اسم سحر به زبان روسی

اسم سحر به زبان روسی معنی اسم کشورهای جهان لیست نام کشور ها | نام فارسی | لهجه مشـهدی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | مشاوره نگارش و ارسال مقاله علمـی پژوهشی ، ISI ، علمـی ترویجی ... |

اسم سحر به زبان روسی

معنی اسم کشورهای جهان لیست نام کشور ها | نام فارسی

اسم کشور معنی نام کشور ریشـه اسم آرژانتین سرزمـین نقره اسپانیـایی آفریقای جنوبی سرزمـین بدون سرما (آفتابی) جنوبی لاتین، اسم سحر به زبان روسی یونانی آفریقای مرکزی سرزمـین بدون سرما (آفتابی) مرکزی لاتین، یونانی آلبانی سرزمـین کوهنشینان آلمان سرزمـین همـه مردان یـا قوم ژرم فرانسوی ژرمنی آنگولا از واژه نگولا کـه لقب فرمانروایـان محلی بود اتریش شاهنشاهی شرق ژرمنی اتیوپی سرزمـین چهره سوختگان یونانی ازبکستان سرزمـین خودسالارها سغدی – ترکی – فارسی/ دری اسپانیـا سرزمـین خرگوش کوهی فنیقی استرالیـا سرزمـین جنوبی از لاتین استونی راه شرقی ژرمنی اسرائیل جنگیده با خدا، برگزیده خدا و بنده خدا
عبری اسکاتلند سرزمـین اسکات ها؛ درون لاتین قوم گائل را گویند. لاتین افغانستان سرزمـین قوم افغان فارسی اکوادور خط استوا اسپانیـایی الجزایر جزیره ها عربی السالوادور رهایی بخش مقدس اسپانیـایی امارات متحده عربی شاهزاده نشین های یکپارچه عربی عربی اندونزی مجمع الجزایر هند فرانسوی انگلیس انگلیس یـا انگلند England تشکیل شده از Eng و Land مـی باشد و به معنی سرزمـین مردمـی کـه شمشیر را مـی پرستند مـی باشد؛ همچنین درون ویکی پدیـا آمده هست که انگلستان از واژه آنگل ساخته شده است. اسم سحر به زبان روسی آنگل ها از قبایل اصلی کنفدراسیون ژرمن‌ها بودند کـه در دوران بعد از رومـی‌ها درون بریتانیـا سد. اسم سحر به زبان روسی آنـها چندین پادشاهی را درون دوران آنگلوساکسون‌ها درون انگلستان پایـه گذاری د. علاوه بر این ژرمن ها (آلمانی ها) انگلیس را سرزمـین پیر استعمار معنی کرده اند.
لاتین و ژرمنی
اوروگوئه شرقی اوکراین منطقه مرزی اسلاوی ایـالات متحده امریکا از نام آمریگو وسپوچی دریـانورد ایتالیـایی ایتالیـایی ایتالیـا برخی گویند بـه معنی ایزد یونانی ایران سرزمـین آریـایی‌ها٬ برگرفته از واژه آریـا بمعنی نجیب و شریف اسم ایرانی ایرلند سرزمـین قوم ایر انگلیسی ایسلند سرزمـین یخ، ice Land ایسلندی / انگلیسی باهاما  دریـای کم عمق یـا ریشدارها اسپانیـایی بحرین دو دریـا عربی برزیل چوب قرمز بریتانیـا سرزمـین نقاشی شدگان لاتین بلژیک سرزمـین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً بـه معنی زهدان و کیسه. بلیز یـا از نام دزدی دریـایی بـه نام والاس یـا از واژه‌ای بومـی بـه معنای آب گل آلود بنگلادش ملت بنگال بنگلادشی بوتان تبتی تبار بوتسوانا سرزمـین قوم تسوانا بورکینافاسو  سرزمـین مردم درستکار از زبان‌های موره دیولا بولیوی از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین لاتین پاراگوئه این سوی رودخانـه پاکستان سرزمـین پاکان اسم فارسی فارسی / دری پاناما جای پر از ماهی زبان کوئِوا پرتغال بندر قوم گال (از اقوام سلتی) لاتین پورتوریکو بندر ثروتمند اسپانیـایی تاجیکستان سرزمـین تاجیک ها فارسی / دری تانزانیـا این نام از ترکیب تانگانیگا (سرزمـین دریـاچه تانگا) + زنگبار تایلند سرزمـین قوم تای Thai + Land ترکمنستان  سرزمـین ترک + ایمان = ترکیمان = ترکمان = ترکمن (سرزمـین ترک هایی کـه مسلمان شده اند) مربوط بـه سده های آغازین اسلام ترکیـه سرزمـین قوی‌ها ترکی با پسوند عربی جامائیکا سرزمـین بهاران جیبوتی شاید بـه پادری بافته از الیـاف نخل مـی گفتند زبان آفار چاد دریـاچه زبان بورنو چین سرزمـین مرکزی چینی دانمارک مرز قوم “دان” دومـینیکن کشور دومـینیک مقدس اسپانیـایی روسیـه کشور روشن ها، سپیدان شاید از ریشـه سکایی”راؤش” روسیـه سفید (بلاروس) درخشنده (روس) سفید روسی رومانی سرزمـین رومـی ها زلاند نو زلاند جدید (زلاند نام یکی از استان های هلند بـه معنای دریـاست) ژاپن سرزمـین خورشید تابان ژاپنی ساحل عاج ساحل عاج سریلانکا جزیره باشکوه سنسکریت جزایر سلیمان از نام حضرت سلیمان سوئد سرزمـین قوم “سوی” سوازیلند سرزمـین قوم سوازی سوئیس سرزمـین مرداب سودان سیـاهان عربی سوریـه سرزمـین آشور سامـی سیرالئون کوه شیر شیلی پایـان خشکی – برف از زبان بومـی آنجا صحرا بیـابان عربی صربستان سرزمـین قوم صرب؛ یوگسلاوی: اسم سحر به زبان روسی سرزمـین اسلاو های جنوب عراق از نام شـهر Erekh/Uruk، نزدیک فرات و احتمالاً نخستین شـهر بزرگ سومری. بنابر نظریـه‌ای دیگر از “ایراک” و در فارسی بـه معنای “ایران کوچک”؛ همچنین نام باستانی عراق “بین النـهرین” بوده بـه معنی بین دو رود (دجله و فرات) مـی باشد. فارسی، یونانی عربستان سعودی سرزمـین بیـابانگردان درون تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب بـه معنی گذرنده و بیـابانگرد است. سعود یعنی خوشبخت. فرانسه سرزمـین قوم فرانک (از اقوام سلتی) فلسطین یکی از اسامـی قدیم رود اردن فنلاند سرزمـین قوم “فن” NameFarsi.com
فیلیپین از نام پادشاهی اسپانیـایی بـه نام فیلیپ قرقیزستان سرزمـین چهل قبیله قرقیزی قزاقستان  سرزمـین کوچگران قزاقی قطر شاید بـه معنای بارانی عربی کاستاریکا ساحل غنی اسپانیـایی کانادا دهکده زبان سرخپوستی”ایروکوئی” کلمبیـا سرزمـین کلمب (کریستف کلمب) اسپانیـایی کنیـا کوه سپیدی زبان کیکویو کویت دژ کوچک هندی – عربی گرجستان سرزمـین کشاورزان یونانی لبنان سفید عبری لهستان سرزمـین قوم “له” لیبریـا سرزمـین آزادی مجارستان سرزمـین قوم مجار مجاری مراکش مغرب مصر شـهر – آبادی مقدونیـه  سرزمـین کوه نشین ها، بلندنشین‌ها یونانی مکزیک اسپانیـای جدید اسپانیـایی موریتانی سرزمـین قوم مور لاتین مـیکرونزی مجمع الجزایر کوچک فراسوی نروژ راه شمال؛ North Way نیجر سیـاه لاتین نیجریـه سرزمـین سیـاه لاتین نیکاراگوئه  دریـای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) + آگوئه اسپانیـایی واتیکان گرفته شده از نام تپه‌ای بـه نام واتیکان اتروسکی ونزوئلا ونیز کوچک ویتنام اقوام “ویت” جنوبی ویتنامـی ویلز بیگانگان ژرمنی هلند سرزمـین چوب، بیشـه. Netherlands را مردم، ملت و هم چنین کشورهای پایینی هم معنی کرده اند.
آلمانی هند پر آب فارسی باستان هندوراس ژرفناها اسپانیـایی یمن خوشبخت یونان  سرزمـین قوم “یون” www.NameFarsi.com




[اسم سحر به زبان روسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 29 Jul 2018 22:25:00 +0000



اسم سحر به زبان روسی

لهجه مشـهدی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

مشـهدی یکی از لهجه‌های زبان فارسی به‌شمار مـی‌آید. اسم سحر به زبان روسی لهجهٔ مشـهدی، اسم سحر به زبان روسی دارای خویشاوندیِ ثابت‌شده‌ای با لهجه هراتی هست که درون ذیل صفحهٔ آن درون ویکی‌پدیـا آمده‌است. اسم سحر به زبان روسی نوع خالص آن، کـه خود مشـهدی‌ها با نام «زق» مـی‌شناسند، سرشار از واژه‌های اصیل و کهن فارسی است. این لهجه را درحقیقت، بعد از لهجهٔ سبزواری، عصاره‌ای از فارسی دری مـی‌دانند و بسیـاری از واژگان گمشدهٔ این زبان را مـی‌توان درون گفتار عامـیانـهٔ مشـهدی‌ها جست. البته به‌واسطهٔ اختلاط و ارتباط نزدیک مشـهدی‌ها با سایر اقوام، ردپایی از زبان‌ها و گویش‌های دیگر نظیر عربی، ترکی، مغولی، افغانستانی (پشتون)، کُردی، انگلیسی، هندی، روسی و فرانسوی را مـی‌توان درون آن دید. اما امروز آنان کـه از شـهر دیگری بـه مشـهد سفر مـی‌کنند، اثری کم‌رنگ از این لهجه را مشاهده مـی‌کنند؛ چیزی کـه شاید تنـها بـه برخی محلات خاص این شـهر محدود شود.[۱]

گویش مشـهدی، بازماندهٔ لهجهٔ توس قدیم است. گویش پارسی دری معیـار دارد و ازآنجاکه بزرگترین نامـهٔ دری، شاهنامـهٔ فردوسی توسی، بـه لهجهٔ قدیم توس نوشته شده، دارای ارزش زیـادی است.[۲]

از نگاه پژوهشگران و زبان‌شناسان

مـهدی سیدی، پژوهشگر و کارشناس درون زمـینـه لهجه و گویش مشـهدی درون خصوص این لهجه مـی‌گوید:[۳]

لهجه و گویش مشـهدی یـا بـه عبارت علمـی تر فارسی مشـهدی یکی از موثرترین گویش‌ها بعد از لهجه سبزواری درون فارسی دری است، چرا کـه خاستگاه فارسی دری و همچنین ادبیـات اصیل فارسی این گویش و زبان زیباست.

مـهدی سیدی همچنین درون ارتباط با جایگاه لهجه و گویش مشـهدی مـی‌گوید:[۳]

وقتی صحبت از گویش اصیل فارسی دری هست به‌طور مطلق خراسان و توس حرف اول و آخر را خواهد زد، شاهنامـهٔ منصور اشعار رودکی و شاهنامـهٔ فردوسی تماماً آثاری هستند کـه قبل از گلستان و بوستان سعدی و غزلیـات حافظ خلق شده‌اند. فارسی دری بعد ازاسلام درون ایران، زبان رسمـی ای بود کـه در دربار ساسانیـان کـه دایرهٔ حکمرانی‌شان که تا نواحی مرکزی ایران گسترده بوده مورد استفاده قرار مـی‌گرفت، درون اصل عنوان دری از درباری بـه معنی زبانی کـه در دربار از آن استفاده مـی‌شد گرفته شده‌است و کلیـهٔ مکاتبات اداری و رسمـی بـه آن زبان صورت مـی‌گرفت و این درست درون زمانی بود کـه به جز خراسان و نواحی‌ای از تاجیکستان امروزی درون بقیـهٔ ایران کـه به عراق عجم معروف بود، عرب‌ها سلطه داشتند و زبان رسمـی عربی بود، بـه نحوی کـه کلیـهٔ آثار مـهم نگاشته شده درون آن عصر و قبل از آن درون این منطقه کلاً بـه زبان عربی بوده‌است.

بنا بـه توضیحاتی کـه ارائه شد پر واضح هست که گویش مشـهدی یـا فارسی مشـهدی گرانبهاترین گنجینـهٔ زندهٔ ادبیـات و فارسی اصیل دری هست و حتی بـه شکل توسعه یـافته‌تری گنجینـهٔ فرهنگ اصیل ایرانی، تنـها ۸۰ درصد افسانـه‌ها و اشعار حماسی و پهلوانی ایران از شـهر توس برخاسته است. درون این گویش لغات اصیل فارسی موج مـی‌زند به‌طوری‌که اشعار کهن ما، به منظور خراسانی‌ها ومشـهدی‌ها کاملاً قابل فهم هست .

دکتر تقی وحیدیـان کامـیار، محقق و استاد دانشگاه جندی شاپور اهواز و دانشگاه فردوسی مشـهد، درون این زمـینـه اظهار مـی‌دارد:[۳]

نزدیک‌ترین گویش بـه فارسی معیـار، گویش مشـهدی است، به‌طوری‌که اصیل‌ترین و ریشـه‌دارترین فارسی را مـی‌توان از مردم این شـهر شنید.

برخلاف تصور عامـه کـه ریشـه‌های زبان فارسی را از فارس و شیراز مـی‌دانند، فارسی دری اصیل از توس قدیم، نیشابور و مشـهد کنونی انتشار یـافته‌است.

تقی کامـیار همچنین علت تحت تأثیر قرار گرفتن لهجه مشـهدی از فارسی معیـار را مرتبط با تفاوت‌های اندک آن با فارسی معیـار مـی‌داند واظهار مـی‌دارد:[۳]

لهجه‌هایی مانند اصفهانی، یزدی، شیرازی و … تفاوت‌های ساختاری با فارسی معیـار دارند، درون حالی کـه در گویش مشـهدی تنـها درون برخی آواها و تکیـه‌ها با فارسی معیـار متفاوت است.

محسن رحیمـی، زبان‌شناس و شاهنامـه پژوه دربارهٔ لهجه مشـهدی مـی‌نویسد: اسم سحر به زبان روسی «گویش توسی یکی از گویش‌های ناب و ارزشمند زبان پارسی دری بوده‌است کـه از به منظور پیشینـهٔ تاریخی و پیوند با گذشتهٔ پارسی دری، بررسی و شناخت آن ارج و ارزش فراوانی دارد. این گویش درون زیر شاخهٔ گویش‌های خراسان یکی از مایـه‌ورترین، گسترده‌ترین و پیشرفته‌ترین گویش‌های زبان‌های ایرانی بوده‌است. توسی‌ها درون پیدایش و باروری زبان پارسی دری، بعد از اسلام، نقش بسیـاری داشته‌اند. شاهنامـه منثور بـه پشتیبانی ابومنصور محمدبن عبدالرزاق فرماندار توس و به سرپرستی وزیر او نوشته شد. دقیقی توسی آغازگر سرایش شاهنامـه بود. فردوسی توسی، شاهنامـه را سرود. بعد از فردوسی، اسدی توسی نیز نخستین واژه‌نامـه پارسی را گردآوری نمود. اکنون لهجهٔ مشـهدی، بازماندهٔ زنده، گویش توسی است، حتما گفت که تا دو سده پیش تفاوتی مـیان گویش توسی و لهجهٔ مشـهدی نبوده است، اما رفته رفته بـه دلایلی چند، گویش کهن توسی بـه فراموشی سپرده شده است، بلایی کـه اکنون لهجهٔ مشـهدی نیز اندک اندک بدان گرفتار مـی‌آید.[۴]

آشنایی با لهجه مشـهدی

ضمایر:
من = مو
تو = تو
او = او

آن = او
ما = ما
شما = شما
آنـها = اونا

صرف افعال درون مشـهدی

برخی از افعال بـه شکل دیگری تبدیل مـی‌شوند، بـه عنوان نمونـه «شدن» بـه «رفتن» تبدیل مـی‌شود، مثال: امشب چه زیبا شدی = امشب چه زیبا رفتی.
(البته شیوهٔ تلفظ این فعل نیز متفاوت است، رفتن (با فتح ر)= رفتن (بار ر))

و بالعتبدیل (رفتن) بـه (شدن) مثال: یـادت نره = یـادت نشـه

«را» ی مفعولی بـه «ره» تبدیل مـی‌شود، مثال: هیچ‌کسی مثل من تو را دوست ندارد = هیچ کی (در هنگام تلفظ «هیشکی» شنیده مـی‌شود) مثل مو تو ره دوست نِدِره.

شباهت‌های ظاهری افعال درون صرف

در بعضی موارد محدود، ظاهر نوشتاری (املایی) کلمات درون لهجه مشـهدی کاملاً شبیـه هم مـی‌شوند کـه برای افرادی کـه با بافت لهجه مشـهدی آشنایی کافی ندارند یـا درون معرض این لهجه بـه شکل مداوم قرار نگرفته‌اند یـا حتی گوش آن‌ها با این لهجه آشنایی کافی ندارد مـی‌تواند گیج‌کننده باشد. درون این موارد دقت بـه موقعیت قرار گرفتن استرس یـا کشیدگی صداها درون هر کلمـه مـی‌تواند بـه تشخیص معنی مورد نظر کمک کند. مثال رایج درون این مورد شباهت ظاهری صرف افعال رفتن، ب، برنده شدن، بردن (چیزی یـای بـه همراه خود) درون اول شخص مفرد است.

مو بُرُم(mo bo'rom)(استرس روی صدای اُ اول است) بـه معنی: من بروم. مثال: مو بُرُم دِگِ: دیگر من بروم.

مُبُرُّم(mobo'rrom)("مو" و "برم" جدا تلفظ نمـی‌شوند و ر با تشدید ادا مـی‌شود) بـه معنی: من آن را مـی‌برم اش. مثال: تو کارِت نِبِشِه مو اورِه مُبُرُّمِش: تو نگران نباش من آن را (مثلاً چیزی را با اره یـا با چاقو یـا چیز دیگری) خواهم برید.

مُوبُرُم(moboro'm)به معنی: من مـی‌برم. مثال: تو کارِت نِبِشِه مو اورِه مُبُرُمِش: تو نگران نباش من او را برنده مـی‌شوم/او را شکست خواهم داد.

مُوبُرُم(mob'or'om)(دو استرس دارد و استرس اولی خفیف و استرس دومـی شدید تر است) بـه معنی: من او را با خودم مـی‌برم یـا من او را بـه مقصد خواهم رساند. مثال: تو کارِت نِبِشِه مو اورِه مُبُرُمِش: تو نگران او نباش من او را (به عنوان مثال بـه مدرسه) مـی‌برم.

کلمات مشـهدی

برخی کلمات و اصطلاحات مشـهدی، بـه همراه معنی آن‌ها را درون زیر مشاهده مـی‌کنید:[۵]

  • اخکوک (به فتح ا) = زردآلو نارس. زردآلو کال
  • اِشکاف = کمد تاقچه
  • آغل چغک = لانـهٔ گنجشک
  • آق مـیرزا= شوهر
  • اَلِفش، چسبو = نوچ، چسبناکی درون اثر شیرینی
  • اُه یَره = آهای آقا!
  • اُوشتولی = مال مفت، مجانی
  • بِرِه = به منظور (چیزی یـای). بِرِه مَمَّدِما هم توشله آوُردَن = به منظور محمدی کـه ما مـی‌شناسیم هم تیله آوردند. (وقتی «ما» را بلافاصله بعد از اسم شخصی بـه کار مـی‌برند بـه این معنی هست که یـا آن شخص درون فامـیل آن‌ها هست یـا با او نسبت خیلی نزدیک و صمـیمـی دارند).
  • بزِش = بهش (در گویش قدیمـی مشـهدی حرف «ز» بین «به» و «ضمـیر» قرار مـی‌گرفته‌است مانند بزت= بـه تو یـا بزم= بـه من، مثال کاربردی آن عبارت هست از «بزٍت مُگُم بزٍش بٍگی بزٍت مٍگه بزٍم بگی» یعنی بهت مـیگم بهش بگی بهت مـیگه بهم بگی
  • بزغله مار (به ضم ب) = بزمجه
  • بٌزٌنقره = جوجه تیغی
  • بِـکَّـن (یره بِـکَّـن دِگِه) = بیش از این سر بـه سر من نگذار، بیخیـال شو، اعصاب مرا خرد نکن، مرا رها کن
  • بیساژ = یک حالت از بازی با لانکا کـه آن را با بغل پا بطور مکرر (مانند روپائی ولی با بغل پا) انجام مـی‌دادند به‌طوری‌که پائی کـه با لانکا بازی مـی‌کرد نباید با زمـین برخورد مـی‌کرد.
  • پاک کن = مدادپاک کن
  • پت (به فتح پ) = پشم. موی فرفری. موی زائد
  • پِلَخ = عمل نشان انگشت شصت بـه منظور منفی (حرکت بسیـار بی ادبانـه).
  • پِلَخمون = فلاخن، قلاب‌سنگ
  • پِندِری = گمان مـی‌کنی
  • پوز = دهان
  • توشله = تیله
  • توشله = تیله
  • جُل جُل، جُل خوردن = تکان خوردن خفیف
  • جوری = ذرت
  • جوز = گردو
  • چُخد، چُخت = سقف
  • چُرنـه = لوله خروجی قوری و کتری
  • چُغُک = گنجشک
  • چُل = آلت پسر بچه‌ها (دول یـا )
  • چوری = النگو
  • چوسی = دستمال کبوتر بازی
  • چُوله غِزَک = مترسک داخل جالیز
  • چینگ، چنگ = منقار (در عبارت بسیـار توهین‌آمـیز «بِبَند چینگته (چینگت را ببند)»، بـه معنی دهان نیز بـه کار مـی‌شود)
  • خُردو = کوچک
  • خُسبیده = خوابیده
  • خُسور= پدر زن (پدر شوهر)
  • خِفتی = گردن‌بند
  • خوش = مادر زن (مادر شوهر)
  • دادو = نوزاد
  • دل = سطل
  • دِلِنگون = آویزون
  • دُوری = سینی گرد (تلفظ آن مثل «دور» درون دور زدن مـی‌باشد)
  • رازینـه = راه پله
  • ریجه = طناب (طناف)
  • زلفی = گیره در
  • زِنج = شیره درخت، صمغ درخت
  • سُرسُر = یواشکی (مخفی) حرف زدن
  • سَرکن = تراش
  • سِلِّه = سبد (سِلِّه بـه چُخت دِلنگونـه = سبد بـه سقف آویزان است)
  • شِرشِره = دنباله کاغذی کـه برای بادبادک درست مـی‌د (شرشره کاغذ باد) و گهگاه از آن درون تزئین جشنـها نیز استفاده مـی‌شد.
  • شور دِدَن (شله‌ها ر شور بده) = هم زدن (شله‌ها را هم بزن)
  • شور دِدَن (مسئله یـا یک مشاجره) = جلوی حل شدن مسئله را گرفتن، آتش بیـار معرکه شدن - مثال: حالا تو هَم هِی شورِش بده
  • طاس = کاسه
  • غُطِّه خوردن = آب‌تنی (نـه الزاماً شنا )
  • فَلَکه = مـیدان (هرچند مختص بـه لهجه مشـهدی محسوب نمـی‌شود، کمااینکه درون شـهرهای استان سمنان و گاهی درون شمال کشور نیز بـه مـیدان فلکه اطلاق مـی‌شود)
  • قبرقه (بهر ق. بـه فتح ب) = دنده (دنده‌های پهلوی بدن انسان)
  • قرت (بهر قاف)= (لباس زیر) درون قدیم بـه شلوارک هم گفته مـی‌شده
  • قِلِه = روستا
  • قوه (به ضم ق) = باتری
  • کاغذباد = بادبادک
  • کال = مسیر عبور آب، معمولاً جهت خارج نزولات آسمانی از شـهر.
  • کچه سگ = توله سگ
  • کُخ = سوسک، کِرم درون مـیوه
  • کُخ نریز = اذیت نکن
  • کرت (بهر ک و فتح ر) = دفعه
  • کَق = مـیوه نارس
  • کُلاج =ی کـه چشمش چپ است
  • کِلپسه = مارمولک
  • کلف زدن (بهر ک. بـه فتح ل) = گاز زدن
  • کِلّه وَنگ = درگیر شدن
  • کلوخ = گل خشک شده متراکم، خاک بهم چسبیده، آجر
  • کِیس = کیک (منظور کیک تولد نیست بلکه کیک‌های کوچک موجود درون بقالی‌ها است)
  • گرده (به ضم گ) = پهلو
  • لاخ (مو) = تار (مو)
  • لانکا = وسیله بازی ایکه از یک تکه سرب ویک تکه چرم دارای پشم‌های نسبتاً بلند ساخته و باآن (مانند توپ) انواع بازی با پا را انجام مـی‌دادند خود بازی نیز بـه همـین نام یعنی «لانکا» نامـیده مـی‌شد
  • لَتِّه = تکه پارچه کهنـه
  • لُکّه = مچاله، درون هم فرورفته
  • لِمَشت = کثیف
  • لوخ = حصیر (نی‌هایی کـه در بافت نوعی پرده حصیری بـه کار مـی‌روند)
  • لوش = لجن
  • مازولاق= فرفره (فرفرک) وسیله‌ای مخروطی چوبی کـه با دست چرخانده مـی‌شود و روی زمـین رها مـی‌شود
  • مِس مِس = معطل
  • مکُش مرگِ ما = اعیـانی، خیلی باکلاس
  • مورچه گازی = مورچه بیـابونی
  • موسی کو تقی = قمری
  • مـیلان = [[کوچه‌های فرعیٍ روبروی هم از یک خیـابان اصلی، مثل خیـابان سیمتری اول یـا دوم احمدآباد. ولی مثلاً کوچه‌های فرعی خیـابان عشرت آباد یـا خواجه ربیع مـیلان نیستند.]]
  • ناخون جِله = نیشگون (خراشی کـه بر اثر ناخون بر روی پوست ظاهر شود)
  • ناردشور (بهر د) = ناودان
  • نارنجک = نان خامـه‌ای
  • ناسور =زدگی، دوپهن شدن، زخمـی شدن، بر اثر ضربه پوست کن شدن، (در مورد فلزات نیز کاربرد زیـادی دارد)
  • ناسوس = تلمبه‌یِ دوچرخه
  • ناشور = نشسته
  • هم زلف (به ضم ز) = باجناغ
  • همسِده = همسایـه
  • وَخِه = برخیز، پاشو (بلندشو)
  • وَرچُپه = برعکس
  • یـاد دِشتَن (داشتن) = بلد بودن
  • یَره، یَرٍ‌گِه = یـارو (الزاما معانی کلمـه یـارو را بـه همراه ندارد. معنی و منظور به‌کارگیری این کلمـه را لهن، چگونگی تلفظ و استرسی کـه در هنگام تلفظ آن بـه کار گرفته مـی‌شود مشخص مـی‌کنند)
  • یَقَنی = یقه سفیدی کـه در مدارس ابتدائی قدیم روی یقه کت دوخته مـی‌شد وجزء لباس فرم مدارس بود.

احوال پرسی مشـهدی

احوال پرسی:
سلام = سلام(selam)
خوب هستید؟ = خوبن؟ (khooben)
خوب هستید کـه ان شاء الله؟ = ایشالله خوب هَستِن که؟ (Ishalla khoob hasten ke)
حالتان خوب است؟ = حالتان (ن درون صورت تلفظ بسیـار خفیف شنیده مـی‌شود یـا هرگز شنیده نمـی‌شود) خوبه؟ (haltan khoobe)
چکار مـی‌کنید؟ = چه کار (چه و کار بـه سرعت و در بعد هم تلفظ مـی‌شوند و حرف ر نیز درون اغلب موارد تلفظ نمـی‌شود، بـه این صورت: «چـِکا») مُکنن؟ (che kar mokonen)
خوش مـی‌گذرد؟ = خوش مِگذِره؟ (khosh megzere)

شعر مشـهدی

شعر زیر، اثری هست ماندگار از استاد عماد خراسانی کـه به لهجه مشـهدی سروده شده است:[۶]

یَرِه گِه کارِ مو و تو دِرِه بالا مـی‌گیرهذره ذره دِرِه عشقت تو دِلُم جا مـی‌گیرهروز اول بـه خودُم گُفتُم ایَم مثل بَقی حالا کم‌کم مـی‌بینُم کار دِرِه بالا مـی‌گیرهچَن شَبه و از مودوزُم چشمامـه که تا صُبحه بـه چُختیـا بـه یک سَم بیخودی مات مِمِنِه و را مـی‌گیرهچَن شَبه و از مثِ چل سال پیش اَزی مرغ دِلُمتو زمستون بَهَنِهٔ سِبزه و صحرا مـی‌گیرهتا سحر جُل مِزِنُم خواب بـه سُراغُم نیمـیههی دِلُم مثل بِچه بَهَنِه بی‌جا مـی‌گیرهمُگُمِش هرچی کـه مرگت چیـه کوفتی! نِمِگهعوضش نق مِزِنِه و ذکر خدایـا مـی‌گیرهپیری و معرکه‌گیری کـه مِگَن کار مُویـهدِرِه کم‌کم ای کتاب صفحه پِنجاه مـی‌گیرهاوکه عاشق شده پنـهون مُکُنِه مثل اویِه کـه سِوار شتر و پشتشِه دولا مـی‌گیرهکوتا کِردَن دامنارِ که تا بیخِ رون، مشتی عماد!دیگه مجنون توی خواب دامن لیلا مـی‌گیره

این شعر با صدای استاد محمدرضا شجریـان، با عنوان عشق پیری و در دستگاه سه گاه (در گوشـه‌های: زابل، مویـه، مخالف) خوانده و منتشر شده‌است.

پیوند بـه بیرون

  • شجریـان - تصنیف قدیمـی عشق پیری و معرکه گیری درون یوتیوب

منابع

  • «از پتانسیل‌های این لهجه غافلیم؛ نگاهی بـه ظرفیت‌های پنـهان لهجهٔ مشـهدی» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه روزنامـهٔ شـهرآرا. بازبینی‌شده درون ۲۴ دی ۱۳۹۱. 
  • «افول لهجهٔ مشـهدی؛ گریز مردمانی گونـه‌گون از گذشته‌ای همگون» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه روزنامـهٔ شـهرآرا. بازبینی‌شده درون ۲۴ دی ۱۳۹۱. 
  • ↑ ۳٫۰۳٫۱۳٫۲۳٫۳ خطای یـادکرد: خطای یـادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی به منظور یـادکردهای با نام افول لهجه مشـهدی وارد نشده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  • رحیمـی، محسن: پی جویی واژه‌های توسی درون شاهنامـهٔ فردوسی، مجموعه مقاله‌های شاهنامـهٔ فردوسی و مطالعات هنری، مشـهد، زروند، 1393.
  • «مو مُخوام بـه لهجه‌یِ شـهرُم حرف بِزِنُم؛ آی مشَدی‌یـا! ماها «من» نیستِم «مویِم»... مو…» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه روزنامـهٔ شـهرآرا. بازبینی‌شده درون ۲۴ دی ۱۳۹۱. 
  • «شعری بـه لهجه مشـهدی» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه تبیـان. بازبینی‌شده درون ۲۴ دی ۱۳۹۱. 
  • . 

    • ن
    • ب
    • و
    گویش‌ها و لهجه‌های فارسی
    هندواروپایی > هندوایرانی > ایرانی > ایرانی جنوب غربی
    ایران
    گویش‌ها
    • بندری
    • بوشـهری
    • بهبهانی
    • بیرجندی
    • فردوسی
    • دشتی
    • سیستانی
    • لارستانی
    • ملایری
    • نیشابوری
    لهجه‌ها
    • آبادانی
    • اراکی
    • اصفهانی
    • باصری
    • بومـی تهرانی
    • تهرانی
    • مشـهدی
    • خراسانی
    • خوزستانی
    • جهودی
    • جنوبی
    • شیرازی
    • شـهرکردی
    • شـهرضایی
    • آباده‌ای
    • قزوینی
    • قمـی
    • کرمانی
    • یزدی
    • کازرونی
    • دامغانی
    • شاهرودی
    • کاشانی
    • محلاتی
    • گلپایگانی
    • نجف‌آبادی
    • همدانی
    افغانستان
    گویش‌ها
    • هزارگی
    • دروازی
    • گویش ایماقی
    لهجه‌ها
    • قندهاری
    • آیماق
    • پنجشیری
    • فارسی بلخی
    • کابلی
    • هراتی
    تاجیکستان
    گویش‌ها
    • تاجیکی
    لهجه‌ها
    • خجندی
    • زرافشانی
    • دروازی
    • کولابی
    ازبکستان
    گویش‌ها
    • بخارایی
    • سمرقندی
    بحرین
    گویش‌ها
    • عجمـی
    پاکستان
    گویش‌ها
    • دهواری
    رده
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=لهجه_مشـهدی&oldid=24172083»




    [اسم سحر به زبان روسی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 28 Jul 2018 20:17:00 +0000



    اسم سحر به زبان روسی

    مشاوره نگارش و ارسال مقاله علمـی پژوهشی ، ISI ، علمـی ترویجی ...

    آزمون دکتری نیمـه‌متمرکز سراسری و نیز آزمون دکتری دانشگاه آزاد اسلامـی بـه عنوان اصلی‌ترین آزمون‌های جذب دانشجو درون مقطع دکتری، دو مرحله آزمون کتبی و مصاحبه را شامل مـی‌شوند. اسم سحر به زبان روسی درون مورد بخش آزمون کتبی تاکنون مطالب مختلفی  بر روی سایت پی اچ دی تست قرار گرفته هست که داوطلبان مـی‌توانند بر حسب رشته خود بـه این مطالب مراجعه نمایند. اسم سحر به زبان روسی بخش دیگری کـه تأثیر مـهمـی درون پذیرش داوطلبان عزیز دارد، اسم سحر به زبان روسی نمره مصاحبه هست که خود شامل ارزیـابی اساتید از داوطلب درون جلسه مصاحبه و نیز بررسی سوابق آموزشی و پژوهشی شرکت‌کنندگان مـی‌باشد. داوطلبان عزیز مـی‌توانند برای  نحوه ارزیـابی و آماده‌سازی خود به منظور مصاحبه  بـه صفحه آماده سازی خود به منظور مصاحبه های دکتری و نیز تجربیـات داوطلبان از جلسه مصاحبه مراجعه  فرمایند. ما درون این صفحه کـه به تازگی بـه شما داوطلبان عزیز تقدیم گردیده است، قصد داریم درون خصوص نحوه پربار سوابق پژوهشی و رزومـه تحقیقاتی صحبت کنیم و به سؤالات داوطلبان درون زمـینـه نحوه ارائه مقالات و مطالب مربوط بـه آن پاسخ گوییم.

    سوابق پژوهشی داوطلبان معمولاً شامل تألیف و ترجمـه کتاب، تألیف و ترجمـه مقاله و ثبت اختراع  و نیزب مقام درون جشنواره‌های علمـی نظیر خوارزمـی و فارابی است.  به منظور مشاهده نحوه امتیـازدهی بـه این‌گونـه سوابق بـه عنوان مثال جدول امتیـازدهی مصاحبه دکتری دانشگاه تهران را مشاهده فرمایید.

    مقالات نگارش‌یـافته خود را مـی‌توانید بـه همایش‌های داخلی و یـا خارجی ارسال نمایید (فهرست همایش‌ها از سایت conferencealerts قابل دریـافت است). همچنین امکان چاپ مقالات درون نشریـات علمـی وجود دارد (برای دریـافت فهرست نشریـات علمـی داخلی اینجا کلیک کنید). نکات مـهم درون خصوص نگارش مقاله، تفاوت های مقالات علمـی ترویجی و علمـی پژوهشی، نحوه تنظیم فهرست منابع و معرفی اجمالی پایگاه استنادی علوم جهان اسلام ISC را نیز درون صفحات مربوطه ارائه کرده‌ایم.

    همچنین دسته مـهمـی از نشریـات علمـی پژوهشی خارج از کشور نشریـاتی هست که بیشتر تحت عنوان ISI شناخته مـی‌شوند. درون صفحات مرتبط تلاش کرده‌ایم اطلاعات جامعی درون خصوص این‌گونـه نشریـات درون اختیـارتان قرار دهیم. نکاتی کـه باید درون تدوین مقالات ISI درون نظر گرفت، و راهنمایی‌های کلی به منظور ارسال و گرفتن پذیرش مقالات ISI نیز ارائه شده است.

    داوطلبان گرامـی مـی‌توانند بعد از مطالعه لینک‌های مربوطه درون صورت وجود ابهام و یـا مسئله‌ای خاص، پرسش‌های خود را درون این صفحه مطرح فرمایند.

    با توجه بـه ماهیت مطالب این صفحه و لزوم پاسخگویی دقیق و صحیح بـه مخاطبین، امکان دارد پاسخ برخی سؤالات با اندکی تاخیر ارائه شود. پیشاپیش از صبر شما سپاسگزاریم.

    با تشکر از حسن توجه شما

    کلاس مقاله نویسی علمـی

    : اسم سحر به زبان روسی




    [اسم سحر به زبان روسی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 05 Aug 2018 11:18:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com