خود آزمایی ها ؛ پژوهش ها و
خلاصه ی درس های
تاریخ ادبیـات 1
درس اول ) خط وزبان درایران پیش ازاسلام
· نکته های کوتاه :
- تاریخ ادبیـات فارسی تاریخ زبان وخط فارسی هم هست .
- بشر درآغاز نوشتن نمـی دانست ومقصود خود راتنـها با گفتار ادا مـی کرد .
- تاریخ پیدایی خط بـه درستی معلوم نیست .
- خط تصویری نخستین نوشتار های انسان بوده هست .
- خط تصویر بعد از تکامل وگذشتن از مرحله ی علامت نویسی (معنی نگاری ) بـه مرحله ی الفبایی قدم گذاست .
- ایرانیـان دردوره ی پادشاهی مادها علامت های مـیخی بابلی راقتباس د ومانند فینیقی ها از آن الفبایی مستقل به نام خط مـیخی ترتیب دادند.
- تمام سنگ نوشته های باز مانده از عصر هخا بـه خط مـیخی هست .
- خط اوستایی دراصل از خطوط سامـی گرفته شده هست .
- دربخش (یشت ها )از کتاب اوستا اخبار تاریخی وبعضی داستان ها وروایـات بیشتری از بخش های دیگر است.
- قسمت عمده ای ادبیـات پارسی مـیانـه بـه خط پهلوی نوشته شده هست .
- زبان ایران پیش از اسلام مادر وریشـه ی زبان امروز ایران هست .
- زبان ایران پیش از اسلام پارسی (فارسی )نامـیده مـی شود .
- یکی از منابع عمده ی شاهنامـه ی فردوسی شاهنامـه منثور ابومنصور عبدالرزاق توسی هست .
- درزمـینـه ی ادبیـات داستانی وجد کتاب های مانند هزار افسانـه یـا داستان های مربوط بـه خسرو وشیرین وهفت پیکر گذشته ی ادبی پر باری رانشان مـی دهد .
- برخی منشا کتاب هزار ویک شب راکتاب هزار افسانـه هست .
- داستان های مربوط بـه خسرو وشیرین وهفت پیکر بـه دوره های از اسلام باز مـی گردد.
- زبان پارسی ازشاخه های اصلی زبان های هند اروپایی هست .
- منظور از فارسی نو فارسی تحول یـافته ی آغاز دوره ی اسلام هست .
- فارسی دری همان فارسی نو هست .
· پاسخ های خود آزمایی نمونـه ـ صفحه 15
1- الف : بسیـار ساده وابتدای بوده هست . ب: بـه طرزی از ظرافت تصویر چیزها رامـی کشیدند ومقصود خود را بـه دیگران مـی فهمانند.
2- الفبا به منظور اولین بار درمـیان فنیقی ها درحدود سه هزار سال قبل از مـیلاد رواج پیدا کرد.
3- منظورافراد هستند کـه مـهم ترین ویژگی های ادبی یک مقطع رامـی توان درآثار آنـها پیدا کرد .
4- زیرا گاهی شاعری کـه ازنظر دردوره ای زندگی مـی کند ازلحاظ ادبی وفکری دردوره ی بعد یـاپیش ازخود قرار مـی گیرد .
5- چون این افراد سنت گذاران وشاخه های ادبی عصر خود هستند و ویژگی های آثار پیش از آنـها بـه نحوی مستقل و رو بـه کمال درآثار شان پیداست ومـی توان انـها را فرزندان واقعی زمانـه ی خودشان دانست . قرعه کشی دلپذیر سال 95 وارسال کد به چه نوعی باش افرادی کـه قادرند دست به خلق آثار وطرح اندیشـه های بزنند کـه به نحو بارزی تحت تاثیر کارها وافکار آنـها قرار گیرد.
6- ازپنج کتاب بـه این نام: قرعه کشی دلپذیر سال 95 وارسال کد به چه نوعی باش یسنا- یشت ها – ویسپرد – وندیداد –خرده اوستا
7-خدای نامـه مـهم ترین نوشته های هست به پارسی مـیانـه ی کـه اواخر عهد ساسانی پدید آمد ودرنخستین سده های اسلام چند بار بـه عربی ترجمـه شده خدای نامـه سرمشقی به منظور تاریخ نویسی دردوره ی بعد هست .
بخش اول ـ عصر پیش از رودکی
درآمدی برعصر پیش از رودکی ...(ازسال 21 که تا 250 هـ ق )
· نکته های کوتاه :
- درسال 21هجری قمری سپاه تازه نفس و فداکاراسلام عظیم ساسانی را از درون متلاشی شده بود درجنگ مـهمـی درحدود نـهاوندکه عرب ها آن را (فتح الفتوح ) نامـیدند ؛ یزدگرد سوم آخرین امپراتورساسانی رابه زانو درآوردند و او را بـه داخل فلات ایران عقب راندند.
- حکومت های ساسانی بـه علت های : الف) نابه سامانی های اقتصادی واجتماعی ـ ب) فاصله گرفتن زمامداران از عامـه ی مردم ازدرون متلاشی شده بود .
-بعد ازاین سال نزدیک بـه دویست سال ایران ازداشتن حکومت مستقل ملی محروم بود .
- درطول این دو قرن بدون حکومت مستقل فعالیت های زیر ادامـه داشت :
الف)جنگ وگریز برخی ازایرانیـان مخالف مانند: القنع - بـه آفرید – بابک – وکوشش ابومسلم خراسانی دربرانداختن حکومت بنی امـیه .
ب) تلاش های ایرانیـان دانش دوست درفرا گرفتن زبان عربی وانتقال مـیراث فرهنگی گذشته ایران بـه دامن اسلام از طریق ترجمـه ی متوی پهلوی بـه عربی.
ـ بعد ازاین دو قرن ابتدا امرای طاهری وبعد ازآن ها سامانیـان درشرق وشمال شرقی ایران حکومت های نسبتاً مستقلی تشکیل دادند .
· پاسخ خود آزمایی های نمونـه ـ صفحه 26
1- الف) راه یـافتن ایرانیـان بـه دستگاه حکومت بـه ویژه درعصر عباسی وبه دست گرفتن قدرت وامکانات دولتی ـ ب) روآوردن ایرانیـان بـه مباحثات مذهبی دردوره ی اسلامـی وتوجه بـه دانش های آن روزگار بـه سبب آشنا بودن بـه بحث وتحقیق پیرامون فضایل دینی .ـ ج) ترجمـه علوم مختلف فرهنگ ایران بـه زبان عربی و انتقال روحیـه ی علمـی مناسب با آن بـه فرهنگ اسلامـی
2- با تمسک بـه آیـه شریفه ی (وجعلنا کم شعوبا لتعارفواان اکرمکم عندا اتقیکم ) موضوع برابری عرب وعجم رامطرح د وتنـها عامل امتیـاز بخش را (تقوا ) دانستند.
3- فارسی نو وگویش دری دنباله ی پهلوی ساسانی هست ودرآن عناصری از اشکانی هم دیده مـی شود این گویش ابتدا درمشرق ایران رایج بود اما دردوره ی بعد از اسلام بعد از آن کـه حکومت های مستقل ونیمـه مستقل ایرانی درخراسان و ماوراء النـهر پیدا شدند رسمـیت یـافت ودرامور اداری وبرای نوشتن آثار ادبی بـه کار گرفته شد. قرعه کشی دلپذیر سال 95 وارسال کد به چه نوعی باش کلمـه ی (دری )به معنای (درباری ) ومنسوب بـه (در)(دربار ) است.
۴-- کتب (الا بنیـه عن حقایق الادویـه ) هست که درزمـینـه ی پزشکی وبه خط اسدی توسی نوشته شده هست .
5- خیر زیرا درایبن باره اقوال گوناگونی نقل شده هست واشعاری هم کـه به عنوان نخستین شعرهای پارسی درتذکره ها نقل شده غالباً یک دست نیست اولین نمونـه هایی هم کـه تذکره نویسان عنوان کرده اند چنان پخته وفصیح هست که پذیرفتن آن ها بعنوان نخستین اشعار فارسی دری آسان نیست (مانند اشعار حنظله ی بادغیسی ) اما بـه قول مولف تاریخ سیستان مبنی برنخستین شاعر پارسی گوی یعنی محمد بن وصیف سیستانی اعتماد بیشتری مـی توان کرد.
· پاسخ خود آزمایی نمونـه ی بخش اول ـ صفحه 26
۱- ایجاد روحیـه ی مقابله با برتری جویی تازیـان واعتماد بـه اصل و برادری مسلمانان و پدید آمدن قیـام های مردمـی علیـه ظلم وفشارهای بنی امـیه ایرانیـان منصف ودانش دوست حساب تازیـان وبنی امـیه متعصب را از اسلام واقعی جدا د واز اسلام راستین باآغوش باز استقبال نمودند وآثار بسیـاری دربرتری ایرانیـان – مانند شاهنامـه – پدید آمد ودر تحکیم مبانی فرهنگ ایرانی وایجاد دولت ملی سهم عمده داشتند.
2- مبنای وزن درشعر پیش ازاسلام وحتی قرن های اولیـه اسلامـی با آنچه ما بـه عنوان (شعر عروضی ) مـی شناسیم متفاوت بوده هست . ایرانیـان شعر عروضی رادر ظاهر از شعر عربی تقلید کرده اند هرچند درزبان های ایرانی پیش از اسلام وحتی دراوستا
هم شعر موزون از قرن ها قبل ازآن وجود داشته هست که تعداد هجاهای مصراع ها تقریبا یکسان بوده هست .
3- تاریخ سیستان
4- ازآن جایی کـه زبان قرآن بود زبان ولغات عربی دربین ایرانیـان ودرزبان فارسی نفوذ یـافت وخط عربی به منظور نوشتن زبان فارسی پذیرفته شد استفاده ازاین خط زبان وفرهنگ توده های مردم ایران را با دیـانت مقدس اسلام نزدیک کرد.
بخش دوم : عصر رودکی
درآمدي برعصر رودكي يادره تغزل وخرد آزمايي
· نکته های کوتاه :
- عصر رودکی از رودکی از نظر سیـاسی وتاریخ هم زمان هست بادوره ی اوج و اعتلاي حكومت ساماني درماوراء النـهر و خراسان كه بيش از صد سال دوام داشته هست .
- در زمان سامانيان ، قرعه کشی دلپذیر سال 95 وارسال کد به چه نوعی باش بخارا عمده ترين مركز فرهنگي بـه شمار مي آيد.
- بعضي ازاميران ساماني ،خود صاحب فضل وادب بودند.
- علاوه بر بخارا ، سمرقند ،مرو ، توس ، نيشابور هم از مراكز فضل ودانش وادب بـه شمار مي رفت.
- درعصر ساماني شعر دري بـه تمام ويژگي هاي زبانيس ومضموني خود با ظهور شاعران بزرگي چون رودكي ، شـهيد بلخي رو بـه گسترش نـهاد.
- حمايت شاهان ساماني ازشعر وشاعري سبب ظهور عده ي زيادي از شاعران خويش قريحه وپر مايه شد.
- رودكي (پدرشعرفارسي ) (آدم الشعرا) دراين دوره ي ظهوركرد وشيوه ي اوسرمشق شاعران بعدي قرار گرفت .
- طرز شاعري اين دوره برسادگي الفاظ وآساني معني استواراست.
- موضوعات شعري ،گذشته از وصف ، بيشتر ستايش بود واندرز ومعاني تغزّلي واحساس وكمي هم مزاح.
- قالب هاي شعر اين دوره ، قصيده وقطعه واندكي هم رباعي بود .
- محور شعري شاعران اين دوره خرد بود وتكيه بردانش وفضيلت.
· پاسخ خود آزمايي هاي نمونـه ـ صفحه 36
1- علاوه برلطف طبع ،اشعار او غالباً فكر وفلسفه نيزتوام شده هست . سادگي الفاظ وآساني معني كه از ويژگي هاي عمده ي شعر شـهيد بلخي وشاعران اين دوره بوده هست .
2-محمدبن زكرياي رازي ،طبيب وفيلسوف
3- اين مطلب نشانـه ي ديوان عظيم رودكي هست كه گفته اند صد دفتر شعر بوده هست اماّ بيش ازحدود هزار بيت برجاي نمايده هست .
4- غزل درلغت بـه معني عشق بازي هست ودراصطلاح عبارت هست از ابياتتي چند بريك وزن وقافيه ، مشتمل برمضاميني بلند ودلنشين ودر تصوير احوال عاشق وجمال معشوق وشرح رنج فراق وشوق وصال وغيره ،اماّ تعزّل بـه معني وصف محبوب وغزل سرايي درباره ياوست كه بعضي از شاعران دايد خود ،پيش ازشروع بـه موضوع اصلي مقدمـه اي دلكش و لطيف مي آورند.
تشابه درمضمون هست اما تفاوت دراين هست كه غزل خود يك غالب شعري هست امّا تعزّل مقدمـه ي غزلگونـه ي قصيده هست .
5- عنصري بر رودكي رشك مي برد، غزل را «رودكي وار» نيكو مي دانست واعتراف مي كرد كه غزل او رودكي وار نيست. ناصر خسرو رودكي را شاعر «تيره چشم روشن بين»گفته است.كسايي مروزي وي را «پدر شاعر فارسي»و «سلطان شاعران جهان » لقب داده هست .و اين همـه بـه علت شور وشادي وزهد و اندرزهاي اوست .
6- مثنوي كليله ودمنـه ومنظومـه ي سندبادنامـه كه از آن ها جز ابياتي پراكنده درون دست نيست.
· پاسخ خود آزمايي نمونـه ـ صفحه 41
1) ابوشكور بلخي
2) موضوعات شعري، گذشته از وصف بيش تر ستايش بوده هست و معاني تعزلي و احساسي و كمي هم مزاح
3) چون مذهب شيعه دوازده امامي داشته هست و هم زمان با فردوسي بـه عنوان نخستين شاعر دل بسته ي اهل بيت، درفش جانبداري و ستايش خاندان پيامبر را بر دوش كشيده است:
مدحـــت كن و بستاي كسي را كه پيمبـــر بستــود و ثنا كـرد و بدو داد همـه كار
آن كيست بدين حال كه بوده هست و كه باشد جز شير خــــداوند جهـان حيدر كرار
4) كسايي مروزي
· خود آزمايي هاي نمونـه ي بخش دوم صفحه 41
1) رودكي سمرقندي
2) الف) سادگي لفظ و آساتي معني ـ ب) توجه بـه بيروت و واقعيت حيات ـ ج) طرح مفاهيم ذهني درون قلمرو تعاليم كلي اخلاقي درون حد صميمانـه و علمي
3) منسوب بـه ابوسليك گرگاني، شاعرذ معاصر عمر بن ليث.
4) خير، زيرا از اشعار او آنچه درون دست هست به ويژه درون توصيفات دقيق و رنگارنگش، بر نمي آيد كه همـه ي عمر را درون كوري و تاريكي هاي دنياي روشن دلان، گذارنده باشد.
5) ابوالحسن كسايي مروزي
6) ابوالحسن شـهيد بلخي
بخش سوم ـ عصر فردوسی
درآمدی بر عصر فردوسی دوره ی حماسی ملی و خرد آزمایی
· نکته های کوتاه :
- عصر فردوسی را حماسه ملی وخرد آزمایی نام نـهاده اند .
- آغاز عصرفردوسی از نظر تاریخی هم زمان هست با اوج حاکمـیت سامانیـان
- دوره ی فردوسی . عصر اندیشـه استقلال ملی ایران هست .
- دراین دوره امرای سامانی مـی کوشند با تشویق بزرگان علم و ادب ترکیب تازه ای از هویت فرهنگی را کـه باز یـافتن اندیشـه ایرانی درون چهار چوب فرهنگ اسلامـی هست ترویج کنند.
- در آغاز این دوره هنوز بیشتر دانشمندان ایرانی بـه ضرورت آثار خود را بـه عربی مـی نوشتند که تا بتوانند درون سرتاسر دنیـای اسلام خوانندگان بیشتری پیدا کنند.
- تا آنجا کـه به قلمرو و کار سامانیـان مربوط مـی شد بیشتر نویسندگان فارسی زبان بـه نوشتن زبان فارسی تشویق مـی شدند .
- نثر هم درون عصر سامانیـان مانند نظم رو بـه ترقی گذاشت .
- تکیـه ی اصلی جریـان شعری درون این دوره بر حمایت از فرهنگ قومـی واعتبار بخشیدن بـه زبان فارسی هست .
- مـی توان کار دقیقی و فردوسی را درون کنار ادبیـات ستایشی و وابسته بـه دربار وقت ؛ درون زمره ی ادبیـات مردمـی بـه شمار آورد .
· پاسخ خود آزمايي نمونـه ـ صفحه 49
1) خوا ص گياهان و داروها(علم داروشناسي)
2) خير، بلعمي اطلاعات ديگر درباره ي تاريخ ايران بر آن افزود و با حذف مطالبي از اصل تاريخ طبري، درون واقع آن را بـه صورت تأليفي مستقل درون آورد.
3) نخستين كتاب نثر فارسي هست كه بـه عنوان اثري مستقل عرضه شد و چون بـه دستور و سرمايه ي ابومنصور محمد بن عبدالرزاق توسي فراهم شد ، بـه شاهنامـه ي ابومنصوري شـهرت يافت و تاريخ گذشته ي ايران بـه شمار مي آمده است. اصل كتاب از بين رفته هست و تنـها مقدمـه ي آن درون حدود 15 صفحه باقي است.
4) حدودالعالم من المشرق الي المغرب نام دارد، مولف آن معلوم نيست.
5) زيرا خردورزي و دست يابي بـه انديشـه هاي حكيمانـه درون آثار اين دوره بسيار متجلي است.
6) ترجمـه ي تفسير طبري كه بـه نثر فارسي درون زمان سامانيان فراهم آمده است.
7) دقيقي توسي، فردوسي توسي، اسدي توسي
· پاسخ خودآزمايي هاي نمونـه ـ صفحه 62
1) ابومنصور دقيقي توسي نخستين كسي هست كه بعد از مسعودي مروزي، بـه اين مـهم همت گماشت.
2) به امر نوح منصور ساماني مأموريت يافت که تا شاهنامـه ي منثور ابومنصوري را بـه نظم درون آورد ولي چون بـه دست غلام خود كشته شد ، كارش نا تمام ماند.
3) گشتاسب نامـه
4) روحيه ي حماسي، جوان مردي و مردانگي، دليري و خودورزي دقيقي را بـه نظم داستان هاي ملي ايران وا داشت و در موقع پيشواي فردوسي درون اين كار بود و بر او تأثير گذار. او با سرودن هزار بيت از شاهنامـه، زمينـه را براي فردوسي آماده كرد.
5) دهقانان طبقه اي صاحب مقام و داراي املاك و اموال بودند و زندگي راحتي داشتند و روايات تاريخي و سرگذشت پيشينيان خود را بهتر از هر گروهي مي دانستند و آن را سينـه بـه سينـه بـه نسل هاي بعد از خود انتقال مي دادند.
6) الف) شاهنامـه اثري ايراني بود و محمود ترك نژاد
ب) فردوسي شيعه مذهب بود و محمود سني و متعصب
ج) فردوسي وزير ايران دوست عصر غزنوي- ابوالعباس اسفرايني- را مدح گفته و شايد بـه تشويق او بود كه كتاب خود را بر محمود عرضه كرد، اما هنگام حضور فردوسي درون غزنين و درگاه محمود اين وزير بر كنار شده و مورد غضب سلطان بود.
د) درون شاهنامـه از محمود چنتدان ستايش بـه عمل نيامده بود و بيشتر سرشار از ستايش پهلوانان و شاهان گذشته ي ايران بود.
7) 1- محتويات عبرت انگيز و حكمت آموز و آزادگي و آزاد انديشي
2- ايمان پاك و اخلاص و صميميت و علاقه ي مخلصانـه ي فردوسي بـه نظم شاهنامـه كه علل عمده ي توفيق شاهنامـه درون ميان مردم است.
8) ملاحظات نغزي هست كه درون ضمن با پايان داستان ها و جنگ هاي بزرگ اظهار مي دارد.
9) 1- انتخاب هوشمندانـه قالب مثنوي و بحر متقارب براي بـه نظم كشيدن داستان هاي شاهنامـه كه مناسب ترين قالب و وزن است.
2- چيره دستي درون تشبيه وتوصيف صحنـه هاي گوناگون بـه ويژه ميدان هاي رزم ولحظه هاي پر تپش كارزار.
3- استواری واستكام ابيات
4- اشاره بـه حكايت هاي ، ضرب المثل ها ومعاني ديني واخلاقي وآميختن مفاهيم اخلاقي واسلامي با معتقدات پهلوانان
5- گنجينـه هاي پر بهاي واژ ههاي فارسي (درسراسر شاهنامـه تنـها حدود هشتصد لغت عربي بـه كاررفته است.)
6-زبان فخيم وآراسته
10) خير ، بامطالعه شاهنامـه از مراسم اجتماعي ، ازتمدن ومظاهر مدنيّت واخلاق ايرانيان ومذهب ايشان وبحث هاي فلسفي وديني آنان مطلع مي شويم همچنين انديشـه هاي اخلاقي واجتماعي درخلال داستان هاي بازگو مي شود .
11) ارادت خالصانـه فردوسي بـه خاندان پيامبر (ص) وتعظيم تشيع
12) زيرا توس خاستگاه حماسه اي ملّي ايران واستمرار دهنده ي فرهنگ وقوميت ايراني از اولويّت خاصي برخورداراست .
13) 1200لغت فارسي . چون قديم تين كتاب لغت موجود واولين لغت نامـه ي مدوّن فارسي هست از اهميت خاصي برخورداراست.
14) مناظره دراصطلاح بـه شعري گفته مي شود كه درآن دو طرف سخن ( درانسان يا حيوان ياشي يادو مفهوم )هر يك خواّص وامتيازات خود را برشمرند و سعي كنند خود را برتر از ديگري بدانند . مبدع مناظره اسدي توسي هست . درون شعر عصرما مناظره هاي پروين اعتصامي چشم گير هست .
15) چون شعراسدي ، استوار ولطيف والفاظ وتعبيرات او اصيل وكهن هست وتحولاتي كه زبان فارسي براثر مـهاجرت بـه سرزمين هاي عراق عجم درروزگار او پيدا كرده ، هنوز بـه شعر اوراه پيدا نكرده هست .
· پاسخ خود آزمايي هاي نمونـه ي بخش سوم ـ صفحه 63
1) سادگي الفاظ وآساني معني ، استحكام قالب ومعني ، تنوع اوزان وقالب ها ،گونـه گوني مضامين ومايه ها وخيال هاي شعري، پايه گذاري سنت داستان پردازي ، منظومـه سرايي اخلاقي ونظم حماسه هاي ملّي .
2)الف ـ دوره ي اساطيري : ازآغازتمدن بشري وظهور كشاورزي ،بافتن ، ساختن ، که تا داستان ضحاك وقيام كاوه و فريدون .
ب ـ دوره ي پهلوي : پيدا شدن سام وزال ورستم وعصر كيكاووس وكيخسرو ؛ جنگ هاي دراز ايران و توران و وجود شخصيت رستم .
ج ـ دوره تاريخي : روي كارآمدن بهمن وحوادث عصر اسكندر وپادشاهي اشكاني وساساني .
3) آزادي ، آزادانديشي ، ستايش دادپيشگي و تاكيد بر دادگري.
4) تشبيه ، توصيف ، اغراق
5) عشق بـه حقيقت ، برتري يافتن خبر دربرابر شر ،بهروزي قوم ايراني ودرنـهايت ،همـه انسان هاي حق طلب است.
6)غلبه ي روح ايران دوستي واحساس نياز بـه هويتي مستقل ودرواقع چون اين دوره عصر انديشـه ي استقلال ملي ايران بوده هست .
7)حسّ ديني وعلاقه بـه مياني اسلام.
8)شعراين عصر، منادي صلح وآرامش ورفاه وشادي هست . از خصوصيات بارز آن نزديكي بـه طبيعت،آميختگي با موسيقي، داشتن رنگ ملي وايراني دربرگيرنده ي مايه ي حكمي واخلاقي وفقدان مايه هاي عرفاني وآسماني هست .
9)(اين پرسش پژوهشي هست به عهده دانش آموزان واگذارمي شود .)
حماسه ي مردم روم باستان :اِنـه ائيد: سروده ويرژيل
حماسه ي مردم هند :(ادبيات سانسكريت ) مـهابهارات ورامايانا : سروده ی صدها شاعربي نام ونشان درزمان هاي مختلف .
حماسه ي مردم يونان باستان : ايلياد واٌ ديسه ، اثر هومر
ادبيات عرب : الحماسه ، نام دوكتاب ازشاعر بزرگ عرب ، ابوتمام وبحتري هست .
ادبيات فارسي : شاهنامـه ي فردوسي و ....
نویسنده درون سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۸۹ |
درس پانزدهم
خود آزمايي ص 114
1- واژه هاي زير را بر اساس ترتيب اجزاي سازنده ، که تا مرحله تك واژه تجزيه كنيد.
واژه مرحله ي نخست مرحله ي دوم مرحله ي سوم
ناتواني ناتوان + ي نا + توان -----
بي حوصلگي بي حوصله + گي ( گ + ي ) بي + حوصله -----
يخجال سازي يخچال ساز + ي يخچال + ساز يخ + چال
گرفتاري گرفتار + ي گرفت + ار -----
نسنجيده ن + سنجيده سنجيد + ه سنج + يد(تكواژ ماضي ساز )
هنرآموزي هنر آموز+ ي هنر + آموز -----
پروار بندان پروار بند + ان پروار + بند -----
دل بستگي دل بسته + گي دل + بسته بست + ه
دل دادگان دل داده+ گان دل + داده داد + ه
هم دردي هم درد+ ي هم + درد -----
هزارتوماني هزارتومان + ي هزار + تومان -----
دانش آموزان دانش آموز+ ان دانش + آموز دان + ش
بي مسئوليتي بي مسئوليت + ي بي + مسئوليت مسئول + يت
ستايشگري ستايش گر+ ي ستايش + گر ستاي + -ِ ش
دانشگاه دانش + گاه دان + ش -----
2- برخي از واژه هاي مشتق ، بيش از يك وند دارند : (نا هماهنگي ، نا شكيبايي) پنج كلمـه بنويسيد كه بيش از يك وند داشته باشند و وندآخرآن ها «گي » باشد ، بي برنامگي ، وارستگي ، نقدينگي ، بي پردگي ، ناپيوستگي ، وا نـهادگي ، بي پايگي ، بي حوصلگي ، هم خانوادگي ، بي مايگي، همپايگي و …
پنج كلمـه بنويسيد كه بيش از يك وند داشته باشند و وند آخر آن ها « ا » باشد،مثل:ناشنوا،نازيبا ، ناروا ، ناخوانا ، ناشكيبا ، نازيبا ، نابينا
3- تكليف دانش آموزي
با 4- با مراجعه بـه فرهنگ لغت بنويسيد كدام تلفّظ درست است؟
شکل ب صحيح هست . ب - غِرّه مشو ، متمِّمِ فعل ، مٌصاحَب خوب ، مصوِّت كوتاه ، مٌضافً اِليه
درس شانزدهم
خود آزمايي ص 124
1- تكليف دانش آموزي هست .
2- با كمك فعل هاي ساده ي زير ، فعل پيشوندي بسازيد. آن گاه تفاوت تعداد اجزاي آن ها را دردو كاربرد نشان دهيد.
داشتن : بازداشتن ، برداشتن ، واداشتن
داشت : من چند كتاب داشتم ← ( سه جزئي مفعولي )
بازداشت : او من را از اين كار بازداشت ( منع کرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي )
برداشت : او كتاب را برداشت . ← ( 3جزئي مفعولي )
واداشت : او مرا بـه اين كار واداشت ( وادار کرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي )
انگيختن : بر انگيختن
انگيخت : سخنان او شوري درون من انگيخت ( ايجاد کرد ) . ( درون نثر معيار امروزي كاربرد چنداني ندارد ) ← ( 4جزء مفعولي ، متممي )
برانگيخت : خداوند ، پيامبران را برانگيخت ( مبعوث کرد ) / اين سخن خشم او را برانگيخت ← ( 3جزئي مفعولي )
رسيدن : فرارسيدن
رسيد : كتاب ها رسيد ← ( 2 جزئي )
فرا رسيد:فصل بهار فرا رسيد . ( آغاز شد ) ← ( 2جزئي)
بردن : فرو برد
بردن : كتابم را بردم ، بچه را بردم ← (3جزئي مفعولي )
فرو برد : او خشم خود را فرو برد ← (3جزئي مفعولي )
ماند : درماند، بازماند ، فرو ماند
ماند : او درون خانـه ماند ( نرفت ) ← (2جزئي )
درماند : او از پاسخ درست درون ماند ← ( 3 جزئي متممي )
بازماند : او از تحصيل باز ماند ← ( 3 جزئي متممي )
فرو ماند : ماه از جمال محمّد (ص) فروماند . ( متحير شد ) ← ( سه جزئي متممي )
كشيد : باز كشيد ،دركشيد ، فروکشيد ، برکشيد
كشيد : او نقاشي كشيد ← ( 3 جزئي مفعولي )
بازكشيد : او دست از كار باز كشيد ( برداشت ) ← ( چهار جزئي مفعولي متممي )
دركشيد : او را از اسب دركشيد (استفاده ي تاريخي دارد بـه معني پايين كشيدن ) ← ( 3 جزئي مفعولي )
فرو کشيد : او را از ديوار فرو کشيد ← ( سه جزئي مفعولي )
برکشيد : او خود را برکشيد ( ترقي داد ) ← ( سه جزئي مفعولي )
خواست : درخواست ، باز خواست
خواست : من كتاب را خواستم ، او چند كاغذ مي خواست ← ( 3 جزئي مفعولي )
درخواست : او كتاب را از من درخواست ( درخواست كرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي )
امروزه بـه جاي « درخواست » ، « درخواست كرد » رايج هست .
بازخواست : قاضي متهم را بازخواست كرد ← ( 3 جزئي مفعولي )
3- پنج واژه ي ديگر درون زبان فارسي معاصر بيابيد كه صورت ملفوظ و مكتوب آن ها متفاوت باشد.
شنبه : شمبه / تمبر : تمر / دست آويز : دستاويز / بيابان : بي يابان / زنبور : زمبور / زودتر : زوتر / مجتمع : مشتمع / خويش : خيش /
خوار : خار
درس هفدهم
خود آزمايي ص 129
1- با توجه بـه آن چه خوانده ايد ، ويژگي هاي دستوري اين جمله ها را پيدا كنيد.
الف) تقديم مضاف اليه : . ابودجانـه را قاعده چنان بود …….. قاعده ي ابودجانـه ……
ب) كاربرد ساخت كهن ماضي استمراري : بـه جنگي رفتي ، برسر بستي ، بربستي ، بدانستندي
پ)كوتاهي جملات ت)كاربرد فعل پيشوندي : بر بستي ث) تكرار واژه ها مثل : عصابه ، بربستي و تكرار جمله عصابه بربستي
2- جابه جايي اجزاي جمله را درون نمونـه هاي زير پيدا كنيد.
تقديم فعل بر مفعول : برداشتيم ، تني هفتاد ( مفعول ) /جابه جايي صفت و موصوف : تني هفتاد / تقديم فعل : يافتم امير را فرودآمده /
تقديم فعل بر نـهاد : نباشد خصمان را بس خطري / تقديم مضاف اليه : سالار هندوان را گوش
3- پنج كلمـه مثال بزنيد كه فرايند واجي كاهش درون آن صورت پذيرفته باشد.
دل آور : دلاور / صحراء : صحرا / علما ء : علما / دست بـه دست : دس بـه دس /دست رنج : دس رنج / : خاهر
قند شكن : قن شكن / ماست بند : ماس بند / پستچي : پسچي
درس هجدهم
خودآزمايي ص 136
1ـ تكليف دانش آموزان هست .
2ـ تكليف دانش آموزان است.
3ـ علاوه بر صامت ( ي) چه صامت هاي ديگري مشمول قاعده ي افزايش مي شوند؟
صامت ( گ) ← ستاره : ستارگان / خسته : خستگي صامت «همزه» ← خانـه : خانـه اي / خانـه : خانـه ات
صامت (ج) ← ترشي : ترشيجات / سبزي : سبزيجات صامت «ك» ← نيا: نياكان / پلّه: پلكان
صامت (و) ← جادو : جاودان / آهو: آهوان (1) صامت «د» ← بدين / بديشان
صامت «هـ » ← بهت / بهش
(1) توجه : درون گفتار واج ( و) ( v) نمود آوايي دارد ولي درون خط نشان داده نمي شود.
درس نوزدهم
خودآزمايي ص 144
1- معادل امروزي فعل هاي زير را بنويسيد.
گفتندي: مي گفتند / همي خواست : مي خواست / شنيدستم : شنيده ام / بديدمي : مي ديدم / مي نويس : بنويس / مي بنوشت : مي نوشت
2- شكل امروزي فعل هاي دعايي زير را بنويسيد.
زديده گرچه برفتي نمي روي از ياد كه چشم بد بـه جمال مباركت مرساد ← نرسد.
درهاي علم و حكمت بر ايشان گشاده گرداناد ←گرداند.
خداي – عزّوجل – بر زندگاني تو بركت كناد ←كند.
و بر شما كسي گماراد كه شما را مكافات كند. ←بگمارد.
3- ده مورد از فعل هاي تاريخي درون س حسنك وزير را استخراج كنيد و نوع و معادل امروزي آن ها را بنويسيد.
گذشته شده است : درون گذشته هست . ببايد رفت : بايد برود .
در تاريخي كه مي كنم : درون تاريخي كه مي نويسم . خشم گرفتي : خشمگين مي شد .
مي جنبانيدندي : مي جنبانيدند .
مي شنودم : مي شنيدم خلعت مصريان استد : خلعت مصريان را گرفت .
پيغام بگزاردم : پيغام رساندم . در آن خلوت چه رفت : چه روي داد.
حسنك پيدا آمد : حسنك پيدا شد. خليفه را بـه چند گونـه صورت كردند : گزارش دادند .
5-واژه هايي نظير مراجعه ، لبريز ، نگريستن ، استفاده و… به متمم نياز دارند. پنج جمله از كتاب ادبيات فارسي انتخاب كنيد كه نظير اين واژه ها درون آن ها بـه كار رفته باشد.
مبارزه با : طبق طرح مارشال وزير امورخارجه آمريكاي لاتين براي مبارزه با كمونيسم بـه كشورهاي اروپايي كمك مالي پرداخت شد.
دلجويي از و تسلا بخشيدن بـه : تُم براي دلجويي از ضعفا و تسلا بخشيدن بهآنـها وسيله اي مي يافت .
روي آوردن به : روي آوردن بـه ادبيات معاصر از اوايل دوره مشروطه آغاز شد.
مصاحبه با : خبرنگار با وزير آموزش و پرورش مصاحبه كرد .
مـهارت درون : رشـهريار درون سرودن انواع شعر سنتي مـهارت داشت .
علاقه مند به : پدرش بسيار بـه افسانـه و داستان علاقه مند بود .
بحث درباره ي : بحث درباره ي ادبيات خوب است .
مراجعه بـه : بـه مدير مدرسه مراجعه كردم .
لبريز از : نگاهش لبريز از محبت است .
آشنايي با : از آشنايي با شما خوشحالم .
گفتگو با : او با ما گفتگو كرد .
جنگ با : جنگ آمريكا با عراق فجايع بسيار بـه بار آورد .
توجه : اين واژه ها با حرف اضافه هاي اختصاصي درون جمله بـه كار مي روند.
درس بيست و يكم
خود آزمايي ص 162
1- درس ( چگونگي تصنيف گلستان ) را از نظر دستور تاريخي بررسي كنيد.
جابه جايي ضمير : بـه چه كار آيدت ز گل طبقي = بـه چه كارت
حذف فعل قرينـه : فلان عزم كرده هست و نيّت جزم / آزردن دوستان جهل هست و كفّارت يمين سهل
حذف فعل بدون قرينـه : بـه عزّت عظيم و صحبت قديم (قسم مي خورم ) / موضعي خوش و خرّم و درختان درهم (بود)
كاربرد كهن واژه ها : گفتا ، بقيّت …
توجّه : مي توان متن را بـه طور كامل بـه شيوه ي فوق بررسي كرد.
درس بيست و دوم
خود آزمايي ص 168
1- معادل امروزي جمله هاي زير را بنويسيد.
آن حال كه همي طلب كرد ← آن حالتي كه طلب مي كرد ( مي خواست )
مرا رشك وي مي رنجه داشت ← حسادت وي مرا مي آزرد . ( ناراحت مي كرد)
ابراهيم ينال برادر كهين سلطان طغرل بود ← ابراهيم ينال كوچكترين برادر طغرل بود.
همي يك باري از جاي بجست ← ناگهان ( يك باره ) از جاي برخاست ( ناگهان از جا پريد).
ديگر بار شيخ حديث دستار كرد ← بار ديگر شيخ درباره ي عمامـه صحبت كرد.
اما حدود سيستان و شـهرهاي او كه چند هست از كجا که تا كجاست ← حدود سيستان از كجا که تا كجاست و شـهرهايش چند تاست؟
اگرپنداري كه بـه خواباندراست،چون بخواني پاسخ هميدهد ← اگر فكرميكني كه خوابيدهاست وقتيصدايشبزنيجواب مي دهد.
به پهلوي او بر، ستارگكي هست خُرد ، نام او سُها ← درون كنار آن ، ستاره اي كوچك بـه نام سهاست .
2- دو جمله ي زير را با آهنگ افتان و خيزان بخوانيد و تفاوت آن ها را توضيح دهيد.
*او خيلي بر انجام اين كار تاكيد داشت . ــــــــــــــــ افتان
جمله ي فوق ، خبري و آهنگ آن افتان هست .
*او خيلي بر انجام اين كار تاكيد داشت ؟ ــــــــــــ خيزان
جمله ي فوق ، پرسشي و آهنگ آن خيزان هست .
*شما هم اين موضوع را بـه خوبي مي دانيد. ـــــــــــ افتان
جمله ي فوق ، خبري و آهنگ آن افتان هست .
*شما هم اين موضوع را بـه خوبي مي دانيد؟ ـــــــــــ خيزان
جمله ي فوق ، پرسشي و آهنگ آن خيزان است.
درس بيست و سوم
خود آزمايي ص 173
1- براي هر يك از نقش هاي زبان مثالي ( غير از آن چه درون كتاب آمده هست ) ذكر كنيد.
الف : انتقال پيام : فردا بـه مسافرت خواهم رفت .
ب : محمل انديشـه : سنگ فاقد روح هست .
پ : حديث نفس : بايد عجله كنم .
ت : آفرينش ادبي: اگر همـه شب قدر بودي ، شب قدر بي قدر بودي . / و يا : چشمان سبزو آبي خطه ي شمال مرا بـه خويش خواند.
2- كدام يك از نقش هاي زبان ، كاركرد اجتماعي بيشتري دارد؟ چرا؟
ايجاد ارتباط : زيرا زبان يك پديده قانون مند اجتماعي هست كه براي اطلاع رساني و ايجاد هم حسّي و هم زباني و هم دلي بـه كار ميرود.
يا زيرا برقراري هر گونـه مناسبات اجتماعي و انتقال پيام و ايجاد ارتباط و هم حسّي و هم دلي و هم زباني با ديگران درون مسائل اجتماعي از طريق ارتباط كلامي صورت مي گيرد .
3- درباره ي ارتباط زبان با فكر يك بند بنويسيد .
زبان تكيه گاه انديشـه هست يعني بـه خاطر وجود زبان هست كه انسان قادر بـه انديشيدن هست از طرف ديگر انسان تنـها موجودي هست كه فكر مي كند و سخن مي گويد از اين طريق معلوم مي شود بين فكر و زبان ارتباط عميقي وجود دارد .
اگر انسان از زبان بي بهره بود ، نـه مي توانست تفكر كند نـه مي توانست علمي را بـه دست آورد و نـه مي توانست فكر و علم خود را بـه ديگران منتقل كند . اغراق نيست ، اگر گفته شود كه بدون زبان حيات انسان بر روي زمين ناممكن بوده هست .
4ـ جمله ها وكلمـه هاي زير را بخوانيد و محل تكيه را با گذاشتن علامت مشخص كنيد و با تغيير جاي تكيه تفاوت جمله ها و كلمـه ها را توضيح دهيد .
الف) آيا بـه او اطلاع داديد كه درون جلسه شركت كند ؟
در اين جمله تكيه بر « اطلاع داريد» مي باشد يعني بايد بـه او اطلاع داديد ولي اگر تكيه بر « شركت كند » باشد مفهوم جمله منفي و اعتراض آميز هست .
ب) از او خواهش كرديم كه انشايش را درون كلاس بخواند . بر هر كدام از واژه ها تأكيد كنيم تكيه مي گيرد .
از او ← از او نـه كس ديگر
خواهش كرديم
انشايش را ← انشايش را نـه چيز ديگر
كلاس ← درون كلاس نـه جاي ديگر
بخواند ← بخواند نـه كاري ديگري انجام دهد
اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي سوم (وا ) مي باشد . پ) شنوايي اگر«ي» مصدري باشد، يعني علاقه مند بودن ، تكيه بر هجاي آخر (يي) مي باشد .
ش- ن -و ا-يي اگر «ي» بـه جاي فعل باشد ،يعني شنوا هستي ، تكيه بر هجاي سوم ( وا ) مي باشد .
اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي ماقبل آخر يا هجاي چهارم (مَن) مي باشد . ت)علاقه مندي اگر «ي» مصدري باشد، يعني علاقه مند بودن ، تكيه بر هجاي آخر ( دي ) مي باشد .
عَ ـ لا ـ قه ـ من ـ دي اگر « ي» بـه جاي فعل باشد، يعني علاقه مند هستي ، تكيه بر هجاي چهارم يا ماقبل آخر ( مَن ) مي باشد .
اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي اول ( دي ) هست . ث)ديني
اگر « ي ِ» نسبت باشد، تكيه بر هجاي دوم ( ني ) هست . مثل : كتاب ديني ، گرايشات ديني
صفت نسبي صفت نسبي
درس بيست وچهارم
خود آزمايي ص 188
3- تلفظ قديم برخي از كلماتي را كه درون محل زندگي شما رواج دارند اما درون فارسي امروز متروك شده اند پيدا كنيد.
درگويش شيراز : گاس : شايد / جومولو : دوقلو / وواري : قرض / لمته : لاغر و ضعيف / سيل كردن : ديدن
4- مثل جمله هاي نمونـه ي آغاز بياموزيم درس دو جمله بنويسيد.
ما نان و پنير ، تازه خورديم / مدير مدرسه ، ما را ديد. / اميد ما ، درون موفقيت توست / اين لباس ، فروشي هست ./ مادر، حسين آمد.
ما نان و پنير تازه ، خورديم/ مدير ، مدرسه ي ما را ديد. / اميد مادر ، موفقيّت توست / اين ، لباس فروشي هست ./مادرحسين ، آمد.
درس بيست وششم
خود آزمايي ص 197
1ـ با توجّه بـه آن چه خوانده ايد، ويژگي هاي دستوري متن زير را بنويسيد.
1ـ كهنگي زبان با توجّه بـه جمله بندي هاي كوتاه
2ـ استفاده از شكل هاي قديم و تاريخي فعل : همي خورديم ، فرمود
3ـ ويژگي تكرار خصوصاً درون ضماير مانند تكرار « ما » ، « وي » و حرف نشانـه ي « را »
4ـ كاربرد (را) بـه جاي حرف اضافه ي( بـه ) : احكام شريعت ما را مي آموخت .
5- كاربرد ( بـه ) بـه جاي ( براي ) : او را بـه رسالت بـه ما فرستاد.
6ـ جابه جايي اجزاي جمله : از پرستيدن بتان ما را منع كرد.
7ـ بـه كار بردن مفعول ومتمم بـه صورت مضاف اليه : ما تصديق وي نموديم . ← ما وي را تصديق نموديم .
متابعت وي كرديم ← از وي متابعت كرديم.
8ـ همراه بودن «ب» با فعل ماضي مثل : بكرديم
2-انواع ( نقش نما ) را درون جمله هاي زير پيدا كنيد و معاني ( را ) را بنويسيد.
مرا ديگر روز نوبت بود. بـه ديوان آمدم . استادم بـه باغ رفت و بوالحسن دلشاد را فرمود که تا آن جا آمد و بونصر و تني چند ديگر . و نماز شام را باز آمد . يافتم امير را آن جا فرود آمده و اعيان همي آمدند. گمان افتاد كه مگر اين جا ثبات خواهد كرد و لشكر را ضبط كرد و آن را مي ماندند که تا كساني از اعيان كه رسيدني اند درون رسند و آفتاب زرد را امير بـه آب روان رسيد. ديگران درون آمدند و اسب و سلاح بستدند و مردان را دل شكست . گفتند > زندگاني خداوند دراز باد . بيش ايستادن را روي نيست < و اين حاجب را از غم زهره بترقيد.
1 – مرا ديگر روز نوبت بود : فک اضافه ( تقديم مضاف اليه ) ← نوبت من
2 – به ديوان آمدم : بـه حرف اضافه نشانـه ي متمم
3 - استادم بـه باغ رفت : بـه حرف اضافه نشانـه ي متمم
4 - بوالحسن دلشاد را فرمود : را حرف اضافه نشانـه ي متمم
5 – که تا آنجا آمد : که تا حرف اضافه نشانـه ي متمم
6 - نماز شام را باز آمد : نشانـه قيد ← هنگام نماز شام
7 – يافتم امير را آن جا فرو آمده : نشانـه مفعول
8 – گمان افتاد کـه مگر اينجا ثبات خواهد کرد : کـه حرف ربط وابسته ساز
9 – لشکر را ضبط کرد : را نشانـه ي مفعول
10 – آن را مي ماندند : حرف اضافه ( براي )
11 – تااني از اعيان کـه رسيدني اند ، درون رسند : که تا و کـه حرف ربط وابسته ساز / از حرف اضافه نشانـه ي متمم
12 – آفتاب زرد را امير بـه آب روان رسيد : را نشانـه ي قيد ← هنگام آفتاب زرد / بـه حرف اضافه نشانـه ي متمم
13 – مردان را دل بشکست : فک اضافه ← دل مردان شکست
14 – بيش ايستادن را روي نيست : فک اضافه ← روي بيش ايستادن
15 – اين حاجب را از غم زهره بترقيد : را فک اضافه ← زهره ي اين حاجب / از حرف اضافه نشانـه ي متمم
* واو درون همـه ي جمله ها حرف ربط هم پايه ساز هست .
3- تكليف دانش آموزي هست .
4-با فعل ( پختن ) جمله هايي بسازيد كه هر بار معناي فعل درون آن جمله ها تغيير كند.
الف – او را پختم ( آماده كردم ) ب : غذا را پخت ( گذرا ) پ : غذا پخت .( ناگذر)
ت : از گرما پختم . ( خيلي گرمم شد) ث : چه خيال ها درون سر مي پخت . ( مي پرورد )
ج : خرما بر نخل پخت . ( رسيد ) چ : درون كوره ي حوادث پخت . ( تجربهب كرد)
درس بيست وهفتم
فعاليت 1 ص 199
جمله ي زير را ويرايش كنيد.
*اين مسئله را مطرح و مورد بررسي قرار گرفت .
ويرايش شده : اين مسئله مطرح شد و مورد بررسي قرار گرفت .
فعاليت 2 ص200
*يكي از دلايل علاقه ي من بـه موسيقي كلاسيك اين هست كه شما با شنيدن آن احساس راحتي مي كنيد.
ويرايش شده : يكي از دلايل علاقه ي شما بـه موسيقي كلاسيك اين هست كه با شنيدن آن احساس راحتي مي كنيد.
فعاليت 3 ص 200
*به بخش بعدي ملاحظه بفرمائيد .
ويرايش شده : بخش بعدي را ملاحظه بفرماييد .
دليل خطاي جمله اول : زيرا فعل « ملاحظه كردن » گذرا بـه مفعول هست و نياز بـه حرف اضافه ندارد .
فعاليت 4 ص 201
*ادامـه و تاكيد بر انجام چنين تمرين هايي باعث ورزيدگي درون نگارش مي گردد.
ويرايش شده : انجام چنين تمرين ها و تاكيد بر ادامـه ي آن ها باعث ورزيدگي درون نگارش مي شود.
فعاليت صفحه ي 5 ص 202
*او با برادر همسايه اش احمد مسافرت كرد.
ويرايش شده : او با احمد برادر همسايه ي خود مسافرت كرد.
فعاليت 6 ص 202
*اگر از چسب كم تر يا بيشتر از حد معمول استفاده شود ، بـه صافي و شفّافيّت كتاب آسيب مي رسد .
ويرايش شده : استفاده ي نادرست از چسب بـه شفّافيّت كتاب آسيب مي رساند.
فعاليت 7 ص 203
براي هر يك از كلمات بيگانـه ي زير معادل هايي مناسب پيشنـهاد دهيد.
كاناپه : نيمكت / فريم : قاب / تيراژ : شمارگان / تيتر : عنوان / اديت : ويرايش / سوبسيد : يارانـه / نگاتيو : منفي
درس بيست و هشتم
خودآزمايي ص 210
جمله هاي زير را ويرايش كنيد.
*اين موضوع درون جلسه ي امروز مطرح و مغاير اه شركت تشخيص داده شد.
ويرايش شده : اين موضوع درون جلسه ي امروز مطرح گرديد و مغاير با اه شركت تشخيص داده شد.
*هر نواري را سالي يك بار استفاده مي كنند.
ويرايش شده : از هر نوار سالي يك بار استفاده مي كنند.
*دروازه بان توپ را براي مع كناري واگذار كرد.
ويرايش شده : دروازه بان توپ را بـه مع كناري داد.
*برنامـه اي كه از سمع و نظر گراميتان گذشت را با هم نقد و بررسي مي كنيم .
ويرايش شده : برنامـه اي را كه مشاهده كرديد ، نقد و بررسي مي كنيم.
*حسن بـه برادرش گفت كه مقاله اش منتشر شد.
ويرايش شده : حسن بـه برادرش گفت كه مقاله ات منتشر شد.
*زندگي دانشمندان بايد ضمن آن كه بـه دست اهل فن نوشته شود مورد دقت قرار گيرد.
ويرايش شده : اهل فن بايد زندگي نامـه ي دانشمندان را با دقّت بنويسند.
*تيم مقابل از ده بازيكن خود مورد استفاده قرار داد و در فينال نـهايي اين بازي را بـه سود خود پايان داد.
ويرايش شده : تيم مقابل از ده بازيكن خود استفاده كرد و بازي نـهايي را بـه سود خود پايان داد.
*روش مورد استفاده درون اين پژوهش روش توصيفي مي باشد كه درون اين روش از روش تحليل محتوا استفاده شده است.
ويرايش شده : درون اين پژوهش از روش توصيفي و تحليل محتوا استفاده شده است.
*مي رفتيم كه دومين گل را از حريف دريافت كنيم .
ويرايش شده : نزديك بود كه دومين گل را از حريف بخوريم .
*در هفته هاي اخير ، تجارت جهاني رونق بي سابقه اي را تجربه مي كنند.
ويرايش شده : درون هفته هاي اخير تجارت جهاني رونق بي سابقه اي داشته است.
*اين كودك از كم خوني قابل توجّهي برخوردار است.
ويرايش شده : اين كودك دچار كم خوني شديدي است. / اين كودك بسيار كم خون
نویسنده درون سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۸۹ |
زبان فارسي 3 تخصصي
علوم انساني
خود آزمایی های زبان فارسی 3 انسانی
پاسخ خود آزمايي هاي زبان فارسي 3
باسمـه تعالي
درس اول
فعاليت 1 ص 11
بر اساس الگوي زير ، يك گروه اسمي بسازيد و درباره ي امكان جابه جايي اجزاي آن گفت و گو كنيد:
صفت + صفت + اسم + نقش نماي - + صفت + نقش نماي - + اسم
1- آن چند اختر تابناك آسمان
2- اين دو كتاب ارزشمند تاريخ
3- هر دو خاطره ي زيبا ي نويسنده (صفت جانشين اسم درحكم اسم هست )
شايد بتوان درون برخي از اين گونـه مثال ها جايگاه صفت پسين را با اسم عوض نمود، نـه همـه جا . مثال :
اين دو كتاب تاريخ ارزشمند ← نمي توانيم جاي صفت شمارشي«دو» و صفت اشاره«اين را عوض كنيم← دو اين يا نمي توانيم جاي « كتاب» و « تاريخ را عوض كنيم ← «اين دو تاريخ كتاب ارزشمند »زيرا بر خلاف قواعد همنشيني هست .
در شماره (1) هم نمي توانيم جاي « آن» و « چند» را عوض كنيم چون بر خلاف قواعد همنشيني هست . و صفت اشاره ، دورترين وابسته ي پيشين بـه هسته هست . و جاي « اختر » و آسمان را هم نمي توان عوض كرد .
در شماره (3) هم مانند دو شماره ي قبل هست فقط مي توانيم جاي « زيبا» و نويسنده را عوض كنيم .
فعاليت 2 ص 12
با استفاده از روش جانشين سازي هر يك از گروه هاي جمله را دوبار تغيير دهيد که تا به جمله هايي كاربردي تبديل شوند.
كتاب ، درس را نجات يافت : ازديدگاه نحوي جمله غلط هست .
كتاب ، درس را نجات داد : از ديدگاه معنايي جمله غلط هست .
مادر، فرزند را نجات داد.
خودآزمايي ص13
1- براي رعايت نكردن هر يك از قواعد واجي ، هم نشيني ، نحوي و كاربردي مثال بزنيد.
* قواعد واجي رعايت نشده هست . مثل : پرد ، شچر
*قواعد هم نشيني رعايت نشده هست . مثل : كتاب سعدي ارزشمند گلستان / درس فارسي زبان 3
*قواعد نحوي رعايت نشده هست . مثل : من بـه مدرسه رفتيم / ما را از مدرسه بيرون كرديم .
*قواعد معنايي رعايت نشده هست . مثل : سنگ كوه را ديد / قورباغه سرفه كرد .
*قواعدكاربردي رعايت نشده هست . مثل : آيا آب ميل داريد ؟ بلي پرنده آواز مي خواند.
2 - چرا توليد واحدهاي زباني زير غير ممكن هست ؟
مر: خــارج از ضـــوابط هجـايي فارسي هست و چنين الگويي ( cc ) درون زبان فـارسي نيست يعني هيچ واژه اي با دو صامت آغاز نمي شود . ( قواعد واجي رعايت نشده هست ) .
ژزف : بر خلاف قواعد واجي و الگوي هجايي هست مصوت ندارد .
چجد: بر خلاف قواعد واجي و الگويي هجايي هست و مصوت ندارد « چ » و«ج » واجگاهي مشترك دارد .
پرورش وزارت و آموزش : قواعد هم نشيني رعايت نشده هست .
3- چرا تو ، تو را سرزنش مي كردي ؟ از نظر نحوي غلط است، زير « تو » تكرار شده هست و درون دو نقش بـه كار رفته هست . بـه جاي آن بايد از ضمير « خود » و يا « خودت » استفاده نمود.
4- با ضميرهاي پرسشي زير ، گرو ه قيدي بسازيد و آن ها را درون جمله بـه كار ببريد:
كي ← از كي غايب بودي ؟ از كي آمدي ؟
كي ← با كي رفتي ؟ با كي آوردي ؟
چه ← از چه مي گويي ؟ از چه افتادي ؟
2 - ضميرهاي پرسشي بالا را بـه عنوان متمم اجباري دريك جمله ي سه جزيي بـه كار ببريد.
کی
از كي گفتي بپرهيز. کی با كي جنگيدي . چه بـه چه مي نازي ؟از كي و كجا بگذر بـه كي نگريستي بـه چه مي ماند؟
درس دوم
فعّاليّت 1 ص15
جمله هاي مستقل يك فعلي و چند فعلي را درون نمونـه ي آغاز درس مشخص كنيد.
جمله هاي بند اول « مستقل چندفعلي » و جمله هاي بند دوم « مستقل يك فعلي » هست .
فعّاليّت 2 ص 16
هسته ي گروه هاي زير را بيابيد و تعداد واژه هاي هر گروه را نير مشخص كنيد:
گروه هاي اسمي هسته تعداد واژه
اين پرسش ها پرسش 2
دماي اجرام آسماني دما 5
ابزارهاي گوناگون ابزار 3
شاخه هاي تخصصي شاخه 3
تاريخچه ي جهان تاريخچه 3
فعّاليّت 3 ص 18
هسته ي گروه هاي زير را بيابيد ، تكواژهاي هر گروه و تعداد واج هاي هسته را نيز معين كنيد
تعداد تكواژ هسته تعداد واج هسته
هر چهار كارمند ساده : 6 كارمند 7
آن آدمـهاي كوشا : 6 آدم 5
دفترچه هاي مشق بچه ها : 8 دفترچه 8
داستان هاي جن وپري : 6 داستان 6
فعاليت 4 ص 19
تكليف دانش آموزان هست .
خود آزمايي ص 22
1- درون متن زير ابتدا جمله ها را بر اساس درست ترين شيوه ي ممكن بازنويسي كنيد . آن گاه جمله هاي مستقلّ ساده و مركب را مشخص كنيد.
شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود . مستقلّ ساده آن را نزد جامي برد . مستقلّ ساده پس از خواندن آن گفت : همان طوري كه ديديد درون اين غزل از حرف > الف جامي گفت : بهتر بود از ساير حروف هم استفاده نمي كرديد . جمله مستقلّ مركب2- نخستين جمله ي متن بالا را بر اساس سلسله مراتب واحدهاي زبان ، که تا حد واج ساده كنيد.
شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود.
شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود……………………………………………….. جمله ي مستقل
شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود ……………………………………………… يك جمله ساده
شاعري / غزلي بي معنا و بي قافيه/ سروده بود……………………………………………………… 3 گروه
شاعري/ غزلي/ بي معنا/ و/ بي قافيه/ سروده بود…………………………………………………… 6 واژه شاعر ي غزل ي بي معنا و بي قافيه سرود ه بود 1 تكواژ 5 1 5 1 2 5 2 2 6 5 1 3 1 تعداد واج1- هر يك از كلمات متشابه زير را که تا حد امكان گسترش دهيد و طولاني ترين گروه اسمي معنادار را با آن بسازيد .
عمل : همان يك عمل جوانمردانـه ي فلاني انتصاب : همان يك انتصاب نادرست او
امل : امل دست نيافتني جوانان ما انتساب : اين انتساب بزرگ پدرش
تعلّم : همين تعلم دوره ي تربيت معلم تهران حيات : حيات شورانگيزعاشقان
تألّم : غم انگيزترين تألّم خاطر آن بزرگمرد حياط : بزرگ ترين حياط مدارس شـهر ما
جذر : جذر اين عدد چهار رقمي
جزر : جزر فريبنده ي رودخانـه ي اروند
درس سوم
خودآزمايي ص 30
1- براي نـهادهاي زير ، فعل مناسب بياوريد و علت مفرد و جمع بودن فعل را توضيح دهيد.
استادان : استادان با شيوه ي نيكوي خود دانشجويان را بـه علم آموزي ترغيب مي كنند.
روال عادي زبان . مطابقت نـهاد و فعل
استاد بسيار زيبا سخن مي گفت . روال عادي زبان . مطابقت نـهاد و فعل
استاد
استاد با روش خاصي سخن مي گفتند . استثناي زبان . عدم مطابقت نـهاد و فعل بـه لحاظ احترام
آجرها بـه دست معماران بر روي هم قرار گرفت . روال عادي زبان . فعل مفرد براي نـهاد جمع غير جان دار
آجرها براي نـهاد جمع بي جان بـه كاربردن فعل بـه صورت مفرد ، جمع ، هر دو صحيح است
آجرها بـه دست معماران بر روي هم قرار گرفتند . گونـه اي كه امروز درون زبان رايج است.مطابقت نـهاد و فعل
گل ها روييد. روال عادي زبان . فعل مفرد براي نـهاد جمع غير جان دار / براي نـهاد جمع بي جان بـه كار بردن
فعل بـه صورت مفرد و جمع ، هر دو صحيح هست .
گل ها
گل ها بر سر شاخسار ادب روييدند. مطابقت نـهاد و فعل گونـه اي كه امروز رايج هست .
هيچ كس از بزرگان علم و ادب آن جا نبود.
هيچ كس
هيچ كس از بزرگان علم و ادب آن جا نبودند.
هيچ يك از آن ها نيامد.
هيچ يك از هر دو شكل درست هست .
هيچ يك از آن ها نيامدند.
گروه ادبيات با دقت كار خود را دنبال مي كند.
گروه
گروه نقاشان از …….. با دقت كار خود را دنبال مي كنند.
تبصره : اگركلمـه بعداز « گروه » جمع باشد فعل جمع هست و اگر مفرد باشد فعل مفرد هست .
2- دو جمله مثال بياوريد كه درون آن ها نـهاد و متمم حذف شده باشد.
كتاب را خريد. عاشقانـه نگريست
3- فعل هاي مجهول زير را بـه معلوم تبديل كنيد و براي هر يك از آن ها نـهاد مناسبي بنويسيد.
گرفته شده است : گرفته هست . اوكتاب فارسي مرا گرفته هست .
گفته مي شد : مي گفت . اوبسيار شيوا سخن مي گفت .
جوشانده شده بود : جوشانده بود . فريده چاي را جوشانده بود.
برده خواهد شد : خواهد برد . او ميز را از اين جا خواهد برد.
4- جملات زير را ويرايش كنيد:
او درون منزل استجاره اي زندگي مي كند و در ابتداي هر ماه با صاحب خانـه اش تصفيه حساب مي كند.
ويرايش شده : او درون منزل استيجاري ( اجاره اي ) زندگي مي كند ودرابتداي هرماه با صاحب خانـه اش تسويه حساب مي كند.
مس سرو پا از اعمال وضو هست . ويرايش شده : مسح سر و پا از اعمال وضو است
همـه ي بچه ها بـه او احسن گفتند . ويرايش شده : همـه ي بچه ها بـه او احسنت گفتند.
درس چهارم
خودآزمايي ص 41
1 – تكليف دانش آموزان هست .
2- درون جمله هاي زير ، كدام نـهاد و فعل مطابقت ندارند؟ كدام را درست تر مي دانيد؟ چرا؟
* صحبت هاي دوستان بـه درازا كشيد . مطابقت ندارد. بـه همين شكل درست هست ، زيرا نـهاد بي جان است. (درفارسي امروز تمايل بر تطبيق نـهاد جدا و پيوسته هست )
* نامـه هايي رسيده اند كه داريم پاسخ آن ها را تهيه مي كنيم . مطابقت دارد. نامـه هايي رسيده هست . چون نـهاد غير جان دار هست پس مي تواند مطابقت نكند .
* درون كتابخانـه ي آن شـهر ، كتاب هاي بسياري بودند كه دشمنان همـه را درون آتش سوزاندند.
مطابقت دارد. كتاب هاي بسياري بود . چون نـهاد غير جان دار هست پس مي تواند مطابقت نكند .
* روزهاي بيستم و بيست ويكم اين ماه براي بررسي علمي زبان انتخاب شده اند.
مطابقت دارد . چون نـهاد غير جان دار هست ، بعد نياز بـه مطابقت ندارد.
* درون اين كتاب ، آيات قرآني تفسير شده اند . مطابقت دارد… چون نـهاد غير جان دار هست ، فعل مي تواند مفرد هم بيايد .
* گروه اعزامي ، نخست بـه دوري راه اعتراض كرد . مطابقت دارد . اگر واژه ي بعد از « گروه » جمع باشد فعل جمع و اگر مفرد باشد فعل بـه صورت مفرد بـه كار مي رود .
* حرف هاي اضافه نبايد بدون قرينـه از كلام حذف شود. مطابقت ندارد. بـه همين شكل دو دسته هست . زيرا نـهاد غير جان دار هست و فعل درون اين شكل بـه صورت مفرد بـه كار مي رود.
2- نمازگذار : نمازگزار / بنده گان : بندگان / خسته گي : خستگي / غرض : قرض / نقز : نغز / بر خواستن : برخاستن
درس پنجم
خودآزمايي ص 45
1- مدخل « گذشتن » را از فرهنگ معين استخراج كنيد .
گذشتن : gozas- tan ] پهـ . [vitartan ( گذشت ، گذرد ، خواهد گذشت ، بگذر، گذرنده ، گذرا ، گذران ، گذشته )
الف : ( مص ل ) عبور كردن ، مروركردن ، گذر كردن ب : طي شدن ، سپري شدن
ت : مردن ، درگذشتن ج : به سرآمدن ، پايان يافتن ...
شامل اطلاعات املايي - آوايي - ريشـه تاريخي - دستوري و معنايي هست .
2- دو سطح واژگان شناسي و واژگان نگاري چه تفاوتي با هم دارند؟
سطح واژگان شناسي بـه انواع روابط ساختاري ، تاريخي ، روان شناختي و جامعه شناختي ميان واژه ها مي پردازد ، ولي درون سطح واژگان نگاري بـه چگونگي گرد آوري ، تدوين و ضبط واژه ها پرداخته مي شود.
3- با مراجعه بـه يكي از فرهنگ هاي معتبر درباره ي يكي از واژه هاي زير از نظر ريشـه شناسي مطالعه كنيد.
فردوس : اصل آن اوستايي هست . معرب شده هست . كنز : اصل آن فارسي هست . معرب شده هست .
نيم كت : اصل آن پهلوي هست . هندسه : اصل آن پهلوي هست . معرب شده هست .
4- دو جمله بنويسيد كه درون آن ها ، قيدهاي ( بي شك و بي ترديد) درست بـه كار رفته باشد.
* بي شك آناني پيروزند كه درون راه حق پا مي گذارند.
* بي ترديد جوانان ساعي امروز ، مردان موفق آينده اند.
درس هفتم
خودآزمايي ص 58
1- جمله هاي زير چند جزئي هستند؟
متمم مفعول
* نمونـه هايي از اين نوع شعر مردمي را درون بررسي ادبي دهه ي اخير ، خواهيم ديد ( 3 جزئي مفعولي )
گروه مفعولي متمم قيدي فعل
* شعر اين دوره ، پناه شكست خوردگان و نوميدان و از راه واماندگان شده بود. ( 3 جزئي مسندي )
نـهاد گروه مسندي فعل
* شعراي متعهد دهه ي چهل شعر مبتذل مسلط بي مايه را شعري بيمار مي دانستند . ( 4 جزئي مفعولي مسندي )
نـهاد مفعول مسند فعل
* قالب ترجيع بند متشكل از تعدادي غزل است . ( 3 جزئي مسندي )
نـهاد مسند متمم اسم(مسند) فعل
2- جمله هاي مركب زير را با تاويل جمله ي وابسته بـه يك جمله ي ساده تبديل كنيد و پس از آن ، تعداد اجزاي هريك از جمله ها را بنويسيد.
* نويسندگاني كه بـه افزوني تقسيم بندي ها ، علاقه ي زيادي داشته اند ، نوعي از ترجيع بند را كه بند ترجيع آن درون هر خانـه ، متفاوت است، تركيب بند خوانده اند.
متمم نـهاد
* نويسندگاني علاقه مند بـه افزوني تقسيم بندي ، ترجيع بند داراي بيت برگردان متفاوت را تركيب بند خوانده اند .
گروه نـهادي گروه مفعولي مسند فعل
( 4 جزيي مفعولي و مسندي ) اين جمله را بـه صورت كوتاه شده ي زيرمي توان نوشت :
نويسندگان ، نوعي ترجيع بند را تركيب بند خوانده اند.
نـهاد مفعول مسند فعل
*گاهي شاعران مجاز بوده اند كه با استفاده از اختيارات شاعري ، تغييراتي جزئي درون وزن شعر اعمال كنند.
گاهي شاعران با استفاده ازاختيارات شاعري مجاز بـه اعمال تغييراتي درون وزن بوده اند. ( 3جزئي مسندي )
نـهاد مسند متمم مسند فعل
گاهي شاعران با استفاده از اختيارات شاعري،تغييرات جزئي درون وزن شعر اعمال مي كنند ( 3 جزئي مفعولي )
* هر جا شاعر تصوير سازي شعر را که تا حد نازل ، ساده مي كند،معلوم مي شود كه مايه ي سخن از كيفيت والايي برخوردارنبوده هست .
تصوير ساده ي شعر بيانگر بي بهرگي مايه ي سخن از كيفيت بالا است . ( 3 جزئي مسندي )
نـهاد مسند مضاف اليه مسند متمم مضاف اليه فعل
2- براي هر يك از واژه هاي زير، كدام علامت جمع مناسب تر هست ؟
چشمـه چشمـه ها / ان ( ها )/ رود رودها / ديوار ديوارها
شـهيد شـهيدان ، شـهيدها/ انسان انسان ها
درس هشتم
خود آزمايي ص 64
1-در نوشته ي زير كار برد زبان هنري را نشان دهيد:
اين متن يك نوشته ي ادبي هست و ويژگي هاي هنري آن بدين گونـه هست :
(1) درون قلمرو زيبايي شناسي و صور خيال :
تشبيه : حراي جاهليّت سياه ، جاده ي نور ، همچون كهكشان ، …
تشخيص : لبان عبوس و تيره ي افق ، …
استعاره مكنيه : لبخندي از نور شكفت .
حسّاميزي : پرتو سبز الهام
(2) كاربرد زباني :
الف – بعضي واژه ها ساخت تاريخي دارند مانند: اندر.
ب- فعل هاي پيشوندي مانند : فرو نشست .
پ- جملات عموما خبري هست .
(3 ) بار عاطفي و احساسي بعضي از جملات بـه گونـه اي هست كه درون خواننده ايجاد هم حسّي با نويسنده مي كند. مثال : بر قلب اُمّي من ، پرتو سبز الهامي فرو تابيد.
2- درون جمله هاي زير ، زمان فعل ها را بنويسيد.
آن چه درون نظام آموزشي ما بـه عنوان ادبيّات بـه دانش آموزان ياد داده مي شود ( مضارع اخباري مجهول ) قطعاتي است
( مضارع اخباري)كه گاهي تنـها بـه دليل دشوار بودن براي درج دركتاب هاي درسي برگزيده شده است.( ماضي نقلي مجهول ) هدف آموختن ادبيّات بـه دانش آموزان بايد اين باشد ( مضارع التزامي ) كه قوّه اي درون او پديد آيد ( مضارع التزامي) كه بتواند از سر اين عبارات دشوار بگذرد ( مضارع التزامي ) و به معنايي كه درون پس آن ها ست ( مضارع اخباري ) برسد
( مضارع التزامي ) و اين جز با ايجاد انس با ادبيّات درون دانش آموز ميسّر نيست . ( مضارع اخباري )
3- يكي از واژگان داخل كمانك ( پرانتز) را انتخاب كنيد. ( درون انتخاب واژه ها آزاد هستيد) .
به ، چه صبح ( زيبايي ، قشنگي ، خوبي ) هست ( تمام ، همـه ، سرتاسر) شب ماه ( جلوه فروخته ، خودنمايي كرده ، حركت كرده ) اكنون شرمنده از گوشـه ي ميدان ( بـه در مي رود ، فرار مي كند ، مي گريزد ).
( نيمي ، نصفي ، بخشي ) از صورتش پيدا است.ستارگان همـه گريخته اند، مگر چند دانـه كه وفا بـه جا آورده و هنوزماه را
( رها ، ول ، يله ) نكرده اند . ( شاه جهان ، خورشيد عالم تاب ، آفتاب ) از ( آرامگاه ، مقر ، نـهانخانـه ) خود بيرون مي آيد. موجودات همـه با شور و ذوق منتظر و نگران اند . پرده ي ( ساحره ، جادوگر ، شعبده باز ) صبح گسترده هست . از يك طرف ذرّات لاجوردي و از طرف ديگر ذرات طلايي سخت درون هم ريخته و از افق ( كبود ، تيره ، سياه ) که تا افق ( سرخ ، قرمز ، لعل فام ) هزاران رنگ (ساخته اند ، درست كرده اند ،آورده اند .) درختان (بر پا ايستاده اند ، صف كشيده اند ، قامت افراشته اند) و نسيم صبحگاهي هم چون كمان ( نرم ، خشن ، زبر) استادي كه براي دل خود ساز مي زند ، بر شاخ و برگ ها (مي گذرد ، عبور مي كند ، مي رود ) و آوازهاي آسماني و نغمـه هاي جان پرور ( مي نوازد ، مي خواند ، سرمي دهد ) .
4- براي هر يك از واژگان زير سه مترادف با بارهاي معنايي متفاوت بنويسيد.
مثال : عميق ، گود، ژرف ( توجه : چون اين واژگان كاربردهاي متعددي دارند، درون نتيجه مترادف هاي گوناگوني نيز دارند).
وسيع : گسترده ، فراخ ، پهن كم كم : آرام آرام ، اندك اندك ، نرم نرمك
آرام : ساكت ، خاموش ، آهسته خشمگين : دژم ، عصباني ، غضبناك
انداختن : افكندن ، رهاكردن ، پرتاب كردن ايستادن : قيام كردن ، برپا بودن ، توقف كردن ، مقاومت كردن
گذشتن : گذر كردن ، عبور كردن ، رد شدن نا بينا : كور ، اعمي ، روشندل
5-كلمات زير را با > ان < جمع ببنديد و نوع صامت هاي ميانجي آن ها را مشخص كنيد.
پله : پلّكان (ك) / دانا : دانايان ( ي) / سخن گو: سخن گويان ( ي) / گرسنـه : گرسنگان (گ)
درس نـهم
خودآزمايي ص 73
1- گروه هاي اسمي جمله هاي زير را استخراج كنيد . نقش آن ها را بنويسيد و هسته و وابسته ي هر گروه را با ذكر نمودار پيكاني مشخص كنيد.
گروه هاي اسمي : نگرش حاكم بر آموزش ادبيات فارسي / درون مدارس و دانشگاه هاي ما / نگرش لغوي و دستوري / هنري / اين نگرش / تلاش غالب / معناي شعر/ درستي آن / معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير / يك اثر ادبي / انتقال معنا / نحوه ي انتقال رشد/ تاثير آن / اهميت انكار ناپذيري .
نقش ها : نگرش حاكم بر آموزش ادبيات فارسي : نـهاد / درون مدارس و دانشگاه هاي ما : گروه اسمي ( متمم قيدي ) / نگرش لغوي و دستوري : گروه مسندي / هنري : صفت وابسته بـه مسند محذوف / تلاش غالب : گروه نـهادي / معناي شعر ، مفعول / درستي آن : گروه مفعولي/با معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير : متمم قيدي (گروه قيدي) / يك اثر ادبي : نـهاد / مسند / نحوه ي انتقال : نـهاد / شدّت تاثير آن ، معطوف : نـهاد / اهمّيّت انكارناپذيري : مفعول / انتقال معنا متمم قيدي ( گروه قيدي )
هسته و وابسته ها با ذكر نمودار پيكاني : نگرش حاكم بر آموزش ادبيّات فارسي درون مدارس و دانشگاه هاي ما
نگرش لغوي و دستوري هنري : يك گروه اسمي . چون صفتي هست كه اسم آن حذف شده هست .
در اين نگرش تلاش غالب معناي شعر درستي آن معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير
يك اثر ادبي براي انتقال معنا نحوه ي انتقال شدت تاثير آن
اهمّيّت انكار ناپذير ي اهمّيّت انكار ناپذير ي
3- چه بخش هايي از اين جمله ها حذف شده هست ؟ جزء حذف شده و نوع حذف را تعيين كنيد.
( من – نـهاد جدا – قرينـه ي لفظي ) از پنجره ي اتاقم او را درون حياط خانـه اش مي ديدم كه ( او - نـهاد جدا – قرينـه ي لفظي )
( در حياط خانـه اش - گروه قيدي – قرينـه ي لفظي ) قدم مي زد و ( او - نـهاد جدا – قرينـه ي لفظي ) باغچه ها را آب مي داد و (او نـهاد جدا- قرينـه ي لفظي ) پرنده ها را با احتياط ، دانـه ( مي داد – فعل – قرينـه ي لفظي )
3- براي هر كدام از نقش هاي تبعي يك مثال ذكر كنيد.
الف – معطوف : سعدي و حافظ از شاعران برجسته ي ايران هستند.
معطوف بـه نـهاد
ب – بدل : عارف بزرگ قرن هفتم ، مولوي ، از بلخ بود
بدل
پ – تكرار : بـه گلستان سعدي توجه كنيد . به گلستان
تكرار
4- درون جمله ي زير، متمم اسم را مشخص كنيد.
افتخار بـه دوستي با دانايان افتخار واقعي هست .
متمم نـهاد متمم متمم
درس دهم
فعّاليّت ص 75
يك بار ديگر درون جملات درس دقّت كنيد ، درون تمام اين جمله ها چه عامل مشتركي را مي توان يافت ؟ صور خيال
خود آزمايي ص 80
1- درون نوشته هاي زير ، انواع صور خيال را نشان دهيد.
امان ازهم نشين بد.آخر بـه آتش او خواهي سوخت . آتش: استعاره ازبدي/به آتش كسي سوختن:كنايه از ضرر ديدن از بدي كسي.
بغض آسمان تركيد و چنان گريست كه سيل جاري شد . تشخيص
بابام مي آيد ، لباسش پر از بوي آفتاب هست . بوي آفتاب : حساميزي / آفتاب : استعاره .
اگر پلك ها شكفته شوند : استعاره ي مكنيّه/ اگر گوش ها بـه شنيدن ايستند : تشخيص و استعاره ي مكيّنـه .
همـه چيز معلم انسان هست :تشبيه / عبور ثانيه ها : تشخيص و استعاره ي مكنيه / بيداري شبانگاه ستارگان : تشخيص واستعاره ي مكنيه ومراعات/ خواب زمستاني درختان : تشخيص و استعاره ي مكنيه / و بيداري بهارانـه ي بذرها : تشخيص و استعاره ي مكنيه / غروب و طلوع: تضاد/ مرگ و تولد :تضاد / هر صحنـه و لحظه و پديده معلمي هست . تشبيه / كه درون كلاس بزرگ آفرينش ، تشبيه / با ما دانش آموزان سخن مي گويد. /سخن گفتن صحنـه و لحظه وپديده : تشخيص و استعاره ي مكنيه
كلبه ي گلي آنان روي خاك خيس و نم كشيده ي كنار رودخانـه ، قوز كرده بود و انگار پنجه هاي خود را بـه خاك فرو بود . درون سرازير آن جا خود را بـه زور روي تپه نگه مي داشت. كلبه قوز كرده بود: استعاره ي مكنيه / پنجه هاي خود را درون خاك فرو بود : استعاره ي مكنيه / درون سرازير نگه مي داشت : تشخيص واستعاره ي مكنيه /شب چون شبحي ، درون حياط بادكي مي وزيد . مـهتاب روي موج هاي كوچك حوض سر مي خورد و هزار بار درون لايه هاي سربرآورده ي آب تكثيـــــر مي شد و باز سكوت آن يكي مي شد و نمي شد.
شب چون شبح : تشبيه / مـهتاب سر مي خورد :تشخيص واستعاره ي مكنيه / لايه ها سر بر آورده ي آب : تشخيص و استعاره ي مكنيه/ مـهتاب تكثير مي شد استعاره ي مكنيه / چنان مي نشيند كه گويي كوهي گران برجاي نشسته است.نشستن بـه كوه ، تشبيه/كوهي نشسته هست ، تشخيص و استعاره ي مكنيه
در زندگي زخم هايي هست كه مثل خوره روح را آهسته و در انزوا مي خورد و مي تراشد.
زخم ها : مجاز از درد وناراحتي / زخم مثل خوره : تشبيه
2- مفهوم هريك از كنايه هاي زير را بنويسيد.
ابرو درون هم كشيدن : اخم كردن ، ناراحت شدن ، عصباني شدن
خط و نشان كشيدن براي كسي : تهديد كردن ،توطئه كردن
لب تر كردن : كوچك ترين اشاره ي لفظي ، اراده كردن
ضرب شست نشان دادن : قدرت نمايي ،اظهار وجود كردن
پنبه از گوش بيرون آوردن : تنبّه و آگاهي ، هشيار شدن
مو بر تن راست شدن : ترسيدن ، وحشت كردن
3 ـ تكليف دانش آموزي هست .
4ـ كلمات زير را يك بار درون معني واقعي و يك بار درون معني مجازي آن بـه كار ببريد.
واژه
در معني اصلي
در معني مجازي
كاسه
كاسه شكست .
تمام كاسه را سر كشيدم
دست
دست يكي از اعضاي بدن انسان هست .
دست بالاي دست بسيار هست .
با دست (انگشت) سرم را خاراندم
كلّه
چنگيـز از كلّه ي انسـان مناره ها ساخت
كلّه اش كار مي كند.
چشم
او عينك بـه چشم دارد.
چشمـهايش را بست
ديشب چشمم روي هم نيامد (پلك)
دل
يك كيلو دل و جگر خ .
دل اين كار را نداشت .
5- يك بند نوشته ي طنزآميز بنويسيد و درآن از كنايه هاي زير استفاده كنيد .
پاسخ آزاد ، مانند : با اون كه خيلي سر بـه هواست که تا حالا دم بـه تله نداده . تازگي ها هم خودشو داخل آدما كرده و حرف تو دهن مردم گذاشته .
درس سيزدهم
خودآزمايي ص 97
1ـ درون نوشته ي « رنگ هاي زندگي » نويسنده از كدام عناصر و عوامل هنري براي زيبايي نوشته ي خود استفاده كرده است؟
1 – شروع و پايان مناسب 6 - فضا سازي 11 - مراعات نظير درون رنگ ها (سفيد،آبي و … )
2 - هم حسّي ( عاطفه و احساس ) 7 - ساده نويسي 12 - استفاده از جمله هاي كوتاه و اغلب خبري
3 - عنوان زيبا و مناسب 8 - داشتن طرح مشخص 13 - استفاده از گفت و گو.
4 - بهره گيري درست از واژگان 9 - داشتن صداقت و صميميت 14 - دوري از ريا و تصنّع
5 - صور خيال : اشك هايم مثل باران (تشبيه) 10 - استفاده از طنز (امروز فهميده ام ،كورتراز من هم درون دنيا هست ) .
2ـ يكي از عبارات زير را بـه كمك صور خيال بـه صورت هاي مختلف بنويسيد :
* رزمندگان اسلام درون جبهه ها حماسه آفريدند.
الف) رزمندگان اسلام شيران عرصه پيكارند ( تشبيه )
ب) شيران عرصه ي پيكار فاتحانـه بازگشتند. ( استعاره )
پ) رزمندگان فرياد سرخ پيروزي سردادند. ( حس آميزي )
ت) رزمندگان اسلام درون جنگ حق ، حق جنگ را ادا كردند. ( عكس )
3 ـ جمله ي زير را با توجه بـه كلمـه هاي داخل كمانك ( پرانتز ) تغيير دهيد.
*مـهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان ، نشسته بود. ( نرم و ملايم )
مـهتاب نرم و ملايم چون حرير سپيد روي برف بيابان نشسته بود.
يا : مـهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان ، نرم و ملايم نشسته بود.
* مـهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان دامن گسترده بود.
*آهوي مـهتاب روي برف بيابان نشسته بود.
*عروس سپيد پوش مـهتاب آرام و با وقار بر حرير برف بيابان نشسته بود.
*حرير ماهتاب روي برف بيابان نشسته بود.
4- ده واژه كه درون زبان فارسي امروز دو تلفظ دارند ، بنويسيد.
ارجمند – آموزگار – مستمند – آسمان – سازمان – رايگان – پروردگار – روزگار – رستگار ـ كارگر ـ يادگار
ارجمند – آموزگار – مستمند – آسمان – سازمان – رايگان – پروردگار – روزگار – رستگار ـ كارگر ـ يادگار
درس چهاردهم
فعّاليّت 1
در جاهاي خالي ، واژه هاي مناسبي بنويسيد كه معناي فعل ها را تغيير دهند. سپس درون باره ي معناي فعل ها گفت و گو كنيد.
*پرنده بـه هوا پريد . ( پرواز كرد)
*رنگ از صورت خسرو پريد. ( ترسيد)
*علي از ديوار پريد.( بـه پايين آمد . پايين پريد)
*ناگهان از خواب پريد. ( بيدار شد)
*لبه ي استكان پريد . ( شكست )
آيا مي توانيد نمونـه هاي ديگري با تغيير معنا ذكر كنيد؟
فعل بريد گرفت فعل خورد
حسن طناب را بريد. (جدا كرد ) خورشيد گرفت(كسوف كرد) احمد با سر بـه ديوار خورد ( اصابت كرد ) خسرو از شـهباز بريد. ( قطع رابطه كرد) دلم گرفت ( غمگين شدم ) كتاب او خيلي بـه دردم خورد( مفيد بود )
احمد دستش را بريد.(زخم كرد ) پليس دزد را گرفت ( دستگير كرد ) هوشنگ غذا خورد ( تناول كرد )
خياط پارچه را بريد. ( جدا كرد ) صياد آهو را گرفت ( صيد كرد ) موتور بـه ماشين خورد ( تصادف كرد )
لوله گرفت( مسدود شد ) او تمام پولهايم را خورد ( تصاحب كرد )
طفل دستش را بـه ديوار گرفت (چسبانيد ) او حق من خورد ( پايمال كرد )
آب همـه جا را گرفت ( احاطه كرد )
فعاليت 2 ص 103
هريك از واژه هاي زير مشمول كدام يك از وضعيت هاي چهارگانـه هستند ؟
واژه
معناي قديم
معناي جديد
كرسي
تخت حكومت ، مركز حكومت
چهار پايه كه آتش زيرآن مي گذارند و لحاف روي آن قرار مي دهند ، چهارپايه معمولي چهارپايه درس تخصصي يك استاد (كرسي استادي)
ت
تحول معنايي با حفظ يكي از معاني قديم
دستور
وزیر ، فرمان ، اجازه
دستور زبان فارسی ، فرمان ، برنامـه
ت
تحول معنايي با حفظ يكي از معاني قديم
زين
زين اسب ، ابزار جنگي
زين اسب ، زين دوچرخه
ت
تحول معنايي باحفظ
معنی قدیم معنی جدید پذیرفته است
زين وبرگ
وسايل ابزار جنگي
ـــــــــــــــ
الف
متروك
برگ
برگ درخت ، درفش، ساز ، دستگاه ، ...
برگ درخت ، برگ كاغذ ، كباب برگ
ت
تحول معنايي با حفظ يكي از معاني قديم
پاره
پول ، رشوه ، مزد ، گرز آهنين
شكافته و پاره شدن ، قطعه
ب
تحول معنايي
پارچه
تكه ، قطعه ، هرچيز بافته شده
قماش و منسوج ، هر چيز بافته شده ، قطعه
ت
تحول معنايي با حفظ معاني قديم
ساده
بي نقش و نگار ، ابله و نادان ، آسان
بي نقش و نگار ، ابله ، آسان ، بسيط درمقابل مركب
ت
تحول معنايي
مزخرف
آراسته و زر اندود شده
سخن بيهوده
ب
تحول معنايي
برگستوان
پوششي كه درون قديم بر اسب و فيل مي انداختند و …
ـــــــــــــــ
الف
متروك
آچار
انواع پرورده ها درون آبليمو و سركه ، قلم حكاكي، زمين پست و...
وسيله ي فلزي براي باز كردن پيچ و مـهره
ب
تحول معنايي
تيم
كاروان ، سراي بزرگ ، تعهد ، غمخواري
دسته ي ورزشي
ب
تحول معنايي
تبصره - كلمـه آچار دخيل تركي و كلمـه تيم دخيل انگليسي هست .
خود آزمايي ص 106
1ـ آخشيج : عنصر / آبزن : حوضچه / بابزن : سيخ كباب / مزگت : مسجد/ پرويزن : غربال
2ـ چهار كلمـه مثال بزنيد كه درون گذشته وجود داشته اند و امروز نيز با تغيير درون حوزه ي معنايي بـه كار مي روند:
لغت
قديم
جديد
شوخ
چرك
بذله گو
سیـاست
تنبیـه
سیـاست
حوصله
چينـه
صبر و تحمل
دبير
نويسنده
معلم
سوگند
گوگرد
قسم
3- واژه هاي زير چه معنايي دارند و چگونـه ساخته شده اند ؟
نزاجا : نيروي زميني ارتش جمـهوري اسلامي ساف : سازمان آزادي بخش فلسطين
سمت : سازمان مطالعه و تدوين كتب دانشگاهي ره : رحمـه الله عليه و رضوان الله عليه
4- چرا فعل هاي زير ، ساده اند ؟
زيرا بن مضارع آن ها از يك تك واژه ساده تشكيل مي شود.
آموختم : آموز / آویختی : آویز / افزود : افزای / آلودن : آلای / بخشید : بخش / پرداختن : پرداز / پیوست : پیوند / چسبید : چسب /
سپرد : الف ) سپار : سفارش ب ) سپر : طی / فروخت : فروش
5ـ براي موصوف هاي زير صفت هاي طنزآميز و جدي بنويسيد. مثال :
موصوف
صفت
جدي
طنزآميز
قد
بلند
دراز
كلاس
بزرگ
گنده
خيابان
وسيع ، ناهموار
گًل وگشاد ، پرچاله چوله
امتحان
آسان ، دشوار
آبكي ، نفس گير ، پدر درون بيار
پا
بزرگ ، كوچك
فسقلي ، گنده ، دراز
6- سه نمونـه ي ديگر جز آن چه درون بياموزيم درس آمده هست ، بنويسيد كه دو تلفظ متفاوت دارند و تلفظ رايج آن را مشخص كنيد.
الف – تجربه – لذت – مداد – عطر – نماد – جهاد ← ( تلفظ الف رايج هست )
ب - تجربه – لذت – مداد – عطر – نماد – جهاد
نویسنده درون سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۸۹ |
خار و کار تنـها درون یک واج با هم اختلاف دارند ؛ همانطور هستند جفت واژهها یـا گروه واژههای مقابل : دَست ، مَست ، سَر ، سِر ، سار ، سیر ، چین ، چون ، کُشت ، کاشت ، کشت ، جان ، جام ، جار، جال ، جاز هر یک از این کلمات با جفت واژههای خود تنـها درون یک واج با هم اختلاف دارند .
انواع واج : واجها دو دسته هستند « صامت و مصوِّت »
صامتها : « / ء ، ع / ب / پ / ت ، ط / ث ، س ، ص / ج / چ / ح ، هـ / خ / د / ذ ، ز ، ض ، ظ / ر / ژ / ش / غ ، ق / ف / ک / گ / ل / م / ن / و / ی / = 23 صامت ؛ با این توضیح کـه تمام صامتهایی کـه در کنار هم با کشیدن خطی زیرشان آمدهاند درون واقع یک واج محسوب مـیشوند .
مصوِّتها : / ـَـ / ـِـ / ـُـ / ا / و / ی / = 6 مصوِّت ؛ با این توضیح کـه شکلهای / ا ، و ، ی / زمانی مصوِّت محسوب مـیشوند کـه در یک هجا واج دوّم باشند . ( درون ادامـه بیشتر توضیح داده مـیشود . )
ترکیب واجها :
به این معنا کـه چه واجی درون کنار واج دیگر مـیآید و چه واجهایی نمـیتوانند بلافاصله درون کنار دیگر واجها بیـایند . همواره ترکیب اصلی واجها کـه به ساخت یک هجا ( بخش ) منتهی مـیشوند بـه سه شکل زیر خواهد بود :
( درون ادامـه واج صامت را با « ص » ، واج مصوِّت را با « م » نمایش مـیدهیم . )
ص + م = نـه ( ن ـَ ) ، بـه ( ب ـِـ ) با ، بو ، کی ( چهی ؟) کو ( کجاست ؟ ) را ، ما ، بی ( بدون ِ ) چه ، جا ، وَ ...
ص + م + ص = سَر ، سِر ، سُر ، خان ، چین ، چون ، دار ، دیر ( با تأخیر ) زور ، دَر کِی ( چه وقت ) مِی( ) دُو ( بن مضارع دویدن ) رُو ( بن مضارع رفتن ) خویش = ( خیش ، چرا کـه در آوانگاری ( واج نگاری ) تنـها بـه نوشتن واجهایی مـیپردازیم کـه تلفّظ مـیشوند . ) آب = ( ء ا ب ) ...
ص + م + ص + ص = داشت ، پوست ، دَرد ، سوخت ، دِیر ( عبادتگاه ) خواست = ( خاست ، چرا کـه در آوانگاری ( واج نگاری ) تنـها بـه نوشتن واجهایی مـیپردازیم کـه تلفّظ مـیشوند . ) دوخت ، هست = ( ء ـَ ست )
چند نکته : با اندکی توجّه معلوم مـیشود :
اوّلین واج درون تمام ترکیبها صامت است .
دومـین واج درون تمام ترکیبها مصوّت است .
سومـین و چهارمـین واج همواره صامت هست .( ما درون زبان فارسی معیـار هجایی نداریم کـه بیشتر از چهار واج داشتهباشد .)
با توجّه بـه الگوهای ارائه شده ما هجایی (تکواژ و واژهای ) نداریم کـه با مصوّت شروع شده باشد و یـا بـه اشکال زیر آمده باشد :
« م + ص یـا ص + م + م یـا ص + ص یـا ص + م + م + ص »
راه تشخیص صامت از مصوّت : ( پیش از هر کاری لازم هست 1- واژهها و تکواژهای داده شده را بـه هجاها تقسیم نماییم 2- واجنگاری ( آوانویسی ) کنیم 3- در پی یـافتن نوع و تعداد واجها باشیم . )
امّا به منظور یـافتن نوع و تعداد واجها بهترین و سادهترین راه استفاده از الگوی هجایی و یـا درون واقع استفاده از محور جانشینی هست ؛ یعنی ، حتما با توجّه بـه الگوهای ارائه شده واجها را جانشین یکدیگر نماییم که تا به این وسیله امکان تشخیص نوع واج ممکن شود و چون درون زبان فارسی هیچگاه صامت جانشین مصوّت و یـا بالعمصوّت جانشین صامت نمـیشود ؛ بعد تمام واجهایی کـه جای اوّلین واج را اشغال مـیکنند قطعاً صامت و واج دوم مصوّت و واجهای سوم و چهارم صامت خواهند بود :
تکواژ
=
صامت
+
مصوّت
+
صامت
+
صامت
نـه
=
ن
+
ـَـ
دار
=
د
+
ا
+
ر
موش
=
م
+
و
+
ش
دین
=
د
+
ی
+
ن
دوخت
=
د
+
و
+
خ
+
ت
آرد
=
ء
+
ا
+
ر
+
د
چای
=
چ
+
ا
+
ی
لارو
=
ل
+
ا
+
ر
+
و
« و » درون این تکواژ صامت هست .
و
=
و
+
ـَـ
« و » در این تکواژ صامت هست .
رُو
=
ر
+
ـُـ
+
و
« و » در این تکواژ صامت هست .
کوشک
=
ک
+
و
+
ش
+
ک
« و » درون این تکواژ مصوّت هست .
پس هر واجی کـه در ستون صامتها قرار گرفت مطمئن خواهیم بود کـه صامت هست و هر واجی درون ستون مصوّتها قرار گرفت قطعاً مصوّت خواهد بود .
( چون هر هجایی به منظور شکلگیری آوایی حدّاقل بـه یک صامت و یک مصوّت نیـاز دارد و باز با عنایت بـه اینکه تعداد مصوّتها درون یک هجا نمـیتواند بیشتر از یکی باشد بنا براین تعداد هجاها درون هر واژه و یـا تکواژ قطعاً برابر با تعداد مصوّتها خواهد بود و این یکی از بهترین و سریعترین راه اثبات صحت و سقم اوّلیـهی آوانگاری و واجشماری هست . )
قابل توجّه :
الف ) بدانیم کـه هجاهایی مانند زیر بـه اشتباه آوانگاری ( واج نویسی ) و واج شماری نشوند .
آ = / ء / ( صامت ) + / ا / ( مصوّت ) = 2 واج ،
اَ = / ء / ( صامت ) + / ـَـ / ( مصوّت ) = 2 واج ،
اِ = / ء / ( صامت ) + / ـِـ / ( مصوّت ) = 2 واج ،
اُ = / ء / ( صامت ) + / ـُـ / ( مصوّت ) = 2 واج
ب ) آوانگاری چند واژه کـه به نسبت مشکل ساز هستند :
« دو » ( بن مضارع دویدن ) = / د / ( صامت ) + / ـُ / ( مصوّت ) + / و / ( صامت ) ،
« رو »( بن مضارع رفتن ) =/ ر / ( صامت ) + / ـُ / ( مصوّت ) + / و / ( صامت ) ،
« نو » = ( تازه ) / ن / ( صامت ) + / ـُ / ( مصوّت ) + / و / ( صامت ) ،
« کی » ( چه وقت ) = / ک / ( صامت ) + / ـِ / ( مصوّت ) + / ی / ( صامت ) ،
« مـی »( ) = / م / ( صامت ) + / ـِـ / ( مصوّت ) + / ی / ( صامت ) ،
« دی » ( نام ماه ) = / د/ ( صامت ) + / ـِـ / ( مصوّت ) + / ی / ( صامت )
نمونـه سؤالات کنکوری مرتبط با واج نگاری و یـا واج شماری :
1- ترکیب واجهای واژهی « آسایشگاه » بـه ترتیب درون کدام گزینـه آمدهاست .( کنکور- 81 )
الف) / ص / م / ص / م / ص / م / ص / ص / م / ص /
ب) / ص / ص / م / ص/ ص / ص / م / ص /
ج) / ص / م / ص / م / م / ص / م / ص / م /
د) / م / ص/ م / ص / م / ص / م / م / ص/ م /
در این سؤال گزینـهی « ب » بلافاصله حذف مـیشود چرا کـه با دو صامت آغازین آمده و این خلاف قانون ترکیب واجها است.
گزینـهی « ج» نیز حذف مـیشود چرا کـه دو مصوّت بلا فاصله پشت سر هم آمده هست .
گزینـهی « د » نیز بـه خاطر آمدن مصوّت درون ابتدای واژه حذف مـیشود .
بنابر این بدون اینکه حتّی بـه واژه نگاه کنیم جواب صحیح را یـافتهایم .
( الف ) / ص= ء / م = ا / ص = س / م = ا / ص = ی / م = ـِ / ص = ش / ص = گ / م = ا / ص = ه /
2- ترتیب واجها درون نظام آوایی کدام واژه درست نیست ؟ ( المپیـاد ادبی 79 )
الف) سود = صامت + مصوّت+ صامت ب)اَثَر= صامت + مصوّت+ صامت + مصوّت + صامت
ج) ناله = صامت + مصوّت+ صامت + مصوّت د) تحفه = صامت + مصوّت+ صامت + مصوّت
با تعیین تعداد هجاها مـیتوان بـه این نتیجه رسید کـه تنـها گزینـهی « د » دو هجا هست بنابراین حتما دو مصوّت داشته باشد «تـُح / فـِ »و چون دو مصوّت دارد که تا اینجا عیبی مشاهده نمـیشود امّابا اندک توجّهی بـه تعداد واجها مـیتوان بلافاصله حکم بـه غلط بودن گزینـهی « د » داد چرا کـه با نوشتن هجاهای این واژه اندکی دقّت مـیتوان تعداد واجهای آن را حدس زد ( 5 واج ) امّا مـیبینیم کـه چهار واج هست و این حکم غلط بودن این گزینـه هست بدون اینکه بـه نوع واجها بخواهیم بپردازیم . جواب گزینـهی « د » = صامت + مصوّت+ صامت + صامت + مصوّت
3- واجهای کدام گزینـه با واژهی « بهجتانگیز » مطابقت مـیکند ؟ ( کنکور ریـاضی – 85 )
الف) / ص / م / ص / م / ص / م / ص / ص / م / ص /
ب) / ص / ص / م / ص/ م / ص / ص / م / ص / م / ص /
ج) / ص / م / ص / ص/ م / ص/ ص / م / ص/ ص / م / ص /
د) / ص / م / ص / ص / م / ص / م / ص / ص/ م / ص
گزینـهی « ب » بـه خاطر داشتن دو صامت آغازین از نظر قانون ترکیب واجها غلط هست پس نمـیتواند جواب باشد .
اکنون هجاهای واژه را مـینویسیم : « بـِـه ، جـَـت ، ء ـَ ن ، گیز »
در این مرحله بدون توجّه بـه نوع صامت و مصوّت و تنـها با شمارش واجهای موجود درون آوانگاری مـیتوان دانست کـه واژهی مذکور دارای 12 واج هست و این شرط تنـها درون گزینـهی « ج » موجود هست .(بِـه = / ص / م / ص *[2] جـَت = ص/ م / ص * ء ـَن = ص / م / ص * گیز = ص / م / ص *)
( توضیح : متأسّفانـه اشکالی بر این سؤال وارد هست چرا کـه مـیتوان واژه را با توجّه بـه قاعدهی کاهش بدون همزه نیز آورد درون این صورت جواب مـیتواند گزینـهی « د » باشد . )
4- کلمـهی « آسِمان خراش » از چند واج تشکیل شدهاست ؟ ( سنجش – 82 )
الف) 9 ب) 12 ج) 13 د) 10
اوّلین و بهترین کار این هست که واژه را بـه هجا تقسیم نموده و واجنگاری کنیم : « ء ا * سـِ * مان * خـَ * راش * » = 12 واج
بنابراین بلافاصله با شمردن تعداد هجاهای آوانگاری خود ، بـه جواب صحیح پیمـیبریم . ( جواب = ب )
5- تعداد صامت و مصوّت درون کلمـهی « دانشنامـهنویسی » بـه ترتیب درون کدام گزینـه آمدهاست ؟
الف ) 8 ، 7 ب ) 6 ، 9[4] ج ) 7 ، 8 [5] د ) 9 ، 6
باز طبق روال ابتدا هجابندی و آوانگاری مـیکنیم : « دا * نـِش * نا * مـِ * نـِ * وی * سی * » با همـین کار بدون اینکه لازم باشد تمام واجها را بشماریم و نوع آن ها را تشخیص دهیم بـه جواب صحیح مـیرسیم . ( الف )
چرا کـه ما مـیدانیم همواره درون زبان فارسی تعداد مصوّتها برابر با تعداد هجاها هست پس چون هفت هجا داریم بنابراین هفت مصوّت نیز داریم و این پاسخ تنـها درون گزینـهی « الف » وجود دارد .
صامتها : / د ن ش ن م ن و س / = 8 مصوّتها : / ا ـِـ ا ـِـ ـِـ ی ی / = 7
1- با این توضیح کـه گاهی اختلاف درون واج باعث تمایز معنایی نمـیشود ، بـه عنوان مثال جفت واژههای « فیل ، پیل » و « سپید ، سفید » و امثالهم با وجود اختلاف درون واج یک معنا دارند امّا این استثناها هم نمـیتواند قانون کلّی زبان را نقض کند چرا کـه هریک از این ااستثناها هم با قوانین زبانشناسی قابل توجیـه هستند .
2- ( * ) بـه عنوان فاصلهی مـیان هجاها از این علامت بهره گرفته شد .
3- با توجّه بـه دو تلفّظی بودن اگر درون صورت سؤال مصوّت « ـِـ » زیر صامت « س » قرار دادهنشدهبود مـیتوانستیم واجها و هجاها را بـه این شکل نیز نمایش دهیم : « ء اس * مان * خـَ * راش * = 11 واج
4- لازم بـه توضیح هست که غلط بودن این گزینـه بسیـار مشـهود هست چرا کـه ما هیچ هجایی نداریم کـه تعداد صامتهای آن کمتر از مصوّتهایش باشد یـا همواره صامتها با مصوّتها برابرند و یـا تعداد صامتها بیشتر از مصوّتها خواهد بود .
5- عیناً با عنایت بـه توضیح قبل این گزینـه نیز غلط هست .
نویسنده درون یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
1. درون بيت زير پايه های تشبيه را معين کنيد ؟
ايام گل چو عمر بـه رفتن شتاب کرد
ساقی بـه دور باده ی گلگون شتاب کن
E ايام گل : مشبه / عمر : مشبه بـه / چو : ادات تشبيه / بـه رفتن شتاب کرد : وجه شبه .
2. درون بيت زير ارکان تشبيه را مشخص کنيد ؟
بلم آرام چون قويی سبکبار بـه نرمـی بر سر کارون همـی رفت
E بلم : مشبه / قو : مشبه بـه / چون : ادات تشبيه / آرام رفتن : وجه شبه .
3. پايه های تشبيه را درون اين مثال مشخص کنيد .
گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقيه
با هر چه خوانده ای همـه درون زير خاک کن
E تو مستتر درون فعل باش : مشبه / خاک : مشبه بـه / چو : ادات تشبيه / تحمل : وجه شبه .
4. ارکان تشبيه را درون عبارت زير مشخص کنيد .
نادان چون طبل غازی هست بلند آواز و ميان تهی .
E نادان : مشبه / طبل غازی : مشبه بـه / چون : ادات تشبيه / بلند آواز و ميان تهی : وجه شبه .
5. درون بيت زير چهار رکن تشبيه را پيدا کنيد .
معلم چو کانونی از آتش است همـه کار او سوزش و سازش است
E معلم : مشبه / کانونی از آتش : مشبه بـه / چو : ادات تشبيه / سوختن و ساختن : وجه شبه .
6. با توجه بـه بيت زير بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
چون آينـه جان نقش تو درون دل بگرفته است
دل درون سر زلف تو فرو رفته چو شانـه است
الف: مشبه و وجه شبه را درون مصراع اول بيابيد .
ب: مشبه بـه و وجه شبه را درون مصراع دوم بيابيد .
E الف: جان : مشبه / نقش چيزی درون دل گرفتن : وجه شبه .
ب: شانـه : مشبه بـه / فرو رفتن درون زلف معشوق : وجه شبه .
7. با توجه بـه بيت
گرت ز دست برآيد چو نخل باش کريم
ورت ز دست نيايد چون سرو باش آزاد
در مصراع اول : الف: مشبه : (......) ب: وجه شبه : ( ........)
در مصراع دوم : ج: ادات تشبيه : (.....) د: مشبه بـه : (......) را بنويسيد.
E الف: تو مستتر درون فعل باش : مشبه / ب: کريم بودن : وجه شبه
ج: چون : ادات تشبيه / د: سرو : مشبه بـه .
8. درون مصراع " همچو جنگم سر تسليم و ارادت درون پيش " مشبه بـه و وجه شبه را مشخص کنيد .
E جنگ : مشبه بـه / اوفتادگی (سرتسليم و ارادت درون پيش بودن):وجه شبه.
9. با توجه بـه بيت زير بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
لبت که تا در لطافت لاله ای سيراب را ماند
دلم درون بی قراری چشمـه ی سيماب را ماند
الف: مشبه بـه و وجه شبه درون مصراع اول کدام هست .
ب: مشبه و ادات تشبيه را درون مصراع دوم بنويسيد .
ج: غرض شاعر از تشبيه نخستين چيست ؟
E الف: لاله : مشبه بـه / لطافت : وجه شبه .
ب: دل : مشبه . ج: اغراق درون لطافتمعشوق .
10. وجه شبه معمولاً درون کدام يک از طرفين تشبيه بايد مشخص تر و بارزتر باشد ؟
E مشبه به
11. درون کدام گزينـه کلمـه دريا مشبه بـه است ؟
الف: تلاطم زندگی امواج دريا را بـه ياد مـی آورد .
ب: دلش چون دريا بزرگ هست .
ج: دريای بی کران چون دل عارفان هست .
د: رنگ دريا همچو رنگ آسمان آبی هست .
E گزينـه "ب" صحيح هست .
سؤالات درس نـهم : « تشبيه بليغ »
12. درون مثال زير کدام پايه تشبيه حذف شده هست ؟
ميان دو جنگ چون آتش هست .
E وجه شبه
13. درون تشبيه زير کدام يک از پايه های تشبيه محذوف هست ؟
مرد نقال از صدايش ضجه مـی باريد و نگاهش مثل خنجر بوده .
الف: وجه شبه ب:مشبه ج: ادات تشبيه د: مشبه به
E گزينـه الف صحيح هست .
14. مشبه و مشبه بـه را تعريف کنيد و در بيت زير مثالی به منظور آن دو معين کنيد .
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد بـه عشق
ثبت هست بر جريده ی عالم دوام ما
E مشبه چيزی يای هست که قصد مانند آن را داريم . مشبه بـه چيزی يای هست که مشبه ، بـه آن مانند مـی شود . درون اين بيت جريده عالم يک تشبيه بليغ هست که عالم مشبه هست و جريده مشبه بـه .
15. با توجه بـه بيت زير :
الف: يک تشبيه بليغ درون بيت بيابيد .
ب: درون مصراع دوم مشبه بـه چيست ؟
نـه اين زمان دل حافظ درون آتش طلب است
که داغدار ازل همچو لاله ی خود رو است
E الف: آتش طلب يک تشبيه بليغ هست . ب: لاله
16. درون بيت زير يک تشبيه بليغ بيابيد .
گذشت روزگاران بين کـه دوران شباب ما
در اين سيلاب غم دسته گلی شاداب را ماند
E سيلاب غم
17. درون بيت زير يک تشبيه بليغ بيابيد و مشبه بـه آن را ذکر کنيد .
رویی سرخ نشد بی مدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ شود بر اثر غازه بود
E لعليک تشبيه بليغ هست و لعل مشبه بـه است .
18. چرا اضافه تشبيهی درخت دوستی يک تشبيه بليغ هست ؟
E زيرا وجه شبه و ادات تشبيه درون آن حذف شده هست .
19. چرا اضافه ی تشبيهی قد سرو يک تشبيه بليغ هست ؟
E زيرا ادات تشبيه و وجه شبه درون آن حذف شده هست .
20. درون بيت زير تشبيهات بليغ اضافی و غير اضافی را مشخص کنيد .
در مکتب حقايق پيش اديب عاشق هان ای پسر بکوش کـه روزی پدر شوی
E اديب عشق درون مصراع اول يک تشبيه بليغ اضافی هست . درون مصراع دوم تشبيه بليغ غير اضافی وجو دارد . تشبيه تو(ضمير مستتر درون فعل بکوش)به پدر
21. بيت های زير را بخوانيد و به پرسشـها پاسخ دهيد .
درخت دوستی بنشان کـه کام دل بـه بار آرد
نـهال دشمنی برکن کـه رنج بی شمار آرد
گويند سنگ لعل شود درون مقام صبر
آری ، شود ولی بـه خون جگر شود
الف: تشبيهات بليغ اضافی و غيراضافی را مشخص کنيد .
ب: غرض از تشبيه موجود درون بيت دوم چيست ؟
Eالف:درخت دوستی و نـهال دشمنی درون بيت اول دو تشبيه بليغ اضافی است.سنگ لعل شود درون بيت دوم يک تشبيه بليغ اسنادی (غير اضافی)است . ب: اغراق
22. درون بيت زير چند تشبيه وجود دارد ؟
تو همچون گل ز خنديدن لبت با هم نمـی آيد
روا داری کـه من بلبل چو بوتيمار بنشينم
E درون اين بيت سه تشبيه وجود دارد :
1. تشبيه تو (معشوق) بـه گل درون مصراع اول . / 2. تشبيه من (عاشق) بـه بلبل درون مصراع دوم کـه يک تشبيه بليغ اسنادی (غيراضافی) است. / 3. تشبيه من (عاشق) بـه بوتيمار درون مصراع دوم .
23. دو تشبيه بليغ اضافی و غيراضافی بسازيد کـه "شب" مشبه آن باشد ؟
E چاه شب تشبيه بليغ اضافی / شب چاه هست تشبيه بليغ غيراضافی .
24. دو تشبيه بليغ اضافی و غيراضافی بسازيد کـه "عشق" مشبه آن باشد ؟
E دريای عشق تشبيه بليغ اضافی / عشق درياست تشبيه بليغ غيراضافی .
25. مشبه و مشبه بـه در بيت زير کدام هست ؟
تو دی ماهی و آن دلبر بهار است رسيدنتان بـه هم دشوار است
E تو و آن دلبر مشبه هست / ماه و بهار مشبه بـه است .
26. درون بيت زير مشبه بـه و وجه شبه را پيدا کنيد .
حريف دوست کـه از خويشتن خبر دارد
صرف محبت نخورده هست تمام
E يا صرف مشبه / مستی آوری وجه شبه .
27. درون بيت زير مشبه بـه و وجه شبه را پيدا کنيد .
غرق دريای غمت را رمقی بيش نماند
آخر اکنون کـه بکشتی بـه کنار اندازش
E دريا مشبه / پهناوری و عمق وجه شبه .
28. رساترين و خيال انگيزترين تشبيه چه نام دارد ؟
E تشبيه بليغ
سؤالات درس دهم : « تشبيه مفرد ، تشبيه مرکب »
29. درون دو بيت زير تشبيه مفرد و مرکب را مشخص کنيد .
الف: از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
ب: آن شاخه های نارنج اندر ميان ابر
چون پاره های اخگر ميان دود
E الف: تشبيه مفرد ب: تشبيه مرکب
30. با توجه بـه بيت زير بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
آن شاخه های نارنج اندر ميان ابر چون پاره های اخگر ميان دود
الف: تشبيه درون اين بيت مفرد يا مرکب / ب: وجه شبه را معين کنيد .
E الف: تشبيه مرکب / ب: قرار گرفتن اشيايی قرمز درون ميان توده ای سياه
31. با توجه بـه بيت زير بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
عرقت بر ورق روی نگارين بـه چه ماند ؟
همچو بر صفحه ی گل قطره ی باران بهاری
الف: تشبيه درون اين بيت مفرد هست يا مرکب / ب: وجه شبه را معين کنيد .
E الف: تشبيه مرکب / ب: قرار گرفتن چيزی سفيد و روشن بر صفحه ای سرخ رنگ .
32. درون بيت زير مشبه ، مشبه بـه ،وجه شبه را بيابيد و نوع تشبيه را بنويسيد؟
بر گل سرخ از نم اوفتاده لالی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
E مصراع اول مشبه / مصراع دوم مشبه بـه / قرار گرفتن چيزی شفاف بر صفحه ای سرخ رنگ وجه شبه .
33. درون کدام از اين ابيات تشبيه مفرد و در کدام يک تشبيه مرکب بـه کار رفته هست ؟
الف: آن قطره ی باران کـه برافتد بـه گل سرخ
چون اشک عروس هست بر افتاده بـه رخسار
ب: ای زلف تو هر خمـی کمندی
چشمت بـه کرشمـه چشم بندی
E الف: تشبيه مرکب / ب: تشبيه مفرد
34. تشبيه مفرد ، مرکب و بليغ را درون ابيات زير مشخص کنيد .
الف: بر گل سرخ از نم اوفتاده لالی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
ب: هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد بـه عشق
ثبت هست بر جريده عالم دوام ما
ج: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمـی کن و جان بين همـی سپرم
E الف: تشبيه مرکب / ب: تشبيه بليغ جريده عالم يک تشبيه بليغ هست / ج: تشبيه مفرد .
35. با توجه بـه بيت زير تشبيه بکار رفته مفرد هست يا مرکب ؟
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل کـه لاله
به نديم شاه ماند کـه به کف اياغ دارد
E تشبيه مرکب
36. با توجه بـه بيت زير بـه پرسشـهای زير پاسخ دهيد .
صلای يوسف گل شد جهان گير زليخای جوان شد عالم پير
الف: دو تشبيه بليغ بيابيد و بنويسيد از نوع اضافی هستند يا غير اضافی .
ب: تشبيهات بيت مفرد هستند يا مرکب ؟ دقيقاً مشخص کنيد .
الف:يوسف گل درون مصرع اول يک تشبيه بليغ اضافی هست و گل مصراع دوم يک تشبيه بليغ غير اضافی است/ب:هر دو تشبيه مفرد محسوب مـی شود .
37. درون تشبيه مرکب زير مشبه و مشبه بـه را معين کنيد . بعد شعر را طوری بـه نثر بازنويسی کنيد کـه تشبيه مرکب بـه تشبيه مفرد تبديل شود.
در خم زلف تو آن خال سيه دانی چيست ؟
نقطه ی دوده کـه در حلقه ی جيم افتاده هست .
E مصراع اول مشبه / مصراع دوم مشبه بـه / تبديل تشبيه مرکب بـه تشبيه مفرد : خال سياه مانند نقطه ای بوده هست .
38. درون تشبيه مرکب زير ، مشبه و مشبه بـه را تعيين کنيد . بعد شعر را طوری بـه نثر بازنويسی کنيد کـه تشبيه مرکب بـه تشبيه مفرد تبديل شود .
عرق بر ورق روی نگارين بـه چه ماند
همچو بر صفحه ی گل قطره ی باران بهاری
E مصراع اول مشبه / مصراع دوم مشبه بـه / تبديل تشبيه مرکب بـه تشبيه مفرد : عرق مانند قطره ی باران بهاری هست . (عرق مانند قطره است.)
39. طرفين تشبيه و وجه شبه را درون بيت زير مشخص کنيد .
شقايق بر يکی پای ايستاده چو بر شاخ زمرد جام باده
E مصراع اول مشبه / مصراع دوم مشبه بـه / قرار گرفتن سرخی درون بالای سبزی وجه شبه .
40.تشبيه مرکبی بنويسيد کـه مشبه آن ستاره های سرخ درون تيرگی شب باشد
E ستاره های سرخ رنگ درون تيرگی شب چون جرقه های آتش درون ميان دود هست .
41. درباره ی دو تشبيه زير کدام گزينـه درست هست ؟
الف: قرار درون کف آزادگان نگيرد مال چو صبر درون دل عاشق ، چو آب درون غربال
ب: ماه خورشيد نمايش ز بعد پرده ی زلف
آفتابی هست که درون پيش سحابی دارد
1. هر دو تشبيه مفردند . 2. هر دو تشبيه مرکب اند .
3. الف: مرکب / ب: مفرد 4. الف: مفرد / ب: مرکب
E گزينـه 2 صحيح هست .
سؤالات درس يازدهم : « استعاره مصرحه (آشکار) »
42. عبارت زير را تکميل کنيد .
تشبيه ادعای ..... هست اما استعاره ادعای ...... هست .
E همانندی – يکسانی .
43. غرض از تشبيه ، ادعای همانندی هست ، غرض از استعاره چيست ؟
E ادعای يکسانی
44. کدام يک از ارکان تشبيه مـی تواند استعاره مصرحه باشد ؟
E مشبه به
45. استعاره مصرحه تشبيهی هست که همـه ارکان آن بـه جز ...... حذف شده هست .
E مشبه به
46. درون بيت زير شاعر سه تشبيه درون ذهن خود ساخته هست آنـها را بنويسيد و بگوييد اين صورت خيالی چه نام دارد ؟
بتی دارم کـه که گرد گل ز سنبل سايه بان دارد
بهار عارضش خعلی بـه خون ارغوان دارد
E ا. يار درون زيبايی مانند بت هست / 2. چهره ی يار مانند گل هست /
3. موی يار چون سنبل هست اين صورت خيالی استعاره مصرحه نام دارد .
47. با توجه بـه واژه ی مشخص شده درون بيت زير ، بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
چو تنـها ماند ماه سرو بالا فشاند از نرگسان لؤلؤی لالا
1. معنای غير حقيقی کـه شاعر از آن اراده کرده هست چيست ؟
2. چه تناسبی ميان معنی حقيقی و غير حقيقی آن وجود دارد ؟
3. کدام نشانـه خواننده را از توجه بـه معنای حقيقی باز مـی دارد ؟
4. چنين استفاده ای از زبان را چه مـی نامند ؟
الف: حسن تعليل / ب: کنايه / ج: تشبيه / د: مجاز
5. اين آرايه چه ارتباطی با استعاره دارد .
1. محبوب و معشوق / 2. شباهت / 3. تمام نشانـه هايی کـه دلالت بر انسان بودن دارد مثل تنـها ماند ، گريستن بی اختيار / 4. گزينـه د: مجاز /
5. مجازی هست که علاقه آن شباهت هست .
48. درون بيت زير يک استعاره ی مصرحه پيدا کنيد . آن را بـه تشبيه تبديل کنيد و مشبه بـه آن را مشخص کنيد .
مرا برف باريده بر پر زاغ نشايد چو بلبل تماشای باغ
E درون اين بيت دو استعاره مصرحه وجود دارد :
1. برف استعاره از موی سپيد / 2. زاغ استعاره از موی سياه
تبديل اين دو استعاره ی مصرحه بـه تشبيه :
1. موی سپيد چون برف هست / 2. موی سياه چون پر زاغ هست . برف و پر زاغ هر دو مشبه بـه هستند .
49. با توجه بـه واژه ی مشخص شده درون بيت بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
نشست و لؤلؤ از نرگس همـی ريخت بدان آب از جهان آتش برانگيخت
1. معنای غير حقيقی کـه شاعر از آن اراده کرده هست چيست ؟
2. چه تناسبی ميان معنی حقيقی و غير حقيقی آن وجود دارد ؟
3. کدام نشانـه خواننده را از توجه بـه معنای حقيقی باز مـی دارد ؟
4. چنين استفاده ای از زبان را چه مـی نامند ؟
الف: مجاز / ب: کنايه / ج: تشبيه / د: حسن تعليل
5. اين آرايه چه ارتباطی با استعاره دارد ؟
E 1. چشم / 2. شباهت / 3. لؤلؤ (اشک) ريختن يا هر مفهوم مشابه / 4. گزينـه الف / 5. مجازی هست که علاقه آن مشابهت هست .
50. درون بيت زير استعاره مصرحه را مشخص کنيد سپس آن را بـه تشبيه بدل کنيد .
بخت آن نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشينيم و بنشانم گل بر سرش افشانم
E شاخ صنوبر استعاره از يار و معشوق / يار درون زيبايی و طراوت چون شاخ صنوبر هست .
51. استعاره را درون بيت زير بيابيد و نوع آن را بنويسيد .
ای غنچه ی خندان چرا خون درون دل ما مـی کنی
خاری بـه خود مـی بندی و ما را ز سر وا مـی کنی
E غنچه ی خندان استعاره از يار و محبوب هست و نوع آن استعاره مصرحه هست .
سؤالات درس دوازدهم:« استعاره مکنيه،شخصيت بخشی (تشخيص) »
52. کدام آرايه از بقيه زيباتر ، بليغ تر و هنری تر هست ؟
الف: تشبيه ساده ب: تشبيه بليغ ج: استعاره مصرحه د:استعاره مکنيه
E گزينـه د صحيح هست .
53. درون اين عبارت استعاره مکنيه را بيابيد و مشبه و مشبه بـه و وجه شبه را معين کنيد .
به صحرا شدم عشق باريده بود .
E عشق / عشق : مشبه از جهت باريدن : وجه شبه مانند : ادات تشبيه باران:مشبه به هست .
54. استعاره مکنيه را درون مثالهای زير نشان دهيد .
الف: قضا چون ز گردون فرو هشت پر
ب: عشق آموخت مرا شکل دگر خنديدن
E الف: قضا / ب: عشق
55. کدام کلمـه درون بيت زير درون مفهوم استعاری بـه کار رفته هست ؟ نوع آن را مشخص کنيد و دليل آن را بنويسيد .
گل بخنديد و باغ شد پدرام ای خوشا اين جهان بدين هنگام
E گل: استعاره مکنيه يا تشخيص / چون مشبه بـه آن انسان هست .
56. ترکيب پيشانی عفو اضافه ی تشبيهی هست يا استعاری ؟
E اضافه ی استعاری .
57. از ترکيبات جريده عالم ، دست جفا و ديده ی عقل کدام يک اضافه ی استعاری هست ؟
E 1.دست جفا 2. ديده ی عقل / جريده ی عالم تشبيه بليغ هست .
58. استعاره مکنيه ای کـه مشبه بـه آن انسان باشد چه نام دارد ؟
E تشخيص
59. توضيح دهيد چرا درون عبارت دمدمـه های ارديبهشت ، اصفهان ، آرام آرام از خواب بيدار مـی شود صنعت تشخيص بکار رفته هست ؟
E زيرا مشبه بـه آن انسان هست .
60. درون کدام يک از مثالهای زير واژه ی بنفشـه آرايه تشخيص دارد ؟
الف: از سبزه و بنفشـه و گل های رنگارنگ
گويی بهشت آمده از آسمان فرود
ب: چون ز نسيم مـی شود زلف بنفشـه پر شکن
وه کـه دلم چه ياد از آن عهد نمـی کند
E قسمت ب زلف بنفشـه تشخيص هست .
61. درون بيت زير يک تشخيص پيدا کنيد و توضيح دهيد چرا بـه آن تشخيص مـی گويند .
ای نسيم صبح اگر باز اتفاقی افتدت
آفرين گويی بر آن حضرت کـه ما را بار نيست
E نسيم صبح يک تشخيص هست زيرا با حرف ندا مورد خطاب قرا گرفته و بدان شخصيت انسانی داده شده هست .
62. درون بيت زير يک تشخيص پيدا کنيد و توضيح دهيد چرا بـه آن تشخيص مـی گويند .
ای عقل نگفتم کـه تو درون عشق نگنجی
در دولت خاقان نتوان کرد خلافت
E عقل يک تشخيص هست زيرا با حرف ندا مورد خطاب قرار گرفته و بدان شخصيت انسانی داده شده هست .
63. استعاره ای کـه در اين شعر بـه کار رفته مصرحه هست يا مکنيه ؟
خواهم شدن بـه ميکده گريان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
E دست غم استعاره مکنيه هست که بـه شکل اضافه ی استعاری آمده است.
64. درون ابيات زير استعاره مصرحه و مکنيه را پيدا کنيد و بنويسيد کـه استعاره مکنيه تشخيص هست يا غير تشخيص ؟
الف: گل بخنديد و باغ شد پدرام
ای خوشا اين جهان بدين ايام
ب: مرا درون خانـه سروی هست کاندر سايه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
E الف: گل استعاره مکنيه از نوع تشخيص زيرا مشبه بـه آن انسان هست .
ب: سرو استعاره مصرحه از يار و محبوب راست قامت ( همسر شاعر )
65. بيت های زير را بخوانيد و به پرسشـها پاسخ دهيد .
يکی درخت گل اندر ميان خانـه ماست
که سروهای چمن پيش قامتش پستند
خواهم شدن بـه ميکده گريان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
الف: درون هر بيت يک استعاره بيابيد و نوع آن را مشخص کنيد .
ب: کدام يک از استعاره ها تشخيص هست ؟ چرا ؟
E الف: درخت گل استعاره مصرحه از يار و محبوب ، دست غم استعاره مکنيه هست که بـه شکل اضافه ی استعاری آمده هست .
ب: دست غم استعاره مکنيه از نوع تشخيص هست . زيرا مشبه بـه آن انسان هست .
66. استعاره را درون بيت زير مشخص کنيد و نوع آن را بنويسيد .
ای ماه سرو قامت ، شکرانـه سلامت
از حال زير دستان ، مـی پرس گاه گاهی
E ماه سرو قامت استعاره مصرحه از يار و معشوق
67. انواع استعاره مصرحه و مکنيه را درون ابيات زير مشخص کنيد .
الف: مرا برف ديده ، بر پر زاغ نشايد چو بلبل تماشای باغ
ب: شبی گيسو فرو هشته بـه دامن بلاسين معجر و قيرينـه
ج: امشب ای ماه بـه درد دل من تسکينی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکينی
د: آسمان مکثی کرد .
E الف: برف و پر زاغ هر دو استعاره مصرحه هستند /
ب: شب استعاره مکنيه از نوع تشخيص / ج: ماه استعاره مکنيه از نوع تشخيص / د: آسمان استعاره مکنيه از نوع تشخيص .
68. بيت زير را بخوانيد و بگوييد استعاره مکنيه هست يا مصرحه ؟
بتی دارم کـه گرد گل ز سنبل سايه بان دارد
بهار عارضش خطی بـه خون ارغوان دارد
E بت و گل و سنبل هر سه استعاره مصرحه هستند .
69. دو استعاره درون ابيات زير پيدا کنيد و نوع آنـها را بنويسيد .
الف: مرا درون خانـه سروی هست کاندر سايه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
ب: تو را ز کنگره عرش مـی زنند صفير
ندانمنت کـه در اين دامگه چه افتاده است
E الف: سرو استعاره مصرحه / ب: کنگره عرش استعاره مکنيه .
سؤالات درس سيزدهم : « حقيقت و مجاز »
70. درون مثالهای زير تعيين کنيد کـه کلمات مشخص شده کدام حقيقت هست و کدام مجاز ؟ قرينـه های مجازها را نشان دهيد .
الف: دزدان دست کوته نکنند که تا دستشان کوته نکنند .
ب: چو آشاميدم اين پيمانـه را پاک درافتادم ز مستی بر سر خاک
E الف: دست درون هر دو بار درون معنی اصلی خود بـه کار رفته هست و حقيقت هست . ب: پيمانـه مجاز هست . بقيه مصراع اول قرينـه هست . خاک درون مصراع دوم درون معنی اصلی خود بـه کار رفته هست و حقيقت هست .
71. درون اين بيت واژه ی سر بـه دو صورت حقيقت و مجاز بـه کار رفته هست آن را مشخص کنيد .
طاقت سر بريدنم باشد وز حبيبم سر بريدن نيست
E سر درون مصراع اول حقيقت هست / سر درون مصراع دوم مجاز هست .
72. کدام يک از دو کلمـه ی مشخص شده درون عبارت زير درون معنی حقيقی (غير مجازی) بـه کار رفته هست ؟
مسابقات کشتی دهه ی فجر درون ايران انجام شد و ايران بـه مقام اول دست يافت .
E ايران اول درون معنی حقيقی خود بـه کار رفته هست و حقيقت هست . ايران دوم بـه معنی تيم ايران هست و مجاز هست .
73. قرينـه را درون عبارت جهان خوردم و کارها راندم معلوم کنيد .
E خوردم
74. کدام واژه از واژه های مشخص شده ی زير حقيقت و کدام مجاز است؟
همـه را دندان بـه ترشی کند شود الا قاضيان را کـه به شيرينی .
E ترشی حقيقت هست و شيرينی مجاز هست . بقيه جمله دوم قرينـه هست .
75. کدام يک از واژه های مشخص شده ی زير درون معنی مجازی هست ؟ دليل آن را بنويسيد .
ما را سری هست با تو گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم
E سر درون مصراع اول مجاز هست زيرا درون معنی اصلی خود (عضوی از بدن) بـه کار نرفته هست . سر اول درون مصراع دوم بـه معنی عضوی از بدن هست و حقيقت هست . سر دوم درون مصراع دوم مجاز هست زيرا درون معنی اصلی خود (عضوی از بدن) بـه کار نرفته هست .
76. نوع علاقه درون استعاره چيست ؟
E شباهت
77. فرق استعاره و مجاز درون چيست ؟
E علاقه درون استعاره شباهت هست ، حال آنکه درون مجاز علاقه غير شباهت هست .
سؤالات درس چهاردهم : « علاقه های مجاز »
78. علاقه را درون مجازهای زير مشخص کنيد .
الف: شـهر تبريز قيام کرد . ب: جلال آل احمد قلم رسايی داشت .
E الف: محليه / ب: آليه
79. درون اين مثالها علاقه های مجاز را تعيين کنيد .
الف:دهخدا قلم خوبی داشت / ب:دست درون حلقه آن زلف دو که تا نتوان کرد.
E الف: آليه / ب: کليه
80. درون ابيات و عبارات زير مجاز را پيدا کرده ، نوع علاقه ی آنـها را مشخص کنيد .
الف: بر آشفت عابد کـه خاموش باش
تو مرد زبان نيشتی گوش باش
ب: سر آن ندارد امشب کـه برآيد آفتابی
چه خيال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
ج: ای ز خود گشته سير ، جوع اين هست .
E زبان مجاز از سخن هست به علاقه ی آليه / ب: سر مجاز از انديشـه هست به علاقه ی محليه / ج: سير مجاز از بيزاری هست به علاقه ی سببيه .
81. مجازها را درون عبارات زير پيدا کرده و قرينـه ی آنـها را بنويسيد .
الف: بر صفرای خويش برنيامدم . / ب: جهان خوردم و کارها راندم .
E الف: صفرا مجاز هست از خشم بـه علاقه ی سببيه و بقيه جمله قرنيه هست .
ب: جهان مجاز از نعمتهای جهان هست و خوردم قرينـه هست .
82. درون دو بيت زير نوع علاقه ی مجازهای مشخص شده را بنويسيد .
الف: محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست بـه يغما چه حاجت هست .
ب: بـه ياد روی شيرين بيت مـی گفت
چو آتش تيشـه مـی زد . کوه مـی سفت .
E الف: لازميه / ب: جزئيه
83. با توجه بـه واژه ی مشخص شده درون بيت زير بـه پرسشـها پاسخ دهيد .
اگر رفت و آثار خيرش نماند نشايد بعد از مرگش الحمد خواند
الف: معنای غيرحقيقی کـه شاعر از آن اراده کرده هست چيست ؟
ب: کدام نشانـه خواننده را از معنای حقيقی باز مـی دارد ؟
ج: چه تناسبی ميان معنای حقيقی و معنای مجازی آن وجود دارد ؟
E الف: قرآن / ب: بعد از مرگ خواندن / ج: الحمد بخشی از قرآن هست علاقه جزئيه . (ذکر جز و اراده کل )
84. علاقه های مجاز را ( با توجه بـه کلمات معين شده ) درون ابيات زير مشخص کنيد .
الف: سپيد شد چو درخت شکوفه دار سرم
وزين درخت همين ميوه غم هست برم
ب: برآشفت ايران و برخاست گرد
همـی هری کرد ساز نبرد
E الف: سر : علاقه ی کليه / ب: ايران ، علاقه ی محليه
سؤالات درس پانزدهم : « کنايه »
85. درون بيت زير کنايه را بيابيد و مفهوم آن را مشخص کنيد و بگوئيد نشانـه هست يا نمونـه يا دليل ؟
همينت بسنده هست اگر بشنوی کـه گر خار کاری سمن ندروی
E اگر خار کاری سمن ندروی : يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه اين هست که کار بد پايانی خوب نخواهد داشت . اين کنايه يک نمونـه هست .
86. درون بيت زير کنايه را بيابيد و مفهوم آن را مشخص کنيد . و بگوئيد نشانـه هست يا نمونـه يا دليل ؟
نپندارم ای درون خزان کشته جو کـه گندم ستانی بـه وقت درو
E جو کاشتن و انتظار گندم داشتن : کنايه هست . مفهوم اين کنايه اين هست که نتيجه هر کار با پايان آن همسان هست و نبايد انتظاری جز آن داشت. اين کنايه يک نمونـه هست .
87. عبارت هنوز از دهان بوی شير آيد حاوی چه آرايه ادبی هست ؟ مقصود گوينده چيست ؟
E اين عبارت يک کنايه هست و مقصود گوينده اين عبارت کنايه از کودکی هست . اين کنايه يک نشانـه هست .
88. درون بيتهای زير کنايه را مشخص کنيد و مفهوم آن را بيان کنيد .
الف: هر کـه دل پيش دلبری دارد ريش درون دست ديگری دارد
ب: چو بشنيد بيچاره بگريست زار کـه ای خواجه دستم ز دامن بدار
E الف: ريش درون دستی داشتن : يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه اختيار آدمـی بـه دستی ديگر بودن هست . اين کنايه يک نشانـه هست .
89. درون مثالهای زير مفاهيم کنايی را بنويسيد .
الف: دلا معاش چنان کن گر بلغزد پای
فرشته ات بـه دو دست دعا نگه دارد
ب: فلانی ، شخص سر بـه هوايی هست .
E پای لغزيدن يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه گرفتاری و مشکل ناگهانی و نامنتظر پيش آمدن هست . اين کنايه يک نمونـه هست .
ب: سر بـه هوا بودن يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه بی توجه و بی دقت بودن يا بی بند و بار و لاابالی بودن هست . اين کنايه يک نشانـه هست .
90. درون بيت زير کنايه را دقيقاً مشخص کنيد و بنويسيد از نوع نمونـه هست يا دليل يا نشانـه ؟
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو
E گندم از گندم روئيدن و جو از جو روئيدن کنايه هست . مفهوم اين دو کنايه اين هست که آغاز هر کار با پايان آن متناسب هست . اين دو کنايه نمونـه هستند .
91. درون مصراع دوم بيت زير کنايه کدام هست ؟ معنای آن چيست ؟ اين کنايه با دليل بيان شده هست يا نمونـه و يا نشانـه ؟
شکر خدا کـه همت من زاد راه شد درون پيشگاه دوست نگشتيم رو سياه
E رو سياه گشتن يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه شرمنده و شرمسار شدن هست . اين کنايه يک نشانـه هست .
92. درون مصراع نخست بيت زير کنايه کدام هست ؟ معنای آن چيست ؟ اين کنايه با دليل بيان شده هست يا نمونـه و يا نشانـه ؟
دست کفچه مکن بـه پيش فلک کـه فلک کاسه ای هست خاک انبار
E دست کفچه يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه گدايی هست . اين کنايه يک نشانـه هست .
93. مفهوم کنايه فلانی ريش سفيد هست چيست ؟
E پيری و باتجربگی
94. کنايه را درون بيت زير مشخص کنيد و تعيين کنيد کـه نشانـه ، نمونـه يا دليل هست ؟
يکی نغز بازی کند روزگار کـه بنشادت پيش آموزگار
E کـه بنشادت پيش آموزگار يک کنايه هست . مفهوم اين کنايه اعتراف بـه نادانی و ميل بـه آموختن هست . اين کنايه نشانـه هست .
95. دو کنايه بـه دلخواه بنويسيد .
E 1. رخت بر بستن : کنايه از سفر و رفتن هست .
2. دست گزيدن کنايه از افسوس خوردن هست .
نویسنده درون یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
در برخی از موارد ذکر شده، نوع آن نیز بررسی مـیشود مثلا مشتق، اسم فاعل، مذکر حقیقی، یـا مجازی و مصغّر و ......
مثال: المؤمنات = اسم، جمع مونث سالم، مشتق( اسم فاعل)، منصرف صحیحالآخر.
نکته: اسم موصول، ضمـیر، اسم اشاره، حتما ی آن ذکر شود.
توضیح مختصر درون مورد هر کدام از موارد تقسیم اسم:
اسم چیست؟ اسم کلمـهای هست که بر زمان دلالت ندارد و تنوین، ال، مضاف واقع شدن از نشانـههایش است.
- مفرد= بر یک فرد یـا یک شیء دلالت مـیکند: مانند: قلم، شجرةُ، رجل ٌ
- مثنی= بر دو فرد یـا دو شی دلالت دارد، مانند: رجلانِ، رجلینِ کـه در حالت رفعی انِ مکسور و در حالت نصبی ینِ مکسور مـیگیرد= المُسْلِمانِ، المُسْلمـینِ
جمع :
1- جمع مذکر سالم: درون حالت رفعی(ونَ) مفتوح و در حالت نصبی و جری (ینَ) مفتوح مـیگیرد : الطالبونَ ، الطالبینَ.
2- جمع مونث سالم: درون حالت رفعی(اتُ) با همان نشانـهی اصلی رفع، و در حالت نصب و جر(اتِ) مکسور مـیآید توجه کنید کـه (ات) جمع مونث سالم هیچگاه بـه صورت مفتوح نمـیآید. مسلماتُ، مسلماتِ.
3- جمع مکسر: صورت مفرد آن تغییر مـیکند مانند علم کـه مـیشود عُلوم، اغلب سماعی و دارای اوزان مختلفی است.
- مذکر: اسمـی هست که علامت مونث (ت) (ة) ندارد مانند: رجل، قلم.
- مونث: اسمـی هست که علامت تأنیث دارد و اقسام گوناگونی دارد کـه در اینجا از آوردن آنـها معذوریم.
- جامد: اسمـی هست که ریشـهی فعلی و معنوی وصفی ندارد و بر دو نوع مصدری و غیرمصدری است.
- مشتق: اسمـی هست که ریشـهی فعلی و معنوی وصفی دارد و چندین نوع است: از جمله: اسم فاعل، اسم مفعول، اسم مبالغه، صفت مشبهة، اسم تفضیل و ...
- معرفه: اسم معرفه یعنی اسمـی کـه تنوین نداشته باشد و شناخته شده باشد کـه 6 نوع است. ضمـیر، معرفه بـه اضافه، اسم علم، معرفه بـه ال، موصول، اسم اشاره.
- نکره: اسمـی کـه تنوین بگیرد و جزء موارد ششگانـه بالا نباشد.
- معرب: کلمـهای هست که حرکت حرف آخرش بـه تناسب موقعیت درون جمله تغییر مـیکند.
- مبنی: کلمـهای هست که حرکت حرف آخرش بـه تناسب موقعیت درون جمله تغییر نمـیکند.
- منصرف: اسمـی هست که تنوین مـیگیرد و غالب اسمهای معرب منصرف است.
- غیرمنصرف: اسمـی هست که تنوین نمـیپذیرد واقسام آن عبارتند از: علم مؤنث، علم غیرعربی، صفت بر وزن أفْعَلْ، اسم شـهر و کشور، جمع مکسر بر وزن مفاعل، مفاعیل و....
- اسم مقصور: اسمـی هست که بـه الف ختم مـیشود. مانند: موسی، دنیـا و ....
- اسم ممدود: اسمـی هست که بـه الف و همزه ختم مـیشود. مانند: زهراء، صحراء و.....
- اسم منقوص: اسمـی هست که بـه یـای ماقبل مکسور ختم مـیشود. مانند: داعی، قاضی و ....
- اسم صحیح الآخر: اسمـی هست که مقصور، ممدود، منقوص نباشد. مانند: العلمْ ، محمّد و ...
منصوب: اسمـی هست که یـای نسبت داشته باشد. مانند: مَکّة = مکّی.
- مصغّر: اسمـی هست که بـه منظور «تحبیب» یـا «تحقیر» بـه کار مـیرود.
روش ساختن اسم مصغر: فَعل = فُعَیل / رَجُل=رُجَیْلْ
اکنون بـه شناخت فعل مـیپردازیم:
- فعل ماضی: درعربی 14 دارد و دارای یک ریشـهی سه حرفی هست = ذَهَبَ
- مضارع:(ا، ت، ی، ن) نشانـههای فعل مضارع هست = یَذْهَبُ، یَذْهَبانِ
امر: امر حاضر از 6 ی مخاطب مضارع ساخته مـیشود.
- : الغائب، المخاطب، متکلم وحده و .... را ی فعل گوییم.
- ثلاثی: فعل ثلاثی بر دو نوع است. 1) مجرد 2)مزید
1- ثلاثی مجرد: فعلی کـه در باب نرفته هست واز 3 حرف تشکیل شده است: ذَهَبَ
2- ثلاثی مزید: فعلی کـه در بابهای اِفْعال، تفعیل، مُفاعلة و …. برود و از 3 حرف بیشت است: کَلَّمَ، یُنْزِلُ، اِسْتَخْرَجَ و ….
- معتل: فعلی کـه حروف (و ا ی ) درون ریشـهی آن هست و بر 4 نوع است:
مثال ، اجوف، ناقص، لفیف (مفروق و مقرون)
- صحیح: فعلی کـه معتل نباشد. مـهموز، مضاف، سالم، جزء فعل صحیح است.
لازم: فعلی کـه نیـاز بـه مفعول بـه ندارد و فقط فاعل دارد. (ذَهَبَ عَلیٌّ )ذَهَبَ: لازم
- متعدی: فعلی کـه علاوه بر فاعل، مفعول بـه نیز دارد.( کَتَبَ عَلیٌّ الدرسَ. )کَتَبَ : متعدی
- معرب: افعال مضارع بـه جز (6 و 12) معرب هستند. توضیح معرب داده شده است
- مبنی: فعلهای ماضی، فعلهای امر و ی 6 و 12 مضارع، مبنی هستند.
- معلوم: فعلی هست که فاعل دارد. مانند: کَتَبَ عَلیٌّ الدرسَ.
- مجهول: فعلی هست که بـه جای فاعل، نایب فاعل دارد و هم ماضی و هم مضارع آن ساخته مـیشود.
ماضی مجهول: کَتَبَ = کُتِبَ / ماضی مجهول: یَکْتُبُ = یُکْتَبُ
مثال: تجزیـه یستخدمون= فعل مضارع/ للخائبین، ثلاثی مزید، متعدی، معلوم، صحیح، معرب، سالم.
برای تجزیـهی حرف هم از 3 چیز استفاده مـیکنیم:
1- ذکر نام حرف(جاره، ناصبه، جازمـه و (…..
2-عامل، غیرعامل
3-نوع بناء حرف )مبنی بر فتح –ر سکون و …. )
مثال: تجزیـه (فی) = حرف ، حرف جر، عامل، مبنی بر سکون.
الاعراب (ترکیب):
ابتدا ساختار جمله را بررسی کنید کـه اسمـیه هست یـا فعلیـه سپس بـه موارد زیر مراجعه کنید.
1- مرفوعات: مبتدا، خبر، فاعل، نائب فاعل، اسم افعال ناقصه، خبر حروف، مشبهة بالفعل ونفی جنس، اسم افعال مقاربه و …
2- منصوبات: مفعول به، مفعول مطلق تأکیدی یـا نوعی، مفعولٌ فیـه، مفعولٌ له، حال، تمـییز، منادا، مستثنی، متجعبٌ منـه، خبر افعال ناقصه، اسم حروف مشبهةٌ بالفعل ونفی جنس و….
3- مجرورات: مجرور بـه حرف جر، مضافٌ الیـه و…..
4- توابع: صفت، بدل، عطف بیـان، عطف بـه حروف، تأکید لفظی و معنوی
نویسنده درون شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ |
أحَلَّ : حلال کرد / حَرَّمَ : حرام کرد
إستَیقظَ : بیدارشد / نامَ : خوابید
أطفأ : خاموش کرد / أشعَلَ : روشن کرد
بارِد : سرد / حارّ : داغ ، گرم
البَرد : سرما / الحَرّ : گرما
البُرودَۀ : سردی / الحَرارَۀ : گرمـی
تَشاوُم : بد بینی / تَفاؤل : خوش بینی
جاعَ : گرسنـه شد / شَبِعَ : سیر شد
الجَنَّۀ : بهشت / النّار : آتش ، جهنم
الحَرکَۀ : حرکت / السُّکون : سکون
الحَسنات : خوبی ها ، نیکی ها / السَّیئات : بدی ها
الحُلو : شیرین / المُرّ : تلخ
الحُلوَۀ : شیرینی / المَرارَۀ : تلخی
الحَیـاۀ : زندگی / المَوت : مرگ
الدّار الباقِیۀ : کنایـه از آخِرت / الدّار الفانِیۀ : کنایـه از دنیـا
الدُّنیـا : دنیـا / العُقْبَی : آخرت
ذاتَ یَومٍ : روزی / ذاتَ لَیلۀٍ : شبی
رَخیص : ارزان / ثَمـین ، غالی ، باهِظ : گران
رَطب : تر ، خیس / یـابِس : خشک
رَفضَ : نپذیرفت ، رد کرد / قَبِلَ : پذیرفت
زَین : خوبی / شَین : بدی
ساءَ : بد شد / حَسُنَ : خوب شد
السَّهل : آسان / الصَّعب : دشوار ، سخت
الشَّباب : جوانی / الشَّیب : پیری
العَذب : شیرین / المُرّ : تلخ
العَلانیۀ : آشکار ، ظاهر / السَّریرة : درون ، نـهان
الفَرَح : شادی / الکَآبَۀ : مصیبت ، افسردگی
مُحرِق : سوزاننده / الهامِد : سرد و خاموش
النَّشاط : نشاط ، شادابی / الخُمول : سستی ، تنبلی
نِعْمَ : خوب است / بِئسَ : بد است
نَهضَ : بلند شد ، ایستاد / جلَسَ : نشست
وُلِدَ : متولد شد / تُوُفِّیَ : وفات یـافت
الیأس : نا امـیدی / الرَّجاء : امـید
یَسَّرَ : آسان نمود / عَسَّرَ : دشوار نمود
یَمـین : راست / یَسار : چپ
نویسنده درون شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ |
الف) هم أحسَنوا ب)أنتم أحسِنوا ج)هم تقبَّلوا د) أنتم تقـَبِّلوا
2- مـیّز الصحیح فی ما یلی
الف)هنّ أکر ِمنَ ب)أنتنّ إستغفـََرنَ ج)هما تفرّ َقتا د)أنتما تحاسَبتَا
3- ماهوالمرادف لکلمة «مقاتـَلة»
الف)قتلٌ ب)قتیلٌ ج)قِتالٌ د) مُقـاتِـلٌ
4- تـَتَّبعان ِ از چه بابی است
الف)تَـفعـُّل ب) تفعیلٌ ج)إفعالٌ د) إفتعالٌ
5- عیّن الفعل الذی علامة جزمـه حذف حرف العلة
الف) لم یخَف ب) لم یسَع ج) لم یعِد د) لم یَدعُ
6- ما هو إعراب «یتوکّلِ» فی ( وعلی اللهِ فلیتوکّل ِ المؤمنونَ )
الف) جـــــــــر ب)جـــــــــزم ج)رفـــــــع د)نصــب
7- مـیّز المضارع المجزوم فیما یأتی
الف) إسعَ ب) لِمَ یذهَب ج) لیَرضَ د) لا یأتی
8- ماهو الصحیح عن الفعل الذی تحته خط ٌ «اُدرسُوا کثیراً حتی لا ترسبوا»
الف)منصوب ب) مجزوم ج) مجرور د) مرفوع
9- عین الصحیح فی الأمر:
الف)بـِـع/ بـِیعی ب)قـِف/قِـفی ج)قـُل/قـُلی د) قـُم/ قـُمـی
10- عین الصحیح فی«تــَدعِین»
الف) اجوف واوی- للمخاطبات ب)اجوف یـایی-للمخاطبین ج)ناقص یـایی- للمخاطب د)ناقص واوی- للمخاطبة
11- عین الخطاءمن فعل «رجا،یرجو »للفراغ«............رحمةالله »
الف) أنتِ ترجینَ ب) هنَّ ترجونَ ج) هم یرجونَ د)هی رَجَت
12- ما هو الخطاءفی الامر
الف) عِد /عِدا ب) صِل/ صِلا ج) مِل/ مِلا د) خـَف/ خـَافــَا
13- مـیّز الفعل الذی لا اعلال فیـه :
الف) أنتِ تهتدینَ ب) هم یـهتدونَ ج) هی إهتدَت د) هنَّ یـهتدینَ
14- فعل عبارت «أنت تُعطِی بیمـینک صدقََة ً»
الف) أعطی ب) إعطِ ج) أعطِ د) إعطی
15- مـیز الفعل اللذین اعلاهما متشابه
الف) یرمِی / إرمـی ب) ترمـی/ إرمـی ج) إرم ِ/ إرمـی د) یرمـینَ / یرمونَ
16- مـیز الفعل اللذین اعلاهما متشابه
الف) لم یدعُ/ لم تدعی ب) لم تدعُ/ لم تدعونَ ج) یقـُولُ/ یخافُ د) یبیعُ/ بـِعنَ
17- کیف یکون فعل «وصفتِ» مع (لم)
الف) لم توصفی ب) لم تصفی ج) لم تصفینَ د) لم تـَصف
18- ما هو الخطاء عن فعل قــُمنَ
الف) امر ب) مبنی ج) ماضی د) معرب
19- مـیّز الخطاء فیما یلی ( من فعل نالَ , ینالُ وباعَ , یبیعُ )
الف) أنتنّ نِلنَ ب) أنتنّ بــِــعنَ ج) هنّ نِلنَ د) انتنّ بــِــعنَ
20- عین الصحیح «ألم ترَ ربّکَ » للمخاطبة
الف)الم تَری ربکِ ب) الم تـُری ربکِ ج) الم ترینَ د) الم تریینَ
21- ماهو المبنی للمجهول للفعل التالی«یُعیدُکَ»
الف) یُعادُ ب) تُعودُ ج)تـُعادُ د) یَعودُکَ
22- عیّن الخطاء
الف) جئنا لندعوَکم ب) لِندعُ اللهَ خاشعینَ ج) لم نرضَی بالذلّ د) لمّا یذقنَ طعمَ الإیمان
23- مِن ایّ بابٍ «تَنتصفونَ »
الف)تَفعّل ب) افتعال ج) إنفعال د) إفعال
24- عیّن الصحیح فی الامر«تــُلحّینَ »
الف) اُلِحّی ب) إلحّی ج) ألحّی د) إلحِّّ
25- کیف تکونَ الجملة مع الفعل المبنی للمجهول :لا یَجِدُ الإنسانُ العزة َ بغیر التعب.
الف) لاتـُـوجَدُ العزةَ ب) لا یُوجَدُ العزةُ ج) لا تــُـجَدُ العزة ُ د) لا تـُوجدُ العزة ُ
نویسنده درون شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ |
صرف و نحو
برای آموختن هر زبانی ،نخست لازم هست با قواعد آن زبان آشنا شویم بـه این قواعد درون زبان فارسی (دستور زبان )ودر زبان انگلیسی (گرامر )ودر زبان عربی (صرف ونحو )گفته مـیشود .
همانطوریکه شما خواننده ی ارجمند ارزش دانستن این زبان را بیش از من واقفید اما من باب تذکر توج تان را بـه بارزترین دلیل و شاید بهترباشد بگوییم الزام یـادگیری این زبان از این آیـه بـه وضوح مستفاد مـی گردد...
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
این قرآن را عربی نازل کردیم باشدکه شما تعقل کنید
1.علم صرف چیست؟
صرف علمـی هست که از تحویل ودگرگونی کلمـه بـه صورتها وشکلهای گوناگون برحسب معنای مورد نظر بحث مـیکند .
2.کلمـه برچند نوع است؟
**اسم ،مانند رجل (مردی)
**فعل ،مانند شرب(نوشید)
**حرف مانند علی (بر)
3.آیـا صرف برهمـه بر همـه انواع کلمـه اجرا مـیشود؟
صرف تنـها بر فعل واسم اجرا مـیشود ،چون این دو کلمـه قابل تحول وتبدیل بـه صورتهای گوناگونند ،وبر حرف اجرا نمـیشود
چون حرف همواره بر یک شکل وصورت هست .
4.دگرگونی کلمـه از یک صورت بـه صورت دیگر چه نامـیده مـیشود ؟تصریف مـینامند .
5.تصریف افعال چگونـه هست ؟
تصریف فعل بـه منتقل آن از ماضی بـه مضارع وسپس بـه امر هست مانند:
ماضی مضارع امر
فرح یفرح افرح (شادمانی کرد)
6.تصرف اسمـها چگونـه است؟
تصریف اسمـها عبارت هست از :
نقل آن بـه تثنیـه یـا جمع مانند نـهر (جوی)___________نـهران_______انـهار
مصغر آن مانند:نـهرٌ نُهیرٌ
نسبت بـه آن مانند: نـهرٌ نـهریٌ
*در عربی دو مبحث مورد بررسی قرار مـیگیرد :
الف :تجزیـه (تحلیل الصرفی )
ب:ترکیب (نحو)
تجزیـه بـه بررسی خصوصیـات فردی هر کلمـه بدون درون نظر گرفتن جایگاه آن درون جمله مـیپردازد .به عنوان مثال تجزیـه کلمـه (معلِّم)در عبارت زیر چنین هست المعلمُ یذهبُ المعلم:اسم –مفرد-مذکر-مشتق-معرفه بـه ال-معرب
در مبحث صرف سه نوع کلمـه وجود دارد :1فعل 2اسم 3حرف
فعل :کلمـه ای هست که انجام شدن کاری ویـا داشتن حالتی را با داشتن زمان وشخص نشان مـیدهد.
اسم:کلمـه ایست کـه دارای معنای مستقلی بوده ولی برزمان خاصی دلالت نمـیکند .
حرف:کلمـه ایست کـه به تنـهایی دارای معنای کامل ومستقلی نیست بلکه درون جمله بـه کار مـیرود .
حروف الفبا درون عربی :الف (همزه)-ب-ت-ث-ج-ح-خ-د-ذ-ر-ز-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ع-غ—ف-ق-ک-ل-م-ن-و-ه-ی
تعداد حروف درون عربی 28 حرف بوده ودر این زبان 4حرف وجود ندارد (پ-چ-ژ-گ) حروف الفبا درون عربی بـه دو دسته حروف قمری وشمسی تقسیم مـیشود.
حروف شمسی :به حرفی گفته مـیشود کـه در صورت قرار گرفتن درون ابتدای اسم واضافه شدن حرف تعریف (ال)به ابتداآن،حرف ال تلفظ نشده وبه جای آن حروف شمسی ای کـه بعد از آن قرار گرفته بـه صورت مشدد تلفظ مـیشود.14 حروف شمسی عبارتند از :ت-ث-د-ذ-ر-ز-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ل-ن-
حروف قمری :حروفی مـیباشند کـه در صورت قرار گرفتن ابتدای هر اسم واضافه شدن حرف ال بـه ابتدای آن حرف ال تلفظ مـیشود .14 حروف قمری عبارتند از :الف –ب-ج-ح-خ-ع-غ-ف-ق-ک-م-و-ه-ی
فرق الف وهمزه :الف حرفی هست که همـیشـه ساکن هست وآنرا بصورت آتلفظ مـیکنیم ولی همزه علاوه براینکه مـیتواند ساکن باشد بلکه حرکات دیگر را هم قبول مـیکند .
انواع همزه :همزه وصل وهمزه قطع
همزه وصل همزه ای هست که اگر درون ابتدای جمله قرار گیرد تلفظ مـیشود ولی اگر درون وسط جمله باشد تلفظ نمـیشود .
همزه قطع همزه ایست کـه در هر کجای جمله باشد فرقی نخواهد داشت وتلفظ مـیشود .
حرکات
در عربی چهار نوع حرکت وجود دارد 1. فتحه 2کسره 3ضمـه 4 سکون
تنوین نون ساکنی هست که نوشته نمـی شود ولی تلفظ مـیشود .
انواع تنوین 1. تنوین ضمـه ٌ2تنوینره ٍ3تنوین فتحه ً
ترکیب
در ترکیب بـه سه مطلب توجه خواهیم داشت :
1.نقش کلمـه
2.اعراب کلمـه
3.نوع اعراب
تقسیمات دهگانـه فعل
1. از لحاظ تعداد وحروف اصلی ---------------------ثلاثی ورباعی
2. بـه لحاظ نوع--------------------------------------ماضی ،مضارع ،امر
3. بـه لحاظ وجود وعدم حرف عله-------------------معتل وصحیح
4. بـه لحاظ نیـاز وعدم نیـاز بـه مفعول ----------------متعدی ولازم
5. بـه لحاظ نسبت بـه فاعل یـا مفعول -----------معلوم ومجهول
6. بـه لحاظ نفی واثبات-----------------------------منفی ومثبت
7. بـه لحاظ خبر از وقوع فعل یـا انشاء آن-----------خبری وانشایی
8. بـه لحاظ ماده ووزن-----------------------------اصلی وملحق
9. بـه لحاظ تصرف وعدم تصرف-----------------متصرف وجامد
10. بـه لحاظ تغییر یـا عدم تغییر آخر آن ------------معرب ومبنی
فعل بـه لحاظ نوع بر سه قسم است:
1.ماضی 2.مضارع3.امر
حالت های فاعل
1. یـا فاعل خود گوینده هست که بـه آن متکلم گویند:مانند من وما
2. یـا مورد خطاب گوینده هست که بـه آن مخاطب گویند مانند:تو وشما
3. یـا نـه متکلم ونـه مخاطب هست که بـه آن غایب گویند مانند:او وآنـها
فعل ماضی:
به انجام کاریـا روی حالت درون زمان گذشته فعل ماضی گفته مـی شود کـه دارای ۱۴ است:۶ غایب، ۶ مخاطب،۱ متکلم وحده،۱ متکلم مع الغیر
فعل مضارع:
انجام کاریـا روی حالت درون زمان حال فعل مضارعگفته مـی شود کـه مانند فعل ماضیدارای ۱۴ است:۶ غایب، ۶ مخاطب،۱ متکلم وحده،۱ متکلم مع الغیر
فعل مستقبل:
انجام کاریـا روی حالت درون زمان آیندهفعل مستقبلگفته مـی شود کـه مانند فعل مضارعدارای ۱۴ است:۶ غایب، ۶ مخاطب،۱ متکلم وحده،۱ متکلم مع الغیر طریقه ساختن: به منظور ساختن این فعل کافی هست به اول فعل مضارع س یـا سوف اضافه کرد.
فعل امر:
این فعل به منظور دستور بـه فرد یـا افراد بـه کار مـی شود کـه دارای ۶ مخاطب است
طریقه ساختن: به منظور ساختن این فعل حرف مضارعه(ت)را حذف مـی کنیم وبه جای ان (الف) مـی گذاریم وسپس آخرآن را مجزوم مـی کنیم. تذهبان=اذهبا
فعل نـهی:
این فعل به منظور نـهی بـه فرد یـا افراد بـه کار مـی شود کـه دارای ۶ مخاطب است
طریقه ساختن: به منظور ساختن این فعل اول (لا) مـی گذاریم وسپس آخرآن را مجزوم مـی کنیم. تذهبان=لا تذهبا
فعل بر انجام كار یـا روی حالتی درون زمان خاص دلالت مـی كند. زمان فعل ماضی، مضارع و مستقبل است.
علامتهای فعل عبارتند: از
۱- خبر واقع مـی شود
۲- قد بر سر فعل قرار مـی گیرد
۳- س و سوف بر سر فعل مضارع مـی آید
۴- حروف جزم و یـا نصب بر سر آن مـی آید
۵- ضمایر متصل مرفوعی مـی گیرد
۶- ت تأنیث فعل مـی گیرد
۷- نون تأكید مـی پذیرد
۸- صرف مـی شود.
فعل جامد بـه فعلی گفته مـی شودكه صرف نمـی گردد مانند نِعْمَ.
فعل متصرف: فعلی هست كه بـه صورت چهارده صرف مـی شود، ماضی، مضارع و امر دارد.
حالتهای بنای فعل ماضی:
فعل ماضی مبنی بر فتح مانند ذهبَ.
اما اگر بـه ضمـیر جمع مذكر متصل شود مبنی بر ضم هست مانند ذهبوا.
فعل ماضی مبنی بر ضم هست و هنگامـی كه ضمائر رفع متحرك بـه فعل متصل شوند مبنی بر سكون هست مانند ذهبْتَ.
حالتهای بنای امر:
فعل امر مبنی بر سكون هست مانند اُكْتُبْ.
اگر فعل حرف آخر آن عله باشد حرف عله حذف مـی شود مانند اُدعُ از تدعو، واو حذف شده درون امر و اعراب دیگر فعل مضارع حذف نون اعرابی از آخر فعل.
حالتهای بنای فعل مضارع:
۱- مبنی بر سكون: درون دو جمع مؤنث غائب و مخاطب.
۲- مبنی بر فتح: وقتی كه آخر فعل نون تأكید خفیفه یـا ثقیله باشد.
فعل سه نوع است:
۱- ماضی بر انجام كار یـا روی حالتی درون گذشته دلالت مـی كند مانند كتبَ ربكم علی نفسه الرحمة
علامتهای ماضی عبارتند از: ضمـیر تَ فاعلی درون فعل ماضی (تَ، تِ، تُ، تما، تُنﱠ، تم) و تْ تأنیث مانند اَخْرَجتِ الرضُ اثقالها.
۲- فعل مضارع: دلالت بر انجام كار یـا روی حالتی درون حال یـا آینده دارد مانند یرحمُ من یشاء.
علامتهای فعل مضارع عبارتند از: بر سر آن حروف جزم و یـا نصب قرار مـی گیرد، حروف استقبال مانند س، سوف
فعل ماضی گاهی دلالت بر زمان حال مـی كند و گاهی برآینده.
زمانی كه فعل دعا باشد، یـا درون جملات شرط باشد یـا بعد حرف اذا و اِن شرطیـه باشد. فعل مضارع نیز گاهی معنی ماضی مـی دهد.
۳- فعل امر دلالت بر طلب درخواست دارد. ضمـیر یـاء مونث را مـی پذیرد مانند اشربی.
اذن یكی از حروف ناصبه فعل مضارع هست كه بـه سه شرط عمل مـی کند:
1- درابتدای جمله جواب باشد
2- بین فعل جواب و اذن فاصله نباشد
۳- فعل دلالت بر آینده كند نـه زمان حال مانند بسأ زورك عذاً اذن اُكرمَكَ (جمله جواب
حروف ناصبه اصلی عبارتند از: اَنْ، لن، كی، اذن.
اما حروف دیگر حتی، ف، او، لام و واو كه درون آنـها اَنْ مقدره وجود دارد.
حتی: فعل مضارع را نصب مـی دهد.
اگر فعل مضارع دلالت بر آینده داشته باشد (نسبت بـه ماقبل خود) و به معنای الی ان هست مانند كلوا و اوا حتی یتبین لكم خیطُ الابیض من خیط الاسود من الفجر.
او: نیز فعل مضارع را نصب داده و به معنی الی اَن مـی باشد و یـا بـه معنای الا است.
لام دو نوع است:
۱- حجود كه بـه معنای انكار هست و قبل از آن كان منفی آورده مـی شود مانند ما كان اللهُ لِیُعذبَهم و انت فیـهم
۲- لام تعلیل به منظور بیـان علت. ما قبل آن علتی هست برای ما بعد از آن.
واو معیـه و فاء سبیـه: بـه شرطی نصب مـی دهند كه قبل از آن ها فعل نفی یـا طلب باشد. لعلّی ابلغُ (فعل ترجی) اسبابَ الموات فاطلع
نشانـه های نصب فعل مضارع فتحه و یـا حذف نون اعرابی است.
فتحه یـا ظاهری هست مانند لن یدعوَ- لن یـهدیَ و یـا فتحه مقدره است.
در فعل مضارعی كه بـه الف ختم شده زیرا الف حركت نمـی پذیرد مانند لن یرضی (مضارع منصوب تقدیراً).
حذف نون اعرابی درون افعال خمسه است.
افعال خمسه عبارتند از: یفعلان، تفعلان، یفعلون، تفعلونَ، تفعلین. مانند انّ الذین اشتروا الكفر بالایمان فلن یضروا اﻠ... شیئاً.
حذف نون
مضارع مجزوم فعلی هست كه یكی از ادوات جزم بر سر آن آورده شود.
انواع ادوات جزم عبارتند از:
۱- ادواتی كه فقط یك فعل مضارع را مجزوم مـی كنند مانند لم- لما-نـهی- لام امر.
۲- ادواتی كه دو فعل مضارع را مجزوم مـی كنند ادوات شرط هستند كه همـه آنـها اسمند بـه جز اِنْ و اِذما كه حرف هستند و همـه مبنی هست بجز ایّ.
ادوات شرط عبارتند از:
اِنْ- اِینما- ایُّ- مَنْ- ما- مـهما- متی- ایّان- حیثما- انّا- كیفما- اذما- دركیفما- كیف ادات شرط و ما زائد است.
مانند
اینما تكونوا یُدْرِكْكُم
فعل شرط جواب شرط بـه علامت جزم
غایب ( یـاانی کـه هنگام صحبت حاضر نیستند)
1- مفرد مذکر غایب ( للغائب ) هُوَ ( او یک نفر مرد )
2- مفرد مؤنث غایب ( للغائبة ) هیَ ( او یک نفر زن )
3-مثنی مذکر غایب ( للغائبَین ِ ) هما ( آن دو مرد )
4 -مثنی مؤنث غایب ( للغائبـتَین ِ ) هما ( آن دو زن )
5-جمع مذکر غایب ( للغائبینَ ) هم ( آن چند نفر مرد )
6-جمع مؤنث غایب ( للغائبات ) هنّ ( آن چند نفر زن )
مخاطب( حاضران مثل تو یـا شما)
1- مفرد مذکر مخاطب ( للمخاطب ) أ َنتَ ( تو یک مرد )
2- مفرد مؤنث مخاطب ( للمخاطبة ) أنتِ ( تو یک زن )
3- مثنی مذکر مخاطب ( للمخاطبَین ِ ) أنتما ( شما دو مرد )
4- مثنی مؤنث مخاطب ( للمخاطبتین ِ ) أنتما ( شما دو زن )
5- جمع مذکر مخاطب ( للمخاطبینَ ) أنتم ( شما چند مرد )
6 – جمع مؤنث مخاطب ( للمخاطبات ) أنتنّ ( شما چند زن )
متکلم ( من یـا ما زن و مرد فر قی ندارد)
1- متکلم وحده ( للمتکلم وحده ) أنا (من )
2- متکلم مع الغیر ( للمتکلم مع الغیر ) نحنُ (ما)
توضیح ها بـه عربی:
مفرد مذکر علامت ندارد بعد مـی نویسیم للغائب
مثنی دو نشانـه دارد ( ان ِ-ین ِ ) هر کدام را بـه کلمـه اضافه کنیم مثنی مـی شود چون درون بالا این کلمات با لـ ِ یعنی حرف جر مـی آید و جار و مجرور مـی شود ین را انتخاب مـی کنیم:
( الغائبین ِ یـا للغائبَین ِ )
علامت جمع مذکر ( ون َ- ین َ ) است
علامت جمع مؤنث ( ات ) است
علامت مفرد مؤنث ( ة ) است
هر کدام از این نشانـه ها را بـه کلمـه اضافه کنیم همان ساخته مـی شود
برای فعل، بجز تقسیم فعل بـه ماضی و مضارع و امر، مـی توان هفت زمان دیگر بیـان کرد کـه عبارتند از:
الف - ماضی بعید: ( کان + اسم کان + قد + فعل ماضی ساده )
کان الطالبُ قد ذهب إلی بیته. / الطالب کان قد ذهب الی بیته. ( دانش آموز بـه خانـه اش رفته بود. )
کان الطالبان قد ذهبا إلی بیتیـهما. / الطالبان کانا قد ذهبا الی بیتیـهما.
ب - ماضی استمراری: ( کان + اسم کان + فعل مضارع )
کان الرجل یُسافر. / الرجل کان یسافر. ( مرد مسافرت مـی کرد. )
کان الرجلان یسافران. / الرجلان کانا یسافران.
( نکته: تقدیم و تأخیر بین کان و اسم کان درون هر حال جایز است. )
ج - ماضی نقلی: ( قد + فعل ماضی )
قد سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرده است. )
( نکته: فعلی با نام ماضی نقلی درون زبان عربی وجود ندارد ولی حرف « قد » بر سر فعل ماضی بـه آن تحقّق مـی بخشد و وقوع آن را تأکید مـی کند. درون حالیکه این حرف همراه فعل مضارع، شک و احتمال وقوع فعل را مـی رساند کـه در این صورت معنای این حرف درون فارسی « شاید » است. )
د - ماضی ساده:
سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرد. )
ه - حال محض: ( لام حالیـه + فعل مضارع )
لَیَکتبُ زیدٌ. ( هم اکنون زید مـی نویسد. )
و - مضارع:
یکتب زید. ( زید مـی نویسد. )
ز - آینده: ( س/ سوف + فعل مضارع )
سَیُسافرُ زیدٌ. / سوف یُسافرُ زیدٌ. ( زید مسافرت خواهد کرد. )
( نکته: برخی درون ترجمـه « س » مـی گویند: « بزودی خواهد ... » کـه صحیح نیست. افزودن کلمـه « بزودی » بـه هیچ وجه ضرورت ندارد. بـه جای کلمـه « بزودی » درون جمله عربی مـی توان کلمـه « بسرعة » را نوشت.
نفی فعل:
در زبان عربی به منظور نفی فعل اغلب از حروف ( لم ، لما ، لا ، ما ، لن ) با شرایطی استفاده مـی شود.
ما + فعل ماضی = ماضی منفی
ما ذهب : نرفت ، ما ذهبا : نرفتند ( دو نفر ) ، ما ذهبوا : نرفتند ، ما ذهبتَ : نرفتی ، ...
لم + فعل مضارع = ماضی منفی
لم یذهب : نرفت ، لم تذهب : نرفتی ، لم نذهب : نرفتیم ، ...
لمّا + فعل مضارع = ماضی نقلی منفی
لما یذهب : نرفته هست ( هنوز نرفته هست ) ، لمّا نذهب: نرفته ایم ( هنوز نرفته ایم )، ...
لا + فعل مضارع = مضارع منفی
لا یذهبُ : نمـی رود ، لا نذهبُ : نمـی رویم ، لا تذهبُ: نمـی روی ، لا یذهبون : نمـی روند ، ...
لن + فعل مضارع = مستقبل منفی
لن یذهبَ : هرگز نخواهد رفت ، لن یذهبا : هرگز نخواهند رفت ( دو نفر ) ، لن یذهبوا : هرگز نخواهند رفت ، ...
نکته: « لم » و « لمّا » فعل مضارع را مجزوم مـی کنند و « لن » فعل مضارع را منصوب مـی کند و « ما » و « لا » نفی، غیر عامل هستند یعنی اعراب و بناء فعل بعد از آنـها تغییری نمـی کند.
افعال کمکی یـا ربطی:
در زبان های فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل ساخته نمـی شود یعنی اگر جمله دارای یک فعل اصلی نباشد، از افعالی استفاده مـی شود کـه در فارسی آنـها را « فعل ربطی » ( هست ، بود ، شد ، گشت ) و در انگلیسی آنـها را فعل کمکی ( did , do / das , was / were , am / is / are ) مـی نامند، ولی درون زبان عربی:
اگر جمله حاکی از زمان حال باشد و دارای هیچگونـه فعل اصلی نباشد، فقط از دو اسم تشکیل مـی شود.
مثال: زیدٌ حاضرٌ . زید حاضر است.
و اگر جمله حاکی از زمان گذشته یـا آینده باشد، حتما از فعل ماضی « کان » یـا مضارع آن « یکونُ » استفاده شود.
مثال: کان زیدٌ حاضرا . زید حاضر بود.
سَیَکونُ زیدٌ حاضراً . زید حاضر خواهد بود.
افعال ناقصه درون عربی عبارتند از:
کان ( بود ) ، صار ( گردید ) ،( نیست ) ، اصبح ( شد ) ، مادام ( مادامـی کـه ) ، مازال ( همواره )
این افعال درون عربی بر سر جمله اسمـیه مـی آیند، مبتدا مـی شود « اسم افعال ناقصه » و مرفوع مـی شود و خبر مـی شود « خبر افعال ناقصه » و منصوب مـی شود.
کان الطالبُ ناجحا. دانش آموز موفق بود. / صارت الأمّة الإسلامـیة متّحدة. امت اسلامـی متحد گردیدند.
جملات درون زبان عربی بـه دو صورت بـه کار مـی روند: اسمـیه و فعلیـه.
اسمـیه = مبتدا + خبر ( الطالب فی المدرسة )
فعلیـه = فعل + فاعل + مفعول ( یکتب الطالب درسه )
انواع فعل:
1. ماضی: فعلی کـه در زمان گذشته اتفاق مـی افتد.
2. مضارع: فعلی کـه در زمان حال یـا آینده اتفاق مـی افتد.
3. امر: فعلی کـه به انجام کاری درون زمان حال یـا آینده دستور مـی دهد.
صرف افعال ماضی بـه همراه ضمایر آنـها:
هو فعل / هما فعلا / هم فعلوا / هی فعلت / هما فعلتا / هنّ فعلن / انتَ فعلتَ / انتما فعلتما / انتم فعلتم / انتِ فعلتِ / انتما فعلتما / انتنّ فعلتنَّ / أنا فعلتُ / نحن فعلنا
صرف افعال مضارع بـه همراه ضمایر آنـها
هو یفعل / هما یفعلان / هم یفعلون / هی تفعل / هما تفعلان / هنّ یفعلن / انتَ تفعل / انتما تفعلان / انتم تفعلون / انتِ تفعلین / انتما تفعلان / انتنّ تفعلن / انا أفعل / نحن نفعل
های امر:
فعل امر مخاطب ( امر حاضر ) از های مخاطب فعل مضارع ساخته مـی شود.
1. حرف مضارعه را حذف کنید.
2. اگر بعد از حذف حرف مضارعه اولین حرف ساکن باشد حتما یک همزه امر بر سر فعل بیـاورید ( درون غیر این صورت نیـازی بـه همزه امر نیست ).
3. آخر فعل را مجزوم کنید.
مثال: تَذهَبُ : إذهَب ( برو ) / تذهبانِ: إذهبا ( بروید )
فعل امر غایب و متکلم ( امر بـه لام ):
1. اضافه لام امر بـه ابتدای یکی از های غایب یـا متکلم فعل مضارع.
2. مجزوم آخر فعل.
یذهب : لیذهب ( حتما برود ) / یذهبون : لیذهبوا ( حتما بروند )
رابطه فعل با فاعل درون جمله:
1. فعل از لحاظ تذکیر و تأنیث مطابق فاعل جمله بـه کار مـی رود. یعنی اگر فاعل جمله مذکر باشد فعل نیز مذکر مـی شود و بالعکس.
2. اگر فعل غایب قبل از فاعل درون جمله ذکر شود بـه صورت مفرد بـه کار مـی رود حتی اگر فاعل مثنی یـا جمع باشد. اما نسبت بـه مخاطب و متکلم، همـیشـه فعل با فاعل مطابقت دارد.
یحضر الطالب. / یحضر الطالبان. / یحضر الطلّاب. / تحضر الطالبة. / تحضر الطالبتان. / تحضر الطالبات.
جای فعل درون جمله:
در زبان عربی بر خلاف زبان فارسی غالبا فعل اول جمله یـا قبل از فاعل ذکر مـی شود. این قاعده درون صورتی درون زبان عربی رعایت نمـی شود کـه گوینده بخواهد بر «فاعل» تأکید کند.
نویسنده درون شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ |
ج : اين عبارت درون تقدير بوده هست " يا للسعادة لي " كه لام حرف جر و السعادة درون لفظ مجرور بـه حرف جر مي باشد لكن بـه خاطر اينكه منادي هست محلا منصوب و خود للسعادة متعلق بـه فعل محذوف هست چون منادي خود فعلي درون تقدير دارد .
2- كلمـه ي " نـهاية " درون : نـهاية الفراق : چه اعرابي دارد ؟
ج- مي توان آنرا خبر براي مبتداي محذوف گرفت مثلا بوده " هذه نـهاية الفراق " و يا مي توان آنرا مبتدا و خبر آنرا محذوف گرفت ( اولي بهتر هست ) .
3- كلمـه ي " غدا حفلة " چه نقشي دارد ؟ غدا كه ظرف هست خبر مقدم (شبه جمله) و حفلة را مبتداي موخر مي گيريم .
4- " من " درون جمله ي " من هو " چه نقشي دارد ؟
ج- من چون درون اينجا اسم استفهام هست ميتوان دو نظر داد يا اسم استفهام را مبتدا واسم بعد آنرا خبر گرفت .و يا اسم استفهام را خبر مقدم و كلمـه ي بعدي را مبتداي موخر گرفت ( دومي بهتر هست )
5- كلمـه ي "هنيئا " درون جمله ي " هنيئا لك الشـهادة يا اويس " چه اعرابي دارد ؟ بهتر هست آنرا حال و منصوب بگيريم .
6- " آسفة " درون : لا اقدر آسفة : چه نقشي دارد ؟
خبر هست براي مبتداي محذوف ( انا ).
7- كلمـه ي "وراء ها " د ر جمله ي " ما الفائدة في ثروة وراء ها لعنة الناس " چه اعرابي دارد ؟
وراء چون ظرف هست وقبل از لعنة قرار گرفته آنرا خبر مقدم براي لعنة گرفته وجمله ي اسميه بعد از ثروة را جمله ي وصفيه محلا مجرور مي گيريم .
(عـــــربـــي دو – تجربي – رياضي )
1- يفقهوا " درون جمله ي واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي " چرا مجزوم شده هست ؟
ج- چون بعداز فعل امر آمده واز طرفي جواب شرط هست براي فعل شرط محذوف مثلا بوده " ان تحلل يفقهوا قولي ".
2- ويحك چه نوع كلمـه اي هست ؟
ج- كلمـه أي هست براي اظهار عذاب و نقش مفعول بـه براي فعل محذوف را دارد . كلمـه ي ويـل نيز درون ويلك مثل آن هست البته لازم بـه توضيح هست اين دو كلمـه اگر بـه غير از لام اضافه شود مفعول بـه است ولي اگر بعد از آن لام بيايد "مثل ويل لكل همزة ...در اين صورت مبتدا هست واگر اضافه نشده باشند مفعول مطلق هستند .
3- انت " درون "فالعب أنت مع الأطفال "چه نقشي دارد ؟
ج- تأكيد براي ضمير مستتر أنت درون فعل العب هست .
4- كلمـه ي حيا درون "وا حيائي " چه اعرابي دارد ؟
ج – مناداي مضاف از نوع ندبه تقد يرا منصوب هست .
5- كلمات "هي و نحو" درون جمله ي " الامة الاسلامية هي امة سائرة نحو الكمال " چه نقشي دارند ؟
ج –كلمـه "هــي " ضمير فصل هست محلـي از اعراب ندارد وكلمـه ي نحو جانشين مفعول فيه هست .
6- كلمات "غير و ذاتـي " درون " يبعث ضوء من مصدر غير ذاتـي " چه اعرابي دارند ؟
ج – غيـر صفت هست وتابع مصدر و كلمـه ي ذاتي مضاف اليه و مجرور هست .
7- آيا " وصل " درون جمله ي " ما جاورت قلب امرئ إلا وصل " محلي از اعراب دارد ؟
ج – بله جمله ي حاليه محلا منصوب هست چون مستثني مفرغ هست پس جمله ي بعد إلا صاحب اعراب هست . البته امرء نكره هست در حاليكه صاحب حال بايد معرفه باشد اما چون جمله منفي هست اشكالي ندارد از طرفي جمله حاليه وقتي ماضي باشد با يد با قد همراه باشد كه چون جمله شعر هست مي توان گفت قد درون تقدير هست .
چندسوال:
س1- بيت " قيمـه الانسان ما يحسنـه اكثر الانسان منـه ام اقلّ " تركيب و ترجمـه اش چيست ؟
ج- ارزش انسان بـه چيزى هست كه آن را خوب انجام دهد خواه انسان آن را زياد انجام دهد يا كم .
قيمـه مبتدا و انسان مضاف اليه و ما خبر و جمله ى يحسنـه صله ى ما هست ( فعل و فاعل آن هو مستتر و ضمير ه مفعول بـه ) و اكثر فعل وانسان فاعل آن هست .منـه جار ومجرور محلا و اقل معطوف بـه اكثر است.
س2- " لا اله الا الله "چه نوع استثنائى هست و تركيب آن چگونـه هست ؟
معروف ترين تركيب آن استثناء مفرغ بوده و اله اسم لا ى نفى جنس بوده و خبرش موجود حذف شده هست و الله بد ل ازمحل اله مى باشد .
س3- كدام جمله صحيح تر هست ؟ الف ) شعب ايران لا يركع ب ) شعب ايران لا يركعون
ج- بـه اعتبار لفظ مى توان فعلش را مفرد آورد و به اعتبار معنا چون اسم جمع هست مى توان فعلش را جمع آورد لذا هردو مورد جايز هست گر چه بـه اعتبار لفظ صحيح تر هست يعنى گزينـه الف.
س4- جمله ى "انما يستدل على الصالحين بما يجري الله لهم على السن عباده ". ترجمـه ى روانش چيست و نا ئب فاعلش كدام هست ؟
ج- صالحان با آنچه كه خداوند بر زبان بندگانش درون باره ى آنـها جارى مى سازد شناخته مى شوند .
صالحين نايب فاعل و محلا مرفوع هست و حرف جر على درون اينجا زائد هست .
س5 – جمله ى " و ما ادريك ما ليله القدر " ترجمـه ى روانش چيست ؟
ج- چه چيزى ترا آ گاه كرد كه شب قدر چيست ؟
س 6- درون جمله ى " لن تنال شفاعتنا من اشستخف الصلوه " اعراب من و نوعش چيست "؟
ج-" من " اسم موصول و مفعول بـه است و شفاعت فاعل هست .
س7 – درون جمله ى " اليد التي محبوبه عند الله " تركيبش و صله ى موصول و عائد صله كدام هست ؟
ج- اليد خبر براى مبتداى محذوف ( هذه ) و التي صفت و محبوبه خبر هست براى هى كه آورده نشده هست و جمله
" هي محبوبه" روى هم صله براى اليد هست . لذا اين جمله درست نيست .چون عائد صله بيان نشده هست و جمله ى صله نيز وجود ندارد.
س8 – درون جمله ى " كانت طفله تسير في الشوارع حافيه القدمين " نقش حافيه القدمين چيست ؟
ج- حافيه حال ونيابا منصوب و القدمين مضاف اليه هست ضمنا خبر كان كامل آمده هست و حافيه حالت طفل را هنگام قدم زدن نشان مى دهد
نویسنده درون شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ |
1- شناسه ها ،تکواژوابسته تصریفی اند ودر شمارش تکواژها یک تکواژ محسوب مـی شوند .
2- تکواژ صفر / تهی( Φ ) نمود آوایی نداردامّا درون شمارش یک تکواژ بـه حساب مـی آید ؛ مانند« هست » کـه 2 تکواژ هست .
3- نقش نمای اضافه (-ِ ) یک واژه ، یک تکواژ و یک واج هست .
4- (یِ ) ؛ یک واژه ، یک تکواژ ودو واج هست .
5- « برایِ » یک واژه هست و یک تکواژ ؛ زیرا ( -ِ ) زیر صامت « ی » متعلّق بـه خود واژه هست .
6- نقش نمای اضافه ( -ِ ) وحروف پیوند مثل « و » بـه تنـهایی یک واژه اند .
7- « ی » اسنادی درون فعل ربطی ، یک واژه محسوب مـی شود . مثلاً « ی » درون ، تویی ← دو تکواژ ( تو + ی ) « ی » اوّلی در« تویی » حرف مـیانجی هست و درون شمارش تکواژ بـه حساب نمـی آید .
8- گروه فعلی بر روی هم یک واژه بـه حساب مـی آیدو ممکن هست چندین تکواژ داشته باشد :
« داشتند برمـی گشتند ، خواهم رفت ، خوانده هست ، مـی رفت و ... »
9 - هسته ی گروه قیدی قید یـا اسم هست .
10 - بـه بخشی از جمله ی مستقلِّ مرکّب کـه دارا ی پیوند وابسته ساز هست جمله ی وابسته ( پیرو ) مـی گویند .
11 - « ان » تکواژ گذرا ساز است. این تکواژبه بن مضارع بعضی از فعل های ناگذر افزوده مـی شود و آن را گذرا بـه مفعول مـی سازد ، همچنین بـه برخی فعل های گذرا .
12 - تکواژ گذرا ساز « ان » جمله های دو جزیی را بـه سه و سه جزیی را بـه چهار جزیی تبدیل مـی کند .
13 – برخی از مصدر ها مثل : شتافتن ، زیستن ، آسودن ، این تکواژ را نمـی پذیرند .
14 - برخی از فعل های ناگذر از مصدر های « آمدن ، رفتن ، ماندن و افتادن » بـه شکلِ :
« آوردن ، بردن ، گذراندن/ گذاشتن ، انداختن » گذرا مـی شوند .
15 - افعالی مانند « دیده شده هست و ... » با وجودداشتن فعل معین ( کمکی ) ساده اند ، چون بن مضارع آنـها یک تکواژ است ← بین . چنین فعل هایی درون شمارش واژه ها یک واژه بـه حساب مـی آیند ، چون افعال معین بـه تنـهایی واژه نیستند .
16 - فعل « ساده ( داشت خورده مـی شد ) مرکب ( او پدرش را دوست دارد ) پیشوندی ( برافراشت ، درغلتید ، واماند و ... ) » دربرخی افزودن پیشوندباعث تغییر معنا مـی شود :« افتادن ← برافتادن» دربرخی تغییرپدید نمـی آید :
« شمردن← برشمردن»
17 - واژه های « نیست ، حتما ، پهناور ، ادبیّات » بـه ترتیب : « 3 ، 2 ، 3 ، 3 » تکواژ اند .
18 – فعل هایی کـه به متمم نیـاز مندند ، دارای حرف اضافه ی اختصاصی اند ، امّا فعل هایی کـه به متمم نیـاز ندارند ، دارای حرف اضافه ی اختصاصی نیستند ؛ مثلاً رفتن بـه این دلیل نیـاز بـه متمم ندارد کـه با هر سه حرف اضافه ی « از، بـه ، با » کاربرد دارد . هم چنین هست « رسیدن و آمدن و ... » ← سارا ( بـه ، با ، از ) دانشگاه / دوستش رفت . اما نمـی توان گفت : سارا با پدرش مـی نازد .
19 – اگر « هست ، بود ، شد و مشتقّات آن ها » درون ساختمان فعل های دیگر بـه کار روند و فعل معین واقع شوند فعل اسنادی نیستند : گفته هست ، خورده بود و ...
20 – جمله های دو جزیی بی فعل درون حقیقت همان جمله های سه جزیی با مسند اند کـه فعل آن ها حذف شده هست .
21 – فعل های گروه « گردانیدن و هم معنی های آن : نمودن ، ساختن ، » همـیشـه جمله های چهار جزیی با مفعول و مسند مـی سازند .
22 - جمله های سه جزیی بی فعل درون حقیقت همان جمله های سه جزیی با مسنداند با این تفاوت کـه به جای فعل « هست » از واژه ی « یعنی » استفاده مـی شود .
23 – شاخص ها عناوین و القابی اند کـه بدون هیچ نشانـه ای یـا نقش نمایی پیش از اسم مـی آیند . شاخص ها همـیشـه بدون فاصله درون کنار هسته مـی آیند و در جای دیگر مـی توانند هسته ی گروه اسمـی باشند .
24 – نقش تبعی آن هست که اسم یـا گروه اسمـی ، تابع نقش گروه اسمـی قبل از خود باشد : « معطوف ، بدل ، تکرار»
25 – ملاک تشخیص واژه های ساده از غیر ساده وضعیّت امروزی آن هاست و اهل زبان پیشینـه تاریخی زبان را درون نظر نمـی گیرند ، واژه های زیر ساده اند :
« تابستان ، زمستان ، دبستان ، ساربان ، خلبان ، شبان ، زنخدان ، ناودان ، خاندان ، سیـاوش ، سهراب ، رستم ، تهمـینـه ، شیرین ، دستگاه ، استوار ، بنگاه ، پگاه ، غنچه ، پارچه ، کلوچه ، کوچه ، مژه ، دیوار ، دیوانـه ، رادار »
26 – هر واژه یک تکیـه دارد : « آموزش و پرورش ، رخت و خواب ، کتاب خانـه ، دهکده ، کفش و ... »
27 – فرایند های واجی : « کاهش ( دست بند ، امضا و... ) ، افزایش ( خانـه ی دوست ، خانـه ای ، خیـابان ) ، ابدال ( شنبه← شمبه اجتماع← اشتماع ، تخلیص← تلخیص ، نامَه← نامِه )، ادغام ( زود تر← زوتّر ، شب پره← شپّره )
29 – کلمات دخیل کلماتی اند کـه در اصل فارسی نبوده اند ، اما درون طول تاریخ با زبان فارسی آمـیخته شده اند . « نشان دار( با ال : البتّه ، خاتم الانبیـا، با تنوین : شخصاً ، حرف + اسم : علی رغم ، مع الوصف ) و بی نشان : کتاب ، کیف ، قلم و... »
30 – تکواژ آزاد را« پایـه » ووابسته را « وند » مـی گویند .
31 – اسم ها از نظر ساخت : 1- ساده « کیف ، کتاب و... » 2 - مرکب « کتاب خانـه ، آبدارخانـه ، و... » 3 - مشتق « گلزار ، دهکده ، ترشی ، و ... » 4 - مشتق مرکب « دانش سرا ، دادوبیداد ، دوچرخه و... »
32 – برخی از واژه های مشتق بیش از یک وند دارند : « ناهماهنگی ، ناشنوایی ، بی مسؤولیّتی و... »
33 – تكواژهاي آزاد دستوري شامل : 1- حروف پيوند 2- حروف اضافه 3- را مفعولي 4- حروف ندا
5- ضمايرشخصي متصل و منفصل 6- مخفف زمان حال بودن « -َ م ، ي ، يم ، يد ، ند = هستم ، هستي و ...
7 – ضماير اشاره ، پرسشي ، مبهم 8- نقش نمای اضافه (-ِ )
34 – تكواژهاي وابسته ي تصريفي شامل : 1- «ي» نكره 2 – نشانـه هاي جمع 3- «تر/ ترين » 4- شناسه ها 5- جزء پيشين فعل ها ( مي ، ﺑـ ، ﻧـ ← مي روم ، بروم ، نروم ) 6- پسوند گذرا ساز ( ان ) 7- پسون هاي ماضي ساز ( اد ، يد ، ست ، ت ، د ← افتاد ، كشيد ، دانست ، كُشت ، خورد ) 8- تکواژ صفر / تهی( Φ )
34- « همان و همين » يك تكواژ بـه حساب مي آيند .
35 « ان » درون پلكان مجموعه ساز هست و واژه ساده بـه حساب مي آيد .
36 – « هم چون و هم چنين و اين چنين » بـه خاطر داشتن يك تكيه يك واژه و دو تكواژاند ؛ « چنين » صرف نظر از دستور تاريخي ، فقط يك واژه و يك تكواژ هست .
37 - درصورتی که: ۴ تكواژ- وقتی کـه : ۳ تكواژ - چنانچه : ۲ تكواژ پروردگار : ۲ تكواژ- پرندگان : ۳ تكواژ
38 - تکواژ ماضی ساز درشمارش تعداد تکواژها محاسبه نمـی شود. (*۱- ((اد)) مثل: افتاد ۲- ((د)) مثل :خورد ۳- ((ست)) مثل: دانست ۴- ((ت)) مثل:کشت ۵- ((ید)) مثل: پوسید . دراین واژه ها بن مضارع بااین تکواژهاترکیب مـی شود. )
* البته لازم بـه تذكّر هست كه درون برخي از اين موارد جاي بحث وجود دارد وقطعي نيست و اجماع كلّي وجود ندارد ولي درون بين بسياري هم اتفاق نظر زيادي درون اين موارد وجود دارد
نویسنده درون جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1-نظر منطقيان درباره ي شعر چيست؟ سخن خيالانگيز داراي وزن و قافيه
2-عبارت «گل خورشيد شكفت» چه ويژگيهايي است؟ خيال انگيز و موزون است.
3-چرا عبارت «گل خورشيد شكفت» موزون است؟ چون هجاهاي آن با نظمي كنار هم نشستهاند.
4- شاعر چگونـه بـه سرودن شعر و آفرينش زيبايي ميپردازد؟ با واژه
5براي شناختن قافيه و وزن شعر از كجا بايد شروع كرد؟ حرف
6-حروف ملفوظ چندگونـه است؟ دو گونـه
7- زبان فارسي چند (مصوت) دارد؟ شش(سه مصوتكوتاه، سهمصوت بلند)
8-زبان فارسي چند (صامت) دارد؟ بيست و سه صامت دارد.
9-حروف قافيه درون بيت «به نام خداوند جان آفرين / حكيم سخن درون زبان آفرين» كدام است؟ (ان)
10-واژههاي قافيه چيست؟ واژههايي هست كه حرف يا حروف قافيه درون آخر آنها مشترك باشد.
11-در بيت «شد موسم سبزه و تماشا / برخيز و بيا بـه سوي صحرا» حرف قافيه كدام است؟ الف
12-حداقل حروف مشترك لازم براي قافيه تابع چند قاعده است؟ دوقاعده
13-قافيه درون بيت «سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد / و آنچه خود داشت ز بيگانـه تمنا ميكرد» تابع كدام قاعده است؟ قاعدهي يك
14-قاعدهي يك درون قافيه چيست؟ هر يك از مصوتهاي (ا، و) بـه تنـهايي اساس قافيه قرار ميگيرند.
15-در بيت «كسي دانـهي نيك مردي نكاشت / كزو خرمن كام دل برنداشت» حروف قافيه كدام است؟ اشت
16-در واژههاي (نُو، درو) قافيه كدام است؟ - ُ و (مصوت + صامت)
17-مصوتهاي بلند زبان فارسي كداماند؟ ا ، و ، ي
18«رديف» چيست؟ كلمـه يا كلماتي هست كه درون پايان مصراعها عيناً تكرار ميشود.
19-كلمات درست و مناسب براي اين عبارت كداماند؟ «در قافيه و وزن شعر صورت . حرف مورد نظر هست نـه شكل» ملفوظ، مكتوب
درس دوم
قواعد قافيه
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- استثناهاي قافيه درون چند مورد طبقهبندي شده است؟ هفت مورد
2- حروف الحاقي درون قافيه چه وضعيتي دارند؟ جزء حروف مشترك قافيهاند و رعايت آنها لازم است.
3- قدما آخرين حرف اصلي قافيه را چه ميناميدند؟ حرف روي
4- براي مشخص كردن قافيه ي هر شعر چه بايد كرد؟ ابتدا روي را مشخص ميكنيم بعد حروف الحاقي را و سپس حروف اصلي را
5- حروف الحاقي درون بيت «اي پادشـه خوبان داد از غم تنـهايي / دل بيتو بـه جان آمد وقت هست كه بازآيي» كداماند؟ يي
6- حروف الحاقي كداماند؟ شناسهها، ضماير متصل، پسوندها، مخفف صيغههاي زمان حال بودن، (ي) آخر بعضي از واژههاي مختوم بـه (ا، و)
7- واژههاي «منظر و تصور» درون چه صورتي با هم قافيهي ميشوند؟ درون صورت افزوده شدن حرف الحاقي
8- وضع پيشوند و پسوند درون قافيهي شعر چگونـهاند؟ گرچه واژه نيستند اما گاهي درون قافيهي شعر درون حكم واژهي قافيه قرار گرفتهاند.
9- چرا درون بيت «شب سياه بدان زلفكان تو ماند / سپيد روز بـه پاكي رخان تو ماند» قافيه درست نيست؟ چون (ان) درون هر دو واژه نشانـهي جمع هست و تكرار شده است.
10- كلمات درست و مناسب براي جاهاي خالي كدام است؟ «اگر واژههاي قافيه لفظاً يكسان ولي درون ....... متفاوت باشند، قافيه ..... هست و جناس هم دارد.» معنا، درست
11- تعداد واژههاي همقافيه درون زبان فارسي چگونـه است؟ نسبتاً زياد
12- اگرشعر داراي دوقافيهيپاياني باشد، آن را چه مينامند؟ ذوقافيتين
13- قافيه ي دروني چيست؟ گاهي قافيه تنـها درون پايان مصراع يا نيممصراع نيست بلكه درون مصراع هم قافيه دارد.
14- چرا قافيه كردن واژههاي (حضيض، لذيذ، مشك بيز) درست نيست؟ چون شكل خطي آنها از نظر ديداري متفاوت است.
15- علماي بلاغت تكرار واژههاي قافيه را چگونـه ميدانند؟ عيب فاحش ميشمرند.
16- تكرار واژههاي غير ساده، درون چه صورت جايز است؟ درون صورتي كه جاي اجزاي سازندهي آنها چندان آشكار نباشد.
17- قافيه درون (شعر نو) چگونـه است؟ بستگي بـه مطلب دارد و در آخر بيتها نميآيد.
18- تكرار واژههاي قافيه درون مصراع چهارم، چه صنعتي را بـه وجود ميآورد؟ رَدُّ القافيه
19- «قافيه بر مبناي زبان شناخته ميشود.» بـه چه معناست؟ يعني بـه صورت ملفوظ شناخته ميشود.
20- بيت «گزيد از غنيمت ظرايف بسي / كز آن سان نبيند طرايف كسي» چه نوع قافيهاي دارد؟ چه نوع قافيهاي دارد؟ ذوقافتين
درس سوم
حرف، هجا، وزن
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- «حرف» چندگونـه است؟ دو گونـه
2- «مصوت»ها چند نوعاند؟ مصوتكوتاه ـَـِـُ / مصوتبلند: آـ اي ـ او
3- «هجا» چيست؟ يك واحد گفتار هست كه با هر ضربهي هوا ريه بـه بيرون رانده ميشود.
4- درون وزن شعر فارسي چند نوع هجا داريم؟ سه نوع
5- هجاي كوتاه چند حرف دارد؟ دو حرف
6- واژهي (سر) چه هجايي دارد؟ هجاي بلند
7- «هجايكشيده» چگونـههجايي است؟ داراي چهار يا پنج حرف است
8- درون چه حالتي (ن) درون وزن شعر بـه حساب نميآيد؟ (ن) ساكن بعد از مصوتهاي بلند بهحساب نميآيد.
9- وزن شعر چيست؟ نظمي هست در اصوات گفتار
10- وزن شعر فارسي بر چه مبنايي است؟ كميت هجاها، نظم ميان هجاهاي بلند
11- «علمي كه قواعد تعيين وزن شعر و طبقهبندي آن را از جنبهي نظري و عملي» بـه دست ميدهد، چه نام دارد؟ عروض
12- واحد وزن درون شعر فارسي چيست؟ مصراع
13- واحد وزن شعر عرب چيست؟ بيت
14- چند قاعده براي تعيين وزن يك شعر بايد رعايت شود؟ چهارقاعده
15- «خط عروضي» چگونـه خطي است؟ صورت ملفوظ نـه مكتوب شعر
16- حرفي كه مشدد باشد بـه چه صورت نوشته ميشود؟ بـه صورت دو حرف نوشته ميشود.
17- «تقطيع»دراصطلاح بهچه معناست؟ تجزيه ي شعر بـه هجاها و اركان عروضي
18- هجاي دو حرفي بـه چه صورتي نشان داده ميشود؟ U
19- علامت هجاي بلند كدام است؟ -
20- هجاي پاياني اوزان شعر فارسي، چگونـه هجايي است؟ هميشـه بلند است.
درس چهارم
تقطيع بـه اركان
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- مصراع «مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي» از تكرار كدام ركن حاصل شده است؟ فعولن
2- از تكرار كدام ركن درون مصراع «اي ساربان آهسته ران كارم جانم ميرود» حاصل شده است؟ مستفعلن
3- درون صرف زبان عربي كلمات را بـه چه ميسنجد؟ (ف ع ل)
4- هم وزن (فعولن) چه ركني است؟ U - -
5- ركن (مفاعيلن) چگونـه نشان داده ميشود؟ U - - -
6- مـهمترين اركان عروضي فارسي چندتاست؟ نوزده تاست
7- (مفاعلن) درون كجاي مصراع ميآيد؟ آغاز و ميان و پايان
8- اركان غيرپاياني كداماند؟ اركاني كه درون آخر مصراع قرا نميگيرند چون آخرين هجاي آن كوتاه است.
9- چند ركن غيرپاياني داريم؟ شش
10- اركاني كه فقط درون آخر مصراع ميآيند چه ناميده ميشوند؟ اركان پاياني
11- براي آشكار شدن نظم هجاهاي يك شعر آنها را چگونـه از هم جدا ميكنيم؟ بايد هجاهاي آن را چهار که تا چهار که تا يا سه که تا سه که تا يا چهار که تا و سه که تا جدا كنيم.
12- درون تقطيع كدام نظم ترجيح دارد؟ نظم تكراري
13- ركن معادل - U - - چيست؟ فاعلاتن
14- اركان پاياني چند ركن است؟ دو ركن
15- (بحر) بـه چه معناست؟ واحد بزرگتر از وزن
درس پنجم
چگونگي تقطيع شعر بـه اركان
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- براي تقطيع شعر بـه اركان، ابتدا چه ميكنيم؟ آن را تقطيع هجاي ميكنيم.
2- معادل U - - كدام ركن است؟ فعولن
3- ركن پاياني درون مصراع «خدايا بـه خواري مران از دَرَم» چيست؟ فَعَّل (درم)
4- مصراع «تو همچون گل ز خنديدن لبت با هم نميآيد» از تكرار كدام ركن حاصل شده است؟ مفاعيلن
5- اگر از (فاعلاتن) يك هجا حذف شود، بـه چه صورت درون ميآيد؟ فاعلن
6- براي پيدا كردن وزن يك شعر چند نكته را بايد رعايت كرد؟ هشت
7- چرا تقطيع يك مصراع از شعر براي تبيين وزن شعر كافي نيست؟ چون از اختيارات شاعري استفاده شده است.
8- اختيارات شاعري چندگونـه است؟ دو
9- اختيارات زباني بـه چه معناست؟ برخي از واژهها دو يا چند گونـه تلفظ دارند، كه شاعر ميتواند هر كدام را كه بخواهد بـه كار برد.
10- اختيارات زباني چند نوع است؟ دو
11- درون چه صورت امكان حذف همزه وجود دارد؟ اگر قبل از همزهي آغاز هجا، حرف صامتي بيايد.
12- درون كدام هجاي بيت «نبيني باغبان چون گل بكارد / چه مايه غم خورد که تا گل برآرد» مصوت كوتاه بلند تلفظ شده است؟ هجاي سوم
13- درون چه صورتي مصوت بلند، كوتاه تلفظ ميشود؟ بعد از كلمات مختوم بـه مصوتهاي بلند (و ، ي) شاعر ميتواند اين مصوتها را كوتاه تلفظ كند.
14- (ي) ميانجي چيست؟ اگر دو مصوت كنار هم بيايند. معمولاً (ي) بين آنها ظاهر ميشود كه بـه آن (ي) ميانجي گويند.
15- درون بيت «راستي آموز بسي جو فروش / هست درين كوي كه گندم نماست» درون كدام هجا مصوت بلند، كوتاه تلفظ شده است؟ سوم
16- تقطيع مصراع (به تو حاصلي ندارد، غم روزگار گفتن) چگونـه است؟ فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
17- مصراع «گفت اي موسي دهانم دوختي» چند هجا دارد؟ يازده
18- اگر واژهي (مركن) بـه اين صورت (- - -) تقطيع شود، از كدام اختيار شاعري استفاده شده است؟ حذف همزه
19- درون بيت «توانا بود هركه دانا بود / ز دانش دل پير برنا بود» درون هجاي پنجم ازكداماختيار شاعري استفادهشدهاست؟مصوتكوتاه بلند تلفظ شده است.
20- (و)دركلمات(مو،رو،جو وبو)چگونـهتلفظميشود؟هيچگاهكوتاهتلفظ نميشود.
درس ششم
اختيارات وزني
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- «اختيارات وزني» چه امكاني را بـه شاعر ميدهد؟ امكان تغييراتي كوچك درون وزن را بـه شاعر ميدهد.
2- «اختيارات وزني» چندگونـه است؟ دو
3- هجاي پاياني مصراع، چه هجايي است؟ هميشـه هجاي بلند است.
4- كدام اختيار وزني بسيار رايج است؟ بـه جاي فعلاتن اول و زن ميتواند فاعلاتن بياورد.
5- از مقايسه دو مصراع «از دل و جان شرف صحبت جانان غرض هست / همـه آن هست وگرنـه دل و جان اين همـه نيست» چه نتيجهاي ميتوان گرفت؟ درون ركن اول بـه جاي فعلاتن از فاعلاتن استفاده شده است.
6- كلمات درست و مناسب براي جاهاي خالي عبارت كدام است؟ «شاعر ميتواند بـه جاي دو هجاي ........ يك هجاي ....... بياورد.»كوتاه، بلند
7- درون بيت «هرچه داري اگر بـه عشق دهي / كافرم گر جوي زيان بيني» درون كدام هجاها، بـه جاي دو هجاي كوتاه، از يك هجاي بلند استفاده شده است؟ دوهجاي ماقبل آخر
8- آيا ميتوان بـه جاي (فاعلاتن) فعلاتن آورد؟ خير
9- «قلب» درون اصطلاح عروضي بـه چه معناست؟ جابهجا كردن يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه كنار هم
10- كاربرد (قلب) درون كدام اركان رخ ميدهد؟ مفتعلن و مفاعلن
11- يكي از راههاي تشخيص استفاده از (اختيارات شاعري) چيست؟ استفاده از گوش
12- مقايسهي هجاهاي دو مصراع بـه چه معناست؟ ترتيب و تعداد هجاهاي كوتاه و بلند يك مصراع درون تمام مصراعهاي ديگر رعايت ميشود.
13- اختيارات زباني، چه تسهيلاتي را براي شاعر فراهم ميكند؟ تسهيلاتي درون تلفظ براي شاعر فراهم ميكند.
14- كلمـهي (كشت) درون كجاي مصراع با كلمـهي (كش) برابر است؟ درون آخر مصراع
15- استفاده از هجاي بلند بـه جاي دو هجاي كوتاه درون كدام هجاهاي بيت بسيار رايج است؟ دو هجاي ماقبل آخر
16- درون چه صورتي، شاعر ميتواند از (قلب) استفاده كند؟ بـه ضرورت وزن
درس هفتم
طبقه بندي اوزان
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- طبق سنت، اصل هر گروه وزني، چند ركني است؟ چهار ركني
2- از هر وزن چهار ركني، از آخر چند ركن را ميتوان حذف كرد؟ يك ركن و به ندرت دو ركن
3- هر مصراع بيت از چند «مستفعلن» تشكيل شده است؟ «درياي هستي دم بـه دم / درون چرخ و تاب و پيچ و خم» دو، مربع سالم
4- از تكرار «مفاعيلن» كدام وزن حاصل ميشود؟ هزج
5- وزن حاصل از تكرار «فاعلاتن» چه نام دارد؟ رمل
6- وزن «متقارب» از تكرار كدام ركن حاصل شده است؟ فعولن
7- اوزانش شعر فارسي بـه چند دسته تقسيم ميشوند؟ سه دسته
8- از تكرار «مستفعلن» چه وزني حاصل ميشود؟ رجز
9- تعداد اوزان پر كابرد شعر فارسي چندتاست؟ بيست و نـه
10- بيت «روزگار هست اين كه گه عزت دهد گه خوار دارد / چرخ بازيگر از اين بازيچهها بسيار دارد» كدام وزن را دارد؟ رمل مثمن سالم
11- (الول ساتن) تعداد وزنهاي شعر فارسي را چند که تا دانسته است؟ صد و پانزده
12- پر كاربردترين وزن شعر فارسي كدام است؟ مفاعلن فعلاتن مفاعلن، فعلن
13- وزن رباعي چيست؟ مستفعلن، مستفعلن، مستفعل، فع
14- تقطيع مصراع «هر كسي از ظن خود شد يار من» بـه اركان چگونـه است؟ فاعلاتن، فاعلاتن. فاعلن
15- وزن« فعولن فعولن فعولن فعل» درون كدام نوع از مثنوي، كاربرد بسيار دارد؟ مثنوي حماسي
16- «تك وزن» هاي شعر فارسي چندتاست؟ دويست و پنجاه
17- بيت «با من بگو که تا كيستي مـهري بگو، خوابي، خيالي، چيستي؟ اشكي بگو، آهي بگو» چه وزني دارد؟ رجز مثمن سالم
درس هشتم
نكاتي ديگر .....
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- نام ديگر (وزن دوري) چيست؟ متناوب
2- وزن دوري چيست؟ وزني هست كه هر مصراع آن از دو قسمت تشكيل ميشود و قسمت دوم تكرار قسمت اول است.
3- اوزان دوري چند مشخصه دارد؟ چهار
4- وزن دوري از كدام اركان ساخته ميشود؟ اركان متناوب
5- مصراع «بار غمت ميكشم و ز همـه عالم خوشم» از تناوب كدام ركن ساخته شده است؟ مفتعلن فاعلن
6- هجاي پاياني نيم مصراع اول درون وزن دوري چگونـه است؟ هميشـه بلند است.
7- هجاهاي هر نيم مصراع درون وزن دوري چندتاست؟ پنج يا پنج هجا
8- مصراع «دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را» درون تناوب كدام ركن حاصل شده است؟ مستفعلن فعولن
9- كدام وزن از خوشترين وزنهاي شعر فارسي است؟ رباعي
10- براي سرودن مثنويها از چند وزن، استفاده شده است؟ هفت وزن
11- شاهنامـهي فردوسي درون كدام وزن سروده شده است؟ فعولن فعلون، فعلون فعل
12- وزن (مفاعيلن مفاعيلن فعولن) براي چه داستانهايي مناسب است؟ داستانهاي عاشقانـه
13- منطقالطير عطار و مثنوي مولوي درون كدام وزن سروده شده است؟ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
14- ويس و رامين فخرالدين گرگاني و خسرو شيرين نظامي درون چه وزني سروده شدهاند؟ مفاعيلن مفاعيلن فعولن
15- صورت منظم (مستفعل مستفعل مستفعل فع) اصل كدام وزن است؟ وزن رباعي
16- از وزن اصلي رباعي، از طريق ابدال چند وزن حاصل ميشود؟ ده وزن
17- نيما يوشيج كدام وزن را تند و آور ميداند؟ مفتعلن مفتعلن مفتعل
18- وزن انتخابي (وقار شيرازي) دربارهي مصايب زلزله چگونـه وزني است؟ سخت نامناسب، چون وزني شاد و طربانگيز دارد.
درس نـهم
گونـههاي وزن شعر فارسي
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- وزن شعر فارسي بـه سبب ثابت بودن شمارهي مصوتهاي كوتاه و بلند، چگونـه وزني است؟ وزن كمّي
2- اوزان شعر فارسي بـه چند دسته تقسيم ميشود؟ دو (رسمي و غير رسمي)
3- اوزان شعر رسمي چند گونـه است؟ دو گونـه
4- که تا چه زماني شعر فارسي اوزان مبتني بر نظم و تساوي هجاها درون هر مصراع بوده است؟ که تا زمان نيما يوشيج
5- اوزاني كه نظم ميان هجاها را دارد، اما طول مصراعها يكسان نيست، چند نوعاند؟ سه نوع
6- «مستزاد» چگونـه شعري است؟ شعري هست كه درون پايان هر مصراع آن مصراع كوتاهي ميآيد.
7- شعري كه «هر مصراع آن از تكرار نامعين اركان عروضي فعلاتن يا مفاعيلن ساخته ميشود» چه نام دارد؟ بحر طويل
8- قالب شعري «هر لحظه بـه شكلي بت عيار برآمد / دل برد و نـهان شد» چيست؟ مستزاد
9- وزن غالب شعرهاي زبان فارسي تاكنون از نظر نظم هجايي، چگونـه بوده است؟ مبتني بر نظم و تساوي هجاها درون هر مصراع بوده است.
10- مصراعهاي كوتاه درون انتهاي مستزاد، چه وزني دارد؟ هم وزن هستند، درون وزن مصراعهاي اصلي
11- «مستزاد» از چه زماني رونق و رواج يافت؟ از دوره ي مشروطيت
12- چه كسي ابتدا «قيد تساوي» را از شعر فارسي برداشت؟ نيما يوشيج
13- چرا فكر يافتن وزني جديد درون شاعران پيدا شد؟ چون نظم و تساوي هجاهاي شعر، با مفاهيم و احساسات روزگار متناسب نبود.
14- «وزن نيمايي» بـه چه مفهوم است؟ شاعر درون اين وزن مجبور نيست جملههايش را مساوي بياورد.
15- مصراع در«شعر نيمايي» بـه چه مفهومي بـه كار ميرود؟ درون اين گونـه وزن مصراع جايي تمام ميشود كه كلام خاتمـه يابد.
16- شعر «ميتراود مـهتاب» درون كدم وزن است؟ رمل مخبون
17- تقطيع مصراع «ميدرخشيد شبتاب» چگونـهاست؟ فاعلاتن فعلن
18- «تكيه»بهچهمعناست؟برجستگياي كهفقطبه يكهجاي كلمـه داده ميشود.
19- درون كدام زبانها، زير و بمي نقش مـهمي دارد؟ زبانهاي چيني و ويتنامي
20- وزن شعر زبانهاي (فرانسوي و ژاپني) چه نوع وزني است؟ وزن عددي
درس دهم
تعارف و انواع نقد 1
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- «نقد» درون لغت بـه چه معناست؟ جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره
2- «نقد» درون اصطلاح ادب چيست؟ تشخيص محاسن و معايب سخن
3- «نقد ادبي» بـه چه معناست؟ شناخت ارزش و بهاي واقعي آثار ابداعي و آفرينشهاي ادبي
4- كدام نويسنده نقادان را چون خرمگسهايي ميداند كه روي پيكر اسب مينشينند و او را نيش ميزنند.... چخوف، نويسندهي روسي
5- «نقد» درون زبان گفتار بـه چه چيزي اطلاق ميشود؟ بـه بهاي مال و غيره
6- «تكنيك» درون نوشته بـه چه معناست؟ خصوصيات فنياي كه داستاننويس يا نمايشنامـه نويس درون اثر خود بـه كار ميگيرد.
7- منظور از «نقد لغوي» چيست؟ بررسي و ارزيابي كاربرد زبان و اصول و قواعد آن
8- «كلمـه» چه موقع ميتواند معني و مفهوم خود را القا كند؟ زماني كه درست و در جاي خود بـه كار رود.
9- مسئلهي مترادفات درون كدام حوزهي نقد قرار ميگيرد؟ نقد لغوي
10- «بحث درون چگونگي كاربرد فنون بلاغي درون شعر و نثر و ارزش اعتبار آن» چه نوع نقدي است؟ نقد فني
11- (نقد فني) را درون چه كساني پايه ريزي كردند؟ ارسطو و اريستاك
12- مـهمترين نوع نقد درون ادب عربي و فارس، چه نقدي است؟ نقد فني
13- درون ادب فارسي قديم چه كساني بـه بحث درون اصول و قواعد نقد فني پرداختهاند؟ رشيدالدين وطواط و شمي قيس رازي
14- چهچيزي موسيقيدركلامرا بهوجودميآورد؟كميّتو ريتم، هماهنگي حروف
15- «ارتفاع»بهچهمعناست؟ عبارت هست از واحدهاي متقارن و متكرّر يك وزن
16- چه كسي (نقد فني) را درون روم باستان بنيان نـهاد؟ هوراس
17- «بررسي كامل بلاغت، اعم از معاني، بيان و بديع» درون حوزهي كدام نوع نقد است؟نقد فني
18- چه كساني درون ادب عرب بـه بحث اصول و قواعد نقد فني پرداختند؟ قدامّه بن جعفر، ابو هلال عسكري و عبدالقادر جرجاني
درس يازدهم
تعارف و انواع نقد 2
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- «نقد زيبايي شناسي» چه نوع نقدي است؟ بررسي جوهر هنر دور از محتواي خاص آن است.
2- ريشـهي «نقد زيبايي شناسي» را درون اروپا، درون آثار چه كساني ميتوان يافت؟ كالريج و ادگار آلنپو
3- عبارت «انشاي آثار ادبي درون حكم بنايي هست كه معمار ميسازد و آنچه اهميت دارد، هماهنگي و توازن است» از كيست؟ ادگار آلنپو
4- مكتب ادبي «پارناس» درون كجا بـه وجود آمد؟ فرانسه
5- اصطلاح «هنر براي هنر» را نخستين بار چه كسي اعلام كرد؟ ويكتور هوگو
6- از بزرگترين نمايندگان مكتب هنر پارناس- چه كسي را ميتوان نام برد؟ لوكنت دوليل
7- نقد كدام شاعران درون قرن بيستم که تا حدي با نقد زيبايي شناسي هم ريشـه است؟ ريجاردز عزرا پوند وتي اس اليوت
8- اصول نظريهي ريچاردز مبتني بر چيست؟ توجه منتقد بـه دلالت الفاظ و اوزان شعر و استعارات و لحن كلام
9- از قديمترين شيوه هاي نقد، كدام است؟ نقد اخلاقي
10- نظر (ارسطو) راجع بـه شعر چيست؟ حدف شعر، خاصه تراژدي بايد تصفيه يا تزكيهي نفس باشد.
11- اهل كليسا درون قرون وسطي، شعر را چه ميناميدند؟ غذاي شيطان
12- عبارت «هدف يك اثر ادبي اين هست كه بـه آدمي عشق بـه تقوا و وحشت از نابكاري را القا كند» از كيست؟ ديدرو
13- «نقد اجتماعي» چيست؟ نشان ارتباط ادبيات با جامعه تأثير جامعه درون ادبيات
14- كدام منتقد ادبيات را محصول «رمان، محيط اجتماعي و نژاد ميداند»؟ هيپوليت تن
15- عبارت «هنر جهان پسند همواره ملاك ثابت و معتبري با خويشتن دارد و آن ملاك، معرفت ديني و روحاني است.» درباره ي كدام نوع نقد است؟ نقد اخلاقي
16- «هوراس» ارزش شعر را درون چه ميداند؟ درون سودمندي وز يبايي ان
17- از ميان تجدد خواهان و مشروحه خواهان كه براي شعر، شرايط اخلاقي قابل بودند، چه كساني را ميتوان نام برد؟ آخوندزاده، ميرزا آقاخان كرماني و اديب الممالك فراهاني
18- درون ميان اثار شاعران و نويسندگان ايران، آن چه متعلق بـه جنبههاي اجتماعي است، چگونـه بيان شده است؟ يا رنگ ديني و اخلاقي دارد و يا انگيزهي ملي و ميهني
19- «نقد روانشناسي» بـه چه معناست؟ بيان جريان باطني و احوال دروني شاعر يا نويسنده
درس دوازدهم
تحليل آثار مـهم نظم و نثر
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- كدام كتاب، شاهكار آثار حماسي ملي ايران، است؟ شاهنامـهي فردوسي
2- شاهنامـهي فردوسي بـه كدام سبك سروده شده است؟ سبك خراساني
3- شاهنامـهي فردوسي چند دوره را شامل ميشود؟ سه دوره
4- از عهد كيومرث که تا ظهور فريدون مربوط بـه كدام دوره است؟ دورهي اساطيري
5- دورهي پهلواني حماسي از زماني كدام پادشاه شروع ميشود؟ فريدون
6- كشف آتش و جدا كردن آهن از سنگ درون كدام دوره صورت ميگيرد؟ دورهي اساطيري
7- ظهور زرتشت پيغمبر درون زمان كدام پادشاه است؟ گشتاسب
8- كدام كتاب درون درجهي اول مأخذ تدوين شاهنامـه بوده است؟ شاهنامـهي منثور ابومنصوري
9- شاهنامـهي فردوسي چند بيت دارد؟ شصت هزار
10- نظم «شاهنامـه» چند سال طول كشيد؟ سي و پنج يا چهل سال
11- «ضحاك» درون پايان كدام دوره بـه حكومت ميرسد؟ عهد اساطيري
12- نام برادر رستم كه او را از بين ميبرد، كيست؟ شغاد
13- «جملهي اسكندر مقدوني بـه ايران درون زمان كدام پادشاه است؟ دارا
14- هدف فردوسي از تدوين شاهنامـه گذشته از احياي زبان فارسي، چه بوده است؟ تقويت روحيهي مبارزهجويي با بيگانگان و بيگانـه پرستان
15- «خيام» درون چه قرني زيسته است؟ اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم
16- «رباعيات خيام» را چه كسي بـه زبان انگليسي ترجمـه كرده است؟ فيتز جرالد
17- «شيوهي عراقي» را چه كسي درون قالب مثنوي و داستان درون ادب فارسي وارد كرد؟ نظامي گنجهاي
18- مـهمترين اثر «نظامي گنجوي» كدام كتاب است؟ خسرو و شيرين
19- قديميترين كسي كه از «خيام» بـه عنوان شاعر ياد كرده است، كيست؟ شـهروزي درون اواخر قرن ششم
20- موضوع كتاب «هفت پيكر» چيست؟ داستان شادخواريها و كامرواييهاي بهرام گور
درس سيزدهم
تحليل آثار مـهم 2
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- «مثنوي معنوي» چند بيت و چند دفتر است؟ بيست و شش هزار بيت درون شش دفتر
2- چه كسي از مولوي خواست كه بـه شيوهي سنايي و عطار، مثنوياي بـه نظم درآورد؟ حسامالدين چلبي
3- چه نامي بر مثنوي نـهادهاند؟ قرآن عجم
4- مبناي كتاب مثنوي بر چيست؟ حكايت و تمثيل
5- «ني» درون مثنوي مولوي بـه چه معناست؟ روح سرگشتهي انسان كه از اصل خود دور مانده است.
6- چرا مثنوي را (قرآن عجم) ناميدهاند؟ چون نزديك 745 حديث نبوي تفسير شده و 528 آيه، درون كتاب آمده است.
7- «حافظ» درون چه قرني زيسته است؟ قرن هشتم
8- حافظ لقب «محتسب» را بـه كدام حاكم شيراز داده است؟ محمد مبارزالدين
9- زمان كدام حاكم، دورهي تكفير حافظ» است؟ شاه شجاع
10- از لحاظ تقسيمات كلي سبك شعر حافظ، چه سبكي است؟ سبك عراقي
11- كدام آرايههاي معنوي، بيشتر درون شعر حافظ ديده ميشود؟ ايجاز و ايهام
12- نمايندهي واقعي شعر دورهي صفويه و سبك هندي كيست؟ صائب تبريزي
13- «قالب» بيشترين اشعار صائب تبريزي چيست؟ غزل
14- از لحاظ فكر و مضون، صائب چه مضاميني را بيشتر از ديگر شاعران هم دورهي خود دارد؟ حكمت و عرفان
15- براي آزادگي و ستايش آزادي كه حافظ درون شعر خود دارد، بـه او چه لقبي دادهاند؟ رند
16- سبك خاص شعر حافظ، چه سبكي است؟ سبك والا
17- انقلابي كه درون روح (مولوي) بـه وجود آمد، از برخورد با چه كسي بود؟ شمس تبريزي
18- حكايتهاي «مثنوي معنوي» بـه چه شيوهاي است؟ داستان درون داستان
19- «نالهي ني» درون مثنوي بـه چه مفهومي است؟ روحي سرگردان و جوياي اصل
20- «زبان و بيان مولوي» درون مثنوي چگونـه است؟ زبان اديبانـه را بـه كار نميگيرد و از آن دوري ميگزيند.
درس چهاردهم
تحليل آثار مـهم- نثر
دانستنيهاي مربوط بـه درس
1- بهترين نمونـههاي نثر فارسي، كدام كتابها هستند؟ تاريخ بيهقي، قابوس نامـه و گلستان سعدي
2- كدام كتاب شاهكار نثر مرسل است؟ تاريخ بيهقي
3- نام ديگر «تاريخ بيهقي» چيست؟ تاريخ مسعودي
4- اهميت تاريخ بيهقي درون چيست؟ تاريخنويسي و هنر نويسندگي
5- چرا كتاب بيقهي از نظر فن تاريخنگاري اهميت زياد دارد؟ مورخ سعي كرده هست حقايق تاريخي را با دروغگوييهاي بيمورد درون نياميزد.
6- براي پرهيز از تعارفات و دروغگوييهاي بيمورد بيهقي از چه عواملي استفاده ميكند؟ از يك طرف مشاهدات خود را بيان ميكند و از سويي ديگر بر افراد قابل اعتماد تكيه ميكند.
7- «ايجاز» بـه چه معناست؟ گرفتن بيشترين معني از كمترين واژه
8- كتاب «قابوسنامـه» درون چه قرني نوشته شده است؟ از آثار منثور اواخر قرن پنجم است.
9- نويسندهي «قابوسنامـه»كيست؟عنصرالمعاليكيكاووس بن قابوس و شمگير
10- نام اصلي كتاب «قابوسنامـه» چيست؟ نصيحتنامـه
11- نثر كتاب «قابوسنامـه» چه نوع نثري است؟ نثري هست ساده و روان كه لغات عربي درون آن اندك است.
12- «گلستان» درون چه سالي نوشته شده است؟ ششصد و پنجاه و شش
13- «گلستان» چند باب دارد؟ هشت
14- نثر سعدي درون گلستان چگونـه است؟ تركيبي هست نو ميان نثر مصنوع و نثر مرسل و پيوندي زيبا ميان آن دو سبك
15- اهميت كتاب «گلستان» گذشته از محتواي آن، درون چيست؟ هنر نويسندگي سعدي
16- هم نقشي از خود بـه يادگار گذارد و هم خلق را نصيحتي كند.
17- منظور بيهقي از (پدريان و پسريان) چه كساني است؟ پدريان: طرفداران اميرمحمد و پسريان طرفداران سلطان مسعود هستند.
18- محل شكست سلطان مسعود كجا بود؟ دندانقان
نویسنده درون جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
فصل اول:زبان شناسی
1-درس اول←زبان
2-درس ششم←شکلهای زبان
3-درس پانزدهم←زبان شناسی چیست؟(1)
4-درس بیست وچهارم←زبان شناسی چیست؟(2)
فصل دوم:نگارش
1-درس سوم←مروری بر نگارش دوره ی راهنمایی
2-درس پنجم←ویرایش
3-درس نـهم←نگارش علمـی،نگارش ادبی
4-درس یـازدهم←مقایسه
5-درس چهاردهم←توصیف
6-درس هفدهم←ساده نویسی
7-درس نوزدهم←خاطره نویسی
8-درس بیست و دوم←نامـه نگاری (1)
9-درس بیست و پنجم←نامـه نگاری(2)
فصل سوم:دستور
1-درس دوم و چهارم←جمله واجزای آن
2-درس هشتم ودهم←ویژگیـهای فعل
3-درس دوازدهم وشانزدهم و هجدهم←گروه اسمـی
4-درس بیستم←ضمـیر
5-درس بیست وسوم←گروه قیدی
6-درس بیست وهفتم←نقش نما
فصل چهارم:املا
1-درس هفتم←چرا املا مـی نویسیم؟
2-درس سیزدهم←با چه خطی مـی نویسیم؟
3-درس بیست ویکم←چه کلمـه ای اهمـیت املایی دارد؟
4-درس بیست و ششم←گروه کلمـه چیست؟
بیـاموزیم
درسهای:اول،ششم،پانزدهم،بیست وچهارم
«زبان یک نظام استکه کار اصلی آن ایجاد ارتباط بین انسانـهاست.»طبق تعریف ارکان اصلی تعریف
زبان عبارتند از:1-نظام بودن 2-ایجاد ارتباط 3-انتقال پیـام 4-انسانی بودن
در این تعریف منظور از یعنی یک مجموعه ی پیچیده وبه هم پیوسته کـه از اجزای کوچکتری تشکیل
شده هست و انسانی بودن یعنی اینکه مخصوص انسانـهاست و آنـها بوسیله زبان با هم ارتباط برقرارمـی کنند.
گر چه استفاده از زبان آسان هست ولی شناخت آن دشوار هست دلیل آن پیچیدگی وگستردگی زبان و درعین حال چون ما طرز استفاده از آن را مـی دانیم فکر مـی کنیم شناخت آن نیز آسان نیز آسان است،درحالی کـه این طور نیست.
زبان انسان اگر چه نظام یگانـه ای هست ولی شکلهای متنوعی دارد:1-گونـه2-لهجه3-گویش
گونـه:شکلی از زبان کـه در جا و مو قعیت بـه خصوص بکار مـی رود:طرز صحبت با معلم،یـا با کودک
لهجه:که درون تلفظ با هم فرق مـی کنند.کردی،لری
گویش:علاوه بر تلفظ درون انتخاب کلمات و قواعد دستوری هم تفاوت دارد:1-جغرافیـای2-اجتماعی 3-تاریخی 4- معیـار
این گوناگونی فقط درون زبان انسان هست نـه پدیده های دیگر؛به علت ویژگیـهایی کـه دارد: 1)دوساختی 2)نابه جایی 3)زایـایی
«علمـی کـه به مطالعه و شناخت زبان مـی پردازد«زبان شناسی»نام دارد.»مقصود از کلمـه «علمـی»این است کـه مثل همـه ی علوم دیگر از روش های رایج درون تحقیقات استفاده مـی کند.
علم زبان شناسی:1)سنتی 2)جدید یـا همگانی یـا ساخت گرا
زبان شناسی سنتی:به منظور کتب آسمانی وایجاد ارتباط بین ملل مختلف.سابقه ی آن بـه چندین هزار سال قبل مـی رسد.
زبان شناسی جدید:مطالعه ی زبان درون درجه ی اول بـه قصد شناختن خود آن.سابقه ی آن از آغاز قرن بیستم.
مشکلات مطالعه ی زبان بـه شیوه ی جدید:1)تغییروتحول دائمـی آن )وجودگونـه ها،لهجه ها وگستردگی بیش ازحد آن 3)پیچیدگی و گستردگی بیش ازحد آن
برای رفع مشکل اول«تغییر و تحول دائمـی»:عامل«زمان»را کنارمـی گذارند واگر به منظور این کارصورت تاریخی کلمات کـه مربوط بـه گذشته ی زبان فارسی هست بررسی مـی کنند زبان شناسی تاریخی نام مـی گیرد.
برای رفع مشکل دوم، زبان شناسان مطالعه ی خود را فقط بـه یکی از شکل های گوناگون زبان محدود مـی کنند.اگر به منظور این کار یکی از این گویشـها را انتخاب کنند،در آن صورت گویش شناسی مـی گویند.
در مورد مشکل سوم،زبان شناسان زبان را بـه چند بخش تقسیم مـی کنند و جداگانـه هربخش را مورد
بررسی قرار مـی دهند:1)واج شناسی =>مطالعه ی صداهای زبان و قواعد ترکیب آنـها بـه منظور ایجاد ساختهای آوایی 2)دستور الف)صرف=>بررسی وطبقه بندی نشانـه های ساده وتکواژها وچگونگی ترکیب تکواژها که تا حد انواع کلمات.ب)نحو=>شیوه ترکیب انواع کلمات که تا سطح گروه یـا جمله.3)معنا شناسی=>بررسی معنای انواع تکواژها،کلمـه ها،گروه ها وجمله ها و روابط معنایی آنـها مـی پردازد.
رابطه ی معنایی کلمات درون حوزه معنایی:1)ترادف=>پدر و بابا 2)تضاد=>روز و شب 3)تضمن=>پدر و والدین
درسهای:سوم،پنجم،نـهم،یـازدهم،چهاردهم،هفدهم،نوزدهم،بیست ودوم،بیست وپنجم و بیست وهشتم
درس سوم:مـهارتهای نگارشی:1-تبدیل گفتاربه نوشتار2-ساده نویسی وکوتاهی جملات3-توصیف4-خاطرات روزانـه5-شرح حال6-تشخیص(جان بخشیدن بـه اشیـاء)7-بازسازی وقایع ورویدادها8-انتخاب مناسب ترین واژه9-عناصرزیبایی سخن10-نامـه نگاری11-خلاصه نویسی
درس پنجم:بازبینی نوشته ها ازجهات گوناگون محتوا،بیـان،صحت واعتبار،دقت ونظم،آراستگی،علایم نگارشی و...ویرایش نام دارد.وکسی کـه این کار را انجام مـی دهد« ویراستار».
انواع ویرایش:1)فنی:آراستگی ظاهری و نظم وترتیب بخشیدن بـه اثر2)تخصصی:ناظر برجنبه ی علمـی یـا تخصصی اثر3)زبانی وساختاری:ناظر برجنبه های دستوری و نگارشی و املایی
یکی از جهات ویرایش،ویرایش فنی و یکی ازکارهای ویرایش فنی،رعایت علایم نگارشی است.
درس نـهم:زبان بـه اعتبار شیوه بیـان دو گونـه است:1)علمـی 2)ادبی
زبان علمـی به منظور انتقال مستقیم مفاهیم دقیق و صریح بـه کار مـی رود؛اما زبان ادبی بـه آفرینش آثار ادبی اختصاص دارد.درزبان علمـی چند پهلو نوشتن عیب ونقص بکار مـی رود؛اما درنوشته های ادبی باعث حسن وزیبایی سخن مـی شود.در نوشته های ادبی،نویسنده از آرایـه های ادبی استفاده مـی کند.
زبان ادبی سعی مـی کند علاوه بررساندن مقصود بررفتار مخاطب اثر بگذارد واورا با خود همراه سازد.
درس یـازدهم:مقایسه یکی از راههای پروردن معانی هست که معمولا بین دو امر با اعتباری تقریبا یکسان انجام ی شود.غرض از مقایسه روشن معنی ومفهوم،بیـان شباهتها وتفاوتهای درجات و ویژگی های دو امراست.
درس چهاردهم:توصیف یکی از راههای پرورش مطلب هست که درون انواع نوشته های علمـی وادبی کاربرد دارد.حواس پنج گانـه وتجربه های حسی وعاطفی مواد توصیف را مـی سازد.
نویسنده درهریک از انواع و گونـه های وصف بـه گنجینـه های واژگان درون خورومتناسبی نیـازمند است. علاوه براین استفاده درست از هر گونـه صفت،فعل وقید مناسب به منظور توصیف دیده ها و شنیده ها ضروری است.در توصیف نباید از همـه ی جزئیـات سخن گفت،بلکه حتما تنـها بـه آن دسته از جزئیـات پرداخت کـه به روشن تر شدن مقصود کمک مـی کنند.
درس هفدهم:ویژگیـهای نوشته ساده:1)صمـیمـی و نزدیک بـه گفتار بودن زبان نوشته2)جملات کوتاه،ساده وروان3)عدم کاربرد کلمات وعبارتهای دشوار و زاید4)قابل فهم بودن مقصود نویسنده
نکاتی کـه باید درون ساده نویسی رعایت کنیم:1-تمرین تبدیل گفتاربه نوشتار.هرچه زبان نوشته بـه زبان گفتار نزدیک شود روح و تحرک بیشتری مـی یـابد.2-فهم خوب مطلب وبیـان فهمـیده ها بـه زبان خودمانی.
3-استفاده از جملات کوتاه که تا مفهوم زودتر وبهتررسانده شود.4-از تکلّف کلامـی وشاخ وبرگ بی مورد بـه مطالب بپرهیزیم.5-عدم کاربرد واژگان و عبارتهای زاید،تکیـه کلامـها،تکرار فعلها،اسم ها ، صفت ها و... .6-دوری ازابهام وکلّی گویی.7-عدم استفاده از واژگان و ساخت های دستوری کهن.
8-عدم استفاده از آرایـه های ادبی درون نوشته های علمـی
درس نوزدهم:عام ترین وصمـیمانـه ترین نوع نوشته خاطره نویسی است.برای نوشتن خاطره هیچ قید و محدودیتی نیست.خاطره نویسی سبب مـی شود کـه از مراحل وایـام زندگی آثاری جاندارو روشن برجا بماند.همـه چیزمـی تواند موضوع خاطره باشد.در ثبت وقایع« جدول ضربی»نباید عمل کرد.یـادداشت ها گاهی کوتاه گاه بلند هستند.واز نظم منطقی خاصی پیروی نمـی کنند.برای نوشتن خاطره ویـادداشت روزانـه بهتراست رئوس مسائل هم روزانـه ،یـادداشت شود.
درس بیست وپنجم:انواع نامـه :1-رسمـی واداری :الف)اداری ب)پیـام های تبریک،تسلیت،دعوت،تفکرو..
2-خصوصی ودوستانـه
کلیـه ی مکاتباتی کـه بین ادارات و سازمانـها رد و بدل مـی شود«نامـه های اداری»و جزء اسناد دولتی است.
نامـه های رسمـی و اداری از چند قسمت تشکیل مـی شود:1- سرآغاز2- تاریخ 3- موضوع نامـه 4-عنوان 5- کلمات احترام آمـیز6- متن نامـه7- امضا
نامـه های اداری موضوع،عنوان،شروع،پایـان و متن قالبی و کلیشـه ای است. اگر ادعا وشکایتی درون نامـه طرح شده،باید اسناد و مدارک لازم با نامـه همراه باشد.
پیـام ها نیز حتما کوتاه،گویـا،محترمانـه و صریح باشد.
نامـه های خصوصی و دوستانـه:این نامـه ها عاطفی تر،صمـیمـی تروبی تکلف تر هست و حرفهای خصوصی درآن طرح شده است.
اساسی ترین ویژگیـهای نامـه های خصوصی:1-تقلیدی نیستند،لحن کلام آنـها صمـیمـی و خودمانی است.2-قالبی نبودن آنـها
نامـه ی خصوصی بـه شیوه ی دلخواه شروع و ختم مـی شود.حسن نامـه ی خصوصی این هست که همـه ی عناصر آن از تصنع خالی مـی باشند.
درس بیست و هشتم:
خلاصه نویسی:یکی از راههای تمرین نگارش خلاصه نویسی است.که چندین فایده دارد:
1-با خلاصه خوانده ها نتیجه ی تمامـی مطالعات خود را درون حجمـی اندک حفظ مـی کنیم.تا درون صورت لزوم از آن استفاده کنیم.
2-مـیزان دقت و تمرکز ما به منظور درک و دریـافت مطالعات بیشتر مـی شود.
3-دست ما را به منظور نگارش باز و توانا مـی کند.
پیشنـهادهایی به منظور خلاصه نویسی:1-متنی کـه باید خلاصه شود حتما به دقت خوانده شود.
2-مـیزان و روش خلاصه نویسی قبلا تعیین شود.
3-مفاهیم و نکات مـهم مطلب مشخص شود.
4-به محتوای اصلی و مفاهیم کلیدی نـه چیزی اضافه،نـه چیزی کم مـی شود.
5-نکات اضافی و غیر مـهم و تکراری حذف شود.
6-بندها و علایم نگارشی بـه درستی رعایت شود و مشخصات نوشته ای کـه خلاصه کرده ایم،با دقت بنویسم.
درسهای:دوم وچهارم،هشتم ودهم،دوازدهم وشانزدهم وهجدهم،بیستم،بیست وسوم،بیست وهفتم.
جمله:1-نـهاد=>صاحب خبر2-گزاره=>خبر=>هسته گزاره فعل ونشانـه ی فعل شناسه است.
به شناسه نـهاد پیوسته مـی گویند.شناسه ی فعل درشمار(=مفرد و جمع)بانـهاد مطابقت دارد.نشانـه -ی نـهاد،مطابقت آن با شناسه است.
گاهی گزاره فقط از فعل تشکیل مـی شود مانند:علی آمد. جمله
نـهاد گزاره
فعل
علی آمد
و گاهی نیز علاوه بر فعل یک یـا چند چیز دیگر ممکن هست داشته باشد
فعل جمله
-مشرکان بتها را مـی پرستیدند.گزاره
مفعول
نـهاد گزاره
مشرکان مفعول فعل
بتها را مـی پرستیدند
مسند جمله -ایران سرزمـین دلیران است.گزاره
فعل
نـهاد گزاره
ایران مسند فعل
سرزمـین دلیران است
متمم جمله
-علی با دشمن مـی جنگد.
فعل نـهاد گزاره
علی متمم فعل
با دشمن مـی جنگد
مفعول جمله
-علی کتاب را از کتاب فروشی خرید. متمم نـهاد گزاره
فعل علی مفعول متمم فعل
کتاب را ازکتابفروشی خرید
ویژگیـهای فعل:1-شخص=>هر فعل شش شخص دارد3تا مفرد،3تا جمع مانند:مـی شنوَم ،مـی شنوی،مـی شنوَد،مـی شنویم،مـی شنوید،مـی شنوَد
2-زمان:الف)ماضی=>بن ماضی =مصدر بدون—َ ن پایـانی←دیدن=>دید
ب)مضارع=>بن مضارع=مصدر بدون«ب»آغازی»←ببین=>بین پ)آینده
3-گذر4-معلوم و مجهول 5-وجه
صفت مفعولی=>بن ماضی+ه/ﮫ=>شناخته،دیده
انواع ماضی:1)ماضی ساده=>بن ماضی+شناسه ها=>رفتم،رفتی،رفت،رفتیم،رفتید،رفتند.
2)ماضی استمراری=>مـی+ماضی ساده=>مـی رفتم،مـی رفتی،مـی رفت،مـی رفتیم،مـی رفتید،مـی رفتند.
3)ماضی بعید=>صفت مفعولی+بودم،بودی و...=>رفته بودم،رفته بودی،رفته بود،رفته بودیم،رفته بودید،رفته بودند.
4)ماضی التزامـی=>صفت مفعولی+باشم،باشی و...=>رفته باشم،رفته باشی،رفته باشد،رفته باشیم،رفته باشید،رفته باشند.
5)ماضی نقلی=>صفت مفعولی+ام،ای و...=>رفته ام،رفته ای،رفته است،رفته ایم،رفته اید،رفته اند.
انواع مضارع:1)اخباری=>مـی+بن مضارع+شناسه ها=>مـی روم،مـی روی،مـی رود،مـی رویم،مـی روید،مـی روند.
آینده=>خواهم،خواهی و...+بن ماضی=>خواهم رفت،خواهی رفت،خواهد رفت،خواهیم رفت،خواهید رفت،خواهند رفت.
فعل از نظرویژگی گذر:1-ناگذر=>فقط بـه نـهاد نیـاز دارند:کودک دوید،گنجشک پرید
2-گذرا=>الف)به مفعول←علی کتاب را خواند.ب)به مسند←قصه های مثنوی گوناگون است.
پ)به متمم←احمد از دوستش رنجید.
اگربه بن مضارع برخی افعال«ن»بیفزاییم،بن مضارع گذرا بدست مـی آید=>دوید=>دواند یـا دوانید.
«گروه اسمـی»
اسم:کلمـه ای کـه در ساختار جمله قرار مـی گیرد انواع نقش ها را مـی تواند بپذیرد.
راههای شناخت اسم:الف)مـی توان آن را جمع بست.ب)مـی توان بـه دنبال آن «ی»نکره آورد.پ)مـی توان واژه های «این وآن»را قبل از آن بـه کار برد.ت)مـی توان آن را بـه عنوان«نـهاد،مفعول،متمم و...»به کار برد.
ویژگیـهای اسم:الف)شمار ب)معرفه(شناس)،نکره(ناشناس)،اسم جنس پ)عام وخاص ت)ساخت: 1)ساده←فقط یک جزء دارد:آتش 2)مرکب←از دو یـا چند جزء مستقل تشکیل شده است:رود خانـه،سفیدرود 3)مشتق←حداقل یک جزء آن مستقل نیست،پسوند یـا پیشوند است:گلدان،باهوش
اسم از لحاظ شمار:الف)مفرد←هیچ نشانـه ای ندارد:درخت،گل،قلم ب)جمع←یکی از نشانـه های جمع را دارد:1)«ها،ان»2)ات3)ین،ون4)جمع مکسر
معرفه یـا شناس:مـهم ترین نشانـه ی آن درمفعول«را»است.=>کتاب(معرفه) را خ.
نکره یـا ناشناس:نشانـه ی آن «ی» و«ی را»پس از اسم است.=>کتابی (نکره)خ.
جنس:نـه معرفه،نـه نکره است.=>کتاب(جنس)خ.
عام:بر همـه ی افراد طبقه دلالت مـی کند←درخت،گل
خاص:جمع بسته نمـی شود،«ی»نکره نمـی گیرد و برفرد یـا چیز خاصی دلالت دارد←محمد.
گروه اسمـی:الف)هسته=>وجود هسته اجباری،هسته هرگروه اسمـی،«اسم»است و مـی تواند پیش یـا بعد از خود وابسته هایی بگیرد.
ب)وابسته=>وجود وابسته اختیـاری است،برای توضیح برخی ویژگیـهای هسته ی گروه اسمـی مـی آید.
انواع وابسته:الف)پیشین:1-صفت اشاره:این گل،آن گل
2)صفت پرسشی:کدام کتاب؟،چند،چه
3)صفت تعجبی:عجب هوایی!،چه هوایی!
4)صفت شمارشی:الف)اعداد اصلی←یک که تا بی نـهایت؛دو کتاب. ب)اعداد اصلی+—ۥمـین؛سومـین کتاب
5)صفت عالی؛بهترین دانش آموز
6)صفت مبهم؛هر شاعری،همـه،هیچ
ب)وابسته های پسین:1)«ی»نکره:مردی
2)نشانـه های جمع:مردها،زنان
3)صفت شمارشی ترتیبی 2(اعداد اصلی+—ۥم)؛سوم،چهارم،مانند:کلاس سوم
4)مضافٌ الیـه؛کتابِ من
5)صفت بیـانی؛آسمانٍ آبی
فرمول گروههای اسمـی=>وابسته های پیشین+هسته+وابسته های پسین
وابسته های پیشین قبل ازهسته و وابسته های پسین بعد ازهسته قرار مـی گیرند.
ضمـیر
به جای اسم یـا گروه اسمـی مـی نشیند واز تکرار آن جلوگیری مـی کند.گروه اسمـی کـه ضمـیربه جای آن مـی نشیند مرجع ضمـیر نام دارد.
«مریم(مرجع ضمـیر)همراه با مادرش(—َش ضمـیر) به بازار رفت.»
انواع ضمـیر:1)شخصی←جانشین اسم مـی شودوشش تاست.بردوگونـه:
الف)جدا← من،تو،او،ما،شما،ایشان
ب)پیوسته←—َم،—َت،—َش،—ِمان،—ِتان،—ِشان
2)مشترک←برای هر شخص با لفظ مشترک به کار مـی رود←خود،خویش،خویشتن
3)اشاره:واژه های این وآن،جانشین اسم و جع بسته مـی شود.آنان،آنـها،اینان،اینـها
4)پرسشی←جانشین اسم مـی شود و برای پرسش به کار مـی رود←کدام را مـی خواهید؟
«گروه قیدی»
ساده ترین راه شناخت قید حذف آن از جمله است:دیروز،آنجا بازعلی را دیدیم=>علی را دیدیم.
اقسام قید:الف)نشانـه دار:1-کلمات تنوین دارعربی:اصلا˝،جدا˝
2-پیشوند+اسم:به دقت،به سختی
3-متمم های قیدی:تاشـهر،از امروز،با او
ب)بی نشانـه:1-قیدهای مختص:هنوز،البته
2-اسم های زمان و مکان مشترک با قید؛صبح،شب
3-صفت های مشترک با قید:خوب،زیـاد،آهسته
«نقش نما»نقش کلمـه را درون جمله مشخص مـی کند.
انواع نقش نما:1-را←پس واژه ی مفعولی است:نفس را در حبس کرد.
2-نقش نمای اضافه←کلمـه ی بعد ازآن مضاف الیـه یـاصفت است؛پرپرنده(مضاف الیـه)،کلاس خوب (صفت)
3-حرف اضافه←نشانـه ی متمم است:موضوع را ازدوستم پرسیدم.
4-حرف ربط(پیوند):الف)وابسته ساز=>که،تا،چون،زیرا و... . سریع رفتم چون عجله داشتم.
ب)همپایـه ساز:و،اما،ولی،یـا. هوا سرد بود وبرف مـی بارید.
5-نشانـه ی ندا؛منادا مـی سازد=>ای،یـا،آی و«ا»درانتهای بعضی کلمات:خدایا،ای خد
درسهای:هفتم،سیزدهم،بیست ویکم،بیست وششم
«درس هفتم»:
«تقریر»به معنای بیـا هست واملای تقریری آن هست که معلم متن املا را بـه تدریج قرائت کند که تا دانش آموز آن را بنویسد.
فواید املای تقریری عبارتند از:1-کسب مـهارت گوش دادن 2-آشنایی با تلفظ صحیح کلمـه و جمله ها3-تقویت دقت و حافظه 4-درک بهترشنیده ها5-تبدیل گفتاربه نوشتار6-درست،زیبا و خوانا نوشتن شنیده ها
«درس سیزدهم»:
«تحریر»درلغت بـه معنی نوشتن است.خط تحریری درون اصطلاح،خط نوشتن با دست است.این خط هر چند به «خط نستعلیق ریز»نزدیک هست اما از لوازم مـهارت نوشتن بـه شمار مـی رود و نباید صرفا خط هنری و خوش نویسی تلقی شود.
«درس بیست ویکم»:
در فارسی کلمـه ای اهمـیت املایی دارد کـه اولا عربی رایج درون فارسی باشد؛ثانیـا چند شکل مکتوب داشته باشد و باید شکل صحیح آن را انتخاب کرد. بین «صدا»و«حرف»کلمات غیرعربی غالبا تطابق یک بـه یک وجود دارد. بنابراین درون املای آنـها مشکل چند شکل نویسی نداریم.
«درس بیست وششم»:
- ترکیب هایی کـه نـه کلمـه اند نـه جمله،«گروه کلمـه»نامـیده مـی شوند.گروه کلمـه یـا گروه واژه معمولا یـا مضاف و مضاف الیـه هستند یـا موصوف و صفت یـا مترادف یـا متضاد و... .
- گروه کلمـه ها به منظور املای تقریری جنبه ی تکمـیلی و ترمـیمـی دارند.به کمک گروه کلمـه،متن های ساده ی املا به منظور ارزش یـابی،تعدیل و متناسب مـی گردد.
- شاخصه ی گروه کلمـه های املا این هست که گویـا و واضح باشند و به پرسش های مقدر ما پاسخ دهند.
«بیـاموزیم»
- حرف همزه(ء)وقتی حرکت مـی گیرد کـه کلمـه ی مختوم بـه آن بـه واژه ی دیگر اضافه شود،یعنی مضاف یـا موصوف باشد:جزءاول
- هر گاه بخواهیم جمله های دعایی عربی را درون فارسی بـه کار ببریم،باید آن ها را بـه طور کامل نقل کنیم.مانند:«رضی الله عنـه»
- هرگاه واژه ای به «صامت»ختم شود،درحالت اضافه فقط نقش نما یـاره ی اضافه مـی گیرد و اگر بـه مصوت های«آ،او»ختم شود،علاوه برآن به«ی»مـیانجی هم نیـازمند هست که کار تلفظ را ساده تر مـی کند.
- کلمات«علیـه و له»عربی هستند.به کار بردن آنـها همراه با «بر»نادرست و حشو است.
- همزه(ء)یکی از سی وسه حرف الفباست و هرچند به«ی»مـیانجی کوچک(ء)شباهت دارد اما مستقل از آن است.بهتر هست در نوشتاربه جای «ی»مـیانجی کوچک،شکل بزرگ آن را بـه کار ببریم.
- از نشانـه های خطی درون مواردی استفاده مـی کنیم کـه رعایت ن آنـها موجب ابهام وبد فهمـی مـی شود.
نویسنده درون جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
1- شناسه ها ،تکواژوابسته تصریفی اند ودر شمارش تکواژها یک تکواژ محسوب مـی شوند .
2- تکواژ صفر / تهی( Φ ) نمود آوایی نداردامّا درون شمارش یک تکواژ بـه حساب مـی آید ؛ مانند« هست » کـه 2 تکواژ هست .
3- نقش نمای اضافه (-ِ ) یک واژه ، یک تکواژ و یک واج هست .
4- (یِ ) ؛ یک واژه ، یک تکواژ ودو واج هست .
5- « برایِ » یک واژه هست و یک تکواژ ؛ زیرا ( -ِ ) زیر صامت « ی » متعلّق بـه خود واژه هست .
6- نقش نمای اضافه ( -ِ ) وحروف پیوند مثل « و » بـه تنـهایی یک واژه اند .
7- « ی » اسنادی درون فعل ربطی ، یک واژه محسوب مـی شود . مثلاً « ی » درون ، تویی ← دو تکواژ ( تو + ی ) « ی » اوّلی در« تویی » حرف مـیانجی هست و درون شمارش تکواژ بـه حساب نمـی آید .
8- گروه فعلی بر روی هم یک واژه بـه حساب مـی آیدو ممکن هست چندین تکواژ داشته باشد :
« داشتند برمـی گشتند ، خواهم رفت ، خوانده هست ، مـی رفت و ... »
9 - هسته ی گروه قیدی قید یـا اسم هست .
10 - بـه بخشی از جمله ی مستقلِّ مرکّب کـه دارا ی پیوند وابسته ساز هست جمله ی وابسته ( پیرو ) مـی گویند .
11 - « ان » تکواژ گذرا ساز است. این تکواژبه بن مضارع بعضی از فعل های ناگذر افزوده مـی شود و آن را گذرا بـه مفعول مـی سازد ، همچنین بـه برخی فعل های گذرا .
12 - تکواژ گذرا ساز « ان » جمله های دو جزیی را بـه سه و سه جزیی را بـه چهار جزیی تبدیل مـی کند .
13 – برخی از مصدر ها مثل : شتافتن ، زیستن ، آسودن ، این تکواژ را نمـی پذیرند .
14 - برخی از فعل های ناگذر از مصدر های « آمدن ، رفتن ، ماندن و افتادن » بـه شکلِ :
« آوردن ، بردن ، گذراندن/ گذاشتن ، انداختن » گذرا مـی شوند .
15 - افعالی مانند « دیده شده هست و ... » با وجودداشتن فعل معین ( کمکی ) ساده اند ، چون بن مضارع آنـها یک تکواژ است ← بین . چنین فعل هایی درون شمارش واژه ها یک واژه بـه حساب مـی آیند ، چون افعال معین بـه تنـهایی واژه نیستند .
16 - فعل « ساده ( داشت خورده مـی شد ) مرکب ( او پدرش را دوست دارد ) پیشوندی ( برافراشت ، درغلتید ، واماند و ... ) » دربرخی افزودن پیشوندباعث تغییر معنا مـی شود :« افتادن ← برافتادن» دربرخی تغییرپدید نمـی آید :
« شمردن← برشمردن»
17 - واژه های « نیست ، حتما ، پهناور ، ادبیّات » بـه ترتیب : « 3 ، 2 ، 3 ، 3 » تکواژ اند .
18 – فعل هایی کـه به متمم نیـاز مندند ، دارای حرف اضافه ی اختصاصی اند ، امّا فعل هایی کـه به متمم نیـاز ندارند ، دارای حرف اضافه ی اختصاصی نیستند ؛ مثلاً رفتن بـه این دلیل نیـاز بـه متمم ندارد کـه با هر سه حرف اضافه ی « از، بـه ، با » کاربرد دارد . هم چنین هست « رسیدن و آمدن و ... » ← سارا ( بـه ، با ، از ) دانشگاه / دوستش رفت . اما نمـی توان گفت : سارا با پدرش مـی نازد .
19 – اگر « هست ، بود ، شد و مشتقّات آن ها » درون ساختمان فعل های دیگر بـه کار روند و فعل معین واقع شوند فعل اسنادی نیستند : گفته هست ، خورده بود و ...
20 – جمله های دو جزیی بی فعل درون حقیقت همان جمله های سه جزیی با مسند اند کـه فعل آن ها حذف شده هست .
21 – فعل های گروه « گردانیدن و هم معنی های آن : نمودن ، ساختن ، » همـیشـه جمله های چهار جزیی با مفعول و مسند مـی سازند .
22 - جمله های سه جزیی بی فعل درون حقیقت همان جمله های سه جزیی با مسنداند با این تفاوت کـه به جای فعل « هست » از واژه ی « یعنی » استفاده مـی شود .
23 – شاخص ها عناوین و القابی اند کـه بدون هیچ نشانـه ای یـا نقش نمایی پیش از اسم مـی آیند . شاخص ها همـیشـه بدون فاصله درون کنار هسته مـی آیند و در جای دیگر مـی توانند هسته ی گروه اسمـی باشند .
24 – نقش تبعی آن هست که اسم یـا گروه اسمـی ، تابع نقش گروه اسمـی قبل از خود باشد : « معطوف ، بدل ، تکرار»
25 – ملاک تشخیص واژه های ساده از غیر ساده وضعیّت امروزی آن هاست و اهل زبان پیشینـه تاریخی زبان را درون نظر نمـی گیرند ، واژه های زیر ساده اند :
« تابستان ، زمستان ، دبستان ، ساربان ، خلبان ، شبان ، زنخدان ، ناودان ، خاندان ، سیـاوش ، سهراب ، رستم ، تهمـینـه ، شیرین ، دستگاه ، استوار ، بنگاه ، پگاه ، غنچه ، پارچه ، کلوچه ، کوچه ، مژه ، دیوار ، دیوانـه ، رادار »
26 – هر واژه یک تکیـه دارد : « آموزش و پرورش ، رخت و خواب ، کتاب خانـه ، دهکده ، کفش و ... »
27 – فرایند های واجی : « کاهش ( دست بند ، امضا و... ) ، افزایش ( خانـه ی دوست ، خانـه ای ، خیـابان ) ، ابدال ( شنبه← شمبه اجتماع← اشتماع ، تخلیص← تلخیص ، نامَه← نامِه )، ادغام ( زود تر← زوتّر ، شب پره← شپّره )
29 – کلمات دخیل کلماتی اند کـه در اصل فارسی نبوده اند ، اما درون طول تاریخ با زبان فارسی آمـیخته شده اند . « نشان دار( با ال : البتّه ، خاتم الانبیـا، با تنوین : شخصاً ، حرف + اسم : علی رغم ، مع الوصف ) و بی نشان : کتاب ، کیف ، قلم و... »
30 – تکواژ آزاد را« پایـه » ووابسته را « وند » مـی گویند .
31 – اسم ها از نظر ساخت : 1- ساده « کیف ، کتاب و... » 2 - مرکب « کتاب خانـه ، آبدارخانـه ، و... » 3 - مشتق « گلزار ، دهکده ، ترشی ، و ... » 4 - مشتق مرکب « دانش سرا ، دادوبیداد ، دوچرخه و... »
32 – برخی از واژه های مشتق بیش از یک وند دارند : « ناهماهنگی ، ناشنوایی ، بی مسؤولیّتی و... »
33 – تكواژهاي آزاد دستوري شامل : 1- حروف پيوند 2- حروف اضافه 3- را مفعولي 4- حروف ندا
5- ضمايرشخصي متصل و منفصل 6- مخفف زمان حال بودن « -َ م ، ي ، يم ، يد ، ند = هستم ، هستي و ...
7 – ضماير اشاره ، پرسشي ، مبهم 8- نقش نمای اضافه (-ِ )
34 – تكواژهاي وابسته ي تصريفي شامل : 1- «ي» نكره 2 – نشانـه هاي جمع 3- «تر/ ترين » 4- شناسه ها 5- جزء پيشين فعل ها ( مي ، ﺑـ ، ﻧـ ← مي روم ، بروم ، نروم ) 6- پسوند گذرا ساز ( ان ) 7- پسون هاي ماضي ساز ( اد ، يد ، ست ، ت ، د ← افتاد ، كشيد ، دانست ، كُشت ، خورد ) 8- تکواژ صفر / تهی( Φ )
34- « همان و همين » يك تكواژ بـه حساب مي آيند .
35 « ان » درون پلكان مجموعه ساز هست و واژه ساده بـه حساب مي آيد .
36 – « هم چون و هم چنين و اين چنين » بـه خاطر داشتن يك تكيه يك واژه و دو تكواژاند ؛ « چنين » صرف نظر از دستور تاريخي ، فقط يك واژه و يك تكواژ هست .
37 - درصورتی که: ۴ تكواژ- وقتی کـه : ۳ تكواژ - چنانچه : ۲ تكواژ پروردگار : ۲ تكواژ- پرندگان : ۳ تكواژ
38 - تکواژ ماضی ساز درشمارش تعداد تکواژها محاسبه نمـی شود. (*۱- ((اد)) مثل: افتاد ۲- ((د)) مثل :خورد ۳- ((ست)) مثل: دانست ۴- ((ت)) مثل:کشت ۵- ((ید)) مثل: پوسید . دراین واژه ها بن مضارع بااین تکواژهاترکیب مـی شود. )
* البته لازم بـه تذكّر هست كه درون برخي از اين موارد جاي بحث وجود دارد وقطعي نيست و اجماع كلّي وجود ندارد ولي درون بين بسياري هم اتفاق نظر زيادي درون اين موارد وجود دارد .
نویسنده درون جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
ای دیو سپید پای درون بند ای گنبد گیتی ای دماوند
الف) ترصیع ب)تلمـیح ج)تشخیص د)استعاره
17- منظور از شیر سپهر واختر سعد درون بیت زیربه ترتیب کدام هست ؟
باشیرسپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
الف) آفتاب – مشتری ب) آفتاب – کیوان ج)کیوان – مشتری د)مشتری – کیوان
18- آوند یعنی :
الف) معلق ب)طراوت ج)فریـاد د)ارامش
19- " چند " درون بیت "ای مشت زمـین بر آسمان شو بر وی بنواز ضربتی چند " چیست ؟
الف) قید پرسشی ب)قید مبهم ج)صفت مبهم د)صفت پرسشی
20- املای کدام کلمـه غلط هست ؟
الف) ضیعت : زمـین زراعتی ب)سماط: صف ج)قصور : عیب د)ظماد : مرهم نـهادن
21- منظور شاعر از سوخته جان درون بیت زیر کیست ؟
پنـهان مکن آتش درون را زین سوخته جان شنو یکی پند
الف) کوه دماوند ب)عاشق ج)خود او د) مردم ستم دیده
22- معنی فند چیست ؟
الف) هنر ب) مکر ج)پند د) رنگ
23- معنی درست " معجر- مرعوب - کور سو " بـه ترتیب کدام هست ؟
الف) پیراهن – نا خالص – نا بینا ب)رو سری – ترسیده - نور اندک
ج) آتشدان – پوشیده – احوال د)گذرگاه – آشفته - ناامـید
24- اورند بـه کدام معنی نیـامده هست ؟
الف) تخت پادشاهی ب)حیله وفریب ج)شان وشوکت د)شکوه وفر
25- املای کدام واژه غلط هست ؟
الف) مقری – خواننده ب)ارقند – خشمگین ج)مـهجور – دور افتاده د)غرامت – تاوان
26- با توجه بـه مفهوم بیت " برکن زبن این بنا کـه باید ازریشـه بنای ظلم برکند " فعل مصراع دوم کدام هست ؟
الف) حتما برکند ب)برکند ج)بنای ظلم برکند د)ظلم برکند
27- معنی " بر رود " درون " مبلغی بر باروی شـهر بررود " چیست ؟
الف) سرریز شود ب)فرو رود ج)هدر رود د)بگیرد
28- با توجه بـه معنی املای کدام واژه درست هست ؟
الف) حصین – استوار ب) دحشت – حیرت ج) صخره – ریشخند د) قریو – هیـاهو
29- معنای کدام واژه غلط هست ؟
الف) خامل – بی قدر ب)طیره – سبکی ج) پاژه – پایدار د) عنا – رنج
30- مشرعه یعنی :
الف) جای نوشیدن آب ب)بادبان کشتی ج)در ورودی معبد د)دستگیره ی در
31- شاعر بزرگ وقصیده سرای قرن پنجم کدام هست ؟
الف) شیخ بهایی ب)ناصر خسرو ج) فخر الدین اسعد گر گانی د) جلال الدین مولوی
32- املای کدام کلمـه غلط هست ؟
الف) مغلول – بسته شده ب)ایجاذ – سخن کوتاه ج)نز هتگه – تفرج گاه د)نشئت – سر خوشی
33- معنای کدام کلمـه درست هست ؟
الف) نعت – خصلت ب)هتاک – یـاوه گو ج)نشئت – تراوش د) اورنگ – نگران
34- درون کدام گزینـه " حس آمـیزی" بـه کار رفته هست ؟
الف) لطافت گل درون زیر انگشتان تشریح مـی پژمرد ب)آسمان هم نژاد کویر شد
ج) آن عالم پر شگفتی وراز ، سرایی سرد شد د) آ سمان فریبی آبی رنگ شد
35- "عواید " یعنی :
الف) نتایج ب) زیـان ها ج) منافع د) اموال
36- درون کدام جمله ضمـیر شخصی با مرجه خود هم نقش هست ؟
الف) همـه سرشان را مـی تراشند ب) کولی ها فقط درون تابستان پیداشان مـی شود
ج) درون امامزاده کـه اهالی معصوم زاده اش مـی نامند گچ بـه کار اند
د) بناهای عمومـی ده یکی همـین معصوم زاده هست و بعد ده کـه با گون گرمش مـی کنند
37-" دانشگاه های من " حسب حال کدام نویسنده هست ؟
الف) امـیل زولا ب) ماکسیم کورکی ج)دکتر طه حسین د) آلفونس دوده
38- موضوع کدام کتاب ، حسب حال هست ؟
الف) یکی بود یکی نبود ب)سووشون ج)سر نی د)بدایع الوقایع
39- مولف کتاب " الایـام " کیست ؟
الف) دکتر زرین کوب ب)دکتر طه حسین ج)سید محمد امـین د)مـیرزا طاهر تنکابنی
40- یکی قطره باران زابری چکید " یـاد نامـه ای درون باره ی کدام نویسنده ی معاصر را بـه یـاد مـی آورد ؟
الف) احمد آرام ب)محمد پروین گنابادی ج)دکتر زریـاب خویی د)دکتر یوسفی
41- کدام اثر شرح حال امام محمد غزالی هست ؟
الف) شرح زندگانی من ب)صفیر سیمرغ ج)فرار از مدرسه د)جست وجو درون تصوف
42- کدام کتاب درون شرح حال مولانا نوشته شده هست ؟
الف) از کوچه ی رندان ب)پله پله که تا ملاقات خدا ج)فرار از مدرسه د)یکی قطره باران
43- مولف " اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابو سعید " کیست ؟
الف) ابو سعید ابو الخیر ب)عطار نیشابوری ج)عبد الرحمان جامـی د)محمدبن منور
44- مفهوم عبارت " بی خویشتن نشسته بود ، خواجه وار وپای بگرد کرده " توصیف چگونـه فردی هست ؟
الف) اندوهگین ب)بیمار ج) فروتن د) مغرور
45- با توجه بـه معنی ، املای کدام کلمـه درست هست ؟
الف) ازار – شلوار ب) عاذر – از ماه های رومـی ج)عذار – پوزش د) عزار – رخسار
46- معنی کدام واژه غلط هست ؟
الف) ورنایـان – جوانان ب) متصوفه – صوفیـان ج) مقامران – والا مقامان د) ازار – شلوار
47- با توجه بـه عبارت " سهل هست ، چغزی و صعوه ای نیز بر روی آب مـی رود " معنی چغز چیست ؟
الف) سنجاقک ب)قور باغه ج)ماهی د)مار آبی
48-" بـه قول مردمان خطی بـه وی فرو نتوان کشید " معادل کدام اصطلاح امروزی هست ؟
الف) برچسب زدن بهی ب)سر کیسه مردمان ج)مردم را بـه چیزی نگرفتن د) همـه را سر وته یک کرباس دانستن
49- با کاروان حله را مولف کدام کتاب تالیف کرده هست ؟
الف) اعیـان الشیعه ب) بامداد اسلام ج) آزادی مجسمـه د) کارنامـه ی سفر چین
50- درون کدام ترکیب غلط املایی وجود ندارد ؟
الف) واقعات قرایب ب)سلابت شریعت ج) مخاطب معاند د) حصار عبوص
51- معنی کدام کلمـه نادرست هست ؟
الف) تبتل – دگر گونی ب) تضرع – زاری ج)تهجد – شب زنده داری د)تفقد – دلجویی
52- معنی " خشک دستی " با توجه بـه عبارت " تنگ عیشی او ناشی از خست وخشک دستی نبود " چیست؟
الف) بخل ب) ریـا ج) طمع د) قناعت
53- " بـه تقریبی " درون عبارت " مشایخ دیگر هر کدام بـه تقریبی حاضر مـی شدند " یعنی چه ؟
الف) به وقتی ب) بـه صورتی ج) بـه تنـهایی د) بـه مناسبتی
54- املای کدام کلمـه درست هست ؟
الف) ظیف – مـهمان ب) تبطل – از جهان ب ج) ذندیق – بی دین د) حضیض – پستی
55- آزادی مجسمـه اثر کدام نویسنده ی معاصر هست ؟
الف) غلامحسین مصاحب ب)محمد علی اسلامـی ندوشن ج) رسول پرویزی د) جلال آل احمد
56- درون کدام گزینـه یکی از دو حرف نزدیک بـه هم حذف شده هست ؟
الف) سر خورده ب) ره نورد ج) شیر خوارگی د) کبوده
57- درون کدام ترکیب آرایـه ی تضاد وجود دارد ؟
الف) سایـه ی گیسوی نگار ب) این چرخ کج مدار ج) این شیخ همـیشـه شاب د) آن بی بها ناسزاوار پوست
58- شبیـه بودن سخن سعدی بـه همـه وبه هیچ شبیـه نبودن کدام ویژگی کلام اوست ؟
الف) دشوار ومصنوع بودن ب) سهل وممتنع بودن ج) موزون ومسجع بودن د)کوتاهی عبارات
59- درون عبارت " کز عشق نبوده هرگزم بهر " ؛ (م) چه نقشی دارد ؟
الف) متمم ب) مفعول ج) مضاف الیـه د) نـهاد
60- درون بیت " خر گم شده را بخواند کای یـار اینک خر تو بیـار افسار " کلمـه ی خر درون مصراع دوم با کدام آرایـه ی ادبی مطابقت دارد ؟
الف) تناقض ب) استعاره ج) تشخیص د) حس آمـیزی
نویسنده درون جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ |
تست عربی
۱- الصّامِدُ لا ........... أمامَ الظّالِم أبداً.
يَثورُ
يَلينُ
يَنـهَضُ
2- بَعضُ الشَّبابِ غارِقونَ فـﻰ الـ ...... .
حُلْم
بَطَل
تَمْر
3- ضَربةٌ قويّةٌ كَسَرَتْ ....... يَدى .
قَلعةَ
سَعَةَ
عَظْمَ
4- مَن حَفَرَ ....... لِأخيهِ وَقَعَ فيها.
فِضَّةً
بِئراً
سحابةً
5- هى لَمْ ....... فـﻰ مُساعَدَةِ أختِها .
تُقَصِّرْ
تُغَيِّرْ
تُكَفِّرْ
6- غُصنُ هذه الشَّجَرَة........ .
هُبوطٌ
غَضٌّ
رَمْلىٌّ
7- الـ ........ لَمْ يَنجَحْ فـﻰ الحياة.
نَشيط
بَطَل
كَسْلان
8- مَنْ يَعمَلْ خيراً ......... بِهِ .
يَنتَفِعْ
يَثورُ
يَحْفِرْ
9- ﴿ لِيُنفِقْ ذوسَعَةٍ مِنْ ......... ﴾
ساعَتِهِ
سَعَتِهِ
سِراجِهِ
10- أيُّها الصّامدون، ........إلي الأمام.
ساروا
سيروا
يَسيرونَ
11- عَمّا قَريب مِنَ اللهَ ........ نَصرٌ مُبين.
يَنحَنـى
يَلينُ
يأتـى
12- ﴿ ........ تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا﴾
13- مَنْ يَصْبِرْ ........... .
يَظْفَرْ
يَظْفَرُ
يَظْفَرَ
14- أريدُ أن .......... .
أذهَبُ
أذهَبَ
أذهَبْ
15- ........ تَفْعَلْ فـﻰ السِّرِّ يَعْلَمْهُ اللهُ.
16- ﴿ فَلْـ ........ رَبَّ هذا البيت ﴾
يَعبُدونَ
يَعْبُدوا
يَعبُدُ
17- « لَمْ يَسْمَعْ» يعني :
لا تَسمَعْ
لِيَسمَعْ
ما سَمِعَ
18- مضارعٌ مجزومٌ:
أن يُهْمِلوا
لَنْ يَنتَفِعا
لِتَنجَحا
19- حرف مشترك بين جوازم و نواصب:
20- فعلٌ لِلْمخاطبينَ:
تَنْصُرانِ
تنصُرْنَ
تنصُرونَ
نویسنده درون پنجشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۸۹ |
خداوندا ...
بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم
هرکجا آزادگی هست ببخشایم
وهر کجا غم هست شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده کـه بیش ازطلب همدلی همدلی کنم
بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم
زیرا درون عطا هست که ستوده مـی شویم
و درون بخشیدن هست که بخشیده مـی شویم
تست آرايه هاي ادبي * کریمـی*
1/ درون كدام گزينـه يكي از اركان تشبيه محذوف است؟
1/ او نگاهش مثل خنجر بود 2/چاه چونان ژرفي و پهناش، بي شرميش ناباور.
3/ قهوه خانـه گرم و روشن بود،همچون شرم 4/ گرچه بيرون تيره بود و سر،همچون ترس.
2/ مشبه بـه در بيت زير كدام كلمـه است؟
نـه اين ريسمان مي برد با منش كه احسان كمندي هست در گردنش
1/ احسان 2/ ريسمان 3/كمند 4/گردن
3/ اضافه ي تشبيهي (تشبيه بيلغ اضافي) درون بيت زير، كدام است؟
1/ غم دل 2/ دوش ناله 3/ دست شكوه 4/ بار غم
4/ درون كدام گزينـه، تشبيه بليغ بـه كار نرفته است؟
1/ دايه ي ابر بهاري را فرموده که تا بناتِ نبات درون مـهد زمين بپرورد
2/ دست از مس ِ وجود چو چو مردان ره بشوي تا كميماي عشق بيابي و زر شوي
3/ آن شاخه ها ي نارنج اندر ميان ابر چون پاره هاي اخگر اندر ميان دود
4/ تو سرو جويباري، تو لاله بهاري تو يار ِ غمگساري،تو حور دلربايي
5/در كدام بيت تشبيه مركب بـه كار رفته است؟
1/ خداوندا شبم را روز گردان چو روزم بر جهان پيروز گردان
2/ شبي دارم سياه از صبح نوميد در اين شب رو سپيدم كن چو خورشيد
3/ ندارم طاقت اين كوره ي تنگ خلاصي ده مرا چون لعل از اين سنگ
4/ چو بر زد آتش مشرق زبانـه مَلِك چون آب شد ز آن جا روانـه
6/ درون كدام گزينـه، تشبيه مفرد بـه كار رفته است؟
1/ كنيزان و غلامان گرد خرگاه ثرياوار گرد خرمن ِ ماه
2/ ديده اهل طمع بـه نعمت دنيا پر نشود همچنان كه چاه بـه شبنم
3/ شبي چون شبه روي شسته بـه قير نـه بهرام پيدا نـه كيوان نـه تير
4/ درون شجاعت، شير ربّا نيستي در مروّت خود كه داند كيستي
7/ درون كدام گزينـه، آرايه ي استعاره مصرحه بـه كار رفته است؟
1/ دگر باره جهان دار از سر مـهر به گل رخ گفت كاي سرو سمن چهر
2/ گهي با من بـه صلحي گه بـه جنگي خدا توبه دهادت زين دورنگي
3/ كه هست اين جا مـهندس مردي استاد جواني نام او فرزانـه فرهاد
4/ خاكي هست كه رنگين شده از خون ضعيفان اين مُلك كه بغداد و ري اش نام نـهادند
8/ درون كدام بيت از استعاره مصرحه استفاده نشده است؟
1/ هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فرو شد که تا برآمد يك گل زرد
2/ قطره تويي،بحر تويي، لطف تويي، قهر تويي قند تويي،زهرتويي،بيش ميازار مرا
3/ شمس و قمرم آمد، سم و بصرم آمد وآن سيم برم آمد، وآن كان زرم آمد
4/ درون اين بازار اگر سودي هست با درويش خرسند است خدايا منعمم گردان بـه درويش و خرسندي
9/ درون كدام بيت استعاره مكنيه بـه كار نرفته است؟
1/ درون اين بازار اگر سودي هست با درويش خرسند است خدايا منعمم گردان بـه درويش و خرسندي
2/ فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد شرمنده رهروي كه عمل بر مجاز كرد
3/ درون آفاق گشاده هست وليكن بسته است از سر زلف تو درون پاي دل ما زنجير
4/ گل بخنديد و باغ شد پدرام اي خوشا اين جهان بدين هنگام
10/در كدام عبارت،جان بخشي (تشخيص) 2 بار بـه كار رفته است؟
1/ اشك ها بـه روي گونـه ها مي لغزيد و بر پيشاني خاك بوسه مي نـهاد.
2/ دشت سينـه ي داغش را درون برابر وزش نسيم ملايمي قرار داده بود.
3/ درون عمق وجدان خويش بـه پايمردي خيال از صحراهاي سياه قرون تهي مي گذريم.
4/ نوروز روزگاري درون كنار مغان اوراد مـهر پرستان را خطاب بـه خويش مي شنيده است.
11/ واژه ي "دشت" درون مـه ابيات زير، بـه جز بيت...........داراي آرايه مجاز است.
1/ يكي دشت با دبدگان پر زخون كه که تا او كي آيد از آتش برون
2/ نـهادند بر دشت هيزم دو كوه جهاني نظاره شده هم گروه
3/ سواران لشكر، برانگيختند همـه دشت،پيشش درم ريختند
4/ سراسر م دشت بريان شدند بر آن چهر خندانش گريان شدند
12/ درون كدام گزينـه مجاز ديده نمي شود؟
1/ خروشيد و مژگان پر از آب كرد. 2/ و گر ديدي كه با هم يك زبان اند.
3/ دل من راي تو دارد،سر سوداي تو دارد. 4/ بـه يك نعره،كوهي زجا بركنند.
13/ درون همـه بيت ها بـه جزء بيت.............. مجاز بـه علاقه جزئيه مشـهود است.
1/ پيش ديوار آنچه گويي،هوش دار تا نباشد درون پس ديوار گوش
2/ برآشفت ايران و برخاست گرد همي هر كسي كرد ساز نبرد
3/ بـه ياد روي شيرين بيت مي گفت چو آتش تيشـه مي زد،كوه مي سفت
4/ اگر رفت و آثار خويش نماند نشايد بعد از مرگش الحمد خواند
14/ درون عبارت" ديدم كه نفسم درون نمي گيرد و آتشم درون هيزم تر اثر نمي كند." كدام يك از علاقه هاي مجاز ديد مي شود؟
1/ جزئيه 2/ كليه 3/ محليه 4/ سببيه
15/ مفهوم كدام گزينـه "كينـه ورزيدن" است؟
1/ عنان پيچيدن 2/ سنگ درون دندان آمدن 3/ دامن از صحبت فراهم چيدن 4/ دل گران كردن
16/در كدام مصراع كنايه وجود دارد؟
1/ حقايق سرايي هست آراسته. 2/ نرگس مست نوازشگر مردم دارش
3/ دوست نگردند فقير و غني 4/ هنوز از دهن بوي شير آيدش
17/ درون كدام گزينـه واج آرايي بيش از ديگر گزينـه ها محسوس است؟
1/ با تمام دلم تمام چهارده سالگي اش را درون كفن پيچيدم.
2/ درون كوچه ي قديمي دوآبه عطر آسماني شـهادت موج مي خورد.
3/ مظلوم كوچك من با نان بيات شبانـه چاشت مي كرد.
4/ نماز خونين حماسه ي چهارده ساله ي مرا وسعت وسيع كدام سجاده گسترده شد؟
18/ آرايه واج آرايي درون بيت "جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد هركس كه اين ندارد حقا كه آن ندارد" درون كدام واج بيش تر احساس مي شود؟
1/ "ل" 2/ "آ" 3/ "ج" 4/"ن"
19/ درون همـه گزينـه ها بـه جز گزينـه ي.......... آرايه سجع مشـهود است؟
1/ صيّاد بي روزي،ماهي درون دجله نگيرد و ماهي بي اجل، درون خشك نميرد.
2/ نصيحت پادشاهان كردن، كسي را مسلم بود كه بيم سر ندارد يا اميد زر.
3/ با چندين فضيلت كه دست راست را هست، خاتم درون انگشت چپ مي كنند.
4/ ارادت بي چون، يكي را از تخت شاهي فرود آرد و ديگري را درون شكم ماهي،نكو دارد.
20/ درون همـه گزينـه ها، بـه جزء گزينـه ي ......... سجع وجود دارد.
1/ از گل بستان بقيتي مانده بود كه كتاب گلستان تمام گشت. 2/ بقيت عمر معتكف نشيند و خاموشي گزيند. 3/ خلاف راه صواب هست و نقض رأي اولوالالباب 4/ ذوالفقار علي درون نيام و زبان سعدي درون كام.
21/ درون بيت زير، كدام نوع سجع ديده مي شود؟
برگ بي برگي بود ما را نوال مرگ بي مرگي بود ما را حلال
1/ مطرف 2/ ناقص 3/ متوازن 4/ متوازي
22/ درون كدام گزينـه سجع مطرف بـه كار رفته است؟
1/ محبت را غايت نيست از بهر آن كه محبوب را نـهايت نيست.
2/ مُلك بي دين باطل هست و دين بي مُلك ضايع.
3/ هركه با بدان نشيند،نيكي نبيند.
4/ همـه كس را عقل خود بـه كمال نيايد و فرزند خود بـه جمال.
23/چه نوع سجعي درون عبارت زير مشاهده مي شود؟
ظاهر درويشي جامعه ژنده هست و موي سترده و حقيقت آن دل زنده و نفس مرده.
1/ مطرف 2/ مطرف و متوازن 3/ متوازن 4/ متوازي و مطرف
24/ درون كدام گزينـه صنعت ترصيع و جناس خط وجود دارد؟
1/ بـه برجي بَر رفت و دُرجي بدزديد.
2/ طاقت جور و زبان ها نياورد و شكايت پيش پير طريقت بُرد.
3/ مبلغي راه رفته بود و رفيقان بي گناه خفته.
4/ يار شاطر نـه بار خاطر.
25/ درون كدام گزينـه ترصيع وجود ندارد؟
1/ اي زبان هم گنج بي پايان تويي اي زبان هم رنج بي درمان تويي
2/ اي منور بـه تو نجوم جلال وي مقرر بـه تو رسوم كمال
3/ دانـه باشي، مرغكانت بر چنند غنچه باشي كودكانت بر كنند
4/ هم صفير و خدعه ي مرغان تويي هم انيس وحشت هجران تويي
26/ درون كدام بيت جناس تام هست؟
1/ با دل ما بـه دهي چو دل ما بـه دست توست با مـهر خويشتن ز دل ما بـه در بري
2/ اي برق اگر بـه گوشـه ي آن بام بگذري آنجا كه باد زهره ندارد خبر بري
3/ اي مرغ اگر پري بـه سر كوي آن صنم پيغام دوستان برسان بدان پري
4/ بري دان از افعال چرخ برين را نشايد ز دانا نكوهش بري را
27/ درون كدام بيت جناس ناقص اختلافي وجود دارد؟
1/ بشوي اي خردمند از آن دوست، دست كه با دشمنانت بود هم نشست
2/ سر رشته ي جان بـه جام بگذار كاين رشته از او نظام دارد
3/ گوهر مخزن اسرار همان هست كه بود حقه ي مـهر بدان مـهر و نشان هست كه بود
4/ گرم باز آمدي محبوب سيم اندام سنگين دل گل از خارم برآوردي و خار از پاي و پاي از گِل
28/ درون كدام گزينـه جناس ناقص حركتي ديده نمي شود؟
1/ خوارم زتو آن چنان كه گر ميرم از گل بدمد بـه جاي گل خارم
2/ مي نمايد كه جفاي فلك از دامن من دست كوته نكند که تا نكند بنيادم
3/ اي گدايان خرابات، خدا يار شماست چشم انعام مداريد ز انعامي چند
4/ درون اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند،ناز آرند كه با اين درد اگر درون بند درمان اند،درمانند
29/ درون كدام بيت آرايه تصدير وجود دارد؟
1/ از درون درآمدي و من از خود بـه در شدم گويي كز اين جهان بـه جهان دگر شدم
2/ بديدم حسن را سرمست مي گفت بلايم من بلايم من بلايم
3/ گل،آن جهاني هست نگنجد درون اين جهان درون عالم خيال چه گنجد،خيال گل
4/ هم نظري، هم خبري،هم قمران را قمري هم شكر، اندر شكر، اندر شكري
30/ درون كدام گزينـه،آرايه ي اشتقاق وجود دارد؟
1/ هر كجا دردي دوا آن جا رود هر كجا فقري،نوا آن جا رود
2/ صوفي بيا كه آينـه صافيست جام را که تا بنگري صفاي مي اهل فام را
3/ خود نمايي كي كند آن كس كه واصل شد بـه دوست چون نمايد مـه، چو گردد متصل با آفتاب
4/ اين باغ سراسر همـه پر باد وزان است جنبيدن اين شاخ درختان همـه زان است
31/ درون كدام گزينـه آرايه تصدير بر موسيقي لفظي بيت افزوده است؟
1/ از درون درآمدي و من از خود بـه در شدم گويي كزين جهان بـه جهان دگر شدم
2/ طومار ندامت هست طبع من حرفي هست هر آتشي ز طومارم
3/ اهل دل را بـه دل و اهل نظر را بـه نظر دوستدار زبان را بـه زبان بايد جست
4/ اين دولت سرمستم،هوشيار شود روزي وين بخت گران جانم،بيدار شود روزي
32/ درون كدام بيت تلميح وجود ندارد؟
1/ آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه فال بـه نام من ديوانـه زدند
2/ اگر چه تلخ باشد فرقت يار درون او شيرين بود اميد ديدار
3/ خوردست خدا ز روي تعظيم سوگند بـه روي همچو ماهت
به تمناي تو درون آتش محنت چو خليل گوييا درون چمن لاله و ريحان بودم
33/ درون همـه گزينـه ها بـه جز گزينـه .......... آرايه تضاد وجود دارد.
1/ از همـه عالم نـهان و بر همـه پيدا. 2/ درون بن چاهي بـه زير صخره ي صما.
3/ صورت خوب آفريد و سيرت زيبا. ۴/ قسمت خود مي خورند منعم و درويش
نویسنده درون پنجشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۸۹ |
به نام خدا ادبیـات فارسی تخصصی انسانی بهمن 89 فصل ادبیـات انقلاب اسلامـی نام ونام خانوادگی................
1- «اُسوه» ؛يعني ... :
2- «عرصه » به چه معناست ؟
3- معناي واژه ي مشخص شده درون مصراع « هر جا كه درون آغوش صبا غنچه ي وردي است»چيست؟
4- «متواتر»؛ يعني ... :
5- « مشام » ؛ يعني... :
6- كتاب « بيدل ، سپهري و سبك هندي » اثر كيست؟
7- «پاليزبان »اثر كدام شاعرمعاصراست؟
8- شـهرت شعري « مـهرداد اوستا » در كدام قالب شعري است؟
9- «وجه شبه »در مصراع «بازآي كه چون برگ خزانم رخ زردي است»چيست؟
10- كدام واژه درون شعر«و پيمان برادري ات/ با جبل نور/چون آيه هاي جهاد/محكمِ »ايهام دارد؟
11- بيت « از راهروان سفر عشق درون اين دشت/گلگونـه سرشكي هست اگر راه نوردي است» چند تشبيه است؟مشخص کنید
12- « دم سرد» ؛يعني... :
13- شاعر درون شعر « به گونـه ي ماه نامت / زبانزد آسمان ها بود» چه كسي را مورد خطاب قرارداده است؟
14- درشعر « و پيمان برادري ات / باجبل نور/ چون آيه هاي جهاد / محكم »اشاره بـه چه امري دارد؟
15- منظور شاعر از «كوه» درشعر «و كنار درك تو/كوه از كمر شكست» كيست؟
16- در شعر « و ساعتي بعد/در باران متواتر پولاد/بريده بريده /افشا شدي »شاعر چه امري را بيان مي كند؟
17- معناي بيت «از رهروان سفر عشق درون اين دشت / گلگونـه سرشكي هست اگر راه نوردي است» چيست؟
18- منظور از « مردم بي درد »در مصراع «بامردم بي درد نداني كه چه دردي است»چيست؟
19- واژه ي مشخص شده درون مصراع «موجه ي اين محيط طوفان زاست» به چه معني است؟
20- «نغز» ؛يعني ... :
21- «سترون » به چه معناست ؟
22- «طليعه » ؛يعني ... :
23- مجموعه شعر «صلاي غم » اثركيست؟
24- كدام اثر از مشفق كاشاني نيست؟ ( آفتاب، آذرخش، براده ها):
25- در بيت « ناله هاي شراره خيز، بـه گوش/ ز آهوان رميده مي آيد» كدام واژه استعاره است؟
26- بيت «از پي هر شكست پيروزي است/ از دل شب سپيده مي آيد» چه آيد »چه آرايه اي دارد؟
27- « تضمين »در اصطلاح ادبي چه آرايه اي است؟
28- «حرير باور»چه آرايه اي دارد؟
29- مسند در مصراع «موجه ي اين محيط ، طوفان راست»كدام واژه است؟
30- در مصراع « زمين سترون و در وي نشان رويش نيست» كدام واژه مشتق است؟
31- «بوي عشق»چه آرايه اي است؟
32- «بود و نبود جهان » ؛ يعني ... :
33- «بر آستان تو عمري گريستم چون ابر» يعني اين كه ... :
34- «صلا دادن» به چه معناست؟
35- بيت «از پي هر شكست ،پيروزي است / از دل شب ، سپيده مي آيد »كدام آيه ي قرآني را بـه خاطر مي آورد؟
36- «تقرير» ؛ يعني ... :
37- «سلوك »به چه معناست؟
38- «معركه » ؛يعني ... :
39- واژه ي مشخص شده درون مصراع « گل مصحف صد برگ بـه سوگند گشوده است »به چه معناست؟
40- كدام تركيب غلط املايي دارد صحیح آن را بنویسید؟ « طلاقي صخره، اصرار خداوند ، برهان معاد» :
41- « دريا درون غدير »اثر كيست؟
42- مجموعه شعر «تبسّم هاي شرقي »از كيست؟
43- مصراع «گل ، دفتر اسرار خداوند گشوده است» چه آرايه اي دارد؟
44- آرايه ي مصراع «اين چشمـه كه از چشم دماوند گشوده است»چيست؟
45- مصراع «سرشار ز شيريني شـهد خوش خويش است »چه آرايه اي دارد؟
46- بيت «دلم شكسته تر از شيشـه هاي شـهر شماست/شكسته باد كسي كاين چنينمان مي خواست » به كدام واقعه اشاره دارد؟
47- منظور شاعر درون مصراع «به يك كرامت آبي نظر دوخته ايد»چيست؟
48- باتوجه بـه بيت «شما چه قدر صبور و چه قدر خشم آگين /حضورتان چو تلاقي صخره با درياست» :
49- منظور از « حجله ي سبز »در مصراع «... اين حجله ي سبزي كه خداوند گشوده است »چيست؟
50- درمصراع «اگرچه باغچه ها را كسي لگد كرده»منظور شاعر از باغچه ها چيست؟
51- «شكر خند» ؛يعني ... :
52- در بيت « پاك هست طرب نامـه ي خوش بوي سلوكش / اين گل كه چنين چهره ي خرسند گشوده است»شاعر گل را چه دانسته است؟
53- «تخلّص» اصطلاحاً يعني ... :
نویسنده درون پنجشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۸۹ |
به نام خدا زبان فارسی 2پیش دانشگاهی بهمن 89 نام ونام خانوادگی :...............
1- «ارغند» يعني ... 1) افسون 2) آويزان 3) خشمگين 4) زهرآگين
2- «اورند» بـه کدام معني ، نيامده است؟ 1) سپاه و لشگر 2) حيله و فريب 3) شأن و شوکت 4) فر و شکوه
3- «چند» درون بيت «اي مشت زمين بر آسمان شو/ بروي بنواز ضربتي چند» چيست؟
1) قيد پرسشي 2) قيد مبهم 3) صفت مبهم 4) صفت پرسشي
4- کدام کلمـه از نظر ساخت با بقيه فرق دارد؟ 1) شير افکن 2) بعد افکند 3) شيراوژن 4) بادپيما
5- با توجه بـه مفهوم بيت «برکن ز بن اين بنا کـه بايد/از ريشـه بناي ظلم بر کند» فعل مصراع دوم کدام است؟
1) بايد برکند 2) برکند 3) بناي ظلم برکند 4) ظلم برکند
6- منظور ملک الشعراي بهار، از «کافور بر آن ضماد د» چيست؟ که تا درد و ورم فرونشيند / کافور بر آن ضماد د
1) جاري شدن آب باران بر روي کوه 2) ريزش برف بر کوه 3 ) سايش و فرسايش کوه 4) گرد و غبار نشسته بر کوه
7- «آوند» يعني... 1) معلق 2) طراوت 3) فرياد 4) آرامش
8-) منظور شاعر از «سوخته جان» درون بيت «پنـهان مکن آتش درون را / زين سوخته جان شنو يکي پند» کيست؟
1) کوه دماوند 2) عاشق 3) خود او 4) مردم ستمديده
9- ملک الشعراي بهار درون ابيات زير از قصيده دماونديه، بـه جز بيت ... از مبارزه با استبداد و اختناق حاکم بر جامعه، سخن گفته است.
ازآتش دل برون فرستم برقي کـه بسوزد آن دهان بند 2) بگراي چو اژدهاي گرزه / بخروش چو شرزه شير ارغند 3) که تا چشم بشر نبيندت روي / بنـهفته بـه ابر چهر دل بند4) من بند دهانت برگشايم / ور بگشايند بندم از بند
10- املاي کدام کلمـه درست نيست؟ 1) صفه : ايوان 2) سفله : پست 3) صناديد: مردان بزرگ 4) صفيه: نادان
11- درون کدام گزينـه صنعت ادبي «استعاره » مي يابيد؟ 1) اي مشت زمين بر آسمان شو 2) بر کام دل بـه گردش ايام دل مبند 3) اي کشته کـه را کشتي که تا کشته شدي زار 4) نبايد سخن گفت ناساخته
12- - درون تحليل نـهايي؛ مفهوم دو بيت زير کـه به شيوه نمادين خطاب بـه دماوند سروده شده هست کدام است؟
اي مادر سر سپيد بشنو / اين پند سياه بخت فرزند/ از سر بکش آن سپيد معجر / بنشين بـه يکي کبود اورند
1) بـه کوه دماوند مي گويد کـه برفهايش را ذوب کند و دوباره آتش فشاني کند
2) بـه مادر پير خودش توصيه مي کند کـه فقر و درويشي را رها کند و به رفاه و آسايش خود مينديشد
3) بـه ملت بزرگوار ايران مي گويد کـه سلطه ي جهاني و امپراطوري قديم خود را دوباره احيا کند
4) بـه مردم ايران توصيه مي کند کـه سازش با استبداد را رها کنند و خود حکومت را بدست گيرند
13- مفهوم بيت زير از قصيده ي دماونديه بهار، درون کدام عبارت آمده است؟
بر ژرف دهانت سخن بندي / بر بسته سپهر ديو پرفند
1) نظام، استبدادي فرياد آزاديخواهي را درون گلوي تو خفه کرده هست 2) وسوسه هاي شيطاني جلوي فعاليت و تلاش تو را گرفته است
3) تجارب گذشته بـه تو آموخته هست که سکوت موجب عافيت هست 4) اين نظام خودکامـه درون برابر هرگونـه آزاديخواهي، سکوت کرده است
14 - درون بيت «پنـهان مکن آتش درون را / زين سوخته جان شنو يکي پند» مخاطب شاعر کيست؟ 1) کوه دماوند 2) مردم 3) سپهر 4) سوخته جان
15- - معاني درست همـه ي کلمات «آوند- اشاعه- ينبوع- پاليز» بـه ترتيب کدام است؟
1) آويزان - پراکنده- دريا- بوستان 2) موج- اشاره - چاه- زراعت3) آواز- منع - کاريز- خزان 4) معلق- پراکندن- چشمـه- کشتزار
16 - درون بيت «ابر بهاري زدور اسب بر انگيخته/ و ز سم اسب سياه لؤلؤتر ريخته» منظور از «اسب سياه» و «لؤلؤتر» بـه ترتيب، کدام است؟
1) ابر- باران 2) ابر- رنگين کمان 3) باد- ابر 4) رعد- برق
17 - اميل زولا، پيرو مکتب ادبي « ناتوراليسم» اصلي ترين شرط نويسندگي را چه مي داند؟ 1) تخيّل 2) واقعي 3) تخيلي واقعي 4) نمادين
18- چه توصيفاتي بر «تشبيه و مقايسه» نـهاده شده اند؟ 1) تخيلي 2) واقعي 3) تخيلي واقعي 4) نمادين
19- مفهوم نوشته شده درون مقابل کدام گزينـه، نادرست است؟ 1) بر گل تر، عندليب گنج فريدون زده است: نغمـه سرايي بلبل بر شاخه ي باطراوت گل2) کبک دري ساق پاي، درون قدح خون زده است: شکستگي پاي کبک 3) گويي بط سفيد، جامـه بـه صابون زده است: سفيد پرهاي مرغابي 4) لشکر چين درون بهار خيمـه بـه هامون زده است: شکفتن گل هاي رنگارنگ بهاري و سبزه ها درون دشت
20- کلمـه هاي کدام گزينـه براي کامل عبارت زير مناسب تر است؟ «وصف شاعرانـه، حاصل ... شاعر است، توأم با...»
1) احساس لطيف، صور خيال 2) تلاش بي وقفه- اثرپذيري و تقليد 3) دقت و منطق- نقد و اصلاح 4) علم و دانش- تمرين و ممارست
21- منظور از «چوک» درون مصراع «چوک ز شاخ درخت خويشتن آويخته» کدام پرنده است؟ 1) زاغ 2) شباويز3) عندليب 4) قمري
22- درون همـه ي گزينـه ها، بـه جز گزينـه ي ... حساميزي وجود دارد.
1) آهنگ لطيف و پرجلال تو براي دنياي ناچيز ما خيلي زياد هست 2) اين صدا، طنيني طبيعي و زمزمـه اي سوزان و خدايي هست 3) يک گوش واحد هست که اين هر دو صدا را مي شنود 4) گوش من غرق شنيدن صداي شيرين تو شده است
23- معني «بيخته» چيست؟ 1) آويخته 2) صاف کرده3) آميخته 4) آراسته
24- درون کدام گزينـه تشخيص هست؟ 1) ز مي ز ارديبهشت گشته بهشت برين 2) گشت نگارين تذرو و پنـهان درون مرغزار3) لاله سوي جويبارخرگه بيرون زده هست 4) چوک ز شاخ درخت خويشتن آويخته
25- «ديده از ديدار آفرينش فروبستن» کنايه از چيست؟ 1) کوري 2) مردن 3) بي توجهي بـه غفلت 4) بي اعتنايي بـه ماديات
26- کدام دو مصراع از نظر تعداد متمم، همانند هستند؟
1) جوي مشک بهتر كه يک توده گل / دل مادر بـه کفش چون نارنگ 2) چون سپرخيز ران بر سرمرد سوار/ از سيم بـه سر يکي کله خود
3) از درون درآمدي و من از خود بـه در شدم/ ببايد زدن سنگ را بر سبوي 4) ميفکن بـه فردا مر اين داوري را / وين عمارت بـه سر نبرد
27- «بر گل تر عندليب،گنج فريدون زده است/ لشکر چين درون بهار، خيمـه بـه هامون زده است، يعني ....
1) بلبل بر شاخسار گل نغمـه سرايي مي کند و گل ها و سبزه ها درون بهار درون صحرا روييده هست 2) بلبل بـه گنجينـه ي گل هاي سرخ دست يافته هست و مردم درون بهار بـه دشت و صحرا مي روند 3) بلبل برجويبار کـه گل ها روييده است، نغمـه مي خواند و شکوفه هاي بهاري درون اطراف چادرها روييده هست 4) بلبل همچون گنجينـه هست که گل ها بدان دست يافته اند و مردم درون بهار ، خيمـه ها را درون پاي کوه برپا کرده اند.
28 - دل پذيرترين توصيف و تصويرنگاري عناصر طبيعي درون سروده هاي کدام شاعر ديده مي شود؟ 1) هاتف 2) نظامي 3) سعدي 4) عنصري
29- املاي کدام کلمـه با توجه بـه معني مقابل آن، غلط است؟
1) مشرئه : جاي ورود آب 2) تخطئه : نادرست شمردن 3) معوّل : قابل اعتماد 4) ضيعه: آب و زمين زراعتي
30- مقصود شاعر از «پرنده شاعر» درون عبارت «آن چه درون کوير زيبا مي رويد. خيال است. اين تنـها درختي هست که درون کوير مي بالد و گل مي افشاند . گل هايي همچون قاصدک، آبي و سبز و کبود عسلي، خيال درون کوير جولان دارد و سکوت هراس انگيز کوير، درون پيدايش بال هاي اين پرنده شاعر، سخن مي گويد کدام است؟ 1) کوير 2) گل 3) قاصدک 4) خيال
31- در کدام گزينـه، «حساميزي» وجود دارد؟
1) لطافت زيباي گل، زير انگشت ها تشريح پژمرد 2) آسمان، هم نژاد کوير شد 3) آن عالم پرشگفتي و راز، سرايي سرد شد 4) آسمان، فريبي آبي رنگ شد
32- با توجه بـه عبارت «آن شب، گرم تماشا و غرق درون اين درياي سبز معلقي کـه بر آن، مرغان الماس پر، زيبا و خاموش ، تک تک از غيب سر مي زنند ...» منظور از «درياي سبز» و «مرغان الماس پر» کدام است؟
1) آسمان ، ستارگان 2) شـهر ، چراغ ها 3) دشت ، گل ها 4) دريا، پرندگان
33- درپاژه ي آن مشرعه اي هست که بـه پنج نايژه، آب بسيار بيرون مي آيد کـه مردم برمي گيرند» يعني:
1) مردم درون کنار آبشخور چاهي کنده اند کـه آب آن از پنج لوله خواره گونـه، بيرون مي جهد. 2) مردم درون کنار آبشخور پنج لوله ساخته اند کـه آب فراوان از آن ها بـه درون حوض سرازير مي شود 3) مردم آب مورد نياز را از درياچه اي کـه داراي پنج نواده پرآب است، بر مي دادند 4) مردم از آب فراواني کـه از پنج لوله ي ديواره ي حوض خارج مي شود، استفاده مي کنند
34- درون عبارت زير، چهي عطر الهام را درون فضاي اسرار آميز صحراي عربستان، استشمام کرده است؟
«اين شـهادت را يک نويسنده روماني داده هست که براي شناختن محمد(ص) و ديدن صحرايي کـه آواز پر جبرئيل همواره درون زير غرفه ي بلند آسمانش بـه گوش مي رسد و حتي درختش ، غارش، کوهش ، هر صخره ي سنگين و سنگ ريزه اش آيات وحي را بردارد. بـه صحراي عربستان آمده هست و عطر الهام را درون فضاي اسرار آميز آن استشمام کرده است».
1) حضرت محمد(ص) 2) جبرئيل 3) نويسنده روماني 4) سنگ ريزه
35- درون جمله «نگاههاي اسيرم را همچون پروانـه هاي شوق درون اين مزرع سبز آن دوست شاعرم رها مي کنم» بـه ترتيب چند صفت و چند مضاف اليه وجود دارد؟1) پنج ، چهار 2) چهار، پنج 3) چهار ، سه 4) سه ، چهار
36 - درون کدام عبارت عنصر خيال بر تعقل و انديشـه ي علمي غلبه دارد؟
1) چنين بود کـه هر سال يک کلاس بالاتر مي رفتم و به کوير برمي گشتم، از آن همـه زيبايي و نشئه هاي سرشار از شعر و خيال محروم تر مي شدم. 2) درون کوير، راه تنـها بـه سوي آسمان ، کشور سبز آرزوها، چشمـه ي مواج و زلال نوازش ها و اميدها و سرزمين هاي نجات. 3) ديدارها همـه بر خاک بود و سخن ها همـه از خاک، کـه آن عالم پرشگفتي و راز، سرايي سرود و بيروح شد بساخته ي چند عنصر. 4) امسال کـه به کوير رفتم، ديگر سر بـه آسمان نکردم و همـه چشم درون زمين کـه اين جا مي توان چند حلقه چاه درون آ ن جا مي شود چغندر کاري کرد.
37- معني «بر رود» درون «مبلغي بر باروي شـهر بررود» چيست؟ 1) سرريز شود 2) فرو رود 3) درون رود 4) بگيرد
38- درون کدام عبارت ، آرايه ي «متناقض نما» مشـهود است؟
1) شب کوير، اين موجود زيبا و آسماني کـه مردم شـهر نمي شناسند، شب ديگري هست 2) صداي سايش بالهايش تنـها سخني هست که سکوت ابري کوير را نشان مي دهد و آن را ساکت تر مي نمايد. 3) ماوراء الطبيعه را- کـه همواره فلسفه از آن سخن مي گويد و مذهب بدان مي خواند- درون کوير بـه چشم مي توان ديد 4) خيال- اين تنـها پرنده ي نامرئي کـه آزاد و رها همـه جا جولان دارد- سايه ي پروازش تنـها سايه اي هست که بر کوير مي افتد
39- - باتوجه بـه معني، املاي کدام واژه درست است؟ 1) حسين: استوار 2) دحشت: حيرت 3) سخره: ريشخند 4) قريو: هياهو
40- معناي کدام واژه غلط است؟1) دهشت :حيرت2) رخام: سستي ، رخوت 3) ستردن : پاک 4) غدار: فريب کار
41- کرده گلو پرزباد درون مصراع " کرده گلو پرزبادقمری سنجاب پوش " چه حالتی را توصیف مـی کند ؟
الف) صدا درون گلوی خود فرو خوردن ب)با صدای بلند نغمـه سرایی ج)آماده شدن به منظور خواندن د)حالت غرور وتکبر داشتن
42- منظور از " چوک " درون مصراع " چوک زشاخ درخت خویشتن آویخته " کدام پرنده هست ؟
الف) زاغ ب)شباویز ج)عندلیب د)قمری
43- دربیت " ابر بهاری زدور اسب برانگیخته وز سم اسب سیـاه لولو تر ریخته " منظور از اسب سیـاه و لو لو تر بـه ترتیب کدام هست ؟
الف) ابر – باران ب)ابر – رنگین کمان ج)باد – ابر د)رعد - برق
44- -معنای کدام واژه درست هست ؟الف) نحل – مورچه ب)مرقع – نوشته شده ج)ثمـین – گران بها د)زی – طریقه
45- معنی " بیخته" چیست ؟الف) آویخته ب)صاف کرده ج)آمـیخته د)آراسته
46- درون بیت زیر همـه ی آرایـه ها بـه کار رفته جز......گویی بط سفید جامـه بـه صابون زده است کبک دری ساق پای درون قدح خون زده است
الف) حسن تعلیل ب)لف ونشر ج)استعاره د)تشخیص
47- درون مصراع " بر گل تر عندلیب گنج فریدون زده هست " مقصود از گنج فریدون چیست ؟
الف) پناه گرفتن ب) نغمـه سرایی ج)آشیـانـه گرفتن د) آرام گرفتن
48- درون کدام گزینـه " تشخیص " هست ؟الف) زمـی زاردیبهشت گشته بهشت برین ب)گشت نگارین تذرو پنـهان درون مرغزار ج) لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده ست د)چوک زشاخ درخت خویشتن آویخته
49- همـه ی آرایـه ها درون بیت زیر بـه کار رفته جز ...ای دیو سپید پای درون بند ای گنبد گیتی ای دماوند
الف) ترصیع ب)تلمـیح ج)تشخیص د)استعاره
50- منظور از شیر سپهر واختر سعد درون بیت زیربه ترتیب کدام هست ؟باشیرسپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
الف) آفتاب – مشتری ب) آفتاب – کیوان ج)کیوان – مشتری د)مشتری – کیوان
51- آوند یعنی : الف) معلق ب)طراوت ج)فریـاد د)ارامش
52- " چند " درون بیت "ای مشت زمـین بر آسمان شو بر وی بنواز ضربتی چند " چیست ؟
الف) قید پرسشی ب)قید مبهم ج)صفت مبهم د)صفت پرسشی
53-املای کدام کلمـه غلط هست ؟الف) ضیعت : زمـین زراعتی ب)سماط: صف ج)قصور : عیب د)ظماد : مرهم نـهادن
54- منظور شاعر از سوخته جان درون بیت زیر کیست ؟پنـهان مکن آتش درون را زین سوخته جان شنو یکی پند
الف) کوه دماوند ب)عاشق ج)خود او د) مردم ستم دیده
55- معنی فند چیست ؟ الف) هنر ب) مکر ج)پند د) رنگ
56- معنی درست " معجر- مرعوب - کور سو " بـه ترتیب کدام هست ؟
الف) پیراهن – نا خالص – نا بینا ب)رو سری – ترسیده - نور اندک ج) آتشدان – پوشیده – احوال د)گذرگاه – آشفته - ناامـید
57- اورند بـه کدام معنی نیـامده هست ؟ الف) تخت پادشاهی ب)حیله وفریب ج)شان وشوکت د)شکوه وفر
58- املای کدام واژه غلط هست ؟الف) مغنی – خواننده ب)ارقند – خشمگین ج)مـهجور – دور افتاده د)غرامت – تاوان
59- با توجه بـه مفهوم بیت " برکن زبن این بنا کـه باید ازریشـه بنای ظلم برکند " فعل مصراع دوم کدام هست ؟
الف) حتما برکند ب)برکند ج)بنای ظلم برکند د)ظلم برکند
60- معنی " بر رود " درون " مبلغی بر باروی شـهر بررود " چیست ؟الف) سرریز شود ب)فرو رود ج)هدر رود د)بگیرد
61- با توجه بـه معنی املای کدام واژه درست هست ؟الف) حصین – استوار ب) دحشت – حیرت ج) صخره – ریشخند د) قریو – هیـاهو
62- معنای کدام واژه غلط هست ؟الف) خامل – بی قدر ب)طیره – سبکی ج) پاژه – پایدار د) عنا – رنج
63- مشرعه یعنی :الف) جای نوشیدن آب ب)بادبان کشتی ج)در ورودی معبد د)دستگیره ی در
64- شاعر بزرگ وقصیده سرای قرن پنجم کدام هست ؟لف) شیخ بهایی ب)ناصر خسرو ج) فخر الدین اسعد گر گانی د) جلال الدین مولوی
65- املای کدام کلمـه غلط هست ؟
الف) مغلول – بسته شده ب)ایجاذ – سخن کوتاه ج)نز هتگه – تفرج گاه د)نشئت – سر خوشی
66- معنای کدام کلمـه درست هست ؟الف) نعت – خصلت ب)هتاک – یـاوه گو ج)نشئت – تراوش د) اورنگ – نگران
67- درون کدام گزینـه " حس آمـیزی" بـه کار رفته هست ؟
الف) لطافت گل درون زیر انگشتان تشریح مـی پژمرد ب)آسمان هم نژاد کویر شد
ج) آن عالم پر شگفتی وراز ، سرایی سرد شد د) آ سمان فریبی آبی رنگ شد
68- "عواید " یعنی :الف) نتایج ب) زیـان ها ج) منافع د) اموال
69- درون کدام جمله ضمـیر شخصی با مرجع خود هم نقش هست ؟
الف) همـه سرشان را مـی تراشند ب) کولی ها فقط درون تابستان پیداشان مـی شود ج) درون امامزاده کـه اهالی معصوم زاده اش مـی نامند گچ بـه کار اند د) بناهای عمومـی ده یکی همـین معصوم زاده هست و بعد ده کـه با گون گرمش مـی کنند
خداوندا ...
بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم
هرکجا آزادگی هست ببخشایم
وهر کجا غم هست شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده کـه بیش ازطلب همدلی همدلی کنم
بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم
زیرا در عطا هست که ستوده مـی شویم
و درون بخشیدن هست که بخشیده مـی شویم
نویسنده درون پنجشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۸۹ |
آزمون چهار گزینـه ای زبان فارسی2
1- کلمـه های .........عربی کـه درزبان فارسی معمول استمانند ظاهراً قید مختص اند.
1) وصفی 2) بی تنوین 3) منوّن 4) فارسی
2- کدام گزینـه جایز نیست کـه کلماتش درون نقش قیدی بکارروند؟
1) ظاهراً- باطناً- سریعاً 2) اصلاً- اصولاً- احتراماً
3) گاهاً- جاناً- زباناً 4) حتماً- احتمالاً- اجباراً
3- کدام تعریف درباره ی قید مشترک صدق نمـی کند ؟
1) کلیّه ی کلماتی کـه صفت یـا اسم اند امّا نقش قیدی مـی گیرند قید مشترک اند.
2) کلمـه هایی کـه دراصل قید نیستند ولی درجمله نقش نقش قیدی پیدا مـی کنند قید مشترک اند.
3) کلماتی کـه دراصل نوع دیگری از کلمـه هستند ولی از نظر نقش همـیشـه ودرتمام جمله ها نقش قیدی دارند.
4) کلمـه هایی کـه درصرف قید نیستند ولی درنحو قید هستند.
4- درکدام گزینـه هیچ گونـه قیدی وجود ندارد؟
1) مردم خوب همـه چیز را روشن و پاک مـی بینند.
2) هرکه خوب باشد پاداش خوبی خود را دریـافت خواهد کرد
3) آن کـه خوب هست و با مردم خوب رفتار مـی کند خدا از اوراضی است.
4) عیّاران فاصله های بین شـهرها را بـه تندی طی مـی د.
5- درکدام گزینـه قید مختص وجود ندارد؟
1) بنای کار عیّاران بر جوانمردی بود و درراه دفع ظلم و یـاران بـه مردم بینوا هرگز از تحمّل خطر امتناعی نداشتند.
2) سیّد جمال الدین اسد آبادی دائماً به منظور وحدت اسلامـی تلاش مـی کرد.
3) هنوز نیک و بد زندگی بـه دفتر عمر نخوانده ای و به چشم توراه و چاه یکی است
4) روزی ز سر سنگ عقابی بـه هوا خاست وز بهر طلب بال و پر خویش بیـار است
6- با توجّه بـه قید های هر جمله کدام گزینـه با بقّیـه متفاوت است؟
1) وقت خیلی دیر است. 2) لقمان بسیـار دانا بود.
3) هوا کاملاً صاف شد . 4) او خیلی خوب مـی نویسد.
7- صورت مجهول ((برسانم))چیست؟
1) رسانده شوم 2) رسانده شدم 3) رسیده شوم 4) رسانده خواهم شد
8- درون عبارت ((گفت: گفته ام را پیش ازآن کـه به تو گفته باشم بـه او گفته بودم.)) کدام یک از انواع ماضی نیست؟
1) نقلی 2) مطلق 3) التزامـی 4) بعید
9- درون کدام مصدر((بن مضارع )) موجود است؟
1) آف 2) خواستن 3) دویدن 4) گفتن
10- کدام گزینـه نگارش صحیحی دارد؟
1) من زباناً و جاناً از او حمایت خواهم نمود. 2) من رسماً از او تشکّر کردم.
3) او ناچاراً بـه خانـه ی ما مراجعه نمود. 4) او مطلب را تلفناً بـه اطلاع محسن رساند
11- استفاده از کدام ترکیب درون نوشته صحیح نمـی باشد؟
1) مکّه ی معظّمـه 2) مدینـه ی منورّه 3) شـهرهای معموره 4) مدینـه ی فاضله
12- استفاده از کدام ترکیب درون نوشته درست است؟
1) خانم های دانشور 2) خانم های محترمـه 3) خانم مدیره 4) خانم رئیسه
13- کدام گزینـه از نظر نگارش درست است؟
1) ابن سینا از دانشوران عصر خود اعلم تر است.
2) اوسال هاست کـه به بیماری فشارخون مبتلا شده هست .
3) خوبیّت و مرغوبیّت مـیوه ها را تضمـین مـی کنیم
4) ما زباناً وعملاً به منظور خدمت بـه خریداران گرامـی آماده ایم .
14- نگارش کدام جمله شیوا نیست ؟
1) له او بـه مبارزه پرداخت . 2) علیـه او بـه مبارزه پرداخت .
3) با او بـه مبارزه پرداخت . 4) بر علیـه او بـه مبارزه پرداخت
15- استفاده از کدام واژه درنوشته درست است؟
1) خوبیّت 2) منیّـت 3) هویّت 4) رهبریّت
16- بـه کاربردن کدام ترکیب درون جمله ازنظر نگارشی صحیح نیست؟
1) نماز گزار 2) خراجگزار 3) سپاسگزار 4) قانونگزار
17- کدام گزینـه نگارش نادرستی دارد؟
1) کتابی را کـه خریده بودم، بـه علی دادم 2) کتابی کـه خریده بودم را محسن با خود برد.
3) سکوت را شکست و مطالب را گفت . 4) نیکویی برخلق ازواجبات دینی است.
18- کدام گزینـه نگارش درستی دارد؟
1) ضعیف کشی و مردم آزاری خوبیّت ندارد.
2) درک هویّت موجودات ، دشوار است.
3) خودخواهی و منیّت،موجب ضعف و گمراهی است
4) حتما ازتفرقه و دوئیّت بپرهیزیم .
19- نوشته ای کـه دریـافت ها یـا نظریّات نویسنده را درون موضوع یـا موردی خاص بـه خوانندگان منتقل مـی کند، اصطلاحاً چه مـی گویند؟
1) زندگی نامـه 2) سفرنامـه 3) گزارش 4) مقاله
20- اگرنویسنده یـا شاعری ضمن ستایش خدا وپیـامبر بـه ذکر الفاظی بپردازد کـه بامحتوا و مضمون کتابش ارتباط داشته باشد بـه آن چه مـی گویند؟
1) براعت استهلال 2) تعریض 3) مراعات نظیر 4) تمـهید
21- کدام گزینـه بـه واج مـیانجی نیـاز ندارد؟
1) نامـه 2) بچّه 3)کلاه 4) پخته
22- فعل درون مصراع ((زمانـه بـه دست تو دادم کلید))چیست؟
1) دست دادم 2) دادم 3) داد 4) بـه دست توداد
23- درکدام گزینـه نقش ضمـیر((ش))با بقیّه متفاوت است؟
1) ازتمام بندرگاه هایش راندند 2) تن پوشش را و پرچمش را ربودند
3) زیبای کوچکش را ربودند 4)انش زنجیر بستند.
24- بیت((علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / کـه به ماسوا فکندی همـه سایـه هما را ))چند جمله است؟
1) چهار جمله 2) پنج جمله 3) دو جمله 4) سه جمله
25- نگارش کدام جمله صحیح است؟
1) ناصر خسرو کتاب سفرنامـه را تألیف کرده است.
2) من با او آشناییّت ندارم .
3) کتاب گلستان بـه وسیله ی سعد ی شیرازی نوشته شده است.
4) کشور فوق الذکر از سه قوم تشکیل شده هست .
26- کدام گزینـه درباره ی جمله ی((هوای شمال سرد و دلپذیر است.))غلط است؟
1) هوا= نـهاد 2) شمال= مضافٌ الیـه 3) و = حرف ربط 4) مطبوع = مسند
27- گونـه ی زبانی کـه زبان کوتاه و صریح دارد و در آن از اصطلاحات خاصی مـی شود چه نام دارد؟
1) ادبی 2) اداری 3) مطبوعاتی 4) علمـی
28- کدام گزینـه درباره ی ((نـهاد)) درون زبان فارسی معتبرتر است؟
1) اوّلین عنصر جمله بـه شمار مـی رود.
2) کننده ی کار و انجام دهنده ی فعل است.
3) عنصری هست که حالتی بـه آن نسبت داده مـی شود .
4) عنصری هست که از لحاظ شخص و عدد مـی تواند با فعل مطابقت داشته باشد .
29- همـه ی افعال زیر بـه جز .........متمم گیر هستند.
1) اندیشیدن 2) پرداختن 3) آمـیختن 4) فریفتن
30- واژه« پدر خوانده» چند واج دارد؟
1) 9تا 2) 10تا 3) 11تا 4) 12تا
31- جمله« کـه تو برمـی گردی» درجمله ی«دیروز شنیدم کـه توبرمـی گردی» کدام نقش دستوری را برعهده دارد؟
1) نـهاد 2) مفعول 3) قید 4) متمم فعل
32- مفعول جمله ی« تونیکی مـی کن و دردجله انداز» چیست؟
1) تو 2) دجله 3) نیکی مـی کن 4)محذوف
33- درون جمله ی «حافظ خود را رند مـی داند»،«رند» چه نقشی دارد؟
1) مفعول 2) قید 3) مسند 4) جزء فعل مرکّب است.
34- د رجمله ی « دسته دسته از ایرانیـان بـه سپاه اسلام مـی گرویدند»نقش دستوری« اسلام » چیست؟
1) فاعل 2) متمم 3) مضافٌ الیـه 4) متمم قیدی
35- کلمـه ی «دوچرخه سواری » از چند تکواژه تشکیل شده است؟
1) دو تا 2)سه تا 3) پنج تا 4) هفت تا
36- بیت زیر چند مسند دارد؟
زخم خونینم اگر بـه نشود،به باشد خنک آن زخم کـه هر لحظه مرا مر هم از اوست
1) یکی 2) دوتا 3) سه تا 4) چهارتا
37- نوع« را» درون کدام گزینـه با بقیّه متفاوت است؟
1) اورادیدم 2) کتاب را خواندم 3) عمر را سپری کردم 4) خویش را فضیلت ثابت کند.
38- بیت «کنون بند بگشا از جوشنم/ ببین این تن روشنم» چند مفعول دارد؟
1) یکی 2) دوتا 3) سه تا 4) ندارد
39- باتوجّه بـه جمله ی« ناگاه حربه بینداخت و بر ی وی آمد.»کدام گزینـه غلط است؟
1) حربه بینداخت= فعل مرکّب 2) وی= مضافٌ الیـه 3) = متمم 4) عبارت دوجمله است
40- بیت زیر چند شناسه دارد؟
گفتاکه ، کـه را کشتی که تا کشته شدی زار که تا باز کـه او را بکشد آن کـه تو را کشت
1) یکی 2) دوتا 3) سه تا 4) چهارتا
نویسنده درون یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۹ |
آزمون چهار گزینـه ای زبان فارسی2
1- (( کوچکترین واحد آوایی کـه معنا ندارد، امّا تفاوت معنایی ایجاد مـی کند)) چه نام دارد؟
1) واژه 2) تکواژه 3) واج 4) گروه
2- به منظور ساختن تکواژه ها یـا واژه ها ، از کدام یک از الگوها ی زیر نمـی توان استفاده کرد؟
1) صامت + مصّوت 2) صامت+ مصّوت+صامت
3) صامت+مصّوت+ صامت+صامت 4) صامت+ صامت+ صامت
3- جمله ای کـه دارای پیوند وابسته ساز باشد چه نامـیده مـی شود؟
1) جمله ی ساده 2) جمله ی مرکّب 3) جمله ی وابسته 4) جمله ی هسته
4- درهمـه ی گزینـه ها بـه جز گزینـه ی..............یکی از پیوندهای وابسته ساز وجود د ارد؟
1) که 2) اگر 3) امّا 4) ولی
5- کدام گزینـه درباره ی جمله ی ((علی(ع) ازصورت یک فرد بیرون هست و بـه صورت یک مکتب موجود است.)) درست مـی باشد؟
1) یک جمله ی هسته و یک جمله ی وابسته 2) یک جمله ی مستقل ساده
3) دوجمله ی مستقل ساده 4) یک جمله ی مستقل مرکّب
6- کدام گزینـه نادرست است؟
1) جمله سخنی هست که بتوان آن را بـه دو قسمت نـهاد و گزاره تقسیم کرد.
2) سه گروه فعلی ، اسمـی و قیدی جمله را مـی سازد .
3) جمله ی مستقل بزرگترین واحد زبان است.
4) ازمـیان گروه های سازنده ی جمله ، گروه اسمـی رامـی توان حذف کرد.
7- هسته ی گروه اسمـی ((این آسمان پرستاره )) درکدام گزینـه آمده است؟
1) این 2) این آسمان 3) آسمان 4) پرستاره
8- یکی از واحدهای معنادار زبان هست که از یک یـا چند واج ساخته مـی شود.
1) تکواژ 2) واژه 3) گروه 4) جمله
9- کدام گزینـه با بقیّه متفاوت است؟
1) بان 2) مـیز 3) گار 4) ی
10- کلمـه ی ((آگاهانـه )) چند واج دارد؟
1) هشت واج 2) نـه واج 3) ده واج 4) یـازده واج
11- رابطه ی ((صفیر وسفیر))مانند کدام گزینـه است؟
1) قرب و تقرّب 2) حیـات و حیـاط 3) همره و همراه 4) نوش و نیش
12- درون کدام گزینـه کژتابی دیده نمـی شود؟
1) انیشتن ، بعد از بیست و دو سال زندگی درشـهر پرینستون آمریکا درون گذشت.
2) بـه دوست همسایـه ام سلام کردم.
3) مسلمانان درهمـه ی کشور ها بیدا شده اند.
4) حسن بـه برادرش گفت کـه مقاله اش منتشر شده هست .
13- کدام گزینـه نادرست است؟
1) بنیـان گذار 2) خدمتگزار 3) قیمت گزار 4) نماز گزار
14- کدام گزینـه درست بـه کار رفته است؟
1) دیدگاه او از دیدگاه روان شناسان متفاوت است.
2) این بیمار از ضعف وکم خونی برخوردار است.
3) یک روز شعری را کـه آماده کرده بود، به منظور حاضران خواند.
4) اکنون شرکت های تعاونی از موقعیّت خوبی دارا هستند.
15- واج /ء/ نماینده وصدای چند حرف است؟
1) یک 2) دو 3) سه 4)چهارشنبه
16- شیوه ای از نگارش هست که نویسنده بـه کمک برهان های عقلی ونقلی بـه تفسیر یک موضوع مـی پردازد.
1) تشریحی 2) تحلیلی 3) تحقیقی 4) علمـی
17- گروه اسمـی کـه باکمک حرف اضافه همراه اسم مـی آید و توضیحی بـه آن مـی افزاید چه نام دارد؟
1) متمم اسمـی 2) متمم اجباری 3) متمم قیدی 4) مضافٌ الیـه
18- درهمـه ی جمله ها متمم متمم بـه کار رفته هست به جز جمله ی................
1) از آشنایی با شما خوشحال شدیم . 2) افتخار بـه دوستی با دانایـان افتخار بزرگی است.
3) رسیدن بـه هدف با تلاش ممکن است. 4) او باتمام وجود مـی جنگد .
19- کدام واژه مشتق مرکب نیست؟
1) خوش نویس 2) نوجوانی 3) هیچ کاره 4) سرتاپا
20- کدام وند ((اشتقاقی)) است؟
1) ها 2) مـی 3) تر 4) انـه
21- کدام گزینـه بابقیّه فرق دارد؟
1) گوش مال 2) سفید رود 3) کف گیر 4) دست بوس
22- ساختار کدام واژه مرکب ((صفت+ بن مضارع ))است؟
1) خودنویس 2) دروغ گو 3) نوآموز 4) خداشناس
23- ساخت دستوری کدام گزینـه با بقیّه فرق دارد؟
1) پوشـه 2) پایـه 3) دهانـه 4) دسته
24- تکواژها یـا واژه ها ی زبان فارسی کـه از اجتماع چند واج تشکیل مـی شوند، مطابق کدام یک از الگوهای زیر نمـی توانند ساخته شوند؟
1) صامت+ مصوّت 2) صامت+مصوّت+ صامت
3) مصوّت+ صامت 4) صامت+ مصوّت+ صامت+ صامت
25- واژه ی ((مصرع )) چند واج دارد؟
1) چهار 2) پنج 3) شش 4) هفت
26- واژه ی ((آموزشگاه ))چند تکواژدارد؟
1) دو 2) سه 3) چهار 4) پنج
27- درون کدام گزینـه مصدر های ((نمـی هلند))ذکر شده است؟
1) هلانیدن، هشتن 2) هلیدن ، هشتن 3) هلاندن، هلیدن 4) هلندن، هشتن
28- کدام گزینـه جمله ی مستقل مرکب نیست؟
1) بهتربود از سایر حروف هم استفاده نمـی کردید.
2) همان طور کـه دیدید، درون این غزل از حرف الف استفاده نشده است.
3) اختر شناسان درشاخه های تخصصی ، کارهای متفاوتی مـی کنند.
4) پیمان شکنی هست که عهد و پیمان خود را نقض مـی کند.
29- درون همـه ی گزینـه ها بـه جز گزینـه ی.............متمم اسم وجود دارد.
1) عیب جویی از دیگران ، فراموش عیب های خویش است.
2) بحث درباره ی مسائل ادبی، این روزها بسیـار رایج است.
3) من بـه کارهای او ایمان آوردم .
4) انتقاد از زشتی هاو نا بـه سامانی های جامعه به منظور اصلاح رفتار اجتماعی سودمند است.
30- «سخنی» درعبارت«سخنی کـه گفتی،بسیـار ارزشمند بود.»چه نقشی دارد؟
1) مفعول 2) متمم 3) نـهاد 4) مفعول و نـهاد
31- «متمم متمم» درعبارت «شما همـیشـه ازدوستی با روشنفکران بسیـار بسیـار خوشحال هستند» کدام است؟
1) روشنفکران 2) دوستی 3)بسیـار بسیـار 4) خوشحال
32- درهمـه ی گزینـه ها بـه جز گزینـه ی.................«نام آوا» بـه کاررفته است.
1) این مشق را بـه مناسبت صدای قلم بر روی کاغذ خرت خرت موسوم کرده بود.
2) از جیک جیک گنجشک مسرور مـی شود.
3) درپاییز صدای خش خش برگ ها شنیده مـی شود.
4) او آهسته آهسته حرف هایش را بیـان مـی کرد.
33- کدام گزینـه کژتابی دارد؟
1) اودو و دو برادر دارد.
2) مسلمانان درون همـه ی کشورها بیدار شده اند.
3) مستعمره ی خود مختار سنگاپور
4) مبارزه به منظور آزادی پیشینـه ی تاریخی دارد.
34- کدام گزینـه طبق الگوی «صامت+مصّوت+صامت» ساخته شده است؟
1) فرد 2) کارد 3) کاش 4) ما
35- نمودارجمله ی «تأمل ودرنگی کوتاه درون تحمـیدیّه ها و مناجات ها تأثیر آیـات و روایـات ومناجات های اولیـا ی دین را آشکار مـی گرداند»
درکدام گزینـه درست است؟
1) چهار جزیی گذار بـه مفعول ومسند 2) چهار جزئی گذار بـه متمم ومفعول
نـهاد گزاره
نـهاد گزاره
گروه اسمـی متمم اسمـی مفعول مسند فعل
تأمل و درتحمـیدیـه ها تأثیر آیـات آشکار مـی گرداند
درنگی ومناجات ها وروایـات های متمم مفعول فعل
کوتاه مناجات های تأمل و درتحمـیدیّه ها و تأثیر آیـات آشکار
اولیـای دین درنگی ومناجا ت ها وروایـات و مـی گرداند
کوتاه مناجا ت ها
اولیـای دین
3) چهارجزئی دو مفعولی 4) سه جزئی گذار بـه مفعول
نـهاد گزاره نـهاد گزاره
مفعول مفعول فعل مفعول فعل
تأمل ودرنگی تأثیر آیـات و آشکار مـی گرداند تأمل ودرنگی تأثیر آیـات وروایـات آشکار
کوتاه درتحمـیدیّه ها روایـات و کوتاه درتحمـیدیّه ها ومناجات های اولیـای مـی گرداند
ومناجات ها مناجات ها ی ومناجات ها دین
اولیـای دین
36- کدام گزینـه بـه ویرایش نیـاز ندارد؟
1) اسلام کـه همـه ی رنگ های قومـیّت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد.
2) درون هفته های اخیر،تجارت جهانی رونق بی سابقه ای را تجربه مـی کند.
3) کودکی بـه تالاسمـی مبتلا شده بود و ازکم خونی قابل توجهّی برخوردار بود.
4) مثنوی معنوی درقرن هفتم توسط مولانا جلال الدین محمّد بلخی، نوشته وتنظیم یـافت.
37- درون همـه ی گزینـه ها بـه جز گزینـه ی..............، اسم «مشتق- مرکب» وجود دارد.
1) با پیشرفت وفن آوری، رایـانـه بـه کمک محققان آمده است.
2) ایجاد گره وابهام درروند نمایش،گره افکنی نام دارد.
3) ایجاد حوادث فرعی یـه گسترش طرح اصلی نمایش کمک مـی کند .
4) تدارک صداهایی جز صدای گفت وگو، بـه تأثیر نمایشنامـه کمک مـی کند
38- کدام جمله ی مرکب، با جمله ی هسته ،شروع شده است؟
1) اگردنیـا ازمتملق خالی شود ازمتکبر وخودکامـه نیز خالی خواهد شد
2) که تا ازجان ودل نکوشیم، بـه آزادگی و سرافرازی نخواهیم رسید
3) چون هوا سرد شده بود، ماشین روشن نشد
4) شنیده اید کـه علی ازمسافرت آمده است؟
39- گزارش بازدید علمـی چه نوع گزارشی است؟
1) رسمـی و اجمالی 2) غیررسمـی ودوره ای 3) رسمـی ودوره ای 4) غیررسمـی
40- کلمـه ی « گذاشتن» مجازاً کدام معنی را ندارد؟
1) بیرون نـهادن 2) وضع 3) قراردادن 4) تأسیس
موفق و پیروز باشید
نویسنده درون یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۹ |
قواعد تركيب
دانستنيهاي درس
1- «صورتهاي ممكن غير رايج گروههاي اسمي» چه ناميده ميشوند؟ ذخيرههاي زبان
2- «قواعد همنشيني» قواعدي هست كه از تركيب تكواژها يا واژههاي مناسب، گروههاي اسمي، قيدي و فعلي ايجاد ميكند.
3- «كوچكترين واحد صوتي زبان كه معنا ندارد» چيست؟ واج
4- جمله از تركيب كدام واحدهاي زباني بـه وجود ميآيد؟ از تركيب گروهها
5- واژهي «گفت» چه تركيبي دارد؟
6- «قواعد نحوي» چيست؟ صامت + مصوّت + صامت + صامت
7- واژههايي كه از نظر دستوري و معنايي و كاربردي تفاوتي با هم ندارند و فقط شكل ظاهري آنها تفاوت دارد، چه ناميدهميشوند؟ گونـههاي آزاد
8- تمام زبانهاي دنيا درون نـهايت بـه ... تجزيه ميشوند. واج
9- «قواعد واجي» چيست؟ قواعدي كه مانع از اجتماع برخي از واجها درون كنار هم ميشوند.
10- تركيب «تكواژها و واژهها» كدام واحد زباني را ميسازد؟ گروه
11- وسيلهي انتقال پيام درون بين انسانها چيست؟ زبان
12- از تركيب «گروهها» كدام واحد زباني ساخته ميشود؟ جمله
13- قواعد خاص كه بـه ما كمك ميكند که تا هر جمله را درون جايگاه خودش بـه كار بريم، چه قواعدي هستند؟ قواعد كاربردي
14- آيا ميتوانيم هر واجي را درون كنار واج ديگري قرار دهيم؟ خير
15- درون زبان فارسي واجهايي كه واجگاه مشترك يا نزديك بـه هم دارند، چگونـه تركيب ميشوند؟ بيفاصله نميتوانند درون كنار هم بيايند.
16- صافي بسيار دقيقي كه جملهها را قبل از توليد بررسي ميكند، چه ناميده ميشود؟ قواعد نحوي
17- هر تكواژ يا واژهاي كه توليد ميشود، بايد از صافي ...... بگذرد. قواعد واجي
18- واژهي «آب» چند واج است؟ سه واج
19- كدام واژه مطابق با الگوي هجايي (صامت + مصوّت) نيست؟ «ماه، مو، سر» : سر
20- «داشتهاند برميگشتهاند» چه گروهي است؟ گروه فعلي
درس دوم
جمله
دانستنيهاي درس
1- «جملهي مستقل» چند نوع است؟ دو نوع
2- جملهي «اخترشناسان كارهاي متفاوتي ميكنند.» چه نوع جملهاي است؟ جملهي مستقل ساده
3- «جمله» حداقل از چند گروه ساخته ميشود؟ يك گروه
4- اگر جملهاي ، دست كم يك جملهي وابسته داشته باشد، چه نوع جملهاي است؟ جملهي مركّب
5- كدام «گوره» را درون جمله ميتوان حذف كرد؟ گروه قيدي
6- بعد از جمله بزرگترين واحد زباني چيست؟ گروه
7- كدام واحد زباني هست كه از يك يا چند تكواژ ساخته شده است؟ واژه
8- «بان، مند، گار» چه نوع تكواژي هستند؟ تكواژ وابسته
9- عبارت «اخترشناسي علمي هست كه بـه مطالعهي اجرام آسماني ميپردازد.» از چند «گروه» تشكيل شده است؟ پنج
10- واژهي «ميبينمشان» از چند تكواژ تشكيل شده است؟ چهار تكواژ
11- «تكواژها» بـه چند دسته تقسيم ميشوند؟ دو دسته
12- واژههايي كه تلفظ مشتركي دارند، اما كاربرد و معناهاي جداگانـهاي دارند، درون اصطلاح چه ناميده ميشوند؟ واژههاي متشابه
13- عبارت «بزرگترين واحد زباني هست و خود جزئي از يك واحد بزرگتر نيست.» كدام واحد زباني را توصيف ميكند. جملهي مستقل
14- «تكواژ» چيست؟ يكي از واحدهاي زبان كه از يك يا چند واج ساخته شده و معنا دار است.
15- «ميز» چه نوع تكواژي است؟ تكواژ آزاد.
16- كدام واژه درون عبارت «در گلستان سعدي سخنان نغض و دلكش فراوان است.» نادرست نوشته شده است؟ نغز
17- «ميپردازند» چند واج دارد؟ يازده واج
18- «است» چند تكواژ دارد؟ دو تكواژ
19- جملهي «مستقل مركب» چه جملهاي است؟ جملهاي كه بيش از يك فعل دارد.
20- «سخني كه بتوان آن را بـه دو قسمت نـهاد و گزاره تقسيم كرد.» كدام واحد زباني است؟ جمله
درس سوم
ويرايش
دانستنيهاي درس
1- عبارت مسئلهي كوشش براي آزادي تاريخچهاي دراز درون طول تاريخ دارد.» چند خطا و لغزش نگارشي دارد؟ سه
2- اصطلاح «سرهنويسي» ؛ يعني ... : فارسي نويسي ناب
3- عبارت «يك گلوله درون كرد و كلّهي دشمن را زد.» كدام غلط نگارشي را دارد؟ عاميانـه نويسي
4- «ايجازهاي مخلّ» ؛ يعني ... : كوتاهنويسي كه معني را ميرساند.
5- بـه جاي «انجام طرح خلعسلاح» ميتوان ... طرح خلع سلاح را بـه كار برد. اجراي
6- غلط نگارشي براي جملهي «فرزندان نبايد يك بار براي خانواده تلقي شود» چيست؟ نـهاد با فعل جمله مطابقت ندارد.
7- شكل درست و صحيح عبارت «نتايجي كه امروز بدست آمد را گزارش ميكنم.» چگونـه است؟ نتايجي را كه امروز بـه دست آمد گزارش ميكنم.
8- بهجاي فعل «ميباشد» از كدام فعل ميتوان استفاده كرد؟ است.
9- «تتابع اضافات» بـه چه معني است؟ آوردن چند كلمـه پشت سر هم با كسرهي اضافه
10- حرف اضافهي مصدر «متفاوت بودن» چيست؟ با
11- «ابهام» داشتن جمله ؛ يعني ... : دو يا چند معني داشتن جمله
12- عبارت «در سال 334، آل بويه بغداد را فتح و پسرش را بـه جاي او برگماردند.» كدام خطاي نگارشي را دارد؟ حذف فعل بدون قرينـه
13- «آموختن به» بـه چه مفهومي است؟ ياد دادن
14- حرف نشانـهي «را» درون كدام قسمت جمله ميآيد؟ بعد از مفعول
15- ويرايش جملهي «بيداري مسلمانان را فراگرفته است» چيست؟ مسلمانان درون همـهي كشورها بيدار شدهاند.
16- رعايت «علايم نگارشي» كدام نوع ويرايش است؟ ويرايش فني
17- كدام نگارش نادرست است؟ «آزمايشها، خانم مديره، گزارشات» : خانم مدير، گزارشها
18- بـه جاي دو واژهي «برعليه، برله» چه واژههايي بهكار ميبريم؟ عليه، له
19- پرهيز از كاربرد «تنوين» درون زبان فارسي، كدام نوع ويرايش است؟ ويرايش زباني
درس چهارم
واحدهاي زيرزنجيري گفتار
دانستنيهاي درس
1- «واحدهاي گفتار كه بهطور منظم و طبق قواعد خاصي پشت سر هم قرار ميگيرند.» چه نام دارند؟ زنجيرهي گفتار
2- كوچكترين واحد «زنجيرهي گفتار» چه نام دارد؟ واج
3- ويژگيهاي گفتار را كه الفباي خط از نشان آن ناتوان است، چه ناميدهاند؟ ويژگيهاي زيرزنجيري گفتار
4- كوچكترين واحدهاي «زنجيري گفتار» براساس شيوة ي توليد بـه چند طبقه تقسيم ميشوند؟ دو طبقه
5- مـهمترين واحدهاي زبرزنجيري گفتار، چند دستهاند؟ سه دسته
6- «جملات خبري» كدام آهنگ را دارند؟ افتان
7- آهنگ جملات سؤالي چگونـه است؟ خيزان
8- ارگ «آهنگ صدا از پايين شروع شود و كمكم بالا برود و ديگر فرود نيايد.» كلام چه آهنگي دارد؟ خيزان
9- اداي «يك هجا» با شدّت و فشار بيشتر، چيست؟ تكيه
10- جملههاي پرسشي درون پاسخ «آري» يا «نـه» چه آهنگي دارند؟ خيزان
11- هر واژه درون زبان فارسي چند «تكيه» دارد؟ يك
12- تكيه درون «اسم مفرد يا صفت» بر كدام هجاست؟ هجاي پاياني
13- درون فعل مضارع اخباري كدام قسمت فعل تكيه ميگيرد؟ پيشوند فعلي (مي)
14- «درنگ» چند نوع است؟ دو (ميان واژهاي، پايان واژهاي)
15- درون فعل منفي «ماضي و مضارع و امر» «كدام هجا تكيه ميگيرد؟ نون نفي
16- جملهي «او هر روز، نامـهاي ميخواند.» چه نوع «درنگي» دارد؟ ميان واژهاي
17- درفعل ماضي ساده «جز سوم شخص مفرد» تكيه درون كدام هجاست؟ هجاي قبل از آخر
18- جملهي«اينجا آشپزخانـه، ندارد» چه نوع درنگي دارد؟ پايانواژهاي
19- كاربرد «قيد تأكيد درون كدام جملهها نادرست است؟ جملههايي كه پيامي آشكار و روشن دارند.
20- جملههايي كه با قيدهاي پرسشي همراهاند (جز آيا و هيچ) چه آهنگي دارند؟ افتان
درس ششم
مطابقت نـهاد و فعل
دانستنيهاي درس
1- كدام قسمت جمله درون شخص و شمار با هم مطابقت دارند؟ نـهاد جدا و نـهاد پيوسته
2- اگر نـهاد، جمع بسته شود، فعل چگونـه خواهد بود؟ جمع بسته ميشود.
3- درون جملهي «پدرم از مسافرت برگشتند.» چرا براي نـهاد مفرد، فعل جمع آورده است؟ براي احترام
4- براي اسمهايي چون «مجلس ،شورا، گروه» چه فعلي به كار ميرود؟ مفرد
5- هنگامجانبخشيدن بهاشياي بيجان فعل با ... مطابقت ميكند. نـهاد
6- فعل براي اشياي بيجان بـه چه شكلي ميآيد؟ مفرد
7- درون عبارت «از خانـه كه بيرون آمدم، او را ديدم.» كدام قسمت جمله ذكر نشده است؟ نـهاد جدا
8- درون جملهي «گفته بودم كتاب را همراه بياوريد.» كدام نوع حذف صورت گرفته است؟ نـهاد جدا
9- كدامواژه(واج)ميانجي ندارد؟ «آشنايان، نياكان، دوستان» : دوستان
10- درون جملهي «مردي از كوچه ميگذشت، كودكان درون كوچه سرگرم بازي بودند، پرسيد ...» كدام قسمت جمله حذف شده است؟ متمم
درس هفتم
نگارش تشريحي
دانستنيهاي درس
1- مقاله ها از نظر شيوهي نوشتن بـه چند گونـه تقسيم ميشوند؟ سه
2- «شرح و بسط بـه منظور مطالعه و دقّت درون يك موضوع يا مطلب بهگونـه اي علمي و دقيق» چه نام دارد؟ تشريح
3- مقالهي «كتاب و كتابخواني» از كدام نوع مقاله است؟ تحقيقي
4- عامترين و رايجترين راه تشريح چيست؟ طرح پرسشهايي دربارهي يك چيز
5- پسوند (ان) درون كدام واژه با بقيه تفاوت دارد؟ «بامداران، گيلان. بهاران» : گيلان
6- مقالهي «تربيت انساني و سنّت ملّي ما» چه نوع مقالهاي است؟ تحليلي
7- اگر بخواهيم واقعهاي را كه امروز وجود ندارد تشريح كنيم، از چه چيزهايي استفاده ميكنيم؟ مدارك و مآخذ و اسناد و كتابها
8- داستان «كلاس نقّاشي» چه نوع نوشتهاي است؟ نوشتهي تشريحي
9- نشانـههاي جمع درون زبان فارسي چيست؟ ها، ان
10- (ان) درون واژهي «كوهان» چه معني ميدهد؟ شباهت (مانند كوه)
درس هشتم
گروه فعلي
دانستنيهاي درس
1- مـهمترين عضو «گزاره» چيست؟ گروه فعلي
2- «گروه فعلي» چند ويژگي دارد؟ پنج
3- (بنماضي + شناسههاي ماضي) چه فعلي را ميسازد؟ ماضي ساده
4- «رفتهبوديم» چه فعلي و چندم شخص است؟ ماضي بعيد، اول شخص جمع
5- (صفت مفعولي + باشم) چه فعلي را ميسازد؟ ماضي التزامي
6- فعل «ميرفتيد» چه زماني دارد؟ ماضي استمراري
7- فعلهاي مضارع چند نوعاند؟ سه نوع
8- (داريد ميرويد) چند شناسه دارد؟ مضارع مستمر
9- فعل مضارع چند شناسه دارد؟ شش شناسه
10- با فرمول (ب+بن مضارع+شناسههاي مضارع) كدام فعل ساخته ميشود؟ مضارع التزامي
11- «مصدر مرخّم» برابر هست با ... : بن ماضي
12- كدام (بن مضارع) نادرست است؟ «ببر، بخش، رو» بر
13- براي (گذرا) كردن فعلها از چه تكواژي استفاده ميكنيم؟ ان
14- فعل از جهت اجزاي تشكيلدهندهي آن چند نوع است؟ سه
15- اگر تكواژ(ان) بـه فعلهاي گذرا بـه متمّم افزوده شود. بـه چه فعلي تبديل ميشوند؟ گذرا بـه مفعول و متمم
16- فعلي كه بن مضارع آن از ي تكواژ تشكيل شده باشد، چه فعلي است؟ فعل ساده
17- برايتشخيصفعلسادهازفعلمركّببهچندويژگيبايدتوجّهكرد؟سه
18- «حرف زد» چه نوع فعلي است؟ فعل ساده
19- ويرايش جملهي «او از سمت خود استيفا داد» چيست؟ او از سمت خود استعفا داد.
20- «فعل پيشوندي» چيست؟ فعلي هست كه پيش از فعل سادهي آن، تكواژ بيايد.
درس نـهم
زندگينامـه نويسي
دانستنيهاي درس
1- «زندگينامـه نويسي» گونـهاي از چه نوع نوشتهاي است؟ نوشتهي تشريحي
2- روش گردآوري اطلاعات براي نوشتن «زندگينامـه» چند نوع است؟ چهار نوع
3- ملاصدراي شيرازي درون چه قرني ميزيست؟ قرن يازدهم
4- چرا «تاريخ بيهقي» از ديگر كتابهاي تاريخ ممتاز شده است؟ بـه علّت امانت و دقّت نويسنده درون نگارش كتاب
5- داستان «ملاصدراي شيرازي» درون كدام قالب نوشته شده است؟ رمان
6- «نظريه ي ملاصدرا» كه شـهرت خاصي دارد، چيست؟ حركت جوهري
7- «نيمفاصله» ؛ يعني ... : فاصلهي ميان حرفي
8- «فاصلهي ميان واژه» نشانـهي چيست؟ استقلال واژهها از يكديگر
9- رعايت نكردن فاصلهي ميان واژهاي باعث ... : بدخواني و بدفهمي مطالب ميشود.
10- فاصلهي بين واژههاي يك متن، تقريباً چند برابر فاصلهي حرفهاي يك واژه است؟ دوبرابر
درس دهم
جملههاي ساده و اجزاي آن
دانستنيهاي درس
1- جملهي مستقل چند نوع است؟ دو نوع
2- تعداد اجزاي جمله را كدام قسمت جمله تعيين ميكند؟ فعل
3- درون جملههاي ساده تعداد اجزاي اصلي جمله چند جزء است؟ حداقل دو و حداكثر چهار جزء
4- «كبوتر دانـه برميچيند.» جملهي چند جزئي است؟ سه جزئي
5- وقتي نـهاد ... باشد، ميتوان آن را حذف كرد. ضمير
6- اجزاي جملههاي دو جزئي با فعل ناگذر چيست؟ نـهاد و گزاره
7- درون كدام جمله نـهاد حذف شدني نيست؟ «آنها دير آمدند/ ما آن جا بوديم / گل شكفت» : گل شكفت
8- درون جملههاي سه جزئي فعل جمله چگونـه است؟ گذر
9- جملههايي سه جزئي چند نوعاند؟ سه نوع
10- جملهي «پرچم علم و دانش را برافرازيم» چه جملهاي است؟ سه جزئي با مفعول
11- كدام يك از اين مصدرها جملهي سه جزئي نميسازد؟ «چشيدن، آزمودن، ايستادن» ايستادن
12- كدام مصدر با حرف اضافهي (به) بـه كار نميرود؟ «جنگيدن، گرويدن، نگريستن» جنگيدن
13- جملههاي چهارجزئي گذرا چند نوع است؟ چهار نوع
14- جملهي «كتابها را از كتاب فروشي خريدي؟» چند جزئي است؟ چهار جزئي يا مفعول و متمم
15- جملهي «ايشان از دوستان ما بودند.» چند جزئي است؟ سه جزئي
16- جملهي «حافظ خودش را رند ميداند.» چند جزئي است؟ اجزاي آن چيست؟ چهارجزئي با مفعول و مسند.
17- جملههاي استثنايي بـه چند دسته تقسيم ميشوند؟ دو دسته
18- «كشيده ميشوم» مجهول چه فعلي است؟ ميكشم
19- «گزاره» درون كدام نوع جمله بدون فعل است؟ جملهي استثنايي
20- «شيوهي بلاغي» چيست؟ جابهجايي اجزاي كلام بـه تشخيص نويسنده
درس يازدهم
نامطابقهاي املايي
دانستنيهاي درس
1- تركيب و تلفظ واجها درون هر زبان تابع چيست؟ دستگاه آوايي
2- زبان نوشتار بهطور طبيعي معادل و مطابق هست با ... : زبان گفتار
3- كدام زبان هست كه سريعتر و بيشتر تغيير ميكند؟ زبان گفتار
4- كدام واژه «واو معدوله» دارد؟ «خونين، خوب، » :
5- اگر واج / ن / بدون فاصله قبل از واج / ب / بيايد، بـه چه واجي تبديل ميشود؟ (م)
6- واژهيمتفاوت كدام واژه است؟ «ماستبند، بدكار، درستكار» بدكار
7- كدام تركيب غلط املايي دارد؟ «سطوت سلطنت، فراق ملك، جبّهي حبري رنگ» فراغ ملك
8- هرگاه واج / ج / قبل از واج / ت / بيايد، بـه چه واجي تبديل ميشود؟ ش
9- هدفاز درساملاءچيست؟مطابقكردن زبان ملفوظ با زبان مكتوب
10- تبديل واج / ن / بـه واج / ب / درون زبان عربي چه نام دارد؟ ابدال
درس دوازدهم
بازگرداني
دانستنيهاي درس
1- «بازگرداني» درون شعر و نثر بـه چه معني است؟ امروزي كردن شعر يا نثر
2- درون «بازگرداني» شعر ونثر چند عامل مـهم وجود دارد كه بايد رعايت شود؟ چهار عامل
3- مقصود از «امروزي كردن نوشتههاي قديم» چيست؟ مقصود آن هست كه محتوا و پيام بـه زباني ساده و قابل فهم مطرح شود.
4- كدام واژه درون عبارت «او سعي ميكند كارهاي خود را موجح جلوه دهد». نادرست نوشته ده است؟ موجه
5- هدفاز«بازگرداني» چيست؟ تبديل زبان كهن بـه زبان معيار امروز
6- درون بازگرداني برخي از كاربردهاي دستور تاريخي چه تغييري ميكنند؟ معادلسازي ميشوند.
7- مضمون اصلي نوشتهي كهن درون «بازگرداني» بـه چه صورت درون ميآيد؟ مضمون اصلي نوشته باشد بـه خوبي منتقل شود.
8- املاي درست واژههاي «خواروبار، بازديد كنندهگان،ازدهام» چگونـه است؟ خواربار، بازديدكنندگان، ازدحام
9- كتاب«قصههاي خوب براي بچّههاي خوب» اثر كيست؟ مـهدي آذريزدي
10- املاي كدام واژه درست است؟ «بهبوحه، وحله، هرسكردن» هرس كردن
درس سيزدهم
نظام معنايي زبان
دانستنيهاي درس
1- «معناشناسي» چيست؟ كوشش براي پيبردن بـه اين نكته هست كه اهل زبان چگونـه منظور يك ديگر را ميفهمند.
2- كدام سطح زبانشناسي هست كه واژهاي را «مـهمل» و واژهاي ديگر را «مستعمل» ميخواند؟ معناشناسي
3- جملهي«ديروز لباس بهشما ميآمد.» چرا آشناو معنيدار است؟ معناي آن بـه رابطهي همنشيني فعل با متمم مربوط ميشود.
4- هر عنصر زباني داراي چند «معنا» است؟ دو معنا
5- معناي غيرمستقيمي هر عنصر زباني چگونـه استنباط ميشود؟ از همنشيني آن عنصر زباني با عناصر ديگر
6- معنايمستقيم«عنصر زباني»چيست؟ معنايروشن ومشخص آن
7- برخي كلمات نميتوانند خود را بشناسند، لازم هست كه درون ... قرار بگيرند. زنجيرهي سخن
8- درگذرزمانبراي«واژهها»چندوضعيت پيشميآيد؟چهاروضعيت
9- واژههاي جديد بـه چند شيوه ساخته ميشوند؟ سه شيوه
10- «اگر دو يا چند واژهي موجود درون كنار هم قرار گيرند و با هم واژهي جديد بسازند.» از كدام شيوهي واژهسازي استفاده شده است؟ تركيب
11- شيوهي واژهسازي كه با افزودن (وند) بـه واژههاي موجود، واژهاي تازه ميسازد، چه نام دارد؟ اشتقاق
12- كدام واژه از زبان فارسي امروز حذف نشده است؟ «هنجار، برگستوان، خوازه» : هنجار
13- كلماتيكه درون زبانعربي«تشديدپاياني» دارند، درون زبان فارسي چه زماني «تشديد» ميگيرند؟ هنگامي كه بعد از آنها مصوت بيايد.
14- كدامواژهنيازبه»تشديد»دارد؟«مصوت، قضات، فوقالعاده»: مصوّت
15- كدام واژه با از دستمعناي پيشين خود،معناي جديد نگرفته است؟ «سوگند، شادي، سپر» : شادي
16- كدام واژه نياز بـه «تشديد» دارد؟ «تسليت، تهنيت، شفقت» هيچكدام.
17- كدام واژه «علامت اختصاري» نيست؟ «سمت، هما، ساد» : ساد
18- آيا «واژهها» معناي ثابت وهميشگي دارند؟ خير
19- علاوه بر معناي مشخص هر واژه، از چه طريق ديگر معناي واژهها را پيدا ميكنيم؟ از رابطهي همنشيني
20- «ساف» علامتاختصاري چيست؟ سازمان آزاديبخش فلسطين
درس چهاردهم
گروه اسمي
دانستنيهاي درس
1- «گروه اسمي» از چه اجزايي تشكيل شده است؟ از يك اسم بـه عنوان هسته و يك يا چند اسم بـه نام وابسته
2- كدام بخش «گروه اسمي» اجباري است؟ هسته
3- «وابستههاي پيشين» اسم چند نوعاند؟ هشت نوع
4- القاب و عناويني كه بدون هيچ نشانـه يا نقش نمايي پيش از اسم ميآيند، چه ناميده ميشوند؟ شاخص
5- «وابستههاي پسين» چند نوع است؟ پنج نوع
6- درون جملهي «عمو جواد را بهتر از هر كس ديگر ميشناختم.» كدام واژه «شاخص» است؟ عمو
7- كدام «وابستهي پيشين» نيست؟ «صفت عالي، صفت مبهم، صفت بياني» صفت بياني
8- مقصود از «نقش تبعي» چيست؟ تابع گروه اسمي قبل از خود باشد.
9- چند «نقش تبعي» درون گروه اسمي وجود دارد؟ سه
10- نقشيكه «گروه اسميقبل از خود را توضيح ميدهد.» چيست؟ بدل
11- «جمع مكّسر» ؛ يعني... : جمع برخي از كلمات عربي
12- كدامواژهنميتواند(شاخص)باشد؟«مـهندس، محمود، استاد»: محمود
13- درون تركيب «كتاب زبان فارسي» هسته كدام است؟ كتاب
14- شاخص ها چه نوع كلماتي هستند؟ اسم يا صفت
15- كدام «وابستهي پسين» نيست؟ «نشانـههاي جمع، مضافاليه، صفت اشاره» : صفت اشاره
16- اگر يك نقش درون جمله دوبار تكرار شود، آن را چه مينامند؟ تكرار
17- كدامعلامت ازنشانـههايجمع درزبانعربينيست؟ «ان، ون، ات» : ان
18- كدام علامت براي «تعدّد اسم» درون فارسي بـه كار نميرود؟ «يان، گان، ون» : ون
19- مفرد جمعهاي مكسّر «قلل، عباد، حكام» چيست؟ قلّه، عبد، حاكم.
20- جمع مكسّر «مكتوب» چيست؟ مكاتيب.
درس پانزدهم
آشنايي با نوشتههاي ادبي
دانستنيهاي درس
1- «نوشتهاي كه درون آن با زبان وخيال واحساس شاعرانـه، صحنـهاي از طبيعت توصيف شود.» چه نوع نوشتهاي است؟ نوشتهي ادبي
2- «نوشتههاي ادبي» چند ويژگي دارند؟ سه
3- نوشتههاي «ادبي ـ هنري» چه نوع نوشتهاي است؟ سخني هست كه با عناصر ادبي درآميزد و شكلي هنري بـه خود بگيرد.
4- كاربرد «زبان» براي تبديل يك نثر معمولي بـه نثر ادبي؛ يعني چه ؟ بـه كار بردن واژگان و تعبيرهاي مناسب و برگزيده درون يك نوشته
5- چگونـه ميتوان يك معني و مفهوم را بـه گونـههاي مختلفي عرضه كرد؟ با بهكارگيري آرايههاي ادبي
6- درون عبارت «دل آدمي باغچهاي پرغنچه هست كه با نسيم محبت باز ميشود.» كدام دو واژه (مشبهبه) است؟ باغچه، نسيم
7- كدام تركيب«حسآميزي»دارد؟ «نسيم محبت، صداي شكفتن، آغوش چمن»
8- درون جملهي «سينـه با نسيم محبت شكفته ميشود.» چه واژهاي (مجاز) است؟ سينـه
9- جملهي «دلهاي از غم شكافته با محبت شكفته ميشوند.» چه آرايهاي دارد؟ جناس
10- كدام عامل هنري بيان، موجب تأثير كلام و سخن ميشود؟ طنز
11- «محبتدل رابهمـهمانيشكفتنميبرد.»چهآرايهاي دارد؟ تشخيص
12- كدام واژهي مترادف «گردش كردن» تأثير عاطفي و قدرت تصوير آفريني بيشتري دارد؟ چميدن
13- چه واژهاي درون جملهي «باغبان محبت كه هميشـه نگران پرپر شدن غنچهها هست ...» دارد؟ نگران
14- هرچه... نوشته سادهترباشد ارزش... آنبيشترميشود.زبان،هنري
15- عبارت «روي زرد دل با شكوفههاي محبت گلگون ميشود» چه آرايهاي دارد؟ كنايه
16- «هوا گرگ و ميش بود» ؛ يعني ... : صبح زود بود.
17- «صور خيال» چه آرايههايي را شامل ميشود؟ تشبيه، استعاره، مجاز، كنايه
درس شانزدهم
گروه اسمي
دانستنيهاي درس
1- «گروه اسمي» از چند بخش تشكيل شده است؟ دو بخش
2- آيا «وابستهي گروه اسمي» ميتواند وابستهاي داشته باشد؟ آري
3- كدام «وابستهي وابسته» نيست؟ «مميز، صفت صفت، متمم فعل»: متمم فعل
4- اسمي كه براي شمارش، تعداد، اندازه و وزن موصوف ميان عدد و معدود قرار ميگيرد، چه نام دارد؟ توضيح براي برخي از صفتهاست.
5- «مميّزها» بـه چند گروه كلي تقسيم ميشوند؟ دو گروه
6- كدام تركيب مميز ندارد؟ «دو طاقه پارچه، دو كتاب، دو دست استكان». دو كتاب
7- كدام واحد شمارش درست نيست؟ «يك تخته فرش، يك دست ميزو صندلي، يك توپ پارچه» : يك تخته فرش
8- «صفت صفت» يعني چه ؟ توضيح براي برخي از صفتهاست.
9- كدام تركيب (صفت صفت) ندارد؟ «لباس آبي سير، رنگ سفيد شيري، كيف پسر همسايه» : كيف پسر همسايه
10- «متمم» چيست؟ گروه اسمي كه بعد از حرف اضافه ميآيد.
درس هفدهم
طنز پردازي
دانستنيهاي درس
1- «طنز» چيست؟ بياني غير متعارف.خندهآور با بزرگنمايي كاستيها و زشتيها كه قصد اصلاح دارد.
2- اساس تمام شيوههاي بيان طنز بر چه استوار است؟ برهم زدن عادتها
3- بهرهگيري از كدام فرهنگ بر قدرت طنز ميافزايد؟ فرهنگ غني عامـه
4- كدام شاعر شـهرت «طنز سرايي» دارد؟ «سنايي، انوري، عبيد زاكاني» : عبيدزاكاني
5- «فرهنگعامـه» شامل چه بخشهايي است؟ ضربالمثلها، كنايات و واژگان عاميانـه
6- «برهمزدن عادتها» يعني چه؟ بزرگنمايي و اغراق درون توصيف چهرهها و حالات و خصايص انساني
7- «نقيضهپردازي» بـه چه معني است؟ تقليد از آثار ادبي
8- چه كساني از «فرهنگ عامـه» بـه خوبي درون طنز بهرهبرداري كردهاند؟ جمالزاده، دهخدا
9- «مفاد» ؛ يعني ... : آن چه از يك متن برداشت ميشود.
10- يكياز راههايساختطنز...يكموضوع يا ماجراست. كشدار كردن
درس هجدهم
ساختمان واژه
دانستنيهاي درس
1- «واژهها» با توجه بـه تكواژهاي تشكيلدهندهي آن، بـه چند نوع تقسيم ميشوند؟ دو نوع
2- واژههاي غيرساده، چند نوعاند؟ سه نوع
3- كدام واژه «ساده» نيست؟ «رفتن، ، گنجشك» : رفتن
4- «واژهي مركب» از چه قسمتهايي ساخته شده است؟ از دو تكواژ آزاد يا بيشتر تشكيل شده است.
5- اگر واژهاي از «يك تكواژ آزاد+ يك يا چند وند» ساخته شود، چه نوع واژهاي ساخته است؟ مشتق
6- كدام واژه «مركّب» نيست؟ «يك رنگ، بهاره، چهارراه» : بهاره
7- كدامواژه«مشتق»نيست؟ «دردمند، هيچكاره، كمانك» : هيچكاره
8- كدام واژه «مشتق ـ مركّب» نيست؟ حلقه بـه گوش، نوجواني، دانشمند» : دانشمند.
9- هر واژه چند «تكيه» دارد؟ يك تكيه
10- اگر واژهاي همراه (وند) بيايد و واژهي مشتق بسازد، چند تكيه خواهد داشت؟ يك تكيه
11- تركيب كدام واژهي مركّب با بقيه فرق دارد؟ «گل خانـه، چوب لباس، هواپيما» : هواپيما
12- تركيب كدام صفت با بقيه متفاوت است؟ «خودخواه، چادرنشين، وطنخواه» : خودخواه
13- اگر «صورت گفتار كلمـهاي تغيير كند، اما شكل نوشتار ثابت بماند.» اين دگرگوني را چه مينامند؟ فرآيندهاي واجي
14- «شكل نوشتار و شكل گفتار» كدام واژه يكسان است؟ «قندشكن، قلمدان، زودتر» : قلم دان
15- «فرآيندهاي واجي» درون چند شكل پديد ميآيند؟ چهار شكل
16- شكلهاي مختلف «فرايندهاي واجي» را نام ببريد. كاهش، افزايش، ابدال،ادغام
17- اگر بتوان درون ميان دو تكواژ، تكواژ ديگري قرار داد نشان چيست؟ نشان اين هست كه تكواژها از هم جدا هستند.
18- «وند» درون واژهي «مردانـه» چه نوع «وندي» است؟ اشتقاقي
19- «مضاف و مضافاليه» اگر تشكيل يك كلمـه بدهند چند «تكيه» ميگيرند؟ يك تكيه
20- واژههاي «نزديكبين، ديرياب، زودرس» از چه بخشهايي تركيب شدهاند؟ صفت + بن مضارع
درس نوزدهم
كلمات دخيل درون املاي فارسي
دانستنيهاي درس
1- مفهوم كلمات «دخيل» چيست؟ كلماتي كه فارسي نيستند و از زبانهاي ديگر وارد زبان فارسي شدهاند.
2- جملهي «استعمالدخانيات ممنوع» چند كلمـهي «دخيل» عربي دارد؟ چهار كلمـه
3- كلمات «دخيل» عربي درون زبان فارسي بـه چند دسته تقسيم ميشوند؟ دو دسته
4- كدام كلمـهي دخيل، از بقيه متفاوت است؟ «نشر، نسبتاً، تصحيح» : نسبتاً
5- نشانـههاي خاص زبان عربي چيست؟ حروف جاره، تنوين، ال
6- اصطلاح «جارومجرور» يعني ... : كلماتي كه از يك حرف و يك اسم تشكيل شدهاند.
7- كلمات «تنويندار» عربي درون زبان فارسي چه نقشي ميگيرند؟ قيد
8- «ال» درون زبان عربي درون چه صورتي تلفظ نميشود؟ اگر كلمـه با حروف قمري آغاز شود.
9- كدام تركيب غلط املايي دارد؟ «عقرب جراره، طيلسان آبي، غايتالقسواي مقصود» : غايبالقصوي
10- كلمات عربي از مقولهي «اعلام و اشخاص» درون زبان فارسي درون كدام نقش كاربرد دارند؟ اسم يا صفت
درس بيستم
مرجعشناسي
دانستنيهاي درس
1- براي انجام هر گونـه پژوهش بايد ... : منابع را بشناسيم.
2- كتابهايي كه «حاوي زبدهاي از همـهي رشتههاي علوم انساني يا رشتهاي معين» هستند، چيست؟ دايرةالمعارفها
3- اولين «دايرةالمعارفها» درون كدام كشورها نوشتهشد؟ چين و ايران
4- كدام كتاب نوعي «دايرةالمعارف چنددانشي» نيست؟ «لغت فرس اسدي،جامعالعلوم رازي،رسايل اخوانالصفا» : لغت فرس اسدي
5- تأليف دايرةالمعارفها بـه شيوه ي نوين از چه قرني و در كجا رواج يافت؟ هفدهم، اروپا
6- نخستين دايرةالمعارف فارسي چه بود؟ ترجمـهي دايرةالمعارف اسلام
7- تأليفدايرةالمعارف درايران ازچهزمانيآغازشد؟حدود پنجاه سال پيش
8- «دايرةالمعارف فارسي» بـه سرپرستي چه كسي و در چند مجلّد چاپ شد؟ دكتر غلامحسين مصاحب، سه جلد.
9- كار تدوين «دانشنامـهي ايران و اسلام» زير نظر چه كسي شروع شد؟ احسان يار شاطر
10- ويژگيهاي «دايرةالمعارف فارسي» چه بود؟ انتخاب واژگان فارسي، دقت علمي، نوجويي و ابتكار
11- شرحدادهشده مربوطبه كدامكتاباست؟«درسال1362 كار تدوين وتأليف آن از حرف «ب» آغاز شد.» دانشنامـهي جهان اسلام
12- نويسندهي كتاب «تاريخ و حال ايران» كيست؟ مـهدي بامداد
13- «فهرست كتابهاي چاپي فارسي» تأليف كيست؟ خان بابامشار
14- ماهنامـهيوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كه هر ماه فهرست كامل مقالات و كتابهاي تازه درون آن منتشر ميشود، چيست؟ نمايه
15- «فهرستمقالاتفارسي»ازكيست وچندجلداست؟ايرجافشار،پنج
16- كداميك«ازمنافعديداري وشنيداري» نيست؟ «ميكروفيلم، فيش، عكس و اسلايد» : فيش
17- شيوهيتنظيم«فهرست مقالات فارسي» چگونـه است؟ موضوعي
18- چه منابعي درون سالهاي اخير بيش از همـه بر روند تحقيقات اثر گذاشته است؟ منابع رايانـهاي
19- «فهرستها» از كدامگروه كتابهايمرجع هستند؟ منابع فرعي
20- جديدترينروشذخيرهسازي دادهها چيست؟ ذخيرهسازينوري
درس بيست و يكم
ساخمان واژه
دانستنيهاي درس
1- «وندها» از نظر قرارگرفتن درون ساختمان واژه، بـه چند نوع تقسيم ميشوند؟ سه نوع
2- نام ديگر «تكواژ آزاد و تكواژ پيوسته» چيست؟ پايه و وند
3- ساخت كدام صفت مانند بقيه نيست؟«نامعلوم، ناگوار، نامناسب» : ناگوار
4- كدامواژه ازتركيب«پيشوند+اسم» ساخته نشده است؟ «نادرست، نافرمان، نااميد». نادرست
5- كدام صفت (بن فعل) ندارد؟ «ناشناس، ناياب،ناكام» ناكام
6- واژههايي كه بـه (ه ـ ه) ختم ميشوند هنگام اتصال پسوند (ي) بـه آن اسم، بـه چه شكلي درون ميآيند؟ گي
7- از واژههاي داده شده، كدام يك تعبيري دوگانـه ندارد؟ «قصابي، بخاري، خانگي» خانگي
8- تكواژپايهدركدام گزينـه عربي نيست؟«مرغوبيت، خوبيت، جمعيت»: خوبيت
9- «خريدار» چه نوع كلمـهاي است؟ صفت
10- از بين كلمات داده شده، كدام صفت نيست؟ «ديدار، خواستار، گرفتار» : ديدار (اسم) است.
11- «بن ماضي +ه» چه صفتي ميسازد؟ مفعولي
12- كدام ساخت با بقيه فرق دارد؟ «خنده، پايه، ناله» پايه
13- «خزنده» چه نوع صفتي است؟ فاعلي
14- پسوند (دان) درون كدام واژه با بقيه فرق دارد؟ «نمكدان، چينـهدان، نادان» : نادان
15- كدام واژه صفت نيست؟ «رنگين، نگين، زرين» : نگين
16- ساخت دستوري كدام واژه با بقيه فرق دارد؟ «شرمگين، سنگين، غمگين» : سنگين
17- «فرآيند كاهش واجي» چيست؟ حذف برخي از واجها درون طول زمان
18- كدام واژه «صفت شغلي» نيست؟ آهنگر، آرايشگر، لنگر» لنگر
19- وقتي آخرين واج يك هجا (چهار واجي) باشد واج / ت / و / د / درون زنجيرهي گفتار چه ميشود؟ حذف ميشود.
20- كدام كلمـه (پسوند) ندارد؟ «افسرده، تهراني، ناشناس» ناشناس
درس بيست و دوم
نقشهاي زباني
دانستنيهاي درس
1- نقشهاي اساسيتر زبان چند نوعاند؟ چهار نوع
2- اساسيترين نقش زبان ... : ايجاد ارتباط درون ميان يك جامعهي زباني است.
3- «محمل انديشـه بودن زبان» بـه چه معني است؟ بدون زبان، نميتوان بـه تفكر و انديشـه پرداخت.
4- درون عبارت «راستي، فردا كلاس ادبيات ديرتر شروع ميشود.» كداميك از نقشهاي زبان بيان شده است؟ ايجاد ارتباط
5- كدام واژه مفهومي «انتزاعي» نيست؟ «كاشتن، رشدكردن، انسان»: انسان، مفهومي عام است.
6- مفاهيم عام و مفاهيم انتزاعي چگونـه براي ما فراهم ميشوند؟ از طريق زبان
7- اصطلاح«حديثنفس»بهچه معني است؟ دربارهي خود سخن گفتن.
8- چه زماني نقشهاي مختلف زبان را ميآموزيم؟ درون كودكي همراه با خود زبان
9- اصول و ضوابط آفرينش ادبي جزء ... : نظام زبان نيستند.
10- ساختهاي صوري زبان را نام ببريد؟ صرفي، آوايي، نحوي
11- «هدف از هر ارتباط زباني» چيست؟ انتقال اطلاع بـه ديگران
12- با تكيه بر كدام عامل دربارهي جملهي (درخت انسان ميكارد.) ميگوييم اين حكم صادق نيست؟ با تكيه بر زبان
13- شاعر كدام دو ساخت را بر مجموعهي ساختهاي آوايي فارسي افزوده است؟ وزن، قافيه
14- براي درك و فهم درستي از آفريدههاي ادبي چه بايد كرد؟ از فنون و علوم و سنتهاي ادبي ياري گرفت.
15- براي آسان شدن تلفظ ميان دو واژهي (مو) و (كوتاه) چه ميكنيم؟ يك صامت اضافه ميكنيم.
درس بيست و چهارم و بيست و پنجم
كلمات دخيل / ساختمان
دانستنيهاي درس
1- كدام تركيب غلط املايي دارد؟ «قيه و فرياد،عتاب و خطاب، مواحب خداداد» : مواهب خداداد
2- املاي «اصطلاحات علمي عربي» كه جزئي از زبان فارسي شده است، چگونـه است؟ شكل املا (قالبي) است، درون قالب رسمالخط عربي بايد نوشته شود.
3- كدام واژهي غيرساده درون شمار صفت هاي مشترك با قيد نيست؟ «هنرور، ناخواسته، شجاعانـه» : هنرور
4- براي تشخيص (اسم وصفت) درون واژههاي غيرساده، چه بايد كرد؟ بايد بـه كاربرد آنها درون جمله توجه كرد.
5- كدام تركيب غلط املايي ندارد؟ «رمز حويت، ايجاذ مخل، ماليات مستغلات». ماليات مستغلات
6- بخش مـهمي از واژههاي مورد نياز درون زبان فارسي چگونـه تأمين ميشود؟ از راه مركبسازي و مشتقسازي
7- بـه چند شكل واژهي «مشتق ـ مركب» ساخته ميشود؟ دو شكل
8- واژهي «مشتق ـ مركب) چگونـه ساخته مي شود؟ واژه مشتق + تكواژ آزاد
9- «ادغام» چيست؟ يكيشدن دو حرف همجنس بـه دليل نزديكي بههم
10- درون كدام واژه نميتواند «ادغام» انجام شود؟ «كبود ده، زودتر، قلمدان» : قلم دان
11- كدام واژهي «مشتق» بيش از يك (وند) دارد؟ «ناراحتي، مرگ و مير، قدم بـه قدم» : ناراحتي
12- كدام واژه (صفت مركب + وند) است؟ «ناجوانمرد، كارشناسي، داد و ستد» : كارشناسي
13- ادغام درون كدام واژه فقط درون «زبان گفتار» نيست؟ «شپره، بلندتر، تببر» : سپره
14- كدام تركيب عربي درون فارسي مطابق با رسمالخط واملاي زبان عربي نوشته نشده است؟ «المؤمن مرآت المؤمن، نغوذ بالله» : المومن مرآت المون
15- يكي از ويژگيهاي زبان و ادب فارسي اين هست كه ... : با آيات و احاديث و معارف اسلامي درون هم آميخته است
نویسنده درون چهارشنبه ششم بهمن ۱۳۸۹ |
الف ) بدیع ب ) بیـان
الف ) بدیع علمـی هست که بـه باز شناسی آرایـه های لفظی و معنوی مـی پردازد .
بدیع بر دو نوع هست : ۱- آرایـه های لفظی ۲- آرایـه های معنوی
آرایـه های لفظی : یعنی زیبایی کلام کـه با لفظ انجام مـی شود .
آرایـه های لفظی عبارتنداز : واج آرایی ، سجع ، ترصیع ، جناس ، قلب ، ملمع .
واج آرایی ( نغمـه ی حروف ) : تکرار یک واج ( صامت یـا مصوت ) هست ، درون کلمـه های یک مصراع یـا یک بیت یـا عبارت نثر بـه گونـه ای کـه کلام را آهنگین مـی کند و آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تاثیر سخن بیـافزاید این تکرار آگاهانـه ی واج ها را « واج آرایی » گویند .
مثال : خیزید و خز آرید کـه هنگام خزان هست باد خنـک از جـانب خـارزم وزان اسـت
توضیح : درون این بیت تکرار واج « خ » و « ز » باعث ایجاد موسیقی درونی شده هست .
توجه : درون زبان فارسی بیست و نـه واج داریم / ( بیست و سه صامت و شش مصوت )
صامت ها همان حروف الفبای فارسی هستند و مصوت ها « ـــ » و « ا » ، « ی » ، « و » مـی باشند .
سجع : آوردن کلماتی درون پایـان جمله های نثر کـه در وزن یـا حرف یـا حرف آخر یـا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم یکسان باشد .
نکته ۱ : سجع درون کلامـی دیده مـی شود کـه حداقل دو جمله باشد یـا دو قسمت باشد .
نکته ۲ : سجع باعث آهنگین شدن نثر مـی شود بـه گونـه ای کـه دو یـا چند جمله را هماهنگ سازد .
نکته ۳ : سجع درون نثر حکم فافیـه درون شعر را دارد .
نکته ۴ : اگر درون پایـان جمله ها کلمات تکراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن مـی آید .
مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ هست بــی دیــدار تــو درد و داغ اســت
نکته ۵ : گاهی درون جملات سجع ممکن هست افعال بـه قرینـه ی لفظی یـا معنوی حذف شوند .
مثال ۱ : منت خدای را عـزووجل کـه طاعتـش موجب قـربت هست و بـه شکر اندرش مزید نعمت . ( فعل « هست » بـه قرینـه ی لفظی حذف شده هست . )
مثال ۲ : خـلاف راه صواب هست و نقض رای اولـوالالباب « هست » (حذف لفظی ) ذوالفقـار علی درون نیـام ( باشد ) و زبان سعدی درون کام « باشد » ( حذف معنوی ) .
توضیح : فعل « باشد » درون دو جمله ی پایـانی بـه قرینـه ی معنوی حذف شده هست .
توجه : بـه نثر مسجع ، نثر آهنگین نیز مـی گویند .
« انواع سجع »
الف ) سجع متوازن : آن هست که کلمات سجع فقط درون وزن اشتراک داشته دارند .
مثال : ملک بی دین باطل هست و دین بی ملک ضایع .
توضیح : هر دو کلمـه دارای هجای بلند مـی باشند لذا هم وزن اند .
مثال : طالب علم عزیز هست و طالب مال ذلیل .
توضیح : دو کلمـه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یکی کوتاه و یکی کشیده هستند . لذا درون وزن یکسانند .
ب ) سجع مطرف : آن هست که کلمات سجع فقط درون حرف یـا حروف پایـانی با هم اشتراک دارند .
مثال : محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نـهایت نیست .
توضیح : کلمـه ی « غایت » دارای دو هجا و کلمـه ی « نـهایت » دارای سه هجا مـی باشد بعد دو کلمـه هم وزن نیستند بلکه فقط درون حرف آخر مشترک اند .
ج ) سجع متوازی : بـه سجعی گفته مـی شود کـه کلمات سجع هم درون حرف پایـانی و هم درون وزن یکسان مـی باشند .
مثال : باران رحمت بی حسابش همـه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همـه جا کشیده .
توجه : از آن جائیکه سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر هست و درون متون فارسی کاربرد بیشتری دارد . لذا شناخت این نوع سجع به منظور دانش آموزان عزیز با اهمّیّت تر مـی باشد .
نمونـه هایی از آثار مسجع : اوّلین با سجع درون مناجات نامـه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم ) بـه کار گرفته شد و بعدها سعدی درون « گلستان » ، جامـی درون « بهارستان » ، نصرالله درون « کلیله و دمنـه » آن را بـه حد کمال خود رساندند . و در ادامـهانی چون قائم مقام فراهانی درون « منشئأت » و قاآنی درون کتاب « پریشان » از آنـها پیروی د .
ترصیع
آن هست که کلمات مصراعی با مصراع دیگر یـا جمله ای با جمله ی دیگر ، درون وزن و حروف پایـانی یکسان باشد ( غیر از واژگان تکراری بقیـه کلمات با هم سجع متوازی دارند . )
مثال ۱ : ای منــور بـه تـو نجـوم جـلال وی مقـرر بـه تـو رسـوم کمـال
مثال ۲ : باران رحمت بی حسابش همـه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همـه جا کشیده
جناس
آوردن کلماتی هست در شعر و نثر کـه از نظر معنی کاملاً متفاوت اند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ و گاهی اختلافشان فقط درون یک واج هست .
« انواع جناس »
الف) جناس تام : آن هست که دو کلمـه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملاً یکسان ، اما از جهت معنی با هم فرق دارند .
مثال : عشـق شـوری درون نـهـاد ما نـهـاد جـان مـا درون بوتــه ی سـودا نـهــاد
وجود و سرشت قرارداد
بهـرام کـه گور مـی گرفتی همـه عمر دیدی کـه چگونـه گور بهـرام گرفت
گور خر قبر
کار پاکان را غیـاس از خـود مگیر گر چه باشد درون نوشتن شیر ، شیر
شیر خوردنی نام حیوان
نکته : جناس هم درون شعر و هم درون نثر بـه کار مـی رود .
ب ) جناس ناقص : ۱- جناس ناقص اختلافی ۲- جناس ناقص حرکتی ۳- جناس ناقص افزایشی
۱- جناس ناقص اختلافی : آن هست که دو کلمـه جناس درون حرف اول ، وسط یـا آخر با هم اختلاف داشته باشند .
مثال : تنگ هست خانـه ما را تنگ هست ای برادر بر جای ما بیگانـه ننگ هست ای برادر ( به منظور حرف اول )
چوک زشاخ درخت خـویشتن آویختـه زاغ سیـه بـر دو بـال غالیـه آمـیخته ( به منظور حرف وسط )
۲- جناس ناقص حرکتی : آن هست که دو کلمـه جناس علاوه بر معنی درون حرکت ( مصوت کوتاه ) نیز با هم اختلاف دارند .
مثال : ایـن چـه ژاژ هست چه کفر هست و فشار پنبـــه ای درون دهـــان خـــود فشــار
۳- جناس ناقص افزایشی : آن هست که دو کلمـه جناس علاوه بر معنی ، درون تعداد حروف نیز متفاوت اند بطوری کـه یکی از کلمات جناس حرفی درون اول ، وسط یـا آخر نسبت بـه کلمـه های دیگر اضافه دارد .
مثال : ایـن ره ، أن زاد راه و آن منزل هست مــرد رهــی اگــر ، بیــا و بیــار
قلب
آن هست که نویسنده با جابه جا اجزای یک ترکیب وصفی یـا اضافی ، ترکیب تازه و زیبایی را با معانی جدید بـه وجود بـه وجود آورد و به کنار هم قرار این دو ترکیب بـه کلام خویش ارزش هنری ببخشد .
مثال : حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی هست .
نکته : گاهی ممکن هست اجزای تشکیل دهنده ی آرایـه « قلب » بصورت یک ترکیب وصفی یـا اضافی نباشد .
ملمع
آن هست که شاعر فارسی زبان یک مصراع یـا یک بیت از شعر خود را بـه زبان دیگری ( معمولاً بـه زبان عربی ) بسراید .
مثال : سل المصـانع رکباً تهیـم فی الغلوب تو قدر آب چه دانی کـه در کنار فراتی
* ترجمـه : برکه ها و تالاب های بیـابان را از شتر سوارانی سر گشتگان بیـابانند بپرس .
توجه : دانش آموزان عزیز بـه خاطر بسپارید کـه در ملمع بیت یـا مصراع عربی ( هر زبان دیگر ) حتما سروده ی خود شاعر باشد نـه اینکه ازی یـا جایی نقل قول ( تضمـین ) کند .
آرایـه های معنوی
یعنی زینت و زیبایی کلام کـه از طریق معنی حاصل شود .
آرایـه های معنوی عبارتنداز : مراعات نظیر ، تضاد ، متناقض نما ، حس آمـیزی ، تلمـیح ، تضمـین ، اغراق ، ایـهام ، ایـهام تناسب ، تمثیل ، ارسال المثل ، اسلوب معادله ، حسن تعلیل ، لف و نشر .
مراعات نظیر ( تناسب )
اگر گوینده درون کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیـاورد کـه به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند .
نکته : تناسب مـیان کلمات مـی تواند از نظر جنس ، نوع ، مکان ، زمان ، همراهی و … باشد .
نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر درون شعر هست اما گاهی درون نثر هم دیده مـی شود .
مثال : رود شــاخ گـل درون بر نیلوفر بـــد بـه صـد نـاز گلنـار ها
( شاخ ، گل ، نیلوفر و گلنار ــــ مراعات نظیر )
نکته : آرایـه های مراعات نظیر ممکن هست بین دو کلمـه یـا بیشتر اتفاق بیفتد .
تضاد ( طباق )
آوردن دو کلمـه ی متضاد درون سخن بـه گونـه ای کـه سبب زیبایی کلام گردد .
نکته : تضاد هم درون شعر و هم درون نثر بکار مـی رود .
مثال : صبح امـید کـه بد معتکف پرده ی غیب گو بـرون آی کـه کـار شب تار آخر شد
۱ ۲ ۲ ۱
نکته : فعل ها نیز مـی توانند آرایـه تضاد را بـه وجود آورند .
مثال : پروردگارا ! از خصلت طمع کـه دنائت آورد و آبرو ببرد … .
متناقض نما ( پاراد)
آن هست که درون کلام دو امر متضاد را بـه یک چیز نسبت بدهیم بـه گونـه ای کـه ظاهراً وجود یکی نقض وجود دیگری باشد . شاعر این امر متضاد را چنان هنرمندانـه بـه کار مـی برد کـه قابل پذیرش هست .
مثال : جامـه اش شولای عریـان هست .
توضیح : واژه شولا بـه معنی « لباس » ، کـه برای پوشیدن بدن هست و وقتی با « عریـانی » همراه مـی شود معنی ضدیت خود را از دست مـی دهد .
حس آمـیزی
آمـیختن دو حس هست در یک کلام بـه گونـه ای کـه از یک حس بـه جای حس دیگر استفاده شود . و این آمـیختگی سبب زیبایی سخن گردد .
مثال : ببین چه مـی گویم .
توضیح : شما سخن را با حس شنوایی درون مـی یـابید اما گویند از شما مـی خواهد سخن او را ببینید کـه به این آمـیختگی حس ها ، « حس آمـیزی » مـی گویند .
مثالهای دیگر : خبر تلخی بود- روشنی را بچشیم – با مزه نوشتن – آوای سبک و لطیف .
تلمـیح
آن هست که گویند درون ضمن کلام خویش بـه آیـه ، حدیث ، داستان ، واقعه ی تاریخی ، اسطوری و افسانـه ای اشاره داشته باشد .
مثال : آسمـان بار امانت نتوانست کشید قـرعه ی فـال بـه نـام من دیوانـه زدن
توضیح : اشاره بـه آیـه ی « انا عرضنا الامانـه علی السموات و الارض … . »
نکته : گاهی درون آرایـه ی تلمـیح ، آرایـه ی مراعات نظیر هم بـه کار مـی رود .
مثال : بیستون بر سر راه هست ، مباد از شیرین خبـری گفتـه و غمگیـن دل فرهاد کنید
تضمـین
آن هست که شاعر یـا نویسنده درون مـیان کلام ( شعر یـا نثر ) خود آیـه ، حدیث ، مصراع یـا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیـاورد .
نکته : اگر بیت یـا مصراعی از شاعر دیگر بـه عنوان تضمـین بیـاورد معمولاً نام آن شاعر بـه گونـه ای ذکر مـی شود .
نکته : معمولاً عبارت تضمـین شده داخل گیومـه قرار مـی گیرد .
هدف از تضمـین :
۱- اعتبار بخشیدن بـه سخن
۲- خلاصه مفاهیم گسترده و طولانی
۳- ضمانت به منظور اثبات ادعا
مثال : چـه زنـم چو نـای هـردم زنـوای سـاز او دم کـه لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
« همـه شب درون این امـیدم کـه نسیم صبحگاهی بـه پیـام آشنـایی بنـوازد ایـن نـوا را »
توضیح : بیت دوم این شعر را شـهریـار از حافظ تضمـین کرده هست .
اغراق
آن هست که درون وصف و ستایش یـا ذم و نکوهشی یـا چیزی افراط و زیـاده روی کنند ، چندان کـه از حد عادت و معمول بگذرد .
نکته ۱ : اغراق هم درون شعر و هم درون نثر کاربرد دارد .
نکته ۲ : اغراق مناسب ترین آرایـه به منظور تصویر کشیدن یک دنیـای حماسی هست .
نکته ۳ : زیبایی اغـراق درون این هست که غیـر ممکن را طـوری ادا مـی کنـد کـه ممکن و درست بـه نظر مـی رسد .
مثال : شـود کوه آهـن چو دریـای آب اگـر بشنـود نـام افـراسیـاب
ایـهام
ایـهام درون لغت بـه معنای درشک و گمان افکندن هست اما درون اصطلاح علم بدیع ، آوردن واژه ای هست با حداقل دو معنی مناسب کلام یکی نزدیک بـه ذهن و دیگری دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن هست و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر مـی باشد .
نکته ۱ : ایـهام نوعی بازی با ذهن هست به گونـه ای کـه ذهن را بر سر دوراهی قرار مـی دهد .
نکته ۲ : انتخاب یکی از دو معنی ایـهام درون یک لحظه بر ذهن دشوار هست و این امر باعث لذت بیشتر خواننده مـی شود .
نکته ۳ : شرط شناخت ایـهام درون آن هست که خواننده معانی مختلف یک واژه را بداند .
مثال : حکایت لـب شیرین کلام فرهاد هست شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است
توضیح : واژه « شیرین » دو معنی دارد : ۱- خوشمزه و گوارا ۲- نام معشوقه ی فرهاد
ایـهام تناسب : بـه کار گیری واژه ای با حداقل دو معنی کـه یک معنی آن مورد نظر شاعر و پذیرفتنی هست و معنی دیگر با کلمـه یـا کلماتی از بیت یـا عبارت تناسب دارد .
نکته : ایـهام تناسب مجموعه ای از ایـهام و مراعات نظیر هست .
مثال ۱ : چـون شبنم افتـاده بـدم پیش آفتاب مـهرم بـه جان رسید و به عیوق بر شدم
توضیح : واژه ی « مـهر » ایـهام تناسب دارد ، چون معنی مورد نظر شاعر عشق و محبت هست اما غیر از این معنی واژه ی « مـهر » بـه معنی خورشید هست که درون این صورت با واژه های « عیوق و آفتاب » تناسب دارد .
مثال ۲ : گـر هـزار اسـت بلبـل این بـاغ همـه را نغمـه و تـرانـه یکـی اسـت
توضیح : واژه ی « هزار » بـه دو معنی هست : ۱- بلبل ۲- عدد هزار کـه در این جا منظور شاعر معنی دوم هست اما غیر از معنی فوق کلمـه ی « بلبل » با کلماتی چون « باغ ، نغمـه و ترانـه » تناسب دارد .
تمثیل
آن هست که شاعر یـا نویسنده بـه تناسب سخـن خـویش ، حکایـت ، داستـان یـا نمونـه و مثالی را ذکر مـی کند که تا از این طریق ، مفاهیم و نظریـات خود را بـه خواننده یـا شنونده منتقل نماید و آنچه درون این مـیان مـهم هست نتیجه ی تمثیل مـی باشد کـه مـی تواند سرمشقی به منظور موارد متفاوت باشد .
نکته : درون این داستان ها و حکایـات ( تمثیل ها ) هر یک از حیوانات یـا اشیـا و جمادات نماد و نشانـه ی چیزی هستند .
مثلاً درون درس عبرت از کتاب سال اوّل شیر نماد حق و قدرت مطلق ، گرگ نماد انسان های خود بین و گستاخ و روباه نماد انسان های عبرت پذیر و تسلیم شده مـی باشند .
در کتاب پیش دانشگاهی مبحث حسب حال درسهای ( افسانـه ی عاشقی و تسلی خاطر ) هر دو داستانی تمثیلی هست که اوّلی ، شاعر با آوردن داستانی تمثیلی این نکته را یـادآور شده هست : « انسان حتما از موحبت عشق بر خوردار باشد ودر داستان تسلی خاطر جامـی درون پی آن هست که این نکته ی عرفانی را متذکر شود : « خاطر از یـاد معشوق پر کرد . »
ارسال المثل
اگـر گـوینده درون کلام خود ضرب المثلی را آگاهانـه بـه کار گیـرد و یـا کلام او بعداً ضـرب المثل شود ، مـی گوییم دارای آرایـه ی ارسال المثل هست .
مثال ۱ : آن دم کـه دل بـه عشق دهی خوش دمـی بود درون کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
مثال ۲: تــو نیکــی مـیـکـن و در دجـــله انــداز کـــه ایــزد درون بیــابانــت دهـــد بــاز
( همـه ی بیت ضرب المثل هست )
اسلوب معادله
آن هست که شاعر دو مصراع یک بیت را بـه گونـه ای هنرمندانـه بیـان کند کـه در ظاهر هیچ گونـه ارتباطی با یکدیگر ندارد اما وقتی بـه دو مصراع خوب دقت کنیم درون مـی یـابیم کـه مصراع دوم درون حکم مصداقی به منظور مصراع اوّل هست تا جایی کـه مـی توان جای دو مصراع را عوض کرد و مـیان آن ها علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی نیز بر پایـه ی تشبیـه استوار هست .
مثال ۱ : عیب پاکان زود بر مردم هویدا مـی شود موی اندر شیر خالص زود پیدا مـی شود
مثال ۲ : محـرم این هوش جز بی هوش نیست مرزبـان را مشتـری جـز گـوش نیــست
حسن تعلیل
آن هست که شاعر یـا نویسنده به منظور سخن خود دلیلی زیبا و شاعرانـه مـی آورد بـه گونـه ای کـه این دلیل ادبی قدرت قانع مخاطب را دارد . و این علّت سازی مبتنی بر تشبیـه هست .
نکته : دلیلی کـه شاعر به منظور ادعای خود مـی آورد درون حقیقت دلیلی واقعی و عقلانی نیست بلکه دلیلی هست بر پایـه ی ذوق و احساس شاعرانـه .
مثال ۱ : نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم کـه به روی دوست ماند کـه برافکند نقابی
توضیح : شاعر دلیل دوست داشتن روشنی صبح را درون این مـی داند کـه به چهره ی معشوق او مـی ماند آنگاه کـه نقاب از چهره بر مـی دارد .
مثال ۲ : از صوفی پرسیدن هنگام غروب خورشید چرا زرد رو هست ؟ گفت : از بیم جدایی
لف و نشر
لف درون لغت بـه معنی پیچیدن و نشربه معنی پراکندن هست اما درون اصطلاح ادب آوردن دو یـا چند کلمـه هست در بخشی از کلام کـه توضیح آن ها درون بخش دیگر آمده هست .
نکته ۱ : کلماتی کـه در بخش اوّل مـی آیند ، « لف » و کلمـاتی کـه بـه عنـوان توضیـح درون بخـش دوم مـی آیند ، « نشر » نام دارند .
نکته ۲ : هرگاه نظم و ترتیب بین کلمات « لف و نشر » رعایت شده باشد ، آن را « لف و نشر مرتب » گویند و در غیر این صورت « لف و نشر مشوش » خوانده مـی شود .
مثال ۱ : که تا رفتنش ببینـم و گفتنش بشنـوم از پای که تا به سر همـه صمع و بصر شدم
توضیح : واژه های « ببینم » و « بشنوم » لف هست . و دو واژه ی « سمع و بصر » نشر قرار گرفته هست . چون کلمات « نشر» بـه ترتیب به منظور توضیح کلمات « لف » قرار نگرفته اند ، لذا بـه آن « لف و نشر مشوش » گویند . ( بصر شدم که تا ببینم ، سمع شدم که تا بشنوم )
مثال ۲ : دو دشمن ملک و دینند : پادشاه بی حلم و زاهد بی علم .
توضیح: دوترکیب « دشمن ملک و دشمن دین » لف و دوترکیب « پادشاه بی حلم و زاهد بی علم» نشر هستند . لذا چون توضیح « نشر » با « لف » برابر هست . آن را « لف و نشر مرتب » گویند . ( پادشاه بی حلم دشمن ملک و زاهد بی علم دشمن دین هستند.)
ب : بیـان
بیـان شاخه ای از آرایـه های ادبی هست و بـه واسطه ای آن شناخته مـی شود کـه یک معنی را چگونـه بـه طریق مختلف مـی توان ادا کرد .
بیـان شامل مباحث : تشبیـه ، استعاره ، مجاز و کنایـه .
تشبیـه
یعنی مانند چیزی بـه چیز دیگر کـه به جهت داشتن صفت یـا صفاتی با هم مشترک باشند .
هر تشبیـه دارای چهار رکن یـا پایـه هست :
۱- مشبه : کلمـه ای کـه آن را بـه کلمـه ای دیگر تشبیـه مـی کنیم .
۲- مشبه بـه : کلمـه ای کـه کلمـه ی دیگر بـه آن تشبیـه مـی شود .
۳- ادات تشبیـه : کلمات یـا واژه هایی هستند کـه نشان دهنده ی پیوند شباهت مـی باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، بـه سان ، شبیـه ، نظیر ، همانند ، بـه کردار و … .
۴- وجه شبه : صفت یـا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه بـه مـی باشد . ( دلیل شباهت )
مثال : علی مانند شیر شجاع هست .
مشبه ادات مشبه بـه وجه شبه
نکته : « مشبه » و « مشبه بـه » طرفین تشبیـه نام دارند . کـه در تمام تشبیـهات حضور دارند اما « ادات تشبیـه » و « وجه شبه » مـی توانند درون یک تشبیـه حذف شوند. کـه در این صورت تشبیـه با داشتن دو رکن « مشبه » و « مشبه بـه » بر قرار هست .
مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست بـه آب چشم سعدی عجـب اسـت اگـر نگـردد کـه بگردد آسیـابی
توضیح : دل بـه سنگ تشبیـه شده هست اما وجه شبه « سختی » درون این بیت نیـامده هست .
نکته : درون تشبیـه وقتی کـه « وجـه شبه » و « ادات تشبیـه » حـذف شود ، بـه آن « تشبیـه بلیغ » مـی گویند . ( تشبیـه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیـه هست . )
مثال : دلش سنگ هست .
مشبه مشبه به
نکته ۱ : درون تشبیـه همـیشـه وجود وجه شبه درون « مشبه بـه » قویتر و بارز تر هست که ما « مشبه » را درون داشتن وجه شبه بـه آن تشبیـه مـی کنیم .
نکته ۲ : هر چه ارکان تشبیـه کمتر باشد تشبیـه ادبی تر هست . ( البته داشتن مشبه و مشبه بـه الزامـی هست )
نکته ۳ : هرگاه درون تشبیـه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیـه ( مشبه یـا مشبه بـه ) بـه دیگری اضافه ( مضاف الیـه) شود . بـه آن « اضافه ی تشبیـهی » یـا « تشبیـه بلیغ اضافی » مـی گویند . درون غیر این صورت ، تشبیـه بلیغ اضافی هست .
توجه : این نوع تشبیـه درون کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد .
مثال : صبح امـید کـه بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی کـه کـار شب تـار آخـر شد
اضافه ی تشبیـهی اضافه ی تشبیـهی
توضیح : امـید بـه صبح تشبیـه شده و غیب بـه پرده .
ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ،لعل ، کیمـیای عشق ، خانـه ی دنیـا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و … اضافه ی تشبیـهی محسوب مـی شوند .
توجه : دانش آموزان عزیز ! یـاد گیری انواع تشبیـه به منظور رشته های ریـاضی و تجربی ( غیر انسانی ) چندان ضرورنی ندارد . اما از آنجایی کـه دو نوع از تشبیـه درون کتب درسی شما بیشترین کاربرد را دارد ، لذا اشاره ای مختصر بـه آن ها مـی کنیم .
۱- تشبیـه مفرد : تشبیـهی کـه هر یک از « مشبه » یـا « مشبه بـه » آن ، یک ، چیز هست و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته مـی شود . ( شباهت آن ها فقط درون یک چیز هست )
مثال : دانش اندر دل چراغ روشن هست .
مشبه مشبه بـه وجه شبه
توضیح : درون این مثال وجه شبه ( روشنی از یک کلمـه چراغ ) استخراج شده هست .
یـادآوری : تمامـی مثالهایی کـه تاکنون به منظور شما ذکر کردیم ، از همـین نوع تشبیـه مـی باشند .
۲- تشبیـه مرکب : آن هست که هریک از « مشبه » یـا « مشبه بـه » دو یـا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یـا چند چیز گرفته مـی شود .
مثال : دیـده ی اهـل طمـع بـه نعمـت دنیـا پـر نشـود همچنـانکه چـاه بـه شبنـم
مشبه وجه شبه مشبه به
توضیح : « مشبه » ترکیبی از دو چیز هست ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیـا ) و « مشبه بـه » نیز دو چیز هست ( چاه و شبنم ) بـه این معنی : همانطور کـه چاه با شبنم پر نمـی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیـا سیر نمـی شود .
نکته : درون تشبیـه مرکب درون حقیقت یک شکل کلی بـه شکل کلی دیگر همانند مـی شود .
استعاره
استعاره درون لغت بـه معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن هست امّا درون اصطلاح استعاره نوعی تشبیـه هست که درآن یکی از طرفین تشبیـه ( مشبه یـا مشبه بـه ) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند .
نکته : اصل استعاره بر تشبیـه استوار هست و بـه دلیل اینکه درون استعاره فقط یک رکن از تشبیـه ذکر مـی شـود و خواننده را بـه تلاش ذهنی بیشتری وا مـی دارد ، لذا استعاره از تشبیـه رساتر ، زیباتر و خیـال انگیز تر هست .
انواع استعاره : با توجه بـه اینکه درون استعاره یکی از طرفین تشبیـه ذکر مـی شود ، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند . ۱- استعاره ی مصرحه ۲- استعاره ی مکنیـه
استعاره ی مصرحه ( آشکار ) : آن هست که « مشبه بـه » ذکر و « مشبه » حذف گردد . ( درون واقع مشبه بـه جانشین مشبه مـی شود . )
مثال ۱ : ای آفتاب خوبان مـی جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان درون سایـه ی عنایت
توضیح : « آفتاب خوبان » استعاره به منظور معشوق هست . ( آفتاب خوبان « مشبه بـه » کـه ذکر شده و معشوق « مشبه » حذف شده هست . )
مثال ۲ : صدف وار گوهر شناسان را دهان جز بـه لؤلؤ ند باز
توضیح : « لؤلؤ » استعاره از سخنان با ارزش هست . ( لؤلؤ « مشبه بـه » ذکر شده و سخنان با ارزش « مشبه » کـه حذف شده هست . )
استعاره مکنیـه : آن هست که « مشبه » بـه همراه یکی از لوازم و ویژگی « مشبه بـه » ذکر گردد و خود « مشبه بـه » حذف شود .
نکته ۱ : گاهی لوازم یـا ویژگی « مشبه بـه » درون جمله بـه « مشبه » نسبت داده مـی شود .
مثال : مرگ چنگال خود را بـه خون فلانی رنگین کرد .
توضیح : « مرگ » را بـه « گرگی » تشبیـه کرده هست که چنگال داشته باشد اما خود « گرگ » را نیـاورد و « چنگال » کـه یکی از لوازم و ویژگی گرگ هست به آن ( مرگ ) نسبت داده هست .
نکته۲ : گاهی لوازم یـا ویژگی « مشبه بـه » درون جمله بـه « مشبه » اضافه مـی شود کـه در ایـن صـورت « اضافه ی استعاری » هست .
مثال ۱ : سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
توضیح : « روح » را بـه بدنی تشبیـه کرده کـه « رگ » داشته باشد و « رگ » را کـه یکی از ویژگی های « مشبه بـه »است بـه « روح » اضافه کرده هست .
مثال ۲ : مردی صفای صحبت آیینـه دیده از روزن شب شوکت دیرینـه دیده
اضافه استعاری
توضیح : « شب » را بـه اطاقی تشبیـه کرده کـه « روزن یـا پنجره » داشته باشد و « روزن » را کـه یکی از ویژگیـهای « مشبه بـه » بود بـه « شب » اضافه کرده هست .
نکته : جمله ای کـه در آن آرایـه استعاره بـه کار رفته ادبی تر هست ، نسبت بـه جمله ای کـه دارای آرایـه تشبیـه هست .
نکته : درون اضافه ی استعاری « مضاف » درون معنی حقیقی خود بکار نمـی رود و ما « مضاف الیـه » را بـه چیزی تشبیـه مـی کنیم کـه دارای جزء یـا اندامـی هست ولی چنین جزء و اندام کـه « مضاف » هست برای « مضاف الیـه » یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض هست .
مثال : دست روزگار ــــــــــ دست به منظور روزگار یک تصور و فرض هست .
روزن شب ـــــــــــــ روزن یـا پنجره ای به منظور شب یک تصور هست و وافعیت ندارد .
نکته ی مـهم : درون استعاره مکنیـه چنانچه مشبه بـه ، انسان باشد ، بـه آن « تشخیص » گویند .
تشخیص ( آدم نمایی ، انسان انگاری ، شخصیت بخشی )
نسبت حالات و رفتار آدامـی بـه دیگر پدیده های خلقت هست . ( شخصیت انسانی بـه موجوداتی غیر از انسان )
مثال۱ : برگ های سبز درخت درون وزش نسیم بـه درون مـی آیند .
توضیح : یدن یکی از حالات و رفتار انسانی هست که درون این جا بـه برگهای درخت نسبت داده شده هست .
مثال۲ : سحر درون شاخسار بوستانی چه خوش مـی گفت مرغ نغمـه خوانی
نکته : هر موجودی غیر از انسان درون کلام « منادا » قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص هست .
مثال : ای دیو سپید پای درون بند ای گنبد گیتی ای دماوند
نکته : همانطور کـه اشاره شد استعاره مکنیـه ای کـه ، مشبه بـه آن « انسان » باشد ، تشخیص خواهد بود چه بـه صورت ترکیب اضافی باشد یـا غیر اضافی .
مثال : ابر مـی گرید و مـی خندد از آن گریـه چمن .
۱ ۱ ۲ ۲
توضیح : درون مثال فوق دو تشخیص بـه کار رفته هست ،گریـه را بـه ابر نسبت داده هست و خنده را بـه چمن .
توجه : ترکیباتی نظیر : دست روزگار ، پای اوهام ، دست اجل ، قهقه ی قشنگ ، حیثیت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله و … همگی اضافه ی استعاری مکنیـه ( تشخیص ) هستند .
نکته : همـه ی تشخیص ها استعاره ی مکنیـه مـی باشند ، اما استعاره مکنیـه زمانی تشخیص هست که « مشبه بـه » آن انسان باشد .
مثال ۱ : اختر شب درون کنار کوهساران ، سر خم مـی کند .
مثال ۲ : دیده ی عقل مست توچرخه ی چرخ پست تو .
مثال ۳ : بـه صحرا شدم عشق باریده بود .
توضیح : درون مثال(۱) اختر شب بـه « انسانی » تشبیـه شده کـه سرش را خم مـی کند اما خود « انسان » مشبه بـه است ، نیـامده هست .
در مثال (۲) عقل را بـه انسانی تشبیـه کرده و « دیده» کـه یکی از ویژگی های انسان هست به آن اضافه شده اما درون مثال (۳) عشق را بـه بارانی تشبیـه کرده کـه ببارد .
تذکر : همان طور کـه گفته شد چون مثال(۱) و (۲) « مشبه به» آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیـه و تشخیص هست اما درون مثال (۳) « مشبه بـه » باران هست ، لذا فقط استعاره ی مکنیـه داریم .
اضافه ی اقترانی
با توجه بـه این کـه اضافه ی اقترانی شباهت زیـادی بـه اضافه ی استعاری دارد ، به منظور شناخت این دو نوع استعاره از یکدیگر ، اضافه اقترانی را توضیح مـی دهیم :
اضافه ی اقترانی : آن هست که وجود « مضاف » به منظور « مضاف الیـه » یک واقعیت باشد . برعاضافه ی استعاری کـه وجود « مضاف » به منظور « مضاف الیـه » یک واقعیت نیست .
مثال : حسین دست دوستی بـه من داد .
توضیح : دست را بـه قصد دوستی بـه من داد کـه « دست » به منظور نشان دوستی یک واقعیت هست .
نکته : به منظور تشخیص آسان اضافه اقترانی از اضافه ی استعاری ، مـی توان از دو شیوه استفاده کرد:
۱- کافی هست که بدانید درون اضافه ی اقترانی ، مضاف الیـه عملی هست که مضاف انجام مـی دهد.
مثال۱: پروردگارا ! روا مدار کـه به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارند.
مثال۲: پروردگارا ! مگذار دامان وجودم بـه پلیدی های گناه بیـالاید.
توضیح: درون مثال اول تعدی و تجاوز عملی هست که « پا » انجام مـی دهد ؛ولی درون مثال دوم، چنین رابطه ای برقرار نیست بلکه« وجود » را بـه لباسی تشبیـه کرده ایم کـه دامن داشته است.
۲- بین دو جزء اضافه ی اقترانی ( مضاف و مضاف الیـه ) مـی توان عبارت « از روی » را قرار دادو یک جمله ساخت.
مثال : درون اضافه ی « دست ارادت » — دست را از روی ارادت دراز کرد .
توجه: ترکیباتی نظیر : دست محبت، پای ارادت، چشم احترام ، دیده ی محبت ، گوش توجه ، چشم اعتنا ، پای بطلان ، قلم عفو و … اضافه ی اقترانی مـی باشند کـه بین همـه ی این ترکیبات اضافی ، مـی توان « از روی » را قرار داد .
مجاز
مجاز بـه کار بردن واژه ای هست در غیر معنی حقیقی بـه شرط وجود قرینـه .
قرینـه درون مجاز: نشانـه هست که بـه کمک آن مـی توان معنی غیر حقیقی کلمـه ای را فهمـید.
مثال۱ : ایران درون بازی های آسیـایی شرکت مـی کند.
توضیح : کلمـه ی « ایران » مجاز از یک تیم ورزشی از ایران هست و « شرکت درون بازی » قرینـه هست که بـه ما کمک مـی کند که تا بفهمـیم کـه منظور از کلمـه ایران کشور ایران نیست .
مثال ۲: خواهم شرحه شرحه از فراق که تا بگویم شرح درد اشتیـاق
توضیح :کلمـه ی مجاز از انسان عاشق هست .
نکته: از آنجا کـه در استعاره لفظ درون معنای حقیقی خود بـه کار نمـی رود ، لذا هر استعاره ای نوعی مجاز هست .پس هر مجازی استعاره نیست اما همـه ی استعاره ها مجاز هست .
کنایـه
کنایـه درون لغت بـه معنای پوشیده سخن گفتن هست و درون اصطلاح سخنی هست که دارای دو معنی دور و نزدیک هست . کـه معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب مـی کند و به کار مـی برد کـه ذهن شنونده از معنی نزدیک بـه معنی دور منتقل مـی شود.
نکته: درون کنایـه الفاظ همـه خقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست.
نکته: کنایـه معمولا درون یک جمله یـا یک ترکیب بـه کار مـی رود .
مثال ۱ : هنوز از دهن بوی شیر آیدش.
توضیح: کنایـه از این کـه هنوز بچه هست و بارز ترین نشانـه ی بچگی همان شیر خوردن هست .
مثال ۲ : کـه رهام را جام باده هست جفت.
توضیح :کنایـه از این کـه رهام عیـاش و خوشگذران هست و مرد جنگ نیست.
مثال ۳: بباید زدن سنگ را بر سبوی.
توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایـه از آزمایش و امتحان است.
عباراتی نظیر : دست و پا ، رویی را بـه زمـین انداختن ، شکم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان درون کشیدن ، عنان گران ، دهان دوختن ، پای درون دامن آوردن ، سر زخاک بر آوردن ، دست ن، دست بـه سیـاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و …همـه کنایـه هستند.
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
( جایگاه«را»)
1) مقدمـه
در اين مقاله قصد بر آن هست تا يكي ديگر از بياموزيم هاي زبان فارسي را مورد تجزيه و تحليل زبان شناختي قرار دهيم.
بياموزيم صفحه ي( 124) زبان فارسي (1) 1 بـه اين نكته اشاره دارد كه نشانـه هاي مفعولي « را » بايد بلافاصله درون كنار مفعول قرار گيرد و اگر بين « را » و مفعول فاصله بيفتد، نادرست است. بـه همين دليل جمله ي (1) را درست و جمله ي (2) را نادرست مي داند.2
1- كتاب داستاني را كه هفته پيش منتشر شده بود، خ.
2- كتاب داستاني كه هفته پيش منتشر شده بود را خ.
قبل از اينكه وارد اصل موضوع شويم مي خواستم سوالي كه هميشـه آزارم مي دهد مطرح كنم كه چرا درون خصوص اينگونـه كاربردهاي بـه ظاهر اشتباه ، از خود نمي پرسيم علت ظهورچنين كاربردهاي بـه ظاهر اشتباه چيست؟ روي سخنم با صاحبان چنين افكاري بـه خصوص مؤلفين محترم هست كه چرا با وجود اينكه علم زبان شناسي بـه بسياري از اين سؤالات پاسخ داده است، بـه اين يافته ها بي توجه اند؟ آيا تصور مي كنند آنچه را كه بـه ظاهر يا درون عمل بر خلاف ملاك و معيار آثار نظم و نثر گذشته درون نوشتار يا حتي درون گفتار مردم بـه كار مي رود، نادرست و اشتباه است؟
اگر بـه صرف اينكه درون متون ( آثار ) نظم و نثر گذشته چنين كاربردي از « را » مشاهده نشد، غلط باشند (البته خواهيم ديد (← بخش3) كه «را» درون طول تاريخ ،تغيير و تحول كاركرد نحوي و آوايي زيادي داشته است.) بعد همـه يا بخشي از زبان امروزي ما غلط و نادرست هست چرا كه با زبان هاي دوره هاي قبل مانند فارسي باستان، فارسي ميانـه، فارسي دري و حتي با زبان يك قرن يا دو قرن قبل خود منطبق و مطابق نيستند اما خود بهتر مي دانيد که تا زماني كه تغيير و تحول درون ذات و طبيعت زبان هست بروز چنين رخداد هايي، اجتناب ناپذيراست ، بعد بايد بـه اين اختلافات و كاربردهاي بـه ظاهر نادرست از منظر ديگر نگريست .
دركتب زبان فارسي متوسطه درون درس هاي مربوط بـه زبان شناسي، نكته ها و مسائل جالبي مطرح مي شود اما انگار اين نكته ها صرفاً براي حفظ كردن و نمره گرفتن نوشته شد نـه براي يادگيري و توجيه پديده هاي زباني. وقتي از حوزه ي بحث مسائل زبان شناسي خارج مي شويم يا حتي كمي دور، درون وادي پر از دست انداز بايد و نبايد ها اسير مي شويم! انگار نـه انگار اين همـه نكته هاي ارزشمند علمي و به اثبات رسيده ي زبان شناختي براي درك و فهم ما نوشته شد! انگار مؤلفين هر بخش را از يك وادي جداگانـه آورده و در اتاقي جداگانـه مأمورتأليف كتب زبان فارسي كردند، بدون اينكه بـه خود زحمت خواندن بخش هاي ديگر را بدهند. زبان شناس و اديب هر كدام ساز خود را نواختند. تناقض گويي ها يا بهتر بگوييم تناقض كاري هايي كه درون كتب زبان فارسي مشاهده مي شود تعجب برانگيز، مسئله ساز وپرهزينـه است. فقط بـه نمونـه اي كه با موضوع اين تحليل ارتباط دارد اشاره مي شود. بقيه را بـه فرصت هاي بعدي مي سپاريم.
الف )تناقض گويي (1)
در ابتداي كتب زبان فارسي دوره ي متوسطه درون بخش «سخني با دبيران محترم و دانش آموزان» مطرح گرديده، آنچه درون فارسي نوشتاري تحصيل كرده هاي امروزي رايج هست غلط نيست و بعد بلافاصله مي گويد بعد هر چه درون فارسي نوشتاري كتاب هاي درسي واقعيت دارد، درست است.
حال سئوال اينجاست آيا فارسي نوشتاري تحصيل كرده هاي امروزي با فارسي نوشتاري كتاب هاي درسي يكيست يا نـه؟
اگر فرق دارد بعد چرا تأكيد شد چون وجه وصفي كاربردِ مي بايد رفت و بايد رفت و ... درون فارسي نوشتاري تحصيل كرده هاي امروزي رايج است، غلط نيست ؟و اگر فرق ندارد چرا دوباره تأكيد شد بعد هرچه درون فارسي نوشتاري كتاب هاي درسي واقعيت دارد درست است؟
شواهد نشان مي دهد كه درون فارسي نوشتاري تحصيل كرده هاي امروزي كاربرد جمله هاي از نوع ( 2 ) نيز رايج است، بعد چرا چنين كاربرد هايي غلط پنداشته شد؟
ب)تناقض گويي (2)
باز درون همين بخش(سخني با دبيران محترم و دانش آموزان)مطرح شد كه «در دستور ساختاري، توصيف بر اساس ساخت و صورت است» و سپس از اين ديدگاه تعاريفي از فعل ، مفعول، اسم…دادند. مثلاً درون تعريف مفعول بـه جاي گفتن «كلمـه اي هست كه فعل بر آن واقع شود» گفته مي شود :«آن گروه اسمي كه بعد از آن نشانـه ي «را» بيايد يا بتوان بعد از آن «را» افزود.»
حال سئوال اينجاست كه آيا درون نمونـه ي (2) نشانـه ي«را» نيامد و يا نمي توان «را» افزود؟ بعد چرا اين كاربرد، نادرست هست ؟
پ)تناقض گويي (3)
در زبان فارسي (2) 3 نوشته شد؛ زبان شناسان معتقدند «كه درون زبان هيچ گونـه خطا و اشتباهي وجود ندارد و اگر اشتباهي رخ مي دهد مربوط بـه گفتار است....»پس چرا كاربرد جمله هاي از نوع « 2» آن گونـه كه شواهد و قراين نشان مي دهد درتوانش زباني گويشور توليد مي شود ، غلط و نادرست است؟يكي از شواهد و قراين اين هست اگراشتباه درون گفتارمي بود مي بايست توسط گويشور زبان اصلاح مي شد ولي چنين اصلاحي صورت نمي گيرد.
كريمي و دبير مقدم نيز بـه صراحت درستي نمونـه ي (2) را تاييد مي كنند. .(دبير مقدم ، ص 50 و كريمي ، ص 34) البته درون اين مقاله درون جاي خود بحث خواهيم كرد.
2)طرح مسئله و هدف پژوهش
ما بر اساس اين اعتقاد زبان شناسان كه درون توانش زباني (competence) گويشوران هيچ خطا و اشتباهي وجود ندارد و با توجه بـه شواهد و قراين، جمله هايي از نوع (2) كه درون توانش زباني گويشور شكل مي گيرد و نمي تواند نادرست باشد ، بـه سراغ تحليل اين بياموزيم مي رويم تا تصويري صحيح از كاربرد و نقش نحوي «را» درون گويش معيار گفتاري و نوشتاري امروزي ارائه نموده و سپس بـه توجيه زبانشناختي اين فرايند بپردازيم.
3)پيشينـه ي مطالعات
3-1)سير تحول آوايي و نحوي« را» از گذشته که تا به امروز
فارسي باستان ، زباني كاملاً تصريفي بوده است. اسم ( صفت نيز با موصوف خود درون همـه ي موارد مطابقت داشت) هم از لحاظ شمار(مفرد ،مثني و جمع ) و هم از لحاظ جنس(مذكر،خنثي و مونث) و از لحاظ نقش نحوي درون هشت حالت بـه كمك پسوند ها ي ويژه صرف مي شد. درون واقع نقش هاي نحوي اسم فقط بـه واسطه ي پسوند هاي (لاحقه هاي) كه بـه پايان اسم مي افزودند ، نشان داده مي شد.
کلمـه ي «را» درون پارسي باستان درون حالت «متمم دري » (locative) بصورت /rādiy/ از ريشـه ي /rād / بـه عنوان يك واژه(به معني بـه سبب و به علت (به كار مي رفته هست چنانكه درون تركيبات «چرا، براي ، زيرا و...»در مفهوم «به سبب و با توجه بدان» باقي مانده است.تحول آوايي اين تكواژ را مي توان از فارسي باستان که تا به امروز بـه شكل زير نشان داد:
Rādiy > rād > rāy> rā
اما با خارج شدن سيستم فارسي باستان از حالت صرفي (تركيبي) بـه تحليلي، از دوره ي فارسي ميانـه بـه بعد براي نشان حالت (نقش هاي) نحوي از تكواژهايي كه با عنوان عام «حروف اضافه» خوانده مي شدند ،بهره گرفتند.
تكواژ «را» درون دوره ي ميانـه و جديد علاوه بر وظيفه ي نقش نمايي جديد ، درون معني اصلي خود يعني به سبب ، بـه علت و غيره نيز بـه كار مي رفت. (باقري،صص168-157)
خانلري كاربرد ها و معاني متعددي براي «را» درون متون فارسي قديم(دري) مطرح نمودند؛ از قبيل
الف- نشانـه ي مفعول صريح
ب- بـه جاي اكثر حروف اضافه(از،به،با ...)به عنوان نشانـه ي مفعول بواسطه يا غير صريح.
ج-در معاني خاصي مانند مالكيت ،تخصيص، بيان علت و سبب ،مقابله،سوگند و.....
(خانلري:1374،ج3،صص399-384)
دبير مقدم تحول نقش نحوي « را» را از فارسي باستان که تا امروز بـه صورت نمودار زير نشان دادند؛
3) فارسي باستان ؛ مفعول متممي(متمم دري )
فارسي پهلوي(ميانـه)؛ مفعول متممي(متمم دري)، مفعول غيرصريح، مفعول بهرور، مفعول صريح
فارسي قديم؛ مفعول متممي(متمم دري)، مفعول غيرصريح، مفعول بهرور، مفعول صريح
فارسي امروز؛ مفعول صريح (دبيرمقدم ،ص 34)
با توجه بـه شواهد و منابع مختلف دستور نويسان سنتي و جديد، نقش هاي متنوعي برا ي «را» قائلند كه يكي از نقش ها ي نحوي پركاربرد امروزي« را » كاربرد آن با مفعول صريح معرفه(شناس) مي باشد.
3-2)تحليل هاي دستور نويسان سنتي و زبان شناسان درون خصوص جايگاه و كاربرد امروزي «را»
خانلري معتقد هست كه درون جمله هاي مركب اگر كلمـه اي نسبت بـه فعل اصلي ( جمله پايه ) مفعول نباشد، افزودن نشانـه « را » غلط هست . درون نمونـه ي (4) كاربرد علامت « را » را نادرست مي داند زيرا نسبت بـه فعل اصلي جمله نـهاد محسوب مي شود.
4- داستاني را كه او براي من حكايت كرد، بسيار غم انگيز بود.
و همچنين اگر بـه اعتبار جمله ي پيرو، علامت مفعول بـه دنبال آن بياوريم ارتباط آن با فعل اصلي از ميان مي رود. وي همچنين معتقد هست در اين موارد درون نوشته هاي استادان قديم نظم و نثر هميشـه « را » حذف شده است. بـه اعتقاد وي آوردن لفظ « را » زماني بجاست كه آن كلمـه هم براي فعل ثاني ( پيرو ) و هم براي فعل اصلي، مفعول واقع شود مانند نمونـه ي (5)
5-مردي را كه درون راه ديدم اسير كردم.
وي همچنين معتقد هست اگر كلمـه فقط نسبت بـه فعل اصلي ، نقش مفعولي داشته باشد، باز هم بايد از علامت « را » استفاده كرد.
6-داستاني را كه بسيار غم انگيز بود براي او حكايت كردم. (خانلري ،ص 319)
«انوري و گيوي» نيز معتقدند كه نقش مفعولي را بايد نسبت بـه فعل جمله ي اصلي ( پايه ) سنجيد. درون صورتي كه نسبت بـه فعل جمله ي اصلي مفعول باشد. افزودن « را» درست هست در غير اين صورت نادرست هست به همين خاطر نمونـه ي (8) را دستوري و نمونـه (9) را نادستوري مي دانند.
7- قلمي را خريده ام كه خوب مي نويسد.
8- قلمي را كه خريده ام خوب مي نويسد.( انوري و گيوي، ج 2 ،ص 120)
«نجفي» « را » را نشانـه ي مفعول صريح و معرفه بودن آن مي داند. وي نيز مانند خانلري معتقد هست كه درون جملات مركب« را» بايد همراه اسمي كه نسبت بـه فعل پايه( نـه فعل جمله ي پيرو)، نقش مفعولي دارد، بكار رود بـه همين خاطر جمله ي زير را كه «آن ساعت» نسبت بـه فعل پايه (شكست)نقش فاعلي دارد ، نادرست مي داند .
9-آن ساعت را كه تازه خ ، شكست.
وي همچنين معتقد هست كه« را» بايد بـه مفعول صريح نزديك باشد يعني نبايد بعد از جمله ي پيرو و حتّي متمم بعد از آن بيايد . بـه همين دليل جمله هاي زير را نادرست مي داند.
10- پارسايي كه زخم پلنگ داشت را ديدم
11- سودان استردادِ نميري از مصر را تقاضا مي كند. (نجفي ،صص 206-202 )
به اعتقاد «باطني» آخرين جايگاه ي وابسته ي پسين گروه اسمي ، جمله (جمله واره يا بند موصولي توضيحي )، بند (جمله واره يا بند موصولي توصيفي ) و يا گروه قيدي ( متممي ) است.
مثال براي جمله ( جمله واره ي ) موصولي توضيحي
12-اشعار نو او را كه سالها پيش سروده هست ، درون اين مجموعه منتشر كردند.
مثال براي بند ( موصولي توصيفي )
13-نكته تازه اي كه بـه آن اشاره گرديد ، بسيار جالب است.
مثال براي گروه هاي قيدي ( متممي )
14-مبارزه ي دائم دولت با قاچاقچيان سيگار خارجي، وارد مرحله ي جدي تري شده است.
به اعتقاد باطني اگر درون اين جايگاه ، گروه قيدي ( متممي ) يا بندي ( جمله واره ) زياد طولاني نباشد، عنصر « را » كه معمولاً مقدم بر آنـها قرار مي گيرد، مي تواند درون پي آنـها نيز قرار گيرد.
نمونـه هاي ( 15و16 ) بـه هر دو صورت ممكن هست ولي الگوي اول را فراوان تر و عادي تر مي داند.
15-آخرين كتاب او را درون زمينـه ي هواشناسي نخوانده ام.
16-آخرين كتاب او درون زمينـه هواشناسي را نخوانده ام. ( باطني، صص 160-159 )
دبيرمقدم ضمن مروري جامع بر پيشينـه ي مطالعاتي« را» بـه بررسي و توصيف علمي كاركرد و عملكرد نحوي«را » پرداخته هست .
نگارنده ي اين مقاله خود را بي نياز از آن پژوهش جامع نمي داند اما انتقال يافته هاي ارزشمند آن پژوهشگر را بـه دليل ناآشنا بودن همكاران محترم با اصطلاحات و مسايل فني و زبان شناختي و گسترده بودن آن درون توان و فرصت اين مقاله ي ناچيز نمي بيند. نگارنده ، فقط بخش هايي از پژوهش وي را كه ارتباط مستقيم با موضوع بحث دارد آن هم بـه زبان ساده و كاملاً خلاصه مطرح مي كند.
«دبير مقدم» خاطر نشان مي كند كه هرگاه اسم هايي كه ذاتاً و ماهيتاً بـه پديدهايي دلالت دارند كه جزء پيش انگاره ها و مفروضات مشترك بين گوينده و شنونده باشند، مانند؛ اسم خاص،ضمير (منفصل)،ضمير انعكاسي، ضمير دوسويه(reciprocal )، ضميراشاره، اسم اشاره،اسم مصدر، ادوات استفهام (همچون كي و كدام) و مبهمات، مفعول صريح واقع شوند، الزاماً با «را» همراه مي شوند.
17- ما علي را درون راه ديديم.
18- ما او را درون راه ديديم.
19- علي خودش را كشت.
اين نوع مقوله ها درون جمله هاي مركب نيز درون حالت بنيادي(در جايگاه مفعول صريح) با نشانـه ي «را» ظاهر مي شوند.
( دبير مقدم، ص39)
«دبير مقدم» بـه حضور «را» درون حالت ديگري ( غير بنيادي ) نيز اشاره مي كند. وي معتقد هست كه درون زبان فارسي بـه خصوص گونـه گفتاري فرايند بسيار زايايي وجود دارد كه عنصري ( كلمـه يا گروهي ) را از بطن جمله بـه آغاز آن جمله حركت داده و[گاهي] درون جايگاه اوليه آن عنصر ،ضمير هم مرجع آن قرار مي گيرد كه بـه آن «فرايند مبتدا ساز » مي گويند . وي اين فرايند را صورت كلي تر فرايند هاي«فك اضافه» و «استنساخ»4 مي داند.( همان، ص41)
وي بـه دو نوع فرايند مبتدا ساز ضمير گذار (نمونـه هاي20و21 ) و فرايند مبتدا ساز ضميرنا گذار(نمونـه ي22 ) قائل است.
20- همسايه ، مـهمانش (مـهمان همسايه) آمد.
21- همسايه رو 5 ، مـهمانش ُ (و) ديدم.
22- امشبُ (و) اينجا باش. .( همان، ص41)
به اعتقاد وي يك گروه اسمي از هر جايگاه نحوي بجز جايگاه فاعل مي تواند بعد ازعملكرد فرايند مبتدا ساز ضمير گذار يا ضميرنا گذار يا هردو مبتدا واقع شده و در نتيجه با «را » ظاهر شود. از نظر وي اين مبتدا ها زمينـه ساز و صحنـه آراي خبري هست كه درون پي مي آيد. وي اصطلاح «مبتداي ثانويه » را براي توصيف اين وظيفه ي كلامي« را » برگزيد.( همان، ص43)وي درون حوزه ي كلام ، فاعل را «مبتداي اوليه» و مفعول صريح را«مبتداي ثانويه » معرفي مي كند.(همان ،37)
«ماهوتيان» نيز خاطر نشان مي كند كه «را» براي برجسته سازي اغلب با قيد زمان و مفعول غير مستقيم بـه كار مي رود كه درون اين صورت عنصري كه برجسته شده بـه آغاز جمله منتقل مي شود. (ماهوتيان،ص118)
23- امشبُ(و)كمال اينجا مي مونـه.
24- شام رو امشب مـهمان ما باش. (ماهوتيان ، ص118)
«دبيرمقدم» درون بخشي از پژوهش مفصل خود بـه اين موضوع اشاره نمود كه در زبان فارسي درون هر جايگاه نحوي مي توان ساخت موصولي ( گروه اسمي داراي جمله واره ي موصولي)داشت. بعلاوه فرايند مبتدا ساز مي تواند كل ساخت موصولي را از هر جايگاه نحوي حركت داده آن را درون ابتداي جمله ي پايه قرار دهد. شرط عملكرد اين فرايند آن هست كه موصوف(اسم (هسته)داراي جمله واره ي وابسته) درون ساخت موصولي با فاعل جمله (جمله واره)موصولي هم مرجع نباشد. بـه ترتيب موصوف با مفعول جمله واره ي موصولي درون نمونـه هاي (25الف و ب) و با متمم درنمونـه هاي (26الف و ب) و با فاعل درنمونـه هاي (27الف و ب) هم مرجع است.
25-الف) گ.ا.[ مردي [كه ما ديروز ديديم]] ، معلم است.
ب) گ.ا.[مردي رو[ كه ما ديروز ديديم]] ، معلم است.
26-الف- گ.ا. [مردي [كه من بهش نامـه نوشتم]] ، معلم است.
ب- گ.ا. [مردي رو [كه من بهش نامـه نوشتم]] ، معلم است.
27- الف- گ.ا. [مردي [كه با من صحبت كرد]] ، معلم است.
*ب- گ.ا. [مردي رو[ كه با من صحبت كرد]] ، معلم است. .(همان،صص 48-46)
علت نادستوري بودن جمله ي (27 ) بـه اين دليل هست كه موصوف درون ساخت موصولي با فاعل جمله موصولي هم مرجع است. اما همان طوري كه قبلاً اشاره كرديم(←بخش3-1) دكتر نجفي همـه ي جمله هاي (27-25 الف وب ) را بـه اين دليل كه «مردي» نسبت بـه فعل جمله پايه (است) ، مفعو ل نيست ،كاربرد «را» را درون اين جايگاه ناصحيح مي داند.
نكته ي ديگري كه دبير مقدم بـه آن اشاره نمودند ودر واقع محور اصلي بحث ما را درون برمي گيرد ، كاربرد «را» بعد از جمله موصو لي است. بـه اعتقاد وي حركت دادن«را» بـه پس ازساخت موصولي درون صورتي كه آن ساخت درون جايگاه مفعول صريح باشد دستوري است. زيرا درون نمودار درختي يك «ساخت موصولي» دو گروه اسمي مشاهده مي شود كه يكي كل ساخت موصولي را شامل مي شود(گروه اسمي داخل مستطيل) و ديگري موصوف درون ساخت موصولي هست (گروه اسمي داخل بيضي). وقتي اين ساخت موصولي درون جايگاه مفعول صريح جمله پايه باشد «را»مي تواند درون يكي از اين دو جايگاه [يا بعد از مفعول يا بعد از جمله ي وابسته بـه آن] ظاهر شود.
ث) جمله واره موصولي :
هرگاه يك جمله ي كامل بـه منظور توصيف اسم يا گروه اسمي درون جايگاه وابسته ي پسين آن ظاهر گردد آن را جمله واره موصولي نامند.
37- كودكاني كه درون اين قبيل مدارس آموزش مي بينند، درون آينده موفق خواهند شد.
جمله واره ي كه «در اين .... مي بينند» وابسته ي پسين « كودكان » مي باشند .
مشخصه ي اين جمله واره وجود پيوند «كه» درون آغاز آن است، كه آن را با اسم هسته پيوند مي زند. (غلامعلي زاده ، ص 74 )
به اعتقاد غلامعلي زاده ، آن گروه اسمي كه حاوي يك جمله واره ي موصولي باشد، گروه اسمي ناهمپايه است. ( همان ،ص 74 )گروه اسمي ناهمپايه درون هر جايگاهي كه امكان ظهور اسم يا گروه اسمي درون آن وجود دارد مي تواند ظاهر شود. (همان، ص 156 )
«صفوي» بـه نقل از كومري، جمله واره ي (بند) موصولي را درون اصل جمله اي پيرو مي داند كه اطلاعاتي را درون مورد عنصري از جمله ي پايه كه بـه آن « هسته » (head) گفته مي شود، درون خود دارد. (صفوي، ص145 )
باطني بر اساس نظريه ي مقوله و ميزان بـه اين جمله ي وابسته كه درون درون گروه اسمي قرار مي گيرد« بند واژگون مرتبه» مي گويد .چراكه طبق سلسله مراتب ، گروه درون ساختمان بند بكار مي رود و آن را مي سازد درون حالي كه اينجا برعكس عمل كرد، بند درون ساختمان گروه بـه كار رفت. ( باطني، صص 160-158 )
5) تجزيه و تحليل
با توجه بـه آنچه درون بخش ملاحظات نظري مطرح گرديد؛ جمله واره ي موصولي يكي از وابسته هاي پسين درون گروه اسمي هست و چنين گروه اسمي كه داراي جمله واره ي موصولي باشد از ديدگاه زبان شناسان امروزي درون حكم يك اسم يا گروه اسمي است يعني درون جمله در نقش وكاركرد يك اسم يا گروه اسمي ايفاي نقش مي كند.
حال گروه اسمي داراي جمله واره ي موصولي ( كتابي كه مفيد است) و معادل آن (كتاب مفيد) را بـه ترتيب درون جمله هاي( ) درون نقش هاي نـهاد ، مسند ، مفعول ، متمم بـه كار مي بريم که تا نكته ي بالا را ثابت كنيم.
38- الف- كتاب مفيد ، بهترين دوست انسان است.
ب-كتابي كه مفيد هست ، بهترين دوست انسان است.
39-الف- بهترين دوست انسان ، كتاب مفيد مي باشد.
ب- بهترين دوست انسان ، كتابي كه مفيد است، مي باشد
40- الف- دانش آموزان كتاب مفيد را مي خوانند.
ب- دانش آموزان كتابي كه مفيد هست را مي خوانند.
پ- دانش آموزان كتابي رو كه مفيد هست مي خوانند
41- الف- دانش آموزان از كتاب مفيد استفاده مي كنند.
ب- دانش آموزان از كتابي كه مفيد هست استفاده مي كنند.
از ديدگاه مقوله و ميزان( و از ديدگاه گشتاري (گشتار ارتقا يا جابجايي و حذف و استنساخ) فرايند حركت جمله ي وابسته (پيرو) بـه درون جمله ي پايه بـه عبارتي منطقي تر بـه درون گروه اسمي را مي توان توجيه كرد. جمله ( 42الف ) را بـه كمك گشتار حذف( حذف گروهي كه درون دو جايگاه يا دو نقش درون جمله پايه و پيرو تكرار شدند) بـه جمله ( 42ب ) تبديل مي كنيم و سپس بـه كمك گشتار ارتقا (جابجايي) بـه درون جمله پايه انتقال مي دهيم كه جمله (42پ ) بدست مي آيد.ودر جمله ي(42ت) وابسته ي پسين گروه اسمي«آن كتاب داستاني» مي شود و با هم يك گروه اسمي بزرگتري را تشكيل مي دهند و چون اين گروه اسمي نسبت بـه فعل پايه (خواندم) نقش مفعولي دارد، «را» درون پايان آن ظاهر مي شود. به نظر نگارنده اين فرايندها با اين اصلِ اقتصادي زباني و كم كوشي كه انسان ها با صرف كمترين انرژي بـه مقصود خود برسند ، همخواني دارد.
42- الف-آن كتاب داستان را خواندم كه آن كتاب داستان را سال قبل منتشركردند.
ب- آن كتاب داستان را خواندم كهØ سال قبل منتشركردند.
پ- آن كتاب داستاني را كه سال قبل منتشر كردند، خواندم.
ت-آن كتاب داستاني كه سال قبل منتشر كردند را، خواندم.
بر اساس آنچه مطرح شد ،درچنين جمله هاي مركبي(Complex sentence) گروه اسمي «آن كتاب داستاني» نيست بلكه « آن كتاب داستاني كه سال قبل منتشر كردند» مي باشد. با دقت بـه موقعيت اين گروه اسمي با فعل پايه (خواندم) متوجه مي شويم كه نقش مفعولي دارد؛
سئوال ؛ چه چيزي خواندم؟ جواب؛ آن كتاب داستاني كه سال قبل منتشر كردند.
اما اگر اين گروه اسمي درون جايگاه نـهاد قرار بگيرد ديگر درون پايان جمله واره ي موصولي «را» نمي آيد و حتي موجب توليد جمله ي نادستوري مي شود. مانند نمونـه هاي زير؛
* 43- گ.ا.[كتاب داستاني كه سال قبل منتشر كردندُ (و)] ، ناياب شد.
* 44-گ.ا. [واحد ي كه ارايه داندُ(و)]مرا آزار مي داد.
پس طبيعي هست كه گويشوران زبان فارسي بـه طور ناخودآگاه «را» را درون انتهاي گروه اسمي (يعني بعد از جمله واره ي وابسته ) بـه كار برند و اين همان اعتقادي هست كه درون ذهن(توانش زباني) گويشوران هيچ خطايي وجود ندارد.
در دستور سنتي واحد نقش نحوي را «كلمـه» مي دا نستند نـه «گروه»، درون نتيجه چنين فرايندي را نمي توانستند توجيه كنند درون حالي كه درون زبان شناسي جديد (در كتب زبان فارسي متوسطه نيز بـه درستي اين موضوع را بـه تصوير كشيدند) جايگاه نحوي(نـهاد ، مفعول ،متمم ....) را بـه گروه اختصاص مي دهند نـه كلمـه.
اگر مروري دوباره بـه توجيهاتي كه توسط دستور نويسان و حتي بعضي از زبان شناسان داشته باشيم متوجه مي شويم كه آنـها مفعول را كلمـه نظر مي گرفتند نـه گروه . بـه همين دليل نمي توانستند درون اين خصوص توجيهي صحيح و منطقي ارائه نمايند.
نجفي با همين ديدگاه سنتي ، حتي معتقد هست كه نشانـه «را» بعد از متمم اسم نيز نبايد بيايد.
البته متمم اسم را كه جز گروه اسمي هست نبايد با گروه متممي (گروه حرف اضافه دار) كه درون نقش متمم اختياري و اجباري قرار مي گيرند، اشتباه گرفت.
اما همان طور اشاره كرديم(← 4-2-2ت) يكي از وابسته هاي پسين اسم ، متمم ( گروه حرف اضافه دار)مي باشد كه درون اكثر موارد جدايي ميان هسته و وابسته ي متممي آن ، موجب تغيير معنايي و حتي نادستوري شدن جمله مي گردد. درون نمونـه (45 ب )جابجايي «را» موجب تغيير معنايي گرديد.
45-الف- انتقادِ از شما را نمي پسندم.
ب-انتقاد را از شما نمي پسندم.
اما درون نمونـه ي( 46-ب)جابجايي «را» موجب نادستوري شدن جمله گرديد.
46- الف – هميشـه توجه بـه صحبت هاي استاد را ملاك يادگيري مي دانم.
*ب – هميشـه توجه را بـه صحبت هاي استاد ملاك يادگيري مي دانم.
پس با توجه بـه اين ديدگاه زبانشناسي حضور« را »در پايان گروه اسمي (داراي متمم و جمله واره موصولي ) مطابق با قواعد نحوي زبان ماست و هرگز درون اين نوع كاربرد تخطي صورت نگرفت.(دبير مقدم ، ص 50 و كريمي ، ص 34)
بعد از اثبات اين فرايند كه چرا نشانـه ي «را » درون پايان گروه اسمي داراي جمله واره ي موصولي مي آيد سئوالي ديگري درون پيش رو داريم كه چرا كاربرد «را» درون دو جايگاه( هم بد از هسته (موصوف) و هم بعد از جمله واره ي موصولي) ، دستوري مي نمايد؟ هم نمونـه ي ( 47الف ) و هم نمونـه ي ( 47ب ) دستوري هست و حتي نمونـه ي (47پ ) هم بـه كار مي رود.
47-الف-كتاب داستاني رو كه سال قبل منتشر كردند، خواندم.
ب -كتاب داستاني كه سال قبل منتشر كردندُ(و) ، خواندم.
پ -كتاب داستاني رو كه سال قبل منتشر كردندُ (و)، خواندم.
همان طور كه درون بخش (←3-2) اين مقاله درديدگاه دبير مقدم مطرح شد، هر گاه گروه اسمي بـه وسيله فرايند مبتدا ساز ، مبتداي ثانويه ي قرار گرفت بدون توجه بـه اينكه آن گروه اسمي نسبت بـه فعل پيرو يا پايه، نقش مفعولي داشته باشد ، «را » ظاهر مي شود. با اين شرط كه ضمير هم مرجع با موصوف درون درون جمله ي موصولي نقشي فاعلي نداشته باشد . نمونـه هاي (27-25)
با توجه بـه نمونـه هايي كه نگارنده با آن برخورد داشته و گاهي خود نيز بـه طور ناخودآگاه آن را بكار ،(همكاران محترم واهل فن نيز با كمي دقت درون كلام خود و ديگران متوجه اين رخداد خواهند شد) معتقد هست كه درون جمله هاي از نوع (47پ) گاهي «را» بـه طور همزمان درون هر دو جايگاه ظاهر مي شود. هر چند درون مقاله ي ارزشمند دبير مقدم به طور مستقيم بـه آن اشاره نشده هست اما مي توان چنين فرايندي را توجيه كرد. بـه شكل زير؛
در جايگاه اول (بعد از داستاني) بـه خاطر مبتداي ثانويه شدن و در جايگاه دوم بـه خاطر مفعول فعل «خواندم » امكان ظهور مي يابد.
اما اگرگروه اسمي نسبت بـه فعل پايه ، نقش مفعولي نداشته باشد درون جايگاه دوم هرگز«را» ظاهر نمي شود. با حضور آن ، جمله ي نادستوريتوليد مي شود. مانند جمله هاي (48 و49 )
*48- آن كتاب داستاني رو كه سال قبل منتشر كردندُ(و)، ناياب شد.
* 49- مردي كه من بهش نامـه نوشتمُ(و) ، معلم است.
به اعتقاد وي ساخت موصولي( گروه اسمي داراي جمله واره ي موصولي) بعد از منفك شدن از جمله ي پايه ، بـه عنوان يك واحد مستقل عمل مي كند و امكان و عدم امكان «را» با موصوف درون اين ساخت ، بستگي بـه نقش نحوي عنصر هم مرجع با آن موصوف درون درون جمله ي موصولي دارد. درون صورتي كه ضمير هم مرجع با موصوف نقشي غير از فاعل (مفعول صريح و غير صريح ) داشته باشد «را» الزاماً با موصوف ساخت موصولي ظاهر مي گردد. (دبير مقدم،صص 48-46)
به اعتقاد نگارنده اگر هر دو شرايط را دارا باشد يعني هم ضمير هم مرجع با آن درون جمله ي موصولي نقش مفعول صريح و غير صريح داشته باشد و هم خود گروه (همراه با جمله ي موصولي اش) نسبت بـه فعل پايه نقش مفعولي داشته باشد ، «را» مي تواند درون هر دو جايگاه ظاهر شود.
6) خلاصه و نيتجه گيري ؛
بهره گيري از دستاورد هاي علم زبان شناسي ، درون شناخت و توصيف زبان فارسي، امري اجتناب ناپذيراست و ضرورت دارد كه مؤلفين محترم ،در تأليف بخش دستور زبان فارسي اهتمام بيشتري درون بهره گيري از اين دستاوردها بـه خرج دهند و علاوه بر آن بـه اين دستاورد ها و يافته كه كاملاً علمي هستند اعتقاد داشته باشند و مابقي بخش هاي كتاب زبان فارسي (بياموزيم ها ، بخش نگارش و املا) را نيز با اين يافته هاي علمي هماهنگ نمايند که تا كتابي متناقض نما ! تاليف نگردد چراكه درون غیر این صورت مطالعه و تدريس اين بخش ها چيزي جز صرف هزينـه و اتلاف وقت و... نيست.
در توانش زباني هيچ گويشوري خطا و اشتباهي وجود ندارد.كاربرد نشانـه ي «را» نيز از اين قاعده مستثني نيست. اهل زبان بـه درستي و البته ناخودآگاه نشانـه ي «را» را درون جایگاه صحيح آن بـه كار مي برند بدون اينكه از قواعد نحوي زبان تخطي كرده باشند.
نمونـه ا ي را(مثال 2) كه «بياموزيم» كتاب آن را بـه عنوان يك نمونـه ا ي ناصحيح از كاربرد نشانـه ي «را» مطرح نموده هست و هيچ توجيه منطقي درون مورد ناصحيح بودن آن ارائه نداده هست ، ازديدگاه زبان شناسي جمله اي كاملاً دستوري است. توجيهي كه دستور نويسان سنتي درون اين مورد ارائه نمودند ناشي از ديدگاه سنتي شان مي باشد كه جايگاه مفعول را بـه كلمـه اختصاص مي دهند نـه گروه و همينطور ناشناخته بودن ساختمان گروه .
در توصيف ساختمان گروه، مشخص گرديد كه جمله واره ي موصولي يكي از وابسته هاي پسين آن مي باشد. اين نوع گروه(داراي جمله واره ي موصولي) ، مانند ساير گروه ها مي تواند نقش هاي مختلف نحوي بپذيرد.
اگر اين گروه نسبت بـه فعل پايه يا اصلي نقش مفعولي داشت ، نشانـه ي «را» درون پايان آن نيز مي تواند بكار رود. اگر هسته (موصوف) نسبت بـه فعل جمله ي موصولي ،نقش مفعولي يا متممي(نقش غير از فاعل) داشته باشد نشانـه ي «را» بعد از هسته (موصوف) مي آيد اگر هر دو شرايط را دارا باشد يعني هم ضمير هم مرجع با آن درون جمله ي موصولي نقش مفعول صريح و غير صريح داشته باشد و هم خود گروه(همراه با جمله ي موصولي اش) نسبت بـه فعل پايه نقش مفعولي داشته باشد ، «را» مي تواند درون هر دو جايگاه ظاهر شود.
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
1- تشبیـه
2- استعاره
3- تشخیص
4- مجاز
5- کنایـه
6- واج آرایی
7- سجع
8- جناس
9- مراعات نظیر
10- تلمـیح
11- تضمـین
12- تضاد
13- تناقض
14- حس آمـیزی
15- اسلوب معادله
16- ایـهام
17- ایـهام تناسب
18- نماد
19- لفّ و نشر
20- اغراق
21- حسن تعلیل
22- عکس
=====================
این آرایـه ها ویژه ی داوطلبان عمومـی است. چند که تا از آرایـه های باقی مانده ویژه ی دانش آموزان انسانی (ویژه ی اختصاصی) است، کـه از ذکر آن ها درون این جا چشم پوشی مـی کنیم.
=====================
یـاد آوری: آرایـه های ادبی بـه سه قسمت تقسیم مـی شوند:
1- بیـان 2- آرایـه های لفظی 3- آرایـه های معنوی
نکته 5:
هر گاه درون ارکان تشبیـه دو رکن فرعی (ادات تشبیـه و وجه شبه) با هم حذف شود، تشبیـه «بلیغ» بـه وجود مـی آید.
==========================
* تشبیـه بلیغ دو نوع است:
الف)اسنادی
ب) اضافه ی تشبیـهی
===============================
الف) تشبیـه بلیغ اسنادی: مشبه به مشبه بـه اسناد داده مـی شود؛ یعنی مشبه و مشبه بـه بدونره و به وسیله ی فعل اسنادی (=ربطی) بـه هم ربط داده مـی شوند.
===============================
$ توجّه:
فعل اسنادی عبارت اند از: است، بود، شد، گردید، کشت، باشد و ...
==========================
مثال به منظور تشبیـه بلیغ اسنادی: «تو دی ماهیّ و آن دلبر بهار است»
«تو»¬ مشبه / «دی ماه» ¬مشبه بـه / («ی» بـه معنی هستی فعل اسنادی است)
ملاحظه مـی کنید کـه ادات تشبیـه و وجه شبه حذف شده اند.
===============================
ب) اضافه ی تشبیـهی: مشبه بـه وسیله یره بـه مشبه بـه پیوند داده مـی شود؛ مانند: باران رحمت، کاخ هستی، دریـای غم، تیغ حلم، گل عیش، شاخ آرزو و....
===============================
$ توجّه:
ترتیب اضافه ی تشبیـهی بـه این شکل است:
مشبه،ره (-ِ)، مشبه به ¬ لب لعل
( لب مانند لعل قرمز هست )
مشبه مشبه به
يا
مشبه به،ره (-ِ)، مشبه ¬ لعل لب
( لب مانند لعل قرمز هست )
مشبه مشبه به
ازمـیان ارکان تشبیـه، فقط ارکان فرعی (ادات و وجه شبه) حذف مـی شوند.
الف)حذف وجه شبه:
مثال: «من این جا چون نگهبانم تو چون گنج»
در مصراع بالا، «من» مشبه است، «چون» ادات تشبیـه و «نگهبان» مشبه به؛ اما وجه شبه حذف است. «تو» مشبه است، «چون» ادات تشبیـه و «گنج» مشبه به؛ وجه شبه محذوف است.
$ توجّه: همان طور کـه دیدید درون این مصراع، دو تشبیـه بـه کار رفته است.
ب)حذف ادات تشبیـه:
مثال: «که نی ام کوهم ز صبر و حلم و داد»
در این مصراع، ارکان تشبیـه عبارت اند از:
«م» درون کوهم (= من کوه هستم) مشبه است، «کوه» مشبه بـه و «صبر و حلم و داد» وجه شبه؛ اما ادات تشبیـه حذف است.
$ توجّه :
برای اینکه ارکان تشبیـه را بـه راحتی پیدا کنیم مصراع ها را بر اساس ارکان دستوری منظم مـی کنیم، یعنی نـهاد درون اول جمله قرار مـی گیرد و فعل درون پایـان جمله و سایر اجزا هم درون بین نـهاد و فعل با حفظ نظم و ترتیب قرار مـی گیرند. اگر مصراع بالا را بـه ترتیب ارکان منظم کنیم بـه این صورت درون مـی آید:
«من کَه (کاه) نیستم؛ من از جهت صبر و حلم و داد مانند کوه هستم.»
? نکته 4:
گاهی نظم ارکان تشبیـه درون شعر یـا نثر بـه هم مـی خورد؛ یعنی درون بعضی جمله ها، ادات تشبیـه اول قرار مـی گیرد یـا مشبه بـه در آغاز قرار مـی گیرد و مشبه بعد از آن و.... به منظور درک این مطلب بـه مثال «چو غنچه گر چه فرو بستگی....» درون همـین مبحث مراجعه کنید.
د)وَجه شَبَه: ویژگی مشترک مـیان مشبه و مشبه بـه را مـی گویند. مشبه بـه باید آن ویژگی را بـه حد کمال داشته باشد یـا بـه داشتن آن معروف باشد.
مثال به منظور ارکان تشبیـه:
«چو غنچه گر چه فرو بستگی هست کار جهان * * * تو همچو باد بهاری گره گشا مـی باش»
درمصراع اول: کار جهان ¬ مشبه / چو¬ ادات تشبیـه / غنچه¬ مشبه بـه / فرو بستگی ¬ وجه شبه
در مصراع دوم: تو¬ مشبه / همچو¬ ادات تشبیـه / باد بهاری ¬ مشبه بـه / گره گشا ¬ وجه شبه
? نکته 2: «چو» و «چون» درون صورتی ادات تشبیـه محسوب مـی شوند کـه به معنی «مثل» و «مانند» بـه کار روند.
? نکته 3: ازمـیان ارکان تشبیـه، فقط ارکان فرعی (ادات و وجه شبه) حذف مـی شوند.
- تشبیـه: ادّعای شباهت مـیان دو چیز؛ یعنی مانند چیزی بـه چیز دیگر
$ توجّه: هر تشبیـه چهار رُکن دارد کـه عبارت اند از:
الف) مشبّه: چیزی یـای کـه قصد مانند آن را داریم.
ب) مشبّه به: چیزی یـای کـه مشبه، بـه آن مانند مـی شود.
ج) ادات تشبیـه: واژه ای هست که نشان دهنده ی پیوند شباهت است؛ مانند: مثل، گفتی، بـه سان، گویی، بـه صورت، بـه شیوه ی، بـه رنگ، چو، چون، همچو، همچون، مانند و...
? نکته
گاهی پسوند «وار» بـه عنوان ادات تشبیـه بـه کار مـی رود؛ مانند: صدف وار (= مانند صدف) گاهی هم فعل «ماند» و «گفتی» بـه عنوان ادات تشبیـه بـه کار مـی روند، مانند:
عالِم بی عمل بـه چه ماند؟ بـه زنبور بي عسل
ادات تشبيه
(یعنی: عالِم بی عمل مانند زنبور بی عسل است.)
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
انواع جمله ساده :
الف) جمله های دوجزئی( نـهاد + فعل)
این جمله از نـهاد و فعل تشکیل مـی شود . مثال : کودک(نـهاد) خوابید(گزاره)
ب)جمله های سه جزئی و چهار جزئی :
در بخش فعل های گذرا درون مورد این افعال توضیح داده شد و اینجا تنـها نام مـیبریم:
سه جزئی با مفعول ، سه جزئی بامتمم، سه جزئی بامسند
چهار جزئی بامفعول و متمم، چهار جزئی بامفعول و مسند، چهار جزئی با متمم و مسند
جمله های استثنایی (بی فعل):
در این درس دو نوع جمله استثنایی مـی بینید . گزاره ی این دو جمله بدون فعل مـی آید, از این رو آنـها را جمله های بی فعل مـی نامند
الف) جمله های دوجزئی بدون فعل : (نـهاد + گزاره)
مثال : عیدتان مبارک یـا مرحمت شما زیـاد یـا دمت گرم یـا شب خوش
ب) جمله های سه جزئی بی فعل:
زندگی یعنی عشق
کار یعنی خلاقیت
در اینجا واژه ی « یعنی » کار فعل را انجام مـیدهد بنا بر این درون این گونـه جمله ها واژه ی « یعنی» را معادل فعل «است» مـی باشد
انواع حذف :
1) حذف بـه قرینـه ی لفظی :
از خانـه بیرون آمدم او را دیدم.
در این عبارت نـهاد ذکر نشده اما خواننده یـا شنونده از روی شناسه « - م» درون پایـان فعل پی مـی برد کـه نـهاد جمله « من » هست . درون این عبارت حذف بـه قرینـه ی لفظی است.
2) حذف بـه قرینـه ی معنوی :
این روز ها گوشش ------ خوب نمـی شنود ( صدا ها را)
در این جمله مفعول بـه قرینـه ی معنوی حذف شده هست . وخواننده یـا شنونده از مفهوم کلی جمله بـه قسمت حذف شده پی مـی برد درون این جمله حذف بـه قرینـه ی معنوی است.
3) حذف بـه قرینـه ی حضوری :
سرد هست (هوا)
گفته بودم کتاب را همراه بیـاورید (به شما)
گاهی یک جمله درون جمله های مرکب بـه قرینـه حضوری حذف مـی شوند
رفته بودم کـه او را ببینم اما نتوانستم ( اورا ببینم)
معلوم و مجهول:
ساختار : صفت مفعولی + اشکال مختلف افعال کمکی « شدن» یـا « گشتن» + شناسه
فعل گذرا بـه مفعول را اگر معلوم باشد بـه نـهاد نسبت مـی دهیم و اگر مجهول باشد بـه نـهادی کـه قبلا مفعول بوده هست نسبت مـی دهیم
علی غذا را خورد (فعل معلوم)
غذا خورده شد (فعل مجهول)
افعال مجهول امروزه با کمک فعل « شدن»در گذشته با فعل های دیگر نیز ساخته مـی شده است
الف ) با مصدر« آمدن» : گفته آمده هست .
ب) با مصدر « گشتن» : ده تن بر دست سمک کشته گشتند .
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
1) «ی » نشانـه ی نکره: کتابی خ
2) نشانـه های جمع: دوستان ، کتابها
3)صفت شمارشی ترتیبی(همراه با پسوند –م): کتاب چهارم
4)صفت تفضیلی: دوست بهتر
5)مضاف الیـه : کتاب درس ، دفتر ریـاضی
6)صفت بیـانی: کتاب سودمند ، دفتر بزرگ
صفت بیـانی دارای انواعی هست که بـه اشاره بـه آنـها اشاره مـی کنم:
- بن مضارع + نده : خورنده ، بیننده، ….
الف: فاعلی - بن مضارع + « ا » : بینا، شنوا، دانا،….
- بن مضارع +«ان»: خندان، دوان، ….
گروه فعلی
در قسمت قبل دیدید کـه مـهمترین عضو گزاره گروه فعلی هست که دست کم از یک فعل و شناسه درست مـی شود
زمان افعال
فعل از نظر زمان بـه سه زمان « ماضی ، مضارع و مستقبل » تقسیم مـی شود کـه هرکدام نیز انواعی دارند
انواع فعل ماضی :
فعل ماضی بـه صورت زیربه چند دسته تقسیم مـیشود:
1 ) ماضی ساده ( مطلق) :
ساختار = بن ماضی + شناسه
مثال = رفتم / رفتی/ رفت / رفتیم / رفتید / رفتند.
نکته: گاهی درون قدیم به منظور زینت بخشیدن بـه فعل ماضی ساده پیشوند « ب» مـی افزودند
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یـار شیرینم
2 ) ماضی استمراری:
ساختار = پیشوند « مـی» + ماضی ساده
مثال = مـیرفتم / مـیرفتی / مـی رفت /مـیرفتیم / مـیرفتید / مـیرفتند
نکته : گاهی درون قدیم بـه جای « مـی» از پشوند « همـی» استفاده مـی د
مثال : همـی کشت و همـی گفت ای دریغا کـه باید کشتن و هشتن درون این دشت
نکته : گاهی درون دیم بـه جای « مـی» درون اول فعل ، از پسوند « ی » درون اخر فعل استفاده مـی شد
مثال : کبوتران به طاعت و مطاوعت او روزگار گذاشتندی
3 ) ماضی نقلی :
ساختار = صفت مفعولی + ام ، ای ، ( است) ، ایم ، اید ، اند
( صفت مفعولی = بن ماضی + ه مانند : رفت + ه = رفته )
مثال : رفته ام / رفته ای / رفته هست / رفته ایم / رفته اید / رفته اند
نکته : شکل کامل فعل ماضی نقلی ( فته استم / رفته استی و.... ) درون قدیم گاهی مورد استفاده قرار مـیگرفت.
مثل = آن شنیدستی ( شنیده ای ) کـه از عشق نباید ترسید
4 ) ماضی بعید :
ساختار = صفت مفعولی + بودم / بودی / بود / .......
مثل : رفته بودم / رفته بودی / رفته بود /.........
5 ) ماضی التزامـی :
ساختار = صفت مفعولی + باشم / باشی / باشد / .....
مثال : رفته باشم / رفته باشی / رفته باشد / .......
6 ) ماضی مستتر ( ملموس )
ساختار = فعل های کمکی « داشتم / داشتی / داشت /....» + ماضی استمراری
مثال : داشتم مـیرفتم / داشتی مـیرفتی / داشت مـی رفت / .......
نکته : گاهی بین دو جزء کمکی و اصلی ماضی مستمر فاصله ایجاد مـی شود کـه نباید ما را بـه اشتباه بیندازد
مثال : داشتم کم کم به او دل مـی بستم ( داشتم مـی بستم = ماضی مستمر)
فعل مضارع و انواع آن :
فعل مضارع بـه سه قسمت عمده تقسیم مـیشود
1 ) فعل مضارع اخباری :
ساختار : پیشوند « مـی » + بن مضارع + شناسه
مثال : مـی روم / مـی روی / مـیرود/.......
نکته : گاهی درون قدیم بـه جای پیشوند « مـی» از «همـی» استفاده مـی شد
همـی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مـهر دلدار ها
نکته :گاهی این فعل (چه درون زمان حاضر چه درون قدیم ) بدون علامت خاص بـه کار مـی شود.
بگفت آن جا بـه صنعت درون چه کوشند ؟ بگفت اندوه خرند و جان فروشند. (کوشند/ خرند / فروشند ، مضارع اخباری هستند)
این کار مشکلاتی را با خود همراه دارد ( دارد = مضارع اخباری)
نکته : گاهی درون گذسته بـه جای « مـی » ا ز« ب» درون ابتدای فعل استفاده مـی شد
2) فعل مضارع التزامـی :
ساختار: پیشوند « ب » + بن مضارع + شناسه
مثال : ببینم / ببینی / ببیند / ..........
نکته : گاهی این فعل بدون پیشوند « ب » مورد استفاده قرار مـیکیرد
مثل : اگر دستم رسد (برسد) بر چرخ گردون ........
نکته : گاهی بـه جای پیشود « ب» درون اول فعل از « مـی» استفاده مـی شود و برای تشخیص این فعل از مضارع اخبایفقط حتما به معنی آن توجه کرد
مثال : زاغ گفت: من باری جای نگه دارم و مـی نگرم (بنگرم) که تا چه کنند
نکته: شکل ظاهری « سوم شخص مفرد ماضی استمراری » و « دوم شخص جمع مضارع اخباری » درون برخی افعال شبه هم هستند و فقط حتما در جمله تفاوت آنـها را تشخیص داد
مثال : مـی خرید ( آن پسر هر روز کتاب مـی خرید «ماضی استمراری» ) و (شما همـیشـه کتاب مـی خرید « مضارع اخباری »)
این نکته به منظور افعال زیر نیز صدق مـیکند
د / خ / لرزیدن / سنجیدن / لغزیدن / پ / ......
نکته : دوم شخص جمع مضارع التزامـی و دوم شخص جمع فعل امر از نظر ظاهر کاملا شبیـه هم هستند
مثال : شاید بـه قایم شـهر بروید ( مضارع التزامـی ) بـه قایم شـهر بروید( امر)
3) مضارع مستمر ( ملموس ):
ساختار : فعل های کمکی از مصدر « داشتن » ( دارم / داری / دارد / ....) + مضارع اخباری
مثال : دارم مـی روم / داری مـی روی / دارد مـی رود /........
نکته : گاهی هم بین جزء کمکی و اصلی مضارع مستمر فاصله ایجاد مـی شود
مثال : دارم کم کم ه موفقیتشان امـیدوار مـی شوم ( دارم مـی شوم= مضارع مستمر)
فعل مستقبل ( آینده) :
ساختار : بن مضارع فعل کمکی « خواستن » (خواه) + شناسه + بن ماضی
مثال : خواهم رفت / خواهی رفت / خواهد رفت / ...............
فعل امر :برای ساختن فعل امر درون شعر ونثر کهن ، علاوه بر شیوه معمولی امروز ( ب + بن مضارع ) از روش زیر نیز استفاده مـی شده هست :
مـی کوش ( بکوش) بـه هر ورق کـه خوانی که تا معنی آن تمام دانی
اگر چه غنچه فرو بستگی هست کار جهان توهمچو باد بهاری گره گشا مـی باش ( باش )
فعل نـهی :
فعل امر درون گذشته با تکواژ « م » منفی م شده :
هماوردت آمد مشو ( نشو ) باز جای
فعل دعایی
در نثر قدیم به منظور دعا فعل خاصی وجود داشته هست : بن مضارع + آ + شناسه
مثال : کـه رستم منم کم مماناد نام نشیناد بر ماتمم پور سام
گذرا، ناگذر ، دووجهی
فعل ممکن هست گذرا یـا ناگذر باشد:
1) ناگذر : نیـازی بـه مفعول ، متمم یـا مسند ندارد
2) گذرا : فعل گذرا بـه 5 بخش تقسیم مـی شود:
الف) گذرا بـه مفعول : درون افعالی مثل « دیدن ، دانستن ، خوردن ، دواندن و .....» مثل : مجید دوستش را دید
ب) گذرا بـه متمم : درافعالی مثل « چسبیدن (به) ، جنگیدن ( با)، رنجیدن(از) ، نازیدن(به)، ترسیدن (از) ، برخوردن (به) ، گنجیدن ( در) و........» مثل : مجید به عشقش مـی نازد
ت) گذرا بـه مفعول و متمم : « بخشیدن ، فرستادن ، گفتن ، شنیدن ، خ ، فروختن، دادن، گرفتن ، کاستن، افزودن » مثل : من نامـه (مفعول) را به دوستم (متمم) دادم
ث) گذرا بـه مسند : « بودن ، شدن، و.....» مثال : مجید عاشق (مسند) شد
ج) گذرا بـه مسند و مفعول : « (نمودن ، ساختن ) گردانیدن و....» مثال : باران هوا را سرد گردانید
افعال دووجهی :
افعالی هستند کـه هم نا کذر بـه کا ر مـی روند هم نا گذرا . برخی از مصادر این افعال عبارتند از « شکستن ، پختن ، ریختن ، گداختن ، ب ، گسستن و ......»
مثال : غذا پخت (فعل نا گذر) مادر غذا را پخت ( فعل گذرا بـه مفعول)
نکته : برخی از افعال ناگذر را مـی توان با افزودن تکواژ « ان» گذرا ساخت . «ان » را تکواژ گذرا ساز است
این تکواژ بـه بن مضارع برخی از فعل های ناگذر اضافه شده و آنـها را گذرا مـی کند
مثل: کبو تر پرید « فعل ناگذر» کبوتر را پراند(پرانید) « فعل گذرا بـه مفعول»
نکته : این تکواژ ( ان) بـه فعل های گذرا بـه متمم اضافه شده و آنـها بـه فعل های گذرا بـه مفعول و متمم تبدیل مـیکند:
علی از شب ترسید (گذرا بـه متمم) مجید علی را از شب ترسانید(گذرا بـه مفعول و متمم)
نکته: این تکواژ ( ان) بـه فعل های گذرا بـه مفعول اضافه شده و آنـها بـه فعل های گذرا بـه مفعول و متمم تبدیل مـیکند:
علی لباس را پوشید ( گذرا بـه مفعول) علی لباس را بـه کودک پوشانید (گذرا بـه مفعول و متمم)
ساختمان فعل :
فعل از نظر ساختمان به سه نوع تقسیم مـی شود :
1) فعل ساده : آن هست که بن مضارع آن فقط یک جزء مستقل ( تکواژ) باشد . مثال : آمد ، نشست ، گرفت
2) فعل پیشوندی : اگر بـه اول فعل ساده ، تکواژ های (وند) « بر، درون ، باز، فرو، وا ، و.....» افزوده شود فعل ساده بـه فعل پیشوندی تبدیل خواهد شد . مثال : رفت ( ساده) + وند(وا ، در) = درون رفت ، وارفت( پیشوندی)
مثال های دیگر: ( درون غلتیدن، فروغلتیدن/ بر آوردن، باز آوردن/ برگشتن ، باز گشتن/ و.......)
نکته: گاهی این پیشوند معنای تازه ای بـه فعل نمـی دهد مثل « شمردن ، برشمردن» یـا « افراشتن ، برافراشتن»
3 ) فعل مرکب :
هرگاه یک یـا چند تکواژ مستقل را بـه اول فعل ساده یـا پیشوندی بیفزاییم ، فعل مرکب ساخته مـیشود
مثال : کرد ------- صرف نظر کرد
مثال های دیگر : روی ، قرض گرفتن ، ایمان آوردن ، اعلام ، فرود آمدن و ......
راه تشخیص فعل مرکب از ساده :
الف) گسترش پذیری : جزء آغازین فعل مرکب قابل گسترش نیست ؛ یعنی نمـی توان بـه آخر آن« ی» نکره یـا « نشانـه جمع» یـا « صفت » یـا « تر» اضافه کرد
ب) نقش پذیری : جزء آغازین فعل مرکب هرگز نقش نحوی ( مفعول ، مسند ، متمم، قید و ...) نمـی پذیرد .
مثال : من این موضوع را بـه ه اعلام کردم . ( تعلام کردم فعل مرکب)
الف) نمـی توان گفت : اعلامـی کردم ، اعلام ها کردم ، اعلام زیـاد کردم، اعلام تر کردم، درواقع نمـی توا آن را گسترش داد
ب) واژه ی اعلام هیچ نقش نحوی نگرفته هست , یعنی نـه مفعول هست نـه مسند نـه متمم و.......
نکته: نوع دیگری از فعل های مرکب عبارت های کنایی هستند درون این گونـه فعل ها تمامـی اچزا روی همـه یک مفهوم فعلی واد را دارند . مانند : او از خواسته هایش چشم پوشید ( کنایـه از صرف نظر )
نکته : ساختمان فعل را درون جمله هایی کـه به کار مـی روند حتما تشخیص داد . بـه مثال زیر توجه کنید :
مجید قایم شـهر را دوست دارد ( دوست دارد فعل مرکب است)
مجید درون قایم شـهر دوست دارد (دارد فعل ساده است)
ب: مفعولی بن ماضی+ه : خورده ، شکسته ، …
ج: لیـاقت مصدر + ی: خوردنی ، دیدنی ،….
د: نسبی اسم + ی«نسبت»:زمـینی، آسمانی، خاکی ، قائم شـهری ،بروجردی ،….
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
گروه اسمـی
هسته و وابسته:
هر گروه اسمـی را مـی توان دست کم از یک اسم «به عنوان هسته» ویـا از یک اسم یـا چند وابسته ی پیشین یـا پسین تشکیل گردد .
به نمونـه های زیر توجه کنید:(در هردو مثال کتاب هسته گروه اسمـی مـی باشد)
کتاب (گروه اسمـی ) این کتاب (گروه اسمـی)(این وابسته ی پیشین مـی باشد)
این(وابسته پیشین)کتاب خواندنی (وابسته پسین)
این (وابسته پیشین1) چند(وابسته پیشین2) کتاب (هسته)خواندنی(وابسته پسین1) کم نظیر(وابسته پسین2)
تشخیص هسته:
زمانی کـه گروه اسمـی ، وابسته مـی پذیرد به منظور تشخیص هسته کافی هست که وابسته های پیشین و پسین ( یعنی همـه ی صفت ها و مضاف الیـه ها) را حذف کنیم
نکته مـهم: درون یک گروه اسمـی ، هسته نقش اصلی جمله (فاعلی ، مفعولی،مسندی،...)را مـی پذیرد
درس(هسته) اول (وابسته1) کتاب (وابسته2) ، مطالب (هسته) سودمند (وابسته1) زیـادی(وابسته)داشت 2فاعل صفت شمارشی اسم مفعول صفت بیـانی صفت بیـانی فعل
گروه اسمـی 1 گروه اسمـی 2
نکته 2 : یک هسته ی گروه اسمـی ،هرگز نقش اضافی ( مضاف الیـه ) و وصفی(صفت) نمـی پذیرد
نکته 3 : مـی توانیم بـه گروه اسمـی ، همراه با تمام وابسته هایش ، نقش گروهی بدهیم مثال درس اول کتاب مطالب سودمندزیـادی داشت گروه فاعلی (گروه اسمـی) گروه مفعولی (گروه اسمـی)
وابسته های اسم
وابسته های پیشین: 1)صفت اشاره 2)صفت پرسشی 3) صفت مبهم 4) صفت تعجبی 5) صفت شمارشی 6) صفت عالی 7) شاخص
وابسته های اسم
وابسته های پسین: 1)«ی» نکره 2)نشانـه های جمع 3) صفت تفضیلی . 4)صفت شمارشی«با پسوند –م» 5)مضاف الیـه 6)صفت بیـانی
وابسته های پسین اسم:
1)صفت اشاره: هرگاه واژه های «این»و «آن»و مشتقات آنـها (همـین،همان،چنین،چنان،این گونـه، آن گونـه،این همـه،آن همـه ،و....)همراه با اسم و جانشینان اسم ذکر شوند «صفت اشاره» اند. اما اگر بی همراهی اسم و جانشینان آن ذکر شوند «ضمـیر اشاره» هستند
مثال: این دوست از آن دوست بهتر است این از آن بهتراست صفت اشاره اسم صفت اشاره اسم ضمـیر اشاره ضمـیر اشاره
نکته: هرگاه بعد از واژه های اشاره شده مکث کوتاهی شود واژه ی مورد نظر «ضمـیر اشاره» است
مثال: این ، مجید است این پسر ،خیلی باحااست . ضمـیر اشاره صفت اشاره
2)صفت پرسشی: هرگاه واژه های «چه،کدام،چند،هیچ،چقدر و....»همراه با اسم یـا جانشینان اسم بیـایند «صفت پرسشی»نامـیده مـی شوند. اما اگر با اسم یـا جانشینان آن همراه نباشد «ضمـیر پرسشی» هستند
مثال: کدام دلت را دزدید؟ صفت پرسشی اسم
3)صفت مبهم: هرگاه نشانـه های مبهم «همـه،هیج،هر،فلان،چند،بعضی،برخی،...» همراه اسم یـا جانشینان اسم ذکر شوند، «صفت مبهم» اندو اگر بدون همراهی اسم و جانشینان اسم ذکر گردند «اسم مبهم» اند.
مثال: همـه مردم آمدند . همـه آمدند. . صفت مبهم اسم اسم مبهم
نکته:هرگاه « چند، چندین ، هیچ» مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر نشاته مبهم نیستند . مثال: هیچ عاقلی را مـی شناسی؟ صفت پرسشی اسم(مفعول)
4)صفت تعجبی: هرگاه واژه های «چه،وعجب» همراه اسم یـا جانشینان اسم باشند«صفت تعجبی» هستند و اگر بـه تنـهایی ذکر گردند «ضمـیر تعجبی» اند
مثال: عجب بچه نازی بود عجب باحال بود صفت تعجبی اسم ضمـیر تعجبی
5)صفت شماشی:
الف)صفت شمارشی اصلی: هر گاه اعداد یک که تا بینـهایت با اسم یـا جانشینان اسم همراه گردند ، «صفت شمارشی» اصلی اند و اگر بـه تنـهایی ذکر شوند «ضمـیر شمارشی»اند
مثال : یک روز پیشت مـی آیم صفت شمارشی اسم
ب) صفت شمارشی ترتیبی: صفتی هست که با لفظ «-مـین» یـا «-م» همراه هست . صفتی کـه با «_مـین» همراه مـی شود وابسته پیشین و صفتی کـه با « -م» همراه مـی شود وابسته پسین است.
مثال: چهارمـین ماه از آشنایی ما فرا رسید ماه چهارم فرا رسید صفت شمارشی ترتیبی اسم اسم صفت شمارشی
6)صفت عالی(برترین): همـه ی صفت هایی کـه وند «ترین»را بـه دنبال دارند «صفت عالی» هستند
مثال: دیدن تو بزرگ ترین (صفت عالی)آرزوی من است
7)شاخص: عناوین و القابی را مـی گویند کـه پیش از اسم مـیایند . شاخص ها بی هیچ فاصله ای درون کنار هسته قرار مـی گیرندو خود اسم یـا صفت هستند و مـی توانند درون جای دیگریـهسته گروه اسمـی باشند .
مشـهور ترین شاخص ها عبارتند از : آقا ، خانم،استاد، حاجی ، برادر، عمو ، ، ، تیمسار، سرلشکر، کدخدا، مـهندس ، دکتر ، امام و......
مثال: حاج خانم سمـیرا از مکه برایمان سوغاتی مـی آورد شاخص هسته
حاج خانم از مکه برایمان سوغاتی مـی آورد . هسته
نکته 1) :شاخص ها بـه تنـهایی دارای هیچ نقش نحوی ( فاعلی ، مفعولی،مسندی،...) نیستند
نکته2) اگر عناوین و القاب باره ی اضافه (نقش نمای اضافه)همراه باشند، شاخص محسوب نمـیشوند بلکه هسته ی گروه اسمـی اند مثال: پدر مجید آمد . هسته
نویسنده درون سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ |
تمامـی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق بـه مدیر آن مـی باشد...
[قرعه کشی دلپذیر سال 95 وارسال کد به چه نوعی باش]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 11 Sep 2018 20:07:00 +0000