اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصلاة و السلام عَلَىسَيِّدِنَا و َنَبِيِّنَا أبي القاسم مصطفي محمّد صلي الله عليه و علي اهل بيته الطيّبين الطاهرين سيما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين قال الله تبارك تعالي: متن سخنرانی دهه کرامت دکتررفیعی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»[۱]
يك جلسه خدمت شما بوديم اين جلسه را هم، متن سخنرانی دهه کرامت دکتررفیعی نصف جلسه صحبت ميكنم و بقيهاش را بـه پرسشهاي كتبي يا شفاهي شما پاسخ ميدهم. متن سخنرانی دهه کرامت دکتررفیعی و قاعدتاً جلسه را يك ربع بـه ۸ شب پايان ببريم كه بـه نماز هم لطمـهاي وارد نشود.
عرض ميكنم درون جلسه اول كه خدمت شما بوديم بنده تبليغ را چند عصر مـهم عرض كردم كه دخيل هست كه اين عناصر بايد رويش صحبت بشود.
عنصر اول: عنصر موضوع هست كه درون تبليغ موضوع چگونـه آماده و ارائه بشود.
عنصر دوم: مخاطبشناسي هست كه موضوع متناسب با آن مخاطب آماده ميشود چهقدر نسبت بـه مخاطب شناخت داريم و براي هر مخاطبي چه جور بايد صحبت بكنيم.
عنصر سوم: مطلب بسيار مـهمي هست كه قول هم داديم روي اين مطلب صحبت بكنيم بحث محتواسازي هست چه جوري محتوا را بسازيم.
عنصر چهارم: ارائه محتوا چگونـه محتوا را ارائه بكنيم.
البته تبليغ عناصر زيادي دارد: فضاي تبليغ ـ خود مبلّغ و ويژگيهاي مبلّغ اينـها مورد بحث ما نيست ما بحثمان تجارب تبليغي هست اينكه مبلّغ مخلص باشد چي، چي ... متن سخنرانی دهه کرامت دکتررفیعی باشد اينـها را درون جاي خودش نوشتهاند و شما هم شنيدهايد اما بحث من امروز عمدتاً روي دو که تا مطلب هست يكي محتواسازي براي سخنراني دوم نحوه ارائه، چگونـه ارائه بكنيم كه مخاطب جذب بشود و منابر جاذبة لازم را داشته باشد.
قبل از ورود بـه بحث بـه چند خصوصيت سخن اشاره ميكنم قرآن كريم براي سخن و گفتار ويژگيهايي ذكر كرده كه بنده ۱۰ الي ۱۵ که تا را نوشتهام كه همـهاش را نميگويم.
عنوان الآن بحثم ويژگيهاي سخن از منظر قرآن كريم هست به طور خلاصه اين را ميگويم بعد وارد آن دو عنصر كه گفتم ميشود.
يك سخنران، خطيب، منبري براي اينكه بتواند درون تبليغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگويم كه سخنش چه ويژگي بايد داشته باشد:
۱. سخن، آگاهانـه باشد
قرآن ميفرمايد: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[۲] چيزي كه علم، دانايي و آگاهي نداري از آن پيروي نكن چه برسد كه مردم را بخواهي بـه پيروي دعوت كني و بخواهي براي مردم بيان كني حديث هم داريم «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ»[۳] چيزي را كه نميداني براي خودت حل نشده هست دَرَش ورود پيدا نكن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِي إِخْبَارِكَ بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنـها را هم كه بلدي زير سؤال ميرود متهم ميشوي.
من مشـهد مقدس بودم پاي سخنراني يكي از عزيزان بودم آدم مشـهوري هست و جمعيت ميليوني هم بودند ايشان روضهاي را خواندند از زنان كه آمدند بدن امام رضا را بـه خاك سپردند و بعد هم الآن هم رسم هست اين زنان ميآيند گل بر دست ميگيردند روز شـهادت امام رضا(ع). آمدند پايين. گفتم: حاج آقا سند اين كجا هست من درون هيچ كتابي اين را پيدا نكردم که تا حالا هم نخواندم كه زنان نوقان گفتند كه مَهرمان را ميبخشيم و ميآييم، حالا اگر دوستان جايي ديدهاند بفرمايند. (من روي صغراي مسئله كاري ندارم بحثم روي كبراي مسئله است) ايشان گفت ما يك رفيقي داشتيم ۴۰ سال بود منبر ميرفت. بارها و بارها اين را خوانده بود من از ايشان شنيدهام. اين نميشود سند و مدرك. همين بزرگوار درون يك روز ديگري كه يك جمعيت بسيار زيادي درون مشـهد بود بـه نظرم روز شـهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحنها پُر بود. فرمودند: يك ميليون پانصد هزار نفر درون تشيع جنازه موسي بن جعفر (ع) شركت كردند. وقتي آمدند من خدمتشان عرض كردم يك ميليون پانصد هزار نفر، خيلي آدم است. بغداد اينقدر جمعيت نداشته، شـهر تازه تأسيس هست اين شـهر را منصور داونيقي ساخته يك ميليون پانصد هزار نفر، آخر درون تشيع جنازه امام راحل ما از همـه جا آمده بودند خود تهران يكي دو ميليون جمعيت ميشده يعني جمعيت كل قم. گفت من ديدم درون يك جايي هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتي صدها هزار نفر آخر يك چيزي!!! همان وقت قصهاي هم گفتم كه ايشان ناراحت هم شد گفتم عبيدالله بن زبير خطيب بود درون بصره، امام جمعه و فرماندار بود يك روز داشت داستان حضرت صالح پيغمبر را ميگفت. گفت: بلي. مردم از حضرت صالح خواستند شتري از كوه بيرون بياورد ايشان هم اجابت كرد و به اذن خداوند شتر از كوه بيرون آمد. هر چه هم سفارش كرد كارش نداشته باشيد معجزه و ناقةالله هست خيلي هم قشنگ ميگفت داستان را. مردم، عوام توجه نكردند و ريختند اين شتر ۵۰۰ درهمي را كشتند بعد عذاب آمد و همـه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم عليهم» آمد پايين گفتند چه كسي گفته اين شتر ۵۰۰ درهم بوده چه كسي؟ اصلاً آن زمان قيمت گذاشت همين يك كلمـه از دهنش درون رفت (۵۰۰ درهم) يكي از همان پايين منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قيمت گذار) آمد برود خانـه يكي سرش گفت مقوم ناقه رفت بـه محل كارش ديد يك كاغذ روي ميزش گذاشتهاند و نوشتهاند مقوم ناقه توي شـهر پيچيد بطوري كه بهش ميگفتند مقوم ناقه بـه پدرش نامـه نوشت من را از اينجا بردار من ديگر نميتوانم اينجا خطبه جمعه بخوانم همةشـهر من را مسخره ميكنند ميگويند مقوم ناقه يعني يك كلمـه باعث شد از يك شـهر خوب شما همين الآن بعضي از دوستان ما بـه خاطر يك بلوتوث محروم شدهاند از سخنرانيشان درون سيما، صدا، درون همة جا چرا هواست را جمع نمي كني چرا انسان دقت نكند وقتي آدم يك چيزي را نميداند مخصوصاً اين مـهم هست بعضي از عزيزان ميشناسم خود من گاهي وقتها جايي كه ميخواهم بروم صحبت بكنم بـه آن مسئول مربوطه مثلاً خانة جوان يا يك وقتي با آقاي ناظمي اردكاني رئيس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر هست به من بگوييد درون قم، درون تهران، آمار اهل سنت، شيعه، زاد و ولد، انسان هوايي يك چيزي را بپراند.
لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ببينيد آقايان عزيز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهي و آگاهي هست عرصة اقرار بـه جهل نيست عرصة اين نيست كه افراد اصلاً گاهي مقايسه ميكنند ميگويند آقا مدرس و منبري هست ميخواهند تحقيق بكنند ميگويند حرف منبري هست اين نيست منبر؛ مرحوم فلسفي منبر ميرفتند آيتالله العظمي وحيد منبر ميرفتند بزرگان ما لذا يك منبري بايد آگاهي كامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر براي خودتان حل نشده واردش نشويد اگر كنـه بحث علم امام را نميدانيد وارد نشويد.
اگر ميتوانيداثبات بكند شبههاي را كه درون توسل هست وارد نشويد رو بـه منابر اخلاقي بياوريد چرا كه منابر اخلاقي بارش كمتر است. منابر كلامي و اعتقادي سختتر است.
خدا رحمت كند آيت الله فاضل را بـه من ميگفت آقاي رفيعي براي منبر مطالعه نكن همةجوانب را مطالعه بكن، نگو، من ميخواهم براي ۵۰ نفر حرف ب يك آيه كافي هست همة تفسيرها را ولو ۲۰ درصدش را براي مردم بگويي ببين اين آگاهانـه سخن گفتن خيلي مـهم است.
۲. مستدل سخن بگوييد
قرآن ميفرمايد مستدل سخن بگوييد « قولاً سديداً » سديد از سد ميآيد. علامـه طباطبايي نوشته قول سديد قولي هست كه پشتوانـه دارد و محكم است. آنـهم نـه پشتوانـه ضعيف و دم دستي يك آقاي بزرگواري كه مقتل نوشته و بنده برايش خيلي ارادت دارم بـه خودشان هم عرض كردم مؤمن، متدين، خوش قلم، دهها جلد كتاب دارند يك وقت درون حرم شاه عبدالعظيم حسني ديدم اظهار محبت كردم گفتم اين مقتلي كه شما دادهايد بيرون خوب شذوذاتي تو اين داريد مثلاً نوشتهايد سر علياصغر(ع) را از بدن جدا كردند بالاي نيزه كردند خوب مردم گريه ميكنند ولي بيني و بين الله اين را كجا نوشته از كجا درون ميآوري شما نوشتهايد وقتي بـه مداح ميگويم چرا ميخواني ميگويد كتاب فلان آيت الله فلان نوشته گفتند آخر اينـها خيلي خبيث هستند از اين غلطها ميكنند. آخه اين كه نشد سند.
مداح محترم روضه خواند متأسفانـه پخش هم ميشد و جمعيت زيادي هم بود من اين روضه را خودم پيش مقام معظم رهبري خواندهام منتها من اين طور نخواندم گفت كه درون مجلس ابن زياد، رباب بلند شد سر علي اصغر(ع) را بـه سينـه چسبانيد گريه كرد اشك ريخت من بعدش بـه مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت اين روضه را خوشبختانـه بعد از من هم خواندي ۲ شب قبل من درون بيت رهبري خوانده بودم خوارزمي نقل كرده منابع معتبر ديگر نوشتهاند دانشنامـه امام حسين(ع) آمده كه رباب درون مجلس ابن زياد بلند شد سر ابي عبدالله(ع) را برداشت بـه سينـه چسبانيد «يا قُرَّةُ عَيْنِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي» بعد هم رو كرد گفت نزن من نبودم ولي شنيدهام پيامبر اين لبها را ميبوسيده اين را پيش آقا خوانديم كتابها هم نوشته كجا نوشته سر علي اصغر(ع) تو از چي دو که تا دروغ درست كردي اول بايد سر جدا شده باشد و بعد... اينـها كه ميشود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل بـه معناي مراجعه بـه منابع كهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقاي ري شـهري عرض كردم گفتم مجموعه شما خيلي زحمت كشيده مرتب دارند حديثها را درست ميكند و چاپ ميكنند ولي يك كار را درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش سرمايهگذاري بكنيد ايشان گفت كي جرأت ميكند اين كار را بكند گفتم يكي بايد اين جرأت را بكند بالاخره بدون ترديد منابع روايي ما مشتمل بر بعضي اخبار فاقد اعتبار است.
حالا درون كافي تعدادش خيلي كم اما درون منابع تفسيري مطالبي هست منابع تاريخي خوب كسي بايد جرأت كند حداقل براي جمعهاي خصوصي بـه ايشان عرض كردم نميگويم الموضوعات[۵] بنويسيم مثل ابن جوزي، سلسلة احاديث ضعيفه[۶] ۲۰ جلد مثل الباني كه مال اهل سنت است.
ولي بالأخره مجلسي جرأت كرده درون مرآت العقول[۷]، كافي را آنجايي كه لازم بوده نظراتش را گفته.
چرا ما اجازه ميدهيم هر كسي حديث را بخواند هر كسي آيه را بگويد هر كس بدون اطلاع از مباني كار بدون اطلاع از پيشينـههاي كار. شوخي نيست منبر.
شما وقتي ميآييد روي منبر يك آيهاي را تأويلش را ميگوييد بدون اينكه با تفسيرش آشنا باشيد بدون اينكه مقدمات علم رجال، درايه، فقه الحديث ـ چرا درون حوزههاي ما فقه الحديث كار نميشود ـ معلوم هست ادبياتش را هم كه درست بخواني كه گاهي بعضي غلط ميخوانند تبيين حديث تبيين نادرست ميشود. نميشود بـه هر كتاب تاريخي اعتماد كرد.
كتاب تاريخي سلمان رشدي قصهاش را از كجا درآورد از تاريخ طبري درآورد سلمان رشدي مگر غير از قصة غرانيق يا قرانيق[۸] طبري اين قصه را ساخت.
۳ـ عادلانـه سخن بگوييد
قرآن كريم ميفرمايد: « وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛[۹] سخن عادلانـه باشد.
جبههگيري دَرَش نباشد اگر توي عرصة سياسي وارد ميشود توي عرصة مذهبي وارد ميشوي قرآن كريم راجب اهل كتاب آنجاهايي كه لازم هست تأييد مي كند « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] يك جاهايي ميگويد اين كار درست است، اين كار مثلاً فرض بفرماييد نقد ميكند. نميشود علي الاطلاق نقد بكنيم، كار وهابيت را، كار مذاهب ديگر و جناحهاي مخالفمان را اين ضرورت دارد كه سخت عادلانـه باشد.
۴ـ نيكو سخن بگوييد.
قرآن كريم ميفرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نيكو سخن بگوييد. بار ادبي قرآن را ببينيد چه قدر از الفاظ زيبا و از كلمات حساب شده استفاده ميكند براي تبيين مطالب همين تعبير درون قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميد؛[۱۲] پاكيزه. سخنان پاكيزه استفاده يشود اين بخش اول عرايضم تمام.
دوستان عزيزم قبل از اينكه سؤالات شما بيايد براي تهيه يك منبر خوب ببينيد ۲ جور ميشود محتوا آماده كرد:
۱. متن محور
۲. موضوع محور
اگر اين ۲ که تا را اول آماده كرديم بعد شيوه آماده كردن محتوا را ميگويم من مثال مي ديروز جلسهاي داشتيم با دوستان هيئت رزمندگان كه دعاي ندبه را صبحهاي جمعه پخش ميكنند احساس كردم برنامـه يك كم اُفت كرده است. بـه جمكران هم اين را گفتم شب چهارشنبه من را دعوت ميكنند من هر چه بلدم را ميگويم هفتة ديگر هم يكي ديگه ميآيد همين را ميگويد هفته ديگر... .
تكرار درون تكرارصبحهاي جمعه برنامـه سياست تدوين شدهاي درش نيست شما بـه خطيب موضوع نميدهيد، فقط جمعيت برايتان مـهم هست بياييد موضوع بدهيم. گفتند بسم الله شما بدهيد گفتم: باشـه. امسال ميگويم ۳۸ که تا أين درون دعاي ندبه هست آدرس و كد هست امام زمان (عج) براي چه ميآيد وقتي كسي آدرس بيمارستان را ميپرسد معلوم هست ميخواهد برود دكتر. وقتي ميگويد نانوايي كجاست؟ نان ميخواهد. شما ميگوييد أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ، أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ، آقا بحث ما تبيين أينـهاي دعاي ندبه است. ۳۸ که تا است براي ۳۸ هفته بَسْ است.
يك هفته اين را بحث ميكنيم: أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ، مَعَالِمِ الدِّينِ چيست؟ چه چيزي را امام زمان (عج) ميخواهد زنده بكند ما چه كنيم كمك بـه احياي معالم الدين وقتي درون دعاي ندبه ميگويي أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ، چه كنيم اولياي خدا عزيز شوند. مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، چه كنيم دشمن خوار شود. اين را ميگويند متن محور.
الآن ماه رمضان درون پيش هست شما خطبه متقين را ميخواهيد بحث بكنيد خيلي هم عالي هست ۱۱۰ که تا صفت امير المؤمنين(ع) درون بارة متقين گفته: بسم الله الرحمن الرحيم. المتقون چنين چنان مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ،[۱۳] راجب ميانـهروي صحبت ميكنيد. «وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ؛ راجب تواضع صحبت ميكنيد». «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ متنوع و در عين حال متن محور.
مقام معظم رهبري بـه خود من فرمودند من منبرهاي متن محور را دوست دارم.
آقا مشخص هست اين آقا اين ماه رمضان بحثش خطبة متقين، نامـه ۳۱ نـهج البلاغه هست كه بيش از ۱۰۰ توصيه بـه امام حسن(ع) دارد تفسير سورة حجرات. من الآن نميگويم چگونـه محتوا درست كنيد دارم موضوع ميگويم.
لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛[۱۴] يك روز بحث
لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً؛[۱۵] يك روز بحث
اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ؛[۱۶] يك روز بحث؛ اينـها را ميگويم منبرهاي متن محور كم له من نظير سوره مباركه حديد هر سورهاي از قرآن متنهاي حديثي رساله حقوقي امام سجاد (ع) خودم يك ماه رمضان دعاي جوشن كبير را شرح كردم متن دعاهايي كه هست متن دعاي كميل.
دوم: موضوع محور
موضوع را دو جور برايش محتوا ميسازيم كوتاه و بلند ما بنا داريم امسال ماه رمضات راجب فرض بفرماييد رشد و ترقي صحيت بكنيد يا راههاي كسب آرامش كه درون صدا و سيما شروع كرديم بحثش را و ۵۰ هفته قرار هست ادامـه داشته باشد.
مثال مي: امسال ماه رمضان يك مقدمـهاي، بسم الله الرحمن الرحيم يكي از نعمتهاي خداي آرامش و امنيت، اطمينان سكينـه هست مردم خيلي اظهار ناآرامي ميكنند با اينكه وضعشان هم خوب است. آسايش هم فراوان هست افسردگي، اضطراب مراجعه بـه مشاروه چه كنيم آرام باشيم بيشترين فروش كتابها مربوط بـه همين موضوع آرامش موفقيت كاهش استرس. ما ميخواهيم از قرآن و روايات براي شما يك ماه راجب ايت موضوع صحبت بكنيم اين شد موضوع. موضوع شما شد آرامش.
حالا محتوايش را چگونـه درست بكنم عرض ميكنم بعد اولين نكتهاي كه بايد درون تبليغ دقت بكنيم موضوع است.
بنده مثلاً آمدهام ويژگيهاي اصحاب اباعبدالله را يك دهه محرم بحث كردهام اين ميشود موضوع محور، متن محور نيست يك جا آمدهام خطبه شب عاشورا را بحث كردهام اين ميشود متن محور سال گذشته درون مدرسه آيتالله العظمي گلپايگاني شرح دعاي امام زمان اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ، يك روز ـ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، يك روز ـ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ، يك روز اين ميشود متن محور. شرح سخنان پيغمبر بـه اباذر، عبدالله بن مسعود، شرح خطبة ۸۷ نـهج البلاغه اينـها را بنده گفتهام سوره لقمان و حجرات.
موضوع محور: سال گذشته بنده سبك زندگي امام حسين (ع) را گفتهام يك سال ويژگيهاي ياران امام حسين(ع).
امّا نحوة ساختن محتوا من خودم روش خودم را ميگويم شايد بعضيها اين روش را نپسندند (ما روي منبر مينشينم و هر چه يادمان آمد ميگوييم) شيوة من براي هر منبري وقتي موضوع مشخص شدن مثلاً آرامش هست ميخواهم يك جلسه صحبت بكنم يا يك ماه من براي يك ماه برنامـهريزي ميكنم امكان دارد چكيدهاش را يك شب، يك جلسه هم بگوي. اول ميروم، ميگردم واژههاي معادل آرامش درون عربي چيست؟ يكي: سكينـه، يكي: اطمينان، يكي: امنيت، بعد ميروم ببينم درون قرآن راجب اينـها چه چيزي آمده معجم، مفهرس را باز ميكنم أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها[۱۷] ازدواج باعث آرامش؛ شب: سَكَنَتْ (باعث آرامش) اطمينان: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[۱۸]؛ امنيت: أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ[۱۹] قريهاي كه آمن: مطمئنـه أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ[۲۰] آياتش را نوشتيم برويم توي روايات شما يك سيدي جامعالاحاديث داشته باشيد يك جستجو بزنيد، ميآيد من الآن امشب درون حرم ميخواهم تفسير سوره القارعه را بگويم بسم الله الرحمن الرحيم الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ[۲۱] چند که تا تفسير ديدهام الميزان، مجمع البيان، تبيان، نمونـه بحثم را هم نوشتهام و آماده است. رسيدم بـه اينجا كه فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ[۲۲] من براي مردم بايد يك جوري صحبت بكنم كه مردم استفادة عمومي ببرند تفسير براي خواص گفتن كه كاري ندارد مردم سخت هست فكر كردم گفتم چه چيزهايي پرونده ما را روز قيامت سنگين ميكند أَثْقَلُ شَيْءٍ فِي الْمِيزَانِ چيست؟ چه چيزهايي پرونده ما را سبك ميكند؟ «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ * وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ * فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ»[۲۳] رفتم جامع الاحاديث فقط بحار الأنوار را ديدم زدم كلمة أثقل ۷ ـ ۸ که تا روايت پيدا كردم نميخواهم بخوانم وقت نيست مثلاً روايت پيدا كردم «مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۲۴]؛ «مَا مِنْ شَيْءٍ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ»[۲۵] يكي: درود بر پيامبر. يكي: خوش اخلاقي. خوب اين دستهبنديها را از روايت ميگردم و درست ميكنم مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَ مِيزَانُهُ وَ مَنْ كَانَ بَاطِنُهُ أَرْجَحَ مِنْ ظَاهِرِهِ ثَقُلَ مِيزَانُهُ[۲۶] عوامل خفت ميزان، عوامل ثقل ميزان را پيدا كردهام تنظيم كردهام امشب براي مردم ميخوانم. بعد شما: ۱ـ آيات ۲ـ روايات را تنظيم ميكنيد برف انبار كردن آيات و روايات درون منبر خوب نيست. من پشت سر هم آيه بخوانم آن براي تفسير آيتالله جوادي هست و خوب هم هست بايد هم همينطور بگويد؛ ولي روي منبر مردم نميكشند آنقدر گوشت بريزيد توي اين قابلمـه كه نپزد يك دو که تا آيه يك آيه، يك روايت كافي هست بيا بگرد براي اين تاريخ پيدا كن يعني محتواي منبر شما آيه روايت تاريخ حداكثر ۶۰ درصد ۴۰ درصد هم تبيين و بيان خودت كه چگونـه اينـها را با همديگر تنظيم و ارائه بدهي يك جلد تفسير بليغ ما زير چاپ خواهد رفت و قبل از ماه رمضان بيرون ميآيد كه اين تفسير بليغ با آقاي قرائتي هم عرض كردم و خيلي استقبال كرد با تمام تفاسير متفاوت هست همين تفسيري كه محرم گفتيمجلد يك را نوشتيم نحوة استفادة نكات تبليغي از تفسير قرآن يعني ما گفتهايم چه جور ميشود از عَمَّ يتسائلون نكات تبليغي را گفت غير از تفسير نور هست آقاي قرائتي درون نور نكته، نكته، گفته رد شده؛ ولي من درون اين تفسير داستان، حديث، نكات، يعني هر آيهاي آوردهام تفسير هم كرديم ولي بعد نكات تبليغياش را هم گفتهام كه تفسيرهاي ديگر ندارد.
ساخت محتوا
محتوايي كه ميسازيم اگر، چه متن محور و چه موضوع محور باشد شيوة ساختن، روش ريخت شناسي (به قول امروزيها درون پاياننامـه) اين هست يك آقايي بـه من ميگفت منبرهاي شما مثلِ تدوين رساله است. گفتم: بلي. من اعتقادم اين هست ممكن هست همين سؤال را از آقاي زيد بپرسيد بگويد اين روش نـه از آقاي ديگري بپرسيد بگويد: نـه. من روش خودم را براي شما عرض ميكنم، روشي كه جواب داده است. نتيجه گرفتهايم جاهاي مختلفي هم فقط ليبل بحث را بالا پايين كرديم اگر بيت بوده يك مقدار فيتيلهاش را آورديم بالا اگر دانشگاه بوده علمي كرديم اگر درون جمع معمولي بوده سطحش را آورديم پايين.
اين بحث بايد قابليت انبساط و انقباض داشته باشد اين روش محتواسازي هست كه ابتدا موضوع را مي نويسيم يا متن را فرق نميكند ذيلش آيات و روايات و تفاسير البته اگر مبتدي هستيد و كار را سوار نيستيد يك مدتي خودتان آثار را ببينيد بـه عنوان مثال پاياننامـههاي موضوعي درون همين حوزه صدها پايان نامـه دارد خاك ميخورد آقا پاياننامـه گرفته توفيق درون قرآن و روايت يك راهنما هم بالاي سرش بوده فصلبندي كرده عوامل توفيق، موانع توفيق اقسام توفيق اين پاياننامـه را بگيريد موادش را بياوريد بيرون با تاريخ قاطيش كنيد ميشود منبر. «عمل صالح درون قرآن و حديث» «تبيين خطبه فدك حضرت زهرا (س)» «تبيين معارف دعاي عرفه» يكي هم كتابهاي دستهبندي شده مثل آثار آيتالله مكارم «اخلاق درون قرآن» «اخلاق درون نـهج البلاغه» و افرادي كه كتاب را با رويكردي قرآني و حديثي نوشتهاند البته تاريخ ندارد بايد خودتان بياميزيد اين شيوه ميشود كه ميشود يك منبر خوب را ارائه داد.
بخش سوم كه تاريخ گفتم اين خيلي مـهم هست در تاريخ تبحر ميخواهد بگردي تاريخ منطبق با اين موضوع را پيدا بكني يعني وقتي شما درون اول ماه رمضان اين آيه را ميخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم[۲۷] ميخواهيد اين آيه را توضيح بدهيد اين آيه ميگويد از خدا و پيغمبر جلو نيفتيد گفتم آن ۴۰ درصد را خودتان قاطي كنيد اگر از خدا و پيغمبر جلو افتاديد خطر آفرين است. اگر از خدا و پيغمبر جلو افتاديد دچار اضمحلال ميشويد چه جوري آدم از پيغمبر و خدا جلو ميافتد ۳ جور:
۱ـ درون رفتار: خدا و پيغمبر گفتند يك رفتاري را نكنيد من بگويم نـه؛ انجام بدهيد. ميگويد بابا وسواس نورز، شما وسواس بـه خرج بده. ميگويد با ۷۵۰ گرم وضو بگير شما ميخواهيد با ۳ كيلوگرم وضو بگيريد.
۲ـ درون احكام: يك حكمي از خودت ميگذاري كه خدا و پيغمبر بيان نكرده، سليقهاي از خودت ميگذاري.
۳ـ درون اعتقادات و باورها
گاهي تقدم رفتاري، سليقهاي، اعتقادي است.
اين داستان ميخواهد بلافاصله رسول خدا رفت براي فتح مكه ماه رمضان بود چون مسافر بود روزهاش را باز كرد عدهاي گفتند ما اين كار را نميكنيم روزيمان حيف هست فَسَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعُصَاةَ[۲۸] بـه اينـها گفت عُصَاةَ اينـها از پيغمبر جلو افتادند لشكر اسامـه را آماده كرد عدهاي نرفتند امير المؤمنين (ع)را جانشين كرد عدهاي نپذيرفتند اينـها ميشود تقدم از خدا و پيغمبر يعني که تا اين قصهها و داستانها نباشد بحث جا نميافتد و گشتن و يافتن داستان مطابق با موضوع هنر ميخواند بنده گاهي همـه را آماده ميكنم ولي براي تاريخ ۲ ساعت معطل ميشوم نداريم كتابهايي كه موضوعي كار كردهاند آنقدر بايد بگردي که تا يكي را پيدا بكني كه بـه بحث شما بخورد البته اگر وقت داشته باشيد تاريخ را درون دفترهايتان بنويسيد و در زيرش محلهاي استفادهاش را هم ذكر بكنيد.
مثلاً يك داستان را بنويسيد و در ذيلش بنويسيد كه درون ۴ جا ميشود استفاده كرد مثلاً بـه درد صبر، امانتداري و ... اگر اينچنين دفتري داشتيد وقتي موضوع آماده ميكنيد روزد مي توانيد منطبق بكنيد موضوع را با محتوا.
نكته ديگر: نحوة ارائه است
خيلي از دوستان مواد خوبي دارند و آش هم خوب ميپزند ولي درون عين حال مخاطبشان جذب نميشود محتواسازي امورز سخت نيست چون كتاب، پاپاننامـه منبرهاي مكتوب (گرچه من با مراجعه بـه منبرهاي مكتوب مخالف هستم) ما اين گفتار رفيع را كه نوشتهايم براي همين نوشتيم كه شيوه محتواسازي بـه دوستان ياد بدهيم ولي ۱۰ برابر اين مجموعه سخنرانيهاي ما را كه آقاي حسيني نوشته چاپ شده و فروش رفته يعني اين كتاب گفتار رفيع ۲ که تا چاپ خورد ولي مجموعه سخنرانيها ۱۰ که تا چاپ خورد معلوم ميشود كه منبر آماده را بيشتر دوستان دنبالش هستند.
من خدمت مقام معظم رهبر هم آن دو جلد گفتار را بردم و به ايشان عرض كردم كه بـه اين منظور نوشتهام كه طلبهها و دوستان كه منبر ميخواهند بروند شيوة ساختن منبر را بلد باشند نـه منبر از اول که تا آخر آماده را چون اگر آدم درون منبر مقلد باشد فايده ندارد پيشرفت نميكند درون جا ميزند.
نكته آخر
نكته آخر اين هست كه ارائه محتوا را بايد با نگاه بـه مخاطب درست كني، ببيني مخاطب چقدر زمينـه پذيرش درش هست گاهي اصلاً خطبه نبايد خواند ۱۰ دقيقه وقت دادهاند درون دانشگاه يا درون دبيرسان جوانها ايستادهاند حوصله هم ندارند بسم الله الرحمن الرحيم (گاهي وقتها پيغمبر خدا اينطور ميكرد) ألا أخبركم بأشبهكم بي؟[۲۹] سؤالي شروع ميكرد. بگويم كي بـه من خيلي شباهت دارد؟ آقاي سيد حسين تقوي كتابي نوشته بـه نامـه خطابههاي پيامبر كه هم از شيعه و هم از سني جمع كرده خطبة جمعهاش را ببينيد. خطبه مسجد خيف[۳۰] را ببينيد خطبه منا و عرفات، خطبه غدير را ببينيد. نگاه ميكرد درون مسجد خيف خطبهاش ۴ خط است، درون نماز جمعة اولش خطبهاش يك صفحه هست در مجمعالبيان ذيل سوره جمعه آمده. خطبه غدير مفصل است. سخن پيغمبر بـه مخاطب گاهي ۵ ـ ۱۰ صفحه هست عبدالله بن مسعود پيغمبر باهاش ۵ صفحه صحبت كرد اما گاهي فرموده احْفَظْ لِسَانَكَ[۳۱] همين لَا تَغْضَبْ[۳۲].
سيره تبليغي پيامبر از ما زير چاپ هست اين را بنده ۵ ـ ۶ سال هست كه مشغولم ولي امسال تمام شد. جامعة المصطفي چاپ ميكند. من درون آنجا روش تبليغي پيامبر را آوردهام كه چي بود، چه توصيههايي ميكرد بـه مبلغينش ميفرمود كوتاه صبحت بكنيد (يَسِّر: آسان بگيريد) (لا تعسر: سخت نگيريد) (بَشِّر: بشارت بدهيد) (لا تنفر)[۳۳] همة اينـها را من آوردهام درون جلد ۱۶ بحار الأنوار مرحوم مجلسي آورده است. علامـه طباطبايي درون سنن النبي آورده است.
نگاه بـه مخاطبتان بكنيد گاهي بايد با يك شعر گاهي با يك آيه گاهي با يك تاريخ نحوة ارائه مطلب، بله، شب ۲۱ رمضان درون مشـهد مقدس جمعيت زيادي هم براي منبر آمده تكان هم نميخورد و ميخواهد که تا ساعت ۲ نيمـه شب هم اينجا باشد درون اينجا بايد: بسم الله الرحمن الرحيم خطبه بخوان، آيه بخوان، مقدمـه بگو، ترسيم موضع بكن اصلاً كار شما همين هست ماه رمضان هست و مسجد. جمعيت هم ظهر آمده، شب احياء هم هست مسجد اما يك وقت مدرسه، دانشگاه بين دو نماز هست اين اشكال كار هست كه خيليها توجه بـه اين نكته ندارند كه متن صحبت بـه گونـهاي ارائه بشود ولو اينكه شما متن مفصلي تهيه كردهايد ولي بـه گونـهاي ارائه بشود كه مخاطب را اغنا بكند ۲۰ روز پيش تهران جلسهاي دعوت كردند من متن سخنراني آماده كردم، رفتم بعد فهميدم جمع نانواهاي تهران هست كارگران نانوايي. ديدم اين متن كه من تهيه كردهام بـه درد اينـها نميخورد جواب نميدهد (يك ربع منبر بود) هي فكر كردم، فكر كردم يك مرتبه حديثي از رسول خدا يادم آمد گفتم شخصي آمد پيش پيغمبر خدا عرض كرد جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ عَلِّمْنِي عَمَلًا يُحِبُّنِي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ يُحِبُّنِي الْمَخْلُوقُونَ وَ يُثْرِي اللَّهُ مَالِي وَ يُصِحُّ بَدَنِي وَ يُطِيلُ عُمُرِي وَ يَحْشُرُنِي مَعَكَ[۳۴] يك كاري بـه من ياد بده كه ۶ که تا اثر داشته باشد ۱ـ خدا دوستم داشته باشد. ۲ـ مردم دوستم داشته باشند. ۳ـ مالم زياد شود. ۴ـ عمرم طولاني شود. ۵ـ بدنم سالم باشد. ۶ـ بهشت هم با شما محشور شوم و با شما همسايه باشم. همة توجّها جلي شد كه (عجب آدم زرنگي بوده) گفتم از اينها بيشتر سراغ داريد هم خدا، مردم دوستتان دارند هم پول زياد شود هم عمرت زياد شود و هم بدن سالم و هم بهشت همسايه رسول الله باشيد گفتم رسول خدا از آن زرنگتر بود يك نگاهي كرد گفت نميشود يك عمل با ۶ اثر نميشود «هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَى سِتِ خِصَالٍ» حضرت فرمودند: اينـها ۶ که تا احتياج هست ۶ که تا كار لازم دارد ۶ چيز ميخواهي ۶ که تا كار بايد انجام بدهي.
من يك عملي سراغ ندارم كه بگويم انجام بدهي كه اين ۶ که تا نتيجه را داشته باشد يك مقدار فكر كرد گفت آقا عيب ندارد قبول است. خوب، مخاطب خوب آمد درون مُشت من. گفتم: حالا گوش بدهيد فرمود: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ» ميخواهي دوستت داشته باشد تقوا داشته باش. بابا، معلم كدام بچه، شاگرد را دوست دارد بـه حرفش گوش بدهد شما نانواها كدام كارگر را دوست داريت برايش بگويي ۶ صبح بيا، ۶ صبح ميآيد. ميگويي ۷ بيا، ميآيد. ميگويي نان خوب بپز، خوب ميپزد. اينـها را ديگر بايد از خودت بيان بكني. خدا ميداند من اين منبر را قبلاً رويش فكر نكردهام حديثش را بلد بودم گفتم: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَيْهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِي أَيْدِيهِمْ» فرمود ميخواهي مردم دوست داشته باشند دو که تا كار بكن (حالا شما اين حديث را ۶ شب ميتواني منبر بروي عيب ندارد من درون يك شب گفتم چون يك جلسه بود) بـه مردم احسان بكن، پشت سر مردم هم صفحه نگذار بـه خدا همة مردم دوستان دارند ميخواهد برود مسافرت اُوه! با اين برويم هم خوش اخلاق است، هم دست بـه جيب هست و هم پشت سر ما حرف نميزند. اما بعضيها بگوييد برويم با خانواده ميگويد آه! اين هم بد اخلاق هست و هم پول خرج نميكند هم بعداًپشت سر ما حرف ميزند، من با اين نميآيم. ببينيد اينـها ملموس هست به ذهن مردم.
ما را دعوت كردند براي پارك بانـهاي قم صحبت بكنيم. مأمورهاي شـهرداري كه كوچهها را جارو ميكنند ۲ ـ ۳ هزار نفر درون ورزشگاه حيدريات ببينيد من نميتوانم مخاطبم را الآن با يك بحث فرض بفرماييد تئوري صرف اداره بكنم رفتم كتاب آيتالله جوادي را نگاه كردم (مفاتيح الحياة) رواياتي را كه درون ثواب از سر راه مردم خار برداشتن گفتم رسول خدا (ص) فرمود: اگر كسي يك كلوخي را از سر راه مردم بردارد معادل قرائت ۴۰۰ که تا آيه هست گفتم امام سجاد (ع) سوار مركب بود پياده شد يك كلوخ سر راه مردم بود پياده شد برداشت بـه گوشـهاي انداخت فرمود بـه همين ندازه شايد ما بهشتي بشويم گفتم، گفتم بعد هم شـهردار زنگ زد از من گرفت گفت درون شـهر نصب بكنيم بعد هم مثال زدهم شماها توفيق داريد نصف شب كوچه جارو بزنيد خوب، ماه رجب هم كه هست وضو داشته باش همينطور كه جارو ميزي سوره توحيد را هم بخوان اگر شـهردار اجازه ميدهد شـهردار از لاي جمعيت گفت كه شرعاً من اجازه ميدهم بـه اندازه ۱۰ دقيقه درون يك گوشـه تميز نماز شبت را هم بخوان اگر اجازه نميدهد درون همان حال جارو كردن نمازت را بخوان ببينيد براي پاركبان بايد اين را گفت درون جمع آن نانواها آن را گفت بعد اين خيلي مـهم هست كه ما مخاطب را درون نظر بگيريم ما گاهي دعوت ميشويم دانشگاه، شريف، بهشتي، دو هفته، سه هفتهاي يك بار اصلاً پذيرش نيست ما را ميشناسند يك مقدار گوش ميدهند اگر آخوند ناشناس باشد هنوز بيايند پاي سخنرانيش خوب حال جمع شدند با آن استادهايي كه گاهاً بدبيني درون ذهنها ايجاد كردهاند اينجا كاملاً فضاي بحث بايد علمي بشود يعني بداند كه اين آخوند هم ميتواند درون اين فضا وارد بشود. علمي بحث بكند اينـها نكاتي هست كه بنده راجب تبليغ بـه ذهنم رسيد يك مبلغ خوب ۱ـ موضوع خوب دارد ۲ـ مخاطب شناس خوبي هست ۳ـ محتواي خوب آماده ميكند ۴ـ محتواي خوب را خوب ارائه ميدهد. براي مقتل و روضه هم بحث مستقلي ميخواهد كه نميرسيم بنده بـه همين ميزان اكتفا ميكنم.
سؤالات
سؤال: آيا ميتوان گفت همة اموري كه شأن پيامبران و انبياء شأن و وظيفة مبلغين هم هست؟
پاسخ: دارند شئون پيامبر و مقامات پيامبر علي قسمين: شئون و مقامات پيامبر، انبياء و اولياء بعضي اختصاصي هست مثل عصمت مثل مقام عظيم شفاعت اما يك شأني پيامبر و نبي درون تبيين تبليغي براي مردم دارد بله آن شأن براي مبلغ هم هست خوب سخن بگويد مردم را اغناء بكند يك جملهاي هم برايتان بگويم كه خلاصه انذار باشد من يك روايتي ديدم دقت بفرماييد پيامبر خدا (ص) بـه باذر فرمود: « يَا أَبَا ذَرٍّ، مَا مِنْ خَطِيبٍ إِلَّا عُرِضَتْ عَلَيْهِ خُطْبَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا أَرَادَ بِهَا»[۳۵] تمام خطبا متن سخنرانيشان را ميگذارند جلويشان حواسمان خيلي جمع باشد يك وقت بـه خاطر مردم جهنم نرويم. اين را قابل توجه گفتم كه يك آقايي ميگفت من بعضي از مطالب را روي منبر ميسازم و ميگويم خيلي بيانصافي هست بالاخره دقت روي اين مطالب بشود.
سؤال: روش فيش برداري و پيدا كردن موضوعات از فيشهاي برداشته شده؟
يك آقايي من را توي ماشين ديد گفت من يك گوني فيش دارم يك منبر هم نميتوانم بروم شما چطور منبر ميرويد.
دست كردم جيبم گفتم ببين اين فيشهاي من هست گفتم چه جوري گفتم يك كاغذ (آ۵) نصف (آ ۴) اينطوري که تا مي بالايش نوشتهام اين البته موضوعش دعاي امام زمان (عج) هست سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ[۳۶] مثلا بالايش نوشتهام آرامش كنارش نوشتم ۹۳ يعني سال ۹۳ تهيه شد آن وقت از همني بالا آيات و روايات را نوشته ام براي آرامش بنده ۱۰ که تا فيش دارم آرامش ۱ الي آرامش ۱۰ امسال درون مكه آقاي قاضي عسگر فرمودند منبر برويد درون يكي از هتلها جمعيت هم خوب شد الحمدلله قبول كردم فكر هم نكرده بودم يك مرتبه گفتم از حسن عاقبت صحبت بكنم ۱۰ که تا فيش آماده كردم بالاي هر كدام نوشتم حسن عاقبت ۱ الي ۱۰ سال ۹۳ امسال هر چه مينويسم بالايش مينويسم ۹۴ البته فيشهاي من دو جور هست قبل از منبر (آ ۴) هست يك چيزهايي ذهنم ميرسد كم و زيادش ميكنم ميآيم خانـه وارد (آ ۵) ميكنم و قبلي را پاره ميكنم اينـها حدود ۲۰ که تا پوشـه دكمـه دار دارم مثلاً يك پوشـه درون رابطه با امام حسين (ع) است حالا اگر فيشهاي مربوط بـه امام حسين (ع) زياد شده ميآيم مينويسم امام حسين ۹۳ و ۹۴ که تا ۹۱ و ۹۲ هم فرق بكند. يك پوشـه پيامبر اسلام، يك پوشـه نوشتهام امام صادق(ع) که تا امام عسگري (ع) يك پوشـه هم امام زمان (عج).
ائمـه بعضيهايش كه مطالبش گسترده هست يك پوشـه مستقل مثل حضرت زهرا (س) موضوعات هم همينطور يك پوشـه تفسير يك پوشـه دارم متفرقه يعني درون هيچ كدام اينها نميگنجد مثل همين مثالي كه برايتان زدم سخنراني درون جمع نانواها و پاركبانها اينـها را درون همين پوشـه متفرقه ميگذارم. من با اين فيشهاي بازاري موافق نيستم خودتان درون كاغذهاي (آ ۵) يا (آ ۴) تهيه كنيد بعضيها هم واردتر هستند و اين فيشـها را تبديل بـه نرم افزار ميكنند. اين روش من جواب داده و سالها هست كه دارم كار ميكنم.
سؤال: استفاده از موبايل و تبليت درون بالاي منبر چگونـه است؟
پاسخ: ابداً بالاي منبر جاي تبليت نيست. منبر عرصة تخاطب هست تأثير ميخواهد بگذارد درس كه نميخواهيم بگوييم. درون منبر مخاطب من گاهي وقتها بايد با من اشك بريزد. نوشتهاند پيامبر اكرم داشت سخنراني ميكرد كأن علي مخاطب خودش را منطبق ميكرد ميخواهد اشك بريزد ميخواهد خنده بكند با شما همراه است. لذا خطيب كأنـه جزئي از مخاطب هست خودش را ميآورد ميان مخاطب و دارد صحبت ميكند. يادداشت عيبي ندارد منتهي نبايد تكيه بر يادداشت حرف زد فقط تيترها را بايد نوشت اين براي اين هست كه درون صورت عدم ياري حافظه نگاه بـه يادداشت بكنيم.
سؤال: درون ماه رمضان چه زمانهايي براي سخنراني و منبر مناسب است؟
پاسخ: البته بستگي دارد بـه جايي كه شما را دعوت ميكند و معمولاً زمان را شما تعيين نميكنيد اما غالباً ظهر خوب جواب ميدهد با توجه بـه اينكه فصل تابستان هست و مردم بيشتر که تا سحر بيدار هستند آخر شب هم شايد خوب باشد اما صبح نگذاريد چرا كه بيشتر خواب آلود هستند. قبل و بعد از اذان ظهر قبل از نماز مغرب هم گاهي جواب ميدهد اگر مردم آمادگي دارند.
سؤال: جايگاه شعر درون منبر چگونـه است
پاسخ: خوب است. شعر خيلي خوب هست من خيلي بلد نيستم. اما شعر نبايد اصل منبر باشد بلكه مكمل آيات و روايات باشد خوب است. شما بيا راجب اخلاص آيه و حديث را بخوان تاريخ را هم بگو بعد بگو:
يک صبح با خلاص بيا بر درون دوست گر کام تو بر نيامد آنگه گله کن[۳۷]
شما راجب توكل حرفايت را بزن آيه، حديث و غيره را بخوان بعد بگو:
گر توکل مـیکنی در کار کن کشت کن تکیـه بر جبار کن[۳۸]
اشعار حافظ خوب است. اشعار اخلاقي مولوي هم خوب است. سادهتر از اشعار حافظ هست بار عرفاني اشعار حافظ زياد است. حداكثر ۵ يا ۱۰ درصد منبر شعر باشد.
[۱] . توبة: آيه ۱۱۹.
[۲] . اسراء، آيه ۳۶.
[۳] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص ۵۳۰.
[۴] . همان.
[۵] . لكتاب: الموضوعات المؤلف: جمال الدين عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي المتوفى: ۵۹۷هـ.
[۶] . عنوان الكتاب: سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني حالة الفهرسة: غير مفهرس الناشر: مكتب المعارف عدد المجلدات: ۱۴.
[۷] . عنوان : مرآت العقول = شرح کافی مولف : علامـه مجلسی ، ملامحمدباقربن محمدتقی موضوع : اخبار زبان : عربی.
[۸] . افسانـه غرانیق: http://zafari.parsiblog.com/Posts/91
یکی از شبهاتی کـه متاسفانـه با نگارش و انتشار کتاب موهن آیـات شیطانی توسط سلمان رشتی مرتد درون سالهای اخیر بر زبان برخی افتاده همـین سوال هست که ما از آن بـه افسانـه غرانیق تعبیر مـی کنیم. جالب اینجاست کـه همـین مساله باعث شده کـه عده ای از خاور شناسان و مستشرقان بـه خیـال خود بـه مقابله با اسلام برآیند، توجه بـه این نکته نیز ضروری هست که ریشـه این خرافه و افسانـه نیز متاسفانـه بر مـی گردد بـه چند کتاب از کتبی کـه اهل سنت نوشته اند ولی درون مـیان علمای شیعه هیچ جایگاهی ندارد و علمای شیعه از ابتدا این داستان را ساختگی و افسانـه و خرافه مـی دانستند. ما به منظور روشن شدن موضوع به منظور شما دوست عزیز درون حد امکان بـه نقل جوابهایی کـه داده شده مـی پردازیم، امـید هست که شما با دقت کامل درون این جواب شبهه تان حل شود انشاء الله.
افسانـه غرانیق
هنوز چهار ماه از اقامت مـهاجران درون حبشـه نگذشته بود کـه خیـال بازگشت یـافتند و یک دسته از آنـها مراجعت کرده، درون شوال سال پنجم بعثت، وارد مکه مـیشوند. این بازگشتِ نابهنگام به منظور چیست؟ وقتی دنباله تحقیق را گرفته و به جستجوی علّت و انگیزه بازگشت مـهاجران برمـیخیزیم، بـه افسانـه شگفت آوری برمـیخوریم بـه نام : «افسانـه غرانیق»!
افسانـه غرانیق را حتما مفصّل نوشت و به دقّت بررسی کرد؛ چرا کـه در زندگی بعضی از صحابه (همان مـهاجران بـه حبشـه) تأثیرگذار بوده است. هیچ تاریخنگاری نمـیتواند درون نقل وقایع زندگی عثمان بن عفّان و بعضی از صحابه، بـه یکباره بنویسد: «عثمان، چهار ماه بعد از هجرت بـه حبشـه، بـه مکّه بازگشت و دوباره هجرت کرد و به دوستانش درون حبشـه پیوست». آیـا بـه سادگی مـیتوان از کنار این واقعه گذشت؟ هر خواننده ای بـه فکر فرو مـیرود کـه علّت این مراجعت و بازگشت، چه بوده و چرا ذکر نشده است؟ و شاید افسانـه غرانیق بـه گوشش خورده باشد و بپندارد کـه تاریخنگاران مسلمان، درون پاسخ این پرسش، عاجز مانده اند! و شاید تصوّر کند کـه خرده گیریـهای مستشرقان درون اطراف داستان غرانیق، بجاست ! افسانـه غرانیق چیست؟ افسانـه غرانیق بـه طور خلاصه، این هست که «پیغمبر خدا بتهای مشرکان را ستایش کرده است!» اکنون ناچاریم این افسانـه را ابتدا چنانکه برخی از مورّخان سنی کـه ناقل این افسانـه بودند (مانند طبری و ابن سعد) و معدودی از محدّثان آنان (چون ابن حجر عسقلانی درون کتاب «الإصابة فی تمـییز الصحابة» و صاحب کتاب «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری») بـه قلم آورده اند، بنویسیم. آنگاه درباره اصل موضوع بحث کرده، با اسلوب صحیح و علمـی، این «داستان» یـا بهتر بگوییم این «افسانـه!» را تجزیـه و تحلیل مـیکنیم.
در آخر داستان، ملاحظه خواهید کرد کـه نتیجه بزرگی از ذکر این افسانـه خواهیم گرفت و ملاحظه مـیکنید کـه دست پلید منفعت پرستان، چگونـه اصول مسلّم دین را بـه نفع خود تغییر داده و در نتیجه، جامعه امروز ما بعد از صدها سال، هنوز هم از عهده ادای کفاره لغزش یـا گناهان این عده، بیرون نیـامده است. (به نقل از: جنایـات تاریخ، نوشته استاد دکتر سید جعفر شـهیدی). اینک اصل ماجرا:
گفتار طبری درباره غرانیق:
وقتی پیغمبر دید خویشاوندانش از او روی گردانده، دوری مـیکنند، آرزو کرد کـه خدا آیـه ای بفرستد; شاید بـه وسیله آن بـه خویشاوندانش نزدیک شود. و با محبتی کـه به فامـیلش مـی ورزید، دوست داشت این خشونت و دشمنی بـه نرمـی و آشتی مبدل شود. نتیجه این آرزو و تلقین بـه نفس، این شد که: وقتی سوره نجم بر او نازل گشت و آن را درون مجمع قریش خواند، همـین کـه به آیـه أفرأیتُمُ اللاّتَ وَالعُزّی رسید، شیطان از خیـال درونی کـه پیغمبر درباره نزدیکی بـه قومش داشت، سوء استفاده کرد و به زبان او گذاشت کـه در ستایش بتها بگوید: (تِلکَ الغَرانِیقُ العُلی وَاِنَّ شَفاعَتَهُنَّ تُرتَضی.) «اینان بتان بزرگانند; همانا مـیانجیگری آنـها پذیرفته است!»
قریش کـه این گفته را شنیدند، از ستایش خدایـان خود خرسند گشتند و پذیرفتند. مسلمانـها هم بی اینکه پیغمبر خود را بـه لغزش یـا خطا یـا گمان بیـهوده ای متهم کنند، او را تصدیق د. همـین کـه پیغمبر بـه سجده رسید و سوره را پایـان داد، مسلمانـها به منظور اظهار پیروی و تصدیق پیغمبر خود، بـه سجده رفتند و از مشرکان قریش هم هر درون مسجد حاضر بود سجده کرد. چه، بـه گوش خود ستایش بتها را از پیغمبر شنیده بودند تنـها ولید بن مغیره کـه پیری سالخورده بود و توانایی سجده نداشت، مشتی خاک گرفت و به پیشانی خود رساند. آنگاه مردم پراکنده شدند. قریش هم وقتی دیدند پیغمبر خدایـان آنـها را ستود و گفت: «آنـها بتان بزرگی هستند کـه شفاعتشان پذیرفته است!» بسیـار خشنود شدند.
خبر سازش قریش با پیغمبر، بـه حبشـه رسید و مـهاجران شنیدند کـه قریش مسلمان شده اند. این بود کـه دسته ای از آنـها برگشتند و دسته ای باقی ماندند. از آن سو، جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت: «چه کردی؟! آنچه خواندی من نیـاوردم! سخنی گفتی کـه خدا نگفته بود!» پیغمبر سخت اندوهگین شد و از خدا بیمناک گردید. خدا کـه بسیـار با وی مـهربان بود به منظور این کـه خاطر او را آسوده سازد!! آیـاتی بر وی فرستاد و به او فهماند کـه پیـامبران پیش از او نیز با شیطان همـین کشمکش را داشته اند! و شیطان درون گفته های آنـها مداخله و تصرف مـیکرده!! ولی خدا گفته شیطان را باطل و گفته های خود را استوار مـیساخته است! آیـاتی هم کـه این تسلیت را درون برداشت، نازل شد:
وما أرسلنا مِن قبلک مِن رسول وَلا نبیّ اِلاّ اذا تَمَنّی ألقی الشیطانُ فی أُمْنیَّتِهِ فیَنْسَخ الله ما یُلقی الشیطانُ ثُمَّ یُحْکِم اللهُ آیـاتِهِ والله علیمٌ حکیمٌ؛ «پیش از تو پیغمبری نفرستادیم، جز این کـه هرگاه آرزویی مـیکرد، شیطان درون آن راه مـییـافت; بعد خدا آنچه را کـه شیطان القا مـیکرد، نسخ و آیـات خود را محکم مـیسازد و خدا دانا و حکیم است.» (حج : ۵۱)
خدا با این تسلّی، گرفتگی خاطر پیغمبرش را برطرف ساخت و ترس وی را زایل کرد! و آنچه را کـه شیطان درون ستایش بتها گفته بود : «تِلکَ الغرانیقُ العُلی وَاِنَّ شفاعتهُنَّ تُرتَضی» با آیـات «ألَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الأُنثی، تلک اِذاً قِسمةٌ ضِیزی اِنْ هِیَ الاّ أسماءٌ سمَّیتُمُوها أنْتم وآباؤُکُم ... لِمَن یشاءُ ویَرْضی»؛ «آیـا پسران از آنِ شما و ان از آنِ اوست؟ این قسمتی هست غیر عادلانـه. این بتان چیزی جز نامـها کـه شما و پدرانتان بر آنـها داده اید، نیستند. خدا بـه آنـها نیرویی نداده...» (نجم : ۲۷ ـ ۱۹) را باطل کرد» (ص ۱۱۹ و ۱۲۰، جزء ۱۷ تفسیر طبری، طبع مطبعه مـیمنیـه و ص۱۱۹۲، جلد سوم، تاریخ طبری، تصحیح دخویـه).
طبری این افسانـه را با اختلاف جزئی از محمد بن کعب قرظی بـه تنـهایی نقل مـیکند. نقل ابن سعد درون «طبقات» نیز تقریبا بـه همـین مضمون هست که بـه علت طولانی نشدن بحث از ذکر آن خود داری مـی کنیم.( محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۹ ـ ۱۳۷)
همچنین طبری درون تفسیرش از چند نفر دیگر هم این افسانـه را نقل مـی کند.
از فهرست گفتارهای گذشته روشن شد کـه مدرک نـهایی افسانـه غرانیق، کتابهای تاریخ و تفسیر طبری و طبقات ابن سعد مـیباشد; یعنی این دو نفر، نخستینانی هستند کـه افسانـه غرانیق را درون کتاب خود ضبط کرده اند.
یعلی بن حجر عسقلانی مـیگوید: موسی بن عقبه این داستان را درون «مغازی» از محمد بن شـهاب زهری (و گمان دارم او از پسر عباس) نقل کرده و همچنین ابومعشر نیز آن را درون «سیره» از محمد بن کعب قرظی و محمد بن قیس نقل کرده و طبری از او نقل مـیکند. هرگاه این دو مدرک را نیز اضافه کنیم،( ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ص۳۰۶، ج۸، طبع مطبعه خیریـه قاهره، ۱۳۲۵) «مغازی» ابن شـهاب و «سیره» ابومعشر، مدرک نـهایی افسانـه است. آنگاه مطابق این مدارک، آخرین نفری کـه داستان غرانیق از او نقل مـیشود، این شش نفرند:
۱ـ محمد بن کعب قرظی ۲ ـ محمد ابن قیس ۳ ـ مطلب بن عبدالله بن حنطب ۴ ـ رفیع ابوالعالیـه ریـاحی ۵ـ سعید بن جبیر ۶ ـ عبدالله پسر عباس.
تجزیـه و تحلیل افسانـه غرانیق
یک واقعه تاریخی را کـه چندین سال از آن گذشته و ما درون ضمن مطالعه کتاب بـه آن برمـیخوریم، هرگاه بخواهیم درستی و نادرستی آن را بدانیم; یعنی بفهمـیم این واقعه بدین کیفیت رخ داده یـا نـه، به منظور اثبات درستی آن، ابتدا حتما یکی از دو موضوع محقق باشد:
الف:ی کـه این واقعه را نقل مـیکند، خودش حاضر بوده یـا از زبانی بگوید کـه او درون محل حادثه حضور داشته است.
ب: فرض کنیم درون کتابی بـه یک واقعه تاریخی برخورده ایم کـه گوینده آن را نمـیشناسیم، یـا نمـیدانیم خود او درون محل حادثه بوده یـا نـه; درون این صورت حتما آن واقعه را با کلیـه حوادثی کـه از جهت زمان و مکان بدان مربوطند، سنجید. همچنین مقتضیـات عصر و طبیعت اشخاصی را کـه این حادثه با آنـها بستگی دارد درون نظر گرفت و نیز قرائنی کـه ممکن هست وجود این حادثه را تأیید یـا تکذیب کند، درون نظر داشت. آنگاه (در صورت اول) هرگاه خود گوینده حضور داشته باشد و (در صورت دوم) هرگاه قرائن موجود، وجود واقعه را تکذیب نکند، تازه ممکن هست بگوییم آن واقعه رخ داده است. ولی اگر یکی از این دو مقدمـه درست نباشد (چنانکه گوینده خود شاهد قضیـه نبوده و یـا قرینـه ای کـه وجود واقعه را تأیید کند پیدا نشود) درستی مطلب مورد تردید واقع مـیشود و هرچه نشانـه ای کـه وجود واقعه را تکذیب کند بیشتر شود، نادرستی موضوع روشنتر خواهد گشت; که تا آنجا کـه بکلی فاقد ارزش مـیگردد.
پس از تذکر این مقدمـه، ناچاریم درون مورد افسانـه غرانیق، هر دو راه را بپیماییم و این افسانـه شگفت انگیز را کـه دست آویز چند نفر مغرض گشته هست با اسلوب علمـی تحلیل کنیم.
راه اوّل
ملاحظه فرمودید کـه افسانـه غرانیق، از کتابهای: «طبقات» محمد بن سعد، «تاریخ الرسل والملوک» و «تفسیر» ابوجعفر محمد بن جریر طبری سرچشمـه گرفته هست و هرگاه مدارکی را کـه ابن حجر نوشته بـه شمار بیـاوریم و بگوییم: طبری این افسانـه را از کتاب «سیره» ابومعشر نقل کرده، درون آن صورت مدرک نـهایی، کتاب «مغازی» موسی بن عقبه و «سیره» ابومعشر مـیباشد کـه فعلا هیچ یک از این دو کتاب درون دسترس نیست. ولی باز هم این دو نفر گوینده اصلی نیستند; بلکه آنـها نیز از محمد بن کعب قرظی و محمد ابن قیس، روایت مـیکنند.
موسی بن عقبه (صاحب کتاب مغازی) کـه افسانـه غرانیق را از محمد بن شـهاب نقل مـیکند، درون سال۱۴۱ هجری(ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۶۲ طبع حیدرآباد)یـا درون سال ۱۴۳ مرده است.
وفات محمد بن شـهاب تابعی نیز درون سال ۱۲۴(لغتنامـه دهخدا، ج۱، ص۳۲۳) و تولد او، بین سالهای ۵۰ که تا ۵۸ است.( ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۵۵ ـ ۴۵۱)
ابومعشر نیز کـه ابن حجر او را درون شمار نویسندگان داستان غرانیق آورده،( فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۳۰۶) درون سال ۱۷۰ هجری درون بغداد مرده است. وی از محمد بن کعب قرظی حدیث مـیکند و این داستان را نیز از زبان او بـه قلم آورده است. بنابر این درون فاصله قرن اول که تا دوم هجری، افسانـه غرانیق را فقط دو نفر از زبان سه تن نقل کرده اند:
یکی: ابومعشر از محمد بن کعب و محمد بن قیس; دیگری: موسی بن عقبه از ابن شـهاب، کـه او نیز ـچنانکه گفتیم ـ درون سال ۱۲۴ هجری مرده است.
نوبت بـه قرن دوم و سوم هجری مـیرسد، درون این جا مشاهده مـیکنیم کـه ابن سعد (که درون اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم مـیزیسته و در سال ۲۳۱ مرده)، این افسانـه را نوشته و یک نفر دیگر بـه گویندگان اصلی آن افزوده و آن مطّلب پسر عبدالله حنطب مـیباشد،( طبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۸ و۱۳۹) که تا آن کـه نوبت بـه طبری مـیرسد.
طبری درون نیمـه اول قرن سوم; یعنی سال ۲۲۴ یـا ۲۲۵ متولد و در اوائل قرن چهارم; یعنی ۳۱۰ هجری مرده است. این مورّخ بزرگ، همـین افسانـه را درون کتاب تاریخ خود آورده ولی درون تاریخ، فقط گوینده اصلی را محمد بن کعب قرظی مـیشناساند;( تاریخ طبری، تصحیح دخویـه، ج۳، ص۱۱۹۲) لیکن با کمال تعجب درون تفسیر طبری مـیبینیم کـه به تعداد گویندگان اصلی افسانـه افزوده شده و نام این چند نفر نیز جزء آنـها مشاهده مـیشود:
۱ ـ سعید بن جبیر ۲ ـ ابوالعالیـه رفیع ریـاحی ۳ ـ عبدالله پسر عباس. آنگاه هرچه از این دوره دورتر مـیشویم، عده گویندگانِ افسانـه بیشتر مـیشود; چنانکه حفاظ قرن سوم و چهارم (مانند ابن مردویـه و ابن ابی حاتم) آن را از چندین طریق نقل مـیکنند. اما خوشبختانـه فقط بر گویندگان دست دوم اضافه شده و به گویندگان اصلی نیفزوده اند.( السیوطی، الدرّ المنثور، ج۴، ص۳۶۹ ـ ۳۶۶)
آنچه از فهرست این مطالب بـه دست مـی آید این هست که:
الف ـ قدیمـی ترین مدرک به منظور افسانـه غرانیق از تاریخ مسلمـین، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری است.
ب ـ بر فرض کـه به گفته ابن حجر اطمـینان کرده و کتابهای موسی بن عقبه و ابن شـهاب را نیز جزء مدارک بـه شمار بیـاوریم، بـه شـهادت همـین شخص(فتح الباری، ج۱۰، ص۳۰۶) طبری نیز از او نقل مـیکند.
ج ـ گویندگان اصلی افسانـه (که همـه اینـها از زبان آنـها مـینویسند)، از آن شش نفر کـه نام بردیم، تجاوز نمـیکنند.
حال چنانکه گفتیم به منظور آن کـه درستی و یـا نادرستی این داستان معلوم شود، حتما راه نخستین را پیمود; یعنی ببینیم آیـا آنـهایی کـه این داستان یـا افسانـه را نقل مـیکنند، خودشان درون محل واقعه بوده اند یـا نـه؟
[۹] . انعام، آيه ۱۵۲.
[۱۰] . آل عمران، آيه ۶۴.
[۱۱] .بقره، آيه ۸۳.
[۱۲] . حج، آيه ۲۴.
[۱۳] . نـهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص ۳۰۳.
[۱۴] . حجرات، آيه ۱.
[۱۵] . حجرات، آيه ۱۲.
[۱۶] . همان.
[۱۷] . روم، آيه ۲۱.
[۱۸] . رعد، آيه ۲۸.
[۱۹] . ابراهيم، آيه ۲۴.
[۲۰] . انعام، آيه ۸۲.
[۲۱] . قارعه، آيه ۱-۲.
[۲۲] . قارعه، آيه ۶-۷.
[۲۳] . قارعه، آيات ۶ -۹.
[۲۴] .كافي، ج ۲، ص ۴۹۴.
[۲۵] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۶۸، ص ۳۸۳ .
[۲۶] . إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج ۱، ص ۱۸۸.
[۲۷] . حجرات، آيه ۱.
[۲۸] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۹۳، ص ۳۲۵.
[۲۹] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج ۱۲، ص ۲۳.
[۳۰] . أصول الكافي، ترجمـه مصطفوى، ج ۲، ص ۲۵۹.
[۳۱] . كافي (ط - الإسلامية)، ج ۲، ص ۱۱۵.
[۳۲] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۹۳، ص ۱۵۰.
[۳۳] . مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، ج ۲، ص ۵۸۹؛ «يسر و لا تعسر، و بشر و لا تنفر»
[۳۴] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۸۲، ص ۱۶۴؛ قَالَ هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَى سِتِ خِصَالٍ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَيْهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُثْرِيَ اللَّهُ مَالَكَ فَزَكِّهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُصِحَّ اللَّهُ بَدَنَكَ فَأَكْثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُطِيلَ اللَّهُ عُمُرَكَ فَصِلْ ذَوِي أَرْحَامِكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يَحْشُرَكَ اللَّهُ مَعِي فَأَطِلِ السُّجُودَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ.
[۳۵] . الأمالي (للطوسي)، ص ۵۳۰.
[۳۶] . البلد الأمين و الدرع الحصين، ص ۳۴۹.
[۳۷] . ديوان ابوسعيد ابوالخير - رباعيات - قسمت پنجم.
[۳۸] . مولوي، عرفانيات.
[متن سخنرانی دهه کرامت دکتررفیعی]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 12:29:00 +0000