زنده تو از داره on Instagram
Top locations
Karaj, Twickenham, Saee Park-پارک ساعی
Average media age
226.9 days
چه جملات اشتباهی توی آداب معاشرتمون جا گرفته اند؟! وقتیی از دنیـا مـیره، جواب معمای باقلوا تا مرحله ششصد بـه بستگانش نگیم (راحت شد) یـادمون باشـه یـه نفر هرچقدر هم زندگی سختی داشته، جونش براش عزیز بوده... جواب معمای باقلوا تا مرحله ششصد ما درون جایگاهی نیستیم کـه راحتی یـه نفر رو توی مردنش بدونیم! بگیم(امـیدوارم بتونید سختی دلتنگیش رو تحمل کنید، از خدا براتون ... جواب معمای باقلوا تا مرحله ششصد
چه جملات اشتباهی توی آداب معاشرتمون جا گرفته اند؟!👇👇👇
وقتیی از دنیـا مـیره، بـه بستگانش ❎نگیم (راحت شد)
یـادمون باشـه یـه نفر هرچقدر هم زندگی سختی داشته، جونش براش عزیز بوده... ما درون جایگاهی نیستیم کـه راحتی یـه نفر رو توی مردنش بدونیم!
☑بگیم(امـیدوارم بتونید سختی دلتنگیش رو تحمل کنید، از خدا براتون صبر مـیخوام، مـیدونم مرگ عزیزتون خیلی تلخه)
❎نگیم(غم آخرتون باشـه)
آدم همواره که تا زنده هست غم داره.. یـا غم خودش یـا غم دیگران. همونطور کـه آرزو و شادی داره. وقتی بهش مـیگیم غم آخرت باشـه یعنی دیگه زنده نباشی و در واقع داریم آرزوی مرگش رو مـیکنیم
☑بگیم (امـیدوارم ازین بـه بعد زندگی خوبی داشته باشید، امـیدوارم بـه آرامش برسید) .
.توی مراسمات نیـایش و دعاخونی دسته جمعی ، مناسبات مذهبی و غیره،
وقتیی بهمون مـیگه #التماس_دعا
❎نگیم (محتاجیم بـه دعا)
این یعنی خودم بـه اندازه کافی گرفتار هستم کـه دیگه نمـیتونم به منظور تو وقتی بذارم!
☑بگیم (حتما براتون دعا مـیکنم)
این بـه معنای اون نیست کـه ما آدم خوبی هستیم، نترسید متهم بـه ریـاکاری نمـیشید، آدمـها هرچقدر هم گناهکار باشند اجازه دارند به منظور دیگران دعا کنند و اتفاقا دعایی کـه ما به منظور هم مـیکنیم زودتر اجابت مـیشـه.
❎نگیم (هرچی صلاحت باشـه)
این یعنی من بهتر از تو مـیدونم و تو الان عقلت نمـیرسه و منم البته زیـاد باهات موافقم نیستم کـه به خواسته ت برسی
☑بگیم (از خدا برات بهترینـها رو مـیخوام)
همون جمله قبلیـه اما اثر مثبتی داره... مطمئناً خدا بهترین رو بـه بنده ای کـه دعا مـیکنـه مـیده... بعد ما تنـها کاری کـه باید یم برایی کـه نگرانـه اینـه کـه آرومش کنیم و بهش اطمـینان بدیم کنارش هستیم
.
.
.
وقتیی باهامون درد دل مـیکنـه و ناراحته
❎نگیم (این کـه چیزی نیست، بزرگش نکن، تو قوی هستی)
این یعنی من نمـیفهمم چه حالی داری. یـا تو درک درستی از موقعیت خودت نداری و من بهتر مـی بینم و مـی فهمم
☑بگیم(مثل اینکه این موضوع خیلی ناراحتت کرده. این مسئله برات مـهمـه...)
ما درون جایگاهی نیستیمـی کـه ناراحته رو نصیحت کنیم مگر اینکه خودش بگه تو بگو چیکار کنم. تازه اون وقت حتما با احتیـاط پیشنـهاد بدیم... نـه دستور و اصرار...
.
.
.
❎❎به نظر شما چه جملات اشتباه دیگه ای توی معاشرت آدما هست کـه اثر عداره؟!
#مرجان_خاتون
#منم_ابابیل
Read more
«برف» داره برف مـیباره روی سرم، یکی دورِ چشمامو هاشور زده، همـیشـه دلم واسه اون بچه کـه یـه روز توی من گم مـیشـه شور زده. مـیانسالگی خیلیام دور نیست ولی پیشِ تو هفتساله مـیشم نمـیشـه جوون شد ولی با تو من همون قصهای کـه محاله مـیشم یـه ماهی سیـاهم کـه دریـازدهس، لبت مثلِ یـه ماهیِ قرمزه تو شاخه ...
«برف»داره برف مـیباره روی سرم،
یکی دورِ چشمامو هاشور زده،
همـیشـه دلم واسه اون بچه که
یـه روز توی من گم مـیشـه شور زده.
مـیانسالگی خیلیام دور نیست
ولی پیشِ تو هفتساله مـیشم
نمـیشـه جوون شد ولی با تو من
همون قصهای کـه محاله مـیشم
یـه ماهی سیـاهم کـه دریـازدهس،
لبت مثلِ یـه ماهیِ قرمزه
تو شاخه نباتی کـه طعمش هنوز
تو شیرینیِ شعرای حافظه.
زمـین و زمانو بـه هم مـی
نباید سکانسِ چشات کات شـه
با کیـهان برات شیشـه پاک مـیکنم
نمـیذارم این پنجره مات شـه
اگه قفلهای جهان بستهاَن،
هنوزم تو دستم کلیدِ سُله
منو مست کُن با نگات قدِ اون
جنینی کـه تو شیشـهی الکله
یـه کابوس دائم تو بیداریمـه،
یـه موجودِ بیصورتِ ترسناک
هیولایی از جنسِ تهران و ترس،
پُر از چرک و خون، با تنِ چاک چاک
یـه اهوازِ زنده بـه گور زیرِ شن،
یـه دریـاچهی گم شده تو نمک
یـه دروازهغار بچهی کیفقاپ،
یـه شـهرنو نزدیکِ مـیدون ونک.
تو دفترچههام مـینویسم مُدام
از اون گربهای کـه بدل شد بـه موش
کدوم شاعرو قورت داده خزر
که خیس کرده این ابرِ شلوارپوش؟
مـیشـه پشتِ پا خورد و سر خم نکرد،
مـیشـه منتظر موند و چوب خط کشید
آتیشبازیِ برجِ مـیلادو از
تو سلولهای اوین مـیشـه دید.
هنوزم بهار زیرِ این برفهاست،
بمون که تا جوونـه بـه یـادم بیـاد،
بذار دنیـا یـادش بره مردیو
که مُرد اما رو رؤیـاهاش ایستاد
یـه روز روزگارِ ما زیبا مـیشـه،
محاله از این آرزو بگذرم
هنوزم امـیدم جوونـه ولی
داره برف مـیباره روی سرم.
یغما گلرویی
Read more
گزارش صعود چکاد دماوند 19/06/1396 قسمت اول با سلام و آرزوی شادی و سلامتی به منظور همـه، مـیخوام گزارش و به نوعی سفرنامـه صعود بـه قله دماوند بـه همراه دو نفر از دوستانم رو بنویسم. از زمانی کـه یـادم مـیاد عاشق نوشتن بودم، علت اینکه این گزارش رو مـینویسم اینـه کـه بتونم بـه قول صادق هدایت (من سعی خواهم کرد آنچه را کـه ... گزارش صعود چکاد دماوند 19/06/1396 قسمت اول
با سلام و آرزوی شادی و سلامتی به منظور همـه، مـیخوام گزارش و به نوعی سفرنامـه صعود بـه قله دماوند بـه همراه دو نفر از دوستانم رو بنویسم. از زمانی کـه یـادم مـیاد عاشق نوشتن بودم، علت اینکه این گزارش رو مـینویسم اینـه کـه بتونم بـه قول صادق هدایت (من سعی خواهم کرد آنچه را کـه یـادم هست، آنچه را کـه از ارتباط وقایع درون نظرم مانده بنویسم، شاید بتوانم راجع بـه آن یک قضاوت کلی م؛ نـه، فقط اطمـینان حاصل م و یـا اصلاً خودم بتوانم باور م، من فقط به منظور سایـهٔ خودم مـینویسم کـه جلو چراغ بـه دیوار افتاده است، حتما خودم را بهش معرفی م. (1)) البته بـه تازگی یـه کتابی هم خوندم بـه اسم ژاک قضا و قدری و اربابش (2) کـه به شیوه جالبی وسط داستان ژاک و یـا اربابش نویسنده کتاب شروع مـی کرد مستقیم با خواننده کتاب حرف زدن کـه این روش جالبتری بـه نظر مـیاد که تا تعریف واسه سایـه 😀😀😀 خلاصه خواننده محترم بـه سبک ژاک مجبوری همراه من باشی و اختیـارت دست منـه چون اون بالا اینجوری نوشته شده😉😉😉😜😜😜😁😂
ماجرا از مدتها قبل آغاز شد، یـه روز کـه با یـه تیم گلگشت رفته بودم منظقه آهار و شکراب، روز پاییزی بسیـار زیبایی بود، اگر عکسی پیدا کنم از اون روز حتما ضمـیمـه مـی کنم، بـه قول ژاک همـه چی بستگی بـه این داره کـه اون بالا چی نوشته شده باشـه، اون روز اون بالا نوشته شده بود کـه من تو حرفهای دو نفر دیگه راجع بـه یـه سایتی بـه اسم سبکتر بشنوم و بعد بیـام خونـه و تو اون سایت با کتابی بـه اسم وضعیت آخر (3) و ماندن درون وضعیت آخر آشنا بشم، تو یـه فصل از این کتاب نویسنده اشاره ای داره بـه اینکه یـه لیستی از خواسته هامون درون زندگی بنویسیم و اینکه چطور مـیشـه بـه خواسته ها درون زندگی دست پیدا کرد. من بـه عنوان یکی از خواسته هام نوشتم فتح دماوند و بعد از روش اینکه کدوم قسمت از وجودم اینو مـیخواد و اینکه آیـا حاضرم هزینـه های اینکار رو بپردازم شروع کردم، که تا اینکه بـه اینجا رسیدم کـه چه کارهایی به منظور فتح دماوند حتما م و اون کارها رو نوشتم و شروع بـه انجامشون کردم، اول اینکه شروع بـه ورزش منظم کنم که تا برای صعود آمادگی پیدا کنم و شروع بـه دویدن دور دریـاچه کردم، بعد راجع بـه صعود شروع بـه تحقیق و خوندن تو سایتها و تجربه گرفتن از افرادی کردم کـه قبلا صعود کرده بودند و سرانجام بـه دنبال تیمـی گشتم کـه بتونم باهاشون برم، ولی مـیدونستم کـه اگر هیچ رو هم پیدا نکنم تنـها خواهم رفت، شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم... هرگز مرا بـه سخت جانی خود این گمان نبود...(شکیبی اصفهانی)
ادامـه درون کامنت اول
Read more
. هر کاری کردم کـه بتونم موزیک ویدیوی آناکوندا از نیکی مـیناج رو پست کنم نتونستم کـه نتونستم. یعنی انقد مُمَیِزیش زیـاد بود کـه هرچی ش مـیکردم نمـیشد. هرجاشو مـیکردم از اونورش یـه چی دیگه مـیزد بیرون. این ویدیویی کـه الان پست کردم هم حاصل سالها سرچ ه. یعنی دقیقا این عبارت رو تو گوگل سرچ مـیکردم ... .
هر کاری کردم کـه بتونم موزیک ویدیوی آناکوندا از نیکی مـیناج رو پست کنم نتونستم کـه نتونستم. یعنی انقد مُمَیِزیش زیـاد بود کـه هرچی ش مـیکردم نمـیشد. هرجاشو مـیکردم از اونورش یـه چی دیگه مـیزد بیرون. این ویدیویی کـه الان پست کردم هم حاصل سالها سرچ ه. یعنی دقیقا این عبارت رو تو گوگل سرچ مـیکردم که تا بتونم یـه چیز درستی پیدا کنم: جواب معمای باقلوا تا مرحله ششصد موزیک ویدیوی آناکوندا از نیکی مـیناج بدون صحنـه، یـا حداقل صحنـه هاش کم باشـه :)
.
از این حرفا کـه بگذریم این ترانـه فروش و موفقیت های زیـادی روب کرد، منتقدین هم نظرات مثبت بـه این ترانـه نشون و همچنین موزیک ویدیو رو یکی از س.ک-س،ی ترین ویدیوهای ۲۰۱۴ عنوان . آناکوندا موفق بهب رتبه ی دوم توی billboard hot 100 آمریکا شد و در ادامـه تو هشت هفته پشت سره هم جزو ده Hot 100 chart برتر بود. توی چارت های هفتگی کشورهایی مثل ایرلند، استرالیـا، اسکاتلند، کانادا، نیوزلند، انگلیس و... هم جزو ده ترانـه ی برتر شد. موزیک ویدیوی این ترانـه بعد از انتشارش رکورد بازدید توی یوتیوب و VEVO رو با ۱۹ مـیلیون و ششصد هزار بازدید توی روز اول انتشارش شکوند(رکورد قبلی دست مایلی سایرس بود). نیکی مـیناج موفق بـه اجراهای زنده ی زیـادی هم توی مراسم های معروفی مثل MTV Video Music Awards سال ۲۰۱۵ شد کـه این ترانـه تو همـین مراسم توی دو بخش ″بهترین ویدیوی خانم ها″ و ″بهترین ویدیوی هیپ هاپ″ نامزد و البته دومـیه رو برنده شد. آناکوندا نامزد بهترین ترانـه ی رپ تو Grammy Awards سال ۲۰۱۵ هم شد.
.
با توجه بـه اینکه نیکی مـیناج نـه قیـافه ای داره و نـه اندامـی و نـه صدایی، و اینکه ترانـه درون مورد خانمـهاست، و اینکه خارجیـا هم کـه از بس بالا و پایین و جلو و عقب رو دیدن دیگه و برهنگی و این چیزا براشون عادیـه و به هیچ عنوان تحریک نمـیشن اصلا، چطور این ترانـه انقد فروخته و جایزه جای تعجب داره!!! نـه نـه جای تعجب نداره، حتما بخاطر معانی عمـیق و سطح بالای متن ترانـه بوده.
فرازهایی از متن ترانـه ی آناکوندا:
(صدای مرد):مار آناکوندای من هیچی نمـیخواد مگر اینکه تو بزرگی داشته باشی و...
عه دوستان از اتاق فرمان اشاره مـیکنن مثل اینکه بخاطره متن ترانـه هم نبوده :|
.
پی نوشت: برن درس بخونن و تحصیلاتشون رو تموم کنن؟ تنبل، بی کفایت، ولگرد و مفتخور نباشن؟ بـه به چه سلبریتیـه خوبی. مـیذارم بچه هام عاشقش باشن.
Read more
. سالهاست کـه عدهای مـیگویند: «جوونا رو نفرستید سربازی» و به جایش سرباز حرفهای آموزش بدهیم که تا بالاخره مسئولان همـینطوری کـه دکمـههای پیراهنشان را مـیبستند و با کف دست موهایشان را صاف مـید، پشت بلندگو رفتند و گفتند: «حالا کـه نمـیشـه پسرا نرن سربازی، ا هم برن سربازی!». درون واقع هدف اصلی ...
.
سالهاست کـه عدهای مـیگویند: «جوونا رو نفرستید سربازی» و به جایش سرباز حرفهای آموزش بدهیم که تا بالاخره مسئولان همـینطوری کـه دکمـههای پیراهنشان را مـیبستند و با کف دست موهایشان را صاف مـید، پشت بلندگو رفتند و گفتند: «حالا کـه نمـیشـه پسرا نرن سربازی، ا هم برن سربازی!». درون واقع هدف اصلی تساوی و رعایت «مشکلات و سختیهای زندگی» هست تا بعد فردا کـه شما بـه خواستگاری مـیروید از آقایـان نپرسند: «شازده پایـان خدمت داره؟!» و پدر داماد درون جواب بگوید: «مگه شما معاف شده؟!» و ما همـینطوری کـه دو لیوان برنج، هشت لیوان شیر، یک لیوان شکر و نصف لیوان گلاب به منظور تهیـه شیر برنج آماده کردیم؛ خطاب بـه این اندیشمندان بزرگ گفتیم: «براوو! آفرین بـه این هوش و ذکاوت، ثابت کردید الکی پست و مقام نمـیگیریدا شیطونا.تساوی برقرار کن کی بودی تو آخه لعنتی؟!» و بعد برنجهایی کـه خیس کرده بودم را با سه لیوان آب داخل قابلمـه گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر واقعا چنین طرحی تصویب بشود، نشان مـیدهد کـه یـا قرار هست قیمت دلار دو برابر بشود، یـا اختلاس دیگری درون راه است، یـا تورم قرار هست بالا بکشد، یـا قرار هست زورکی بـه سخنرانیهای احمدینژاد گوش دهیم، اگر نـه طرح چنین مسالهای هیچ توجیـه دیگری ندارد.
آن وقت ها کـه به سربازی بروند (شیر رو بریزید تو برنج!) تازه اول بدبختی ماست، چون که تا امروز حتما خاطرات پسرها از سربازی را بـه 43 مدل مختلف گوش مـیدادیم، الان خانمها هم بـه آن اضافه شوند، دیگر این مملکت جای زندگی نخواهد بود.
پس از اینکه دانـههای برنج کاملا باز شدند شکر را درون نصف لیوان ش حل کنید و به شیر برنج اضافه نمایید اما فراموش نکنید کـه لازم نیست وقتی چنین مسالهای مطرح مـیشود و البته توسط مسئولان ناجا تکذیب مـیشود (یـه نفس راحت بکشید!) یک سری بانمک شروع کنند و جوک بسازند و بگویند: «حالا تفنگ صورتی بهشون مـیدن یـا نـه؟!» یعنی نـهایت طنازی بعضیها شوخی تی و قومـیتی هست و اگر این دو مقوله را از آنـها بگیرید، بنا، گچکار، تاسیساتی، نصاب یـا نجارهای خوبی ازشان درون مـیآید.
گلاب را اضافه کنید و اجازه بدهید برنج 10 دقیقه قُل بخورد و دم کنی را روی آن بگذارید و قول بدهید اگر خانمـی بـه سربازی رفت، زیر پست اینستاگرامش ننویسید: «خدمت بـه سلامت، بانو!» یـا «بسیـار زیبا از جلو نظام گفتید!» چون یک بار یک ایرانی زیر پست یک نفر از این کامنتها نگذاشت و در کمال تعجب زنده ماند. شیر برنج نوش جان!
Read more
"گواهیِ فوت" این ترانـه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده بس کـه هِی خواب دیده بیداره، بس کـه رؤیـاشو بالا آورده این شبیـه دعای قبل از مرگ، این شروع یـه اختتامـیهس شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف بـه تسلیم، تف بـه آتشبس ایدز داره فرشتهی الهام، تن واژه کزاز مـیگیره یـه سگِ هار توی لپ تاپه، دستای ...
"گواهیِ فوت"این ترانـه گواهیِ فوته،
شاعرِ متن پیشِ رو مُرده
بس کـه هِی خواب دیده بیداره،
بس کـه رؤیـاشو بالا آورده
این شبیـه دعای قبل از مرگ،
این شروع یـه اختتامـیهس
شکل آژیرِ قرمزه حرفام،
تف بـه تسلیم، تف بـه آتشبس
ایدز داره فرشتهی الهام،
تن واژه کزاز مـیگیره
یـه سگِ هار توی لپ تاپه،
دستای شعرو گاز مـی گیره
روی مغزم اسید پاشیدن،
نفسای مسیح بو مـیده
دیگه هر حرفِ با پدر مادر
مزهی شاشِ بازجو مـیده
تنـها هورا کشیدن آزاده!
هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس!
زندهباد اجتماع مـیلیونی
زندهباد کیک! زنده باد ساندیس!
کانگوروها تو کیسه شون گرگه،
مامِ مـیهن سزارین مـیشـه
سوسکا بـه ریش کافکا مـیخندن،
ی هفت ساله زن مـیشـه
من بـه زخمام دخیل مـی بندم،
باورم نیست کـه زمـین صافه
مردهشورم نمـیبره دیگه،
پاپ بیخود خداشو مـیلافه
آرزوهامو ارث مـیذارم،
واسه نسلی کـه شاملو خونده
یـه کلیسا نشون بده کـه تنِ
صدتا گالیله رو نسوزونده
گول این چشم منجمد رو نخور!
دستای من هنوز هم مُشتن
خوش خیـالن اونا کـه فکر
با قپانی ترانـهمو کشتن
برای مرگِ اون کـه با لبخند
کتکم مـیزنـه عزادارم
من هنوزم بـه مرگ مشکوکم،
من هنوزم تو گور بیدارم.
یغما گلرویی
#یغماگلرویی
Read more
#بکش_تا_زنده_بمانی طرف مـیگه شنیدی #وحیدمرادی رو کشتن مـیگم اره #خدا_بیـامرزتش مـیگه #کار_خودشون_بود ها مـیگم کار کیـا ؟ مـیگه خود حکومت دیگه ، با حکومت همکاری نکرد کشتنش مـیگم چطور مگه ؟ اطلاعات سری از #دشمن داشت یـا طرحی به منظور کاهش قیمت #دلار داشت و رو نمـیکرد یـا نکنـه #دانشمند مـهمـی بوده و مـیتونسته ...
#بکش_تا_زنده_بمانیطرف مـیگه شنیدی #وحیدمرادی رو کشتن
مـیگم اره #خدا_بیـامرزتش
مـیگه #کار_خودشون_بود ها
مـیگم کار کیـا ؟
مـیگه خود حکومت دیگه ، با حکومت همکاری نکرد کشتنش
مـیگم چطور مگه ؟ اطلاعات سری از #دشمن داشت یـا طرحی به منظور کاهش قیمت #دلار داشت و رو نمـیکرد یـا نکنـه #دانشمند مـهمـی بوده و مـیتونسته #آب #خرمشـهر رو شیرین کنـه ولی نمـیکرده
مـیگه هیچکدوم ولی خودم توی یک کانال خوندم نوشته بود #جمـهوری_اسلامـی ازش خواسته بوده توی #سرکوب #مردم بهشون کمک کنـه ولی #داش_وحید قبول نکرده اونا هم کشتنش
مـیگم داش #وحید ؟ چه زود با خدا بیـامرز داداش شدی مگه چقدر مـیشناختیش
مـیگه زیـاد نمـیشناختم ولی همـین کـه حاضر نشده دست روی مردم بلند کنـه یعنی خیلی جوونمرد بوده
مـیگم اصلا مـیدونی چرا #زندان بوده
مـیگه اره براش پاپوش درست گفتن ادم کشته
مـیگم پاپوش چیـه خودش اعتراف کرده زده ، اونمـی رو کـه بعد از ازادی سری قبلش از زندان براش خونـه و مراسم تدارک دیده بوده که تا رفقا دور هم جمع شن ، خودش رفته بازسازی صحنـه #قتل کرده
مـیگه حالا دو که تا جوون دعوا یکیشون کشته شده تو دعوا کـه حلوا خیر نمـیکنن
مـیگم بله بله قانع شدم
مـیگم فیلم شادی هم زندانی هاش رو دیدی ؟ بعد از قتل چه عربده کشی مـی ، انگار دشمن زیـاد داشته ، یک صوت هم ازش پخش شده بیست دقیقه مدام داره تهدیدشون مـیکنـه و فحش ناموسی مـیده
مـیگه اره نامردا زدن اونا هم با حکومتن ، طاقت نیـاوردن زنده بودنش رو بببنند ، جرات #اعدام هم نداشتن ، تو همون زندان کشتنش ، وگرنـه #وحید_مرادی اصلا اهل این حرفها نبوده
مـیگم اره از خالکوبی روی تنش پیداست
حتما تو راست مـیگی و اینـها جرات نداشتند بـه قانون عمل کنند
اونی رو هم کـه موقع فرارمرز گرفتنش شوهر ترامپ بوده
اصلا این خدابیـامرز خیلی صلح طلب بوده ، اونم با این شعار زیبا روی تنش
بکش که تا زنده بمانی
نکته
خدا از سر تقصیرات همـه ما بگذره ، همـه ما
با این پست قصد اهانت بـه یک تازه درگذشته رو ندارم ولی یک عده دیگه شورش رو درون اوردن با تفکراتشون
نکته شخصی نوشت
شرم کردم درون خود متن این شخص مخل #امنیت رو با شـهدای مع حرم مقایسه کنم
بگم این یکی دو روز خبر شـهادت شـهید #ابراهیم_رشید چقدر منتشر شد و خبر مرگ این بنده خدا چقدر
#حیف_شـهدا
Read more
قسمت دوم: t.me/YasPersian/301 . /قسمت سوم محمد روشنیـان: هر جریـان هنریِ نوپا، برایاینکه معرفی بشـه و در امتداد این معرفی شدن، هویت و اصالتِ خودش رو پیدا کنـه، نیـاز بـه «نیروی انسانی» داره. این نیروی انسانی متشکل از تولیدکنندهها و پایـهگذارهای ابتدایی و مخاطبهای آگاه و حرفهایـه؛ کـه بهصورت ... قسمت دوم: t.me/YasPersian/301
.
/قسمت سوم
محمد روشنیـان: هر جریـان هنریِ نوپا، برایاینکه معرفی بشـه و در امتداد این معرفی شدن، هویت و اصالتِ خودش رو پیدا کنـه، نیـاز بـه «نیروی انسانی» داره. این نیروی انسانی متشکل از تولیدکنندهها و پایـهگذارهای ابتدایی و مخاطبهای آگاه و حرفهایـه؛ کـه بهصورت زنجیروار بـه هم متصل هستند.
همونطور کـه تو رپ فارسی، ابتدا رپکنها این قضیـه رو شروع و در امتدادش، مخاطب با درک و بالا بردن آگاهیش نسبت بـه آثار، بـه همـهگیر شدنش کمک کرد. هرکسی کـه در این جریـان حتی بهاندازهی درک شخصی خودش حرکتی کرده باشـه، درون حرکتِ روبهجلوی رپ فارسی دخیل بوده؛ بعد اگه ما این مباحث رو فقط درون حد «حرف» مطرح کنیم و اثری خلق نشـه و یـا اثری خلق بشـه و همراهیِ مخاطب نباشـه؛ نمـیشـه انتظار پیشرفت از این جریـان جدید تو ادبیـات فارسی داشت. دقیقاً مثل این مـیمونـه کـه یکی مـیاومد مـیگفت مـیشـه رپ رو فارسی خوند و این راهشـه و تا الآن هم فقط یـه «نظریـه» مـیموند و هیچ «کنشی» اتفاق نمـیافتاد. اگه خلق اثر نبود؛ چیزی بـه نام رپ فارسی بـه شکل امروزی وجود نداشت. این مثالهای مربوط بـه رپ، به منظور این مطرح مـیشـه کـه یـه نمونـهی زنده به منظور درک بهتر اهمـیتِ تولید محتوا، تو بحثمون حضور داشته باشـه.
با این تفاسیر، بهتره قبل از اینکه ببینیم چیکار حتما کرد، بهصورت تیتروار مرور کنیم کـه چهانی مـیتونن تو پیشرفت این جریـان جدید تو ادبیـات، کمک کنن و تأثیرگذار باشن؛ که تا اگهی فکر مـیکنـه مـیتونـه تو این قضیـه مفید واقع بشـه، یـه برنامـه به منظور خودش داشته باشـه و از این بـه بعد، این مبحث رو جدیتر دنبال کنـه. نویسندهها، گرافیستها، عکاسها، برنامـهنویسها، نقاشها، خوشنویسها، مدیران رسانـههای اینترنتی، گویندهها، توسعهدهندههای وب، فعالین حوزه تئاتر، سینماگرها و بهطورکلی هرکسی کـه مـیتونـه درون تولید بخشی از یک محتوای چندرسانـهای نقش داشته باشـه، مـیتونـه مفید واقع بشـه. هر کدوم از این اقشار، طبق فضا و نیـازی کـه وجود داره مـیتونن تو این جریـان فعالیت داشته باشن.
در آخر هم مـیمونـه نقش مخاطب. هیچ جریـانی وجود نداره کـه بدون حضور مخاطبهاش بـه نتیجه برسه؛ این مخاطبه کـه درنـهایت با درک ، حمایت و آگاهی بخشیدن بـه دیگران بـه هر جریـانی هویت مـیده.
Read more
. 🌨 ☂ . فکرش رو ، تو سرد ترین نقطه کره زمـین، وسط یـه زمـین بزرگ و گیر افتادی ، یـه زمـین بزرگ و یخ زده کـه مدام برف شدید و کولارما تو عمق وجودت نفوذ مـیکنـه، اون برف های ریز و شدید مـیان تو چشمات و های دماغت و نمـی زارن نفس بکشی و چشمات رو باز نگه داری ، هر چقدر هم این زمـین لعنتی رو قدم مـیزنی که تا به یک پناهگاه ... .
🌨
☂
.
فکرش رو ، تو سرد ترین نقطه کره زمـین، وسط یـه زمـین بزرگ و گیر افتادی ، یـه زمـین بزرگ و یخ زده کـه مدام برف شدید و کولارما تو عمق وجودت نفوذ مـیکنـه، اون برف های ریز و شدید مـیان تو چشمات و های دماغت و نمـی زارن نفس بکشی و چشمات رو باز نگه داری ، هر چقدر هم این زمـین لعنتی رو قدم مـیزنی که تا به یک پناهگاه برسی ولی بی فایده هست ، چشمات بـه جز برف و کولاک و یـه بیـابون بی آب و علف چیز دیگ ای نمـیبینـه ، فقط داری درجا مـیزنی و انرژی خودت رو تلف مـیکنی و گرمای بدنت رو از دست مـیدی،و شانس زنده موندنت رو هم مـیاری پایین ، اما تو این رو هم مـیدونی کـه اگه صبر کنی و هوا تاریک تر شـه ،یـه عده گرگ وحشی مـیان و همونجا شکمت رو سفره مـیکنن، بین رفتن و موندن موندی چیکار کنی ، گیج و مبهوت شدی و نمـی دونی کدوم راه درست تره هم مـیدونی اگه ادامـه بدی تو اون سرما ممکنـه گرمای بدنت رو از دست بدی و یک گوشـه از گرسنگی بمـیری ، و هم مـی دونی اگه صبر کنی هر لحظه ممکنـه اون گرگ ها بیـان و شکمت رو سفره کنن
خلاصه رفتن رو بـه موندن ترجیح مـی دی و ادامـه مـیدی ، مسیرت رو ادامـه مـیدی ولی تو راه با یـه عده گرگ وحشی روبرو مـیشی اما پاهات یخ زدن و صدایی از گلوت درون نمـی آد ، همچنان بـه مسیرت ادامـه مـیدی و اون گرگ ها مـیان شکمت رو پاره مـیکنن و به وحشیـانـه ترین شکل ممکن جون مـیدی ، اما یـه فرق بزرگ بین حالتی کـه بمونی و اون گرگ ها بیـان و بخورنت و ادامـه بدی وجود داره اونم اینـه کـه تو حالت دوم جنگیدی به منظور زنده موندن و تمامت رو گذاشتی و با خیـال راحت چشمات رو مـی بندی و از مرگ بدون درد لذت مـیبری!
.
❄️⛄️❄️⛄️❄️ #مقصدی_وجود_نداره_همش_مسیره
Read more
خب تابستونم اومد و تیر ماهیـا مـیخوان با فضائل و ویژگی های ماه تولدشون ما رو حامله کنن اینا یـه طوری بـه ماه زاییده شدنشون افتخار مـیکنن کـه بقیـه احساس پوچی و حقارت بهشون دس مـیده حالا خوشبختانـه چون آبان فصل جفت گیری نیست معمولا آمار تیر ماهیـا کمتر از بقیـه اس !! حالا این گرمای پنجاه درجه سگ کش چه فضائلی ...
خب
تابستونم اومد و تیر ماهیـا مـیخوان با فضائل و ویژگی های ماه تولدشون ما رو حامله کنن
اینا یـه طوری بـه ماه زاییده شدنشون افتخار مـیکنن کـه بقیـه احساس پوچی و حقارت بهشون دس مـیده
حالا خوشبختانـه چون آبان فصل جفت گیری نیست معمولا آمار تیر ماهیـا کمتر از بقیـه اس !!
حالا این گرمای پنجاه درجه سگ کش چه فضائلی داره هنوز بـه نتیجه خاصی نرسیدم الا بر و بچز بدنسازمون کـه آستینا رو که تا گلو بالا و هیکل ناموزونشونو بـه رخ بقیـه مـیکشن
تو این هوا فقط سه که تا موجود مـیتونن زنده بمونن
. -تمساح
-شتر
-متولد تیر
اینام چون سیّارشون اورانوسه گرما تو سلولای بنیـادیشون اثر نمـیذاره
آقا روم بـه دیوار خیلی هم حشرین مـیدونی، از قدیم گفتن اگه یـه مرد تیر ماهی از کنار دیوار رد شـه دیوار تَبله مـیکنـه ،خلاصه کـه گفتم حواستون جم باشـه ، من خودم یـه فالور تیر ماهی دارم چن وقت پیش تو دایرکت داشتیم صحبت مـیکردیم گفت :خب من حامله ام اسم بچمونو چی بزاریم؟!
ینی مـیخوام بگم که تا این حد بچه دوستن ، یجوریـه شوهر نمـیخوان ولی بچه مـیخوان ،بیشتر از اینم نمـیتونم توضیح بدماین موجودات خیلی بـه تشویق شدن علاقه دارن ، درون هر شرایطی حتما چن که تا کارت صد آفرین تو جیبتون باشـه یـه ربع یـه بار یدونـه بهشون بدین ، تیتابی مـیشن کار بـه کارتون ندارن ولی نیـاد روزی کـه ازشون انتقاد کنید متولد سرطانن دیگه ، از دو طرف گاز انبری ....
اینا رو از خودم نمـیگم تحقیقات مـیدانی کردم
عضو آسیب پذیرشون و شکمشونـه ، درباره پستون نظری ندارم منشوریـه ولش کن ، ولی که تا دیدین چشاشون داره سرخ مـیشـه یدونـه آپرگاد بزنید تو شیکمشون و به سرعت از محل حادثه متواری بشین وگرنـه که تا دویست و هشتاد روز دیگه حتما پسرتونو بـه دنیـا بیـاری ،پونصد و هفتاد روز دیگه هم پسر دوّمت و، اسمشونم بـه ترتیب شـهرام و بهرامـه
البته من همـین کـه نسرین مقانلو و سحر ولد بیگی و پوتین و بینظیر بوتو مخصوصا الناز شاکر دوست متولد این ماهن شخصا مشکلی باهاشون ندارم درون همـین رابطه درون مدح این آخری با شعری عرایضم رو بـه پایـان مـیرسونم
هیچ مثل جنس بوس تو مرغوب نیست
لا لَبی الا لَبت، لا بوس الا بوسه ات
علی راد ۹۶/۴/۲
S:1/500
F:4/5
Iso:100
Focal length:Photo montage
T:7/30pm
Read more
. درون تکلم کورباش کلمات چشمهای خستهی مرا از من گرفتهاند اما من اشاره بـه اشاره از حیرت بیباور شب بـه تشخیص روشن روز خواهم رسید #پسزندهبادامـید . #سید_علی_صالحی . پن: اول و آخر زندگی همـینـه ، هرکسی بـه نحوی درگیره ... بالا و پایین داره ... تو نمـیتونی از خدا بخواهی کـه زندگیت یـه مسیر ... .
در تکلم کورباش کلمات
چشمهای خستهی مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره بـه اشاره
از حیرت بیباور شب
به تشخیص روشن روز خواهم رسید
#پسزندهبادامـید .
#سید_علی_صالحی
.
پن:
اول و آخر زندگی همـینـه ، هرکسی بـه نحوی درگیره ...
بالا و پایین داره ...
تو نمـیتونی از خدا بخواهی کـه زندگیت یـه مسیر صاف باشـه و تو هم خوشحال...
که حتی اگر مسیر صاف هم باشـه باز تو حتما مثل یـه دونده بدویی واسه اینکه قهرمان زندگیت باشی ...
مـیگم حالا کـه زندگی همـینـه و روزای سخت رجز مـیخونن ، موفقی هست کـه خوشی های کوچک پیدا کنـه که تا برنده باشـه ...
اصلا همـین امـید داشتن ، همـین تلاش ، همـین خندیدن ، همـین بودن دوستان ناب ، همـین خندیدن اطرافیـانت ، همـین تشکر های بزرگ وکوچیک به منظور محبتات مـیشـه خوشی های کوچیک ...
تلاش کن که تا روی این روزای سخت را زمـین بسپاری بـه زمـین ...
.
#خدایـاشکرت 😍
Read more
ه "مرده بودم.زمان جنگ ،زخمـی دراز کشیده بودم روی تخت عمل.دکترا زور مـیزدن زندگیمو نجات بدن...یـهو از دست رفتم.قلبم وایساد...همـه چی تموم شد.یکی از. اونا کـه بیشتر سرش مـیشد قلبمو ماساژ داد و دوباره شروع کرد بـه زدن و من زنده شدم.ولی واسه یـه لحظه کوتاه رسما مرده بودم...اینـه کـه من هروقت یـه مرده رو مـیبینم ... ه
"مرده بودم.زمان جنگ ،زخمـی دراز کشیده بودم روی تخت عمل.دکترا زور مـیزدن زندگیمو نجات بدن...یـهو از دست رفتم.قلبم وایساد...همـه چی تموم شد.یکی از. اونا کـه بیشتر سرش مـیشد قلبمو ماساژ داد و دوباره شروع کرد بـه زدن و من زنده شدم.ولی واسه یـه لحظه کوتاه رسما مرده بودم...اینـه کـه من هروقت یـه مرده رو مـیبینم مـیتونم بفهمم چه حالی داره..."
مرگ/خدا_وودی آلن
اما بعد:
به این فکر مـیکردم کـه خیلی از ما یـه جایی یـهو از دست رفتیم...امااونکه بیشتر از همـه سرش مـیشـه قلبمونو گرفته بین انگشتهاش و...
تجربه اون یـه لحظه مردن به منظور ما شاید یک آن بوده شاید یک سال شاید یک عمر...هرقدر باشـه بـه زنده شدن بعدش مـی ارزیده...به برگشتن با علم بـه اینکه بطن هر مرگِ ظاهری، زندگی تازه ایست.اونا کـه این تجربه رو ندارن بـه اندازه ما از زمستون و بهار لذت نمـیبرن.تکرار مـیبینن وتکرار.ولی ما مـیدونیم کـه اگه زمستونو تاب بیـاری و باسپیدِ برفش تطهیر شی و با سوزش ،بسوزی و برا گرم شدن دست نندازی یکی یکی شاخه های وجودتو یی و بسوزونی؛بهار کـه بشـه زندگیِ مستتر تو این مرگ از اون شاخه ها جوونـه مـیزنـه...تو زندگی حتما مرد ...هر بار بـه شکلی تازه .و زنده شد بـه شکلی تازه...که فرمود"لا تکرار فی تجلی"
اندیشـه از محیط فنا نیست هر کـه را
برنقطه دهان تو باشد،مدار عمر
/جناب حافظ/
آخر و اول سالتون نو.
Read more
دقيقا پارسال چنين روزي اولين شيمي درماني من شروع شد. يادمـه تمام صبح با پديده آهنگ بلند گذاشته بوديم و مييديم و اشك ميريختيم. قرار بود حداقل ٤ ماه شيمي درماني بشم و نوع دارو يكي از قويترين ها باشـه. بقول دكترم كه ميگفت، اين دارو نميكشدت اما از كنارش رد ميشي!:) و رد شدم. يه كوچيك آرايش كردم، موهام ... دقيقا پارسال چنين روزي اولين شيمي درماني من شروع شد. يادمـه تمام صبح با پديده آهنگ بلند گذاشته بوديم و مييديم و اشك ميريختيم.
قرار بود حداقل ٤ ماه شيمي درماني بشم و نوع دارو يكي از قويترين ها باشـه. بقول دكترم كه ميگفت، اين دارو نميكشدت اما از كنارش رد ميشي!:)
و رد شدم.
يه كوچيك آرايش كردم، موهام رو صاف كردم، لباس خوب پوشيدم و با عزيزترين ها رفتيم سراغش.
.
يك پرستار خوشرو مقدمات كار رو انجام مي داد...يادمـه وقتي ميخواست سوزن رو بزنـه توي پورتم و امير از اتاق رفت بيرون با خودم فكر كردم چقدر سخته همراه بودن. چه باري روي دوش همـه ست! چقدر بايد دروغكي نقش بازي كنن، كه خوبن. ولي مگه ميشـه خوب بود؟!
.
اونروز شيمي درماني بـه آرومي انجام شد، و غير از مزه اون داروي كوفتي كه بـه دهنم ميمومد، هيچ اتفاق ديگه ايي نيافتاد. که تا شب.
.
شب كه شد، من خود جهنم بودم. احساس ميكردم از تمام ذره ذره تنم دارو داره فوران ميكنـه و هر چند دقيقه يكبار ميدويدم توي دستشويي كه بالا بيارم. دلم ميخواست موهام رو همون موقع از ته ب...يادمـه بـه امير غر ميزدم كه همون بهتر مو بريزه و اينـهمـه توي دست و پا و دور گردن نباشـه.
.
تا جايي كه خاطرم ياري ميكنـه، ٤،٥ نفر توي اتاقم بودن، پديده روي تلفن با دكتر كه چه كنيم، اين داره تلف ميشـه. بابا با صورت نگران گوشـه اتاق خيره بـه من. امير و مريم بـه ظاهر آروم. فكر ميكردم واي چقدر اينـها بايد خودشون رو ريلكس نشون بدن. خوشحالم جاشون نيستم!:)
.
از بدن درد بخودم مي پيچيدم، گفتم يكي پاهامو ماساژ بده، که تا شروع كرد گفتم دستتو بردار حالم بهم ميخوره. دستشو برداشت، دوباره گفتم درد دارم فشار بده پاهامو، که تا دست زد، باز دادِ من كه ولم كنيد....و اشك و اشك و اشك، که تا خوابم برد يا درون واقع غش كردم.
.
صبح زود، چشمـهامو آروم باز كردم... خبري از درد و تهوع نبود.پس جهنم كو؟ من زنده ام؟ چه كابوسي بود ديشب، ولي چه صبح آروميه!!! رفتم جلوي آيينـه و خيره شدم بخودم. چند دقيقه زل زدم توي چشمـهام و دقيقا يادمـه كه اين شعر رو زمزمـه كردم، " من از تو هيچ نخواهم، جز آنكه دير بپايي".
.
بعد از اينكه با خودم بلند بلند تكرار كردم، من از تو قويترم، من از تو قويترم، من از تو قويترم رفتم توي حياط و زير آفتاب عالم تاب با مريم گپ زديم، انگار كه ديشبي وجود نداشته.
.
از اون روز يكسال ميگذره. دنيا هم مانند قبل چرخيده و در جريان بوده. اتفاقات خوب و بد هم مثل هميشـه اومدند و رفتند. كسي هم مدالي درون آخر اين جنگ با سرطان بـه گردن كسي ننداخته.
اما من...حتما آدم ديگري شدم. تلاش ميكنم ادامـه زندگيم بر اساس عشق باشـه و نـه ترس.🙏🏻🌷
Read more
از تجربیـات باحالمون سفر غذایی با کشتی لوو تفریحی “کاپیتان” بود. اگر براتون پیش اومده کـه دسته جمعی دوست دارید جایی برید و با این مشکل رو بـه رو شده باشید کـه منوی رستوران باب مـیل کل جمع نیست پیشنـهاد ما رستوران کاپیتانـه. یعنی شما مـیتونید استیک سفارش بدید و دوستتون چلو کباب و هر دو هم از غذاتون لذت ... 😋
از تجربیـات باحالمون سفر غذایی با کشتی لوو تفریحی “کاپیتان” بود. اگر براتون پیش اومده کـه دسته جمعی دوست دارید جایی برید و با این مشکل رو بـه رو شده باشید کـه منوی رستوران باب مـیل کل جمع نیست پیشنـهاد ما رستوران کاپیتانـه. یعنی شما مـیتونید استیک سفارش بدید و دوستتون چلو کباب و هر دو هم از غذاتون لذت ببرید. منوشون بخشهای مختلف و متنوعی داره کـه هر سلیقهای رو پوشش مـیده. کاپیتان یـه کافه رستوران بزرگ با گنجایش ۵۰۰ مـهمانـه و شامل چهار بخش مجزاست. بخش اصلی طبقهی همکف، دوتا اتاق vip طبقهی اول، طبقهی دوم یـه فضای خانوادگیتر داره کـه شامل سالاد بار، موسیقی زنده، مـیز اوردوور هستش و طبقهی آخر یـا روف گاردنشون هم یـه هوکابار کاملا حرفهایـه کـه قلیونهای ویژهای به منظور طرفدارانشون سرو مـیکنـه و هر طبقه یک بار مخصوص نوشیدنی داره.
اگر با اپ فیدیلیو تو کاپیتان چکاین کنید مـیتونید سوپ روز رایگان بگیرید. 📱🥘
کاپیتان هم فاله و هم تماشا، بـه لیست رستوران
گردیـاتون اضافهاش کنید و لذت ببرید.
.
.
📍آدرسشون: خیـابان پاسداران، نبش نگارستان دهم، پلاک یک
.
از اینجا هم مـیتونید بـه پیجشون دسترسی داشته باشید 👇
.
@captain.lounge
.
#فیدیلیو #کافه_گرد #رستورانگردی #کافه_گردی #کجا_چی_بخوریم #رستوران #کافه #خوشمزه #شکمو #ناهار #شام #کجاخوبه #غذا #fidilio
Read more
#خواب_گل_سرخ #قسمت۸۸ #چیستایثربی پلیس ماراصدا زد:باید با مابیـاین!گفتم:من نمـیتونم.شوهرمو آوردن اینجا،من بدون شوهرم نمـیام.این زن،همسایـه ماست.آدرسمو داره.نوبتم کـه شد مـیام!_اونجادیگهی نیست خانم.دو تامامور گذاشتیم.گفتم :هست!هست!وناگهان چنان بغضم ترکید کـه پلیس دیگر،چیزی نگفت.فقط ... #خواب_گل_سرخ #قسمت۸۸ #چیستایثربی
پلیس ماراصدا زد:باید با مابیـاین!گفتم:من نمـیتونم.شوهرمو آوردن اینجا،من بدون شوهرم نمـیام.این زن،همسایـه ماست.آدرسمو داره.نوبتم کـه شد مـیام!_اونجادیگهی نیست خانم.دو تامامور گذاشتیم.گفتم :هست!هست!وناگهان چنان بغضم ترکید کـه پلیس دیگر،چیزی نگفت.فقط گفت،خبرم مـیکنند.
مادرم رادر آغوش کشیدم وگفتم:
خواهش مـیکنم بامـینا برید خونـه ،به هرحال مادر شما،یکی بوده.هیچکی فامـیل نمـیشـه.دلخوریـها رو فراموش کنید.مادر رفت،ناگهان برگشت،مرادرآغوش گرفت، بوسید،گریست وگفت:م..
بیچاره من.اینم از عروسیت!آنـهارفتند پلیس بـه مامورها گفت:حواستون باشـه!زنگ زدیم خانمو بیـارید.وارد زیرزمـین شدم.پلیس گفت:نمـیشـه برید اون تو.گفتم:شوهرم اینجا بوده.حسش مـیکنم!
فکر کنیدداداش خودتونو،اینجاشکنجه دادن!
یکی گفت:درک مـیکنیم خانم،ولی مادقیق گشتیم.حتما بردنش!خبرچین دارن.گفتم:شما هم بیـاین!زیرزمـین پربودازبوی لجن،ادرار،استفراغ،خون،ه هایی کـه نمـیدانستیم چیست!گفت:مطمئنی آوردنش اینجا؟گفتم:همـه بچه ها دیدن،مـیشناختنش،ولی خروجشو،نـه!_هیچی بـه شما نگفت؟ گفت:کارفوری پیش اومده ورفت.
من مـیترسم!هر وقت مـیترسم،آواز مـیخونم،وگرنـه از حال مـیرم.ببخشید،مـیشـه بخونم؟گفتن:جای ما.اگه کمکتون مـیکنـه.گفتم:بله!"تو کـه دست تکون مـیدی، بـه ستاره جون مـیدی"یکیشان گفت:چرا اون مریم خانم،برای پدر بچه ش،اصلا ناراحت نبود؟گفتم :بلایی سر محسن اورده باشن،زنده نمـیمونـه.گفت: بـه اون مـیگفت:محسن زرنگه!با اسکیتش،از دیوارم رد مـیشـه!ازهر قفسی!
ناگهان یـادم افتاد،محسن قبل رفتن،کفش اسکیتش را برداشت کـه زودتر برسد،حمله حامد باعث شده بود، یـادم برود.گفتم:"وقتی چشمات هم مـیاد،دو ستاره کم مـیاد"بااسکیت از دست اینا کـه نمـیشـه فرار کرد عشقم..داشتم مـیافتادم،دستم را بـه دیوار گرفتم! یکیشان جلو آمد.خوب نیستید؟
با وحشت گفتم:دستم!
گفت:چی؟گفتم:خیس شد!این دیوار خیسه!گفت:زیر زمـینـه!گفتم.نـه،ببینین!گچ وگل تازه س.دستش راروی دیوار گذاشت وگفت:آره،خیسه!اینوتازه گل گرفتن،به دیوار کوبیدیم،توخالی بود!به دیگری گفت:زودباش.زنگ بزن آتش نشانی!
گفتم:یعنی اون تو،کسی رو زنده بـه گور؟شوهرمنو گذاشتن جرز دیوار؟نفس!خدایـانفس!نفسم درنمـیاد.
گفت:مـهدی!برو یـه مـیله پیداکن!اگه زنده گذاشته باشنش تو دیوار ،دیگه دیره، یـاخدا !
آنـها،باکلنگ، من،بادست و ناخن ،دیوار خیس راچنگ مـیزدیم.مـیکندیم وخاک بر سرمان مـیریخت!"گم مـیشم تو جنگل خواب!"ناگهان یکی گفت:دیگه نزن.اینجاست!خانم شمابرید بالا!داد زدم:محسن گفتی همـه جاباهمـیم!دیوار راچنگ مـیزدم،لگد مـیزدم.مامورعقبم کشید.دیوار ریخت.
"دلم یـه مرداب"
Read more
. دیشب خواب چارلی پارکر رو دیدم، اون نابغه بود، توی ساکسیفون زدنی بـه گرد پاش هم نمـی رسید. خواب دیدم توی کلاب نیو مورنینگ نشستم و چارلی پارکر داره یـه آهنگ جاز اجرا مـی کنـه. بهش نزدیک شدم و گفتم: هی چارلی! تو حرف نداری پسر. بـه نظرت یـه روز من هم مـی تونم مثل تو توی یـه گروه جاز ساکسیفون ب؟ چارلی آهنگ رو ... .
دیشب خواب چارلی پارکر رو دیدم، اون نابغه بود، توی ساکسیفون زدنی بـه گرد پاش هم نمـی رسید. خواب دیدم توی کلاب نیو مورنینگ نشستم و چارلی پارکر داره یـه آهنگ جاز اجرا مـی کنـه.
بهش نزدیک شدم و گفتم: هی چارلی! تو حرف نداری پسر. بـه نظرت یـه روز من هم مـی تونم مثل تو توی یـه گروه جاز ساکسیفون ب؟
چارلی آهنگ رو نگه داشت، لبخندی زد و ساکسیفونش رو بهم تعارف کرد. گفتم: نـه نـه، مـی دونی چارلی من هنوز بلد نیستم ساکسیفون ب.
وقتی کـه داشتم این حرف رو مـی زدم بـه دست هام نگاه کردم، چروک شده بودن! تو خواب حداقل هشتاد سال رو داشتم اما هنوز بلد نبودم ساکسیفون ب. مـی دونی این یعنی چی؟ یعنی فاجعه! من از بچگی آرزوم این بود کـه بتونم یـه روز ساکسیفون ب، ولی هیچ وقت نتونستم، درون واقع شرایطش پیش نیومد. وقتی بیست سالم بود با خودم مـی گفتم کـه اگه بـه دوران نوجوانی بر مـی گشتم حتما ساکسیفون زدن رو یـاد مـی گرفتم. وقتی بیست و پنج سالم شد هم با خودم مـی گفتم کـه اگه بـه بیست سالگی بر مـی گشتم حتما دنبال ساکسیفون مـی رفتم. بـه همـین شکل این حرف رو که تا چهل پنجاه سالگی بـه خودم مـی گفتم و همـیشـه فکر مـی کردم کـه اگه حتی از پنج سال پیشش هم دنبال علاقه ام مـی رفتم حتما بـه یـه جایی رسیده بودم.
راستش خواب دیشب خیلی فکرم رو مشغول کرده. توی خواب حتی دستم مـی لرزید و قطعا اون سن واسه شروع خیلی دیره. اما همش دارم بـه این فکر مـی کنم نکنـه هشتاد سالم بشـه و باز هم بـه خودم بگم کـه اگه از هفتاد و پنج سالگی ساکسیفون رو شروع کرده بودم که تا الان مـی تونستم تو یـه گروه جاز باشم.
شاید هم توی سال های آینده رفتم دنبال ساز زدن اما آدم هیچ وقت نمـی دونـه که تا کی فرصت داره و چقدر زنده مـی مونـه. اگه چارلی پارکر هم مثل من بود و همش افسوس گذشته رو مـی خورد هیچ وقت اسطوره ی ساکسیفون زدن نمـی شد، چون اون فقط سی و پنج سال زنده بود...
~
کتابفروشی خیـابان بیست و یکم شرقی / #روزبه_معین
Read more
اين ويدئو رو براتون ١ دقيقه اولش رو گذاشته بودم و الان دقيقه دومش رو ميذارم و ميخوام درون مورد پست قبلي كه از كسب و كارتون پرسيده بودم و عده اي زحمت كشيدن و با كلي توهين و كامنت هاي بـه شدت عجيب ! پاسخ بگم.... عزيزان ، من هم درون جامعه زندگي ميكنم و واقف بر همـه امور هستم و قطعا ميدونم كه همـه ما دچار مشكلات ... اين ويدئو رو براتون ١ دقيقه اولش رو گذاشته بودم و الان دقيقه دومش رو ميذارم و ميخوام درون مورد پست قبلي كه از كسب و كارتون پرسيده بودم و عده اي زحمت كشيدن و با كلي توهين و كامنت هاي بـه شدت عجيب ! 😳 پاسخ بگم....😉
عزيزان ، من هم درون جامعه زندگي ميكنم و واقف بر همـه امور هستم و قطعا ميدونم كه همـه ما دچار مشكلات شديد اقتصادي هستيم 🤦🏼♀️ قصد من از پست قبلي اين بود كه دونـه دونـه بررسي كنم و ببينم بيشتر نظرات شما چيه و در پست هاي بعدي ، مشاوره هايي كه که تا به امروز گرفتم و كتبي كه خوندم و راه كارهايي کـه استفاده كردم و نتيجه داده رو براتون بنويسم 😍 بلكه شايد يك نفر ازشون استفاده كنـه و بهتر بتونـه بحران موجود رو سپري كنـه 🤗 اول از همـه :
يادمون باشـه مشكل پيش اومده يك بحران هست ! و بايد مديريت بحران كنيد . درون موقع بحران ، همـه كلافه ميشن و آسيب پذير تر و ضريب خطا و اشتباه و تصميم نا درست بيشتر ميشـه ! بعد دقت كنيد و هوشيار باشين كه با تصميم اشتباه، شرايط از اين بدتر نشـه ! شايد يك تايمي عقب نشيني كردن و صبوري كردن و فقط و فقط فكر كردن ، خيلي بهتون كمك كنـه 🤓
من هم عضوي از جامعه شما هستم و اين مشكلات براي موندريان ❤️💛💙 هم هست! تو تمام اين هفته ها ، بشخصه دارم مطالعه ميكنم درون مورد مديريت بحران و مديريت هزينـه ها و مشاوره گرفتن از افراد متخصص و دانا و داشتن اتاق فكر هاي زيااااد با افراد مختلف ! 😌يادتون باشـه ، مسئله بحران اقتصادي كشورمون از دي ماه سال قبل استارت خورده ! و همـه ما ميدونستيم كه ممكنـه اين قدر دلار بالا بره ( كلا از سال جديد همـه ما توقع اين اتفاقات رو داشتيم ) بعد اولين قدم ، پيش بيني اوضاع جامعه اي هست كه دارين بيزينس ميكنيد ! و داشتن همون پِلَن بي ( برنامـه شماره ٢ ) يا همون سوال معروف كه : اگر اين نشد ، چي كار كنم ؟ يا اگر شرايط اقتصادي خراب شد ، چه كاري انجام بدم ؟ يا همون نچيدن تخم مرغ ها درون يك سبد !!🐣يادتون باشـه، همـه شما داراي خلاقيت و ابتكار هستين و فرد خلاق بايد بتونـه درون هر محدوديتي كار كنـه ! تو شرايط خوب همـه بلدن كار كنن و كسب درامد كنن ولي كنترل و حفظ كسب و كارتون درون زمان بحران مـهمـه ! كل جامعه ما الان افت كرده ولي اين بـه اين معني نيست كه دست رو دست بذاريم و نخوريم و ننوشيم و سفر نكنيم و دور از جون همتون زنده بگور بشيم 🤷🏼♀️ اين بحران رو يك موقعيت ببينيد كه ازش درس هاي مـهمي بگيريد ! و آموختن هم بها داره ! كسب تجربه آسون نيست ! باور كنيد اين زمانـها ميگذره و وقتي آروم شدین با خودتون ميگين : كاش بيشتر فكر ميكردم و زود نا اميد نميشدم ! ادامـه دارد ❤️💛💙@sabaartt
Read more
. "اگر ما کودکانمان را دوست داریم، حتما کره زمـینمان را دلسوزانـه دوست بداریم و آن را متنوع و زیبا بـه آیندگان وانـهیم، که تا در یک روز گرم بهاری درون 10000سال دیگر، آنـها بتوانند درون دریـایی از علف ها صلح را حس کنند، بتوانند ببینند کـه زنبوری بـه ملاقات گلی مـی آید، بتوانند آوای یک پرنده را درون آسمان بشنوند، و ...
.
"اگر ما کودکانمان را دوست داریم، حتما کره زمـینمان را دلسوزانـه دوست بداریم و آن را متنوع و زیبا بـه آیندگان وانـهیم،
تا درون یک روز گرم بهاری درون 10000سال دیگر،
آنـها بتوانند درون دریـایی از علف ها صلح را حس کنند،
بتوانند ببینند کـه زنبوری بـه ملاقات گلی مـی آید،
بتوانند آوای یک پرنده را درون آسمان بشنوند،
و بتوانند خوشی را درون زنده بودن دریـابند."
"ایلیتس"سلام
کاش یکم فرهنگ سازی و آگاه سازی تو زمـینـه ی مشکلات زیست محیطی بیشترو بهتر بود…
مثلا بـه جای اینکه مـیگفتن :
آب کمـه،
جمعیت حتما کنترل بشـه،
تغیرات اقلیم و گرمایش زمـین خطرناکه،
تخریب زیستگاه حیـات وحش بـه ضرر آدماس،
حفظ بقای جانوران و گیـاهان درون اصل حفظ بقای انسانـه و…
چراشو بـه آدما مـیگفتن که تا همـه متوجه بشن بحران چقدر جدیـه و چه خطری داره بقای کره ی زمـین و نسل آینده رو تهدید مـیکنـه…
خب البته تو خیلی از کتابهای محیط زیستی این مسائل گفته شده، ولی این مدل کتابا از بس مخاطب کمـی دارن، معمولا مـهجورن و ناشناخته!
مـیخوام یـه کتاب خوب کـه منم خیلی اتفاقی باهاش آشنا شدم رو بهتون معرفی کنم…
کتابی کـه مولفش ایرانیـه و آقای "نصرت الله صفائیـان" هستن و به زبان طنز و خیلی ساده و به قول خودشون خودمونی، مسائل زیست محیطی و چرایی مشکلاتی کـه دنیـا و نسل بشر باهاش مواجه هست رو با استفاده از بخش عظیمـی از رفرنس های معروف این زمـینـه (که عنوان کتاب و نویسنده هاشونم معرفی کرده و ازشون نقل قول آورده کـه افراد مشتاق بتونن با کتاب های تو این زمـینـه هم از این طریق آشنا بشن)،توضیح دادن…
همچنین خیلی جاها از اشعار شاعران قدیمـی و معاصر استفاده و این نشون مـیده شعرا و قدمای ما چقدر نسبت بـه مشکلات و مسائل زیست محیطی آگاهی داشتن و واقعا حیفه نسل حاضر تو این زمـینـه ها دانش و شناخت نداشته باشن…
این کتاب، مـیتونـه یـه آگاهیِ عظیم و در عین حال ساده و قابل درک بـه مخاطبانش بده…
پس، اگه مـیخواید نقشی هرچند کوچک، تو حفظِ "سفینـه ی زمـین" داشته باشید،
و اگه مـیخواید نسلِ آینده از مواهبی کـه خدا به منظور کل بشریت تدارک دیده، بهره ای داشته باشن،
مـیتونید با مطالعه ی این کتاب، قدمـی درون شروعِ آگاهی تو این زمـینـه ها بردارید…
و نخواهیم مگس از سرِ انگشتِ طبیعت بپرد،
و نخواهیم پلنگ از درِ خلقت برود بیرون،
و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت،
و اگر خنج نبود، لطمـه مـیخورد بـه قانون درخت،
و اگر مرگ نبود، دستِ ما درون پی چیزی مـیگشت،
و بدانیم اگر نور نبود، منطقِ زنده ی پرواز دگرگون مـیشد،
و بدانیم کـه پیش از مرجان، خلأیی بود درون اندیشـه ی دریـاها…
"سهراب سپهری"
ممنون از توجهتون 💚
#Save #Earth
#Save #Lifes
Read more
یـه تو تراسِ رو بـه رویی یـه شال سبزو هر روز مـیتکونـه یـه شال سبزو ساده کـه غروبا پُر از خاکستره آتش فشونـه پراز خاکسترِ آرزوهایی کـه هر روز روی قلبش گُر مـیگیرن پر از خاکسترِ خوابای خوبی کـه هر شب تو نگاه اون مـیمـیرن همـین چند وقتِ پیش رویـاشو توی خیـابون بی بهونـه سَر بُ همـیشـه راهِ پروازشو بستن همـیشـه ...
یـه تو تراسِ رو بـه رویی
یـه شال سبزو هر روز مـیتکونـه
یـه شال سبزو ساده کـه غروبا
پُر از خاکستره آتش فشونـهپراز خاکسترِ آرزوهایی
که هر روز روی قلبش گُر مـیگیرن
پر از خاکسترِ خوابای خوبی
که هر شب تو نگاه اون مـیمـیرن
همـین چند وقتِ پیش رویـاشو توی
خیـابون بی بهونـه سَر بُ
همـیشـه راهِ پروازشو بستن
همـیشـه رو خیـالش خط کشیدن
براش مرده و زنده فرق نداره
سیـاست بازا پیرا و جوونا
همش دنباله قهرمان مـیگرده
مـیون شاعرا آوازخونا
رو دیواره اتاقش چندتا عکسه
هدایت کافکا فرخزاد مایکل
یـه عخاتمـی چندتا مدونا
یـه عتام کروز یـه عفیدل
براش مرده و زنده فرق نداره
همش دنباله قهرمان مـیگرده
براش مرده و زنده فرق نداره
همش دنباله قهرمان مـیگرده
همش دنباله قهرمان مـیگرده
نمـیدونـه کـه تنـها توی آینـه
باید دنباله قهرمان بگرده
هنوز باور نداره کـه با دستاش
جهانی مـیشـه ساخت بی ظلم و بَرده
یـه تو تراسِ رو بـه رویی
شبا کنسرتِ فریـادش بـه راهه
صداش مـیگیره از بس غُصه داره
نمـیشـه دیدش از بس شب سیـاهه
ولی زنگِ صداش مـیپیچه هر شب
تو شـهری کـه چراغاش رنگِ خونن
دیگه چند وقته کـه حتی چراغِ
چهار راها مـیترسن سبز بمونن
مـیخواد یـادِ تمومـه شـهر بمونـه
بهاری کـه یکی برگاشو دُزدید
درختی کـه قرنطینـه شد آخر
تو فصلی کـه زمـین برعمـیچرخید
صداش لبریزه حرفای نگفتس
سرش لبریزه صد آتش فشونـه
یـه تو تراسه رو بـه رویی
یـه شال سبزو هر روز مـیتکونـه
Read more
#یـادداشتهایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد #شماره_سه آخرین باری کـه پیش یـه روانپزشک رفتم، اون زنده بود؛ یـه مطب داشت کـه از داخل تکتک سلولهای مطبش بجای بوی الکل و دارو، بوی شعر مـیاومد. کلی باهم صحبت کردیم. گفت برام شعر بخون؛ براش شعر خوندم. خندید و گفت تو مازوخیسم داری. گفت تو بیماری. بیمار بودم کـه ...
#یـادداشتهایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد
#شماره_سه
آخرین باری کـه پیش یـه روانپزشک رفتم، اون زنده بود؛ یـه مطب داشت کـه از داخل تکتک سلولهای مطبش بجای بوی الکل و دارو، بوی شعر مـیاومد. کلی باهم صحبت کردیم. گفت برام شعر بخون؛ براش شعر خوندم. خندید و گفت تو مازوخیسم داری. گفت تو بیماری. بیمار بودم کـه اجازه دادم هر بلایی دلت مـیخواد سر من بیـاری. همون شبی کـه گوشیت رو برداشتم و دیدم کـه چقدر باهم...... حتما قضیـه رو تموم مـیکردم؛ اما لعنت بـه زمانی کـه تنـهایی پاش رو مـیذاره بیخ گلوت و هی فشار مـیده و تو چنگ مـیدازی که تا اولین چیزی کـه به دست مـیاد رو بگیری و بزنی تو سرش که تا ولت کنـه. کشیدمت بیرون اتاق. دوتا سیگار درآوردم، یکیش رو گذاشتم گوشـه لبت و روشن کردم و بعد تظاهر کردم کـه دود سیگار گوشـهی لبم رفته تو چشمم و زارزار به منظور خودم گریـه کردم. بهت التماس کردم کـه نذار همچی خراب شـه. یـادته؟تو چرا ماتت. بـه چی زل زدی. آره این یـه داستان تکراریـه کـه برای هممون پیش اومده. صد بار چشمامون رو بستیم که تا تنـهایی دو نفره وارد یـه تنـهایی انفرادی نشـه. این یعنی خودِ خودِ مازوخیسم. من فکر مـیکنم مازوخیسم تو خانواده ما ارثیـه، پدرم همـیشـه اصرار داشت که تا به من بفهمونـه کـه زندگی ریسکپذیر نیست و منـه احمق همش فکر مـی کردم کـه اون مازوخیسم داره. اما اون مازوخیسم داشت کـه الکی حرص منو مـیزد.من سر تو ریسک کردم. دقت کردی همـیشـه آدما از خودشون سوال مـیکنن کـه چرا من فلانی رو دوست دارم و اون منو دوست نداره یـا چرا فلانی منو دوست داره و من هیچ حسی بهش ندارم. بعضی از ماها کـه ریسک پذیر نیستیم، مـیریم سراغ همون کـه دوستمون داره اما من آدم سرکشی بودم. من با همـه فرق داشتم؛ همـیشـه دست مـیذاشتم روی کـه دوسش دارم و فکر مـیکردم کـه مـیتونم کاری کنم کـه دوسم داشته باشـه اما این یـه قمار بدون برد بود. من عادت کرده بودم بـه دوست داشتن آدمهایی کـه حس مازوخیسمـیشون منو مـیکشوند بـه سمت یک دنیـای بیسروته، که تا یـه آدم مازوخیسمـی خودآزار رو زیر تکتک قدمهاشون رد کنن و سریع خودشون رو برسونن بـه بیمارستان بعدی که تا مریض بعدی از دفتر دکتر نیومده تو چنگالشون باشـه. تو بد موقعی اومدی، درست زمانی کـه بیپنـهان بودم، تو بد موقعی رفتی درست زمانی کـه فقط تو بودی، هیچنبود حتی همون دکتری کـه مـیگفت مازوخیسم دارم. اون یـه سالی مـیشـه کـه مرده. دفترش شده مطب یـه ماما کـه همش درون تلاشـه که تا به واسطهی دوتا آدم مازوخیسمـی، یـه سری آدم مازوخیسمـی رو هرطوری شده وارد این دنیـای مازوخیسمـی کنـه.
#شـهاب_دارابیـان #مازوخیسم #تنـهایی #داستانک #یـادداشت #دلنوشته
عکس:
@sahar._.shamsi
Read more
هارپ چون امواج بالاس شنیده نمـیشـه اما مـیتونـه بـه شدت رو بدن موجودات زنده تاثیر بزاره قبل زلزله خود من حالت تهوع شدید گرفتم رگای بدنم متورم شد و چشمام سیـاهی مـیرفت ولی خوب فک مـیکردم مسمومـیت غذاییـه که تا اینکه امروز گزارش شد توی سرپل و قصر هم مردم اذعان داشتن قبل زلزله شدیدا حالت تهوع گرفتن و این ادعای ... هارپ چون امواج بالاس شنیده نمـیشـه اما مـیتونـه بـه شدت رو بدن موجودات زنده تاثیر بزاره قبل زلزله خود من حالت تهوع شدید گرفتم رگای بدنم متورم شد و چشمام سیـاهی مـیرفت ولی خوب فک مـیکردم مسمومـیت غذاییـه که تا اینکه امروز گزارش شد توی سرپل و قصر هم مردم اذعان داشتن قبل زلزله شدیدا حالت تهوع گرفتن و این ادعای تعداد خیلی زیـادی از مردم بوده!
جز این وقتی زلزله شد آسمون صاف یدفعه نورانی شد و کل آسمون رنگای آبی و مثل صاعقه شد ولی بودن صدا کـه کلیپ اثباتش از یکی از دوربینای مدار بسته خیلی واضح مشخصه اما نت لعنتی آپلودش نمـیکنـه تو پیج آی دی تلگرامم تو بیو هست پیـام بدید براتون مـیفرستم
سه واسه فعال سازی بـه یـه آنتن یـه چیزی مثل بالن یـا پهاپاد نیـاز داره کـه سیگنالو منتقل کنـه دقایقی قبل از زلزله تصاویر یـه شي پرنده توسط مردم شکار شده کـه براتون اگه بخواید قرار مـیدم کـه درحال پروازه....
حالا روزنامـه پدآ روسیـه با قاطعیت از هارپ و دست داشتن آمریکا تو این زلزله با این فناوری شده و گفته هیچ شکی نیست ولی خوب ثابت ش یکم سخته درضمن بدونید همونطور کـه پنج سال پیش نوشتم مدارکی هست کـه ایران هم درون زمان رضاشاه این تکنولوژی رو داشته!
نظر شما چیـه؟البته اول حتما حتما کلیپو ببینید وقت زلزله آسمون وحشتناک نورانی مـیشـه و رنگی
Read more
زنده باش ، زندگی کن ! روزمرهعین مُردنـه ... حتی اگه شب و دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو.. زیر بارون راه برو ! نترس از خیس شدن ! هر چند وقت یـه بار یـه نقاشی بکش ! توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟! بی مناسبت کادو بخر! بگو اینو تو ویترین گذاشتن به منظور من ! آب نبات چوبیبزن ! بستنی ...
زنده باش ، زندگی کن !روزمرهعین مُردنـه ... حتی اگه شب و دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو.. زیر بارون راه برو ! نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یـه بار یـه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟! بی مناسبت کادو بخر!
بگو اینو تو ویترین گذاشتن به منظور من !
آب نبات چوبیبزن !
بستنی قیفی بخور !
تلفن رو بردار بـه دوست قدیمـیت زنگ بزن !
چای بخور واسه بقیـه هم چای دم کن !
جوراب های رنگی بپوش ! خواب ببین !
شعربگو !
قاصدک ها رو بگیر ، آرزو کن، آرووووم فوتشون کن !
هرکی هرچی دوست داره فکر کنـه ... بیخیـال ؛ تو شاد باش
نون خامـه ای بخر و با لذت بخور !
قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن،
هیچ وقت خودت رو بـه مُردن نزن !
همـه ی اینا رو گفتم و تو خوندی ... فقط خواستم یـه چیزی بهت بگم ، دوستم :
هر جا وایسی ، مُردی...!! زنده باش ، زندگی کن !
بذار زندگی از اینکه تو زنده ای بـه خودش بباله !
روزمره، عین مُردنـه... به منظور خسته شدن خیییییییییییلی زوده !!
Read more
بیشتر ما اگه روح پلیدی نداشته باشیم بـه درد کشیدن یـه آدم دیگه نمـی خندیم. سربازی رو کـه انفجار گلوله ی توپ هر دو پاش رو قطع کرده مسخره نمـی کنیم. بـه رد بخیـههای روی پشیـانیی کـه جمجمـهاش شکسته نمـی خندیم. مـیدونی عزیزم، بیشتر ما اگه وجدان مون از هم متلاشی نشده باشـه موهای ریختهی زنی کـه داره شیمـی درمانی ...
بیشتر ما اگه روح پلیدی نداشته باشیم بـه درد کشیدن یـه آدم دیگه نمـی خندیم. سربازی رو کـه انفجار گلوله ی توپ هر دو پاش رو قطع کرده مسخره نمـی کنیم. بـه رد بخیـههای روی پشیـانیی کـه جمجمـهاش شکسته نمـی خندیم.
مـیدونی عزیزم، بیشتر ما اگه وجدان مون از هم متلاشی نشده باشـه موهای ریختهی زنی کـه داره شیمـی درمانی مـی شـه برامون احمقانـه نیست و به پوست پر از چین و چروکیده صورتی کـه از یـه آتیش سوری مـهیب نجات پیدا کرده نمـی خندیم.
اما وقتی زنی زیبا رو مـی بینیم کـه از نزدیک شدن هر مردی وحشت مـی کنـه و به انزوای خودش پناه مـی بره بـه نظرمون رفتارش غیر منطقی و احقمانـه مـی یـاد، مردی کـه با تحقیر و لذت جویی بـه زن ها نگاه مـی کنـه بـه نظرمون موجودی شیطان صفت مـییـاد، بهی از بی جهت از پلیس مـی ترسه مـی خندیم و یـا بـه مرد چاقی کـه جنون آسا بستنی مـی خوره با ترحم نگاه مـی کنیم. بیشتر ما بـه آسونی فراموش مـی کنیم کـه روح آدم ها هم مـی تونـه از انفجار یک گلوله توپ یـا آتش سوزی مـهیب نجات پیدا کرده باشـه.
در واقع عزیزم گاهی حسادت و ترس و خودخواهی آدم زیبایی کـه ظاهرا آروم و منطقی رو بـه رو مون نشسته دقیقا مثل پوست پر چین وچروکیده ای ست کـه جای یـه زخم عمـیق سوختگی رو پوشانده. عملا همون پوست چروکیده هست که مانع عفونت داخلی و مرگ اون آدم شده. پشت هر دروغ انفجاری بزرگ پنـهان شده، خیلی از خنده های خوخواهانـه شبیـه واکنش بدنی رنجور بـه داروهای قوی شیمـی درمانی ست و زنی کـه با ترس دستش رو از دستت کـه با محبت فشردی بیرون مـی کشـه فقط درحال پنـهان جای زشت بخیـههای عمـیق روی تنشـه.
گاهی حتما به آدم ها مثل شکارچی پیری نگاه کرد کـه پوستش زیر آفتاب دشت مثه چرم کهنـه چروک خورده اما همـه شکوه بی رحمانـه ی طبیعت رو توی خودش داره.
مـی دونی عزیزم، تعداد آدم هایی کـه توی جنگ هر دو پاشون رو از دست مـی دن خیلی زیـاد نیست و بیشتر آدمها زخم های شون رو پنـهان مـی کنن. شاید به منظور همـینـه کـه فراموش مـی کنیم بیشتر ما روح مون از دل آتش عبور کرده، فراموش مـی کنیم زندگی به منظور خیلی از آدم های یـه جور مـیدان جنگه و اگه حتا با وجود ترکش هایی درون بدن شون زنده مونده باشن، حتما به شون مدال شجاعت داد. راستش نوشتن همـین حافظ خوانی های خصوصی به منظور تو و داستان عجیبی کـه دارم برات تعریف مـی کنم یـه جورمدال شجاعته کـه سعی مـی کنم خودم بـه خودم تقدیم کنم.
برشي از كتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
#عليرضا_ايرانمـهردر #رادیو_ایرانمـهر بـه صداي انديشيدن خود گوش كنيد
#شیراز
#ايران_ما
#ادبيات
#iran
#shotaward #takphotograph #instapersia #_ax_honari_ #ax_honari #akas_khoone #ir_ax #iran_pic_nab
Read more
﷽ . [یٰـا حبیــــب البـاکیـــن... منـم گـریـه کنـت... یٰـا عـزیـــزالـزهــــــــرا... منـم سیــنـه زنـت...] . من کـه بی دعوت و سر خود، نرسیدم بـه حضور من سفارش شده ی #حضرت_مادر باشـــــــــم . . تـو کـودکی چه شبا کـه ضبط روشن مـیکردمو با روضه ها از فراق کربلا گریـه مـیکردم... مـیگفتم فقط ... ﷽
.
[یٰـا حبیــــب البـاکیـــن... منـم گـریـه کنـت...
یٰـا عـزیـــزالـزهــــــــرا... منـم سیــنـه زنـت...]
.
من کـه بی دعوت و سر خود، نرسیدم بـه حضور
من سفارش شده ی #حضرت_مادر باشـــــــــم
.
.
تـو کـودکی چه شبا کـه ضبط روشن مـیکردمو با روضه ها از فراق کربلا گریـه مـیکردم...😅
مـیگفتم فقط #یـههههههههه بار برم کربلا دیگه آرزویی ندارم...
خیلی کامل نمـیدونستم چیـه... چه جایگاهی داره... چه برکاتی داره اما از ته دل آخر آرزوهام ختم مـیشد بـه کربلا...
م اکثر شبا از صدای ولو آرومم بیدار مـیشد مـیگف چیـه مـیگفتم ینی زنده ام یـه بار برم کربلا؟!
تا این حد..😂
اما توفیق حاصل نمـیشد...
.
از بچگی آرزو و بیقراری بوووود که تا سال ۹۱ کـه برای اولین بار حضرت اربــــاب ذره پروری طلبیدن...
.
ما اونجا بودیم ضریح جدید افتتاح شد...😍❤️
.
هرکی از آشناها و اقوام مـیدید مـیگفتن روزی هرسالتون باشـه...
تو دلم غوغایی مـیشد واقعااا مـییییشـه هرسال برم زیـارت ارباب؟! مگه مـیشـه... مگه قابلم؟!
.
به نظرم یـه آروزی فوق محال بود احساس مـیکردم همـین یـه بار بوده کـه طعم بهشتو چشیدم...
اما بـه دعاشون آمـین مـیگفتم...😞
.
تا نرفته بودم بیتابیـه یـه جور بود...
وقتی کـه دیگه رفته بودم..............
بیقراریـه بیشتر شد😂
اون موقه ندیده بودم... اما وقتی دیدم... دیدم واقعا نمـیشد بـه اون یک سال اکتفا کرد... مگه نمـیگن پدر عالمن؟!
مـیشـه آدم باباشو یـه بار ببینـه؟
.
به قول امام صادقی کـه حتتتتی خیلیییییی زیر خط فقره سالی یـه بارو حتما قرض کنـه بره... دیگه چه برسه اونی کـه شرایط مالیش تقریبا جفت و جوره...
.
ولی بـه حمدالله مـهربون اربابم اون سفر اولو سفره آخر قرار نداد...
فرای تصورم شرمنده ام ...✋
.
.
این زیـارت هم الحمدلله با کرامتای بی حدش گذشت...
خیلیـاتون تو دایرکت یـا تو لایو درد دلتونو گفتین...
منم بـه شرط لیـاقت بـه ارباب انتقال دادم...
الهی آبرومو بخرن و حاجت رواتون کنن...
.
.
.
#کربلا_هرکس_نرفته_از_حسن_خواهش_کند...💚
#خـدا_هرآنچه_کند_از_توام_جدا_نکند...💔
#دارد_همـه_چیز_آنکه_تو_را_داشته_باشد...😔💖
#غیر_از_تو_نداره_دلم_مـیلی...
#به_زودی_قسمت_تک_تکتون...🙋♀
#ببخشید_خیلی_استوری_گذاشتما...🙊
#مـیخواسم_روح_شمام_مـهمان_بشـه...
#یـاعلـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
Read more
؛ معنای زنده بودن من، با تو بودن هست نزدیک،دور سیر،گرسنـه رها،اسیر دلتنگ،شاد آن لحظه ای کـه بی تو سرآید، مرا مباد... #فریدون_مشیری ____________ #کیک_مرغ و گردو #کاناپ_مرغ #canapes یک مرغ کامل رو بپزید و کاملا ریز کنید.حدود نصف پیمانـه گردوی ریز نگینی شده و مقداری جعفری خرد ...
؛
معنای زنده بودن من، با تو بودن است
نزدیک،دور
سیر،گرسنـه
رها،اسیر
دلتنگ،شاد
آن لحظه ای کـه بی تو سرآید،
مرا مباد...
#فریدون_مشیری
____________
#کیک_مرغ و گردو
#کاناپ_مرغ
#canapesیک مرغ کامل رو بپزید و کاملا ریز کنید.حدود نصف پیمانـه گردوی ریز نگینی شده و مقداری جعفری خرد شده و قسمت سفید چهار پنج که تا پیـازچه رو اضافه کنید.
توی یـه ظرف دیگه سس مایونز و ماست و دو قاشق خامـه و نمک فلفل رو با هم مخلوط کنید،(مقدار مایونز و ماست و کم و زیـاد ریختنش بـه خودتون بستگی داره.حتی مـی تونید از خامـه صرف نظر کنید.یـا حتی پنیر خامـه ای بهش اضافه کنید کـه به نظر من خوشمزه ش مـی کنـه)، مقداری از سس رو با مواد مرغ و گردوتون مخلوط کنید.طوریکه سس خوب جذب مواد بشـه.
کناره های نونـهای تست رو ببرید و نونـها رو کنار هم قرار بدید .موادتون رو یک لایـه روی تستها بمالید.دوباره روی اونـها نون بذارید و همـینطور لایـه لایـه ادامـه بدید.لایـه آخر حتما نون باشـه.باقی سس رو روی سطح نونـها و کناره ها بکشید.دورتا دور کیک جعفری خرد شده بزنید .روش رو هم هر طور دوست دارید تزیین کنید.
نکته: این پیش غذا حتما سسش زیـاد باشـه که تا لایـه ها خوب بـه هم بچسبن.اگر منعی درون مصرف مایونز دارید مـیتونید ماست بیشتری استفاده کنید.
اگر کیکتون نصف روز تو یخچال بمونـه خیلی طعم بهتری پیدا مـی کنـه
امـیدوارم درست کنید و از طعمش لذت ببرید
#غذا_سالاد_زهره #کیک_مرغ_و_گردو #فینگرفود
#matbakhe_khatoon #persian_chefs #fidilio #chefs_battle_show #food_mystyle #foodpic #gloobyfood #show_me_your_food #delicious #onthetable #storyofmytable #vscocook #tv_living #tv_stilllife #ashpazi_shoma #mustseeiran #instafood #top_food_of_instagram #feedfeed #food52grams #persianfood #iranianfood #fingerfood
Read more
| رفتن و دل کندن | . دل کندن، قانونِ خودش رو داره... که تا زمانی کهی هنوز تو قلبت زنده هست، دل کندن ازش غیر ممکن ترین کارِ دنیـاست، حتی اگه ترکش کنی... "آدما وقت دل کندن دو دسته مـیشن ... دسته ی اول اونایی هستن کـه بعد از اختلاف،رفتن آخرین چیزی هست کـه به ذهنشون مـی رسه، بعد تلاش مـی کنن که تا همـه چیز رو درست کنن اما ... | رفتن و دل کندن | .
دل کندن، قانونِ خودش رو داره... که تا زمانی کهی هنوز تو قلبت زنده هست، دل کندن ازش غیر ممکن ترین کارِ دنیـاست، حتی اگه ترکش کنی... "آدما وقت دل کندن دو دسته مـیشن ... دسته ی اول اونایی هستن کـه بعد از اختلاف،رفتن آخرین چیزی هست کـه به ذهنشون مـی رسه، بعد تلاش مـی کنن که تا همـه چیز رو درست کنن اما وقتی مـی بینن همـه چیز بینشون انقدر خراب شده کـه قابل تعمـیر نیست کم کم سرد مـیشن و از طرف مقابلشون فاصله مـی گیرن که تا ذره ذره فراموشش کنن ...یک روز بـه خودشون مـیان و مـی بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن ، بعد بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشـه مـیرن ... به منظور همـیشـه مـیرن...
دسته ی دوم اونایی هستن کـه وقتی رابطه بـه بن بست مـی خوره بـه اولین چیزی کـه فکر مـی کنن رفتن هست ... با همـه ی احساسی کـه به طرف مقابل دارن رفتن رو انتخاب مـی کنن ، مـیرن کـه فراموشش کنن ولی نمـی دونن همـه چیز تازه شروع مـیشـه ...روز بـه روز احساسشون بـه اون آدم عمـیق تر مـیشـه چون هنوز تو قلبشون دوسش دارن و تو ذهنشون خاطره هاش رو مرور مـی کنن... اونا نمـی دونن دل کندن قانون خودش رو داره ... که تا زمانی کهی هنوز تو قلبت زنده ست دل کندن ازش غیر ممکن ترین کار دنیـاست حتی اگر ترکش کنی..." متن: #حسین_حائریـان
______.
موسیقی جانا از ایـهام
Read more
بهايى كه واسه زندگيه جديدت بايد پرداخت كنى زندگيه قبليته !! اينو انقدر ميگم که تا بره تو مُختو بتونى دل بكنى !! از همـه چى !! از اتاقت !! از مجسمـه هات !! از گيتارت ، پيانوت !! پدرت ! مادرت !! از همـه چيز بايد بتونى دل بكنى حتى از رنگ پوستت !! قبلا طبيعت مايكل جكسونو گذاشت كه اينارو بـه مردم ياد بده امّا مايكل تماسش ... بهايى كه واسه زندگيه جديدت بايد پرداخت كنى زندگيه قبليته !! اينو انقدر ميگم که تا بره تو مُختو بتونى دل بكنى !! از همـه چى !! از اتاقت !! از مجسمـه هات !! از گيتارت ، پيانوت !! پدرت ! مادرت !! از همـه چيز بايد بتونى دل بكنى حتى از رنگ پوستت !! قبلا طبيعت مايكل جكسونو گذاشت كه اينارو بـه مردم ياد بده امّا مايكل تماسش زياد بود خودش از مدار خارج شد !! #ميچرخه_و_منم_رو_محورم !! حالا من ياد ميدم بـه يه نوع ديگه اى !! اون سياه بود رفت سفيد شد و من سفيد بودم و رنگى شدم !! اون مييد و من رپ ميكنم !! اون ميخوند و منم ميخونم !! ميدونم يه روز ميرسه كه بعد از كنسرتا رسانـه هاى خارجى بهم لقب مايكل جكسونـه ايرانى رو ميدن !! ولى من مايكل جكسون نيستم !! من امير تتلوعم !! اينو الان ميگم !! دو سال ديگه ام كه تو فهميدى بازم ميگم !! من نـه هيچ وقت مايكلى يدم نـه سعى كردم اداى كسى رو درارم !!! اين اون بود كه راه منو ميرفت !!! اين منم كه زنده ام و در جريان !! اين اون بود كه حذف شد نـه من !!! اون تماسش زياد بود نـه من !! اون بـه حجاب آتنا اعتقاد نداشت نـه من !! اين اون بود كه ميخواست امير تتلو باشـه ولى نتونست !! من كنسرتاشو دوست داشتم چون شبيه كنسرتاى من بود ولى هيچ وقت هرگز نميخواستم مايكل باشم !! من نـه ميخواستم مايكل باشم ! نـه توپاك !! نـه بروسلى !! نـه حتى دوست داشتم مارادونا باشم !!! من ميخواستم همشونً با هم باشم نـه فقط يكيشون !!! بعد اونا الان هر كدوم يك تيكه از منن !! اوناعن كه امير تتلو بودن !! بله !! اونا بودن كه من باشم !! ميدونم الان زير اين پستم پُر ميشـه باز از فحش و مسخره !! ولى عيب نداره !! خيلى دوست دارم يه روز كه رسيدم نوك قلّه ، تو لايو ، زل ب تو دوربين و بگم من همونم كه فحشش ميدادى !!! حالا چرا دوربين ؟!؟ #هع !! معلومـه نميشـه تو چشام زل بزنى از اون پايين !! متنم سرشار از غرور بود ، ميدونم !! امّا غرور هم مثل هر چيز ديگه اى تو طبيعت هم منفى داره و هم مثبت !! يه وقتايى بايد باشـه ! تازگيا زياد مينويسم نـه ؟!😅 ميدونم !! مايكل جكسونم اگه ايرانى بود جاى يدن رو استيج بايد ميشست اول فحشارو جمع ميكرد كه آفتاب پرسته ديوس چرا سياه بودى الان سفيد شدى 😅 بعد بخون كه اينا خودش از سخت ترين قسمتاى راه بود ... !! نوشتن !! چيزى كه مجريه گوزوى اينترنتى بـه خاطرش مارو راهنمايى و نصيحت و مسخره ميكرد 😉 بچه ى جاى سفت نشاشيده بـه ما ميگفت موبايلتو بذار كنار زندگيت بهتر ميشـه !! يكى نبود بگه گوزو تو اگه ميفهميدى كه الان من داشتم باهات مصاحبه ميكردم !! راستى اين عكسه منو سياييم 😁٧٨ @siyawalton
Read more
یعنی دمش گرم یعنی اصلا اینقدر دمش گرمـه کـه نیـازی بـه دمش گرم گفتن نداره یعنی این آفتاب کـه بخوره تو سر ملت دیگه هم دمشون گرم مـیشـه هم بازدمشون گرمـه گرم داغه داغ یعنی رسما احتیـاط رو نبوسیده ولی گذاشته کنار یعنی بی خیـال جون و حفظ جون بی خیـال چشمـهای منتظر یک خانواده یعنی بی خیـال کـه اگر گوشـه موتور ...
😁😩😝
یعنی دمش گرم
یعنی اصلا اینقدر دمش گرمـه کـه نیـازی بـه دمش گرم گفتن نداره
یعنی این آفتاب کـه بخوره تو سر ملت دیگه هم دمشون گرم مـیشـه هم بازدمشون
گرمـه گرم
داغه داغ 😊یعنی رسما احتیـاط رو نبوسیده ولی گذاشته کنار
یعنی بی خیـال جون و حفظ جون
بی خیـال چشمـهای منتظر یک خانواده
یعنی بی خیـال کـه اگر گوشـه موتور بگیره بـه ماشین یک بیچاره و بشـه اونی کـه نباید ، حتما چندین ماه از کار و #زندگی بیوفته که تا این حماقت رو ثابت کنـه
که تازه اگر بتونـه ثابت کنـه
یعنی پیش بـه سوی آزادی ، زیر تابلوی مستقیم ازادی
یعنی بی خیـال مسیری کـه مـیگه سمت یـادگاران واقعی #امام این سمته
یعنی موتور خودمـه بـه بقیـه چه ، #قضاوت_نکنید
یعنی بـه موتورسواری شخصی من کاری نداشته باشید
یعنی فریـاد کو #امنیت توسط جماعت مخل امنیت
یعنی عبور از کنار پرچمـها و نشانـه های #جمـهوری_اسلامـی ، بی خیـال ، عین برخی #مسئولان
یعنی رسما بی خیـال همـه چیز
یعنی بی خیـال قیمت #دلار و طلا و #سکه
یعنی #تورم کیلو چند ، #گرانی چیـه
یعنی بـه من چه کـه #اوضاع_اقتصادی اینطوره
به من چه طرف خودش بـه #روحانی رای داده و حالا از همـه طلبکاره بـه جز #دولت
به من چه کـه #ترامپ تهدید کرده
به من چه کـه هزاران #ترامپ_داخلی داریم کـه قبل از ترامپ امریکایی دارن تهدیدها رو بر سر ملت عملی مـیکنن
یعنی بی خیـال معضلات اجتماعی
بی خیـال بی اخلاقی ها مجازی و غیر مجازی
یعنی بی خیـال اگر طرف مـیاد توی #خنداننده_شو #خندوانـه بـه اسم نقد #فحاشی ده دقیقه تمام فحش مـیده
که بچه سه ساله فلانی یکی دو تاش رو مثل طوطی ضبط کنـه و بدون اینکه معنیش رو بدونـه تکرار کنـه
یعنی بی خیـال چالش #فساد ستیزی و #اشرافی گری ، بی خیـال تکرار پستهای #صدرالساداتی و مرادیـان و #آهنگران و فلانی و فلانی
بی خیـال قیمت ساعت مچی #آقازاده و کیف دستی همسر محترمـه
یعنی بی خیـال #دخالت
که اگر بیـای بگی اقا با #اشرافیت مبارزه کنید ولی اینقدر فحش ندید و بهایی کـه فحاشی مـیکنن تذکر بدید ، مـیان بـه خودت هم فحش مـیدن
یعنی بی خیـال چرندیـات #زیباکلام
بی خیـال سوتی بلکه #دزدیزنی فلان #خواننده توی کنسرت زنده
بی خیـال قطعی برق و کمبود آب
بی خیـال خنده های نچسب وزرا و مجلس نشینان
بی خیـال #مسئولان بی غم و بی خیـال غم #مردم
بی خیـال
نکته
یک موتوری دیگه قبل از ایشون داره این کار رو انجام مـیده
اوایل کلیپ اون ته مـه های تصویر پیداست
شاید این از اون یـاد گرفته و شاید اون از این
فقط خدا نکنـه کوری عصا کش کور دگر شود
Read more
سلام دوست جونیـام خوبید؟ ما از چند روزی تعطیلی استفاده کردیم و طبق یـه برنامـه ریزی کاملا شخصی اومدیم چین . فوق العاده ست . اینجا محله مسلمان های شـهر شی ان هست تورهایی کـه تو ایران برگزار مـیشـه اصلا این شـهرو نمـیارن .اینجا همون شـهریـه کـه سفال های جنگجوهارو داره .عکساشو براتون مـیذارم. شیعان جز شـهرهای ... سلام دوست جونیـام خوبید؟
ما از چند روزی تعطیلی استفاده کردیم و طبق یـه برنامـه ریزی کاملا شخصی اومدیم چین .
فوق العاده ست .
اینجا محله مسلمان های شـهر شی ان هست
تورهایی کـه تو ایران برگزار مـیشـه اصلا این شـهرو نمـیارن .اینجا همون شـهریـه کـه سفال های جنگجوهارو داره .عکساشو براتون مـیذارم.
شیعان جز شـهرهای تو چین هست کـه درصد جمعیت مسلمانش خیلی زیـاده و تو یـه قسمت مـهم توریستی شـهر یـه محله هست بـه اسم محله مسلمان ها مخصوصا الان تو ماه مبارک که تا صبح خوراکی مـیفروشن.خیلی بزرگه و همـه چی هم هست .
خود مردم شـهر هم زیـاد اینجا رفت و امد دارن .
کلا night life چینی ها خیلی باحاله و کلا شـهر زنده ست .
و تو این چند روز فهمـیدم خیلی بـه خوراکی اهمـیت مـیدن و تقریبا بیشتر بیرون غذا مـیخورن
Read more
ترانـه همسرم دهه پنجاه با صداى زنده ياد مازيار شعر وملودى : استاد جهانبخش پازوكى تنظيم : ناصر چشم آذر تقديم بـه همسران خوب دنيا قصه سربازى هست كه روزهاى آخر هفته بـه منزل مى آيد ياد ناصر چشم آذر نازنين و مازيار دوست داشتنى بـه خير روحشان آرام همسرم همسر تنـهام شریک شادی و غمـهام دل هوای خونـه داره بی تو ... ترانـه همسرم دهه پنجاه با صداى زنده ياد مازيار شعر وملودى : استاد جهانبخش پازوكى تنظيم : ناصر چشم آذر
تقديم بـه همسران خوب دنيا
قصه سربازى هست كه روزهاى آخر هفته بـه منزل مى آيد ياد ناصر چشم آذر نازنين و مازيار دوست داشتنى بـه خير روحشان آرام همسرم همسر تنـهام
شریک شادی و غمـهام
دل هوای خونـه داره
بی تو من خسته و تنـهام
آخرین غروب هفته
لحظه تاریک و روشن
توی خونـه منتظر باش
واسه اومدن من
لباس سبز تو تن کن
اون لباس سبز روشن
اونیکه رنگ چشاته
رنگ دلخواه تو و من
روی موهای قشنگت
یـه گل بنفشـه بگذار
رنگهای سیـاه و ماتو
همـه از تو خونـه بردار
چشاتو قاصد راه کن
واسه لحظه رسیدن
با ترنم یـه آهنگ
خستگیمو بگیر از من
گلهای پرپر و بردار
من اونا رو دوست ندارم
با خودم من گل مریم
یـه سبد برات مـیارم
همسرم همسر تنـهام
شریک شادی و غمـهام
دل هوای خونـه داره
بی تو من خسته و تنـهام
آخرین غروب هفته
لحظه تاریک و روشن
توی خونـه منتظر باش
واسه اومدن من
لباس سبز تو تن کن
اون لباس سبز روشن
اونیکه رنگ چشاته
رنگ دلخواه تو و من
#مازيار #ناصر _چشم _آذر
Read more
پیشنـهاد مـیکنم بخونید لباساي رنگی رنگی و شاد بپوش. بهترین ساعت خواب 10 شب که تا 4 صبحه، اما حتی اگه شب و دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو. زیر بارون راه برو! نترس از خیس شدن! بهترین صبحانـه یـه لیوان آب و بعد نیم ساعت خوردن مقداری مـیوه است. صبحانـه ات رو ببر تو حياط. بقيه رو هم صدا بزن بيان. فقط و فقط آهنگ ...
پیشنـهاد مـیکنم بخونید 🌹لباساي رنگی رنگی و شاد بپوش.
بهترین ساعت خواب 10 شب که تا 4 صبحه، اما حتی اگه شب و دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو.
زیر بارون راه برو! نترس از خیس شدن!
بهترین صبحانـه یـه لیوان آب و بعد نیم ساعت خوردن مقداری مـیوه است.
صبحانـه ات رو ببر تو حياط. بقيه رو هم صدا بزن بيان.
فقط و فقط آهنگ هایی گوش کن کـه ملودی شاد و متن مثبت دارند.
روزی چند دقیقه با یـه آهنگ شاد و دلچسب ب.
توی حموم آواز بخون! آب بازی کن ، چه اشکالی داره؟!
بی مناسبت برا خودت و ديگران کادو بخر!
تلفن رو بردار بـه دوست قدیمـیت زنگ بزن
مطالعه رو تو برنامـه همـیشگیت داشته باش.
برو استخرو ماساژ و لذت ببر.
قاصدک بگیرو آرزو کن، آرووووم فوتشون کن
قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن،
هیچ وقت خودت رو بـه مُردن نزن
همـه ی اینا رو گفتم و تو خوندی
فقط خواستم یـه چیزی بهت بگم دوستم :
هر جا وایسی و دچار روزمرگي بشي ، مُردی...!!
بذار زندگی از اینکه تو زنده ای بـه خودش بباله !
برای خسته شدن خییییییییلی زوده !
بذار هركي هرچي دوس داره فكر كنـه... بيخيااااال.... تو شاد باش.
لبخند رو هرگز فراموش نکن.
دلت شاد و سرشار از زندگی ♥️ @madarane20
مادرانـه عزیزو درون کامنتها منشن کنید
Read more
خوب ا حسابي هممون عكساي رويال ودينگو ديديم... نمي دونم چرا مي تونم ذهن طراح ژيوانشي رو بخونم ،، يه جورايي حتي پرو كه فاصله دار از بدن هم انجام شده.. و يا اينكه اصلاً سعي نكرده كمر رو باريك نشون بده رم درك ميكنم... البته اين لباس بـه هيچ عنوان اور سايز نيست و جزو اون دسته لباسهايي هست كه بايد كاملاً ...
خوب ا حسابي هممون عكساي رويال ودينگو ديديم... نمي دونم چرا مي تونم ذهن طراح ژيوانشي رو بخونم ،، يه جورايي حتي پرو كه فاصله دار از بدن هم انجام شده.. و يا اينكه اصلاً سعي نكرده كمر رو باريك نشون بده رم درك ميكنم... البته اين لباس بـه هيچ عنوان اور سايز نيست و جزو اون دسته لباسهايي هست كه بايد كاملاً فيت بشـه ولي فكر مي كنم كه تو روز پرو بين طراح و عروس خانم احساساتي رد و بدل شده كه بـه اين نتيجه رسيدن كه نبايد لباسو فيت بكنن يه حسي بمن مي گه انگار رويال نبودن عروس خانم بي نقص نبودنش و شكست هاي قبليش تو لباس بـه تصوير كشيده شده و اين بنظر من بشدت موتيويشن داره و اصيله و واقعي ✨♥️♥️
خلاصه كه زنده باد عشق
و اين لباس خوشگل كه طراحي منـه داستان ديگه اي داره و از اول قرار بوده كه فيت نباشـه ولي درون عين حال بر عكس لباس مگان دوشز آو ساسكس تن خور بينظيري داره 😬
در اينجا نشونـه هاي خودشيفتگي بچشم مياد كه شايد آينده ثابت كنـه كه اينجوري نيست!! و دايركتر يكي از تاپ برندهاي دنيا باشم و همـه اين موارد رو لحاظ كنم تو طراحي 👸🏼😂🔮🦄✨✨✨✨ worldwide shipping,,, 🎵✨✨
Whatsapp and telegram : 0098,9127666611قابل سفارش بصورت آنلاين و حضوري
طراحي و دوخت لباس عروس، لباس شب
9127666611 #zanddesign #مزون #مانتو #مانتوسرا #لباس #لباس_مجلسی #لباس عروس #عروس #عروسی #تهران #ايران #wedding #weddingdress #weddingplanner #weddingphotographer
#weddinginspiration #weddingday #bride #bridetobe #bridesmaids #brides #dress #dresses #gown #hautecouture #tehran #iran #london #newyork #milan #NYC
Read more
. لباسایِ رنگی رنگی و شاد بپوش بهترین ساعتِ خواب 10 شب که تا 4 صبحه ، اما حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو زیر بارون راه برو.. نترس از خیس شدن.. بهترین صبحانـه یـه لیوان آب و بعد نیم ساعت خوردن مقداری مـیوه هست .. صبحانـه ات رو ببر تو حياط بقيه رو هم صدا بزن بيان... فقط و فقط آهنگ هایی گوش کن کـه ملودیِ ...
.
لباسایِ رنگی رنگی و شاد بپوش
بهترین ساعتِ خواب 10 شب که تا 4 صبحه ، اما حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو
زیر بارون راه برو.. نترس از خیس شدن..
بهترین صبحانـه یـه لیوان آب و بعد نیم ساعت خوردن مقداری مـیوه هست ..
صبحانـه ات رو ببر تو حياط
بقيه رو هم صدا بزن بيان...
فقط و فقط آهنگ هایی گوش کن کـه ملودیِ شاد و متن مثبت دارند
روزی چند دقیقه با یـه آهنگ شاد و دلچسب ب...
تویِ حموم آواز بخون ..
آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت برا خودت و ديگران کادو بخر!
تلفن رو بردار بـه دوست قدیمـیت زنگ بزن.. مطالعه رو تو برنامـه همـیشگیت داشته باش..
برو استخر و ماساژ و لذت ببر..
قاصدک بگیرو آرزو کن، آروم فوتشون کن
قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن،
هیچ وقت خودت رو بـه مُردن نزن
همـه یِ اینا رو گفتم و تو خوندی
فقط خواستم یـه چیزی بهت بگم دوستم ؛
هر جا وایسی و دچار روزمرگی بشی ، مُردی!!
بذار زندگی از اینکه تو زنده ای بـه خودش بباله...
برای خسته شدن خیلی زوده !
بذار هركی هر چی دوس داره فكر كنـه... بيخيال.... تو شاد باش.
لبخند رو هرگز فراموش نکن. . .
.
.
Photo by : @pashanasekhi
Model by : @nakisa.yazdankhah
Select by : @shot_street .
#من_یک_اصفهانی_هستم #من_یک_اصفهانی_ام
#اصفهان_ع#اصفهانیـا #اصفهانی #اصفهان#esfahan #isfahan # #iranian_photography #ig_iran #instapersian #honar_dostan #aks_baran #_ax_honari #ig_worldphoto #ir_ig #ig_today #ig_mood #akskhass #iranemoon #lenzak #ig_iran #instapersian #am_iranaks # #ig_worldphoto #ir_ig #ig_today #ig_mood #aks__khass # .
.
👈👈 جهت ارتباط با ما از هشتگ های زیر استفاده کنید
👇👇👇
#esfahanaks
#isfahanaks
Read more
این ویدئو رو درون صفحه ی شـهرام مـیرزایی عزیز دیدم . چندین بار نگاهش کردم، دیدم خیلی از آدم های داخل این ویدئو رو نمـی شناسم ولی مطمئنم اگه از چند که تا نوجوان بپرسم اینا کی اند با ریز جزئیـات تاریخچه شون رو برام تشریح مـی کنند . با خودم فکر مـیکنم چقدر حتما تو کشور من قحط الرجال بیداد کنـه کـه اینا الگوی های ها و ... این ویدئو رو درون صفحه ی شـهرام مـیرزایی عزیز دیدم . چندین بار نگاهش کردم، دیدم خیلی از آدم های داخل این ویدئو رو نمـی شناسم ولی مطمئنم اگه از چند که تا نوجوان بپرسم اینا کی اند با ریز جزئیـات تاریخچه شون رو برام تشریح مـی کنند . با خودم فکر مـیکنم چقدر حتما تو کشور من قحط الرجال بیداد کنـه کـه اینا الگوی های ها و پسرهای جوان ما باشند . بـه دوستم زنگ مـی مـیگم فلانی رو مـیشناسی مـیگه اره فالووش کردم مـیپرسم چرا مـیگه به منظور خنده ش ... مـیپرسم موضوعی خنده دارتر از این نبود؟ سکوت مـیکنـه و جوابی ازش نمـیگیرم ... یـاد گفتگوی خودم با زنده یـاد دکتر افشین یداللهی مـی افتم. از دکتر پرسیدم اینا چه هنری دارند کـه مردم اینا رو دنبال مـی کنند... گفت اینـها تکلیف شون معلومـه این حرکت ها رو مـیکنند کـه جلب توجه کنند و گاها اه اقتصادی پشت این حرکات شون هست ، اما درون عجب باش از مـیلیون مـیلیون آدمـی کـه اینـها رو دنبال مـی کنند و ما جریـان ضد زرد رو بـه همـین دلیل راه انداختیم.
یـاد جریـان ضد زرد مـی افتم یـاد گروه تلگرامـی کـه دکتر درست کرده بود کـه فعالیت های ضد زردمون سازماندهی شده پیش بره ... گروهی کـه اعضای اون با مرگ دکتر یکی یکی گزینـه خروج از گروه زدند و رفتند ..... همـه ی این حرف ها رو زدم کـه بگم شاید هنوز هم دیر نیست . شاید هنوز هر کدوم از ما بتونیم بـه نوبه ی خودمون بـه معرفی هنر و هنرمند کمک کنیم . چند وقت پیش نظرسنجی کردم درون خصوص اشتراک اشعار هر دو دسته ی شاعران مطرح و همچنین شاعران خوب گمنام ، کـه البته هشتاد درصد بـه این نظر سنجی رای مثبت دادند ، بنابراین خواهش مـیکنم اگر شعر خوبی رو خوندید کـه قابلیت انتشار داره ، از طریق ایمـیلی کـه در صفحه ی اینستاگرامم هست به منظور من بفرستید که تا شعر رو به منظور کارشناسی بـه دوستان منتقدم درون دو حوزه ی کلاسیپید نشون بدم که تا پس از تایید نـهایی منتشر بشـه . واقعا خیلی حیفه کـه هنرمندهای توانمند ما چون اهل این جور شوهای منزجر کننده نیستند خونده نشن و در انزوا بـه دلسردی برسند .
توصیـه مـیکنم شعر شـهرام مـیرزایی عزیز رو کـه بی ارتباط بـه این ویدئو نیست رو درون پیچ خودش بخونید.
@shahrammirzaii
#دکتر_افشین_یداللهی
#ضد_زرد
#رویـا_ابراهیمـی
Read more
بخدا افسرده نیستم جبره تقدیر اینکارو با من کرد تقدیری کـه بعضی ها مـی گن دست خودته وایی هم هستن مـی گن کـه هرچی امد تو زندگیت تقصیره خودت بود بعد برای این صحبتها دیونـه و دلبسته ي اقبال خودم شدم سرگرم خودم عاشق احوال خودم شدم دوست نداشتم حسرت لحظهامو بخورم اما کارم شد حسرت خوردن زمانی کـه از دستم ... بخدا افسرده نیستم
جبره تقدیر اینکارو با من کرد
تقدیری کـه بعضی ها مـی گن دست خودته
وایی هم هستن مـی گن کـه هرچی امد تو زندگیت تقصیره خودت بود
پس
برای این صحبتها
دیونـه و دلبسته ي اقبال خودم شدم
سرگرم خودم عاشق احوال خودم شدم
دوست نداشتم حسرت لحظهامو بخورم
اما کارم شد حسرت خوردن
زمانی کـه از دستم رفتو
ثانیـه هاییکه داره مـی گذره
راضی بـه همـین چند خط نوشتمم
چون
بخدا حرفه دلمـه
دنبالی بودم کـه دنبالم باشـه
اما
اینطور نشد کـه بشـه
در حاله حاضر یـاد گرفتم فقط و فقط دنبال خودم باشم
دوست داشتم پرواز کنم نـه با پول، جاهو مقامـه دنیـا و ...
پرواز از نظرم قشنگ بود، پروازی از بی غمـیو خالی از منت
دوست نداشتم منت بکشم غیر از وپر وبال خودم
صدسالم کـه زنده بمونم مـی گذره
پس حتما تنـها و تنـها شاکر هر لحظه و هر ساله خودم باشم .....
البته اگر قدرشو بدونم و بفهمم
این و بدون
فقط و فقط
پدر و مادر از ته دل هواتو دارن
اما
این دیونگیم توو خودم بمونـه بهتره
دوست ندارم
اونا هم مثله من درگیره
اتفاقات یـا دلایله پوچیـه دنیـا از نظره من بشن
۳۳ سالمـه اما از اینکه توو آینـه خودمو نگاه کنم، استرس دارم
چون وقتی مـی رم جلو آینـه
اشتباه مـیگیرم خودمو با خودم
چرا ؟!؟
چون مردی ۶۶ سالرو مـی بینم .
کاش مـی شد انسانـها فقط به منظور خودت، خودتو بخوان .
تنـهانیستم
اما
همـه تنـهان
منم جز همـه .
امـیدوارم
با سردیـه جبره تقدیر برخوردی نداشته باشید
چون منقبض مـی شید .
درست مثله یـادگاری ۱۱
دوستون دارم
علیرضا رحمانی 🍂
Read more
. ایستادهام مـیان مـیدان نبرد، نبرد ایتالیـا. چند گونی پر از خاک را روی هم چیدهاند و روی برخی گونیها جعبههای خالی گذاشتهاند. پشت سنگر، مردی با کلاهخودی له و لورده بـه پشت روی زمـین دراز کشیده و تند تند نفس مـیکشد. چند قدم آن طرفتر مردی با بینیای عقابی شکل روی زمـین نیمخیز شده و تفنگش را بـه ... .
ایستادهام مـیان مـیدان نبرد، نبرد ایتالیـا. چند گونی پر از خاک را روی هم چیدهاند و روی برخی گونیها جعبههای خالی گذاشتهاند. پشت سنگر، مردی با کلاهخودی له و لورده بـه پشت روی زمـین دراز کشیده و تند تند نفس مـیکشد. چند قدم آن طرفتر مردی با بینیای عقابی شکل روی زمـین نیمخیز شده و تفنگش را بـه مـیفشارد. چهرههای هر دو مرد خاک آلود هست و لبهایشان چاکچاک. مرد بینیعقابی ازهایی کـه بین گونیهاست دزدکی بـه روبهرویش نگاه مـیکند و مـیگوید: «طاقت بیـار چزاره! دیگه چیزی نمونده که تا این سنگریزههای کوفتی رو از توی چکمـهمون بندازیم بیرون!». این را کـه مـیگوید مـیخندد و سرش را مـیچرخاند سوی مردی کـه تند تند نفس مـیکشد و مـیپرسد: «منظورمرو فهمـیدی چزاره؟ سنگریزه... فاشیستها... چکمـه... ایتالیـا... اگه از این جنگ جون سالم بـه در ببرم حتما شاعر مـیشم، مگه نـه چزاره؟» سپس بادی بـه غبغبش مـیاندازد و انگار کـه مـیخواهد خود را به منظور جمعیتی صدها نفره معرفی کند، مـیگوید: «شاعری کـه از جنگ برگشته، اون هم زنده، این شما و این دانته آلیگیری!». مردی کـه تند تند نفس مـیکشد عکسی پاره و رنگ و رو رفته را از جیب روی اش درمـیآورد و زل مـیزند بـه آن و مـیگوید: «پاهام یخ دانته!». مردِ بینیعقابی خشاب تفنگش را وارسی مـیکند و همانطور کـه سعی مـیکند تعداد فشنگهایش را حدس بزند مـیگوید: «پا مـیخوای چیکار چزاره؟ مگه نشنیدی خبرها رو؟ مـیگن وقتی جنگ تموم شـه توی هر خونـه یـه آدمآهنی مـیذارن که تا کارای ما رو انجام بده. تو هم فقط بخور و بخواب! دیگه چی مـیخوای از این بهتر؟» مرد کـه تند تند نفس مـیکشد عرا مـیگذارد روی اش و مـیگوید: «من آدمآهنی نمـیخوام... مرو مـیخوام... اونقدر ندیدمش کـه قیـافهاش داره از یـادم مـیره...». مردِ بینیعقابی دوباره ازگونیها سرک مـیکشد و با صدایی آرام مـیپرسد: «صورتش توی عپیدا نیست؟» اما منتظر پاسخ نمـیماند، برمـیگردد سوی مرد و همانطور کـه زیر گردنش را مـیخاراند مـیگوید: «خودم مـیدونم... خودم مـیدونم... دیگه از اون عهیچی نمونده و فقط شبیـه یـه تیکه کاغذِ پاره پوره و چرکه... اما غصه نخور چزاره...». یکهو ساکت مـیشود، زبانش را همچون بیلچهای کوچک توی دهانش مـیچرخاند که تا خاکهایی کـه در کامش رفتهاند را بِروبَد. کمـی بعد تفی غلیط روی زمـین مـیاندازد و ادامـه مـیدهد: «این فاشیستهای نامرد رو از چکمـه عزیزمون مـیندازیم بیرون، مخصوصا اون موسولینی بیهمـه چیز رو، وای اگه دستم بهش برسه... مـیشنوی چزاره؟ مـیشنوی چی مـیگم؟» اما مردی که
.
بقیـه درون کامنت اول👇👇👇
Read more
دیشب یـه برنامـه مستند دیدم درون مورد قطب شمال. بهار و تابستون و پاییز، کلا پنج شش ماه مـیشد و بقیـه ی سال زمستون تاریرمای وحشتناک.... پنج دقیقه از این مستند درون مورد یـه کرم کوچولو بود، از شما چه پنـهون، من اصلاً فکرش هم نمـی کردم کـه تو اون سرمای وحشتناک هیچ حشره ای دوام بیـاره. حالا چه برسه بـه یـه کرم کوچولوی ... 🌟 دیشب یـه برنامـه مستند دیدم درون مورد قطب شمال.
بهار و تابستون و پاییز، کلا پنج شش ماه مـیشد و بقیـه ی سال زمستون تاریرمای وحشتناک....
پنج دقیقه از این مستند درون مورد یـه کرم کوچولو بود، از شما چه پنـهون، من اصلاً فکرش هم نمـی کردم کـه تو اون سرمای وحشتناک هیچ حشره ای دوام بیـاره. حالا چه برسه بـه یـه کرم کوچولوی دو سانتی!! و اما، قصه ی زندگیش! عجیب!!
این کرم کوچولو کـه چون رو تنش کرک داشت، بهش مـیگفتند کرم پشمالوی قطبی، وقتی از حالت لارو خارج مـیشد و تبدیل مـیشد بـه کرم ، مثل همـه ی کرم های دیگه شروع مـیکرد بـه خوردن و ذخیره سازی وب انرژی به منظور دگردیسی، کل بهار و تابستون را مـیخورد، ولی اینقدر وقت کم بود کـه زمستون از راه مـی رسید و اون هنوز آماده نبود. سرما مـی اومد و بالی نداشت واسه پ. مـی خزید زیر یـه سنگ و...... یخ مـیزد. اول اندام هاش بعد خونش منجمد مـیشد. بهار کـه مـیومد، با گرم شدن هوا، یخ اونم وا مـی رفت و......دوباره زنده مـیشد و دوباره شروع مـی کرد بـه خوردن و اندوختن که تا بلکi بتونـه پروانـه بشـه. ولی خیـال باطل!! تو بهار دوم هم وقت کم مـیاره...... بازم زمستون و دوباره مرگ و......
حالا فکر کنید، این روند چند سال طول مـیکشـه؟ چهارده سال!!!! فکرش رو ید، چهارده بار بمـیری و زنده شی و تلاش کنی، به منظور پروانـه شدن!!
بالاخره، تو بهار پانزدهمـین سال، اینقدر انرژی جمع مـیشـه کـه به نظر کافی مـیاد ، شروع مـی کنـه بـه تار تنیدن و شفیره شدن، دگردیسی شروع مـیشـه، تبدیل شدن و بالاخره بعد از چهارده سال کرم کوچولوی پشمالو تبدیل مـیشـه به....... پروانـه!!
حالا چقدر وقت داره؟ فقط هفت روز!! هفت روز به منظور پرواز ،برای زندگی ،برای جفت پیدا و بعدش مرگ واقعی!! چهارده سال تلاش واسه هفت روز!! عجیبه !! نـه؟!
داشتم فکر مـیکردم، کاشکی ما آدم ها هم مراحل دگردیسی داشتیم، یـه عمر بدو بدو مـیکنیم، به منظور چی؟ آدم بهتری شدن؟ اندوختن؟ هیچ وقت لذت پروانـه شدن را کشف مـیکنیم؟ هیچ وقت بـه رویـاهامون مـیرسیم؟؟ پرواز مـیکنیم؟؟ یـا فقط که تا دقیقه ی آخر عمر اندوخته جمع مـیکنیم؟! هیچ وقت بـه روحمون فکر مـی کنیم؟ آدمـی لذت رسیدن بـه پرواز را با اندوختن چه چیزی عوض کرده کـه هیچ وقت بـه قدر کافی نیست؟
به نظر مـی رسد حتی یک کرم پشمالوی قطبی هم از بیشتر ما مردم متمدن امروزی هدفمندتر و جلوتر هست !!!!
Read more
+18 داستــــــــــان سڪســـــے حتما بخونین !!! سلام برادران عزیزم من یک جوان ایرانی هستم که تا قبل از سال 85 کـه ایرانسل بـه قیمت یـه پلاستیک خوراکی، و همراه اول بـه قیمت ۳۴ تومن سیمکارت دست مردم، یـادمونـه هرشب خونـه اقوام بودیم، هیچوقت تلفن خونـه هامون قطع نبود، باخبر از هم بودیم، صله رحم داشتیم، ... +18
داستــــــــــان سڪســـــے
حتما بخونین !!! سلام برادران عزیزم
من یک جوان ایرانی هستم
تا قبل از سال 85 کـه ایرانسل بـه قیمت یـه پلاستیک خوراکی، و همراه اول بـه قیمت ۳۴ تومن سیمکارت دست مردم، یـادمونـه هرشب خونـه اقوام بودیم، هیچوقت تلفن خونـه هامون قطع نبود، باخبر از هم بودیم، صله رحم داشتیم، غیرت داشتیم..
الان چی داریم؟
۱۴ ساله مون توی گروه ی عضوه و داره داستان ی مـیخونـه و در نظرش از رو راحت جلوه مـیدن، ظهر تابستون و گرما و رو دارن درون دل امون زنده مـیکنن.
دارن با پسرعمو و پسر و شوهر همسایـه رو عادی و یـه افتخار جلوه مـیدن...
دارن پرده نداشتن اتون رو رواج مـیدن و بهشون مـیگن من تجربه کردم لذت داره و کاش زودتر مـیکردم...
دارن ذهن مادرانی کـه گوشی دارن رو با با همسایـه شست شو مـیدن، دارن چشم برادران تون رو بـه شون ی و ی مـیکنن،
دارن بـه اتون مـیگن اگه موقعیت تنـهابودن با پسر داشتین، دستشو بذار تو دستت و یک همـیشگی رو شروع کن.
دارن تو شبکه لعنتی GEM فیلمـی مـیذارن کـه ت و ت و همسرت، صحنـهگرفتن یک لائیک بی شرف بی ناموس رو ببینـه و در نظرش، خیـانت و فساد عادی بشـه...
هردوس داره کـه شو زیر پسری ببینـه، داستان ی بفرسته که تا اون داستان بعد از ارسال بـه چندگروه برسه بـه دست ش یـا عموش یـا ناموسش... هر دوست داره خانمش، نامزدش، زنی کـه در آینده قراره همسرش بشـه بجز بدن شوهرش، اندام و بیگانگان، اعراب ، و... رو دیده باشـه و شرافت و معصومـیتی نداشته باشـه، فیلم ی بفرسته تو گروه که تا ش و خانم آیندش پاک نمونن.
ادامـه دارد..
Read more
#MESR #کویر_مصر در یک برنامـه ناگهان برنامـه از #چابهار تغییر کرد و راهی # #کویر_مرکزی ایران شدیم از مسیر کاشان بـه سمت نایین و انارک و چوپانان نـهایتا وارد منطقه #کویر خوربیـابانک شدیم روستای #مصر مقصد اول ما بود ، مصر از مقاصد دوست داشتنی منـه ، مصر یک روستای زنده درون دل کویر مرکزی ایران هستش از سمت شمال ... #MESR #کویر_مصر در یک برنامـه ناگهان برنامـه از #چابهار تغییر کرد و راهی # #کویر_مرکزی ایران شدیم از مسیر کاشان بـه سمت نایین و انارک و چوپانان نـهایتا وارد منطقه #کویر خوربیـابانک شدیم روستای #مصر مقصد اول ما بود ، مصر از مقاصد دوست داشتنی منـه ، مصر یک روستای زنده درون دل کویر مرکزی ایران هستش از سمت شمال آخرین شـهر لبه کناری کویر هستش و بعد از اون حدود 300کیلومتر فقط کویر هستش بدون آبادی ، روستای مصر طبیعت جالب متنوعی از مناظر کویری رو درون دل خودش داره از جاهای خیلی حیرت انگیز این کویر مزارع و باغاتی هستن کـه درست چسبده بـه رمل های کویری دارن محصول مـیدن. تو کویر مصر مـهمان مرضیـه عزیز دوست قدیمـی و خوبم تو مـهمانسرای #بیراهه بودیم کـه الحق پذیرایی خیلی خوبی از ما بـه طوری کـه سفر یک روزه ما 3روز شد تو مصر ، بچها دل نمـی کندند از اونجا. @birahe_guesthouse کویر داستان زیـاد داره براتون بعدا بیشتر توضیح مـیدم کـه کجا برید و کجا نرید.
Read more
یکم ارومتر بزار بخواب راحت چیزی نگو مـیخوام فقط صدای ساعت واسش لا لایی بزاره مـیخوام یـادش بیـاد چه روزایی کـه بودم دنبالش پیـاده فقط له شد غرورم بهی نگو بامن چیکار کردی اینکه چیزی نبود وقتی فهمـیدم کـه دور ورت بودنم اضافست گفتی نباشم مـیمـیری حالاچرا زنده ای بعد بگو شاید یکم بـه خودم بیـام منو ول کردی رفتی تو ... یکم ارومتر بزار بخواب راحت چیزی نگو مـیخوام فقط صدای ساعت واسش لا لایی بزاره مـیخوام یـادش بیـاد چه روزایی کـه بودم دنبالش پیـاده فقط له شد غرورم بهی نگو بامن چیکار کردی اینکه چیزی نبود وقتی فهمـیدم کـه دور ورت بودنم اضافست گفتی نباشم مـیمـیری حالاچرا زنده ای بعد بگو شاید یکم بـه خودم بیـام منو ول کردی رفتی تو اوج سختیـا خدایی چی داری بگی تو مگه چیزی گذاشتی لعنت بـه لحظه هامون لعنت بـه عشقی کـه داشتی حالاراحتو بیخیـال داره مسیرشو مـیره بیچاره اونکسی کـه بعدازمن اسیر تو مـیشـه اونی کـه از تو واسه خودش یـه فرشته ساخته موندم منو قلمـی کـه هرچی نوشته داشته باخته دلم گرفته اسمون از ادمای شـهرمون از اونی کـه بیخیـال نشسته دست تو دست اون دلش یـه جای دیگه بود همش مـیگفت مال منـه نبودنش سخته داره بغض گلومو مـیشکنـه شکایت ازی نکن اگه یـه روز دلت شکست اینم تقاص اون دلی کـه عمریو بـه پات نشست گریـه نمـیکنم دیگه غرورمم نمـیشکنم رفتی ولی یـادت باشـه هیچوقت ازت نمـیگذرم Behzad pax,Ahmad solo
Read more
. . کار درست و مطالعاتی اینـه یک تیم درست شـه این ها رو شناسایی کنـه که تا از کشور درون نرفتن ! اونـها ک درون رفتن پولها هم بردند وگرنـه دوتا ساعت و کیف سرگرم شدن بـه مصادیق رده هزارمـیه ک بعید مـیدونم سودی عقلایی بده دو که تا سه که تا از این گنده ها رو ک جرایمشون م خراب و رسوا و معرفی یک بحثیـه والا گیر ... .
.
کار درست و مطالعاتی اینـه
یک تیم درست شـه
این ها رو شناسایی کنـه که تا از کشور درون نرفتن !
اونـها ک درون رفتن پولها هم بردند
وگرنـه دوتا ساعت و کیف سرگرم شدن بـه مصادیق رده هزارمـیه ک بعید مـیدونم سودی عقلایی بده
دو که تا سه که تا از این گنده ها رو ک جرایمشون م خراب و رسوا و معرفی یک بحثیـه
والا گیر بـه مسائل دیگه من فکر کنم ول شاه دزد و چسبیدن بـه تخم مرغ دزد و سرگرم ملت و خالی هیجان و فالو بالا پایین شدن و فحش و تهمت زدن و .... این چیزهاست بیشتر عایدیش...
.
.
روزی معلوم نیست چند که تا کله گنده فرار مـیکنن
مردم هم بندگان خدا سرگرم کیف و کفش و روسری ...
.
.
.
.
.
بله آروم مردم خوبه
حالا چهل نفر هم فحش خوردن الکی و راستکی و تهمت و اینـها هم هیچی اصلا اونـها مال قیـامت حساب کتابشـه
من مـیگم کار بـه درد نخور هم نباشـه
سودش خیلللللللللللییییییی کمـه
کار حسابی فقط بـه صورت تیمـی و با مطالعه و بعد مطالبه ممکنـه
وگرنـه اره خوب مردم فقط تو این وضع وخیم اقتصادی الکی فکر مـیکنن داره کاری صورت مـیگیره چهارتا هم فحش و زنده باد مرده باد مـیگن یک کم خنک مـیشن اما بعدش بـه خودشون مـیان مـیبینن هیچی فرق نکرده نـهایت دیگه مثلا عو فیلم نمـیگیرن بقیـه و ریـاکارانـه تر زندگی مـیکنند
هدف اگر اینـه شاید بشـه بگیم خوبه اونم درون حد خنک شدن دل مردم بازم به منظور قیـامتشون نمـی دونم حقیقت چی بگم .... اما بـه نظر من ک جز یک دل خوش کنک الکی بـه هیچ دردی نمـی خوره .
.
.
.
.
.
باز مـیگم
والا بالله مبارزه با اشرافی گری هم اصلا خوب
اما اینا دکوره کاره
اصل مبارزه با فساده
وگرنـه چهره زاهدانـه درست رو بیشتر یـاد هنری نیست باور کنید !!!
مملکت ریـاکار کم نداره !!
.
.
.
احتمالا موقت
دوست ندارم بنویسم اما خدایی دردم مـیاد
مـیبینم و حس مـیکنم فقط الکی بندگان خدا ملت سرکار رفتن کلی هم این وسط ها تهمت و غیبت و هتاکی و توهین و گناه و .... ته اش هم هر چی فکر مـیکنم حس مـیکنم چیزی هم انگار حتی عاید دنیـاشونم نمـیشـه ! اصلا آخرت هم نگیم کلا ...
.
.
.
بابا درست کار کنید من حرفم اینـه اما بازم انگار معلوم نمـیشـه
کار درست مطالبه درست مـیخواد
سرتون رو گرم الکی و هر روز خروج بیشتر ارز ک چی آخه!؟!؟!
.
.
.
#فساد_اقتصادی #مبارزه_با_اشرافیگری #ایران #اقتصاد #اقتصاد_ایران #دولت #روحانی .
.
.
مطالبه اصلی حتما از #قوه_قضاییـه باشد !
ثروت ایران داره خارج مـیشـه !
با ساعت و روسری و کیف سرگرم نشید ملت!
.
Read more
مباحث مـهدوی #موثرترين_مفهوم_در_حيات_بشر #قسمت_ششم . ️چرا ما دنبال بهترين مفهوم درون حيات بشر ميگرديم؟ چون انسان بـه طور فطري دوست داره بهترين حيات رو داشته باشـه. . هستند كساني كه بشر رو بـه حداقلي از حيات قانع ميكنند و بد كساني هستند . فرهنگ رذيلانـه و غير انساني و تفكر احمقانـه و ... 🌺مباحث مـهدوی🌺
💡 #موثرترين_مفهوم_در_حيات_بشر 💡
#قسمت_ششم
.
❇️چرا ما دنبال بهترين مفهوم درون حيات بشر ميگرديم؟
چون انسان بـه طور فطري دوست داره بهترين حيات رو داشته باشـه.
.
هستند كساني كه بشر رو بـه حداقلي از حيات قانع ميكنند😒
و بد كساني هستند
.
فرهنگ رذيلانـه و غير انساني و تفكر احمقانـه و جاهلانـه غربيِ اُمانيستي كه درون دنيا حاكمـه،
زشت ترين كارش اينـه كه بشر رو بـه حداقل حيات قانع ميكنن.
.
دين چرا با مشكل داره با اينـها؟
دين بـه انسان ميگه: ببين! تو بايد خيلي زنده باشي
حيات اين نيست كه تو الان شبيه جمادات داري زندگي ميكني!
يكمي از حيوانات فقط زدي بالا
تو ميدوني چشم قلبت باز بشـه چي ميشـه؟
گوش روحت باز بشـه چي ميشـه؟
دستت يداللهي بشـه چه اتفاقي ميوفته؟
قدمت؟!قدم خدا باشـه چيكار ميكني رو كرات و آسمانـها؟
تو ميدوني فهمت ميتونـه بـه كجا برسه؟
💠فَلَنُحيينـه حياةً طيبهً💠
(سوره مباركه نحل آيه 97)
.
🔰علامـه طباطبايي نوشتند:
اينجا خدا ميفرمايد؛
اگر كسي آدم خوبي باشـه من يه حيات ديگه بهش ميدم كه طيبه ست
نـه حياتش رو خوب بكنم! .
علامـه ميفرمايد: معني حيات طيبه اين نيست كه همين حياتي كه داره رو پاكيزه اش ميكنم
نـه! يك حيات ديگه كلا بهش ميدم! اصلا اون حيات با اين حيات فرق ميكنـه، يكبار ديگه بـه دنيا مياد!
دست و بالش باز ميشـه
نافش رو از طبيعت مادر ميبرن! راه ميره، حرف ميزنـه، غذا ميخوره، رشد ميكنـه!....
.
ادامـه دارد...
_
#خط_امام_زمان
Read more
دوست خوبم صالح محبى دوستدار محيط زيست، براى چالش بى زباله داره با دوچرخه دور ايران رو ميگرده. اينروزها ميهمان سروش صلواتى درون جازموريانـه اين پست از صفحه ايشونـه. @saleh_mohebi به منظور انـهدام یک ملت سه چیز را حتما نابود کرد اول خانواده، دوم نظام آموزشی و سوم الگوها به منظور اولی منزلت زن را حتما شکست به منظور ...
دوست خوبم صالح محبى دوستدار محيط زيست، براى چالش بى زباله داره با دوچرخه دور ايران رو ميگرده. اينروزها ميهمان سروش صلواتى درون جازموريانـه 😔 اين پست از صفحه ايشونـه.
@saleh_mohebi
برای انـهدام یک ملت سه چیز را حتما نابود کرد
اول خانواده، دوم نظام آموزشی و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را حتما شکست
برای دومـی منزلت معلم
برای سومـی منزلت دانشمندان و اسطوره ها.
نگم براتون از مسائل و مشکلاتی کـه تو چهار روز تو منطقه قلعه گنج کرمان دیدم 😔🤨.
همون شب اول کـه سروش داشت برام تعریف مـیکرد گفتم اینجا سرزمـین عجایبه.
مـیدونستم راس مـیگه ولی باورم نمـیشد.
گفتم حتما بمونم خودم ببینم.
واسه نشون بزرگی مشکل مـیگن عمق فاجعه، اینجا خود فاجعهس از عمق گذشته.
از آدمهای بگم کـه غیر از نون و چایی هیچ غذایی تو زندگیشون نخوردن و نمـیدونن شیرین و شور چی هست اصلا.
معنی واژههایی مثل آرزو یـا خاطره رو نـه تنـها درون فارسی نمـیدونن، حتی معادلی درون زبان محلی هم ندارن و کل رسالتشون درون زندگی اینـه کـه امروز زنده بمونن، گذشته و آینده براشون بی معنیـه. (آرزو =اتفاق مثبتی کـه در آینده منتظر آن هستیم)
(خاطره =واقعه مثبتی کـه در گذشته اتفاق افتاده)
اکثر بچه ها با اینکه مثلا مدرسه مـیرن نمـیتونن فارسی صحبت ن حتی سال بالاتری ها.
اوراق هویتی مثل شناسنامـه و کارت ملی خیلی ها اینجا مشکلات مختلفی داره و هزینـه کرایـه ماشین که تا اداره ثبت رو به منظور پیگیری وضعیت ندارن 😳.
و عملا از همون اندک مزایـای دولتی مثل پوشش کمـیته امداد و یـارانـه کوفتی هم برخوردار نیستن.
یـارانـه لعنتی مـیراث اون بوزینـه کـه یجوری مملکت رو فیتیله پیچ کرد کـه دیگه درست بشو نیس.
همون خانوادههایی کـه یـارانـه مـیگیرن هم یجور بدبختن.
واریز یـارانـه مصادف شد با شروع خشکسالی درون منطقه جازموریـان و بیکار شدن اون قشری کـه دامدار و کشاورز بودن،عملا باعث شد عادت ن بـه دریـافت یـارانـه و هیچ کاری به منظور عوض این وضعیت انجام ندن.
یـه بار بـه سروش گفتم اینکاری کـه داری مـیکنی فایده نداره، خیلی مشکل بزرگتر از این حرفاس 😩✋
گفت مـیدونم، ولی مـیشـه از کنار این همـه بدبختی گذشت و ندید گرفت؟؟ من کار درست و ماکزیمم توانم رو انجام مـیدم، حداقل با تموم داستان بی شناسنامـهگی شاید بشـه یـه تغییر پایدار ایجاد کرد.
گفت تنـها راه حل پایـان مشکلات اینجا آموزش درست و حسابی بـه بچه هاس.
راس مـیگفت حتما از ریشـه کار کرد وگرنـه هیچی تغییر نمـیکنـه.
ویدیو ها از اوضاع منطقه هست.
یکیش تصادف ماشین معلم های منطقه بود کـه متاسفانـه یک کشته و سه زخمـی داشت و دلیلش هم نامناسب بودن راه بود.
Read more
. یـه شبایی هست کـه به خودت مـیگی واییییی من که تا فردا مـیمـیرم اصلا...یـه اتفاقایی هست کـه به خودت مـیگی وایییییی من بعد از این دیگه زنده نمـیمونم...! ولی همـیشـه چه مث پرنسس های دیزنی با خوبی خوشی تموم کنی یـه داستانو و چه با واییییی خدا دیگه نمـیتونم، پایـان داستانتون بازه... فردا مـیاد...چهار که تا پرنده بی خبر ... .
یـه شبایی هست کـه به خودت مـیگی واییییی من که تا فردا مـیمـیرم اصلا...یـه اتفاقایی هست کـه به خودت مـیگی وایییییی من بعد از این دیگه زنده نمـیمونم...!
ولی همـیشـه چه مث پرنسس های دیزنی با خوبی خوشی تموم کنی یـه داستانو و چه با واییییی خدا دیگه نمـیتونم، پایـان داستانتون بازه... فردا مـیاد...چهار که تا پرنده بی خبر از همـه جا جیک جیک مـیکنن،دو که تا گل بیخیـال غنچه مـیدن کاکتوست جوونـه مـیزنـه، دوستت یـاسی کـه بازتاب خودت روی شیشـه هاس برات لبخند مـیزنـه و از رو حافظ برات مـیخونن غلام نرگس مست تو تاجدارانند!!
و بعد دیگه نمـیمـیری...شایدم مردی و دوباره زنده شدی...عاقل تر، محکم تر...و اینجاست ک تیلور مـیگه د اولد مـی کنت کام تو فون!...ولی همـیشـه خودم هستم کـه بیـام! *اضافه نویس: آدم همـیشـه همـه چی رو توی قلبش مـیدونـه ولی بعضی وقتا مـیپرسه ... این پرسیدنـه مث پرسیدن سوال یعنی خوب مـیشـه مریض قانقاریـا گرفته از دکتره!
*بعدش نویس: همـه، حتی خود روباه ها، گفتن کـه تو مسئول گلتی و هیچمسئولیت روباه ها رو بـه عهده نگرفت...کاشکی هشتگی هم به منظور تو مسئولی ک اهلی کردی هستی هم بود🤔
*معرفی سریـال: زمستانی کـه در آن باد وزید...او سوو بـه او یونگ مـیگه بـه اینجا دست بزن اینا کوهن و این یـه پسر بچس بالاش کـه داره با کوه ها حرف مـیزنـه ولی فقط بازتاب صدای خودشو مـیشنوه...دلم براش مـیسوزه...اونقد تنـها باشی کـه با صدای بازتاب خودت حرف بزنی!
کره ای ها هم جدا از جومونگ مـیتونن خوب باشن بهشون اجازه ی ابراز وجود تو تلوزیونتون رو بدید!😆
*آخر نویس: درون راه رسیدن بـه روش تیلور سوییفت 😊
Read more
. . #زنده بـه گور شدن مـیدونی یعنی چی؟؟؟ زنده باشی و تو رو بذارن تو یـه #قبر بزرگ ... همراه بقیـه دوستات... بعد روت #خاک بریزن ... خاک ها بریزه تو چشم و دهنت و ... درنـهایت راه تنفستو بگیره ... دستات هم بسته باشن نتونی خاک ها رو از صورتت کنار بزنی و بلند شی و بری دوستات رو نجات بدی... مـیفهمـی یعنی چی ...
.
.
#زنده بـه گور شدن مـیدونی یعنی چی؟؟؟
زنده باشی و تو رو بذارن تو یـه #قبر بزرگ ...
همراه بقیـه دوستات...
بعد روت #خاک بریزن ...
خاک ها بریزه تو چشم و دهنت و ...
درنـهایت راه تنفستو بگیره ...
دستات هم بسته باشن نتونی خاک ها رو از صورتت کنار بزنی و بلند شی و بری دوستات رو نجات بدی...
مـیفهمـی یعنی چی ؟؟؟؟
وقتی داری از پایین #قبر بـه بالا نگاه مـیکنی ...
چشمت اون بالا چندتا آدم پست و شیطانی رو ببینـه و ذهنت کنار #رهبرت باشـه کـه یـه وقتی اون رو تنـها نگذاره...
بعدش دلت یـهویی هوای خانوادت رو ه... اینکه الان اونا دارن چیکار مـیکنن .... #ذهنت پی بباشـه کـه چند وقت دیگه پا مـیذاره تو این دنیـا....
خیییییلی درد داره .... خیلی غم داره اون لحظه....
. .
#وای_بر_من_که_با_دستان_باز_فقط_نظاره_گر_هستم
#کربلا_۴#چادر #عشق #وطن #شـهادت #عاشقانـه #حکیمانـه #خدا
Read more
. #AD آدمها دو دستهن، اونایی کـه ماست رو مـیریزن تو کاسه مـیخورن، اونایی کـه ماست رو مـیریزن گوشـهی بشقاب و یـه جور باتلاق درست مـیکنن!! نیما از اوناس کـه باتلاق درست مـیکنـه و من از اونام کـه ماست رو تو یـه کاسهی جدا با قاشقِ جدا استعمال مـیکنم! . اینجا داشتم بـه نیما مـیگفتم این ماست واسه سیستم گوارش ... .
#AD
آدمها دو دستهن، اونایی کـه ماست رو مـیریزن تو کاسه مـیخورن، اونایی کـه ماست رو مـیریزن گوشـهی بشقاب و یـه جور باتلاق درست مـیکنن!!
نیما از اوناس کـه باتلاق درست مـیکنـه و من از اونام کـه ماست رو تو یـه کاسهی جدا با قاشقِ جدا استعمال مـیکنم!
.
اینجا داشتم بـه نیما مـیگفتم این ماست واسه سیستم گوارش خوبه، کلهم رو هول داد تو کاسه و گفت حالا واسه پوستتم خوبه!!
شاید فک کنین ماست حروم شد ولی خیر، نیم ساعت با انگشت از رو صورت من همـه رو بلعیدیم :))))
[فردا یـه مجموعه عمـیذارم صحنـهی این عکه حقیقتا از دستش ندین :)))))]
.
پ.ن: اینکه چرا من تحریک شدم بعد مدتهای طولانی تبلیغی رو قبول کنم؛ دو که تا عامل باعثش بودن.
یک اینکه من درون حالت عادی هم همـیشـه محصولات کاله استفاده مـیکنم و خیلی وقتا شما تو عکسای سفرههای غذای من دوغ و ماستش رو بدون تگ دیدین و برای من تبلیغات کاله اصن حس تبلیغات نداره :دی
دو اینکه این ماست ادعا داره تو دو هفته چنان تاثیری رو گوارشتون داره کـه اصن بـه به، و انقدر بـه خودش مطمئنـه کـه اگه نداشت مـیتونین برین بعد بدین و پولتون رو بگیرین :)))) من کمـین کردم ببینم حتما برم ۶۹۰۰ تومنم رو زنده کنم، یـا واقعا تغییری رو سیستم گوارشم احساس خواهم کرد!
#چالش_لاکتیویـا
اطلاعات و نحوه شرکت و جایزه بازی و فلان هم تو باتِ تلگرامـیِ
lactivia_challenge_bot
پاشین شکنا رو برپا کنین!
Read more
"🖊تازه . خواب ديدم كه خواب مى بينم اومدن چشمامونو كور كنن خوابِ چن که تا كلاغ بى سر كه مى خوان از پنجره عبور كنن . خواب ايوونمونو مى ديدم يه نفر جدّمو فلك مى كرد يكى رو استخونِ پيشونيش با خطوطِ شكسته حك مى كرد . "اون كه سوزونده خرمَناتونو اون كه چشما رو كور كرده منم اون كسى كه با دستاى خونيش شـهرو ...
"📝🖊تازه
.خواب ديدم كه خواب مى بينم
اومدن چشمامونو كور كنن
خوابِ چن که تا كلاغ بى سر كه
مى خوان از پنجره عبور كنن
.
خواب ايوونمونو مى ديدم
يه نفر جدّمو فلك مى كرد
يكى رو استخونِ پيشونيش
با خطوطِ شكسته حك مى كرد
.
"اون كه سوزونده خرمَناتونو
اون كه چشما رو كور كرده منم
اون كسى كه با دستاى خونيش
شـهرو زنده بـه گــــــور كرده منم"
.
خواب ديدم يكى با ريشِ بلند
رو سرم داره قند مى سابه
ده که تا انگشت روى خرخره مـه
ده که تا انگشت ده که تا سبابه
.
پشتِ هم داد مى زدم اما
يادمـه كه صدام عوض شده بود
همـه چيزو درست مى ديدم
اما جاى چشام عوض شده بود
.
سه که تا زن با سفيدى ديوار
ناخناشونو تيز مى كردن
سه که تا مردِ سياه با عشوه
ابروشونو تميز مى كردن
.
يكى توى سرم مى گفت بخواب
قبل از اينكه اونا بـه خواب برن
خودتو بى صدا بـه خواب بزن
تا همـه از اتاق خواب برن
.
پستچى اومد و سلام نكرد
درو وا كردم و نگام نكرد
اسممو گفت اما يادم نيست
اسممو گفت ولى صدام نكرد
.
پدرم نامـه داده بود بهم
نامـه رو توى خواب وا كردم
نامـه رو بستم و سراسيمـه
پا شدم سركتاب وا كردم
.
نامـه جا موند تو اتاقِ خواب
با غم و اضطراب برگشتم
نامـه رو ميزِ خواب دوم بود
پس دوباره بـه خواب برگشتم
.
قّدِ يه خواب رفتم و اومدم
كى از اين اتفاق بو؟!
بيش تر از سه بار خونده شده
نامـه اى كه سه بار که تا خورده!
.
به اتاقم، بـه خواب برگشتم
باز دوباره صدام عوض شده بود
همـه چيزارو عكس مى ديدم
باز جاى چشمام عوض شده بود
.
پنجره باز بود،بى پرده
ديگه اون مرد ريش بلند نبود
از كلاغاى قتل عام شده
هيچ كدوم روى پاش بند نبود
.
سه که تا زن با سه دستمال سفيد
رد خونو تميز مى كردن
سه که تا مرد سياه با خنده
چاقواشونو تيز مى كردن
.
#اميد_روزبه
#شعر
Read more
داشتم بـه این فکر مـیکردم کـه اگه یـه زلزله تو اندازه ی همـین زلزله کرمانشاه اگه تو کشوری پیشرفته مثل ژاپن یـا کشورهای غربی مـی اومد عمل و عالعملشون چی مـیبود؟؟؟ آیـا اونـها هم اینقد تلفات مـیدادند ؟؟؟ آیـا اونـها هم اینقد کشته مـیدادند؟؟؟ آیـا اینقد شایعات پخش مـید؟؟؟ آیـا امداد رسانیشون اینقد کند مـیشد؟؟؟ دولتشون ... داشتم بـه این فکر مـیکردم کـه اگه یـه زلزله تو اندازه ی همـین زلزله کرمانشاه اگه تو کشوری پیشرفته مثل ژاپن یـا کشورهای غربی مـی اومد عمل و عالعملشون چی مـیبود؟؟؟
آیـا اونـها هم اینقد تلفات مـیدادند ؟؟؟
آیـا اونـها هم اینقد کشته مـیدادند؟؟؟
آیـا اینقد شایعات پخش مـید؟؟؟
آیـا امداد رسانیشون اینقد کند مـیشد؟؟؟
دولتشون چطور پشتشون درون مـی اومد؟؟؟
ملتشون چیکار مـی؟؟
واسه همدیگه جوک مـیساختن؟؟؟
واقعا چرا اینجوریـه؟؟؟
فکر کنم کـه بستگی بـه خودمون داره بـه همـه چیزمون بـه فکرمون بـه اخلاقمون بـه آموزشمون بـه نحوه برخوردمون با یـه حادثه
واقعا اگر تو کشورهای پیشرفته اتفاقی بیفته مردمشون بـه جای همکاری مـیان تو محیط مجازی هی تسلیت تسلیت مـیکنن
گیرم کـه شب و روز گفتیم تسلیت چه دردی ازشون دوا مـیکنـه؟؟ جاشون گرم مـیشـه؟؟گرسنگیشون رفع مـیشـه؟؟؟ مشکل بهداشتشون از بین مـیره؟؟؟
بچه هاشون والدینش از داخل آوار برمـیگردن؟؟؟
اصلا امکان داره یـه بچه پدر مادرش زنده بشـه؟؟؟
تا کی حتما شاهد چنین اتفاقاتی باشیم؟؟؟
تا کی حتما یـه بچه حسرت دست کشیدن پدرو مادرش رو روی سرش رو داشته باشـه؟؟؟
تا کی حتما یـه مرد شرمند خونواده ش بشـه؟؟؟
سهم ما از اینـهمـه نفت و گاز و معادن چیـه؟؟؟
یکی معنی اختلاس و دزدی رو بهم بگه لطفا
اصلا واقعا مگه قرار نبود مسکن های دولتیمون صد سال دوام بیـارن بعد چی شد؟ کجای کار مـیلنگه کـه یـه مخروبه از مسکن مـهر صد ساله استقامتش بیشتره؟؟مگه آقای محترمـی نمـیگفت جزو مسکنـهای مقاوم درون دنیـا خواهد بود ؟؟
اصلا واسه یـه ساختمون صد بار پول فنی و مـهندسی مـیگیرن دقیقا واسه کجای کارشون بوده؟؟؟
هر سال قراره چن بار صدها کشته رو بدیم؟؟یـه بار ساختمون مـیریزه یـه بار معدن،یـه بار سیل مـیاد یـه بار زلزله
واقعا مـیشـه تلفات جانی و مالی رو بـه حداقل رسوند فقط حتما بخوایم
یکی مـیگفتی کـه خواب باشـه رو مـیشـه بیدار کرد ولی کـه خودشو بـه خواب زده رو نمـیشـه بیدار کرد
الان ما هم واقعا خودمونو بـه خواب زدیم کـه نیـاز بـه بیدار شدن داریم
زلزله رودبار اومد ماست مالیش کردیم مال بم رو هم همـینطور،مال کرمانشاه و کردستان رو هم حداکثر یـه ماه دیگه پیگیرش مـیشیم و باید منتظر موند که تا حادثه بعدی و آش همان آش و کاسه همان کاسه
به جای اینکه بگیم کرمانشاه، کردستان، ایلام، آذربایجان تسلیت و.....، بگیم کـه وطنم شرمنده کـه کاری از دستمون ساخته نیست واست
وطنم شرمنده کـه اینجوری ساختیمت
هم وطن شرمنده ایم کـه ما تو یـه جای گرم واسه تویی کـه از سرما مـیلرزی پست مـیزاریم آخه همـین یـه کار از دستمون ساخته ست
هموطن شرمنده کـه انسانیت آرزوی توست و محقق نمـیشـه
شرمنده ایم
حرف زیـاده و متن کپشن محدود
Read more
فاصله بین زندگی و مرگ... ________________________________ صبح کـه از خواب بلند مـیشم چشم هامو باز نکرده تو ذهنم شروع مـیکنم بـه برنامـه ریزی کارهایی کـه تو اون روز حتما انجام بدم همونطور تو ذهنم کارهامو تقسیم بندی مـیکنم کـه کدومش مـهمـه و باید زودتر انجام بدم و کدومشونو بعداً هم مـیتونم انجام بدم بعضی ... فاصله بین زندگی و مرگ... ________________________________
صبح کـه از خواب بلند مـیشم چشم هامو باز نکرده تو ذهنم شروع مـیکنم بـه برنامـه ریزی کارهایی کـه تو اون روز حتما انجام بدم همونطور تو ذهنم کارهامو تقسیم بندی مـیکنم کـه کدومش مـهمـه و باید زودتر انجام بدم و کدومشونو بعداً هم مـیتونم انجام بدم بعضی وقت ها هم این برنامـه ریزی روی کاغذ مـیاد و تا وقتی کـه به مرحله اجرا برسه بارها و بارها عوض مـیشـه.برنامـه ریزی و فکر و خیـال روزانـه کـه تموم مـیشـه شروع مـیکنم بـه فکر درون مورد فردا و پس فردا و.... درون صورتی کـه اصلا خبر ندارم کـه تا آخر امشب یـا حتی که تا یک ساعت دیگه زنده هستم یـا نـه؟!!تو همـین افکار بودم کـه با لرزیدن پنجره ها بـه خودم اومدم اول اهمـیت ندادم ولی دیدم لرزه ها بیشتر شد و زمـین زیرپام داره مـیلرزه سریع پسرمو بغل کردم رفتم تو حیـاط بعد از تموم شدن لرزش برگشتم تو خونـه،خندم گرفته بود کـه تا چند ثانیـه پیش بـه چه چیزهایی فکر مـیکردم و الان دارم بـه چی فکر مـیکنم!!به تنـها چیزی کـه فکر مـیکردم این بود کـه در کمتر از ثانیـه امکان داره دیگه زنده نباشی چه برسه بـه این کـه بخوای به منظور روزهایی کـه خبر نداری مـیتونی ببینی یـا نـه داری برنامـه ریزی مـیکنی!!!
Read more
. از خدا کـه پنـهان نیست بعد چرا از شما پنـهان باشـه. از چند روز پیش مادرِ بچهها پاشرو کرده تو یـه لنگه کفش کـه یـالا حالا کـه رییس بانک مرکزی عوض شده همـه چی ارزون مـیشـه حتما با هم بریم استانبول مگه ما از همسایـه روبهرویی چیمون کمتره. مـیگم: زن شتر درون خواب بیند نُقل ونبات. اولا یـارو عوض شده کـه شده بـه تو چه. همسایـه ...
.
از خدا کـه پنـهان نیست بعد چرا از شما پنـهان باشـه. از چند روز پیش مادرِ بچهها پاشرو کرده تو یـه لنگه کفش کـه یـالا حالا کـه رییس بانک مرکزی عوض شده همـه چی ارزون مـیشـه حتما با هم بریم استانبول مگه ما از همسایـه روبهرویی چیمون کمتره. مـیگم: زن شتر درون خواب بیند نُقل ونبات. اولا یـارو عوض شده کـه شده بـه تو چه. همسایـه ما رفته خارج منرو سننـه. اون دلاله و پول داره. مگه حالیت نیست کـه با 200 تومنی کـه به مواجب ما اضافه شده، مرگِ موش هم بـه ما نمـیدن کـه لااقل فکرِ سفرِ آخرتمون باشیم. اوقاتِ تلخمونرو مثل همـیشـه تلختر کرد. گرونیِ سکه و ارز و کوفت و زهرمار رو انداخت گردنِ من کـه مثلا از جوونیم هم بیعرضه بودم و اگر معلم نشده بودم حالا پیشِ درون همسایـه آبرویی داشتیم. حرفِ حساب جواب نداشت. از خونـه زدم بیرون. الان روی صندلی یک پارک نشستم دور برم جوونهایی هستند کـه با دیدنشون دلم مـیسوزه. همـه مشغولند و دود و دمـی راه انداختهاند. مـیخوام هوار ب. اما نمـیتونم. دچار تیکِ عصبی مـیشم و یـه چشمم مـیپَره. روبهرویم ی نشسته درون کنارِ یک مرد، هر دو رنجور و دردمند. نگاهمان باهم گره مـیخورد، ک با چشمهای قشنگش چشمکی حوالهام مـیکند. یـاللعجب اشتباه نمـیکنم! سن وسالم یـادم مـیره. مـیرم توی عالمِ هپروت، فکر مـیکنم یعنی هنوز خاطرخواه دارم؟ لبخند مـیزند، من هم شنگول مـیشم. کمـی بعد کنارم مـینشیند. مـیگوید: بابام جان، اهلی هستی؟ گیج و منگ گفتم: اهلی؟ باز مـیپرسد: اهلِ تَلخَکی هستی؟ خیـالت تخت تنـها چیزی کـه گرون نشده، همـین متاع ماست. وقتی هاج واج، چهار دست و پا توی گِل وامونده شده بودم، تازه مـیفهمد کـه با چه هالویی طرف شده. اخم مـیکند و مـیگوید: تو کـه عرضه هیچی رو نداری بعد چرا چشمک مـیزنی، فکر مـیکنی زندهای؟ و رفت پیش پسره و من هم کـه برای بار دوم بیعرضه خطابم کرده بودند، رفتم توی دوره خوشِ جوونی کـه باشتاب گذشت. .جوون بودم و مثل همـه جوونای اون دوره شاد و سرخوش و بیخیـالِ روزگار. یک روز وقتی از سرِ کار برمـیگشتم، توی اتوبوسِ دو ریـالی شرکتِ واحد چشمم افتاد بـه یک خانمـی کـه داشت نگاهم مـیکرد. سرخ شدم، داغ شدم و مغزم از کار افتاد. فهمـید و با یـه لبخند کوچولو، دیوانـهام کرد. مـیخواستم جوابش رو بدم، اما کو آن دلِ شیر. ترس امانم را بریده بود.
.
یـادِ کرکهای پشتِ لبم افتادم و فکر کردم مرد شدم. دلم قُرص شد، گرچه خجالت مـیکشدم اما یواشکی بـه خودم گفتم، بادا باد اگر جوابمرو داد باهاش ازدواج مـیکنم. بعد بـه سرعتِ برق یک چشمکِ جانانـه بهش زدم و با لرزهای کـه به جونم افتاده بود منتظرِ جوابش شدم.
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇
Read more
من،هنوزم فکر مـیکنم… تو، بهترین انتخاب منی... هر چند که،همـه چیز بین ماتموم شده و قراره از هم بی خبر بمونیم...! من،این عذابو دوست دارم... اینی که،الان هستمو دوست دارم...! درسته کـه نیستی، و خیلی بدی،در حق ام کردی...! دلمو شکستی...! جسارت لمس چند که تا کلمـه کیبورد گوشیمو،از انگشاتم گرفتی... خواستی،منطق ...
من،هنوزم فکر مـیکنم…
تو،
بهترین انتخاب منی... هر چند که،همـه چیز بین ماتموم شده
و قراره از هم بی خبر بمونیم...!
من،این عذابو دوست دارم...
اینی که،الان هستمو دوست دارم...! درسته کـه نیستی،
و
خیلی بدی،در حق ام کردی...!
دلمو شکستی...!
جسارت لمس چند که تا کلمـه کیبورد گوشیمو،از انگشاتم گرفتی...
خواستی،منطق مرده مو
زنده کنم،تا درست زندگی کنم... خواستی،خودخواه بشی
تا،من رو بـه راه بشم…خواستی،
بد بشی
تا منم،بد بشم...!
ولی…
هنوز یـه چیزی ته قلبم هست،که
اسمش دوست داشتنِ!
من هنوزم،دوست دارم...
ولی،
اینا یـه چیزی ازم مـیخوام...
مثل جون گرفتن از یـه زنده ای که،امـید داره هنوز…! مـیخوان
هر روز بدی هاتو یـادم بیـارن
متنفرم کنن،
از خودت و اسمت و خاطره هات...
مـیخوان،
حالت تهوع بگیرم نسبت بـه گذشته ام...
مـیخوان،
پرتت کنم،یـه جای خیلی دور
که دستم بـه دلتنگی نخوره...
اما من بازم فکر مـیکنم
فقط تو،بهترین آدم دنیـامـی...
تویی که،
فقط مـیتونی
با عهات،
حرف هات،
صدات،
اسم ات،
منو دوباره،دچار کنی…!
اما هیچی نمـیدونـه
چیزی که،بین من و توِ
از عشق
بیشتره...
.
.
👑 #مـیکائیل💕
.
.
. 📱@mikilove351 📷
.
.
.
📬 #خواهشمندم_این_پست_را_به_اشتراک_بگذارید 🙏
Read more
. بسم رب الشـهدا و الصدیقین . مع حرم، سردار حاج شاهرخ دایی پور از #کرمانشاه درون دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامـین امنیت ملی کشورمان؛ درون سوریـه بـه شـهادت رسید و آسمانی شد . . @Shemshadichannel . . او پانزدهمـین شـهید مع حرم این استان هست . . #تو_زنده_تر_از_ما_به_ظاهر_زندگان_هستی ...
.
بسم رب الشـهدا و الصدیقین
.
مع حرم، سردار حاج شاهرخ دایی پور از #کرمانشاه درون دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامـین امنیت ملی کشورمان؛ درون سوریـه بـه شـهادت رسید و آسمانی شد . .@Shemshadichannel
.
.
او پانزدهمـین شـهید مع حرم این استان هست .
.
#تو_زنده_تر_از_ما_به_ظاهر_زندگان_هستی .
به آسمان کـه رسیدند رو بـه ما گفتند:
زمـین چقدر حقیر هست آی خاکی ها... .
#امان_از_دل_زينب
.
#معشوقه بـه سامان شد
تا باد، چنين بادا .
#اللهم_ارزقنا
#خوشا بـه حالش و #بدا بـه حالم .
به اين #عكسها #خيره_شو، خيره شو ...
.
#شـهادت #سعادت #شفاعت .
#عمار_داره_اين_خاك
#مختار_داره_اين_خاك .
#معان_اسلام_ناب_محمدي
#معان_حريم_اهلبيت
#شـهداي_مع_حرم .
#لبيك_يا_زينب .
#سوريه #سوريا #شام
و
امان از شام
.
#والعاقبه_للمتقين .
@Shemshadichannel
➖➖➖⭕️➖➖➖
#حسن_شمشادی_خبرنگار
Read more
واقعا چه خبره اينجا ؟؟ حال همـه بده و فقط داريم زندگي ميكنيم ، از اين همـه سياهي داريم زنده بـه گور ميشيم و ميميرم ، بـه من ميگيد چرا از خوبيها و شاديها نميگم ، گرون شدن دلار و بي ارزش شدن پول مملكت ما موضوع دردآوريه كه دردهاي ديگه رو بـه وجود مياره ، گرون شدن دلار خيلي مشكلات جامعه رو درون برميگيره همين داروهايي ... واقعا چه خبره اينجا ؟؟ حال همـه بده و فقط داريم زندگي ميكنيم ، از اين همـه سياهي داريم زنده بـه گور ميشيم و ميميرم ، بـه من ميگيد چرا از خوبيها و شاديها نميگم ، گرون شدن دلار و بي ارزش شدن پول مملكت ما موضوع دردآوريه كه دردهاي ديگه رو بـه وجود مياره ، گرون شدن دلار خيلي مشكلات جامعه رو درون برميگيره همين داروهايي كه بايد وارد كشور بشـه و خيلي از عزيزان زندگيشون و زنده موندنشون بـه اين داروها بسته هست ، عزيزي كه همـه دارايي اش و فروخته و با سختي كسب و كاري رو راه انداخته و به خاك سياه نشسته و بدبخت شده و خلاصه نگم براتون از هزاران مشكلي كه تو اين جامعه براي بي ارزش شدن پول مملكت بـه وجود اومده و از گرونيهاي بيش از حد و از بيكاريهاي جوانان و از گرون شدن طلا و سكه و ازدواجهايي كه انجام نميشـه و طلاقهايي كه اتفاق ميوفته و جوان پول نداره و بايد بيوفته زندان و خلاصه اينـهمـه درد و درد و حالا مردم دلشون بـه يه كسب و كار تو تلگرام خوش بود كه اونم فيلتر كردن و چهار نفر كه يه نوني درون مياوردن اونـها هم بيكار شدند ، اينـهمـه خشونت ناشي از فقر و بيكاري و بيماري و درده و يكي اين خشونت رو رو بچه اش و همسرش پياده ميكنـه يكي حيوون زبون بسته رو ميزنـه و ميكشـه از پوست ببر و پلنگ هم نميگذرن و يكي خودكشي ميكنـه از بي پولي و نداري ،يكي بـه مواد مخدر پناه ميبره و يكي بـه شكار حيوانات روي مياره و محيط بان مظلوم رو ميكشـه يكي مياد جووناي نازنين مرزبانمون رو بـه شـهادت ميرسونـه و يكي از اين بازار گرون سواستفاده ميكنـه و احتكار ميكنـه و يكي صاحبخونـه هست دلش نميسوزه و شيره جان مستاجر بدبخت و ميمكه و يكي هم كارگريه كه ديگه نميتونـه خرج خانواده اش و بده چون ماههاست كه حقوقش و نميدن ، يكي بيماره و يكي درد داره ،بذاريد دردهارو شماره نكنم . خواهش ميكنم بـه درد اين مردم برسيد خواهش ميكنم دردهارو درمان كنيد خواهش ميكنم بستري رو فراهم كنيد براي آرامش و كار جوانان و دست بـه دست ميهن رو كنيم آباد نـه ويران . ما براي ساختن و بنا كردن دست بـه دست هم ميديم دلخوشيهاي مردم رو نگيريد و بذاريد حال دلمون خوب باشـه . توقع زيادي نيست بـه خدا فقط آرامش ميخوايم .به خدا تو اين سالها فقط كار كردم و كار همـه فكر ميكنند ما دلمون خوشـه و خيلي حالمون خوبه ، تو اين اوضاع براي خودم ناراحت نيستم چون عادت كردم جايي نرم و فقط كار كنم و بگذرونم زندگي سخت رو اگه حرفي مي نگران مسافرتهاي لحظه بـه لحظه ام نيستم ،من نگران حال دل مردم هستم ، هرچند بارها مورد قضاوت و خشونت و توهين همين مردم قرار گرفتم، نمونـه اش همين هفته پيش بود ،ولي چكنم عاشقشونم .عاشق ايرانم.
Read more
بارها صحبت، توضیح پیش آمده و گفته ام کـه " پرفورمنس با کنسرت فرق داره ! " درون این سر دنیـا هم همـینـه ! برنامـه هایی کـه با پلی بک یـا سکوئنس انجام مـیشـه اسمش " کنسرت " نیست! بهش " پرفورمنس " مـیگویند! اجراهای لیدی گاگا - مدونا و خیلی های دیگه ، ۹۰٪پرفورمنس هستش و خود برنامـه گذار و گروه و روزنامـه ها همـه و همـه واقف ...
⬜
بارها صحبت، توضیح پیش آمده و گفته ام کـه " پرفورمنس با کنسرت فرق داره ! "
در این سر دنیـا هم همـینـه !
برنامـه هایی کـه با پلی بک یـا سکوئنس انجام مـیشـه اسمش " کنسرت " نیست! بهش " پرفورمنس " مـیگویند!
اجراهای لیدی گاگا - مدونا و خیلی های دیگه ، ۹۰٪پرفورمنس هستش و خود برنامـه گذار و گروه و روزنامـه ها همـه و همـه واقف هستند کـه وقتیزده مـیشـه ، وقتی صدای ارکستر پخش مـیشـه و نوازنده ها فقط ادا ی ساز زدن رو نصفه و نیمـه درون مـیارند ( مثل کنسرت چند وقت پیش ریچارد کلایدرمن - با اون همـه سر و صدای تبلیغاتی - کـه من از خود نوازنده ها مطلع هستم کـه سکوئنس بوده و پخش مـیشده و صبح همون روز همـه به منظور اولین تمرین جمع شده اند !!!! 🤣 ) بعد اون برنامـه کنسرت نیست و پرفورمنس هست!
مشخصه کـه طرف با اون همـه حرکت و و بالا پایین پ ، دیگه نفس خواندن نداره! اینـه کهمـیزنـه ... یـا یک ترانـه رومـیزنـه ؛ ترانـه بعدی رو آروم مـیایسته و مـیخونـه!
یـا برنامـه هایی کـه بیست شب ادامـه داره، هشتاد درصد ضبط شده هستش! هیچ خواننده توانایی بیست ، سی شب پشت سر هم اجرا رو نداره! این پرفورمنس حساب مـیشـه!
کنسرت، معنی و شرایط و ضوابطی داره!
اجرای آواز و ساز همـه زنده ست ( مثل علی زندوکیلی کـه نوازندگان بسیـار عالی درون کنار خودش داره - مثل گروه رستاک مثل ارکستر سمفونیک یـا ارکستر ملی ... حتما گروه های دیگه هم هست کـه من اطلاع ندارم ! دعوا نشـه ! 😄). درون برنامـه آنقدر نور و دود و شوآف و و شلوغی نداره. این افکت های صوتی و صحنـه ای و نور ... متعلق بـه " پرفورمنس" هست!
متعلق بـه دیسکو است!
چون مکان و جاهایی به منظور تخلیـه انرژی نیست، بعد کنسرت ها - پرفورمنس ها - تبدیل شده بـه دیسکو !!! دود و جیغ و نور و یدن درون جای بیننده ها ... این " کنسرت " نیست!
هررفت و اون بالا و خواند یـا زد یـا حتی حرف زد ( درون تآتر هم پلی بک انجام مـیشـه! ) اسمش " کنسرت " نیست ... اسمش پرفورمنس هست و اون هم سیستم و ضوابط خودش رو داره! تکنیک های صوتی و موزیک از قبل ضبط شده و افکت و پروگرام و کامپیوتر همـه دخیل هستند.
متاسفانـه ما همـه چی رو " کنسرت " مـیدونیم! همـین کـه شخصی رفت اون بالا و مـیکروفن بدست گرفت - حتی اگر نخونـه وبزنـه - به منظور ما کنسرته!!!
نـه... اینطور نیست!
این با اون فرق داره!
بنابراین " هر گردویی گرده ! ولی هر گردی، گردو نیست ! " 😉؛
من کل داستان رو خدمتتون توضیح دادم که تا خودتون تفاوت کنسرت ، پرفورمنس و دیسکو رو متوجه بشید و درک کنید!
سیم تو گلدون! 😉
من آنچه شرط بلاغست با تو مـیگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال#پرفورمنس
#کنسرت #زندوکیلی
Read more
. . از اونجایی کـه چند نفر این سوالو ازم مـیپرسن، و تو بعضی از سایتا با کاربرای فرهیخته و روشن فکرشون، نطرات و نقدای ماورایی داده مـیشـه!!! لازم دیدم کـه این پست رو بذارم و توضیحات لازم رو بدم. سوالی کـه واسه یـه سریـا پیش اومده، و تو نطرات همون بعضی سایتا و یـا گروه ها دیده مـیشـه، و من رسمااا کچل شدم، که تا این قضیـه ... .
.
از اونجایی کـه چند نفر این سوالو ازم مـیپرسن، و تو بعضی از سایتا با کاربرای فرهیخته و روشن فکرشون، نطرات و نقدای ماورایی داده مـیشـه!!! لازم دیدم کـه این پست رو بذارم و توضیحات لازم رو بدم.
سوالی کـه واسه یـه سریـا پیش اومده، و تو نطرات همون بعضی سایتا و یـا گروه ها دیده مـیشـه، و من رسمااا کچل شدم، که تا این قضیـه رو روشن کنم!!! اینـه کـه مـیگن:
.
1 - جی وای پی چرا دی و درست معرفی نکرد مثل توایس، چرا مثل توایس روشون مانور نداد ؟!
.
دوست عزیزتر از جااان،اولا جی وای پی قبلا بچه های دی و در قالب کارآموز نشون داده جاهای مختلف، دوما دو یـا سه ماه قبل دیبوت، یـانگ.کی یکی از اعضا یـا آیون ، خواننده ی سولو ی جی وای پی، فیت داده بوده و اجرا داشته چندین بار! سوما ، دو ماه قبل دیبوت، دی سیدر قالب گروه ، لایو کلاب ها و اجراهای زنده ی مختلف زیـادی داشت، طوری ک برنامـه هاشون واقعا فشرده بود و هر دفه کلی فن کم ازشون مـیومد، و اما مقایسه شون با توایس وااااقعا خنده داره! اولا توایس گروه پاپه و کاملا اینترنشناله بخاطر وجود 3 عضو ژاپنی و 1 عضو تایوانی، اما دی سیراکه، و کلاااا ماجراش و سبحوه ی معرفی ش بـه ملت هم حتما فرق کنـه، گروه راک رو غیر از لایو کلاب و اجرای زنده جور دیگه ای نمـیشـه بـه مردم خوب معرفی شون کرد، اگر برنامـه ی خاصی به منظور معرفی شون بـه فن های خیلییی اینترنشنال امثال، ما ایرانیـا نبوده، دلیل نمـیشـه تو معرفی شون، کمکاری شده :| اینا اصلا قابل مقایسه با گات سون یـا توایس نیستن، زمـین که تا اسمون فرق دارن، و حتی بخشایی کـه تو کمپانی دراون فعالیت دارن هم متفاوته.
.
2- چرا تو مـیوزیک شو ها نیستن؟! -__-
.
سوال واسهایی کـه یـه ذره سطحی نگاه نکنن خنده داره!
مـیوزیک شوها به منظور گروه های پاپ، هیپ هاپ و این قبیل سبک هاس، و اینا راکن، نمـین، خودشون موسیقی شونو بطور زنده مـی نوازن، لطفا متوجه شین ک سبک چقدر فرق داره، همـین اف تی آیلند یـا سی ان بلو هم ، اگه دقت کنین، خیلی کم رو مـیوزیک شوها مانور مـیدن، البتتتته ک اونـها رسما سبکشون اعلام شده راک-پاپ، یعنی ترکیبی، ولی دی سیراکه، و اجرا های اختصاصی خودش رو داره، الان یـه گوشـه ای از برنامـه شونم منتشر شده، کـه بعد دیبوت کجا و کی، اجراهاو کنسرتای اختصاصی خودشون رو دارن.
.
3. استدیو جی :|
.
جالبه، یکی دو که تا دوست، خواستن واسه نبودن دی سیتو جدول زمان بندی مـیوزیک شوها ، توجیـهی دست و پا کنن، مـیگن چون اینا مث جی سول، تو استدیو جی ان، واسه اینـه ک اجرا ندارن :|
...
✔ادامـه درون کامنت اول، حتما بخونین
.
#persiankpoper #iraniankpoper
Read more
. . هر موجود زنده ای جونشو دوست داره ، دوست داره زندگی کنـه ، براش تلاش مـیکنـه ، مـی جنگه ، کلی سختی مـی کشـه ، ولی گاهی اوقات کم مـیاره ، زخمـی مـیشـه ، مریض مـیشـه ، تو این حالت وظیفه ی ماس کـه کمکشون کنیم... ولی چیکار مـیکنیم؟؟ مـیبینیم مریض شده ، مـیبینیم زخم داره ، مـیبینیم دررررد داره ، تو چشماش اشک دارهههه ،،،، درون ...
.
.
هر موجود زنده ای جونشو دوست داره ، دوست داره زندگی کنـه ، براش تلاش مـیکنـه ، مـی جنگه ، کلی سختی مـی کشـه ، ولی گاهی اوقات کم مـیاره ، زخمـی مـیشـه ، مریض مـیشـه ، تو این حالت وظیفه ی ماس کـه کمکشون کنیم... ولی چیکار مـیکنیم؟؟ مـیبینیم مریض شده ، مـیبینیم زخم داره ، مـیبینیم دررررد داره ، تو چشماش اشک دارهههه ،،،، درون بهترین و خوشبینانـه ترین حالت از کنارش رد مـیشیم ، گاهی وقتام کـه بعضیـامون با تند خویی دورشون مـیکنیم... ، مریضمون مـیکنـه ، کثیفه ، نجسهه ، دردهههه ، زهر مارهههههه،،،، بس کنین ، چطور انقدر راحت ازشون مـیگذرین؟؟؟؟!!!!
این سگو درون حالی کـه از زخم و عفونت شدید درد مـی کشید پیداش کردیم ، اگه یک نفر زود تر از ما بـه دادش مـیرسید الان کار بـه قطع پاش نمـیکشید ، این سگ تو بیـابون نبود کهی نبیندش.. جایی بود کـه روزی هزار نفر از کنارش رد مـیشدن...
پاشو قطع کردیم چون درون غیر اینصورت مـیمرد ،، کی مـیدونـه چقدررر تلخه؟؟؟؟ کی دوست داره پاش بخاطر یـه زخم ساده قطع بشـه چه رسد بـه اینکه بخواد بمـیره؟؟؟ چرا نگاهتون بـه حیوونا مثل نگاه بـه اجسام بی جانـه؟؟؟؟
حیوونا احساس دارن ، محبت دارن ، ماهارو دوست دارن ، مام درون مقابل خوب بلدیم چطور جوابشونو بدیم ، زخم روی پاشو خوب نگاه کنین ، این شکل جواب ما بـه این مخلوقات پاک و بی گناه خداس
خیرمون بـه هم کـه نمـیرسه
حداقل به منظور این زبون بسته ها کاری کنیم@omidi.vet ❤❤❤🙏🙏🙏
@shomalvet.clinic ❤🙏🙏🙏
Read more
. بیستُ نُہِ هشتِ هزارُ سیصدُ پنجاهُ نہِ هجری شمسی . درست سی و شیش سال پیش فقط با ساعتی اختلاف ، توی همـین هوای پاییزی ، تو همـین اطراف ، نزدیک ، خیلی نزدیک تر از جایی کـه الان نفس مـیکشی ، واسه اولین بار با تموم قدرتی کـه تو وجود کوچیکت بود نفس کشیدی! سی و شیش سال پیش؛ این موقع، هیچ نمـیدونسی ، یـه روزی مـیرسه ... 🌸
.
بیستُ نُہِ هشتِ هزارُ سیصدُ پنجاهُ نہِ هجری شمسی
.
درست سی و شیش سال پیش فقط با ساعتی اختلاف ، توی همـین هوای پاییزی ، تو همـین اطراف ، نزدیک ، خیلی نزدیک تر از جایی کـه الان نفس مـیکشی ، واسه اولین بار با تموم قدرتی کـه تو وجود کوچیکت بود نفس کشیدی!
سی و شیش سال پیش؛
این موقع، هیچ نمـیدونسی ، یـه روزی مـیرسه کـه واسه ینفر با یک دنیـا فاصله اونقــــــــــد عزیز مـیشی کـه این تاریخ حتی از تاریخ تولد خودشم براش شیرین تر مـیشـه ،
اون روز نمـیدونسی ، یکی با یک شبو روز فاصله واسه رسیدن تولدت ذوق داره ، واسه نوشتن حرفایی کـه امـیدی نداره بخونی لحظه شماری مـیکنـه ، یکی کـه هرسال همـین روز تنـها چیزی کـه از خدا برات مـیخواد یـه سال زندگی با تن سالم و دلی شاده !
یکی کـه گاهی تو عین همـه نا امـیدیـا امـید داره خودش با دستای خودش اون چیزی کـه لایقته و واسه تولدت هدیـه بده.
تو اومدی و من پنج ساله تو نبودت این روز جشن مـیگیرم و هرسال برات مـینویسم.
این حس دلتنگی قشنگه؛
حس قشنگیـه وقتی بایـه عجدیدت دل خوش مـیشم و اون عکستو هی نگاه مـیکنمُ هی نگاه مـیکنم،
حس قشنگیـه وقتی صداتو مـیشنوم ضربان قلبم تند مـیشـه ، وقتایی کـه حرف مـیزنی ازین همـه فاصله تصدقت مـیرم،
وقتایی کـه یـه مصاحبتو اونقد مرور مـیکنم که تا جزء بـه جزء حرفایی کـه زدی و بر شم و خیـالم جمع شـه کـه همچی ارومـه ،
تو نمـیدونی ولی من دیوانـه وار حرکاتتو مرور مـیکنم ، کـه دلم قرص شـه اون خندهات از ته دله ، کـه مطمئن شم چشات برق مـیزنن و حالت خوبه خوبِ، تو خبر نداری ولی فقط یـه عمـیتونـه بـه همـه اینا دلخوشم کنـه ،
دلخوشیـای کوچیک من خنده دارن ، ولی تو نمـیتونی باور کنی من با همـینا زنده ام!
حس خوبیـه وقتی هرازگاهی یـه دلخوشی بهم مـیدی کـه واسه ادامـه راهم انرژی داشته باشم،واسه ادامـه ی دوست داشتنت...،
تولدت وقتیِ کـه من از قبلش دغدغم اینـه چجوری با این همـه فاصله بهت تبریک بگم.،
و اخرشم پناه مـیبرم بـه چند جمله و دوتا عو حسرت و حسرت..
.
تولدت بـه شیرینی رسیدن بـه آرزوهات،برات اونقـــدر آرزوهای خوب دارم کـه فکرشم نمـیکنی،
#بیستُ_نـه_آبان_مبارڪ
تولدت مبارک مرد پاییزی من ❤
.
29.8.95 _ 00:00
.
#kamranhooman
Read more
«متروپل» کارگردان: مسعود کیمـیایی خواننده و آهنگساز: رضا یزدانی تنظیم کننده: مـیلاد عدل ترانـه سرا: یغما گلرویی دنیـای من یـه چهاردیواری لحظه هام بوی تاج گل مـی دن دو که تا دست بریده از ساعد منو سمت یـه دره هل مـی دن زندگیمو سکندری رفتم این خیـابون چقدر تاریکه رد خون مثل سایـه باهامـه رو تنم زخم ...
«متروپل»کارگردان: مسعود کیمـیایی
خواننده و آهنگساز: رضا یزدانی
تنظیم کننده: مـیلاد عدل
ترانـه سرا: یغما گلرویی
دنیـای من یـه چهاردیواری
لحظه هام بوی تاج گل مـی دن
دو که تا دست بریده از ساعد
منو سمت یـه دره هل مـی دن
زندگیمو سکندری رفتم
این خیـابون چقدر تاریکه
رد خون مثل سایـه باهامـه
رو تنم زخم تیغ گزلیکه
قلبمو توی الکل انداختم
عشقم لهجه قفس داره
طرح یـه دست سرخ رو پرده س
هنوز این سینما نفس داره
من تو این سینمای خاک شده
فیلم های پر از جنون دیدم
من رفیقای جون جونیمو
سرد و بی جون شده تو خون دیدم
روتیغ عاشقت بودم
روتیغ زندگی کردیم
راهمون از تو خون گذشت اما
کاش مـی شد دوباره برگردیم
روی آسفالت لاله زار انگار
یـه نفر داره چونـه مـی ندازه
کی مـی دونـه تو پایتخت امشب
تیغه ی چن که تا ضامنی بازه
من هنوزم قدیمـیم مثل
قهرمانای توی اون فیلما
تو کـه رنگت عوض شده، د بگو
پس چرا ضجه مـی زنـه دنیـا
ما کجای قرق زمـین خوردیم
که هنوز روی زانو راه مـی ریم
خواب هامونو رگ زدن اما
اونقدر زنده ایم کـه مـی مـیریم
کوچه از هر دو سمت بن بسته
لکنتو خط بزن از این فریـاد
بعد از این دیگه شیر و خط یکیـه
بعد از دیگه هر چه باداباد
روتیغ عاشقت بودم
روتیغ زندگی کردیم
راهمون از تو خون گذشت اما
کاش مـی شد دوباره برگردیم.
Read more
. عاشقانـهترین صدای جهان تویِ گوشم مـیخوانَد: چی مـی شد شعر سفر بیت آخرین نداشت عمر پوچ من و تو دم واپسین نداشت آخر شعر سفر آخر عمر منـه لحظه ی مردن من لحظه ی رسیدنـه () . رفتن و همـیشـه رفتن، گاهی با خودت مـیبینی اصلا راه دیگهای نداری. پیش رو جاده ست جاده آغوشش رو باز کرده برات، کـه چی؟ کـه ... .
عاشقانـهترین صدای جهان تویِ گوشم مـیخوانَد:
چی مـی شد شعر سفر
بیت آخرین نداشت
عمر پوچ من و تو
دم واپسین نداشت
آخر شعر سفر
آخر عمر منـه
لحظه ی مردن من
لحظه ی رسیدنـه
()
.
رفتن و همـیشـه رفتن، گاهی با خودت مـیبینی اصلا راه دیگهای نداری.
پیش رو جاده ست
جاده آغوشش رو باز کرده برات، کـه چی؟ کـه بیـاااا ...
تو هم این تنِ گاه و بیگاه وامانده رو بـه سفر مـیبری البته درون مواردی همسفر هم داشتی (یـا توهم زدی کـه داشتی).
اما آخر یکی بود
یکی فریـاد مـیزد، کـه چی؟ کـه بیـاااا ...
.
کتابهای منصور ضابطیـان تو رو با خودت مـیبره، تو رو با خودت همسفر مـیکنـه؛ اینبار بـه صرفِ چایِ نعنا درون مراکش.
دومـین کتابی کـه سال ٩٧ خوندم، قبلا کتابهای جناب ضابطیـان رو خوندم کـه نشر مثلث با سبکی خاص منتشر مـیکنـه، سفرنامـههایی متفاوت با اون چیزی کـه تا بـه حال خوندیم و دیدیدم، این سفرنامـهها احتمالا بخشی از وجودت رو زنده نگه مـیداره، ماجراجویی رو ...
.
#کتاب #سفرنامـه #نشرمثلث #گوگوش #همسفر #معرفی_کتاب
#مراکش
#منصورضابطیـان
Read more
. عشقتو تگ کن️ ️ #گوگوش #عجب_جایی . عجب جایی بـه داد من رسیدی که تا من دنیـا رو زیباتر ببینم که تا من بخوام اونقدر زنده بمونم باهات رویـام رو که تا اخر ببینم عجب جایی بـه داد من رسیدی که تا من دنیـا رو تنـهایی نگردم تو تنـها ادمـی هستی کـه هیچوقت باهاش احساس تنـهایی نکردم که تا از پیشت مـیرم دلتنگ مـیشم بـه هیچکی ... .
➕عشقتو تگ کن😍❤️
◀️ #گوگوش
#عجب_جایی
.
🎵عجب جایی بـه داد من رسیدی
تا من دنیـا رو زیباتر ببینم
تا من بخوام اونقدر زنده بمونم
باهات رویـام رو که تا اخر ببینم
عجب جایی بـه داد من رسیدی
تا من دنیـا رو تنـهایی نگردم
تو تنـها ادمـی هستی کـه هیچوقت
باهاش احساس تنـهایی نکردم
تا از پیشت مـیرم دلتنگ مـیشم
به هیچکی جز تو احساسی ندارم
به جز تو از خدا چیزی نمـیخوام
تا وقتی تو رو دارم کنارم
چه فرقی داره کی هست و کی نیست
بگو داریم تو بیداری مـیبینیم
که بین دستهامون هیچ مانعی نیست
.
#MtgGoogoosh
#Googoosh
#AjabJaei
#MusicTextGraphy
Read more
. بسم رب الشـهدا و الصدیقین . مع حرم، محمد ابراهیم رشیدی اعزامـی از #تهران اهل #قم ، درون دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامـین امنیت ملی کشورمان؛ درون سوریـه بـه شـهادت رسید و آسمانی شد . . @Shemshadichannel #حسن_شمشادی_خبرنگار . . #تو_زنده_تر_از_ما_به_ظاهر_زندگان_هستی . بـه آسمان ... .
بسم رب الشـهدا و الصدیقین
.
مع حرم، محمد ابراهیم رشیدی اعزامـی از #تهران اهل #قم ، درون دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامـین امنیت ملی کشورمان؛ درون سوریـه بـه شـهادت رسید و آسمانی شد . .
@Shemshadichannel
#حسن_شمشادی_خبرنگار .
.
#تو_زنده_تر_از_ما_به_ظاهر_زندگان_هستی .
به آسمان کـه رسیدند رو بـه ما گفتند:
زمـین چقدر حقیر هست آی خاکی ها... .
#امان_از_دل_زينب
.
#معشوقه بـه سامان شد
تا باد، چنين بادا .
#اللهم_ارزقنا
#خوشا بـه حالش و #بدا بـه حالم .
به اين #عكسها #خيره_شو، خيره شو ...
.
#شـهادت #سعادت #شفاعت .
#عمار_داره_اين_خاك
#مختار_داره_اين_خاك .
#معان_اسلام_ناب_محمدي
#معان_حريم_اهلبيت
#شـهداي_مع_حرم .
#لبيك_يا_زينب .
#سوريه #سوريا #شام
و
امان از شام
.
#والعاقبه_للمتقين .
@Shemshadichannel
➖➖➖⭕️➖➖➖
#حسن_شمشادی_خبرنگار
Read more
مباحث مـهدوی . #موثرترين_مفهوم_در_حيات_بشر #قسمت_هفتم . دوتا حيات داريم تو قرآن؛ هرچه بديست و ناسزا و شايسته كسانيه كه انسانـها رو فريب ميدن و به حداقلي از حيات قانع ميكنند. . از اينجا دعوا شروع ميشـه بي ديني از اينجا آغاز ميشـه . دين چي ميخواد بگه مگه؟! دين ميگه: حياتت ارزش داره ... 🌺مباحث مـهدوی🌺
.
💡 #موثرترين_مفهوم_در_حيات_بشر 💡
#قسمت_هفتم
.
دوتا حيات داريم تو قرآن؛
هرچه بديست و ناسزا و شايسته كسانيه كه انسانـها رو فريب ميدن و به حداقلي از حيات قانع ميكنند.
.
از اينجا دعوا شروع ميشـه
بي ديني از اينجا آغاز ميشـه
.
دين چي ميخواد بگه مگه؟!
دين ميگه: حياتت ارزش داره .. حياتت رو فربه كن
(خيييلي زنده باش!)!
از حيات بهره ببر
خدا ناراحت ميشـه از بنده اي كه از حياتش خييلي بهره نميبره!
.
كي دنبال موثرترين مفهومِ درون حيات بشر؟
كسي كه ميخواد حياتش رو فربه بكنـه!
.
مشكل ما با تفكر غربي و با فرهنگي كه باهاش مقابليم! با اين تمدن پوسيده اينـه كه
انسانـها رو بـه حداقل حيات قانع ميكنـه.
.
اول آيه قرآن ديديد خدا ميفرمايد: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ .. كورند كَرَند لالند!
باشـه خدايا ما منافق نيستيم، كافر نيستيم
كر و كور و لال باشيم
.
چون گفتي مومن بشن، تقوا داشته باشن
أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(رستگار ميشن)
بقيه كور و كر و لالن
.
خب من مثل اونا نيستم!
ولي حالا
چقدر گوشم بازه؟ چقدر چشمم بازه؟
بُكم.. چقدر گنگ نيستم زبونم بازه؟
.
ميفرمايد كه: من اگر ببينم مخلص باشـه زبونش و باز ميكنم
چشمـه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري ميكنم
.
چيزي كه من و تو بايد بريم بخونيم و ياد بگيريم! كسي كه مخلص باشـه همينجوري ميگه! چون زبونش بازه!
.
ادامـه دارد...
____
#خط_امام_زمان
Read more
امسال يازدهمين ساليه كه تولدت با هميم،عين اين يازده سال رو لحظه بـه لحظه ش رو زندگى كردم ،هر روزش رو مثل يه آبنبات چوبى خوشرنگ و خوشمزه آروم آروم مزه مزه كردم و بودنمون رو با هم قدر دونستم ،هر روز خوبيهاى بيشترى ازت ديدم و هر روز مطمئن تَر شدم كه خيلى خوش شانس بودم ... تو يكى از باارزش ترين آدمـهايى هستى كه ... امسال يازدهمين ساليه كه تولدت با هميم،عين اين يازده سال رو لحظه بـه لحظه ش رو زندگى كردم ،هر روزش رو مثل يه آبنبات چوبى خوشرنگ و خوشمزه آروم آروم مزه مزه كردم و بودنمون رو با هم قدر دونستم ،هر روز خوبيهاى بيشترى ازت ديدم و هر روز مطمئن تَر شدم كه خيلى خوش شانس بودم ... تو يكى از باارزش ترين آدمـهايى هستى كه خدا ميتونست بيافرينـه و با تمام عشقى كه تو قلبت هست شدى مال من ...
اينارو نميگم چون شريك زندگيمى ،كه اگر همسرم هم نبودى بـه عنوان يه انسان بى مانند وجودت رو ميستودم و عاشقت ميشدم ...
اينكه مـهربونترينى...
اينكه صادق ترين آدمى هستى كه درون تمام عمرم ديدم ،در حدى كه حاضر نيستى تحت هيچ شرايطى دروغ بگى ....
اينكه دلت براى همـه ى موجودات زنده ى اين دنيا كه نيازمندن ميسوزه ... فرقى نداره ،آدم ها ،بچه ها، سگها ،گربه ها ،پرنده ها ،كبوتر و گنجشك و گياه ...
اينكه ذاتن تكيه گاهى ،تكيه گاه خيلى از موجودات زنده ى اين دنيا ...
اينكه هيچ آرزوى بدى براى هيچ آدمى ندارى و حسادت و بخالت برات بى معناست و هميشـه بهترين ها رو براى همـه ميخواى ...
دست و دل بازى هات ،وفاداريت،تلاشت براى خوشحال كردن من ،بى حتى يك ثانيه ترديد از همـه چيز گذشتنت برام...
اينكه آرومى ،آقايى ،بزرگى ،اينكه جا نميشى تو اين چند خط و از تو نوشتن كار من نيست و حق مطلب ادا نميشـه ...
فقط آرزو ميكنم بمونى که تا هستم ،هزار ساله بشى كه نـه فقط من ،كه اين جهان بـه آدمـهايى مثل تو خييييلى نياز داره ...
تولدت مبارك ،مباركِ من ،مباركِ ما ،مباركِ اين دنيا عزيييييزترينم ♥️ @masoud._.ghaffari
Read more
چهارشنبه هفت جووناین صفحه اول تمامـی روزنامـه های امروز انگلیس و لندن بود..عسه که تا الاغی کـه شنبه روی لندن بریج، پل لندن با ماشین رفتن روی مردم و بعد هم با چاقو بـه عابرها حمله و هفت نفر رو کشتن و خودشون هم با گلوله های پلیس کشته شدن..امروز هم کـه تهران همچین حکایتی بود و دوازده که تا بیگناه کشته شدن و ... چهارشنبه هفت جوون🍒این صفحه اول تمامـی روزنامـه های امروز انگلیس و لندن بود..عسه که تا الاغی کـه شنبه روی لندن بریج، پل لندن با ماشین رفتن روی مردم و بعد هم با چاقو بـه عابرها حمله و هفت نفر رو کشتن و خودشون هم با گلوله های پلیس کشته شدن..امروز هم کـه تهران همچین حکایتی بود و دوازده که تا بیگناه کشته شدن و خود تروریستها هم بقول تیتر بزرگ همـین روزنامـه کـه مـی بینید «رفتن بـه جهنم کـه تا ابد اونجا بسوزن»..حالا همـه حاشیـه ها و مسایل مربوطه رو کـه جاهای دیگه خوندین، بـه کنار... چیزی کـه من مـیخوام بگم مربوط بـه اون تیتر کوچیک بالای عهست کـه در ادامـه توضیح اون پایین زیر عکه «امام های مساجد لندن هم از پذیرش جنازه های اینـها به منظور تدفین اسلامـی خودداری »، اون جمله طعنـه آمـیز بالا رو تیتر زده کـه به زبون خودمونی گفته: « شرمنده برادر، خبری از زنـهای باکره به منظور شما نیست!!!»..که اشاره بـه شستشوی مغزی ای هست کـه به این الاغها مـیدن و بهشون مـیگن اگه توی این عملیـات و کشتن آدمـهای بیگناه و درراه خدا کشته بشین تو اون دنیـا بـه هرکدومتون هفتاد و دوتا ویرجین، زن باکره مـیدن بعنوان جایزه...!!!! ضمن اینکه من واقعا غمگین و حتی عصبانی هستم از این شرایط و جانـهایی کـه چه توی لندن و چه امروز توی تهران از دست رفت، مـیخواستم این پیـام رو اگری بـه اینـها دسترسی داره بهشون برسونـه کـه حالا من تهران رو زیـاد خبر ندارم، ولی لندن رو کـه الان هفده ساله دارمزندگی مـیکنم، اگر از من مـیشنوید حتی یـه دونـه باکره همنیست... چه برسه بـه هفتاد و دوتا...ما کـه ندیدیم!!!! اگر دنبال باکره ماکره هستین برین جای دیگه... اینجا همـه از دم اوپنن!!!(این همکارم کـه اینجا نشسته پرسید چی داری مـی نویسی، بهش گفتم، مـیگه بگو اسکاتلند همـه اوپنن!!!)😂 خلاصه حکایتی داریم با این احمق های بیشعور..اینا چی بجای مغز تو کله شون هست کـه به این ک*شعرها باور دارن کـه هیچ، جونشون هم براش مـیدن!!!🤢 راستی سلام هم یـادم رفت بعد از یکماه کـه نبودم.. امـیدوارم همـه خوب باشید، بالای دویست که تا پیـام خصوصی هم دارم کـه ممنون از محبتتون و همـه رو یواش یواش جواب مـیدم انشالا اگه زنده موندیم از دست این جونورها قسر درون رفتیم!!!...ولی من هنوز دارم بـه این احمق ها فکر مـیکنم کـه چه علاقه ای هم بـه باکره دارن کـه جونشون رو هم براش مـیدن... آخه باکره هم کـه دردسر خالی هست کـه آخه که😎خودشون رو هم مسخره عالم و همـینجور کـه توی این روزنامـه مـی بینید دائم هم مـیگن و بهشون مـیخندن... واقعا که
#LondonAttack #TehranAttack #حمله_تهران #72virgins
Read more
ادامـه پارت قبلی : هچوقت کاری کـه خونواده خودم باهام و باهات نمـیکنم . بهت نشون مـیدم دنیـا مـیتونـه خوب باشـه قشنگم .. برگشم برم کـه یـهو با چهره خشک شده اسد مواجه شدم !! با بغض نگاهم مـیکرد . صنم : ا .. س .. د -ح .. حال بخوبه ؟؟ چند وقتشـه ؟ -تو از کجا مـیدونی ؟؟؟؟؟؟؟ -حیـا بهم گفت . آهیل پدر خوبی مـیشـه براش ای ...
ادامـه پارت قبلی :هچوقت کاری کـه خونواده خودم باهام و باهات نمـیکنم . بهت نشون مـیدم دنیـا مـیتونـه خوب باشـه قشنگم .. برگشم برم کـه یـهو با چهره خشک شده اسد مواجه شدم !! با بغض نگاهم مـیکرد . صنم : ا .. س .. د -ح .. حال بخوبه ؟؟ چند وقتشـه ؟
-تو از کجا مـیدونی ؟؟؟؟؟؟؟
-حیـا بهم گفت . آهیل پدر خوبی مـیشـه براش
ای کاش مـیتونستم بهش بگم این بچه اونـه !! اما بغضی کـه راه گلومو بسته بود مانع مـیشد .. اسد رفت و منو با یـه دنیـا غم تنـها گذاشت ...
شب - خونـه آهیل :
آهیل : صنم حاضری عزیزم ؟
- بـه من نگو عزیزم.
-اه . حالا خوبه ... اصن وللش
رفتیم مـهمونی کـه دوست آهیل ترتیب داده بود !! بین اون همـه جمعیت نکاهم بـه نگاه یکیشون دوخته شد .. اسد اینجا چیکااااار مـیکنـههه ؟؟؟؟ اونم همش بـه من نگاه مـیکرد موقع بود . اسد بهم پیشنـهاد داد و منم قبول کردم . دستاشو رو کمرم قفل کرد .. هر لحظه بیشتر سرشو تو گردنم فرو مـیبرد ، اینکه اون دستای آرامش بخشش داره لمسم مـیکنـه بهترین حس دنیـا بود.
اسد : صنم ای کاش من بود نـه آهیل
یـهو آهیلو دیدم کـه منو از اسد جدا کرد .. همـه داشتن نگاهمون کرد آهیل از موهام کشیدو محکم زد تو صورتم .. اسد چشماش قرمز شده بود محکم آهیلو هل داد اونورو دد زد : چه غلطییییییی مـیکنی ؟؟؟؟؟ از مادر زاییده نشده رو صنم من دست بلند کنـه و زنده بمونـه تو اون عقل کوچیکت حتی نمـیگنجه زنت حاملست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آهیل از اونجا با عصبانیت رفت .. گوشـه لبم خون مـیومد اسد با نگرانی برگشت طرفم : خوبی صنم ؟؟؟؟؟ ببخشید تقصیر من بود .
- نـه اسد اشکالی نداره ..
یـهو آهیل با عصبانیت اومد و بازومو گرفتو تو گوشم زمزمـه کرد : ماشینو روشن کردم راه بیفت که تا بزور نبردمت .
با آهیل رفتم !! همش دلم پیش اسد بود !!! صنم : آهیل مـیخوام بهش بگم بـه اسد مـیگم پدر این بچست
-تو چه غلطی مـیخوای ی ؟ -همـین کـه شنیدی..!!
خواستم برم بیرون اما آهیل نزاشت منم گفتم فردا حتما بـه اسد مـیگم شب رو کاناپخ خوابم بود کـه بوی دودو حس کردم وااای خدای من آتیییییییش؟؟کمکککککککک
Read more
. افتخار داشتم درون اردیبهشت امسال مـیهمان شانزده استان عزیز ایران باشم و در دانشگاه های مختلف لطف و مـهر دانشجویـان نازنین شامل حالم شد. امـیدوارم همـیشـه شما را شاد ببینم. مـهر شما مـهم ترین دارایی من است. ممنونم کـه اینقدر خوبید. هر شبی شروعی داره و یـه روز تموم مـی شـه چشم تو تنـها شبیـه کـه تمومـی نداره بعضی ...
.
افتخار داشتم درون اردیبهشت امسال مـیهمان شانزده استان عزیز ایران باشم و در دانشگاه های مختلف لطف و مـهر دانشجویـان نازنین شامل حالم شد. امـیدوارم همـیشـه شما را شاد ببینم. مـهر شما مـهم ترین دارایی من است. ممنونم کـه اینقدر خوبید.هر شبی شروعی داره و یـه روز تموم مـی شـه
چشم تو تنـها شبیـه کـه تمومـی نداره
بعضی وقتا آدمو تووی خودش گم مـی کنـه
بعضی وقتا آدمو باز بـه خودش مـیاره
من هوایی شدم از بس کـه پ توو هوات
یـه جهان بکره، زیر ابر پیراهن تو
عطر لبخند تو جاری مـی شـه تووی کوچه ها
وقتی انگشتای من مـی باره روی تن تو
هر کجایی کـه برم فرقی برام نمـی کنـه
بی قراریم واسه تو حتی یـه کم، کم نمـی شـه
غیر خونـه هیچ کجایی خوابمون نمـی بره
بغلم کن، هیچ کجا خونـه ی آدم نمـیشـه
زندگی یـه شعره کـه برای تو گفته شده
بودنت تنـها بهونـه واسه زنده بودنـه
از روزای قبل تو چیزی بـه یـادم نمـیاد
عتو خلاصه ی تموم دنیـای منـه
دستتو مـی گیرم و راهی مـی شم توو کوچه ها
راه قلب تو رو مثل کف دستم بلدم
از شبی کـه طعم بوسه ی تو اومد بـه لبم
من بـه هیچ اناری غیرتونزدم
هر کجایی کـه برم فرقی برام نمـی کنـه
بی قراریم واسه تو حتی یـه کم کم نمـی شـه
غیر خونـه هیچ کجایی خوابمون نمـی بره
بغلم کن، هیچ کجا خونـه ی آدم نمـیشـه
#سفر #ترانـه #غزل #طنز #محمدعلی_بهمنی #عبدالجبار_کاکایی #یوسفعلی_مـیرشکاک #ناصر_فیض #علیرضا_آذر #حامد_عسکری #علیرضا_بدیع #صابر_قدیمـی
Read more
Sadeq Eteraf دوباره تنـها تو اتاق و چارتا دیوارش // لش رو زمـین و 1 لم رو بالش چشم و نلبکی و قرغابه خونـه // عقربه داره از فردا مـیخونـه تـیـک تـاکـ .. پیـاده راه مـیره // روی مخم .. بین منو خودم جنگه.. مشتی با خاطراتم // مـیگه که تا توی قبرتم من باهاتم چیکو چیک قطره ی بارون // بیرونم سرحال و از تو یـه داغون دیگه ... Sadeq
Eteraf
دوباره تنـها تو اتاق و چارتا دیوارش // لش رو زمـین و 1 لم رو بالش
چشم و نلبکی و قرغابه خونـه // عقربه داره از فردا مـیخونـه
تـیـک تـاکـ .. پیـاده راه مـیره // روی مخم .. بین منو خودم
جنگه.. مشتی با خاطراتم // مـیگه که تا توی قبرتم من باهاتم
چیکو چیک قطره ی بارون // بیرونم سرحال و از تو یـه داغون
دیگه نمـیزارم تو مسیری پا داش // که تا دنیـا بیـاد سمتم اگه کـه کار داشت
اوفـــــ چه دود غلیظی بود // تو مغزم حس کردم مریضی رو
اما مـیکشم اونقدر ببینم آخرش // یـا اون منو یـا من ش
کروس :
منو یـه جعبه سیگار .. وقتی کـه در و دیوار ... همـه ی شب که تا صبح رفیق من بود
منم بازم وایسادم .. دنیـامو پاس دادم .. با همـه سختیـاش بـه خم ابرو
آخر دیدی تنـهایی هی مردو بازم زد بـه استخون این درد
ورس 2:
ترس و وحشت از گذر ایـام // مغزم درگیر بـه فکر فردام
خاطراتم شد خوره روحم // دنیـا بازم خودشو رو کرد .
قفلی زدم روی دود دور چراغ // خط صاف جای دو که تا چشام
انگار سالهاست این اتاق خالی و راکده // هیچ صدایی نمـیاد و کاملا ساکته
یـه چیزی بم مـیگه پسر واقع بین باش // خودتی و خدات بعد واقعی باش
تو نداری چیزی کـه بخوای از دست بدی // پشت کردی بـه زندگیت از خستگی
آره بازنده منم کـه همـه چیشو داده // یـه بی جنم کـه زنده بودن از سرش زیـاده
مگه حق نشستی بعد بزار بیـام پیشت // مشتی پـَ جواب بـه بندت چی مـیشـه؟
من یـه چهرم حاجی با صد که تا نقاب // تو نمـیتونی ببینیش حتی بـه خواب
شبا فکرمو جوییدم و با قصه هام خوابیدم // اعترافـــ زندگی زیرت زاییدم
کروس :
منو یـه جعبه سیگار .. وقتی کـه در و دیوار ... همـه ی شب که تا صبح رفیق من بود
منم بازم وایسادم .. دنیـامو پاس دادم .. با همـه سختیـاش بـه خم ابرو
آخر دیدی تنـهایی هی مردو بازم زدم بـه استخون این درد
#music #song #songs #melody #hiphop #pop #love #rap #party #موزیک #موسیقی #آهنگ #هیپ_هاپ #ترانـه #ملودی #بیکلام #پاپ #عشق #رپ #مـهمانی
Read more
دستورته_چین_کباب_تابه_ای یـا ته_چین_کوبیده خوشمزه و بی نظیر مواد لازم براى تهچين: برنج ايرانى ٣ پيمانـه پلوپز نمك بـه ميزان لازم ماست يونانى، يا ماست سِوِن ٤ ق غذاخورى سر پر روغن مايع ٦ ق غذاخورى زعفران غليظ دم كرده بـه ميزان لازم تخم مرغ يك عدد مقدارى كره مواد لازم براى كباب تابه : گوشت ...
دستورته_چین_کباب_تابه_ای یـا ته_چین_کوبیده خوشمزه و بی نظیر 😍
مواد لازم براى تهچين:
برنج ايرانى ٣ پيمانـه پلوپز
نمك بـه ميزان لازم
ماست يونانى، يا ماست سِوِن ٤ ق غذاخورى سر پر
روغن مايع ٦ ق غذاخورى
زعفران غليظ دم كرده بـه ميزان لازم
تخم مرغ يك عدد
مقدارى كرهمواد لازم براى كباب تابه :
گوشت چرخ شده ٢٥٠ الى ٣٠٠ گرم
پياز يك عدد متوسط
سير ٢ حبه
نمك و فلفل سياه و زردچوبه بـه ميزان لازم
روش تهيه:
اول از همـه مواد كباب تابه رو آماده كنيد. سير و پيازُ رنده كنيد و آب پيازُ بگيريد، گوشت چرخ شده رو اضافه كنيد و نمك و فلفل سياه و زردچوبه رو بهش اضافه كنيد ، خيلى خوب ورز بديد.
برنجُ از قبل خيس كنيد و با كمى نمك بذاريد رو حرارت و بعد آبكش كنيد. دونـه ى برنج بهتره كمى زنده تر از حد معمول باشـه.
تو يه كاسه ى بزرگ، يه تخم مرغ بشكنيد و با چنگال بزنيد ، سپس ماست و روغن رو اضافه كنيد و حسابى مخلوط كنيد که تا مايه ى تهچين يه دست شـه بعد زعفرونُ بهش اضافه كنيد، و هم بزنيد برنج آبكش شده رو بـه اين مايه اضافه كنيد و خيلى آروم مخلوط كنيد .
سپس كف قالب يا قابلمـه ى مورد نظرتونُ با كره چرب كنيد، ابتدا بـه دلخواه گوجه حلقه بچینید و بعد مايه ى كباب تابه رو كف قالب بريزيد و خوب پهن كنيد، سپس برنج آغشته بـه مايه ى تهچينُ روى كباب بزيزيد و با قاشق خوب فشرده كنيد و بعد چند تیکه کره هم روی ته چین بذارید
اگر توى فر ميخواييد درست كنيد، روى قالب فويل بكشيد و چنتا با چنگال ايجاد كنيد ، سپس درون طبقه ى وسط فر با دماى ١٨٠ درجه ى سانتيگراد بـه مدت يك ساعت و ربع قرار بديد .اگر روى حرارت اجاق درست ميكنيد، درب قابلمـه رو خوب ببنديد و رو حرارت خيلى ملايم بمدت يك ساعت قرار بديد.
⬅️⬅️یـه نکته و یـه تجربه شخصیم اینـه کـه بهتره تو قالب سیلی درست کنید کـه در آوردنش فوق العاده راحت تره و احتمال خراب شدنش نیست ⬅️⬅️نکته دومم اینـه کـه دمای فر ها باهم فرق داره ممکنـه پختش بیشتر هم طول بکشـه
Read more
. تقدیم بـه شاعر و ترانـه سرایی کـه زندگیش را شعر و شعرش را زندگی مـی کند... از دیروز، امروز که تا همـیشـه با اردلان خان همـیشـه سرفراز... . همـه ی گذشته و تمامـی فرداها با ترانـه های تو رنگ مـی گیرند، چرا کـه عشق و زندگی حقیقتیست کـه در شعرهای تو جاریست، دریـادل بگو از دل دریـاییت... بگو از دلتنگی و روزهای روشنی کـه در ... .
تقدیم بـه شاعر و ترانـه سرایی کـه زندگیش را شعر و شعرش را زندگی مـی کند... از دیروز، امروز که تا همـیشـه با اردلان خان همـیشـه سرفراز...
.
همـه ی گذشته و تمامـی فرداها با ترانـه های تو رنگ مـی گیرند، چرا کـه عشق و زندگی حقیقتیست کـه در شعرهای تو جاریست، دریـادل بگو از دل دریـاییت... بگو از دلتنگی و روزهای روشنی کـه در سرزمـین خاطره ها بجا گذاشتی... بنویس از دیـاری کـه بعد از کوچ تو هیچگاه رنگ شادی بـه خود ندید، بگو از ما کـه تو خونمون غریبیم، بنویس از آشفته بازار این دنیـای وارونـه، بنویس کـه قلندرانـه سوختی، امااز گلایـه دوختی... بنویس از تقویمـی کـه پر از مرگ و ماتمـه، نـه ابتدا داره و نـه انتها... بگو از کلاغ پیر کـه به خونـه نرسید، از بهار قصه ها کـه سر شاخه تکید... بنویس از این روزا کـه شـهر عشق، خالی ترین شـهر خداست... بگو از حادثه ی برج و کبوتر... بگو از آینـه ها، بنویس از مرداب پیر، بگو از قصه ی دو پنجره... دریـا دل، دل دریـاییت را بنویس... بنویس از فریـاد تمامـی انسانـهایی کـه در سکوت شب کم شده اند...دریـا دل... شعر تو از شـهر سکوتی مـیگه کـه سکوتش پرصداتر از هر فریـادیست... شعر تو اون درد غربت من و ماست کـه از لحظه های تلخ هجرت با اندوه مـینویسه... بنویس کـه تو نفس و آبروی شعر و ترانـه ای... دریـادل بنویس... بنویس از قصه ی دیوار سنگی، کـه نمـیتونـه بشـه تکرار... هنوزم اونور دیوار، طپش قلبی هست... دریـا دل شعر تو آن گهواره، کـه زمـین را بارداره... شعر تو مادر، شعر تو بوی خوش خاک وطن... دریـادل... تو درون ترانـه حاضری هرجا و هرگاه... عطر خاک خانـه همانجاست کـه شعر توست... شعر تو عشق، شعر تو باغ بهار، شعر تو یعنی حضور تو و حضور تو یعنی عشق، یعنی زندگی، یعنی درد مشترک... بنویس که تا درد مشترک زبان مشترکمان باشد... بگو کـه دوباره باز خواهی گشت و بر خاک سرزمـین زادگاهت بوسه خواهی زد و اجاق سرد مادر را با عطر نان تازه زنده خواهی کرد... بگو کـه دوباره باز خواهی گشت....🙏❤️🌷
.
#اردلان_خان_سرفراز
#استاد_اردلان_سرفراز
#حافظ_زمانـه_ما
#از_ریشـه_تا_همـیشـه
#دوباره_باز_خواهی_گشت
#ardalansarfaraz
#ardalan_hamishe_sarfaraz
#delneveshte
#az_rishe_ta_hamishe
#dariush
#dariusheghbali
#ayenehfoundation
@ayenehfoundation
@deghbali
@ardalansarfaraz
Read more
🌮 اگر طرفدار کباب ترکی هستین این مطلب رو از دست ندید کباب ترکی از غذاهاییـه کـه از فرهنگ کشور همسایـه یعنی ترکیـه وارد ایران شده اما خب انقدر محبوب و خوشمزهست کـه تو هر خیـابون و محلهای یـه مغازه به منظور فروشش وجود داره. مخلفات و گوشت این ساندویچ تأثیر زیـادی تو خوشمزگیش داره. البته این غذا هم مثل بقیـه غذاهایی ... 🌮
اگر طرفدار کباب ترکی هستین این مطلب رو از دست ندید👇
کباب ترکی از غذاهاییـه کـه از فرهنگ کشور همسایـه یعنی ترکیـه وارد ایران شده اما خب انقدر محبوب و خوشمزهست کـه تو هر خیـابون و محلهای یـه مغازه به منظور فروشش وجود داره.
مخلفات و گوشت این ساندویچ تأثیر زیـادی تو خوشمزگیش داره. البته این غذا هم مثل بقیـه غذاهایی کـه از یک فرهنگ دیگه وارد شدن ایرانیزه شده اما همـین شکل و آماده سازی ایرانی هم خوشمزه و پر طرفداره.😋
کاربرای فیدیلیو بـه این سه کباب ترکی بیشترین رای رو دادن: 👇
.
📍دونر گاردن: یـه رستوران نو آور تو ارائه کباب ترکیـه کـه مشابهش رو تو کشور نداریم. استفاده از دستگاههای پیشرفته و همـینطور نون کـه شبیـه نونهای معمولی نیست و یـه نون نازک و بیسکوئیت ماننده کـه هیچ تشابهی بـه نون باگت و یـا نونهای ساندویچی دیگه نداره. برش کباب ترکی با دستگاه انجام مـیشـه، چند مدل سس و سبزیجات تازه و طعم دار دارن و شعبهی اندرزگو بیشترین رای رو بین کاربرای فیدیلیو داشته.
📍آپستروف: منو آپستروف محدود بـه دونر و رپ هست که با برنج و یـا بـه طور جداگانـه سرو مـیشـه همچنین دسرهای ترکی مثل باقلوا و کادایف دارن کـه بعد از غذا با چای ترکی سرو مـیشـه. تو آپستروف تجربهی رفتن بـه استامبول و خوردن غذای تو یـه رستوران محلی کشور ترکیـه براتون زنده مـیشـه. دومـین رستوران کـه بیشترین رای رو تو نظرسنجی داشت این رستوران بود.
📍نشاط: ساندویچ نشاط بـه خاطر پر فروش بودن کباب ترکیش بـه کباب ترکی نشاط معروفه و یـه پاتوق قدیمـی دونر تو تهرانـه. ویژگی کـه نشاط رو معروف کرده حجم زیـاد ساندویچ کباب ترکیشـه. ساندویچ بزرگ و پر ملاتی کـه با مقدار زیـادی کباب ترکی و مخلفات ساندویچ مثل پیـاز و جعفری و گوجه و... پر شده.
سومـین رای مربوط بـه این پاتوق قدیمـیه.
.
برای اطلاعات کامل درون مورد این رستورانها مثل آدرس و قیمت بـه اپ فیدیلیو مراجعه کنید. 📱📍
.
.
#فیدیلیو #کافه_گرد #رستورانگردی #کافه_گردی #کجا_چی_بخوریم #رستوران #کافه #خوشمزه #شکمو #ناهار #شام #کجاخوبه #غذا #fidilio
Read more
گریزی دیگر، بـه گذشته "زندگی من" چقدر این لحظه هایی کـه حواست نیست نفس گیره همـینجور پیش بری یـه روز همـه چیمون بـه باد مـیره حواست نیست بـه رویـایی کـه از هم داره مـی پاشـه بذار این زندگی یـه روز شبیـه زندگی باشـه یـه کم جاتو عوض کن کـه شاید بهتر منو دیدی خودتو جای من فرض کن شاید حالمو فهمـیدی بذار محدود بشم با تو ...
گریزی دیگر، بـه گذشته
"زندگی من"
چقدر این لحظه هایی کـه حواست نیست نفس گیره
همـینجور پیش بری یـه روز همـه چیمون بـه باد مـیره
حواست نیست بـه رویـایی کـه از هم داره مـی پاشـه
بذار این زندگی یـه روز شبیـه زندگی باشـه
یـه کم جاتو عوض کن کـه شاید بهتر منو دیدی
خودتو جای من فرض کن شاید حالمو فهمـیدی
بذار محدود بشم با تو بـه چیزایی کـه دوست دارم
من از هر چیزی غیر از تو بـه حد مرگ بیزارم
بذار این زندگی با تو از این حال و هوا دور شـه
دلم خوش باشـه کـه زنده م، دلم یـه ذره مغرور شـه
شبا از فرط تنـهایی بـه دلتنگی گرفتارم
روزا هم غرق تشویشم، عجب روز و شبی دارم!
دارم از زندگی مـی گم! نـه یـه سال و نـه یـه هفته
مـی ترسم روزی برگردی کـه هستیمون بـه باد رفته#محسن_شیرالی
انتشار: ۱۳۹۰
@babakjahanbakhshoriginal
@anooshtaghavi
Read more
(جنون قسمت نـهم) پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه ... (جنون قسمت نـهم)
پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه مـی کنی.فکر کردم آدم عاقلی هستی اما تو فقط یـه آدم مغرور و خودخواهی.خنده ای عصبی کردم و گفتم:انگار یـه چیزیم طلبکاری؟با صورتی قرمز شده از عصبانیت باهام چهره بـه چهره شد و آروم گفت:هر چی دیدی ترس و توهمات روح سرگردان تو بوده آقا پسر.داد زدم یعنی دفعه دوم کـه بهم تنـه زدی و منو کشوندی تو راهرو دانشگاه و گفتی دوسم داری یـادت نیست؟یـا همـین امروز کـه اومدی جلو کلاس و من احمق و دنبال خودت بـه این خونـه کشوندی.با عصبانیت فریـاد کشید:آقاپسر تو فقط یـه بار تنـه خوردی و همون موقع افتادی و به کما رفتی,تازه چند روز نیست و فقط چهار ساعته فهمـیدی؟گیج شده بودم...خدایـا این چی داره مـیگه؟همونطور کـه داشت از پله ها بالا مـیرفت,کمـی آرومتر شده بود.گفت:منم اول وضعیت تو رو داشتم.کم کم بهش عادت مـی کنی.به سمتش رفتم و در حالی کـه بدنم عین بید مـیلرزید گفتم:از اینکه سرت داد زدم معذرت مـی خوام.به چشمم خیره شد و گفت:نـه ناراحت نشدم,درکت مـی کنم.بعد یـه نگاه بـه آسمون انداخت و آه سردی کشید و گفت:اینجا مثل اونور نیست.زمان و مکان مطرح نیست.حتی شکل و اندازه اشیـا و دور و نزدیک بودن فاصله ها.اینجا یـه دنیـای دیگس.نـه فصل ها بـه موقع عوض مـیشن,نـه شب و روز.چیزایی مـی بینی کـه وقتی زنده بودی تو خیـالتت نمـی تونستی ببینی.مثل خوابه یـا کابوس یـا یـه چیزی شبیـه اون.البته بـه آدمشم ربط داره.سرم و توی دستام گرفتم و گفتم:من خیلی مـی ترسم.دستشو روی دوشم گذاشت و به نشونـه همدردی فشار داد.بهش یـه نگاه کردم و در حالی کـه ازش دور مـی شدم گفتم:خواهش مـی کنم بهم زیـادی نزدیک نشو.من اعتقاداتی دارم که...حرفم و برید و گفت:بازم یـادت اینجا همـه چی با اونور فرق داره,اینجا...اینبار من وسط حرفش پ و گفتم:من این چیزا حالیم نیست.کاری کـه حالم را بد کنـه دوست ندارم بعد لطفا فاصلت و با من رعایت کن.دستاشو بـه نشونـه تسلیم بالا برد و گفت:اوه...باشـه.بعد زیرلبی گفت:دیوونـه و ازم دور شد.گفتم:شنیدم چی گفتی.شونـه ای بالا انداخت و با خنده گفت:بیـا بریم تو.بطرفش رفتم و گفتم:مـیشـه باهام بیـای بیمارستان,من واقعا وحشتزدم.ابرویی بالا برد و گفت:باشـه,بریم***باورم نمـیشد همـیشـه تو فیلما دیده بودم کـه مادری کنار تخت به منظور بچش قرآن مـیخونـه.حالا عزیزجونـه کـه کنار جسم بی جون من قرآن مـیخوند... ادامـه دارد(مـهرا)
Read more
. درست همون لحظه کـه افکارت بـه بن بست رسیده درست همون لحظه کـه فکر مـیکنی حالِ ادامـه نداری درست همون لحظه یـه قلم و کاغذ بردار همـه ی اولویت های زندگیت رو بنویس همـه ی خواسته هات رو بریز روی کاغذ! حالا پاشو بزن تو خیـابون راه برو من اگه جای تو باشم مـیدوئم! یکجوری بدو کـه انگار دارن دنبالت مـیکنن...! با ...
.
درست همون لحظه کـه افکارت بـه بن بست رسیده
درست همون لحظه کـه فکر مـیکنی حالِ ادامـه نداری
درست همون لحظه
یـه قلم و کاغذ بردار
همـه ی اولویت های زندگیت رو بنویس
همـه ی خواسته هات رو بریز روی کاغذ!
حالا پاشو بزن تو خیـابون
راه برو
من اگه جای تو باشم مـیدوئم!
یکجوری بدو کـه انگار دارن دنبالت مـیکنن...!
با استرس...با ترس...
خوب بـه صدای قدم هات گوش کن
به صدای قلبت
تو داری حرکت مـیکنی!
این یعنی زنده ای
از یـه جایی بـه بعد دیگه استرس و ترس از بین مـیره...
چون ازشون فاصله گرفتی....
حالا آروم نفس بکش!
حالا بـه اولویت های زندگیت فکر کن
به خواسته هات!
برای رسیدن بهشون حتما حرکت کنی...
رو بـه جلو!
ترس و استرس همـیشـه هست
باید انقدر سرت گرمِ آرزوهات باشـه
گرمِ رسیدن بـه اون زندگیِ ایده آل
که ترس و استرس ها رو جا بذاری!
تو این همـه سختی رو تحمل نکردی کـه اینجا وا بدی!
تو این همـه تنـهایی رو تحمل نکردی کـه به هری اعتمادِ عشق کنی!
همراه شدن با آدمایی کـه تورو نمـیفهمن یعنی دست انداز! یعنی ترمز!
اگه بـه هری کـه وارد زندگیت شد چراغ سبز نشون ندی
اونی کـه انتظارش رو مـیکشی
اونی کـه با تمام وجود قراره با تو باشـه...
نمـیدونم کِی و کجا...!
اما مـیاد سراغت
مـیاد کـه رنگ زندگیت رو آبی کنـه...
تو این همـه راه نیومدی کـه حالا بـه بن بست برسی!
بلند شو و یـه مسیرِ تازه پیدا کن...
مـیدونی چیـه رفیق...؟
خیلی از آدم هایی کـه اطرافت مـیبینی
زندگیِ الانشون
با تصوراتی کـه داشتن فاصله داره!
مـیدونی چرا رفیق...؟!
چون باخت رو قبول
اسلحه رو گذاشتن زمـین!
خب همـه مـیدونن تنـها راه پیروزی جنگیدنـه
اما همـه نمـی جنگن!
جنگیدن جرأت مـیخواد....
هدف مـیخواد...
خیلی از آدمای اطراف ما فقط دارن زندگی مـیکنن!
بدون خطر
بدون سراشیبی و سربالایی
بدون ماجراجویی
و اینا یعنی بدون لذت!
چون باخت رو پذیرفتن....
تو نباز رفیق
تو نباز...
.
#علی_سلطانی@aliii_soltaniiii
🔝.توی استوری قبل ادیت هم گذاشتم دوست داشتین ببینید و توی نظر سنجیـه نظرتون رو بدین😬💚
Read more
. @glvaay نمـیدونم گلشید رو چقدر مـیشناسین، ولی من همـیشـه نگرانش مـیشم از بس کار مـیکنـه :)))) و خب از طرفی اخلاقهای کاریش رو همـیشـه پسِ ذهنم دارم وقتی خسته مـیشم بـه این فک مـیکنم کـه خب ببین اون اصن خسته نمـیشـه، و تاااازه نـه تنـها خسته نمـیشـه، هی مـیشینـه برنامـهریزی مـیکنـه لایو با آدمای موفق که تا مردم ... .
@glvaay
نمـیدونم گلشید رو چقدر مـیشناسین، ولی من همـیشـه نگرانش مـیشم از بس کار مـیکنـه :)))) و خب از طرفی اخلاقهای کاریش رو همـیشـه پسِ ذهنم دارم وقتی خسته مـیشم بـه این فک مـیکنم کـه خب ببین اون اصن خسته نمـیشـه، و تاااازه نـه تنـها خسته نمـیشـه، هی مـیشینـه برنامـهریزی مـیکنـه لایو با آدمای موفق که تا مردم سوالاتشون رو ازشون بپرسون و خلاصه داره واااقعا کلمـهی اینفلوئنسر رو معنا مـیبخشـه.
خیلی از لایوهاش رو تو یوتیوب دیدم و خیلیـاشو تیکه تیکه وسط کار و اینا.. و واقعا همـیشـه مـیگفتم بابا دمش گرم کـه این همـه مـیره تو دلِ مردم!
بعد یـه روز بـه من دایرکت داد ژاله مـیای لایو دوتایی بذاریم؟
بعد من اینجوری کـه خب لابد مـیخواد منو نشون بده خب حالآ اونارو دیدین، بیـاین این حاصل ازدواج فامـیلی رو هم ببینین، بعد هی توهم مـیزدم جمع فالوئرای اون و فالوئرای من کنار هم نشستند بـه من مـیخندن :))))))) واسه همـین اولش اینجوری بودم کـه خب جواب دایرکتشو ندم کـه مثلا ندیدم و مسخرهی ملت نشم :))))))
بعد دیگه خلاصه جواب دادم و تو مایـهها کـه از چیزی مـیترسی با سر بروو اینا و اونم گفت راجع بـه کارم و درسم و اینکه کار تو ایران بـه عنوان یـه خانوم، [فقط زندهم حتی :))]، یـا حتی شایدی ازم سوالی داره و فلان..
خلاصه کهههه.. بله :) قرار شد لایو داشته باشیم و حقیقتا یـه ماهه بخاطرش ذوق و استرس دارم و حتی چی بپوشم و اینا؟ :)))
.
من با گلشید روز چهارشنبه، ۱۷ مرداد؛ راجع بـه این موضوعات حرف خواهم زد:
شغلم، درسهایی کـه خوندم، و کمـی از رابطه و زندگیم و چکیدهای از چی شد کـه این شد و فلان!
ولی اگر سوالی دارید همـینجا از من بپرسید، من از بین همـهی سوالات، پرتکرار هارو انتخاب مـیکنم و در کنار گلشید باهم، با شما، صحبت خواهیم کرد!
[ساعتش رو متعاقبا اعلام خواهیم کرد.]
.
پ.ن: @glvaay گلشید من وقتی شروع بـه صحبت مـیکنم معمولا سخت مـیشـه متوقفم کرد :)))) این وظیفهی خطیر رو حتما به دوش بکشی!
Read more
Its called passion. ——————- مـیبینی کدوم دستمرو بالا گرفتم دستی کـه پرچم روشـه و همـیشـه وقتی قراره کار مـهمـی انجام بدم با منـه، من برا اومدن اینجا و بالا نگهداشتن پرچم کشورم و حفظ نام بدلکاری کشورم نـه تنـها ازی پولی نمـیگیرم بلکه از جونم مایـه مـیگذارم ، مـیدونی چرا؟ چون تو این راه وقتی با #پیمان_ابدی ... Its called passion.
——————-
مـیبینی کدوم دستمرو بالا گرفتم دستی کـه پرچم روشـه و همـیشـه وقتی قراره کار مـهمـی انجام بدم با منـه،
من برا اومدن اینجا و بالا نگهداشتن پرچم کشورم و حفظ نام بدلکاری کشورم نـه تنـها ازی پولی نمـیگیرم بلکه از جونم مایـه مـیگذارم ، مـیدونی چرا؟
چون تو این راه وقتی با #پیمان_ابدی عهد کردم گفتم که تا تهش هستم. وسط راه ول نمـیکنم برم خارج از ایران و زندگی خودم رو تکی بسازم.
تو دلم گفتم بعد وایسادم.
وایسادم پا همـه نامردی ها....
همـه اونا کـه اومدن تو تیم من و به من بدترین نامردی ها رو ، کـه کم هم نیستن،
اما چهخوب چون هرچی بـه من بیشتر نامردی و مـیکنن من قوی تر مـیشم.
وایسادم پای سینمای نامرد ایران کـه تا زنده هستی اهمـیت نداری و تا مُردی عزیز مـیشی.
پای سینمای ایرانی وایسادم کـه هم حق مالیت رو مـیخوره هم معنوی، خنده داره ما هنوز سر اینکه اسممون تو تیتراژ باشـه داستان داریم😄.
هنوز عزیز کرده های سینما و به گفته خودشون کله گنده ها پول ما رو مـیخورن.
اما آخرش باز من خوشحالم، حرفنیست ادعا نیست ببین.
لبخند از ته دل من رو ببین اینجا کـه پولی نبود.
تمام وجودم پر از خوشحالی بود این دل نوشته شکایت نیست چون اونا کـه به من نامردی مـیکنن هیچ وقت اینقدر عمـیقخوشحال نبودن و نیستن.
من حال خوش اون لحظه خودم رو حاضرم ۱۰۰ ملیـارد دلار بخرم.
من دستم رو بالا مـیگیرم چون اینجا جایی بود کـه بالاترین مدرک اکادمـی بدلکاری رو تو تحریم گرفتم تو شرایطی کـه باشگاه نداریم تو ایران تو وضعیت خراب مالی تو موقعیتی ناسازگار زندگی شخصی،
تو خبر های بدی کـه از ایران بهم مـیرسید،
موج انرژی های منفی و تهدید
اما من سرم رو به منظور پرچم کشورم که تا جایی کـه بدنم اجازه مـیده پایین مـیارم و تعظیم مـیکنم بـه پرچمم بـه مردم کشورم.
به تماشا چی هایی کـه با خوشحالی من بـه وجد اومدن و فریـاد مـیزدن ایران. 🇮🇷 و اسم کشور من رو جایی برایی صدا مـیزدن کـه یـادش بمونـه هنوز خیلی راه مونده کـه باید بره.
اره من هنوز خیلی راه مونده کـه برم، او جایی رو کـه من دارم بهش نگاه مـیکنم خیلی دور تر از افق دید اقایون کله گندس.
من تو این ۱۳ سال با #نیکلاس_کیج #جکی_چان #دنیل_کریگ و خیلی های دیگه کار کردم...
تو رشته خودم بالاترین سطح مدرک روب کردم کـه ایران بمونم. پشیمون نیستم چون مـیخوام یـه سری رو پشیمون کنم، 🐉
من که تا زندم این روش رو پیش مـیگیرم.
و من خوشحال مـیشم پشیمون شدن اون ها رو ببینم و ببخشم هرچی با من .
از نظر من راه واقعی بدلکاری اینـه،
و هرکی کـه مـیخواد اسم بدلکار رو با خودش یدک بکشـه حتما اینجوری باشـه.
من #ارشا_اقدسی هستم #بدلکار
Read more
. عو متن از صفحهی @hodavvv_ ۱-این متن با کمک پیش گفتار مترجم محترم نوشته شده: . «کاترین منسفیلد بزرگ ترین نماینده انگلیسی داستان کوتاه هست و اگر ده سال بیشتر زنده مـی ماند نامش درون تاریخ ادبیـات درون کنار جرج الیوت و شارلوت برونته قرار مـیگرفت.(مقاله نیویورک تایمز۱۹۲۳)» . کاترین منسفیلد ...
.
عو متن از صفحهی @hodavvv_۱-این متن با کمک پیش گفتار مترجم محترم نوشته شده:
.
«کاترین منسفیلد بزرگ ترین نماینده انگلیسی داستان کوتاه هست و اگر ده سال بیشتر زنده مـی ماند نامش درون تاریخ ادبیـات درون کنار جرج الیوت و شارلوت برونته قرار مـیگرفت.(مقاله نیویورک تایمز۱۹۲۳)»
.
کاترین منسفیلد از هم نسلان جیمز جویس و یکی از دوستان ویرجینا وولف بود.برخلاف انـها عمر کوتاه خودش را صرف نوشتن داستان های کوتاه کرد
منسفیلد بـه شدت علاقه مند بـه ادبیـات روسیـه و چخوف بود و این واقعیت کـه هم چخوف هم منسفیلد از سل رنج مـی بردند بر علاقه منسفیلد بـه چخوف مـی افزود.
ویژگی اصلی داستان کوتاه های منسفیلد شروع بی مقدمـه،پایـان باز و بدون نتیجه گیری،و تمرکز بر دنیـای درونی نویسنده بـه جای حوادث بیرونی ست.
از تبحر منسفیلد درون داستان نویسی اینکه وولف بعد ار مرگ او گفت:
«تمایلی بـه نوشتن ندارم چون احساس مـیکنم رقیبی درون کار نیست کاترین نیست کـه این نوشته ها را بخواند.»
.
۲-حالا حرفای خودم
این مجموعه داستان کوتاه شاید هم طراز با کارهای کارور،چخوف و همـینگوی جز بهترین داستان کوتاه هایی کـه خوندم.
منسفیلد فقط بـه دنیـای درونی شخصیت ها نمـی پردازه.در بعد هر داستان پیـام مـهمـی داره.داستان کوتاه معمولا تو ذهن نمـیمونـه اما کارهای این کتاب هنوز تو ذهنم هستند.
کاترین منسفیلد درون کنار ویرجیناوولف درون سالهای شروع موج فمـینیسم و برابری اجتماعی به منظور زنان داستان مـی نوشت و نشانـه هاش تو داستانـهای این مجموعه کاملا مشخصه.تنـهایی کاراکترهای زن،عدم پیدا جایگاه واقعی شون تو اجتماع و ناملایمات اجتماعی و دنیـای درونی شون بـه خوبی توصیف شده.
نکته دیگه ای کـه توی کارای منسفیلد بـه شدت دوست داشتم نگاه بی طرفانـه نویسنده نسبت بـه شخصیت ها ست.این کتاب نـه تنـها بـه همـه علاقه مندان داستان کوتاه بـه ویژه چخوف دوستان توصیـه مـیشـه.بلکه به منظور همـهایی کـه مـیخوان بـه داستان کوتاه یـه فرصت بدن ،موقعیت خوبیـه😉.
.
.
گاردن پارتی، کاترین منسفیلد، نرگس انتخابی، ویرایش مـهدی نوری، ۲۱۶ صفحهی رقعی، ۱۶۰۰۰ تومان
.
#هداووكتاباش
.
برای خرید کتابهای ماهی، مـیتوانید بـه سایت نشر، دیجیکالا یـا کتابفروشیها سر بزنید.
.
https://nashremahi.com/book/766
Read more
تو اونجا نشستیو هی امتحان دلارو شکستیو هی ابتلا تو اونجا نشستی توی آسمون ما اینجا بریدیمو بازم بلا یـه زن داره پر مـیکشـه همسرش یـه کودک داره جون مـیده مادرش دعا نـه,که دارو چه با ارزشـه نداری چه سخته,چه آدم کشـه یکی داره اینجا تنو مـیفروشـه یکی از نداری تاناک مـیپوشـه خودم دیدم اینجا تو پارک بهشت یکی ... تو اونجا نشستیو هی امتحان
دلارو شکستیو هی ابتلا
تو اونجا نشستی توی آسمون
ما اینجا بریدیمو بازم بلا
یـه زن داره پر مـیکشـه همسرش
یـه کودک داره جون مـیده مادرش
دعا نـه,که دارو چه با ارزشـه
نداری چه سخته,چه آدم کشـه
یکی داره اینجا تنو مـیفروشـه
یکی از نداری تاناک مـیپوشـه
خودم دیدم اینجا تو پارک بهشت
یکی مشقاشو تو خیـابون نوشت
یـه بچه تو دستش گل و بادکنک
چه معصومـه این بچه با نمک
اگه نفروشـه شب کتک مـیخوره
بازم اشکاشو با نمک مـیخوره
یکم اونطرف تر دو که تا قلچماق
دارن مـیزنن مـیبرن تو اتاق
مـیگن روسری افتاده از سرش
برو زنگ بزن که تا بیـاد مادرش
تو دنیـای پر درد و پرالتهاب
شده زندگی خوردن قرص خواب
همش قسط و وامو همش دلهره
داره پشت هم هی قسم مـیخوره
یـه زن داره اینجا تنو مـیبره
واسه بچه هاش آبرو مـیخره
ندیدی تو اینجا نداری چه کرد
چقدر سخته باختن به منظور یـه مرد
یـه روزم سر سفره ما بشین
بشین, لذت زندگیرو ببین
بذار ما از این امتحان رد بشیم
تو چشمای این ادما بد بشیم
ولی مردو شرمنده زن نکن
زن و ارزومند مردن نکن
نذار مادر از کودکش بگذره
نذار کودک از خواب خوش بپره
نذار زندگی رنگ حسرت بشـه
نذار زنده موندن یـه عادت بشـه
وحید مـهدی پور
Read more
ورق بزنید بخونید 😎قبل از بازی با مراکش، فقط بـه این فکر مـیکردیم کـه از تیمـهای #گروه_مرگ، آبرومندانـه و با گُلِ کمتر ببازیم! با #بیرانوند شوخی مـیکردیم! از زبون #رونالدو بهش مـیگفتیم: #چطوری_بیرانوند؟! #جام_جهانی شروع شد بازی با مراکش، با چنگ و دندون، موقعیت هاشونو دفع کردیم با ... ❤ ورق بزنید ❤
بخونید 💚👇
😎قبل از بازی با مراکش، فقط بـه این فکر مـیکردیم کـه از تیمـهای #گروه_مرگ، آبرومندانـه و با گُلِ کمتر ببازیم!
با #بیرانوند شوخی مـیکردیم!
از زبون #رونالدو بهش مـیگفتیم: #چطوری_بیرانوند؟!
#جام_جهانی شروع شد
بازی با مراکش،
با چنگ و دندون، موقعیت هاشونو دفع کردیم✋
با ذکر #یـا_علی ❤
تا اینکه #حاج_صفی سانتر کرد...
و شیرین ترین #گل_به_خودی قرن توسط بازیکن مراکش 😊❤
و #گل به منظور #ایران 🚩
یک برد دلچسب توی #عید_فطر
#امـید ها رو تو دلمون زنده کرد...
خصوصا با درخشش و تسلط #امـید_ابراهیمـی 💙🌟 و #وحید_امـیری ❤🌟
بازی بعدی، با اسپانیـا بود
یعنی قهرمان جهان 🏆
کهکشانی از ستاره های مطرحِ لیگ های حرفه ایِ دنیـا 🌟
اینییِستا
راموس
کاستا
ایسکو
پیکه
دخیـا
کارواخال
و...
اما بچه ها غیورانـه جنگیدن ❤
فقط اون حرکتِ غرورانگیزِ #وحید_امـیری و لاییِ قشنگش بـه پیکه حقش بود سالار عقیلی براش یـه آهنگ جدید بخونـه 😄😎💚
اما...
علیرغم دفاعِ جانانـه و غرورآفرینِ بچه ها،
و موقعیت های گل متعددی کـه داشتیم،
و زدنِ یک گُل آفساید،
بازی رو یک هیچ واگذار کردیم!
و این دفعه ناراحت از اینکه چرا نبردیم!!! 😎
بازیِ آخر،
با پرتغال بود
از لاکِ دفاعی بیرون اومدیم
بازیمون رَوون تر و زیباتر شد ❤
خلق صحنـه های قشنگتر 😍
#پنالتی پُر سر و صدایی کـه برای تیم حریف گرفته شد،
و مـهار جانانـه ے پنالتی محکم #کریس_رونالدو توسط #علیرضا_بیرانوند ما 😍
بچه ها اجازه نفس کشیدن بـه #کریس نمـیدادن! 💙
کار بـه جایی رسید کـه قهرمان اروپا وقت تلف مـیکرد که تا از ما گل نخوره! :)))
با پنالتیِ کاپیتان #کریم_انصاری_فرد تو دقایق آخر، بازی و ۱-۱ مساوی کردیم ❤💎
و درون آخر اشاراحتی
که چرا صعود نکردیم!!
ناراحتیم کـه چرا با #پرتغال مساوی کردیم!
و این ناراحتی، عمـیقاً جای خوشحالی داره 🌟
اینـه #غیرت و مردونگی ایرانی ❤
که جلوی اون همـه ستاره، بدرخشی
و فقط با یک امتیـاز کمتر، صعود نکنی 😊
تبریک بـه #ایران و #ایرانی 💎🇮🇷🇮🇷
و کور شـه هرکی نتونـه #غرور_ملی ما رو ببینـه!
کور شـه هرکی کـه داره تلاش مـیکنـه از ایرانی بودنمون بیزار باشیم!
و بـه بهانـه های مختلف ما رو سوژه اه پلیدش مـیکنـه 👊
و زنده باد وطن ❤❤❤🇮🇷🇮🇷🇮🇷
به عشقِ پرچمِ سه رنگمون جون مـیدیم
به دنیـا معنی غیرت و غرور و نشون مـیدیم
ما از نسل اسطوره های دلیریم
واسه هر وجب از خاکِمون مـیمـیریم ❤
یـــــــا علـــــــی بگـــــــو
حماسه ای بپا کن دوباره
یـــــــا علـــــــی بگـــــــو
خـــــــدا هــــوامونو داره 😍
👉 @Ahaadis | احادیث 💖
Read more
#دیدی #قفس تنـها نشستم با خودم بغضم گرفته من باز دلتنگت شدم بغضم گرفته تو فکر حال من نباش و زندگی کن گریم نمـیگیره یکم بغضم گرفته من دیگه زیر چتر تو بارون راه نمـیرم من که تا سر این کوچه هم تنـها نمـیرم دورو برم نقاشی زندون کشیدم مـیخوام برعتو زندونی بمـیرم ترسو شدم بی تکیـه گاهی درد داره هیشکی نمـیتونـه ... #دیدی
#قفس
تنـها نشستم با خودم بغضم گرفته
من باز دلتنگت شدم بغضم گرفته
تو فکر حال من نباش و زندگی کن
گریم نمـیگیره یکم بغضم گرفته
من دیگه زیر چتر تو بارون راه نمـیرم
من که تا سر این کوچه هم تنـها نمـیرم
دورو برم نقاشی زندون کشیدم
مـیخوام برعتو زندونی بمـیرم
ترسو شدم بی تکیـه گاهی درد داره
هیشکی نمـیتونـه ازم سر درون بیـاره
هی نامنظم مـیتپه قلب مریضم
اونم یـه جورایی دیگه طاقت نداره
پروانـه مـیشم شمعم روشن کن عزیزم
چشماتو بازم قبله ی من کن عزیزم
برگرد خونـه مثل اون روزه کـه رفتی
مثل همـیشم شمع روشن کن عزیزم
دیدی هی مـیری نمـیشـه خسته مـیشی
دیدی ؟
مـیگی این دفعه آخره مـیگیره نمـیشـه
کنج مـیشینی پر بسته مـیشی
دیدی ؟
ترحم مـیکنن غصه نخور پسر
مـیریزی بهم مثه شیر تو قفس پر بسته مـیشی
دیدی ؟
اصن حرفاتو نمـیفهمن لا نعره هات مـیری خفه مـیشی
دیدی؟
مـیری قدم بزنی حرف نشنوی
مـیگی کجا برم رفیقم این شـهر من بد غریب کشن
دوستت مـیشـه تاآب مـیبره و تشنـه مـیکشـه
ها..
یـالاندی دنیـای بی تو عشق
عشق؟
این روزا همش مال دیوونـه هاست
سوخته ها همش کنج مـیخونـه هان
مـیخونـه هارم بستن و نیست امـیدی
از شـهر دیوونـه ها رفتنو بی تو گیریم ندیدی ؟
ندیدی سگ دو مـیزدم من درجا مـیزدم
نـه بـه عشقت دنیـا بد فنا مـیزدم
که تورو داشتمو زندگیمو
زندگیـه منـه خسته رو زندگی خورد..
هرچی مـیخوردیم سر نمـیشد
مـیمرد و زنده مـیشد که تا پول درآد
نشد درون نیومد انگاری باس بیـاد جون درآد
ما کـه چیزی نخواستیم لال نوکرات
فقط بزار دخل با خرج جور درآد
بزار جور دراد
ترسو شدم بی تکیـه گاهی درد داره
هیشکی نمـیتونـه ازم سر درون بیـاره
هی نامنظم مـیتپه قلب مریضم
اونم یـه جورایی دیگه طاقت نداره
پروانـه مـیشم شمعم روشن کن عزیزم
چشماتو بازم قبله ی من کن عزیزم
برگرد خونـه مثل اون روزه کـه رفتی
مثل همـیشم شمع روشن کن عزیزم
@hamid__sefat
@zadobandco
#hamid__sefat #hamidsefat #حميد_صفت #حمـیدصفتNew Song By Ali Lohrasbi Ft Hamid Sefat Ghafas
Read more
. 😈 😈 این چهار نفری کـه جلوی #دیوار_ندبه،تو #اورشلیم تعظیم د و دارند عبادت مـیکنند مـیدونید کیـان؟ از چپ نفر اول #رکس_تیلرسون #وزیر_خارجه سابق #آمریکا! دوم #جرد_کوشنر همسر #ایوانکا و داماد #ترامپ! سوم مک مستر،مشاور سابق امنیت ملی #کاخ_سفید! چهارم، #کوهن مشاور اقتصادی ارشد ترامپ! اینـها ...
.
😈
😈
❌این چهار نفری کـه جلوی #دیوار_ندبه،تو #اورشلیم تعظیم د و دارند عبادت مـیکنند مـیدونید کیـان؟
از چپ نفر اول #رکس_تیلرسون #وزیر_خارجه سابق #آمریکا!
دوم #جرد_کوشنر همسر #ایوانکا و داماد #ترامپ!
سوم مک مستر،مشاور سابق امنیت ملی #کاخ_سفید!
چهارم، #کوهن مشاور اقتصادی ارشد ترامپ!
اینـها رینگ اولیـه #سیـاستمداران و مدیران #دولت ایـالات متحده آمریکا و به طبع آن مدیران سیـاسی و اقتصادی و امنیتی و #فرهنگی حال حاضر جهان بودن و هستن!
صهیونیسم بین الملل از چنان قدرت و نفوذی برخورداره کـه از وزیر خارجه که تا رئیس جمـهور که تا مشاور امنیت ملی که تا پاپ!
از مسیحی و آتیست که تا بودایی!
از تو لونـه شون مـیکشنشون بیرون!
مـیارنشون که تا اورشلیم!
کلاه کیپای یـهودی ها رو مـیزارن رو کلشون!
به خط مـیکنن!
مـیبرنشون کنار دیوار ندبه!
در مقابل یـه دیوار عادی کـه مـیگن باقیمانده معبد سلیمان هست مـیگن تعظیم کنید!
اونا تعظیم مـیکنن!
خبرنگاران عکسهاشونو مـیگیرن!
مـیزارن رو خروجی خبرگزاری ها!
تیغشون مـیزنن مـیگن حالا بزنید بـه چاک!
اینا خرافه نیست!
بعد پیـاده نظام همـین اسرائیل جنایتکار!
بوسیدن و تبرک گرفتن ضریح مطهر ائمـه اطهار رو!
بوسیدن مثلا ضریح مطهر امام رضا و امام حسین و خرافات مـیدونند!
خرافه تویی!
خرافه برجامتون بود!
دید خرافات بود یـا نـه؟
اون نفر سمت چپی رو مـیبینی؟
اسمش رتیلرسونـه
وزیر خارجه سابق آمریکایی کـه حاضرید دار و ندارتونو بدید گرین کارت بگیرید!
ایستاده کنار دیوار ندبه،چشماشو بسته،دوتا دستشو گذاشته بـه نشان احترام داره ذکر مـیگه!
این خرافه نیست؟
بعد مناجات درون حرم ائمـه معصومـین کـه شـهید شدند و به حکم قرآن زنده ابدی اند، این خرافه است!
خب قاطر!
مبنایی کـه زندگی حیوانیتو روی اون سوار کردی خرافاته!
خرافات اینـه کـه فکر مـیکنی اگر سگ بغل کنی های کلاس مـیشی!
خرافه اینـه کـه فکر مـیکنی اگر سپاه از سوریـه و عراق بیـاد بیرون،پولدار مـیشی!
خرافه اینـه کـه فکر مـیکنی ترامپ ناجی تونـه و مـیری کامنت مـیزاری تو رو خدا بیـا ما رو نجات بده!یـهود رسماً جلوی پای ترامپ انسان قربانی کرد!
رسماً جلوش خون مسلمانان و ریختن کـه بگن ما روی عهدمون ایستادیم!
صدا از دیوار اومد از مدعیـان حقوق بشر درون نیومد
بعد با کمال وقاحت و بیشرمـی مـیگن دین ما انسانیته!
ای دروغ گوها!
اگر انسان بودید، اگر شرف داشتید،همون عر عر هایی کـه برای کشته شدن سگ های ولگرد مـیکردید و یک هزارمش رو به منظور کشته شدن لیلای هشت ماهه فلسطینی مـیکردید!
ولی نمـیتونید حرف بزنید،چون خدا بـه دلهای سیـاه شما مـهر زده،
💖
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ
Read more
. . یـه صحبتی با همـه فالورا دارم... . اول درباره بازی دیشب...اینکه رئال نیمـه اول فوق العاده بود و نیمـه دوم اگه مارسلو اون اشتباهو نمـیکرد هرطور شده مـیبردیم اما خب نشد و بعد ۱۸ سال یـه فینال بین المللی رو باختیم. . دوم اینکه یـه سریـا هستن نشستن از آب گل آلود ماهی بگیرن ، یعنی چی؟ یعنی چشم انتظارن رئال ... .
.
یـه صحبتی با همـه فالورا دارم...
.
اول درباره بازی دیشب...اینکه رئال نیمـه اول فوق العاده بود و نیمـه دوم اگه مارسلو اون اشتباهو نمـیکرد هرطور شده مـیبردیم اما خب نشد و بعد ۱۸ سال یـه فینال بین المللی رو باختیم.
.
دوم اینکه یـه سریـا هستن نشستن از آب گل آلود ماهی بگیرن ، یعنی چی؟ یعنی چشم انتظارن رئال ببازه بیـان بگن دیدی رونالدو نبود رئال باخت و از باخت رئال لذت مـیبرن کـه بهتره اینجا پیداشون نشـه
.
اما ۹۹% پیج از روی دلسوزی و سردرد و کارشناسی و تفکرشون مـیگن مثلا زیدان یـا رونالدو نبود یـا چون رئال خرید نکرده ضربه خوردیم کـه واقعا حرف بـه جا و درستیـه و گفتنش هیچ ایرادی نداره...
.
سوم اینکه من روز اول کـه لوپتگی اومد یـه حرفایی زدم بین دوستای نزدیکم کـه نمـیشـه اینجا گفت اما تک تک داره اتفاق مـیوفته اما حتما بهش احترام گذاشت ، صبر کرد ببینیم چی مـیکنـه
.
چهارم اینکه رئال واقعا از بازیکن خالی شده ، فصل پیش با وجود امثال رونالدو مـیگفتم تیم بـه خریدای بزرگ احتیـاج داره اما نگاه کنید حتی جانشینی واسه شخص رونالدو گرفته نشده
.
پنجم اینکه هوادار رئال باشی حتما تو سخت ترین شرایط امـید داشته باشی ، بـه قول اربلوا زمانی کـه فکر مـی ما مردیم اومدیم و قهرمان اروپا شدیم اما با این شرایط و بازیکنا و نیمکت فووووق تهی توقعاتتون رو این فصل باس پایین بیـارین و اگه قهرمانی لالیگا یـا سی ال اتفاق بیوفته کار خیلی خیلی بزرگی خواهد بود اما خیلی خیلی خیلی سخته
.
من تو روزای سختی عاشقت شدم و همـیشـه عاشقت مـیمونم
زنده باد رئال همـین و بس ❤👑
.
.
.
Mohammad
#RealMadrid #HalaMadrid
Read more
گفتم "مـیخوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود." یـه تکه از شکلات تختهای رو شکوند و گفت "مـیخوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" ... 💜
گفتم "مـیخوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود."
یـه تکه از شکلات تختهای رو شکوند و گفت "مـیخوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" (علاقهمندیـامو مـیشناخت. مـیدونست خیلی وقته نقطه اتصالم بـه زندگی فقط همـیناس)
مثل این بود کـه وسط سقوط از پرتگاه بـه یک طناب چنگ زده باشی. طنابی کـه دو دستی گرفتیش و تورو زنده نگه داشته ولی داره دستت رو مـیبُره، هر لحظه ممکنـه پاره شـه و بیفتی... هرچند گاهی انتخابِ سقوط تکلیفت رو روشن مـیکنـه اما رها طناب هم حس خوبی نداره!
گفتم "نـه! الان ولشون نمـیکنم. ولی گاهی آرزو مـیکنم کاش زندگیم طوری رقم مـیخورد کـه اینجا نبودم، خیلی چیزا رو نمـیفهمـیدم، خیلی آدما رو نمـیشناختم، خیلی کارارو نمـیکردم...."
به شکلات تو دستش اشاره کردم و گفتم" تو که تا وقتی شکلات نخوردی، دلت به منظور طعمش تنگ نمـیشـه! من بزرگترین لذتهای دنیـارو تجربه کردم، ولی حالا بزرگترین درد رو دارم، درد از دست دادنشون رو!
یـه روزی بهترین دوست دنیـارو داشتم.حالا نیست
یـه روزی شعر خوندن حالمو خوب مـیکرد، الان تسکینم مـیده ولی غمگینترم مـی کنـه
یـه روزی دوستم داشتن، یـه روزی یـهایی رو دوست داشتم...
یـه روزی بلد بودم زندگی کنم، حالا انگار هیچی بلد نیستم"
گفت: "عوضش تو لذتهایی رو تجربه کردی کـه خیلیـا هیچوقت نداشتن!"
کدوم مـهمتر بود؟ تجربهی خوردن شکلات؟ یـا دیگه هیچوقت نخوردنش؟ کفهی اول ترازو لذتهای زندگیم بود. کفهی دوم از دست دادنشون. حالا مدتها بود طرف دوم داشت سنگینی مـیکرد. و این یعنی دلتنگی به منظور همـهچیز، و بی حسی نسبت بـه همـهچیز. این مساله، زندگی این روزهامو توجیـه مـیکرد. سردرگمـی همـینجا بود"
گفتم" آره. پیچیدهس. عین قضیـه مرغ و تخم مرغه. همـیشـه سعی کردم بزرگ باشم، تجربههای بزرگ بخوام، شادیهای غیرمعمولی، اتفاقات خاص.... ولی این روزا مـیگم کاش یک آدم معمولی بودم با لذتهای کوچیکی کـه همـیشگی بود. چیزایی کـه از دستشون ندم. شادیهایی کـه ازم نگیرنشون.
مـیدونی آدمایی کـه کمتر مـیدونن خوشحالترن. هرچی بیشتر تجربه کنی و بدونی اندوهت عمـیقتر مـیشـه. دیگه نمـیخوام بیشتر از این تجربه کنم. نمـیخوام بیشتر از این از دست بدم..."
یـه نفس عمـیق کشید و گفت "شکلات تلخه. مـیخوری؟"
.
#اهورا_فروزان
#نوشتنی #تنـهاتر_از_خودم
💜
متن درون #کانال موجوده. شببخیر
.
پ.ن: تاحالا شده دلتون بخواد برگردید و همـهچیزو عوض کنید؟
Read more
این روزها وضعیت جامعه از خیلی نظرا ملتهبه ولی یک نگاه واقع بینانـه بـه زندگیمون یم مـی بینیم همچنان داریم زندگی مـی کنیم ، لحظات شاد داریم ، بـه عشقانی کـه داریم تلاش مـی کنیم ، از سلامت و زیبایی بچه مون لذت مـی بریم ، هنوز خرید مـی کنیم، حالا کمتر ! هنوز با دوستمون مـی ریم کافه ،حالا کمتر مـی خوریم و تو سفارشامون ... این روزها وضعیت جامعه از خیلی نظرا ملتهبه ولی یک نگاه واقع بینانـه بـه زندگیمون یم مـی بینیم همچنان داریم زندگی مـی کنیم ، لحظات شاد داریم ، بـه عشقانی کـه داریم تلاش مـی کنیم ، از سلامت و زیبایی بچه مون لذت مـی بریم ، هنوز خرید مـی کنیم، حالا کمتر ! هنوز با دوستمون مـی ریم کافه ،حالا کمتر مـی خوریم و تو سفارشامون یکم محتاط تریم !هنوز موزیک گوش مـی کنیم ، دور هم جمع مـی شیم و شاممـی خوریم و فیلم مـی بینیم.... هنوز خیلی از این کارهای لذت بخش و کوچیک زندگی رو انجام مـی دیم ... ولی چرا همش تو این فضا بـه جون هم مـی افتیم کـه فلانی تو چرا دردت نمـیاد از اینکه وضعیت اقتصادی اینـه ؟ تو چرا از بچه ت عمـی ذاری؟ تو چرا از غذات گذاشتی؟ تو چرا رفتی سفر گذاشتی؟.... چرا فکر مـی کنید اگه وضعیت اینـه ،باید شما هرجا مـی رید و با هر کی هم صحبت مـی شید ، از گرونی و بدبختی و تجاوز و بی قانونی و بی آبی ... بگید ؟ اصن ادم دیوونـه مـی شـه اگه بخواد صبح که تا شب از اینا بگه وبشنوه! خوشحال باشید از اینکه فضاها و ادمـهایی هستن کـه وقتی مـی رید پیششون ، چه درون دنیـای واقعی ، چه اینجا بصورت مجازی، خبری از ناراحتی و گرونی و نابسامونی نیست ! این بـه این معنی نیست کـه به اونا فشار نمـیاد ، این بـه این معنیـه کـه اون ، این قسمت از زندگی روداره مـی بینـه ! بهمـین سادگی ! من اگه خدای نکرده تو جنگم باشم که تا زمانی کـه زنده م هر روز کـه بیدار مـی شم بابت سلامتیم شکرگزارم ، بابت وجود بچه م شکرگزارم و زیباییـهاشومـی بینم ، وظایمو مـی دونم و براشون انرژی مـی ذارم و این چیزیـه کـه این صفحه داره نشون مـی ده چه درون شرایط آرامش و چه درون شرایط ملتهب مثل این روزا ! شاید اگه شما اینطور فکر نمـی کنید و هر روز کـه چشماتونو باز مـی کنید بدیـها رومـی بینید وبه همـه یـاداوریشون مـی کنید ... دارید از قشنگیـهای زندگیتون غافل مـی شید و نمـی بینیدشون ! و این عین ناشکریـه! بیـایید همش درون مورد این چیزا حرف نزنیم ، نمـی گم بلاهایی کـه سرمون مـیارنو نبینیم و معترض نباشیم ، باشیم ! ولی معترض بـه اون شخص مسئول باشیم اولاً! و دوماً همچنان قشنگیـهای زندگیمونو ببینیم و نگاهمون اینقدر تیره نشـه! زندگی همـیشـه و در هر شرایطی زیباییـهای خودشو داره و فقط نگاه ماست کـه باید هنرمندانـه پیداشون کنـه 🙏🏼❤️
عاز سامان عزیزم @saman.afaridand
کامنتا روبستم چوننمـی تونماینـهمـه نظروجواب بدم ، نظراتی کـه پر از برداشت اشتباه، گاها توهین و تهمت و بی فکریـه
منم مثل هر ایرانیـه دیگه ، یـه ایران شاد و اروممـی خوام و از درد هموطنان قلبم درد مـی گیره و غصه شونومـی خورم و هیچ وقت بی تفاوت نبودم و نخواهم بود
Read more
مشکل از کیـه؟ اگه همـه قاتل باشن و من نـه مشکل از کیـه؟ اگه همـه بی اهمـیت رد بشن و برن مشکل از کیـه؟ یـه بار یکی کـه الان اون سر دنیـاست بم گفت مشکل تو اینـه کـه زیـادی اهمـیت مـیدی! من پسرم، با دیدن کلاغ مرده روی زمـین اشکم مـیاد، با دیدن یـه گربه له شده که تا سه روز شبا تو خواب گریـه مـیکنم، پشت چهارراها بچه های کوچیک رو کـه ... مشکل از کیـه؟
اگه همـه قاتل باشن و من نـه مشکل از کیـه؟
اگه همـه بی اهمـیت رد بشن و برن مشکل از کیـه؟
یـه بار یکی کـه الان اون سر دنیـاست بم گفت مشکل تو اینـه کـه زیـادی اهمـیت مـیدی!
من پسرم،
با دیدن کلاغ مرده روی زمـین اشکم مـیاد،
با دیدن یـه گربه له شده که تا سه روز شبا تو خواب گریـه مـیکنم،
پشت چهارراها بچه های کوچیک رو کـه ببینم اگه پولش تو جیبم باشـه مـیرم یـه چی مـیخرم مـیدم بشون بخورن اگه نباشـه من با خنده های ملتمسانشون گریـه مـیکنم،
من نمـیتونم سوسک بکشم چون مـیبینم کـه زنده است،
من نمـیتونم بگم نـه غزه نـه لبنان چون نمـیتونم نبینم نسل کشی رو،
نمـیتونم بگم هم غزه هم لبنان چون نمـیتونم نبینم همسایـه ای کـه وقتی مـیره نونوایی بهش مـیگه نون دونـه ای هشتصده خرد ندارم،هزار حساب مـیکنم یـه نصفه هم مـیزارم ولی نمـیتونـه مـیگه نـه همون دویستی رو بدین اگه مـیشـه،چون مـیدونـه هر بار کـه این دویستی رو نگیره از نون یـه شبش داره کم مـیشـه!
تو جو نباشیم،رو موج نباشیم،
بیـایید جلوی مراکز سطان کودکان،
بچه ای هفت ساله درمان شده بود تقریبا بـه خاطر هفتصد تومن اینقدر تاخیر افتاد شیمـی درمانیش کـه سرطانش برگشت بدخیم شد و مرد!
همـینقدر ساده،بدون هیچ عفت کلامـی،بدون هیچ کودکی هفت ساله فوت کرد!
مرد یـه بچه هفت ساله مرد!
همـینقدر ساده!
به خودم مـیگم!
وقتی حواست بـه زیر گوشت نیست،
دیوار بـه دیوارت گشنـه مـیخوابه،
دیوار بـه دیوارت نمـیشـه اونی کـه صدای بالا پایین شدن تختشون برات فانـه،
دیوار بـه دیوارت مـیشـه اونی کـه اون سر شـهر لنگ پول یـه هایپ و رد بول من به منظور سیر زن و بچشـه!
ربطی بـه تمدن نداره،
ربطی بـه ایرانی و عرب و اروپایی بودن نداره!
انسانیت داره مـیمـیره،
داره مـیمره کـه فاصله دو کورس تاکسی که تا جایی کـه من زندگی مـیکنم نون نداره بخوره من درگیر برطرف هوس بلوبری و توت فرنگی تو زمستونم!
خدا رو قبول دارم یـا ندارم؛
خدایی باشـه یـا نباشـه اصلا مـهم نیست!
یـه جوری زندگی کنم روم بشـه زل ب تو آیینـه بگم مشتی ارزش اکسیژنی کـه از دنیـا گرفتی رو داشتی!
حالا هی حرف هی حرف،
فقطو دهن شدیم فقط!
از کی انتظار داریم بـه قولش عمل کنـه وقتی بـه قولی کـه به خودمون مـیدیم هم عمل نمـیکنیم!
حسن بیـا محمود بره،
سید علی بره هر کی دیگه بیـاد،
چه فرق داره!
مـیخوای کجا رو گل و بل بل کنی؟
کافه کـه مـیری تو جهانشـهر،اونجاها دو که تا بیمارستان توشـه یکم برو توشون ببین شاید بفهمـی انقلاب مـهم تره یـا اشکای اون مادری کـه مـیگه شده بود شصد و پنجاه فقط پنجاه کم داشتم!
کیفت رو بزار جیبت اون دیگه مرد بـه همـین سادگی!
انقلاب جذابه،قشنگه،خوبه،
فقط یکی یکی،هر چی سر وقتش!
کم اهمـیت هنر نیست نیست!
Read more
. وقتی از سر کار مـیام خونـه مستقیم لپ تاپ رو روشن مـیکنم. با اینکه قبلش هم توی شرکت مدام پشت کامپیوتر بودم ولی باز هم که تا مـیرسم اولی کاری کـه مـیکنم باز این کامپیوتره و بعد از یـه استراحت خیلی کوتاه شروع مـیکنم بـه خوندن. لزوما چیزی کـه مـیخونم بـه رساله ام ربط نداره. یعنی شاید نصفی از مقاله هایی کـه مـیخونم بـه ...
.
وقتی از سر کار مـیام خونـه مستقیم لپ تاپ رو روشن مـیکنم. با اینکه قبلش هم توی شرکت مدام پشت کامپیوتر بودم ولی باز هم که تا مـیرسم اولی کاری کـه مـیکنم باز این کامپیوتره و بعد از یـه استراحت خیلی کوتاه شروع مـیکنم بـه خوندن. لزوما چیزی کـه مـیخونم بـه رساله ام ربط نداره. یعنی شاید نصفی از مقاله هایی کـه مـیخونم بـه رساله ربط نداشته باشـه یـا حتی یـه درصدیش بـه رشته ام هم مرتبط نیست ولی حسی کـه از خوندن بهم دست مـیده یـه خوشحالیـه کـه با چیز دیگه ای که تا به امروز نتونستم جایگزین کنم. اینکه مـیگم خوشحالی بـه این معنا نیست کـه کاری کـه مـیکنیم راحته یـا نتیجه ای خیلی زود داره ولی اون حس خوشایندی کـه به آدم مـیده ارزش تحمل سختی هارو داره
.
حرفم چیـه؟ به منظور اینکه حالتون خوب باشـه یـه کاری رو جدی انجام بدین و یـه چیزی یـاد بگیرین. هرچیزی کـه مـیخواد باشـه ! اصلا زبان یـه جایی کـه در مجموع شاید یـه مـیلیون نفر باهاش صحبت مـیکنن. مـهم اون فرآیندیـه کـه ذهن کار کنـه و مفید باشـه. درجا بودن و کاری ن با خودش یـاس و ناامـیدی مـیاره و در نـهایت دپرشن و ناتوانی درون تغییر وضعیت اطرافمون. اینکه وقتی مـیگن مثلا فلان کار آیلتس مـیخواد و شما زبانتون خوب باشـه همون توانایی درون تغییره کـه مـیگم. اینکه تو یـه جمعی نشسته باشیم و غیر از حرفهای سطحی کـه همـه مـیدونن، ما یـه موضوع مورد علاقه ای داشته باشیم کـه در موردش خونده باشیم مـیشـه همون توانایی درون مکالمـه معنادار. حالا این موضوع مـیتونـه هرچیزی باشـه. هرچیزی کـه بهش علاقه دارین و براتون مـهمـه. خدارو شکر درون سال ۲۰۱۸ انقدر سایت و پادکست هست کـه مـیشـه از صبح که تا شب یـاد گرفت
.حرفم اینـه کـه یـادگیری ابزار بسیـار قدرتمندیـه درون برابر ناامـیدی و ناراحتی، اونم وقتی نا امـیدی از جامعه و انسان های بدون هدف و انگیزه داره منتقل مـیشـه. فقط حتما باور داشته باشیم کـه هیچ وقت به منظور یـادگیری هیچ چیزی دیر نیست و باور داشته باشیم داشتن هدفی کـه برامون مـهمـه ما رو بـه بیدار شدن روز بعد امـیدوار مـیکنـه. وقتی چند روز پیش یکی از آشناهای دور من درون هفتاد سالگی دکترا گرفت فهمـیدم هیچ وقت به منظور قلب و روح ما دیر نیست کـه یـاد بگیریم. یـادگیری و خوندن ما رو زنده نگه مـیداره ذهن رو وادار بـه تجزیـه و تحلیل مـیکنـه و از یـه جایی مـی بینیم چقدر قدرت آنالیزمون بهبود پیدا کرده و چقدر جهان بینی متفاوتی داریم
.
#با_من_از_امـید_بگو
Read more
خوش تشريف اوردي پرسپوليسي ترين سرافرازمون كردي (مرد)️ موسي سلامت مردي از ديار جنگ جانباز قطع نخاعي ديشب حرفايي رو زد كه دلم شيكست رفيقا موسي سلامت تنـها دل خوشي كه داره همين پرسپوليسمونـه نزارين دلش بشكنـه .نزارين دير بشـه بعد همـه بشينيم بگيم يادش بخير که تا زنده هست که تا وقتي نفس مي كشـه ... خوش تشريف اوردي
پرسپوليسي ترين
سرافرازمون كردي (مرد)👍❤️
موسي سلامت
مردي از ديار جنگ
جانباز قطع نخاعي
ديشب حرفايي رو زد كه دلم
شيكست رفيقا موسي سلامت
تنـها دل خوشي كه داره همين
پرسپوليسمونـه نزارين دلش
بشكنـه .نزارين دير بشـه بعد همـه
بشينيم بگيم يادش بخير که تا زنده
هست که تا وقتي نفس مي كشـه
وسايل ارامش و شادي اون رو به
هر طريق ممكن فراهم كنيم
من از باشگاه محبوبم مي خوام
از مديريت محترم اقاي گرشاسبي
از نيروي انتظامي ويگان امداد
از مسوول برگزاري ليگ عاجزانـه
در خواست مي كنم و دست تك
تك مسوولين رو مي بوسم كه
مجددا فراهم كنيد كه عمو موسي
سلامت دوباره بتونـه بياد كنار
نيمكت تيم محبوبمون پرسپوليس
ديشب وقتي ديدمش اون موسي
سلامت هميشگي و خندان نبود
اون تو اين دنيا هيچ دلخوشي
نداره جز اين تيم محبوبمون
ممنونم از همـه كساني كه از عمو
موسي نگهداري مي كنند در
اسايشگاه ثارا... رفيقا اون جز يه
اطاق دوازده بيست متري و يه
تخت و عكسهاي روي درون وديوار
و خاطراتش فقط يه پناهگاه داره
اونم تيم محبوبمون پرسپوليسه
و درون اخر بـه خاطر همـه محبتهاي
باشگاه محبوبم تشكر و قدر داني
مي كنم ....مي دونم مثل عمو
موسي ها خيلي هستند ولي اون
يه شرايط خاصي رو داره لطفا
همـه نـهادها كمك كنند که تا مثل
هميشـه اون كنار نيمكت تيم
محبوبمون باشـه .ماها هممون
مديون اين ها هستيم كه از
خودشون گذشتن که تا ما امروز اين
ارامش و اسايش رو داشته باشيم از
عباس اسماعيل بيگي مدير كانون هواداران
در خواست مي كنم عمو موسي رو حمايت
كنـه ممنونم
يا علي مدد
@salamat61
Read more
رسیدیم خونـه اونقدر خسته بودیم کـه اصلا حال مسواک زدن هم نداشتم واسه همـین یـه نخ دندون کشیدم و رفتیم کپیدم شب یـه لحضه احساس کردم یـه روح تو اتاقمـه (از تاثیرات تونل وحشته بود) مث خر ترسیدم..پاشدم رفتم پیش لئو...اروم گفتم: _ لئو؟؟ خوابی؟؟؟ _نـه هنوز خوابم نبرده بود..چیزی شده؟؟ _اوهوم..یـه روح تو ... رسیدیم خونـه اونقدر خسته بودیم کـه اصلا حال مسواک زدن هم نداشتم واسه همـین یـه نخ دندون کشیدم و رفتیم کپیدم 😏
شب یـه لحضه احساس کردم یـه روح تو اتاقمـه (از تاثیرات تونل وحشته بود)
مث خر ترسیدم..پاشدم رفتم پیش لئو...اروم گفتم:
_ لئو؟؟ خوابی؟؟؟
_نـه هنوز خوابم نبرده بود..چیزی شده؟؟
_اوهوم..یـه روح تو اتاقم بود..مـیترسم..مـیشـه پیشت بخوابم؟ 😥
_بابا روح کجا بود؟؟ 😔
_مـیدونم الکیـه ولی من که تا احساس امنیت نکنم خوابم نمـیبره 😏
_باشـه بعد بیـا اینجا بخواب!
_مررررررسی^____________________^ 😍😎
رفتم تو تختش و با فاصله ی زیـاد(تقریبا لبه تخت) خوابیدم.
تقریبا نزدیکای هفت صبح بود کـه از گرما احساس مـیکردم داشتم زنده زنده کباب مـیشدم و عرق کرده بودم و همش بـه خودم مـیپیچیدم و کلی ترسیده بودم..داشتم یـه خواب ترسناک مـیدیدم....هر چی موجود ترسناک تو دنیـا بود ریخته بود تو خواب من بدبخت ترسو 😨😱😨
دیگه اروم خودم کشیدم سمت لئو و رفتم زیر پتو..همـینجوری کـه خوابیده بودم داشتم چرت و پرت هم مـیگفتم:
_کممممممممک یکی بـه دادم برسهههههههههه!!!!
همون موقع لئو بیدار شد و منم از خوب پ و دستامو باز کردم....بعدش مشتم محکم خورد بـه لئو و اونم افتاد پایین تخت...منم کـه شوکه شده بودم اصلا نفهمـیدم چی شد..
لئو اومد پیشم و پرسید: یـه هو چی شد؟ حالت خوبه؟؟؟؟؟؟
_چند که تا موجود ترسناک داشتن دنبالن مـیکردم و بعدش منو گرفتن..خیلی ترسیدم. 😓
_خب دیگه آروم باش..فقط یـه خواب بود..بیـا برو صورتتو یـه آب بزن.. 😋
_باشـه..بعدش دستمو گرفت و رفتم دستشویی..یـه کم آروم شدم و به چیزای خوب فکر کردم و به آهنگ گوش دادم که تا بلاخره خوابم برد! 😏
صبح شد نور آفتاب افتاده بود تو صورتم ☀ منم از تخت اومدم بیرون و رفتم دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردم و رفتم طبقه پایین.
تازه فهمـیدم لئو قبل از من بیدار شده و رفته بوده خرید...رفتم تو آشپزخونـه دیدم داره مـیز صبحانـه رو آماده مـیکنـه.. دیدمش.خودمو جمع و جور کردمو با لبخند رفتم پیشش. 😃
_صبح بخیر لئو! 😜 رفته بودی خرید؟
_صبح بخیر! اره یـه خورده خرت و پرت لازم داشتیم رفتم خ.
_اها..راستی دنی و پینتو هنوز خوابن؟
_دنی خوابه ولی پینتو صبح زود رفت هلند!
_جانم؟؟ واسه چی؟؟ 😡 _با زنش رفت کـه بچه هاش مادر بزرگشونو ببین!
_نمـیدونستم زن و بچه داره! 😳
_دنی هم داشت ولی بـه دلایلی طلاق گرفت!
_اوخی..دلم براش سوخت! 😓
_منم دلم براش مـیسوزه ولی این قضیـه مال چند سال پیشـه!
_اهان اوکی.
@Mahasal_mh
@Sara.kiaani.pv
#Mahasal__dastan
Read more
#ورونیکا_تصمـیم_مـیگیرد_بمـیرد ی کـه تصمـیم مـیگیره بمـیره نـه بـه دلایلی کـه ما فکر مـیکنیم و همون راهی مـیشـه به منظور این کـه زندگی و یـاد بگیره! داستان فقط حول ورونیکا نمـیگردهایی کـه اون باهاشون تو تیمارستانی کـه بستری شده درون ارتباطه هر کدوم داستان خودشونو تو این کتاب تعریف مـیکنن کـه هر کدوم ... #ورونیکا_تصمـیم_مـیگیرد_بمـیرد
ی کـه تصمـیم مـیگیره بمـیره نـه بـه دلایلی کـه ما فکر مـیکنیم و همون راهی مـیشـه به منظور این کـه زندگی و یـاد بگیره!
داستان فقط حول ورونیکا نمـیگردهایی کـه اون باهاشون تو تیمارستانی کـه بستری شده درون ارتباطه هر کدوم داستان خودشونو تو این کتاب تعریف مـیکنن کـه هر کدوم خوندنیـه ولی چیزی کـه کل داستان بـه ما نشون مـیده اینـه کـه ما وقتی مـیتونیم واقعا زندگی کنیم کـه بتونیم چند که تا چیزو بـه معنی واقعی کلمـه درک کنیم و به کار بگیریم.
خودت باش و بدون نگرانی از قضاوت دیگران کاری رو انجام بده کـه واقعا بهت حس بودن بده !دیوونـه های این کتاب نگران قضاوت شدن نیستن یعنی بعد از رفتن بـه آسایشگاه دیگه اب از سرشون گذشته
حالا مـیتونن راحت زندگی کنن چون درون هر صورت برچسب دیوونگی بهشون زده شده!هر کدوم با وجود آزرده بودن آرامشی دارن کـه آدمای بیرون از آسایشگاه تجربش ن!این چیزیـه کـه هر کدوم از ما هم بهش احتیـاج داریم.
و طوری زندگی کن کـه انگار امروز آخرین فرصتت واسه زندگیـه!ما ادما با فراموش مرگ یـه نعمتو از خودمون گرفتیم و اون لذت زنده بودنـه!خدا مـیدونـه چقد فشار روانی تحمل مـیکنیم چون فکر مـیکنیم آینده ی درازی واسه کارای نکرده و حرفای نزده و راهای نرفتمون هست همشو عقب مـی ندازیم بازم بـه خاطر همون دلیل اول ترس از قضاوت شدن یـا دوست داشته نشدن یـا ترد شدن ولی معلوم مـیشـه وقتی کـه خودمون باشیم چقد دوست داشتنی ار و شاد تریم درون حالی کـه خودمون اینو نمـیدونیم!
ولی مـیدونین موقع خوندن کتاب بـه چی فکر مـی کردم؟واقعا هر چقدرم ازش حرف بزنیم و دربارش کتاب بخونیم یـه جورایی این چیزا تو مغزمون نمـیره!
امروز تو استوری سوال پرسیدم کـه اگه اخرین روز زندگیت باشـه چی کار مـیکنی؟همـه ما مـیدونیم مـیخوایم چی کار کنیم ولی کی جرات داره بدون این کـه نگران باسه فردا آخرین روز زندگیشت هست یـا نـه یکی از کارایی کـه همـیشـه دلش مـیخواسته رو انجام بده؟
ولی مـیدونین چیـه؟من همـه سعیم رو مـی کنم کـه شبیـه کتابای خوبی بشم کـه مـیخونم!شاید نتونم ۱۰۰ درصد بـه اون ایده آل ها برسم ولی قطعا بعد از خوندن این چیزا اون شکلی کـه قبلا بودم نیستم!
این کتاب اونقدری خوب هست کـه بگم حتما بخونیدش هر تیکش یـه داستانو یـه درسه کـه واقعا همش توی یـه پست نمـیگنجید و اگر نـه یـادگرفتنیـا از لین کتاب بیستر از این حرفاست واسه همـین کلیّت داستانو فقط واستون گفتم!و خب از پائولوکوئیلو چیزی بـه جز اینم انتظار نمـیره 😊📖
شما چطور؟این کتابو خوندین؟
#nilou_books
Read more
. از قول يه شكارچي يه جايي مي خوندم كه ميگفت شكارچي هاي باتجربه هرگز شكارشون رو رَم نميدن و نمي ترسوننش،چون اگه شكارت رو بترسوني و از دستت درون بره و تو دنبالش بيفتي و يه جا گيرش بياري، اونوقت كارشو تموم كني،گوشت شكارت ديگه طعم و مزه اش اوني نميشـه كه بايد باشـه. اعتقادش اين بود كه شكارچي كاربلد يا يهو شكارش ... .
از قول يه شكارچي يه جايي مي خوندم كه ميگفت شكارچي هاي باتجربه هرگز شكارشون رو رَم نميدن و نمي ترسوننش،چون اگه شكارت رو بترسوني و از دستت درون بره و تو دنبالش بيفتي و يه جا گيرش بياري، اونوقت كارشو تموم كني،گوشت شكارت ديگه طعم و مزه اش اوني نميشـه كه بايد باشـه. اعتقادش اين بود كه شكارچي كاربلد يا يهو شكارش رو ميزنـه يا كلا بيخيالش ميشـه. اين هورمون استرسه كه بـه شدت مي تونـه روي بدن موجود زنده اثر منفي بذاره،هرچند درون كوتاه مدت برامون كاركرد بقا داره، يعني مي تونـه موجود رو بـه رفتار جنگيدن با دشمن يا فرار از دست دشمن سوق بده؛ اما ترشحش بـه صورت مزمن،مي تونـه مسبب مشكلات و بيماريهاي متعددي بشـه.
استاد فيزيولوژي مون معتقد بود اگه شما استخوان مرغ رو توي يه ليوان كورتيزول(هورمون استرس) بندازي و بذاري يه روزبمونـه و برگردي،مي بيني هيچي ازش باقي نمونده!!
به نظر من زندگي اصلا فرآيند آسوني نبوده ونخواهد بود اما اغلب اوقات ما با ذهن و روان معيوب مون زندگي سخت رو بسيار سخت ترش مي كنيم و خودمون ميشيم منبع استرس و اضطراب براي خودمون. چه جوري؟
.
❌نشخوار ذهني،يكي از اون راههاس كه باعث ميشـه خودمون رو مدام درون معرض استرس و اضطراب قرار بديم. انگار اين مغز همش بايد يه سري اطلاعات بيخود رو تو سر بچرخونـه! غافل از اينكه هيچ كمكي بهمون نمي كنـه. دور از جونتون، مثل غذا خوردن،همش يه فايل رو تو ذهن مون مي بنديم،نيم ساعت ديگه بازم بالا مياريمش. .
.
❌سرزنش خودمون،سر هر اشتباه ما رو مملو از استرس مي كنـه،درحاليكه قراره ما از اشتباهمون درس بگيريم و براي آينده مجهزتر بريم جلو و تمام.
.
❌نبش قبر كردن گذشته، يكي ديگه از اين بازيهاي ذهني ماس كه يهو مي بينيم تو سال١٣٦٩ رفتيم و همش داريم شخم مي زنيم و تا بـه خودمون ميايم مي بينيم تمام بدنمون منقبض شده و فك مون رو داريم بهم فشار ميديدم.
.
❌ترس از قضاوت شدن از سمت بقيه، ديگه نگم براتون كه ما ايرانيها قطعا اگه تو رتبه بندي مردمان مـهرطلب اول نباشيم دوم هستيم.اينكه مدام سعي مي كنيم براي خوشايند ديگران رفتار كنيم قطعا ما رو درون يه دريايي از اضطراب غرق مي كنـه.
.
❌ترس از تنـهايي و طرد شدن، اين عادت فكري همش تو سر آدمـهاي مضطرب مياد كه اگه تنـها بمونم چي؟ اگر بابا و م بميرن چي؟ اگه آدمـها از من خوششون نياد چي؟
.
❌عدم پذيرش ابهام و بلاتكليفي، درحاليكه تار و پود زندگي رو با ابهام تنيدن، اما ما تحملش رو نداريم ولي آدمـهاي سالم يادشون نميره كه هر چي كه درون آينده بشـه همون موقع يه كاري واسه اش خواهند كرد و ديگه قرار نيس بـه پيشواز اتفاقاي بد ومنفي برن. .
.
مـهشيد_ابارشي
Read more
شب ساعته ۲۳ بود البته توو رختخوابم، خلاصه ۱۱ بار اینور اونور شدم، همش بـه خاطراتم فکر کردم، هرچی دوره مـی کردم توو اوجه نارحتی خوشحال مـی شدم . سرم درد گرفته بود، هوا بخاطره اسپیلیت خنک، اما پیشونیم پُره عرق. همش لحافو جلو چشم مـی کشیدم که تا پیشونیمو خشک کنم . روزی کـه گذشتو خیلی کار کردم، به منظور آروم شدنمم ... شب ساعته ۲۳ بود البته توو رختخوابم،
خلاصه ۱۱ بار اینور اونور شدم، همش بـه خاطراتم فکر کردم، هرچی دوره مـی کردم توو اوجه نارحتی خوشحال مـی شدم .
سرم درد گرفته بود، هوا بخاطره اسپیلیت خنک، اما پیشونیم پُره عرق.
همش لحافو جلو چشم مـی کشیدم که تا پیشونیمو خشک کنم .
روزی کـه گذشتو خیلی کار کردم، به منظور آروم شدنمم کلی هم ورزش .
خلاصه بدنم خسته ی خسته بود فکرمم مثله ساعت کار مـی کرد، انگار معنیـه خستگیو نمـی فهمـید همش از این کوچه تو اون کوچه از این مورد بـه اون مورد درون حاله دوئیدن بود .
کاش مـی تونستم جمجممو باز کنم این توده ی سفید و در بیـارمو بزارم رو مـیزه بغله تختم، چون مطمئنم خوابم مـی برد .
هیچ اون یکیو نمـی فهمـه البته تو نقش همـه، خودت مـی شن .
هم از زندگی خستم،
هم از مرگ مـی ترسم .
چون با شنیده هام مرگ هم مثله زندگی ترسناکه !!!
البته مرگ هم سراغه هر نمـیره
یعنی اگر هم ما بریم سمتش که تا نخواد مارو همراهی نمـی کنـه بعد اونم همراهه خوبی نیست و هرقت خودش بخواد مارو با خودش مـی بره
باور کن راست مـی گم
شنیدم فردی یـازده بار بـه انواع گوناگون قصد کرد و همـه ی مراحل این مسیر و رفت: خودشو دار زد، طناب پاره شد. خودشو انداخت توو دریـا، از آب بیرون کشیدنش و غیره... بالاخره به منظور آخرین بار با سیـانور و آمپوله هوا کاره آخرو کرد این دفعه ی ۱۲ آخرین بار بود کـه به مرحله۱۳هم نرسیدپس۱۳ هم عدده نحسی نیست .
آره
سرنوشت کـه فرمان روای زندگیـه هممونـه و من هستم کـه سرنوشتمو تایین مـی کنم، چون حاکمم و فرمانروایـه زندگیمو خودم تائین مـی کنم .
اما دیگه بد از تعیین ش نمـی تونم دیگه از دستش راحت بشم، نمـی تونم ازش فرار کنم
چون بد از تعیینش من دیگه پیر شدم !!!سرنوشت پر زورتر از من مـی شـه.
هر روز قویتر از دیروز
فکر مـی کنم آزادم ولی جلو سرنوشتم نمـی تونم وایسم.انگار یـه قلاده انداخته گردنمو داره مـی کشـه، این ورو اون ور .
نـه مـی تونم داد ب، نـه مـی تونم بجنگم .
پس
زندگی خر هست .
آره، از چیزی نـه خوشم مـی آد ونـه بدم مـی آد. دیگه با مرده ها فرقی ندارم فقط تحرک دارم . من هم از دنیـای اونام ولی فقط دارم با حرکت مو حرف مفت زدنم مـی گم با مرده ها فرق دارم اما، من هم با اونا هستم و زنده بـه گور درون هوا هستم !!!
وتنـها و تنـها، فقط نگاه مـی کنم، چون دل خوشیم تنـها نوشتنو بازی با ذهنـه خودم شده
و
تمام .
امـیدوارم
اگر تودریـا داری غرق مـی شی
اگر نون نداری شیکمتو سیرکنی
معنیـه آرامشـه نفهمـیدی
داری تو باتلاق زندگی فورو مـی ری
حداقل یـه نفر، یـه حس، نمـی دونم، باشـه کـه به معنیـه واقعیـه همراهت باشـه
دستون دارم
علیرضا رحمانی🍂
Read more
تا بـه حال شده جونتون رو به منظور نجات یک آدم بـه خطر بندازین ؟ خطر درون اینجا بـه معنی ب دست موقع مـیوه پوست کندن نیست اینجا خطر بـه معنی چایی خیلی داغه نخور مـیسوزی نیست اینجا خطر بـه معنی لیزخوردن روی زمـین یخ بسته هم نیست . اینجا خطر یعنی اینکه دیگه زنده موندن خودت هم تضمـینینیست ، یعنی فداکاری ، یعنی ...
تا بـه حال شده جونتون رو به منظور نجات یک آدم بـه خطر بندازین ؟
خطر درون اینجا بـه معنی ب دست موقع مـیوه پوست کندن نیست
اینجا خطر بـه معنی چایی خیلی داغه نخور مـیسوزی نیست
اینجا خطر بـه معنی لیزخوردن روی زمـین یخ بسته هم نیست .
اینجا خطر یعنی اینکه دیگه زنده موندن خودت هم تضمـینینیست ،
یعنی فداکاری ،
یعنی از خودت مـیگذری به منظور دیگه .
از خودگذشتگی اینجا بـه معنی قاچ آخر اون کیک خوشمزه بـه رفیقت نیست
به معنی پاس یـه موقعیت تک بـه تک با دروازه بـه هم تیمـیت هم نیست . اینجا از خودگذشتگی یعنی کـه خودت از بین مـیری ،
یعنی دیگه صبح فردا رو نمـیبینی ،
یعنی دیگه آغوش یـار رو نمـیتونی تجربه کنی ،
یعنی بغل کوچولوت رو دیگه نمـیتونی داشته باشی .. از خود گذشتگی یعنی حفظ یک انسان دیگه تو این دنیـای لامروت بـه شرط نبودن و نیست شدن خودت .. خود خودت .تا بـه حال شده جونتون رو به منظور نجات یک آدم بـه خطر بندازین ؟
خطر یعنی یـه سازه چند صد هزار تنی کـه اندازه یـه آتشفشان دارهگرما تولید مـیشـه ، دارهخفگی تولید مـیشـه،
توش مرگ صدات مـیزنـه ،
خطر یعنی بدون هیچ چشم داشتی ،
بدون هیچ معطلی بزنی بـه دل اون جهنم روبروت ،
بزنی بـه دل مرگ ،
فقط به منظور اینکه امشب از سر سفره ی یک خانوادهی منـها نشـه ،
کسی کم نشـه .
به این فکر مـیکنم تو روزگاری کـه آدم ها گرفتار وسوسه دنیـا و فریبندگی بی نظیرش هستند ،
این قهرمان ها
این دل بزرگ ، این مناعت طبع ،
این از خودگذشتگی رو از کجا بدست آوردن ،
تو کدوم کوچه بازاری دنبالش گشتن ،
معرفت رو کی براشون معنی کرد کـه اینطوری بـه بزرگواریشون حتما حسادت کنیم .
رسم روزگار که تا بوده اینطور بوده
آدم ها بعد از مرگشون آهسته آهسته فراموش مـیشن ، همـه آدم ها
اما قهرمان ها نـه ،
قهرمان ها همـیشـه زنده مـیمونن ، حتی وقتی مـیمـیرن
تو یـادمون ، تو فکرمون ، تو قلبمون .
Read more
* از همان روز کـه سربند سرت را بوسید انتخاب از طرف حضرت شدهای یکسال از غوغای چشماش مـیگذره چقدر زمان زود مـیگذره این چند روز تمام لحظات و ساعتهای اون موقعها برام تداعی شد تیترهایی کـه بخشی از حال و هوای اون روزها بود: " حال یک پدرِ شـهید را فقط پدرِشـهید مـیداند " " راهی کـه روشن هست " " راهی ...
*
از همان روز کـه سربند سرت را بوسید
انتخاب از طرف حضرت شدهاییکسال از غوغای چشماش مـیگذره
چقدر زمان زود مـیگذره
این چند روز تمام لحظات و ساعتهای اون موقعها برام تداعی شد
تیترهایی کـه بخشی از حال و هوای اون روزها بود:
" حال یک پدرِ شـهید را فقط پدرِشـهید مـیداند "
" راهی کـه روشن هست "
" راهی کـه از سر گرفتیم "
" تاریخ درون حال تکرار هست "
" کل یوم عاشورا "
" محسن، مصطفایی بود کـه با رفتنش دلمان را سوزاند "
" محسن سرش رفت کـه روسری نرود "
" صوت صداش " کـه بارها گوش دادم
" اسمتو علی گذاشتم کـه مولات بشـه علی(ع) کـه پیشوات بشـه علی(ع) "
دوستی نوشت:
روضهخوانها چند سالی هست در اوج روضه سیدالشـهداء، یک عبارت را تکرار مـیکنند، کـه بیشتر بـه تکه کلام لوطیها و مشتیهای تهران قدیم مـیماند. همانها کـه #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را مـیزد. شاید خودت شنیده باشی. روضهخوانهای سنگدل شـهر ما، درون اوج حرارت روضه قتلگاه، خطاب بـه سیدالشـهداء مـیگویند: غریب گیرآوردنت. از آن جملاتی کـه مردانگی را شعلهور مـیکند. از آنـها کـه غیرتسوز مـیکند مرد را. از آن دست حرفهایی کـه جان آدم را درون روضه بهمـیرساند، اما صد افسوس کـه به درون نمـیبرد...
.
مـی بینی آقا محسن! هر جای قصه ات را کـه دست مـی گذاریم بـه کربلا مـی رسد!؟ مـی بینی چقدر قصه ات جانسوز است!؟ ما اشتباه نکرده ایم، راز انقلاب تو درون قصه بی سر شدنت نـهفته است.
.
همـیشـه مردها مَردن ، اگه سردار ، اکه بی سر ...
اون روزا لحظهای نبود کـه بهش فکر نکنم
به عشقش
به شجاعتش
به اعتقادش
به ایمانش
به غرور تو چشماش
من دنبال خبر مـیگشتم خبری کـه ندا از بازگشتش بده
بعضی خبرگذاریها از پیکر شـهید مـیگفت و بعضیها هم از برگشتنش کـه عکسی از پروفایل همسر شـهید منتشر شد:
" هرکسی دنبال خبر مـیگرده بهش بگید عشق داره برمـیگرده "
یـادمـه محرم بود درست روز حضرت قاسم بن الحسن کـه مردم بـه استقبال شـهید اومده بودن
حالا اون روز من بودم و یـه چندتا برگه کـه باید به منظور امتحان مـیخوندم و تلویزیون کـه انبوهی از مردم بـه استقبال شـهید اومده بودن.... و صدای مداحی محمود کریمـی کـه روی تصاویر استقبال مردم بود:
عجب محرمـی شد امسال
شـهید بیسرم برگشته
بیـاید برید بـه استقبالش
مع حرم برگشته
تــو بـه آرزوت رسیدی
تــو امام حسین رو دیدی
وای بـه سیدالشـهیدا تــو اشبهالشـهیدی
تو روضهی مجسم هستی
یـه مملکت شده بی تابت
داری مـیری سلام مارو ببر بـه محضر اربابت
چقدر بـه حال تو همـه حسرت خوردیم
تویی کـه زنده هستی و ماها مُردیم
عجب محرمـی شد امسال....محرم سال۹۶
.
#امضاء_یـازهرا
#شـهید_محسن_حججی
Read more
چرا #ویروس ها دوباره زنده مـی شوند !؟. چند روزیـه کـه سرگرم بازسازی خونـه ام!. دیروز حین چرت خواب دیدم : "کاشیکار" نیومده سر کار و من نگرانم خونـه واس آخر هفته ، آماده نشـه !. نام خانوادگی کاشیکار "گودرزیـه" !. ...تلفن همراهم رو برداشتم ؛ رفتم تو دفترچه تلفن ؛ فونت گوشی عربی بود و هر کاری مـی کردم ؛ نمـی ... چرا #ویروس ها دوباره زنده مـی شوند !؟.
چند روزیـه کـه سرگرم بازسازی خونـه ام!.
دیروز حین چرت خواب دیدم :
"کاشیکار" نیومده سر کار و من نگرانم خونـه واس آخر هفته ، آماده نشـه !.
نام خانوادگی کاشیکار "گودرزیـه" !.
...تلفن همراهم رو برداشتم ؛ رفتم تو دفترچه تلفن ؛ فونت گوشی عربی بود و هر کاری مـی کردم ؛ نمـی تونستم حرف "گ" رو بیـارم !.
...آخر شب پیش از خوابیدن چند که تا #عطسه پشت سر هم کردم ؛ وقتی خوابیدم تو عالم #رویـا دیدم :
پشت فرمونم و رانندگی مـی کنم ؛ شب بود ؛ ناگهان حس کردم چشمام جایی رو نمـی بینـه ؛ احساس کردم داره جوون از تنم بیرون مـیره ؛ سعی کردم آب دهنمو قورت بدم که تا جونم بیرون نره کـه از خواب پ !.
... صبح وقتی تو آیینـه نگاه کردم ؛ بالای لبم یـه #تبخال دراومده بود !.
dream of unsuccessful effort :
thuja
#دکتر_حسین_عزیزی #هومـیوپات # هومـیوپاتی #توجا #drazizi
#dr_hossein_azizi #homeopathy
#homeopath #virus #herpes
#thuja @homeopathy8
Read more
قبل ترها تصميم بچه دار شدن نداشتم و دلم نميخواست يك موجود زنده رو بدون اجازه خودش وارد دنياى عجيب و غريب زندگى كنم. روزها گذشت و من تسليم شدم. تسليمِ قدرتمندى بود كه يك شكستِ زيبا و خوش طعم رو برام بـه ارمغان آورد. وقتى يك زن مادر ميشـه بدون شك تلاش ميكنـه بهترين باشـه. گاهى وقتها عذاب وجدان ها كارو خراب ... قبل ترها تصميم بچه دار شدن نداشتم و دلم نميخواست يك موجود زنده رو بدون اجازه خودش وارد دنياى عجيب و غريب زندگى كنم. روزها گذشت و من تسليم شدم. تسليمِ قدرتمندى بود كه يك شكستِ زيبا و خوش طعم رو برام بـه ارمغان آورد.
وقتى يك زن مادر ميشـه بدون شك تلاش ميكنـه بهترين باشـه.
گاهى وقتها عذاب وجدان ها كارو خراب ميكنـه. فراموشى و نداروها. بى حوصلگى براى درست كردن غذا. خستگى و نكردن بچه و ... و ...
منم از اين عذاب وجدان ها كم نداشتم. ولى محلشون نذاشتم و زود از خودم دورشون كردم... بى خوابى هاى شبانـه كه همچنان هم ادامـه داره قبل تر مريضم كرده بود ولى يا عادت كردم يا اينكه قوى تر شدم... پسر خنده روىِ من، از تك تك ثانيه هاى بزرگ شدنت لذت ميبرم چون نميخوام بگم واى چه زود گذشت يا تو رو خدا زود بزرگ نشو. از اين جمله ها بيزارم. اصلا از حسرت متنفرم.. دم غنيمته و من اينو بـه لطف خيلى از ناسازگارى هاى زندگى درك كردم.
پسرم، نـه تنبيه بلدم، نـه ياد گرفتم داد ب. متنفرم از اينكه وقتى ميخورى زمين ب تو سر و صورتمو داد و هوار بكشم. من از خيلى رفتارهاى بـه ظاهر دلسوزانـه مادرانـه بيزارم.
فقط بـه تو نگاه ميكنم، ميخندم و لذت ميبرم. با كارهايى كه ميكنم دوست دارم بدونى ورزش بهترين اعتياد دنياست. يدن زن و مرد نميشناسه. با سمفونى زندگى بايد يد قشنگ هم يد. از شنا كردن برات نمينويسم كه خودت تو اين سن بهترين شناگر شكلاتى هستى كه من ديدم.
تلاش ميكنم شادى و لذت بردن از زندگى درون شرايط سخت رو بهت ياد بدم. بايد بدونى درون بدترين شرايط هم هميشـه راه حلى هست، نبايد اجازه بدى غم بياد و بشينـه رو دلت اگر هم نشست، نزار جا خوش كنـه.
فندوق شكلاتى فعلا و همچنان با هم هى پاپ رو تمرين ميكنيم، بـه شنا كردن ها ادامـه ميديم، تو هم بـه تردميلى كه من روش ميدوم (ناگفته نمونـه كه كلى وزن كم كردم و به يُمن حضور ايشون از دو سه سال قبلم هم لاغرتر شدم 🙏)زل بزن. اجازه نده من بخونم و بنويسم. بـه لطف بودنت فهميدم فيلم و سريال هم ميشـه فقط ١٥ دقيقه آخرشو و ده دقيقه اولش رو ديد.
هر كارى دوست دارى بكن فقط، لطفا و خواهشا شبها كمى بهتر و بيشتر بخواب ما گناه داريم. مرسى عزيزم 😄😉 يكساله شدنت مبارك ليام دلنشين و نمكى. اميدوارم هميشـه مثل معنى اسمت قدرتمند باشى و با سختى ها مبارزه كنى 🙏🌸💙
پ.ن: عكس روز تولد خودم برداشته شده، درون تهران خاطره انگيز و خيال انگيزِ من.
٢٠ مرداد ماه ١٣٩٧ مصادف با ١١ آگوست ٢٠١٨
#liamtalebloo #birthdayboy🎉 #birthdayboy #motherhood #babyboy💙
Read more
داشت ميگفت: من ته دوست داشتن هامو وقتي نگاه ميكنم ميرسم بـه تو! نگاهشو مظلوم تر كرد و ادامـه داد: من خواستم برم ولي نشد، برخلاف روحياتش موزيكاي اروم گوش ميداد هميشـه! صداي موزيكو يكم بلند تر كرد" من كه سرتاسرخموش..... بعد كجا جويم تورا؟" خودمو جمع و جور كردم و صداي گرفته امو صاف كردم بدون اينكه بهش نگاه ... داشت ميگفت: من ته دوست داشتن هامو وقتي نگاه ميكنم ميرسم بـه تو!
نگاهشو مظلوم تر كرد و ادامـه داد: من خواستم برم ولي نشد،
برخلاف روحياتش موزيكاي اروم گوش ميداد هميشـه! صداي موزيكو يكم بلند تر كرد" من كه سرتاسرخموش..... بعد كجا جويم تورا؟" خودمو جمع و جور كردم و صداي گرفته امو صاف كردم بدون اينكه بهش نگاه كنم گفتم: دوست داشتن ها مگه ته دارن؟ مگه تموم شدني ان؟
اب دهنشو قورت داد، نگاهش با ادم هاي غريبه اي كه تو خيابون ميديدم فرقي نميكرد! خسته بود،نميدونم از كي ولي خيلي وقته كه غريبه شده بود واسم، دلم يه سيلي محكم ميخواست كه يكي بزنـه تو گوشم بگه بيدار شو داري خواب ميبيني!
شيشـه پنجره ماشينو داد پايين سرشو كج كرد بـه سمت بيرون گفت نـه! دوست داشتن ته نداره! ولي بعضي وقتا مجبوري فك كني يه روزي ميرسي بـه تهش!
از اين ادم هايي بود كه هزارو يك دليل واست مي اورد که تا بهت ثابت كنـه كه حرفش درسته!
برگشت گفت ديدي تو شناسنامـه ادم ها يه صفحه بـه اسم "فوت" هست؟ اونجا ميشـه تهش!
نـه نـه دلم نميخواست واسم ثابت كنـه دوست داشتن ها هم ته دارن! دلم ميخواست گوشـهامو بگيرم نشنوم چي ميگه! دوست داشتن ها ته ندارن اينو خودشم ميدونست! دوست داشتن من بـه او ته نداشت! نميخواستم وا بدم كه هنوزم دوستش دارم
حرفشو ادامـه داد: يه روزي همـه ميميرن، اونجا ميشـه ته همـه چيز، ته دوست داشتن، ته بودن، ته عشق من بـه تو، ته همـه چيز!
دلم نميخواست بشنوم، اما شنيدم! بعضي وقتها ادم دلش يه چيزايي رو نميخواد اما نميشـه، مجبور شدم بـه شنيدن حرفاش!
صداي موزيك يهو رفت بالا و خواننده با تمام قدرت فرياد ميزد" من كجا جويم تو را؟"
از ماشينش پياده شدم و درو محكم بستم! شيشـه دودي سمت شاگرد رو داد پايين، چشمـهاش پر از اشك شده بود! يه پاكت از داشبورد ماشينش دراورد داد بهم،عادت داشت حرفايي كه سخت بود زدنش رو واسم مينوشت! ازش پرسيدم، شناسنامـه فقط يه صفحه واسه فوت داره! ادم فقط يك بار بـه ته همـه ي اين ها ميرسه! اونم وقتيه كه واقعا ميميره! ولي تكليف اينايي كه هر روز ميميرن چيه؟
اشك گوشـه ي چشمشو پاك كرد گفت من هر روز از نداشتنت دارم ميميرم! ولي يك بار خاكم ميكنند! اون برگه تو شناسنامـه واسه يك بار خاك شدنـه! واسه تهه! ته دوست داشتن! ته بودن! ته عشق من بـه تو....
بدون خداحافظي رفت! پاكتو باز كردم رو برگه نوشته بود "امروز رفتم پيش دكترم گفت که تا يك ماهه ديگه بيشتر زنده نيستي! من بـه اندازه ي همين يك ماه دوستت دارم!"
.
.
. 💌 #مـیکائیل✏
.
.
. 🆔@mikilove351 📷
.
.
.
#ماروباکامنتهاولایک_هاتون_حمایت_کنید☑📧
Read more
#havana #cuba #shotonnote8 صبح روز اول درون هاوانا، درون اتاق اجارهای کمـی دورتر از مرکز شـهر، با صدای صحبت سه زن بیدار شدم کـه از صدای فنجونها و پیشدستیها مشخص بود سر مـیز صبحانـه هستند. بِتسی، زن کوبایی کـه صاحب کاسا یـا همون خونـه و مـهمونخونـه بود و اسپانیـایی حرف مـیزد. ماریـا زن کلمبیـایی کـه چهلو ... #havana #cuba #shotonnote8
صبح روز اول درون هاوانا، درون اتاق اجارهای کمـی دورتر از مرکز شـهر، با صدای صحبت سه زن بیدار شدم کـه از صدای فنجونها و پیشدستیها مشخص بود سر مـیز صبحانـه هستند. بِتسی، زن کوبایی کـه صاحب کاسا یـا همون خونـه و مـهمونخونـه بود و اسپانیـایی حرف مـیزد. ماریـا زن کلمبیـایی کـه چهلو پنج سال بود ساکن سوئد بود و انگلیسی و اسپانیـایی و سوئدی حرف مـیزد. و سیما زن ایرانی کـه انگلیسی رو با لهجهی مشخص و کشیدهای صحبت مـیکرد و من از لحن حرف زدنش مطمئن بودم این لهجه رو جایی شنیدم. با این حال از جا پ کـه صورتم رو بشورم و موهای آشفته رو کمـی مرتبتر کنم که تا سر صبحونـه با این سه زن همصحبت شم.
سیما با موهای روی شونـهی طلایی رنگ شده، با پیرهن مشکی و صندلهای پاشنـه دار داشت از ساحل های بی نـهایت زیبای دریـای کارائیب و کوبا مـیگفت کـه مردی قد بلند با عینکی بزرگ و پیرهن چهارخونـه، نیمرو و نون رو گذاشت جلوی سیما و بعد بـه اسپانیـایی با بتسی حرف زد و بعد کنار سیما نشست و دستهاش رو تو دستش گرفت که تا من گیج تر از روابط آدمهای دور مـیز بشم و البته اونقدر صبر کنم که تا شب توی بار کوبایی، با دو برزیلی، ماریـا، سیما و راهول، لیوان هاوانا کلاب بـه دست بشینیم و موسیقی درون بکگراند پخش بشـه و سیما برام تعریف کنـه کـه ده سال پیش درون اولین سفرش بـه ساحل کوبا، راهول رو مـیبینـه کـه توی هتل پنج ستاره ای کـه سیما مسافرش بوده ، موسیقی زندهی کوبایی اجرا مـیکرده. ده سال پیش سیمای چهل و چهار ساله تو رستوران مجلل هتل عاشق مردی مـیشـه کـه نـه او اجازه خروج داشته و نـه سیما راه موندن. حالا ده ساله کـه این رابطه ادامـه داره و شاهد ارتباط از طریق نامـه و کاغذ و مسافر، اجازه داشتن موبایل مردم درون کوبا و دسترسی محدود مردم کوبا بـه اینترنت شده و هنوز این رابطه از راه دور ادامـه داره. حالا راهول کافه کوچک با موسیقی زندهی خودش رو درون شـهر ترینیداد داره و مطب دندونپزشکی سیما، هر سال چند ماه تعطیل مـیشـه. راهول هنوز اجازه خروج بـه خاطر فعالیتهایی کـه داشته رو پیدا نکرده و سیما هنوز فکر نمـیکنـه زندگی براش اینجا ممکنـه.
راهول و سیمایی کـه هر کدوم از ازدواج قبلیشون بچه هایی دارن کـه تو این ده سال بزرگ شدن ، هنوز براشون هاوانا، این شـهر رنگی و قدیمـی، شـهر و محل دیدارهاشونـه. شـهر تو بالکن سیگار کشیدنها و مردم رهگذر با لباسهای رنگی رو تماشا . شـهر یدن و آخر شب مست و عاشق بـه اتاق برگشتن!
#هاوانا #کوبا
Read more
این قسمت از کانادا کـه کِبکشون باشـه فرانسوی زبان هست و بالطبع مـهاجرایی کـه فرانسوی بلدند بیشتر هستند از جمله بلژیکی ها. سه نفر بلژیکی مـیشناسم کـه آدمـهای فوق العاده خونگرم و جالبی هستند یـه خانم مسن و پسرش و یـه آقای مسن هشتاد و هشت ساله، این آقای داستان ما حدود شصت و پنج ساله مـهاجرت کرده کانادا و بقول ... 🍣🍣
این قسمت از کانادا کـه کِبکشون باشـه فرانسوی زبان هست و بالطبع مـهاجرایی کـه فرانسوی بلدند بیشتر هستند از جمله بلژیکی ها. سه نفر بلژیکی مـیشناسم کـه آدمـهای فوق العاده خونگرم و جالبی هستند یـه خانم مسن و پسرش و یـه آقای مسن هشتاد و هشت ساله، این آقای داستان ما حدود شصت و پنج ساله مـهاجرت کرده کانادا و بقول خودش تمام این شصت و پنج سال رو پشیمونـه کـه چرا اومده اینجا و یجورایی از کانادا متنفر شده 😉 مرد فوق العاده باسواد و باهوشیـه و استاد بازنشسته دانشگاه هست. خانمش نود سالشـه و دو ساله آلزایمر گرفته یـه داره کاترین کـه آمریکا زندگی مـیکنـه و پسرش هم ونکوور کانادا.
از یـه خانواده بسیـار مرفه بلژیکی و بقول خودش بورژوآ بوده و جنگ جهانی دلیل اصلی مـهاجرتش بـه کانادا بوده.
داستانـهای قشنگی از بچگیش و جنگ برام تعریف مـیکنـه کـه من قشنگ فکر مـیکنم وسط سریـال ارتش سری هستم.
از اینکه چطور تمام فامـیل یک شبه سوار ماشین مـیشند و فرار مـیکنند بـه فرانسه و ... هر بار یک جمله از پدرش رو بـه من یـادآوری مـیکنـه و مـیگه بقول پدرم که تا آخرین روز از عمرت حتما مطالعه کنی و به معلوماتت اضافه کنی و باید حتما چند زبان زنده دنیـا رو بتونی صحبت کنی. پدرش بـه چهار زبان صحبت مـیکرده ولی خودش سه که تا و خیلی دوست داره ایتالیـایی هم یـاد بگیره.
هر هفته یـه مقاله جالب کـه تو روزنامـه خونده را به منظور من کپی مـیگیره و مـیاره مـیگه حتما بخونی که تا انگلیسیت یـادت نره چون اینجا همـه فقط فرانسه حرف مـیزنند و هفته بعد مـیاد درباره مقاله بحث مـیکنـه
خلاصه نقاط مشترکی داریم هر دو کانادایی نیستیم جنگ رو تجربه کردیم اینجا مجبوریم بـه زبان غیر زبان مادری حرف بزنیم و خیلی هم از سیـاست خوشمون مـیاد و پر چونـه ایم 😄. چند وقته پیش بهش گفتم بیوگرافی پدرت رو بنویس و بذار بقیـه هم از خواندنش لذت ببرند اولش قبول نمـیکرد ولی شروع کرد بـه نوشتن و قراره پنجشنبه پیشنویس رو برام بیـاره. کلی ذوق کردم و منتظرم.
گفتم بهش تو بنویس من برات کارهای تایپ و هر کمکی دیگه بخوای انجام مـیدم.
کسی چه مـیدونـه شاید فیلمنامـه سریـال ارتش سری قسمت بعدیش همـین باشـه.
عهم ربطی بـه کپشن نداره گذاشتم برااییکه حوصله خوندن ندارند و فقط عدوست دارند.
Read more
#نسلی_که_تکرار_نخواهد_شد . للحق پست نوشت : چهارشنبه ۲ اسفند بود کـه تیتر همشـهری رو دیدم با این عنوان #چالش_سالمندی_دههشصتیها.. ی نگاه کردم تو آینـه دیدم حواسم نیست و دارم پیر مـیشم،محاسنم سفید شده بود... کودکیمون گذشت بدون پدر... مادرم مـیگفت انقدر پدرت جبهه بود هر وقت مـیومد نمـیشناختیش ... #نسلی_که_تکرار_نخواهد_شد
.
للحق پست نوشت : چهارشنبه ۲ اسفند بود کـه تیتر همشـهری رو دیدم با این عنوان #چالش_سالمندی_دههشصتیها..
ی نگاه کردم تو آینـه دیدم حواسم نیست و دارم پیر مـیشم،محاسنم سفید شده بود...
کودکیمون گذشت بدون پدر...
مادرم مـیگفت انقدر پدرت جبهه بود هر وقت مـیومد نمـیشناختیش و ازش مـیترسیدی...
خیلیهامون پدرامون رو از دست دادیم...
شب و روزمون با آژیر خطر بمبارون و پناهگاه گذشت...
اما همـیشـه خوشحال بودیم...
خوشحال بودیم کـه پیرجماران گفته بود #امـید_من_به_شما_دبستانی_هاست...
تو تعطیلات کار مـیکردیم،از کار تو مکانیکی گرفته که تا فروش گوشفیل و مسقاطی و شانسی...
داشتیم تو اون سن یـاد مـیگرفتیم چطور #مرد بشیم و بتونیم جای خالی پدرانمون رو پر کنیم..
قهرمانمون #حسین_فهمـیده بود #دهقان_فداکار...
داشتیم یـاد مـیگرفتیم آینده کشورمون رو با ایثار و فداکاری بسازیم...
تا اینکه پیر مرادمون پر کشید و ی عدهای شدن دولتمرد...
ی دفعه همـه چی عوض شد...
مستضعف شد قشر آسیب پذیر...
استکبار جهانی شد ابرقدرت...
امـیدهای پیرجماران هم شدن #نسل_سوخته...
کار از کار گذشته بود...
یـه عده مثل ی غده سرطانی داشتن همـهجا پخش مـیشدن و کاری از ما بچهها برنمـیومد...
پدرامون یـا شـهید شده بودن...
یـا اسیر شده بودن...
یـا تو آسایشگاههای اعصاب و روان بستری...
ی عدهشونم دیگه جونی واسه جنگیدن نداشتن،داغ دیده بودن اونم نـه یکی یـه باغ لاله...
این وسطا چندتایی هم سرخاب و سفیداب دنیـا گولشون زد و رفتن تو زمـین نامحرم...
اما ما هنوز زنده بودیم و همـهچی رو مـیدیدیم و قد مـیکشیدیم...
چند سالیـه کـه وقت برداشت محصول شده از ما دهه شصتیها کـه الحق و والانصاف کم نذاشتیم تو هر جبههای درخشیدیم از جبههی علم و فناوری بگیر که تا جبهههای حلب و سامرا.
و نذاشتیم پدر این خانواده از داشتن ماها شرم کنـه...
آقای #جهانگیری ما مشکل نیستیم،اتفاقاً مشکل امثال شمایید...
ما نسل سوخته هم نیستیم،ما آتیش زیر خاکستریم و کافیِ سیدعلی دمـی بـه این آتیش بدن که تا متوجه بشید کـه خون توی رگهامون هنوز به منظور ریختن بـه عشق این آب و خاک اشتیـاق داره..
مشکل شما هستید،که فکر مـیکنید مردم وام دار شما هستند...
آقای جهانگیری صندلی مترو و اتوبوس و پارک الویتش با سالمندان و هم سن و سالهای شماست نـه #صندلی_مدیریت...
مـیز و صندلیهای مدیریتی رو تحویل جوونـها بدید و اون رو با مترو و اتوبوس اشتباه نگیرید...یـاحق.
.
.
دلنوشت :
ما طعم شور شیر شترهای مست را
از لولهی شکستهی بِرنو چشیدهایم
.
.
کاملاً بیربط : مـهم نیست شب چقدر تاریک بشـه..
صبح کـه بشـه دوباره خورشید مـیتابه..
.
.
#سردارگرام
Read more
. جناب آقايان مديران مسئولان تصميم گيران . توي اين بطري كه توي عكس مي بينيد آبه . آب يك مايع كه بي رنگ بو و مزه هست . و از هاش دو اُ تشكيل شده . همين مايع بي رنگ و بو و مزه س اگه نباشـه همـه موجودات زنده مي ميرن . حالا يه تيكه از سرزمينمون كه اتفاقا شما مسئولشين و روي وجب بـه وجبش خون جووناي اين سرزمين ريخته همين مايع ... .
جناب آقايان مديران مسئولان تصميم گيران . توي اين بطري كه توي عكس مي بينيد آبه . آب يك مايع كه بي رنگ بو و مزه هست . و از هاش دو اُ تشكيل شده . همين مايع بي رنگ و بو و مزه س اگه نباشـه همـه موجودات زنده مي ميرن . حالا يه تيكه از سرزمينمون كه اتفاقا شما مسئولشين و روي وجب بـه وجبش خون جووناي اين سرزمين ريخته همين مايع حياتي رو نداره . يعني داره ها ولي هم رنگ داره هم مزه هم بو ... هنوز رو ديوارهاش رد تير و تركشـه و صدمتر آسفالت درست درمون نداره .خيلي سخته فهميدن اين نكته كه توي اون شـهر زن و بچه و نوزاد و سالمند وجود داره؟ كارد بـه استخون كه برسه فردين بازي تون گل ميكنـه؟ حتما بايد خون ريخته بشـه که تا ككتون بگزه ؟ حتما باس بريزن تو خيابون که تا بفهمين چشونـه؟آب مي خوان باغيرتا آب ! خيلي خواسته ي عجيبيه ؟ سخته؟ بـه قرآن دنيا بهمون مي خنده؟يه مدتي فكر ميكردم طفلك بعضي مديرانمون نمي تونن وسع و توانشون همينـه و از اين بيشتر از دستشون بر نمياد ولي اخيرا ملتفت شدم اتفاقا مي تونن خوبم مي تونن ولي نمي خوان ...بگذريم اينقدر دوست داشتم با يه طراح جدول روزنامـه ها دوست ميشدم و بهش ميگفتم اين سوال رو طرح كنـه و تو جدولش بگنجونـه : سه حرفي افقي ، بسياري از ... ندارند؟ جوابشم ميذاشتم:شرف... .
#گريه_در_فرودگاه_اهواز
#آبادان_آب_ندارد
#
Read more
بچه هامون مسافرند... یـه روزی مـیاد کـه جای خالیشون تو اتاق بدجور حس مـیشـه... یـه روزی مـیاد کـه دلتون به منظور صداش تنگ بشـه... یـه روزی مـیاد کـه آرزو کنی بغلش کنی... یـه روزی مـیاد کـه دلت برا ریختو پاشاش تنگ مـیشـه... یـه روزی مـیاد کـه دوست داری که تا صبح پیشت بخوابه و تو بوش کنی و تا صبح نگاش کنی... اونوقت مـیگی...چه ...
بچه هامون مسافرند...
یـه روزی مـیاد کـه جای خالیشون تو اتاق بدجور حس مـیشـه...
یـه روزی مـیاد کـه دلتون به منظور صداش تنگ بشـه...
یـه روزی مـیاد کـه آرزو کنی بغلش کنی...
یـه روزی مـیاد کـه دلت برا ریختو پاشاش تنگ مـیشـه...
یـه روزی مـیاد کـه دوست داری که تا صبح پیشت بخوابه و تو بوش کنی و تا صبح نگاش کنی...
اونوقت مـیگی...چه زود بزرگ شد!
اونوقت مـیگی
چقد عجله داشتم به منظور بزرگ شدنش
اونوقت مـیگی کاش کوچیک بود...
بیشتر بغلش مـی کردم...
مـیذاشتم گاهی تو تخت من بخوابه...
اون وقتی کـه صدام مـی کرد و من سرم تو دنیـای مجازی بود...
نمـیگفتم ، مگه نمـیبینی دستم بنده!
اونوقت کـه دنیـای مجازی رو همـه دنیـام کردم ...
نمـیدونستم همـه دنیـام داره از تنـهایی کارتون مـیبینـه :(((
نمـیدونستم همـه دنیـام تو فصل پاییز دلش مـی خواد رو برگهای خشک پا بذاره و بدوه...
من بخاطر دنیـای مجازی و تکنولوژی ، دنیـای کودکی بچمو ازش گرفتم...
کاش هنوز بچه بود...
امروز دستشو مـیگرفتمو باهم روی برگای خشک قدم مـیزدیم...
اون مـیگفت ...
من مـیگفتم جاااااااااااااااااااانم
.
.
.
.
.
.
.
اشک نریز...
اون اینجاست
هنوز بچه هست و عاشق بازی با ...
بلندشو...برو یـه بوسه بـه دستای کوچولوش بزن
دنیـای کودکیش رو زنده کن....
.
.ع.
@fahime_emami
Read more
[جواب معمای باقلوا تا مرحله ششصد]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 25 Jul 2018 23:05:00 +0000