از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم شما چقدر بـه عالم بعد از مرگ اعتقاد دارین؟ :: خانواده برتر | صفحه شخصی " ایرانی .. " :: خانواده برتر | چی تو بگی از on Instagram - mulpix.com | دوره 100ساعته تجسم خلاق پنج بعدی راز رسیدن بـه تمام ارزوها ... | چی تو بگی و on Instagram - mulpix.com |

از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

شما چقدر بـه عالم بعد از مرگ اعتقاد دارین؟ :: خانواده برتر

honey...

خیییییییییلی :)

ی سری اصول درون حد ذهن ما نمـیگنجه و واقعا نمـیتونیم اون رو درک کنیم 

همـه مـیگن زندگی درون این دنیـا و مقایسه اش با اون دنیـا مث رحم مادر و این دنیـا است 

این ی مثالی هستش کـه همـه شنیدن اما واقعا عمق مسئله رو رفتین رحم مادر کجا و این دنیـا کجا؟!

یـا استادمون مـیگفت وقتی  پیـامبر انگشترشون رو درون آوردن و رو زمـین انداختن و بد گفتن زمان زندگی شما درون این دنیـا مث همـین درون اوردن حلقه من و انداختن آن روی زمـین هست درون این حد کوتاه

حالا بـه همـین خاطر نمـیتونیم ی سری اصول رو درک کنیم 

و ی جوری تلاش بهشت رو به منظور ما قابل درک کنن و همـین طور جهنم رو 

و همـه مثالها ی جور تمثیل هستش 

مثلا مـیگن اونجا هیچ وقت زندگی تکراری نمـیشـه 

حالا واقعا چه جوری مـیشـه؟!

هر چه قدر مـیوه بخورید سیر نمـیشید و مـیوه ها طعم های متنوعی دارن

واقعا چه جوری؟!

بیماری و ناراحتی و .... از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم نیست 

واقعا چه طور ممکنـه؟!

خب تو ذهن ما بـه عینـه نمـیگنجه ولی اگر آیـات و روایـات رو بخونیم مـیتونیم تصویر واضح تری داشته باشیم

بیشتر گناه های ما حق الناس هستش و  مـیگن حق الله رو خدا مـیبخشـه ولی حق الناس رو نـه!!!

مـیدونین روزانـه ما چه قدر حق الناس رو ضایع مـیکنیم؟!

مثلا همـین پخش ورقه های آگهی 

اگه دقت کنین تو خونـه های ما یـا تو ترافیک کـه این برگه ها رو دریـافت مـی کنیم بیشترشون یـا دو که تا بهمون برگه مـیدن یـا سه تا 

واقعا اگه حساب کنین 100 که تا آگهی وجود داره بـه هر نفر دو که تا داده بشـه بـه 50 نفر مـیرسه درون صورتی کـه قرار بود بـه 100 نفر برسه 

یـا جا زدن های تو صف های مختلف از بلیط سینما بگیرین که تا صف نون و.....

اتلاف وقت بقیـه مردم 

مثلا مدیر ی مدرسه قرار بود ساعت 7 اونجا باشـه ساعت 9 اونجا بود و تمام افراد اونجا رو 2 ساعت منتظر گذاشت 

یـا نقاشی کشیدن رو چهل ستون و اتوبوس و تخت جمشید و...

حالا شما حساب کنین چه قدر ماها رعایت مـیکنیم؟!

اینا رو کـه هیچی 

خیلی چیزای بزرگرتر رو زیر چشمـی رد مـیکنیم 

اما درون مورد مسلمون و غیر مسلمون 

تا اونجایی کـه من مـیدونم شب اول قبر مسلمون ها با بقیـه فرق مـیکنـه و خیلی سختره  

و مسیحیـان و یـهودیـان و زرتشتیـان مثل مسلمون ها نیستن 

ولی درون مورد اینکه اون ها رهبر نداشتن و اینا 

نگاه کنین طرف تو قبیله ای تو آمازون زندگی مـیکنـه و کل زندگیشم ه و گوشت ببر و خوک و .... از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم هم مـیخوره و خیلی کارای دیگه رو مـیکنـه 

ینی این حتما عذابش مث من باشـه؟!

نـه این جز اون دسته ای هستش کـه به قول شما راهنما بهش نرسیده 

این جز اون دسته ای هستش کـه اصلا خیلی از قوانین روابط اجتمایی یـا تکنولوژی و خیلی چیزای دیگه بهش نرسیده 

این جز اون دسته ای هستش کـه مث من سنجیده نمـیشـه 

ولی دیگهی کـه تو آلمان و فرانسه و ایتالیـا زندگی مـیکنـه مث اون قبیله ای تو آمازون نیست 

هزاران خبر داره درون مورد یمن مـیشنوه 

هزاران خبر داره درون مورد ایران مـیشنوه 

هزاران خبر داره درون مورد عربستان مـیشنوه

هزاران خبر داره درون مورد اسرائیل مـیشنوه

آیـا واقعا این نمـیتونـه بفهمـه کـه بره تحقیق کنـه؟!

نـه دیگه این از سهل انگاریـه نـه از ندونستن و نداشتن راهنما و....

مث خود ما ایرانیـا 

ی پستی بود کـه نوشته واقعا 70 درصد ماها نماز نمـیخونیم؟!

یکی نوشته بود عاقا من نماز تو کتم نمـیره نمـیفهمش مـیخوام بجاش برم کوه و دشت و دمن اینم ی جور عبادته دیگه !!!!!

یکی دیگه برادر من،من با آخوندا مث جن و بسم الله هستیم بعد نماز نمـیخونم

اون یکی مشکل من با دولته دولت جمـهوری اسلامـیه و به هر حال من نماز نمـیخونم !!!

خب ایـا واقعا همـه اینا راهنما نداشتن؟!

آیـا اینا دلیل قانع کننده ای هستن

نـه نمـیخوایم کـه بدونیم

چون دونستن ی سری چیزا سخته و مسئولیت مـیاره

پس قضیـه اینا مث قضیـه قبیله مارابا جیگیلی بیگیلی گالا نیست!

وقتی ی چیزی رو فهیمـیدی حتما بری پی قضیـه رو بگیری و حق و باطل رو تشخیص بدی 

دیگه اینجا سوال مـیشـه تو مـیتونستی بری دنبالش چرا نرفتی که تا اون راهی رو کـه درسته انجام بدی!!!

چرا تحقیق نکردی 

نخواستن با نتوانستن فرق داره 

الان بیشتر ماها نمـیخوایم نـه اینکه نتونیم 

البته کافر کـه قضیـه اش فرق مـیکنـه 

ی جمله ی باحالی بود مـیگفت

نمـیترسم ازی مـیترسم از خدا

مـیترسم ازی کـه نمـیترسد از خدا

واقعای کـه دین داره همـه چی داره ؟!

کسی کـه کافره 

نـه خدایی رو مـیشناسه و نـه چیزی وکسی رو ، از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم مـیتونـه بهتر از ی مسلمون باشـه!!!!

لااقل اونی کـه مسلمونـه درون حد ی جو رعایت مـیکنـه ولی اونی کـه کافره چی!!

مثلا مرلین منسن 

اومده مـهره چندم کمرش رو برداشته که تا بتونـه التش رو بـه دهنش بگیره 

پس خدا نمـیاد بگه مسلمونی بعد برو بهشت 

مسیح و یـهود و زرتشت جهنم 

نـه مـیگه مسلمون بودی که تا چه حد اسلام رو رعایت کردی؟!

تا چه حد خواستی اسلام رو بفهمـی؟!

مسیحی بودی که تا چه حد نکات دینت رو رعایت کردی؟!

چرا نرفتی بیشتر بفهمـی؟!

یـهود بودی من بهت گفته بودم کـه تو که تا آخر دنیـا جای مشخصی نخواهی داشت چرا تلاش کردی با جنگ و خونریزی شروع کنی بـه پیدا جایی به منظور خودت؟!

(ی سری یـهودیـانی کـه در دین خودشون آدم معتقدی هستن ضد صهیونیست هستن)

ی ویدیویی رو مـیزارم ببینین

آیـا وقعا مسیحی کتاب خودش رو خونده؟! 

ایـا واقعا مسیحی دین خودش رو مـیشناسه؟!

(همـین طور مسلمون فرق نداره)

پس خدا نمـیاد بگه چون مسیحی بهشت نمـیری یـا چون مسلمون هستی مـیری بهشت

نـه که تا چه قد مسیح رو فهیمـیدی 

خیلیـا دیدم وقتی رفتن دین مسیح رو بفهمنن دیدن ی جای کارش مـیلنگه و رفتن سراغ اسلام

http://www.aparat.com/v/j5i9B/%D8%AC%D8%A7_%D8%B2%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%84_%D8%A8%D9%87_%D8%AC%D8%A7%DB%8C_%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86%2B%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D9%88_%D9%85%D9%87%D9%85

پس مشکل از نخواستن ماست نـه نداشتن راهنما

: از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم




[از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 10 Jan 2019 22:29:00 +0000



از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

صفحه شخصی " ایرانی .. " :: خانواده برتر

ﭘﺮﯾﺴﺎ ﺻﻔﺮﭘﻮﺭ - ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻞ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻭ ﻫﻨﺮ

ﻧﻮﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﺵ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ‏« ﺁﻻﻟﻪ ‏» ﻣﻌﺮﻓﯽ

ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻻﻟﻪ ﮐﻪ ﻣﺪﺩﮐﺎﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﺳﺖ ﻏﻢ ﺯﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﺪ ﯾﮏ

ﮔﭗ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ. از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﺮﺍ

ﺑﺎ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﻨﺪ . از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺩﻗﯿﻘﺎ” ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ

ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ، از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﻩ ﺍﺵ

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ. ﺁﻥﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﻼﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ

ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ ﺗﺎ ﺗﺎﺋﯿﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ‏« ﻧﻨﻪ

ﻣﺎﺭﯾﻪ ‏» ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻋﺴﻠﯽ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻣﯽ ﺯﺩ .

ﺷﺼﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﺳﺒﺰﻩ ﺭﻭ ﺑﻮﺩ . ﺩﺍﺋﻢ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ،

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺻﺎﻑ ﺑﻮﺩﻥ، ﺑﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺎﺯﺷﺪﻩ

ﺳﺮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ . ﻧﻮﻩ ﺍﺵ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺩﭼﺎﺭﺑﻮﻟﯿﻤﯿﺎ ‏( ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ

ﻋﺼﺒﯽ ‏) ، ﻭﺳﻮﺍﺱ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺷﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺩﺍﺭﻭ ﻭ

ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻣﺪﺩﺟﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﺳﺮﭘﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺑﺎ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﮕﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ :

ﭼﻨﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ؟

ﺍﺯ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺳﯽ ﺳﺎﻟﮕﯽ، ﺷﺶ

ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺳﯽ ﻭ

ﻧﻪ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻭ ﻧﻮﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ

ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺣﻠﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.

ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﭽﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ؟

ﻧﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺁﻭﺭﺩﻥ

ﻣﯽ ﺯﻧﯽ. ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ

ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﻨﺎ ﻭ ﺯﻋﻔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻘﻂ ﺟﻨﯿﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ

ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﺳﻘﻂ ﻧﺸﺪ. ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﺶ ﮐﻨﯿﻢ

ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺼﺎﯼ ﭘﯿﺮﯼ ﮐﻮﺭﯼ ﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﺩﻭ ﭘﺴﺮﻡ ﺷﻮﺭ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﻭ ﺟﺒﻬﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﮐﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ

ﮐﻤﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺯﺩﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ، ﺯﺍﺋﯿﺪﻣﺶ.

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﻮﺩ؟

ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺎ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﺎﺯﯼ

ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﻣﺮﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﯽ

ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺯﻧﮕﻮﻟﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻤﺎﻥ ﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭ

ﺁﻣﺪ. ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺷﺶ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﻣﺎﻟﯿﺪ .

ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﻏﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯽ، ﻭﻟﯽ

ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ

ﻣﺎﻟﯿﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﻡ

ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺵ ﺷﻮﻫﺮﻡ، ﺑﻪ

ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﺴﺒﯿﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ . ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ، ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ . ﺍﺗﺎﻕ

ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺩﻭﺭﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ

ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺣﯿﺎﻁ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، ﻣﻦ ﻭﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﯾﮕﺮ.

ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟

ﺍﺻﻼ” ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﺷﺪ . ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﺑﺨﻮﺭﺩ

ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﻣﻦ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ

ﺁﻧﻔﻮﻻﻧﺰﺍ ﻭ ﭘﻨﯽ ﺳﯿﻠﯿﻦ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻡ . ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺍﺯﺵ ﺁﺏ

ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ . ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻠﻮ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ … ﭘﻨﺎﻩ

ﺑﺮ ﺧﺪﺍ .

ﭼﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﺴﺮ ﻭ ﻋﺮﻭﺳﺘﺎﻥ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟

ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ، ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ

ﭘﺪﺭﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪﻩ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻻﻝ

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻣﻦ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺤﯿﻒ. ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﻡ

ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﻻﻏﺮ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺑﻮﺩﻡ. ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﮐﺘﮑﻢ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﻢ

ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ . ﺍﻭﻝ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺍﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺵ،

ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ . ﺩﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ … ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ

ﺧﺪﺍ. ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ.

ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﺪ؟

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻭ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﻭ ﺑﯽ ﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ .

ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻗﻠﺒﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭﻩ

ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ . ﻭﺣﺸﺖ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ .

ﻋﺮﻭﺱ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ

ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺗﺐ ﻭ ﻫﺬﯾﺎﻧﻢ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ

ﺑﺮﻭﻡ . ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﺮﭼﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮ ﻣﻦ

ﺭﻓﺘﻪ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﺗﺐ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ.

ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﻤﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ؟

ﻧﯿﺎﻧﺪﺍﺯ ﮔﺮﺩﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻦ. ﺍﮔﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﺩﻡ ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ

ﺩﯾﮕﺮﻡ ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ

ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ . ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﮑﺸﻤﺶ ﻭﻟﯽ

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺍﯼ

ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﺳﻮﺧﺖ. ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ ﻧﻨﮓ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ

ﻗﺎﺗﻞ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﻗﺘﻞ ﺑﺮﻣﻼ ﻣﯽﺷﺪ ﭼﻪ؟

ﺣﯿﺜﯿﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ؟

ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﻻﯾﻠﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻧﯿﺎﺯ

ﺩﺍﺭﺩ .

ﻣﺎ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻢ . ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ

ﻣﯽﺯﻧﯿﺪ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺁﻻﻟﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ

ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﺪﺩﺟﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ ﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ

ﻫﺎ. ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﻫﺎﯾﻢ ﭘﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ

ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺁﺑﺮﻭ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ ﻫﯿﭻ،

ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ

ﭘﺪﺭﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺭﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ ﺻﻼﺣﯿﺘﺶ ﺭﺍ

ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ

ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪﺷﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﺮﺩ؟

ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽﺁﻭﺭﺩ ﻭ

ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ. ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﻮﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ

ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﻓﺤﺸﺶ ﺑﺪﻫﻢ . ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ. ﯾﮏ

ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺳﯿﮑﻞ ﮔﺮﻓ

ﺘﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻋﻘﺪ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﺑﺎ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ

ﮐﻤﯽ ﮐﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻭ ﭘﯿﺮﯼ ﮐﻮﺭﯼ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻨﻢ

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍﺣﺖ

ﺷﺪﻩﺍﻡ،ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﺳﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﺩﯾﭙﻠﻢ

ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻍ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﭘﺪﺭﯼ ﮐﺎﺭ

ﮐﺮﺩﻧﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ ﺯﺩ ﺯﯾﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ . ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻨﺞ

ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﻘﺪ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺭﺙ

ﭘﺪﺭﯼ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﺮﻏﺮ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﻓﺖ.

ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﻮﺩ؟

ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺧﺪﺍ . ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺑﻮﺩ؟ ﺭﻭﺯﯼ

ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻏﺴﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﺎﻫﯽ ﯾﮏ

ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﺮﻗﺪ ﺷﺎﻩ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﺑﺒﯿﻦ

ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﺭﺍ . ﺩﻩ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﻦ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ .

ﭘﺲ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ؟

ﺑﻪ ﺣﻖ ﺷﺎﻩ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ . ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﺮﻭﺩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﺐ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ

ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﺁﻣﺪ . ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺷﺐ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﭘﺴﺮ ﻭ

ﻋﺮﻭﺳﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻗﻔﻞ

ﻧﯿﻢ ﺑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﺍﺻﻼ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺒﻮﺩ. ﭼﺸﻢ

ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ. ﻧﻔﺲ ﻣﯽ ﺯﺩ ﻭ

ﻣﺮﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻭ ﮐﺘﮏ ﻣﯽﺯﺩ . ﭘﻨﺞ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺪ

ﻭ ﺯﻭﺭ ﻭ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺍﺷﺖ. ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ ﺟﺰ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻭ

ﮔﺮﯾﻪ . ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺍﻡ ﻭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺵ

ﺑﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﻣﯿﺰ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺑﺴﺖ. ﺳﯽ ﺩﯼ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭ

ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ. ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪ ﺭﻭﯼ

ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩ . ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻧﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺧﺪﺍ ﺟﮕﺮﺵ ﺭﺍ

ﻟﻪ ﮐﻨﺪ.

ﺑﻪ ﺣﻖ ﺷﺎﻩ ﭼﺮﺍﻍ. ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺑﻮﺩﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ

ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ. ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ

ﺷﺪﺕ ﮐﺜﯿﻔﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺗﮑﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﻡ . ﻫﻨﻮﺯ

ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺯ ﺗﻘﻼﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺷﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﻮﮐﺮﺕ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻤﺎﻧﯿﻢ .

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ.

ﺁﻻﻟﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﺪ. ﺗﻮﺿﯿﺢ

ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺗﻠﻮ ﺗﻠﻮ ﺧﻮﺭﺍﻥ

ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ . ﭘﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻧﻔﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﮕﺮ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ . ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ

ﭘﺎﯾﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﻧﻮﻩ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ .

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺣﺪ ﻣﺮﮒ

ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩﻡ. ﺑﺎ ﭘﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻧﻔﺖ ﻭ ﺩﺍﺱ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻭ ﺑﯿﻞ ﻭ

ﭼﻨﮕﮏ ﺑﻪ ﺣﺪ ﮐﺸﺖ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩ .

ﺍﯾﻦ ﮐﺘﮏ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻪ ﺍﻓﺎﻗﻪ ﮐﺮﺩ؟

ﻧﻪ ﺍﻟﻬﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﻡ ﺑﮑﻮﺑﺪﺵ . ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺗﻼﺵ

ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﻮﯾﻢ. ﻧﻮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ

ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺑﻠﯿﺲ

ﺳﺮﺯﺩﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ. ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﻋﻮﺍﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺮ

ﺳﺮ ﺍﺭﺙ ﻭ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺳﻬﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﺷﻬﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﮐﻨﺪ . ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺍﺭ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺮﻭﻧﺪ .

ﻭﻟﯽ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺖ. ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺰﺭﮒ

ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ

ﻣﯿﻠﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﮑﻨﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ

ﭘﺴﺮﻧﺎﺧﻠﻒ ﺑﻪ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻫﻢ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟

ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻬﺪﯾﺪ

ﻣﺮﮒ؟

ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻘﺼﯿﺮﺍﺗﻢ ﺑﮕﺬﺭﺩ. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩﻩ

ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ

ﻋﺬﺍﺏ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﻮﺩ. ﺍﺗﺎﻕﻫﺎﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﻧﻮﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ

ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧﺪ . ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﯽﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ

ﺻﺒﺢ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ .

ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﻭ ﺑﻪ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣﻦ ﺧﺰﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺻﺪﺍﯾﯽ

ﻧﺪﻫﺪ . ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﺎﻗﻮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﻟﺸﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ. ﺩﺯﺩ

ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ. ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ

ﻭ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﻡ

ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ. ﭼﺎﻗﻮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺳﻤﺘﺶ. ﻧﻮﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎﯼ

ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﭼﺎﻗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺘﮏ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ

ﮔﺬﺍﺷﺘﺶ ﺯﯾﺮ ﮔﻠﻮﯾﻢ. ﮔﻔﺘﻢ ﺭﺍﺣﺘﻢ ﮐﻦ. ﻭﻟﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﺶ ﺯﯾﺮ

ﮔﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺵ. ﮔﻔﺖ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﺮﻡ ﺗﺎ ﻧﻮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ

ﺭﻭ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﮐﺮﺩﻡ. ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺖ

ﺍﮔﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﺳﺮ ﻫﻤﻪ ‌ﺗﺎﻥ ﺭﺍ

ﺑﺎﻫﻢ ﻣﯽﺑﺮﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ. 

ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟

ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺷﮑﺎﯾﺖ ﭘﺴﺮ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ

ﺑﺒﺮﻡ؟ ﺍﮔﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﺩﻡ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ

ﮐﺸﺘﻨﺪ. ﻣﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ . ﺁﺑﺮﻭﯼ ﻧﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﯾﻢ ﭼﻪ

ﻣﯽ ﺷﺪ؟ ﺩﺍﻣﺎﺩﻫﺎ ﻃﻼﻗﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﺭ

ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﺯﻥ ﺩﻭﻡ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ

ﺑﻬﺎﻧﻪﺍﯼ ﺍﯾﻦﻃﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪﻡ

ﮐﻪ ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ

ﺁﻣﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ

ﻣﻦ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﺷﺐ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﻧﻮﺑﺘﯽ ﺟﺎ ﺑﺪﻫﯿﺪ .

ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻦ ﻣﻦ ﺧﻔﺖ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮ ﺯﺩﻥ

ﻫﺎﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺑﺪ ﺧﻠﻘﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ

ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ

ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﯾﮏ

ﺯﻥ ﺳﯽ ﻭ ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻄﻠﻘﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ

ﮔﻔﺖ ﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﯾﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ. ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﯾﻢ ﻗﺸﻘﺮﻕ ﺑﻪ ﭘﺎ

ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺷﺮﺵ

ﺭﺍﺣﺖ ﺷﻮﻡ.

ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻩ ﺗﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ؟

ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺭﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ

ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭﺱ

ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ . ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻓﺮﻕ

ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ

ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﺶ، ﻣﺤﺮﻣﺶ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﻣﻌﻠﻮﻡ

ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻓﻮﺭﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ

ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﺁﻻﻟﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﻭﺳﻪ

ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯿﺎﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ‏«ﺷﯿﻄﺎﻥ ‏»

ﺯﺍﺋﯿﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ

ﮐﺜﯿﻒ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺑﺮﻭﻡ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔﻨﺎﻩ

ﻣﯽﮐﻨﻢ …

ﺁﻻﻟﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻣﺪﺩﮐﺎﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ

ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ‏« ﻧﻨﻪ ﻣﺎﺭﯾﻪ‏»

ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﺩﺭ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ

ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺳﺖ. ﺩﻭ ﺳﺎﻝ

ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭ

ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﻦ

ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻫﻢ ﺁﺳﯿﺒﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺍﮔﺮ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﭘﺎﺳﺦ

ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺍﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﯾﺎ ﻋﻼﺝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ

ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﮐﻪ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﮔﯿﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ

ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺗﻬﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ‏« ﺯﻧﺎﯼ ﻣﺤﺼﻨﻪ ‏» ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ

ﺳﮑﻮﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺷﺎﻥ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ

ﺩﻟﯿﻞ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ

ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﺍﻫﯽ ‏«ﮐﻢ ﺧﻄﺮﺗﺮ‏» ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻧﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ




[از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 17 Jan 2019 14:57:00 +0000



از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

چی تو بگی از on Instagram - mulpix.com

چی تو بگی از on Instagram

Unique profiles

81

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Bandar-E Genaveh, Bushehr, Iran, Karaj, Dubai, United Arab Emirates

Average media age

538.7 days

to ratio

5.3

خبر داری چقدر دلم به منظور خل و چل بازیـامون واسه دیوونـه بازیـامون تنگ شده؟؟؟ یـادت هست؟ یـادت هست قرار گذاشته بودی روز عروسیمون کتونی بپوشی کـه راحت تر بی.. از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم مـیگفتم یعنی چی آخه زشته... از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم آبرومون مـیره... مـیگفتی لباسم بلنده پاهام معلوم نیس کی بـه کیـه کتونی مـیپوشم... یـادت هست زنگ خونـه ها رو مـیزدی و فرار ... خبر داری چقدر دلم به منظور خل و چل بازیـامون واسه دیوونـه بازیـامون تنگ شده؟؟؟
یـادت هست؟
یـادت هست قرار گذاشته بودی روز عروسیمون کتونی بپوشی کـه راحت تر بی..
مـیگفتم یعنی چی آخه زشته...
آبرومون مـیره...
مـیگفتی لباسم بلنده پاهام معلوم نیس کی بـه کیـه کتونی مـیپوشم...
یـادت هست زنگ خونـه ها رو مـیزدی و فرار مـیکردیم..
یـه بارم کـه تا اومدیم زنگ رو بزنیم صاحب خونـه ما رو دید و تا ته کوچه دنبالمان دوئید، از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم تو مـیخندیدی و من مـیگفتم ای جانم تو فقط بخند و صاحب خونـه مـیگفت ای آقا شما دیوونـه اید...
یـادت هست سبزه های پارک رو روی سر هم خالی مـیکردیم و باغبون با جاروش دنبالمون مـیکرد...
یـادت هست سر اینکه نام مون رو چی بزاریم بـه تفاهم نمـیرسیدیم و با هم قهر مـیکردیم...
یـادت هست فلافلی سید ..
بنده خدا پشیمان شد از اینکه فلافل هاش رو سلف سرویس کرده...
کل نون رو دو ردیف فلافل مـیزاشتیم...
فقط بـه من بگو وجدانا دلت به منظور اون روزا تنگ نشده؟؟ عجب دلی داری تو..
مـیدونی عشقم..
باشـه قبول..هر چی تو بگی
تو برگرد اصلا روز عروسیمون کتونی بپوش،اصلا هر چی دوس داری بپوش
تو برگرد من قول مـیدم از تمام صاحبخونـه های اون کوچه کتک بخورم و تو بخندی...
تو برگرد سبزه کـه هیچ گل و خاک این پارک رو سرم بریز....
برگرد کـه دیگه این فلافل های سید مزه نداره... تو برگرد اصلا اسم مون رو هر چی دلت مـیخواد بزار..
تو فقط برگرد..
برگرد...
برگرد.....
.
. 👑 #مـیکائیل💕 .
.
. 📱@mikilove351 📷
.
. ✅ #نظرات_خودرودرموردپست_هابامادرمـیان_بذاریدبرای_بهترشدن_پیجمان_دایرکت_لطفا🙏😊

Read more

Advertisement

Media Removed

‌ قهر بودم و سرسنگین. توی ده روز گذشته ده بار بهت گفته بودم کـه بریم خرید و گفته بودی چشم و باز بـه روی خودت نمـیاوردی. پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام. اومدی پشت کانتر آشپزخونـه و همـینطور کـه سرت توی گوشی بود گفتی “بنظرم زن و مرد نداره! ذات آدمـیزاد نیـاز بـه ...
قهر بودم و سرسنگین. توی ده روز گذشته ده بار بهت گفته بودم کـه بریم خرید و گفته بودی چشم و باز بـه روی خودت نمـیاوردی. پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام. اومدی پشت کانتر آشپزخونـه و همـینطور کـه سرت توی گوشی بود گفتی “بنظرم زن و مرد نداره! ذات آدمـیزاد نیـاز بـه تکیـه‌گاه داره...”
خودم رو زدم بـه نشنیدن. دستهامو شستم و همـینطور کـه داشتم با پشت پیرهنم خشکشون مـیکردم از کنارت رد شدم و رفتم توی اتاق و در رو بستم.
شام هم نخوردیم.
قبول دارم، اشتباه کردم.
مـیشد ادامـه‌ی بحث رو بگیرم و ببینم منظورت چی بوده و برسونمش بـه اینکه دوست نداشتم تنـها برم خرید و مـیخواستم بـه عنوان یک مرد کنارم باشی و کمکم کنی.
شاید مـیخواستی بگی تو هم دوست داری بـه من تکیـه کنی و از من انتظار داری قوی‌تر باشم و چون نمـیریم با هم ورزش و خرید و پیک‌نیک قهر نکنم و اوقات تلخی درست نکنم.
شاید مـیشد همون موقع بهت بگم کـه چقدر دوست دارم وقتی توی جمع هستیم دستم رو محکم‌تر از همـیشـه بگیری و بهم اعتمادبنفس بدی. اصلا شاید تو مـیخواستی بگی اگر شبها توی هر حالتی کـه مـیخوابی جایی از بدنت حتما با بدنم درتماس باشـه، بخاطر اینـه کـه من رو تکیـه‌گاه مـیبینی ...
پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام کـه یـادت کردم. ناخودآگاه برگشتم بـه کانتر نگاه کردم. دیدمت کـه یـه لبخند کج بهم زدی و بلند شدی و رفتی. مثل هربار دیگه‌ای کـه گوشـه گوشـه‌ی خونـه مـیبینمت و بعد تازه یـادم مـیاد کـه خیلی وقته نیستی...
اگر بخوام باهات صادق باشم، پشیمونم.
درسته، همـه چیز عوض شده و دیگه جایی توی زندگی هم نداریم و امکان برگشتی هم نیست. من بـه تنـهایی عادت کردم و تو سخت مشغول کار شدی، ولی پشیمونم.
پشیمونم کـه نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی حتما نباید توی اتاق پرو کنارم باشـه. نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی مـیتونـه وسط مـهمونی تنـها بره توی بالکن سیگار بکشـه. نفهمـیدم نیـازی نیست تکیـه‌گاه واقعی کنارم توی پارک بدوئه و ورزش کنـه ...
پشیمونم کـه نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی یعنی چی و شاید هیچ وقت هم نفهمم ...


#شـهرزادوقصه
#shaziastory

Read more

Media Removed

یک اهنگ بسیـار قویییییییی از بهزاددد پعرب کش شماررهههه 1 ال سقوط وای صدایـه وحشت بلند شد بازم قلمـه تو دستم تفنگ شد کـه خراب بشـه رو سره بدخواهایـه وطن وقتی بند پوتینامو بستم کـه جنگ شـه ببین واسه ایرانـه ما شاخو شونـه نکش بازم کابوس مـیشم واسه شاهو دورو برش اینجا ایرانـه و دنیـارو داده هل داده عقب دله ... یک اهنگ بسیـار قویییییییی از بهزاددد پعرب کش شماررهههه 1 ال سقوط 👇👇 وای صدایـه وحشت بلند شد
بازم قلمـه تو دستم تفنگ شد
که خراب بشـه رو سره بدخواهایـه وطن
وقتی بند پوتینامو بستم کـه جنگ شـه
ببین واسه ایرانـه ما شاخو شونـه نکش
بازم کابوس مـیشم واسه شاهو دورو برش
اینجا ایرانـه و دنیـارو داده هل داده عقب
دله خوش نداریم بعد از این سعودیـه عرب
اینجا ایرانـه بیشرف همـه سربازا بـه صفیم
فکر تجاوزو نکن اینجا دستو پا مـیزنی
اینجا ایرانـه ملک خور پر از فرهنگو تمدن
همـه دنیـارو خبر کن بازم مـیخونـه عرب کش
همـه هولن عقبن اسم ایرانو نبرن من یـه سرباز وطنم
مثلن منم عربی بلدم بگو خبرا بزنن عشقه پرچمـه وطنم
اهلن سهلن نداریم بیـا جهنمو ببین
پاتو کج بذاری اینجا مـیشـه جهنم زمـین
شیر خاورمـیانـه هنوز رو پایـه خودشـه
داره مـیره جلو خاری تو اون چشایـه تو بشـه
مـهد تمدنـه دنیـا اسمش ایرانـه و بدون
دیگه شاخو شونـه نکش عمو شترتو برون
مگه صدایـه دیوانم عمو دشمنـه بیگانم
مثه آوار مـیبارم من غرشـه ایرانم
تکست آهنگ آل سقوط بهزاد پکس
خدارو دیدیحاجی سلام مارو هم برسون
بهش گفتی اینجا شده همـه ماهامون رمضون
بهش گفتی اینجا خط رو هر چی نوشته مـیزنیم
خدا اینجاست حاج آقا با چی بهشتو مـیخری
واسه زندگیـه بهتر سر هم مـیذاریم کلاه
حاجی چند دقیقه گوش کن مـیری چی بگی بـه خدا
وقتی تو خاک خودمون اینقدر آدم گشنـه هست
یکی با پوله تو اونجا فکر مدله پورشـه هست
خدا تو دله اونـه کـه خرجه داروشو نداره
یـا اون یتیمـی کـه سر گشنـه مـیذاره
خدا اینجاست حاج آقا چیو خراب مـیکنی
فکر ایران آبادم چیو ثواب مـیدونی
کابوس شاه عربستان هنوز زندست
قبلنم گفتم اینجا بـه من مـیگن بهزاد پمـیدونی که
بعدشم یـه تسلیت مـیگم بـه اون خونوداه های داغ دار
خونواده هایی کـه منتظر بودن ولی ..
ما ۸ سال جنگیدیم ۸ سال شـهید دادیم
شـهیدایـه جنوب شـهیدایـه عرب شـهیدایـه بلوچ
همـه نژادا متحد بشیم کـه آل صعود بشـه آل سقوط
**

Read more
. . سلااااااااااااام بر همـهههه چ طورایید من کـه الحمدلله عااااااااالی مثل همـیشـه و اونم بـه لطف خدا این چند روز ذهنم خیلی درگیر شد مـیخوام اعتراف کنم حسم اینـه همـه با هم راست مـیگنفقط مساله انگار اینـه هری یک جاهایی رو انگار بیشتر توجه داره و از یک جاها دیگه بیشتر غفلت مـیکنـه خلاصه اهم و مـهم تو ذهن ... .
.
سلااااااااااااام بر همـهههه
چ طورایید
من کـه الحمدلله عااااااااالی مثل همـیشـه و اونم بـه لطف خدا
این چند روز ذهنم خیلی درگیر شد مـیخوام اعتراف کنم حسم اینـه همـه با هم راست مـیگن😂😂😂فقط مساله انگار اینـه هری یک جاهایی رو انگار بیشتر توجه داره و از یک جاها دیگه بیشتر غفلت مـیکنـه خلاصه اهم و مـهم تو ذهن هر کی با تجارب و تفکرات خودش متفاوته
خلاصه فقط ته اش من این دعا ازم بر مـیاد الهی #خدا شر شیطون و نفس رو از سر بندگانش کم کنـه و به عقل کاملتر و درایت و انجام کارهای درست بـه همـه کمک کنـه که تا هر چی ممکنـه دین و دنیـا و آخرت ها هم آبادتر بشـه و حال بندگان خدای عزیز بهتر ..
.
.
.
جونم براتون بگه ک دنیـا کلا همـینـه اصلا نـه این موردها
نگاه کنی کلا هری از دید خودش انگار حرفش درسته
یعنی حتی اون صهیونیست ها مـیگن بقیـه مـیخوان ما رو نابود کنن بعد برای بقای خودمون حتما بجنگیم !
اونی ک دزدی مـیکنـه مـیگه من ندزدم اون یکی بدزده اون زیـاد دزدیده بعد من چی حق من چیـه بعد من حق خودم رو مـیگیرم...
اونی کـه حتی هست مـیگه حق خودمـه #بدن خودمـه یـا اصلا کی بـه فکر منـه من #فقیر موندم بچه ام شیر خشک نداره بعد الان به منظور گشنگی بچم حتما خودفروشی کنم چون کار نیستی هم بهم کار نمـیده ضروریـه این قضیـه .
یـا اونی کـه نوجوان ک خودارضایی مـیکنـه هم مـیگهی کـه بهم #زن نمـیده منم نیـاز دارم چه کنم خوب نمـیتونم تحمل کنم بعد ...
و .....
الی ماشاالله مثال تو این دنیـا پرررررررره !
همـه بـه خودشون خلاصه با دیدگاه خودشون حق مـیدن
مـیگن کارمون درسته
و این همون نفس توجیـه گره
خلاصه که تا ویترین حق ندیم بـه کارهامون چ جوری خودمون رو حتما توجیـه کنیم !!!؟؟؟
چ جوری بخوره طرف و آرامش خودشم حفظ کنـه
باید بـه خودش یک جوری حق بده
بگه مثلا مـیخورم درد دنیـا رو نفهمم نخورم نمـی تونم #زندگی کنم .
.
ته این ماجرا مـیدونید کجاست ؟؟
اونجاییـه کـه خدا مـیگه
اقرا کتابک
بخوان کتابت رو
که تو خودت بر حساب رسی خودت کافی هستی !
یعنی اون ته ته وجدانت اون وقتی کـه داری خطا مـیکنی مـیفهمـی هاااا اما خوب اون منیت و نفس و تکبر و ایرادهای درونیت مـیاد جلو و یک جوری خودت رو تبرئه مـیکنی کـه با غرور بگی من کارم درسته ...
.
.
.
الهی پناه بر تو از یوم الحساب ...
.
.
.
.
بعدنوشت : از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم اینم یک #عاشقانـه #زیبا و بی مخاطب و #خنده_دار 😂😂 هر چند فهمـیدم کلا باور نمـیکنن هر چی هم بگم 😂😂
آقا مـهم نیست من ولی راست گفتم 😊
.
.
.

ای کـه از کوچه ی #معشوقه ی ما مـیگذری

بر حذر باش کف کوچه ی ما یخ بسته

نفر قبل کـه بر جمله ی ما مـیخندید

از سه نقطه لگن و گردن او بشکسته
‏.
.
.

Read more

Media Removed

یـه وقتایی مـیری رو پستاش یـه کامنتی بذاری حرف دلتو بهش بگی بگی کـه چقد برات عزیزه ولی مـیبینی خیلیـا اومدن حرفای تو رو بهش گفتن تو مـیمونی و یـه دنیـا حرف نگفته فقط لایک مـیکنی و مـیری کاش بدونـه این لایک ینی یـه دنیـا بغض و حرف #piccollage این آخرین پست این پیجه. تو این مدت با خیلی ها آشنا شدم. خیلیـا ... یـه وقتایی مـیری رو
پستاش یـه کامنتی بذاری
حرف دلتو بهش بگی
بگی کـه چقد برات عزیزه
ولی مـیبینی خیلیـا اومدن
حرفای تو رو بهش گفتن
تو مـیمونی و یـه دنیـا حرف
نگفته
فقط لایک مـیکنی و مـیری
کاش بدونـه این لایک ینی
یـه دنیـا بغض و حرف
#piccollage
💖💖💖
این آخرین پست این پیجه.
تو این مدت با خیلی ها آشنا شدم.
خیلیـا کمکم .
از همشون تشکر مـیکنم.
خیلی منتظر شدم که تا سردار منم مثل بقیـه لایک کنـه،ولی اتفاقی نیفتاد.من هیچ وقت عصر ۱/۱۲/۹۳رو فراموش نمـی کنم. ساعت شش و سی و پنج دقیقه ی اولین روز اسفند سردار به منظور اولین بار لایکم کرد.اون موقع من هنوز فن پیجش هم نبودم.فقط ۳۹تا فالوور داشتم.روز بعدش ، وقتی از مدرسه اومدم دیدم دوباره لایک کرده.
چهار بار این اتفاق افتاد.تااینکه دیگه همـه چی تموم شد.یـه جورایی سردار منو فراموش کرد.دیگه اون روزایی کـه خرکیف مـی رفتم مدرسه و کلی جلو دوستام پز مـیدادم کـه سردار منو لایکیده تموم شده بود.همـه وقتی مـیدیدن کـه خرکیفم مـی پرسیدن :سردار لایکت کرده؟.حیف نمـی دونستن کـه سردار دیگه پیجم رو نگاه هم نمـیکنـه. تنـها آرزوم شده بود اینکه یـه روز یکی زیر یکی از پستام بنویسه :سردار آزمون لایکت کرد.
خیلی زود همـه چی عوض شد. ورق برگشت.سردار همـه رو لایک مـیکرد جز من.
با خودم گفتم خو آدمـه مـهمـیه.وقت لایک نداره.ولی بعد فهمـیدم فقط منو لایک نمـیکنـه.من اضافه بودم.
اگه فالو آقا حسام و لایکای سولماز جون نبود که تا حالا این پیج بسته شده بود.
سعی کردم امـیدوار باشم. ولی که تا کی حتما همـین جور امـیدوار بـه آینده باشم؟
ر‌وزایی کـه سردار بقیـه رو لایک مـیکرد بدترین روزای عمرم بود.
هیچ وقت یـادم نمـیره پستی رو کـه من به منظور اولین بار گذاشتم و همـه کپی (بدون ذکر منبع)،سردار همـه رو لایک کرد جز من.
💔💔💔
من این پیجو مـیبندم ولی تاابد هوادارت مـی مونم.تا ابد.
با احترام،ادمـین.
:|
@Sardar_azmoun
@solmaz.azmoun69

Read more

Media Removed

ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ مـیگفتم : همـه چی و نگو.... هر چـــــی بگی، بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!!! چیزی کـه نمـی دونی و نگووو.... چیزی کـه نمـیخوای بشـه رو نگووو.... چیزی کـه خوش نیست رو نگو.... چیزی کـه مـیشـه بدبختی کِسی ،رو نگو.... حرف های خوب بزن،بزار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن خوشبخت شیم.... نگوووو..... اونـهایی ... ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ
مـیگفتم : همـه چی و نگو....
هر چـــــی بگی، بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!!!
چیزی کـه نمـی دونی و نگووو....
چیزی کـه نمـیخوای بشـه رو نگووو....
چیزی کـه خوش نیست رو نگو....
چیزی کـه مـیشـه بدبختی کِسی ،رو نگو....
حرف های خوب بزن،بزار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن🍃
خوشبخت شیم....
نگوووو.....
اونـهایی و بگو کـه رو هوا تو عها مـیوفتن ، حرفهای خووب کـه با چشم معلوم نمـیشن ولی تو عها شبیـه دونـه های آفتاب ان کـه ازلبهای یــــــــکی سُر خورده😊
راه مـیرم اسم تـــــــــو رو مـیگم ، هر چی بـه تو وصل باشـه تَهِش خوشبختیـه..... .
.
.
پ.ن فکرای خوب،حرفای خوب،کارای خوب👌🍃
#مستانـه💜✌
#صابر_ابر

Read more

Advertisement

Media Removed

مـی‌گن اصالت مـهمـه؟ مـهمـه کـه پدرت کیـه مادرت کیـه سر چه سفره‌ای بزرگ شدی ! مـیگن مـهمـه توی چه سرزمـینی با چه عقایدی بزرگ شدی ! مـی‌گن به منظور ظاهرش مـهمـه ، باباش چه شکلی بودن کجایی بودن! مـی‌گه سرش کـه حامله بودم جنگ شد این بچه اینجوری بار اومد ! مـی‌گن باباش رئیس مجلس بوده اون بـه اونجاها راه پیدا کرد ! مـی‌گن ... مـی‌گن اصالت مـهمـه؟
مـهمـه کـه پدرت کیـه مادرت کیـه سر چه سفره‌ای بزرگ شدی !
مـیگن مـهمـه توی چه سرزمـینی با چه عقایدی بزرگ شدی !
مـی‌گن به منظور ظاهرش مـهمـه ، باباش چه شکلی بودن کجایی بودن!

مـی‌گه سرش کـه حامله بودم جنگ شد این بچه اینجوری بار اومد !
مـی‌گن باباش رئیس مجلس بوده اون بـه اونجاها راه پیدا کرد !
مـی‌گن تاثیر داره دوستات کیـان!
مـی‌گن تاثیر داره چیـا دیدن!
مـی‌گه عقده داره چون باباش ولش کرد!
مـی‌گه ناز داره چون ش نازش و مدام مـی‌کشـه!
مـی‌گن تاثیر داره همـهٔ اینا !
مـی‌گن اون اینجوری بار اومده چون از بچگیش اینجوری دیده!! راست مـی‌گن همـه اینا تاثیر داره!
بعد تو قضاوت مـی‌کنی؟
بعد تو مـی‌خوای جهنم و بهشت برامون انتخاب کنی؟
بعد تو مـی‌خوای از خدایی بگی کـه ت بـه تو گفت و به اون هنوز هیچکی نیست کـه بگه؟
بعد تو داری چی‌رو حساب کتاب مـی‌کنی ؟؟؟؟!!!!
...
#بهاررضايي

Read more

Media Removed

. خدای من سلام مـیخوام خیلی راحت بگم حتی نمـی دونم اینجوری نوشتن های مجازی رو هم دوست داری یـا نـه بس ک تو این دنیـا همـه چی درهم و گیج کننده هست گاهی فقط دوست داشتم چند که تا جمله به منظور خود خودت بنویسم اینجا ک هیچی حتی بقیـه زندگیم هر جا رو نمـی پسندی کمکم کن اول بفهمم و بعد کمکم کن دیلیت و ادیت کنم نصف بیشتر ... .
خدای من سلام
مـیخوام خیلی راحت بگم
حتی نمـی دونم اینجوری نوشتن های مجازی رو هم دوست داری یـا نـه
بس ک تو این دنیـا همـه چی درهم و گیج کننده هست گاهی
فقط دوست داشتم چند که تا جمله به منظور خود خودت بنویسم
اینجا ک هیچی
حتی بقیـه زندگیم
هر جا رو نمـی پسندی کمکم کن اول بفهمم و بعد کمکم کن دیلیت و ادیت کنم
نصف بیشتر درد گاهی اینـه حتی نمـیفهمـی چی درسته و چی نیست
نصف بعدیش هم اینـه مـیفهمـی باز گیج مـیزنی گاهی و نمـیتونی
اینجا به منظور خودت نوشتم
بالاخره تو قطعا شنوا و بینایی
هر چی نمـیپسندی کمکم کن به منظور اصلاحش
ثواب اصلاحش هم ن ک لازم ندارم ک خوب مـیدونی اوضاع چ خیطه
اما اونم بـه هر کی خواستی بده
فقط دلم مـیخواد
خودت راضی باشی ازم !
حرف شاید جالبی نباشـه اما
اینجا به منظور خودت مـینویسم و هر کی هم خوند شاهد
دلم اینو مـیخواد کـه هر چی بهش راضی هستی و مـیشی همون بشـه
ولو اگر راضی بـه هر چی هستی
زیـاد فکر کردم ب اون زمانی ک فرشته ها گفتن چرا این بنده های پر از گناه رو آفریدی
خیلی دوست داشتم یک مثالی بشم کـه بگی ببین بعضیـاشونم خوبن
اما نشد و نتونستم
دلم مـیخواست نیت هم کردم اما نتونستم ... زورم نرسید
راستشم بگم
نـه کـه دلم خوش نباشـه کـه خوشحال بشی و بهم خیلی خیرها برسونی
اما ذهنم الان دنبال اون نیست
تو سرم این فقط مـیچرخه
ک دوست دارم بدونی تمام دلم مـیخواست بتونم اونی باشم و بشم ک خودت خیلی دوست داشتی .... فقط زیر هر بدی کـه دیدی بنویس نتونست خواست نشد ! زورش نرسید ! .... خیلی ناراحت مـیشم کـه مـیبینم بـه فکر همـه چی هستیم گاهی جز خودت
مـیدونم ک مـیدونی چ قدر ب همـه چی نیـاز دارم اما دوست دارم اینم بگم
یک زمانی دعا مـیکردم اگر هیچی هم بهم ندادی خودت رو بهم بده
و این تنـها دعام باشـه
اما الان مدتیـه بـه این فکر مـیکنم اگر هیچی هم بهم ندادی فقط ازم کاملا راضی باش حتی شده زورکی خودت رو راضی کن چون اعمال من نمـیتونـه تو رو راضی کنـه و خودمم مـیدونم ....
اینم باشـه تنـها چیزی ک واقعا ازت مـیخوام
مـیخوام یکی هم فقط بـه خودت فکر کنـه ...
حتی اگر اونم ثانیـه ای زورش برسه ...
بیشتر نتونـه ...
.
.
دوستت دارم خدای من و دوست دارم بگم خیلی بیشتر از خودم
و دوست دارم نگی دروغ گو .
.
.
راستی چرا منتشر مـیکنم این دلنوشته رو
چون ممکنـه دل یکی هم باهاش با خدا آشتی کنـه ...
وگرنـه برام مـهم نیست حقیقت هری چ فکری مـیخواد کنـه ...
.
.

Read more

Advertisement

Media Removed

خب اینم از عروسی سلطنتی. تو انگلیس خیلی وقته همـه راجع بـه عروسی صحبت مـیکنن و مشتاق بودن از انتخابهای عروسی بیشتر بدونن؛ از طراح لباس کـه خیلی‌ها فکر مـی شاید انگلیسی باشـه و بقیـه جزئیـات. و امروز مگان با لباس ساده اما باشکوهش، با تور بسیـار ظریف و زیباش، با تاج ملکه مری کـه ساخت ۱۹۳۲ بود، با مدل مو و مـیکاپش ... خب اینم از عروسی سلطنتی. تو انگلیس خیلی وقته همـه راجع بـه عروسی صحبت مـیکنن و مشتاق بودن از انتخابهای عروسی بیشتر بدونن؛ از طراح لباس کـه خیلی‌ها فکر مـی شاید انگلیسی باشـه و بقیـه جزئیـات. و امروز مگان با لباس ساده اما باشکوهش، با تور بسیـار ظریف و زیباش، با تاج ملکه مری کـه ساخت ۱۹۳۲ بود، با مدل مو و مـیکاپش همـه چشم‌ها رو خیره کرد و استاندارهای جدیدی به منظور عروسهای آینده درون سراسر دنیـا قرارداد. ورق بزنید و عکسها رو هم ببینین بعد بگید نظر شما درون مورد عروسی سلطنتی چیـه؟ شما از انتخابهای مگان چی رو از همـه بیش‌تر دوست داشتید؟
#royalwedding
پ‌ن:مـیدونین چیـه؟ با توجه بـه کامنتها دوست دارم چند که تا مطلب کـه به شغل خودم بیشتر مربوط مـیشـه روبگم بهتون. چون دیدم بعضی مطالب بیشتر عنوان شد.
اول اینکه مگان مـیکاپ آرتیست حرفه‌ای داشته؛ آقای دنیل مارتین سفیر برند دیور و دوست چندین سالش. جالب بود کـه در مقاله ها و مطالبی کـه در بهترین وبسایتهای مد و زیبایی درون مورد مـیکاپ این عروس خوندم هیچ کدوم از کارشناسان و متخصین نگفته بودن مـیکاپ نداشت عروس، بلکه گفته بودن آرایش چشم اسموکی با مژه پر و ماتیک صورتی و پوست شاداب با حداقل کرم پودر. چون مگان کک ومکهاشو دوست داره و هیچ وقت قایمشون نمـیکنـه. حالا اینکه این سبک مـیکاپ به منظور ما عجیبه دقیقا بـه خاورمـیانـه‌ای بودن ما مربوطه، چون خانوم‌ها درون این منطقه کلا مـیکاپ زیـاد دوست دارن.
دوم درون مورد مدل موهاشـه کـه یـه مدل ساده انتخاب کرده و هراستالیست فرانسویش براش درست کرده، مطلبی کـه بیشتر عنوان شده این بود کـه مگان مخصوصا یـه کم موهاشو پشت گوشش زده که تا درکنار رسمـیت مراسم یـه کم حس مدرنیته بهش اضافه کنـه.

Read more

. ترانـه پيانيست براى اولين بار درون كنسرت ١٨ ارديبهشت تهران (برج ميلاد) اجراميشـه... . بليط فروشى از فردا ساعت ١٧ درون سايت ايران كنسرت.. . طرح:@mandana.nematii . ️ رویـا بـه رویـا زندگی کردم تو خواب‌های بی‌سرانجامت که تا هر کجا کـه بگی همراتم... که تا هر کجا کـه بگی مـی‌خوامت! . دنیـا بـه غیر از خنده‌های ... .
ترانـه پيانيست براى اولين بار درون كنسرت ١٨ ارديبهشت تهران (برج ميلاد) اجراميشـه...
.
بليط فروشى از فردا ساعت ١٧ درون سايت ايران كنسرت..
.
طرح:@mandana.nematii
. ▪️
رویـا بـه رویـا زندگی کردم
تو خواب‌های بی‌سرانجامت
تا هر کجا کـه بگی همراتم...
تا هر کجا کـه بگی مـی‌خوامت!
.
دنیـا بـه غیر از خنده‌های تو...
حرفی نداره واسه‌ی گفتن!
سر بـه هوا کـه مـی‌شی مـی‌فهمم
چرا هواپیماها مـی‌اُفتن!
.
روزای سختی پیش رومونـه
من با تو اما مرد این راهم!
تو قاب دوربینم بمون امشب...
من عاشق فیلمای کوتاهم!
.
سر چشماتو مـی‌گیرم
تا گرمـی دستامو بشناسی
جز قلبی کـه دور از تو وای‌مـیسته...
چی مونده از این مرد احساسی؟!
.
من بغضی‌ام کـه با غم و غصه‌ش
تو موج لبخند تو گم مـی‌شـه
تو پشت مـیز من نمـی‌شینی
من کافه‌ایم کـه پُلم مـی‌شـه!
.
تو شاید آسون بگذری اما...
من ول کن این ماجرا نیستم!
با اینکه موسیقی نمـی‌دونم
با لمس انگشتات پیـانیستم!

Read more

Media Removed

‏ #Bachehi - Track17: Tokhmam آلبوم #بچه_كشى - ترك١٧: تخمام . ب :| جقی کوچک . Never know how much I love Never know how much I jacking When you put your hands around You should go up and down so hard so you will come When you touch you feel its hard Yeah In the midnight ... ‏ #Bachehi - Track17: Tokhmam
آلبوم #بچه_كشى - ترك١٧: تخمام
.
ب :|
جقی کوچک
.
Never know how much I love
Never know how much I jacking
When you put your hands around
You should go up and down so hard so you will come
When you touch you feel its hard
Yeah
In the midnight feel the whole of
.
تگزاسه کـه
شاکیـه کیر هنوز بامـه
کمر پره ولی کیر ما خوابه
این مثه کودک آرامـه
کـه بازه ولی سرعت بـه گاعه
سرش بالاس چون آقا فارس و جق دوس داره
ولی برازرزه کـه توی سایتاش مـیچرخه و دس بـه خایـه
کمر لازم دارم به منظور این ارتباط
مثه برازرز شده جانی
سایت قبلی هک شده
جم کن باو
پی الکسیسی کم داد
جق دست حتما به گوشت بخوره
دسمال چیـه آب حتما به فرش بخوره
این قوانین قبل جق زدنـه آه
.
خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
کیرو بده یم تو
خل و چل و حشری و شل
خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
کیرو بده یم تو
خل و چل و حشری و شل
.
[🔄تكرار كروس🔄]
.
اونموقه کـه فک مـیکردی جقامون فاپه
جقای آقا فارس روی فپ فاپه
خوشگل وختی رو کیر باشـه
خدا همـه چی داده سایتا باشـه
منو نمـیشناسی انگار زیـاد
پشت هم از فارس هی آب مـیاد
الان که تا مـیتونی جانی سینس نگا کن
فیلم منـه کـه بعدش مـیاد و خوار مـیگاد
اصن تو کیر خر ما سیزده ساله
تو ما یـه کیر سفت
ولی با این همـه بهتره بـه من بگی چی؟
کیر دسته سفت
با کنتور نگاییدیم جقی
چرا با خودت مـیزنی از یس کـه
تو تخمم ام نیستی ولی اگر ام بودی جقیـه بودی
.
خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
کیرو بده یم تو
خل و چل و حشری و شل
خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
کیرو بده یم تو
خل و چل و حشری و شل
.
[🔄تكرار كروس🔄]
.
كس الكسيس چطوره؟
برازرز خوش ميگذره؟
بچه كشى كن

Read more

Media Removed

. . علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟ خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد. - رهاش کن بره رئیس ! + یعنی چی؟ - هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ... + مخصوصا درون مورد ... .
.

علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟
خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد.
- رهاش کن بره رئیس !
+ یعنی چی؟
- هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ...
+ مخصوصا درون مورد مـیخ کفش بدتره مـیره تو پای آدم !
- از اینایی بود کـه تو زندان هیپنوتیزم و اینجور چیزا یـاد گرفته بود ؛ یدفعه من و سیما رو برد کافه ی دنیس !
+ سیما کی بود ؟
- سیما یکی از بچه های دانشگاه ...
+ دوستش داشتی؟
- مثلا .... خیلی شبیـه مـینا بود... همون داییم کـه از تاریکی مـیترسید .
+ اون چی؟ اونم تورو دوست داشت ؟
- نمـیدونم ...من هیچوقت هیچی بهش نگفتم ... من اینجوریم ...همـیشـه هر وقت حتما یک کاری م یدفعه اصلا هیچ کاری نمـیکنم ... خلاصه رفتیم کافه دنیس ، فرید شروع کرد بـه هیپنوتیزم که تا این کـه نوبت رسید بـه من ، منو خواب کرد و بچه ها شروع بـه سوال .... همشون پیله کرده بودن کـه کیو دوست داری؟ .. منم هیچی نمـیگفتم ...تا این کـه خود سیما گفت علی یـه چیزی بگو! مـهم نیست چی باشـه یـه چیزی بگو ... منم هیچی نگفتم ! گفت اصلا یـه چیز بی ربط بگو ، بگو یـه چیزهایی هست کـه تو نمـیدونی...
+ گفتی؟
- نـه ! هیچی نگفتم ...اینقدر هیچی نگفتم که تا همـه حوصله شون سر رفت ... از خواب بیدارم
+ حوصله سیما هم سر رفته بود ؟
- لابد ... 6 ماه نکشید با محمود چاخان ازدواج کرد
+ لابد کلی هم حالت گرفته شد ... نـه ؟... خوب انتظار معجزه داشتی ؟
- حالا کی گفته من منتظر معجزه ام ؟ مـیدونی امروز دفعه دومـه اینو مـیشنوم ؟
+ خب بعد یـه کاری مـیکردی
- اصلا تو اگه بودی چیکار مـیکردی؟
+ من کـه صاف بهش مـیگفتم
- صاف بهش مـیگفتی؟
+ خوب آره ...مگه چیزه عجیبیـه ؟...خب تلفنی بهش مـیگفتم
- تلفنی هم نمـیتونستی بگی
+ چرا ...بیـا ...الو ...سلام .. مـیخواستم یکم باهات حرف ب ...مـیخواستم از خودم برات بگم..یعنی راستش مـیخواستم بگم اون شب ولی نشد ...امممم...شاید حالا یـه وقت دیگه...شاید اصلا دیگه پیش نیـاد...به هر حال مـیخواستم بگم کـه ....
- دیدی نمـیشـه !!!
+ مـیخواستم بگم ... یـه چیزهایی هست کـه نمـیدونی ...
.
.
.
چیزهایی هست کـه نمـی دانی(1389)
کارگردان: فردین صاحب الزمانی
.
. ..........................................................
Nikon D7100
ISO: 100
Shutter Speed: 10 sec
Aperture: f/9

Read more

Advertisement

Media Removed

دلم گرفته،بازم چشام بارونیـه،وای،وای،وای خبر آوردن بازم تو شـهر مـهمونیـه،وای،وای؛وای شـهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون شـهید گمنام سلام،پرستوی مـهاجر من،صفا دادی بـه شـهرمون وقتی رسیدی همـه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟ وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو ... دلم گرفته،بازم چشام بارونیـه،وای،وای،وای

خبر آوردن بازم تو شـهر مـهمونیـه،وای،وای؛وای

شـهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون

شـهید گمنام سلام،پرستوی مـهاجر من،صفا دادی بـه شـهرمون

وقتی رسیدی همـه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی همـه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟

وقتی رسیدی همـه اشکا مثل زهرا(س)مـی چکید،تو مگه کجا بودی؟

شـهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای

شـهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای

شـهید گمنام بگو،بگو بـه من حرف دلت رو،تا کی مـی خوای سکوت کنی!

شـهید گمنام بگو،پس کی مـی خوای فکری به منظور بغض توی گلوت کنی؟

راستی هنوز مادر پیرت تو خونـه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟

راستی مادر نصفه شبا با گریـه از خواب مـی پره،چرا اینجا خوابیدی؟

راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنـه!

راستیی نیست مادر و حتی یـه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟

خودم مـی دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای

مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای

حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق مـی کنم!

حق داری هر چی بگی،به روم نیـار گلایـه هاتو خودم دارم دق مـی کنم!

باشـه دیگه کل وصیت هاتو اجرا مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

باشـه دیگه دعا برا یوسف زهرا مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

باشـه دیگه کاری برا غوغای محشر مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

باشـه دیگه فکری برا اشکای رهبر مـیکنم،تو فقط غصه نخور!

Read more

Media Removed

یک بار ی حین صحبت با پسری کـه عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمـی؟ I can't tell the reason... but I really like you دلیلشو نمـیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم You can't even tell me the reason... how can you say you like me? تو هیچ دلیلی ... یک بار ی حین صحبت با پسری کـه عاشقش بود، ازش پرسید
Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمـی؟
I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمـیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم
You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمـی تونی عنوان کنی... بعد چطور دوستم داری؟
How can you say you love me?
چطور مـیتونی بگی عاشقمـی؟
I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمـیدونم، اما مـیتونم بهت ثابت کنم
Proof ? No! I want you to tell me the reasonثابت کنی؟ نـه! من مـیخوام دلیلتو بگی
Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشـه.. باشـه!!! مـیگم... چون تو خوشگلی،
because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیـه،
because you are caring,
همـیشـه بهم اهمـیت مـیدی،
because you are loving,
دوست داشتنی هستی،
because you are thoughtful, با ملاحظه هستی،
because of your smile,
بخاطر لبخندت،
The Girl felt very satisfied with the lover's answer از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in comaمتاسفانـه، چند روز بعد، اون تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
The Guy then placed a letter by her sideپسر نامـه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا کـه نمـیتونی حرف بزنی، مـیتونی؟
No! Therefore I cannot love youنـه ! بعد دیگه نمـیتونم عاشقت بمونم
Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love youگفتم بخاطر اهمـیت ها و مراقبت هات دوست دارم اما حالا کـه نمـیتونی برام اونجوری باشی، بعد منم نمـیتونم دوست داشته باشم
Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، به منظور حرکاتت عاشقتم
Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love youاما حالا نـه مـیتونی بخندی نـه حرکت کنی بعد منم نمـیتونم عاشقت باشم If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همـیشـه یـه دلیل مـیخواد مثل همـین الان، بعد دیگه به منظور من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
Does love need a reason? عشق دلیل مـیخواد؟
NO! Therefore!! نـه!معلومـه کـه نـه!! I Still LOVE

Read more

Media Removed

روستای شاهراج با بافتی قدیمـی درون منطقه اشکورات رحیم آباد . یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با ... 💜
روستای شاهراج با بافتی قدیمـی درون منطقه اشکورات رحیم آباد
.
یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ، همونجایی کـه با بی مـیلی داری بـه حرفِایی کـه ازشون دلِ خوشی نداری گوش مـیدی دستتو مـیکشـه و به یـه بهونـه ای مـیبرتت کـه ازشون دور باشی و وقتی بهش مـیگی مرسی کـه نجاتم دادی لبخند مـیزنـه و مـیگه خنگِ خودمـی تو...
آره فقط یـه رفیقِ کـه مـیتونـه بفهمـه چند وقته حالِت عوض شده و ازت بپرسه چرا و با اینکه پراکنده و پاره پوره براش توضیح مـیدی بگه همچین حسی رو تجربه کرده و دلتو اونقدرررر گرم کنـه کـه حس کنی خورشیدو کنار خودت داری...
فقط یـه رفیقِ کـه مـیگه چون درکت مـیکنم هرچقد دوس داری غٌر بزن ، کله پوک باش ، گریـه کن و نترس من کنارت هستم ...
یـه رفیقِ کـه با دیدن مِنوی گرونِ فلان رستوران مـیتونی بهش چشم غٌره بری و بگی پول ندارم و دوتایی کلی بخندید ...
یـا اون روزایی کـه حالت خوش نیست و نمـیتونی جوابِی رو بدی فقط یـه رفیق مـیتونـه پٌشتت وایسته و جلوی دیگران ازت دفاع کنـه...
این رفیق مثِ کف دست مـیشناستت ، مـیدونـه شبا که تا کِی بیداری ، روزا که تا کِی خواب..
مـیذاره تیکه ی بزرگ ساندویچ مالِ تو باشـه، برات گلِ سر مـیخره ، صدات مـیکنـه ، مـیدونـه از غذاها مثلا قیمـه رو بیشتر از همـه چی دوس داری ، بـه فلان خواستگارت چرا جواب منفی دادی و تارِ مویِ سفیدِ جلویِ موهات نشونـه ی کدوم غمته..
من مـیگم این حق تموم آدماس کـه یـه رفیقِ خوب داشته باشن ،
یکی کـه بتونن کنارش خودشون باشن ،
اونایی کـه ندارن حتما حقشونو از دنیـا بگیرن...
تو حق منی رفیق ، مـیدونی؟! حقِ منی
.
#MustSeeIran #گل #eshkevar #شمال #kelachay #ra6t #de_chereh #eshkevarat #اشکور
#rasht_official #ir_shomal #shomal_photo #aksiine #akas_khoone
#RashtGasht #gilDoost #beautiful_iran #طبیعت #shomal_photo
#رودسر #gilantoor #iyalat_gilan #tourismgilan #gile_zan

Read more

Advertisement

Media Removed

کجای لحظه هامـی تو کـه هر جا رو بگی گشتم بـه جای زندگی پی دیوونگی گشتم نگو دل کندن آسونـه کـه من اصلا نمـیتونم اگه حالم رو مـیپرسی جوابش رو نمـیدونم کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی بـه عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم ... کجای لحظه هامـی تو کـه هر جا رو بگی گشتم
به جای زندگی پی دیوونگی گشتم

نگو دل کندن آسونـه کـه من اصلا نمـیتونم
اگه حالم رو مـیپرسی جوابش رو نمـیدونم

کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی
یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

من از وقتی گمت کردم شب و روزم زمستونـه
هوای هر جا صاف باشـه هوای خونـه بارونـه

من از وقتی گمت کردم تمام رویـاهام گم شد
تو چی مـیدونی ازاونی کـه قصه اش حرف مردم شد

کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی
یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

كجايي لعنتى؟؟چرا گمت كردم؟حتما بايد قصه ى زندگيم حرف مردم ميشد؟؟

Read more

Media Removed

خب کـه چی؟! تهش چی؟ مثلا نبخشمشون و هی برم پیش #خدا غر ب و بگم دستامو از آرزوهام کوتاه ... مگه ندید؟! مگه خودش اونجا بود؟ توی لحظه لحظه های رنج کشیدنم شاهد و ناظر بود... و داشت نگاهم مـیکرد... مـی دونید، این نگاه م خودش یـه جور کار بـه حساب مـیاد دیگه... گیریم کـه اجازه داد بعضیـا بـه ناحق ... 💖💕💖
خب کـه چی؟!
تهش چی؟
مثلا نبخشمشون و هی برم پیش #خدا غر ب و بگم دستامو از آرزوهام کوتاه ...
مگه ندید؟!
مگه خودش اونجا بود؟
توی لحظه لحظه های رنج کشیدنم شاهد و ناظر بود...
و داشت نگاهم مـیکرد...
مـی دونید، این نگاه م خودش یـه جور کار بـه حساب مـیاد دیگه... گیریم کـه اجازه داد بعضیـا بـه ناحق بهم سیلی بزنن... زندانیم کنن... بهم خنجر بزنن... و بدتر از همـه،
بهم بخندن بخاطر اینکه زخمـی بودم... زخمـی کـه خودشون زده بودن...
گیریم شاهد بود و بهشون همچین اجازه ای داد
گیریم تقلا م رو توی زخم و خون و خاک و منجلاب تماشا کرد و هیچی نگفت... خب
بالاخره نگاه کـه کرد...
تماشا کـه کرد...
سکوت کـه کرد...
اینا کاره دیگه... نیست؟!
حالا شما فکر کن خبر نداشت
باید جونمرگ مـیشدم که تا همـه اون رنجها رو جلو چشمم بیـارم و بهش بگم...
تازه... مـیخواست چیکار کنـه؟!
شاید همـین سکوتی کـه ازش دیده بودم...
مگه غیر از اینـه؟!
.
.
چی مـیگن چوب خدا صدا نداره؟!
مسخره ست...
خدا مگه چوب داره؟!
خدا فقط صبر داره!!!!
حوصله اش زیـاده...
مـهلت دادنش حرف نداره...
اونقدر صبر مـیکنـه که تا خودت حوصله ت سر بره... صبرت ته بکشـه... چشمای خیست خشک بشـه...
و مثل الان من...
با خستگی بـه سقف زل بزنی...
یـه پوزخند کنج لبات بشینـه و آه بکشی و بگی
«نـه اینکه حرف نداشته باشما... نـه خالق جان! ام از حرفای نزده پره... اما چی بگم کـه خودت نمـیدونی؟! تازه بگم هم... من کـه عقلم بـه کارای تو قد نمـیده... تو کار خودتو مـیکنی...
اینـه که... خالق جان... خودتو عشقه... حال نمـیکردی ازمون دفاع کنی؟! با ما حال نمـیکردی؟! دلت نمـیخواست رومون غیرت داشته باشی و نذاریی چپ نگامون کنـه؟!
فدای سر اون پنج که تا عزیزت...
فدای سر اون آقای غریبت...
مگه من چی کشیدم کـه اونا نکشیدن؟!
فدای سرشون...
ولی خدا...
ما ازوناش نیستیم...
نگاه نکن دستامون کثیفه... چرکه... بو مـیده...
نگاه نکن کنج لبامون پوزخند و نیشخنده...
شما حسابت برا ما از بقیـه سواست...
اصلا با همـین نگاه و هیچکاری نت هم اینقده عشق کردم کـه خودت فقط مـی دونی...
باقیش دیگه شـهین مـهینـه... بگذریم...
این کـه ما چقدر ازین بند سنگین دنیـات بدمون مـیاد بماند...
سر عاشقات سلامت...»
#مرجان_خاتون
#منم_ابابیل

Read more

Media Removed

—- —- بهش گفتم سالگرد ازدواج و بابا بود دیروز (ده شـهریور)؛ گفت چه احساسی داری کـه پدر و مادرت سی و پنج ساله شریک زندگی همن و تو هم محصول این شراکتی؟ گفتم فکر مـیکنم کاردستی دو که تا بچه ی سرتق و کلّه شقم کـه از روی کتاب ساختنم،حالا بعد از چند سال مثل پینوکیو کاردستی شون جون گرفته و واسه خودشون شاخ شده،حرص ... —-
—-
بهش گفتم سالگرد ازدواج و بابا بود دیروز (ده شـهریور)؛
گفت چه احساسی داری کـه پدر و مادرت سی و پنج ساله شریک زندگی همن و تو هم محصول این شراکتی؟
گفتم فکر مـیکنم کاردستی دو که تا بچه ی سرتق و کلّه شقم کـه از روی کتاب ساختنم،حالا بعد از چند سال مثل پینوکیو کاردستی شون جون گرفته و واسه خودشون شاخ شده،حرص مـیده و اذیت مـیکنـه.
گفت بدبختی اینجاست کـه پری مـهربون همـیشـه تو قصه هاس و تو واقعیت پره از گربه نره و روباه مکار...
گفتم چی مـیشـه کـه آدم ها تصمـیم مـیگیرن با هم پیر بشن؟
گفتی رو انتخاب کن به منظور زندگی کـه بتونی با ذوق و اشتیـاق از خودت براش بگی... روزی کهی رو پیدا کردی کـه تونستی با لذت از خودت براش صحبت کنی،تصمـیم مـیگیری با اون آدم پیر بشی.
گفتم من با ذوق از خودم براش حرف مـی،
اگرم نشد با خودش،با خیـالش پیر مـیشم...
‌یـازدهمـین روز بهم گفت کـه بای از راز درونت حرف مـیزنی کـه خودت رو درونش مـیبینی...
.
.
.
گفتگوی درونم با روز یـازدهم!
.
.
.
#شب_یـازدهم
#چله_نشینی
#همدم
#راز
#یـار
#من_پینوکیو_هستم

Read more

Advertisement

. پلی... آش را دربند خورده بودیم. با کشک فراوان و پیـازداغ حسابی. کاپشنم را انداخته بودم روی دوشش و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور رشته‌ها را هورت مـی کشد. قاشقش را کـه توی ظرف تکان مـی‌داد، بخار آش سرخی گونـه‌هایش را مـی پوشاند. باران، تازه بند آمده بود و از مشمای روی آلاچیق‌ها، هنوز آب مـی‌چکید. از کمـی دورتر، ... .
پلی...
آش را دربند خورده بودیم. با کشک فراوان و پیـازداغ حسابی. کاپشنم را انداخته بودم روی دوشش و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور رشته‌ها را هورت مـی کشد. قاشقش را کـه توی ظرف تکان مـی‌داد، بخار آش سرخی گونـه‌هایش را مـی پوشاند. باران، تازه بند آمده بود و از مشمای روی آلاچیق‌ها، هنوز آب مـی‌چکید. از کمـی دورتر، صدای خواندن پرنده‌ای مـی‌آمد. من، داشتم دستم را با داغی ظرف گرم مـی‌کردم و خیره بودم بـه تله کابین کـه بی هیچ مسافری، آرام مـی رفت. گفتم «بازم بخرم؟ فکر نکنم اونجاها از این چیزا داشته باشـه.» کاسه پلاستیکی را یک نفس سر کشید و ابروهایش را انداخت بالا. زیرگفت «مرسی» بعد بهانـه کرد هوا سرد شده و دارد مـی لرزد. دست‌هاش را فرو کرد توی آستین کاپشن. خندید و گفت «مثل عبا مـی‌مونـه.» گفتم « حتما اندازه‌ای باشـه کـه تو جیب عشقش جاشـه.» چندباری با مشت کوبید توی بازوم. «یعنی مـی‌خوای بگی من انقدر کوچولوام؟» گفتم « ریزه خودمـی» وقتی جیغ زد، مـی‌دانستم کـه مشت‌های بعدی درون راه است. همـه سرپایینی دربند را یک نفس دویدم. هر چند لحظه یکبار برمـی‌گشتم و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور آستین‌های گشاد کاپشن، توی هوا تکان مـی خورد. داد مـی‌کشید «اگه دستم بهت نرسه مرتضا.» نزدیک‌های کلانتری از نفس افتادم. وقتی بهم رسید، سربازی کـه توی گیت ایستاده بود، بـه هر دویمان لبخند زد. دستم را دورش حلقه کردم و تا دم ماشین، سلانـه سلانـه رفتیم. روبروی درون کاخ، چرخی پیری ایستاده بود و روی لبوها، آب قرمز رنگی مـی ریخت. گفتم «عمو این لبوهات کاملن غیربهداشتیـه دیگه؟» «اره عمو جون. هر کی خورده مرده.» «پس بی زحمت دو که تا برش از اون کثیف تراش بده. تو روزنامـه هم بپیچ.» وقتی توی ماشین نشستیم، لبو بـه روزنامـه رنگ داده بود. شده بود رنگ لپ‌هاش. سرخ و ارغوانی. «بر مـی گردی؟» درون آن چند روز کـه فهمـیده بودم مـی‌خواهد برود، بارها جلوی خودم را گرفته بودم کـه این را نپرسم. بـه حرمت همـه روزهای خوب‌مان، قسمم داده بود کـه هیچ حرفی ن. فقط خواسته بود به منظور آخرین بار، برویم جایی کـه مال دیگری نشود. انگار مـی خواست درون نبودش، قبله ای بسازد بلند، زیبا و دست نیـافتنی.
فردایش توی فرودگاه، هر دویمان سعی کردیم بغض نکنیم و آرزوهای خوب داشته باشیم به منظور هم. هواپیمایش کـه بلند شد، باران مـی‌بارید. درست مثل حالا. نشسته هست روبروی من. دارد رشته ‌ها را هورت مـی‌کشد و غر مـی‌زند کـه چرا کشکش کم هست و مرتب مـی‌پرسد «داری چی مـی نویسی؟» وقتی مـی گویم «تو را» مـی خندد. بله. بهار، فصل دوباره آمدن است.
.
#مرتضی_برزگر .
#گرشارضایی #garsharezaei ❤
کانال تلگرام ما رو دنبال کنید.

Read more

Media Removed

یـه چند روزی رو سخت درگیر راه اندازی یـه کار تو فجیره بودم. یـه درخواست کار بزرگی برام رسید جوری کـه بگی نگی از دستم خارج بود ولی لامسب که تا ریسک نکنی و از حد راحت طلبیت خارج نشی موفق نمـیشی. خلاصه آخر شب بود کـه باید کارهای فجیره رو از فرداش استارت مـی زدم. همون موقع با پیمان رفتیم گرگین رو برداشتیم زدیم بـه سمت ... یـه چند روزی رو سخت درگیر راه اندازی یـه کار تو فجیره بودم.
یـه درخواست کار بزرگی برام رسید جوری کـه بگی نگی از دستم خارج بود ولی لامسب که تا ریسک نکنی و از حد راحت طلبیت خارج نشی موفق نمـیشی.
خلاصه آخر شب بود کـه باید کارهای فجیره رو از فرداش استارت مـی زدم. همون موقع با پیمان رفتیم گرگین رو برداشتیم زدیم بـه سمت فجیره. ساعت حول و حوش ۱۲ رسیدیم و تصمـیم گرفتیم کنار دریـا که تا صبح بخوابیم. ناگفته نماند کـه پیمان همـه اش نگران موهاش بود کـه خراب مـیشـه.
خلاصه خیلی حال داد کنار دریـا با صدای موج خوابیدن. گرگین چون بار اولش بود دریـا مـی اومد با هر موجی سیخ مـی شد و مثلا کـه چه خبره.
صبح شد و ما رفتیم سمت کار. بـه هر سختی بود تو دو سه روز استارت کار رو زدم و راه اندازی اولیـه اش رو انجام دادم جوری کـه شرکت کلی حال کرد.
تو این چند روزه خواب و خوراک درستی نداشتیم، راننده ها عاصی بودن، پیمان حالش از کوه و سنگ و شن دیگه بـه هم مـیخورد. خیلی سخت گذشت ولی تونستم انجامش بدم و این به منظور خودم خیلی مـهم بود چون کاری رو انجام دادم کـه خیلی بزرگ تر از من و شرکت بود. و باعث شد تجربه زیـادیب کنم.
من اعتقاد دارم موفقیت و ثروت یک شبه بـه دست نمـیاد. پی ریزی دقیق و درست و قوی ای مـیخواد. پشت سر هر انسان موفق، کوهی از تجربه، ریسک و تلاش وجود داره کـه خیلی از ماها اون کوه رو نمـی بینیم و دوست داریم یک شبه راه صد ساله رو بریم غافل از اینکه همچین شبی وجود نداره.
یکی دیگه از رموز موفقیت بـه نظر من، مغرور نشدن و منم منم نزدنـه. خیلی از ماها با یک موفقیت خیلی کوچک سریع جو زده مـیشیم و فکر مـی کنیم کـه واقعا خبریـه ولی حتما این رو بدونیم کـه همـیشـه موفقیت درون کمـین انسان های ساکت و پر تلاشـه.
هدفی معین و دقیق درون زندگی نیز مـی تونـه یک انگیزه و عامل پیشرفت باشـه.
من عامل موفقیت یک شرکت یـا سازمان رو درون یک نفر کـه مدیر اونـه نمـی دونم بلکه حتی اون آبدارچی و نظافت چی رو هم دخیل درون اون موفقیت مـی دونم، البته منکر مدیریت صحیح و دقیق اون سازمان و شرکت نیستم، یک سازمان خوب و موفق قطعا یک مدیریت قوی هم داره. ولی موفقیت از آنِ اون شرکته نـه یک شخص.
به امـید موفقیت روز افزون به منظور تک تکمون.
شبتون زیبا
#ع#ساحل #فجیرة #زندگی #عشق
#fujeirah #work #success #love #dog #life

Read more

Media Removed

#نرخ_مـیکروفن . هیچ موقع نتونستم بفهمم نرخ منبر و مـیکروفن تعیین از جانب برخی روحانیون و مادحین یعنی چی؟!! . یعنی n تومن مـیگیریم بیـایم از امام حسین ع و دین بگیم یـا n تومن مـیخوایم که تا امامو بکشیم و بریم؟! . درسته کـه منـه آخوند مثه هر صاحب حرفه ای درون حوزه دین تخصص دارم و برای این تخصص سالها زحمت ... #نرخ_مـیکروفن
.
هیچ موقع نتونستم بفهمم نرخ منبر و مـیکروفن تعیین از جانب برخی روحانیون و مادحین یعنی چی؟!!
.
🔴 یعنی n تومن مـیگیریم بیـایم از امام حسین ع و دین بگیم یـا n تومن مـیخوایم که تا امامو بکشیم و بریم؟!
.
درسته کـه منـه آخوند مثه هر صاحب حرفه ای درون حوزه دین تخصص دارم و برای این تخصص سالها زحمت کشیدم و درس خوندم!!
.
درسته اونکه منو دعوت مـیکنـه اخلاقا مـی بایست هزینـه وقت گذاشتن من به منظور مطالب منبر و استفاده از توضیحاتی کـه سالها براش درس خوندم، مثه حق الزحمـه هر کارگری بپردازه…
.
اما اینکه شمای آخوند و مداحم بپرسی چقدر مـیدی؟؟؟ یـا بگی n تومن مـیگیرم که تا بیـام و بخونم و حرف ب… یـه فاجعه اخلاقی و دینیـه... خصوصا اگه مبلغی کـه برای آگاهی مردم و احیـای شعائر دین درخواست کردی نجومـی و عجیب غریب باشـه!!
.
🔴 یعنی عملا به منظور هدایت مردم درخواست پول کردی!! و گفتی درون دینشون گمراه باشن اگه منو مالی نکنن!! کـه رفتم آخوند شدم به منظور چاپیدن پول نـه بیـان دین و درمون زخمای مردم…
.
خب شمای آخوند، لباس پیغمبر رو دربیـار و شمای مداحم دهنتو آب بکش!! وقتی یـه آقایی از جون خودش و زن و بچش گذشته که تا مردم هدایت بشن… حالا شما اومدی از همون شخص بگی اما پول مـیخوای؟!!
.
یـادم نمـیره یـه بار دوازده شب منبر رفتم و بخاطر اینکه شب نـهم نام هاشمـی رو بودم و هیئت امنا اصلاحاتی بودن، آخر دهه هزار تومنم کف دستمون نذاشتن و با بی احترامـی گفتن خوش اومدی!!
.
یـا با هیئت امنای جایی دعوا کردم کـه بذارید به منظور مردم اینجا حرف ب و فقط اجازه بدین هیئت برگزار شـه!! اما علی رغم اصرار مردم محل به منظور اومدنم، امناش درب مسجدو بروم بستن و گفتن ما سنتی ایم و تو مسائل روز مـیگی… نمـیشـه!!
.
🔴 بحمدلله که تا الآن بـه سهم خودم تلاش کردم سر پول حرفی ن و این کارو زشت مـیدونم… اگه آخر کار پاکتی خب دستشون درد نکنـه، اگه ندادنم فدا سر امام حسین ع… از طرفی بخاطر ذهنیت غلطی کـه درست شده اگه مبلغی تعیین نکنی، صاحب مجلس خیـال مـیکنـه ارزش شنیدن نداری و مـیره سراغ همون نجومـی بگیرا (:
.
خلاصه آدم باشیم و امام حسینی ع… نـه مایـه خجالت لباس پیغمبر ص و برگزاری این مجلس نورانی…
.
#محمد_جلیلی
#مداح #سخنران
#مجلس #روحانی
#منبر #امام_حسین
#روضه #دهه_محرم
#محرم #کربلا #شیعه
#پاکت #پول #مـیلیونی
#نرخ #بها #حق_الزحمـه
#طلبه #روحانیت #دین
#اخلاق #مردم #هدایت
#مسجد #هیئت #حسین
.

Read more

Media Removed

. J تتلیتیـا کپی واجب خیلی آدم حتما پست و احمق،باشـه کـه واسه دو کلمـه انتقاد از نداشته هاش و داشته هاش مایـه بذاره تو فحاشی هاش!!! نمـیفهمم تویی کـه حرف ضعیفیِ و چرت بودنِ موسیقی هایِ،تتلو مـیزنی خودت کدوم کنسرت هارو برگذار کردی؟کدوم سازهارو از بری،کی،استادت تو سولفِژ بود کـه راجع بـه خوب و بده،صداش حرف ... .
J تتلیتیـا کپی واجب

خیلی آدم حتما پست و احمق،باشـه کـه واسه دو کلمـه انتقاد از نداشته هاش و داشته هاش مایـه بذاره تو فحاشی هاش!!! نمـیفهمم تویی کـه حرف ضعیفیِ و چرت بودنِ موسیقی هایِ،تتلو مـیزنی خودت کدوم کنسرت هارو برگذار کردی؟کدوم سازهارو از بری،کی،استادت تو سولفِژ بود کـه راجع بـه خوب و بده،صداش حرف مـیزنی؟چندتا روپایی زدی تو عمرت کـه حرف از ضعیف بودن و هیچی نشدنش تو فوتبال مـیزنی!؟آدم ! باز این از صبح که تا شبش تو تمرین و ورزشِ نـه تویی کـه از کلِ فوتبال برنامـه نود رو مـیشناسیُ چندبار تو عمرت استادیوم رفتی! بـه چیِ زندگیت مـینازی؟کَسی ندونـه فکر مـیکنـه ماها هممون کار و زندگیِ عالی داریم.بهترین شغل وب و کار و بیزینسِ دنیـا رو داریم. چرا فقط حرف مـیزنی؟آاااادم! بفهم با چارتا فحش بـه هیچی نمـیرسی.اینـهمـه فحش دادی،دستت بـه خودش و و مادرش رسیده مگه؟ هرچی مُخ هامون پوچ تر و پوک ترِ دهن هامون گشادتر.اییییین واسه هواداراش مـیاد اینستا آره بیکارِ! تو چی کـه از صب که تا شب تو پیچشی؟اوونقدری درگیرش هستی کـه مـیشینی کامنتِ فحش مـینویسی.به چیِ فحش دلت خوشِ؟دیگه یـه آدمِ بی سرُ پایِ یـه وری هم تو فحش استادِ.واقعاً افتخار داره برات!؟اصلاً دلیلی نداره وقتی ازش بدت مـیاد کارهاش رو دنبال کنی! پست هاش رو دنبال کنی! چیـه نکنـه واسه خندیدن مـیای تو پیجش؟ یـه نگاه بـه زندگیِ خودت بنداز.از همـه خنده دار تره...بابا جمع کن این جانمازیُ کـه پهن کردی! رنگ بـه روش نموند بس کـه آب کشیدی براش.همچین از خالکوبی هاش ایراد مـیگیریُ حرف از خدا و پیغمبر براش مـیزنیم یکی ندونـه فک مـیکنـه خودمون بیسچار ساعتِ تو مسجد و رو بـه قبله ایم واسه استغفار! بدَنِ خودشِ! دوست داره و هرکاری بخواد باهاش مـیکنـه!تویِ پسر! هرکاری بخوای با تنت مـیکنی کَسی هست تو زندگیت فضولی کنـه؟تویِ هرطوری کـه بخوای لباس مـیپوشیی هس بهت بگه چرا؟ایشون هر حرفی مـیزنـه از پوشش و فرهنگ سازی ها و شوخی ها فقط و فقط برایِ هواداراشـه.دلیلی نداره تو یـا هرکَسِ دیگه باهاش مشکل داره حتیٰ پُست هاش رو بخونِ.قبلِ اینکه بهش بگی شیطان پرست اول فکر کن بـه کدوم قرآن و نمازت مـینازی.والا بلاه خدایِ من و تو این چیزارو تو تو قرآن و تورات و انجیل این هارو بـه ما یـاد نداده.که مسلمون تویی کـه دلِ کَسیُ مـیشکنی و امـیدی رو نا امـید مـیکنی.هرچیزیم کـه مـیگی،هر فحشیم کـه مـیدی هییییچ اثری رو هییییچ آدمـی نداره. دیواره ی
@amirtatalooi ذهن
.
.
.
😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠
.
.

Read more

Media Removed

. مصاحبه سوارز با SPORT : . " بله، رفتن رونالدو سوپرایز بود چون کارش تو مادرید خوب بود و همـه چی رو بود و به عنوان یـه بازیکن خیلی چیزا رو بـه تیمش داد." . " این فوتباله تو یـه روز مـیتونی بگی تو تیمت خوشحالی و ممکنـه نظرت روز بعد تغییر کنـه و این اتفاقیـه کـه واسه رونالدو افتاد و باید بـه تصمـیمش احترام گذاشت." . " ... .
مصاحبه سوارز با SPORT :
.
" بله، رفتن رونالدو سوپرایز بود چون کارش تو مادرید خوب بود و همـه چی رو بود و به عنوان یـه بازیکن خیلی چیزا رو بـه تیمش داد."
.
" این فوتباله تو یـه روز مـیتونی بگی تو تیمت خوشحالی و ممکنـه نظرت روز بعد تغییر کنـه و این اتفاقیـه کـه واسه رونالدو افتاد و باید بـه تصمـیمش احترام گذاشت."
.
" رفتن کریستیـانو واسمون معنی ای نداره ما مقابل یـه بازیکن بازی نمـیکنیم، بله ممکنـه یک بازیکن تفاوت هارو ایجاد کنـه و تیم رو بهتر کنـه و درواقع ما اینجاییم کـه مقابل بهترین رئال مادرید و اتلتیکو و بهترین ورژن تیم ها قرار بگیریم."
.
" بعضی وقتا نیـاز نیست بـه مسی نگاه کنم چون مـیدونم اون توپ رو جایی پاس مـیده کـه مـیخوام و بعضی وقت ها یـه فضای خالی مـیبینی اما لازم نیست بـه مسی بگی چون اون قبلش اون فضای خالی رو دیده."
.
" به منظور من و خیلی از مردم مسی بهترین تاریخه."
.
" جایزه هایی کـه مستحقبشونی همون چیزایین کـه تو زمـین بازیبشون مـیکنی مثلا بهترین گلزن دنیـا بشی، تو اینو با گل هات تو بازی ثابت مـیکنی و گلزن بودن خودت رو توسط روزنامـه ها بـه اثبات نمـیرسونی."
.
.
.
#ترجمـه_اختصاصی_بارسا_آی_آر
@coutinh7o

Read more

ببین تو آخرشم مـیای همـینجا کنار من توو همـین خونـه کـه اگه بخوایم دو تایی باهمراه بریم نمـیشـه! همـینجا کـه مبلاشو از دیوار خ همـینجا کـه کنترل تلویزیونشو حتما بکوبی بـه پات که تا کانالو عوض کنـه،تازه اونم از راه نزدیک همـینجا کـه دوش حمومش هنوز تلفنی نشده! همـینجا کـه آیفونش جای دینگ دینگ مـیگه بیـــــــــــــــب، ... ببین تو آخرشم مـیای همـینجا
کنار من
توو همـین خونـه کـه اگه بخوایم دو تایی باهمراه بریم نمـیشـه!
همـینجا کـه مبلاشو از دیوار خ
همـینجا کـه کنترل تلویزیونشو حتما بکوبی بـه پات که تا کانالو عوض کنـه،تازه اونم از راه نزدیک
همـینجا کـه دوش حمومش هنوز تلفنی نشده!
همـینجا کـه آیفونش جای دینگ دینگ مـیگه بیـــــــــــــــب، بعدم حتما بگی کیـه که تا بفهمـی کیـه،خبری از تصویر مصویر نیست.
همـینجا کـه به یخچالش جای آب ریز بطریـای نوشابه ی پر شده داره !
اینجا کـه گرماش با بخاریـه و سرماش با کولر آبی آبسال
همـینجا کـه وقتی مـیخوای با تلفنش حرف بزنی هی حتما سیمو تکون بدی کـه صدو بیـاد.
همـینجا کـه خونمونـه
همـینجا کـه همـه چیقدیمـیه ولی حالش خوبه
آخرم تو مـیای همـینجا و شبا جای اینکه سر دوتامون توو گوشی باشـه مـیشینیم باهم منچ و مارپله بازی مـیکنیم
تو مـیای اینجا
اینجا کـه زندگی داره
راستی
نظرِ مثبتت چیـه؟

Read more

Media Removed

. اکبر اکبر اکبر این چه داغی بود روی دل ما گذاشتی؟ کلی برنامـه داشتیم، کلی کار داشتیم، قرار بود تو رکابت خیلی کارای رو زمـین مونده رو تموم کنیم قرار بود بجنگیم توام فرماندمون باشی دیشب خواستم برات بنویسم، نتونستم الانم نمـیدونم حتما چی بگم از کجا بگم از این بگم کـه تو ما رو بزرگ کردی و وقتی هنوز ریش ... .
اکبر اکبر اکبر
این چه داغی بود روی دل ما گذاشتی؟
کلی برنامـه داشتیم، کلی کار داشتیم، قرار بود تو رکابت خیلی کارای رو زمـین مونده رو تموم کنیم
قرار بود بجنگیم توام فرماندمون باشی
دیشب خواستم برات بنویسم، نتونستم
الانم نمـیدونم حتما چی بگم از کجا بگم
از این بگم کـه تو ما رو بزرگ کردی و وقتی هنوز ریش تو صورتمون درنیومده بود بهمون مـیدون دادی؟
از گروه 5 نفره ده سال پیشمون بگم کـه تو دوران فرماندهیت، همـیشـه باهات بودیم و توام همـه چیو بـه ما مـیسپردی یـا از گروه تلگرامـی خصوصی تری بگم کـه بعد از پایـان مسئولیتت درست کردیم با همون بچه ها و گفتیم هنوزم تو بزرگ مایی
از تواضعت بگم کـه بزرگ و کوچیک بهت مـیگفتن اکبر یـا از چهره غلط انداز و موی بور و سفیدت کـه خیلیـا فکر مـی و مـیکنن سن و سالت بالاست و از بچه های جبهه و جنگی
از وقتی بگم کـه من 17 -18 ساله رو عضو شورا کردی و تو جلساتی کـه اون همـه بزرگتربودن بهم مـیگفتی تو حتما تحلیل سیـاسی بگی و بهم جسارت دادی یـا از نشریـه هایی کـه با حمایتت چاپ مـیکردم و کلی هم برات دردسر مـیشد
از وقتایی کـه باهات بحثمون مـیشد و با قهر مـی رفتیم بگم یـا از اینکه اونی کـه آخرش کوتاه مـیومد و ودل ما رو بـه دست مـی آورد خودت بودی
از اولین باری کـه تو ما رو زیـارت کهف الشـهدا بردی بگم یـا از روایتگری هات تو مناطق عملیـاتی کـه همـه فکر مـی هم رزم شـهدا بودی و بهت مـیگفتن سردار
از دل و جراتت بگم کـه نارنجک چارشنبه سوری رو بخاطر اینکه تو صورت یـه بنده خدایی نخوره با دستت گرفتی و سه که تا انگشتتو از دست دادی یـا از جانبازی هات بخاطر امر بـه معروف و نـهی از منکر
از عاشورای 88 بگم کـه ترک موتورت تو خیـابون نواب بودیم و یـه عده سنگ بـه دست مـیومدن سمت ما و من هرچی مـیگفتم برو، تو با اون سر نترست نرفتی و سنگ بارون شدیم
از قدیما بگم کـه هر چند وقت یـه بار یـه شـهید از معراج مـیاوردی مسجد و تا صبح برنامـه مـیگرفتیم یـا از حسینیـه ای کـه تو خونت ساختی و اسمشو گذاشتی "منتظران شـهادت" و انتظارت بـه سر رسید
از سفره افطاری سالانـه ات تو معراج شـهدا بگم کـه امسال آخریش بود یـا دوندگی ها و سازندگی هات تو مناطق عملیـاتی جنوب و غرب کـه تو این چندین ساله یـه نوروز هم خونتون نبودی
از بودجه های مـیلیـاردی کـه زیر دستت بود بگم یـا از پژوی چهارصد و پنج قدیمـیت کـه آخرشم قتلگاهت شد
از مراسم خیمـه سوزی ظهر عاشورای مسجد بگم کـه 20 سال پیش خودت راهش انداختی و تو این سال های اخیر هم با همـه مشغله هات و دور شدنت از محل نمـیذاشتی تعطیل شـه یـا از حرص و جوش خوردنت به منظور اینکه نذاری دهه محرم چراغ مسجد خاموش بشـه
بقيش تو كامنت اول...

Read more

Media Removed

. . مـی گفت : همـه چی رو نگو... هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه! چیزی کـه نمـی دونی رو نگو چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو چیزی کـه خوش نیست رو نگو چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن. خوشبخت شیم! نگو... اونـهایی رو بگو کـه رو هوا تو عکس‌ها ... .
.
مـی گفت : همـه چی رو نگو...
هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!
چیزی کـه نمـی دونی رو نگو
چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو
چیزی کـه خوش نیست رو نگو
چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو
حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن.
خوشبخت شیم!
نگو...
اونـهایی رو بگو کـه رو هوا تو عکس‌ها مـیوفتن،
حرف‌های خوب کـه با چشم معلوم نمـیشن ولی تو عکس‌ها شبیـه دونـه‌های آفتاب‌ان کـه ازلب‌های یکی سُر خورده...
راه مـی‌رم اسم تو رو مـی‌گم ،
هر چی بـه تو وصل باشـه تهش خوشبختیـه... .
.
.
#روزمبارک
#happygirlsday
#happy
#summer
#orchids
#yellow
#صابر_ابر

Read more

Media Removed

- عمقش زیـاد بود... اما زمانش کم حسرت بو کشیدنِ موهایِ بارون خوردت موند تو دلم... +هنوز همـه ی چتامونو دارم سرِ همون ساعتی کـه هر شب پيام مـیدادي مثل معتادی مـیشم کـه مواد بهش نرسیده، کلافس، دست و دلش مـیلرزه... مـیرم تو اتاق موسیقیِ مورد علاقتو پِلی مـیکنم هی تکرار مـیشـه شروع مـیکنم از اون بالایِ ... 🔹
- عمقش زیـاد بود... اما زمانش کم
حسرت بو کشیدنِ موهایِ بارون خوردت موند تو دلم... +هنوز همـه ی چتامونو دارم
سرِ همون ساعتی کـه هر شب پيام مـیدادي
مثل معتادی مـیشم کـه مواد بهش نرسیده،
کلافس، دست و دلش مـیلرزه...
مـیرم تو اتاق
موسیقیِ مورد علاقتو پِلی مـیکنم
هی تکرار مـیشـه
شروع مـیکنم از اون بالایِ بالا خوندن حرفامون
از اونجایی کـه با فعل جمع حرف مـیزدیم
از اونجایی کـه با اسمِ فامـیلی همدیگه رو صدا مـیکردیم
مـیام پایین
یکم لحنمون خودمونی تر شده
مـیام پایین
تایم حرف زدنمون بیشتر شده
مـیام پایین
مـیام پایین
از قیـافه ی جمله معلومـه با کلی خجالت بـه آخر حرفامون یـه عزیزم اضافه کردیم
مـیام پایین
شروعِ شعر و حرفایی کـه داره حالمونو لو مـیده
مـیام پایین...
.
_چرا ساکت شدی؟؟
لو مـیدیم دلمون رفته واسه هم
مـیگم مطمئنی؟
مـیگی مطمئنم
مـیگم ببینیم همدیگه رو
سرِ ساعت پنج
همون جایی کـه اولین بار دیدیم همو
.
+اما اون قرار فرق داشت
روم نمـیشد نگات کنم
دستام یخ کرده بود

_دستتو گرفتم
گفتم آروم باش
نمـیخواد هیچی بگی
من دارم با چشمات حرف مـی
.
+مـیام پایین
مـیخونم
مـیخونم
به یـه حرفایی کـه مـیرسم از ذوق چشمامو مـیبندم
مـیخونم
شب از نیمـه گذشته
موسیقی داره تکرار مـیشـه
.
_مـیای پایین تر
حالمون خوبه
مـیای پایین تر
مـیفهمـی قلبم تو دستاته
مـیفهمـی نفسم تو مشتته
مـیفهمـی ....
لحنت عوض مـیشـه
مـیای پایین تر
مـیخوای بری
داره باورم نمـیشـه
دارم جون مـیدم
باورم نمـیشـه
آخه گفته بودی مطمئنم...نگفته بودی؟
چرا گفته بودی!
.
+گفته بودم
.
_پاک کن
هر چی کـه بودو دیلیت کن
حرفام...عکسام...خودم
لااقل با آدمـی کـه قراره تو زندگيت باشـه نصفه و نیمـه نباش
.
+کارم شده مقایسه
تو یـه طرفی
آدمایی کـه مـیان تو زندگیم یـه طرف
.
_پاشو برو
مـیخواد بارون بگیره
موهات خیس مـیشـه...!
ببخشید...حواسم نبود....اینجا منتظرِی بودی...
.
+نگفتی تو اینجا چیکار مـیکردی؟
.
_من هر هفته مـیام
سرِ ساعت پنج...منتظرِ خودم مـیمونم...هیچ وقتم پیدام نمـیشـه...هیچ وقتم خودمو پیدا نمـیکنم...به خودم نمـیام...بعد مـیذارم مـیرم
الانم حتما برم
داره بارون مـیگیره
طاقته هوایِ بارونی رو ندارم
باید زودتر برم..باید برم
.
+ساعتتو جا گذاشتی
شال گردنت.
.
_ساعتم باشـه پیشِ تو...به دردِ من نمـیخوره، فصلا عوض مـیشـه، آدما عوض مـیشن ، سنم داره مـیره بالا اما دارم مـیبینم زمان خیلی وقته وایساده
ساعتم باشـه پیشِ تو
اما شال گردنمو بده
دو ساله نَشُستَمِش،، عطرت مـیپره.
💙🌚

Read more

Media Removed

شایدموقت #چاق #تپل #گنده؛و... کلی حرفای #منفی و زشت دیگه کـه این روزا بـه جای سلام و چه خبر از خیلی آدما مـیشنوه😑 آدمایی کـه یـاد گرفتن فقط #باربی دوست داشته باشن (هرچند دقیقا همونا بـه همونم کلی #ایراد مـیگیرن) یـاد نگرفتیم #آدمارو همونجور کـه هستن بپذیریم . یـاد نگرفتیم اگری بدقیـافس یـا هر نقصی کـه ... شایدموقت
#چاق #تپل #گنده؛و... کلی حرفای #منفی و زشت دیگه کـه این روزا بـه جای سلام و چه خبر از خیلی آدما مـیشنوه😑
آدمایی کـه یـاد گرفتن فقط #باربی دوست داشته باشن (هرچند دقیقا همونا بـه همونم کلی #ایراد مـیگیرن)
یـاد نگرفتیم #آدمارو همونجور کـه هستن بپذیریم .
یـاد نگرفتیم اگری بدقیـافس یـا هر نقصی کـه داره و احیـانا ما خوشمون نمـیاد مجبور نیستیم بریم تو روش عقده گشایی کنیم . لزومـی نداره سلیقه ی خودمون رو تو چش و چال ملت فرو کنیم ☺
_
(با چندش آور ترین #لحن #دنیـا خوانده شود )
-به خاااااطر خووووودت مـیگم آخه #مریض مـیشی مـیمـیری! 😐... یـا اینکه اگه هی مـیبینمت بـه جای چه خبر کجایی بهت  مـیگم :
چقد چاق شدی !
 نیتم اینـه بـه خودت بیـای بری خودتو #لاغر کنی کـه بدبخت نشی پات بشکنـه بیفتی با فلاکت و #خفت و #خواری بمـیری😒
.
کاش مـیدونستیم حرفای منفی و کثیف آدما رو عصبی مـیکنـه !
_
👈بیشتر آدمای چاق وقتی عصبی مـیشن پرخوری مـیکنن !
_
 معمولا آدما تو زندگیشون یـه دفعه تصمـیم نمـیگیرن تمام فعالیتای فیزیکیشونو بذارن کنار و بعد از 4 سال  یـه ظرف پاپ کرن بذارن جلوشون مثه چی برن تو فکر بـه خودشون بیـان ببینن فیلم یک ساعته تموم شده پاپ کرنی هم  توی ظرف وجود نداره اما هنوز فکر و خیـالا ادامـه داره ... اون آدم نـه داستانی رو فهمـیده و نـه اصلا طعمـی رو متوجه شده 😑
کاش بفهمـیمـی کـه یـه زمانی شاخص توده چربیش صفر یعنی فیت بوده ممکنـه این اضافه وزن چشمگیرش از سر دلخوشی و ازدیـاد نعمت های الهی  نباشـه! -
شکرخداحتی سال هایی کـه لیگ یک فوتبال بازی مـیکردم یـادم نمـیاد بعد مدت های رو  دیده باشم بهش یـه کاره بگم  ااا چقد چاق شدی ولی که تا دلتون بخواد آدم دورم هست کـه گویـا پرخوریـای من از ارث پدرجد بزگوارشون بوده 😅
_
 یـادت باشـه اگه دیدی دوستت بعد مدت ها شکسته شده بـه جای شلیک آخر با گلوله ی زبونت  نقص ظاهریشو نادیده بگیر . و به جاش بگو ااا چه خوشتیپ ... چه لباس قشنگی ... لازم نیست بـه دروغ بگی چقد شاداب تر شدی ولی لزومـی ام نداره با حرفت شکسته ترش کنی... _
وقتی کفشایی رو نپوشیدم لزومـی نداره راجب راه رفتنش قضاوت کنم !
-
پ.ن: نـه اینکه من قدیسه باشما نـه . همـین پریشب با یکی از دوستام کلی بـه یکی ازین پلنگای اینستا کـه عمل زیبایی رو عسلشو درآورده خندیدیم . اما حداقل با اینکه از قیـافش حالم بهم خورد نرفتم تو پیجش بـه قیـافش فحش بدم . یـا نرفتم بگم چقد زشتی . بلاکش کردم کـه دیگه قیـافشو نبینم ؛  چرا کـه فرد مذکور نیومده خرج عمل هاشو از من یـا ارث پدرم بگیره ببره . پول خودش بوده دوست داشته گند بزنـه بـه طبیعت چهره ش 😎😛به من و دوستمم ربط نداره😈

Read more

Media Removed

ادامـه قسمت قبل اون تماسو قطع کرد و ا با تعجب بهم نگاه مـی بعد یـهو همشون زدن زیر خنده من با تعجب گفتم:خنده دار بود؟ مایلی با خنده گفت: تو خیلی مرموزی من:بیخیـال...چاره ای نداشتیم،حالا بیـاین بشینین ببینیم چیکار حتما یم ............ (روز بعد) که تا گردن توی کمدم بودم و دنبال یـه لباس ... ادامـه قسمت قبل
اون تماسو قطع کرد و ا با تعجب بهم نگاه مـی

بعد یـهو همشون زدن زیر خنده
من با تعجب گفتم:خنده دار بود؟
مایلی با خنده گفت: تو خیلی مرموزی
من:بیخیـال...چاره ای نداشتیم،حالا بیـاین بشینین ببینیم چیکار حتما یم
............
(روز بعد)
تا گردن توی کمدم بودم و دنبال یـه لباس خوب مـیگشتم...
ولی همـه ی لباسام اسپورت بود و به درد قرار نمـیخورد
صدای درون زدن شنیدمو گفتم:بیـا تو
از توی کمد اومدم بیرون و کارولو پشتم دیدم کـه لبشو اویزون کرده بود و یـه لباس دستش بود
خندیدمو گفتم:چی شده؟
کارول:تو حتما بری پیش شان و این به منظور هممون مـهمـه،و منم...مـیدونم کـه تو لباس خوبی به منظور پوشیدن نداری...
من:هی کشش نده!
کارول:من این لباسمو خیلی دوست داشتم ولی مـیدمش بـه تو چون این به منظور هممون مـهمـه!
اون لباسو داد بهم و من با دیدنش دهنم باز موند
اون واقعا فوق العاده بود
یـه لباس دکلته کـه تا بالای زانوم بود و مشکی بودو خطای سفید داشت
من:واو...تو واقعا خوش سلیقه ای!
من کارولو محکم بغل کردمو گفتم:مرسی هستی!
از بغلش اومدم بیرونو گفتم:بهتره دیگه حاضر بشم
اون رفت بیرونو من لباسمو پوشیدمو اونو با یـه کفش سفید و کیف مشکی ست کردم
موهامو باز گذاشتمو دورم ریختم
از اتاقم رفتم بیرونو دیدم ا وایسادن جلوی در
دمـی:واو تو...تو عالی شدی
من لبخند زدمو گفتم:سوییچ ماشینو بده که تا دیرم نشده
مایلی سوییچو پرت کرد سمتم و من ازشون خداحافطی کردمو رفتم بیرون و سوار ماشین شدم
یکم دور بود ولی شانس اوردم کـه ترافیک نبود
بعداز تقریبا نیم ساعت رسیدم و ماشینمو پارک کردم
پیـاده شدمو رفتم تو
کافی شاپ طبقه اخر بود
یـه مرد قد بلند منو بـه سمت مـیزی کـه رزرو کرده بودم راهنمایی کرد
من شان رو دیدم کـه به یـه جا خیره شده بود
نشستم رو بـه روش و اون بـه خودش اومد
شان:اوه سلام
من:ببخشید یکم دیر کردم
سعی کردم یکم خودمو لوس کنم
شان:نـه...منم تازه اومدم
اون از سر که تا پامو نگاه کردو گفت:خیلی خوشگل شدی
منم خندیدمو موهامو پشت گوشم دادم
من:فکر کنم حالت بهتره مگه نـه؟
اون قیـافش تغییر کرد و گفت:اره اره یکم بهترم
من:نمـیخوای بهم بگی چرا دیشب خوب نبودی؟
اون یکم هول شدو گفت:اممم...نمـیدونم...شاید خوابم مـیومد
کاملا معلوم بود کـه دروغ مـیگه

Read more

Media Removed

-عمو داری چیکار مـیکنی؟؟ خیلی خونسرد سرشو اورد بالا و گفت -هیچی مـیخوام ببینم شیشـه توی دستش نرفته هری سرشو تکون داد اومد کنارم دستمو از دست عموش بیرون کشید توی دست خودش نگه داشت با اون یکی دستش اشکایی ک روی گونـه هام بودو پاک کرد و گفت -امـیلی مـیخوای بگی چی شده نمـیدونستم چی بگم فقط سرمو تکون دادم حتما ... -عمو داری چیکار مـیکنی؟؟
خیلی خونسرد سرشو اورد بالا و گفت
-هیچی مـیخوام ببینم شیشـه توی دستش نرفته
هری سرشو تکون داد اومد کنارم دستمو از دست عموش بیرون کشید توی دست خودش نگه داشت
با اون یکی دستش اشکایی ک روی گونـه هام بودو پاک کرد و گفت
-امـیلی مـیخوای بگی چی شده
نمـیدونستم چی بگم فقط سرمو تکون دادم حتما بحثو عوض مـیکردم
تنـها چیزی ک ب ذهنم رسید یـه جمله بود
-مـیشـه یـه چیزی بخوریم من خیلی گشنمـه
جانی برگشت سمت هری و گفت
-اره با این خونی ک ازش رفته ضعف داره
هری سرشو تکون داد و گفت خب من برم از بیرون یـه چی بخرم بخوریم
با ترس سرمو بلند کردمو گفتم
-نـه هری نرو
واای من چیکار کردم الان شک مـیکتی بهم
-امـیلی چی شده؟از چیزی مـیترسی؟
-نـه فقط پیشم بمون زنگ مـیزنیم پیتزا بیـارن
هری یـه خنده ی کوچیک زدو گفت
-اهاا خب بگو دلت پیتزا مـیخواد دیونـه کوچولوی من
هه پیتزا اره تو همـین طور فکر کن.
سرمپ انداخته بودم پایین از دیدنش متنفرم بودم
یـه چند دیقه بعد پیتزا رو اوردن سع تایی رقتیم روی مـیز ناهار خوری نشستیم هر کاری مـیکردم نمـیتونستم چیزی بخورم از جام بلند شدم رفتم توی اتاقم خوابیدم
(کامنت اول)

Read more

Media Removed

اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر ... اصطلاح روز: I see where this is going
.
توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
.
Example 1:
A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

B: I see where this is going. Sure, I can help you
.
آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
.
نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
.
.
Example 2:
A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
A: Yeah. I hope that’s OK
.
آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
.
نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
----------------
دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
www.englishpersian.ir
دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

Read more

Media Removed

اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر ... اصطلاح روز: I see where this is going
.
توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
.
Example 1:
A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

B: I see where this is going. Sure, I can help you
.
آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
.
نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
.
.
Example 2:
A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
A: Yeah. I hope that’s OK
.
آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
.
نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
----------------
دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
www.englishpersian.ir
دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

Read more

Media Removed

... چهار که تا فیلمـه یک) فرشتگان با صورت‌های کثیف دو) ما فرشته نیستیم سه) فرشتگان چارلی چهار) فرشتگان و شیـاطین کـه اصلا ارتباطی بـه این عنداره! جز اینکه توی اولی همفری بوگارت بازی کرده، از روی دومـی فیلم مارمولک رو درست و در قسمت دوم از مورد سوم پینک ایفای نقش کرده، چهارمـی هم تازگیـا دیدم ... ...
چهار که تا فیلمـه

یک) فرشتگان با صورت‌های کثیف
دو) ما فرشته نیستیم
سه) فرشتگان چارلی
چهار) فرشتگان و شیـاطین

که اصلا ارتباطی بـه این عنداره! جز اینکه توی اولی همفری بوگارت بازی کرده، از روی دومـی فیلم مارمولک رو درست و در قسمت دوم از مورد سوم پینک ایفای نقش کرده، چهارمـی هم تازگیـا دیدم کـه عجب چیزیـه
اینا هم یـه تاریخ ادبیـات بود گفتم دور هم

در خلال جنگ اودین و زئوس من نقش خودم رو ایفا کردم، دوست داشتم درون رکاب مـیکائیل باشم
اما اسمم ساجادائیل بود بـه زبان فردوسِ برین یعنی «سوال از جواب آن داند خدای» کـه بعد از فرود بر زمـین تغییر کرد که تا راحتتر تلفظ بشـه
گرچه جنگ رو توصیـه نمـی‌کنم چون همونطور کـه مـی‌دونید هر دوی این خدایـان بـه رعد تسلط دارن و هالیوود همـیشـه درون حال منفی نشان دادنی هست که توانایی کنترل برق و مغناطیس را دارد، مثلا مگنتو درون مردان ایکس، دکتر دوم درون چهار شگفت‌انگیز، الکترو درون مردعنکبوتی بی‌نظیر قسمت دوم و ... خوب مشخصه کـه هالیوود درون حال تخریب خدایـان هست و الا مگر تصادفی مـی‌شود؟ حالا شما ممکنـه بگی تور خدای رعده ولی ببین اودین این قدرت رو بهش داده، ولی زئوس چی بـه بچه‌اش داد؟ تپه کار نکرده باقی نذاشت، از خدا و تایتان و انسان یـه دستی رسوند و همـه مدله ارث‌خور تولید کرد حتی پدرش هم کشت ولی بعدش چی؟ نیمـه‌خداها ظهور د

به قول للوتر درون فیلم بتمن علیـه سوپرمن، همـیشـه فکر مـی‌کردیم شیـاطین از زیر پامون مـیان ولی این بار از آسمون قراره بیـان، آره خصوصا کـه حالا کره شمالی آزمایش موشکی موفق دیگری هم داشته و قراره لک‌لک‌ها جای بچه برامون بمب بیـارن ترامپ هم کـه مستعد جنگ، ولی نمـیدونم چرا نمـیره تایلند که تا اسلحه و اینا ه توی پاچه‌ی کشور خاور دور همـه توی این خاورمـیانـه اتفاق مـیوفته! دقیقا عین دورانی کـه پیـامبران حضور داشتن و همشون هم درون همـین حوالی خاورمـیانـه، البته پرسیدم گفتن کـه چین هم کنفسیوس داشته، یـا نـهایت اسم صد پیـامبر رو مـیدونیم درون صورتی بیشتر از صد و بیست و چهار هزار نفر بودن

درنظر داشته باش یـه زمانی درون سِیلِم کلی آدم بـه جرم جادوگری زنده زنده آتش زده شدند و نتیجه‌اش چی شد؟ به منظور همـین وقتی شیطان از بالا قراره بیـاد پایین، انتظار اینکه فرشته از پایین بـه بالا بره کم نیست

ازم پرسید بالات اذیتت نمـی‌کنـه؟
ترسیدم جواب بدم، منظورش مشخص نبود کـه بال‌هام منظورش بود یـا قسمت بالاییم
منم بهتون پیشنـهاد مـی‌کنم جواب این سوال رو ندید کـه بعدا پدرتون درنیـاد

یـه کلیشـه‌ای هم هست کـه فرشته‌ها خوشگلن! خوب راست مـیگن

نکته : تو ولی لیـاقت داشتی که تا من، بیـا از رفتن کنار، مـی‌دونی لازمـه یکی کـه آزاده

Read more

Media Removed

سلام عزيزاي دلم، خوبين؟! درون چه حالين؟! . بريم سر اصل مطلب اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این ... سلام عزيزاي دلم،
خوبين؟! درون چه حالين؟!
.
😁 بريم سر اصل مطلب
اصطلاح روز: I see where this is going
.
توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
.
Example 1:
A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

B: I see where this is going. Sure, I can help you
.
آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
.
نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
.
.
Example 2:
A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
A: Yeah. I hope that’s OK
.
آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
.
ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
.
نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
----------------
دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
www.englishpersian.ir
دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

Read more

Media Removed

90: داستان از نگاه رکسان: براش تمام خوابی رو کـه دیدم تعریف کردم. (همون خوابه کـه افتاد سقط شد :|) حتی خواب هایی کـه تو این چند ماه دیدم. هرچند کـه اونا درون اون حد خواب قبلی نبودن ولی بازم، نمـیخواستم چیزی تو دلم نگه دارم. مـیخواستم با یکی حرف ب.ی کـه بتونـه کمکم کنـه. نایل کل مدتی کـه داشتم براش تعریف مـیکردم ... 90:
داستان از نگاه رکسان:
براش تمام خوابی رو کـه دیدم تعریف کردم. (همون خوابه کـه افتاد سقط شد :|) حتی خواب هایی کـه تو این چند ماه دیدم. هرچند کـه اونا درون اون حد خواب قبلی نبودن ولی بازم، نمـیخواستم چیزی تو دلم نگه دارم. مـیخواستم با یکی حرف ب.ی کـه بتونـه کمکم کنـه.
نایل کل مدتی کـه داشتم براش تعریف مـیکردم با تعجب بهم خیره شده بود.
حرفام کـه تموم شد گفت: رکسان؟ چرا... چرا قبلا اینا رو بهم نگفتی؟... وایسا ببینم... دقیقا کی این خواب رو دیدی؟
سرمو انداختم پایین و به انگشتام خیره شدم و زیرگفتم: حدود شیش ماه پیش.
داد زد: شیش ماه پیش؟!؟!؟!
سرمو تکون دادم.
از روی کاناپه بلند شد و دستاشو برد تو هوا و گفت: ینی تو شیش ماه همچین چیزی رو دیدی و از من پنـهانش کردی؟! اصلا با خودت فکر نکردی کـه باید بـه من بگی؟
کلافه گفتم: هر وقت بهش فکر مـیکردم دستام شروع بـه لرزیدن مـی و انگار داشتم بالا مـیوردم! اصلا نمـیتونستم بهش فکر کنم چه برسه بـه اینکه بخوام برات تعریفش کنم!
سرجاش وایساد و گفت: یعنی هیچجز من نمـیدونـه؟
چشمامو بستم و گفتم: نـه نمـیدونـه. تو اولینی هستی کـه بهش گفتم.
یکم مکث کرد و دوباره اومد کنارم نشست.
دستامو تو دستاش گرفت و گفت: شاید... شاید بهتر باشـه کـه در مورد این خوابات... بای حرف بزنی.
یکم بهش نگاه کردم و با تردید گفتم: خب حرف زدم دیگه... الان با تو.
لباموش جمع کرد و ادامـه داد: نـه ببین... منظورم یـهیـه که... متخصصه! یعنی... یـه دکتر روانشناسی چیزی.
دستامو از دستاش کشیدم بیرون و گفتم: نـه! من مشکل روانی ندارم کـه بخوام برم پیش روانشناس و اونم منو بفرسته پیش یـه روانپزشک و منو بگیره زیر بار قرص و دارو! مـیدونی کـه چقدز از دارو متنفرم!
سعی کرد آرومم کنـه و گفت: باشـه باشـه.. حق با توئه! خب... آها! مرکز خواب درمانی چطور؟ درباره شون یـه چیزایی شنیدم...ایی کـه مشکل دارن با خوابیدن و خوابایی کـه مـیبینن مـیرن اونجا.
لبمو گزیدم و یکم فکر کردم.
راست مـیگفت بـه همچین چیزی نیـاز داشتم ولی اونوقت همـه مـیفهمـیدن! اونوقت حتما چی بهشون بگم؟
چونمو گرفت و گفت: نظرت چیـه؟
تو چشماش نگاه کردم و گفتم: آخه... آخه مـیدونی یکم ریسکیـه! اگه بعدش ازم سوالایی پرسن یـا حتی شایعه ای درست کنن! وااااییی اصلا حوصله ی اینجوری چیزا رو ندارم!
سرمو بین دستام گرفتم و چشامو بستم.
دوباره اومد تو ذهنم! چرا حس مـیکردم کـه واقعی مـیشـه؟ چرا حس مـیکردم کـه اون قراره زندگیمو نابود کنـه؟ اون زندگیمو ساخته! خب درون کنارش ما مشکلاتی هم داریم ولی بازم نایل جز مـهمترین چیزاییـه کـه توی تموم زندگیم اتفاق افتاده!
کامنت:

Read more

Media Removed

یـه چند وقتیـه کـه دوره من خلوته حالا داشت موند با همـین یـه ورقه کـه قلم مـیرقسه روش عین اون جمـیله همـه نمک نشناسین عیبتون همـینـه اشتب از منـه کـه دستو که تا ارنج عسل کردم حار شدین اره؟ قیدشو زدم بیخیـال رفیق دوست مـیشـه بات یـه زیقی جای شیر بگزریم دلما پر تر از ایناست یـه الافیم تو شـهر که تا شب دودو سیگار اصن نمـی دونیم ... 💗یـه چند وقتیـه کـه دوره من خلوته
حالا داشت موند با همـین یـه ورقه
که قلم مـیرقسه روش عین اون جمـیله
همـه نمک نشناسین عیبتون همـینـه
اشتب از منـه کـه دستو که تا ارنج عسل کردم
حار شدین اره؟ قیدشو زدم بیخیـال رفیق
دوست مـیشـه بات یـه زیقی جای شیر
بگزریم دلما پر تر از ایناست یـه الافیم تو شـهر که تا شب دودو سیگار
اصن نمـی دونیم ایجا چیکاره حسنیم
سیر دود عالمـیمو بازم همـیشـه  نسخیم
ای خاک تو سرم یـه عمره خوابیدم
مـیگم با تجربم هه چاییدم
یـه پیرمرد تو جلد جون ٢٠ ساله
یـه سگ ولگرد یـه لاشخور بی صاحب
ببین بابا ددیو نگفتم کـه خیـابونو مـیگم حاجی
اگه قسمت شـه مـیری توامـیه قدمـی بزنی
بین گرگا نمـه نفسی بتنی
عمو اینجااش خیلی زیـادن
مایـه دارای مغزی کـه هنوزم پیـادن
این ما ایم کـه مـیبینی یـه رفیق داریم
سیگارو گاری روش تو وقت بیکاری خداییش بیماریم
این چرخو فلک کـه ما درون اون مـیلانیم
فانوس خیـال ازون مثالی داریم
خورشید چرا دور عالم فانوس
ما چون سوریم کـه اندرو گردانیم

پنجره بازه یـه سوزه سرد مـیاد
جا سیگاری جلوت شده یـه تپه ته سیگار
ادمای تکراری عقاید کهنـه
بو تعفنشون بلند شد از سر سفره
کچلو ی من زندگی ٣ کام حبسه
شنگول مـیشی اگه این ٣ کام حبسشـه
نزار چپ شـه دنیـا باهات
دس بـه یقه شو یجوری با کل خوابات
ببین اینجا همـه چی یـه جور دیگه مـیره
هر چی گره باز کنی باز جایـه دیگه گیره
به خودت بیـا نشـه روزی بگی دیره
که دله ترین دله دنیـاشم سیره
عقربه کـه مـیگزشت عمر بود مـیرفت
تازه فهمـیدم بابا کم گفت بیربط
که پسرم همـیشـه حواست باشـه
تا خلاصه یـه دری رو بـه زندگیت وا شـه
ولی گوش نکردم خر بودم یـه کم
جونا جاهلن بار کمبودم پدر
خلاصه کلوم ما دنیـا دیده ایم
این من من نبوده ام دنیـا رید بـه این💖
#sadegh

Read more

Media Removed

#یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد #شماره_دوازدهم هیچ وقت دوست نداشتم آدم معروفی بشم؛ دنیـا به منظور مردای معروف بهم مـیریزه، چیز قشنگی نیست. فکر کن هزار که تا نوشیدنی رنگارنگ مـیذارن جلوت و تو حتما با کمال حسرت تو چشمای کائنات نگاه کنی و بگی: ممنون، صرف شده. مرد رفتگر عاشق زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ شده، ... #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد
#شماره_دوازدهم
هیچ وقت دوست نداشتم آدم معروفی بشم؛ دنیـا به منظور مردای معروف بهم مـیریزه، چیز قشنگی نیست. فکر کن هزار که تا نوشیدنی رنگارنگ مـیذارن جلوت و تو حتما با کمال حسرت تو چشمای کائنات نگاه کنی و بگی: ممنون، صرف شده. مرد رفتگر عاشق زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ شده، مرد نجار عاشق زنی هنرمند، مرد کارمند عاشق زن مـیزروبه‌رویی، مرد روزنامـه‌نگار عاشق زن‌های صفحه فرهنگی روزنامـه، مرد عکاس عاشق زن‌های سوژه‌های عکاسی، مرد شاعر عاشق زن‌های چشم گربه‌ای، عاشق زن‌های چشم رنگی و مرد بازیگر عاشق چندین زن تنـها و زن‌های تنـها عاشق سوپراستارهای صفحه فرهنگی روزنامـه با عکس‌های بی‌روح مرد عکاس کـه روی صندلی مرد نجار گرفته شده؛ اما مرد نویسنده ... اون اجازه داره زن‌های زیـادی رو شبانـه درون باتلاق خفه کنـه. زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ ، زن هنرمند، زن مـیز روبه‌رویی، زن‌های صفحه فرهنگی روزنامـه، زن‌های سوژه‌های عکاسی، زن چشم گربه‌ای، زن چشم رنگی؛ فقط کافیـه خودکار برداره و هرکسی رو کـه دوست داره یـا دوست داشته عاشق خودش کنـه، با پاره یک صفحه مـیتونـه انتقامـی ازت بگیره کـه دستاشم نبینی؛ زن‌های قصه‌ بی‌دفاع‌ترین زن‌های تاریخن. نویسندس، یکهو دست مـیبره تو هشت‌متری زندگیت، شیش ماهگی احساسات رو درمـیارهو که تا چشم وا نکردی حکم طلاقت رو مـیده دستت، بدون اینکه صدایی دربیـاد. بعد توو صفحه‌ی بعد تو رو بـه عقد دائم آقای تنـهاییی بـه مـهرییـه سه صفحه مزخرفات روزنوشت، بـه اضافه ۱۵ درصد قیمت پشت جلد کتاب درمـیارهو تو حالا جرات داری جیک بزن! به منظور بار سوم مـیپرسم، عروس‌خانم وکیلم؟ مـیدونم دوسش نداری یـا دوسم نداری اما تو صفحه‌های پایـانی همـه چی اونجوری خونده مـیشـه کـه من مـیخوام. خاورمـیانـه، نفت، دلار بهونـه بود، تو اگر نخوای، رابطه‌های زیـادی سرتاسر ورق‌های این کتاب بـه نوارغزه‌ای تبدیل مـیشـه کـه هیچ ابرقدرتی نمـیتونـه حکم آتش‌بس رو بـه خوردم بده که تا سربکشم و یـادم بره کـه برای آزاد وجب بـه وجب زندگیت چند صفحه نوشتم و پاره کردمو انداختم دور؛ اونی کـه صفحه آخر این کتاب رو مـینویسه منم. اون منم کـه باید قطعنامـه هزار و چهارصد درد رو امضا کنم که تا یـادم بره این پفیوزا چی بـه خوردم کـه از خون هابیل گذشتم به منظور آدمـی کـه آدم نشد.
ادامـه درون کامنت اول ....
نقاشی از:
@art_de_jinu
#شـهاب_دارابیـان #یـادداشت #سلبریتی #رای_98_درصدی #سوژه_عکاسی #نقاشی #نویسنده #چشم_هایش #زن

Read more

Media Removed

صنم : آهیل با عصبانیت اومد سمتم و گفت : مگه باهاش خوابیده بودی ؟؟؟ -آره بودم .. همـینـه کـه هست . -سقطش مـیکنیییییی ... -نمـیکنم !! این بچه از گوشت و خون منـه -بچه ای کـه حروم زادست حتما بمـیرررره -خفه شو بـه بچه من حق نداری بگی -بچه تو یـا اون اسد ؟؟؟ -به اسد احترام بزار -سقطش مـیکنی وگرنـه .. -وگرنـه ... صنم :
آهیل با عصبانیت اومد سمتم و گفت : مگه باهاش خوابیده بودی ؟؟؟ -آره بودم .. همـینـه کـه هست .
-سقطش مـیکنیییییی ...
-نمـیکنم !! این بچه از گوشت و خون منـه -بچه ای کـه حروم زادست حتما بمـیرررره
-خفه شو بـه بچه من حق نداری بگی
-بچه تو یـا اون اسد ؟؟؟
-به اسد احترام بزار -سقطش مـیکنی وگرنـه ..
-وگرنـه چی هاااااا ؟؟؟؟ آهیل هی بـه سمتم مـیومد و من عقب ، عقب مـیرفتم .. آهیل باروهامو محکم گرفتو گفت : خیلی آشغالی -از تو بیشتر نیستم -نگهش دار ولی بـه اسد حق نداری بگی -ولی اون پدرشـه
یـهو محکم فشارم داد و با صدای بلند فریـاد زد : بهش نمـیگی اگه بگی هم تو و هم بچتو هم اسدو با هم مـیکشممممممممممممممم .. اگه مـیخوای این بچرو نگه داری حتما مخفی بمونـه .
-ب .. ب .. باشـه
آهیل با عصبانیت از اونجا رفت !! مـیدونستم ازش هر کاری بر مـیاد . نمـیخواستم به منظور بچم اتفاق بدی بیوفته . من همـه چیرو بـه پاش مـیریزم وقتی بزرگ شد بهش مـیگم ثمره یـه عشق بزرگه ..

Read more

Media Removed

. وقتی نم تو انقدر باصفاست بعد اقتدا بـه مـهدی زهرا(عج) چه دلرباست . با صدای بلند مـیگم: #خدایـا_آقام_کو؟ . رفقا مـی دونید تسبیح خدا نتیجه ی دیدار خداست و نتیجه ای کـه از جان انسان سرچشمـه مـیگیره. این تسبیح سرایت مـیکند بـه اولین چیزی کـه اثر خودشو نشون مـیده چیـه؟ مگه بقیةالله الاعظم(عج) وجه ... .
وقتی نم تو انقدر باصفاست
پس اقتدا بـه مـهدی زهرا(عج) چه دلرباست
.
با صدای بلند مـیگم:
#خدایـا_آقام_کو؟
.
رفقا مـی دونید تسبیح خدا نتیجه ی دیدار خداست و نتیجه ای کـه از جان انسان سرچشمـه مـیگیره.
این تسبیح سرایت مـیکند
به اولین چیزی کـه اثر خودشو نشون مـیده چیـه؟
مگه بقیةالله الاعظم(عج) وجه الله نیست؟
عین الله نیست؟
اذن الله نیست؟
زیـارت #مـهدی_فاطمـه(عج) مایـه ی #آرامش_قلب مؤمنین هست .
این #زیـارت چه ضرورتی داره؟ همان ضرورتی کـه #تسبیح داره.
یک دفعه ای کارت بـه جایی مـیرسه کـه باید چی بشـه؟ آقا بیـاد که تا ظلم نشـه؟ نـه.
برای این بیـاد کـه آقا رو ببینیم، وجه الله الاعظم! وجه الله.
وجه الله یعنی چی ؟ مگه تو قرار نبود خدا رو ببینی
که بگی بـه به! سبحان الله. خدارو کـه نمـیشـه دید.
برای دیدن خدا چی دل انسان رو تسکین مـیده؟
حرفای نشنیدنی بگیم.وجه الله!
اونوقت یک دفعه طرف احساس ضرورت مـیکنـه آقاشو ببینـه.
احساس ضرورت مـیکنـه آقاشو ببینـه، هرکی ازش مـیپرسه
حالا چرا مـیخوای آقاتو ببینی؟ خب هست دیگه برو کارتو .
هرکی بهش اینو بگه اون نمـی فهمـه
من به منظور چی حتما آقامو ببینم؟ مـیخواد بگه بـه به ! #رزقشـه! #حقشـه!
من اگه آقامو دوست دارم من حقمـه!
من سرجای خودم هستم تو اگه هرچی رو دوست داری بهش نرسیدی خودتو بـه لجن کشیدی نباید بهت بدن ولی
من اگه آقامو دوست دارم حتما بهم بدن. .
مـیگم: خدایـا نَشْکُو إِلَیک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا
خدایـا آقام کو؟
با صدای بلند مـیگم
#من_شکایت_دارم آقام کو؟
من حقمـه.
من وقتی کـه مـیگم خدایـا مـهدی فاطمـه کجاست ؛ ملائکه همـه سراشونو مـیندازن پایین،
آروم بـه خدا نگاه مـیکنن
یعنی ببین خدا جواب نداری بدی. راست مـیگه!
ما کـه ندیدیم شنیدیم،
شنیدیم اگری واقعا روحش بـه این بلندی برسه که
برا چی زنده است؟
روزیش اینـه کـه آقاشو ببینـه
اصلا نمـی تونـه نبینـه
سر هفته آقاشو زیـارت مـیکنـه
آقا دستشو مـیگیره
مـی فرماید:چطوری عزیز من!
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#مـهدی_جان_بیـا #عصر_ظهور
#استاد_پناهیـان #استاد #پناهیـان #پناهیـانی
#muslim #shia
.

Read more
. #بهارنارج چی مـیشـه اگه یـهویی .. توو یکی از این اتوبوس‌های ولگرد شـهر، همون موقع کـه دارم خسته‌ی خسته بر مـی‌گردم خونـه، جلوم سبز شی...یـهو صدام کنی، بگی: - حواست کجاست ؟!! . بعد من بفهمم همـه‌ی این مدت توو خیـالاتم داشته مـی‌گذشته! . آخ.. چی مـیشـه بفهمم خیـالاتی شدم کـه رفتی ، کـه دیگه نمـی‌بینمت... کـه ... .
#بهارنارج
چی مـیشـه اگه یـهویی .. توو یکی از این اتوبوس‌های ولگرد شـهر، همون موقع کـه دارم خسته‌ی خسته بر مـی‌گردم خونـه، جلوم سبز شی...یـهو صدام کنی، بگی: - حواست کجاست ؟!!
.

بعد من بفهمم همـه‌ی این مدت توو خیـالاتم داشته مـی‌گذشته! .
آخ.. چی مـیشـه بفهمم خیـالاتی شدم کـه رفتی ، کـه دیگه نمـی‌بینمت... کـه دیگه قرار نیست با این همـه خاطره‌ی باد کرده رو دستم کل شـهر رو با بغض زیر پا بذارم..
.
که دیگه قرار نیست با عکسات حرف ب و بگم: من آدمش نیستم... من آدم نبودنت نیستم.. آدم ندیدنت نیستم. چی مـیشـه کـه بفهمم همش فکر و خیـال بوده.. خیـالات بوده "جای خالی تو" .
#گوینده #نیکو_بهجتی
#خواننده #امـیر_عظیمـی

Read more

Media Removed

. نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. «نیریش» بـه تقویم نگاه کرد و پرسید: «باز بیستم شد، اجاره خونـه این ماه رو جور کردی؟» «مـیل» لبخندی زد و گفت: «شما نگران این ... .
نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. «نیریش» بـه تقویم نگاه کرد و پرسید: «باز بیستم شد، اجاره خونـه این ماه رو جور کردی؟» «مـیل» لبخندی زد و گفت: «شما نگران این چیزا نباش» نیریش اخم کرد و گفت: «یعنی چی نگران نباشم؟ باز مـی‌خوای مرد بودنت رو بـه رخم بکشی؟ باز مـی‌خوای بگی زن‌ها لازم نیست تو مسائل مالی دخالت کنن؟ باز مـی‌خوای زن خونـه رو موجود درجه دو حساب کنی؟ باز مـی‌خوای...». مـیل با چشم‌های گرد شده بـه نیریش خیره شد، پرسید: «حالت خوبه؟» نیریش پشت چشمـی نازک کرد و گفت: «معلومـه کـه خوبم! نکنـه باز مـی‌خوای یـه عیبی روم بذاری؟ باز مـی‌خوای بگی احتیـاج بـه روان‌پزشک و روان‌شناس و مشاور دارم؟ باز مـی‌خوای...».
.
مـیل رفت کنار نیریش نشست، دستش را گرفت و گفت: «عزیزم، عزیزم، چی شده؟ آروم باش! با من حرف بزن، ولی یـه جوری کـه نـه خودت حرص بخوری و نـه من‌رو روانی کنی!» نیریش آرام گرفت و گفت: «ببخشید، وقتی این موقع ماه کـه مـیرسه و باید اجاره خونـه بدیم بـه هم مـی‌ریزم، مخصوصا از وقتی این فیلمـه رو دیدم کـه زن و شوهره وسایلشون رو ریختن گوشـه پارک و از مردم کمک مـی‌خوان، اعصابم داغون شده». مـیل خنده‌اش گرفت و گفت: «اون کـه دوربین مخفیـه! لابد باز اینترنت قطع شد وسطش و تا آخرش ندیدی؟» نیریش با تعجب نگاهش کرد و گفت: «جدی مـیگی یـا باز مـی‌خوای من‌رو سر کار بذاری؟ باز مـی‌خوای...» مـیل دست‌هایش را محکم‌تر گرفت و گفت: «عزیزم کاملش رو بهت نشون مـیدم، فقط تو این قدر جوش نیـار!» بعد صدایش را مثل گوینده‌های رادیو کرد و ادامـه داد: «بعدشم، ما هر بلایی سرمون بیـاد، همـیشـه این‌رو یـادت نگه دار کـه انسان‌های خیری هستن کـه هوای هم‌نوع‌هاشون رو داشته باشن و اونا رو تنـها نذارن. مثل همـین خانم بازیگر گرامـی کـه آلبوم داده بیرون که تا صد درون صد سودش بـه خانوما برسه».
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇👇

Read more

Media Removed

زیـاد فکر کردم... بـه اینکه اگر قرار بود جای یـه “چیز” باشم دوست دارم چی باشـه؟ خب شاید “صندلی” ... اره صندلی اما نـه یـه صندلی معمولی توی یـه خونـه معمولی دوس دارم یـه صندلی باشم توی یـه کافه قدیمـی کـه نسل بـه نسل بچرخه ! اخه وقتی جای یـه صندلی تو کافه باشی کلی ادم مـیبینی با قصه های مختلف... شاید بگی خب یـه تاکسی ... زیـاد فکر کردم...
به اینکه اگر قرار بود جای یـه “چیز” باشم دوست دارم چی باشـه؟
خب شاید “صندلی” ... اره صندلی اما نـه یـه صندلی معمولی توی یـه خونـه معمولی
دوس دارم یـه صندلی باشم توی یـه کافه قدیمـی کـه نسل بـه نسل بچرخه !
اخه وقتی جای یـه صندلی تو کافه باشی کلی ادم مـیبینی با قصه های مختلف...
شاید بگی خب یـه تاکسی هم همـین خصوصیـات رو داره اما نـه! توی کافه ها بیشتر خود واقعی ادما رو مـیشـه دید.
نمـیگم خودِ خودِ واقعیشون چون فقط وقتی اینجورین کـه تنـهان اون موقع هم با خودشون تو دلشون حرف مـیزنن و تو نمـیفهمـی کـه چی مـیگن.
ولی تو کافه پای تنـهاییشون مـیشینی، بـه دردودلشون با دوستشون گوش مـیدی، نظاره گر عشقشون مـیشی و حتی موقع دعواهاشون کنارشونی...
مثل کتاب خوندنـه ولی مجانیش، خسته کننده هم نیست!
شاید اگر بیشتر فکر مـیکردم مـیگفتم کوله یـه جهانگرد که تا دنیـارو ببینم اما بـه گمانم زمـین گیر شدن کنار ادما بیشتر بهم مـیچسبه.
در ضمن حتما حتما مـیبایست رنگم سبزابی باشـه مـیدونین کـه ...
#نقطه_ویرگول
پ.ن۱: حداقل وقتی توی یـه کافه بودم احتمال داشت تصادفی کنارهم قرار بگیریم و نگرانش نبودیم اما الان چی حتما از هم فرار کنیم کـه همو نبینیم جالبه نـه ؟!
پ.ن۲: عاز باغ فتح اباد کرمان بدون ادیت

Read more

Media Removed

هر آدمـی توی زندگیش باس یـه مـهران داشته باشـه(بی حس مـهران) اولین بار توی کلاس دانشگاه دیدمش(ترم یک کاردانی) قفلی زده بود کـه بیـا خونمون بهت صبونـه بدم باهم گرافیک کار کنیم علی داداشش(ali fj) اونم مـیگف بیـا خب یـه صوبونـه س دیگهیـادمـه اولین بار کـه داشتم مـیرفتم خونشون مـهران زنگ زد گف نون سنگک بخر منم خ ... هر آدمـی توی زندگیش باس یـه مـهران داشته باشـه(بی حس مـهران)
اولین بار توی کلاس دانشگاه دیدمش(ترم یک کاردانی) قفلی زده بود کـه بیـا خونمون بهت صبونـه بدم باهم گرافیک کار کنیم 😂😂علی داداشش(ali fj) اونم مـیگف بیـا خب یـه صوبونـه س دیگه😂یـادمـه اولین بار کـه داشتم مـیرفتم خونشون مـهران زنگ زد گف نون سنگک بخر منم خ ولی نمـیدونم چرا وقتی رسیدم جلو خونشن از توی بالکن با پیـاز بهم حمله 🤔همـیشـه عادت داشتن وقتی یکی مـیاد از بالکن یـه چیزی بندازن روش😂
کم کم جوری شد کـه وقتی خونشون بودم(مـهدی فرامرز عباسی) باباش کـه از بیرون‌مـیومدند مـیگف:_خطاب بـه چ_شام چی داری؟😂همـیشـه هم تن ماهی بود با پلو و سیب زمـینی سرخ کرده😅توی دانشگاه(خبرنگاران)خیلیـا بهم مـیگفتن تو چطوری با اینا دوستی؟اینا انگار با همـه دعوا دارن(مـهران و علی)آره هب اخلاقشون خاصتر بود و با هرکسی نمـیجوشیدن..توی کاردانی صب که تا شب با هم بودیم درون حدی کـه وقتی دکتر(بابای مـهران و علی) ما رو مـیذاشت جای ایستگاه اتوبوس کـه بریم دانشگاه بـه منم پول توجیبی مـیداد 😂😂😂منم پولمو مـیدادم مـهران 😁بدبختیـه من اخر ترم بود🤦🏻‍♂️واسه نمره گرفتن اینا اینقدر اصرار مـیکردم بـه هر دری مـیزدم که تا قبول بشن...کلن خاطرات خوبی از دانشگاه داشتم با مـهران و علی.
الانم بعد ۶ سال بهتر شده بدتر نشده رابطمون
همـه جوره پای هر کار و بحثی هس.آشپزه خوبیـه👌🏼
توی سفرم هرکاری باشـه و بهش بگی انجام مـیده واسش شـهرام بهرام نداره،بی شیله پیله س.
کلا اگه مـهران نباشـه سفر کنسله که تا هفته بعدش(در این حد) چون بودنش از واجباته.درد حالیش نیس،سختی نمـیدونی چیـه،زحمت رو بلد مـیس،یـه انسانـه کـه همـه جوره همـه جوره کنارت هس.
به این ۶ ساله کـه فکر مـیکنم ثانیـه بـه ثانیـه ش خاطراته توی این چند ساله خیلی آدم کـه ادعای رفاقت داشتن و دارن رو دیدم:یـه سریـا نمک مـیخورن نمکدون مـیشکنن،یـه سریـا هم مثه مار توی آستینن،یـه سریـا هم دزد ناموس☺️یـه سریـا هم رفیقه ناب😎
بگرد و مـهرانِ زندگیت رو پیدا کن👌🏼
#بی_حس_مـهران
مستر چ🙂
عکس:سفر ۵شنبه صبح که تا جمعه ظهر اخلمد۹۷/۶/۸
#مسترچ #سفر #رفیق #باحال #دانشگاه‎ #مشتی #مشـهد #دوست #مـهران

Read more

Media Removed

89: داستان از نگاه نایل: -من هیچوقت تنـهات نمـیذارم! قول مـیدم! سرشو گرفت بالا و نگام کرد. لبخندی زد کـه به زودی جمع شد چون گریش گرفته بود و اشکاش سراریز شده بودن. دستمو گذاشتم رو صورتش و گفتم: هی چرا گریـه مـیکنی؟ دستشو گذاشت رو دستمو گفت: نمـیدونم! فقط... فقط مـیخوام گریـه کنم! خنده ی کوچیکی کردم ... 89:
داستان از نگاه نایل:
-من هیچوقت تنـهات نمـیذارم! قول مـیدم!
سرشو گرفت بالا و نگام کرد.
لبخندی زد کـه به زودی جمع شد چون گریش گرفته بود و اشکاش سراریز شده بودن.
دستمو گذاشتم رو صورتش و گفتم: هی چرا گریـه مـیکنی؟
دستشو گذاشت رو دستمو گفت: نمـیدونم! فقط... فقط مـیخوام گریـه کنم!
خنده ی کوچیکی کردم و گفتم: احیـانا این نباید اون قسمتی باشـه کـه من بگم "من هیچوقت تنـهات نمـیذارم" و تو هم بگی "منم" بعدش منو بوس کنی؟
خنده ای کرد کـه با قیـافه ی مخلوطی از خنده و گریش خیلی بامزه شده بود و گفت: نـه ترجیح مـیدم همـین اشکامو بریزم و به جاش بغلت کنم!
بعدم بلند شد و محکم بغلم کرد و هق هقش بیشتر شد.
خندمو جمع کردم و گذاشتم یکم گریـه کنـه که تا بالاخره جدا شد. اشکاشو پاک کرد و گفت: خب حالا چی؟
شونـه هامو بالا انداختم و گفتم: هیچی! من دوست دارم، تو دوسم داری، زندگی مـیکنیم!
خندید و دستشو گذاشت رو صورتش.
با طعنـه گفتم: هی! تو هنوز بـه من یـه بوس بدهکاری!
ابروهاشو داد بالا و گفت: او! آره؟!
سرمو تکون دادم.
چشاشو ریز کرد و گفت: اگه مـیخوای بیـا و بگیرش!
بعدم شروع کرد دویدن سمت هال!
چشامو چرخوندم و افتادم دنبالش.
همونطور کـه دور خونـه مـیچرخیدیم گفتم: نایل هوران همـیشـه بـه هر چی مـیخواد مـیرسه! اینو یـادت باشـه خانوم گلد!
با نفس نفس گفت: واقعا؟... من کـه اینطور... فکر نمـیکنم!
تا دیدم حواسش بـه من نیست رفتم و پشت ستون قایم شدم!
از ستون گذشت و برگشت پشتشو نگاه کرد و دید کـه من نیستم.
وایساد و گفت: نایل؟
برگشت بـه جلوش نگاه کرد و گفت: خواهشا ایندفعه منو نترسون که تا سکته کنم بمـیرم!
آروم رفتم سمتشو بغلش کردم و گفتم: اگه قصدم مردنت باشـه جفتمون رو مـیکشم!
سرشو چرخوند و با تعجب بهم نگاه کرد کـه گفتم: البته همچین قصدی کـه ندارم!
خندید. دستامو دور کمرش محکتم تر حلقه کردم و گفتم: دیدی گرفتمت؟ حالا ماچو بده بیـاد!
چشماشو چرخوند و توی همون حالت سرشو چرخوند و خودشو کشید بالا.
منم خم شدم و لبامو گذاشتم رو لباش!
بعد از چند ثانیـه ازش جدا شدم و گفتم: عاشقتم آلوچه کوچولوی من!
با بغض گفت: منم همـینطور زردآلوی خنگ من!
(ینی ر*** تو این ابراز علاقتون ::::|)
-هی! بازم کـه داری گریـه مـیکنی؟
سرشو گرفت پایین که تا اشکاشو نبینم.
با دستام صورتشو گرفتم و گفتم: هی ببینمت!
با اشک توی چشماش نگام کرد.
با شستم اشک روی گونش رو پاک کردم و گفتم: دیگه گریـه نکن خب؟
سرشو بـه چپ و راست تکون داد و گفت: من... نمـی... من نمـیتونم!
کامنت:

Read more

Media Removed

مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟ حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی. بعد چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌. بعضی ... مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟
حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی.
پس چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن
فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم
لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌.
بعضی آدما هم بهم مـیگن روانی.
خوب تو بگو
حق ندارم ب زیر گوشِ این لعنتی کـه انگشتشو تو فر موهام مـیچرخونـه؟؟
مدیر شرکت و یـادته؟؟ مـیگفتم آدم خوبیـه؟؟؟
اخراجم کرد لعنتی .اصا دلم خواست پروندهاشو پاره کنم
مرتیکه خجالت نمـیکشـه وقتی صبحا مـیرم تو دفتر بهم مـیگه صبح بخیر
یـا اون کارمند مخابرات دیشب وقتی براش بوق زدم بهم گف:(شب بخیر مـهندس)
منم سر صبحی وقتی حواسش نبود چرخ دستیشو هل دادم
چرا این آدم ها نمـیفهمن فقط تو حتما بهم شب و صبح بخیر بگی.
هر روزم چند نفر و تو صفحه‌های مجازی بلاک مـیکنم و دوستام و هم دیگه دوست ندارم
چه دلیلی داره برام کامنت بذارن عالی❤
یـا اینکه شبیـه تو حرف بزنن
بهم بگن بمون برام
یـا آهنگایی و که تو مـیفرستادی و بفرستن
حتی یکیشون بـه هم مـیگه :(اصلا حوصله سر بر نیستم ) آخه یعنی چی این حرف ؟؟من خیلی ام آدم خسته کننده ای هستم فقط واسه تو اینجوری نیستم. همشونم مـیخوان با بقیـه برام فرق کنن روانی اونان کـه نمـیدونن کله دنیـا رو با یـه چشم مـیبینم و فقط تویی کـه از همشون جدات کردم
اصا بـه اونا چه کـه قشنگ مـیخندم.
چقد یـه دستی تایپ سخته
بذار برم با این چاقو اون لعنتی و که دیشب بهم گفت : حیف چشای خوشگلت نیست کـه گریـه مـیکنی و بکشم مـیام اما تقصیرِ خودم بود نباید بهش مـیگفتم کـه قلیون نکشـه
اون جمله مخصوص توِ ولی درون هر صورت نمـیتونم نکشمش
حتما فردام مـیخواد بگه: وقتی چش غره مـیری جذاب تری.آره حتما حتما بکشمش اما صبر کن برمـیگردم و بازم برات مـیگم کـه وقتی نیستی چقد آدما اذیتم مـیکنن شاید اگه بدونی زود تر برگردی .
.
.

نویسنده: #مـیکائیل💕 .
. 🆔@mikilove351 📷
.
.
.
#دوستان_اگرمارولایق_کامنت_ولایک_زیباتون_مـیدانیدپس_کوتاهی_درحق_مانکنید 😊🙏🌷

Read more

Media Removed

. بگو! حاضرم زندگيمو بدم بفهمم غمِ توو نگات از چيه فقط خنده هات باشـه توو زندگيم واسه اينكه خوشبخت شم، كافيه . بگو! که تا سبك شي، بخندي برام بگو! مردِ تو باورت مي كنـه يه بغضي هميشـه توو لبخندته كه هر روز زيباترت مي كنـه . بگو! که تا غمِ توو نگاهت بره که تا دنيا رو با خنده هات پُر كنم تو زيبايي اونقد كه ... .
بگو! حاضرم زندگيمو بدم
بفهمم غمِ توو نگات از چيه
فقط خنده هات باشـه توو زندگيم
واسه اينكه خوشبخت شم، كافيه
.
بگو! که تا سبك شي، بخندي برام
بگو! مردِ تو باورت مي كنـه
يه بغضي هميشـه توو لبخندته
كه هر روز زيباترت مي كنـه
.
بگو! که تا غمِ توو نگاهت بره
تا دنيا رو با خنده هات پُر كنم
تو زيبايي اونقد كه حتا يه روز
نمي شـه غمت رو تصور كنم
.
بهم زندگي ميده لبخندِ تو
مگه مي شـه بـه زندگي پل نزد
مگه مي شـه كه تو بخندي ولي
به اعجاز لبخندِ تو زل نزد!
.
تو زيبايي مثلِ طلوعِ يه صبح
تو زيبايي اندازه ي آسمون
همـه خواهشم از تو اينـه فقط
هميشـه همينطور زيبا بمون...
.
#احمداميرخليلى
.
[یـه حرفایی هست کـه بگی دردسره، نگی سردرد مـیشـه! یـه حرفایی م هست واسه گفتنش زوده و واسه نگفتنش دیر! خلاصه همـیشـه یـه حرفایی هست کـه هیچ وقت جاشو پیدا نمـی کنی! یـه حرفایی مث گفتن دوست دارم! چی گفتم!؟ گفتم دوست دارم! اااا گفتم دوست دارم!!! هیچی نشد!؟ بعد دوست دارم! دیدید هیچی نمـیشـه بعد شمام بگید! همـین الان! گفتم همـین الان! آقا! خانوم! همـین الان بگید بهش و خلاص! گفتم خلاص؟! نـه آقا جان بگید بهش و رها! رهایی از همـه چی! دوست داشتن قشنگ حس پرواز داره! بال داره، مـیره مـی شینـه توو قلبش لونـه مـی کنـه...]
#تهران #ایران #عشق #دوستت_دارم #شبانـه #من #تو #ترانـه #شعر #رهایی #حرف #خوشبختی ‎ #زیبا #دنیـا #لبخند #زندگی

Read more

Media Removed

عکاس جان من @navid.photography . مـیگیم آخه چه جوری مـیشـه دست ی تو تقویم و روزای خوب رو بیـاری؟... مـیگه بیـار حرف نباشـه... مـیگم خودت چرا نمـیاری ؟ پاشو اندااااخته رو پاش بهد شروع کرد تشون و مـیگه حرف نباشـه ما کـه حرفی نزدیم چرا با ما بدی مـیگم انقده رویـاهای قشنگ‌داری یکی بذار واسه ما لاا ... عکاس جان من @navid.photography
.
مـیگیم آخه چه جوری مـیشـه دست ی تو تقویم و روزای خوب رو بیـاری؟...
مـیگه بیـار حرف نباشـه...
مـیگم خودت چرا نمـیاری ؟
پاشو اندااااخته رو پاش بهد شروع کرد تشون و مـیگه حرف نباشـه
ما کـه حرفی نزدیم چرا با ما بدی
مـیگم انقده رویـاهای قشنگ‌داری یکی بذار واسه ما لاا قل، دم مرگی نگن مرد و از تو‌هیچی نداشت، مگه چی مـیشـه؟؟؟
مـیگه نمـیشـه، مال بد بیخ ریش صاحبشـه
مـیگم حالا چه جوریـاس کلی آدمو دیوونـه کنی بعد بگن دکتری، درمون کنی، بالینی خونی، بالم کـه داری پرواز مـیکنی مـی ری که تا آن جاها کـه نباشد دلبری...
هنوز تو فکر مـهر سالیـه کـه رفته بـه باد بودیم کـه مدرسه ها باز شد
مـیگم نکنـه تو خنده هات زندگیتو دادی بـه باد ؟
مـیگه اصلا زندگی جوری کـه واسه از دست دادنـه
چیچی بود اصلا پاشدی رفتی دنبالش؟ درونتو ‌مـیگم، چی داشتی توش
گفت یک تکه ت بود و توی گوووودال زمان افتاد
مـیگم حالا ما هم اون توییم یعنی
مـیگه بهت اجازه مـیده بـه رفتن فکر کنی، بدون این کـه رفته باشی
یـه نگاه بـه چپ کردی م یـه نگاه بـه راست
گفتیم ساز مـیزنی هنو؟
بالاخره بهمون نگاه کرد بعد یـه عمر و گفت: *این کـه یک شاعر کتابهاش زیر لیست کار های روزمره اش گم شـه ترسناکه!
این کـه یـه نوازنده دیگه هیچ کدوم از نت هاش یـادش نیـاد ترسناکه!
جو سنگین شد و نگاش کردیم و نگاه کردیم و نگاهش کردیم
به تمامش نگاهش کردیم.‌‌..
رفت...
بازم هم نگاه کردیم
دیدیم چه قشنگ راه مـیره حواسمون پرت شد، دیگه ندیدمش
مـیگن داستانا تموم مـیشن تو یـه جایی از همون صفحه ها، کـه حسی بهشون نداریم
اما نویسندشون بازم مـینویسه، شاید یـه داستان دیگه، شایدم همون داستان رو یـه جور دیگه...
شاید تمام پله هایی کـه تو هروز بالا و پایین مـیری که تا از اتاقت بری بیرون، صدایی ایجاد مـیکنـه
و تمام ساحل مرگ ر و نابود مـیکنـه که تا که بـه اینجا برسی کـه بگی بسه لجبازی...

Read more

Media Removed

. ا﷽ا تو رفتی و من ... چون کاسه ی آبی ... بـه پشت سَرَت جاری ... . . من خود بـه چشم خویشتن دیدم کـه جانم مـی رود... . . رفتند زیـارت. بـه همـین راحتی. ان شاءالله بـه خوبی و خوشی. . . . ________________________________ قاصدک.نوشت: مـیگما، نزدیک دو سه ماه برنامـه ریزی داشته باشی واس زیـارت مشـهد ... .
ا﷽ا
تو رفتی و من ...
چون کاسه ی آبی ...
به پشت سَرَت جاری ... .
.
من خود بـه چشم خویشتن
دیدم کـه جانم مـی رود... .
.
رفتند زیـارت. بـه همـین راحتی.
ان شاءالله بـه خوبی و خوشی.😊
.
.
.
________________________________
قاصدک.نوشت:
مـیگما، نزدیک دو سه ماه برنامـه ریزی داشته باشی واس زیـارت مشـهد الرضا علیـه السلام، چشمات برق بزنـه، دعا کنی، فکر کنی، هی گنبد بیـاد توی خیـالت، حتی تصور کنی کـه کجا ببریشون، چی نشونشون بدی، کجا بشینین، حتی اینکه چی بگی چی بخوای رو هم دقیقه بـه دقیقه آماده کنی و ... و از تصورش هی ذوق کنی و هی ذوق کنی... و امـیدت رو از دست ندی... و کلی دعا و دعا و دعا.
اما؛
آخرش...
تقدیر این باشـه کـه یکی دیگه برنامـه رو پیـاده کنـه.
تو بمونی و بقیـه برن زیـارت.
.
خلاصه که...
ضایع شدم رفت.😉😄😂
والا باورم نمـیشد.
اما وقتی قطارشون رفت، باور کردم کـه منو راستی راستی جا گذاشتند!
و رفتند.
.
طبیعتا، وقتی بـه مسافرا خوش بگذره، ما هم خوشحال مـیشیم.
ولی دلم گرفته.
ناراحت نیستم اما، احساس نارضایتی دارم.😣
دلگیرم از اینکه، مـیشد بـه منم اجازه بدن.
و ندادن.
انصاف نبود.
یـه بار توو عمرم کلی مصمم بودم درون برنامـه😜
گناه داشتم خب... .
البته خودمو راضی مـی کنم کـه هر چی خدا بخواد درسته دیگه.😊😅 و اینو از صمـیم قلب قبول دارم.👌
.
________________________
مخاطب خاص:
#موبایل_به_دست_منتظرم.😉😍
ساعت از ۹؛ هم گذشت!
درسته الان سه ساعته شب شده ولی... من از صبح منتظرم...😉😜
چند بار دویده باشم طرف موبایل خوبه؟😂😂
________________________________
#مشـهد
#حضرت_سلطان_علیـه_السلام😍
#زیـارت
#_بیخیـال
۱۳۹۶/۱۰/۲۳

Read more

Media Removed

____ مـی گفت : همـه چی رو نگو... هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه! چیزی کـه نمـی دونی رو نگو چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو چیزی کـه خوش نیست رو نگو چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن. خوشبخت شیم! نگو... اونـهایی رو بگو کـه رو هوا تو عکس‌ها ... ____
مـی گفت : همـه چی رو نگو...
هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!
چیزی کـه نمـی دونی رو نگو
چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو
چیزی کـه خوش نیست رو نگو
چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو
حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن.
خوشبخت شیم!
نگو...
اونـهایی رو بگو کـه رو هوا تو عکس‌ها مـیوفتن، حرف‌های خوب کـه با چشم معلوم نمـیشن ولی تو عکس‌ها شبیـه دونـه‌های آفتاب‌ان کـه ازلب‌های یکی سُر خورده...
راه مـی‌رم اسم تو رو مـی‌گم ، هر چی بـه تو وصل باشـه تهش خوشبختیـه... 💙
.
.

#صابر_ابر

Read more

Media Removed

. بعد از گذشت تقریبا یک ماه... هنوزم روی تکرار پخش مـیشـه تو مغزم... #شایع_از_اول . از اول ، از زیرِ صفر دوباره مـیریمش نیستم اهلِ موندنی کـه بو خظی مـیده که تا یـه ت ندی دعا نمـیگیره یـه نَمـه سنگین بریز دیگه دوتا ببینیمت من زدم بیرون أ خونـه أ هر چی بود اولش پاهام مـیرفتن اما دلم عقب مـیموند دیوونـه ... .
بعد از گذشت تقریبا یک ماه...
هنوزم روی تکرار پخش مـیشـه تو مغزم...
#شایع_از_اول
.
از اول ، از زیرِ صفر دوباره مـیریمش
نیستم اهلِ موندنی کـه بو خظی مـیده

تا یـه ت ندی دعا نمـیگیره
یـه نَمـه سنگین بریز دیگه دوتا ببینیمت

من زدم بیرون أ خونـه أ هر چی بود
اولش پاهام مـیرفتن اما دلم عقب مـیموند

دیوونـه خونـه یـه چی دیگست که تا نرفتی تووش
هر چی فوت کردیم خنک شـه باز دهن مـیسوخت

أ بوقِ سگ که تا سوت و کورِ شبو دیدم من
تنـهایی توو جمعِ دورِ همو دیدم من

دیدم سرِگذاب سر همو مـیزنن
گذاشتموشون یـه طرف و خودمو یـه طرف بعد

دیدم اینا کجان و ما کجا ، ما صافیم و اینا صاف نمـیشن با اتو بخار
پشت قدیمـی شده دیگه همـه توو روت دوتان

نفهمـی ضربه فنیت مـیکنن توو مشت و مال
اگه کَلَت تووش خرابه رَد کن یـه نفری

وایسا پا خودت که تا کَف بُر شـه بغلیت
حرفِ مُفتو بزار مردم بزنن

تو خودتو بِکِش جلو هرطور کـه بلدی
سینتو صاف کن سرتو بالا بگیر

نشون بده برا هر عملی آماده ای
فقط جای آدما آماده رو کاناپه نی

اگه مسیرت سمتِ رفتنِ بیـا با ما بریم

قبلِ اینکه بری ببین برا چی مـیری
به چی قراره برسی کـه پاش همـه چی مـیدی

نمـیخوام ببینم رفتی و تهش پیچیدی
یـه روز بالاخره اوضاعِ خوبو همـه مـیبینیمـــ

پا همش وایسادم برا داستان نویسا هم داستان دارم
توو راه همـه دسته گُلا رو آب دادم
حالا بگو تو هم هستی بام یـا نـه

خدا رو شکر هنو رویِ خاک ــَم نـه زیرش
هر روز کـه پا مـیشم مـیگم روزِ آخر همـینـه

کسی معنیِ زندگیو أ توو کتاب نفهمـیده
چِته شاید خبرِ خوب توو سکانس بعدیـه

تا حالا چند دفعه با سر رفتی توو دَر

چقد یـادت اونا کـه کمتر مـیدونن

ببین چیزایی کـه نداریم هم دستمونن
هستن کـه یـه دلیل برا رفتنمون شَن

حالا پایـه ای یـه بار دیگه بریم از اولش
حاضری دیگه نپُرسی کی بهتر أ مَنـه

بچه راه رفتنو نمـیفهمـه که تا بیست قدم نره
اون ترسِ لامصبو بگیر سر أ تنش تا

اونجا کـه قرار داریم راهی نی مَرد
اونکه فکرِ بُرد بود بُرد یـا اونکه بازی مـیکرد
بابا مُشتایِ تو خودشون شاه کلیدن
پایِ پیچ هم حتی بهتر از صد که تا واسطه مـیپیچن

هر کی هر چی گفت شب جاش دَمِ درِ
بزار فِک کنن کـه کم داشتی یـه نَمـه

اینو گیر باشی فرداش مـیرسن
اصلِ اینـه کـه همشو برداشتی یـه تَنـه

کامِ خوب بگیر بده توو
جوری کـه بعدش بگی آخ حاجی ترکوند

خودتو بزن بـه فازِ خودت گِره کور
أ پات بکَن بـه کوه برسون آآه
از اول

قبلِ اینکه بری ببین برا چی مـیری
به چی قراره برسی کـه پاش همـه چی مـیدی
نمـیخوام ببینم رفتی و تهش پیچیدی
یـه روز بالاخره اوضاعِ خوبو همـه مـیبینیمـــ
پا همش وایسادم برا داستان نویسا هم داستان دارم
#شایع
#از_اول

Read more

Media Removed

رفیییییییییق!!!!!!!!!!! بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه. تو هم جا بخوری. بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست. مـیگی پاشو شوخی کردم باهات. بابا هر چی تو بگی. نکن این کارا رو. تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد. اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم. ببینی کفنو مـی پیچن ... رفیییییییییق!!!!!!!!!!! بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه.

تو هم جا بخوری.

بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست.

مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.

بابا هر چی تو بگی.

نکن این کارا رو.

تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد.

اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم.

ببینی کفنو مـی پیچن دورم. مـیگی دروغه,

داری شوخی مـیکنی,

اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.

مـیگی پاشو دیوونـه✖

باشـه هر چی تو بخوای✖

اما رو صورتمو باز مـیکنن✖

چشام بستس✖

سنگو مـیذارن روم✖

خاک مـیریزن❗❗❗❗ داد مـیزنی◾◾◾◾ زندس دیوونـه ها✖

داره شوخی مـیکنـه✖

نریزید خاک ◾◾◾ اما یکی بیـاد دستتو بگیره,بگه✖

اون روزی کـه بهت نیـاز داشت,کجا بودی⁉

نـه,شوخی نیست✖

واقعیته◾◾◾ آره,واقعیت ◾◾◾ بزنی زیر گریـه,اما دیگه خیلی دیره◾◾◾ ب سلامتي اون روز کـه خیلی دور نیست....

Read more

Media Removed

Man #behtarin doste donya #dost k na #kheyli bishtar az ye dost # . . . . . خیلی وقته دلم مـیخواد بگم دوست دارم بگم دوست دارم... بگم دوست دارم... از تو چشمای من بخون کـه من تو رو دارم فقط تو رو دارم بی تو کم مـیارم نبینم غمو اشکو تو چشمات نبینم داره مـیلرزه دستات نبینم ترسو توی نفس ... Man #behtarin doste donya #dost k na #kheyli bishtar az ye dost # 😍💝💗💖💕💔💞💟💝😍
.
.
.
.
.
خیلی وقته دلم مـیخواد بگم دوست دارم
بگم دوست دارم...
بگم دوست دارم...
از تو چشمای من بخون کـه من تو رو دارم
فقط تو رو دارم
بی تو کم مـیارم
نبینم غمو اشکو تو چشمات
نبینم داره مـیلرزه دستات
نبینم ترسو توی نفس هات
ببیین دوست دارم...
منم مثل تو با خودم تنـهام
منم خسته از تموم دنیـام
منم سخت مـیگذره همـه شب هام
ببین دوست دارم...
ببین دوست دارم...
دوست دارم وقتی کـه چشماتو مـیبندی
با من بـه دردای این دنیـا مـیخندی
آروم مـیشم بگی از غمات دل کندی
بیـا بـه هم بگیم دوست دارم
دوست دارم, من اون چشمای قشنگو
دارم باست مـیخونم این آهنگتو
هر چی مـیخوای بگو از دل تنگتو
بیـا بـه هم بگیم دوست دارم
نبینم غمو اشکو تو چشمات
نبینم داره مـیلرزه دستا
نبینم ترسو توی نفس هات
ببین دوست دارم...
منم مثل تو با خودم تنـهام
منم خسته از تموم دنیـام
منم سخت مـیگذره همـه شب هام
ببین دوست دارم...
ببین دوست دارم...
دوست دارم وقتی کـه چشماتو مـیبندی
با من بـه دردای این دنیـا مـیخندی
آروم مـیشم بگی از غمات دل کندی
بیـا بـه هم بگیم دوست دارم
دوست دارم من او چشمای قشنگو
دارم باست مـیخونم این آهنگتو
هر چی مـیخای بگو از دل تنگتو
بیـا بـه هم بگیم دوست دارم
آره دوست دارم.. 💝
دوست دارم💝

Read more
اللهم صلی اله محمد و آل محمد و خدا همـینجاست..همـینقدر نزدیک.. (ای کاش مـیفهمـیدم چی مـیخوای بگی!!ای کاش حرف زدن با تو رو بلد بودم!!!) ای کاش دلی مثل تو داشتم مـیتونستم با خداصحبت کنم... چی مـیگی؟؟ چی مـیشنوی؟؟ با کی حرف مـیزنی؟؟ قرص چیـه!!دارو چیـه!! مریض کیـه!؟که دستتو بلند مـیکنی بـه اون بالایی مـیگی... اسم ... اللهم صلی اله محمد و آل محمد

و خدا همـینجاست..همـینقدر نزدیک..
(ای کاش مـیفهمـیدم چی مـیخوای بگی!!ای کاش حرف زدن با تو رو بلد بودم!!!)
ای کاش دلی مثل تو داشتم مـیتونستم با خداصحبت کنم... چی مـیگی؟؟
چی مـیشنوی؟؟
با کی حرف مـیزنی؟؟ قرص چیـه!!دارو چیـه!! مریض کیـه!؟که دستتو بلند مـیکنی بـه اون بالایی مـیگی...
اسم همـه رو هم مـیاری تو دعاهات... _باران همـیشـه از دعای تو نازل مـیشـه آقا نقی.._

همـیشـه هر وقت این آقا نقی خودمونو مـیدیدم ساده و با خنده از کنارش رد مـیشدم...
امروز ولی اینجا دیدمش.. دیدم کـه چه دل بزرگی داره..چه خدایـه بزرگی داره...
#بهتر ببینیم
#سندرم دان
#خدا
#همـین حوالی

Read more

Media Removed

. چرا خودت رو رها نمـیکنی داد بزنی از حسین بخوای فدات شم امام حسین علیـه السلام یک محبت فطریـه کـه برات شکوفا شده خب اگر بقیـه فطرتت شکوفا نشده یـا ثمرات عمـیق شکوفایی رو بدست نیـاوردی به منظور اینـه کـه در خود حسین سیر نکردی هنوز خود این محبت رو قدردانی نکردی خود این محبت رو مـیشـه تقویت هم کرد، درسته خب چیکار ... .
چرا خودت رو رها نمـیکنی داد بزنی از حسین بخوای
فدات شم امام حسین علیـه السلام یک محبت فطریـه کـه برات شکوفا شده
خب اگر بقیـه فطرتت شکوفا نشده
یـا ثمرات عمـیق شکوفایی رو بدست نیـاوردی به منظور اینـه که
در خود حسین سیر نکردی هنوز
خود این محبت رو قدردانی نکردی
خود این محبت رو مـیشـه تقویت هم کرد، درسته
خب چیکار کنیم تقویت بشـه
اونایی کـه اباعبدالله الحسین رو دوست دارن
داد بزنن حسین رو صدا بزنن
داد بزنن
این داد زدن چه فایده‌ای دارد
این تجلی حبه
تجلی آتشـه
هر موقع این محبت رو تجلی بدی تقویت مـیشـه
اولینی کـه داد زد درون مصیبت اباعبدالله الحسین کی بود؟
من راستش حتما یک وقتی اگر طاقت داشتید کاملش رو براتون بخونم
امـیرالمؤمنین کـه در مسیر صفین رسید کربلا
نشست گریـه کرد
یک قسمتش داره دیگه انقدر گریـه کرد شروع کرد داد زدن داد مـیزد داد مـیزد
همـه مونده بودن
امام صادق علیـه السلام جدا به منظور گریـه کن ها دعا مـیکرد
جدا به منظور اونایی کـه ضجه مـیزنن و داد مـیزنن دعا مـیکرد
مـی‌فرمود خدایـا من اینا رو بـه تو مـیسپارم امانت نگه دار روز قیـامت بده من خودم از حوض کوثر سیرابشون کنم
این حنجره هایی کـه برای حسین تو داد مـیزنن
روضه خونـه امام صادق علیـه السلام مـیگرفتن
روضه ها مـیدونید با چی تموم مـیشد؟
آنقدر صدای شیون و ضجه زیـاد مـیشد
امام صادق علیـه السلام مـی‌فرمودند دیگه بسه
با ضجه تموم مـیشد
#تو_چی_داری_غیر_از_حسین
یکبار داد زدی مثل رقیـه
بعد بگی حسین بـه خرابه وجود من نیومد
جمله بعدی رو بگم یـا نـه
داد مـیزنی یـا باز حتما توضیح بدم
رقیـه ثابت کرد اگر خوب #تمنا کنی حسین بـه خرابه هم مـیاد
بگم ان شاءالله خوب قدردانی مـیکنی
رقیـه ثابت کرد اگر خوب تمنا کنی حسین با سر مـیاد
.
#شب_جمعه #روضه #استاد_پناهیـان #پناهیـان #پناهیـانی
.

Read more

Media Removed

خب، مـیرسیم بـه مبحث شیرین خرید ! 🤩 . بـه نظرم، یکی از اصلی‌ترین دلایل واسه سفر بـه #ماکو ، مـیتونـه دیدن بازارهای منطقه آزاد و خرید باشـه. من دیروز از دو که تا بازار اصلیش دیدن کردم کـه براتون توضیحشون مـیدم. - #مجتمع_تجاری_امـید : یـه مجتمع خیلی شیک، پر از نمایندگی و فروشگاه‌های برندهای ترک، چیزی کـه بیشتر ... خب، مـیرسیم بـه مبحث شیرین خرید ! 🤩
.
به نظرم، یکی از اصلی‌ترین دلایل واسه سفر بـه #ماکو ، مـیتونـه دیدن بازارهای منطقه آزاد و خرید باشـه. من دیروز از دو که تا بازار اصلیش دیدن کردم کـه براتون توضیحشون مـیدم.
- #مجتمع_تجاری_امـید : یـه مجتمع خیلی شیک، پر از نمایندگی و فروشگاه‌های برندهای ترک، چیزی کـه بیشتر بـه چشمم اومد اینجا، لباس مجلسی‌های شیک زنونـه بود😍 و فروشگاه‌های مواد غذایی و ارایشی بهداشتی.
من عشق خوراکی وارد یـه فروشگاه هله هوله فروشی شدم و‌ فکر کنم حداقل نیم ساعتی بین قفسه‌های شکلات گیر کرده بودم🤩 چند که تا عاز تنوع اجناس گذاشتم کـه بیشتر امار دستتون بیـاد. خلاصه کـه اینجا خیلی همـه چی شیک بود 😎
.
- #بازار_بزرگ_منطقه_آزاد_ماکو : یـه فضای خیلی بزرگتر، تنوع خیلی بالاتر! همـه چی گیر مـیومد. از لباس زنونـه و مردونـه بگیر که تا لوازم اشپزخونـه و‌دکوری و مواد غذایی و رستوران و ... از اون بازارا کـه صبح بگی بسم ا... بری داخل و شب برگردی بیرون😅
البته من بـه نیت خرید نرفته بودم و‌ چیزی نگرفتم اما واسه اینـه تفاوت قیمت‌ها دستم بیـاد چند جا سوال کردم و خب همون چیزی بود کـه انتظارشو داشتم. تفاوت قیمت بـه شـهرای دیگه کاملا بـه چشم مـیاد!.. بـه خاطر کم شدن هزینـه گمرکی و حمل و نقل، جنس‌های ارجینال و اصلی رو با قیمت مناسبتر مـیشـه راحت پیدا کرد، همـه چی هم کنار هم و در دسترسه و خستگی گشتن نداره!
.
به نکته دیگه خیلی جالب کـه به چشمم این بود کـه بعضی فروشگاه‌ها، یـه کاغذ چسبونده بودن پشت ویترین و نوشته بودن کـه جنساشون رو با چه نرخ دلاری حساب ، مثلا یـه کت شلوار فروشی تو بازارچه امـید نوشته بود همـه‌ی لباساش با دلار ۳۸۰۰ تومن قیمت گذاری شده و این انصافشون عالی بود. چیزی کـه کمتر دیده بودم..💫
.
در مورد پیدا خونـه و محل اقامت، راه‌های زیـادی هست. خونـه هم توی شـهر گیر مـیاد و هم تو روستاها مردم منتظرن با جون و دل مـیزبانتون شن، اما واسه اینکه قبل سفر بتونین یـه دودوتا چار که تا کنین تو عاخر این پست یـه شماره گذاشتم کـه دم منطقه ازاد بنر زده بود واسه اجازه اقامت گاه.
.
#صحرا_مـیره_سفر
#ماکو_نامـه_صحرا .
‏The Free Market Zone of Maku is one of the best reasons to travel here.The lack of customs fees has helped to reduce the price of goods,Most goods come from Turkey ‏And clothing and food and health products are highly diverse
. ‎ #ماکوگرام #ماکو #ماکوگردی #بریم_ماکو #ماکوگرافی #سفرنامـه_ماکو
#maku #Maku_Gram #visitmaku #trip2maku
.
.
پ.ن : دلیل خلوتی اینجا اینکه من وسط ظهر رفتم. وقت نـهار بود ولی همـه فروشگاه‌ها باز بودن.

Read more

Media Removed

حالا چی شده؟؟ بـه یـه غریبه جامو دادی؟؟ شب تولدت خودتو کادو دادی؟! اصن فک نمـیکردم تو بگی همـه چی دروغه..هیشکی باور نکرد..رفتی کـه همـه چیم بوده نـه باور نکردم کـه تو نباشی پیشم!! مگه نمـیدونستی نباشی من روانی مـیشم چرا بـه من تبریک مـیگن؟؟ انگار هیشکی نمـیدونـه کـه عشق من دیگه با من نمـیمونـه سپیده اینم ... 💕⏪حالا چی شده؟؟ بـه یـه غریبه جامو دادی؟؟ شب تولدت خودتو کادو دادی؟!
اصن فک نمـیکردم تو بگی همـه چی دروغه..هیشکی باور نکرد..رفتی کـه همـه چیم بوده
نـه باور نکردم کـه تو نباشی پیشم!! مگه نمـیدونستی نباشی من روانی مـیشم
چرا بـه من تبریک مـیگن؟؟ انگار هیشکی نمـیدونـه کـه عشق من دیگه با من نمـیمونـه سپیده
اینم از آخرش،،آخر روزای خوبمون..حالا یکی دیگه بـه جای من نشسته روبه روت
چیـه توام مثل من بغضت گرفت نـه؟؟ توکه مـیگفتی امثال منو و دورت گرفتن!
من همونیییم کـه یـه روز همـهت بود رفتم از یـادت چقدر ساده چقدر زود
آرزووم اینـه خوشبخت شیییی حالا کـه مـیرم عزیزم تولدت رو بهت تبریک مـیییگم⏩💕

Read more

Media Removed

92: دوباره نشست رو تخت و گفت: چی؟! یعنی... چرا بهم زودتر نگفتی؟ نفسمو بیرون دادم و گفتم: چون نمـیخواستم بدونی. چون اصلا نمـیخوام درباره ی بابام بای حرف ب. چون اون دیگه توی زندگی من نقشی نداره. اگه بریم حتما تو اخبار مـیبینـه کـه من اومدم و توقع داره کـه برم پیشش و منم مجبورم اون عجوزه و مزخرف تر ... 92:
دوباره نشست رو تخت و گفت: چی؟! یعنی... چرا بهم زودتر نگفتی؟
نفسمو بیرون دادم و گفتم: چون نمـیخواستم بدونی. چون اصلا نمـیخوام درباره ی بابام بای حرف ب. چون اون دیگه توی زندگی من نقشی نداره. اگه بریم حتما تو اخبار مـیبینـه کـه من اومدم و توقع داره کـه برم پیشش و منم مجبورم اون عجوزه و مزخرف تر از خودشو ببینم!
هر چی تو دلم بود رو گفتم. البته یکم شلوغش کردم. من از ورونیکا و مگی و اونقدرا هم بدم نمـیاد درواقع مقصر اصلی بابام بود و یکمم ورونیکا ولی مطمئنم مگی هیچ تقصیری نداره؛ حتی دلم براش مـیسوزه! کـه البته سم مـیگه من زیـادی دل نازکم :|
امـیدوار بودم با گفتن اینا نایل راضی شـه ولی با حرفی کـه زد قصر رویـاهام ریخت پایین |:
داد زد: این عالیـه!!!
چقد دلم مـیخواست یـه دونـه ب تو سر خودم یـه دونـه هم تو سر اون -___-
خیلی خنثی گفتم: دقیقا چیش عالیـه؟
با نیش باز گفت: اینکه بهونـه ی رفتن تو بـه ایرلند مـیتونـه دیدن بابات باشـه!
چشمام گرد شدن و گفتم: بعد اونوقت واقعا حتما برم بابامو ببینم!
-خب اشکالی نداره مـیری مـیبینی!
دستامو بردم رو هوا و گفتم: برم چی بگم آخه؟ "سلام بابا بعد از پنج سال من اینجام خوبی؟ آها راستی اینم دوست پسرمـه ولی هیشکی نمـیدونـه تو هم بهی نگو!" اینو بگم؟؟؟
سرشو خاروند و گفت: حالا بـه اینکه چی بگی هم فکر مـیکنیم. فعلا بیـا جمع کن وسایلتو کـه دیرمون مـیشـه!
قیـافمو مظلوم کردم ولی اون مظلوم تر شد و گفت: رکسان خواهش مـیکنم! امروز تولدمـه!
لعنتی برد! امروز تولدش بود راست مـیگفت حتما براش روز خوبی درست مـیکردم.
بلند شدمو نفسمو دادم بیرون و گفتم: باشـه.
نیشش دوباره باز شد و محکم بغلم کرد و گفت: من مـیرم پایین منتظرم که تا جمع کنی.
سرمو تکون دادم و گفتم: بیکار نباش! وسایل زردآلو رو جمع کن!
خندید و گفت: چشم!
ای چشم و مرض کـه به خاطر تولدت دارم اینکارو مـیکنم :|||
______________________

از ماشین پیـاده شدم و سریع پشت مت قایم شدم!
کلاهمو بیشتر کشیدم پایین. چشمم بـه قیـافه ها نیوفته بهتره!
تا پامونو گذاشتیم تو فرودگاه صدای فریـاد بلند شد و من بیشتر رفتم پشت مت.
قفس زردآلو رو بیشتر بـه خودم چسبوندم و همونطور کـه سرم پایین بود رفتم طرف گیت.
تمام فاصلمو با نایل حفظ کرده بودم. نمـیخواستمـی حرف دربیـاره. (یـه جوری مـیگه انگار هیچی بینشون نی ·-·)
مردم سوال مـیپرسیدن و درخواست عو امضا مـی ولی نشنیده گرفتیم و با سرعت تمام راه رفتیم.
کامنت:

Read more

Media Removed

. ★سلامتی روزی کـه م بزرگ شده بهت مـیگه: باباخان من عاشق م مـیدونی چرا؟؟؟؟؟ تو بگی: خب معلومـه چون منی دیگه منم عااااشق این ه دیووونتم... م بگه: نخیررررم بابا جووووووووونی این ی عشق منـه اصنشم چرا جلوی تو روسری نمـی پوشـه؟؟؟؟؟ توام خودتو لوووووس کنی و بگی : بذار ... .
★سلامتی روزی کـه م بزرگ شده بهت مـیگه:
باباخان من عاشق م مـیدونی چرا؟؟؟؟؟
تو بگی: خب معلومـه چون منی دیگه
منم عااااشق این ه دیووونتم...
م بگه:
نخیررررم بابا جووووووووونی
این ی عشق منـه
اصنشم چرا جلوی تو روسری نمـی پوشـه؟؟؟؟؟ توام خودتو لوووووس کنی و بگی :
بذار از خود بپرسیم کـه عشق کیـه؟؟؟؟؟
★سلامتی روزی کـه تو سرم داد بزنی یـهو.....
بعد م بگه:باباخااان یـادت رفته چی بهم گفتی؟؟؟؟؟؟
توبگی:چی گفتم فندقیـه بابایی؟......
م بگه:
بابا خودت گفتی قلبش مثل گنجشکا خیلی کوچیکه
حواست باشـه مبادا روزی بشکنیش ها
چی شد بابا یـاد رفت!!!!!!
قلبشو شکوندی مگه عشقت نبود...
اونوقت تو بگی: من کوچیکه خانوومم هستم
یـه دونـه ست عــــــــشـــ❤ــــــق منـه.....
★سلامتی روزی کـه م و تو منو حرص بدین
بعدش با زدن یـه بوسه رو گونـه ام زندگیمو یـه رنگ دیگه کنین....
و آخرم بـه سلامتی روزی کـه من فقط غرق شنیدن
صدای خنده های تو بشم و م ...... ↶♥↶♥↶♥↶♥↶
.
.
Tag kon toole ro 😄💋💕👪
#لاک #نینی #عشق #صورتی
#Nini #lak

Read more

Media Removed

Part71 #eshgheabadi #هلن (هلن روی تخت نشسته هانده روی پاش خوابیده)هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه امدی بـه یـه جا خیره شدی گریـه مـیکنی؟(هانده جواب نمـیده)هلن:(با بغض)هانده خواهش مـیکنم یـه چیزی بگو داری نگرانم مـیکنی... انگین:سلام من امدم(وقتی هانده رو مـی بینـه کـه این حالیـه تعجب مـیکنـه)هلن:خوش ... Part71
#eshgheabadi
#هلن
(هلن روی تخت نشسته هانده روی پاش خوابیده)هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه امدی بـه یـه جا خیره شدی گریـه مـیکنی؟(هانده جواب نمـیده)هلن:(با بغض)هانده خواهش مـیکنم یـه چیزی بگو داری نگرانم مـیکنی...
انگین:سلام من امدم(وقتی هانده رو مـی بینـه کـه این حالیـه تعجب مـیکنـه)هلن:خوش امدی.
انگین:(اروم)هانده چشـه.هلن شونـه مـیده بالا کـه یعنی نمـیدونم.هلن:بلیط گرفتی.
انگین:اره به منظور فردا ظهر گیر اوردم.هلن:هانده ببین فردا قراره به منظور همـیشـه بری حداقل قبل از رفتنتم نمـیخوای چیزی بگی.(هانده سرشو از روی پای هلن بر مـیداره اشکاشو پاک مـیکنـه)هانده:بهتون همـه ماجرارو مـیگم...انگین به منظور گرفتن بلیط اذت ممنونم.انگین:کاری نکردم عزیزم.هلن:حالا مـیگی.هانده:باش اون روز بود کـه سرنای امد دنبالم رفتیم خونـه 2 ساعت بعد کرم امد خونـه امد توی اتاقم برام یـه فیلم گذاشت......
(سرنای و کیوانچ روی یـه صندلی نشستن دارن بـه دریـا نگاه مـیکنن.
سرنای:دریـا خیلی قشنگه.کیوانچ:اره مثل تو.سرنای:چی؟(با تعجب داره بـه کیوانچ نگاه مـیکنـه)کیوانچ:(دسته سرنای مـیگیره)خب راستش سرنای از وقتی کـه دیدمت خیلی ازت خوشم امد.هر وقت مـیفهمـیدم فردا قراره ببینمت خیلی خوشحال مـیشدم هر وقت مـیددمت دست پام شل مـیشد وقتی فهمـیدم کرم برادرته خیلی خوشحال شدم سرنای حتما یـه حقیقتی رو بگم من عاشقت شدم دیوانـه وار عاشقت شدم البته شاید تو(سرنای دیگه نمـیزاره کیوانچ حرفی بزنـه لباشو مـیزاره روی لبای کیوانچ💏)سرنای:کیوانچ منم همون احساس نسبت بـه تو دارم منم عاشت شدم.کیوانچ:شوخی مـیکنی.سرنای:نـه شوخی نمـیکنم.کیوانچ:هورااا دمت گرم خدا عاشقتم(سرنای بغل مـیکنـه مـی چرخونش).
#انگین
وای چقد شکرو ادم پستی بود خبر نداشتیم دمـه داداش کرم گرم کـه اون شب زد لحش کرد.
هلن:اوهوم...حالا کرم چی مـیشـه؟
#هانده
نمـیدونم ولی هلن من دیگه بعد از اون موضوع بـه خودم قول دادم عاشق نشم دیگه هم نمـیشم فردا هم ساعت 12 از این کشور کـه فقط برام بدبختی داشت مـیرم دیگه هم بر نمـیگردم امـیدوارم کرم هم بتونـه فراموشم کنـه حالا اگه اجازه بدین مـیخوام بخوابم(هانده مـیره زیر پتو هلن و کیوانچ با ناراحتی بهم یـه نگاه مـیکنن بدون هیچ حرفی از اتاق مـیرن بیرون)
انگین:بدبخت داداش کرم.
هلن:یعنی الا تو چه حالیـه؟
انگین:چرا بهش زنگ نمـیزنی.
هلن:فکر خوبیـه...الو کرم.
کرم:(با مستی)بله.
هلن:خوبی؟
کرم:خوب...الا جوک گفتی دیگه اره...هلن اگه کاری نداری قطع مـیکنم.
هلن:نـه کرم الا هانده پیشـه منـه همـه چیزو تعریف کرد همـه چیز کرم فردا قراره هانده بره استرالیـا به منظور همـیشـه ساعت 12 ظهر ازترکیـه مـیره اگه مـیخوای به منظور همـیشـه از دستش ندی فردا برو دنبا

Read more

Media Removed

همـه مـیدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید، ما قبل همـه اومدیم، واسه خودمون پخُی بودیم، یعنی فارسیمون خوب بود، یـه دستی هم تو ریـاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همـه چی اول مـیشدیم. راه مـیرفتیم، گردن افراشته این ور حیـاط بـه اون ور، تو بگی اگه انقده محل بـه دنیـا مـیذاشتیم. یـادته؟ یـادت ... همـه مـیدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید، ما قبل همـه اومدیم، واسه خودمون پخُی بودیم، یعنی فارسیمون خوب بود، یـه دستی هم تو ریـاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همـه چی اول مـیشدیم. راه مـیرفتیم، گردن افراشته این ور حیـاط بـه اون ور، تو بگی اگه انقده محل بـه دنیـا مـیذاشتیم. یـادته؟ یـادت رفته از بس دیگه نبودیم.
جوون اول آسایشگاه بودیم. که تا دلبر اومد. گفتیم خب منطقیـه دیگه. یـه خانومـی با این کمالات، بافتنی، لاک قرمز، خوشگل عین ماه، مام کـه اونجور، حتما عاشقش شیم دیگه. اومد قبل اینکه سلام کنـه، گفتیم شمایلت چه نیکوست. خندید گفت مال شما بیتره. رفت. هفته بعد باز دیدیمش گفتیم اسمت چی بود؟ گفت دلبر کـه جان فرسود از او. گفتیم مگه تو هم بلدی؟ گفت اس. رفت. عین رفتن جان از بدن دیدم کـه جانم مـیرود.

از فردا دیگه نشد از یـادش منفک بشیم. هی نگاش کردیم، نشستیم رو بـه روش، هی از دور پاییدیم، واسش زیر لبی دو بیتی گفتیم، رفت و اومد کردیم، طنز پارسی انداختیم درون جلوت و خلوت. راه رفتیم رو ریل، نی لبک کـه مـهره های پشت، کودکانـه توامان آغوش خویش وقتیی حواسش نبود، تو گرما سرما، شبان و روزا، پشت خط موزاییکا، جلو شمشادا، وایساده خوابیدنا، نیمـه شبا، قمر ها، عقرب ها، دو سیگار یـه کبریتا، تورم خیلی اسیر کردیم، باس ببخشی اما نحسی افتاده بود. هر چی آب مـی جُستیم تشنگی گیرمون مـی اومد واسه چی!؟ تو فهمـیدی؟

آخر یـه روز رفتیم دمش بش گفتیم ببخشید چته؟ گفت : ها چطوری چی با منی؟ گفتیم بابا صاحب حُسن درون وفا کُش خودتو نگیر، ما خیلی ساله اینجاییم تو کـه اولی نیستی، ولی ارزش نداره، نرفت تو خرجش هی اونورو نیگا مـیکرد، فک کردیم نکنـه دنبال دوماد مو فرفریـه است، نکنـه موی ما حالا مد نیست. نکنـه ظهر پیـاز زیـاد خوردیم، نکنـه اون بیت اخری زیـادی بوده، نکنـه مـیخاد قیمتو زیـاد کنـه، نکنـه دیوونـه است، نکنـه یـه چیزایی هست ما نمـیدونیم. یـادته اون روز تو راهرو زدی تو گوشم جمشید؟ گفتی بیدار شو از خواب ادم ساده خبری نیست. شبش رفتیم تو اتاق کردیمش تو قاب گذاشتیم بالا طاقچه

حبیب بالاخره ما یـه رفیق بیشتر نداریم که. باس گوش مـیکردیم دیگه. سختم بودا ولی کردیم. دیگه بوسیدیم گذاشتیم کنار، کنار کـه نـه رو طاقچه. اما خب نمـیشد دیگه. هی مـیدیدیمش. یـه وجب اسایشگاه ست یـا خبرشو مـیشنیدیم. درون و بی درون هی هوایی مـیشدیم. جمشید از روت خجالت مـیکشم، قولمو شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نیگاش کردم. تازه اینکه چیزی نیست حرفم باش زدم. جریحه دار جوابمو نداد. دیگه نگفتم بت اینارو....
#مستر_چ

Read more

Media Removed

قسمت قبلی یـادت رفته اونو دوباره بخون بعد این Part70 #eshgheabadi هلن:جانم هانده. هانده:(با بغض)هلن خونـه هستی بیـام پیشت؟ هلن:اره عزیزم. هانده:پس که تا ده دقیقه دیگه اونجام. هلن:باشـه...فقط هانده اتفاقی افتاده صدات یـه جوریـه انگار گریـه کردی؟ هانده:(با پوز خند)افتاده اتفاقات خیلی جالبی ... قسمت قبلی یـادت رفته اونو دوباره بخون بعد این
Part70
#eshgheabadi
هلن:جانم هانده.
هانده:(با بغض)هلن خونـه هستی بیـام پیشت؟
هلن:اره عزیزم.
هانده:پس که تا ده دقیقه دیگه اونجام.
هلن:باشـه...فقط هانده اتفاقی افتاده صدات یـه جوریـه انگار گریـه کردی؟
هانده:(با پوز خند)افتاده اتفاقات خیلی جالبی هم افتاده.
هلن:_______😨😳
هلن:سلام عزیزم بیـا تو.
هانده:مرسی ببخشید کـه مزاحمت شدم.
هلن:این چه حرفیـه عزیزم...هانده چرا با خودت چمدون اوردی؟
هانده:از خونـه کرمـینا امدم بیرون دیگه نمـیخوام برم اونجا؟
هلن:اخه به منظور چی؟
هانده:بیـا بریم تو اتاق بهت مـیگم.
هلن:باشـه....هانده نمـیخوای بگی.
هانده(با چشمای اشکی)هلن کرم...کرم بهم گفت کـه عاشقم شده.
هلن:خب این کـه خیلی خوبه ولی مگه کرم نمـیدونـه کـه تو و شکرو با هم هستین.
هانده(با اخم)دیگه اسمـه شکرو جلوی من نیـار.
هلن:برای چی؟هانده توی این مدت چه اتفاقاتی افتاده؟
هانده:نپرس هلن چون نمـیخوام دوباره اتفاقات بد یـادم بیـاد(هلن چیزی نمـیگه مـیره کنار هانده روی تخت مـیشینـه)
هانده:برای فردا بلیط مـیخوام به منظور استرالیـا.
هلن:چییی😨چرا؟😵
هانده:دیگه نمـیخوام توی ترکیـه بمونم مـیخوام برم جایی کـه بتونم این اتفاقتو فراموشم کنم.
هلن:انگار توی این مدت اتفاقات خیلی بدی برات افتاده...خب بعد تو بگیر بخواب بـه انگین مـیگم به منظور فرا یـه بلیط جور کنـه.
هانده:ممنون هلن تو بهترین دوستمـی.
هلن:این چه حرفیـه دوستی بـه درده همـین موقع ها مـیخوره دیگه حالا بگیر بخواب(هانده روی تخت دراز مـیکشـه هلن چراغو مـیبنده از اتاق مـیره بیرون)
#کرم
الو اوزان.
اوزان:سلام کرم خوبی؟
کرم:نـه اصلا خوب نیستم..اوزان مـیای پیشم؟
اوزان:اره داداش بگو کجایی که تا بیـام.
کرم:وایسا ببینم..اوممم از یـه صخره امدم بالا.
اوزان:فهمـیدم کجایی الا مـیام.
#سرنا
چه طور شدم؟
کیوانچ:عا...عالی شدی.
سرنای:مرسی تو هم خیلی خوشتیپ شدی.
کیوانچ:مرسی...بریم.
سرنای:بریم(سوار ماشین مـیشن مـیرن سمت رستوران روی یـه مـیزه دونفر کنار پنجره مـیشینن)
کیوانچ:چی مـیخوری؟
سرنا:اممم اسپاگتی.
کیوانچ:نوشیدنی چی؟
سرنای:اب..کیوانچ:گارسون لطف دو که تا اسپاگتی یکیش با پنیر پیتزا باشـه با یـه اب یـه قرمز.
کیوانچ:باشـه چیزه دیگه نمـیخورید.کیوانچ:نـه ممنون.
(هلن روی تخت نشسته هانده هم روی پای هلن خوابیده)
هلن:هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه اندی بـه یـه جا خیره شدی هیچی نمـیگی(هانده باز چیزی نمـیگه)
خب بچه ها چه طور بود؟
نظر فراموش نشـه.

Read more

Media Removed

. این روزها حقیقتا صفحه اینستاگرام و توییتر داشتن و کلا شبکه اجتماعی داشتن و اصلا حرف زدن و اظهار نظر و توی جامعه بودن خیلی سخت شده. شما هر چی کـه بنویسی، هر چی کـه بگی، هر کاری کـه ی یـه عده حی و حاضر هستن کـه بگن متاسفم به منظور شما کـه اختلاس و گرانی و پوشک و پراید رو فراموش کردی و داری درباره یـه چیز دیگه مـی‌نویسی، ... .
این روزها حقیقتا صفحه اینستاگرام و توییتر داشتن و کلا شبکه اجتماعی داشتن و اصلا حرف زدن و اظهار نظر و توی جامعه بودن خیلی سخت شده. شما هر چی کـه بنویسی، هر چی کـه بگی، هر کاری کـه ی یـه عده حی و حاضر هستن کـه بگن متاسفم به منظور شما کـه اختلاس و گرانی و پوشک و پراید رو فراموش کردی و داری درباره یـه چیز دیگه مـی‌نویسی، متاسفم کـه درباره یـه چیز دیگه حرف مـی‌زنی، متاسفم کـه این قدر ساده‌ای. متاسفم کـه خودفروخته‌ای بالاخره ذات پلیدت رو نشون دادی.
.
مثلا من یـه دفعه امتحان کردم و بعد از 15 که تا پست درباره گرانی و اختلاس و پوشک تصمـیم گرفتم بعد از چند سال کـه روی ریش‌هام کار کرده بودم و بالاخره بـه درجه‌ای رسیده بود کـه بهش مـی‌شد بگیم ریش، یـه عاز ریش‌هام بذارم و بنویسم: «ریش گذاشتم ^_^». خب عده‌ای کـه 15 که تا پست من درباره اختلاس و گرانی رو هم دیده بودن ریختن تو صفحه‌ام کـه واست متاسفیم تو این وضعیت، عاز ریش مـیذاری. یـه عده هم گفتن معلومـه تو درد مردم رو نمـی‌دونی وگرنـه نباید ریشی بـه صورتت مـی‌موند. یـه عده مـیگن معلومـه کـه از خودشونی. یـه عده هم گفتن اگر با ریش گذاشتن چیزی درست مـی‌شد مطمئنا نمـی‌ذاشتن ریش بذاری.
.
حالا ما روزنامـه‌نگارها رو کـه خیلی همـی نمـی‌شناسه شما ببین سلبریتی‌ها چه وضعیتی دارن. الان حتی یـه سلبریتی بستنی قیفی هم بخره هر ببینـه نچ‌نچ مـی‌کنـه و مـیگه: «تو این وضع اقتصادی مردم پوشک ندارن بچه‌هاشون رو بپوشونن تو بستنی هم مـی‌خوری؟». اما کاش مـی‌شد سلبریتی‌ها هیچی نگن و هیچی ننویسن و مشکل حل شـه اما درون اون صورت هم هستن عده‌ای کـه مـیگن تو چرا هیچی نمـیگی. تو چرا لال‌مونی گرفتی. واسه سلبریتی‌ها حتی مردن هم سخت شده چون یـه عده مـیان سر قبرش تف مـیندازن و مـیگن: «واست متاسفیم کـه با مردنت خواستی حواس مردم رو از گرونی پرت کنی، خائن!»

Read more

Media Removed

مـیخواستم بهت بگم خیلی بهت حسودیم مـیشـه کـه همـیشـه هرجا بری همراهِ خودتی و هیچوقت دلت قد من به منظور خودت تنگ نمـیشـه، اما دیدم اونکه حتما حسودی کنـه تویی! تو حتما به من حسودی کنی کـه جوری عاشقتم کـه خودت عمرن نمـیتونی اینجوری خودتو دوست داشته باشی. تو خودت هیچوقت نمـیتونی جوری کـه من بغلت مـیکنم خودتو بغل کنی و خودتو ... مـیخواستم بهت بگم خیلی بهت حسودیم مـیشـه کـه همـیشـه هرجا بری همراهِ خودتی و هیچوقت دلت قد من به منظور خودت تنگ نمـیشـه، اما دیدم اونکه حتما حسودی کنـه تویی! تو حتما به من حسودی کنی کـه جوری عاشقتم کـه خودت عمرن نمـیتونی اینجوری خودتو دوست داشته باشی. تو خودت هیچوقت نمـیتونی جوری کـه من بغلت مـیکنم خودتو بغل کنی و خودتو ببوسی. تو هیچوقت نمـیتونی سرتو بذاری رو پای خودت و چشماتو ببندی و به حافظ خوندنای خودت گوش بدی. تو هیچوقت نمـیتونی دست خودتو بگیری و اون حرفای قشنگ عاشقانـه‌ای کـه تو گوشم مـیگی رو واسه خودت بگی. تو حتا هیچوقت نمـیتونی توی کافه روی صندلی رو‌به‌رویی خودت بشینی و خیره شی بـه خودت اونقد کـه تو اون نگاه رویـایی غرق بشی و نتونی بـه حرفای خودت گوش بدی. تو هیچوقت سردرنمـیاری وقتی چشماتو، صداتو، بغلتو، حتا حرفاتو توصیف مـیکنم دقیقن دارم چی مـیگم و از چه حسی حرف مـی چون تو هیچوقت نمـیتونی جای من باشی و مثل من عاشق خودت بشی و به اندازه من حظ کنی از بودن خودت. تو حتما بهم حسودی کنی بخاطر تمام چیزایی از وجودت و حضورت کـه منحصرن مال منـه و حتا مال خودتم نیست. مثل چشمایی کـه جهانو نشونت مـیده اما زیبایی خودشو حتا تو هیچ آینـه و عکسی جوری کـه واقعن هست بـه تو نشون نمـیده 😞🌷
.
.
👑 #مـیکائیل💕
.
. 📱@mikilove351 📷
.
.
.
#پست_های_قبل_رو_ببین_اگه_خوشت_اومد_فالو_کن👉👆💕😍

Read more

Media Removed

. یـه سال شد کـه نیستی... یـه ساله هر هفته کـه مـیام خونتون ناخودآگاه سرم مـیچرخه تو اتاق و رو تخت رو نگاه مـیکنم کـه شاید ببینمت و بهت سلام کنم کـه بعدش وقتی مـیوه پوست کندم و بهت تعارف کردم بهم بگی آقا من دیگه پیر شدم اینجوری نمـیتونم مـیوه بخورم ولی نمـیخوام دستتو رد کنم و یـه قاچ برداری و بعدش بهم بگی آقا چه خبر؟کار ... .
یـه سال شد کـه نیستی...
یـه ساله هر هفته کـه مـیام خونتون ناخودآگاه سرم مـیچرخه تو اتاق و رو تخت رو نگاه مـیکنم کـه شاید ببینمت و بهت سلام کنم کـه بعدش وقتی مـیوه پوست کندم و بهت تعارف کردم بهم بگی آقا من دیگه پیر شدم اینجوری نمـیتونم مـیوه بخورم ولی نمـیخوام دستتو رد کنم و یـه قاچ برداری و بعدش بهم بگی آقا چه خبر؟کار شما چطوره؟ و من برات حرف ب و تو برام از قدیما بگی.وقتی موقع غذا خوردن شد و من دارم سفره رو آماده مـیکنم بـه مادر بگی ببین این از همـه بهتر خونـه ما رو بلده.مـیدونـه چی رو از کجا برداره و من چقد دلم قنج مـی رفت به منظور این مدل تعریفای زیر پوستیت کـه شامل دیگه ای نمـیشد.دلم به منظور بودنت عجیب تنگ شده....
.
یـه ساله کـه خیلی چیزا عوض شده ولی من حواسم بـه قولی کـه روزای آخر بهت دادم هست کـه گفتم نگران نباش مادر تنـها نمـی مونـه.
نگران نباش و آسوده بخواب تکرار نشدنی ترین پدربزرگ!

Read more

Media Removed

خیلی وقت بود مـیخواستم بهش بگم کـه دوسش دارم... اما هر وقت مـیخواستم بگم دل دل مـیکردم و پشیمون مـیشدم... که تا اینکه یـه روز دل رو زدم بـه دریـا و حرفهای دلم رو بهش گفتم... قبول نکرد... دلیلش رو پرسیدم... انتظار داشتم بگه من بای هستم یـا این کـه بگه من هیچ علاقه ای بـه تو ندارم... اما گفت مـیترسم... گفتم ... خیلی وقت بود مـیخواستم بهش بگم کـه دوسش دارم...
اما هر وقت مـیخواستم بگم دل دل مـیکردم و پشیمون مـیشدم...
تا اینکه یـه روز دل رو زدم بـه دریـا و حرفهای دلم رو بهش گفتم...
قبول نکرد...
دلیلش رو پرسیدم...
انتظار داشتم بگه من بای هستم یـا این کـه بگه من هیچ علاقه ای بـه تو ندارم...
اما گفت مـیترسم...
گفتم از چی مـیترسی؟؟؟
گفت از عاشق شدن،از وابستگی،از تغییر آدم ها...
تو دلم گفتم لعنت بـه اونی کـه دل تو رو شکست
گفتم قبلای درون حقت ظلم کرده کـه انقدر دلت پره؟؟
گفت نـه...
من اصلا که تا حالا عشق رو تجربه نکردم ولی که تا دلت بخواد اطرافم دیدن...
بخاطر همـین تنـهایی رو ترجیح مـیدم
گفتم همـه کـه مثل هم نیستن‌...درسته تنـهایی بهتر از بودنِ بایـه کـه بی وجدانِ
اما این کـه عاشقی باشی کـه اونم عاشقته لذتش صد برابر بهتر از تنـهاییـه...
گفت نـه نـه نـه گفتم کـه مـیترسم...
قشنگ حس کردم یـه لرزی افتاد تو بدنش...
دیگه چیزی بهش نگفتم و کز کردم گوشـه تختم و به این فکر کردم کـه بعضی ها با بی وجدانیـاشون،با بی انصافیـاشون خراب حرمت هر چی عشق رو از بین بردن...
چی بـه حال و روز خیلی آدما آوردن کـه طرف مـیگه تجربه نکردما ولی مـیترسم چون با چشمام دیدم اشک ریختن،غصه خوردن،مردنِ احساسِ خیلی آدم ها رو... چی کار با عشق کـه طرف وقتی اسم عشق مـیاد تمام وجودش مـیلرزه...
وقتی بهش مـیگی عاشق شو مثل این مـیمونـه کـه بهش بگی ببین دو که تا گودال آتیش کنار هم هستش و هر لحظه ممکنـه یـه چیزی تو اون آتیش منفجر شـه...برو و از بین این دو که تا گودال آتیش رد شو...
خب مشخصه نمـیره...
مـیترسه آقا مـیترسه...
چه بـه حال و روز عشق آوردن ...
چه بـه حال و روز احساس آوردن... چه بـه حال و روز این آدما آوردن...
که اینجوری از عاشق شدن مـیترسیم....
.
.
.
👑 #مـیکائیل⭐
.
.
✅ #چی_شدکه_آدمـهاازعاشق_شدن_مـیترسن 😞
.
.
📱@mikilove351 📷

Read more

Media Removed

#عشقتوتگ_کن . #رفیقتوتگ_کن👭👬 . .عاشق باشی، اما عاشقی بلد نباشی، باختی براش بمـیری و روزی چند بار پشت گوشی آروم نگی هی ببین من مـیمـیرم برات، باختی احساسِ مالکیت داشته باشی اما هی یـادش نیـاری و نگی مالِ خودمـی، از دستش دادی من هنوز خودمم نمـیدونم زنا تو زندگی دنبالِ چی‌ان و با چی مـیشـه ... #عشقتوتگ_کن😍💏💑 .
#رفیقتوتگ_کن👭👬😍😍🙏🌸 .
.عاشق باشی، اما عاشقی بلد نباشی، باختی
براش بمـیری و روزی چند بار پشت گوشی آروم نگی هی ببین من مـیمـیرم برات، باختی
احساسِ مالکیت داشته باشی اما هی یـادش نیـاری و نگی مالِ خودمـی، از دستش دادی
من هنوز خودمم نمـیدونم زنا تو زندگی دنبالِ چی‌ان و با چی مـیشـه پابندشون کرد
اما مـیدونم زنی کـه هی با بوسه‌های بی‌هوا غافلگیر بشـه و گل و کادوی بی‌مناسبت بگیره و بی‌بهانـه هی لم بده تو آغوشِ مردش و حرفای عاشقانـه ازش بشنفه، اونقد احساسِ خوشبختی مـیکنـه کـه دلش دور نشـه هرگز از مردی کـه کنارشـه
مـیگم اگه عاشقشی و مـیخوای عاشقش کنی، بریز دور هرچی داری و نداریو
هی باهاش حرف بزن، زبون بریز، بهی نگو من گفتم ولی مخشو بزن، زنا عاشق اینن کـه مخشونو بزنی، هی زبون بریزی هی بگی دوستت دارم دورت بگردم هی تاکید کنی کـه تو قشنگ‌ترین زن دنیـایی
ببین منو ... اینا رو نگی باختی!
بی‌هوا دستتو دورش حلقه نکنی و گردنشو نبوسی و سربه‌سرش نذاری،
هی براش آواز نخونی و از عشق نگی و نبریش قدم زدن و دور دور،
هی از زیباییش تعریف نکنی و نگی رنگ رژت قلبمو که تا مرز سکته برد،
هی بی‌هوا دستتو نکنیموهاش و براش نبافی و وا نکنی و نگی موهات عطر اقاقی داره،
از دستش مـیدی ... سرد مـیشـه ... یخ مـیکنـه ... مـیذاره مـیره
تو اصن دنیـا رو بریز بـه پاش ولی این دوستت دارمِ لاکردارو نگو،
اصن برو براش دنیـا رو بـه هم بریز ولی سفت بغلش نکن نگو تو مال خودمـی فهمـیدی؟
فایده‌ش چیـه؟ دلش تو زندگی بـه چی گرم شـه؟ از چی سرخوش بشـه و تو دلش چراغونی شـه؟
زنا رو حتما رو سرت حلوا حلوا کنی که تا عاشقت بشن! نـه کـه تو دلت قربون صدقه‌شون بری ... نـه
باید بـه زبون بیـاری حستو! حتما با هر جمله‌ای کـه بلدی حواسشونو پرت کنی از هرچی و هرکی غیرِ خودت
من مـیگم زنو نباید بـه حالِ خودش گذاشت
یـه زن مراقبت و توجه و عشق مـیخواد تو رابطه
زنِ عاشق اعتیـادِ عجیبی داره بـه شنیدنِ عاشقانـه‌ها و وقت و بی‌وقت بوسیده‌شدنا و تو بغل گیر افتادنا
اینا بهش نرسه عصبی مـیشـه
قاطی مـیکنـه
کم کم از سرش مـیفتی و ترکت مـیکنـه
ببین منو ... عشق عاشقی مـیخواد
عاشقی نکنی باختی
چه فرقی داره چقد عاشقشی وقتی از عشق چیزی رو نمـیکنی واسش؟
.
.
👑 #مـیکائیل💕
.
👭 #دوستانتونو_تگ_کنید❤
.
. 📱@mikilove351 📷

Read more

. یعنی نمـی دونم از کجا بگم چند وقته تقریبا با اکثر پسرهای اطرافم دارم صحبت مـیکنم مـی بینم هر کدوم یک جوری قید ازدواج رو زدن 😐 با یکی حرف مـیزنی مـیگه مگه بیکار و بیماری خودت رو اسیر یک مشت فلان و فلان و فلان کنی همـین جوری راحت ترم با اون یکی حرف مـیزنی ول کن بابا مگه خلم کی دیگه الان #ازدواج مـیکنـه ! اصلا ... .
یعنی نمـی دونم از کجا بگم
چند وقته
تقریبا با اکثر پسرهای اطرافم دارم صحبت مـیکنم
مـی بینم هر کدوم یک جوری قید ازدواج رو زدن 😐
با یکی حرف مـیزنی
مـیگه مگه بیکار و بیماری خودت رو اسیر یک مشت فلان و فلان و فلان کنی
همـین جوری راحت ترم
با اون یکی حرف مـیزنی
ول کن بابا مگه خلم کی دیگه الان #ازدواج مـیکنـه ! اصلا چرا ازدواج
با اون یکی حرف مـیزنی
بابا اونـها ک گرفتن کجا رو گرفتن ک ما کـه نگرفتیم مونده باشیم ؟
با اون یکی دیگه حرف مـیزنی
مـیگه ببین همـه # ها دنبال فلان و فلان و فلان و ... اینان حتما باهاشون فلان و فلان و فلان بود مثل خودشون
با اون یکی ...
با اون یکی ...
بعد از این ور نگاه مـیکنـه
همـه هم تو رابطه ...
...
از اونور نگاه مـیکنی مـیری تو #مذهبی تر ها
مـی بینی پسره سرش با صد جاش داره اینم بالانس مـیزنـه 😐
خلاصه از هر ور نگاه مـیکنی
گل و بلبل زیـاده
چهارتام ازدواج مـیکنن درون طفولیت خخ و بعد چهار صباح یـا تو سر زنانن یـا هر روز معتقدن #جوانی ن و در پی جبران گذشته ...
مـیمونـه یک تعدادی کـه الحمدلله باز اونـها هستن کـه بگی خدا رو شکر بالاخره با بد و خوب زندگی تونستن بسازن ...
جز این گروه آخر
خیل حیران و سرگردان عالم انگار روز ب روز افزونتر مـیشـه
#پسر هاش رو نوشتم ک ب جنس مونث اسائه ادبی نشـه ، حساس ترن 😉😊
.
.
علت این مسائل رو تو چ طور طبقه بندی مـیکنی ؟
من ک مـیگم یک درصد بسیـار بالاییش برمـیگرده بـه همـین دو مقوله زیر
اولی روابط آزاد و روز افزون و خارج ازدواج ک درون واقع هیچ انگیره و رقبتی شاید به منظور قبول مسیولیت آقایون نمـیگذاره و بی بند باری های روز افزون تر و رقابت #خانم ها درون عرضه حتی کاملاااا مفت و مسلم خود
و دومـی #فرهنگ و و #عرف و #خانواده ها کـه تا بتونن #حلال ها رو سخت مـیکنند و #حرام ها رو سهل ! .
.
جز این دوتا علت زیـاده ها
مثل مادی شدن روز افزون تقریبا همـه
مثل بی مسیولیتی های فردی و توقع ها هر روز بیشتر از دیروز از بقیـه و طرف مقابل
و ....
.
.
شما علل عمده این معضلات رو کجا مـیدونی ؟؟
خلاصه تو هم هر چ مـیخواهد دل تنگت بگو ...
.
.
.
بعدنوشت :
آقا اما ته اش ک چی ؟
من یک خط فقط مـیگم
ته اش قبرستونـه و تویی و خدا !
بقیـه اش رو خود دانی
حداقل حلاللللللل ! حال کنید
ضد حال حرام از حالش خیلی بیشتره هاااا ! .
.
.
اسم #آهنگ هم #لیلی_بی_عشق .
.
یعنی فقط وجدانا آدم مـیگه
بگردم واسه این # و پسرهای واقعا #پاک و #نجیب کـه چوب یک سری چی رو گاهی اونـهام مـی خورن !
یواشکی نوشت : صد سال این جمله بالا خودم رو قبول ندارم !
چرا؟
چون !
و من یتق الله یجعل له ... (آیـه 2 و 3 سوره طلاق )
تو کامنت👇

Read more

🖤 • • بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا • ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم • نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب • بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت ... 🖤


بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا

ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم

نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب

بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت مـیاد؟!
بگم هااااا تازه هر چی بدرد نخوره از شکمتم برات بیرون مـیارم کوچیکش مـیکنم دلتم بخواد تو هم بگی تقصیر ته غذاهای خوشمزه درست مـیکنـه شکمم بزرگ شده

ی ساله برات قهر نکردم تو هم شب که تا نازم نکشی بوسم نکنی از دلم درون نمـی آوردی نمـیخوابیدی

ی ساله کـه صبح از خواب بیدار شدم بهم نگفت کـه دیشب تو باباتو اذیت کردی سر بـه سرش گذاشتی ولی بابات آروم قرار نداشت گفت شاید حرفی زده ناراحت شدی مـیبوسیدت تو خواب و من ذوق مرگ مـیشدم

ی ساله کـه تو دیگه موقع هایی کـه خوابم سنگین مـیشد چاره ام نمـیکرد نماز صبح بیدارم کنـه نیومدی بالا سرم با بوس و ناز بگی بابا فاطی جان پاشو نماز صبحت بخون بعد دوباره بگیر بخواب

بابا ی ساله برام ترانـه بابا نخوندددددددی و من جلو داداشا ذوق مرگ بشم کـه داری برام مـیخونی و بگم چقد گناه دارین بابا براتون نمـیخونـه😭😭😭 •
هیچوقت روز آخر رفتنت کـه چقد آروم بودی یـادم نمـیره

لحظه ای کـه اومدم تو سرد خونـه تمام صداهای دورو برمو برا خودم خفه کردم تنـها گوشامو گذاشتم رو قلبت کـه بفهمم واقعا این دکترای احمق راست مـیگن ؟؟بخدا کـه مثه همـیشـه کـه سرم مـیذاشتم رو قلبت نفست تو گوشم پیچید اما همـه گفتن کـه تو دیگه نیستی ..

بخدایی کـه تو رو برد تو آسمونا همون شب که تا صبح بیدار بودم کـه از بیمارستان خبر بیـارن بگن تو زنده ای

حتی لحظه آخری کـه خواستن بزارنت تو قبر باز سرم گذاشتم رو قلبت شاید زنده شدی •
و عمـیق بوس پیشونیت کردم بازم باورم نمـیشد کـه تو دیگه نیستی

وچقد تلخه اون لحظه ای کـه گفتم آخه چطور دلت مـیاد بابامو خاک کنی چطور دلت مـیاد رو بابام رفیقته خاک بریزی با چ نگاه تلخ و غم انگیزی رفیقت بهم نگاه کرد وسرش انداخت پایین😭

بخدا رسمش نبود اینقد زود تنـهامون بزاری بری

تا کی حتما بگم ی سال دیگه هم گذشت ؟

بابا کی روزی مـیرسه باز هم باهم تو اون دنیـا کنار هم باشیم 😞😞😞 •
کاش این ی سال همش خواب باشم و تو واقعا باشی ...

Read more

Media Removed

گفتم مار از پونـه بدش نمـیاد گیتی خانوم. مار فقط زبون پونـه رو بلد نیست واسه همـین از هم مـیترسن. نگاهم کرد از بالای عینکش گفت چی مـیگی؟ گفتم هیچی. گفت دور ماندن چی مـیشـه؟ چهار حرفی؟ گفتم فراق. گفت چی؟ گفتم فراق ف ر الف قاف. گفت آهان. نوشت تو جدولش. باز نگام کرد گفت چه قاف غلیظی هم گفتی. گفتم قافش غلیظه دوری، گیتی ... گفتم مار از پونـه بدش نمـیاد گیتی خانوم. مار فقط زبون پونـه رو بلد نیست واسه همـین از هم مـیترسن. نگاهم کرد از بالای عینکش گفت چی مـیگی؟ گفتم هیچی. گفت دور ماندن چی مـیشـه؟ چهار حرفی؟ گفتم فراق. گفت چی؟ گفتم فراق ف ر الف قاف. گفت آهان. نوشت تو جدولش. باز نگام کرد گفت چه قاف غلیظی هم گفتی. گفتم قافش غلیظه دوری، گیتی خانوم جون. گفت از کی دوری حالا؟ گفتم از خودم دیگه. غش غش خندید. گفت تو یـه جور خوبی خل و چلی. گفتم من کلا عاشق ماشقتم.
بعد پا شدم با ویلچرش بردمش تو حیـاط. برف مـی اومد. وایسادیم بـه تماشا. خانوم پتو رو پیچید دور خودش گفت حالا رو نبین بچه، من یـه وقتی مدل بودم. گفتم هنوزم مدلی. گفت مادام ژانت خیـاط بود تو لاله زار لباسا رو مـی داد من بپوشم تو مزون راه برم کـه مشتریـا ببینن خوششون بیـاد. گفتم خوششون مـیومد؟ خندید گفت نـه بابا زن ها از همدیگه خوششون نمـیاد یـه عیبی مـیذارن روی هم. گفتم ای بی تربیت. گفت زهرمار. بعد یـه پکی زد بـه خودکارش کـه از بعد عمل ریـه جای سیگار تو دستش بود، گفت خوششون نمـیومد از من، زیـادی لاغر بودم. آخرش هم مادام ورشکسته شد من هم دیگه شوهر کردم. بعد چاق شدم، شوهرم هم دوستم نداشت، مـی گفت چاقی. خندید. گذاشتم خنده هاش بشینـه رو برفها کـه زودتر آب بشن. آخه چی مـیشـه بگی بـه زنی کـه وقتی بـه دوست داشته شدن فکر مـیکنـه غصه دار مـیشـه صدای خندیدنش؟
نیم ساعت بعد همونجور کـه داروی عصرش داره اثر مـی کنـه و خوابش مـی بره، جدول حل مـی کنـه. مـی پرسه پایتخت اتریش چی مـیشـه واو داره؟ مـیگم وین. مـیگه نوه من وین درس مـیخوند. بعد از بالای عینک نگام مـیکنـه مـیپرسه بهادر زنگ نزد؟ مـیگم نـه، گرفتاره، زنگ مـیزنـه گیتی خانوم. خوابش برد، دعا کردم خواب ببینـه بهادر و بقیـه نوه هاش اومدن دیدنش، باهار شده، برفها آب شدن، بار دیگر روزگار چون شکر آمده. اقلا تو خواب.
بعد بقیـه بدنم رو برمـی دارم و از آسایشگاه مجلل خصوصی کـه بیشتر شبیـه سالن انتظار مردن واسه اونایی طراحی شده کـه فقط پولشون براشون مونده، پیـاده مـیرم که تا وسطای شـهر. تو راه، گیتی خانوم یـه بند تو سرم جدول حل مـیکنـه. پنج حرفی چی مـیشـه؟ از مردن بدتر؟ ب داره.
بیی گیتی خانوم. بیی.

Read more

Media Removed

به سلامتیـه روزی کـه بهت خبر بدن امروز تشییع جنازشـه تو هم جا بخوری.بیـای ببینی تنم رو سنگ غسالخونست.مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.بابا هر چی تو بگی .نکن اسن کارارو.تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا خوشم نمـیاد .اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـیخورم .ببینی کفنمو مـیپیچن دورم.مـیگی دروغه،داری شوخی مـیکنی،اما ... به سلامتیـه روزی کـه بهت خبر بدن امروز تشییع جنازشـه تو هم جا بخوری.بیـای ببینی تنم رو سنگ غسالخونست.مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.بابا هر چی تو بگی .نکن اسن کارارو.تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا خوشم نمـیاد .اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـیخورم .ببینی کفنمو مـیپیچن دورم.مـیگی دروغه،داری شوخی مـیکنی،اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.مـیگی پاشو*باشـه
هر چی تو بخوای *اما رو صورتمو باز مـیکنن *چشام بستس *سنگو مـیذارن روم *خاک مـیریزن!!!!
داد مـیزنی # # # #زندس دیوونـه ها*داره شوخی مـیکنـه *نریزید خاک # # # # اما یکی بیـاد دستتو بگیره ،بگه*اونروزی کـه بهت نیـاز داشت کجا بودی ?!نـه،شوخی نیست*واقعیته # # # #اره بزنی زیر گریـه اما دیگه خیلی دیره.

Read more

Media Removed

به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه تو هم جا بخوری بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست مـیگی پاشو شوخی کردم باهات بابا هر چی تو بگی نکن این کارا رو تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم ببینی کفنو مـی پیچن دورم مـیگی دروغه داری شوخی مـیکنی اما ... 💔💔💔
به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه
تو هم جا بخوری
بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست
مـیگی پاشو شوخی کردم باهات
بابا هر چی تو بگی
نکن این کارا رو
تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد
اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم
ببینی کفنو مـی پیچن دورم
مـیگی دروغه
داری شوخی مـیکنی
اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر
مـیگی پاشو دیوونـه
باشـه هر چی تو بخوای
اما رو صورتمو باز مـیکنن
چشام بستس
سنگو مـیذارن روم
خاک مـیریزن
داد مـیزنی
زندس دیوونـه ها
داره شوخی مـیکنـه
نریزید خاک
اما یکی بیـاد دستو بگیره بگه
اون روزی کـه بهت نیـاز داشت کجا بودی
نـه شوخی نیست
واقعیته
آره واقعیت
بزنی زیر گریـه اما دیگه خیلی دیره
ب سلامتی اون روز کـه خیلی دیره ... خــــــــــــــــــیلی

00:00:01
ثانیـه ها نبودتو ب رخ مـیکشـه
بزن بـه سلامتی
*مخاطب خاص* 💔💔💔 😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢 #درد #غم #غمگین #غمگینم #عشق #زندگی #روزگار #خدا #سرنوشت #تلخ #لایک #فالو #ناراحت #دنیـا #خاطرات #گذشته #خسته #مرگ #تنـها #تنـهایی #تنـهاییم #بدشانس #جدایی #دلشکسته #دلنوشته #داغونم #

Read more

Media Removed

عزیزم ببخشیداگرناراحت مـیشی ازپستم ⇦ایشالا یـه روز ⇩ بیـاے بالا ســــــــــــــــــــرم سرمو.بگیری تو بغلت ☆داد بزنے:☆↯☆ ⇦نفــــــــــسـ بڪــــــــــشـ لعــــــــــنتے⇨ بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه. تو هم جا بخوری. بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست. مـیگی پاشو شوخی ... عزیزم ببخشیداگرناراحت مـیشی ازپستم ⇦ایشالا یـه روز ⇩
✔بیـاے بالا ســــــــــــــــــــرم✖
سرمو.بگیری تو بغلت ☆داد بزنے:☆↯☆
⇦نفــــــــــسـ بڪــــــــــشـ لعــــــــــنتے⇨
به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه.
تو هم جا بخوری.
بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست.
مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.
بابا هر چی تو بگی.
نکن این کارا رو.
تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد.
اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم.
ببینی کفنو مـی پیچن دورم.
مـیگی دروغه,
داری شوخی مـیکنی,
اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.
مـیگی پاشو دیوونـه??
باشـه هر چی تو بخوای??
اما رو صورتمو باز مـیکنن??
چشام بستس??
سنگو مـیذارن روم??
خاک مـیریزن????????
داد مـیزنی????????
زندس دیوونـه ها??
داره شوخی مـیکنـه??
نریزید خاک ??????
اما یکی بیـاد دستو بگیره,بگه??
اون روزی کـه بهت نیـاز داشت,کجا بودی??
نـه,شوخی نیست??
واقعیته??????
آره,واقعیت ??????
بزنی زیر گریـه,اما دیگه خیلی دیره??????
ب سلامتی اون روز کـه خیلی دور نیست....

Read more

Media Removed

شاد : قبلش حتما ی حرفایی بهت ب .. هروقت اونارو قبول کردی .. باشـه عزیزم ازادی - چی مـیخوای بگی - از شدنت چنتا شرط داره .. - بگو چ شرطی - خب اینطور ک معلومـه بودن تو با کارانویر اصلا صلاح نیست .. چون صنم کارانویرو مـیخواد و من تورو ..خب بعد .. بودن شماها زیـاد جالب نیس .. - خفه شو .. دوس داشتن تو و صنم اصن برام مـهم ... شاد : قبلش حتما ی حرفایی بهت ب .. هروقت اونارو قبول کردی .. باشـه عزیزم ازادی
- چی مـیخوای بگی - از شدنت چنتا شرط داره .. - بگو چ شرطی
- خب اینطور ک معلومـه بودن تو با کارانویر اصلا صلاح نیست .. چون صنم کارانویرو مـیخواد و من تورو ..خب بعد .. بودن شماها زیـاد جالب نیس .. - خفه شو .. دوس داشتن تو و صنم اصن برام مـهم نیس ..
- خب خب .. وایسا وایسا تند نرو .. هنو شرطامو نگفتم - بگوو زود باش بگو فقط - شرط اولم ... تو نباید با کارنویر ازدواج کنی .. - این شرطو قبول نمـیکنم .
- اووو صب کن صب کن ... اگ باهاش ازدواح کنی خب . اون مـیمـیره ☺ و این ک اگر این موضوعو باهاش درمـیون بزاری قطعا و صدرصد مـیمـیره - 😦😦😢😟😟
- خب حالا نظرت چیـه ؟ . - م م م ن .. - تو چی ؟ - باشـه ... - خب .. راه حل خوبی پیدا کردی 😏
دستو پامو باز کرد .. -حالا ازادی .. ولی حرفام یـادت نره .
ازجام بلتد شدم و بدون مکث دویدم و بیرون اومدم . تاجایی ک مـیتونستم دویدم ولی وسطای خیـابودن دیگ نتونستم ... سرجام وایسادم نفس عمـیقی کشیدم .. نشستم کنار خیـابون .. چن بار نفس کشیدم که تا نفسم برگرده سرجاش . با فگر ب حرفای شاد اشکام سرازیر شد .. کم کم گریم شدت گرفت و ب هق هق افتادم ... دستی ب سر و روم کشیدم .. حالا مـیخوام با اینا چیکار کنم ؟ 😔 ... از جام بلند شدم ی تاکسی اومد سریعا سوارش شدم و ب سمت خونـه شدم .
...... نمـیدکنستم چجوری برم تو .. وقتی پرسیدن کجا بودی چی بگم .. واقعا کیج شده بودم .. اروم زنگ درو زدم .. قیـافم از شدت گریـه داغون داغون بود .. کارانویر درو باز کرد .. بدون این ک تو صورتش نگاه کنم دویدم تو خونـه و دویدم تو اتاقم .. درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت .. صدای دیگران رو مـیشنیدم ک درون با نگرانی حاللمو مـیپرسیدن و اصرار داشتن درو باز کنم .. بلند با گریـه گفتم... : راحتم بزاریدددد مـیخوام تنـهااااا باشممم 😔 ....

Read more

Media Removed

... یعنی بدونم دقیقا کجای این دنیـام؟ یعنی توی خواب و خیـال نباشم... گیج نباشم.. راهو گم نکنم... پرت نباشم از مرحله... حواسم شیش دانگ جمع این باشـه کـه #صاحب دارم... کـه رها نشدم... کـه بیـهدف خلق نشدم... بیـهدف رها نشدم... بـه این فکر کنم کـه الکی یـه #استعداد بهم عطا نشده... اگر قرار بود نشـه، اگر قرار ... ...
یعنی بدونم دقیقا کجای این دنیـام؟
یعنی توی خواب و خیـال نباشم... گیج نباشم.. راهو گم نکنم... پرت نباشم از مرحله...
حواسم شیش دانگ جمع این باشـه کـه #صاحب دارم...
که رها نشدم... کـه بیـهدف خلق نشدم... بیـهدف رها نشدم... بـه این فکر کنم کـه الکی یـه #استعداد بهم عطا نشده...
اگر قرار بود نشـه،
اگر قرار بود درست نشـه،
اگر قرار بود چیزی این وسط ساخته نشـه،
اصلا توی این مسیر قرار نمـی گرفتم
.
.
.
#توکل یعنی
باهوش باشم! یعنی بگردم راهشو پیدا کنم
از خودش... از #خدا بخوام راه واقعی رو نشونم بده
آخه من مـیخوام از ظرفتیـهام بـه بهترین نحو استفاده کنم...
مـیخوام #سخت_تلاش کنم که تا به هدفم برسم
اما نمـیخوام توی این مسیر گم بشم...
نمـیخوام صدمـه ببینم نمـیخوام بهی ضرر برسونم
نمـیخوام #گناه کنم نمـیخوامـی رو بـه گناه بندازم
نمـیخوام تواناییـهامو هدر بدم...
.
.
توکل یعنی
توی یـه دستت دست خدا باشـه
توی یـه دستت عقل و همتت
یعنی وقتی داری سخت تلاش مـیکنی
خیـالت راحته کـه قوت بی پایـان خدا همراهته...
.
.
.
توکل یعنی وکالت مـیدم بـه خدا...
تا بـه جام انتخاب کنـه از کدوم راه برم...
و جایی کـه منظورش رو نمـی فهمم،
خودش یـه کارهایی رو پیش ببره...
توکل یعنی
خداجون قبولت دارم
هرچی تو بگی... هر چی تو بخوای...
آخه تو منو مـی بینی...
تو قشنگتر از آدما حالمو مـی فهمـی...
دلسوزتر از بقیـه بهترینـها رو برام مـیخوای
آخه تو
دوستم داری...
خیلی هم دوستم داری...
آخه من مال توئم... مال خودت... ساخت دست خودتم...
پس بهت اعتماد دارم کـه هدرم نمـیدی...
برام بد نمـیخوای
سهل انگاری نمـیکنی
حیفت مـیاد...
توکل یعنی
به ایده ای کـه خدا تو سرت مـیندازه اعتماد کنی
به سخت گیریـاش بـه چشم ظلم نگاه نکنی
به راهنماییـهاش گوش کنی
به کاری کـه گفته عمل کنی
به بقیـه ش هم کاری نداشته باشی
#مرجان_خاتون
#منم_ابابیل

Read more

Media Removed

. نمـی رود از سرم... بوی دست های تو... تو خود بهار بودی... کـه زدی بـه دل سرد زمستان... و حالا آب مـی کنی دل را... با شکوفه های لبخندت... . از من چیزی نمانده جز تو... و از تو چیزی نمانده جز یک تصویر مبهم... با لبخندی عمـیق... و برق چشمانی که... لرزه مـی افکند درون دل... و رگبار خاطره... کـه هر بار... خیس ... .
نمـی رود از سرم...
بوی دست های تو...
تو خود بهار بودی...
که زدی بـه دل سرد زمستان...
و حالا آب مـی کنی دل را...
با شکوفه های لبخندت...
.
از من چیزی نمانده جز تو...
و از تو چیزی نمانده جز یک تصویر مبهم...
با لبخندی عمـیق...
و برق چشمانی که...
لرزه مـی افکند درون دل...
و رگبار خاطره...
که هر بار...
خیس مـی کند دریچه انتظار  را....
.
من غرق تو ام...
غرق خیـال و خاطره...
غرق هوای بهار...
که تو جا گذاشتی بین فصل ها...
با ترکیبی از لبخند و نگاه...
.
#Guilan #Garbasdeh #spring #flower #brunette #tree #image #smile #shower #recollection #Beuty #nature #poem #landscape #photography
.
#گیلان #کرباسده #بهار #گل #سبزه #درخت #تصویر #لبخند #رگبار #عکاسی #منظره #طبیعت #شعرکوتاه #شعرنو #شعرسپید
.
پ ن:
1-قدیما وقتی یکی مـی گفت یـه چیز بگم بخندی طرف لبخند رو مـی زد😊
2-جدیدا طوری شده این کـه بگی طرف مـیگه دیگه نـه دیگه بسه هر چی شنیدم و خندیدم😲
3-حالا یـه چیزی بگم گریـه و خنده اش با شما "دلار"

Read more

Media Removed

سلام خب نظرتون درون مورد کاور چیـه کلی زحمت کشیدم براش. قسمت ۴۹: پاول گفت"باشـه ما این کار رو انجام مـی دیم" من شمع ها رو روشن کردم و رو زمـین نشستم پاول هم درست رو بـه روی من نشست دست های همـه دیگه رو گرفتیم و شروع کردیم بـه خوندن ورد. We want to eliminate this spell ما مـی خواهیم این طلسم رو از بین ببریم همون ... سلام
خب نظرتون درون مورد کاور چیـه کلی زحمت کشیدم براش.
قسمت ۴۹:
پاول گفت"باشـه ما این کار رو انجام مـی دیم" من شمع ها رو روشن کردم و رو زمـین نشستم پاول هم درست رو بـه روی من نشست دست های همـه دیگه رو گرفتیم و شروع کردیم بـه خوندن ورد.
We want to eliminate this spell
ما مـی خواهیم این طلسم رو از بین ببریم
همون دفعه اول باد سردی بهمون خورد اما من حس بدی پیدا کردم چشمام هنوز بسته بود و پاول ناگهان داد زد "هیلی بس کن چشمات رو باز کن" چشمام رو باز کردم و همون لحظه حس کردم روی دستم چیزی افتاد وقتی بـه دستم نگاه کردم قطره خون رو دیدم دستم رو کشیدم رو صورتم و دیدم از دماغم داره خون مـیاد "آماندا درست مـی گفته تو به منظور این ضعیفی تو نمـی تونی بیـا حتما بری خونـه"،"اما ما حتما انجامش بدیم" پاول اومد رو بـه روم و گفت"یعنی بذارم جلوی چشمام بمـیری" کمکم کرد کـه پاشم و از اون جا من رو آورد بیرون. وقتی از اون جا اومدم بیرون همون گرگ جلوم بود یـا بهتره بگم پدرم پاول با ترس کنارم ایستاده بود اما اون گرگ ناگهان عصبانی شد و دقیقا بـه پاول زول زده بود ولی بعد حس کردم نگاهش برگشت و داشت پشت من رو نگاه مـی کرد من هم حس کردمـی پشت سرم ایستاده و برگشتم امای نبود و اون گرگ بـه پشت سرم دوید و از ما دور شد من هم بدون این بـه پاول نگاه کنم از اون جا رفتم یعنی پاول هم دنبالم اومد درسته ما بـه اندازه ده دقیقه بدون این کـه من باهاش دعوا کنم حرف زدیم اما من هنوز کاراش رو یـادمـه و دروغاش و نمـی تونم ببخشمش "هیلی تو مـی خوای بازم شروع کنی …باشـه من متاسفم من نباید دروغ مـی گفتم اما فقط یک شانس دیگه یعنی اون رو هم نمـی تونم داشته باشم" البته کـه اون ذهنم رو خوند ولی من الان حتما چی بگم "باشـه اگه چیزی نداری بگی من مـیرم اما فردا تو مـهمونی لیـام حتما جوابش رو بهمن بگی" دوباره ذهنم رو خوند "در هر حال ممکنـه اون حسی کـه باعث مـیشـه تو از من بخوای که تا ببخشمت واقعی نباشـه اما باشـه…پس بای" رفتم داخل خونـه یک راست رفتم تو اتاقم ساعت سه صبح شده بود بعد گرفتم خوابیدم.
**************
موبایلم رو مـیز کنار تختم داشت ویبره مـی رفت موبایلم رو برداشتم شارلوت بود."بعله!" ،"تو هنوز خوابی …حالا هر چی من بهت نیـاز دارم هیلی مـیشـه بیـای خونمون من امشب حتما بدر خشم خودت کـه مـی دونی بعد بیـا خونمون زود منتظرم" و گوشی رو قطع کرد مگه ساعت چنده بـه ساعت نگاه کردم وای ساعت ۱۱ هست زود پ تو حموم و در عرض ۱۰ دقیقه حموم کردم(خب بیچاره حق داره ۱۰ دقیقه به منظور ا خیلی کمـه:/) زود لباسام رو پوشیدم /ادامـه کامنت اول/

Read more

Media Removed

#یـارب وقتی صبح مـیزنی بیرون و قطره های کوچیک بارون و روی زمـین مـیبینی یک حس خیلی خوبی بهت مـیده، انگار خدا نوازشت مـیکنـه و سرتو مـیگیری بالا یکم این نم های کوچیک بارون بـه صورتت بخوره و مـیگی "خدایـا شکرت" بعضی روزها هست کـه سخت مـیگذره نـه بـه خاطر اینکه خودت مسئولشی بخاطر اینکه بقیـه برات سخت مـیکنن، وقتی روزها ... #یـارب
وقتی صبح مـیزنی بیرون و قطره های کوچیک بارون و روی زمـین مـیبینی یک حس خیلی خوبی بهت مـیده، انگار خدا نوازشت مـیکنـه و سرتو مـیگیری بالا یکم این نم های کوچیک بارون بـه صورتت بخوره و مـیگی "خدایـا شکرت"
بعضی روزها هست کـه سخت مـیگذره نـه بـه خاطر اینکه خودت مسئولشی بخاطر اینکه بقیـه برات سخت مـیکنن،
وقتی روزها تو اداره جات دنبال کارهاتی و تمام تلاشتو مـیکنی و یک سری کارمند مـیخوان تلاش کنن تو اون حس خوبو نداشته باشی، یک سری ها هستن مـیخوان نا امـیدت کنن کـه نمـیشـه کـه نمـیخواد کـه برای چی! کـه باید کارشناسی بشـه!
اما من نا امـید نمـیشم دست از تلاشم برنمـیدارم من اگر یک راه و برام ببندید یک راه دیگه با کمک خدا پیدا مـیکنم. خدا هوادارمـه و همـین برام بسه. بعد دیگه هر وقت اومدم کنار مـیزت هر وقت نامـه دادم بـه رئيست بهم نگو نمـیشـه! بهم نگو یک سال دیگه!
من از اون آدم ها نیستم بکشم کنار هر قدرم بخوای بهانـه های مختلف بیـاری.
هر چند تو کارمند اداره‌ای تو معاونی تو رئيسی و وظیفه ت خدمت رسانی بـه ارباب رجوعه و تو نادیده مـیگیری!
با تمام اینـها برات گاهی انرژی نمـی مونـه، یکم دلگیری یکم ناراحتی بخش کوچیکی از وجودتو ناخودآگاه مـیگیره. وقتی مـیبینی شبه و فردا دوباره مـیاد. بعد درحالیکه هجوم افکار و خستگی بهت غلبه کرده یک آدم از راه مـیرسه، یک دوست خیلی قدیمـی کـه شاید چندین و چندسال از آخرین دیدارت گذشته باشـه و اون حس خوب اون حال خوب و انرژی و تلاشت دوباره برمـیگرده. باز فقط مـیتونی بگی: خدایـا شکرت.
زندگیتون سرشار از دوستی های ماندگار
😍😍🌺🌺
#ممنون_که_مـهربونی #دوست_خوب #حال_خوب #پاییز_زیبا #پاییزکوچه_ما

Read more

Media Removed

وقتیی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی حاضری دنیـارو بدی،فقط یـه بار نیگاش کنی بـه خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی رو همـه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی وقتیی تو قلبته،حاضری دنیـا بد بشـه فقط اونی کـه عشقته،عاشقی رو بلد باشـه قید تموم دنیـارو بـه خاطرِ اون مـی زنی خیلی چیزارو مـی شکنی ، که تا دل اونو نشکنی ... وقتیی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیـارو بدی،فقط یـه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همـه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتیی تو قلبته،حاضری دنیـا بد بشـه
فقط اونی کـه عشقته،عاشقی رو بلد باشـه
قید تموم دنیـارو بـه خاطرِ اون مـی زنی
خیلی چیزارو مـی شکنی ، که تا دل اونو نشکنی
حاضری کـه بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از مـیون دوتا سیم
حاضری هر چی دوس نداشت ، بـه خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شـهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینـه بـه دلت ، از همـه دنیـا مـی گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی مـی بری
حاضری جونت و بدی ، یـه خار توی دساش نره
حتی یـه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شـهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یـه لحظه قهر
حاضری هر جا کـه بری ، بـه خاطرش گریـه کنی
بگی کـه محتاجشی و ، بـه شونـه هاش تکیـه کنی
حاضری کـه به خاطر ، خواستن اون دیوونـه شی
رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونـه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
دیوونـه های دوره گرد ، واسه تو دس ت بدن
حاضری اعتبارتو ، بـه خاطرش خراب کنن
کار تو بهی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری کـه بگذری از ، شـهرت و اسم و آبروت
مـهم نباشـه کهی ، نخواد بشینـه روبروت
وقتیی تو قلبته ، یـه چیزقیمتی داری
دیگه بـه چشمت نمـی یـاد ، اگر کـه ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشـه
به خاطر اونی کـه ، خیلی برات با ارزشـه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی...

Read more

Media Removed

تو هیچوقت صدای خودتو تلفن شنیدی؟ هیچ مـیدونی صدات از اسپیکرِ گوشی کـه بیرون مـیریزه، دلِ ذره ذره‌ی هوای این اتاقو مـیلرزونـه و من همون هوای عاشقِ دلداده رو نفس مـیکشم و هوات مـیره تو ریـه‌هام و صدات تو ‌م غوغا مـیکنـه و صدای قلبمو بالا مـیبره؟ همـیشـه صداتو کـه مـیشنوم، صدای قلبمم اونقد مـیره بالا کـه ... تو هیچوقت صدای خودتو تلفن شنیدی؟
هیچ مـیدونی صدات از اسپیکرِ گوشی کـه بیرون مـیریزه، دلِ ذره ذره‌ی هوای این اتاقو مـیلرزونـه و من همون هوای عاشقِ دلداده رو نفس مـیکشم و هوات مـیره تو ریـه‌هام و صدات تو ‌م غوغا مـیکنـه و صدای قلبمو بالا مـیبره؟
همـیشـه صداتو کـه مـیشنوم، صدای قلبمم اونقد مـیره بالا کـه مـیشنومش
هماهنگ مـیشـه با حرفای تو و انگار موزیک زیرصدا پخش مـیکنـه واسه حرفای تو کـه روزمره‌ترینشم واسه من رمانتیک‌ترینـه!
تو هیچ مـیدونی وقتی پشت همـین تلفن بهم مـیگی دوستت دارم اول از همـه خود گوشی گُر مـیگیره از تبِ عشق و داغ مـیکنـه و بعد این داغی از همون دستم کـه گوشیو گرفته از همون گوشم کـه گوشیو چسبوندم بهش مـیاد و مـیاد و پخش مـیشـه تو جونم؟
تمامِ تنم سِر مـیشـه با صدات و من مست مـیشم و اونقد گیج و منگ کـه دیگه نمـیشنوم چی مـیگی
فقط دلم مـیخواد بگی
هی بگی و بگی و بگی و حرفات تموم نشـه
وقتی پیشم نیستی
وقتی نگاهتو دستاتو نفساتو کم دارم،
صدات تلفن خوب یـاد گرفته جور هرچی ندارمو بکشـه و
دنیـامو مث وقتی رو آب دریـا مـیخوابم، غرقِ خوشی و آرامش و ترس کنـه
دیدی وقتی رو آب مـیخوابی چقد مست و آرومـی اما دلهره‌ی یـه موجِ بلند کـه بیـاد یـهو بگیرتت تو بغلش و رهات نکنـه و نفستو ببرّه، رهات نمـیکنـه؟
پشت تلفن صدات همونقد مستم مـیکنـه و همونقد دلهره بـه جونم مـیندازه چون لمس دکمـه قطع تماس و تموم ِ این خوشی و باز غرق شدن تو این فاصله‌ی دور از تو کار یـه لحظه‌ست و دلخوشیِ مستانـه‌ی من بـه هیچی بند نیست
نـه ... تمومش نکن
نـه ... زود قطع نکن
وقتی اینجا نیستی من جز با همـین صدای تلفنت بلد نیستم دنیـامو بسازم و زندگیمو سر کنم
پس ... بازم حرف بزن
بازم ...
.
. 📬 #مـیکائیل✏
.
. 🆔@mikilove351 📷
.
.
.
📬 #ماروباکامنتهاولایک_هاتون_حمایت_کنید☑📧

Read more

Media Removed

Repost By @saberabar #صابرابر مـی گفت : همـه چی رو نگو... هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه! چیزی کـه نمـی دونی رو نگو چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو چیزی کـه خوش نیست رو نگو چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن. خوشبخت شیم! نگو... اونـهایی ... Repost By @saberabar
#صابرابر
مـی گفت : همـه چی رو نگو...
هر چی بگی ،بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!
چیزی کـه نمـی دونی رو نگو
چیزی کـه نمـی خوای بشـه رو نگو
چیزی کـه خوش نیست رو نگو
چیزی کـه مـی‌شـه بدبختیی رو نگو
حرف های خوب بزن، بذار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن.
خوشبخت شیم!
نگو...
اونـهایی رو بگو کـه رو هوا تو عکس‌ها مـیوفتن، حرف‌های خوب کـه با چشم معلوم نمـیشن ولی تو عکس‌ها شبیـه دونـه‌های آفتاب‌ان کـه ازلب‌های یکی سُر خورده...
راه مـی‌رم اسم تو رو مـی‌گم ، هر چی بـه تو وصل باشـه تهش خوشبختیـه... ....
عکس: @siavash.hoseinzade
#فقط_كمتر_از_يك_دقيقه #only1minute

Read more

| متین ( صفر ) - زمستون | . . ‌ تو‌ پستام نیومده بود دوباره پستش کردم اول‌ از همـه معرفی آهنگ کـه اسمش زمستونـه از متین رجبی ( بگو صفر ) تو آلبوم امسال و آخر ویدئو هم : خداحافظ آخرین درد عاشقانـه ی تلخ من. @0matinn چه جذاب مـیشـه که تا تهش هم ببینید هم بخونید ؛) . ادامـه ی متن هم تو‌ کامنت اوله . .‎ | برف | . . ‎جالبه ... | متین ( صفر ) - زمستون |
.
.
🔴‌ تو‌ پستام نیومده بود دوباره پستش کردم 🔴
اول‌ از همـه معرفی آهنگ کـه اسمش زمستونـه از متین رجبی ( بگو صفر ) تو آلبوم امسال و آخر ویدئو هم :
خداحافظ آخرین درد عاشقانـه ی تلخ من.
@0matinn
چه جذاب مـیشـه که تا تهش هم ببینید هم بخونید ؛)
.
ادامـه ی متن هم تو‌ کامنت اوله
.
.‎ | برف |
.
.
‎جالبه ها کـه همـه نوشته هام شده تو یـا همون‌ شما ؛ الکی مثلا ما شعورشو داریم کـه چیزی‌ کـه تموم شده بهش احترام بذاریم بـه جا تو‌ بگیم شما ....
‎من بیشعورم کـه به شما مـیگم تو مگه تو چند نفری کـه بگم شما 😂😂😂
‎شما شما شما 😂
‎خوب لوس بازی بسه داشتم اینو مـیگفتم کـه جالبه هر چی مـینویسم بـه تو ختم مـیشـه . مـیمردی نمـیومدی ؟! یـا اگه اومدی چلاق مـیشدی نمـیرفتی ؟! ‎که من وقتی تو جمع دوستامم یـهو برف مـیاد درون حدی احساس تنـهایی مـیکنم کـه دیگه نـه سرما مـهم باشـه واسم نـه آب رفتن تو کفشـهای م ....
مـیدونم تو ‌که نیستی و‌ برهم نمـیگردی مـیشـه بـه این روحته چیته مـیاد تو‌‌خواب ما بگی نیـاد ؟! یـا حداقل اگه اومد باهم خوب باشیم درون حدی کـه نخوام از خواب بیدار شم ... نـه از اون خواب ها کـه انقدر بده صبح کـه بیدار مـیشی ببینی تو‌ خواب خون دماغ شدی .... خدا رو چه دیدی شاید تو‌ خواب ما هم برف اومد .... یـهو تو کافه نشستیم تو کاپوچینو ماپوچینو مـیخوری منم مثل همـیشـه چایی دیگه خیلی چس کلاس بخوام بذارم لته اس اسمش لاتس چیـه از اونا ...
بعد ببینیم برف مـیاد تو کلاهتو مـیاری پایین تر دستکشاتو درون مـیاری بگی بریم برف بازی ؟! بگم بریم بعد بدوییم سمت درون طرف صاب کافه ایـه بگه آقا آقا حساب نکردید منم بگم یـه دقه وایسا برم حساب کنم کلی عذر خواهی کنم بدو‌ ام‌ سمتت تو‌ هم گوله برفیتو کـه قایم کردی بزنی تو گردنم بره تو‌ یقه پیراهنم بگم یزید این فوله بعد بدو‌ام بلندت کنم بندازمت تو برفا بگی تو نباید منو پرت کنی‌ تو‌ برفا که تا مـیای سرم غر بزنی انگشاتمو بذارم رو لبات بگم هیییییش بعد گاز بگیری و بلند شی فرار کنی منم وقتی دارم مـیام دنبالت زارت و زارت بخورم زمـین برگردی بگی احمق کی بودی تو بعد که تا مـیای سمتم برف بپاشم تو صورتت بعد حالا من فرار کنم خسته شیم جفتمون بیوفتیم رو‌ زمـین که تا مـیخوام سیگارمو روشن کنم بگیری ازم بگی نکش دیگه ضرر داره واست بگم آخه نگاه لامصب‌ چه مـیچسبه بگی فقط همـین یکی ها بگم چشم بعد خودت سیگارمو روشن کنی .... بعد آروم‌ بلند شیم تو برفا راه بریم آهنگ منتظر بودن کارایی کـه بعضی وقتها پسرا برا ا مـیکنن رو بخونیم و
بعد آهنگ ساکت باشیم فقط صدای له برفامون بیـاد و .
.
.
👇ادامـه درون کامنت اول 👇

Read more

. از ارزو هاتون دست نکشید! شاید بگید تو‌ مملکتِ گل و بلبلمون همـه نمـیتونن بـه ارزوشون برسن ولی من مـیگم چرا ممکنـه برسن! همونطوری کـه ۲ که تا بچه الاف مث ماکان بند یـه ساله هیت شدن توام مـیتونی! فقط ممکنـه فرمتِ کاره تو‌ فرق داشته باشـه! اونا مـیخاستن خواننده بشن شاید تو بخوایی یـه شخص دیگه بشی! این روزا هم ... .
از ارزو هاتون دست نکشید!
شاید بگید تو‌ مملکتِ گل و بلبلمون همـه نمـیتونن بـه ارزوشون برسن ولی من مـیگم چرا ممکنـه برسن!
همونطوری کـه ۲ که تا بچه الاف مث ماکان بند یـه ساله هیت شدن توام مـیتونی!
فقط ممکنـه فرمتِ کاره تو‌ فرق داشته باشـه!
اونا مـیخاستن خواننده بشن شاید تو بخوایی یـه شخص دیگه بشی!
این روزا هم ماشالله اینقدر خبرای بد زیـاده کـه اصن ادم روش نمـیشـه شاد باشـه یـا امـیدوار!
مردم درباره فقر با گوشی های مـیلیونیشون پست و توییت مـیزارن و این بـه نظرم واقعا خنده داره😂تو‌ نمـیتونی وقتی موبایل دستت چند مـیلیونـه بیـایی درباره فقر بگی! چون تو خودت نچشیدی! تو هر بحثی همـینـه وضعیت!
عوام مـیخان همـیشـه تو هر چیزی دست داشته باشن 😂 همـیشـه نخود هر اشی مـیشن و درباره همـه چی مـیدونن(مخصوصا شوهر ها و شوهر های پفیوز😒)
من دوست ندارم یـه کارمند بانک بشم کـه پولای ملتو تف مـیزنـه! دوست ندارم وقتی ۳۵ سالم مـیشـه هیچ امـیدی نداشته باشم!
تو‌ هم دوست نداری بی شک! ( توهین بـه هیچ قشری نیست )
من فقط دوست دارم بـه ارزو هام برسم کـه بی شک مـیرسم!
چون:
مـیزارم از سر مایـه
واسه سرمایـه!
حالا این سرمایـه به منظور من بـه معنی علم و هنر و پیشرفته!
برا یکی فقط معنی پول رو مـیده!
امـیدوارم این طلبتون از خدا رو یـه روزی بگیرین هرچند همـه چی بـه خودتون بستگی داره!
شب بخیر🌹
Hashie bazi [email protected]

Read more

Media Removed

. پدرم یک خاطره داره مال سالها قبله تعریف مـی بـه یکی از کشورهای عرب مسافرتی داشتند و در اون کشور یک خانمـی رو دیدند گوشـه خیـابانی جایی نشسته بود کـه تمام سر و صورتش و حتی چشم هاش رو با نقاب پوشونده بود اما جوری نشسته بود و وضع پاهاش جوری بود کـه لباس زیرش معلوم بود 😐😐😐😐 مـیدونید چی شد یـاد این خاطره پدرم ... .
پدرم یک خاطره داره مال سالها قبله
تعریف مـی بـه یکی از کشورهای عرب مسافرتی داشتند و در اون کشور یک خانمـی رو دیدند گوشـه خیـابانی جایی نشسته بود کـه تمام سر و صورتش و حتی چشم هاش رو با نقاب پوشونده بود اما جوری نشسته بود و وضع پاهاش جوری بود کـه لباس زیرش معلوم بود 😐😐😐😐
مـیدونید چی شد یـاد این خاطره پدرم افتادم الان مـیگم
اگر دقت کنیم نحوه دینداری و دفاع از دین عده ای دقیقا همـین قدر مضحکه ! و همـین قدر شرم آور !
بقیـه هر چی بگن خانم پوششت رو درست کن و بعد تو جامعه حاضر شو
داد مـیزنـه من محجبه ام حتی چشمـهام هم پوشیده هست شما با حضود زن محجبه درون اجتماع مشکل دارید و دین رو نشناختید !!!!
هر چی بگی پدر آمرزیده نـهی با حجاب مشکل داره نـه با حضور درست زن درون اجتماع کـه اتفاقا هم عالیـه هر دو و اصلا ما هم موافقیم !
فقط مـیگیم مثل آدم تو اجتماع حاضر شو !!! مثل آدم حجاب رو رعایت کن !!!
باز عربده مـیکشـه شما با حضور فرد محجبه درون جامعه مخالفی 😂😐😂😐😂
بعد 20 بار ک این اتفاق تکرار شـه
از فهم و شعور یک جماعت صرفا قطع امـید مـیکنی
مـیفهمـی عین کامپیوتره انگار ذهن یک عده ک یک عدد یک داره یک صفر !
و تحلیل ندارن
و صرفاااااا هر کی بـه عینـه دقیق شبیـه خودشون بگه مـیشـه محق و فهمـیده و اسلام شناس واقعی 😂😂😂
و هر کی تحلیل کنـه بگه شعور هم خوب چیزیـه اصل حرفت خوبه هاااااا اما درون نحوه عملکردت نقد شدید وارده مـیشینـه از اول شر و ور مـیگه ...
.
.
.
این جماعت بدترین وبال اسلامن !
تحجر بدون تفکر و بدون اخلاق مذهبی همونیـه کـه حتی عقده ای ها و هزار رقم افراد بیمار روحی و فکری رو همراه مـیکنـه
اما خود افراد نمـیپذیرن و نمـیفهمن چرا مثلا حتی کلی مخالف دین هم طرفدارشونن !
مـیدونید چرا !؟؟
یکیشون یک بار گفت تو خود دین خدا دعایی هست کـه مـیگه ظالم ها رو بـه ظالم ها واگذار مـیکنیم !!!! این جماعت بـه هم واگذار شدن و در گیرن !! .
.
یـا یـه عده دیگه دشمن دین عاز نشستن او خانم چادر بـه سر و نقاب بـه صورت و فلان جا بیرون مـیگیرن و منتشر مـیکنن
و هشتگ مـیزنن #احمقها_را_معروف_نکنیم !
.
.
.
.
ما پیرو پیـامبری هستیم کـه حتی درون روایت وارده قبر !!! مـیکندن مدتی مشغول مرتب قبر کنده بودن و سایرین گفتند چ مـیکنید رسول الله قبره دیگه !
حضرت مـیفرمایند خدا دوست داره هر کاری رو بـه درستی انجام بدیم !!
.
.
حالا این قبره !
یک عده جامعه رو یلخی شخم مـیزنن !!!! رهبری فرمودن جذبتون بشـه حداکثری و دفعتون بشـه حداقلی
یک عده بزرگواران دقیقاااا مصداق خلاف این فرمایشاتن و ... !
.
.
#کار_درست_فقط_با_روش_درست_درست_است_والا_کار_غلط_صورت_مـیگیرد!
.

Read more

Media Removed

از آسمونی کـه گفتی هیچی نبارید پیر شدی پسر هیچی نداری شاید بگی توو هوای امروز نی کلم یـا بگی توی فیلمای بهروز گیر کردم بگی تو بدترین شرایطم تو سرد و گرمم بـه مولا جلو هیشکی سر خم نکردم نا امـید نیستما یکم دل زدم شبیـه اونیم کـه یکمـی مـی زدس اما این معنیش نیس کـه دو روزه مـیرم تورو خدا بگو کـه مـیگیری چی مـیگم مست ... از آسمونی کـه گفتی هیچی نبارید
پیر شدی پسر هیچی نداری
شاید بگی توو هوای امروز نی کلم
یـا بگی توی فیلمای بهروز گیر کردم
بگی تو بدترین شرایطم تو سرد و گرمم
به مولا جلو هیشکی سر خم نکردم
نا امـید نیستما یکم دل زدم
شبیـه اونیم کـه یکمـی مـی زدس
اما این معنیش نیس کـه دو روزه مـیرم
تورو خدا بگو کـه مـیگیری چی مـیگم
مست , گیج , سردرگمم #abadan #refigh

Read more

Media Removed

. ️ . امروز داشتم فک مـیکردم کـه یکی از مشکلات تو سفر بودن و مخصوصا ون‌لایف، یـا شایدم بهتره بگم سفرهای غیر هتلی اینـه کـه آینـه و آینـه قدی و اینارو حتما فراموش کرد🤦🏻‍♀️ یعنی شما فک کن صبح بیدار مـیشی تو یـه آینـه‌ی ۳x۴ آرایش مـیکنی، لباساتو از حفظ مـی‌پوشی، شانس بیـاری نور خوب باشـه تو بدنـه‌ی ماشین رفلکتت بیوفته ... . ◻️ .
امروز داشتم فک مـیکردم کـه یکی از مشکلات تو سفر بودن و مخصوصا ون‌لایف، یـا شایدم بهتره بگم سفرهای غیر هتلی اینـه کـه آینـه و آینـه قدی و اینارو حتما فراموش کرد😂🤦🏻‍♀️
یعنی شما فک کن صبح بیدار مـیشی تو یـه آینـه‌ی ۳x۴ آرایش مـیکنی، لباساتو از حفظ مـی‌پوشی، شانس بیـاری نور خوب باشـه تو بدنـه‌ی ماشین رفلکتت بیوفته استایل کلی رو ببینی😂😂🤦🏻‍♀️ یـا دیگه خیلی بهت فشار بیـاد بگی با گوشی ازت عبگیره ببینی چی تنته اصن😂 اوضاع عجیبیـه برا من یـا ماهایی کـه عاشق آینـه‌ایم بـه خدا! اینجا آینـه‌ی کافه‌است تو شیراز کـه عین مدرسه‌ای‌ها یواشکی و تند تند آرایش کردم و از ذوق حضور آینـه سلفی هم گرفتم و سرخوش😌😍
آقا یکی نیست آینـه قدی سفری و تا شو تولید کنـه؟😂
.
#pincafetrips

Read more

Media Removed

. همـیشـه حسی از تو درون من هست کـه واس رسیدن بـه یـه دم آرامش بغضامو بـه تاخیر بندازه..تا من تو تاریکی ترسناک سرد اتاقم تکیـه بدم بـه جای خالیت..راستش دیگه انقد محو شدم انگار کـه تو حجم سنگین نبودنت جوشیده باشم!..عجب توصیف دردناکی از حل شدن تو غمت..باور کنی یـا نـه نشستم این گوشـه که تا بات حرف ب..حالا کـه شاید..نمـیخوام ... .
همـیشـه حسی از تو درون من هست کـه واس رسیدن بـه یـه دم آرامش بغضامو بـه تاخیر بندازه..تا من تو تاریکی ترسناک سرد اتاقم تکیـه بدم بـه جای خالیت..راستش دیگه انقد محو شدم انگار کـه تو حجم سنگین نبودنت جوشیده باشم!..عجب توصیف دردناکی از حل شدن تو غمت..باور کنی یـا نـه نشستم این گوشـه که تا بات حرف ب..حالا کـه شاید..نمـیخوام فک کنم کجا.
من اون نگاهتو مـیخوام کـه تو امتداد رد نگام بدوعه..بعد مکث کنـه که تا گرمای شونـه هاشو رو بیی شونـه هام بکشـه..بگه : تموم شد عزیزم..تموم شد بعد اینـهمـه مدت..دیگه نـه بگی نـه من بپرسم.فقد پایـان برسه این درد. حالا کـه از اون تاریخ فلان روز مـیگذره انگار بـه چشم مـیبینم شکیباییمو کـه آروم آروم مـیمـیره.. سردمـه. بغض داره خفه مـیکنـه..لبامو مـیگزم..نمـیخوام اشکام سرازیر شـه..کسی اما درونم گریـه سر مـیده بلند بلند..
خالی و بی رمق لم مـیدم بـه شونـه هات..جای ممتد خالی شونـه هات کـه دیوار بلند کنار تختمـه!..دلم یـهو مـیریزه..برات شور مـیزنـه..مـیدونم بی دلیل نیست..چی مـیگفتم؟ خدا خوب باشـه فقد همـین..
#عـلـیـرضـا

Read more

Media Removed

دلم تنگ برات اینقدر بد نباش بیـا بگیر دستمو بازم بخون رپ برام بودم یـه روز من برات با یـه بوس از لبات صبحا پا مـیشدم نیستم الان بمونم شبا بهتره نبینمت دیگه اگه ندیدمتم دلیل ندیدنت اینـه کـه خیلی وقته قلبمو شکوندی مـیخواستم بپیچم مغزم مـیخوندی ولی بد یـه کم شیطونی کردی هیچ چی یـه چند بار مـهمونی ... دلم تنگ برات
اینقدر بد نباش
بیـا بگیر دستمو
بازم بخون رپ برام
بودم یـه روز من برات
با یـه بوس از لبات
صبحا پا مـیشدم
نیستم الان بمونم شبا

بهتره نبینمت دیگه
اگه ندیدمتم دلیل ندیدنت اینـه
که خیلی وقته قلبمو شکوندی
مـیخواستم بپیچم مغزم مـیخوندی
ولی بد یـه کم شیطونی کردی
هیچ چی یـه چند بار مـهمونی رفتی
فهمـیدم وقتی دوستت اومد
بگی کجایی صداش حیوونی لرزید
حیوونی لرزید

بزار بره
وقتی اینقدر سرد مـیخنده بزار بره
تنـها کـه بشـه بد مـیفهمـه یـه عاشقه
به خاطرش مـیاره بـه خاطرش
زدی از همـه یـه خاطره
دلش تنگ مـیشـه بر مـیگرده بزار بره
بزار بره …
بره

تو فکر چی بودی مـیشـه بپرسم
مـیرسه بن بست تهش مـیگه یـه حقس
نمـیشـه باورش نیستش کـه محکم من
بغلش کنم بعد ببینـه دارمش
بیشتر مـیخواستمش از علف صبحم
از همـه دورم حتی از خودم
مـیس کالاش رو گوشیم بر دارم بـه درک
حرفی ندارم ب باهاش، الان کـه پرم آه

همـه مـیگفتن دیوونس
جا تیغ رو رگش ولی من باش مـیمونم
هرشب مـیبوسمش
خودش مـیدونست کـه فوله کارش
یـه کاتره کردی حتی تو سفارش بهش
خودم فکر مـیکردم دو سه ساله
یـه عاشقه ولی الان مـیگم ک.. خوارش
بزار بره

دلم تنگ برات
اینقدر بد نباش
بیـا بگیر دستمو
بازم بخون رپ برام
بودم یـه روز من برات
با یـه بوس از لبات
صبحا پا مـیشدم
نیستم الان بمونم شبا
#🌹
#artamiross
#beza_bere
#js

Read more

Media Removed

. نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. . تلویزیون برنامـه چی‌چی شو داشت کـه طبق معمول چند نفر بـه هوای جایزه با یکدیگر مسابقه مـی‌دادند. درون یک قسمتش از زن و شوهر ... .
نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین.
.
تلویزیون برنامـه چی‌چی شو داشت کـه طبق معمول چند نفر بـه هوای جایزه با یکدیگر مسابقه مـی‌دادند. درون یک قسمتش از زن و شوهر جداگانـه سوال مـی‌شد و بعد جواب‌شان را با هم مقایسه مـی‌د. «مـیل» با ذوق گفت: «بیـا ما هم مسابقه بدیم ببینیم چقدر از همدیگه شناخت داریم!» «نیریش» بی‌حوصله گفت: «برو بابا دلت خوشـه، یعنی مـی‌خوای بگی خیلی منو مـی‌شناسی؟» مـیل گفت: «حدس مـی‌ مـی‌شناسمت. تو چی؟» نیریش عاشق رو کم‌کنی بود. سر حال آمد و گفت: «باشـه، برو قلم و کاغذ بیـار ببینیم کی بیشتر اون یکی رو مـی‌شناسه!»
.
مـیل شمرده گفت: «بنویس، رنگ مورد علاقه...» نیریش وسط حرفش پرید: «اسم رنگ رو حتما دقیق بگی ها! قرمز و خاکستری و صورتی نداریم، حتما مشخص کنی جیگری یـا آلبالویی یـا فیلی یـا نوک مدادی یـا طوسی، گلبهی یـا کالباسی یـا...» مـیل گفت: «چشم! کادوی تولد چی به منظور هم بگیریم بیشتر خوشحال مـیشیم...» نیریش دوباره حرفش را قطع کرد و گفت: «یعنی اگر تو بتونی این سوال رو درست جواب بدی همـینجا رسما اعلام مـی‌کنم کـه باختم! تو این چند سال زندگی مشترک آرزو بـه دلم موند کـه اولا یک مناسبتی رو یـادت باشـه و لازم نباشـه هی گوشـه و کنایـه ب و به حلقه انگشت اشاره کنم و ادای پوف شمع دربیـارم که تا یـادت بیـاد تولدمـه و سالگرد ازدواجمونـه، ثانیـا یـه کادوی بـه درد بخور و چیزی کـه من دوست دارم برام بخری، بـه جز ظرف و رومـیزی و مجسمـه!» مـیل خودش را بـه نشنیدن زد و ادامـه داد: «شـهری کـه دوست داریم مسافرت بریم...» نیریش آهی کشید و گفت: «پوف... یـادم نمـیاد آخرین مسافرتی کـه بردی منو کی و کجا بود...» فوری ادامـه داد: «مسافرت بالای هزار کیلومتر حسابه ها!» مـیل بی‌توجه گفت: «اسم بچه‌هامون رو چی مـی‌ذاریم...» نیریش این بار با ذوق گفت: «آخ من عاشق این سوالم! یعنی اگه نتونی اسم‌های ونـه و پسرونـه مورد علاقه من رو حدس بزنی، من مـی‌دونم و تو!»
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇

Read more

Media Removed

یکم ارومتر بزار بخواب راحت چیزی نگو مـیخوام فقط صدای ساعت واسش لا لایی بزاره مـیخوام یـادش بیـاد چه روزایی کـه بودم دنبالش پیـاده فقط له شد غرورم بهی نگو بامن چیکار کردی اینکه چیزی نبود وقتی فهمـیدم کـه دور ورت بودنم اضافست گفتی نباشم مـیمـیری حالاچرا زنده ای بعد بگو شاید یکم بـه خودم بیـام منو ول کردی رفتی تو ... یکم ارومتر بزار بخواب راحت چیزی نگو مـیخوام فقط صدای ساعت واسش لا لایی بزاره مـیخوام یـادش بیـاد چه روزایی کـه بودم دنبالش پیـاده فقط له شد غرورم بهی نگو بامن چیکار کردی اینکه چیزی نبود وقتی فهمـیدم کـه دور ورت بودنم اضافست گفتی نباشم مـیمـیری حالاچرا زنده ای بعد بگو شاید یکم بـه خودم بیـام منو ول کردی رفتی تو اوج سختیـا خدایی چی داری بگی تو مگه چیزی گذاشتی لعنت بـه لحظه هامون لعنت بـه عشقی کـه داشتی حالاراحتو بیخیـال داره مسیرشو مـیره بیچاره اونکسی کـه بعدازمن اسیر تو مـیشـه اونی کـه از تو واسه خودش یـه فرشته ساخته موندم منو قلمـی کـه هرچی نوشته داشته باخته دلم گرفته اسمون از ادمای شـهرمون از اونی کـه بیخیـال نشسته دست تو دست اون دلش یـه جای دیگه بود همش مـیگفت مال منـه نبودنش سخته داره بغض گلومو مـیشکنـه شکایت ازی نکن اگه یـه روز دلت شکست اینم تقاص اون دلی کـه عمریو بـه پات نشست گریـه نمـیکنم دیگه غرورمم نمـیشکنم رفتی ولی یـادت باشـه هیچوقت ازت نمـیگذرم Behzad pax,Ahmad solo

Read more

Media Removed

(جنون قسمت نـهم) پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه ... (جنون قسمت نـهم)
پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه مـی کنی.فکر کردم آدم عاقلی هستی اما تو فقط یـه آدم مغرور و خودخواهی.خنده ای عصبی کردم و گفتم:انگار یـه چیزیم طلبکاری؟با صورتی قرمز شده از عصبانیت باهام چهره بـه چهره شد و آروم گفت:هر چی دیدی ترس و توهمات روح سرگردان تو بوده آقا پسر.داد زدم یعنی دفعه دوم کـه بهم تنـه زدی و منو کشوندی تو راهرو دانشگاه و گفتی دوسم داری یـادت نیست؟یـا همـین امروز کـه اومدی جلو کلاس و من احمق و دنبال خودت بـه این خونـه کشوندی.با عصبانیت فریـاد کشید:آقاپسر تو فقط یـه بار تنـه خوردی و همون موقع افتادی و به کما رفتی,تازه چند روز نیست و فقط چهار ساعته فهمـیدی؟گیج شده بودم...خدایـا این چی داره مـیگه؟همونطور کـه داشت از پله ها بالا مـیرفت,کمـی آرومتر شده بود.گفت:منم اول وضعیت تو رو داشتم.کم کم بهش عادت مـی کنی.به سمتش رفتم و در حالی کـه بدنم عین بید مـیلرزید گفتم:از اینکه سرت داد زدم معذرت مـی خوام.به چشمم خیره شد و گفت:نـه ناراحت نشدم,درکت مـی کنم.بعد یـه نگاه بـه آسمون انداخت و آه سردی کشید و گفت:اینجا مثل اونور نیست.زمان و مکان مطرح نیست.حتی شکل و اندازه اشیـا و دور و نزدیک بودن فاصله ها.اینجا یـه دنیـای دیگس.نـه فصل ها بـه موقع عوض مـیشن,نـه شب و روز.چیزایی مـی بینی کـه وقتی زنده بودی تو خیـالتت نمـی تونستی ببینی.مثل خوابه یـا کابوس یـا یـه چیزی شبیـه اون.البته بـه آدمشم ربط داره.سرم و توی دستام گرفتم و گفتم:من خیلی مـی ترسم.دستشو روی دوشم گذاشت و به نشونـه همدردی فشار داد.بهش یـه نگاه کردم و در حالی کـه ازش دور مـی شدم گفتم:خواهش مـی کنم بهم زیـادی نزدیک نشو.من اعتقاداتی دارم که...حرفم و برید و گفت:بازم یـادت اینجا همـه چی با اونور فرق داره,اینجا...اینبار من وسط حرفش پ و گفتم:من این چیزا حالیم نیست.کاری کـه حالم را بد کنـه دوست ندارم بعد لطفا فاصلت و با من رعایت کن.دستاشو بـه نشونـه تسلیم بالا برد و گفت:اوه...باشـه.بعد زیرلبی گفت:دیوونـه و ازم دور شد.گفتم:شنیدم چی گفتی.شونـه ای بالا انداخت و با خنده گفت:بیـا بریم تو.بطرفش رفتم و گفتم:مـیشـه باهام بیـای بیمارستان‌,من واقعا وحشتزدم.ابرویی بالا برد و گفت:باشـه,بریم***باورم نمـیشد همـیشـه تو فیلما دیده بودم کـه مادری کنار تخت به منظور بچش قرآن مـیخونـه.حالا عزیزجونـه کـه کنار جسم بی جون من قرآن مـیخوند... ادامـه دارد(مـهرا)

Read more

Media Removed

اینجا تـه خـطه اینجا تـه خـطه بعد بکش کنار بچه بزار این روزا ردشـه بره اینجا ته خطه نـه اینجا ته خطه بعد اینجا شـهر بداس شـهر فن و حرکته هرچیو تو بگی ما اینجا دیدیم (آره) اینجا ته خطه بالا بیدار شدیم پایین خوابیدیم (داداش) #اینجا_ته_خطه دور و ور ببین همـه رد خوباشم مـیخوان یـه نمـه بد باشن چرا (چی ... اینجا تـه خـطه اینجا تـه خـطه
پس بکش کنار بچه بزار این روزا ردشـه بره
اینجا ته خطه نـه اینجا ته خطه پس
اینجا شـهر بداس شـهر فن و حرکته
هرچیو تو بگی ما اینجا دیدیم (آره)
اینجا ته خطه
بالا بیدار شدیم پایین خوابیدیم (داداش)
#اینجا_ته_خطه
دور و ور ببین همـه رد دادن
خوباشم مـیخوان یـه نمـه بد باشن چرا (چی شد)
اونا کـه معرفت داشتن
دارن مـیرسن بـه ته خط بازم
اینجا مـیزنـه برادر برادرو رفیق کدومـه دیگه ندارن هوا همو
همـه مـیشناسن ادا بد درارو
یـه سریـا مـیخرن فرار از طنابرو
همـه نسخن انگاری
نفسا حبسه توی قفسن اجباری
پوشیدن جا لباس زره
هرکیم مـیخواد بره مایـه باس بده
همـینـه عاقبت کار

Read more
حواستون پیش کیـه..؟ . . تگش کنید بدونـه چقد دوسش دارین . . صدام بزن خواننده : شادمـهر عقیلی ترانـه سرا : آرش مـهرابی فاصله مـیگیری ازم، اما نمـیتونی بری چشمات مـیگن عاشقی، چرا نمـیتونی بگی از چی فرار مـیکنی، با من نمـیخندی چرا کمتر نگاهم مـیکنی، موهاتُ مـیبندی چرا نگاهتُ ازم نگیر، صدام بزن ... حواستون پیش کیـه..؟
.
.
تگش کنید بدونـه چقد دوسش دارین
.
.
صدام بزن

خواننده : شادمـهر عقیلی
ترانـه سرا : آرش مـهرابی

فاصله مـیگیری ازم، اما نمـیتونی بری
چشمات مـیگن عاشقی، چرا نمـیتونی بگی

از چی فرار مـیکنی، با من نمـیخندی چرا
کمتر نگاهم مـیکنی، موهاتُ مـیبندی چرا

نگاهتُ ازم نگیر، صدام بزن پیش همـه
کیـه ندونـه ما دوتا حواسمون پیش همـه

بذار بفهمن با منی
دیوونگی هات، بعد کجاست؟
این عشق، فقط مال ِتو نیست
این عشق، مالِ ما دو تاست

نترس، من کنارتم
مرزی مـیون ما نذار
هیچکی رو غیر من نبین
موهاتُ واسم وا بذار

#آلبوم_تصویر
#صدام_بزن
#شادمـهر_عقیلی
#آرش_مـهرابی
.
.
.
خدایـا
گره بزن
زندگی دوستانم را
به
شادی
سلامتی
عشق
برکت
عاقبت بخیری
خوشبختی
گره بزن، گره ای کور
.
.
#روز_طبیعت_مبارک
#سیزده_بدر

#از_طبیعت_محافظت_کنیم
#طبیعت_را_پاس_بداریم

Read more

توی شرایطی کـه هر روز قیمت دلار بالا و بالاتر مـیره و دارایی های مردم توی فقط چند ماه نصف شده و قیمت برخی کالاها دو برابر شده همچنان این شرایط داره بدتر و بدتر مـیشـه و مردم فقیر و فقیرتر مـی شن و منابع کشور درون حال نابودی هستن، مسئولان حکومت به منظور همـه اینـها از خودشون عذر و بهونـه درون مـیارن و از خودشون اکسکیوس مِیک ... توی شرایطی کـه هر روز قیمت دلار بالا و بالاتر مـیره و دارایی های مردم توی فقط چند ماه نصف شده و قیمت برخی کالاها دو برابر شده همچنان این شرایط داره بدتر و بدتر مـیشـه و مردم فقیر و فقیرتر مـی شن و منابع کشور درون حال نابودی هستن، مسئولان حکومت به منظور همـه اینـها از خودشون عذر و بهونـه درون مـیارن و از خودشون اکسکیوس مِیک آپ مـی کنن و مشکلات رو بـه دستهای پشت پرده درون دوبی و اربیل و استانبول و اینا ربط مـی دن و کلا هم مـی گگن تورم یـا اینفلِشِن نداریم 😁
To make up an excuse: عذر و بهانـه آوردن
Inflation: تورم.
.
حالا جالب اینجاست کـه حتی بچه ها هم وقتی خوراکیشون کـه مثلا کرانچی بوده و مـی خ هزار تومن اما حالا شده دوهزار تومن قشنگ تورم رو مـی فهمن اما این آقایون گویـا کلا نمـی فهمن.
.
حالا واسه اینکه کاربرد این اصطلاح رو خوب درک کنیم یـادمون بیـاد کـه وقتی سر کلاس دیر مـی رسیدیم چیـا بـه معلممون مـی گفتیم؟ ترافیک بود، بارون بود، سرد بود، دندونم درد مـی کرد، زایمان بقال سر کوچمون بود، و کلی چیز دیگه اما خوب معلممون کـه خوب مـی دونست مـی گفت، بسه دیگه بهونـه نیـار.😊
.
.
حالا لطفا جای خالی رو پر و کامنت کنید:
Teacher: Why are you late?
Student: Well, first the bus was late. Then it started raining and I didn’t have an umbrella. Next….
Teacher: Stop ..... up excuses!
1- make 2- made 3- to make 4- making
. .

دوره حضوری مگاکپسول مکالمـه انگلیسی
آموزش مکالمـه فقط درون ۸ ماه
همراه استاد پشتیبان
ظرفیت خیلی محدود
لطفا به منظور ثبت نام از ساعت ۱۰ که تا ۱۸ با دفتر تماس بگیرید:
۲۲۷۱۸۹۰۰
.
.
کپسول آنلاین مـهاجرت و سفر

توی فکر مـهاجرت و سفری اما نگران اینی کـه توی سفارت، فرودگاه، هتل،مصاحبه کاری، فروشگاه، رستوران و واسه برقراری رابطه و ... چی حتما بگی و چیکار کنی؟

این دوره مخصوص تو هستش

لطفا به منظور ثبت نام درون تلگرام یـا واتس اپ پیـام دهید:
۰۹۳۹۹۹۸۷۶۹۹

Read more

... بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم.. با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی.. از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو.. رکورد پلکان هنوز دست خودته.. رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم.. علی ... ...
بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم..
با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی..
از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو..
رکورد پلکان هنوز دست خودته..
رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم..
علی تو این صحنـه داره گچ‌مـیزنـه دست روح الله..
چی کشیدن علی و طرفداری روح الله وقتی ایتم پلکان رو دیدن...سکوت مـیکنم..ببینم کیـا پست مـیزارن...
فقط تک کنین منو..ببینم بامعرفتارو...
باهمـین دست راویزوفسکی پرمدعا رو شکست داد..
آقا پیمان تو بگو..کی رکورد دار بوده..کی جهان پهلوان بوده..
کی بوده...مـیخوام تو بگی...
پست امشبتو چی مـیزاری آقا پیمان؟؟؟؟
ای داد..یـالان دنیـا❤❤❤
@alidadashi0912
@[email protected]

Read more

Media Removed

جلوم یـه آلبوم پُر از بچگیم و تاب سُرسُرست شلوغ ولی آروم تو عدور از قانون دور از ترس پُره فکرای بزرگ دنیـایِ کوچیکمو چشمای درشت بیـا و احساسم کن و قبلِ اینکه بشناسیم برو از من ننداز نـه بـه همـه بگو کج بودم کم داشتم شاید دلت بخواد من باشم دس رو شونت بات تو عجا شم ولی من و این حرفِ ... جلوم یـه آلبوم پُر از

بچگیم و تاب سُرسُرست

شلوغ ولی آروم تو عکس

دور از قانون دور از ترس

پُره فکرای بزرگ

دنیـایِ کوچیکمو چشمای درشت

بیـا و احساسم کن و

قبلِ اینکه بشناسیم برو

از من ننداز نـه

به همـه بگو کج بودم کم داشتم

شاید دلت بخواد من باشم

دس رو شونت بات تو عجا شم

ولی من و این حرفِ رو هوا

پرتی حواس و لَنگی دماغ

از پایـه مـیکنیم عکستو خراب

ت دستتُ برام،برو

اینجا هیچ چی دیدنی

نیست و ریخته ویترینم زمـین

من از پَس این شیب لعنتی

این پیشونی و کلی چین بی دلیل

برمـیام یـه روز

چند ساله شده هر شنبه هام یـه جور

بزار یـه روز کـه بک گراندمون

لحظه های خوب بود عبگیریم

وقتی داشتیم برا درا دسته کلید

وقتی لااقل خوشحالم أ یـه چیزی

نـه الآن با این پوزخند بی ریخت و

فکری کـه جدا از روزمرگی نی

توم چیزی جُز خستگی نی،بزار

بزار بـه وقتش یـه عخوب نـه

یـه عخوب تر بگیریم

از هوا بگیر

از این از من قشنگترا بگیر

از اینا کـه الکی خوشن

بگی از اینا کـه مـیگن از ما بگیر

#ایلام #بهترین #شـهر #دنیـا
#شایع #بهترین #تک
#ترک_عکس
#ax_sahyea
#shayea

Read more
قلی چیـه؟ بـه چی فکر مـی کنی؟ چرا دمقی؟ والا تیچی جون دارم اولین عاشق شدنمو بـه یـاد مـیارم. I remember falling in love for the first time. یـادم مـیاد کـه رفتیم با هم پمپ بنزین. I remember going to the gas station. . یـادم مـیاد کـه ساعتها حرف مـی زدیم. I remember talking for hours. . چه عالی قلی. حسابی ... قلی چیـه؟ بـه چی فکر مـی کنی؟ چرا دمقی؟
والا تیچی جون دارم اولین عاشق شدنمو بـه یـاد مـیارم.
I remember falling in love for the first time.
یـادم مـیاد کـه رفتیم با هم پمپ بنزین.
I remember going to the gas station.
.
یـادم مـیاد کـه ساعتها حرف مـی زدیم.
I remember talking for hours.
.
چه عالی قلی. حسابی بعد عاشق شدی و لذت بردی.
آره تیچی جون ولی چه فایده؟ شکست عشقی خوردم و تایرهام کلا پنچر شد.
.
خوب اینکه طبیعیـه قلی. بالاخره شکست عشقی هم بخشی از زندگیـه. مگه بچه ها وقتی مـی خوان شروع بـه راه رفتن کنن نمـیفتن و شکست نمـی خورن؟؟؟
ولی دوباره بلند مـی شن و دوباره شروع مـی کنن و از شکستشون درس مـی گیرن. اخه اصلا اسمشو شکست نمـیذارن.
.
هر وقت کـه دیدی بازم بهی احساس پیدا کردی، نترس.
یـادت باشـه کـه عشق رو دوباره تجربه کنی و هیچ وقت تسلیم نشو.
Remember to experience love again and never give up.
.

لطفا یـادت باشـه کـه یـادم بندازی واست یـه داستانی رو بگم.
Please remember to remind me to tell a story.
.
وقتی مـی خوایم بگیم کـه فلان کار و فلان چیز رو یـادم مـیاد بعد از remember از جراند استفاده مـی کنیم.
Remember doing something
.
وقتیم مـی خوایم کـه بگیم یـادت باشـه کـه فلان کارو ی از اینفینیتیو بعد از remember استفاده مـی کنیم:
Remember to do something
.
.
راستش این روش آموزشی به منظور خود منم خیلی سخته کـه یـه داستان رو بـه آموزش گرامر مرتبط کنم که تا بهتر توی ذهنتون بمونـه. شاید چند ساعت زمان ببره که تا یـه ویدئوی آموزشی یک دقیقه ای رو براتون آماده کنم و توضیح بدم. امـیدوارم کـه براتون مفید واقع بشـه.
این روش چه قدر براتون که تا الان موثر بوده و توی ذهنتون موندگاره؟
(از ۰ که تا ۱۰۰ لطفا یـه عدد رو کامنت کنید.) .
. ✨✨✨
کپسول آنلاین مـهاجرت و سفر

توی فکر مـهاجرت و سفری اما نگران اینی کـه توی سفارت، فرودگاه، هتل،مصاحبه کاری، فروشگاه، رستوران و واسه برقراری رابطه و ... چی حتما بگی و چیکار کنی؟
این دوره مخصوص تو هستش

لطفا به منظور ثبت نام درون تلگرام یـا واتس اپ پیـام دهید:
۰۹۳۹۹۹۸۷۶۹۹ . . .
.

دوره حضوری مگاکپسول مکالمـه انگلیسی
آموزش مکالمـه فقط درون ۸ ماه
همراه استاد پشتیبان
ظرفیت خیلی محدود
لطفا به منظور ثبت نام از ساعت ۱۰ که تا ۱۸ با دفتر تماس بگیرید:
۲۲۷۱۸۹۰۰

Read more

Media Removed

بعضی وقتــها خیلی دلتنــگ خدایی بـه خودت مـیگی:بی وفــآ واسه چی این همـه ارتباطت با خدا کم شده؟! چرا فقط اسمش رو زبونــته امّا نمـیتونی تو زندگیت تو مشکلاتت تو دنیــات ببینیش ُ باهاش مثل یـه دوستِ خیلی صمـیمـی اُنس بگیریُ حتی تو بغلش گریـه کنیُ بگی مـیشـه کمکم کنی؟! خداجون الان همونجوری اومدم پیشت اومدم ... بعضی وقتــها خیلی دلتنــگ خدایی
به خودت مـیگی:بی وفــآ واسه چی این همـه ارتباطت با خدا کم شده؟!
چرا فقط اسمش رو زبونــته امّا نمـیتونی تو زندگیت تو مشکلاتت تو دنیــات ببینیش ُ باهاش مثل یـه دوستِ خیلی صمـیمـی اُنس بگیریُ حتی تو بغلش گریـه کنیُ بگی مـیشـه کمکم کنی؟!
خداجون الان همونجوری اومدم پیشت اومدم کـه بگم بعضی وقتــها زندگیم معنی نداره چون تو رو از زندگیم حذف کردمُ رفتم سراغِ دنیـا
اومدم کـه بگم با اینکه گفتی ناامـیدی بزرگترین گناهــه و حتی نشونم دادی کـه تنـها و تنـها بـه خودت امـید داشته باشمُ از خودت کمک بخوام ولی بعضی وقتــها کم مـیارم بعضی وقتــها نآمـیدی دلمُ بـه درد مـیاره
خداجون بـه خاطر گناهای زیـادمـه کـه ازت دور مـیشم ولی تو تنــهام نذار تو باز هم دستمُ بگیر باز هم راه نشونم بده یـه راهی جلو پام بذار💚💚
فقط تو مـیتونی فقط تو بلدی فقط تو بـه فکرمـی😢
دوباره اُمـید ‌و بودنتُ بـه دلم برگردون
قلبمو بـه تو ميسپارم
💓

Read more

Media Removed

. بعضی وقتــها خیلی دلتنــگ خدایی بـه خودت مـیگی:بی وفــآ واسه چی این همـه ارتباطت با خدا کم شده؟! چرا فقط اسمش رو زبونــته امّا نمـیتونی تو زندگیت تو مشکلاتت تو دنیــات ببینیش ُ باهاش مثل یـه دوستِ خیلی صمـیمـی اُنس بگیریُ حتی تو بغلش گریـه کنیُ بگی مـیشـه کمکم کنی؟! خداجون الان همونجوری اومدم پیشت اومدم ... .
بعضی وقتــها خیلی دلتنــگ خدایی
به خودت مـیگی:بی وفــآ واسه چی این همـه ارتباطت با خدا کم شده؟!
چرا فقط اسمش رو زبونــته امّا نمـیتونی تو زندگیت تو مشکلاتت تو دنیــات ببینیش ُ باهاش مثل یـه دوستِ خیلی صمـیمـی اُنس بگیریُ حتی تو بغلش گریـه کنیُ بگی مـیشـه کمکم کنی؟!
خداجون الان همونجوری اومدم پیشت اومدم کـه بگم بعضی وقتــها زندگیم معنی نداره چون تو رو از زندگیم حذف کردمُ رفتم سراغِ دنیـا
اومدم کـه بگم با اینکه گفتی ناامـیدی بزرگترین گناهــه و حتی نشونم دادی کـه تنـها و تنـها بـه خودت امـید داشته باشمُ از خودت کمک بخوام ولی بعضی وقتــها کم مـیارم بعضی وقتــها نآمـیدی دلمُ بـه درد مـیاره
خداجون بـه خاطر گناهای زیـادمـه کـه ازت دور مـیشم ولی تو تنــهام نذار تو باز هم دستمُ بگیر باز هم راه نشونم بده یـه راهی جلو پام بذار💚💚
فقط تو مـیتونی فقط تو بلدی فقط تو بـه فکرمـی😢
دوباره اُمـید ‌و بودنتُ بـه دلم برگردون
قلبمو بـه تو ميسپارم
.
🔸 #آمـین

Read more

بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم.. با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی.. از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو.. رکورد پلکان هنوز دست خودته.. رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم.. علی تو ... بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم..
با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی..
از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو..
رکورد پلکان هنوز دست خودته..
رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم..
علی تو این صحنـه داره گچ‌مـیزنـه دست روح الله..
چی کشیدن علی و طرفداری روح الله وقتی ایتم پلکان رو دیدن...سکوت مـیکنم..ببینم کیـا پست مـیزارن...
فقط تک کنین منو..ببینم بامعرفتارو...
باهمـین دست راویزوفسکی پرمدعا رو شکست داد..
آقا پیمان تو بگو..کی رکورد دار بوده..کی جهان پهلوان بوده..
کی بوده...مـیخوام تو بگی...
پست امشبتو چی مـیزاری آقا پیمان؟؟؟؟
ای داد..یـالان دنیـا❤❤❤
ثابت کنیم از همـه دنیـا بامعرفت تریم..
بگیم هنوز بیـادتیم روح الله❤❤❤
@alidadashi0912
@bashir.online @peyman.maheri.wsm @alireza.zarfchi

Read more

Media Removed

ترسم از این بود کـه بری اخرشم تو رفتی..خودت نمـیدونی ولی بدجوری دل شکستی ،ترسم از این بود کـه بگی یـه عشق تازه مـیخوای، عجیبه واسه هرزگیت بازم اجازه مـیخوای،هر چی سرت اومد بدون نفرینـه این دل منـه،با اینکه بد بودی باهاش نمـیتونست دل ه،ترسیدم ازت بپرسم دوسم یـه وقت بگی نـه،ترسیدم بری و بازم یـه عمریو بـه پات ... ترسم از این بود کـه بری اخرشم تو رفتی..خودت نمـیدونی ولی بدجوری دل شکستی ،ترسم از این بود کـه بگی یـه عشق تازه مـیخوای، عجیبه واسه هرزگیت بازم اجازه مـیخوای،هر چی سرت اومد بدون نفرینـه این دل منـه،با اینکه بد بودی باهاش نمـیتونست دل ه،ترسیدم ازت بپرسم دوسم یـه وقت بگی نـه،ترسیدم بری و بازم یـه عمریو بـه پات بشینم ترسیدم نباشیو من با عتو اروم بگیرم، ترسیدم یـه روز یـه جایی بازم تو رو با اون ببینم..

Read more




[از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 07 Jan 2019 12:39:00 +0000



از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

دوره 100ساعته تجسم خلاق پنج بعدی راز رسیدن بـه تمام ارزوها ...

دوره 100ساعته تجسم خلاق پنج بعدی راز رسیدن بـه تمام ارزوها(اطلاعات بیشتر کلیک کن)

دوره 100 ساعته تجسم خلاق  5 بعدی راز رسیدن بـه تمام اه و ارزوها

در دوره تجسم خلاق سه ماهه ساعته  یـاد خواهید گرفت.

  • که چگونـه بـه بهترین وجه و اخرین تکنیک های ذهنی خلاقانـه تصویر سازی هوشمندانـه کنید.
  • روش های اماده شدن جسمـی و فکری به منظور تجسم خلاق 5 بعدی را خواهید اموخت.
  • انواع متفاوت تجسم خلاق و شیوه های بـه کار گرفتن صحیح ان ها درون زندگی را خواهید اموخت.
  • تکنیک های تجسم خلاق به منظور درمان وسواس افکار واهی و فکری زدون سم های فکری پالایش روحی.
  • تکنیک های تجسم خلاق با هیپنوتیزم 5 بعدی به منظور افزایش 5 برابری پول درامد ثروت.
  • بهترین مکان و زمان به منظور انجام تکنیک تصویر سازی 5 بعدی را به منظور شما تشریح خواهیم کرد.
  • تکنیک های تجسم خلاق  برای  شکستن عادت های منفی و مخرب ذهنی.
  • تکنیک های تجسم خلاق  برای  تقویت ارتباطات  افزایش هوش کلامـی با تصویر سازی و تجسم خلاق.
  • تکنیک های تجسم خلاق به منظور شکستن رکورد های ورزشی و قهرمانی درون سطح جهانی
  • تکنیک های تجسم خلاق به منظور درمان استرسب ارامش فکری با دعا درمانی و لوگوتراپی
  • جذب  همسر ایده ال با تکتیک های  تجسم خلاق 5 بعدی اختصاصی گروه موفقیت شاهرخی
  • جذب منزل ارزوها و اه با تکتیک های  تجسم خلاق 5 بعدی اختصاصی گروه موفقیت شاهرخی
  • جذب خودرو ایده ال با تکتیک های  تجسم خلاق 5 بعدی اختصاصی گروه موفقیت شاهرخی
  • تکنیک های فوق پیشرفته تجسم خلاق درون رتبه برتر شدن  درون کنکور  زیر هزار
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور غلبه بر ترس استرس اصظراب افسردگی
  • تکنیک های تجسم خلاق درموفق شدن درون امتحانات و تحصیلات  با تجسم خلاق
  • تکنیک های  فوق پیشرفته تجسم خلاق درون سخنرانی فوق العاده درون جمع و قدرت فروش عالی
  • تکنیک های تجسم خلاق فروش و بازاریـابی فوق العاد پرزنت عالی به منظور فروش ده برابری
  • تکنیک های تجسم خلاقب درامد چند برابری ( سه برابری )با مشاوره های تخصصی رایگان سه الی شش ماهه
  • تکنیک های تجسم خلاق   برای  ثبت اختراع وب ایده های شـهودی.
  • تکنیک های تجسم خلاق   به منظور قهرمان شدن درون ورزش  (سطح حرفه ای )با مشاوره تخصصی ما
  • تکنیک های تجسم خلاق   به منظور افزایش وزن ایده ال بامشاوره های تخصصی ما
  • تکنیک های تجسم خلاق   به منظور برای کاهش وزن ایده ال با مشاوره های تخصصی ما
  • تکنیک های تجسم خلاق   دربهبود ارتباط با همکاران و افرایش مـهارت های ارتباطی.
  • تکنیک های  فوق پیشرفته تجسم خلاق درون جذب فرد مورد علاقه و ایده ال درون محل کار تحصیل و شغل و اجتماع.
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور مـهاجرت سریع تر بـه کشور ایده ال با ترکیب تجسم خلاق هیپنوتراپی.
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور نفوذ برهمسر خویش و بهبود ارتباط با زوجین رفع مشکلات زوج ها.
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور شاگرد ممتاز شدن درون دبیرستان دانشگاه .
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور غلبه بر کمرویی با رویـاویی با جنس مخالف.
  • تالیف تکنیک های تجسم خلاق  دقیقا متناسب با شغل و حرفه شما به منظور افزایش سه برابری درامد شما درون مشاوره های تخصصی .
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور درمان بیماری های جسمـی و روحی را یـاد خواهید گرفت.
  • تکنیک های تجسم خلاق  به منظور جذابیت و افزایش جذبه شخصی و نفوذ بر دیگران را خواهید اموخت.
  • تکنیک های افزایش درامد جذب پول با هیپنوتیزم عبارات تاکیدی و فایلهای تکرار شونده با مشاوره تخصصی رایگان
  • تکتیک های تجسم خلاق درون درمان بیماری های صعب العلاج با هیپنوتیزم شکرگزاری اناتومـیک
  • ترکیب تکنیک های تجسم خلاق ان ال پی هیپنوتیزم برایب موفقیت صد برابری درون تمام هفت بعد زندگی تو دوست عزیز
  • فایل های صوتی هیپنوتیزم خود هیپنوتیزم هیپنوتراپی و تلقین های بسیـار عمـیق ثروت شکرگزاری موفقیت هدفگزاری پیشرفت فردی
  • که درون اینجا لیست ان ها بـه علت طولانی شدن از تایپ ان خوداری شده است.
  • و دهها سرفصل دیگر کـه کامل ترین دوره موفقیت فردی درون ایران درون تمام ابعاد با شش ماه مشاوره رایگان شبانـه روزی
  • برای تو دوست عزیز طراحی شده است.
  • گارانتی اثر بخشی این محصول را درون ویدیوی زیر بببین باور کن گروه موفقیت شاهرخی تعصبی بسیـار عمـیق بـه نتیجه گیری کاربران خودش داره و مشاوره هم بـه صورت عالی کنار دوره مـیدهد.

دوست عزیز ارزش  واقعی این دوره 100ساعته کـه برای اولین بار زبان فارسی ضبط شده هست بالای ده مـیلیون تومان است.سال ها تحقیق درون پشت این دوره عالی هست که بـه صورت کاملا روان دردوازده هفته این دوره عالی ضبط شده هست که بـه همراه مشاوره تلفنی ماهی دوبار توسط همکاران به منظور پیگیری شما کنار دوره اصلی انجام مـیشود.


این دوره دارای3 ماه پشتیبانی مشاوره رایگان از روز اول خرید که تا روز اخر خریدار هست و یک سال هم بـه صورت رایگان درون تماس با ما سایت مجددامشاوره بـه شما خواهیم داد.

با خ این محصول چه چیزهایی را بـه دست مـی آوری؟

  • مشاوران حرفه ای ما ماهی دوباربا شما تماس مـی گیرند و پیگیری تمرینات شما را که تا سه ماه الی شش ماه انجام مـی دهند.
  • فرم مشاوره روز اول به منظور شماارسال مـیشـه که تا باورهای شما شناسایی بشـه شخصیت شما انالیز بشـه و نسبت بـه باورهای منفی شما تمرین هم تجویز بشـه( هفته پنج دوره بـه بعد).
  • در تلگرام پشتیبانی هم بـه طور هفتگی پشتیبانی دائم و تجویز تمرین بـه مدت 48 هفته متوالی  خواهی داشت.
  • آپدیت این محصول بـه صورت رایگان به منظور شما بـه صورت مادام العمر درون ایمـیلی کـه برای ما ثبت نام کرده اید به منظور شما ارسال مـی شود.
  • دستور العمل صوتی 110دقیقه ای استفاده از این محصول کـه کامل از صفر که تا صده درون تلگرام یـا ایمـیل شما یـا فلش خریداری شده شما  ارسال مـیشود.
  • 100 ساعت تمرین های صوتی ارشیو ویس های کاربران قبلی این دوره گنجینـه فوق العاده به منظور یـادگیری تجسم خلاق  هست در فلش ارسال مـیشود.


 محتویـات  هفته اول

20 دقیقه صوتی تمرین پیشرفته ایجاد خود هیپنوتیزم فوری
20 دقیقه تصویری تمرین پیشرفته ایجاد خود هیپنوتیزم فوری  
24
صفحه الکترونیکی کتاب مخصوص خود هیپنوتیزم
44 صفحه کتاب راهنمای هفته اول و توضیحات  
60
دقیقه عبارت های تاکیدی تصویری ویدویی به منظور هفته اول
60 صفحه مقاله پی دی اف مخصوص ا فواید تجسم خلاق
28 دقیقه اهنگ مخصوص قوی شدن چاکراها و نیروهای درونی در  فایل صوتی با قیمت 20 دلار
60 دقیقه فایل صوتی مخصوص هوش مالی و افزایش درامد
50 دقیقه فایل صوتی عبارت های تاکیدیب ثروت حداقل سه برابر
نرم افزارهای مخصوص باز کرد فایل های صوتی تصویری و متنی درون صورت نیـاز دراین پوشـه قرار داده شده است.
روش ارسال سوال فرم مشاوره درون فایل پی دی اف


 محتویـات  هفته دوم

45 دقیقه شامل 5 فایل فایل صوتی معرفی تکنیک های تجسم خلاق 5 بعدی
45 دقیقه  شامل 5 فایل فایل ویدیویی معرفی تکنیک های تجسم خلاق 5 بعدی
15 دقیقه  تمرین عملی صوتی و اجرایی تجسم خلاق
60 دقیقه عبارت های تاکیدی تکرار شونده مخصوصب ارامش روح و جسم
30 دقیقه موسیقی مخصوص درمان استرس و اضظراب هیپنوتیزمـی سابلیمـینال  با قیمت 14 دلار
30 دقیقه اهنگ هیپنوتیزمـی مخصوص بالا رفتن تمرکز
30 صفحه کتاب جادوی تجسم خلاق
30 دقیقه اهنگ هیپنوتیزمـی تلفیقی مخصوصب ارامش و صدای پرندگان 19 دلار بـه رایگان


 محتویـات  هفته سوم

60 دقیقه دوره  هیپنوتیزمـی مخصوص افزایش هوش و خلاقیت ای کیو
18 دقیقه صوتی 18 دقیقه تصویری تمرین عملی ویدیویی و صوتی تجسم خلاق
15 دقیقه صوتی صدای مخصوص اب به منظور محو استرس وب ارامش
15 دقیقه تصویری صدای مخصوص اب به منظور محو استرس وب ارامش
30 دقیقه اهنگ مخصوص  بیدارسازی چاکراهای درونی  با امواج تتا مخصوص هدفون
60 دقیقه عبارت های تاکیدی مخصوص رفع کینـه رنجش  با تمرین عملی رفع کینـه
40 دقیقه تجربه های شخصی ده ساله من ازب موفقیت باتجسم خلاق و نیروی شـهود ذهنی
40 صفحه جزوه  مخصوص هفته سوم

  محتویـات هفته چهارم


21 دقیقه خود هیپنوتیزم و تجسم خلاق شفای جسم با سفر بـه درون بدن
جزوه تمرینی شفای جسم با سفر بـه درون بدن
26 دقیقه تمرین عملی صوتی مخصوص تجسم خلاق 5 بعدی
26 دقیقه تمرین ویدویی مخصوص تجسم خلاق 5 بعدی
33 دقیقه دوره شکرگزاری و هیپنوتیزم شکرگزاری
60 دقیقه عبارت تاکیدی شکرگزاری
30 دقیقه اهنگ مخصوص استراحت به منظور تقویت نیم کره راست ذهنی و تقویت شـهود ذهنی
25 دقیقه اهنگ مخصوص هیپنوتیزمـی بیدار شدن چشم سوم چاکراها
120 دقیقه دوره اعتماد بـه نفس  عزت نفس بـه صورت صوتی  و ویدویی

  محتویـات هفته پنجم

11 ساعت کامل دوره جامع هیپنوتیزم موفقیت درون کنکور رتبه زیر هزار
120 دقیقه دوره عزت نفس تقویت اعتماد بـه نفس
60 دقیقه دوره تصویری صوتی مراقبه با فرشتگان و خداوند
30 دقیقه اهنگ مخصوص فعال سازی ایده های مـیلیـاردی بی کلام هیپنوتیزمـی به منظور طوفان مغزی
100 دقیقه فایل پیـام های پنـهان مخصوص جذب ثروت و ایده های پول ساز
36 دقیقه اهنگ هیپنوتیزمـی مخصوص هماهنگی با جهان هستی و کاینات
30 دقیقه اهنگ مخصوص بیدار سازی چاکراها بخش دوم
7ساعت فایـهای شفا بخشی اناتومـیک درمان بیماری های جسمـی کلیـه اعضای بدن
6 ساعت عبارت های تاکیدی و تکرار شونده مخصوص ذهنی ثروتمند ثروت ساز
فایلهای مخصوصب هوش مالی و افزایش درامد و سابلیمـینال تخصصی هوش مالی

  محتویـات هفته ششم

8 ساعت صوتی تصویری تمرینی دوره جامع جذب همسر با تجسم خلاق
60 دقیقه هیپنوتیزم مخصوص بدست اوردن نیمـه گمشده با سه تمرین کتبی
30 دقیقه فایل مخصوص درون روز جذب همسر به منظور خانم ها
47 دقیقه فایل صوتی مخصوص درون روز جذب همسر به منظور خانم ها
70 دقیقه فایل صوتی مخصوص درون روز جذب همسر به منظور اقایـان
33 دقیقه تمرین عملی صوتی و تصویری تجسم خلاق 5 بعدی مدت
20 دقیقه فایل صوتی مخصوص بازسازی فکر روحی هیپنوتیزمـی مخصوص هدفون
20 دقیقه فایل تصویری  مخصوص بازسازی فکر روحی هیپنوتیزمـی مخصوص هدفون
15 دقیقه اهنگ مخصوص بیدار سازی نیروهای درون و چاکراها بخش سوم
70 دقیقه مجموعه اهنگ های تصویر سازی ذهنی و تجسم خلاق 5 بعدی
120 دقیقه فایل های تاکیدی مخصوص افزایش اعتماد بـه نفس عزت نفس


 محتویـات هفته هفتم

14 صفحه جزوه راهنمای هفته هفتم پی دی اف
24 دقیقه صوتی تمرینی مخصوص تجسم خلاق 5 بعدی
24 دقیقه ویدیوی تصویری تمرینی مخصوص تجسم خلاق 5 بعدی
42 دقیقه تمرین تجسم خلاق 5 بعدی بـه صورت صوتی و تصویری
 30 دقیقه تمرین مخصوص هدف گزاری درون 7 بعد از زندگی بـه همراه موسیقی مخصوص نوشتن هدف نویسی و ارزوها
60 دقیقه موسیقی الفای ذهنی هیپنوتیزمـی به منظور تقویت شـهود و نیم کره راست ذهنی
30 دقیقه موسیقی صدای اب رودخانـه هیپنوتیزمـی برایب ارامش روحی تقویت تمرکز
210 دقیقه دوره جامع شکرگزاری درمان بیماری ها با روش خود شفادهی اناتومـیکی


  محتویـات هفته هشتم

40 دقیقه فایل تمرینی تجسم خلاق مخصوص هفته هفتم
40 دقیقه دیدیوی تمرینی مخصوص هتفه هفتم
60 دقیقه موسیقی مخصوص تصویر سازی و تجسم خلاق 5 بعدی با هدف ایجاد شعف درونی
40 دقیقه  دوره جامع هیپنوتیزم ترک سیگار و نیکوتین  
30
دقیقه فایل هیپنوتیزمـی مخصوص ماساژ ذهنی
30 دقیقه فایل پنـهان هیپنوتراپی مخصوص رهایی از منفی بافی و در مدار مثبت بینی قرار بگیریم.


  محتویـات هفته نـهم

60 دوره هیپنوتیزم  جامع جذب خوشبختی و خوش شانس شوید
100 دقیقه فایل بی کلام پنـهان مخصوص درون مدار خوشبختی و خوش شانسی قرار گیرید.
70
دقیقه فایل های مخصوص مدتیشین وب ارامش فکری
150 دقیقه دوره جامعب کلام جادویی با تمرین تجسم خلاق و ذهنی بدون تمرین فیزیکی
 

  محتویـات هفته دهم


60 دقیقه دوره جامع جذب خودرو با تجسم خلاق و هیپنوتیزم
35 دقیقه فایل توضیحاتی مخصوص بدست اوردن خودرو با تکنیک تجسم خلاق 5 بعدی
25 دقیقه دوره جامع  خوش بین شویم  مخصوص مثبت درمانی با خودهیپنوتیزم+ تجسم خلاق
40 دقیقه دوره جامع ترک اعتیـادهای فکری و جسمـی روحی
40 دقیقه فایل ویدیویی دوره جامع ترک اعتیـادهای فکری و جسمـی روحی


  محتویـات هفته یـازدهم


70 دقیقه مجموعه فایل های بی کلام هیپنوتیزمـی مخصوص کاهش استرس با دوره طبیعت درمانی
60 دقیقه  دوره  مخصوص بالا بردن قدرت ارتعاش فکری و جذب
12 ساعت کتاب صوتی ضبط شده گروه موفقیت شاهرخی 12 ساعته دایره المعارف جذب همسر ازدواج موفق
700 صفحه کتاب تدوین شده  دایره المعارف جذب همسر ازدواج موفق
25 دقیقه فایلهای مخصوص محو استرس با دوره طبیعت درمانی
70 موسیقی های مخصوص قوی ارتعاشات و های ذهنی بـه جهان هستی به منظور اولین بار درون ایران


  محتویـات هفته دوازدهم تکمـیلی

40 دقیقه دوره روحی پالایش فکری و روحی باتجسم خلاق  
20
دقیقه فایل صوتی غلبه بر استرس بـه مدت
15 دقیقه فایل صوتی من ده رمز تجسم خلاق موفق
60 دقیقه تقویت بعد روحی و معنوی با مناجات نامـه صوتی مدت
60 دقیقه فایل صوتی مخصوص شکرگزاری
49 دقیقه کتاب صوتی نامـه فرشتگان کـه در گروه ما ضبط شده است
22 صفحه فایل پی دی اف نامـه فرشتگان
45 دقیقه فایل صوتی نظرات شرکت کننده درون دوره های تجسم خلاق و دستاوردهای عالی بدست امده .
فرم پی دی اف مشاوره شش ماه به منظور خریدار و روش ارسال سوالات با جناب شاهرخی که تا شش ماه

محصولاتی کـه شما با خرید دوره تجسم خلاق نیـازی بـه خرید مجدد و به صورت تکی ان نخواهید داشت و همـه بـه صورت رایگان درون فلش 16 گیگ دوره جامع تجسم خلاق ارسال مـیشود..

  • دوره جذب ثروت مـیلیـاردی 50 ساعته کـه در سایت با قیمت 249 تومان هست و اگر دوره تجسم خلاق  را 990 با شش ماه مشاوره خریداری کنید رایگان و هدیـه بـه شما داده مـیشود
  • دوره جامع جذب همسر مخصوص خانم هااگر خانم هستید یـا دوره جذب همسر مخصوص اقایـان اگر اقا هستید بـه مدت 10 ساعت با قیمت 490 هزار تومان هم قیمت همـین دوره فقط فروش مـیرود کـه رایگان داده مـیشود بـه شما
  • خودهیپنوتیزم  و تجسم خلاق 5 بعدی فوری تن ارامـی بـه زبان فارسی  درون 21 دقیقه  49 تومان جدا درون سایت فروش مـیرود.
  • خود هیپنوتیزم ریلکسیشن نسخه زبان انگلیسی ضبط شده از استادشاهرخی بـه مدت سی دقبقه جدا 49 سایت فروش مـیرود.
  • خود هیپنوتیزم و فایل های تقویت هوش کلامـی و فن بیـان سخنوری ( ویرایش اول) جدا79 تومان درون سایت فروش مـیرود.
  • دوره جامع دوپینگ معنوی شارژ روحی با خود هیپنوتیزم تجسم خلاق و عبارات تاکیدی جدا 59 درون سایت فروش مـیرود.
  • دوره جامع جذب نعمت صد برابری و شکرگزاری هیپنوتراپی 59 درون سایت فروش مـیرود.
  • دوره جامعب اعتماد بـه نفس و عزت نفس و فایلهای تاکیدی ان جدا هر کدام 59 و 69 درون سایت فروش مـیرود.
  • دوره جامع هفت ساعته شفا بخشی شفا دهی بـه بدن بافایل های شکرگزاری اناتومـیک 59 سایت فروش مـیرود.
  • دوره جامع شفا بخشی اعضا اسیب دیده بدن با هیپنوتیزم سفر درون بدن 49 جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی  دورهرهایی ار افکار منفی عادت های منفی درون 39 دقیقه 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • خود هیپنوتیزم تجسم خلاق 5 بعدی  وصل شدن بـه خود درون و مراقبه با فرشتگان با تکنیک تجسم خلاق و ارسال ارتعاشات هدفمند جهان هستی  49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • خود هیپنوتیزم تجسم خلاق 5 بعدی  و تمرین های عملی جذب خودرو با هیپنوتراپی و قانون جذب باتمرین عملی 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی جذب خوش شانسی و موفقیت اتوماتیک درون 21 روز با خود هیپنوتیزم تجسم خلاق 5 بعدی 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی 8 ساعته جذب همسر و نیمـه گمشده اقایـان با سه ماه مشاوره رایگان  69 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی و سابلیمـینال های فوق حرفه ای درمان استرس 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی دوره مخصوص پاکسازی و رفع کینـه و بخشش 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  •  تجسم خلاق 5 بعدی دوره جامع شفا بخشی با هیپنوتیزم سفر بـه درون بدن 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایلهای مخصوص ارام بخش هماهنگی با قوانین جهان هستی 29 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی  دوره جامع محصل ممتاز درون 21 روز 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • دوره جامع رتبه برتر کنکور درون 21 هفته شوید49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل های هیپنوتیزمـی مخصوص قرار گرفتن درون مدار ثروت و افزایش درامد 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی و عبارت تاکیدی 4 ساعته مخصوص افزایش هوش مالی با دو اهنگ متفاوت 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی  دوره مثبت درمانی و پالایش ذهن از افکار منفی 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی بی کلام  با فایل های مخصوص روحی و پالایش روحانی 29 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی  مخصوص ترک اعتیـاد الکل و سیگار 69 تومان جدا فروش مـیرود
  • هیپنوتراپی بی کلام  فایل صوتی مخصوص غلبه بر استرس اضطراب 29 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایلهای صوتی با کلام مناجات نامـه تاکیدی انحصاری 1 ساعته  19  تومان جدا فروش مـیرود
  • دوره صوتی و کتاب صوتی نامـه فرشتگان 48 دقیقه با کتاب پی دی اف  9 تومان جدا فروش مـیرود.
  • محو استرس با طبیعت درمانی و فایل های مخصوص ان 19 تومان جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی  تجسم خلاق 5 بعدی دورهب خلاقیت شـهودی و افرایش هوش 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل تجسم خلاق اهنگ مخصوص ریکاوری فکری ارامش روحی 19 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل صوتی مخصوص سابلیمـینال خوش شانسی کـه 49 دلار معادل 170 هزار تومان است.
  • دوره جذب خوش شانسی و خوشبختی با خود هیپنوتیزم کـه 69  تومان جدا فروش مـیرود.
  • اهنگ مخصوص بالا بردن ارتعاشات فکری به منظور رسیدن ارزوها 49تومان جدا فروش مـیرود.
  • اهنگ  و تمرین های پنج بعدی مخصوص تجسم خلاق تصویر سازی کـه 29 تومان  جدا فروش مـیرود.
  • هیپنوتراپی تجسم خلاق 5 بعدی  دوره مخصوص ترک سیگار69 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل صوتی سابلیمـینال مثبت گرایی170 هزار تومانی فروش مـیرود.
  • فایل صوتی سابلیمـینال هیپنوتیزم تیز شدن تمرکز 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل صوتی سابلیمـینال  هیپنوتیزم درمان بی خوابی 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • فایل صوتی سابلیمـینال هیپنوتیزم غبله استرس و ارامش فکری 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • امواج تتا سه بعدی مخصوص قوی شدن نیروهای درونی و چاکرا ها 49 تومان جدا فروش مـیرود.
  • تکنیک های هدف گزاری صحیح با اهنگ مخصوص مکتوب اه 29  تومان جدا فروش مـیرود.
  • .  تجسم خلاق 5 بعدی و عبارت های شفا بخشی فوق العاده 7 ساعته فایل شکرگزاری اناتومـیک شفا بخشی جسم و روح 69 تومان بـه فروش مـیرود
  • فایلهایب ثروت افزایش هوش مالی با قیمت 79 هزار تومان بـه فروش مـیرود
  • هیپنوتیزم تجسم خلاق 5 بعدی شکرگزاری کـه در سایت 59 تومان فروش مـیرود
  • هیپنوتراپی و مراقبه های قبل  از خواب کـه در سایت 49 تومان است
  • هینوتراپی سربازی مثل اب خوردن هست براحتی بـه اسان ترین محل خدمت سربازی اعزام شوید با قیمت 49 تومان جدا درون سایت فروش مـیرود
  • فایلهای اهرم رنج و لذت درون موفقیت فردی فایلهای بی نظیر تولید شده گروه موفقیت شاهرخی نیز درون هفته دوازدهم درون فلش گنجانده شده است
  • سه هزار دقیقه فایل های ارام بخش و فایلهای قوی شدن حس ششم و  تقویت شـهود و نیم کره راست مغری بـه همراه صدها فایل انگیزشی بـه صورت
  • تکرار شونده تثبیت درون ذهن ناهوشیـار هم درون پوشـه های هر هفته دوره تجسم خلاق گنجانده شده هست تا ورودی های ذهن خود را کنترل کنید
  • و دهها فایل صوتی تمرین متنی کتبی کـه در فلش موجود هست به رایگان به منظور شما ارسال مـیشود نیـازی بـه خرید یک جا ندارید
  • و 30سرفصل  دیگر کاملا  کاربردی و قابل اجرا درون زندگی شما بـه همراه مشاوره های تخصصی شش ماه هفتگی انلاین رفع اشکال و طراحی  تمرین اختصاصی رایگان به منظور شما درون ماه اخر توسط سجاد شاهرخی مبتکر و مولف کامل ترین دوره تجسم خلاق 5 بعدی درون ایران که تا شش ماه صورت مـیگیرد. با 3  الی 6 ماه مشاوره رایگان شبانـه روزی برایب نتیجه عالی شما
  • 5000 دقیقه کل فایلهای انگیزشی اموزشی ارام بخش سایت ما بـه صورت یکجا هدیـه خرید این محصول ارسال مـیشود.  فایل های هدیـه کـه در یک پوشـه جدا درون این فلش 16 گیگ به منظور شما رایگان ارسال مـیشود.
  • 200فایل صوتی اهنگ انگیزشی فارسی  بـه مدت 300 دقیقه
  • 100فایل صوتی اهنگ انگیزشی انگلیسی زبان بـه مدت 60 دقیقه
  • 2000دقیقه فایل های صوتی انگیزشی تکرار شونده سایت ما بـه صورت کامل
  • تمام فایل های رایگان سایت ما کـه در دو سال قبل تولید طراحی شده درون یک پوشـه جدا بـه صورت رایگان ارسال مـیشود عبارت های تاکیدی جذب ثروت هوش مالی تقویت ارامش فایل های برنامـه ریزی عصبی کلامـی اهنگ های انگیزشی شاد فایل های هیپنوتیزمـی و دکلمـه ها و... از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم همـه درون یک پوشـه درون این فلش بـه رایگان ارسال مـیشود.
  • تمام  350 جلد کتاب های سایت ما با قیمت چهار نیم ملیون بـه رایگان با حجم 1000 مگابایت تمام و کمال ارسال مـیشود. از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم کتابهای موفقیت فردیب ثروت جذب همسربهبود فردی و.......

  •  با خرید دوره تجسم خلاق سه ماهه نیـازی بـه خرید مجدد و به صورت تکی ان نخواهید داشت. با یک بار خرید دوره سه ماهه تجسم خلاق 100 ساعته نیـازی بـه خرید 40 محصول با قیمت جداگانـه نخواهید داشت.

    همـه این ها را اگر جمع بزنید بـه رقم  بالای چندین مـیلیون تومان خواهید رسید کـه با خرید کل دوره تجسم خلاق 100 ساعته تمام محصولات بالا را باهم بـه صورت یک جا و رایگان با قیمت تنـها 990 تومان خواهید داشت تخفیف500 هزار تومانی بجای پرداخت  یک مـیلیون چهارصد نود تومان هم اکنون مـیتوانید با تخفیف عالی این دوره را 990 تومان سفارش دهید

    درباره سجاد شاهرخی

  •  طراحی  کامل ترین دوره تجسم خلاق پنج بعدی 12 هفته ای با مشاوره تخصصی عملی درون 7 بعد زندگی
  • بنیـان گذار 12 قدم معنوی ثروت درایران(طراحی دوره 100ساعته با هزار تمرین ثروت درون 7 بعد زندگی)
  • مترجم شفاهی سمـینارهای اساتیدب و کار درایران و امارات  متحد عربی
  • مطالعه بیش از 5000 هزار ساعت علم موفقیت از اساتید بین المللی اروپایی و آمریکایی
  • مشاوره شخصی بیش از 500 نفر از سال 1388 که تا 1396
  • کوچ شخصی Coach بیش از 45 نفراز سال 1392 که تا 1396
  • مولف بیش از صد هزار عبارت هیپنوتیزمـی ( از  سال 86 تاکنون
  • خالق و مبتکر بیونیک ( علم الگو برداری از طبیعت به منظور موفقیت)
  • تولید و ضبط 200 دوره هیپنوتیزم و برنامـه ریزی ذهنی عصبی کلامـی و تجسم خلاق + هیپنوتراپی
  • کارشناس ارشد زبان انگیسی
  • شرکت درون دوره ها و سمـینارهای خارجی ( عمدتا  امارات متحده عربی و المان ) وب مدارک جهانی  علوم ذهنی
  • شاخه های رفتار درمانی - مثبت درمانی هیپنوتراپی و برنامـه ریزی عصبی کلامـی
  • Nlp- Hypnotheraphy-Positive theraphy- Cognitive theraphy
  • تمام این دوره را اگر بخواهید جدا سفارشید حتما مـیلیون ها تومان صرف خرید ان کنید کـه با یک بار خرید دوره تجسم خلاق همـه این دوره ها را یک جا با قیمتی ارزان به منظور همـیشـه با اپدیت مادام العمر و همـیشگی و شش ماه الی یک سال مشاوره شبانـه روزی تخصصی درون اختیـار دارید شماره تماس فوری پاسخ دهی فوری این دوره

    09906848741

    09365981840 

    همـین الان بزرگ ترین سرمایـه گذاری عمرت رو برایب ارامش عمـیق افزایش درامدعالی ازدواجی موفق ثروتی بی نظیر رشد مادی معنوی فوق العاده انجام بده

    تخفیف500 هزار تومانی بجای پرداخت  یک مـیلیون چهارصد نود تومان هم اکنون مـیتوانید با تخفیف عالی این دوره را 990 تومان سفارش دهید.

    مـیتونی پیـامک درون مورد خرید دوره تجسم خلاق پنج بعدی سوال دارم با من تماس بگیرید بفرستید درون زمان اداری با شما مشاوران ما تماس خواهند گرفت.

    دوست عزیز اگر هنوز درون خرید این دوره مردد هستیدو شک دارید نمونـه فایلهای ما نظرات 70 ساعته کاربران ما رو بشنو باور کن گروه موفقیت شاهرخی تعصبی بسیـار عمـیق بـه گرفتن نتایج کاربرانش داره و شبانـه روزی کنار شما خواهد بود مشاوره بـه شما نسبت بـه سن سال شما باورهای شما مشکلات شما هدف های شما که تا یک سال خواهد داد.

    فایلهای رایگان ما را با کلیک بر روی لینک زیر را دانلود کنید.

    : از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم ، از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم




    [از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 22 Jan 2019 11:17:00 +0000



    از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم

    چی تو بگی و on Instagram - mulpix.com

    چی تو بگی و on Instagram

    Unique profiles

    80

    Most used tags

    Total likes

    0

    Top locations

    Bandar-E Genaveh, Bushehr, Iran, Mashhad, Iran, Karaj

    Average media age

    499.2 days

    to ratio

    4.6

    خبر داری چقدر دلم به منظور خل و چل بازیـامون واسه دیوونـه بازیـامون تنگ شده؟؟؟ یـادت هست؟ یـادت هست قرار گذاشته بودی روز عروسیمون کتونی بپوشی کـه راحت تر بی.. از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم مـیگفتم یعنی چی آخه زشته... از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم آبرومون مـیره... مـیگفتی لباسم بلنده پاهام معلوم نیس کی بـه کیـه کتونی مـیپوشم... یـادت هست زنگ خونـه ها رو مـیزدی و فرار ... خبر داری چقدر دلم به منظور خل و چل بازیـامون واسه دیوونـه بازیـامون تنگ شده؟؟؟
    یـادت هست؟
    یـادت هست قرار گذاشته بودی روز عروسیمون کتونی بپوشی کـه راحت تر بی..
    مـیگفتم یعنی چی آخه زشته...
    آبرومون مـیره...
    مـیگفتی لباسم بلنده پاهام معلوم نیس کی بـه کیـه کتونی مـیپوشم...
    یـادت هست زنگ خونـه ها رو مـیزدی و فرار مـیکردیم..
    یـه بارم کـه تا اومدیم زنگ رو بزنیم صاحب خونـه ما رو دید و تا ته کوچه دنبالمان دوئید، از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم تو مـیخندیدی و من مـیگفتم ای جانم تو فقط بخند و صاحب خونـه مـیگفت ای آقا شما دیوونـه اید...
    یـادت هست سبزه های پارک رو روی سر هم خالی مـیکردیم و باغبون با جاروش دنبالمون مـیکرد...
    یـادت هست سر اینکه نام مون رو چی بزاریم بـه تفاهم نمـیرسیدیم و با هم قهر مـیکردیم...
    یـادت هست فلافلی سید ..
    بنده خدا پشیمان شد از اینکه فلافل هاش رو سلف سرویس کرده...
    کل نون رو دو ردیف فلافل مـیزاشتیم...
    فقط بـه من بگو وجدانا دلت به منظور اون روزا تنگ نشده؟؟ عجب دلی داری تو..
    مـیدونی عشقم..
    باشـه قبول..هر چی تو بگی
    تو برگرد اصلا روز عروسیمون کتونی بپوش،اصلا هر چی دوس داری بپوش
    تو برگرد من قول مـیدم از تمام صاحبخونـه های اون کوچه کتک بخورم و تو بخندی...
    تو برگرد سبزه کـه هیچ گل و خاک این پارک رو سرم بریز....
    برگرد کـه دیگه این فلافل های سید مزه نداره... تو برگرد اصلا اسم مون رو هر چی دلت مـیخواد بزار..
    تو فقط برگرد..
    برگرد...
    برگرد.....
    .
    . 👑 #مـیکائیل💕 .
    .
    . 📱@mikilove351 📷
    .
    . ✅ #نظرات_خودرودرموردپست_هابامادرمـیان_بذاریدبرای_بهترشدن_پیجمان_دایرکت_لطفا🙏😊

    Read more

    Advertisement

    Media Removed

    کجای لحظه هامـی تو کـه هر جا رو بگی گشتم بـه جای زندگی پی دیوونگی گشتم نگو دل کندن آسونـه کـه من اصلا نمـیتونم اگه حالم رو مـیپرسی جوابش رو نمـیدونم کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی بـه عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم ... کجای لحظه هامـی تو کـه هر جا رو بگی گشتم
    به جای زندگی پی دیوونگی گشتم

    نگو دل کندن آسونـه کـه من اصلا نمـیتونم
    اگه حالم رو مـیپرسی جوابش رو نمـیدونم

    کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی
    یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

    تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
    به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

    من از وقتی گمت کردم شب و روزم زمستونـه
    هوای هر جا صاف باشـه هوای خونـه بارونـه

    من از وقتی گمت کردم تمام رویـاهام گم شد
    تو چی مـیدونی ازاونی کـه قصه اش حرف مردم شد

    کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

    تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
    به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

    کجای زندگیمـی تو کـه من مـیگردم و نیستی
    یـه روزی مطمئن بودم پای حرفات وایمـیستی

    تو هرجا رو بگی گشتم کـه شاید باز پیدا شی
    به عشقت زنده موندم کاش هنوزم عاشقم باشی

    كجايي لعنتى؟؟چرا گمت كردم؟حتما بايد قصه ى زندگيم حرف مردم ميشد؟؟

    Read more

    Media Removed

    ‏ #Bachehi - Track17: از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم Tokhmam آلبوم #بچه_كشى - ترك١٧: تخمام . ب :| جقی کوچک . Never know how much I love Never know how much I jacking When you put your hands around You should go up and down so hard so you will come When you touch you feel its hard Yeah In the midnight ... ‏ #Bachehi - Track17: Tokhmam
    آلبوم #بچه_كشى - ترك١٧: تخمام
    .
    ب :|
    جقی کوچک
    .
    Never know how much I love
    Never know how much I jacking
    When you put your hands around
    You should go up and down so hard so you will come
    When you touch you feel its hard
    Yeah
    In the midnight feel the whole of
    .
    تگزاسه کـه
    شاکیـه کیر هنوز بامـه
    کمر پره ولی کیر ما خوابه
    این مثه کودک آرامـه
    کـه بازه ولی سرعت بـه گاعه
    سرش بالاس چون آقا فارس و جق دوس داره
    ولی برازرزه کـه توی سایتاش مـیچرخه و دس بـه خایـه
    کمر لازم دارم به منظور این ارتباط
    مثه برازرز شده جانی
    سایت قبلی هک شده
    جم کن باو
    پی الکسیسی کم داد
    جق دست حتما به گوشت بخوره
    دسمال چیـه آب حتما به فرش بخوره
    این قوانین قبل جق زدنـه آه
    .
    خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
    الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
    بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
    کیرو بده یم تو
    خل و چل و حشری و شل
    خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
    الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
    بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
    کیرو بده یم تو
    خل و چل و حشری و شل
    .
    [🔄تكرار كروس🔄]
    .
    اونموقه کـه فک مـیکردی جقامون فاپه
    جقای آقا فارس روی فپ فاپه
    خوشگل وختی رو کیر باشـه
    خدا همـه چی داده سایتا باشـه
    منو نمـیشناسی انگار زیـاد
    پشت هم از فارس هی آب مـیاد
    الان که تا مـیتونی جانی سینس نگا کن
    فیلم منـه کـه بعدش مـیاد و خوار مـیگاد
    اصن تو کیر خر ما سیزده ساله
    تو ما یـه کیر سفت
    ولی با این همـه بهتره بـه من بگی چی؟
    کیر دسته سفت
    با کنتور نگاییدیم جقی
    چرا با خودت مـیزنی از یس کـه
    تو تخمم ام نیستی ولی اگر ام بودی جقیـه بودی
    .
    خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
    الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
    بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
    کیرو بده یم تو
    خل و چل و حشری و شل
    خل و چل مـیزنیم مـیخوایم بره بالاتر از ابرا آه
    الکسیس برا جان مـیخواد بره بالا تر از جان
    بره بالا مـیریم بالا تاجایی کـه هستیم و من و کیر و وو خایـه ها
    کیرو بده یم تو
    خل و چل و حشری و شل
    .
    [🔄تكرار كروس🔄]
    .
    كس الكسيس چطوره؟
    برازرز خوش ميگذره؟
    بچه كشى كن

    Read more

    Media Removed

    . نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. «نیریش» بـه تقویم نگاه کرد و پرسید: «باز بیستم شد، اجاره خونـه این ماه رو جور کردی؟» «مـیل» لبخندی زد و گفت: «شما نگران این ... .
    نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. «نیریش» بـه تقویم نگاه کرد و پرسید: «باز بیستم شد، اجاره خونـه این ماه رو جور کردی؟» «مـیل» لبخندی زد و گفت: «شما نگران این چیزا نباش» نیریش اخم کرد و گفت: «یعنی چی نگران نباشم؟ باز مـی‌خوای مرد بودنت رو بـه رخم بکشی؟ باز مـی‌خوای بگی زن‌ها لازم نیست تو مسائل مالی دخالت کنن؟ باز مـی‌خوای زن خونـه رو موجود درجه دو حساب کنی؟ باز مـی‌خوای...». مـیل با چشم‌های گرد شده بـه نیریش خیره شد، پرسید: «حالت خوبه؟» نیریش پشت چشمـی نازک کرد و گفت: «معلومـه کـه خوبم! نکنـه باز مـی‌خوای یـه عیبی روم بذاری؟ باز مـی‌خوای بگی احتیـاج بـه روان‌پزشک و روان‌شناس و مشاور دارم؟ باز مـی‌خوای...».
    .
    مـیل رفت کنار نیریش نشست، دستش را گرفت و گفت: «عزیزم، عزیزم، چی شده؟ آروم باش! با من حرف بزن، ولی یـه جوری کـه نـه خودت حرص بخوری و نـه من‌رو روانی کنی!» نیریش آرام گرفت و گفت: «ببخشید، وقتی این موقع ماه کـه مـیرسه و باید اجاره خونـه بدیم بـه هم مـی‌ریزم، مخصوصا از وقتی این فیلمـه رو دیدم کـه زن و شوهره وسایلشون رو ریختن گوشـه پارک و از مردم کمک مـی‌خوان، اعصابم داغون شده». مـیل خنده‌اش گرفت و گفت: «اون کـه دوربین مخفیـه! لابد باز اینترنت قطع شد وسطش و تا آخرش ندیدی؟» نیریش با تعجب نگاهش کرد و گفت: «جدی مـیگی یـا باز مـی‌خوای من‌رو سر کار بذاری؟ باز مـی‌خوای...» مـیل دست‌هایش را محکم‌تر گرفت و گفت: «عزیزم کاملش رو بهت نشون مـیدم، فقط تو این قدر جوش نیـار!» بعد صدایش را مثل گوینده‌های رادیو کرد و ادامـه داد: «بعدشم، ما هر بلایی سرمون بیـاد، همـیشـه این‌رو یـادت نگه دار کـه انسان‌های خیری هستن کـه هوای هم‌نوع‌هاشون رو داشته باشن و اونا رو تنـها نذارن. مثل همـین خانم بازیگر گرامـی کـه آلبوم داده بیرون که تا صد درون صد سودش بـه خانوما برسه».
    .
    بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇👇

    Read more

    Media Removed

    . وقتی نم تو انقدر باصفاست بعد اقتدا بـه مـهدی زهرا(عج) چه دلرباست . با صدای بلند مـیگم: #خدایـا_آقام_کو؟ . رفقا مـی دونید تسبیح خدا نتیجه ی دیدار خداست و نتیجه ای کـه از جان انسان سرچشمـه مـیگیره. این تسبیح سرایت مـیکند بـه اولین چیزی کـه اثر خودشو نشون مـیده چیـه؟ مگه بقیةالله الاعظم(عج) وجه ... .
    وقتی نم تو انقدر باصفاست
    پس اقتدا بـه مـهدی زهرا(عج) چه دلرباست
    .
    با صدای بلند مـیگم:
    #خدایـا_آقام_کو؟
    .
    رفقا مـی دونید تسبیح خدا نتیجه ی دیدار خداست و نتیجه ای کـه از جان انسان سرچشمـه مـیگیره.
    این تسبیح سرایت مـیکند
    به اولین چیزی کـه اثر خودشو نشون مـیده چیـه؟
    مگه بقیةالله الاعظم(عج) وجه الله نیست؟
    عین الله نیست؟
    اذن الله نیست؟
    زیـارت #مـهدی_فاطمـه(عج) مایـه ی #آرامش_قلب مؤمنین هست .
    این #زیـارت چه ضرورتی داره؟ همان ضرورتی کـه #تسبیح داره.
    یک دفعه ای کارت بـه جایی مـیرسه کـه باید چی بشـه؟ آقا بیـاد که تا ظلم نشـه؟ نـه.
    برای این بیـاد کـه آقا رو ببینیم، وجه الله الاعظم! وجه الله.
    وجه الله یعنی چی ؟ مگه تو قرار نبود خدا رو ببینی
    که بگی بـه به! سبحان الله. خدارو کـه نمـیشـه دید.
    برای دیدن خدا چی دل انسان رو تسکین مـیده؟
    حرفای نشنیدنی بگیم.وجه الله!
    اونوقت یک دفعه طرف احساس ضرورت مـیکنـه آقاشو ببینـه.
    احساس ضرورت مـیکنـه آقاشو ببینـه، هرکی ازش مـیپرسه
    حالا چرا مـیخوای آقاتو ببینی؟ خب هست دیگه برو کارتو .
    هرکی بهش اینو بگه اون نمـی فهمـه
    من به منظور چی حتما آقامو ببینم؟ مـیخواد بگه بـه به ! #رزقشـه! #حقشـه!
    من اگه آقامو دوست دارم من حقمـه!
    من سرجای خودم هستم تو اگه هرچی رو دوست داری بهش نرسیدی خودتو بـه لجن کشیدی نباید بهت بدن ولی
    من اگه آقامو دوست دارم حتما بهم بدن. .
    مـیگم: خدایـا نَشْکُو إِلَیک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا
    خدایـا آقام کو؟
    با صدای بلند مـیگم
    #من_شکایت_دارم آقام کو؟
    من حقمـه.
    من وقتی کـه مـیگم خدایـا مـهدی فاطمـه کجاست ؛ ملائکه همـه سراشونو مـیندازن پایین،
    آروم بـه خدا نگاه مـیکنن
    یعنی ببین خدا جواب نداری بدی. راست مـیگه!
    ما کـه ندیدیم شنیدیم،
    شنیدیم اگری واقعا روحش بـه این بلندی برسه که
    برا چی زنده است؟
    روزیش اینـه کـه آقاشو ببینـه
    اصلا نمـی تونـه نبینـه
    سر هفته آقاشو زیـارت مـیکنـه
    آقا دستشو مـیگیره
    مـی فرماید:چطوری عزیز من!
    .
    #دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
    #مـهدی_جان_بیـا #عصر_ظهور
    #استاد_پناهیـان #استاد #پناهیـان #پناهیـانی
    #muslim #shia
    .

    Read more

    Media Removed

    خب اینم از عروسی سلطنتی. تو انگلیس خیلی وقته همـه راجع بـه عروسی صحبت مـیکنن و مشتاق بودن از انتخابهای عروسی بیشتر بدونن؛ از طراح لباس کـه خیلی‌ها فکر مـی شاید انگلیسی باشـه و بقیـه جزئیـات. و امروز مگان با لباس ساده اما باشکوهش، با تور بسیـار ظریف و زیباش، با تاج ملکه مری کـه ساخت ۱۹۳۲ بود، با مدل مو و مـیکاپش ... خب اینم از عروسی سلطنتی. تو انگلیس خیلی وقته همـه راجع بـه عروسی صحبت مـیکنن و مشتاق بودن از انتخابهای عروسی بیشتر بدونن؛ از طراح لباس کـه خیلی‌ها فکر مـی شاید انگلیسی باشـه و بقیـه جزئیـات. و امروز مگان با لباس ساده اما باشکوهش، با تور بسیـار ظریف و زیباش، با تاج ملکه مری کـه ساخت ۱۹۳۲ بود، با مدل مو و مـیکاپش همـه چشم‌ها رو خیره کرد و استاندارهای جدیدی به منظور عروسهای آینده درون سراسر دنیـا قرارداد. ورق بزنید و عکسها رو هم ببینین بعد بگید نظر شما درون مورد عروسی سلطنتی چیـه؟ شما از انتخابهای مگان چی رو از همـه بیش‌تر دوست داشتید؟
    #royalwedding
    پ‌ن:مـیدونین چیـه؟ با توجه بـه کامنتها دوست دارم چند که تا مطلب کـه به شغل خودم بیشتر مربوط مـیشـه روبگم بهتون. چون دیدم بعضی مطالب بیشتر عنوان شد.
    اول اینکه مگان مـیکاپ آرتیست حرفه‌ای داشته؛ آقای دنیل مارتین سفیر برند دیور و دوست چندین سالش. جالب بود کـه در مقاله ها و مطالبی کـه در بهترین وبسایتهای مد و زیبایی درون مورد مـیکاپ این عروس خوندم هیچ کدوم از کارشناسان و متخصین نگفته بودن مـیکاپ نداشت عروس، بلکه گفته بودن آرایش چشم اسموکی با مژه پر و ماتیک صورتی و پوست شاداب با حداقل کرم پودر. چون مگان کک ومکهاشو دوست داره و هیچ وقت قایمشون نمـیکنـه. حالا اینکه این سبک مـیکاپ به منظور ما عجیبه دقیقا بـه خاورمـیانـه‌ای بودن ما مربوطه، چون خانوم‌ها درون این منطقه کلا مـیکاپ زیـاد دوست دارن.
    دوم درون مورد مدل موهاشـه کـه یـه مدل ساده انتخاب کرده و هراستالیست فرانسویش براش درست کرده، مطلبی کـه بیشتر عنوان شده این بود کـه مگان مخصوصا یـه کم موهاشو پشت گوشش زده که تا درکنار رسمـیت مراسم یـه کم حس مدرنیته بهش اضافه کنـه.

    Read more

    Advertisement

    Media Removed

    قسمت قبلی یـادت رفته اونو دوباره بخون بعد این Part70 #eshgheabadi هلن:جانم هانده. هانده:(با بغض)هلن خونـه هستی بیـام پیشت؟ هلن:اره عزیزم. هانده:پس که تا ده دقیقه دیگه اونجام. هلن:باشـه...فقط هانده اتفاقی افتاده صدات یـه جوریـه انگار گریـه کردی؟ هانده:(با پوز خند)افتاده اتفاقات خیلی جالبی ... قسمت قبلی یـادت رفته اونو دوباره بخون بعد این
    Part70
    #eshgheabadi
    هلن:جانم هانده.
    هانده:(با بغض)هلن خونـه هستی بیـام پیشت؟
    هلن:اره عزیزم.
    هانده:پس که تا ده دقیقه دیگه اونجام.
    هلن:باشـه...فقط هانده اتفاقی افتاده صدات یـه جوریـه انگار گریـه کردی؟
    هانده:(با پوز خند)افتاده اتفاقات خیلی جالبی هم افتاده.
    هلن:_______😨😳
    هلن:سلام عزیزم بیـا تو.
    هانده:مرسی ببخشید کـه مزاحمت شدم.
    هلن:این چه حرفیـه عزیزم...هانده چرا با خودت چمدون اوردی؟
    هانده:از خونـه کرمـینا امدم بیرون دیگه نمـیخوام برم اونجا؟
    هلن:اخه به منظور چی؟
    هانده:بیـا بریم تو اتاق بهت مـیگم.
    هلن:باشـه....هانده نمـیخوای بگی.
    هانده(با چشمای اشکی)هلن کرم...کرم بهم گفت کـه عاشقم شده.
    هلن:خب این کـه خیلی خوبه ولی مگه کرم نمـیدونـه کـه تو و شکرو با هم هستین.
    هانده(با اخم)دیگه اسمـه شکرو جلوی من نیـار.
    هلن:برای چی؟هانده توی این مدت چه اتفاقاتی افتاده؟
    هانده:نپرس هلن چون نمـیخوام دوباره اتفاقات بد یـادم بیـاد(هلن چیزی نمـیگه مـیره کنار هانده روی تخت مـیشینـه)
    هانده:برای فردا بلیط مـیخوام به منظور استرالیـا.
    هلن:چییی😨چرا؟😵
    هانده:دیگه نمـیخوام توی ترکیـه بمونم مـیخوام برم جایی کـه بتونم این اتفاقتو فراموشم کنم.
    هلن:انگار توی این مدت اتفاقات خیلی بدی برات افتاده...خب بعد تو بگیر بخواب بـه انگین مـیگم به منظور فرا یـه بلیط جور کنـه.
    هانده:ممنون هلن تو بهترین دوستمـی.
    هلن:این چه حرفیـه دوستی بـه درده همـین موقع ها مـیخوره دیگه حالا بگیر بخواب(هانده روی تخت دراز مـیکشـه هلن چراغو مـیبنده از اتاق مـیره بیرون)
    #کرم
    الو اوزان.
    اوزان:سلام کرم خوبی؟
    کرم:نـه اصلا خوب نیستم..اوزان مـیای پیشم؟
    اوزان:اره داداش بگو کجایی که تا بیـام.
    کرم:وایسا ببینم..اوممم از یـه صخره امدم بالا.
    اوزان:فهمـیدم کجایی الا مـیام.
    #سرنا
    چه طور شدم؟
    کیوانچ:عا...عالی شدی.
    سرنای:مرسی تو هم خیلی خوشتیپ شدی.
    کیوانچ:مرسی...بریم.
    سرنای:بریم(سوار ماشین مـیشن مـیرن سمت رستوران روی یـه مـیزه دونفر کنار پنجره مـیشینن)
    کیوانچ:چی مـیخوری؟
    سرنا:اممم اسپاگتی.
    کیوانچ:نوشیدنی چی؟
    سرنای:اب..کیوانچ:گارسون لطف دو که تا اسپاگتی یکیش با پنیر پیتزا باشـه با یـه اب یـه قرمز.
    کیوانچ:باشـه چیزه دیگه نمـیخورید.کیوانچ:نـه ممنون.
    (هلن روی تخت نشسته هانده هم روی پای هلن خوابیده)
    هلن:هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه اندی بـه یـه جا خیره شدی هیچی نمـیگی(هانده باز چیزی نمـیگه)
    خب بچه ها چه طور بود؟
    نظر فراموش نشـه.

    Read more

    Media Removed

    دلم گرفته،بازم چشام بارونیـه،وای،وای،وای خبر آوردن بازم تو شـهر مـهمونیـه،وای،وای؛وای شـهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون شـهید گمنام سلام،پرستوی مـهاجر من،صفا دادی بـه شـهرمون وقتی رسیدی همـه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟ وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو ... دلم گرفته،بازم چشام بارونیـه،وای،وای،وای

    خبر آوردن بازم تو شـهر مـهمونیـه،وای،وای؛وای

    شـهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون

    شـهید گمنام سلام،پرستوی مـهاجر من،صفا دادی بـه شـهرمون

    وقتی رسیدی همـه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟

    وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟
    وقتی رسیدی همـه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟

    وقتی رسیدی همـه اشکا مثل زهرا(س)مـی چکید،تو مگه کجا بودی؟

    شـهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای

    شـهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای

    شـهید گمنام بگو،بگو بـه من حرف دلت رو،تا کی مـی خوای سکوت کنی!

    شـهید گمنام بگو،پس کی مـی خوای فکری به منظور بغض توی گلوت کنی؟

    راستی هنوز مادر پیرت تو خونـه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟

    راستی مادر نصفه شبا با گریـه از خواب مـی پره،چرا اینجا خوابیدی؟

    راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنـه!

    راستیی نیست مادر و حتی یـه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟

    خودم مـی دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای

    مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای

    حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق مـی کنم!

    حق داری هر چی بگی،به روم نیـار گلایـه هاتو خودم دارم دق مـی کنم!

    باشـه دیگه کل وصیت هاتو اجرا مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

    باشـه دیگه دعا برا یوسف زهرا مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

    باشـه دیگه کاری برا غوغای محشر مـی کنم،تو فقط غصه نخور!

    باشـه دیگه فکری برا اشکای رهبر مـیکنم،تو فقط غصه نخور!

    Read more

    Advertisement

    Media Removed

    —- —- بهش گفتم سالگرد ازدواج و بابا بود دیروز (ده شـهریور)؛ گفت چه احساسی داری کـه پدر و مادرت سی و پنج ساله شریک زندگی همن و تو هم محصول این شراکتی؟ گفتم فکر مـیکنم کاردستی دو که تا بچه ی سرتق و کلّه شقم کـه از روی کتاب ساختنم،حالا بعد از چند سال مثل پینوکیو کاردستی شون جون گرفته و واسه خودشون شاخ شده،حرص ... —-
    —-
    بهش گفتم سالگرد ازدواج و بابا بود دیروز (ده شـهریور)؛
    گفت چه احساسی داری کـه پدر و مادرت سی و پنج ساله شریک زندگی همن و تو هم محصول این شراکتی؟
    گفتم فکر مـیکنم کاردستی دو که تا بچه ی سرتق و کلّه شقم کـه از روی کتاب ساختنم،حالا بعد از چند سال مثل پینوکیو کاردستی شون جون گرفته و واسه خودشون شاخ شده،حرص مـیده و اذیت مـیکنـه.
    گفت بدبختی اینجاست کـه پری مـهربون همـیشـه تو قصه هاس و تو واقعیت پره از گربه نره و روباه مکار...
    گفتم چی مـیشـه کـه آدم ها تصمـیم مـیگیرن با هم پیر بشن؟
    گفتی رو انتخاب کن به منظور زندگی کـه بتونی با ذوق و اشتیـاق از خودت براش بگی... روزی کهی رو پیدا کردی کـه تونستی با لذت از خودت براش صحبت کنی،تصمـیم مـیگیری با اون آدم پیر بشی.
    گفتم من با ذوق از خودم براش حرف مـی،
    اگرم نشد با خودش،با خیـالش پیر مـیشم...
    ‌یـازدهمـین روز بهم گفت کـه بای از راز درونت حرف مـیزنی کـه خودت رو درونش مـیبینی...
    .
    .
    .
    گفتگوی درونم با روز یـازدهم!
    .
    .
    .
    #شب_یـازدهم
    #چله_نشینی
    #همدم
    #راز
    #یـار
    #من_پینوکیو_هستم

    Read more

    Media Removed

    روستای شاهراج با بافتی قدیمـی درون منطقه اشکورات رحیم آباد . یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با ... 💜
    روستای شاهراج با بافتی قدیمـی درون منطقه اشکورات رحیم آباد
    .
    یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ، همونجایی کـه با بی مـیلی داری بـه حرفِایی کـه ازشون دلِ خوشی نداری گوش مـیدی دستتو مـیکشـه و به یـه بهونـه ای مـیبرتت کـه ازشون دور باشی و وقتی بهش مـیگی مرسی کـه نجاتم دادی لبخند مـیزنـه و مـیگه خنگِ خودمـی تو...
    آره فقط یـه رفیقِ کـه مـیتونـه بفهمـه چند وقته حالِت عوض شده و ازت بپرسه چرا و با اینکه پراکنده و پاره پوره براش توضیح مـیدی بگه همچین حسی رو تجربه کرده و دلتو اونقدرررر گرم کنـه کـه حس کنی خورشیدو کنار خودت داری...
    فقط یـه رفیقِ کـه مـیگه چون درکت مـیکنم هرچقد دوس داری غٌر بزن ، کله پوک باش ، گریـه کن و نترس من کنارت هستم ...
    یـه رفیقِ کـه با دیدن مِنوی گرونِ فلان رستوران مـیتونی بهش چشم غٌره بری و بگی پول ندارم و دوتایی کلی بخندید ...
    یـا اون روزایی کـه حالت خوش نیست و نمـیتونی جوابِی رو بدی فقط یـه رفیق مـیتونـه پٌشتت وایسته و جلوی دیگران ازت دفاع کنـه...
    این رفیق مثِ کف دست مـیشناستت ، مـیدونـه شبا که تا کِی بیداری ، روزا که تا کِی خواب..
    مـیذاره تیکه ی بزرگ ساندویچ مالِ تو باشـه، برات گلِ سر مـیخره ، صدات مـیکنـه ، مـیدونـه از غذاها مثلا قیمـه رو بیشتر از همـه چی دوس داری ، بـه فلان خواستگارت چرا جواب منفی دادی و تارِ مویِ سفیدِ جلویِ موهات نشونـه ی کدوم غمته..
    من مـیگم این حق تموم آدماس کـه یـه رفیقِ خوب داشته باشن ،
    یکی کـه بتونن کنارش خودشون باشن ،
    اونایی کـه ندارن حتما حقشونو از دنیـا بگیرن...
    تو حق منی رفیق ، مـیدونی؟! حقِ منی
    .
    #MustSeeIran #گل #eshkevar #شمال #kelachay #ra6t #de_chereh #eshkevarat #اشکور
    #rasht_official #ir_shomal #shomal_photo #aksiine #akas_khoone
    #RashtGasht #gilDoost #beautiful_iran #طبیعت #shomal_photo
    #رودسر #gilantoor #iyalat_gilan #tourismgilan #gile_zan

    Read more

    Media Removed

    ‌ قهر بودم و سرسنگین. توی ده روز گذشته ده بار بهت گفته بودم کـه بریم خرید و گفته بودی چشم و باز بـه روی خودت نمـیاوردی. پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام. اومدی پشت کانتر آشپزخونـه و همـینطور کـه سرت توی گوشی بود گفتی “بنظرم زن و مرد نداره! ذات آدمـیزاد نیـاز بـه ...
    قهر بودم و سرسنگین. توی ده روز گذشته ده بار بهت گفته بودم کـه بریم خرید و گفته بودی چشم و باز بـه روی خودت نمـیاوردی. پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام. اومدی پشت کانتر آشپزخونـه و همـینطور کـه سرت توی گوشی بود گفتی “بنظرم زن و مرد نداره! ذات آدمـیزاد نیـاز بـه تکیـه‌گاه داره...”
    خودم رو زدم بـه نشنیدن. دستهامو شستم و همـینطور کـه داشتم با پشت پیرهنم خشکشون مـیکردم از کنارت رد شدم و رفتم توی اتاق و در رو بستم.
    شام هم نخوردیم.
    قبول دارم، اشتباه کردم.
    مـیشد ادامـه‌ی بحث رو بگیرم و ببینم منظورت چی بوده و برسونمش بـه اینکه دوست نداشتم تنـها برم خرید و مـیخواستم بـه عنوان یک مرد کنارم باشی و کمکم کنی.
    شاید مـیخواستی بگی تو هم دوست داری بـه من تکیـه کنی و از من انتظار داری قوی‌تر باشم و چون نمـیریم با هم ورزش و خرید و پیک‌نیک قهر نکنم و اوقات تلخی درست نکنم.
    شاید مـیشد همون موقع بهت بگم کـه چقدر دوست دارم وقتی توی جمع هستیم دستم رو محکم‌تر از همـیشـه بگیری و بهم اعتمادبنفس بدی. اصلا شاید تو مـیخواستی بگی اگر شبها توی هر حالتی کـه مـیخوابی جایی از بدنت حتما با بدنم درتماس باشـه، بخاطر اینـه کـه من رو تکیـه‌گاه مـیبینی ...
    پشت پنجره آشپزخونـه ایستاده بودم و داشتم فیله های ماهی رو مـیچیدم توی مواد به منظور شام کـه یـادت کردم. ناخودآگاه برگشتم بـه کانتر نگاه کردم. دیدمت کـه یـه لبخند کج بهم زدی و بلند شدی و رفتی. مثل هربار دیگه‌ای کـه گوشـه گوشـه‌ی خونـه مـیبینمت و بعد تازه یـادم مـیاد کـه خیلی وقته نیستی...
    اگر بخوام باهات صادق باشم، پشیمونم.
    درسته، همـه چیز عوض شده و دیگه جایی توی زندگی هم نداریم و امکان برگشتی هم نیست. من بـه تنـهایی عادت کردم و تو سخت مشغول کار شدی، ولی پشیمونم.
    پشیمونم کـه نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی حتما نباید توی اتاق پرو کنارم باشـه. نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی مـیتونـه وسط مـهمونی تنـها بره توی بالکن سیگار بکشـه. نفهمـیدم نیـازی نیست تکیـه‌گاه واقعی کنارم توی پارک بدوئه و ورزش کنـه ...
    پشیمونم کـه نفهمـیدم تکیـه‌گاه واقعی یعنی چی و شاید هیچ وقت هم نفهمم ...


    #شـهرزادوقصه
    #shaziastory

    Read more

    Media Removed

    یـه چند روزی رو سخت درگیر راه اندازی یـه کار تو فجیره بودم. یـه درخواست کار بزرگی برام رسید جوری کـه بگی نگی از دستم خارج بود ولی لامسب که تا ریسک نکنی و از حد راحت طلبیت خارج نشی موفق نمـیشی. خلاصه آخر شب بود کـه باید کارهای فجیره رو از فرداش استارت مـی زدم. همون موقع با پیمان رفتیم گرگین رو برداشتیم زدیم بـه سمت ... یـه چند روزی رو سخت درگیر راه اندازی یـه کار تو فجیره بودم.
    یـه درخواست کار بزرگی برام رسید جوری کـه بگی نگی از دستم خارج بود ولی لامسب که تا ریسک نکنی و از حد راحت طلبیت خارج نشی موفق نمـیشی.
    خلاصه آخر شب بود کـه باید کارهای فجیره رو از فرداش استارت مـی زدم. همون موقع با پیمان رفتیم گرگین رو برداشتیم زدیم بـه سمت فجیره. ساعت حول و حوش ۱۲ رسیدیم و تصمـیم گرفتیم کنار دریـا که تا صبح بخوابیم. ناگفته نماند کـه پیمان همـه اش نگران موهاش بود کـه خراب مـیشـه.
    خلاصه خیلی حال داد کنار دریـا با صدای موج خوابیدن. گرگین چون بار اولش بود دریـا مـی اومد با هر موجی سیخ مـی شد و مثلا کـه چه خبره.
    صبح شد و ما رفتیم سمت کار. بـه هر سختی بود تو دو سه روز استارت کار رو زدم و راه اندازی اولیـه اش رو انجام دادم جوری کـه شرکت کلی حال کرد.
    تو این چند روزه خواب و خوراک درستی نداشتیم، راننده ها عاصی بودن، پیمان حالش از کوه و سنگ و شن دیگه بـه هم مـیخورد. خیلی سخت گذشت ولی تونستم انجامش بدم و این به منظور خودم خیلی مـهم بود چون کاری رو انجام دادم کـه خیلی بزرگ تر از من و شرکت بود. و باعث شد تجربه زیـادیب کنم.
    من اعتقاد دارم موفقیت و ثروت یک شبه بـه دست نمـیاد. پی ریزی دقیق و درست و قوی ای مـیخواد. پشت سر هر انسان موفق، کوهی از تجربه، ریسک و تلاش وجود داره کـه خیلی از ماها اون کوه رو نمـی بینیم و دوست داریم یک شبه راه صد ساله رو بریم غافل از اینکه همچین شبی وجود نداره.
    یکی دیگه از رموز موفقیت بـه نظر من، مغرور نشدن و منم منم نزدنـه. خیلی از ماها با یک موفقیت خیلی کوچک سریع جو زده مـیشیم و فکر مـی کنیم کـه واقعا خبریـه ولی حتما این رو بدونیم کـه همـیشـه موفقیت درون کمـین انسان های ساکت و پر تلاشـه.
    هدفی معین و دقیق درون زندگی نیز مـی تونـه یک انگیزه و عامل پیشرفت باشـه.
    من عامل موفقیت یک شرکت یـا سازمان رو درون یک نفر کـه مدیر اونـه نمـی دونم بلکه حتی اون آبدارچی و نظافت چی رو هم دخیل درون اون موفقیت مـی دونم، البته منکر مدیریت صحیح و دقیق اون سازمان و شرکت نیستم، یک سازمان خوب و موفق قطعا یک مدیریت قوی هم داره. ولی موفقیت از آنِ اون شرکته نـه یک شخص.
    به امـید موفقیت روز افزون به منظور تک تکمون.
    شبتون زیبا
    #ع#ساحل #فجیرة #زندگی #عشق
    #fujeirah #work #success #love #dog #life

    Read more

    Advertisement

    Media Removed

    خب، مـیرسیم بـه مبحث شیرین خرید ! 🤩 . بـه نظرم، یکی از اصلی‌ترین دلایل واسه سفر بـه #ماکو ، مـیتونـه دیدن بازارهای منطقه آزاد و خرید باشـه. من دیروز از دو که تا بازار اصلیش دیدن کردم کـه براتون توضیحشون مـیدم. - #مجتمع_تجاری_امـید : یـه مجتمع خیلی شیک، پر از نمایندگی و فروشگاه‌های برندهای ترک، چیزی کـه بیشتر ... خب، مـیرسیم بـه مبحث شیرین خرید ! 🤩
    .
    به نظرم، یکی از اصلی‌ترین دلایل واسه سفر بـه #ماکو ، مـیتونـه دیدن بازارهای منطقه آزاد و خرید باشـه. من دیروز از دو که تا بازار اصلیش دیدن کردم کـه براتون توضیحشون مـیدم.
    - #مجتمع_تجاری_امـید : یـه مجتمع خیلی شیک، پر از نمایندگی و فروشگاه‌های برندهای ترک، چیزی کـه بیشتر بـه چشمم اومد اینجا، لباس مجلسی‌های شیک زنونـه بود😍 و فروشگاه‌های مواد غذایی و ارایشی بهداشتی.
    من عشق خوراکی وارد یـه فروشگاه هله هوله فروشی شدم و‌ فکر کنم حداقل نیم ساعتی بین قفسه‌های شکلات گیر کرده بودم🤩 چند که تا عاز تنوع اجناس گذاشتم کـه بیشتر امار دستتون بیـاد. خلاصه کـه اینجا خیلی همـه چی شیک بود 😎
    .
    - #بازار_بزرگ_منطقه_آزاد_ماکو : یـه فضای خیلی بزرگتر، تنوع خیلی بالاتر! همـه چی گیر مـیومد. از لباس زنونـه و مردونـه بگیر که تا لوازم اشپزخونـه و‌دکوری و مواد غذایی و رستوران و ... از اون بازارا کـه صبح بگی بسم ا... بری داخل و شب برگردی بیرون😅
    البته من بـه نیت خرید نرفته بودم و‌ چیزی نگرفتم اما واسه اینـه تفاوت قیمت‌ها دستم بیـاد چند جا سوال کردم و خب همون چیزی بود کـه انتظارشو داشتم. تفاوت قیمت بـه شـهرای دیگه کاملا بـه چشم مـیاد!.. بـه خاطر کم شدن هزینـه گمرکی و حمل و نقل، جنس‌های ارجینال و اصلی رو با قیمت مناسبتر مـیشـه راحت پیدا کرد، همـه چی هم کنار هم و در دسترسه و خستگی گشتن نداره!
    .
    به نکته دیگه خیلی جالب کـه به چشمم این بود کـه بعضی فروشگاه‌ها، یـه کاغذ چسبونده بودن پشت ویترین و نوشته بودن کـه جنساشون رو با چه نرخ دلاری حساب ، مثلا یـه کت شلوار فروشی تو بازارچه امـید نوشته بود همـه‌ی لباساش با دلار ۳۸۰۰ تومن قیمت گذاری شده و این انصافشون عالی بود. چیزی کـه کمتر دیده بودم..💫
    .
    در مورد پیدا خونـه و محل اقامت، راه‌های زیـادی هست. خونـه هم توی شـهر گیر مـیاد و هم تو روستاها مردم منتظرن با جون و دل مـیزبانتون شن، اما واسه اینکه قبل سفر بتونین یـه دودوتا چار که تا کنین تو عاخر این پست یـه شماره گذاشتم کـه دم منطقه ازاد بنر زده بود واسه اجازه اقامت گاه.
    .
    #صحرا_مـیره_سفر
    #ماکو_نامـه_صحرا .
    ‏The Free Market Zone of Maku is one of the best reasons to travel here.The lack of customs fees has helped to reduce the price of goods,Most goods come from Turkey ‏And clothing and food and health products are highly diverse
    . ‎ #ماکوگرام #ماکو #ماکوگردی #بریم_ماکو #ماکوگرافی #سفرنامـه_ماکو
    #maku #Maku_Gram #visitmaku #trip2maku
    .
    .
    پ.ن : دلیل خلوتی اینجا اینکه من وسط ظهر رفتم. وقت نـهار بود ولی همـه فروشگاه‌ها باز بودن.

    Read more

    Media Removed

    . بعد از گذشت تقریبا یک ماه... هنوزم روی تکرار پخش مـیشـه تو مغزم... #شایع_از_اول . از اول ، از زیرِ صفر دوباره مـیریمش نیستم اهلِ موندنی کـه بو خظی مـیده که تا یـه ت ندی دعا نمـیگیره یـه نَمـه سنگین بریز دیگه دوتا ببینیمت من زدم بیرون أ خونـه أ هر چی بود اولش پاهام مـیرفتن اما دلم عقب مـیموند دیوونـه ... .
    بعد از گذشت تقریبا یک ماه...
    هنوزم روی تکرار پخش مـیشـه تو مغزم...
    #شایع_از_اول
    .
    از اول ، از زیرِ صفر دوباره مـیریمش
    نیستم اهلِ موندنی کـه بو خظی مـیده

    تا یـه ت ندی دعا نمـیگیره
    یـه نَمـه سنگین بریز دیگه دوتا ببینیمت

    من زدم بیرون أ خونـه أ هر چی بود
    اولش پاهام مـیرفتن اما دلم عقب مـیموند

    دیوونـه خونـه یـه چی دیگست که تا نرفتی تووش
    هر چی فوت کردیم خنک شـه باز دهن مـیسوخت

    أ بوقِ سگ که تا سوت و کورِ شبو دیدم من
    تنـهایی توو جمعِ دورِ همو دیدم من

    دیدم سرِگذاب سر همو مـیزنن
    گذاشتموشون یـه طرف و خودمو یـه طرف بعد

    دیدم اینا کجان و ما کجا ، ما صافیم و اینا صاف نمـیشن با اتو بخار
    پشت قدیمـی شده دیگه همـه توو روت دوتان

    نفهمـی ضربه فنیت مـیکنن توو مشت و مال
    اگه کَلَت تووش خرابه رَد کن یـه نفری

    وایسا پا خودت که تا کَف بُر شـه بغلیت
    حرفِ مُفتو بزار مردم بزنن

    تو خودتو بِکِش جلو هرطور کـه بلدی
    سینتو صاف کن سرتو بالا بگیر

    نشون بده برا هر عملی آماده ای
    فقط جای آدما آماده رو کاناپه نی

    اگه مسیرت سمتِ رفتنِ بیـا با ما بریم

    قبلِ اینکه بری ببین برا چی مـیری
    به چی قراره برسی کـه پاش همـه چی مـیدی

    نمـیخوام ببینم رفتی و تهش پیچیدی
    یـه روز بالاخره اوضاعِ خوبو همـه مـیبینیمـــ

    پا همش وایسادم برا داستان نویسا هم داستان دارم
    توو راه همـه دسته گُلا رو آب دادم
    حالا بگو تو هم هستی بام یـا نـه

    خدا رو شکر هنو رویِ خاک ــَم نـه زیرش
    هر روز کـه پا مـیشم مـیگم روزِ آخر همـینـه

    کسی معنیِ زندگیو أ توو کتاب نفهمـیده
    چِته شاید خبرِ خوب توو سکانس بعدیـه

    تا حالا چند دفعه با سر رفتی توو دَر

    چقد یـادت اونا کـه کمتر مـیدونن

    ببین چیزایی کـه نداریم هم دستمونن
    هستن کـه یـه دلیل برا رفتنمون شَن

    حالا پایـه ای یـه بار دیگه بریم از اولش
    حاضری دیگه نپُرسی کی بهتر أ مَنـه

    بچه راه رفتنو نمـیفهمـه که تا بیست قدم نره
    اون ترسِ لامصبو بگیر سر أ تنش تا

    اونجا کـه قرار داریم راهی نی مَرد
    اونکه فکرِ بُرد بود بُرد یـا اونکه بازی مـیکرد
    بابا مُشتایِ تو خودشون شاه کلیدن
    پایِ پیچ هم حتی بهتر از صد که تا واسطه مـیپیچن

    هر کی هر چی گفت شب جاش دَمِ درِ
    بزار فِک کنن کـه کم داشتی یـه نَمـه

    اینو گیر باشی فرداش مـیرسن
    اصلِ اینـه کـه همشو برداشتی یـه تَنـه

    کامِ خوب بگیر بده توو
    جوری کـه بعدش بگی آخ حاجی ترکوند

    خودتو بزن بـه فازِ خودت گِره کور
    أ پات بکَن بـه کوه برسون آآه
    از اول

    قبلِ اینکه بری ببین برا چی مـیری
    به چی قراره برسی کـه پاش همـه چی مـیدی
    نمـیخوام ببینم رفتی و تهش پیچیدی
    یـه روز بالاخره اوضاعِ خوبو همـه مـیبینیمـــ
    پا همش وایسادم برا داستان نویسا هم داستان دارم
    #شایع
    #از_اول

    Read more

    . پلی... آش را دربند خورده بودیم. با کشک فراوان و پیـازداغ حسابی. کاپشنم را انداخته بودم روی دوشش و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور رشته‌ها را هورت مـی کشد. قاشقش را کـه توی ظرف تکان مـی‌داد، بخار آش سرخی گونـه‌هایش را مـی پوشاند. باران، تازه بند آمده بود و از مشمای روی آلاچیق‌ها، هنوز آب مـی‌چکید. از کمـی دورتر، ... .
    پلی...
    آش را دربند خورده بودیم. با کشک فراوان و پیـازداغ حسابی. کاپشنم را انداخته بودم روی دوشش و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور رشته‌ها را هورت مـی کشد. قاشقش را کـه توی ظرف تکان مـی‌داد، بخار آش سرخی گونـه‌هایش را مـی پوشاند. باران، تازه بند آمده بود و از مشمای روی آلاچیق‌ها، هنوز آب مـی‌چکید. از کمـی دورتر، صدای خواندن پرنده‌ای مـی‌آمد. من، داشتم دستم را با داغی ظرف گرم مـی‌کردم و خیره بودم بـه تله کابین کـه بی هیچ مسافری، آرام مـی رفت. گفتم «بازم بخرم؟ فکر نکنم اونجاها از این چیزا داشته باشـه.» کاسه پلاستیکی را یک نفس سر کشید و ابروهایش را انداخت بالا. زیرگفت «مرسی» بعد بهانـه کرد هوا سرد شده و دارد مـی لرزد. دست‌هاش را فرو کرد توی آستین کاپشن. خندید و گفت «مثل عبا مـی‌مونـه.» گفتم « حتما اندازه‌ای باشـه کـه تو جیب عشقش جاشـه.» چندباری با مشت کوبید توی بازوم. «یعنی مـی‌خوای بگی من انقدر کوچولوام؟» گفتم « ریزه خودمـی» وقتی جیغ زد، مـی‌دانستم کـه مشت‌های بعدی درون راه است. همـه سرپایینی دربند را یک نفس دویدم. هر چند لحظه یکبار برمـی‌گشتم و تماشایش مـی‌کردم کـه چطور آستین‌های گشاد کاپشن، توی هوا تکان مـی خورد. داد مـی‌کشید «اگه دستم بهت نرسه مرتضا.» نزدیک‌های کلانتری از نفس افتادم. وقتی بهم رسید، سربازی کـه توی گیت ایستاده بود، بـه هر دویمان لبخند زد. دستم را دورش حلقه کردم و تا دم ماشین، سلانـه سلانـه رفتیم. روبروی درون کاخ، چرخی پیری ایستاده بود و روی لبوها، آب قرمز رنگی مـی ریخت. گفتم «عمو این لبوهات کاملن غیربهداشتیـه دیگه؟» «اره عمو جون. هر کی خورده مرده.» «پس بی زحمت دو که تا برش از اون کثیف تراش بده. تو روزنامـه هم بپیچ.» وقتی توی ماشین نشستیم، لبو بـه روزنامـه رنگ داده بود. شده بود رنگ لپ‌هاش. سرخ و ارغوانی. «بر مـی گردی؟» درون آن چند روز کـه فهمـیده بودم مـی‌خواهد برود، بارها جلوی خودم را گرفته بودم کـه این را نپرسم. بـه حرمت همـه روزهای خوب‌مان، قسمم داده بود کـه هیچ حرفی ن. فقط خواسته بود به منظور آخرین بار، برویم جایی کـه مال دیگری نشود. انگار مـی خواست درون نبودش، قبله ای بسازد بلند، زیبا و دست نیـافتنی.
    فردایش توی فرودگاه، هر دویمان سعی کردیم بغض نکنیم و آرزوهای خوب داشته باشیم به منظور هم. هواپیمایش کـه بلند شد، باران مـی‌بارید. درست مثل حالا. نشسته هست روبروی من. دارد رشته ‌ها را هورت مـی‌کشد و غر مـی‌زند کـه چرا کشکش کم هست و مرتب مـی‌پرسد «داری چی مـی نویسی؟» وقتی مـی گویم «تو را» مـی خندد. بله. بهار، فصل دوباره آمدن است.
    .
    #مرتضی_برزگر .
    #گرشارضایی #garsharezaei ❤
    کانال تلگرام ما رو دنبال کنید.

    Read more

    Advertisement

    Media Removed

    . خدای من سلام مـیخوام خیلی راحت بگم حتی نمـی دونم اینجوری نوشتن های مجازی رو هم دوست داری یـا نـه بس ک تو این دنیـا همـه چی درهم و گیج کننده هست گاهی فقط دوست داشتم چند که تا جمله به منظور خود خودت بنویسم اینجا ک هیچی حتی بقیـه زندگیم هر جا رو نمـی پسندی کمکم کن اول بفهمم و بعد کمکم کن دیلیت و ادیت کنم نصف بیشتر ... .
    خدای من سلام
    مـیخوام خیلی راحت بگم
    حتی نمـی دونم اینجوری نوشتن های مجازی رو هم دوست داری یـا نـه
    بس ک تو این دنیـا همـه چی درهم و گیج کننده هست گاهی
    فقط دوست داشتم چند که تا جمله به منظور خود خودت بنویسم
    اینجا ک هیچی
    حتی بقیـه زندگیم
    هر جا رو نمـی پسندی کمکم کن اول بفهمم و بعد کمکم کن دیلیت و ادیت کنم
    نصف بیشتر درد گاهی اینـه حتی نمـیفهمـی چی درسته و چی نیست
    نصف بعدیش هم اینـه مـیفهمـی باز گیج مـیزنی گاهی و نمـیتونی
    اینجا به منظور خودت نوشتم
    بالاخره تو قطعا شنوا و بینایی
    هر چی نمـیپسندی کمکم کن به منظور اصلاحش
    ثواب اصلاحش هم ن ک لازم ندارم ک خوب مـیدونی اوضاع چ خیطه
    اما اونم بـه هر کی خواستی بده
    فقط دلم مـیخواد
    خودت راضی باشی ازم !
    حرف شاید جالبی نباشـه اما
    اینجا به منظور خودت مـینویسم و هر کی هم خوند شاهد
    دلم اینو مـیخواد کـه هر چی بهش راضی هستی و مـیشی همون بشـه
    ولو اگر راضی بـه هر چی هستی
    زیـاد فکر کردم ب اون زمانی ک فرشته ها گفتن چرا این بنده های پر از گناه رو آفریدی
    خیلی دوست داشتم یک مثالی بشم کـه بگی ببین بعضیـاشونم خوبن
    اما نشد و نتونستم
    دلم مـیخواست نیت هم کردم اما نتونستم ... زورم نرسید
    راستشم بگم
    نـه کـه دلم خوش نباشـه کـه خوشحال بشی و بهم خیلی خیرها برسونی
    اما ذهنم الان دنبال اون نیست
    تو سرم این فقط مـیچرخه
    ک دوست دارم بدونی تمام دلم مـیخواست بتونم اونی باشم و بشم ک خودت خیلی دوست داشتی .... فقط زیر هر بدی کـه دیدی بنویس نتونست خواست نشد ! زورش نرسید ! .... خیلی ناراحت مـیشم کـه مـیبینم بـه فکر همـه چی هستیم گاهی جز خودت
    مـیدونم ک مـیدونی چ قدر ب همـه چی نیـاز دارم اما دوست دارم اینم بگم
    یک زمانی دعا مـیکردم اگر هیچی هم بهم ندادی خودت رو بهم بده
    و این تنـها دعام باشـه
    اما الان مدتیـه بـه این فکر مـیکنم اگر هیچی هم بهم ندادی فقط ازم کاملا راضی باش حتی شده زورکی خودت رو راضی کن چون اعمال من نمـیتونـه تو رو راضی کنـه و خودمم مـیدونم ....
    اینم باشـه تنـها چیزی ک واقعا ازت مـیخوام
    مـیخوام یکی هم فقط بـه خودت فکر کنـه ...
    حتی اگر اونم ثانیـه ای زورش برسه ...
    بیشتر نتونـه ...
    .
    .
    دوستت دارم خدای من و دوست دارم بگم خیلی بیشتر از خودم
    و دوست دارم نگی دروغ گو .
    .
    .
    راستی چرا منتشر مـیکنم این دلنوشته رو
    چون ممکنـه دل یکی هم باهاش با خدا آشتی کنـه ...
    وگرنـه برام مـهم نیست حقیقت هری چ فکری مـیخواد کنـه ...
    .
    .

    Read more

    Media Removed

    . همـیشـه حسی از تو درون من هست کـه واس رسیدن بـه یـه دم آرامش بغضامو بـه تاخیر بندازه..تا من تو تاریکی ترسناک سرد اتاقم تکیـه بدم بـه جای خالیت..راستش دیگه انقد محو شدم انگار کـه تو حجم سنگین نبودنت جوشیده باشم!..عجب توصیف دردناکی از حل شدن تو غمت..باور کنی یـا نـه نشستم این گوشـه که تا بات حرف ب..حالا کـه شاید..نمـیخوام ... .
    همـیشـه حسی از تو درون من هست کـه واس رسیدن بـه یـه دم آرامش بغضامو بـه تاخیر بندازه..تا من تو تاریکی ترسناک سرد اتاقم تکیـه بدم بـه جای خالیت..راستش دیگه انقد محو شدم انگار کـه تو حجم سنگین نبودنت جوشیده باشم!..عجب توصیف دردناکی از حل شدن تو غمت..باور کنی یـا نـه نشستم این گوشـه که تا بات حرف ب..حالا کـه شاید..نمـیخوام فک کنم کجا.
    من اون نگاهتو مـیخوام کـه تو امتداد رد نگام بدوعه..بعد مکث کنـه که تا گرمای شونـه هاشو رو بیی شونـه هام بکشـه..بگه : تموم شد عزیزم..تموم شد بعد اینـهمـه مدت..دیگه نـه بگی نـه من بپرسم.فقد پایـان برسه این درد. حالا کـه از اون تاریخ فلان روز مـیگذره انگار بـه چشم مـیبینم شکیباییمو کـه آروم آروم مـیمـیره.. سردمـه. بغض داره خفه مـیکنـه..لبامو مـیگزم..نمـیخوام اشکام سرازیر شـه..کسی اما درونم گریـه سر مـیده بلند بلند..
    خالی و بی رمق لم مـیدم بـه شونـه هات..جای ممتد خالی شونـه هات کـه دیوار بلند کنار تختمـه!..دلم یـهو مـیریزه..برات شور مـیزنـه..مـیدونم بی دلیل نیست..چی مـیگفتم؟ خدا خوب باشـه فقد همـین..
    #عـلـیـرضـا

    Read more

    Media Removed

    #نرخ_مـیکروفن . هیچ موقع نتونستم بفهمم نرخ منبر و مـیکروفن تعیین از جانب برخی روحانیون و مادحین یعنی چی؟!! . یعنی n تومن مـیگیریم بیـایم از امام حسین ع و دین بگیم یـا n تومن مـیخوایم که تا امامو بکشیم و بریم؟! . درسته کـه منـه آخوند مثه هر صاحب حرفه ای درون حوزه دین تخصص دارم و برای این تخصص سالها زحمت ... #نرخ_مـیکروفن
    .
    هیچ موقع نتونستم بفهمم نرخ منبر و مـیکروفن تعیین از جانب برخی روحانیون و مادحین یعنی چی؟!!
    .
    🔴 یعنی n تومن مـیگیریم بیـایم از امام حسین ع و دین بگیم یـا n تومن مـیخوایم که تا امامو بکشیم و بریم؟!
    .
    درسته کـه منـه آخوند مثه هر صاحب حرفه ای درون حوزه دین تخصص دارم و برای این تخصص سالها زحمت کشیدم و درس خوندم!!
    .
    درسته اونکه منو دعوت مـیکنـه اخلاقا مـی بایست هزینـه وقت گذاشتن من به منظور مطالب منبر و استفاده از توضیحاتی کـه سالها براش درس خوندم، مثه حق الزحمـه هر کارگری بپردازه…
    .
    اما اینکه شمای آخوند و مداحم بپرسی چقدر مـیدی؟؟؟ یـا بگی n تومن مـیگیرم که تا بیـام و بخونم و حرف ب… یـه فاجعه اخلاقی و دینیـه... خصوصا اگه مبلغی کـه برای آگاهی مردم و احیـای شعائر دین درخواست کردی نجومـی و عجیب غریب باشـه!!
    .
    🔴 یعنی عملا به منظور هدایت مردم درخواست پول کردی!! و گفتی درون دینشون گمراه باشن اگه منو مالی نکنن!! کـه رفتم آخوند شدم به منظور چاپیدن پول نـه بیـان دین و درمون زخمای مردم…
    .
    خب شمای آخوند، لباس پیغمبر رو دربیـار و شمای مداحم دهنتو آب بکش!! وقتی یـه آقایی از جون خودش و زن و بچش گذشته که تا مردم هدایت بشن… حالا شما اومدی از همون شخص بگی اما پول مـیخوای؟!!
    .
    یـادم نمـیره یـه بار دوازده شب منبر رفتم و بخاطر اینکه شب نـهم نام هاشمـی رو بودم و هیئت امنا اصلاحاتی بودن، آخر دهه هزار تومنم کف دستمون نذاشتن و با بی احترامـی گفتن خوش اومدی!!
    .
    یـا با هیئت امنای جایی دعوا کردم کـه بذارید به منظور مردم اینجا حرف ب و فقط اجازه بدین هیئت برگزار شـه!! اما علی رغم اصرار مردم محل به منظور اومدنم، امناش درب مسجدو بروم بستن و گفتن ما سنتی ایم و تو مسائل روز مـیگی… نمـیشـه!!
    .
    🔴 بحمدلله که تا الآن بـه سهم خودم تلاش کردم سر پول حرفی ن و این کارو زشت مـیدونم… اگه آخر کار پاکتی خب دستشون درد نکنـه، اگه ندادنم فدا سر امام حسین ع… از طرفی بخاطر ذهنیت غلطی کـه درست شده اگه مبلغی تعیین نکنی، صاحب مجلس خیـال مـیکنـه ارزش شنیدن نداری و مـیره سراغ همون نجومـی بگیرا (:
    .
    خلاصه آدم باشیم و امام حسینی ع… نـه مایـه خجالت لباس پیغمبر ص و برگزاری این مجلس نورانی…
    .
    #محمد_جلیلی
    #مداح #سخنران
    #مجلس #روحانی
    #منبر #امام_حسین
    #روضه #دهه_محرم
    #محرم #کربلا #شیعه
    #پاکت #پول #مـیلیونی
    #نرخ #بها #حق_الزحمـه
    #طلبه #روحانیت #دین
    #اخلاق #مردم #هدایت
    #مسجد #هیئت #حسین
    .

    Read more

    Advertisement

    #سیتی دو #قشم امشب رفتیم سیتی دو با پارسا کلی قدم زدیم و کلی خرید نکردیم 😀 گشت زدن تو مجتمع ها به منظور منو پارسا یـه حسن بزرگ داره و اونم اینـه کـه دوستامونو مـیبینیم و یـه گپی مـیزنیم. امشب چنتا فیلم خوب گرفتم براتون ولی سیتی دو کـه مـیرم کلا گوشیم تعطیل مـیشـه و متوجه نشدم فیلما چی شد تو جزیره جنس هست دوستان ولی ... #سیتی دو #قشم
    امشب رفتیم سیتی دو با پارسا کلی قدم زدیم و کلی خرید نکردیم 😀
    گشت زدن تو مجتمع ها به منظور منو پارسا یـه حسن بزرگ داره و اونم اینـه کـه دوستامونو مـیبینیم و یـه گپی مـیزنیم.
    امشب چنتا فیلم خوب گرفتم براتون ولی سیتی دو کـه مـیرم کلا گوشیم تعطیل مـیشـه و متوجه نشدم فیلما چی شد😢
    تو جزیره جنس هست دوستان ولی احتمال مـیدم جنس زمستونی کم باشـه چون اکثرا امسال خیلی ها چین نرفتن.
    البته این کـه مـیگم جنس زمستونـه کم باشـه منظورم این نیست کـه نیست☺هست کمـه
    یـه چیزی کشف کردم بگم یـا نگم!!!!
    بزار بگم آماده باشیم😃
    این قیمت ها کـه بالا رفته الکیـه چون همـه جنس قبلو گرون فروختن البته حق دارند شاید بگی آنیتا چی مـیگه
    ولی یـه سوال ازت دارم؟اگه یـه سکه داشته باشی کـه یک مـیلیون خریدی الانم یک مـیلیون مـیفروشیش؟
    نـه
    خوب قضیـه حل شد بریم سر اصل مطلب
    حالا درون ادامـه مطلب قبل بگم کـه درواقع قیمت ها اونقدر کـه باید بالا نرفته وقتی جنس جدید بیـاد کولاک مـیشـه تاکید کنم جنس جدید شاید اومده باشـه ولی هنوز تو کشور پخش نشده چون مشتری نداشته دارم درون مورد پوشاک صحبت مـیکنما کاری بـه صنف های دیگه ندارم.
    خلاصه بریم کلاس خیـاطی راسته دوزی هم یـاد بگیریم مشکل حله☺

    Read more

    Media Removed

    وقتیی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی حاضری دنیـارو بدی،فقط یـه بار نیگاش کنی بـه خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی رو همـه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی وقتیی تو قلبته،حاضری دنیـا بد بشـه فقط اونی کـه عشقته،عاشقی رو بلد باشـه قید تموم دنیـارو بـه خاطرِ اون مـی زنی خیلی چیزارو مـی شکنی ، که تا دل اونو نشکنی ... وقتیی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
    حاضری دنیـارو بدی،فقط یـه بار نیگاش کنی
    به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
    رو همـه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
    وقتیی تو قلبته،حاضری دنیـا بد بشـه
    فقط اونی کـه عشقته،عاشقی رو بلد باشـه
    قید تموم دنیـارو بـه خاطرِ اون مـی زنی
    خیلی چیزارو مـی شکنی ، که تا دل اونو نشکنی
    حاضری کـه بگذری از دوستای امروز و قدیم
    امّا صداشو بشنوی ، شب از مـیون دوتا سیم
    حاضری هر چی دوس نداشت ، بـه خاطرش رها کنی
    حسابتو حسابی از ، مردم شـهر جدا کنی
    حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
    به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
    وقتی بشینـه بـه دلت ، از همـه دنیـا مـی گذری
    تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی مـی بری
    حاضری جونت و بدی ، یـه خار توی دساش نره
    حتی یـه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
    حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شـهر
    امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یـه لحظه قهر
    حاضری هر جا کـه بری ، بـه خاطرش گریـه کنی
    بگی کـه محتاجشی و ، بـه شونـه هاش تکیـه کنی
    حاضری کـه به خاطر ، خواستن اون دیوونـه شی
    رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونـه شی
    حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
    دیوونـه های دوره گرد ، واسه تو دس ت بدن
    حاضری اعتبارتو ، بـه خاطرش خراب کنن
    کار تو بهی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
    حاضری کـه بگذری از ، شـهرت و اسم و آبروت
    مـهم نباشـه کهی ، نخواد بشینـه روبروت
    وقتیی تو قلبته ، یـه چیزقیمتی داری
    دیگه بـه چشمت نمـی یـاد ، اگر کـه ثروتی داری
    حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشـه
    به خاطر اونی کـه ، خیلی برات با ارزشـه
    حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
    غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی...

    Read more

    Media Removed

    ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ مـیگفتم : همـه چی و نگو.... هر چـــــی بگی، بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!!! چیزی کـه نمـی دونی و نگووو.... چیزی کـه نمـیخوای بشـه رو نگووو.... چیزی کـه خوش نیست رو نگو.... چیزی کـه مـیشـه بدبختی کِسی ،رو نگو.... حرف های خوب بزن،بزار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن خوشبخت شیم.... نگوووو..... اونـهایی ... ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ
    مـیگفتم : همـه چی و نگو....
    هر چـــــی بگی، بیرون مـیاد مـیره تو هوا که تا یـه روزی یـه جا سبز شـه!!!
    چیزی کـه نمـی دونی و نگووو....
    چیزی کـه نمـیخوای بشـه رو نگووو....
    چیزی کـه خوش نیست رو نگو....
    چیزی کـه مـیشـه بدبختی کِسی ،رو نگو....
    حرف های خوب بزن،بزار بیـان بیرون یـه جا بشینن سبز بشن🍃
    خوشبخت شیم....
    نگوووو.....
    اونـهایی و بگو کـه رو هوا تو عها مـیوفتن ، حرفهای خووب کـه با چشم معلوم نمـیشن ولی تو عها شبیـه دونـه های آفتاب ان کـه ازلبهای یــــــــکی سُر خورده😊
    راه مـیرم اسم تـــــــــو رو مـیگم ، هر چی بـه تو وصل باشـه تَهِش خوشبختیـه..... .
    .
    .
    پ.ن فکرای خوب،حرفای خوب،کارای خوب👌🍃
    #مستانـه💜✌
    #صابر_ابر

    Read more

    Media Removed

    یک بار ی حین صحبت با پسری کـه عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمـی؟ I can't tell the reason... but I really like you دلیلشو نمـیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم You can't even tell me the reason... how can you say you like me? تو هیچ دلیلی ... یک بار ی حین صحبت با پسری کـه عاشقش بود، ازش پرسید
    Why do you like me..? Why do you love me?
    چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمـی؟
    I can't tell the reason... but I really like you
    دلیلشو نمـیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم
    You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
    تو هیچ دلیلی رو نمـی تونی عنوان کنی... بعد چطور دوستم داری؟
    How can you say you love me?
    چطور مـیتونی بگی عاشقمـی؟
    I really don't know the reason, but I can prove that I love U
    من جدا"دلیلشو نمـیدونم، اما مـیتونم بهت ثابت کنم
    Proof ? No! I want you to tell me the reasonثابت کنی؟ نـه! من مـیخوام دلیلتو بگی
    Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
    باشـه.. باشـه!!! مـیگم... چون تو خوشگلی،
    because your voice is sweet,
    صدات گرم و خواستنیـه،
    because you are caring,
    همـیشـه بهم اهمـیت مـیدی،
    because you are loving,
    دوست داشتنی هستی،
    because you are thoughtful, با ملاحظه هستی،
    because of your smile,
    بخاطر لبخندت،
    The Girl felt very satisfied with the lover's answer از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
    Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in comaمتاسفانـه، چند روز بعد، اون تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
    The Guy then placed a letter by her sideپسر نامـه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
    Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا کـه نمـیتونی حرف بزنی، مـیتونی؟
    No! Therefore I cannot love youنـه ! بعد دیگه نمـیتونم عاشقت بمونم
    Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love youگفتم بخاطر اهمـیت ها و مراقبت هات دوست دارم اما حالا کـه نمـیتونی برام اونجوری باشی، بعد منم نمـیتونم دوست داشته باشم
    Because of your smile, because of your movements that I love you
    گفتم واسه لبخندات، به منظور حرکاتت عاشقتم
    Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love youاما حالا نـه مـیتونی بخندی نـه حرکت کنی بعد منم نمـیتونم عاشقت باشم If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
    اگه عشق همـیشـه یـه دلیل مـیخواد مثل همـین الان، بعد دیگه به منظور من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
    Does love need a reason? عشق دلیل مـیخواد؟
    NO! Therefore!! نـه!معلومـه کـه نـه!! I Still LOVE

    Read more

    | متین ( صفر ) - زمستون | . . ‌ تو‌ پستام نیومده بود دوباره پستش کردم اول‌ از همـه معرفی آهنگ کـه اسمش زمستونـه از متین رجبی ( بگو صفر ) تو آلبوم امسال و آخر ویدئو هم : خداحافظ آخرین درد عاشقانـه ی تلخ من. @0matinn چه جذاب مـیشـه که تا تهش هم ببینید هم بخونید ؛) . ادامـه ی متن هم تو‌ کامنت اوله . .‎ | برف | . . ‎جالبه ... | متین ( صفر ) - زمستون |
    .
    .
    🔴‌ تو‌ پستام نیومده بود دوباره پستش کردم 🔴
    اول‌ از همـه معرفی آهنگ کـه اسمش زمستونـه از متین رجبی ( بگو صفر ) تو آلبوم امسال و آخر ویدئو هم :
    خداحافظ آخرین درد عاشقانـه ی تلخ من.
    @0matinn
    چه جذاب مـیشـه که تا تهش هم ببینید هم بخونید ؛)
    .
    ادامـه ی متن هم تو‌ کامنت اوله
    .
    .‎ | برف |
    .
    .
    ‎جالبه ها کـه همـه نوشته هام شده تو یـا همون‌ شما ؛ الکی مثلا ما شعورشو داریم کـه چیزی‌ کـه تموم شده بهش احترام بذاریم بـه جا تو‌ بگیم شما ....
    ‎من بیشعورم کـه به شما مـیگم تو مگه تو چند نفری کـه بگم شما 😂😂😂
    ‎شما شما شما 😂
    ‎خوب لوس بازی بسه داشتم اینو مـیگفتم کـه جالبه هر چی مـینویسم بـه تو ختم مـیشـه . مـیمردی نمـیومدی ؟! یـا اگه اومدی چلاق مـیشدی نمـیرفتی ؟! ‎که من وقتی تو جمع دوستامم یـهو برف مـیاد درون حدی احساس تنـهایی مـیکنم کـه دیگه نـه سرما مـهم باشـه واسم نـه آب رفتن تو کفشـهای م ....
    مـیدونم تو ‌که نیستی و‌ برهم نمـیگردی مـیشـه بـه این روحته چیته مـیاد تو‌‌خواب ما بگی نیـاد ؟! یـا حداقل اگه اومد باهم خوب باشیم درون حدی کـه نخوام از خواب بیدار شم ... نـه از اون خواب ها کـه انقدر بده صبح کـه بیدار مـیشی ببینی تو‌ خواب خون دماغ شدی .... خدا رو چه دیدی شاید تو‌ خواب ما هم برف اومد .... یـهو تو کافه نشستیم تو کاپوچینو ماپوچینو مـیخوری منم مثل همـیشـه چایی دیگه خیلی چس کلاس بخوام بذارم لته اس اسمش لاتس چیـه از اونا ...
    بعد ببینیم برف مـیاد تو کلاهتو مـیاری پایین تر دستکشاتو درون مـیاری بگی بریم برف بازی ؟! بگم بریم بعد بدوییم سمت درون طرف صاب کافه ایـه بگه آقا آقا حساب نکردید منم بگم یـه دقه وایسا برم حساب کنم کلی عذر خواهی کنم بدو‌ ام‌ سمتت تو‌ هم گوله برفیتو کـه قایم کردی بزنی تو گردنم بره تو‌ یقه پیراهنم بگم یزید این فوله بعد بدو‌ام بلندت کنم بندازمت تو برفا بگی تو نباید منو پرت کنی‌ تو‌ برفا که تا مـیای سرم غر بزنی انگشاتمو بذارم رو لبات بگم هیییییش بعد گاز بگیری و بلند شی فرار کنی منم وقتی دارم مـیام دنبالت زارت و زارت بخورم زمـین برگردی بگی احمق کی بودی تو بعد که تا مـیای سمتم برف بپاشم تو صورتت بعد حالا من فرار کنم خسته شیم جفتمون بیوفتیم رو‌ زمـین که تا مـیخوام سیگارمو روشن کنم بگیری ازم بگی نکش دیگه ضرر داره واست بگم آخه نگاه لامصب‌ چه مـیچسبه بگی فقط همـین یکی ها بگم چشم بعد خودت سیگارمو روشن کنی .... بعد آروم‌ بلند شیم تو برفا راه بریم آهنگ منتظر بودن کارایی کـه بعضی وقتها پسرا برا ا مـیکنن رو بخونیم و
    بعد آهنگ ساکت باشیم فقط صدای له برفامون بیـاد و .
    .
    .
    👇ادامـه درون کامنت اول 👇

    Read more
    . #بهارنارج چی مـیشـه اگه یـهویی .. توو یکی از این اتوبوس‌های ولگرد شـهر، همون موقع کـه دارم خسته‌ی خسته بر مـی‌گردم خونـه، جلوم سبز شی...یـهو صدام کنی، بگی: - حواست کجاست ؟!! . بعد من بفهمم همـه‌ی این مدت توو خیـالاتم داشته مـی‌گذشته! . آخ.. چی مـیشـه بفهمم خیـالاتی شدم کـه رفتی ، کـه دیگه نمـی‌بینمت... کـه ... .
    #بهارنارج
    چی مـیشـه اگه یـهویی .. توو یکی از این اتوبوس‌های ولگرد شـهر، همون موقع کـه دارم خسته‌ی خسته بر مـی‌گردم خونـه، جلوم سبز شی...یـهو صدام کنی، بگی: - حواست کجاست ؟!!
    .

    بعد من بفهمم همـه‌ی این مدت توو خیـالاتم داشته مـی‌گذشته! .
    آخ.. چی مـیشـه بفهمم خیـالاتی شدم کـه رفتی ، کـه دیگه نمـی‌بینمت... کـه دیگه قرار نیست با این همـه خاطره‌ی باد کرده رو دستم کل شـهر رو با بغض زیر پا بذارم..
    .
    که دیگه قرار نیست با عکسات حرف ب و بگم: من آدمش نیستم... من آدم نبودنت نیستم.. آدم ندیدنت نیستم. چی مـیشـه کـه بفهمم همش فکر و خیـال بوده.. خیـالات بوده "جای خالی تو" .
    #گوینده #نیکو_بهجتی
    #خواننده #امـیر_عظیمـی

    Read more

    Media Removed

    صنم : آهیل با عصبانیت اومد سمتم و گفت : مگه باهاش خوابیده بودی ؟؟؟ -آره بودم .. همـینـه کـه هست . -سقطش مـیکنیییییی ... -نمـیکنم !! این بچه از گوشت و خون منـه -بچه ای کـه حروم زادست حتما بمـیرررره -خفه شو بـه بچه من حق نداری بگی -بچه تو یـا اون اسد ؟؟؟ -به اسد احترام بزار -سقطش مـیکنی وگرنـه .. -وگرنـه ... صنم :
    آهیل با عصبانیت اومد سمتم و گفت : مگه باهاش خوابیده بودی ؟؟؟ -آره بودم .. همـینـه کـه هست .
    -سقطش مـیکنیییییی ...
    -نمـیکنم !! این بچه از گوشت و خون منـه -بچه ای کـه حروم زادست حتما بمـیرررره
    -خفه شو بـه بچه من حق نداری بگی
    -بچه تو یـا اون اسد ؟؟؟
    -به اسد احترام بزار -سقطش مـیکنی وگرنـه ..
    -وگرنـه چی هاااااا ؟؟؟؟ آهیل هی بـه سمتم مـیومد و من عقب ، عقب مـیرفتم .. آهیل باروهامو محکم گرفتو گفت : خیلی آشغالی -از تو بیشتر نیستم -نگهش دار ولی بـه اسد حق نداری بگی -ولی اون پدرشـه
    یـهو محکم فشارم داد و با صدای بلند فریـاد زد : بهش نمـیگی اگه بگی هم تو و هم بچتو هم اسدو با هم مـیکشممممممممممممممم .. اگه مـیخوای این بچرو نگه داری حتما مخفی بمونـه .
    -ب .. ب .. باشـه
    آهیل با عصبانیت از اونجا رفت !! مـیدونستم ازش هر کاری بر مـیاد . نمـیخواستم به منظور بچم اتفاق بدی بیوفته . من همـه چیرو بـه پاش مـیریزم وقتی بزرگ شد بهش مـیگم ثمره یـه عشق بزرگه ..

    Read more

    Media Removed

    . پدرم یک خاطره داره مال سالها قبله تعریف مـی بـه یکی از کشورهای عرب مسافرتی داشتند و در اون کشور یک خانمـی رو دیدند گوشـه خیـابانی جایی نشسته بود کـه تمام سر و صورتش و حتی چشم هاش رو با نقاب پوشونده بود اما جوری نشسته بود و وضع پاهاش جوری بود کـه لباس زیرش معلوم بود 😐😐😐😐 مـیدونید چی شد یـاد این خاطره پدرم ... .
    پدرم یک خاطره داره مال سالها قبله
    تعریف مـی بـه یکی از کشورهای عرب مسافرتی داشتند و در اون کشور یک خانمـی رو دیدند گوشـه خیـابانی جایی نشسته بود کـه تمام سر و صورتش و حتی چشم هاش رو با نقاب پوشونده بود اما جوری نشسته بود و وضع پاهاش جوری بود کـه لباس زیرش معلوم بود 😐😐😐😐
    مـیدونید چی شد یـاد این خاطره پدرم افتادم الان مـیگم
    اگر دقت کنیم نحوه دینداری و دفاع از دین عده ای دقیقا همـین قدر مضحکه ! و همـین قدر شرم آور !
    بقیـه هر چی بگن خانم پوششت رو درست کن و بعد تو جامعه حاضر شو
    داد مـیزنـه من محجبه ام حتی چشمـهام هم پوشیده هست شما با حضود زن محجبه درون اجتماع مشکل دارید و دین رو نشناختید !!!!
    هر چی بگی پدر آمرزیده نـهی با حجاب مشکل داره نـه با حضور درست زن درون اجتماع کـه اتفاقا هم عالیـه هر دو و اصلا ما هم موافقیم !
    فقط مـیگیم مثل آدم تو اجتماع حاضر شو !!! مثل آدم حجاب رو رعایت کن !!!
    باز عربده مـیکشـه شما با حضور فرد محجبه درون جامعه مخالفی 😂😐😂😐😂
    بعد 20 بار ک این اتفاق تکرار شـه
    از فهم و شعور یک جماعت صرفا قطع امـید مـیکنی
    مـیفهمـی عین کامپیوتره انگار ذهن یک عده ک یک عدد یک داره یک صفر !
    و تحلیل ندارن
    و صرفاااااا هر کی بـه عینـه دقیق شبیـه خودشون بگه مـیشـه محق و فهمـیده و اسلام شناس واقعی 😂😂😂
    و هر کی تحلیل کنـه بگه شعور هم خوب چیزیـه اصل حرفت خوبه هاااااا اما درون نحوه عملکردت نقد شدید وارده مـیشینـه از اول شر و ور مـیگه ...
    .
    .
    .
    این جماعت بدترین وبال اسلامن !
    تحجر بدون تفکر و بدون اخلاق مذهبی همونیـه کـه حتی عقده ای ها و هزار رقم افراد بیمار روحی و فکری رو همراه مـیکنـه
    اما خود افراد نمـیپذیرن و نمـیفهمن چرا مثلا حتی کلی مخالف دین هم طرفدارشونن !
    مـیدونید چرا !؟؟
    یکیشون یک بار گفت تو خود دین خدا دعایی هست کـه مـیگه ظالم ها رو بـه ظالم ها واگذار مـیکنیم !!!! این جماعت بـه هم واگذار شدن و در گیرن !! .
    .
    یـا یـه عده دیگه دشمن دین عاز نشستن او خانم چادر بـه سر و نقاب بـه صورت و فلان جا بیرون مـیگیرن و منتشر مـیکنن
    و هشتگ مـیزنن #احمقها_را_معروف_نکنیم !
    .
    .
    .
    .
    ما پیرو پیـامبری هستیم کـه حتی درون روایت وارده قبر !!! مـیکندن مدتی مشغول مرتب قبر کنده بودن و سایرین گفتند چ مـیکنید رسول الله قبره دیگه !
    حضرت مـیفرمایند خدا دوست داره هر کاری رو بـه درستی انجام بدیم !!
    .
    .
    حالا این قبره !
    یک عده جامعه رو یلخی شخم مـیزنن !!!! رهبری فرمودن جذبتون بشـه حداکثری و دفعتون بشـه حداقلی
    یک عده بزرگواران دقیقاااا مصداق خلاف این فرمایشاتن و ... !
    .
    .
    #کار_درست_فقط_با_روش_درست_درست_است_والا_کار_غلط_صورت_مـیگیرد!
    .

    Read more

    Media Removed

    . از حجم زیـاد سوال ها درون مورد برند دوربین و مدل دوربین چی بخریم، این برداشت رو مـی کنم کـه این روزها بـه مانند این کـه هر شخص یک تلفن همراه داره، یک دوربین حرفه ای هم حتما داشته باشـه. نمـی فهمم پیگیری این جزئیـات به منظور چیـه... یـادم مـیاد روزی کـه مـی خواستم دوربین بخرم نمـی دونستم تفاوت بین دوربین هارو‌ و فقط گفتم ... .
    از حجم زیـاد سوال ها درون مورد برند دوربین و مدل دوربین چی بخریم، این برداشت رو مـی کنم کـه این روزها بـه مانند این کـه هر شخص یک تلفن همراه داره، یک دوربین حرفه ای هم حتما داشته باشـه. نمـی فهمم پیگیری این جزئیـات به منظور چیـه... یـادم مـیاد روزی کـه مـی خواستم دوربین بخرم نمـی دونستم تفاوت بین دوربین هارو‌ و فقط گفتم ارزون ترین دوربین رو بـه من بدین کـه ۹۰۰ هزارتومن قیمت داشت. واقعا اگر برایی عکاسی مـهم باشـه ، هر چیزی کـه بشـه باهاش عگرفت مـیتونـه جذاب باشـه . نمـی دونم این پیگیری شما ازون نگاه اپیدمـی کـه تو هر خونـه ای حتما یـه دوربین باشـه سرچشمـه گرفته یـا بـه دنبال عهای یـادگاری خوب هستید ... کـه باز درون این دو حالت هم حتما چشم بـه دهان فروشنده ها باشید و نظر از من چرا مـی خواین؟ چون بارها گفتم هر چی ارزون تر بهتر ، امکانات کم شمارو محدود مـی کنـه، محدودیت باعث پیشرفت مـیشـه، اینکه همـه ی حواس شما بره بـه قاب بندی و نور سنجی، من مـی پرستم این محدودیت رو . چیزی کـه تو عکاسی با موبایل هم هست. هر چی سبک تر بهتر چون شمارو خسته نمـی کنـه، دوربین حتما همـیشـه دستت باشـه نباید بخری و بذاری کنج اتاق و بگی منم دوربین دارم . دوربین موبایل نیست، بشین با خودت فکر کن، اگر که تا تهش نمـیری نخر . اگر مـی خواد خاک بخوره نخر . این همـه کـه به دوربین فکر مـی کنی کاش یکمـی هم بـه عکاسی فکر کنی ...

    Read more

    Media Removed

    ... چهار که تا فیلمـه یک) فرشتگان با صورت‌های کثیف دو) ما فرشته نیستیم سه) فرشتگان چارلی چهار) فرشتگان و شیـاطین کـه اصلا ارتباطی بـه این عنداره! جز اینکه توی اولی همفری بوگارت بازی کرده، از روی دومـی فیلم مارمولک رو درست و در قسمت دوم از مورد سوم پینک ایفای نقش کرده، چهارمـی هم تازگیـا دیدم ... ...
    چهار که تا فیلمـه

    یک) فرشتگان با صورت‌های کثیف
    دو) ما فرشته نیستیم
    سه) فرشتگان چارلی
    چهار) فرشتگان و شیـاطین

    که اصلا ارتباطی بـه این عنداره! جز اینکه توی اولی همفری بوگارت بازی کرده، از روی دومـی فیلم مارمولک رو درست و در قسمت دوم از مورد سوم پینک ایفای نقش کرده، چهارمـی هم تازگیـا دیدم کـه عجب چیزیـه
    اینا هم یـه تاریخ ادبیـات بود گفتم دور هم

    در خلال جنگ اودین و زئوس من نقش خودم رو ایفا کردم، دوست داشتم درون رکاب مـیکائیل باشم
    اما اسمم ساجادائیل بود بـه زبان فردوسِ برین یعنی «سوال از جواب آن داند خدای» کـه بعد از فرود بر زمـین تغییر کرد که تا راحتتر تلفظ بشـه
    گرچه جنگ رو توصیـه نمـی‌کنم چون همونطور کـه مـی‌دونید هر دوی این خدایـان بـه رعد تسلط دارن و هالیوود همـیشـه درون حال منفی نشان دادنی هست که توانایی کنترل برق و مغناطیس را دارد، مثلا مگنتو درون مردان ایکس، دکتر دوم درون چهار شگفت‌انگیز، الکترو درون مردعنکبوتی بی‌نظیر قسمت دوم و ... خوب مشخصه کـه هالیوود درون حال تخریب خدایـان هست و الا مگر تصادفی مـی‌شود؟ حالا شما ممکنـه بگی تور خدای رعده ولی ببین اودین این قدرت رو بهش داده، ولی زئوس چی بـه بچه‌اش داد؟ تپه کار نکرده باقی نذاشت، از خدا و تایتان و انسان یـه دستی رسوند و همـه مدله ارث‌خور تولید کرد حتی پدرش هم کشت ولی بعدش چی؟ نیمـه‌خداها ظهور د

    به قول للوتر درون فیلم بتمن علیـه سوپرمن، همـیشـه فکر مـی‌کردیم شیـاطین از زیر پامون مـیان ولی این بار از آسمون قراره بیـان، آره خصوصا کـه حالا کره شمالی آزمایش موشکی موفق دیگری هم داشته و قراره لک‌لک‌ها جای بچه برامون بمب بیـارن ترامپ هم کـه مستعد جنگ، ولی نمـیدونم چرا نمـیره تایلند که تا اسلحه و اینا ه توی پاچه‌ی کشور خاور دور همـه توی این خاورمـیانـه اتفاق مـیوفته! دقیقا عین دورانی کـه پیـامبران حضور داشتن و همشون هم درون همـین حوالی خاورمـیانـه، البته پرسیدم گفتن کـه چین هم کنفسیوس داشته، یـا نـهایت اسم صد پیـامبر رو مـیدونیم درون صورتی بیشتر از صد و بیست و چهار هزار نفر بودن

    درنظر داشته باش یـه زمانی درون سِیلِم کلی آدم بـه جرم جادوگری زنده زنده آتش زده شدند و نتیجه‌اش چی شد؟ به منظور همـین وقتی شیطان از بالا قراره بیـاد پایین، انتظار اینکه فرشته از پایین بـه بالا بره کم نیست

    ازم پرسید بالات اذیتت نمـی‌کنـه؟
    ترسیدم جواب بدم، منظورش مشخص نبود کـه بال‌هام منظورش بود یـا قسمت بالاییم
    منم بهتون پیشنـهاد مـی‌کنم جواب این سوال رو ندید کـه بعدا پدرتون درنیـاد

    یـه کلیشـه‌ای هم هست کـه فرشته‌ها خوشگلن! خوب راست مـیگن

    نکته : تو ولی لیـاقت داشتی که تا من، بیـا از رفتن کنار، مـی‌دونی لازمـه یکی کـه آزاده

    Read more
    #شبهای_متل_قو ️ . یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ... #شبهای_متل_قو ❤️ .
    یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ، همونجایی کـه با بی مـیلی داری بـه حرفِایی کـه ازشون دلِ خوشی نداری گوش مـیدی دستتو مـیکشـه و به یـه بهونـه ای مـیبرتت کـه ازشون دور باشی و وقتی بهش مـیگی مرسی کـه نجاتم دادی لبخند مـیزنـه و مـیگه خنگِ خودمـی تو...
    آره فقط یـه رفیقِ کـه مـیتونـه بفهمـه چند وقته حالِت عوض شده و ازت بپرسه چرا و با اینکه پراکنده و پاره پوره براش توضیح مـیدی بگه همچین حسی رو تجربه کرده و دلتو اونقدرررر گرم کنـه کـه حس کنی خورشیدو کنار خودت داری...
    فقط یـه رفیقِ کـه مـیگه چون درکت مـیکنم هرچقد دوس داری غٌر بزن ، کله پوک باش ، گریـه کن و نترس من کنارت هستم ...
    یـه رفیقِ کـه با دیدن مِنوی گرونِ فلان رستوران مـیتونی بهش چشم غٌره بری و بگی پول ندارم و دوتایی کلی بخندید ...
    یـا اون روزایی کـه حالت خوش نیست و نمـیتونی جوابِی رو بدی فقط یـه رفیق مـیتونـه پٌشتت وایسته و جلوی دیگران ازت دفاع کنـه...
    این رفیق مثِ کف دست مـیشناستت ، مـیدونـه شبا که تا کِی بیداری ، روزا که تا کِی خواب..
    مـیدونـه رژِ لبایِ روشن دوس نداری و فلان کِرِم بـه پوستت نمـیسازه ، تو جمع باهات رمزی حرف مـیزنـه و یـهو دوتایی مـیزنید زیر خنده...
    مـیذاره تیکه ی بزرگ ساندویچ مالِ تو باشـه، برات گلِ سر مـیخره ، صدات مـیکنـه ، مـیدونـه از غذاها مثلا قیمـه رو بیشتر از همـه چی دوس داری ، بـه فلان خواستگارت چرا جواب منفی دادی و تارِ مویِ سفیدِ جلویِ موهات نشونـه ی کدوم غمته..
    من مـیگم این حق تموم آدماس کـه یـه رفیقِ خوب داشته باشن ،
    یکی کـه بتونن کنارش خودشون باشن ،
    اونایی کـه ندارن حتما حقشونو از دنیـا بگیرن...
    تو حق منی رفیق ، مـیدونی؟! حقِ منی!

    #نازنین_عابدین_پور .
    .
    .
    🌊🌺🏙️❤️ شبتوووووووون شــــــــــیک ❤️🏙️🌺🌊
    .
    ۹٧/٠۵/٢٧
    _________________________________________
    📍Location : Iran , Mazandaran , Motelghoo, . .
    📸Video by : @sajjadsaffari
    _________________________________________ .
    Music by @ilyasyalcintas
    . . . #شب_بخیر #شمال #مازندران #ایران #متل_قو #دریـا #ساقیکلایـه
    #north #iran #mazandaran #shahsavar #motelghoo #mobilegraphy #instagram #traveling #shomal #natgeo #gopro #sajjadsaffari #ilyasyalcintas
    #mustseemazandaran #tourism_iran #beautif_iran #hamgardi #shomaltravel

    Read more

    Media Removed

    اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر ... اصطلاح روز: I see where this is going
    .
    توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
    .
    Example 1:
    A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

    B: I see where this is going. Sure, I can help you
    .
    آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
    .
    نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
    .
    .
    Example 2:
    A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

    B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
    A: Yeah. I hope that’s OK
    .
    آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
    آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
    .
    نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
    ----------------
    دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
    www.englishpersian.ir
    دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

    Read more

    Media Removed

    اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر ... اصطلاح روز: I see where this is going
    .
    توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
    .
    Example 1:
    A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

    B: I see where this is going. Sure, I can help you
    .
    آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
    .
    نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
    .
    .
    Example 2:
    A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

    B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
    A: Yeah. I hope that’s OK
    .
    آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
    آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
    .
    نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
    ----------------
    دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
    www.englishpersian.ir
    دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

    Read more

    Media Removed

    سلام عزيزاي دلم، خوبين؟! درون چه حالين؟! . بريم سر اصل مطلب اصطلاح روز: I see where this is going . توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این ... سلام عزيزاي دلم،
    خوبين؟! درون چه حالين؟!
    .
    😁 بريم سر اصل مطلب
    اصطلاح روز: I see where this is going
    .
    توضیح: از این عبارت مصطلح جالب وقتی استفاده مـی‌کنیم کـه به طرف مقابل بگیم فهمـیدم قراره چی بگه یـا بـه عبارتی که تا ته قضیـه رو خوندیم! مـیشـه از این عبارت زمانی استفاده کرد کهی بخواد طفره بره و با گفتن این حرف ازش مـی‌خواهیم کـه بره سر اصل قضیـه. با چند که تا دیـالوگ کوتاه زیر بهتر متوجه کاربرد این عبارت مـیشید:
    .
    Example 1:
    A: I’m moving this weekend and I could really use some help. What are you up to this weekend?

    B: I see where this is going. Sure, I can help you
    .
    آ: من این آخر هفته اثاث‌کشی دارم و بدجور کمک لازم هستم. این آخر هفته چیکاره‌ای؟
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! (فهمـیدم مـی‌خوای چی بگی). باشـه حتما، مـی‌تونم کمکت کنم
    .
    نکته: Could use something یـه اصطلاحه و یعنی خیلی بـه چیزی نیـاز داشتن یـا بدجور هوس چیزی رو کردین. درون مورد Up to هم تو همـین چند پست پیش مفصل توضیح دادم!
    .
    .
    Example 2:
    A: Yesterday I was downtown and I suddenly realized that I didn’t have my wallet, so I didn’t know how I was going to get home

    B: I see where this is going. Then you realized that you still had my bus pass in your pocket, so you used it?
    A: Yeah. I hope that’s OK
    .
    آ: دیروز رفته بودم مرکز شـهر و یـهو متوجه شدم کـه کیف پولمو نیـاوردم و نمـی‌دونستم چطور قراره برم خونـه
    .
    ب: خودم که تا تهشو خوندم! بعدش فهمـیدی کـه هنوز بلیط اتوبوس منو تو جیبت داری، بعد ازش استفاده کردی؟ .
    آ: آره! امـیدوارم (از نظرت) مشکلی نداشته باشـه
    .
    نکته: Downtown الزاما مرکز شـهر نیست. بیشتر اشاره داره بـه تجاری‌ترین بخش شـهر یـا بـه عبارتی منطقه‌ای از شـهر کـه بیشترین فروشگاه‌ها اونجا مستقر هستن.
    ----------------
    دوستان عزيز و ارجمندم تمامي مطالب پيج رو ميتونيد بـه صورت آرشيو ساليانـه از طريق سايت
    www.englishpersian.ir
    دانلود كنيد که تا هم از بچه هاي زحمت كش اينجا قدرداني بشـه و هم دلگرمي باشـه براشون براي فعاليت مستمر و بيشتر ❤️✅

    Read more

    . ترانـه پيانيست براى اولين بار درون كنسرت ١٨ ارديبهشت تهران (برج ميلاد) اجراميشـه... . بليط فروشى از فردا ساعت ١٧ درون سايت ايران كنسرت.. . طرح:@mandana.nematii . ️ رویـا بـه رویـا زندگی کردم تو خواب‌های بی‌سرانجامت که تا هر کجا کـه بگی همراتم... که تا هر کجا کـه بگی مـی‌خوامت! . دنیـا بـه غیر از خنده‌های ... .
    ترانـه پيانيست براى اولين بار درون كنسرت ١٨ ارديبهشت تهران (برج ميلاد) اجراميشـه...
    .
    بليط فروشى از فردا ساعت ١٧ درون سايت ايران كنسرت..
    .
    طرح:@mandana.nematii
    . ▪️
    رویـا بـه رویـا زندگی کردم
    تو خواب‌های بی‌سرانجامت
    تا هر کجا کـه بگی همراتم...
    تا هر کجا کـه بگی مـی‌خوامت!
    .
    دنیـا بـه غیر از خنده‌های تو...
    حرفی نداره واسه‌ی گفتن!
    سر بـه هوا کـه مـی‌شی مـی‌فهمم
    چرا هواپیماها مـی‌اُفتن!
    .
    روزای سختی پیش رومونـه
    من با تو اما مرد این راهم!
    تو قاب دوربینم بمون امشب...
    من عاشق فیلمای کوتاهم!
    .
    سر چشماتو مـی‌گیرم
    تا گرمـی دستامو بشناسی
    جز قلبی کـه دور از تو وای‌مـیسته...
    چی مونده از این مرد احساسی؟!
    .
    من بغضی‌ام کـه با غم و غصه‌ش
    تو موج لبخند تو گم مـی‌شـه
    تو پشت مـیز من نمـی‌شینی
    من کافه‌ایم کـه پُلم مـی‌شـه!
    .
    تو شاید آسون بگذری اما...
    من ول کن این ماجرا نیستم!
    با اینکه موسیقی نمـی‌دونم
    با لمس انگشتات پیـانیستم!

    Read more

    Media Removed

    . چرا خودت رو رها نمـیکنی داد بزنی از حسین بخوای فدات شم امام حسین علیـه السلام یک محبت فطریـه کـه برات شکوفا شده خب اگر بقیـه فطرتت شکوفا نشده یـا ثمرات عمـیق شکوفایی رو بدست نیـاوردی به منظور اینـه کـه در خود حسین سیر نکردی هنوز خود این محبت رو قدردانی نکردی خود این محبت رو مـیشـه تقویت هم کرد، درسته خب چیکار ... .
    چرا خودت رو رها نمـیکنی داد بزنی از حسین بخوای
    فدات شم امام حسین علیـه السلام یک محبت فطریـه کـه برات شکوفا شده
    خب اگر بقیـه فطرتت شکوفا نشده
    یـا ثمرات عمـیق شکوفایی رو بدست نیـاوردی به منظور اینـه که
    در خود حسین سیر نکردی هنوز
    خود این محبت رو قدردانی نکردی
    خود این محبت رو مـیشـه تقویت هم کرد، درسته
    خب چیکار کنیم تقویت بشـه
    اونایی کـه اباعبدالله الحسین رو دوست دارن
    داد بزنن حسین رو صدا بزنن
    داد بزنن
    این داد زدن چه فایده‌ای دارد
    این تجلی حبه
    تجلی آتشـه
    هر موقع این محبت رو تجلی بدی تقویت مـیشـه
    اولینی کـه داد زد درون مصیبت اباعبدالله الحسین کی بود؟
    من راستش حتما یک وقتی اگر طاقت داشتید کاملش رو براتون بخونم
    امـیرالمؤمنین کـه در مسیر صفین رسید کربلا
    نشست گریـه کرد
    یک قسمتش داره دیگه انقدر گریـه کرد شروع کرد داد زدن داد مـیزد داد مـیزد
    همـه مونده بودن
    امام صادق علیـه السلام جدا به منظور گریـه کن ها دعا مـیکرد
    جدا به منظور اونایی کـه ضجه مـیزنن و داد مـیزنن دعا مـیکرد
    مـی‌فرمود خدایـا من اینا رو بـه تو مـیسپارم امانت نگه دار روز قیـامت بده من خودم از حوض کوثر سیرابشون کنم
    این حنجره هایی کـه برای حسین تو داد مـیزنن
    روضه خونـه امام صادق علیـه السلام مـیگرفتن
    روضه ها مـیدونید با چی تموم مـیشد؟
    آنقدر صدای شیون و ضجه زیـاد مـیشد
    امام صادق علیـه السلام مـی‌فرمودند دیگه بسه
    با ضجه تموم مـیشد
    #تو_چی_داری_غیر_از_حسین
    یکبار داد زدی مثل رقیـه
    بعد بگی حسین بـه خرابه وجود من نیومد
    جمله بعدی رو بگم یـا نـه
    داد مـیزنی یـا باز حتما توضیح بدم
    رقیـه ثابت کرد اگر خوب #تمنا کنی حسین بـه خرابه هم مـیاد
    بگم ان شاءالله خوب قدردانی مـیکنی
    رقیـه ثابت کرد اگر خوب تمنا کنی حسین با سر مـیاد
    .
    #شب_جمعه #روضه #استاد_پناهیـان #پناهیـان #پناهیـانی
    .

    Read more

    Media Removed

    : @maziabd پست مجدد از اونـهایی کـه هنوز دنبالری جایزه سال نود و پنجشونن کـه احتمالا چندتا سکه هم بیشتر نبوده کین؟ قهرمانانی کـه در رقابتهای جهانی مدال آوردن. اونـهایی کـه گفته شده جناب وزیر قراره تو اردوشون بمونـه که تا جایزه 600 هزار دلاری بـه دستشون برسه کین؟ اینـهام قهرمان جهان...نـه بخشید... نایب ... : @maziabd پست مجدد از

    اونـهایی کـه هنوز دنبالری جایزه سال نود و پنجشونن کـه احتمالا چندتا سکه هم بیشتر نبوده کین؟ قهرمانانی کـه در رقابتهای جهانی مدال آوردن.

    اونـهایی کـه گفته شده جناب وزیر قراره تو اردوشون بمونـه که تا جایزه 600 هزار دلاری بـه دستشون برسه کین؟ اینـهام قهرمان جهان...نـه بخشید... نایب قهرمان... نـه ببخشید... سوم جهان... نـه... دهم جهان....نـه... چیزه... اینـها فقط تو یک بازی کـه طرف بـه خودشون گل زده برنده شدن! چیـه؟! نگاه مـی کنید؟! نکنـه شما هم مثل اون وزیر سابق کـه کله پاش کردیم توقع دارین پرتغال و اسپانیـا رو ببریم و بدتر از اون بریم فینال؟! خب سواد ندارید دیگه! اونجایی کـه باید صاحب نام ترین کشورها رو با کمترین امکانات شکست داد و عنوان جهانی بـه دست آورد کشتی و رزمـی و والیبال و اینجور بازیـهاس، تو فوتبال شما فقط حتما هزینـه کنید، باقیش بـه شما مربوط نیست. ما شاید مثل دور قبل خواستیم بابت باخت هم بـه تیممون جایزه بدیم، شما مشکلی دارین؟

    بله دیگه، جهان سوم کـه شاخ و دم نداره! تازه بعیده هیچ کشور جهان سومـی هم تو ورزش مثل ما عمل کنـه.

    عده ای سیـاستمدار کـه بدشون نمـی یـاد مردم با همـین جوهای احساسی سرشون گرم بشـه، چهارتا گزارشگر عشق فوتبال کـه تقریبا کل ورزش صدا و سیما دستشونـه و مرتب بـه مردم جو مـی دن، بـه اضافه مافیـایی کـه تو این اوضاع بی حساب و کتاب واسه خودش گردش مالی مـیلیـاردی درست کرده، حاضرن به منظور منفعت خودشون حتی ملتشون رو تحقیر کنن، بله تحقیر! شما خودت رو بذار جای یک خارجی، وقتی ملتی رو مـی بینی کـه برای یک برد ساده چنان جشنی گرفته کـه بقیـه به منظور قهرمانیشون هم نمـی گیرن، چه حسی بهشون پیدا مـی کنی؟ چیزی جز حس ترحم به منظور ملتی بی قهرمان؟ و وقتی بفهمـی اینـها چندان بی قهرمان هم نیستن و کلی تو ورزش دنیـا حرف به منظور گفتن دارن، این حس ترحم بـه جایی ختم نمـی شـه کـه بگی آهان خب جهان سومن دیگه؟! .
    حقیقتش گاهی حتما قبول کنیم کـه جهان سومـی هستیم، بی خیـال! بـه قول جناب فردوسی پور: جانم کیروش! جانم فلان و بیسار! بخورید نوش جونتون! مدال و قهرمانی روای دیگه ای مـیارن، پولشم شما بخورید. شـهرت و افتخارشم مال شما. که تا زمانی کـه ما ملت احساساتی جوگیر دوست داریم سطح خودمون رو اینقدر بیـاریم پایین کـه افتخارمون بشـه «باخت بـه آرژانتین فقط با یک گل»، شما جایزه نگیرید کی بگیره؟ من جای وزیر باشم همون سکه هارم مـی گیرم مـی دم بـه شما. اصلا ما این همـه فدراسیون مـی خوایم چی کار؟ همـین فوتبال افتخار آفرین ما را بس.
    #worldcuprussia #جام_جهانی #فوتبال #کشتی #ورزشـهای_رزمـی #تکواندو #والیبال #تبعیض #فدراسیون #جهان_سوم

    Read more

    Media Removed

    ادامـه قسمت قبل اون تماسو قطع کرد و ا با تعجب بهم نگاه مـی بعد یـهو همشون زدن زیر خنده من با تعجب گفتم:خنده دار بود؟ مایلی با خنده گفت: تو خیلی مرموزی من:بیخیـال...چاره ای نداشتیم،حالا بیـاین بشینین ببینیم چیکار حتما یم ............ (روز بعد) که تا گردن توی کمدم بودم و دنبال یـه لباس ... ادامـه قسمت قبل
    اون تماسو قطع کرد و ا با تعجب بهم نگاه مـی

    بعد یـهو همشون زدن زیر خنده
    من با تعجب گفتم:خنده دار بود؟
    مایلی با خنده گفت: تو خیلی مرموزی
    من:بیخیـال...چاره ای نداشتیم،حالا بیـاین بشینین ببینیم چیکار حتما یم
    ............
    (روز بعد)
    تا گردن توی کمدم بودم و دنبال یـه لباس خوب مـیگشتم...
    ولی همـه ی لباسام اسپورت بود و به درد قرار نمـیخورد
    صدای درون زدن شنیدمو گفتم:بیـا تو
    از توی کمد اومدم بیرون و کارولو پشتم دیدم کـه لبشو اویزون کرده بود و یـه لباس دستش بود
    خندیدمو گفتم:چی شده؟
    کارول:تو حتما بری پیش شان و این به منظور هممون مـهمـه،و منم...مـیدونم کـه تو لباس خوبی به منظور پوشیدن نداری...
    من:هی کشش نده!
    کارول:من این لباسمو خیلی دوست داشتم ولی مـیدمش بـه تو چون این به منظور هممون مـهمـه!
    اون لباسو داد بهم و من با دیدنش دهنم باز موند
    اون واقعا فوق العاده بود
    یـه لباس دکلته کـه تا بالای زانوم بود و مشکی بودو خطای سفید داشت
    من:واو...تو واقعا خوش سلیقه ای!
    من کارولو محکم بغل کردمو گفتم:مرسی هستی!
    از بغلش اومدم بیرونو گفتم:بهتره دیگه حاضر بشم
    اون رفت بیرونو من لباسمو پوشیدمو اونو با یـه کفش سفید و کیف مشکی ست کردم
    موهامو باز گذاشتمو دورم ریختم
    از اتاقم رفتم بیرونو دیدم ا وایسادن جلوی در
    دمـی:واو تو...تو عالی شدی
    من لبخند زدمو گفتم:سوییچ ماشینو بده که تا دیرم نشده
    مایلی سوییچو پرت کرد سمتم و من ازشون خداحافطی کردمو رفتم بیرون و سوار ماشین شدم
    یکم دور بود ولی شانس اوردم کـه ترافیک نبود
    بعداز تقریبا نیم ساعت رسیدم و ماشینمو پارک کردم
    پیـاده شدمو رفتم تو
    کافی شاپ طبقه اخر بود
    یـه مرد قد بلند منو بـه سمت مـیزی کـه رزرو کرده بودم راهنمایی کرد
    من شان رو دیدم کـه به یـه جا خیره شده بود
    نشستم رو بـه روش و اون بـه خودش اومد
    شان:اوه سلام
    من:ببخشید یکم دیر کردم
    سعی کردم یکم خودمو لوس کنم
    شان:نـه...منم تازه اومدم
    اون از سر که تا پامو نگاه کردو گفت:خیلی خوشگل شدی
    منم خندیدمو موهامو پشت گوشم دادم
    من:فکر کنم حالت بهتره مگه نـه؟
    اون قیـافش تغییر کرد و گفت:اره اره یکم بهترم
    من:نمـیخوای بهم بگی چرا دیشب خوب نبودی؟
    اون یکم هول شدو گفت:اممم...نمـیدونم...شاید خوابم مـیومد
    کاملا معلوم بود کـه دروغ مـیگه

    Read more

    Media Removed

    مـیخواستم بهت بگم خیلی بهت حسودیم مـیشـه کـه همـیشـه هرجا بری همراهِ خودتی و هیچوقت دلت قد من به منظور خودت تنگ نمـیشـه، اما دیدم اونکه حتما حسودی کنـه تویی! تو حتما به من حسودی کنی کـه جوری عاشقتم کـه خودت عمرن نمـیتونی اینجوری خودتو دوست داشته باشی. تو خودت هیچوقت نمـیتونی جوری کـه من بغلت مـیکنم خودتو بغل کنی و خودتو ... مـیخواستم بهت بگم خیلی بهت حسودیم مـیشـه کـه همـیشـه هرجا بری همراهِ خودتی و هیچوقت دلت قد من به منظور خودت تنگ نمـیشـه، اما دیدم اونکه حتما حسودی کنـه تویی! تو حتما به من حسودی کنی کـه جوری عاشقتم کـه خودت عمرن نمـیتونی اینجوری خودتو دوست داشته باشی. تو خودت هیچوقت نمـیتونی جوری کـه من بغلت مـیکنم خودتو بغل کنی و خودتو ببوسی. تو هیچوقت نمـیتونی سرتو بذاری رو پای خودت و چشماتو ببندی و به حافظ خوندنای خودت گوش بدی. تو هیچوقت نمـیتونی دست خودتو بگیری و اون حرفای قشنگ عاشقانـه‌ای کـه تو گوشم مـیگی رو واسه خودت بگی. تو حتا هیچوقت نمـیتونی توی کافه روی صندلی رو‌به‌رویی خودت بشینی و خیره شی بـه خودت اونقد کـه تو اون نگاه رویـایی غرق بشی و نتونی بـه حرفای خودت گوش بدی. تو هیچوقت سردرنمـیاری وقتی چشماتو، صداتو، بغلتو، حتا حرفاتو توصیف مـیکنم دقیقن دارم چی مـیگم و از چه حسی حرف مـی چون تو هیچوقت نمـیتونی جای من باشی و مثل من عاشق خودت بشی و به اندازه من حظ کنی از بودن خودت. تو حتما بهم حسودی کنی بخاطر تمام چیزایی از وجودت و حضورت کـه منحصرن مال منـه و حتا مال خودتم نیست. مثل چشمایی کـه جهانو نشونت مـیده اما زیبایی خودشو حتا تو هیچ آینـه و عکسی جوری کـه واقعن هست بـه تو نشون نمـیده 😞🌷
    .
    .
    👑 #مـیکائیل💕
    .
    . 📱@mikilove351 📷
    .
    .
    .
    #پست_های_قبل_رو_ببین_اگه_خوشت_اومد_فالو_کن👉👆💕😍

    Read more

    Media Removed

    Part71 #eshgheabadi #هلن (هلن روی تخت نشسته هانده روی پاش خوابیده)هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه امدی بـه یـه جا خیره شدی گریـه مـیکنی؟(هانده جواب نمـیده)هلن:(با بغض)هانده خواهش مـیکنم یـه چیزی بگو داری نگرانم مـیکنی... انگین:سلام من امدم(وقتی هانده رو مـی بینـه کـه این حالیـه تعجب مـیکنـه)هلن:خوش ... Part71
    #eshgheabadi
    #هلن
    (هلن روی تخت نشسته هانده روی پاش خوابیده)هانده نمـیخوای چیزی بگی از وقتی کـه امدی بـه یـه جا خیره شدی گریـه مـیکنی؟(هانده جواب نمـیده)هلن:(با بغض)هانده خواهش مـیکنم یـه چیزی بگو داری نگرانم مـیکنی...
    انگین:سلام من امدم(وقتی هانده رو مـی بینـه کـه این حالیـه تعجب مـیکنـه)هلن:خوش امدی.
    انگین:(اروم)هانده چشـه.هلن شونـه مـیده بالا کـه یعنی نمـیدونم.هلن:بلیط گرفتی.
    انگین:اره به منظور فردا ظهر گیر اوردم.هلن:هانده ببین فردا قراره به منظور همـیشـه بری حداقل قبل از رفتنتم نمـیخوای چیزی بگی.(هانده سرشو از روی پای هلن بر مـیداره اشکاشو پاک مـیکنـه)هانده:بهتون همـه ماجرارو مـیگم...انگین به منظور گرفتن بلیط اذت ممنونم.انگین:کاری نکردم عزیزم.هلن:حالا مـیگی.هانده:باش اون روز بود کـه سرنای امد دنبالم رفتیم خونـه 2 ساعت بعد کرم امد خونـه امد توی اتاقم برام یـه فیلم گذاشت......
    (سرنای و کیوانچ روی یـه صندلی نشستن دارن بـه دریـا نگاه مـیکنن.
    سرنای:دریـا خیلی قشنگه.کیوانچ:اره مثل تو.سرنای:چی؟(با تعجب داره بـه کیوانچ نگاه مـیکنـه)کیوانچ:(دسته سرنای مـیگیره)خب راستش سرنای از وقتی کـه دیدمت خیلی ازت خوشم امد.هر وقت مـیفهمـیدم فردا قراره ببینمت خیلی خوشحال مـیشدم هر وقت مـیددمت دست پام شل مـیشد وقتی فهمـیدم کرم برادرته خیلی خوشحال شدم سرنای حتما یـه حقیقتی رو بگم من عاشقت شدم دیوانـه وار عاشقت شدم البته شاید تو(سرنای دیگه نمـیزاره کیوانچ حرفی بزنـه لباشو مـیزاره روی لبای کیوانچ💏)سرنای:کیوانچ منم همون احساس نسبت بـه تو دارم منم عاشت شدم.کیوانچ:شوخی مـیکنی.سرنای:نـه شوخی نمـیکنم.کیوانچ:هورااا دمت گرم خدا عاشقتم(سرنای بغل مـیکنـه مـی چرخونش).
    #انگین
    وای چقد شکرو ادم پستی بود خبر نداشتیم دمـه داداش کرم گرم کـه اون شب زد لحش کرد.
    هلن:اوهوم...حالا کرم چی مـیشـه؟
    #هانده
    نمـیدونم ولی هلن من دیگه بعد از اون موضوع بـه خودم قول دادم عاشق نشم دیگه هم نمـیشم فردا هم ساعت 12 از این کشور کـه فقط برام بدبختی داشت مـیرم دیگه هم بر نمـیگردم امـیدوارم کرم هم بتونـه فراموشم کنـه حالا اگه اجازه بدین مـیخوام بخوابم(هانده مـیره زیر پتو هلن و کیوانچ با ناراحتی بهم یـه نگاه مـیکنن بدون هیچ حرفی از اتاق مـیرن بیرون)
    انگین:بدبخت داداش کرم.
    هلن:یعنی الا تو چه حالیـه؟
    انگین:چرا بهش زنگ نمـیزنی.
    هلن:فکر خوبیـه...الو کرم.
    کرم:(با مستی)بله.
    هلن:خوبی؟
    کرم:خوب...الا جوک گفتی دیگه اره...هلن اگه کاری نداری قطع مـیکنم.
    هلن:نـه کرم الا هانده پیشـه منـه همـه چیزو تعریف کرد همـه چیز کرم فردا قراره هانده بره استرالیـا به منظور همـیشـه ساعت 12 ظهر ازترکیـه مـیره اگه مـیخوای به منظور همـیشـه از دستش ندی فردا برو دنبا

    Read more

    Media Removed

    . با من بشنوید ... . . دل بـه تو بستمو ول نکن دستمو آخه این دل همـه چیزه یـه آدمـه آخ با چه لذتی بـه همـین راحتی سر تو من بهم مـی با همـه بگی جونم برات بینـه من با چشات راز مخفی و پنـهون یـه رابطه ست پیش ام هر روز بمون نـه یـه روز درون مـیون تو واسم واجبی آخه مثله یـه نفس جایی نرو تنـهایی نرو دلمو خالی مـیکنم برات جای ... .
    با من بشنوید ...
    .
    .

    دل بـه تو بستمو ول نکن دستمو آخه این دل همـه چیزه یـه آدمـه
    آخ با چه لذتی بـه همـین راحتی سر تو من بهم مـی با همـه

    بگی جونم برات بینـه من با چشات راز مخفی و پنـهون یـه رابطه ست
    پیش ام هر روز بمون نـه یـه روز درون مـیون تو واسم واجبی آخه مثله یـه نفس

    جایی نرو تنـهایی نرو دلمو خالی مـیکنم برات جای تو اینجاست

    قفلم من رو چشات بگه جونم برات منـه دیوونـه رو دریـاب
    اصلا هر چی غمو عالمو آدمو دیگه ول کن منو دریـاب

    قفلم من رو چشات بگه جونم برات منـه دیوونـه رو دریـاب
    اصلا هر چی غمو عالمو آدمو دیگه ول کن منو دریـاب , منو دریـاب

    روونده دلم وامونده دلم تو هرجوری مـیتونی راه بیـا با منـه حساس
    جایی نرو تنـهایی نرو دلمو خالی مـیکنم برات جای تو اینجاست

    آخ با چه لذتی بـه همـین راحتی سر تو من بهم مـی با همـه

    قفلم من رو چشات بگه جونم برات منـه دیوونـه رو دریـاب
    اصلا هر چی غمو عالمو آدمو دیگه ول کن منو دریـاب

    قفلم من رو چشات بگه جونم برات منـه دیوونـه رو دریـاب
    اصلا هر چی غمو عالمو آدمو دیگه ول کن منو دریـاب , منو دریـاب

    Read more

    Media Removed

    . بگو! حاضرم زندگيمو بدم بفهمم غمِ توو نگات از چيه فقط خنده هات باشـه توو زندگيم واسه اينكه خوشبخت شم، كافيه . بگو! که تا سبك شي، بخندي برام بگو! مردِ تو باورت مي كنـه يه بغضي هميشـه توو لبخندته كه هر روز زيباترت مي كنـه . بگو! که تا غمِ توو نگاهت بره که تا دنيا رو با خنده هات پُر كنم تو زيبايي اونقد كه ... .
    بگو! حاضرم زندگيمو بدم
    بفهمم غمِ توو نگات از چيه
    فقط خنده هات باشـه توو زندگيم
    واسه اينكه خوشبخت شم، كافيه
    .
    بگو! که تا سبك شي، بخندي برام
    بگو! مردِ تو باورت مي كنـه
    يه بغضي هميشـه توو لبخندته
    كه هر روز زيباترت مي كنـه
    .
    بگو! که تا غمِ توو نگاهت بره
    تا دنيا رو با خنده هات پُر كنم
    تو زيبايي اونقد كه حتا يه روز
    نمي شـه غمت رو تصور كنم
    .
    بهم زندگي ميده لبخندِ تو
    مگه مي شـه بـه زندگي پل نزد
    مگه مي شـه كه تو بخندي ولي
    به اعجاز لبخندِ تو زل نزد!
    .
    تو زيبايي مثلِ طلوعِ يه صبح
    تو زيبايي اندازه ي آسمون
    همـه خواهشم از تو اينـه فقط
    هميشـه همينطور زيبا بمون...
    .
    #احمداميرخليلى
    .
    [یـه حرفایی هست کـه بگی دردسره، نگی سردرد مـیشـه! یـه حرفایی م هست واسه گفتنش زوده و واسه نگفتنش دیر! خلاصه همـیشـه یـه حرفایی هست کـه هیچ وقت جاشو پیدا نمـی کنی! یـه حرفایی مث گفتن دوست دارم! چی گفتم!؟ گفتم دوست دارم! اااا گفتم دوست دارم!!! هیچی نشد!؟ بعد دوست دارم! دیدید هیچی نمـیشـه بعد شمام بگید! همـین الان! گفتم همـین الان! آقا! خانوم! همـین الان بگید بهش و خلاص! گفتم خلاص؟! نـه آقا جان بگید بهش و رها! رهایی از همـه چی! دوست داشتن قشنگ حس پرواز داره! بال داره، مـیره مـی شینـه توو قلبش لونـه مـی کنـه...]
    #تهران #ایران #عشق #دوستت_دارم #شبانـه #من #تو #ترانـه #شعر #رهایی #حرف #خوشبختی ‎ #زیبا #دنیـا #لبخند #زندگی

    Read more

    Media Removed

    هر آدمـی توی زندگیش باس یـه مـهران داشته باشـه(بی حس مـهران) اولین بار توی کلاس دانشگاه دیدمش(ترم یک کاردانی) قفلی زده بود کـه بیـا خونمون بهت صبونـه بدم باهم گرافیک کار کنیم علی داداشش(ali fj) اونم مـیگف بیـا خب یـه صوبونـه س دیگهیـادمـه اولین بار کـه داشتم مـیرفتم خونشون مـهران زنگ زد گف نون سنگک بخر منم خ ... هر آدمـی توی زندگیش باس یـه مـهران داشته باشـه(بی حس مـهران)
    اولین بار توی کلاس دانشگاه دیدمش(ترم یک کاردانی) قفلی زده بود کـه بیـا خونمون بهت صبونـه بدم باهم گرافیک کار کنیم 😂😂علی داداشش(ali fj) اونم مـیگف بیـا خب یـه صوبونـه س دیگه😂یـادمـه اولین بار کـه داشتم مـیرفتم خونشون مـهران زنگ زد گف نون سنگک بخر منم خ ولی نمـیدونم چرا وقتی رسیدم جلو خونشن از توی بالکن با پیـاز بهم حمله 🤔همـیشـه عادت داشتن وقتی یکی مـیاد از بالکن یـه چیزی بندازن روش😂
    کم کم جوری شد کـه وقتی خونشون بودم(مـهدی فرامرز عباسی) باباش کـه از بیرون‌مـیومدند مـیگف:_خطاب بـه چ_شام چی داری؟😂همـیشـه هم تن ماهی بود با پلو و سیب زمـینی سرخ کرده😅توی دانشگاه(خبرنگاران)خیلیـا بهم مـیگفتن تو چطوری با اینا دوستی؟اینا انگار با همـه دعوا دارن(مـهران و علی)آره هب اخلاقشون خاصتر بود و با هرکسی نمـیجوشیدن..توی کاردانی صب که تا شب با هم بودیم درون حدی کـه وقتی دکتر(بابای مـهران و علی) ما رو مـیذاشت جای ایستگاه اتوبوس کـه بریم دانشگاه بـه منم پول توجیبی مـیداد 😂😂😂منم پولمو مـیدادم مـهران 😁بدبختیـه من اخر ترم بود🤦🏻‍♂️واسه نمره گرفتن اینا اینقدر اصرار مـیکردم بـه هر دری مـیزدم که تا قبول بشن...کلن خاطرات خوبی از دانشگاه داشتم با مـهران و علی.
    الانم بعد ۶ سال بهتر شده بدتر نشده رابطمون
    همـه جوره پای هر کار و بحثی هس.آشپزه خوبیـه👌🏼
    توی سفرم هرکاری باشـه و بهش بگی انجام مـیده واسش شـهرام بهرام نداره،بی شیله پیله س.
    کلا اگه مـهران نباشـه سفر کنسله که تا هفته بعدش(در این حد) چون بودنش از واجباته.درد حالیش نیس،سختی نمـیدونی چیـه،زحمت رو بلد مـیس،یـه انسانـه کـه همـه جوره همـه جوره کنارت هس.
    به این ۶ ساله کـه فکر مـیکنم ثانیـه بـه ثانیـه ش خاطراته توی این چند ساله خیلی آدم کـه ادعای رفاقت داشتن و دارن رو دیدم:یـه سریـا نمک مـیخورن نمکدون مـیشکنن،یـه سریـا هم مثه مار توی آستینن،یـه سریـا هم دزد ناموس☺️یـه سریـا هم رفیقه ناب😎
    بگرد و مـهرانِ زندگیت رو پیدا کن👌🏼
    #بی_حس_مـهران
    مستر چ🙂
    عکس:سفر ۵شنبه صبح که تا جمعه ظهر اخلمد۹۷/۶/۸
    #مسترچ #سفر #رفیق #باحال #دانشگاه‎ #مشتی #مشـهد #دوست #مـهران

    Read more

    Media Removed

    زیـاد فکر کردم... بـه اینکه اگر قرار بود جای یـه “چیز” باشم دوست دارم چی باشـه؟ خب شاید “صندلی” ... اره صندلی اما نـه یـه صندلی معمولی توی یـه خونـه معمولی دوس دارم یـه صندلی باشم توی یـه کافه قدیمـی کـه نسل بـه نسل بچرخه ! اخه وقتی جای یـه صندلی تو کافه باشی کلی ادم مـیبینی با قصه های مختلف... شاید بگی خب یـه تاکسی ... زیـاد فکر کردم...
    به اینکه اگر قرار بود جای یـه “چیز” باشم دوست دارم چی باشـه؟
    خب شاید “صندلی” ... اره صندلی اما نـه یـه صندلی معمولی توی یـه خونـه معمولی
    دوس دارم یـه صندلی باشم توی یـه کافه قدیمـی کـه نسل بـه نسل بچرخه !
    اخه وقتی جای یـه صندلی تو کافه باشی کلی ادم مـیبینی با قصه های مختلف...
    شاید بگی خب یـه تاکسی هم همـین خصوصیـات رو داره اما نـه! توی کافه ها بیشتر خود واقعی ادما رو مـیشـه دید.
    نمـیگم خودِ خودِ واقعیشون چون فقط وقتی اینجورین کـه تنـهان اون موقع هم با خودشون تو دلشون حرف مـیزنن و تو نمـیفهمـی کـه چی مـیگن.
    ولی تو کافه پای تنـهاییشون مـیشینی، بـه دردودلشون با دوستشون گوش مـیدی، نظاره گر عشقشون مـیشی و حتی موقع دعواهاشون کنارشونی...
    مثل کتاب خوندنـه ولی مجانیش، خسته کننده هم نیست!
    شاید اگر بیشتر فکر مـیکردم مـیگفتم کوله یـه جهانگرد که تا دنیـارو ببینم اما بـه گمانم زمـین گیر شدن کنار ادما بیشتر بهم مـیچسبه.
    در ضمن حتما حتما مـیبایست رنگم سبزابی باشـه مـیدونین کـه ...
    #نقطه_ویرگول
    پ.ن۱: حداقل وقتی توی یـه کافه بودم احتمال داشت تصادفی کنارهم قرار بگیریم و نگرانش نبودیم اما الان چی حتما از هم فرار کنیم کـه همو نبینیم جالبه نـه ؟!
    پ.ن۲: عاز باغ فتح اباد کرمان بدون ادیت

    Read more

    Media Removed

    یک اهنگ بسیـار قویییییییی از بهزاددد پعرب کش شماررهههه 1 ال سقوط وای صدایـه وحشت بلند شد بازم قلمـه تو دستم تفنگ شد کـه خراب بشـه رو سره بدخواهایـه وطن وقتی بند پوتینامو بستم کـه جنگ شـه ببین واسه ایرانـه ما شاخو شونـه نکش بازم کابوس مـیشم واسه شاهو دورو برش اینجا ایرانـه و دنیـارو داده هل داده عقب دله ... یک اهنگ بسیـار قویییییییی از بهزاددد پعرب کش شماررهههه 1 ال سقوط 👇👇 وای صدایـه وحشت بلند شد
    بازم قلمـه تو دستم تفنگ شد
    که خراب بشـه رو سره بدخواهایـه وطن
    وقتی بند پوتینامو بستم کـه جنگ شـه
    ببین واسه ایرانـه ما شاخو شونـه نکش
    بازم کابوس مـیشم واسه شاهو دورو برش
    اینجا ایرانـه و دنیـارو داده هل داده عقب
    دله خوش نداریم بعد از این سعودیـه عرب
    اینجا ایرانـه بیشرف همـه سربازا بـه صفیم
    فکر تجاوزو نکن اینجا دستو پا مـیزنی
    اینجا ایرانـه ملک خور پر از فرهنگو تمدن
    همـه دنیـارو خبر کن بازم مـیخونـه عرب کش
    همـه هولن عقبن اسم ایرانو نبرن من یـه سرباز وطنم
    مثلن منم عربی بلدم بگو خبرا بزنن عشقه پرچمـه وطنم
    اهلن سهلن نداریم بیـا جهنمو ببین
    پاتو کج بذاری اینجا مـیشـه جهنم زمـین
    شیر خاورمـیانـه هنوز رو پایـه خودشـه
    داره مـیره جلو خاری تو اون چشایـه تو بشـه
    مـهد تمدنـه دنیـا اسمش ایرانـه و بدون
    دیگه شاخو شونـه نکش عمو شترتو برون
    مگه صدایـه دیوانم عمو دشمنـه بیگانم
    مثه آوار مـیبارم من غرشـه ایرانم
    تکست آهنگ آل سقوط بهزاد پکس
    خدارو دیدیحاجی سلام مارو هم برسون
    بهش گفتی اینجا شده همـه ماهامون رمضون
    بهش گفتی اینجا خط رو هر چی نوشته مـیزنیم
    خدا اینجاست حاج آقا با چی بهشتو مـیخری
    واسه زندگیـه بهتر سر هم مـیذاریم کلاه
    حاجی چند دقیقه گوش کن مـیری چی بگی بـه خدا
    وقتی تو خاک خودمون اینقدر آدم گشنـه هست
    یکی با پوله تو اونجا فکر مدله پورشـه هست
    خدا تو دله اونـه کـه خرجه داروشو نداره
    یـا اون یتیمـی کـه سر گشنـه مـیذاره
    خدا اینجاست حاج آقا چیو خراب مـیکنی
    فکر ایران آبادم چیو ثواب مـیدونی
    کابوس شاه عربستان هنوز زندست
    قبلنم گفتم اینجا بـه من مـیگن بهزاد پمـیدونی که
    بعدشم یـه تسلیت مـیگم بـه اون خونوداه های داغ دار
    خونواده هایی کـه منتظر بودن ولی ..
    ما ۸ سال جنگیدیم ۸ سال شـهید دادیم
    شـهیدایـه جنوب شـهیدایـه عرب شـهیدایـه بلوچ
    همـه نژادا متحد بشیم کـه آل صعود بشـه آل سقوط
    **

    Read more

    Media Removed

    89: داستان از نگاه نایل: -من هیچوقت تنـهات نمـیذارم! قول مـیدم! سرشو گرفت بالا و نگام کرد. لبخندی زد کـه به زودی جمع شد چون گریش گرفته بود و اشکاش سراریز شده بودن. دستمو گذاشتم رو صورتش و گفتم: هی چرا گریـه مـیکنی؟ دستشو گذاشت رو دستمو گفت: نمـیدونم! فقط... فقط مـیخوام گریـه کنم! خنده ی کوچیکی کردم ... 89:
    داستان از نگاه نایل:
    -من هیچوقت تنـهات نمـیذارم! قول مـیدم!
    سرشو گرفت بالا و نگام کرد.
    لبخندی زد کـه به زودی جمع شد چون گریش گرفته بود و اشکاش سراریز شده بودن.
    دستمو گذاشتم رو صورتش و گفتم: هی چرا گریـه مـیکنی؟
    دستشو گذاشت رو دستمو گفت: نمـیدونم! فقط... فقط مـیخوام گریـه کنم!
    خنده ی کوچیکی کردم و گفتم: احیـانا این نباید اون قسمتی باشـه کـه من بگم "من هیچوقت تنـهات نمـیذارم" و تو هم بگی "منم" بعدش منو بوس کنی؟
    خنده ای کرد کـه با قیـافه ی مخلوطی از خنده و گریش خیلی بامزه شده بود و گفت: نـه ترجیح مـیدم همـین اشکامو بریزم و به جاش بغلت کنم!
    بعدم بلند شد و محکم بغلم کرد و هق هقش بیشتر شد.
    خندمو جمع کردم و گذاشتم یکم گریـه کنـه که تا بالاخره جدا شد. اشکاشو پاک کرد و گفت: خب حالا چی؟
    شونـه هامو بالا انداختم و گفتم: هیچی! من دوست دارم، تو دوسم داری، زندگی مـیکنیم!
    خندید و دستشو گذاشت رو صورتش.
    با طعنـه گفتم: هی! تو هنوز بـه من یـه بوس بدهکاری!
    ابروهاشو داد بالا و گفت: او! آره؟!
    سرمو تکون دادم.
    چشاشو ریز کرد و گفت: اگه مـیخوای بیـا و بگیرش!
    بعدم شروع کرد دویدن سمت هال!
    چشامو چرخوندم و افتادم دنبالش.
    همونطور کـه دور خونـه مـیچرخیدیم گفتم: نایل هوران همـیشـه بـه هر چی مـیخواد مـیرسه! اینو یـادت باشـه خانوم گلد!
    با نفس نفس گفت: واقعا؟... من کـه اینطور... فکر نمـیکنم!
    تا دیدم حواسش بـه من نیست رفتم و پشت ستون قایم شدم!
    از ستون گذشت و برگشت پشتشو نگاه کرد و دید کـه من نیستم.
    وایساد و گفت: نایل؟
    برگشت بـه جلوش نگاه کرد و گفت: خواهشا ایندفعه منو نترسون که تا سکته کنم بمـیرم!
    آروم رفتم سمتشو بغلش کردم و گفتم: اگه قصدم مردنت باشـه جفتمون رو مـیکشم!
    سرشو چرخوند و با تعجب بهم نگاه کرد کـه گفتم: البته همچین قصدی کـه ندارم!
    خندید. دستامو دور کمرش محکتم تر حلقه کردم و گفتم: دیدی گرفتمت؟ حالا ماچو بده بیـاد!
    چشماشو چرخوند و توی همون حالت سرشو چرخوند و خودشو کشید بالا.
    منم خم شدم و لبامو گذاشتم رو لباش!
    بعد از چند ثانیـه ازش جدا شدم و گفتم: عاشقتم آلوچه کوچولوی من!
    با بغض گفت: منم همـینطور زردآلوی خنگ من!
    (ینی ر*** تو این ابراز علاقتون ::::|)
    -هی! بازم کـه داری گریـه مـیکنی؟
    سرشو گرفت پایین که تا اشکاشو نبینم.
    با دستام صورتشو گرفتم و گفتم: هی ببینمت!
    با اشک توی چشماش نگام کرد.
    با شستم اشک روی گونش رو پاک کردم و گفتم: دیگه گریـه نکن خب؟
    سرشو بـه چپ و راست تکون داد و گفت: من... نمـی... من نمـیتونم!
    کامنت:

    Read more

    Media Removed

    وقتی حالت بده وقتی داغونی وقتی دلت پره وقتی تولدته وقتی هیچ غلطی نمـیتونی ی وقتی یـه ی نمـیتونی بری بیرون قدم بزنی آروم شی نمـیتونی درداتو ب سیگار بگی درسته ی ولی غرور داری نمـیتونی جلوی گریـه کنی تو تنـهاییـات آروم هق هق مـیکنی البته اگه چیزی مونده باشـه اگه دلت بغل بخواد نمـیتونی بدستش ... وقتی حالت بده
    وقتی داغونی
    وقتی دلت پره
    وقتی تولدته
    وقتی هیچ غلطی نمـیتونی ی
    وقتی یـه ی
    نمـیتونی بری بیرون قدم بزنی آروم شی
    نمـیتونی درداتو ب سیگار بگی
    درسته ی ولی غرور داری نمـیتونی جلوی گریـه کنی تو تنـهاییـات آروم هق هق مـیکنی البته اگه چیزی مونده باشـه
    اگه دلت بغل بخواد نمـیتونی بدستش بیـاری چون غرورت اجازه نمـیده بی بگی...
    وقتی ی اگه پسری ازت سوء استفاده کنـه هیچ اتفاقی برا اون نمـیفته و تو بدبخت مـیشی
    وقتی باشی هر چی بابا گفتن باس بگی چشم وگرنـه تو خونـه زندانی مـیشی...
    وقتی باشی خیلی درد داری
    غصه داری ولی نباس بـه رو خودت بیـاری کهی ناراحت نشـه!
    وقتی باشی و کلاه بپوشی همـه ب چشم بد نگات مـیکنن
    یـا اگه سیگار بکشی مـیگن هرزه ای
    بیچاره هم باس لطیف باشـه هم صبور
    دلش هزاران بار خورد مـیشـه ولی هیشکی جمش نمـیکنـه.....
    یـه جنس سفت و محکم
    یکی کـه قد اشکه مـیریزه اما عمرن
    بش احترام بزار بـه جا اذیت ش

    Read more

    Media Removed

    #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد #شماره_دوازدهم هیچ وقت دوست نداشتم آدم معروفی بشم؛ دنیـا به منظور مردای معروف بهم مـیریزه، چیز قشنگی نیست. فکر کن هزار که تا نوشیدنی رنگارنگ مـیذارن جلوت و تو حتما با کمال حسرت تو چشمای کائنات نگاه کنی و بگی: ممنون، صرف شده. مرد رفتگر عاشق زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ شده، ... #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشد
    #شماره_دوازدهم
    هیچ وقت دوست نداشتم آدم معروفی بشم؛ دنیـا به منظور مردای معروف بهم مـیریزه، چیز قشنگی نیست. فکر کن هزار که تا نوشیدنی رنگارنگ مـیذارن جلوت و تو حتما با کمال حسرت تو چشمای کائنات نگاه کنی و بگی: ممنون، صرف شده. مرد رفتگر عاشق زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ شده، مرد نجار عاشق زنی هنرمند، مرد کارمند عاشق زن مـیزروبه‌رویی، مرد روزنامـه‌نگار عاشق زن‌های صفحه فرهنگی روزنامـه، مرد عکاس عاشق زن‌های سوژه‌های عکاسی، مرد شاعر عاشق زن‌های چشم گربه‌ای، عاشق زن‌های چشم رنگی و مرد بازیگر عاشق چندین زن تنـها و زن‌های تنـها عاشق سوپراستارهای صفحه فرهنگی روزنامـه با عکس‌های بی‌روح مرد عکاس کـه روی صندلی مرد نجار گرفته شده؛ اما مرد نویسنده ... اون اجازه داره زن‌های زیـادی رو شبانـه درون باتلاق خفه کنـه. زن خونـه پلاک ۹۸ ممـیز ۸ ، زن هنرمند، زن مـیز روبه‌رویی، زن‌های صفحه فرهنگی روزنامـه، زن‌های سوژه‌های عکاسی، زن چشم گربه‌ای، زن چشم رنگی؛ فقط کافیـه خودکار برداره و هرکسی رو کـه دوست داره یـا دوست داشته عاشق خودش کنـه، با پاره یک صفحه مـیتونـه انتقامـی ازت بگیره کـه دستاشم نبینی؛ زن‌های قصه‌ بی‌دفاع‌ترین زن‌های تاریخن. نویسندس، یکهو دست مـیبره تو هشت‌متری زندگیت، شیش ماهگی احساسات رو درمـیارهو که تا چشم وا نکردی حکم طلاقت رو مـیده دستت، بدون اینکه صدایی دربیـاد. بعد توو صفحه‌ی بعد تو رو بـه عقد دائم آقای تنـهاییی بـه مـهرییـه سه صفحه مزخرفات روزنوشت، بـه اضافه ۱۵ درصد قیمت پشت جلد کتاب درمـیارهو تو حالا جرات داری جیک بزن! به منظور بار سوم مـیپرسم، عروس‌خانم وکیلم؟ مـیدونم دوسش نداری یـا دوسم نداری اما تو صفحه‌های پایـانی همـه چی اونجوری خونده مـیشـه کـه من مـیخوام. خاورمـیانـه، نفت، دلار بهونـه بود، تو اگر نخوای، رابطه‌های زیـادی سرتاسر ورق‌های این کتاب بـه نوارغزه‌ای تبدیل مـیشـه کـه هیچ ابرقدرتی نمـیتونـه حکم آتش‌بس رو بـه خوردم بده که تا سربکشم و یـادم بره کـه برای آزاد وجب بـه وجب زندگیت چند صفحه نوشتم و پاره کردمو انداختم دور؛ اونی کـه صفحه آخر این کتاب رو مـینویسه منم. اون منم کـه باید قطعنامـه هزار و چهارصد درد رو امضا کنم که تا یـادم بره این پفیوزا چی بـه خوردم کـه از خون هابیل گذشتم به منظور آدمـی کـه آدم نشد.
    ادامـه درون کامنت اول ....
    نقاشی از:
    @art_de_jinu
    #شـهاب_دارابیـان #یـادداشت #سلبریتی #رای_98_درصدی #سوژه_عکاسی #نقاشی #نویسنده #چشم_هایش #زن

    Read more

    ببین تو آخرشم مـیای همـینجا کنار من توو همـین خونـه کـه اگه بخوایم دو تایی باهمراه بریم نمـیشـه! همـینجا کـه مبلاشو از دیوار خ همـینجا کـه کنترل تلویزیونشو حتما بکوبی بـه پات که تا کانالو عوض کنـه،تازه اونم از راه نزدیک همـینجا کـه دوش حمومش هنوز تلفنی نشده! همـینجا کـه آیفونش جای دینگ دینگ مـیگه بیـــــــــــــــب، ... ببین تو آخرشم مـیای همـینجا
    کنار من
    توو همـین خونـه کـه اگه بخوایم دو تایی باهمراه بریم نمـیشـه!
    همـینجا کـه مبلاشو از دیوار خ
    همـینجا کـه کنترل تلویزیونشو حتما بکوبی بـه پات که تا کانالو عوض کنـه،تازه اونم از راه نزدیک
    همـینجا کـه دوش حمومش هنوز تلفنی نشده!
    همـینجا کـه آیفونش جای دینگ دینگ مـیگه بیـــــــــــــــب، بعدم حتما بگی کیـه که تا بفهمـی کیـه،خبری از تصویر مصویر نیست.
    همـینجا کـه به یخچالش جای آب ریز بطریـای نوشابه ی پر شده داره !
    اینجا کـه گرماش با بخاریـه و سرماش با کولر آبی آبسال
    همـینجا کـه وقتی مـیخوای با تلفنش حرف بزنی هی حتما سیمو تکون بدی کـه صدو بیـاد.
    همـینجا کـه خونمونـه
    همـینجا کـه همـه چیقدیمـیه ولی حالش خوبه
    آخرم تو مـیای همـینجا و شبا جای اینکه سر دوتامون توو گوشی باشـه مـیشینیم باهم منچ و مارپله بازی مـیکنیم
    تو مـیای اینجا
    اینجا کـه زندگی داره
    راستی
    نظرِ مثبتت چیـه؟

    Read more

    Media Removed

    . . علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟ خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد. - رهاش کن بره رئیس ! + یعنی چی؟ - هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ... + مخصوصا درون مورد ... .
    .

    علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟
    خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد.
    - رهاش کن بره رئیس !
    + یعنی چی؟
    - هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ...
    + مخصوصا درون مورد مـیخ کفش بدتره مـیره تو پای آدم !
    - از اینایی بود کـه تو زندان هیپنوتیزم و اینجور چیزا یـاد گرفته بود ؛ یدفعه من و سیما رو برد کافه ی دنیس !
    + سیما کی بود ؟
    - سیما یکی از بچه های دانشگاه ...
    + دوستش داشتی؟
    - مثلا .... خیلی شبیـه مـینا بود... همون داییم کـه از تاریکی مـیترسید .
    + اون چی؟ اونم تورو دوست داشت ؟
    - نمـیدونم ...من هیچوقت هیچی بهش نگفتم ... من اینجوریم ...همـیشـه هر وقت حتما یک کاری م یدفعه اصلا هیچ کاری نمـیکنم ... خلاصه رفتیم کافه دنیس ، فرید شروع کرد بـه هیپنوتیزم که تا این کـه نوبت رسید بـه من ، منو خواب کرد و بچه ها شروع بـه سوال .... همشون پیله کرده بودن کـه کیو دوست داری؟ .. منم هیچی نمـیگفتم ...تا این کـه خود سیما گفت علی یـه چیزی بگو! مـهم نیست چی باشـه یـه چیزی بگو ... منم هیچی نگفتم ! گفت اصلا یـه چیز بی ربط بگو ، بگو یـه چیزهایی هست کـه تو نمـیدونی...
    + گفتی؟
    - نـه ! هیچی نگفتم ...اینقدر هیچی نگفتم که تا همـه حوصله شون سر رفت ... از خواب بیدارم
    + حوصله سیما هم سر رفته بود ؟
    - لابد ... 6 ماه نکشید با محمود چاخان ازدواج کرد
    + لابد کلی هم حالت گرفته شد ... نـه ؟... خوب انتظار معجزه داشتی ؟
    - حالا کی گفته من منتظر معجزه ام ؟ مـیدونی امروز دفعه دومـه اینو مـیشنوم ؟
    + خب بعد یـه کاری مـیکردی
    - اصلا تو اگه بودی چیکار مـیکردی؟
    + من کـه صاف بهش مـیگفتم
    - صاف بهش مـیگفتی؟
    + خوب آره ...مگه چیزه عجیبیـه ؟...خب تلفنی بهش مـیگفتم
    - تلفنی هم نمـیتونستی بگی
    + چرا ...بیـا ...الو ...سلام .. مـیخواستم یکم باهات حرف ب ...مـیخواستم از خودم برات بگم..یعنی راستش مـیخواستم بگم اون شب ولی نشد ...امممم...شاید حالا یـه وقت دیگه...شاید اصلا دیگه پیش نیـاد...به هر حال مـیخواستم بگم کـه ....
    - دیدی نمـیشـه !!!
    + مـیخواستم بگم ... یـه چیزهایی هست کـه نمـیدونی ...
    .
    .
    .
    چیزهایی هست کـه نمـی دانی(1389)
    کارگردان: فردین صاحب الزمانی
    .
    . ..........................................................
    Nikon D7100
    ISO: 100
    Shutter Speed: 10 sec
    Aperture: f/9

    Read more
    . از ارزو هاتون دست نکشید! شاید بگید تو‌ مملکتِ گل و بلبلمون همـه نمـیتونن بـه ارزوشون برسن ولی من مـیگم چرا ممکنـه برسن! همونطوری کـه ۲ که تا بچه الاف مث ماکان بند یـه ساله هیت شدن توام مـیتونی! فقط ممکنـه فرمتِ کاره تو‌ فرق داشته باشـه! اونا مـیخاستن خواننده بشن شاید تو بخوایی یـه شخص دیگه بشی! این روزا هم ... .
    از ارزو هاتون دست نکشید!
    شاید بگید تو‌ مملکتِ گل و بلبلمون همـه نمـیتونن بـه ارزوشون برسن ولی من مـیگم چرا ممکنـه برسن!
    همونطوری کـه ۲ که تا بچه الاف مث ماکان بند یـه ساله هیت شدن توام مـیتونی!
    فقط ممکنـه فرمتِ کاره تو‌ فرق داشته باشـه!
    اونا مـیخاستن خواننده بشن شاید تو بخوایی یـه شخص دیگه بشی!
    این روزا هم ماشالله اینقدر خبرای بد زیـاده کـه اصن ادم روش نمـیشـه شاد باشـه یـا امـیدوار!
    مردم درباره فقر با گوشی های مـیلیونیشون پست و توییت مـیزارن و این بـه نظرم واقعا خنده داره😂تو‌ نمـیتونی وقتی موبایل دستت چند مـیلیونـه بیـایی درباره فقر بگی! چون تو خودت نچشیدی! تو هر بحثی همـینـه وضعیت!
    عوام مـیخان همـیشـه تو هر چیزی دست داشته باشن 😂 همـیشـه نخود هر اشی مـیشن و درباره همـه چی مـیدونن(مخصوصا شوهر ها و شوهر های پفیوز😒)
    من دوست ندارم یـه کارمند بانک بشم کـه پولای ملتو تف مـیزنـه! دوست ندارم وقتی ۳۵ سالم مـیشـه هیچ امـیدی نداشته باشم!
    تو‌ هم دوست نداری بی شک! ( توهین بـه هیچ قشری نیست )
    من فقط دوست دارم بـه ارزو هام برسم کـه بی شک مـیرسم!
    چون:
    مـیزارم از سر مایـه
    واسه سرمایـه!
    حالا این سرمایـه به منظور من بـه معنی علم و هنر و پیشرفته!
    برا یکی فقط معنی پول رو مـیده!
    امـیدوارم این طلبتون از خدا رو یـه روزی بگیرین هرچند همـه چی بـه خودتون بستگی داره!
    شب بخیر🌹
    Hashie bazi [email protected]

    Read more

    Media Removed

    . ️ . امروز داشتم فک مـیکردم کـه یکی از مشکلات تو سفر بودن و مخصوصا ون‌لایف، یـا شایدم بهتره بگم سفرهای غیر هتلی اینـه کـه آینـه و آینـه قدی و اینارو حتما فراموش کرد🤦🏻‍♀️ یعنی شما فک کن صبح بیدار مـیشی تو یـه آینـه‌ی ۳x۴ آرایش مـیکنی، لباساتو از حفظ مـی‌پوشی، شانس بیـاری نور خوب باشـه تو بدنـه‌ی ماشین رفلکتت بیوفته ... . ◻️ .
    امروز داشتم فک مـیکردم کـه یکی از مشکلات تو سفر بودن و مخصوصا ون‌لایف، یـا شایدم بهتره بگم سفرهای غیر هتلی اینـه کـه آینـه و آینـه قدی و اینارو حتما فراموش کرد😂🤦🏻‍♀️
    یعنی شما فک کن صبح بیدار مـیشی تو یـه آینـه‌ی ۳x۴ آرایش مـیکنی، لباساتو از حفظ مـی‌پوشی، شانس بیـاری نور خوب باشـه تو بدنـه‌ی ماشین رفلکتت بیوفته استایل کلی رو ببینی😂😂🤦🏻‍♀️ یـا دیگه خیلی بهت فشار بیـاد بگی با گوشی ازت عبگیره ببینی چی تنته اصن😂 اوضاع عجیبیـه برا من یـا ماهایی کـه عاشق آینـه‌ایم بـه خدا! اینجا آینـه‌ی کافه‌است تو شیراز کـه عین مدرسه‌ای‌ها یواشکی و تند تند آرایش کردم و از ذوق حضور آینـه سلفی هم گرفتم و سرخوش😌😍
    آقا یکی نیست آینـه قدی سفری و تا شو تولید کنـه؟😂
    .
    #pincafetrips

    Read more

    Media Removed

    رفیییییییییق!!!!!!!!!!! بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه. تو هم جا بخوری. بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست. مـیگی پاشو شوخی کردم باهات. بابا هر چی تو بگی. نکن این کارا رو. تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد. اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم. ببینی کفنو مـی پیچن ... رفیییییییییق!!!!!!!!!!! بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه.

    تو هم جا بخوری.

    بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست.

    مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.

    بابا هر چی تو بگی.

    نکن این کارا رو.

    تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد.

    اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم.

    ببینی کفنو مـی پیچن دورم. مـیگی دروغه,

    داری شوخی مـیکنی,

    اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.

    مـیگی پاشو دیوونـه✖

    باشـه هر چی تو بخوای✖

    اما رو صورتمو باز مـیکنن✖

    چشام بستس✖

    سنگو مـیذارن روم✖

    خاک مـیریزن❗❗❗❗ داد مـیزنی◾◾◾◾ زندس دیوونـه ها✖

    داره شوخی مـیکنـه✖

    نریزید خاک ◾◾◾ اما یکی بیـاد دستتو بگیره,بگه✖

    اون روزی کـه بهت نیـاز داشت,کجا بودی⁉

    نـه,شوخی نیست✖

    واقعیته◾◾◾ آره,واقعیت ◾◾◾ بزنی زیر گریـه,اما دیگه خیلی دیره◾◾◾ ب سلامتي اون روز کـه خیلی دور نیست....

    Read more

    Media Removed

    #یـارب وقتی صبح مـیزنی بیرون و قطره های کوچیک بارون و روی زمـین مـیبینی یک حس خیلی خوبی بهت مـیده، انگار خدا نوازشت مـیکنـه و سرتو مـیگیری بالا یکم این نم های کوچیک بارون بـه صورتت بخوره و مـیگی "خدایـا شکرت" بعضی روزها هست کـه سخت مـیگذره نـه بـه خاطر اینکه خودت مسئولشی بخاطر اینکه بقیـه برات سخت مـیکنن، وقتی روزها ... #یـارب
    وقتی صبح مـیزنی بیرون و قطره های کوچیک بارون و روی زمـین مـیبینی یک حس خیلی خوبی بهت مـیده، انگار خدا نوازشت مـیکنـه و سرتو مـیگیری بالا یکم این نم های کوچیک بارون بـه صورتت بخوره و مـیگی "خدایـا شکرت"
    بعضی روزها هست کـه سخت مـیگذره نـه بـه خاطر اینکه خودت مسئولشی بخاطر اینکه بقیـه برات سخت مـیکنن،
    وقتی روزها تو اداره جات دنبال کارهاتی و تمام تلاشتو مـیکنی و یک سری کارمند مـیخوان تلاش کنن تو اون حس خوبو نداشته باشی، یک سری ها هستن مـیخوان نا امـیدت کنن کـه نمـیشـه کـه نمـیخواد کـه برای چی! کـه باید کارشناسی بشـه!
    اما من نا امـید نمـیشم دست از تلاشم برنمـیدارم من اگر یک راه و برام ببندید یک راه دیگه با کمک خدا پیدا مـیکنم. خدا هوادارمـه و همـین برام بسه. بعد دیگه هر وقت اومدم کنار مـیزت هر وقت نامـه دادم بـه رئيست بهم نگو نمـیشـه! بهم نگو یک سال دیگه!
    من از اون آدم ها نیستم بکشم کنار هر قدرم بخوای بهانـه های مختلف بیـاری.
    هر چند تو کارمند اداره‌ای تو معاونی تو رئيسی و وظیفه ت خدمت رسانی بـه ارباب رجوعه و تو نادیده مـیگیری!
    با تمام اینـها برات گاهی انرژی نمـی مونـه، یکم دلگیری یکم ناراحتی بخش کوچیکی از وجودتو ناخودآگاه مـیگیره. وقتی مـیبینی شبه و فردا دوباره مـیاد. بعد درحالیکه هجوم افکار و خستگی بهت غلبه کرده یک آدم از راه مـیرسه، یک دوست خیلی قدیمـی کـه شاید چندین و چندسال از آخرین دیدارت گذشته باشـه و اون حس خوب اون حال خوب و انرژی و تلاشت دوباره برمـیگرده. باز فقط مـیتونی بگی: خدایـا شکرت.
    زندگیتون سرشار از دوستی های ماندگار
    😍😍🌺🌺
    #ممنون_که_مـهربونی #دوست_خوب #حال_خوب #پاییز_زیبا #پاییزکوچه_ما

    Read more

    Media Removed

    92: دوباره نشست رو تخت و گفت: چی؟! یعنی... چرا بهم زودتر نگفتی؟ نفسمو بیرون دادم و گفتم: چون نمـیخواستم بدونی. چون اصلا نمـیخوام درباره ی بابام بای حرف ب. چون اون دیگه توی زندگی من نقشی نداره. اگه بریم حتما تو اخبار مـیبینـه کـه من اومدم و توقع داره کـه برم پیشش و منم مجبورم اون عجوزه و مزخرف تر ... 92:
    دوباره نشست رو تخت و گفت: چی؟! یعنی... چرا بهم زودتر نگفتی؟
    نفسمو بیرون دادم و گفتم: چون نمـیخواستم بدونی. چون اصلا نمـیخوام درباره ی بابام بای حرف ب. چون اون دیگه توی زندگی من نقشی نداره. اگه بریم حتما تو اخبار مـیبینـه کـه من اومدم و توقع داره کـه برم پیشش و منم مجبورم اون عجوزه و مزخرف تر از خودشو ببینم!
    هر چی تو دلم بود رو گفتم. البته یکم شلوغش کردم. من از ورونیکا و مگی و اونقدرا هم بدم نمـیاد درواقع مقصر اصلی بابام بود و یکمم ورونیکا ولی مطمئنم مگی هیچ تقصیری نداره؛ حتی دلم براش مـیسوزه! کـه البته سم مـیگه من زیـادی دل نازکم :|
    امـیدوار بودم با گفتن اینا نایل راضی شـه ولی با حرفی کـه زد قصر رویـاهام ریخت پایین |:
    داد زد: این عالیـه!!!
    چقد دلم مـیخواست یـه دونـه ب تو سر خودم یـه دونـه هم تو سر اون -___-
    خیلی خنثی گفتم: دقیقا چیش عالیـه؟
    با نیش باز گفت: اینکه بهونـه ی رفتن تو بـه ایرلند مـیتونـه دیدن بابات باشـه!
    چشمام گرد شدن و گفتم: بعد اونوقت واقعا حتما برم بابامو ببینم!
    -خب اشکالی نداره مـیری مـیبینی!
    دستامو بردم رو هوا و گفتم: برم چی بگم آخه؟ "سلام بابا بعد از پنج سال من اینجام خوبی؟ آها راستی اینم دوست پسرمـه ولی هیشکی نمـیدونـه تو هم بهی نگو!" اینو بگم؟؟؟
    سرشو خاروند و گفت: حالا بـه اینکه چی بگی هم فکر مـیکنیم. فعلا بیـا جمع کن وسایلتو کـه دیرمون مـیشـه!
    قیـافمو مظلوم کردم ولی اون مظلوم تر شد و گفت: رکسان خواهش مـیکنم! امروز تولدمـه!
    لعنتی برد! امروز تولدش بود راست مـیگفت حتما براش روز خوبی درست مـیکردم.
    بلند شدمو نفسمو دادم بیرون و گفتم: باشـه.
    نیشش دوباره باز شد و محکم بغلم کرد و گفت: من مـیرم پایین منتظرم که تا جمع کنی.
    سرمو تکون دادم و گفتم: بیکار نباش! وسایل زردآلو رو جمع کن!
    خندید و گفت: چشم!
    ای چشم و مرض کـه به خاطر تولدت دارم اینکارو مـیکنم :|||
    ______________________

    از ماشین پیـاده شدم و سریع پشت مت قایم شدم!
    کلاهمو بیشتر کشیدم پایین. چشمم بـه قیـافه ها نیوفته بهتره!
    تا پامونو گذاشتیم تو فرودگاه صدای فریـاد بلند شد و من بیشتر رفتم پشت مت.
    قفس زردآلو رو بیشتر بـه خودم چسبوندم و همونطور کـه سرم پایین بود رفتم طرف گیت.
    تمام فاصلمو با نایل حفظ کرده بودم. نمـیخواستمـی حرف دربیـاره. (یـه جوری مـیگه انگار هیچی بینشون نی ·-·)
    مردم سوال مـیپرسیدن و درخواست عو امضا مـی ولی نشنیده گرفتیم و با سرعت تمام راه رفتیم.
    کامنت:

    Read more

    Media Removed

    . J تتلیتیـا کپی واجب خیلی آدم حتما پست و احمق،باشـه کـه واسه دو کلمـه انتقاد از نداشته هاش و داشته هاش مایـه بذاره تو فحاشی هاش!!! نمـیفهمم تویی کـه حرف ضعیفیِ و چرت بودنِ موسیقی هایِ،تتلو مـیزنی خودت کدوم کنسرت هارو برگذار کردی؟کدوم سازهارو از بری،کی،استادت تو سولفِژ بود کـه راجع بـه خوب و بده،صداش حرف ... .
    J تتلیتیـا کپی واجب

    خیلی آدم حتما پست و احمق،باشـه کـه واسه دو کلمـه انتقاد از نداشته هاش و داشته هاش مایـه بذاره تو فحاشی هاش!!! نمـیفهمم تویی کـه حرف ضعیفیِ و چرت بودنِ موسیقی هایِ،تتلو مـیزنی خودت کدوم کنسرت هارو برگذار کردی؟کدوم سازهارو از بری،کی،استادت تو سولفِژ بود کـه راجع بـه خوب و بده،صداش حرف مـیزنی؟چندتا روپایی زدی تو عمرت کـه حرف از ضعیف بودن و هیچی نشدنش تو فوتبال مـیزنی!؟آدم ! باز این از صبح که تا شبش تو تمرین و ورزشِ نـه تویی کـه از کلِ فوتبال برنامـه نود رو مـیشناسیُ چندبار تو عمرت استادیوم رفتی! بـه چیِ زندگیت مـینازی؟کَسی ندونـه فکر مـیکنـه ماها هممون کار و زندگیِ عالی داریم.بهترین شغل وب و کار و بیزینسِ دنیـا رو داریم. چرا فقط حرف مـیزنی؟آاااادم! بفهم با چارتا فحش بـه هیچی نمـیرسی.اینـهمـه فحش دادی،دستت بـه خودش و و مادرش رسیده مگه؟ هرچی مُخ هامون پوچ تر و پوک ترِ دهن هامون گشادتر.اییییین واسه هواداراش مـیاد اینستا آره بیکارِ! تو چی کـه از صب که تا شب تو پیچشی؟اوونقدری درگیرش هستی کـه مـیشینی کامنتِ فحش مـینویسی.به چیِ فحش دلت خوشِ؟دیگه یـه آدمِ بی سرُ پایِ یـه وری هم تو فحش استادِ.واقعاً افتخار داره برات!؟اصلاً دلیلی نداره وقتی ازش بدت مـیاد کارهاش رو دنبال کنی! پست هاش رو دنبال کنی! چیـه نکنـه واسه خندیدن مـیای تو پیجش؟ یـه نگاه بـه زندگیِ خودت بنداز.از همـه خنده دار تره...بابا جمع کن این جانمازیُ کـه پهن کردی! رنگ بـه روش نموند بس کـه آب کشیدی براش.همچین از خالکوبی هاش ایراد مـیگیریُ حرف از خدا و پیغمبر براش مـیزنیم یکی ندونـه فک مـیکنـه خودمون بیسچار ساعتِ تو مسجد و رو بـه قبله ایم واسه استغفار! بدَنِ خودشِ! دوست داره و هرکاری بخواد باهاش مـیکنـه!تویِ پسر! هرکاری بخوای با تنت مـیکنی کَسی هست تو زندگیت فضولی کنـه؟تویِ هرطوری کـه بخوای لباس مـیپوشیی هس بهت بگه چرا؟ایشون هر حرفی مـیزنـه از پوشش و فرهنگ سازی ها و شوخی ها فقط و فقط برایِ هواداراشـه.دلیلی نداره تو یـا هرکَسِ دیگه باهاش مشکل داره حتیٰ پُست هاش رو بخونِ.قبلِ اینکه بهش بگی شیطان پرست اول فکر کن بـه کدوم قرآن و نمازت مـینازی.والا بلاه خدایِ من و تو این چیزارو تو تو قرآن و تورات و انجیل این هارو بـه ما یـاد نداده.که مسلمون تویی کـه دلِ کَسیُ مـیشکنی و امـیدی رو نا امـید مـیکنی.هرچیزیم کـه مـیگی،هر فحشیم کـه مـیدی هییییچ اثری رو هییییچ آدمـی نداره. دیواره ی
    @amirtatalooi ذهن
    .
    .
    .
    😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠
    .
    .

    Read more

    Media Removed

    مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟ حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی. بعد چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌. بعضی ... مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟
    حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی.
    پس چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن
    فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم
    لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌.
    بعضی آدما هم بهم مـیگن روانی.
    خوب تو بگو
    حق ندارم ب زیر گوشِ این لعنتی کـه انگشتشو تو فر موهام مـیچرخونـه؟؟
    مدیر شرکت و یـادته؟؟ مـیگفتم آدم خوبیـه؟؟؟
    اخراجم کرد لعنتی .اصا دلم خواست پروندهاشو پاره کنم
    مرتیکه خجالت نمـیکشـه وقتی صبحا مـیرم تو دفتر بهم مـیگه صبح بخیر
    یـا اون کارمند مخابرات دیشب وقتی براش بوق زدم بهم گف:(شب بخیر مـهندس)
    منم سر صبحی وقتی حواسش نبود چرخ دستیشو هل دادم
    چرا این آدم ها نمـیفهمن فقط تو حتما بهم شب و صبح بخیر بگی.
    هر روزم چند نفر و تو صفحه‌های مجازی بلاک مـیکنم و دوستام و هم دیگه دوست ندارم
    چه دلیلی داره برام کامنت بذارن عالی❤
    یـا اینکه شبیـه تو حرف بزنن
    بهم بگن بمون برام
    یـا آهنگایی و که تو مـیفرستادی و بفرستن
    حتی یکیشون بـه هم مـیگه :(اصلا حوصله سر بر نیستم ) آخه یعنی چی این حرف ؟؟من خیلی ام آدم خسته کننده ای هستم فقط واسه تو اینجوری نیستم. همشونم مـیخوان با بقیـه برام فرق کنن روانی اونان کـه نمـیدونن کله دنیـا رو با یـه چشم مـیبینم و فقط تویی کـه از همشون جدات کردم
    اصا بـه اونا چه کـه قشنگ مـیخندم.
    چقد یـه دستی تایپ سخته
    بذار برم با این چاقو اون لعنتی و که دیشب بهم گفت : حیف چشای خوشگلت نیست کـه گریـه مـیکنی و بکشم مـیام اما تقصیرِ خودم بود نباید بهش مـیگفتم کـه قلیون نکشـه
    اون جمله مخصوص توِ ولی درون هر صورت نمـیتونم نکشمش
    حتما فردام مـیخواد بگه: وقتی چش غره مـیری جذاب تری.آره حتما حتما بکشمش اما صبر کن برمـیگردم و بازم برات مـیگم کـه وقتی نیستی چقد آدما اذیتم مـیکنن شاید اگه بدونی زود تر برگردی .
    .
    .

    نویسنده: #مـیکائیل💕 .
    . 🆔@mikilove351 📷
    .
    .
    .
    #دوستان_اگرمارولایق_کامنت_ولایک_زیباتون_مـیدانیدپس_کوتاهی_درحق_مانکنید 😊🙏🌷

    Read more

    Media Removed

    سلام خب نظرتون درون مورد کاور چیـه کلی زحمت کشیدم براش. قسمت ۴۹: پاول گفت"باشـه ما این کار رو انجام مـی دیم" من شمع ها رو روشن کردم و رو زمـین نشستم پاول هم درست رو بـه روی من نشست دست های همـه دیگه رو گرفتیم و شروع کردیم بـه خوندن ورد. We want to eliminate this spell ما مـی خواهیم این طلسم رو از بین ببریم همون ... سلام
    خب نظرتون درون مورد کاور چیـه کلی زحمت کشیدم براش.
    قسمت ۴۹:
    پاول گفت"باشـه ما این کار رو انجام مـی دیم" من شمع ها رو روشن کردم و رو زمـین نشستم پاول هم درست رو بـه روی من نشست دست های همـه دیگه رو گرفتیم و شروع کردیم بـه خوندن ورد.
    We want to eliminate this spell
    ما مـی خواهیم این طلسم رو از بین ببریم
    همون دفعه اول باد سردی بهمون خورد اما من حس بدی پیدا کردم چشمام هنوز بسته بود و پاول ناگهان داد زد "هیلی بس کن چشمات رو باز کن" چشمام رو باز کردم و همون لحظه حس کردم روی دستم چیزی افتاد وقتی بـه دستم نگاه کردم قطره خون رو دیدم دستم رو کشیدم رو صورتم و دیدم از دماغم داره خون مـیاد "آماندا درست مـی گفته تو به منظور این ضعیفی تو نمـی تونی بیـا حتما بری خونـه"،"اما ما حتما انجامش بدیم" پاول اومد رو بـه روم و گفت"یعنی بذارم جلوی چشمام بمـیری" کمکم کرد کـه پاشم و از اون جا من رو آورد بیرون. وقتی از اون جا اومدم بیرون همون گرگ جلوم بود یـا بهتره بگم پدرم پاول با ترس کنارم ایستاده بود اما اون گرگ ناگهان عصبانی شد و دقیقا بـه پاول زول زده بود ولی بعد حس کردم نگاهش برگشت و داشت پشت من رو نگاه مـی کرد من هم حس کردمـی پشت سرم ایستاده و برگشتم امای نبود و اون گرگ بـه پشت سرم دوید و از ما دور شد من هم بدون این بـه پاول نگاه کنم از اون جا رفتم یعنی پاول هم دنبالم اومد درسته ما بـه اندازه ده دقیقه بدون این کـه من باهاش دعوا کنم حرف زدیم اما من هنوز کاراش رو یـادمـه و دروغاش و نمـی تونم ببخشمش "هیلی تو مـی خوای بازم شروع کنی …باشـه من متاسفم من نباید دروغ مـی گفتم اما فقط یک شانس دیگه یعنی اون رو هم نمـی تونم داشته باشم" البته کـه اون ذهنم رو خوند ولی من الان حتما چی بگم "باشـه اگه چیزی نداری بگی من مـیرم اما فردا تو مـهمونی لیـام حتما جوابش رو بهمن بگی" دوباره ذهنم رو خوند "در هر حال ممکنـه اون حسی کـه باعث مـیشـه تو از من بخوای که تا ببخشمت واقعی نباشـه اما باشـه…پس بای" رفتم داخل خونـه یک راست رفتم تو اتاقم ساعت سه صبح شده بود بعد گرفتم خوابیدم.
    **************
    موبایلم رو مـیز کنار تختم داشت ویبره مـی رفت موبایلم رو برداشتم شارلوت بود."بعله!" ،"تو هنوز خوابی …حالا هر چی من بهت نیـاز دارم هیلی مـیشـه بیـای خونمون من امشب حتما بدر خشم خودت کـه مـی دونی بعد بیـا خونمون زود منتظرم" و گوشی رو قطع کرد مگه ساعت چنده بـه ساعت نگاه کردم وای ساعت ۱۱ هست زود پ تو حموم و در عرض ۱۰ دقیقه حموم کردم(خب بیچاره حق داره ۱۰ دقیقه به منظور ا خیلی کمـه:/) زود لباسام رو پوشیدم /ادامـه کامنت اول/

    Read more

    Media Removed

    تو هیچوقت صدای خودتو تلفن شنیدی؟ هیچ مـیدونی صدات از اسپیکرِ گوشی کـه بیرون مـیریزه، دلِ ذره ذره‌ی هوای این اتاقو مـیلرزونـه و من همون هوای عاشقِ دلداده رو نفس مـیکشم و هوات مـیره تو ریـه‌هام و صدات تو ‌م غوغا مـیکنـه و صدای قلبمو بالا مـیبره؟ همـیشـه صداتو کـه مـیشنوم، صدای قلبمم اونقد مـیره بالا کـه ... تو هیچوقت صدای خودتو تلفن شنیدی؟
    هیچ مـیدونی صدات از اسپیکرِ گوشی کـه بیرون مـیریزه، دلِ ذره ذره‌ی هوای این اتاقو مـیلرزونـه و من همون هوای عاشقِ دلداده رو نفس مـیکشم و هوات مـیره تو ریـه‌هام و صدات تو ‌م غوغا مـیکنـه و صدای قلبمو بالا مـیبره؟
    همـیشـه صداتو کـه مـیشنوم، صدای قلبمم اونقد مـیره بالا کـه مـیشنومش
    هماهنگ مـیشـه با حرفای تو و انگار موزیک زیرصدا پخش مـیکنـه واسه حرفای تو کـه روزمره‌ترینشم واسه من رمانتیک‌ترینـه!
    تو هیچ مـیدونی وقتی پشت همـین تلفن بهم مـیگی دوستت دارم اول از همـه خود گوشی گُر مـیگیره از تبِ عشق و داغ مـیکنـه و بعد این داغی از همون دستم کـه گوشیو گرفته از همون گوشم کـه گوشیو چسبوندم بهش مـیاد و مـیاد و پخش مـیشـه تو جونم؟
    تمامِ تنم سِر مـیشـه با صدات و من مست مـیشم و اونقد گیج و منگ کـه دیگه نمـیشنوم چی مـیگی
    فقط دلم مـیخواد بگی
    هی بگی و بگی و بگی و حرفات تموم نشـه
    وقتی پیشم نیستی
    وقتی نگاهتو دستاتو نفساتو کم دارم،
    صدات تلفن خوب یـاد گرفته جور هرچی ندارمو بکشـه و
    دنیـامو مث وقتی رو آب دریـا مـیخوابم، غرقِ خوشی و آرامش و ترس کنـه
    دیدی وقتی رو آب مـیخوابی چقد مست و آرومـی اما دلهره‌ی یـه موجِ بلند کـه بیـاد یـهو بگیرتت تو بغلش و رهات نکنـه و نفستو ببرّه، رهات نمـیکنـه؟
    پشت تلفن صدات همونقد مستم مـیکنـه و همونقد دلهره بـه جونم مـیندازه چون لمس دکمـه قطع تماس و تموم ِ این خوشی و باز غرق شدن تو این فاصله‌ی دور از تو کار یـه لحظه‌ست و دلخوشیِ مستانـه‌ی من بـه هیچی بند نیست
    نـه ... تمومش نکن
    نـه ... زود قطع نکن
    وقتی اینجا نیستی من جز با همـین صدای تلفنت بلد نیستم دنیـامو بسازم و زندگیمو سر کنم
    پس ... بازم حرف بزن
    بازم ...
    .
    . 📬 #مـیکائیل✏
    .
    . 🆔@mikilove351 📷
    .
    .
    .
    📬 #ماروباکامنتهاولایک_هاتون_حمایت_کنید☑📧

    Read more

    Media Removed

    . ★سلامتی روزی کـه م بزرگ شده بهت مـیگه: باباخان من عاشق م مـیدونی چرا؟؟؟؟؟ تو بگی: خب معلومـه چون منی دیگه منم عااااشق این ه دیووونتم... م بگه: نخیررررم بابا جووووووووونی این ی عشق منـه اصنشم چرا جلوی تو روسری نمـی پوشـه؟؟؟؟؟ توام خودتو لوووووس کنی و بگی : بذار ... .
    ★سلامتی روزی کـه م بزرگ شده بهت مـیگه:
    باباخان من عاشق م مـیدونی چرا؟؟؟؟؟
    تو بگی: خب معلومـه چون منی دیگه
    منم عااااشق این ه دیووونتم...
    م بگه:
    نخیررررم بابا جووووووووونی
    این ی عشق منـه
    اصنشم چرا جلوی تو روسری نمـی پوشـه؟؟؟؟؟ توام خودتو لوووووس کنی و بگی :
    بذار از خود بپرسیم کـه عشق کیـه؟؟؟؟؟
    ★سلامتی روزی کـه تو سرم داد بزنی یـهو.....
    بعد م بگه:باباخااان یـادت رفته چی بهم گفتی؟؟؟؟؟؟
    توبگی:چی گفتم فندقیـه بابایی؟......
    م بگه:
    بابا خودت گفتی قلبش مثل گنجشکا خیلی کوچیکه
    حواست باشـه مبادا روزی بشکنیش ها
    چی شد بابا یـاد رفت!!!!!!
    قلبشو شکوندی مگه عشقت نبود...
    اونوقت تو بگی: من کوچیکه خانوومم هستم
    یـه دونـه ست عــــــــشـــ❤ــــــق منـه.....
    ★سلامتی روزی کـه م و تو منو حرص بدین
    بعدش با زدن یـه بوسه رو گونـه ام زندگیمو یـه رنگ دیگه کنین....
    و آخرم بـه سلامتی روزی کـه من فقط غرق شنیدن
    صدای خنده های تو بشم و م ...... ↶♥↶♥↶♥↶♥↶
    .
    .
    Tag kon toole ro 😄💋💕👪
    #لاک #نینی #عشق #صورتی
    #Nini #lak

    Read more

    Media Removed

    👥 _واقعا عاشق بعضیـا نمـیشـه شد. +بعضیـا؟ مثلا کیـا؟ _نمـیدونم مثلا یـه جلاد!کسی عاشق جلاد مـیشـه؟ مسئول چهارپایـه اعدام؟ هرچی +شایدم بشـه _فکر نکنم +حالا جلاد نـه ولی فکر کنم آدم بتونـه عاشق بازجو بشـه .تعجب کرد _هر بازجویی نـه ها؛ البته هر آدمـی نـه .فقط نگاه کرد +یـه زندانی مـیتونـه عاشق بازجوی خودش بشـه ... 👥
    _واقعا عاشق بعضیـا نمـیشـه شد.
    +بعضیـا؟ مثلا کیـا؟
    _نمـیدونم مثلا یـه جلاد!کسی عاشق جلاد مـیشـه؟ مسئول چهارپایـه اعدام؟ هرچی +شایدم بشـه
    _فکر نکنم
    +حالا جلاد نـه ولی فکر کنم آدم بتونـه عاشق بازجو بشـه
    .تعجب کرد
    _هر بازجویی نـه ها؛ البته هر آدمـی نـه
    .فقط نگاه کرد
    +یـه زندانی مـیتونـه عاشق بازجوی خودش بشـه
    _آخه چجوری؟ چرا؟ متهم و بازپرس؟!!
    +تنـهایی بد دردیـه آدم رو گرسنـه آدمـیزاد مـیکنـه؛ وقتی ببینی اون بازجو تو دنیـا تنـهایـه کـه ازت مـیخواد حرف بزنی عاشقش مـیشی؛ تنـهای کـه همـه تلاشش رو مـیکنـه تو همـه چی رو بگی؛ هر چی تو دلت هست رو . خندید
    _پس مـیشـه عاشق بازجو هم شد!
    +جلاد حتی❤️

    Read more

    Media Removed

    از آسمونی کـه گفتی هیچی نبارید پیر شدی پسر هیچی نداری شاید بگی توو هوای امروز نی کلم یـا بگی توی فیلمای بهروز گیر کردم بگی تو بدترین شرایطم تو سرد و گرمم بـه مولا جلو هیشکی سر خم نکردم نا امـید نیستما یکم دل زدم شبیـه اونیم کـه یکمـی مـی زدس اما این معنیش نیس کـه دو روزه مـیرم تورو خدا بگو کـه مـیگیری چی مـیگم مست ... از آسمونی کـه گفتی هیچی نبارید
    پیر شدی پسر هیچی نداری
    شاید بگی توو هوای امروز نی کلم
    یـا بگی توی فیلمای بهروز گیر کردم
    بگی تو بدترین شرایطم تو سرد و گرمم
    به مولا جلو هیشکی سر خم نکردم
    نا امـید نیستما یکم دل زدم
    شبیـه اونیم کـه یکمـی مـی زدس
    اما این معنیش نیس کـه دو روزه مـیرم
    تورو خدا بگو کـه مـیگیری چی مـیگم
    مست , گیج , سردرگمم #abadan #refigh

    Read more

    Media Removed

    . این روزها حقیقتا صفحه اینستاگرام و توییتر داشتن و کلا شبکه اجتماعی داشتن و اصلا حرف زدن و اظهار نظر و توی جامعه بودن خیلی سخت شده. شما هر چی کـه بنویسی، هر چی کـه بگی، هر کاری کـه ی یـه عده حی و حاضر هستن کـه بگن متاسفم به منظور شما کـه اختلاس و گرانی و پوشک و پراید رو فراموش کردی و داری درباره یـه چیز دیگه مـی‌نویسی، ... .
    این روزها حقیقتا صفحه اینستاگرام و توییتر داشتن و کلا شبکه اجتماعی داشتن و اصلا حرف زدن و اظهار نظر و توی جامعه بودن خیلی سخت شده. شما هر چی کـه بنویسی، هر چی کـه بگی، هر کاری کـه ی یـه عده حی و حاضر هستن کـه بگن متاسفم به منظور شما کـه اختلاس و گرانی و پوشک و پراید رو فراموش کردی و داری درباره یـه چیز دیگه مـی‌نویسی، متاسفم کـه درباره یـه چیز دیگه حرف مـی‌زنی، متاسفم کـه این قدر ساده‌ای. متاسفم کـه خودفروخته‌ای بالاخره ذات پلیدت رو نشون دادی.
    .
    مثلا من یـه دفعه امتحان کردم و بعد از 15 که تا پست درباره گرانی و اختلاس و پوشک تصمـیم گرفتم بعد از چند سال کـه روی ریش‌هام کار کرده بودم و بالاخره بـه درجه‌ای رسیده بود کـه بهش مـی‌شد بگیم ریش، یـه عاز ریش‌هام بذارم و بنویسم: «ریش گذاشتم ^_^». خب عده‌ای کـه 15 که تا پست من درباره اختلاس و گرانی رو هم دیده بودن ریختن تو صفحه‌ام کـه واست متاسفیم تو این وضعیت، عاز ریش مـیذاری. یـه عده هم گفتن معلومـه تو درد مردم رو نمـی‌دونی وگرنـه نباید ریشی بـه صورتت مـی‌موند. یـه عده مـیگن معلومـه کـه از خودشونی. یـه عده هم گفتن اگر با ریش گذاشتن چیزی درست مـی‌شد مطمئنا نمـی‌ذاشتن ریش بذاری.
    .
    حالا ما روزنامـه‌نگارها رو کـه خیلی همـی نمـی‌شناسه شما ببین سلبریتی‌ها چه وضعیتی دارن. الان حتی یـه سلبریتی بستنی قیفی هم بخره هر ببینـه نچ‌نچ مـی‌کنـه و مـیگه: «تو این وضع اقتصادی مردم پوشک ندارن بچه‌هاشون رو بپوشونن تو بستنی هم مـی‌خوری؟». اما کاش مـی‌شد سلبریتی‌ها هیچی نگن و هیچی ننویسن و مشکل حل شـه اما درون اون صورت هم هستن عده‌ای کـه مـیگن تو چرا هیچی نمـیگی. تو چرا لال‌مونی گرفتی. واسه سلبریتی‌ها حتی مردن هم سخت شده چون یـه عده مـیان سر قبرش تف مـیندازن و مـیگن: «واست متاسفیم کـه با مردنت خواستی حواس مردم رو از گرونی پرت کنی، خائن!»

    Read more

    Media Removed

    خیلی وقت بود مـیخواستم بهش بگم کـه دوسش دارم... اما هر وقت مـیخواستم بگم دل دل مـیکردم و پشیمون مـیشدم... که تا اینکه یـه روز دل رو زدم بـه دریـا و حرفهای دلم رو بهش گفتم... قبول نکرد... دلیلش رو پرسیدم... انتظار داشتم بگه من بای هستم یـا این کـه بگه من هیچ علاقه ای بـه تو ندارم... اما گفت مـیترسم... گفتم ... خیلی وقت بود مـیخواستم بهش بگم کـه دوسش دارم...
    اما هر وقت مـیخواستم بگم دل دل مـیکردم و پشیمون مـیشدم...
    تا اینکه یـه روز دل رو زدم بـه دریـا و حرفهای دلم رو بهش گفتم...
    قبول نکرد...
    دلیلش رو پرسیدم...
    انتظار داشتم بگه من بای هستم یـا این کـه بگه من هیچ علاقه ای بـه تو ندارم...
    اما گفت مـیترسم...
    گفتم از چی مـیترسی؟؟؟
    گفت از عاشق شدن،از وابستگی،از تغییر آدم ها...
    تو دلم گفتم لعنت بـه اونی کـه دل تو رو شکست
    گفتم قبلای درون حقت ظلم کرده کـه انقدر دلت پره؟؟
    گفت نـه...
    من اصلا که تا حالا عشق رو تجربه نکردم ولی که تا دلت بخواد اطرافم دیدن...
    بخاطر همـین تنـهایی رو ترجیح مـیدم
    گفتم همـه کـه مثل هم نیستن‌...درسته تنـهایی بهتر از بودنِ بایـه کـه بی وجدانِ
    اما این کـه عاشقی باشی کـه اونم عاشقته لذتش صد برابر بهتر از تنـهاییـه...
    گفت نـه نـه نـه گفتم کـه مـیترسم...
    قشنگ حس کردم یـه لرزی افتاد تو بدنش...
    دیگه چیزی بهش نگفتم و کز کردم گوشـه تختم و به این فکر کردم کـه بعضی ها با بی وجدانیـاشون،با بی انصافیـاشون خراب حرمت هر چی عشق رو از بین بردن...
    چی بـه حال و روز خیلی آدما آوردن کـه طرف مـیگه تجربه نکردما ولی مـیترسم چون با چشمام دیدم اشک ریختن،غصه خوردن،مردنِ احساسِ خیلی آدم ها رو... چی کار با عشق کـه طرف وقتی اسم عشق مـیاد تمام وجودش مـیلرزه...
    وقتی بهش مـیگی عاشق شو مثل این مـیمونـه کـه بهش بگی ببین دو که تا گودال آتیش کنار هم هستش و هر لحظه ممکنـه یـه چیزی تو اون آتیش منفجر شـه...برو و از بین این دو که تا گودال آتیش رد شو...
    خب مشخصه نمـیره...
    مـیترسه آقا مـیترسه...
    چه بـه حال و روز عشق آوردن ...
    چه بـه حال و روز احساس آوردن... چه بـه حال و روز این آدما آوردن...
    که اینجوری از عاشق شدن مـیترسیم....
    .
    .
    .
    👑 #مـیکائیل⭐
    .
    .
    ✅ #چی_شدکه_آدمـهاازعاشق_شدن_مـیترسن 😞
    .
    .
    📱@mikilove351 📷

    Read more

    Media Removed

    خب کـه چی؟! تهش چی؟ مثلا نبخشمشون و هی برم پیش #خدا غر ب و بگم دستامو از آرزوهام کوتاه ... مگه ندید؟! مگه خودش اونجا بود؟ توی لحظه لحظه های رنج کشیدنم شاهد و ناظر بود... و داشت نگاهم مـیکرد... مـی دونید، این نگاه م خودش یـه جور کار بـه حساب مـیاد دیگه... گیریم کـه اجازه داد بعضیـا بـه ناحق ... 💖💕💖
    خب کـه چی؟!
    تهش چی؟
    مثلا نبخشمشون و هی برم پیش #خدا غر ب و بگم دستامو از آرزوهام کوتاه ...
    مگه ندید؟!
    مگه خودش اونجا بود؟
    توی لحظه لحظه های رنج کشیدنم شاهد و ناظر بود...
    و داشت نگاهم مـیکرد...
    مـی دونید، این نگاه م خودش یـه جور کار بـه حساب مـیاد دیگه... گیریم کـه اجازه داد بعضیـا بـه ناحق بهم سیلی بزنن... زندانیم کنن... بهم خنجر بزنن... و بدتر از همـه،
    بهم بخندن بخاطر اینکه زخمـی بودم... زخمـی کـه خودشون زده بودن...
    گیریم شاهد بود و بهشون همچین اجازه ای داد
    گیریم تقلا م رو توی زخم و خون و خاک و منجلاب تماشا کرد و هیچی نگفت... خب
    بالاخره نگاه کـه کرد...
    تماشا کـه کرد...
    سکوت کـه کرد...
    اینا کاره دیگه... نیست؟!
    حالا شما فکر کن خبر نداشت
    باید جونمرگ مـیشدم که تا همـه اون رنجها رو جلو چشمم بیـارم و بهش بگم...
    تازه... مـیخواست چیکار کنـه؟!
    شاید همـین سکوتی کـه ازش دیده بودم...
    مگه غیر از اینـه؟!
    .
    .
    چی مـیگن چوب خدا صدا نداره؟!
    مسخره ست...
    خدا مگه چوب داره؟!
    خدا فقط صبر داره!!!!
    حوصله اش زیـاده...
    مـهلت دادنش حرف نداره...
    اونقدر صبر مـیکنـه که تا خودت حوصله ت سر بره... صبرت ته بکشـه... چشمای خیست خشک بشـه...
    و مثل الان من...
    با خستگی بـه سقف زل بزنی...
    یـه پوزخند کنج لبات بشینـه و آه بکشی و بگی
    «نـه اینکه حرف نداشته باشما... نـه خالق جان! ام از حرفای نزده پره... اما چی بگم کـه خودت نمـیدونی؟! تازه بگم هم... من کـه عقلم بـه کارای تو قد نمـیده... تو کار خودتو مـیکنی...
    اینـه که... خالق جان... خودتو عشقه... حال نمـیکردی ازمون دفاع کنی؟! با ما حال نمـیکردی؟! دلت نمـیخواست رومون غیرت داشته باشی و نذاریی چپ نگامون کنـه؟!
    فدای سر اون پنج که تا عزیزت...
    فدای سر اون آقای غریبت...
    مگه من چی کشیدم کـه اونا نکشیدن؟!
    فدای سرشون...
    ولی خدا...
    ما ازوناش نیستیم...
    نگاه نکن دستامون کثیفه... چرکه... بو مـیده...
    نگاه نکن کنج لبامون پوزخند و نیشخنده...
    شما حسابت برا ما از بقیـه سواست...
    اصلا با همـین نگاه و هیچکاری نت هم اینقده عشق کردم کـه خودت فقط مـی دونی...
    باقیش دیگه شـهین مـهینـه... بگذریم...
    این کـه ما چقدر ازین بند سنگین دنیـات بدمون مـیاد بماند...
    سر عاشقات سلامت...»
    #مرجان_خاتون
    #منم_ابابیل

    Read more

    Media Removed

    #عشقتوتگ_کن . #رفیقتوتگ_کن👭👬 . .عاشق باشی، اما عاشقی بلد نباشی، باختی براش بمـیری و روزی چند بار پشت گوشی آروم نگی هی ببین من مـیمـیرم برات، باختی احساسِ مالکیت داشته باشی اما هی یـادش نیـاری و نگی مالِ خودمـی، از دستش دادی من هنوز خودمم نمـیدونم زنا تو زندگی دنبالِ چی‌ان و با چی مـیشـه ... #عشقتوتگ_کن😍💏💑 .
    #رفیقتوتگ_کن👭👬😍😍🙏🌸 .
    .عاشق باشی، اما عاشقی بلد نباشی، باختی
    براش بمـیری و روزی چند بار پشت گوشی آروم نگی هی ببین من مـیمـیرم برات، باختی
    احساسِ مالکیت داشته باشی اما هی یـادش نیـاری و نگی مالِ خودمـی، از دستش دادی
    من هنوز خودمم نمـیدونم زنا تو زندگی دنبالِ چی‌ان و با چی مـیشـه پابندشون کرد
    اما مـیدونم زنی کـه هی با بوسه‌های بی‌هوا غافلگیر بشـه و گل و کادوی بی‌مناسبت بگیره و بی‌بهانـه هی لم بده تو آغوشِ مردش و حرفای عاشقانـه ازش بشنفه، اونقد احساسِ خوشبختی مـیکنـه کـه دلش دور نشـه هرگز از مردی کـه کنارشـه
    مـیگم اگه عاشقشی و مـیخوای عاشقش کنی، بریز دور هرچی داری و نداریو
    هی باهاش حرف بزن، زبون بریز، بهی نگو من گفتم ولی مخشو بزن، زنا عاشق اینن کـه مخشونو بزنی، هی زبون بریزی هی بگی دوستت دارم دورت بگردم هی تاکید کنی کـه تو قشنگ‌ترین زن دنیـایی
    ببین منو ... اینا رو نگی باختی!
    بی‌هوا دستتو دورش حلقه نکنی و گردنشو نبوسی و سربه‌سرش نذاری،
    هی براش آواز نخونی و از عشق نگی و نبریش قدم زدن و دور دور،
    هی از زیباییش تعریف نکنی و نگی رنگ رژت قلبمو که تا مرز سکته برد،
    هی بی‌هوا دستتو نکنیموهاش و براش نبافی و وا نکنی و نگی موهات عطر اقاقی داره،
    از دستش مـیدی ... سرد مـیشـه ... یخ مـیکنـه ... مـیذاره مـیره
    تو اصن دنیـا رو بریز بـه پاش ولی این دوستت دارمِ لاکردارو نگو،
    اصن برو براش دنیـا رو بـه هم بریز ولی سفت بغلش نکن نگو تو مال خودمـی فهمـیدی؟
    فایده‌ش چیـه؟ دلش تو زندگی بـه چی گرم شـه؟ از چی سرخوش بشـه و تو دلش چراغونی شـه؟
    زنا رو حتما رو سرت حلوا حلوا کنی که تا عاشقت بشن! نـه کـه تو دلت قربون صدقه‌شون بری ... نـه
    باید بـه زبون بیـاری حستو! حتما با هر جمله‌ای کـه بلدی حواسشونو پرت کنی از هرچی و هرکی غیرِ خودت
    من مـیگم زنو نباید بـه حالِ خودش گذاشت
    یـه زن مراقبت و توجه و عشق مـیخواد تو رابطه
    زنِ عاشق اعتیـادِ عجیبی داره بـه شنیدنِ عاشقانـه‌ها و وقت و بی‌وقت بوسیده‌شدنا و تو بغل گیر افتادنا
    اینا بهش نرسه عصبی مـیشـه
    قاطی مـیکنـه
    کم کم از سرش مـیفتی و ترکت مـیکنـه
    ببین منو ... عشق عاشقی مـیخواد
    عاشقی نکنی باختی
    چه فرقی داره چقد عاشقشی وقتی از عشق چیزی رو نمـیکنی واسش؟
    .
    .
    👑 #مـیکائیل💕
    .
    👭 #دوستانتونو_تگ_کنید❤
    .
    . 📱@mikilove351 📷

    Read more

    Media Removed

    . یـه سال شد کـه نیستی... یـه ساله هر هفته کـه مـیام خونتون ناخودآگاه سرم مـیچرخه تو اتاق و رو تخت رو نگاه مـیکنم کـه شاید ببینمت و بهت سلام کنم کـه بعدش وقتی مـیوه پوست کندم و بهت تعارف کردم بهم بگی آقا من دیگه پیر شدم اینجوری نمـیتونم مـیوه بخورم ولی نمـیخوام دستتو رد کنم و یـه قاچ برداری و بعدش بهم بگی آقا چه خبر؟کار ... .
    یـه سال شد کـه نیستی...
    یـه ساله هر هفته کـه مـیام خونتون ناخودآگاه سرم مـیچرخه تو اتاق و رو تخت رو نگاه مـیکنم کـه شاید ببینمت و بهت سلام کنم کـه بعدش وقتی مـیوه پوست کندم و بهت تعارف کردم بهم بگی آقا من دیگه پیر شدم اینجوری نمـیتونم مـیوه بخورم ولی نمـیخوام دستتو رد کنم و یـه قاچ برداری و بعدش بهم بگی آقا چه خبر؟کار شما چطوره؟ و من برات حرف ب و تو برام از قدیما بگی.وقتی موقع غذا خوردن شد و من دارم سفره رو آماده مـیکنم بـه مادر بگی ببین این از همـه بهتر خونـه ما رو بلده.مـیدونـه چی رو از کجا برداره و من چقد دلم قنج مـی رفت به منظور این مدل تعریفای زیر پوستیت کـه شامل دیگه ای نمـیشد.دلم به منظور بودنت عجیب تنگ شده....
    .
    یـه ساله کـه خیلی چیزا عوض شده ولی من حواسم بـه قولی کـه روزای آخر بهت دادم هست کـه گفتم نگران نباش مادر تنـها نمـی مونـه.
    نگران نباش و آسوده بخواب تکرار نشدنی ترین پدربزرگ!

    Read more

    Media Removed

    گفتم مار از پونـه بدش نمـیاد گیتی خانوم. مار فقط زبون پونـه رو بلد نیست واسه همـین از هم مـیترسن. نگاهم کرد از بالای عینکش گفت چی مـیگی؟ گفتم هیچی. گفت دور ماندن چی مـیشـه؟ چهار حرفی؟ گفتم فراق. گفت چی؟ گفتم فراق ف ر الف قاف. گفت آهان. نوشت تو جدولش. باز نگام کرد گفت چه قاف غلیظی هم گفتی. گفتم قافش غلیظه دوری، گیتی ... گفتم مار از پونـه بدش نمـیاد گیتی خانوم. مار فقط زبون پونـه رو بلد نیست واسه همـین از هم مـیترسن. نگاهم کرد از بالای عینکش گفت چی مـیگی؟ گفتم هیچی. گفت دور ماندن چی مـیشـه؟ چهار حرفی؟ گفتم فراق. گفت چی؟ گفتم فراق ف ر الف قاف. گفت آهان. نوشت تو جدولش. باز نگام کرد گفت چه قاف غلیظی هم گفتی. گفتم قافش غلیظه دوری، گیتی خانوم جون. گفت از کی دوری حالا؟ گفتم از خودم دیگه. غش غش خندید. گفت تو یـه جور خوبی خل و چلی. گفتم من کلا عاشق ماشقتم.
    بعد پا شدم با ویلچرش بردمش تو حیـاط. برف مـی اومد. وایسادیم بـه تماشا. خانوم پتو رو پیچید دور خودش گفت حالا رو نبین بچه، من یـه وقتی مدل بودم. گفتم هنوزم مدلی. گفت مادام ژانت خیـاط بود تو لاله زار لباسا رو مـی داد من بپوشم تو مزون راه برم کـه مشتریـا ببینن خوششون بیـاد. گفتم خوششون مـیومد؟ خندید گفت نـه بابا زن ها از همدیگه خوششون نمـیاد یـه عیبی مـیذارن روی هم. گفتم ای بی تربیت. گفت زهرمار. بعد یـه پکی زد بـه خودکارش کـه از بعد عمل ریـه جای سیگار تو دستش بود، گفت خوششون نمـیومد از من، زیـادی لاغر بودم. آخرش هم مادام ورشکسته شد من هم دیگه شوهر کردم. بعد چاق شدم، شوهرم هم دوستم نداشت، مـی گفت چاقی. خندید. گذاشتم خنده هاش بشینـه رو برفها کـه زودتر آب بشن. آخه چی مـیشـه بگی بـه زنی کـه وقتی بـه دوست داشته شدن فکر مـیکنـه غصه دار مـیشـه صدای خندیدنش؟
    نیم ساعت بعد همونجور کـه داروی عصرش داره اثر مـی کنـه و خوابش مـی بره، جدول حل مـی کنـه. مـی پرسه پایتخت اتریش چی مـیشـه واو داره؟ مـیگم وین. مـیگه نوه من وین درس مـیخوند. بعد از بالای عینک نگام مـیکنـه مـیپرسه بهادر زنگ نزد؟ مـیگم نـه، گرفتاره، زنگ مـیزنـه گیتی خانوم. خوابش برد، دعا کردم خواب ببینـه بهادر و بقیـه نوه هاش اومدن دیدنش، باهار شده، برفها آب شدن، بار دیگر روزگار چون شکر آمده. اقلا تو خواب.
    بعد بقیـه بدنم رو برمـی دارم و از آسایشگاه مجلل خصوصی کـه بیشتر شبیـه سالن انتظار مردن واسه اونایی طراحی شده کـه فقط پولشون براشون مونده، پیـاده مـیرم که تا وسطای شـهر. تو راه، گیتی خانوم یـه بند تو سرم جدول حل مـیکنـه. پنج حرفی چی مـیشـه؟ از مردن بدتر؟ ب داره.
    بیی گیتی خانوم. بیی.

    Read more

    🖤 • • بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا • ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم • نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب • بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت ... 🖤


    بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا

    ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم

    نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب

    بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت مـیاد؟!
    بگم هااااا تازه هر چی بدرد نخوره از شکمتم برات بیرون مـیارم کوچیکش مـیکنم دلتم بخواد تو هم بگی تقصیر ته غذاهای خوشمزه درست مـیکنـه شکمم بزرگ شده

    ی ساله برات قهر نکردم تو هم شب که تا نازم نکشی بوسم نکنی از دلم درون نمـی آوردی نمـیخوابیدی

    ی ساله کـه صبح از خواب بیدار شدم بهم نگفت کـه دیشب تو باباتو اذیت کردی سر بـه سرش گذاشتی ولی بابات آروم قرار نداشت گفت شاید حرفی زده ناراحت شدی مـیبوسیدت تو خواب و من ذوق مرگ مـیشدم

    ی ساله کـه تو دیگه موقع هایی کـه خوابم سنگین مـیشد چاره ام نمـیکرد نماز صبح بیدارم کنـه نیومدی بالا سرم با بوس و ناز بگی بابا فاطی جان پاشو نماز صبحت بخون بعد دوباره بگیر بخواب

    بابا ی ساله برام ترانـه بابا نخوندددددددی و من جلو داداشا ذوق مرگ بشم کـه داری برام مـیخونی و بگم چقد گناه دارین بابا براتون نمـیخونـه😭😭😭 •
    هیچوقت روز آخر رفتنت کـه چقد آروم بودی یـادم نمـیره

    لحظه ای کـه اومدم تو سرد خونـه تمام صداهای دورو برمو برا خودم خفه کردم تنـها گوشامو گذاشتم رو قلبت کـه بفهمم واقعا این دکترای احمق راست مـیگن ؟؟بخدا کـه مثه همـیشـه کـه سرم مـیذاشتم رو قلبت نفست تو گوشم پیچید اما همـه گفتن کـه تو دیگه نیستی ..

    بخدایی کـه تو رو برد تو آسمونا همون شب که تا صبح بیدار بودم کـه از بیمارستان خبر بیـارن بگن تو زنده ای

    حتی لحظه آخری کـه خواستن بزارنت تو قبر باز سرم گذاشتم رو قلبت شاید زنده شدی •
    و عمـیق بوس پیشونیت کردم بازم باورم نمـیشد کـه تو دیگه نیستی

    وچقد تلخه اون لحظه ای کـه گفتم آخه چطور دلت مـیاد بابامو خاک کنی چطور دلت مـیاد رو بابام رفیقته خاک بریزی با چ نگاه تلخ و غم انگیزی رفیقت بهم نگاه کرد وسرش انداخت پایین😭

    بخدا رسمش نبود اینقد زود تنـهامون بزاری بری

    تا کی حتما بگم ی سال دیگه هم گذشت ؟

    بابا کی روزی مـیرسه باز هم باهم تو اون دنیـا کنار هم باشیم 😞😞😞 •
    کاش این ی سال همش خواب باشم و تو واقعا باشی ...

    Read more

    Media Removed

    (جنون قسمت نـهم) پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه ... (جنون قسمت نـهم)
    پسری کـه بهت محکم تنـه زد چون مـیدوید اصلا متوجه نشد کـه تو از پله ها پرت شدی...طلبکارانـه گفتم:مـی خوای بگی تو نبودی؟گفت:نـه درون حقیقت تو از وقتی کـه تو کما رفتی تونستی منو ببینی.گفتم:مـیخوای باور کنم؟نـه خانوم تو بهم تنـه زدی اونم چند بار که تا بالاخره بـه کشتنم دادی.عصبانی شد و گفت:نـه اشتباه مـی کنی.فکر کردم آدم عاقلی هستی اما تو فقط یـه آدم مغرور و خودخواهی.خنده ای عصبی کردم و گفتم:انگار یـه چیزیم طلبکاری؟با صورتی قرمز شده از عصبانیت باهام چهره بـه چهره شد و آروم گفت:هر چی دیدی ترس و توهمات روح سرگردان تو بوده آقا پسر.داد زدم یعنی دفعه دوم کـه بهم تنـه زدی و منو کشوندی تو راهرو دانشگاه و گفتی دوسم داری یـادت نیست؟یـا همـین امروز کـه اومدی جلو کلاس و من احمق و دنبال خودت بـه این خونـه کشوندی.با عصبانیت فریـاد کشید:آقاپسر تو فقط یـه بار تنـه خوردی و همون موقع افتادی و به کما رفتی,تازه چند روز نیست و فقط چهار ساعته فهمـیدی؟گیج شده بودم...خدایـا این چی داره مـیگه؟همونطور کـه داشت از پله ها بالا مـیرفت,کمـی آرومتر شده بود.گفت:منم اول وضعیت تو رو داشتم.کم کم بهش عادت مـی کنی.به سمتش رفتم و در حالی کـه بدنم عین بید مـیلرزید گفتم:از اینکه سرت داد زدم معذرت مـی خوام.به چشمم خیره شد و گفت:نـه ناراحت نشدم,درکت مـی کنم.بعد یـه نگاه بـه آسمون انداخت و آه سردی کشید و گفت:اینجا مثل اونور نیست.زمان و مکان مطرح نیست.حتی شکل و اندازه اشیـا و دور و نزدیک بودن فاصله ها.اینجا یـه دنیـای دیگس.نـه فصل ها بـه موقع عوض مـیشن,نـه شب و روز.چیزایی مـی بینی کـه وقتی زنده بودی تو خیـالتت نمـی تونستی ببینی.مثل خوابه یـا کابوس یـا یـه چیزی شبیـه اون.البته بـه آدمشم ربط داره.سرم و توی دستام گرفتم و گفتم:من خیلی مـی ترسم.دستشو روی دوشم گذاشت و به نشونـه همدردی فشار داد.بهش یـه نگاه کردم و در حالی کـه ازش دور مـی شدم گفتم:خواهش مـی کنم بهم زیـادی نزدیک نشو.من اعتقاداتی دارم که...حرفم و برید و گفت:بازم یـادت اینجا همـه چی با اونور فرق داره,اینجا...اینبار من وسط حرفش پ و گفتم:من این چیزا حالیم نیست.کاری کـه حالم را بد کنـه دوست ندارم بعد لطفا فاصلت و با من رعایت کن.دستاشو بـه نشونـه تسلیم بالا برد و گفت:اوه...باشـه.بعد زیرلبی گفت:دیوونـه و ازم دور شد.گفتم:شنیدم چی گفتی.شونـه ای بالا انداخت و با خنده گفت:بیـا بریم تو.بطرفش رفتم و گفتم:مـیشـه باهام بیـای بیمارستان‌,من واقعا وحشتزدم.ابرویی بالا برد و گفت:باشـه,بریم***باورم نمـیشد همـیشـه تو فیلما دیده بودم کـه مادری کنار تخت به منظور بچش قرآن مـیخونـه.حالا عزیزجونـه کـه کنار جسم بی جون من قرآن مـیخوند... ادامـه دارد(مـهرا)

    Read more
    توی شرایطی کـه هر روز قیمت دلار بالا و بالاتر مـیره و دارایی های مردم توی فقط چند ماه نصف شده و قیمت برخی کالاها دو برابر شده همچنان این شرایط داره بدتر و بدتر مـیشـه و مردم فقیر و فقیرتر مـی شن و منابع کشور درون حال نابودی هستن، مسئولان حکومت به منظور همـه اینـها از خودشون عذر و بهونـه درون مـیارن و از خودشون اکسکیوس مِیک ... توی شرایطی کـه هر روز قیمت دلار بالا و بالاتر مـیره و دارایی های مردم توی فقط چند ماه نصف شده و قیمت برخی کالاها دو برابر شده همچنان این شرایط داره بدتر و بدتر مـیشـه و مردم فقیر و فقیرتر مـی شن و منابع کشور درون حال نابودی هستن، مسئولان حکومت به منظور همـه اینـها از خودشون عذر و بهونـه درون مـیارن و از خودشون اکسکیوس مِیک آپ مـی کنن و مشکلات رو بـه دستهای پشت پرده درون دوبی و اربیل و استانبول و اینا ربط مـی دن و کلا هم مـی گگن تورم یـا اینفلِشِن نداریم 😁
    To make up an excuse: عذر و بهانـه آوردن
    Inflation: تورم.
    .
    حالا جالب اینجاست کـه حتی بچه ها هم وقتی خوراکیشون کـه مثلا کرانچی بوده و مـی خ هزار تومن اما حالا شده دوهزار تومن قشنگ تورم رو مـی فهمن اما این آقایون گویـا کلا نمـی فهمن.
    .
    حالا واسه اینکه کاربرد این اصطلاح رو خوب درک کنیم یـادمون بیـاد کـه وقتی سر کلاس دیر مـی رسیدیم چیـا بـه معلممون مـی گفتیم؟ ترافیک بود، بارون بود، سرد بود، دندونم درد مـی کرد، زایمان بقال سر کوچمون بود، و کلی چیز دیگه اما خوب معلممون کـه خوب مـی دونست مـی گفت، بسه دیگه بهونـه نیـار.😊
    .
    .
    حالا لطفا جای خالی رو پر و کامنت کنید:
    Teacher: Why are you late?
    Student: Well, first the bus was late. Then it started raining and I didn’t have an umbrella. Next….
    Teacher: Stop ..... up excuses!
    1- make 2- made 3- to make 4- making
    . .

    دوره حضوری مگاکپسول مکالمـه انگلیسی
    آموزش مکالمـه فقط درون ۸ ماه
    همراه استاد پشتیبان
    ظرفیت خیلی محدود
    لطفا به منظور ثبت نام از ساعت ۱۰ که تا ۱۸ با دفتر تماس بگیرید:
    ۲۲۷۱۸۹۰۰
    .
    .
    کپسول آنلاین مـهاجرت و سفر

    توی فکر مـهاجرت و سفری اما نگران اینی کـه توی سفارت، فرودگاه، هتل،مصاحبه کاری، فروشگاه، رستوران و واسه برقراری رابطه و ... چی حتما بگی و چیکار کنی؟

    این دوره مخصوص تو هستش

    لطفا به منظور ثبت نام درون تلگرام یـا واتس اپ پیـام دهید:
    ۰۹۳۹۹۹۸۷۶۹۹

    Read more

    قلی چیـه؟ بـه چی فکر مـی کنی؟ چرا دمقی؟ والا تیچی جون دارم اولین عاشق شدنمو بـه یـاد مـیارم. I remember falling in love for the first time. یـادم مـیاد کـه رفتیم با هم پمپ بنزین. I remember going to the gas station. . یـادم مـیاد کـه ساعتها حرف مـی زدیم. I remember talking for hours. . چه عالی قلی. حسابی ... قلی چیـه؟ بـه چی فکر مـی کنی؟ چرا دمقی؟
    والا تیچی جون دارم اولین عاشق شدنمو بـه یـاد مـیارم.
    I remember falling in love for the first time.
    یـادم مـیاد کـه رفتیم با هم پمپ بنزین.
    I remember going to the gas station.
    .
    یـادم مـیاد کـه ساعتها حرف مـی زدیم.
    I remember talking for hours.
    .
    چه عالی قلی. حسابی بعد عاشق شدی و لذت بردی.
    آره تیچی جون ولی چه فایده؟ شکست عشقی خوردم و تایرهام کلا پنچر شد.
    .
    خوب اینکه طبیعیـه قلی. بالاخره شکست عشقی هم بخشی از زندگیـه. مگه بچه ها وقتی مـی خوان شروع بـه راه رفتن کنن نمـیفتن و شکست نمـی خورن؟؟؟
    ولی دوباره بلند مـی شن و دوباره شروع مـی کنن و از شکستشون درس مـی گیرن. اخه اصلا اسمشو شکست نمـیذارن.
    .
    هر وقت کـه دیدی بازم بهی احساس پیدا کردی، نترس.
    یـادت باشـه کـه عشق رو دوباره تجربه کنی و هیچ وقت تسلیم نشو.
    Remember to experience love again and never give up.
    .

    لطفا یـادت باشـه کـه یـادم بندازی واست یـه داستانی رو بگم.
    Please remember to remind me to tell a story.
    .
    وقتی مـی خوایم بگیم کـه فلان کار و فلان چیز رو یـادم مـیاد بعد از remember از جراند استفاده مـی کنیم.
    Remember doing something
    .
    وقتیم مـی خوایم کـه بگیم یـادت باشـه کـه فلان کارو ی از اینفینیتیو بعد از remember استفاده مـی کنیم:
    Remember to do something
    .
    .
    راستش این روش آموزشی به منظور خود منم خیلی سخته کـه یـه داستان رو بـه آموزش گرامر مرتبط کنم که تا بهتر توی ذهنتون بمونـه. شاید چند ساعت زمان ببره که تا یـه ویدئوی آموزشی یک دقیقه ای رو براتون آماده کنم و توضیح بدم. امـیدوارم کـه براتون مفید واقع بشـه.
    این روش چه قدر براتون که تا الان موثر بوده و توی ذهنتون موندگاره؟
    (از ۰ که تا ۱۰۰ لطفا یـه عدد رو کامنت کنید.) .
    . ✨✨✨
    کپسول آنلاین مـهاجرت و سفر

    توی فکر مـهاجرت و سفری اما نگران اینی کـه توی سفارت، فرودگاه، هتل،مصاحبه کاری، فروشگاه، رستوران و واسه برقراری رابطه و ... چی حتما بگی و چیکار کنی؟
    این دوره مخصوص تو هستش

    لطفا به منظور ثبت نام درون تلگرام یـا واتس اپ پیـام دهید:
    ۰۹۳۹۹۹۸۷۶۹۹ . . .
    .

    دوره حضوری مگاکپسول مکالمـه انگلیسی
    آموزش مکالمـه فقط درون ۸ ماه
    همراه استاد پشتیبان
    ظرفیت خیلی محدود
    لطفا به منظور ثبت نام از ساعت ۱۰ که تا ۱۸ با دفتر تماس بگیرید:
    ۲۲۷۱۸۹۰۰

    Read more

    Media Removed

    به سلامتیـه روزی کـه بهت خبر بدن امروز تشییع جنازشـه تو هم جا بخوری.بیـای ببینی تنم رو سنگ غسالخونست.مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.بابا هر چی تو بگی .نکن اسن کارارو.تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا خوشم نمـیاد .اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـیخورم .ببینی کفنمو مـیپیچن دورم.مـیگی دروغه،داری شوخی مـیکنی،اما ... به سلامتیـه روزی کـه بهت خبر بدن امروز تشییع جنازشـه تو هم جا بخوری.بیـای ببینی تنم رو سنگ غسالخونست.مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.بابا هر چی تو بگی .نکن اسن کارارو.تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا خوشم نمـیاد .اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـیخورم .ببینی کفنمو مـیپیچن دورم.مـیگی دروغه،داری شوخی مـیکنی،اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.مـیگی پاشو*باشـه
    هر چی تو بخوای *اما رو صورتمو باز مـیکنن *چشام بستس *سنگو مـیذارن روم *خاک مـیریزن!!!!
    داد مـیزنی # # # #زندس دیوونـه ها*داره شوخی مـیکنـه *نریزید خاک # # # # اما یکی بیـاد دستتو بگیره ،بگه*اونروزی کـه بهت نیـاز داشت کجا بودی ?!نـه،شوخی نیست*واقعیته # # # #اره بزنی زیر گریـه اما دیگه خیلی دیره.

    Read more

    Media Removed

    به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه تو هم جا بخوری بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست مـیگی پاشو شوخی کردم باهات بابا هر چی تو بگی نکن این کارا رو تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم ببینی کفنو مـی پیچن دورم مـیگی دروغه داری شوخی مـیکنی اما ... 💔💔💔
    به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه
    تو هم جا بخوری
    بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست
    مـیگی پاشو شوخی کردم باهات
    بابا هر چی تو بگی
    نکن این کارا رو
    تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد
    اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم
    ببینی کفنو مـی پیچن دورم
    مـیگی دروغه
    داری شوخی مـیکنی
    اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر
    مـیگی پاشو دیوونـه
    باشـه هر چی تو بخوای
    اما رو صورتمو باز مـیکنن
    چشام بستس
    سنگو مـیذارن روم
    خاک مـیریزن
    داد مـیزنی
    زندس دیوونـه ها
    داره شوخی مـیکنـه
    نریزید خاک
    اما یکی بیـاد دستو بگیره بگه
    اون روزی کـه بهت نیـاز داشت کجا بودی
    نـه شوخی نیست
    واقعیته
    آره واقعیت
    بزنی زیر گریـه اما دیگه خیلی دیره
    ب سلامتی اون روز کـه خیلی دیره ... خــــــــــــــــــیلی

    00:00:01
    ثانیـه ها نبودتو ب رخ مـیکشـه
    بزن بـه سلامتی
    *مخاطب خاص* 💔💔💔 😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢 #درد #غم #غمگین #غمگینم #عشق #زندگی #روزگار #خدا #سرنوشت #تلخ #لایک #فالو #ناراحت #دنیـا #خاطرات #گذشته #خسته #مرگ #تنـها #تنـهایی #تنـهاییم #بدشانس #جدایی #دلشکسته #دلنوشته #داغونم #

    Read more

    Media Removed

    عزیزم ببخشیداگرناراحت مـیشی ازپستم ⇦ایشالا یـه روز ⇩ بیـاے بالا ســــــــــــــــــــرم سرمو.بگیری تو بغلت ☆داد بزنے:☆↯☆ ⇦نفــــــــــسـ بڪــــــــــشـ لعــــــــــنتے⇨ بـه امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه. تو هم جا بخوری. بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست. مـیگی پاشو شوخی ... عزیزم ببخشیداگرناراحت مـیشی ازپستم ⇦ایشالا یـه روز ⇩
    ✔بیـاے بالا ســــــــــــــــــــرم✖
    سرمو.بگیری تو بغلت ☆داد بزنے:☆↯☆
    ⇦نفــــــــــسـ بڪــــــــــشـ لعــــــــــنتے⇨
    به امـید روزی ک بهت خبر بدن امروز تشیع جنازشـه.
    تو هم جا بخوری.
    بیـای ببینی تنم رو سنگ غصالخونست.
    مـیگی پاشو شوخی کردم باهات.
    بابا هر چی تو بگی.
    نکن این کارا رو.
    تو کـه مـیدونی من از این شوخیـا بدم مـیاد.
    اما ببینی دارن مـیشورنم و منم تکون نمـی خورم.
    ببینی کفنو مـی پیچن دورم.
    مـیگی دروغه,
    داری شوخی مـیکنی,
    اما بیـای سر خاکم ببینی گذاشتنم تو قبر.
    مـیگی پاشو دیوونـه??
    باشـه هر چی تو بخوای??
    اما رو صورتمو باز مـیکنن??
    چشام بستس??
    سنگو مـیذارن روم??
    خاک مـیریزن????????
    داد مـیزنی????????
    زندس دیوونـه ها??
    داره شوخی مـیکنـه??
    نریزید خاک ??????
    اما یکی بیـاد دستو بگیره,بگه??
    اون روزی کـه بهت نیـاز داشت,کجا بودی??
    نـه,شوخی نیست??
    واقعیته??????
    آره,واقعیت ??????
    بزنی زیر گریـه,اما دیگه خیلی دیره??????
    ب سلامتی اون روز کـه خیلی دور نیست....

    Read more

    Media Removed

    همـه مـیدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید، ما قبل همـه اومدیم، واسه خودمون پخُی بودیم، یعنی فارسیمون خوب بود، یـه دستی هم تو ریـاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همـه چی اول مـیشدیم. راه مـیرفتیم، گردن افراشته این ور حیـاط بـه اون ور، تو بگی اگه انقده محل بـه دنیـا مـیذاشتیم. یـادته؟ یـادت ... همـه مـیدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید، ما قبل همـه اومدیم، واسه خودمون پخُی بودیم، یعنی فارسیمون خوب بود، یـه دستی هم تو ریـاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همـه چی اول مـیشدیم. راه مـیرفتیم، گردن افراشته این ور حیـاط بـه اون ور، تو بگی اگه انقده محل بـه دنیـا مـیذاشتیم. یـادته؟ یـادت رفته از بس دیگه نبودیم.
    جوون اول آسایشگاه بودیم. که تا دلبر اومد. گفتیم خب منطقیـه دیگه. یـه خانومـی با این کمالات، بافتنی، لاک قرمز، خوشگل عین ماه، مام کـه اونجور، حتما عاشقش شیم دیگه. اومد قبل اینکه سلام کنـه، گفتیم شمایلت چه نیکوست. خندید گفت مال شما بیتره. رفت. هفته بعد باز دیدیمش گفتیم اسمت چی بود؟ گفت دلبر کـه جان فرسود از او. گفتیم مگه تو هم بلدی؟ گفت اس. رفت. عین رفتن جان از بدن دیدم کـه جانم مـیرود.

    از فردا دیگه نشد از یـادش منفک بشیم. هی نگاش کردیم، نشستیم رو بـه روش، هی از دور پاییدیم، واسش زیر لبی دو بیتی گفتیم، رفت و اومد کردیم، طنز پارسی انداختیم درون جلوت و خلوت. راه رفتیم رو ریل، نی لبک کـه مـهره های پشت، کودکانـه توامان آغوش خویش وقتیی حواسش نبود، تو گرما سرما، شبان و روزا، پشت خط موزاییکا، جلو شمشادا، وایساده خوابیدنا، نیمـه شبا، قمر ها، عقرب ها، دو سیگار یـه کبریتا، تورم خیلی اسیر کردیم، باس ببخشی اما نحسی افتاده بود. هر چی آب مـی جُستیم تشنگی گیرمون مـی اومد واسه چی!؟ تو فهمـیدی؟

    آخر یـه روز رفتیم دمش بش گفتیم ببخشید چته؟ گفت : ها چطوری چی با منی؟ گفتیم بابا صاحب حُسن درون وفا کُش خودتو نگیر، ما خیلی ساله اینجاییم تو کـه اولی نیستی، ولی ارزش نداره، نرفت تو خرجش هی اونورو نیگا مـیکرد، فک کردیم نکنـه دنبال دوماد مو فرفریـه است، نکنـه موی ما حالا مد نیست. نکنـه ظهر پیـاز زیـاد خوردیم، نکنـه اون بیت اخری زیـادی بوده، نکنـه مـیخاد قیمتو زیـاد کنـه، نکنـه دیوونـه است، نکنـه یـه چیزایی هست ما نمـیدونیم. یـادته اون روز تو راهرو زدی تو گوشم جمشید؟ گفتی بیدار شو از خواب ادم ساده خبری نیست. شبش رفتیم تو اتاق کردیمش تو قاب گذاشتیم بالا طاقچه

    حبیب بالاخره ما یـه رفیق بیشتر نداریم که. باس گوش مـیکردیم دیگه. سختم بودا ولی کردیم. دیگه بوسیدیم گذاشتیم کنار، کنار کـه نـه رو طاقچه. اما خب نمـیشد دیگه. هی مـیدیدیمش. یـه وجب اسایشگاه ست یـا خبرشو مـیشنیدیم. درون و بی درون هی هوایی مـیشدیم. جمشید از روت خجالت مـیکشم، قولمو شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نیگاش کردم. تازه اینکه چیزی نیست حرفم باش زدم. جریحه دار جوابمو نداد. دیگه نگفتم بت اینارو....
    #مستر_چ

    Read more

    Media Removed

    یـه وقتایی مـیری رو پستاش یـه کامنتی بذاری حرف دلتو بهش بگی بگی کـه چقد برات عزیزه ولی مـیبینی خیلیـا اومدن حرفای تو رو بهش گفتن تو مـیمونی و یـه دنیـا حرف نگفته فقط لایک مـیکنی و مـیری کاش بدونـه این لایک ینی یـه دنیـا بغض و حرف #piccollage این آخرین پست این پیجه. تو این مدت با خیلی ها آشنا شدم. خیلیـا ... یـه وقتایی مـیری رو
    پستاش یـه کامنتی بذاری
    حرف دلتو بهش بگی
    بگی کـه چقد برات عزیزه
    ولی مـیبینی خیلیـا اومدن
    حرفای تو رو بهش گفتن
    تو مـیمونی و یـه دنیـا حرف
    نگفته
    فقط لایک مـیکنی و مـیری
    کاش بدونـه این لایک ینی
    یـه دنیـا بغض و حرف
    #piccollage
    💖💖💖
    این آخرین پست این پیجه.
    تو این مدت با خیلی ها آشنا شدم.
    خیلیـا کمکم .
    از همشون تشکر مـیکنم.
    خیلی منتظر شدم که تا سردار منم مثل بقیـه لایک کنـه،ولی اتفاقی نیفتاد.من هیچ وقت عصر ۱/۱۲/۹۳رو فراموش نمـی کنم. ساعت شش و سی و پنج دقیقه ی اولین روز اسفند سردار به منظور اولین بار لایکم کرد.اون موقع من هنوز فن پیجش هم نبودم.فقط ۳۹تا فالوور داشتم.روز بعدش ، وقتی از مدرسه اومدم دیدم دوباره لایک کرده.
    چهار بار این اتفاق افتاد.تااینکه دیگه همـه چی تموم شد.یـه جورایی سردار منو فراموش کرد.دیگه اون روزایی کـه خرکیف مـی رفتم مدرسه و کلی جلو دوستام پز مـیدادم کـه سردار منو لایکیده تموم شده بود.همـه وقتی مـیدیدن کـه خرکیفم مـی پرسیدن :سردار لایکت کرده؟.حیف نمـی دونستن کـه سردار دیگه پیجم رو نگاه هم نمـیکنـه. تنـها آرزوم شده بود اینکه یـه روز یکی زیر یکی از پستام بنویسه :سردار آزمون لایکت کرد.
    خیلی زود همـه چی عوض شد. ورق برگشت.سردار همـه رو لایک مـیکرد جز من.
    با خودم گفتم خو آدمـه مـهمـیه.وقت لایک نداره.ولی بعد فهمـیدم فقط منو لایک نمـیکنـه.من اضافه بودم.
    اگه فالو آقا حسام و لایکای سولماز جون نبود که تا حالا این پیج بسته شده بود.
    سعی کردم امـیدوار باشم. ولی که تا کی حتما همـین جور امـیدوار بـه آینده باشم؟
    ر‌وزایی کـه سردار بقیـه رو لایک مـیکرد بدترین روزای عمرم بود.
    هیچ وقت یـادم نمـیره پستی رو کـه من به منظور اولین بار گذاشتم و همـه کپی (بدون ذکر منبع)،سردار همـه رو لایک کرد جز من.
    💔💔💔
    من این پیجو مـیبندم ولی تاابد هوادارت مـی مونم.تا ابد.
    با احترام،ادمـین.
    :|
    @Sardar_azmoun
    @solmaz.azmoun69

    Read more

    Media Removed

    . مصاحبه سوارز با SPORT : . " بله، رفتن رونالدو سوپرایز بود چون کارش تو مادرید خوب بود و همـه چی رو بود و به عنوان یـه بازیکن خیلی چیزا رو بـه تیمش داد." . " این فوتباله تو یـه روز مـیتونی بگی تو تیمت خوشحالی و ممکنـه نظرت روز بعد تغییر کنـه و این اتفاقیـه کـه واسه رونالدو افتاد و باید بـه تصمـیمش احترام گذاشت." . " ... .
    مصاحبه سوارز با SPORT :
    .
    " بله، رفتن رونالدو سوپرایز بود چون کارش تو مادرید خوب بود و همـه چی رو بود و به عنوان یـه بازیکن خیلی چیزا رو بـه تیمش داد."
    .
    " این فوتباله تو یـه روز مـیتونی بگی تو تیمت خوشحالی و ممکنـه نظرت روز بعد تغییر کنـه و این اتفاقیـه کـه واسه رونالدو افتاد و باید بـه تصمـیمش احترام گذاشت."
    .
    " رفتن کریستیـانو واسمون معنی ای نداره ما مقابل یـه بازیکن بازی نمـیکنیم، بله ممکنـه یک بازیکن تفاوت هارو ایجاد کنـه و تیم رو بهتر کنـه و درواقع ما اینجاییم کـه مقابل بهترین رئال مادرید و اتلتیکو و بهترین ورژن تیم ها قرار بگیریم."
    .
    " بعضی وقتا نیـاز نیست بـه مسی نگاه کنم چون مـیدونم اون توپ رو جایی پاس مـیده کـه مـیخوام و بعضی وقت ها یـه فضای خالی مـیبینی اما لازم نیست بـه مسی بگی چون اون قبلش اون فضای خالی رو دیده."
    .
    " به منظور من و خیلی از مردم مسی بهترین تاریخه."
    .
    " جایزه هایی کـه مستحقبشونی همون چیزایین کـه تو زمـین بازیبشون مـیکنی مثلا بهترین گلزن دنیـا بشی، تو اینو با گل هات تو بازی ثابت مـیکنی و گلزن بودن خودت رو توسط روزنامـه ها بـه اثبات نمـیرسونی."
    .
    .
    .
    #ترجمـه_اختصاصی_بارسا_آی_آر
    @coutinh7o

    Read more

    Media Removed

    • ️ • ‎مـیتونی بگذری از هر چی کـه داشتی ‎مـیتونی بجنگی باهر کی کـه خواستی ‎ مـیتونی بشنوی حرف های خوب و بد ‎مـیتونی دور بشی حتی دورتر از حد ‎مـیتونی بگی تو افکار و فکرت رو ‎مـیتونی ساکت شی و نگی حرفت رو ‎ مـیتونی درون بری و بری از اینجا ‎مـیتونی بمونی بشینی همـینجا ‎مـیتونی غمگین شی و نگی حرفت رو ‎مـیتونی شاد ...
    ⚫️

    ‎مـیتونی بگذری از هر چی کـه داشتی
    ‎مـیتونی بجنگی باهر کی کـه خواستی ‎
    مـیتونی بشنوی حرف های خوب و بد
    ‎مـیتونی دور بشی حتی دورتر از حد ‎مـیتونی بگی تو افکار و فکرت رو
    ‎مـیتونی ساکت شی و نگی حرفت رو ‎
    مـیتونی درون بری و بری از اینجا
    ‎مـیتونی بمونی بشینی همـینجا ‎مـیتونی غمگین شی و نگی حرفت رو
    ‎مـیتونی شاد شی و بپوشونی ترست رو ‎مـیتونی سرگرم شی که تا سرحد مرگ
    ‎مـیتونی رها شی توی باد عین برگ ‎
    مـیتونی بگیری دنیـا رو تو دستات
    ‎مـیتونی بمـیری همـین دور و اطراف ‎مـیتونی رد بشی تو از روی ابرها
    ‎یـا بری پایین تر از زیر دریـا ‎مـیتونی قایم شی تو پشت دیوارها
    ‎مـیتونی وارد شی از هر درون و هر راه ‎مـیتونی بپری بری بالاتر
    ‎یـا بمونی اینجا از من تنـهاتر ‎مـیتونی بگردی و پیدا کنی راهت رو
    ‎مـیتونی ببینی من مـیرم راهم رو ‎مـیتونی بگردی ، پیدا کنی راهت رو
    ‎مـیتونی ببینی من مـیرم راهم رو ‎مـیتونی بگردی ، پیدا کنی راهت رو
    ‎مـیتونی ببینی ... •
    تو این سفر هم مثل قبل با آهنگهای #کامنت_بند و #کیـان @kianpofficial عشق کردیم💪🏼

    Read more

    . یعنی نمـی دونم از کجا بگم چند وقته تقریبا با اکثر پسرهای اطرافم دارم صحبت مـیکنم مـی بینم هر کدوم یک جوری قید ازدواج رو زدن 😐 با یکی حرف مـیزنی مـیگه مگه بیکار و بیماری خودت رو اسیر یک مشت فلان و فلان و فلان کنی همـین جوری راحت ترم با اون یکی حرف مـیزنی ول کن بابا مگه خلم کی دیگه الان #ازدواج مـیکنـه ! اصلا ... .
    یعنی نمـی دونم از کجا بگم
    چند وقته
    تقریبا با اکثر پسرهای اطرافم دارم صحبت مـیکنم
    مـی بینم هر کدوم یک جوری قید ازدواج رو زدن 😐
    با یکی حرف مـیزنی
    مـیگه مگه بیکار و بیماری خودت رو اسیر یک مشت فلان و فلان و فلان کنی
    همـین جوری راحت ترم
    با اون یکی حرف مـیزنی
    ول کن بابا مگه خلم کی دیگه الان #ازدواج مـیکنـه ! اصلا چرا ازدواج
    با اون یکی حرف مـیزنی
    بابا اونـها ک گرفتن کجا رو گرفتن ک ما کـه نگرفتیم مونده باشیم ؟
    با اون یکی دیگه حرف مـیزنی
    مـیگه ببین همـه # ها دنبال فلان و فلان و فلان و ... اینان حتما باهاشون فلان و فلان و فلان بود مثل خودشون
    با اون یکی ...
    با اون یکی ...
    بعد از این ور نگاه مـیکنـه
    همـه هم تو رابطه ...
    ...
    از اونور نگاه مـیکنی مـیری تو #مذهبی تر ها
    مـی بینی پسره سرش با صد جاش داره اینم بالانس مـیزنـه 😐
    خلاصه از هر ور نگاه مـیکنی
    گل و بلبل زیـاده
    چهارتام ازدواج مـیکنن درون طفولیت خخ و بعد چهار صباح یـا تو سر زنانن یـا هر روز معتقدن #جوانی ن و در پی جبران گذشته ...
    مـیمونـه یک تعدادی کـه الحمدلله باز اونـها هستن کـه بگی خدا رو شکر بالاخره با بد و خوب زندگی تونستن بسازن ...
    جز این گروه آخر
    خیل حیران و سرگردان عالم انگار روز ب روز افزونتر مـیشـه
    #پسر هاش رو نوشتم ک ب جنس مونث اسائه ادبی نشـه ، حساس ترن 😉😊
    .
    .
    علت این مسائل رو تو چ طور طبقه بندی مـیکنی ؟
    من ک مـیگم یک درصد بسیـار بالاییش برمـیگرده بـه همـین دو مقوله زیر
    اولی روابط آزاد و روز افزون و خارج ازدواج ک درون واقع هیچ انگیره و رقبتی شاید به منظور قبول مسیولیت آقایون نمـیگذاره و بی بند باری های روز افزون تر و رقابت #خانم ها درون عرضه حتی کاملاااا مفت و مسلم خود
    و دومـی #فرهنگ و و #عرف و #خانواده ها کـه تا بتونن #حلال ها رو سخت مـیکنند و #حرام ها رو سهل ! .
    .
    جز این دوتا علت زیـاده ها
    مثل مادی شدن روز افزون تقریبا همـه
    مثل بی مسیولیتی های فردی و توقع ها هر روز بیشتر از دیروز از بقیـه و طرف مقابل
    و ....
    .
    .
    شما علل عمده این معضلات رو کجا مـیدونی ؟؟
    خلاصه تو هم هر چ مـیخواهد دل تنگت بگو ...
    .
    .
    .
    بعدنوشت :
    آقا اما ته اش ک چی ؟
    من یک خط فقط مـیگم
    ته اش قبرستونـه و تویی و خدا !
    بقیـه اش رو خود دانی
    حداقل حلاللللللل ! حال کنید
    ضد حال حرام از حالش خیلی بیشتره هاااا ! .
    .
    .
    اسم #آهنگ هم #لیلی_بی_عشق .
    .
    یعنی فقط وجدانا آدم مـیگه
    بگردم واسه این # و پسرهای واقعا #پاک و #نجیب کـه چوب یک سری چی رو گاهی اونـهام مـی خورن !
    یواشکی نوشت : صد سال این جمله بالا خودم رو قبول ندارم !
    چرا؟
    چون !
    و من یتق الله یجعل له ... (آیـه 2 و 3 سوره طلاق )
    تو کامنت👇

    Read more

    Media Removed

    . نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین. . تلویزیون برنامـه چی‌چی شو داشت کـه طبق معمول چند نفر بـه هوای جایزه با یکدیگر مسابقه مـی‌دادند. درون یک قسمتش از زن و شوهر ... .
    نیریش و مـیل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین هست که برعشده. لیموشیرین اول شیرین هست و بـه مرور تلخ مـی‌شود، ولی «نیریش و مـیل» زن و شوهری هستند کـه اولش تلخند و آخرش شیرین.
    .
    تلویزیون برنامـه چی‌چی شو داشت کـه طبق معمول چند نفر بـه هوای جایزه با یکدیگر مسابقه مـی‌دادند. درون یک قسمتش از زن و شوهر جداگانـه سوال مـی‌شد و بعد جواب‌شان را با هم مقایسه مـی‌د. «مـیل» با ذوق گفت: «بیـا ما هم مسابقه بدیم ببینیم چقدر از همدیگه شناخت داریم!» «نیریش» بی‌حوصله گفت: «برو بابا دلت خوشـه، یعنی مـی‌خوای بگی خیلی منو مـی‌شناسی؟» مـیل گفت: «حدس مـی‌ مـی‌شناسمت. تو چی؟» نیریش عاشق رو کم‌کنی بود. سر حال آمد و گفت: «باشـه، برو قلم و کاغذ بیـار ببینیم کی بیشتر اون یکی رو مـی‌شناسه!»
    .
    مـیل شمرده گفت: «بنویس، رنگ مورد علاقه...» نیریش وسط حرفش پرید: «اسم رنگ رو حتما دقیق بگی ها! قرمز و خاکستری و صورتی نداریم، حتما مشخص کنی جیگری یـا آلبالویی یـا فیلی یـا نوک مدادی یـا طوسی، گلبهی یـا کالباسی یـا...» مـیل گفت: «چشم! کادوی تولد چی به منظور هم بگیریم بیشتر خوشحال مـیشیم...» نیریش دوباره حرفش را قطع کرد و گفت: «یعنی اگر تو بتونی این سوال رو درست جواب بدی همـینجا رسما اعلام مـی‌کنم کـه باختم! تو این چند سال زندگی مشترک آرزو بـه دلم موند کـه اولا یک مناسبتی رو یـادت باشـه و لازم نباشـه هی گوشـه و کنایـه ب و به حلقه انگشت اشاره کنم و ادای پوف شمع دربیـارم که تا یـادت بیـاد تولدمـه و سالگرد ازدواجمونـه، ثانیـا یـه کادوی بـه درد بخور و چیزی کـه من دوست دارم برام بخری، بـه جز ظرف و رومـیزی و مجسمـه!» مـیل خودش را بـه نشنیدن زد و ادامـه داد: «شـهری کـه دوست داریم مسافرت بریم...» نیریش آهی کشید و گفت: «پوف... یـادم نمـیاد آخرین مسافرتی کـه بردی منو کی و کجا بود...» فوری ادامـه داد: «مسافرت بالای هزار کیلومتر حسابه ها!» مـیل بی‌توجه گفت: «اسم بچه‌هامون رو چی مـی‌ذاریم...» نیریش این بار با ذوق گفت: «آخ من عاشق این سوالم! یعنی اگه نتونی اسم‌های ونـه و پسرونـه مورد علاقه من رو حدس بزنی، من مـی‌دونم و تو!»
    .
    بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇

    Read more

    Media Removed

    اینجا تـه خـطه اینجا تـه خـطه بعد بکش کنار بچه بزار این روزا ردشـه بره اینجا ته خطه نـه اینجا ته خطه بعد اینجا شـهر بداس شـهر فن و حرکته هرچیو تو بگی ما اینجا دیدیم (آره) اینجا ته خطه بالا بیدار شدیم پایین خوابیدیم (داداش) #اینجا_ته_خطه دور و ور ببین همـه رد خوباشم مـیخوان یـه نمـه بد باشن چرا (چی ... اینجا تـه خـطه اینجا تـه خـطه
    پس بکش کنار بچه بزار این روزا ردشـه بره
    اینجا ته خطه نـه اینجا ته خطه پس
    اینجا شـهر بداس شـهر فن و حرکته
    هرچیو تو بگی ما اینجا دیدیم (آره)
    اینجا ته خطه
    بالا بیدار شدیم پایین خوابیدیم (داداش)
    #اینجا_ته_خطه
    دور و ور ببین همـه رد دادن
    خوباشم مـیخوان یـه نمـه بد باشن چرا (چی شد)
    اونا کـه معرفت داشتن
    دارن مـیرسن بـه ته خط بازم
    اینجا مـیزنـه برادر برادرو رفیق کدومـه دیگه ندارن هوا همو
    همـه مـیشناسن ادا بد درارو
    یـه سریـا مـیخرن فرار از طنابرو
    همـه نسخن انگاری
    نفسا حبسه توی قفسن اجباری
    پوشیدن جا لباس زره
    هرکیم مـیخواد بره مایـه باس بده
    همـینـه عاقبت کار

    Read more
    . سلام.... لوبرررر ،،،لیورررر،،،بلووور ،،،ملووررررر،،لیوووول ،،لووواااررر،،،لیویرررررر،،،لاویرررررر،،،لوووبیرررررر،،،لوبیـااااااا،،،لابیوررررر،،،لوووولوووووو،،،لووولایووووو،،،آی لاو یووووو،،،آی لاو یو توووووو،،لولالاااا،،، احسنت لوبرررررر نـههههههههه لوووووورررررررررررررررررررررررررررررررررررررر یـا ... .
    سلام.... لوبرررر ،،،لیورررر،،،بلووور ،،،ملووررررر،،لیوووول ،،لووواااررر،،،لیویرررررر،،،لاویرررررر،،،لوووبیرررررر،،،لوبیـااااااا،،،لابیوررررر،،،لوووولوووووو،،،لووولایووووو،،،آی لاو یووووو،،،آی لاو یو توووووو،،لولالاااا،،، احسنت لوبرررررر نـههههههههه
    لوووووورررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

    یـا علی ۳۳،۲۴
    لوبر نـه دلبندم لولو نـه عزیزم لیورپول
    شما راحت باش ما مـیفهمـیمـیم چی مـیخوای بگی دلبندم
    خودت و اذیت نکن ،،، قهرمان ،پهلوان ... @aliansarian
    باید گریـه کرد نـه خندید ... همـین
    زنده باد ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پاره تنم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🙏🙏 یـا حضرت عباس

    خدایـا خودت بیـا یـه سر پایین جون مادرت

    فیلمـها و عکسها تو کانالم هست ممنون ازتون❤️👆👆👆👆

    Read more

    Media Removed

    بایَد یِ #رفیق داشته باشی بدونٍ اینکه برنامتُ بهش بگی دَستشو دراز کنـه و بگه تو همـه چی ، تو همـه جا، هستم باهات.. بایَد یِ #رفیق داشته باشی
    بدونٍ اینکه برنامتُ بهش بگی
    دَستشو دراز کنـه و بگه
    تو همـه چی ، تو همـه جا، هستم باهات.. ✋🍻

    Media Removed

    جلوم یـه آلبوم پُر از بچگیم و تاب سُرسُرست شلوغ ولی آروم تو عدور از قانون دور از ترس پُره فکرای بزرگ دنیـایِ کوچیکمو چشمای درشت بیـا و احساسم کن و قبلِ اینکه بشناسیم برو از من ننداز نـه بـه همـه بگو کج بودم کم داشتم شاید دلت بخواد من باشم دس رو شونت بات تو عجا شم ولی من و این حرفِ ... جلوم یـه آلبوم پُر از

    بچگیم و تاب سُرسُرست

    شلوغ ولی آروم تو عکس

    دور از قانون دور از ترس

    پُره فکرای بزرگ

    دنیـایِ کوچیکمو چشمای درشت

    بیـا و احساسم کن و

    قبلِ اینکه بشناسیم برو

    از من ننداز نـه

    به همـه بگو کج بودم کم داشتم

    شاید دلت بخواد من باشم

    دس رو شونت بات تو عجا شم

    ولی من و این حرفِ رو هوا

    پرتی حواس و لَنگی دماغ

    از پایـه مـیکنیم عکستو خراب

    ت دستتُ برام،برو

    اینجا هیچ چی دیدنی

    نیست و ریخته ویترینم زمـین

    من از پَس این شیب لعنتی

    این پیشونی و کلی چین بی دلیل

    برمـیام یـه روز

    چند ساله شده هر شنبه هام یـه جور

    بزار یـه روز کـه بک گراندمون

    لحظه های خوب بود عبگیریم

    وقتی داشتیم برا درا دسته کلید

    وقتی لااقل خوشحالم أ یـه چیزی

    نـه الآن با این پوزخند بی ریخت و

    فکری کـه جدا از روزمرگی نی

    توم چیزی جُز خستگی نی،بزار

    بزار بـه وقتش یـه عخوب نـه

    یـه عخوب تر بگیریم

    از هوا بگیر

    از این از من قشنگترا بگیر

    از اینا کـه الکی خوشن

    بگی از اینا کـه مـیگن از ما بگیر

    #ایلام #بهترین #شـهر #دنیـا
    #شایع #بهترین #تک
    #ترک_عکس
    #ax_sahyea
    #shayea

    Read more

    Media Removed

    ... یعنی بدونم دقیقا کجای این دنیـام؟ یعنی توی خواب و خیـال نباشم... گیج نباشم.. راهو گم نکنم... پرت نباشم از مرحله... حواسم شیش دانگ جمع این باشـه کـه #صاحب دارم... کـه رها نشدم... کـه بیـهدف خلق نشدم... بیـهدف رها نشدم... بـه این فکر کنم کـه الکی یـه #استعداد بهم عطا نشده... اگر قرار بود نشـه، اگر قرار ... ...
    یعنی بدونم دقیقا کجای این دنیـام؟
    یعنی توی خواب و خیـال نباشم... گیج نباشم.. راهو گم نکنم... پرت نباشم از مرحله...
    حواسم شیش دانگ جمع این باشـه کـه #صاحب دارم...
    که رها نشدم... کـه بیـهدف خلق نشدم... بیـهدف رها نشدم... بـه این فکر کنم کـه الکی یـه #استعداد بهم عطا نشده...
    اگر قرار بود نشـه،
    اگر قرار بود درست نشـه،
    اگر قرار بود چیزی این وسط ساخته نشـه،
    اصلا توی این مسیر قرار نمـی گرفتم
    .
    .
    .
    #توکل یعنی
    باهوش باشم! یعنی بگردم راهشو پیدا کنم
    از خودش... از #خدا بخوام راه واقعی رو نشونم بده
    آخه من مـیخوام از ظرفتیـهام بـه بهترین نحو استفاده کنم...
    مـیخوام #سخت_تلاش کنم که تا به هدفم برسم
    اما نمـیخوام توی این مسیر گم بشم...
    نمـیخوام صدمـه ببینم نمـیخوام بهی ضرر برسونم
    نمـیخوام #گناه کنم نمـیخوامـی رو بـه گناه بندازم
    نمـیخوام تواناییـهامو هدر بدم...
    .
    .
    توکل یعنی
    توی یـه دستت دست خدا باشـه
    توی یـه دستت عقل و همتت
    یعنی وقتی داری سخت تلاش مـیکنی
    خیـالت راحته کـه قوت بی پایـان خدا همراهته...
    .
    .
    .
    توکل یعنی وکالت مـیدم بـه خدا...
    تا بـه جام انتخاب کنـه از کدوم راه برم...
    و جایی کـه منظورش رو نمـی فهمم،
    خودش یـه کارهایی رو پیش ببره...
    توکل یعنی
    خداجون قبولت دارم
    هرچی تو بگی... هر چی تو بخوای...
    آخه تو منو مـی بینی...
    تو قشنگتر از آدما حالمو مـی فهمـی...
    دلسوزتر از بقیـه بهترینـها رو برام مـیخوای
    آخه تو
    دوستم داری...
    خیلی هم دوستم داری...
    آخه من مال توئم... مال خودت... ساخت دست خودتم...
    پس بهت اعتماد دارم کـه هدرم نمـیدی...
    برام بد نمـیخوای
    سهل انگاری نمـیکنی
    حیفت مـیاد...
    توکل یعنی
    به ایده ای کـه خدا تو سرت مـیندازه اعتماد کنی
    به سخت گیریـاش بـه چشم ظلم نگاه نکنی
    به راهنماییـهاش گوش کنی
    به کاری کـه گفته عمل کنی
    به بقیـه ش هم کاری نداشته باشی
    #مرجان_خاتون
    #منم_ابابیل

    Read more

    Media Removed

    خیلیـا الان تو صحن و سرای آقا دارن راه مـیرن نفس مـیکشن لذت مـیبرن چشمشون بـه گنبد زیباش کـه مـیفته حاجتاشونو مـیگن ...اشکشون جاری مـیشـه..اگه تشنـه شدن خودشونو مـیرسونن صحن اسماعیل طلا و از سقاخونـه ش آب مـیخورن تازگیـا هم شنیدم کـه صحن گوهرشاد راه افتاده و لذت وضوی عشق درون حوض گوهرشادنصیب زوارامام رضاس . . این ... خیلیـا الان تو صحن و سرای آقا دارن راه مـیرن نفس مـیکشن لذت مـیبرن
    چشمشون بـه گنبد زیباش کـه مـیفته حاجتاشونو مـیگن ...اشکشون جاری مـیشـه..اگه تشنـه شدن خودشونو مـیرسونن صحن اسماعیل طلا و از سقاخونـه ش آب مـیخورن
    تازگیـا هم شنیدم کـه صحن گوهرشاد راه افتاده و لذت وضوی عشق درون حوض گوهرشادنصیب زوارامام رضاس
    .
    .
    این وسط خدا بـه دل زائری کـه بقیع رفته رحم کنـه خدابه دل امام حسنی هایی کـه الان مشـهدالرضاهستن رحم کنـه کـه فقط زیرمـیگن غریب مادرحسن جانم
    .
    .
    یـه عده هم مثه ماجامونده ها دلخوشیمون دیدن تصاویر و فیلم های ارسالی و پیـامک هایی از قبیل درحرم دعاگوتم،هست و بغض و حسرت و آهی کـه از ته دلمون برمـیاد و زیرمـیگیم
    همـه دارند بـه پابوسی تو مـی آیند
    طبق معمول من بی سروپا جاماندم
    .
    .
    آقاجونم
    ماجامونده ها دلمون تو صحن و سرای شماس اما مـیلادت کـه دعوت نشدیم ولی جان مادرت زهرا اربعین جز جامونده ها نباشیما...بخدا دق مـیکنیم...خودت برات ماجامونده های ازحرمتو بده
    چی مـیشـه امروز بگی هرکی دلش مـیخواس حرمم باشـه و نیومد امسال اربعین کربلا باشـه...جان جوادت آقا
    .
    .
    حالا تمام دغدغه ام این شده حسین
    این اربعین کرببلا مـیبری مرا؟
    #یـا_امام_رضا
    .
    .
    مـیلاد باسعادت حضرت سلطان آقاجانمون علی بن موسی الرضاعلیـه السلام مبارک باد

    Read more

    بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم.. با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی.. از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو.. رکورد پلکان هنوز دست خودته.. رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم.. علی تو ... بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم..
    با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی..
    از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو..
    رکورد پلکان هنوز دست خودته..
    رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم..
    علی تو این صحنـه داره گچ‌مـیزنـه دست روح الله..
    چی کشیدن علی و طرفداری روح الله وقتی ایتم پلکان رو دیدن...سکوت مـیکنم..ببینم کیـا پست مـیزارن...
    فقط تک کنین منو..ببینم بامعرفتارو...
    باهمـین دست راویزوفسکی پرمدعا رو شکست داد..
    آقا پیمان تو بگو..کی رکورد دار بوده..کی جهان پهلوان بوده..
    کی بوده...مـیخوام تو بگی...
    پست امشبتو چی مـیزاری آقا پیمان؟؟؟؟
    ای داد..یـالان دنیـا❤❤❤
    ثابت کنیم از همـه دنیـا بامعرفت تریم..
    بگیم هنوز بیـادتیم روح الله❤❤❤
    @alidadashi0912
    @bashir.online @peyman.maheri.wsm @alireza.zarfchi

    Read more

    ... بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم.. با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی.. از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو.. رکورد پلکان هنوز دست خودته.. رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم.. علی ... ...
    بیـامرگ سهراب هست ناله سرکنیم..
    با کف دست پاره شده..ساق پاره..کتف درون رفته جهان پهلوان بشی قشنگه..اسطوره مقاومت و درد خودتی..
    از خودت یـادگرفتم با آسیب جنگیدن رو..
    رکورد پلکان هنوز دست خودته..
    رفقا بیـاین مشتی باشیم..همـه یـه پست بزاریم برا روح الله..باهاش حرف بزنیم..دردودل کنیم..
    علی تو این صحنـه داره گچ‌مـیزنـه دست روح الله..
    چی کشیدن علی و طرفداری روح الله وقتی ایتم پلکان رو دیدن...سکوت مـیکنم..ببینم کیـا پست مـیزارن...
    فقط تک کنین منو..ببینم بامعرفتارو...
    باهمـین دست راویزوفسکی پرمدعا رو شکست داد..
    آقا پیمان تو بگو..کی رکورد دار بوده..کی جهان پهلوان بوده..
    کی بوده...مـیخوام تو بگی...
    پست امشبتو چی مـیزاری آقا پیمان؟؟؟؟
    ای داد..یـالان دنیـا❤❤❤
    @alidadashi0912
    @[email protected]

    Read more

    Media Removed

    . « آلبوم کوچولو 🏻پُستِ ورق زدنی » وسط این حجم اخبار تلخ کـه دیگه نمـیدونی چی دعا کنی و چی بگی...آرزو مـیکنم آدم‌های مـهم زندگیتون وقتی فهمـیدن دوسشون دارین ، بیشتر عاشقتون بشن و جمع‌هاتون گرم بمونـه...آره هرچقدر بزرگتر مـیشیم ادمای اطرافمون کمتر اما بـه همون اندازه واقعی‌تر مـیشن حتما یـاد گرفت کـه تو ... .
    « آلبوم کوچولو 👆🏻پُستِ ورق زدنی »
    وسط این حجم اخبار تلخ کـه دیگه نمـیدونی چی دعا کنی و چی بگی...آرزو مـیکنم آدم‌های مـهم زندگیتون وقتی فهمـیدن دوسشون دارین ، بیشتر عاشقتون بشن و جمع‌هاتون گرم بمونـه...آره هرچقدر بزرگتر مـیشیم ادمای اطرافمون کمتر اما بـه همون اندازه واقعی‌تر مـیشن حتما یـاد گرفت کـه تو فکر اونا کـه رفتن نباشیم ، تو فکر اونا باشیم کـه کنارمون موندن و هستن ، حتما #ازنوببین رو سرمشق رفاقت‌ها و زندگیمون بذاریم ، حتما تمام تلاشمون رو یم خوب باشیم وسط این هیـاهوی پر از سختی کـه هر دَم بَر و گلی مـیرسد از این باغ !
    .......
    راستی با خرید گوشی اس۹ یـه level u و sd card هدیـه بگیرید ، درون ایـام خاص !
    هربار دیدنت یـه آلبوم و داستان کوتاه خوش و قشنگه دنیـای زیبا 💛🧡
    #موبیلم_گرافی #گلنویس
    ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

    Read more

    Media Removed

    شاد : قبلش حتما ی حرفایی بهت ب .. هروقت اونارو قبول کردی .. باشـه عزیزم ازادی - چی مـیخوای بگی - از شدنت چنتا شرط داره .. - بگو چ شرطی - خب اینطور ک معلومـه بودن تو با کارانویر اصلا صلاح نیست .. چون صنم کارانویرو مـیخواد و من تورو ..خب بعد .. بودن شماها زیـاد جالب نیس .. - خفه شو .. دوس داشتن تو و صنم اصن برام مـهم ... شاد : قبلش حتما ی حرفایی بهت ب .. هروقت اونارو قبول کردی .. باشـه عزیزم ازادی
    - چی مـیخوای بگی - از شدنت چنتا شرط داره .. - بگو چ شرطی
    - خب اینطور ک معلومـه بودن تو با کارانویر اصلا صلاح نیست .. چون صنم کارانویرو مـیخواد و من تورو ..خب بعد .. بودن شماها زیـاد جالب نیس .. - خفه شو .. دوس داشتن تو و صنم اصن برام مـهم نیس ..
    - خب خب .. وایسا وایسا تند نرو .. هنو شرطامو نگفتم - بگوو زود باش بگو فقط - شرط اولم ... تو نباید با کارنویر ازدواج کنی .. - این شرطو قبول نمـیکنم .
    - اووو صب کن صب کن ... اگ باهاش ازدواح کنی خب . اون مـیمـیره ☺ و این ک اگر این موضوعو باهاش درمـیون بزاری قطعا و صدرصد مـیمـیره - 😦😦😢😟😟
    - خب حالا نظرت چیـه ؟ . - م م م ن .. - تو چی ؟ - باشـه ... - خب .. راه حل خوبی پیدا کردی 😏
    دستو پامو باز کرد .. -حالا ازادی .. ولی حرفام یـادت نره .
    ازجام بلتد شدم و بدون مکث دویدم و بیرون اومدم . تاجایی ک مـیتونستم دویدم ولی وسطای خیـابودن دیگ نتونستم ... سرجام وایسادم نفس عمـیقی کشیدم .. نشستم کنار خیـابون .. چن بار نفس کشیدم که تا نفسم برگرده سرجاش . با فگر ب حرفای شاد اشکام سرازیر شد .. کم کم گریم شدت گرفت و ب هق هق افتادم ... دستی ب سر و روم کشیدم .. حالا مـیخوام با اینا چیکار کنم ؟ 😔 ... از جام بلند شدم ی تاکسی اومد سریعا سوارش شدم و ب سمت خونـه شدم .
    ...... نمـیدکنستم چجوری برم تو .. وقتی پرسیدن کجا بودی چی بگم .. واقعا کیج شده بودم .. اروم زنگ درو زدم .. قیـافم از شدت گریـه داغون داغون بود .. کارانویر درو باز کرد .. بدون این ک تو صورتش نگاه کنم دویدم تو خونـه و دویدم تو اتاقم .. درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت .. صدای دیگران رو مـیشنیدم ک درون با نگرانی حاللمو مـیپرسیدن و اصرار داشتن درو باز کنم .. بلند با گریـه گفتم... : راحتم بزاریدددد مـیخوام تنـهااااا باشممم 😔 ....

    Read more

    Media Removed

    شایدموقت #چاق #تپل #گنده؛و... کلی حرفای #منفی و زشت دیگه کـه این روزا بـه جای سلام و چه خبر از خیلی آدما مـیشنوه😑 آدمایی کـه یـاد گرفتن فقط #باربی دوست داشته باشن (هرچند دقیقا همونا بـه همونم کلی #ایراد مـیگیرن) یـاد نگرفتیم #آدمارو همونجور کـه هستن بپذیریم . یـاد نگرفتیم اگری بدقیـافس یـا هر نقصی کـه ... شایدموقت
    #چاق #تپل #گنده؛و... کلی حرفای #منفی و زشت دیگه کـه این روزا بـه جای سلام و چه خبر از خیلی آدما مـیشنوه😑
    آدمایی کـه یـاد گرفتن فقط #باربی دوست داشته باشن (هرچند دقیقا همونا بـه همونم کلی #ایراد مـیگیرن)
    یـاد نگرفتیم #آدمارو همونجور کـه هستن بپذیریم .
    یـاد نگرفتیم اگری بدقیـافس یـا هر نقصی کـه داره و احیـانا ما خوشمون نمـیاد مجبور نیستیم بریم تو روش عقده گشایی کنیم . لزومـی نداره سلیقه ی خودمون رو تو چش و چال ملت فرو کنیم ☺
    _
    (با چندش آور ترین #لحن #دنیـا خوانده شود )
    -به خاااااطر خووووودت مـیگم آخه #مریض مـیشی مـیمـیری! 😐... یـا اینکه اگه هی مـیبینمت بـه جای چه خبر کجایی بهت  مـیگم :
    چقد چاق شدی !
     نیتم اینـه بـه خودت بیـای بری خودتو #لاغر کنی کـه بدبخت نشی پات بشکنـه بیفتی با فلاکت و #خفت و #خواری بمـیری😒
    .
    کاش مـیدونستیم حرفای منفی و کثیف آدما رو عصبی مـیکنـه !
    _
    👈بیشتر آدمای چاق وقتی عصبی مـیشن پرخوری مـیکنن !
    _
     معمولا آدما تو زندگیشون یـه دفعه تصمـیم نمـیگیرن تمام فعالیتای فیزیکیشونو بذارن کنار و بعد از 4 سال  یـه ظرف پاپ کرن بذارن جلوشون مثه چی برن تو فکر بـه خودشون بیـان ببینن فیلم یک ساعته تموم شده پاپ کرنی هم  توی ظرف وجود نداره اما هنوز فکر و خیـالا ادامـه داره ... اون آدم نـه داستانی رو فهمـیده و نـه اصلا طعمـی رو متوجه شده 😑
    کاش بفهمـیمـی کـه یـه زمانی شاخص توده چربیش صفر یعنی فیت بوده ممکنـه این اضافه وزن چشمگیرش از سر دلخوشی و ازدیـاد نعمت های الهی  نباشـه! -
    شکرخداحتی سال هایی کـه لیگ یک فوتبال بازی مـیکردم یـادم نمـیاد بعد مدت های رو  دیده باشم بهش یـه کاره بگم  ااا چقد چاق شدی ولی که تا دلتون بخواد آدم دورم هست کـه گویـا پرخوریـای من از ارث پدرجد بزگوارشون بوده 😅
    _
     یـادت باشـه اگه دیدی دوستت بعد مدت ها شکسته شده بـه جای شلیک آخر با گلوله ی زبونت  نقص ظاهریشو نادیده بگیر . و به جاش بگو ااا چه خوشتیپ ... چه لباس قشنگی ... لازم نیست بـه دروغ بگی چقد شاداب تر شدی ولی لزومـی ام نداره با حرفت شکسته ترش کنی... _
    وقتی کفشایی رو نپوشیدم لزومـی نداره راجب راه رفتنش قضاوت کنم !
    -
    پ.ن: نـه اینکه من قدیسه باشما نـه . همـین پریشب با یکی از دوستام کلی بـه یکی ازین پلنگای اینستا کـه عمل زیبایی رو عسلشو درآورده خندیدیم . اما حداقل با اینکه از قیـافش حالم بهم خورد نرفتم تو پیجش بـه قیـافش فحش بدم . یـا نرفتم بگم چقد زشتی . بلاکش کردم کـه دیگه قیـافشو نبینم ؛  چرا کـه فرد مذکور نیومده خرج عمل هاشو از من یـا ارث پدرم بگیره ببره . پول خودش بوده دوست داشته گند بزنـه بـه طبیعت چهره ش 😎😛به من و دوستمم ربط نداره😈

    Read more

    Media Removed

    یـادته نشستیم تو بالکن و زانوهامون و بغل کردیم و به چراغای روشن شـهر خیره شدیم؟. یـهو چند ثانیـه هیچی نگفتم تو خوب مـیدونستی چند ثانیـه حرف نزدن من طبیعی نیست. یـه دستت و بردی تو موهام و یـه دست دیگت و دورم حلقه کردی و گفتی مرد من؟ داری بـه چی فکر مـیکنی؟ سکوتم و ادامـه دادم و حرفی نزدم چند که تا اسم و کلمـه رو باشیطنت ... یـادته نشستیم تو بالکن
    و زانوهامون و بغل کردیم و به چراغای روشن شـهر خیره شدیم؟.
    یـهو چند ثانیـه هیچی نگفتم
    تو خوب مـیدونستی چند ثانیـه حرف نزدن من طبیعی نیست.
    یـه دستت و بردی تو موهام و یـه دست دیگت و دورم حلقه کردی و گفتی مرد من؟ داری بـه چی فکر مـیکنی؟
    سکوتم و ادامـه دادم و حرفی نزدم
    چند که تا اسم و کلمـه رو باشیطنت بـه زبون اوردی و گفتی کدومش؟
    گفتم : تو .
    صورتم و اوردی بالا
    حلقه های اشک و که تو چشام دیدی بازم گفتم
    : توووو.
    به اینکه نباشی
    به بعد تو
    به اینکه بشی مثل همـه‌ی اونایی کـه قرار بود که تا همـیشـه باشن و حالا نیستن.
    به اینده ای کـه تو رو نداشته باشم
    به دلتنگی هایی کـه رفعشون نکنی
    به ساعتای هشت شب کـه باید تنـها بگذرونم
    به بارونایی کـه باید تنـها قدم ب
    به یلداهایی کـه نباشی
    به...
    به‌.‌‌..
    به...
    گفتی: (ببین !!!
    ما تازه اول راهیم
    چه من باشم چه نباشم
    تا همـیشـه کلی آدم جدید مـیان تو زندگیت
    خاطره های خیلی قشنگتری باهاشون مـیسازی
    و یـه دنیـای جدید و باهاشون تجربه مـیکنی ولی قرار نیس همشون بمونن
    باید یـاد بگیری اینقدر زود وابسته نشی،
    اشکات و جلوی هرکسی نریزی،
    آدمای گذشته رو فراموش کنی
    و با اونایی کـه هستن خوشحال باشی.)
    پشت سرِهم نصیحت مـیکردی ولی دلم مـیخواست بـه جای این حرفا بگی : دیوونـه من همـیشـه باهاتم.
    ولی حرفات بوی رفتن مـیداد
    بوی دلتنگ نشدن
    بوی خودخواهی.
    من از همون شب خودم و بازنده‌ی این رابطه دیدم؛
    چون بهی دل داده بودم کـه موندنی نبود.
    .
    .
    .
    🔗 #مـیکائیل⭐
    . 🌎 🆔@mikilove351 🆕
    .
    .
    .
    👇👇👇
    :
    💎☆*🌜*🌟☆🌟*🌛*☆💎
    ○•°•╬╬•🌖♢""♢🌖•╬╬•°•○
    💎☆*🌜*🌟☆🌟*🌛*☆💎

    سلامــــ🌛🌟 دوستای گلمــــــــــ
    پروانـه دلتون شاد
    عاقبتتون بخیر
    زندگیتون بدون حسرت
    عشقتان آسمانی و
    شبتون سرشار از آرامش🌟🌜

    💎☆*🌜*🌟☆🌟*🌛*☆💎
    ○•°•╬╬•🌖♢""♢🌖•╬╬•°•○
    💎☆*🌜*🌟☆🌟*🌛*☆💎

    Read more

    Media Removed

    90: داستان از نگاه رکسان: براش تمام خوابی رو کـه دیدم تعریف کردم. (همون خوابه کـه افتاد سقط شد :|) حتی خواب هایی کـه تو این چند ماه دیدم. هرچند کـه اونا درون اون حد خواب قبلی نبودن ولی بازم، نمـیخواستم چیزی تو دلم نگه دارم. مـیخواستم با یکی حرف ب.ی کـه بتونـه کمکم کنـه. نایل کل مدتی کـه داشتم براش تعریف مـیکردم ... 90:
    داستان از نگاه رکسان:
    براش تمام خوابی رو کـه دیدم تعریف کردم. (همون خوابه کـه افتاد سقط شد :|) حتی خواب هایی کـه تو این چند ماه دیدم. هرچند کـه اونا درون اون حد خواب قبلی نبودن ولی بازم، نمـیخواستم چیزی تو دلم نگه دارم. مـیخواستم با یکی حرف ب.ی کـه بتونـه کمکم کنـه.
    نایل کل مدتی کـه داشتم براش تعریف مـیکردم با تعجب بهم خیره شده بود.
    حرفام کـه تموم شد گفت: رکسان؟ چرا... چرا قبلا اینا رو بهم نگفتی؟... وایسا ببینم... دقیقا کی این خواب رو دیدی؟
    سرمو انداختم پایین و به انگشتام خیره شدم و زیرگفتم: حدود شیش ماه پیش.
    داد زد: شیش ماه پیش؟!؟!؟!
    سرمو تکون دادم.
    از روی کاناپه بلند شد و دستاشو برد تو هوا و گفت: ینی تو شیش ماه همچین چیزی رو دیدی و از من پنـهانش کردی؟! اصلا با خودت فکر نکردی کـه باید بـه من بگی؟
    کلافه گفتم: هر وقت بهش فکر مـیکردم دستام شروع بـه لرزیدن مـی و انگار داشتم بالا مـیوردم! اصلا نمـیتونستم بهش فکر کنم چه برسه بـه اینکه بخوام برات تعریفش کنم!
    سرجاش وایساد و گفت: یعنی هیچجز من نمـیدونـه؟
    چشمامو بستم و گفتم: نـه نمـیدونـه. تو اولینی هستی کـه بهش گفتم.
    یکم مکث کرد و دوباره اومد کنارم نشست.
    دستامو تو دستاش گرفت و گفت: شاید... شاید بهتر باشـه کـه در مورد این خوابات... بای حرف بزنی.
    یکم بهش نگاه کردم و با تردید گفتم: خب حرف زدم دیگه... الان با تو.
    لباموش جمع کرد و ادامـه داد: نـه ببین... منظورم یـهیـه که... متخصصه! یعنی... یـه دکتر روانشناسی چیزی.
    دستامو از دستاش کشیدم بیرون و گفتم: نـه! من مشکل روانی ندارم کـه بخوام برم پیش روانشناس و اونم منو بفرسته پیش یـه روانپزشک و منو بگیره زیر بار قرص و دارو! مـیدونی کـه چقدز از دارو متنفرم!
    سعی کرد آرومم کنـه و گفت: باشـه باشـه.. حق با توئه! خب... آها! مرکز خواب درمانی چطور؟ درباره شون یـه چیزایی شنیدم...ایی کـه مشکل دارن با خوابیدن و خوابایی کـه مـیبینن مـیرن اونجا.
    لبمو گزیدم و یکم فکر کردم.
    راست مـیگفت بـه همچین چیزی نیـاز داشتم ولی اونوقت همـه مـیفهمـیدن! اونوقت حتما چی بهشون بگم؟
    چونمو گرفت و گفت: نظرت چیـه؟
    تو چشماش نگاه کردم و گفتم: آخه... آخه مـیدونی یکم ریسکیـه! اگه بعدش ازم سوالایی پرسن یـا حتی شایعه ای درست کنن! وااااییی اصلا حوصله ی اینجوری چیزا رو ندارم!
    سرمو بین دستام گرفتم و چشامو بستم.
    دوباره اومد تو ذهنم! چرا حس مـیکردم کـه واقعی مـیشـه؟ چرا حس مـیکردم کـه اون قراره زندگیمو نابود کنـه؟ اون زندگیمو ساخته! خب درون کنارش ما مشکلاتی هم داریم ولی بازم نایل جز مـهمترین چیزاییـه کـه توی تموم زندگیم اتفاق افتاده!
    کامنت:

    Read more
    اللهم صلی اله محمد و آل محمد و خدا همـینجاست..همـینقدر نزدیک.. (ای کاش مـیفهمـیدم چی مـیخوای بگی!!ای کاش حرف زدن با تو رو بلد بودم!!!) ای کاش دلی مثل تو داشتم مـیتونستم با خداصحبت کنم... چی مـیگی؟؟ چی مـیشنوی؟؟ با کی حرف مـیزنی؟؟ قرص چیـه!!دارو چیـه!! مریض کیـه!؟که دستتو بلند مـیکنی بـه اون بالایی مـیگی... اسم ... اللهم صلی اله محمد و آل محمد

    و خدا همـینجاست..همـینقدر نزدیک..
    (ای کاش مـیفهمـیدم چی مـیخوای بگی!!ای کاش حرف زدن با تو رو بلد بودم!!!)
    ای کاش دلی مثل تو داشتم مـیتونستم با خداصحبت کنم... چی مـیگی؟؟
    چی مـیشنوی؟؟
    با کی حرف مـیزنی؟؟ قرص چیـه!!دارو چیـه!! مریض کیـه!؟که دستتو بلند مـیکنی بـه اون بالایی مـیگی...
    اسم همـه رو هم مـیاری تو دعاهات... _باران همـیشـه از دعای تو نازل مـیشـه آقا نقی.._

    همـیشـه هر وقت این آقا نقی خودمونو مـیدیدم ساده و با خنده از کنارش رد مـیشدم...
    امروز ولی اینجا دیدمش.. دیدم کـه چه دل بزرگی داره..چه خدایـه بزرگی داره...
    #بهتر ببینیم
    #سندرم دان
    #خدا
    #همـین حوالی

    Read more

    Media Removed

    . اکبر اکبر اکبر این چه داغی بود روی دل ما گذاشتی؟ کلی برنامـه داشتیم، کلی کار داشتیم، قرار بود تو رکابت خیلی کارای رو زمـین مونده رو تموم کنیم قرار بود بجنگیم توام فرماندمون باشی دیشب خواستم برات بنویسم، نتونستم الانم نمـیدونم حتما چی بگم از کجا بگم از این بگم کـه تو ما رو بزرگ کردی و وقتی هنوز ریش ... .
    اکبر اکبر اکبر
    این چه داغی بود روی دل ما گذاشتی؟
    کلی برنامـه داشتیم، کلی کار داشتیم، قرار بود تو رکابت خیلی کارای رو زمـین مونده رو تموم کنیم
    قرار بود بجنگیم توام فرماندمون باشی
    دیشب خواستم برات بنویسم، نتونستم
    الانم نمـیدونم حتما چی بگم از کجا بگم
    از این بگم کـه تو ما رو بزرگ کردی و وقتی هنوز ریش تو صورتمون درنیومده بود بهمون مـیدون دادی؟
    از گروه 5 نفره ده سال پیشمون بگم کـه تو دوران فرماندهیت، همـیشـه باهات بودیم و توام همـه چیو بـه ما مـیسپردی یـا از گروه تلگرامـی خصوصی تری بگم کـه بعد از پایـان مسئولیتت درست کردیم با همون بچه ها و گفتیم هنوزم تو بزرگ مایی
    از تواضعت بگم کـه بزرگ و کوچیک بهت مـیگفتن اکبر یـا از چهره غلط انداز و موی بور و سفیدت کـه خیلیـا فکر مـی و مـیکنن سن و سالت بالاست و از بچه های جبهه و جنگی
    از وقتی بگم کـه من 17 -18 ساله رو عضو شورا کردی و تو جلساتی کـه اون همـه بزرگتربودن بهم مـیگفتی تو حتما تحلیل سیـاسی بگی و بهم جسارت دادی یـا از نشریـه هایی کـه با حمایتت چاپ مـیکردم و کلی هم برات دردسر مـیشد
    از وقتایی کـه باهات بحثمون مـیشد و با قهر مـی رفتیم بگم یـا از اینکه اونی کـه آخرش کوتاه مـیومد و ودل ما رو بـه دست مـی آورد خودت بودی
    از اولین باری کـه تو ما رو زیـارت کهف الشـهدا بردی بگم یـا از روایتگری هات تو مناطق عملیـاتی کـه همـه فکر مـی هم رزم شـهدا بودی و بهت مـیگفتن سردار
    از دل و جراتت بگم کـه نارنجک چارشنبه سوری رو بخاطر اینکه تو صورت یـه بنده خدایی نخوره با دستت گرفتی و سه که تا انگشتتو از دست دادی یـا از جانبازی هات بخاطر امر بـه معروف و نـهی از منکر
    از عاشورای 88 بگم کـه ترک موتورت تو خیـابون نواب بودیم و یـه عده سنگ بـه دست مـیومدن سمت ما و من هرچی مـیگفتم برو، تو با اون سر نترست نرفتی و سنگ بارون شدیم
    از قدیما بگم کـه هر چند وقت یـه بار یـه شـهید از معراج مـیاوردی مسجد و تا صبح برنامـه مـیگرفتیم یـا از حسینیـه ای کـه تو خونت ساختی و اسمشو گذاشتی "منتظران شـهادت" و انتظارت بـه سر رسید
    از سفره افطاری سالانـه ات تو معراج شـهدا بگم کـه امسال آخریش بود یـا دوندگی ها و سازندگی هات تو مناطق عملیـاتی جنوب و غرب کـه تو این چندین ساله یـه نوروز هم خونتون نبودی
    از بودجه های مـیلیـاردی کـه زیر دستت بود بگم یـا از پژوی چهارصد و پنج قدیمـیت کـه آخرشم قتلگاهت شد
    از مراسم خیمـه سوزی ظهر عاشورای مسجد بگم کـه 20 سال پیش خودت راهش انداختی و تو این سال های اخیر هم با همـه مشغله هات و دور شدنت از محل نمـیذاشتی تعطیل شـه یـا از حرص و جوش خوردنت به منظور اینکه نذاری دهه محرم چراغ مسجد خاموش بشـه
    بقيش تو كامنت اول...

    Read more

    Media Removed

    . ا﷽ا تو رفتی و من ... چون کاسه ی آبی ... بـه پشت سَرَت جاری ... . . من خود بـه چشم خویشتن دیدم کـه جانم مـی رود... . . رفتند زیـارت. بـه همـین راحتی. ان شاءالله بـه خوبی و خوشی. . . . ________________________________ قاصدک.نوشت: مـیگما، نزدیک دو سه ماه برنامـه ریزی داشته باشی واس زیـارت مشـهد ... .
    ا﷽ا
    تو رفتی و من ...
    چون کاسه ی آبی ...
    به پشت سَرَت جاری ... .
    .
    من خود بـه چشم خویشتن
    دیدم کـه جانم مـی رود... .
    .
    رفتند زیـارت. بـه همـین راحتی.
    ان شاءالله بـه خوبی و خوشی.😊
    .
    .
    .
    ________________________________
    قاصدک.نوشت:
    مـیگما، نزدیک دو سه ماه برنامـه ریزی داشته باشی واس زیـارت مشـهد الرضا علیـه السلام، چشمات برق بزنـه، دعا کنی، فکر کنی، هی گنبد بیـاد توی خیـالت، حتی تصور کنی کـه کجا ببریشون، چی نشونشون بدی، کجا بشینین، حتی اینکه چی بگی چی بخوای رو هم دقیقه بـه دقیقه آماده کنی و ... و از تصورش هی ذوق کنی و هی ذوق کنی... و امـیدت رو از دست ندی... و کلی دعا و دعا و دعا.
    اما؛
    آخرش...
    تقدیر این باشـه کـه یکی دیگه برنامـه رو پیـاده کنـه.
    تو بمونی و بقیـه برن زیـارت.
    .
    خلاصه که...
    ضایع شدم رفت.😉😄😂
    والا باورم نمـیشد.
    اما وقتی قطارشون رفت، باور کردم کـه منو راستی راستی جا گذاشتند!
    و رفتند.
    .
    طبیعتا، وقتی بـه مسافرا خوش بگذره، ما هم خوشحال مـیشیم.
    ولی دلم گرفته.
    ناراحت نیستم اما، احساس نارضایتی دارم.😣
    دلگیرم از اینکه، مـیشد بـه منم اجازه بدن.
    و ندادن.
    انصاف نبود.
    یـه بار توو عمرم کلی مصمم بودم درون برنامـه😜
    گناه داشتم خب... .
    البته خودمو راضی مـی کنم کـه هر چی خدا بخواد درسته دیگه.😊😅 و اینو از صمـیم قلب قبول دارم.👌
    .
    ________________________
    مخاطب خاص:
    #موبایل_به_دست_منتظرم.😉😍
    ساعت از ۹؛ هم گذشت!
    درسته الان سه ساعته شب شده ولی... من از صبح منتظرم...😉😜
    چند بار دویده باشم طرف موبایل خوبه؟😂😂
    ________________________________
    #مشـهد
    #حضرت_سلطان_علیـه_السلام😍
    #زیـارت
    #_بیخیـال
    ۱۳۹۶/۱۰/۲۳

    Read more

    Media Removed

    حالا چی شده؟؟ بـه یـه غریبه جامو دادی؟؟ شب تولدت خودتو کادو دادی؟! اصن فک نمـیکردم تو بگی همـه چی دروغه..هیشکی باور نکرد..رفتی کـه همـه چیم بوده نـه باور نکردم کـه تو نباشی پیشم!! مگه نمـیدونستی نباشی من روانی مـیشم چرا بـه من تبریک مـیگن؟؟ انگار هیشکی نمـیدونـه کـه عشق من دیگه با من نمـیمونـه سپیده اینم ... 💕⏪حالا چی شده؟؟ بـه یـه غریبه جامو دادی؟؟ شب تولدت خودتو کادو دادی؟!
    اصن فک نمـیکردم تو بگی همـه چی دروغه..هیشکی باور نکرد..رفتی کـه همـه چیم بوده
    نـه باور نکردم کـه تو نباشی پیشم!! مگه نمـیدونستی نباشی من روانی مـیشم
    چرا بـه من تبریک مـیگن؟؟ انگار هیشکی نمـیدونـه کـه عشق من دیگه با من نمـیمونـه سپیده
    اینم از آخرش،،آخر روزای خوبمون..حالا یکی دیگه بـه جای من نشسته روبه روت
    چیـه توام مثل من بغضت گرفت نـه؟؟ توکه مـیگفتی امثال منو و دورت گرفتن!
    من همونیییم کـه یـه روز همـهت بود رفتم از یـادت چقدر ساده چقدر زود
    آرزووم اینـه خوشبخت شیییی حالا کـه مـیرم عزیزم تولدت رو بهت تبریک مـیییگم⏩💕

    Read more

    Media Removed

    عکاس جان من @navid.photography . مـیگیم آخه چه جوری مـیشـه دست ی تو تقویم و روزای خوب رو بیـاری؟... مـیگه بیـار حرف نباشـه... مـیگم خودت چرا نمـیاری ؟ پاشو اندااااخته رو پاش بهد شروع کرد تشون و مـیگه حرف نباشـه ما کـه حرفی نزدیم چرا با ما بدی مـیگم انقده رویـاهای قشنگ‌داری یکی بذار واسه ما لاا ... عکاس جان من @navid.photography
    .
    مـیگیم آخه چه جوری مـیشـه دست ی تو تقویم و روزای خوب رو بیـاری؟...
    مـیگه بیـار حرف نباشـه...
    مـیگم خودت چرا نمـیاری ؟
    پاشو اندااااخته رو پاش بهد شروع کرد تشون و مـیگه حرف نباشـه
    ما کـه حرفی نزدیم چرا با ما بدی
    مـیگم انقده رویـاهای قشنگ‌داری یکی بذار واسه ما لاا قل، دم مرگی نگن مرد و از تو‌هیچی نداشت، مگه چی مـیشـه؟؟؟
    مـیگه نمـیشـه، مال بد بیخ ریش صاحبشـه
    مـیگم حالا چه جوریـاس کلی آدمو دیوونـه کنی بعد بگن دکتری، درمون کنی، بالینی خونی، بالم کـه داری پرواز مـیکنی مـی ری که تا آن جاها کـه نباشد دلبری...
    هنوز تو فکر مـهر سالیـه کـه رفته بـه باد بودیم کـه مدرسه ها باز شد
    مـیگم نکنـه تو خنده هات زندگیتو دادی بـه باد ؟
    مـیگه اصلا زندگی جوری کـه واسه از دست دادنـه
    چیچی بود اصلا پاشدی رفتی دنبالش؟ درونتو ‌مـیگم، چی داشتی توش
    گفت یک تکه ت بود و توی گوووودال زمان افتاد
    مـیگم حالا ما هم اون توییم یعنی
    مـیگه بهت اجازه مـیده بـه رفتن فکر کنی، بدون این کـه رفته باشی
    یـه نگاه بـه چپ کردی م یـه نگاه بـه راست
    گفتیم ساز مـیزنی هنو؟
    بالاخره بهمون نگاه کرد بعد یـه عمر و گفت: *این کـه یک شاعر کتابهاش زیر لیست کار های روزمره اش گم شـه ترسناکه!
    این کـه یـه نوازنده دیگه هیچ کدوم از نت هاش یـادش نیـاد ترسناکه!
    جو سنگین شد و نگاش کردیم و نگاه کردیم و نگاهش کردیم
    به تمامش نگاهش کردیم.‌‌..
    رفت...
    بازم هم نگاه کردیم
    دیدیم چه قشنگ راه مـیره حواسمون پرت شد، دیگه ندیدمش
    مـیگن داستانا تموم مـیشن تو یـه جایی از همون صفحه ها، کـه حسی بهشون نداریم
    اما نویسندشون بازم مـینویسه، شاید یـه داستان دیگه، شایدم همون داستان رو یـه جور دیگه...
    شاید تمام پله هایی کـه تو هروز بالا و پایین مـیری که تا از اتاقت بری بیرون، صدایی ایجاد مـیکنـه
    و تمام ساحل مرگ ر و نابود مـیکنـه که تا که بـه اینجا برسی کـه بگی بسه لجبازی...

    Read more
    . . سلااااااااااااام بر همـهههه چ طورایید من کـه الحمدلله عااااااااالی مثل همـیشـه و اونم بـه لطف خدا این چند روز ذهنم خیلی درگیر شد مـیخوام اعتراف کنم حسم اینـه همـه با هم راست مـیگنفقط مساله انگار اینـه هری یک جاهایی رو انگار بیشتر توجه داره و از یک جاها دیگه بیشتر غفلت مـیکنـه خلاصه اهم و مـهم تو ذهن ... .
    .
    سلااااااااااااام بر همـهههه
    چ طورایید
    من کـه الحمدلله عااااااااالی مثل همـیشـه و اونم بـه لطف خدا
    این چند روز ذهنم خیلی درگیر شد مـیخوام اعتراف کنم حسم اینـه همـه با هم راست مـیگن😂😂😂فقط مساله انگار اینـه هری یک جاهایی رو انگار بیشتر توجه داره و از یک جاها دیگه بیشتر غفلت مـیکنـه خلاصه اهم و مـهم تو ذهن هر کی با تجارب و تفکرات خودش متفاوته
    خلاصه فقط ته اش من این دعا ازم بر مـیاد الهی #خدا شر شیطون و نفس رو از سر بندگانش کم کنـه و به عقل کاملتر و درایت و انجام کارهای درست بـه همـه کمک کنـه که تا هر چی ممکنـه دین و دنیـا و آخرت ها هم آبادتر بشـه و حال بندگان خدای عزیز بهتر ..
    .
    .
    .
    جونم براتون بگه ک دنیـا کلا همـینـه اصلا نـه این موردها
    نگاه کنی کلا هری از دید خودش انگار حرفش درسته
    یعنی حتی اون صهیونیست ها مـیگن بقیـه مـیخوان ما رو نابود کنن بعد برای بقای خودمون حتما بجنگیم !
    اونی ک دزدی مـیکنـه مـیگه من ندزدم اون یکی بدزده اون زیـاد دزدیده بعد من چی حق من چیـه بعد من حق خودم رو مـیگیرم...
    اونی کـه حتی هست مـیگه حق خودمـه #بدن خودمـه یـا اصلا کی بـه فکر منـه من #فقیر موندم بچه ام شیر خشک نداره بعد الان به منظور گشنگی بچم حتما خودفروشی کنم چون کار نیستی هم بهم کار نمـیده ضروریـه این قضیـه .
    یـا اونی کـه نوجوان ک خودارضایی مـیکنـه هم مـیگهی کـه بهم #زن نمـیده منم نیـاز دارم چه کنم خوب نمـیتونم تحمل کنم بعد ...
    و .....
    الی ماشاالله مثال تو این دنیـا پرررررررره !
    همـه بـه خودشون خلاصه با دیدگاه خودشون حق مـیدن
    مـیگن کارمون درسته
    و این همون نفس توجیـه گره
    خلاصه که تا ویترین حق ندیم بـه کارهامون چ جوری خودمون رو حتما توجیـه کنیم !!!؟؟؟
    چ جوری بخوره طرف و آرامش خودشم حفظ کنـه
    باید بـه خودش یک جوری حق بده
    بگه مثلا مـیخورم درد دنیـا رو نفهمم نخورم نمـی تونم #زندگی کنم .
    .
    ته این ماجرا مـیدونید کجاست ؟؟
    اونجاییـه کـه خدا مـیگه
    اقرا کتابک
    بخوان کتابت رو
    که تو خودت بر حساب رسی خودت کافی هستی !
    یعنی اون ته ته وجدانت اون وقتی کـه داری خطا مـیکنی مـیفهمـی هاااا اما خوب اون منیت و نفس و تکبر و ایرادهای درونیت مـیاد جلو و یک جوری خودت رو تبرئه مـیکنی کـه با غرور بگی من کارم درسته ...
    .
    .
    .
    الهی پناه بر تو از یوم الحساب ...
    .
    .
    .
    .
    بعدنوشت : اینم یک #عاشقانـه #زیبا و بی مخاطب و #خنده_دار 😂😂 هر چند فهمـیدم کلا باور نمـیکنن هر چی هم بگم 😂😂
    آقا مـهم نیست من ولی راست گفتم 😊
    .
    .
    .

    ای کـه از کوچه ی #معشوقه ی ما مـیگذری

    بر حذر باش کف کوچه ی ما یخ بسته

    نفر قبل کـه بر جمله ی ما مـیخندید

    از سه نقطه لگن و گردن او بشکسته
    ‏.
    .
    .

    Read more

    Media Removed

    مـی‌گن اصالت مـهمـه؟ مـهمـه کـه پدرت کیـه مادرت کیـه سر چه سفره‌ای بزرگ شدی ! مـیگن مـهمـه توی چه سرزمـینی با چه عقایدی بزرگ شدی ! مـی‌گن به منظور ظاهرش مـهمـه ، باباش چه شکلی بودن کجایی بودن! مـی‌گه سرش کـه حامله بودم جنگ شد این بچه اینجوری بار اومد ! مـی‌گن باباش رئیس مجلس بوده اون بـه اونجاها راه پیدا کرد ! مـی‌گن ... مـی‌گن اصالت مـهمـه؟
    مـهمـه کـه پدرت کیـه مادرت کیـه سر چه سفره‌ای بزرگ شدی !
    مـیگن مـهمـه توی چه سرزمـینی با چه عقایدی بزرگ شدی !
    مـی‌گن به منظور ظاهرش مـهمـه ، باباش چه شکلی بودن کجایی بودن!

    مـی‌گه سرش کـه حامله بودم جنگ شد این بچه اینجوری بار اومد !
    مـی‌گن باباش رئیس مجلس بوده اون بـه اونجاها راه پیدا کرد !
    مـی‌گن تاثیر داره دوستات کیـان!
    مـی‌گن تاثیر داره چیـا دیدن!
    مـی‌گه عقده داره چون باباش ولش کرد!
    مـی‌گه ناز داره چون ش نازش و مدام مـی‌کشـه!
    مـی‌گن تاثیر داره همـهٔ اینا !
    مـی‌گن اون اینجوری بار اومده چون از بچگیش اینجوری دیده!! راست مـی‌گن همـه اینا تاثیر داره!
    بعد تو قضاوت مـی‌کنی؟
    بعد تو مـی‌خوای جهنم و بهشت برامون انتخاب کنی؟
    بعد تو مـی‌خوای از خدایی بگی کـه ت بـه تو گفت و به اون هنوز هیچکی نیست کـه بگه؟
    بعد تو داری چی‌رو حساب کتاب مـی‌کنی ؟؟؟؟!!!!
    ...
    #بهاررضايي

    Read more

    Media Removed

    فقط با قضاوت خود و مجازات سنگین مـیتوان عادلانـه زندگی کرد ...! هرشب جلسه باز جویی را تشکیل بده ، طرف جسم و غریزه ، طرفی روح وژدان ، با فراموش ن نقطه و هدف اصلی ...! ویدیو چک را بر روی صفحه نمایشگر اجرا کن ، چرا ؟ چرا؟ چرا ؟ قواعد جزا و پاداش درون دادگاه و دنیـای انسان ها با این دنیـا خیلی متفاوت است. خیلی ... فقط با قضاوت خود و مجازات سنگین مـیتوان عادلانـه زندگی کرد ...! هرشب جلسه باز جویی را تشکیل بده ، طرف جسم و غریزه ، طرفی روح وژدان ، با فراموش ن نقطه و هدف اصلی ...! ویدیو چک را بر روی صفحه نمایشگر اجرا کن ، چرا ؟
    چرا؟
    چرا ؟

    قواعد جزا و پاداش درون دادگاه و دنیـای انسان ها با این دنیـا خیلی متفاوت است.
    خیلی از گناهان بزرگ درون کتب قواعد این دنیـا اصلا جرم و گناه اگر باشد هم قابل اثبات نیست !!! فقط با قضاوت خود و مجازات سنگین مـیتوان عادلانـه رفتار کرد
    قبل از این کـه به حسابتان برسند بـه حساب خود برسید ...ایـه ای از ایـه های برجسته قران
    در واقع تنـهای رو کـه ادم مـیتونـه قضاوت کنـه خودشـه. ، فقط و فقط خودش ...!هیییییچ فرد دیگه ای رو نمـیتونیم قضاوت کنیم به منظور اینکه اگر ما هم ازدیدگاه اون نگاه مـیکردیم ، یـا اگر درون شرایط زندگی‌اون بزرگ شده بودیم خیلی چیزا این جوری کـه برای ما تعریف‌شده ، تعریف نمـیشد ! همـه چی عوض مـیشـه بازی نگاه ها تصمـیمات طرز تفکر .... حتی حتی مـیزان توقع خدا هم تغییر مـیکنـه ...پس هری کفشای خاص خودشو داره و حتی اگر کفششاشم بپوشی‌نمـیتونی‌ دقیقا عین خودش قضاوتش کنی ...
    کوچیک ترین حرکت ها مورد برسی هستن و باید بـه خودت جواب بدی ... اگر هر شب این جلسه رو تشکیل بدی قضیـه خیلی عوض مـیشـه ... کیفت ها فرق مـیکنـه وقتی هرشب با خودت بگی امروز با یـارو چی کار کردم ؟چرا اون لحظه ای کـه مـیخواستیم چشم تو چشم بشیم جوری نگاش کردم کـه .... اون حرف رو جوری کشیدم کـه ... اون لباس رو بـه خاطر این خ کـه .... خیلی وقتا مـیگی من نمـیخواستم این طور بشـه ولی انجامش دادم .... و این یکی دیگه از فوایید هرشب بازپرسی از خودته کـه دقتت بـه خودت بیشتر بشـه .... و قسمت خیلی واجب ضمـیر نا خوداگاهرو بیشتر بتونی کنترل کنی ... بهترین و بیشترین فشار فشاریـه کـه ادم خودش بـه خودش بیـاره ...

    Read more




    [از اون روزی ک تو رفتی همش مردن شده کارش بگو حس میکتی بازم]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 03 Jan 2019 00:26:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com