تا ته کردم توش گفت

تا ته کردم توش گفت داستانـهای : March 2007 | -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر | زندگی‌ خصوصی من: من با خوندم | Farsi XXL: با زن آقای مدیر | فرمان هیدرولیک و روغن هیدرولیک | یـاد بگیر |

تا ته کردم توش گفت

داستانـهای : March 2007

از خيلي وقت پيش دلم مي خواست کـه من رو ه ولي هيچ وقت جرات نمي کردم کـه بهش بگم کـه بيا يه حالي با هم يم. تا ته کردم توش گفت هر دفعه کـه مي رفت حموم من مي رفتم و از درون نگاهش مي کردم ، تا ته کردم توش گفت ولي خوب ديگه درست و حسابي معلوم نبود. تا ته کردم توش گفت ولي که تا يه لحظه کيرش رو مي ديدم آن قدر حشري مي شدم کـه مي رفتم و با بالا و پايين دستم روم خودم رو ارگاسم مي کردم. پيش خودم گفتم کـه چي؟ من بايد يه کاري کنم کـه بياد و من رو بـه بگا بده. ولي هر چي فکر مي کردم ، کمتر بـه نتيجه مي رسيدم. تصميم گرفتم کـه يه بار يه دوربين بذارم تو حموم کـه حداقل يه کم بتونم درست و حسابي ببينمش. براي همين رفتم و يه وبکم از يکي از دوستام گرفتم و يه جوري آن رو تو حموم گذاشتم کـه وقتي زير آب وايسه من بتونم کيرش رو ببينم ، سيمش رو هم از بالاي درون رد کردم و آوردم تو اتاقم و وصلش کردم بـه کامپيوترم. حميد اومد خونـه. جلو رفتم و يه بوسش کردم و گفتم که تا تو يه سر بري دوش بگيري و بياي من هم غذا رو برات گرم مي کنم. اون هم رفت حموم. من هم با پ پشت کامپيوترم و روشنش کردم. واي ، باورم نمـی شد کـه اين قد کيرش کوچيک باشـه ولي البته کيرش خواب بود. نمي دونم کـه چي شد کـه يه دفعه کيرش شروع کرد بـه بزرگ شدن. معلوم نبود براي چي ، ولي کيرش شق شده بود. من هم کم کم داشتم حشري مي شدم. کيرش رو کـه کاملا شق شده بود گرفته بود تو دستش. يه کم شامپو برداشت و ريخت رو کيرش ، مي خواست بزنـه. من هم کـه اين قدر حشري شده بودم کـه ديگه نمي تونستم خودم رو کنترل کنم. پيش خودم گفتم کـه الان خيلي حشريه ، من مي تونم از اين حشري بودنش استفاده کنم و برم تو حموم و کارم رو انجام بدم. براي همين رفتم پشت درون و درون زدم. لاي درون رو باز کرد و کلش رو از لاي درون آورد بيرون و گفت: تا ته کردم توش گفت چي ميگي بابا؟ گفتم مي تونم بيام تو؟ اولش خيلي تعجب کرده بود ولي بعد از ۳-۴ ثانيه ، گفت: بفرماييد. من هم کـه از خدا خواسته لباسم رو درون آوردم و با و کرست وارد حموم شدم. که تا کيرش رو ديدم با دهنم پ روش. کـه همـیشـه آرزوش رو داشتم الان تو دهنمـه. بردمش زير آب ، آخه دوربين اونجا بود و من هم مي خواستم يه فيلم يادگاري از اين ماجرا داشته باشيم. کيرش رو خيلي سريع تو دهنم جلو و عقب مي کردم. اون هم از خدا خواسته داشت آه آه مي کرد. من هم از آه آه اون خيلي حشري شده بودم. براي همين کيرش رو از تو دهنم درآوردم و سرش رو هل دادم روم. اون هم رفت پايين و شروع کرد بـه ليسيدنم. آه کـه چه حالي مي داد. که تا اون موقع هيچي اين کار رو برام نکرده بود. خيلي حال مي داد. داشتم ارگاسم مي شدم براي همين سرش رو گرفتم و از روم کشيدم کنار و خوابيدم رو زمين. اون هم بدون مقدمـه خودش رو پرت کرد رو من. کير کوچيکش رو گذاشت روم. و چند بار کشيد روش. من هم کـه خيلي حشري شده بودم کيرش رو با دستم گرفتم و کردم تو م. اولش يه داد بلند کشيدم. آخه خيلي درد گرفت ولي بعد فريادم بـه آه آه تبديل شده بود. که تا اون موقع اين قد حال نکرده بودم. بعد از چند دقيقه کـه ديگه سرعتش رو خيلي زياد کرده بود ، احساس کردم دارم ارگاسم مي شم. با يه آه بلند کيرش رو از توم کشيد بيرون و آب کيرش رو ريخت رو پستونام. من هم کـه هنوز ارگاسم نشده بودم با دستام آب کيرش رو کشيدم رو پستونام و صورتم و سرش رو با دستم بردم نزديکم. اون هم فهميد کـه من هنوز ارگاسم نشدم ، به منظور همين شروع کرد بـه خوردنم. بعد از چند دقيقه لاس زدن و آه آه من ارگاسم شدم. بعد بلند شدیم خودمون رو شستيم و رفتيم بيرون. بعد از چند روز فيلمـی کـه اون روز گرفته بودم رو بـه حميد نشون دادم. اون هم بعد از زدن يه تو گوشی بـه من اون رو پاک کرد




[تا ته کردم توش گفت]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 31 Jan 2019 13:22:00 +0000



تا ته کردم توش گفت

-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر

tag:blogger.com,1999:blog-45249505771877143202018-08-28T02:53:10.139-07:00

-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر

boyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.comBlogger2125tag:blogger.com,1999:blog-4524950577187714320.post-66246654358294213632013-04-05T16:01:00.001-07:002013-04-05T16:01:59.736-07:00

پستون عفت عمومـی درون خودرو/-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر

<div dir="rtl" style="text-align: تا ته کردم توش گفت right;" trbidi="on"><span ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"></a></span><br /><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self">-عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر/ پرسرعت رایگان</a></h1><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"><br /></a></h1><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"><br /></a></h1><br /><h1 >پستون</h1><div > </div><div > <div style="clear: both; text-align: center;"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://1.bp.blogspot.com/-em5hzn-LhjQ/UV9X2kBHZzI/AAAAAAAAAH8/NJhwARnM4V0/s1600/jp186.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" height="320" src="http://1.bp.blogspot.com/-em5hzn-LhjQ/UV9X2kBHZzI/AAAAAAAAAH8/NJhwARnM4V0/s320/jp186.jpg" width="213" /></a></div><h2 ><br /></h2></div><span ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self"></a></span><br /><h1 title="تا ته کردم توش گفت -عی-ویدیوی ی-کلیپ ی- ان ایرانی-کس-کیر mimplus.ir"><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=http://y-irani.blogspot.com/" target="_self">&nbsp;</a></h1></div>

boyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4524950577187714320.post-82310500636392871302013-04-05T15:52:00.001-07:002013-04-05T15:52:26.333-07:00

از دوستی و درون پارکینگ که تا ... تا ته کردم توش گفت (1)|nhsjhk s;sd داستان ی

<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><h1 >از دوستی و درون پارکینگ که تا ... تا ته کردم توش گفت (1)</h1><div ></div>سلام من علی هستم 18ساله از تهران<br />داستان از 3سال پیش شروع مـیشـه یعنی 15سالگی و من 3راهنمایی بودم اون زمان زیـاد اهل بازی نبودم اما 1روز یکی از بچهای کلاس بـه من یـه شماده داد و گفت بده بـه بقل دستیت کاغذ باز کردم دیدم نوشته انا و 0938+++++++که همون زنگ دوستم حالش بد بود رفت و شماره پیش من موند شب بیکار بودم و گفتم یـه زنگی بـه این شماره ب زنگ زدم یـه باصدای نازک گفت بله منم هول کردم<br />بعد بهش اس دادم اولش مـیگفت اشتباه گرفتی اما بعد چند ساعت کمـی راه امد و اسمشو گفت کـه انا 19ساله (2سال و 4 ماه ازم بزرگ تر بود)اما من سنم راراست گفتم خلاصه بعد از یـه هفته باهاش تو پارک قرار گذاشتم ساعت 3 ساعت 2-45 سرار قرار بودم ساعت 3-5دقیقه امد<br />یـه چادری و سفید برفی و چشای تیله ای خیلی زیبا سلام کرد و کنارم نشست حدود 2ساعت حرف زدیم از خودمون درس خانواده و......<br />شب بهش اس دادم گفتم انا چه قدر چشای زیبایی داری<br />گفت همـه بهم مـیگن چشات سگ داره<br />من گفتم امروز سگت بدجوری مارو گرفت<br />وبعد باز اس دادم کاشکی همـه جات مثله چشات زیبا باشـه گفت مثلن کجا ها گفتم جا های خوب و بعد گفت قهرم و حدود 2ساعتگوشیش روش کرد و تا دو روز ج نمـیداد که تا بالا خره اشتی کرد و گفت دیگه از این حرفا نزن .<br />فهمـیدم کـه نباید فعلا درون باره این چیزا حرف ب<br />دوستی ما گذشت و گذش که تا 2سال شد تو این 2سال کلی باهم وابسته شدیم و باهم خوب<br />خلاصه ای از ماجرای این 2سال (من باشگاه رفتم و کمـی هیکل ساختم و در سال 3راهنمایی و 1دبیرستان بـه خوبی قبول شدم و قار بود برم رشته معماری<br />اونم درون دانشگاه قبول شد و تافل زبان انگلسی رو گرف و بعد چند دوره تونست گواهی نامش رو بگیره)<br />تو این 2سال روی مون بـه هم باز شد و دیگه درباره و و کیر هرف مـیزدیم و چند باری هم تو پارک از همگرفتیم<br />تو تابستون همـین امسال گه گذشت توی یـه روز گرم تابستون بود کـه بهش گفتم من دوست دارم اون هیکل نات رو بوست کنم وب و با موهات بازی کنم گفت نمـیشـه گناه داره مـیریم جهنم گفتم حالا یـه بار ایب نداره گفت نـه بالاخره بعد از 1ساعت قبول کرد کـه بیـاد تو پاکینگمون<br />گفت 3روز دیگه مـیام گفتم قربون سفید برفی خودم برم<br />3روز شد واون روز دل تودلم نبود کـه چی مـیشـه پستوناش چه شکلی لست و.....<br />نکنـهی بیـا و............<br />صبح ساعت 10 اسداد گفت جای همـیشگه مـیام بیـا دنبالم باهم بریم گفتم چشم<br />رفتم جای همـیشگی و امد این دفع ارایش بیشتر کرده بود از اونجا که تا خونمون 15راه بود کـه رفتیم تو این 15دقیقه یـه نفس سیخ بود(یـه کیر معمولی 16طول و کمـی کلفت بارنگ زیبا و خوش تراش) رسیدیم بـه خونمون و کلید انداختم و رفتیم تو و سریع رفتیم تو پاکنگ بعد گفت من مـیترسم و لش کن بیـا بریم گفتم ترس نداره عشقم اون موقه من 18سالم بود اون 21سال رفتیم یـه گوشـه سریع بقلش کردم و محکم بـه خودم فشارش دادم 2سال درون ارزوی این زمان بودم بعد از 1 دقیقه چند تامحکم و ابدار ازش گرفتم دیگه جفتمون داغ کرده بودی (انا حشرش خیلی بالا هست اما همـیشـه جلوی خودش رو مـیگیره) بعد کمـی قربون صدقش رفتم گفتم چه زیبا شدی چه چشای خماری داری عزیزم بعد دستم رو گذاشتم از رو چادر روی اش (الان کـه دارم یـادش مـیوفتم 2باره که تا ته سیخ شده)وکمـی فشار دادم زیـاد شل نبود اما اندازش خوب بود باز یـها گرفتم و گفتم کلن چادرت رو درون بیـار بزار تو کیفت سریع این کار رو کرد زیرش مانتو داشت 2باره شروع کردم مالوندن اش و بعد از چند لحظه شروع کردم دکمـه های لباسش رو باز چون هول بودم خوب نمـیتونستم باز کنم خودش باز کرد و دستش رو کرد به منظور چند لحظه تو و در اورد موقه کـه دست کردم تو لباسش انتظار داشتم بخوره بـه لباس یـا ش اما خورد بـه شینـهاش تعجب کرد گفتم زیر مانتت چیزی نپوشیردی گفت پوشیدم اما ام رو الان ازدر اوردم عجب داغ بود پوستش هم خیلی نرم و لطیف بود مانتوش رو کلت باز کردم و بهش گفتم کلن ت رو درون بیـار اونم انجام داد ش زرد بود و روش علب بود از گرفتم و بو گردم گفتم عجب بویی داره خندید گفت نقد ول کردی چسبیدی بـه نصیـه نقدش جلوته منم بهش بعد دادم و شروع کردم وه خوری (یـه سفید سفید با سر پستون بزرگ و صورتی و رگاش هم معلوم بود سربالا و خوش فرم البته زیـاد بزرگ نبو ) ازش پرسیدم سایزش چنده گفت75و باز شروع کردم بـه خوردن بوی خوبی داشت دیگه خیلی حشری شده بودیم دستش رو گرفتم گذاشتم رو اونم شروع کرد بـه فشار <br />بدنـه خوبی داشت نـه لاغر بود نـه چاق البته نبود بالاتنش مانتو داشت دلم نمـیومد ولش کنم اما مجبور بودم چون وقت کم بود<br />رفتم پایین و نافش همزدم<br />بعد گفتم شلوارت رو بکش پایی گفت نـه گفتم چرا گفت خجالت مـیکشم باز یـهطولانی گرفتم گفتم خجالت نداره عشقم گفت باشـه و زیپ شلوارش رو داد پایین و شلوارش رو که تا روی زانو داد پایین شرت همون ه رو داشت بعد گفتم دکمـه های مانتوت رو ببند کـه اری امد بتونیم یـه خاکی توسرمون کنیم البته 2تای بالاش رو باز گذاشت کـه هرموقه خاستم دست بهشون ب بع گفتم عجب رونی سفید و گوشتی و از رو شرتش رو مالوندم شرتش جلوش خیس بود گفتم حسابی زده بالا گفت پ ن پ انتظار داری نزنـه 15دقیقس داری با پستون های نازنینم ور مـیری<br />نشستم روزانوم و شرتش رو یواش کشیدم پایینش خیس خیس بود من مثله بقیـه نیستم بگم وای عجبی خیلی قشنگ بو<br />اما یـهه غنچه ای کوچولو و سر بسته و باد کرده داشت کلن خوب بود با دست کشیدم روش گفت وییییییییییییییییی گفتم چی شد گفت یـه جوری شدم حس خوبی بو منو با انگشتم باهاش بازی کردم خیلی نرم و لیز بود دستم پر اب شده بد و شروع کردم بـه لیسی ط ابکسش خوب بود ترش بود و چرب اون دیگه تو فاز بود تکیـه داده بود بـه دیوار و چشاش رو بسته بود یـه هو صدای باز شدن درب پارکینگ امد پارکینگه مون ریموتی بود<br />این داستان ادامـه دارد .............<br />امـید وارم خشتون امده باشـه من مثله بقیـه نیستم خالی ببندم کـه خالم و یـا ماما نم امد جلوم قنبل کرد و یـا.......... هیچ جاش ساخته ذهن نبود بقیش هم 2 و3 روز دیگه اگر خوشتون امد مـینویسم<br />نوشته:‌ علی</div>

boyhttp://www.blogger.com/profile/13303107562499586618noreply@blogger.com0

، تا ته کردم توش گفت




[تا ته کردم توش گفت]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 01 Feb 2019 06:54:00 +0000



تا ته کردم توش گفت

زندگی‌ خصوصی من: من با خوندم

من مـهران هستم۳۵ ساله ساکن تهران۱۰ ساله ازدواج کردم و اسم خانمم الهام است.اون از من ۵ سال بزرگتره و الان صاحب ۲ که تا بچه هستیم پسر مشترکمون و الهام.
موقع ازدواج الهام با من ۳۰ سالش بود و بسیـار زیبا جذاب و همچی‌ تموم بود.البته الان هم فوق‌العاده هست و از هر زنی‌ کـه سراغ دارین تاپ تره.شبیـه مونیکا بلوچی و بهمون اندازه ی.من هم نمـی‌خوام تعریف کنم ولی‌ تو ۲۵ سالگیم کـه باهاش آشنا شدم تو تهران کمتر مردی از لحاظ قیـافه و جذابیت بـه گردم مـیرسید چون منو اون درون واقع یـه ازدواج عاشقانـه داشتیم کـه اون بیشتر از من عاشقم بود. تا ته کردم توش گفت از شوهرش طلاق گرفته بود و با ش کـه اون موقع 10 ساله بود زندگی‌ مـیکرد.الان ۳۵ سالم هست هر چند هیکلم از اون سایز مانکنی و کمر باریکی درون اومده هرچی‌ باشـه ۱۰ ساله متأهلم و خوب آقایون مـیدونن یـه مرد هیکلش جا مـیافته ولی‌ با این حال همـین الان هم فقط کافیـه اراده کنم فکر نکنم ی باشـه کـه بتونـه بـه من نـه بگه.
بگذریم همش دارم تعریف مـی‌کنم بریم سر اصل مطلب.
چند ماه پیش یـه شب داشتیم با الهام عشق بازی‌ مـیکردیم و تو حال خودمون بودیم کـه حس کردم از تو بالکن داریم کنترل مـیشیم شک کردم و برای اینکه مطمئن شم بـه الهام گفتم بـه پشت بخوابه کـه مشت و مالش بدم آخه شبهایی کـه حال مـی‌کنیم اولش کلی‌ عشقبازی مـی‌کنیم و با همدیگه ور مـیریم شاید ۱ ساعت برا همـین برشگردوندم کـه مشت و مالش بدم کـه اونم کلی‌ کیف کرد و آخ جون آخ جون مـیگفت اون کـه منو نمـیدید بالکنو نگاه کردم و داشتم کمرو و کونشو ماساژ مـیدادم کـه دیدم خوندم سپیده داره منو شو دید مـی‌زنـه.اون منو نمـیدید یعنی‌ نمـیتونست تشخیص بده کـه دارم مـیبینمش درون واقع منو شو سایـه هامون و مـیدید بخاطر پرده کـه پشت اون مخفی‌ بود ولی‌ چون تابستون بود و پنجره باز مطمئنم صدامون واضح شنیده مـیشد.
نمـیدونستم چی‌ کار کنم نـه مـی‌تونستم بی‌خیـال حال بشم چون الهام خیلی‌ حشری هست و نمـی‌شد نمـیتونستم بـه اون بگم کـه سپیده داره دیدمون مـی‌زنـه چون نمـیدونستم چه کاری ممکن ه و نمـیتونستم بـه سپیده بفهمونم کـه من دیدمت گفتم ممکن خجالت بکشـه.
رابطمون با خوندم خیلی‌ خوبه و منو خیلی‌ دوست داره(مثل پدر)فکر کنید از 10 سالگی با من بزرگ شده و بخاطر فاصله سنی‌ کم مثل ۲تا دوست هستیم منم چون سنمو چهرم نشون نمـیده بیرون کـه مـیریم مثلا پیش دوستش وقتی‌ مـیگه بابام حتما توضیح هم بده کـه چجور بابایی کـه اینقدر جوان و خوشگل است.
خلاصه بگذریم مونده بودم چی‌ کار کنم کـه یـهو الهام گفت عشقم امشب نمـیخوای زنتو بگای زود باش دیگه یـا مـی‌خوای من شروع کنم .من دیگه کاملاً لال مونی گرفته بودم کـه الهام خودش منو برگردوند و اومد روم شروع کرد و خوردن.
ما چون حال امون همـیشـه با صحبت زیـاده و قربون صدقه هیکل همدیگه مـیریم و الهام همـیشـه بهم مـیگه چطوری مش فکرشو ید دیگه سپیده چه حرفایی داشت مـیشنید. تا ته کردم توش گفت کونمو جرم بدهمو بگا آخ جون جون و کیرتو مـی‌خوام و ...خلاصه همـه چی‌
الهام ارضا شده بود و من چون هنوز شوک بودم ارضا نشده بودم کـه شروع کرد و خوردن و مـیگفت مـهران یـالا آب مـی‌خوام ساک مـیزدو و مـیگفت و قربون صدقه مـیرفت کـه آخ جون چه دارم من و همـین حرفا.آبم کـه داشت مـیومد فهمـید و نزاشت ازش دور شم منو گرفته بود و مـیگفت بپاش تو صورتم ؛خلاصه منم ارضا شدم و رو تخت ولو شدیم و من هنوز حس مـی‌کردم کـه سپیده آنجاست و نرفته.
خیلی‌ بی‌ مقدمـه گفتم منو تو موقع حال بهم اینجوری حرف مـی‌زنیم زشت نیست آخه که تا حالا بـه این مساله فکر نکرده بودم.گفت نـه همـه عشقبازی مون مزش بـه همـینـه گفتم آخه یـه جوری حرف مـی‌زنیم مثلوباز مـی‌شـه گفت خوب آره معلومـه من جندم عزیزم ولی‌توام حشری توام به منظور تو جندگی نکنم برا کی‌ م گفتم خوب بسه.
البته بین من و الهام اعتماد بالای بود و هر دومون عاشقانـه همدیگرو دوست داشتیم و تو این ۱۰ سال بـه هم دیگه خیـانت نکردیم.
من مـی‌خواستم حرفارو تموم کنم کـه بخوابم ،پس بـه الهام گفتم عشقم تو برو دوش بگیر کـه من دیگه پنچر شم فردا صبح هم حتما زود برم شرکت کـه شریکمون مـیاد زشته استقبالش نکنم .
مـی‌خواستم بخوابم کـه الهام کـه پاشده بود بره حموم گفت نکنـه قربون کیرت مـیرم و مـیگم جون چقدر گندست یـه فکرایی کردی گفتم دیوانـه ، تا ته کردم توش گفت چه حرفیـه مـی‌خوام بخوابم شب بخیر یـهو گفت:
آخه با چند که تا از دوستام کـه مـیشینیم حرفای زنونـه مـیدونی کـه برا هم تعریف مـی‌کنیم اندازه کیرای شوهرامون و داستانـهای رختخواب مـیدونیکه گفتم خوب .گفت اینجور کـه من فهمـیدم مال تو حرف نداره گفتم عجب.این چه حرفای کـه مـیزنین آخه.با کدوم دوستات؟
گفت همون مریم و مژگان  و سمـیرا لاشی کـه هر وقت مـیومدن مـیخواستن بخورنتا.گفتم بعد برا همـینـه چند وقتیـه نمـیزاری بیـان آره؟گفت آره از حسودی از همون اولش هم مـیترکیدن کـه از من کوچیک تری.گفتم خوب بی‌خیـال من مـیخوابم
خواستم بخوابم کـه زودتر این حرفا تموم شـه و سپید بره هرچند کاری کـه نباید مـیشد شده بود.
ساعت ۷ بود کـه از شرکت برگشتم الهام نبود آخه باشگاه مـیره.منم انگار نـه انگار کـه از ماجرای دیشب سپید خبر دارم گفتم شام خوردی یـا باهم بخوریم،گفت مـهران (آخه تو خودمون همـیشـه از اولش مـهران صدام مـیکرد خودم مـی‌خواستم) بریم بیرون شام بخوریم چون مـیدونستم الهام که تا ۹ نمـیاد گفتم باشـه برا هم مـیاریم هرچند رژیم مـیگیره.رفتیم بیرون .
نرسیده بـه پل رومـی رفتیم پیتزا بزنیم.خلاصه داشتیم شام مـیخوردیم کـه دیدم یکی‌ از مـیزا خیلی‌ تو نخ ما هستن البته چون ۳تا جوان بودن خوب من هم چیزی نگفتم اما خیلی‌ مشکوک شدم.بگذریم برگشتیم خونـه.البته سر راه رفتیم دنبال الهام و پسرم کـه ۵ سالشـه و ش باشگاه مـیبره او رو هم آوردیم.
من داشتم مـیخوردم و فیلم مـیدیدم و الهام هم داشت دوش مـی‌گرفت کـه صدای پچ پچ شنیدم از تو اتاق سپید راستشو بخواید که تا اون روز بـه هیچ چیز شک نمـیکردم چون سپید یـه دوست پسر داشت کـه خوب ماهم خبر داشتیم و مـیشناختیمش یعنی‌ دلیل به منظور پچ پچ تلفنی نبود بی‌ اختیـار رفتم پشت درون و گوش کردم چیزایی کـه شنیدم باورم نمـی‌شد:دیدی چقدر جیگره آره خیلی‌ باحاله خیلی هم یـه دیدی لباشو یذره هست پیتزارو چجوری مـیخورد .
دو زاریم افتاد اونا کـه مارو تو رستوران دید مـیزدن دوستش بودن کـه من نمـیشناختمشون بعد سپید داره منو جای دوستش بـه اونا جا مـی‌زنـه.حالم بد شد نمـیدونستم چی‌ کار کنم.به الهام نمـیتونستم بگم با خودش هم آخه چجوری حرف ب؟مونده بودم کـه چی‌ کار کنم
چند روز گذشت و من دیگه حواسم بود تو اتاق خواب پنجره را ببندم و پرده هارو کامل بکشم.یـه پنجشنبه شب بود الهام و پسرم رفته بودن خونـه مادرش اینا (چون بعد ازدواج منو الهام تقریبا فامـیل من منو ترد کرده بودن بچه‌ام فقط خونـه یـه بزرگش مـیرفت)برا همـین وقتی‌ مـیرفتن حسابی‌ مـیموندن من هم نمـی‌رفتم بـه همون دلیل کـه مادرش اینا هم راجع بـه من فکر خوب نمـی البته من از خانواده کمـی‌ نبودام ولی‌ الهام و خانوادش خیلی‌ پولدارو و بزرگ و....آره و فکر مـی من به منظور پول اون بود کـه باهاش هستم و اینو همـه جز خودش قبول دارن.بماند.
سر شب بود بهم زنگ زد و که حسابی‌ بخور امشب مـی‌خوام یـه حال حسابی‌ کنیم وقتی‌ اومدم خونـه آخه هر دومون از تو مستی خوشمون مـیومد منم کـه فکر اتفاقی‌ رو کـه امشب قراره بیفته رو نمـیکردم حسابی‌ ‌ خوردم کـه ساعت ۱۱ اینا بود باز زنگ زد کـه فرهاد(پسرم) لج کرده نمـیاد و م هم نمـیذاره بیـام فردا مـیام و از این حرفا
گفتم باشـه و رفتم سراغ کـه خودمو سرگرم کنم.سپید اومد و از اتاقش بیرون و روی کاناپه ولو شد و باهم داشتیم فیلم مـیدیدم.
سراغ مادرش رو گرفت گفتم خونـه ی ایناست و فردا مـیاد.منم کـه معلوم بود مستم گفت با منم مـی‌خوری؟ گفتم آره عشقم(البته همـیشـه مـی‌گفتم و عادی بود رو هم ی ۱ سالی‌ بود کـه مـیخورد و مام مـیدوستیم)فردام کـه جمعه بود و خونـه بود بعد مـهم نبود بخوره.
برا اونم ریختم و مـیخورد منم چون خیلی‌ جلو بودم چند که تا در مـیون خودم هم یکی‌ مـیخوردم.
کلش داغ شده بود چون هر وقت داشت مست مـیشد سرخ مـیشد لپاش و چشماش از درشتی مـی‌خواست از صورتش بیـاد بیرون.من داشتم سیگار مـی‌کشیدم کـه یـهو و بی‌ مقدمـه گفت خالی‌ کـه حال نمـیده بذار یـه‌چیزی بدم پرش کنی‌ .من کـه خوب مجردیم همـه جور غلطی کرده بودم فهمـیدم و با تعجب بـه سپید نگاه مـی‌کردم و زبونم بند اومده بود.چون تاحالا تو این ۱۰ سال نـه تنبیـه کرده بودمش نـه نصیحت کلا اینجور کارا با مادرش بود .
دید من چیزی نمـیگم رفت و تقریبا چیزی نزدیک بـه ۳گرم حشیش آورد و داد بمن و گفت حدس مـی‌‌ خودت واردی.یـه لحظه فکر احمقانـه‌ای از سرم گذشت.گفتم خوب اگر باهاش بکشم رومون باز مـی‌شـه و مـی‌تونم باهاش صحبت کنم و بیشتر خیر سرم نقش تربیتی‌ از خودم نشون بدم.
منم کـه تو این ۱۰ سال گذری خلاف کرده بودم چون الهام از تجربه زندگی قبلیش شدیدا ضربه روحی‌ خورده بود و تنـها چیزی کـه نمـیتونست قبول کنـه این مساله بود و تنـها دروغ تو زندگیمون کـه به اون گفته بودم همـین بود کـه این گذری رو مخفی‌ مـی‌کردم.
بگذریم خوب خیلی‌ وقت بود از آخرین بار مـیگذشت خیلی‌ سریع ۲تا موشک حاضر کردم و یکی‌ دادم بـه سپید یکی‌ هم خودم روشن کردم.که سپید اومد پیشم و گفت نـه مثل همـه باهم بکشیم خوب من هم بعد از چند که تا پک چرخوندمش و خلاصه با یـه لذتی وصف نشدنی‌ داشت با من حشیش مـی‌کشید.
تموم شد و خلاصه هر دومون رو ابر بودیم و حسابی‌ مـی‌خندیدیم و به اصطلاح بنگ و باده کرده بودیم.من البته هوشیـاریمو مـی‌خواستم حفظ کنم ولی‌ صحبت و نصیحت رو بی‌خیـال شدم به منظور بعدن گذشتم.
اما از همـه جا بیخبر کـه یـه الف بچه 20 ساله چه خوابی‌ برام دیده.سپید رفت کنترل رو برداشت و رفت رو شبکه‌های ی کـه قفل بود با تعجب نگاش کردم و گفتم چطور تونستی‌ بازش کنی‌ با یـه شیطنت خاصی‌ گفت خوب دیگه.
خیلی‌ جدی گفتم بزن بره اما گفت منو تو کـه دیگه باهم این حرفارو نداریم دیدم مثل اینکه نمـی‌شـه به منظور بعدن بمونـه صحبت و باید همـین امشب حرف ب باهاش چون دیگه داره خیلی‌ جلو مـیره .
گفتم عزیزم من مـی‌خوام تو آزاد باشی‌ و با من رابطه خوبی‌ داشته باشی‌ ولی‌ تو حریم خانواده یـه مرز هائی هست کـه نباید برداشته بشـه یـه حرمتهای هست کـه نباید شکسته بشـه و درست نیست منو تو باهم این صحنـه‌ها رو ببینیم وقتی‌ تنـها بودی ببین مساله نداره خوب یـه امر طبیعه و تو هم مثل همـه بالاخره یـه‌روز خانوم مـیشی‌ و با عشقت آره دیگه و در این بار هر سؤالی داشتی از مادرت مـی‌پرسی‌.خلاصه من کـه داشتم مثلا نصیحت مـی‌کردم اومد نشست روی پاهام و گفت من سعید و نمـی‌خوام نـه هیچ دیگه‌ای رو تو رو مـی‌خوام خیلی‌ وقت کـه خانوم شدم و همـه چیزو مـی‌دونم ولی‌ من تورو دوست دارم.
از جام بلند شدم و گفتم خوب بسه دیگه برو بخواب بعدن حرف مـی‌زنیم کـه با پروی هرچه تمام تر اومد طرفم و شروع کرد بهگرفتن از من و مـیگفت امشب بی‌ تو نمـی‌خوابم  مگه من چی‌ مـی‌خوام فقط مـی‌خوام دوستم داشته باشی‌.ازش دور شدم و گفتم خوب معلومـه دوستت دارم واگر نـه الان استوخونات رو شکسته بودم .که یـهو لباساشو کند گفت دلت مـیاد منو بزنی‌ تازشم این دوست داشتن نـه همون جور کـه ودوست داری مـیدونم خیلی‌ همدیگرو دوست دارین منم کـه نمـی‌خوام مو ناراحت کنم شوهر اون باش ولی‌ یذرم من هم حق دارم دیگه دوستت دارم مـی‌فهمـی دست خودم نیست.
من کـه دیدم نـه نمـی‌شـه و خوب هم مست بود هم رفتم طرفش و بردمش طرف اتاقش ملافه تختشو برداشتم کشیدم دورش و خوابوندمش رو تخت و گفتم باشـه بخواب اینجا مـیشینم پیشت بعدن حرف مـی‌زنیم خوب.ملافه رو زد کنار و گفت نـه بغلم کن منو مـیخوامت واگر نـه بـه مـیگم حشیش مـیکشی.برق از کلم پرید و یکی گذاشتم زیر گوشش کـه چند ثانیـه بعد فهمـیدم چی‌ کار کردم تاحالا نزده بودمش.بغض جمع شد تو چشماش رفتم از اتاق بیرون یـه سیگار روشن کردم داشتم مـی‌کشیدم کـه بازم اومد دوباره ولی‌ ملافه رو دورش پیچیده بود شروع کرد معذرت خواهی‌ ببخشید غلط کردم فراموش کن اصلا همچین حرفی‌ نزدم و داشت حق حق گریـه مـیکرد و اون چهره قشنگش خیس اشک بود و با اون چشمای درشت کـه حالا پر اشک بود و مـیدرخشید نگام مـیکرد و گریـه مـیکرد.منم کـه دیدم خودشو پوشونده اومده گفتم حتما مستیش پریده و فهمـید چه غلطی کرده خوب منم خیلی‌ سنگ دلی‌ نکردم و رفتم طرفش بغلش کردم پیشنیشو مـیبوسیدم و گفتم ببخشید عزیزم قشنگم م )برا اولین بار بود مـی‌گفتم)
گفت نـه م نـه همون عزیزم قشنگم م نـه من دوستت دارم مـی‌فهمـی مگه چی‌ مـی‌شـه هم منو دوست داشته باشی‌ هم من کـه نمـی‌خوام جداتون کنم دوستم داشته باش و.....من کـه یواش یواش دیگه سیخ شده بود و سپید هم هی‌ هیکل نازشو مـیمالند بهم برا اولین بار تنم داغ شد و تو دلم لرزید و یـه لرزش خیلی‌ خفیف موقع عشق بازی خلاف کـه همـه تجربه کردین تو وجودم بود و هنوز سپیده تو بغلم بود.
وقتی‌ کیر شق شدم رو رو بدنش احساس کرد بدون اینکه از بغلم درون بیـاد صورتش رو دور کرد از من و تو چشمم نگاه کرد و با لبخند زیبائی شروع کرد بـه دوست دارم گفتن هی‌ مـیگفت و از صورتم لبم گلوم مـی‌بوسید و یواش یواش ملافه از روش افتاد و من حالا داشتم بـه اندامش بـه چشم دیگه نگاه مـی‌کردم کـه خوب فهمـیده بود و هی‌ بـه اون بدن مثل مرمرش پیچ‌و تاب مـیداد و وای کـه چه اندامـی داشت بـه خوش فرمـی یـه مانکن و به تو پری یـه زن خوش و‌های درشت تر از مادرش وبدنی مثل مارکاملاً فرم دار و باسنی گرد و تو پر کـه مـیگن طاقچه و یـه کـه به رنگ گٔل محمدی صورتی‌ بود و الحق کـه چهی‌ بود تپل و درشت کـه به شلی مادرش نبود من کـه داشتم نگاش مـی‌کردم  از دوست دارم گفتن دست کشید و لبمو گرفت تو دهانش و من هم مقاومت نکردم و لبشو مـیمکیدم کـه زبونشو داد تو دهنم و من هم خوردم و متقابلأ زبونم رو دادم دهانش کـه با چه ولع و تشنگی مـیخورد با ش بازی مـی‌کردم و تو مشتم مـیچروندم و مـیکشیدمش رو بـه بالا و به طرف خودم فشارش مـیدادم و از رو شلوار تو خونم کـه خیلی‌ هم نازک بود بـه او مالیده مـیشد و از همـین الان اه و اوهش درون اومده بود و شروع کرد بـه در آوردن لباسم و م کرد و حالا جلوش ایستاده بودم و با دستای مثل حریرش داشت بدنمو از بالا که تا پاین نوازش مـیکرد و من  کـه از آدمای معمولی‌ پهن تره البته نـه مثل ورزش کارا هم مـی‌بوسید هم مـیلیسید و همـین جور با من ور مـیرفت کـه نشست و و گرفت دهانش کـه ساک بزنـه و من کـه انتظار همچین زیـاده رویو نداشتم صورتشو گرفتم و کشیدم بالا و لبشو خوردم و گفت نـه مـی‌خوام کیرتو بخورم نگاش کردم و گفتم بعدن چون من بـه عشق بازی طولانی‌ عادت کرده بودم یـهو رفتن سر هارد اونـهم با سپید سخت بود و هنوز فکر مـی‌کردم با همـین یـه عشق بازی بتونم سرو تهشو هم بیـارم
بردمش طرف اتاق خواب خودمون کـه گفت نـه عشق من تو اتاق من عشق تو اتاق .رفتیم تو اتاقش و رو تخت ۱نفرش تو بغل هم خوابیدیم و هنوز داشتیم بدن همدیگرو مـیخوردیم کـه بغل بـه بغل هم بودیم خودشو کشید بالا و اشو داد دهانم و من هم خوردم براش حسابی‌ سفت شده بود و داشت سپید از مـیسوخت ۱۰ بار از مادرش داغتر شده بود منم با کوسش بازی مـی‌کردم کـه چند ثانیـه هم طول نکشید کـه تو بغلم شروع بـه لرزیدن کرد و با‌ اه و اوه زیـاد ارضا شد
تو بغلم گرفتمش و داشتم لبخند مـیزدم کـه گفت نخند دیگه دست خودم کـه نبود گفتم باشـه مـهم نیست حالا دیگه لالا ،گفت نـه تازه اولشـه منم آب مـی‌خوام و هنوز ندادم بهت ،که یـهو رفت پاین و و گذاشت دهانش و چه ساکی مـیزد نفسش مثل آتیش بود و وقتی‌ با زبونش و از خایـه که تا بالامـیزد و با اون چشمای حشری و خمارش نگام مـیکرد کمرم تیر مـی‌کشید و تنم سوزن سوزن مـیشد از زور دیدم اگه بخواد اینجوری ادامـه بده الانـه کـه آبم بیـاد و بریزه تو دهانش کـه پاشدم و رفتم تو حموم تو اتاقش و رفتم زیر دوش و آب سرد و باز کردم روم چند ثانیـه نگذاشته بود کـه چسبید بهم و گفت سردت نشـه عشقم و واقعا زیر دوش آب سرد تن داغش داغم کرد و داشت بهم حال مـیداد و لبمو مـیخورد دستشو انداخت دور گردنمو خودشو کشید بالا و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و گفت بس نیست عزیزم بریم منو ی‌ دیگه.دوش رو بستمو تو بغلم بردمش رو تخت و انداختمش رو تختشو گفتم من همـیشـه اولمـیکنما گفت مـیدونم ه خوب منم اولمـیدم بهت نگران نباش آماده هست تمـیزم فقط جاکون توم منم نشوندمش زمـین و شکمشو خوابوندم رو تخت طوری کـه زانوهاش زمـین بود و قمبول کرده بود طرفم ولی‌ با شکم خوابیده بود رو تخت واییییی کـه چه ‌ جلوم باز شد یـه صورتی‌ با یـهخوش تراش و گوشتی کـه معلوم بود یـه گرد از اون چیزایی  کـه بهش تاقچه مـیگن وقتی‌ راه مـیره آدامس مـیجو ه شروع کردم بـه ش از بالا که تا پایین و توف مـینداختم درش و با انگوشتم با ش ور مـیرفتم و چه آخ و اوخی مـیکرد انگشتمو کردماول یکی‌ بعد ۲تا بعد ۳تا و حسابی‌ بازش کردم کـه مـیرهدردش نگیره دندونشو بـه هم فشار مـیداد وکسشو مـیمالید گفت دیگه گفتم دارم مـی‌کنم خوب گفت نـه با کیرت با اون کیر کلفت گفتم کیر مـی‌خوای گفت چه جورم مـیخام بیـای توم .سر و یـه توف حسابی‌ زدمو دستامو گذشتم رو ش فهمـید کـه مـی‌خوام م دستشو آورد پشتش و چاک کونشو حسابی‌ برام باز کرد منم سر و گذاشتم دم شو یواش هل دادم تو وای اون درون اومد و جیغ‌های ریز مـیزد کشیدم بیرون افتادم رو کمرش بغلش کردم گفتم عزیزم چیزی شد؟حشری و آهسته گفت نـه تو بازم جا کردم تو و هل دادم یواش یواش هنوز که تا ته جا نکرده بودم مـی‌کشیدم بیرون بازم هل مـیدادم تو صداش اتاقو برداشته بود آره جون وای چه ‌ مـیدم چقدر رفته تو ؟ همشو مـی‌خوام که تا ته.یواش یواش همـین جور کـه مـی‌کردم و وقتی‌ مـی‌کشیدم عقب توف مـینداختم رو دیدم که تا ته کردم تو کونش. گفتم خوب اینم همش قربون برم کـه چه ‌ داری گفت آخ جون خوبه؟خوبی‌ دارم خوشت اومده آره فدات شم.تا ته کردی توش؟گفتم آره که تا ته توشـه زدم رو رونش و ش داد زدمبده یـالابده و اون شروع کرد بـه عقب جلو شدن و جیغ مـیزد وایییییییییی ایییییییییییییییی جرم بده آخ جون کیر ، خوش بحالت، مـهران پاره کن واییییی من هم مثلندیده‌ها داشتم تلمبه مـیزدم و مثل یـه شیر غرش مـی‌کردم اخههههههههههههههههبده  واییییییییییی یـالا مـیزدم رو ش موج مـی‌افتد رو تن مثل حریر سپیده سرشو چرخوند و نگام کرد گفت بسه بذار برگردم وقتی‌ مـیگای تو چشات نگاه کنم.برگشت و رو تخت ولو شد و لنگشو گرفت تو دستش و جم کرد تو شکمش و کونش جلوم هوا شد مـیزد رو کوسش و مـی‌خندید تو صورتم کونش بود بود مـیکرد و هنوز باز بود درش توف انداختم تو کونش و خوابیدم روش توری کـه پاهاش افتاد رو گردنم و دستامو گذشتم این ور و انور سرش و داشتم تلاش مـی‌کردم کـه و جا کنم تو کونش کـه با دستش و گرفت و گذاشت دم کونش منم براش حول دادم تو چشماش یـهو درشت شد دست انداخت دو طرف صورتم گفت وایییییییی جون قربونت برم وحشی من منو دندونامونو هر دومن بـه هم فشار مـیدادیم و و صداهای وحشی از ما درون مـیومد پشتمو چنگ مـینداخت منم حسابی‌ داشتم تلمبه مـیزدم سرعتم کـه زیـاد شد گفتم آبم داره مـیاد برات مـیریزم تو کـه بسوزی خوب، جیغ زد بریز بریز قربون خایـه‌هات کـه مـیخوره بـه درم.یـهو چبوندم بهش که تا ته و حس کردم رفت تو حلقش دهانش باز شد چشاش از کاسه‌ درون مـیومد کـه آبم با فشار ریخت تو کونش آخ و اوووخ هر دمون بلند بود و سپید کچولم داد مـیزد وایییییی داغ ابکیرت داغ جون کونم من هم کـه داشتم تکونای آخر مـیخوردم کـه مثل بعد لرزه‌های بعد زلزله بود سپید قربون صدقم مـیرفت که جون دلم خوب باشـه آروم عشقم منو کردی دیگه آره بریز همشو بریز توم.
آخ کـه چه حالی‌ داد گایئدن سپید یـه چیز دیگه بود آخه من تو مجردیم کم زن بازی و بازی نکرده بودم.بگذریم و در آوردم بیرون از کونش و رفتم دوباره زیر دوش و و شستم اومدم بیرون دیدم رو تخت ولو مونده و داره با ‌های مثل هلوش بازی مـی‌کنـه رفتم طرفش و خوابیدم بغل دستش چششو باز کرد و گفت شستیش کیرتو عسل جون .منو خوابوند و رفت شروع کرد و خوردن و با چشمای خوشگلش نگام مـیکرد منم دستمو چنگ انداختم تو موهاش و بیشتر مـی‌کردم تو دهانش مـی‌گفتم بخور همشو بخور جون .بستت نیست آبمو مـی‌خوای بخوری.و از دهانش کشید بیرون یـه جوری کـه از نوک لبای مثل البالوش تفش بـه نوک چسبید و کش اومد گفت نـه دارم برام آمادش مـی‌کنمم مـیخا ره که تا نگای خوب نمـی‌شـه غصه چیزیم نخور باز شده ۶ ماهیـه. گفتم عجب بعد سعید ترکوند.گفت آره بچه قرتی ولی‌ اینو تو حتما ی‌ فقط تو.الحق کـه راست مـیگفت چهی‌ بود تپل و گوشتی .
و کـه حسابی‌ شق کرد گفت بشینم روت عشقم یـا مـی‌خوای تو بیفتی روم.گفتم چی‌ دوست داری؟گفت بدم نمـیاد اول من سوارت شم خوشت مـیاد مثل جندت باهات حرف مـی‌‌ آره.گفتم سوار شوکچولم بشین رو کیر بابا گفت جون قربون کیر بابام اومد روم و با دستش و گذاشت دم کوسش و سعی‌ کرد بشینـه حیوونی دردش مـی‌گرفت آخه خیلی‌ تنگ بود و منم کـه سالها بود بـه الهام عادت کرده بودم داشت مـیترکید جیغ مـیزد وقت یواش یواش بالا پاین مـیکرد و هنوز ببیشتر از نصف بیرون بود و سپید رو هوا بود و هنوز نمـیتونست کامل بشینـه روم.داد مـیزد واییییییییی چه آیییییییییی کلفته داره جرم مـیده منم کـه درد داشتم رو گفتم بسه پاشو گفت نـه من اینو تو خودم حتما جا بدم کشید بیرون و سر و حسابی‌ توف زد و رو دستش توف ریخت مالید درون کوسش یکم بازی کرد با و باز نشست رو چند بر فشار آورد و با دهان باز جیغ مـیزد چشمش بسته بود و آخ اوخ مـیکرد.من کـه مـی‌ترسیدم چیزیش بشه گذاشته بودم هر کاری دوست داره ه .داد مـیزد کونمو بگیر لاشو باز کن جون آره بتپون توم کیرتو منم  براش بالا پاین کردم خودمو, کـه دیدم نـه دیگه کاملا نشست رو و هیکل مرمریش مـیخوره بـه شکمم.اشو براش مـیملوندم کـه لذت ببره از دادنش و اونم سنگ تموم گذشته بود چه جیقی مـیزد انگار کلی‌ فیلم و تمرین کرده
اوفففففف خوب مـیدم مـهران آره ش وایییی مـی‌گفتم آره جون بده. مـیزدم شلپ و شلوپ رو کونش کـه پاشد از روم خوابید رو تخت گفت بفرمایید آقا نوبت شماست سوار شید. لنگشو از هم باز کردو مـیزد رو کوسش مـیگفت بگا خوب بگا هر جور دوست داری منو بگا  همـیشـه مـی‌خوام منو ی‌ خوب. رفتم روش خوابیدمو و گذاشتم درش و هول دادم تو.باوجودی کـه الان داشت مـیداد و روم بود انگار کوسش کیپ شده بود و باز بـه زور رفت تو من کـه حواسم نبود و یـه فشار محکم دادم جیغش بلند شد و کمرمو چنگ زد جون آییییییییی  جر خوردم آره اینجوری آره اینجوری و مـیکنی‌ آره اونم مثل من مـیده جون اونم مثل من وحشی هست مثل من تشنت هست؟من کـه مغزم قفل بود و نمـیتونستم فکر کنم کـه بخوام جواب بدم فقط مـی‌گفتم جون بدهبده اونم داد مـیزد بیشتر چشماش بـه درشتی یـه تخم مرغ شده بود و نفسش کـه به صورتم مـیخورد انگار از کوره نون پزی بود.عرق هر دومون درون اومده بود توری کـه عرقم چکه مـیکرد رو صورتش و سپید چنگم مـیزد و با ناله مـیگفت جون داشت از حال مـیرفت کـه بغلم کرد محکم و به تنش لرزه افتاد اونم چه لرزی از اولین بار شدیدتر جیغ مـیزد و تکون مـیخورد تو بغلم کـه سوخت وای بیشتر از چند ثانیـه طول کشید چون روش بودم و اون ارضا شده بود بر اینکه و اذیتش نکونه برگشتم و اون اومد روم چند ثانیـه بیحرکت موند و از روم شل کرد یواش کشید بیرون واییییییییی آبش شوره کرد رو شکمم غش غش مـی‌خندید و قربونم مـیرفت بعد گفت بعد تو چی‌ ارضا نشدی کـه . گفت بیـا عشقم آب مـی‌خوام آب ,بازم خوابیدم روش و تلمبه مـیزدم اونم چه تلمبه‌ای کوسش کـه حسابی‌ خیس شده بود و پر آبش بود شلپ شلپ صدا مـیداد و دوباره اه و اوهش بلند شد سرعتم زیـاد شد و داشتم نعره مـی‌کشیدم فهمـیدم الانـه آبم بیاد درون آوردم و و که تا کشیدم بیرون فواره زد آب رو هیکلش و صورتش با ووجدی کـه بار دوم بود کـه ارضا مـیشدم ولی چه ابی ازم درون اومد شکمش هاش صورتش انگار م روش جون جون مـیگفت با هیکلش ور مـیرفت و مـیگفت آخ  جون ابتو ببین چه جور درون آوردم کیف کردی .افتادم روش و از حال رفتم به منظور چند دقیقه ولو بودم و بعد پاشدم گفتم بریم دوش بگیریم ساعت ۳ صبحه دوش بگیریم کـه بخوابیم. رفتیم زیر دوش و اون منو مـیشوست و من اونو دیگه چیزی نمـیگفت و فقط مثل یـه عاشق واقعی‌ نگام مـیکرد من کـه نمـیدونستم چی‌ بگم دست بـه سر و صورتش مـی‌کشیدم و مـیبوسیدمش ازگریبانش و لباش اونم کیف مـیکردی نیم ساعتی زیر دوش بودیم مـی‌خواست بازم باهم ور بره کـه گفتم نـه بعدن گفت قول؟گفتم تو همـیشـه اینجوری بده که تا هروقت بخای من هستم .گفت تو من همـیشـه اینجوری مـیدم.گفتم باشـه بعد الان تو تو جات منم تو جای خودم مـیریم مـی‌خوابیم کـه صبح خوابیم مـیاد بعدن فکر مـی‌کنیم خوب؟منو بوسید و گفت خوب من از حموم اومدم بیرون و رفتم طرف اتاق خواب خودمون و رو تخت ولو شدم و مونده بودم امشب چه شبی‌ بود
: تا ته کردم توش گفت




[تا ته کردم توش گفت]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 01 Feb 2019 00:06:00 +0000



تا ته کردم توش گفت

Farsi XXL: با زن آقای مدیر

با زن آقای مدیر
یک سال بود کـه از شرکت بـه خاطر شکایت برخی از نسوان اخراج شده بودم .متاسفانـه درون اوایل کار ناشی بودم و به هر زن و خوشگل پیشنـهاد مـی دادم .این شد کـه نسوان دست بـه دست هم و زیرآب مارو زدن و ازشرکت اخراج شدم .یکی دوماهی بیکاربودم که تا به پیشنـهاد یکی از دوستان زدیم توی کار لوازم ارایشی و شدیم سرخاب و ماتیک فرو ش!! ولی شغل خوبی بود .اگرچه زیـاد اوایل کار سودی نداشت ولی درون عوض از صبح که تا شب با زن و ای و خوشگل سر و کار داشتیم .تقریبا یک ماه بعداز شروع کار بهروز دوستم اولین رو تور کرد و دو روز بعد هم برد خونـه ی یکی از بچه ها و کرد...البته بهروز وارد بود و چن که تا کاندوم بیشتر از من پاره کرده بود! یـه روز توی مغازه تنـها بودم دیدم یـه خانوم محجبه با چادر عربی وارد شد.اول فکر کردم اشتباه اومده ولی درست بود .کلی اسم های خارجکی بلغور کرد کـه مارک های معروف لوازم ارایشی بود .نمـی دونم چی شد کـه همون شروع کاررفتم توی کفش کـه یـه جوری باهاش ارتباط داشته باشم ...این شد کـه سر حرف رو باز کردم کـه اصلا بـه قیـافه تون نمـی یـاد این اسامـی رو بـه خوبی بلد باشین ..اون هم گفت بـه خاطر شغل شوهرش مجبوره این تیپی بگرده و در دلش باز شد و کلی از کشور و شوهرش و نظام بد وبیراه گفت !! من کـه حسابی دنبال فرصت مـی گشتم گفتم : تا ته کردم توش گفت ببخشین مگه شوهرتون چی کاره ن ؟ و ایشون گفت : مدیر شرکت ..... تا ته کردم توش گفت کـه برق از کونم پرید .وای این حاج خانوم زن رییس خودمون اقای مـهندس ...بود !! زیرگفتم کش چه کوسی مـی کنـه و چشم دیدن ما رو نداره !با اون خانوم گرم صحبت شدم و گفتم من هم توی یـه شرکتی کار مـی کردم کـه به خاط ارتباط با یـه زن اخراج شدم . تا ته کردم توش گفت اون خانوم پرسید : به منظور چی ؟ گفتم نمـی دونم یـه رییس بد اخلاق داشت کـه حسابی گیر مـی داد .اخه خانوم شما قضاوت کنین ما جوونا واقعا حتما چه خاکی بـه سرمون کنیم ؟ پول کـه نداریم زن بگیریم .با یـه خانوم هم کـه صحبت مـی کنیم بهمون بدبین مـی شن .ولی من واقعا زن ها رو دوس دارم و از مصاحبت با اون ها لذت مـی برم نـه بـه خاطر بلکه بیشتر بـه خاطر عشق و کلی شعر و هم بلغور کردم ....خانومـه کـه حسابی رفته بود تو کف حرفای من گفت : معلومـه جوون سر بـه راه و اهل حالی هستی .و حیف از تو کـه این قدر تو مضیقه ای ....و گفت سعی مـی کنم با هم بیشتر دراین مورد صحبت کنیم ..کارت مغازه رو گرفت و خداحافظی کرد و رفت .یکی دوهفته گذشت و تقریبا فکر خانومـه از سرم رفته بود بیرون.یـه روز نزدیک ساعت 10 صبح بود کـه تلفن زنگ زد .یـه موبایل بود .گفت سلام کارمند خانم باز اخراجی !! من گفتم ببخشین شما ؟ گفت : منو بـه این زودی فراموش کردی ؟ گفتم : اوه ببخشین ..اخه نـه اسمتونو بلدم نـه فامـیلتونو ..گفت : منو روشنک صدا کن .الته این اسم واقعی من نیست .گفتم چشم ..روشنک ادامـه داد من نزدیک مغازه ت ایستادم ..جای پارک گیرم نیومد ..بیـا نزدیک ماشین من یـه لیست بهت بدم ...من هم مغازه رو دادم دست بهروز و رفتم بـه سوی روشنک ....سوار یـه ماشین بنز الگانس بود ..پیش خودم گفتم ..ای رییس خار کوسده با ظاهر سازی بـه اینجاها رسیده ..ببین این بنز رو اخه با ماهی 500 تومن مـی شـه خرید؟؟ . و فهمـیدم اقای مـهندس از اون دزد های حرفه ایـه ...دررو باز کردم و رفتم توی ماشین .روشنک خانوم با همون ظاهر محجبه پشت فرمون بود ولی یـه نمـه آرایش کرده بود و حسابی خوش بو و عطر شده بود ...سلام کردم ..جواب سلام منو داد و گفت راستی اسمت چیـه ؟ گفتم کوچیک شما مسعود .گفت اقا مسعود چن سالته ؟ گفتم : 28 سال .روشنک گفت : اگه دهنت قرص باشـه مـی خوام ببرمت یـه جایی ..گفتم ببخشین کجا ؟ گفت : یـه جای خوب کـه بهت خوش بگذره فقط دهنت قرص باشـه و جایی هم نگو منو دیدی یـا مـی شناسی ...من هم گفتم چشم هر چی شما بگین .. یـه دنده کرد توماشی و راه افتاد ...توی راه گفت : شوهر من بـه خاطر موقعیت شغلیش اصلا بـه من مـی رسه و تازگی ها فهمـیدم با یـه زن رابطه داره و من از این موضوع خیلی ناراحتم ...نمـی دونم چی کار کنم .من بلافاصله وقت رو غنیمت دونستم و گفتم : اخهی کـه زن بـه این خوشگلی و خوش اندامـی و باحالی داره مـی ره با یـه زن دیگه ؟ واقعا کـه چه ادمای پستی پیدا مـی شن ...روشنک گفت : من واقعا خوشگلم ؟ من گفتم : من روزی صد که تا زن و مـی یـان توی مغازه م ..همـه شون بـه زور ارایش خوشگلن ولی شما ذاتا زن زیبا و جذابی هستی ...روشنک کـه حسابی از این حرفا خوش حال بـه نظر مـی رسید گفت : مسعود با من دوست مـی شی ؟ من هم گفتم : چرا کـه نـه ..ولی شما کـه شوهر دارین..تازه با این موقعیت شغلی ایشون کـه اصلا نمـی شـه ...روشنک گفت : اره چه فایده ..من هم از یـه را های دیگه توی مضیقه هستم ....گرم صحبت بودیم کـه پیچید توی یـه کوچه و ایستاد و گفت : توی کوچه پشتی یـه خونـه دو طبقه هست کـه رنگ درش زرشکیـه و پلاکش هم ..... برو اونجا و بی این کـه به جایی توجه کنی برو طبقه بالا ..من هم از خدا خواسته بی این کـه فکر کنم کجا مـی رم رفتم و چن دقیقه بعد توی همون اپارتمان بودم .روشنک از درون حیـاط وارد شده بود و در اپارتمان رو باز کرده بود ..رفتم تو ...دررو بستم و نشستم روی مبل .خونـه رییس از نظر لوازم لوو شیک هیچی کم نداشت ...من نمـی دونم این همـه پول رو از کجا اورده بود ؟ روشنک رفت توی اتاق خواب و با یـه تیپ نیـه ی وارد شد و درحالی کـه دوتا لیوان شربت البالو توی دستش بود نشست کنارمن ...و گفت ..بخور خنک شی ..راستش یـه کم ترسیده بودم ..فوری خوردم و گفت : مـی دونم کـه اهل حالی بعد پاشو و ست منو گرفت و برد توی اتاق خواب و انداخت روی تخت و افتادروی من و شروع کردبگیره من کـه حسابی قاطی کرده بودم کم کم شروع کرد بلند شـه .عطر فرانسوی روشنک بسیـار تحریک کنند بود ..فکر کنم اون داشت منو مـی کرد !! پیرهن منو دراورد و شروح کرد بـه و خوردن های پشمـین من !! بعد هم رفت سراغ شلوارم و بی مقدمـه رو درون اورد و شروع کرد بماله و گذاشت دهنش و شروع کرد ساک بزنـه ..من کـه داشتم مـی مردم ...التماس مـی کردم کـه اروم باش روشنک خانوم ....روشنک با ولع خاصی کیر مـی خورد و مـی گفت : مـی ری زن مـی گیری هان ..من هم مـی رم مـی دم !! نشونت مـی دم ! تازه فهمـیدم کـه داره انتقام اقا ی مـهندس رو مـی گیره ..من هم کـه دل خوشی از مـهندس نداشتم تصمـیم گرفت حسابی زنش رو م که تا انتقام دو طرفه بشـه و لذت بخش .... رو از توی دهن روشنک درون اوردم و افتادم روش و شروع کردم بـه خوردن هاش حسابی برجسته و نرم بودن ...و لباس روشنک رو دراوردم ....حالا روشنک توی بغل من بود ..شروع کردمبگیرم و بدن نرم و معطر این لعبت اسمونی رو ببوسم ....فکر مـی کردم خواب مـی بینم ...من کجا و گاییدن زن رییس کجا ؟ اروم رفتم سراغ ه ی روشنک و شروع کردم بـه اون گل زنبق خوش بو ....پول دارها هاشون هم خوش بو تر از ما بدبختاس !! و اروم با انگشت سبابه م کردم تو کوسش ..جیغ روشنک رفت هوا و گفت زود باش مردم ..گفتم چه خبره عجله داری ؟ گفت اره : سه ماهه کیر نخوردم ....من هم گفتم چشم فقط من خیلی محکم و سریع تلمبه مـی ..گفت : من هم همـینو مـی خوام .... زود باش ...اروم سر رو گذاشتم درون روشنک و محکم که تا ته فشار دادم ..یـه کم صبر کردم که تا ماهیچه های کوسش درون گیر بشن و شروع کردم بـه تلمبه زدن اون قدر ماهرانـه مـی زدم کـه فکر نمـی کنم مـهندس بـه اون خوب یمـی تونست ه ..روشنک داشت جیغ مـی کشید و خودش رو این طرف و اون طرف مـی انداخت ....یـه دفه احساس کردم منو محکم گرفت و هامو فشار داد ... و فهمـیدم ارضا شده ..ولی من تاز اول کارم بود ..کیر رو درون اوردم ..و گفتم زود باش قمبل کن .روشنک قنبل کرد و اروم رو گذاشتم دم کونش و فشار دادم ..ولیتنگی داشت ونمـی رفت بـه وزر نصفش رو فرستادم تو ..داشت از درد مـی مرد و جیغ مـی زد کـه تمومش کن مردم ...من کـه بهترین فرصت به منظور گفتن حقیقت گیرم اومده بود ..گفتم : مـی دونی شوهرت رییس من بود و دو که تا های روشنک رو گرفتن و شروع بـه کردم ... حیف ایننرم و درجه یک کـه مدت ها بود کیر نخورده بود ..روشنک گه حسابی گیج شده بود گفت : بعد از اینـه کـه عقده داری ؟ بعد با فشار بزن و بریز توی کونم .. کیرت توی کوسم ... قربون ابت برم .. ... ... .... ...اینقدر گفت کـه تموم اب منی ها رو با فشار ریختم توی کونش و رو اروم درون اوردم و بی حال افتادم روی تخت ....روشنک از این کـه از شوهرش انتقام گرفته بود احساس پیروزی مـی کرد .. ومن هم از این کـه زن رییسم رو کرده بودم احساس غرور
، تا ته کردم توش گفت




[تا ته کردم توش گفت]

نویسنده و منبع: ali | تاریخ انتشار: Wed, 30 Jan 2019 22:49:00 +0000



تا ته کردم توش گفت

فرمان هیدرولیک و روغن هیدرولیک | یـاد بگیر

در یک سیستم فرمان هیدرولیک هنگامـی کـه فرمان را مـی چرخانید بـه کمک دنده پنیون مـیل دنده را بـه حرکت درون مـی آورید و یک پیستون کـه به مـیل دنده متصل هست به کمک روغن پر فشار هیدرولیک بـه حرکت مـیل دنده کمک مـی کند. تا ته کردم توش گفت این فشار توسط پمپ هیدرولیک تامـین مـی شود.

همانطور کـه در شکل بالا مشاهده مـی کنید پیستون مـیل دنده را جابجا مـی کند یـا بـه عبارت دقیق تر بـه حرکت آن کمک مـی کند.  درون دو طرف پیستون روغنی قرار دارد کـه از دو مسیر جداگانـه بـه شیر چرخان متصل هست و به منظور اینکه پیستون درون یک جهت حرکت کند حتما روغن یک سمت تخلیـه و روغن سمت دیگر فشار دار شود کـه این کار توسط شیر چرخان انجام مـی گیرد

به سادگی روغن هیدرولیک قدرت را از پمپ بـه سیستم هدایت چرخ ها منتقل مـی کند و شما مـی توانید بـه راحتی و بدون اینکه نیروی زیـادی بـه بازو های شما وارد شود فرمان را بچرخانید. تا ته کردم توش گفت اما سیستم هیدرولیک فرمان نیـاز بـه بازدید و سرویس های دوره ای دارد. حتما سطح روغن هیدرولیک را مرتب چک کنید یـا حتی درون صورت لزوم این روغن را تخلیـه کنید و به جای آن روغن تازه و البته با کیفیت مناسب جایگزین نمایید.

شاید به منظور شما این سوال پیش آید کـه آیـا واقعا این بازید ها و سرویس های دوره ای لازم هستند؟ یـا بخواهید بدانید کـه انجام آنـها چقدر اهمـیت دارد. درون پاسخ حتما بگویم درون انجام بازید ها و سرویس ها و به خصوص تعویض روغن هیدرولیک شک نکنید. روغن هیدرولیک یکی از ارزان ترین چیز هاست درون سیستم هیدرولیک فرمان است. با تعویض بـه موقع روغن هیدرولیک مـی توانید عمر دیگر قطعات درون سیستم هیدرولیک فرمان خودرو را افزایش دهید توجه داشته باشید کـه هزینـه تعمـیرات سیستم هیدرولیک فرمان نسبتا بالاست و قطعات گرانقیمتی مانند پمپ هیدرولیک و مـیل دنده از آن جمله هستند.

با گذشت زمان و پیر شدن قطعاتی مانند اُرینگ ها و سیل ها (آببند ها) دچار فرسودگی و ساییدگی مـی شوند تکه ها و گرد این قطعات بـه مرور وارد روغن مـی شوند و سبب آلوده شدن روغن مـی شوند چنین روغنی فشار بیشتری روی پمپ هیدرولیک فرمان شما مـی اندازد. بـه عبارت دیگر به منظور اینکه پمپ شما همانقدر فشار تولید کند حتما بیشتر کار کند. و به مرور سبب فرسودگی و خرابی پمپ مـی شود. و البته چنین روغن هیدرولیکی درون فرسودگی زود تر از موعد دیگر قطعات هیدرولیک نیز تاثیرگذار است.

اما  اگر درون انجام سرویس های دوره ای سیستم هیدرولیک فرمان کوتاهی کردید و پمپ شما مشکل دار شد حتما آن را درون اسرع وقت تعویض کنید بـه خاطر داشته باشید خودرویی کـه به فرمان هیدرولیک مجهز هست برای استفاده طولانی مدت بدون نیروی هیدرولیک طراحی نشده هست و درون این حالت فشار زیـادی روی دنده پنیون و مـیل دنده فرمان و دیگر قطعات وارد مـی شود کـه بسیـار گرانقیمت هستند و بی توجهی بـه مشکل هیدرولیفت شدن فرمان هنگام چرخش هزینـه های زیـادی را بـه شما تحمـیل خواهد کرد. درباره تعویض پمپ هیدرولیک اگری باشید کـه تا حدودی از تعمـیر خودرو سر دربیـاورید مـی توانید آنرا خودتان عوض کنید ولی توصیـه بنده این هست که چون سیستم هیدرولیک فرمان از حساسیت بالایی درون ایمنی خودرو برخوردار هست تا حد امکان سعی کنید کار تعویض پمپ را بـه فردی کـه مـهارت و دانش کافی درون این زمـینـه دارد بسپارید.

آیـا سیستم هیدرولیک خودرو نیـاز بـه تعمـیرات دوره ای دارد؟

اگر صدایی مانند ناله هنگام تابیدن فرمان بـه گوشتان خورد حتما سیستم هیدرولیک فرمان خودرو را چک کنید. ممکن هست پمپ هیدرولیک خودروی شما درون حال خراب شدن باشد.

یـا اگر هر نوع نشتی از این سیستم مشاهده کردید حتما قبل از هر چیز سطح روغن هیدرولیک را چک کنید و در صورت لزوم بـه اندازه کافی روی آن روغن سرریز نمایید و چون ممکن هست هنگام رانندگی نشتی بیشتر شود حتما مرتباً مراقب سطح روغن هیدرولیک باشید و در اولین فرصت با مراجعه بـه تعمـیرگاه نسبت بـه رفع نشتی اقدام نمایید. این کار بسیـار مـهم هست چون اگر پمپ هیدرولیک بدون روغن کار کند بـه شدت گرم مـی شود صدمـه خواهد دید و باید پمپ هیدرولیک را تعویض نمایید.

نکته دیگر اینکه روغن هیدرولیک به منظور محیط زیست ضرر دارد از ریختن آن درون طبیعت یـا روی زمـین خود داری کنید. که تا محیطی پاک به منظور آیندگانمان باقی بگذاریم.

علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

فرمان هیدرولیک و روغن هیدرولیک

امتیـاز 4.2 از 6 رای

شاید به منظور شما جالب باشد:



: تا ته کردم توش گفت ، تا ته کردم توش گفت




[تا ته کردم توش گفت]

نویسنده و منبع: علی یزدی مقدم | تاریخ انتشار: Thu, 31 Jan 2019 17:11:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com