معانی- اشعار- آثار- همزمان خود مـیتواند مورد استفاده قرار گیرد.

وپارهء هم از لغات هست کـه عمر دوباره پیدا مـیکند- مثلأ "فرس" که تا کنون هم درون منطقه یـاد آوری مـیگردد ودر معنا بـه اسپ هوشیـار وتوانا از اسپ های دیگر- خوشقدم وخوش نصیب- وکامـیاب درون معرکه های جنگ وبازی را گویند. ویـا این کلمات اوستائی- ویزپد- زنسوپد- ودهیوپد- کـه به زبان شغنانی پد شوهر همشیره- بزرگ قوم ویـا یکی از اقوام خانواده را گویند- ویز- باز وپزنت بـه اشکاشمـی فهمـیدن- دهیو- سخاوت را گویند کلمـه اوستائی زئوس بـه اشکاشمـی- زأس یـا پسر- اور- باران رحمت بـه پشتو آتش- مـیزدا بـه شغنانی واشکاشمـی آف وساختن ویـا "اور مزدا" "باران رحمت آفرینش" "دروین" بـه شغنانی- نباتی مـیباشد کـه به فارسی غارانی آنرا روین گویند واین نبات کوهی دوای جان بخش درون مقابل گزیدهکنـه- مار وگژدم است، درون خانـه ها آنرا درون لباس و گهوارهء اطفال محکم مـینمایند ومـیگویند کـه هم دوا هست وهم شگون نیک به منظور اطفال وخانـه داشته دیو وجن از وی مـیگریزد. "داروند" بـه زبان اشکاشمـی قریـهء مـیباشد کـه در شمال اشکاشم واقع شده کـه در صفحات قبلی هم بـه آن اشاره شد.

"یشتیوسپ" قریـهء هست در شمال اشکاشم کـه بنابه اظهارات مأرخین نام شخصی مـیباشد کـه زردشتی بوده هست وبه گمان اغلب همـین شخص بـه ولایت بلخ کوچیده وبر معبد نوبهار بلخ رئیس انتخاب گشته بعدها اولادهء او بـه برمکیـان شـهرت یـافته درون زمان ظهور ابومسلم خراسانی خالد برمک ازاین خانواده با وی بـه سرداری سپاه رسیده با خانوادهء عباسی تماس حاصل مـی نماید- که تا اینکه اعضای این خانواده بـه وزارت عباسیـان مقرر شوند- یحی برمک- جعفر برمک درون زمان هارون الرشید بعداز خدمات زیـاد اداری وفرهنگی وسیـاسی همچون ابومسلم خراسانی بـه عوض مزد تقدیر همـه از طرف خانوادهء ستمگر- عوام فریب وخدعه گر وفاشیست عباسی درون رأس هارون الرشید خلیفه عباسی قتل وتاراج گردیده شـهید مـیشوند.

اروان کلمـه اوستائی هم بـه واخانی- منجانی وروشانی معنا های باهم یکسانی را دارا است. کـه از جمله بـه روشانی شاخ پیچیدهء جاویدان سبز را گویند وغیره.

 دیواژی، یعنی مار آسمانی- بـه شغنانی کلمـهء "‌‍دفوسک" کـه در تلفظ افراد گوناگون از دیگر اقوام درون اوستا دیواژی آمده همان مار- وبد را گویند.

کلمـه اوستائی خشا یـا شیـه بـه اشکاشمـی از کشیدن وچسپیدن معنی مـیدهد- نگارنده معتقدم کـه نام دریـای آمو درون مـیان تلفظات خود مردم آریـا ویجهء منطقه اخشا گفته مـیشده کـه همـین اکنون هم قریـهء با این تلفظ بنام اخشاوال ویـا اخشاشیـه درون کنار دریـای مذکور درون ناحیـهء "یغدرو" مربوط بـه تاجکستان کنونی روبروی ناحیـهء یغدروی افغانی موجود مـیباشد- کـه همـین نام را یونانی ها "اکسوس" تلفظ کرده اند- ونام "وینگ داهی دیشته" دریـاچهء مـیباشد کـه از درهء "سرگیلان"- "سرغیلان" سرچشمـه گرفته از مناطق "زاردیف" یـا "زرده"- "زردیو" کنونی گذشته بـه دریـای عمومـی "خیرناب" یـا "کوکچه" معاون اکسوس یـا "اخشاشیـه" درون منطقه "ایلاشی" یـا بهارک کنونی مـیریزد.

"زأردین" بـه زبان شغنانی قلبها ودلها را مـیگویند- کـه اکنون "زردیو" درون تلفظات مردم بـه حد شـهرت یـافته زیرا از بالای کوه های "یـاغورده" کـه حد فاصل مـیان غاران ودرهء سرگیلان- زردیو هست الی ولسوالی کشم کنونی نامـهای منطقه وی بـه زبان های پامـیری یـا بـه عبارهء دیگر "اوستائی" نامگذاری کهن خود را دارند کـه از بحث راجع بـه آن درین اثر مـی پرهیزم زیرا تحقیقات اکادمـیک درین باره ضرور هست که بـه وقت ومحققان ومرکز- فرهنگی تحقیقات نوین نیـاز هست که قبلأ راجع بـه آن اشاره کرده ام.

قریـهء "وینج" هم یکی از قریـه های زردیو ودیته هم قشلاقی درون مشرق ولسوالی بهارک مـیباشد کـه مـیتواند بـه آن دریـای" آمو" مسمـی گردد- وسیـاحان چینائی کـه نابلد بودند شاید هم درون نوشتارهای بعدی راویـان وناقلان آن دریـاچه را رود اخشا- اکسوس- جیحون- آمو شماریده باشند به منظور محققان مؤثق ترین مأخذ تحقیق همانا خود منطقه هست که مـیتوان آنرا شرح وکتاب گذشته سرگذشت نیـاکان ما از آریـا ویجه گرفته که تا کتاب اوستائی آن محسوب نمود- بنا بـه گفتهء جواهر لعل نـهرو- درکتاب نامـه های- پدری بـه ش- کتاب طبیعت منطقه- کـه باید خوانش حروف آنرا آموخت- حالانکه همراه با این کتاب طبیعت ما نامـهای زندهء اوستائی را با تلفظات زبان آن بدست داریم بعد مـیتوانیم بـه آسانی حقایق تاریخی علمـی را با همـه ابعاد فرهنگی آن وغیره تحقیق وروشن نمائیم. با این تذکرات برمـیگردیم باز هم بسوی مطلب!

کلمات اوستائی رشنی بـه زبان اشکاشمـی آتش را گویند- وکلمـه سنیشته بـه واخانی چمن زار آفتابی را گفته همـین اکنون هم قشلاقی درون واخان بنام " سنیشت خور" نام دارد. کلمات وزند درون اوستا- بـه معنی من وگرفتن- پت وفر- آبرو عزت درزبان پامـیر مـیباشد. ناگفته نماند کـه کلمات اوستائی فوق درون کتاب جهان بینی احسان طبری- آریـا وآریـاتباران- تاریخ بدخشان مرادی- راه ابریشم عزیز پنجشیری تاریخ تاجکان بابا جان غفوراف- فرهنگ های دیگر درج یـافته اند کـه نگارنده آنـها را با زبان های کنونی پامـیری کـه به عقیدهء نگارنده همان زبان اوستائی کهن با گرفتن مختلط شدن فرهنگ عصرها که تا دوران ما درون قالب تفاوتهای زبانی مـیباشد مقایسه نموده ارقام نمودم- واین بر محققان وطندوست با رسالت وطن هست تا دربارهء ثبوت حقایق کار علمـی را انجام دهند. وامشاسپندان- درون اوستا بـه معنی فرشته ها بوده کـه کلمات آن درون زبان شغنانی- اشکاشمـی- واخانی وغیره زبانـهای پامـیری کـه جوهر آنـها یکی مـیباشد. همان معنی را مـیدهد.

چنانچه کلمـه امشوس- بـه اشکاشمـی روشنی درون حالت رفتن یـا این مـیرود وپندان جاوید معنی مشود- یعنی روشنی کـه به سوی جاوید شدن مـیرود.

آهنگ یـا هنر"شاعری" کـه اصلأ توسط هنرمندان آوازخوان با دف ونی درون عروسی ها بـه پا مـیشود بخش هم از فرهنگ عامـیانـه ما درون بخش ادبیـات وهنر عامـیانـه مـیباشد- کـه در پامـیر بدخشان سرتاسری رواج دارد ضرب دف آن نیز چهار الی شش ضرب بواسطهء کف دست وپنجه های دست از نگای ضرب یـا مقام های تبله نوازی "روپک" نامـیده مـیشود- ودر هنر زیبا شناسی موسیقی آهنگ آن بسیـار زیبا وگیرا شیوا وروان بوده همچون فلک "یـا شش مقام" چوپانی- و راگ های متعلق بـه سروده های ویدائی- کـه در پامـیر "مداح خوانی" نامـیده مـیشوند همـیشـه دلپذیر بوده یعنی انسان بارها از شنیدن آهنگ آن احساس خستهنمـی کند بلکه هرقدر دوام دار هم کـه باشد از آن لذت مـیبرد- کـه راجع بـه این پدیدهء جاویدان هنری مـیتوانید بـه مقالهء نگارنده تحت عنوان نقش وسیمای مولانا درون فرهنگ فولکوریک پامـیر بدخشان منتشره درون سایت وزین خاوران مراجعه ومعلومات حاصل نمائید. راگ های هند کـه با این فرهنگ قرابت ومشابهت رشوی دارند از آن جهت همـیشـه دلپذیر اند کـه تمام روح وروان واحساسات آدمـی را بـه حرکت آورد بـه سوی دنیـای معنوی کشانیده ودر هرحرکت زیروبم خویش کیفیت های لذت بخش طبیعت را کـه انسان جزء آن وبه آن احتیـاج دارد درون روح وروان واعصاب آدمـی را بجوش درون مـیاورد- موجودیت نوا وسرودهای همـیشـه پذیر به منظور شنونده درون طی قرون بواسطهء هنرمندان درون موسیقی مشرق زمـین گواه عقل ودرایت- تمدن وفرهنگ عالی آن منطقه مـیباشد. وازنگاهی مـیتوانیم این آهنگ های را آهنگ های همـیشـه پذیر وماندگار زمانـه ها بنامـیم- صدای روان ومستانـهء دف با آهنگ مشخص آن "شاعری" هم از آن جمله مـیباشد. کـه با سروده های چهاربیتی خود زینت آرای محافل شادیـانـه مـیگردد. "بدرالدین" " شاگون" یکی از سروده سرایـان بزم "شاعری" با سروده هایش از آن هنرمندان "شاعری" گوی و "شاعری" خوان اشکاشم هست تا اکنون هم سروده هایش درون بزم "شاعری" دف خوانده مـیشود وی درون منطقهء باشند اشکاشم تولد یـافته وتا سالهای پادشاهی "محمدظاهرشاه" زندهکرده است. وبا استفاده از شیوهء هنری "شاعری" گذشته گان درون وزن "فعلاتن-فعلاتن-فعلاتن" سروده های خود را سروده هست وبه دهقانی اشتغال داشته است. خانوادهء وی از سال تولد ومرگ او مـیتوانند معلومات بدهند کـه ما فعلأ بـه همـین قدر شناخت اکتفا مـیکنیم. خانوادهء "شاگون" با شعر ونوشته نسخه برداری از روی کتاب های مذهبی قدیمـی درون اشکاشم معروفند- آنـها با فرهنگ ومعرفت- کتاب وقلم کتابخانـه، قصیده خوانی از راگ های قدیمـی "مداح" سروکار داشته ودرین راستا دانشمندان محلی خوبی را از خانوادهء خود بـه جامعه تقدیم نموده اند- ودر عرصهء فرهنگ محلات پامـیر خود کانون فرهنگی محسوب وخدمات زیـادی را نسل درون نسل به منظور مردم خویش درون عرصهء معرفت- فولکوریک وشناخت های مذهبی وفرهنگی انجام داده اند که تا اکنون هم این عنعنـهء فرهنگی آنـها بواسطهء جوانان ومردان این خانواده بنام "کنده" جلال الدین- هزاره بیک خان با قوت تمام جریـان دارد- دوتن از شاعران همـین اکنون کـه نگارنده زندهمـینماید از مـیان این خانواده بـه نامـهای هزاره بیک "سودا" اسپندکوهی- وشامـیر"شاپور" اسپندکوهی با فرهنگ وادبیـات سروکار دارند کـه در محلات پامـیر از شـهرت خوبی برخوردار مـیباشند- اکنون چند سرودهء "شاعری" شاگون را کـه بازگویندهء ادبیـات فلکوریک وهنر"شاعری" را درون بزم "روپک" دف بزبان اشکاشمـی بیـان مـیدارد ارقام مـینمائیم.

  فــــــــــــــد شـاگونک بی کــــس اوک صــــــــــنم جــــان ایبابس

 ای قـــــــــد رورفیش نــــــــواس اوک گللــــــت از ای بلبــــــــل

ترجمـه: بـــــــــود شاگونک بی کــــــــس یک صـنم جــــــــان برایش بس

 قــــــــد او جــــــــــو سبز نورس او سرگـــــل هست ومـــــن بلبل

 چون درون سروده ها کلمات فارسی مانند بی- صنم جان- بس- قد- نورس- گل وبلبل واضیح اند. کـه برای خواننده صاحب معلومات درون ادبیـات فعلی کشور ما معلوم هست که شاید این کلمات بعداز فراگیر شدن زبان فارسی درون منطقه درون زبان اشکاشمـی هما کلمـه "فد" یـا بود بین تلفظ شغنانی- اشکاشمـی- واخانی- سنگلیجی کلمـهء مشترک هست که بود را همـه آنـها فد مـیگویند اما کلمـهء "اورفش" یـا "وربش" "جو" درون مـیان زبان اشکاشمـی وزبان پشتو کلمـهء مشترک مـیباشد کـه هردو آن زا با اندک فرق با حرف "ف وب" تلفظ نمود کـه معنایش نبات جو مـیباشد وقامت یـار تشبه بـه جو سبز نورس گشته روابط جوهری واشتراک زبان های پامـیری را با زبان پشتو وفارسی بخوبی نمایـان مـیسازد کـه این هردو زبان با جوهر اوستائی زبان های پامـیری وابسته مـیباشد ویـا این سرودهء فارسی "شاگون"

  زنک ســـــــــــــــــرخ خشــــــــرو گلها ره مـیــــــــــکند بــــــــــو

 دارد هـــــــــــــــلال ابــــــــــــــرو شـــــــــاگون داو مــــــــــیزنـه

در اینجا کلمـه داو درهمـه جا مـیان فارسی زبانان بـه معنی دشنام تلقی مـیگردد کـه واضیح است.

  رسیــــــــــــــــــدم درون "سپه سنگ" زنک ســـــــــــرخ هفت رنگ

 ریشامـه مـیزند چنــــــــــــــــــــــــگ شـــــــــــاگونـه داو مــــــــیزند

"سپه سنگ" نام جایست درون "قزده" واخان- و کلمـهء "سپه" درون گویش محلات پامـیر بـه "تولهء غله" درون خرمن را گویند- آنگاهیکه دهقان گندم یـا دیگر غله جات (باقلی- مشنگ- جودر-جو) وغیره را از کاه جدا مـینماید آنرا یکجا جمع نموده با رسومات دهقانی "سپه مـی بندد" با "فی" یـا اسبابیکه از چوب ساخته شده "راش بیل چوبی" براین غلهء جمع شده نقش هائی را خط مـیکشد- وبالایش یک دانـه سیب ویـا چیزی دیگری را گذاشته- درون پهلوی نزدیک بـه این "سپه" بوی خوش را بالای آتشی کـه روی سنگی ویـا ظرفی مـیگذارند انداخته که تا از طریق سوختن درون آتش بوی عطرآگین آن خرمن را فرا گیرد وبعد هم با پیمانـهء "چوبی" غله را از خرمن درون جوال ها انداخته حساب مـیگیرد وبه خانـه انتقال مـیدهد وبه چاه غله یـا کندوی غله مـیبرد- بواسطهء آن پیمانـه همـه ساله خرمن را توسط آن مـیگیرد اندازه محصول غلهء خود را درون مقایسه با سال گذشته یـافته وهم اندازهء مصرف خانوادهء خود را کـه در هرسال معلوم هست که چه مقدار غله بـه خانواده تکافو کرده ویـا داشته باشد را معلوم مـینماید- اگر دربارهء رواج "سپه" برداری بصورت مفصل صحبت شود سخن بـه درازا مـیکشد کـه ضرورت بـه نوشتن یک رساله چندین صفحه را خواهد داشت- لذا بـه همان معلومات مختصر فوق کفایت مـینماییم.

 کلمـه "ریشامـه" درون تلفظ فارسی بدخشان ریش هایم را معنی مـیدهد کـه واضیح مـیباشد.

هرگاه با فارسی محل زیباکی وغارانی- یغدرو وبخشی از اشکاشم درون مـیان دو نفر کـه هردو از همان مناطق با شند صحبت مشود وبه لهجهء مروج خودشان صحبت نمایند فارسی گویـان دیگر نقاط افغانستان چون کابل- پروان- مزارشریف- هرات وغیره بسیـار هم کم صحبت آنـها را مـی فهمند-گرچه درین سالها زبان معیـاری فارسی از طریق معارف ورفت آمدها بـه شـهرها درمـیان مردم گویش های قدیمـی این محلات را زیر پوشش گرفته کم رنگ ساخته هست اما با آنـهم هنوز آن گویش های محلی- لهجهء قدیمـی را مردم استعمال مـینمایند مثلأ یک اشکاشمـی اگر بگوید کـه "ننیم یک ویرک را بـه فراش برد و فرغمچ سیـه را از پلر بـه تگاو نشیو کرد" فهم آن به منظور فارسی زبان های تذکر یـافته درون فوق بسیـار مشکل حتی بیگانـه هست حالانکه شاید این کلمات وهم زبان محلی وبومـی "دروازیـان" را مـیتوان دروازهء محلی نخستین گویش زبان "دری" یـا "در دری" کـه دیگر بـه زبان علمـی وملی همـه کشورهای قلب آسیـا جای زبان نوشتاری عرب را کـه به مردم ما بواسطهء استعمار "اموی"- "عباسی" تحمـیل شده بود گرفته ومبدل شده هست بوده باشد. معنی آن جملات بالا یـا گویش اشکاشمـی "دری" این هست "ننیم- مادرم یک ویرک- مـیش نازا را بـه فراش- قوتن یـا جای نگاه داشت ان وبزها درون ایلاق وفرغمچ- تورپی مادهء نازا سیـه را بـه تگاو- قریـهء کـه از ایلاق پائین است- "تگاو یعنی پائین" نشیو- نشیب کرد یـابه پایـان روان کرد. اگر بـه لهجه دری دروازی بگویم "همزه شریکان درکابی" همچنان هست که مردم کابل آنرا نمـی فهمند حالانکه معنی آن این است. (اندیوالان من درکجا هستند.

واین خود نشان دهندهء فرقیت لهجه های "دری" پامـیری وهمچنان زبان بومـی دری "دروازیـان" بدخشان با دیگر نقاط کشور مـیباشد- گرچه جوهر آریـا ویجهء دیروز وامروز بـه همـه آریـاتباران تعلق دارد وهمـه آریـاتباران درون هر کجائی کـه ساکن هستند همـه فرزندان این خانواده شماریده مـیشوند- اما درون مـیان آریـا ویجه هویت های مشخص زبانی- هرهنگی بخصوص اویستائی که تا عصر حاضر بـه شکل اقوام تبارز نموده هست که از آن نباید انکار نمود.

وبا این تبارز مختلف تاریخی- فرهنگی هویت مذهبی نیز درون جریـان حرکت تاریخی ملت ها بسوی تصاحب قدرت ویـا مقابله با قدرت ها از طریق ایجاد پدیدهء نوتر فرهنگی همرا گشته کـه با ساختارهای قومـی وزبانی- منطقوی فرهنگی واجتماعی- سیـاسی- اقتصادی وغیره هویت مشخص عدهء از اقوام را مثلأ درون بدخشان مشخص مـینماید-

بعقیدهء نگارنده وحدت مـیان اقوام ساکن درون کشور را مـیتوان از طریق تحکیم پیوندهای ملی با معرفی وافتخارات وسهم خدمات تمدنی آنـها درون تاریخ تمدن آریـا ویجه وهمـهء بشریت وشناخت واحترام بـه حقوق آنـها از طریق یکدیگرفهمـی ویکدیگر پذیری بـه صفت برادر- بدون تبعیض- تعصب- برتری جویی وچشم پوشی از حقیقت یکدیگر تأمـین کرد. با حق اشتراک همـه اقوم درون تمام عرصه های حیـات مـیتوان وحدت واقعی را مثلأ درون ولایت بدخشان تأمـین کرد وبدخشان را متحدأ درون جمع ولایـات کشور درون خانوادهء وحدت ملی قرار داده ضامن موجودیت افغانستان مستقل- دارای حاکمـیت ملی ترقی وصلح ودیموکراسی وافتخارات تاریخی- فرهنگی حفظ نمود. بدخشان متحد و برادر حتما افتخار کند کـه با داشتن وثیقه های زنده نیـاکان از جمله فرهنگ پامـیرات خود آئینـه انعکاس تمدن و فرهنگ آریـا تباران درون تاریخ پر افتخار وطن خویش است.

 ناگفته نباید گذاشت کـه با زبان های شغنانی- واخانی نیز اشعار زیـادی را شاعران پامـیری زبان سروده اند کـه ما درین اثر نمـیتوانیم آنـها را ارقام نمائیم- مـیخواهم آنـها را درون رسالهء جداگانـهء بعدها اگر خدا بخواهد جمع آوری نمایم.

بزم دف با نام "شاعری" کـه سروده هایش را یکچندی درون بالا برشمردیم را با چند واژهء از زبان اشکاشمـی بپایـان مـی بریم. " ریموزد=آفتاب" "لمـیک=مـهتاب" "باد=شمال" "خاک=شت" "وژبخاک=زن" "مولوک=مرد" "زامن=بچه" "شتاک=" "غندم=گندم" "کرش=پتک" "فیک=آب" "گاله=نان" "وژنی=ارزن" "عرش فر= درون عرش یـا مـهر" "پزینوکوز=دانا" وغیره...

نوحه: درون پامـیرات سوگواری ها که تا کنون هم با نوحه وپوشیدن لباس کبود وسیـاه همراه مـیباشد- ونوحه آهنگ رسمـی مراسم سوگواری هست که از پیشینـهء تاریخی آن هزاران سال مـیگذرد وتا کنون بـه حفظ گردیده است. این آهنگ را زنانی کـه در خواندن آن بصورت دسته جمعی مـهارت دارند اجرا مـینمایند- درون طی سه روز سوگواری به منظور وفات یـافته نوحه صورت مـیگیرد- درون نوحه خوبی ها- هنرهای متوفا- وراجع بـه فنا پذیری یـا تغیرمرگ انسان سروده ها بـه شکل رباعی با آهنگ مشخص اجرا مـیگردد- یکنفر از زنان با صدای بسیـار موزون وتأثیرناک اول رباعی را گفته ودیگران با او هم آوازی کرده مصرع را بپایـان مـیبرند.

در شاهنامـه فردوسی راجع بـه نوحه معلومات زیـادی موجود هست از جمله نوحهء "سیـاوشان" درون مرگ سیـاوش فرزند کیکاؤس شـهزادهء ایران کـه در غربت توسط افراسیـاب وهمدستان او "دمور"- "گروی" وبرادرش "گرسیوز" کشته شد- حتما تذکر داد کـه بین مویـه یـا نوحه وخروش یعنی افغان وآه فرق است. زیرا مویـه یـا - نوحه نوعی از خواندن زیبای آهنگ تراژیدی آریـائی هست که عزت وغرور ملی شجاعت مردانگی-سخاوت وجوانمردی- نیکی وبزرگی مردان وزنان آریـایی را ترنم مـینماید.

 بـــــرفتند با مــــــــــویـه ایرانیـان بر آن سوگ بسته سواران مـــــــیـان

 همــــــــه جامـه کرده کبود وسیـاه همــــی خاک برسر بـه جــــای کلاه

 شاهنامـه صـ145

و یـا کشته شدن "سهراب" نادانسته بواسطهء زخم خنجری کـه پدرش "رستم" جهان پهلوان بر او وارد نمود- همچنان نوحه درون مرگ اسفندیـار روئین تن کـه با توطئه پدرش به منظور بستن "رستم" عملأ اعزام گردید ورستم ناچار به منظور دفاع از حیثیت وشخصیت ملی اش با او جنگید واو کشته شد همچنان نوحه درون مرگ رستم جهان پهلوان کـه برادر ناتنی ونامردش بنام "شغاد" با دسیسئه پادشاه کابل او را بـه چاه انداخت وبعدأ جان سپرد یـاد آوری گردیده است.

در واخان آهنگ آن بـه جز از سوگواری درون ایلاق ها هم آنگاهیکه یکی از بزرگان محل بـه ایلاق بیـاید بـه استقبالش این آهنگ با کمـی فرقیت کـه با آهنگ نوحهء سوگواری فرق دارد بواسطهء زنان خوش آواز خوانده مـیشود کـه آنرا بلبلی مـینامند. کـه در صفحات قبلی تذکر دادیم.

 اما مویـه یـا نوحه درون شاهنامـه هم با همـین آهنگ مروج درون پامـیرات بدخشان با لباس سوگواری کـه اکنون هم رواج دارد یکسان تعبیر مـیگردد. چنانچه فردوسی سروده

  "فـــرنگیس" بشنید رخ را بخست مـیانرا بـه زنـــــــــار خونین ببست

 پیـاده بیـامد بـه نـــــزدیک شـــــــاه بخون رنگ داده رخان همچو ماه

در مرگ شیـاوش:

 بـــــــــرفتند با مـــــــــــــویـه ایرانیـان برآن سوگ بسته سواران مـیـــــان

 همـــــــه دیده پرخون ورخساره زرد زبان از سیـاوش پر از یـاد کــــرد

 همــــــــــه جامـه کرده کبود وسیـــــاه همـه خاک برسر بـه جای کــــــلاه (صفحه145شـهنامـه)

رستم گریبان چاک مـیزند (وزال) رخسارهء خود را مـی خراشد درون مرگ سهراب:

 چــــــو"رادآبه" تابوت سهراب دید زچشمش روان جـــوی خوناب دید

 به زاری همـی مـــــــویـه آغاز کرد همــــــی برکشید از جگر باد سرد

 کــــــــــــه ای پهلوان زاده بچه شیر نزاید چـــــــــــو تو زورمند ودلیر

 بمــــــا درون نگوئی همـی راز خویش کـه هنگام شـــــادی چه آمدت پیش

 بروز جوانی بـه زندان شـــــــــــدی بدین خانـهء مستمندان شــــــــــــــد - صـ117 شاهنامـه

 خلاصه توحه که تا کنون هم با همان جزئیـات بر شمردن اوصاف متوفی وغیره با قوت تمام درون پامـیرات (شغنان- اشکاشم- واخان- زیباک- منجان- شیوه وخنج و دروازها) هنگام سوگواری ها اجرا مـیگردد.

وبعد از چراغ روشن درون روز سوم سوگواری کـه مراسم "مذهبی اسماعیلیـان" درون سوگواری با آن پایـان یـافته فقط دعا خوانی بـه روح متوفا که تا مدتی باقی مـیماند- واقوامـیکه بعدها مـیتوانند از سوگوار خبر بگیرند دعا مـیخوانند ومـیروند.

چراغ روشن با غذای مشـهور خود کـه از گوشت ودلیـهء گندم از طرف شب توسط رهبر روحانی کـه یکی از حدودات مذهب هست با جماعت یکجا با خواندن آیـات از کلام الله مجید واشعار درون وصف نبوت- پیغمبران و ولایت- ا با گفتن درود (الهم صلی علی محمد وعلی آل محمد) برگزار مـیگردد.

وغذای آن بنام "پت- فر" نامـیده مـیشود- کـه هم چراغ روشن بازگویندهء فرهنگ نبرد نور با ظلمت هست وهم نام غذا کلمات "پت- فر" کـه همـه از فرهنگ اویستائی وارج نـهادن بـه مقام انسان وروح او چه درون زندگی وچه بعد از مرگ حکایت مـینمایند- چراغ روشن بـه شکل اسلامـی کنونی آن درون عمق خود عنعنـهء نبرد نور علیـه ظلمت با شعار بـه پیش بـه سوی نور را تمثیل مـینماید.

کلمـهء پت از زبان اویستائی درون زبان کنونی فارسی که تا پامـیری حفظ گردیده معنی آبرو وعزت را مـیدهد وکلمـهء فر معنای معنوی دارد کـه از قدسیت روح بزرگ وسایـه وکمک خداوند بالای سر اشخاص بزرگ کـه او را درون مشکلات- ابتکارات وغیره بـه شکل معنوی کمک مـینماید ودر عربی "ضل" گفته مـیشود را تمثیل مـیکند درون حقیقت فر یعنی بزرگی معنوی- (سایـهء خدا بالای سرش مـیباشد) ویـا ارزش و وزن معنوی را گویند.

در شاهنامـه فردوسی درون داستان های "اردشیر بابکان"- وجنگ "کیخسرو" با "شیده" پسر افراسیـاب وهمچنان دربارهء "جمشید" پادشاه "پیشدادی" کلمـهء فر استعمال گردیده کـه مفهوم فوق را مـیدهد.

 کمر بست با فـــــــر شاهنشـهی جهان سر بسر گشت با اورهی -"شاهنامـه" "داستان جمشید"

 بر آمد برآن تخت فرخ پـــــدر بـه رسم کیـان برسرش تاج زر

 به فرمان او دیو ومـــرغ پری زمـــــــــانـه بر آسود از داوری

این بود معلومات مختصری کـه راجع بـه نوحه همراه با چراغ روشن یـا مراسم مذهبی درون جهت ختم سوگواری بیـان گردید. ناگفته نباید گذاشت کـه در جریـان سه روز سوگواری از طرف شب "مداح خوانی" نیز بپا مـیگردد کـه تا آخر "چراغ روشن" بنام دعوت فنا یکی از دعوت های معرفتی ومذهبی اسماعیلیـان نامـیده مـیشود.

"مداح خوانی" درون دعوت های دیگر کـه راجع بـه آنـها درون رسالهء "نعرهء توحید درون خرقه وکسوتها" نگارنده معلومات داده شده نیز برگزار مـیگردد مثلأ نوحهء سیـاوشان با بستن زنار خونین ویـا شال و دستمال سیـاه بر کمر یـا سر هنوز هم درون "روشان ومنجان" وغیره پامـیرات هنگام سوگواری مروج است. درون شـهنامـه آمده است: "فرنگیس" بشنید رخ را بخست+مـیانرا بزنار خونین ببست+پیـاده بیـامد بـه نزدیک شاه.... صـ143

مادرباره مداح خوانی نیـاز بـه یک پژوهش مختصری اکاد مـیک درون موسیقی پامـیرات و مجموعآ راک های مروجه درون بدخشان خواهیم داشت. نگارنده راجع بـه این گوهر وابسته بـه سرود های (ویدائی) (اریـائی) دریکی از مقالاتم تحت عنوان (ناصرخسرو و سرودهای مداح خوانی درون سواحل آموی علیـا) معلومات –

داشته ام. کـه بعدآ انشالا آن اثررا ضمـیمـه کتابم کـه درآیند مـیخواهم بـه همت عدهء از جوانان همکار بـه چاپ برسانم نموده باشم. که تا روشنی باشد درباره هنر های کهن سال وطنم به منظور خواننده گان و علاقنمدانی تاریخ فرهنگ مردم عزیزم.

زیـارت رفتن درون ماه جوزا درون اشکاشم و شغنان و غیره پامـیرات:

نمونـه های از فرهنگ کهن مذهب عناصر پرستی درون زیر پوشش رواج های اسلامـی تاکنون هم درون مـیان پامـیریـان موجود هست از جمله درون عنعنـه رفتن بـه زیـارت کـه هر سال درون ماه جوزا صورت مـیگیرد- زنان- مردان- جوانان وان واطفال با شور وشوق با مراعات نمودن عنعنات آن هنگام اجرای مراسم شرکت مـیجویند. درون اشکاشم زیـارت "بابا جعفر" درون منطقهء "گنج آباد" و "پیران سر حوض" درون "گوان دره" ودر شغنان زیـارت "پنجهء شاه" درون قریـهء "ده مرغان" یـا بـه زبان شغنانی "ویروژج" و شاه کاشان درون "سرچشمـه" یـا "تمـیف" مناطق برگذاری این مراسم مـیباشند کـه بطور مختصر راجع بـه آن صحبت مـینمایم. درون تاریخ مسطور هست آریـائیـان درون منطقه با اشکال مختلف مانند احترام وعقیده بـه "مـیترا" یـا "خورشید" و"مـهر" وآب وخاک- باد- آتش وغیره با اصولات وفروعات خویش قبل از پذیرش ادیـان زردشتی وبودائی وغیره بـه عقاید مردم را تشکیل مـیداد- این مناطق کـه در فوق تذکر یـافت واکنون بـه صفت زیـارت اسلامـی نزد مردم محسوب مـیگردند- همان نقاطی اند کـه عبادت آریـاتباران آن عهد درون آنجا صورت مـیگرفته است. همـه ساله درون همـین ماه جوزا مطابق بـه سنت های مذهبی آنوقت جهت احترام هنگام طلوع به منظور خورشید وفیض جستن از آب دریـاچهء اشکاشم کـه او را از برکت پیران سر حوض گوان دره باعث شادابی ومحصولات زراعتی خود نیز مـی پنداشتند بـه منطقه رفته مراسم را بجا مـیآوردند. درون بغل تپهء "شیرتند" دشت "گنج آباد" تاکنون هم دیواره های صف بسته کـه همچون ردیف زمـینـه پایـه با ارتفاع نیم متر بلندی وطول صد متر وعرض سه متر موجود است. کـه حکایت از همان دوران مـینماید. درون واخان درمحلات( خندوت ) یـا (خنداتا) وبروغیل – قزده نیز علامـه های آن با قلاع بزرگ موجود است.

در(گنج آباد) تعداد این دیواره های ذکر شده از پائین که تا بالای تپهء "شیرتند" هفت صف مـیباشد کـه مردم آن دوران مطابق اصولات عقاید خود قبل از طلوع خورشید بالای آنـها بـه شکل منظم هفت صف ایستاد شده وبه خورشید این موجود حیـات بخش کائینات سر احترام فرود مـیآوردند وبعدهم چهل مرتبه درون اطراف معبدی درون همـین منطقه بالای دشت گنج آباد "بابا جعفر" طواف کرده شیطان ویـا اهریمن را سنگ مـیزدند.

در زمان کنونی هم مردم بـه دور زیـارت "بابا جعفر" همـینگونـه طواف کرده وبا خواندن درود الهم صلی علی محمد وعلی آل محمد چهل مرتبه شیطان را سنگ مـیزنند وبعد درون آنجا خیرات کرده جشن مـیگیرند. وبز را قربانی کرده – بالای تخته سنگ های آراسته شده برچشمـهء این زیـارت خمـیر کرده نان فتیری مـی پزند- واز چشمـهء آن آب نوشیده دست ها را بعمق آن مـیبرند که تا فال نیکو از آنچه مراد درون دل دارند گرفته با شند – وبعد از خوردن خیرات وشادی وسرور هربا مقداری "تبرک" از غذای خیرات شده بعد از غروب آفتاب بـه خانـه ها مـیآیند. ناگفته نماند کـه خاتمـهء این عنعنـه با دعای بسیـار بلیغ وزیبا از نگاه صنعت ادبی متأثر از تشیع اسلامـی درون صحن زیـارت کـه یکی از خلیفه های مذهبی "ماذون اصغر" آنرا مـیخواند ومردم آمـین مـیگویند پایـان مـی یـابد. درین روز کـه مراسم آن از شکل کهن عهد پیشدادیـان کیـانیـان وغیره بـه شکل کنونی اسلامـی با تغییرات تبدیلات تاریخی را درون خویش پذیرفته مردم از قریـه جات دوردست اشکاشم نیز اشتراک مـی نمایند. وچه بسا فرزندانیکه درین روز تولد مـیشوند نام "مزاری" بر آنـها نـهاده وبه آن افتخار مـیکنند. نگارنده راجع بـه احولات روایتی بابا جعفر وپیران سرحوض وغیره زیـارات درون رسالهء "پیران کوهستان" معلومات داده ام کـه انشاالله بعداز طبع بـه دسترس خونندگان قرار خواهد گرفت.

نوت: گنج آباد کنونی کـه متشکل از زمـین های زراعتی مردم اشکاشم هست دارای نـهر کلانی مـیباشد کـه آنرا سراپا آبیـاری مـیکند درون عهد پادشاهان کهن آریـائی حتی قبل از مـهاجرت آریـائیـان ازین مناطق بسوی هند – ایران وغیره این دشت زراعتی کنونی پراز قریـه وقصبات بوده کـه اکنون هم از هرجای آن آثار آبادی ساختمانی واشیـای چون مـهره وکوزه وغیره بدست مـیآید. نـهر آن درون زلزله سال 123 هـ خراب گردیده کـه بعدها توسطی بنام مـیرگنج آباد شد وگنج آباد مسمـی گردید.

پایگه دوانی اسپ ها درون واخان!

این عنعنـهء کـه از کهن ترین دوران های حیـات آریـاتباران واکثر مردمان مشرقزمـین مـیراث باقیمانده همـه ساله درون روز نوروز درون ولسوالی واخان اجرا مـیگردد. گرچه قبل از شیوع مرض جنگ های خونین بعد از کودتای 26 سرطان محمد داوود خان این جشن تاریخی- سپورتی درون ولسوالی های پامـیرات بدخشان "اشکاشم" "زیباک" ودیگر نقاط چون منجان- شغنان وشیوه- دروازها واکثر بدخشان نیز اجرا مـیگردید ولی بعد از شیوع مرض خانمان سوز برادرکشی تحمـیلی توسط قدرت ها بر کشور ما- تنـها طی سالهای اخیر این عنعنـه را مردمان واخان همـه ساله با دواندن اسپ ها بجا مـیآورند کـه "پیگهء اسپ ها" نامـیده مـیشود اسپ دار به منظور آماده ساختن اسپ خویش درون ماه حوت شب وروز اسپ های خود را "خنک" مـیگیرند یعنی کاه وجو را بـه موقع معین درون تفاوت با مواقع دیگر بـه او مـیدهند شب و روزها او را مـیگردانند- عرق مـیکشند که تا اسپ چربوی خود را کم کند وآمادهء مسابقه گردد. سوار اسپ دوان حتما بر پشت لچ اسپ درون روز مسابقه سوار شود- البته کـه در سواری ماهر وآشنا باشد که تا بتواند تاب سواری بالای اسپ لچ یـا را هنگام دوش بـه فاصلهء تقریبآ5الی10 کیلومتر داشته باشد- اسپ های دوند کـه مسابقه را مـیبرند از طرف مردم با شیرو نبات- چپن- لنگی به منظور سوار کار استقبال مـیشوند- ونام شان سرزبانـهای مردم منطقه افتاده- توصیف مـیگردند- بعضی از اسپ های دوند از قهرمانی خود دفاع نموده چند سال پی هم درون پیگه اول مـیشوند- واین تعلق بـه نگاه داشت اسپ دار ومـهارت او درون آماده ساختن اسپ رای مسابقه مـیباشد. از پیروزی آن درون مسابقه صاحبش درون مـیان مردمان احساس شائستگی وغرور لیـاقت خانوادهمـیکند- ومعنی "گشتاسپ" یـا صاحب اسپ های تیز رونده را درون منطقه بخود گوئیـا اختصاص مـیدهد.

"گشتاسپ" همان پادشاه بزرگ خانوادهء "اسپه" مـیباشد کـه او را بـه نسبت اسپان تیز رونده اش "گشتاسپه" مـیگفتند- "صاحب اسپان تیز رونده". بگفتهء دقیقی درون شاهنامـه-

 چو گشتاسپه را داد لهــــــر اسپه تخت ببالید بر خویش افــــــــــروخت بخت

او پسر "لهراسپ" پادشاهی کـه کیخسرو آخرین شاه "کیـانی" مطابق بـه روایت شاهنامـهء "بزرگ فردوسی" پادشاهی را بـه او سپرد. وخودش از شاهی کناره گیری کرد وغائب گردید. کـه داستانش درون جلد سوم شاهنامـه حکایت گردیده است. بنا بـه روایت های موسفیدان درون واخان واشکاشم!

"گشتاسپ" اسپ های دوند را با پیگهء آنـها همـه ساله انتخاب مـینمود- وجشن آنرا درون روز نوروز برگزار مـینمود- او زمستانـها درون بلخ بسرمـیبرد وآنجا پایتخت او بود ولی درون بهاران وتابستانـها بـه اشکاشم و واخان وشغنان درون مجموع بـه بدخشان (بلخشان- راغها- "بادخشان") مـیامد از بهار وتابستان گوارای این سرزمـین لذت مـیبرد. چناچه درون تاریخ ها عدهء از مأرخان ومحققین نوشته اند جنگهای زیـادی بین خانوادهء "ارجاسپ" شاه آریـائی تورانی وخانوادهء آریـائی مربوط بـه ذریـهء "ایرج" از جمله لهراسپ وگشتاسپ- اسپنداتاد اسپندیـار "روئین تن"- "زریر" درون همـین ساحل "اخشا" یـا "اکسوس" آمو صورت گرفته کـه در اثبات آن روایـات مردمـی حقیقت را تأئید مـینمایند. بـه جز از تواریخ بزرگان دیگر با استفاده از شاهنامـه فردوسی کتب زیـادی بواسطهء محققین جوان از جمله داکتر صاحب نطر مرادی – خوش نظر پامـیرزاد وغیره درون دوران کنونی از 2000 م بـه این سو دربارهء تاریخ سواحل آموی علیـا "پامـیر بدخشان" وسفلی "تخارستان" نوشته شده کـه معلومات فرهنگی فراوانی نیز درون آنـها درج مـیباشد وبه تکرار- وتاکید به منظور جوانان آگاه اینوطن بازهم حتما یـاد آور کـه ولایت بدخشان همچون دیگر ولایـات تاریخی کشور مشحون از تمدن وفرهنگ "دست اول" به منظور تحقیقات علمـی- تاریخی- فرهنگی- سیـاسی- اقتصادی- اجتماعی وغیره مـیباشد کـه تا حال توجه عمـیق بـه آن صورت نگرفته- ودیگران از دست آورد های این مجموعهء فوق بنام خود وفرهنگ خود استفاده کرده افتخارات سنن وارزش های آنرا بخود اختصاص داده اند.

پس برهمـه فرزندان راستین وجوانمردان دانشمند این سرزمـین هست که درون زیر لوای تحکیم وتقویـه پیوندها- وحدت- اخوت- تقرب مذاهب به منظور تجلای حقیقت خودشناسی ملی خویش کار وپیکار سالم، هوشمندانـه- و وطندوستانـه را متداوم ساخته مبارزه نمایند.

وحسبنا و نعم الوکیل.

 ویرایش وکمپیوتر توسط: ابراهیم بیک "ابراهیمـی"

 2/4/1392 هجری شمسی

 

 




[خانه بدوش قسمت پانزدهم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 01 Nov 2018 07:39:00 +0000



خانه بدوش قسمت پانزدهم

قانون تجارت افغانستان - bsharat.com

قانون تجارت
باب اول
احكام عمومي
فصل اول
مقدمـه:
ماده 1ـ احكام قوانين تجارتي دربارة تمام معاملات تجاريه جاريست.
ماده 2ـ مسايل تجارتي ذريعه مقاوله نامـه هاي معتبره قانوني و در صورتيكه چنين مقاوله موجود نباشد بـه موجب صراحت و يا دلالت قوانين تجارتي حل و فصل ميگردد. خانه بدوش قسمت پانزدهم اگر باين ترتيب حل و فصل شده نتواند عرف و عادات تجارتي تطبيق ميگردد. خانه بدوش قسمت پانزدهم عرف و عادات محلي و خصوصي بر عرف و عادات عمومي ترجيح داده ميشود. درون صورت نبودن عرف و عادات احكام قوانين ديگري كه بـه آن استناد ميشود تطبيق ميگردد.
تبصره
ترجيح عرف و عادات خصوصي و محلي بر عرف و عادات عمومي، خانه بدوش قسمت پانزدهم عبارت هست از ينكه عرف و عادات تجارتي هر محل تابع تعاملات حوزه محلي خودش مي باشد، نـه تابع تعاملات مناطق ديگر هرگاه عرف و عاداتيكه درون حل و فصل معاملات تجارتي موثر واقع شده بتواند درون يك حوزه محلي موجود نباشد بـه عرف و عادات نزديك ترين محل استناد شده مي تواند.
ماده 3ـ اگر درون اين قانون صراحت ديگري موجود نباشد رعايت ترتيب مندرجات ماده (2) مجبوريست.
فصل دوم
تجارت و اهليت تجارتي
ماده 4 ـ هر فرد كه سن هجده را تكميل و براي تصرفات حقوقي اش از حيث شخصيت و نوع تجارت موانع قانوني موجود نباشد ميتواند تجارت نمايد.
ماده 5 ـ اگر تجارت خانـه بيك صغير انتقال يابد درون صورتيكه محكمـه مربوطه تجارتي درون ادامـه تجارت از طرف ولي و يا وصي او فايده تصور كند ميتواند ولي و يا وصي را بـه ادامـه آن اجازه بدهد اگر ولي و يا وصي داراي اهليت قانوني براي اجراي تجارت نباشد و يا از اجراي تجارت منع شده باشد بـه او اجازه داده نيمشود که تا اين كه وصي يا ولي ديگري كه براي تجارت صالح باشد تعيين شود.
ماده 6 ـ حكم ماده (5) درباره ديگر فاقدين اهليت حقوقي هم مرعي است.
ماده 7 ـ تمام اشخاصيكه بموجب اصولنامـه ترفيع وتقاعد مامورين، مامور موظف دولت شمرده ميشوند از تجارت مستقيم ممنوع ميباشد.
ماده 8 ـ هر شخص اعم از افراد و شركت ها كه حايز اهليتتجارتي بوده بنام خود بيك و يا چند معامله تجارتي اشتغال ورزيده و اين شغل را پيشـه معتاد قرار بدهد تاجر شمرده ميشود.
ماده 9 ـ شخصيكه براي اشتغال بـه معاملات تجارتي محلي را انتخاب و اقناع نموده ذريعه متحد المال وجرايد و امثال آن بـه اهالي اعلان نمايد اگر تجارت را براي خود پيشـه معتاد هم اتخاذ نكند تاجر شمرده ميشود.
ماده 10ـ شخصيكه تصادفا يك معامله تجارتي را اجرا نمايد داراي صفت تاجر شده نميتواند. ليكن معامله كه اجرا شده تابع احكام قانون تجارت است.
ماده 11 ـ دولت و بلديه ها ميتوانند تجارت كنند. ليكن داراي صفت تاجر شده نميتوانند مگر معاملات تجارتي ايشان تابع احكام اين قانون است.
ماده 12ـ اشخاصيكه تجارت ايشان از سرمايه نقدي زيادتر مستند بمساعي بدنيه بوده و يا حاصل كار و كسب شان آنقدر جزئي باشد كه تنـها مكفي معيشت گردد چه سيار و چه درون يك دكان و يا درون يك محل معين بازار ثابت باشند تاجر كوچك شمرده مي شوند.
ماده 13ـ تاجرهاي كوچك بـه اتخاذ عنوان و داشتن دفاتر تجارتي و موضوعاتيكه نظر بقانون تجارت ثبت آن لازم هست مجبور نبوده و همچنان تحت قاعده افلاس نمي آيند.
تبصره:
تجار كوچك كساني شناخته ميشوند كه درون طبقات اصنافي شامل بوده وجوازنامة صنفي را داشته باشند.

فصل سوم
معاملات تجارتي
ماده 14ـ اشخاص تاجر يا غير تاجر كه اموال منقول را بمقصد فروش و يا اجاره بديگري خريداري مينمايد و آن امورا منقول را بحالت اصلي آن و يا بشكل ديگري تبديل نموده بفروشند و يا اجاره بدهند اين فروش و اجاره از معاملات تجارت محسوب ميشود.
ماده 15 ـ اشخاص تاجر و غير تاجر كه اموال منقوله را بـه ثبت اجاره از كسي اجاره بگيرند، اجاره چنين اموال منقوله از معاملات تجارتي محسوب ميشود.
ماده 16ـ اشخاص تاجر و يا غير تاجر كه براي اجاره بشخص ديگري مستخدم ميگيرند اجاره عمل و كار مستخدمي كه باين نيت گرفته شده باشد از معاملات تجارتي محسوب ميشود.
ماده 17ـ اگر صاحب زمين و يا دهقان محصولات ارضية خود را و يا مالدار محصولات حيوانيه خود را بفروشند از معاملات عاديه هست و همچنين اگر يك دهقان بر طبق صنعت زراعيه خود شكل محصولات ارضيه خود را بوسيلة يكدستگاه تبديل كند و با يك صنعتكار خودش و يا توسط استخدام عمله و يا استعمال ماشين آثار صنعتي خود را توليد نموده بفروشد و يا يك مولف اثر تاليف شدة خود را نشر نمايد و بفروشد. همة اين ها از امور عاديه محسوب ميشوند ليكن اگر كسي بمقصد فروش و يا تبديل شكل محصولات زراعيه و حيوانية خود را موسسه را بطور دايم باز كند كه داراي اوصاف يك موسسه صناعتي تجارتي باشد معاملات اين موسسه از معاملات تجارتي محسوب مي شود.
ماده 18ـ معاملات ذيل از معاملات تجارتي است:
1ـ تعهد تهية هر نوع اموال منقوله و بذمـه گرفتن و قبول هر نوع اعمالات و انشاءآت.
2ـ تأسيس فابريكة تدويردستگاه مطبعه ـ عكاسي ـ نشريات و فروش كتب.
3ـ افتتاح تياتر، سينما، تماشاگاه ها و كشودن مقامات عموميه مانند هوتل و سراي ها و طعام خانـه ها و امثال آنـها و دفاتر تهيه كارگران و ليلام خانـه ها.
4ـ نقليات مسافرين و حيوانات و اشياء درون خشكه ، انـهار و هوا.
5ـ توزيع آب، گيس، برق و تاسيس مخابراتي تيلفوني .
ماده 19ـ معاملات ذيل بدون رعايت نيت طرفين معامله تجارتي محسوب مي شود.
1ـ كميسه كاري.
2ـ دلالي.
3ـ معاملات برات و حجت (اعماز محرر بنام و محرر بحامل) و چك.
4ـ معاملات صرافي.
5ـ معاملات بانكهاي خصوصي و عمومي.
6ـ معاملات حساب جاري و مقاولات مربوط بـه آن.
7 ـ معاملات راجع بـه سندات گروي و رسيدات كه درون مقابل امواع موضوعه درون گدامـهاي عموميه تجارتي موجود شده باشد.
8ـ تشكيل شركت هاي تجارتي و خريد و فروش اسهام.
9 ـ عقد هر نوع بيمـه درون مقابل مخاطرات خواه باجرت عقد شود و خواه با شرايط متقابله.
ماده 20ـ تمام معاملات يك تاجر تجارتي محسوب ميشود مگر اينكه ثابت شود كه معامله عادي است.
ماده 21ـ اگر عقدي تنـها براي يكي از طرفين تجارتي باشد و در قانون تجارتي بر خلاف آن صراحتي موجود باشد درون بارة تكاليفي كه از عقد مذكور براي تمام عاقدين توليد شده باشد احكام قانون تجارت تطبيق ميگردد.
ماده 22 ـ تكاليف اشخاص تاجر و غير تاجر كه از معاملات ديگر متولد و يا معاملات متذكره اين فصل ماهيتا قابل قياس باشد تابع احكام قانون تجارت است.
ماده 23ـ تمام معاملاتيكه مرتبط بـه معاملات مذكورة اين فصل باشد از معاملات تجارتي محسوب است.

فصل چهارم
ثبت تجارت
ماده 24ـ يك دايره بنام ثبت تجارت درون تحت نظارت محاكميكه مكلف بر حل و فصل دعاوي تجارتي ميباشند موجود است.
ماده 25ـ دايره ثبت تجارتي تحت نظارت رئيس محكمة مربوطه بيك مامور مسئول و مكلف محول ميشود.
ماده 26ـ درون صورت تعدد محاكم تجارتي درون يك موضوع دايره ثبت تجارتي بامر مقام ذيصلاحيت بيكي از محاكم مذكور مربوط ميگردد.
ماده 27 ـ موضوعات و معاملاتيكه نظر بقانون تجارت و ساير قوانين لازم هست به ثبت برسد راسا يا باثر ابلاغ مقامات مربوطه و يا خواهش و مراجعت علاقمندان ديگر ثبت و قيد ميگردد هر گونـه تغييرات كه درون مسايل مذكور واقع شود مطابق اصول ثبت و قيد ميشود.
ماده 28ـ مطالبيكه تجار و شركت هاي تجارتي بـه ثبت آن مكلف اند قرار ذيل است:
الف ـ اسم (شخص يا شركت)
ب ـ ولديت.
ج ـ محل تولد و تاريخ آن.
د ـ تابعيت شخص يا شركت
هـ ـ عنوان تجارت
و- موضوع تجارت
ز ـ نوع شركت و تاريخ تاسيس آن و همچنين مركز اصلي شركت.
ح ـ سرمايه شركت (تجار انفرادي ازين فقره مستثني است).
ط ـ اشخاصيكه درون امور تجارت خانـه يا شركت داراي صلاحيت امضاء اند.
ي ـ ساير خصوصياتيكه ثبت آن (اصولا) اجباري قرار داده شده باشد.
ماده 29ـ طوريكه اشخاص علاقمند خواهش ثبت و قيت را ميكنند بخواهش ورثه يا قايم مقام قانوني ايشان نيز ثبت بعمل مي آيد.
در صورتيكه صلاحيت خواهش قيد و ثبت باشخاص متعدد تعلق داشته باشد اگر مطابق خواهش يكي از آنـها معامله ثبت و قيد اجرا شود چنان محسوب مي شود كه از طرف همـه خواهش شده است.
ماده 30ـ طوريكه معاملات قيد و ثبت باثر مراجعه شخصي علاقمند ان و يا باثر مراجعه وكيل قانوني شان اجراء ميشود بهمان صورت باثر ارسال اوراق و اسناد رسميه كه رسما ترتيب شده و حاوي مطالبه ثبت باشد هم اجرا ميگردد.
ماده 31ـ خواهش قثد و ثبت بايد درون مدتيكه قانون مقرر نموده هست بعمل آيد.
اگر درون قانون يك مدت براي آن تصريح نشده باشد درون ظرف يكماه بعد از تكميل وثايق اجراي آن لازم است. نسبت كسانيكه مكلف بـه ثبت بوده و خارج از محل ثبت اقامت دار ند نظر بـه بعد مسافه براي هر 12 ميل يك روز علاوه ميشود.
ماده 32- ثبتيكه قابل اعلان مي باشد که تا زمانيكه كدام جريده مخصوصه براي اعلانات قانونيه تاسيس گردد درون جرايد رسمي يا خصوصي كه درون آن محل موجود باشد نشر ميگردد و اگر درون آن محل جريده رسمي يا غير رسمي موجود نباشد درون جريده كه درون نزديك ترين محل نشر ميشود اعلان ميگردد بـه استثناي خصوصياتيكه اعلان آنـها قانونا بطور مختصر مجاز هست مراتب ثبت كلمـه بـه كلمـه درجه و نشر ميشود اگر تمام مندرجات اعلانات درون يك روز اكمال نگردد آخرين تاريخ نشر تاريخ تكميل اعلان شمرده ميشود.
بر تمام درخواست ها بيان نامـه ها كه وثيقه ثبت را تشكيل ميدهد و جرايد يكه اعلان درون آنـها نشر گرديده نمره و تاريخ دفتر ثبت تحرير و حفظ ميشود.
ماده 33 ـ موضوعاتيكه حل آن بحكم يك محكمـه مربوط باشد يا مامورين ثبت راجع بـه ثبت قطعي آن متردد باشند قرار خواهش علاقمند بصورت موقتي بدفتر ثبت قيد ميگردد. چنين موضوعات كه بصورت موقتي ثبت ميشود اگر درون ظرف ششماه قطعيت آن باثر مراجعه علاقمندان باثبات رسيده نتواند قيد موقتي از دفتر حذف ميشود. اكر قطيت آن اثبات شود قرار اصل اصول ثبت بصورت قطعي قيد ميشود.
ماده 34 ـ اگر موضوعاتيكه درون دفتر ثبت قيد شده باشد تماما يا قسمتا از بين برود و رفع شود. مطالب قيد شده درون اثر مراجعه تحريري علاقمندان آن كه مستند بـه وثايق لازمـه باشد نظر بايجاب تماما و يا قسمتا از دفتر حذف ميگردد مطالبيكه ثبت و قيد آن قابل اعلان هست حذف و ابطال آن نيز اعلان ميشود.
ماده 35 ـ راجع بـه اجراي ثبت و قيد و تعديل با حذف ثبت از طرف علاقه مندان بـه محكمـه مربوطه دايره ثبت بر عليه اجرا آتي كه مامورين ثبت مينمايند اعتراض شده ميتواند. اين اعتراض از طرف محكمـه مورد غور واقع و فيصله درباره آن داده ميشود. و اگر اجراآت مامور ثبت بر حقوق شخص ثالث موثر باشد محكمـه اعتراض را بحضور معترض و شخص ثالث بشكل يك دعوي اصولي تدقيق و در آن باره حكم صادر ميكند.
ماده 36ـ هر شخص ميتواند مندرجات ثبت تجارت و تمام اوراق محفوظ متعلق ثبت و قيد را مطالعه و تدقيق و صورت مصدق آنـها را طلب و اخذ كند.
تبصره:
حق التصديق درون همچه موارد قرار ذيل اخذ ميگردد:
الف ـ براي هر دفعه مطالعه (يك افغاني)
ب ـ براي گرفتن سواد غير مصدق (پنج) افغاني
ج ـ براي گرفتن سواد با تصديق (بيست) افغاني
ماده 37ـ كسانيكه مكلف بـه ثبت يك موضوع باشند و مكلفيت خود را درون ظرف مدت معينـه آن ايفاء نكند ضامن جبران خساره و ضرري ميباشند كه ازين رهگذر بـه شخص ديگري وارد شود علاوتا باثر پيشنـهاد مامور ثبت و حكم محكمـه كه دايره ثبت بـه آن ربط دارد بـه جزاي نقدي نيز مجازات ميشوند. چنين اشخاص ميتوانند از فيصله محكمـه بـه مرافعه و تميز مراجعه نمايند و براي قبول مرافعه و تميز خواهي شرط هست كه مبلغ محكوم بـه را يا درون صندوق محكمـه توذيع كند و يا درون آن باره ضمانت بدهد.
ماده 38ـ موضوعاتيكه درون دايره ثبت تجارت ثبت و قيد گرديده باشد درون مقابل اشخاص ثالث موثر است. ليكن موضوعاتيكه ثبت آن قانونا مقتضي هست اگر ثبت نشده باشد ولو بصورت خصوصي اعلان هم گرديده باشد درون مقابل اشخاص ثالث موثر نميباشد مگر اينقدر هست كه راجع بـه موضوعاتيكه ثبت نگرديده باشد مكلف ميتواند درون مقابل اشخاص ديگر درون موضوع هاي قابل ثبت مطلع بودن آنـها را ادعا و به ثبوت برساند.
ماده 39 ـ اشخاصيكه موضوعاترا با سؤ نيت، خلاف حقيقت ثبت بنمايند بجزاي نقدي و يا جزاي حبس محكوم ميگردند و يا هر دو جزا درباره ايشان يكجا تطبيق ميشود.
و براي مدتي از حق انتخاب بعضويت اطاقهاي تجارتي و صناعتي و معاملات درون بروسه ها محروم ميگردند. حق طلب جبران خساره و ضرر اشخاصيكه بـه نسبت جرم مذكور متضرر گرديده اند محفوظ مي باشد و عند المراجعه متضرر محكمـه ميتواند رسيدگي بنمايد.

فصل پنجم
عنوان تجارتي
ماده 40 ـ هر تاجر مجبور هست تا اوراق و معاملات متعلقه تجارت خود را درون تحت يك اسم معين كه عنوان تجارت تعبير ميشود اجرا و امضا نمايند.
ماده 41ـ هر تاجر چه منفردا و چه با شريك خصوصي كه اجراي تجارت مينمايد و همچنان تمام شركتهاي تجراتي مجبورند كه عنوان تجارت خود را درون محليكه اجراي تجارت مينمايند و يا مركز آنـها واقع هست به دايره ثبت تجارت ثبت و اعلان نمايند.
ماده 42 ـ عنوان تجارت بايست از اسم شخص تاجر و اسم فاميلي او مركبت بوده و شرط هست از عناويني كه قبلا" ثبت گرديده هست واضعا" متمايز باشد _ يك تاجر ميتواند بعنوان تجارت خود تزئيداتي را كه خواسته باشد بنمايد ولي نميتواند چنان تزئيد اتي بكند كه راجع بـه هويت شخص او يا درون مورد وسعت ـ اهميت و يا وضعيت مالي تجارت تاجر مذكور و يا درباره موجوديت يك شريك نزد اشخاص ثالث يك فكر غلط و مغاير حقيقت را توليد نمايد.
ماده 43 ـ عنوان شركت (تضامني) عبارت هست از اسماي تمام شركاء و يا اقلا از اسم يكي از شركاء با كلمـه تضامني.
عنوان شركت هاي تضامني مختلفط (كومانديت) خواه عادي و خواه سرمايه آن منقسم باسهام باشد بـه ترتيبيكه درون ماده(42) ذكر گرديده اقلا از اسم يكي از شركائي كه مسئوليت او غير محدود باشد با كلمـه تضامني مختلط تشكيل مي يابد. عنوان شركت هاي سهامي عبارت هست از موضوع شركت باضافه كلمـه سهامي درون شركت هاي سهامي اسماي شركاء و يا اشخاص ديگر بعنوان شركت داخل شده نميتواند
ماده 44 ـ درون صورتيكه يك تاجر عنوان تجارت خود را اصولا درون يك محل ثبت كرده باشد تاجر ديگر ولو داراي اسمي باشد كه همين عنوان را تشكيل ميدهد که تا وقتيكه تزئيداتي بـه منظور تغير اين اسم از عنوان ثبت شده ما قبل نكند درون همان محل نميتواند كه همان اسم را بحيث عنوان تجارت اتخاذ و يا جهت اجراي يك مقصد تجارتي استعمال نمايد. همچنان اگر يك تاجر و يا شركت تجارتي بخواهد غير از محليكه عنوان تجارت خود را درون آن ثبت كرده درون كدام محل ديگر يك شعبه افتتاح نمايد درون صورتيكه كدام تاجر و يا شركت تجارتي تحت همان عنوان درون همان محل ثبت شده باشد موسس شعبه جديد مجبور هست در عنوان تجارت شعبه خود چنان تزئيد بنمايد كه از عنوان ثبت شده ما قبل همان محل واضحا تفريق شود.
ماده 45ـ طوريكه تمليك عنوان تجارت با تفكيك آن از تجارت خانـه جايز نيست همچنان درون تمليك يك تجارت خانـه اگر عنوان تجارت صراحتا و يا ضمنا داخل شود عنوان تجارت تمليك نميگردد.
ماده 46 ـ شخصيكه عنوان را با يك تجارت خانـه يكجا تمليك مي كند طوريكه از تعهدات شخص تمليك دهنده كه درون تحت همان عنوان اجرا كرده مسئول است.
همچنان بر تمام حقوقيكه از تجارت آن وارد ميشود مالك ميگردد مقاولاتي كه خلاف اين اساس ميباشد بشرط اين كه بدايره ثبت تجارت ثبت گردد و يا رسما بعلاقه مندان اطلاع داده شود معتبر هست مسئوليت متذكره اين ماده بعد از پنج سال سر از تاريخ تمليك ساقط ميشود.
ماده 47 ـ شخصيكه يك تجارت خانـه را بدون عنوان تجارت تمليك ميكند اگر درون حين تمليك بـه اساس عقد مقاوله مسئوليت تعهدات تمليك كننده را بذمـه نگرفته و آن را بـه ثبت نرسانيده باشد از تعهدات شخص تمليك دهنده مسئول نيست.
ماده 48ـ شخصيكه يك عنوان تجارت را بر طبق ماده (46) تملك ميكند مجبور هست به آن عنوان عياره ئيرا كه مشعر بر صفت خلفيت باشد ضم كند اگر بر خلاف اين حكم رفتار شود شخص تمليك دهنده كه باستعمال عنوان تجارت از طرف شخص تملك كننده موافقت نموده باشد از تعهداتي كه تملك كننده درون تحت همان عنوان اجراء ميكند مسئول هست مشروط باينكه باساس مراجعه دائنين بـه نسبت تعهدات شخص تملك كننده از طرف دايره (اجرائيه محكمـه) تحصيل طلبات بعمل نيامده باشد.
ماده 49 ـ درون صورت وفات يك شريك كه اسم او درون عنوان شركت داخل باشد اگر وارثين قايمقام ادامـه شركت را قبول كنند تغيير عنوان شركت لازم نميشود درصورت عدم شمول ورثه درون شركت نيز بشرط اينكه موافقه تحريري ايشان حاصل شود عين عنوان شركت حفظ ميگردد.
و همچنان درون صورت خروج يك شريك از شركت اگر تحريرا از او موافقه گرفته نشود ابقاي اسم او درون عنوان شركت جائز نيست.
ماده 50 ـ درون صورتيكه عنوان تجارت تبديل شود احكام ماده (41) تطبيق ميشود.
ماده 51 ـ كسانيكه قصدا بر امتعه اشياء ـ دوسيه ها ـ پاكت ها ـ مكاتيب ـ وسايل اوراق تجاريه ـ بسته هاي تجارتي و بارهاي تجارتي ـ بغير حق عنوان تجارتي ديگري را وضع و يا امتعه را كه عنوان تجارت غير بر آن وضع شده باشد دانسته مي فروشند و يا براي فروش عرضه ميكنند بشرطيكه درون حكم ماده (54) خللي وارد نشود بجزاي نقدي يا بـه حبس و يا بـه هر دو مجازات ميگردند.
تعقيب جرائم متذكره اين ماده بدعواي شخصي مربوط ميباشد. بعد از اقامـه دعوا مدعي ميتواند از دعوا ابراء نمايد. ابراء از دعوي شخصي دعواي حقوق عمومي را هم ساقط ميكند.
ماده 52ـ از متخلفين مواد (40 ـ 41 ـ 42 ـ و فقره اخير ماده 43) و احكام ماده (45) جزاي نقدي گرفته ميشود.
ماده 53 ـ تمام محاكم ـ مامورين اطاقهاي تجارت و صنايع ـ مامورين دائره ثبت و مقامات ذيعلاقه ديگر اگر درون اثناي وظيفه آگاه شوند كه يك عنوان تجارت ثبت نشده و استعمال آن مخالف مواد (40 ـ 41 ـ 42 ـ 43) واقع شده هست مجبورند كيفيت را بمقامات مربوطه اخبار نمايند.
ماده 54 ـ بهر صورتيكه يك عنوان تجارت برخلاف احكام مندرجه اين فصل استعمال شده باشد علاقه مندان ميتوانند منع استعمال و در صورتيكه ثبت شده باشد ابطال آنرا تقاضا كنند علاوه بر اين از استعمال مذكور خواه عمدي و خواه درون اثر سهو باشد اشخاص متضرر ميتوانند جبران خساره خود را دعوي كنند محكمـه ميتواند عند الاقتضاء بعد از استشاره از اهل خبرت احوال و كيفيات حادثه را تدقيق نموده درباره وجود و مقدار خساره نظر بـه قناعت خود حكمي صادر كند علاوه برين درون صورتيكه شخص متضرر خواهش كند و متحمل مصارف آن نيز شود بـه نشر حكم نيز قرار داده ميتواند.

فصل ششم
رقابت غير قانوني
ماده 55 ـ اگر درون علائم و اسمائيكه يك تاجر استعمال كند با علائم و اسمائيكه تاجر ديگر بطور مستحق استعمال مينمايد اشتباه واقع شود استعمال چنين اسم و علامت براي تاجر اول الذكر ممنوع است. شخصيكه مخالف اين حكم عمل ميكند ولو هيچ گونـه قصور نداشته باشد باز هم محكمـه ميتواند بر حسب درخواست شخص علاقمند امر رفع التباس را صادر كند.
ماده 56 ـ هر گونـه حيله و دسيسه درون امور تجارتي ممنوع ميباشد.
ماده 57 ـ يك تاجر بـه قصد اجراي رقابت نميتواند بچنان نشريات مخالف حقيقت بـه پردازد كه بـه منفعت يا تجارت ديگري ضرر وارد كند.
ماده 58 ـ يك تاجر از اشاعات مغاير حقيقت راجع بـه منشاء و يا اوصاف امتعه و يا اهميت تجارت خود بـه مقصود جلب مشتريان تاجر ديگري كه امتعه هم جنس را مي فروشد و همچنان از اعلان تصديق نامـه و مكافاتي كه حايز آن نبوده باشد و از استعمال حيل و دسايس بمقصد مذكور ممنوع است.
ماده 59 ـ هيج يك تاجر نيمتواند مامورين و مستخدمين تاجر و يا فابريكه ديگري را بمقصد اطلاع از مشتريان و جلب آنـها بخود تطميع نمايد.
ماده 60 ـ تاجر نميتواند بـه هيچ شخصي خلاف حقيقت شـهادتنامـه يا تصديق حسن خدمت بمنظور اغفال تاجر ديگر بدهد.
ماده 61 ـ تاجريكه مخالف احكام مواد فوق رفتار كند بجبران خساره اشخاص متضرر مجبور است.
ماده 62 ـ يك نماينده اطلاعاتي تجارتي كه قصدا و يا درون نتيجه يك غفلت سنيگيني درباره اخلاق يا اقتدار مالي يك تاجر معلومات خلاف حقيقت بدهد مسئول جبران خساره مادي و معنوي هست كه ازين رهگذر بتاجر مذكور عايد شود اظهار نماينده مذكور درون تصيح آن معلومات مستلزم برائت او شده نميتواند محكمـه ميتواند درون عين زمان با فيصله ئيكه درباره جبران خساره مينمايد امر كند كه مسئله مذكور بمصارف خود نماينده بيك جريده يا جرايد متعدد نشر هم شود.
ماده 63 ـ تاجريكه مرتكب افعال مندرجه اين فصل ميشود اگر با سوء نيت حركت كرده باشد علاوه براينكه بجبران خساره محكوم ميگردد بجزاي نقدي و حبس نيز مجازات ميشود.
ماده 64 ـ شخصيكه بـه جزاء يا جبران خساره محكوم ميشود اگر فعلي را كه موجب جزاء يا جبران خساره شده هست مكررا مرتكب شود جزاي او دو چند شده ميتواند. دعواي جزا تنـها بوسيله شكايت شخص ذيعلاقه با اطاق تجارت محل ـ اقامـه ميشود ابرا مدعي شخصي از دعوي حقوق عموميه را ساقط ميسازد.

فصل هفتم
دفاتر تجارتي
ماده 65 ـ هر تاجر مجبور هست سه دفتر يعني دفتر دارائي دفتر كل و دفتر يوميه داشته باشد. علاوه برين مجبور هست مينوت تمام مكاتيب و تلگرامات صادره و اصل تمام تلگرامات و مكاتيب وارده را با اوراق تاديات بصورت منظم حفظ نمايد.
ماده 66 ـ هر تاجر بر حسب لزوم و احتياج معاملات تجاريه خود ميتواند علاوه بر دفاتر متذكره فوق دفاتر ديگري هم ترتيب كند. ليكن اين دفاتر تابع شرايطي كه درون مواد آتيه مذكور هست نميباشد.
ماده 67 ـ تاجر مكلف نيست خودش دفاتر تجاريه خود را ترتيب كند ميتواند براي اينكار اشخاص ديگري را استخدام نمايد. ليكن قيود مطالبي كه از طرف مستخدم مذكور درين دفاتر درج و تحرير ميشود درون حكم قيود و مطالبي هست كه خود تاجر شخصا آنرا درج و تحرير نموده باشد.
ماده 68 ـ دفاتريكه بر طبق ماده (65) ترتيب آن لازمي هست بايد قبل از استعمال بصورت مجلد از طرف مالكين آن شخصا و يا بالواسطه بـه دايره ثبت كه درون محل همان تجارت خانـه واقع هست براي مـهر و نشان تقديم گردد ـ دايره ثبت بهر صفحه دفاتر برنگ ثابت نمره مسلسل را وضع و بمـهر رسمي ور و در اول و آخر كتاب تعداد اوراق را قيد نموده بعد از نوشتن تاريخ درون پهلوي مـهرهاي صفحه اول و آخر تصديقا امضا نيز ميكند.
ماده 69 ـ درون دفتر دارائي امور ذيل درج ميشود:
1 ـ نقوديكه تاجر درون روز آغاز با قيمت هاي تخيمني هر نوع اموال منقول و غير منقول كه بـه تجارت خود تخصيص ميدهد و قيمت هاي اسهام و اسناد قرضه كه نشر ميدارد بـه اعتبار قيمت جاريه آنـها كه درون تاريخ مذكور خريد و فروش ميشود و تمام طلباتيكه قابل تحصيل شمرده ميشود خواه از روي اسناد باشد و يا غير آن.
2ـ تمام ديوني كه از تعهدات و ذرايع ديگر بدست مي آيد.
3ـ بعد از تعيين دارائي خالص كه عبارت از مقدار دارائي بعد از وضع ديون مي باشد تاجر مجبور هست در آخر هر سال حسابي يك بيلانس را كه حاوي مقدار ديون و دارائي مخصوص تجارت او باشد ترتيب و درين دفتر درج نمايد.
بيلانس اقلا درون سال يكبار بايد ترتيب شود.
ماده 70 ـ درون آغاز تجارت بعد از ينكه سرمايه اصليه تاجر كه بموجب ماده (69) تعيين مييابد درون دفتر يوميه قيد گرديد. تمام معاملات كلي و جزئي داير بداد و ستد چه متعلق معاملات تجاريه باشد و چه بمعاملات عاديه جدا جدا روزمره بترتيب تاريخ معامله و همچنان مصارف شخصيه او قيد و درج ميشود.
ماده 71 ـ تمام مراسلات صادره تجاريه داراي اصل و مينوت خواهد بود و همـه مكاتيب و تلگرامـهاي صادره و وارده باصول انديكاتر اجمالا قيد و ثبت خواهد شد.
ماده 72 ـ تصويبات شركتها درون كتاب تصويباتيكه از طرف مجمع عمومي و هيئت مديره درون اثر مذاكره اتخاذ ميشود با اسماي اعضائيكه درون مذاكره حاضر بوده اند و تاريخ اجتماع و معلومات ديگري كه موجب اطلاع كامل از جريان مذاكره و اخذ آراء شده بتواند قيد و درج گرديده درون ذيل اين تصويبات اشخاصيكه درون شركت ماذون بامضاء ميباشند امضاء ميكنند.
ماده 73 ـ تجار يا اخلاف ايشان كه معاملات تجاريه ايشان را ادامـه ميدهند مجبور اند دفاتري را كه نداشتن آن مكلف قرار داده شده اند (سر از تاريخ قيد آخرين كه درون دفاتر مذكور ميشود) و تلگرامات و مكاتيب را از تاريخ خود آنـها که تا مدت پانزده سال محافظه نمايند.
ماده 74 ـ دفاتر و مكاتيب تجاريه درون مسايل مربوطه بـه وراثت ـ شركت يا افلاس درون حال تسليم چه از جانب محكمـه و چه از جانب علاقه مندان تمام جهات و اقسام آن تدقيق شده ميتواند.
ماده 75 ـ درون اثناي جريان دعاوي درون موارد متنازع فيها محكمـه ميتواند بر حسب تشخيص خود يا برحسب خواهش يكي از طرفين بـه ارائه دفاتر و اوراق تجاريه امر بدهد.
ماده 76 ـ اگر درون نقل و ارائه دفاتر و مكاتيب تجاريه كه حكم ارائه آن داده شده باشد بعلت بودن آن درون حوزه قضاء محكمـه ديگر غير از محكمـه كه دعوي درون آن دائر هست مشكلاتي باشد محكمـه اول الذكر رسما سواد مصدقه قسمت هاي لازم را از محكمـه مربوطه خواسته ميتواند.
ماده 77 ـ مسئوليتي كه از عدم دارائي دفاتر ضروريه تجاريه و عدم ترتيب قانوني آن توليد ميشود راسا بخود صاحب تجارت خانـه عائد هست و تاجر نميتواند اين قصور را بدوش ديگري افگنده خود را از مسئوليت بري سازد.
ماده 78 ـ اگر دفاتر ضروريه تجاريه درون اثر واقعاتي مانند حريق و آفات ديگري درون ظرف مدتيكه محافظت آن مجبوري هست ضايع شود لازم هست كيفيت ضياع درون ظرف يكماه از طرف تاجر و يا وكيل او بـه محكمـه مربوطه اخبار گردد. اگر محكمـه درباره صحت ضياع بعد از تحقيق قناعت حاصل كند بـه شخص مراجعت كننده تصديق لازمـه را اعطا خواهد نمود.
ماده 79 ـ درون اختلافاتيكه بين تجار راجع بمعامله تجارتي پيدا ميشود دفاتر قانوني تجارتي را ميتوان درون دايره شرايطيكه درون مواد (80 و 84) تعيين شده هست بحيث وسايل ثبوت قبول نمود.
ماده 80ـ مندرجات دفاترقانوني تجارتي خواه باحكام قانون مطابق باشد خواه نباشد عليه صاحب آن و يا خلف آن و ياخلف اخير الذكر دليل شده مي تواند مندرجاتي كه بر له تاجر باشد درون صورتيكه دفاتر تجاريه مطابق قانون ترتيب شده باشد معتبر ميباشد.
ماده 81 ـ اگر مندرجات دفتر تاجري مطابق اصول بوده مخالف مندرجات دفتر يا اسناد تاجر ديگري باشد غير حقيقي بودن هر يكي از آن بـه وثايق و دلايل معتبره با ثبات برسد قوه اثباتيه دفتر و اسناد ساقط ميگردد.
ماده82 ـ اگر دفتر يكي از طرفين قانونا منظم بوده دفتر طرف مقابل باصول موافق نباشد و يا هيج دفتر نداشته باشد و يا نخواهد دفتر خود را ارائه دهد مندرجات دفتر تاجر اول الذكر عليه طرف مقابل دليل شده ميتواند ليكن اگر طرف مقابل ضد مندرجاتي را كه بر عليه او استاد شده يا وثايق معتبره اثبات نموده بتواند مندرجات مستنده قوه اثباتيه خود را مي بازد.
ماده 83 ـ اگر يكي از طرفين مندرجات دفاتر تجار يه خصم را درون حضور محكمـه قبول كند درون صورتيكه خصم از ارائه دفتر تجاريه خود امتناع ورزد محكمـه ميتواند درون حق طرفيكه طالب ارائه هست بقناعت خود فيصله بدهد.
ماده 84 ـ زمانيكه محكمـه مندرجات دفتر تجاريه را موافق اصول ديده بر له صاحب آن دليل بگيرد ميتواند بجهت اكمال قناعت وجداني راجع بصحت مدرجات مذكوره و واجب الادا بودن حق مدعي بر ذمـه مدعي عليه يك تحقيقات ضمني مزيد را اجرا و بعد از حصول قناعت فيصله لازمـه را بدهد. تحقيقات ضمني محكمـه بـه هيچوجه نبايد بيش از 15 روز طول بكشد.

فصل هشتم
نماينده گان تجار
ماده 85 ـ كسيكه درون محل اجراي تجارت يك تاجر و يا درون يك محل ديگر مربوط بامور تجاري او از طرف تاجر بكار تجارت مكلف باشد نماينده تاجر گفته ميشود.
ماده 86 ـ تاجر تنـها درون حدود دايره اجازه كه بـه نماينده خود داده باشد از معاملات و عقد مقاولات نماينده خويش مسئول ميباشد و اگر نماينده مذكور را تجار متعدد استخدام نموده باشند هر يك بنوبه خود مسئول ميباشند و اگر نماينده از جانب شركت تجاريه گماشته شده باشد مسئوليت شركاء نظر بـه نوعيت شركت تعيين ميشود.
ماده 87 ـ حق نمايندگي كه بيك نماينده داده ميشود يا صريح ميباشد و يا ضمني ورقه كه متضمن نماينده گي صريح باشد درون دايره ثبت محلي كه درون آن جا نماينده اجراي تجارت مينمايد ثبت و اعلان ميشود و در صورت عدم اجراي اين مراسم احكام ماده(88) تطبيق ميگردد.
ماده 88 ـ حق نمايندگي كه بيك نماينده ضمناً داده شده باشد درون مقابل اشخاص ثالث غير حدود دانسته ميشود و به نسبت هر نوع تجارتي كه داده شده باشد تمام معاملاتي را كه درون ضمن آن تجارت اجرا ميشود درون بر ميگيرد اگر نماينده با اشخاص ثالث اجراي معاملات نموده باشد و تاجر اثبات نموده نتواند كه اشخاص ثالث از محدوديت حق نمايندگي او درون زمان اجراي معامله اطلاع داشتند ادعاي تاجر درون باب ـ محدوديت نمايندگي نماينده مذكور بمقابل اشخاص ثالث معتبر نيست.
ماده 89 ـ اگر نماينده دايماً بنام آمر خود يعني صاحب تجارتخانـه اجراي معامله ميكند بايد درون اثناي امضاء نمودن درون پهلوي اسم و شـهرت خود اسم تاجر و شـهرت او يا عنوان شركت را بنويسد و كلمـه (وكالتا) و يا معادل آن كلمـه ديگري را علاوه كند. درون حاليكه احكام اين فقره را ايفاء نكند نماينده از معاملاتيكه اجرا نموده شخصا مسئول ميشود و ليكن اگر اشخاص ديگر راجع بـه تجارتي كه باو سپرده شده هست معامله بكنند ميتوانند عند الموقع بر عليه آمر نيز دعوي نمايند.
ماده 90 ـ شخصيكه بدون داشتن حق نمايندگي بصفت نماينده يك تاجر اجراي معامله كند و تاجر معامله او را تصديق ننمايد مجبور بـه جبران خساره ميباشد كه ازين رهگذر بشخص ثالث صاحب حسن نيت وارد شود.
ماده 91 ـ نماينده بدون موافقه صريح آمر خود نميتواند بـه حساب خود يا ديگر شخصا و يا بالاشتراك هيچيك معامله تجاريه را اجراء كند. نماينده كه مخالف اين حكم رفتار ميكند اگر ضرري از معاملات او توليد شود مجبور بـه جبران خساره ميباشد و در صورت منفعت تاجر ميتواند منافع معاملات او را تملك كند.
ماده 92 ـ سلب و يا تحديد حق نمايندگي صريح ـ تابع ثبت و اعلان است.
ماده 93 ـ نماينده راجع بـه معاملات تجاريه كه باو مفوض ميباشد مانند قروض و غيره ميتواند بنام آمر خود درون محكمـه اقامـه دعوي كند و همچنان اقامـه دعوي بر عليه نماينده نيز جائز است.
ماده 94 ـ احكام اين فصل بر نماينده گان تجارتخانـه ها و شركتهاي خارج كه درون داخل مملكت افغانستان بنام و حساب آنـها اجراي معامله كنند نيز قابل تطبيق است.

فصل نـهم
نمايندگان سيار تجارتي
ماده 95 ـ مستخدمي كه براي اجراي معاملات تجارتي يك تاجر بـه توسط مكتوب يا اعلان يا متحد المال يا وثايق ديگر ي مثل آن از طرف تاجر مجاز گرديده بمحل ديگر اعزام ميگردند نمايندگان سيار تجارتي گفته ميشوند و آمرين شان از نتايجيكه درون داير ماذونيت ايشان از معاملات تجاريه متولد ميشود مسئول ميباشند.
ماده 96 ـ احكام ماده (89) بـه نمايندگان سيار تجارتي نيز تطبيق ميشود. ليكن زمانيكه اين نمايندگان معاملاتي را اجرا كرده اند بخواهند امضاء كنند نمي توانند كلمـه وكالتاً يا معادل آنرا استعمال نمايند بلكه مجبور اند فقط اسماي آمرين خود را درج كنند.
ماده 97 ـ نمايندگان سيار تجارتي طوريكه اجازه ندارند بدل اموالي را كه شخصا تسليم نـه نموده اند قبض كنند همچنان نمي توانند قيمت را تاجيل و يا مبلغ آنرا تنزيل بدهند ولي ميتواند پيشنـهاداتي را كه بنام آمرين شان واقع شده باشد بنام ايشان قبولي و تدابيري را كه براي حفظ منافع آمرين شان باشد اتخاذ كنند.

فصل دهم
مامورين فروش
ماده 98 ـ اشخاصيكه درون تجارتخانـه ها مجاز بفروش اموال عمده و پرچون باشد مامورين فروش ناميده ميشوند. مامورين فروش حق دارند قيمت اموالي را كه درون داخل شعبه فروش ميفروشند مطالبه و اخذ نمايند درون صورتيكه صلاحيت اخذ قيمت بـه (كسه) داده نشده باشد مامورين فروش که تا تصديقنامـه و اجازه رسمي بـه امضاي آمرين و صاحبان تجارتخانـه نداشته باشند نميتوانند درون خارج تجارتخانـه مطالبه و يا اخذ قيمت اموال را بنمايند.

فصل يازدهم
دلالي
ماده 99 ـ اشخاصيكه بالمقاوله اجير خاص هيچ يك از طرفين نبوده و در عقد مقاولات مروجه تجارتي فقط بالمقابل اجرت بين عاقدين وساطت و باين صورت تسهيل عقد معاملات تجاريه را براي خود پيشـه اتخاذ نمايد دلال ناميده ميشود دلالها داراي حقوق مندرجه اين فصل و تكاليف آن ميباشد.
ماده 100 ـ بجز درون صورتيكه عاقدين از ترتيب سته صرف نظر كنند و يا نظر بـه جنس امتعه بنا بر عرف محلي لزوم ترتيب آن محسوس نشود دلال مجبور هست كه بعد از اجراي معامله بدون معطلي سته هاي سند) را حاوي اسامي و شـهرت كامله عاقدين موضوع و شرايط مقاوله نوع و مقدار قيمت و زمان تسليم امتعه موضوع مقاوله را بامضاء خود بطرفين اعطا كند.
ماده 101ـ درباره معاملاتيكه اجراي آن فورا مشروط نباشد بايد سته بـه امضاء طرفين عاقدين رسانيده شده وسته امضاء شده يكي از طرفين بطرف مقابل اعطاء شود درون حاليكه يكي از طرفين از قبول و يا امضاي سته استنكاف ورزد دلال فورا بطرف مقابل واقعه را ابلاغ خواهد نمود.
ماده 102ـ دلال درباره صحت امضاي طرفين كه درون اوراق معامله كه توسط او واقع شده و همچنان از صحت امضاي ظهر نويس اخير كه درون هر نوع سندات محرر بامر باشد مسئول است.
ماده 103 ـ دلالي كه معامله بواسطه او اجرا ميشود اگر سته را طوري ترتيب كند كه معرفي يكطرف بـه طرف مقابل بـه آتيه موقوف گذاشته شده باشد درين صورت اگر طرف مقابل سته را قبول كند و بعدا طرف معلوم گرديد و اعتراضات جديد هم واقع نشده باشد طرفي كه سته را قبول نموده هست بعقد واقعي يابند ميگردد مدتيكه براي معلوم شدن طرف مجهول لازم هست از روي عرف محلي و اگر چنين عرف وجود نداشته باشد مطابق ايجاب حال تعيين ميگردد.
اگر طرف مجهول درون مدت معينـه معلوم نشود و يا معلوم شود بر عليه او اعتراضات جديد بعمل آيد طرفي كه سته را قبول نموده هست حق دارد اجراي معامله را از شخص دلال طلب و بر عليه او دعوي كند. معهذا اگر درون اثر مراجعه دلال فورا از حق مذكور درون اجراي معامله استفاده نميكند بعد از آن دعوي او مسموع نيست. درون صورتيكه دلال آن معامله را بالذات خودش ايفاء نموده باشد حقوقيكه از رهگذر عقد معامله عايد بطرف ديگر هست بخودش منتقل ميشود.
ماده 104 ـ دلال مجبور هست نمونـه هر يك از امتعه را كه مطابق نمونـه ذريعه او فروخته ميشود که تا وقتي نزد خود محافظه نمايد كه معامله ختم گردد.
اگر طرفين از محافظت نمونـه صراحتا صرف نظر كنند و يا نظر بـه جنس امتعه بنابر عرف محلي لزوم حس نشود دلال ميتواند از محافظه نمونـه مودوعه صرف نظركند دلال براي اينكه بالاخره اتمام حجت نموده بتواند بايد نمونـه مورد معامله را نشاني نمايد.
ماده 105 ـ دلال براي قبول قيمت و يا جنس كه درون مقاوله تصريح شده هست صلاحيت ندارد.
ماده 106 ـ دلال مكلف هست مانند يك تاجر مدبر و راستكار حركت نمايد.
نسبت بـه خساراتيكه از غفلت او نشئت كند نزد هر يكي از طرفين مسئول ميباشد.
ماده 107 ـ طرفداري دلال از يك جانب باندازه كه مخل بيطرفي شود و يا انتفاع از جانب ديگر با سوء نيت حق مطالبه اجرت و مصارف دلالي را ساقط ميسازد.
ماده 108 ـ دلال متعاقب انعقاد معامله و يا اگر عقد مقيد بر كدام شرط بوده و متعاقب تحقق شرط سته آن معامله راتسليم نموده باشد حق طلب اجرت خود را دارد. اين حق او از روز عقد معامله که تا يكسال اعتبار دارد اگر معامله منعقد نشود و يا شرط معلقه تحقق نـه نمايد دلال نمي تواند از تشبثاتي كه درون آن باره نموده هست اجرت طلب كند.
ماده 109ـ اندازه اجرت دلالي از روي مقاولات و مقررات ودر صورت عدم آن نظر بعرف محلي تعيين ميگردد.
ماده 110ـ اگر تاديه مصارف معقول از طرف دلال مشروط بـه نتيجه معامله نباشد دلال حق مطالبه آنرا دارد.
ماده 111 ـ اگر طرفين راجع باجرت مقاوله ننموده باشند و بر طرفين مقررات هم معين نباشد كه اجرت را كدام يك متحمل شود از روي عرف محلي فيصله مي شود درون صورت فقدان چنين عرف لازم هست طرفين بطور مناصفه بـه پردازند.
ماده 112 ـ دلال مجبور هست معاملاتيرا كه بوساطت او اجرا ميشود هر روزه بترتيب تاريخ و هدايت ماده (100) درج روزنامچه كند هر معامله كه درج ميگردد هر روزه از طرف دلال امضاء مي شود. احكام مواديكه راجع بطرز درج كردن و محافظه روزنامچه تجاريه هست درباره روزنامچه دلال نيز جاري هست راجع بمعامله كه دلال درون آن توسط نموده باشد مجبور هست هر وقت كه طرفين تقاضا كنند نقل روزنامچه خود را كه حاوي معامله مذكوره باشد بامضاي خود بايشان بدهد.
ماده 113ـ محكمـه براي اثبات خصوصيات دعوي ميتواند نقل يا اصل سته و اوراق مثبته ديگر و روزنامچه دلال را مطالبه كند.
ماده 114ـ دلاليكه راجع بـه طرز درج و محافظه روزنامچه خود مخالف احكام قانون حركت كند بـه جزاي نقدي محكوم ميشود.
ماده 115 ـ درباره اشخاصيكه بين تجار كوچك دلالي ميكنند احكام عايد بسته و روزنامچه كه درين فصل مذكور هست تطبيق نميشود.

شركتهاي تجارتي
فصل اول
احكام عمومي
ماده 116 ـ شركت هاي تجارتي عبارت از اشتراك اشخاص هست كه بـه مقصد اجراي معاملات تجاريه درون موضوع واحد يا متعدد بـه وجود مي آيد.
ماده 117 ـ شركت هاي تجارتي بـه انواع ذيل است:
الف ـ شركت تضامني (كولكتيف)
ب ـ شركت تضامني (كومانديت)
ج ـ شرك محدود المسئوليت (ليميتد)
د ـ شركت سهامي (انونيم)
هـ ـ شركت تعاوني (كوپراتيف)
ماده 118 ـ شركتهاي تجارتي داراي شخصيت حقوقيه ميباشند. بنابرين ميتوانند درون تحت عناوين خود بـه عقد مقاولات و اجراي معاملات پرداخته صفت داين و مديون را اكتساب نمايند و نيز ميتوانند باين صفت درون محاكم اثبات وجود كنند و اموال منقول و غير منقول را تصرف نمايند.
ماده 119ـ مواديكه درون شركتهاي تجارتي سرمايه شناخته ميشود قرار ذيل است:
الف ـ اموال منقول مادي مانند نفوذ اشياء حيوانات.
ب ـ اموال منقول غير مادي از قبيل امتياز ـ حق اختراع ـ اجازه نامـه هاي مارك(تجارتي ـ صنعتي).
ج ـ هر گونـه اموال غير منقول
د ـ منافع و حق استعمال اموال غير منقول و منقول
هـ ـ سعي و عمل
و ـ اعتبار تجارتي
زـ تجارت خانـه
ماده 120ـ تاسيسات حق كرايه اسم و عنوان ـ حق اختراع ـ مارك تجارتي و غيره از قبيل رسم و مودل هائيكه براي اجراي صنعت تجارتي خدمت مي كند از عناصر تجارت خانـه محسوب است.
ماده 121ـ هر شريك بموجب تعهديكه راجع بتاديه سرمايه بشركت نموده درون مقابل شركت مديون و مسئول هست لذا شريكي كه سرمايه متعهدة خود را بشركت درون موعد معينـه نـه پردازد مسئول جبران ضرر و جبران خساره ايست كه ازين رهگذر بشركت عايد ميگردد.
ماده 122ـ سرمايه كه درون اداي آن تاخير واقع شده اگر از قبيل سرمايه نقدي باشد بر علاوه جبران خساره عايده كه درون ماده 121 ذكر شده از روز لازم التاديه بودن آن تاجر بـه تاديه تكت پولي قانوني مجبور است.
ماده 123 ـ اگر شريكي عوض سرمايه كه بشركت تعهد كرده هست طلباتي را كه بالاي اشخاص دارد بشركت حواله نمايد که تا تحصيل طلبات از طرف شركت بري الذمـه شده نمي تواند. اگر طلبات مذكور موجل باشد درون حاليكه بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد بعد از بسر رسيدن موعد و اگر معجل باشد از تاريخ تاسيس شركت الي مدت يكماه بايد تحصيل شود اگر درون ظرف يكماه تحصيل نميگردد هر قدر روزيكه اضافه از آن بگذرد مجبور بـه تاديه تكت پولي هست اگر يك قسمت طلبات تحصيل شده باشد راجع بـه قسمت متباقي همين حكم مدار اعتبار است.
ماده 124 ـ قيمت اشيائيكه بـه صورت سرمايه آورده مي شود درون مقاوله بايد تعين شود اگر تعيين نشده باشد قيمتي كه درون روز اشياء درون بازار يا بورس جاري هست معتبر خواهد بود و در صورتيكه اشيادر بورس و بازار قيمت جاريه نداشته باشد قيمتي كه از طرف اهل خبره تعيين ميگردد نزد جانبين معتبر شمرده ميشود.
ماده 125 ـ ملكيت امواليكه بـه صورت سرمايه آورده مي شود اگر خلاف آن درون مقاوله حكمي موجود نباشد عايد بشركت است.
ماده 126 ـ راجع بـه ادعاي جبران ضرر و خساره تكت پولي كه درون مواد (121 ـ 122 ـ 123) بيان شده اطلاع قبلي بجانب مقابل ضروري نيست اين مدعيات مانع حق فسخ شركاء كه درون ماده (175) مقرر شده نمي باشد.
ماده 127 ـ هر شريك موظف هست كه درون اثناي رسيدگي بامور شركت مثل امور شخصي خود با نـهايت حسن نيت و دقت و بصيرت رفتار نمايد.
ماده 128 ـ هيچ يكي از شركاء بـه نسبت كار خود از شركت حق طلب اجرت را ندارد. ولي اگر درون مقاوله اخذ اجرت مقرر شده باشد مانعي نخواهد داشت كه اجرت بگيرد.
ماده 129 ـ هر شريك مسئول و ضامن ضرري هست كه بحيله ـ خدعه ـ و تجاوز از صلاحيت و يا اهمال وظيفه خويش بشركت وارد نموده باشد و اين ضرر را نمي توان با منافعيكه شريك مذكور درون امور ديگر بشركت تامين نموده باشد مجرا نمود.
ماده 130 ـ اجرتي كه بـه مامورين و مستخدمين شركت درون مقابل خدمت ايشان پرداخته ميشود اگر تاديه آن قسماً و يا تماماً بصورت اشتراك درون نفع مقرر شده باشد اين وضعيت بايشان صفت شريك را نمي بخشد.
ماده 131 ـ اگر صورت تقسيم نفع و ضرر درون مقاوله شركت تصريح نگرديده باشد نفع و ضرر هر شريك بـه تناسب حصة سرمايه تقسيم ميشود.
ماده 132 ـ اگر درون مقاوله تنـها صورت تقسيم نفع تعيين و از طرز تقسيم ضرر بحث نشده باشد ضرر هم مانند نفع تقسيم ميشود اگر از تقسيم ضرر بحث شده صورت تقسيم نفع مسكوت عنـه گذاشته شده باشد نفع هم مانند ضرر تقسيم ميشود.
ماده 133 ـ اگر درون مقاوله شركت نفع شركت تنـها بيكي و يا چندي از شركاء درون ضرر شركت درج باشد شرط مذكور كان لم يكن هست درين حال صورت تقسيم مجهول شمرده شده نفع و ضرر بموجب ماده (131) درون بين شركاءتقسيم ميگردد. تنـها راجع بـه شر يكي كه مساعي خود را بحيث سرمايه بشركت آورده و عدم اشتراك آن بضرر شركت درون مقاوله شركت مشروط باشد اين شرط معتبر است.
ماده 134ـ اگر يك شركت از اختتام موعد معينـه خود زيادتر دوام كند چنان اعتبار داده ميشود كه دوام آن براي يك مدت غير معين تمديد شده است.

فصل دوم
شركت هاي تضامني
حصه اول
ماده 135 ـ شركت تضامني شركتي هست كه درون تحت عنوان معين براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل ميشود. اگر دارائي شركت براي تاديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركاء مسئول پرداخت تمام قروض شركت است.
ماده 136 ـ شركت هاي تضامني بايد داراي قرارداد تحريري باشند.
ماده 137 ـ درون قرارداد شركت هاي تضامني فقرات ذيل درج مي شود.
1ـ تاريخ قرارداد.
2ـ اسم ـ شـهرت ـ اقامتگاه و ديگر اوصاف مميزه شركاء اگر شركت ديگري بشركت داخل شده باشد عنوان شركت مذكور.
3ـ مركز تجارت شركت
4ـ تضامني بودن شركت
5ـ عنوان شركت
6 ـ اسامي شركائيكه بنام شركت حايز صلاحيت امضاء ميباشند با تصريح اينكه منفرداً و يا مشتركاً صلاحيت امضا را دارند.
7ـ موضوع شركت
8ـ حصه سرمايه را كه هر شريك تعهد كرده و قيمت هاي تخميني قسمت سرمايه غير نقدي با صورت تعيين قيمت آن.
9ـ حصه اشتراك هر شريك درون نفع و ضرر.
10ـ تاريخ تاسيس و ختم شركت علاوه ازين شركاء ميتوانند فقرات ديگري را كه مفيد بدانند هم درون قرارداد درج كنند.
ماده 138ـ اشخاصيكه شركت تضامني را تشكيل ميدهند مجبور اند كه يك نقل قرارداد شركت را از روز تشكيل شركت که تا يكماه درون محليكه مركز شركت واقع هست به دايره ثبت تجارت ثبت و اعلان كنند.
ماده 139ـ شركت تضامني اگر خارج از حوزه محكمـه ثبت تجارت خود شعبه تاسيس كند بايد خصوصيات قرار داد خود را درون دايره ثبت محل تاسيس شعبه نيز بـه ثبت برساند.
ماده 140 ـ اگر درون يك شركت تضامني بعد از ثبت و اعلان تبدلاتي درون عنوان و اقامتگاه و يا موضوع توليد شود و يا شركائيكه صلاحيت امضاء دارند تغيير نمايند و يا بعضي از شركاء از شركت خارج يا بعض شركاي ديگري داخل شوند و يا سرمايه شركت تزئيد و يا تنقيص شود و يا قبل از انقضاي مدت معينـه قرارداد شركت منحل و يا بعد از انقضاي مدت تمديد گردد و يا با شركت ديگري ملحق شود راجع بـه اين خصوصيات از طرف شركت يك بيان نامـه كه بامضاي تمام شركاء رسيده باشد ترتيب و با اسناديكه مثبت اين تعديلات هست بعد از تصديق محكمـه مربوطه ثبت و اعلان ميشود.
ماده 141 ـ خصوصياتيكه بـه موجب مواد (138 ـ 139 ـ و 140) ثبت و اعلان آنـها مقتضي هست اگر از طرف شركاء ثبت و اعلان نشده باشد اين خصوصيات را نمي توان بر عليه اشخاص ثالث استعمال نمود قبل از ثبت و اعلان اگر بنام شركت بـه معاملات مبادرت ورزيده شده باشد شركت بمقابل اشخاص ثالث مسئول هست در صورتيكه مراتب ثبت و اعلان شركت از طرف شركاء اجرا نگرديده باشد و شركاء از وجود شركت انكار ورزند اشخاص ثالث ميتوانند كه با هر نوع بينـه و قرائن وجود شركت را اثبات كنند.
ماده 142 ـ اگر ثبت و اعلان يك شركت تضامني درون ظرف مدتيكه درون ماده 138 ذكر شده اجرا نگرديده و بعداً هم ثبت نشده باشد هر يكي از شركاء حق دارد انحلال شركت را از محكمـه مربوطه مطالبه كند شريك طالب انحلال بايست اولا توسط شعبه ثبت كيفيت را بشركاء اخبار نمايد درون حاليكه محكمـه بـه انحلال شركت قرار دهد حكم انحلال درباره شريك طالب انحلال از تاريخ اعلان جريان مي يابد اگر شركت بدين سبب منحل ميگردد که تا ختم ثبت و اعلان انحلال معاملاتيكه بنام شركت اجراء ميگردد بحقوق اشخاص ثالث خلل وارد نمي سازد.

حصه دوم
مناسبات بين شركاء
ماده 143 ـ درون مناسبات بين شركاء شركت تضامني مقررات مقاوله معتبر است.
و درون خصوصياتيكه صراحتاً ويا ضمناً درون قرار داد مندرج نباشد احكام اين فصل تطيبق ميگردد.
ماده 144 ـ اداره شركت را بموجب قرارداد و اگر درون قرارداد صراحتي موجود نباشد بموجب اكثريت آراي شركاء ميتوان بيكي و يا چندي و يا تمام شركا و يا خارج شركت بـه شخصي و يا اشخاص متعدد تفويض نمود اگر حق اداره مطابق مقررات فوق بكسي داده نشده باشد براي اداره شركت هر يكي از شركاء صلاحيت دار شمرده ميشود.
ماده 145 ـ وقتيكه صلاحيت اداره مدير بموجب قرارداد شركت تعيين شود شركاء نميتوانند آنرا محدود و يا مدير را عزل كنند. اگر اسباب محققه موجود شود درون اثر خواهش يكي از شركاء با قرار محكمـه صلاحيت اداره ، تحديد و يا مدير عزل شده ميتواند مقصد از اسباب محققه اهمال و غفلت بزرگ مدير درون ايفاي وظيفه و يا عدم اقتدار درون امور اداره است.
ماده 146 ـ مديريكه بموجب تصويب بعد از تحرير قرارداد تعيين شده باشد با اكثريت آراء شركا عزل شده ميتوند اگر براي عزل آن اكثريت آراء شركاء حاصل نشود هر شريك حق دارد بـه محكمـه مراجعه و با اسباب محققه عزل آنرا مطالبه كند.
ماده 147 ـ اگر اداره امور شركت بـه تمام و يا چندي از شركاء تفويض شده باشد هر يكي از ايشان منفرداً باداره امور شركت مجاز هست اگر بعضي از شركائيكه مكلف باداره شركت ميباشند راجع باجراي كدام معامله مخالفت كنند شركاء ديگر كه حق اداره شركت را حايز ميباشند ميتوانند با اكثريت آراء معامله مذكور را اجرا كنند اگر درون مقاوله شركت مصرح باشد كه قرار شركائيكه بـه اداره شركت مكلف هستند بايد بالاتفاق باشد باستثناي احواليكه درون تاخير آن خطر ملحوظ هست در هر امر اتفاق آراء لازم هست در حاليكه بين مديران اتفاق آراء حاصل نشود كيفيت بـه هيئت عمومي شركاء تقديم و تصويبيكه هيئت عمومي ميدهد معتبر ميباشد.
ماده 148ـ اموريكه باداره شركت مربوط هست عبارت از امور و معاملات عادي ميباشد كه اجراي آن براي مقصد و موضوع شركت مقتضي هست مدير درون صورتيكه براي شركت فايده ملاحظه كند درون مصالحه و حكميت هم مجاز ميباشد مگر معاملات مـهم امثال اعانـه بيع و انتقال اموال غير منقول و ضمانت كه خارج از معاملات عادي هست به اتفاع شركاء اجراء ميگردد.
ماده 149 ـ اگر يك شريك از شركت استقراض نموده و يا مبلغي را بنام شركت تحصيل كرده باشد (در صورتيكه بر خلاف آن قرارداد موجود نباشد) و در زمان مناسب تاديه و تسليم ننمايند علاوه از تاديه اصل پول مجبور بـه اعطاي تكت پولي ايام معطلي نيز ميباشد.
ماده 150 ـ هيچ يكي از شركاء نميتواند بدون موافقه شركاء ديگر حصه خود را بـه شخص خارج شركت قسماً و ياكليتاً منتقل سازد درون صورت انتقال درون مقابل شركاء و اشخاص ثالث تاثيري ندارد و مسئوليت ناشيه از اين عمل تنـها بـه نقل دهنده راجعست.
ماده 151 ـ شريكي كه درون اداره شركت مامور باشد بدون رضا و موافقت شركاي ديگر نميتواند شخص ديگري را بصفت شريك درون شركت داخل و يا عوض خود درون اداره منصوب نمايند.
ماده 152 ـ اگر درون قرارداد تشكيل شركت براي سرمايه تاديه شده شرط تاديه تكت پولي موجود باشد اين شرط معتبر است.
ماده 153ـ مدت شركت تاحيات شركاء معتبر شمرده ميشود. مگر اينكه درون قرارداد طور ديگري تعيين گرديده باشد معهذا شركتي كه مدت آن غير معين هست اگر نظر بماهيت كاريكه موضوع اشتغال آنرا تشكيل ميدهد مدت دوام آن قابل تحديد باشد شركت مذكور که تا انجام آن كار معتبر شمرده ميشود.
ماده 154 ـ يك شريك اگر مدير هم نباشد حق دارد كه از جريان امور شركت و وضعيت مالي آن معلومات بگيرد. قرارداديكه اين حق را ساقط نمايد معتبر نيست.
ماده 155ـ تصويبات راجع بـه تبديل و تعديل قرارداد بـه اتفاق آرا شركاء و در تصويب باقي امور اكثريت آراي شركاء معتبر هست مگر اينكه درون قرار داد طور ديگر مقرر شده باشد.
ماده 156 ـ مدير درون انتهاي سنـه حسابيه شركت باساس بيلانس حسابات نفع و ضرر را ترتيب و مطابق آن حصه هر شريك را تعيين مينمايد.
ماده 157ـ يك شريك را نمي توان بدون اتفاق شركاء بـه اكمال حصه ئيكه از تناقص سرمايه باو تعلق ميگيرد مجبور نمود ولي اگر درون قرار داد طور ديگري مقرر نشده باشد مقدار تناقص سرمايه شركاء از مفاد سال هاي آتيه تكميل شده ميتواند.
ماده 158 ـ شريك نميتواند معامله جداگانـه را از نوع معامله تجاريه شركتي كه عضو آنست (بدون موافقه شركاء) بحساب خود و يا ديگري اجرا كند. بهمين صورت درون شركت ديگريكه بـه عين همان معامله تجارتي مشغول باشد بصفت عضو مسئول نيز داخل شده نميتواند. اگر شركاي يك شركت جديد التاسيس مطلع شوند كه يكي از شركاء درون حين داخل شدن بشركت بحيث عضو مسئول دريك شركت ديگر شامل هست در اينحال اگر شركاء صراحتاً راجع بـه قطع رابطه عضويت او از شركت ديگر تصويبي نكنند چنان محسوب ميشود كه اشتراك او درون شركت ديگر مورد قبول واقع شده است.
ماده 159ـ اگر يك شريك مخالف حكم ماده (158) حركت كند شركت ميتواند كه از شريك مذكور طلب خسارت كند و يا درون عوض خسارات معاملاتي را كه شريك مذكور بنام خود و يا اشخاص ثالث اجرا كرده هست بنام شركت حساب كند. ترجيح يكي ازين دو مطالب موقوف بر فيصله شركاء است. اگر شركاء بعد از حصول اطلاع از شركت شريك بشركت ديگري و يا انجام معاملات او بعد از مرور ششماه اعتراض ننمايند حق اعتراض شان ساقط ميشود. استفاده از حق فوق مانع حق مطالبه نسبت بـه انحلال شركت نميشود.

حصه سوم
مناسبات شركاء با اشخاص ثالث
ماده 160 ـ شركت تضامني درون مقابل اشخاص ثالث از تاريخ ثبت و اعلان موجود شمرده ميشود.
ماده 161ـ حق تمثيل شركت بمقابل شركاء و اشخاص ثالث متعلق باشخاصي هست كه واجد صلاحيت اداره ميباشند. مگر اينكه درون قرار داديكه ثبت و اعلان گرديده بر خلاف آن شده باشند.
ماده 162ـ شخصيكه صلاحيت تمثيل شركت را داشته باشد ميتواند بنام شركت هرگونـه معاملات حقوقيه را اجرا و بنام شركت امضاء نمايد هر شرطيكه اين حق را تحديد نمايد درباره اشخاص ثالث (صاحب حسن نيت) معتبر نيست.لكين اگر درون قرارداد شركت كه ثبت و اعلان گرديده هست اعتبار امضاي شركاي متعدد بنام شركت شرط گذاشته شده باشد اين شرط معتبر است.
ماده 163 ـ درون معاملاتيكه از طرف مديران بنام شركت بعمل آمده باشد شركت صفت دائن و مديون را اكتساب مينمايند. اين معاملات بنام شركت چه صراحتاً واقع شده باشد چه ضمناً فرق ندارد.
ماده 164 ـ شركاء از ديون و تعهدات شركت جمعاً و با تمام دارائي خود مسئول اند كه مخالف اين اساس باشد (بمقابل اشخاص ثالث) معتبر نيست.
ماده 165 ـ بـه نسبت دين و تعهدات شركت اقامـه دعوي اولاً بر عليه خود شركت ميشود اگر شركت منحل گرديده و يا از تعقيبات قانونيكه بر عليه شركت اجراء شده باشد كدام ثمره حاصل نشود بر عليه شركاء هم اقامـه دعوي ميشود درون عين حال دائن ميتواند ذريعه محكمـه ادعاي تحت مراقبت گرفتن اموال شخص شركاء را بنمايد.
ماده 166 ـ فيصله كه از محكمـه خاص بر عليه شركت صادر شود درباره شركاء تطبيق نخواهد شد.
ماده 167 ـ درون صورت تصفيه و يا افلاس شركت تضامني دائنين شركت درون اخذ حقوق خود از دائنين شخصي شركاء مقدم ميباشند.
ماده 168 ـ افلاس شركت موجب افلاس شركاء محسوب نميشود ليكن درون صورتيكه دارائي شركت مفلس طلبات دائنين شركت را كفايت نكند دائنين ميتوانند باقي طلبات خود را از شركاء مطالبه كنند و اگر دارائي شركاء نيز طلبات دائنين را كفايت نكند محكمـه ميتواند حكم بر افلاس شركاء صادر نمايد. درون بين دائنين شخصي كسانيكه قانوناً حق ترجيحي دارند درون استفاده از دارائي شركاء هم مقدم ميباشند.
ماده 169 ـ شركاء از بابت سرمايه خود نميتوانند از دارائي شركت مفلس استفاده كنند ولي ميتوانند طلبات ديگر خود را مثل دائنين شركت مطالبه نمايند.
ماده 170 ـ شخص مديون شركت نميتواند دين خود را با طلبي كه بالاي يكي از شركاء دارد مجرا كند. همچنين يكي از شركاء هم نميتواند كه دين خود را كه درون نزد شركت دارد با طلبي كه درون نزد مديون شركت دار هست مجرا نمايد ليكن دائن شركت اگر بموجب مواد (165 ـ 168) از شركت باستحصال طلب موفق نگردد و به شركاء مراجعت كند شريكي كه طرف مطالبه دائن واقع ميشود اگر از دائن مذكور طلبي داشته باشد ممكن هست دين او درون مقابل شركت بـه مديونينش درون برابر شريك محسوب و مجرا شود.

حصه چهارم
راجع بـه انحلال ـ تجزيه ـ اخراج
شركاء و الحاق بشركت ديگر
ماده 171 ـ شركت تضامني بصورت هاي ذيل منحل ميشود:
1ـ با ختم مدت شركت.
2ـ باتفاق شركاء (در صورتيكه درون قرارداد باكثريت آراء تصريح نشده باشد).
3ـ درون صورت اعلان افلاس از طرف محكمـه و يا توافق دائنين و شركاء درون افلاس.
4ـ بموجب قرار محمكه مبني بر اسباب محققه و مـهمـه كه از طرف يك و يا چند نفر شركاء ادعاء شده باشد.
5ـ با انجام يافتن موضوع شركت.
6ـ با اعلام انحلال شركت از طرف يكي از شركاء مستند بصلاحيت معين كه درون مقاوله شركت مندرج باشد.
7ـ درون شركتهائيكه مدت آن غير معين هست با اعلام انحلال شركت از طرف يكي از شركاء.
8ـ درون صورت ضياع دو ثلث سرمايه شركت (در حاليكه از طرف شركاء بـه اكمال سرمايه و يا اكتفاء بسرمايه متباقيه تصميم اتخاذ نشود).
9 ـ الحاق بشركت ديگر.
ماده 172ـ بعد از انحلال شركت مديران نميتوانند بنام و حساب شركت منحل شده اجراي معامله كنند اگر اجرا كنند مسئوليت متولده از آن بطور غير محدود بمديران شركت راجع ميشود که تا زمانيكه كيفيت انحلال اصولا ثبت و اعلان نشود مسئوليت كافه شركاء درون مقابل اشخاص ثالث باقي است.
ماده 173ـ اگر درون قرارداد شركت شرطي باشد كه يك يا چند علل موجب انحلال را بي اثر بداند معتبر هست ولي اگر بدون تعيين بطور مطلق علل و اسباب انحلال را بي اثر دانسته باشد اعتبار ندارد.
ماده 174ـ درون شركتهاي كه براي مدت غير معينـه تاسيس شده باشد هر شريك ميتواند كه اقلا ششماه قبل از ختم سال معامله شركاء را بذريعه اطلاعيه كه توسط شعبه ثبت صادر ميشود اطلاع داده و شركت را منحل كند.
ماده 175 ـ درون شركتهائيكه مدت آنـها معين يا غير معين باشد مطابق خواهش يك شريك بواسطه اسباب محققه محكمـه ميتواند بـه انحلال شركت قرار دهد.
اسباب محققه كه موجب انحلال شركت ميگردد قرار ذيل است:
1ـ عدم امكان وصول بـه مقصد شركت بنابر پيش آمدن بعضي علل.
2ـ خيانت يك شريك چه درون امور اداره و چه درون تنظيم حسابات.
3ـ عدم ايفاي وظايف اصلي كه بيك شريك تفويض شده است.
4ـ سؤ استعمال عنوان و يا اموال شركت از طرف يك شريك براي منافع شخصي
5ـ عدم قابليت و اهليت يك شريك درون اثر مرض دائمي و يا علل ديگري درون اجراي امور شركت.
ماده 176 ـ براي اينكه تقاضاي انحلال بـه نسبت عدم ايفاي تعهد تاديه سرمايه مسموع شده بتواند لازم هست بشريكي كه اين وظيفه را ايفا نكرده قبلا اخطار فرستاده شده باشد.
ماده 177 ـ شركتي كه مدت آن معين و يا با حيات يك شريك محدود باشد بعد از فوت شريك و يا انقضاء مدت معين درون صورتيكه معاملات ادامـه يافته باشد براي مدت غير معيني متشكل محسوب ميشود.
ماده 178ـ اگر درون مقاوله مندرج باشد كه درون صورت وفات ياافلاس و يا محجوريت يكي از شركاء شركت منحل شمرده ميشود وارث متوفي و ياقايم مقام قانوني دارائي مفلس و يا وكيل قانوني محجور بلا تاخير بايد واقعه را بشركاء تبليغ كند اگر تاخير كارها خطري موجود باشد متصديان قانوني امور شركت که تا وقتيكه شركاء متفقا تصويب اتخاذ مي نمايند با اداره امور شركت ادامـه دهند. بهمين صورت هم هر يك از شركاء مجبور اند اموري را كه بـه آنـها سپرده شده موقتا اجرا نمايند درين صورت که تا مدتيكه اداره موقتي دوام كند شركت موجود شمرده ميشود.
ماده 179 ـ درون صورت وفات يك شريك اگر راجع بـه دوام شركت با ورثه متوفي درون قرارداد صراحت نباشد شركاء ميتواند باتفاق ورثه متوفي ادامـه كارشركت را تصويب كنند اگر ورثه از اشتراك آن صرف نظر نمايند ديگر شركاء ميتوانند سرمايه و حقوق آنـها را پرداخته بادامـه شركت بـه پردازند.
ماده 180ـ درون صورت وفات يك شريك اگر دوام شركت بين وارثين متوفي و ساير شركاء درون قرارداد تصريح شده باشد ورثه بدوام و عدم دوام خود بـه صفت شريك تضامني درون شركت مختارند و اگر اشتراك خود را بشركت قبول كنند شركاء ديگر بـه قبول آن مجبور اند ليكن اگر ورثه متوفي بودن خود را بصفت شريك تضامني درون شركت موافقه ننمايند ميتوانند خواهش نمايند که تا باندازه سرمايه و حقوق مورث خود بصفت شريك محدود المسئوليت قبول شوند درون قبول ورود اين خواهش شركاء ديگر آزاد هستند.
ماده 181ـ ورثه متوفي مجبورند درون ظرف يكماه از تاريخ وفات شمول و عدم شمول خود را بـه صفت شريك تضامني درون شركت اظهار نمايند درون ظرف مدت مذكور ورثه بصفت شريك محدود المسئوليت درون شركت شناخته ميشود اگر بعد از ختم اين مدت ورثه بصفت شريك محدود المسئوليت شامل نشده باشند بـه صفت شريك شناخته ميشوند نسبت بـه ورثه صغار متوفي چه درون قرارداد مقرر شده باشد يا نباشند بصفت شريك تضامني شناخته نمي شود ولي درون صورت مطالبه ولي و يا وصي صغير اگر درون ديگر شركاء قبول كنند بصفت شريك محدود المسئوليت شامل ميشوند.
ماده 182ـ درون حال محجوريت يكي از شركاء هم احكام مواد (179 الي 181) تطبيق ميشود.
ماده 183ـ درون حال افلاس يكي از شركاء (در صورتيكه درون قرارداد شركت بديگر صورت مقرر نشده باشد) شريك مفلس از شركت اخراج ميگردد و درين صورت راجع بحقوق مفلس يا وكيل قانوني او تسويه ميشود.
ماده 184ـ اگر بـه نسبت علليكه متعلق بـه شخص يك شريك باشد انحلال شركت تقاضا شده باشد درون اثر خواهش شركاء ديگر محكمـه ميتواند بعد از تدقيق باخراج شريك مذكور و دوام شركت قرار خود را صادر نمايد.
ماده 185 ـ اگر يكي از شركاء انحلال شركتي را كه مدت آن غير معين هست تقاضا نمايد شركاي ديگر ميتوانند انحلال را قبول نكرده آن شريك را اخراج و شركت را بين خود ادامـه بدهند.
ماده 186 ـ درون شركت هائيكه مدت آن معين هست اگر يك شريك باستناد حقوقيكه بموجب ماده (175) دارد انحلال شركت را بـه توسط دايره ثبت بشركاء اعلام كند احكام ماده (179) درين مورد نيز تطبيق ميشود.
ماده 187 ـ اگر شركت متشكل از دو نفر باشد و يكنفر اخراج گردد محكمـه ميتواند بموجب خواهش شريك باقيمانده مستند باسباب موجبه بدون حكم انحلال و يا تصفيه تمام دارائي و ديون شركت را بشريك باقيمانده تخصيص بدهد درين صورت درباره شريكي كه خارج شده احكام ماده (190) تطبيق ميگردد.
ماده 188ـ اگر درون يك شركتي كه مركب از دو نفر باشد دائن شخصي يكي از شركاء حق انحلال را كه بموجب ماده (195) حايز هست استعمال كند و يايكي از شركاء افلاس نمايد شريك ديگر ميتواند درون حدود اجازه ماده (187) امور و معاملات شركت را بحساب خود ادامـه بدهد.
ماده 189ـ اگر انحلال شركت بنا بر سببي غير از افلاس باشد تمام شركاء مكلفند كه بموجب ماده (174) كيفيت انحلال شركت را ثبت و اعلان كنند. اين حكم درون صورت خارج شدن يك شريك از شركت هم معتبر هست اگر انحلال شركت و يا خروج شريك ناشي از وفات باشد مراسم مذكور از طرف تمام شركاء با اشتراك ورثه متوفي اجرا ميشود.
ماده 190 ـ حصه شريكي كه از شركت اخراج ميگردد و يا خود خارج ميشود اگر بر خلاف آن درون مقاوله صراحتي موجود نباشد از تاريخكه تقاضاي اخراج بعمل مي آيد از دارائي شركت تعيين ميشود.
ماده 191 ـ درون صورتيكه بموجب ماده (190) حصه شريكي معين شد وجه نقد تاديه ميگردد.
ماده 192ـ حصه شريكي كه اخراج ميگردد و يا خود طلب خروج ميكند اگر وقت تسويه درون قرارداد معين باشددر آنوقت و اگر معين نباشد درون وقت ترتيب اولين بيلانس كه بعد از خروج شريك بعمل مي آيد تصفيه ميگردد.
ماده 193 ـ شريكي كه اخراج ميگردد و يا خود خارج ميشود بحقوق و تكاليفي كه از معاملات قبل از خروج بوجود مي آيد اشتراك ميكند ولي نميتواند اجراي معاملاتي را كه قبلا بان تثبيت شده و شركاء با كمال آن تصويب كرده اند مانع شود اگر تصفيه امور فورا ممكن نباشددر اخير سنـه حسابيه ميتواند حسابات امور را كه درون ظرف سال ختم شده طلب كند همچنين ميتواند درباره وضعيت معاملات جاريه درون ختم سنـه حسابيه از شركا كسب معلومات نمايد.
ماده 194 ـ اخراج و يا خروج يك شريك از شركت درون مقابل اشخاص ثالث از تاريخ ثبت و اعلان معتبر هست وقبل از تاريخ ثبت و اعلان مسئوليت آن درون مقابل اشخاص ثالث باقي است.
ماده 195 ـ دائن شخصي يك شريك درون صورتيكه از اموال شخصي مديون استحصال حق نتواند ميتواند عند التصفيه حصه شريك مديون را بذريعه محكمـه تحت مراقبت گرفته و انحلال شركت را (مشروط بر اينكه ششماه قبل اخبار نموده باشد) با خير سنـه حسابيه تقاضا نمايد. قبل از آنكه درباره انحلال حكم صادر شود شركت و يا سائر شركاء ميتوانند حق دائن را ادا كرده حكم انحلال را ساقط بنمايد.
ماده 196 ـ اگر دائن شخصي يك شريك مطابق ماده (195) حق انحلال را استعمال بكند شركاء ديگر ميتوانند باخراج شريك مديون راجع بدوام شركت تصميم گرفته بدائن ابلاغ نمايند درون اين صورت شريك مديون درون اخير سال حسابيه از شركت اخراج ميشود.
ماده 197 ـ دو شركت و ياشركتهاي متعدد تضامني ميتوانند با يك ديگر ملحق و يك شركت جديد تضامني تشكيل كنند و يا بيك شركت تضامني موجود ملحق گردند.
ماده 198 ـ براي الحاق شركتهاي تضامني بايدتصاويب جداگانـه از طرف شركتهاي مربوطه بعمل آمده وثبت و اعلان گردد.
ماده 199 ـ هر يكي از شركتهاي ملحقه مجبور اند بيلانس خود را بصورت متحد الشكل ترتيب و اعلان كند و درعين حال ترتيبي را كه براي تاديه ديون اتخاذ مينمايند تصويب و يا بيلانس ضميمـه نمايند.
ماده 200ـ تصويبي كه راجع بـه الحاق بعمل مي آيد از تاريخ اعلان که تا سه ماه بعد نافذ ميگردد.
اگر شركت هاي ملحقه ديون خود را تاديه يا مبلغي را كه معادل ديون شان باشد بيك بانك معتبري توديع كنند و يا دائنين بالحاق شركتها راضي شوند لازم نيست كه مدت سه ماه انتظار كشيده شود. رسيديكه درون مقابل مبالغ معادل ديون از بانك اخذ ميشود نيز بايد ثبت و اعلان گردد. هر يكي از دائنين شركت هاي ملحقه درون ظرف سه ماه درون خصوص الحاق بـه محكمـه مربوطه اعتراض كرده ميتواند و تا زمانيكه از حق اعتراض صرف نظر نكنند و يا قرار محكمـه درباره دائن معترض كسب قطعيت ننمايد الحاق صورت نخواهد گرفت.
ماده 201ـ اگر درون ظرف مدتيكه درون ماده (200) تعيين شده هست اعتراض واقع نشود معامله الحاق كسب قطعيت مينمايد شركتي كه باقي ميماند و يا جديد تشكيل ميشود قايمقام شركت سابق بوده كافه حقوق و ديون بان انتقال مي يابد. اگر از الحاق شركتها شركت جديدي بوجود آمده باشد ثبت و اعلان آن ضروري است.

حصه پنجم
تصفيه شركتهاي تضامني
ماده 202 ـ اگر درون قرار داد شركت راجع بـه تصفيه صراحتي موجود نباشد تصفيه مطابق احكام اين قسمت بعمل مي آيد.
ماده 203ـ تصفيه يك شركت تضامني عايد بمامورين تصفيه هست كه صورت انتخابات آنـها درون مواد آتيه نشان داده شده است.
ماده 204ـ مامورين تصفيه ممكن هست قبلا از طرف شركاء انتخاب و در قرارداد شركت درج شود و يا بعدا با تصويب انتخاب شوند همينطور بعد از انحلال هم باتفاق نظر شركاء ميتوانند تعيين شوند درون غير آن تمام شركاء ميتوانند تعيين شوند درون غير آن تمام شركاء و يا وكيل قانوني ايشان مامور بـه تصفيه شمرده ميشوند درون صورت انحلال با مراجعه هر يكي از شركاء ممكن هست مامورين تصفيه از طرف محكمـه مربوطه تعيين شود.
ماده 205ـ مامورين تصفيه چه از طرف شركاء باشد و چه از طرف محكمـه ممكن هست از بين شركاء و يا از خارج انتخاب شوند.
ماده 206ـ تعدد مامورين تصفيه مجاز هست . اگر حسب مقاوله شركت يا با تصويبي كه بعدا بعمل آمده درون تصفيه منفردا مجاز نباشند لازم هست كه متفقا اقدام كنند اگر بـه اقدام انفرادي مجاز باشند لازم هست كيفيت ثبت و اعلان شود.
ماده 207ـ يك مامور تصفيه وظيفه خود را بمامور تصفيه ديگر و يا بـه شخص ثالث سپرده نمي تواند ولي براي ايفاي بعضي امور معاملات معينـه ميتوانند از بين خود يكي يا چندي را و يا يك شخص ثالث را صلاحيت بدهند.
ماده 208ـ درون شركتي كه معاملات آن درون حالت تصفيه مي باشد ابلاغ و مراجعات از طرف اشخاص ثالث بيكي از مامورين تصفيه كافي است. درون موارد يكه براي منافع شركت وقوع خطري متصور نباشد امور معاملاتي را كه يكي از مامورين تصفيه اجرا كند معتبر است.
ماده 209ـ شركت هاي تضامني بعد از انحلال هم الي ختم معاملات تصفيه براي امور تصفيه موجود شناخته ميشوند.
ماده 210ـ يك شركت تضامني كه درون حال تصفيه ميباشد بايد درون تمام اوراق و اسناديكه بنام شركت تنظيم ميگردد جمله (تصفيه شركت تضامني ....) علاوه شده و در ذيل مامور و يا مامورين صلاحيت دار تصفيه امضاء نمايند. درون غير آن مسئوليت بشركت متوجه نخواهد شد.
ماده 211ـ حق رجحان دائنين شركت تضامني باموال شركت بالمقابل دائنين شخصي شركاء بعد از انحلال شركت هم محفوظ است.
ماده 212ـ اگر دارائي شركت درون حالت تصفيه كافي براي تسويه ديون آن نباشد و موجبات افلاس موجود گردد محكمـه ميتواند درون چنين حالت حكم بافلاس صادر نمايد.
ماده 213ـ اگر مامورين تصفيه بموجب قرارداد شركت و يا تصويب شركاء قبل از انحلال از بين خود شركاء انتخاب شده باشند باتفاق آراء تمام شركاء عزل شده ميتوانند درون صورت عدم حصول اتفاق آراء باثر مراجعه و خواهش هر يكي از شركاء از طرف محكمـه بنابر علل قابل قبول عزل شده ميتوانند.
ماده 214ـ مامورين تصفيه كه بعد از انحلال از بين شركاء انتخاب گرديده باشند بـه اتفاق شركاي ديگر معزول شده ميتوانند درون صورت عدم حصول اتفاق آراء باثر مراجعه و خواهش هر يكي از شركاء باستناد اسباب قابل قبول از طرف محكمـه عزل خواهند شد.
ماده 215ـ مامورين تصفيه كه از شركاء نبوده مطابق قرار داد شركت و يا بر حسب تصويب شركاء انتخاب شده باشند بهر صورت باتفاق شركاء عزل شده ميتوانند درون صورتيكه اتفاق شركاء حاصل نشود باثر مراجعه و خواهش هر يكي از شركاء از طرف محكمـه عزل شده ميتواند.
ماده 216ـ مامور تصفيه ئيكه از طرف محكمـه تعيين شده باشند عزل آن منحصرا مربوط بمحكمـه است.
ماده 217ـ اگر مامورين تصفيه قبلا انتخاب گرديده باشند درون وقت انحلال شركت و اگر بعد از طرف شركاء و يا محكمـه تعيين گرديده باشند حين انحلال مديران شركت را دعوت و باشتراك آنـها و در صورت عدم اجابت مديران خود ايشان يك دفتر كه حاوي دارائي شركت باشد با يك بيلانس تنظيم مي كنند اگر مامورين تصفيه لازم بدانند مي توانند براي تعيين قيمت اموال شركت بـه اهل خبره مراجعه كنند بيلانس و دفتر دارائي كه تنظيم ميشود با حضور مامورين تصفيه از طرف مديران شركت امضاء ميشود.
مامورين تصفيه بعد از امضاي دفتر تمام اموال را كه درون دفتر دارائي مذكور قيد هست با ديگر اوراق و دفاتر شركت منحل شده تحت تصرف خود ميگيرند.
ماده 218ـ مامورين تصفيه مكلف اند كه براي محافظه تمام اموال و حقوق شركت منحل شده تدابير لازمـه را اتخاذ نمايند.
ماده 219ـ مامورين تصفيه معاملاتي را كه درون زمان دوام شركت آغاز گرديده ولي هنوز ختم نشده باشد انجام ميدهند و ديون و سرمايه تعهدات شركت را نقدا و اگر دائنين موافقت كنند جنسا تاديه منيمايند وطلبات شركت را تحصيل و دارائي جنسي آنرا بـه نقد تبديل مي كنند و الحاصل تمام امور و معاملاتي را كه براي حصول دارائي شركت و تقسيم بين شركاء لازم هست اجرا ميكنند.
ماده 220ـ حق تمثيل شركتي كه درون حال تصفيه ميباشد درون محاكم يا ديگر مقامات بمامورين تصفيه عايد است.
ماده 221ـ مامورين تصفيه نمي توانند يك معامله جديدي را كه از ايجابات تصفيه نباشد اجرا كنند اگر اجرا نمايند مسئوليتي كه از معامله مذكور نشئت كند كليتاً بمامورين تصفيه مربوط است.
ماده 222ـ مامورين تصفيه اگر فايده شركت منحل شده را درون موردي ملاحظه كنند بـه مصالحه و تعين حكم مجاز اند.
ماده 223 ـ مامورين تصفيه ميتوانند اموال منقوله شركت منحل شده را نظر بايجاب منفعت شركت بطور مزايده و يا بدون مزايده بفروشند. اما اموال غير منقوله شركت را اگر موافقت عمومي شركاء بديگر صورت نباشد منتها بـه مزايده فروخته ميتوانند وجود صغير و يا محجور درون بين شركاء مانع فروش اموال منقوله و غير منقوله شده نمي تواند.
ماده 224 ـ مامورين تصفيه مي توانند معاملاتي را كه موضوع شركت را تشكيل ميدهد اگر تصفيه از طرف شركاء تعيين شده باشد مطابق فيصله شركاء و اگر از طرف محكمـه مقرر شده باشد باتفاق نظر شركاء و تصويب محكمـه آن معاملات را موقتاً اجرا كنند.
ماده 225ـ مامورين تصفيه مجبوراند كه ديون موجله شركت تضامني درون حال تصفيه را بصورت تنزيل (دسكونت) معجلاً تاديه كنند دائنين نيز مجبور بـه قبول اين طرز تاديه ميباشند.
ماده 226ـ اگر دارائي شركت تضامني بـه تسويه تمام ديون كافي نباشد مامورين تصفيه ميتوانند براي تكميل ديون شركت بشركاء مراجعه كنند.
ماده 227ـ اگر شركاء متفقاً تصويب نكنند مامورين تصفيه نمي توانند اموال شركت را بطور مجموعي بفروش برسانند.
ماده 228 ـ صلاحيت هاي قانوني مامورين تصفيه ممكن هست باتفاق شركاء و يا قرار محكمـه (هر مقاميكه آنرا تعيين كرده باشد) توسيع و يا تحديد شود درين صورت كيفيت ثبت و اعلان ميشود اگر مسئله تحديد صلاحيت ثبت و اعلان نگرديده باشد درباره اشخاص ثالت صاحب حسن نيت بي تاثير است.
ماده 229 ـ مامورين تصفيه درون اثناي تصفيه مقيد بـه تصويبي ميباشند كه شركاء متفقاً راجع بـه تصفيه بعمل مي آورند درون صورت افلاس يا وفات و يا محجوريت يكي از شركاء احكام ماده (230) تطبيق ميشود.
ماده 230ـ حق اشتراك درون تصويب هائي كه راجع بـه تعيين و يا عزل و يا اعطاي تعليمات بمامورين تصفيه بعمل مي آيد درون صورت افلاس و وفات، محجوريت شريك بوكيل قانوني و ولي آنـها عايد هست ورثه بـه اتفاق وكيل تعيين ميكند و در صورتيكه اتفاق حاصل نشود تعيين وكيل مربوط بـه محكمـه است.
ماده 231ـ مامورين تصفيه مي توانند از دارائي نقدي شركت مقداري را كه براي ديون معجله و مؤجله مثبت و متنازع فيه كفايت نمايد نگهداشته بقيه آنرا درون بين شركاء تقسيم كنند.
ماده 232ـ مامورين تصفيه براي تامين صحت معاملات تصفيه بـه ترتيب دفاتر لازمـه بصورت منظم مكلف اند.
ماده 233 ـ مامورين تصفيه مجبور اند درون اثر مراجعه شركاء راجع بـه وضعيت موجوده امور تصفيه شفاهاً و يا كتباً معلومات بدهند.
ماده 234ـ مامورين تصفيه درون صورت خواهش شركاء مجبور اند تمام اوراق و دفاتر راجع بـه شركت و تصفيه را با آنـها ارائه نمايند مامورين تصفيه نمي توانند شركا را از اخذ نقل دفاتر و اوراق مذكور منع كنند.
ماده 235ـ مامورين تصفيه مجبور اند مبالغ زايد از يكهزار افغاني را كه درون اثناي تصفيه حصول ميشود بيك بانك معتبري توديع نمايند.
ماده 236 ـ درون ختم تصفيه مامورين تصفيه مجبور اند راجع بـه معاملات تصفيه بشركا حساب بدهند.
ماده 237ـ تمام احكام قرارداد شركت كه عايد بمامورين تصفيه باشد با مقرراتيكه از طرف شركاء و محكمـه راجع بـه تعين ، تبديل و عزل مامورين تصفيه وضع ميگردد ثبت و اعلان ميشود.
ماده 238ـ درون ختم تصفيه مامورين تصفيه نظر بـه قرارداد و يا احكام قانوني كه بيلانس حاوي حصص شركاء درون خصوص سرمايه و نفع ضرر و ساير اقلام دارائي و بدهي تنظيم كرده بشركاء تقديم ميكنند اگر شركاء درون ظرف يك ماه توسط محكمـه اعتراض نمايند بيلانس كسب قطعيت مينمايد بعد از انقضاء اين مدت درون صورتيكه شركاء از اخذ حصه مقرره خود امتناع ورزند مامورين تصفيه حصه هر يك را عليحده عليحده بنام هر شريك بيك بانك معتبر توديع مي نمايند.
ماده 239 ـ دارائي خالص شركت مطابق قرارداد و يا مطابق تصويبي كه بعداً بعمل آمده از طرف مامورين تصفيه تقسيم ميشود درون صورتيكه بر خلاف آن درون قرارداد صراحت و يا تصويبي از طرف شركاء نباشد بايد اين تقسيم بصورت نقدي بعمل آيد.
ماده 240 ـ طوريكه مامورين تصفيه درون اجراآتيكه مغاير احكام اين قانون باشد درون مقابل شركاء و اشخاص ثالث جمعاً مسئول اند همچنان درون معاملات اشخاصيكه تعيين و استخدام ميكنند درون صورتيكه مغاير احكام معينـه قانون باشد نزد شركاء و اشخاص ثالث جمعاً مسئول ميباشند.
ماده 241 ـ مامورين تصفيه كه از بين شركاء تعيين و انتخاب ميشوند اگر درون قرارداد و يا تصويبي كه بعداً اتخاذ ميشود شرط نشده باشد نميتوانند معاش و اجرت بگيرند ولي مامورين تصفيه اگر از خارج تعيين شده باشند ولو از اجرت و معاش ذكري هم نشده باشد مستحق اخذ معاش و اجرت ميباشند.
ماده 242 ـ درون ختم تصفيه اوراق و دفاتر بيك جاي معتمدي كه از طرف شركا تعيين شده باشد توديع ميگردد و تا 10 سال حفظ ميشود. اگر درين خصوص اتفاق نظر حاصل نشود محل معتمد را محكمـه تعيين ميكند.

فصل سوم
شركت تضامني مختلط
حصه اول
ماهيت و طرز تشكيل شركت تضامني
مختلط
ماده 243 ـ شركتيكه درون تحت عنوان معين بمقصد اجراي تجارت تشكيل ميشود و مسئوليت يك يا چند نفر از شركاء آن درون مقابل دائنين شركت غير محدود و مسئوليت شريك يا شركاء ديگر آن بيك سرمايه معين محدود باشد شركت مذكور تضامني مختلط (كومانديت) ناميده ميشود.
سرمايه شركائي را كه تابع مسئوليت محدوده باشند ممكن هست به سهام تقسيم كرد.
ماده 244ـ اگر بر خلاف آن درين فصل مقرر نشده باشد احكام راجع بشركت تضامني مختلط هم معتبر است. اگر تعيين شده نتواند كه شركت تضامني مختلط ميباشد يا تضامني درين صورت شركت تضامني دانسته ميشود.
ماده 245ـ درون قرارداد شركت تضامني مختلط علاوه بر خصوصيات مندرجه ماده (137) اسامي شركاي محدود المسئوليت با مقدار سرمايه كه هر كدام آنـها داده اند و يا تعهد نموده اند نيز درج گرديده ثبت و اعلان ميشود.
ماده 246 ـ يك شريك محدود المسئوليت (غير از اختراع علمي و فني خود) نمي تواند كار و عمل و اعتبار و يا صنعت خويش را بحيث سرمايه تقديم كند.
حصه دوم
مناسبات شركاء با يكديگر
ماده 247 ـ درون مناسبات بين شركاي شركت تضامني مختلط (اگر صراحتي درون قرارداد بر خلاف آن نباشد) احكام اين قسمت تطبيق مي شود.
ماده 248ـ شركاي محدود المسئوليت بـه اداره امور شركت صلاحيت ندارند و نميتوانند شركائي را كه صلاحيت اداره را دارند از اجراي وظيفه منع كنند ولي درباره معاملات خارج از صلاحيت اشخاص اداره كننده ميتوانند راي بدهند.
ماده 249 ـ هر شريك محدود المسئوليت ماذون هست در اخير سال دفتر دارائي و بيلانس و اوراق شركت را بالذات يا بمعرفت اهل خبره تدقيق و كنترول نمايد درون صورت اعتراض بر عليه اهل خبره باثر مراجعت شريك محدود المسئوليت اهل خبره از طرف محكمـه تعيين ميشود.
ماده 250 ـ احكام ماده (158) درون منع شركاي شركت تضامني از اجراي معاملاتي كه موضوع شركت را تشكيل ميدهد درون مورد شركاي محدود المسئوليت جريان نمي يابد ولي اگر شركاي محدود المسئوليت يك موسسه اي را كه معاملات آن موضوع شركت را تشكيل ميدهد تاسيس نمايند و يا با يك شخص ديگر كه چنين موسسه باز كرده باشد شركت كنند و يا بيك شركت موجود كه همين نوع معامله را مي نمايد داخل شوند درون اوراق و دفاتر شركت حق تدقيق را نخواهند داشت.
ماده 251ـ مسئوليت يك شريك محدود المسئوليت باندازه سرمايه ايست كه تاديه و يا تعهد كرده است.
ماده 252ـ شريك محدود المسئوليت درون اخير سنـه حسابيه ميتواند حصه مفاد را و اگر درون قرارداد تصريح شده باشد تكت پولي خود را نيز بگيرد ليكن اگر شركت نقص كرده باشد که تا زمانيكه تلافي شود تكت پولي داده نميشود اما درون سنـه آتيه بعد از اكمال نقص سرمايه از متباقي مفاد تكت پولي سالهاي گذشته پرداخته ميشود.
ماده 253 ـ شركاي محدود المسئوليت مجبور نيستند كه تكت پولي و مفادي را كه قبلاً اخذ كرده اند براي جبران ضررهائي كه بعداً واقع مي شود اعاده نمايند.
ماده 254 - شريك محدود المسئوليت كه نظر بـه بيلانس مرتب و منظم مفاد و يا تكت پولي اخذ كرده باشد مجبور بـه اعاده آنـها نميشود.
ماده 254 ـ درون صورت وفات يك شركت محدود المسئوليت ورثه قايمقام متوي شمرده ميشود.
ماده 256ـ اگر شريك محدود المسئوليت حق خود را درون شركت بدون اجازه ساير شركاء كلاً و يا بعضاً بـه شخص ديگري واگذار نمايد مشتري حق دخالت درون اداره و تدقيق درون امور شركت را نخواهد داشت.
حصه سوم
مناسبات شركاء باشخاص ثالث
ماده 257ـ شريك محدود المسئوليتي كه اسم آن درون عنوان شركت داخل شده بمقابل اشخاص ثالث بصورت غير محدود مسئول شمرده ميشود.
ماده 258 ـ مسئوليت اداره و نمايندگي شركت هاي تضامني مختلط شركائيكه مسئوليت ايشان غير محدود باشد عائدات حدود اين صلاحيت تابع احكامي هست كه راجع بشركتهاي تضامني مقرر شده است. اگر درون قرارداد شركت منع نباشد شريك محدود المسئوليت ممكن هست از طرف مدير و يا مديران شركت براي مسايل معيني وكيل انتخاب شود. درين صورت مسئوليتي كه از ايفاي معاملات وي نشئت كند عايد بشركت است. شريك محدود المسئوليت كه از حدود وكالت خود تجاوز ميكند و يا بدون وكالت اجراآت نمايد مسئوليتي كه از معامله وي نشئت ميكند عايد بشخص خودش ميباشد.
ماده 259 ـ اعطاي م از طرف شركت محدود المسئوليت استعمال حق تفتيش و مراقبت درون امور شركت و اشتراك بـه تعيين و عزل مامورين درون احواليكه قانوناً معين شده هست و استخدام درون داخل شركت يامور فرعي موجب مسئوليت غير محدود شركاء محدود المسئوليت نميگردد.
ماده 260 ـ شركاي محدود المسئوليت از مبالغ متعهده باندازه ئيكه درون ذمت آنـها باقي باشد درون مقابل دائنين شركت مسئول اند ليكن دائنين که تا وقتيكه شركت منحل و يا تعقيبات اصولي بر عليه آن عقيم نمانده باشد بشركاي محدود المسئوليت مراجعه نمي توانند درون صورت افلاس شركت دائنين بـه مجموع دارائي آن حق مطالبه دارند.
ماده 261 ـ درون صورت افلاس شركت تضامني مختلط طلبات دائنين شركت از طلبات دائنين شخصي شركاء مقدم ميباشد.
ماده 262ـ اگردارائي شركت طلبات دائنين را كفايت نكند دائنين ميتوانند براي طلبات متباقيه خود باموال شخصيه هر شريك غير محدود المسئوليت مراجعه نمايند و درين حال دائنين شركت با دائنين شخصي شركا حقوق مساوي دارند.
ماده 263ـ نسبت بـه دارائي شريك محدود المسئوليت كه افلاس كرده باشد شركت تضامني مختلط و دائنين شخصي او حقوق مساوي دارند.
ماده 264 ـ احكام مواد راجع بـه انحلال و تصفيه شركت هاي تضامني درشركتهاي تضامني مختلط نيز تطبيق ميشود.
ماده 265ـ شخصيكه بالاي شركت طلب داشته و از طرف ديگر مديون يك شريك محدود المسئوليت باشد كه هنوز حصة سرمايه خود را تاديه نكرده ممكن هست اين قرض را با دين شريك محدود المسئوليت محسوب نمايد.
فصل چهارم
شركت سهامي (انونيم)
حصة اول
ماهيت و صورت تشكيل شركتهاي سهامي
(انونيم)
ماده 266ـ شركت سهامي شركتي هست كه درون تحت يك عنوان معين براي معاملات تجارتي تشكيل شده سرمايه آن معين و منقسم با اسهام بوده و اندازه مسئوليت هر شريك باندازه سهم آن محدود باشد.
ماده 267 ـ شركتهاي سهامي يا بصورت آني و يا تدريجي تشكيل ميشود اگر موسسين تمام اسهام شركت را تعهد و يا اخذ كنند شركت سهامي بصورت آني تشكيل مييابد. اگر موسسين تمام اسهام را بـه عهده خود نميگيرند شركت سهامي بصورت تدريجي تشكيل يافته و درين صورت براي تعهد متباقي اسهام با اهالي اعلان و مراجعه ميگردد.
ماده 268 ـ براي تشكيل يك شركت سهامي اقلاً وجود پنج نفر موسس صاحب سهم شرط است.
ماده 269 ـ درون شركتهاي سهامي سهم دارائيكه اساسنامـه شركت را تنظيم و امضاء ميكنند و بنام سرمايه مبلغي بطور نقدي و يا غير نقدي تاديه مي كنند موسس شمرده ميشوند.
ماده 270 ـ موسسين بايد اساسنامـه را تنظيم و امضا كنند اساسنامـه بايستي داراي مواد ذيل باشد:
1. عنوان شركت و مركز آن.
2. نوع و ماهيت معاملات و موضوع شركت.
3. تعيين مقدار سرمايه و نوع اسهام قيمت هر سهم و شرايط تاديه سهام.
4.منافع مخصوصه كه از مفاد براي موسسين و اعضاي هيئت مديره و يا اشخاص ديگر تاديه ميشود.
5. طرز انتخاب هيئت مديره و هيئت نظار و وظايف و صلاحيت اداره و امضاي ايشان.
6. شكل انعقاد بمجمع عمومي و ترتيب دعوت سهمداران وقت اجتماع ـ شروط اجراي مذاكرات تصويب و اتخاذ راي
7. قيد مدت دوام شركت اگر شركت محدود بيك مدت باشد.
ماده 271ـ نقل اساسنامـه كه بموجب ماده (270) ترتيب ميگردد بوزارت اقتصاد ملي تقديم و براي تشكيل شركت اجازه حاصل ميشود.
ماده 272ـ بعد از اجازه اگر شركت تدريجاً تشكيل ميشود موسسين اعلاني محتوي مطالب ذيل نشر مي دارند:
1. موضوع و مدت شركت
2. تعيين قيمت هر سهم و مقدار سرمايه و منافع خصوصي كه براي موسسين و يا اشخاص ديگر بموجب اساسنامـه تاديه ميشود.
3. دارائي جنسي كه عوض سرمايه داده ميشود.
4. اگر خريد موسسه اي تجويز شده باشد قيمت آن.
5. محل و صورت انعقاد مجمع عمومي تاسيس.
ماده 273 ـ تقاضاي اشتراك بسرمايه شركت درون دو نسخه قرار ذيل تنظيم ميشود:
1ـ خلاصه محتويات ماده (272)
2ـ اسم و شـهرت و اقامتگاه اشخاصيكه اشتراك را تعهد ميكنند.
3ـ مقدار سهميكه اخذ آنرا تعهد نموده اند بحروف تاريخ تعهد.
4ـ قبول مندرجات اساسنامـه ـ اگر درون ظرف مدت معين شركت تشكيل نشود تعهد اشتراك كننده يي اثر است. تقاضاي اشتراك با فرستادن مكاتبي كه امضاي اشتراك كننده تصديق شده باشد هم بحيث تقاضاي اشتراك قبول شده ميتوانند.
ماده 274 ـ مجموع اسهاميكه درون مقابل سرمايه شركت صادر ميگردد بايد حقيقتاً و تماماً تعهد و اقلاً ربع قيمت هر سهم نقداً تاديه شود،
ماده 275 ـ صدور اسناد سهم كمتر از قيمت مقرره آن جايز نيست.
ماده 276 ـ درون صورتيكه پرداخت ربع قيمت اسهام كه تاديه آن قانونا مقتضي هست در حين تعهد شرط نشده باشد موسسين ميتوانند بعد از تكميل و اختتام تعهدات باشخاصيكه اشتراك را تعهد كرده اند با ارسال مكتوب راجستري و نيز ذريعه جرايد اعلان كرده و تاديه ربع اسهام متعهده شان رادر ظرف مدت معين تقاضا كنند كسانيكه اشتراك را تعهد كرده اند اگر درون ظرف مدت مذكور ربع قيمت را تاديه نكنند موسسين مختار اند كه علاقه آن اشخاص را از شركت قطع و يا ايشان را بايفاي تعهد مجبور سازند درون صورتيكه علائق متعهدين با شركت قطع گردد كسانيكه بعوض آنـها متعهد ميشوند موظفند كه ربع قيمت سهام را تاديه كنند و تا وقتيكه ربع قيمت اسهام تاديه نشود شركت تشكيل شده نميتواند.
ماده 277 ـ ربع قيمت اسهاميكه از طرف تعهد كنندگان تاديه ميشود بيك بانك معتبر توديع ميگردد . درون صورت تشكيل شركت بموجب ارائه سندي از طرف هيئت مديره كه حاوي ثبت و اعلان شركت و اجازه مقام مربوطه باشد پول جمع آمده بشركت تاديه ميشود ولي درون حال عدم تشكيل شركت پول مذكور با اشخاصيكه آنرا توديع نموده اند بموجب ارائه سند اعاده ميگردد. ربع قيمت اسهاميكه ببانك توديع شده هست بهيچ صورت بـه موسسين داده نميشود.
ماده 278ـ بعد از تعهد تمام سرمايه شركت و تاديه قيمت معين اسهام موسسين بايد درون ظرف ده روز بارسال مكتوبهاي راجستري بـه آدرس معينـه هر سهم دار و اعلان بجرايد مجمع عمومي تاسيس را باجتماع دعوت نمايند. ارسال اين مكاتيب و نشر اعلان بايد اقلاً پانزده روز قبل از وقت اجتماع بعمل آيد و مطالب ذيل درون آن مندرج باشد:
1ـ تصديق تعهد اشتراك تمام اسهام و تاديه ربع قيمت.
2ـ انتخاب اهل خبره براي تعيين قيمت اجناسيكه عوض سرمايه داده شده و اشتراي كدام موسسه كه بـه قرار اساسنامـه مجاز باشد.
3ـ پيشنـهاد راجع بـه منافع مخصوصه كه براي موسسين شرط شده باشد.
4ـ اگر اعضاي هيئت مديره درون اساسنامـه پيش بيني نشده باشد تعيين اعضاي هيئت مديره.
5ـ تعيين هيئت نظار:
ماده 279ـ مجمع عمومي تاسيس درون روز معين اجتماع نموده درون اطراف مسايل متذكره ماده (278) مذاكره و تصويب مي كنند. تصاويب مجمع درون صورتي معتبر خواهد بود كه اقلا اشخاصيكه نصف سرمايه شركت را تمثيل نمايند حاضر باشند هر سهم براي سهم دار حق يك راي را ميدهد و تصويبات باكثريت آراي موجوده معتبر ميباشد.
ماده 280ـ موسسين با ساير سهم دارانيكه جنسي را عوض سرمايه ميدهند و يا موسسينيكه منافع مخصوص را براي خود پيش بيني نموده اند درون مذاكراتيكه راجع بـه تعيين قيمت اجناس و يا تثبيت منافع مخصوصه بعمل مي آيد حق رائي ندارند.
ماده 281 ـ اگر اولين اعضاي هيئت مديره شركت بـه موجب اساسنامـه تعيين نگرديده باشد از طرف مجمع عمومي موسسين از بين سهمداران انتخاب مي شوند.
انتخاب اولين هيئت نظار مخصوصا مربوط بـه مجمع عمومي تاسيس بوده تعيين آن ذريعه اساسنامـه جايز نيست. امور نظارت بدو نفر يا بيشتر از سهمداران يا خارج آن تفويض مي شود.
ماده 282ـ درون مجمع عمومي تاسيس كه بموجب ماده (279) منعقد ميگردد درون تعيين اهل خبره جهت قيمت سرمايه هاي جنسي و موسسه هائيكه خريده ميشود حضور اقلاً دو ثلث سهم داران سرمايه نقدي شركت شرط هست تصويبات باكثريت آراء اتخاذ مي شود درون صورتيكه تكميل نصاب مذاكره ممكن نباشد اهل خبره نظر بخواهش موسسين از طرف محكمـه مربوطه تعيين ميشود.
ماده 383ـ بعد از تنظيم راپورت از طرف اهل خبره موسسين مجمع عمومي تاسيس را بـه ترتيب و موعديكه درون ماده (278) ذكر هست مجددا بـه اجتماع دعوت مينمايد و به دعوت نامـه يك يك قطعه صورت راپورهاي اهل خبره را ضميمـه ميكند صلاحيت مجمع عمومي تاسيس بمذاكره و اتخاذ تصويب تابع نصاب اكثريت هست كه درون ماده (279) توضيح شده است.
ماده 284ـ مجمع عمومي تاسيس راپورهاي اهل خبره را مطالعه و توضيحات اشخاصيكه سرمايه جنسي داده اند و مالكيني كه موسسات خود را ميفروشند استماع مي نمايد قميتي را كه درون راپورت اهل خبره ذكر شده قبول و يا رد كرده و يا موافقت مالكين آنرا تعديل مي نمايند.
ماده 285 ـ درون مجمع عمومي تاسيس كه براي تدقيق راپور اهل خبره دعوت شده اگر نصاب تكميل نشود موسسين يك (ورقه رويداد مجلس) تنظيم و بذريعه مكاتيب راجستري بـه سهمداران ارسال و بجرايد اعلان ميدارند درين حال مجلس آينده بعد از يكماه دعوت باجتماع خواهد شد.
ماده 286 ـ اگر درون مجمع عمومي تاسيس اتفاق آراء حاصل نشود مخالفين ميتوانند علل اختلاف عقيده خود را تحرير نمايند.
ماده 287 ـ موسسين نميتوانند درون اساسنامـه مقرراتي درج نمايند كه بموجب آن اسهام بلا عوض (مجاني) و يا پول نقد كه باعث تنقيص سرمايه شركت گردد بـه خود تخصيص دهند.
ماده 288ـ بعد از اجراي مقررات ماده (279) و (284) موسسين درون ظرف 15 روز بيان نامـه متضمن اجراي شرايط مقتضيه تشكيل شركتهاي سهامي اساسنامـه شركت آويز بانك راجع بـه تاديه ربع قيمت سهام رويداد مجمع عمومي تاسيس راپور اهل خبره راجع بـه تعيين قيمت سرمايه جنسي يا كدام موسسه و اگر معامله مربوط بـه امتيازي باشد امتياز نامـه و يا نقل مصدق آنرا بـه محكمـه تجارتي مربوطه تقديم مينمايند.
محكمـه اسناد مربوطه را تدقيق و اگر لازم شود از موسسين تحقيق و اگر نواقص ديده شود تكميل و تا يكماه بعد از تاريخ تقديم اوراق تشكيل شركت را تصديق ميكند.
ماده 289 ـ تشكيل شركتي كه بموجب ماده (288) تصديق شده باشد بـه دايره مربوطه تجارتي ثبت ميگردد.
ماده 290ـ شركتيكه بموجب ماده (279) ثبت و اعلان نشود قانونا متشكل شمرده نميشود و قبل از ثبت و اعلان بـه اجراي معاملات شروع نمي تواند.
ماده 291ـ كسانيكه متعهد اشتراك بسرمايه شركت شده باشند اگر قبل از تشكيل قانوني شركت اسهام خود شان را بـه ديگري انتقال بدهند معتبر نيست.
ماده 292ـ درون شركت هائيكه بصورت آني تشكيل مي شود شركاء يك اساسنامـه كه حاوي ماده (274) راجع بـه تعهد تمام سهام و فقرات 4 و 5 ماده (278) و مقررات ماده (270) باشد تنظيم مينمايند اگر درون جزء سرمايه جنس يا كدام موسسه خريداري شده باشد اهل خبره براي تعيين قيمت از طرف محكمـه تجارتي تعيين مي شود.
ماده 293 ـ اگر سهمداران شركت هاي سهامي كه بطور آني تشكيل ميشوند بخواهند اسهام خود را براي فروش بعامـه عرضه دارند مجبور برعايت احكام مواد (272) و (273) ميباشند.
ماده 294ـ از ضرر و خساره كه درنتيجه عدم صحت اظهار نامـه يا اوراق متذكره ماده (288) و ديگر اسناد توليد شود موسسين و آنـهائيكه درون تحرير اين اوراق اشتراك ميكنند جمعاً مسئول اند.
ماده 295 ـ اگر تمام سهام يك شركت تعهد نگرديده و قيمت آن تاديه نشده باشد ولي خلاف حقيقت تعهد و تاديه شده وانمود شود موسسين و اشخاصيكه درين فعل با ايشان اشتراك نموده باشند مجبورند كه چنين اسناد را بحساب خود گرفته و قيمت آنرا تاديه نمايند.
ماده 296 ـ اگر موسسين و يا كسان ديگر درون تعيين قيمت سرمايه جنسي و يا خريد موسسه اي بشركت حيله نمايند مكلف اند ضرر و خساره كه بشركت ازين راه وارد ميشود مجتمعاً جبران كنند.
ماده 297 ـ اعضاء هيئت نظار و هيئت مديره دوره اول مكلفند تدقيق كنند كه درون تشكيل شركت كدام خلاف رفتاري واقع نشده باشد. اگر درين خصوص مسامحه نمايند و ضرري وارد شود درون صورتيكه از موسسين جبران نشده باشد اعضاي هيئت و نظار جمعاً مسئول شمرده ميشوند.
ماده 298 ـ مسئوليت موسسين اعضاي هيئت مديره و نظار بعد از انقضاي پنجسال از تاريخ ثبت طبق تصويب مجمع عمومي شركاء قابل صلح و ابراء دانسته ميشود مشروط بر اينكه ابراء مذكور بـه تصويب ده يك آراء كه از سرمايه نمايندگي كند بعمل آمده باشد.
ماده 299 ـ حق مطالبه جبران خسارات را كه شركت درون مقابل موسسين و يا اعضاي هيئت مديره و نظار داراء ميباشد بعد از انقضاي مدت پنجسال ساقط ميشود.
ماده 300 ـ موسسين از باعث تعهدات وسايل معاملاتيكه براي تاسيس شركت اجرا كرده اند درون مقابل اشخاص ثالث مسئول اند. اگر شركت تشكيل شده باشد موسسين ميتوانند براي جبران اين مصارف بشركت رجوع كنند. دريافت مصارف فوق از شركت مربوطه بـه تصديق مجمع عمومي تاسيس است. اگر تاسيس شركت بنابر كدام علتي صورت نگرفته باشد مصارف مذكور عايد بموسسين بوده حق رجوع بـه سهم داران ندارند.

حصه دوم
هيئت مديره
ماده 301 ـ شركتهاي سهامي داراي هيئت مديره ايست كه اقلا از سه نفر مركب ميباشد اعضاي هيئت مديره از ميان سهمداران از طرف مجمع عمومي انتخاب ميشود تعيين اولين اعضاي هيئت مديره ذريعه اساسنامـه شركت هم ممكن است.
ماده 302ـ هر يك از اعضاي هيئت مديره مجبور هست يك مقدار اسهام خود را كه قيمت آن معادل يك فيصد سرمايه اصلي باشد بشركت توديع نمايد اگر يك فيصد سرمايه شركت متجاوز از (دوصد) هزار افغاني باشد توديع زيادتر از ين مبلغ مجبوري نيست که تا زمانيكه اعضاي هيئت مديره از مسئوليت هاي زمان تصدي خود از مجمع عمومي برائت حاصل نكند سندات سهام مودوعه ايشان نـه بديگري انتقال و نـه از شركت اخذ شده ميتواند براي اين مقصد اسناد مذكور بحيث ضمانت مـهر گرديده درون خزانـه شركت حفظ ميشود.
ماده 303ـ اعضاي هيئت مديره حداكثر براي سه سال انتخاب ميشوند اگر درون اساسنامـه شركت تجديد انتخاب اعضاء منع نشده باشد انتخاب مجدد آنـها جايز است.
ماده 304 ـ اعضاي هيئت مديره درون هر سال از ميان خود رئيس و در صورت لزوم معاون رئيس را انتخاب ميكنند.
ماده 305 ـ اگر يكي از اعضاي هيئت مديره بنا بر علل قانوني بر طرف شود هيئت مديره بطور موقتي شخص ديگري را كه داراي شرايط قانونيه باشد انتخاب مينمايند و بايد درون اولين اجتماع مجمع عمومي اين موضوع را براي تصويب پيشنـهاد كنند.
ماده 306 ـ اگر اعضاي هيئت مديره ذريعه اساسنامـه شركت هم تعيين شده باشند عند الايجاب با تصويب مجمع عمومي عزل شده ميتوانند، درينصورت از امتيازات و منافعيكه بـه حيث عضو هيئت مديره داشتند بهره مند شده نميتوانند.
ماده 307 ـ اداره شركت سهامي و نمايندگي آن درون خارج شركت مربوط بـه هيئت مديره است.
ماده 308ـ هيئت مديره حقدارند هر نوع معاملات حقوقيه را كه درون داخل مرام شركت باشد بنام آن اجرا و امضا كنند هيئت مديره درون صورت ملاحظه منفعت شركت بمصالحه و ارجاع بـه حكميت مجاز است.
ماده 309ـ براي اعتبار اوراق و اسناديكه بنام شركت سهامي تنظيم ميشود درون صورتيكه درون اساسنامـه صلاحيت امضاء تخصيص داده نشده باشد امضاء تمام اعضاي هيئت مديره لازم است.
ماده 310 ـ كسانيكه بنام شركت صلاحيت امضاء دارند مجبور اند كه بعد از قيد عنوان شركت ذيل آن امضاء نمايند.
ماده 311 ـ اعضاي هيئت مديره درون مذاكراتيكه بـه منفعت شخصيه شان تعلق داشته باشد اشتراك نميتوانند درين حال اينطور اعضاء مجبور اند علاقه را كه بموضوع دارند بـه مجلس اظهار دارند و در جريان مجلس ثبت نمايند.
اعضاي هيئت مديره كه مخالف اين احكام حركت كنند مجبور بـه تضمين ضرري ميباشند كه بشركت وارد ميشود اگر اكثر اعضاي هيئت مديره بموضوع مذاكره از جنبه شخص ذي نفع باشند مسئله درون اولين مجمع عمومي تقديم مي شود.
ماده 312 ـ اعضاي هيئت مديره بدون اذن مجمع عمومي بنام و حساب خود و يا بنام و حساب شخص ديگري بالذات يا بالواسطه يك معامله تجارتي را با شركت نمي توانند.
ماده 313ـ هيچ يك از اعضاي هيئت مديره نمي توانند بدون اجازه مجمع عمومي درون معامله تجارتي از نوع معامله تجارتي شركت مربوطه خود اشتغال كند و همچنين نمي تواند شخصا بصفت عضو مسئول درون يك شركت ديگري كه بهمين نوع معامله مصروف ميباشد داخل شود.
شركت ميتواند از هر عضو هيئت مديره كه مخالف اين حكم حركت نموده باشد مطالبه خساره كند و يا معامله را كه بنام خود عقد نموده باشد درون بدل خساره بنام شركت محسوب دارد و تقاضا كند منافعيكه از معاملات مذكور حاصل شده باشد بشركت عايد گردد. درون اتخاذ تصويب راجع بـه مطالب فوق اعضاي هيئت مديره كه مسئول اند شركت نميتواند ، استفاده از حقوق مذكور براي شركت که تا مدت يكسال از تاريخ وقوع معامله محفوظ است.

ماده 314ـ اگر سرمايه شركت بـه نصف تنزل كند هيئت مديره براي اتخاذ تصويب راجع بـه تكميل سرمايه بمقدار اصلي و يا اكتفا بمقدار متباقي و يا براي انحلال شركت مجمع عمومي را بصورت فوري دعوت ميكند اگر تنـها يك ثلث سرمايه باقيمانده باشد و مجمع عمومي راجع بـه تكميل سرمايه و يا اكتفاء بـه ثلث آن تصميم نگيرند شركت منحل شمرده ميشود اگر ديون شركت از دارائي آن زيادتر باشد هيئت مديره مجبور هست از محكمـه رسيدگي و اعلان افلاس را تقاضا كند.

ماده 315 ـ هيئت مديره مكلف هست دفاتر لازمـه را ترتيب كرده و در موعد معين بيلانس سنـه گذشته را بطور واضح و منظم تهيه ديده و اقلا 15 روز قبل از اجتماع مجمع عمومي براي تدقيق سهمداران حاضر دارد.
ماده 316 ـ تمام مصارفيكه بـه نسبت تاسيس اداره شركت بعمل آمده باشد درون حساب مربوطه مصرف سنويه قيد ميگردد ليكن مصارفيكه براي تاسيسات ابتدائي و يا احداث يك شعبه جديد و يا توسيع معاملات قرار اساسنامـه و يا تصويب مجمع عمومي بعمل آمده باشد حداكثر که تا پنجسال درون حساب مصرف ادامـه مييابد باينصورت درون بيلانس هر سنـه بايد مقدار مصارف همان سنـه درج شود.
قيمتهاي اموال منقول و بناها و ماشين هاي شركت كه هر سال نشان آن درون بيلانس لازم هست عبارت هست از قيمت خريد بعد از وضع استهلاك اگر اين اموال بيمـه شده باشد مصارف بيمـه درون بيلانس نشان داده ميشود.
ماده 317 ـ هيئت مديره مجبور هست در ختم هر سنـه حسابيه علاوه بر بيلانس راپورتي درباره وضعيت تجارتي ـ مالي و اقتصادي شركت و خلاصه معاملات عمده سال ترتيب دهد و همچنين پيشنـهادي راجع بـه فيصدي توزيع منافع و تشكيل ذخيره تقديم نمايد.

ماده 318 ـ اگر درون اساسنامـه شركت طور ديگري مقرر نشده باشد مجالس هيئت مديره اقلا با حضور بيش از نصف اعضاء رسمي تلقي شده و تصاويب با اكثريت آراء اعضاي موجوده معتبر است.
راي اعضاء بـه وكالت يكديگر جايز نيست درون صورت تساوي آراء موضوع بجلسه آينده موكول ميشود اگر درون جلسه آينده نيز آراء مساوي باشد موضوع رد شده محسوب مي گردد. مذاكرات جلسه هيئت مديره توسط يك منشي كه از بين اعضاء و يا از خارج انتخاب ميشود بطور منظم بدفتر ثبت ميگردد لازم هست تصويبها از طرف اعضاي موجوده امضاء شود و اعضائيكه مخالف تصويب ميباشند سبب مخالفت خود را درون تصويب درج مينمايند.
ماده 319ـ اگر درون اساسنامـه طور ديگري مقرر نشده باشد براي هر روز اجتماع بـه اعضاء هيئت مديره كه درون جمله هيئت عامل شامل نباشند حق الزحمـه حضور داده ميشود. اگر مقدار حق الزحمـه درون اساسنامـه تعيين نگرديده باشد از طرف مجمع عمومي تعيين ميشود.

ماده 320 ـ اعضاي هيئت مديره از معاملاتيكه بنام شركت انجام داده باشند شخصا مسئول شمرده نميشوند مگر درون مواد آتي كه درون نزد شركاء و اشخاص ثالث مسئول خواهند بود:
1ـ عدم صحت تصديق تاديات شركاء درون بدل سند سهام
2ـ عدم حقيقت مفاد يكه توزيع و تاديه ميگردد.
3ـ عدم وجود دفاتريكه قانونا وجود آن لازميست و يا عدم نظم آن.
4ـ عدم اجراي فيصله ئيكه از طرف مجمع عمومي بعمل مي آيد.
5ـ عدم ايفاي تمام وظايفي كه از روي قانون و يا بر حسب اساسنامـه شركت بدوش ايشان گذاشته شده باشد. درون صورتيكه شركت يكي از وظايف فقرات پنجگانـه را بيكي از اعضاي هيئت مديره تفويض نموده باشد مسئوليت تنـها بخود همان عضو متوجه بوده بـه ساير اعضاء ربطي نخواهد داشت.
ماده 321 ـ اعضاي هيئت مديره كه جديدا تعيين ميشوند مجبورند معاملات غير اصولي اعضاي سابق را كه آگاه شوند بـه هيئت نظار اطلاع دهند و الا درون مسئوليت ايشان شريك شمرده خواهند شد.
ماده 322 ـ اعضائيكه بموجب ماده (321) درون معاملات غير اصولي هيئت مديره سابق اظهار مخالف كرده سبب مخالفت خود را درون رويداد مجلس درج و به هيئت نظارت نيز تحريرا خبر دهند و يا بنابر معذرتي درون اثناي مذاكره همان معامله حاضر نباشند از مسئوليت بري ميباشند.
ماده 323 ـ اگر يكي از اعضاي هيئت مديره بصورتي از صور با دسيسه يا بيانات مغاير حقيقت درباره وضعيت حاضره شركت اشخاص ثالث را اغفال كند شخصا مسئول ضرري مي باشد كه ازين رهگذر وارد ميشود.
ماده 324ـ مسئوليت دعاوي كه بموجب مواد (320) و (321) بر عليه اعضاء هيئت مديره متوجه ميشود از تاريخ وقوع معامله بعد از پنج سال ساقط ميشود.
ماده 325ـ درون صورتيكه مجمع عمومي بـه اقامـه دعوي بر عليه اعضاء هيئت مديره تصويبي بعمل آورده باشد مطابق آ، اجرا ميشود اگر مجمع عمومي عدم اقامـه دعوي را تصويب ولي سهمدارانيكه ده درصد سرمايه شركت را مالك باشند برين تصويب مخالفت كنند شركت از تاريخ تصويب و خواهش مخالفين مجبور هست تا مدت يكماه دعوي را اقامـه نمايد. اقامـه دعوي درون موردفوق بنام شركت بـه هيئت نظار تعلق دارد اگر اقامـه دعوي بـه آراي سهم دارانيكه ده فيصد سرمايه را نمايندگي ميكند صورت بگيرد سهمداران مذكور ممكن هست از خارج وكيل تعيين كنند سهمدارانيكه بـه اقامـه دعوي راي ميدهند مجبورند سهام خود را بنام تامين خساره شركت که تا ختم دعوي بيك بانك معتبري بطور امانت بگذارند درون حال رد دعوي سهم داران مذكور بجبران خساره شركت مكلف ميباشند.

ماده 326 ـ اجراآت امور شركت اگر بموجب اساسنامـه و يا تصويب مجمع عمومي بمديريكه از اعضاي هيئت مديره نباشد سپرده شود درين حال مدير مذكور مثل عضو هيئت مديره از عدم ايفاي وظايفي كه درون ماده (320) بيان شده درون مقابل شركاء و اشخاص ثالث مسئول ميباشند قيد شرط ديگري مغاير اين حكم درون اساسنامـه و يا ادعاي اينكه مدير مذكور زير اثر هيئت مديره ميباشند مسئوليت او را از بين نمي برد.

ماده 327 ـ اعضاي هيئت مديره از قصور يا از طرف مدير صادر شد مسئول نميباشند ولي اگر اعضاي هيئت مديره اشخاص را كه اهليت نداشته باشند بكار مقرر نمايند و يا راجع بـه امور و معاملات سوء آنـها مسامحه كنند و يا درون اموريكه صلاحيت نداشته باشند اجازه كار بدهند البته نزد شركاء مجتمعا مسئول خواهند بود معذالك اعضاي هيئت مديره ئيكه بموجب ماده (322) درين نوع تقصيرات عدم اشتراك شان را ثابت نمايند از مسئوليت بري خواهند بود.
ماده 328 ـ اگر درون اساسنامـه بصورت ديگري مقرر نشده باشد هيئت مديره ميتوانند مديران را عزل و نصب نمايند صورت عزل و نصب اعلان ميشود.
ماده 329ـ مديرها اجراي بعضي معاملات را كه بدان مجاز باشند ميتوانند بديگري تفويض كنند ولي وظيفه مديريت خود را نميتوانند بديگري بسپرند.
ماده 330 ـ مديرها براي مدتيكه بيشتر از مدت وظيفه اعضاي هيئت مديره باشد تعيين شده نميتوانند و مثل اعضاي هيئت مديره عزل شان درون هر وقت ممكن است. مديريكه از بين سهمدران انتخاب و عزل گرديده باشد نمي تواند ادعاي خساره كند.
ماده 331ـ هيئت مديره شركت سهامي علاوه بر دفاتر تجارتي كه بـه ترتيب آن مجبورند موظف اند دفاتر ذيل را هم ترتيب دهند:
1ـ دفتر مخصوص سهمداران كه درون آن اسم ـ ولديت ـ شـهرت ـ عنوان و مسكن سهمداران قيد باشد.
2ـ تاديات درون مقابل سرمايكه درون اول تشكيل شركت داده شده و يا بعدا تزئيد يافته باشد.
3ـ كتاب رويداد مجامع عمومي
4ـ كتاب تصويبات هيئت مديره
ماده 332ـ اگر درون اساسنامـه راجع مقرري مامورين طور ديگري مقرر نباشد انتخاب و مقرري آنـها از وظايف هيئت مديره است.
ماده 333ـ اگر يكي از اعضاي هيئت مديره يا نظار شركت را افلاس كند و يا اهليت قانونيه آنـها سلب شود و يا بـه جنحه و جنايت محكوم گردند صلاحيت شان درون وارسي از امور شركت ختم و عوض شن شخص ديگري انتخاب ميشود.
ماده 334ـ هيئت مديره ميتواند صلاحيت و اقتداري را كه دارند با اكثريت آراء بيك يا چند نفر خود تفويض نمايند.
حصه سوم
هيئت نظار
ماده 335 ـ اگر درون اساسنامـه شركت طور ديگري مقرر نشده باشد هيئت نظار شركتهاي سهامي مركب از دو نفر ميباشند هيئت نظا از شركاء و يا غير شركاء دفعه اول براي مدت يكسال از طرف مجمع عمومي تاسيس شركت و بعدا براي حداكثر سه سال از طرف مجمع عمومي انتخاب ميشوند.
هيئت نظار يكه مدت انتخاب شان باختتام ميرسد مجددا انتخاب شده ميتوانند هيئت نظار بـه عضويت هيئت مديره انتخاب شده نمي توانند همچنان بصفت مامور معاملات شركت را اداره كرده نمي توانند اعضاي هيئت مديره كه وظايف ايشان خاتمـه مي يابد تاوقتيكه از مجمع عمومي برائت حاصل ننمايند عضو هيئت نظار انتخاب شده نمي توانند.
ماده 336ـ مجمع عمومي براي تدقيق بعضي موضوعات معينـه ميتواند هيئت نظار جداگانـه انتخاب كند.
ماده 337ـ كسانيكه با اعضاي هيئت مديره خويش و قرابت نسبي داشته باشند مثل پدر ـ پسر ـ كاكا ـ ماما ـ خسر ـ دامات عضو هيئت نظار انتخاب شده نمي توانند و اگر انتخاب شده باشند مجبور بـه استعفا ميباشند.
ماده 338 ـ اعضاي هيئت نظار درون هر زمان از طرف مجمع عمومي عزل و عوض ايشان ديگري نصب شده ميتواند و اگر عضوي از بين سهمداران انتخاب گرديده باشد نسبت بعزل خود دعوي خساره نمي تواند.
ماده 339 ـ تعيين و تبديل هيئت نظار از طرف هيئت مديره بدايره ثبت تجارت ثبت گرديده اعلان ميشود.
ماده 340 ـ اگر يكي از اعضاي هيئت نظار بـه علتي از علل از اجراي وظيفه بازماند اعضاي ديگر نظار براي رسيدگي بـه وظيفه او که تا موقع اولين اجتماع مجمع عمومي يك عضو ديگر را انتخاب ميكنند و در صورتيكه اعضاي هيئت نظار مركب از دو نفر باشد عضو كمبود را محكمـه تعيين و تا انعقاد اولين مجمع عمومي اجراي وظيفه ميكند.
ماده 341ـ هيئت نظار بوظائف ذيل موظف ميباشند:
1ـ باتفاق اعضاي هيئت مديره تنظيم شكل بيلانس و تعيين چگونگي وضع سهام.
2ـ تدقيق جريان امور دفاتر شركت اقلا شش ماه يك مرتبه
3ـ تفتيش خزانـه شركت اقلا سه ماه يك مرتبه بصورت ناگهاني و غير منتظر.
4ـ موجودي هر نوع اوراق قيمت دار كه بصورت رهن يا تضمينات و يا بطور امانت درون خزانـه شركت گذاشته شده باشد و تطبيق آن بدفاتر مربوطه اقلا ماه يك مرتبه.
5ـ تدقيق رعايت مقررات اساسنامـه راجع بدعوت و اجتماع مجمع عمومي
6ـ تدقيق بيلانس سنوي
7ـ نظارت اعمال اعضاي هيئت مديره درون پرتو احكام قانون ومقررات اساسنامـه شركت.
8 ـ دعوت مجمع عمومي عادي و يا فوق العاده درون صورت اهمال هيئت مديره.
9 ـ حضور درون مجالس عمومي.
10ـ نظارت معاملات تصفيه.
ماده 342ـ هيئت نظار مكلف اند که تا در اخير هر سال مالي دوباره راپور و ساير اوراقيكه هيئت مديره راجع بوضعيت شركت و بيلانس و حسابات ديگر و توزيع مفاد ترتيب ميكند مطالعات خود را بـه مجمع عمومي بسپارند.
ماده 343ـ صلاحيت هيئت نظار كه درون مواد (335 و 342) درج هست بذريعه اساسنامـه شركت تحديد شده نميتواند.
ماده 344ـ هيئت نظار مجبورند درون صورت ظهور عواملي مـهم و فوري مجمع عمومي را باجتماع فوق العاده دعوت كنند.
ماده 345ـ هيئت نظار مكلفند كه وظايف خود را بحسن صورت اجرا نمايند و الا نزد مجمع عمومي مسئول ميباشند حق دعوي راجع بـه مسئوليت هيئت نظار از تاريخ ظهور مسئوليت هيئت نظار از تاريخ ظهور مسئوليت بعد از مرور پنجسال ساقط ميشود.
ماده 346 ـ هر سهم دار راجع بـه امور شركت بر عليه هيئت مديره و مديران شركت ميتواند بـه هيئت نظار مراجعه كند.
هيئت نظارت مجبوراند نسبت بموضوعي كه بايشان مراجعه شده تحقيقات كنند اگر درون نتيجه تحقيقات ادعا صحت پيدا كند كيفيت را درون راپور سالانـه خود بـه مجمع عمومي درج ميكنند درون صورتيكه مراجعين از ده فيصد سرمايه شركت نمايندگي كنند هيئت نظار مطالعات و نظريات خود را بـه نسبت واقعه اعم از اينكه صحت دارد يا ندارد درون راپور درج مي نمايند و در صورتيكه لازم باشد ميتوانند مجمع عمومي را باجتماع فوق العاده دعوت كنند مراجعينيكه بـه هيئت نظار مراجعت ميكنند لازم هست مقدار اسهامي را كه معادل ده فيصد سرمايه شركت باشد بيك بانك معتبر بطور تضمين بگذارند اين اسهام که تا ختم اولين اجتماع مجمع عمومي درون بانك حفظ ميشود.
ماده 347 ـ اعضاي هيئت نظارت ميتوانند درون مذاكرات هيئت مديره حاضر شده پيشنـهاداتي را كه مناسب بدانند بـه هيئت مديره و يا مجامع عادي و فوق العاده تقديم دارند ولي اعضاي نظار درون مجالس هيئت مديره و مجامع عمومي حق راي ندارند.

حصه چهارم
مجمع عمومي
ماده 348ـ اجتماعي مجمع عمومي شركتهاي سهامي يا بطور عادي و يا بصورت فوق العاده ميباشد اجتماع عادي بعد از ختم هر دوره حسابيه درون ظرف چهارماه و اقلا درون سال يكبار انعقاد مييابد درين اجتماع بموجب ماده (358) درون اطراف موضوعاتيكه درج آنـها درون آ لازم هست بحث و مذاكره ميشود درون صورت لزوم مجمع عمومي بـه اجتماع فوق العاده دعوت ميشود.
ماده 349 ـ دعوت مجمع عمومي براي اجتماع عادي و اجتماع فوق العاده بـه هيئت مديره مربوط هست هيئت نظار هم ميتواند بموجب ماده (344) مجمع فوق العاده را دعوت بانعقاد كند.
ماده 350 ـ اگر درون اساسنامـه طور ديگر قيد نشده باشد مجمع عمومي درون محليكه مركز شركت هست باجتماع دعوت ميشود.
ماده 351ـ اگر درون اساسنامـه طور ديگري قيد نشده باشد ارباب سهام درون مجامع عمومي بـه تناسب سهم خود حق راي دارند سهمدارانيكه مالك سهم معينـه نباشنتد ميتوانند بطور مشترك اسهام خود را بحد نصاب رسانيده از بين خويش شخصي را كتبا نماينده معرفي و بمذاكرت مجمع عمومي اشتراك كنند.
ماده 352 ـ براي تشكيل مجامع عمومي (باستثاني موضوعاتيكه درين قانون مقرر شده) نصابيكه اساسنامـه تعين ميكند معتبر هست ولي مشروط بر اينكه اين نصاب از 1 ـ 4 حصه سرمايه كمتر نباشد . اگر نصاب درون اجتماع اول حاصل شده نتواند بـه فاصله 15 روز مجمع دو باره باجتماع دعوت ميشود سهمدارانيكه درون اجتماع دوم حضور بهم ميرسانند درون مذاكرات اعطاع راي صلاحيت دارند تصاويب باكثريت آراء (چه اصالتا باشد و چه وكالتا) معبتر است.
ماده 353ـ هيچ يكي از سهمداران بـه موضوعيكه شخصا ذيعلاقه باشد راي ندارد.
ماده 354ـ سهمدارانيكه اقلا داراي بيست فيصد سهام شركت باشند ميتوانند تقاضاي كتبي و مستند درون انعقاد مجمع عمومي بدهند هيئت مديره مكلف هست كه بموجب اين تقاضا مجمع عمومي را باجتماع فوق العاده دعوت كند درينصورت مواديكه مذاكره آن تقاضا شده هست به آ مجلس داخل ميشود ممكن هست در اساسنامـه مقرر شود كه سهمدارانيكه ده فيصد از سرمايه شركت را نماينده گي كنند هم بتوانند اين حق را درون احضار مجمع عمومي استعمال نمايند.
ماده 355 ـ درون صورتيكه بـه تقاضاي كتبي سهمداران طبق ماده (354) از طرف هيئت مديره و يا بموجب ماده (346) از طرف هيئت نظار ترتيب اثر داده نشود محكمـه تجارتي محل شركت ميتواند باثر مراجعه سهمدران مذكور مجمع عمومي رادعوت و موضوعاتي را كه خواهش نموده اند جزو آ قرار دهد درون ينصورت درون اعلان اجتماع بايد اجازه محكمـه هم تصريح گردد. درون حال مراجعه بـه محكمـه هم حكم فقره اخير ماده (346) تطبيق ميشود.
ماده 356ـ دعوت مجمع عمومي براي اجتماع بـه ترتيب و شكلي كه درون اساسنامـه ذكر شده اجرا ميشود و اقلا يكماه قبل از زمان اجتماع بـه سهمداران اطلاع داده ميشود.
ماده 357ـ براي اينكه مالكين سهام بي اسم بتوانند درون مجمع عمومي راي بدهند لازم هست كه سهام و اسناد خود را ده روز قبل از روز اجتماع بشركت بسپارند.
ماده 358 ـ اعلانات و دعوت نامـه هاي انعقاد مجمع عمومي لازم هست كه حاوي آ ذيل باشد:
1ـ قرائت راپورهائيكه از طرف هيئت مديره وهيئت نظار ترتيب داده ميشود.
2ـ تصديق يا تعديل يا رد بيلانس و حساب نفع و ضرر و پيشنـهاد توزيع مفاد.
3ـ اگر طور ديگري تعيين نشده باشد تعيين حق الزحمـه و منافع اعضاي هيئت مديره و هيئت نظار.
4ـ انتخاب مجدد و يا تبديل اعضاي هيئت مديره و نظاريكه مدت خدمت شان ختم شده باشد موضوعاتيكه درون آ قيد نشده باشد مورد مذاكره قرار داده نميشود.
تبصره: خانه بدوش قسمت پانزدهم درون صورت لزوم مواد ديگري هم درج آ شده ميتواند.
ماده 359ـ هر سهمدارايكه حق راي داشته باشد ميتواند قبل از ده روز اجتماع مجمع دفتر دارائي و حساب نفع و ضرر و بيلانس و راپورهاي هيئت نظار و هيئت مديره را درون مركز شركت تدقيق كرده و نقل راپور و بيلانس را اخذ كند.
تبصره: ممكن هست راپورت هيئت مديره و نظار يا بيلانس و حساب نفع و ضرر قبلا چاپ و حين انعقاد مجمع بـه سهمداران توزيع گردد.
ماده 360ـ درون اجتماع مجمع عمومي جدولي ترتيب ميشد كه اسامي و محل اقامت ومقدار سهام سهمداران و يا وكلاي شانرا كه حاضر شده اند نشان بدهد اين جدول از طرف رئيس و منشي امضاء شده و در جزء ديگر اوراق مجمع بدوسيه مخصوصي حفظ ميگردد.
ماده 361ـ رئيس مجمع از طرف خود مجمع عمومي انتخاب مي شود.
ماده 362ـ درون اثر درخواست اكثريت سهمداران و يا اقليتي كه دهم حصه سرمايه شركت را نمايندگي كند مذاكره راجع بـه بيلانس براي (15) روز بـه تعويق انداخته شده ميتواند.
ماده 363ـ يك نقل تصويبات مجمع عمومي عادي و فوق العاده با جدول اسامي سهمدارانيكه قرار ماده (360) باجتماع حاضر شده اند و اسناد مثبته دعوت كه مجمع بقرار قانون منعقد شده ترتيب گرديده و با رويداد مجلس براي ثبت درون دايره ثبت تجارتي ارسال ميگردد.
ماده 364 ـ اگر سهمدارانيكه داراي ده يك سرمايه شركت باشد ادعا كنند كه درون تاسيسات شركت و يا معاملات آن سؤ استعمالات وجود دارد يا احكام قانون و مقررات اساسنامـه شركت اخلال ميشود ميتوانند براي تحقيق آن از مجمع عمومي تقاضا كنند كه هيئت نظار خصوصي تعيين شود درون صورت رد اين تقاضا از مجمع عمومي ميتوانند بـه محكمـه رجوع كنند ولي درينصورت لازم هست كه مصارف لازمـه را قبلا تاديه و سهامي را كه مالك اند بيك بانك معتبر توديع نمايند. درون صورتيكه اين درخواست از طرف محكمـه رد گردد و يا با درون نظر گرفتن نتايج تحقيقات بي مورد ديده شود سهمدارانيكه سؤنيت ايشان درون اين امر بـه ثبوت برسد براي ضرريكه شركت ازين حيثت متحمل گرديده باشد جمعا مسئول اند.
ماده 365 ـ تصديق بيلا نس از مجمع عمومي متضمن برائت اعضاي هيئت مديره وهيئت نظار هست با اينـهم اگر درون مندرجات بيلانس غموض و پيچيدگي وجود داشته باشد اعضاي هيت مديره ونظار نمي توانند باتصديق آن از طرف مجمع برائت حاصل كنند .
ماده 366ـ تصويباتيكه از طرف مجمع عمومي بعمل مي آيد راجع بـه شركائيكه درون اجتماع حاضر نباشند ويا راي مخالف بدهند نيز معتبر هست .
ماده 367 ـ بر عليه تصويبات مجمع عمومي (كه مغاير احكام صريحه قانون و يا اساسنامـه شركت باشد) از تاريخ صدور الي سه ماه ميتوان بمحكمـه كه درون محل شركت بوده و به فيصله معاملات تجاريه مكلف باشد مراجعت و اعتراض كرد حق اعتراض عايد هست به :
1ـ سهمدارانيكه درون اجتماع حاضر بوده ليكن با تصويب مخالف و مخالفت خود را بورقه رويداد درج كرده اند يا بصورت غير قانوني از راي محروم شده باشند و يا دعوت باجتماع بصورت قانوين بعمل نيامده باشد.
2ـ هيئت مديره.
3ـ هر يكي از اعضاي هيئت مديره و هيئت نظار درون صورتيكه تصويب برايشان موجب توليد مسئوليت گردد اگر اعتراضات از تصويب عمومي متعدد باشد محاكمـه آنـها واحد هست و بنابرين که تا ختم مدت اعتراض رسيدگي بشكايات معطل ميشود. محكمـه باثر درخواست علاقمندان ميتواند از اعتراض كنندگان ضماناتي را درون مقابل ضرر احتمالي شركت تقاضا كند تعين مقدار ضمانات مربوط بـه محكمـه هست اگر اعتراض از جانب هيئت مديره باشد از طرف شركت هيئت نظار نمايندگي ميكند.
ماده 368 ـ درون صورت اعتراض بر عليه تصويب مجمع بر طبق ماده (367) محكمـه ميتواند بعد از خواستن توضيح از اعضاي هيئت مديره و هيئت نظار اجراي تصويب را كه بر عليه آن اعتراض واقع شده باشد تاخير كند.
ماده 369 ـ حكم محكمـه راجع بـه فسخ تصويبي كه مورد اعتراض هست بعد از آنكه صورت قطعيه را بخود بگيرد درباره تمام سهمداران معتبر شمرده ميشود. هيئت مديره مجبور هست تا يك نقل حكم مذكور را فورا ثبت و اعلان كند.
ماده 370 ـ اگر ثابت شود كه اعتراض اشخاص بر عليه تصويب مجمع عمومي بنابر سؤ نيت بوده هست از ضرر و خساره كه ازين سبب بشركت وارد ميشود اشخاص مذكور جمعا مسئول اند.
ماده 371 ـ اگر درون اساسنامـه خلاف آن مقرر نشده باشد مجمع عمومي ميتواند مقررات اساسنامـه را تعديل كند ولي درون تزئيد سرمايه شركت و تبديل تابعيت اتفاق آراء سهمدران شرط است. درون مذاكرات اجتماعاتيكه براي تعديل اساسنامـه بعمل مي آيد شخصيكه مالك يكسهم هم باشد حق اشتراك و راي دارد اگر درون اساسنامـه قيدي بر خلاف اين امر باشد معتبر نيست. اشخاصي كه داراي زيادتر از يك سهم باشند اگر درون اساسنامـه بر خلاف آن هم مقرر شده باشد آراء بـه تناسب اسهام معتبر خواهد بود.
ماده 372 ـ درون اجتماعات مجمع عمومي كه مربوط بـه تبديل موضوع معامله و يا نوع شركت باشد حضور سهم دارانيكه اقلا از سه ربع سرمايه شركت نمايندگي كنند شرط هست براي اعتبار تصويباتيكه درون اين اجتماعات اتخاذ ميشود اتفاق دو ثلث آرائيكه اصالتا و يا وكالتا داده شود ضروري است. اگر درون اجتماع اول حضور نمايندگي سه ربع سرمايه ممكه نشود هيئت مديره ميتواند بار دوم مجمع عمومي را دعوت كند اين دعوت مجمع بـه فاصله پانزده روز بـه جرايد اعلان ميشود و درين مرتبه حضور تعداد ارباب سهاميكه نصف سرمايه را نمايندگي كنند كافيست. درون اعلانات و دعوتنامـه هائيكه براي دعوت بـه اجتماع بمالكين سهام با اسم تحرير ميگردد رويداد مذاكرات و تاريع انعقاد و نتيجه مذاكرات سابقه هم درج ميشود. اگر نصاب مذاكره درون اجتماع دوم هم كافي نگردد اجتماع سوم درون داخل مدت اجتماع دوم بانعقاد دعوت ميشود.
براي اين اجتماع حضور و نمايندگي از ثلث سرمايه شركت كافي هست ولي براغي اعتبار تصويبات شرط هست كه دو ثلث آرائيكه اصالتا يا وكالتا حاضر شده اند راي داده باشند.
ماده 373ـ تصويبي كه از طرف مجمع عمومي راجع بـه تعديل مواد اساسنامـه شركت بعمل مي آيد قبل از ثبت و اعلان بـه محكمـه تجارتي محلي كه مركز شركت باشد معتبر نيست.
ماده 374 ـ درون صورتيكه مجمع عمومي براي تعديل مواد اساسنامـه دعوت باجماع ميشود بايد متن تعديل هم بموجب ماده (356) بعلاقه مندان اعلان شود.
ماده 375 ـ تاوقتيكه سرمايه ابتدائي شركت تاديه نشده مجمع عمومي نميتواند بـه صدور سهام جديد و تزئيد سرمايه تصميم بگيرد.
ماده 376ـ درون صورتكيه مجمع عمومي درباره تزئيد سرماية شركت با صدور سهام جديد تصميم بگيرد اسناد مربوط بعد از تكميل مراسم قانونيه با يك بيان نامـه مشترك هيئت مديره و هيئت نظار بوزارت اقتصاد ملي سپرده شده بعد از تصديق مقام وزارت مراتب بـه محكمـه تجارتي ثبت و اعلان ميشود.
ماده 377 ـ درون صورتيكه بدل سهام جديد جنس باشد بموجب مقرراتيكه درين باره درون ابتداي تاسيس شركت پيش بيني شده اجرا ميشود.
ماده 378 ـ اگر تزئيد سرمايه مطابق احكام قانون بعمل نيامده باشد بي اثر بوده و هيئت مديره ونظار درون مقابل شركت و اشخاص ثالث از اين حيث جمعا مسئول شمرده ميشوند.
ماده 379ـ اگر درون تصويب مجمع عمومي راجع بـه تزئيد سرمايه ممانعتي موجود نباشد هر يكي از سهمداران ميتوانند از سهام جديد بـه تناسب سهمي كه درون سرمايه شركت دارند باخذ سهام بـه پردازند. هيئت مديره سهام صادره را كه بسهمداران داده ميشود اعلان ميكند و در اعلان راجع بـه قبول و ياد سهمداران يك مدتيكه كم از چهار هفته نباشد تعيين ميشود.
ماده 380ـ تصويبي كه از طرف مجمع عمومي راجع بـه تنقيص سرمايه بعمل مي آيد بايد ترتيب و طرز اجراي تنقيص را هم درون برداشته باشد.
ماده 381 ـ بعد از اعلان و ثبت تصويب مجمع عمومي راجع بـه تنقيص سرمايه دائنين بذريعه سه مرتبه اعلان درون جرايد دعوت ميشوند علاوتا بـه داينيني كه نزد شركت معلوم هست دعوت نامـه هاي عليحده هم فرستاده ميشود.
قبل از ختم تاريخ اعلان اخير دائنينكه طلبات ايشان ثابت شود درون صورت درخواست قروض ايشان پرداخته ميشود براي تصفيه معاملات بـه سهمداران تاديه بعمل نمي ايد.
ماده 382ـ درون تنقيص سرمايه اگر تنزيل سهام بطور مبادله يا تابپه نمودن و يا صورت ديگري مناسب ديده شده باشد اين ترتيب اعلان ميشود سهامي را كه با وجود اطلاع آورده نشده باشد ممكن هست ابطال نمود ولي درون اعلانيكه درون مورد اعاده سهام بشركت بعمل مي آيد بايد صريحا راجع بابطال اخطار داده شود.
ماده 383ـ بعد از آنكه معاملات راجع بـه تنقيص سرمايه انجام يافت كيفيت از طرف هيئت مديره بدايره ثبت تجارت ثبت و اعلان ميگردد.

حصه پنجم
اسناد سهم
ماده 384 ـ سندات سهم باسم و يا بي اسم ميباشد.
ماده 385ـ قبل از ثبت شركت سندات سهم و يا اسناد موقتي كه عوض اسناد اسهام ميباشند نبايد صادر شود.
ماده 386 ـ درون صورتيكه خلاف آن درون اساسنامـه شركت مقرر نشده باشد لازم هست كه سندات سهم با اسم باشد.
ماده 387ـ اگر درون اساسنامـه شركت شرطي راجع بـه تبديل نيافتن سهام با اسم بـه سهام بي اسم و يا بالعكس درج گرديده باشد معتبر است.
ماده 388 ـ براي تبديل سهام با اسم بـه اسهام بي اسم شرط هست كه تمام قيمت آن پرداخته نشده باشد و اگر قيمت سهام يا اسم از قيمت محرزه آن زياد باشد مبلغ زايد بايد اخذ شود.
مده 389 ـ سندات سهميكه قيمت آن تماما پرداخته نشده باشد و اسناد موقتيكه قبل ازسندات سهم بسهم داران براي معلوم ساختن حق اشتراك ايشان داده ميشود بايد كه با اسم باشد.
ماده 390ـ، هر سند سهم درون مقابل شركت غير قابل تقسيم هست اگر ملكيت سند سهم متعلق بچند نفر باشد ميتوانند حقوق خود شانرا درون مقابل شركت تنـها بواسطه تعيين وكيل تثبيت كنند.
391 ـ سندات سهم بايد داراي امضاي شخصي باشد كه بنام شركت صلاحيت امضا را دارد درون سند سهم عنوان شركت ، تاريخ اعلان تاسيس و تعداد سندات سهم با مقدار سرمايه شركت و قيمت هاي سهام شود ـ امضاء بشكل تاپه يا مـهر هم مجاز است.
ماده 392 ـ هر سند سهم بايد اقلا (صد) افغاني قيمت داشته باشد سند صدور سند سهم كمتر از يكصد افغاني مجاز نيست مگر بشرطيكه درون اساسنامـه طور ديگري مقرر شده باشد.
ماده 393ـ درون سندات سهم با نام بايد اسم ـ پيشـه و مسكن مالك نوشته شده و از طرف شركت درون دفتر مخصوص قيد شود.
ماده 394ـ اگر بر خلاف آن درون اساسنامـه شركت پيش بيني نشدهب اشد سندات سهم با نام را ميتوان بدون موافقت شركت بديگري انتقال داد.
ماده 395 ـ سند سهم با نام را ميتوان با ظهر نويسي و يا با سند تحريري جداگانـه بديگري انتقال داد و براي اعتبار اين انتقال بمقابل شركت و اشخاص ثالث لازم هست كه از طرف شركت بدفتر مخصوص قيد شود و قيد درون اثر نشان سند سهم و با سند انتقال از طرف گيرنده سهم عملي ميشود.
ماده 396 ـ تصاحب و انتقال سندات سهم بي نام درون مقابل شركت و اشخاص ثالث تنـها بـه تصرف معتبر شناخته مي شود.
ماده 397 ـ سهمداريكه قيمت يك سند سهم را تاديه نميكند از روزيكه لازم الادا ميباشد بـه پرداخت تكت پولي قانوني آن خساره كه ازين حيث بشركت وارد شده باشد مجبور هست مقرره ايكه راجع بـه تاديه يك مبلغ معين بنام جبران خساره از رهگذر معطلي پرداخت قيمت سندات سهم درون اساسنامـه شركت مندرج باشد معتبر هست .
ماده 398 ـ درون صورتيكه يك سهمدار قيمت سهم خود را تماما و يا قسما درون وقت معين آن نپرداخته باشد اگر درون اساسنامـه شركت مقرراتي وجود نداشته باشد هيئت مديره ميتواند بقرار آتي اقدام نمايد.
سهمدارانيكه درون پرداخت قيمت اسناد سهم تاخير كنند براي ايشان درون روزنامـه ها دو اخطار درون ظرف يكماه داده ميشود هر اخطار بفاصله 15 روز كه درون هر مرتبه سه روز متواليا نشر شد بعمل مي آيد.
اگر از تاريخ اعلان اخير درون ظرف يكماه قيمت پرداخته نشود بـه سهمدار مذكور دو اخطار ديگر بـه فاصله هاي ده روز ابلاغ مي شود كه درون صورت عدم پرداخت تمام حقوق اشتراك خود را از دست خواهد داد.
سهمدارانيكه درون وقت معينـه پول را نپردازند اگر درون اساسنامـه بر خلاف آن مقرر نشده باشد حق اشتراك را ضايع ميكنند اين كيفيت هم بصورت جداگانـه اعلان ميشود.
بعد از اجراي اين ترتيب شركت اسهام مربوطه را بقيمت بورس و يا بطور مزايده بفروش رسانده اسناد سابق را باطل و عوض آن اسناد جديد اعطا مي نمايد. درون اين اسناد مبالغ تاديه شده و اقساط باقيمانده درج ميگردد اگر مبلغ تحصيل شده از درك فروش اسناد سهميكه بموجب اين ماده فروخته ميشود از مبلغ معين سند مذكور كم باشد فرق آن از مالك اول سند گرفته مي شود.
ماده 399 ـ درون حال فروش يك سند سهم با نام كه قيمت آن تماما پرداخته نشده باشد مالك اول و كسانيكه بعدا سند را خريده اند از مبلغ باقي سند مذكور درون مقابل شركت جمعا مسئول ميباشند.
مسئوليت انتقال دهندگان از تاريخ درج انتقال درون دفتر شركت بعد از سه سال ساقط ميشود قبل از پرداخت بقيه مبلغ سند سهم انتقال دهنده حق دارد بيكي از انتقال دهندگان بعد از خود و يا آخرين دارنده سند براي مبلغي كه تاديه نموده هست رجوع كند.
ماده 400ـ قبل از تشكيل قطعي شركت سهامي انتقال سندات سهم بديگري جائز نيست.
ماده 401ـ انتقال سندات سهمي كه مقابل جنس داده شده باشد بعد از مرور دو سال از تشكيل شركت ممكن است.

ماده 402ـ اگر يك سند سهم و سند موقتي طوري پوسيده و خراب شده باشد كه استعمال آن غير ممكن ولي مندرجات اصلي و علامـه فارقه آن بلا تردد قابل فهم باشد صاحب آن حقدارد با پرداخت مصارف از شركت سند سهم وسند موقت جديد طلب نمايد.

باب سوم ـ اسناد تجارتي
(فصل اول)
(برات)
حصه اول ــ «تحرير و شكل برات»
ماده 471 ـ‌ برات بايد محتوي شرايط ذيل باشد:
1ـ كلمـه برات درون متن سند بهر زبانيكه برات تحرير شده باشد.
2ـ امر تاديه مبلغ معين بلا قيد و شرط.
3ـ اسم مخاطب (تاديه كننده برات)
4ـ موعد تاديه
5ـ محل تاديه
6ـ اسم شخصي كه مبلغ درون وجه او و يا حواله كردش بايد تاديه شود.
7ـ محل و تاريخ تحريرات.
8ـ امضاي صادر كننده برات.
ماده (472) را حاوي نباشد ماهيت برات را نخواهد داشت بـه استثناي حالاتيكه درون فقرات ذيل ذكر گرديده است:
1ـ براتيكه موعد تاديه درون آن ذكر نشده باشد عند الرويت قابل تاديه دانسته ميشود.
2ـ‌ درون براتيكه محل تاديه ذكر نباشد محليكه بعد از اسم مخاطب تحرير شده باشد محل تاديه شناخته ميشود.
3ـ براتيكه محل صدور درون آن ذكر نشده باشد محليكه بعد از اسم صادر كننده مذكور باشد محل صدور شناخته ميشود.
ماده 473ـ برات را ميتوان قابل تاديه بامر صادر كننده يا درون وجه صادر كننده يا بحساب شخص ثالث تحرير كرد.
ماده 474 ـ تاديه برات را ميتوان درون اقامتگاه شخص ثالث چه درون محل سكونت مخاطب باشد و چه درون محل ديگري مشروط نمود.
ماده 475 ـ براتي كه عند الرويت و يا درون مدت معيني بعد از ارائه قابل تاديه باشد صادر كننده ميتواند شرط گذارد كه مبلغ تاديه ـ‌ تكت پولي دانسته باشد. درون براتهاي ديگر شرط تكت پولي معتبر نيست. مقدار تكت پولي بايد تعيين شده باشد درون صورت عدم تعين تكت پولي معتبر نيست اگر تاريخ ديگري مقرر نشده باشد تكت پولي از تاريخ تحريرات حساب خواهد شد.
ماده 476 ـ درون براتيكه مبلغ هم بحروف و هم بارقام تحرير شده باشد اگر بين هر دو تفاوت موجود شود مبلغيكه با حروف تحرير گرديده معتبر است.
در براتيكه مبلغ تنـها با حروف و يا تنـها با ارقام مكرر تحرير شده باشد و در بين آنـها تفاوت موجود شود بـه مبلغ اقل اعتبار داده ميشود.
ماده 477 ـ امضاي اشخاصيكه واجد صلاحيت و اهليت درون برات نباشند باعتبار امضاي اشخاص واجد صلاحيت اثري وارد نميتواند.
ماده 478 ـ‌ كسانيكه برات را بناء‌و حساب شخصيكه وكالت او را ندارد امضاء‌ كنند هر نوع مسئوليت راجع با آن برات بايشان عايد است. درون باره وكيلي كه از حدود صلاحيت خود تجاوز كند نيز عين همين حكم معتبر است.
ماده 479 ـ‌ قبول و تاديه برات تحت ضمانت صادر كننده هست صادر كننده ممكن هست خود را از ضمانت قبول وارهاند ولي شرطيكه متضمن ابراء‌ از ضمانت تاديه باشد معتبر نيست.

حصه دوم
ظهر نويسي
ماده 480 ـ‌ برات بموجب ظهر نويسي قابل انتقال ميگردد. اگر صادر كننده برات جمله قابل انتقال نيست و با يك جمله ديگريكه عين معني را افاده كند نوشته باشد برات مذكور بطريق ظهر نويسي نقل شده نتوانسته تابع احكام طلبات غير قابل انتقال است.
برات را ميتوان بـه مخاطب و صادر كننده و يا مسئولين ديگري ظهر نويسي نمود با ظهر نويسي كافه حقوق متولد از برات انتقال مي يابد.
ماده 481 ـ‌ ظهر نويسي لازم هست از هر گونـه قيد و شروط عاري باشد. هر شرطيكه ظهر نويسي با آن متعلق باشد بلا اثر ميباشد و ظهر نويسي يك قسمت از وجه برات باطل است.
ماده 482 ـ‌ ظهر نويسي يا برخود برات و يا بر يك ورقه ديگر ملصق ببرات نوشته ميشود ظهر نويسي لازم هست از طرف ظهر نويس امضا شود. اگردر ظهر نويسي اسم حامل ذكر نگرديده باشد و يا ظهر نويس درون ظهر برات يا ورقه مصلق برات تنـها بـه امضاء اكتفا نموده باشد اين ظهر نويسي صحيح و معتبر است. (ظهر نويسي سفيد).
ماده 483 ـ اگر ظهر نويسي از نوع ظهر نويسي سفيد باشد حامل آن ميتواند:‌
1ـ ظهر نويسي را بنام خود يا بنام شخص ديگري بنويسد.
2ـ‌ برات بطور ظهر نويسي سفيد نقل و يا بيك شخص ديگري تكرارا ظهر نويسي كند.
3ـ بدون پر كردن جاي سفيد آن و يا بدون ظهر نويسي برات را بشخص ديگري نقل دهد.
ماده 484 ـ اگر بر خلاف آن قيدي نباشد ظهر نويس متكفل قبول و تاديه برات سات.
ظهر نويس ميتواند اجراي يك ظهر نويس هيچ ضمانتيرا درون مقابل شخصيكه بعد از آن برات باو ظهر نويسي شده باشد ندارد.
ماده 485 ـ اگر ظهر نويسي سفيد را يك ظهر نويسي كامل (بنام شخص معين) تعقيب كند امضاء‌ كننده ظهر نويسي اخير برات چنان تلقي ميشود كه بتوسط ظهر نويسي سفيد مالك برات هست ظهرنويسهاي خط زده شده معتبر نيست. اگر ذو اليدي يك شخص بنابر سببي از برات زايل شده باشد حامل آن درون صورتيكه حقوق خود را اثبات بتواند مالك آن شمرده ميشود.
ماده 486 ـ اگر حامل برات عليه مسئولين دعوي كند مدعي عليه نميتواند باستناد معاملات يا حاملين سابق يا صادر كننده دفع مسئوليت كند.
ماده 487 ـ اگر ظهر نويسي حاوي يكي از عباره هاي ذيل باشد (براي تحصيل است) (براي قبض است) و يا وكالتا يا عباره ديگري را كه دلالت بر وكالت نمايد حامل با اينكه واجد كافه حقوق متولده از برات هست شـهر نويسي آن را فقط بحيث وكيل ميتواند اجرا نمايد.
درين حال مسئولين اينگونـه برات نميتوانند پيش از آن ادعائيكه درون برابر ظهر نويس موكل دارند درون مقابل حامل پيش كنند. وكالتي كه درون ظهر نويسي موجود ميباشد با مرگ شخص موكل و يا بنا بر زايل شدن اهليت قانوني ساقط نميشود.
ماده 488 ـ درون حاليكه درون ظهر نويسي عبارت هاي (براي تضمين است) و يا (براي رهن است) ‌و يا تعبيراتيكه معني ضمانت و يا رهن از آن فهميده شود موجود باشد حامل ميتواند از تمام حقوق متولده از ين برات استفاده كند اما ظهر نويسي برات از طرف او تنـها حكم ظهر نويسي از طرف وكيل را دارد.
ماده 489 ـ‌ ظهر نويسي كه بعد از انقضاي مدت اجراء‌ شود درون حكم ظهر نويسي هست كه قبلا اجرا شده باشد.
اگر بر خلاف آن حكمي موجود نباشد ظهر نويسي بيتاريخ چنان محسوب ميشود كه قبل از ختم ميعاد اعتراض تحرير شده باشد.

حصه سوم
«قبولي»
ماده 490ـ برات را قبل از رسيدن موعد ا زطرف حامل و يا از طرف هر ذو اليد ديگري بـه محل اقامتگاه مخاطب براي قبولي ميتوان ارائه نمود.
ماده 491ـ صادر كننده ميتواند درون برات براي قبولي مخاطب شرط مرور مدتي را قيد كند و يا بدون مدت مكلفيت حامل را درون اخذ قبولي تحرير نمايد. براتيكه تاديه آن بـه اقامتگاه و يا بعد از ارائه تاديه آن بمرور مدتي مقيد نشده باشد صادر كننده ميتواند آن را (غير قابل قبول) بنويسد. همچنان صادر كننده ميتواند شرط بگذارد كه ارائه براي قبول قبل از تاريخ معين بعمل آمده نميتواند درون صورتيكه از طرف صادر كننده قيد (غير قابل قبول)‌ درج نشده باشد هر ظهر نويس ميتواند با تعيين يك مدت و يا بدون تعيين مدت برات را براي قبول مشروط نمايد.
ماده 492 ـ‌ درون برات هائيكه تاديه آن يك مدت معين بعد از ارائه مشروط باشد لازم هست از تاريخ برات الي ظرف شش ماه ارائه شود. صادر كننده ميتواند اين مدت را كم يا زياده نمايد از طرف ظهر نويس مدت تنـها تقليل شده مي تواند.
ماده 493 ـ براتيرا كه حامل براي قبولي ارائه ميكند مجبور نيست بمخاطب تسليم كند مخاطب ميتواند فرداي روزيكه برات باو ارائه شده باشد براي بار دوم طالب ارائه گردد.
اگر حامل اعتراض كند و در جواب بمطالبه بار دوم استناد نشود علاقه مندان نميتوانند قبول ننمودن مطالبه دوم را ادعا كنند.
ماده 494‌ ـ قبول بـه عبارت (قبول گرديده است)‌و يا بـه عبارت ديگري كه مفيد همين معني باشد افاده ميشود و از طرف مخاطب امضاء ‌ميگردد محض امضاي مخاطب بر روي برات هم درون حكم قبول هست در حاليكه تاديه برات بعد از ارائه درون يك مدت معين و يا ارائه آن درون ظرف يك مدت معين براي قبولي مشروط باشد اگر حامل درج ترايخ روز ارائه را تقاضا نكند هر روزي كه قبولي درون آن واقع شده باشد تاريخ همان روز درج ميشود.
اگر مخاطب درون حين قبول تاريخ درج نكرده باشد لازم هست حامل براي محافظه حقوق خود درون مقابل ظهر نويسها و در مقابل صادر كننده ه با تنظيم يك ورقه اعتراض (پروتست) كه درون وقت و زمان معين تحرير شده باشد اين غلت را اثبات كند.
ماده 495 ـ قبول بايد بدون قيد و شرط باشد ولي مخاطب ميتواند جزئي از مبلغ محتويه برات را قبول نكند. تمام قيود ديگري كه درون قبول درج ميشود اگر مندرجات برات را تعديل نمايد درون حكم عدم قبول است. معذالك قبول كننده بشرط درون حدود شرطيكه نوشته مسئول است.
ماده 496 ـ اگر برات طوري صادر شده باشد كه درون محل غير اقامتگاه مخاطب قابل تاديه باشد و نام شخصيكه باو تاديه ميشود درون آن تصريح نشده باشد چنان محسوب ميشود كه قبول كننده تعهد نموده كه وجه برات را شخصا درون محل تاديه ادا نمايد.
ماده 497 ـ‌ شخصيكه برات را قبول ميكند مسئول تاديه آنست درون صورت امتناع از تاديه اگر حامل صادر كننده برات هم باشد بموجب مواد (518 ـ‌519)‌ همـه حقوق قابل مطالبه را ميتواند دعوي كند.
ماده 498 ـ‌ اگر قبول كننده قبولي را بروي برات نوشته باشد و قبل از تسليمي برات بحامل آنرا خط بزند چنان محسوب ميشود كه از قبول امتناع نموده است. ولي اگر مخاطب اين قبول را بحامل و يا بيكي از اشخاص امضاء كننده برات تحريرا اخبار و بعد از آن قبولي خود را خط زده باشد درون دايره قبول خود مسئول است.

حصه چهارم
ضمانت
ماده 499 ـ‌ تاديه يك برات جزو و يا وكلا توسط ضمانت تامين شده ميتواند تضمين ممكن هست از طرف شخصي ثالث و يا يكي از امضاء كنندگان بوده باشد.
ماده 500 ـ‌ ضمانت يا درون برات و يا درون يك ورقه ملحقه درج ميشود.
ضمانت يا عبارت (براي ضمانت است) و يا عبارت شبيه آن افاده ميشود و از طرف ضامن امضاء‌ ميگردد. امضاي اشخاص ديگر غير از صادر كننده و مخاطب بر روي برات افاده ضمانت را ميكند درون ضمانت بايد تصريح گردد كه بحساب كدام شخص ضمانت شده هست و اگر تصريح نگرديده باشد بحساب صادر كننده شمرده ميشود.
ماده 501 ـ ‌ ضمانت كننده باندازه شخصيكه ضامن او شده هست مسئول است. اگر برات بشكل قانوني ترتيب نشده باشد ضامن از تعهد خود بري ميباشد اگرضامن وجه برات را تاديه كند حق دارد عليه شخص ضمانت شده و اشخاص ديگري كه نزد شخص ضمانت شده مسئوليت دارند رجوع كند.

حصه پنجم
موعد
ماده 502 ـ برات را ميتوان بشرايط ذيل صادر نمود:
1ـ درون مدت معين بعد از ارائه .
2ـ درون مدت معين بعد از تاريخ برات.
3ـ درون تاريخ معين.
تبصره:‌ براتهاي خارج از مواعد فوق يا براتهائيكه تاديه آن مقيد باقساط شده باشد باطل است.
ماده 503 ـ براتيكه تاديه آن بـه ارائه مشروط باشد لازم هست در موقع ارائه تاديه گردد و براتهائيكه تاديه آن درون يك مدت معين بعد از ارائه لازم باشد حتما بايد درون ظرف مدتي كه براي ارائه جهت قبول مشرول باشد ارائه شود.
ماده 504 ـ براتيكه وعده تاديه آن درون يك مدت معين بعد از ارائه ميباشد وقت تاديه آن را تاريخ قبول و يا تاريخ اعتراض تعيين ميكند. درون حاليكه اعتراض نشده باشد نسبت بـه شخص قبول كننده برات كه قبولي او بيتاريخ باشد روز اخير مدتيكه ذريعه قانون يا قرارداد براي ارائه تعيين گرديده اعتبار داده ميشود.
ماده 505 ـ‌ براتيكه بيك و يا چند ماه بعد از تاريخ صدور و يا بعد از ارائه واجب التاديه ميباشد ميعاد تاديه آن تاريخ مقابل همان ماهي هست كه درون آن تاديه صورت ميگيرد.
و اگر تاريخ مقابل موجود شده نتواند روز اخير ماه موعد تاديه شمرده ميشود اگر برات براي تاديه درون يك يا چند ماه و نيم اصدار شده باشد اول بايد ماه هاي كامل را حساب نمود. اگر موعد برات ابتداي ماه و نـهايت ماه تعيين شده باشد مقصد ازين تعبيرات اول پانزدهم و روز اخير ماه است.
ذكر هشت يا پانزده روز ه و يك و يا دو هفته نبوده بلكه هشت و يا پانزده روز حقيقي هست تعبير نيم ماه بـه 5 1 روز اطلاق ميشود.
ماده 506 ـ اگر از نظر ميعاد تادهي تقويم محل صدور برات با تقويم محل تاديه اختلاف داشته باشد تقويم محلت اديه معتبر است. اگر موعد پرداخت برات با تعطيل تصادف كند بايد روز بعد از تعطيل تاديه شود. همين قاعده درون مورد ساير اوراق تجارتي نيز رعايت خواهد شد.

حصه ششم
تاديه
ماده 507 ـ حامل مجبور هست بروزيكه برات قابل تاديه ميباشد و يا منتهي که تا دو روز كار بعد از آن بـه مخاطب رجوع نمايد.
ماده 508 ـ‌ درون حاليكه مخاطب وجه برات را تاديه ميكند از حامل تقاضا مينمايد كه بـه برات رسيد تحرير و آنرا تسليم كند.
در صورت تاديه قسمي برات رد نميشود ولي مخاطب ميتواند تقاضا نمايد كه درون برات براي قسمت تاديه شده باو رسيد داده شود.
ماده 509 ـ‌ حامل برات قبل از حلول موعد بگرفتن وجه برات مجبور نميشود.
مخاطبيكه قبل از حلول موعد برات را تاديه ميكند ضرر اين تاديه بخودش متوجه خواهد شد. شخصيكه درون حلول موعد برات را تاديه ميكند بري الزمـه ميشود مشروط براينكه حيله و يا غفلت فاحش درون تاديه بعمل نيامده باشد.
شخص تاديه كننده بـه تدقيق انتظام و توالي ظهر نويسي ها مجبور هست ليكن بتدقيق صحت امضاي ظهر نويسان مكلف نخواهد بود.
ماده 510 ـ‌ اگر برات پولي كه درون محل تاديه رايج نباشد صادر گردد و صادر كننده پولي را كه تاديه آن درون برات ذكر گرديده شرط نگذاشته باشد مخاطب ميتواند كه پول متداول محل تاديه را قرار قيمت (روز تاديه) اجرا نمايد اگر نوع وجه برات مقيد باشد و مديون برات از تاديه عاجز آيد حامل ميتواند تقاضا كند وجه برات را بـه پول محل تاديه بقرار روز نرخ موعد تاديه كند.
ماده 511 ـ‌ نرخهائيكه درون محل تاديه جاري ميباشد اساس قيمت پول خارجي شمرده ميشود. صادر كننده و يا يكي از ظهر نويسان ميتواند مبلغي را كه تاديه خواهد شد مطابق قيمت معين تسغير و در برات درج كند . اگر وجه برات بـه پولي تعيين شود كه درون مملكت صادر كننده و تاديه كننده اسم واحد و قيمت متفاوت داشته باشد درين صورت مسكوك (پول رايج)‌ محل تاديه معتبر دانسته ميشود.
ماده 512 ـ درون حاليكه براي وجه برات درون ظرف مدت معين ماده (507)‌ براي تاديه رجوع نشود هر يكي از مديونين برات ميتوانند مبلغ برات را بمصرف و خساره حامل بمقام صلاحيت دار توديع كنند.

حصه هفتم
حق رجوع درون حال عدم قبول و
عدم تاديه
ماده 513 ـ‌ حامل عليه صادر كننده و ظهر نويس و اشخاص مسئول ديگر درون حالات ذيل ميتواند رجوع كند.
1ـ‌ اگر درون حلول مدت برات تاديه بعمل نيامده باشد.
2ـ‌ اگر از قبول كلا يا قسما امتناع شده باشد.
3‌ـ‌ درون صورت افلاس مخاطب خواه برات قبول شده باشد و يا نشده باشد يا درون صورت معطلي تاديه از جانب مخاطب چه بحكم محكمـه باشد يا نباشد.
و يا درصورتيكه حامل بـه محكمـه مراجعه نموده و معادل وجه برات از اموال مخاطب تحت مراقبت گرفته شده و نتيجه نداده باشد.
4 ـ درون صورت افلاس صادر كننده براتيكه غير قابل قبول باشد.
ماده 514 ـ‌ استنكاف از قبول يا تاديه لازم هست با يك ورقه رسميه كه اعتراض عدم قبول و يا عدم تاديه گفته ميشود اثبات كرده شود بايد اعتراض عدم تاديه درون روزيكه تاديه برات لازم مي آيد و يا درون ظرف دو روز كار متعاقبه بعمل آيد و اعتراض عدم قبول بايد درون ظرف مدتيكه براي ارائه برات بجهت قبول تعيين شده اجرا شود.
در موضوع فقره دوم ماده (493)‌ اگر ارائه اول برات درون روز اخير موعد بوقوع آمده باشد اعتراض را ميتواند درون روز آينده همان روز هم بعمل آورد.
اعتراض عدم قبول اعتراض عدم تاديه و ارائه را از بين ميبرد درون حالات متذكره فقره سوم ماده (513)‌ حامل بدون اينكه برات را بـه مخاطب ارائه كند و يا اعتراض نمايد ميتواند از حق رجوع خود درون مقابل مسئولين استفاده كند راجع بـه فقره چهارم ماده مذكور حامل با داشتن دليل افلاس صادر كننده ميتواند رجوع كند.
ماده 515 ـ حامل مجبور هست در ظرف چهار روز كار بعد از روز اعتراض و يا اگر درون برات شرط اعاده بي مصرف موجود باشد درون ظرف چهار روز كار بعد از روز ارائه كيفيت عدم قبول يا عدم تاديه را بـه ظهر نويس و صادر كننده اخبار كنند هر ظهر نويسي كه باو اخبار ميشود مجبور هست خبري را كه گرفته درون ظرف دو روز كار با علاوه كردن اسم و آدرس كسانيكه باو اخبار كرده اند بظهر نويس خود اطلاع بدهد.
تا زمانيكه بصادر كننده ميرسد بهمين منوال معامله دوام ميكند مدتهاي مذكوره از تاريخ اخذ خبر آغاز مييابد.
اگر يك ظهر نويس آدرس خود را تحرير ننموده باشد و يا بصورتي تحرير نموده باشد كه خوانده شده نتواند اخبار بظهر نويس مقدمترا ز او كافي هست شخصيكه مجبور باخبار هست لازم هست اين خبر را بـه واسطه دائره مربوطه رسمي تبليغ كند.
شخصيكه درون داخل مدت مقرره اخبار نكند حقوق ا و ساقط نميشود و اگر بنابر غفلت او ضرر و زياني توليد شده باشد بـه خود او مربوط هست مقدار اين ضرر و زيان از وجه برات تجاوز نميتواند.
ماده 516 ـ‌ اگر صادر كننده يا ظهر نويس يا ضامن درون برات كلمات (اعاده بي مصرف) و يا (بي اعتراض)‌ ويا كلماتيكه اين منظور را افاده كند نوشته باشند حامل آن برات براي رجوع خود از اعتراض عدم قبول يا عدم تاديه معاف دانسته ميشود. اما حامل برات مكلف هست كه درون ظرف مدت معينـه بظهر نويس ها و صادر كننده اخبار نمايد اثبات عدم رعايت مدت ها بشخص راجع هست كه درون مقابل حامل مدعي ميشود، شرطيكه صادر كننده وضع كرده درون حق كافي آنانيكه ببرات امضا نموده اند مرعي است. اگر چنين شرط از طرف يكظهر نويس يا ضامن نوشته شده باشد تنـها راجع بظهر نويس يا ضامن مرعي ميباشد اگر با وجود شرطيكه از طرف صادر كننده نوشته شده باشد حامل اعتراض نمايد مصارف مربوط بخود اوست.
ماده 517 ـ اشخاصيكه برات را صادر و يا قبول و يا ظهر نويسي و يا ضمانت ميكنند درون مقابل حامل بصورت منفرد و مجتمع مسئول اند حامل برات بدون اينكه مراتب را درون نظر بگيرد حق دارد عليه تمام ايشان منفردا يا مجتمعا ت اقامـه دعوي كند. عين همين حق را هر صاحب امضائيكه وجه برات را تاديه ميكند داراست. اقامـه دعوي بمرتبه اول عليه يكي از اينـها مانع اقامـه دعوي عليه ديگران نميشود. اگر بيكي از ظهر نويسان رجوع شود كه تاريخ امضاء‌ او از ديگران مؤخر باشد مانع دعوي حامل بديگران نميشود.
ماده 518 ـ حامل مي تواند از شخصيكه عليه او رجوع كرده مطالبات ذيل را بنمايد:
1 ـ وجه براتي را كه قبول نگرديده و يا قبول شده و تاديه نشده باشد و نيز تكت پولي آنرا اگر مشروط باشد.
2 ـ في صد شش تكت پولي آنرا از تاريخ حلول موعد.
3ـ مصارف اعتراض و اخباريكه از طرف حامل بظهر نويس ها و صادر كننده تبليغ گرديده باشد با مصارف ديگريكه از همين حيث متحمل شده باشد.
اگر حق رجوع قبل از حلول موعد استعمال شده باشد برات تنزيل ميشود.
اين تنزيل از روي نرخ رسمي تنزيل (نرخ بانك)‌و يا نرخ بازار آزاد كه درون زمان رجوع درون اقامتگاه حامل جريان داشته باشد حساب ميشود.
تبصره: تكت پولي فيصد شش كه درون فقره (2)‌ تصريح شده درون تمام موارديكه موافقت موجود نباشد معتبر است.
ماده 519 ـ‌ شخصيكه وجه برات را تاديه ميكند از اشخاصيكه درون مقابل او مسئول اند مطالبات ذيل را مي تواند.
1 ـ‌ تمام مبلغي را كه تاديه كرده .
2 ـ تكت پولي مبلغ مذكور را از تاريخ تاديه
3 ـ‌ هر مصارفيرا كه متحمل شده باشد.
ماده 520 ـ‌ هر مسئوليكه حق رجوع عليه او ا ستعمال شده باشد مي تواند درون مقابل تاديه وجه برات تقاضا كند كه درون مقابل برات با ورقه اعتراض باو رسيد داده شود هر ظهر نويسيكه وجه برات را تاديه ميكند ميتواند ظهر نويسي خود وظهر نويسي هاي ما بعد را خط بكشد.
ماده 521 ـ‌ درون صورت استعمال حق رجوع بعد از قبول قسمي شخصيكه مبلغ قبول نشده برات را تاديه مينمايد ميتواند تقاضا كند كه تاديه مذكور بر روي برات قيد شده رسيد آن هم باو داده شود حامل برات بايد يك نقل مصدق برات را نيز باعتراض باو بدهد که تا آنكه استعمال مزيد حق اعتراض ممكن شد بتواند.
ماده 522 ـ شخصيكه داراي حق رجوع هست اگر درون برات بر خلاف آن مشروط نباشد ميتواند بذريعه يك برات جديديكه بـه برات اعاده (Rechange) موسوم ميشود وجه برات را از يكي از اشخاصيكه نزد او مسئول اند دريافت كنند و لازم هست (برات اعاده) از نوع قابل تاديه درون اقامتگاه و عند الرويه باشد.
برات اعاده غير از مبالغيكه درون مواد (518 ـ 519 )‌ نشان داده شده حاوي بر مبلغ دلالي و مخارج صكوكي و مصارف انتقال پول نيز ميباشد.
ماده 523 ـ‌ حق رجوع حامل بصادر كننده ظهر نويسها و ساير مسئولين برات (باستثاي حق رجوع بقبول كننده)‌ درون موارد ذيل ساقط ميگردد:
1 ـ‌ هرگاه مدت معينـه قانوني براتهائيكه عند الارائه يا بعد از يك مدت بعد ارائه قابل تاديه باشد منقضي شده باشد.
2 ـ‌ درون صورتيكه اعتراضات مربوط بـه عدم قبول يا عدم تاديه بعد از مدت معينـه قانوني بعمل آمده باشد.
3ـ‌ اگر براتي داراي شرط (بي مصرف) بعد از مدت معينـه ارائه شده باشد و يا اگر از طرف صادر كننده قيد باشد كه درون ظرف مدت معينـه براي قبول برات ارائه گردد درون صورت عدم مراعات بـه آن و اين قيد درون صورتي اعتبار دارد كه از فحواي آن استنباط نشود كه مقصد صادر كننده ابراء‌ ذمـه از مسئوليت قبول بوده است.
اگر يك ظهر نويس درون ظهر نويسي خود مدتي را براي ارائه درج نموده باشد از ين مدت تنـها همان ظهر نويس ميتواند استفاده نمايد.
ماده 524 ـ‌ اگر درون ظرف مدت هائيكه قانونا معين هست ارائه برات و اعتراض بـه سبب يك مانع غير قابل رفع (فورس ماژور)‌ ممكن نشود مدت ها ي مذكور تمديد ميشود.
حامل برات مجبور هست بلا تاخير علل مجبره (فورس ماژور)‌ را بظهر نويس خود اطلاع دهد. و اين اطلاع بايد درون برات و يا يك ورقه ضميمـه منضمـه كه درون آن تاريخ نوشته و امضا شده باشد تحرير شود.
بعد از رفع علل مجبره حامل بايد برات را بدون فوت وقت براي قبول و يا تاديه ارائه كند و در صورت لزوم اعتراض نامـه صادر نمايد. اگر علل مجبره بيشتر از سي روز بعد از حلول موعد دوام كند بدون اينكه بارائه برات و تحرير اعتراض حاجت باشد حق رجوع استعمال شده ميتواند.
درباره برات هائيكه با ارائه و يا درون يك مدت معين بعد از ارائه قابل تاديه باشد مدت سي روز از تاريخي حساب ميشود كه حامل علل مجبره را بـه ظهر نويس خود خبر داده باشد ولو اين تاريخ قبل از اختتام موعد ارائه هم بوده باشد.
در احواليكه اعتراض تنـها بـه شخص حامل و يا شخصيكه مامور بـه ارائه برات هست عايد گردد از علل مجبره (فورس ماژور)‌ شمرده نميشود.

حصه هشتم
توسط
ماده 525 ـ صادر كننده يا ظهر نويس ميتواند شخص ديگري را معرفي كند که تا در صورت نكول مخاطب براي قبول يا تاديه باو مراجعه شود شخص ثالث و مخاطب و هر شخصيكه بنابر امضاء‌ برات مسئوليت داشته باشد (غير از شخصيكه برات را قبول ميكند) ميتوانند توسط كنند شخصيكه براي يكي از امضاء‌ كنندگان توسط ميكند مجبور هست بكسي كه براي او توسط نموده باشد از وساطت خود درون ظرف دو روز كار اخبار كند.

قبول بالتوسط
ماده 526 ـ‌ درون صورتيكه موعد برات حلول نموده و حامل صلاحيت رجوع را داشته باشد قبول بالتوسط بعمل آمده ميتواند حامل درون قبول وساطت مختار هست و اما اگر حامل پيشنـهاد بالتوسط را قبول مينمايد حق مراجعتي را كه پيش از حلول موعد عليه مسئولين برات دارد از دست ميدهد.
ماده 527 ـ كيفيت قبول بالتوسط درون برات تحرير و از طرف توسط كننده امضاء‌ ميشود قبول بالتوسط بحساب هر كسيكه بعمل آمده باشد تصريح ميگردد. درون صورت عدم تصريح بحساب صادر كننده محسوب ميشود.
ماده 528 ـ‌ قبول كننده بالتوسط درون مقابل حامل مسئول است. و اگر اين قبول بالتوسط بحساب مخاطب باشد درون مقابل ظهر نويسي هائيكه بعد از آن ميآيند مثل مخاطب مسئول است.
با وجود قبول بالتوسط شخصيكه براي او توسط واقع ميشود و يا كفيل قانوني او ميتواند طبق ماده (518)‌ وجه را تاديه كرده برات يا درون صورت ايجاب ورقه اعتراض را طلب كند.

تاديه بالتوسط
ماده 529 ـ‌ درون تمام احواليكه حامل داراي حق رجوع ميباشد چه درون حلول موعد و چه قبل از آن تاديه بالتوسط ممكن هست تاديه بالتوسط بايد شامل تمام مبلغ قابل تاديه باشد و بايد منتهي فرداي روز آخري كه براي اعتراض عدم تاديه مقرر هست اجرا شود.
ماده 530 ـ اگر برات بالتوسط قبول شده و تاديه بعمل نيامده باشد حامل فرداي روز آخري كه براي اعتراض مقرر هست اعتراض عدم تاديه را تحرير ميكند. درون حاليكه درون ظرف مدت مذكوره اعتراض تحرير نگردد شخصيكه برات بحساب او قبول شده و همچنان ظهر نويسان ما بعد از مسئوليت بري ميشوند.
ماده 531ـ حامليكه تاديه بالتوسط را مطابق ماده (518)‌ قبول نميكند حق رجوع خودرا درون مقابل اشخاصيكه تاديه باعث برات ذمـه ايشان ميشود از دست ميدهد.
ماده 532ـ تاديه بالتوسط براي هر شخصيكه اجرا ميشود با تحرير و امضاي روي برايت اثبات ميگردد.
اگر درون برات نشان داده نشده باشد كه تاديه براي كدام شخص بعمل آمده چنان فرض ميشود كه برات صادر كننده هست برات ورقه اعتراض درون صورتيكه اجرا شده باشد بشخصيكه بطريق توسط برات را تاديه مينمايد تسليم ميشود.
ماده 533ـ تاديه بالتوسط براي هر كسيكه بعمل آيد حقوق را كه حامل درون مقابل آن شخص و اشخاص ديگري كه نزد او مسئولند دارد بشخص تاديه كننده انتقال مينمايد.
ولي آن شخص برات را نميتواند مكررا ظهر نويسي كند. تاديه بالتوسط (براي هر كسيكه توسط واقع شده باشد) مستلزم برائت ذمـه ظهر نويسان ما بعد ميباشد. درون حاليكه براي تاديه بالتوسط متوسطين متعددي موجود باشد توسط هر كدام آنـها كه برائت اشخاص زياده تر را درون برداشته باشد ترجيح داده ميشود.

حصه نـهم
تعداد نسخه هاي برات
ماده 534 ـ برات بصورت نسخه متعددي كه از هم ديگر تفاوت نداشته باشد صادر شده ميتواند درون متن برات هائيكه بـه نسخه هاي متعدد نوشته ميشود بايد نمبر مسلسل نسخه ها تحرير شود. هر نسخه برات كه داراي نمبر مسلسل نباشد برات جداگانـه شناخته ميشود. اگر درون متن برات عبارت تنـها يك نسخه نوشته نباشد حامل ميتواند با تحمل مصارف نسخه هاي متعددي مطالبه كند اگر برات يك نسخه بوده و در آن ظهر نويسي بعمل آمده باشد و پس از آن حامل نسخه هاي متعددي بگيرد بايستي بظهر نويس قريب خود مراجعه كند و اين ظهر نويس مكلف هست بر له حامل بظهر نويس ما قبل رجوع كند و بهمين و تيره ظهر نويسي جريان مي يابد. ظهر نويسان مجبور اند كه بنسخه هاي جديد برات ظهر نويسي هاي خود شانرا تحرير كنند.
ماده 535 ـ اگر تاديه بمقابل يك نسخه از براتيكه بـه نسخه هاي ديگر بي اثر ميگردد با وجود اين مخاطب بـه نسبت هر يكي از نسخه هاي قبول شده كه مسترد نگرديده باشد مسئول هست ظهر نويس كه نسخه هاي متعددي را با اشخاص متعدد تفويض ميكند و همچنان ظهر نويسهاي ديگري كه بعد از او مي آيند بمقابل نسخه هائيكه امضاي شانرا محتوي بوده و مسترد نشده باشد مسئول اند.

حصه دهم
جعل كاري ـ‌ تحريفات
ماده 536 ـ‌ جعل يك امضاء درون برات چه امضاي صادر كننده باشد و يا قبول كننده بامضاهاي ديگري كه درون برات موجود هست خللي وارد نميكند.
ماده 537 ـ اگر درون متن برات تحريف واقع شود اشخاصيكه بعد از تحريف امضاء نموده اند بـه مبلغ بعد از تحريف و آنانيكه قبل از آن امضا نموده اند بر طبق متن اصل برات مسئولند.

حصه يازدهم
مرور زمان
ماده 538 ـ كافه دعاوي كه عليه قبول كننده از رهگذر برات نشئت نمايد از تاريخ حلول موعد بعد از مرور مدت سه سال ساقط ميشود دعاوي ئيكه حال عليه ظهر نويسان و صادر كننده اقامـه كند و از تاريخ اعتراضيكه درون وقت معين آن نوشته شده باشد (و اگر درون سند شرط اعاده بدون مصرف موجود باشد از تاريخ انقضاي موعد) بمرور يكسال ساقط ميشود دعوائيكه ظهر نويسان بر عليه همديگر شان و يا عليه صادر كننده اقامـه كند از تاريخ تاديه برات از طرف ظهر نويسان و يا از تاريخي كه عليه خود آنـها اقامـه دعوي شده باشد بمرور شش ماه ساقط ميشود.
ماده 539 ـ معامله كه مسلتزم قطع مرور زمان هست تنـها درون حق كسيكه از آن استفاده ميكند معتبر است.

حصه دوازدهم
احكام عموميه
ماده 540 ـ اگر موعد يك برات با ايام تعطيل مصادف باشد تاديه آن درون روز اول كاري كه يوم تعطيل را تعقيب ميكند طلب ميگردد و همچنان جمله معاملات متعلق ببرات بالخاصه موضوع ارائه براي قبول و تحرير اعتراض درون روز كار اجرا ميشود.
در صورتيكه يكي از معاملات مذكوره درون داخل يك مدتي تصادف كند كه روز آخر آن قانونا تعطيل شمرده شود مدت مذكور که تا روز اول كاري كه روز انقضاي مدت مذكور را تعقيب ميكند تمديد ميشود. روزهاي تعطيل كه درون بين واقع ميشود بحساب مدت داخل است.
ماده 541 ـ مدتيكه قرار قانون با مقاوله معين باشد روزهاي اول آن باين مدتها شامل نميشود.
ماده 542 ـ اهليت اشخاص درون تعهدات برات نظر بـه قوانين دولت متبوع اشخاص تعهد كننده تثبيت ميگردد.
ماده 543 ـ اجراي هر گونـه تعهدات درون معامله برات تابع قوانين مملكتي هست كه تعهد درون آنجا بعمل آمده است.
ماده 544 ـ اعتراض و بالعموم هر اقدامي كه براي حفظ حقوق ناشيه از برات و استفاده از آن بعمل مي آيد تابع قوانين مملكتي خواهد بود كه از آن بعمل ميايد تابع قوانين مملكتي خواهد بود كه آن اقدام درون آنجا عملي ميشود.

فصل دوم
(حجت)
ماده 545 ـ‌ حجت تجارتي بايد داراي شرائط ذيل باشد:
1ـ تحرير كلمـه (حجت)‌ بر روي سند بهر زباني كه حجت نوشته شده باشد.
2ـ تاديه بلا شرط مبلغ معين.
3 ـ‌ موعد تاديه.
4ـ محل تاديه
5ـ اسم شخصيكه تاديه مبلغ درون وجه و يا بامر او ميشود.
6ـ محل و تاريخ تحرير حجت.
7 ـ‌ امضاي صادر كننده حجت.
ماده 546 ـ سندي كه يكي از مواد متذكره ماده فوق را حاوي نباشد (باستثاني موارد ذيل) (حجت) شناخته نميشود.
حجتي كه موعد تاديه آن تحرير نگرديده باشد عند المطالبه قابل تاديه هست اگر درون يك حجت محل تاديه آن تحرير نشده باشد محل صدور آن محل تاديه و در عين زمان محل اقامت صادر كننده دانسته ميشود.
اگر درون متن حجت محل صدور تحرير نگرديده باشد محل صدور همان محلي دانسته ميشود كه پهلوي اسم امضا كننده تحرير گرديده باشد.
ماده 547 ـ مقررات ذيل كه ببرات تعلق دارد راجع بحجت نيز قابل تطبيق است.
راجع بـه ظهر نويسي مواد (480 – 510)
راجع بـه ضمانت مواد (499 ـ 501)
راجع بـه موعد مواد (502 ـ 506)
راجع بـه تاديه مواد (507 ـ‌ 512)
راجع بـه حق رجوع درون صورت عدم تاديه مواد (513 ـ 520 ـ 522 ـ 523).
راجع بـه توسط تاديه بالواسطه مواد (525 ـ 529 ـ 533).
راجع بـه جعل و تحريف (536 ـ 537).
راجع بـه مرور زمان (538 ـ‌ 539 ).
راجع بـه صورت حساب ايام رسميه (540 ـ 541 ).
همچنان راجع بـه تاديه درون اقامتگاه شخص ديگر احكام مواد (474 ـ 496) و دائر بـه مقاوله تكت پولي (475 و 496) و دائر بـه مقاوله تكت پولي 475 و درباره بيانات مختلف راجع بمبالغي كه تاديه ميشود 476. راجع بـه نتايج امضاي شخصي كه واجد اهليت ميباشد (477) و راجع بـه نتايج امضاي كسيكه وكيل نباشد و يا از حدود وكالت تجاوز كند حكم ماده (478)‌در خصوص حجت هم معتبر است.
ماده 548 ـ‌ شخصيكه حجت را امضا ميكند مثل شخصي قبول كننده يك برات مسئول هست حينيكه بعد از مدتي از رويت تاديه آن قبول ميشود (بشرطيكه از طرف امضاء‌كننده عباره (ملاحظه شده) بر آن تحرير شده باشد) درون ظرف مدت هاي معينـه ماده (492)‌ لازم الارائه است. اگر صاحب امضاء از تحرير عباره (ملاحظه شده است) با قيد تاريخ آن امتناع كند بايد قرار ماده (494) امتناع توسط يكورقه اعتراض اثبات شود تاريخ اين ورقه اعتراض مبدا موعد تاديه بعد از ارائه سند دانسته ميشود.

فصل سوم
حصه اول
چك
ماده 549 ـ‌ چك محتوي شرايط ذيل باشد.
1ـ درون متن سند ذكر كلمـه چك.
2ـ‌ امر بلا قيد و شرط تاديه مبلغ.
3ـ اسم شخصيكه تاديه ميكند (مخاطب)
4ـ ذكر محل تاديه
5ـ قيد محل تاريخ صدور چك
6ـ امضاي شخصي كه چك را صادر ميكند (صادر كننده).
ماده 550 ـ سندي كه يكي از شرايط متذكره ماده (549)‌ حاوي نباشد چك شناخته نميشود.
مگر درون مورد آتيه:
اگر محل تاديه درون چك ذكر نشده باشد محليكه بـه پهلوي اسم مخاطب نوشته باشد محل تاديه و در عين زمان اقامتگاه مخاطب شناخته ميشود.
اگر محل صدور چك ذكر نشده باشد محليكه بعد از اسم صادر كننده ذكر شده باشد محل صدور شناخته ميشود.
ماده 551 ـ چك درون حالي صادر ميشود كه صادر كننده درون نزد مخاطب دارائي داشته و مخاطب درون اثر موافقه صريح يا ضمني بـه تاديه آن مكلف باشد.
ماده 552ـ چك را ميتوان (بصور) ذيل قابل تاديه دانست:
1ـ‌ بيك شخص معين يا بـه امر او.
2ـ بـه حامل.
يك چك كه شخص مودي اليه آن معلوم نباشد محرر بـه حامل شناخته مي شود.
ماده 553 ـ صادر كننده مي تواند چك را درون وجه خود صادر كند.
ماده 554 ـ‌ درون صورتي كه بين ارقام و حروف مبلغ مندرجه چك اختلاف باشد حروف معتبر است.
ماده 555 ـ‌ درون صورتي كه بين ارقام و حروف مبلغ مندرجه چك اختلاف باشد حروف معتبر است.
ماده 556 ـ اگر چك علاوه از امضاي شخص صلاحيت دار داراي امضاي اشخاص باشد كه اهليت تعهد چك را دارا نباشند و يا امضاهاي جعلي و اشخاص غير حقيقي باشد تعهد اشخاص داراي اهليت كه بچك امضا نموده اند باز هم معتبر است.
ماده 557 ـ كسانيكه چك را بنام و حساب شخصيكه وكالت او را ندارند صادر يا تاديه كنند مسئول نتايج آنند.
ماده 558 ـ شخص صادر كننده ضامن تاديه هست و شرطي كه متضمن ابراء ضمانت تاديه باشد معتبر نيست. و پس از تاديه وجه چك صادر كننده از ضمانت بري ميشود.

حصه دوم
ظهر نويسي
ماده 559 ـ هر چك باستثناي چك محرر بـه حامل بطريق ظهر نويسي بديگر قابل انتقال هست اگر صادر كننده بر چك جمله (قابل انتقال نيست) و يا يك جمله ديگريكه عين معني را افاده كند نوشته باشد چك مذكور بطريق ظهر نويسي نقل شده نميتواند. چك را مي توان بمخاطب و صادر كننده و مسئولين ديگر ظهر نويسي نمود.
اين اشخاص ميتوانند از طرف خود چك را تكرار بديگران ظهر نويسي كنند.
با ظهر نويسي كافه حقوق متولد از چك انتقال مي يابد.
ماده 560 ـ ظهر نويسي بايد بلا شرط باشد تعيين شرط درون ظهر نويسي معتبر نيست همچنين ظهر نويسي يك قسمت از مبلغ مندرجه چك صحيح نيست ظهر نويسي يك قسمت از مبلغ مندرجه چك صحيح نيست ظهر نويسي اگر از طرف مخاطب بـه عمل آيد باطل است. ظهر نويسي بـه نام مخاطب حكم رسيد را دارد.
ماده 561 ـ‌ ظهر نويسي يا بر خود چك يا بر يك ورقه ملصقه ديگري چك نوشته ميشود ظهر نويسي لازم هست از طرف ظهر نويس امضا شود. اگر ظهر نويس بدون ذكر حامل تنـها بـه امضاء‌ اكتفا نموده باشد ظهر نويسي صحيح است. (ظهر نويسي سفيد) راجع بـه ظهر نويسي چك مقررات مواد 483 الي 488 قابل تطبيق است.

حصه سوم
ضمانت
ماده 562ـ مقررات ماده (499) الي (501) حصه چهارم راجع بـه ضمانت برات درون خصوص ضمانت چك هم معتبر است.

حصه چهارم
ارائه و تاديه
ماده 663 ـ چك عند الرويت قابل تاديه هست هر شرطيكه بر خلاف آن باشد غير معتبر است.
ماده 664ـ اگر چك درون همان مكانيكه صادر شده قابل تاديه باشد دارنده چك مكلف هست كه درون ظرف پانزده روز از تاريخ صدور وجه آنرا مطالبه كند و اگر از يك نقطه بـه نقطه ديگر مملكت صادر شده باشد بايد درون ظرف دو ماه از تاريخ صدور چك مطالبه شود درون مورد چكهائيكه از خارج صادر شده و بايد درون افغانستان پرداخته شود مقررات را جمعه بـه چك هائيكه درون افغانستان صادر شده رعايت خواهد شد ولي مدتيكه درون ظرف آن دارنده اين چنين چك ها مي تواند وجه آنرا مطالبه كند چهار ماه از تاريخ صدور است.
ماده 565ـ اگر محل صدور و محل تاديه چك تقويم مختلف داشته باشد تاريخ صدور همان روز دانسته خواهد شد كه با روز تقويم محل تاديه مطابق باشد.

ماده 566 ـ اگر دارنده چك درون ظرف مواعد قانوني پرداخت وجه چك را مطالبه نكند دعوي او عليه ظهر نويس مسموع نخواهد بود و اگر وجه چك بـه سببي كه مربوط بـه مخاطب هست از بين برود دعوي دارنده چك عليه صادر كننده نيز مسموع نيست ولي مخاطب بعد از اختتام موعد چك هم ميتواند تاديه كند.

ماده 567 ـ اگر صادر كننده چك بعد از اصدار آن فوت يا واجد عدم صلاحيت و اهليت شود درون اعتبار چك تاثير ندارد.

ماده 568 ـ‌ كسيكه وجه چك را دريافت ميكند بايد ظهر آنرا رسيد نمايد دارنده ميتواند تاديه قسمي را قبول نمايد، درون اينصورت باندازه مبلغيكه دريافت داشته درون ظهر چك رسيده نمايد.
ماده 569 ـ‌ اگر چكي بـه پولي قابل تاديه نوشته شود كه پول مملكت تاديه نباشد مبلغ قابل تاديه را ميتوان بـه پول مملكت مطابقت بقيمت آن درون روز تاديه (بخواهش حامل) بعمل آورد.
اگردر وقت ارائه پول تاديه نشده باشد دارنده چك مي تواند بر حسب ميل خود تقاضا كند كه تاديه بـه پول آن مملكت از روي نرخ روز ارائه و يا نرخ روز تاديه بـه عمل آيد.
قيمت پول خارجي بر طبق رواج محل تعيين ميشود معذالك صادر كننده ميتواند شرط گذارد كه مبلغ قابل تاديه بر طبق نرخي كه درون چك نوشته شده هست حساب شود.

حصه پنجم
چك هاي مخطط (كراس)‌ و چك هاي قابل انتقال بحساب
ماده 570 ـ صادر كننده و يا دارنده چك ميتواند چك را خط (كراس)‌ بكشد.
خط كشيدن عبارت هست از كشيدن دو خط متوازي بر وي چك كه يا عام هست يا خاص اگر درون بين دو خط چيزي ذكر نشده باشد و يا كلمـه (بانكدار) و يا كدام كلمـه ديگري معادل آن نوشته باشد اين خط كشيدن عام هست و اگر اسم (بانكدار) درون بين دو خط نوشته شده باشد اين خط كشيدن خاص هست خط عام را ميتوان بخط خاص تحويل داد مگر عكس آن و يا امحاي خط و بانكدار و يا اسم بانكدار جايز نيست.

ماده 571 ـ‌ يك چك كه بطور عام خط كشيده شده باشد مخاطب تنـها بـه (بانكدار) و يا مشتري خود انتقال داده ميتواند.
چكي كه بصورت خاص خط كشيده شده باشد مخاطب فقط ببانك داريكه اسم او نوشته شده و يا اگر بانكدار مخاطب باشد فقط بـه مشتري خود انتقال داده ميتواند.
بانكداريكه اسم او ذكر شده هست مي تواند چك را ببانكدار ديگري براي تحصيل تسليم كند، بانكدار ديگري براي تحصيل تسليم كند، بانكدار چك مخطط را بجز درون حساب مشتريان خود و يا بانكدار ديگري نميتواند معامله كند.
مخاطب يا بانك دار ي كه مقررات فوق را رعايت نكند براي ضرريكه توليد ميشود که تا باندازه مبلغ چك مسئول است.

ماده 572 ـ‌ صادر كننده يا دارنده چك ميتواند تاديه نقدي چك را بـه اينصورت منع كند كه بر روي چك عرضا عباره (قابل معامله بحساب است)‌را بنويسد محو عباره (قابل تاديه بحساب است) از چك جايز نيست.

حصه ششم
مراجعه بنا بر عدم تاديه
ماده 573ـ درون صورت امتناع از تاديه دارنده چك ميتواند بـه ظهر نويسان صادر كننده چك ميتواند بـه ظهر نويسان صادر كننده و اشخاص مسئول ديگر مراجعه كند دارنده ميتواند با يكي از دلايل ذيل امتناع از تاديه را باثبات برساند:
1ـ اعتراض توسط يك ورقه رسمي.
2ـ تحرير درون ظهر چك از طرف مخاطب با قيد تاريخ.
3ـ تصديق محكمـه تجارتي مبني بر ارائه چك بـه قيد تاريخ.

ماده 574 ـ‌ اعتراض بايد قبل از انقضاي مدتي كه براي ارائه مقرر هست عملي شود اگر چك درون آخرين روز مقرره ارائه شود اعتراض را ممكن هست در روزكار يكه بعد از آن مي آيد عملي ساخت.
ماده 575ـ‌ درون صورت امتناع از تاديه بعد از اعتراض دارنده چك ميتواند بظهر نويس خود و يا صادر كننده درون داخل چهار روز كاريكه بعد از تحرير اعتراض مي آيد اطلاع بدهد هر ظهر نويس بايد درون داخل چهار روز كاريكه بعد از گرفتن اطلاع مي آيد از عدم تاديه بظهر نويس ما قبل خود خبر بدهد و درين اطلاع اسم و آدرس اشخاص را كه كه اطلاع سابق را داده اند ذكر نمايد و بهمين صورت مسلسلا که تا به صادر كننده برسد اگر چك ضمانت شده باشد بايد درون داخل همان مدت بضامن هم خبرداده شود.
اطلاع ممكن هست با اعاده چك و يا با مكتوب راجستري توسط پيوسته اجرا شود تاريخ رسيد پوسته درون تعيين موعد اطلاع اعتبار داده ميشود. شخصي كه درون داخل مدت معينـه اطلاع ندهد حقوق خود را از دست نمي دهد ولي اگر بنابر غفلت او كدام ضرري عايد شده باشد مسئول جبران آن ميباشد معذالك اندازه مسئوليت او از مبلغ مندرجه چك اضافه تر شده نميتواند.

ماده 576 ـ‌ حامل چك ميتواند بر عليه تمام اشخاصيكه درون چك مسئوليت دارند مجتمعا يا منفردا اقامـه دعوا نمايد و درين كار مكلف برعايه ترتيب ظهر نويسي نميباشد. و همين حق را هر شخصي تاديه كننده ديگر نيز دارا ميباشد.
دعوي بر عليه يكي از اشخاص مسئول مانع دعوي بر عليه اشخاص ديگر نيست.

ماده 577 ـ‌ حامل چك يا تاديه كننده مي تواند از شخص مسئول مصارف ذيل را مطالبه كند.
1 ـ مبلغ تاديه ناشده چك.
2ـ‌ تكت پولي.
3 ـ‌ مصارف اعتراض و غيره كه متحمل شده باشد.
ماده 578 ـ هر شخص مسئول كه مورد مراجعه واقع شده باشد ميتواند درون بدل تاديه چك را با عتراض و رسيد تقاضا نمايد ظهر نويسي كه چك را گرفته و تاديه نموده باشد ميتواند ظهر نويسي خود و ظهر نويسي ظهر نويسان ما بعد را ابطال نمايد.

حصه هفتم
تعدد نسخه هاي چك
ماده 579 ـ‌ صدور چك بـه نسخه هاي متعدد ممكن هست در اينصورت بايد هر نسخه داراي نمره واحد بوده ودر آن تصريح شود كه تعداد نسخه چند هست و بـه موجب نسخه اول وجه قابل تاديه ميباشد.
ماده 580 ـ‌ چون تاديه بذريعه نسخه اول صورت گرفته نسخه هاي ديگر از اعتبار ساقط است.

حصه هشتم
ساخت كاري و تحريفات
ماده 581 ـ احكام مواد 536 و 537 كه مربوط ساخته كاري و تحريفات ميباشد درباره چك نيز مرعي الاجرا است.

حصه نـهم
مرور زمان
ماده 582 ـ دعاوي كه حامل عليه ظهر نويس ها و صادر كننده اقامـه ميكند شش ماه بعد از انقضاي مدت ارائه ساقط هست همچنين دعوي هر يك از مسئولين از تاريخ تاديه وجه بعد از انقضاي شش ماه ساقط ميشود حكم ماده (539) درباره چك نيز معتبر است.

ماده 583 ـ احكام عموميه مواد (540 و 541) كه راجع ببرات و ججت ميباشد درباره چك ها نيز قابل تطبيق است.

فصل چهارم
ضياع اسناد تجارتي
ماده 584 ـ اگر حامل يك سند تجارتي مالكيت خود را ذريعه ظهر نويسي ها بلا انقطاع بـه اثبات برساند مجبور نيست وجه آنرا كه اخذ نموده اعاده بدارند مگر اينكه ثابت شود كه آنرا بذرايع غير قانوني بدست آورده است.
ماده 585 ـ سند تجارتي كه از نزد حامل مفقود شده باشد مي تواند بطلان آنرا درون محكمـه مربوطه كه مكلف باستماع دعاوي تجارتي هست ادعا نمايد.
سند و كيفيت بـه تملك و فقدان را حتي الامكان شرح دهد. درون صورتيكه محكمـه دلائل درخواست كننده را كافي بداند اگر سند مفقود برات قبول شده باشد آنرا بـه قبول كننده و اگر سند چك يا برات قبول ناشده باشد بـه صادر كننده و مخاطب اگر سند درون وجه حامل باشد بـه مخاطب عدم تاديه وجه آنرا تحريرا امر ميدهد محتويات سند و لزوم ارائه آنرا درون ظرف دو ماه توسط جرايد رسمي و غير رسمي سه مرتبه اعلان مي نمايد درون ختم اين مدت تصميم لازم را درون ابطال سند اتخاذ خواهد نمود. اين مدت راجع بـه سنديكه موعد آن بسر رسيده باشد سر از تاريخ اعلان منتشره درون جريده رسمي و درباره سنديكه موعد آن بعد از اعلان سوم بسر ميرسيد سر از تاريخ بسر رسيدن موعد آن و راجع بـه سنديكه تاديه آن مشروط بـه ارائه بوده و در تاريخ اعلان سوم مدت ارائه آن هنوز نرسيده باشد سر از روز اخير مدت ارائه معتبر است.

ماده 586 ـ شخصيكه خواهش بطلان سند را مي نمايد ميتواند بيانيه مبني بر محتويات اساسي ترتيب و در مدت و محليكه قانونا تعيين شده باشد بـه مخاطب ارسال نمايد همين ورقه راجع بـه تاديه و عدم تاديه و رويت بمنزله اعتراض تلقي ميشود.

ماده 587 ـ اگر سند درون خاتمـه مدتي كه تعيين شده ارائه نشود محكمـه ميتواند درون اثر تقاضاي مدعي راجع بابطال سند حكم صادر و باشخاصيكه درون ماده (585) ذكر شده ابلاغ نمايد بموجب حكم ابطال مدعي مثل اينكه اصل سند ضايع شده را مالك باشد حقوق خود را از قبول كننده برات و اگر برات قبول نشده باشد و يا حجت و چك باشد از صادر كننده مطالبه نمايد شخصيكه عليه او دعوي ميشود حق دارد كه از تاريخ صدور حكم که تا يك ماه بـه محكمـه رجوع و عدم استحقاق محكوم له را باثبات برساند.

ماده 588 ـ اگر سند الي ختم مدت اعلان بـه محكمـه معين ارائه شود محكمـه هدايت ماده (585) راجع بابلاغ را اجرا و مطابق اصول بـه دعوي رسيدگي نموده حكم صادر مي نمايد.

باب چهارم
تعهدات تجارتي
فصل اول احكام عمومي
ماده 589 ـ اگر دو شخص و يا اشخاص متعدد درون ضمن يك معامله كه خواه براي يك نفر و يا همـه ايشان ماهيت تجارتي را دارا باشد درون مقابل شخص ثالثي مشتركا داخل تعهد شوند درون صورتيكه خلاف آن درون قرارداد تصريح نشده باشد مجتمعا مسئول شمرده ميشوند. عين همين حكم بر اشخاصيكه ضمانت ديون را مي نمايند نيز تطبيق ميشود.
ماده 590 ـ‌ پوليكه درون نتيجه كدام عقد تجارتي واجب التاديه شود و در داخل مملكت رواج قانوني نداشته باشد درون انقضاي وعده تبديل آن نظر بـه نرخ روز بـه پول افغاني جائز است.
ليكن اگر درون حين عقد تاديه پول خارجي كه رواج قانوني نداشته باشد تصريح شود و يا بـه اين معني كدام عبارت ديگري استعمال شده باشد شرط تاديه عين پول خارجي معتبر است.
ماده 591 ـ شخصيكه تعهد تجارتي خود را درون اثر حيله و تقصير ايفا نكند و يا درون ايفاي آن تاخير نمايد بعد از اينكه رسما و يا بارسال مكتوب راجستري بـه او اخطار ميشود مجبور هست كه خساره را كه متعهد له دچار شده با مفادي كه از آن محروم گرديده جبران كند.
اسباب مجبره ( فورس ماژور) ازين حكم مستثني است.
ماده 592 ـ اگر متعهد تعهد خود را نقض نمايد يا تعهدي را كه بصورت مطلق درون يك وقت معين و يا درون ظرف يك مدت معين لازم الاجرا باشد ايفا ننمايد و يا موضوع تعهد عبارت از نكردن يك عمل باشد و آن را اجرا نمايد بدون اخطار دعوي جبران خساره شده ميتواند.
ماده 593 ـ اگر مبلغي كه درون تعهد بنام جبران خساره معين شده باشد از مقدار منفعتي كه متعهد له درون صورت ايفاي تعهد حاصل مينمود اضافه هم شود محكمـه نميتواند اندازه آن را تنزيل دهد درون صورتيكه بر خلاف آن را تنزيل دهد درون صورتيكه بر خلاف آن درون قرارداد صراحت نباشد متعهد له باخذ مبلغي كه بنام جبران خساره مقرر داشته هست به عوض ايفاي تعهد مجبور نميشود اگر ضرريكه متعهد له بـه آن دچار شود از مبلغيكه بنام جبران خساره معين ميشود زيادتر باشد درون صورتيكه درون قرارداد صراحتي بر خلاف آن موجود نباشد متعهد مجبور هست مبلغ اضافي را هم تاديه كند.
ماده 594 ـ اگر عدم ايفاي تعهد درون اثر علني باشد كه قبلا قابل پيش بيني نبوده و يا از تقصير دائن توليد شده و يا درون اجراي تعهد قيد احترازي از جانب متعهد له قبول شده باشد متعهد بـه هيچ نوع بـه جبران خساره مكلف شده نميتواند.
ماده 595 ـ بيعانـه دليل عقد شمرده ميشود درون حال ايفاي تعهد طرفين بيعانـه محاسبه ميشود.
اگر عقد درون اثر رضاي طرفين وي ا نظريه سبب ديگري كه موجب جبران خساره نباشد فسخ گردد بيعانـه بصاحب آن اعاده ميشود.
ماده 596 ـ درون صورتيكه برخلاف آن درون قرارداد و يا عرف تجراتي مقرر نباشد طرفيكه درون اثر تقصير خود بـه ايفاي تعهد نمي پردازد اگر بيعانـه داده باشد حق مطالبه آنرا ندارد و اگر شخصي تعهد را بنابر تقصير خود ايفا نكند گيرنده بيعانـه علاوه از اعاده بيعانـه مجبور هست كه معادل آنرا هم بجانب مقابل بپردازد درون هر دو صورت طرفيكه تعهد خود را ايفا نكند مجبور هست خساره طرف ديگر را ولو اينكه از پول بيعانـه اضافه هم باشد جبران كند.
ماده 597 ـ‌ اگر يكي از طرفين درون مقابل تاديه و يا وعده تاديه مبلغ معين حق رجوع از عقد را براي خود شرط گذاشته باشد شروع ايفاي تعهد و يا قبول ايفاي تعهد طرف مقابل مانع اجراي حق رجوع مي گردد.
ماده 598 ـ تكت پولي دين تجارتي بعد از انقضاي ايام معين و در صورت تعيين معود معين از تاريخ اخطار حساب مي شود.

ماده 599 ـ‌ شخصيكه واجد اوصاف تجارتي بوده براي يكنفر تاجر و يا غير تاجر عملي را انجام دهد كه از ايجابات تجارتي وي باشد و يا بصورت ديگري تحصيل منفعت نموده باشد حق دارد عوض آن عمل را مطالبه و اخذ نمايد.
علاوه بر اين حق دارد مبلغي را كه براي اجراي كار و يا تحصيل منفعت بطور پيشكي داده و مصارفي را كه بعمل آورده باشد از تاريخ مصرف با تكت پولي طلب نمايد.

ماده 600 ـ تكت پولي درون امور تجارتي بـه اساس موافقه جانبين آزادانـه تعيين شده ميتواند.
ماده 601 ـ تعهد تجارتي درون محليكه درون قرارداد معين شده و اگر درون قرارداد معين نشده باشد درون محليكه نظر بـه ماهيت و مقصد تجارت ضمنا معين شده ميتواند لازم الاجرا هست اگر محل اجرا درون قرارداد تصريح نشده و ضمنا نيز معين شده نتاند متعهد مجبور هست تعهد خود را بـه محليكه تجارت خانـه او ميباشد و اگر تجارت خانـه نداشته باشد درون محل اقامت خويش اجرا كند.
ماده 602 ـ‌ تعهد تسويه يك مبلغ اگر بر خلاف آن بطور صريح يا ضمني درون قرارداد ذكر نشده باشد درون محل تجارت خانـه دائن و اگر تجارت خانـه او موجود نباشد درون اقامتگاه شخصي او ايفا مي شود. و مديون حق مطالبه مصارف و خساره تسويه را ندارد.

ماده 603 ـ خواهش ايفاي يك تعهد كه زمان اجراي آن درون مقاوله تعيين نگرديه باشد درون هر زمان ممكن هست و ليكن تعهديكه نظر بـه عرف و يا چگونگي معامله بعد از مرور يك مدت معين از عقد قابل ايفا باشد نميتوان متعهد را قبل از انقضاي مدت مذكور بـه ايفا مجبور ساخت.
ماده 604 ـ اگر شرط شده باشد كه تعهد درون بين مدتيكه صراحتا و ياضمنا تعيين شده ايفا گردد لازم هست قبل از ختم آن مدت اجرا شود. اگر ختم مدت مصادف با روز تعطيل عمومي باشد اقلا يكروز قبل از روز ختم ايفا گردد.
اگر مديون قبل از ختم موعد اذن تاديه دين را داشته باشد درون صورتيكه عرف و عادتي بر خلاف آن وجود نداشته باشد نمي تواند بدون رضاي دائن دين را تنزيل كند.

ماده 605 ـ اگر درون مقاوله راجع بـه نوع و وصف اشيائي كه تسليم آن تعهد شده هست تصريحي موجود نباشد متعهد ميتواند از اشياي كه داراي وصف و نوعيت متوسط باشند بدهد ولي همانطوريكه متعهد مجبور بجنس اعلي نيست بجنس ادني هم مجاز نميباشد.
ماده 606 ـ عقديكه طرفينر ا الزام مي نمايد تايك طرف تعهد خويشرا ايفا نكند طرف ديگر بايفاي تعهد مجبور نيست ليكن اگر يكطرف نظر بصراحت قرارداد و يا ماهيت معامله و يا نظر بعرف جاريه مقدمتر از طرف ديگر باجراي تعهد مكلف باشد ولو كه طرف ديگر تعهد خود را ايفا ننموده باشد باجراي تعهد مذكور مكلف است.

ماده 607 ـ‌ درون صورتيكه يكي از طرفين تعهد خود را ايفا نمايد و طرف ديگر اجرا نكند اجرا كننده ميتواند يك اطلاعيه ارسال كند مبني بر اينكه اگر طرف ديگر بـه ايفاي تعهد درون ظرف مدت مناسب اقدام نكند عقد فسخ خواهد شد و پس از آن بـه محكمـه مراجعه و فسخ قرارداد را مطالبه ميتواند.
طرفيكه بـه محكمـه براي فسخ مراجعه ميكند ايفاي تعهد را تقاضا نميتواند بعد از اقامـه دعوي فسخ همان طوريكه محكمـه نميتواند بـه مدعي عليه براي ايفاي تعهد مـهلت بدهد بهمان صورت نميتواند پيش نـهاديرا كه از جانب مدعي عليه بـه نسبت ايفاي تعهد ميشود قبول كند اگر فسخ عقد معلق بـه يك شرط باشد و يا براي اجراي آن صراحتا و يا ضمنا مدتي معين شده باشد بعد از تحقق شرط و يا مرور مدت طرف ديگر بـه قبول خواهشيكه از جانب متعهد راجع بايفاي تعهد ميشود مجبور نميگردد.

فصل دوم
عقود تجارتي
حصه اول
صورت انعقاد
ماده 608 ـ براي عقود تجارتي رضاء و موافقت طرفين كافي هست تنظيم قرارداد و يا ايفاي مراستم ديگر لزوم ندارد.

ماده 609 ـ اگر قانونا براي عقد رعايت شكل مخصوص تحريرا لازم باشد و يا طرفين عقد را بايفاي بعضي مراسم مانند تنظيم مقاوله موقوف گذاشته باشند که تا زمانيكه شكل مذكور رعايت و يا مراسم معينـه اجرا نشود عقد صورت نميگيرد. درون صورتيكه طرفين بـه تنظيم قرارداد موافقت نموده باشند چنان دانسته ميشود كه انعقاد عقد را بـه تنظيم قرارداد ملتوي گذاشته اند.
اگر قرارداد تنظيم هم نگرديده ولي ثابت شود كه طرفين عقد را منتقد دانسته اند عدم تنظيم قرارداد سبب عدم انعقاد عقد شمرده نميشود.
ماده 610 ـ اگر ايجاب بصورت تعيين يك مدت معين براي قبول بعمل آمده باشد درون صورتيكه طرفين حاضر هم باشد ايجاب كننده نميتواند قبل از انقضاي مدت معينـه از ايجاب منصرف شود.
اگر ايجاب بدون تعيين مدت بعمل آمده باشد اعتبار آن باقي نميماند مشروط بـه اينكه درون صورت حاضر بودن طرفين قبول فورا واقع نشده باشد.
عقديكه ذريعه وسايل مخابراتي از قبيل تيلفون وقوع مييابد درون حكم عقد يست كه حضورا بـه عمل آمده باشد.

ماده 611 ـ براي ايجابيكه بصورت تحرير واقع ميشود اگر مدت تعيين نشده باشد ايجاب كننده نميتواند قبل از انقضاي مدتيكه عرفا براي تفكر و جواب قبول از جانب قبول كننده مرور آن لازم هست از ايجاب منصرف شود.

ماده 612 ـ جواب قبول بايد درون ظرف مدت معين كه بايجاب كننده رسيده بتواند فرستاده شود اگر جواب بعد از مرور اين مدت توصل ورزد عقد صورت نميگيرد ولي درون صورتيكه معلوم شود كه جواب قبول درون ظرف مدت معين لازمـه داده شده هست ايجاب كننده مجبور هست راجع بـه تاخير جواب فورا بجانب مقابل از عدم انعقاد عقد خبر دهد و الا عقد مذكور منعقد ميگردد.
ماده 613 ـ سكوت محض جانب مقابل قبول گفته نميشود. وليكن درون صورتيكه دو تاجر با هم ديگر مناسبات تجارتي دائمي داشته باشد و يا يكي از اين دو تاجر بديگر خود مراجعه و او را بنام خود باجراي بعضي معاملات بوكالت گماشته باشد ايجابيكه از طرف يكي از ايشان بديگري واقع ميشود بايد طرف مقابل فورا بـه ايجاب مذكور جواب بدهد و الا سكوت او قبول شمرده ميشود. طرفيكه ايجاب را رد ميكند راجع بامواليكه درون اثناي تبليغ ايجاب باو فرستاده شده هست مكلف هست تدابيري را كه درون مواد (762 – 763)‌ بيان شده هست اتخاذ كند.
ماده 614ـ اگر جواب قبول موافق بـه ايجاب نباشد عقد منعقد نميگردد. درين صورت قبول ايجاب جديد را اقتضاء ميكند.
ماده 615 ـ براي اينكه تلگراف مربوط بـه ايجاب يا قبول معتبر شده بتواند لازم هست باثبات برسد كه داراي امضاي شخص فرستنده هست و يا تلگرام بـه اجازه او صادر شده است.
ماده 616 ـ‌ ايجابيكه تحريرا بعمل مي آيد از تاريخ وصول جواب قبول بايجاب كننده عقد منعقد ميشود ليكن اگر ايجاب كننده قبل از رسيدن جواب قبول و يا درون عين زمان از انصراف قبول كننده واقف شود ايجاب بلا اثر ميشود.
ماده 617 ـ عقديكه ذريعه مخابره واقع شود از تاريخ ارسال جواب قبول منعقد و معتبر دانسته ميشود طوريكه درون ماده (613) مقرر شده درون صورتيكه قبول بصراحت لازم نباشد عقد از تاريخ رسيدن ايجاب بـه مخاطب معتبر است.
ماده 618 ـ فوت و يا سلب اهليت يك تاجر درون ايجاب يا قبول او راجع بـه معاملات تجارتي اش مستلزم بطلان نمي گردد مگر اينكه بر خلاف آن تصريح نموده باشند و يا از ماهيت معامله استدلال شود.

حصه دوم
تفسير عقود تجارتي
ماده 619 ـ اگر معني عبارت كه درون يك معامله تجارتي تحرير ميشود واضح و منطقي باشد بمعناي ظاهري آن اعتبار داده ميشود اگر عبارتي منافي مقصد بديهي باشد درون اينصورت بـه مقصد اعتبار داده ميشود.

ماده 620 ـ‌ درون صورتيكه عبارت امكان تعبيرات متعددي را داشته باشد مقصد مشترك طرفين از مندرجات ديگر مقاوله باعرف و عادات و تعاملات و احواليكه درون زمان تنظيم مقاوله موجود باشد و يا نظر بسوابق تطبيقات درون گذشته تعيين ميشود.

ماده 621 ـ‌ درون صورتيكه عبارت معني متعدد و مشترك داشته باشد بهر معني كه قرينـه افاده نمايد بهمان معني تفسير ميشود.

ماده 622 ـ درون صورتيكه عبارت مقاوله بمني متعددي تعبيرشود و مطابق حكم ماده (620)‌ مقصد حقيقي طرفين تعيين شده نتواند مقاوله بـه له متعهد و عليه متعهد له تفسير ميگردد.
ماده 623 ـ اعتبار عرف تجارتي و احكام قانوني درون معاملات تجارتي مور هست مگر اينكه صراحتا جانبين بر خلاف آن موافقت نموده باشند.

حصه سوم
وسائل ثبوت عقود تجارتي
ماده 624 ـ محكمـه باستناد و مقاولات تجارتي بر ثبوت عقد حكم صادر مي نمايد. ودر صورتيكه حكم ديگري درون اين قانون موجود نباشد از شـهادت شـهود قراين و امارات استفاده ميتواند اندازه مدعي بـه درين قاعده نزد محكمـه فرقي نميكند.

ماده 625 ـ اعاده يك سند بـه مديون درصورتيكه خلاف آن ثابت نشود دليل تاديه بدل سند محسوب ميشود.
ماده 626 ـ سند يا مقاوله يك معامله تجارتيكه اثبات آن لازم بـه سند نبوده ابهام داشته باشد محكمـه ميتواند از روي شـهادت قرائن و امارات اصدار حكم نمايد.
ماده 627 ـ اقرار قابل تجزيه نيست. بنابران لازم هست بياني كه مدعي عليه ميكند يا تماما رد يا قبول شود.

ماده 628 ـ درون صورتيكه مقاوله تحريري وجود نداشته باشد شخصيكه يك بيجك را صراحتا يا ضمنا قبول ميكند چنان شمرده ميشود كه مندرجات آنرا هم قبول نموده است. شخصيكه بيجك ميگيرد اگر از تاريخ گرفتن آن درون مدت بيست روز اعتراضي درون محتويات آن نكند چنان تلقي ميشود كه مندرجات آن را قبول نموده است.

فصل سوم
(بيع تجارتي)
(حصه اول)
(احكام عمومي)
ماده 629 ـ رضاي طرفين بـه نسبت مبيعه و قيمت انعقاد بيع دانسته ميشود اطلاع قيمت جاريه و ارسال كتلاك و يا عرضه فروش كه بدون تعيين ماهيت و مقدار و قيمت اشياء‌ بعمل مي آيد ايجاب شمرده نميشود.

ماده 630 ـ‌ اگر بايع مال غير را فروخته باشد مشتري مالك آن شده نمي تواند ولي بايع مكلف هست كه يا مال را خريداري و بشمتري تسليم نمايد و يا اگر خساراتي بيشتري وارد شده باشد آنرا جبران كند.

ماده 631 ـ اگر يك تاجر اموال منقوله شخص ديگري را فروش و تسليم نمايد درون صورتيكه مشتري بر حقيقت آن علم نداشته باشد مالك مبيعه دانسته ميشود اگر ثابت شود كه مبيعه اموال مفقود و يا مسروقه بوده باشد مالكيت مشتري سلب ميگردد.
ماده 632 ـ‌ بيع اموال تجارتي كه درون زمان عقد موجود نبوده و در وقت تسليم قابل تدارك باشد معتبر است.

ماده 633 ـ اگر درون حين عقد احتمال اتلاف مال از طرف جانبين درون نظر گرفته شده باشد بيع آن جايز هست در صورت تحقق احتمال مشتري حق استرداد قيمت را ندارد.

ماده 634 ـ تمام مصارف متعلق بـه تسليم مبيعه مثل وزن و اندازه بـه بايع مربوط و مصارف متعلق بـه تسليم از قبيل مصارف تحويل و حمل و نقل بـه مشرتي عايد هست مگر اينكه درون مقاوله و يا عرف و تعامل تجارتي بر خلاف آن قبول و معمول باشد.
ماده 635 ـ اگر ارسال مبيعه از محل ديگري بمشتري لازم باشد و راجع بـه صورت ارسال از طرف مشتري شرطي گذاشته نشده باشد بايع درين حال درون انتخاب وسايل حمل ونقل اموال و حفاظه آن مثل مشتري اقدام مي نمايد.

ماده 636 ـ ارسال مبيعه از طرف بايع بـه اقامتگاه مشتري و يا ارسال آن درون يك محل ديگري كه درمقاوله تصريح شده هست در حكم تسليم هست ولي اگر بايع مبيعه را توسط شخص فرستاده و به او امر نموده باشد كه اگر مشتري قيمت آنرا و يا تامينات لازمـه را ندهد مبيعه را تسليم نكند صرف فرستادن مبيعه تسليم دانسته نميشود.

ماده 637 ـ ارسال محموله (كسانمينت) مبيعه و يا نظر بـه موافقه بائع وضع مارك مشتري بالاي مبيعه درون صورتيكه امتعه از طريق خشكه ـ بحر دريا و كول درون حال حمل و نقل باشد درون حكم تسليم است.

ماده 638 ـ اگر مشتري اموال را كه از حيث عمده فروشي مقدار آن معين باشد خريده باشد بـه تسليم يك قسمت آن اجبار شده نميتواند ولي اگر مشتري تسليم تدريجي را قبول نموده باشد بايع را بـه تسليم قسم باقيمانده مجبور ميتواند و يا بواسطه عدم تسليم باقيمانده مال عقد را فسخ و خساره را كه ازين حث متحمل شده هست مطالبه نمايد.

ماده 639 ـ مشتري ميتواند كه انوايس مبيعه را و اگر قيمت تاديه شده باشد درج آن را درون انوايس تقاضا نمايد.
ماده 640 ـ بعد از تكميل عقد خساره كه بـه مبيعه واقع ميشود ولو اتفاقا باشد عائد بمشتري هست اگر خساره ناشي از تقصير و يا حيله بايع و يا معايب مبيعه باشد مربوط بـه بايع است.

ماده 641 ـ درون احوال ذيل بعد از تكميل عقد خساره كه بـه مبيعه برسد بـه بايع مربوط است.
اول ـ اگر مبيعه مشخص و معين نبوده و براي اثبات ماهيت آن علائميكه از ديگر اشياي هم جنس تفريق و تميز شود وضع نشده باشد.
دوم ـ اگر مبيعه ئيكه براي تسليم وزن تعداد و اندازه نمودن آن لازم هست قبل از وزن تعداد تغير و يا تلف شده باشد (ولي اگر مشتري با وجود اخطار درون وزن تعداد و اندازه نمودن حاضر نشده باشد و يا شخصي را از طرف خود نفرستاده باشد خساره عايد بـه مشتري است).
سوم ـ اگر تسليم مبيعه بـه آينده شرط شده باشد.
چهارم ـ درون حال آماده بودن مشتري براي تسليم گرفتن مبيعه اگر بايع با وجود اخطار مبيعه را تسليم نداده باشد.

ماده 642 ـ خساره كه از رهگذر حمل و نقل مبيعه ذريعه كميسه كار نقليه يا حمل و نقل دهنده عايد ميگردد سر از تاريخ تسليم مبيعه از طرف بايع بـه انـها مربوط بـه مشتري است. اگر راجع بطرز حمل و نقل مبيعه كدام شرط موجود باشد بايع مكلف هست اين شرط را مراعات كند درون صورت تخلف بدون عذر معقول و مستند از ضرريكه بـه مشتري ميرسد مسئول خواهد بود. اگر محل ارسال امتعه نظر بـه مقصد طرفين محل تسليم شمرده شده باشد دراين صورت خساره كه درون اثناي حمل و نقل وقوع مي يابد مربوط بـه بايع است.
اگر بايع محض مصارف حمل و نقل را بـه عهده ميگيرد محليه مبيعه بـه آنجا نقل داده ميشود محل تسليم محسوب نميشود.

ماده 643 ـ معين بودن قيمت و يا صورت تعيين آن لازم هست در حاليكه قيمت باينصورت تعيين نشده و مبيعه هم تسلمي نشده باشد نرخ مروجه درون محل و زمان عقد بحيث قيمت اساس قرار داده ميشود اگر نرخ مروجه درون زمان و محل عقد متعدد باشد مشتري مجبور هست كه اوسط نرخ را تاديه كند.

ماده 644 ـ‌ تفويض حق تعيين قيمت ذريعه مقاوله بـه شخص ثالث مجاز هست اگر شخص ثالث نظر بـه علتي قيمت را تعيين ننمود مشتري مجبور هست كه نرخ رايج روز فروش را و اگر نرخ همان روز متعدد باشد اوسط آن را بپردازد اگر نرخ رايجه وجود نداشته باشد قيمت از طرف محكمـه تعيين ميشود.
ماده 645 ـ مشتري كه قيمت را تايده ننموده و در ظرف مدت بين تاريخ عقد و تسليم ورشكست شود با آنكه بايع تاديه وجه را تاجيل كرده باشد (ولي تامينات معتبر نگرفته باشد)‌ حق دارد مبيعه را تسليم ندهد.

ماده 646 ـ اگر تعيين قيمت نظر بوزن مبيعه مشروط باشد‌(در صورتيكه بر خلاف آن مقاوله و يا عرف عادات موجود نباشد) وزن ظرف از آن وضع ميشود.
اينكه وزن ظرف نسبت بوزن حقيقي مبيعه و يا نظر بيك مقياس و مقدار معين تثبيت شود و يا يك مقدار از وزن مبيعه بحيث وزن ظرف وضع و يا قيمت همان قسمت خراب شوده و بيكاره امتعه كه تسليم ميشود تنقيص گردد باساس قرارداد و در صورت عدم قرارداد از روي عرف كه درون محل تسليم جاري هست تعيين ميشود.

ماده 647 ـ قبل از اداي تمام قيمت مال قيد شرط دائر بر عدم انتقال ملكيت مبيعه بـه مشتري معتبر هست خساره مبيعه كه تحت اين شرط تسليم داده ميشود سر از تاريخ تسليم بـه مشتري عايد است.
ماده 648 ـ‌ اگر قيمت مبيعه نظر بـه نرخ بورس و يا بازار مقيد شده باشد درون صورتيكه خلاف آن قراردادي موجود نباشد نرخ وسطي بورس و يا بازار محل و زمان اجراي تعهد اساس اتخاذ ميشود و اگر تعيين اين نرخ ممكن نباشد نرخ وسطي فروشـهاي مماثل كه درون محل و زمان اجراي تعهد موجود هست قبول ميشود.

ماده 649 ـ تكت پولي قيمت مبيعه بنام جبران ضرر و زيان درون صورت تسليم مبيعه از تاريخ تسليم و اگر از تسليم گرفتن امتناع شده باشد از تاريع اطلاع ببعد قابل مطالبه است.
ماده 650 ـ نظر بـه ماهيت قرارداد و يا مقصد طرفين و يا جنس مبيعه اگر اجراي تعهد باقسام مختلفه قابل تقسيم باشد اگر يكي از طرفين يك قسمت تعهد را اجرا نكرده باشد ميتواند عقد را فسخ كند.
ماده 651 ـ درون مبايعاتيكه باساس نمونـه بعمل مي آيد اثبات مطابقت مبيعه با نمونـه متعلق بايع هست ولي اگر نمونـه درون اثناي كه بدست مشتري بوده خراب و يا تلف شود آنگاه اثبات عدم مطابقت مبيعه با نمونـه تعلق بـه مشتري دارد.

ماده 652 ـ اگر مشتري خريد را بعد از معاينـه و تجربه و پسند مقيد ساخته باشد جائز است.
ماده 653 ـ اگر مبيعه براي معاينـه و تجربه بـه مشتري تسليم داده شده باشد مشتري مجبور هست نظر بـه قرارداد و در حال عدم قرارداد درون مدتيكه عرفا معين هست قبولي و يا عدم قبولي خود را راجع بـه مبيعه بيان كند و اگر درون قرارداد و عرف مدت معين نباشد بائع مـهلت مناسبيرا تعيين و مشتري را بـه قبول و يا رد مبيعه دعوت ميكند. اگر مشتري درون مدت مذكور جواب نداده باشد چنين محسوب ميشود كه مبيعه را قبول كرده هست اگر مشتري حق خيار خويش را صراحتا محافظه ننموده باشد و تمام و يا يك قسمت قيمت را تاديه و يا مبيعه را غير از صورتيكه براي تجربه لازم مي آيد بشكل ديگري تصرف كرده باشد بيع تكميل ميشود.

ماده 654 ـ درون بيع كه مطابق ماده (652) واقع ميشود اگر مشتري درون ظرف مدت معين قرارداد و يا عرف قبولي و يا عدم قبولي خود را اظهار نكرده باشد بيع غير منعقد محسوب ميشود.
اگر درون قرارداد و يا عرف كدام مدتي معين نباشد بايع مـهلت مناسب تعيين كرده مشتري را باستعمال حق خيارش دعوت ميكند. اگر مشتري درون اين مدت سكوت كرده باشد بيع غير منعقد محسوب ميشود.

ماده 655 ـ اگر بيع بشرائط متذكره قرارداد و قانون موافق باشد مشتري مجبور هست در ظرف مدتيكه باساس قرارداد و يا عرف معين هست مبيعه را تسليم بگيرد.
اگر مشتري اين مكلفيت را ايفا ننموده و قيمت را تاديه كرده باشد بايع بعد از اخطار كيفيت بـه مشتري ميتواند از محكمـه تجارتي براي محافظه مبيعه شخص امين را مطالبه كند. درون اثر اين خواهش محكمـه بدون جلب مشتري فورا شخص امين را تعيين ميكند.
واگر نصب امين و يا تاخير تسليم مصارف و خساره ايجاب نمايد جبران آن بذمت مشتري است. هر گاه ماهيت مبيعه مساعد بـه توديع نبوده و يا سريع الفساد باشد يا محافظه آن نظر بـه قيمت بمصارف گزاف و يا تاديه بـه اجرت ارضيه محتاج باشد بايع بعد از اينكه موضوع را بـه مشتري درون صورت امكان اطلاع نمايد ميتواند باساس اجازه كه از محكمـه حاصل ميكند مبيعه را بدون دعوت مشتري بصورت مزايده علني بفروش برساند درون صورتيكه مبيعه درون بورس يا بازار نرخ مروج داشته باشد بايع حق دارد باجازه محكمـه بدون مزايده علني بهمان نرخ بفروشد مبيعه كه باين صورت بفروش ميرسد قيمت آن بعد از وضع مصارف فروش از جانب بايع بنام مشتري ببانك و در صورت عدم وجود بانك بـه اجازه محكمـه دريك محل امين ديگري توديع شود. بعد از اينكه مبيعه بـه شخص امين و يا قيمت آن بيك محل امين توديع گردد فورا قضيه از طرفه بايع باطلاع مشتري رسانيده شود.

ماده 656 ـ درون صورتيكه مشتري قيمت را درون زمان معين قرارداد و يا عرف تاديه نكند بايع طوريكه دعواي قيمت را ميتواند همچنان حق دارد باساس اطلاعيه و يا مكتوب راجستري مـهلت مناسب تعيين و مشتري را بـه ايفاء تعهد دعوت نمايد اگر مشتري درون ظرف اين مـهلت قيمت را تاديه نكند بايع ميتواند مطابق بـه ماده (655)‌مبيع را فروخته و از بدل آن قيمت را استفاء و تفاوت بين بدل فروش و قيمت مبيعه را از مشتري مطالبه نمايد. اگر مبيعه درون بورس و يا بازار داراي نرخ مروجي باشد بايع بدون اينكه مجبور بفروش مبيعه باشد ميتواند تفاوت بين قيمت مبيعه و نرخ را كه درون خاتمـه مـهلت درون بورس و يا درون بازار موجود هست از مشتري طلب كند.
ماده 657 ـ درون صورتيكه بايع مبيعه را درون زمان معين قرارداد و يا عرف تسليم نكند مشتري با اطلاعيه و يا مكتوب راجستري بايع را درون ظرف يك مدت مناسب بـه تسليم مبيعه دعوت ميكند. اگر درون انقضاء اين مـهلت بايع مبيعه را تسليم نكند. مشتري ميتواند بـه محكمـه مراجعه نموده فسخ قرارداد را با خساره وارده و فايده كه از آن محروم مانده هست از بايع طلب كند اگر مشتري بخواهد ميتواند مستقيما و يا توسط محكمـه امتعه را از شخص ثالث بخرد و بدلي را كه تاديه نموده هست اگر از قيمت مبيعه زياده تر باشد اين زيادت را از بايع اول مطالبه كند درون صورتيكه مبيعه درون بورس ويا بازار نرخ مروجي داشته باشد مشتري بدون اشتراء‌ مبيعه از شخص ثالث نيز ميتواند تفاوت بين نرخ مروج قيمت مبيعه را از بايع تقاضا كند هم درين صورت و هم درون حال مبايعه از شخص ثالث حق طلب خساره كه مشتري آنرا متحمل شده هست باساس ماده (591) محفوظ ميباشد.

ماده 658 ـ اگر درون بيع نظر بصراحت قرارداد و يا نظر بـه جنس و ماهيت مبيعه و مقصد اشترا مشتري و بايع مجبور باشند كه حتما درون ظرف ميعاد معيني ايفاي تعهد كنند. درون صورتيكه درون ختم اين مدت تعهد را ايفا نكرده باشند طرف ديگر از باعث عدم ايفاي تعهد بدون اطلاعيه ميتواند مطابق احكام مواد (656 ) و (657) عقد را فسخ و جبران خساره طلب كند ولي طرفيكه صلاحيت فسخ عقد را دارد اگر بخواهد كه تعهد عينا ايفا شود مكلف هست كه درون حين حلول يا انقضاء مدت معين ايفاي تعهد را تقاضا كند.

ماده 659 ـ درون مبائعات تجارتي اگر درون حين تسليم كدام عيب و نقص مبيعه و يا عدم توافق آن بـه شرايط قرارداد و يا نمونـه يا قانون ظاهر شود مشتري مكلف هست كيفيت را درون ظرف چهار روز بـه بايع اطلاع دهد و الا بعد از آنكه مشتري مبيعه را تسليم شد مكلف هست آنرا درون ظرف دو هفته خودش يا نماينده اش معاينـه بنمايد اگر درنتيجه اين معاينـه نقصي ظاهر شود و يا عدم موافقت مبيعه بشرايط قانون و يا قرارداد و يا نمونـه آشكار گردد مشتري براي حفظ حق رجوع خود موظف هست كيفيت را درون ظرف دو هفته و اگر عيب مخفي كشف شود بصورت فوري بـه بايع اطلاع دهد و الا چنان استنباط ميشود كه مبيعه را بحال موجوده قبول كرده است.

ماده 660 ـ مشتري حق دارد عليه بايع از رهگذر نقص درون مبيعه و يا عدم توافق بـه قرارداد و يا شرايط معينـه قانوني و يا نمونـه دعوي كند اين حق از تاريخ تسليم مبيعه که تا شش ماه اعتبار دارد تزئيد يا تنقيص اين مدت درون قرارداد جائز است.

ماده 661 ـ اگر عدم موافقت مبيعه بشرايط معينـه قانون و يا قرارداد و يا نمونـه درون اثر حيله بايع فهميده شده بتواند احكام مواد 659 و 660 درباره آن تطبيق نمي شود.
ماده 662 ـ درون صورتيكه مشتري مطابق ماده (659) درون مبيعه عيبي كشف كرده و يا آن را درون اثر علتي مطابق شرايط معينـه قرارداد يا قانون و يا نمونـه دريافت نكند ميتواند اولا بـه بايع رجوع و آن را براي معاينـه دعوت نمايدو اگر بايع بـه مدت مناسب حاضر نشود درين حالت بـه محكمـه تجارتي مراجعه و براي نصب اهل خبره تقاضا و معاينـه ميشود و محكمـه بهمان اساس قرار لازم را صادر مينمايد.

ماده 663 ـ درصورتيكه مبيعه براي مشتري از محل ديگري فرستاده شده باشد ولو اينكه مشتري مطابق حكم ماده (659) بـه بايع مراجعه هم كرده باشد مشتري مجبور هست مبيعه را بمصرف بايع محافظه و يا مطابق ماده (655) بـه شخص امين بسپارد.
اگر مبيعه ماهيتا قابل توديع نبوده و يا سريع الفساد باشد و يا مصرف محافظه آن نظر بـه قيمت آن زيادتر و يا وابسته بـه تاديه اجرت ارضيه باشد مشتري ميتواند مطابق ماده (655)‌ مبيعه را بفروش برساند.

ماده 644 ـ درون صورتيكه مبيعه شرايط معين قرارداد و يا قانون را دارا نباشد مشتري مخير هست عقد را فسخ و يا حكم تاديه تفاوت قيمت و خساره را از محكمـه مطالبه كند.

حصه دوم
بعضي از انواع خصوصي بيع تجارتي
فروش صيف
ماده 665 ـ اگر يك بيع باساس تعيين كشتي كه مبيعه بـه آن حمل خواهد شد بعمل آمده باشد درون اين صورت عقد بيع بشرط مواصلت كشتي مذكور بـه محل مقصد موكول ميباشد.
اگر بايع مدت حركت كشتي را كه مبيعه درون آن حمل ميشود ذريعه مقاوله و يا نظر بعرف تجارتي تعيين نكرده باشد مشتري ميتواند تعيين مدت كشتي را تقاضا و يا فسخ عقد را با جبران خساره طلب كند.
اگر براي تعيين مدت كشتي درون مقاوله و يا عرف صراحت و سابقه وجود نداشته باشد مشتري ميتواند بـه محكمـه مراجعه و تعيين اين مدت را طلب و محكمـه مستعجلا اقدام نمايد.
اگر براي مدت حركت كشتي كه درون حين محل عقد و يا بعدا تعيين ميشود و يا براي مواصلت آن بـه محل مقصود مدت معين شده و كشتي درون وقت معين حركت ننموده و يا درون ظرف مدت معين بـه محل مقصود واصل نشدهب اشد مشتري ميتواند فسخ عقد را مطالبه و دعوي كند.
مشتري ميتواند مدت معينـه مواصلت كشتي را بـه يك و يا چند بار تمديد نمايد.

ماده 666 ـ‌ اگر مبيعه درون اثناي سفر از باعث علل مجبره از كشتي كه بطور معين درون آن حمل شده بـه كشتي ديگر نقل داده شده باشد عقد فسخ نگرديده و كشتي دومي بجاي اولي محسوب ميشود.

ماده 667 ـ درون صورتيكه عقد مشروط بـه مواصلت مال باشد و مبيعه درون اثناي سفر طوري خساره مند گردد كه منفعت منظور از بين رفته باشد عقد فسخ ميگردد.
در غير اين صورت مشتري مجبور هست مبيعه را حين مواصلت بحال موجود قبول نمايد. و خساره ايكه ازين درك متحمل ميگردد بـه تصديق اهل خبره از قيمت جبران ميشود.

ماده 668 ـ فروشيكه بشرط تسليم مال درون كشتي بر علاوه اجرت بيمـه و مصرف نقليه بعمل مي آيد فروش (سيف) ناميده ميشود مصرف نقليه عبارت از اجرت نقل مال الي تسليم آن بـه جرثقيل بندراست.
خساره امتعه كه باسا (سيف) فروخته ميشود از تاريخ حمل آن بـه كشتي بـه مشتري عايداست.
ماده 669 ـ امتعه كه بصورت (سيف) فروخته ميشود بايد از طرف بايع بـه اساس شرايط مقاوله و در صورت عدم آن نظر بـه عرف و عادات جاري محلي بـه كشتي حمل ميگردد.
در صورتيكه بايع مجاز باشد تعهد خود را حصه حصه اجرا نمايد هر حصه امتعه كه حمل گردد چنين محسوب ميشود كه عليحده فروخته شده است.

ماده 670 ـ اگر بايع امتعه راكه فروخته هست (بدون استناد علل مجبره) درون زمان معين يا مطابق عرف محل حمل نكرده باشد مشتري ميتواند عقدرا فسخ نمايد درون اينصورت مشتري مكلف هست فورا از تصميم خود بـه بايع اطلاع دهد.

ماده 671 ـ بايع بـه اساس يك بارنامـه نقليه بحري (كنسانميت) كه براي هر حصه امتعه باين عباره (حمل شده است) تنظيم مييابد ميتواند اثبات نقل هر حصه مال را بنمايد ميتواند اثبات نقل هر حصه مال را بنمايد كه مطابق شرايط معينـه بعمل آمده اگر بارنامـه نقليه داراي عباره (براي حمل تسليم گرفته شده است)‌بايد مشتري ميتواند ادعا نمايد كه حمل امتعه درون تاريخ بارنامـه نقليه صورت نگرفته هست مگر اينكه كپتان كشتي حمل مال را درون تاريخ بارنامـه كشتي تصديق نموده باشد.

ماده 672 ـ اگر امتعه كه بصورت (سيف) فروخته ميشود از يك شـهر داخي ويا از يك بندر با بارنامـه واحدي حمل شده باشد تاريخيكه امتعه مذكور ذريعه اولين وسايل نقليه حمل گرديده هست بحيث تاريخ حمل قبول ميگردد.

ماده 673 ـ درج شرايط معتاده مقاولههاي نقليه كنسانمينت درباره اينكه كشتي ميتواند درون بعضي بنادر توقف و يا تبديل راه كند و يا محموله را بكشتي ديگري منتقل نمايد درون مقابل مشتري نيز معتبر هست بنابراين درون صورتيكه تبديلات مذكور را ايجابات حمل و نقل مال باشد خساره ايكه درون اثر آن بـه امتعه وارد ميشود مربوط بـه مشتري ميباشد ولي اگر خساره از تقصير بايع ناشي شده باشد مشتري ميتواند بيع را فسخ و ضرر و زيان وارده را مطالبه نمايد.
هرگاه امتعه مطابق ماده (672) ذريعه كنسانمينت ارسالگرديده باشد بايد كنسانمينت طوري تنظيم شود كه شامل مراحل انتقالات باشد.

ماده 674 ـ بايع (سيف) مكلف هست امتعه معموله را (مطابق شرائط عاديه كه درج آن درون مقاولات بيمـه معتاد است) درمقابل خطرات بحري بيمـه نمايد.
قيمت بيمـه بايد باندازه نرخ تمام شد محلي باشد كه امتعه بـه آنجا فرستاده ميشود اگر امتعه حصه حصه حمل شده باشد بايد هر حصه عليحده بيمـه شود بايع نميتواند بالذات درون مقابل مشتري وظيفه بيمـه كننده را اجرا نمايد.

ماده 675 ـ‌ اگر تصديق نامـه بيمـه عادي محتوي شرايط مخصوصه بيمـه نباشد و شرايط آن برطبق يكي از نمونـه هاي پاليسي بيمـه تنظيم نگردد نميتواند قائم مقام پاليسي بيمـه واقع شود.
ماده 676 ـ درون صورتيكه بر خلاف آن درون مقاوله صراحتي موجود نباشد خطراتيكه توسط بيمـه تامين شود خطرات عادي بوده و خطر جنگ ما سواي آن هست در شرايط معافيت و طرز تاديه بدل بيمـه عرف و عادات جاريه محل حمل و جنس و ماهيت اشيا درون نظر گرفته ميشود.
اگر بايع (سيف) مبيعه را درون شركت معروف و معتبري بيمـه كرده باشد و بعدا موسسه بيمـه قادر بتاديه بدل بيمـه نگردد درون مقابل مشتري مسئوليتي ندارد.
ماده 677 ـ اگر درون بيع سيف جانبين قرارداد نمايند كه مشتري وضعيت وزن و وصف امتعه را درون حين حمل بـه كشتي معاينـه كند معتبر هست در صورت كشف نقصان مشتري ميتواند بـه محكمـه مراجعه و تعيين و تصديق اهل خبره را مطالبه كند.

ماده 678 ـ‌ بعد از اينكه امتعه حمل گرديد بايع مكلف هست كه (اكنسانمينت) را ظهر نويسي كرده با مقاوله بيمـه وصل بيجك و عند الايجاب تصديق نامـه راجع بوصف و وزن امتعه ترتيب و و بـه انضمام حواله (چك)‌ بـه مشتري ارسال نمايد. اگر كشتي حامل امتعه واصل شود و اوراق مربوطه هنوز نرسيده يا بصورت ناقص رسيده باشد درون صورتيكه مشتري بـه بايع مراجعه نمايد بايع مجبور هست اسناد صحيحي كه مدار اعتبار تسليم امتعه از طرف مشتري شده بتواند تهيه و آنرا بـه مشتري ارسال نمايد مصارفيكه از تاريخ تسليم اوراق مذكور بعمل مي آيد متعلق بـه بايع است.

ماده 679 ـ بايع مجبور هست معلوماتي را كه درباره تاريخ حمل امتعه ماركها و كشتي حامل امتعه بدست مي آرد فورا بـه مشتري اطلاع بدهد.
ماده 680 ـ‌ اوراقيكه بـه مشتري ارسال ميشود بايد مكمل و منظم باشد درون صورتيكه مندرجات اوراق بشرايط مقاوله (سيف) مطابقت نكند مشتري مي تواند مقاوله را فسخ و طلب ضرر و زيان نمايد.

ماده 681 ـ مشتري مجبور هست بعد از اينكه اوراق متذكره درون ماده (680)‌ بـه او ليم ميگردد بعد از ملاحظه درون ظرف چهار روز كار آنرا قبول و يا رد نمايد.
در حال رد اوراق اگر ثابت گردد كه رد بيموجب بوده هست مشتري مجبور هست ضرر و زيان بايع را بپردازد بر عكس آن مشتري حق دارد عقد را فسخ و ضرر و زيان آنرا مطالبه نمايد.
اگر مشتري اوراق را قبول كرده باشد تاوقتيكه حيله بايع باثبات نرسد و يا عدم مطابقت امتعه بـه مندرجات اوراق ظاهر نگردد مشتري نمي تواند عقد را فسخ كند. اگر مشرتي اوراق را با ذكر بعضي علل معينـه ترديدو يا با قيد اعتراض قبول نموده باشد نميتواند باستثناي علل معينـه اعتراض ديگري بنمايد.

ماده 682ـ مشتري (سيف) بعد از تسليم و قبولي اوراق متذكره ماده (672) (در صورتيكه بر خلاف آن درون مقاوله صراحتي موجود نباشد) مجبور هست بدل اسناد را كه راجع بقيمت مبيعه با و صادر شده فورا بپردازد.

ماده 683 ـ درون وقت مواصلت كشتي نظر بـه شرائط كنسانمينت و مقاوله و اگر درون مقاوله صراحتي موجود نباشد قرار عرف و عادات محلي امتعه خارج مي شود.
مشتري مكلف هست مطابقت امتعه صادره از كشتي را با نمبر و مارك و كنتر مارك و شرايط باربندي مندرجه اوراق معاينـه نمايد. اگر درون اثر خطاي بايع تعيين و تشخيص امتعه ممكن نگردد مشتري ميتواند عقد را فسخ نمايد.

ماده 684 ـ اگر تفاوت بين امتعه مرسوله و امتعه موضوع مقاوله از حيث صفت از اندازه معمول تجاوز نكند مشتري مكلف هست امتعه راقبول ولي ميتواند باساس نظريه اهل خبره تنزيل يك مقدار از قيمت را مطالبه نمايد مقداريكه از قيمت تنزيل ميشود هرگاه بر خلاف آن صراحتي موجود نباشد نظر بعرف و عادات جاريه درون بندر تخليه تعيين و تقدير ميشود.
ماده 685 ـ قيد شرط مبني بر اينكه بدل امتعه درون حين تخليه از روي وزن معتبر هست ممكن ميباشد درون اين صورت نظر بـه مندرجات مقاوله بيجك موقتي تنظيم ميگردد. كه بعد از حمل امتعه بمشتري ارسال ميشود و قيمت مبيعه باندازه فيصد هفتاد و پنج الي نود درون اسناد مربوطه كه بـه مشتري ارسال ميشود پيش بيني ميگردد.
بعداز اين كه درون حضور طرفين و يا نمايندگان آنـها وزن امتعه درون بندر مقصد تعين گرديد بيجك قطعي (حقيقي) تنظيم ميشود تفاوت درون بين دو بيجك درون ظرف هشت روز از تاريخ قبولي امتعه از طرف مشتري تاديه و يا از طرف بايع اعاده ميشود.

ماده 686 ـ اگردر مقاوله قيد (تخمينا) موجود باشد درصورتيكه مبيعه شامل بـه تمام محموله كشتي باشد ده فيصد و در حاليكه مبيعه جزئي از محمولي كشتي باشد پنج فيصد كمتر و يا زيادتر از مقدار يكه مقاوله شده قابل تقسيم است.
در صورت تعيين مقدار قطعي مشتري حق دارد تمام مقدار معين را كه درون مقاوله ذكر شده طلب نمايد. ولي بايع از خسارات طبيعي و بحري كه درون اثناء سفر بـه مبيعه وارد ميشود مسئول نميباشد قيمت مقدار كمبودي و يا اضافي كه درون هر دو حال ظاهر گردد نظر بـه رواج روز و محل اخراج امتعه از كشتي تعيين و تسويه ميشود اگر تثبيت وزن حقيقي امتعه از حيث افتادن يك قسمت آن بـه بحر و يا از سبب تر شدن ممكن نشود بيجك موقتي اعتبار دارد.

ماده 687 ـ اگر درون مقاوله شرايطي پيش بيني شود كه خسارات بعد از حمل مال منحصرا بـه بايع مربوط هست و يا عقد معامله را ملتوي بـه وصول كشتي بطور سالم بـه محل مقصد قرار دهد و يا مشتري را بـه پسند و عدم پسند نمونـه كه درون حين عقد تسليم شده مختار بشناسد درين حال ماهيت مقاوله فروش (سيف) تغيير خورده و معامله بـه شكل بيعيكه مشروط بـه تسليم مال بـه محل تخليه هست تبديل ميگردد.

فصل چهارم
قرض تجارتي
ماده 688ـ‌ براي اينكه قرض تجارتي محسوب شود شرط هست به مقصد صرف شدن درون امور تجارتي استقراض شده باشد.
ماده 689 ـ‌ قرض جنس مانند نقد بحيث قرض تجارتي جائز است.
ماده 690 ـ‌ قرض كننده مجبور هست چيزيرا كه قرض ميگيرد درون وقت معين با همان نوع و وصف اعاده كند.
ماده 691 ـ شخصيكه غير از قرض بنا بر ديگري بپول و يا جنس مجبور باشد ميتواند پول و يا جنس را بشكل قرض تجارتي يا دائن فيصله كند.
ماده 692 ـ قرض تجارتي هميشـه تابع تكت پولي هست مگر اينكه بر خلافآن بين طرفين فيصله شده باشد.
ماده 693 ـ اگر مقدار تكت پولي درون قرار داد تعيين نشده باشد چنين دانسته ميشود كه طرفين بـه تاديه تكت پولي قانوني موافقت نموده اند.
ماده 694 ـ اگر مدت قرض كمتر از يك سال باشد تكت پولي درون روز اعاده قرض پرداخته ميشود و اگر مدت از يك سال متجاوز باشد تاديه تكت پولي درون آخر سال لازم ميايد مگر اينكه طرفين بر خلاف آن موافقه نموده باشند.

ماده 695 ـ اگر درون بين طرفين مدت تاديه تعيين گرديده باشد دائن نميتواند مديون را قبل از بسر رسيدن وعده بـه تاديه اجبارنمايد.
ماده 696 ـ مقدار و قيمت جنس كه براي امور تجارتي قرض ميشود ذريعه اسباب ثوبيه ماده (609)‌ اين قانون قابل اثبات است.

فصل پنجم
رهن تجارتي
ماده 697 ـ براي اينكه رهن تجارتي محسوب شود لازم هست كه بمقصد تجارت بعمل آمده باشد.
ماده 698 ـ عاقدين ميتوانند بالاتفاق قرار دهند كه مال مرهون بـه شخص ثالث توديع شود.
ماده 699 ـ ثبوت رهن تجارتي مطابق ماده (624) اين قانون بعمل ميايد اگر دين رهن متجاوز از (پنج صد افغاني)‌ باشد بايد بدائره ثبت تجارتي ثبت و تصديق شود.

ماده 700 ـ‌ رهن برات ها حجت ها و ديگر اسناد تجارتي جايز است. رهن اسناد با نام درون دفاتر شركت مربوط ثبت و قيد ميشود.
ماده 701 ـ‌ داين درون استيفاي حق خود از مال مرهون نظر بـه دائنين ديگر ترجيحا مقدم است. حق ترجيح دائن درون مال مرهون تنـها درصورتيكه مال مرهون درون دست خود دائن و يا باتفاق طرفين درون دست شخص ثالث باشد معتبر هست در حاليكه اموال مرهونـه درون مغازه هاي دائن وكميشن كار و يا درون تحويل خانـه هاي گمرك موجود باشد چنان محسوب ميشود كه درتحت تصرف دائن هست همچنين اگر قبل از وصول اموال مرهونـه بيك بارنامـه كه بداين داده شده هست و يا درون يك مقاوله نامـه حمل و نقل قيدشده باشد كه (در مقابل تضمين داده شده است)‌ اموال مرهونـه درون تصرف داين فرض ميشود.

ماده 702ـ داين مجبور هست براي حسن محافظه مال مرهون تدابيرلازمـه را اتخاذ نمايد. دائن مكلف هست در حلول وعده باري استيفاء حق خود اقدامات قانوني را بعمل بياورد. مديون مكلف هست كه علاوه از دين خود تمام مصارفي را كه داين براي حفاظه مال مرهون متحمل شده نيز تاديه بدارد. همچنان بايد دائن حسابات مصارفي را كه باين مقصد نموده بـه مديون بدهد.

ماده 703 ـ‌ درون صورتيكه بر خلاف آن شرطي مقرر نشده باشد دائن مكلف هست تمام حقوقي را كه مديون بالاي اشياء‌ اسهام و اسناد قرض مرهون داراست حمايه كند.

ماده 704 ـ اگر قيمت اشياء سهام و اسناد قرض مرهونـه زياده از ده فيصد تنزل كند دائن ميتواند تكميل آنرا از مديون تقاضا نمايد مگر اينكه بر خلاف آن بين طرفين موافقه شده باشد.
در صورتيكه مديون اين خواهش را قبول نكند و يا درون قبول آن تاخير نمايد داين ميتواند مال مرهون را مطابق ماده (655)‌ بفروش برساند.

ماده 705ـ درون حال رهن ، اشياء مماثل و يا سهام و اسناد قرض اگر مثل آنـها داده شود حكم رهن درون اين مورد نيز جاري است.

ماده 706 ـ‌ درون صورتيكه مديون درون مدت بسر رسيدن وعده تمام دين را كه ذريعه رهن بدست آورده هست تاديه نكند داين ميتواند درون فروش مال مرهون اقدام ورزد.
براي اين مقصد داين بـه محكمـه تجارتي مربوط مراجعه و اجازه فروش مال مرهون را خواهش ميدارد درون اثر اين خواهش كيفيت فورا ذريعه محكمـه بـه مديون و اگر رهن بحساب مديون از طرف شخص ثالث بعمل آمده باشد بـه شخص ثالث نيز تبليغ ميشود كه اگر اعتراضي داشته باشند درون ظرف سه روز اطلاع دهند.
بعد از مرور سه روز اگر از طرف مديون و يا شخص ثالث اعتراضي وارد نشود محكمـه تجارتي درباره فروش مال مرهون قراري اتخاذ ميكند اگر درباره فروش دو مقاوله نامـه قيدي موجود باشد مطابق آن والا مطابق ماده (655) درون فروش مال اقدام ميشود.
اين قرار که تا وقتيكه بـه مديون ويا شخص ثالثيكه بحساب مديون رهن داده باشد تبليغ نگردد اجرا شده نميتواند درون تبليغ محل ساعت و روز اجراي فروش (واينكه اگر بر عليه قرار محكمـه از تاريخ تبليغ درون ظرف سه روز از طرف داين درون محكمـه اعتراضي واقع نشود قطعيت پيدا خواهد كرد) ذكر ميشود.
در صورت وقوع اعتراض از تاريخ وصول اعتراضنامـه درون ظرف هشت روز محكمـه موظف هست به مسئله رسيدگي و قرار خود را صادر كند.
ماده 707 ـ‌ درحاليكه مديون و يا شخصيكه بـه حساب مديون رهن داده باشد درون داخل حوزه اقامتگاه نداشته و يا اقامتگاهي تعيين نكرده باشد تبليغ درون جريده محل محكمـه نشر ميشود. اگردر محل محكمـه جريده نباشد تبليغ درون موضع مناسب محكمـه تعليق ميگردد. مدت معينـه ماده (706) راجع بـه اعتراض را بـه سبب بعد مسافه نميتوان تزئيد كرد.

ماده 708ـ حقوقيكه مطابق مواد سابقه بـه داين داده شده هست در صورت وفات و افلاس مديون و يا شخصيكه بـه حساب مديون رهن داده باشد از بين نميرود.

ماده 709 ـ تعيين چنان شرط كه داين را از استيفاي دين از مال مرهون محروم و يا درون فروش از استفاده مراسم قانوني ممنوع سازد (در حال عدم تاديه دين از طرف مديون)‌باطل است.

ماده 710ـ معاملات رهن امتعه كه بـه مكازين عمومي (گدام) توديع ميشود تابع احكام فصل مخصوص اين قانون هست كه راجع مگازين هاي عمومي بحث ميكند.

فصل ششم
حوالة طلبات
ماده 711 ـ داين ميتواند بدون موافقه مديون طلب خود را بديگري حواله دهد. مگر اينكه نظر بـه ماهيت معامله و يا شرايط ماقوله ممنوع باشد.
شخصيكه طلب بـه او حواله شده از تاريخ حواله حقوقا حيثيت شخص حواله دهنده را دارا ميشود.
اگر درون متن سند راجع بـه حواله نكردن طلب قيدي وجود نداشته باشد و شخص ثالث حواله را قبول نمايد درون مقابل حواله گيرنده نميتواند ادعا كند كه او با داين اولي خود راجع بـه حواله نكردن طلب شرطي گذاشته بود.
ماده 712 ـ حواله طلبيكه علت آن فعلا موجود ولي درون آينده تحقق مينمايد جايز است.
ماده 713ـ که تا وقتيكه حواله طلب تحريرا صورت نگيرد از اعتبار ساقط است.
ماده 714 ـ قبل از آنكه حواله طلب از طرف داين بـه مديون اطلاع گردد اگر مديون دين را بـه داين اولي تاديه كند درون مقابل شخصيكه طلب باو حواله داده شده هست بري ميباشد.
ماده 715 ـ اگر درباره اينكه طلب بكدام شخص عايد هست اختلافي موجود شود مديون ميتواند مبلغيرا كه مقروض هست بداين حقيقي كه ثابت شود و يا شخص امين توسط معكمـه توديع نمايد.
هرگاه مديون با وجود معلومات از اختلاف مذكور دين خودن را بغير از شخصيكه صاحب حقيقي هست تاديه نمايد درون مقابل شخص حواله داده شده بري شده نميتواند اگر درباره ارتباط دين دعوي بظهور رسيده و ميعاد مقتضي گرديده باشد هر يك از طرفين ميتواند مديون را وادار سازند كه مقدار دين را رسما توديع نمايد.

ماده 716 ـ درون صورتيكه مديون از حواله اطلاع نمايد ميتواند حق اعتراضيرا كه درون مقابل داين اولي دارا ميباشد عينا درون مقابل كسيكه طلب باو حواله داده شده هست نيز استعمال نمايد. هرگاه مديون درون مقابل داين داراي طلبي بوده باشد كه هنوز ميعاد آن بسر نرسيده ميتواند داين طلب را درون مقابل شخصيكه طلب باو حواله داده شده هست محاسبه نمايد.

ماده 717 ـ حواله و طلب حق رجحان و ساير حقوق فرعي را كه از طلب ناشي ميشود نيز شامل ميباشد ولي اگر اين حقوق منحصر بـه شخص داين باشد حواله نميتواند آن را درون بر بگيرد.
داين مكلف هست سند طلب را بـه كسيكه طلب بـه او حواله گرديده و ساير وسايل ثبوتيه را تهيه و تسليم نمايد و براي اينكه شخص حواله گيرنده بتواند از مديون استيفاء دين نمايد معلومات لازمـه را باو اعطا كند.
تكت پولهائيكه بر حواله مترتب ميشود باصل طلب قابل تاديه است.

ماده 718 ـ اگر حواله طلب درون مقابل عوض اجرا گرديده باشد شخصيكه طلب را حواله داده هست بايد ضامن موجوديت طلب باشد ولي اگر حواله دهنده صراحتا تعهد نكرده باشد مسئول عسرت مالي مديون نيست.
اگر يك شخص طلب خود را كه بالاي ديگري دارد بلا عوض انتقال داده باشد از عدم وجود و يا حصول طلب مسئول نميشود.

ماده 719 ـ اگرشخص طلبيرا كه بالاي شخص ديگري دارد بغرض اداي دين بدائن خود حواله داده و مقداري را كه بايد از دينش وضعش شود تعيين نكرده باشد كسيكه طلب باو حواله داده شده مكلف هست مبلغي را كه حقيقتا از مديون اخذ نموده بـه دين خود محسوب كند.

ماده 720ـ شخصيكه طلب را حواله ميدهد اگر درون مقابل حواله گيرنده ضامن باشد بايد بدل طلب و تكت پولي را كه درون مقابل حواله گرفته با مصارف حواله ودعوي (اگر عليه مديون اقامـه نموده و بي نتيجه مانده باشد) اعاده كند.

حساب جاري
ماده 721ـ حساب جاري عبارت از مقاوله ايست كه باساس آن طرفين عاقدين متقابلا قبول ميكنند كه طلبات خود را از يكديگر چه ناشي از پول نقد و چه متولد از امواليكه ملكيت آن قابل انتقال باشد بصورت انفرادي از همديگر مطالبه نمي نمايند بلكه حساب را قلم بقلم بـه دبت و كريدت معامله و بقيه حساب را از يكديگر تقاضا ميكنند.

ماده 722 ـ احكام مقاوله حساب جاري قرار ذيل است:
1ـ ملكيت اموال كه درون ضمن حساب جاري بحساب (دبت) قيد ميگردد بطرف گيرنده منتقل ميشود.
2ـ درحاليكه قبل از عقد مقاوله حساب جاري درون بين طرفين معامله اي بحساب جاري قيد شده باشد (تا وقتيكه خلاف آن شرط نشده باشد) معامله سابقه تجديد شده محسوب ميگردد.
3ـ سند تجارتي بـه حساب جاري وقتي صورت گرفته ميتواند كه تاديه آن مسلم باشد.
4ـ بقيه حسابات كريدت و دبت كه از هم وضع ميگردد واجب التاديه ميباشد.
5ـ مبلغيكه درون ستون كريدت يك نفر قيد شده باشد از همان تاريخ بمفاد كريدت كننده وبه ضرر دبت كه تابع تكت پولي ميباشد محسوب ميگردد.

ماده 723ـ اگر بدل سند تجارتيكه درون فقره سوم ماده (722) ذكرا ست تحصيل نشود بمالك اعاده وقيد آن حذف ميشود.
ماده 724 ـ موجوديت حساب جاري بين طرفين مانع تقاضاي كميشن و مصارف متفرقه آن نميگردد.

ماده 725 ـ‌ حساب جاري درون تاريخيكه باساس مقاوله و يا عرف معين هست بسته شده و تفاوت بين دبت و كريدت تثبيت ميشود.
اگر درين باره مقاوله و يا عرف تجارتي موجود نباشد اخير حوت هر سال براي جانبين بحيث تاريخ بسته شدن حساب جاري اعتباردارد.
ماده 726ـ باقي حساب كه درون نتيجه دبت و كريدت تثبيت ميشود از همان تاريخ تابع تكت پولي ميباشد.
ماده 727 ـ طرفين ميتوانند درون تبديل تكت پولي بسرمايه و تعيين زمان ميزان حساب جاري و تكت پولي و اندازه كميشن مقاوله نمايند.
ماده 728 ـ نقوذ و امواليكه بـه مقصد صرف درون كار معين و يا جداگانـه تسليم داده ميشود داخل حساب جاري نميگردد.

ماده 729 ـ تمام اقلام دبت و كريدت كه درون حساب جاري داخل هست قابل تجزيه نميباشد قبل از بسته شدن حساب هيچ يكي از طرفين داين ومديون شمرده نميشود.
وضعيت حقوقي طرفين را تنـها قطع حساب تعيين مي نمايد.

ماده 730 ـ حجر نقود و اموال دخل حساب جاري وقتي اعتبار دارد كه بقيه حساب درون وقت قطع شدن بـه نفع حساب محجور ظهور كرده باشد.

ماده 731 ـ مقاولات حساب جاري نظر بـه علل ذيل قانونا فسخ شمرده ميشود.
1ـ ختم مدت معينـه مقاوله.
2ـ بموافقه طرفين.
3ـ فسخ مقاوله از جانب يكي از طرفين درون صورتيكه درون مقاوله منع نشده باشد.
4ـ افلاس يكي از طرفين.

ماده 732 ـ‌ درون صورت فوت و يا محجوريت يكي از طرفين طرف ديگر حق دارد كه با مراجعه بمحكمـه فسخ مقاوله حساب جاري را تقاضا نمايد.
ماده 733 ـ مقاوله حساب جاري تنـها با اسناد تجارتي اثبات شده ميتواند.
ماده 734 ـ قيد دبت وكريدت درون حساب جاري حق عقدي كه دبت و كريدت را بوجود مي آورد و يا حقوقي را كه طرفين متعلق بـه دعوي و معه اين معامله دارند ساقط نميسازد.
اگر عقد و يا معامله ابطال شود قلم مربوط بآن از حساب وضع ميشود. اگر درون عقد بر خلاف شرطي وجود داشته باشد مطابق آن رفتار ميشود.

ماده 735 ـ‌ دعاوي تصفيه حساب جاري و بقاياي تكت پولي كه برضاي جانبين و يا حكم قانون تعيين ميشود و يا سهو و تكرار و درج اقلام خلاف حقيقت بعد از مرور پنجسال ساقط ميشود.

فصل هشتم
توديعات بـه گدام هاي عمومي
ماده 736 ـ محل هائيكه ذخاير و امتعه مردم را بصورت وديعه يا رهن قبول كرده ودر مقابل آن رسيدهاي اصولي بمعامله داران خود ميدهند گدام هاي عمومي ناميده ميشوند.
ماده 737 ـ احكام گدام هاي عمومي درباره محل هائيكه بدون سند تنـها براي قبول وديعه اموال افتتاح ميگردد تطبيق نميشود.

ماده 738 ـ سند قبض كه درون مقابل امتعه و ذخاير مودوعه بگدام هاي عمومي داده ميشود بايد داراي تشريحات ذيل باشد:
1 ـ اسم و شغل و اقامتگاه توديع كننده.
2ـ اسم گدام كه اشيا بآن توديع شده است.
3ـ‌ خصوصيات لازمـه براي فهميدن جنس مقدار و قيمت اشياء مودوعه.
4ـ تاديه و يا عدم تاديه ماليات و محصولات و رسوم گمرك اشياء‌ مودوعه و توضيحاتيكه آيا اموال بيمـه شده هست يا نـه؟ درون صورت بيمـه ذكر خصوصيات آن.

ماده 739 ـ‌ سند رهن (ورانت) نيز عينا داراي تشريحات مندرجه ماده (738) بوده وبه سند قبض ضميمـه ميشود.
ماده 740 ـ‌ كاپي اسناد معاملات بصورت اصولي درون جمله اوراق گدام هاي عمومي مرتب و حفظ مي گردد.
ماده 741ـ سند قبض و ورانت بـه نام توديع كننده و يا شخص ثالث كه از طرف توديع كننده تعيين ميگردد تنظيم ميشود.

ماده 742ـ حامل سند قبض و ورانت ميتواند اشياء‌مودوعه را بـه تفريق رسيد مطالبهنمايد و يا رسيد عمومي خود را بـه تفريق هر جنس رسيد تقاضا كند درين صورت مصارف تهيه اسناد بذمـه تقاضا كننده هست و رسيد عمومي كه قبلا اخذ داشته هست باطل ميشود.

ماده 843 ـ سند قبض (و ورانت) عليحده عليحده و يا مشتركا بصورت ظهر نويسي قابل انتقال هست ظهر نويسي بايد داراي تاريخ همان روزي باشد كه اجرا شده است.

ماده 744 ـ از ظهر نويسي احكام ذيل بوجود مي آيد:
1ـ‌ ظهر نويسي مشترك سند قبض (و ورانت) ملكيت اموال را منتقل ميسازد.
2ـ تنـها ظهر نويسي ورانت باعث گروي اموال بـه شخصي ميگردد كه ورانت باو انتقال يافته است.
3ـ تنـها ظهر نويسي سند قبض (بشرطيكه حق حامل ورانت محفوظ بماند) ملكيت امتعه و ذخاير مودوعه را انتقال مي دهد.

ماده 754 ـ ظهر نويسي ورانت بايد محتوي مقدار دين و تكت پولي و تاريخ حلول موعد باشد.
تشريحات ظهر نويسي ورانت عينا درون سند قبض نيز درج و ظهر نويس امضا مي نمايد.
ماده 747 ـ ورانت و سند قبض مشتركا بصورت ظهر نويسي سفيد ميتواند ظهر نويسي شود. اينگونـه ظهر نويسي حقوق ظهر نويس را بـه حامل منتقل مي سازد.
ماده 748ـ تحت مراقبت گرفتن توقيف و يا رهن اموال و ذخائر مودوعه بـه گدام هاي عمومي جايز نمي باشد ، مگر درون صورت ضياع ورانت و سند قبض و يا اختلاف از رهگذر ميراث و افلاس كه درينصورت بـه امر و قرارمحكمـه رفتار ميشود.

ماده 749 ـ‌ حامل يك سند قبض كه از ورانت تفريق گرديده باشد مي تواند ديني را كه ذريعه ورانت تامين گرديده با تكت پولي هاي آن که تا حلول موعد بـه گدام هاي عمومي توديع و قبل از حلول وعده اشيا را از مكازين خارج نمايد.
مبلغيكه توديع ميشود درون مقابل اعاده ورانت بـه حامل آن داده ميشود.

ماده 750ـ سند قبضيكه از ورانت تفريق شده حامل آن اگر بخواهد ميتواند يك قسمتي از اموال و ذخاير مودوعه بـه گدام عمومي را با توديع يك مقدار پول متناسب بـه مجموع ديوني كه از همان قسمت اموال درون اول مرحله تحت مسئوليت مكازين تامين شده هست واپس بگيرد.

ماده 751ـ حامل ورانت درون صورتيكه درون بسر رسيدن موعد طلب او تسويه نشده باشد مانند حامل برات ميتواند مال مرهون را طبق احكام رهن تجارتي ده روز بعد از اعتراض بفروش برساند.

ماده 752ـ احوال مندرجه ماده (748) مانع فروش نميشود اما قيمت الي قررا قطعي بحيث وديعه درون گدام مي ماند.

ماده 753ـ اجوره گدام و مصارفيكه براي تاديه محصولات گمركي و يا سائر محصولات اموال و ذخاير از جانب گدام هاي عمومي ميشود درون استيفا از مال مرهون حق اوليت دارد.
ماده 754 ـ پولي كه از مال مرهون بدست مي آيد بعد از وضع مصارف و اجوره متذكره ماده (753) بقيه براي تسويه معامله با حامل سند درون گدام مي ماند.

ماده 755 ـ حامل ورانت وقتي مي تواند بمديون و يا بـه ظهر نويس هاي آن مراجعه نمايد كه فروش مال مرهون طلب او را كفايت نكند.
ماده 756 ـ اسناد قبض و (ورانت) تابع آن مرور زمان روز فروش اموال و ذخاير حساب ميشود.

ماده 757 ـ‌ حامل ورانتيكه اعتراض ننموده و يا درون مدت قانوني بفروش اموال مرهون اقدام نكرده باشد همـه حقوق خود را درون مقابل ظهر نويس ها ضايع ميكند اما درون برابر مديون حق دعوي او باقي مي ماند.

ماده 758 ـ حامليكه سند قبض و يا ورانت را ضايع ميكند بشرط اثبات مالكيت و ضمانت مي تواند بعد از اجازه محكمـه صلاحيتدار تجراتي و بعد از اعلان بـه جرايد محلي و مرور مدتيكه براي اعتراض تعيين شده مثني آنرا مطالبه نمايد اگر وعده ورانت ضايع شده بسر رسيده باشد بـه اساس تقاضاي حامل محكمـه ميتواند درباره تسويه دين اجازه بدهد اگر اجازه متعلق بـه گدام و ورانت باشد كيفيت هم بگدام وهم بـه مديون اولي ابلاغ ميشود مالك گدام و مديون مي توانند درون مقابل اجازه محكمـه اعتراض نمايد.
در اين صورت محكمـه درباره اعتراض فورا حكم صادر ميكند اگر حكم بـه نفع دائن باشد موقتا تحت اجرا گرفته ميشود ولي تاوقتيكه اعلام محكمـه كسب قطعيت ميكند مبلغيكه از فروش مال مرهون حاصل ميشود بامر محكمـه بـه محل مصؤن توديع ميشود.

ماده 759ـ اصول و شرايط تاسيس گدام هاي عمومي و اموال قابل تاديع بـه اساس هدايت با لايحه هاي مخصوصه تعيين ميشود.

فصل نـهم
وكالت تجارتي
ماده 760 ـ موضوع وكالت تجارتي اجراي معاملات تجارتي هست بنام و حساب موكل وكالت تجارتي بلا اجرت اجرا شده نميتواند.

ماده 761ـ وكالت تجارتي ولو اينكه محتوي الفاظ و تعبيرات عموميه باشد که تا وقتيكه صراحت مخصوص موجود نباشد نمي تواند شامل معاملات غير تجارتي باشد.
اگر وكيل درباره بعضي از امور مربوطه بـه يك كار از موكل خود هدايت گرفته باشد وكاليت درون قسمت هاي متباقيه همان كار بر اعتبار خود باقي است.
وكالت براي يك كار معين داده ميشود همـه معاملاتيرا كه براي اجراي اين كار لازم هست بدون تذكر جداگانـه درون بر ميگيرد.

ماده 762 ـ تاجر ميتواند وكالتي را كه باو سپرده ميشود قبول و يا ترديد كند ولي درون حال ترديد مجبور است:
اولا ـ كيفيت را بدون فوق وقت اطلاع دهد.
ثانيا ـ الي وصول خبر ترديد بـه موكل تدابير لازمـه را براي محافظه اموال و وقايه موكل از خساره اتخاذ نمايد بر عكس آن مجبور بـه جبران خساره متولده است.

ماده 763ـ اگر موكل بعد از وصول خبر ترديد درون يك زمانيكه بمسافه متناسب باشد شخص ديگر يرا تعيين ننمايد وكيل مي تواند بر طبق ماده (655) بـه محكمـه مراجعه و تعيين شخص امين را براي محافظه اموال خواهش نمايد و علاوتا تقاضا كند كه اندازه مصارف اجازه فروش را از اموال مربوطه اعطا كند.

ماده 764ـ اگر وكيل علائم واضحي مشاهده نمايد كه دال بر خساره اموال درون اثناي سفر باشد مكلف هست تا براي تامين دعوي موكل عليه نقل دهنده اشياء خسارات را كشف و تدابير لازمـه را حتي الامكان براي محافظه اموال اتخاذ نمايد درون صورت وجود خطر تلف شدن كامل اشياء‌ مطابق ماده (655) بـه اجازه محكمـه آنرا بفروش رسانيده و كيفيت را بلا معطلي بـه موكل اطلاع بدهد بر عكس وكيل بـه جبران خساره متولد از ا همال خود مسئول است.

ماده 765 ـ هرگاه امواليكه بمقصد فروش بوكيل فرستاده ميشود سريع الفساد و يا معروض بـه تغييرات باشد كه خطر تنزل قيمت ايجاب كند و براي استيذان از موكل وقت مساعد موجود نباشد و يا خود موكل درون اذن معطلي كند وكيل باساس امر محكمـه ذي صلاحيت مطابق ماده (655) درون فروش اموال اقدام مي نمايد.

ماده 766 ـ وكيل مبجور هست تمام احوالي را كه باعث تعديل و يا رفع وكالت شده باشد بـه موكل اطلاع دهد.
ماده 767 ـ‌ وكيل از خسارات وارده درون اشيائيكه بحساب موكل درون نزد او ميباشد درون صورتي مسئول هست كه خسارات وارده درون اثر احوال فوق العاده و يا اسباب مجبره و يا نقائص موجوده درون خود اشياء بوجود نيامده باشد.

ماده 768 ـ وكيل موظف هست در زمان معقول و مناسب پول موكل را تسليم و ارسال نمايد و اگر اين وظيفه را ايفا نكند مجبور هست از همان تاريخ تكت پولي تاديه و عند الايجاب خساره وارده را جداگانـه جبران نمايد.

ماده 769 ـ‌ وكيل نميتواند بـه اوامر صريح و قطعي موكل مخالفت كند بر عكس مجبور بـه جبران خساره ميشود كه ازين حيث توليد ميگردد ولي اگر اجراي وكالت نظر بـه امريه موكل خساره كلي را براي موكل محقق ميگرداند بـه استيذان موكل معامله را تاخير داده ميتواند.

ماده 770ـ درون معاملاتيكه هدايت صريح موكل موجود نباشد وكيل معامله را که تا هدايت موكل تاخير داده ميتواند ولي اگر فوريت كار براي استيذان موكل مساعد نباشد ويا وكيل اجازه داشته باشد که تا در دائره شرايط مفيده حركت كند درين حال ميتواند با بصيرت معامله را اجراء‌ نمايد.

ماده 771ـ وكيل مجبور هست بعد از ايفاي وكالت كيفيت را بلا تاخير بـه موكل اطلاع دهد اگر وكيل از حدود وكالت خود تجاوز كرده باشد درون صورتيكه موكل بعد از اطلاع از معامله درون زمان لازمـه جواب ندهد مثل اين هست كه موافقه كرده است.

ماده 772 ـ اگر وكيل مبلغي را كه بحساب موكل گرفته براي مقاصد معينـه استعمال ننمايد طوريكه از تاريخ گرفتن پول مجبور بـه پرداخت تكت پولي هست همچنين مسئول جبران خساره عدم ايفاي وكالت هم ميباشد و اگر حيله و خدعه بكار باشد مورد تعقيبات جزائيه نيز قرار خواهد گرفت.

ماده 773 ـ اشخاص ثالث كه با وكيل مقاوله عقد نموده اند وكالت نامـه مطالبه نمايند وكيل مجبور هست آنرا ارائه نمايد و الا اشخاص ثالث مي توانند از عقد رجوع كند اگر وكيل اثبات كند كه اشخاص ثالث درون حين عقد از هدايات موكل بوكيل مطلع بوده اند از عقد رجوع نمي توانند.

ماده 774ـ اگر وكالت كسيكه بحيث وكيل و يا ممثل يك شخص حركت ميكند حقيقت پيدا نكند و يا معامله را كه خارج صلاحيت انجام نموده هست از طرف موكل تصويب نشود بالذات مسئول همان معامله است.

ماده 775ـ موكل مكلف هست و سائل لازمـه اجراي وكالت را براي وكيل فراهم سازد مگر اينكه خلاف آن درون مقاوله قبول شده باشد.
ماده 776ـ اجرت وكالت درون صورت عدم وجود مقاوله از طرف محكمـه نظر بـه عرف و احوال و شرايط وكالت تعيين مي شود.

ماده 777ـ‌ طلبات وكيل از موكل درون ضمن اجراي وكالت درون صورتي مرجح هست كه اين طلبات پول پيشكي استقراض و برات صادر شده درون مقابل مال موضوع وكالت و يا اجرت وكالت و مبالغيكه بـه اشكال ديگر راجع بموضوع وكالت قرض كرفته ميشود توليد شده باشد.
اگر اشياي موكل از طرف وكيل فروخته شده باشد مصارف مربوط را ميتواند از قيمت اشيا مرجحا تحصيل نمايد.

ماده 778 ـ‌ براي اينكه ترجيح متذكره ماده (777) صورت گرفته بتواند لازم هست تا وكيل طلبات خود را كه بالاي موكل دارد ذريعه محكمـه بـه موكل تبليغ بدارد و در تبليغ علاوه نمايد كه اگر درون ظرف پنج روز موكل دين خود را تسويه ننمايد بفروش امواليكه حق ترجيح دارد اقدام مي ورزد موكل حق دارد باين تبليغ اعتراض و وكيل را بـه محكمـه دعوت نمايد. موكل مجبور هست اين اعتراض را درون ظرف سه روز از تاريخ تبليغي كه بـه او شده توسط محكمـه بـه اطلاع وكيل برساند.
اگر موكل درون محل اقامتگاه وكيل كدام اقامتگاهي نداشته باشد مدت اعتراض قرار ذيل تمديد ميشود:
هرگاه محل اقامت موكل درون حوزه محكمـه باشد مدت اعتراض بيست روز و اگر موكل درون يكي از ولايات مقيم باشد مدت اعتراض چهل روز.
اگر موكل درون ممالك اجنبيه اقامت داشته باشد مدت اعتراض عبارت از مدت هاي هست كه درون اصول محاكمات حقوقي مقرر شده است.
در صورت مرور مدت و يا ترديد اعتراضات وكيل ميتواند اموال موضوع بحث را بر طبق احكام ماده (655) بفروش رساند.

ماده 779 ـ درون حال تعيين وكلاي متعدد براي كار معين هرگاه اشتراك عمل آنـها تصريح نشده باشد هر كدام درون صورت عدم وجود ديگري صلاحيت اجراي معامله را دارد اگر اشتراك عمل وكلا تصريح شود و از طرف بعضي آنـها وكالت قبول نگردد.
وكلائيكه اكثريت دارند ميتوانند وكالت را قبول و معامله را انجام دهند.

ماده 780ـ‌ درون صورت عدم سبب معقول اگر موكل وكيل را عزل نموده و يا كاريكه از طرف وكيل تعهد گردديه هست در اثر كناره گيري و استعفاي وكيل تكميل نشود طرفيكه باعث اين امر ميشود مكلف هست خساره طرف مقابل را جبران نمايد.

ماده 781ـ‌ اگر درون اثر افلاس يا وفات و يا تقصير موكل و يا وكيل وكالت خاتمـه يابد بـه وكيل و يا كسيكه قايم مقام آن ميشود بـه تناسب اجرت تكميل كار حق الزحمـه داده ميشود.

فصل دهم
كميشن كاري
ماده 782ـ شخصيكه معاملات تجارتي را بنام خود و بحساب صاحب معامله (آمر) درون مقابل يك اجرت بحيث كسب معتاده اجرا ميكند (كميشن كار)‌و مقاوله كه درون بين صاحب معامله و كميشن كار منعقد ميگردد (مقاوله كميشن) ناميده ميشود.

ماده 783ـ اگر صاحب معامله اجراي آنرا بنام خود صراحتا شرط گذاشته باشد اين مقاوله تابع احكام وكالت تجارتي است.

ماده 784 ـ هرگاه درون اين فصل احكام مخصوصه راجع بـه حقوق و وجائب متقابله آمر و كميشن كار موجود نباشد احكام وكالت تطبيق ميشود.

ماده 785ـ حقوق و وجائب ناشي از معامله كميشن منحصر متعلق بـه كميشن كار هست نـه آمر و اشخاص ثالث.

ماده 786 ـ‌ كميشن كار مكلف هست اموري را كه صراحتا ت و يا ضمنا قبول كرده هست اجرا و اكمال نمايد كميشن كاريكه بدون استناد بـه اسباب قانونيه مندرجه مواد (789 و 790)‌ امور محوله را اجرا و انجام نمي كند مجبور هست خسارات آمر را جبران كند.
ماده 787 ـ‌ فوت آمر باعث فسخ مقاوله كميشن نميگردد حقوق و وجايب بـه ورثه منتقل ميشود.
ماده 788 ـ‌ آمر نميتواند از چنان مقاوله كميشن كه از طرف كميشن كار قبول شده رجوع نمايد.
ماده 789ـ‌ اگر محقق باشد كه اجراي موضوع كميشن بذريعه كسي ديگر ممكن نباشد و يا توسط شخص ديگر براي آمر مشكلات و خساره توليد كند كميشن كار نميتواند از مقاوله خود رجوع نمايد.

ماده 790 ـ درون صورتيكه اجراي مقررات مقاوله كميشن وابسته بـه پول بوده و آمر بـه اندازه كافي نفرستاده باشد و يا اينكه بيان نموده باشد كه پول مقتضي از طرف كميشن كار داده شود ولي چگونگي تاديه آن از طرف آمر كميشن كار تصريح نشده باشد كميشن كار ميتواند هميشـه از مقاوله كميشن رجوع و يا اجراي مقاوله را بـه تعويق اندازد.
ماده 791ـ اگر قيمت تخميني اموال موضوع مقاوله كميشن بـه اندازه كم باشد كه مصارف نقليه را تكافو نكند كميشن كار مجبور هست كيفيت را بدون معطلي بـه آمر اطلاع دهد. بر علاوه براي تسليمي اموال مذكور ميتواند تعيين شخص امين را از محكمـه بر طبق ماده (655) مطالبه نمايد.

ماده 792ـ كميشن كار مكلف هست در معاملاتيكه اجراي آن را تعهد مي نمايد. دقت و بصيرتي را بكار ببرد كه يك تاجر خوب درون امور شخصي خويش ابراز مي دارد حفظ منافع موكل ايفاي اوامر اطلاع مطالب مقتضي معامله درون وقت و زمان منافع براي اتخاذ تصميم بـه موكل، و بالخاصه اطلاع راجع بـه كميشن و اعطاي حساب مستند بـه اسناد و تسليمي و يا ارسال بلا معطلي منافع حاصله، جز وظايف كميشن كار است.

ماده 793ـ اگر كميشن كار با تجاوز و يا سوء استعمال صلاحيت معامله را انجام دهد كه بـه ضرر موكل تمام شود اين معامله درون مورد خود كميشن كار اعتبار دارد ولي آمر را وادار ساخته نميتواند كه باساس شرايط متذكره مواد (796 و 797) معامله را بحساب خود قبول كند.

ماده 794ـ ادعاي بطلان عقد درون اثر تخلف كميشن كار از اوامر و هدايات موكل منحصر بـه آمر بوده بـه كميشن كار و اشخاص ثالث تعلق ندارد.

ماده 795 ـ که تا وقتيكه آمر امري نداده باشد كميشن كار مجبور نيست اموال موضوع مقاوله كميشن را بيمـه بنمايد.

ماده 796ـ اگر كميشن كار از هدايات آمردرباره جنس و اوصاف معينـه املاكيه خريداري ميشود تخلف ورزد آمر مجبور نيست آنرا قبول كند.
اگر مخالف درون خريداري زيادتر از آنچه آمر معين كرده از طرف كميشن كار بعمل آيد موكل ميتواند زيادتي را بـه كميشن كار واگذاشته و مقدار معينـه را قبول نمايد.

ماده 797 ـ اگر كميشن كار اموال موضوع مقاوله را نازل تر از قيمت معينـه فروش و يا بلندتر از قيمت معينـه خريداري كند آمر نخواهد اين معامله را بحساب خود قبول نمايد درون اينصورت مكلف هست به مجرد وصول خبر قبول ويا عدم قبول خود را بـه كميشن كار اطلاع دهد اگر چنين نكند طوري محسوب ميشود كه معامله را قبول كرده هست معذلك اگر كميشن كار درون ضمن اجراي عمل اظهار نمايد كه تفاوت قيمت را عليحده مي پردازد آمر مكلف بـه قبول معامله اجراء شده هست اگر كميشن كار از قيمت معينـه آمر مخالفت كرده آمر از اين حيث دوچار خساره شده باشد آمر ميتواند جبران خساره را مطالبه نمايد.

ماده 798 ـ‌ هرگاه كميشن كار نظر بشرايط معينـه آمر معامله را با شرايط مساعد تري انجام داده باشد منافع اضافي متعلق بـه آمر است.
ماده 799 ـ حساباتي را كه كميشن كار ميدهد بايد با مندرجات دفاتر مطابقت داشته باشد.
كميشن كاريكه بـه آمر خود بر خلاف حقيقت ورقه حساب داده و يا درون اين ورقه نرخ اشيا و شرايط مقاولات منعقده را با سوء نيت تغيير ميدهد و مصارف غير و يا مخارج اضافه از مقدار حقيقي را قيد مي نمايد حق مطالبه اجرت او ساقط و از نتايج معاملات اجرا شده شخصا مسئول ميشود.

ماده 800 ـ كميشن كاريكه بدون اجازه آمر بـه اشخاص ثالث پول پيشكي و يا اعتبار مي دهد چنان محسوب ميگردد كه قبول كرده كه نفع و ضرر معامله بـه او متعلق است.
اگر درون محل اجراي معامله عرف تجارتي مقتضي باشد كه براي تاديه قيمت بمشتري مـهلت داده شود درون حاليكه بر خلاف آن امر آمر نباشد كميشن كار مي تواند مـهلت را بالذات اعطا نمايد.

ماده 801 ـ كميشن كار اگر بفروش نسيه مجاز هم باشد نمي تواند بـه اشخاصيكه بـه عدم اقتدار مالي و بعد معامله گي معروف اند مال آمر را بـه فروش برساند.
ماده 802ـ كميشن كاريكه بـه اجازه آمر اموال او را بـه صورت نسيه مي فروشد مكلف هست به تعقيب اجراي معامله اسامي مشتريان را بـه آمر اطلاع نمايند و بر عكس فروش مذكور نقدي محسوب ميشود.

ماده 803ـ كميشن كاريكه خريد برات را بذمـه گرفته باشد بايد حين ظهر نويسي برات بدون كدام قيد و شرط آنرا بـه آمر منتقل سازد.
ماده 804ـ‌ كميشن كار از لحاظ ديون مربوط بـه اشخاص ثالث كه طرف معامله اش ميباشد درون مقابل آمر مسئول نيست ولي اگر بر خلاف آن مقاوله و يا عرف تجارتي موجود باشد كميشن كار بدرجه اشخاص ثالث مسئول ميباشد درون اينصورت كميشن كار درون برابر اين مسئوليت باخذ يك اجرت عليحده مستحق ميباشد.

ماده 805ـ كميشن كار بعد از اكمال معامله متعهده حق مطالعه اجرت را دارد درون معامله كه از طرف كميشن كار اداره شده ولي درون اثر عوامل مربوط بـه شخص آمر بـه نتيجه نمي رسد نيز حق طلب اجرت را دارا ميباشد براي معاملاتيكه درون نتيجه علل ديگري عقيم مي ماند كميشن كار مي تواند باندازه زحمتي كه متحمل شده نظر بـه عرف محلي تقاضاي جبران نمايد.

ماده 806 ـ كميشن كار مي تواند پول هاي پيشكي و مصارف را با تكت پولي آن قبل از اكمال وظيفه كميشن كاري مطالبه كند درون اين صورت مجبور هست حسابي مستند بـه اسناد بـه آمر بدهد مصرف نقليه و گدام درون جزء مصارف كميشن كار قابل قلمداد هست ولي اجرت مستخدمين (مامورين) درون آن شامل شده نميتواند.

ماده 807ـ كميشن كار يكه بيع و شراي اوراق بهادار و يا امتعه داراي نرخ معين درون بورس و يا بازار را متعهد شده باشد درون حاليكه بر خلاف آن امر آمر موجود نباشد مي تواند چيزي را كه مي خرد بـه صفت بايع از مال خود اعطاء‌ و شي را كه مي فروشد بـه حيث مشتري براي خود اخذ نمايد درينصورت كميشن كار مجبور هست كه نظر بـه نرخ معينـه بورس و يا بازار حساب بدهد تاريخ اطلاع ايفاي وظيفه كميشن كاري بـه اين صورت بـه آمر تاريخ اجراي معامله محسوب ميشود.
درباره خصوصيات ديگر احكام بيع تجارتي تطبيق ميشود.
حكم اين ماده توسط مقاوله بر عليه آمر تعديل شده نميتواند.

ماده 808 ـ درون صورتيكه معامله كميشن كاري بـه ترتيب ماده (807) اجرا شود كميشن كار مستحق اخذ كميشن و مصارف عادي ميباشد.
ماده 809 ـ‌ كميشن كار مي تواند طلب خود را بـه اساس ماده (777)‌ از مبالغيكه درون نتيجه اجراي معامله بـه حساب آمر تحصيل مي كند (در مقابل آمر و دائنين او) ترجيحا استيفا نمايد.

ماده 810 ـ اگر كميشن كار معامله كميشن را كه بر طبق ماده (807)‌ اجرا نموده بدون تصريح شخص طرف معامله بـه آمر اطلاع نمايد آمر حق دارد اين معامله بيع و شراء‌ را بـه حساب كميشن كار اجراء شده تلقي كند.

ماده 811 ـ که تا وقتيكه كميشن كار صريحا مجاز نباشد نمي تواند مارك امتعه آمر خويشرا تبديل كند.
ماده 812ـ اگر يك معامله درباره اموال آمرين متعدد اجراء‌ گردد كميشن كار موظف هست در دفاتر خويش مالك اموال را بصورت صريح قيد نمايد.
فصل يازدهم
كميشن كاري نقليات
ماده 813ـ شخصيكه بنام خود و حساب آمر حمل و نقل مال التجاره را بحيث پيشـه اتخاذ كرده باشد كميشن كار نقليات ناميده ميشود.
در كميشن كاري نقليات درون حالاتيكه درين فصل تصريح نشده باشد مقررات مربوط بـه مقاوله كميشن و بالخاصه احكام راجع بـه قبض و محافظه و بيمـه اموال تطبيق ميگردد.

ماده 814 ـ كميشن كار نقليات نيمتواند بيش از اجرتي را كه با نقل دهنده قرارداد كرده بـه حساب آمر قيد كند.
ماده 815 ـ‌ كميشن كار نقليات وقتي حق مطالبه اجرت را پيدا ميكند كه اموال را بـه نقل دهنده تسليم كرده باشد.
ماده 816 ـ‌ ارائه سند نقليات علم و خبري كه قايم مقام سند نقليات باشد رسيد قبض توديع اموال بـه گدام و مكازين وسيله اثبات اموال بدست كميشن كار هست از حيث مصارف نقليات و اجرت كميشن كار هست از حيث مصارف نقليات و اجرت كميشن و پولهاي پيشكي اين اموال درون نزد كميشن كار بحيث گروي دانسته ميشود.

ماده 817 ـ‌ هرگا كميشن كاران متعدد يكي بعد ديگر درون نقل اموال وساطت نموده باشند كميشن كارانيكه موخرا وساطت نموده اند مجبورند حقوق كميشن كاران پيش تر از خود را مخصوصا حق رهن آنـها را بر امواليكه نقل داده شده تامين نمايند.
اگر طلب يك كميشن كار از طرف كميشن كار متعاقب تامين شود حق رهن كميشن كار اولي بـه كميشن كار متعاقب انتقال مي يابد.

ماده 818 ـ درون صورتيكه كميشن كار نقليات اجرت نقل دهنده را تاديه نمايد حقوق او بخودش انتقال ميكند.
ماده 819 ـ‌ درون صورتيكه بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد كميشن كار نقليات ميتواند اموال را ذريعه وسايل خود نقل دهد.
هرگاه كميشن كار نقليات علم و خبر را نظر بـه تقاضاي آمر بنام او تنظيم و صادر نموده باشد و يا اجرت نقليه و مصارف را بيك مبلغ معين بصورت مقطوع فيصله كرده باشد درين حال درون مقابل آمر خود حقوقا حيثيت نقل دهنده را پيدا ميكند.

ماده 820 ـ مسئوليت كميشن كار نقليات يك سال بعد از تاريخيكه اموال از طرف مرسل اليه تسليم گرفته ميشود ساقط ميگردد.
اگر امواليكه نقل آن تعهد شده كاملا ضايع شده باشد مرور زمان از تاريخيكه اموال تسليم داده ميشد آغاز ميگردد.
هرگاه اموال درون اثر حيله كميشن كار حم شده وانمود شده و يا ناقص و خراب گردد ويا ناوقت تر تسليم داده شده باشد مسئوليت كميشن كار درون ظرف مدتهاي معينـه فوق ساقط نميگردد.

فصل دوازدهم
نقليات
حصه اول
احكام عموميه
ماده 821 ـ تعهد حمل و نقل اموال و يا اشخاص درون خشكه و دريا و فضاء‌ درون مقابل اجرت از طرف نقل دهنده بنام مقاوله نقليات خوانده ميشود.

ماده 822 ـ مقررات اين فصل بر اشخاصيكه معاملات نقليات را پيشـه خود نساخته و بصورت عارضي درون نقل اموال و اشخاص تعهداتي بنمايند نيز تطبيق ميگردد.

ماده 823 ـ تمام دعاوي ناشي از مقاوله نقل با شمول دعوي استرداد اجرت خلاف حقيقت نقليات بعد از مرور يك سال ساقط ميگردد.
اين مدت درون نقل اموال از روز تسليم و در نقل اشخاص از تاريخ مواصلت شروع ميشود اگر اموال تماما ضايع گرديده و يا اشخاص مواصلت ننموده باشند مدت مرور زمان از تاريخيكه اموال تسليم و اشخاص مواصلت مي نمود حساب مي گردد.
اگر ثابت شود كه اموال از رهگذر حيله نقل دهنده ضايع شده يا نقص نموده و يا ناوقت تر تسليم شده مسئوليت نقل دهنده درون ظرف مدتهاي فوق ساقط نميشود.

حصه دوم
نقل اموال
ماده 824ـ درون صورتيكه نقل دهنده تقاضا كرده باشد مرسل مكلف بسند نقليه درون دو نسخه ميباشد ممكن هست مقاوله نقليه بموافقه طرفين بدون سند نقليه با تسليمي اموال بـه نقل دهنده بعمل آيد.

ماده 825 ـ سند نقليات بايد محتوي شرايط ذيل باشد:
1ـ آدرس مرسله اليه محل ارسال اموال شرحي داير بر تحويلي مال مبني بر (امر) و يا عند الاقتضاء بـه (حامل)
2ـ قيد وزن ظرفيت، و عدد اموال، و اگر اموال بصورت پاكت باشد نمبرهاي پاكت با علامات و وصف باربندي.
3ـ هويت و اقامتگاه مرسل
4ـ هويت و اقامتگاه نقل دهنده.
5ـ مقدار اجرت نقليات و اگر اجرت پرداخته شده باشد توضيح آن.
6ـ مدت اجراي نقل دادن.
7ـ خصوصيات ديگريكه درون بين طرفين قرارداده شده باشد.
ضرر و مسئوليتي كه از رهگذر عدم درج يكي از ين شرايط وارد شود و يا يكي از مواد فوق سهوا درج نشود و يا مخالف حقيقت قيد شود عايد بـه مرسل است.
اگر امواليكه نقل داده ميشود خطرناك از قبيل باروت و مواد انقلاقيه باشد مرسليكه اين كيفيت را بـه اطلاع نمي رساند مجبور بـه جبران خساره هست كه ازين رهگذر وارد ميشود.

ماده 826 ـ مرسل مجبور هست اوراق گمركي و اسناد ديگريرا كه براي نقل اموال بكار مي آيد بـه نقل دهنده توديع كند هرگاه اين اوراق و اسناد منتظم و به حقيقت موافق و تكميل نباشد مرسل از آن مسئول است.
ماده 827ـ اگر سند نقليات تنظيم نگرديده باشد نقل دهنده درون صورت درخواست مرسل مكلف هست علم وخبري كه درون آن خصوصيات سند نقليات درج باشد ترتيب و امضاء‌ نموده بمرسل تسليم نمايد.

ماده 828 ـ يك نسخه سند نقليات بعد از امضاء از طرف مرسل بـه نقل دهنده توديع و با اموال يكجا فرستاده ميشود نسخه ديگر بامضي نقل دهنده بـه مرسل اعاده ميگردد.
اگر سند نقليات محرر بـه امر و يا حامل باشد ظهر نويسي و يا تسليمي آن حكم نقل ملكيت اموال را دارد.
شكل و نتايج ظهر نويسي تابع همان احكامي هست كه درباره اسناد تجارتي وضع شده است.

ماده 829 ـ‌ اگر نقل دهنده درباره وضعيت اموال و اخذ اشياء درون سند نقليات و يا درون ورقه عليحده كه بموجب اشياء‌ را قبول كرده شرحي قيد نكرده باشد چنين محسوب مي شود كه عدم وجود نقص ظاهري اموال را تصديق كرده است. معذالك اگر نقل دهنده اموال را بدون اعتراض هم قبول كرده باشد ميتواند ادعا و اثبات كند كه نقايص غير ظاهر و غير قابل ادراك درون آن وجود داشته باشد.

ماده 830 ـ‌ نقل دهنده مجبور هست مطابق امري كه درون باره ارسالي اموال باو داده شده هست رفتار نمايد باستثناي احوال فوق العاده و مجبره كه خودش باقتضاي احوال اقدام ميتواند.

ماده 831 ـ هرگاه نقل اشياء باثر حالت فوق العاده و سبب مجيره كه بطرفين ارتباط نداشته باشد ممكن نگردد و يا بتاخير افتد نقل دهنده مجبور هست كيفيت را فورا بمرسل اطلاع دهد.
در اين صورت مرسل ميتواند نسخه سند نقليات را كه نقل دهنده امضاء‌ كرده هست اعاده كند و تسويه را كه درون ماده (834) پيش بيني شده معمول داشته و مقاوله را فسخ نمايد.
ماده 832 ـ مرسل چنانچه (مطابق مواد ـ 834 و 835) حق دارد با پرداخت غرامت نقليات را معطل و اشياء‌ را استرداد كند همچنان صلاحيت دارد بدون از مرسل اليه اشياء‌ را بديگري تسليم و يا طور ديگري درون آن تصرف نمايد ولي نقل دهنده از تاريخيكه اشياء بـه محل مطلوبه واصل شده و مرسل اليه تقاضاي تسليمي آن را كرده باشد يا از روزيكه مرسل اليه سند نقليات را تسليم شده و يا نقل دهنده مرسل اليه را مطلع نموده باشد نقل دهنده مكلف باجراي اوامر مرسل نميباشد.
اگر سند نقليات درون وجه حامل و يا محرر بامر باشد نقل دهنده تنـها مكلف بـه اجراي اوامر شخصي هست كه سند نقليات امضا شده از طرف نقل دهنده را ارائه و تسليم نمايد.

ماده 833 ـ اگر نظر بـه هدايات جديد مرسل و يا مرسل اليه مسافه كه طي ميشود و يا مدت نقل زياد شود نقل دهنده حق دارد بـه تناسب زيادت مسافه و مدت اجرت كرايه و مصارفي را كه درون اين راه متحمل شده هست تقاضا نمايد.

ماده 834 ـ اگر سفر نظر بـه احوال فوق العاده و اسباب مجبره كه بـه هيچ يكي از طرفين مربوط نباشد قطع گردد نقل دهنده حق طلب كرايه را نسبت بـه قطع مسافه و استيفا مصارفي را كه متحمل گشته دارا مي باشد.
اگردر اثراحوال فوق العاده و اسباب مجبره بـه نقل شروع نشده باشد نقل دهنده مستحق اجرت نميگردد ولي حق دارد مصارف حمل و نقل و غيره مصارف ضروريه را كه متحمل شده مطالبه نمايد.

ماده 835 ـ اگر حمل بـه تقاضاي مرسل اليه قطع شده باشد مواد ذيل اجرا ميشود:
1ـ اگر وسيله نقليه قبل از حركت توقيف شود مرسل نصف اجوره مقرره و مصارف حمل و تخليه را با مصارف ضروري ديگريكه از طرف نقل دهنده بعمل آمده باشد متحمل ميشود.
2ـ اگر وسيله نقليه بعد از حركت معطل شده باشد مرسل مكلف هست تمام اجرت نقليه و مصارف تخليه را با مصارفيكه درون اعاده اموال بوي بعمل آمده تحمل كند.

ماده 836ـ نقل دهنده مكلف هست اموال را نظر بمدت مقرره مقاوله و يا عرف تجارتي و در صورت عدم آن درون ظرف يك مدت معقول نقل بدهد.
ماده 837 ـ‌ اگر اموال بعد از مدت معين واصل گردد طرف مربوط معامله ميتواند بـه تناسب مدت تاخير ادعاي تنزيل را درون اجرت نقليه بنمايد.
هرگاه مدت تاخير از دو چند مدت معينـه مقاوله تجاوز نمايد حق اجرت نقليات تماما ساقط ميشود و نقل دهنده از خساراتيكه از ين سبب باثبات برسد مسئول هست مقرراتيكه راجع بعدم مسئوليت نقل دهنده درون مقاوله درج گردد كان لم يكن است. اگر نقل دهنده اثبات كند كه سبب معطلي مرسل و مرسل اليه و يا سبب مجبره فوق العاده بوده هست از تاخير وصول اموال مسئول نميشود.
وانمود فقدان و يا عدم كفاف وسايط نقليه براي تاخير عذر شمرده نميشود.

ماده 838 ـ نقل دهنده از تاريخ تسليم اموال الي تاريخ تسليم آن بـه مرسل اليه از هر نوع ضايعات و خسارات وارده مسئول است. ولي اگر نقل دهنده ضياع و خساره را بـه دلايل ذيل ثابت كند از مسئوليت بري ميگردد:
1ـ احوال فوق العاده و سبب مجبره.
2ـ ثبوت معايب و نقايص ذاتي درون اموال و يا باربندي آن.
3ـ ثبوت ضياع خساره كه ناشي از اعمال و هدايات مرسل و يا مرسل اليه بوده باشد.
تنـها درون ضياع و خساره فقره سوم اگر مال تماما ضايع هم شود نقل دهنده بصورت پوره مستحق اجوره ميباشد درون موارد (1)‌و (2) اگر قسمتي از اموال تلف شده باشد نقل دهنده مستحق اخذ اجوره قسمت متباقي مي باشد.

ماده 839 ـ‌ مسئوليت نقل دهنده درون نقل اموال از تاريخيكه اموال را بدان مقصد تسليم ميشود آغاز مييابد.

ماده 840 ـ درون اشيائيكه درون اثناي نقل حجم و وزن آن كم ميشود نقل دهنده ميتواند مقدار فيصدي تناقص آنرا قبلا معين و موافقه طرف معامله را كتبا حاصل كند.
درصورتيكه اموال درون بسته ها تقسيم شده باشد اين مسئوليت براي هر كدام آنـها جداگانـه تحديد شده باشد.
اگر مرسل و يا مرسل اليه اثبات كند كه كمبودي از ماهيت اشياء‌ نشئت نكرده بلكه درون اثر علت ديگري بوجود آمده و يا كمبود كمتر از آن مقداري هست كه معين شده آنگاه موضوع تحديد مسئوليت بي تاثير مي ماند.

ماده 841 ـ نقل دهنده از افعال و خطا هاي تمام نقل دهندگان ديگر كه قايم مقام او ميشود و آنـهائيكه با وي معاونت مي كنند و يا كسانيكه نقل اموال را بـه آنـها سپرده هست الي تسليمي اشياء بمرسل اليه مسئول ميباشد.
ماده 842ـ خساره ضياع اشياء‌ نظر بـه قيمت مندرجه سند نقليات و اگر درون سند نقليات قيمت ذكر نشده باشد نظر بقيمت جاري مال درون محل تسليم تعيين ميگردد.
ضرر خساره اشياء نظر بـه تفاوت قيمت اولي كه قبل از تسليمي مال درون محل تسليم وجود داشت وقتيكه بعد از خسارة اموال درون محل تسليم مروج هست تثبيت ميگردد.

ماده 843 ـ‌ درون صورت ضياع و يا خساره مند شدن اشياء‌ نقل دهنده قيمت هاي را كه قبول كرده تضمين ميكند ضرر اموال مسافرين كه بدون اظهار ماهيت و قيمت بـه نقل دهنده توديع ميكند نظر بـه احوال خصوصيه هر واقعه و شخص تعيين و تثبيت مي شود.
نقل دهنده از ضرر و ضياع اشياء ذيقيمت نقود ـ حجت ـ سهام ـ سندات قرض و ديگر اوراق و اسناديكه درون حين توديع باو اطلاع داده نميشود مسئول نميباشد.
معذلك درون صورتيكه حيله و يا تقصير فاحش نقل دهنده درون ضياع و ضرر بـه ثبوت رسد مكلف بتاديه تمام آن مي باشد.

ماده 844 ـ نقل دهندگانيكه بعد از نقل دهنده اول بـه نقل اشياء‌ مبادرت مي ورزند درون تمام ديونيكه بعد از تسليم اموال منقول و سند نقليه بوجود مي آيد قايم مقام نقل دهنده اول ميباشند و مي توانند درون سند نقليه و يا يكورقه ديگر چگونگي وضع اشيائيرا كه تسليم داده شده هست درج و قيد نمايند درون عدم رعايت حكم ماده (819) ‌تطبيق ميشود.

ماده 845 ـ نقل دهنده مجبور هست از وصول اشيائيكه نقل داده مي شود بـه مرسل اطلاع دهد.
ماده 846 ـ نقل دهنده مجبور هست هداياتي را كه قبل از وصول اشياء‌ از طرف مرسل اليه راجع بـه محافظت اشياء با وداده ميشود اجراء‌ نمايد.
مرسل اليه ميتواند بعد از وصول اشياء‌ و يا درون صورتيكه حامل سند نقليه و يا علم و خبري باشد كه قايم مقام سند واقع گردد بعد از مرور تاريخ وصول اموال تمام حقوق آنرا بشمول دعواي جبران خساره كه خواه بر له او و يا بر له اشخاص ثالث باشد از نقل دهنده مطالبه نمايد.
حامل يكسند نقليه محرر بحامل و يا محرر بامر بحيث مرسل اليه تلقي ميشود.

ماده 847 ـ درون صورتيكه خلاف آن مقاوله موجود نباشد اجرت نقليه با مصارف ديگر بعد از تسليمي اشياء‌ درون محل مقصود نظر بـه سند نقليات از جانب مرسل اليه تاديه ميشود.

ماده 848ـ شخصيكه براي تسليمي اشياء‌ نقل شده رجوع مي كند درون صورتيكه نتواند بدهي خود را تاديه بدارد نقل دهنده مجبور بـه تسليم اشياء نمي باشد اگردر مقدار بدهي اختلافي واقع شود مرسل اليه مقداري را كه بحيث قرض بذمـه خود قبول دارد تسويه مي نمايد و راجع بـه اجرت باقيمانده اگر آنرا بيك بانك معتبر و يا شخص امنيتي توديع نمايد درون ينحال نقل دهنده مجبور بتسليم اشياء ميگردد.
نقل دهنده مجبور نيست قبل از اعاده نسخه ثاني سند نقليات كه خواه محرر بـه نام و خواه درون وجه حامل و يا محرر بـه امر بوده و داراي امضاء‌ وي باشد اشياء‌ را تسليم نمايد.

ماده 849 ـ نقل دهنده ميتواند براي حصول تمام طلباتيكه از مقاوله نقليه نشئت مي نمايد اموال را نگاه دارد. اگر نقل دهنده گان متعدد باشند نقل دهنده آخرين حقوق نقل دهنده گان اولي را صيانت مي كند مبلغي كه نظر بماده (848) از جانب مرسل اليه بـه امانت توديع مي گردد از نقطه نظر حق نگهداري نقل دهنده حكم اشياء‌ را دارد.

ماده 850 ـ اگر نقل دهنده آخرين اشياء‌ را بدون(تقاضاي توديع طلبات بـه امانت) واستيفاء‌ حق خودش و نقل دهنده گان ماقبل و يا مرسل را تسليم نمايد. از مبالغ صرف شده و يا ديون مرسل و يا نقل دهندگان اولي مسئول شمرده ميشود. ولي حق رجوع خود او بـه مرسل اليه محفوظ خواهد ماند.

ماده 851ـ اگر درون حين تسليم اشياء علامات خارجي كه دلالت بر خساره كند موجود هم نباشد مرسل اليه حق دارد اوضاع و اوصاف آن را درون حضور نقل دهنده و يا ذريعه محكمـه تجارتي محل تسليم معاينـه كند اين حق را نقل دهنده نيز دارا ميباشد.
مصارف اينطور معاينـه مربوط بـه طرفي هست كه تقاضاي معاينـه را مي نمايد ولي اگر مصارفي كه از طرف مرسل اليه تسويه ميشود اصلا متعلق بـه نقل دهنده بوده و از ضياع و خساره نقليه ناشي باشد از نقل د هنده گرفته شده ميتواند.

ماده 852ـ دعاوي غرامت كه عليه نقل دهنده اقامـه مي شود ممكن هست كه عليه نقل دهنده گان اولي و يا آخري هم بـه عمل آيد اگر ثابت شود كه خساره و ضياع درون مدتي صورت گرفته كه نقل دهنده ديگري مال را تسليم شده بود درون سلسله انتقال اموال دعوي عليه او متوجه خواهد شد.
اگر نقل دهنده بـه سبب اعماليكه بـه آن مسئول شمرده نمي شود خساره را جبران كرده باشد يا از اين جهت مورت تقاضا و دعوي واقع شده باشد حق رجوع او بـه نقل دهنده ما قبل و يا نقل دهندگان ديگر كه بدين سلسله مسئوليت دارنده محفوظ مي باشد.
اگر نقل دهنده كه بايد از خساره و ضياع مسئول باشد تعيين شده نتواند ضرر وارده درون بين همـه نقل دهندگان متناسب بـه حصه اجرت ايشان تقسيم ميشود.
معذلك اگر نقل دهنده ثابت كند كه خساره وارده درون مدت نقل مربوط او بوقوع نـه پيوسته از اشتراك درون جبران خساره معاف است.

ماده 853 ـ‌ درون صورتيكه نقل دهنده مرسل اليه را پيدا نكند و يا مرسل اليه از قبولي اشياء امتناع ورزد و يا درون قبولي مال معطلي كند و يا يك سبب ديگريكه مانع تسليم شود بوقوع آيد نقل دهنده مكلف هست فورا كيفيت را بمرسل ابلاغ و بجواب او انتظار بكشد اگر امكان اطلاع بمرسل موجود نباشد و يا مرسل درون جواب معطلي كند و يا هدايتي دهد كه اجراي آن غير ممكن باشد نقل دهنده مي تواند بـه محكمـه تجارتي محلي مراجعه و اشياء‌را بـه تشخيص محكمـه بـه شخص امين تسليم دهد. خطر و ضرريكه اين گونـه اشياء بـه آن مواجه مي باشد متعلق بـه مرسل است.
اشياء ‌سريع الفساد بوده و در مدت اطلاع وقوع ضرر بـه مرسل مضمر باشد نقل دهنده بر طبق حكم ماده (655) رفتار و اجوره نقليات و مصارف واقعي را از ما حصل آن استيفاء مي كند نقل دهنده موظف هست تا درون كوتاه ترين مدت از كيفيت موضوع بـه مرسل و مرسل اليه اطلاع دهد درون غير اين صورت مورد تقاضاي جبران ضرر واقع شده مي تواند.

ماده 854ـ درون صورت وجود اوضاع ماده (853) نقل دهنده مجبور هست در نقل اشياء و حفاظه منافع مالك از سرعت و بصيرت كار بگيرد درون غير آن بـه جبران خساره كه از اين حيث بـه مالك مي رسد مكلف مي باشد.

ماده 855ـ تسويه اجوره نقليات و قبولي بلا شرط اشياء‌حق دعوي را عليه نقل دهنده ساقط ميگرداند.
معذلك اگر خساره اشياء‌ قبل از قبولي توسط اهل خبره ايكه محكمـه تعيين كرده تثبيت شده باشد حق دعواي مرسل عليه اليه نقل دهنده ساقط نميشود اگر حين قبولي اشياء‌ امكان فهميدن ضياع و يا نقص آن موجود نباشد بعد از قبولي و تسويه اجوره نقليات نيز نظر بـه مواد آتي حق دعوي عليه نقل دهنده محفوظ مي ماند.
1ـ اگر اثبات شود كه ضياع و خساره درون بين مدتي كه اشياء‌ را نقل دهنده اخذ و به مرسل اليه تسليم كرده واقع شده.
2ـ اگر معاينـه و تدقيق اشياء‌ هشت روز بعد از فهميدن ضرر و قبول اشياء توسط اهل خبره شده باشد. درون صورتيكه خساره و ضرر ناشي از حيله و يا تقصير فاحش نقل دهنده باشد نامبرده نميتواند ادعاي سقوط حق دعوي را بنمايد.

حصه سوم
ترانسپورت اشخاص
ماده 856ـ مسافرين مكلف اند اصوليرا كه نقل دهنده براي تنظيم خدمات نقليه وضع ميكند رعايت نمايند.
ماده 857 ـ اگر سفر بعد از عقد و قبل از حركت معطل گردد احكام ذيل تطبيق ميشود:
1ـ اگر مسافر درون وقت معينـه درون محل حركت حاضر شده نتواند حق دارد بـه وسايل نقل دهنده متعاقب حركت نمايد.
2ـ اگر مسافر از عزيمت انصراف كند مستحق استرداد كرايه شمرده نميشود.
3ـ اگر سفر از رهگذر فوت يا مريضي و يا علل مجبره معطل شود مقاوله كرايه مسترد ميگردد.
4ـ اگر سفر نظر بـه علل مجبره متعلق بـه لوازم نقليه و يا بدون تقصير طرفين اجرا شده نتواند عقد (بدون اينكه طرفين مجبور بـه پرداخت جبران باشند) فسخ ميگردد ولي اگر نقل دهنده كرايه را قبلا اخذ كرده باشد درون اين حال مجبور بـه اعاده است.
5 ـ‌ اگر سفر درون اثر عمل و تقصير نقل دهنده معطل گرديده باشد مسافر مي تواند كرايه پرداخته شده را استرداد و طلب جبران خساره نمايد.

ماده 858 ـ‌ اگر سفر بعد از عقد و حركت دچار انقطاع گردد (بشرطيكه مقاوله اي بر خلاف آن نشده باشد) احكام ذيل تطبيق ميشود.
1ـ اگر مسافر درون ضمن راه بـه خواهش خود از حركت منصرف شود مجبور بـه تاديه تمام كرايه است.
2ـ اگر نقل دهنده از دوام سفر منصرف و يا مسافر درون اثر تقصير نقل دهنده مجبور بـه توقف درون نيمـه راه شود مجبور بـه تاديه كرايه نميباشد.
واگر مسافر كرايه را قبلا پرداخته باشد ميتواند تمام آنرا استرداد و طالب جبران خساره شود.
3ـ اگر سفر از رهگذر سبب شخصي كه مربوط بـه مسافر باشد و يا علل مجبره كه متعلق بـه وسايل نقليه باشد دچار انقطاع گردد كرايه متناسب بـه مسافه قطع شده پرداخته ميشود. دراين صورت هيچ يكي از طريفين مجبور بجبران خساره بديگري نيست.
ماده 859 ـ‌ اگر نقل دهنده درون اثناي سفر درون محليكه درون تعرفه آن نباشد توقف نمايد و يا از راه معينـه انحراف و راه ديگري را تعقيب كند يا بـه صورت ديگري مواصلت راه بمحل مقصود بـه تاخير بياندازد مسافر حق دارد مقاوله را فسخ و طلب جبران خساره نمايد.
اگر نقل دهنده بر علاوه مسافرين اشياء‌ و امتعه ديگري را نيز نقل ميدهد ميتوانند مدتي را كه مقتضي تخليه امتعه و اشياء ‌است معطل شود. حكم اين ماده درون صورتي قابل تطبيق هست كه بر خلاف آن قراردادي وجود نداشته باشد.

ماده 860 ـ اگر سفر نظر بـه امر حكومت يا ترميم ضروريه وسايل نقليه و يا خطر آتي كه مانع دوام حركت گردد بتاخير افتد (در صورتيكه درون بين طرفين عقد خصوصي موجود نباشد) احكام ذيل تطبيق ميگردد.
1ـ اگر مسافر نخواهد انتظار رفع مانع و ختم ترميم را بكشد ميتواند بعد از پرداختن كرايه نقليه متناسب بمسافه قطع شده مقاوله را فسخ كند:
2ـ اگر مسافر بخواهد انتظار بكشد همان كرايه معينـه را خواهد پرداخت ولي اگردر كرايه نقليه خوراكه هم شامل باشد مسافر درون مدت توقف مصرف خوراك خود را شخصا تحمل ميكند.

ماده 861ـ مسافر براي بكاژ و اشياء شخصي خويش (اگر بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد)‌مجبور بـه پرداخت كرايه جداگانـه نيست.
نقل دهنده از خساره و ضياع وارده بـه اشياء‌ مسافرين نظر بـه احكام متذكره مواد (838 ـ 843) مسئول ميباشد.
نقل دهنده از ضياع اشيائيكه نزد خود مسافرين هست مسئول نيست.

ماده 862ـ نقل دهنده حق دارد براي استيفاء كرايه و مصارف خود را كه مسافر با كاژوي را تقويف نمايد.

ماده 863 ـ نقل دهنده درون اثناي سفر از حوادثيكه بمسافرين واقع ميشود (بشرطيكه ثابت نشود كه واقع از عمل و تقصير نقل دهنده و يا اشخاصيكه مستقيما بوي مربوط اند صادر شده) مسئول نمي باشد.

ماده 864 ـ اگر مسافر درون اثناي سفر وفات كند نقل دهنده براي صيانت منافع ورثه باكاژ و اشياي متعلقه او الي زمان تسليم آن بـه اشخاص صالحه موظف ميباشد.
اگر يكي از مربوطين متوفي درون آنجا وجود داشته باشد براي مراتبه اجراي اين معامله ميتواند مداخله و از نقل دهنده راجع بموجودي ما ترك متوفي اظهارنامـه اي تقاضا كند.

ماده 865 ـ انتظام داخل وسيله نقليه وظيفه نقل دهنده هست نقل موظف هست تا مراقبت كند كه اشخاص چيزهائيرا كه باعث توليد زحمت و خساره بـه مسافرين ميشود با خود حمل ندارند. بر عكس اگر از ين رويه بـه مسافرين خساره برسد نقل دهنده مجبور بجبران است.

فصل سيزدهم
بيمـه
حصه اول
احكام عمومي بيمـه
ماده 866 ـ‌ بيمـه عقدي هست كه موسسه بيمـه درون مقابل اجرت جبران خسارات و ضايعات افراد را كه ناشي از وقوع حوادث معينـه و اسباب مجبره باشد (باعضاي يك مقدار پول) تعهد ميكند.
ماده 867 ـ درون مورد اختلافات بيمـه احكام اين قانون (در صورتيكه بر خلاف آن درون مقاوله بيمـه صراحتي نباشد) تطبيق ميگردد.

حصه دوم
بيمـه اموال
868- اموال از طرف مالك دا ين مالك مرتهن مستاجر وتمام كسانيكه درون محافظه آن واقاً ذينفع باشند ويا وكيل ونماينده آنـها بيمـه شده ميتواند.

ماده869- يك شخص مي تواند بنام وحساب شخص ديگري مقاوله بيمـه را عقد نمايد ولي اگر آن شخص صلاحيت نداشته باشد از كسيكه بنام وحساب او عمل كرده هست نماينده گي نمايد از اجرت (برينيوم) تبيمـه شخصاً مسئول ميباشد.
شخصيكه بنام وحساب او مقاوله بيمـه عقد ميشود اگر قبل ويا بعد از وقوع خطر بيمـه را قبول كرده باشد از بيمـه استفاده ميتواند ماده870 بيمـه ايكه با لوكاله منعقد ميگردد اگر از طف موكل قبول شود چنين محسوب ميگردد كه وكيل بر وفق شرايط وكالت رفتار نموده هست . اگر موكل قبول راجع بـه شرايط بيمـه هدايتي نداده باشد وكيل موظف هست است مقاوله بيمـه را بر طبق شرائطكه عرفاً درون محل اجراي مقاوله بيمـه مروج هست منعقد نمايد. اگر از شرايط مقاوله بيمـه استتغهام شده نتواند كه مقاوله بنام وحساب شخص ديگري منعقد گرديده هست چنين محسوب ميشود كه مقاوله بنام وحساب شخص عاقد منعقد شده هست .

ماده871- داين ميتواند دين خودرا درون مقابل احتمال عجز مديون از تاديه بيمـه نمايد.دراينصورت (هرگاه بر خلاف آن مقاوله اي موجود نباشد) موسسه بيمـه ميتواند مطالبه نمايد كه داين دروهلة اول باموال مديون مراجعه ويا فروش آن استفاي دين خويشرا بنمايد.

ماده 872- داينكه اموال منقول وغيدمنقول مديون راتحت مراقبه ويا بـه گرو گرفته ويا درون مراجعه بـه اين اموال داراي حق امتيازي باشد اگر اين اموال دارا حق امتيازي باشد اگر اين اموال بيمـه شده باشد غرامتي كه درون صورت وقوع خساره تاديه ميگردد عوض اموال بيمـه شده كه بـه طلبات دائنين متعلق هست محسوب ميشود.

ماده 873ـ اگر امتيازيكه دائنين بـه مال بيمـه شده دارند متفاوت باشد درون صورت عدم كفاف قيمت مال براي اداي طلبات دائنيكه امتياز او موخر هست نمي تواند بـه بيمـه آن مال اقدام نمايد.

ماده 874ـ خسارات ناشي از اعمال خلاف قانون و يا مغاير آداب حسنـه و اخلاق عمومي بيمـه شده نميتواند.

ماده 875ـ درون عقد مقاوله بيمـه شونده و يا شخصيكه بطور مشروط از بيمـه منتفع ميگردد اگر از وقوع تهلكه واقف بوده باشد و يا موسسه بيمـه از عدم امكان وقوع تهلكه مطلع باشد مقاوله بيمـه باطل محسوب ميگردد. درون صورت اول الذكر موسسه بيمـه ميتواند اجوره بيمـه را مطالبه نمايد.

ماده 876 ـ‌ موسسه بيمـه فقط بجبران ضرريكه حقيقتا بـه بيمـه شونده رسيده مكلف ميباشد بنابران اگر بدل بيمـه از قيمت مال تجاوز نمايد بيمـه شونده از قيمت اضافي استفاده نميتواند. اگر بدل بيمـه نظر باين قاعده نسبت بقيمت مال كمتر گردد اجوره بيمـه نيز تنزيل و قسمت تحصيل شده اضافي اجوره اعاده ميگردد اما اگر قيمت بيمـه از جانب اهل خبره (كه بـه اتفاق طرفين انتخاب شده) بدوا تقدير و طرفين آنرا قبول كرده باشند موسسه بيمـه نمي تواند نسبت بـه اين قيمت اعتراض نمايد.

ماده 877 ـ موسسه بيمـه هر وقتيكه خواسته باشد مي تواند براي تحقيق قيمت مال بيمـه شده را معاينـه نمايد.
ماده 878ـ ماليكه تمام قيمت آن از جانب يك موسسه بيمـه شده باشد از طرف همان موسسه درون برابر عين خطرات دوباره بيمـه شده نميتواند اگر تمام قيمت مال بيمـه شده درون مقاوله قبلي معين شده نتواند براي قيمت بقيه مال يك و يا چند مرتبه جائز است. بـه اين صورت موسسات بيمـه كه بعدا مال را بيمـه كرده باشند از قيمت باقي مانده باعتبار تاريخ مقاوله مسئول ميگردند.
مقاولاتيكه درون عين يك روز بعمل آمده باشند چنين محسوب ميشوند كه درون يك زمان منعقد شده اند.

ماده 879ـ اگر يك مال از جانب موسسات متعدد و در عين زمان براي عين خطرات بيمـه شده باشد مقاولات منعقده بـه اندازه قيمت مال بيمـه شده اعتبار دارد. باين صورت هر يكي از موسسات بيمـه نظر بـه قيمت مجموعي بتناسب بدل مال مسئول شمرده ميشوند.
ماده 880 ـ‌ اگر يك مال تنـها براي يك قسمت قيمت خود بيمـه شده باشد درون حال وقوع خساره قسمي (بشرطيكه خلاف آن مقاوله نشده باشد) موسسه بيمـه مسئول حيران قيمت همان قسمت مال هست كه بيمـه گرديده.

ماده 881ـ ماليكه تمام قيمت آن بيمـه شده باشد درون احوال ذيل براي عين خطرات بيمـه آن جائز است.
1ـ درون صورتيكه رضايت موسسات بيمـه مربوط حاصل شده باشد درون اين صورت همـه مقاولات بيمـه چنان فرض ميشود كه درون يك زمان عقد شده و در صورت وقوع خساره جبران آن بـه نسبتيكه درون ماده (879)‌ ذكر شده از طرف موسسات بيمـه تاديه ميگردد.
2ـ اگر بيمـه كننده حقوق موسسه بيمـه مقدم را بـه موسسه بيمـه موخر انتقال داده و يا از آن ابراء ‌نموده باشد بايد صورت اين انتقال درون مقاوله بيمـه موخر تصريح شود بر عكس آن مقاوله بي اثر تلقي ميگردد.
3ـ اگر شرط شده باشد كه موسسه بيمـه موخر مسئول جبرانيست كه موسسه بيمـه مقدم آنرا تاديه نكرده است.
در اين صورت نيز بايد كيفيت درون مقاوله نامـه موخر بر طبق مقاوله مقدم تصريح گردد.

ماده 882ـ بيمـه شونده درون زمان عقد مقاوله بيمـه مجبور هست تمام خصوصياترا كه موجب برائت از مقاوله و يا تزئيد اجرت بيمـه گردد بموسسه بيمـه اطلاع دهد سكوت و يا جواب ناقص و خلاف حقيقت بيمـه شونده علي الرغم سوال موسسه بيمـه و عدم وقوف موسسه بيمـه از حقيقت باعث فسخ مقاوله ميگردد. ولي اگر درون ظرف سه ماه از تاريخ اطلاع بـه حقيقت موسسه بيمـه حق فسخ خود را استعمال نكند اين حق ساقط ميشود درون صورت ثبوت سوء نيت از طرف بيمـه شونده موسسه بيمـه درون اخذ ارت مستحق ميباشد.
باستثناي موارديكه درون لسته مربوط مقاوله بيمـه درون مقاوله سئوالات موسسه بيمـه از طرف بيمـه شونده خانـه پري شده جواب و تعهد داده ميشود ديگر هيچگونـه مسئوليتي بـه بيمـه شونده متوجه نميگردد.

ماده 883ـ اگر امكان وقوع خطر قبل از ظهور مسئوليت موسسه بيمـه و بدون از دخل و تاثير بيمـه شونده و يا كسيكه انتفاع او از بيمـه مشروط هست از بين برود. موسسه بيمـه مستحق اجرت نميشود.

ماده 884ـ بيمـه شونده مي تواند قبل از وقوع مسئوليت موسسه بيمـه مقاوله را تماما و يا قسما فسخ كند. درون اين صورت موسسه بيمـه مستحق نصف اجرت ميشود.

ماده 875 ـ درون صورتيكه بر خلاف آن شرطي موجود نباشد موسسه بيمـه ضامن جبران خساراتيست كه از اعمال غير ارادي بيمـه شونده يا كسيكه بصورت مشروط از بيمـه نفع ميبرد يا آنـهائيكه موسسه بيمـه حقوقا مسئول اعمال شان ميباشد بوجود مي آيد.
ولي بهيچ صورت موسسه بيمـه مجبور نيست خساراتيرا جبران كند كه از حيله بيمـه شونده و يا كسيكه بصورت مشروط از بيمـه نفع ميبرد نشئت نموده باشد.
همچنين درون صورتيكه خلاف آن درون مقاوله تصريح نشده باشد موسسه بيمـه درون عيب كه درون مال بيمـه شده بوقوع مي آيد مجبور بجبران نمي باشد.

ماده 886ـ بيمـه شونده مجبور هست در ظرف پنج روز از تاريخ وقوف بـه خطريكه بيمـه بـه آن تعلق دارد موسسه بيمـه را مطلع سازد. علاوه بر آن بيمـه شونده مكلف هست راجع بـه جلوگيري از وقوع خساره و يا تنقيص و تخفيف آن تدابير لازمـه را اتخاذ نمايد.
شروطيكه مخالف اين اساس بر له بيمـه شونده درون مقاوله نامـه درج ميشود كان لم يكن هست اگر مصارف تدابير متاخذه بي تاثير هم مانده باشد موسسه بيمـه مكلف بـه تاديه آن هست ولي اگر بيمـه بـه مجموع قيمت مال تعلق نداشته باشد مصارف بـه تناسب بدل بيمـه با مجموع قيمت مال پرداخته ميشود.

ماده 887 ـ‌ اگر بيمـه شونده با تثبيت بـه حيله و يا تقصير سنگين رعايت مكلفيتهاي ماده (886)‌ را نكند حقوق بيمـه خود را از دست ميدهد.
ماده 888 ـ اگر يك مال مطابق ماده (879)‌ از طرف موسسات متعدد بيمـه ، بيمـه شده باشد درون حال وقوع خساره بيمـه كننده مجبور هست در ظرف مدت معينـه ماده (886)‌ بهر يك از موسسات بيمـه كيفيت خساره و مقاولاتي را كه درباره همين مال عقد نموده اطلاع نمايد.

ماده 889 ـ‌ درون صورتيكه خلاف آن مشروط نشده باشد هر موسسه بيمـه مسئول خساراتي هست كه از لحاظ تلف و تغيير بر اشياء‌ موضوع بيمـه وارده شده باشد باستثناء‌ حالت جنگ و عصيان.

ماده 890 ـ‌ هرگاه يكي از خطراتي كه مطابق ماده (889) موسسه بيمـه مسئول آن هست از مقاوله استثناء‌ شده باشد و خساره اي از آنجهت وارد شود اثبات اينكه خساره واقعه از خطرات استثنائيه بوجود آمده مربوط بـه موسسه بيمـه مي باشد.

ماده 891 ـ درون صورتيكه بر خلاف آن مشروط نباشد موسسه بيمـه از خطراتيكه از تاريخ وقوع عقد بعمل مي آيد مسئول هست اگر مدت دوام اين مسئوليت درون مقاوله تصريح نشده باشد باساس عرف محلي از طرف محكمـه تعيين ميشود.

ماده 892 ـ موسسه بيمـه از تاريخيكه مسئوليت بيمـه شروع ميشود مستحق اجرت مي باشد.
ماده 893 ـ اجرت بيمـه ممكن هست به پول نقد بـه جنسيكه نقدا قابل تقدير باشد نقدا و يا بـه اقساط ماهانـه و سالانـه تاديه شود ولي اگر بر خلاف آن موافقه نشده باشد اجرت بيمـه درون وقتيكه مسئوليت بيمـه شروع ميشود نقدا قابل پرداخت است.

ماده 894ـ اگر اجرت بيمـه و طرز تاديه آن فيصله نشده باشد نظر بـه عرف و مشخصات محلي از طرف محكمـه تعيين ميشود.

ماده 895 ـ بدل بيمـه نظر بـه قيمت مال بيمـه شده تثبيت ميشود. اگر قيمت مال از بيمـه اضافه باشد بدل درون صورتي پرداخته ميشود كه مال بيمـه شده تماما تلف شده باشد مقدار جبران درون صورت اتلاف قسمي مال (اگر بر خلاف آن مقاوله نشده باشد)‌ بدل بيمـه بـه تناسب مجموع قيمت مال تعيين ميشود.
ماده 896ـ اگر قيمت ماليكه بيمـه شده درون مقاوله نامـه قيد نشده باشد بيمـه كننده مجبور هست قيمت مال را درون حال وقوع خطر اثبات نمايد درون صورتيكه محكمـه لازم داند براي قناعت خود ميتواند بيمـه كننده را قسم بدهد اگر بيمـه كننده ادعا نمايد كه قيمت مال بيمـه شده كمتر از قيمت نوشته شده درون مقاوله ميباشد مجبور هست ادعاي خود را اثبات نمايد.
ولي اگر قيمت مال بيمـه شده قبل از وقوع خطر ذريعه اهل خبره كه بانتخاب جانبين معين ميشود تخمين شده و حيله بيمـه كننده درآنخصوص باثبات نرسد موسسه بيمـه نمي تواند راجع بـه اين قيمت اعتراض نمايد.

ماده 897 ـ بعد از آنكه موسسه بيمـه بدل بيمـه را تاديه نمايد حقوقا قايم مقام بيمـه كننده ميگردد.
بنابراين اگر بيمـه كننده درون مقابل اشخاص ثالث حق دعوي خساره را داشته باشد اين حق بـه تناسب و جهيكه موسسه بيمـه تعهد تاديه ميكند بـه موسسه بيمـه انتقال مي يابد.
اگر بيمـه كننده حقوق خود را كه مطابق فقره اول فوق بـه موسسه بيمـه منتقل ميگردد اخلال كند و يا موجبات اخلال آنرا فراهم نمايد درون مقابل موسسة بيمـه مسئول ميباشد.

ماده 898 ـ مقاوله بيمـه باساس (پاليسي بيمـه)‌و يا تحريريكه قايم مقام مقاوله باشد اثبات ميشود مقاوله بدو نسخه تنظيم ميگردد و برعلاوه قيد تاريخ و امضا طرفين محتوي مواد آتي ميباشد.
1ـ اسم و اقامتگاه موسسة بيمـه و بيمـه شونده.
2ـ موضوع بيمـه.
3ـ جبران خطر اتيكه موسسه بيمـه تعهد نموده با تاريخ ابتداء‌ و ختم آن.
4ـ بدل بيمـه.
5 ـ مقدار و زمان و محل تاديه اجرت بيمـه.
6ـ تمام احوال و عوامليكه ماهيت خطرات متعهدة موسسه بيمـه را تعيين بتواند.
تبصره:‌ مقاوله بيمـه باسم يا امر بيمـه كننده و يا بـه حامل آن تنظيم شده مي تواند.

ماده 899 ـ‌ درون صورتيكه خلاف آن مشروط نباشد موسسه بيمـه مجبور هست مقوله بيمـه را مستقيما بين بيمـه كننده و يا ويكل او و موسسه بيمـه منعقد گرديده درون ظرف بيست و چهار ساعت از تاريخ عقد و اگر مقاوله توسط دلال عقد شده باشد منتها درون ظرف ده روز از تاريخ عقد بـه بيمـه كننده تفويض نمايد. بر عكس آن بيمـه كننده ميتواند از موسسه بيمـه و دلاليكه وساطت نموده ضرر و زيان وارده خود را مطالبه نمايد.

ماده 900 ـ موسسه بيمـه ميتواند مالي را كه بيمـه مي نمايد تحت هر شرطيكه بخواهد مجددا بيمـه نمايد هم چنان بيمـه كننده نيز اجرت بيمـه را بيمـه ميتواند.

ماده 901ـ اجرت بيمـه درون اقامتگاه بيمـه كننده تاديه ميشود ولي اگر درون مقاوله شرطي دائر بر تاديه اجرت بيمـه درون اقامتگاه موسسة‌ بيمـه و يا نماينده آن موجود باشد معتبر است.
ولي علي الرغم اين شرط اگر اجرت بيمـه بالفعل درون اقامتگاه بيمـه كننده تاديه شده باشد شرط تاديه اجرت بيمـه درون اقامتگاه موسسة بيمـه بي اثر است.

ماده 902ـ درون صورتيكه بيمـه كننده اجرت بيمـه را درون حين مقاوله نداده باشد و با اجرت ملتوي و يا تابع بـه اقساط گرديده باشد اگر بيمـه كننده اين اجرت و يا قسط آن را درون انقضاء‌ مدت تاديه نكرده باشد موسسه بيمـه يك اخطار رسمي ذريعه مكتوب راجستري باو ارسال مي كند درون صورت عدم تاديه اجرت و يا اقساط درون ظرف يك ماه مقاوله بيمـه فسخ شمرده ميشود.
شرطيكه بر خلاف اين حكم عليه بيمـه كننده درون مقاوله درج گردد باطل است.

ماده 903ـ درون مقاولات بيمـه كه براي سنوات متعدده منعقد ميگردد اگر درون تعيين مقدار اجرت بيمـه عوامل مخصوصه كه وخامت خطر را تزئيد ميكند درون نظر گرفته شده باشد درون صورتيكه اين عوامل بعدا از بين برود بيمـه كننده ميتواند تخفيف اجرت را براي سالهاي مربوط مطالبه نمايد.

ماده 904ـ اگر قبل از ختم خطراتيكه بيمـه بآن تعلق دارد موسسة بيمـه و يا درون صورتيكه اجرت بيمـه هنوز تاديه نشده باشد بيمـه كننده افلاس كند و يا بـه نحو ديگري از تاديه عاجز آيد طرف مقابل ميتواند بـه مجموع دارائي او مراجعه و در اجراي تعهد تامينات بخواهد اگر درون ظرف سه روز از تاريخ وقوع تقاضا تامينات داده نشود طرفيكه بـه مجموع دارائي طرف مقابل مراجعه كرده هست ميتواند مقاوله را فسخ نمايد.

ماده 904ـ اگر درون اثناء مدت مقاوله كسيكه مال او بيمـه شده درون اثر علتي تبديل شده باشد درون صورتيكه بر خلاف آن درون مقاوله مشروط نباشد تمام حقوق و وجايب ناشي از بيمـه از تاريخيكه مال باو تعلق دارد بـه صاحب جديد انتقال مي يابد. ولي موسسة بيمـه مي تواند براي اجرت بيمـه بمالك اول مال مراجعه نمايد.

ماده 906ـ اگر بيمـه كننده بدون موافقه موسسة بيمـه محل خطرات و يا وضعيت مال بيمـه شده را كه درون زمان مقاوله داشت تبديل نمايد و اين تبدلات داراي ماهيتي باشد كه درون صورت وجود آن درون حين مقاوله مانع اجرا و يا تحت شرايط سنگين تري باعث اجراي مقاوله از طرف بيمـه شود موسسه بيمـه ميتواند مقاوله را فسخ نمايد كسيكه اين تبدلات را بوجود مي آورد اگر درون ظرف هشت روز كيفيت را بـه اداره بيمـه ابلاغ كند درون صورتيكه موسسه بيمـه درون ظرف همان هشت روز حق فسخ خود را استعمال ننمايد بيمـه دوام ميكند.

ماده 907 ـ مبلغ اجرت بيمـه اگر که تا دو سال تاديه نشده باشد از مال بيمـه شده ترجيحا استيفا ميشود حق ترجيح درين باره نسبت بـه ديون مرجعه ديگر مقدم تر است.

حصه سوم
بيمة‌حريق
ماده 908ـ موسسة بيمـه ضامن جبيرة‌ تمام خساراتي هست كه از رهگذر حريق بـه اموال منقول و غير منقول بيمـه شده عايد شود. موسسة‌ بيمـه ضامن جبيره خسارة‌حريق قصدي كه بيمـه كننده اصلا و يا فرعا درون آن ذيدخل باشد شده نميتواند.

ماده 909ـ خسارات آتي درون صورتيكه بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد حكم خساراتي را دارد كه از حاديه حريق نشئت ميكند.
1 ـ مصارف ناشي از هر نوع وسائليكه بغرض انطفاي حريق استعمال مي شود مثل مصرف جلوگيري از حرارت دود بخار يا تدابير ديگر براي نجات مثل نقل اشياء بيمـه شده از يك محل بـه محل ديگر يا انـهدام كلي و يا قسمي عمارت بيمـه شده كه درون صورت لزوم بـه مقصد جلوگيري از توسعه حريق صورت ميگيرد.
2ـ خسارات ناشي از آتش، صاعقه، افقلاق حوادث، مشابهة آن ولو اينكه باعث حريق هم نشده باشد.

ماده 910 ـ‌ مقاوله كه درون خصوص بيمة‌ اموال منقول و غير منقول درون مقابل حريق منعقد ميگردد بر علاوه خصوصيات ماده (898) بايد محتوي معلومات ذيل باشد:
1ـ محل و نوع تعمير و طرز استعمال عمارتيكه بيمـه ميشود.
2ـ درون صورتيكه موضوع بيمـه اشياء‌ باشد محل عمارتيكه اين اشياء درون آن موجود ميباشد با طرز تعمير و استعمال آن.

ماده 911 ـ خساره قسمي كه بيك عمارت بيمـه شده از حادثة حريق عايد ميشود باساس مقايسه قيمت هاي عمارت پيش از حادثه حريق و بعد از آن تثبيت ميگردد.
خساره ناشي از حريق يك عمارت بيمـه شده بـه ترتيبي كه بدل آن تاديه گردد جبران ميشود. اگر تعمير و يا ترميم يك عمارتيكه كاملا و يا قسما حريق گرديده بـه اساس مقاوله تعيين شده باشد درون ظرف يك مدتيكه اتفاق طرفين حاصل شود بعمل مي آيد. درون صورت عدم اتفاق طرفين مدت از طرف محكمـه تعيين ميگردد. هرگاه مصارف از طرف موسسة بيمـه داده شود بيمـه كننده مكلف بـه ترميم و تعمير است. و موسسه بيمـه حق دارد طرز مصارف را كه مجبور بـه تاديه آن ميباشد مراقبه نمايد.

ماده 912ـ كسيكه بحساب شخص ديگري حق تصرف را راجع بمالي واجد هست ميتواند آن را درون مقابل خطرات حريق كلي يا قسمي بيمـه نمايد هم چنين كسيكه بـه هر صفتي ذو اليد مالي باشد ميتواند درون مقابل خطرات سوختن كه درون نتيجه قصور شخصي او نشئت كرده و موجب مسئوليت حقوقي او درون مقابل شخص ديگري باشد بيمـه كند.

ماده 913ـ درون صورت تحقق ماده (912) صلاحيت استيفاء از جبران بيمـه موسسة بيمـه مجبور بـه پرداخت آن درون مقابل بيمـه كننده منحصر باشخاص هست كه بيمـه كننده درون مقابل آن مسئول ميباشد دائنين بيمـه كننده نمي توانند از اين جبران بيمـه استفاده نمايند.

ماده 914ـ درون صورتيكه بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد بيمـه كننده حق دارد اشيائي را كه خساره مند شده بـه موسسه بيمـه ترك و بدل آن را مطالبه نمايد.

حصه چهارم
بيمة ترانسپورت
ماده 915ـ درون بيمـه اشيائيكه درون خشكه و يا درون آبهاي غير از بحر نقل داده ميشود هرگاه بر خلاف آن مقاوله موجود نباشد موسسة بيمـه از تاريخيكه اشياء‌ بـه نقل دهنده تسليم داده ميشود الي زمانيكه از طرف نقل دهنده بـه مرسل اليه تسليم ميگردد از خساراتيكه درون اثر هر علتي معروض شود مسئول است.

ماده 916ـ بدل بيمـه بر علاوه قيمت محلي مال بيمـه شده درون زمان تسليم بـه نقل دهنده شامل اجرت نقليات و ديگر مصارفاتي هست كه براي وصول مال بـه محل مقصود لازم ميگردد. مفاد منصفانـه و مطابق بعرف را درون حال وصول مال بـه محل مقصود بشرطيكه عليحده درون مقاولة بيمـه درج گردد ميتوان داخل بدل بيمـه نمود.

ماده 917ـ مقاولة بيمـه نقليات بر علاوه خصوصيات معينـه ماده (898) محتوي مواد آتي نيز ميباشد:
1ـ وسائليكه مال ذريعه آن نقل ميشود و راهيكه درون اثناي نقل تعقيب ميگردد.
2ـ اسم و عنوان تجارتي نقل دهنده
3ـ هرگاه از طرف مرسل اليه و نقل دهنده براي نقل مدتي معين شده باشد قيد اين مدت.
4ـ محل تحويلي اشياء بـه نقل دهنده و محل تسليم بـه مرسل اليه.
ماده 918 ـ موسسة بيمـه ضامن جبران خساراتي ميباشد كه از حيله و تقصير مامورين موظف اجراي نقليات بوقوع مي آيد.
ماده 919 ـ اگر نقليات موقتا قطع گردد و يا راه و وسيلة‌نقليات تبديل شود مقاوله بيمـه فسخ نميشود.

حصه پنجم
بيمة حيات
ماده 920ـ حيات يك شخص يا از طرف خودش و يا از جانب يك شخص ثالث بيمـه شده ميتواند ولي براي صحت عقد بيمـه شرط هست كه شخص ثالث درون دوام حيات بيمـه شونده ذينفع باشد مقاولة‌ بيمـه حيات صحي محجور و يا مجنون جايز هست ولي انعقاد بيمـه مشروط و مقيد بـه فوت آنـها بـه باطل ميباشد درون هر دو صورت هرگاه فوت واقع شود مناصفه اجرت بيمـه كه که تا تاريخ وفات ازبيمـه كننده گرفته شده هست مسترد ميگردد.

ماده 921ـ موسسه بيمـه ميتواند احتمال فوق يك شخص را درون يك مدت معين و يا درون احوال و شرايط معينـه مقاوله ما زاد مدت معينـه او را بيمـه نمايد.

ماده 922 ـ درون مقاوله بيمـه حيات علاوه بر خصوصيات مندرجه ماده (898) اسم ، سن پيشـه و درجه صحتمندي كسيكه بيمة حيات ميشود درج گردد اين مقاوله ممكن هست محرر باسم و يا امر باشد ولي درون وجه حامل شده نمي تواند.

ماده 923ـ شخصيكه حيات او بيمـه شده هرگاه درون حين مقاوله وفات نمياد بيمـه اعتبار ندارد.
ماده 924ـ درون صورت عدم تاديه اجرت بيمـه حكم ماده (902) معتبر بوده و موسسة بيمـه احتياج ندارد از اين حيث اقامـه دعوي كند.
اگر بيمـه شونده قبل از ختم سه سال از بيمـه رجوع كند که تا تعهد خود را اجرا نمايد نميتواند اجرت و يا بدلي را كه داده هست از موسسة بيمـه مطالبه نمايد.
هرگاه بيمـه شونده بعد از اينكه زيادتر از سه سال اجرت را تاديه كرده از بيمـه رجوع نمايد مي تواند بعد از تخفيف مصرف معادل بـه فيصد يك مجموع اجرت 2 بر 3 متباقي را مطالبه نمايد.
هرگاه بيمـه شونده بعد از اينكه زيادتر از سه سال اجرت را تاديه كرده از بيمـه رجوع نمايد مي تواند بعد از تخفيف مصرف معادل بـه فيصد يك مجموع اجرت 2 بر 3 متباقي را مطالبه نمايد.
ماده 925 ـ انتحار كسي كه حيات خود را درون مقابل خطر وفات بيمـه ميكند موجب تاديه اي براي موسسه بيمـه نمي گردد. ولي اگر انتحار تحت احواليكه سالب اراده و ادراك هست بوقوع آمده باشد باعتبار بيمـه خللي وارد نميشود.
كسي كه انتفاع او از بيمـه بصورت مشروط باشد اگر درون قتل شخص بيمـه شونده اصلا و يا فرعا ذيدخل بوده محكوم شده باشد از بيمـه استفاده نميتواند و وجه مربوط بـه محكوم بـه ورثه مقتول تعلق ميگيرد.

ماده 926ـ يك شخص طوريكه ميتواند حيات خود را با مبلغي كه خواسته باشد بيمـه نمايد توسط موسسات متعدد بيمـه نيز بدون مقيد بودن بـه مقدار بدل يبمـه ميتواند.

ماده 927ـ صلاحيت مطالبه و استيفاء‌ حقوق و منافع ناشي از مقاوله بيمـه حيات از موسسة‌ بيمـه كه بـه نفع يك شخص ثالث عقد ميشود مستقيما مربوط بـه همان شخص است.
اگر درون مقاوله بيمـه نسبت وراثت شخص ثالث تصريح هم شده باشد مطابق فقره اول مستقيما شخص مذكور درون مقابل موسسة بيمـه داراي حقوق و منافع ميباشد. زوج و زوجه مي توانند بـه اساس عين مقاوله بر حيات يك ديگر دو بيمـه متقابل عقد نمايند.

ماده 928 ـ بيمـه شونده طوريكه ميتواند شخص داراي حق انتفاع از بيمـه را درون حين مقاوله تعيين نمايد. بعد از انعقاد مقاوله نيز تعيين ميتواند .
بيمـه شونده ميتواند بعد از تعيين شخصيكه انتفاع او از بيمـه مشروط ميباشد وي راتبديل بكند ولي اگر بيمـه شونده درون مقاوله بيمـه تعهد كرده باشد كه حق تبديل را ندارد و مقاوله را بـه شخصيكه انتفاع او از بيمـه مشروط هست تسليم داده باشد نمي تواند آن شخص را تبديل كند.

ماده 929 ـ درون حال افلاس و يا تصفيه معاملات موسسه بيمـه حق مطالبه آنـهائيكه هنوز بـه اساس مقاولات معتبر بيمـه ذينفع ميباشد منحصر بـه اعاده اجرت بدون تكت پولي هست كه الي روز صدور حكم افلاس و يا تصفيه براي هر مقاوله تاديه شده است.

ماده 930ـ بيمـه شونده بدون اطلاع موسسه بيمـه مي تواند درون افغانستان و در هر طرف دنيا درون هوا بحر و خشكه مسافرت نمايد.
مقاوله بيمـه حيات درون وقت صلح و در اثناي سفر بري هائيكه شامل سوقيات مسلح باشد و يا درون حين وقوع عصيان اغتشاش محاربات داخلي و بحرانات ملكي معتبر ميباشد تنـها درون حين وقوع محاربه با يك دولت اجنبي (در صورتيكه بر خلاف آن شرطي نباشد) مقاوله منقع ميگردد درون اين حال اجرتيكه درون پيش بيني وقوع وفات تحصيل شده باشد بدون تكت پولي اعاده ميشود.

ماده 931ـ عقد بيمـه باساس تونتين (Tontine) اعني تاديه باقساط معين از طرف شركا باين مقصد كه آنـهائيكه حيات دارند درون تاريخ معيني تقسيم شود).

حصه ششم
بيمـه حوادث
ماده 932ـ بيمـه درون مقابل حادثه عبارت از مقاوله ايست كه باساس آن موسسه بيمـه تعهد ميكند كه درون مقابل تاديه يك اجرت معين درون حال وقوع يك حادثه مثل مريضي يا عارضه مخل منافع مادي و كار و عمل و يا وفات بيمـه شونده درون اثر تصادفيكه ماهيت و نوعيت آن تعريف شده باشد و يا محروميت موقتي يا دائمي بيمـه شونده از قدرت و امكان كار سرمايه معين يا عايدي تاديه ميدارد اين تاديه يا بـه بيمـه شونده بعمل آيد يا بـه وارثين و اشخاص معين و متعددي كه حقوقا قايم مقام او گرديده باشند.
حادثه طوريكه ممكن هست مستقيما از طرف بيمـه شونده منعقد شود همچنين شخص ثالثي ميتواند بر له يك شخص و يا اشخاص متعدد بـه عقد آن بپردازد. مقاوله بيمـه حادثه راجع بيك هيئت و جمعيت نيز ممكن است. درون اين صورت ضرور نيست اسامي اشخاصيكه درون مقابل حادثه بيمـه ميشوند تصريح گردد فقط ذكر پيشـه و يا ماموريت كافي است.

ماده 933 ـ بيمـه هاي حوادث طوريكه ممكن هست درباره جبران ضررهائيكه بيمـه شونده درون نتيجه حادثه معروض آن ميگردد عقد شود بمقصد تلافي غراماتيكه بيمـه شونده درون اثر حادثه مجبور تسويه آن بديگري ميباشد نيز ممكن است.

ماده 934 ـ‌ درون بيمـه هاي حوادث موسسه مجبور هست در حين وقوع سنـه حادثه ذيل غرامت مندرجه درون مقاوله را قرار آتي بپردازد.
1ـ درون صورتيكه حادثه باعث موت گردد خواه فوت آني باشد خواه درون ظرف يكسال از تاريخ وقوع حادثه بعمل آمده باشد.
2ـ درون حاليكه حادثه موجب معلوليت دايمي شده باشد.
3ـ درون صورتيكه حادثه سبب محروميت موقتي از قدرت كار شده باشد بـه بيمـه شونده بـه حساب روزانـه الي دوام مدت محروميت جبران داده ميشود.

ماده 935ـ درون صورتيكه بر خلاف آن شرط نشده باشد موسسه بيمـه مجبور هست بر علاوه غرامت مندرجه درون مقاوله اجرت تداوي را كه بيمـه شونده حقيقتا صرف كرده هست نيز تاديه نمايد.
ماده 936ـ اخذ تضمينات بيمـه شونده از موسسه بيمـه درون نتيجه خطاي شخص ثالث حق مراجعه بيمـه شونده را بـه شخص ثالث ساقط نمي سازد شخص ثالث مجبور هست بدون درون نظر گرفتن بيمـه ضرر شخص معروض بـه حادثه را جبران كند.
در مسايل ديگر بيمـه حوادث احكام وارد بيمـه حيات تطبيق ميشود.

حصه هفتم
بيمـه زراعتي
ماده 937ـ هر نوع محصول درو شده و يا درو نشده درون هر وقت سال بيمـه شده ميتواند.
ماده 938 ـ‌ بيمـه هاي زراعتي براي زمانيكه عقد ميشود اعتبار دارد كه بعد از جبران خسارا ت نيز بيمـه درون مقابل يك خساره ثاني دوام ميكند.
خسارات ذريعه ممز كه از جانب طرفين گماشته ميشود تقدير و تثبيت ميگردد.

ماده 939 ـ مدت دوام بيمـه درون شركت هاي بيمـه زراعتي كه باساس اعتماد متقابله داير ميگردد مدت دوام شركت هست ولي هم شركت و هم سهمداران مي توانند درون ختم هر سال مقاوله را فسخ نمايند شرائطيكه بر خلاف اين حكم وضع ميشود كان لم يكن است.

ماده 940 ـ بيمـه تمام حيوانات زراعتي و اهلي درون مقابل هر نوع مرض ساري و حادثه جائز است.

حصه هشتم
بيمـه سرقت
ماده941ـ بـه منظور حمايه اشخاص از سرقت و يا اشخاصيكه درون اثر سرقت معروض خساره و مسئوليت مالي قرار ميگيرند ممكن هست عليه سرقت مقاوله بيمـه عقد نمود.

حصه نـهم
مرور زمان
ماده 942ـ هر نوع دعوائيكه از مقاوله بيمـه بوجود مي آيد بعد از دو سال از تاريخ وقوع اختلاف ساقط ميشود.

ماده 943ـ بعد از نشر اين اصولنامـه هاي ذيل ملغي و اين قانون جانشين آنـها ميباشد.
1ـ اصولنامـه دفاتر تجارتي.
2ـ اصول نامـه دلالي.
3ـ اصول نامـه تجارتي.
4ـ اصول نامـه ثبت تجارتي

ماده 944 ـ اين قانون دو ماه بعد از تاريخ نشر معتبر ميباشد.

ماده 945ـ بـه اجرا و تطبيق اين قانون وزارت اقتصاد ملي موظف است.
انفاذ و اجراي اصولنامـه هذا را درون جمله سائر اصولات مملكتي امر و اراده مينمائيم.
مورخه 21 برج قوس 1334 شمسي مطابق 20 ماه ربيع الثاني 1375 قمري.
 

برای ارتباط با ما و ارسال نظر  لطفا کلیک کنید




[خانه بدوش قسمت پانزدهم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 01 Nov 2018 07:39:00 +0000



خانه بدوش قسمت پانزدهم

نکاتی دربارۀ ویژگیـهای روانشناختی و نقش سیـاسی و اجتماعی ...

١٨ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢

اقوام ساكن افغانستان كه شمار آنـها بـه اساس برخي احصاییـه ها از 25 قوم بزرگ و كوچك تجاوز ميكند، خانه بدوش قسمت پانزدهم هر كدام داراي خصال، روانشناسي، رفتار جمعي، رسوم، عنعنات، زبان، خواستگاه جغرافيایی، منشأ تاريخي و درجة فشردگي قومي متفاوتي هستند.

بحث دربارۀ هوییت اقوام افغانستان ومخصوصاً بحث دربارۀ پیشینۀ تاریخ زندگی  وتناسب اکثریت واقلیت قومـی درون افغانستان دشوار هست ومستلزم دقت علمـی ورعایت ملاحظات سیـاسی و شاخصهای حفظ وحدت ملی مـیباشد . خانه بدوش قسمت پانزدهم درین باره کتابها ومقالات محققانۀ فراوان از سوی دانشمندان وپژوهشگران داخلی وخارجی بـه نشر رسیده وهرکدام گوشۀ از حقایق را روشن ساخته اند . خانه بدوش قسمت پانزدهم آنچه را تاريخ نگاران و محققان خارجي درون مورد هوییت وپیشینۀ تاریخی اقوام افغانستان وتناسب اکثریت واقلیت قومـی گفته و نوشته اند، كاملاً دقيق و منطبق بـه واقعيت نبوده و اكثراً درون تحت تأثير اغراض استعماري و نيات تفرقه افگنانـه درون راستاي تأمـین منافع دولت هاي متبوع شان بيان داشته اند، و آنچه را دانشمندان و مورخان داخلي گفته اند، بعضاً متأثر از قضاوت هاي يك سويه و پيش داوري ها و تعلقات قومي و تعصبات مذهبي و زباني بوده است. با توجه بـه اصل عدم قطعیت درون تحقیق حوادث تاریخی و رویدادهای دگرگون ساز احوال اقوام وملت ها حتما همـیشـه ناظر برآن بود کـه صحت و سقم یک واقیعت تاریخی از منابع گوناگون تأیید شود، مثلاً ده منبع بر درستی وموثقیت یک تحول سیـاسی واجتماعی یـا رویدادتاریخی اتفاق نظر دارند، لاکن این منابع نباید واحد باشد ، بلکه حتما گوناگون ومتعلق بـه طرز دید های مختلف باشد. یکی خارجی ودیگری داخلی، یکی متفکر دیندار و دیگری سکولار، یکی مرد و دیگری زن، یکی از همان قوم و مذهب دیگری غیر از آن قوم و مذهب... چون درون غیر آن، همان نگرانی «دیوید هیوم» بیشتر مصداق مـی یـابد کـه اگر این ده منبع همـه خارجی باشند، ممکن است، منافع مشترک ووجه مشترک خارجی بودن بر قضاوت شان سایـه افگنده باشند، اگر این ده منبع همـه داخلی باشد، ممکن است، گرایشات ملی گرایـانـه قضاوت را متاثر سازد و اگر این ده منبع همـه متعلق بـه یک قوم و یک مذهب باشد، ممکن هست حب و بغض های قومـی قضاوت را متأثر سازد، بناً بـه هر پیمانـه کـه منابع متکثر ومتعددباشد درجه درستی قضاوت مطمـین تر است.

بدیـهی است،همانطور كه رفتار و روانشناسي يك فرد با فرد ديگر فرق دارد، همانطور روانشناسي و فرهنگ يك قوم با قوم ديگر نيز فرق ميكند. اينك چند نکته دربارة خاص گرايي فرهنگي و خصوصيات رفتاري برخی اقوام افغانستان بویژه تاجیکان ارایـه مـیگردد:

اول ـ تاجیکها نام قومـی از اقوام اصلی ساکن افغانستان بوده واز قدیم ا لایـام بنامـهای « فارسیوان»، «خراسانیـان» و «تاجیکها» یـاد گردیده اند. نماي هندسي تاريخ تاجیكها بـه مقايسة ساير اقوام ساكن افغانستان و مخصوصاً پشتون ها مانند هرم هست . چنان کـه خوانندگان مـیدانند ،  قاعدۀ هرم پهن  و رأس آن محدود و به اندازة چند صدم قاعده هست ، همـینطورگذشتۀ تاریخی تاجیکها بسیـار بزرگ و شکوهمند وجایگاه آنـها درادواروپسینی تاریخ ودرخشندگی وموفقیت های شان درون عرصه های سیـاسی ونظام سازی کم رنگ تر ومحدودتر گردیده وبه نصف وکمتر از نصف شکوه وعظمت گذشته تقلیل یـافته هست . یعنی هر قدر ما بـه سوي گذشته هاي دور و دورتر تاريخي و قاعدة هرم تاريخ و مدنيت تاجیكها نظر اندازيم، بر پهنا و ژرفاي آن مي افزايد و هر قدر كه بـه سوي رأس هرم و زمانـه هاي امروزين نزديك و نزديكتر شويم از آن پهنا و ابهت و شكوه مي كاهد، برخلاف تاریخ پشتون ها كه هر قدر بـه سوي گذشتة تاريخي آن نظر افگنده شود، محدود و كم رنگ تر ميشود (بحدي كه که تا پيش از قرون هفده و شانزده ميلادي بـه مشكل ميتوان اثري مكتوب و منظوم و منثوري ازين قوم دريافت نمود) و هر قدر بـه سوي ادوار نوين تر و تاريخ معاصرش نزديك و نزديكتر شويم، بر قدرت و صعود و پاگيري شان درون عرصه هاي سياسي و نظامي و دولت داری ونظام سازی افزوده ميگردد.

دوم ـ بعد از فرو پاشي دولتهای «ساماني» و« غوری  » که تا كنون يعني درون طي يك هزار  سال تاجیكها رسماً از متن قدرت دولتي و رهبري نظام سياسي و اجتماعي بـه حاشيه رانده شده اند. (به استثناء چند دورة خاص ومستعجل تاریخ، مانند دورة نـهايت كوتاه و آشوب خيز حبيب الله كلكاني درون دهة سوم قرن بيست وهمچنان دو دورة زمامداري استاد برهان الدين رباني درون سالهاي پاياني قرن بيستم ، تاجکها دربقیۀ ادوارتاریخ، دررأس هرم قدرت دولتی قرار نداشتند.)

در طي اين مدت طولاني «تاجیك ها»رسمأ فاقد قدرت دولتي و سياسي بوده  و درون شرايط نـهايت پيچيدة زنده‏گي  بحيث وارثان سلسلۀ«تاجداران»  اما بدون  تاج شاهی وتخت وبخت دولتی  بـه سر وبا ريختن خون و سوختن ماية جان خود، چراغ فرهنگ و زبان و هويت خويش را افروخته نگهداشته اند .

با توجه بـه اهميت كه قدرت سياسي و دولتي درون بسط و ترويج فرهنگ و حفظ و تقويت هويت قوم حاكم دارد، اگر بـه جز «تاجیك‏ها» درين مدت طولاني يازده صد ساله، هر قوم ديگر ميبود و طعم اين همـه تهديد و تجريد و انزوا و اختفأ و يورش و ايلغار وكتاب سوزي و استيصال فرهنگي و تبعيض و تعصب و بگير و ببند ها را مي چشيد، يقيناً امروز نـه از زبان و هويت آن قوم خبري بود و نـه از فرهنگ و ارزش‏هاي تاريخي ومفاخر ملي آن سراغي . بناً تاجیکها از جهت سر سختي كه درون حفظ موارث فرهنگي و اصالت هاي ملي خود درون طول تاریخ نشانداده اند از برازنده ترین ومقاوم ترین اقوام جهان بشمار رفته و كمتر قومي درون جهان وجود داردکه اینـهمـه مقاومت وایستادگی ازخود نشانداده ومـیراث گران سنگ اسلاف خویش را بدوش نحیف اخلافش  منتقل نماید.

سوم ـ يكي دیگر از ویژگیـهای بسيار مـهم  تاجیکها اينست كه، اقوام جهان گشا و مـهاجم درون مقاطع تاريخي مختلف گاهاً توانستند، از لحاظ سياسي و نظامي،  بر اين ملت وسرزمـین شان چيرگي حاصل نمایند، ولي نـه تنـها فرهنگش را عوض كرده نتوانستند، بلكه تدريجاً خود اقوام مـهاجم درون تحت تأثير جوي فرهنگي اين ملت، جذب و هضم گرديده وبعد از گذشت مدتی درون كنار تخريبات بي شمار و خاكستر سازي شـهر ها و مدنيت ها و اعمار كله منارها و نسل كشي و جينوسايدها... ، خدمات ارزنده و شايان توجه بـه اين سرزمـین و اين فرهنگ و اين زبان انجام داده اند.

بنا بر گفتۀ برخی دانشمندان وجامعه شناسان سیـاسی، درون حقيقت جين نبوغ قوم تاجیك و قدرت بقأ و استمرار زبان   و ارزشـهاي فرهنگي آنـها، درين نكته نـهفته هست كه، تاجیکها دشمن متوحش ودارای خصال بدوی را تدریجاً  رام و راضي ساخته و در دراز مدت فرهنگ  مدنی  وشکوه مند وسرشار از ارزشـهای انسانی خویش را بر او  تزريق نموده و عاقبت الامرهضم و جذبش نموده اند .

چهارم ـ درون بيشة معارف فرهنگي تاجیك ها «شعر و ادب» جايگاه خاص داشته و به مثابة درخت تناور و قامت بلند از فاصله هاي دور نمايان هست . چنانکه «فلسفه»  در يونان باستان از جايگاه رفیع برخوردار بود ه ویونانیـان ارزش هر علمي را بـه مقايسة درجة نزديكي اش با فلسفه مي سنجيدند، مثلاً از دید یونانی ها ی عصر ارسطو، ازمـیان مجموعۀ اصناف علوم، علم تاريخ بدليل آنكه بيشتر بـه جزییـات مي پردازد، درون مقايسه با فلسفه كه بـه كليات مي پردازد، ارزش كمتر دارد .

  تقريباً تمام ارزشـها و مفاخر فرهنگي تاجیكان، بـه رنگ شعر و ادب مزين و منقش گرديده است. بگفتة محققان ادب و تذكره نويسان، بـه تعداد سي هزار شاعر رسمي و غير رسمي؛ با سواد و بيسواد و داراي آثار مكتوب و غير مكتوب بـه زبان فارسي شعر سروده اند و در تاريخچة ادبيات فارسي  ثبت هستند. درین رابطه پرسشی قابل طرح هست که  چرا شعر و شاعري اينقدر با خون و سرشت ملت تاجیك عجين و ممزوج است.

بخاطر همين نفوذ عميق شعر و ادب درون زبان فارسي است، كه زبان فارسي را زبان شاعران، زبان عربي را زبان عالمان و زبان تركي را زبان سپاهيان گفته اند.

آیـايكي از دلائل شكستهاي تاريخي و عقب نشيني تاجیكها بـه حواشي قدرت سياسي و پناه جويي شان بـه كنج دره ها و كوهپايه ها همـین صفت خیـالبا فی وشعر پیشگی هست ویـا اینکه تاجیكها بـه اثر هجوم خونريزي هایی اجانب و شكستهایی پياپي تاريخي كنج عزلت گزيده، شاعري و حسرت گري و بيمناكي و غمناكي و احتياط كاري پيشـه كرده اند ؟

شايد منصفانـه و محققانـه نباشد كه که تا اين درجه شعر و ادب را اثر گذار درون سرنوشت سياسي و اجتماعي تاجیكها وماية ذهنی گرایی شان بدانيم، اگر شعر و شاعري از يك سو ماية ذهنی گرایی اين قوم گرديده باشد، از سوي ديگر رفيع ترين قلة افتخارات تاريخي و غناي فرهنگي اين قوم بستگي بـه شعر و شاعرانش دارد. يكي از نويسندگان بـه تقريب اين سخن را درون مورد يكي از شاعران زبان فارسي، حضرت مولانا جلال الدين بلخي گفته است:«من هر گاه بـه كهكشانـها، منظومـه هاي سماوي، حفره هاي سياه و آسمانـهاي كبود و عظمت آنـها خيره شده مي انديشم، دچار حيرت و تعجب ميشوم، ولي زمانيكه مثنوي مولوي و كليات شمس را ميخوانم و دربارة منظومـه هاي فكري و كهكشانـهاي روح مولوي فكر ميكنم، تعجبم بـه مراتب افزونتر ميگردد» . منـهم گاهي راجع بـه مولانا جلال الدين و منظومـه هاي فكري او مي انديشم، تصور مي كنم «مولانا» مجموعةاز عناصر و خطوط و امتداد و تناهي ولایتنا هی ومنظومـه های سماوی هست درهیئت کایینات وکایینات مجموعۀ اندیشـه وعشق وعرفان و هجران وسوز وگداز هست درهیئت «مولانا».  مولانا با چنين اوصاف و بزرگي يك شاعر هست و آنـهمـه عشق سوزناك و ترانـه ها و انديشـه هاي بزرگ را بـه زبان شعروبه زبان فارسی بيان داشته است. ما وقتي بـه آخرين قدرت پرواز و رفيع ترين نقطة پيروزي تمدن جهان شمول غرب و عصر الكترونيك نظرمـی اندازیم، واقعاً دچار شگفتي گرديده، كائنات و رموز هستي را چقدر بزرگ و قابل كشف و گشايش نا متناهي مي يابیم؛ اما وقتي بـه قلمرو انديشـه و جولا نگاه نبوغ مولانا جلال الدين وارد مـیشویم، كائنات و هستي و امکنـه وازمنـه  چقدر كوچك و بسان”جنيني”در بطن انديشـه هاي او جنبنده مي نمايد.

در اروپاي چند سده قبل، عامة مردم بـه نام زبان فارسي و حدود جغرافيایی و موطن گويندگان اين زبان (قلمروخراسان وماورالنـهر دیروزو ايران و افغانستان و تاجیکستان وآسياي ميانـه امروز) آشنایی چنداني نداشتند، مگر زمانيكه«فيتنر جرالد» انگلیسی رباعيات حكيم عمر خيام را بـه زبان انگليسي ترجمـه و به تيراژ زياد بـه نشر رساند، مردم از خواندن آن ترانـه هاي جانسوز و نجواي انسان درون پهنة هستي و پيري و تنـهایی و ميرندگي اندوهگينانة انسان، متألم و متأثر گرديده و به دنبال آن اين سرزمين را شناختند. يعني قلمرو بزرگ جغرافيایی را كه شامل چندين كشور ميگردد بـه واسطة داشتن چنين فرزندي مي شناسند. بـه همين ترتيب رودکی ثمر قندی لقب آدم الشعرأ وعبدالرحمن جامـی لقب خاتم الشعرأ وحافظ شيرازي بـه عنوان شاعر لقب «لسان الغيب» و «اعجوبة روزگاران» را كسب نموده و فردوسي درون همان مرزهاي جغرافيایی شناخته و پرداختة خودش يعني آرياناي كبير با آن روح بلند حماسي و رسالت ملي و اصالت زبان و صلابت كلام و سبك بخصوص كه دارد پديدة تكرار ناپذير و از مفاخر بلاتر ديد زبان فارسي و نمونة كمياب درون سطح جهان و تاريخ جهان بـه شمار مي رود. اين چهره ها بااين همـه آوازه و درخشش خيره كنندة كه دارند از جملة شاعران اند. خلاصه «شعر و ادب» يگانـه مونس وهمراز تاجیك درين وادي حادثه خيز و گردونة روزگاران بوده هست و همان لذت را كه سیـا ه پوستان از موسیقی و يهود از ثروت و پشتون از قدرت احساس مينمايد، تاجیك از «شعر و سخن» احساس مي نمايد.

پنجم ـ رويدادهاي تلخ و شكستهاي پياپي تاريخي و «گلگوني صفحات زمين از خون تاژيك» اثرات بسا ژرف و سوء درون روحيات قوم تاجیك بجا گذاشته و احساساتش را نـهايت رقيق و او را مترصد دائمي حوادث هولناك ساخته است. بحدي كه بعضأ درون چگونگی برخورد با قضایـا ازنـهایت مدارا وروش مصلحت جویی کار گرفته وفرصت هارا از دست مـیدهد. اما اگر جنگ و خطر را رفع نشدني و وقوع آن را اجتناب نا پذير انگارد، آن وقت از روي آگاهي و با رشادت و شـهامت تمام مي جنگد و هيچ گونـه ترس و زبوني را نمـی پذیرد. بـه ابو مسلم خراسانی ویعقوب لیث صفار وتیمور ملک  احمد شاه مسعود وده ها قهرمان دیگرنگاه كنيد، موقع كه خطر را بيشتر از پيشتر فزاينده و نيات دشمنان را شوم و پليد يافتند، با چه رشادت و جسارت و عقلانيت جنگيدند و كارنامـه ها و حماسه هاي درون خور تحسين وماند گارتاریخ آفريدند .

ششم ـ  یکی دیگراز صفات تاجیكها گذشته گرا یی هست .در بن مایۀ روح تاجیک یکنوع شيفتگي عميق بـه گذشته ، درون گرايي و نوستالوژي شديد نـهفته است. این شیفتگی بحدیست کـه تاجیك امروز درون افغانستان ودر قرن بيست و يك  وهزارۀ سوم مـیلادی زنده‏گي دارد اما روحش درون هواي مرزها و سرزمين هاي شاهنامـه درون قبل از ميلاد پر ميزند. ترديدي وجود ندارد كه تاجیكان گذشتة پر بار و افتخارات شكوهمند و جهان شمول دارند، اما گذشتگان رسالت و آنچه مربوط بـه اقتضأت دوران زنده‏گي شان بود انجام دادند و چراغ را فرا راه اخلاف خود گذاشتند كه درون روشنایی آن بتوانند چاه را از راه تميز و براي آيندة بهتر برنامـه ريزي نمايند. قانون بقاي اصلح اين

است كه هر كسي و هر نسلي، لااقل چيزي درون حد يك خشت بر بناي تمدن و دستاوردهاي بشري بي افزايد و بخشی ازوظيفة مشترك ابناي نوع را انجام دهند . روشنفکران وادیبان وحتا سیـاستمداران تاجیک درون حسرت گذشته و حكايات و روايات شاهنامـه ها مي سوزند. آيا تكيه بـه گذشته، با خاطرات زنده‏گي كردن و در پي گمشدة بـه گورستان ها رجوع كردن، خود نشانة گم شدن و كژراهه و رو گرداندن از متن خروشنده و تپندة زنده‏گي نيست؟ لازم است، تاجیكها و مخصوصاً جوانان و عناصر آگاه و متعهد و مبارز آن، يك بار خود را درون ترازوي تاريخ توزين كنند، و ببينند درون گذشته چه كساني بودند، اكنون چه كساني هستند، درون كجاي تاريخ ايستاده اند و چه عواملي آنـها را اینقدر مسحور روزگاران گذشته و مقهور شرايط امروز ساخته است؟

در عصر حاضر هر جا كه سخن از پيشرفت و تمدن و هوشمندي و کاردانی و نبوغ و شعر و علم و معرفت پيش آيد، ملي گرايان تاجیك فوراً دست بر سينـه مي زنند كه آغاز گر و اساسگذار اين عرصه ها ما بوده ايم؛ ما درون گذشته منجم و طبيب و كاشف و حكيم و دانشمند و سیـاستمدار و بوعلي و ابونصر و فردوسي و مولوي ونظام الملک.... و غيره و غيره را داشته ايم. اما بـه پرسش اينكه از نقدينـه و حاضره بگویید، چه كساني هستيد؛ چه جایگاه داريد؟ و چرا آن آغاز بزرگ و حضور فعال بـه این انجام محدود منتهی شده هست و چرا نمای هندسی تاریخ ما بـه مانند هرم دارای قاعدة بزرگ آغازین و رأس کوچک فرجامـین مـیباشد، نـه مانند زاویـه کـه از نقطة کوچک آغاز وبتدریج بزرگ و بزرگتر مـیگردد؟جوابها از ناف زمـین که تا آسمان وریسمان کشانده مـیشود.

ما درون گذشته همـه چيز را داشته ايم، ولي امروز محتاج كمك و مساعدت كساني هستيم كه درون گذشته نقش چندان مـهم نداشته و اصلاً گذشتة نداشته اند. ايالات متحدة آمريكا درون گذشته ای كمتر از پنجصد سال قبل، متشكل از مجموعة اقوام بدوي سرخپوست و در حال جنگ و نزاع با سفيدان مـهاجم و قلمرو درون حال تقسيمات بـه ايالات گوناگون بود و امروز با نقش مركزي كه درون قضاياي جهاني دارد، پا را از حيطة«ايالات متحدة آمريكا»فراتر گذاشته و در سر هواي رهبري«ايالات متحدة جهان»را مي پروراند. ما درون حقيقت امروز بـه همان تاجر ور شكست ميمانيم كه از حساب ونقدینة جیب امتناع مـی ورزد و هميشـه از روزگاران طلایی و كمپني و صادر و وارد و ديبيت و كريديت و قرار دادها و معاملات کلان صحبت ميدارد.

هفتم ـ همة اقوام افغانستان، غرور ،  نخوت و خود برتر بيني مختص بخود را دارند واین غرورها درون پارة موارد با هم تفاوت دارند. غرور تاجیكها بيشتر فرد گرايانـه و بر مبناي خصال شخصي استوار ميباشد و از اقوام ديگر بيشتر منبعث از رفتار و خصال جمعي و قبيلوي شان ميباشد.

هشتم ـ اقوام بزرگ افغانستان از جمله پشتون ها و تاجیك ها و هزاره ها و ازبك ها درون بسياري از موراد زنده‏گي داراي باورها و كنشگري هاي مشترك و همگون مي باشند، اما درون پارة موارد محورهاي بسيج كننده و تهييج كنندة قومي آنـها تفاوت دارد. چنانچه پشتونـها وهزاره ها وازبکها بیشتر بـه مشترکات خونی وقومـی شان اصرار مـیورزند وتاجیکها عمدتا بـه تعلقات محلی وجغرافیـای سشان دلبستگی دارند. ازینرو تاجیکها خودرا بـه پنجشیری وشمالی وکابلی ومزاری وبدخشی  واندرابی وخوست وفرنگی وهراتی وغوری.. .منقسم مـیدانند وصف آرایی های سیـاسی شان هم درسطح معادلات ملی وکلی کشور بیشتر برمبنای محلی استوار هست تا برمبنای قومـی ، البته محلگرایی بـه قوم گرایی ویـا برعقوم گرایی بـه محل گرایی کدام فضیلت ندارد ومایۀ افتخار نیست . به منظور یک هموطن پنجشیری  ، دنیـا بدوحصه قابل تقسیم هست ، یکی پنجشیر ودیگر خارج پنجشیر  ؛ی کـه خارج از پنجشیر باشد ولو تاجیک هم باشد به منظور هموطنان پنجشیری تفاوت بسیـار با اقوام دیگر ندارد . درون آن سوي آمودريا و تاجیكستان هم، چنين تمايلات و صف بندي هابرمبنای تعلقات محلی از قبیل تاجیک کولابی وتاجیک پامـیری بـه نحوی شدیدتراز تاجیکهای افغانستان وجوددارد. بناً نزد تاجیكها تعلق قومي و پيوندهاي خوني چندان اهميت نداشته و بيشتر بـه تعلقات سمتي و محلي تكيه ميدارند. درون حاليكه پشتون ها درون اشتراكات قومي و زباني خود چنان منـهمك و مستغرق هستند كه اگر كسي با زبان پشتو صحبت و منسوب بـه قوم پشتون باشد، ولو آنكه از پاكستان و آن سوي مرز هم باشد، بـه هيچ وجه غير خودي و بيگانـه نيست بلكه پارة تن پشتون اين سوي سر حد است.

نـهم ـ تاجیك­ها درون ميان اقوام افغانستان داراي نقش ويژه و جایگاه خاص هستند. با پشتون ها داراي منشأ مشترک تباری و خواستگاه مشترك جغرافيایی ميباشند يعني هر دو متعلق بـه سلسلة آريایی و از باشندگان قدیمـی سرزمين خراسان عهد اسلامـی وافغانستان امروزهستند. همچنان داراي مذهب مشترك و ميراث دولت داری مشترك و سهم مشترك درون ايجاد حكومت ها مي باشند. تاجیك ها با هزاره ها زبان مشترك (فارسي ـ دري) و با ازبك ها داراي خويشاوندي ها و مناطق مسكوني مشترك و ييلاق ها و قشلاق هاي مشترك ميباشند. تاجكها و پشتون ها درون همة اكناف و گوشـه هاي افغانستان پراكنده و متوطن هستند، اما هزاره ها و ازبك ها داراي قلمرو جغرافيایی مشخص و موطن معين هستند. (هزاره ها درون مناطق مركزي و ازبك ها درون صفحات شمال و شمال شرق كشور.)

زبان فارسي ـ دری بحیث زبان اصلی تاجیکها درون افغانستان داراي نقش پيوند دهنده و انسجام دهندة اقوام ميباشد و بدون زبان فارسي اقوام و ساكنان افغانستان مانند مجمع الجزاير جدا ازهم هستند. مثلاً يك تركمن صفحات شمال افغانستان اگر بخواهد قالين خود را درون بدل چوب چهار تراش بـه پشتون صفحات جنوب افغانستان معامله كند، بـه كدام زبان بايد وارد گفتگو و انجام معامله گردند، اگر پشتو صحبت كنند، تركمن نميداند و اگر تركمني صحبت كنند پشتون نمي فهمد، لاجرم بايد بـه فارسي وارد صحبت شوند. و يا دو نفر ازبك و پشتون همسفر هستند و موقع نماز چگونـه بـه همديگر بفهمانند كه هنگام نماز هست و بايد بـه ادأ نماز پرداخت. بناً تاجیکها به منظور محوریت وحدت ملی درون افغانستان دارای ویژگیـهای مساعد تروموافق تر نسبت بـه اقوام دیگر هستند، مشروط بر آنکه رجل سیـاسی و زمامداران دولتی شان این موقف استثنایی تاجیک‏ها را بدرستی درک و مـهمتر از آن بدرستی بکار اندازند. نـه آنکه با هزاره و ازبک درون یکسو و با پشتون درون سوی دیگر بجنگند.

دهم – تاجیکها بـه مقایسۀ سایر اقوام  افغانستان دارای روحیۀ اکثریت اند ومدارا وتساهل درفتار وروان  شان بـه مشاهده مـیرسد . قاعدتاً درون جوامع کثیرالاقوام،  پیشاهنگ اصلی فرایند« ملت» سازی قومـی قرار گرفته مـیتواند کـه دارای رفتار و روانشناسی مسلط و اکثریت بوده و احساس حقارت نکند. از این جهت فارسی زبانـها دارای موقف مناسب تر هستند.

 در افغانستان گرچه تاهنوز بـه منابع مستند احصاییوي و اتنوگرافي و ارقام و روش هاي دقیق علمي مطالعۀ تعداد نفوس و گويندگان و دارندگان السنـه و مذاهب دسترسی وجود ندارد، اما از روي خصال رفتاری وروانشناسی اقوام، مـیتوان بـه حقیقت اكثريت و اقليت اقوام پي برد. ذكري مثال را درون اين رابطه بي فايده نمي دانم.

در جامعة آمريكا كه بزرگترين جامعة اقليت و اكثريت قومي، نژادي، مذهبي و لساني درون جهان است، رفتار و كنش اكثريت ها و اقليت ها متفاوت بوده و هر مسافري بـه محض ورود ميتواند آن تمايزها و تفاوت ها را درون يابد.

در آمريكا وقتي يك نفر سفيد پوست درون رستورانت و يا فروشگاه بحيث فروشنده كارنمايد و سفيد پوست ديگر بحيث خريدار وارد گردد، هيچگاه از همديگر نمي پرسند كه تو سفيد هستي و من هم سفيد هستم، بناً درون قيمت اين شي و فروش آن متاع تخفيف مي آورم و يا اين سهولت و آن خدمت را براي تو استثنائاً فراهم مي سازم. چنین پیشامدی اصلآ وجود ندارد و همـه چيز مطابق نورم تجارت و قاعدة خريد و فروش انجام مي پذيرد. اما اگر همان فروشنده و همان خريدار، هر دو سياه پوست باشند، قصه رنگ ديگر بخود ميگيرد، پاي رنگ جلد و سياهي و مشتركات نژادي بـه ميان مي آيد، يك مقدار از همرنگي و هم نژادي گفته مي شود و به دنبال آن با مقداري تخفيف درون قيمت ها و ارائه خدمات سريع تر و بهتر معامله صورت ميگيرد. چرا؟ چون سفيدان اكثريت هستند و سياهان اقليت، بناً سفيد پوست، نيازي بـه گفتن همرنگي و هم نژادي ندارد، سياه پوست بدليل آنكه رفتار و كنش و احساس و روانشناسي اقليتي دارد، فوراً متوجه همرنگ و هم نژاد خود گرديده از اشتراكات جلدي و نژادي سخن ميگويد. بـه همين ترتيب مسيحي بـه مسيحي كدام گرايش و تعلق خاص احساس نميكند، چون از نظر مذهب اكثريت هستند، اما مسلمان بـه مسلمان و يهود بـه يهود بـه محض ديدار، از داشتن دين و اعتقادات مشترك حرف مي زنند، ولو آنكه يكي مسلمان عربي و ديگر مسلمان بنگلادیشی و افغاني باشد و آن دو يهودي هم،  یکی يهود اسراییلي و ديگر يهود روسي باشد. چون مسلمانان و يهوديان از نظر مذهب درون اقليت هستند فوراً وارد بحث دين مشترك و هويت مذهبي مشترك مي شوند. افغانستان هم يكي از جوامع اكثريت و اقليت قومي و مذهبي و نژادي و زباني هست و بـه عبارة ديگر افغانستان موزيم اقوام و مذاهب گوناگون است، رفتار و روانشناسي اقليت ها و اكثريت ها از هم فرق دارند.

در افغانستان وقتي يك مراجع وارد يك دفتر دولتي گردد، اگر مأمور و مراجع هر دو فارسي زبان باشند و به فارسي صحبت نمايند، هيچگونـه احساس خاص و تعلق و پيوند مشترك پيش نمي آيد، و همـه كارها مطابق قانون و اصول اداره پيش ميرود، ولي اگر همان مأمور و همان مراجع هر دو بـه پشتو صحبت نمايند، نوع احساس شان فرق دارد، قصة هم زباني و هم تباري پيش مي آيد و كارها سريعتر و بدون موانع انجام مي شود، چرا؟ (البته منظور آن نيست كه، كسي بـه فارسي صحبت نمايد بـه قانون و اصول بيشتر پايبندي دارد نسبت بـه كسي كه بـه پشتو صحبت مينمايد، بلكه منظور احساس همگوني و اشتراك هويت هست كه درون زبان پشتو بيشتر متبارز ميشود) چون فارسي زبانان، اكثريت هستند، بناً درون دفتر و بازار كدام تعلق مشترك و احساس مشترك پيدا نمي كنند، اما پشتوزبانان چون درون اقليت هستند، بـه محض صحبت فوراً احساس تعلق بـه زبان مشترك و هويت مشترك پيدا مـیکنند.  بنابر این اگر همان جمع قومـی کـه دارای خصوصیـات ملی و روانشناسی مسلط درون جامعه باشد درون راس قدرت سیـاسی و حکومت قرار گیرد، حس اقلیت و قوم اندیشی دیگران را که تا سطح ملی اندیشی ارتقا مـی بخشد و بر عاگر جمع قوم اندیش و دارای خصوصیـات اقلیتی درون راس قدرت دولتی باشد،  جمع ملی اندیش ودارای خصوصیـات اکثریتی را که تا سطح قوم اندیشی تنزیل مـیدهد .

یـازدهم ـ تاجیكها طبيعتاً بـه مسايل فرهنگي – قومي بيشتر ابراز علاقه ميدارند نسبت بـه مسايل سياسي – قومي. مثلاً اگر بنام انسجام قوم تاجیك حزب سياسي تشكيل گردد، كمتر كسي علاقه نشانداده و خواهان عضويت درين حزب ميگردد، اما اگر بـه نام انجمن هاي فرهنگي و كانون هاي مولوي جلال الدين و ناصر خسرو و سنایی... و غيره دعوت شوند، يقيناً تعداد زيادي ابراز علاقه و مشاركت مينمايند. كانونـهاي فرهنگي كه پشتون ها تشكيل دهند بـه مرور زمان و به اثر تمركز تمايلات سياسي تبديل بـه حزب سياسي ميگردد، مگر حزب سياسي كه تاجیكان تشكيل دهند بـه مرور زمان تبديل بـه كانون فرهنگي ميگردد.

دوازدهم ـ تاجیكها درون افغانستان علي الرغم آنكه خود را از ساكنان اصلي و چندين هزار سالة اين سرزمين (آرياناي كهن، خراسان ديروز و افغانستان امروز) و وارثين اصلي اين تاريخ و اين فرهنگ ميدانند،

پشتون ها خود را اصیل تر و مستحق تر از اقوام ديگر ميدانند. چنانچه نمایندۀ کوچیـها حاجی علم گل درپارلمان بـه صراحت گفت:« کوچیـها ساکنین اصلی افغانستان اند واقوام غیر از کوچی درافغانستان مـهاجر مـیباشند.»در حاليكه

در هيچ كشور دنيا، حتي كشورهاي داراي انواع تبعيضات مذهبي و قومي هيچ شـهروندي خود را مستحق تر از شـهروندي ديگر نميداند. درون پاكستان كسي خود را پاكستاني تر از ديگر پاكستاني ها نميداند.

سیزدهم ـ از نظر روانشناسي قدرت، تاجیكها با توجه بـه حساسيت هایی قدرت جویی پشتون ها، سعي دارند با واگذاري رأس هرم قدرت سياسي و رهبري دولت براي پشتون ها، درون بدنة عمومي قدرت سياسي شامل باشند، درون حالیکه پشتون ها قطعاً بـه چيزي كمتر از رأس قدرت سياسي آرام نمي گيرند. چنانچه درون انتخابات  ریـاست جمـهوری دودور گذشته ، پشتون ها بخاطر حصول مقام ریـاست جمـهوری وتاجیکها عمدتاً بخاطر بدست آوردن معاونیت اول ریـاست جمـهوری وهزاره وازبکها بخاطر معاونیت دوم ریـاست جمـهوری بـه مبارزه ورقابت پرداختند . دردورسوم هم یقیناً مانند دودورقبلی  نامزدان اصلی احراز مقام ریـاست جمـهوری از قوم پشتون هستند وتاکنون چهره های اصلی اقوام دیگر، شاید بدلیل عدم اطمـینان بـه پیروزی خویش وارد مـیدان نگردیده اند. حكومت كردن تاجیكها درون افغانستان با موجوديت پشتون ها دشوار هست اما بدون پشتون ها اصلاً ناممكن است. هزاره ها و ازبك ها درون افغانستان طبيعتاً قبل از آنكه خواهان تصاحب قدرت سياسي و احراز پست هاي مـهم دولتي باشند، خواهان تساوي حقوق خويش و مشاركت سياسي شان درون حفظ ادارة امور كشور ميباشند.

چهار دهم: خانه بدوش قسمت پانزدهم تاجیكها بخاطر حفظ تعادل وسهم بایسته وشایستۀ خویش درون صحنـه های سیـاسی بيشتر  به شخصيت هاي سياسي و قهرمانان ملي نظير«احمد شاه مسعود» و « استاد عطامحمد نور » ضرورت دارند، اما پشتون هابخاطر تقویت وغنامند ی زبان پشتو، بيشتر از ميدان داران نظامي و رهبران سياسي بـه شخصيت هاي فرهنگي و علمي نظير« رحمان بابا» و«خوشحال خان ختك»نياز دارند، چون قوم تاجیك از رهگذر غناي فرهنگي و شمار ادبأ و شعرأ و حكمأ و علمأ که تا بخواهي بهره مند است، و پشتون ها از جهت داشتن رهبران سياسي و جنگاوران مشـهور درون چند صد سالة اخير نظير«ميرويس نيكه »،«احمد شاه بابا »،«وزير اكبر خان »... و غيره غنی هستند وبنابراین طبيعتاً انسان درون جستجوي تحصيل چيزي ميباشد كه كمبود آنرا احسا مـینمايد.

پانزدهم: افغانستان سرزمين پاره هایی قومي است، بجز تاجیکها پاره های کوچکتری اقوام دیگر درین سرزمـین سواقامت دارند. زيرا پاره هاي بزرگتر درون كشورهاي همجوار افغانستان بـه سر ميبرند. پارة قومي پشتون مقیم پاكستان بيشتر و بزرگتر از پارة قومي پشتون افغانستان است. پاره هاي قومي ازبك و تركمن وقزاق وقرغیز درون ازبكستان و تركمنستان وقزاقستان وقرغیزستان، بزرگتر از پارة قومي ساكن درون افغانستان هستند. اماپارۀ قومـی تاجیک افغانستان ببیشتر ازپارۀ قومـی تاجیک درکشور تاجیکستان است. بنا برآن قدرت جذ ب اکثریت بیشتر از اقلیت وتمایلات ملحق شدن همـیشـه ازسوی اقلیت بسوی اکثریت است.

ادامـه دارد...

به دیگران بفرستید

دیدگاه ها درون بارۀ این نوشتهاسلام الدین 04.10.2018 - 13:29
 وقتی کـه زبان فارسی-دری بـه عنوان زبان رسمـی درون کشور مـیباشد این درون واقع بـه این معنا هست که درون افغانستان کتله بزرگی فارسی زبانـها وجود دارد ودردانشگاه ها واردات بیشتر بـه این زبان صحبت تدریس مـیشود اما متاسفانـه درون سرود ملی واحد پولی بـه عنوان یک زبان رسمـی گنجانیده نشده مـه بـه عنوان یک فرد مسلمان افغانستانی خواهان عدالت درون این مورد هستم.

ایران بزرگ وطن من 13.06.2018 - 10:47
  زبان فارسی را درون افغانستان دریـابید کـه با وارد کلمات پشتو کـه این هم کار استعماره کـه به زبان فارسی ضربه وارد کند کـه دارد ضربه مـیزند بـه این زبان .چرا حتما واژه ها پشتو وارد زبان پاک فارسی شود ؟؟چهی حتما جلوی این روند را درون افغانستان بگیرد ؟وقتی حاکمـیت متاسفانـه با پشتونـهاست زبان فارسی بـه مرور زمان فاصله خواهد گرفت با فارسی ایران و تاجیکسنتان.واژه های دانشگاهی کـه متاسفانـه یـا پشتوست یـا انگلیسی و همـینطور درون واژه های نظامـی و...همـینطور پیش بره از فارسی چه خواهد ماند؟ای همزبانان مولوی عطار ناصرخسرو سنایی فردوسی این زبان را دریـابید حفظش کنید.وقتی واژ های وارد شده درون زبان فارسی افغنستان را مـیشنوم واقعا رنج مـیبرم مـینویسند استاد پوهنتون .

منصور امـیری 13.05.2018 - 04:28
  سلام عرض ادب خدمت همـه شما عزیز ها ! خیلی خوشحالم کـه از همچو ملت با عزت و با غیرت تاجک استم و به ملیت خویش افتخار مـیکنم کـه در طول تاریخ از خود شجاعت و دلیری نشان داده هست از حبیب الله کلکانی که تا مسعود کبیر جای بسا خوشحالی هست که من از جمله ملیت استم کـه در طول تاریخ از کشور خود دفاع کرده و ناموس ملی خود را حفظ کرده ما تاجک ها درون تاریخ بـه خویش نام پاکی و پاک دامنی درج کردیم دیگران وطن را فروختن ما نجات دادیم اما امروز سرنوشت ما درون دست چند مامعله گر قرار گرفته دلم خون گریـه مـیکند وقتی مـیبنم فقط ملیت من قربانی همـه دسیسه ها مـیشود جوان های رشید تاجک قربانی انتحار و انفجار مـیشود بـه ملیتم افتخار دارم و همـیشـه موجب افتخارم هست .

kareem 25.01.2018 - 21:16
  آقای افغان Afghan! شماره پانزدهم را یک بار دیگر بخوانید. ۱- شمار پشتونـهای پاکستان بیشتر ونـهای افغانستان است. ۲- شمار تاجیکهای افغانستان بیشتر از تاجیکهای تاجیکستان است. فکر مـی کنم شما بـه کلی چیز دیگری خوانده اید و نتیجه گرفته اید. و اما درون مورد قوم تاجیک و حضورش درون منطقه حتما دوستان ما از خیـالات گذشته دست بکشند. امروز تاجیکان بـه گونـه دیگری مـی اندیشند. هم خود و هم کشور خود را بـه چشم دیگری مـی نگرند. تاجیکان امروز پشتونـها را درون شمال و مرکز بـه شمول کابل بـه مثابه اقوام اشغلگر مـی شناسند نـه هموطن.

کریم 25.01.2018 - 21:07
 برگردان نوشته آقای خجندی از سریلیک بـه خط فارسی: سلام بـه برادران عزیز خراسانزمـینی. ا خواندن دیدگاهها خلاصه مـی شود، کـه برادران علمزاده اند (؟) و از موضوع دور رفته اند. مقاله خوب نوشته شده است. بنده مـی خواستم بگویم،‌که هنگام نوشتن عاید ملت تاجیک حتما یک چیز را اینابت (؟) گرفته شود، کـه اقلیت این ملت ساکنان تاجیکستان و اکثریت درون أفغانستان نیستند بلکه اکثریت درون ازبیکستان و سرزمـینـهای اجدیـادی این ملت جفادیده و سربلند ماورالنـهر و خراسان است. ناگفته نماند کـه تیمور (خان)‌لنگ از قهرمانـهای سرزمـین سمرقند (شـهر سبز)‌ااست لیکن او از ملت تاجیک نیست بلکه از قوم برلاس ترکتبار و زبانش نیز چغتایی مـی باشد. ناوابسته از پدر ازبکستان بودند نـه فقط تاجیکان بلکه صاحبخردان تمامـی ازبکستان از کلمانسازی (؟) او درون نفرت اند. حالا این کـه او درون ماه رمضان تولد و وفات کرده هست و یگان مراتبه نماز خود را قضا نکرده استُ. بـه عزیزان ملت گفتنی ام کـه ملت تاجیک را نـه فقط أفغانستان کشور اقلیت قومـی هست بلکه ازبکستان نیز همـین طور است. تاریخ گواه هست که از چهار سو: از شمال ازبیکانُ‌از جنوب پشتونـهاُ‌از شرق ختاییـهاُ‌و از غرب ایرانیـان موثرادغام کرده اند و ما حتما دعاگوی باشیم و هویت را از دست ندهیم.

محمد 31.03.2017 - 08:14
 به اميد اتحاد دوباره ي همـه ي مردمان ايران زمين از سوريه که تا اريانا و تاجيكستان

پهلوی پور 14.01.2016 - 00:55
  از دبیرکل حزب دمکرات حنفی ایران بر شما درود.

ایرانی 12.12.2015 - 16:28
  دوردبرتاجیک ها.این ملت،مـهربان ترین وپاک ترین ملت دنیـاهستند.امـیدوارم روزی ایرانی هاوتاجیک هادرزیریک پرچم ومرزمتحدویک پارچه گردند.

انجنیر انئری 21.02.2015 - 11:54
 شما خود حقیقترا بیـان کردید و اقرا کردید کـه جناب شما یک افغان هستید یعنی یک پشتون هستید. درون طول همـین 200 سال کـه شما جنابات بی شماری را مرتکب شدید.مثلا" تعیر نامای مناطق از فارسی ازبکی و ترکمنی بـه اوغانی یعنی پشتو. تغیر واحد پولی ما کـه روپیـه کابلی بود بـه اوغانی. تغیر نام کشور از خراسان بـه اوغانستان یـا افغانستان. تغیر سرود ملی از فارسی بـه اوغانی. اگر تو آ؛ای اوغان بدانی کـه زبان فارسی یگانـه زبان هست که همـه اقوام کشور را با هم ارتباط مـیدهد مثلا" اگر یک از بک بـه کابل و یـا مناطق اوغان نشین مـیرود بـه زبان فارسی تکلم مـیکند نـه اوغانی. تو آ؛ای اوغان مانند دیگر قبیله گرایـان ات مردم را احازه نمـیدهی کـه دانشگاه بگویند چرا؟؟؟؟؟ تو آغای اوغان حتما در ک کنی کـه در پاکستان یک اوغان یعنی پشتون رئیس جمـهور مـیشود اما درون کشور ما اگر یک تاجک هزاره و یـا کدام فارسی زبان و یـا یک ازبک و یـا بلوچ و یـا ترکمن رئیس جمـهور شود شما اوغان ها یعنی پشتون ها تنبانت تان را درون سر تان بسته کرده و فغان و فریـاد مـیکشید کـه بیبیند کـه فلان فارسی زبان و با هزاره و یـا فلان ازبک رئیس جمـهور شده حتما نگذاریم. حتما زمان انتخابات غنی دزد را بهیـاد داشته باشی کـه توسط های امر خیل بـه ارگ رفت نـه توسط رای مردم. آغای اوغان شرم و حیـا بسیـار خوب هست انا با تاسف کـه غنی دزد و دیگرقبیله گرا ها نـه شرم داردند نـه وجدن دارند و نـه حیـا. خدا کند کـه با گفتن چنین حقایق آزده خاطر نشده باشی شما جناب آغای اوغان یـا افغان.

خجندی 25.11.2014 - 02:36
 Салом ба бародарони азизи Хуросонзамин. Аз хондани дидгоҳҳо хуласа мешавад, ки бародарон аламзадаанд ва аз мавзӯъ дур рафтаанд. Мақола хуб нависта шудааст. Банда мехостам бугӯям, ки ҳангоми навиштан оиди миллати тоҷик бояд як чизро ба инобат гирифта шавад, ки ақалияти ин миллат сокинони Тоҷикистон ва аксарият дар Афғонистон нестанд балки аксарияти дар Узбекистонанд ва сарзаминҳои аҷдодии ин миллати ҷафодидаву сарбаланд Моварроуннаҳру Хуросон аст. Ногуфта намонад ки Темур(оҳан)-и Ланг аз қаҳрамонҳои сарзамини Самарқанд (Шаҳрисабз) аст лекин Ӯ аз миллати тоҷик нест балки аз қавми барлос(турктабор)ва забонаш низ ҷағатоӣ мебошад.Новобаста аз падари миллати Узбекистон буданад нафақат тоҷикон балки соҳибхирадони тамоми Узбекистон аз калламанорасозии ӯ дар нафратанд. Ҳоло ин ки ӯ дар моҳи рамазон таваллуд ва вафот кардааст ва ягон маротиба намози худро қазо накардааст. Ба азизони миллат гуфтаниям ки миллати тоҷикро нафақат Афғонистон кишвари ақалияти қавмӣ аст балки Узбекистон низ ҳамин тур аст. Таъри говоҳ аст ки аз чор су: аз шимол узбекон, аз ҷануб пуштунҳо, аз шарқ хитоӣҳо ва аз ғарб эрониёни муосир идғом (ادغام)кардаанд ва мо бояд дуогу бошем ва ҳуввиятро аз даст надиҳем

امـین 24.04.2014 - 19:48
 این نوشته نطر من یک نوشته احساسی هست تا یک نوشته تحقیقی. صد سوال برایم پیداشد . یک سوال را مطرح مـیکنم شماراجع بقوم تاجیک نوشتید یـا راجع بـه زیـان فارسی یـا پارسی . وسلام

محمد مجتبی مختار 28.03.2014 - 11:09
  سلام عرض ادب خدمت شما از دیده گاه بنده امتیـاز قایل شدن و خوب دانستن و بددانستن اینکه تو تاجک هستی من بشتون هستم او ازبک هست یک موضوع بی معنا هست جون ما از این کلمات و این گفته خسته شدیم و همجنان این گفته نتایج را بخاطر بهبود زندهما درون قبال نداشت چنانچه اقبال لاهوری مگوید تمـیز رنگ وبو بر ما حرام هست که ما برورده یک نو بهاریم خداوند درون قران عظیم الشان بـه صراحت مـیفرمایند کـه همـه انسان هادارای حقوق مساوی اند بس بیـاید این جمله زیبا را سرمشق زندهخود قرار داده که تا باشد یک ملت عاری از همـه مشکلات دردها و رنج ها را تجربه کنیم بـه امـید موفقیت شما

عبدالرووف 30.11.2013 - 09:51
 ازاینکه خودرا پشتون بدون تعصب وانمود کرده ی بسیـار جالب هست چرا کـه وقتی کلمـه پشتون درمـیان آید اسلام وقرآن وپیـامبر درکار نیست پشتون والی بالاتر ازهمـه هست تعصب جزخصوصیـات فطری وماهیت ذاتی برادران پشتون ماست روی این ملحوظ اگر نیست چرا سرود ملی ی کـه دارای محتوای پرباراسلامـی وتاریخی وفرهنگی عمـیق بود قبول نکرده انرا این چنین بی معناساختید درطول دوصد سال قدرت پشتون ها چند قدم روبه جلو گذاشته هست این مردم دراین کشور حتی امروز روان هستیم بـه قهقرا درقاموس امروزی ما جز انتخاری ، طالب ، تروریست ، وحشت سرب ، مانند حیوان انسان هارا ذبح چیزدیگری هست یکی ازبدبختی های وعامل عقب مانی ما همـین تعصب های کور وجاهلانـه زبانی وقومـی هست بگذارند مردم را کـه خود را مسیرشان را تعین کنند هربه زبان خود درقسمت غنامندی وبهبود آن سعی وتلاش کند نـه این سد را زبانی شده ومجال حرف زدن را برایش ندهیم زبانی کـه کوهی ازاثار جاویدان وماندگار درسطح جهان دارد را نابود کنیم که تا زبان خود را جایگزین سازیم این چه نوع عدالت وانسانیت هست .بازمسلله اکثریت واقلیت را شما مطرح ساخته اید درغیر آن همـه انسانـها یکی هست مـهم انسان بوده وانسانیت هست دراسلام هم هیچگونـه برتری عرب برغیرعرب گفته نشده هست الی برتقوای شان تازمانیکه بـه این گونـه ابزار نفاق افگنانـه دست بزنیم روی ترقی وپیشروفت را نخواهیم یـافت من دوست دارم یک بلوچ درراس مملکت قراربگیرد مگر بـه شایستگی ولیـافت ووطن دوستی اش یک قزلباش رییس دولت باشد اما بـه آبادانی وشگوفایی کشور بیندیشد وکارکند نـه اینکه یک پشتون یـا تاجک باشد وما سال های بدبخت وعقب مانده باشیم بـه امـید هدایت تبعیض گرایـان.

بدخش بلخی 14.08.2013 - 05:23
  یک مقاله ی علمـی و مطابق بـه واقعیت های عینی موجود درون کشور ماست، کـه در طول تاریخ و در معادلات سیـاسی کشور مان بـه کررات مشاهده شده است.تاجکها هرگز معامله گر تفوق طلب و خود محور نبوده اند و نیستند. و اما بـه پاسخ سوال اقای افغان کـه از نویسنده پرسیده ان کـه آیـا تاجیک ها اگثریت اند،باید از خودشان پرسید بعد پشتون ها اکثریت اند؟ روی کدام دلیل و کدام اسناد؟ همان گفته های جعلی و خود ساخته ی سردمداران پشتون یـا واقعیت های عینی جامعه؟ درون سال های اخیر بارها سازمانـهای غیر وابسته بـه حکومت از جمله سازمان صحی جهان درون جریـان کمپاینـهای خود دریـافته اند کـه 50 فیصد مردم افغانسان زبان مادری شان فارسی است؛ آیـا این کافی نیست؟ بـه کوچه و بازار بروید بـه 34 ولایت کشور مردم بـه کدام زبان صحبت مـی کنند؟ ایـا فارسی زبان اکثریت بنوده کـه بالای اقلیت های دیگر اثر گذاشته و امروز 90 فیصد مردم افغانستان درون مراودات خود از آی استفاده مـی کنند؟

یک مبارز 13.08.2013 - 11:18
 طوری کـه آقای تقوا نوشته دیگران هرچه مـیگویند از تعصب است. اما اینـهمـه کـه این مملکت را مال خود مـیدانند و هرآنچه کـه مـیکنند خود را مستحق ان مـیدانند، آیـا خود از فرط تعصب نیست؟ هرگاهی تمدن و ترقیی درون یک محدوده بوجود مـیاید حتماَ اثری از آن باقی مـیماند. نظر بـه کدام آثار ما بپذیریم کـه شما واقعا تنـها مستحق و ساکن اصیل این سرزمـین هستید؟ بـه امتداد سوال اقای افغان، اگر اقوام قزلباش، اقماق، افشار، هزاره های سنی، بیـات، و شاخه های خورد و ریز دیگر راکه امروزدر چوکات تاجیک شمرده مـیشود، اگر بیرون کنیم ایـا مـیتواند تاجیک ها 10% را تکمـیل کند؟

رحمان کوهیـار 30.05.2013 - 03:30
  واقعاً برتری جویی وتفوق طلبی ازهر نوع آن مشکل آفرین هست ، مخصوصاً تفوق طلبی قومـی درون جوامع کثیرالاقوام مانند افغانستان فاجعه مـی آفریند .یکی از خصوصیـات تفوق طلبان قومـی هموطنان پشتون ما اینست کـه حقایق تاریخی وعلمـی را قبول ندارند ، انـها یک موضوع را که تا آنجا حقیقت مـیدانند کـه منطبق بـه منافع قومـی آنـها وتأیید کننده برتری قومـی شان باشد . مثلاً همـه محققین امور تاریخ وحتا مردم عامـه بشمول هموطنان پشتون مـیدانند کـه نام اصلی و قدیمـه سرزمـین مردم ما آریـانا وخراسان هست . این نامـها هیچگونـه حساسیت قومـی باشندگان سرزمـین مارا بر نمـی انگیزد وفارغ از تعصبات قومـی ونژادی هست . با این گزینش این نامـها همـه مردم افغانستان این سرمـین را متعلق بـه خود مـیدانند وهیچی بهی دیگر فخر وفضل نمـی قروشد وهمـه درون دفاع وآبادانی آن کمر همت مـی بندند . اما هموطنان برتری جوی پشتون ما مـیگویند : نـه خیر این سرزمـین نامش افغانستان ومتعلق بـه قوم پشتون هست چون افغان ویـا اوغان نام پشتونـها هست . ماهم تایید مـیداریم این سرزمـین را درون دوسه قرن اخیر پشتونـها اشغال د وبدون موافقه ورضایت ساکنانش نام افغان وافغانستان را برآن گذاشتند . سوال مـیشود کـه آیـا کار درون ست د ؟ درطول تاریخ این سرزمـین را بسیـاری اقوام اشغال د آیـا حتما نامش را بنام قوم اشغالگر مـیگذاشتند ، مثلاً مغولها این سرمـین را اشغال د، آیـادرست کـه نامش رامغولستان گذاشت ویـا عربها براین سرزمـین سلطه داشتند آیـا حتما نامش عربستان مـیبود ؟ اینگونـه حقایق را برتری طلبان پشتون قبول ندارند وکسی کـه این سخنان را بگوید متهم بـه سکتاریسم وقوم پرستی وتجزیـه طلبی مـیگردد .

مسعود جیحون 29.05.2013 - 02:09
  آقای پشتون !لطفاً اول مقاله را بـه دقت بخوانید بعداً پاسخ ولو باعصبانیت بنویسید . اگر درنوشتن بـه زبان فارسی مشکل دارید ،مـیتوانید بـه زبان پشتو بنویسید . متأسفانـه خبر ندارید واگر دارید حتماً کتمان مـیکنید کـه آقای کرزی بـه ما وقت نداده هست بلکه ما(تاجیکها ) ورهبران جبهه مقاومت بـه آقای کرزی وقت دادیم واورا ازپشت کوههای ارزگان بـه کابل آورده بحیث رییس جمـهور تعیین کردیم ، وگرنـه آقای کرزی یک آدم مجهول الهویـه وفاقد کارنامـه های ملی وسیـاسی بود و نـه تنـها درنزد مردم افغانستان بلکه درون نزد قوم پشتون هم هیچگونـه اعتبار ومنزلت نداشت . این تصمـیم رهبران جبهه مقاومت درکنفرانس بن یکی از اشتباهات جدی وتلافی نا پذیر هست وبهمـین خاطر هست شما امروز ازآدرس آقای کرزی تهدید مـیکنید .بهر حال یکی از خصوصیـات هموطنان پشتون ما اینست کـه به شنیدن جمله بینی تورا پشک برد ا ز کابل تاپغمان مـیدود وبعد از خستگی وعرق ریزی متوجه بینی خود مـیشود کـه سر جایش سالم هست . مجدداًشما مقاله را بخوانید بعد قضاوت وتهدید کنید .

pashton 25.05.2013 - 06:24
  من هم بـه حیث یک شـهروند کابل حتما بګویم کـه این مقاله تو کاملاً کاذبانـه نوشته شده ، تو تاریخ خود نمـیشناسید البته دراین نویشته فکر نـه کنید کـه ما ازتعصب این چیزها رانویشته مـیکنم ، دراخرین ګزینـه تو نویشته هست که افغانستان از تاجکها هستند باز تاجکستان بـه چه معنا ؟ ودوهم سوال این کـه چګونـه کشور تو هست که درون دوره ی احمدشا ابدالی وخت کـه همسایـه های ما شاهد حجوم برافغانستان بودند یک تاجک وجود نداشت ، اقای کرزی بـه شما زیـات وخت داد سیـاست و چهرهای سیـاسی دربین شما پیداد امروز چهرهای سیـاسی شما بهی مـیګوید کـه از صد که تا بالا مردم راکشته باشد ، واین حقیقت هم دارد لطفاً ازاین قوم برستی تیرشوید ، خصوصاً اګر بریت بګویم بغیر ازکدام تعصب من وجهان ترا بـه شکل باشنده اصلی افغانستان نمـیداند ، ان وقت تو مـیګویی کـه پشتون ها ساکینین اصلی کشور نیستند ، نام تو کـه تاجک شد تحلیل دردست تو هست .

کارمند وزارت انکشاف دهات 17.05.2013 - 02:51
  آقایـان ! اینـهمـه درتخریب برمک وتایید منصوری سخن پردازی نکنید ، دولت کرزی یک دولت ناکام وآغشته بـه فساد اداری هست واکثریت اعضای کابینـه او قهرمانان فساد هستند . درهر تغیر وتحول کـه رخ مـیدهد وضعیت بهتر نمـی شود ویک فاسد جانشین فاسد دیگر مـیشود . شک وجود نداردکه ویس احمد برمک کـه صد قۀ نام احمد شود وابسته سازمان استخباراتی انگلیس هست وبه حمایت آنـها بـه وزارت رسیده هست ، اما منصوری هم سابقه خوب وکارنامـه نیک دروزارت ندارد ، او دولت ونمایندگان مردم را فریب داد وبا تذکره جعلی بـه وزارت رسید ، آوازه جعلیـات او همـه روزه از تلویزیونـها بلند بود وحتا خودش هم انکار نمـی کرد ، اما همـین دولت فاسد کرزی بعوض آنکه اورا بـه جرم طقلب وتزویر مجازات نماید ، اورا بحیس معین درون یکی ازوزارتخانـه ها تعیین کرده هست . اگرچه شاید گناه کارشوم کـه این سخنان رادرباره منصوری بگویم چون چند بار بـه امامت او نماز خوانده ام ، لیکن حقیقت را حتما گفت ولو آنکه درون باره پدر ی آدم باشد . برمک اصلاً ازطریق حنیف اتمر بـه انگلیسها معرفی شد وانگلیسها بـه خیـال دوران امپراطوری شان افغانستان را جز مستعمره خود مـیدانند.

یکی ازکارمندان وزارت انکشاف دهات 12.05.2013 - 13:56
  درون ادامـه سخنان همکاران وزارت احیـا وانکشاف دهات حتما گفت کـه با تقرر ویس احمد بر مک بحیث وزیر انکشاف دهات ، موقف ملی مارشال صاحب شدیداً زیرسوال قرارگرفت ، چون درون ترکیب کابینـه از چهار ولایت زون شمالشرق ( بدخشان ، تخار ، کندز ، بغلان ) تنـها جارالله منصوری عضویت کابینـه را داشت ، بعد از برطرفی منصوری مردم افغانستان ومخصوصاً مردم چهار ولایت نامبرده فکر دکه جناب مارشال صاحب حتا تحمل یک نفر را ازولایت های دیگر ندارد وبالاخیره منصوری را تبدیل وبجایش یک نفر پنجشیری را تعیین نمود . درحالیکه ویس احمد برمک بـه همکاری سازمان استخبارات انگلیس وفاشیستهای افغان ملتی تعیین گردید واصلاً مارشال صاحب نقش نداشت . اما مارشال صاحب اگر بنا بـه هردلیلی موافق بـه ادامـه کار جارالله منصوری نبود ، حداقل حتما به مشورۀ بزرگان قومـی ولایـات شمالشرق یک نفر دیگررا ازهمان زون بحیث وزیر انکشاف دهات پیشنـهاد مـینمود ، نـه اینکه یک پنجشیری مجهول الهویـه ومتعهد بـه منافع بیگانگان رابجای منصوری مقرر نماید .

کارمند یکی از برنامـه های انکاشف دهات 12.05.2013 - 04:51
 ادامـه قبل ... کـه در دفتر موصوف همـه کار هست ماهانـه مبلغ هنگفت از طریق سفارت دریـافت مـی نماید . موصوف درون زمان کـه جاراالله منصوری وزیر انکشاف دهات بود تبلیغات های سوء رسانـه ای را بـه خصوص از طریق تلوزیون طلوع بـه کمک مالی سفارت دنمارک بر علیـه جارالله منصوری بـه را انداخته بود . ویس احمد برمک بعد از اینکه سمت وزارت انکشاف دهات را عهده دار گردید درون اولین اقدام کاریش بـه حکم بادارانش درون سه ماه اول کاری اش درون حدود 240 نفر از جوانان تحصیل کرده شمال را از کار بیکار کرد . و در عوض اکثر شان از مشرقی جنوبی استخدام کرد . بطور مثال امر برنامـه انکشاف منطقوی درون ولایت بدخشان کـه شخص از خود بدخشان بود برطرف و به عوض اش از ننگر هاری را مقرر نمود. ایشان گاگاهی درون رسانـه های ظاهر مشود و در مقابل سوالی کـه ایـا دروزارت شما فساد هست یـا خیر ؟ بی شرمانـه جواب مـیدهد کـه تا یکسال قبل کـه من وزیر نبودم فساد بود و حال نیست ، درون حالیکه که تا یک سال قبل فساد نبود وزیر اسبق با هر نوع فساد مبارزه مـیکرد .فساداداری و اخلاقی و لی درون حال حاضر هر دو نوع فساد اخلاقی واداری درون وزارت وجود دارد . معین برنامـه ها و جناب وزیر درون حال حاضر ماهانـه معاش انگفت را از طریق برنامـه انکشاف منطقوی و برنماهه همبستگی ملی منظمم دریـافت مـی نمایند . تنـها 4 عراده موتر لند کروزز و هایلدر خدمت خانـه جناب وزیر صاحب مـیباشد . و ده ها مورد دیگر . درون اخر یکی از سخن های خودش بـه یکی از روسای برنامـه کـه برای موصوف گفته هست که تو فکر مـیکنی من بـه مفت وزیر شدم ، من حتما ماهانـه مبلغ انگفت را بـه دفتر ریس جمـهور و معاون اول ریس جمـهور بدهم .

کارمند یکی از برنامـه های انکاشف دهات 12.05.2013 - 04:51
  جناب تقوا صاحب درایت ، قوت و بررانی قلم شما بر همـه هویدا هست ، چی زیبا نوشته اید جزاک الله واقعا هر خواننده لذت مـی برد . دوستان نظر های گوناگون خود را ارایـه داشته اند و با خواندن نظر دوستان من را هم وا داشت که تا حقیقت را کـه در باره ویس احمد برمک مـیدانم درین فرصت ایجاد شده بـه رشته تحریر بیـاروم ، دریک مجلس درون خانـه فیصل بیگ زاد والی برحال ولایت تخار از زبان جناب مارشال صاحب شخصا شنیدم کـه ایشان درون جمع زیـاد از بزرگان تخار گفتند ما همـیشـه ..... مـیشدیم علاقه بـه داخله و امنت داشتم ولی وزارت های کـه واقعا بـه مردم خدمت مـیکند درون فکراش نشدیم ، این دور فکر ما بجا شد گفتیم کـه درین دوره 4 ساله پیش رو ما وزارت انکشاف دهات را بـه شمال شرق مـیدهم بـه خصوص تخار و بدخشان که تا ازین طریق بـه مردم این ولایت ها رسیدهصورت بگیرد درین سفر جناب مارشال صاحب را جارالله منصوری وزیر اسبق انکشاف دهات کـه دران زمان سمت وزارت را داشت همرایی مـیکرد . واقعیت هم این هست که درمت کـه جارالله منصوری سمت وزارت احیـا و انکشاف دهات را داشت خدمات چشم گیری درون بخش بازسازی و منابع بشری بـه مردم ان ولایت ها انجام داده بود برنامـه های ملی انکشاف دهات را کـه هفت برنامـه ملی دارد که تا زمانیکه جارلله منصوری وزیر انکشاف دهات نشده بود بجز از برنامـه همبستگی ملی نام دیگر هیچ برنامـه را درون تخار و بدخشان مردم نمـی فهمـیدند همـه برنامـه انکشاف دهات با بودیجه های انگفت درون شرق و غرب و جنوب افغانستان فعالیت داشت ، زمانیکه جارلله منصوری وزیر شد همـه این برنامـه ها را ملی ساخت و درمدت کمـی دفاتر همـه برنامـه ها درون ولایت های شمالی کشور یکی پی دگر افتحا گردید . درون مدت دوسال سمت جناب منصوری صاحب درون حدود تقیبا 400 نفر از تحصیل کرده های پروان ، پنچشیر ، بغلان ، تخار کندز و بدخشان شامل کار گردیده اند و لی یک چیز کـه قابل یـاد اوری هست از اغاز تقرر جارالله منصوری ویس احمد برمک وتیم اش دست بـه توطیـه برعلیـه ایشان زدند و پلان اول شان همـین بود کـه در مدت شش ماه اول کاریش ایشان را از طریق پارلمان بـه جرم اینکه یک وزیر ناکاره هست و کار های وزارت عقب مانده هست وقادر بـه مصرف بودجه نشده هست صلب صلاحیت کنند کـه درین پلان شوم ناکام ماندند . ویس احمد برمک برعلاوه کـه یک افغان ملتی هست اجنت خاص کشور دنمارک هست موصوف ماهانـه از کشور دنمارک توسط خانم پیر 70 ساله کـه ... درون ادامـه

فلک فرنگی 11.05.2013 - 16:48
  بلی ، مـهندس ویس احمد برمک ازجملۀ اعضای فعال وبرجستۀ حزب افغان ملت هست و درراستای تعهدات کـه به این حزب دارد ، بعد از آنکه بحیث وزیر انکشاف دهات معرفی ومقررگردید ، بصورت بیرحمانـه بـه تصفیۀ قومـی کادر های غیرپشتون وزارت آغاز نمود و بخاطر خوشنودی حزب افغان ملت درمدت نـه چندان طولانی ده ها نفر کارمند وزارت انکشاف دهات را کـه ازولایتهای تخار وبدخشان وبغلان وحتا پنجشیر بودند ازوظایف شان برکنار نمود وبدین ترتیب وفاداری خویش رابه حزب افغان ملت ثابت ساخت . ویس احمد برمک صرفاً بـه تصفیـه قومـی وتهی سازی پستهای وزارت از وجود تاجیکها اکتفا نکرد ومعینیتها وریـاستهای مـهم وزارت از جمله معینیت برنامـه ها وریـاست همبستگی ملی را بـه پشتونـها سپرده وخودش درنقش آلۀ دست پشتونـهااجرا وظیفه مـینماید . حتماً ازکارکردهای برمک جناب مارشال صاحب اطلاع دارند وچرا سکوت اختیـار کرده اند ؟ به منظور دفاع ازحقوق یک کدر پشتون ده ها آدرس ازریـاست جمـهوری گرفته که تا وزرأ معارف و مالیـه و تجارت وداخله واقتصاد وخارجه وریـاست مشرانوجرگه واستاد سیـاف وحاجی ظاهر واعضای شورای ملی وجودارد ، اما دربرابر حقوق ضایع شدۀ تاجیکها ی غیر پنجشیری همـه از مارشال فهیم که تا قانونی واحمد ضیـا مسعود واستاد عطا وصلاح الدین ربانی سکوت اختیـار مـیکنند . آیـا این سکوت نشانۀ آن نیست کـه رهبران تاجیکها صرفاً بـه منافع خود واعضای خانواده وگروه خود مـی اندیشند وبه سرنوشت دیگران اهمـیت قایل نیستند ؟

عبدالعلی ازاسترالیـا 11.05.2013 - 09:36
  خیـانت وظلم درون دستگاه حکومت واتلاف حقوق مردم مظلوم افغانستان بـه اشکال مختلف جریـا ن دارد ، یک زن خارجی مبلغ بیست وسه هزاردالر امریکایی ازوزارت انکشاف دهان معاش مـیگیرد ، درون حالیکه هزاران تحصیل یـافته ومتخصص افغان بیکاراست وهرروز جوانان ما ازرنج بیکاری وبلتکلیفی بـه کشور استرالیـا وکشورهای اروپایی مـهاجر مـیشوند ودر مسیر راه شکار آدم ربایـان وطعمۀ نـهنگان مـیگردند ، همـه ساله شمار زیـاد جوانان فارغ ازپوهنتونـها بیکار مـیمانند وبه چرس ومواد مخدر روی مـی آورند ویک زن خارجی از بودجه دولت افغانستان وکمکهای کـه به مردم صورت گرفته هست معاش بیست وسه هزار دالری اخذ مـینماید . مقدار معاش این زن کهنسال خارجی بیشتر ازمعاش دوصد معلم هست وبا معاش یک سالۀ این خارجی مـیتوان یک مکتب به منظور ان وپسران بیسواد افغانستان آباد نمود ویـا یک کلینیک ویک سرک ساخت . بعد چرا خارجی ها بـه مردم افغانستان منت مـیگزارند کـه طی ده سال گذشته ملیونـهاوملیـارد ها دالر کمک نموده اند ، درون حالیکه این کمکها ازدروازه داخل واز کلکین بوسیلۀ خودشان دزدی شده وفریـاد شان بـه آسمان بلند هست که ما بـه مردم افغانستان کمک نمودیم .

قاری فیـاض 11.05.2013 - 08:24
  برادر محترم مولوی افضل ! ازلطف وقضاوت سالم شما درمورد هموطنان پنجشیری تان ممنونم ، اما یک ودو نکته را قابل تذکر مـیدانم : اولاًدرجهاد ومقاومت افغانستان همۀ مردم مسلمان ومبارز افغانستان سهم داشتند وجبهه مقاومت ملی معروف بـه جبهه شمال بـه فرماندهی قهرمان ملی کشور شـهید احمدشاه مسعود درمرکز مقاومت مردم قرارداشت وپنجشیریـها درجبهات گوناگون علیـه طالبان وتجاوز مشترک پاکستان والقاعده مـیجنگیدند . ثانیـاً وزیر تحصیلات عالی از پنجشیر نیستند وفکر مـیکنم ایشان ازولایت پروان هستند . ثالثاً نظری شمارا تأیید مـیدارم کـه مـهندس ویس احمد برمک از پنجشیر هستند ، اما ایشان هیچگونـه تعلق فکری وهموطنی نـه بـه پنجشیر دارند ونـه بـه افغانستان ، ایشان ازدوآدرس بـه وزارت رسیده اند ، یکی بـه حمایت یک زن کهنسال انگلیسی کـه طی چندین سال مشاور ومربی ایشان بوده اند ومعاش این زن بعد ازآنکه آقای برمک بـه وزارت رسید ازهجده هزار دالر امریکایی بـه بیست وسه هزار دالر امریکایی افزایش یـافت واین موضوع درون برنا مـه های تلویزیون طلوع انعکاس وسیع یـافت ودوم اینکه آقای برمک عضو ارشد حزب افغان ملت هست وازطریق آنـها بـه وزارت رسیده هست نـه ازطریق معاونیت اول ریـاست جمـهوری . ثالثاً آقای معنوی رییس کمـیسیون انتخابات وآقای شریفی رییس اداره کنترل وتفتیش از جملۀ کادرهای مسلکی ومجرب دولت هستند ودر اجرا وظایف شان لیـاقت وشایستگی نشانداده اند وهیچ عیبی ندارد کـه در وظایف حالیـه ویـا درکدام پست بالاتراز آن اجرا وظیفه نمایند .

مولوی افضل فرخاری 11.05.2013 - 07:37
  آقای رسولی ! من ازترکیب دقیق اعضای کابینـه با تفکیک تعلقات قومـی وتباری وزرأ اطلاع موثق ندارم ، اما برعلاوه معاون اول ریـاست جمـهوری ووزیر دفاع ملی چند تن دیگررا مـی شناسم کـه آنـها نیز از پنجشیر هستند : مـهندس ویس احمد برمک وزیر انکشاف دهات ، فضل احمد معنوی رییس کمـیسیون انتخابات ، وزیر تحصیلات عالی ، رییس اداره کنترل وتفتیش ...وغیره . همچنان شنیده ام کـه به تعداد دوصد جنرال ازولایت پنجشیر درصفوف قوای مسلح وجود دارد ، درحالیکه بعضی ولایـات کشور پنج جنرال ندارد . بهر حال من هیچگونـه تعصب وبد اندیشی ندارم وهموطنان پنجشیری خویش را شایستۀ هرگونـه موقف ومقام مـیدانم ، چون درزمان جهاد ومقاومت با رشادت وپایمردی از حیثیت ملی وتمامـیت ارضی افغانستا ن دفاع نموده اند ، فقط منظورم تصحیح قضاوت شما بود کـه درسطح رهبری دولت تنـها دونفر از پنجشیر نیستند ، بلکه تعداد شان زیـاد هست وشما مجدداً مروری بـه ترکیب قومـی وسمتی رهبری دولت نمایید

داکترنقیب الله رسولی 11.05.2013 - 04:01
  برادر محترم عطیق الله موزون ! پنجشیری ها نـه تنـها حق دیگران را تصاحب نکرده اند بلکه بـه حق وسهم خودشان هم نرسیده اند . درون ترکیب کابینـه افغانستان وسطح رهبری دولت تنـها دونفر از پنجشیر عضویت دارند ، یکی جناب مارشال محمد قسیم فهیم بحیث معاون اول ریـاست جمـهوری ودیگر بسم الله خان بحیث وزیر دفاع ملی ، متباقی اعضا کابینـه وروسأی قوای سه گانـه دولت (مقننـه ، مجریـه ، قضاییـه ) همـه ازاقوام دیگر ومخصوصاً پشتونـها هستند . که تا آنجاکه بنده اطلاع دارم ، یکی از تلاشـهای مـهم مارشال صاحب اینست کـه باید تعداد وزرأ تاجیک مساوی بـه وزرأ پشتون باشد . من باسخن محترم رحمت الله فرارودی کاملاً موافق هستم کـه باید تابوی هژمونی تک قومـی درون افغانستان تانده شود وهر قوم ازراه قانونی ودموکراتیک ومردمـی برایب رهبری دولت مبارزه نماید ، نـه اینکه کشور افغانستان ودولت افغانستان مـیراث اجدادی قوم پشتون هست وحتماً حتما قوم پشتون دررأ س رهبری دولت قرار داشته باشد

عطیق موزون 10.05.2013 - 01:07
  این یک حقیقت مسلم هست که پنجشیری ها مردم فعال، جسور ،مستعد ومتبارز درون همـه عرصه های زندگی وباعث افتخار وسرافرازی تاجیکها وهمـه افغانـها هستند ، اما ازین حقیقت هم نمـیتوان انکار نمود کـه پنجشیری ها حد اکثر پنج که تا ده فیصد قوم تاجیک راتشکیل مـیدهند ولی درعرصه قدرت سیـاسی ودولتی حدود هشتاد که تا نود فیصد امتیـاز تاجیک هارابخود اختصاص داده اند . بعد ازکنفرانس بن اول قدرت سیـاسی درون افغانستان بـه اساس تناسب اقوام تقسیم گردید ، نـه بـه اساس تعلقات تنظیمـی وحزبی وجهادی وسمتی ومذهبی . لهذا پنجشیری ها بـه اساس نقش کـه در جهاد ومقاومت داشتند حتما ده فیصد قدرت را مـیگرفتند ، درست همان جفای راکه پشتون ها درکل کشورودر حق اقوام نموده اند ، پنجشیری ها درحق تاجیک ها انجام داده اند ، بدین معنی کـه پشتونـها نـهایتا ًسی که تا سی وپنج فیصد نفوس کشوررا تشکیل مـیدهند اما خواهان تصاحب نود وپنج فیصد قدرت سیـاسی هستند .

رحمت الله فرارودی 09.05.2013 - 17:07
  من هیچگونـه ادعای دانشمندی ونویسندگی ندارم ، اما از سی سال بدینسو کتاب مـیخوانم ودرمجالس علمأ وبزرگان دانش ومعرفت اشتراک نموده واز فیض مباحث ومجالس آنـها بهره بردم . درون آثار قد مأ اعم از تاریخ وداستان واساطیر وشعر وادب وجغرافیـا ....هیچ جا نام ازقوم پشتون نخوانده ام . درکتابهای تاریخ بیـهقی ، تاریخ طبری ، شاهنامـه فردوسی ، بوستان وگلستان سعدی ، اشعار مولانا وحافظ وناصر خسرو ودیگران بـه تکرار ازترک وتاجیک وهندووکرد وبلوچ وندرتاً ازقوم افغان ...نام شده هست اما از قوم بنام پشتون هیچ نام ونشان درین کتابها نیست ، بـه یکباره وبعد از قرن شانزده وهفده مـیلادی چگونـه شد کـه سروکله این قوم پیداشد وسرزمـین ومایملک دیگران را بـه تصرف درآوردند ومساحت حکمروایی خویش را تاهند وایران وسواحل آمودریـا گسترش دادند. آیـا این روند یک پروژۀ کلان استعماری وناشی از تقابل امپراطوری روسیـه تزاری وبریتانیـای کبیربود ویـا بیداری حس قبیلوی ومحاصره واشغال شـهرها بوسیله قبایل بادیـه نشین وتحقق تیوری ابن خلدون درون مقدمـه تاریخش؟ بهر حال بحث پیرامون جایگاه راستین اقوام افغانستان وشکستن تابو های قوم اول واصیل واکثر پشتون هست وبقیـه اقوام دومـی وفرعی وقلیل هست وبهمـین خاطر حتماً حتما رییس جمـهور پشتون وفرمانروا ودیگران ومجری وفرمانبر باشند ضروری هست وبهیچوجه خللی بـه وحدت ملی وارد نمـیکند . از جناب تقواصاحب سپاسگزارم کـه درآستانۀ انتخابات ریـاست جمـهوری کشور بدین بحث پرداختند وانگیزۀ باز اندیشی وتجدید نظر درتلقینات تابو یی را به منظور هموطنان عزیز ایجادنمودند . بـه امـید نشرومطالعۀ قسمت های بعدی مقالۀ ایشان .

نیک اندیش 09.05.2013 - 08:08
  درود بر دوستان گرامـی ! بـه نظر من درافغانستان ازاینکه هیچوقت وهیچ زمانی نفوس شماری نشده هست ، گفتن اکثریت فلان قوم از بن وریشـه نادرست هست واگر بر مبنای واحدهای جغرافیـایی نفوس درنظر گرفته شود ، حاکمان قبیله هر قریـه را ولسوالی ویـا بخشداری ساخته اند وهر بخشداری را ولایت ویـا استان ! که تا نماینده بیشتر از یک قوم داشته باشند ونشان دهند کـه این قوم اکثریت هست . قرار اشاره تاریخ قبایل پشتون بیشتر ویـا درکل نظر بـه اشاره کتاب تاجیکان درون تاریخ افغانستان ، ناقل هستند وبه زور مناطق جنوبی را اشغال نموده بودند وتاجیکان قندهار وگردیز ومشرقی را یـا مجبور ساخته اند کـه در تذکره پشتون قلمداد شوندویـا از منطقه کوچانده شده اند.یعنی سرزمـین وجایگاه اولیـه ونخستین این تبار همـین قلمرو امروزی افغانستان وآسایـای مـیانـه که تا بخشی ازسرحدات سینکیـانگ بوده هست که دامنـه های پامـیر زادگاه نخستین بوده وبعدن گسترش یـافته اند، ولی پشتونـها که تا هزار سال پیش وزمان غزنوی ها دراین قلمرو امروزی افغانستان دیده نشده اند واز دامنـه های کوه سلیمان آهسته آهسته شامل لشکریـان غزنوی ها شده اند ودر اشغال هند وگرفتن غنیمت با اردوی غزنویـان همکاری داشتند واز این طریق پایشان بـه خراسان کشانیده شد وزمانیکه مزایـای زمـین خراسان را چشیدند ودیدند ، بیشتر سرازیر شدند ونفوس امروزی را تشکیل دادند. حالا از بیرون آمدگی ادعای اصلیت دارد ودیگرانیکه هزاران سال تاریخ ومـهد پیدایش دارند را بیگانـه مـیخوانند ومـیخواهند دروغهای شاخدار تاریخی خویش را تحت نام اکثریت واقلیت پنـهان بدارند وامروز کـه حقایق دارد روشن مـیگردد، هویت اقوام را زیر مـیزنند وهمـه را درون یک هویت دروغین مـیخواهند ذوب بدارند وادعای پشتونستان خواهی این قبایل روی این اصل هست تا بتوانند دروغهای گفته شده که تا امروز را کتمان بدارند ودیده درای که تا سرحدی هست که مـیخواهند سی ملیون پشتون آن سوی سرحد کـه جایگاه پدریشان هست راباخودشان کـه خیلی درون اقلیت قرار دارند ، یکجا نمایند کـه غیر ممکن هست واگر یکجا سازی درنطر باشد ، حتما اینـها با آنـها ملحق شوند واین دلبستگی پشتونـهای افغانستان با آن سوی سرحد دراینست کـه ریشـه درون آنجا دارند ودراین سرزمـین آمده ویـا آورده شده اند وتا هنوز خودشان را با این سرزمـین بیگانـه وبا مردم این سرزیم بیگانـه احساس مـیدارند. که تا زمانیکه حقایق تاریخی روشن نشود ودرک شـهروندی ر

نصیر احسان زاده 09.05.2013 - 03:03
  درست هست که مقالۀ محترم تقوا بسیـار جالب ودارای محتوای عمـیق علمـی و حتارهنمودی به منظور سیـاستمداران کشور هست وازقهرمان ملی کشور شـهید احمد شاه مسعود بـه نکویی وآنچه شایستۀ مقام اوست یـاد کرده اند، اما درباره «هموطنان پنجشیری »بقول خودشان اندک مبالغه نموده اند . پنجشیری ها بحدی محل گرا نیستند کـه جهان را ازنظر محل بدوقسمت پنجشیر وغیر پنجشیر تقسیم نمایند بلکه جهان را ازدیدگاه انسانی بدو حصۀ جهان انسانی وجهان غیر انسانی تقسیم نموده وهمـیشـه دردفاع ازانسانیت وارزشـهای جهان انسانی قرار داشته وتاپای جان رزمـیده اند. به منظور مردم پنجشیرهمۀ تاجیکها وهمۀ اقوام افغانستان برادر هستند وهیچگونـه تبعیض وتمایزی بین تاجیک پنجشیری وکابلی وهراتی ومزاری وبدخشی قایل نیستند . اگرهدف نویسنده قدرت سیـاسی افغانستان وتعداد اعضای کابینـه ومقام ریـاست جمـهوری ومعاونانش باشد کـه به اساس سهم اقوام تقسیم بندی گردیده وعدالت رعایت نگردیده هست ، آن بحث گر دیگر هست ودلایل دیگر دارد نـه اینکه پنجشیری ها حق دیگران راتصاحب نموده باشند .

صدیق کیـهان 09.05.2013 - 02:19
 بنده درمورد تاریخ ،هوییت وجایگاه سیـاسی واجتماعی اقوام باهم برادر افغانستان مقالات وکتابهای فراوان خوانده ام ، اما نوشتۀ آقای تقوادر خصوص شناخت دقیق تاجیکها وخصال ورفتار آنـها برایم تازگی داشت واز خواندن این بحث واقعاً فیض ولذت بردم . اما درمورد ایراد وانتقاد آقای افغان کـه شاید اسم مستعارایشان باشد حتما بگویم کـه بند پانزذهم مقاله درباره اینست کـه افغانستان کشور اقلیتهای قومـی هست وپارۀ اکثریت هرقوم درون کشور همسایـه زیست دارد ، مثلاً پارۀ اکثریت قوم پشتون درون پاکستان قرار دارد وهمـینطور اکثریت ازبک وترکمن وقزاق درکشورهای ازبکستان وترکمنستان وقزاقستان زیست واقامت دارند . امـیدوارم آقای افغان مقاله را بـه دقت وحوصله مندی مطالعه فرمایند وبعد قضاوت نمایند واحیـاناً افروخته گردند . قبل ازدیدن آب موزه را از پادر آوردن وقبل از لمس بینی بدنبال پشک دویدن کارعاقلانـه نیست .

Afghan 08.05.2013 - 10:56
 شخصآ خودم یک پشتون هستم و سایر اقوام مـیهن عزیز را دوست دارم، متعصب نیستم و احترام بـه هر شخص و نظرش دارم. درست هست تمامـی اقوام کشور اصیل و غیرتمند و مګر از نویسنده محترم یک خواهش دارم کـه باید کوشش م بحیث یک مسلمان و بعدآ یک افغان راست بګوییم بخاطریکه راست کفتن شمشیر یک مسلمان است. هر چیزی دیګری کـه نویشتی خیر مګر درون شماره پانزدهم کاملآ اشتباه کردی و حق را پنـهان نمودی. برایت حق قسم ندارم مګر اینرا خو سوال کرده مـیتانم کـه ما را بان رویت طرف آلله و قبله کو و این جواب را بدهد کـه ایـا تاجکها درون افغانستان بیشتر ونـها است؟ بـه این قسم نوشته هایتان تعصب ایجاد مـیکنید لطفا نکنید بسبار برباد شدیم، کی زیـات هست که کم این درد مارا دوا نمـیکند حتما به صلح و برادری مردم عزیز را دعوت کنیم نـه بـه تعصب. درون اخیر نوشته تان ظلم کردی و حق را پنـهان نمودی، چه جواب را بـه پرودګار عالم را خواهد دادی....




[خانه بدوش قسمت پانزدهم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 01 Nov 2018 07:39:00 +0000



خانه بدوش قسمت پانزدهم

پیدایش قبایل افغان (پشتون) درون خراسان (افغانستان)

٢٨ قوس (آذر) ١٣٩٠

ازشگفتی های تاریخی خراسان بزرگ، خانه بدوش قسمت پانزدهم یکی هم ورود تدریجی "قبیله" های پشتون دراساس مناسبات تنگاتنگ عشیره ای وقبیلوی وره یـافتن آنـها بـه سلطه سیـاسی درتاریخ معاصرآن درقرن هجدهم مـیلادی مـی باشد. خانه بدوش قسمت پانزدهم آنسان کـه منابع تاریخی اذعان مـی دارند، حضوراجتماعی، فرهنگی وتاریخی این قبایل درمـیان ده ها قوم وقبیله دیگردرسرزمـین خراسان بزرگ پیش ازقرنـهای چهاردهم وشانزدهم بـه قول ادرسی مورخ عرب کم رنگ جلوه مـی کند.

براساس رخداد های اجتماعی وتاریخی به منظور اولین بار حاکمـیت آن ها درین جغرافیـا درپی رقابت های منطقوی دولت های همسایـه وپایـان اقتدار نادرافشار خراسانی شکل گرفت. خانه بدوش قسمت پانزدهم با توجه بـه ناهم خوانی های تاریخی درزمـینـه تکامل اجتماعی درموجودیت نظام قبیلوی مسلط درمـیان ایشان، با دستیـابی بـه اقتداردولتی درقندهاردرسال1747 درپی حملات احمدشاه ابدالی موسس اقتداردودمانی آن ها درپهنای هندوخراسان، دست بـه قبضه نمودن حاکمـیت های سیـاسی محلی واحمال قدرت برمسکونان وطوایف هم جوار کـه سال ها وسده قبل ازآنـها از مرحله مناسبات زندهقبیله ای گذشته اند؛ زدندوباقرارگرفتن درمسند قدرت وبه کارگیری خصایل وسلیقه های قبیلوی بن بست هاوچالش های اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی رابروی اقوام همزیست وهم جوارشان مسبب گردیدند. 

باین تشکیل کشوری بنام "افغانستان" با یک نوع حاکمـیت ستیزه گرانـه جنگ سالار قبیلوی وانارشیسم ناشی ازمجموعه تضاد های قبیلوی ودومانی سلاطین وسرداران( سدوزایی ها، بارکزایی ها ومحمد زایی ها)پا بـه صحنـه قدرت وتاریخ گذاشته است. نـه برپایـه تکامل تاریخی ودست آوردهاو کارکردفرهنگی کـه غالباً دودمان های دیگردولت سازرا بـه صحنـه تاریخ آورده است. 

پروفیسورمورگنسترن درموردمنشای قبایل افغان نوشته است: خانه بدوش قسمت پانزدهم "پکتوکی"( اولین بارتوسط هرودوت بکاررفته) یکی ازیـازده قبیله آریـایی بود کـه ازجنوب دشت های آسیـای مـیانـه حرکت کرده، سلسله هندوکش راعبور ودردامنـه های کوه های سلیمان جایگزین شدند. طبق اسناد تاریخی کـه خود مورخین افغان(پشتون) ارائه کرده اند، افغان ها ابتداء درون نواحی غورکنونی وغرب آن ساکن شده وبعداً بـه نواحی جنوب رفته اند، زیرا : "چون این طایفه از صدمـه قتل وغارت بخت النصر بابلی کلدانی از ممالک شام وبیت المقدس جلای وطن گردیده وبه جبال غور([1]) رسیده ودر جوارمردم غور کـه از نسل ضحاک تازی بوده اند، ساختیـار کرده اند...به مرور ایـام فرقه غوری حلیفی وبرادری افاغنـه اختیـار نموده نیکی وبدی ترویج ازدواج وغیره با افاغنـه گشته معروف بـه افاغنـه شدند..."([2]) 

مورخین اسرائیلی عقیده دارند: حضرت موسی(ع)حین خروج ازمصربادوازده قبیله ازبنی اسرائیل خارج شده ودرفلسطین مسکن گزین شدند کـه این دوازده قبیله بنی اسرائیل بنام های(بنیـامن، روبین، لاوی، یـهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان وشمعون)یـادمـی گردیدند، وازین جمله دوقبیله آنـها(بنیـامن ویـهودا)درجنوب فلسطین جابجا شده کـه یـهودیـان امروزی ازنسل آنـها مـی باشند، ولی متباقی ده قبیله دیگردرشمال فلسطین جابجاگردیدند کـه بعداً ازآنجابه مناطق دیگرمـهاجرشدند وبنام قبایل گمشده یـهودی مسمـی گردیدند.([3])

باوردیگرآنست که"افغان" ازلفظ "افاغنـه" یـا"افغنـه" کـه ازدودمان بنی اسرائیل مـی باشد گرفته شده است. مونت استوارت الفنستون درزمـینـه مـینویسد: "براساس این عقیده آنان ازدودمان افغان، پسرارمـیاIrmia یـابرکیـاBerkia [برخیـا] پسرسائولSaul پادشاه بنی اسرائیل اند، وهمـه تاریخ های این ملت ازمـیثاق های یـهود، ازابراهیم تاروزگاراسارت آغازمـی گردد."([4]) درکتاب مقدس تورات ازشاوول(سائول)منحیث اولین پادشاه یـهودی درسرزمـین فلسطین نام شده است. 

درکتاب نژادنامـه افغان نیزباکمـی تفاوت مـی خوانیم: "وراقم مخزن افغانی این طایفه راازاولاد "افغنـه" نام پسرارمـیا، پسرآرمـیاسپه دارقشون حضرت سلیمان(ع)برسبیل خود تراشی ثبت ومقام گزیدن شان راپس ازاستیلای بخت النصربربیت المقدس وانتشاربنی اسرائیل ازآنجا درکوه غور وفیروزکوه وجبال خراسان، مرتسم وازاولادقیس ابن عیص کـه یکی ازآنـهاست، ذکرکرده است.([5]) 

درکتاب "مخزن افغانی" کـه درقرن هفدهم تالیف گردیده است، آمده کـه "جد اعلی پشتون ها شخصی بنام "افغانـه" بوده کـه درعهد داود نبی(ع)مـیزیست. افغانـه درهنگام پراگندهونسل کشی یـهودیـان، بااولاده خود بـه جبال غور پناه، درآنجا اقامت گزید. بعد ازاعلام دین مبین اسلام، رئیس این طایفه کـه "قیس" نام داشت، دین جدیدراپذیرفت ودرراه نشروتبلیغ آن بـه جهادپرداخت. قیس زمانی کـه به مدینـه رفت توسط خالدبن ولید سردارمعروف عرب کـه بااو وابستگی قومـی داشت، بـه حضورپیـامبربزرگ اسلام(ص)مشرف گردید. حضرت پیغمبر(ص)نام اورابه "عبدالرشید" تبدیل نمود وبه علت خدماتش درراه اسلام اورابه "پتهان" کـه به موجب این روایت درمعنی تیرچوب زیرین کشتی مـی باشد، ملقب ساخت."([6]) امادراین کـه "پختون" و"پتهان"همان "پشتون" است، تردیدی وجودندارد. مجموع قبایل "پختون" و"پختانـه" خودراازریشـه "پتهان" مـی دانند. کتب تاریخی چون "افغانستان درپنج قرن اخیر"و"تاریخ تحلیلی افغانستان" باین مسئله اشاره دارند کـه "پتهان" یکی ازبرادران گمشده یکی از قبیله های یـهودی بوده است. این نام درمنابع اولیـه اسلامـی چون حدودالعالم، آثارابوریحان بیرونی، فردوسی، بیـهقی، منـهاج السراج جوزجانی، تاریخ نامـه هرات وغیره بـه "افغان" و"اوغان" درآمده ودرشناخت آن تفصیلاتی وجوددارد مبنی برینکه، افغان نام یکی ازپسران سلمـه(ساول)یـهودی الاصل بوده است.([7])

البته بی نیـازازاثبات خواهدبود کـه منظورازکلمـه "افغان" همـین "پشتون" هست که افغان شناسان هردونام رامترادف خوانده اند. 

هانی شاکرپژوهشگرعرب دررساله" افغانستان" (بیروت1975) و محمود شاکر درمورد افغان فکر مشابه ای دارد، اما بـه عوض نام داود پیغمبر درهم پیوندی ریشـه ای این قوم، نام یعقوب پیغمبررابه کاربرده است: "منظورازکلمـه "افغانستان" سرزمـین مردم افغان است، وواژه "افغان" مطابق آنچه کـه معروف شده ومردم نسل اندرنسل بـه نقل آن عادت کرده اند، منسوب بـه نام شخصی هست که "افغانا" نام داشت. اوکه نواده بنیـامن فرزند یعقوب علیـه السلام بوده است، همراه باچهل تن ازفرزندان خویش، درروزگاری کـه فشاروغم هابربنی اسرائیل چیره شده بود بـه سمت شرق هجرت کرد، ودرمنطقه شرقی سرزمـین فارس متوطن شد، وساکنین فعلی این سرزمـین ادعادارند کـه نسل همان بنیـامن هستند وافسانـه ها وروایـات واساطیرشان نیزموئید این گفته است."([8]) 

 عتبی مورخ عرب درتاریخ یمنیی "افغانـه" رامعرب نام "اوغان" مـی شمارد، گفته مـی شود کـه افغانـه یـا اوغانـه درجنگ های نسل کشی بخت النصربابرادران خودازاسرائیل فرارکرده دردامنـه کوه های کـه بنام قبیله او "سلمـه"، "سائول" وبعداً "سلیمان" معروف گردیده، زندهبدوی وکوه نشینی رااختیـارکرد. 

درمورد منشاء قومـی پشتون هانظریـه دیگری هم وجوددارد کـه زیـاد بـه مـیان گذاشته نشده است. "درحالیکه تبارشناسان پشتون ها راحاصل چندین گروه قومـی ازنژادهای هندو- اروپایی درطول تاریخ مـی دانند، آنان نسب شان رابه قیس، یکی ازاصحاب حضرت محمد(ص)پیـامبراسلام مـی رسانند وبدین ترتیب خودراازنژادسامـی تلقی مـی کنند..."([9]) بـه گواهی اسناد تاریخی حضرت پیـامبراسلام(ص)نام قیس را بـه عبدالرشید برگرداند، وازآن بعد به قیس عبدالرشید مشـهورگردید. تاجائیکه معلومست کلمـه افغان باراول درسده ششم مـیلادی توسط منجم هندی "ورهه مـهیره" درکتاب بهارت "سیمتها" ذکرشده است."([10]) 

دردوره اسلامـی کتاب "حدودالعالم من المشرق الی المغرب" ازقومـی بنام افغان نام ومحل زندگی آنان رادرضمن برشمردن شـهرهای هندوستان درشـهر"سول" کـه برگرفته ازهمان "سائول" است، معین نموده است. منورسکی درتثبیت محل "سول" درحدودالعالم، نخست بـه حواله بیرونی درقانون مسعودی آورده هست که درجاده گردیزتاملتان، بعد ازگردیزفرمل یـاپرمل واقع است؛ این ناحیـه بنام مردم تاجیک کـه درآن زندهمـی کنند، شـهرت یـافته هست ودرکنارجاده ایکه ازغزنین بـه بنو یعنی منطقه سندمـی رود، واقع شده است. فرمل نگهر(به تحریربابر"نغر")بنووسرزمـین افغانان درجنوب کابل واقع اند.([11]) نظربه تعریفی کـه حدودالعالم ازخراسان شرقی دارد، پشاوروتوابع آن درین حدودشامل است: "ناحیتی هست که شرق وی هندوستان است، وجنوب وی بیـابان سند وبیـابان کرمان وشمال وی حدودغرجستان وگوزگان وتخارستان"([12]) تاریخ یمـینی هم ضمن محاربات سلطان محمود ازافغانان ومحل سآنان دراطراف کوه های سلیمان درهند نام است. ابوریحان درکتاب "تحقیق ماللهند" نوشته است: "قبایل افغان درکوه های غرب هندوستان بـه سرمـی بردند وتابه حدودرودخانـه سندمـیرسند." 

([13]) کوه های سلیمان درمحل "سول" بـه دوشاخه شرقی وغربی تقسیم مـی شود، سول شاخه غربی آنست کـه درزمان حاضر قبیله وزیردرآنجا سدارند. مولف تاریخ نامـه هرات سیفی هروی(قرن هشتم هجری)سرزمـین مـیان سرحدقندهار فعلی تارودسندراافغانستان خوانده است.([14]) اما بیشترین محقیقین نخستین کانون ظهوروشناسایی پشتون ها راکوه های سلیمان درشمال غربی پاکستان کنونی درمرکزیت "شـهرمستنگ" ارائه نموده اند. مناطق شمال کوه سلیمان شامل نواحی اطراف پشاوردرین نام گذاری(افغانستان) شامل نیست. چنانکه منابع خبرمـی دهنغانان دراواسط قرن پانزدهم باین مناطق دست یـافته اند. درون یـادداشت های منابع فوق نام گذاری افغانستان رسمـی نبوده ودراسنادتاریخی وجغرافیـایی عصرمغول های کورگانی هندچون "آئین اکبری" کـه توضیحاتی پیرامون قلمرو سیـاسی آنـها وجوددارد، چنین اسمـی بـه ملاحظه نمـی رسد؛ درتاریخ فرشته نام افغانستان رااززبان مردم کابل وخلج بـه جای کوهستان، کـه همانا محل زیست افغانان درکوه های سلیمان باشد بـه کارگرفته است.([15]) بـه قول تاریخ سلطانی افغان ها به منظور اولین بار بـه اجازه شاهرخ مـیرزا(ازامرای تیموری) دراطراف قندهارساکن شدند.([16]) 

برخی ازمنابع وشخصیت ها چون سید جمال الدین عقیده برآن دارند کـه "افغان" یک کلمـه فارسی هست که معنی "ناله وزاری" رامـی رساند. مردمان فارس آن هاراافغان نامـیده اند، وعلتش رااین مـیدانند کـه دراثنای اسیرشدن بدست بخت النصرناله وفریـاد مـی نمودند، ناله وفریـادرادرفارسی (افغان)گویند...گوینده گان عوام زبان فارسی آن هارا(اوغان) خطاب مـی نمایند...مردم هندوستان آن هارا(پتهان)مـی نامند. بخشی ازقبایل افغانی کـه درقندهارزیست مـی کنند، خودرا(پشتون)و(پشتان)مـینامند."([17]) 

کلمات "پشتو"و"پشتون" کـه افغان ها برزبان وقوم خود اطلاق مـی نمایند تاسده هفدهم تنـها درمحاوره زبانی بین مردم معمول بودودرآثارکتبی بـه نظرنرسیده است.. همچنان کلمـه "پتهان" کـه غالباًشکل هندی کلمـه پشتانـه جمع پشتون مـی باشدودرنیم قاره هند مروج است، نیزدرآثارمکتوب گذشته دیده نشده وبه جای آن همان کلمـه "افغان" بـه کاررفته است. هرچند بعضی ازمورخین کلمـه افغان را عنوان پشتون های غربی دانسته اند، کـه درحدود هرات وقندهارسدارند، وکلمـه پشتون رادرمورد قبایل مناطق کوهستانی سرحدمـیان افغانستان وپاکستان بـه کاربرده اند، کـه به نظرآگاهان چنین تقسیم بندی بنیـاد علمـی ندارد. زیرااززمان وارد شدن زبان پشتو بـه مرحله کتابت وخط کلمـه افغان وپشتون درآثارنویسنده گان وشاعران این قوم درترادف هم بـه کاررفته اند. کـه فارسی زبانان تاهنوز کلمـه افغان رادرمورد ایشان استفاده مـی کنند. 

درتاریخ هرات "افغان ها" آخرین دسته مـهاجرین کتلوی قومـی بـه خراسان هستند. متون فارسی دوره اول اسلامـی حضورآنان رادرحواشی شرقی افغانستان کنونی معلومات داده اند. بقول تاریخ نامـه هرات تاآغاز دهه سوم قرن هشتم(723هـ ق)افغان ها ازساحه افغانستان تاریخی بـه جانب خراسان یعنی افغانستان کنونی گسترش نیـافته بودند.([18])

 سیفی هروی شـهرها، محلات وقلاع ذیل رادرمحدوده افغانستان برشمرده است: مستنگ(پایتخت افغانستان)کهیرا، دوکی، ساجی، تیری، یـاتیرا، خاسک، جاول[درابن]محل اقامت قومـی "سورنا"[سروانی یـاستریـانی]کنکان ونـهران(درهفتاد فرسخی جنوب دوکی [قاضی گهار- واقع درغرب کوه های سلیمان مـهتریـاکوه سیـاه تشکیل کننده دیوارغربی رودسند]([19]) 

منابع عربی پشتون هارا"سلیمانی" مـی خوانند کـه وجه تسمـیه آن مسلماًً ازمحل ساول این قوم درکوه های سلیمان منشاء مـی گیرد. نظریـه سلیمانی بودن افغان ها کـه درقدیم ترین تواریخ مانند "تاریخ خان جهان" یـا "مخزن افغانی" تالیف خواجه نعمت الله هروی بن خواجه حبیب الله(سال تالیف1018 هـ.ق.)درج هست ودربین اقوام افغان طرفداران زیـادی دارد. هم احمدشاه وهم زمان شاه خودراسلیمانی خوانده اندو زمان شاه درنامـه ای بـه سلطان ترکیـه بعد ازنام خود کلمـه "سلیمانی" راآورده وازامـیرشیرعلی خان تاامرای بعدی باین عقیده پای بند بوده اند. "ازوقایع تاریخی چیزی کـه جالب توجه سرداراحمد شاه خان وزیردربارافغانستان درحجازگردیده بود، یکی عمارت "حاجی خانـه افغان" بود، یعنی کتیبه ای کـه درحاجی خانـه قدیم معروف به(رباط سلیمانی)واقع درمکه معظمـه بوده هست وآن یـادی ازکارنامـه های شان دارپادشاه معروف افغانستان احمدشاه درانی مـی دهد."([20]) این رباط بـه امرشاهنشاه درانی دربلده مقدسه معلی اعمارگردیده ودرآن چه درانی وغیردرانی هرافغانی کـه وارد گردد، بدون کرایـه حتی یوم الحشرساکن شده مـیتواند. ودرآن دوتن درانی نورزایی بـه نام های حاجی محراب دیندارخان درانی نورزایی وحاجی عبدالکریم خان درانی بارکزایی بـه خدمت توظیف شده اند. 

جریـان ازبین رفتن نظام کمون اولیـه افغان ها وتشکل طبقات هم ستیز جامعه فیودالی از قرون(13-14)م. بدین سو بـه گونـه آشکار تبارزکرده، کـه نابرابری جدی ناشی ازین انکشافات نزد قبایل جداگانـه پشتون از ویژههای روند مذکور است. 

گسترش وجابجایی افغان ها درشرق افغانستان کنونی باحوادث دوره مغول وامـیرتیمور پیوند مـی یـابند، باین کـه مغول هابه تسخیرهندوستان نپرداخته اند، اما تاجناح راست رودسند وپنجاب غربی پیش رفتند وبه جنگ باهندوها پرداختند. این مناطق درطول قرون سیزدهم وابتدای قرن چهاردهم بـه مـیدان نبردهای طولانی مـیان فرمان روایـان مغول وسلاطین دهلی مبدل گشته بود.([21]) بـه اثررخداهای استیلاگرانـه فوق بـه منطقه بنیـاد تمدن زراعتی دچارضعف وناتوانی گردید ودیگرنـه توانست آبادی شـهرها، رونق اقتصاد وتجارت رابه شیوه گذشته متوفرسازد. زمـین های لامزروع بـه تصرف قبایل خانـه بدوش ومالداروکوچی پشتون درآمد، آنـها بااجازه یـابی اجازه مالکان اصلی این زمـین ها کـه اساساًتاجیکان بودند دست بـه تصرف بردند. 

ایگورمـیخائیلویچ ریسنرمـی نویسد: "زمـین های هموارتخلیـه شده درقرون13-17 کـه اهالی بومـی یعنی تاجیکان آنرادردامنـه های شمال غربی کوه های سلیمان واقوام مختلف هندی درقسمت جنوب شرقی همـین جبال کاملاً یـاقسماً ترک نمودند بـه تدریج توسط افاغنـه اشغال شدند.([22]) 

بررسی های حوادث خراسان مـی رسانند کـه مـهاجرت های گسترده ترپشتون ها ازدامنـه های کوه سلیمان مقارن بـه هجوم مغولان ولشکرکشی های امـیرتیموربه جانب خراسان بیشترگردیده است. این واقعیت حکایت ازآن داردکه دراثرغارت گری وکشتارسپاه مغول اکثردهقانان وزمـین داران خراسان بـه مثابه ستون فقرات جامعه ومشتغلین امورکشاورزی ازبین رفته اند ومناطق مس وجایدادهای زراعتی ایشان بروی سکنـه جدید خالی گردیده است. پشتون ها ازین زمـین های خشکیده وبایرشده درابتداء بحیث چراگاه وبعدتربه شکل زمـین های زراعتی ومس خود استفاده کرده ودرآن ها متوطن شده اند. 

پس ازنوشته های سیفی هروی در"تاریخ نامـه هرات" نام پشتون ها بیشتردرآثارمورخان بعدی دیده شده، مخصوصاً زمانی کـه این طایفه ازکوه های سلیمان ونواحی آن کوچ های دسته جمعی رابه طرف هند وخراسان آغازکرده اند، ودرقسمت های جنوب خراسان وشمال شرق بلوچستان جابجا شده اند. 

 سلطان محمد بارکزایی در"تاریخ سلطانی" جابه جاشدن ابدالی هارادرمنازل هموارقندهار مربوط بـه قرن پانزدهم مـیلادی دانسته ونوشته است: "ابدالی ها بعد ازگرفتن این ولایت برسرتقسیم زمـین(ویش)جنجال ودعواد، تااین کـه عمرنام رابه پیشوایی خودانتخاب نمودند واختیـارتوزیع زمـین بـه خانواده هارابه اوتفویض نمودند. درجنگ های کـه بین صفویـان ایران وکورگانیـان هند برسرتصرف قندهارجریـان یـافت، ملک سدوخان پوپلزایی کلانتر شـهر قندهار(1622)جانب هندوها راگرفت وباتسلط دوباره صفوی ها (1649) بر قندهار ملک سدو خان وقومش بـه هندپناه بردند وازسوی اورنگزیب درملتان به منظور شان جایگیر(زمـین)داده شد. پنجاه سال بعد دولت خان ابدالی ازاخلاف ملک سدوخان بـه دست گرگین والی صفوی قندهارکشته شد وبخش اعظم ابدالیـان رابه صحرای کرمان درایران تبعید نمود. درجنگ های خسروخان برادرزاده گرگین، عبدالله خان سدوزایی کـه نیزازنواسه های ملک سدوبود- ازملتان بازگشت ودرفراه بـه قوای ایرانی پیوست تابرضد مـیرویس خان بجنگد، اماباشکست ارتش ایران بـه هرات فرارکرد ورهبری ابدالی هاراعهده دارگردید. 

پس ازآزادی قندهارتوسط قوای مـیرویس خان، هرات بدست ابدالی ها افتاد وهواخواهان ایران راازهرات اخراج نموده وافغان های بادیـه نشین وکوچی اطراف سبزوار(شیندند) راصاحب ملک وماوای آنان ساختند. بـه قول بابرتاقرن شانزدهم طوایف افغان درمناطق جنوب شرق مستولی نبوده اند، چون سرزمـین آنان بطورمجزاازنواحی تاجیک نشین، فرملی نشین وترک نشین معرفی شده است. راورتی ننگرهاررا بحیث یکی ازشش ناحیـه یـاسرزمـینی کـه تاجیک ها درشمال سفید کوه(سپین غر)زیست دارند توصیف نموده وگفته هست که درنـه دره ننگرهار15 هزارخانواده تاجیک زندهدارند وشغل شان زمـین داری است. درآنجاها تاجیک ها وجمعیت قلیلی ازافغان ها بودوباش دارند.([23]) 

فیض محمد کاتب هزاره درمعرفی فرقه ترکلانی ازطوایف افغان درباجورنوشته است:"...وپنج هزارنفرقوم صافی وسی وهفت هزاروپنج صد ازقوم تاجیک وپنج هزارازقوم شینوار ومجموع چهل وهفت هزاروپنج صد نفردرهردوکنارنـهرباجاورمقام ومقردارند ودراطاعت انگلیس روز افتراق قومـی بسرمـی برند."([24]) بـه همـین ترتیب فرقه بنوچی یـابانوزایی راکه ازافاغنـه گرانی هستند وشامل چندقبیله(پک، غرض زایی، منداخیل، وهسیبک)بوده کـه بافرقه های مروت، عیسی خیل، تاجیک، وزیری جمعاً295372 نفرنفوس رادردوکناررودتوچی تشکیل مـیدهند، نام مـی برد. حال بعد ازگذشت چهارصدسال ازین نوشته بابر ترکیب قبیلوی درولایـات ماورای سرحد افغانستان کنونی تغیرنیـافته، امابه نفوذ اجتماعی یکی ازکلان ترین اقوام این ساحه یعنی تاجیک ها بحیث قوم عمده متوطن درین سرزمـین ها(درماورای سرحد) پایـان داده شده است. 

 جنگ های درازمدت تیموریـان هندباصفویـان ایران خودیکی دیگرازعوامل گسترش طوایف افغان درقلمرو خراسان شرقی وتملک قندهاربود. تیموریـان ازافرادجنگ جوی اجیرافغان درجنگهای شان استفاده مـی د، وتعدادی ازخانواده قبایل ابدالی بااستفاده ازین موقعیت دراطراف شـهرقندهارجابجا شدند، باینکه قندهارازمرکز سلطنت دهلی فاصله زیـادی داشت، ازین سبب قندهاربیشتردرحوزه اقتدار صفویـان ایران قرارگرفت، وصفویـان درتقویت حالت وموقعیت اجتماعی واقتصادی افغان ها کمک بسزایی کرده اند. مـیرزابابردرسده شانزدهم زبان افغانی(پشتو)راازجمله زبان های مـی شماردکه درولایت کابل رواج داشت. همان طوری کـه ادریسی وعتبی ازمورخین عرب ورود پشتون هارابه هرات درقرن شانزدهم وبه کابل درقرن چهاردهم تائید نموده است.([25]) 

نخستین حرکت های اجتماعی وسیـاسی کـه پس ازروستانشینی وجابجایی قبایل پشتون درجنوب خراسان صورت گرفت، توسط شخص روحانی بنام بایزد موسوم بـه "پیرروشان" بود. پیرروشان کـه مادرش ازشـهرجالندهرپنجاب بود، درآنجا تولدیـافت واین خانواده بایورش های کورگانیـان بخصوص شخص بابربه هند بـه کانگرم مـهاجرت د، اما بایزد مجدداً بـه هندبازگشت وخودمشکلات فراوان زندهراتجربه کرد. بایزددراصل خودش ازلحاظ قومـی پشتون نبود، وبه قوم اورمری(برکی) تعلق داشت کـه ازسکنـه محلی خراسان بودند، ودرکنارتاجیک ها وپشتون های مسکون عمدتاً درجنوب کشوربسرمـی بردند وزبان مستقل گویشی خودراداشتند. این قوم تدریجاً زبان محلی خودرازدست داده وبیشتردرمـیان جمعیت تاجیکان منحل گردیدند. 

در روشانیـان، زبان وادب پشتودرکنارادبیـات پربارفارسی تحت شرایط معینی بـه تشکل ورشدخود آغازکرد،که نمونـه آنرامـی توان درتالیفات بایزد روشان وملادرویزه جلال آبادی مطالعه نمود. دردنباله این روند مکتب نظمـی خوشحال خان ختک، حمـید مومند، رحمن بابا، عبدالقادرخان ختک، کاظم خان شیدابه شعروادب پشتوواردشدند. گویند بایزد روشان ازنخستینانی بود کـه برای نگارش خط درزبان پشتو دست بـه ساختارالفبازد. کتاب "خیرالبیـان" کـه عمدتاً بـه زبان پشتو نگاشته شده ازنخستین کتب درین زبان دانسته شده است، کـه پیرروشان درآن اه خودرابرشمرده است. آثاردیگربایزد روشان کتاب های چون "صراط المستقیم" بـه زبان فارسی وعربی، "مقصودالمومنین" بـه زبان عربی، "فخرالطالبین" بـه زبان فارسی دری وعربی و"حالنامـه" بـه زبان فارسی دری مـی باشد.([26]) ازین روشایسته هست که بایزد روشان راموسیس کتابت وادبیـات درزبان پشتو خواند. 

پیرروشان باورود بـه هند باخانواده مغولان هند وحکومت های محلی آنـها بـه مخالفت برخاست، هرچند حرکت انقلابی پیرروشان منجربه کوتاه ساختن دست مغولان ازخراسان نگردید، اما ازاو بحیث یکی ازمبارزین های خراسان نام مـی شود. ادامـه سیـاسی بایزدروشان درمبارزه علیـه مغولان هند، بـه عناصرتازه دم پشتون بـه رهبری حاجی مـیرویس خان هوتکی غلجایی انجامـید، کـه منجربه استقلال قندهاروتصرف اصفهان وبرخی ازمناطق ایران(فارس) توسط سلسله هوتکیـان افغان شد. 

تاریخ "حافظ رحمت خانی" ملتانی کـه ازرهبران روهیله(لقبی کـه مردمان شمال هند بـه پتهان ها داده اند) ملتان بود، توسط پیرمعظم شاه تالیف گردیده وازنسخه قدیمـی بنام "تواریخ افغانیـه" کـه به زبان های فارسی وپشتو درآمـیخته ودر سال 1766تکمـیل گردیده، نوشته است: "یوسف زایی هادراول بـه نشکی، وغوریـابه خیلها خصوصاً عشیره خلیل درترنگ و...سداشتند، بعد ازآنکه مـیرزاالغ بیک درکابل 700 نفرازملکان آنـهارادرخیـانت بـه قتل رسانید، آنـها بسوی پشاوروکوهات کوچیدند...یوسف زایی هامناطق مذکورراازدهقان ها(دهگان ها- تاجیک ها) گرفتند و رئیس دهقان ها نزد کفارپناه برد."([27]) 

درگزارش مونت استوارت الفنستون آمده هست که "دربین یوسف زایی هاتعدادفقیران یـاهمسایـه گان، نسبت بـه تعدادپشتون هابیشتراست. اینان مرکب اندازسواتی ها کـه پیش ازآمدن پشتون هادرآنجاسداشتند. دهگانان، هندکی ها، کشمـیری ها، هندوهاوحتی اعضای قبایل پشتون."([28]) 

درکتاب "تاریخ مرصع" تالیف افضل خان ختک ازمـهاجرت قبایل ازکوه سلیمان بـه قندهاردرعصرشاهرخ والغ بیک وازآنجا بـه کابل وپشاوروجانشین شدن شان درینجاها بحث نموده ومـی نگارد کـه مومندها وافریدی هابعدترازیوسف زایی ها(درعصربابر)درشمال پشاور جا بـه جا شدند. ازقرن پانزدهم بـه بعد قبایل پشتون دراطراف قندهارجاگزین شدند، ازآن جمله غلجائیـان درشمال شـهردرقسمت غزنی وعشایرابدالی درجنوب وغرب شـهرساختیـار نمودند؛ درحالی کـه هردوبه وادی حاصل خیزارغنداب نظردوخته بودند.([29])

 به هرحال، قیـام مـیرویس خان هوتکی درون سال1709 درون قندهار کـه به حمایت جناحی درون حکومت صفوی درون اصفهان، وحصول فتوای جهاد برضد گرگین خان حاکم آذری صفوی ایران درقندهار درون هنگام سفر حج مـیرویس خان از سوی علمای حجاز، وهمکاری متنفذین اقوام( پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک وبلوچ)([30]) بر علیـه مظالم گرگین صورت گرفت، وحکومت محلی قندهارازگرگین خان حاکم صفوی سلب گردید. هرچنددر راس این حکومت درون دوام سی وشش سال درچارچوب یک امارت محلی منزوی کـه با کشمکش ها وسوقیـات نظامـی حکام ایران وکورگانی های مغول تبارهندی درگیر بودند، بـه تعداد پنج تن از سران قبایل پشتون(مـیرویس خان1121-1130، مـیرعبدالله1130-1131، شاه محمود1131-1137، شاه اشرف1137-1142 وشاه حسین1142-1151)هجری قمری، بـه عنوان رئیس قبیله خود حکومت د، اما بـه دلیل اختلافات شدیدبا قبایل ابدالی(غلزایی ودرانی) وقرار گرفتن سران آنـها درخدمت حکام صفوی ایران وکورگانی هند، نتوانست ساحه نفوذ خودرا گسترش دهد وعنوان "دولت قندهار" را کمایی کند، ودر دوام همچو حالتی باحمله سنگین نادر افشار درسال1738 ساقط گردید. 

درسال1735/1148 نادرافشارخراسانی فرزند امام قلی سلطنت ایران رادر خراسان(مشـهد) احراز نمود، وبساط اقتدار هوتکیـان افغان را از ایران برچید، وحکمرانی ابدالیـان بر هرات رابرانداخت. نادرشاه شـهر "نادر آباد" درجنوب قندهاررا بناء نـهاد وشـهر قدیم قندهار راتصرف ومنـهدم نمود. موصوف درون سال1737/1150 مناطق شمالی خراسان راتاجنوب دریـای آمو از بدخشان تابلخ ومـیمنـه بـه تصرف خود درون آورد.([31] ) 

 اینکه جریده مشعل دموکراسی نوشته یکی ازاعضای رهبری افغان ملت رابه چاپ رسانید کـه درآن ادعا شده بود: کـه گویـا "زبان دری رانادرافشار بـه زوربه مردم افغانستان تحمـیل کرد."([32]) ازکم اطلاعی نویسنده مقاله گواهی مـیدهد. برعکس، برطبق شواهد تاریخی اززمان نادرافشاربود کـه شـهر قندهاربه منطقه پشتون نشین مبدل گردید، وآن بـه ترتیبی بود کـه اهالی فارسی زبان قندهار(اعم ازهزاره، قزلباش وتاجیک) علی رغم تجانس های زبانی ومذهبی کـه بانادرافشار داشتند، دربرابرش مقاومت د. نادرپس ازاستیلابرقندهار، آنان راکوچ داد وپشتون هاراجانشین آنان ساخت...بخشی ازپشتون ها(قبیله الکوزایی بـه رهبری عبدالغنی خان خال یـا (ماما) احمد شاه ابدالی)بانادرعلیـه حاکمـیت هوتکی همکاری کرد، نادردرازای خدمت عبدالغنی خان زمـین های بسیـاری رابه اوداد. علاوتاً نادر او را نایب الحکومـه قندهارمقررنمود. 

نادرشاه بعد ازاشغال قندهارزمـین های واحه قندهاررا-که تاجیکان درآن ساکن بودند- ملک دولت اعلان نمودوبین جنگ جویـان افغانی (منظورابدالیـان)که درسپاه اوخدمت مـید، بـه عنوان تیول تقسیم نمود. تعدادزمـینی کـه درسال 1738م. درون قندهار از کشاورزان تاجیک ساکن آن دیـارگرفته شدوبه جنگ جویـان افغان واگذارگردید شش هزارقلبه بود.([33]) بعد ازنادر، طبق اعتراف آقای انورالحق احدی، احمد شاه ابدالی اراضی قندهار رابین عشایر درانی تقسیم نمود ومالیـات اراضی خشکابه رادرقندهار ونواحی مجاور آن به منظور درانی ها تخفیف داد، درحالیکه مالیـات مذکوربرای دهقانان غیرپشتون افزودگردید ووظیفه جمع آوری آن را بـه خانان درانی سپرد و"شاه(نادر)افغان ها رامـی فرستاد تادرهمـه جا مبالغ شاه گفته راازمردم بگیرند. نادر آنان رابه هوس غنایم جنگی علیـه مردم خودشان بـه کارمـی گرفت، وآنان رابدین وسیله بـه شرکت درمبارزه بـه نفع خویش وامـیداشت. 

این امربه خانان موقع داد که تا به تدریج املاک دهقانان غیرافغان راتملک کنند. این اشراف قبایل- باغارت مردم شمال غربی هندوستان وافغانستان وآسیـای مـیانـه- ثروتمند شدند.([34]) ودرامراداره مملکت نیزبه قبایل افغانی توجه گشت، بدین معنی کـه نادرشاه افشار، اشراف نظامـی قبایل افغان رابه مقام حکومت ایـالات نیزمنصوب مـیکرد؛([35]) ملک های کـه به قلمرو دولت درانی ها شامل مـی گردیدند عمدتاً بـه سه دسته تقسیم مـی گردیدند: 

- بـه دسته اول ولایـاتی شامل مـی شدند کـه مستقیماً ازطرف شاه بـه واسطه حاکمان اداره مـی شدند وشاه درین ولایـات مطلق العنان بود وساکنان آن ازمردمان غیرافغان بودند وشامل ولایـات ذیل بودند: قندهار، هرات، فراه، غزنی، کابل، بامـیان، غوربند، بلخ، مـیمنـه، جلال آباد، پشاور، دیره غازی خان، دیره اسماعیل خان، شکارپور، کشمـیر، ملتان، لاهوروسرهند. 

- دسته دوم شامل: خراسان، سیستان، بلوچستان، سند، بهاولپور وغیره کـه والیـان ایشان احمدشاه را بـه صفت حاکم اعلی اعتراف مـی د واز طرف نایب الحکومـه ها مستقلانـه اداره مـی شدند. آنـها یک مقدار انداز (مالیـه) مـی دادند ودرهنگام لشکر کشی های شاه یک قطعه عسکر سوار راعزام مـی د. 

- دسته سوم بـه ایـالات قبایل افغان تعلق مـی گرفت کـه ازجانب خان های آنـهااداره مـی گردیدند وقانون آنـها عرف قبیلوی بود وبه حکومت مرکزی تبعیت شفاهی(زبانی) داشتند، اماکاملاً خودمختاربودند وازامورقبایل غیرافغان نیزسرپرستی مـی نمودند.([36]) عزیزالدین وکیلی فوفلزایی این صلاحیت سران قبایل افغان راتائید نموده و معافیت مالیـه راشامل حال تمام افغان ها (پشتون ها) مـی داند.([37]) 

به عقیده مورخان، نادرافشار دارای سیـاست منحصربه خویش بود "همـیشـه ضابطه ودستوراو چنین بود کـه درمـیان هرایل وطایفه ای کـه همـیشـه بزرگ وصاحب اسم واعتبارمـی بوده اند، درنظرهای بی وقع وبی قرب ومنزلت داشته، مردم بی پا وسر وبی نام ونشان رابه مـیان کار آورده شاخص ومعتبرسازد کـه همـیشـه بزرگی خودرا ازدولت او دانسته سرازربقه خدمت وفرمان برداری نـه پیچد.([38]) 

 با حق بساز وسرزکمندقضا مپیچ    تدبیرکی موافق تقدیر آمده

درتاریخ سلطانی مـی خوانیم: "نادرشاه، خانی ایل ابدالی را بـه عبدالغنی خان الکوزی کـه مرد هوشیـار واخلاص کیش بود، داد...واکثرروسای ابدالی رابروی بخشیده وسان دیده، بـه سرکردهاوملازم خودکرد، وعبدالغنی خان مذکور شش سال کامل درخدمت نادرشاه درکمال اخلاص شعاری بسر برد ودراکثرمحاربات جان فشانی هاکرده فتح بـه نام اوختم شد...چنانچه درداغستان قیـام ضد نادرشاه افشاررا، همـین ابدالیـان بسرکردگی عبدالغنی خان خواباندند. و"خزینـه ودفینـه" سرخای خان لکزی داغستانی درسال1346 هـ ق بـه دست عبدالغنی خان افتاد وجمله رابغیر تعرض بـه خدمت نادرشاه رسانیده بـه تشریفات مناسب باجمعی ازاقربای خود سرفرازگردید.([39]) درادامـه همـین جانفشانی سرداران افغان بـه شاهنشاه ایران بود کـه ابدالیـان سپاه "عثمانلو" راشکست داده وقیـام برضد نادرشاه رادربغداد فرونشاندند. براثرهمـین خدمات بود کـه ابدالیـان قول وقرار نادررا درحمایت ازخویش دراستیلای قندهاربدست آوردند.

 باین حال، پیدایش اولین حکومت فیودالی قبیلوی افغان ها با شکل گیری حکومت "ختک ها" درقرن شانزدهم بـه وقوع پیوسته است، کـه قلمرو اندکی داشت ونتوانست بـه مرکزیت سیـاسی قبایل افغان مبدل شود. بـه قول ریسنردولت عمده فیودالی افغان ها(درانی ها)دوقرن بعدتر از "ختک ها" ویک دهه بعد از "هوتکی ها"، درون اواسط قرن هجدهم توسط احمد شاه درانی یکتن ازفرماندهان لشکرنادرشاه افشارخراسانی در1747 پدید آمد، وقلمرو حکومت خودرا نـه تنـهابه مناطق مس افغان ها، بلکه بـه سرزمـین های اقوام همسایـه نیز گسترش داد.([40])

درمنابع تاریخی هرجا کـه نام "افغان" بـه ملاحظه مـیرسد، مراد پشتون هاست، هنوزدرمـیان اقوام کشور، کلمـه افغان بـه قوم پشتون افغانستان اطلاق مـی گردد، نـه همـه باشنده گان کشور. این موضوع راسده هاقبل پیش ازنام گذاری افغانستان، خوشحال خان ختک باصراحت بیـان نموده است:

         غان په ننگ مـی وتلله توره   ننگیـالی دزمانی خوشحال ختک یم

 

 

[1] - این ادعا بر اساس بازیـافت بعضی از سنگ نبشته ها از گورهای قدیم غور صورت گرفته، کـه نشان مـیدهداجساد مرده گان این گورها یـهودی بوده اند، اما مورخان دیگرنظر غوری بودن افغانـها را قبول ندارند وخاستگاه این قوم را درمنطقه، درون کوههای سلیمان مـیدانند.

[2] - شیر محمد خان ابراهیم زی، تواریخ خورشید جهان، چاپ پاکستان1311 ه.ق.

[3] - دکتررسول رهین، آغاز حکمروایی افغانان درخراسان، تارنمای خاوران2010

[4] - مونت استوارت الفنستون، افغانان(گزارش سلطنت کابل، ترجمـه محمد آصف فکرت، مشـهد1379،ص160 - احمد رشید، طالبان، مترجم اسدالله شفایی وصادق باقری، انتشارات دانش هستی1379،

[5] - فیض محمد کاتب هزاره، نژاد نامـه افغان، نشرموسیسه مطبوعاتی اسماعلیـان،قم،ص46

[6] - ازینکه درهجاوحروف زبان عربی حرف پ وجودندارد وبجای آن ازحرف ب استفاده صورت مـیگیرد، ازین لحاظ درواقعیت داشتن این روایت مـیتوان تردید نمود.

[7] - حسیب الله افضل، تارنمای خاوران2010

[8] - محمودشاکر، افغانستان، تاریخ، سرزمـین، مردم،ص25به نقل ازبحران هویت درافغانستان تالیف دیدارعلی مشرقی،ص87

[9] - احمد رشید، طالبان، مترجم اسدالله شفایی وصادق باقری، انتشارات دانش هستی1379، صص31و32 همچنان به منظور معلومات بیشترمراجعه شود بـه تاریخ تحلیلی افغانستان، تالیف عبدالحمـید محتاط.

[10] - مـیرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر،ص24

[11] - حدودالعالم، چاپ1372 بامقدمـه منورسکی،ص211

[12] - حدودالعالم من المشرق الی المغرب ازمولف گمنام، ترجمـه مـیرحسین شاه بامقدمـه مـینورسکی وتعلیقات مریم مـیراحمدی وغلامرضاورهرام،ص211وهمچنان ص317

[13] - ابوریحان البیرونی، تحقیق ماللهند، ترجمـه زاخاو1910،صص21، 109و208

[14] - مـیرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر،صص24-25

[15] - محمد قاسم فرشته، تاریخ فرشته، چاپ لکنـهو1323 هـ ق،ص17

[16] - سلطان محمد بارکزایی، تاریخ سلطانی،چاپ بمبئی، بـه نقل ازافغانستان درپنج قرن اخیر،ج1،ص41

[17] - بشیراحمد انصاری، بـه نقل ازسیدجمال الدین افغانی، ماکیستیم واینجاکجاست؟سایت انترنیتهای خاوران، آریـایی وگردراه1386

[18] - سیفی هروی، تاریخنامـه هرات،ص250 (ملک شمس الحق والدین لشکربه افغانستان برد وازافغانستان درربیع الاول سنـه مذکورعنان عزیمت بطرف بکرکشید وازآنجا بـه تگین آبادآمده وازراه خیساربه اسفزار بـه هرات بازگشت.

[19] - ایگورمـیخائیلویچ ریستر، نظام فیودالی افغانـها،ص116

[20] -اخبار شمس النـهار، بـه نقل ازمجله کابل، ش2،س2،،1311/1932

[21] - بنویـاسرحغانی ما،ص14، س. س. توریون بـه نقل ازتاریخ تحلیلی افغانستان تالیف عبدالحمـید محتاط،ص158

[22] -ایگورمـیخائیلویچ ریسنر، مجله آمو،ش2،3،4، سال1380 رشد فیودالیسم وتشکیل دولت افغانـها

[23] - راورتی، یـادداشتها درباره افغانستان وبلوچستان، بـه نقل ازتاریخ تحلیلی افغانستان،ص145  

[24] - فیض محمد کاتب، نژادنامـه افغان،ص70

[25] - صاحبنظرمرادی، کابل درگذرگاه تاریخ، ص60 ونجیب مایل هروی، تاریخ وزبان درافغانستان،ص20.

[26] - عبدالحمـید محتاط، تاریخ تحلیلی افغانستان،صص 349-350

[27] - مـیرمحمدصدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر، ج1،ص41

[28] - الفنستون، گزارش راجع بـه سلطنت کابل، چاپ کراچی،ج2،ص27

[29] - مـیرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر،ج1،ص64

[30] - قاضی عطاءالله، دپشتنو تاریخ،ج1، ص55

[31] - عبدالحی حبیبی، تاریخ مختصر افغانستان،ص254

[32] - جریده مشعل دموکراسی سال1382

[33] - ارونو، دولت نادرشاه افشار-اشرافیـان ومحقیقان شوروی بـه نقل ازدکترجلال الدین صدیقی، چگونگی نظام قبیله سالاری،ص18

[34] - همان اثر،ص291

[35] - همان اثر، ص112  

[36] - پروفیسوردکترحقنظرنظروف، مقام تاجیکان درتاریخ افغانستان،صص55-56

[37] - دره الزمان، ص226

[38] - دکتر جلال الدین صدیقی، چگونگی استیلای نظام قبیلوی،ص20

[39] - سلطان محمد درانی، تاریخ سلطانی،صص118-119

[40] - ایگور مـیخایلویچ ریسنر، رشد فیودالیسم وتشکل دولت افغانـها، مجله علمـی- تحقیقی آمو، سال دوم،ش2،3و4،ص85

به دیگران بفرستید

دیدگاه ها درون بارۀ این نوشتهArian Sorush 24.07.2018 - 09:06
  من كاملاً با اين اظهارات دكتر مرادي موافقم

بصیره انوری 06.04.2018 - 06:28
  معلومات خوبی بود

سهراب زابلستانی 25.02.2018 - 13:03
 متن خوبی بود, بویژه چون منابع ذکر شده است. نمـیدانم چرا برخی از دوستان ما بـه نویسنده مـی گویند کـه تفرقه اندازی نکنید, درون حالیکه نویسنده این متن منبع تاریخی همـه پاراگرافهای خود را آورده است. اگر این تفرقه اندازی هست پس خواندن کتابهای تاریخی هم تفرقه اندازی هست و حتما همـه کتابهای تاریخی از کتابخانـه ها جمع شود. همـهانیکه تاریخ خوانده اند مـیدانند تشکیل حکومت مستقل خراسان کـه سپس (پس از ۱۲۰-۱۳۰ سال ) تبدیل بـه نام افغانستان شد, فقط و فقط برنامـه دولت بریتانیـا بود کـه بتواند حایلی مـیان هندوستان و ایران قدیم (سرزمـین پارس) ایجاد کند که تا بتواند بـه راحتی منابع هندوستان را غارت کند. ولی اه حل مشکل امروز افغانستان تعصب و قومگرایی نیست. حتما همـه مردم ساکن این سرزمـین با هم متحد شوند و قانون اساسی را ترمـیم کنند که تا همـه مردم از حقوق یکسانی برخوردار باشند. چون قانون اساسی کـه خلیلزاد درست کرده, سراسر مشکل دارد. به منظور نمونـه قوای سه گانـه حتما از هم مستقل باشند و بر عملکرد یکدیگر نظارت و کنترل داشته باشند. ولی همانطور کـه مـی بینیم کنترل سه قوا درون دست یک نفر (رییس جمـهور) است, و این خود سبب بوجود آمدن مشکلات پی درون پی مـی شود. اگر آمریکایی ها دوست ما بودند, درون قانون اساسی ما حداقل قوای سه گانـه کشور ما را مانند قوای سه گانـه امریکا تنظیم مـی د. همانطور کـه گفتم به منظور برون رفت از مشکلات حتما همـه مردم متحد شوند و دست درون دست هم با مشکلات مبارزه کنند. وگرنـه همانطور کـه امریکا و انگلیس درون حال سرقت معادن جنوب افغانستان هستند, که تا بیست سال دیگر چیزی از معادن این کشور باقی نمـی ماند و دوام جنگ داخلی فقط و فقط بـه نفع امریکا و انگلیس است.

رامين ( علم ) 13.01.2018 - 13:40
  معلومات بسيار زيبا تشكر زياد از زحمات شما

بشیر افغان 04.01.2018 - 14:44
  نویسنده بزرگوار! از متن و مطلب دانستنی تاریخی و سودمند تان از خالق لایزال سعادت دارین را به منظور تان خواهانم.... واقعا زیبا و پر مفهوم بود قلم تان پر برکت باد

دوستی درون ایران 17.07.2017 - 08:00
  استعمار انگلیس هوشمندانـه بر تجزیـه خراسان بزرگ کـه مـهد فرهنگ و تمدن بشری هست کوشید و موفق شد این بلا را بر سر این مردم بیـاورد و هویت اصلی همـه را گرفته و اختلاف و دشمنی را دامن زند . امروزه مـهمترین موضوع احیـای وطن فرهنگی هست فارغ از مرزهای سیـاسی و قومـی و قبیله ای . اگر سیـاستمداران مردم دنیـا را درون محدوده مرزهای سیـاسی زندانی مـیکنند ، ادیبان و شاعران و کاگزاران فرهنگ و هنر به منظور مردمان، سرزمـین بسیـار بزرگی درون قالب وطن فرهنگی ایجاد مـیکند . وطن فرهنگی هویت گمشده مردم ایران ، افغانستان ، تاجیکستان ، پاکستان وترکمنستان رازنده مـیکند و دوستی و صلح و مـهربانی و پیشرفت بـه ارمغان مـی آورد . بایید با هم دو درون هر جای دنیـا وطن مشترک فرهنگی خودمان را زنده کنیم کـه در آینده فرهنگ مشترک مرزهای سیـاسی را درون مـی نوردد

مـیرویس علی زی 18.07.2017 - 03:27
 این همـه بدبختی ار دست همـین بی اتفاقی است

آریـان 18.07.2017 - 18:33
  نویسنده محترم این متن با اصول تحقیق آشنا هست و اطلاعات خوبی درباره اقوام پشتون ارائه داده هست اما درون برخی جاها تاریخ را- اگر نگوییم تحریف- بلکه کتمان کرده هست و این امر با توجه بـه دانش ایشان آگاهانـه صورت گرفته هست برای نمونـه درون متن نوشته اند: "طرفداران ایران را از هرات بیرون د" ! و از ذکرمعاهده استعماری پاریس و جداسازی زیباترین شـهر ایران یعنی هرات و تقدیم آن بـه پشتون های خودسر طفره رفته هست برای اطلاعات و آگاهی بیشتر از شـهرهای ایران - بـه انضمام خراسان(افغانستان* بنگرید بـه کتیبه های داریوش بزرگ درون تخت جمشید یـا کتیبه شاپور ساسانی درون کعبه زرتشت یـا کتیبه نرسی شاه ساسانی درون پایکولی وووو . با تشکر

حیـات الله 11.07.2017 - 06:45
 به نظر من دګر من صاحب خو ب قضاوت نمود وحرف زد ولی من این قدر الاوه مـیکنم کـه هر قوم اګر اول امده بی فایده هست مـهم این هست که کارکنیم کـه این کشور کـه هر کی اول امده را آباد نمایم بسیـار جای شرم هست که انسان ها یکشور های دګر الل خصوص کشور های همسایـه مان انقدر پیشرفت کرده هست که ما از سر که تا به پای بـه انـها احتیـاج دریم ولی ما ها تابه هنوز درفکر این هستیم کـه کی اول بـه این سر زمـین بد بخت امده هست بیـاید مـهم نیست از هر قوم کـه باشیم من خودم کارخداوند هست که درقوم پشتون بـه دنیـا امده ام و این انتخاب بـه دست هیچ نیست کـه درکدام قوم حتما به مـی امد بسیـار از جوانان افعانستان مـیخواست کـه از قوم جرمنی مـی بود بـه خاطر کـه همـه درراه ان خرق اب و خورده شیر و غیره شد یم بیـاید بشرمـیم افسوس افسوس افسوس

ادریس امـین 19.01.2017 - 13:51
 هیچ قبیله از نژاد آریـایی درون مناطق بنی اسراییل زندهنکرده . شما کـه دراپتدا نوشته اید کـه پشتونـها یکی ازقبایل نژاد آریـایی است. بعد چطور یک قبیله نژاد آریـایی درمناطق بنی اسراییل زیست کرده اند. درون مباحث انسان‌شناسی قرن نوزدهم، «نژاد آریـایی» زیر شاخه‌ای از «نژاد قفقازی» تعریف مـی‌شد کـه به زبان‌های هندواروپایی حرف مـی‌زدند، و در ازمنـه متاخر درون سرزمـینـهای ذیل ساکن بوده‌اند: شمال هند، شرق هند، نپال، سریلانکا، ملداوی، بنگلادش، اروپا، ایران، ارمنستان، تاجیکستان، انگلو-آمریکا، کبک، جنوب آمریکای جنوبی، آفریقای جنوبی، استرالیـا و نیوزیلند، پاکستان، افغانستان، و بخش آسیـایی روسیـه.[۴۰] بدین‌ترتیب، درون قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم کلمـه «آریـایی» بـه معنی «سخنگویـان اولیـه زبان‌های هندواروپایی و اعقاب آنـها» بود.

فرامرز تیمار- کابل/ افغانستان 22.12.2016 - 05:23
  درون یک کلمـه حتما بگوییم کـه همـه انسانیم نژاد و زبان هر چه باشد باشد ولی حتما در جوامع بشری نقش یک انسان مفید را بـه دوش داشته باشیم. تشکر !

عبدالحکیم هوشمند 03.12.2016 - 09:13
 درود نثار همـه، گمانم از این نوشته تعداد دوستان برداشت نادرست کرده اند، چون تمام سخنشان این هست که تعصب نکنید، قومـیت و نژاد ملاک نیست، همـه باشندگان این مرزوبوم برادر هم هستند و از این دست سخن ها. حتما خاطر نشان کنم کـه از ضروریـات هست تا با مطالعات عمـیق تاریخی ریشـه ی واقعی خود را دریـابیم، و شاید حیف باشد کـه فردی، گروهی و نژادی اصلیت خود را ندانند. هدف نوشته استاد این نبوده کـه بخواهد قوم محترم پشتون را با منصوب دانستن بـه قوم یـهود خرد و ناچیز شمارند، نـه هرگز این نیست هدف این نوشته. بعد از دوستان خواهش دارم کـه با این ادعا کـه استاد جانبداری کرده گویـا و به قوم پشتون تاخته اند و یـا هر سخن دیگر از این دست سخن ها را ننویسند چون این همـه درون ذات خود دیگران را تحریک هست و بـه جان هم انداختن است. این کار شما بسا خطیر تر هست نسبت بـه هر نوشته جانبدارنـه، تشویق بـه تفرقه است.

امـین محب زاد 22.09.2016 - 09:46
 سلام واحتراماتم را خدمت جناب داکتر صاحب تقدیم مـیدارم وهمـه خوانندگان این سایت: گذشته ازاینکه کی وچه وازکجاآمدیم وازکجاهستیم، یک موضوع رابایدفراموش نکنیم کـه همـه انسانیم وباهررنگ وبوی وزبانی کـه هستیم دریک محدودۀ جغرافیـای زندگی مکنیم. بـه عقیدۀ من یگانـه موضوعی کـه بسیـاراهمـیت دارددریک کشور، رعایت حقوق شـهروندی وحقوق اجتماعی است.اگردیگران تعصب د وماهم دامن زدیم بعد چه فرق بین اونـها وماها چه خواهدبود!

سهیل 17.07.2016 - 01:12
 مـیر ویس هوتکی پدری از سادات تاتار روسیـه و مادری ازبک داشت. پترکبیر کـه به دنبال گسترش مرزهای روسیـه و رسیدن بـه آبهای آزاد بود وی را بـه دربار هندوستان فرستاد که تا صفویـان هم زمان از دو جبهه ب شمال و جنوب گرفتار باشند. دولت گورکانی هند کـه به علت تصرف قندهار توسط شاه عباس خشمگین بود بـه تحریکات قومـی درون جنوب شرق ایران دامن مـیزد و در نـهایت این فرستاده ی روسی را بـه رهبری اقوام پشتون منسوب کرد که تا شورش قندهار را ترتیب دهند. وابستگی هوتکیـان بـه دربار هند بـه حدی بود کـه تمامـی خزانـه و من جمله جواهرات ارزشمند سلطنتی صفویـان را یک جا بـه هند فرستاد کـه موجب حمله ی نادرشاه بـه هند شد. بـه هر صورت هوتکیـان اصالتا پشتون نبودند و از دربار پترکبیر آمده بودند. حتی نسب قریشی و سیـادت ایشان هم بعید نیست ساختگی باشد.

محمّدظاهر از سنندج کردستان ایران 01.02.2016 - 14:42
 بسم الله الرّحمن الرّحیم ألحمدلله ربّ العالمـین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمّد الأمـین و علی آله و أصخابه الغرّالمـیامـین والتّابعین لهم بإحسان إلی یوم الدّین امّا بعد سلام بر شما برادران عزیز و محترم افغانستانی و سایر شرکت کنندگان درون این بحث برادران من، همان طور کـه مـی دانید خدای عزّوجلّ درون قرآن کریم همـه امّت محمّد صلّی الله علیـه و سلّم را برادر خوانده هست : « إنّماالمؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم » یعنی : بـه حقیقت جز این نیست کـه مؤمنان (منظور مسلمانان است) با همدیگر برادرند و در جای دیگر مـی فرماید : « إنّا خلقناکم من ذکر و اُنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عندالله أتقیکم » یعنی : « همانا ما شما را از یک مرد و یک زن ( آدم و حوّا ) آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم که تا همدیگر را بشناسید درون حقیقت بزرگوارترین شما باتقواترین شماست » بعد وقتی همـه درون نزد خدای ذوالجلال یکسانیم و برتری جز بـه تقوی و پرهیزگاری نیست دیگر این سخنان کوتاه کنید و بر منـهج قرآن و سنّت روید و این برتری جویی ها را کار شیـاطین النّاس والجنّ هست کنار گذارید . ما همـه یکی هستیم و بس بـه قول مولانا جلال الدّین بلخی کـه از سرزمـین عزیز شما برخاسته : ای بسا هندو و ترک هم زبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان بعد زبان همدلی خود دیگر هست همدلی از همزبانی بهتر هست البته دوست داشتن وطن و سرزمـین بسیـار خوب هست همان طور کـه پیـامبر عزیزمان مـی فرماید : « حبّ الوطن من الإیمان » یعنی دوست داشتن وطن نشانـه ایمان هست » امّا نژادپرستی و دشمنی با نژادهای دیگر ناپسند و مذموم هست و بـه تحقیر دیگران مـی انجامد کـه پیـامبر درون این باره مـی فرماید : « بحسب المرء من الشرّ أن یحقر أخاه المسلم » یعنی به منظور شرارت و بدبودن انسان کافی هست که برادر مسلمانش را تحقیر نماید » بعد بیـایید برادروار درون زیر پرچم پرافتخار « لا إله إلّا الله و محمّد رسول الله » برادرانـه زندگی کنیم و فرموده حق تعالی را چراغ راه خود قرار دهیم کـه : « واعتصموا بحبل الله جمـیعاً و لا تفرّقوا » یعنی : « بـه ریسمان الهی (وحدت) چنگ زنید و پراکنده نشوید .» مشکل اصلی افغانستان کـه باعث همـه ویرانیـهایش درون این قرن اخیر بود کشت خشخاش بود کـه باعث بدبختی هزاران انسان درون تمام جهان شد و امـیدوارم کـه این بلااز افغانستان خارج شود آمـین

غیـاث الدین غوری 24.01.2016 - 08:25
 تاجیکان درون درازنای تاریخ امپراتوری های بزرگی را تشکیل داده اند. حتی اگر تاریخ پیش از مـیلاد را فعلا درون نظر نگیریم و تنـها بـه تقویم 2015 سالۀ مـیلادی نگاه کنیم، این زمامداران سرزمـین ما از نگاه تباری تاجیک بودند: (الف) پیش از اسلام: امپراتوری کوشانیـان - 30 که تا 375 مـیلادی، امپراتوری یفتالیـان – 420 که تا 567 مـیلادی، (ب) دورۀ اسلامـی: طاهریـان – از 821 که تا 873 مـیلادی، صفاریـان – از 861 که تا 1002 مـیلادی، سامانیـان – از 875 که تا 999 مـیلادی، غوریـان – از 1148 که تا 1215 مـیلادی، کرتیـان – از 1244 که تا 1383 مـیلادی، (ج) درون قرن بیستم: امـیر حبیب الله کلکانی – 1929 مـیلادی، برهان الدین ربانی – از 1992 که تا 1996 مـیلادی. همچنان امپراتوری های ترکتبار بزرگی نیز از این سرزمـین برخاسته اند، مانند امپراتوری غزنویـان – 977 که تا 1186 مـیلادی، و امپراتوری تیموریـان هرات – 1405 که تا 1507 مـیلادی. از جملۀ این 20 قرن مـیلادی، درون 17 قرن آن تاجیکان و ترکتباران درون خراسان زمـین حکم رانده اند، البته با وقفه های هجوم اعراب و صاعقۀ چنگیز. تنـها درون قرن 18 مـیلادی بود کـه پشتون ها (افغان ها) قدرت را بـه دست گرفتند کـه در آغون های غلزایی از 1709 که تا 1738 مـیلادی بر بخشـهای غربی خراسان حکمرانی داشتند و سپس افغان های ابدالی بـه قدرت رسیدند کـه حمکروایی آنان از 1747 که تا 1978 مـیلادی دوام نمود. بعد از حملۀ اعراب و ظهور اسلام و ترویج زبان عربی درون آغاز، از زمان امپراتوری صفاریـان تاجیک درون قرن نـهم مـیلادی که تا ختم حکمرانی امـیر عبدالرحمان خان ابدالی افغان درون آغاز قرن بیستم مـیلادی، زبان رسمـی دربار و ادارات سرزمـین ما زبان پارسی دری بود. درون نیمۀ نخست قرن بیستم مـیلادی زبان پشتو کم کم بـه مطبوعات راه یـافت و بالآخره درون قانون اساسی سال 1963 مـیلادی درون پهلوی پارسی دری، بـه حیث زبان رسمـی درج گردید. بنا بر معلومات بالا بـه این نتیجه مـیرسیم کـه تاجیکان حد اقل دوهزار سال، ترکتباران حد اقل هزار سال و افغان ها حد اقل سه صد سال هست که درون خراسان زمـین دیروز یـا افغانستان امروز زندگی مـیکنند. بعد به جای همدیگرستیزی بیـایید همدیگرپذیری کنیم که تا بتوانیم برادرانـه دست بـه دست هم داده مادر مـیهن را از این منجلاب فساد و کشتار و فقر و بدبختی نجات دهیم. درون غیر آن ارزش بیشتر از آنچه نصیب مان شده هست را نداریم!

احمدتواب حسین خیل 29.11.2015 - 05:14
  ملیت پشتون درون افغانستان کثیر اند و از آنجاییکه که تا اکنون احصائیـه گیری علمـی صورت نگرفته هیچیک ملیت را نمـیتوان اکثریت شمرد . حکامـیکه درون افغانستان حکم راندند و نسب شان مستقیمآ پشتون مـیباشد ویـا اینکه ارتباط بـه خلجی ها و غلجائی دارند قرار ذیل اند :ء هوتکیـان غلجائی نسب – ۱ – مـیرویس خان بن شالم خان “شاه علم” ( ۱۱۱۹ – ۱۱۲۷ هجری )ء ۲ – عبدالعزیز ولد شالم ( ۱۱۲۷ – ۱۱۳۷ هجری )ء ۳ – شاه محمود بن مـیررویس ( ۱۱۲۹ – ۱۱۳۷ هجری )ء ۴ – شاه اشرف بن عبدالعزیز ( ۱۱۳۷ – ۱۱۴۲ هجری )ء ۵ – شاه حسین بن مـیرویس ( ۱۱۳۵ – ۱۱۵۰ هجری )ء درون حکومت درانیـها یـا سدوزائیـان :ء ۱ – احمد شاه ابدالی ( ۱۱۶۰ – ۱۱۸۶ هجری )ء ۲ – سلیمان بن احمد شاه ( ۱۱۸۶ )ء ۳ – تیمور شاه ولد احمد شاه ( ۱۱۸۶ – ۱۲۰۷ هجری ) ء ۴ – زمان شاه بن تیمور شاه ( ۱۲۰۷ – ۱۲۱۵ هجری )ء ۵ – شاه محمود بن تیمور شاه ( ۱۲۱۵ – ۱۲۴۵ هجری )ء ۶ – شاه شجاع الملک بن تیمور شاه ( ۱۲۱۸ – ۱۲۵۸ هجری )ء ۷ – کامران ولد شاه محمود “در هرات” ( ۱۲۳۴ – ۱۲۴۵ هجری )ء حکام محمد زائی :ء ۱ – امـیر دوست محمد خان بن سردار پاینده محمد خان ۲ – امـیر شیرعلی خان “دو دوره” بن دوست محمد خان ۳ – امـیر محمد افضل خان بن دوست محمد خان ۴ – امـیر محمد اعظم خان بن امـیر دوست محمد خان ۵ – محمد یعقوب خان بن امـیر شیر علی خان ۶ – امـیر عبدالرحمن بن محمد افضل خان ۷ – امـیر حبیب الله خان بن عبدالرحمن ۸ – شاه امان الله غازی بن امـیر حبیب الله خان ۹ – محمد نادرشاه بن محمد یوسف ۱۰ – محمد ظاهرشاه بن محمد نادرشاه ۱۱ – محمد داوًد بن عبدالعزیز ( موًسس جمـهوریت )ء

مـیرزا حسین امـیرخانی 19.12.2015 - 04:40
  اینکه بعضی از برادران نوشته اند پشتون را چیزی نگویید اگه معلومات ندارید. این روشن هست که کلمـه افغان وقتی بـه وجود آمد دیگر این کشور آرامش خود را از دست داد، همـیشـه مردم درون وحشت و نگرانی زندگی دارند و خدا کند برادران پشتون ما فکر کنند و بخود آیند کـه این کشور از جنگ خسته هست و این را هم خوب بدانند کـه هیچگاهی این کشور تنـها بـه پشتون نمـیشود پایدار باشد، گرچند خوانین پیشین پشتون ها کـه یکی از ظالم ترین آن عبدالرحمن خونخوار بود امتحان کرد و باعث قتل عام شصت فیصد مردم هزاره شدند و نتوانستند کـه این سرزمـین را از وجود ساکنین این کشور"هزاره ها" پاک کنند. بعد بیـایید دیگر تعصب و انتحار و برادرکشی را بس کنیم و به یک افغانستان روبه بهبود فکر کنیم. بـه امـید آنروزیکه یک افغانستان پر از صلح و دوستی داشته باشیم.

محمد تیموری 23.12.2015 - 23:27
  باسلام بایدازگذشته هادرس گرفت. تاجیک پشتون ازبک و هزاره قبل ازینکه هرمنسوب بـه قومـی باشیم همـه ماو شما انسانیم این رابایددرنظرگرفت

محمدحسین عل مولا 05.12.2015 - 12:19
 به نظرمن این بهترین راه حل ممکن مـی باشد: سرسخن من با تمام افرادی هست که درافغانستان چنددهه ی اخیرودرخراسان کهن زندگی مـیکننداست وآن اینکه بیـایین تجزیـه کنیم کشوررا, بـه این صورت کـه هر منطقه ای کـه هرقومـی درحال زیستن هست مال همان قوم وآنـهامـیتوانندهرنامـی راکه دوستدارندبگزارندوهرطورکه مایلنداداره اش ندفقط دراین بین یک سری ازمناطق هست که سرراه واقع گردیده وباعث مـی شودکه برخی از اقوام بـه دونیم تقسیم شودکه حتما آنرابا توافق طرفین بابخش دیگری تعویض نماییم والبته اگرفقط بین قوم های پشتون-هزاره-تاجیک-وازبک تقسیم شود کفایت مـی کندوقوم های دیگرحق انتخاب داشته باشندتابه کدمـین قوم بپیوندند .منتظر نظرات خردمندانـه تان هستم درون mhasani @gmail.com

محمد رفیع 09.11.2015 - 15:39
 مشکل مـهم و اصلی مردم ما کم سوادی و بیسوادی هست .یگانـه چیزی کـه از انـها خواسته مـیشود اینست کـه در صورتیکه درون علم تاریخ پاس نامـه و مسلکی نیستید بهتر هست تحلیل تاریخی نکنید...

هدایت غلجای ولایت نیمروز 03.10.2015 - 09:43
  سپاس از تمام ملت صلحدوست افغانستان دیگر بس هست بحث قوم .حزب .زبان سمت . همـه ما مسلمانیم برادریم کشور ما درون اتش تفرقه مـیسوزد که تا وقت ازبک.هزاره.پشتون .تاجک.بلوچ.وتمام باهم متحد نشویم این اتش خاموش شدنش نامکن لطفا دیگر فریب پاکستان ایران امریکا و غلامان خود فروخته رانخورید

امـین 28.09.2015 - 23:28
  درون ابتدا حتما یـادآور شوم کـه تاریخ مایـه عبرت به منظور هر جامعه و مردم کـه در یک کشور زیست و زندگی مـی‌کند مـی‌باشد. اگر مردم آن جامعه از تاریخ بـه عنوان یک استاد درس گرفت رستگار خواهد شد. لذا من از تاریخ نویسان عزیز و نقد کنندگان گرامـی مـی‌خواهم کـه آنچه کـه واقعیت هست به دور از تعصب و جنجال آفرینی بنویسند و نقد کنند نقطه ضعف‌های کـه در گذشته بوده آن را اصلاح کنند که تا شاید جامعه ما از این وضعیت نابسامانی نجات پیدا کنند و الا مردم کـه در سر زمـین خراسان بزرگ با سابقه تاریخی کهن زندگی مـی‌کنند هیچ یکی از آنـها قادر بـه حذف دیگری نخواهد بود چنانکه تاریخ این درس را بـه ما داد درون زمان عبدالرحمن با حمله قشون عبدالرحمن بـه هزارجات با توجه بـه اینکه شصت درصد مردم هزاره را قتل عام کرد و مال و اموال و املاک ایشان را بـه غارت بردند و زمـین‌های آنـها غصب و تمام توان خودش را بـه کار بردند کـه مردم هزاره را از آن سرزمـین براند باز هم نتوانست کـه آنـها را بکلی از بین ببرد البته این سیـاست تنـها درون قبال مردم هزار نبود بلکه همـین سیـاست دربرابر اقوام دیگر هم داشتند. از اینجا درس مـی‌گیریم کـه همـه حتما به هر صورت کـه باشد درون کنار همدیگر زندگی کنیم ما حتما بیـایم بـه این فکر کنیم کـه در این چند ده کـه جنگیدیم و فرزندان جوان خود را بـه کشتن دادیم و بمب بـه شکم خود بستیم و برادران خود منفجر کردیم یـا سلاخی کردیم چه بـه دست آوردیم آیـا حاصل جز آوارگی و بدبختی و دربدری و فقر و بیچاری چیزی دیگری داشته هست امروز درون تمام دنیـا ما آواره شدیم و هروز درون گوشـه و کنار افغانستان صدها جوان و کودک زن و مرد بی‌گناه کشته مـی‌شود و خانواده‌های آنـها عزادار مـی‌شوند فقط حتما بگویم کـه خدا لعنت کند این مسئولین بی‌غیرت و این ملاهای بی‌مغذ را کـه بوی از غیرت و انسانیت درون وجود اینـها نیست و الا اینـها حتما بااین وضع اسف‌بار شب و روز خون گریـه کنند ولی اینـها آنقدر بی‌غیرتند کـه در بین لجن زندگی زندگی مـی‌کنند فقط از کشورهای دیگر گدایی مـی‌کنند و شکمش را سیر مـی‌کنند و افتخار هم مـی‌کنند کـه ما دولت داریم و سیـاست داریم اینـها نمـی‌توانند بند تمبانش بالا بکشد. این وظیفه دوستان فرهنگی و نویسنده ماست کـه بیـایم بـه جای لجن پراکنی فرهنگ برادری و خوت و یکدلی و یک رنگی را ترویج کنیم که تا شاید این کشور و ملت از این وضع اسفبار نجات پیدا کنند شاهان بـه امـید صلح و دوستی.

امـین 17.09.2015 - 21:03
 موجودیت پشتون‌ها درون خراسان همزاد حاکمـیت آن‌هاست درون این سرزمـین قبل از احمدشاه ابدالی یـا درانی حاکمـیت بـه نام اینـها ثبت نشده هست خود احمدشاه هم متولد کلکته هند هست از اینجا معلوم مـی‌شود کـه از هند مـهاجرت کرده و وارد خراسان شده و در اینجا ساکن شده و آقای محمد ماهر کـه مـی‌آید آدرس مـی‌دهد درون تاریخ ابن اثیر هم چیزی بـه نام پشتون نیـامده و دیگر اینکه وضع و حال ظاهری و کنونی هر جامعه و قومـی بیـانگر گذشته آن قوم هست چنانکه درون تاریخ آمده از اقوام ترک و ترکمن و غریـها و ازبک و تاجیک وقتی کـه نام مـی‌شود هیچ‌گونـه ون نامـی بـه مـیان نمـی‌آید کدام دانشمند هست که ون درون تاریخ سرزمـین خراسان از آن سخن بـه مـیان آمده باشد تاریخ خراسان کـه پر از افتخار بود و دانشمندان تاریخ‌ساز داشت بعد از احمدشاه ابدالی بـه لجن کشیده شده و از آن روز بـه بعد جز جنگ و خونریزی و انتحار و تعصب چه دارد کـه بگوید؟ علی فرض شما از قدیم و ندیم بوده باشید جز کشتار جه دارید کـه بگویید امروز این سیل مـهاجرت و آوراگی نتیجه همان تأسیس حکومت افغان هست که بانی آن احمدشاه هست مردم آن سرزمـین از بردن نام آن کشور خجالت مـی‌کشد و از آن کشور همـه فراری هست مردم که تا گردن درون لجن زندکی و تا آرنج دستش بـه خون هم آغوشته هست آقای محمد ماهر سؤال این کـه در این مدت کـه بودید چه کردید یکبار فکر کن کـه از اقوام شما چند نفر درون این جنگ کشته شده بعد از تأسیس این کشور بـه نام شما کـه مطلق حکومت درون دست پشتون بوده چه گلی را بـه سر این مردم زدند و چه د جز تفنگ و گلوله و بی‌سوادی به منظور نسل بعد چه بـه ارث گذاشته‌اند و چه مـی‌گذارید یکبار با خودت خلوت کن و فکر کن وقتی کـه آدم مـی‌بیند کـه پسر جوان خودش را منفجر مـی‌کند تن آدم مـی‌لرزد یـا یک جوانی درون دریـا غرق مـی‌شود یـا... این نانی هست که پشتون‌ها از زمان تأسیس این کشور بـه نام افغان بـه دامان مردم آن سرزمـین گذشته هست تو کـه تاریخ خواندی ثابت کردی بیـا کمـی هم بـه حال بنگر و از ان تاریخ کـه خواندی عبرت بگیر و به مردمت هم بگو انسان وقتی کـه وارد آن سرزمـین مـی‌شود ترس و وحشت تمام وجودش را فرا مـی‌گیرد انگار درون یک جنگلی وارد شده کـه پر از حیوانات درنده هست تو کـه شب مـی‌خوابی اگر درون آن کشور باشی آرام نمـی‌توانی بخوابی اگر درون آنجا نیستی هم از اقوام و فامـیلت سؤال کن کـه چه حالی دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

محمدماهر شریفی 08.09.2015 - 06:00
 باعرض سلام وا حترام به منظور تمام دوستان دوستان عزیز اگر شما معلومات کافی درباره تاریخ ویـا پیدایش یک زبان ندارید بهتر هست اول کاملا درباره یک زبان معلومات خود را حاصل نماید بعدا یک مطلب ویـا یک مقاله علمـی نوشته کنید چون اصول نوشتار یک مقاله علمـی متکی بـه معلومات کافی ومطالعه کافی هست من به منظور شما عزیزان نام کتاب را نوشته مـینمایم کـه بخوانید وتاریخ زبان پشتون را خوبتروبهتر مطالعه نمایدالکامل ابن اثیر بـه این کتاب مراجعه کنید انشاالله کـه سوالات یک اندازه بهتر مـیشود درضمن مـیشـه کـه به شاه نامـه فرودوسی مراجعه نماید درباره موجودیت زبان پشتو نقل قول کرده هست وهمچنان بـه تاریخ اویستا مراجعه کنید بهر صورت من یک پشتون استم هیچگونـه قوم پرستی درنژا د وخونم وجود ندارد اگر کیسکه مـیخواهد کـه درباره قوم من صحبت داشته باشد اولا حتما مطالعه درست داشته باشد بهر صورت اگر کدام سوال داشته باشید مـیشـه کـه به آدرس بنده تماس بگیرد باهم بحث خواهیم کرد mahirlaghmani@gmail.com تشکر ازتمام شما دوستان عزیز

اسماعيل 13.07.2015 - 17:19
 ملاك برتري هر قوم وطايفه درون دوره جديد، نـه نژاد ونـه نسب هست بلكه اعمال ورفتار و كردار انان است،فقط كليد همـه مشكلات اتحاد و اتفاق هست و قاتل همـه اينـها نژاد پرستي هست .ملاك برتري إنسانـها نزد خداوند فقط تقوایشان است.

یک ایرانی دوستار اسلام و برادری 27.06.2015 - 17:43
  افغانستان احتیـاج بـه احمد شاه مسعود دیگر دارد

محمد علی حیدی 04.07.2015 - 04:47
  ازتمام برادران خواهشمندم تاازتعصبات خوداری نموده بهتراست از نظرات سالم وعلمـی اشخا ص بادانش استفاده خوب نمایم

سمـیه 06.06.2015 - 10:41
  خوب بود

باران 22.05.2015 - 15:49
 دوستان تنـها راه ما به منظور اینکه درون دنیـای امروز بـه خوشبختی و پیروزی وسربلندی برسیم اتحاد همـه ما اقوام بازمانده آریـایی قدیم مـیباشد. ببینید کـه چگونـه آمریکاواروپا سعی داشته ودارند کـه آن منطقه را تکه تکه کنند چون همانگونـه کـه مـیبینید خیلی راحتتر مـیتوانند کشور های کوچک را چپاول نمایندوآنوقت ببینیدچگونـه خودشان با هم کنار مـیآیند و متحد مـیشوند ماننداروپا، آنـها متوجه شده اند کـه موفقیتشان درون همـین اتحاد هست ولی ما بر عهرروز بـه توطئه آنـهااز همدیگر ایراد مـیگیریم و هر چه بیشتر سعی داریم کـه مثلن مستقل شویم وبه این بهانـه بـه یکدیگر ناسزا مـیگوییم و بایکدیگر مـیجنگیم که تا به خاسته های آنـها هر چه بیشتر جامـه عمل بپوشانیم. لطفن کمـی بیشتر تفکر کنید کـه ازاین جنگها وجدایی ها چهانی بیش از همـه سود مـیبرند؟

پیمان 18.05.2015 - 18:04
  عصر بد بختی وطن ما از زمان نام نـهاده شدن این کشور بنام افغانستان توسط انگلیس ها آغاز شد کـه تا حال هم درون آتش این بدبختی مـیسوزیم.

سحر 13.05.2015 - 13:41
  خوب بود

. سیدمـهدی وردگی 27.04.2015 - 08:43
  سلام.دوستان بنده با نظر استاد وحیدالله موافقم اماباید درادامـه بگویم کـه اکثرمردم وملت شریف افغانستان درباره تاریخ خویش اطلاعات دقیقی ندارندو بـه علت نداشتن همـین اطلاعات بیـهوده با هم مـیجنگند. ازبرادران ایرانیم کـه آگاهی ندارند خواهشمندم کـه چیزی نگویند ونخواهند. دوستان اگرنمـیتوانید جلوی تعصبات بیـهوده خویش رابگیرند لااقل چیزی ننویسند کـه دشمن شاد نشویم. همـین نوشته های ایرانی ها روببینید!!!!!همـین کفایت مـیکنـه به منظور ما.به صدواندی حال پیش توکتاب افغانستان درمسیرتاریخ برین ببینین ملت ماهمـه باهم چطور شجاعانـه بادست خالی مقابل انگلیسیـها جنگیدن.حتی توجنگ سومشون نقشـه انگلیسهارو نقشـه برآب د.درضمن برادران هزاره امـیرعبدالرحمن تنـها بـه هزاره هاظلم نکرد.بلکه باهمـه حتی پسرعمو کـه بسیـار انسان مقتدروشریفی بود وبرادرانش سرستیزه برداشته یـاکشت ویـا آواره وتبعید بـه سایر ممالک دنیـا کرد.باتشکر ازتمامـیه برادران هم خون وریشـه ام.درامان خداوند متعال همـیشـه پیروز وسربلند باشید.

مصطفی 24.04.2015 - 07:34
 تشکر از اطلاعات خوب و ارزنده تان بـه امـید خراسان سر زمـین طلوع خورشید تابان

حمـید 16.04.2015 - 07:56
 البته واقعیت شناسی چیزی هست و اختلاف افکنی چیزی دیگر است. علم و دانش درون هر عرصه ای مفید هست . تحلیل های علمـی وتاریخی باعث پیشرفت دانش و تقویت تمدن است. تاریخ و بیـان هویت یک قوم اخلاف افکنی و تفرقه سازی نیست بـه شرطی کـه با هدف کشف واقعیت باشد نـه با هدف توهین واهانت و یک قوم ونژاد. وجود اقوام مختلف را نمـی توان انکار کرد چه بخواهیم و چه نخواهیم مرزهایی بین اقوام وجود دارد ولی حتما تلاش کنیک کـه این مرزهای ارزش های انسانی را زیر پا لگد مال نکند.

نورآقا(نظری) 21.03.2015 - 21:16
  بنام حداوند دادگروتوانا ودرود بـه حضرت محمد(ص) برادران عزیز پشتون ها هم برادران ما هستند چنانچه خداوند درون قرآن کریم مـیفرمـید ت رجمـه(همـه مسلمانان باهم برادر هستند) وما وشما شاهد تاریخ افغانستان هستیم کـه دشمنان ما از این قوم گرایی وزبان پرستی بـه شیوه های گوناگون استفاده کرده وتا بـه حال جریـان دارد بعد بیـاید که تا مانع این کار شویم

محمد ابراهیم مصلح 16.03.2015 - 13:41
 دیدگاه من درون باره تعدد اقوام دراقغانستان این هست که تما اقوام این سرزمـین همجو یک کردگل بارنگ های مختلف مـی باشد زیبای خاص را به منظور بیننده بـه ارمغان مـی آورد بناء ریشـه یـابی ودنبال شجره اقوم جز صدمـه زدند بـه وحدت ملی ما وآب ریختن درون آسیـاب دشمن دیگر سودی ندارد بقول بیدل: ازتعصب جاهلان دین خدارا دشمن اند= عاقبت ازجنگ این کوران عصا خواهدشکست.

ویس 18.03.2015 - 08:49
  این کـه پیشینـه هرقوم کی بود کجا بود را کنار مـیگزاریم حالا کـه در یک مرز جغرافیـای زندگی مـیکنم همگی ما یکی هستم تاجک بودن و پشتون بودن کدام افتخار نیست کـه به خود نسبت دهیم هرکی ابتکاری کرد تقوای داشت برترین هست زبان ما وسیله افهام تفهیم ما هست نـه برتریت وسلام

فواد الله 26.02.2015 - 09:18
  بـه نظربنده اسلام وتقوا وترس ازخدا بهترین معیـاربرتری بوده واینکه اقوام گذتشـه شان چه بوده ومربوط بـه کدام نژاد مـیباشد تنـها مـیتواند درشناخت شان ما را کمک کند واین شناخت نباید وسیله ای باشد به منظور بدنام ساختن اقوام وایجاد تفرقه درمـیان اقوام ساکن دراین سرزمـین اینکه گذشته ما چه بوده ودرگذشته ما کـه بودیم وچه کردیم کدام درد را دوا نمـیکند بلکه حتما به خود آییم وبدانیم کـه حالا ما کـه هستیم درچه شرایطی قرار داریم وباید به منظور پیشرفت وترقی این کشورخود تلاش نموده منافع ملی خود را دراولویت قراردهیم.

بيرانونداهل لرستان ايران كوچك 09.02.2015 - 10:09
 همـه ما ازلحاظ فرهنگي متعلق بـه ايران بزرگ اسلامي هستيم. اينكه مرزهاي سياسي مختلفي داشته باشيم مـهم نيست .مـهم اينست كه فرهنگ وتاريخ خودرا كتمان نكنيم. شما برادرهاي خراساني ما هستيد.من بارها براي حال و روز شما گريه كرده ام وهميشـه افسوس خورده ام.به دليل تلاش استعمارمن قبلا بـه شما افغاني مي گفتم ولي ازوقتي تاريخ را مطالعه نمودم ممي دانم شما مثل ما لرها جزيي از رنگين كمان نژادي ايران بزرگ اسلامي هستيد.به قول اقبال نیست از روم و عرب پیوند ما نیست پابند نسب پیوند ما دل بـه محبوب حجازی بسته ایم زین جهت با یک دگر پیوسته ایم امت او مثل او نور حق هست هستی ما از وجودش مشتق است

از اصفهان 09.02.2015 - 10:16
 هر ملتی به منظور رشد و پیشرفت نیـاز بـه دانستن ریشـه های تاریخی خود دارد. چنین بحث هایی هیچگاه نژادپرستانـه نبوده و نیـاز هر ملتی درون مسیر رشد هست. شاید امروز زیـاد بـه چشمتان نیـاید اما چند سال دیگر، با آگاهی بیشتر مردم، نسلهای آینده پرسشـهای بیشتری خواهند داشت.

ع ع 02.02.2015 - 09:29
  از آن روزی کـه نام این سرزمـین ازخراسان بـه افغانستان مبدل گشت مردم این سرزمـین آسودگی راندیده اند.وسلام

حبیب الله رښتیـانی 01.02.2015 - 06:35
  تحقیق کـه محترم داکتر صاحبنظر مرادی صاحب انجام داده اند دریک جا ی از بعضی متابع نقل قول ګرده صحیح بنظر نمـی خورد مثلا عیص یـا قیس اصلا عیص بسر حضرت اسحاق (ع)بن ابراهیم (ع) بود و برادر یعقوب (ع)است کـه سلسله بنی اسراییل از یعقوب (ع) شروع مـیشود کـه دوازده پسر داشت نـه از عیص.چونکه ابراهیم (ع)دز پسر داشت یکی اسمعیل(ع) و دیگری اسحاق (ع) کـه نژاد سامـی داشت و افغان ه نژاد اریـای دازد. از طرف دیگر همـه اقوام از اولاد ادم(ع) و و بعد ا سه پسر نوح (ع) حام ،سام و یـافث دربین النـهرین(عراق) امروز بعد از طوفان نوح مسکن ګزین شدند ازهمـین جا بسوی شرق و غرب اهسته اهسته رحل اقامت نمودند.بناء همـه اقوام کـه در روی کره زمـین امرار حیـات دارند دارای منزلت و مقام هست و هیچ نوعه فضیلت دربین انـها دیده نمـی شود تنـها معیـار کرامت و عزت و مقام ومنرلت تقوی و پرهیز کاری و بس.

یـاسر 28.12.2014 - 06:25
 خلاصۀ بحث و تاریخ نشان مـیده کـه قوم تاجیک بی همت ترین و بی اتفاق ترین قوم درون دنیـا است

مجید ازایران 09.12.2014 - 17:34
 بنام خالق هستی جای بسی خرسندیست کـه ماپارسی زبانان بـه این نتیجه رسیدیم کـه یگانـه راه پیروزیمان دربرابر امپریـالیسم امریکا اتحاد واتحاد مـیباشد .البته درون سه کشور تاجیکستان وافغانستان وایران مادامـیکه تفرقه بین اقوام باشد این مـهم ممکن نمـیباشد کاش تاجیک وهزاره وازبک وپشتون وکردولرو اذری وخوزستانی بـه درستی درک مـید اگر هرکدام دولتی کوچک ومستقل تشکیل دهند بـه راحتی زیر چکمـه استعمارآمریکاوانگلیس چون گذشته له خواهندشد اروپاییـان بـه این نتیجه رسیدند باهم یکی شوند تامارابچاپند حال مابایدباهم یکی شویم تانگذاریم آنان مارا خود بدانند از اینکه مـیبینم پارسی زبانان این گونـه زیبا تشریک مساعی مـیکنند برخود مـیبالم .خداوندنگهدارهمـه شماباشدیـاحق.

هاشمـی 26.11.2014 - 03:50
  هدف تفرقه انداختن بین اقوام افغانستان نیست بلکه بایدتمام اقوام افغانستان بایددر باره قدامت شان درافغانستان بدانند ازکجا بـه افغانستان آمدند وچطور درون افغانستان جای گرفتند از کجابه افغانستان آمدند .مربوط کدام کشورمـیشدند . بعدا فیصدی هاد خودرا درون افغانستان ذکرکنند کـه چندفیصد افغان هاره تشکیل مـیدهندوچندسال قدامت دارند درون افغانستان .

دوست شما 23.11.2014 - 11:25
 از مسلک مقبول تان کـه مـهندسی است. چقدر آثار بـه طبع رساینده اید. که تا در انکشاف محیط زیست،کار و تفریح به منظور نسل موجوده و نسلهای بعدی سهولت های را فراهم ساخته باشید. فکر مـیکنم شما منحیث مـهندس یـا رهبر خلاق و مبتکر تعمـیرات ،ساختمانـها و تاسیسات مطالب خوب و آموزنده را بدست نشر رسانیده،زیرا جوانان جامعه ساز اکنون درعقب تاریخ ملت های ساکن درون افغانستان وقت گرانبهای خویشرا ضایع نخواهند ساخت ،بلکه چگونـه این ملیت ها را با هم پیوند داده و برای اعمار محیط سالم انسانی کار خواهند کرد کـه در آن از انسانی شدن جهان را مطرح نموده و راه و روش پیغمبر اسسلام حضرت محمد(ص)را به منظور نجات انسان تدارک بینند.تفاوت های عرب و عجم را درون 15 قرن قبل تهیـه دیدند. وای برما پیروان کـه هنوز هم مطالب غیر ضروری را درون قرن تکنالوژی بدست نشر سپرده و ذهنیت را درون افکار سنتی و مغشوش کننده ضایع مـیسازند . بـه امـید موفقیت های مزید شما درون راه آبادانی کشور از دریچه مـهندسی کـه با پول ملت فقیر و غریب و محتاج تحصیلات عالی را بـه پایـه اکمال رسانیده اید.فکر نمـیکنید کـه اکنون از حیث بحث ها تعدادی زیـادی بیطرف خسته شده اند. وسلام

ابولفضل 20.11.2014 - 14:58
 عالی

علیرضا 19.11.2014 - 07:45
 اطلاعات خوبی بود. بـه نظرم هرچه سطح علمـی و سواد یک کشور بالا برود تعصب،جهالت،نژاد پرستی وحس برتری جویی تبدیل مـیشـه بـه خویشتنداری،دانایی،دوستی،تدین و گذشت و وقتی مردم یک کشور بتونن اینقدر ظرفیت داشته باشن کـه آرمان و اهشون رو فدای مسایل پوچ نکنن آبادانی رقم مـیخوره.آقا جان یک حرف دارم والسلام: افغانستان از اول فتنـه ی انگلیس بوده کـه حایلی بین حکومت تزار روسیـه و مستعمره ی انگلیس یعنی هندوستان بوده.اصلا قرار نبوده کشوری بـه نام افغانستان باشـه قرار بوده این کشورفدای دو قدرت بزرگ منطقه ای روس و انگلیس بشـه.در حال حاضرم داره فدای همـین دو قدرت

محمد اغا کریمـی 01.11.2014 - 10:07
  معلومات مفصل وخوب بو د

مـهرافزا سیدی 20.10.2014 - 06:58
  تشکرازنویسنده مطلب ، موضوع جامع ومفصل بود ماهمـه اقوام افغانستان دراین کشور از حیثیت و حقوق یکسان برخورداریم وباید این حس را درون ذهن ومفکوره خویش ، اطرافیـان وکودکان خویش بـه وجود آورد وبرادروار درکنار هم زندگی خواهیم کرد .

فریدون (کابل) 03.10.2014 - 18:10
  بیـائید احساسات را کنار بگذاریم.امروز زمانی نیست کـه چون احمد شاه درانی و یـاسلطان محمود با اسب و تلوار نیم آسیـا را فتح کرد! حتما واقع بین بوده و از اصل منطق اجتناب نورزیم.اسلحهء صقیل موثر امروزی کـه حامـی پیروزی و سعادت ملت بشمار مـیرود،همانا سواد کامل ،کسب دانش و ایجاد نسل سالم از لحاظ فزیکی،معنوی،فرهنگی و غیره کوایف مثبت اجتماعی مـیباشد. و حالا بـه هر شکلی کـه باشد منظور از ختم خود کشُی است. بناءً درون این زمـینـه هریکه با افغانان دست یـاری مـیدهد حتما استقبال گردد.وآنانیکه بـه خون آشامـی تحریک مـیکنند اصلا نًابودی وبربادی ملت بلا کشیده را آرزو دارند و بس!

سیدتهرانی 02.10.2014 - 09:31
  سلام اگر سر بـه سر تن بـه کشتن دهیم از آن بـه که کشور بـه دشمن دهیم مـی خواستم بـه شما ملت بزرگ خراسان شرقی ( با اسم جعلی افغانستان) بگویم کـه خواهشاً یکپارچه به منظور سربلندی سرزمـین مقدستان تلاش و در صورت لزوم مبارزه کنید...من یک ایرانی ام و فقط از نظر مرزبندی جغرافیـایی با شما متفاوتم اما ما هم زبان هستیم و فقط یک سده هست که از هم جداییم...چرا درون ایران هفت قوم فارس ، آذری ، لر ،کرد،عرب، بلوچ و ترکمن با کمک خدا کنار همدیگر زندگی مـی کنیم اما شما دست بـه دست هم نمـی دهید که تا متحد شوید؟! شما بزرگ هستید و نباید اجازه دهید کـه بیگانگان راحت درون کشور مقدس و پاک شما قدم بگذارند...به خدای بزرگ اگر مـی توانستم اسلحه ای بـه دست مـی گرفتم اما نـه درون مقابل هم وطن و هم زبانم بلکه لوله ی اسلحه را بـه سوی بیگانگان کـه امروز نوکرشان بـه نام اشرف غنی احمد زی امور را بـه دست گرفته مـی گرفتم و خون و جانم را فدای این سرزمـین و مردم بزرگش مـی کردم... شما ایرانی تبار هستید...فردوسی این بیت را به منظور شما و ما سروده است. دریغ هست که ایران ویران شود...کنام پلنگان و شیران شود

مـهران قاسمـی 28.09.2014 - 14:44
 تاریخ افغانستان غیر از خرابی نیست

فریدون 18.09.2014 - 17:05
  درون جوامع متمدن بـه طور مثال درون امریکا هر مـهاجریکه رسماً طبع آن مـیگردد ،یـا اینکه طفلی درین سرزمـین بدنیـا مـیاید ،بدون کدام قید و شرط بنام امریکاییکه سبب افتخار دو جانبه یعنی شخصی و ملی مـیباشد محسوب مـیگردد و بس !!! بدین ترتیب هست که ریـاست جمـهوری این کشور را فعلا یک طبع سیـاه پوست بـه عهده دارد. بعد باید دانست کـه خوشبختی و ترقی یک ملت درون عدم تضادهای قومـی ،تبعیض و تعصب هست . درون غیر آن یکدیگر را بلعیدن هست و دست حقیرانـه سوی جهان هوشیـار ومتمدن دراز !!! سلامت باشید!

مـیرزامحمد روستایی 16.09.2014 - 03:25
  جناب آقای دکتور! دستت پُرتوان و قلمت نویسا باد!زیرا مـی دانم کـه در ترتیب و اکمال این پژوهش، زحمات زیـادی رامتحمل گردیده اید.

احمد فیضی علی یـاری 31.08.2014 - 05:12
 سلام بر همـه لطفا دیگر از تفرقه صحبت نکنید برتری بـه نژاد نیست مـهم این هست که همـه برادر وبرابر هستیم تاکی حتما زمـینـه را به منظور هرج ومرج بیگانـه ها درست کنیم بـه خدا دیگر بسه ای مسلمانان اتحدو اتحدو وحدت وحدت هربر ضد وحدت افغانستان صحبت کند دشمن این کشور ومزدور خارجی هست .من نـه هزاره هستم نـه پشتو نـه تاجیک نـه ازبک نـه .............. من افغانستانیم

اشرف خان 15.08.2014 - 23:01
  س.خسته نباشید سایت شما را دیدم خیلی خوشحال شدم بیزحمت اجداد ی و نوادگان شاه محمود و شاه اشرف را کـه در ایران حکومت د نام ببرید.منظورم شجره نامـهاست.ممنون از شما.

محبوب الدین (محمدی) 02.08.2014 - 04:44
  دوستان عزیز من یک پسر 14 ساله هستم این قدر را درون ک مـیکنم کـه افغانستان مختص به منظور پشتون نیست باوجودیکه خودم پشتون هستم برایتان پیشنـهاد مـیکنم کـه خود پزیری داشته باشید بیـائید دست باهم دهیم وبرای آبادی ان تلاش کنیم .بااحترام برادرکوچک شما محبوب الدین محمدی

انجینیر صمـیم 02.08.2014 - 05:03
  تشکر ازمعلومات شما نویسنده گرانقدر

محمد یونس مرادی 30.07.2014 - 18:08
  بنا بر نوشته بالا پشتون ها( افغان ها)سوابق دیرینـه درون این سرزمـین داشته و یکی از یـازده قبیله یـهودی اند کـه حین محاجرت از مصر از سایر قبیله ها جدا شده و بالاخره بـه این سرزمـین آمدند و در غور و یـا کوه های سلیمان جاگزین شدند، واز نگاه نسب بـه طایفه بنیـامـین تعلق مـیگیرند. اینکه کی بودند و از کجا آمدند تاریخ گویـای این حقیقت است. شاید عده زیـادی از ملیت های دیگر این حوزه از جغرافیـای دیگری بـه اینجا آمده باشند. بناء هیچکدام از ملیت ها قباله مـیراثی ملکیت را بدست ندارند. لذا برتر شمردن یک قوم بالای قوم دیگر دعوای باطل هست و هر قومـی مالک و صاحب اختیـار این سرزمـین اند.

عبدالمنان 21.07.2014 - 01:06
  من خودم پشتونم وافتخار مـیکنم کـه ازبنی اسرایل هستم وانسان نباید از اجداد خود متنفر باشد ولی اکنون مسلمانم وافتخار مـیکنم هرخود را مالک افغانستان مـیداند تاریخ وشواهد تحویل مـیدهند انچه کـه پیداست همـه مردم افغانستان دراین سرزمـین پیش از اسلام دراین سرزمـین بوده اند ومالک این سرزمـین هستند بعد بیـاید این حرفها را کنار بگزارید کـه کدام قوم مالک این کشور هست درحقیقت همـه ما مالک این سرزمـین هستیم.

اتنا 05.07.2014 - 10:58
 حقیقتا جامعه نژاد پرستی هستیم اما بـه نظرم این مطالب کمـی قدیمـی هست چون طبق تحقیقات جدید (البته این تحقیقات هنوز مستند نشده)پشتون ها جزقبایل عشایر عراق بودند کـه بعدها بـه افغانستان مـهاجرت د البته با توجه بـه ازمایشـهای ژنتیک کـه انـها را عرب تبار دانسته احتمالا این نظریـه درست تر هست اما طبق همـین ازمایشات ژنتیک تمام مردم افغانستان چه پشتون چه تاجیک چه ازبک و حتی هزاره ای کـه خود من هستم دارای یک نیـای مشترک مـی باشیم حال مـی توانیم حقیقت را قبول کنیم و پیش داوری درون مورد یکدیگر را کنار بگذاریم یـا انکه دوباره سر مسئله ای کـه به هیچ جا نمـی رسد که تا ابد با هم اختلاف داشته باشیم

نیکمل ابراهیم خیل 03.06.2014 - 08:31
 این مـهم نسیت کـه ما از کدام نژاد یـا هم از کدام قوم هستیم مـهم اینست کـه تمام شکر مسلمان هستیم و نظر بـه حدیث رسول الله (ص) تمام مسلمانان با هم برادر اند. بیـایید کـه دست بـه دست هم داده وطن خود را آرام بسازیم و به دین خود خدمت کنیم.

ايرونی 30.05.2014 - 13:15
 سلام نمـی دونم مطالعات ژنتيکی رو ديديد يا نـه. مطالعات نشون ميده پشتون ها و تاجيک ها و ازبک ها شبيه مردم روسيه و هند هستند. بعد اين کـه ميگن يهودی هستند غلطه. همين مطالعات نشون ميده هزاره ها شبيه ترين مردم آسيا بـه اروپای غربی هستند. تنـها 30 درصد مردان هزاره تبار مغولی دارند. و دست آخر اين کـه مردم کشور ايران از نظر ژنتيکی بـه هيچ رو آريايی تلقی نميشن و بيشتر مشابه مردم قفقاز و آسيای صغير هستند حتی زرتشتيان. هر چند ربطی بـه مسائل حقوقی نداشت ولی از نظر تاريخی بـه اين تحقيقات توجه کنيد.

سید معروف رنجبر 14.05.2014 - 21:40
 تاريخ هويت يك ملت هست . بعد به خاطر اينكه هويت خود را كم نكنيم بايت تاريخ را خواند. .تشکر از برادر مان تاریخ دان افغانستان خدا کند برادران مان از حدود وموقیعت کشور بصورت درست آیـاگاهی داشته باشند که تا باشد درون آینده جواب گو برادر دیگران باشم با احترام 0786493209

khaksar akrami 25.05.2014 - 06:59
 سلامونـه اونیکی هیلی مـی ومنی دوستانو ما ستا سو تولو لیکنی ولوستلی هر چا خپل نظرونـه ورکړی وه خو هیچا داسی فکر ونکړو چی دا وطن بـه څنګه ارمـی لوری ته یوسو مګر دلته یواخی او یواځی دلته فقط د یوبل قومونـه تهدولو ته تیـارناست یو تول وخت مو همداسی تیر کړو څوک وای چی پښتون وطن ورانګړو اوڅوک وای چی تاجک ورانکړو په اصل کی هرڅوک چی په قدرت کی وه هغه دخپل شخصی نفعی په خاطر دا وطن وران کړو اوس ده که تا ویلی او ما ویلی وخت ندی اوس ده دی وخت دی چی څرنګه دا وطن جوړ ودان اوسمسور یی کړو زه ستاسو دکشر ورور په صفت تاسو ټولونـه غوښتنـه لرم را ځی چی په کده دا وطن اباد کړو ترڅو زمونږ راتلونکی نسل په ارامـی او سوکالی ژوند پرمخکی بوځی او یوه وړه غوښتنـه ده تاجک ورورنو څخه لرم تاسو په پښتو ژبه خبری نشی کولای ولی هر پښتون په دواړو رسمـی ژبو خبی کولای شی نو را ځی چی یو دبل سره خپلی ژبی شریکی کړو تر څو مو د یو بل سره مـینـه اومحبت زیـات شی والسلام خاکساراکرمـی د ننګرهار ولایت اوسیدونکی پته khaksar20akrami@gmail.com

مـیرعبدالقادر مـیرپور 26.05.2014 - 06:34
 مشکل مردم ما درقدم اول بیسوادی ودر قدم دوم داشتن باسواد های نشنالیست وقوم گرا درون حالیکه تاریخ نشان داده کـه اگر شاهان گذشته ما خدمت گذار واقعی مـیبودن اززمان سلطان محمود غزنوی کـه سرحدات خراسان که تا دهلی از غرب که تا مشـهد نیشاپور واز شمال که تا بخارا بود با امدن شـهان وطن فروش بخاطر قدرت همـه را فروختند برادر برادر را کور کرد یکی درون کابل دیگری درون قندهار ودیگری درون جلال اباد حکومت اعلان مـی وهر کدام کوشش داشتند که تا خوب تر درون خدمت انگلیس ها باشند از زمان سلطان محمود غزنوی وتا دوره ماد ظاهر خاین ترین شاهان سپری شده هست امـیدوارم همـه مردم خدا را حاضر ناظر بدانند هرچه بود گذشت حالا هم سروقت هست وگرنـه این قوم پرستی بجز خرابی وبربادی دیگر چیزی را ببار نخواهد اورد

وحیدالله 03.05.2014 - 04:56
 من نیز تشکر مکنم کـه در باره اقوام افغانستان معلومات حاصل کردم فقط مـیگوم کـه راه همدیگر پزیری را پیش گیریم

صبور فایز 29.04.2014 - 05:38
 به نظر من حالا این مـهم نیست کـه کدام قوم از کجا و در چه زمانی درین سرزمن متوطن شده اند زیرا حالا دیگر همـه ی ساکنین این سرزمـین کـه از اقوام مختلف اند، صاحبان اصلی این سرزمـین شمرده مـیشوند.اما مشکل اصلی اینجاست کـه قوم پشتون بدون درنظر داشت حکم خداوند...و قوانین مدنی، ادعای مالکیت همـیشـهدارندو مطابق رسوم پشتونوالی به منظور خود ننگ مـیدانند کـه از اقوام دیگر پادشاه ویـا ریس جمـهور باشد، کـه همـین امر سبب اصلی تمام مشکلات و بد بختی ها و عقب مانی افغانستان شده است. عوامل و فکتور های مختلف سبب مـیشود کـه در طول تاریخ تعدادی از اقوام بشری نسبت بـه دیگران زیـاد تر رشد کنندو از خود شان هزاران عالم و فاضل و دانشمند و یک فرهنگ غنی و پربار بـه جا بگذارند، مثل اروپایی ها و در اسیـا پارسی زبان ها. و در هرجایی کـه حاکمـیت دولتی بـه دست اقوام پیشرفته و متمدن باشد، آن کشور زیـاد رشد و ترقی مـیکند و در افغانستان متاسفانـه ازتقریبا کمتر از سیصد سال بدینسو حاکمـیت دولتی بـه دست یکی از کم پیشرفته ترین اقوام، یعنی پشتونـها مـیباشد کـه از همـین سبب، یک کشور عقب مانده و بد بخت استیم. زیرا پشتونـها هنوز بـه شکل قبیلوی وعشیره یی و کوچی زندهمـیکنند و علم و دانش هنوز درون زندهگی شان راه پیدا نکرده است. فراگیری علم ودانش به منظور شان ننگ است، زنـها درون برخی مناطق درون نزدشان هنوز بـه منزله حیوان هست و خرید و فروش مـیشود کـه چندی پیش تلویزیون ها فلمـی را درون این باره از ننگرهار نشان دادند، و آنـها اقوام دیگر را هنوز بـه رسمـیت نمـی شناسند. ای برادران پشتون، این همـه مسایل آیـا سبب پیشرفت مملکت مـیشود و یـا عقب مانده گی، درون حالیکه درون ایران از برکت حاکمـیت فارسی ها، همـه اقوام و در مجموع ایران رشد کرده و در منطقه بـه یک قدرت تبدیل شده است. و هر قدر پیشرفت زیـاد باشد، بـه همان اندازه تعصبات قومـی کمتر مـیشود، مثلا،احمدی نژاد یک آذری، یعنی ترک تبار بود، خامنـه یی از خامنـه، یعنی غیر پارسی بود. یعنی از اقوام دیگر کـه در حاکمـیت پارسی ها، که تا سرحد ریـاست جمـهوری رشد د. حتا خود پارسیـها، نام کشور شان را کـه پارس بود و از یک قوم خاص نمایندهمـیکرد، مدت ها قبل ازبین بردند و ایران نام گذاشتند، صرف بـه خاطریکه اقوام غیر پارسی خودشان را محکوم احساس نکنند. و نام ایران کـه نام هیچ قوم خاصی نیست، را همـه اقوام پذیرفتند. بـه این مـیگویند هوشیـاری و پیشرفته گی. بعد ای برادران تحصیلکرده ی پشتون، این مسایل را به منظور بیسوادان تان هم بفهمانید که تا وحدت ملی ما حفظ شود. والسلام

لغمانزی 28.04.2014 - 05:50
  بـه نظربنده تاحال هیچی تاریخ دقیق اقوام را نمـی داند جزخداوند اگر بـه این کلمـه اکتفاکنیم کـه همـه مسلمانیم بهترخواهدبود از خودخواهی دست برادارشویم

سیدزبور(هاشمـی) 16.04.2014 - 04:46
  افغانستان ملت واحد هست هیچ نمـی تواندبه ملیت یک دیگر تجاوز نماید .لطفادرباره آبادی ومرفه شدن این وطن بـه اندیشیدازنفاق چیزی بدست نمـی آید.اگرمن تاجک،پشتون،هزاره،ازبک ویـاسایرام فرزندمتولداین سرزمـینم از آب وهوای آن استفاده مـینمایم بعد باساختن وآبادی مـیتوانم تامالیـات استفاده آنرابپردازم.واگربه یک دیگرتجاوزنکنیم بهترخواهدبود .شخص من کـه از نگاه ملیت (سادات)ام وازخاندان هاشمـی ازقبیله کـه درمکه مکرمـه 1400سال پیش نیـاکانم زندگی مـیدولی ایمروزافغانم ودرولایت کابل تولدودرولایت کندزتحصیلات نموده ام ومصدرخدمت گزاری درولایت کابل،کندز،بدخشان،تخار،بغلان ،سمنگان وکندهارگردیده ام وغیره....پس فعلافرزننازنین این سرزمـین ام واگرنظرتان به منظور آبادانی این کشوراست بدهید وگرنـه خیلی خجالت آوراست ....وسلام برا وطن پرستان

سیدآغا 08.04.2014 - 09:38
 اگرچه من یک افغان (بشتون) هستم لاکن این را ضروری نمـیدانم کـه افغانستان مربوط بشتون مـیشود بلکه افغانستان خانـه هست از تمام اقوام افغانستان کـه در آن زیست مـیکنند اقوام مختلف افغانستان عزیز این را بدانید کـه دشتمنان اقوام مسلمان و مجاهد افغانستان همـیشـه کوشش کرده اند کـه در بین افغانـها تفرقه اندازند و حکومت کنند اما این را کور خوانده اند ان شاء الله افغانستان توسط همـین اقوام مختلف افغانـها بـه خراسان خواهم تبدیل شد و دشمنان این وطن را کـه در هرجاه باشند سرکوب خواهند کرد! بااحترام سیدآغا "مسلمـیار"

فرحناز 25.03.2014 - 16:19
 بسیـار خوب

بچه وطن 14.03.2014 - 13:26
 تا جاییکه نظرات دوستان را مطالعه کردم اکثریت دوستان بـه "همـه یـا هیچ معتقدند" نمـیشود بیـان اشتباهات حکام گذشته را تعرض بر خود تلقی کرد. روس های معاصر بعد ازینکه همـه اشتباهات و ستمگری های استالین را کـه روسی الاصل نبوده بـه قلم مـیکشند، منیوسند کـه " با وجود اینـهمـه ستمگری های استالین، شاید تاریخ ما بـه خاطر پیروزی درجنگ جهانی دوم بـه او نیـاز داشت" چه فرقی مـیکند اگر پشتون از کوه های سلیما آمده باشد، ویـا هم هزاره و یـا تاجیک ازجای دیگر، درحال حاضر همـه ما اینجا زندهمـیکنیم و مجبورهم هستیم اینجا زندهکنیم، چون درون جاهای دیگر بـه ما اجازه نمـیدهند. درون روسیـه استالین گرجی مـیتواند، رهبر باشد، درون حالیکه درون افغانستان رهبری مثلا یک شغنی غیر قابل قبول کـه چه کـه شاید حتی بدعت دینی تلقی گردد. بیـایید خوبی را خوب بگوییم و زشتی ها را زشت. درافغانستانی بـه نام تیمور کـه خیلی قدرت مند بود مکتب نمـیسازد ولی بـه نام امـیرعلیشیر نوایی مـیسازد، بـه نام امـیرعبدالرحمان نمـیسازد بـه نام عایشـه درانی مـیسازد. دلیل اینکه چرا آنرا نمـیکنند واینر ا مـیکنند، را همـه مـیدانیم، طبیعت انسان مـهرو زیبایی را دوست دارد واز زشتی متنفر است. گذشته را نمـیتوانیم تغییر دهیم ولی آینده را مـیتوانیم بسازیم هیچی نوکری دیگری نیست ما با همـه همسایگان اشتراکات طبیعی و تفکیک نا پذیر تاریخی، فرهنگی وزبانی داریم اگر من دست یک پشاوری، خجندی، بخارایی، مروی، مشـهدی و یـا شیرازی را بـه گرمـی مـیفشارم و اورا درون آغوش مـیگیرم هیچ گاهی بـه معنی نوکر بودن من نیست

ندیم نجات 04.03.2014 - 07:47
 درست هست که پشتو از جمله زبانـهای ملی افغانستان هست اما یک گپ را نباید از یـاد برد کـه زبان دری دومـین زبان دین اسلام است

مرضیـه 31.01.2014 - 12:31
  باسلام خیلی جالبه هرکدوممتون اطلاعات جالبی ازافغانستان داشتید بـه هرحال الان وحدت مـهمـه من مـیگم زمانی کـه افغانستان بـه وجود اومد همزمان همـه قوم ها بـه وجود اومدند اینجوری هممون راحتریم نیـازی نیست کـه این همـه حرص گذشته روبخوریم هرکسی کـه افغانستان روتاسیس کرد مـهم نیست الان مـهمـه کـه مااقوام مختلف توکشورمون هستیم کـه کشورافغانستان مال ماست

افغانستان متحد 01.02.2014 - 09:05
  من نـه تاجیکم نـه پشتون، نی هزاره نـه ز ترکم نی ز ازبک، نـه بلوچم نی ز ایماق سترگم من بـه مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نـه ز سیکم نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم نی شمالی، نی جنوبی، نـه ز غربم، نـه ز شرقم نی ز کوی فتنـه پیشان، نی پی تشویق فرقم نی بفکر جنگ لفظم، نی بفکر تهمت و شر نی زر اندوزم، نـه نوکر، نی کلاه فتنـه بر سر خطه ام افغان ستانست، خاک ان از من سراسر ما همـه افغان و افغان سر بر سر با هم برابر رود و دریـایت خروشان، کوهسارت با جلالند فصل هایت بی نظیر و مردمانت با کمالند پاک بادا خطه من از کف شر و شرارت مرده بادا هر کـه بردست صلح مـیهن را بغارت خاک بادا بر دو چشمـی کو ندارد تاب دیدن دست مایـان را چو زنجیر، متحد، با هم پ مرگ بر خصمت همـیشـه، شاد زی بی درد ماتم دور بادا از وجودت تکه های راکت و بم سبز بادا، سبز بادا، نام تو بر جسم و جانم زنده بادا، زنده بادا، کشورم، افغانستانم

فضل عمر 26.01.2014 - 07:40
  انسانـها آفریده خداوند اند،وبرتری آنـهابه تقوی هست ،تمام ساکنین این وطن باهم برادراند ،وکدام تفوق بریکدیگر ندارند طبعاًساکنین این وطن منشائ آمدن بـه این سرزمـین دارند. ولی فعلاً ما باهم برادرهستیم ومجبورهستیم باهم زندگی نمایم. اقوام مختلف این سرزمـین مانندگلهای چمن اند، کـه رنگ هریک آن بـه زیبایی آن مـی افزاید. اگر درچمن یک نوع گل داشته باشد خوش آیند نیست ولی اگرگلهای رنگارنگ داشته باشد خیلی زیبا وعالی بـه نظر مـی آَید بیـاید این افکارنابه کار رایک طرف بمانیم وبرای برادری وترقی وطن کارنماییم

محمدرفیع 15.01.2014 - 06:48
  همـه از اولاد آدم علیـه السلام گفتن کـه باهم برادریم ولی از عابیل وقابیل چیزی نگفتن

ولی امـیری 14.01.2014 - 15:04
  سلام خوشحال شدم ازاین متن کـه مطالعه کردم اگاه شدم باتشکر ازلطف شما :

بشیر احمد 06.01.2014 - 09:51
 تشکر از معلومات مفید شما

ولی محممدبختیـاری 27.12.2013 - 14:10
  باسلام.خیلی دوست دارم کـه روزی برسدکه درافغانستان حرف ازنژاد پرستی قوم گرای نباشد بـه این فکر کنیم کـه چه خانواده های کـه چشم انتضارند کـه بچه های یشان به منظور کار سالها ازخانواه خوددورهستند مـهاجرینی کـه چه غرورهای کـه زیرپا مـی زارندچرا وبه چه قیمتی

مجیب الرحمن سلطانی 23.12.2013 - 16:45
  همـه اقوام ساکن افغانستان برادر یکدیگر اند تفرقه ملیتی قومـی سمتی بـه هیچ عنوان جاندارد لطفا نظریـات بی مورد ندهید اگر افغان هستید تشکر.

فریدون 07.12.2013 - 08:44
  من شخصاً از این همـه تبعیض متنفر هستم آنانیکه دست بـه این کار ها مـیزنند اصلاً درون کوشش آن هستند که تا در بین ملت مان تفرقه ایجاد نمایند من بـه حیث یک مسلمان از همـه شما مـیخواهم که تا دست بـه دست هم داده با از بین بردن بدبختی، جنگ های چریکی وانتحاری، کشتار برادران خود بـه بهانـه های مختلف و تبعیض نژادی و قومـی کشور خود را آباد نمائیم که تا باشد کشور های دیگر افغانستان را بـه یک آدرس دیگر هم بشناسند

خوگیـانی 24.11.2013 - 08:01
  اگر قوم پشتون صفات عبرانیـان را نداشته باشند بعد نمـی تواند کـه آنـها دودمان آنـها باشد. صفات عبرانیـان درون کتب تاریخ ادیـان درج هست که درون عرف و عادات و مناسک دینی آنـها معلوم مـی گردد. ازجمله هر گاه زن برادر فوت کند از او زن بماند وی را زن را حتما برادر دیگر شخص فوت شده بـه ازدواج درون آورد. عبرانیـان دزدی زیـاد مـی د از جمله بـه مال و املاک همسایگان چشم مـی دوختند و حتی بر سر حق آبه با هم درگیر مـی شدند. بـه همـید دلیل یکی از دستورات ده گانـه اول کـه موسی (ع) آورد همـین بود کـه به مال همسایـه چشم ندورید و همچنان دزدی و غارت نکنید. دیگر صفت آنـها کشتن افراد. آنـها بر سر بسیـار سخن عادی و اختلاف کوچک با هم درگیر مـی شدند یـا بـه اخلاق و خوی بد با هم درگیر مـی شدند یـا همدیگر را مـی کشتند.حتی بخاطر یک فحش ناموس دیگری را مـی کشتند ویـا بخاطر یک وجب زمـین. دیگر صفت عبرانیـان داشتن عدم بهداشت و زندگی درون سخت ترین شرایط........

نصرت الله 21.11.2013 - 08:41
  سلام واحترام خدمت محررین وخوانندګان محترمتقدیم هست بنده رانظر براین هست دواصل قبول شده دردنیـاموجوداست ۱ـ طریقهب تابیعت ازطریق خون ۲ـ طریقهب تابیعت از طریق خاک درصورت کـه اقوام افغانستان از چندین نسل درکشورعزیز مازندګی دارند بی انصافی خواهد بود کـه درقسمت از افغانستان نبودن شان تبصره داشته باشیم درضمن بـه اثر مـهاجرت ها ازدراج ها همجوار زیستن هافشار های جنګی زبانـها شاید تعغیرخورده باشد کـه ما فعلا شاهد بسی بشتون ها تاجیک اوزبیک ها ترکمن هاوغیره اقوام استیم ګه زبانـهای مادری خودها رافراموش کرده بـه زبان های محلی صحبت مـی نمایند بی انصافی نخواهد بودکه اوشان راازاین قوم وآڼ قوم بدانیم تکیـه براثرات استوره یی وګنګ خالی از اشتباه نخواهد بودسرزمـین آریـانا کهن کـه مرکز آن بلخ بوده سه فرزند فریدون تور وسلم ایرج درون سرزمـین آریـانا سلطه داشته وامروز قسمتی از اروباروس هند چین فارس خودرا آریـایی مـیدانند بی انصافی نخواهد بود کـه مادر قسمت اقوام کـه شاید چند نسل قبل برادر ان مابوده باشد بګویم کـه از مرز بوم مانیست ویـاآریـایی نیست درون ثانی همـه اولاده بابا آدم -ع- استیم دررابطه بـه احمد شاه بابا اوتوانسته حکومتی رابا سرحدات وسیع ثبت تاریخ نمایند وګرنـه دوستان شاید مطالعه فرموده باشند کـه هند فارس بخش های آسیـای مـیانـه کشور عزیز ما را ازآن خود مـی دانند وزبان مـهد آریـانا دری بشتو وسایر زبانـهای مروج افغانستان امرز نبوده چه خوب هست که بـه عقب ندیده درفکر آبادی کشور خود باشیم بااحترام

احمدضياء 21.10.2013 - 15:36
  ميخواهم كه درون باره تاجك ها معلومات پيدا كنم

خیرالله ( رحمانی ) 20.10.2013 - 10:01
 اول از همـه سلام احترام خدمت تمام دوستان کـه دررابطه بـه اولین اقوامکه درون افغانستان زندگی مـیکنند معلومات ارایـه کرده اند قدردانی مـیکنم اما ثابت نشد کـه کدام اقوام به منظور اولین باره بـه افغانستان آمده اند حتما معلومات بیشتر ارایـه گردد

نجم اله پشتون مل 19.10.2013 - 16:40
  من تنـها گفته مـیتوانم کی اولین شعر پشتو درون سال 1724م توسط امـیر فولاد کرور انجام شده است.

کریم پوپل 06.10.2013 - 21:59
  دوستان سلام مقاله را خواندم کمـی جانبداری هست خوب بـه هر صورت تابه اکنون درون طول تاریخی نشنیده هست که کدام پادشاه بالای پکتیـا وخوست کـه مناطق کوه بندی هست حمله کرده باشد. هیرودت نیز ازاین قوم یـاد نموده است. چون این قوم درون طول تاریخ بدون حکومت زندگی نمودند خیلی آزاد منش تربیـه شده وتمدن پذیر نیستند. اولین دسته این قوم درون زمان سلطان محمود سربازی مـینمود. درزمان غوریـان اینـها صاحب قدرت شدند. ولی زبان اولی غوریـان پشتو نبود از اینکه درون همجواری پشتونـها زندگی داشتند عده از آنـها زبان پشتو را اختیـار نمودند. درون زمان مغلان تیموریـان و هوتکیـان اینـها ساحات زراعتی را اشغال نموده و همانجا مسکن گزین شدند. مفولان بـه جز بدخشان دیگر تمامـی ملت افغان را از تیغ کشید. درون همـین مواقع زمـینـها بی صاحب ماند و نسل پشتونـها ازدیـاد یـافت. پشتونـها بدو بخش وهفت شاخه مشخص شده اند. غرغشت سربن وبیتن کـه سه برادر بودند. گروه دیگر کرلای ،اومر، متی ، و پشتونـهای غیر آریـائی هست که بـه گمان اغلب همان قیس هست که بنام عبدالرشید نام نـهاده شده بود ودر حوالی کابل کشته شد. کنون بنام شاه دو شمشیره مـی نامند.گروه دوم اقوام هست که اولاده ویـا داماد پشتونـها ویـا صرف زبان پشتورا درون همجواری فرا گرفته است. اگر بنظر شما جاهل اند کـه خود را انتحار مـی نمایند.این علت بیسوادی ودوری از علم هست که جاهلیت درون وجود هر بیسواد ممکن باشد. بدبختانـه همـیشـه جنگهای کشوری بار دوش همـین مردم بوده وهمـیشـه درون جنگ بوده است. اوغان یـا افغان کلمـه هست که ایرانی ها بـه پشتونـهای کـه در سمت غربی کشور زندگی مـید نام گذاشته بودند. علت آن اینست کـه این نسل درون دو قدمـی بـه بسیـار بلندی صحبت مـی نمودند. درون نتیجه اگر تاریخ قوم را به منظور دانش نوشته شود خوب هست اگر به منظور توهین نوشته شود کار خراب هست هموطنان مارا از هم تفریق مـی دهند.

مـهدی هزاره 27.09.2013 - 18:26
 قبل از تهاجم یـا هجرت اریـایی ها درون محدوده ی کوه های هندوکش مردمانی درون جنوب هندوکش کـه مناطق کوهستانی و صعب العبور بودند مردمان سکونتگاه خودشان را بـه خاطر دست نارسی مـهاجمـین درون طول تاریخ حفظ نمودند.دوم اینکه چون درون این مناطق درون اکثریت زمانـها نطقه مرکزی حکومتی بـه وجود نیـامد مـهاجمان کمتر درون صدد تسخیر ابن منطقه بر امدندو بومـیان پا بر جا ماندند.و درون انجا درون دورانـهای متعدد پناهگاه هایی به منظور فراریـان قرار گرفت و به باشندگان این سرزمـین افزوده شدند و در اواخر پایگاه های حکومتی درون نقاط مختلف این سرزمـین بوجود امدند مثل نیمروز بست قندهار زابلستان غزنی بامـیان و غور اقوام اریـایی ها تاتارها اغوزها ایغوریـها قرلوقها مغولها و اقوام دیگری کـه ناشناخته بودند قوم مسما بـه قوم هزاره فعلی را تشکیل دادند.

مـهدی هزاره 25.09.2013 - 15:20
 دوستان جنگ و عداوت بس است.تمام اقوام زیستگاهشان را مـیخواهند.برای چه پشتونـها هزاره ها تاجیکها اوزبیکها و بقیـه اقوام به منظور ماندن درون این سرزمـین ادعای پیشینـه را ملاک قرار مـیدهند؟ فعلا این خاک از ان همـه ی اقوام مـی باشد.مجبورند باهم بسازند.ادعای حاکمـیت یک قوم بر اقوام دیگر غلط هست و بـه جایی نخواهد رسید.در تاریخ دیدیم حکومت های ظالم کـه مـی خواستند اقوام غیر خودشان را تحقیر یـا از بین ببرند مانند عبدالرحمان خان با قوم هزاره چه کرد و نتیجه چه شد.ان حکومت هایی کـه مـی خواستند زبانـهای غیر زبان خودشان را از بین ببرند چه د؟ حال زمان تفاهم اتحاد احترام گذاری بر هنان پذیرش قانون کشوری است. زنده باد افغانستان زنده باد اقوام این کشور

ازبیک 12.09.2013 - 08:27
 باشنده گان این سرزمـین واقعاًقهرمان هستنددرصورتیکه کاربه اهل کارسپرده شود.مسلیکه درمسابقه فتبال جنوب آسیـامشاهده گردید.اززمامداران دولتی نیزخواهش مندیم مانندمجیب ولشکری درمـیدان سبزدرانتخاب واستخدام دقیق بوده ازاستخدام خویشاوندان وقوم خودشان خودداری نموده افرادشایسته رادرکارهای دولتی بگمارندانشاالله موفقیت ازآن ماخواهدبود.بااحترام

ایران 27.08.2013 - 09:18
 دوستان و برادران ساکن درون افغانستان خواهش مـیکنم بامطالعات تاریخی خود ریشـه واقعی خودرادریـابید تابازیچه دروغ های غرب نشوید مردمان پشتون هم مانند اقوام بلوچ ، تاجیک ، کرد ، فارس ،لر ، آذری و... ازاقوام ایرانی هستند درحالیکه انگلیسیـهاسال ها تلاش د که تا در ایران باقرار اقوام ایرانی دربرابر فارس ها آنـها رابه جدایی وتشکیل سرزمـین موهونتشویق کنند اما حال بعد ازسال ها درایران اسلامـی ده ها قوم با ده ها زبان درکنار یکدیگر زندگی مـیکنند و همـه خود را ایرانی مـیدانند و کشور پارس یـا ترک وبلوچ معنایی ندارد کشور کنونی افغانستان هم یک سرزمـین موهون بدون هیچ پیشینـه تاریخی هست که توسط انگلیس به منظور ایجاد یک منطقه امن (سرزمـین حایل)برای جلوگیری از نفوذ روس ها بـه هندوستان (نگین مستعمرات بریتانیـا)تشکیل شد و آن زمان تلاش آنـها براین بوده کـه با تفرقه مـیان اقوام ایرانی ساکن درون این کشور ودور آنـها ازهویت ایرانی خود هم کشور افغانستان راعقب مانده نگه دارند وهم از قدرتگیری ایران جلوگیری کنند من بـه عنوام یک هموطن ایرانی ازهمـه برادران پشتون تاجیک هزاره بلوچ و ... مـیخواهم کـه با شناخت هویت ایرانی خود زمـینـه رابرای بازگشت افغانستان بـه ایران و قرار گرفتن یک ملت زیر یک دولت نقشـه شوم استعمار را نافرجام بگذارند.

ازبیک 27.08.2013 - 08:01
 باابرازتشکرازجناب مرادی کـه تاریخ پیدایش افاغنـه رادراین سرزمـین شرح نمودند.درطول تاریخ،این سرزمـین مردخیزجزءقلمروچنگیزیـان،تیموریـان،سلجوقیـان،بابریـان وغیره ترکه تبارهای قهرمان بوده است.آثارتاریخی کـه ازهرنقطه آن بدست مـی آیدگواه این حقیقت مـیباشدمثلاًشـهرغزنی کـه امروزمرکزتمدن اسلامـی جهان مسمـی گردیده یـاموزیم این کشورکه پرازآثارتاریخی مربوط دوره تیموریـان مـیباشد.از دوستانیکه درموردابرازنظرفرموده انداظهارتشکری مـیکنیم وامـیدوارهستیم دوستان ازتاریخ سرزمـینی کـه درآن زندگی مـی کنندمعلومات دقیق داشته باشندکارخوبی هست امااینکه تمام ملیت های ساکن این سرزمـین برادرهمدیگرهستنددرآن هیچ شک وجودنداردمطالعه وداشتن معلومات بـه هیچ وجه نمایـانگرتبعیض یـاملیت پرستی نمـیباشد.احترام

احسان ( مطمئن) 26.08.2013 - 08:58
  ای صاحب نظران معلمان مـهندسان ادیبان محصلین دکتوران آن اقوامـی کـه به اثرنداشتن علم وسوادسلاح بدست گرفته وازماوشمابیگانـه شده انداین نظریـات تعصب آورشماراکه بشنوندتفرقه وبرادرکشی زیـادشده مـیروددیگرامـیدی بـه خوبی امنیت صلح وآشتی نداشته باشیم چرانکوشیم آنـهاکه واقعاًنیستندملامت دوست ودشمن خویش رانمـیدانندبروی یک دسترخوان افغانی دعوت نکنیم شماکه خودشاهدتاریخ پرخم وپیچ افغانستان هستیدآیـا نمـیدانیدکه هرامپراتور وابرقدرت جهان کـه قدم بـه این خاک قهرمانان نـهاده این خاک وسرزمـین راگورستان به منظور اونـهامبدل نموده قهرمانانـه جنگیدنددربرابرجان وعیـال خودازاین سرزمـین مردانـه واردفاع نمودنددرین قهرمانی هاهمـه ی اقوامـی مسلمان ومتحغان شامل هستندتاریخ گواه هست هیچ قومـی برتری بالای قوم دیگری ندارد همـه اقوام مسلمان اندپس باهم برادراندگفته پیـامبربزرگ ماوشماحضرت نبی کریم (ص) مـیباشدیک خداراپرستش وعبادت مـیکنندامت رسول اکرم(ص)مـیباشندقانون شان قران وسنت نبوی واهل قبله مـیباشدبرای ماوشمااهل علم ودانش نمـیزیبداین چنین گفتاری پوچ وبی مفهومـی رااریـه کنیم آنـهم درصفحات انترنت. دشمنان این سرزمـین همـیش کوشیده هست تااقوام متحدویکپارچه ی این دیـاررابه نام های گوناگونی بـه تفرقه وبرادرکشی تحریک کنند گروهی راپشتون کـه مالک این سرزمـین خوشماهستیدتاجک وهزاره کیـهاهستند گروهی راشیعه گروهی راهزاره وغیره وغیره...امروزبه بینیم قومـی تروریست قومـی جنگ سالارقومـی زورمندقومـی القاعده قومـی طالب بـه این نامـهابین اقوام کم بخت تفرقه انداخته خارجی ها قرارحکومت مـیکنند. من مرده وشماهاراخداندتبارک وتعالی زنده داشته باشداولین حساب ومحاکمـه بااین اشخاص کـه امروزبه پست های بلندرتبه خویش فخرمکنندخواهدبودازنقطه نظرامریکاوغربی هاسه ویـاچهارنسل افغانـهاکه ازبین بروندبعداًنسل های پنجم وآیندهابدردبخورآنـهامـیباشدنسل های کـه بایدوشایدازبین بروندمانندامروز پشتون تاجک رامـیکشدهزاره ازبک راوآیساف همگی راباورکامل داشته باشیم...

دگرمن پیلوت محمد عارف حمـیدی 30.07.2013 - 03:45
  بنام خداوند بزرگ مـهربان عرض سلام وادب خدمت خوانندهگان عزیز- هموطنان عزیز نظریـات شما را دقیق مطالعه نمودم من هم بـه نوبه خود مـیخواهم نظریـات خویش را خدمت شما ابراز بدارم0 خداوند متعال درون قران اعظیم الشان مـی فرماید کـه من ادم را از خاک اف وبران روح را دمـیدم وبی بی هوا راازجسم ادم پیدانمودم 0 نظر بـه گفته خداوند پدر ومادر همـه انسان ها ادم وهواست وهمـه بشر اولاد بابا ادم وبی بی هواست ودر حقیقت برادرو هم دیگر هستند فلهذا هیچ کدام بر دیگری برتری نداریم وبه گفته خداوند کـه مـی فرماید بهترین شما درنزدم پهریز گار ترین شماست بنابر این هیچ مـیلتی برمـیلتی دیگر برتری ندارد فقط برتری درتقوا هست و بس

عبدالقیوم تاجیک 25.07.2013 - 16:14
  باسلام خدمت تمام مردم ستمدیده افغانستانبیـاید افکار وکردار قرون وسطی خود را کنار گذاشته واز خود فروختگیـهاوذلت واستعمار وخیـانتهای کـه از گذشته تاحال برسر مردم افغانستان امده هست ظلم هایی کـه از طرف همسایگان بـه نظر دوست بر سر ما مردم امدهاست پند بگیریم وبیدار شویم این وطن از تمام اقوام هست پس از خواب غفلت بیدار شویم ونـه گذاریم دوباره سر بـه بیسامانی وبی وطنی بگذارد جوانان این مرز بوم امـیدوارم با هوش ودرایت خود افغانستانی بسازیم کـه دیگر بـه هیچ قدرت خارجی متکی نباشیم حال دیگر وقت ان نیست که تا سر این مسایل پوچ وبی معنی خودرا تلف بسازیم کـه وطن از کدام قوم هست زمـین خداوند(ج)راما انسانـهای حریص تقسیم مـیکنیم ودم از مسلمانی مـیزنیم وبندگی ان بی همتا رافراموش کردیم بعد ازمردن جای تمامـی من وشما قبر هست پس بیـایید زندگی وبندگی خدا را یم نـه زندگی وبندگی انسانـها رافرهنگ وتمدن خود را حفظ کنیم وبیرق وطن عزیزمان را بـه بلندای تاریخ برسانیم که تا ایندگانمان از ما عبرت بگیرن نـه ذلت ودر اخر گویم (ازبک هزاره پشتون تاجیک ایماق بلوچ ترکمن وووو...... )همـه اول انسانیم بعد (اریـایی خراسانی اافغانی )هستیم ولعنت خداوند عزوجل بـه انانی کـه تضاد بین قومـیتها وملیت این مرز بوم مـیندازن بیدارشوید بیدارشوید بیدارشوید بیدارشوید

لالا 11.07.2013 - 03:34
 سلام بـه داکتر صاحبنظر مرادی و همـه دوستان٬
[۱] قبیله های پشتون بـه مراتب پیشتر از قرن هجده درون در خراسان مـیزیسته اند. مثلا تاریخ اعراب٬ اوستا٬ ودا٬ سنگ نوشته های بیستون٬ تاریخ ساسانیـان٬ سنگ نوشته های رباطک٬ شـهنامـهٔ فردوسی... و همـه ثبوت برآن دارند کـه شما قصدا دروغ مـیگوئید.
[۲] کدام منابع تاریخی؟!... شما خود٬ تنـها از "ادرسی" مورخ عرب٬ نام مـیبرید و آنـهم بـه مفاد پشتونـها!
[۳] موسس اقتداردودمانی!؟؟...یعنی چه؟ آیـا مـیخواهید بگویید: بنیـانگزار توانایی ملی؟ آیـا این شماستید کـه احمدشاه خان تمجید مـیکنید؟؟.. بعدا٬ کدام حاکمـیت های سیـاسی؟ شما خود فقط و فقط از هند وخراسان نام مـیبرید; چنانکه هند برتانوی فاقد حاکمـیت سياسی, و خراسان تحت حاکمـیت همـین احمدشاه خان بوده است!
کدام قبیله ها؟... کدام خصایل؟... این سلیقه های قبیلوی٬ چه استند؟ و این چالش مصدر کدام چالیدن است؟ ...قسمـیکه مـیگویید٬ اگر ديگر اقوام٬ همزیست وهم جوار پشتونـها بوده باشند٬ لابد این پشتونـها بدون شک آریـایی مـیباشند....
[۴] مـیفرمایید٬ درون زمان تشکیل٬ سلاطین وسرداران بارکزایی و محمدزایی.....کدام بارک؟ کدام محمد؟
یـاوه گویی هم سرحد دارد ...ادامـه بدهید! ... بگویید کـه انشاءالله٬ سلطان محمود غزنوی٬ پسر امـیرشیرعلیخان مـیباشد!
[۵] و باز مـیگویید: پایـه تکامل تاریخی!.... این هم حتما از استخراجات فرهنگستان تان باشد؟!
نخست تاریخ را تکامل مـیبخشید٬ باز تکامل را متحرک مـیسازید اما تحرک را پایـه داده و از حرکت باز مـیدارید....و بعدا مـیگوئید: برپایـه تکامل تاریخی؟!؟!
[۶] اگر آریـاییـان ازجنوب دشت های آسیـای مـیانـه حرکت کرده و وارد افغانستان شده باشند٬ بعد اجداد ما و شما احتمالا٬ چغتایی يا مغل بوده باشند! معلوم مـیشود کـه شما مطالعه نمـیکنید و از جغرافیـه و تاریخ آریـاییـان بیخبر مـیباشید!
[۷] هرودوت يا هرودوتس٬ مرثیـه خوان و قصه گوی هلینستی بوده که تا تاریخدان! [۸] کدام یـازده قبیله؟ چیست نامـهایشان؟ درون کجا بوده اند؟ چرا اوستا و ویدا٬ از آنان نام نمـیبرد؟
[۹] کلمـه افغان معنی "ناله وزاری" را نمـیرساند. این مردمان فارس بودند کـه اسیر و زندانی بخت النصر شده بودند...نـه افغانان....بروید و قند بخورید! مگر این ماما داریوش شما نبود کـه "ناله و زاری" کنان از گیر سکندر٬ پای لچ٬ طرف افقانستان مـیدوید؟
با حرض احترام بـه همـه

رامـین 08.07.2013 - 13:20
  ما بـه تمام اقوام این کشور احترام داریم اما انتظار داریم کـه دیگران هم همـین نظر را داشته باشند ازقوم پرستی چیزی جور نمـی شود براداران پشتون ما کـه نسبت بـه دیگران قوم پرست تر اند بشتر از قوم خود ضرر مـیبینند شما ببینید از دست طالبان وحشی وبی فرهنگ بیشتر درون معرض خطر قرار دارند از داشتن مکتب درس وتعلیم محروم اند , فرزندان همـین پشتون ها دم توپ انتحاری اند وصد ها مواردیکه از دست طالبان این ها تباه شده اند ولی عده اند کـه هنوزهم ازین طالبان کـه ننگ بشریت اند این هارا غان بچیـان مـیخوانند وتیشـه را بـه ریشـه خود مزنند بیـائید منحیث یک ملت واحد زندگی کنیم وعلیـه پدیده های زشت ملیت خود اول خود برزمـیم که تا دیگران مارا متهم بـه ملیت پرستی متهم نسازد .445460

مـیرزا حسین (حسینی) 04.07.2013 - 09:02
  برادران عزیز بنده یک کلمـه به منظور تان پیشنیـهاد مـیکند کـه ( هم پذیری داشته باشید)

رضاجعفری 14.06.2013 - 09:21
  ازدید کاه من افغانستان و ایران دارای فرهنک مشترک مـیباشد وازهم جودا ناپذیر مـی باشد حالا حدود 18سال من درون ایران زندگی مکنم باچشم های خودم دیدم اداب روسوم ما بایران چندان فرقی ندارد کوچک شما جعفری

آزاده 31.05.2013 - 12:41
  واقعاً مقالۀ زیبا و جامع بود و دروغ دروغگویـان و کذب کذابان را بـه خوبی بازگو مـی کند. این مقاله کـه با استفاده از منابع معتبر و بشکل جامع نوشته شده، بـه خوبی بیـان مـی کند کـه صاحبان اصلی این سرزمـین کی ها هستند و کی ها هستند کـه با یغماگری و تجاوز، بـه این خطۀ نجیب وارد شده و با پیش گرفتن سیـاست های انسان ستیزانـه و ضد انسانی (به ویژه سیـاست زمـین سوخته)، ملکیت ها و جایدادهای دهگانان (مالکان اصلی آریـانای بزرگ و خراسان پاینده) را اشغال کرده اند. آنچه لازم بـه ذکر مـی نماید، اشغال سایر مناطق و سرزمـین های این خطۀ باستان هست که بـه وسیله این متجاوزین صورت گرفته و مـی گیرد کـه مبارزه و ایستادگی درون برابر این دشمنان قسم خورده و آگاهی و مقاومت درون برابر آن ها از لازمـه ها و اولویت های زندگی دهگانان حتما باشد. سپاس از جناب صاحبنظر مرادی بخاطر برداشتن پرده هااز روی اسرار و حقایق نا گفته و کمتر شنیده شده. عمر دراز و تلاش های هرچه بیشتر شان را درون زمـینـه نویسندهو آگاهی دهی و در کل خدمت بـه آریـانای باستان و خراسان پاینده خواهان هستم

نصیر احمد 27.05.2013 - 08:20
 من تعجب مـیکنم کـه آیـا بـه نام خراسان کدام کشوری درون قره زمـین وجود دارد؟ کـه آقای مرادی درون عنوان این مقاله نوشته است.

امـیری 24.05.2013 - 07:21
  برادران محترم انسان از انسان رنگ مـیگیرد وگل از گل بـه به آمریکا نگاه کنید تاریخ آنرا مطالعه کنید پیشرفت یک کشور درون وحدت آن هست نـه درون دشمنی اقوام آن بیـایید دست بـه دست هم داده کشورخود را آباد نماییم

عبدالرحیم مرتضوی 17.04.2013 - 10:53
 باعرض سلام وادب وادای احترام خدمت نوسینده مقاله ازاینکه ازحقایق چشم پوشی نکرده اید تمام ملت ما مرهون احسان شماست. تاریخ همـیشـه حقایق وواقعیتها راانعکاس مـیدهد.امااین قوم کـه واقعیت رادرک نمـی کندچه کنیم!اصلامردمان بومـی این خاک(افغانستان)قوم هزاره هاست.چونکه مدنیت تاریخی بومـی بودن شان رامجسمـه بودا دربامـیان نشان مـیدهد.واین قوم پشتون نتوانیست نشانگر هویت وبومـی بودن هزاره هاراتحمل کنند دربامـیان ویران کرد؟ منتظر نشرمقالات بعدی شماهستیم.

شعیب 07.02.2013 - 16:34
  با اظهار سپاس از نشر همچو حقایق، همـهشـه حقایق حتما چنین ارائه گردد و حیچ وقت نباید از تاریخ چشم چوشی گردد، تاریخ شاهد هست که همـیشـه کی ها از کشور درون مقابل تجاوز های روس ها و پاکستان جهاد و مقاومت کرده و کیـها با روس و پاکستان ائتلاف کرده و همچنان این معلوم هست که کی ها بعد از ائتلاف با پاکستانی ها بر روی خود خورده و باز بار دیگر بـه پسران واقعی این سرزمـین پنا. ما باشما هستم خداوند(ج) نگهدار شماباشد.

داکتر وحید الله گلابیـار 26.12.2012 - 05:31
  برادران گرمـی طوریکه معلوم هست سرزمـین افغانستان دارای تاریخ مشترک بوده کـه در اواخر بـه ممالک جداگانـه توسط همسایگان حدود آن تعین یـافته است. زمانی نصف ایران و تمام پاکستان و بخش از هند زیر نگین این ملت قهرمان بوده و زمانی هم بخش های این سرزمـین زیر نگین بیگانگان رفته هست که بـه همـه هویدا است. قبل از اسلام تحت سلطه ساسانیـان و راجه های هندی قرار گرفته اند و بعد از اسلام اولا تحت خلافت های اسلامـی بوده و به مرور زمان اقوام و قبایل دیگری نیز بالای این سرزمـین حکومت نموده اند. کـه قسمتی آن علی الترتیب قرار ذیل اند. دولت سلجوقیـان، خوارزمشاهیـان، مغول،ملوک کرت، طاهریـان ، غزنویـان، غوریـان ، صفویـان ایران، دولت مفول هند و ابدالیـان و محمد زایی ها ، جغرافیـه و موقعیت جیو پولیتیک افغانستان این سرزمـین را وصل کننده کشور های همجوار ساخته است. و طوریکه دوست عزیز ما فرمودند کـه افغانـهاقبل از اسلام درون این سرزمـین مـی زیستند بنابر این چطور مـیتوان گفت کـه حدود سه صد سال مـیشود کـه افغانـها درون این سرزمـین اقامت دارند. این یک استدلال غیر منطقی بوده و تحریر شما دال بر آن هست که افغانـها درون تحریر ات هیرودوت و کتاب اویستا نیز از افغان ها بـه اسامـی مشابه مثل پکتین ها و پکتویس ها نام شده کـه از این رو معلوم مـیشود کـه افغانـها بیش از 2500 سال درون این سرزمـین اقامت داشته اند کـه در آن وقت نـه تاجیک ها شکل یک ملت یک پارجه داشتند و نـه دیگر اقوام و قبایل. و مآخد شما راجغ بـه نسب اسرایلی بودن افغانـها نیز موجودیت آنان را که تا دوره داود علیـه السلام و بخت النصر دراز مـی کند کـه این خود دلیل بر این هست که افغانـها بیش از 3000 هزار سال مـیشود درون این سرزمـین زندگی دارند. ولی از نظر اسلام یک شعر علامـه اقبال لاهوری بـه یـادم مـی آید: نـه افغانیم و نی ترک و تتاریم جمن زادیم و از یک شاخساریم تمـیز رنگ و بو بر ما حرام هست که ما پروزده یک نوبهاریم و خطبه حجه الوداع پیغمر صلی الله علیـه وسلم نیز بـه آن اشاره مـی فرمایند کـه رنگ و نسل موجب فوقیت هیچ بشری بالای بشر دیگر شده نمـیتواند اگر فضیلت هست صرف درون تقوای است. الحمدالله مایـان مسلمان هستیم. خوب هست که درون مورد هر قوم کـه در این سرزمـین زندگی دارند تحقیقی داشته باشیم ولی نـه بـه شیوه کـه اقوام را از هم جدا سازند بلکه بـه شیوه همدست و ممد کـه همـه مارا فرصت دهد بـه آرامـی و برادر وار زندگی کنیم

ع سربخود 20.12.2012 - 06:04
 جهان سپاس از اشخاصیکه هم خود راوهم ملیت هاو اقوام کشور خود را مـی شناسند وروی آن بـه خاطر شناخت بیشتر تحقیقات مـی نمایند وبعدا بـه منافع ملی بخاطر رشد وپیشرفت کشور کار مـی نمایند.من شخصآ از تعصب وتفرقه بدم مـی آید.

سجاد 07.11.2012 - 06:34
  تشکرازدوستان عزیزم کـه دراین باره نظریـات خودرا شریک .من هم بـه عنوان یک فردی ازاین سرزمـین حتما خاطرنشان سازم این هست که آیـا بـه همـین شکل اشغال صفحات شمال توسط قوم پشتون دوام پیداکند مردم شمال دست زیرچانـه نشته تماشاه کنند. این حرف واضیح نـه شده کـه آیـا مردم ازراهی قانونی دوباره مـیتوانند زمـین های غصب شده خودرا دوباره بدست بیـاورند یـاخیر اگرعدالت باشد چرا بـه عوض یک پاکستانی کـه ازباجه ورپاکستان آورده شده به منظور یک فردی ازاین سرزمـین دوباره داده نـه شود. برعلاوه انیکه اونـها ازآب هوای این سرزمـین استفاده مـیکنند یگانـه اه پاکستان را تعقب مـیکنند. شما شاهد تمام ناآرامـی های این سرزمـین دراین چند سال آخربودم وهستم بخاطربقای خودازکشتن بردن وناآرامـی هیچ حراثی ندارند بعد تاچی وقت این همـه نابه هنجاری ها دراین مناطق ادامـه خواهد داشت .بدوش سران قوم های تاجک اوزبک مربوط است

منوچهر (ماهنوش) 29.05.2012 - 09:41
 در ابتدا نـهایت سپاس از آنانکه واقعیت ها را با چهره اصلی بدون آرایش بـه تصویر مـیکاشنند. بدون تضاد و زبان و قوم پرستی چنانکه معلوم هست تاریخ پیدایش پشتونـها درون افغانستان بیشتر از سه قرن نمـیشود اما دعوای مالکیت این سرزمـین آراسته و شائیسته را دارند، قرار کـه تحریر شده هست و تحقیقات کـه من کرده ام الی چند قرن پیشتر بنام پشتون درون این سرزمـینی دیده نمـیشد، بیشتر از ده ها قرن تاجک، ازبک و ترکمن حاکمـیت این سر زمـین را داشتند بایک اتفاق و همدستی بیگانگان را وقت نمـیدادند تاقدم شوم شان را درون این سرزمـین بـه اعنوان خیـانت بمانند، اما از زمانیکه این طائفه درون سرزمـین غور قدم بـه زندهنـهادند از همان روز برادر کشی و قوم پرستی، زبان، ملیت و نژاد پرستی آغاز شد که تا امروز سرزمـین آریـا یـا آریـانیـان از این بدبختی نجات نیـافته است. آخر تابه چه وقت این جنگ و برادر کشی که تا چه وقت نارامـی و خون ریزی، از هر قوم و قبیله ای کـه هستیم درون این خاک زندهمـیکنم این خاک مربوطه همـه اقوام است، این وطن وطن من و توست، زبان و قوم و نژاد پرستی را از مـیان برداریم یک وطن آراسته از همدستی و برابری چون کشور های دیگر سازیم. بـه امـید یک همدستی و برادر و برابری این ملت تشکر




[خانه بدوش قسمت پانزدهم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 01 Nov 2018 07:39:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com