انشاء درون موضوع عید نوروز
انشاء اول درون موضوع عید نوروز :
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیـان عوض مـیشود و به خاطر خانـه تکانی و آماده شدن به منظور نوروز جنب و جوش زیـادی دارند و در خیـابان مردم را مـیبینیم کـه با کیسه های خرید عید بـه سمت خانـه درون حرکت اند و یـا ویترین مغازه ها را تماشا مـیکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی بـه خرید مـی روند و پدر دست بچه ها را مـیگیرد و با هم حرکت مـیکنند کـه صحنـه های زیبایی است.
نزدیک سال تحویل همـه لباسهای نو بـه تن مـیکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری مـیکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده درون کنار سفره ی هفت سین مـی نشینیم و پدر معمولا قرآن مـیخواند و همـه سعی دارند ثانیـه های شروع سال را درون حال ذکر و دعا باشند.
وقتی کـه سال تحویل مـیشود روبوسی مـیکنیم و سال نو را بـه همدیگر تبریک مـیگوییم و لحظات شادی بـه وجود مـی آید.
در تعطیلات بـه دیدن فامـیل و دوستان مـیرویم و معمولا کوچک تر ها اول بـه دیدن بزرگترها مـیروند و بعد از آن بزرگتر ها درون فرصت مناسب بـه بازدید کوچک تر ها مـیروند و این رسم خیلی خوب هست ٬ چون هم دید و بازدید انجام مـیشود و هم آداب و رسوم احترام بـه بزرگتر زنده نگه داشته مـیشود.
در نوروز همـه بوی تازگی مـیدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند کـه شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما حتما در تعطیلات بـه مرور درسهایی کـه در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن هست این تعطیلات باعث شود آنـها را فراموش کنیم. درس ازاد درباره عيد با این کار به منظور امتحانات آخر سال هم آماده مـیشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم به منظور اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی مـیگیریم و پسر عمو و پسر و دای و پسر هایمان را بیشتر مـیبینیم.
بعضی ها درون نوروز بـه مسافرت مـیروند کـه این کار خیلی خوب هست ولی حتما مواظب باشیم درون هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن هست تصادف بشود و اتفاقی به منظور ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده بـه در بـه طبیعت مـیرویم و روز خوبی را مـیگذرانیم ٬ من همـیشـه دوست دارم روز بعد از سیزده بـه در هم تعطیل باشد که تا بتوانم به منظور رفتن بـه مدرسه آماده شوم.
ما نباید درون این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یـا آتش بزنیم.
وقتی تعطیلات تمام مـیشود٬ باز هم حتما به مدرسه برویم و درس بخوانیم که تا بتوانیم درون آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
******************************************
انشاء دوم درون موضوع عید نوروز :
دوستان عزیز سلام ...... درس ازاد درباره عيد بعد از کلی تاخیر اومدم سال نو رو ( کـه دیگه زیـاد هم نو نیست! )تبریک بگم و اینکه امـیدوارم سال خوبی داشته باشین و آرزوهاتون توی امسال برآورده بـه خیر بشـه .....!
سبزه هام خیلی خوب شدن و ازشون هم با گوشیم عگرفته بودم کـه بذارم اینجا ولی گوشیم ویروسی شد و تموم عها پرید ....! اگه تونستم بازیـابیشون کنم حتما عکسشونو مـیذارم ....
یـادش بخیر ... مدرسه کـه مـیرفتیم بعد از عید اولین انشای کلاس درون مورد تعطیلات نوروز بود و من هم کـه این رو مـیدونستم هر سال توی دفتر خاطراتم تمام اتفاقات مـهم نوروز رو مـینوشتم کـه برای انشای کلاس یـادم باشـه !!! این هم انشای امسال من :
تعطیلات نوروز امسال خیلی خوش گذشت .... حسابی زده بودیم توی خط بـه جا آوردن صله ارحام و تست نوع آجیل و شیرینی اقوام .... !
سه روز اول رو کـه همش ما عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردیم !!!!! .... و البته یـه مقداری هم عیدی دادیم .... !
بعدش یـه مسافرت سه چهار روزه رفتیم نوار جنوبی کشور رو گشتیم کـه به خاطر شلوغی بیش از حد از ادامـه مسافرت منصرف شدیم و برگشتیم ....
چند روز آخر رو هم یـا رفتیم مـهمونی و یـا مـهمون دعوت کردیم و چون تو خونـه جدید که تا حالا مـهمونی نداده بودیم ، درس ازاد درباره عيد تموم فک و فامـیل و دوستان رو گروه گروه دعوت کردیم و چهار روز پشت سر هم مـهمون داشتیم ..... تقریبا سه که تا 50 نفر و یـه شش نفره ....! (آخری یکی از دوستای دوره کارشناسیم بود کـه با خانواده اش دعوتشون کردم و جای بقیـه دوستان خالی بود .... )
هنوزم کـه هنوزه با خودم مـیگم این ما بودیم کـه این همـه مـهمون رو راه انداختیم ....؟!!
خلاصه رسیدیم بـه سیزده بدر و با کل فامـیل توی خونـه باغ یکی از اقوام جمع شدیم ... و بعدش هم دیگه هر کی برگشت خونـه و شـهر خودش ...
حالا همـه اینا رو گفتم کـه بگم توی این چند روز من و آقای همسر درس و مشق و تعطیل کرده بودیم و بعدش رسیدیم بـه قسمت چه کنم چه کنم ماجرا ....!
و اینکه توی این چند روز حسابی مشغول انجام پروژه های نوروزی اساتید بودیم ....و هر چی خوشی کردیم از تو چشمون درون اومد !!!! ولی خوب دیگه همـه مـیدونن روی درس خوندن توی نوروز نمـیشـه حساب باز کرد !
******************************************
انشاء سوم درون موضوع عید نوروز :
سر آغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) هست و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را بـه دوش نمـیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. درون مورد پیدایی این جشن افسانـههای بسیـار است، اما آنچه بـه آن جنبهی راز وارگی مـیبخشد…
، آیینهای بسیـاری هست که روزهای قبل و بعد از آن انجام مـیگیرد. اگر نوروز همـیشـه و در همـه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز مـیشود ، حیرت انگیز نیست چرا کـه بینظمـی یکی از مظاهر آن است. ایرانیـان باستان ، نا آرامـی را ریشـهی آرامش و پریشانی را اساس سامان مـیدانستند و چه بسا کـه در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را بـه عمد بوجود مـیآوردند ، چنان کـه در رسم باز گشت…
مردگان (از ۲۶ اسفند که تا ۵ فروردین) چون عقیده داشتند کـه فروهرها یـا ارواح درگذشتگان باز مـیگردند ، افرادی با صورتکهای سیـاه به منظور تمثیل درون کوچه و بازار بـه آمد و رفت مـیپرداختند و بدینگونـه فاصلهی مـیان مرگ و زندگی و هست و نیست را درون هم مـیریختند و قانون و نظم یک ساله را محو مـید.
باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یـا آتش افروز بود کـه تا چند سال پیش نیز ادامـه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم مـیر نوروزی ، یعنی جا بـه جا شدن ارباب و بنده بود. درون این رسم بـه قصد تفریحی را از طبقههای پایین به منظور چند روز یـا چند ساعت بـه سلطانی بر مـیگزیدند و سلطان موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهای بیجا صادر مـیکرد ، از مقام امـیری بر کنار مـیشد. حافظ نیز درون یکی از غزلیـاتش بـه حکومت ناپایدار مـیر نوروزی گوشـهی چشمـی دارد: درس ازاد درباره عيد سخن درون پرده مـیگویم ، چو گل از غنچه بیرونای کـه بیش از چند روزی نیست حکم مـیر نوروزی. خانـه تکانی هم بـه این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانـه به منظور نظافت زیر و رو مـیشد. درون بعضی از نقاط ایران رسم بود کـه حتا خانـهها را رنگ آمـیزی مـید و اگر مـیسر نمـیشد ، دست کم همان اتاقی کـه هفت سین را درون آن مـیچیدند ، سفید مـیشد.
اثاثیـهی کهنـه را بـه دور مـیریختند و نو بـه جایش مـیخد و در آن مـیان شکستن کوزه را کـه جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب مـیدانستند. ظرفهای مسین را بـه رویگران مـیسپردند. نقرهها را جلا مـیدادند. گوشـه و کنار خانـه را از گرد و غبار پاک مـید.
فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله مـیزدودند و بر آن باور بودند کـه ارواح مردگان ، فروهرها (ریشـهی کلمـهی فروردین) درون این روزها بـه خانـه و کاشانـهی خود باز مـیگردند ، اگر خانـه را تمـیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال مـیشوند و برای باز ماندگان خود دعا مـیفرستند و اگر نـه ، غمگین و افسرده باز مـیگردند. از این رو چند روز بـه نوروز مانده درون خانـه مُشک و عنبر مـیسوزاندند و شمع و چراغ مـیافروختند. درون بعضی نقاط ایران رسم هست که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را مـیپختند و بر گور درگذشتگان مـیپاشیدند و روز پیش از نوروز را کـه همان عرفه یـا علفه و یـا بـه قولی بی بی حور باشد ، بـه خانـهای کـه در طول سال درون گذشتهای داشت بـه پُر سه مـیرفتند و دعا مـیفرستادند و مـیگفتند کـه برای مرده عید گرفته اند.
در گیر و دار خانـه تکانی و از ۲۰ روز بـه روز عید مانده سبزه سبز مـید. ایرانیـان باستان دانـهها را کـه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیـا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش بـه شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند – یـا دوازده شمارهی مقدس برجها درون ستونهایی از خشت خام بر مـیآوردند و بالیدن هر یک را بـه فال نیک مـیگرفتند و بر آن بودند کـه آن دانـه درون سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن بـه نماد هومت (= اندیشـهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز مـید و فروهر نیـاکان را موجب بالندگی و رشد آنـها مـیدانستند.
چهار شنبه سوری کـه از دو کلمـهی چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهی سال و سوری کـه همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل بـه معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمـهی جدی جشن نوروز بود. درون ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینـه و کوزه و اسفند را بـه یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیـه مـید. بازار درون این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک مـیدید.
غروب هنگام بوتهها را بـه تعداد هفت یـا سه (نماد سه منش نیک) روی هم مـیگذاشتند و خورشید کـه به تمامـی پنـهان مـیشد ، آن را بر مـیافروختند که تا آتش سر بـه فلک کشیده جانشین خورشید شود. درون بعضی نقاط ایران به منظور شگون ، وسایل دور ریختنی خانـه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنـه را مـیسوزاندند. آتش مـیتوانست درون بیـابانها و رهگذرها و یـا بر صحن و بام خانـهها افروخته شود. وقتی آتش شعله مـیکشید از رویش مـیپدو ترانـههایی کـه در همـهی آنـها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، مـیخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمـید که تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را کـه مقدس بودی جمع مـیکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه مـیریخت. درون باز گشت درون پاسخ اهل خانـه کـه مـیپرسیدند: “کیست؟” مـیگفت: “منم.” – ” از کجا مـیآیی؟” – “از عروسی… ” – “چه آوردهای؟” – “تندرستی…”
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. بعد از مراسم آتش افروزی جوانان بـه بام همسایگان و خویشان مـیرفتند و از روی روزنـهی بالای اتاق (روزنـهی بخاری) شال درازی را بـه درون مـیانداختند. صاحب خانـه مـیبایست هدیـهای درون شال بگذارد. شـهریـار درون بند ۲۷ منظومـهی حیدر بابا بـه آیین شال اندازی و در بند ۲۸ بـه ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام بـه درگذشتگان بـه نحوی شاعرانـه اشاره دارد: برگردان بند ۲۷: عید بود و مرغ شب آواز مـیخواند نامزد شده به منظور داماد ، جوراب نقشین مـیبافت… و هر شال خود را از دریچهای آویزان مـیکرد وه… کـه چه رسم زیبایی هست رسم شال اندازی هدیـه عیدی بستن بـه شال داماد…
برگردان بند ۲۸ من هم گریـه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان بـه طرف خانـهی غلام (پسر ام) رفتم ، و شال را آویزان کردم… فاطمـه ام جورابی بـه شال من بست “خانم ننـهام” را بـه یـاد آورد و گریـه کرد… شـهریـار درون توضیح این رسم مـیگوید: “در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننـه) مرده بود. ما هم نمـیبایست درون مراسم عید شرکت مـیکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.
” از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوصانی بود کـه آرزویی داشتند. مانند ان دم بخت یـا زنان درون آرزوی فرزند. آنـها سر چهار راهی کـه نماد گذار از مشکل بود مـیایستادند و کلیدی را کـه نماد گشایش بود ، زیر پا مـیگذاشتند. نیت مـید و به گوش مـیایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود مـیدانستند. آنـها درون واقع از فروهرها مـیخواستند کـه بستگی کارشان را با کلیدی کـه زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا کـه قاشق و ظرف مسین نشانـهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیـان باستان به منظور فروهرها بر بام خانـه غذاهای گوناگون مـیگذاشتند که تا از این مـیهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنـهان و غیر محسوس اند ،انی هم کـه برای قاشق زنی مـیرفتند ، سعی مـید روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر مـیدانستند ، دریـافتشان را خوش یُمن مـیپنداشتند.
اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود کـه به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایـه مـیگرفت. دکتر بهرام فره وشی درون جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یـا هفت قاب بر خوان نوروزی مـیداند کـه به آن هفت سینی مـیگفتند و بعدها با حذف (یـای) نسنت بـه صورت هفت سین درون آمد.
او عقیده دارد کـه هنوز هم درون بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی مـیگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما کـه بعدها بـه شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینـه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمـین ، گل بید مشک کـه گل ویژهی اسفند ماه هست ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب کـه باز ماندهی رسم آبریزان یـا آبپاشان هست ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون درون زمستان انسان همجوار آتش هست ، بـه دود و خاکستر آن آلوده مـیشود و لذا آب پاشیدن بـه یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. )
نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر درون دستههای سه ، هفت یـا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیـه السلام مـیدانستند چنانکههاتف اصفهانی مـیگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمـین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز هست امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود کـه در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند کـه شاعران بـه جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیـه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را درون حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریـافت نمود !
مگر دارا و یـا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب هست ز ریشش ریشـهی ایران درون آب هست در پایـان با آرزوی سالی خجسته با ترجمـهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را بـه انجام مـیبریم: مگر نمـیبینی کـه ؛ خورشید بـه برج بره اندر شده و اندازهی زمانـه برابر گردیده؟ مگر نمـیبینی کـه ؛ مرغان بعد از زبان گرفتگی بـه آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمـیبینی کـه ؛ زمـین از پارچههای رنگین گیـاهان جامـه بر تن کرده؟ بعد بر نوشدن زمانـه شاد کام مـیباش ...
******************************************
3 مقاله درون مورد عید نوروز درون این مطلب به منظور شما دوستان قرارد اده شد
موفق باشید
***************
جدیدترین طنزهای خنده دار بخوانید
***************
دانلود اهنگهای شاد کردی کلیک کنید
673264
[درس ازاد درباره عيد]نویسنده و منبع: gilpic | تاریخ انتشار: Thu, 05 Jul 2018 10:50:00 +0000