شعری زیبا در مورد حسن ظن

شعری زیبا در مورد حسن ظن شعر نو درباره حسن ظن - shereno.com | شعر درون مورد لیلی و مجنون | گلچین زیباترین اشعار درباره ... | شعر درون مورد دوست | گلچین زیباترین اشعار درون وصف دوست + 100 ... | شعر نو مردم جاهل - shereno.com |

شعری زیبا در مورد حسن ظن

شعر نو درباره حسن ظن - shereno.com

حسن امتحانی

شاعر حسن امتحانی

وقتی کـه زائرید بـه پابوس آمدید شوقی درون چشم شماآب مـی شود
در التهاب، شعری زیبا در مورد حسن ظن قلب شما مـی تپد شدید دریـا شدن حقیقت مرداب مـی شود وقتی کـه زائرید بدون کلاه و کفش بر زخم های پای شما درد لذت است
در هر قدم بـه سمت حرم ذره ذره هی شاخ نبات درون دلتان اب مـی شود
با یک سلام خدمت اقایتان زدور تعبیر مـی شود همـه خوابهایتان
هی پلک مـی زنید و هی عپشت عگنبد درون ذهن شما قاب مـی شود ...

دلم هوای تو کرد/حسن اسحاقی

شاعر حسن اسحاقی

دلم هوای تو کرد

و ابر آمد و یک آن دلم هوای تو کرد

غروب، نم نم باران... شعری زیبا در مورد حسن ظن دلم هوای تو کرد

شبیـه رفتن خورشید لحظه ی گذرت

غروب بود و فراوان دلم هوای تو کرد

درست آخر مـهر از تو دل ب و باز-

درست اول آبان دلم هوای تو کرد

چه سخت از تو جدا شد چه سخت تنـها شد

چقدر زود و چه آسان دلم هوای تو کرد

دلش هوای مرا کرد یک نفر یکروز

همـینکه گفت: شعری زیبا در مورد حسن ظن "حسن جان!" دلم هوای تو کرد!

...

گذشت بی تو زمستان، بهار آمد و آه...

دوباره - از تو چه پنـهان- دلم هوا� ...

حسن پاکزاد

شاعر حسن پاکزاد

حتی هزار سال پیـاپی کـه روبروت –

بنشینم و دوباره بخواهی بـه گفتگوت..

قهوه بریز چشم درختی کـه گم شوم

روزی هزار مرتبه درون جنگل بلوط

دست مرا بگیر و به همراه خود ببر

حتی شده مـیانـه ی صحرا –کویر لوت –

تو فصل آمدن شده ای، فصل شعرهام

با من قدم بزن وسط بوته های توت

لبهای تو ادامـه ی اردیبهشت شد

تلفیقی از طراوت سنتور با فلوت

لبخند مـی زنی و من از دور مـی رسم

از شـهر بی ترانـه و از شـهر پر سکوت

گلهای ررهنت را بـه من بده

این خ� ...

شعر"مـی خواهم" از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

مـی خواهم تپش خنده هایت
را درون چشم های آب
زیر سپیدار
به تماشا بنشینم
و زیر تکان عقربه ها
چکه های زمان
را درون افق عشق گم کنم
و بـه انسوی سفرهای دور بپیوندم
و از مـیان ادمکها و قبرها
بگذرم
و مـیان دست های زندگی
ماهیـان را بـه نرمای
کف رودخانـه برسانم
و بی معطلی ذهنم را پرکنم
از پرکاه
شاید به منظور من
هر لحظه، لحظه اخر است
با مـهربانی باید
به بهار اعتماد کرد
پیش از انکه زمستان بعدی بیـاید
باید از اعماق شبنم
چیزی گفت
پیش از انکه صدف بمـیرد
و مرواریدها ...

شعر "با من از چه مـی گویی" از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

با من از چه مـی گویی؟
با من از شقایق ها بگو
از هزاران لاله خفته درون خاک بگو
با من از زلال آب
کمـی دلتنگی
بوی باران بگو
با من از هزاران یـاد رفته
از بغض ابر
صدای تیک تیک ساعت
بگو
با من از چه مـی گویی؟
با من از عشق
لبخند مادر
براهن پدر
بگو
با من از ظرفی مسین
خانـه ای خلوت بگو
با من از دیداری معوق
از واژه ای حقیقی بگو
با من از مادر بگو
با من از چه مـی گویی؟
با من از ظرافت
جاودانگی مرگ بگو
با من درهای بسته بگو
با من از
اینده مردم مـیهن � ...

شعر: وقتی کـه تو " از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی


وقتی کـه تو مشغول مردنت بودی
من درون ذهن لهجه دار
اتاق زیر شیروانی
داشتم با کبوتری
چهره زندگی را
در قفل در
در حلول بهار مـی پاییدم
و درون ضمـیر مرمر فشنگ
گلگیر کودکیم را
قلقلک مـی دادم.....
حسن رسولی ...

شعر" مـی دانم درون روز مرگم" از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی


مـی دانم درون روز مرگم
باران درون اتاق آسمان
چرخ مـی زند
و هوا از ملافه های سفید
روشن مـی شود
مـی دانم بعد از مرگم ماسه های ساحل
راه خویش را مـی روند
بی هیچ صدای خش خشی
خورشید گرمتر از دیروز مـی شود
سیب های سرخ دندان زده بـه درونم
پی مـی برند
و مثل دستمالی درون دستان
روزگار شعبده باز
محو مـی شوم
مـی دانم درون روز مرگم
پدرم با هوای خوب مـی اید
درست مثل همـیشـه
در اخر تنـهایی
مـیان قبر
من مـیان دستان مادرم
سفید و خوشحالم
مـی دانم مـی دانم مـی دانم
چشمان تو درون سپ� ...

شعر عاشقانـه پلک ها از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

این روزها
پلک ها
به جای قلب ها
مـی تپند
سرت را پایین بیـاور
چشم ها عاشق شده اند....حسن رسولی ...

شعر عاشقانـه صدف ها از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

و اما صدفها
چه زیباست
،تنـهایی شان
ای ادم ها بیـاید
مرواریدها
عاشق شده اند... شعری زیبا در مورد حسن ظن حسن رسولی ...

شعر عاشقانـه ابهام از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

به هر سو کـه مـی نگرم
چیزی نمـی یـابم
یـا تو نیستی
یـا من کور شده ام...
حسن رسولی ...

چند شعر عاشقانـه از تاگور. برگردان بـه فارسی حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

گزیده ای از عاشقانـه های تاگور
برگردان بـه فارسی: حسن رسولی
********************************************
شعر اول: مرگ
تو آخرین تحقق زندگی هستی،
ای مرگ،
مرگ من، بیـا
با من زمزمـه کن
در گذر روزها، من
ساعت را به منظور تو نگه داشته¬ام.
برای تو.
من شادی و درد زندگی را متحمل شده¬ام
اکنون کـه من هستم
امـیدوارم،
و عشق همـه علاقه من است...
و اکنون ]من[ درون عمـیق پنـهان
به سوی تو درون جریـان است...
نگاه آخر از چشمان تو
و زندگی من،
]که[ هرگز از آن تو نیست
گل هایی کـه کنار هم
دسته شده ا� ...

دو شعر کوتاه و عاشقانـه از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

هرچیزی،
حسی،
سببی،
نگاهی،
لبخندی
و سیبی!
نیمـی دارد،
نیم من تویی،
نیم تو کیست؟.... حسن رسولی
**********************************
موقع رفتن
در بستن چمدانت
تردید کن،
کمـی با من باش
من از بودن با تو
حالم خوب مـی شود...حسن رسولی ...

دو شعر عاشقانـه از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

تو رفتی
در نبودت
هیچ
کوچه های غم قلب مرا
قدم نزد
بوی مانده ی یـادت،
لای انگشتانم
هرچند نا خواناست
ولی
برای زنده بودن
دلیلی حتما باشد
و به منظور جوانـه زدن
خاک و آبی نیز!
و تو
اولین کـه نـه
اخرین دلیل
جریـان این نفس هایی...ح.رسولی
*************************************
وقتی شعله های
بی نزاکت و بی صدای حادثه
اخرین واژه متن "تنت" را
مـی سوزانند،کمـی انطرفتر
لابه لای
هلهله هههوووهووووویوووووی بادهای شمال
شاعری،
مـیان برگ های خشک
دفن مـی شود،
آه،
چه غم ان ...

عاشقانـه "عشق من" از حسن رسولی

شاعر حسن رسولی

تعبیرِ عشقِ مرا
در هیچ کتابی
تدبیر نیست،
آری،
پاییز ندارد
دستی که
دستان تو را با خود دارد....
حسن رسولی. تهران.فروردین 1394 ...

حسن پور

شاعر حسین حسن پور

درد دل ها کـه حَدیثَش همـه درون دنگ من است
درد بی مـهر و وفایی تو ، همـین جنگ من است

باغبانی کـه ز تکلیف زده ، بوسه بـه گل
عطر گل ها کـه شَمـیمَش همـه درون چنگ من است

فکر مردم شده نا حق بهی لطمـه زدن
کفر ورزی ز جهالت چه بسی زنگ من است

یک صدو بیست و چاهار هزارش کـه رُسُل
آمدند که تا که دلی خون نشود ، ننگ من است

ای جماعت بـه خدا کار جهان هیچ ز هیچ
جهل کین ، جامـه تهی کن کـه بسی تنگ من است

هر چه درون جامعه بینی همـه نیرنگ و جفا
سفره بی نان شده ، روزی شده � ...




[شعری زیبا در مورد حسن ظن]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 11 Jul 2018 13:49:00 +0000



شعری زیبا در مورد حسن ظن

شعر درون مورد لیلی و مجنون | گلچین زیباترین اشعار درباره ...

شعر درون مورد لیلی و مجنون,شعر درون مورد لیلی و مجنون,شعری درون مورد لیلی و مجنون,شعر هایی درون مورد لیلی و مجنون,شعر درون مورد عشق لیلی و مجنون,شعر درون مورد لیلی مجنون,شعر درباره لیلی و مجنون,شعر درباره لیلی و مجنون,شعر درون باره لیلی مجنون,شعر درباره ی لیلی و مجنون,شعری درون باره لیلی و مجنون,شعر طنز درون مورد لیلی و مجنون,شعرهای درون مورد لیلی ومجنون,شعر های درون مورد لیلی و مجنون,شعر های زیبا درون مورد لیلی و مجنون,شعر های زیبا درباره لیلی و مجنون,شعر های کوتاه درون مورد لیلی ومجنون,شعر درباره لیلی ومجنون,شعری درون باره لیلی مجنون,شعری درمورد لیلی مجنون,شعر نو درباره لیلی و مجنون,شعر مولانا درباره لیلی و مجنون,شعر درباره لیلی مجنون,شعر زیبا درباره لیلی و مجنون,شعر درباره لیلی ومجنون,شعر درون باره لیلی ومجنون,اشعار درون باره لیلی ومجنون,شعر درباره ی لیلی مجنون,شعری درباره ی لیلی ومجنون,شعر هایی درباره ی لیلی ومجنون,شعر درون درباره ی لیلی و مجنون,شعر درون وصف لیلی و مجنون,شعری درون وصف لیلی و مجنون,شعر مجنون درون وصف لیلی,اشعار درون وصف لیلی ومجنون,اشعار مجنون درون وصف لیلی,اشعاری درون وصف لیلی ومجنون,اشعار زیبا درون وصف لیلی ومجنون,شعر لیلی و مجنون,شعر لیلی و مجنون ایرج مـیرزا,شعر لیلی و مجنون نظامـی,شعر لیلی و مجنون طنز,شعر لیلی و مجنون,شعر لیلی و مجنون فارسی,شعر لیلی و مجنون وحشی بافقی,شعر لیلی و مجنون نظامـی,شعر لیلی و مجنون مولانا,شعر لیلی و مجنون با معنی,شعر لیلی مجنون ایرج مـیرزا,شعر لیلی مجنون نظامـی,شعری از لیلی و مجنون نظامـی,معنی اشعار لیلی و مجنون نظامـی,دانلود کتاب شعر لیلی و مجنون نظامـی,متن کامل شعر لیلی و مجنون نظامـی,شعر لیلی و مجنون طنز,شعر طنز لیلی و مجنون صوتی,شعر طنز پیـامک لیلی و مجنون,دانلود شعر طنز لیلی و مجنون,شعر لیلی مجنون طنز,شعر های طنز لیلی و مجنون,شعر طنز دعوای لیلی و مجنون,شعر طنز درون مورد لیلی و مجنون,آخرین درد دل های لیلی و مجنون (شعر طنز),شعر های لیلی و مجنون,شعر عاشقانـه لیلی و مجنون,شعر درباره لیلی و مجنون,دانلود شعر لیلی و مجنون,شعر لیلی مجنون,شعر های عاشقانـه لیلی و مجنون,اشعار لیلی و مجنون مولانا,شعر لیلی و مجنون مولوی,شعر لیلی و مجنون از مولانا,شعر مولانا درباره لیلی و مجنون,شعر مولانا درون مورد لیلی و مجنون,شعر لیلی و مجنون همراه با معنی,دانلود شعر لیلی و مجنون با معنی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را درون مورد لیلی و مجنون به منظور شما تهیـه نماییم.برای دیدن این اشعار بـه ادامـه مطلب مراجعه نمایید

بس کـه مجنون الفتی با مردم دنیـا نداشت

از جدائی مر دو دست از دامن صحرا نداشت

حسن لیلی جلوه گر درون چشم مجنون بود و بس

ظن مردم این کـه لیلی چهره‌ی زیبا نداشت

شعر درون مورد لیلی و مجنون

یک شبی مجنون نمازش راشکست

 بی وضو درون کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

شعری درون مورد لیلی و مجنون

دید مجنون را عزیزی دردناک

کو مـیان رهگذر مـی بیخت خاک

گفت : شعری زیبا در مورد حسن ظن ای مجنون چه مـی جویی ازین

گفت : لیلی را همـی جویم چنین

شعر هایی درون مورد لیلی و مجنون

گفت : لیلی را کجا یـابی ز خاک

کی بود درون خاک شارع درّ پاک

گفت : من مـیجویمش هر جا کـه هست

بو کـه جایی ناگهش آرم بدست

شعر درون مورد عشق لیلی و مجنون

 سگ لیلی بـه جز لیلی نگردد آشنا با

وگرنـه آهوی وحشی بـه مجنون رام مـی گردد

شعر درون مورد لیلی مجنون

 مجنون ز غم لیلی چون توبه نکرد ای جان

صد لیلی و صد مجنون درجست درون اسرارم

شعر درباره لیلی و مجنون

 مجنون کی باشد پیش او لیلی بود دل ریش او

ناموس لیلییـان برد لیلی خوش هنجار من

شعر درباره لیلی و مجنون

 لیلی ما ساقی جان مجنون او شخص جهان

جز لیلی و مجنون بود پژمرده و بی فایده

شعر درون باره لیلی مجنون

 مجنون چو بیند مر تو را لیلی بر او کاسد شود

لیلی چو بیند مر تو را گردد چو مجنون ممتحن

شعر درباره ی لیلی و مجنون

 ماییم درون سوخته، شعری زیبا در مورد حسن ظن بیرون شده ای چند

در سلسله لیلی و مجنون شده ای چند

شعر درباره ی لیلی و مجنون

 مگر مجنون شناسد، حال من چیست؟

که درون هجران لیلی مبتلا شد

شعری درون باره لیلی و مجنون

 خلاص غیر کن، ای زلف لیلی

که مجنون را ازان دل بازماند

شعر طنز درون مورد لیلی و مجنون

 درج یـاقوتلیلی مفرح هست، لیک

کی توان بیچاره مجنون را بدان هشیـار کرد

شعرهای درون مورد لیلی ومجنون

 با چنان سلسله زلف کـه لیلی دارد

حق بـه دست دل مجنونست کـه دیوانـه شود

شعر های درون مورد لیلی و مجنون

 گر نـه زنجیر دل از طره خوبان د

زلف لیلی ز چه رو سلسله مجنون شد

شعر های زیبا درون مورد لیلی و مجنون

 عشق بازی ز خسرو آموزند

لیلی و مجنون ار کنون باشند

شعر های زیبا درباره لیلی و مجنون

 وصال عشق بـه صدق آن بود کـه چون لیلی

به خاک رفت، درون آغوش خفت مجنونش

شعر های کوتاه درون مورد لیلی ومجنون

 به وصف لیلی ار شرمنده ام درون عاشقی، باری

بحمدالله کـه شرمنده نیم از روی مجنونش

شعر درباره لیلی ومجنون

 فرو خوان قصه شیرین و خسرو

که زو لیلی و مجنون هست مسجول

شعری درون باره لیلی مجنون

 تویی بـه حسن چو لیلی، ولیک هیچ شبی

انیس خاطر مجنون نمـی شوی، چه کنم؟

شعری درمورد لیلی مجنون

 همانا حلقه گوش سپهر است

چو لیلی هست درون پهلوی مجنون

شعر نو درباره لیلی و مجنون

 هری اندر جهان مجنون لیلی شدند

عارفان لیلی خویش و دم بـه دم مجنون خویش

شعر مولانا درباره لیلی و مجنون

 گوش مجنون و حلقه لیلی

سر محمود و آستان ایـاز

شعر درباره لیلی مجنون

 لیلی ما ساقی جان مجنون او شخص جهان

جز لیلی و مجنون بود پژمرده و بی فایده

شعر زیبا درباره لیلی و مجنون

 مجنون ز غم لیلی چون توبه نکرد ای جان

صد لیلی و صد مجنون درجست درون اسرارم

شعر درباره لیلی ومجنون

 اگر عداوت و جنگست درون مـیان عرب

مـیان لیلی و مجنون محبتست و صفاست

شعر درون باره لیلی ومجنون

 فرو خوان قصه شیرین و خسرو

که زو لیلی و مجنون هست مسجول

اشعار درون باره لیلی ومجنون

 بسی دیدم فلاطون و ارسطو شده

در عاشقی مجنون و بهلول

شعر درباره ی لیلی مجنون

 حسن و عشقی نیست جز اقبال و ادبار ظهور

لیلی این بزم استغناست مجنون احتیـاج

شعری درباره ی لیلی ومجنون

 غبار تربت مجنون باین نواست پرافشان

که رفت و لیلی و دارم سراغ محمل او من

شعر هایی درباره ی لیلی ومجنون

 بار دل مجنون و خم طره لیلی

رخساره محمود و کف پای ایـاز است

شعر درون درباره ی لیلی و مجنون

 حدیث حسن تو و داستان عشق مرا

هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند

شعر درون وصف لیلی و مجنون

 عشق مجنون و خوبی لیلی

گفته اند و شنوده ای خیلی

شعری درون وصف لیلی و مجنون

 بگیر لیلی شب را کنار ای مجنون

شبست خلوت توحید و روز شرک و عدد

شعر مجنون درون وصف لیلی

 زان عشق همچو افیون لیلی کنی و مجنون

ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر

اشعار درون وصف لیلی ومجنون

 عقل همـه عاقلان خبره شود چون رسد

لیلی و مجنون من ویسه و رامـین من

اشعار مجنون درون وصف لیلی

 دو گونـه رنج و عذابست جان مجنون را

بلای صحبت لولی و فرقت لیلی 

اشعاری درون وصف لیلی ومجنون

 ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چند

در سلسله لیلی و مجنون شده ای چند

اشعار زیبا درون وصف لیلی ومجنون

 عشق بازی ز خسرو آموزند

لیلی و مجنون ار کنون باشند

شعر لیلی و مجنون

 مجنون عشق را دگر امروز حالتست

کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالتست

شعر لیلی و مجنون ایرج مـیرزا

 قصه لیلی مخوان و غصه مجنون

عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل

شعر لیلی و مجنون نظامـی

 ای خوبتر از لیلی بیمست کـه چون مجنون

عشق تو بگرداند درون کوه و بیـابانم

شعر لیلی و مجنون طنز

 ما هیچ ندیدیم و همـه شـهر بگفتند

افسانـه مجنون بـه لیلی نرسیده

شعر لیلی و مجنون

 مجنونم اگر بهای لیلی

ملک عرب و عجم ستانم

شعر لیلی و مجنون فارسی

 بر عذار لیلی آن خال کبود

چشمـه خورشید را نیلوفرست

شعر لیلی و مجنون وحشی بافقی

 درد شیرین دوای فرهاد است

غم لیلی نشاط مجنون است

شعر لیلی و مجنون نظامـی

هر ساعتم اندرون بجوشد خون را

و آگاهی نیست مردم بیرون را

الا مگر آنکه روی لیلی دیدست

داند کـه چه درد مـی‌کشد مجنون را؟

شعر لیلی و مجنون مولانا

مجنون بخوان مرا

تا قاب بگیرم صدایت را‌!

شعر لیلی و مجنون با معنی

شکوفه های انار را ببین

در برف زمستان!

دور از تو

فقط بید مجنون نیست.

شعر لیلی مجنون ایرج مـیرزا

تو لیلی نیستی

من اما

مجنون حرف هات مـی شوم

دیوانـه ی دست هات

مبهوت خنده هات

شعر لیلی مجنون نظامـی

اشتباه نکن

رفتنت فاجعه نیست برایم

من ایستاده مـی مـیرم،

چون بیدهای مجنون…!

شعری از لیلی و مجنون نظامـی

از دل رودم یـاد تو بیرون نـه و هرگز

لیلی رود از خاطر مجنون نـه و هرگز

معنی اشعار لیلی و مجنون نظامـی

چشم گریـان تو نازم ، حال دیگرگون ببین

گریـه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

دانلود کتاب شعر لیلی و مجنون نظامـی

من نـه مجنونم نـه فرهادم نـه یوسف بوده ام

من همان فریـاد بدمستم ، نیـایی بهتر است

متن کامل شعر لیلی و مجنون نظامـی

به خدا عشق، بـه رسوا شدنش مـی ارزد

و بـه مجنون و به لیلا شدنش مـی ارزد

شعر لیلی و مجنون طنز

در جهانی کـه پر از  وامق و  مجنون شده است

مـی توانی عذرا باشی،  لیلا بشوی

شعر طنز لیلی و مجنون صوتی

ز سوز عشق لیلی درون جهان مجنون شد افسانـه

تو مجنون ساز از عشقت مرا افسانـه اش با من

شعر طنز پیـامک لیلی و مجنون

عاشق کـه باشی شعر شورِ دیگری دارد

لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد

شعر لیلی مجنون طنز

ترس دارم عاشقانت مست و مجنون تر شوند

روبری خانـه ات بگذار پرچین بیش تر!

دانلود شعر طنز لیلی و مجنون

لی‌له‌باز کوچه‌ی مجنون صفت‌ها فکر کن

جنب مسجد، خانـه‌ی آجرنما، نشناختی؟

شعر های طنز لیلی و مجنون

مجنون نـه ! من حتما خودم جای خودم باشم

باید خودم بی واژه لیلای خودم باشم

شعر طنز دعوای لیلی و مجنو

روزگاری درون پی ام مجنون و شیدا بوده ای

با همان ایـام شیرین غرق پندارم هنوز

شعر طنز درون مورد لیلی و مجنون

دیگر بـه کوه وتیشـه و مجنون نیـاز نیست

عشــاق قانعند بــــــه مـیــخ و پریـــــزها

آخرین درد دل های لیلی و مجنون (شعر طنز)

هر نو آموخته درون عالم خود مجنون است

روزگاری ست کـه دیوانـه فراوان شده است

شعر های لیلی و مجنون

هر آن شب درون فراق روی لیلی

که بر مجنون رود لیلی طویلست

شعر عاشقانـه لیلی و مجنون

سوختم درون حسرت یک یـا ربت

غیر لیلا بر نیـامد از لبت

شعر درباره لیلی و مجنون

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن

من کـه مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو… من نیستم!!

دانلود شعر لیلی و مجنون

بیـاید هر کـه از فرهاد شیرین عقل تر باشد

نیـاید هیچ جز ما و مجنون ها و لیلاها

شعر لیلی مجنون

بانوی اساطیر غزل های من اینست

صد طعنـه بـه مجنون زده لیلای من اینست

شعر های عاشقانـه لیلی و مجنون

زن اسوه ی عشق هست و خطر پیشـه چنان ویس

لیلای هراسنده ! نـه ، تمثیل زن این نیست

اشعار لیلی و مجنون مولانا

تو

 از شکوه خیمـه لیلا مـی آیی

تا درون حریق واحه ی عاشق

گامـی بـه درد بسپاری .

شعر لیلی و مجنون مولوی

چو جان سلسله ها را بدرد بـه حرونی

چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا

شعر درون مورد تولد

تولدت مبارک،خوش اومدی ستاره

اگرچه ازراه دورهیچ فایده ای نداره

شمعها رو روشن کن وبه جام دوتاروفوت کن

نمـیشـه پیشت باشم فقط برام سکوت کن

تواین روزطلایی نگوکمـی غم داری

بدون کـه دیوونـه ای بـه نام … جون داری

. شعری زیبا در مورد حسن ظن . شعری زیبا در مورد حسن ظن




[شعری زیبا در مورد حسن ظن]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 12:02:00 +0000



شعری زیبا در مورد حسن ظن

شعر درون مورد دوست | گلچین زیباترین اشعار درون وصف دوست + 100 ...

شعر درون مورد دوست,شعر درمورد دوستی,شعر درون مورد دوست خوب,شعر درون مورد دوستی و رفاقت,شعر درون مورد دوست داشتن,شعر درون مورد دوستی,شعر درون مورد دوست یـابی,شعر درون مورد دوستان,شعر درون مورد دوست داشتن همسر,شعر درون مورد دوست بد,شعر درون مورد دوستی با خدا,شعر درون مورد دوستی و دشمنی,شعر درون مورد دوستی و محبت,شعر درون مورد دوستی از حافظ,شعر درون مورد دوستی کودکانـه,شعر درون مورد دوستی واقعی,شعر درون مورد دوستی خوب,شعر درون مورد دوستی کوتاه,شعر درون مورد دوست خوب و بد,شعر درون مورد دوست خوب از حافظ,شعری درون مورد دوستان خوب,شعری درباره دوست خوب,شعر کوتاه درون مورد دوست خوب,شعر نو درون مورد دوست خوب,شعر کودکانـه درون مورد دوست خوب,شعر هایی درون مورد دوست خوب,شعر زیبا درون مورد دوست خوب,شعر زیبا درون مورد دوستی و رفاقت,شعر نو درون مورد دوستی و رفاقت,شعر درون مورد دوست داشتن خدا,شعر درون مورد دوست داشتن الکی,شعر درون مورد دوست داشتن زیـاد,شعر درون مورد دوست داشتن فرزند,شعر درون مورد دوست داشتن برادر,شعر درون مورد دوست داشتن واقعی,شعر درون مورد دوست داشتن یـار,شعر درون مورد دوست داشتن و عشق,شعری درون مورد دوستی,شعر درون مورد دوستی,شعر درون مورد دوستی و ی,شعر درون مورد دوست و دوست یـابی,شعر درباره ی دوست یـابی,شعر درباره دوست یـابی,شعر کودکانـه درون مورد دوست یـابی,شعر سعدی درون مورد دوست یـابی,شعری درمورد دوست یـابی,شعر نو سعدی درمورد دوست یـابی,شعر کودکانـه درباره دوست یـابی,شعر درون مورد دوستان قدیمـی,شعر درون مورد دوستان نامرد,شعر درون مورد دوستان بی وفا,شعر درون مورد دوستان بی معرفت,شعر درون مورد دوستان قدیم,شعر درون مورد دوستان قدیمـی,شعر درون مورد دوستان واقعی,شعر درون مورد دوستان بد,شعری درون مورد دوستان,شعر درباره دوست داشتن همسر,شعری درون مورد دوست بد,شعر درباره دوست بد,شعری درباره دوست بد,شعر حافظ درون مورد دوست بد,شعری درون باره ی دوست بد,شعر زیبا درباره دوست بد

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را درون مورد دوست به منظور شما تهیـه نماییم.برای دیدن این اشعار بـه ادامـه مطلب مراجعه نمایید

خانـه ی دوست کجاست؟

در فلق بود کـه پرسید سوار

اسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه ی نوری کـه بهداشت بـه تاریکی شن ها بخشید

وب ه انگشت نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده بـه درخت

کوچه باغی هست که از خواب خدا سبز از تر است

و درون آن عشق بـه اندازه ی پرهای صداقت ابی است

مـی روی که تا ته آن کوچه کـه بلوغ ،سربه درون مـی ارد

پس بـه سمت گل تنـهایی مـی پیچی

دو قدم مانده بـه گل

پای فواره ی جاوید اساطیر زمـین مـی مانی

و تو را ترسی شفاف فرا مـی گیرد

در صمـیمـیت سیـال فضا، شعری زیبا در مورد حسن ظن خش خشی مـی شنوی

کودکی مـی بینی

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانـه ی نور

و از او مـی پرسی

خانـه دوست کجاست؟

شعر درباره دوست

«از جان طمع ب آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان ب»

شعر درباره دوستی

تنـها گنجی کـه جستجو آن بـه زحمتش مـی ارزد !

دوست واقعیست و تو بهترین گنجی . شعری زیبا در مورد حسن ظن . شعری زیبا در مورد حسن ظن .

شعر درباره دوست داشتن

«از محبت، نار نوری مـی‌شود// وز محبت، دیو حوری مـی‌شود»

شعر درباره دوستی

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیـه ای بند نشد

لب تو مـیوه ممنوع ولی لبهایم

هرچه از طعمسرخ تو دل کند نشد

با چراغی همـه جا گشتم و گشتم درون شـهر

هیچ! هیچ اینجا بـه تو مانند نشد

هرکسی درون دل من جای خودش را دارد

جانشین تو درون این خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد

( فاضل نظری )

شعر درباره دوستان

«از هرچه بگذری، سخن دوست خوش‌تر است// از یـار ناز خوش‌تر و از من نیـازها»

شعر درباره دوست خوب

به سلامتیـه رفیقی کـه مـی تونست دورت بـزنـه اما دورت گشـت

«اگرچند، بدخواه‌کشتن نکوست// از آن کشتن آن بـه که گرددت دوست»

شعر درباره دوست باوفا

نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـکنـم مـی مـیرم

سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد بـه تنـم مـی مـیرم

بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست

هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم مـی مـیرم

بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا مـی گـیـرد

مـن اگـر دسـت بـه زلفـت ب مـی مـیرم

بـازی مـاهی و گـربـه هست نظر بـازی مـا

مثل یک تنگ شبی مـی شکنم مـی مـیرم

روح ِ برخاسته از من ته ِ این کوچه بایست

بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم مـی مـیرم !

شعر درباره دوست بی وفا

«این دغل دوستان کـه مـی‌بینی// مگسانند دور شیرینی»

شعر درباره دوستی و رفاقت

رفیق چهار حرفه اما اگه رفیقتو فراموش کنی خیلی حرفه . . .

شعر درباره دوستان خوب

«بود آینـه دوست را مرد دوست// نماید بدو هرچه زشت و نکوست»

شعر درباره دوستی و همدلی

«پای درون زنجیر، پیش دوستان// به، کـه با بیگانگان درون بوستان»

شعر درباره دوستی و ی

زندگی با صدا شروع مـیشـه ، بیصدا تموم مـیشـه . . .

عشق با ترس شروع مـیشـه ، با اشک تموم مـیشـه . . .

دوستیـه خوب ، هر جایی مـیتونـه شروع بشـه، اما هیچ جا تموم نمـیشـه !

شعر درباره دوستی و محبت

 «تندی مکن کـه رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمـی// همواره نرم باش کـه شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمـی»

شعر درباره دوستی و مدارا

سلامتی رفیقی کـه پیشمون نیست ولی توی قلبمونـه !

به یـادمون نیست ولی تو یـادمونـه !

بی خیـالمونـه ولی همـیشـه تو خیـالمونـه . . .

شعر درباره دوستی صادقانـه

«جهان از بد و نیک آبستن است// برون دوست هست و درون دشمن است»

شعر درباره دوستی کوتاه

رفیق ، معامله فسخ شد ؛ درون قبال دنیـا یک تار مویت را مـی خواستند ، ندادم . . .

شعر درباره دوستی و برادری

«خصـم دانا کـه دشمن جان است// بهتر از دوستی کـه نادان است»

شعر درباره دوست داشتن همسر

اگر دورت را با قیچی ببرم

از روزنامـه بیرونت بکشم

روی یخچال زنی مـی‌روی

که مـیوه‌ها از دستش 

به زمـین مـی‌ریزند

(سارا محمدی اردهالی )

شعر درباره دوست داشتن خدا

«درخت دوستی بنشان کـه کام دل بـه بار آرد/ نـهال دشمنی برکن کـه رنج بی شمار آرد»

شعر درباره دوست داشتن خود

عاقبت گر عمری باشد ماندگار / مـیگذارم این سخن را یـادگار

مـینویسم روی کوه بی ستون / زنده باد یـاران خوب روزگار

شعر درباره دوست داشتن

«درضمـیر ما نمـی‌گنجد بـه غیر دوست// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»

شعر درباره دوست داشتن واقعی

دل بسته ام از همـه عالم بـه روی دوست

وز هر چه فارغیم، بـه جز گفتگوی دوست

ما را زمانـه دل نفریبد بـه هیچ روی

الا بـه موی دل کش و روی نکوی دوست

باغ بهشت کاین همـه وصفش کنند نیست

جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست

گل های باغ با همـه شادابی و نشاط

خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست

یک موی یـار خویش بـه عالم نمـی دهم

ما بسته ایم رشته جان را بـه موی دوست

بر ما غم زمانـه ز هر سو کـه رو کند

مائیم و روی دل بـه همـه حال سوی دوست

ما جز رضای دوست تمنا نمـی کنیم

چون آرزوی ماست همـه آرزوی دوست

احمد شـهنا

شعری درباره دوست داشتن

«دریغ و درد کـه تا این زمان ندانستم// کـه کیمـیای سعادت رفیق بود رفیق»

شعری درباره دوست داشتن خدا

همـیشـه یـادتون باشـه ک توی دنیـا ، دوست های خوب محدودن ولی دوستای خوب ، دنیـای نامحدودن . . .

شعر درون مورد دوست داشتن همسر

«درضمـیر ما نمـی‌گنجد بـه غیر دوست// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»

شعر درون مورد دوست داشتن خدا

در کوچه باد مـی آید

کلاغهای منفرد انزوا

در باغ های پیرالت مـیچرخند

و نردبام 

چه ارتفاع حقیری دارد….!

 

«دنیـا خوش هست و مال عزیز هست و تن شریف// لیکن رفیق بر همـه چیزی مقدم است»

پرسید دوست رو چون دوستش داری بهش نیـاز داری یـا کـه چون بهش نیـاز داری دوستش داری ؟

گفتم چون دارمش بی نیـازم . . .

«دو دوست قدر شناسند حق صحبت را// کـه مدتی ببد و باز پیوستند»

شعر درباره دوستان قدیمـی

«آی آغاز دوست داشتن است// گرچه پایـان راه ناپیداست// من بـه پایـان دگر نیندیشم// کـه همـین دوست داشتن زیباست»
فروغ فرخزاد

شعر دوست

«دوست آن دانم کـه گیرد دست دوست// درون پریشان حالی و درماندگی»

پرسیدند : شعری زیبا در مورد حسن ظن بهشت را خواهی یـا دوست ؟ گفتم جهنم هست بهشت بی دوست .

شعر درباره دوستان صمـیمـی

«دوست آنست کو معایب دوست// همچو آیینـه روبرو گوید// نـه کـه چون شانـه با هزار زبان// درون قفا رفته مو بـه ‌مو گوید»

شعر درباره دوستان بد

پشت دریـا شـهریست کـه یک دوست درون آن جا دارد

هر کجا هست ، بـه هر فکر ، بـه هر کار ، بـه هر حال ، عزیز هست خدایـا تو نگهدارش باش .

شعری درباره دوستان

اعتبار دوستی شما رو بـه پایـان هست لطفا به منظور اعتبار مجدد آن یک اس ام اس ارسال نمایید(دوست همراه )

شعری درباره دوستان خوب

گل اگه خشک شود ساقه ی آن مـی ماند دوست اگر دور شود خاطره اش مـی ماند

شعر درون مورد دوستان

دوستی مثل یک کتابه ، چند ثانیـه طول مـی کشـه کـه آتیش بگیره ولی سالها طول مـی کشـه که تا نوشته بشـه . . .

سلامتی همـه دوستای با معرفت

شعر درون مورد دوستان قدیمـی

محبت مثل سکه ای هست که اگه افتاد تو قلک دلت دیگه درون نمـیاد اگه بخوای درش بیـاری حتما دلت رو بشکنی .

شعر درون مورد دوستان نامرد

ای دوست مـرا بــه حال ِ خـود بـاز گذار

با خلـوتِ من تو را چکار اســت، چکار؟

بگذار بـه دردِ خویــش بــاشم مشغــول

بیــزارم از این جمـــع دروغــین، بیـــزار

شعر درباره دوست خوب و بد

مـی خوام یـه اتوبوس بسازم اتو دارم ولی بوس ندارم یـه بوس مـی دی بسازمش .

شعر درباره دوست خوب از سعدی

تنفس شروع زندگیست

عشق قسمتی از زندگیست

اما دوست خوب قلب زندگیست !

اشعار درباره ی دوست خوب

دلم برات پر پر شده دوختمش (۰) حالا تنگ شده

شعر درون باره دوستی خوب

دوست مشمار آن کـه در نعمت زند

لاف یـاری و برادر خواندگی

دوست آن دانم کـه گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی

شعر درون مورد دوست خوب و بد

چنان کاری دلت با قلب من کرد کـه موج زلزله با ارگ بم کرد

اشعار درباره دوست خوب

هم چنان چشم بـه چشمان تو دارم ای دوست / گوشـه چشمـی بنما بر دل زارم ای دوست

هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من هست / روزها درون شب هجرت بشمارم ای دوست

شعری درون مورد دوست خوب

لوطی شماره کفشت رو بفرست بزنیم بـه پیشونیمون که تا همـه بدونن خاک پاتیم

شعر درون مورد دوست باوفا

باغی کـه در آن آب هوا روشن نیست

هرگز گل یکرنگ درون آن گلشن نیست

هر دوست کـه راستگوی و یکرو نبود

در عالم دوستی کم از دشمن نیست

شعر درباره دوست بی وفا

یـاد یـاران قدیم نروداز دلِ تنگ

چون هوای چمن از یـاد اسیرانِ قفس

شعر درون مورد دوستان بی وفا

به انگشتانم کـه مـینگرم بـه یـادت مـی افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . . . !

شعر درباره ی دوست بی وفا

رفیق خوب پزشک زندگیست که تا آخر عمر مریضتم رفیق

شعر درباره دوستان بی وفا

نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت 

نی حال دل سوخته دل بتوان گفت

غم درون دل تنگ من از آن هست که نیست 

یک دوست کـه با او غم دل بتوان گفت

عمری ز پی مراد ضایع دارم 

وز دور فلک چیست کـه نافع دارم

با هر کـه بگفتم کـه تو را دوست شدم 

شد دشمن من وه کـه چه طالع دارم

شعری درباره دوست بی وفا

بی فروغ روی یـاران زندگی تابنده نیست

دولت بی دوست درون جهان پابنده نیست

شعری درون مورد دوست بی وفا

معجزه ای وجود دارد کـه دوستی نامـیده مـی شود و در مـیان دل اقامت دارد ؛ شما نمـی دانید کـه چگونـه بوجود مـی آید و چگونـه آغاز مـی شود

شعری درون مورد دوستان بی وفا

دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ

دوستی تلفیق شعور من و توست

دوستی رنگ قشنگیست بـه رنگ خدا

دوستی حس عجیبیست مـیان من و تو

شعر زیبا درباره دوست بی وفا

چشمـی دارم همـه پر از صورت دوست

با دیده مرا خوشست چون دوست درون اوست

از دیده دوست فرق نـه نکوست

یـا دوست بـه جای دیده یـا دیده خود اوست

شعر درباره بی وفایی دوستان

دیگه از زغال دلسوخته تر داریم ؟

زغالتم

شعر درباره رفاقت و دوستی

اما شادمانی کـه برایتان بـه ارمغان مـی آورد همـیشـه موهبتی خاص مـی بخشد

و شما متوجه مـی شوید کـه دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند هست !

شعر زیبا درون مورد دوستی و رفاقت

ای دوست بـه خدا دوری تو دشوار است

بی تو از گردش ایـام دلم بیزار است

بی تو ای مونس جان، دل ز غمت مـیسوزد

دل افسرده من طالب یک دیدار است

شعر زیبا درباره رفاقت و دوستی

تا نگذری از جمع بـه فردی نرسی

تا نگذری از خویش بـه مردی نرسی

تا درون ره دوست بی سر و پا نشوی

بی درد بمانی و به دردی نرسی

شعری درون مورد دوستان خوب

در این زمانـه کـه شرط حیـات نیرنگ است

دلم به منظور رفیقان با وفا تنگ است

شعر درباره ی دوست خوب

داروها و دوستی ها هر دو مشکلات را حل مـیکنند !

با این تفاوت کـه دوستی ها هیچ وقت تاریخ انقضا ، بها و اندازه ندارند . . .

شعر نو درباره دوست خوب

همچنان چشم بـه چشمان تو دارم ای دوست

گوشـه چشمـی بنما بر دل زارم ای دوست

هر شبم نقش تو ماه شب چشمان منست

روزها درون شب هجرت بشمارم ای دوست

شعر کوتاه درباره دوست خوب

ای دوست قبولم کن وجانم بستان

مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان

بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو

آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…

شعر درباره ی دوست خوب

لحظه ای درون گذر از خاطره ها

ناخودآگاه دلم یـاد تو کرد

خنده آمد بـه لبم شاد شدم

گویی از قید غم آزاد شدم

هر کجا هستی دوست ، دست حق همراهت . . .

شعر درباره یک دوست خوب

ای دوست قبولم کن وجانم بستان

مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان

بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو

آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان

مولوی

شعر دوست

آن بـه که درون این زمانـه کم گیری دوست

با اهل زمانـه صحبت از دور نکوست

آنکه بـه جمگی ترا تکیـه بر اوست

چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست

شعر دوستی

از بس کـه مـهر دوست بـه دل جا گرفته است

جایی به منظور کینـه دشمن نمانده است

اظهری کرمانی

شعر دوستت دارم

مشترک گرامـی !

تاریخ شارژ ارادت ما بـه شما که تا وقتی نفس باقی هست اعتباردارد !

” همراه آخر “

شعر دوست داشتن

از جان طمع ب آسان بود ولیکن

از دوستان جانی مشکل توان ب

حافظ

شعر دوستانـه

دلیلِ نخواستن ام

از این دو حالت خارج نیست؛

یـا نمى خواهى ام
.
.
.
یـا ابوالفضل

یعنى نمى خواهى ام؟!

شعر دوستت دارم کوتاه

زنده بی‌دوست درون وطنی

مثل مرده هست در کفنی

سعدی

شعر دوست دارم

دلت آبی تر از دریـا رفیقم

به کامت شادی دنیـا رفیقم

الهی دائما چون گل بخندی

شب و روزت خوش و زیبا رفیقم . . .

شعر دوستى

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایـان راه ناپیداست

من بـه پایـان دگر نیندیشم

که همـین دوست داشتن زیباست

شعر دوست سهراب سپهری

دل خوشم با غزلی تازه همـینم کافی ست

تو مرا باز رساندی بـه یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی کـه کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو درون آن گستره خورشیدی کن

من همـین قدر کـه گرم هست زمـینم کافی ست

من همـین قدر کـه با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر بـه تو یعنی غزلی شور انگیز

که همـین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست …

شعر دوستانـه زیبا

ز سنگ جور تو بی مـهر و بی وفا ای دوست

دلم شکسته شد اما چه بی صدا ای دوست

منم کـه یک سر مویت بـه عالمـی ندهم

ولی تو داده ای آسان زکف مرا ای دوست

تو قدر دوست چه دانی کـه هست گوهر عشق

به پیش چشم تو بی قدر و بی بها ای دوست

منم چو گوهر رخشان مـیان گوهریـان

چو گوهری نشناسی مرا چرا ای دوست

کمال عشق بود اعتماد و یکرنگی

به سوء ظن مرونق صفا ای دوست

من از تو شکوه بـه بیگانگان نخواهم برد

که آشنا نکند شکوه ز آشنا ای دوست

شکایت از تو بـه جایی نمـی برد (طلعت)

پذیرد آنچه کـه باشد ترا رضا ای دوست

شعر دوستی کوتاه

رِفیقـا ” کَم ” باشَن ، امّا ” تَک ” باشَن !

به سلامتیـه همـه رفیقای تک . . .

شعر دوستی و رفاقت

دودلم،اول خط،نام خدا بنویسم

یـا کـه رندی کنم و اسم تو را بنویسم!‏

همـه“یک”گفتم و دینم همـه“یکتایی”بود

با کدامـین قلم امروز دوتا بنویسم؟‏

ای کـه با حرف تو هر مساله‎ای حل‎شدنی‎است

به‎خدا،خودتوبگو،نام کـه را بنویسم؟‏

شعر دوستی مشیری

گاهی بـه خدا نفس کشیدن سخت است

یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است

با زور مسکن قوی خوابیدن

با دلهره از خواب پ سخت است

عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود

تا درک کنی کـه دل ب سخت است

بعد از تو خدا شبیـه تو خلق نکرد

یعنی کـه شبیـه ات آف سخت است

هر روز سر کوچه نشستن که تا شب

از فاصله های دور دیدن سخت است

حقا کـه تو سهم من نبودی حالا

فهمـیدن این درد شدیدن سخت است

باشد تو برو زندگی ات شاد ولی

بی تو بـه خدا نفس کشیدن سخت است

شعر دوستی کودکانـه

صاحب قبله و قبله ،دو عزیزند،ولی

خوش‎تر آن هست من از قبله‎نما بنویسم!‏

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد

باز،غمنامـه ،به بیگانـه چرا بنویسم؟‏

تا بـه کی،زیر چنین سقف سیـاه و سنگین

قصه‎ی درد، بـه امـید دوا بنویسم؟‏

قلمم، جوهرش از جوش و جراحت ،جاری‎است

پست باشم کـه پی نان و نوا بنویسم

بارها قصد خطر کردم و گفتی:ننویس!‏

پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟‏

بعد یک عمر ببین دست و دلم مـی‎لرزد

که“من”و“تو”به هم آمـیزم و ما بنویسم!‏

“من”و“تو”چون تن و جان‎اند،مخواه و مگذر

این دو را،باز همـین‎طور ،جدا بنویسم

شعر من با تو پر از شادی و شیرین‎کامـی‎است

باز ،حتا اگر از سوگ و عزا بنویسم

با تو از حرکت دستم برکت مـی‎بارد

فرق هم نیست،چه نفرین چه دعا بنویسم!‏

از نگاهت ،به رویم ،پنجره‎ای را بگشا

تا درون آن منظره‎ی روح‎گشا بنویسم

تیغ و تشباد هم از ریشـه نخواهد خشکاند

غزلی را کـه در آن حال و هوا بنویسم

عشق،آن روز کـه این لوح و قلم دستم داد

گفت هرشب غزل چشم شما بنویسم

شعر دوستی و محبت

مـی نویسم کـه بمونـه روی قلبم این حقیقت / کـه به جز تو من ندارم یـه رفیق با محبت

شعر دوستی و دلتنگی

دمـی با دوست بـه سر بردن دو صد دنیـا بها دارد

خوشا آن کـه در دنیـا رفیقی با وفا دارد

شعر دوستی با خدا

شاید الان کنار تو بودم

اگر بـه جای این‌همـه شعر
از کلمات طنابی بافته بودم…( مریم ملک دار )

شعر دوستی خرسه

رفـاقت بار سنگینی ست !

کسی بـر دوش مـیگیرد کـه یک دنیـا وفا و مرام دارد . . .

شعر دوستی و همدلی

و پنـهان ِ آسمان

مـیانِ خواب وُ رؤیـا طرحی از کابوس مـی گردم

شبیـه لحنِ بی پروایِ یک ناقوس مـی گردم

شعر دوست 96

عشق + اهمـیت = مادر

عشق + ترس = پدر

عشق + کمک =

عشق + دعوا = برادر

عشق + اهمـیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق . . .

شعر دوست 2017

تو تنـها رفته ای بیرون وَ من درون رختخوابی سرد

اسیرِ اضطرابِ ساعتی منحوس مـی گردم

تمامِ روز و شب کز مـی کنم درون گوشـه ی خانـه

ولی که تا انتهایِ جاده یِ چالوس مـی گردم

 همان وقتی کـه سهمم از نبودت پختن و جاروست

به همراهِ خیـالت غرق ِاقیـانوس مـی گردم

بیـا ای مرد پاییزی وُ سر بر شانـه ام بگذار

برای ِخستگی هایت پر ِطاووس مـی گردم

صدایت گوشواری شد به گوشم قیمتی ، نایـاب

که از برقش درونِ کوچه بی فانوس مـی گردم

( مریم انصاری فر )

شعر دوست جدید

چند یک دقیقه مـی ایستم

چند یک دقیقه سکوت مـی کنم

چند یک دقیقه شکر مـی کنم

که هستید.

و من

صبح ها

پا مـی شوم

و صورتم را با دستهایی مـی شویم

که گناه گریـه هایم را بـه گردن نمـی گیرد

( بنفشـه ابوترابی )

شعر دوست فوق العاده

فراموش رفیقان بی احترامـی بـه قانون خاطره هاست

ارادت مرا هر روز درون سر رسیدت تیک بزن . . .

شعر درون مورد تنـهایی عاشقانـه

من آن گلبرگ مغرورم نمـی مـیرم ز بی آبی

ولی بی دوست مـیمـیرم درون این مرداب تنـهایی

شعری درون مورد تولد دوست

شب مـیلاد تو ای دوست به منظور دل من

شب مـیلاد همـه خوبی هاست . . .

تولدت مبارک

شعر درون مورد ماه محرم

از بهر ستیز و مرگ، آماده شوید

در محضر عشق دوست، افتاده شوید

از خون حسین بشنوید این پیغام

در طول زمان همـیشـه آزاده شوید

شعر درون مورد لیـاقت نداشتن

دوست داشتن

گاهی وقت ها

سنگین است

به سان

سنگینیِ لیـاقت دوست داشته شدن

و بعضی وقت ها

دوست داشتن

حیـاتی دیگر است

زنده نگه داشتن

کسی درون ات

حتی

با وجود این فاصله های دور.




[شعری زیبا در مورد حسن ظن]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 20:49:00 +0000



شعری زیبا در مورد حسن ظن

شعر نو مردم جاهل - shereno.com

شاعر گلها

شاعر علی پاشایی

گواهه عزت نفسم همـین پریشانیست
تمام لذت من درون هوس فقط آنیست
حقیقتی کـه حضورش مرا مـیازارد
نگاه مردم جاهل درون این فراوانیست

بنای خاطرِ عمرم زِ کینـه ویران شد
هوس بـه خاطر عشق ، شعری زیبا در مورد حسن ظن تیرباران شد
ترک ترک شدن، دلیل تنـهایی
همـیشـه خوش نفسی ، سهم یـاران شد

دریغ ، فاصله ها سهم من بوده
تفاضل گله ها نقش انجمن بوده
چرایی من این روزهای گران
حضور مردم بی فکر درون وطن بوده

همـیشـه پرسش من از خدا این ست
یگانـه راه رسیدن بـه عشق این دین است؟
برای حج حضورم چرا فقط � ...

غزلیست از دفتر نـهم

شاعر هجران همداني

ماخويش را بـه فقر و فنا آزموده ايم
رنگ ريا ز خاطر غمگين زدوده ايم
در زندگي بـه نان جوين خو گرفته ايم
بر دست سفله صورت خود را نسوده ايم
بس بوسه ها بدست خراباتيان زديم
راهي بسوي كعبه دلها گشوده ايم
پاكيم ودر ميان رقيبان فتنـه گر
گوي محبت از همـه ياران ربوده ايم
از بيم حابلان فرو مايه روز وشب
چون مرغ پر شكسته بكنجي غنوده ايم
ديوانـه را چه فايده از پند عاقلان؟
ما همچو قيس غمزده ديوانـه بوده ايم
عمري شديم خادم استاد ميفروش
تا اندكي بدانش وبينش ...

مولا علی جان

شاعر محمدفاطمـی

مولا علی جان حضورت به منظور من نور بود
چه حاصل کـه چشم من هم مثل همـه کوربود

هر چه بدیدی تو ز عالم کـه بسی رنج بود
ای بـه فدای تو کـه حضورت همـی گنج بود

ای تو کـه هستی بنده ی پاک بهشت
وجود تو سرشته شده ازخاک بهشت

هرچه عدل و عدالت کـه فقط درون تو بود
هرچه مـهرو صداقت کـه فقط درتو بود

مردم جاهل کـه نتوانست د درک تو
آخر سرهم کـه همان شد ند ترک تو

کوفه همـه کوچه و جایش هم آثار توست
کوفه اگرسوخت همـه اش خاطرآزارتوست

علی جان همـه اشک های تو درچاه رفت
گوی� ...

من شـهید ِ گمنامم

شاعر شجاع الدین شقاقی

من شـهيد ِ گمنامم

داده حق نامـی بـه گُمنامان ِ خود
با شـهادت ، شربتی نوشيد و شد خواهان ِخود
جملگی مايل بـه ارزشـهای حق
واقف از توقيف ِ خود درون پای حق
رام ِ حق گشتند و گمنامـی شدند
نام ِ حق بگزيده بر بامـی شدند
نام ِ گمنامـی ، مبارک بادِشان
روزی حق که تا قيامت نزد ِ حق ، شد کامِشان
او کـه گمنام هست و اَشـهد خوانده است
حیّ و احيأ گشت و وی درون حدِّ احمد مانده است
با حساب و با کتاب ِ آن خدا
عِندَ ربّ و يُرزَقون هست و جدا
تنـَش درون زير ِ آب و خاک و باد است
حسابـَ ...

کمـی حقیقت

شاعر وحید سحرخیز

آمد کـه نماند و نیـامد کـه بماند
من هیچ ندانم دگری هم کـه نداند
کنج قفسم همنفسم بسته درش را
او رفت و دِگَر بار نیـامد کـه رَهاند
''همسایـه ي دیروز شده سایـه وحشت''
'
'
همسایـه ي دیروز شده دشمن امروز
هر روز شکستیم دَر ان حسرت ديروز
هر روز و شبم درد و عذابَ هست و تباهى
آخر بـه که گویم کـه ندارم دِلِ نوروز
''فریـاد ز عشقی کـه به تیری شده حایل''
'
'
در شَهرِ گرفتار شُدَم قاصِدِ بیدار
صد واژه دَرونَم شده آواره،وُ تبدار
با ...

نشانـه

شاعر شنتیـا ربانی (صهبا)

قسم بـه عشق توومن، گرفته بغضْ گلویم
غزلْ بهانـه ی عشق است، وگرنـه هیچ نگویم

مقدس هست نگاهت،در این زمانـه ی تزویر
کسی بـه جز تو نخواند،حدیثِ رازِ مگویم

فروغِ چشمِ تو باشد،به ظلمتِ شبِ تردید
چراغِ راهْ نشانم،تویی تو قبله و سویم

به ظنِّ مردمِ جاهل،اگرچه عشقْ حرام است
کنون کـه جلوه نمودی، مسیرِ کعبه نپویم

مرا بـه جُرمِ محبت،به دارِ توبه غمـی نیست
خوشم شـهید تو گردد،ضمـیرِ پاکویم

اسیر زلف تو جانم ، رها شدن نتوانم
فدای عشق تو«صهبا»،تهی مخ ...

نصیحت ها وصیت ها

شاعر شاپور علمي

از پل نامرد مرو ، بگذار بِبَرد سیل تو را
تکیـه بر روباه مکن، بگذار بخورد فیل تورا
التماس و خواهش از صد روی انسانـها مکن
بگذار پنـهان کند ، درون زیر خاکها بیل تورا
از بنی آدم ، ایثارومروّت را مجو
آخ مگو گر مثل هابیل بِکُشد قابیل تو را
عزّت و شخصیت ات را که تا هستی حفظ کن
دور نیـاندازد مردم چون چِک باطل تو را
مدح کند صدها جاهل ،گر تو را بیـهوده است
فخر کن تشویق کند، که تا یک نفر عاقل تو را
هر کـه باشی باش ، چون توپ بوسه پای خلق مَزن
مَکنند اسباب بازی ، مردم ...

در خلوت شب های تو من گم شده ،فریـاد رسی نیست

شاعر حامد متقی

درخلوت شب های تو من گم شده ،فریـاد رسی نیست
عیب هست که پیدا نشوم چون هوسی نیست

صدبار شکستی دل آزرده خیـالم
این اشک گره خورده بـه بغضم نفسی نیست

هرچند گناه من بیچاره بشستی
هرگز بـه گمان جز تو دلم جایی نیست

در هر غزلم هستی اما تو نبودی
درخاطر من بودی و انگاری نیست

این شعر و غزل بی تو چه کار آید عزیزم
بی تو غزلم که تا به ازل مالی نیست

لبریز شد این جام شکر قند لبانت
بگذار ببوسم چه گناهی هوسی نیست

غربت زده ام جز توی را نشناسم
در باغ ...

مـیلاد ولایت

شاعر سلیمان محمدحسنی

بــــاز شــــــده بــــاز ٬ درِ آسمــــان
ولوله افتـــــاده بـه کارِ جهــــان
موســــمِ مـیــــــلادِ ولایت شده
جن‌و مَلِک غرقِ‌سعادت‌شده
گفت‌پیمبــر٬که‌علی‌ازمن‌است
دردوجهان‌شیعهٔ‌اوایمن‌است
داده بـه مــن ایـــــزدِ یکتـــا خبر
غیـــرِ عـــلی نیست‌ وصیِّ دگر
هر کـه منم سیّد و مـــــولایِ او
هستْ عـــــلی بعدِ من آقایِ او
ازهمـه‌یِ خلقِ جهان برتراست
دشمنِ او دشـمنِ پیغمبر است
حجتِ من گشت‌در اینجاتمام
نایبِ من هس ...

آذرِ منوّر

شاعر محمدرضا جعفری

ویرانم از دستانِ این مردم
این مردمِ حیران و سردرگُم ؛
این مردمِ افتاده بر ساحل
این مردمِ غافل
وین مردمِ جاهل !

آری ،
این مردمِ جاهل !

مابینِ این مردم
باید سُخن گفت و شنید و رفت
باید دوید و رفت
تا ناکجاآباد !
آنجا کـه ابرِ تیره ای درون آسمان پیداست
وآنجا کـه آدم ها
در چهره یِ زردِ معمّاهاست !

م جعفری

پ ن :
اثری دگر را کـه چند سال پیش طراحی کرده ام و مجسمـه اش را نیز ساخته ام ، تقدیم تان مـی دارم /

...

جهان را نیست جز مردم شکاری

شاعر ناصر خسرو

جهان را نیست جز مردم شکاری
 
نـه جز خور هست را نیز کاری
یکی مر بر پروار را
 
جز از قصاب ناید خواستاری
کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر
 
ازین بدترش باشد نیز عاری؟
چه دزدی زی خردمندان چه موشی
 
چه بدگوئی سوی دانا چه ماری
خلنده‌تر ز جاهل بر نروید
 
هگرز، ای پور، ز آب و خاک خاری
زجاهل بید بـه زیراک اگر بید
 
نیـارد بار نازاردت باری
حذر دار از درخت جاهل ایراک
 
نیـارد بر تو زو جز خار باری
چه حتما هر ...

افسانـه مردم

شاعر حمـید مصدق

دیدم او را آه بعد از بیست سال
گفتم این خود اوست ؟ یـا نـه دیگری ست
چیزکی از او درون او بود و نبود
گفتم این زن اوست ؟ یعنی آن پری
ست ؟
هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم کردیم وحیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در کف باد خزان پر پر شدیم
از فروشنده کتابی را خیرد
بعد از آن آهنگ رفتن ساز کرد
خواست که تا بیرون رود بی اعتنا
دست من درون را برایش باز کرد
عمر من بود او کـه از
پیشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
بازهم مضمون شعری تازه گشت
باز هم افسانـه مردم ش� ...

مشکل کجاست

شاعر مـهدی سهیلی

هم سخن بسیـار دیدم همره همدل کجاست
عالم از دیوانـه پر شد مردم عاقل کجاست
از خدابرگشتگان همراز اهریمن شدند
دشمن حق مـی خروشد دشمن باطل کجاست
همرهان رفتند و ره باریک و مقصد ناپدید
من بـه یـاران کی رسم ای رهروان منزل کجاست
موج مـی کوبد بـه کشتی مـی کند دریـا خروش
در دل شب راه را گم کرده ام ساحل کجاست
این گواهان جمله سود خویش مـی جویند و بس
دعوی خود با کـه گویم شاهد عادل کجاست
هر کـه را از ابلهان دیدم صلای
عقل زد
وا شگفتا ای همـه فرزانگان جاهل کجاست
درد خود با ه ...

عاشق مردم

شاعر مـهدی سهیلی

خدایـا عشق را درون من برانگیز
ندای عشق را درون من رسا کن
از این مرداب بودن درون هراسم
مرا ز ننگ بی عشقی رها کن
بده عشقی کـه جانم
برخروشد
بلرزاند خروشم آسمان را
به گلبانگی بر آشوبم زمـین را
به فریـادی برانگیزم زمان را
به نیروی محبت زنده ام کن
به ره دستگیری ها توان ده
مرا عشقی بـه انسان ها توان ده
مرا عشقی بـه انسان ها بیـاموز
توان یـاری درون ماندگان ده
مرا بال و پری بخشا خدایی
که
تا بیغوله ها پرواز گیرم
به من سرپنجه فدرت عطا کن
که غمـها را ز دلها بازگیرم
درآیم نیم ...

. شعری زیبا در مورد حسن ظن . شعری زیبا در مورد حسن ظن : شعری زیبا در مورد حسن ظن




[شعری زیبا در مورد حسن ظن]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 07:23:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com