شماره ششم/سال اول صدای بدخشان 1/6/1384
سرمقاله
استعمال مواد مخدر درون راس ان پدیدهِ منفور و ضد اسلامـیست ، موملایی چیست همانگونـه کـه شاهدیم آهنگ روبرشد ترویج استعمال موا د مخدر درون جوامع مختلف جهان باعث بروز صدمات جبران نا پذیر اقتصادی ، اجتماعی ، روانی و صحی بـه جامعهِ بشری گردیده است. موملایی چیست اعتیـاد بمواد مخدر باعث بلند رفتن مـیزان جرایم جنایی ، بر هم خوردن شالودهِ فامـیلها ، بروز اختلافات خونین درون خانواده ها، بربادی اقتصاد شخص، خانواده و اجتماع مـیگردد. موملایی چیست درون شرایطی کـه تمام ملل جهان تلاش دارند که تا جلو زرع ،قاچاق و استعمال مواد مخدر را درون جهان بیگیرند ، پا بپایی حرکت شتاب آلود اعتیـاد بـه هیرویین، استعمال ات الکلی درون کشور ما سرعت مـیگیرد ، بهر اندازه کـه تلاش بخاطر توقف زرع و قاچاق تریـاک درون کشور هماهنگتر و کارآ تر مـیگردد بهمان پیمانـه زمـینـهِ ورود و دستیـابی بران مساعد تر مـیگردد.دولت افغانستان کـه به اساس قانون اساسی و فیصله ملت جمـهوری اسلامـی نامـیده شده هست تا کنون هیچ اقدامـی موثر و عملی ( بـه استثنای چند اقدام سمبولیک مبنی بر اعلان بستن چند هوتل ) را درون راستایی مبارزه با استعمال مواد مخدر بـه شمول ،هیرویین ، چرس و تریـاک ننموده است. بر اساس آمار تقریبی موسسات و نـهاد های ذیدخل تعداد معتادین درون افغانستان از مرز صدها هزار گذشته بدون اینکه اقدامـی موثری درون جهت جلوگیری از ورود و استعمال مواد مخدر بـه کشور گرفته شود. همـین حالا هزاران معتاد تریـاک ،چرس و هیرویین درون بدر بـه دنبال روزنـهِ نجات مـیگردند هیچ نـهادی وجود ندارد که تا با احساس مسوولیت وظیفوی بداد آنـها برسد ، تنـها کاری کـه درین عرصه انجام مـیشود فعالیتهای سمبولیک چند موسسه و شفاخانـهِ صحت روانیست کـه آنـهم بدنبال تطبیق پروپوزلها و تهیـه اسناد مصرف فوند های بدست آمده هست نـه رسیدگی بمشکلات معتادین. اگراز اینـهمـه بودجه های کـه جهت پرداخت مخارج سفر و برو و مرو های اشتراک کنندگان ورکشاپها و سیمـینار ها درون داخل و خارج کشور بـه ارتباط اعتیـاد و معتادین صورت گرفته و مـیگیرد درون جهت وقایـه از اعتیـاد و تداوی معتادین استفاده مـیشد یقیناً وضع بدین منوال نمـیبود.بادر نظر داشت شرایط دشوار موجود حتما دولت افغانستان تدابیر جدی را درجهت منع ورود از خارج ، جلو گیری از استعمال آن درون سراسر کشور و اعمال مجازات سنگین بهانیکه درون حالت نشـه باعث تحمـیل خسارات جانی ، مالی ، روانی و عاطفی بمردم مـیگردند ، اتخاذ نمایند. ما متیقینیم کـه دررواج مـیخوارگی و الکشی ، هیچ خیری به منظور ملت ما نیست ، نـه نماد تمدنست و نـه نماد روشنفکری ، زیرا بیشترین مصرف همـین حالا درون فقیر ترین جوامع درون افریقا و هندوستان صورت مـیگیرد. مردم افغانستان مصرانـه از کشورهاییکه خواهان قطع خروج تریـاک و هیروین از افغانستان اند مـیطلبند کـه آنـها هم از صدور بـه کشور ما جداً خود داری نمایند. زیرا اگر هیرویین دنیـایی آنـها را خراب مـیکند دین و دنیـایی مارا بر باد مـیکند.
پارلمان دلسوز، هدفمند و ایماندار بسازید
نـه مارکیت آدم فروشی.
پارلمانـها مـیعادگاهِ فرهیختگان ، تکیـه گاهِ آزادگان و جولانگاهِ نخبگان هست نـه پناهگاهِ مجرمان ، اقامتگاهِ بیکاران و هوسکدهِ ذوق زدگان.
به نیرنگسالاران دروغگوی ، وعده سالاران دیده درا ، ذوق زدگان بی تجربه ، شوقک گرفتگان بیـهدف ، تاراجگران معادن وذخایرطبیعی ، غارتگاران بیت المال مسلمـین ، اختلاس گران بی آبرو، مردم جلابان سنگدل ، گماشتگان کرایی ، چوکی گرایـان بی عاطفه ، قدرت طلبان درمانده ، سیـاست پیشگان فامـیلگرا ، تاجران مرگ سفید و تماشا گران روز سیـاه اعتماد نکنید. فقط روحانیون وارسته ، مسلمانان فرهیخته ، روشنفکران آزاده ، دانشمندان قانونگزار، سیـاستمداران پاکباز و بزرگمردان با احساس را بـه پارلمان بفرستید.
ازلابلای پروپوزلها که تا صحنـهِ عمل
منیژه "بهار"
همانگونـه کـه مـیدانیم دهقانان ولایت بدخشان جهت بـه آزمون کشیدن دولت ، کشور های دوست و موسات کمک دهنده بـه افغانستان درون قبال وعده های داده شدهِ انـها ، درون سال روان زرع تریـاک را بیشتر از 50 فیصد کاهش دادند ، زیرا درون سال گذشته بسیـاری مقامات دولتی و سفرای کشور های خارجی بـه خصوص ریس دولت افغانستان و آغای خلیل زاد درون جریـان سفر های کـه ببدخشان داشتند وعده های قطعی و گرانتی شده را مبنی بر رفع مشکلات مردم دادند.اینکه بـه این وعده ها که تا چه اندازه عمل شده ، خدا ، مردم بدخشان و آنانیکه از راهِ زمـین ببدخشان سفر مـیکنند، بهتر مـیدانند، اما درون روی کاغذ ها و پلان کاری سالیـانـهِ وزارتخانـه ها ، موسسات و انجو ها ارقام درشت کمک ببدخشان رقم زده شده هست که خواستیم بخشی آنرا بـه اطلاع خوانندگان برسانیم.
موسسهِ یو، اس ، اید حتما کارهای زیرین را که تا اول جدی 84 انجام دهد:
*ترمـیم جوی شـهر نو بـه طول 11 کیلومتر، شروع کار ماه سرطان84
* قیر ریزی سرک فیض آباد الی مـیدان هوای بطول 13 کیلومتر، شروع کار ثور 84
* بر رسی امکانات ایجاد ستیشن برق آبی و سیستم آبیـاری درون ولسوالی جرم ، ختم برنامـه سرطان 84
* ترمـیم پل تشکان ، سرطان 84
* ایجاد دستگاههای خورد برق آبی درون 40 قریـه ، شروع کار اسد 84
* اعمار سرک شغنان – درواز بطول 93 کیلومتر، شروع کار سرطان84
* اعمار تعمـیر زراعت ، تربیـه پرسونل 40 دیپارتمـینت زراعت، شروع کار سرطان 84
* غرس درختها جهت رشد جنگلات درون سراسر بدخشان، شروع کار اسد84
* توزیع کود کیمـیاوی و تخم اصلاح شده به منظور 15000 دهقان ، شروع کار اسد84
* سروی امکانات تخفیف امراض نباتی و حیوانی، ختم سروی ثور84
*تربیـه 180 تن درون بخش مـهارتهای زراعتی و تجارت که تا ماه جدی 85
*تربیـه صد نفر درون بخشـهای کریدت ،مارکیتنگ و اداره ، درون سنبلهِ84
* اعطای قرضه از 5000-50000 دالر، شروع کار اسد84
* تطبیق برنامـهِ قرضه های کوچک ، توزیع 500000 دالر.
کمکهای تخصیص داده بـه بدخشان درون سال 84بروی کاغذ بالغ بر 35 مـیلیون دالر مـیگردد.
این کمکها توسط اتحادیـهِ اروپا ، حکومت انگلستان ، مردم و حکومت امریکا ، کشور سویس ، دفتر مبارزه علیـه مواد مخدر ملل متحد ، تهیـه شده و توسط وزارت انکشاف دهات ، وزارت زراعت و انجو ها بـه مصرف مـیرسد.
پروژه های قصیر المدت معیشت بدیل درون بدخشان
در بخش انکشاف زراعت: موملایی چیست 14039639 کـه 12150912 آن پرداخته شده است.
در بخش انفراسترکچر و شغل : 28148535 دالر کـه از جمله 22595594 پرداخت شده است.
در بخش اقتصاد روستایی و قرضه: 2770637 کـه تمام ان =رداخت شده است.
در بخش عایدات اقتصادی: 6935927 دالر کـه 6905927 دالر آن پرداخت شده است.
در بخش انکشاف اجتماعی و اداره: 4940500 کـه 4637700 دالر ان پرداخت شدخ است.
تدارک شبکه های امنیت اجتماعی: 444600 دالر تمام مبلغ فوق پرداخت شده است.
پروژه های مـیان مدت المدت معیشت بدیل درون بدخشان
در بخش انفراسترکچر و شغل: 23720000دالر .
در بخش عایدات اقتصادی: 3000000 دالر.
در بخش انکشاف اجتماعی و اداره: 603600 دالر
جمعاً 88604838 دالر.
کمکها درون بخش پروژه های کوتاه مدت زراعتی:
دفتر مبارزهِ علیـه مواد مخدر ملل متحد : 815000 دالر
اتحادیـهِ اروپا جهت تهیـه تخم اصلاح شده: 116074
اتحادیـهِ اروپا جهت تکثیر و ترویج تخمـهای اصلاح شده: 102363 دالر.
انگلستان جهت بهبود حاصلات حبوبات:395941 دالر.
حکومت بریتانیـه جهت بهبود معیشت روستاییـان: 334991 دالر.
حکومت بریتانیـه جهت احیـای مجدد روستایی: 630543 دالر.
حکومت سویس جهت تقویـهِ معیشت روستایی:820000 دالر.
کمکهای مردم امریکا توسط یو.اس.اید:3257000 دالر.
جمعاً 12150912 دالر
در بخش آب و برق برنامـه های انکشافی مـیان مدت جهت تقلیل کشت کوکنار درون روی دست است:
اعمار کانال بخش درون درایم بـه بودجهِ 40000 دالر.
اعمار کانال بازار درون اشکاشم با بودجهِ 30000 دالر.
اعمار کانال کلکل درون زیباک با بودجهِ 40000 دالر .
اعمار 25 کیلومتر سرک درون بهارک با بودجهِ 750000 دالر.
اعمار20 کیلومتر سرک درون بهارک با بودجهِ 600000 دالر.
اعمار سرک یفتل بطول 25 کیلومتر با بودجهِ 750000 دالر.
اعمار معابر سیلرو درون نقاط مختلف بدخشان با بودجه 102941 دالر.
اعمار سربند کانال درون کشم با بودجهِ30000 دالر.
اعمار کانال ماهِ مـی درواز با بودجهِ 40000 دالر.
اعمار سربند نغمن و تاسیسات دیگر درون اشکاشم با بودجهِ 50000 دالر.
اعمار کانال ساخا درون بهارک با بودجهِ 50000 دالر.
اعمار کانال نسی درواز با بودجهِ 40000 دالر.
جمع کل بودجه 2652941دالر.
کمکهادر بخش پروژه های کوتاه مدت :
1888727 دالر: درون بخش های مختلف رشد زراعت و مالداری بوسیله وزارت زراعت.
22595594 دالر: توسط وزارت انکشاف دهات درون پروژه های زیر بنایی و کاریـابی
6905927 کمک مردم امریکا : درون بخش بلند بردن عایدات توسط وزارت انکشاف دهات.
2770637 کمک مردم امریکا: درون بخش اقتصاد روستایی و قرضه بدهاقین توسط وزارت انکشاف دهات حتما بمصرف برسد.
4638700 دالر: درون بخش اداره و انکشاف اجتماعی توسط وزارت انکشاف دهات.
1725000 تمویل کننده جی.تی زید: درون بخش پروژه های مصونیت اجتماعی.
2721000 تمویل کننده یو.اس.اید : درون بخش پروژه های مصونیت اجتماعی.
پروژه های مـیان مدت
اعمار5 پروژهِ کوچک برق آبی درون کشم بـه مصرف 5 لک دالر.
اعمار5 پروژهِ کوچک برق آبی درون بهارک بـه مصرف 5 لک دالر.
اعمار سرک جرم الی کران و منجان بطول 95 کی2850000 دالر.
اعمار سرک خواهان بطول 80 کیلومتر با بودجهِ 2400000 دالر.
اعمار ذخیره آب درون جرم با بودجهِ 750000 دالر.
اعمار ذخیره آب کشم با بودجهِ 750000 دالر.
اعمار ذخیره آب درفیض آباد با مصرف 750000 دالر.
اعمار ذخیره آب بهارک با مصرف 750000 دالر.
بصورت خلاصه مـیتوان کمکها را چنین جمع بندی نمود:
* 67 تن تخم اصلاح شده ،1135 تن کود کیمـیاوی از طرف بریتانیـه به منظور 32438 دهقان توزیع مـیگردد.
*کمکها درون بخش بهبود آبیـاری ، تخم بذری ، چاواداری و دامپروری تو سط اتحادیـه اروپا.
*یو.اس.اید و ملل متحد درون بخشـهای توزیح تخم بذری ، کود کیمـیاوی ، معرفی حبوبات معتبر و ایجاد ذخایر حبوبات همکاری مـینمایند.
*برای 170000 نفر کار روز مزد تهیـه مـیشود.
* 102نفر جهت اعمار 60 کیلومتر سرک ، 307 پل ، درون 6 ولسوالی تربیـه مـیشوند.240780 دالردر سه ولسوالی کـه اقتصاد وابسته بـه تریـاک دارند ،بمصرف مـیرسد.
* 100 پروژه کوچک مانند ذخیرهِ آب ، ترمـیم و حفاظه سرکها براه انداخته مـیشود.
*یو.اس.اید سرک بین شـهر کهنـه و مـیدان هوایی ، کانالهای ابیـاری سرکها و پلها را اعمار مـیکند.
*بریتانیـه و آی.او.ام حتما 19 پروژه را درون 9 ولسوالی تکمـیل کنند کـه درجریـان آن به منظور 190000 نفر کار پیدا شود.
*سه مـیلیون دالر به منظور 6000 فامـیل بطور قرضه داده شود.
* 240 شورای انکشاف اجتماعی تشکیل و 6 ولسوالی جدید زیر پوشش قرار مـیگیرد.
گروپهای کاری تحت نظر یونوما جهت تهیـه پلان انکشافی ولایتی تشکیل مـیشود.
پروژه های جی.تی.زید مصونیت غذایی را آماده مـیدارد.
سازمان مواد غذایی جهان به منظور کودکان غذای صبحانـه تهیـه مـیدارد.
به مبلغ 35 مـیلیون دالر جهت برنامـه های معیشت بدیل درون بدخشان تخصیص داده شده است.
یو.اس.اید مکلف هست تا :
3250000 دالر را درون انکشاف زراعت ، 978000 دالر را درون بخش اقتصاد روستایی ، 6854000 دالر را درون بخش ایجاد شغلهای درون آمد زا و 4670000 دالر را درون بخش مصوونیت اجتماعی مصرف نماید.
کشور انگلستان و دی.اف.آی.دی حتما 3 مـیلیون دالر درون بخش انکشاف زراعت ، پنج و نیم مـیلیون درون بخش پروژه های بنیـادی و کاریـابی مصرف نماید.
اتحادیـهِ اروپا مبلغ 2100000 دالر را درون بخش زرا عت و شبکه های مصوونیت اجتماعی حتما مصرف نماید.
بدینترتیب مبالغ فوق درون دوسیـه های دونور ها (کمک کنندگان) ، وزارتخانـه ها و امپلیمـینتاتورها( مصرف کنندگان) بـه آدرس بدخشان ثبت شده هست ، دانستن اینکه چه مقدار آن که تا کنون درون راستایی منافع مردم مصرف شده و چه مقدار دیگر مصرف خواهد شد ، امریست مشکل اما بدون شک اگر مسوولین دولتی بدخشان ، مردم بدخشان احساس مسوولیت نموده ابتکار عمل را بدست گیرند مـیشود از فرو رفتن اینـهمـه پول کـه جامعهِ بین المللی و حکومت افغانستان جهت امحای کشت کوکنار بـه بدخشان تخصیص داده اند بکام مافیـای اقتصادی این اژدهای دالر خوار سیری ناپذیرکه متشکل از عدهِ بلند پایگان دولتی ، تعدادی ازکارمندان درونی و بیرونی موسسات و انجوهای خارجی ، شماری از کارکنان خارجی و داخلی دفاتر ملل متحد ، بخشی از کارمندان موسسات کمک دهنده مـیباشد ، جلو گیری نمود درون غیر آن چیزی کـه عیـانست چه حاجت بـه بیـانست.
چشم تنگ مرد دنیـا دار را
یـا قناعت پر کند یـا خاک گور
باید تذکر دهیم کـه هیچیک ازین برنامـه ها عملی نشد اما پولها همـه زهر جان نامردان و غارتگران شد
لحظاتی با دوکتور صبغت الله "خاکساری"
کاندیدای مجلس نمایندگان بدخشان
سر زمـین اهورایی بدخشان ، جایگاههای بلند تر از پرواز عقاب ، گذرگاه بادهای همـیشـه گردان ، جولانگاهِ دریـا های خروشان و رودباران سرگردان، کـه در طول تاریخ اسطورهِ خویش همـیشـه کمـینگاه دلاوران شیر چنگال و عقابان اهنین بال بوده هست ، درون تعین سر نوشت سر زمـینـهای دور بر خویش مادام نقش بارز و تعین کننده داشته است.
گاهی پناهگاهِ بسطام فرزند ضحاک ماردوش بوده کـه از دست سربازان فریدون درون گریز بود و زمانی هم پرورشگاهِ برزوی سختکوش.نـه سپاهیـان غارتگر چنگیز خونریز را توان درنگ درین سر زمـین بود و نـه لشکریـان تیمور را یـارای جنگ ، این سر زمـین همـیشـه کمـینگاه نره شیران بوده و پناهگاه شـهزادگان.بدخشان یگانـه سر زمـینیست کـه تیمور فرمانروای بیرحم و بیدادگر درون پای دره های آن زمـینگیر شده بـه اسارت رفت کـه با بکار برد نیرنگی خود را رهایی بخشید.
در زمانـه های کهن درون هر سر زمـینی کـه بر سریی ظلم مـیشد یـا پادشاهی از حریفان خود شکست مـیخوردو درین دنیـای کلان جایی به منظور زیستن نمـیافت ناگزیر راهِ بدخشان را درون پیش مـیگرفت که تا که درون این سر زمـین مـیبود درون امن بود و مصون.دره های تسخیر نا پذیر پناهش مـیداد و مردم مسافر پرور کلاهش مـیداد. چونکه پدیدهِ زشت و مزموم مسافر کشی و مـهمان آزاری را درون ین مرز و بوم جایی نبود. گاه دانایی بلخ را بـه مـهمانی فراخواند و گاه عارف همدانرا ، گاه خرقه پوشان سرگردانرا و گاه پادشاهان گریزانرا.شـهزادگان فراری بـه همـین دیـار پناه مـی آوردند و کوهنوردان شکاری درون همـین زمـین دام مـیگستردند. آخرین مورد جوانمردی بدخشانیـان شجاع و مسافر پروراین بود کـه شـهزادهِ فراری امـیر عبد الرحمن را از آوارگی و دربدری بـه تخت و تاج پادشاهی افغانستان رساندند. کـه این امـیر زادهِ ناسپاس ، پاس این احسان را ندانست بدخشان درون طول تاریخ سر زمـین آزادگان سختکوش و بانی کاخهای بلند فرهنگ و تمدن بوده هست .امروز یکبار دیگر زمان ان فرا رسیده هست که بدخشان وبدخشانیـان حتما رسالت تاریخی خویش را درون تعین سر نوشت خود و کشور خود آگاهانـه ایفا نمایند و با فرستادن نمایندگان نخبه ، رسالتمند ، دانشور و دلسوز یکبار دیگر ثابت سازند کـه واقعاً مردم با فرهنگ و مدبراند.
من منحیث کاندید پارلمان تمام تلاش های خویش را بکار خواهم انداخت که تا به اه زیرین دست یـابم:
*اعمار سرکهای بدخشان بصورت اساسی و پخته ، زیرا با احداث سرک اساسی و پیوستن بدخشان به سرک اسفالت بیشترین مشکلات مردم ما مرفوع خواهد شد.
*تشویق و توسعهِ توریزم، جهانگردی و کوهنوردی درون بدخشان و ایجاد بستر روانی مناسب به منظور آن درون جامعهِ بدخشان.
*تلاش بخاطررشد و تقویـهِ مالداری ، زراعت و ایجاد فارمـهای مرغداری و باغداری، توسعه و حفاظهِ جنگلات درون سر تاسر بدخشان.
*مبارزه معقول درون جهت استفادهِ موثر بدخشانیـان از عایدات معادن ، منابع طبیعی ، علفچر ها مانند دشتهای بزرگ شیوه، دشت ایش و دیگر علفچر های بدخشان درون باز سازی و مدرنیزه بدخشان.
* تلاش جهت ترمـیم و قابل استفاده ساختن سرک بدخشان - پنجشیر به منظور بدخشانیـان و جهانگردان.
توصیـه های انتخاباتی
مردم مجاهد و ستمدیدهِ بدخشان! بیـاد داشته باشید کـه آزموده ها را آزمودن خطاست ، جفاست ، نارواست .انیکه همـیشـه بفکر پر جیب ، مردم فریبی و زر اندوزی بوده اند هیچگاهی بفکر مردم نیستند آنـها مردم را همـیشـه بـه قیمت بسیـار ارزان فروخته و باز هم مـیفروشند. بـه دلقکها ، مزدوران و گماشتگان زور و زر و تزویر اعتماد نکنید. بیـاد داشته باشید کـه یک لحظه غفلت سالها ندامت ، ذلت و خفت را بدنبال دارد.
* دانشمندان ، نخبگان ، فرهیختگان و آزادگان را بـه پارلمان بفرستید.
زیرا پارلمان ها مـیعادگاهِ نخبگان ،جایگاه آزادگان و فرهیختگانست نـه پناهگاهِ مجرمان ، اقامتگاهِ بیکاران، جلوه گاهِ مزدوران و جاهلان.
*افراد بی تجربه ، گمنام ، کم جرئت و نیم پی را بـه پارلمان نفرستید.در غیر آن مجبور استید که تا در هنگام صحبتها و سخنرانیـها، یک سطل آب جهت رفع خشکی دهن و یک توپ تکه به منظور پاک عرقهایشان تهیـه بدارید کـه این خود یک زحمت بیجا و اضافه خرچیست.
*بپاس خاطر مرده های خدا بیـامرز ، زنده های دل مرده و دلال های خود فروخته، رای خود را بـه صندوق باز ماندگان ضعیف ، بی کفایت، گمنام و کم جرئت آنـها نریزید زیرا فردا مردگان از گور بر خاسته مشکلات شما را حل نمـیکنند و دلالان بدرد شما نمـیخورند، فقط کاندیدا ها را بیبینید و در مورد خودشان قضاوت نموده رای بدهید.
*افرادی نیرنگباز و معامله گر، استفاده جو و مردم فروش زمانیکه شکست را احساس کنند دست بـه تحریک احساسات مردم بـه اساس روابط ، پیوند ها ، قریـه ، زبان ، محله ، قومـیت و مسایل منطقوی مـیزنند اما زمانیکه منافع شخصی شان ایجاب کند همـه را بـه قیمت بسیـار ارزان لیلام مـیکنند، شما این چهره ها ، گماشتگان ، مزدوران و دلالان آنـهارا خوب مـیشناسید دو باره فریب آنـها را نخورید.
* بـه مزدوران زور و زر و تزویر ، گماشتگان و نوکران زرخرید و دلقکهای آموخته خواراعتماد نکنید ، درون انتخاب تنـها بـه کاندیدا ها نبینید بلکه بیبینید کـه ریسمان آنـها بدست کیست، شاید انـها روکش باشند اما اختیـار بدستی باشد کـه پول داده و اجیر خریده ، مبادا شمارا باز هم بـه نرخ بسیـار ارزان بـه سیـاست پیشگان نا مرد، مردم فریبان دروغگو و آدم جلابان حریص بفروشند درون انتخاب افراد از احساسات نـه ، بلکه از تعقل و دورنگری کار بیگیرید.
*کسانی را بـه نمایندگی خویش انتخاب کنید کـه سابقه خیـانت ، اختلاس ، فریبکاری و معامله گری نداشته ، مسلمان و راستکار باشند دستشان بخون مسلمانان آلوده نبوده پاکنفس، با تقوی و با دیـانت باشند از دانش واستعداد کافی برخورداد بوده از اوضاع سیـاسی ، اجتماعی ،تاریخی ، اقتصادی وکلتوری کشور، منطقه وجهان آگاهی کامل داشته باشند.فرستادن افراد معامله گر،استفاده جو، منفعت پرست ، حریص، گمنام ، مردم جلاب، کم سواد و کم دانش بـه پارلمان ، تیشـه زدن بـه ریشـه منافع مردم هست زیرا چنین افرادی نمـیتوانند حساسیت ها و اولویت های موجود را اساساً درک و در مقابل آن بر خورد معقول و منطقی نمایند کـه اگر قادر برین کار هم باشند، درون مقابل منافع ناچیزی شخصی منافع مردم را سودا مـیکنند کـه تجارب تلخ گذشته شاهد مدعای ماست.
*انتخابات پارلمانی چانس طلایی به منظور آزمایش آگاهی سیـاسی و شعور ملی مردم ماست. به منظور اولین بار درون تاریخ کشور بـه شما موقع داده شده که تا اختیـار خود را بدست خود داشته باشید.فراموش نکنید کـه اختیـار رای شما بدست خود تان هست هیچ قدرتی نمـیتواند آنرا بزور از شما بیگیرد فریب افراد معامله گر ، فرصت طلب ، مردم فروش و آدم جلاب را نخورید بـه گفته هیچعمل نکنید فقط خود تشخیص دهید کـه چهی مـیتواند نمایندگی شما را بـه وجه احسن درون پارلمان آینده کشور بـه پیش ببرد. نگذارید که تا آراء گرانبها و سرنوشت ساز شما توسط دلالان ولگرد معامله گردد ، بفروش رسد و شما بیخبر باشید
*امروز بهانی رای بدهید کـه فردا دستتان بـه یخنشان برسد نـه اینکه بفرقتان پا گذارند.
یـادها و لحظه ها
نام ترا نوشته ام
دکتور صبغت الله (خاکساری)
بزخمـهای سنگرم
ببرگهای باورم
به سنگ سنگ کشورم
بتار و پود و پیکرم
نام ترا نوشته ام
بروی بال بلبلا ن
بچشم شوخ آهوان
بکوچه های کهکشان
به نقش پای عابرا ن
نام ترا نوشته ام
بچشمک ستاره ها
بحیرت غزاله ها
بگرد جام لاله ها
در انحنای ناله ها
نام ترا نوشته ام
بباغهای بی بهار
به کاجهای زخم دار
بچشمـهای اشکبار
به شام تلخ انتظار
نام ترا نوشته ام
کشتهِ دیدار
شاه عبد الله یمگی " بدخشی"
غیر من هیچکسی کشتهِ دیدار تو نیست
عاشق موی مـیان و گل رخسار تونیست
لاله تنـها نبود خون بدل از شوق رخت
یکدلی نیست کـه زین واسطه افگار تو نیست
نگهِ مست تو تاراج دل و دینم کرد
فتنـه ها نیست کـه در دیدهِ بیمار تو نیست
ماهِ من شـهرت رویت بـه جهان شور افگند
چه حوادث کـه درین صفحهِ رخسار تو نیست
والهِ حسن جهانگیر تو خوبان جهان
کو عزیزی ؟ کـه درین مصر خریدار تو نیست
رسته از تربت "یمگی" بـه تماشایی تو گل
چه توان کرد درین منظره آثار تو نیست
قاتل
"مصرع" راغی
خنجر بکف گرفته و آمد مرا نکشت
آمد بعزم قتل ، ندانم چرا نکشت
ماندیم زنده مژدهِ وصل تو یـافتیم
ما را غم فراق تو کشت و خدا نکشت
ایمن مشو زغیر کـه پیوسته دوست را
لب تشنـه جز ببادیـهِ کربلا نکشت
بگذر ازین محیط کـه همچون حباب موج
را نپرورید کـه آخر ورا نکشت
چون نقد داغ حسرت یـاران برم بخاک
حب الوطن هم آنقدرم بینوا نکشت
"مصرع" به منظور دوست چرا جان فدا نکرد
خود را همان بپایی محبان فرا نکشت
خانـه بردوش
عاجز شـهربزرگی
حبیبم چیست نقصان از خیـالت من فراموشم
ز بخت تیره همچون کاکل خوبان پسی گوشم
نباید اینقدر فرصت حیـات بزم امکانرا
حباب آسا بـه بحر زندگانی خانـه بر دوشم
نشد همدرد وقتم هیچ، یـارب چه بختست این
به شام بیکسی از هجر تنـها زهر مـینوشم
خمار نشـهِ توحید بس فیض دیگر دارد
زخود بیگانـه ام عمریست اندر فکر مدهوشم
به درک گلشن راز حقیقت ده خردمندی
ز لطف و مرحمت بیدار ساز از خواب خرگوشم
ندارم خدمت شایستهِ درگاهِ یزدانی
ولی من حاجبان درگه اشرا حلقه درون گوشم
هوس پروردهِ دیبای مخمل نیستم زینسان
عجب زیبندگی دارد لباس فقر بر دوشم
مشو " عاجز" تو نومـید طلب ن ز پا هرگز
که که تا جان درون بدن باشد بوصل یـار مـیکوشم
پیر راهبر
غیـاثی (ع)
مرو بمـیکده بی پیر راهبر تنـها
منوش بادهِ گلگون بجام زر تنـها
مگو ترانـهِ عشاق بی مـی و مطرب
مکوب طبل طریقت درین سفر تنـها
نبرد جان بـه سلامتی ازین طوفان
مران سفینـه بجز نوح ای پسر تنـها
هزار دشمن خونخواره بر سر راهست
منـه قدم تو درین راهِ پر خطر تنـها
درین محیط طلاطم کـه موج ان خونست
مزن تو غوطه دران از پی گهر تنـها
شنو تو پند "غیـاثی" و خضر راه طلب
بقاف قدس طریقت مکن سفر تنـها
کلک هنر
واصفی " کشمـی"
دوشینـه پای ناز تو بیرون زجاده بود
آمد بشارتی کـه عصای تو باده بود
کلک هنر ز پنجهِ عاطل نکرد فرق
ذوق بهانـه جویی تو از بسکه ساده بود
تا شانـه مشربان بحریم تو راه یـافت
دوری گزید هری آئینـه زاده بود
بلبل خموش گشت و زغن نغمـه ساز شد
لطف تو بسکه بر رخ هر گشاده بود
یک نکته چند معنی اضداد کردهِ
تعبیر کردمش کـه ز ضعف اراده بود
از جذب ووضع جرئت موقع شناس من
همچون صدا ز سرمـهِ خویت پیـاده بود
گویند باز جامـهِ تقوی دریده است
رندی کـه دست وعدهِ شیخانـه داده بود
اهل خرد کجا شود از حرف حق ملول
گر درون مـیانـه "واصفی" لطف و افاده بود
مخمس مخفی بدخشی
بر غزل " پری حصاری"
آن سر که نیست مـهر تو اش ورشکسته به
آن دل کـه نیست از تو دران غم نشسته به
از نیش زهر دادهِ غم زار و خسته به
" چشمـیکه نیست باز بروی تو بسته به"
" دستی کـه دامن تو نگیرد شکسته به"
روزیکه چهره عالم هستی بمن نمود
آن روز برق جلوهِ حسنت دلم ربود
مـهرت تنید درون رگ و پی همچو تار و پود
"دلرا کـه رشتهِ ایست بـه شیرازهِ وجود"
" پیوند اگر بغیر تو باشد گسسته به"
با طرهِ تو که تا دل عشاق بند شد
جانـها همـه بر آتش عشقت سپند شد
رفتی و آهِ دلشدگانت دو چند شد
" برخاستی قیـامت کبری بلند شد"
" بنشین دمـی کـه فتنـهِ محشر نشسته به"
بر قول زاهدان ریـایی نرفته خوش
این پند پوچ ووعظ ریـایی نگفته خوش
هر قیل و قال بیـهده را ناشنفته خوش
" حرفیکه درد عشق ندارد نـهفته خوش"
آهی کـه بی اثر بود از دل نرسته به"
"مخفی" بهار خوشخبری مـیکند ببزم
گلها نثار سیم و زری مـیکند ببزم
ساقیی ما چه جلوه گری مـیکند ببزم
" امشب خیـال نشـه (پری) مـیکند ببزم"
زاهد برو کـه شیشـهِ تقوی شکسته به"
صیـاد دل
موهومـهِ "بدخشی"
صیـاد دل بـه دل ز چه بیداد مـیکند
عمریست قید کرده ، نـه آزاد مـیکند
بیباکی کـه کرده همـه ملک دل خراب
شـهر خراب گشته کـه آباد مـیکند
کو بلبلی کـه ناله نمودی درین چمن؟
داغم کـه زاغ نعره و فریـاد مـیکند
از دست رفت ساغر مسروری ووهم شد
"موهومـه" عشرتیست دلم شاد مـیکند
دیده
رحمت "بدخشی"
ای نور دیده دیدهِ تو دیده دیده ام
گر دیده دیده ام نـه چنین دیده دیده ام
کی دیده سوی دیدهِ تو دیده وا کند
گر دیده ام بـه دیدهِ دزدیده دیده ام
هر دیده دیده دیده درون ایـام دیدهِ
لیک همچو دیدهِ تو ، نـه من دیده دیده ام
گردیده ام درون عالم وهردیده دیده ام
چون دیدهِ تو دیده کجا دیده دیده ام
"رحمت" بـه دیده دیدهِ هر دیده دیده گفت
کم دیده ام چو دیدهِ تو نور دیده ام
حسرت
شاهین دروازی
یـاد باد آندم ز غفلت استراحت داشتم
نی غم اسلام و نی پروای ملت داشتم
شاد بودم که تا زاهل علم بودم بیخبر
با جهالت پیشگان دهر صحبت داشتم
بهر فهم خطبه و دیباچه مـیکردم جدل
بای گرفی المثل از علم صحبت داشتم
خویشتن را از همـه مسعود مـیکردم گمان
تنبل و عاطل جی استراحت داشتم
ترک کار دین و دنیـا سهل مـیپنداشتم
تا بـه لعب قطعه و شترنج عادت داشتم
غافل از تاریخ اسلامـی و احوال امم
با کمال شوق ابومسلم قرائت داشتم
بود جای روزنامـه ،" زمچی نا مـهِ" اندر کفم
از حکایتهای "زولابیگ" روایت داشتم
گه ز عیـاریی " داغولی" بحیرت مـیشدم
گه ز مـهتر باد یلدا استعانت داشتم
روز گار آخر زخواب غفلتم بیدار کرد
چون بخود دیدم ز حال خود خجالت داشتم
ترجمانی کرد احوال زمان از حال من
وقت را درون پیش خود مرآت عبرت داشتم
در جراید نامـهِ احوال خود دیدم عیـان
نیک سنجیدم کـه یک عالم قباحت داشتم
سنگ پا
هباءِ دروازی
از خوان ناان ز طمع ساز لنگ پا
اکثر کشیده محنت بیحد زسنگ پا
منعم بفکر کیسهِ زر درد سر کشد
جوز تهی بفرق نبیند ز سنگ پا
سعیی طپش بمنزل مقصود رهنماست
ظاهر بـه سیر بحر ندارد نـهنگ پا
آواز خوش ببزم نشاطت دهد رواج
هر جا کـه هست نیست ز قانون چنگ پا
از زهر مار صحبت نا اصل بد تر است
زحمت کشد مدام ز نعلین تنگ پا
چاپلوس
از عبد الرحیم بـه استقبال شعر چاپلوس
ای چاپلوس بر سر هر کلاستی
دایم به منظور بردن دلها بلاستی
هر کـه دول زند ، مـیکنی
یعنی تو دلقک شاه و گداستی
در مجلسی کـه باز نمایی تو جای پا
جمله اسیر توست ، تو فرمانرواستی
گاه با لباس شیخ ، گهی درون لباس غرب
والله چه خوب کاپی رقاصه هاستی
با صد زبان تو وصف نمایی متاع خویش
خالیستی ولیک عجب پر صداستی
با وعده های چرب بدل چنگ مـیزنی
اما بسان لنگ بی بهاستی
گه رخ بسویی کعبه داری و گه سوی مـیکده
ای سکهی دورویی پریشان چراستی
گیرم کـه چرخ مدتی گردد بکام تو
در آخر درامـه تو پا درون هواستی
سخنوران بدخشان
خلالی
سید جعفر فرزند سید عبدالصمد فرزند سید محمد داود ، از سادات بدخشان بود کـه بنام ایشان پیر شـهرت داشت ، تحصیلات ابتدای را درون رستاق بدخشان تمام کرده ، عازم بخارا شد، آثاری درون تصوف دارد کـه از جمله گلشن عشق و چمن عشق مـیباشد ، دیوانی دارد کـه شامل مخمسات ، غزلیـات ، حکایـات ، مستزاد، رباعیـات ، ترکیب و ترجیعات مـیباشد ، این دیوان درون مجموع 10000 بیت دارد ، خلالی درون 1284 وفات کرد.
ساقی ببخش جام مـی لعل فام را
لب تشنگان بادیـهِ صبح و شام را
مجنون صفت ز سوز و گداز پریوشان
بر هم زدیم سلسلهِ نام و ننگ را
در کوهسار عشق نـهادیم جای شوق
بگذاشتیم صحبت هر خاص و عام را
شوق وصال او قفس قالبم شکست
آزاد کرد بلبل افتاده دام را
جان دادگان شوق و محبت به منظور تو
کی طالبند جنت عالی مقام را
گفتا "خلالی " هر کـه بمدحت زبان گشود
شکر ببخش طوطی شیرین کلام را
جنونی
مـیرزا ابوالخیر از خویشاوندان حاذق هست ، شاعر چیره دست بود ، راهِ فرغانـه درون پیش گرفت ، با شعراء و فضلای آن سامان مصاحب شد، تاریخ تولد ووفاتش معلوم نیست ، شعر زیرین را درون مدح یکی از امـیران فرغانـه سروده است.
ای والی والا گهر ایزد نگهدارت
فرمانبرت بخت نکو ، اقبال شد هم چاکرت
یـارب نبینی روی غم تو درون جهان زندگی
دولت همـیشـه همقرین ، هردم سعادت یـاورت
خواهم کـه چون گل درچمن، هر روز با رنگ خوشی
چندان بیبینم بیش ازین ، بشگفته و تازه ترت
شد از چراغ عدل تو ، روشن ضمـیر بیکسان
گردید خوش فرحت فزا ، شـهر ودیـار ک
دنیـاست فانی بی بقا ، عقبی ترا بخشد خدا
ایمن ز هر بیم و دغا ، سازد کریم داورت
بنده جنونی حزین، چون مور با این پای لنگ
یعنی کـه او روی دعا ، آورده ایندم بر درت
دبیر
مـیرزا احمد درون چاه آب بدخشان زاده شد ، درون قرن 13 دو دبیر دیگر هم بود ، مـیرزا محسن خان دبیر و مـیزا محمد نبی خان دبیر کـه واصل تخلص مـیکرد و در 1309 فوت کرد ، این دبیر درون اصل بدخشی بوده و از خطاطان معروف بود، او سمت دبیری مـیر شاه زمانخان را داشت کـه در 1276 وفات یـافت ، شاعری خوبی بود ، اشعار او درون نزد خویشاوندانش بـه شکل پراگنده موجود هست ، دبیر درون سال 1289 درون رستاق بدخشان وفات کرد و در همانجا مدفون شد ، مرثیـهِ زیر را درون سوگ مرگ شاه زمانخان نوشته است
کدام سرو ازین بوستان دمـید بلند
که اره جور حوادث بفرق او ننـهاد
درین دوروزه عجب ماتمـی کـه مـیبینم
کسی ندیده بچشم و ندارد بیـاد
غریو گریـه رسید از زمـین بگوش سما
فلک کبود پوشیده و زهره موی گشاد
شـهنشـهِ کـه ز جود و سخاوت و احسان
نمود ملک بدخشان بعدل و فیض آباد
ندای ارجعی از سوی رب خود بشنید
گذاشت ملک فنا ، روی بسوی خلد نـهاد
خمـید پشت محبان ، زبار غم چون دال
ز گریـه دیدهِ مردم سفید گشت چو صاد
شبی بگریـه نمودم سوال تاریخش
همـینکه هاتف غیبی چنین جوابم داد
امـید وار چنانم کـه ان شـهِ مغفور
زلطف رحمت رحمن " بخلد داخل باد "
ولوالجی رستاقی
ابو عبد الله محمد بن صالح ولوالجی ( رستاقی ) شاعر دوران سامانیـان هست ، قزوینی درون عروضی اورا نوابی گفته است.
نمونـهِ کلام :
جعد پر سیمـین پیشانیش گوی کـه مگر
لشکر زنگ همـی غارت بغداد کند
وان سیـه زلف بران عارض گویی کـه همـی
به پر زاغی آتشی را باد کند
مـهستی گنجوی
در دربار سلطان سنجر مـیزیست ، نامش مـینجه یـا منیژه بود ، مـهستی تخلص مـیکرد ، درون موطن او اقوال مختلف هست ، گنجه ، بدخشان یـا خجند . بیشترین عمرش را درون گنجه گذرانده هست ، با پور خطیب گنجوی ازدواج کرد. نمونـهِ کلام:
در دل همـه شرک و روی درون خاک چه سود
زهری کـه بجان رسد ، تریـاک چه سود
خود را بمـیان خلق ، زاهد
با نفس پلید ، جامـهِ چاک چه سود
علی بدخشی
علی بن اسد از بزرگان بدخشان بود ، او بر علاوهِ اینکه شاعر بود ، شخص عالم و فاضل نیز بود ، درون دربار شاهان بدخشان مـیزیست ، این شاهان توسط ابو سعید منقرض شد ، عبد الحکیم ولوالجی مولف چراغ انجمن او را مرد ظریف و نازکخیـال مـیداند . نمونـهِ کلام :
ز دلبری نشود سیر هرگز ایدلبر
کسیکه دل بتو داد او ز دل نیـابد بر
شریف بلخی
اصلاً از بلخ بوده درون دربار شاهان بدخشان مـیزیست ، بـه اساس نوشتهِ تذکره مرآة الخیـال او بر علاه شاعری ، درون طب و موسیقی نیز مـهارت داشت ، ریـاض الشعرا و ماثر بلخ او را صاحب بلخی ، معروف بـه شریفی مـیدانند ، ممکن نامش صاحب و تخلصش شریفی باشد
نمونـهِ کلام :
بسکه سیل غمت از دیده دمادم گذرد
روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد
مرهم ریش دلم را زخدنگ مژه ساز
پیش ازان دم کـه مرا کار ز مرهم گذرد
آنکه درون عالم سرمستی و رندی جا کرد
جای آنست کـه ان از همـه عالم گذرد
مکن اندوه " شریفی " ز غم و غصهِ دهر
جای آنست کـه آن از همـه عالم گذرد
جودت
بقول صاحب چراغ انجمن نام جودت مـیرزا محمد ایوب ، از سر زمـین بدخشانست کـه در سنین جوانی راهی دیـار هند شد ، او درون دکن درون حلقه افسران عالمگیر شامل شد ، درون شعر و شاعری مـهارت تام داشت ، درون سال 1125 وفات کرد:
بود حلاوت تن پروران زطول امل
ثبات هستی شان پایبند این تار است
ز رجعت بیشتر باشد صلابت خاکسارانرا
ز بالا سوی پستی هر کـه مـیبیند هراس آید
دلی دارم کـه دارد خار خار ازدست گیسویش
برنگ خارماهی شانـه مـیروید زپهلویش
قبول
مـیرزا عبدالغنی " قبول " از رستاق بدخشانست کـه در کشمـیر زاده شده هست ، او شاگرد مـیرزا داراب " جویـای کشمـیری " بوده درون شاهجهان آباد مـیزیست ، شاعری شیرین بیـان بود ، دارای دیوانی مکمل هست که درون سال 1139 نوشته است.
مـیشود بر من قیـامت قایم آنساعت کـه من
دیگری درون حشر بینم دادخواه از دست تو
قلم بر خاست بنویسد حدیثی از سراپایش
بحرف قامت او چون رسید آهی کشید آنجا
حشمت
نامش مـیر محتشم علی از سادات بدخشانست ، درون هند زاده شده و در همانجا بزرگ شده هست ، درون شعر ید طولای داشت ، دیوان او شامل 7000 بیت هست ، درون سال 1150 فوت کرد.
شب چنان بیکسی ام سوخت بکویت کـه زدرد
دل تنگ آب شد و صورت دیوار گرفت
با رقیبان نکنم سجدهِ خاک درون دوست
این نمازیست کـه بیشرط جماعت باشد
گر نیست عاشق روی خوبان دو چشم من
جمع کی مـیشود اسباب پریشانی ما
خلیفه ابراهیم
از فرخار بدخشانست ، درون سال 1087 درون شاهجهان آباد تولد شد ، تحت تربیـهِ مـیر جلال الدین حسین بدخشی بمدارج عالی عرفانی رسید ، دارای تالیفات و تصنیفات زیـادی هست ، مسنوی او دارای 6000 بیت هست ، درون سال 1165 وفات کرد.
ما و من گفتن هم از امرت بجاست
ورنـه ما را اینقدر قدرت کجاست
روح من با جان و جان اندر تنست
بهتر ازنی نیست با راز جفت
هر کی چون نی گشت خالی، راز گفت
ثبات
مـیر محمد عظیم " ثبات " پسر محمد افضل " ثابت " بدخشیست ،شاعری فرهیخته و ادیبی توانا بود ، دارای 4000 بیت بود و در سال 1162 فوت کرد.
چون شمع که تا فتادست ببزمت گذر مرا
از اشک و آه، زندگی آمد بسر مرا
دست بیطاقتم حیف کـه از کار افتاد
جیب شد پاره ولی حسرت دامن باقیست
جز محفل تصویر درین باغ ندیدم
بزمـیکهی را بکسی کار نباشد
شـهلا
سنگین بیک نام دارد ، درون بدخشان زاده شده هست ، درون شعر و ادب مـهارت کامل داشت ، درون جوانی راهِ هندوستان درون پیش گرفت ، درون گجرات مسکن گزید.
چون باده بطبع یـار و چون شـهد بجام
چون سرمـه بچشم خوب و چون گل بمشام
چون خنده بلب بگو و چون قد بخرام
در روز نشان مـهر و چون ماه بشام
شمس الدین بدخشانی
در کتاب ریـاض واله داغستانی دو شمس الدین هست ، یکی شمس الدین و دیگری شمس بدخشی ، این یکی شمس الدین بوده است.
از ماتمـیان مبتلای وطنم
وز غمزدگان کنج بیت الح
دی منزوی وادی غم مجنون بود
رسوا شدهِ انجمن امروز منم
چشمان من برویت درون عاشقی چنانند
کز رشک یکدیگر را دیدن نمـیتوانند
مولانا صالح بدخشی
صاحب ریـاض او را بدخشی مـیداند ، این رباعی را بـه او نسبت مـیدهد:
گاه از ستم چرخ نگون مـیگریم
گاه از الم سوز درون مـیگریم
القصه درون آتش جدای چو کباب
مـیگریم و مـیسوزم و خون مـیگریم
ندیمـی
در بدخشان زاده شد ، درون جوانی راهِ دیـار هند را درون پیش گرفت ، بقیـهِ عمر را درون هندوستان گذراند و در همانجا وفات یـافت.
دل بـه محرومـی دیدار نـهم بـه که ازان
همچو حسرت زدگان آیم و نظاره کنم
مـیر یوسف علیخان
از جملهِ امرای ادب پرور و فرمانروایـان سخنور بدخشان بود ، بر علاوه اینکه با جوایز و تحایف بـه شعرا و فضلا و تدویر محافل ادبی و مشاعره ها باعث بالندگی شعر و ادب درون بدخشان شده بود خود نیز اشعار آبدار مـیسرود، این امـیر ادب پرور درون سال 1268 توسط برادر خود بقتل رسید .
خنجر ناز کـه امشب ریختی خونم بخواب
ارغوان آسا زسر که تا پای گلگونم بخواب
خواجهِ بدخشی
محمد موسی مشـهور بخواجه معاصر یوسف علیخان بود، درون شعر طبع والای داشت.
چونکه آمد نشـه لبهای مـیگونم بخواب
ساغر دور پیـاله داد گردونم بخواب
فرهیختگان بدخشان
مولوی محمد نسیم جان (مولوی صاحب بزرگ)
در شامگاهِ یکی از روز های سال 1267 آنگاه زمزمـهِ رود باران جاری سر زمـین مـینو نشان جرم گوش جانـها را مـینواخت و نوای عندلیبان ، چهچهِ بلبلان و ترانـهِ آبشاران دل و دماغ آدمـی را تازه مـیکرد درون ناحیـهِ دهن درهِ ولسوالی جرم ، درون خانـهِ شیخ محمد عیسی کودکی دیده بـه جهان گشود کـه نامش را محمد نسیم گذاشتند،معصومـیت کودکانـهِ این تازه وارد هر بینندهِ را بخود جلب مـیکرد .این کودک همگام با تولد خود دنیـای همـه را پر ازسرور و شادمانی نمود و ازین بـه بعد درون دامنـه کوههای خواجه محمد درون کنار رودباران مست سر زمـین همـیشـه بهار جرم نمو کرد ، بالید و بزرگ شد ، آنچنان بزرگی کـه دیگر هیچ قدرتی نتوانست خوردش نماید.
هنوز کودکی بیش نبود کـه ازسایـهِ پدرو مـهر مادرمحروم شد. با درگذشت پدر و مادر دنیـای پر از غوغا ، آشوب و حادثه او را درون آوان معصومـیت کودکی بـه مبارزهِ دشوار و آزمون کمر کن فراخواند. محمد نسیم کـه بر خلاف دیگر همسالان خود روح بیقرار و روان پویـا داشت ، جرم مـینو نشان را با همـه زیبایی های افسانوی اش ترک گفته ، راهی سر زمـین فیض آباد مرکز بدخشان گردید و در خانـهِ شوهر خود ،" درمن بیک" درون قریـهِ چته سکنی گزید کـه همـین آغازی بود به منظور گام نـهادن او بـه وادی بی انتهای طلب. از قرآن کریم آغاز کرد و با ندای ملکوتی و آهنگ دلنواز آن ، روح و روان خود را صیقل بخشید.آنگاهیکه آنرا بـه پایـان رساند خلاصه کیدانی و دیگر کتابهای متداولهِ زمانرا فراگرفت. اکنون احساس کرد کـه نیـاز بیک فضای دیگری دارد که تا جریـان آموزش و فراگیری خویش را غنامند تر سازد همان بود کـه در خرقهِ مبارک لباس طلبه را بـه تن کرد و مبادی علوم را درین مکان مقدس ، مـیعاد گاه نخستین خرقهِ مبارک پیـامبر بزرگ اسلام(ص) درون سر زمـین خراسان فرا گرفت.
همانگونـه کـه با گذشت هر روز و ماه و سال گنجینـه دانش و داشته های علمـی محمد نسیم پر بارتر و بالنده تر مـیگردید همانگونـه قد و قا متش بر مـیکشید که تا اینکه پا بـه سنین جوانی نـهاد همان بودکه چارچوب مدرسه و محیط کوچک فیض آباد را به منظور خویش تنگ احساس نمود و دیگر چیزی تازه به منظور فراگیری خویش نیـافت ، راهِ دیـار رستاق یکی از توابع بدخشان بزرگ را درون پیش گرفت ، با درنوردیدن کوره راههای دشوار گذر بـه سر منزل مقصود پا نـهاد.
در مدرسهِ رستاق مدتی عطش سیری نا پذیر خود را تسکین نموده ، ذخیره های علمـی خویش را غنامند تر ساخت وازاستادان گرانمایـه وعلمای جید رستاق بهره ها برد که تا اینکه دیگر چیزی نماند کـه درانجا نیـاموخته باشد، همان بود کـه دیگر به منظور اقامت خود درین مکان بهانـهِ را سراغ نکرد ، راهِ دیـار افسانوی فرخار ، مـیعادگاه عاشقان و سر زمـین جادویی زیبارویـان را درون پیش گرفت.
در همـین سر زمـین بهار و شگوفه بود کـه محمد نسیم جوان سراغ گمشدهِ خویش را یـافت و علم حال را فرا گرفت ، رگه های نور تمام حدود و ثغور هستیش را درون نوردید ، آتشی درون خرمنش درون افتاد کـه تا امروز کـه امروز هست همانگونـه تابان و فروزنده مـیدرخشد. آری او درون سر زمـین فرخار سر نخی علم حال را درون یـافت و تا دم مرگ نـه تنـها دیگر آنرا رها نکرد کـه از فیض آن دیگران را هم بهره مند ساخت.
روان بیقرار محمد نسیم هنوز هم تسکین نیـافته و دلش آرام نگرفته بود.
او درون یک سر زمـین که تا زمانی سکنی مـیگزید کـه آنچه را بـه جستجویش بود مـیافت ، زمانیکه به منظور آموختن چیزی نمـیافت بیدرنگ رخت سفر مـیبست و کوه بکوه و دریـا بدریـا درون طلب زمـینی بود کـه درانجا نوای تازهِ بگوشش برسد و بدینسان راهیی ملک اندراب شد ، مدتی درون اندراب درنگ نمود. فرایض دینی و علم مـیراث را درون اندراب فرا گرفت ، که تا اینکه سفرش درین سر زمـین نیز پخته شد و راهِ زادگاهِ خویش ، جرم را درون پیش گرفت. مدتی را درون جرم درون کنار اقوام و دوستان سپری کرد اما احساس کرد کـه هنوز هم چیزی باقیمانده و کمبود آنرا بوضوح درون روان خود یـافت. همان بود کـه در سال 1301 هجری راهِ هندوستان را درون پیش گرفت ، این سفر هفت سال بدرازا کشیده محمد نسیم را درون کوره های علم حال و قال پخته کرد او بعد از گام نـهادن بـه سر زمـین موعود درون مدرسه امـینییـه شامل و به فرا گیری علوم آغازید. او درین مدت دانش خود را درون علوم نحو، مـیراث ، فقه ، تفسیر و حدیث بـه حد نـهایی رساند و راه زاد گاهِ خود را درون پیش گرفت ، اما دیگر او فقط محمد نسیم آن طالب العلمـی نبود کـه 7 سال قبل بـه سفر رفته بود بلکه بمرد موقر، ژرف نگر، فصیح الکلام و با جلالی مبدل شده بود کـه که هر کـه را یـارای صحبتش نبود و بدینترتیب او بنام مولوی محمد نسیم شـهرت یـافت ، گذشت زمان او را تبدیل بـه مولوی بزرگ نمود کـه صدها طالب مشتاقرا از دور و نزدیک بـه سوی خود کشاند ازان آوان که تا دم مرگ به منظور مدت 17 سال درون جرم بـه ارشاد مشتاقان پرداخت ، کتاب ضابطه مـیراث را نوشت کـه درین اواخر توسط مولوی محمد اکبر بدخشی بچاپ رسیده بدسترس مشتاقان قرار گرفت، با گذشت هر چه بیشتر زمان مولوی محمد نسیم حدود و ثغور معنویت را بـه حیطهِ تصرف خود درون آورد ، سیطرهِ خویش را درون قلمرو بی کرانـهِ عرفان وسعت بخشید که تا اینکه همـهِ علما ، فضلا ، مشاهیر و چیز فهمان زمانـه اش ، بـه مقام بزرگ و معنویت نا تکراارش اعتراف د و منکرانش سر تسلیم بـه آستانش نـهادند ، یـاران و مریدانش چون پروانـه بـه گرد شمع جمالش مـیچرخیدند و کوره راههای طلب را درون مـینوردیند ، درون نـهایت همـه بـه بزرگی او باور یـافتند و بنام مولوی بزرگ یعنی ولی شـهرت یـافت که تا اینکه درون 25 جدی سال 1325 بعمر 58 سالگی بـه رفیق اعلی پیوست.
گنجینـهِ دریـای آمو
ارسالی : شفیق الله
بهنگام جنگ دوم افغان و انگلیس درون 1880 مـیلادی کپیتان برتون گماشتهِ سیـاسی دولت انگلیس درون حوالی کابل سه تاجر افغانی را از دست رهزنان نجات دادپس از نجات این تاجران ادعا د کـه گنجینـهِ نفیس از طلا و نقره بهمراهِ خود دارند کـه از مسیل خشکیدهِ دریـای آمو بدست آمده هست و آنـها سعی داشتند بـه هندوستان رفته آنرا بفروشند. با توجه بـه اهمـیت این گنجینـه ، کپیتان برتون آنرا خریداری کرد و بدینترتیب به منظور مدتی آنـها نزد سر اگوستیس والتون فرانک مسوول بخش عتیقهِ قرون وسطی درون بریتش موزیم نگهداری شد. بعد از مرگ او درون 1896 این مجموعهِ نفیس بموزیم انگلستان وقف شد و امروز تحت عنوان گنجینـهِ آمو یکی از مـهمترین بخشـهای آن موزیم درون مورد آسیـای مـیانـه مـیبتشد.
این مجموعه از هر نظر با ارزش بوده و در واقع ، با کشفیـات باستان شناسان از طلا تپهِ شبر غان درون سال 1970 همسری مـیکند. نقره ها و طلا باب مورد بحث همـه متعلق بیک عصر نبوده بلکه یک دورهِ سه که تا چار هزار ساله را درون بر مـیگیرد( قرون 6-3 قبل از مـیلاد ) و نونـه های از تمدن سکاها ، ماد ها و هخاان را با خود دارد.در حکاکی های یک انگشتر ، نفوذ تمدن یونانی نیز بخوبی مشـهود است.باستان شناسان درون مورد ریشـه ها و کاربرد این گنجینـه نظریـات مختلف دارند.
نظر عموم برینست کـه مجموعهِ حاضر درون یک دورهِ جنگ و نا آرامـی دفن شده است.احتمالاً درون جریـان هجوم اسکندر مقدونی بـه باختر(322 که تا 324 قبل از مـیلاد) و یـا درون جریـان حملات یوتد موس حکمران یونان باختری( حوالی 180 قبل از مـیلاد) .بعضی ها ادعا مـیکنند کـه این مجموعه آنقدر نفیس هست که حتما متعلق بخزانـهِ یک معبد بوده باشد.( احتمالاً معبد مشـهور اناهیتا درون باختر). چند ورقهِ طلا تصاویری افرادی را درون خود دارند کـه ظاهراً درون حال تعظیم بیک معبد هستند. یکی از اشیـای بسیـار مـهم درین مجموعه ، غلاف شمشیر طلایی مـیباشد کـه با مـهارت زیـاد با تصاویری از صحنـه های شکار مرسوم درون مجسمـه های آسوری تزئین شده است.تعدادی انگشتر ، یک بازوبند طلایی با شکوه با تصاویر دو شیر افسانوی و یک دستگیره درون شکل یک آهوی خیزان ظاهراً متعلق بیک عصایی چوپانی و یـا عصایی قدم زدن نیز درین مجموعه وجود دارد. اما تحسین بر انگیز ترین شئی درین مـیان ، مجسمـهِ طلایی یک گادی جنگی مـیباشدکه دران یک جنگجوی بر چوکی نشسته هست و گادی ران بـه روی پاهایش ایستاده و لجام اسپها را بدست دارد هنرمند تمام سعی خود را بخرج داده که تا اسپها واقعی و زنده جلوه نمایند هر اسپ با دیگری فرق داشته و سر خود را بگونـهِ بلند گرفته اند کـه گویـا به منظور جنگ بیصبرند ، گنیجینـهِ آمو نمونـهِ بارزی از مـیراث هنری و تاریخی افغانستان مـیباشد.
چين 'سوشی ' درون رستورانـها را منع کرد
دولت چين رستورانـهای اين کشور را از عرضه غذا از جمله سوشی ژاپنی روی بدن زنان منع کرده است.وزارت بازرگانی اين کشور اين عمل را نقض رفتار شايسته کاسب کاران توصيف کرده است. خبرگزاری رسمـی شين هوا گزارش داد کـه با اين ممنوعيت،به ديگر حق ندارند از مدلهای عريان به منظور تبليغ محصولاتشان استفاده کنند.در آوريل ۲۰۰۴ رسانـه های چين گزارش دادند کـه يک رستوران ژاپنی درون جنوب غربی چين بـه دليل عرضه "سوشی بدن" ۲۴۰ دلار (دو هزار يوان) جريمـه شده است. اين رستوران ژاپنی از ان دانشجوی کـه به پشت خوابيده بودند، به منظور تقويت فروش خود استفاده مـی کرده است.مشتريان بعد از اين کـه از سه روز جلوتر نوبت مـی گرفتند، به منظور هر وعده غذا ۱۲۰ دلار مـی پرداختند. مواد غذايی روی بدن انی کـه با گل و صدف آراسته شده بودند، چيده شده بود.شيوه خوردن سوشی از روی بدن مدلهای يا نيمـه از ديرباز درون ميان برخی از مشتريان ژاپنی محبوب بوده است. اما مقامات شـهر چينی کونمينگ اين عمل را هم غير بهداشتی و هم نقض حقوق زنان خواندند. روزنامـه پکن تايمز نوشته هست که منع جديد بـه اين دليل وضع شده هست که سرو غذا روی بدن زنان "هتک حرمت بـه باورهای اخلاقی مردم" است. اين روزنامـه بـه نقل از مقامات چينی نوشته است: "اين عمل فعاليت تجاری را از طريق انحطاط فرهنگ مردم اشاعه مـی دهد."
رویـای وحدت ملی، فرصت ها و چالشـها
داکتر صبغت اله خاکساری
همانگونـه کـه مـیدانیم محدودهِ جغرافیـایی کـه امروز بنام افغانستان شـهرت دارد با درون نوردیدن کوره راههای پر پیچ و خم ، درون درازنای تاریخ پر ماجرای خویش ، تحولات دردناک و رویدادهای مرگباری را بـه تجربه نشسته است.
سنگستانـهای بی بار و برگ ، ریگستانـهای تفتیده و دشتهای آفتاب سوختهِ این سر زمـین از ازمنـه های کهن گرفته که تا اوایل قرن بیست درون ناگزیری دردناکی ، بار بار بـه پایبوس سم ستوران مـهاجمان و یلغار گران بی فرهنگ ، بومـیان راه گم و امپراتوران کشور گشا ، گردن نـهاده است.
اینـهمـه یلغارها ، یورشـها و بیداد ها درون طول تاریخ که تا زمان حاضر باعث گردیده هست که درون نتیجه کشوری با مغلقترین ترکیب قومـی ، گروهی و فرهنگی را عرض اندام نماید ، ازینکه اجداد هر قوم ، گروه و طایفهِ ساکن درون افغانستان درون یک یـا چند مرحلهِ تاریخی معین بر مقدرات سکنـه آن حاکم بودند بدون شک درون بسط و توسعهِ نفوذ فکری ، فرهنگی ،سیـاسی و اجتماعی خویش کم و بیش تلاشـهای را بـه خرج داده اند.تقابل فرهنگهای نا همگون ، تاثیر گذاری رسوم و عنعنات متفاوت درون درازنای تاریخ باعث گردید که تا وجوهِ مشترک بین گروههای مختلف ساکن را بار آورده زمـینـه را به منظور یک زندگی مسالمت آمـیز به منظور گروههای مختلف ساکن درون ین سر زمـین مساعد سازد ، درحالیکه موجودیت نا همگونی ها و عدم همخوانیـها درون بعضی موارد باعث بروز تنشـها و حوادث خونین نیز گردیده هست که تقریباً درون تمام این موارد دست بیگانگان دخیل بوده و ایـادی انـها مجری برنامـه ها بوده اند. کـه اگر ما هر قدر بـه گذشته ها بچسپیم بهمان اندازه بـه بیراهه خواهیم رفت و هر قدر حقایق موجود را واقعبینانـه بر رسی نماییم رستگاری خواهیم یـافت ، که تا جاییکه دیده مـیرویم درون قرن بیستم بیشتر ناهمگونی ها و نا همخوانیـها مورد استفادهِ بیگانگان و ریزه خواران آنـها قرار گرفته کـه در نتیجهِ صدمات جبران ناپذیری بر پیکره اقتصاد ، فرهنگ ، تشکل فزیکی و اعتبار منطقوی و بین المللی جامعهِ افغانی وارد آمده است.
در زمان حاضر سکنـهِ افغانستان دو گزینـه را درون پیش دارند:
نخست پشت پا زدن بهمـه اختلافات و ساختن یک جامعهِ همدل ، واحد و نیرومند بر اساس منافع مشترک بر حق تمام سکنـهِ کشور.
یـا اینکه دامن زدن بـه اختلافات ، ادامـهِ بحران و در نـهایت از هم پاشیدگی کـه شاید آنچه درون یوگوسلاویـا تجربه شد درین سر زمـین نیز بروز نماید.
آنچه کـه در راستایی تشکل یک جامعهِ واحد درون افغانستان بصورت بسیـار موثر کار برد دارد دین مشترک ، الفبای مشترک ، فرهنگ مشترک و خواستهای مشترک ساکنان افغانستانست .
تمام ساکنین افغانستان پیروان دین اسلامند ، از یک خدا یک پیـامبر و یک کتاب اطاعت دارند ، درون برخورد با اصول بنیـادین مشکلی ندارند، تمام زبانـهای رایج درون افغانستان یک الفبا دارد ، یک ریشـه دارد و در اکثر موارد از همدیگر تاثیر پذیر اند ، فرهنگ تمام گروههای ساکن درون کشور، بیشترین تشابه و کمترین اختلاف را دارد.
خواست همـه گروهها یکیست یعنی داشتن کشور مستقل ، نیرومند ، سر افراز و داشتن هویت ملی معتبر ، به منظور ادامـهِ حیـات درون عصر حاضر.
اگر سیـاست گزاران رحمدل، سیـاستمداران شیر دل و سیـاست پیشگان هدفمند ، دلسوز و راستکار با درون نظر داشت این معیـارات صادقانـه درون راستای ایجاد یک کشور واحد گام گذارند هیچ شکی نیست کـه به مقصد خواهند رسید. شرط اساسی آنست کـه اعتماد متقابل ، صداقت و یکرنگی راهکار اصلی باشد نـه اینکه با الفاظ فریبنده و شعار های بوقلمونی مردم را اغفال نمایند و خود درون صدد کوبیدن مـیخ منافع گروهی خویش باشند کـه درینصورت مانند همـهِ دغابازان تاریخ رسوا خواهند شد. کـه درانصورت سیـاستگزاران سنگدل ، سیـاستمداران بز دل و سیـاست پیشگان کوردل سبقت گرفته از معیـارات اختلاف بر انگیز بهره جویند همانست کـه روزهای دشواری را حتما به انتظار نشست.اگر ساکنان افغانستان بـه اصول اسلامـی رجوع نمایند بر اساس کلام خداوندی بهترین مردم ، پرهیز گارترین آنـهاست ، درینجا دیگر جایی به منظور بحث بر اساس قومـیت ، زبان ، خانواده ، نسب ، زبان و منطقه باقی نمـیماند. درون اسلام ناب محمدی، فقط برتری انسانـها بر اساس تقوی ، دیـانت و پرهیز گاریست ، اینـهمـه امتیـازات خانوادگی ، قبیلوی ، زبانی و نژادی همـه ساخته و پرداختهِ دست بشر بوده کـه جهت دست یـافتن بـه امتیـازات رایگان و اضافی درون مقطع زمانـهای معین توسط افراد ، جوامع و گرو هها ساخته شده است.
بر اساس حدیث مبارک " از ما نیستیکه چیزی را کـه برای خود مـیپسندد به منظور دیگران نپسندد" کـه در فرهنگ عامـیانـهِ ما " چیزی کـه بخود نمـیپسندی بدیگران مپسنذ" رائیج شده هست جایی به منظور اختلاف باقی نمـیماند.
اگر یک مسلمان همـین یک جمله را درون زندگی خود بکار بندد دیگر ضرورتی بـه خواندن اینـهمـه کتابهای حقوقی ، تشکیل سیمـینار ها درون مورد جیندر و حقوق بشر و زن و کودک و مرغ و ملخ و مور و ماهی نیست.
زیرا مـیدانیم کـه هیچی راضی نیست مالش دزدی شود بعد باید مالیی را دزدی نکند ، نمـیخواهد بـه ناموسش تجاوز شود ، بعد به نا موس تجاوز نکند ، نمـیخواهد توهین شود ، بعد به توهین نکند ، نمـیخواهد ب ، مادر ، و پسرش ستم شود ،پس دیگران چنین ظلمـی را روا ندارد.
درینصورت چه نیـازی بـه اینـهمـه سیمـینار وورکشاپ باقی مـیماند؟ چه نیـازی بـه ورود کاشناسان بیسواد و بیکار به منظور آموختن راه و رسم زندگی به منظور مردم ما احساس مـیشود؟ حقیقت اینست کـه ما چشمان سالم خود را بسته ، از کوران خواسته ایم که تا آمده ما را عصا کش نمایند.پس اگر مردم افغانستان بـه اسلام رجوع مـیکنند و مشکلات خود را از طریق احکام اسلامـی حل مـیکنند ، همـین یک حدیث و یک آیـه به منظور رستگاریشان کافیست.
اگر مـیخواهند از طریق سیستم مود روز یعنی دموکراسی مشکل خود را حل نمایند ، کـه البته دموکراسی کاپی شده و پارسلی ، مانند سوسیـالیزم طراز نوین نباشد کـه دران رهِ صد ساله را یک شبه پیمایند ، بلکه درون دموکراتیزه ساختن افغانستان حتما برای اساسات راستین دین مقدس اسلام حق اولیت داده شود ، درون هر نقطهِ کـه قوانین و مقررات ساختهِ بشر با دین ما تناقض پیدا مـیکند بدون توصل بـه تلاشـهای مذبوحانـه ، فتوی سازی و مورچه راه جوی کنار گذاشته شود ، سیـاستمداران ما حتما در گام نخست ، دموکراسی را افغانیزه نمایند ، آنگاه افغانستان را دیموکراتیزه نمایند ، درون غیر آن نـه وقاری به منظور دیموکراسی تحمـیلی باقی مـیماند و نـه آبروی به منظور دیموکرات پارسلی. بر اساس شعار های مروج دموکراسی تساوی حقوق به منظور اعضای جامعه درون تمام عرصه ها پیشبینی شده است ( درون دیموکراسی افغانی بـه استثنای آن موارد کـه مغایر اساسات راستین دین مقدس اسلام باشد) ، کـه اساس قومـیت ، نژاد ، تعداد و غیره نیست.
پس ساکنین افغانستان اگر واقعبینانـه بیـاندیشند ، عاقلانـه تصمـیمـی بیگیرند و صادقانـه عمل نمایند ، با استفاده از امکانات موجود، راه حلی معقول و منطقی وجود دارد کـه مـیشود گرهِ کور افغانستان را پیدا کرد.
در غیر ان اگر گروهها ، شخصیتها و اقوام جهت رسیدن بـه اغراض برتری جویـانـه و آزمندانـهِ خویش، بـه نیرنگ ، زور یـا راههای غیر قانونی متوصل شوند ، نـه تنـها چیزی بدست نمـی آورند کـه بلکه بسیـار چیزها را هم از دست خواهند داد. آنگاه بیگانگان درون حالی بر شانـه های ما سوار مـیشوند کـه "نختهِ" ما بدست مزدوران آنـها مـیباشد.
[موملایی چیست]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 05 Jan 2019 18:10:00 +0000