حجة الاسلام، احلام ویکی پدیا ابو حامد، امام محمد غزّالی طوسی، بزرگمردی کـه در سال 437 - 450 هجری- در روستای طابران طوس از مادر بزاد، کودکی و جوانيش صرف دانش اندوزی و جهانگردی شد که تا آنکه درون مرز چهل سالگی درون انواع رشته های علوم اسلامـی سرآمد دانشوران روزگار خود گشت و نامش درون سراسر جهان اسلام آن روزگار زبانزد همگان گرديد.
غزالی با نوشته های عميق و پرمغز خود بـه قالب انواع علوم اسلامـی جان تازه ای دميد، و در زمينـه تصوف و عرفان، فلسفه و کلام، روان شناسی و اخلاق، نوآوريها کرد. احلام ویکی پدیا وی از 39 سالگی بـه بعد به منظور تصفيه روح و نگارش ارزنده ترين آهار خود مردم گريز شد و تا پايان عمر درون گمنامـی و گوشـه نشينی بسر برد. احلام ویکی پدیا سرانجام درون سال 490 - 505 هجری - بعد از پنجاه و پنج سال زندگی پر ثمر چراغ زندگیش درون زادگاهش فرومرد، اما مشعل پرفروغ انديشـه درون کنار آثار فراوان و ارزنده ای کـه از خود باقی گذاشته همچنان فروزان برجای مانده، و اين فروزندگی که تا کيش مسلمانی برجای باشد و زبانـهای تازی و پارسی پايدار، صاحبدلان را درون مسائل دينی و اخلاقی و اجتماعی و ادبی روشنگر بسياری از حقايق خواهد بود.
نام کامل وی حجة الاسلام ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزّالی طوسی است. "غزال" (با فتح غين و تشديد ز) بر پيشـه وری اطلاق مـی شده کـه نخِ پشم مـی فروخته، پيشـه وری کـه پشم خام تهيه مـی کرده و پس از حلاجی با دستمزدی اندک بـه زنان پشم ريس مـی سپرده که تا به نخ تبديل شود و برای فروش آماده گردد. اين پيشـه هنوز درون مشـهد بـه نامـهای حلاج، ن، نخ فروش رايج است. اين معنی را خود امام غزالی درون کتاب احياء علوم الدين يادآور شده است.
پدر غزالی پارسا مردی بوده صوفی مسلک، کـه در شـهر طوس حرفه غزالی يا نخ پشم فروشی داشته است. چون مرگ اين صوفی نزديک ميشود، دو فرزند خود - محمد و احمد - را با مختصر اندوخته ای کـه داشته بـه دوستی از هم مسلکان خويش مـی سپرد و به او مـی گويد: احلام ویکی پدیا چون بر اثر محرومـی از هنر خواندن و نوشتن اندوه فراوان خورده ام آرزودارم کـه فرزندانم ازين هنر بهره ور گردند.
آغار يتيمـی ( احتمالاً 444 - 457 هجری - )
پس از يتيم شدن اين دو کودک، وصی درستکار تربيت آنان را برعهده مـی گيرد که تا هنگامـی کـه ميراث اندک پدرشان تمام ميشود و خود صوفی از اداره زندگی آنان فرو مـی ماند. آنگاه با اخلاص بـه آن دو پيشنـهاد ميکند که تا برای گذران زندگی و ادامـه تحصيل درون زمره طلاب جيره خوار مدرسه ای از مدارس دينی شـهريه بدهِ روزگار خود درآيند؛ و آنان از راه ناچاری پيشنـهاد وی را مـی پذيرند. اين سخن ابوحامد محمد غزالی کـه "برای غيرِ خدای عمل آموختم، ولی علم جز خدای را نپذيرفت" مـی تواند مؤيد اين حقيقت باشد.
راه يافتن بـه مدرسه (450 - 463 هجری )
اين تاريخ نيز تقريبی است، يعنی ممکن هست يکی دو سال پيش از اين درون شمار طلاب جيره خوار مدرسه جای گرفته باشد. زيرا خودش درون نامـه ای کـه به پادشاه سلجوقی مـی نويسد ازين راز چنين پرده برميگيرد:
«بدان کـه اين داعی پنجاه و سه سال عمر بگذاشت، چهل سال درون دريای علوم دين غواصی کرد که تا به جايی رسيد کـه سخن وی از اندازه فهم بيشتر اهل روزگار درگذشت».
اگر اين گفته غزالی را کـه "چهل سال درون دريای علوم دين غواصی کردم" بپذيريم، تاريخ راه يافتن او بـه جرگه علمای دين بـه روزگار سيزده سالگی وی مسلم ميشود. يعنی درين هنگام مقدمات کار دانش اندوزی را فراگرفته بوده است.
پس ازآنکه درون مدرسه دينی از حداقل نيازمنديهای زندگی برخوردار شد، با خاطر آسوده و اميد فراوان، دل بـه کتاب سپرد و گوش بـه سخن استاد فرا داد که تا هنگامـی کـه برای آموختن علم فقه آمادگی پيدا کرد و توانست درون رديف شاگردان خوب نخستين استادش، احمد بن محمد رادکانی، جای گيرد. نخستين دوره طلبگی غزالی را درون طوس - براساس برخی قراين - مـی توان حدود پنج سال حدس زد؛ يعنی هنگامـی کـه وی از شـهر طوس رهسپار جرجان شد که تا از محضر دومين استادش، ابوالقاسم اسماعيلی جرجانی، بهره ور شود، احتمالاً نوجوانی هيجده يا نوزده ساله بود.
نخستين سفر
بی ترديد نخستين سفر دانشجويی غزالی سفری هست که وی از طوس بـه جرجان رفته است، اما اين سفر درون چه سالی انجام شده و غزالی درون آغاز اين سفر چندساله بوده است، درون مآخد موجود روشن نيست. اگر فرض کنيم درون هيجده يا نوزده سالگی راهی اين سفر شده، و احتمالا مدت رفت و برگشت و دوران اقامتش درون جرجان حدود دوسال بوده است، اين حدس با حکايتی کـه امام اسعد ميهنـه ای از غزالی روايت ميکند که تا حدی هم آهنگ ميشود. امام اسعد مـی گويد:
از ابوحامد محمد غزالی شنيدم کـه مـی گفت: «در راه بازگشت از جرجان دچار عياران راهزن شديم. عياران هرچه را کـه باخود داشتيم گرفتند. من به منظور پس گرفتن تعليقه (جزوه، يادداشت درسی) های خود درون پی عياران رفتم و اصرار ورزيدم. سردسته عياران چون اصرار مرا ديد گفت: "برگرد، وگرنـه کشته خواهی شد" وی را گفتم:" ترا بـه آنی کـه از وی اميد امينی داری سوگند مـی دهم کـه تنـها همان انبان تعليقه را بـه من باز بعد دهيد؟ زيرا آنـها چيزی نيست کـه شمارا بـه کار آيد" عيار پرسيد که" تعليقه های تو چيست؟" گفتم: "درآن انبان يادداشتها و دست نوشته هايی هست که به منظور شنيدن و نوشتن و دانستنش رنج سفر و دشواريها برخويشتن هموار کرده ام." سردسته عياران خنده ای کرد و گفت: "چگونـه بـه دانستن آنـها ادعا مـی کنی، درون حالی کـه چون از تو گرفته شد دانايی خود را از دست دادی و بی دانش شدی؟" آنگاه بـه يارانش اشارتی کرد و انبان مرا بعد دادند.»
غزالی گويد: «اين عيّار، ملامتگری بود کـه خداوند وی را بـه سخن آورد که تا با سخنی پندآموز مرا درون کار دانش اندوزی راهنما شود. چون بـه طوس رسيدم سه سال بـه تأمل پرداختم و با خويشتن خلوت کردم که تا همـه تعليقه ها را بـه خاطر سپردم، و چنان شدم کـه اگر بارديگر دچار راهزنان گردم از دانش اندوختهء خود بی نصيب نمانم.»
سفر غزالی بـه شامات
محمد الغزالی درون سال 474 - ۴۸۸ هجری - از خراسان راهی شام شد و در آنجا نزدیک بـه دو سال بماند، کـه هیچ کار جز عزلت و خلوت و ریـاضت و مجاهدت نداشت. مدتی درون مسجد دمشق اعتکاف نمود. سپس از شام بـه بیت المقدس رفت و هر روز بـه مسجد قبه الصخره مـیرفت و خویش را درون آنجا محبوس مـیداشت و گاه بـه آب و جارو مسجد و خدمتگذاری زائران مـیپرداخت. که تا اینکه داعیـه حج درون او پدید آمد و به حجاز رفت.بر سر راه حجاز درون الخلیل، چنانکه خود درون زندگینامـهٔ خودنوشتش «المنقذ من الضلال» آوردهاست، بر سر تربت ابراهیم خلیل با خدا عهد کرد کـه دو کار را دیگر هرگز نکند، از پادشاهان صله نگیرد و وارد مجادلات کلامـی با دیگر متکلمان نگردد. سپس شوق دیدار و درخواستهای کودکان بـه وطن کشیدش و با آنکه نمـیخواست بدانجا بازگردد عزم توس (طوس) کرد. ولی درون طوس نیز خلوت گزید و تا دل را تصفیـه کند بـه ذکر پرداخت. حادثههای زمان و مـهمهای عیـال و ضررهای معاش از مقصد بازش مـیداشت و آرامش خاطر او رابرهم مـیزد. این حال ده سال بطول انجامـید، و غزالی درون این مدت مشـهور ترین کتابهای خود و به ویژه احیـاء علوم الدین را تألیف کرد.
سفر بـه نيشاپور
از اين سخن غزالی کـه «چون بـه طوس رسيدم، سه سال بـه تأمل پرداختم...» مـی توان نتيجه گرفت کـه غزالی بعد از بيست و سه سالگی از طوس رهسپار نيشاپور شده که تا از محضر عالم بلند آوازه، امام الحرمين ابوالمعالی جوينی، بهره ور شود. غزالی درون محضر اين استاد نامدار چنان کوشيد و درخشيد کـه پس از يکی دوسال درون شمار بهترين شاگردان وی جای گرفت، و امام الحرمين چنان شيفته اين شاگرد درس خوان و هوشيار گرديد کـه در هر محفلی بـه داشتن شاگردی چون او بـه خود مـی باليد.
اين دوره از دانش اندوزی غزالی کـه سبب شد درون جمع فقيهان نيشاپور مشـهور و انگشت نما شود، بيش از پنج سال نپاييد، يعنی چون چراغ زندگی امام الحرمين بـه سال 478 هجری خاموش شد، غزالی درون حدی از دانش دينی روزگار خود رسيده بود کـه ديگر نيازی بـه استاد نداشت، یـا آنکه استادی کـه برايش قابل استفاده بوده باشد پيدا نکرد. بنابراين بـه نگارش و پژوهش پرداخت که تا شايسته مسند استادی شود.
فلسفه غزالی
غزالی از جمله افرادی بود کـه به دوری مسلمـین از تعقل و خردگرایی و نفی فلسفه تاثیر زیـادی گذاشت. وی علی رغم اینکه ماهیت فلسفه را دچار مشکل نمـیدانست، اما پرداخت بـه آن را مایـهٔ ضعف ایمان مسلمانان دانست.
کتاب مشـهور تهافت الفلاسفه کـه شاید مـهمترین نقد و رد آرای ارسطویی مشربان درون تاریخ فلسفه باشد را غزالی بـه شیوهای فلسفی و نقادانـه نگاشت. اسلوب و شیوه منطقی ای کـه غزالی درون نگارش آن کتاب بکار برد امروز فلسفه نقادی نامـیده مـیشود. ایرادهایی کـه غزالی بر مشائیـان وارد نمودهاست ذاتاً فلسفی هستند و بعدها درون فلسفه مغرب زمـین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت بـه شرح و تفصیل بسیـار طرح شدهاند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله بـه استقراء، عدم اعتماد بـه یـافتههای حسی، حجیت عقل و... کـه غزالی درون این کتاب آنـها را بـه شیوهای منطقی و عقلی طرح نموده، همگی مسائلی فلسفی محسوب مـیشوند کـه در قرون جدید خود مایـه وانگیزه پدیدآمدن مکتبهای جدید فلسفی شدهاند.
آشنايی با خواجه نظام الملک طوسی
دراين سال غزالی بـه لشکرگاه ملکشاه سلجوقی، کـه در نزديکی نيشاپور واقع بود، راه يافت و به خدمت همولايتی سياستمدار خود خواجه نظام الملک طوسی پيوست. درون محضر اين وزير شافعی مذهب و ادب دوست و گوهرشناس، بارها فقيهان و دوانشوران بـه مناظره پرداخت، و در هر مورد برمخالفانِ عقيده و انديشـه خويش پيروز گشت. ديری نپاييد کـه خواجه نظام الملک با اشتياق بـه حمايتش برخاست و در بزرگداشت وی کوشيد که تا آنجا کـه اورا «زين الدين» و «شرف الائمـه» لقب داد و به استادی نظاميه بغداد برگزيد.
آغاز استادی درون نظاميهء بغداد
غزالی درون سال چهارصد و هشتاد و چهار از طوس رهسپار بغداد شد، مردم اين شـهر مقدمش را بگرمـی پذيرا شدند. خيلی زود زبانزد خاص و عام گرديد. درون محافل علمـی از نبوغ سرشار و دانش بسيارش داستانـها گفتند و کاروانيانی کـه از بغداد رهسپار شرق و غرب مـی شدند به منظور مردم شـهرهای سرِ راه از نبوغ و هوشياری وی حکايتها روايت ميد که تا آنکه حشمت و شوکتش بـه پايه ای رسيد کـه حتی درون اميران و پادشاهان و وزيران معاصر خود اثر گذاشت.
در سال 478 هجری، غزالی يکی از بزرگانی بود کـه با عنوان حجةالاسلام و استاد برگزيده نظاميه بغداد، درون مراسم نصب المستظهر بالله - بيست و هشتمين خليفه عباسی- بر مسند خلافت، شرکت جست و با وی بيعت کرد. خودش درون نامـه ای کـه به سال 504 هجری درون پاسخ نظام الدين احمد نوشته است، ضمن ابراز ندامت از زندگی جنجالی و اشرافی گذشتهء خويش، چنين مـی نگارد: «در بغداد از مناظره چاره نباشد، و از سلام دارالخلافه امتناع نتوان کرد.»
مردم گريزی
پس از آنکه درون بغداد بـه اوج شوکت و شـهرت رسيد، و در ميان خاص و عام مقامـی برتر از همـه پيدا کرد، دريافت کـه ازاين راه نمـی توان بـه آسايش و آرامش روحی رسيد. بعد از ترديد بسيار سرانجام دنباله روِ صوفيان وارستهء بی نام و نشان شد. بـه بهانـه زيارت کعبه از بغداد بيرون رفت، چندی بـه گمنامـی بـه جهانگری پرداخت و سالها درون حجاز و شام و فلسطين با خويشتنِ خويش بـه خلوت نشست که تا داروی درد درونی خود را پيدا کند. بـه تاريخ اين گوشـه نشينی نيز درون پاسخ غزالی بـه نامـه نظام الدين احمد چنين اشارت رفته است:
«چون بر سر تربت خليل - عليه السلام - رسيدم، درون سنـه تسع و ثمانين و اربعمائه (489 ه.ق)، و امروز قريب پانزده سال است، سه نذر کردم: يکی آنکه از هيچ سلطانی هيچ مالی قبول نکنم، ديگر آنکه بـه سلام هيچ سلطانی نروم، سوم آنکه مناظره نکنم. اگر دراين نذر نقض آورم، دل و وقت شوريده گردد...»
بازگشت بـه ميان مردم
ازاين راز هم خودش چنين پرده برگرفته است:
«اتفاق افتاد کـه در شـهور سنـهء تسع و تسعين و البعمائه (499 هجری) نويسندهء اين حرفها، غزالی، را تکليف د- بعد ازآنکه دوازده سال عزلت گرفته بود، و زاويه ای را ملازمت کرده- کـه به نيشاپور بايد شد، و به افاضت علم و نشر شريعت مشغول بايد گشت کـه فترت و وهن بـه کار علم راه يافته است. بعد دلهای عزيزان از ارباب قلوب و اهل بصيرت بـه مساعدت اين حرکت برخاست و در خواب و يقظت تنبيهات رفت کـه اين حرکت مبدأ خيرات هست و سبب احيای علم و شريعت. بعد چون اجابت کرده آمد و کار تدريس را رونق پديد شد و طلبه علم از اطراف جهان حرکت گرفتند، حسّاد بـه حسد برخاستند...»
اين حسودان کـه غزالی بـه آنـها اشاره کرده است، روحانيون حنفی مذهب بوده اند کـه در دستگاه سنجر شوکت و قدرتی يافته بودند. بعد برای حفظ مقام و منصب خويش با برخی از فقيهان مالکی مذهب، از مردم طرابلس غرب، همداستان شدند که تا بزرگمردی چون غزالی را با تهمت و نيرنگ از ميدان بدر کنند، يا به منظور پيشبرد مقاصد خود از قدرت شافعی مذهبان بکاهند. غزالی درون حضور سلطان سنجر کـه به لشکرگاه اش حاضر گشته بود، چنين دفاع مـی کند:
«و اما حاجت خاص آن هست که من دوازده سال درون زاويه ای نشستم و از خلق اعراض کردم. بعد فخرالملک- رحمة الله عليه- مرا الزام کرد کـه به نيشاپور بايد شد. گفتم: "اين روزگار سخن من احتمال نکند کـه هرکه درين وقت کلمةالحق بگويد درون و ديوار بـه معادات او برخيزد." گفت: "[سنجر] ملکی هست عادل، و من بـه نصرت تو برخيزم." امروز کار بـه جايی رسيده کـه سخنـهايی مـی شنوم کـه اگر درون خواب ديدمـی گفتمـی اضغاث احلام است. اما آنچه بـه علوم عقلی تعلق دارد، اگری را برآن اعتراض هست عجب نيست، کـه در سخن من غريب و مشکل کـه فهم هربدان نرسد، بسيار است. لکن من يکی ام، آنچه درون شرح هرچه گفته باشم، با هرکه درون جهان هست درست مـی کنم و از عهده بيرون مـی آيم؛ اين سهل است. اما آنچه حکايت کرده اند کـه من درون امام ابوحنيفه- رحمة الله عليه- طعن کرده ام، احتمال نتوانم کرد...»
در کنار مردم ديار خود
پس از آنکه وسوسه نامردمان درون دل سلطان سنجر اثر گذاشت، اين پادشاه فرستاد و حجةالاسلام را، کـه در زادگاه خود طابران طوس بـه تعليم و عبادت سرگرم بود بـه لشکرگاه خويش، تروغ- نزديک مشـهد امروز- فرا خواند. غزالی چون دريافت کـه در کف شير نر خونخواره ای قرار گرفته و از رفتن چاره نيست، بهانـه آورد و با نامـه ای استادانـه خشم سلطان سنجر را فرونشانيد.
پس از درگذشت شمس الاسلام کيا امام هراسی طبری، فقيه شافعی و استاد نظاميه بغداد کـه او نيز از شاگردان برگزيده امام الحرمين و همدرس غزالی بوده است، بـه اشارت خليفه عباسی و سلطان سنجر، وزير عراق ضياء الملک احمد فرزند نظام الملک بـه وزير خراسان صدرالدين محمد فرزند فخرالملک نامـه ای نوشت کـه غزالی را با نوازش و دلجويی بـه بغداد بازگرداند که تا شاگردان مدرسه نظاميه از نابسامانی نجات يابند. ولی غزالی وارسته و دست از همـه چيز شسته، تسليم نشد و اعراض کرد.
پيوستن بـه جاودانگان
مرتضی زبيدی نويسنده بزرگترين شرح بر احيائ علوم الدين پايان زندگی غزالی را، درون مقدمـه خويش بر شرح احياء با نقل از گفته های ديگران، نيک نگاشته هست که ترجمـه بخش اول آن چنين است:
گفته اند کـه اوقات خود را پيوسته بـه تلاوت قرآن و همنشينی با صاحبدلان و گزاردن نماز مشغول مـی داشت که تا جمادی الآخر سال پانصد و پنج فرا رسيد. احمد غزالی، برادر حجةالاسلام، گفته است: «روز دوشنبه بـه هنگام صبح، برادرم وضو ساخت و نماز گزارد و گفت "کفن مرا بياوريد" آوردند. گرفت و بوسيد و بر ديده نـهاد و گفت: "سمعاً و طاعةً للِ عَلی الـمَلِک" آنگاه پای خويش را درون جهت قبله دراز کرد و پيش از برآمدن خورشيد راهی بهشت گرديد.»
حجة الاسلام امام ابی حامد محمد الغزالی درون 14 شـهریور ماه 490 - ۱۴ جمادی الاخره سال ۵۰۵ هجری - و در سن ۵۵ سالگی درون شـهر توس (طوس) بدرود زندگی گفت و در طابران طوس بخاک سپرده شد.
یک سخن نغز از امام غزالی :
يكى، درون پيش بزرگى از فقر خود شكايت مىكرد و سخت مىناليد . گفت: خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ گفت: البته كه نـه . دو چشم خود را با همـه دنيا عوض نمىكنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىكنى؟
گفت: نـه .
گفت: گوش ودست و پاى خود را چطور؟
گفت: هرگز .
گفت: بعد هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم درون دامان تو گذاشته هست . باز شكايت دارى و گله مىكنى؟!بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوشتر و خوش بختتر از بسيارى از انسانهاى اطراف خود مىبينى . بعد آنچه تو را دادهاند، بسى بيشتر از آن هست كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همـه را بـه جاى نياورده، خواهان نعمت بيشترى هستى!
ا عشق روان شد از عدم مرکب ما روشن ز وصل دانم شب ما
زان مي کـه حرام نيست درون مذهب ما تا باز عدم خشک نيابي ما
از بس کـه دلم طریق عشقت سپرد اشکم بـه من و تو بر همـی رشک برد
بنگر کـه به دیده درون همـی چون گذرد تا نگذرد کـه دیده درون تو نگرد
عشقی بـه کمال و دل ربایی بـه جمال دل پر سخن و زبان ز گفتن شده لال
زین نادره تر مجا بود هرگز حال من تشنـه و پیش من روان آب زلال
آثار غزالی
غزالی درون جهان دانش و دورانديشی از جمله بزرگترين نام آوران برخوردار از انديشـه انسانی است، متفکرِ وارسته ای هست که درون ميان مردم روزگار بـه بالاترين پايگاه انديشـه راه يافته است. بعد اگر درون مورد تعداد آثار مردی پرکار و فراوان اثر چون او، مبالغه شود و حقيقت و افسانـه درهم آميزد، جای شگفتی نخواهد بود.
غزالی همچو ارسطو، از دانشوران بلند آوازه ای هست که علاوه بر نوشته های اصلی خودش، با گذشت زمان کتابهای فراوان ديگری بـه وی نسبت داده اند. کتابهايی کـه تعدادش شش برابر رقمـی هست که خودش دوسال پيش از مرگ- درون نامـه ای کـه به سنجر نوشته- ياد آورشده است. آميختن همين آثار فراوان با کتابهای اصلی او، کار پژوهش را بر اهل تحقيق چنان دشوار کرده کـه برای شناسايی درست از نادرست پژوهشگران را بـه معيار دقيق- يعنی ترتيب تاريخی آثار غزالی- نياز افتاده است، معياری کـه مـی تواند تاريخ پيدايش هريک از آثار اصلی غزالی را روشن سازد. شناخت دوران تکامل انديشـه اين بزرگ استاد تنـها با وجود چنين معياری امکان پذير هست و بدين وسيله ممکن هست از چگونگی تحول بزرگی کـه در زندگی پرنشيب و فراز او رخ نموده آگاه شد.
ترتيب آثار غزالی - خوشبختانـه خاورشناسان درون زمينـه ترتيب تاريخی آثار غزالی بسيار کار کرده اند. از گُشـه و مکدونالد و گلد زيهر کـه بگذريم، نخستين خاورشناسی کـه در کتاب خويش زير عنوان ترتيب تاريخی مؤلفات غزالی سخن گفته هست لوئی ماسينيون هست که زمان آثار غزالی را درون چهار مرحله تنظيم کرده است. بعد از وی، اسين پلاسيوس و مونت گمری وات بحث را درباره تشخيص مؤلفات اصيل و مشکوک غزالی آغاز د. آنگاه موريس بويژ به منظور ترتيب تاريخی آثار غزالی بـه کار جامع تری مـی پردازد و در تکميل کار خاورشناسان پيش از خود راه بهتری درون پيش ميگيرد ولی پيش ازآنکه حاصل کارش منتشر شود بـه کام مرگ فرو مـی رود. خوشبختانـه کار نيمـه تمام اين دانشمند را استاد لبنانی دکتر ميشل آلارد تکميل نموده و در سال 1959 منتشر کرده است.
سرانجام دانشمند مصری دکتر عبدالرحمن بدوی از مجموع پژوهشـهای خاورشناسان ياری ميگيرد و به نگارش کتاب نفيس خود مؤلفات الغزالی مـی پردازد. اين کتاب بـه مناسبت جشنوارهء هزارمين سال ميلاد ابوحامد امام محمد غزالی درون تابستان سال 1960 ميلادی منتشر شده است. درون اين کتاب از 457 کتاب اصل و منسوب و مشکوک ياد شده کـه مؤلف، هفتاد و دو تای آنـها را بی ترديد از آنِ غزالی دانسته و در صحت بقيه ترديد نموده است:
ترتيب تاريخی آثار امام محمد غزالی درون پنج مرحله
الف- آثار سالهای دانش آموزی غزالی، از سال 465 که تا 478 هجری:
التعليقة فی فروع المذهب
المنخول فی الاصول
ب- آثار نخستين دوران درس و بحث:
البسيط فی الفروع
الوسيط
الوجيز
خلاصة المختصر و نقاوة المعتصر
الـمُنـتَحَل فی علم الجدل
مآخد الخلاف
لباب النظر
تحصيل المآخذ فی علم الخلاف
المبادی و الغايات
شفاء الغليل فی القياس و التعليل
فتاوی الغزالی
فتوی (فی شأن يزيد)
غاية الغور فی دراية الدور
مقاصد الفلاسفه
تهافت الفلاسفه
معيار العلم فی فن المنطق
معيار العقول
محک النظر فی المنطق
ميران العمل
المستظهری فی الرد علی الباطنية
حجة الحق
قواصم الباطبيه
الاقتصاد فی الاعتقاد
الرسالة القدسيه فی قواعد العقليه
المعارف العقلية و لباب الحکمة الالهيه
ج- آثار دوران خلوت نشينی و مردم گريزی:
احياء علوم الدين
کتاب فی مسئلة کل مجتهد مصيب
جواب الغزالی عن دعوة مؤيد الملک له
جواب مفصل الخلاف
جواب المسائل الاربع التی سألها الباطنيه بهمدان من ابی حامد الغزالی
المقصد الاسنی فی شرح اسماء الحسنی
رسالة فی رجوع اسماءالله الی ذات واحدة علی رأی المعتزله و الفلاسفه
بداية الهداية
کتاب الوجيز فی الفقه
جواهر القرآن
کتاب الاربعين فی اصول الدين
کتاب المضنون بـه علی غير اهله
المضنون بـه علی اهله
کتاب الدرج المرقوم بالجداول
القسطاس المستقيم
فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه
القانون الکلی فی التأويل
کيميای سعادت (فارسی)
ايها الولد
اسرار معاملات الدين
زاد آخرت (فارسی)
رسالة الی ابی الفتح احمد بن سلامة
الرسالة اللدنيّه
رسالة الی بعض اهل عصره
مشکات الأنوار
تفسير ياقوت التأويل
الکشف و التبيين
تلبيس ابليس
د-بازگشت بـه سوی مردم و دومين دوران درس:
المنقذ من الضلال
کتب فی السحر و الخواص الکيميا
غور الدور فی المسئلة السريجية
تهذيب الاصول
کتاب حقيقة القولين
کتاب اساس القياس
کتاب حقيقة القرآن
المستصفی من علم الصول
الاملاء علی مشکل «الحياء»
هـ آخرين سالهای زندگی، 503 که تا 505 هجری:
الاستدراج
الدرة الفاخرة فی کشف علوم الآخرة
سرالعالمين و کشف ما فی الدارين
نصيحة الملوک (فارسی)
جواب مسائل سئل عنـها فی نصوص اشکلت علی المسائل
رسالة الاقطاب
منـهاج العابدين
الجام العوام
[احلام ویکی پدیا]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 02 Aug 2018 10:53:00 +0000