لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز واحدهای صنعتی گرمسار با کمبود آب مواجه هستند | شرایط تغییر الگوی کشت سمنان فراهم نیست/مدیران زیرکولرتصمـیم ... | زبان و ادبیـات فارسی - 8 - کالبد شکافی واژه های فارسی | بی ها درون iran on Instagram - mulpix.com | رفت را با on Instagram - mulpix.com |

لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

واحدهای صنعتی گرمسار با کمبود آب مواجه هستند

1.استان سمنان - ویکی‌پدیـا، لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز دانشنامـهٔ آزاد

این استان هم‌اکنون دارای ۸ شـهرستان، ۲۰ شـهر، ۱۵ بخش و ۳۱ دهستان است. لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز ... لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز همسایگی استان سمنان با استان‌های خراسان رضوی و تهران موجب شده راه ارتباطی این دو .... مـهم آن کمـیسن قومـیس یـا قومس درون نواحی سمنان و دامغان و سرخه و خوار (گرمسار) کنونی بود. .... بر اساس اطلاعات موجود علاوه بر واحدهای صنعتی درحال تولید، واحدهای قابل توجه دیگری نیز ...

2. استان سمنان با بحران کم آبی روبرو هست - باشگاه خبرنگاران

28 ژوئن 2018 ... وی درون ادامـه افزود : لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز همـه مسئولیت درون مقابله با بحران خشکسالی و کمبود آب، بر دوش یک یـا دو نـهاد مانند ... واحدهای صنعتی گرمسار با کمبود آب مواجه هستند.

3. ایرنا - کمبود آب و خطر از دست سرمایـه‌گذاران درون شـهرک‌های صنعتی سمنان

3 جولای 2017 ... کمبود آب و خطر از دست سرمایـه‌گذاران درون شـهرک‌های صنعتی سمنان ... با ایرنا افزود: شـهرک های صنعتی استان سمنان با کمبود آب مواجه هستند و با توجه بـه ... صادقی خاطرنشان کرد: مشکل تامـین آب شـهرک صنعتی ایوانکی و نواحی صنعتی گرمسار را مـی ... های لازم را به منظور واحدهای صنعتی و منطقه ویژه اقتصادی تامـین کنند و خدمت ...

4. ایرنا - کمبود آب چالش اصلی رونق اقتصادی و توسعه سمنان

2 جولای 2017 ... منابع زیرزمـینی سمنان با کمبود 143 مـیلیون متر مکعبی آب مواجه هست و این .... چاه با آب‌دهی حدود 340 لیتربرثانیـه آب به منظور واحدهای صنعتی اقدام شده هست که ... به منظور شـهرک های صنعتی شاهرود، دامغان، سمنان، گرمسار و ایوانکی پنج تصفیـه ...

5. کمبود آب درون شـهرک صنعتی ایوانکی گرمسار فرابحرانی هست - روزامـه

29 ا کتبر 2017 ... کمبود آب درون شـهرک صنعتی ایوانکی گرمسار فرابحرانی هست ... درون گفت وگو با ایرنا افزود : این شـهرک اکنون با کمبود شدید آب مواجه هست و با توجه بـه ... شاخص های اصلی به منظور جذب سرمایـه‌گذار به منظور ایجاد واحد صنعتی است، کمبود این منبع ...

6. کمبود آب درون گرمسار با حفر 2 حلقه چاه عمـیق درون سال جاری برطرف مـی شود ...

7 ا کتبر 2017 ... مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب شـهری استان سمنان ادامـه داد : بیش از 50 درصد واحدهای صنعتی و تولیدی درون این استان با مشکل کمبود آب مواجه هست که باید ...

7. لبان خشکیده گرمسار چشم‌به‌راه آب است/ شوره‌زار پایـانی بر یک آغاز ...

29 ژوئن 2016 ... دراین‌بین کمبود آب یکی نـه‌تنـها بخش کشاورزی به‌عنوان اصلی‌ترین رکن رشد و ... و در دوره‌های خشک‌سالی با کمبود آب ورودی بـه دشت گرمسار مواجه خواهیم بود. ... بری پوشیده نیست کـه بیشترین مـیزان برداشت درون واحد سطح بخش کشاورزی درون ... درون بهره‌گیری از آب کـه آب‌های سطحی بـه مصارف شرب و صنعتی مـی‌رسد و در اختیـار ...

8. 120 کیلومتر لوله انتقال آب گرمسار فرسوده هست | ایرنا- فرماندار - ایرنا

12 جولای 2018 ... فرماندار گرمسار خاطرنشان کرد: بیش از 20 درصد واحدهای صنعتی و معدنی گرمسار با مشکل کمبود آب مواجه هست که اگر به منظور رفع این معضل تدابیر ...

9. بحران درون آب کشاورزری و خطر ادامـه حیـات درون استان - سمنان

8 ژانويه 2018 ... آیت الله سیدمحمد شاهچراغی افزود : کمبود آب درون بخش صنعت و کشاورزی سمنان ... واحد صنعتی و 500 خانوار درون بخش خانگی سمنان با مشکل کمبود آب مواجه هستند ... شاهرود و انتقال آب از سد نمرود درون استان تهران بـه شـهرستان گرمسار درون دستور ...

10. بررسی تغییرات زمانی و مکانی کیفیت و کمـیت آب‌های زیرزمـینی درون ...

6 آگوست 2013 ... و ﻣﮑﺎﻧ. ﯽ. ﻔﯿﮐ. ﯿ. ﺖ و ﮐﻤ. ﯿ. ﺖ آب. ﻫﺎ. ي. ﯾز. ﺮزﻣ. ﯽﻨﯿ. در. دﺷﺖ ﮔﺮﻣﺴﺎر. ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺮداد ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﺋﯽ. ﻓﺮ ... ﻣﻬﻢ. ﯾﺗﺮ. ﻦ. ﻣﻨﺎﺑﻊ. ﯿﺗﺄﻣ. ﻦ. آب. ﻣﻮرد. ﯿﻧ. ﺎز. ﺑﺮاي. ﺑﺨﺶ. ﻫﺎي. ﮐﺸﺎورزي، ﺷﺮب. و. ﺻﻨﻌﺖ. ،. از ... و ﻏ. ﯿ. ﺮﻃﺒ. ﻌﯿ. ﯽ. ﻣﻮاﺟﻪ. اﺳﺖ. ﯾا . ﻦ ﭘﮋوﻫﺶ درون دﺷﺖ آﺑﺮﻓﺘ. ﯽ. ﮔﺮﻣﺴﺎر. ،. درون اﺳﺘﺎن ﺳﻤﻨﺎن ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ..... واﺣﺪ. آﺑﯿﺎري. ﺗﻘﺴﯿﻢ. ﺷﺪ . ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻘ. ﯿ. ﻖ ا. ﯾ. ﺸﺎن. ﻧﺸﺎن. داد. ﮐـﻪ. ﺳـﻄﺢ. آب. زﯾﺮزﻣﯿﻨـﯽ. در.

11. درس٥ مشکالت و مسائل محیطی استان

گسل های فرعی از مراکز جمعیتی، اقتصادی و صنعتی استان فاصله دارند؛ لذا ... های کشــاورزی، تأسیسات صنعتی، زیر بنایی، واحد های دامـی و سکونتگاه های شـهری و ... 2ــ کاهش سرعت حرکت آب های جاری از طریق ساختن بندها، سدها و پلکانی زمـین های ... خشکسالی درون این استان سابقه ای دیرینـه دارد و اغلب مناطق استان با این خطر مواجه اند.

12. دستگاه تصفیـه آب خورشیدی درون واحد گرمسار طراحی و ساخته شد - آنا

13 آوريل 2017 ... دستگاه تصفیـه آب خورشیدی با ظرفیت 6 لیتر بـه همت دو تن از ... وی با بیـان اینکه درون فلات داخلی ایران با وفور آب‌های شور مواجه هستیم و کمبود آب قابل شرب و ... دهاقانی قابلیت تولید انبوه و صنعتی، حجم کم و قیمت مناسب، ظرفیت ...

13. هشدارهای کردوانی درون خصوص وقوع خشکسالی هیدرولوژیکی درون کشور

22 جولای 2013 ... یـا اینکه تهران سه سال پیش با برف شدیدی مواجه شد. ... وی با بیـان اینکه بـه وجود آمدن این مشکل بـه دلیل افراط درون استفاده از آب و توسعه کشاورزی، صنعت و شـهر هست افزود: بـه دلیل مصرف آب‌های زیرزمـینی، که تا ابد و دهر درون خشکسالی ... درون صورتی کـه مثلا بـه جای افزایش سطح زیر کشت حتما درآمد را درون واحد سطح بالا ببریم.

14. به منظور دریـافت فایل PDF کامل این شماره کلیک کنید - دانشگاه فردوسی ...

واﺣﺪ. ﻋﻠﻮم و ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت. ﺗﻬﺮان. ) ﻛﻴﺎﻧﻲ، ﻋﻠﻴﺮﺿﺎ. داﻧﺸﻴﺎر. -. آﺑﻴﺎري وزﻫﻜﺸﻲ. (. ﻣﺮﻛﺰ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻛﺸﺎورزي و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﮔﻠﺴﺘﺎن. ) ... ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﻨﺎﺳﺐ آب زﻳﺮزﻣﻴﻨﻲ ﺑﺮاي آﺑﻴﺎري و ﺗﻐﻴﻴﺮات آن درون اراﺿﻲ ﻛﺸﺎورزي دﺷﺖ ﮔﺮﻣﺴﺎر. ﻟﻴﻼ ﺑﺨﺸﻨﺪه .... ﻫﺎي ﺻﻨﻌﺘﯽ و رﻓﺎﻫﯽ ﻫﻤـﺮاه ...... ﯾﮑﯽ از ﻧﻘﺎط ﺧﺸﮏ ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮد آب ﻣﻮاﺟﻪ ﺑـﻮده اﺳـﺖ.

15. سیویلیکا، مقالات علمـی کنفرانس و ژورنال - مجموعه مقالات دومـین همایش ...

7 مارس 2018 ... طرح استراتژی کنترل و کاهش آلودگی منابع آب کشور 4. .... 145. بررسی تاثیرافتتاح کانال سیمـین دشت - گرمساربرکیفیت آب آشامـیدنی شـهر گرمسار 146. ... بررسی آلودگی آب و هوا درون واحدهای صنعتی شـهرستان شـهریـار 188. .... ارزیـابی مواجهه شاغلین لابراتوارهای ساخت پروتز متحرک با بخارات متیل متاکریلات 312.

16. خاموشی برق بعد از 16 سال و "گرما‌یی" کـه مردم ‌سمنان را "آزار " مـی‌دهد‌ - اخبار ...

3 جولای 2018 ... شاید تحمل خاموشی و قطع برق البته درون مناطق خوش آب و هواتر درون صورت ... وی با بیـان اینکه بدون شک واحدهای صنفی، کم‌وزیـاد درون صورت قطعی جریـان برق با مشکل مواجه مـی‌شوند ... یکی از شـهروندان شـهرستان گرمسار نیز به‌شدت از قطعی ناگهانی و بدون ... بـه عقیده وی قطع برق درون شـهرهای استان سمنان مـیزان مصرف آب را افزایش ...

17. گزارش پایش و ارزیـابی حوزه آبخیز حبله رود(1393)

کاهــش آبدهــی رودخانــه حبلــه رود درون محــل ایســتگاه هیدرومتــری بنكــوه درون ســالیـان اخیــر کامــال ... هست منابع و مصارف آب های سطحی درون دشت گرمسار )حوضه پایـانی حبله رود دوالتی .... موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران مربوط بـه آب شرب حاکی از آن هست که ...... درون سال هایی کـه با خشكسالی و کمبود منابع آبی مواجه مـی باشیم تجمع گونـه های ...

18. گزارش فارس از مدیریتی کـه همچنان بحران‌زده هست بارش‌های بهاری درون سمنان ...

14 ژوئن 2018 ... خبرگزاری فارس: بارش‌های بهاری درون سمنان و هدررفت آب درون دل کویر/ وقتی نعمت ... از فلات شمالی و مرکز ایران بوده، بخش‌هایی از استان سمنان ازجمله گرمسار و بن کوه ... کمبود آب» مواجه باشد؛ دغدغه‌ای کـه در روزهای اخیر با کمبود فشار و قطع آب درون برخی .... درون سطح جاده و تخریب برخی واحدهای مس، مزارع و باغ‌ها درون این راستا شد.

19. جدیدترین خبرهای شـهرستان بانـه | خبر فارسی

با توجه بـه کمبود وقف های قرآنی درون شـهرستان بانـه، این وقف مـی تواند تاثیر بسزایی درون ترویج ...

20. انجام پایـان نامـه،خدمات پروژه/گروه تحقیقاتی پلاسما/اعزام ...

English ویرایش و چاپ مقاله، انجام فوری سمـینار، دانلود و مشاوره رایگان، تهیـه پروپوزال ...




[لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 11:36:00 +0000



لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

شرایط تغییر الگوی کشت سمنان فراهم نیست/مدیران زیرکولرتصمـیم ...

به گزارش خبرنگار مـهر، لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز شـهرستان شاهرود درون سال های اخیر با مشکلات عدیده ای پیرامون کشاورزی اعم از محصولات باغی و بهره برداران زراعت روبرو هست که مـهم ترین آنـها افت آبهای زیر زمـینی و منابع آبی بـه شمار مـی آیند کـه برای برون رفت از آنـها تغییر الگوی کشت و آبیـاری نوین همواره مطرح مـی شود.

در این بین اما تغییر الگوی کشت نیز مانند هر پدیده ای علاوه بر مزایـا با چالش هایی نیز روبرو هست که از جمله آنـها مـی توان فراگیر نبودن و هزینـه بردار بودن به منظور کشاورزان را نام برد همچنین برخی بر این عقیده اند کـه شرایط لازم به منظور تغییر الگوی کشت مانند بازار فروش تک محصولی و عدم توانایی درون صادرات محصولات کشاورزی هنوز فراهم نیست.

تغییر الگوی کشت مانند تغییر سیستم های آبیـاری بـه نوبه خود امری درون خور توجه هست اما درون صورت عدم مـهیـا بودن شرایط مـی تواند بر مشکلات بهره برداران بخش کشاورزی بیـافزاید اما درون سفر اخیر هیئت دولت بـه استان سمنان خوشبختانـه اعتبارات نسبتا مناسبی به منظور این امر درون نظر گرفته شد کـه در این بین به منظور تعیین تکلیف سهم شـهرستان ها یـا استان از این اعتبارات حتما کمـی صبر کرد.

برای بررسی شرایط تغییر الگوی کشت درون شـهرستان شاهرود با توجه بـه خشکسالی ۱۶ سال اخیر با محمد حسین خنکال دبیر اجرایی خانـه کشاورز استان سمنان بـه گفتگو نشسته ایم.

*در آغاز برایمان از تغییر الگوی کشت، ضرورت و شرایط آن درون شاهرود و استان سمنان بگوئید کـه چرا که تا کنون درون این باره موفق نبوده ایم؟

در بدو شروع حتما گفت تغییر الگوی کشت بـه نوبه خود امری بسیـار خوب هست اما حتما همـه موارد آن سنجیده شود برخی محصولات کم آب مانند زرشک از سوی مسئولان بـه کشاورزان توصیـه مـی شود اما صرف بیـان آن که تا اجرا درون عمل بسیـار متفاوت هست امروز یکی از مشکلات کمبود نیروی کار هست به طور مثال کشت زعفران نیـازمند فعالیت بدنی سنگین پیش از طلوع افتاب هست که درون بین نیروهای کار حاضر درون استان کمتر جوانی پیدا مـی شود کـه بتواند درون این باره فعالیت کند و یـا خانواده او راضی بـه کار بدنی وی درون آفتاب مرداد ماه آن هم درون زمـینی چند هکتاری هستند.

 بسیـاری از نیروی کار زراعت و باغداری استان سمنان مسن و غالبا ساکن روستاها هستند کـه با خروج نیروی کار از این عرصه، آینده کشاورزی استان نا مشخص هست از سوی دیگر نیروی جوانی کـه در مجموعه هایی مانند جهاد کشاورزی مشغول بـه کار مـی شوند درون ترویج و آموزش ماهر هستند اما درون عرصه کار سخت افزاری بازده خوبی ندارند امروز تغییر الگوی کشت نیـازمند توسعه همـه جانبه هست که درون آن، تولید، نگهداری، عرضه، انبار، حمل و نقل، کارگر، صادرات، فروش و ... لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز لحاظ شود وگرنـه بیـان آن توسط مسئولان آن هم پشت مـیز بسیـار آسان هست مدیران حتما در زمان تصمـیم گیری به منظور کشاورزان کولرهای خود را درون جلسات شیک و منظم خاموش کنند.

*درسال های اخیر روند باغی شدن مزارع بـه چشم مـی خورد این امر چگونـه ارزیـابی مـی کنید؟

در سه سال گذشته سیر مشـهودی درون راستای تبدیل زمـین های زراعی بـه باغات درون استان سمنان مشاهده مـی شود کـه این تغییر الگوی کشت هست اما ما معتقدیم این تغییر از سر مـیل نبوده به منظور مثال سیب زمـینی کاری کـه با افت شدید قیمت روبرو هست و نمـی تواند هزینـه های تولید را بدهد مجبور بـه تغییر الگوی کشت بـه محصولات سر درختی است.

از سوی دیگر، زردآلوی فروخته شده درون سال گذشته بـه مـیزان هشت هزار تومان درون هر کیلوگرم، امروز دو هزار تومان از باغدار خریداری مـی شود این امر ناشی از آن هست که همـیشـه توسعه تولید و افزایش واحد سطح درون دستور کار بوده اما فکری به منظور صنایع تبدیلی، فروش، صادرات و معاش کشاورز نشده هست پس تغییر الگوی کشت بدون برنامـه ریزی گرفتاری کشاورزان را افزایش مـی دهد و از این منظر سیر تبدیل شدن اراضی بـه باغ چالش برانگیز است.

همچنین باغ مانند اراضی کشاورزی نیست کـه بتوان هر سال نوع کشت را تغییر داد به منظور به بار نشستن باغات مـی بایست چند سالی صبر کرد و اگر مسئولان بعد از چند سال از کشاورز تغییر الگوی کشت داده حمایت نکنند، با بحرانی جدی روبرو هستیم.

*ارتباط این مقوله مـهم بـه کشاورزی سنتی کنونی را چگونـه مـی دانید؟

ابتدا حتما بگویم این تصور کـه آب درون بخش کشاورزی هدر مـی رود اشتباه هست چرا کـه کشاورز قدر یک مشت آب کشاورزی را نیز مـی داند و مدام به منظور هدر نرفتن آب تلاش مـی کند اما تنـها مـیزان هدر رفت آب اینجا ملاک نیست زمانی کـه بدون کارشناسی بـه تغییر الگوی کشت بیـاندیشیم نتیجه آن مـی شود کـه ذرت علوفه ای بـه دلیل عدم توانایی درون صادرات و برنامـه ریزی صحیح توسط مسئولان درون سال ۹۳ بـه ازای هر کیلوگرم ۳۰۰ تومان فروخته شد حال آنکه درون سال گذشته این رقم بـه ۸۰ تومن درون هر کیلوگرم کاهش یـافت.

همچنین اگر هزینـه کاشت و برداشت ذرت علوفه ای درون هر هکتار را ۷۰۰هزار تومان محاسبه کنیم و هزینـه های مربوط بـه ادوات کشاورزی و کارگر را بر روی آن اعمال کنیم کشاورز نـه تنـها متضرر نمـی شود بلکه درباره معاش خود با مشکل روبرو هست چرا کـه تغییر الگوی کشت بـه افزایش تولید منجر شده لذا زمانی کـه تدبیر به منظور آن نباشد بـه چالش بدل مـی شود.

*پس حتما چه کرد؟ جهاد کشاورزی به منظور تغییر فرهنگ کشت کشاورزان سنتی چه کرده است؟

امروز حتما کشاورز را با روش های علمـی و نوین توجیـه کرد، این قشر مردمـی سخت کوش و قانع هستند کـه به راحتی مـی توان آنـها را هدایت کرد اما موانعی نیز درون این راه وجود دارد، به منظور مثالی کـه هزینـه های منابع آبی را مـی پردازد و مـی تواند تخمـه تولید هندوانـه خود را بـه ازای هر کیلوگرم ۱۰ هزار تومان بفروشد دشوار مـی تواند بپذیرد کـه از کشت آن از دست بردارد چرا کـه در روستای پایین دست آبی برا ی شرب وجود ندارد چرا کـه او نیز از این راه ارتزاق مـی کند و در تابستان بازار به منظور محصولات پر آب او وجود دارد. لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز لذا حتما هر روستا و اقلیم با شرایط خاص خود آن منطقه ارزیـابی و به کشاورزان آموزش داده شود.

جهاد کشاورزی خوشبختانـه درون دولت یـازدهم اقدامات بسیـار خوبی انجام داده کـه ترویج و تحقیق از جمله آنـها هست در سال های گذشته مرکز تحقیقات کشاورزی استان سمنان با وجود قرار گرفتن درون شاهرود بـه عنوان قطب کشاورزی استان بخش های ترویج و تحقیق خود را بر روی کشاورزان تعطیل کرده بود اما خوشبختانـه درون سال های اخیر و با تغییر رویکرد مدیریتی این مجموعه امروزه شاهد فعالیت بخش توسعه و تحقیق این مرکز درون تعامل با کشاورزان هستیم.

این تعاملات قطعا ظرفیتی مناسب به منظور استان محسوب مـی شود لذا امـیدوار بـه استمرار آن هستیم البته حتما گفت جهاد کشاورزی و مرکز تحقیقات بـه اندازه توان خودشان کار مـی کنند اما کمبود نیرو و پراکندگی جغرافیـایی استان کار کارشناسی را بسیـار سخت مـی کند.

به طور کلی حتما گفت مرکز آموزش و تحقیقات کشاورزی که تا پیش از این پوسته ای داشت کـه هیچگاه نفوذ بـه آن امکان پذیر نبود اما خوشبختانـه یـافته های علمـی بـه مروجان انتقال پیدا کرده و مروجان آنـها را بـه کشاورزان ارائه مـی دهد این اتفاق بسیـار خوبی هست در استان سمنان رخ داده و ما حتما قدر بهترین محققان کشوری حاضر درون استان را بدانیم چرا کـه این نیروی متخصص به منظور ترویج علاوه بر نقاط مختلف کشور بـه کشورهای خارجی نیز اعزام مـی شوند  بسیـاری از استان ها به منظور استفاده از ظرفیت تحقیقات کشاورزی هزینـه گزاف دعوت از یک کارشناس را بـه جان مـی خرند حال آنکه بهترین محققان بخش زراعت، آب و ... درون استان ما موجود است.

*درباره مکانیزاسیون کشاورزی استان سمنان نیز توضیح دهید.

یکی از طرح هایی کـه اجرای آن به منظور کشاورزان اصلا مطلوب نیست طرح مکانیزاسیون هست که مشکلات این بخش درون سراسر کشور وجود دارد این طرح چند ایراد اصلی دارد کـه نخستین آن ها عدم نظارت کافی جهاد کشاورزی بر عملکرد شرکت های خدماتی ادوات کشاورزی درون استان سمنان است.

امروزه این شرکت ها با استفاده از تسهیلات دولتی اقدام بـه خرید ادواتی مانند تراکتور و کمباین مـی کنند حال آنکه شرکت هایی درون استان وجود دارد کـه ادواتشان بـه قیمت روز و نقدا فروخته شده و اصلا آن دستگاه کشاورزی درون استان وجود ندارد حال آنکه جهاد کشاورزی حتما بر این روند نظارت بیشتر داشته باشد از طرف دیگر بـه دلیل کمبود ادوات مکانیزاسیون درون استان، کشاورزان یـا حتما خود اقدام بـه خریداری آنـها کنند یـا این تجهیزات را با قیمتی بالاتر و در صف انتظار اجاره کنند کـه این باعث تاخیر درون کاشت و برداشت محصولات و در نـهایت نارضایتی بهره برداران بخش کشاورزی مـی شود.

از سوی دیگر شرکت های خدماتی نیز با چالش هایی روبرو هستند به منظور مثال سود تسهیلات خرید ادوات مکانیزاسیون ۱۸ درصد هست حال آنکه نرخ افزایش تولید محصولات کشاورزی تنـها ۱۱ درصد و سود حاصل از آن زیر ۱۰ درصد هست که این امر باعث نارضایتی شرکت های خدماتی ادوات کشاورزی شده است.

*راه حل رفع این مشکل درون چیست کـه کشاورزان و ماشین داران ضرر نکنند؟

راه حل رفع این مشکل آن هست که دولت نیمـی از نرخ سود تسهیلات را درون بخش کشاورزی تقبل کند و یـا سود این تسهیلات بـه صفر نزدیک شود هیچ محصولی به منظور کشاورز بالای ده درصد سود نداشته و ندارد و اگر  هزینـه کود، ادوات کشاورزی، مصالح، کارگر، حمل و نقل و ... را نیز بـه آن بیـافزاییم این مـیزان بسیـار کاهش مـی یـابد.

یکی دیگر از مشکلات بخش کشاورزی این هست که بهره بردار بـه ازای هر کیلوگرم انگور ۵۱۰ تومان هزینـه مـی کند و این هزینـه بـه علاوه بهای سبد و سه درصد افت حضور درون سردخانـه کیلویی ۷۵۰ تومان افزایش مـی یـابد حال آنکه این محصول انگور از باغدار تنـها ۷۵۰ تومان بـه ازای هر یک کیلو خریداری مـی شود و این به منظور کشاورزی کـه سالانـه ۷۰ مـیلیون تومان قسط پرداخت مـی کند مشکل عدیده است.

جالب هست بدانید حتی درون زمانی کـه محصولی گران مـی شود مانند چغندر قند درون سال گذشته باز هم کشاورزان با مشکل مواجه هستند چرا کـه امروز مطالبات چند ده مـیلیونی آنـها توسط خریداران پرداخت نشده و سود بانکی این مبالغ، خود بیش از مطالبه کشاورز بـه وی ضرر مـی رساند.

*در سفر استانی ریـاست جمـهور وعده گسترش زمـین های زیر کشت آبیـاری مکانیزه قید شد، درون این باره توضیح دهید؟

از ابتدای انقلاب ۲۰هزار هکتار از اراضی کشاورزی استان تحت آبیـاری مکانیزه قرار گرفته هست حال آنکه سفر هیئت دولت بـه استان نوید افزایش ۲۰ هزار هکتار دیگر از زمـین ها تحت کشت مکانیزه را مـی دهد اما یکی از مشکلات این طرح آن هست که درون بدو انعقاد قرارداد بین دولت و کشاورز سهم وی ۱۵ درصد و سهم دولت ۸۵ درصد اعلام مـی شود اما درون عمل دولت ۴۰ درصد هزینـه های آبیـاری نوین باغات را نیز مـی دهد چرا کـه دولت با پرداخت هفت مـیلیون و ۵۰۰ هزار تومان به منظور هر هکتار باغ و سه مـیلیون و ۵۰۰ هزار تومان به منظور زمـین زراعی، دیگر تعهدی نسبت بـه احداث استخر ذخیره، برق، حق آبه، کارگر، حمل و نقل و... را ندارد و در این بین کشاورز حتما هزینـه های مـیلیونی را تقبل کند.

از سوی دیگر حتما دید دولت چه مـیزان از تعهدات خود را درباره این طرح عملی مـی کند که تا درباره آن قضاوت کرد امروز نمـی توان بـه طور قطع گفت این طرح خوب هست یـا بد و این بستگی بـه سهم دولت و رضایت کشاورزان درون اجرای آبیـاری تحت فشار دارد اما آماری کـه درباره سهم شرق استان از این طرح بیـان مـی شود بسیـار اندک است.

یکی دیگر از خواسته های کشاورزان از مسئولان استانی این هست که از کارشناسان مختلفی درون ارزیـابی طرح های آبیـاری تحت فشار بهره گیری شود و تنـها بـه دو کارشناس فعلی بسنده نشود و امـیدواریم مسئولان دست کشاورزان را به منظور انتخاب کارشناسان مورد تائید جهاد کشاورزی باز بگذارند که تا دچار برخی مسائل حاشیـه ای نشویم.

در نـهایت نیز حتما گفت قریب بـه دوهزار و ۵۰۰هکتار درون فاز نخست و در نـهایت پنج هزار هکتار درون انتهای اجرای این طرح به منظور شـهرستانی مثل شاهرود بسیـار اندک هست چرا کـه حجم کشاورزی این شـهرستان و همچنین مـیامـی با سایر نقاط استان قابل مقایسه نیست.

*آیـا اقداماتی کـه برای تامـین آب کشاورزی انجام داده ایم مناسب بوده اند؟

امروز اقدامات خوبی به منظور رفع مشکل بحران آب انجام داده ایم اما احداث تورکینس و سدها کافی نبوده هست و به منظور آبیـاری مکانیزه درون ایران فردا هم نسبت بـه امروز دیر هست البته حتما طبق فرمایش مقام معظم رهبری این اقدام را جهادی صورت بدهیم درون حال حاضر هشت مـیلیون هکتار زراعت و باغ درون کشور وجود دارد کـه یک مـیلیون و ۶۰۰ هزار هکتار از آن تحت کشت آبیـاری مکانیزه قرار دارد از سوی دیگر دولت سالانـه تعهد انجام ۲۰۰ هزار هکتار از اراضی تحت کشت مدرن را تقبل کرده کـه با این منوال ۳۰ سال دیگر طول مـی کشد که تا همـه اراضی کشور با این روش آبیـاری شود وآن زمان هم نیـازمند بازسازی طرح های انتقال آب کنونی کـه سی سال آینده فرسوده اند هستیم لذا این امر نیـازمند اقدامـی جهادی هست که درون آن ساعت اداری مطرح نباشد.

یکی از موانع اجرای سیستم های آبیـاری نوین بحث وجود خرد مالکان زمـین های کشاورزی هست که بر اساس قانون ارث مالک زمـین های زراعی کوچک شده اند کـه در آنـها اجرای سیستم های نوین آبیـاری غیر ممکن هست چرا کـه هم به منظور مالک بر اجرای آن مشکل هست و هم گنجاندن سیستم های آبیـاری مکانیزه درون اراضی کوچک و تکه تکه شده بـه صرفه نیست بعد باید درون این باره چاره ای اندیشید کـه شاید یک پارچه سازی اراضی از حیث آبیـاری بتواند اقدامـی موثر باشد از سوی دیگر سامانـه های نوین آبیـاری از دو سال پیش که تا کنون درون اراضی کشاورزی نیز اجرا مـی شوند کـه این امر با مشارکت کشاورزان پیشرو صورت مـی پذیرد.

*درباره طرح انتقال آب دریـای خزر و چگونگی انجام کشاورزی با آن توضیح دهید؟

انتقال آب از دریـای خزر اگر با چالش های محیط زیستی مواجه نشود و مسئولان این نگرانی ها را رفع کنند امری خوب هست اما حتما بدانیم کـه در صورت انتقال آب با بهای هر متر مکعب دو هزار تومان نمـی توان کشاورزی کرد حتی اگر درون هر هکتار گندم  هفت هزار مترمکعب آب را به منظور استحصال سه و نیم تن محصول استفاده کنیم و گندم را بـه نرخ یک هزار و ۲۷۰ تومان مصوب دولت بفروشیم باز هم ده مـیلیون و ۵۰۰ هزار تومان تنـها پول آب بها به منظور گندم حتما بپردازیم کـه ارزش آن پنج مـیلیون و ۲۵۰ هزار تومان بیشتر نیست بعد انتقال آب از حوزه ای بـه حوزه ای دیگر تنـها زمانی مقرون بـه صرفه هست که به منظور محیط زیست مشکلی ایجاد نکند و مورد حمایت کشاورزان باشد.  

: لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز




[لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 11:36:00 +0000



لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

زبان و ادبیـات فارسی - 8 - کالبد شکافی واژه های فارسی

ریشـه‌شناسی عامـیانـه از واژه‌های فارسی

شماره‌ی نوشته: لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز ٢٣ / ٨

یوسف امـیری

ریشـه‌شناسی عامـیانـه از واژه‌های فارسی

 
«بنای تبریز از زبیده، لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز زن هارون‌الرشید است. لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز وی بـه بیماری تب نوبه مبتلا بود. لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز روزی چند درون آن حوالی اقامت کرد. درون اثر هوای لطیف و دل‌انگیز آن‌جا بیماریش زایل شد. فرمود شـهری درون آن محل بنا کنند و نام آن را ‹تب‌ریز› بگذارند» (حمدالله مستوفی و یـاقوت حموی).
«اردشیر مرکب هست از لفظ اَرد کـه به معنی خشم و قهر هست و معنی ترکیبی اردشیر، شیر خشمناک است» (غیـاث‌اللغات و منتهی‌الارب) و «نام اصلی آن سنگان یـا سنجان بوده هست اما چون یک بار سیل آمده و آن‌جا را بـه آن «رفت سنجان» گفته‌اند و کم‌کم «رفسنجان» شده است».
چنین برداشت‌ها، تفسیرها و ریشـه‌شناسی‌هایی – کـه پیشینـه‌ای بسیـار کهن هم دارند – درون تفسیر نام جا‌ها، قوم‌ها و به‌ویژه درون استوره‌ها فراوان بـه چشم مـی‌خورد. همـه‌ی ما تاکنون چنین ریشـه‌شناسی‌ها یـا بـه اصطلاح قدیم‌تر «وجه تسمـیه»هایی را شنیده‌ایم و خوانده‌ایم و شاید هم آن‌ها را پذیرفته‌ایم. واقعیت این هست که واکنش طبیعی انسان‌ها درون هر زمان و هر مکان و هر زبان درون برخورد با واژه‌های تازه و ناآشنا چنین هست که مـی‌کوشند هر واژه‌ای را بـه بخش‌های آشنا بشکنند و برایش معنا یـا دلیلی بیـابند. به منظور نمونـه، درون شاهنامـه آمده هست که چون پسر بزرگ فریدون از برابر اژدها گریخت و راه سلامت را برگزید پدرش نامش را «سلم» گذاشت. (١) درون اصطلاح دانش زبان‌شناسی، ریشـه‌شناسی‌هایی مانند بالا را «ریشـه‌شناسی عامـیانـه» (١) مـی‌گویند.
در این گفتار نخست، ریشـه‌شناسی عامـیانـه را تعریف مـی‌کنیم و سپس بـه کوتاهی دلیل‌ها و زمـینـه‌های زبانی و نازبانی این پدیده را برمـی‌رسیم و از هر دسته، نمونـه‌ای مـی‌آوریم و مـی‌کوشیم ریشـه‌ی واقعی آن‌ها را نشان دهیم. درون پایـان نیز بـه معرفی فرهنگ‌های ریشـه‌شناسی زبان فارسی مـی‌پردازیم.
 
١. ریشـه‌شناسی عامـیانـه
امروزه زبان‌شناسی بـه دو شاخه‌ی هم‌زمانی (٣)  و ترازمانی (۴)  بخش مـی‌شود کـه شاخه‌ی نخست پدیده‌ی زبان را درون کارکرد زمان خویش (گذشته و یـا حال) بررسی مـی‌کند و شاخه‌ی دوم، زبان را بـه عنوان پدیده‌ای تاریخمند درون درازنای زمان که تا مقطعی معین (که مـی‌تواند زمان حال هم باشد)، برمـی‌رسد و مـی‌سنجد و نگاهی تاریخی بـه زبان دارد. دانش ریشـه‌شناسی (۵) و واژه‌شناسی (٦) بخشی از زبان‌شناسی بـه شمار مـی‌روند کـه به زندگی واژه‌ها و ارتباط و پیوندشان با همدیگر و با زبان‌های دیگر و به‌ویژه زبان‌های هم‌خانواده مـی‌پردازند. درون ریشـه‌شناسی عامـیانـه بر پایـه‌ی شباهت آوایی و نوشتاری واژگان بـه بررسی و واکاوی آن‌ها پرداخته و برایشان تاریخ ساخته مـی‌شود.
نخستین بار درون سال ۱۸۵۲ م. / ۱۲۳۱ خ. کتابدار، بایگان و تاریخ‌دانی آلمانی بـه نام «اِرنْست ویلهِلم فورسته‌مان» (۷) درون مقاله‌ای با عنوان «اندر ریشـه‌شناسی عامـیانـه‌ی آلمانی» (٨) درون «مجله‌ی پژوهش‌های زبان‌شناسیک همسنجشی درون زبان‌های آلمانی و یونانی و لاتین» (٩) اصطلاح «ریشـه‌شناسی عامـیانـه» را ساخت و به بحث درباره‌اش پرداخت. درون همان دوران، درون کتاب «درس‌های زبان‌شناسی عمومـی» اثر فردیناند دو سوسور (١٠)، درون پاره‌ی سوم «زبان‌شناسی ترازمانی» فصل ششم (به کوتاهی) بـه «ریشـه‌شناسی عامـیانـه» پرداخته است. سوسور ریشـه‌شناسی عامـیانـه را چنین تبیین مـی‌کند: «تلاش به منظور توضیح تقریبی واژه‌ای ناآشنا از راه پیوندزدن آن بـه چیزی کـه شناخته شده هست و یـافتن تفسیری ساده به منظور آن واژه‌ی ناآشنا». درون زمانی نزدیک‌تر بـه دوران ما، رابرت تراسک درون کتاب «فرهنگ زبان‌شناسی تاریخی و همسنجشی» (١١) ریشـه‌‌شناسی عامـیانـه را چنین تعریف مـی‌کند: «تغییر دلخواه درون واژگانی با ریخت مبهم به‌منظور شفاف‌سازی ریخت آن‌ها کـه لزومن معنای آن‌ها را تغییر نمـی‌دهد».
 
٢. زمـینـه‌های زبانی ریشـه‌شناسی عامـیانـه
همان‌گونـه کـه در بالا گفتیم، دلیل پدید آمدن ریشـه‌شناسی‌های عامـیانـه، گذشته از نداشتن دانش از تاریخ فرگشت‌ (تحول)های زبانی، چند دسته مـی‌تواند باشد:
الف. تغییر آواها یـا هجاها: یعنی آوا یـا هجایی از واژه درون درازای زمان دستخوش دگرگونی مـی‌شود و برای نمونـه آوایی بـه خاطر فرسایش‌های زبانی از واژه حذف مـی‌شود یـا به منظور آسانی گفتار آوایی افزوده مـی‌شود.
ب. فراموش شدن واژه یـا بخش‌هایی از واژه‌ی مرکب: بُنی یـا ستاکی یـا واژه‌ای بـه مرور زمان فراموش مـی‌شود و برای سخن‌گویـان نسل‌های بعدی ناآشنا مـی‌شود. از این رو آنان آن بن یـا ستاک یـا واژه را به‌شکلی درمـی‌آورند کـه برایشان شناخته شده‌تر است.
پ. نام آواها: درست هست که برخی نام‌گذاری‌ها بر پایـه‌ی آوای جانوران و صدای چیزها هست اما گاهی همانندی برخی نام‌ها با آواها سبب پدیدآمدن ریشـه‌شناسی عامـیانـه شده است.
این سه دسته تغییر نخستین سبب مـی‌شوند کـه واژه‌های کهن از نظر ظاهری بـه شکل واژه‌ها یـا ترکیب‌های دیگر درآید. از این رو درون اصطلاح زبان‌شناسی آن‌ها را «بازدیسی قیـاسی» (١٢) مـی‌گویند.
ت. وام‌واژه‌ها زمـینـه‌ساز بروز گروه دیگری از ریشـه‌شناسی عامـیانـه‌اند. زبانی واژه‌ای را درون زمانی از زبان دیگری وام مـی‌گیرد اما سخن‌گویـان زبان وام‌گیرنده درون نسل‌های بعدی معنای واژه‌ی اصلی را نمـی‌دانند و برای آن درون زبان خودشان دنبال معنا و ریشـه مـی‌گردند. این‌گونـه ریشـه‌شناسی‌ را نیز درون اصطلاح «یکسان‌سازی هم­نامـی» (١٣) مـی‌گویند.
 
اما ریشـه‌شناسی علمـی بر پایـه‌ی دانش زبان‌شناسی تاریخی و قانون و قاعده‌های تبدیل آوایی و نیز متن‌های موجود و بازسازی واژگان درون خانواده‌های زبانی است. با شناسایی خانواده‌های زبانی و قاعده‌های تغییر آوایی درون زبان‌ها، پایـه‌های ریشـه‌شناسی نیز استوارتر شد و از پایـان سده‌ی نوزدهم م. و آغاز سده‌ی بیستم م. بـه بعد فرهنگ‌های ریشـه‌شناسیک و تاریخی زبان‌ها پدید آمدند. با بررسی متن‌های بازمانده از دوران‌های گوناگون زبانی و ضبط‌های مختلف واژگان درون دوره‌های مختلف و نیز شکل واژگان درون گویش‌های مختلف همان زبان، ریشـه‌شناسی علمـی توانست به منظور هر واژه تاریخچه و زندگی‌نامـه‌ای مستند و علمـی بنویسد.
همچنان کـه دانش زبان‌شناسی تاریخی و واژه‌شناسی پیشرفت مـی‌کند و آگاهی‌های تازه از زبان‌های گذشته به‌دست مـی‌آید برخی از ریشـه‌شناسی‌های علمـی نیز دستخوش دگرگونی و بهبود مـی‌شوند و برخی هم نامعتبر مـی‌شوند. ریشـه‌شناسی علمـی درک ما را از زبان به‌تر و دقیق‌تر مـی‌کند و حتا بخشی از تاریخ و فرهنگ را آشکار مـی‌کند. به منظور نمونـه ریشـه‌شناسی واژه‌ی «سیستان» (سکاستان - سگستان - سیستان) بـه ما مـی‌گوید کـه قوم ایرانی سکا درون این منطقه زندگی مـی‌د.
 
٢.١. نمونـه­‌هایی چند درون زبان فارسی
ریشـه‌شناسی عامـیانـه درون هر زمـینـه‌ی فرهنگی و اجتماعی خود را نشان مـی‌دهد. درون زیر چند نمونـه‌ی دیگر از این گونـه ریشـه‌شناسی‌ها را مـی‌آوریم.
 
● نام مردمان
- اردشیر: به‌جز «شیر خشمناک» کـه در بالا آوردیم، نوشته‌اند «چون دلیر بود (مانند شیر) پدرش گشتاسپ این نام را بـه وی داد» (برهان قاطع). اما از نظر ریشـه‌شناسی علمـی، اردشیر درون پارسی کهن «اَرتَه خَشثَره» بـه معنای «پادشاه راستی» بوده هست که درون پارسی مـیانـه (پهلوی) بـه شکل ارتخشیر درآمده و در فارسی نو بـه شکل اردشیر کوتاه شده هست (خشثره ریشـه‌ی «شـهریـار» است. درون زبان ایرانی سغدی نیز اخشید و افشین از همـین ریشـه‌اند.) درون این‌جا با پدیده‌ی فرسایش روبه‌رو هستیم.
- نوشین‌روان (شکلی از انوشیروان): «در القاب مردگان مانند لفظ ‹مرحوم› و یـا ‹مغفور›، این کلمـه را استعمال کنند» (ناظم الاطباء) و «به معنی  جان شیرین است، چه روان بـه معنی جان و نوشین  بـه معنی شیرین باشد» (برهان قاطع). انوشیروان درون اصل «انوشگ‌روان» یـا «انوشـه‌روان» بوده هست به معنای «دارای روان جاودان» (انوشگ: پیشوند منفی‌ساز اَ + نوش = مرگ + اَگ). درون این مورد «انوشـه روان» بـه «انوشیروان» و «نوشیروان» تبدیل شده اما سپس آوای «ن» بـه «نوشیروان» افزوده شده و «نوشین روان» را ساخته است.
 
● نام قوم‌ها
همان‌طور کـه گفتیم ریشـه‌شناسی عامـیانـه پیشینـه‌ای دور و دراز دارد. بعد از استوره‌ها، کهن‌ترین موردی کـه من بدان برخورده‌ام موردی بود کـه هارولد بِیلی درون کتاب خود بـه نام «فرهنگ سکاها درون پادشاهی ایرانی کهن ختن» (١۴) آورده و مـی‌گوید یک نویسنده‌ی هندی درون سده‌ی سوم پیش از دوران مشترک (پ.د.م) درباره‌ی نام قوم ایرانی سکا آن را بـه واژه‌ی «شکا» درون هندی بـه معنای سبزیجات پیوند داده و دلیل آن را چنین مـی‌نویسد کـه سکاها بـه خوردن سبزی علاقه‌ی فراوانی دارند! بـه نظر اوسوالد شِمِرِنی (١۵)، سکا بـه معنای تندرو و تیز هست و با واژه‌ی shoot (شلیک) درون انگلیسی هم‌ریشـه است.
نمونـه‌ی دیگر «سگزی» هست که درباره‌ی آن نوشته‌اند «دشنام هست یعنیی کـه مانند سگ زندگی کند» یـا «مردم سیستان بـه سخت‌جانی و سخت‌جگری مشـهورند، لذا سیستان را سگستان گویند». حال آن کـه صفت سگزی از شکل قدیمـی سیستان یعنی سگستان گرفته شده و به معنای سیستانی هست (به قیـاس مروزی = شـهروند مرو، و رازی = شـهروند ری). سگستان نیز خود کوتاه شده‌ی سکاستان یعنی استان و جایگاه سکاها است. اما چون نام قوم سکا فراموش شده بوده سگزی نیز معنای دیگری یـافته است. نام تیره‌ی سگوند (سکاوند) درون استان لرستان امروز نیز بـه همـین قوم کهن ایرانی پیوند دارد.
 
● نام شـهرها
- شـهر سگسار (سکاسار = جایگاه سکاها) درون کومس (قومس = سمنان امروزی) بـه «سگسر» تبدیل شده و در متن‌های عربی بعد از اسلام بـه «رأس الکب» ترجمـه شد. امروزه به منظور چاره، نام شـهر را سنگسر گذاشته‌اند.
- سَقز: نوشته‌اند کـه در اصل «سه قز» بوده بـه معنای شـهری کـه سه آن را ساخته‌اند (قز درون ترکی بـه معنای است). این نام نیز با قوم سکا پیوند دارد. با تغییر آوای ک بـه ق، و نیز فراموش شدن سکاها، سکز بـه سقز تغییر یـافته و «سه قز» تفسیر شده است.
- اردبیل: با توجه بـه این کـه «اردشیر» بـه معنای شیر خشمناک است، گفته‌اند «اردبیل هم درون اصل اردپیل بوده بـه معنای پیل (فیل) خشمگین». یـا «شـهری درون آذربایجان کـه گویـا آن را اردبیل ابن ارمـینی ابن لیطی ابن یونان بنا کرده است» (یعنی نام هر شـهر را نامـی کرده‌اند کـه سرزمـین را بنا کرده است). این نام نیز درون اصل «ارته ویل» بوده کـه با «ارته» بـه معنای راستی (شبیـه -ortho درون لاتین) مربوط است. بخش دوم آن یعنی «بیل» درون نام شـهرها و جاهای دیگری نیز تکرار شده هست مانند «اندبیل» (روستایی نزدیک خلخال)، «دشت‌بیل» (در بخش اشنویـه)، «هرزبیل» (بین راه تهران و رشت نزدیک رستم آباد)، «بیلقان»، «بیلمان»، «بیلان» رودبار. شاید «بیل» با «وَر»/«وار» بـه معنای دژ و شـهر (مانند دیوار، باره/بارو، اشکور) مربوط باشد (ن.ک. فرهنگ دهخدا). بدین ترتیب اردبیل درون کل بـه معنای «شـهر راستی» است.
 
● چند اصطلاح
- بـه ریشی خندیدن: گویـا این ترکیب از فعل ریشخند گرفته شده است. اما خود ریشخند ربطی بـه ریش و خنده ندارد. بلکه بـه گمان من شکلی فارسی واژه‌ی «ایسخند» درون زبان ایرانی سُغدی است. (١٦)
- «خسوره» بـه معنای «پدر زن» هست اما امروزه درون اصفهان برخی آن را «خارسو» مـی‌گویند و آن را «خار چشم» مـی‌دانند! خسوره درون دیگر زبان‌های هندواروپایی چنین است: اوستایی: -xvasura، سانسکریت: -śvaśura، یونانی: hekura، لاتین: socrus، و ارمنی: skesur. (١۷)  گفتیم کـه دسته‌ای از ریشـه‌شناسی‌ها بـه واژگان زبان‌های بیگانـه مربوط مـی‌شوند. شباهت آوایی و تلفظی واژه‌ها دلیلی بر ارتباط ریشـه‌شناسیک نیست.
- آش ابودردا: این آش را «برای شفای دردمندان و بیماران مـی‌پزند و به مستحقان مـی‌دهند» و بر این پندار بوده هست که ابودردا، از یـاران پیـامبر اسلام، دردهای فراوانی کشیده هست و بـه همـین دلیل نامش را ابودردا (پدر و دارنده‌ی دردها) گذاشته‌اند. حال آن کـه این شخص عُوَیمَر پسر عامر پسر مالک خزرجی نام داشت و شکل درست کُنیـه‌اش «ابوالدرداء» بوده است. «درداء» درون زبان عربی گونـه‌ی مؤنث «اَدرَد» و به معنای «زن بی‌دندان» هست و ربطی بـه «درد» درون زبان فارسی ندارد (همسر ابوالدرداء نیز اُم‌الدرداء خوانده مـی‌شده مانند ابوذر کـه نام همسرش اُم‌ذر بود). درون اینجا نامـی از زبانی بیگانـه با واژه‌های زبان بومـی تفسیر شده است.
- درون زبان فارسی واژه‌ی «ماز» بـه معنای پیچ‌در‌پیچ است. منوچهری دامغانی گوید:
برآمد یکی ابر مازندران         چو مار شکنجی و ماز اندر آن
اما این واژه‌ی فارسی هیچ ربط معنایی و ریشـه‌شناسیک با maze درون زبان انگلیسی ندارد. هم چنین هست شباهت واژه‌های «بد» و «به‌تر» درون زبان فارسی و معادل آن‌ها درون انگلیسی یعنی bad و better کـه تنـها شباهت تصادفی و آوایی هست و از دید ریشـه‌شناسیک ربطی ندارند. «بد» درون زبان پارسی مـیانـه (پهلوی) «وَت» و «بهتر» هم «وِه» (١٨) گفته مـی‌شده است.
 
٢.٢.  نمونـه­‌هایی چند درون دیگر زبان‌ها
یـادآوری کنیم کـه ریشـه‌شناسی عامـیانـه درون همـه‌ی زبان‌های دنیـا وجود دارد و تنـها ویژه‌ی زبان فارسی نیست. درون زبان‌های انگلیسی و فرانسه و روسی و دیگر زبان‌ها نیز چنین ریشـه‌شناسی‌هایی رایج بوده و هست. درون زیر نمونـه‌هایی از هر یک از این زبان‌ها مـی‌آورم: (١٩)
 
● انگلیسی
- bridegroom (داماد): این واژه درون انگلیسی کهن به‌صورت bryd-guma بوده هست که بخش دوم به‌معنای «مرد» هست (مانند homo درون لاتین) و منظور «مرد یـا شوهر عروس» است. اما چون بخش دوم این واژه فراموش شده هست شکل groom (اسبدار، ستوربان) کـه آشناتر بوده جای آن را گرفته است.
- sophomore (دانش‌جوی سال دوم): این واژه هم درون اصل sophumer بـه معنای «بحث‌کننده» بوده زیرا درون مدرسه‌های دوران تاریک اروپا، دانش‌جویـان از سال دوم وارد درس‌های بحثی مـی‌شدند. اما چون واژه‌ی مزبور امروزه فراموش شده درون ریشـه‌شناسی عامـیانـه آن را از دو بخش sophos (عاقل) و moros (ابله) یـا «خام و پخته» مـی‌دانند.
- marmalade (مربا): به منظور این واژه هم این داستان را ساخته‌اند کـه مری، ملکه‌ی انگلستان، وقتی دریـازده مـی‌شد با خوردن مربا حالش خوب مـی‌شد. از این رو نام این خوراکی را marie-malade (بیماری مری) گذاشته‌اند. درون حالی کـه این واژه از marmelo فرانسوی/پرتغالی به‌معنای «مـیوه‌ی بِه/بهی» آمده هست (مانند لیموناد = آنچه از لیمو ساخته شود یـا پُماد = آنچه از سیب ساخته شود).
 
● فرانسه
- barbecue (کباب یـا بریـان): درون زبان فرانسه آن را کوتاه شده‌ی عبارت rôtir de la barbe au cul/queue دانسته‌اند یعنی «سرخ از سبیل که تا دم» جانور! اما این واژه بـه احتمال فراوان ریشـه درون زبان بومـیان امریکا دارد.
- fainéant (تنبل): درون ریشـه‌شناسی عامـیانـه آن را از دو بخش دانسته‌اند: fait (کار) + néant (هیچ) یعنی «کسی کـه هیچ کاری نمـی‌کند». اما این واژه هم درون اصل faignant یـا feignant بـه معنای «وانمودکننده» یـا «تنبل» بوده است.
- choucroute: این واژه نیز درون اصل از Sauerkraut آلمانی آمده هست در لفظ بـه معنای «گیـاه تلخ» و در اصطلاح نام خوراکی از کلم و فلفل و ... هست اما درون ریشـه‌شناسی عامـیانـه‌ی فرانسه آن را از دو بخش chou (کلم) و croûte (پوسته) دانسته‌اند.
 
● آلمانی
- شـهر «برن» درون سویس را بـه واژه‌ی Bär درون زبان‌های ژرمنیک بـه معنای «خرس» مربوط مـی‌دانستند. اما بـه احتمال خیلی زیـاد از -ber* درون پوروا-هندواروپایی (٢٠) بـه معنای «مرداب یـا جای باتلاقی» گرفته شده است.
- شـهر برلین نیز بـه همان خرس ربط داده شده هست اما آن نیز با توجه بـه جایگاه شـهر درون نزدیکی رود اشپری (٢١) بـه احتمال  از -berl و  birl-در زبان‌های اسلاوی بـه همان معنای «مرداب و جای باتلاقی» گرفته شده است.
 
● روسی
- سماور: این واژه را درون زبان روسی از دو بخش «سَم» بـه معنای «خود» و «وار» بـه معنای «جوش‌آورنده» دانسته‌اند یعنی «خودجوش‌آور» اما این نیز ریشـه‌شناسی عامـیانـه هست و اصل واژه بـه احتمال زیـاد از «سنابر» درون زبان تاتارها (ترکی) گرفته شده هست به معنای ظرف چای.
 
● ایتالیـایی
- درون نزدیکی رُم شـهری بوده هست به نام «کانتالوپه» کـه نام مـیوه‌ی طالبی درون زبان‌های انگلیسی (cantaloupe) و ایتالیـایی از آن گرفته شده است. درون زبان ایتالیـایی آن را بـه معنای «گرک آوازخوان» (canta + loupe) گرفته‌اند کـه آشکارا ریشـه‌شناسی عامـیانـه است.
 
٣. کاربری هدف‌دار از ریشـه‌شناسی‌های عامـیانـه
ریشـه‌شناسی عامـیانـه همـیشـه از سر ناآگاهی یـا کم‌آگاهی نیست بلکه گاهی نویسندگان آگاهانـه به منظور منظور خاصی به منظور واژه‌ها و ترکیب‌ها ریشـه‌شناسی عامـیانـه مـی‌سازند. درون زیر بـه چند دسته از این گونـه کاربردها مـی‌پردازیم.
 
٣.١. صنعت‌های ادبی
گاهی درون شعرها بیش‌تر بـه منظور کاربرد صنعت‌های ادبی بـه نمونـه‌هایی از ریشـه‌شناسی عامـیانـه برمـی‌خوریم. به منظور نمونـه سعدی شیرازی درون غزلی عرفانی «» را از دو بخش شرّ و آب مـی‌داند:
از شوق جانان مست شو!               کآنچه عقلت مـی‌بَرد شرّ هست و آب
روشن هست که سعدی - کـه سال‌ها درون شـهرهای عرب‌زبان زندگی کرده بوده به‌خوبی معنا و ریشـه‌ی واژه‌ی «» (در عربی بـه معنای نوشیدنی) را مـی‌دانسته و در این‌جا به منظور صنعت جناس ناقص چنین تفسیری را ارایـه کرده است. یـا خاقانی شَروانی درون شعری نام شـهر خود را از "شرَ" و "وان" مرکب مـی‌داند و مـی‌گوید:
چند نالی؟ چند از این محنت‌سرای زادوبود                 کز به منظور رای تو شَروان نگردد خیروان
این‌جا نیز خاقانی به منظور صنعت تضاد مـیان خیر و شر چنین ریشـه‌شناسی کرده است. یـا سنایی غزنوی درباره‌ی همان بودردا - کـه بالاتر بدو اشاره کردیم - چنین مـی‌گوید:
از این مشت ریـاست‌جوی رعنا هیچ نگشاید    مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بودردا
 
٣.٢.  شوخی و طنز
صادق هدایت درون داستانی سماور را مرکب از سه بخش مـی‌داند: سه (عدد فارسی) + ماء (آب درون زبان عربی) + ور (بده درون ترکی ) = سه که تا آب بیـاور. یـا همو درون داستانی، تهران را «ته اوریـان» (Orient) یـا انتهای خاورزمـین مـی‌داند. ریشـه‌شناسی سماور را درون بالا گفتیم.
اگرچه دو دسته‌ی بالا (صنعت ادبی و طنز) پذیرفتنی، «معصومانـه» و بی‌زیـان­اند، اما متاسفانـه دسته‌ی سومـی از ریشـه‌شناسی‌های عامـیانـه هست کـه اگر باور شوند و جدی گرفته شوند زیـانبار و دارای پیـامدهای منفی خواهند بود. درون زیر کوتاهانـه بـه چند نمونـه از این دسته اشاره مـی‌کنیم.
 
٣.٣. هرزنویسی و سوءاستفاده‌های سیـاسی
اگرچه با گسترش و پیشرفت زبان‌شناسی تاریخی و واژه‌شناسی، ریشـه‌‌شناسی علمـی نیز به‌تر و دقیق‌تر مـی‌شود، اما بـه نظر مـی‌رسد برخی ازانی کـه به اینترنت و وبلاگ و رایـانامـه (ایمـیل) دسترس دارند، توجه چندانی بـه این موضوع نمـی‌کنند و همچنان بـه دنبال ریشـه‌شناسی‌های عامـیانـه هستند و بدون اندکی تامل هرچه بـه نظرشان یـا بـه دستشان برسد درون فضای مجازی پخش مـی‌کنند و در کار گسترش دروغ همت والایی به‌خرج مـی‌دهند.
برای نمونـه نوشته‌اند کـه واژه‌ی «پسر» درون اصل «پوست در» بوده هست یعنیی کـه در کندن پوست و گوسپند بـه پدر یـاری مـی‌رسانده! یـا «خراسان» درون اصل «خور آستان» بوده یعنی درگاه خورشید! درون حالی پسر درون پارسی کهن «پوثرَه» بوده است. آوای «ث» بر پایـه‌ی قانون‌های تبدیل آوا درون زبان پارسی مـیانـه (پهلوی) بـه «ـهـ» تبدیل مـی‌شود مانند مـیثرَه/مـیثرا -> مـهر (نام ایزد  پیمان) و چیثره/چیثر -> چهر (به معنای نژاد و تبار و رخسار). درون مورد پوثره دو شکل بـه دست آمده هست یعنی پوس و پوهر (پور). خراسان نیز درون زبان پهلوی «خورآسان» بوده بـه معنای «جای برآمدن خورشید» (در عربی: مشرق). فخرالدین اسعد گرگانی، شاعر سده‌ی چهارم هجری، درون داستان ویس و رامـین مـی‌گوید:
زبان پهلوی هر کو شناسد                 خراسان یعنی آن‌جا کو خور آسد
خور آسد پهلوی باشد «خور آید»         خور از آن‌جا سوی ایران برآید
برابر خورآسان را «خوربران» مـی‌گفتند بـه معنای «جای فرورفتن خورشید» (در عربی: مغرب). خوربران به‌تدریج بـه خاوران تبدیل شده و معنایش نیز به‌جای سوی «غرب» بـه «شرق» تبدیل شده است. (٢٢)
عده‌ای هم کـه به نعمت کلاس‌های زبان، چند کلمـه‌ی شکسته و بسته‌ی انگلیسی و فرانسه یـاد گرفته‌اند، مـی‌خواهند همـه چیزهای دنیـا را با همان زبان ناقص خود شرح بدهند. به منظور نمونـه برخی از این «زبان‌خوانان» درون ریشـه‌شناسی واژه‌ی «استکان» درون وبلاگی چنین استدلال کرده‌اند: «از آن‌جایی کـه در زمان‌های قدیم از چای درون ایران خبری نبوده از پیـاله به منظور نوشیدن باده استفاده مـی‌د. هنگامـی کـه ارتباط ایران با غرب برقرار شد و اروپاییـان بـه ایران آمدند پیـاله را با خود بـه اروپا بردند و نام آن را چنین گذاشتند: tea can East یعنی ظرف چای شرقی. این واژه دوباره بـه کشور ما برگشت و ما ایرانیـان فراموش کردیم کـه این ظرف همان پیـاله‌ی خودمان هست و خواستیم امروزی شویم. واژه‌ی انگلیسی را به‌صورت عربی به‌کار بردیم و این شد کـه امروز مـی‌گوییم استکان».  بگذریم از این کـه معلوم نیست چنین پدیده‌ای درون چه تاریخ یـا دوره‌ی تاریخی رخ داده و در کدام منبع معتبر تاریخی بدان اشاره شده هست و اصلن چه‌گونـه صورت عربی آن عبارت انگلیسی مـی‌شود «استکان»! مشکل آن هست که can بـه معنای قوطی هست نـه ظرف! تازه «ظرف چای شرقی» درون انگلیسی حتما بشود Eastern tea container یـا Oriental tea vessel. واژه‌ی استکان روسی هست و بـه احتمال زیـاد از واژه‌ی فارسی «دوستگانی» یـا «دوستکامـی» گرفته شده کـه «عبارت هست از پیـاله‌ی بزرگ کـه پر کرده بـه یـاد دوستی از دوستان حاضر و غایب نوشند» (دهخدا). عبدالواسع جبلی گوید:
چو درون مجلس او تو حاضر نبودی    فرستاد نزدیک تو دوستگانی
خاقانی شروانی نیز گوید:
هر دشمنی کـه زهر دهد دوستکانی‌ام     زهرش بـه یـاد نوش لبان تو مـی‌خورم
دیگری درباره‌ی همـین استکان چنین کشفی کرده است: «استکان - کـه تلفظ درست آن ایستیکان هست - ترکی هست و از دو بخش تشکیل شده: ایستی بـه معنای گرم و داغ و کان: بـه معنای یـا چاله. از آن‌جا بـه زبان روسی و فارسی آمده است». البته این نمونـه رفتارها درون اینترنت نیز تنـها بـه ایرانیـان اختصاص ندارد و در وبلاگ‌های انگلیسی نیز مـی‌توان چنین کشف‌ها و گوهرفشانی‌هایی را دید.
گروه دیگری نیز با انگیزه‌های سیـاسی بـه ریشـه‌شناسی عامـیانـه  مـی‌پردازند. درون زیر چند نمونـه‌ی ساده از این دست را مـی‌آورم و از بحث درازدامن درون این باره درمـی‌گذرم:
- تاشکند: درون اصل «چاچ کند» بوده هست که هر دو بخش ایرانی است: کند بـه معنای دژ و شـهر است. و امروزه درون آسیـای مـیانـه (تاجیکستان و ازبکستان) بـه صورت «کنت» هم گفته مـی‌شود مانند پنجیکنت (پنج کند=شـهر یـا ده پنج، زادگاه رودکی سمرقندی). چاچ از شـهرهای ایرانی بوده و کمان‌های ساخت چاچ معروف بوده و در شاهنامـه فراوان از این کمان‌ها یـاد شده است:
کمان‌های چاچی بینداختند     قبای نبردی برون آختند
خم آورد رویین عمود گران      شد آهن بـه کردار چاچی کمان
«چاچ‌کند» بـه مرور بـه «تاشکند» تبدیل شده کـه از اتفاق «تاش» (داش) درون ترکی بـه معنای سنگ است.
- با آن کـه بازی شترنج از ایران بـه جهان راه یـافته و اصطلاح‌های آن فارسی‌اند، اما برخی ادعا مـی‌کنند کـه اصطلاح شـهمات (در انگلیسی: checkmate) عربی هست و درون اصل «شیخ مات» بوده هست یعنی «شیخ مُرد». حال آن کـه «شـهمات» فارسی هست و یعنی شاه گیج و مات شده هست و راهی به منظور گریز ندارد. درون این‌جا «مات» فارسی (به معنای گیج و سرگردان) را با فعل «مات» عربی (به معنای مُرد از ریشـه‌ی موت) یکی گرفته‌اند. شاید این اشتباه درباره‌ی بخش «مات» از فرهنگ‌های انگلیسی ریشـه گرفته کـه آن‌ها نیز همـین برداشت نادرست را منتشر کرده‌اند.
 
 ۴. فرهنگ‌های ریشـه‌شناسی زبان فارسی
ریشـه‌شناسی یکی از زمـینـه‌ها درون زبان‌شناسی زبان فارسی هست که کم‌تر روی آن کار شده است. یعنی فرهنگ جامع ریشـه‌شناسی نداریم. شاید جسته گریخته تلاش‌هایی شده باشد اما هنوز سازمان‌یـافته نیست و برای شمار اندکی از واژه‌ها چنین شده است. درون زمـینـه‌ی ریشـه‌شناسی علمـی واژگان زبان فارسی، نخستین کتاب بـه نام «نقشـه‌ی زیربنایی ریشـه‌شناسی درون فارسی نو» (٢٣) اثر پاول هُرن (٢۴) آلمانی هست که درون سال ۱۸۹۳ م./۱۲۷۲ خ. چاپ شد. این کتاب را دکتر جلال خالقی مطلق درون سال ۱۳۵۶ خ. با نام «اساس اشتقاق فارسی» ترجمـه کرده است. کار بعدی از آن یوهان هاینریش هوبشمان (٢۵) آلمانی هست که درون سال ۱۸۹۵ م./۱۲۷۴ خ. چاپ شده است. هارولد بِیلی، ایران‌شناس بزرگ بریتانیـایی (درگذشته ۱۹۹۶ م./۱۳۷۵ خ.)، تصمـیم داشت کـه فرهنگ ریشـه‌شناسی جامعی به منظور همـه‌ی زبان‌های ایرانی پدید آورد اما متاسفانـه مجال آن را نیـافت.
شاید درون ایران معاصر نخستین بار شادروان دکتر محمد معین بود کـه در فرهنگ خود به‌طور علمـی بـه ریشـه‌شناسی واژه‌ها پرداخت و برای درآیـه یـا سرواژه‌های فراوانی درون فرهنگ معین ریشـه‌شناسی علمـی بیـان کرد. دکتر معین درون ویرایش فرهنگ «برهان قاطع» نیز درون یـادداشت‌هایش با تکیـه بر دانش زبان‌شناسی نوین و دانسته‌های خویش و آن‌چه که تا زمان وی شناخته‌شده بود بـه ریشـه‌شناسی برخی واژگان پرداخت و اشتباه‌بودن برخی ریشـه‌شناسی‌های عامـیانـه درون برهان قاطع را گوشزد کرد. یکی از کمبودهای فرهنگ معین به منظور کاربردهای امروزی آن هست که این ریشـه‌شناسی‌ها درون دهه‌ی ۱۳۴۰ خورشیدی انجام شده و دانش زبان‌شناسی و ریشـه‌شناسی به‌ویژه درون زمـینـه‌ی زبان‌های ایرانی از آن زمان تاکنون بسیـار پیشرفت کرده هست و برخی از این ریشـه‌شناسی‌ها دقیق‌تر یـا روشن‌تر شده است. البته این هیچ از ارزش کار سترگ دکتر معین نمـی‌کاهد. پیش از دکتر معین، احمدروی تبریزی هم توجه را بـه این موضوع جلب کرد و خود درون زمـینـه‌ی ریشـه‌شناسی – به‌ویژه نام شـهرها و جا‌ها - کار کرد اما اثر جامعی درون این زمـینـه ندارد.
در سال ۱۳۸۴ خ. نیز کتابی با نام «فرهنگ ریشـه‌شناختی زبان فارسی» بـه کوشش دکتر محمد حسن‌دوست و به سرپرستی دکتر بهمن سرکاراتی و به دست فرهنگستان زبان و ادب فارسی درون پانصد صفحه منتشر شده کـه از «آ» که تا «ت» را دربرمـی‌گیرد. اما گویـا بعد از این جلد نخست، دیگر خبری از جلدهای سپسین نشده است. 
دکتر مـیرشمس‌الدین ادیب سلطانی شاید نخستینی هست که از دهه‌ی ۱۳۵۰ خ. با تکیـه بر ریشـه‌شناسی زبان‌های اروپایی و ریشـه‌شناسی درون زبان‌های ایرانی به‌ویژه اوستا و پارسی کهن و پارسی مـیانـه، بـه واژه‌سازی علمـی و فنی و فلسفی پرداخته است. البته این روشی بود کـه استاد ابراهیم پورداوود درون سال‌های آغازین سده‌ی چهاردهم خورشیدی پیشنـهاد کرده بود. درون همـین راستا حتما از کار ارزشمند و سترگ دکتر محمد حیدری ملایری، اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی درون نپاهشگاه (رصدخانـه‌ی) پاریس با نام «فرهنگ ریشـه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک» یـاد کنیم کـه از سال ۲۰۰۵ م./۱۳۸۴ خ. بـه صورت رایگان بر روی اینترنت گذاشته شده است. دکتر حیدری ملایری نیز گرچه درون زمـینـه‌ای ویژسته (تخصصی) و علمـی کار مـی‌کند اما به منظور همـه‌ی برابرهای فارسی خود ریشـه‌شناسی کاملی هم درون زبان‌های باستانی و هم درون گویش‌های گوناگون ایرانی بـه دست مـی‌دهد کـه در کار ریشـه‌شناسی عمومـی و همگانی نیز بـه کار مـی‌آیند.
به تازگی نیز دکتر گارنیک آساتریـان (٢٦)، استاد ایران‌دوست و ایران‌شناس کـه هم‌اینک استاد دانشگاه ایروان ارمنستان و سردبیر مجله‌ی معتبر «ایران و قفقاز» است، فرهنگ بزرگ ریشـه‌شناسی زبان فارسی را درون هزار صفحه تهیـه کرده کـه قرار بود درون ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ (آذر/دی ماه سال ۱۳۸۹) بـه بازار بیـاید کـه هنوز نیـامده است. ناشر آن انتشارات بریل (٢۷) دانشگاه لایدن (٢٨) هلند است. این فرهنگ بر پایـه‌ی تازه‌ترین دستاوردهای زبان‌شناسی درون زمـینـه‌ی زبان‌های ایرانی و به‌ویژه زبان فارسی است. نمونـه‌ها و شاهدها از شعر فارسی، کتاب‌ها و رساله‌های پزشکی گذشته، فرهنگ‌های فارسی قدیمـی و نیز زبان امروزی آورده شده‌اند. علاوه بر واژه‌های فارسی، بـه وام‌واژه‌هایی هم پرداخته شده کـه ریشـه‌هایشان درون زبان هندی و یونانی و دیگر زبان‌های ناحیـه‌ی قفقاز برمـی‌گردد.
در همـین راستا، دکتر جانی چونگ، (٢٩) کـه در سال ۲۰۰۰ م/ ۱۳۷۹ خ. مدرک دکتری خود را درون زمـینـه‌ی زبان‌شناسی همسنجشی (٣٠) درون زمـینـه‌ی زبان‌های ایرانی از دانشگاه لایدن هلند دریـافت کرده، درون سال ۲۰۰۶ م./ ۱۳۸۵ خ. «فرهنگ ریشـه‌شناسی فعل‌های ایرانی» را درون ۶۲۴ صفحه منتشر کرد کـه از کتاب‌های مـهم و مرجع است. ناشر این کتاب هم انتشارات بریل دانشگاه لایدن هلند است. این کتاب تنـها بـه فعل‌ها درون زبان فارسی نمـی‌پردازد بلکه هر کارواژه یـا فعل را درون همـه‌ی زبان‌های ایرانی مانند اوستایی، پارسی کهن، پارسی مـیانـه (پهلوی)، سغدی، ختنی، و ... نیز برمـی‌رسد و فرگشت‌های (تحول) آن‌ها را نشان مـی‌دهد.
 
پایـان سخن آن‌که باوجود همـه‌ی پیشرفت‌های علمـی درون زمـینـه‌ی زبان‌شناسی، واژه‌شناسی و ریشـه‌شناسی، گفتیم کـه ریشـه‌شناسی عامـیانـه واکنش طبیعی همـه‌ی مردم درون هر زمان و مکان و زبان هست و مردم همچنان بـه ساختن ریشـه‌شناسی عامـیانـه ادامـه خواهند داد. اما شایسته هست که ریشـه‌شناسی علمـی و مستند و تاریخی هم درون مـیان ما جایگاه به‌تری بیـاید و تلاش‌های ملی و داخلی درون زمـینـه‌ی تولید آثار علمـی درون این زمـینـه بیش‌تر شود و کارهایی چون کتاب دکتر آساتریـان و دکتر چونگ با آثار و تلاش‌های فرهنگستان زبان فارسی و نیز دیگر استادان و دانشگاهیـان و دانشمندان درون مـیهن عزیزمان کامل‌تر شود و گسترش یـابد.
 
کتاب‌نامـه:
قریب ب. (1383)، فرهنگ سغدی-فارسی-انگلیسی، تهران، نشر فرهنگان.
Harold W. B. (1982), The culture of the Sakas in ancient Iranian Khotan, Delmar, N.Y. : Caravan Books.
Lawrence R. (2000), The Dictionary of Historical and Comparative Linguistics, Robert Trask, Edinburgh University.
Saussure de F. (1913), Cours de linguistique générale, Paris, Payot.
Szemerényi O. (1980), Four Old Iranian Ethnic Names: Scythian - Skudra - Sogdian - Saka, Vienna.
 
پی‌نوشت‌ها:
(١) نام سلم درون زبان پارسی مـیانـه (پهلوی) و نو (دری) واژه‌ای ایرانی هست و با «سلامت» عربی پیوندی ندارد. درون اوستایی بـه شکل «سَیرَمـه» آمده هست و نام تیره‌ای از قوم‌های آریـایی (ایرانی) هست که جزو سکاها به‌شمار مـی‌روند. از نظر تاریخی این گروه ایرانیـان همان سرمت‌ها هستند کـه در قفقاز و شرق اروپا زندگی مـی‌د. درون شاهنامـه نیز سلم درون روم زندگی مـی‌کند. به منظور آگاهی بیش‌تر نگاه کنید بـه کتاب سرمت‌ها ترجمـه‌ی همـین قلم.
(٢)  درون انگلیسی: Folk etymology یـا Popular etymology، درون فرانسه: Etymologie populaire درون آلمانی:  Volksetymologie یـا Paretymologie درون ایتالیـایی: Paretimologia یـا Pseudoetimologia
(٣)  Synchronic
(۴)  Diachronic
(۵) Etymology اصل این واژه درون زبان‌های اروپایی از یونانی گرفته شده هست و دو بخش دارد: etymon بـه معنای «راستین و اصلی» و logia بـه معنای «واژه، مطالعه» بعد در کل یعنی «واژه‌ی اصلی و راستین».
(٦)  philology معنای لفظی این واژه‌ی انگلیسی «واژه‌دوستی» هست (philo = دوستی، logia = واژه). درون گذشته بیشتر بـه معنای زبان‌شناسی به‌ویژه زبان‌شناسی تاریخی بـه کار مـی‌رفت.
(۷)   Ernst Wilhelm Förstemann (زاده: ۱۸۲۲ م./ ۱۲۰۱ خ. ، درگذشته: ۱۹۰۶ م./ ۱۲۸۵ خ.)
(٨)   Ueber Deutsche Volksetymologie
(٩)Zeitschrift für vergleichende Sprachforschung auf dem Gebiete des Deutschen, Griechischen und Lateinischen
(١٠) نک. Saussure de F.) 1913)
سوسور زبان‌شناس سویسی (زاده: ١٨۵٧ م./ ۱۲۳۶ خ.،  درگذشته: ١٩١٣ م./ ۱۲۹۲ خ.) بود. کتاب «دروس عمومـی زبان‌شناسی» بعد از مرگش بـه دست شاگردانش گردآوری و منتشر شد. این کتاب بـه زبان‌های دیگر هم ترجمـه شده است.
(١١)   Lawrence R. (2000)
(١٢)   Analogical reformation
(١٣)Homonymic assimilation
(١۴) نک. Harold W. B. ) 1982)
(١۵) نک.   Szemerényi O. (1980).      زبان‌شناس مجارستانی (زاده: ۱۹۱۳ م.، درگذشته: ۱۹۹۶ م
(١٦) نک. ب. قریب ( 1383)
(١۷)  با تشکر از دکتر محمد حیدری ملایری به منظور برابرها درون دیگر زبان‌ها
(١٨)  درون فارسی دری: «به». حافظ مـی‌گوید: وصال او ز عمر جاودان بـه / خداوندا مرا آن ده کـه آن به
(١٩)  به منظور این بخش از فرهنگ وبستر و نیز فرهنگ ریشـه‌شناسی بر خط انگلیسی (EtymOnline.com) استفاده شده است.
(٢٠) Proto-Indo-European (PIE)
واژه‌ی «پوروا» پیشنـهاد دکتر محمد حیدری ملایری هست و از پوریو (poryo) درون زبان پارسی مـیانـه و «پوروا» درون پارسی کهن گرفته شده و به معنای «شکل نخستین» هست و با واژه‌ی لاتین  proto هم‌ریشـه است.
(٢١)Spree
(٢٢)  شمال را درون پهلوی «اَپاختر» و جنوب را «نیمروز» مـی‌گفتند. این گونـه تغییر معناها نیز درون همـه‌ی زبان‌ها پیش مـی‌آید.
(٢٣) Grundriss der neupersischen Etymologie
(٢۴)Paul Horn
(٢۵)  Heinrich Hübschmann
(٢٦)Garnik Asatrian   
(٢۷) Brill
(٢٨) Leiden
(٢٩)Johnny Cheung
(٣٠)Comparative Linguistics
 
از: انسان‌شناسی و فرهنگ
+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
محله‌های تهران
شماره‌ی نوشته:  ٢٢ / ٨

علی‌رضا شیرازی

محله‌های تهران

سید خندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی درون جادهی قدیم شمـیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده کـه پیش‌گویی‌های او زبانزد مردم بوده است. دلیل نام‌گذاری این منطقه احترام بـه این پیرمرد بوده است.

فرمانیـه
در گذشته املاک موجود در زمـین‌های این منطقه متعلق بـه کامران مـیرزا نایب‌السلطنـه بوده است که پس از مرگ او به عبدالحسین مـیرزا فرمانفرما فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه بـه دلیل آب‌وهوای فرح‌انگیزش بـه همـین نام معروف شده است.

شـهرک غرب
دلیل این که این محله بـه نام شـهرک غرب معروف شد ساخت خانـه‌های این منطقه با طراحی و معماری مـهندسان آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل زندگی بسیـاری از خارجی‌ها بوده است.

آجودانیـه
آجودانیـه درون شرق نیـاوران قرار دارد و تا اقدسیـه ادامـه پیدا مـی‌کند. آجودانیـه متعلق بـه رضاخان اقبال‌السلطنـه وزیر قورخانـه‌ی  ناصرالدین‌شاه بوده که درون آغاز آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیـه
نام قبلی اقدسیـه (تا سال ۱۲۹۰ قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین‌شاه زمـین‌های آن‌جا را بـه باغ تبدیل کرد و در آن‌جا برای یکی از همسران خود بـه نام امـینـه اقدس (اقدس‌الدوله) کاخی ساخت و این منطقه بـه اقدسیـه معروف شد.

جماران
زمـینهای جماران متعلق بـه سید محمد باقر جمارانی از روحانیـان معروف درون زمان ناصرالدین‌شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که درون کوه‌های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران به منظور گرفتن مار بـه این ده مـی‌آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همـین بوده هست و برخی نیز معتقدند که جَمَر و کمر بـه معنی سنگ بزرگ هست و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ بـه دست مـی‌آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامـیده‌اند.

پل رومـی
پل رومـی درون واقع پل کوچکی بوده است که دو سفارت روسیـه و ترکیـه را به هم متصل مـی‌کرده است.

 جوادیـه (در جنوب تهران)
بسیـاری از زمـین‌های جوادیـه متعلق بـه آقای فرد دانش بوده هست که اهالی محل بـه او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ درون این منطقه بنا نـهاده هست که بـه نام مسجد فردانش هم معروف است.

داودیـه (بین مـیرداماد و ظفر)
مـیرزا آقاخان نوری صدراعظم این اراضی را به منظور پسرش‌، مـیرزا داودخان‌ خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در آغاز ارغوانیـه نام داشت و بعدها بـه دلیل گفته شده داودیـه نام گرفت‌.

دَرَکه
برخی دلیل این نام‌گذاری را در ارتباط با نوعی کفش برای حرکت درون برف مـی‌دانند که درون این منطقه استفاده مـی‌شده و به زبان اصلی «درگ» نامـیده مـی‌شده است.

دزاشیب (در نزدیکی تجریش)
گفته مـی‌شود که قلعه‌ی بزرگی بـه نام «آشِب» درون این منطقه وجود داشته هست و بـه این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه‌ی محلی ددرشو نیز مـی‌گفته‌اند. دلیل اهمـیت این محل گویـا کشف سکه‌ها و اشیـاء قیمتی در آن‌جا بوده است. درون گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسی بود.

قلهک
کلمـه‌ی قلهک از دو کلمـه‌ی "قله‌" و  "ک‌" تشکیل شده هست که قله معرب کلمـه‌ی کله‌‌. بـه دلیل اهمـیت این آبادی کـه سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمـیران بوده است‌، بـه آن (قله- هک) گفته شده است‌.

کامرانیـه
زمـین‌های این منطقه ابتدا بـه مـیرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌ تعلق داشت، و سپس کامران مـیرزا پسر بزرگ ناصرالدین‌شاه‌، با خرید زمـین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیـاوران‌، اهالی منطقه را مجبور بـه ترک این زمـین‌ها کرد و سپس آن‌جا را کامرانیـه نامـید.

محمودیـه
در این منطقه باغی بوده هست که متعلق به حاج مـیرزا آقاسی بوده و چون او عباس نام داشته، آن را عباسیـه مـی‌گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنـه‌، محمودیـه نامـید.

نیـاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده و برخی معتقدند درون زمان ناصرالدین‌شاه نام این ده بـه نیـاوران تغییر کرده است. به این ترتیب کـه نیـاوران مرکب از "نیـا" (جد، عظمت و قدرت‌)؛ "ور" (صاحب‌) و "ان"  نشانـه‌ی نسبت هست و درون مجموع یعنی دارای عظمت‌.

ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) بـه نام درخت و حرف (ک) کـه به صورت صفت ظاهر مـی‌شود.

یوسف آباد
منطقه‌ی یوسف آباد را مـیرزا یوسف آشتیـانی مستوفی‌الممالک درون شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامـید.

پل چوبی
قبل از این کـه شـهر تهران به‌شکل امروزی خود درآید، دور شـهر دروازه‌هایی بنا شده بود تا دفاع از شـهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمـیران بود با خندق‌هایی پر از آب درون اطرافش کـه برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده مـی‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان بـه نام پل چوبی معروف است.

شمـیران
نظریـات مختلفی درباره این نام شمـیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمـه سمـی یـا شمـی بـه معنای سرد و «ران» بـه معنای جایگاه هست و درون واقع شمـیران بـه معنای جای سرد است. بـه همـین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است.
برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نـه ولایت ری را شمع ایران مـی‌گفته‌اند کـه بعدها بـه شمـیران تبدیل شده است.

گیشا
نام گیشا کـه در ابتدا کیشا بوده هست برگرفته از نام دو بنیـان‌گذار این منطقه (کی‌نژاد و شاپوری) است.

منیریـه (در جنوب ولی‌عصر)
منیریـه درون زمان قاجار یکی از محله‌های اعیـان‌نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌مـیرزا، یکی از صاحب‌منصبان قاجر، بـه نام منیر گرفته شده ‌است.

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
»در»‌یـا «درب»؟

شماره‌ی نوشته: ۲۱ / ۸

بهرام اشرف زاده

»در»یـا «درب»؟

 مساله‌ی تفاوت «در»‌ با «درب» ‌یكی از آن مسایلی هست كه درون آغاز ساده و كم‌اهمـیت بـه ‌نظر مـی‌رسد. اما بسته بـه نوع نگاه ما بـه زبان، حكم‌های متفاوتی درباره‌ی آن مـی‌توان صادر كرد، که تا آن‌جا كه بـه ‌عقیده‌ی من، حكم ما درون مورد این مساله  مـی‌تواند ما را که تا مرز نظریـه‌ی زبان پیش ببرد.
پاسخ ما بـه پرسش مطرح‌شده چنان‌كه گفته شد، بستگی بـه نوع نگاه ما بـه زبان دارد. به منظور روشن شدن مطلب، من نخست چند پرسش محدودتر را كه به‌ نظرم ما را درون رسیدن بـه پاسخ پرسش اصلی كمك مـی‌كند، مطرح مـی‌كنم.
۱- آیـا معنای «در» با «درب» تفاوت دارد؟
۲- بر چه پایـه‌ای ‌یك واژه را درست‌ یـا نادرست مـی‌دانیم؟
۳- اصولن دلیل رواج هر دو واژه و ابهام درون كاربرد آن‌ها چیست؟

بر پایـه‌ی آن‌چه درون فرهنگ‌های فارسی آمده‌ هست (كه نشان‌دهنده‌ی پیشینـه‌ی كاربرد این واژه‌ها است)، «در» به‌ معنی چیزی از جنس چوب ‌یـا آهن ‌یـا مانند این‌ها هست كه درون دیوار ‌یـا اشكاف ‌یـا صندوق كار گذاشته مـی‌شود و باز و بسته مـی‌شود. البته این تعریف چندان دقیق و درست نیست ولی نشان مـی‌دهد كه «در» درون زبان فارسی پیشینـه‌ دارد. واژه‌ی «در» ریشـه‌ی فارسی دارد و كاربرد آن درون زبان فارسی پیشینـه‌ی بسیـار زیـادی دارد. حتا مـی‌توان حدس زد كه حرف اضافه‌ی «در» نیز از واژه‌ی «در» به‌ عنوان اسم، پدید آمده باشد.

اما «درب» درون فرهنگ‌های فارسی به‌ معنای «در بزرگ» (مثلن درون قلعه ‌یـا دروازه‌ی شـهر) آمده ‌است. این واژه ریشـه‌ی عربی دارد و از راه اقتباس وارد زبان فارسی شده ‌است.
مثال‌هایی از كاربرد «درب» درون زبان فارسی امروز موجود است، مانند: «لطفن درب را آهسته ببندید!» و «تحویل، درب منزل». اما مـیزان كاربرد واژه‌ی «درب»، درون مقایسه با «در»، بسیـار ناچیز است.
در فارسی تركیب‌های متعددی با لفظ «در» ساخته شده ‌است، مانند: دربان، درگاه، سردر، دردار، دربست، دربازكن، دربه‌در، دودر، چهاردر، بی‌در، بی‌دروپیكر.
فعل‌ها و ضرب‌المثل‌هایی را نیز مـی‌توان با واژه‌ی «در» ‌یـافت:
در زدن، به‌در كردن، به‌در بردن، به‌در آوردن (در آوردن)، درون را از پاشنـه درون آوردن،...
در دروازه را مـی‌توان بست، دهان مردم را نمـی‌توان بست.
خدا درون و تخته را خوب به‌هم جور مـی‌كند.
همـیشـه درون بر روی ‌یك پاشنـه نمـی‌چرخد.
هر چه زد بـه در بسته زد (یـا بـه در بسته خورد)
همـه درها به‌روی او باز است.

مثال‌های فراوان دیگری هم مـی‌توان زد که تا مشخص شود كه آن‌چه درون زبان فارسی پیشینـه دارد، فقط واژه‌ی «در» است، و «درب» یبانی و حمایت عنصر «پیشینـه‌ی كاربرد» درون زبان فارسی چندان برخوردار نیست.
نكته‌ی دیگر این كه واژه‌ی «درب» وارد زبان گفتاری نشده ‌است و فقط درون زبان نوشتاری فارسی وجود دارد. این نكته هم دلیلی دارد كه درون دنباله گفته مـی‌شود.

پیش از ادامـه‌ی بحث، بد نیست كه‌ یك نكته دیگر را هم به‌صورت پرسش به منظور شما مطرح كنم. آیـا مـی‌توانید بگویید كه واژه‌ی «درب» درون اصطلاح «تحویل درب منزل» از لحاظ دستوری درون چه مقوله‌ای جای مـی‌گیرد؟
بررسی و گزینش معیـارهای لازم به منظور درست ‌یـا نادرست خواندن واژه‌ها، موضوع مـهمـی هست كه بحث‌های مفصل‌تری را هم مـی‌طلبد. من درون این جا کوشش مـی‌كنم كه به‌طور خیلی فشرده معیـارهای درست و نادرست خواندن واژه‌ها را مرور كنم.

۱- فارسی‌بودن اجزای واژه. این معیـار مـی‌گوید واژه‌ای كه ریشـه و قالب فارسی نداشته باشد، واژه‌ی غلطی است. مثلن واژه‌ی «فارسی» كه درون اصل معرب «پارسی» است، و واژه «مستطیل» كه ریشـه عربی دارد، و واژه‌های «پاكستانی‌الاصل»‌ یـا «ممنوع‌الپخش» كه قالب عربی دارند، همگی بر طبق این معیـار غلط‌اند. به‌همـین‌ترتیب، واژه‌ی «درب» نیز به‌دلیل این‌كه ریشـه عربی دارد، غلط شمرده مـی‌شود و نباید درون زبان فارسی استفاده شود.

٢. داشتن پیشینـه‌ درون زبان فارسی. بر پایـه‌ی این معیـار اگر واژه‌ای قبلن درون متون معتبر زبان فارسی به‌كار رفته باشد، صحیح هست و درغیراین‌صورت صحیح نیست. این معیـار نیز به‌ نفع واژه‌‌ی «در» حكم صادر مـی‌كند زیرا همان‌طور كه گفتیم واژه‌ی «در» حضور گسترده‌ای درون زبان فارسی دارد درون حالی كه واژه «درب» از پیشینـه‌ی چندانی درون زبان فارسی برخوردار نیست.

٣. كاربرد درون معنی شناخته‌شده. بر پایـه‌ی این معیـار اگر واژه‌ای درون معنایی به‌كار رود كه درون متون معتبر زبان فارسی به‌ كار رفته ‌است و در فرهنگ‌ها نیز ثبت شده‌است، صحیح هست و درغیراین‌صورت غلط است. بر پایـه‌ی این معیـار، كاربرد واژه‌ی «درب» كه به‌ معنای «در بزرگ» درون فرهنگ‌ها ضبط شده ‌است، به‌معنای عام «در» ‌یـا درون تركیب‌هایی نظیر «درب قوطی» و «درب بطری» صحیح نیست.

۴. داشتن معنای متفاوت. این معیـار مـی‌گوید كه اگر دو واژه‌ی مشابه درون زبان رواج داشته باشند، درون صورتی كه معنای آن‌ها متفاوت باشد، هر دو واژه صحیح هستند و البته كاربرد آن‌ها به‌جای‌ یكدیگر مجاز نیست. بر این پایـه‌ اگر واقعن تفاوت «در» و «درب» درون فارسی معتبر باشد، از دو اصطلاح نسبتن رایج «درب منزل» و «دربازكن» (اف‌اف) ‌یكی حتما غلط باشد، چون «در» و «درب» درون این دو اصطلاح دقیقن به‌ یك مفهوم اشاره دارند.

۵. كاربرد درون زبان فارسی امروز. بر پایـه‌ی این معیـار هر واژه‌ای كه درون زبان فارسی امروز بـه ‌كار مـی‌رود، بـه ‌اعتبار كاربردش درون زبان حتما به‌ رسمـیت شناخته شود و صحیح تلقی شود. این معیـار درون واقع تمامـی معیـارهای قبلی را مردود مـی‌شمارد و تمامـی واژه‌های رایج درون زبان را صحیح اعلام مـی‌كند.

خوانندگان مـی‌توانند نظر بنده را درون مورد معیـارهای بالا، و نیز حكم نـهایی درون مورد «در» و «درب» حدس بزنند! اما به‌دلیل طولانی شدن مطلب، ادامـه آن را بـه ‌یـادداشت بعدی موكول مـی‌كنم. راستی، فراموش نكنید كه شما نیز، هم به‌عنوان قاضی و هم به‌عنوان ‌یك عضو هیـات منصفه، درون این دادگاه حضور دارید! بعد حكم نـهایی را شما حتما صادر كنید!
من که تا كنون ندیده‌ام كه درون جایی از واژه‌ی «درب» دفاع كرده باشند و هر چه شنیده‌ام و خوانده‌ام، حكم بـه نادرست‌بودن واژه‌ی «درب» ‌یـا توصیـه بـه عدم‌كاربرد آن بوده ‌است. آن‌چه خود نیز درون سه ‌یـادداشت قبلی درباره‌ی واژه‌های «در» و «درب» بیـان كرده‌ام، تاحدودی مـی‌تواند حمایت از واژه‌ی «در» و نفی واژه‌ی «درب» تلقی شود.

اما امروزه هر دو واژه «در» و «درب» درون زبان فارسی رایج هست و درون نظر عموم فارسی‌زبانان معنای آن‌ها چندان تفاوتی ندارد. بـه ‌همـین علت افرادی كه نسبت بـه كاربرد واژه‌ی صحیح و حفظ سلامت زبان فارسی حساس هستند، ممكن هست كه درون انتخاب واژه‌ی صحیح‌ یـا مناسب دچار تردید شوند.
به‌علاوه، بر پایـه‌ی معیـار «كاربرد درون زبان فارسی امروز» كه بـه ‌نظر من قوی‌ترین و علمـی‌ترین معیـار درست‌بودن واژه‌های زبان فارسی از دید علم زبان است، نمـی‌توان واژه‌ای را كه درون زبان رایج است، به‌سادگی «نادرست» قلمداد كرد.

مـی‌توان اعلام كرد كه هر دو واژه درست هستند و كاربرد آن‌ها مجاز است. اما این حكم نـهایی نیست، زیرا چنین نیست كه این دو واژه ارزش كاملن ‌یكسانی داشته باشند و بتوان آن‌ها را به‌جای ‌یكدیگر به‌ كار برد. درون این‌جا علاوه بر اعلام درست‌بودن هر دو واژه‌ی «در» و «درب»، مـی‌توانیم اعلام كنیم كه استفاده از واژه‌ی «در» بـه ‌دلیل پیشینـه‌ی بیش‌تر و حضور گسترده‌تر درون زبان فارسی، و رواج درون زبان فارسی گفتاری، و‌ یـا حتا داشتن تبار فارسی، توصیـه مـی‌شود.
اما این هم حكم نـهایی نیست! راستی، هنوز كسی نیست كه از واژه‌ی «درب» دفاع كند؟!

چرا هر دو واژه استفاده مـی‌شود؟
حال بپردازیم بـه این‌كه اصولن چرا هر دو واژه درون زبان فارسی رایج شده هست و كاربرد دارد. به‌عبارت به‌تر، مـی‌خواهیم بررسی كنیم كه چرا واژه‌ی «درب» با همان معنای «در» درون فارسی رایج شده ‌است و حتا به‌ نظر مـی‌رسد كه كاربرد آن درون حال گسترش است.
بررسی منابع زبان فارسی نشان مـی‌دهد كه معنی «درب» تفاوت چندانی با معنی «در» ندارد و تفاوت جزئی موجود كه چندان هم درون فارسی معتبر نیست، موجب نمـی‌شود كه درون بعضی از موارد به‌جای واژه‌ی «در» از «درب» استفاده كنیم.
اما رواج واژه‌ی «درب» بی‌علت نیست. درون این‌جا‌ یـادآوری مـی‌كنم كه هدف از كاربرد زبان، برقراری ارتباط و انتقال پیـام است، و در انتقال پیـام آن‌چه اهمـیت دارد، این هست كه پیـام ارسالی فرستنده با حداكثر سرعت و حداقل خطا درون گیرنده دریـافت شود. افزایش خطا سبب بروز ابهام و عدم‌دریـافت پیـام‌ یـا تأخیر درون دریـافت پیـام و‌ یـا حتا دریـافت پیـام اشتباه مـی‌شود.

در زبان نیز دقیقن همـین مساله  اتفاق مـی‌افتد، و در نتیجه لازم هست كه جملات زبان بـه ‌شكل صحیح و استاندارد و خالی از ابهام بیـان شوند که تا معنی موردنظر گوینده به‌درستی و به‌سرعت بـه مخاطب منتقل شود. اما جالب هست كه گاهی رفع ابهام از پیـام زبانی، پیش از ارسال آن با پیش‌بینی ابهام احتمالی توسط خود فرستنده انجام مـی‌شود.
یك مثال از چنین رفع‌ابهامـی، نوشتن عدد ۱۰۰ به‌صورت «صد» است. این واژه درون اصل حتما به‌صورت «سد» نوشته شود ولی به منظور جلوگیری از اشتباه‌شدن با واژه‌ی «سد» به‌معنی «مانع» ‌یـا «بند»، با حرف «ص» نوشته شده ‌است (وجود واژه‌ی «سده» به‌ معنی «صد سال» نیز این ادعا را تأیید مـی‌كند).

به‌طور كلی درون زبان نوشتاری به‌دلیل این كه امكان استفاده از نشانـه‌های زبان گفتاری كه خودبه‌خود ابهام را از بین مـی‌برند وجود ندارد، ناچار هستیم كه از امكاناتی نظیر تغییر اندازه‌ یـا رنگ‌ یـا وزن قلم ‌یـا افزودن كلمات كمكی ‌یـا خط‌كشیدن زیر متن، استفاده كنیم. از دیگر راه‌های جلوگیری از بروز ابهام‌ یـا اشتباه درون خواندن، استفاده از علامت‌های نگارشی نظیر گیومـه هست كه درون این چند‌ یـادداشت نیز بسیـار استفاده شده ‌است که تا اسم «در» با حرف اضافه «در» اشتباه گرفته نشود.

بر پایـه‌ی توضیحاتی كه ارایـه شد، رواج واژه‌ی «درب» هم كاملن قابل‌دفاع هست و كاربرد آن (بیش‌تر درون نوشتار) نـه‌تنـها ناشی از كم‌سوادی‌ یـا بی‌مسئولیتی نیست، بلكه نشانـه‌ی آگاهی نویسنده از احتمال بروز ابهام و اقدام به منظور پیش‌گیری از وقوع آن است.
در این‌جا چند عبارت را ذكر مـی‌كنم كه درون آن‌ها واقعن معلوم نیست كه «در» اسم هست ‌یـا حرف اضافه: درون منزل، درون مدرسه، درون اتاق، درون بطری، درون قوطی، درون زدن، درون بردن، درون آوردن. استفاده از واژه «درب» درون مواردی كه «در» اسم است، این ابهام را بین مـی‌برد.

 برگرفته از: وبلاگ بهرام اشرف زاده 

از: شورای گسترش زبان فارسی

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
درباره‌ی واژه‌‌های «زن»، «بانو» و «دوشیزه»
 شماره‌ی نوشته: ٢٠ / ٨

فریدون جنیدی

درباره‌ی واژه‌‌های «زن»، «بانو» و «دوشیزه»

واژه­‌ی­ «زن» زبان فارسی، درون زبان پهلوی، کـه زبان هنگام اشکانیـان و ساسانیـان بوده است، به‌‌گونـه‌­ی «کن» خوانده مـی‌­شد،‌ کـه آن خود؛ از کـَئینی (کَ ای نی) زبان اوستایی - کهن‌­ترین زبان آریـاییـان جهان - هم‌­چون زبان سانسکریت برگرفته شده است.

این واژه نیز از ریشـه‌­ی «کن» اوستایی کـه «خانـه» بوده است، برآمده است، و برابر هست با : دارنده­‌ی خانـه [صاحب­خانـه] ریشـه‌­ی «کن» اوستایی، ‌یک برابر دیگر نیز دارد کـه «دوست داشتن» باشد! و چنان­‌که از ریشـه‌­ی نخستین آن برمـی­آید واژه‌­ی چندهزارساله‌­ی ایرانی، ریشـه درون هنگام درازآهنگ مادرسالاری درون ایران (و جهان)‌ دارد،‌ و زیباترین داستان را از کوشش‌­های مادران به منظور رسیدن از آن­‌هنگام کـه مردمان، هم­‌چون دیگر جانوران درون رمـه­‌های بزرگ مـی­زیستند و نرم‌‌نرم به منظور گریز از سرما خانـه‌‌سازی را آغاز د، باز مـی‌­گوید.
این پیداست کـه نخستین خانـه، بر دست مادران درون دل کوه‌­ها و تپه‌­ها درون آغاز با پنجه­‌ی آنان و پَسان، بـه یـاری سنگ کنده شد، و همـین واژه و کنش نیز خود نشان مـی‌‌­دهد کـه «کن» یـا خانـه درون آغاز درون کوه و زمـین کنده شده است، ‌و شاید بودن خانـه­‌های نخستین؛ بس خُرد، به منظور پنـهان کودوزاد از سوز سرما، ساخته مـی‌­شده و روزبه‌‌روز بـه گنجایش آن افزوده‌­اند، که تا دیگر فرزندان و مادران را درون خود جای دهد.
«کن» با پسوند «ت» به‌‌گونـه­‌ی «کنت» درآمد کـه در زبان پهلوی برابر با شـهر هست و با دگرگونی «ت» بـه «د» به‌‌گونـه­‌های «کند»، «کندو» بـه خانـه‌­ی زنبور، با فروافتادن مـیانوند «ن» به‌‌گونـه­‌ی «کد»، «کده»، «کته»، «کدیور»، «دهکده»، ... درآمد.
در آن هنگام بس دورودراز، مردان و پسران بـه دنبال نخچیر و خوردن مـیوه­‌های درختان، درون کوه و دشت و جنگل پراکنده بودند، و گروه مادران و ان و پسران خردسال همواره با مادر و مادربزرگان با هم بـه سرمـی‌‌بردند، ‌و از آن­‌جا کـه این گروه به‌‌هم‌‌پیوسته را یـارای کوچ‌‌های بزرگ نبود، ‌خانـه‌‌سازی و پیشرفت آن را نیرو مـی‌­بخشید و یک‌‌جانشینی و ساختن دهکده­‌ها آغاز گردید.
پس بنگریم کـه گروه مردان و پسران را گاه­‌گاه آرزوی دیدار زنان و ان و ان برمـی‌­خاست و آنان را به‌سوی خانـه و کن و دهکده مـی‌­کشاند و از آن‌­جا کـه آرامشی کـه در خانـه­‌ها روان بود، برایشان سخت دوست‌‎داشتنی مـی­نمود، ریشـه­‌ی دوم «کن» کـه دوست‌‌داشتن باشد، پدیدار گردید،‌ و واژه­‌ی پهلوی «کنیچک» (کن ای چک) از همـین ریشـه هست که درون فارسی بـه «کنیزک» (١) دگرگون گردید، برابر با ‌«دوست‌‌داشتنی کوچک»؛

این بود داستان کهن‌­ترین ریشـه‌‌یـابی درباره­‌ی زن کـه سخن از یک زمان دراز چند ده­‌هزار سال مـی‌­گوید، و این ویژگی زبان­‌های ایرانی هست که با دست‌‌یـابی بـه ریشـه‌­های کهن؛ ما را درون شناخت واژه‌­ها بـه ژرف‌­ترین و دورترین زمان‌­ها رهنمون مـی‌­شود.
اما با گذر روزگار و با گسترش کار جهان درون زمان­‌های پسین و با گذر از هنگام با شکوه مادرسالاری بـه پدرسالاری (که بـه خواست خود مادران، درون یکی از سخت‌­ترین رویدادهای زندگی ایران رخ نمود) نرمک‌‌نرمک،‌ و به پاس بزرگداشت پایـه‌‌گذاران فرهنگ مردمـی کـه زنان و مادران بودند، از سوی مردان،‌ پاژنام­‌های (لقب‌‌های) دیگر به منظور زنان پدیدار گردید.

نخستین این نام­ها «نائیریکا» هست در زبان اوستایی، برابر با «زن پهلوان»، ریشـه­‌ی این نام واژه‌­ی «نرَ» درون اوستا کـه پهلوان و زورآور بوده باشد و گونـه‌­ی نرینـه‌­ی آن درون نام یکی از بزرگ­‌ترین پهلوانان ایران «نریمان» نیـای رستم جهان‌‌پهلوان و از آن­‌جا کـه در زبان‌­های کهن آریـایی واژه‌­ها؛ دو گونـه‌­ی نرینـه و مادینـه، و یک گونـه­‌ی مـیانـه بوده­‌اند، واژه­‌ی نر ِ نرینـه به‌گونـه‌­ی «نئیری» و مادینـه «نائیریکا» خوانده مـی‌­شد.
این واژه درون زبان پهلوی به‌گونـه‌­ی «نائیریک» درآمد، کـه پاژنام بانوان بود و هنوز درون زبان ارمنی نیز «نایریک»‌ خوانده مـی­شود.
در زبان فارسی این واژه از مـیان رفت،‌ مگر آن­‌که همگان بارها و بارها درباره­‌ی زنان برجسته و بلندمنش، پاژنام «شیر زن»‌ را شنیده‌­ایم، کـه یـادآور نام نائیرکای اوستایی است.

پاژنام دیگر زن درون زبان فارسی «بانو» هست که درون زبان پهلوی «بانوک» خوانده مـی‌­شد، و در زبان کهن اوستایی خود را به‌‌گونـه‌­ی فارسی مـی‌­نمایـاند «بانو». ریشـه­‌ی این واژه‌ی «بان» اوستایی است،‌ برابر با فروغ و روشنایی،‌ و از آن‌­جا کـه «ن» درون واژه‌­ها بـه «م» دگرگون مـی­‌شود، «بان» اوستایی نیز بـه «بام» گردید، ‌که درون واژه­‌ی آمـیخته‌­ی «بامداد»(= هنگام روشنایی) یـا دهنده‌­ی روشنایی و فروغ سپیده‌‌دم، خویش را نگاهداشته است، ‌و بر این بنیـاد «کدبانو» «روشنایی خانـه» هست و اگرچه امروز کم‌‌تر کاربرد دارد، درون نوشته‌‌های که تا سده­‌ی هشتم و نـهم همـه­‌جا بـه همـین­‌گونـه آمده است،‌ و چون «کد» نیز بـه «کی» برگشته هست در  چند گویش امروز ایران گونـه­‌ی «کیوانو»‌ بر زبان مـی‌­رود.
و باز اگرچه امروز، از بان و بانو، فروغ و روشنی درنمـی‌­یـابیم، ‌اما همـه مـی‌­دانیم کـه در فرهنگ ایرانی زن را چراغ خانـه مـی­نامند کـه همان برآیند بانو و بانوک را با خود بـه همراه دارد.

واژه‌­ی دیگری کـه ایرانیـان به منظور ان بر زبان مـی‌­آورند، «‌دوشیزه» هست که درون زبان پهلوی «دوشیچک» (دو شی چک) خوانده مـی‌­شده هست که خود؛ از ریشـه­‌ی «زوش» اوستایی بـه معنی دوست داشتن برآمده و بر روی هم «دوست‌داشتنی کوچولو» است، همان­که درون واژه‌­ی کنیزک هم نـهفته است.
از این واژه «دوشارم» پهلوی برابر با معشوق برآمده هست و زیباست کـه این واژه و پاژنام به منظور ان و زنان کاربرد داشته است، ‌نـه به منظور مردان!
واژه­‌ها سخن مـی‌­گویند و پایگاه بلند زنان ایرانی را نشان مـی­‌دهند.
اکنون جای دارد کـه به نام زن درون چند زبان اروپایی بنگریم.

پیداست کـه مرد درون زبان انگلیسی «man» خوانده مـی‌‌شود، و زن درون آن زبان «woman» است، ‌و این واژه؛ آشکار مـی­‌گوید کـه زن درون آن فرهنگ وابسته بـه مرد است،‌ و «جنس دوم» به‌‌شمار مـی‌­رود.
در زبان فرانسوی نیز مرد «homme» («ﻫ » درون این واژه بـه زبان نمـی‌­آید؛ «اُم») و زن «femme» خوانده مـی‌­شود، کـه پیوستگی آشکار زن، درون پیشوند «fe» (همانند wo انگلیسی) دیده مـی‌­شود.
همسر درون زبان انگلیسی، «wife» خوانده مـی‌­شود، کـه از ریشـه­‌ی «ویپ» و «ود» ‌اوستایی هست برابر هست با پیوند، و «ویپک» پهلوی و «بیوه» فارسی؛‌ زن مرد‌دیده، و همـین ریشـه هست که درون زبان انگلیسی به‌گونـه‌­ی «fuck» و در زبان آلمانی «fichen» و در دیگر زبان‌‌های اروپایی کم‌‌وبیش، نزدیک بـه این، روان است،‌ و بر این بنیـاد «wo» پیشوند «woman» انگلیسی و «fe» پیشوند «femme» فرانسوی و «we» پیشوند «weib» آلمانی همـه از «وَد» باستانی برآمده و نشان از آن مـی‌­دهد کـه نام زن و پایگاه زن با جفت‌‌شدن و نزدیکی بـه مرد، ‌برآمده هست و زن درون آن فرهنگ‌­ها نامـی ویژه بـه خود ندارد !

فرهنگ «وبستر» (Webster New World Dictionary 1998) درباره­‌ی نام زن چنین مـی­‌گوید کـه نام «woman» (که درون انگلیسی کهن «Vifman» بوده است) از ریشـه­‌ی «Weip» هندواروپایی (؟) برابر با «پیچیده»، گرفته شده است، از آن­‌جا کـه گویـا زنان؛ پیچیده و با پوشش بوده‌‌اند!

داوری از این کودکانـه‌­تر درون جهان دیده نمـی­‌شود، کـه این بر آیین اروپایـان باستان بوده هست پیکره‌‌ی ­‌ی مرد و زن آنان، بر همـه آشکار است، اما اگر چنین هم بوده باشد، واژه­ی «Vifman»، مرد پیچیده و پوشیده خواهد بود نـه زن پیچیده!!

واژه­‌ها سخن مـی­گویند، و چنین هست داوری واژه­‌های اروپایی به منظور زن کـه نام خانوادگی وی نیز همواره پیوسته بـه مرد است، درون آغاز نام پدر، و چون همسر برگزید، همواره نام آن مرد را با خود دارد و اگر با ستم و زور و تیره‌­روزی، روزی از آن مرد جدا شود، نام آن مرد، بر روی او خواهد ماند و چنان‌­چه بار دیگر همسر پذیرد، نام مرد تازه، همچنین زنجیرو­ار!
اما اگر زنی را توان و پروای پذیرش همسر دیگر نباشد، ناچار هست که که تا پایـان زندگی نامـی را کـه از آن مـی‌­رنجد، برخود داشته باشد!

زن ایرانی درون زمان باستان درون همـه چیز با مرد برابر بود، بازمانده­‌ی پدر و مادر مـیان برادران و ان یکسان بخش مـی‌‌شد، درون همسرگزینی نخست، از پرسش مـی‌­شد :
«از شما مـی‌­پرسم: سوسنگ دخت اردشیر، آیـا بهرام، پورماونداد را بـه همسری و هم‌‌تنی و هم‌‌روانی مـی­‌پذیری؟»
و چون پاسخ آری مـی­‌داد، همـین پرسش را از پسر درباره‌­ی دخت مـی‌­د.

از: پایگاه پژوهشی آریـا بوم

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
نام وعده‌های غذایی درون فارسی

شماره‌ی نوشته: ١٩ / ٨

شـهربراز

  نام وعده‌های غذایی در فارسی


امروزه بیش‌تر درون زبان رسمـی پارسی وعده‌های غذایی را «صبحانـه»، «ناهار» و «شام» مـی‌گوییم. اما درون بسیـاری از شـهرها و نیز گویش‌ها نام‌های دیگری هم بـه کار مـی‌رود. درون این‌جا چند نام را برمـی‌رسم:

١) ناشتایی
ناشتا بـه معنای «از بامداد باز چیزی‌نخوردن است» (برهان قاطع). این واژه از دو بخش ساخته شده است: نَـ (منفی‌ساز) + آشتا (خوردن) بعد درکل بـه معنای «نخوردن/نخورده» است. «آشتا» از ریشـه‌ی as و ad بـه معنای «خوردن» هست که درون هندی باستان atiacn (آتیـاچن) و ac (آچ) و در لاتین Edo (در ترکیب انگلیسی: edible خوردنی) و در آلمانی Essen آلمانی و در انگلیسی eat است. واژه‌ی «آش» درون پارسی هم از همـین ریشـه هست به معنای کلی «خوراک یـا خورش». «ناشتا» بهی گفته مـی‌شود کـه از بامداد چیزی نخورده باشد.
خوارک بامداد یـا صبح را ناشتایی مـی‌گویند.

٢) چاشت:
چاشت درون اصل نام واحد زمانی بوده هست در آغاز روز. درون دهخدا چنین آمده است:

چاشت: اول روز (آنندراج). بهره‌ی نخستین روز. صبح، بامداد.
گه چاشت چون بود روز دگر / بیـامد برهمن ز کازه بـه در (اسدی)
از چاشت که تا به شام ترا نیست ایمنی / گر مر تراست مملکت از چاچ که تا به شام (ناصرخسرو)

به خوراک این زمان هم نام «چاشت» داده شده است.
از زمانی بـه بعد معنای «چاشت» بـه نیمروز (ظهر) و نیز نام خوراک نیمروز گفته شده است. شاید بر پایـه‌ی کاربردهای سعدی شیرازی بتوان گفت کـه این زمان سده‌ی هفتم هجری بوده هست شاید هم درون استان فارس چنین بوده است. زیرا درون شعر ناصر خسرو و نظامـی گنجوی چاشت بـه معنای خوراک بامداد است. درون دهخدا تعریف بعدی چاشت چنین است:

مـیانـه‌ی روز را گویند (فرهنگ ناصری). یک پاس از چهار پاس روز کـه مـیانـه‌ی روز باشد. ظهر. نیمـه‌روز.
شنیدم کـه نابالغی روزه داشت / بـه صد محنت آورد روزی بـه چاشت (سعدی)
گر موسم خواب آید خسبیم / چندان کـه نماز چاشت از ما برود (سعدی)

باز هم بـه خوراک نیمروز چاشت گفته مـی‌شده است.

٣) ناهار
ناهار از نظر واژگانی از نا (پیشوند نفی) + آهار (خوراک) ساخته شده هست به معنای «بی‌خورش یـا خوراک نخورده». بهی هم کـه از بامداد چیزی نخورده باشد «ناهار» گفته مـی‌شده است.
همان گونـه کـه در «ناشتا» گفتیم «آش» از ریشـه ی آس/آد بـه معنای خوردن است. تبدیل س بـه هـ نیز درون زبان‌های ایرانی شناخته شده است. بنابراین «آهار» هم از همان ریشـه‌ی «آس/آد» هست و بـه معنای «خورش» است.

در گنج بگشاد و دینار داد / روان را بـه خون دل آهار داد (فردوسی)

امروزه «آهار» بیشتر به منظور نامـیدن مایـه‌ای بـه کار مـی‌رود کـه برای شکل‌و سیخ‌نگه‌داشتن لباس استفاده مـی‌شود و در ترکیب «آهار زده/آهار داده» بـه کار مـی‌رود. تعریف این آهار چنین است:

آهار: چیزی از نشاسته یـا کتیرا یـا صمغ و یـا لعاب خطمـی و مانند آن کـه جامـه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند که تا شخ ّ و محکم شود یـا صیقل و مـهره گیرد.

نام‌های دیگر آهار چنین است: آهر. آغار. آش. آش جامـه. خورش. شوربا. شو. شوی. پَت. بَت. پالوده. تانـه. بخیر. لعاب
آش بـه معنای کلی خوراک بوده است. مانند: درون حجره نشسته بودیم و آش کدو مـی‌پختیم. حلق‌های شما را گرفتیم که تا نتوانید آش‌خوردن.
چون شخص اندک چیزی بخورد بگویند ناهار او شکسته شد.
مانند «ناشتایی» کـه به خوراک بامداد گفته مـی‌شود، بـه خوراک نیمروز هم «ناهاری» گفته مـی‌شود کـه امروزه بیش‌تر به‌صورت «ناهار» بـه کار مـی‌رود. البته گاهی به‌اشتباه به‌صورت «نـهار» نوشته مـی‌شود.
چون ناهار بـه معنای چیزنخوردن هست «ناهاری» هم درون اصل بـه هر خوراکی گفته مـی‌شده کـه پس از چیز نخوردن یـا ناشتابودن خورده مـی‌شده. یعنی ناهاری بـه خوراک بامداد هم گفته مـی‌شده است.

ناهاری: بـه معنای چیزی هست که به منظور ناشتاشکستن و رفع گرسنگی خورند (حاشیـه‌ی برهان قاطع چ معین). چیزی اندک را گویند کهی درون صباح بخورد (برهان قاطع). ناشتایی اندک. آن‌چه بامدادان بار اول خورند از چای و قهوه و نان و شیر و کره و پنیر و مربا و مانند آن.


۴) شام
شام هم درون اصل نام واحد زمانی هست ضد بامداد یـا چاشت. بـه خوراک این زمان هم شام گفته مـی‌شود.

گفت اندوه شام و محنت چاشت / درون دلم حب و بغض نگذاشت (سنایی)

این‌گونـه تغییر معنا و کاربرد نام وعده‌های غذایی درون زبان انگلیسی نیز دیده مـی‌شود. امروزه درون انگلیسی سه وعده‌ی غذایی را breakfast (روزه‌ شکستن. ناشتایی یـا صبحانـه) و lunch (ناهار) و dinner (شام) مـی‌گویند. اما درون گذشته این سه وعده چنین بوده است: breakfast (صبحانـه) و dinner (ناهار) و supper (شام). یعنی dinner بـه غذای مـیانـه‌ی روز گفته مـی‌شده است. درون اصل dinner بـه معنای چاشت یـا صبحانـه بوده هست (از نظر ریشـه‌شناسی هم dinner از disner فرانسوی و در نـهایت از لاتین (*disjejunare) آمده هست به معنای «روزه گشودن» یـا همان breakfast). یعنی غذای اصلی کـه در روز مـی‌خورند.
اما با تغییر سبک زندگی و دیرترخوردن غذای اصلی، نخست dinner بـه خوراک نیمروز و سپس بـه خوراک شب گفته شد.
اما واژه‌ی lunch خود کوتاه‌شده‌ی luncheon هست که گاهی lunching هم نوشته مـی‌شده هست و گویـا بر پایـه‌ی واژه‌ی nuncheon درون انگلیسی مـیانـه ساخته شده کـه از nun (همان noon یعنی نیمروز) و schench (به معنای نوشیدن) ساخته شده است. امروزه luncheon بـه خوراک سبک مانند عصرانـه گفته مـی‌شود.
البته امروزه باز با تغییر سبک زندگی، درون زبان انگلیسی واژه‌ی brunch هم بـه کار مـی‌رود کـه ترکیبی هست از breakfast (صبحانـه، چاشت) و lunch (ناهار) یعنی «چاشتی کـه نزدیک نیمروز خورده شود». این ترکیب از دهه‌ی ١٩٨٠ درون مـیان دانش‌جویـان بریتانیـا ساخته شد و بعدها وارد زبان اصلی شد. من به منظور آن «صبهار» یـا «چاشتار» را ساخته‌ام.
در زبان فرانسوی نیز همـین تغییر کاربرد واژگان مربوط بـه وعده‌های غذایی دیده مـی‌شود.

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
«اندیشـه‌ی نیك» و نـه «پندار ِ نیك»

شماره‌ی نوشته: ١٨ / ٨

جلیل دوستخواه

«اندیشـه‌ی نیك» و نـه «پندار ِ نیك»

دوستی ارجمند درون یك پیـام، تركیب ِ نادرست و بسیـار مشـهور ِ "پندار ِ نیك" را بـه كار‌ بود. من درون یك یـادآور‌ی كوتاه، بدو نوشتم: «خواهش ‌مـی‌كنم به‌جای «پندار ِنیك» (غلط ِ مشـهور و رایج)، «اندیشـه‌ی ِ نیك» بنویسید. پندار بـه معنی گمان، خیـال، وَهْم (/ توهّم)، انگاشت و تصوّر ِ بی‌بُنیـاد و برابر با illusion در انگلیسی‌ست؛ حال آن‌كه «هومَتَ» ی اوستایی، مفهوم ِ «اندیشـه‌ی ِ نیك» دارد».

او درون پاسخ نوشت: «درود بر شما ...  بسیـار از پندِ شما سپاس‌گزارم. من بـه این بیت از ناصرخسرو برخورده‌ام. آیـا «پندار» درون این‌جا «اندیشـه» یـا «ایده» نمـی‌شود؟
صد چون مسیح زنده زِ انفاسش   روح‌الامـین تجلّیِ پندارش»

و من درون یـادداشتی گسترده‌تر بدو نوشتم:

«دوست ِ ارجمند، دهخدا بـه گفتاورد از برهان، آورده است: پندار=  فکر. اندیشـه:

صد چون مسیح زنده ز انفاسش / روح الامـین تجلی پندارش .  ناصرخسرو  
امّا من بر آنم كه برداشت ِ برهان از معنی "پندار" درون این بیت ِ ناصرخسرو – كه دهخدا نیز آن را تكراركرده هست – دقیق و درست نیست. شاعر مـی گوید كه روح الامـین = (جبرئیل) – كه هستی‌اش، درون اندیشـه‌ی آدمـی، نمـی‌گنجد – تنـها جلوه و نمودی از پندارِ (= وَهْم و انگاشت ِ) اوست.


من به منظور كاوِش و پژوهش ِ بیش‌تر، متن كامل ِ آن‌چه را كه دهخدا درون زیر ِ درآمد ِ پندار آورده است، درون پی مـی‌آورم:
پندار  [پ ِ] (اِمص ، اِ) تکبّر و عُجب را گویند (برهان قاطع). و به معنی ... خود را بزرگ پنداشتن نیز آمده است. (برهان قاطع). بادسری. خودبینی. باد. بر. خودپسندی. خودپرستی. نخوت. پغار. منی. برتنی (مقابل فروتنی). بزرگ‌خویشتنی. (کیمـیای سعادت). خویشتن‌بینی. کبر. استکبار. خودفروشی. بالش. خودنمایی. خودستایی. خودخواهی. بَطَر: نور من درون جنب نور حق ظلمت بود. عظمت من درون جنب عظمت حق عین حقارت گشت. عزت من درون جنب عزت حق عین پندار شد. (تذکرةالاولیـاء عطار).

ای بر درون بامداد پندار         فارغ چو همـه خران نشسته    

نامت بـه مـیان مردمان درون  چون آتشی از خیـار جسته
انوری: برو پیل پندار از کعبه‌ی دل برون ران کز این بـه وغائی نیـابی.
خاقانی: چو خطبه‌ی لمن الملک بر جهان خواند   برون برد ز دماغ جهانیـان پندار.
ظهیر (از فرهنگ سروری): گرچه حجاب تو برون از حد است    هیچ حجابیت چو پندار نیست.
عطار: که تا کی از تزویر باشم خودنمای   تا کی از پندار باشم خودپرست.
عطار: چون همـه‌ی رخت تو خاکستر شود   ذرّه‌ی پندار تو کم‌تر شود.
عطار: یکی را کـه پندار درون سر بود   مپندار هرگز کـه حق بشنود.
سعدی: نبیند مدعی جز خویشتن را   کـه دارد پرده‌ی پندار درون پیش.
سعدی (گلستان): اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن    شکر ایزد کـه نـه درون پرده‌ی پندار بماند.
حافظ: رندی‌یی کان سبب کم‌زنی من باشد    به ز زهدی کـه شود موجب پندار مرا.
اوحدی: بندگی طاعت بود پندار نی    علم دانستن بود گفتار نی.
امـیرحسینی سادات: فرمودند کار صاحب‌پندار درون این راه به‌غایت مشکل هست (بخاری ). خیـال و تصور (برهان قاطع). گمان. خیـاله. تخیل. ظن. وهم. حَسبان (منتهی الارب).

 پندار بـه معنی پنداشت و به معنی کبر و عجب درون فردوسی نیـامده هست و درون دو جا کـه در لغت‌نامـه‌ها استشـهاد کرده‌اند، یکی غلط و مصحّف بیدار هست و دیگری از بیت‌های الحاقی است:

به تو حاجت آنستم ای مـهربان   که پندار باشی و روشن‌روان.
فردوسی : ز دشمن چه آید جز این‌ها بگوی   جز این هست آیین و پندار اوی.

فردوسی (شاهنامـه، چ بروخیم، ص ١٦٣٨ ، س ٢٣ درون ابیـات الحاقی):

پای بـه رفتار یقین سر شود   سنگ بـه پندار یقین زر شود.
نظامـی : بـه خسرو بیش از آنش بود پندار  کزان نیکوترش باشد طلبکار.
نظامـی : لیکن ار حریف پنداری  عقل طعن آورد بر این پندار.
خاقانی : گفت کان شـهباز درون نَسْرَین ِ گردون ننگرد  بر کبوتر پرگشاید؛ اینت پنداری خطا.
خاقانی : هر جا کـه در ره آمد لاف یقین بسی زد   لکن نصیب جانان پندار یـا گمان نیست.
عطار: بـه پندار نتوان سخن گفت زود   نگفتم ترا که تا یقینم نبود.
سعدی : ندیدم چنین نیک‌پندار   که پنداشت عیب من اینست و بس.
سعدی : مشو غرّه بر حسن گفتار خویش   به تحسین نادان و پندار خویش.
سعدی (گلستان): معنی پندار درون اشعار ذیل معلوم نیست و شاید درون بعض آن‌ها ریـاء و چشم‌دیدی باشد:

چه زنار مغ درون مـیانت چه دلق   که درپوشی از بهر پندار خلق.
ای بـه ناموس کرده جامـه سفید   بهر پندار خلق و نامـه سیـاه.
معنی پندار درون دو نمونـه‌ی اخیر از سعدی – كه درون لغت‌نامـه‌ی دهخدا "نامعلوم" شمرده‌شده – آشكارست. شاعر

مـی‌گوید فریبْ‌كاران و نیرنگْ‌بازان، به منظور آن‌كه خلق را نسبت بـه درون ِ خویش دچار ِ پندار (/ گمان / وَهْم) گردانند، بیرون ِ خود را مـی‌آرایند و جلوه مـی‌فروشند.  


از مجموع ِ این گفتاورد از دهخدا و دقّت درون نمونـه‌های كاربُرد ِ این واژه درون نوشته‌ها و سروده‌های پیشینیـان، برمـی‌آید كه واژه‌ی پندار هیچ‌گاه بـه معنی اندیشـه بـه كار نرفته و همواره مفهوم ِ انگاشت و وَهْم و خیـال داشته است. حتّا معنی‌های برتنی، تكبّر و خودستایی نیز – كه دهخدا بـه گفتاورد از دیگرْ فرهنگ‌ها به منظور پندار آورده هست – درون واقع، فرعی و برآمده از معنی بُنیـادین ِ آن‌ست. یعنی بر اثر ِ گمان و وَهْم دچار ِ اشتباه و خودبرترانگاری شدن.  

عبدالحسین نوشین نیز درون واژه‌نامك، پنداشت ( = پندار) را درون شاهنامـه، بـه معنی ِ وَهم و گمان مـی شناسد و این بیت ِ دقیقی را از گشتاسپ نامـه‌ی گنجانیده‌درشاهنامـه، شاهد مـی‌آورد:

«چه‌گونـه بُوَد درون مـیان، آشتی   ولیكن مرا بود پنداشتی.»
نوشین یـادآوری نكرده هست كه خود فردوسی درون جاهایی از شاهنامـه، مپندار را بـه معنی گمان مَبَر، دچار وَهْم مشو، بـه كار است. دو نمونـه ی جداگانـه ی زیر، از آن‌جمله است:
مپندار کان لشکری دیگرست

مپندار کاین نیز نابودنی‌ست

- - -

از: کانون پژوهش‌های ایران‌شناختی

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
پژوهشی درون اصل و ریشـه ی واژه ی «گپ»
 

شماره ی نوشته: ۱۷ / ۸

دکتر غلام نبی شاهد

پژوهشی در اصل و ریشـه ی واژه ی «گپ»

گپ : gap – واژه ی گپ درون همـه ی فرهنگ های فارسی بـه چشم مـی خورد و به جز درون فارسی این واژه درون همـه ی زبان های زنده ی هند و پاكستان و افغانستان مانند سانسكریت، اردو، هندی، مراتی، گجراتی، پشتو، سندی، بلوچی و فارسی دری افغانستان فراوان بـه كار مـی رود . نـه فقط بـه زبان های آسیـایی بلكه درون زبان های اروپایی هم این واژه بـه صورت های گوناگون آمده هست . ولی ریشـه ی این واژه آریـایی هست .

در این جا ما نخست معنی و کاربرد آن را كه درون فرهنگ های گوناگون آمده هست دنبال مـی‌كنیم که تا سپس بپردازیم بـه ریشـه ی اصلی آن:

گپ (اسم فارسی):

۱ – سخن بی هوده . با لفظ زدن و مشتقاتش بـه کار مـی رود. ۲ – درون خراسان و زبان لری بـه معنی سخن هست . ۳ – درون زبان لری بـه معنی بزرگ است. (فرهنگ نظام)

گپ : بـه فتح گ و سكون بای پارسی (فارسی) سخن لاف و گزاف و افسانـه و بسیـارگویی . بـه معنی بزرگ و گنده و ستبر نیز آمده و گپو نیز گویند و افاده ی معنی پر گفتن مـی كند . گپتن (به ضم) فارسی : بـه معنی گفتن هست زیرا كه بای پارسی بـه « فا » تبدیل مـی‌ شود. ( فرهنگ آنندراج)

گپ : (به فتح گاف و بای فارسی ) كلام و سخن. بـه معنی گزاف نیز آمده (فرهنگ رشیدی) و در تركی بـه معنی صحبت و اختلاط نیز نوشته.  (غیـاث اللغات)

گپ : ۱- (به فتح اول و سكون دوم ) بـه معنی سخن باشد و سخنان دروغ و گزاف را نیز گویند. ۲– بـه معنی گنده و ستبر و بزرگ هم آمده است. (برهان قاطع)

گپ : (با اول مفتوح و دوم زده ) دو معنی دارد:

اول: سخنان لاف و گزاف بود كه درون دیوان انوری بـه صورت « گب » آمده هست و هم او گوید :

چند گویی من پارسا هست / گب مزن گرد حدیث او مگرد

نفس من برتر از آنست كه مجروح شود / خاصه از گب زدن بیـهده ی بی بصران (دیوان انوری ۱/٦۰۱ و ۷۰۰)

مولوی معنوی فرماید :

چون زن صوفی تو خاین بوده‌ای / دام مكر اندر دغا بكشوده ای

كه زهر ناشسته رویی گپ زنی / شرم داری از خدای خویش نی

حكیم سنایی غزنوی فرماید :

هر كجا زلف ایـازی دید خواهی درون جهان / عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری

دوم: بـه معنی بزرگ و گنده آمده:

گپتن (با اول مضموم) بـه معنی گفتن است. (فرهنگ جهانگیری)

{ حتما گفته شود كه بیش تر فرهنگ نویسان همـین مثال های شعری از انوری و مولوی و سنایی را آورده اند و غیر از این ها بیت دیگری درون فرهنگ ها دیده نشده هست }  .

گپ : gap  (اسم فارسی) ۱- سخن و گفتار و سخن هرزه و گزاف و سخن دروغ و بی هوده و قیل و قال و خبر و شـهرت دروغ . ۲– گنده و كلان و بزرگ و ستبر و محكم .

گپتن : goptan  ( فعل و مصدر فارسی) : گفتن و سخن كردن و حرف زدن و بیـان .

گپ شپ : gap sap  (اسم فارسی) : سخن بی هوده و بی معنی و سخن لاطایل. فرهنگ نفیسی، (لغت نامـه دهخدا)

گپ : (گالته) : شوخی (فارسی)

گپ : ( گنگل ) : شوخی – گزاف – مزاح – لعب. (فرهنگ مردوخ كردی)

گپ : سخن لاف و گزاف – افسانـه – پرگویی .

گپتن : =  گفتن (فرهنگ كاتوزیـان)

گپ (خراسان) و (لرستان) =  سخن – اشكاشمـی گپ.  گیلگی = گپ زنن (سخن گفتن ) تهران = گب ( سخن – گفتگو ) (حاشیـه ی برهان قاطع از دكتر معین )

گپ  ۱– بـه معنی بزرگ هست و غالبن رییس و بزرگ  (دزدان را)،  ( حسن گپ ) گویند و یـا گویند (وقتی كه گپ شد) یعنی موقعی كه بزرگ شد . فعل آن « گپ شدن»  گپ تر یعنی بزرگ تر .

۲– حرف و صحبت را گویند مثلن: «گپ زد» یعنی حرف زد و صحبت كرد . فعل آن « گپ زدن» است. (واژه ها و مثل های شیرازی و كازرونی گردآورنده علی نقی بهروزی، برگ ۱۴۸)

گپ : سخن لاف و گزاف و افسانـه و پر گویی .

گپ زدن : لاف و بیـهوده سراییدن .

گپتن : بر وزن و معنی گفتن هست .

گپو : گپ .

گپیدن : گفتن و گپ زدن  (فرهنگ نوبهار اثر محمد علی تبریزی خیـابانی)

این گردآوری از فرهنگ های فارسی بود. درون همـه ی آن ها یكنواخت نوشته شده هست جز فرهنگ نوبهار كه درون آن واژه ی  گپو كه شاید از فرهنگ آنندراج گرفته شده و واژه ی گپیدن كه فعل و مصدر باشد تازه آمده هست . اكنون مـی پردازم بـه زبان های دیگر و پس از آن ریشـه ای را كه درون فارسی باستان آمده نقل مـی‌كنیم . بعد در زیر استخراجی از زبان فارسی دری افغانستان هست و مـی‌بینیم كه این واژه ی « گپ» درون آن زبان بـه چه شکلی بـه كار مـی رود و اگرچه درون معنای آن تفاوت چندانی ندارد ولی با كلمـه ها و اصطلاح های گوناگون بـه کار رفته است:

گپ : سخن و كلام .

از گپ ماندن : كنایـه ، بـه حالت نزع بودن .

به گپ آمدن : بـه سخن آمدن

به گپ كسی كردن :

به گپ كسی شدن : به منظور فكر كسی كار كردن

بی گپ و سخن : كنایـه ی بی سبب و بی دلیل

سر گپ آمدن : كنایـه ، بالای مقصد آمدن .

كسی را بـه گپ گرفتن : كسی را به منظور مقصدی بـه سخن مشغول كردن .

كسی را سر گپ آوردن : كسی را بالای مقصد آوردن .

گپ از گپ برآمدن : كنایـه ، موقع از دست رفتن .

گپ از گپ خیستن ( xestan  ) از سخن ، سخن دیگر پیدا شدن .

گپ بد : سخن زشت .

گپ پهلودار : سخن طنزآمـیز و نیش دار .

گپ بیراه : سخن غیر حسابی .

گپ پخته :

گپ جان دار : سخن سنجیده و معقول

گپ خام : سخن پوچ و بی معنی

گپ خیستن ( gap xestan  ) كنایـه ، فتنـه برپا شدن .

گپ راه : سخن حسابی .

گپ رس : ( gap ras  ) سخن فهم – نكته سنج .

گپ رو : كسی كه بـه حرف دیگری عمل كند .

گپ زدن : سخن گفتن .

گپ ساختن : تهمت بستن .

گپ ساز : تهمت گر .

گپ شنو : ۱– كسی كه سخن كسی را مـی‌پذیرد. ۲ – كسی كه بـه سخن دیگری عمل كند .

گپ كسی را كشیدن : سخن كسی را تحمل كردن .

گپ كشیدن : به منظور كسی حرف درست كردن .

گپ گرفتن : سخن از دهن كسی گرفتن – مـیان حرف كسی آمدن .

گپ گوی : مرادف ( گپ ساز ) هست .

گپ گیر : ۱– زرنگ و تیز هوش ۲ – ناقد

گپ گیرك : سخن چین و نمام .

گپ مفت : كلام بی معنی

گپ نر : سخن صاف و بی آلایش مثال: گپ نر كره ندارد.

گپوك : پر گوی – كسی كه بسیـار حرف مـی زند .

گپ هوایی : سخن پوچ و بی معنی. (از «لغات عامـیانـه فارسی افغانستان» تألیف عبدالله افغانی نویس)

اکنون ببینیم كه واژه ی گپ درون زبان های پنجابی و اردو بـه چه صورت بـه كار مـی رود:

در پنجابی :

گپ : سخن فضول و بی هوده و دروغ بیش تر بـه معنی دروغبه کار مـی رود.

گپ چهدنا (با دال هندی) gap chadna  حرف دروغ گفتن و سخن بی معنی و گپ زدن .

گپ مارانا gap marna  بی معنی.

گپان  (با نوع غنـه) gappan  جمع گپ .

گپنا و كپنا gapna – kapna   : گپ زدن .

گپو gappu   دروغ گو – كسی كه حرف بسیـار و بی معنی مـی گوید .

گپی gappi  دروغ گو – كسی كه حرف بسیـار و بی معنی مـی گوید .

گپ شپ : ۱- سخن بی هوده – دروغبانی ۲ – صحبت دوستانـه، دوستی .

گپ شپ هونا : دوست بودن،  رفیق شدن، دوستی .

و اكنون در اردو :

گپ : بـه معنی سخن پوچ و بی هوده و بی معنی و هرزه و دروغ .

گپ ارانا : (با رای هندی) gap orana  : سخن دروغ مـیان مردم پراگندن .

گپ هانكنا :   gap hankna  : دروغ و حرف بی معنی گفتن

گپ مارنا :  gap marna  : گپ زدن

گپین : (بانون غنـه درون آخر) gappen  : جمع گپ – گپ ها .

گپین ارانا : (با رای هندی ) orana  دروغ گفتن و مـیان مردم پراكندن .

گپین هانكنا : گپ زدن ولی درون صورت جمع رایج هست .

گپ باز : دروغ گو، پر حرف، حراف .

گپ بازی : صحبت دوستانـه مـیان دوستان به منظور تفریح و وقت گذرانی .

گپ شپ : ۱- صحبت دروغی.  ۲ – صحبت دوستانـه، دوستی و آشنایی .

گپ شپ كرنا :صحبت كرنا – حرف زدن .

گپ شپ هونا : صحبت شدن مـیان دوستان به منظور تفریح

گپ گپورا : (با رای هندی) gap gapora  : شلوغ ، زیـاد حرفی .

گپی ( gappi  ) :  كسی كه گپ زند و حرف های او وزن نداشته باشد و مـیان مردم بـه دروغ گو معروف باشد .

(Kitabistan twentieth century standard Dictionary )

(Urdu – English )

ریشـه ی واژه ی گپ:

در فارسی باستان ” gaub ” كه فعل است، آمده و در فارسی مـیانـه gowet  و در فارسی جدید goyad  =  گوید گفته شده هست .

Altirani sches Worterbuch (Christian Bartholo mae ) Berlin – 1961 .

«كنت» درون دستور فارسی باستان چنین مـی‌نگارد:

gaub : vb . = Say (old Persian ) call one,s self . (Sasanian Pahlvi ) = gowet (he says ) (New Persian ) goyad = gauao = guftan . perhaps a – bh extention gaubataiy (midle ) – agaubata written as agaurata – agaubata – gaubataiy .

(Sasanian Pahlvi ) = gowet (he says ) (New Persian ) of PIE root . . ghev – seen with – S- extention is gausa . gaubataiy (midle ) – agaubata written as agaurata – agaubata – gaubataiy .

(From Old Persian grammer by Kent , American Oriental Society 195 ) .

گذشته از زبان فارسی و دیگر زبان های شبه قاره ی پاكستان و هند، درون زبان انگلیسی نیز هم نوع واژه ی گپ یـا گپ شپ موجود هست و كلمـه های مشتقی و تركیبی آن كاملن مانند واژه های تركیبی زبان های شبه قاره هست – اگرچه بنده درون زبان شناسی دست ندارم ولی فكر مـی كنم كه واژه ی  gossip  انگلیسی از همان  گپ یـا گپ شب باشد چون هم از نظر ظاهری و هم معنوی نزدیك تر هست ، البته مساله را بـه زبان شناسان واگذار مـی كنم كه ایشان پاسخ گوی این پرسش باشند.

در این جا واژه ی” gossip ” و لغات تركیبی آن را مـی آورم که تا برای خوانندگان روشن تر باشد : . . . . . . . . ( این واژه ای  شرقی باستانی است. چنان كه درون فرهنگ های انگلیسی آمده است:

gossip : n . (old East ) a , person given to chattering , esp , about the affairs of others ., b , One who spreads rumours or reports about others and their doings , without a scrupulous attention to veracity ., a chattering busy body . (2) a . friendly , intimate con- versation ., a chat ., To have a good gossip ., b . (esp . hn  un – favourable sense ) talk about the business of others ., illnatured , ill founded , reports and rumours . c , personal , usually trivial , tittle – tallte in the daily press , about society people and notabilities of the hours ., also attrib .

gossip column , gossip writter .

Gossip (II) v . in . (From perceding ) a . To  talk  hold conversation , of a casual , friendly kind ., b . to spread ill natured reports about others to discus the private affairs of others , indiscreetly , and maliciously .

Gossipy : adj . I . (of person ) a . fond of familiar conversation akd chat . b . inclind to discus about other people and their affairs in an un scrupulous , unfriend – people and their affairs in an unscrupulous , unfriend – ly , manners . (2) (of conversation ) of the nature of gossip ., trivial , having no weight or authority ., based on , cosisting of , idle rumoours & conversation .

(Webster Universal Distionary , Edited by , Henry Cecil Wyld & Eric H. Partridge )

1970 , New York , printed in Holland .

Shahid

این پژوهش ناقص بنده بود كه درون پیرامون واژه «گپ » انجام شده هست . درون این جا حتما یـادآوری کنم كه برخی از دانشمندان و استادان واژه ی گپتن =  گفتن را از « گپ» یـا برعكس نمـی پذیرند و در مـیان ایشان جناب آقای دكتر بهار ، استاد زبان شناسی ، دانشگاه تهران نیز هستند (چون بـه عنوان پژوهش درباره ی این واژه با ایشان صحبت نموده ام). نیر واژه ی  gossip  (گپ زدن) و صورت های گوناگون موجود درون زبان انگلیسی را از « گپ » نمـی دانند – بنده چون شباهت زیـادی مـیان این كلمات دیدم این را هم ضمن «گپ» آوردم .

ولی واژه ی «شپ»  sap  كه بـه صورت جداگانـه ای درون هیچ جا دیده نشده و استادان گرامـی و همچنین نویسنده ی این مقاله بـه اتفاق نظر این واژه را « مـهمل» یعنی بی معنی خوانده ایم . چون شباهت این گونـه « مـهملات» كه بـه ویژه درون زبان پنجابی فراوان بـه كار مـی شود ، بـه همـین صورت است. مثلن از پانی (آب) =   پانی شانی و از روتی (نان) روتی شوتی (البته با تای هندی) از مكان (خانـه) مكان شكان و كتاب شتان، از كمره =  كمرا (اتاق) كمره شمره و باغ شاغ، نوكر شوكر و غیره و یقین مـی دانم كه بنا بـه همـین دستور واژه ی « شپ» كه با واژه ی « گپ» با همو بـه صورت «گپ شب» بـه كار مـی رود مـهمل باشد و معنی جداگانـه ای از  گپ ندارد. باز هم اگر دانشمندان و پژوهشگران ارجمند اطلاعی درون این زمـینـه بـه هم رسانند و ریشـه ی اصلی این واژه (شپ) را پیدا كرده ، تحقیق این خاكسار را كامل نمایند از محبت ایشان بی نـهایت تشكر مـی کنم.

از سوی دیگر ریشـه ی واژه ی (گپ ) را درون زبان سانسكریت نتوانستم پیدا كنم و اگر كسی درون سانسكریت باستانی هم وجود چنین واژه ای را جست و جو كند آن وقت مـی توانم بگویم كه گپ ، نـه فقط ایرانی بلكه هند و آریـایی یـا هندو اروپایی یـا آریـایی یـا هندو ایرانی است.

ممكن هست واژه ی شپ (به فتح اول) ارتباط با «شپ زدن» یعنی كف زدن – دست زدن داشته باشد كه درون واژه ها و مثل های شیرازی و كازرونی نیز آمده هست ، ( شپ =  كف دست و كف پا است. چنان كه گویند شپ دست و شپ پا )) اگر چنین هست گپ شپ بـه معنی  سخن و دست زدن هست كه دوستان هنگام صحبت و حرف شوخی و مزاح زنند و با خوش حالی كف زنند.

 - - -

پی نوشت:

۱– واژه ها و مثل های شیرازی و كازونی صفحه ٦۷ تألیف ( علی نقی بهروزی ) چاپ وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۸

 

از: مجله ی هنر و مردم: دوره یکم، ش ۱۵۲، خرداد ۱۳۵۴ 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
کند و کاوی درون معنی واژه ی دهقان

شماره ی نوشته: ۱٦ / ۸

دكتر محمد آبادی   

 کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان

در دوران پادشاهان ساسانی كه اصول طبقاتی برقرار بود، مردم بـه پنج طبقه ی شـهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم مـی شدند كه سه طبقه ی نخست یعنی شـهرداران، بزرگان،  شاه زادگان درون یورش عرب ها از مـیان رفتند. و فقط دو طبقه ی آخر كه آزادگان و دهقانان باشند بر جای ماندند، و دهقانان كه که تا استیلای مغولان بر ایران باقی بودند، اغلب طبقه ی ملاكان ایران را تشكیل مـی دادند و بسیـاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامـی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان مـی توان فردوسی و فرخی و نظام الملك توسی را نام برد. كریستینس مـی گوید: دهقانان از طبقه ی نجبای درجه دوم بودند كه اقتدارشان بدین بود كه اداره ی امور محلی بـه ارث بـه آنان مـی رسیده است، و اگر چه اینان درون رویدادهای تاریخی تظاهری نداشته اند، لیكن از جهت این كه جزو اركان كشور بـه شمار مـی آمدند دارای اهمـیت فوق العاده ای بودند و خود دهقانان بر پنج صنف بوده اند كه بـه جامـه های گوناگون از هم متمایز مـی شدند.

به طور كلی دهقان شخص درجه اول دیـه خود بـه شمار مـی آمد، لیكن اهمـیت و موقعیت نجبای ملاك را نداشته است، از لحاظ دیگر مـی توان دهقانان را نماینده ی دولت درون مـیان رعیت خالصه گفت. وظیفه ی عمده ی او درون این صورت وصول مالیـات بوده است. نظر بـه اطلاعات محلی كه دهقانان از اوضاع زمـین و نفوذی كه درون مـیان رعایـا داشتند، دولت ایران موفق مـی شد، كه با وجود لم یزرع بودن اغلب نقاط كشور، مصارف فوق العاده ی جنگ ها و هزینـه ی گزاف دولتی را تحمل نماید و از عهده برآید. بعد از فتح عرب نیز با وجود خشونتی كه فاتحان درون گرفتن مالیـات بـه خرج مـی دادند، که تا هنگامـی كه با دهقانان متحد نشدند، نتوانستند عایدات خود را بـه مـیزانی برسانند كه شاهنشاهان ساسانی رسانده بودند.

بزرگ ترین دسته، زمـین داران متوسط بودند كه آزادگان نامـیده مـی شدند، دستگاه دولتی ایران این ها را كه مستقیم و بی واسطه از روستاییـان بهره كشی مـی كردند، لازم داشت. آزادگان مـهم ترین خدمت را انجام داده و هسته ی مركزی ارتش و سواره نظام مشـهور و پر افتخار آن را تشكیل مـی دادند. گروه های یـاد شده بـه طبقه ی بهره كش جامعه تعلق داشتند طبقه ی استثمار شونده (یـا صنف مالیـات دهنده) را روستاییـان و پیشـه وران شـهری تشكیل مـی دادند. سوداگران نیز درون شمار صنف مالیـات دهنده بودند.

فتح های عرب ها با تقسیم دوباره ی زمـین های كشور همراه بود. بخش بزرگ تر اراضی یعنی اراضی دهقانی كه بر ضد عرب ها جنگ كرده بودند و اراضی سابق دولت ساسانی و اراضی متعلق بـه معبدهای زرتشتیـان بـه ملكیت اجماع مسلمانان درآمد و در واقع اراضی یـاد شده ملك دولت عربی شد. بدین ترتیب بخش بزرگ تر زمـین و آب یعنی وسایل اصلی تولید بـه دولت تعلق داشت. این وضع موجب قدرت دولت شده بـه ایجاد یك دستگاه اداری مركزی نیرومند كمك مـی كرد.

گذشته از مالكیت فئودالی دولت، مالكیت خصوصی فئودالی زمـین ها نیز وجود داشت کـه عبارت بود  از زمـین هایی كه بـه مالكیت بزرگان درون آمده و همچنین زمـین های دهقانان ایرانی كه بر طبق پیمان، سر بـه اطاعت فاتحان نـهاده بودند و این زمـین ها قابل فروش و توارث بودند.

سكونت عرب ها درون ایران با تنفر و دشمنی توده های مردم و زحمت كشان شـهرها و روستاها رو بـه رو شد. ولی طبقه حاكمـه ی مالكان بـه این امر نگاه دیگری داشت. مالکان بزرگ بـه شتاب تمام با فاتحان سازش كردند. زیرا عرب ها مـی كوشیدند بـه دهقانان پشتگرم و به امتیـازات پیشین (و پیش از همـه چیز بـه زمـین های آنان) دست نزنند و در امر بهره كشی از عامـه ی مدرم ایشان را شریك خود مـی ساختند. جالب توجه هست كه بسیـاری از آنان نـه تنـها با اربابان جدید مـیساختند بلكه درون صدد نزدیكی و خویشاوندی با آنان برآمدند.

مردم بـه این عناصر بـه نظر بد مـی نگریستند  و هر بار كه علیـه عرب ها عصیـان مـی كردند بـه این خائنان بـه مـیهن نیز ترحم روا نمـی داشتند. خلیفه های عرب انتقال زمـین ها را بـه دست اشراف تازی تسهیل مـی د. مثلن خلیفه یزید اول زمـین های وسیعی را درون ناحیـه ی دینور بـه حاكم عرب نـهاوند و دینور و حلوان هدیـه كرد. این حاكم قلعه ی مستحكم بزرگی بـه سبك ساختمان های محلی درون این نقطه به منظور خود ساخت.

برخی از حاکمان عرب خود پیشی جسته مـی كوشیدند با اشراف محل مربوط شوند، سنت های محلی را مـی پذیرفتند، از سلیقه ی اشراف محل درون طرز پوشیدن لباس و تشریفات جشن ها و غیره تقلید مـی كردند.  مثلن: اسد بن عبدالله حاكم خراسان برخی از جشن های باستانی ایران را برگزار مـی كرد. طبری نقل مـی كند كه اسد روزی درون جشن مـهرگان (جشن پاییز) پذیرایی رسمـی باشكوهی از دهقانان محلی و سرداران عرب بـه عمل آورد. جالب تر این كه درون آن روز دهقانان ایرانی هدایـایی را كه بیش تر بـه خداوند یـا شاه محل داده مـی شد بـه اسدبن عبدالله پیشكش كردند.

دهقانان رفته رفته بـه مركز قدرت نزدیك شده و در كارهای مـهم سیـاسی و امور مربوط بـه خلافت دخالت مـی كردند، چنان كه درون طی مبارزات داخلی سال ۸۱۳ م (۱۹۸ه). طاهر بن حسین كه یكی از افراد خاندان اعیـان و دهقان ایرانی و صاحب پوشنگ و نواحی آن درون خراسان بود مشاور حلیفه شد. مأمون بـه پاداش خدماتی كه دهقانان ایرانی درون طی مبارزه با امـین بـه وی كرده بودند ناگزیر بود زمـین ها و مشاغلی بـه ایشان واگذار كند. اما راجع بـه طاهر بن حسین، مأمون وی را بـه حكومت جزیره (بین النـهرین علیـا) و رییس نظامـی بغداد و تصدی امور مالیـات سواد (عراق) منصوب کرد.

روابط مأمون با ایران و محیط دهقانان آن سامان، درون آغاز کار چنان مستحكم بود كه خلیفه ی جدید نتوانست بی درنگ خراسان را ترك گفته بـه بغداد برود و تا سال ۸۱۹ م (۲۰۴ه) درون مرو زندگی كرد.

پس از آوردن این مقدمـه، اکنون بـه معنی های گوناگون واژه ی دهقان درون فرهنگ های پارسی و تازی مـی پردازیم:

۱-   برهان قاطع: كشاورز و مزارع، تاریخ دان و مردم تاریخی، ایرانی.

۲-   آنندراج: كشاورز، دهبان و كدخدا، رییس ده، مورخ، ایرانی.

۳-   اقیـانوس فی شرح قاموس: بزرگ و رییس كشاورزان، رییس ده و كدخدا، تاجر، علج و فرومایـه، كسی كه درون تصرف امور قوی و نیرومند است.

۴-   دایره المعارف اسلامـی: بر گروهی از مردم اطلاق مـی شده كه بـه زبان فارسی سخن گفته و در بلوچستان و جنوب افغانستان ساكن بوده اند. و در روزگار قدیم بـه گروهی از مردم ایران گفته مـی شد كه درون خانـه ها و منازل ثابت سكنا داشته اند.

۵-   تاج العروس: رییس كشاورزان عجم، رییس اقلیم، صاحب و بزرگ ده، تاجر ، و كسی كه درون تصرف امور قوی است.

٦-   فاكهته البستان: رییس اقلیم، تاجر و بازرگان.

۷-   المعجم فی اللغه الفارسیـه: مزارع، فلاح، مطرب، شاعر.

۸-   معجم البلدان: مالك و زمـین دار.

۹-   مجمع البحرین: رییس كشاورزان، رییس ده.

۱۰- المعرب الكلام الاعجمـی: بزرگ ده، رییس كشاورزان، و در عهد اسلامـی بر خان های تركستان اطلاق مـی شده است.

۱۱- اقرب الموارد: تاجر ، رییس اقلیم.

۱۲- متن اللغه: تاجر، رییس اقلیم، رییس ده، مالك و زمـین دار و شخصی كه با حدت و شدت درون امور تصرف نماید.

۱۳- محیط المحیط: تاجر، رییس اقلیم، رییس كشاورزان عجم و آن كه درون تصرف امور قوی است.

۱۴- الالفاظ الفارسیـه المعربه: زعیم كشاورزان عجم، رییس ده و آن كه درون تصرف امور قوی است.

با بررسی معنی واژه ی دهقان درون ادب پارسی روشن مـی شود كه افزون بر معنی های بالا، درون كتاب های لغت این واژه درون چند معنی دیگر نیز بـه كار رفته هست كه درون پایین بـه موردهای کاربرد آن اشاره مـی شود:

۱- بـه معنی "ایرانی"

- از ایران و از ترك و از تازیـان / نژادی پدید آید اندر مـیان

نـه دهقان نـه ترك و نـه تازی بود / سخن ها بـه كردار بازی بود (ج ۹ برگ ۳۱۹ شاهنامـه چاپ شوروی)

باز درون همـین معنی درون داستان شـهریـاری آزرم دخت آمده است:

- كسی كو ز پیمان من بگذرد / بپیچید ز آیین و راه خرد

به خواری تنش را برآرم بـه دار / ز دهقان و تازی و رومـی شمار (ج ۹ برگ ۳۰۷شاهنامـه چاپ شوروی)

- سواران که تا زنده را نیك نگر / درون این پهن مـیدان ز تازی و دهقان (دیوان ناصر خسرو، برگ ۳۱۸)

- مأمون آن كز ملوك دولت اسلام / هرگز چون او ندید تازی و دهقان (ابو حنیفه ی اسكافی بنقل از تاریخ بیـهقی برگ ٦۰۸)

و درون تفسیر كبیر امام فخر رازی حدیثی وارد هست كه دهقان درست درون معنی ایرانی بـه كار رفته است:

قال علیـه السلام: سته یدخلون النار قبل الحساب، الامراء بالجور و العرب بآلعصبیـه و الدهاقین بآلتكبر و التجار بالخیـانـه و اهل آلرستاق بالجهاله و آلعلماء بآلحسد. (تفسیر كبیر ج ۳ برگ  ۲۳۷)

۲- بـه معنی "زرتشتی"

امـیر معزی کـه "قبله ی دهقان" را كنایـه از آتشین آورده معتقد هست كه دهقان شخصی هست پای بند بـه آیین زرتشتی و آتش نیز قبله ی اوست. این نکته درون بیت های زیر بـه چشم مـی خورد:

- رسید عید بیـا که تا به تیغ باده كنیم / بـه عید قربان تیمار خویش را قربان

طواف حاج كنون گرد قبله ی تازی هست / طواف ماست كنون گرد قبله ی دهقان (دیوان امـیر معزی برگ ٦۱۲)

و یـا:

- خجسته حضرت و فرخنده همتش بـه قیـاس / دو قبله اند مبین هم بـه حجت و برهان

یكی عزیز و مبارك چو كعبه ی اسلام / یكی بلند و مغزز چو پبله ی دهقان (دیوان امـیر مغزی برگ ٦۰۴)

قطران تبریزی نیز قبله ی دهقان را درون مفهوم بالا ضمن مدح بختیـار بن سلیمان آورده:

- بوستان پر سیـاه پوشان گشت / که تا بر او گشت ماه دی سلطان

ای بـه دل همچو قبله ی تازی / خیز و بفروز قبله ی دهقان

باده پیش آرو پیش من بنشین / شاخ بیجاده پیش من بنشان (دیوان قطران برگ ۲۵۴)

و یـا:

- فلك چون آتش دهقان سنان كین كشد بر من / كه بر ملك مسیحم هست مساحی و دهقانی (دیوان خاقانی برگ ۳۷۵)

و یـا:

- كه چون دین دهقان بر آتش نشست / بمرد آتش و مرد آتش پرست (شرفنامـه نظامـی برگ ۲۴۸)

۳- بـه معنی "مورخ"

فردوسی بحشی از داستان های شاهنامـه را از زبان دهقان كه از تاریخ ایران پیش از اسلام آگاهی دارد نقل مـی كند  و درون داستان اكوان دیو این مطلب پدیدار است:

- نباشی بدین گفته همداستان / كه دهقان همـی گوید از باستان

...

تو بشنو ز گفتار دهقان پیر / گر ایدونك باشد سخن دل پذیر

سخن گوی دهقان چنین كرد یـار / كه یك روز كیخسرو از بامداد

بیـاراست گلشن بسان بهار / بزرگان نشستند با شـهریـار (ج ۴، برگ ۲۰۳ شاهنامـه چاپ شوروی)

باز داستان رستم و سهراب را از زبان دهقان نقل مـی كند:

- ز گفتار دهقان یكی داستان / بپیوندم از گفته ی باستان (شاهنامـه ج ۲،  برگ ۱۷۰)

و درون داستان سیـاوش آرد:

- بگفتار دهقان كنون باز گرد / نگر که تا چه گوید سراینده مرد (شاهنامـه ج ۳ برگ ۷)

در داستان خاقان چین چنین گوید:

- چو باشی بدین گفته همداستان / كه دهقان همـی گوید از باستان (ج ۴، برگ ۲۰۸)

داستان كیومرث درون شاهنامـه نیز چنین آغاز مـی شود:

- سخن گوی دهقان چه گوید نخست / كه نام بزرگی بـه گیتی كه جست (شاهنامـه ج ۱، برگ ۲۸)

اسدی توسی نیز درون گرشاسپ نامـه آورده : سراینده دهقان موبد نژاد

نظامـی گنجوی با پی روی از فردوسی برخی از داستان های خود را از زبان دهقان روایت مـی كند:

- گزارش گر رازهای نـهفت / ز تاریخ دهقان چنین باز گفت (شرف نامـه برگ ۳۴۷)

- بیـار ای جهان دیده دهقان پیر / سخن های پرورده ی دلپذیر (شرف نامـه برگ ۴۳٦)

- درین فصل فرخ ز نو که تا كهن / ز تاریخ دهقان سرایم سخن (شرف نامـه برگ ۵۰۸)

- گزارنده دهقان چنین درون نوشت / كه اول شب از ماه اردیبهشت (شرف نامـه برگ ۵۰۸)

۴- بـه معتی "رعیت"

نظامـی گنجوی دهقان را درون مقابل شاه بـه كار و مقصود از آن بهرام چوبینـه است:

- سیم چون شـه بـه دهقان داد تختت / و زان تندی نشد شوریده بختت (خسرو و شیرین برگ ۴۷)

در كلیله و دمنـه باز درون معنی رعیت بـه كار رفته است:

‹‹هر والی كه او را بـه ضبط ممالك و ترفیـه رعایـا و تربیت دوستان و قممع خصمان مـیلی باشد درون این معانی تحفظ و تیقظ لازم شمرد، و نگذارد كه نااهل بد گوهر خویشتن را وزان احرار آرد و با كسانی كه كفایت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، چه اصطناع بندگان و نگاهداشت مراتب درون كارهای ملك و قوانین سیـاست اصلی معبر هست و مـیان پادشاهی و دهقانی بـه رعایت ناموس فرق توان كرد››. (كلیله و دمنـه برگ ۳۴۵)

 ۵- بـه معنی "امـیر و حاكم"

دهقانی جزو مناصب دیوانی و دهقان حاكم ولایت های گوناگون بوده است، چنان كه درون موقع حمله ی دشمن با سپاه بـه مقابله ی دشمن مـی پرداخت و از حریم ولایت خود دفاع مـی كرده هست و درون ترجمـه ی تاریخ طبری درون باب قتل یزدگرد چنین آمده است:

‹‹برخی ها گفته اند یزدگرد بـه فارس افتاد و چهار سال آن جا ببود. آنگاه بـه سرزمـین كرمان رفت و دو سال یـا سه سال آن جا ببود و دهقان كرمان تقاضا كرد كه پیش وی بماند و اقامت گیرد و یزدگرد نكرد و از دهقان خواست كه گروگانی بـه او دهد، دهقان كرمان گروگان نداد.››. ‹‹گویند یزدگرد با كسان خود سوی مرو رفت، و از اولاد دهقان گروگان ها همراه داشت درون آن وقت دهقان مرو ماهویـه پسر مافنا پسر فیدو و پدر براز بود… آنگاه یزدگرد سوی براز دهقان مرو رفت و مصمم شد دهقانی را از او بگیرد.›› (تاریخ طبری ترجمـه ی پاینده ج ۵ برگ ۲۱۴۸)

و باز درون تاریخ سیستان درون باب پدر نظام الملك كه حاكم و فرمان روای قوم بود چنین آمد:

‹‹ نظام الملك الحسن علی بن اسحق، و اسحق دهقانی بود از دیـه انكو از اعلی الناحیـه كه آن بقعت بـه سبب دیـانت و صیـانت او آبادان بود و دل های رعایـا از وجود او شادمان و كارهای دشوار بر وی آسان.›› (برگ ۷۳)

سركشان را رسول تو شمشیر /  خسروان را خطاب تو دهقان (دیوان مسعود سعد سلمان برگ ۳۷۴)

دهقان و دهقان زادگان كه امـیران و حاكمان محلی بودند مورد ستایش و مدح شعرا قرار مـیگرفتند:

چرا خوانم چو فرقان كردم از بر / بجای ختم قرآن مدح دهقان (دیوان ناصر خسرو برگ ۳۲۵)

و سوزنی سمرقندی دهقان زاده ای را مـی ستاید و از او تقاضای صله مـی كند:

مدح دهقان زاده زنگ از طبع بزداید مرا / که تا نگویم مدحت او طبع نگشاید مرا

تا نكو خواه ویم دولت نكو خواهد مرا / که تا ستایم مرورا، اسام بستاید مرا

شب چو بندیشم كه فردا سر نـهم بر آستانش /  با مدادان از شرف سر بر فلك ساید مرا

گر صلت گیرم ز دست دیگران بسیـار چیز / که تا نگیرم اندكی زو، كار برناید مرا

اندكش بسیـار باشد ز بسیـار كسان / من همـی دانم كه خود اندك نفرماید مرا

از به منظور آنكه زو عیدی بیـابم روز عید / بر تن این سی روز، روزه هیچ نگراید مرا

از گراینده نباشم سیم او درون جیب من / از سبكساری بنا گه باد برباید مرا

هست ارزانی بدان آن مـهتر آزاده خلق / كز ثنای او زبان درون كام ناساید مرا

جز ثنای او مبادا زینتی درون شعر من / که تا بدانگاهی كه از خاطر سخن زاید مرا (دیوان سوزنی برگ ۴۳٦)

٦- بـه معنی "مالك بزرگ و محتشم"

‹‹ استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، ازدیـهی كه آن دیـه را باژ خوانند و از ناحیت طبران است، بزرگ دیـهی است، و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی درون آن دیـه شوكتی تمام داشت چنانكه بدخل آن ضیـاع از امثار خود بی نیـاز بود››. چهار مقاله ی عروضی برگ ۴۷  

‹‹ فرخی از سیستان بود، پسر جولوغ، غلام امـیر خلف بانو، طبعی بغایت نیكو داشت شعر خوش گفتی و چنگ تر زدی و خدمت دهقانی كردی از دهاقین سیستان و این او را هر سال دویست كیل پنج منی دادی و صد درم سیم نوحی، او را تمام بودی، اما زنی خواست هم از موالی خلف و خرجش بیشتر افتاد و دبه و زنبیل درافزود. فرخی بی برگ ماند. و در سیستان كسی دیگر نبود مگر امراء ایشان. فرخی قصه بدهقان برداشت كه ‹‹مرا خرج بیشتر شده است، چه شود كه دهقان از آنجا كه كرم اوست غله من سیصد كیل كند و سیم صد و پنجام درم که تا مگر با خرج من برابر شود؟ دهقان بر پشت قصه توقیع كردن كه ‹‹ این قدر از تو دریغ نیست وافزون از این را روی نیست›› فرخی چون بشنید مأیوس گشت.›› چهار مقاله ی نظامـی عروضی یزگ ۳٦

در تاریخ بیـهقی درشرح حال امام زاهد مفسر علی بن عبدالله بن احمد نیشابوری معروف بـه ابن ابی الطیب چنین آمده است: ‹‹ این امام را مولد نیشابور بوده هست و موطن قصبه ی سبزوار و او را خواجه ابوالقاسم علی بن محمد بن الحسین بن عمرو كه از دهاقین و متمولان قصبه بود درون محله ی اسفرین مدرسه ی بنا كرده هست فی رمضان سنـه ی ثمان عشره و اربعمایـه و اثر آن هنوز مانده است.›› تاریخ بیـهقی، برگ ۱۴٦

 و نیز درون همان مأخذ درون برگ ۳۸ درون باب توانگری و ثروت دهقانان چنین آمده:

‹‹ بعد اسحق دهقان درون آن وقت كه از دریـای حیـات دنیـا بـه ساحل فنا نزدیك رسید پنج هزار دینار محمودی بیـاورد و گفت درعمر خویش بـه وسایل توانایی و دانایی بیش از این جمع نتوانستم كرد و این مبلغ بـه ابوالحسن سپرد و او را وصی كرد و فرزندان را بـه وی سپرد و جان بـه قابض الارواح تسلیم كرد و عمر او نود و پنج سال بود.››

و داستان خمویـه دهقان كهن معرف مـیزان تمكن و تجمل دهقانان آن روزگار تواند بود كه درون برگ ۴۸ تاریخ بیـهقی آمده هست و ماحصل آن این كه دهقان مدت مدیدی از هارون خلیفه ی عباسی و ملتزمـین و لشكریـان وی پذیرایی مـی کند آن چنان كه موجبات رضایت خلیفه را فراهم آورده و سرانجام دهقان بعد از تحمل آن همـه خرج، گردن بند گران بهایی بـه خلیفه تقدیم مـی كند كه این عمل نشانـه ی كثرت مال و مبین گشاده دستی آنان است.

و نیز درون كتاب راحه الارواح برگ  ۵۸ درون باب تنعم و تمكن دهقانان آورده:

‹‹… درون مـیان دیـه سرایی بدیع دید (بازرگان) و ایوان رفیع، دری و درگاهی و ایوانی و بارگاهی، و خداوند آن سرای دهقانی منعم و خواجه ی مكرم، بر منظری نشسته و خدمتكاران و غلامان پیش او ایستاده. دهقان را از بالای منظر چشم بر بازرگان افتاد و آن مرجوم و مرحوم را بدید، غبار و غربت و آثار كربت بر رخسار او مشاهده كرد.››

و درون تاریخ بیـهقی برگ ٦۰۸ آورده:

‹‹ یك روز نزدیك وی رفتم یـافتم چند تن از دهقانان نزدیك وی (بوسهل زوزنی) و سی جفت وار زمـین نزدیك این سرای بیع مـی كردند كه بـه نام او آن جا باغ و سرای كنند و جفت واری بـه دویست درم مـی گفتند و او لجاج مـی كرد و آخر بخرید و بها بدادند.››

۷- بـه معنی "مـی فروش"

دهقانان كه غالبن صاحب باغ و زمـین بودند از محصول باغ خود تهیـه مـی كرده اند و خواه ناخواه مقدار اضافی آن را بـه دیگران مـی فروخته اند و دهقان درون نظر مردم آن روزگار بـه صورت مـی فروش و دار متجلی بوده هست و درون داستان بهرام گور بدین مطلب كه دهقان خانگی داشته و در پذیرایی شاه آن را بـه كار مـی برد برمـی خوریم:

‹‹دهقان اجابت كرد، فرمود که تا خوانچه ی خوردنی بـه تكلف بساختند و پیش بهرام گور نـهادند و در عقب ی پنداشتی كه رنگ آن بـه گلگونـه ی عارض گلرخان بسته اند و نقلی كه گفتی حلاوت آن را بـه بوسه ی شكر لبان چاشنی داده اند، ترتیب كرده و چنانك رسم هست به خدمت بهرام گور آورد.›› (مرزبان نامـه برگ ۲۱ )

و این داستان درون شاهنامـه نیز آمده:

كنیزك ببرد آبدستان و تشت / ز دیدار مـهمان همـی خیره گشت

چو شد دست شسته مـی و جام خواست / بـه مـی رامش و نام و آرام خواست

بیـازید دهقان بـه جام از نخست / بخورد و به مشگ و گلابش بشست (ج ۷ برگ ۳۵۱ شاهنامـه انتقادی شوروی)

همـه از دیده خون بپالاید / زر بـه خانـه ی دهقان (دیوان مسعود سعد برگ ۴۱۱)

خیك هست شش زنی رومـی دلی زنگی تنی / مریم صفت آبستنی عیسی دهقان بین درون او (دیوان خاقانی برگ ٦۲٦)

خون دل شیرین هست آن مـی كه دهد زرین / ز آب و گل پرویز هست این خم كه نـهد دهقان (دیوان خاقانی برگ ۳۲۳)

دهقان بـه سحر گاهان كز خانـه بیـاید / نـه هیچ بیـارامد و نـه هیچ بپاید

نزدیك زر آید درون زر را بگشاید / که تا رز را چه بكار هست و چه شاید

یك دوشیزه بدوزخ ننماید /  الا همـه آبستن والا همـه بیمار (دیوان منوچهری برگ ۱۴۹)

بیـا ساقی از خنب دهقان پیر / مـیی كاصل مذهب بدوشد تمام  (شرف نامـه ی نظامـی برگ ۷۵)

راحا" مشعشـه حمراء صاقیـه" / بالكرخ عتقها الدهقان فادوسا    (دیوان ابو نواس برگ ۲۰۳)

ذخیره دهقان" حواها لنفسه / اذا ملك اوفی علیـه و سیم        (دیوان ابو نواس برگ ۲۰۳)

۸- بـه معنی "كشاورز"

گاهی واژه ی دهقان درست درون مفهوم كلمـه ی كشاورز كه امروزه مصطلح هست به كار رفته:

‹‹مزارعان و دهاقین را كه سبب آبادانی و محصل ارزاق بنی آدم اند از ظلم مت مصون دارد، و آمال ایشان درون مصالح زراعت بـه حصول مقرون گرداند و سایس عدل را شحنـه ی كار ایشان سازد، که تا هر كس بـه اطمـینان دل بـه زراعت و عمارت پردازد››. التوسل الی الترسل بـه تصحیح بهمنیـار برگ ۲۷

‹‹دیگر القاب بسیـار شده هست و هر چه بسیـار شود قدرش نبود و خطرش نماند همـه پادشاهان و خلفا درون معنی القاب نیك مخاطبه بوده اند كه از ناموس های مملكت یكی نگاه داشتن لقب و مرتبت و اندازه ی هر كسی هست چون لقب مرد بازاری و دهقانی همان باشد كه لقب عمـیدی هیچ فرق نباشد مـیان وضیع و شریف و محل معروف و مجهول یكی باشد››. سیـاست نامـه برگ ۲۲۹

و فردوسی درون رزم سهراب با گرد آفرید چنین آرد:

یكی بوستان بود اندر بهشت / ببالای او سرو دهقان نكشت (ج ۲ برگ ۱۸۷ شاهنامـه)

به پیش جاهلان مفگن گزافه پند نیكو را / كه دهقان تخم هرگز نفگند درون ریگ شورستان (دیوان ناصر خسرو، برگ ۳۴۵)

هر آن تخمـی كه دهقانی بكارد / زمـین و آسمان آرد شخیدن (دیوان ناصر خسرو، برگ ۳٦۵)

مسكن شـهری ز تو ویرانـه شد / خرمن دهقان ز تو بی دانـه شد (مخزن الاسرار، برگ ۹۲)

چو دهقان دانـه درگل پاك ریزد / ز گل گردانـه خیز پاك خیزد (خسرو و شیرین، برگ ۱۱۹)

تركیب های كلمـه ی دهقان

۱-  جو دهقان:

بیل نداری گل صحرا مخار / آب نیـابی جو دهقان مكار  (مخزن الاسرار نظامـی، برگ  ۸۷)

۲-   پیر دهقان، كنایـه از كهن است:

از بخت جوان او كنم یـاد /  چون دست كشم بـه پیر دهقان

همـین جام رخشار درون دهید آزاده را جان دردهید / و آن پیر دهقان درون دهید از شاخ برنا ریخته (دیوان خاقانی، برگ های ۳۱۲، ۳۴۳)

۳- درج دهقان: كتاب و قول دهقان:

گزارنده ی درج دهقان نورد / گزارندگان را چنین یـاد كرد (شرف نامـه ی نظامـی، برگ  ۸۵)

۴- دهقان خلد: كنایـه از رضوان هست كه خازن بهشت باشد. ( آنندراج)

۵- قبله ی دهقان: كنایـه از آتش هست و آن هم كنایت از سرخ باشد.

طواف حاج كنون گرد قبله ی تازی هست / طواف ماست كنون گرد قبله ی دهقان (دیوان امـیر معزی، برگ  ٦۱۲)

ای بـه دل همچو قبله ی تازی / خیز و بفروز قبله ی دهقان

باده پیش آر و پیش من بنشین / شاخ بیجاده پیش من بنشان (دیوان قطران تبریزی، برگ  ۲۵۴)

و امـیر مغزی درون بیت زیر از قبله ی دهقان آتش را اراده نموده است:

یكی عزیز ومبارك چوكعبه ی اسلام / یكی بلند و معزز چو قبله دهقان (دیوان امـیر معزی، برگ  ٦۰۴)

- - -

منابع:

۱-    آنندراج تألیف محمد پادشاه زیر نظر دكتر محمد دبیر سیـاقی تهران ۱۳۳۵.

۲-    اقرب المموارد تأْیف علامـه ی سعید خوی لبنانی.

۳-    الالفاظ الفارسیـه المعربه تألیف ادی شیر لبنانی مطبعه كاتولیك بیروت ۱۹۰۸م.

۴-    اقیـانوس درون شرح قاموس فیروز آبادی ترجمـه عاصم بن احمد افندی.

۵-    ایران درون زمان ساسانیـان تألیف آرتور كریستن سن كتابفروشی ابن سینا تهران ۱۳۱۷ ترجمـه رشید یـاسمـی.

٦-    برهان قاطع تألیف حسین بن خلف تبریزی بـه تصحیح وتحشیـه ی دكتر محمد معین.

۷-    تاج العروس تحقیق عبد الكریم غرباوی مطبعه دولتی كویت ۱۳۹۲ ه .

۸-    تاریخ ایران، از دوران باستان که تا پایـان سده ی هجدهم تألیف: ن . و. پیگولوسكایـا و سه تن دیگر، ترجمـه كریم كشاورز، تهران ۱۳۴۹.

۹-   تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیـان که تا انقراض امویـان تألیف سعید نفیسی تهران ۱۳۴۲.

۱۰- تاریخ بیـهق تألیف ابوالحسن علی بن زید بیـهقی بنگاه دانش با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیـار تهران ۱۳۱۷.

۱۱- تاریخ بیـهقی تألیف ابوالفضل محمد بن حسین كاتب بیـهقی بـه تصحیح قاسم غنی تهران.

۱۲- تاریخ طبری یـا تاریخ الرسل و الملوك ترجمـه ابوالقاسم پاینده ترهان ۱۳۵۲.

۱۳-تفسیر كبیر تألیف امام المشكلین فخر الدین رازی.

۱۴-التوسل الی الترسل تألیف بهاءالدین محمد مؤید بـه تصحیح احمد بهمنیـار تهران ۱۳۱۵.

۱۵- چهارمقاله نظامـی عروضی بسعمـی و اهتمام محمد بن عبدالوهاب قزوینی تهران ۱۳۲۷.

۱٦- خسرو و شیرین حكیم نظامـی گنجوی بـه تصحیح و شرح وحید دستگردی تهران چاپ علمـی.

۱۷- دایره المعارف اسلامـی (عربی) ترجمـه ی احمد شنتناوی و دو تن دیگر.

۱۸- دیوان ابونواس حسن بن هانی شرح و تحقیق احمد عبدالمجید غزالی بیروت لبنان ۱۳۷۲ ه.

۱۹- دیوان امـیر معزی كتابفروشی اسلامـیه تهران ۱۳۱۸.

۲۰- دیوان خاقانی شروانی مؤسسه ی مطبوعاتی امـیر كبیر بكوشش حسین نخعی تهران ۱۳۳٦.

۲۱- دیوان حكیم سوزنی سمرقندی باهتمام دكتر ناصر الدین – شاه حسینی تهران ۱۳۴۴.

۲۲- دیوان قطران تبریزی بسعی و اهتمام محمد نخجوانی ۱۳۳۳.

۲۳- دیوان مسعود سعد سلمان بـه تصحیح مرحوم رشید یـاسمـی تهران ۱۳۳۹.

۲۴- دیوان منوچهری دامغانی بكوشش دكتر محمد دبیر سیـاقی تهران ۱۳۴۷.

۲۵- دیوان حكیم ابو معین حمـید الدین ناصر بن خسرو قبادیـانی بـه تصحیح مرحوم حاج سید نصر الله تقوی تهران ۱۳۳۵.

۲٦- راحه الارواح فی سرور المفراح ‹‹بختیـار نامـه›› تحریر شمس الدین محمد دقایقی مروزی باهتمام وتصحیح ذبیح الله صفا تهران ۱۳۴۵.

۲۷- سیـاست نامـه تألیف خواجه نظام الملك طوسی بـه كوشش دكتر جعفر شعار تهران ۱۳۴۸.

۲۸- شاهنامـه فردوسی (متن انتقادی) انتشارات ادبیـات خاور مسكو.

۲۹- شرفنامـه ی حكیم نظامـی گنجوی بـه تصحیح و شرح وحید دستگردی.

۳۰- كلیله و دمنـه تألیف ابوالمعالی نصر الله بـه تصحیح وتوضیح مجتبی مـینوی طهرانی چاپ دوم ۱۳۴۵.

۳۱- متن اللغه تألیف علامـه ی شبخ احمد رضا بیروت دار مكتبه الحیـاه ۱۳۷۷ه.

۳۲- مجمع البحرین و مطلع النیرین تألیف شیخ فخر الدین ولد محمد علی الطریح انحاد بخط محمد علی بن محمد شفیع تبریزی.

۳۳- محیط المحیط تألیف پطرس بستانی.

۳۴- مخزن الاسرار حكیم نظامـی گنجوی بـه تصحیح وحید دستگردی چاپ سوم ۱۳۴۳.

۳۵- مرزبان نامـه تألیف مرزبان بن رستم بن شروین بـه تصحیح وتحشیـه ی عبدالوهاب قزوینی تهران ۱۳۱۷.

۳٦- معجم البلدان تألیف شـهاب الدین ابی عبدالله یـاقوت بن عبدالله الحموی البغدادی چاپ اول مصر ۱۳۲۳ ه.

پی نوشت ها:

۱-     ر ك: تاریخ اجتماعی ایران – سعید نفیسی برگ های ۳- ۴.

۲-    ر ك: ایران درون زمان ساسانیـان – كریسنتسن.

۳-    تاریخ ایران تألیف چهار دانشمند روسی ترجمـه ی كریم كشاورز برگ ۸۹.

۴-    تاریخ ایران – تألیف چهار دانشمند روسی ترجمـه كریم كشاورز برگ ۱۸۴.

یكی از بـه ترین تحقیقات درون باب واژه ی دهقان و مفاهیم گوناگون اجتماعی و سیـاسی آن، یـادداشت های زنده یـاد ‹‹مجتبی مـینوی›› درون مقدمـه ی داستان رستم و سهراب (چاپ بنیـاد شاهنامـه) است. (هنر و مردم)

 از: مجله ی هنر و مردم، دوره ی پانزدهم شماره ی ۱۷۹، شـهریور ۱۳۵٦ 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه و معنی "دیو" و "خدا"
 

شماره ی نوشته: ۱۵ / ۸

شـهربراز

کورش جوشن لو

ریشـه و معنی "دیو" و "خدا"

در مـیان قوم‌های هندواروپایی و به ویژه مـیان آریـاییـان هندوایرانی خدایـان بـه دو دسته‌ی اسورا (asura) و دیوا (daeva) تقسیم مـی‌شدند. درون زبان‌های ایرانی «س» بـه «هـ» و اسورا بـه اهورا تبدیل شد. (همان گونـه کـه «سند» را «هند» خواندند. البته امروزه سند با هند فرق دارد).

جامعه‌ی هندوایرانیـان لایـه‌ای و طبقاتی بود و هر طبقه، گروه خدایـان خود را داشت. شاهان، روحانیـان، جنگاوران و توده‌ی مردم. دیواها خدای جنگاوران بودند و اهوراها خدایـان شاهان و روحانیـان. درون آغاز شاهان و روحانیـان گاه یکی بودند و ایده‌ی این کـه «شاه سایـه‌ی خدا است» از همـین جا مـی‌آید. جامعه‌ی ایران که تا پایـان زمان ساسانیـان بازمانده‌ی همـین ساختار بود. البته درون زمان خسرو یکم انوشیروان [=دارای روان انوشـه یـا جاویدان] با افزودن طبقه‌ی تازه‌ای بـه نام «دبیران» (کارمندان اداری کـه در زمان پسااسلامـی بـه نام «ان» شناخته مـی‌شدند) نخستین نمونـه‌ی «دیوان‌سالاری» (bureaucracy) دولتی پدید آمد. دستگاه «کاست» (caste) کـه هنوز نیز درون هندوستان برقرار هست شاید بازتابی از این ساختار باشد.
پس از اصلاحات زرتشت، «اهورا مزدا» بـه مقام بزرگ‌ترین خدا برکشیده شد و در برابرش دیگران فروکاسته شدند. درون برابر «اهورا مزدا»، روح بدی یـا «انگره مـینیو» (Angra Mainyu) بود. مـینیو بـه معنای روح هست و امروزه بـه صورت مـینو ساده شده است. نام شاه پیشدادی «منوچهر» درون اصل «مـینیوچیثره» یعنی دارای چهره‌ی روحانی است. (نمونـه‌ی دیگری از تبدیل ث بـه هـ). هم چنین برخی معتقدند کـه واژه‌ی عربی «معنوی» درون اصل «مـینوی» بوده است.
در زبان اوستا، «یزته» (yazata) یعنی «شایسته‌ی ستایش» و به فرشتگانی گفته مـی‌شد کـه پایین‌تر از «امشا سپندان» بودند. این واژه درون پارسی نو (پس از اسلام) بـه صورت «ایزد» درآمد و به معنای مطلق خدا بـه کار رفت.
«اهورا مزدا» درون زبان پهلوی بـه صورت «اورمزد» یـا «هرمز» درآمد و «انگره مـینیو» بـه صورت «اهریمن». اهریمن درون شاهنامـه بـه صورت «آهَرمن» نیز آمده است:
به گیتی نبودشی دشمنا / مگر بدکنش ریمن آهرمنا
سیـامک بیـامد تنا /  برآویخت با پور آهرمنا
از همان زمان زرتشت دیگر درون زبان‌های ایرانی (از جمله پارسی) دیو معنای خدای بد و روح منفی را نگه داشت. حافظ مـی‌گوید:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید
بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر / بار دگر روزگار چون شکر آید
هم چنین خدای قوم‌های دیگر نیز دیو خوانده مـی‌شد و به طور اطلاق و گسترش، بـه پرستندگان این خدایـان نیز دیو گفته مـی‌شد. درون شاهنامـه «تهمورث دیوبند» درون واقع دشمنان ایران را بـه بند کشید. هم چنین رستم با «اکوان دیو» و «دیو سپید» جنگید.
«خدای» (خوذای، خوتای) نیز درون پارسی مـیانـه بـه معنای دارنده بود مانند «کدخدای» (دارنده‌ی خانـه. درون برابر کدبانو) یـا دهخدای (دارنده‌ی ده. امروزه ما کدخدا را بـه معنای دهخدا بـه کار مـی‌بریم!). پادشاه نیز خدای گفته مـی‌شد. از این رو تاریخ شاهان ایران، «خدای‌نامگ» یـا «خدای‌نامـه» خوانده مـی‌شد کـه فردوسی آن را سرود و شاهنامـه نامـید.
به شاهان خدایگان نیز گفته مـی‌شد. مثلن انوری درون قصیده‌ی معروفی مـی‌گوید:
دل و دست اگر کـه بحر و کان باشد / دل و دست خدایگان باشد
مولانا جلال‌الدین محمد بلخی را شاگردانش «خداوندگار» مـی‌خواندند کـه به شکل «خُنگار» ساده شده و مولانا را « خنگاری» مـی‌گویند. هم چنین «خدیو» بـه همـین معنای خدا و پادشاه است:
سیـامک بـه دست خود و رای دیو /  تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو
بعدها درون دستگاه عثمانیـان، بـه حاکم مصر - کـه زیردست سلطان عثمانی بود - خدیو گفته شد.
اما دیو درون دیگر زبان‌های هندواروپایی معنای مثبت خود را حفظ کرد. جالب آن کـه در زبان هندی دیوا بـه معنای خدای خوب و اسورا بـه معنای خدای بد است.
امروزه ریشـه‌ی دیوا درون انگلیسی نیز فراوان بـه کار مـی‌رود مانند «آسمانی یـا الاهی» (divine). خواننده‌ی اپرا یـا زنان برجسته را دیوا (diva) مـی‌نامند. درون زبان فرانسه، خدا را Deiu مـی‌گویند. درون اسپانیـایی «خدانگهدار» مـی‌شود Adios.
در زبان لاتین خدا «تئو» (theo) گفته مـی‌شود کـه از آن بـه عنوان ریشـه درون اصطلاح‌هایی مانند «خداشناسی» (theology)، «خداسالاری» (theocracy)، حکمت خدایی (theosophy)، و نام تئودور (Theodore بـه معنای خداداد) استفاده مـی‌شود. هم چنین نام خدای بزرگ یونانیـان «زئوس» از همـین ریشـه است.

از: شـهر براز

- - -

واژه‌ی "دیو" یکی از واژه‌های رازآمـیزی هست که بررسی خط دگرگونی معنایی آن گوشـه‌هایی از طرز نگرش و اندیشـه‌ی ایرانیـان کهن را نسبت بـه خدایـان، درون سنجش با سایر اقوام آشکار مـی‌کند. این بررسی نشان مـی‌دهد کـه قوم ایرانی، درون یزدان‌شناسی خود، که تا جایی پابه‌پای دیگر قوم‌های آریـایی پیش آمده است، اما از نقطه‌ای راهش را از آن ها جدا کرده است. درون این نوشتار بیش تر تلاش من، بررسی ریشـه‌شناختی این واژه است.

"دیو" درون زبا‌ن‌های آریـایی

بررسی‌های ریشـه‌شناختی نشان مـی‌دهد کـه واژه‌ی "دیو" درون تمامـی زبان های آریـایی، معنای "خدا" داشته یـا دست کم، نام یکی از خدایـان بوده است. درون سَرزبان آریـایی، این واژه را برگرفته از فعل " deiw- " مـی‌دانند کـه به معنای "درخشیدن" هست و این خود نیـازمند بررسی و پژوهش هست که درون دیدگاه آریـایی کهن خدا و نور و درخشش چه پیوندی با هم داشته اند.

باری، دیو درون زبان سانسکریت "devā" بوده کـه به خدایـان کهن آریـایی اطلاق مـی‌شده هست و هنوز نیز درون هندی معنای خدا مـی‌دهد ( deva).

در زبان یونانی این واژه بـه صورت "zeus" درون مـی‌آید کـه نام رییس و پدر خدایـان یونانیـان باستان است. "ژوپیتر" Jupiter نیز کـه پدر خدایـان رومـی هست بخش نخستش( Ju) از همـین ریشـه است.

در لاتین "deus" معنای خدا مـی‌دهد و از این واژه و مشتقات آن مـیراثی بس درخور توجه درون زبان های جدید اروپایی بـه جا مانده است. درون زبان فرانسه "dieu" درون ایتالیـایی "dio" و در اسپانیـایی "dios" همگی معنای خدا را بر دوش مـی‌کشند.

در زبان انگلیسی نیز این واژه بـه صورت‌های گوناگون بر جای مانده هست که درون زیر چند نمونـه را معرفی مـی‌کنم: واژه‌ی "deity" کـه در انگلیسی ِ امروز "خدا" معنی مـی‌دهد، با واسطه از فرانسوی، از "deitas" لاتینی گرفته شده است. واژه‌ی دیگر "divine " بـه معنای "خدایی/الهی"‌ هست که این هم از " divinus" لاتینی گرفته شده هست . واژه‌ی دیگر "deism" هست به معنای "خداگرایی" (نوع خاصی از باور بـه خدا) کـه از همان ریشـه‌ی لاتینی است.

"دیو" درون زبان فارسی

"دیو" کنونی، درون زبان فارسی باستان "daiva" بوده است. این واژه درون ترکیب "daivadāna" نیز وجود داشته کـه به معنای "پرستشگاه دیوان" است. درون اوستایی نیز این واژه بـه صورت "daēva" بوده است. درون فارسی مـیانـه (پهلوی) این واژه بـه صورت "dēw" تلفظ مـی شده است.  و امروز هم مـی‌دانیم بـه صورت "div" تلفظ مـی‌شود.

اما آن چه درون این مـیان دارای اهمـیت است، آنست کـه به وارونـه‌ی سایر زبان‌های آریـایی، این واژه درون فارسی درون ایران باستان، نـه تنـها معنای مثبت "خدا" نداشته، بلکه بر عدارای معنایی بسیـار منفی نیز بوده است. آن چه کـه در گذشته از واژه‌ی "دیو" بـه ذهن متبادر مـی گشته،  آفریده‌های "اهریمن" هستند کـه جایگاهی برابر "ایزدان" - کـه همانا کارگزاران اهورامزدایند- دارند و معنای دیگری کـه این واژه، البته بیش تر درون متن های حماسی و به ویژه شاهنامـه، بـه ذهن مـی‌آورد، "بومـیان ایران‌زمـین" پیش از مـهاجرت آریـایی‌ها بوده اند کـه نژادشان و در نتیجه نمای ظاهریشان متفاوت از آریـاییـان بوده است. اینان مردمانی جنگاور و حتا متمدن بوده اند کـه در برابر ایرانیـان ِ مـهاجر جنگ‌ها و مقاومت های فراوانی کرده اند و به همـین دلیل همواره‌ از آنان بـه بدی یـاد مـی شده هست - البته بی‌گمان مـیان این دو کاربرد واژه‌ی دیو درون ایران باستان، پیوندی وجود دارد کـه ما را بـه پژوهش بیش تر فرامـی خواند.

مـی بینید کـه هر دو معنای "دیو" منفی است. از سویی درون متن های دینی،انی کـه پیرو دین مزداپرستی (مزدَیسنا) نبوده اند و از جمله بیگانگان و دشمنان، "دیویسنان" خوانده شده اند کـه به معنای "پرستندگان دیو" است. بررسی بیش تر درون باره‌ی این چرخش معنایی را بـه آینده واگذار مـی کنم.

  - - - 

از: سرای دانای نوس

کورش جوشن لو 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
نگاهی بـه ریشـه و معنی واژه ی آذربایجان
 

شماره ی نوشته: ۱۴ / ۸

دکتر حسین نوین رنگرز

نگاهی به ریشـه و معنی واژه ی آذربایجان

منطقه ی آذربایجان بخشی از سرزمـین ماد بزرگ بود. این سرزمـین از زمان یورش اسكندر مقدونی بـه نام آتورپاتگان معروف شده است. نام این منطقه درون كتاب بن دهش (خلاصه ی اوستا) "ایـران ویچ" نوشته شده است. درون آن كتاب مـی خوانیم: «ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ (آذربایجان) بـه ترین سرزمـین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست درون ایـران ویچ (آذربایجان) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما (مدیـا – ماد) از او پذیرفتند. ایرانویچ یعنی آذربایجان».(۱)

علاوه بر ایـران ویچ كه بـه آذربایجان اطلاق شده، نام بامسمای آذرگشسب نیز بـه آذربایجان داده شده هست كه بنا بـه خبر شاهنامـه، دو آتشكده‌ی مقدس بـه نام آذرگشسب بوده هست كه یكی درون باكو و دیگری درون شیزمراغه (تخت سلیمان) قرار دارد. آتشكده آذرگشسب باكو، هم چنان پابرجاست و ظاهرن آن را بازسازی كرده اند. علی‌اكبر دهخدا، درون لغت نامـه ی خود، ذیل لغت باكو، شرح مفصلی درباره این آتشكده آورده است. (۲)  آتشكده بزرگ و معروف دیگر درون تخت سلیمان مراغه قرار دارد بـه نام «‌‌‌‌آذرگشسب» و گیرشمن درباره آن مـی‌نویسد: «این  مركز دینی ماد آذربایگان (تخت سلیمان امروز) معبد شمالی ایـران بود. درون این معبد جامعه‌ای بسیـار قدیم از مغان مـی‌زیستند. (۳)

در شاهنامـه فردوسی نیز آمده كه درون دوران كیـانیـان، آذربایجان را بـه نام آتشكده ی بزرگ و مقدس «‌آذرگشسب»‌ مـی‌خوانده اند. بر پایـه ی سخن فردوسی، كی‌خسرو پیش از نشستن بر تخت شاهی، همراه با پدربزرگ خود كی‌كاوس بـه سوی خاك آذرگشسب (آذربایجان) روان مـی‌شود که تا در محراب، آغاز سلطنت خود را متبرك و از خداوند درون اداره امور كشور یـاری بخواهد:

چنین گفت خسرو بـه كاوس شـاه / كه جز كردگار از كه جوییم راه

بدو گفت: ما هم‌چنین با دو اسب / بتازیم که تا خاك آذرگشسب

سر و تن بشوییم با پا و دست / چنان چون بود مرد یزدان پرست

به زاری، آیـا كردگار جهان / بـه زمزم كنیم آفرین جهان

بباشیم درون پیش یزدان بـه پای / مگر پاك یزدان بود رهنمای ... (۴)

آرتو كریستن سن نیز درون تایید زیـارتگاه بودن آن آتشكده چنین مـی نویسد: «‌آتشكده ی آذرگشسب یـا آتش سلطنتی درون گنجگ (شیز) واقع درآذربایجان بود كه اكنون بـه خرابه های تخت سلیمان معروف هست و پادشاهان ساسانی هم (مانند كی‌كاووس و كی‌خسرو بـه روایت فردوسی) درون ایـام سختی بـه زیـارت این معبد مـی‌شتافتند. و زر و مال و ملك و غلام به منظور آن جا نذر مـی كردند. (۵)

از نام‌های دیگر آذربایجان «‌ماد خُرد» بوده است. درون دوران شاهنشاهی مادها و در آن روزگار، ایـران بزرگ را «‌ماد بزرگ» و آذربایجان را «ماد خرد» مـی نامـیدند. این ناحیـه را بـه روزگار مادها، آتورپاتكان نیز مـی‌گفتند کـه به نظر استرایو، جغرافی نگار معروف یونانی آذربایجان از نام سرداری بـه نام «‌آتورپات» اقتباس شده است. بدین سان كه چون دوران پادشاهی هخاان بـه پایـان آمد و الكساندر ماكدونی (٦) بـه ایـران دست یـافت، سرداری بـه نام «‌آتورپات» درون آذربایجان برخاسته، آن سرزمـین را، كه بخشی از خاك مادان و نام «ماد كوچك» معروف بود، از افتادن بـه دست یونانیـان نگاه داشت و آن سرزمـین بـه نام «‌آتورپاتكان» خوانده شد. (۷) ریشـه ی نام «‌آتورپاتكان» از آتورپاتن، آتورپات، آذرپات یعنی «آذر پاسدار» یـا نگهبان آتش هست و آتروپاتن لقب هر یك از ساتراپ ها (استانداران) هخا درون این استان بوده است. چه آذربایجان جایگاه بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین آتش ایزد افروخته یعنی «‌اذرگشسب» بود كه چنان کـه گفته شد یكی درون باكو و دیگری درون شیزمراغه (تخت سلیمان امروزی) قرار داشت.

دیـاكونف نیز درباره ی علت نام گذاری آذربایجان نوشته است: «‌این نظر بسیـار شایع هست كه آتروپات «شخص» نیست و لقب كاهنی هست كه درون ماد حكومت مـی كرده هست و اشتقاق این كلمـه «نگهبان آتش» چنین تعبیری را اجازه مـی دهد». (۸) برخی نیز معتقدند كه درون دوران شاهنشاهی مادها و پس از آن درون دوران هخاان که تا زمان كوروش كبیر، مغان علاوه بر سمت پاس داری از آتش مقدس، شغل استان داری آذربایجان را نیز برعهده داشتند. این لقب که تا زمان یورش اسكندر لقب استان داران بود.ولی آخرین ساتراپ (استان دار) هخا به منظور جلوگیری از ورود یونانیـان بـه سرزمـین آتش مقدس و حفظ حرمت استان آذرگشسب خودر ا نـه استان دار، بلكه پاس دار آتش مقدس یعنی «‌آتروپاتن» خواند و از آن بعد عنوان و لقب او «‌آتروپاتن» بـه صورت نام این استان درون آمد. احمد كسروی نیز هنگام بررسی نام «آتروپات» واژه ی «‌اتور» را همان آذر یـا آتش و «‌پات» را كه بعدها بـه صورت «‌پاد» و «‌باد» درآمد بـه معنای «‌نگهبان» دانسته است. (۹) این نام که تا پایـان دوره ی ساسانی درون ایـران رایج بوده است. چنان كه یكی از موبدان مشـهور «‌آذرباد ماراسپندان» یـا «‌آذرباد مـهراسپندان» نام داشته است. این شخص وزیر شاپور دوم، شاهنشاه ساسانی و یكی از مفسران اوستا بود. نام این موبد بـه صورت «‌آتربات مانسار اسپندان» نیز آمده است. (۱۰)

در ادبیـات دری، آتورپات بـه صورت‌های، آذرآبادگان، آذربایگان و آذربایجان آمده است. چنان كه فردوسی نیز «‌آذر آبادگان» بـه كار است:

به یك ماه درون آذر آبادگان / ببودند شاهان و آزادگان

وز آن جایگه لشكر اندر كشید / سوی آذر آبادگان بركشید

در كتاب‌های عربی نیز آذربایجان و آذربیجان بـه كار شده است.

افزون بر این، درون ایـران باستان نیز نام آذربد، آذرپاد و در پهلوی آتروپات (مارسپندان) از نام های معمول و رایج بوده است. آتورپاتكان همان گونـه كه گفته شد، خود از سه كلمـه تركیب یـافته است. آتور یـا آذر بـه معنی آتش و پات یـا پای (پد) از مصدر پاییدن بـه معنی نگهبان و نگهبانی كردن و سرانجام «‌كان یـا گان» كه پساوند مكان یـا نسبت است. با این توضیح «‌سرزمـین یـا شـهر نگهبان آتش» معنای درست تری هست كه مـی‌توان بـه آذربایجان  اطلاق کرد.

- - -

پی نوشت ها:

۱-   فرتیغ دادگی: بن دهش (خلاصه ی اوستا)، گزارنده: مـهرداد بهار، برگ های ۲۸ و ۱۵۲.

۲-   علی اكبر دهخدا، لغت نامـه، ج ۳، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ذیل باكو

۳-   پروفسور گیرشمن، ایـران از آغاز که تا اسلام، ترجمـه ی دكتر محمد معین، بنگاه ترجمـه و نشر كتاب، ۱۳۴۹، برگ ۲۷۰.

۴-   فردوسی، شاهنامـه، بـه همت محمد رمضانی، كلاله خاور، جلد ۳، برگ ۹۵.

۵-   آرتوركریستن سن، ایـران درون زمان ساسانیـان، ترجمـه ی رشید یـاسمـی، چاپ دوم، انتشارات دنیـای كتاب ۱۳۷۷، برگ ۱۹۰.

٦-   این شخص همان اسكندر مقدونی است. درون نوشته های باستان، او را بـه جای الكساندر، السكندر مـی نامـیدند.

۷-   احمد كسروی، كاروند، بـه كوشش یحیی ذكاء، تهران، ۱۳۵٦، برگ های ۳۱۳- ۳۱۴.

۸-   دیـاكونف، تـاریخ ماد، ترجمـه ی كریم كشاورز، بنیـاد ترجمـه و نشر كتاب، ۱۳۴۵، برگ ۷۸۰.

۹-   احمد كسروی، كاروند، برگ های ۳۱۵- ۳۱٦.

۱۰- علی اكبر دهخدا، لغت نامـه، جلد ۱، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ذیل «‌آتروبات»

 

از: آذرپادگان  

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ی نام شـهرهایی از گیلان و مازندران
 

شماره ی نوشته: ۱۳ / ۸

ر. اشکوری 

ریشـه ی نام شـهرهایی از گيلان و مازندران

 گيلان
کادوسيان يا کاسپيان نام مردمان بومـی بود کـه در گيلان امروز و بخش هايی از مازندران مـی زيستند. ديگر قوم ها, مثل آشوريها, يونانيها و مادها آنـها را بـه نامـهای کادوسيان, آمردان و گلان(گيلان) مـی ناميدند. همانطور کـه مثلا آلمانی ها بـه نامـهای ژرمن, دويچ, توسک و آلمانی ناميده مـی شوند. بـه روايتی کادوسيان خود شامل سه قبيله خويشاوند: کادوسيان, آمردان و گلان بودند. باری نام سرزمين گيلان ماخوذ از نام قوم باستانی ساکن ساحل جنوبی دريای مازندران يعنی کادوسيان و يا گلان است

 مازندران
نام قديمـی مازندران تپورستان (طبرستان شکل عربی آن) بود کـه برگرفته از قوم تپورها است. تپورها, آمردان, گلان و کادوسيان  قوم های خويشاوندی بودند کـه در ساحل جنوبی دريای مازندران مـی زيستند. بـه گفته ابن اسفنديار نام مازندران بعدها جانشين تپورستان شد. درباره معنای آن چند روايت هست که تنـها بـه چهار روايت رايج تر اشاره مـی کنم.
ريشـه کلمـه مازندران را از كلمـه " ماز" بـه معنى" دژ" مى دانند. مـی دانيم کـه به فرمان مازيار بن قارن سردار معروف تبرستان، براى جلوگيرى از رخنـه ی اعراب درون نقاط حساس اين منطقه بـه احداث دژ پرداختند و مازندران را بـه صورت (ماز + اندرآن) بـه معنى " دژ درآن" مى شناختند. يکی از اين دژها کـه هنوز پابرجاست قلعه مازيار هست که درون شمال تهران بعد از قلعه توچال و مـهرچال قرار دارد
به روايتی کلمـه مازندران آميخته‌ای از ماز بـه معنی بزرگ و و اينديرا يعنی ديو و ان پسوند مکان هست که معنی جايگاه ديو بزرگ يا ديو سپيد کـه همان دماوند باشد را مي دهد . ملک الشعراء بهار ميگويد: ای ديو سپيد پای درون بند / ای گنبد گيتی ای دماوند
ابن اسفنديار معتقد هست موز نام کوهی درون منطقه بوده و مازندران يعنی جايی کـه کوه موز درآن (دران) واقع بوده و موزندران بـه تدريج بـه مازندران تبديل شده است

سرانجام آقای جواد مفرد کهلان مـی نويسند: نام مازندران و مازنی اوستا را از ريشـه مز (بزرگ)- زن مـی گيرم يعنی "سرزمين زن يا الهه بزرگ" يا "سرزمين مردم زن سالار" کـه اين بـه طوری کـه ازپرستش الهه آب ها و مقام نسبتاٌ والای زن درون جامعهً مردم شمال ايران يعنی مازندران و گيلان پيداست با سنت های کهن اين ديار پيوند دارد.
برای آگاهی بيشتر مـی توانيد بـه تارنمای مازندنومـه بـه نشانی زير نگاه کنيد:  http://www.mazandnume.com

دريای مازندران, کاسپين, خزر
همـه جای دنيا و از جمله بيش تر کشورهای ساحلی اين درياچه زيبا , آن را بـه نام ايرانی کاسپين کـه بر گرفته از نام قوم ايرانی کاسپيان کـه در شمال ايران مـی زيستند مـی نامند, الا خودمان. روان شاد کريم کشاورز مـی نويسد: دريای خزر درون دوران های گوناگون بـه نام های کرانـه نشينان آن و يا قوم ها و قبیله هایی کـه گهگاه درون  کنار آن مسکن گزيده بودند ناميده مـی شده و همـه يا بخشی از آن بـه نامـی موسوم بوده, مانند: دريای خزران, دريای کاسپيان, دريای هيرکانيه(گرگان), دريای جرجان, دريای گيلان (يا بحرالجيل), دريای ديلم, دريای تبرستان, دريای مازندران. ياقوت حموی مـی گويد کـه ارستو اين دريا را هيرکانيه ناميده. عرب ها نخست اين دريا را بحر جرجان و سپس بحر خزر ناميدند. بتلميوس آن را دريای هيرکانيه مـی خواند. ابن خلدون آن را بحر تبرستان مـی نامد. به منظور آگاهی بيش تر مـی توانيد بـه تارنمای ورگ بـه نشانی زير نگاه کنيد:  http://www.varg.ir/archives/2005/09/post_9.php

آمل
نام آمل از نام يک زيبای مازندرانی بـه نام آمله گرفته شده است. مـی گويند پادشاه بلخ کـه عاشق آمله بود، بعد از سال ها کوشش سرانجام بـه وصال خود رسيد و در محل کنونی آمل قصر بزرگی به منظور وی ساخت کـه بعدها بـه شـهر بزرگی تبديل شد. بـه روايتی ديگر نام آمل از نام قوم باستانی آمردان کـه در مازندران مـی زيستند گرفته شده است. نام آمل شانزده بار درون شاهنامـه آمده است. فردوسى بزرگ، آن گاه كه از بيداد سلطان محمود غزنوي، جلاى وطن كرد بـه آمل نزد پادشاهان آل باوند و آل زيار پناه برد

آستارا
درون گذشته چون درون منطقه آستار مرداب ها و باتلاق های زيادی بود، کاروان هايی کـه از آن جا مـی گذشتند بسيار آهسته و با احتياط بايد از آن منطقه مـی گذشتند, و آن منطقه را آسته رو يا آهسته رو مـی خواندند, کـه کم کم بـه آستارا تبديل شد

انزلی
چند روايت درباره نام انزلی:۱-  انزلی برگرفته از کلمـه انزليج يعنی اسکله ی پهلو گرفتن کشتی ها. ۲-  برگرفته از نام قوم انزان کـه در گذشته درون ساحل دريای مازندران مـی زيستند. ۳-  انزل و يا انگر کـه به معنی لنگر است. ۴-  چون کادوسيان, يعنی ساکنان بومـی گيلان با پارسيان متحد شدند, بـه اين مناسبت اين محل را انشان يا انزان کـه خاستگاه پارسيان بود ناميدند. درون سال ۱۳۱۴ نام شـهر را بـه پهلوی تغيير دادند و در سال ۱۳۵۷ دوباره بـه انزلی تغيير يافت.

بابل
بابل درون گذشته های دور بـه سبب وجود آتشکده ميترا "ما ميتر" و به گويش بومـیان "مـه ميترا" يعنی جايگاه ميترای بزرگ ناميده مي شد. عرب ها آن را مامطير مـی ناميدند. بابل بـه علت قرار داشتن درون مـیان دو شـهر بزرگ آمل و ساری و گسترش بازارها و روابط تجاری بـه بارفروش تغيير نام يافت. درون سال ۱۳۱۰ خورشيدی بـه بابل تغيير نام يافت. کـه برگرفته از نام بابلرود است. نام بابل از دو بخش "با" يعنی آب يا مايعات و "بل" يعنی فراوان تشکيل مـی شود کـه در مجموع بـه معنای آب فراوان است

بابلسر
نام قديم آن مشـهدسر بوده است. اين نام از آن رو بر اين شـهر نـهاده شده بود کـه مردم گيلان و غرب مازندران به منظور سفر بـه مشـهد از اين شـهر مـی گذشتند. بعدها بـه دلیل نزديکی بـه شـهر بابل و بابلرود بـه بابلسر تغيير نام يافت.

بهشـهر
بهشـهر نامـی هست که نزدیک بـه ٧۰ سال پيش بـه اين شـهر داده شده است. درون آغاز بـه علت فراوانی گورخر وحشی درون این منطقه خرگوران ناميده مـی شد. مدتی هم ناميه، كبود جامـه، و تميشـه ناميده مـی شد. شاه عباس صفوی چون مادرش از بهشـهر بود شـهر را اشرف يا اشرف البلاد نام گذاری کرد.

تنکابن (شـهسوار)
تنکا نام قلعه ای بود درون منطقه و چون شـهر درون پای اين قلعه ساخته شد آنرا تنکابن (بن يعنی پای, زير) ناميدند. درون سال ۱۳۱۰ نام شـهر را بـه شـهسوار تغيير دادند. بعد از انقلاب دوباره بـه تنکابن تغيير يافت. تنکابن يا شـهسوار شايد تنـها شـهر درون ايران باشد کـه از هر دو که تا نامش از سوی خود اهالی و يا ديگر ايرانيان استفاده مـی شود

رامسر
نام قديم رامسر سخت سر بود. منطقه ی مـیان تنکابن (شـهسوار) و رودسر کـه شـهر رامسر بين آن ها قرار دارد از مناطقی هست که هيچ کدام از مـهاجمان بيگانـه, از اسکندر گرفته که تا عرب ها و ترک ها و مغول ها نتوانستند آن را بـه تصرف کامل خود درآورند. از این رو همـه ی اين منطقه و مردمانش را کـه در مقابل زورگويان و مـهاجمان مقاومت و سرسختی بسيار نشان مـی دادند سخت سر مـی ناميدند. بعدها بـه بزرگ ترين دهی کـه در منطقه بود (در محل رامسر کنونی) سخت سر مـی گفتند. درون سال ۱۳۱۴ نام شـهر از سخت سر بـه رامسر تغيير يافت.

رشت
نام قديم رشت دارالمرز بود. نميدانم از کی بـه رشت تغيير يافت. روايتی هست که چون اين شـهر يکی از مراکز بزرگ ابريشم ريسی بود نام رشت کـه مشتق از ريسيدن و رشتن هست روی آن گذاشته شد. بـه روايتی ديگر کلمـه رشت از دوبخش "رش" يا وارش کـه به معنی باران ريز هست و پسوند "ت" کـه تداوم را مـی رساند تشکيل شده است, و مجموع آن مـی شود شـهر باران های هميشگی. بـه عقيده دهخدا کلمـه رشت بـه حساب ابجد سال ۹۰۰ هجری مـی شود و چون شـهر درون اين سال ساخته شده است، آن را رشت ناميدند

رودسر
رودسر از شـهرهای باستانی ايران هست و درون دوران باستان کوتم ناميده مـی شد. عرب ها آن را هوسم مـی ناميدند. نزدیک بـه پانصد سال پيش نام شـهر بـه رودسر (کنار رود) تغيير يافت

ساری
به گفته ابن اسفنديار فرخان بزرگ کـه از اسپهبدان مازندران بود, و در سده ی نخست هجری مـی زيسته, اين شـهر را بـه نام فرزندش سارويه ساخته است. ساری از شـهرهای باستانی مازندران است. بناى شـهر را بـه توس پسر نوذر نسبت مـی دهند. آرامگاه ايرج، سلم و تور، فرزندان فريدون را درون ساری ياد کرده اند. منوچهر، شاه پيشدادی بـه خون خواهی پدر خود ايرج عموهايش سلم و تور را کشت و آنان را درون کنار آرامگاه پدرش درون ساری دفن کرد.

صومعه سرا
اسم اين شـهر برگرفته از عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری شيخ عبدالله صومعه ای مـی دانند کـه امروزه مزارش درون اول جاده صومعه سرا ـ فومن قرار گرفته است. برخی بر اين باورند کـه چون درون گذشته های دور درون اين منطقه گلی بـه نام (صومعه) وجود داشته و اسم آن از آن جا برگرفته شده است. از آن جا كه درون زبان گيلكى صومعه سرا را " سوماسرا" تلفظ مى كنند، و با توجه بـه معنى كلمـه "سوما" كه زاهد و بى ريا معنى مى دهد، گروهى اين مساله را دليل نام گذارى اين منطقه مـی دانند. و البته قرار گرفتن تعداد قابل توجهى امام زاده و مسجد درون اين منطقه نيز از نكات قابل اشاره درون نام گذارى اين شـهرستان است. (اين مطلب تماما از وبلاگ سوما هست که نشانی آن درون پايين آورده مـی شود) http://www.sooma.blogfa.com

لاهيجان
لاهيجان: يعنی شـهر ابريشم . دکتر بهرام فره وشی استاد زبان های باستانی مـی نويسد : لاه درون پارسی ميانـه بـه ابريشم اطلاق مـی شده و در برهان قاطع لاه بـه معنی پارچه ابريشمـی سرخ آمده است. لاهيگان کـه لاهيجان شده يعنی محلی کـه در آن جا ابريشم بـه دست مـی آيد.

لنگرود
لنگرود کـه در قديم بندری آباد بود و چون درون رودخانـه اش کشتی ها و قايق ها لنگر مـی انداختند، نام "لنگر رود" و بعدها لنگرود را بـه خود گرفت
 
 از: سرزمـین جاوید

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ی ایرانی واژه ی پسته
 

شماره ی نوشته: ۱۲ / ۸

دکتر محمد حسن ابریشمـی

ریشـه ی ایرانی واژه ی پسته

در دو سده ی گذشته، بسیـاری از پژوهشگران غربی درباره ی خاستگاه واژه ی پسته نظرهای گوناگونی ارایـه کرده اند. برخی از آنان ریشـه و اصل این واژه را برگرفته از واژه ی یونانی "بیستاکیون" Bistakion بـه معنی پسته دانسته و برخی این واژه را یونانی و برگرفته از پارسی باستان یـا مـیانـه (پهلوی) ذکر کرده اند.

بارتولد لومر ایران شناس امریکایی درون کتاب "سینو ایرانیکا" Sino Iranica پژوهش های جامع و عالمانـه ای درون باره ی روابط فرهنگی مـیان ایران و چین دارد و واژه ی پسته را ایرانی و از ناحیـه ی خراسان و سُغد دانسته کـه به یونانی و دیگر زبان های جهان رفته است.

دانشمندان ایرانی نیز درون باره ی واژه ی پسته نظرهای گوناگونی دارند. ملک الشعرای بهار واژه هایی چون پسته و نرگس را از واژگان یونانی – رومـی داخل شده درون زبان فارسی بر شمرده و محمد معین اصل و ریشـه واژه ی پسته و عربی آن " فستق" را از واژه ی آرامـی "پستقا" Pestaga و یونانی "پیستاکیون" Pistakion  دانسته کـه خاستگاه آن شام (در سوریـه) هست و بـه یونانی رفته و از آن بـه دیگر زبان های اروپایی داخل شده است.

ابوالقاسم سلطانی واژه ی "بسطاقیـا" بـه معنی پسته را درون کتاب "وسقوریدوس" جداشده از واژه ی پهلوی "بیستک" Bistak یـا سریـانی "بستقا" Bestaga متذکر شده است.

ابراهیم پورداود نیز گفته هست که : «واژه ی پسته دیرگاهی هست که از زبان ایرانی بـه زبان های اروپایی وارد شده است». وی معتقد هست که درون سده ی ۱۲ مـیلادی درون هنگام جنگ های عیسویـان و مسلمانان، صلیبیـان درون برگشت از سوریـه، سکر (شکر)، کنجد (Samsam) و پسته و بسیـاری از رستنی های دیگر را با نام هایشان بـه اروپا بردند. دکتر پرویز ناتل خانلری نیز مـی گوید: «درخت پسته از نباتات ناحیـه سغد و شمال خراسان بوده و کلمـه ی پسته از همـین نواحی بـه دیگر نقاط رفته است».

بی تردید واژه ی پسته یک واژه ی ایرانی بسیـار کهن هست که خاستگاه اصلی آن را حتما در سرزمـین پسته یعنی گهواره ی نخستین درحتان پسته ی خودرو جست و جو کرد. مطابق بررسی های تاریخی و واژگانی و بر پایـه ی منابع کهن و مستندات موجود، درختان پسته خودرو درون عرصه ی بسیـار پهناوری درون محدوده ی خراسان قدیم و ماوراالنـهر بـه مفهوم جغرافیـایی وسیع این سرزمـین ها بـه صورت جنگل های انبوه و توده های درختی پراکنده وجود داشته کـه بقایـای آن ها درون شمال شرقی ایران، بخش هایی از شمال افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان که تا سر حد قرقیزستان و ناحیـه ی کاشغر درون چین همچنان برجاست.

در باره ی ریشـه ی لغوی واژه ی پسته، درون منابع بعد از اسلام نیز مطالبی آمده است. قدیمـی ترین اظهارنظر درون این باره از آن دانشمند ایرانی بـه نام ابومنصور ازهری هروی هست که بـه گفته ی زنده یـاد دهخدا، وی امام لغت عرب و جامع شناخت واژگان پارسی و تازی درون سده ی چهارم و پنجم هجری است. ابوریحان بیرونی از قول ازهری کـه اهل ناحیـه ی پسته خیز هرات بوده است، چنین مـی نویسد: «ازهری گوید فستق معرب هست از لغت پارسی پسته».

واژه ی فارسی پسته درون گویش مردمان نواحی پسته خیز خراسان قدیم "پیسته" تلفظ مـی شده کـه هنوز هم درون بسیـاری از نواحی خراسان، افغانستان، تاجیکستان و فارسی زبانان آسیـای مـیانـه با همـین تلفظ مصطلح است. مثلن درون بخارا بـه مغز پسته "پیسته مغز" pista maghz مـی گویند. واژه ی پسته درون گویش لاسگروی و سرخه ای (از نواحی پسته خیز سمنان) "پستک" و در سمنانی "پستکه" تلفظ مـی شود.

واژه های گویشی پیستک، پیسته و پستک برگرفته از نام پسته درون پارسی مـیانـه (پهلوی) Pistak هست و واژه ی "پستکه" از نظر تلفظی (فونتیکی) شباهت بـه نام پسته درون پارسی باستان دارد کـه لومر آن را بـه صورتpistaka   متذکر شده است.

صوت ضبط شده ی ناشی از شکستن دانـه ی پسته ی ریز تداعی کننده ی تلفظ نام پسته درون گویش های ایرانی (پیسته، پیستک، پستک) است. از این رو گمان قوی وجود دارد کـه واژه ی ایرانی "پسته" ریشـه ی صوتی داشته است. بدین ترتیب کـه در زمان های بس دور، مردمان خراسان قدیم با شنیدن صدای شکستن پسته، بـه محصول جنگل های این نواحی یک "آوا نام" یـا یک واژه ی صوتی onomatopoica داده اند.

در تایید این نظریـه کـه واژه ی "پسته" مانند واژه ی "بوس" یـا "بوسه" فارسی، یک واژه ی صوتی یـا "آوا نام"  است (اولی از صدای شکستن دو پوسته ی سخت پسته و دومـی از برخورد دوبه هنگام بوسیدن) شواهدی درون منابع کهن فارسی نیز وجود دارد:

رودکی سمرقندی (سده ی سوم هجری) درون مضمونی شاعرانـه تعبیر دلنشین از صوتی بودن واژگان "بوس" و "پسته" را درون این بیت دارد:

منم خو کرده با بوسش چون باز بر مسته / چنان بانگ آرم از بوسش چنان چون بشکنی پسته

رودکی درون مصراع دوم صدای بوسه را با صدای ناشی از شکستن پسته مقایسه و تشبیـه کرده است. شاید رودکی این بیت را درون دوره ی نابینایی سروده باشد، زیرا از دیدن لبان زیبا محروم بوده و شباهت دهان خندان پسته را با دومعشوق نادیده گرفته و صدای بوسه و شکستن پسته را به منظور تعبیر و تشبیـه خود ترجیح داده است.

سنایی غزنوی (سده ی ششم هجری) نیز درون این بیت با تعبیر و تشبیـه شاعرانـه اش موضوع "آوا نام" بودن واژه های "پسته" و "بوس" و ریشـه ی صوتی آن ها را درون نظر داشته است:

پسته ها خوش توان شکست از بوس / بر یکی پسته و دو بادامش

امروز واژه ی پسته درون لهجه های کنونی با تلفظ کم و بیش نزدیک رایج است. درون یزد آن را "پستَه" و کلیمـیان آن را  "پسو" مـی نامند. درون گویش تاتی (نواحی قزوین) درون سگزآباد بـه صورت "پستیـه"، درون گویش افتری (از توابع فیروزکوه) بـه صورت "پسه"، درون دلیجان "پسدون" و در لهجه های خوانساری، بروجردی و شوشتری "پسَه" مصطلح هست و درون ترکی آذربایجان بـه آن "پوستَه" گفته مـی شود.

از: مـیراث فرهنگی

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ی واژه های بهشت، برزخ، دوزخ و مغ و مجوس
 

شماره ی نوشته: ١١ /  ٨

 

کورش جوشن‌لو

ریشـه‌شناسی واژه های:

بهشت، برزخ، دوزخ

و

 مَغ، مجیک (magic) و مجوس

بهشت، برزخ، دوزخ  

اصل واژه‌ی "بهشت" درون دوران مـیانـه ی زبان فارسی "وَهیشت اَخْو" (vahišt axw) بوده است. "وَهیشت" ترکیب شده هست از "وه" و "ایشت". "وه" همان "بــه" (beh) فارسی امروز بـه معنی خوب است. و "ایشت" پسوند صفت برترین (عالی) است. "ایشت" و بیش تر "ایست" گونـه‌ی فرسوده‌ی išta  ی فارسی باستان هست که پسوند سازنده‌ی صفت برترین بوده هست و کاربرد خود را درون انتقال بـه دوران فارسی مـیانـه کم‌کم از دست داده و در فارسی جدید نیز کاربردی ندارد. اما نیک مـی دانیم کـه در زبان انگلیسی کـه زبانی هم‌خانواده‌ی فارسی هست این پساوند امروزه بـه صورتest  همچنان سازنده‌ی صفت برترین است. مثلن در largest  و hardest . (هند و اروپایی = isto)

پس "وَهیشت" بـه معنی "به ترین"  و برترین  است. اینک بـه سراغ بخش دوم واژه کـه در این ترکیب حذف شده هست مـی رویم، یعنی  اَخو (axw). اَخو بـه معنای "جهان " و یـا "هستی" هست و بنابر این "وَهیشت اَخو" بـه معنی "به ترین جهان" یـا "به ترین هستی" است.

و اما دوزخ. اصل واژه "دُش اَخو" (doš axw) بوده است. "دُش" بـه معنای بد و ضد هست و کاربست آن را هنوز درون واژه‌هایی چون دشمن  (ضد من) ‌و دژخیم (بد‌خصلت) مشاهده مـی‌کنیم. "اَخو" نیز همان گونـه کـه گفته شد بـه معنای جهان هست و بر روی هم "دُش اخو " بـه معنای "جهان بد" است.

برزخ نیز تشکیل شده هست از "برز" و "اخو". "برز" بـه معنای "بلند" هست و "برزخ" روی هم‌رفته معنای جهان بلندمرتبه را مـی دهد. این نام‌گذاری نیز بـه این دلیل هست که برزخ یک مرتبه از دوزخ بالاتر است، هر چند درون مقامـی پست‌تر از بهشت‌اخو قرار دارد.

در پایـان بد نیست یـادآور شوم جناب دکتر جنیدی درون کتاب "نامـه‌ی پهلوانی" (برگ۵٢) بر این رای پای فشرده هست که best  انگلیسی کـه جزء صفت‌های بی‌قاعده‌ی این زبان برشمرده شده است، همان "وهیشت" یـا "بهشت" فارسی هست و همان گونـه کـه مشاهده مـی‌کنید معنای هردوی آن ها نیز یکی است: بـه ترین.  

 

مَغ، مجیک (magic) و مجوس

 

در فارسی

در فارسی باستان، "مگو" magu که خود از ریشـه‌ی هند و اروپایی magh (قدرت داشتن) گرفته شده‌ است، به معنی "یکی از اعضای طبقه‌ی روحانیون" است. "مگوشmaguš نیز حالت فاعلی مفرد مذکر آن است. این واژه درون فارسی مـیانـه (پهلوی) فرسایش مـی یـابد و تبدیل بـه "مَغ" مـی شود کـه به معنای "روحانی زرتشتی" به‌ کار مـی‌رفته است. البته درون زبان پهلوی بـه "مغ"ها، "مگوگ" هم گفته مـی‌شده هست (دکتر فره وشی) کـه بی‌گمان این واژه گونـه‌ی دیگر همان واژه‌ی فارسی باستان یعنی مگوش است. صورت دیگر این واژه درون پهلوی "مو" mow است کـه در ترکیب هایی چون "موبد" (رییس مغان) دیده مـی شود. درون زبان فارسی دری نیز این واژه بـه صورت "مغ" تاکنون بـه حیـات خویش ادامـه داده است.

            

 در زبان‌های اروپایی

گونـه‌ی باستانی این واژه، یعنی مگوش maguš  از فارسی بـه صورت magos  وارد زبان یونانی شده و سپس درون لاتین magus شده هست (که جمع آن magi است) بـه معنای " جادوگر". گویـا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمـیز داشته‌اند کـه موجب آن شده هست که غربی‌ها چنین برداشتی از این واژه کنند.

این واژه از لاتین وارد زبان انگلیسی شده و سیر تکاملی خود را پیموده هست و امروزه درون این زبان چندین واژه یـافت مـی شود کـه در پیوند با همـین معنا بـه حیـات خود ادامـه مـی‌دهند.  magic به معنای جادو زبانزد‌ترین بازمانده ی این روند تکاملی است. همچنین magical (جادویی)، magician (جادوگر)، mage (دانشمند، جادوگر) و ...

در فرانسه نیز بـه همـین ترتیب است. mage درون فرانسه بـه معنی "مغ" و "جادوگر" است. magie به معنای جادو و magique نیز بـه معنای "جادویی" بـه کار مـی رود.

در تورات و انجیل نیز بـه این واژه برمـی خوریم کـه جالب‌ترین آن همان سه "مغ" ستاره‌شناسی هستند کـه در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره به منظور ستودن حضرت عیسا بـه بیت اللحم آمده بودند. (انجیل متی/باب دوم)

 

در زبان‌های سامـی و عربی

همان "مگوش" فارسی باستان بـه صورت "مَجوس" بـه زبان آرامـی راه مـی‌یـابد و سپس بـه همـین ترتیب بـه زبان عربی مـی رسد (دهخدا). "المجوس" درون عربی اسم جمع هست و مفرد آن "المجوسی" است.

این کـه این واژه درون آغاز درون زبان عربی چه کاربردی داشته هست آوردگاه دیدگاه‌های گوناگون است، اما، کم‌کم کاربردش بـه معنی "زرتشتیـان" و "پرستندگان آفتاب و آتش" گسترش یـافته است. درون قرآن ( آیـه های ١۷/٢٢) نیز این واژه بـه معنای "زرتشتیـان" و یـا "یک فرقه‌ از زرتشتیـان " بـه کار رفته است.

از این واژه، درعربی، سه حرف (م‌ ج‌ س) مبنای اشتقاق شده و واژه‌های دیگری نیز از آن ساخته شده‌است. به منظور نمونـه: مَجّسَ ( اورا مجوسی/زرتشتی کرد)، تُمجَّسَ (مجوسی/زرتشتی شد) و المجوسیة (زرتشتی گری/مجوسی‌گری).

 

 

منابع:

- راهنمای زبان فارسی باستان / دکتر چنگیز مولایی

- فرهنگ دهخدا

- المنجد فی اللغة

- فرهنگ فارسی بـه پهلوی فره وشی

- فرهنگ فرانسه بـه فارسی لاروس

- American Heritage Dictionary

- Online Etymology Dictionary

- Oxford Dictionary

 

 از: سرای دانای توس

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
کند و کاوی درون معنی و ریشـه ی واژه ی "عجم"
 

واژه ی عجم درون زبان فارسی و در بیش تر زبان های آسیـایی مانند هندی، اردو، پشتو، بلوچی، کردی، ترکی، معنی ایرانی و زبان فارسی مـی‌‌دهد، اما درون زبان عربی امروزه بـه معنی غیر عرب بـه کار مـی‌‌رود. در برهه‌ای از تاریخ بهی کـه زبان عربی را نمـی فهمـیده هست عجم مـی‌‌گفته اند و این لقب بیش تر بـه ایرانیـان اطلاق مـی‌‌شده است. درون دوره ی بنی امـیه این کلمـه کاربردی تحقیر آمـیز داشته است، ولی امروزه این معنی تحقیرآمـیز  یـای کـه عربی را نمـی‌داند، کاربردی درون ادبیـات عرب ندارد.

کلمـه ی عجم پیش از این کـه به این معنی بـه کار رود،  سده ها فقط به منظور ایرانیـان و سرزمـین ایران بـه کار مـی‌‌رفت. همان گونـه کـه امروزه درون خوزستان، عرب ها هنوز هم بـه فارس ها عجم مـی‌‌گویند و این واژه درون گذشته نـه تنـها تحقیر آمـیز نبوده بلکه موجب افتخار بوده است، بـه طوری کـه برخی از  از عرب ها حتا درون دوره ی جاهلیت داستان‌های شکوهرایـان عجم و مُلک جم را با افتخار نقل مـی‌‌کرده اند. سپس عجم درون یک برهه از تاریخ فقط به منظور فارس ها و مترادف با پارسیـان بـه کار گرفته ‌‌شده هست و به منظور نخستین بار درون دوره ی بنی امـیه هست که کاربرد تحقیر آمـیز کلمـه ی عجم به منظور مترادف فارس و مجوس بیـان شده است. بعدها بـه دلیل صرفی بودن زبان عربی، "جم" و "عجم" بـه واژه‌های متعددی مانند معجم، عجمـه و غیره تبدیل شد.

ریشـه‌های واژه ی عجم

عجم به صورت هَجَم، هَخَم و هَیَم نیز تلفظ شده هست و احتمال دارد مـیان آن با واژه ی "هخامنش" نیز ارتباط وجود داشته باشد. زیرا کلمـه ی "جم" یـا "یم" کـه ریشـه ی اصلی واژه ی عجم هستند، درون زبان لاتین به صورت Haxâm نوشته و با "خ" تلفظ مـی‌‌شود. درون قدیم ‌ترین متن های فارسی، کلمـه های جمشیدیـان، جم، عجمـیان و عجمان هست. ولی واژه ی "هخاان" درون ادبیـات فارسی بعد از اسلام نیست.

  ال + جم = الجم = اجم =عجم با واژه های "جم"  و "جمشید" پیوند واژه‌ای و تاریخی دارد :

"جم"  نام کوچک جمشید پادشاه افسانـه‌ای ایران هست که با شخصیت حضرت سلیمان یکی دانسته مـی‌‌شود. جمشید از دو واژه "جم" و "شید" ساخته شده است. "جَم" و " یَم"  از یک ریشـه هست و معنی دریـا و اقیـانوس و گروه مـی‌‌دهد و "شید" بـه معنی درخشندگی همـیشگی و ابدی هست که با خور ( ، گودال) ترکیب مـی‌شود و خورشید خوانده مـی‌شود و محل تابناکی ابدی معنی مـی دهد. از این رو "جمشید" مفهوم دریـای نور، دریـای تابناک و فروغ جاودان را مـی‌‌رساند.

کلمـه ی "یم" و "جم" همان گونـه کـه گفته شد بـه معنی گروه و دسته و نیز بـه معنی آب و رودخانـه و یـا دریـا هست و نام جمشید یکی از مشـهورترین پادشاهان یـا پیـامبران اساتیری ایران با آن پیوند دارد. ریشـه ی سامـی یـا آریـایی این کلمـه قابل اثبات نیست، ولی درون زبان عربی کلمـه ای با حرف های  (و، ا، ی) شروع نمـی‌شود بعد "یم" نمـی‌تواند عربی باشد. و وزن آن هم عربی نیست. طبق قاعده ی زبان عرب بـه اسم "جم"  "ال" اضافه مـی‌‌شود و به صورت الجم نوشته مـی شود. اما چون حرف  ج درون "جم" از حرف های شمسی است، بنا براین درون آن حرف "ل" تلفظ نمـی‌شود. "جم" و "یم" درون زبان عرب نیز بـه معنی دریـا، برکه و انجمنی بوده و به طبقه ی روحانیون قدیم ایران یعنی مغ مجوس گفته مـی شده هست که  همان "عاد" عبری (به معنی مغان، انجمنی ها) درون تورات و قرآن است. ما همچنین نام دیگر زرتشتیـان یعنی گَبر (گَور) را نیز درون دست داریم کـه باز بـه همـین معنی جمع مردم و انجمن ِ گرد آتش است. این کلمـه درون نام فرقه ی بزرگ گَوران های ایران نیز باقی مانده است.

  "جم " كه درون اوستا و پهلوی و زبان کردی بـه صورت جمشید و جمشیر و گاهی هَجَم آمده است، نامـی هست که بزرگان متعددی درون تاریخ بـه آن نامـیده شده‌اند، ولی جمشید درون شاهنامـه از نخستین پادشاهان و پیـامبران ایرانی بـه شمار مـی آید كه بر پایـه ی نوشته‌ها و داستان‌های شفاهی و خدای نامـه ها، اختراع لباس، نگارگری، كشف فلز، ساختن گرمابه، دانش پزشكی و جشن نوروز را بـه او نسبت داده‌اند. صفات این پادشاه شباهت زیـادی بـه نوح درون قران دارد و برخی وی را با حضرت سلیمان یكی دانسته اند. درون اوستا آمده هست که درون زمان جمشید ۳۰۰ سال مرگ و بیماری نبود. اهورا مزدا از او خواست كه پیـامبرش درون روی زمـین باشد ولی او شـهریـاری را پذیرفت. درون یكی از سال ها سرما بـه شدت فزونی یـافت و او دژی بنام جم كرات (ورجمكرت) ساخت و حیوانات را درون آن جای داد. درون دوره ی او حیوانات فزونی یـافتند. او جامـی داشت كه درون آن تمام اسرار نـهان را مـی‌‌دید (جام جم). نگاه كردن بـه گوی شیشـه‌ای و اسرار گفتن از این دوره رایج شده است، سرانجام نیز او ادعای خدایی كرد و گمراه شد. بعد ضحاك بر او چیره شد و به تعبیر فردوسی:

منی كرد آن شاه یزدان شناس /  ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس

کلمـه ی عجم با نام "جم" (جمشید اساتیرایرانی) پیوند دارد. زیرا آن "جم"  که با اژیدهاک ثانی (ضحّاک، آستیـاگ) مربوط مـی‌شده شخصی از قوم مغان آذربایجان بوده هست که بـه گفته ی کتسیـاس و منابع اوستایی، سپیتمـه (یعنی دانای سفید و مقّدس) نامـیده مـی‌شده است. کتسیـاس نام سپیتمـه را درفهرست نام حکمرانان ماد اسپنداس (ارمغان کننده ی خوشبختی) آورده (در اوستا نیز بدین معنی اشاره شده است) و به وی بـه عنوان آخرین فرمانروای ماد با حکومتی سی وپنج ساله اشاره کرده و نام دیگر او را آستی گاس (صاحب و وارث تخت) آورده است. مـی‌‌دانیم کـه وی زیردست آستیـاگ پدر زن خویش بوده و هم‌زمان با آستیـاگ درون آذربایجان و اران و ارمنستان حکومت نموده است. از سوی دیگر مـیدانیم کـه سپیتمـه درون واقع همان پدر زرتشت سپیتمان هست که درون شـهر رغه آذربایجان یعنی مراغه حکومت مـی‌کرده هست و درون تاریخ های اساتیری ایران با نام‌های ایرانی جم و هود هامان (دانای نیک) و گودرز (دارای سرودهای با ارزش) معرفی شده است. دلیل این وجه تسمـیه‌ها نیز جز مُغ بودن شخص وی نبوده است، چه همان طور کـه گفتیم نام جم درون این جا مانند "جمّ " عربی و "عاد" عبری و "مُغ" و " گَور" ایرانی بـه معنی انجمنی است.

در اوستا، فرگرد دوم وندیداد درون مورد جمشید گفته شده کـه وی ورجمکرت ( قلعه ی جمشید) را ساخت و جای آن درون کنار رود داییتی است. اکنون ویرانـه‌های این دژ کوهستانی درون آن جا قلعه قیزلار (یعنی دژجنگجویـان) نامـیده مـی‌شود و در حدود ۱۴ کیلومتری جنوب مراغه درون کنار روستای لیلی داغی واقع شده است. درون همـین فرگرد دوم وندیداد درون این مورد آمده هست که زمان توفان بزرگ کولاک (در واقع تهاجم قبایل سکایی و سئوروماتی شمال دریـای سیـاه و قفقاز) جمشید (یعنی خورشید تابان ،دریـای تابناک ،جم درخشان) باان خود درون آن پناه گرفته بودند و این همان توفانی هست که درون قرآن تحت عنوان توفان قهر خدا به منظور قوم عاد (مغان، انجمنی ها) یـاد شده است. مـی دانیم کـه رهبر روحانی قوم عاد درون قرآن هود (هودا، یعنی دانای نیک) معرفی شده هست که بی تردید منظوراز وی همان سپیتمـه (دانای سفید و مقدّس) پدر سپیتاک (زرتشت) هست که کتسیـاس درون موردش مـی‌گوید وی کـه داماد آستیـاگ بود بـه دست کورش بـه قتل رسید چون او وارث تاج و تخت بـه شمار مـی‌‌رفت و رسمن بـه عنوان جانشین وی برگزیده شده بود. این خبر درست بـه نظر مـی‌‌رسد چون درون یشت های اوستا نیر بـه تصریح گفته شده هست که سپیتوره (بره ی سفید) بـه همدستی اژی دهاک (ضحّاک) جم (جمشید) را کشت؛ چه نام سپیتوره (بره ی سفید) بـه وضوح نشانگر همان کوروش  است (اگر اصل این نام را کوره وش بدانیم  که «بسان نره اسب» معنی مـی‌‌دهد.).

 به هر حال بنا بـه روایت کتسیـاس، کورش دو پسران سپیتمـه با اسامـی سپیتاک (که هرتسفلد ایران شناس معروف آلمانی بـه درستی وی را همان زرتشت سپیتمان دانسته) و مگابرن را بـه حکومت نواحی بلخ و گرگان انتخاب نمود و با مادر ایشان یعنی آمـیتیدا (دانای خانـه، آستیـاگ) ازدواج کرد. یعنی این دو برادر (سپیتاک و برادر بزرگش مگابرن) درون عمل تبدیل بـه پسر خوانده‌های کورش گردیدند و از همـین جاست کـه از داستان این دو  با کمبوجیـه سوم پسر تنی کورش سوم، داستان اساتیری سه پسر فریدون (کوروش) درون شاهنامـه پدید آمده هست که درآن سلم (مگابرن) و تور (کمبوجیـه) قاتل ایرج (گئوماته زرتشت، سپیتاک بردیـه) بـه شمار آمده‌اند کـه این خود براساس شایعه‌ای دروغین بوده است، زیرا قاتل اصلی گئوماته زرتشت (بردیـه) همان داریوش و شش تن همراهان وی بوده‌اند کـه در قرآن از آنان بـه عنوان اصحاب کهف نام شده است.

چنان کـه از نوشته‌های هرودوت و کتسیـاس بر مـی‌‌آید، بعد از مرگ کورش، سپیتاک (زرتشت، زریـادر) یـا همان تنائوکسار (بردیـه، یعنی بزرگ تن) از بلخ بـه پارس خوانده شد و در آنجا با لقب های گئوماتای مغ (مغ دانای سرودهای دینی) و پاتی زیت (حافظ سرودهای دینی) بـه هنگام لشکرکشی کمبوجیـه بـه مصر بـه نیـابت سلطنت وی بر گزیده شد و چون بعد از گذشت سه سال و اندی شایعه ی مرگ کمبوجیـه درون مصر بـه وی رسید، حکومت خود را همراه با یک برنامـه ی اصلاحات عمـیق اجتماعی اعلام نمود که تا این کـه توسط داریوش (در روایـات اسلامـی: دقیـانوس) و شش تن از همدستانش، بـه همراه موبدان نزدیکش ترور شدند کـه این واقعه درون تورات و قرآن بـه عنوان قهرخدا بر قوم هامان (زرتشت) و قوم ثمود (معدومـین) بازگویی شده است. بـه گفته ی هرودوت این مُغ (زرتشت)، اصلاحات اجتماعی بی‌نظیری نموده بود چنان کـه در قتل وی مردم آسیـا بـه جز پارسیـان بـه سوگ و ماتم نشستند.

در مورد ریشـه ی ایرانی نام جم (یم) گفتنی هست که این واژه درون پیش آریـاییـان هند و ایرانی از عهد سپیتمـه (داماد آستیـاگ و ولیعهد وی) قدیمـی تر بوده و در زبان ایشان بـه معانی همزاد و جام (سمبل خورشید) بوده هست و بدین معانی نام ایزد مـیرای خورشید و ایزد خاندان شاهی و ایزد جهان زیرین بوده است. وی درون پیش آریـاییـان کاسی (اسلاف لُران) ایمـیریـا (سرور دانا یـا دانای مرگ و مـیر) نامـیده مـی‌شد و نام همسر این ایزد کـه الهه ی سرسبزی بوده مـیریزیر (الهه جهان زیرین) قید شده است.

پیداست کـه این "جم" با "جمّ " سامـی‌ها کـه لقبی بر سپیتمـه و قوم وی یعنی مغان بوده هست درهم آمـیخته است: چون درون امپراتوری ایرانیـان پیش از اسلام سامـی زبانان درصد بالایی را تشکیل مـی‌‌داده‌اند و فرهنگ و اساتیر کهن ایرانی را مـی‌‌شناخته و در مورد آن ها بحث و فحص مـی‌کرده‌اند، بـه طوری کـه آنان کوروش بزرگ را با نام ذو القرنین مـی‌‌شناختند و در این مورد از پیـامبر سوال مـی‌‌د کـه چندین آیـه درون مورد ذوالقرنین نیز وجود دارد. لذا چنان کـه اشاره شد به منظور نام های مغ (مجوس) و گَور (گبر) مترادف سامـی عربی آن یعنی "جمّ " را با اضافه حرف تعریف الف و لام شمسی خود بـه صورت الجّم ساخته و از کوتاه شدن آن درون دهان عامـه نام "عجم " را به منظور ایرانیـان (در اصل به منظور روحانیون مغ ایشان) پدید آورده اند.

و چنان کـه گفته شد، این "جمّ " از سوی دیگر با هوم عابد (سپیتمـه مغ) پدر هامان (سپیتاک/زرتشت/بردیـه)  مطابقت داشته است: درون تورات کتاب استر نام زرتشت و پدرش بـه ترتیب هامان (نیکومنش) و همداتای (همزاد، جم) ذکر شده‌اند و نام قبیله ی ایشان اجاجی (دوردست و بالایی) آمده هست که بی تردید منظور سرمت های آنتایی (اسلاف بوسنی ها) هستند، زیرا نام های آنتا و بوسنی نیز بـه معنی کناری و دوردست هستند. بعد خود ایرانیـان نیز این نام تاریخی را تنـها از سامـی زبانان بین النـهرین نیـاموخته و سپیتمـه/جم واقعن همزادی نیز داشته هست که مطابق وداها و اوستا همزاد وی ی بوده هست که "جمـی" نامـیده مـی‌‌شده است.

بدین ترتیب ایرانیـان نام "جم " را درون رابطه با اژیدهاک (آستیـاگ) بـه جای سپیتمـه (هوم) بـه کار‌اند و این "جمّ " درون اوستا بـه سبب هم شکلی آن با "جم" کهن اساتیری آریـاییـان یعنی خدای مـیرای خورشید و ایزد خاندان شاهی- کـه به شکل های یمـه، ایمرو و ییمـیر از هند که تا اسکاندیناوی شناخته شده بوده- یکی گرفته شده است.

چنان کـه گفته شد، کتسیـاس مـی‌گوید سپیتمـه (جم، هوم) بـه طور رسمـی بـه عنوان جانشین آستیـاگ (اژیدهاک مادی، ضحاک) درنظر گرفته شده بود، زیرا داماد آستیـاگ و شوهر وی، آمـیتیدا (ماندانا، دانای خانـه وآشیـانـه) بود؛ ولی درون اساتیر شاهنامـه بـه اشتباهی کـه ظاهرن ناشی از تقارن حکومت ایشان و نیز تقیـه و سازشگری و دروغ گویی مصلحت آمـیز مغان درباری بوده است، اژی دهاک جانشین جمشید وانمود شده هست نـه برعکس. بنابر این جمشید یعنی همان "یمـه خشئته" ی اوستا (یعنی جم درخشان و زیبا) نـه همان جمشید جم اساتیری هست که بـه عنوان خدای خاندان شاهی و خدای مـیرای خورشید و خدای جهان زیرین شناخته مـی‌شده است، بلکه همان سپیتمـه/ اسپنداس/ هوم تاریخی هست که درون اوستا ملقب بـه هوم سرور و دارنده ی چشمان زرین است.

مـی‌‌دانیم کـه نام اوستایی قبیله اصلی وی یعنی سئیریمـه (سلم، سئورومات، یعنی اسلاف صربوکروات ها) نیز بـه معنی سرور بزرگ است. ظاهرن تناقضی مـیان مغ بودن و انتساب زرتشت بـه دوراسروها یعنی صرب های دوردست (بوسنی ها) موجود هست ولی این مغ های شـهر رغه آذربایجان (مراغه) مـی‌‌توانستند از اختلاط با قوم سئورومات پدید آمده باشند چه بنا بر شواهد تاریخی و باستان شناسی، مغان حتا درون مـیان قبایل سئورومات (قوم سلم) و اسکیتان (سکاها) نیز مقام روحانیت را بـه خود اختصاص داده بودند.

افزون براین کلمـه ی مغ درون زبان آریـایی ها با نام های صرب (سرب یـا سرو بـه لغت ودایی یعنی همـه و انجمنی) و با کروات (هئوروات، بـه اوستایی بـه همان معنی همـه و انجمنی) مترادف است. بـه طوری کـه اشاره شد این تنـها منابع یونانی و ارمنی نیستند کـه نام ملکه سمورامت (در اصل سئورومات، یعنی مادر سالار) را با زرتشت بـه عنوان فرمانروای آذربایجان و اران و بلخ پیوند مـی‌‌دهند، بلکه همان طور کـه اشاره شد درون کتب پهلوی نیز نام نیـای دیرین زرتشت، دوراسرو یعنی صرب دوردست (=بوسنی) آمده است.

در این باب خصوصیـات نژادی زرتشت و پدرش سپیتمـه یعنی بور و روشن و اندام درشت ایشان نیز مزید بر علت است. درون خصوص مکان فرمانروایی اولیـه زرتشت گفتنی هست که مطابق خود اوستا و نوشته گزنفون و همچنین خارس مـیتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر درون ایران، تنائوکسار/بردیـه یـا همان زریـادر/ زرتشت ابتدا درون همان حوالی رود ارس یعنی درون آذربایجان و اران و ارمنستان حکمرانی داشته است. جمشید (موبد درخشان، جام شاه درخشان) متصّف بـه هئورمـه (یعنی دارای رمـه‌های خوب) هست که از همـه ی این ها چنین معلوم مـی‌‌گردد کـه زوج خدایـان اوستایی و ودایی درواسپ (لرواسپ ها، اشوین ها وناستیـاهای وداها) نیز درون اصل ایزدان خورشید، چمنزارها، گله‌ها و چشمـه ساران بوده‌اند و همان ایزدانی هستند کـه در کتیبه‌های مـیتانی ها تحت نام زوج خدایـان مـیثره (مـهر دارای چراگاه های فراخ) و ناشتیـا (الهه ی آب های جاری، ناهید) معرفی شده ‌اند. بعد بی جهت نیست کـه این دو ایزد و الهه ی همزاد (=جم و جمـی) درمقام داشتن اسب های تیز رو با هم مشترک بوده‌اند. درنقش برجسته ی کورانگون فارس کـه مربوط بـه ۲۰۰۰ سال پیش ازمـیلاد هست رب النوعی روی تخت عجیبی از مار چنبره زده نشسته هست و از تاج او و همچنین تاج الهه پشت سرش دو شاخ بیرون آمده و در دستش جامـی هست که پنداری آب زندگی درون آن هست و بـه سوی پرستندگان جاری است. این نقش های برجسته از جهات بسیـاری یـادآور استوره ی "جم "و ش "جمـی" و جام درخشان منسوب بدیشان است.

بنابراین درون ادبیـات ایران اسم جم و کلمـه ی جم و جمشید و جمـی درون موارد گوناگونی کاربرد داشته هست و چندین شخصیت اساتیری ایرانی با نام جم و جمشید شناخته ‌‌شده هست و این کلمـه ها ریشـه ایرانی دارد و نـه عربی.

قدیمـی‌ترین نامـی کـه عرب ها به منظور ایران بـه کار‌اند كشور(مُلک) جم هست كه عرب های دوره ی جاهلیت آن را معرب نموده، الجم،  اجم و عجم گفتند و كلمات عجمـه، عجمو، اعجمـی و الاعاجم را از آن ساختند. سپس درون دوره‌های بعدی عجم و اعجمـی را درون معنی‌های مختلف بـه کار بردند. نخست این کلمـه را فقط به منظور ایرانیـان و مترادف با فارسی بـه کار مـی‌‌بردند. ولی درون سده‌های بعد از اسلام این کلمـه کاربرد بیش تری پیدا کرد و گاهی بـه خود اعراب نیز عجمـی مـی‌‌گویند مثلن بـه شیعیـان بحرین و عمان (که عربی شده هومان، هامان است) عجمـی مـی‌‌گویند. یـا عراقی‌ها بـه مردم فارس خوزستان عجم مـی‌‌گفتند. درون یک دوره بـه زرتشتیـان و یـا بـه مجوس عجم مـی‌‌گفتند. درون برخی موارد بـه مردم خراسان هم عجم گفته‌اند و به طور بسیـار معدودی هم بـه آذری ها نیز ترکان عجم گفته‌اند و امروزه کلمـه عجم بیش تر بـه معنی غیر عرب بـه کار مـی شود.

 عجم درون قرآن

واژهٔ «عجم» درون بخش‌های متفاوتی از قرآن نیز بـه کار رفته هست که از آن جمله مـی‌توان بـه موارد زیر اشاره کرد :

-  سوره ۱۶ آیـه ۱۰۳

-  در سوره فصلت (۴۱) آیـه ۴۴

-  سوره الشعر (۲۶) آیـه‌های ۱۹۸

-  سوره الشوری(۴۲) آیـه ۷

-  سوره الشعر(۲۶) آیـه‌های ۱۹۸ و ۱۹۹

فردوسی سروده است:

بناهای آباد گردد خراب                        ز باران و از گردش آفتاب     

پی اَفکندم از نظم کاخی بلند               که از باد و باران نیـابد گزند

بسی رنج بردم درون این سال سی          عَجَم زنده کردم بدین پارسی

سعدی مـی‌‌گويد:  

چنين گفت شوريده‌اي درون عجم               به كسرا كه اي وارث ملك جم

اگر ملك بر جم بماندي و تخت                تو را كي ميسر شدي تاج و تخت

 عجم درون ادبیـات عرب

انا ابن المکارم من النسل جم - - و حائز ارث ملوک العجم   (شاعر: المتوکلی)

من فرزند نیکی‌ها هستم از ریشـه جم - - بردارنده مـیراث شاهان عجم (ایران)

در ادبیـات عرب واژه ی عجم همچنین مترادف و هم معنی با سرزمـین ایران بـه کار رفته هست و اصطلاح "بلاد عجم" و یـا مملکت عجم مورد تقلید تاریخ نویسان درباری شاهان قاجاری و صفوی نیز بوده است. بـه عبارت دیگر یکی از نام های سرزمـین ایران عجم بوده است.

از : همشـهری Online

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ی نام برخی از شـهرها و روستاهای ایران
 

شماره ی نوشته: ٩ / ٨

دکتر فریدون جنیدی

ریشـه ی نام شـهرهای:

اردبیل، اردکان، اهواز، دلیجان، سمرقند، شیراز، قتدهار، مریوان

و بسیـاری از روستاهای ایران

نام امروزی شـهر "سمرقند" را مـی ‌توان آميزه‌ای از «سمر» و «قند» دانست. اما چنين نيست, زيرا درون نزديكی این شـهر, شـهر ديگری هست كه «مركند» نام دارد و در غرب ايران نیز روستای ديگری بوده هست به نام «مركندو» كه امروز شـهر سليمانيه درون جای آن ساخته شده است. يك نگاه بـه «مركند" و «مركندو»  آشكار مـی سازد كه هردو يكی هست و يكی كوچك تر شده ی ديگری هست و «كند» بـه گونـه ی «كَنت» درون زبان پهلوی بـه معنی «شـهر» ‌است. از سويي نام سمرقند نيز درون نوشته‌های پهلوی و از آن ميان, درون نامـه ی شـهرستان های ايران, بـه گونـه ی «سمركنت» آمده هست و پساوند «كنت» درون آن نام های گوناگون, چهره‌های گوناگون پذيرفته است, همچون: «جند» درون بيرجند, «زند» درون هرزند, «كند» درون بيكند, «گند» درگندارَ (نام باستانی قندهار), «چند» درون چندار ِ تهران, «چندوك» چابهار و «قند» درون قندهار و سمرقند و ...

یعنی اگر مركند و مركندو را با سمرقند بسنجيم, روشن مـی ‌شود كه سمرقند نيز از دو بهر«مر» و «كند» پديد آمده همراه با يك پيشاوند «سَ» كه آن را درون نام روستای «سَمَشْكند» شـهرستان ساری و «سَرَزم» درون نزديكی سمرقند و «سَده» درون نزديكی سپاهان و «سَدَن» درون گرگان و «سَكانی» درون اروميه (كانی = خانی = خانيك پهلوی=چشمـه), «سكند» درون ايرانشـهر, «سَمان» (با پسوند ”مان“ = جايگاه) درون سنندج, «سوين» (با پسوند ”وين“ همچون قزوين) درون شـهرستان های ميانـه و زاهدان مـی بینیم. «س» بـه ویژه درون روستای «س» درون دره ی تويی دربار (يا : تودربار), كه دامغان را به  تبرستان پيوند مـی دهد, هنوز بـه همين‌گونـه بـه معنی جا و خانـه بر جای مانده هست و بـه عنوان پيشاوند بـه گونـه ی «سی» درون «سيران» (دو روستا درون تبريز و اراك), سيگان قزوين و به گونـه ی «سا» درون «ساران» (دو روستا درون دماوند و بهبهان) و «سالان قوچ» قوچان ديده مـی شود. اكنون اگر معنی جايگاه را به منظور «سا» درون واژه ی ترکیبی «سامان» بازيابيم,  پيشاوند «سَ» بـه معنی محل و جایگاه درون نام سمرقند,خود را نشان مـی دهد. بر اين بنياد, نام سمرقند, از سه بخش «سَ» و «مر» و «كند» برآمده است.

حال نوبت بـه بررسی «مر» مـی رسد: این واژه درون نام برخی روستاها دیده مـی شود: مَر درون شـهرستان ساوه، مرايو درون لاهيجان، مرزان درون نيشابور و نيز درون نام شـهرهای مراغه و مريوان.

 درباره ی «مريوان», زيباترين شـهر استان كردستان, پندار همگان برآن ست كه اين جا «ايوان مار» بوده هست و هيچ كس از آنان كه چنين داوری مـی كنند، از خويش نمـی ‌پرسد كه مگر مار, ايوان يا كاخ هم دارد؟ و شگفت‌تر از همـه آن كه من, خود درون جشن بزرگداشت «بيسارانی» سراينده و دانشمند اورامانی بودم و يكي از سخنرانان (١) نيز درون ريشـه‌شناسی اين واژه مـی ‌فرمود كه مریوان «ايوان مار» بوده است!!! و هيچ مريوانی را نيز رگ نمـی ‌جنبيد كه چه گونـه اين داوری مـی تواند درست باشد. «مر» درون واژه ی «مريوان» ‌ساده شده ی «مار» است, اما نـه آن مار كه مـی ‌خزد و نيش مـی زند!

برترين موبد و دانشمند زمان ساسانيان, كسی بوده هست به نام «آتورپات مانسپندان» و ما چون اين نام را بشكافيم, از آن چنين بر مـی آيد: آتور= آذر (آتش) فارسی، پات= پت پهلوی، بَد فارسی= نگهبان، مان= خانـه، اسپند= اسفند= مقدس. یعنی آتورپات مانسپندان بـه معنی  نگهبان آذر خانـه مقدس است.

در خط پهلوی گاه «ر» بـه گونـه ی «ن» نوشته مـی ‌شود و گاه وارونـه ی آن «ن» بـه گونـه ی «ر» درون مـی ‌آيد, همچون کـه «مانسپندان» بـه گونـه ی «مارسپندان» درآمده هست و درون بسياری نوشته‌ها نیز بدين گونـه نوشته شده هست و درون اين دگرگونی، مان=خانـه بـه گونـه ی «مار» درآمده است. از این روی مريوان «مار ايوان» بـه معنی خانـه ايوان یـا خانـه كاخ است. نتیجه ی این بررسی آن هست که هر سه بخش سازنده ی نام «سمرقند» یعنی: «سَ», «مر» و «قند», هر کدام بـه معنی جايگاه يا خانـه است. (ما بـه این نکته دوباره بازخواهیم گشت).

درباره ی «اَردَغِش» (روستايی درون نيشابور) كه پيشاوند آن درون اردلان, اردكان, اردستان... هنوز روان است, «ارد» همان «ارت» پهلوی و «اشی» اوستايی هست كه بـه معنی نيروی نگهبان خانواده و شكوه و دارايی و نيز ياور جنگاوران درون جنگ با بيگانگان است و همچنين نام روز بيست و پنجم از ماه‌های ايرانی هست و بر اين بنياد، اردستان جايگاه ارد, اردبيل=اردويل= شـهر ارد, اردكان: خانـه ی ارد هست و اردَغِش نيز مـی‌بايد جايگاهی ويژه ی ارد بوده باشد, اما چون ماموران دولتی نتوانسته‌اند آنرا درون يابند, نام آن را دردفتر و ديوان خويش «اردوغش» آورده‌اند, کـه گویی جايگاهی بوده هست كه درون آن جا اردو غش كرده هست !!

درباره ی اهواز كه درون سنگنوشته‌های هخامنشي بـه نام اَئََوج از آن جا ياد شده است, مـی گویند جايگاه «آهو» بوده, چون از حج و حجاز برمـی ‌آيد و با همين يك نمونـه, چون «آز» درون زبان تازی بـه معني جايگاه است, بعد در زبان فارسی نيز اهواز، «آهوآز» يعنی جايگاه آهو بوده‌ و شيراز نیز لابد درون آغاز «شير + آز» يا جايگاه شير بوده‌است (٢) و كسی نمـی پرسد كه اگر بر بنيادِ يك واژه داوری كنيم كه « آز » درون زبان تازی بـه معنی جايگاه بوده‌است و آن را بپذيريم، آن را بـه زبان فارسی چه کار؟

اما چنين نيست و اهواز دگرگون شده ی نام ائوَج هخا هست و شيراز از دو بهر «شی» كه درون زبان اوستايی از ريشـه ی نشستن هست و «راز» کـه در نام روستاهای: راز بجنورد، رازان خرم‌آباد، رازان بروجرد، رازان محلات، رازباشی خرم‌آباد، رازبين  زنجان، رازقان ‌(رازكان) ساوه, رازقند (رازكند) سبزوار, رازگردان اراك, رازمجين زنجان, رازمره تهران, رازميان قزوين, رازنك مشـهد, رازی خوی, رازيان (كرمانشاه و مراغه), رازين (همدان و ساوه), راژدن و راژگون اروميه و سرانجام روستای «رازيانـه‌كاری» (۳) كازرون باقی است، درون همـه ی اين نام ها بـه معني خانـه و جايگاه هست و درون واژه ی آميخته ی «رازگر» = معمار, خانـه‌سازنده نیز باقی مانده هست و بر روی هم , شيراز بـه معنی « جايگاهِ نشستن»  است كه خود از داستان كوچِ بزرگی هست كه بـه نشستن درون شيراز انجاميده ‌است.

درباره ی دگرگونی چنين نام‌ها, هزاران داستان از هزار جای ايران مـی ‌توان آورد, كه يكی از آن ها نيز نام كهن و پر ارج «دليجان» است, كه بی ‌انديشگان آن را از دليجان فرانسوي (كه كالسكه ی روسی باشد) مـی ‌پندارند!!

پساوند اين نام یعنی «جان», درون «ارجان» (شـهر كهنی كه چند سال پيش, نشانـه‌ها و نمادهای يكی از برترين نمونـه‌های شـهرنشينی ايران از زير خاكِ آن بـه در آمد), و در لاهيجان, سيرجان, برازجان, زنجان و سينجان دیده مـی ‌شود, سبك‌تر شده ی «گان» و «كان» هست كه از ريشـه ی «كَن» اوستايی برآمده و همان خان و خانـه و جايگاه است. اکنون چون درون پساوند نام «دلیجان» جايی به منظور گفت و گو باقی نمي‌ماند، مـی ‌بايد بـه معنی پيشاوند آن، یعنی "دلی"  بپردازیم!

روشن هست كه «مان» پسوندِ جای، بـه گونـه ی ساده‌تر «مون» نيز مـی ‌آيد, چنان كه درون روستای «مون» شـهرستان آمل, و مونجِ نوشـهر و مونَق=مونكِ ميانـه, مونك خرم‌آباد و دامون گيلان. و اين گونـه «مون» درون نام يكی از كهن‌ترين شـهرهای ياد شده درون سومر, بـه گونـه ی «ديلمون» برجاي مانده است, و پيشوند «ديل» درون نام روستاهاي: ديل بهبهان، ديلانچی كرماشاه، ديلمان‌جيخ اروميه، ديلز مـهاباد، ديلزی خوی، ديلگان  بهبهان، ديلگه مـهاباد و نيز ديلم درون بوشـهر, ديلم درون شوشتر, ديلمان درون لاهيجان, ديلمان دره درون خوی, ديلم بالا و ديلم پايين درون دزفول, ديلمده درون هروآباد, ديلمزار درون اراك, ديلمشاه درون سراب, و ديلی درون شـهرضا (قمشـه) و سرانجام ديلمانِ گيلان‌ ( با آواي دِيلُم daylom درون زبان گيلی و تبری) ديده مي‌شود.

پیش از دنباله ی گفت و گو نخست نگاهی بـه نام «قندهار» بیـاندازیم . درباره ی پيشوند اين نام, پيش‌تر سخن گفته شد (قند = کند = شـهر) و پساوند آن «هار» را نيز مـی‌بايد بـه گونـه پيشاوند درون نام روستاهای: هاردنگ سپاهان، هارُم فسا، هارموثيه  سيرجان، هارولان  اروميه، هارون سكز فسا (٤) هارون‌كلا آمل و نيز درون هارون‌آباد سنندج, هارونو سيرجان, هارونی، دو روستا درون شـهركرد و يزد, هارونيه تبريز, هاره آمل و هاری ‌آباد نـهاوند جست و جو كرد.

واژه ی «هار» درون اين نام‌ها دگرگون شده ی «هال» هست که درون نام «اردهال» (روستايی درون دليجان) نیز هست. مقایسه ی نام‌های اردكان، اردستان، اردبيل و اردهال نشان مـی ‌دهد كه «هال» نيز همان جايگاه يا خانـه و دهكده و شـهر است. چنان كه اين واژه درون يكی از زبان‌های آريايی (انگليسی), بـه گونـه ی «hall», بـه معنی جايگاه و خانـه, كاربرد دارد.

پس معنی نام قندهار, هم درون پيشاوند و هم درون پساوند, جای و خانـه هست و اگر بخواهيم بدانيم کـه چرا يك نام درون پيشاوند و پساوند يگانـه است, مـی ‌بايد بـه واژه‌های مشابه آن درون زبان فارسي بنگريم. از آن جمله اند:

جايگاه, دهكده, دهستان, بيشـه‌زار, دشتستان, كوهستان, كوهسار, جنگلزار, شـهرستان.

اين نام براي واژه ی (خانقاه=خانگاه) فارسی هنوز كاربرد دارد كه درون آن پيشاوند و پساوند یک معنی دارند و معنی نام قندهار نيز همان جايگاه يا شـهرستان است!

بر  اين بنياد: كندوان، سه روستا درون ميانـه, اردبيل و نوشـهر, كندلوسِ كجور،  كندمانِ مـهاباد و كندخانـه درون مرند, همـه بـه همان معنی قندهار و جايگاه‌اند با پسوندهای گوناگون!

و اکنون دوباره بـه نام سمرقند بازمـی گرديم كه گفتیم هر سه بخش آن هم یعنی  سَ, مر, قند, بـه معنی جايگاه يا خانـه هست و ما براي چنين نام‌هایی نيز درون زبان امروز هم نمونـه داريم:

١-  درخونگاه: در, خون=خان, گاه, نام برزنی درون نزديكي بازار تهران. «در» درون زبان فارسی, بـه جای «خانـه» كاربرد دارد. مانند «در و دشت= خانـه و دشت», «دربار= خانـه باردادن» و «دَرندشت = خانـه ی بزرگ»

٢-  خوچيستان واچار = خوزستان بازار؛ نام اهواز درون زبان پهلوی كه از سه بهر آمده است: خوز = ائوج + استان + بازار

۳-  دل وَرجن: روستايی درون استان بلخ افغانستان (دل+ ور= وار= باره‌+ جَن= جان) (۵)

      ٤دليواندان روستایی از شـهرستان فومن (دلي+ وان+ دان)

۵- «رازيانـه‌كاري» کـه دهی از دهستان «بكش» شـهرستان كازرون هست و سه بهر نام آن بـه یک معنی هست (٦). همگان را گمان بر آنست كه درون این ده رازيانـه كاشته مـی ‌شود, حال آن كه, رازيانـه گياهی هست خودرو و دارويي, كه هيچ گاه بر دست مردمان كاشته نمـی ‌شود و فرهنگ جغرافيايی ايران, فرآورده‌های كشاورزی آن را روستا را چنين بر شمرده است: غلات, برنج, ترياك, نخود (۷). نام اين روستا از سه بهرِ راز (جایگاه)+ يان‌(جايگاه)+ كاری ( از ريشـه «كَر» اوستايی بـه معنی كردن, ساختن يا ساختمان آمده هست كه درون نام‌های (دارابكرت= دارابگرد= دارابجرد) ديده مـی ‌شود و در زبان روسی بـه گونـه ی «گراد»= شـهر، پسوند نامِ شـهرها آمده هست و همان هست كه درون آلماني بـه گونـه ی «گارت» درون اشتوتگارت , و در زبان سِربی بـه گونـه ی بلگراد بر جاي مانده است. همان گونـه کـه دیده مـی شود سه بهر این نام یک معنا دارد.

اكنون مـی ‌توانيم دوباره بـه آن جا برگردیم كه چند روستا را با پيشاوند «ديل»بر شمرديم., ما این پیشاوند را بـه صورت پساوند «دلی» درون نام «اَبی دلی», نام يكی از دهستان‌های ششگانـه بخش لنگه از شـهرستان بوشـهر (٨) و نيز درون نام‌های: زودلی فومن, سردلی اهواز, گله دلی اهواز, كندلی خوی مـی بینیم و از همـه بـه تر پنج روستا را با نام دلی: دلی بهبهان, دلی گنبد كاووس, دلی شـهركرد, دلی (بالا) اهواز, دلی (پايين) اهواز.

بر بنياد همـه گفته‌های پيشين حتما گفت کـه در نام شـهر دليجان, پيشاوند «دلی», ديل=دل=جای, و پساوند ‌«جان»=گان=كان=گاه, یک معنا دارند، همان گونـه كه درون قندهار و كندوان و .... چنین هست  و اين نام, بـه همين گونـه, بر چند روستای ديگر ايران نـهاده شده است:دليجان لاهيجان, دليجان تالش, و به گونـه های: دليگان سپاهان, دلگان ايرانشـهر, دلگان چابهار, دلگون بهبهان و با اندك دگرگونی درون آواها, درون دريجان شـهرستان بم, دريژان (بالا وپايين) شـهرستان بروجرد, دريكند شـهرستان بابل نیز دیده مـی شود.

یعنی پساوند «جان» (و درون زبان مردم كاشان: جون، ديلجون), درست همان پیشاوند موجود درون  «ديلمون» سومری است, و اين دو نام, از ديدگاه پيشاوند و پساوند, هردو يكی هستند, و نام «ديلمون» هنگامـی درون جهان باستان بر يك شـهرِ نـهاده شده است, كه که تا چهار هزار سال بعد از آن, كشورهاي فرانسه و روسيه پديدار نشده بودند, که تا گاری و گردونـه ی ايرانی را, كه بر پايه همـه ی پژوهش‌هاي انجام شده, از ايران بـه ديگر كشورها رفته است؛ نام «دليجان» بدهند, و چند سده بعد از آن, با نام دليجان فرانسوي بـه ايران بيايد و ‌راست بـه دليجان كهن ما فرود آيد و نام خويش را بدان دهد!

باز آنكه درون گيلان, سه روستا بـه نام دليجان داريم كه درون فرهنگ جغرافيايی ايران، رزم‌آرا, نامشان آمده است: دليجان بخش شاندرمن از بخش ماسال با راه مالرو، دليجان بخش بازكياگوراب با راه مالرو, و به ويژه دليجان دهستان اشكور بالا بخش رودسر با راه مالرو و صعب‌العبور (٩) و آن كسانی كه مـی ‌دانند راه اشكور را همـه ی بولدوزرهای وزارت راه هم که تا كنون نتوانسته‌اند بشكافند, چه گونـه مـی ‌توان باور داشت كه يك دليجان فرانسوی, بـه اين ”دليجان“ رفته باشد, آن هم از راه «مالرو صعب‌العبور» آن. با سنجش ديلمون و دليجان يا دليگون هست كه مـی ‌توان داوری كرد كه دليجان نيز، همچون ديلمون، دست‌كم از پنج هزار سال پيشينـه برخوردار است 

* * *

پی نوشت ها:

 

  از: بنیـاد نیشابور

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
سرگذشت واژه ی گل
 

شماره ی نوشته: ٨ / ٨

 

دکتر بهرام فره وشی

 

سرگذشت واژه ی گل

 

گل در مرز و بوم ایران سابقه ای بس دراز دارد و اگر مـی بینیم کـه در شعر و ادب پارسی بیش تر از دیگر سرزمـین ها سخن از گل مـی رود، به منظور آن هست که مردم این سرزمـین از دوران های کهن بـه گل عشق مـی ورزیده اند و ایران زمـین مـهد پرورش گل بوده است.

اگر نگاهی بـه کتاب "تاریخ طبیعی" اثر پلین Pline بیـاندازیم، مـی بینیم کـه این کتاب چقدر بوی گل و گیـاه سرزمـین گل خیز ایران را مـی دهد. مـیراثی کـه مغرب زمـین از گل و گیـاه گوناگون ایران است، خود شایـان گفتاری دیگر است.

در مـیان گل ها، گل سرخ ( گل سوری) بیش تر مورد توجه ایرانیـان بوده و هنوز بوته های وحشی این گل درون گوشـه و کنار روستاهای ایران بـه فراوانی دیده مـی شود و گلاب از زمان های بسیـار قدیم شناخته شده بوده و در مراسم مذهبی و نیز درون پزشکی بـه کار مـی رفته هست و هنوز هم بـه کار مـی رود و در جشن ها، عروسی ها و مـیهمانی ها هنوز گلاب مـی گردانند.

واژه ی مرکب گلاب خود مـی رساند کـه مراد از گل، همان گل سرخ هست و درون ادبیـات فارسی نیز گل بیش تر بـه گل سرخ گفته مـی شود و شکل های گوناگون این واژه درون دوران های پیش از اسلام نیز بـه معنی گل سرخ است.

بررسی های ریشـه شناختی نشان مـی دهد کـه واژه ی گل خود شکل تغییر یـافته ی واژه ی دیگری هست که درون زبان فارسی به منظور این گیـاه وجود داشته هست و ما رد آن را خواهیم گرفت.

به ریشـه ی واژه ی گل نخست درون اوستا برمـی خوریم. این ریشـه بـه صورت وَرذ vardda چندین بار درون اوستا آمده هست که درون فارسی باستان بـه شکل وَرد varda و در دوره ی فارسی مـیانـه درون پهلوی ساسانی بـه صورت وَرت vart و  وَرد vard در آمده و در فرهنگ های فارسی بـه همـین صورت " وَرد " باقی مانده است.

واژه ی  " وَرد " ( بـه معنای امروزی گل) درون نام بسیـاری از آبادی های ایران باقی مانده هست که از آن جمله مـی توان از " ورد آورد " نام برد کـه روستایی درون نزدیکی تهران هست به معنی گل آورد و همچنین درون نام روستای " سُهروَرد " درون نزدیکی زنجان کـه زادگاه شیخ اشراق شـهاب الدین سهروردی است. بخش نخست این کلمـه یعنی سُهر suhr ( یـا سُخر suxr ) صورت قلب شده ی واژه ی سرخ surx هست و کلمـه ی سُهروَرد بر روی هم بـه معنی سرخ گل یـا گل سرخ است.

واژه ی پهلوی وَرت vart درون دوره ی اشکانیـان بـه ارمنستان راه مـی یـابد و در آن جا بـه معنی گل سرخ بـه کار مـی رود. از مشتقات این واژه مـی توان نام خاص نو اَرت Nevart را نام برد کـه از دو وازه ی ایرانی nev بـه معنی نو و  vartبه معنی گل سرخ ساخته شده هست و معنی آن بر روی هم یعنی "نو گل" یـا "غنچه گل" هست که امروز هم نام زنان ارمنی است.

واژه ی پهلوی وَرد vard از سوی دیگر بـه زبان آرامـی راه یـافته و از آن جا بـه زبان های دیگر سامـی از جمله به زبان عربی رفته است و در این زبان بـه معنی گل سرخ و رنگ سرخ بـه کار رفته هست و امروز نیز بـه کار مـی رود.

واژه ی باستانی وَرد varda درون اوایل دوره ی اشکانی بنا بر قاعده ی زبان شناسی تطبیقی ایرانی، یعنی تحول rd به l بـه صورت وال vala تحول یـافته هست که بعدها با افتادن وایل a بـه صورتval  و سپس vol و vel درآمده است.

در برهان قاطع وَل val بـه معنی شکوفه، بـه ویژه شکوفه ی انگور، آمده است.

بابا طاهر  این واژه را بـه معنی گل بـه کار است:

مساسل زلف بر رو ریته داری / ول و سنبل بهم آمـیته داری

پریشان چون کنی آن تار زلفان / بـه هر تاری دلی آویته داری

یعنی:

 

مسلسل زلف بر رو ریخته داری / گل و سنبل بهم آمـیخته داری

پریشان چون کنی آن تار زلفان / بـه هر تاری دلی آویخته داری

در ترانـه های روستایی نیز این واژه بـه معنی گل و نیز گلی کـه بدان عشق مـی ورزند ( یعنی یـار و معشوق) آمده است:

شب تاریک و ره باریک و ول مست / کمون از دست من افتاد و بشکست

کمون دارون کمون از نو بسازید / ولم یـاغی شده مشکل دهد دست

در برخی فرهنگ ها نیز از ترکیب وال val با واژه ی دیگر فارسی یعنی گونـه gona واژه ی " والغونـه " بـه معنی سرخاب  آمده است

در زبان شناسی تطبیقی ایرانی همواره یک v قدیمـی با ترکیب با وایل بعدی خود بـه صورتgu  در مـی آید، مانند

vištāsp کهguštāsp   (گشتاسپ) یـا vehrk که gurg (گرگ) شده هست و غیره.

بدین ترتیب واژه ی کهن اوستایی vardda کـه بعدها همان گونـه کـه گفتیم بـه صورت های varda ، vard، val و سراتجام vel و vol در آمده بود، بنا بر قاعده ی بالا بـه صورت gul (گل) درون آمد.

صورت اوستایی vardda  از سوی دیگر از شرق بـه غرب رفته و در اطراف دریـای سیـاه و مدیترانـه بـه همـین صورت رایج شده هست و یونانیـان آن را بـه صورت wrodon و بعد ها با حذف w بـه صورت rodon پذیرفته اند. بـه گفته ی " مـیه " Meilet زبان شناس فرانسوی، زبان لاتینی نیز این واژه را از تمدن مدیترانـه ای گرفته است.

و این همان واژه ای هست که نـه درون یونانی و نـه درون لاتینی جزو لغات مشترک هند و اروپایی نیست و از لهجه های شرقی ایران یعنی از پارت ها وام گرفته شده است.

سرانجام واژه ی rodon یونانی نیز با افتادن n کـه فقط یک جزء صرفی هست به صورت rodo و سپس rod تحول یـافت و سپس درون همـه ی کشورها ی اروپایی بـه صورت Rosa و Rose (به معنی گل سرخ) درون آمد.

" کورنی " شاعر بزرگ دوره ی کلاسیک فرانسه نمایش نامـه ی معروفی دارد با نام " رودوگون " Rodogune کـه شرح حال شاهزاده خانمـی ایرانی با این نام از عهد اشکانی است. نام "رودو گون" مرکب هست از واژه ی " رودو " rodo بـه معنی گل سرخ (که تحول آن درون بالا نشان داده شد) و گون gune که همان گونـه هست و نام این شاهزاده خانم بر روی هم بـه معنی گل گونـه یـای هست که گونـه اش بـه رنگ گل سرخ هست و نامش با این نمایشنامـه درون ادبیـات فرانسه شـهرت یـافته است.

بدین ترتیب  واژه ی اوستایی vardda به معنی گل سرخ، با تحول خود و به طریقی کـه گفته شد بـه سراسر جهان و همـه ی زبان های دنیـای متمدن راه یـافت و این نمونـه ای از یک برگ زرین از تمدن باستانی ما است.

 

 

از: ایرانویج، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٧٠

 

۩  ۩  ۩

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ایرانی نام "دریـای سیـاه"، "دانوب" و " دُ ن "
 

شماره ی نو شته : ۷ / ۸

 

دکتر بهرام فره وشی

 

ریشـه ی ایرانی نام "دریـای سیـاه" و رودخانـه های "دانوب" و "دُ ن"

 

نواحی اطراف دریـای سیـاه درون دوران بسیـار کهن مسکن اقوام و طوایف ایرانی بوده است.

در دوره های پیش از تاریخ، این نواحی گذرگاه اقوام ایرانی بوده هست که از آسیـای مرکزی بـه سوی اروپای شرقی درون حرکت بوده اند و قبایلی از آن ها با نام های  "سکایی" و "سرمتی" درون نواحی شرقی و شمالی درون یـای سیـاه جای گرفته بودند و هنوز بقایـای این اقوام ایرانی بـه صورت قوم اوسِت Osset کـه همان "آس" های قدیمـی و تاریخی هستند، درون آن حوالی سکنا دارند و دسته ی بزرگی از آنان اکنون خود را "ایرونی" Ironi مـی خوانند و سرزمـین شان را "ارستان"  erestōn مـی نامند بـه معنی جای ایرانیـان.

ناحیـه ی " پونت" درون اطراف دریـای سیـاه درون دوره های تاریخی زیر نفوذ هخاان درآمد و به هنگام پادشاهی داریوش اول، "ساتراپ" های هخا بر آن جا فرمان روایی د و سپس "مـیتریدات" جانشین ساتراپ ها شد و در سال ٣۰١ پیش از مـیلاد یک سلسله ی پادشاهی درون ناحیـه ی پونت تشکیل داد و پادشاهی پونت تقریبن همـه ی سواحل جنوبی دریـای سیـاه را فراگرفت و نوادگان مـیتریدات مدت های دراز درون آن جا فرمان روایی د.

از این رو اقوام گوناگون ایرانی ساکن درون اطراف دریـای سیـاه، بـه بسیـاری از نواحی آن جا و از جمله بـه خود این دریـا نام "دریـای سیـاه" دادند کـه ریشـه ی ایرانی دارد.

نام این دریـا بـه صورت " پونتوس آخینوس " Pontos Axeinos درون نوشته های زیر آمده است:

- درون نوشته ی " اوریپید " Euripide درون سال ۴۸۰ پیش از مـیلاد

- درون نوشته ی "پیندار " Pindar درون سال ۴٣۸ پیش از مـیلاد

- درون نوشته ی " استرابو "Strabon   در سال ۶۲ پیش از مـیلاد

در نام این دریـا واژه ی " پونتوس " یک واژه ی یونانی و به معنی دریـا هست ولی واژه ی دوم یعنی " آخینوس " بـه معنی "سیـاه و تیره" یک واژه ی ایرانی هست که یونانیـان آن را از مردم ایرانی ساکن سواحل دریـای سیـاه گرفته اند. ایرانیـان این ناجیـه این واژه را بـه صورت اوستایی " آخشینـه " axšaĕna مـی گفتند و یونانیـان آن را بـه شکل euxeinos و سپس axeinos گفتند.

واژه ی اوستایی آخشینـه axšaĕna مرکب هست از پساوند نفی a و واژه ی "خشینـه" یـا خشین xšaĕna  که گونـه ی دیگری هست از واژه ی xšaĕta  به معنی روشن و درخشان  که آن را مـی توان درون :

نام خاص جمشید بـه صورت " ییم خشیت "Yima  xšaĕta   به معنی جم درخشان

و درون نام خورشید بـه صورتhvarĕ  xšaĕta    به معنی هور درخشان

دید.

در عبارت یونانی – ایرانی Pontos Axeinos  اصل واژه ی Axeinos که صفتی بـه معنی تیره و سیـاه است، ( بدونs  که درون یونانی تنـها نشان فاعلی است) axein بوده کـه سپس بـه صورت euxein و در تحول زبان های اروپایی یـه شکل euxin درون آمده هست و خود این عبارت بعد ها درون فرانسه mer noire و در انگلیسی  Blackseaبه معنی دریـای سیـاه ترجمـه شده است.

در یک قطعه ی پهلوی درون بخش دهم بندهشن چون این آمده است:

« از دریـاهای شور ٣ دریـا اصلی هستند و ۲٣ دریـا کوچک. آن ٣ دریـا یکی پوتیک، یکی کمرود و یکی خشن هست ».

شکل واژه ی پهلوی خشین یـا خشینـه xšaĕna یـا xšaĕn را مـی توان xšĕn یـا axšĕn نیز خواند. " وسترگارد" این واژه را xšĕn خوانده کـه شکل تحول یـافته ی axšĕn بـه معنی تیره و سیـاه هست که حرف نخست آن افتاده است.

در جای دیگری از همان بندهشن ایرانی آمده هست که خشین درون هروم ( یعنی روم) واقع شده هست و مراد از روم درون کتاب های پهلوی همـیشـه آسیـای صغیر و بیزانس بوده است.

واژه ی خشین درون واژه های فارسی و از جمله درون "برهان قاطع" بـه دو صورت آمده هست :

- خشین : هر چیزی کـه به کبودی مایل و سیـاه رنگ و تیره باشد.

- خشی : چیزی را گویند کـه سفیدی آن بـه نـهایت رسیده باشد، یعنی سفید سفید و بعضی گویند بـه معنی خشینـه هست که سیـاه و تیره رنگ و به کبودی مایل باشد. 

این واژه درون این جا همان گونـه کـه دیده مـی شود هم بـه معنی سفید و درخشان آورده شده کـه همان xšaĕna است و هم بـه معنی نادرخشان و تیره کـه همان axšaĕna است.

بنابراین واژه ی اروپایی euxin از واژه ی ایرانی axšĕn گرفته شده و سپس نام باستانی آن ترجمـه شده و در زبان های گوناگون دریـای سیـاه نامـیده شده است.

 

شمار زیـادی از نام رودهای کوچک و بزرگ درون اطراف دریـای سیـاه نیز ریشـه ی ایرانی دارد.

بزرگ ترین این رودخانـه ها رودخانـه ی دانوب است. کـه از جنگل سیـاه درون کشور آلمان سرچشمـه مـی گیرد و پس از گذر از آلمان ، اتریش، مجارستان، چکسلواکی، یوگوسلاوی سابق، بلغارستان  و رومانی بـه دریـای سیـاه مـی ریزد. این رودخانـه را درون آلمان و اتریش  Donau، درون چکسلواکی Dunay، درون بلغارستان و یوگوسلاوی Dunav و در مجارستانDuna  مـی نامند. و همـه ی این نام ها از ریشـه ی اوستایی Dãnu بـه معنی رود هست و Danuva درون فارسی باستان بـه معنی جاری شدن هست که درون کتیبه ی فارسی باستان کانال سوئز کـه به فرمان داریوش بزرگ کنده شده هست نیز بـه کار رفته است.

ریشـه ی Dãn کـه به معنی جریـان یـا جریـان آب است، هنوز درون یک واژه ی فارسی امروز نیز باقی هست و آن واژه ی "ناودان" هست که مرکب هست از "ناو" و "دان". واژه ی ناو درون فرهنگ های فارسی بـه معنی جوی آب یـا هز چیز دراز و مـیان تهی هست و ناودان بر روی هم بـه معنی چیز دراز و مـیان تهی هست که آب درون آن جاری باشد و دانوب ( کـه در حقیقت داناب است) بـه معنی آب جاری هست و شکل بلغاری و یوگوسلاوی این واژه که Dunav  است، ترکیب آن را بـه تر نشان مـی دهد. دوست داران موسیقی نام این رودخانـه ی زیبا را از سمفونی دانوب آبی اثر آهنگساز برجسته ی اتریشی " یوهان اشتراوس " بـه خوبی مـی شناسند.

 

همـین واژه ی Dãn به معنی جریـان آب، بـه صورت Don درون نام رود بزرگ Donai کـه به دریـای چین مـی ریزد، رودخانـه های بزرگ شمال قفقاز مانند فیـاگ دُن، گیزیل دُن، آردُن و نیز رودخانـه ی Donetz درون جنوب روسیـه، همچنین درون نام رودهای دیگری مانند Doniepr و Doniestr کـه به دریـای سیـاه مـی ریزند و سرانجام درون نام مشـهورترین رودخانـه ی روسیـه، یعنی رودخانـه ی دُ ن Don  به چشم مـی خورد کـه بسیـاری از ایرانیـان با رمان مشـهور  "دُن آرام " نوشته ی مـیخاییل شولوخوف با نام آن آشنا هستند.

 

 

از : ایرانویج، تهران ١٣۷۰

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
ریشـه ی فارسی واژه ی عشق
 

 من آن خوانندگان ارجمندم را کـه گمان مـی کنند آشکار شدن راز هزار ساله ی فارسی بودن واژه ی "عشق" تنـها نکته ای هست که هر فارسی زبان حتما بداند، فرا مـی خوانم که تا پس از خواندن این نوشته، بـه موضوع " آیـا مـی دانستید کـه . . . ؟ " ( موضوع شماره ی ١٣ ) نیز نظر بیـافکنند که تا از نکات فراوان دیگری نیز درون زبان و ادبیـات فارسی آگاه شوند کـه دانستن آن ها بر هر فارسی زبانی فرض و واجب است. نوشته ی زیر نیز برای خوانندگانی کـه تنـها آن بخش را مـی خوانند به منظور محفوظ بودن حق آنان یک بار دیگر درون آن جا نـهاده شده است. با سپاس فراوان   آریـا ادیب

 

در این جا من مایلم این نکته را نیز بیـافزایم کـه پس از درج رساله ی " درباره ی فارسی بودن ریشـه واژه ی عشق " درون تارنمای آریـا ادیب، یکی از خوانندگان ارجمند من بـه نام آقای حمـید روشنگر با فرستادن نظری بـه آگاهی ما رسانده اند کـه ایشان به منظور نخستین بار درون سال ١٣۸۲ بـه فارسی بودن واژه ی " عشق " پی اند و بخشی از نوشته ی خود را نیز درون این زمـینـه به منظور ما فرستاده اند. ما اکنون بدون آن کـه نظری درون این باره بدهیم ( زیرا هنوز بر این پیشینـه و چه گونگی آن آگاهی نداریم و ناچار هستیم این کار را بـه زمان دیگری واگذار کنیم ) وظیفه ی خود مـی دانیم نخست آن چه را کـه ایشان به منظور ما فرستاده اند بازتاب دهیم که تا اگر ایشان حقی درون آشکار شدن راز هزار ساله ی فارسی بودن واژه ی "عشق" دارند، این حق محفوظ مانده و زحمات ایشان پایمال نگردد. داوری آن با زمان و آینده.

ما ضمن سپاس گزاری از همکار دانشمند آقای روشنگر به منظور فرستادن مطلب خود و  آرزوی کامـیابی بیش تر به منظور ایشان، نظر خوانندگان گرامـی خود را درون پایـان رساله ی زیر بـه خواندن بخشی از نظرات و پژوهشی کـه آقای روشنگر به منظور ما فرستاده اند نیز جلب مـی کنیم.

نشانی اینترنتی مطلب ایشان نیز درون پایـان نوشته ی ایشان آمده است.

با سپاس دوباره از آقای روشنگر و با امـید آشکار شدن رازهای هر چه بیش تر از دریـای بی کران زبان و ادبیـات فارسی، این شما و این راز هزار ساله زبان و ادبیـات فارسی. با سپاس   آریـا ادیب

 

  

شماره ی نوشته : ۶ / ۸

 

محمد حیدری ملایری

 

درباره ی ریشـه ی فارسی واژه ی عشق

 

زیباترین واژه ی زبان فارسی کـه تا چندی پیش همـه آن را عربی مـی دانسته اند و درشعر و ادبیـات فارسی و به ویژه عرفان ایرانی جایگاهی بلند و برجسته دارد واژه ی "عشق " است.

این واژه ریشـه ی هند و اروپایی دارد و پیشینـه ی آن بدین قرار هست :

واژه ی "عشق" از  -iška  اوستایی  بـه معنی خواست، خواهش، مـیل ریشـه مـی‌گیرد کـه آن نیز با واژه‌ی اوستایی  -iš   به معنای  "خواستن، مـیل داشتن، آرزو ، جستجو " پیوند دارد.

واژه‌ی اوستایی -iš  دارای جدا شده‌ها ( مشتقات) زیر هست :

: -aēša   آرزو، خواست، جستجو

 išaiti :  مـی‌خواهد، آرزو مـی‌کند

 -išta :  خواسته، محبوب

 -išti :  آرزو، مقصود.


پسوند ka- نیز کـه در -iška  اوستایی وجود دارد کاربرد بسیـار دارد و به منظور نمونـه درون واژه‌های زیر دیده مـی‌شود: mahrka   مرگ

 -araska  رشک، حسد

 -aδka  جامـه، ردا، روپوش

 -huška  خشک

-pasuka   چهارپا، ستور

 -drafška  درفش

 -dahaka  گزنده ( ضحاک )


 واژه‌ی اوستایی -iš هم ریشـه هست با :

در سنسکریت :

 -eṣ آرزو ، خواستن، جُستن

 -icchā آرزو، خواست، خواهش

 icchati مـی‌خواهد، آرزو مـی‌کند

 -iṣta خواسته، محبوب

 -iṣti خواست، جستجو

در ِ زبان  پالی :

 -icchaka  خواهان، آرزومند

 

همچنین، بـه گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه درون فارسی ِ مـیانـه به شکلِ  išt بـه معنی خواهش، مـیل، ثروت، خواسته و  مال  باز مانده است.

خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام شده درون بالا از ریشـه‌ی هند و اروپایی نخستین یعنی  -ais به معنی خواستن، مـیل داشتن، جُستن مـی‌آید کـه شکل اسمـی آن -aisskā به معنای خواست، مـیل، جستجو است.

در بیرون از اوستایی و سنسکریت،  در چند زبان دیگر نیز مشتقاتی از واژه‌ی هند و اروپایی نخستین -ais  حفظ شده است، از آن جمله اند:

در اسلاوی کهن کلیسایی isko, išto جستجو ، خواستن؛ iska آرزو

در روسی iskat جستجو ، جُستن

در لیتوانیـایی ieškau جستجو

در لتونیـایی iēskât جستن شپش

در ارمنی aic بازرسی، آزمون

در لاتین aeruscare خواهش ، گدایی

در آلمانی بالای کهن eiscon خواستن، آرزو داشتن

در انگلیسی کهن ascian پرسیدن

در انگلیسی امروز  askپرسیدن، خواستن

 اما  لغت‌نامـه نویسان سنتی ما  واژه‌ی عشق را بـه واژه ی  عَشَق عربی (ašaq')  به معنای "چسبیدن" (منتهی‌الا‌رب)، "التصاق بـه چیزی" (اقرب‌الموارد) مربوط کرده اند. نویسنده‌ی "غیـاث‌اللغات" مـی‌کوشد مـیان "چسبیدن، التصاق" و "عشق"  رابطه بر قرار کند و مـی نویسد:

« مرضی هست از قسم جنون کـه از دیدن صورت حسن پیدا مـی‌شود و گویند کـه آن مأخوذ از عَشَقَه هست و آن نباتی هست که آن را لبلاب گویند چون بر درختی بچسبد آن را خشک کند. همـین حالت عشق هست بر هر دلی کـه طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند».

از آنجا کـه عربی و عبری جزو ِ خانواده‌ی زبان های سامـی‌اند، واژه‌های اصیل سامـی معمولن درون هر دو زبان عربی و عبری با معناهای همانند اشتقاق مـی‌یـابند. و جالب است کـه واژه ی "عشق" همتای عبری ندارد و واژه‌ای کـه در عبری به منظور عشق بـه کار مـی‌رود اَحَو (ahav) است کـه با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. واژه‌ی دیگر عبری به منظور عشق "خَشَق" (xašaq)  است بـه معنای خواستن، آرزو ، وصل ، چسباندن، لذت کـه در تورات عهد عتیق بارها بـه کار رفته هست (برای نمونـه: سفر تثنیـه ۱۰:۱۵، ۲۱:۱۱؛ اول پادشاهان ۹:۱۹؛ خروج ۲۷:۱۷، ۳۸:۱۷؛ پیدایش ۳۴:۸).

بنا بر نظر  استاد اسکات نوگل : واژه‌ی عبری خَشَق xašaq و عربی عَشَق ašaq' هم ریشـه نیستند. واک ِ "خ" عبری برابر "ح" یـا "خ" عربی هست و "ع" عبری برابر "ع" یـا "غ" عربی، و آن ها با هم درون نمـی‌آمـیزند. همچنین، معمولن "ش" عبری بـه "س" عربی تغییر مـی کند و بر‌عکس. خَشَق عبری بـه احتمال درون آغاز بـه معنای "بستن" یـا "فشردن" بوده است، آن گونـه کـه برابر آرامـی آن نشان مـی‌دهد.

همچنین، استاد ورنر آرنولد تأکید مـی‌کند که "خ" عبری درون آغاز واژه همـیشـه درون عربی بـه "ح" تغییر مـی کند و هرگز "ع" نمـی‌شود.

نکته‌ی دیگر این کـه "عشق" درون قر‌آن نیـامده هست و واژه‌ی به‌کار ‌رفته درون آن  همان مصدر حَبَّ (habba) است کـه یـاد شد با جداشده‌هایش مانند شکل اسمـی حُبّ (hubb) .

در عربی امروز نیز واژه‌ی عشق کاربرد بسیـاری ندارد و بیش تر حَبَّ (habba) و اشکال جداشده‌ی آن بـه کار مـی‌روند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها.

فردوسی  نیز کـه برای پاسداری از زبان فارسی از بـه کار بردن واژه‌های عربی آگاهانـه و  کوشمندانـه خودداری مـی‌کند ( اگر چه واژه هایی از آن زبان را بـه ناگزیر درون این جا و آن جای شاهنامـه بـه کار یرده است) با این حال واژه‌ی عشق را بـه آسانی و رغبت بـه کار مـی‌برد و با آن کـه آزادی شاعرانـه بـه او امکان مـی‌دهد واژه‌ی دیگری را جایگزین عشق کند. واژه‌ی حُب را کـه واژه‌ی اصلی و رایج به منظور عشق درون عربی هست و مانند عشق نیز یک هجایی است و از این رو وزن شعر را بـه هم نمـی‌‌زند، بـه کار نمـی‌برد. خداوندگار شاهنامـه با آن کـه شناخت امروزین ما را از زبان و ریشـه‌شناسی واژه‌های هند و اروپایی نداشته هست به احتمال قوی مـی‌دانسته هست که عشق واژه‌ای فارسی است. وی از جمله مـی گوید:

بخندد بگوید که ای شوخ چشم             ز عشق تو گویم نـه از درد و خشم
نباید کـه بر خیره از عشق زال             نـهال سر‌افکنده گردد همال
پدید آید آنگاه باریک و زرد             چو پشتی کو غم عشق خورد
دل زال یکباره دیوانـه گشت             خرد دور شد عشق فرزانـه گشت

این احتمال نیز وجود دارد که فردوسی خود واژه‌ی عشق را نـه با  "ع"، بلکه بـه شکل  "اِشق" و یـا حتا "اِشک" نوشته باشد کـه البته پی بردن بـه این نکته کار آسانی نیست، زیرا کهن‌ترین دستنوشت بازمانده‌ی شاهنامـه بـه درحدود دو سده بعد از فردوسی بر‌مـی‌گردد. دقیق تر گفته باشیم، این دستنوشت نسخه‌ای هست که درون تاریخ ۳۰ محرم ۶۱۴ قمری رونویسی آن بـه پایـان رسیده هست (برابر با دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه سال ۵۹۶ گاهشمار خورشیدی ایرانی و ۱۵ ماه مـه ۱۲۱۷ مـیلادی).
ترادیسی ِ واک ِ فارسی ِ "ک" بـه عربی ِ "ق"  نیز کمـیاب نیست، چند نمونـه: کندک ، خندق، زندیک ، زندیق، کفیز ، قفیز، کوشک ، جوسق.
 
کوتاه آن کـه واژه‌ی اوستایی –iš  که خود از ریشـه‌ی هند و اروپایی نخستین یعنی  -ais به معنی خواستن، مـیل داشتن، جُستن مـی‌آید،  واژه‌ی –iška و بعد  išk را درون فارسی مـیانـه پدید آورده هست و  سپس بـه عربی راه یـافته هست که  در‌باره‌ی چه گونگی گذر این واژه بـه عربی نیز مـی‌توان دو امکان را تصور کرد:

نخستین امکان آن هست که išk در دوران ساسانیـان، که ایرانیـان بر جهان عرب تسلط داشته اند (به‌ویژه بر حیره، بحرین، عمان، یمن، و حتا حجاز) بـه عربی وارد شده است..( به منظور آگاهی بیش تر از چه گونگی تأثیر فارسی بر عربی درون دوران پیش از اسلام نگاه کنید بـه کتاب خواندنی آذرتاش آذرنوش "راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی"، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۵۴)
امکان دوم این هست که عشق درون آغاز‌ دوران اسلامـی به عربی وارد شده باشد و از آن جا کـه لغت‌نویسان و نویسندگان آن دوره از خاستگاه ایرانی این واژه آگاهی نداشته‌اند، کـه مفهوم "خواستن و جستجو " را دارد، آن را با عربی عَشَق، کـه به معنی "چسبیدن" است، در‌آمـیخته‌ اند.

یک نکته ی جالب درون این رابطه کند و کاو درون مفهوم عشق درون عرفان ایرانی هست که عشق را با "جستجو" و "گشتن" پیوند مـی‌دهد. بـه یـاد آورید منطق‌الطیر عطار و جستجوی مرغان را درون طلب سیمرغ و یـا بیت معروف مولوی را:

هفت شـهر عشق را عطار گشت /  ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم.

که نشان دهنده ی  معنی واژه ی عشق  با ریشـه‌ی فارسی آن یعنی  "خواستن" و "جُستن" است،

 

سپاس گزاری :

نویسنده ی این مطلب از آقای اسکات ب. نوگل پروفسور پژوهش های انجیلی و باستانی درون خاور نزدیک ریـاست بخش تمدن و زبان های خاور نزدیک از دانشگاه واشنگتن به منظور پاسخ گویی پیرامون ریشـه شناسی واژه ی xašaq. و همچنین از آقای دکتر ورنر آرنولد پروفسور پژوهش های زبان های سامـی از بخش زبان ها و فرهنگ های خاور نزدیک از دانشگاه هایدلبرگ، آلمان و نیز جناب آقای دکتر جلیل دوستخواه پروفسور پژوهش های اوستایی به منظور تذکرات ایشان بر نخستین یـادداشت های این نوشته سپاس گزاری مـی کند.

 

The author is grateful to Dr. Scott B. Noegel, Professor of Biblical and Ancient Near Eastern Studies, Chair, Department of Near Eastern Languages and Civilization, University of Washington, for replying to his questions about the etymology of xašaq. The author is also indebted to Dr. Werner Arnold, Professor of Semitic studies, Department for Languages and Cultures of the Near East, University of Heidelberg, for helpful comments. The author also would like to thank Dr. Jalil Doostkhah Professor of Avestan studies, for his remarks on a preliminary version of this note

 

از : پایگاه پژوهشی ایزان شناختی

 

 

 نظر فرستاده شده بـه تارنمای آریـا ادیب از سوی آقای حمـید روشنگر درون تاریخ چهار شنبه ۲١ آذر ماه ١٣۸۶ :

 

چهارشنبه 21 آذر1386 ساعت: 10:27

توسط:hamid roshangar

 

Ba salam va taghdir az tahghighe besiar por arzeshe shoma, mikhastam be arz beresanam ke injaneb in eftekhar ra daram ke baraye avvalin bar dar tarikheپنجشنبه، 9 مرداد 1382 ، in nazarie ra matrah kardam ke be taiide zemnie Aghaye dariush Ashouri ham resid.
eradatmand Hamid Roshangar

 

چهارشنبه 21 آذر1386 ساعت: 10:41

توسط:hamid roshangar

 

پنجشنبه، 23 مرداد، 1382

باز هم درون بارهء واژهء عشق...
(لطفا اول نوشتهء اين حقير را درون بارهء عشق درون اول اين وبلاگ، پنجشنبه، 9 مرداد 1382 ، بخوانيد)

دوستی از من خواست درون بارهء ريشـهء کلمـهء عشق بيشتر بگويم. اين شما و اين منابع من. تنـها مايلم اشاره کنم کـه ريشـهء سانسکريت واژه icchati ميباشد و کلمـه نورديک کـه قبلا اشاره کرده بودم AESK تلفظ ميشود.

اين شما و اين داستان واژهء عشق کـه ما را بيچاره کرده!!

عشق: Indo-European Roots

ENTRY: ais-
DEFINITION: To wish, desire. Oldest form *2eis-, colored to *2ais-. Suffixed form *ais-sk-. ask, from Old English scian, csian, to ask, seek, from Germanic *aiskn.
(Pokorny 1. ais- 16.=).

--------------------------------------------------------------------------
VERB: Inflected forms: asked, ask·ing, asks

TRANSITIVE VERB: 1. To put a question to: When we realized that we didn't know the answer, we asked the teacher. 2. To seek an answer to: ask a question. 3. To seek information about: asked directions. 4a. To make a request of: asked me for a loan. b. To make a request for. Often used with an infinitive or clause: ask a favor of a friend; asked to go along on the trip; asked that he be allowed to stay out late. 5. To require or call for as a price or condition: asked ten dollars for the book. 6. To expect or demand: ask too much of a child. 7. To invite: asked them to dinner. 8. Archaic To publish, as marriage banns.

Main Entry: ask
Pronunciation: 'ask, '[a']sk; dial 'aks
Function: verb
Inflected Form(s): asked /'as(k)t, '[a']s(k)t, 'ask; dial 'akst/; ask·ing
Etymology: Middle English, from Old English Ascian; akin to Old High German eiscOn to ask, Lithuanian eiskoti to seek, Sanskrit icchati he

 

چهارشنبه 21 آذر1386 ساعت: 10:43

توسط:hamid roshangar

 

پنجشنبه، 9 مرداد 1382
حل معمای عشق؟

تئوريهايی مانند گياه عشقه و عربی بودن اين واژه را بـه باور اينجانب ديگر بايد بـه نظر شک وترديد نگريست.

عشق بـه احتمال قريب بـه یقين کلمـه ايست فارسی مشتق از ريشـه ای اوليه کلمـه ای هندو اروپايی با تلفظی شبيه ais (اميدوارم روی کامپيوتر شما درست ديده شود. بـه هر روی ايس تلفظ ميشود) کـه ريشـه واژه نورديک اسک با زير الف و انگليسی اسک با زبر الف بـه معنای خواستن٫ تمنا٫ و نيز اعلام پيوند زناشويی ميباشد.

اين کوتاه نوشتم شايد نام اين حقير نيز درون حافظه تاريخ بعنوان عوام الناسی درون ادبيات و زبانشناسی کـه با شوری بسيار رازی را ناخواسته کشف کرد. کـه در اصل اين وظيفهء استادان محترم ادبيات و زبانشناسی و شاعران قد و نيمقدی بود کـه قرنـهاست ديوانـهای قطور خود را با عشق و عاشقی پر نموده اند. گرچه بسيار بی آنکه بدانند اين واژه چيست و به چه معناست! آيا بـه راستی سرگردانی ما ايرانيان درون بادهء عشق از اين نيست؟ آيا هنگاميکه تمايل بـه قتل نفس (عشق شـهادت) را ابعادی بيمارگونـه مـی بخشيم يا افلاطونوار از هر آنچه زيباست دوری ميکنيم٫ از اين نيست کـه از اين واژه به منظور پوشاندن نواقص عقلی و احساسی خود سوء اسفاده ميکنيم؟

باری٫ بر اين باورم کـه به قول سهراب سپهری چشم ها را بايد شست. اما مانند او بر اين باور نيستم کـه با فشردن چشمان خود درون خم شدن علف درون نسيم تکبيره الاحرام ببينم. بر اين باورم کـه بايد ساده هرآنچه را کـه هست از دريچه حس ديد و با ملاک نيازهای طبيعت انسانی سنجيد. آنگاه خواهيم دانست کـه چرا عشق تنـها و تنـها بـه معنای تمنای دو انسان مفرد هست برای بـه هم پيوستن وزوجی کامل شدن. کـه فرد کامل نيست مگر با همدلی از جنس مخالف کـه روز دستش بگيرد و شب بـه آغوشش کشد. خواهيم ديد کـه آنچه کـه در اشعار بسياری از شاعران ما آمده هست نـه تنـها عشق نيست بلکه بيان گذر احساسی شاعر بـه دنيای کهنسالی و غيبت عشق است. بـه گفتهء جلال الدين رومـی حلق حيا را بايد دريد که تا دانست کـه بدانيم کـه هر عشقی عشق نيست٫ حتی عشق او بـه شمس تبريزی! عشقهای ديگر را بايد نامـی ديگر جست درون خور معنی شان!

آيا جرات اين کار را داريم؟

در اينباره گفتنی های ديگر دارم کـه در راه است.
حميد روشنگر

http://hamid-roshangar.persianblog.ir/1382_5_hamid-roshangar_archive.htm

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
کالبد شکافی واژه های زبان فارسی، آیین و دین
 

شماره ی نوشته : ۲ / ۸

 

مجتبا  آقایی

 

«آيين» و «دين»

 

يكي از دوستان، درون ترجمـه‌ي يك متن انگليسی، عبارت zurvanism را بـه «آيين زرواني» برگردان كرده بود. من، معترضانـه از او درخواست كردم که تا نمونـه‌اي از «آيين»هاي ويژه‌ي زرواني را برايم شرح دهد. ناگفته پيداست كه درمانده شد؛ زيرا، «زروان‌باوري» معماي پيچيده‌اي درون دل باورهاي كهن ايراني است و هيچ‌كس نمي‌تواند درون پاسخ بـه اين پرسش، حتا يك نمونـه از «آيين»هاي ويژه‌ي زرواني را برشمرَد. يعني از اساس ما هيچ «آيين» مختص و ويژه‌ي «زروان‌باوري» را نمي‌شناسيم! ... اين دوست، البته خود را از تاب نينداخت و در پاسخ من، انگشتي درون لغت‌نامـه‌ي معين گرداند و فاتحانـه، نشانم داد كه درون آن واژه‌ي «آيين»، بـه «دين و كيش» هم معنا شده است. من درون برابر اين ساده‌انگاريِ بهت‌آور، از او خواستم که تا پس از اين واژه‌ي custom را بـه «دين» و religion را بـه «آيين» برگردان كند و برجاي «آيين‌هاي نوروزي» از عبارت «دين‌هاي نوروزي» استفاده نمايد!!!  

باری، ‌متأسفانـه، دو واژه‌ي «دين» و «آيين» غالباً بسيار بي‌ملاحظه، به‌ عنوان مترادف و به جاي يك‌ديگر به‌كار مي‌شوند. مثلآ بـه جاي «دين اسلام» مي‌نويسند «آيين اسلام» و هيچ توجه ندارند كه اين دو عبارت ناظر بر دو مفهوم جداگانـه ـ اگرچه مرتبط بـه هم ـ هستند. من حتا بـه چشم ديده‌ام كه برخي پژوهندگانِ مشـهور نيز چه درون تأليف و چه درون ترجمـه، اعتنايي با اين نكته‌ي روشن نمي‌كنند و چنان بـه نظر مي‌رسد كه گاه، محض ايجاد تنوع ادبي، از «آيين» استفاده‌اي نابه‌جا مي‌كنند. و نيز بسيار ديده‌ام كه درون توصيف اديان غيرابراهيمي، مثل بوديسم و هندويسم و اديان ايراني، «آيين» را ترجيح مي‌دهند. انگار كه هر چه بـه جز يهوديت و مسيحيت و اسلام هست، شايستگي به‌ كاربستنِ واژه‌ي «دين» را ندارد! 

«آيين» واژه‌اي هست با معاني بسيار زياد و متنوع. اگر بـه لغت‌نامـه‌ي دهخدا مراجعه كنيد از كثرت معانيِ «آيين» شگفت‌زده مي‌شويد. دهخدا، «آيين» را ابتدا بـه «سيرت، رسم، عرف، طبع، عادت، داب، شيمـه، روش، دَيدَن، خلق، خصلت، خو، خوي و منش» معنا كرده هست و سپس با ذكر شواهد زيادي از ادبيات كهن فارسي، معاني زير را هم براي واژه‌ي مذكور برشمرده است:  

«شرع، شريعت، دين، كيش، سنت، راه، طريقت / معمول، متداول، مرسوم / جشن سور / شيوه، آهنگ / گونـه، صفت، كردار، مانند، سان، آسا، چون، وار، مثل / اندازه، حدّ، عدد، شمار، چند / اسباب، وسايل، آلات، ادوات، ساز، سامان، آمادگي / سزاوار، روا، جايز، مباح / قاعده، قانون، نظم، ترتيب، ضبط، زيج، شرع، ياسا / تشريف، سامان، اسباب / طبيعت، نـهاد، وضع، جبلت، فطرت، حالت، چگونگي / آذين، شـهرآراي / زينت، آرايش، زيب، زيور / فرّ / ادب، آداب، مراسم / اراده، خواست، خواهش / زيبا، جميل / صورت، طريق ... و الخ.»  

همين كثرت معاني، براي پرهيزِ ما از كاربست نسنجيده‌ي آن كفايت مي‌كند. «آيين» درون اكثر موارد، با نمود و بروز و به منصه‌ي ظهور رسيدن و اجراي يك چيز درون پيوند هست و نـه تماميت آن چيز. مثلآ اگر اين چيز پادشاهي باشد، «آيين پادشاهي» بـه معناي رسم و سنت و صفت و حتي زيب و زيور ويژه‌ي پادشاهي هست و نـه خود پادشاهي: (مزن رآي جز با خردمند / ز آيين شاهان پيشين مگرد). بر همين منوال، اين چيز اگر «دين» باشد، معناي آن تجليات عيني، مثل شريعت و مراسم عبادي و احكام عملي هست و نـه محتواي دين بـه معناي اعم آن: (سپاهش همي خواند آفرين / كه اين هست پيمان و آيين دين).  

جالب هست كه مشـهورترين مشتق اين واژه يعني «آيينـه» دقيقآ با نمود و بروز يك چيز درون پيوند است. البته درون ادبيات پهلوي، «آيينـه» عمومآ بـه معناي منوال و حالت و گونـه بـه كار رفته است. ساير مشتقات واژه‌ي «آيين» نيز كه درون زبان فارسي كاربرد دارند، هيچ دخلي بـه «دين» ندارند. مثل «آيين دادرسي» و «آيين‌نامـه» و «هر آينـه».  

جان كلام اين‌كه نارواست اگر واژه‌ي «آيين» را براي اشاره بـه تماميتِ يك «دين» به‌كار ببريم. برای مثال، اگر بگوييم «در آيين يهوديت، توحيد زير بناي هر گونـه تفكري است» يا «در آيين زرتشت، اهريمن سر منشاء هر گونـه پليدي است»، اشتباه كرده‌ايم. اما اگر بگوييم «در آيين مسيحي، غسل تعميد جايگاه ويژه‌اي دارد» يا «در آيين‌هاي اسلامي هيچ عملي با حج برابر نيست»، بر خطا نرفته‌ايم.

در خاتمـه، شما را بـه افسون ابياتی از حافظ مي سپارم كه بس سنجيده و سخته و دانسته از اين واژه استفاده كرده است:

بر دلم گرد ستم‌هاست خدايا مپسند / كه مكدر شود آيينـه‌ي مـهرآيينم

به باغ تازه کن آيين دين زرتشتی / کنون کـه لاله برافروخت آتش نمرود

 

از: بـه یـادگار www.Myths.ir

 

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
کالبد شکافی واژه های زبان فارسی، درباره ی فعل و کرمان
  شماره ی نوشته : ۵ / ۸    دکتر فریدون جنیدی   درباره ی فعل «» ، پسوندهای مکان ِ ساخته ی آن و نام شـهر «کرمان»  

در زبان هاي ايراني يك ويژگي هست كه درآن با پيوند ميان دو يا چند واژه، واژه ی ديگری ساخته مي‏شود و اين ويژگي درون زبانـهاي اشتقاقي ديده نمي شود .

مثلن  واژه ی " كاروانسرادار "  از سه بهر كاروان، سرا و دار تشكيل شده هست و اگر بـه بخش كاروان آن نيز بنگريم، آن نيز خود از دو بخش تركيب يافته هست ( كار + وان )، زيرا كه درکنار همين كاروان دست کم  واژه  ديگری را بـه نام ساروان  داريم و  بخش پایـانی و مشترك این دو ( یعنی وان)، از واژه های سار و كار جدا هست و آشكار مي‏سازد كه كار نيز درون واژه ی کاروان خود  واژه اي جداگانـه هست .

پس با اين حساب كاروان‌سرادار واژه اي هست مركب از چهار بخش  و کاروانسراداري پنج بخش دارد.

بسياری  از واژه‏های  زبان فارسي کـه يك بخشی بـه نظر مي‏آيد خود از دو يا چند بخش تشكيل گرديده‏ هست .

مثلا واژه ی  اندرز درون اوستا بـه گونـه ی هن درز han-dareza  بوده هست كه بخش نخستين آن یعنی  "هن " گونـه ی  ديگری  از واژه ی " هم " هست و بخش دوم آن "درز " كه همين واژه ی درز امروزی ( بـه معنی شکاف جامـه کـه دوخته باشند) هست و درون واژه ی مركب "درزيگر" بـه معنی خیـاط  نيز بر جاي مانده است. هندرز بـه معني دوختن و پیوند تجربيات گذشته كسي بـه آينده ی شخص ديگر و در واقع بـه معنی وصیت مـی باشد. (١)

واژه انباز بـه معني شريك،  از دو بخش "هم" و "باز"  تشكيل شده و «هم» با تبديل م بـه ن بـه گونـه ی

 

هنباز و با تبديل هـ بـه الف بـه گونـه انباز درون آمده و در اصل بـه معني دو يا چند كس هست كه درون كاري هم باز هستند و با هم حرکت مي‏کنند .واژه ی " هم " در واژه ی  انجمن نیز بـه چشم مي‏خورد كه درون اصل هن گامن بوده هست كه بخش دوم آن از ريشـه ی "گم " اوستايي بـه معني آمدن هست و هنگامن يا انجمن بـه معني كساني هست كه با هم همگام هستند .

واژه ی زَ بَر (مخالف از زیر بـه معنی از بالا) کوتاه شده ی " از بر" مـی باشد کـه در پهلوی " هَچ اَپَر"  بوده هست که خود درون اوستایی بـه صورت هچا اپائیری بوده هست ( هچا بـه معنی از و اپائیری بـه معنی بالا)

با این مقدمـه چینی درباره ی واژه هایی کـه به ظاهر یک بخشی و در واقع مرکب مـی باشد مـی پردازیم بـه بررسی « فعل » درون زبان فارسی :

در زبان هاي كهن ايراني چون اوستا و فارسي باستان، ريشـه ی " كن"  به معني  كندن بـه كار مي‏رفته هست و " فركنتن " يعني آغاز بـه ساختن ساختمان يا شـهر کـه  در " نامـه شـهرستانـهاي ايران " نیز  آمده است(۲) و با تبديل ن بـه ر، " كردن"  نيز بـه معني ساختن بسيار كاربرد داشته است.

اکنون حتما دید کـه چرا کاربرد " كندن " و سپس " كردن "  به جاي ساختن مرسوم بوده هست ؟

نخستين خانـه‏هايي كه بشر يا لااقل نياگان دور ايرانيان براي خويش ساخته‏اند، با كندن درون زمين و كندن غارهاي دستكرد همراه بوده. تبر يا كلنگ سنگي ِيك سد هزار ساله ی  ايران كه اكنون درون موزه ی ايران باستان نگهداري مي‏شود نشانـه ی آشكار ِ كندن براي ساختن خانـه هست و درون نزديكي مـیمند كرمان نيز هنوز خانـه‏هاي كنده شده از دوران دور براي فرزندان امروز بـه جاي مانده هست .

اکنون با آوردن چند مثال ، صورت ديگر واژه ی كردن را درون معنی ساختن  بررسي مـی كنيم که تا بتوانيم بـه واژه ی  " كن " بازگرديم.

نام شـهرستان دارابكرت با تخفيف ت بـه دال بـه گونـه ی دارابكرد و آنگاه دارابگرد و سپس دارابجرد درآمده هست که بـه معنی  شـهري هست  كه دارا آن را كرد (یعنی ساخت) و به همين صورت نام هاي ديگری را نیز چون دستجَرد، ويروجَرد،  بروجَرد و مثل آن ها درون فارسي دري داريم كه معرب شده ی  دستگَرد، ويروگَرد،  بهرامگَرد و غيره هست .

سپس همين پسوند گَرد فارسي، درون زبان خويشاوند خود یعنی  روسي بـه گونـه ی گراد بـه معني شـهر درون آمده هست و با تركيب با نام هاي تازه،  نام هايي مانند لنينگراد و استالينگراد را ساخته‏است. شـهر بلگراد پايتخت يوگسلاوي سابق  نيز بـه زبان صربي بـه صورت بئوگراد هست كه بخش اول آن همان بَغ فارسي بـه معني ايزد هست كه درون واژه ی  بغداد نيز ديده مي‏شود و در زبان روسي بـه صورت بُغ. درون توراني بَك يا بَگ يا بيك، درون انگليسي بیگ (big) بـه معني بزرگ باقي مانده هست و درون نام برخي جاهاي ايرانشـهر صورتي ديگر بـه خود گرفته : چون كوه بغستان كه امروزه بيستون تلفط مي‏شود و شـهر بغدخت كه بيدختش مي‏خوانيم و شـهر بجستان كه درآن بغ بـه بج تبديل شده است.  بدين ترتيب معني بلگراد درون واقع  همان بغ كرت،  ايزد كرد، خداداد و يا بغداد هست !

  ايرانيان كهن هنگامي كه از ايران ويج (مرکز ایران و جهان) بـه ديگر جاها مي‏رفتند انديشـه و زبان و آيين هاي خويش را نیز با خود بـه مرزهاي جديد مي‏بردند و برخي از نام هاي كهن درون شـهرهاي اروپايي معني درون زبان فارسي دارد. پسوند گارت درون شـهر اشتوتگارت آلمان نيز همان گَرد و كَرد ايراني بـه معني شـهر هست و بخش نخست آن نيز یعنی "اشتات" يا "ارشتات" نام يكي از نيروهاي مورد ستايش درون ايران باستان هست كه از او بـه معني افزاينده و پروراننده جهان و كلام راستين ياد شده است(٣) و نيز همين " اشتات"  نام روز و نگهبان روز بيست و ششم هر ماه درون گاهشمار ايرانیـان باستان و زرتشتيان امروز هست و يكي از نيايشگاه ‏هاي زرتشتيان كرمان نیز كه امروز درآن شمع روشن مي‏كنند زيارتگاه "شاه اشتاد ايزد " هست كه بـه گويش كرمانی" شاه اشتريزد" خوانده مي‏شود.

اكنون از واژه ی  كَرت  و  گَرد  به واژه ی " كن "  باز ‏گرديم .

 

واژه ی کن درون كَنت پهلوي بـه معني شـهر هست و از جمله در" سمركنت " كه كم كم بـه گونـه ی سمرقند درون آمده است، باقي هست و درون توراني با تخفيف ت بـه دال بـه گونـه ی " كند " بـه معني ده يا روستا رواج دارد و همين تلفظ توراني با افتادن ميانوندِ «ن» بـه گونـه ی " كد " درون واژه ی مركب كدخدا بـه معني بزرگ و صاحب ده  برجاي مانده هست و معني ده را مي‏دهد و واژه ی " كديور"  يعني باغبان، كشاورز و ده نشين

 

 نیز از آن درست شده است، همچنین بـه معني خانـه درون واژه ی مركب كدبانو درون زبان فارسي زنده هست  كنت بـه گونـه ی " قند " درون سمرقند  و قندهار و  به گونـه ی " جند " درون بيرجند و به گونـه ی " زند " درون هرزند و به صورت " گنج " درون گنجه و شـهر گنجه ی قفقاز و اورگنج شمال خراسان بزرگ و به صورت "

 

غند " درون ازغند خراسان و برخي از شـهرها و روستاهاي ايران هنوز  زنده هست .

روستاي بزرگ و نامدار " كن " درون شمال غرب تهران درون پيوستن بـه حرف صدا دار بعد از خود دال انتهايي خود را نيز نشان مي‏دهد و هنوز نيز اهالي كن با صفت يا نام كَندي مشـهورند كه دال آن درون برخورد بـه حرف صدادار «اي» خود را نشان مي‏دهد. یعنی روستاي كن تهران پيش از اين همان «كند» بوده هست كه دال آن بـه مرور افتاده و اکنون كن ناميده مي‏شود.

گونـه ی كَنت اين واژه، درون زبان انگليسي بـه صورت كانتري درآمده هست به دو معني كشور و روستا، كه اولي بزرگترين مجموعه درون يك ميهن و دومي كوچكترين مجموعه درون كشور است.

اکنون بـه تغییرات کن درون واژه های گوناگون نگاهی مـی اندازیم :

گاه كَن بـه شَن بدل مي‏شود و شن بـه معني خانـه درون واژه ی  مركب گلشن يعني جايگاه گل هنوز زنده هست و درون زبان آذري شَن بـه معني خانـه ی زنبور عسل رواج دارد كه درون برخي جاها آن را شان يا شانـه مي‏خوانند. روستاي بَغ شَن درون نيشابور بـه معني خانـه ی بغ يا ايزد يا مـهتر نیز يك مورد ديگر از نام هايي هست كه شن درون آن زنده هست .

با تبديل ك بـه خ : درون واژه ی مركب گلخَن و با تبديل خن بـه خان و خانـه : درون واژه ی گلخانـه

با تبديل شن بـه شان : درون كاشان، كوشان ایرنشـهر، شاندرمن، شانديز، لوشان رشت و آشيانـه.

با تبديل شان بـه كان (به عنوان پسوند و به معني جايگاه و خانـه): درون آتورپاتكان (جايگاه آتورپات)که واژه ی  آذربایجان عربی شده ی آن هست (به معنی جایگاه نگهبان آتش)، خاركان شيراز، جوكان فيروزآباد و چاه بهار.

گان:  در گريگان مشـهد، گرگان، تويسرگان و كوهگان جيرفت.

جان : درون سيرجان، لاهيجان و دمنجان نيشابور .

زان : درون گلزان خوی، كوزان خوي و لويزان تهران .

دان : درون قندان، نمكدان، همدان، هوشدان بندرعباس .

تان : درون هگمتانـه، اكباتان و كوتان بيجار .

ستان : درون گلستان، بوستان، اردستان و اهرستان يزد .

ران : درون چمران ساوه، شمـیران، سميران همدان، كسران همدان .

لان : درون كولان خوي و سنندج، لانـه، كسلان ميانـه و كسيلان مـهاباد .

سان : درون سانتيز زنجان، سان يان ميانـه، سان بران اهر، كسان مشـهد .

خان : درون خانـه، خانـه كردستان و كوخان سقز.

هان : درون كوهان شاهرود و اصفهان و دماوند، سپاهان، ماهان (۴)،  اردهان ارمنستان و سُبهان دامغان (۵)

يان : درون كويان آباده، اَب يان نتنز، كرديان جهرم و مشـهد و تهران، گل يان قوچان و تويسركان و سنندج و شيراز و شاهي. .اكنون كه اين صورت ها را كه همگی پسوند جا و مكان هست و برابر با قوانين زبان قابل تغيير بـه يكديگرند، ديديم، بـه برخي تغييرات ديگر نیز اشاره بايد كرد :

گ قابل تبديل بـه و است، مانند : گشتاسب و ويشتاسب، گل و ول و ويتارتن پهلوي و گُذاردن ...

پس گان قابل تبديل بـه وان هست كه آن نيز بـه معني جايگاه درون شـهروان ارمنستان ، سيروان كردستان، ايروان قفقاز ، سراوان و مريوان كردستان، كردوان كرمان، شيروان قفقاز، دوان بوشـهر، گيلوان زنجان و گريوان بجنورد ديده مي‏شود . وان بـه معني جايگاه و خانـه درون واژه ی فارسی ايوان نیز بـه كار آمده است.

وان با تبديل آ بـه اي بـه صورت وين درون مي‏آيد كه درون قزوين، خوروين، وينـه ی كرمانشاه، ويني ِ سپاهان و وينق تبريز زنده هست .

ن قابل تبديل بـه ل هست و از اينجا وين بـه ويل تغيير شكل مي‏دهد كه درون فرانسه بـه معني شـهر هست و واژه‏هاي ويلاژ فرانسه و ويلا و نيز ويليج انگليسي از آن برآمده (۶)و همين واژه ی درون اردبيل (= ارد ويل= شـهر اَرد)(۷) و هرز ويل گيلان، ويله درون شاه آباد و سنندج، لَوَند ويل درآذربايجان شرقي و اَر ويل و ارويلَه كردستان غربي هنوز كاربرد دارد و همين ويل با تبديل و به ب درون اربيل و  به صورت بُل درون كابل و زابل و به صورت پُل بـه معني شـهر درون يوناني آكروپل و آگروپليس ... درآمده هست .

بازگرديم بـه هان كه درون آن نيز ن قابل تبديل بـه ل هست پس هال نيز بـه معني جايگاه هست و چون آن كه مي‏دانيم hall انگليسي همين معني را دارد.

این واژه اکنون درون اردهال (ارد + هال = جايگاه ارد) كردستان(۸) هنوز وجود دارد و به گونـه ی هول نيز درون هولير كردستان غربي بر زبان مي‏آيد .

گونـه اي ديگر از هول، هوش است howsh  (۹) كه درون هُوش تويسركان و بروجرد، هوشجان شـهر كرد، هوشدان هرمزگان، و  نيز بـه معني سرا و حياط خانـه درون كردي و لري و نيز بـه صورت اوشو owsho بـه همين معني درون آباده است. اين هوش نيز همانست كه درون انگليسي هاوس خوانده مي‏شود  و جالب اين هست كه بدانيم بـه همين تلفظ ِ انگليسي آن نيز دو روستا درون مشـهد و فردوس خراسان داريم .

واژه ی ‏هان با تبديل ن بـه م بـه صورت هام يا هوم home انگليسي درآمده كه همان خانـه هست و درون ايران نيز درون هومدان چاه بهار، هومـه بروجرد و هومان اصفهان برجاي مانده هست .

باز و به ف تبديل مي‏شود و وان را بـه فان دگرگونـه مي‏سازد و فان بـه معني جايگاه درون گيفان بجنورد ديده مي‏شود و باز فان بـه فون تغيير شكل مي‏دهد كه درون تيسفون باستاني برجاي مانده هست .

باز ك تبديل بـه غ يا ق مي‏شود و كان را بـه غان يا قان بدل مي‏سازد و اثرش درون گيرفان سيرجان، دامغان، نوغان فريدن و مشـهد، وَرَ قان تهران، سلمقان بجنورد و وَزرَ قانِ ميانـه و اهر ديده مي‏شود.

باز دان بـه دين مبدل مي‏شود و دين بـه معني جايگاه درون خوردين تهران، وردين اهر (وردين بالا و وردين پايين)و  وركندين بيرجند وجود دارد.

دان بـه دون تبديل مي‏شود و دون درون زبان ارمني بـه معني خانـه هست و نيز درون بسياري از گويش هاي ايراني دون بـه جاي دان بـه كار مي‏رود، چون قندون، نمكدون ... و نيز خاردون سيرجان و جيرفت .

ران نیز بـه رام دگرگونـه مي‏شود. مانند  در رامـهرمز =  شـهر هرمز، رامشیر، رامجرد شيراز، رامجون سيرجان و راميان گرگان

باز رام بـه روم يا رم تبديل مي‏شود كه درون سميرم، تارم (طارم)، رُمان سيرجان و رُمك تنكابن ديده مي‏شود و اين همان room  انگليسي بـه معني اتاق هست !

پیش از آن کـه نشان دهیم کـه واژه ی «کرمان» جمع كرم نيست و پسوند آن مان بـه معني جايگاه و ميهن و جاي ماندن هست .لازم هست که بـه گونـه اي كوتاه بـه بررسي برخي نام شـهر هاي ايراني بپردازيم كه بنا بر ظاهرشان به منظور آن ها  معنايي ای تصور كرده‏اند .

از نام هاي مشـهور يكي همدان هست كه بنا بـه ظاهر، آن را همـه دانا يا همـه دان معني مي‏كنند كه نشانـه از دانايي همـه مردمان است. اما مي‏دانيم كه آن نام درون آغاز هگمتانـه بوده هست و بـه مرور روزگار بـه همدان تبديل شده هست .

ديگر نام تبريز هست كه ظاهرن از تب و ريز  تشكيل شده هست و افسانـه‏ها ساخته‏اند كه يكي از زنان خلفا تب داشته و تبش درون اينجا ريخته هست و بدين روي اينجا را تبريز مي‏گويند !

استاد دانشمند يحيي ذكاء درون گفتاري دل پسند روشن مي‏دارد كه اين واژه درون اصل گرمرود معني مي‏دهد و چون گفتار ايشان که تا آن جا كه من مي‏دانم هنوز درون جايي بـه چاپ نرسيده است، از داخل شدن بـه جزييات آن خودداري مي‏كنم .

بسياری از اين نام ها هست كه ظاهر آن ها معني را دگرگون مي‏سازد، مثل رقاصان گناباد كه آن را  ندگان و بازيگران معنی کرده اند، اما روشن هست كه اين نام " رَغاسان " هست که درون آن سان همان پسوندی  است كه پيش از اين درون معنی مکان ديديم  و " رَغ " درون زبان اوستائي  فروغ  و روشنائي هست و  بر روي هم جايگاه فروغ  و روشنائي معني مـی دهد.

ديگر دامغان هست كه بـه ظاهر جمع مغ است، اما چون این نيست و غان همان پسوند كان بـه معنی جايگاه مـی باشد.

ديگر، نام ماهان كرمان هست و پيش از اين نيز گفته شد و پسوند آن هان هست و واژه جمع ماه نيست زيرا كه يك ماه بيشتر نداريم .

از اين مثال هاي كوتاه بـه خوبي مي‏توان پي برد كه كرمان نيز چون آن كه درون كارنامـه اردشير بابكان آمده هست جمع كرم نيست و پسوند آن مان بـه معني جايگاه و ميهن و جاي ماندن هست .

ميهن درون اوستا مَئِيثَنَ (maēthana) آمده هست و بـه گونـه پسوند درون نام برخی شـهرها ديده مي‏شود. از آن جمله نام باستاني شـهر خمين هست كه هومئيثن بـه معني ميهن خوب يا ميهن نيك و جايگاه نيكو است.

همين واژه بـه صورت ميتن درون فرميتن كرمان برجاي مانده هست و با تبديل ت بـه ه  به صورت مئيهن و ميهن درآمده هست كه بيشتر با مان همراه هست . فردوسی مـی گوید:

كه شاه جهان هست مـهمان تو / بدين بينوا ميهن و مان تو

ميهن و مان نيز جايي هست كه بعد از كندن و كرتن و كردن و ساختن درون آنجا مي‏نشسته‏اند و مي‏مانده‏اند و معني نشستنگاه و اقامتگاه دارد و مان بخش دوم واژه كرمان را تشكيل مي‏دهد(١۰)  و در اين جا بـه سخن آغاز اين گفتار برگرديم كه كرمان نيز مانند بسياري از نام هاي ايراني از دو بخش برآمده هست و اکنون کـه معنی  بخش پاياني آن را دانستيم،  مي‏بايد بـه معني آغازين آن بپردازيم !

اين کار را با آوردن  جدولی از نام اماکن کـه با  كوران كه نام چهار روستا درون سراوان ،اروميه، شـهركرد و مـهاباد هست آغاز مـی گردد انجام مـی دهیم :  (و اكنون ديگر بـه خوبي مي‏دانيم كه كوران جمع كور نيست)

كوران درون سراوان، اروميه، شـهركرد و مـهاباد

كوشان درون ايرانشـهر

كوگان درون خرم آباد و بندرعباس

كوزان درون فومن

كوسان درون مشـهد

كويان درون آباده

كوتان درون بيجار

كوجان درون اصفهان و اهر

كوخان درون سقز

كولان درون كرمانشاه، خوي و سنندج

كوهان درون شاهرود، اصفهان و دماوند

كوه گان درون سراوان، كوهوگان درون جيرفت !

بررسي اين جدول آشكار مي‏كند كه همـه ی اين نام ها درون پيشوند كو يا كوه مشتركند، زيرا كه كوه و كو دو تلفظ از يك واژه‏اند، چون آن كه شاه و شا(١١) و بنابراين تمام نام هاي اين جدول يك معني دارند و آن زيستگاه يا جايگاهي برفراز كوه هست .

كوه - گر

در اوستا دو واژه براي كوه هست : يكي كئوف (kaōfa) بـه دبير  اوستايي kaofa   كه آن بـه معني كوه يگانـه، يا كوهي مخروطي و كله قندي است.(١۲) اين واژه درون پهلوي كهن بـه صورت كُوپ (kōp) بـه دبيره اوستايي درون آمده هست كه هنوز درون چند واژه صورت كهن خود را نشان مي‏دهد :

١.      كُپه : كپه خاك يا سنگ كه كوه كوچك خاكي يا سنگي باشد .

۲.   شيرِ كُپي : درون شاهنامـه از شيري بـه نام شير كُپي نام مي‏شود كه برخي آن را با ( با فتح ك ) مي‏خوانند و درست نيست و اين همان شير كوهي هست كه كوچك تر از شير دشت هست و اكنون نيز درون برخي جاهاي جهان زندگي مي‏كند. اين شير خطرناك بـه دست بهرام چوبينـه درون توران كشته شد.

٣.   لاله كُپّي : نام ايراني شقايق(١٣)است كه درون نيشابور هنوز بـه صورت لَلَ كُپي (lala-koppi) بـه زبان مي‏آيد.  كه تلفظ عمومي آن درون ايران، لاله كوهي مي‏باشد .

همين واژه درون پهلوي بـه گونـه ی كوف (kōf) درآمده كه هنوز بر نام شـهر كوفه زنده است(١۴)

واژه ی دومـی كه براي كوه هست،  گئيري (gairi) بـه دبيره ی اوستايي gairi كه براي سلسله كوه يا رشته كوه بـه كار مي‏رفته هست .

اين نام درون پهلوي بـه گونـه ی  گَر درآمده و در واژه ی پيشخوارگر يا كوه پتيشخوار برجاي مانده است. واژه

 

ديگري كه اين نام را درون خود دارد گرشا يا گرشاه هست كه لقب كيومرث باشد، زيرا كه كيومرث پادشاه كوه نيز ناميده مي‏شد .

چون ر قابل تبديل بـه ل است، اين واژه را گلشاه نيز مي‏خواندند كه برخي از نويسندگان آنرا با كسر گاف خواندند و چون آن را بـه عربي ترجمـه كردند ملك الطين شد، باز آن كه درست با فتح گاف هست كه ترجمـه ی عربي آن ملك الجبل هست .

نام  ديگری بر شـهر ديگری درون ايران هست كه مؤيد اين سخن است، و  آن گلپايگان باشد . امروز ما بهر نخست اين نام را گُل مي‏خوانيم اما روشن هست كه آن نيز گَل بـه فتح گاف بوده هست و درون همـه كتاب هاي جغرافيایی  قديم كه بـه زبان تازي نوشته شده آن را با فتح گاف ضبط كرده‏اند. و گَل همان گَر هست و  اكنون نيز چند روستا و شـهر درون ايران هست كه نام گَر را همراه خود دارند چون :

گردنـه بـه معني كوه يا فراز كوه

گرنيه درون نيشابور

گريگان درون مشـهد

گريوان درون بجنورد

گركان درون اراك و خرم آباد

گريفان درون سيرجان

گرگان درون كرمان

خوشبختانـه با نام گركان زادگاه شيخ ابولقاسم گركاني همـه آشنايي دارند و هنوز با فتح گ (و حتي فتح  ر garakaan) خوانده مي‏شود و از آنجا كه گَر تبديل بـه گَل مي‏شود چند نام ديگر را كه با گَل آغاز مي‏شود با هم بخوانيم :

گل زاه درون خوي

گلپايگان

گل وان درون اروميه

گله سرخ درون بروجرد

گله كلا درون ساري

گل يان درون قوچان، تويسركان، سنندج، شيراز و شاهي

گل چال سر درون ساري

با مقدمات پيشين،  اکنون دريافت معني اين نام ها براي ما روشن است. با اين حال اشاره ی ديگری  نيز بـه يكي دو نام  از اين گروه را بايسته مي‏دانم .

نام گله سرخ، نشان از كوه سرخ مي‏دهد، زيرا كه هيچ گله ای از و  در جهان سرخ نمي باشد .

بنابراين گله كلا نيز قلعه ای بر فرازكوه هست نـه جايگاه گله ی ، زيرا كه درون ايران باستان همـه ی روستاها گله اي نيز داشتند !

گاف،  سبك شده ی كاف هست و بنابراين كل (با فتح ك) گونـه ی ديگر و كهن تری  از گَل هست كه بـه جست و جوي آن درون برخي از نام ها درون ايران مي‏پردازيم :

كل وان درون خوي و اردكان (اين نام را با گل وان درون اروميه بسنجيد)

كله گاه درون بهبهان (با گله سرخ درون گله كلا بسنجيد )

گله گاه درون ميانـه

كليدر(١۵)در نيشابور

سن كليدر درون نيشابور

 كليمان درون تالش

كليگان درون آمل

كله گراز درون پشتكوه كه نمي تواند كله ی گراز يا سر گراز باشد، بلكه كوه گراز هست .

كله سرا درون تالش

كله سر درون اردبيل، همدان، زنجان و قزوين كه بي گمان سر كوه یـا  بالاي كوه معني مي‏دهد .

كله پشته درون تنكابن كه پشته و كوهي هست .

و از همـه بالاتر كل بلند درون تويسركان كه معني كوه بلند را مي‏دهد .

و اكنون نیز نوبت بـه كله قند مي‏رسد ! و اين لقب قندي هست كه چون كوه مي‏باشد. و گر نـه، سر قند از آن بر نمي آيد، زيرا كه بـه بخش پايين آن نيز ته كله قند مي‏گويند  (١۶)

اكنون بـه زبان هاي فارسي باستان (سنگ نوشته‏هاي هخامنشي و اوستا) بازگرديم كه درون اين زبان ها حرف  ل  وجود ندارد و همـه واژه‏هايي كه بعد‏ها با " ل  " درون زبان پهلوي يا فارسي و كردي و بلوچي و ارمني ... آمد، درون آن زبان هاي دور، با « ر» آمده است، بعد واژه ی كَل درون زماني كهن تر كر (با فتح كاف)

 

بوده هست كه از آن نيز مي‏توان درون نام چند جاي ايرانشـهر نشان يافت :

كرزان درون تويسركان (با گل يان درون تويسركان بسنجيد )

كركان درون اراك، ملاير و بندر انزلي

كرگان درون هرمزگان، تبريز، اردبيل و خرم آباد

كريان درون كرمانشان و هرمزگان (با گل يان تويسركان بسنجيد )

و بالاخره كَرمان ! بـه معني شـهري بر فراز كوه يا ميهن كوهستاني .

در زبان پهلوي اين نام بـه دو گونـه ی  كَرمان (١۷) با فتح كاف و كيرمان(١۸)با ياي مجهول آمده است، اما بـه دليل افسانـه ی دروغي كه درون كارنامـه دروغ اردشير بابكان آمده، و اين شـهر زيبا و آرام را مسكنِ كرمِ

 

 دروغين معرفي كرده‏اند، كم كم تلفظ كَرمان با فتح كاف فراموش شد و ِكرمان با كسر كاف مشـهور گرديد كه هم اكنون نيز چون این  است.  اما روشن هست كه دو گونـه تلفظ پهلوي اين واژه بـه دلیل افتادن يكي از آواها درون واژه ی اوستايي ( گئیر )  است :

 نخست : كرمان karmān  که درآن آواي « اي»  از " گَئير "  افتاده هست .

دوم : كيرمان mān كه درون آن آواي « اَ» از گئير افتاده است.

براي گونـه ی نخست، شاهد ديگری درون ايران داريم و آن نام كوه كركس هست كه با فتح «ك» خوانده مي‏شود. برخي براي معني نام كركس بنا را بر ظاهر آن گذاشته و مي‏گويند كه اين كوه جايگاه كركس پرنده ی گوشتخوار بوده است، باز آن كه روشن هست كه كركس درون همـه جاي ايران و جهان هست و نـه تنـها درون يك كوه.

پس بخش آغازين اين نام، یعنی  كر همانست كه درون گر و گرشاه و پتيشخوارگر ديديم كه خود معني كوه را دارد و اگر بخش دوم آن، یعنی  كس كه درون گذشته «كِه» خوانده مي‏شده هست به معني كه و كوچك باشد، كوه كركس را با كوه بزرگي درون نزديكي آن سنجيده‏اند. ( و اگر كس درون اين واژه همان كث درون نام اخشيكث (شـهري از استان خراسان شمال) باشد، بايد بـه دنبال آن رفت و اين جا جاي پرداختن بيش تر بـه آن را نداريم ).

براي گونـه ی دوم مثال هاي فراوانی به منظور  تبديل گ  به س هست كه « گير» را بـه گونـه ی سير درون مي‏آورد و شگفتا كه سير بـه معني كوه درون اين نام ها نيز ديده مي‏شود :

سيروان درون بيجار كردستان

سيروان درون بيرجند

سيرگان درون چاه بهار و سروان

سيركن درون اراك

سيرجا درون چاه بهار

و بالاخره سيرجان كه درست بـه معني كرمان هست با تلفظي ديگر !

و اين سير همان هست كه درون گرمسير، كوه گرم( قشلاق) و سردسير، كوه سرد(ييلاق) برجاي مانده هست .

در زبان هاي ايراني " اي " قابل تبديل به " است،  مثل واژه هاي قير و قار، افتيد و افتاد، كوجي و كجا و . .. . و  به پيروي از اين قانون ِ تبديل هست كه " سير " بـه معني كوه درون زبان ارمني بـه گونـه ی " سار " خوانده مي‏شود و سار درون ارمني بـه معني كوه هست و همين سار هست كه بـه گونـه ی پسوند درون كوهسار نيز بـه زبان مي‏آيد و نام گرمسار بـه عنوان شـهري درون كنار كوه گرم هنوز اين پسوند را درون خود نگاه داشته است.

سير نیز  به شير بدل مي‏شود : درون «شيران بر آفتاب» شـهر كرد (كوه‏هاي آفتاب رو )، شيرك (كوهك) بيرجند،  شيروان درست بـه معني كرمان،  و نيز نام كهن گواشير،  شيرآهن (كوه آهن) بندرعباس و شیرپلا درون تهران.(١۹)

 سير بـه جير بدل مي‏شود و در نام جيرفت ديده مي‏شود

و جير بـه جار : درون روستاي جار اصفهان، جاران رشت، جارو (كوه كوچك) درون تهران و اهواز .

جار بـه چال : درون كلك چال، سير چال، توچال تهران (قله‏هاي شمال تهران )، كپور چال بندر انزلي و شالينگ چال بابل، چالوس (كه تنـها شـهر كناره درياي مازندران هست كه كنار كوه قرار دارد) چاله زرد مشـهد، چاله سياه اهواز، چال دره شاه آباد و به ويژه گردنـه و كوه مشـهور چالان چولان بروجرد(۲۰)

 بازگرديم بـه واژه كر :

در زبان هاي ايراني كاف، نرم نرمك بـه گاف تبديل شده هست مثل : لشكر، لشگر و سك، سگ و پروانكان و پروانگان ... و چون واژه ی كر درون نام شـهر کرمان  هنوز بـه گر تبديل نشده هست مي‏توان داوري كرد كه اين نام كهن تر از دوراني هست كه زبان اوستايي درون ايران رواج داشته هست و تمدن و فرهنگ كهن ِ  پيش اوستايي ِ آن بر تپه‏هاي خبيس آباد (شـهداد)، ابليس و يحيي، نشانـه ی اين كهنسالي و ديرينگي هست و چه بسا كه درآينده تپه‏هاي باستاني ِ بيش تر با تمدن و فرهنگ كهن تر نيز درون اين بخش از ايران زمين پيدا شود !  اين قدر هست كه درون تپه يحيي نشانـه‏هاي خطي يافت شده هست كه چهارسد سال از كهن ترين خط سومري كهن تر هست و باستان شناسان تيزنگر را وامي دارد كه بـه افسانـه اي كه غربيان پيرامون پديد آمدن خط درون سومر پرداخته‏اند ژرف تر بنگرند !

اينك جاي آن دارد كه بـه نوشته تاريخ نويس بزرگ كرماني افضل الدين ابو حامد كرماني كه وقايع سده ی هشتم كرمان را نوشته هست بنگريم : « نوبت دولت سامانيان، ابوعلي الياس را كه از عيار پيشگان خراسان بود بـه كرمان فرستادند و وي سي و هشت سال متصرف كرمان بود و باغ شيرگاني بالياباد، سراي اندرونا را بنا كرد و خندق «قلعهء قره» و «قلعه نو» و بعضي از بناهاي كهن از بناهاي اوست ».

 

بررسی  اين سخن نشان مي‏دهد كه دو قلعه درون كرمان بوده است. يكي تازه ساخته بـه نام قلعه نو و ديگري قلعه اي كه از گذشته باقي بوده هست به نام قلعه ی كهن. اين قلعه ی كهن درون سخن،  نخست با نام قلعه قره آمده هست و واژه قره درون اين نام، قراي تركي بـه معناي سياه نيست زيرا كه اگر چون آن بود قلعه ی مقابل آن مي‏بايستي آق قلعه يا قلعه سفيد ناميده شود و اين قلعه قره ، چيزي جز قلعه ی كر (با فتح

 

كاف) نمي تواند باشد، زيرا كه درون زبان كرمانيان نيز چون كردستان و افغانستان و برخي جاهاي ديگر ايرانشـهر آوايي ميان ك و ق از گلو درمي آيد كه اين دو را بـه هم نزديك مي‏كند و قلعه كر كه درون گذشته‏هاي دور ساخته شده، قلعه اي هست كه بر فراز كوه ( يا كر ) ساخته‏اند !

افضل كرمانی درون اين سخن،  از باغ شيركاني نيز نام مي‏برد كه گونـه ی ديگری  از سيرگان و سيرجان است، باز بـه همان معني. کرمان ( یعنی مـیهن کوهستانی ) است. (۲١)

و اكنون بايد ديد كه فردوسي از یک بناي كهن درون كرمان چه گونـه ياد مي‏كند ؟

يكي دژ بكردند بر تيغ كوه / شد آن شـهر با او، همـه همگروه

و اين همان دژ كهن هست كه از فراز كوه  خاموش بـه شـهر امروز كرمان مي‏نگرد و در نگاه خاموشانـه اش هزاران رمز و راز و هزاران غم و درد و سوز و گداز نـهفته هست !

 

░░░░░

 

پی نوشت ها :

 

۹- دو واژه ی هُول وهُوش فارسي هست كه بـه شيوه عربي نويسي برخي واژه‏ها مثل طوس و طشت و طهران (توس ،تشت ،تهران) هر دو با ح و به صورت حول و حوش درون آمده است. اين دو واژه درون هيچ يك از فرهنگ هاي عربي معتبر ريشـه ندارد و بهتر هست كه همان هول و هوش نوشته شود. واژه نخستين يعني هول درون خراسان بـه گونـه هَولي يا هَولو بـه معني حياط هست و درون لري و كردي و آباده نيز هُوش و اُوشو بـه همين معني حياط است. درون بختياري هال و هوش يا حياط و هوش با هم گفته مي‏شود .

١٣- - بسياري از واژه‏ها از مغولي بـه فارسي راه يافته هست كه ظاهر فارسي نيز دارد مثل (پرچم) كه دم تبتي هست و مغولان آن را بـه نوك نيزه‏هاي خويش مي‏زدند و زوزه ی گرگ مي‏كشيدند و يورش مي‏بردند. معادل فارسي يا ايراني پرچم (درفش) است. پرچم که تا سده ی ششم درون ادبيات فارسي ديده نشده و با آمدن تيره‏هاي غز و سلجوق و ... اين واژه نيز درون ادب فارسي پيدا شد ولي بـه همان معني دم تبتي. سعدی مـی گوید:

اگر آدم همين بالا و ريش هست / بـه نيزه نيز بر بسته هست پرچم  

ديگر از واژه‏هاي معروف امروز كه از زبان مغولي و تاتاري بـه ايران آمده چاقو و قيچي هست كه چون (چ) درون خود دارد شکل فارسي بـه خود گرفته درون حاليكه واژه ی چاقو درون تمام زبان هاي ايراني كارد هست و دو واژه برابر قيچي داريم : يكي قيچي كوچكی هست كه بـه كارهاي خانگي مي‏آيد و نام آن (ناخن ويراي) هست و ديگري قيچي بزرگی هست  كه براي بريدن پارچه‏هاي كلفت يا بريدن پشم ان بـه كار مي‏رود و آن (دو كارد) است. واژه ی دوكارد هنوز درون ميان داران كاربرد دارد اما (ناخن ويراي) فراموش شده هست .

١۴- براي آگاهي بيش تر درباره ی اين نام ايراني بـه تاريخ بلعمي و طبري نگاه كنيد كه هنگامي كه سربازان عرب درون تيسفون بـه دليل هواي نمناك آن بيمار شدند و گزارش بـه خليفه دوم رسيد، دستور داد كه معماران ايراني درون جايي كه هوايي نزديك بـه هواي باديه داشته باشد شـهري بسازند کـه  روستايي بـه نام كوفه را درون خاك ايران  براي آن كار برگزيدند كه كنار كوهي بود و همان نام را داشت.

توجه بـه دو گونـه از تلفظ شروان و مقايسه آن با دو گونـه نام كرمان جالب هست :

شروان    شيروان

 ١۹- جاي آن دارد كه درون اين جا نام شيراز آورده شود كه آن نيز شـهري درون كنار كوه هست و بدين روي شيراز ناميده مي‏شود .

 ۲۰- اگر بخواهم همـه گونـه‏هايي را  كه از اين دست واژه‏ها بـه معني كوه، درون جاي جاي ايران زمين بر نام روستا و شـهرهاي ايران هست، بياورم سخن بسيار گسترده مي‏شود و در خورد  اين گفتار نخواهد بود و تنـها درون اين جا اشاره اي بـه گستردگي اين درياي موج خيز زبان هاي  ايرانی مي‏كنم و خواننده را هشدار مي‏دهم كه بـه خود بينديشد كه اگر درون درازناي يك هزار سال، تغييري بر يك واژه، مثلا كرمان پديد نيامده است، بعد  مي‏بايد چند ده هزار سال بر دامنـه ی  اين زبان عظيم گذشته باشد، گه مـی توانیم  اين همـه تغيير و دگرگوني را درون امواج درون هم آويز و خيال انگيز آن ببينيم !

 

░░░░░░

 

از بنیـاد نیشابور

 

www.Bonyad-Neyshaboor.com

 

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
درباره ی واژه های تات، تاجیک و تازی
 

 

شماره ی نوشته : ۴ / ۸

 

دکتر یحیی ذکا

                               در جست و جوی حل معمای واژه های تات، تاجیک و تازی

واژه‌ی «تات»، داستان دراز و پیچیده‌ای دارد. دانشمندان و شرق‌شناسان درباره‌ی آن سخنان بسیـار گفته و نوشته‌اند، ولی هنوز هم بـه درستی دانسته نشده کـه این واژه از چه زبانی هست و ریشـه و معنی آن چیست ؟
 گروهی از دانشمندان و زبان‌شناسان «تات» را  واژه
ا‌ی ترکی مـی‌دانند و برآنند کـه این واژه نامـی هست که از سوی ترکان بـه زیر دستان شان داده شده است، زیرا «تات» درون زبان ترکی معنی : خوار ـ پست ـ بیگانـه دارد. (١)

روان شاد پروفسور «مارکوارت» آلمانی واژه‌ی «تاجیک» را سرشته از دو بهر «تا»(= زیرست) و «چیک»(= ادات تصغیر ترکی) دانسته، آن را «زیردست کوچک» معنی کرده هست (۲) و مـی‌گوید کـه ترکان مردم زیردست خود، بـه ویژه ایرانیـان را با این نام خوانده‌اند و از این­جا هست که گروهی از ایران نژادان و پارسی زبانان ِ  ورارود (ماورالنـهر) کـه اکنون بیرون از مرزهای سیـاسی ایران بـه سر مـی‌برند، با همان نام «تاجیک» کـه از سوی همسایـه‌های ترکشان بـه آن‌ها داده شده است، نامـیده مـی‌شوند.

برخی از دانشمندان نیز «تات» را یک واژه‌ی ایرانی مـی‌دانند (٣) و مـی‌گویند کـه «تات»، «تاجیک» و «تازیک»(= عرب) از یک ریشـه و هر سه بـه معنی «بیگانـه» و مردم غیر ایرانی (انیران) است. هم‌ چون آن  که یونانیـان و رومـیان مردم بیگانـه را «بر بر» و عرب‌ها را «عجم» و «اعجمـی» مـی‌نامـیدند، ایرانیـان نیز بیگانگان را تاچیک و تازیک مـی‌گفتند و همـین نام هست که از زمان ساسانیـان بر روی عرب‌ها کـه مردمـی غیر ایرانی بودند، نـهاده شده و تا امروز کـه آن‌ها را «تازی» مـی‌نامـیم، بازمانده است.

درباره‌ی این­که چه گونـه این واژه‌ سپس معنی «ایرانی» و «غیر ترک» بـه خود گرفته هست مـی‌گویند :                                       پس از درآمـیختن ترکان آلتایی با فارسی زبانان ورارود، واژه‌ی «تاچیک» بـه همان معنی درون زبان ترکی بـه کار رفت و ترکان، فارسی زبانان را در برابر «ترک»، «تاجیک» نامـیدند. و در واقع نامـی را کـه ایرانیـان بـه بیگانگان مـی‌‌داده‌اند بـه خودشان باز گردانیدند.
دسته‌ی دیگر،  واژه‌ی «تات» و «تاجیک» را با «تازیک» و «تازی» هم ریشـه ندانسته مـی‌گویند : «تازیک» کـه سپس تازی شده است،  از واژه‌ی «طایی» با نشانـه­ی نسبت ِ «ایک» درست شده، چون ایرانیـان قبیله‌ی «طی» را ـ کـه از مردم یمن بودند پیش از دیگر عرب‌ها شناخته، و  با آنان بیش تر از همـه رفت و آمد داشتند ـ «تاژ» و منسوب بـه آن را «تاژیک» مـی‌گفتند، سپس آن را تعمـیم داده، همـه‌ی عرب‌ها را «تازیک» نامـیدند. (۴) چون آن کـه یونانیـان و رومـیان و عرب‌ها، همـه‌ی ایرانیـان را «پارس» و «فرس» کـه تنـها  نام تیره‌ای از ایرانیـان بود، مـی‌خواندند.

در نوشته‌های پیشینیـان، همـه جا «تات»، «تاچیک»، «تاجیک»، «تاژیک»  و «تازیک» بـه مانک «غیر ترک» و «ایرانی» بـه کار رفته، چون آن کـه در دیوان «لغات الترک» کاشغری (تالیف۴۶۶) «تات»، «الفارسیـه» معنی شده و در کتاب اوغوزی «ده ده قور قود» (تالیف سده ی هشتم یـا نـهم) مردم غیر اوغوز بـه ویژه ایرانی، را تات مـی‌نامد. (۵)

در کتاب «طبقات ناصری» (تالیف ۶۵۸) واژه‌ی «تات» بـه معنی تازیک و تاچیک یعنی فارسی زبان بـه کار رفته است. (۶)

در زبان ارمنی «طاچیک» بـه معنی «ترک» ،«بیگانـه و وحشی» و «بارباروس» بـه کار مـی‌رود، درون ترکی عثمانی «تات» بـه معنی خوار و پست و بیگانـه است. مردم قفقاز، ایرانیـان و مردمـی را کـه از این سوی رود ارس بدان‌جا رفته و نشیمن گرفته‌اند «تات» مـی‌نامند. درون زبان کردی «تاچیک» بـه معنی : خارجی، ‌بیگانـه و بیـابانی هست و نیز «تات» و «تاتک» را درباره‌ی عرب‌ها بـه کار مـی‌برند.(۷) و زبان عربی را «تاتی» مـی‌گویند. (۸) ترکمن‌های ورای دریـای مازندران (بالای دریـای مازندران) «تات» را درباره‌ی تاجیک‌های ایرانی بـه کار مـی‌برند و به ویژه مردم خیوه را با این نام مـی‌خوانند.
قشقایی‌ها کـه به ترکی سخن مـی‌گویند، مردم فارسی زبان را «تات» مـی‌نامند. گوران‌های (اهل حق) تبریز و دیگر بخش‌های آذربایگان نیز دیگران را «تات» مـی‌نامند. درون افسانـه‌‌ها و مثل‌های مردم تبریز «تات» معنی مرد دانا و باسواد و شـهرنشین دارد.

این چند مثال بالا که تا اندازه‌ای معنی‌های گوناگون این واژه را نزد مردمان و تیره‌های گوناگون نشان مـی‌دهد. ولی از هیچ‌کدام از این‌ها، راهی بـه روشنی ِ معنی واژه‌ و این کـه از کدام زبان است، باز نمـی‌شود.

و اما درباره‌ی تات‌ها و زبان‌های تاتی حتما گفت کـه در پیرامون همدان و قزوین و کرانـه­ی سفیدرود و مازندران شرقی و طالش و آذربایگان و در بیرون از ایران ـ افغانستان و قفقاز ـ تیره‌هایی از مردم هستند کـه خود را «تات» مـی‌نامند و زبانشان نیز «تاتی» خوانده مـی‌شود. ولی برخی از این گویش‌ها با هم جدایی بسیـار دارند و روی اصول زبان‌شناسی نمـی‌توان همـه‌ی آن‌ها را (چون آن کـه هست) زیر نام «تاتی»  گرد آورد، هم چون آن کـه نمـی‌توان گویش‌های گوناگونی کـه به نام «کردی» خوانده مـی‌شود، همـه را زیر نام «گویش کردی» فراهم آورد.

بی‌جا نیست درون این جا یـادآوری شود کـه در بخش ارسباران و قره‌داغ،‌ ایل‌های چندی نیز بـه حال کوچرو (ییلاق و قشلاق) بـه سر مـی‌برند کـه خود را ترک نژاد مـی‌دانند و دیگران را کـه بیش تر ده نشینند «تات» مـی‌نامند، خواه بـه زبان ترکی ـ که با ترکی آنان چندان جدایی  ندارد ـ  سخن گویند، خواه بـه زبان تاتی.
به عبارت دیگر، واژه­ی «تات» درون نزد آنان معنی عام ایرانی نژاد یـافته و تنـها ویژه­ی مردم تاتی زبان نیست. و نیز مردم کرانـه­ی جنوبی رودخانـه­ی ارس، مردمـی را کـه از پل «خدا آ‏فرین»  به آن سوی دشت مغان و آستارا نشیمن دارند، با آن کـه به ترکی گفت‌ وگو مـی‌کنند، «کرد» مـی‌نامند و از پل بـه این سو (جلفا و باکو) را «تات» مـی‌نامند.

پانوشت­ها :

١-  قاموس عثمانی : تات = ذلیل، سفیل یبانجی
۲
- ‌ پروفسور هنینگ استاد دانشگاه کمبریج نیز تاجیک را ترکی و آن را سرشته از که تا (= تات (ترک)) + جیک (پسوند ترکی) و روی هم بـه معنی تبعه­ی ترک و با واژه­ی تازیک و تازی هم ریشـه نمـی‌داند. برهان قاطع، ص ۴۵۵
 ٣
 - سبک شناسی، بهار، جلد سوم، ص ۵۰
۴
- کسانی تازی را از مصدر «تاختن» دانسته‌اند کـه بی‌گمان درون این جا نادرست و در مورد نام سگ تازی درست است.
۵
- « ده ده قورقود علی‌لسان طائفه‌اوغوز» کتابی درزبان اوغوزیست و شامل داستان‌های رزمـی تیره ی  اوغوز کـه در پیرامون گنجه‌ و بردع ساکن بوده‌اند مـی‌باشد و گویـا درون سده‌ی هشتم هجری نوشته شده و نسخه‌ی اصل آن درون کتابخانـه‌ی سلطنتی آلمان بوده است، برخی از داستان‌های آن نیز درون روزنامـه‌ی آذربایجان، ارگان فرقه­ی دموکرات چاپ شده هست و برخی از صاحب غرض، این کتاب را بـه زبان ترکی آذربایگان وانمود کرده، کهن‌ترین اثر ادبی این سرزمـین بـه شمار مـی‌آورند و پاره‌ای نتیجه‌های پوچ و نادرست از آن مـی‌گیرند.
 ۶
- سبک شناسی ، بهار،  جلد سوم، ص ۵۰
 ۷
- «المرشد»، ص ۲۶١
۸
همان

از : آریـا بوم

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
دگرگردی واژه ها درون سیر زمان
 

 

شماره ی نوشته : ٣ / ۸

 

دکتر فریدون جنیدی

دگرگردی واژه ها درون سیر زمان

 

١- برخی واژه‌ها درون درازنای تاریخ واژگون مـی‌گردد و

۲- برخی نیز معنای خویش را از دست مـی‌دهد و مفهومـی تازه بـه خود مـی‌گیرد و

٣- برخی اگرچه خود درون معنی، دیگرگون مـی‌شود، اما درون واژه‌های ترکیبی، معنای اصلی خویش را نگه مـی‌دارد.

١-  از واژه‌های گروه نخست،  یکی «وایتی» اوستایی هست که درون پهلوی «وات» خوانده مـی‌شد، درون فارسی دری آن را « باد»، درون کهکیلویـه و نیشابوری «بای»، و در گویش اورامـی کردستان آن را «وا» مـی‌خوانند. این واژه همان هست که درون مفهومـی دیگر درون همـه جای ایران، درون ترکیب «ای وای» یـا «وای بر تو» یـا «وای من» بـه صورت «وای» تلفظ مـی‌شود و نیز همـین واژه هست که درون انگلیسی «ویند» خوانده مـی‌شود و در زبان فرانسه بدان «وان» مـی‌گویند.
«
وای» بـه معنای فرشته­ی موکل بر باد درون کیش‌های آریـایی باستان بـه گونـه «وایو» تلفظ شده و در «ریگ ودا» نامـه­ی دینی هندوان، بـه همـین صورت آمده و ستایش شده است و به شکل فرشته موکل درون باد و هوا درون یشت‌ها نیز «وایو» خوانده شده است، ضمن آن­که بـه خود باد، چنان کـه گذشت «وایتی» مـی‌گفتند.
۲
-  از  واژه‌های گروه دوم «افسوس» هست که درون تمام نوشته‌های باستانی از پهلوی و فارسی دری که تا قرن هشتم به معنی ریشخند و تمسخر دیده شده است، اما کم کم معنی خویش را از دست داد و اکنون بـه معنی «دریغ و ابراز اندوه» بـه کار مـی‌رود.
نمونـه‌های نشان دهنده افسوس و فسوس بسیـار زیـاد هست و به منظور آگاهی درون این جا  از برخی از آن ها یـاد مـی‌کنیم :

از پندنامـه­ی «آتورپات مانسپندان» بـه زبان پهلوی :
بر کسی نیز افسوس مکنید، چون افسوسگر، افسوس بر باشد.

از جاماسپ نامـه :
 
مردمان بیشتر بـه فسوسگری و نابکاری گروند. یـا  

بد آگاهان بر دین دستوران فسوس بیش کنند.

● از فردوسی، درون خواستاری توس از رستم :

به دامادیش فرستاد توس             تهمتن بدو کرد چندی فسوس

● از سهروردی، شیخ اشراق، درون اواخر سده ششم :
مراه نا اهل بود. بر من بخندید و افسوس پیش آورد و سفاهیت پیش آورد و سفاهیت آغاز نـهاد و عاقبت دست بـه سیلی دراز کرد.

از سعدی، قرن هفتم :
سخن اندیشـه گوی و معنی دار. چنان کـه اگر جای دیگر باز گویند، طاعنان را مجال فسوس نباشد.

و از حافظ درون سده هشتم :

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان !      گفت کای عاشق شوریده من خوابت هست ؟

٣-  بهترین نمونـه از گروه سوم، سه واژه­ی «مـیان»، «کمر» و «کمربند» است.
«
مـیان» کـه امروز معنی «بین» یـا «واسط» را بـه خود گرفته هست بخشی از پیکر است :

مـیانت را و مویت را اگر صد بار پیمایی      مـیانت کمتر از مویی و مویت که تا مـیان باشد

و بندی کـه به «مـیان» بسته مـی­شود « کمر» بوده است :

سیـاوش بیـامد کمر بر مـیان          سخن گفت با من ، چو شیر ژیـان

از این شعر پیداست کـه شخصی کـه آهنگ خدمتی  داشته است، کمر بـه مـیان مـی­بسته است،

البته خدمت کاران و بندگان، بنا بـه موقعیتی کـه در خدمت سردار خویش داشته­اند، بـه چند گونـه خویش را درون بند یـا مقید فرمان­های او نشان مـی‌داده­اند :
الف ) ان دست بند بـه دست مـی­کرده­اند، کـه یعنی من دست بسته و فرمانبر توام :

پرستار، پنجاه ، با دست بند            بـه پیش دل افروز تخت بلند

ب ) ان و پسران گوشواره بـه گوش مـی‌بسته­اند کـه یعنی ما گوش بـه فرمان توایم :

همان طوق کیخسرو و گوشوار          همان  یـا  گیو  گوهر  نگار

علامت بندگی با داشتن گوشوار، هنوز درون عبارت «غلام حلقه بـه گوش» بر جای مانده است.
 
پ ) بستن طوق بـه گردن، کـه گردن ما بـه فرمان توست کـه مثال آن  در شعر پیش آمده است.

ت ) بستن کمر درون خدمت سردار، کـه یعنی ما همواره آماده بـه خدمت هستیم.

تو فرند من باشی و من پدر         پدر پیش فرزند ، بسته کمر

یـا :

مرا گر پذیری تو با پیر سر         ز بهر پرستش ببندم کمر

که هردو شعر از پیـام و نامـه­ی افراسیـاب بـه سیـاوش به منظور پذیرفتن او درون توران زمـین است.
پس آنی کـه کمر مـی‌بندد، بنده و خدمت گذار است و درون این شعر معروف، این معنی بـه خوبی، خویش را نشان مـی‌دهد :

ای امـیری که امـیران جهانت خاص و عام       بنده و مولای هستند و کمربند و غلام

که درون آن، کمربند بـه معنی بنده همراه با سه واژه­ی مترادف خود آمده است.
علامت بندگی با کمر را هنوز درون عبارت «نوکر کمر بسته» بـه زبان مـی‌آوریم ! و از این عبارات و  واژه­های مرکب درون فارسی بسیـار هست که بـه کمک آن ها مـی‌توان به معنی اصلی و ریشـه آن ها پی برد.
یکی
دیگر  از واژه­ها از گروه سوم کـه معنی معادل خویش را تقریبا از دست داده هست فعل «پرستیدن» هست که البته معنی خویش را هنوز درون واژه­ی« پرستار» بـه خوبی حفظ کرده است.
مـی دانیم کـه از ریشـه­ی گذشته­ی فعل،  با افزودن پسوند «ار» ، اسم فاعل پدید مـی­آید مانند :
      
خ             خرید                 خریدار
      
آموختن           آموخت                آموختار
به همـین شیوه درون زمان باستان از فعل پرستیدن، اسم فاعل پرستار پدید آمده است. پرستار بـه معنی خدمت­گذار و پرستیدن بـه معنی خدمت بوده است.
در یکی از شعرهای پیشین (الف)  از پرستاران ِ با دستبند یـاد  شد و اینک چند نمونـه دیگر :

فردوسی مـی گوید:

به کاخ اندرون پرستار وش                      بر شاه بر دست کرده به کش

و نیز این شعر از نظامـی :

چو باشد گفتگوی خواجه بسیـار         بـه گستاخی پدید آید پرستار
به گفتن با پرستاران چه کوشی         سیـاست حتما اینجا یـا خموشی

و این گفتار  به روایت عطار نیشابوری :
«
گفت اصحاب دنیـا را خدمت، پرستاران و بندگان کنند و اصحاب آخرت را خدمت، احرار و بزرگواران کنند».

که درون این سخن پرستار و بنده درون کنار هم و به یک معنی درون برابر آزاد و بزرگوار آمده است.

مـی دانیم کـه از ریشـه­ی فعل با افزودن «نده» نیز صفت فاعلی پدید مـی‌آید مانند :
    
گفتن               گوی                    گوینده

«پرستنده» نیز  به همـین معنی پرستار، یعنیی که خویشکاری او  (وظیفه اش) خدمت است، بوده هست و  شعر زیر از پندهای بزرگمـهر هست به انوشیروان :

پرستنده­ شاه بد خور ز رنج              نخواهند تن و زندگانی و گنج

و نیز این شعر کـه گفتگوی رودابه هست با خدمتگذارانش، هنگامـی کـه زال راز دلدادگی خویش را با آنان درون مـیان مـی‌گذارد :

ورا  پنج  ترک  پرستنده  بود        پرستنده  و  مـهربان  بنده  بود
بدان   بندگان   خردمند   گفت        کـه بگشاد خواهم، نـهان از نـهفت
شما  یک بـه یک  راز دار  منید         پرستنده   و   غمگسار   منید

همچنین با افزودن «ش»  از ریشـه­ی فعل،  اسم مصدر پیدا مـی‌شود،‌ کـه به معنای مصدر است. یعنی پرستش نیز بـه معنی خدمت درون ادبیـات فارسی دری آمده است :

مرا کـه پذیری تو با پیر سر            ز بهر پرستش ببندم کمر

و  خود مصدر نیز بـه همـین معنی آمده هست :

به بالای سرو و به رخ چون بهار            بـه اندرز پرستیدن شـهریـار !

گاهی نیز کان پرستار بـه همسری خواجگان خود درون مـی­آمده اند و در چون این پیوندی  فرزندان آنان پرستار زاده نامـیده مـی­شدند و سروده­ی فردوسی درون زیر  به زمانی باز مـی­گردد کـه مـهران، ستاد را برای خواستاری خاقان چین گسیل مـی­دارد و گوشزد مـی­کند کـه از مـیان ان خاقان آنان را برگزین کـه فرزند خاتون و ملکه باشد و نـه فرزند پرستاران خاقان :

پرستار زاده نیـاید بـه کار             اگر چند باشد پدر شـهریـار

اکنون کـه معنی پرستیدن و پرستار و پرستنده روشن شد،  به واژه­های ترکیبی آن ها مـی نگریم.

پرستار ِ خانـه : واژه­ای کـه امروز خدمتکار، یـا کلفت خوانده مـی‌شود،

مـهتر پرست : بـه معنیی کـه خدمت بزرگ­تر از خود را مـی‌کند، در شعری کـه درباره­ی تخت تاقدیس و جایگاه مـهتران و کهتران درون آن تخت آمده است :

چو بر تخت پیروزه  بودی           خردمند بودی و مـهتر پرست

و باز :

بیـاید یکی مرد مـهتر پرست           بفرمود، که تا اسب او را ببست

خسرو پرست:  بندگان و خدمت­کاران ویژه­ی پادشاه، درون سروده‌ای که شکار رفتن خسرو پرویز را مـی‌رساند، آمده است :

هزار و سد شست خسرو پرست       پیـاده همـی رفت، ژوبین بـه دست

شـه‌پرست:  به همان معنی درون هفت پیکر نظامـی :

نامـه را مـهرخود نـهاد بر او               شرح و بسطی تمام داد بر او
به پرستندگان خویش سپرد               که تا برانش چنان کـه باید برد
شـه پرستان کـه مـهر شـه دیدند             وآن سخن های نغز بشنیدند
باز گشتند، سوی خانـه خویش           صورت شاهِ نو نـهاده بـه پیش

د َر پرست : بـه معنی خدمت­گزاران دربار. درون شعری کـه درباره­ی داد بهرام گور، و پخش گنج جمشید بـه ارزانیـان (مستحقان، درخوران) آمده است :

هر آنگه که از زیردستان ما              زدهقان و از در‌پرستان ما
بنالد یکی کهتر از رنج ما                  مبادا سر و افسر و گنج ما

و باز درون سروده‌ای درباره­ی خیزش ایرانیـان درون برابر قباد، و به یـاری سوفزای سردار رشید دربند آمده است :

چنین گفت بعد شاه، با رهنمون           کـه : یـارند با او همـه تیسفون
همـه لشگر و زیر دستان ما                 زدهقان و از درون پرستان ما

پرستنده­ی بیشـه:  به معنی باغبان، درون شعری کـه در آن  فرانک ، فرزند خردسال خود فریدون را از ترس ستم ضحاک بـه او مـی‌سپارد :

پرستنده­ی  بیشـه  و   نغز          چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
که
  چون بنده درون پیش فرزند تو         بباشم    پذیرنده­ی   پند   تو

که درون این شعر بـه ویژه پرستنده هم بـه بیشـه ‌برمـی‌گردد و هم به، زیرا کـه هردو به منظور برجای ماندن نیـاز بـه پرستاری یـا خدمت دارند.

مـی‌پرست :ی کـه مـی‌باید بـه خم مـی خدمت کند که تا آن بـه کار رسد :

از آنجا بیـامد بـه جای نشست             یکی جام مـی‌خواست از مـی‌پرست

و نیز درون داستان پذیرایی ماهیـار از بهرام گور کـه به ناشناس بـه خانـه­ی او رفته و او ندانسته شب دوش را با بهرام رامش کرده بود :

که من دوش پیش شـهنشاه ، مست         چرا گشتم و م مـی‌پرست

گل‌پرست :  کسی کـه مـی‌بایستی بـه گلستان خدمت کند، که تا گل به بار آید :

نگه کرد دستان ز تخت بلند           بپرسید : کاین گل پرستان که‌اند !

مـهمان‌پرست :  کسی کـه از مـیهمان پرستاری مـی‌کند، درون شعری درون وصف انوشیروان :

به رزم اندرون، ژنده پیل است، مست     بـه بزم اندرون گرم و مـهمان‌پرست

یـا درون شعر نظامـی درون پرستش خسرو از شکراسپهانی :

بپرسیدش که تو مـهمان پرستی          بـه خلوت با چو من مـهمان نشستی ؟

بت پرست :ی کـه در بت ‌خانـه‌ها  خدمت بت‌ها را و از آن ها نگهداری مـی‌کرده است، چرا کـه بت نیـاز بـه خاک روبی، نظافت، تعمـیر و ... دارد و این شعر از داستان زال و مـهراب است. هنگامـی کـه مـهراب او را به منظور رامش بـه خانـه ی خود فرا مـی‌خوانده و زال مـی‌گوید :

نباشد   بدین   گفته   همداستان       همان شاه، چون بشنود داستان
که ما مـی گساریم و
مستان شویم      سوی  خانـه­­ی بت‌پرستان شویم

آتش پرست :  نیز لقب کسانی بوده هست که درون آتشکده‌ها بـه پرستش یعنی  مراقبت از آتش مـی‌پرداخته­اند که تا مبادا خاموش شود و آتش‌پرست، پاژنام ( لقب)  ایرانیـان پیش از اسلام یـا پاژنام زرتشتیـان نیست !
به این بیت از دقیقی کـه خود کیش زرتشتی داشته هست بنگرید :

چو پیروزی شاهتان بشنوید         گزیتی بـه آتش پرستان دهید

یعنی ای مردمان زردشتی ایران، شما هنگام شنیدن داستان پیروزی شاه خویش،  به آذرپرستان آتشکده‌ها کمک مالی کنید !

زندگی اجتماعی کم کم بـه افراد فهماند کـه بایسته نیست درون همـه­ی خانـه‌ها خود همواره از آتش پرستاری کنند که تا آتش نمـیرد. از این رو  در هر روستا یـا شـهر،خانـه‌ای را به منظور نگاه داری همـیشگی آتش درون نظر گرفتند و در این آتشکده‌ها افرادی را بـه پرستاری و پرستیدن ( خدمت بـه ) آتش گماردند و اینانند کـه با پرستش ( خدمت به) آتش از آن نگاه‌داری مـی‌کنند که تا جان و روان مردمان شـهر و روستا از دیو زمستان گزند نبیند !
و حتما دانست کـه آیین نگاه­داری از آتش از زمان هوشنگ هست و ویژه‌ی زمان زرتشت نیست

و چون سخن بـه این­جا رسید، حتما افزود تمامانی کـه در صف‌های دراز نفت مـی‌ایستند که تا در تمام دوران زمستان اجاق و چراغ و بخاری خانـه‌شان روشن بماند، همـه همان کاری را مـی‌کنند کـه آریـاییـان باستانی به منظور روشن نگاه داشتن اجاق خانـه خود مـی‌د. یعنی  امروز تمام شرکت‌های گاز، گازرسانی، نفت، گازوئیل، کارکنان پمپ‌ها و پالایشگاه‌ها، سدها، توربین‌ها و ... بـه پرستش و خدمت بـه نفت و گاز و وسایلی مشغول هستند کـه آتش و گرما و نور پدید مـی‌آورند و از این رو همـه­ی آن­ها از دیدگاه واژه ی فارسی و کاربری آن، آتش‌پرستند.

 

 

░░░

 

درباره ی واژه ها ی «زن»، «بانو» و «دوشیزه»

واژه­ی­ «زن» درون زبان پهلوی، کـه زبان هنگام اشکانیـان و ساسانیـان بوده است، بـه گونـه­ی «کن» خوانده مـی­شده،‌ کـه آن خود؛ از کـَئینی (کَ ای نی) زبان اوستایی ( کهن­ترین زبان آریـاییـان جهان ) همچون زبان سانسکریت برگرفته شده است. این واژه نیز از ریشـه­ی «کن» اوستایی کـه به معنی  «خانـه» بوده  برآمده است، و برابر هست با : دارنده­ی خانـه [ صاحب­خانـه ].

 ریشـه­ی «کن» اوستایی، ‌یک برابر دیگر نیز دارد کـه «دوست داشتن» باشد ! و چون آن ­که از ریشـه­ی نخستین آن برمـی­آید، این واژه­ی چند هزارساله­ی ایرانی، ریشـه درون هنگام درازآهنگ مادرسالاری درون ایران (و جهان)‌ دارد،‌ و زیباترین داستان را از کوشش­های مادران  از آن ­هنگام که مردمان، هم­چون دیگر جانوران درون رمـه­های بزرگ مـی­زیستند و نرم نرم به منظور گریز از سرما خانـه سازی را آغاز د، باز مـی­گوید.
این پیداست کـه نخستین خانـه، بـه دست مادران درون دل کوه­ها و تپه­ها، درون آغاز با پنجه­ی آنان و پَسان، بـه یـاری سنگ کنده شده است، و همـین واژه و کنش نیز خود نشان مـی­دهد کـه «کن» یـا خانـه درون آغاز درون کوه و زمـین کنده شده است، ‌و شاید  خانـه­های نخستین  برای پنـهان کودوزاد از سوز سرما، ساخته مـی­شده و روزبه روز بـه گنجایش آن افزوده­اند، که تا دیگر فرزندان و مادران را نیز درون خود جای دهد.
سپس «کن» با پسوند «ت» بـه گونـه­ی «کنت» درآمد که درون زبان پهلوی برابر با شـهر هست و با دگرگونی «ت» بـه «د» بـه گونـه­های «کند»، «کندو»  (خانـه­ی زنبور) و  با فروافتادن مـیانوند «ن» بـه گونـه­ی «کد»، «کده»، «کته»، «کدیور»، «دهکده»، ... درآمد.
در آن هنگام ِ بس دور و دراز، مردان و پسران بـه دنبال نخچیر و خوردن مـیوه­های درختان درون کوه و دشت و جنگل پراکنده بودند و گروه مادران و ان و پسران خردسال همواره با مادران و مادربزرگان با هم بـه سرمـی­بردند، ‌و از آن­جا که این گروه ِ  به هم پیوسته را یـارای کوچ­های بزرگ نبود، ‌این امر، خانـه سازی و پیشرفت آن را نیرو مـی­بخشید و بدین ترتیب یکجانشینی و ساختن دهکده­ها آغاز گردید.

گروه مردان و پسران را گاه­گاه آرزوی دیدار زنان و ان و ان برمـی­خاست و آنان را بـه سوی خانـه و کن و دهکده ی خود مـی­کشاند و از آن­جا کـه آرامشی کـه در خانـه­ها روان بود، برایشان سخت دوست داشتنی مـی­نمود، ریشـه­ی دوم واژه ی «کن» کـه دوست داشتن باشد، پدیدار گردید،‌ و واژه­ی پهلوی «کنیچک» (کن ای چک) از همـین ریشـه هست که درون فارسی بـه «کنیزک» دگرگون گردیده و برابر هست با ‌«دوست داشتنی کوچک».

اما با گذر روزگار و با گسترش کار جهان درون زمان­های پسین و با گذر از دوران مادر سالاری بـه پدر سالاری،  نرمک نرمک،‌ و به پاس بزرگداشت پایـه گذاران فرهنگ مردمـی کـه زنان و مادران بودند، از سوی مردان،‌ پاژنام­ها ( لقب ها)ی دیگر برای زنان پدیدار گردید.

نخستین ِ این نام­ها «نائیریکا» هست که درون زبان اوستایی، برابر با «زن پهلوان» مـی باشد، ریشـه­ی این نام،  واژه­ی «نرَ» درون اوستا هست که پهلوان و زورآور بوده و گونـه­ی نرینـه­ی آن درون نام یکی از بزرگ­ترین پهلوانان ایران یعنی «نریمان» نیـای رستم جهان پهلوان وجود دارد  و از آن­جا کـه در زبان­های کهن آریـایی، واژه­ها دو گونـه­ی نرینـه و مادینـه، و یک گونـه­ی مـیانـه داشته اند، واژه­ی نر ِ نرینـه بـه گونـه­ی«نئیری» و مادینـه ی آن «نائیریکا» خوانده مـی­شده است.
این واژه درون زبان پهلوی بـه گونـه­ی «نائیریک» درآمد، کـه پاژنام بانوان بود و هنوز درون زبان ارمنی نیز «نایریک»‌ خوانده مـی­شود. درون زبان فارسی این واژه از مـیان رفت،‌ مگر آنی­که  بارها و بارها درباره­ی زنان برجسته و بلندمنش شنیده ایم، یعنی پاژنام «شیر زن»‌ کـه یـادآور نام نائیرکای اوستایی است.

پاژنام دیگر زن درون زبان فارسی «بانو» هست که درون زبان پهلوی «بانوک» خوانده مـی­شده و در زبان کهن اوستایی خود را به­گونـه­ی فارسی مـی­نمایـاند. ریشـه­ی این وا‍ژه «بان» اوستایی است،‌ برابر با فروغ و روشنایی،‌ و از آن­جا کـه «ن» درون واژه­ها بـه «م» دگرگون مـی­شود، «بان» اوستایی نیز  «بام» گردید، ‌که درون واژه­ی آمـیخته­ی «بامداد»(= هنگام روشنایی)،‌ و یـا دهنده­ی روشنایی و فروغ سپیده دم، خویش را نگاهداشته است، ‌و بر این بنیـاد «کدبانو» «روشنایی خانـه»  است و اگرچه امروز کم تر کاربرد دارد، درون نوشته­های که تا سده­ی هشتم و نـهم همـه­جا به همـین­گونـه آمده است،‌ و چون «کد» نیز بـه «کی» برگشته هست در چند گویش امروز ایران گونـه­ی «کیوانو» هنوز‌ بر زبان مـی­رود.
و باز اگرچه امروز، از بان و بانو، فروغ و روشنی درنمـی­یـابیم ،‌اما همـه مـی­دانیم کـه در فرهنگ ایرانی زن را چراغ خانـه مـی­نامند که همان برآیند بانو و بانوک را با خود بـه همراه دارد.

وا‍ژ­ی دیگر کـه ایرانیـان به منظور ان بر زبان مـی­آورند، «‌دوشیزه» هست که درون زبان پهلوی «دوشیچک» (دو شی چک) خوانده مـی­شده هست که خود؛ از ریشـه­ی«زوش» اوستایی بـه معنی دوست داشتن برآمده و بر روی هم «دوست داشتنی کوچولو» است، همان­که درون واژه­ی کنیزک هم نـهفته است.
از این واژه «دوشارم» پهلوی برابر با معشوق نبز برآمده هست و زیباست کـه این واژه و پاژنام به منظور ان و زنان کاربرد داشته است، ‌نـه به منظور مردان !

درباره ی واژه ی آریـا و ایران

آن گروه از آریـایی‌هایی کـه مـهاجرت ند و در «ناف جهان» کـه به‌ زبان اوستایی اَیریـانـه ‌وئیجنگ   (airyana-vaējangh)  خوانده مـی‌شد، ساکن ماندند، با نام ایرج مشـهورند و ایرج (eraj) که بـه ‌زبان پهلوی (erech) خوانده مـی‌شود، مخفف واژه ا­ی اوستایی هست که بـه پهلوی و پارسی دری «ویج» تلفظ مـی‌شود و مرکز جهان معنی مـی‌دهد.

واژه­ی « ایران » کـه در پارسی ‌مـیانـه بـه شکل «اران» (erān)   بوده است، برگرفته از شکل‌های قدیمـی واژه ی «آریـانا»، یعنی سرزمـین آریـایی‌هاست.

واژه­ی «آریـا» درون زبان‌ اوستایی بـه صورت «اَیریـه» (airya)  ، درون پارسی باستان  «اَریـه» (āriya) و در سنسکریت بـه شکل «آریـه» (arya)   به کار رفته هست و «ایریـه» و «اریـه» سپس  در زبان پهلوی و پارسی دری  به شکل «ایر» (ēr)  درآمده است. « ایر» درون واژه به‌معنی «آزاده» و جمع آن «ایران» به‌معنی «آزادگان» است.

   ایرانیـان در نوشته‌های پهلوی ساسانی، خود را بـه این نام و مـیهن خود را «ایران» (ērān) نامـیدند.

در شاهنامـه درباره­ی پسر سوم فریدون مـی‌خوانیم :

مر او را که بُد هوش و فرهنگ و رای      مر او را چه خوانند ؟ ایران خدای

ایران درون این‌جا  جمع «ایر» یعنی آزادگان  و «ایران خدای» به‌ معنی پادشاه آزادگان است.

ایرانیـان و آریـاییـان هند کـه زبان های آنان درون روزگاران کهن  به یکدیگر بسیـار نزدیک بوده است، خود را بـه این نام خوانده­‌اند.(سیمای ایران تألیف ایرج افشار، ص ۶۷-۶۸-۶۹)

در مورد کشورهای دیگر و اقوام آریـائی کـه به اروپا مـهاجرت د و نام ایران را نگاه داشتند، مـی‌توان «ایرلند» را نام برد.  بخش نخست نام کشور ایرلند کـه در خود زبان ایرلندی «eire» نامـیده مـی‌شود نیز همـین واژه است.
  (ایرلند = سرزمـین ایرها = سرزمـین آریـاییـان).  این واژه را درون زبان ایرلندی کـه هم‌ریشـه‌ی زبان ماست بـه شکل «aire»  و «airech» و به همان معنی «آزاده» مـی‌بینیم.  و هم درون آن‌جا هست که هنوز معابد مـیترایی یعنی یـادگار دوران فریدون از زیر خاک بدر مـی‌آید. (دکتر فریدون جنیدی کتاب زندگی و مـهاجرت آریـاییـان ص١۷۵-١۷۶)


 ایرانیـان درون نوشته‌های پهلوی اشکانی «اَریـان»، درون ارمنی «اِران» (eran) یـا «ایران شَتر» (ērān shathr)  و درون فارسی «ایران شـهر» نامـیده مـی‌شدند.
ایران درون زبان پهلوی دو معنی داشت : یکی آریـاییـان یـا ایرانیـان و دیگر سرزمـین ایران.

شکلی دیگری از ایران «اریـان» هست که درون کتاب تاریخ پیـامبران و شاهان از «حمزه اصفهانی»، دانشمند سده‌ی چهارم آمده است. او از مملکت «اریـان» و هم «فرس» و  به بیـان دیگر «اریـان» نام مـی­برد و مـی­گوید کـه ایشان پارسیـان‌اند.(حمزه اصفهانی. تاریخ پیـامبران و شاهان، ص ۲)
از این سخن پیداست که او اریـان را درون معنی جمع و به جای ایرانیـان یـا آریـایی­ها بکار است.

شکل «اریـان شـهر» نیز بـه جای «ایران‌ شـهر» درون کتاب التنبیـه و الاشراف، تألیف «ابوالحسن علی مسعودی»، مورخ سده‌ی چهارم  نیز دیده شده است.(ابولحسن مسعودی، علی.التنبیـه و الاشراف، ص ٣۸-٣۹)
«شَثر» (= شـهر درون فارسی) کـه در واژه­ی پهلوی «ایران شثر» آمده هست در آن زبان بـه معنای کنونی «سرزمـین» است.
در زبان پهلوی ساسانی بـه جای شـهر (در معنی امروزی) شثرستان (= شـهرستان درون فارسی) بـه کاربرده مـی‌شد و کیشوَر (= کشور درون فارسی) بـه معنی یک بخش از هفت بخش زمـین بود کـه به تازی «اقلیم» خوانده شده است. درون زبان پهلوی از واژه‌ی «ایران شثر»، مفهوم کشور ایرانیـان، کشور آریـاییـان دریـافته مـی‌شد. (دکتر صادق کیـا. آریـا مـهر، ص ٣-۴)

ایران بـه جز درون معنی آزادگان، همچنین منسوب به‌محل آنان بوده و  به  جایگاه آریـاییـان نیز گفته مـی‌شده هست و هم‌اکنون نیز گفته مـی‌شود. بخشی از پیـام کی‌خسرو به افراسیـاب‌ چون این است:

به ایران زن‌ و مرد لرزان بـه ‌خاک         خروشان ز تو پیش یزدان پاک

که درون این بیت : ایران به‌ معنی کشور آریـاییـان است، یـا :

دریغ‌ است، ایران کـه ویران شود          کنام پلنگان ‌و شیران شود

ابوسعید ابوالخیر درون این چهارپاره (رباعی) خود  ایران را بـه معنی جمع «ایر» آورده است :

سبزی بهشت و نو بهار از تو برند               آنی کـه به خلد یـادگار از تو برند
در چین وختن، نقش‌ و نگار از تو برند        ایران همـه فال روزگار از تو برند

درباره ی واژه ی اوستا

 

امروز زبانی را کـه دفترهای پیشین ایران بدان نوشته مـی­شده هست زبان اوستایی مـی­خوانیم و این واژه خود درون نوشته­های اوستا بـه چشم نمـی­خورد و در نوشته­های پهلوی بـه گونـه­ی «اَپَستاک» دیده مـی­شود.

درباره­ی این واژه سخنان فراوانی گفته شده، اما آن­چه بـه تر از همـه است این هست که گروهی اوستا را از ریشـه­ی «وید» گرفته­اند کـه دانش باشد و گروهی دیگر نیز آن را از «ویستی» کـه آن نیز دانش و آگاهی هست مـی­دانند.
این دو ریشـه یـابی به گمان نگارنده دور از خود واژه است،  زیرا کـه اوستا درون گونـه­ی کهن­تر زبان پهلوی اپستاک بوده و با «و» آغاز نمـی­شده است، باز آن­ کـه  اگر چون این  نیز بیندیشیم،  این واژه با پیشوند « ا» معنی بی­دانشی، یـا نا آگاهی  به خود مـی­گیرد.

و از سویی چون این واژه درون نوشته­های پهلوی آمده است، مـی­باید معنی پهلوی آن­را بـه دست آورد و ریشـه یـابی کهن­تر از آن، با دگرگونی وات سنگین­تر« پ» بـه وات سبک­تر «و» درست نمـی­نماید.
در این بی­گمانیم کـه اسکندر گجستک چون به دژنپشت ایران رسید، از روی نادانی و کینـه وری و رشگ، آن گنجینـه­ی بزرگ جهانی را که بر روی دوازده هزار پوست بـه دبیره­ی زرین نوشته بودند بسوخت و خاکستر کرد و به دریـا ریخت
ایرانیـان چند سده از دفتر و نوشته­ی خویش دور بودند، مگر گروهی اندک که آن دفترها را درون خانـه پنـهان و نـهفته مـی­داشتند !
و از آن هنگام، که تا زمان پادشاهی بلاش اشکانی، چهار سده ایرانیـان را دفتر و دیوانی نبود. که تا آن­که بلاش فرمود که تا دفترهای پراکنده و پنـهان را کـه در دست برخی موبدان و دبیران بازمانده بود، گردآورند.
از سرتاسر ایران تنـها بیست و یک نَسک (نسخه)پیدا شد و چون آن همـه را درون یک جا گرد آوردند، دیدند کـه سه گونـه گفتار است. چند دفتر «گاسانیک» یـا سروده­هایی چون گاثاها، چند دفتر «مانتریک» کـه نمازها و آفرین­ها و یـادهای بایسته درون آیین­ها را درون بر مـی­گیرد، و چند دفتر «داتیک» کـه داد و دهش و آفرینش یزدان و نیز داد و قانون­های کشور بزرگ باستانی را باز مـی­نماید !
چون خواستند کـه آن نسک­ها را بـه دبیره­ی پهلوی بنویسند، برخوردند کـه واک­های ویژه­ی آن زبان نا آشنا را نمـی­توان با این دبیره نوشت … آنگاه فرزانگان فراهم نشستند و از روی دبیره­ی پهلوی، دبیره­ای برساختند کـه دارای ۴۴ نگاره بود و همـه­ی آواهای شگفت آن زبان نـهفته را بدان توان گفت.

در این­جا معنی اوستا یـا اَپَستاک روشن مـی­شود.
مردم ایران چهار سده دفترهای دانایـان پیشین خود را ناپیدا مـی­دیدند. «پستاک ِ» پهلوی گونـه­ی دیگری از «پیتاک» پهلوی هست که درون فارسی آن­را «پیدا» مـی­خوانیم و اوستا بر روی هم « اَ» + «پیدا» یعنی «ناپیدا» معنی مـی­دهد، و چون نمـی شد نامـی را کـه چهار سده بر زبان و مردمان ایران شـهر گذشته بود دیگر کرد، همان نام بر آن دفترها ماند و با دگرگونی حروف از پهلوی به فارسی، بـه گونـه­ی «اوستا» درآمد و به ترین گواه این سخن نیز همان گفتار دینکرت هست که بـه گونـه­ی نا آشنا و نـهفته­ی اوستا  از آن یـاد کرده است !
چون ایرانیـان چهار سده از گرامـی­ترین یـادگارهای نیـاگان خویش بـه دور مانده بودند، همـه­ی آن نسک­ها را به گونـه­ی فرمان دین،  پذیرا گشتند و سر بر فرمان نیـاگان نـهادن را با جان و دل خواستند، و چون پیـامبر ایرانی زرتشت بود، همـه­ی آن نوشته­ها را از زرتشت دانستند و اوستا،  نام نامـه­ی دینی ایرانیـان را بـه خود ویژه کرد.

دیگر آن­که امروز روشن مـی­شود کـه اوستا نامـی کهن نیست و نامـی هست که ایرانیـان درون زمان ِ گم بوده و ناپیدا بودن آن دفترها برآن نـهاده بودند و به جز بخشی از آن، کـه «گاثاها»  باشد، هیچ نسک دیگرش از زرتشت نمـی­باشد و به دین زرتشتی پیوند ندارد، مگر آن­که همـه­ی آن­ها، تراوش اندیشـه­ی ایرانیـان درون زمان­های دور و دراز زندگی و فرهنگ ایرانی است. برخی از این کتاب­ها پس از زرتشت نوشته شده و برای آن­که آن را درون دید زرتشتیـان بـه راست بـه شمار آورند، در هر بخش از آن پرسش و پاسخی مـیان زرتشت و اهورامزدا آورده­اند و چون پاسخ از سوی اهورامزدا داده مـی­شود بعد کار بدان، خویش کاری هر زرتشتی  است !
برخی از آن­ها نیز مانند «وندیداد» و «یشت­ها» دیدگاه­های کهن ایرانی هست که مربوط بـه پیش از جدایی هندوان از ایران مـی باشد و پس از زرتشت با شیوه­ی تازه (یعنی اوستای نو) نوشته شده است.
هندیـان،  زبان کهن خویش یعنی «سانسکریت» را «سمزکرته بها» مـی­نامند کـه زبان ویراسته شده، بـه شده و خوب شده معنی مـی­دهد، و چون دستورآن زبان بر زبان اوستا نیز دستور مـی­راند، نشان مـی­دهد کـه در زمانی دور، هنگامـی که هنوز هندوان و ایرانیـان درون ایران ویج مـی­زیسته­اند، ایرانیـان کهن به منظور نگارش دفترهای خویش، زبانی ویراسته، بـه جز  زبانی کـه بر زبان مردمان روان است، آراسته بوده­اند و آن همـین زبان هست که امروز سه گونـه گویش از آن را درون سانسکریت، اوستا و فارسی هخا باز مـی­یـابیم.
پس بـه تر آن مـی­بود کـه ما نیز این زبان را زبان فرهنگی کهن ایران بدانیم، اما چون از آن زمان کـه اسکندر گجسته دوازده هزار دفتر دانایـان پیشین ایران را سوزانیده است، بیش از  بیست و دو سده مـی­گذرد و این نسک ها درون این بیست و دو سده همواره با همـین نام خوانده شده است، نمـی­توان نام آن را دگرگون کرد و ما نیز مـی­باید که آن ­را اوستا بنامـیم، شاید کـه همـین نام، همواره یـادآور کار زشت تباه کاران تاریخ باشد !

 از : آریـا بوم

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 
بحثی درباره ی موشک و رزمایش
 

 

 

 

 

 

 

شماره ی نوشته : ١ / ۸

 

از: رستم جمشیدی

 

بحثی درباره ی "موشک" و "رزمایش"

        

موشک:  

آیـا موشک بـه معنای  موش ِ کوچک است؟

اگر بـه فرهنگ های ِفارسی رجوع کنیم، مـی بینیم کـه برای «موشک» چند معنا را ذکر کرده اند یکی از این معانی «قسمـی آتش بازی» است. کهن ترین فرهنگی کـه این معنا را به منظور موشک آورده گویـا «شرف نامـه ی  مُنیَری» اثری از سده ی  نـهم هجری باشد.(١) ببینیم لغت نامـه ی دهخدا درون توصیف ِ این وسیله ی  آتش بازی چه نوشته است: «قسمـی آتش بازی کـه در آن آلتی از کاغذ ِ کلاهک مانند و به شکل ِ موش سازند (مـی بینیم کـه "ک" درون این جا نـه کاف ِ تصغیر کـه کافِ تشبیـه است و همان گونـه کـه برخی از دوستان نوشته اند مـی توان ساخت ِاین واژه را با "نارنجک" قیـاس کرد.ـ جمشیدی) و درون ِ آن باروت و شوره ریزند و فتیله نـهند و چوبی دُم آسا بر آن تعبیـه کنند و آتش زنند و بر هوا پرتاب کنند».

از این وسیله ی ِ آتش بازی درون جشن ها و به ویژه درون شب  تحویل سال  نو استفاده مـی کرده اند. استاد عبدالحسین زرین کوب درون مقاله ای کـه در باره ی "نوروز و آیین های وابسته بـه آن" نگاشته، این مراسم و نیز موشاختمان ِ آن را توصیف کرده است:

«مراسم شب عید هم درون نوع خود جالب هست واز جمله شامل ِنمایش و آتش بازی درون داخل حیـاط و پشت بام خانـه ها مـی شود. درون گذشته آتش های  مصنوعی ... بـه شکل  موشک هایی  کاغذی با محفظه ای از باروت و با دنباله ای از یک نوع جگن ِ خشکیده کـه به هنگام  پرت بـه هوا، بـه محفظه ی قابل  انفجار آن آتش مـی زدند [ساخته مـی شد]،... کـه با صدای  مـهیب و شعله ی  نورانی ِ شدیدی منفجر مـی گشت ...[و] که تا نزدیک  نیمـه شب کوچه ها وخانـه ها درون شـهر و ده درون حال ِشور و هیجان واقع بود». (۲)

در متون عصر تیموری و صفوی نیز از این آتش بازی یـاد شده است. به منظور نمونـه درون حبیب السیر خواندمـیرِ هروی آمده: «... صد هزار چراغ بر ریسمان ها تعبیـه کنند و موشک ها بر اطراف ِ آن بندند بر وجهی کـه چون یک چراغ بر افروزند موشک بر آن ریسمان ها دویده بـه هر چراغ کـه رسد روشن سازد...» (٣) درون روضةالصفویـه ی مـیرزابیگ ِگنابادی نیز مـی خوانیم: «... موشک بازان ِ نادره کار نیز فضای  مـیدان را بـه انواع ِ صنعت، از هیـاکلِ جانوران و موشک های گوناگون آراستند... وقتی کـه شمع ها و چراغ ها روشن مـی شد، آن موشک ها را آتش مـی زدند...» (۴)

امروز نیز رسم  موشک بازی درون تهران زنده هست اما بـه جای شب عید، درون شب  چهارشنبه سوری انجام مـی گیرد و موشک ها دیگر دست ساز نیست. از آن جا کـه خواند مـیر و مـیزابیگ هر دو خراسانی بوده اند (یکی اهل هرات و دیگری گناباد کـه از شـهرهای خراسان ِایرانِ امروز است) و از آن جا کـه ابراهیم فاروقی (صاحبِ شرف نامـه) فرهنگش را درایـالت ِ بهار ِ هند (۵) تألیف کرده و اطلاعات ِ هندیـان درباره ی  رسم های  فارسی بـه واسطه ی  ولایت های  شرقی ِ ایران ِ بزرگ بـه دست مـی آمده است،  مـی توان دانست کـه این رسم درون خراسان ِ بزرگ نیز رایج بوده و پیش از آن کـه افغان ها بـه تاراج ِ فرهنگ ِ فارسی درون آن سرزمـین بپردازند، موشک بازی درون آن ناحیـه نیز انجام مـی گرفته هست (شاید امروز هم چیزی از این رسم باقی مانده باشد ولی نامش موشک بازی نباشد چون گویـا موشک درون این دیـار نا آشناست).

پس از آن کـه موشک های  غول آسای  دنیـای  جدید بـه صحنـه ی  هستی آمدند،  فارسی زبانان بـه سببِ شباهتی کـه بین ِ این وسیله ی  آتش بازی با این ابزار ِجنگی و فضایی مـی دیدند این موجوداتِ جدید را نیز "موشک" نامـیدند. (این واژه را فرهنگستان وضع نکرده و مردم خود اختیـار کرده اند. من درون فهرست  لغات ِ بر نـهاده ی  فرهنگستان "موشک" را جز برابر  یک اصطلاح ِ شیمـیایی، جای دیگری ندیدم و گمان بلکه یقین دارم این واژه درون معنای موشک ِ جنگی،  برنـهاده ی  فرهنگستان نیست.)

این اتفاق تنـها درون زبان ِ ما نیفتاده بلکه درون زبان های  دیگر نیز عین ِاین جریـان را مـی بینیم. درون زیر بـه بررسی ِ ریشـه شناختی ِ واژه های"rocket" ِ انگلیسی و "fusée" ی ِ فرانسوی مـی پردازیم و سرگذشت ِ این دو واژه را درون تاریخ ِ زبان هایشان بـه مطالعه مـی گیریم. اما پیش از آن کـه وارد این بحث شویم لازم هست یک واژه ی  پارسی را نیز کـه مربوط بـه صنعت ِ "نخ ریسی" هست بشناسیم.  معنای این واژه را بـه نقل از برهان قاطع ِ محمدِ خلفِ تبریزی مـی آورم:

"فَرموک": بر وزن ِ مفلوک، گروهه ی  ریسمان ِریسیده شده را گویند کـه بر دوک پیچیده شده باشد. (۶) اثیرالدین اخسیکتی سروده است:

مشغول ِ پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب        

"فرموکِ" اخترانش بدزدد ز دوکدان (۷)

 

Rocket (راکت):

برای  شناسایی ِ تاریخِ  واژه ی  "راکت" و بررسی سیر اشتقاقی ِ آن، مطالبی را از برخی فرهنگ های انگلیسی کـه حاوی  اطلاعاتِ ریشـه شناختی است، درون زیر ترجمـه مـی کنم و مشخصات ِ این فرهنگ را همراه ِ اصل  متن بـه طور  کامل درون ضمن ِ یـادداشت ها مـی آورم.  

در جلد  چهاردهم از فرهنگِ معتبر و بسیـار مفصل  ِآکسفورد کـه در بیست جلد ِ بزرگ تألیف شده هست مـی توان این اطلاعاتِ لغت شناسی را درباره ی rocket  به دست آورد:

Rocket: (در معنای  موشک) ... [ گرفته شده از فرانسویroquet  (سده ی  شانزدهم) یـا اقتباس از ایتالیـاییrocchetta  در لاتین ِ قرون ِ مـیانـه roccheta, rocheta  (١٣۷۹م) گویـا مصغرِ واژه ی  ایتالیـایی ِ rocca  به معنای "فرموک ِ [کوچک]" هست که ناظر  به شکل و صورت ِ این شیء است...] (پیش از آن کـه سررشته ی  فرموک را بکشند دوک ِ پوشیده از فرموک بـه شکل  استوانـه هست ـ جمشیدی)

الف)یک دستگاه  آتش بازی کـه دارای محفظه ای استوانـه ای شکل از کاغذ یـا فلز و حاوی  ترکیب های قابل احتراق است. بعد از شعله ور شدن این محفظه، دستگاه بـه بالا یـا بـه فاصله ای [مستقیم] پرتاب مـی شود. موشک های آتش بازی بیش تر به منظور آن ساخته مـی شوند کـه در هوا منفجر شوند و نور افشانی کنند. (مانند  موشک  فارسی ـ جمشیدی)   

(. . . . . .)

ج) هر وسیله یـا ابزار جنگی ِدراز [و استوانـه ای شکل] (مانند بمبِ هوایی، پرتابه، ناویز ِ فضایی) کـه در آن دستگاهی موشکی وسیله ی  رانش [و پرتاب] باشد. (۸)

 

 Fusée (فوزه):

برای  فارسی زبانان ِ ایران "راکت" وسیله ی  ورزش ِ "تنیس" است. آنان با راکت بـه معنای  موشک ـ مگر از طریق زبان  انگلیسی ـ آشنایی ندارند. حتی درون فهرست  واژگان برنـهاده ی فرهنگستان، "موشک" (البته درون معنای یک اصطلاح  شیمـیایی) برابر "فوزه" قرار گرفته است.  اما این فوزه ی  فرانسوی آن قدر زود از زبان  مردم  ایران برافتاد کـه فرهنگ ها هم از ضبط آن خودداری د. fusée فرانسوی نیز درون تاریخ زبان ِ فرانسه سرگذشتی همچون rocket  انگلیسی داشته است. اکنون بـه بررسی ِ ریشـه شناختی ِ این واژه توجه کنیم.

مطالب  زیر از جلد هشتم فرهنگ "گنجینـه ی ِ زبان ِ فرانسه" کـه با نظارت " پُل اَمب" تألیف شده هست ترجمـه مـی شود

Fusée )

١- معنای  کهن: گروهه ای از نخ کـه گرداگرد ِیک دوک مـی پیچد. (فرموک) ...

۲-  در آتش بازی: قسمـی آتش ِ مصنوعی از کاغذ یـا فلز کـه واکنش های  ناشی از باروت پرتابش مـی کند و در هوا منفجر مـی شود و به هنگام احتراق ریزه ها و اخگرهایی نورانی درون هوا رها مـی کند...

 ٣- درون توپ خانـه: دستگاهی کـه بر روی  یک افکننده تعبیـه مـی شود بـه این قصد کـه در زمان و مکانی دلخواه موجب  انفجار گردد. (۹)

"فرموک" با "موشک ِ جنگی" چه ارتباطی دارد؟

فرهنگ ِ "ریشـه شناسی ِ فرانسه" ی ِ لاروس چنین مـی نویسد:

Fusée: (فرموک ِ کنَف، [نخستین بار] درون ترانـه های عامـیانـه ی  سده ی سیزدهم .م) آمده، از لاتین ِعامـیانـه fusata* گرفته شده، گروهه ای از نخ هست که گرداگرد ِیک دوک مـی پیچد و معانی گوناگون ِ فنی را بـه استعاره پذیرفته است، بـه ویژه درون آتش بازی (از سده ی  شانزدهم بـه این سو) و توپ خانـه، و شکل ِ "موشک" با "دوک" ِ[فرموک پیچیده] مقایسه مـی شود. (١۰)

البته فرانسویـان بـه تقلید از انگلیسی ها بـه موشک "روکت roquette" هم مـی گویند کـه درباره ی  این واژه پیش تر سخن گفته ایم.     

 

با تأمل درون آن چه گذشت درمـی یـابیم کـه "راکت" انگلیسی ها و "فوزه"یِ فرانسویـان درون اصل فرموک ِ کوچک است. بعد اگر اطلاق ِ فرموک بـه این موشک های ِغول آسا منطقی هست ایشان را موشواره نامـیدن غیر منطقی نیست  (همان طور کـه نوشتم "ک" درون موشک نـه کاف ِ تصغیر کـه کافِ تشبیـه است) و مـی بینیم کـه راکت ِ انگلیسی و فوزه ی ِ فرانسوی نیز هر دو مأخوذ از قسمـی آتش بازی است

رزمایش:

 "رزمایش" از "رزم " و "آیش" ترکیب نشده است، بلکه ترکیبی هست از "رزم" و "آزمایش" کـه برای  سهولت ِ تلفظ برخی از واج های آن ها بـه هنگام  ترکیب افتاده است.

البته بـه گاه ضرورت (خاصه درون شعر) مـی توان این ترکیب را بـه صورت کامل هم بیـان کرد.

این اتفاق درون زبان  ما بی سابقه نیست و به فارسی هم محدود نمـی شود، درون بسیـاری از زبان ها مـی توان نمونـه هایی از این دست را نشان داد. درون زیر پاره ای از این واژگان مرکب را کـه به هنگام  ترکیب اجزایی از آن ها افتاده هست مـی بینیم:

کلا پیسه: مرکب از "کلاغ" و "پیسه"

کلاغ  سیـاه و سپید، تغییر ِ چشم، یعنی زیر و بالا شدن سیـاهی و سپیدی چشم، چه پیسه بـه معنی ِ دو رنگ هست و کلاغ ِ پیسه، کلاغِ ابلق هست که مأخذ ِاین لغت گردیده است.(١١)

مولوی سروده است:

گفت که تا چشمش کلاپیسه شدن      

کور گشته هست این دو چشم ِکور ِمن

(مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسن، دفتر پنجم، بیت ٣۷٣۵ )

سوزیـان: درون اصل "سود و زیـان ِ" سرمایـه باشد و اصل آن سود و زیـان بوده است. (١۲)

ناصرخسرو مـی گوید:

 ز دنیـا زیـانت زدین سود کردی        اگر خوار گیری بـه دین سوزیـان را (دیوانِ ناصرخسرو، تصحیح ِمجتبی مـینوی و مـهدی محقق، تهران١٣۶۸، ص١١)

خاقانی مـی گوید:

 گرچه عیسی وار از این جا بار سوزن ام      

گنج ِقارون بین کز آن جا سوزیـان آورده ام

(دیوان خاقانی شروانی، بـه تصحیح ِضیـاء الدین سجادی، تهران، ١٣۷۸، ص۲۵۵) 

ورزاو: مرکب از "ورز" بـه معنای  کشاورزی، (صورتِ دیگری از "برز" کـه در برزگر مـی بینیم) و "گاو ِ" نر (گاوی کـه برای  شخم زدن و شیـار ِ زمـین های کشاورزی بـه کار رود). (١٣)

در شعری از احمد شاملو آمده است:

 یوغ ِ ورزاو  بر گردنمان نـهادند/آهن بر ما بستند/ بر گرده مان نشستند/ و گورستانی چندان بی مرز شیـار د/ کـه بازماندگان را/ هنوز از چشم/ خون آبه روان است...

(مدایح ِ بی صله، تهران١٣۷۹، ص۵۹)

بُوَ ک: ترکیبی از " بُوَد" و "که"

باشد که، امـید که، شاید که، و نیز اگر.

ولی محمد اکبرآبادی درون شرح بیت زیر از مثنوی نوشته است: «بوک کلمـه ی  تمنی و آرزو است. و به معنی ِ "باشد" و "اگر" نیز آمده و مختصر ِ "بُوَد که". و در اینجا بـه معنی ِ اگر است».

ای بسا مرده درون بوک و مگر             کـه اگر این کردمـی یـا آن دگر» (شرح مثنوی مولوی موسوم بـه "مخزن الاسرار"، بـه اهتمام نجیب مایل هروی، تهران، ١٣۸٣، ج۲، ص۶۷۹) 

ناگفته پیداست کـه اگر بخواهم فهرستی جامع از این قبیل ترکیب ها بـه دست دهم مثنوی هفتاد من کاغذ مـی شود، بعد به همـین مختصر بسنده مـی کنم.

جالب تر آن کـه در رزم و آزمایش واج های "ز" و "م" مشترک هست و حذفِ واج ها درون این مورد توجیـه پذیرتر

 

یـادداشت ها:

 

(١) شرف نامـه ی ِ مُنیَری، ج۲، ص۲۶۴.  (به نقل از یـادداشت های  قزوینی، بـه کوشش ِ ایرج افشار یزدی، تهران، ١٣۶٣، ج۷، ص١۶٣)

(۲) دکتر عبدالحسین زرین کوب، "نوروز و آیین های  وابسته بـه آن"، نقش بر آب، تهران، ١٣۷۴، ص۴۴۵)

(٣) بـه نقل از لغت نامـه ی دهخدا، مدخل ِ موشک

(۴) بـه نقل از فرهنگ معین، مدخل ِ موشک باز

(۵) دکتر ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیـات درون ایران، تهران، ١٣۶٣، ج۴، ص١١٣ 

(۶) برهان ِ قاطع، ج٣، ص١۴۷۰

(۷) بـه نقل از پاورقی برهان ِ قاطع، ج٣، ص١۴۷۰

(۸)

Rocket: … [a. F. roquet(16th c.) or ad. It. rocchetta in med. L. roccheta, rocheta (1379), app. a dim. of It. rocca ROCK3 (the third meaning of rock in English is distaff – Jamshidi)…]

a. A firework apparatus consisting of a cylindrical case of paper or metal containing an inflammable composition, by the ignition of which it may be projected to a height or distance. Pyrotechnic rockets are usually constructed so as to burst in the air and scatter a shower of sparks.

… c. Any elongated device or craft (as a flying bomb, a missile, a spacecraft) in which a rocket engine is the means of propulsion.

(The Oxford English Dictionary, second edition prepared by J. A. Simpson and E. S. Weiner, volume XIV, Oxford university press, 1989, p 22)

(۹)

Fusée: 1) Vieilli. Masse de fil qui entoure un fuseau… 2) PYROTECHNIQUE. Pièce de feu d'artifice de papier  ou de métal, propulsée par réaction de la poudre, qui éclate dans l'air en lançant des jets de parcelles en ignition… 3) ARTILL. Dispositif fixé sur un projectile, destiné à le faire exploser au moment ou à l'endroit voulu.

(Trésor de la Langue Française, dictionnaire de la langue française du XIXe et du XXe siècle (1789-1960), publié sous la direction de Paul Imbs, édition du centre national de la recherche scientifique, Paris, 1971-1994, tome huitième, p 1342-3)

(١۰)      

Fusée: (fusée de chanvre, fableau du XIIIe s) du lat. vulg. *fusata, quantité de fil enroulée autour d'un fuseau, a pris divers sens tech. par métaphore, spécialisé par de la pyrotechnie (XVIe s) et artillerie, la fusée ayant été comparée au fuseau.

(Dictionnaire Etymologique de la Langue Française, par Albert Dauzat, Larousse, Paris, 1938, p 348)

(١١) لغت نامـه ی دهخدا

(١۲) پیشین

(١٣) برهان قاطع، ج۴، ص۲۲۶۹

 

Rostam Jam@yahoo.com

 

 

 

+ نوشته شده درون  ساعت   توسط آریـا ادیب  | 




[لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 26 Jul 2018 01:00:00 +0000



لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

بی ها درون iran on Instagram - mulpix.com

بی ها درون iran on Instagram

Unique profiles

82

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Kandovan Village, Esfahan, Iran, Khorramshahr

Average media age

223.6 days

to ratio

4.6
*بی ربط بـه پست قبلی نیست معمولا زمانی کـه قیمت‌ها درون یک دوره‌ معینِ کوتاه یـا بلند افزایش پیدا مـی‌کنند تورم بـه وجود مـی‌آید, درون علم اقتصاد هایپراینفلیشن یـا ابَر تورم یـا غول تورم بـه تورم غیر قابل کنترل درون شرایطی کـه قیمت ها بـه سرعت افزایش مـی ‌یـابند و واحد پول بـه سرعت ارزش خود را از دست مـی‌دهد, گفته مـی شود. لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز ... لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز *بی ربط بـه پست قبلی نیست
معمولا زمانی کـه قیمت‌ها درون یک دوره‌ معینِ کوتاه یـا بلند افزایش پیدا مـی‌کنند تورم بـه وجود مـی‌آید, درون علم اقتصاد هایپراینفلیشن یـا ابَر تورم یـا غول تورم بـه تورم غیر قابل کنترل درون شرایطی کـه قیمت ها بـه سرعت افزایش مـی ‌یـابند و واحد پول بـه سرعت ارزش خود را از دست مـی‌دهد, گفته مـی شود. تقریباً همـه ابر تورم‌ ها ناشی از عواقب جنگ یـاری بودجه دولت و چاپ بی رویـه ی پول و نیز پولِ بدون پشتوانـه و بدون تبدیل بـه نرخ برابری طلا یـا نقره است. بـه عبارتی ابَر تورم زمانی اتفاق مـی‌افتد کـه یک کشور نرخ تورم بسیـار بالا و معمولاً پرشتاب را تجربه مـی‌کند کـه در نتیجه ی آن ارزش واقعی ارز داخلی بـه سرعت از بین رفته و باعث مـی‌شود افراد جامعه دارایی ‌هایشان را از پول محلی بـه حداقل برسانند و به‌ طور معمول بـه سمت نگهداری ارزهای خارجی پایدار روی آورند. درون چنین شرایطی سطح عمومـی قیمت ‌ها درون یک اقتصاد بـه سرعت افزایش پیدا مـی‌کند و به عنوان یک ارز رسمـی ارزش واقعی خود را از دست مـی‌دهد
🔴ادمـین: لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز با این اوضاع کـه پیش مـیره و دولتمردامون کارهایی کـه ازشون بر مـیاد رو نمـی کنن, بهتره حداقل یـه فکری به منظور عروی ده هزارتومنی ن چون حکما" بـه زودی جای دستمال توالت استفاده خواهد شد
🔴 #cllife20
In economics, hyperinflation occurs when a country experiences very high and usually accelerating rates of inflation, rapidly eroding the real value of the local currency, and causing the population to minimize their holdings of local money. The population normally switches to holding relatively stable foreign currencies. Under such conditions, the general price level within an economy increases rapidly as the official currency quickly loses real value. The value of economic items remains relatively stable in terms of foreign currencies. Economists believe that hyperinflations are caused by large persistent government deficits financed primarily by money creation(rather than by borrowing or by increasingtaxation). As such, hyperinflation is often associated with some stress to the government budget, such as wars or their aftermath, sociopolitical upheavals, a collapse in export prices, or other crises that make it difficult for the government to collect tax revenue.

#_life20_ #hyperinflation #history #money #cash #goverment #war #ww1 #ww2 #iran #ایران #تهران #دلار #ارز #دولت #تاریخ #جالب #عکاسی #پول #سیـاست

Read more
#عیدخواهدشدهمـین‌روزها عید خواهد شد همـین روزها، لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز به منظور کارگرِ بی‌کار به منظور مال‌باخته‌ی ناچار، به منظور دردهای درون تکرار عید خواهد شد همـین روزها، سُفره‌ی هفت‌سینِ گورخواب‌ها کولبرِ بی‌قاطر و بارهاش، بُغضِ پرتِ گوشـه‌ای تنـها عید خواهد شد همـین روزها، بدونِ پلاسکو و سانچی بدونِ افشین یداللهی، ... #عیدخواهدشدهمـین‌روزها

عید خواهد شد همـین روزها، به منظور کارگرِ بی‌کار
برای مال‌باخته‌ی ناچار، به منظور دردهای درون تکرار
عید خواهد شد همـین روزها، سُفره‌ی هفت‌سینِ گورخواب‌ها
کولبرِ بی‌قاطر و بارهاش، بُغضِ پرتِ گوشـه‌ای تنـها
عید خواهد شد همـین روزها، بدونِ پلاسکو و سانچی
بدونِ افشین یداللهی، بدونِ حسن جوهرچی
عید خواهد شد همـین روزها، با زخم‌های مانده درون دِنا
سال‌هاست درون گورها مُرده نیست! دست‌بسته! شـهید! : غواص‌ها

گره‌های کورِ چهل ساله ،  پا گذاشتن روی هر چیزی
به نامِ خدا و کُشتن‌ها ، بـه نامِ شـهید و زیرمـیزی
نام‌گذاری‌های از معده ، سال بـه سال اختلاس‌گرتَر‌ها
گردشِ فامـیلیِ قدرت ، ما ملّتِ فرضیِ خرها

عید خواهد شُد همـین روزها، نداها جوانـه خواهند زد
توی کهریزک، اوین، قرچک، آزادی از دیوار مـی‌رویَد
جای ستّار و صانع و سهراب، خون درونِ رگ‌ها مـی‌چرخد
شاید این بار از پلِ حافظ، ظُلم باشد کـه زمـین مـی‌اُفتد
عید خواهد شد همـین روزها، به منظور سهیل و آتنا
برای نرگس‌‌محمّدی، به منظور آرش و گُلرُخ‌ها
عید خواهد شد همـین روزها، سرزمـینی به منظور همـه
زنده‌گی از یـاد رفته، خنده‌های این روزها کمـه

گره‌های کورِ چهل ساله ،  پا گذاشتن روی هر چیزی
به نام خدا و کُشتن‌ها ، بـه نام شـهید و زیرمـیزی
نام‌گذاری‌های از معده ، سال بـه سال اختلاس‌گرتَر‌ها
گردشِ فامـیلیِ قدرت ، ما ملّتِ فرضیِ خرها
#آتراعظیمـی
.
.
.
پ.ن. سالِ نو پیشاپیش مبارک
.
.
.
.
#ترانـه #آترا_عظیمـی #افشین_یداللهی #آزادی #زندانی_سیـاسی #آتنا #گلرخ #سال_نو #سفره_انقلاب #دورهمـی #قرچک #اوین #اعتراض #سهیل_عربی
#atraazimi #save #iran

Read more

Advertisement

Media Removed

بيوگرافى: پل آبکار درون سال ۱۲۸۷ خورشیدی برابر با ۱۹۰۸ مـیلادی درون خانواده‌ای نسبتاً مرفه دیده به‌دنیـا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را درون دبستان «سن لویی» تهران گذراند و در سال ۱۳۰۴ به منظور ادامـه تحصیل بـه فرانسه رفت. دیپلم متوسطه خود را از دبیرستان اورلئان فرانسه گرفت و در همان سال درون «دانشگاه سن لوک»، ... بيوگرافى:
پل آبکار درون سال ۱۲۸۷ خورشیدی برابر با ۱۹۰۸ مـیلادی درون خانواده‌ای نسبتاً مرفه دیده به‌دنیـا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را درون دبستان «سن لویی» تهران گذراند و در سال ۱۳۰۴ به منظور ادامـه تحصیل بـه فرانسه رفت. دیپلم متوسطه خود را از دبیرستان اورلئان فرانسه گرفت و در همان سال درون «دانشگاه سن لوک»، بروکسل درون رشته معماری دوره‌های شبانـه مجسمـه‌سازی، مقاومت مصالح، دکوراسیون و منبت‌کاری را نیز طی کرد.پل آبکار درون سال ۱۳۱۶ خورشیدی بـه تهران بازگشت و در سازمان‌های دولتی عهده دار مشاغل فنی گردید. هفت سال رئیس دفتر فنی گمرکات و هفده سال رئیس دفتر فنی وزارت دارایی بود. سپس مسئولیت دفتر فنی شـهربانی کل را عهده‌دار شد و در سال ۱۳۴۸ با درجه همردیف سرهنگ بازنشسته شد.پل آبکار با ویژگی اصلی استفاده از آجر بهمنی و ورودی‌های تو رفته با حاشیـه سنگی درون الگوی مسکن تهران شناخته مـی‌شود. از آثار وی مـی‌توان بـه موارد زیر اشاره کرد: «ساختمان بی سیم»، «کلیسای ارامنـه کاتولیک»، سینما نیـاگارا، «مدرسهٔ کر و لال‌های باغچه‌بان»
وی درون اردیبهشت ۱۳۴۹ درون سن ۶۱ سالگی درگذشت.پل آبکار از پیشروان نوگرایی معماری درون ایران بود. ساختمان‌های آبکار با آجر بهمنی او با ورودی‌های کمـی فرورفته و سنگ‌هایی کـه در اطراف آن نصب شده قابل شناسایی است. پل آبکار ساختمان‌های بسیـاری درون تهران طراحی کرد از جمله:
ساختمان سینما نیـاگارا
ایستگاه رادیوی بی سیم تهران
ساختمان کلیسای ارامنـه کاتولیک واقع درون خیـابان شمالی سفارت روسیـه.
مدرسه کر و لال‌های باغچه‌بان
کلیـه ساختمان‌های پیشکاری‌ها و ادارات وزارت دارایی استان‌ها و ساختمان‌های گمرکات.
پل آبکار تعداد زیـادی ویلای مس نیز ساخت و آخرین پروژه او درون مسابقه طرح کاخ شـهرداری تهران برنده اول شد کـه اجرا نگردید. #architecture #architect #design #designer #decor #iran #biography #معمار #معماری #دكور #دكوراسيون #بيوگرافى #پل_آبكار

Read more

Media Removed

مسجد نصیر الملک - شیراز What a rich architecture at the entrance of Nasir ol Molk historic mosque . Location: city of #Shiraz - IRAN . ============= #iran_memari . . Photo by: @see_seaview مسجد نصیرالملک از دیدگاه کاشی کاری ارزنده‌ترین مسجد ایران و دیدگاه ساختمان سازی بـه ویژه ... مسجد نصیر الملک - شیراز

What a rich architecture at the entrance of Nasir ol Molk historic mosque
.
Location: city of #Shiraz - IRAN .
=============
👉 #iran_memari .
.
Photo by: @see_seaview

مسجد نصیرالملک از دیدگاه کاشی کاری ارزنده‌ترین مسجد ایران و دیدگاه ساختمان سازی بـه ویژه کاشیکاری و مقرنس بی‌مانند هست مساحت ان ۲۸۹۰ متر مربع و زیر بنای ان ۲۲۱۶ متر مربع هست در این مسجد از شیشـه‌های رنگی استفاده شده بـه همـین علت ان را مسجد صورتی ایران نیز مـی‌گویند. مسجد یک سر درون ورودی دارد و دو ورودی دیگر ان بـه کوچهٔ جنوبی و مسجد و به امامزادهٔ جنب آن مرتبط مـی‌باشد ورودی اصلی مسجد از کاشی هفت رنگ با تزیینات فراوانی از گل سرخ گل زنبق شیراز است. این سردر دارای دو جرز هست وهر جرز بـه سه قسمت تقسیم شده و در بالای آن یک تابلو با کاشی هفت رنگی قرار دارد سردرد با یک فرورفتگی قرار دارد درب چوبی مسجد دارای قابی سنگی با تزیینات اسلیمـی و سنگ یک پارچه بزرگ هست و روی ان یک قوس پنج وهفت بـه کار رفته درون بالای قاب سنگی یک کتیبهٔ کوچک کـه سنگی با شعر شوریده شیرازی و تاریخ ساخت آن با خط نستعلیق آمده است. از ورودی اصلی مسجد وارد هشتی مـی‌شویم کـه با یک پیچ ۹۰ درجه درون سمت چپ بـه راهرویی مـی‌رسد کـه به حیـاط مسجد وصل مـی‌شود این هشتی با اجر ساخته شده وتنـها بـه قرینـه درون ورودی تابلوی از کاشی نصب گردید کـه در پایین این تابلو شعر معروف سعدی و نام معمار ان آماده است. حیـاط این مسجد بـه شکل چهار گوش هست که درون مـیان ان یک حوض بـه طول و عرض ۴/۵ _۱۶/۵ متر درون مقابل ایوان مسجد احداث شده و دور که تا دور ایم مسجد با کاشی هفت رنگ تزیین شده. این مسجد دارای دو ایوان هست ایوان شمالی کـه با ارتفاع هشت متر ساخته شده و ایوان جنوبی کـه فاقد کاربری خاصی مـی‌باشد بـه منظور قرینـه سازی با ایوان شمالی ایجاد شده. طاق نمای سمت ایوان جنوبی بـه علت وجود دو درون که یکی بـه داخل اتاق کوچک ایجاد شده و دیگری بـه گلدسته‌ها راه دارد تقارن خود را از دست داده‌اند.

این مسجد دو شبستان دارد یکی درون غرب و دیگری درون شرق شبستان شرقی یک شبستان زمستانی بوده کـه به سمت قبله است.

#love #best #tagsforlike #summer #beautiful #follow4follow #followforfollow #like4like #likeforlike #instapic #instapicture #instaphoto #instagood #instagram #instatravel #travel #iransafe #iran #instairan #instairanian #mustsee_iran #mustseeiran #ig_persia #ig_iran
.
.
.
بهترین دوستانتون را تگ کنید
.

Read more

Media Removed

توهین و تمسخر قوم بزرگ و اصیل لر توسط هنرمند نماها متأسفانـه توهین و تمسخر قوم بزرگ و اصیل لر بـه رویـه‌ای عادی توسط برخی هنرمند نماها و مجریـان مبدل شده است. درون آخرین اقدام شـهریـاری از مجریـان صدا و سیمای درون جمعی با تعریف لطیفه‌ای قوم لر را بـه تمسخر گرفت.ی کـه پیش از این به‌واسطه ابتذال و بی‌فرهنگی ... توهین و تمسخر قوم بزرگ و اصیل لر توسط هنرمند نماها

متأسفانـه توهین و تمسخر قوم بزرگ و اصیل لر بـه رویـه‌ای عادی توسط برخی هنرمند نماها و مجریـان مبدل شده است.
در آخرین اقدام شـهریـاری از مجریـان صدا و سیمای درون جمعی با تعریف لطیفه‌ای قوم لر را بـه تمسخر گرفت.
کسی کـه پیش از این به‌واسطه ابتذال و بی‌فرهنگی ممنوع‌التصویر شده اما بـه نظر مـی‌رسد به‌واسطه پادرمـیانی‌های ناصواب بـه صحنـه آمده و امروز با تمسخر اقوام پا را از خطوط قرمز فراتر نـهاده است.
هنرمند نماهایی کـه بدون آگاهی از اصالت و هویت اقوام درون قالب طنز و لودگی آن‌ها را بـه تمسخر مـی‌گیرند و پس از اعتراضات با یک عذرخواهی ماجرا خاتمـه مـی‌یـابد و بازهم روز از نو و لودگی و تمسخر از نو ...
به‌راستی چرا؟! آیـا این مجریـان لوده و #هتاک نمـی‌دانند کـه اصالت و هویت ایرانی قوم بزرگ لر چنان ریشـه‌ای عمـیق درون این خاک دارد کـه با گفته‌های سخیف آن‌ها ذره‌ای دچار خدشـه نمـی‌شود و یـا واقعاً مـی‌دانند و برای اثبات خود با نگاهی آلوده بـه بغض و حسادت بـه بخش اعظمـی از ساکنان این سرزمـین توهین مـی‌کنند؟!
امروزه یکی از ترفندهای دشمنان این آب‌وخاک ایجاد اختلاف بین اقوام هست و متأسفانـه برخی تریبون داران با سخنان نسنجیده خود و البته ناآگاهانـه پیـاده‌نظام بی‌مزد و مواجب آن‌ها شده‌اند.

منبع: پایگاه خبری یـافته

لازم هست مسئولان استان حتما این موضوع را پیگیری کنند و با هر دو مجری #برخورد_شدید و قانونی شود

#ايران #خرم‌آباد
#Iran #Khorramabad

#لر
#قوم_بزرگ_لر #اقوام_اصيل_ايرانى
#توهین_به_قومـیت_ها_ممنوع

Read more

سلام بر شـهیدان توصیـه و راهکار شـهدا به منظور باز شدن گره های کور سخت حوادث و بن بست مشکلات فردی و جامعه ما چیست ؟؟؟؟ #آری_باز_هم_یـا_زهرا_رمز_پیروزی_است خط مقدم نبرد با دشمن از آتش پر حجم و شدت درگیری، کار گره خورده بود . خیلی ها شـهید شده بودند و بقیـه هم بـه هر مقدار مجروح شده بودند . دیگر همـه داشتند ... سلام بر شـهیدان
🔴 توصیـه و راهکار شـهدا به منظور باز شدن گره های کور سخت حوادث و بن بست مشکلات فردی و جامعه ما چیست ؟؟؟؟
#آری_باز_هم_یـا_زهرا_رمز_پیروزی_است
🔷خط مقدم نبرد با دشمن از آتش پر حجم و شدت درگیری، کار گره خورده بود . خیلی ها شـهید شده بودند و بقیـه هم بـه هر مقدار مجروح شده بودند .
دیگر همـه داشتند باور مـید کـه به انتها رسیده اند، وضعیت اصلا خوب نبود .
حاج حسین خرازی بی قرار بود اما بـه روی خودش نمـی آورد ... بی سیم چی را صدا زد و گفت: هر طور شده تورجی زاده را پیدا کن !!!
... صدای تورجی زاده بی سیم آمد ... حاج حسین خرازی گوشی را برداشت و با بغض بـه تورجی زاده گفت: چند خط روضه حضرت زهرا(س) برام بخون !!!
تورجی زاده فقط یک بیت زمزمـه کرد کـه حاج حسین از حال رفت ...!
صدای تورجی زاده را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند ..‌
تا بـه خودمان آمدیم بی سیم صدای تکبیر رزمنده ها بلند شد ....!!!
خط را گرفته بودند و دشمن را تارومار کرده بودند ....
تورجی زاده خونده بود :
در بین آن دیوار و در
زهرا(س) صدا مـیزد پدر
دنبال حیدر مـی دوید
از اش خون مـی چکید
🕊 شـهید محمدرضا تورجی زاده تاریخ شـهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶
عملیـات کربلای ۱۰ _ بانـه
🌷یـاد همـه شـهدا بخیر
#آری_باز_هم_یـا_زهرا_رمز_پیروزی_است
#یـادمان_یـاران_دوکوهه
#نقطه_رهایی
#یک_مـیدان_مسابقه_بهشت
#حرم_مطهر_شـهدای_گمنام
#زیـارت_شـهدا_دعوت_به_یک_مـیهمانی_است
#التماس_دعا
#منطقه۱۸_منطقه_شـهدای_گمنام
#اگر_از_کربلا_دوریم_هوا_اینجا_سرشار_از_عطر_شـهداست
#با_آرزوی_شـهادت_برای_مردان_خدا
#آتش_به_اختیـار
#yaranedokoohe #iran #tehran #martyrs

Read more

Advertisement

Media Removed

آغاز جنگ روانی رسانـه‌های زرد پیش از شروع فصل / وقتی کـه ‌مـی‌گوییم مافیـای رسانـه‌ای، دقیقا از چه چیزی حرف مـی‌زنیم ؟ مطلبی کـه مـی‌بینید، امروز درون خبرگزاری فارس درج شده است. مغلطه‌‌های همـیشگی رسانـه‌هایی کـه در ظاهر بی‌طرف هستند همچنان ادامـه دارد ! چنان از خرج تیمـهای صنعتی حرف مـی‌زنند کـه گویـا تیمـهای ... آغاز جنگ روانی رسانـه‌های زرد پیش از شروع فصل / وقتی کـه ‌مـی‌گوییم مافیـای رسانـه‌ای، دقیقا از چه چیزی حرف مـی‌زنیم ؟

مطلبی کـه مـی‌بینید، امروز درون خبرگزاری فارس درج شده است. مغلطه‌‌های همـیشگی رسانـه‌هایی کـه در ظاهر بی‌طرف هستند همچنان ادامـه دارد !

چنان از خرج تیمـهای صنعتی حرف مـی‌زنند کـه گویـا تیمـهای محبوب خودشان مجانی بسته شده‌اند، شاید هم اعضای کادرهای فنی خارجی و گران‌قیمتشان از بچگی عاشق سرخابی‌ها بوده و برایشان مجانی کار مـی‌کنند! شاید هم ده‌ها مـیلیـارد بدهی‌شان را با عرق پیشانی خود جمع‌آوری کرده و به طلبکاران داده‌اند !

ببینید چه‌انی از دستمزد کلان بازیکنان‌‌ تیمـهای صنعتی حرف مـی‌زنند؛انی کـه سال‌هاست با پول‌های هنگفت بازیکنان تیمـهای دیگر را بـه چنگ خود درآورده و به افکار عمومـی -به دروغ- چنین القا مـی‌کنند کـه بازیکنان با مـیل قلبی بـه سرخابی‌ها ملحق شده‌اند !

در بین ۵۰ بازیکنی کـه در اختیـار دارند شاید تنـها ۵ بازیکن دست‌رنج تیمـهای پایۀ خودشان هستند؛ حال این آمار را مـی‌توانید درون تیمـهای صنعتی بررسی کنید که تا به تفاوت آشکار پی ببرید. البته ازانی کـه به راحتی به منظور ای‌اف‌سی سندسازی مـی‌کنند، نوشتن چنین‌ مطالب مغرضانـه‌ای عجیب نیست .

این ناراحتی ریشـه درون جای دیگر دارد. افشاگری دیشب سرمربی ذوب‌آهن، فشارهای ای‌اف‌سی بـه تیمـهای زیرنظر وزارت ورزش، هت‌تريک قهرمانی سپاهان، حضور همـین تیمـهای صنعتی بـه عنوان تنـها تیمـهای ایرانی درون فینال لیگ قهرمانان آسیـا و ... ! همۀ این‌ها دردهای انباشته شده درون طول یک دهه هست که این‌چنین درون نوشته‌های مغرضانۀ این رسانـه‌ها نمود پیدا مـی‌کند. گویـا لجن پراکنی این رسانـه‌ها کـه به خوبی مـی‌دانیم منبع درآمدشان کجاست تمامـی ندارد !

اخیرا به منظور تیمـهای صنعتی اتحادیـه‌ای تشکیل شده کـه امـیدواریم درون جهت ایجاد محدودیت و بستن دست این تیمـهای پرافتخار نباشد بلکه درون جهت مقابله باانی باشد کـه فوتبال مملکت را ارث پدری دو تیم خاص مـی‌دانند و علاقه بـه فوتبال دو قطبی دارند .

وقت آن‌ رسیده کـه تیمـهای -صنعتی- یـا -شـهرستانی- یـا هر اسمـی کـه مافیـای رسانـه‌ای روی آن‌ها مـی‌گذارد، به منظور موفقیت خود و مقابله با مافیـای گستردۀ سرخابی‌ها از هیچ هزینـه‌ای دریغ نکنند .

#سپاهان #اصفهان #خوزستان #اهواز #آبادان #تبریز #ذوب_آهن #فولاد #نفت #لیگ_برتر #فوتبال #ایران #م_س_ح_ح_ق‌ #تهران #استقلال #پرسپولیس‌ #مافیـای_رسانـه #رسانـه_ملی #رسانـه_مـیلی #وزارت_ورزش
#Sepahan #Esfahan #Football #Iran

Read more

Media Removed

بودن یـا نبودن To be or not to be امروز درون شلوغ ترین نقطه کاری و جمعیتی #ایران درون پایتخت ایران زمـین - #تهران - بین هفت تیر و کریم خان با این صحنـه مواجه شدم ، که تا خیـابان خردمند، تایم کوتاهی درون ازدحام و شلوغی عابران پیـاده درون مسیر این دو بانوی ایرانی هم مسیر بودم نمـی خواستم عبگیرم ولی حس #ژورنالیستی خودم ... بودن یـا نبودن
To be or not to be

امروز درون شلوغ ترین نقطه کاری و جمعیتی #ایران درون پایتخت ایران زمـین - #تهران - بین هفت تیر و کریم خان با این صحنـه مواجه شدم ، که تا خیـابان خردمند، تایم کوتاهی درون ازدحام و شلوغی عابران پیـاده درون مسیر این دو بانوی ایرانی هم مسیر بودم نمـی خواستم عبگیرم ولی حس #ژورنالیستی خودم رو نتونستم قانع کنم . البته نظری هم نمـی تونم بدم به منظور داشتن #حجاب یـا نداشتن حجاب (به علت #خودی نـهادینـه شده درون ما ) نکته مـهم به منظور من نگاه افراد ایستاده درون مسیر و عابران دیگر بـه این خانم بدون روسری جالب بود . بدون استثناء همـه با دقت نگاه مـی بعضی ها با تعجب زیـاد ، بعضی ها با حس لبخند و بعضی ها با حس بی حسی و بی تفاوتی . نکته جالب تر درون این تایم کوتاه حس خشمـی و عنادی از سمت مردم ندیدم وی هم بفکر تذکر و ... نبود . البته بعد از پایـان تقاطع مسیرم با این بانوان یـا نمـی دانم شاید #ان #ایران_زمـین چه اتفاقی برایشان افتاده یـا نیفتاده مطلع نیستم . و اینکه آیـا کارشنان هدفمند بود یـا اتفاقی بود هم نمـی دانم.

احمد خطیری | هشتم اسفند ماه هزار و سیصد و نود و شش

#photo @ahmad.khatiri
#asia #iran #tehran
#street #streetphotography #ducumentary #ducumentaryphotography #hejab #withouthejab
#girls #womens #everydaytehran #everydaymedalist #gettiimages #instagood #instagrammers #goodidea #peoplemagazine #people

Read more

Advertisement

Media Removed

... #در_پایتخت ... فرار کردم از خود که تا به مـیدانت که تا که رسیدم بـه قلبِ تهرانت با اهورای غریبه اشک ریختم پُشتِ آزادیـه شـهرِ زندانت انگار تمامِ شـهر با من بیگانـه بود و منی کـه دلتنگِ آشیـانـه بود گذشتم و گذشت هر آنچه حتما مـیگذشت و رفتی کـه عزیز و دُر دانـه بود روی سینی استکانِ داغِ چایی شدم برایشان ... ...
#در_پایتخت
...
فرار کردم از خود که تا به مـیدانت
تا کـه رسیدم بـه قلبِ تهرانت
با اهورای غریبه اشک ریختم
پُشتِ آزادیـه شـهرِ زندانت

انگار تمامِ شـهر با من بیگانـه بود
و منی کـه دلتنگِ آشیـانـه بود
گذشتم و گذشت هر آنچه حتما مـیگذشت
و رفتی کـه عزیز و دُر دانـه بود

روی سینی استکانِ داغِ چایی شدم
برایشان رفیق و عمو و دایی شدم
تهران بود و شبهای که تا صبح بیدار
کاکتوس بودم و ی تنـهایی شدم

با گوشت و سیخ و چاقو و تیزی
پرت شدمکباب و دیزی
وقتیی را جُز خود نداری
باید گریـه را درون خود بریزی

بوی زغال و دودِ قلیـان ها
قه قهه های شادِ مـهمان ها
گُذَر از اَلَکی خوش ها
و پا بـه پای پای پایـان ها

جارو مـیزدم درون دلم غم را
طی مـیکشیدم فقر و ماتم را
چند وجب روغن نصیبِ من شد
و هم مـیزدم دیگِ آشم را

قدم قدم که تا دنیـای آبادت
کِشان کِشان که تا رویـای آزادت
دویدم از خود که تا به خیـابان
نفس نفس که تا بُرجِ مـیلادت

دُور مـیزدم درون خود شـهرِ بی انتهایی را
پایتخت بودم و پا کردم دمپایی را
پُشتِ چراغ های قرمز سبز شدم
و گاز دادم بی هوا سر بـه هوایی را

من و خانـه ام کـه کوله ام بود
هفت آسمانِ کوتوله ام بود
فریـاد مـیزدم بلند و تنـها
شعر و خودکارم گلوله ام بود

زمـین خوردم ولی درون آخر بُردَم
کاکتوسِ سبزتری با خود آوردم
تهران را غریبانـه دُوره کردم
رفتم و کوله ام را با خودم بُردَم ...
...
شعر و طرح : #اهورا_کاکتوس
...
طرح : #اسکیس #برج_آزادی
...
#کاکتوس #کاکتوسولوژی #شعر #شاعر #هنر #هنرمند #طرح #طراح #طراحی #گرافیک #گرافیست
...
#Ahoora_Kactoos #Kactoos #Cacti #Cactus #Poem #Poet #Art #Artist #Drawing #Drawer #Graphic #Freedom #Tower #Iran #Tehran
...

Read more

Media Removed

کمپین نـه بـه طراحان بی هویت جدیدا با پدیده ی تازه ای برخورد مـی‌کنیم تو دنیـای اینستگرام بنام طراحان داخلی مجازی کـه علاقه ی خاصی درون به اشتراک گذاشتن استوری های غیره واقعی از پروژه ها یـا بیشتر شدن ماموران تبلیغاتی بـه اسم طراح درون اینستاگرام کـه به اسم طراح واقعا دیگه ابرویی به منظور این صنعت بـه جا نمـیزارن ، ... کمپین نـه بـه طراحان بی هویت
جدیدا با پدیده ی تازه ای برخورد مـی‌کنیم تو دنیـای اینستگرام بنام طراحان داخلی مجازی کـه علاقه ی خاصی درون به اشتراک گذاشتن استوری های غیره واقعی از پروژه ها یـا بیشتر شدن ماموران تبلیغاتی بـه اسم طراح درون اینستاگرام کـه به اسم طراح واقعا دیگه ابرویی به منظور این صنعت بـه جا نمـیزارن ، یکسری هم کـه شدن استاد آموزش کـه به جرات مـیشـه گفت حتی کوچیکترین سواد آکادمـیک درون این رشته رو هم ندارن ،
یـا اونـهایی کـه فقط صبح که تا شب منتظرن ببینن کجا ایونتی برگزار مـیشـه یـا افتتاحیـه هستش کـه فقط باشن به منظور خود نمایی ، مواردی داشتیم تو یک روز تو همـه ی ایونت ها و افتتاحیـه و نمایشگاه و گالري ها حضور بهم رسوندن ، ماشالا بـه پشتکار ، کاش تو گرفتن پروژه حداقل اینقدر پشتکار داشتن که تا مورد تمسخر دیگران واقع نشن ، حالا جالب اینجاست کـه یک نفر رو هم با خودشون مـیبرن کـه ازشون فیلم بگیره ، یکسری هم کـه چون اعتماد بنفس کاذبی هم دارن از افراد همون محل خواهش مـیکنن ازشون فیلم بگیره ، دوست دارم ژست هاشون رو هم ببینید موقع فیلم گرفتن کـه انگار ما درون جریـان نیستیم دارن از ما فیلم مـیگیرن ، مورد باز داشتیم طرف یک پروژه هم نداره بعد تو ساختمان های این سازنده و اون سازنده فیلم مـیزاره کـه این پروژه رو بزودی شروع مـیکنیم کـه اصلا اون پروژه قرارداد داره با یک طراح دیگه ، واقعا بیـایم این طراح هایی کـه دارن با ابرو و شخصیت طراح های واقعی بازی مـیکنن تحریم کنیم و واقعا فرهنگ رواج این پدیده ها رو جلوش رو بگیریم ، شما خودتون قضاوت کنید طراحی کـه همش تو این حاشیـه ها هستش آیـا اصلا وقت طراحی یـا گرفتن پروژه رو داره ؟!! #نـه_به_طراحان_بی_هویت ————————————————————————- #معمارى #معمار #طراح #طراحى # #whpwindows #iran #architecture #architect #designer #design #decoration #luxury_design #luxury #superarchitects #arch_daily #art #ديزاين #ديزاينر #دكوراسيون #دكوراسيون_لوكس #دكوراسيون_داخلى #معمارى_داخلى #arch_daily #archilovers معمارانـه #arch_more #architect_design #arch_land #interior_design #instagram #archdaily @instagram #ديزاين #ديزاينر

Read more

Media Removed

. بعد از فراخوان کمک به منظور امدادرسانی بـه سگهای شیرده و توله های کوچک آنان کـه در پست قبل راجع بهش بـه طور مفصل توضیحاتی دادم تنـها چهار نفر حمایت کرده و مبلغی به منظور تهیـه غذا به منظور این فرشتگان واریز د بـه انضمام خودم و متاسفانـه سایرین فقط پیـام مـیدادند عو فیلم بفرست .... کاش بعد از سالها فعالیت پیج دوستان ... .
⭕ بعد از فراخوان کمک به منظور امدادرسانی بـه سگهای شیرده و توله های کوچک آنان کـه در پست قبل راجع بهش بـه طور مفصل توضیحاتی دادم تنـها چهار نفر حمایت کرده و مبلغی به منظور تهیـه غذا به منظور این فرشتگان واریز د بـه انضمام خودم و متاسفانـه سایرین فقط پیـام مـیدادند عو فیلم بفرست .... کاش بعد از سالها فعالیت پیج دوستان اینگونـه کم لطف نبودند کـه برای اثبات مدرک مدام پیـام عو فیلم بزار دهند جای کمک ! کاش اگر یـاری دهنده نیستیم با برخوردمان مانع از حمایت دیگران و یـا نمک دان بـه دست بر زخم آنان نباشیم ✋ ولی خوب چه مـیشود گفت , درون هر صورت امروز رفتم پیششون . خوشبختانـه درون همان مکان متروکه منتظر بودند که تا منو دیدن شناختن و دورم جمع شدن , کلیپ سریـالی اول پست متعلق بـه توله ها و مادرهایشان بعد از شناخت من هست که گردآگردم جمع شدند بعدش براشون سفره انداختم و شیر و گوشت رو تقسیم کردم اما رو زمـین راحت تر مـیخورند به منظور همـین دوست حامـی و همراهم روی زمـین گوشت ها را مـیگذاشت . 📎گفتم عنوانش کنم کـه انداختن گوشت نشانـه بی احترامـی بـه فرشتگان نبود و چون روی زمـین راحت تر از روی سفره مـیخوردند و برای سریع تر سیر شان این کار را کردیم ✔ توله تصادفی را تیمار کرده و با دست کنـه های مادران را که تا حدودی کندم کـه خیلی سبک شدند , ولی بیش از این بـه حمایت نیـاز دارند باز هم تصمـیم دارم برم پیششون و غذا ببرم که تا خیـالم هم از بابت توله تصادفی راحت شود , متاسفانـه تعدادی مرد کـه نـه بهتره بگم نر , درون پی آزار سگ ها بودند و چون ما خانم بودیم با حیرت نگاه مـید و , هنگامـیکه موقع وداع با فرشتگان رسید رفتند آزارشون بدن کـه با جدیت بـه همشون تذکر دادم کـه اگه اذیتشون کنن پیگیری مـیکنم .که کنار کشیدند و خوشبختانـه جرات ند بـه محل اقامتشون نزدیک بشن , فیلم و عزیـاد گرفتم اما اینا گلچین عکسهاست , امـیدوارم حجتی باشد بر اعتماد چهار دوستی کـه کمک مالی د , بازم مـیرم پیششون و در پستهای آتی عو فیلم بیشتری ازشون خواهم گذاشت دیگه اعلان کمک نمـیکنم چون همان یکبار هم کـه پس از سالها حمایت خواستم متاسفانـه با عالعمل های آزار دهنده ای روبرو شدم کـه برای شخص من هضمش جالب نبود 😕 و حتی مخالفت به منظور کمک بـه این فرشتگان بی پناه متاسفانـه ..... هر کدام از دوستان خواست کمک کنـه فقط دایرکت بده ......
👌 و در انتها از دوستان عزیزی کـه حمایت د و حرفشان بـه عمل ختم گردید سپاسگزارم 🙏 . 📑 پست آلبومـیست به منظور مشاهده تمامـی برگه ها ورق بزنید 👉 .
#کلیپ_حیوانات_پیج_iran_animal_helper .
.

Read more

Media Removed

تکیـه معاون الملک ۱۱۴ سال پیش درون شـهر کرمانشاه، توسط حسین خان معین‌الرعایـا بنا و سپس بـه همت حسن خان معین الملک تکمـیل شد. این مجموعه از سه بخش اصلی حسینیـه، زینبیـه و عباسیـه تشکیل شده و کاشی‌کاری زیبای آن درون جهان بی‌همتا است. این بنا درون خیـابان حدادعادل شـهر کرمانشاه واقع هست که قدیمـی‌ها هنوز هم این محله ... تکیـه معاون الملک ۱۱۴ سال پیش درون شـهر کرمانشاه، توسط حسین خان معین‌الرعایـا بنا و سپس بـه همت حسن خان معین الملک تکمـیل شد. این مجموعه از سه بخش اصلی حسینیـه، زینبیـه و عباسیـه تشکیل شده و کاشی‌کاری زیبای آن درون جهان بی‌همتا است. این بنا درون خیـابان حدادعادل شـهر کرمانشاه واقع هست که قدیمـی‌ها هنوز هم این محله را با نام قدیمـی آن یعنی آبشوران مـی‌شناسند. بنای تکیـه اکنون درون گودی قرار دارد و برای ورود بـه آن لازم هست تعدادی پله را طی کنید.
.
عكس از: عليرضا ناصري .
اطلاعات بیشتر درون :
‏www.bezanimbiroon.ir

طبیعت ایران :
‏@tabiatgardi

بزنيم بيرون:
‏@bezanimbiroon

ناشناخته های ایران:
‏@unknowniran .
.
برای انتشار تصاویر خود درون این پیج مـی تونید عهاتون رو با هشتک. #unknowniran منتشر کنید.

#بزنیم_بیرون #گردشگری #ایرانگردی #تاریخ #تاریخی #تاریخگردی #تاریخ_گردی #مـیراث_فرهنگی #فرهنگ
‏ #bezanimbiroon #irantourism #gardeshgari  #iran #visitiran #tarikhi #tarikh #tarikhgardi #mirasfarhangi #farhangi
‎کرمانشاه #تکیـه_معاون_الملک #

Read more

Advertisement

Media Removed

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk | تکیـه‌ معاون الملک - کرمانشاه The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk was commissioned by Husayn Khan Mu'ini al-Ra'aya, a well-known merchant in the Kermanshah bazaar, and built in 1897. Originally built as a husseiniya, it was partially destroyed in 1909 by enemies ... The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk | تکیـه‌ معاون الملک - کرمانشاه

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk was commissioned by Husayn Khan Mu'ini al-Ra'aya, a well-known merchant in the Kermanshah bazaar, and built in 1897. Originally built as a husseiniya, it was partially destroyed in 1909 by enemies of its patron. It was bought in 1912 by Hasan Khan Mu'ini Mu'avin al-Mulk, who renovated it, adding two new components, a zainabiyeh and an abbasiyeh, to the tekkiyya. During the Iran-Iraq war, the building was partially destroyed, and was subsequently renovated post-war. The structure is known for its dramatic and colorful tile mosaic panels, which depict religious stories and their principal religious, historical, and political protagonists. This is a particularly impressive example, the walls of the main chamber and all three of its court yards completely covered in tiles, which repay detailed examination. In the domed chamber the tiles mainly depict the story of Hossain's martyr dom at Karbala, a city in Iraq.

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk is full of different painting of Shahname (Ferdowsi poem), and also Karbala battle. Also it has a shrine and an Ethnographic museum about the Kurdish culture and cloths. 💠💠💠💠💠💠💠 تکیـه معاون الملک از جمله آثار زیبا و باشکوه هست که از دوره قاجاریـه درون کرمانشاه بـه یـادگار مانده است. این بنای تاریخی درون بافت قدیم شـهر کرمانشاه درون محلۀ آبشوران قدیم و در خیـابان «حداد عادل» واقع شده است. این اثر درون تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۹۴۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران بـه ثبت رسیده است

امتیـاز قابل ملاحظه و استثنایی این بنا درون کاشی کاری آن است. بـه گفته کارشناسان مـیراث فرهنگی کرمانشاه کاشی‌های برجسته و نیمـه برجسته با نقوش بسیـار زیبا و رنگ‌های صددرصد طبیعی کـه در این بنا بـه کار رفته درون جهان بی‌همتاست. تصاویری کـه بر روی کاشی‌ها حک شده شامل صحنـه‌هایی از غزوات محمد ٫ نبردهای علی، حوادث کربلا، تصاویر سلاطین باستانی ایران از جمله پادشاهان هخا و تصاویری از تخت جمشید هست که درون نوع خود بی نظیر است. این بنا از سه قسمت حسینیـه، زینبیـه و عباسیـهتشکیل شده است
تکیـه درون سال 1282 خورشیدی بـه بهره‌برداری رسید و در آن زمان بـه منظور برگزاری آیین‌ها و مراسمـهای مذهبی و رفع اختلافات قومـی و عشایری بـه کار مـی‌رفت.

Read more

Media Removed

شقایق گفت:با خنده نـه بیمارم،نـه تبدارم اگر سرخم چنان آتش،حدیث دیگری دارم گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نماد عشق و شیدایی یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود وصحرا درون عطش مـی سوخت تمام غنچه ها تشنـه و من بی تاب وخشکیده تنم درون آتشی مـی سوخت ز ره آمد یکی خسته بـه پایش خار ... شقایق گفت:با خنده نـه بیمارم،نـه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش،حدیث دیگری دارم
گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نماد عشق و شیدایی
یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود
وصحرا درون عطش مـی سوخت تمام غنچه ها تشنـه
و من بی تاب وخشکیده تنم درون آتشی مـی سوخت
ز ره آمد یکی خسته بـه پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدابود ز آنچه زیرمـی گفت
شنیدم سخت شیدا بود نمـیدانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود اما
طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد
ازان نوعی کـه من بودم بگیرند ریشـه اش را بسوزانند
شود مرهم،برای دلبرش اندم شفا یـابد

#360photography_ir
#pics #picture #pictures #photography #photo #iran #photoshoot #photographer #photos #instagood #ir_photographers_club #[email protected] #tourism_iran #insta #canon #canonphotography #azphoto_ir #everydaykashan #canonphotographer #kashan @akas_khooneh #kashanziba #aksine
#kashanhistory #kashani #ghasran_pics #takphotography #ir_aks #ir_photografers #ir_photo

Read more

Media Removed

ماسال شـهری درون استان گیلان ایران کـه در کنار کوه‌های تالش واقع شده‌است. معنی کلمـه ماسال کوه وار یـا کنار کوه یـا دارای کوه هست که از کلماتی مانند مسال,مازال و ... گرفته شده هست فاصلهٔ ماسال از شـهر تالش ۶۰ کیلومتر هست و با رشت از راه صومعه‌سرا ۵۵ کیلومتر فاصله دارد. ماسال درون قدیم رودکنار نامـیده مـی شد و محل ... ماسال شـهری درون استان گیلان ایران کـه در کنار کوه‌های تالش واقع شده‌است. معنی کلمـه ماسال کوه وار یـا کنار کوه یـا دارای کوه هست که از کلماتی مانند مسال,مازال و ... گرفته شده هست فاصلهٔ ماسال از شـهر تالش ۶۰ کیلومتر هست و با رشت از راه صومعه‌سرا ۵۵ کیلومتر فاصله دارد.
ماسال درون قدیم رودکنار نامـیده مـی شد و محل تشکیل شنبه بازار بوده است. وجود همـین شنبه بازار باعث رشد آبادی کوچک رودکنار شد و نـهادهای اداری بخش ماسال و شاندرمن نخست از بی تم بـه شاندرمن و سپس از آنجا بـه ماسال انتقال یـافتند.
ماسال با جنگل های سر بـه فلک کشیده، درختان تنومند، آبشارهای طبیعی، غارها، حیـات وحش و مراتع سرسبز، یکی از بهترین مکانـهای دیدنی استان گیلان به منظور گردشگران و طبیعت دوستان است.
رودهای «خالکایی» ماسال و «رود مرغک» شاندرمن رودخانـه های مـهم شـهرستان ماسال هستند کـه زیبایی این شـهرستان را دوچندان کرده است. این رودخانـه ها قابلیت کایـاک سواری (قایقرانی درون آب های خروشان یـا همان رفتینگ) را دارند. «پارک ساحلی» ماسال درون کنار رودخانـه خالکایی مکان مناسبی به منظور استراحت و تفریح مـی باشد.
طبیعت مناسب سبب رونق کشاورزی و دامداری گردیده از محصولات عمده ماسال مـی توان برنج ، فرآورده های دامـی از قبیل شیر - پنیر - کره - کشک - پشم ، عسل و ... را نام برد کـه همـین امر موجب گرمـی شنبه بازار ماسال گردیده است.
"بام سبز ماسال" چشم انداز زیبای شـهر ماسال کـه در یک کیلومتری شـهر واقع و این پروژه کـه در دست مطالعه و اجرا هست مـی تواند درون آینده نزدیک یکی از بی نظیر ترین مناطق گردشگری استان محسوب شود. از این منطقه علاوه بر جلگه شـهر ماسال بخش های از شـهرستان های صومعه سرا و بندرانزلی با مناظر بسیـار زیبا قابل رویت است.
ماسال همچنین آبشارهای زیـادی دارد کـه دیدنی است. آبشارهایی از قبیل آبشار ویوز درون مجاورت منطقه ییلاقی النزه درون شاندرمن، آبشار خون با ارتفاع بیش از ۱۵ متر، آبشار تولی نسا و آبشار رامـینـه با ارتفاع ۱۰ متر.

#تور #توریسم #مسافرت #سفر #گردشگری #تفریح #تفریحی #تفریحات #منظرها #مناظر #طبیعت #طبیعت_ایران #ایران #ایرانگردی #ایران_را_باید_دید #گیلان #ایران_ما #گیلان_گردی #ماسال
#iran #irani #iranian #tour #iran_tourism #iran_tour #irangram #gilan #thisisiran

Read more

Advertisement

Media Removed

. البته هنوز ۲۹ سالش تموم نشده اما، تمام دستاورد زندگیش بردن تمام بازی‌های اینترنتیـه. تلفنش کـه زنگ مـی‌خوره یـا خانوادش هستن کـه مـی‌خوان بدونن درون چه حالیـه یـا دوستاشُ، دوستای دوستاش کـه توو مرحله سختی از یـه بازی گیر و کمک مـی‌خوان. بعد واضحه کـه جز «خوبم»، «مـیام حالا»، «چطور مگه؟»، «باید از باگ بازی ... .
البته هنوز ۲۹ سالش تموم نشده اما، تمام دستاورد زندگیش بردن تمام بازی‌های اینترنتیـه. تلفنش کـه زنگ مـی‌خوره یـا خانوادش هستن کـه مـی‌خوان بدونن درون چه حالیـه یـا دوستاشُ، دوستای دوستاش کـه توو مرحله سختی از یـه بازی گیر و کمک مـی‌خوان. بعد واضحه کـه جز «خوبم»، «مـیام حالا»، «چطور مگه؟»، «باید از باگ بازی استفاده کنی»، «سکه‌هات رو خرج کن»، «نـه باهوش جان حتما وایسی اونا حمله کن»، «بیـا من برات بازی کنم» و از این قبیل حرفا، پشت تلفن حرفی نمـی‌زنـه. وقتی سفارش رو داد گفت کی آماده مـی‌شـه؟ شنید: زود. اخماش رفت تو هم. گفت: زود خیلی بده. نمـی‌شـه دیر آماده شـه. فهمـید خیلی مرسوم نیست کـه آدم‌ها خواهش کنن سفارششون دیر آماده شـه. ادامـه داد: آخه مـی‌خوام یـه کم استراحت کنم. درواقع یکی از اختراعات بشر درک تعجب دیگرانـه. رو همـین حساب بود کـه گفت: مـی‌خوام یـه کم بازی نکنم. این‌جا خیلی آرومـه. بهش لبخند زده شد. سه‌شنبه بود و طبق معمول ما تو کافه کتاب شـهرکتاب مرکزی ساعت ۲۰:۰۰ که تا ۲۱:۰۰ بازی مـی‌کنیم. از بازی فرار کرده بود و به بازی پناه آورده بود. اما خودش مـی‌گه حال و هوای این بازی‌ها رو بیشتر دوست داره. ما فردا سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۰۰ منتظر همـه‌ایم. #باهمراه_بی_همراه فردا برقراره. بازیمونم همـه بلدند. که تا چهی برنده شـه.

عکس:حامد شاهرخی
متن: مارال دوستی
ورود به منظور عموم آزاد و رایگان است
#bookcitycentral #bookcity #bookstore #book #books #today #suggest #cafe #tehran #iran
#شـهركتاب_مركزى #باهمراه_بی_همراه #چالش_بدون_گوشی #دورهم_بدون_گوشی #کافه_کتاب #كتابخوانى #پيشنـهاد #بازی #تهران #ايران

Read more

Media Removed

خانـه ادریسیـها نویسنده: غزاله علیزاده ناشر: انتشارات تیراژه تاریخ نشر: 1370 خورشیدی اندیشید : هر کنش باز تابی دارد . دستکاری نظم هستی ، بی عقوبت نیست ؛ دوایر آشفتگی ، وسعت مـی گیرد زیستن کاش بـه آیین بود و هر کالبدی معبدی . شوکت تلنگری بـه قوزک پای او زد : « بی عرضه ی بی ایمان . » نگاه وهاب درخشید ... 📚خانـه ادریسیـها📚
نویسنده: غزاله علیزاده
ناشر: انتشارات تیراژه
تاریخ نشر: 1370 خورشیدی
اندیشید : هر کنش باز تابی دارد . دستکاری نظم هستی ، بی عقوبت نیست ؛ دوایر آشفتگی ، وسعت مـی گیرد زیستن کاش بـه آیین بود و هر کالبدی معبدی .
شوکت تلنگری بـه قوزک پای او زد : « بی عرضه ی بی ایمان . »
نگاه وهاب درخشید :« قهرمان شوکت راست گفتی ! ایمان یکی از آنـها ست .»
« از دهن من قاپ نزن ! فکر کن !»
« من بـه یک چیز ایمان دارم .»
« درون فشانی کن !»
« این کـه زندگی درون ذاتش بیـهوده نیست ....
📚
غزاله علیزاده درون داستان‌های کوتاه و بلندش معمار الگوهای درونی و بیرونی آن فضایی هست که نـهایت، نگر بـه ناکجا دارد و آنچه از ذهن متخیل و باور نگاه‌هایش، بـه دور و بر خویش، و جهان ناشناخته است، بیرون از متن ‹‹من›› و ‹‹ما›› و جامعه انسانی نیست، کـه در وجه قومـی، او نقاشی چیره‌دست مـی‌نماید، روایت مـی‌کند. چون مادربزرگی کـه پای خانواده‌اش پیر شده و از آینده همـه نگران است.
رمان خانـه ادریسیـها غزاله علیزاده یکی از نمونـه کارهای درخشان ادبیـات معاصر ماست . از ناپختگی های روایت درون رمان فارسی، درون این اثر بسیـار کم دیده مـی شود. زبان ظریف زنانـه حتی درون توصیف صحنـه های خشن رعایت شده است. بـه همـین دلیل برخی شخصیت ها با وجود رفتارهای ضد انسانی، دوست داشتنی بنظر مـی آیند و صرفا سیـاه و سفید تصویر نشده اند. فضا مـیان تخیل و واقعیت سیلان دارد و کمتر جایی وصف روایت از کشش تهی مـی شود. 
در ميان رمان‌هاي منتشر شده بعد از انقلاب، رمان خانـه‌ ادريسیـها از جايگاه ويژه‌ای برخوردار است. اگر بخواهیم درون يك جمله منظور خود را بيان کرده باشیم، بايد گفت رمان خانـه ادریسیـها درون زمره‌ ادبيات داستانی جدی اين سرزمين قرار مـی گيرد. همچون آثار گلشيری، بزرگ علوی، چوبك، هدايت، آل‌احمد و چند تن ديگر كه داستان‌نويسی به منظور ايشان امری جدی بوده نـه تفننی.
باید اندیشید بـه غزاله علیزاده و خانـه ادریسیـهایش، بـه عشق آباد و شـهری کـه هیچ عشقی درون آن نبود. بـه تمام آن صحنـه های زنده کتاب، بـه تعریف جدید از زن، کـه نویسنده پرده از رخش فرو کشیده و پشت بندش مقام تقدیس شده ی زنان زیبای خاموش را بـه چالش فراخوانده و سحرشان را باطل کرده...
@ketab_iran #ketab_iran #books #bookish #bookstagrammer #booklover #whattoread
#کتاب_ایران #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #ترویج_فرهنگ_مطالعه #مطالعه #کتابخوانی #تالیف #رمان #ادبیـات #ادبیـات_داستانی #كتاب #کتاب_کمـیاب #کتاب_نایـاب #رمان #داستان_ایرانی
#خانـه_ادریسیـها #نشر_تیراژه
#غزاله_علیزاده #هوشنگ_گلشیری #رضا_براهنی #منصور_کوشان #سیمـین_دانشور #جلال_آل_احمد

Read more

Media Removed

امـیر سرلشکر شـهید ایرج نصرت زاد حضرت آیت الله العظمـی امام عزیز (مدظله العالی) درون خطبه های نماز جمعه سال ۱۳۵۹که درون تهران انجام شد، از مقام شـهدای کردستان و از دلاوری و شجاعت های شـهید سرلشگر ایرج نصرت زاد تجلیل بعمل آوردند. شـهید سرلشگر نصرت زاد درون مرداد ماه سال 1312 درون شـهرستان رشت مـیباشد درون ... امـیر سرلشکر شـهید ایرج نصرت زاد
حضرت آیت الله العظمـی امام عزیز (مدظله العالی) درون خطبه های نماز جمعه سال ۱۳۵۹که درون تهران انجام شد، از مقام شـهدای کردستان و از دلاوری و شجاعت های شـهید سرلشگر ایرج نصرت زاد تجلیل بعمل آوردند.

شـهید سرلشگر نصرت زاد درون مرداد ماه سال 1312 درون شـهرستان رشت مـیباشد
در سال 1332 بـه دانشکده افسری ارتش وارد شد. سپس بـه آلمان اعزام شد که تا برخی فنون عالی نظامـی را درون آنجا آموزش ببیند.
وی درون تاریخ 8/10/1358 با انتصاب بـه فرماندهی تیپ یکم لشکر 28 پیـاده نیروی زمـینی ارتش با درجه سرهنگی بـه منطقه کردستان اعزام شد.
در فروردین ماه سال 1359 شـهید نصرت زاد کـه برای نظارت بر اعزام ستون، بـه سوی سه راهی سنندج – سقز - سدقشلاق حرکت کرده بود، از کمـین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی درون یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان 116 به منظور تأمـین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد.
شـهید نصرت زاد بعد از صعود بـه ارتفاعات و مشاهدة صحنـه، به منظور قطع درگیری و اجرای ضد کمـین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. درون خواست وی توسط توپخانـه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب کـه موقعیت خود را درون خطر دید  و همچنین  متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را درون اختیـار دارند، عده ای را  مأمور کرد با صعود بـه ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آن ها شوند. طولی نکشید کـه ضد انقلاب، نیروهای ارتش بـه فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ تر د.
سرهنگ نصرت زاد کـه زخمـی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم بـه لشکر مخابره کرد. (متن کامل مکالمـه وی درون لشگر 28 پیـاده موجود است). این نظامـی فداکار درخواست اجرای آتش به منظور محل استقرار شخصی خود کرد که تا بدین وسیله درون آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود.
سرانجام همراهان شجاعش، بـه دست مزدوران ضد انقلاب بـه اسارت درآمده و سپس بـه شرف شـهادت نائل آمدند. شـهید نصرت زاد درون مدت اسارت، مورد شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت و وقتی از او خواسته شد کـه با بی سیم دستور تخلیـه و واگذاری پادگان سنندج را صادر نماید، این چنین با شجاعتی بی نظیر بانگ بر آورد که: "من سرهنگ ستاد ایرج نصرت زاد ،جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب ،زنده باد ارتش جمـهوری اسلامـی ایران، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یکم، خدا حافظتان، نصرت زاد". مزدوران ضد انقلاب خائن نیز کـه از پیـام او سخت عصبانی و ناراحت شده بودند او رادر همان لحظه بـه شـهادت رساندند.

#Razmandegan
#iran
#army
#رهبر
#رهبری
#فرمانده
#معان_وطن

Read more

Advertisement

Media Removed

گَر بـه دریـا بزند ِ آشفته‌ےِ شـهر موجِ گیسوےِ پریشان شُده اش را چه کنم؟ 🐋🐋🐋🐋 دیدن این همـه قایق و کشتی درون کنار هم و از همـه زیباتر این همـه پرچم ایران چقدرحس زیبایی بود.گذشته از سیـاست و دین و مذهب و قیمت ارز و عوارض خروج کـه بحث داغ این روزهاست ولی بی شک حس عمـیقی کـه هر ایرانی نسبت بـه این اب و خاک داره ... گَر بـه دریـا بزند ِ آشفته‌ےِ شـهر

موجِ گیسوےِ پریشان شُده اش را چه کنم؟ 🐋🐟🐋🐳🐋🐳🐳🐳🐟🐋🐳
دیدن این همـه قایق و کشتی درون کنار هم و از همـه زیباتر این همـه پرچم ایران چقدرحس زیبایی بود.گذشته از سیـاست و دین و مذهب و قیمت ارز و عوارض خروج کـه بحث داغ این روزهاست ولی بی شک حس عمـیقی کـه هر ایرانی نسبت بـه این اب و خاک داره قابل توصیف نیست.هر جای دنیـا هم کـه باشی باز دلتنگ این خاک مـیشی خاک کشوری کـه بهش تعلق داری..این حس رو عمـیق تر زمانی درک مـیکنی کـه تو هواپیما اعلام مـیکنند ما هم اکنون وارد مرز ایران شده ایم ناخوداگاه اشک از چشم های تمام ایرانی هایی کـه مدت ها از این خاک دور بودن سرازیر مـیشـه چیزی کـه من بارها شاهدش بودم و این یـه عشق عمـیق قلبی ست..
د فرست:چقدر ابی درون ابی شده عکسم😁😀
د سکند:رو انگلیسی مـینویسم چون دایرکتم پر از پیـام اعتراض دوستان خارجی درباره ترجمـه کپشن هاست.

The Gulf of Oman is a strait (and not an actual gulf) that connects the Arabian Sea with the Strait of Hormuz, which then runs to the Persian Gulf. It borders Iran and Pakistan on the north, Oman on the south, and the United Arab Emirates on the west.
This place is one one the most important places in south of Iran and also so beautiful.I fall in love with all these beauties🐋🐳🐳

Read more

Media Removed

. یک نفر حتما باشد کـه بدون ترسِ ِ هیچگونـه قضاوتی برایش همـه چیز را تعریف کنی. تمام حرف هایی کـه دارد آرام آرام درونت مـی گندد را بـه زبان بیـاوری از آن حرف هایی کـه شب ها موقع خواب بـه بی رحمانـه ترین شکل ممکن بـه سرت هجوم مـی آورند و رسالتشان این هست که خواب را از تو بگیرند حرف هایی کـه وسط قهقهه هم اگر یـادشان ... .
یک نفر حتما باشد کـه بدون ترسِ ِ هیچگونـه قضاوتی برایش همـه چیز را تعریف کنی.

تمام حرف هایی کـه دارد آرام آرام درونت مـی گندد را بـه زبان بیـاوری

از آن حرف هایی کـه شب ها موقع خواب بـه بی رحمانـه ترین شکل ممکن بـه سرت هجوم مـی آورند

و رسالتشان این هست که خواب را از تو بگیرند

حرف هایی کـه وسط قهقهه هم اگر یـادشان بیوفتی لال مـی شوی!

یک نفر کـه وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره مـی دانم،
اصلا یک نفر باشد کـه هیچ چیز نداند

یک نفر باشد درون این دنیـا کـه نصیحت را بلد نباشد... یک نفر کـه وقتی برایش تعریف مـیکنی کـه کارم دارد بـه جاهای باریک مـی کشد،

پوزخند نزند، بـه شوخی نگیرد
.
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
.
آنقدر کـه یک سیلی جانانـه مـهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
.
یک نفر کـه تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
.
مثل همـه ی آنـهایی کـه خود را علامـه دهر مـی دانند نباشد!
.
وقتی کـه برایش تعریف مـیکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
.
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
.
یک نفر کـه بداند این چیزهایی کـه تو تعریف مـیکنی جواب منطقی ندارد،
.
اصلا منطق درون مقابل این حرف ها بیچاره است
.
خیلی از آدم ها مـیخواهند حرف بزنند صرفا به منظور اینکه دردشان آرام بگیرد
.
بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است،
.
گاهی حرف مـی زنند که تا ویرانی زلزله درونشان را بـه تعویق بیـاندازند
.
حرف زدن گاهی مُسکن است،
.
آدم ها گاهی حرف مـی زنند نـه به منظور اینکه چیزی بشنوند، نـه اینکه کمک بخواهند
.
حرف مـی زنند کـه ویران نشوند
.
حرف مـی زنند کـه آرام بگیرند
.
مانندی کـه خود مـی داند چه روزی قرار هست بمـیرد، آرام مـی گیرند.
.
به قول آن رفیقمان کـه مـی گفت :
.
حرف هایی درون دلم هست کـه حاضرم فقط بهی بگویمشان کـه قرار هست فردا بمـیرد ...
همـین.

Canon Power shot Hs 50
#Kelargasht هشتگ اختصاصی
#Shomalpixel
#kelardasht #motelghoo #pesare_mazani #mazandpic #tishineh #beautiful_iran #Irantravel #mazaniha #mustseeiran #tourism_iran #mustseemazandaran #insta_iran #hamgardi #mustseekelardasht #Honar_cheshm #iran_nature #uwn_Iran #goldenartig1

Read more

Media Removed

. کودکان اولین سوژه های انسانی هستند کـه هنگام حضور درون هر منطقه ایی، بـه آنـها توجه مـی کنم. . درون بیشتر بحران ها #کودکان، #زنان و #سالمندان از آسیب پذیرترین افراد جامعه هستند. تماشای صحنـه ی دلخراش زیر آوار ماندن انسان ها و بی پناهی مردم به منظور هر انسانی ناراحت کننده هست و احساسات را درون آن ها جریحه دار ... .
کودکان اولین سوژه های انسانی هستند کـه هنگام حضور درون هر منطقه ایی، بـه آنـها توجه مـی کنم.
.
در بیشتر بحران ها #کودکان، #زنان و #سالمندان از آسیب پذیرترین افراد جامعه هستند.
تماشای صحنـه ی دلخراش زیر آوار ماندن انسان ها و بی پناهی مردم به منظور هر انسانی ناراحت کننده هست و احساسات را درون آن ها جریحه دار مـی کند.
.
در این بین کودکان بیشتر از گروه های سنی دیگر این #استرس را تجربه مـی کنند، چرا کـه آن ها توانایی برخورد واقع بینانـه نسبت بـه مسائل را ندارند و بیشتر درگیر اضطراب و استرس مـی شوند .
کودکان رفتارهای ناآرام و بی قراری دارند. .
در صحبت هایم با تعداد زیـادی از #مادران متوجه شدم
بسیـاری از بچه ها از خوابیدن بـه تنـهایی امتناع مـی کنند و دوست دارد درون کنار #والدین باشند. بیشتر صحبت هایشان درون مورد زلزله هست و اگر تنـها بمانند دچار استرس مـی شوند . گوشـه گیر مـی شوند و تمایلی کمـی بـه بازی با همسالان خود را دارند و از کنار #پدر و #مادر تکان نمـی خورند. تعداد زیـادی از بچه ها با گذشت 3 ماه از #زلزله به منظور نرفتن بـه مدرسه بهانـه جویی مـی کنند.
.
پ ن : بـه نظر مـی رسد حضور کارشناسان، #مشاوران و #روانشناسان #کودک از ضروری ترین نیـازهای مردم مناطق زلزله زده مـی باشد
در پايان همواره بايد بـه خاطر داشت کـه زمان لازم به منظور بازگشت فرد آسيب ديده بـه زندگی طولانی بوده کـه در تمام اين مدت نيازمند همراهی و همدلی ديگران است.
.
#earthquake #kermanshah #Iran #everydayIran .
#سر_پل_ذهاب #کرمانشاه #ایران

Read more

Media Removed

#pics #film #movie #cinema #hollywood #art #cinemaparsi # #iran #ع#فیلم #هنر #سینماپارسی #سینما #ایران #هالیوود #راجر_ایبرت #نقد_فیلم #نقد «نقد درون سینماپارسی» / شماره ۵ / بخش ۲ از ۳ نقد فیلم «زندگی پی»(Life of Pi) منتقد: راجر ایبرت ★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★ داستان شامل ... #pics #film #movie #cinema #hollywood #art #cinemaparsi # #iran
#ع#فیلم #هنر #سینماپارسی #سینما #ایران #هالیوود #راجر_ایبرت #نقد_فیلم #نقد
«نقد درون سینماپارسی» / شماره ۵ / بخش ۲ از ۳
نقد فیلم «زندگی پی»(Life of Pi)
منتقد: راجر ایبرت
★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★
داستان شامل سفر ۲۲۷ روزه یک قهرمان نوجوان درون قایق نجاتی بـه همراه ببر بنگالش به منظور عبور از اقیـانوس آرام است. آن ها خود را درون همان قایق بعد از یک شروع سرگرم کننده و رنگارنگ پیدا مـی کنند کـه باعث مـی شود این فیلم بـه یک فیلم هیجان انگیز و خانوادگی توسعه یـابد، سپس آن را بـه نمونـه ای از نجات یـافتن، پذیرش و سازگاری گسترش مـی دهد. من تصور مـی کنم کـه حتی «Yann Martel» (نویسنده فرانسوی - کانادایی) حتما از دیدن این نوع کارهای هالیوود، کـه پیشرفتی توسط Lee داشته هست خوشحال باشد.
داستان درون باغ وحش خانوادگی کوچکی درون Pondichery هند، جایی کـه پسر Christened Piscine بزرگ شده جریـان دارد. Piscine ترجمـه شده از فرانسه بـه انگلیسی بـه معنی استخر هست اما درون هند، جایی کـه زبان انگلیسی نسبت بـه زبان فرانسه بیشتر صحبت مـی شود، دوستانش او را با اسم مستعار «Pee» صدا مـی کنند. Pee مصمم بـه خاتمـه بـه این موضوع مـی شود. او اسم مستعار Pi را انتخاب مـی کند.(نشان توانایی خارق العاده ای کـه نوشتن ثابت ریـاضی آن با ۳.۱۴ آغاز مـی شود و هرگز بـه پایـان نمـی رسد).
اگر Pi عددی نامحدود است، بعد اسم مناسبی به منظور پسری کـه کمال طلب و بی اندازه خواه هست مـی باشد. باغ وحش بسته مـی شود و پدر Pi خانواده و تعدادی از حیوانات با ارزش را درون کشتی ای عازم کانادا قرار مـی دهد. درون هوایی کبود، بـه علت یک سری از اتفاقات، گورخر، اورانگوتان و ببری جست و خیز کنان درون قایق با پسر بـه دریـاهای آزاد هدایت مـی شوند. خانواده اش دیگر هیچوقت دیده نشدند و آخرین چیزی کـه ما درباره کشتی مـی بینیم ناپدید شدن چراغ آن درون دریـاست. یک صحنـه بـه یـاد ماندنی کـه مرا بـه یـاد غرق شدن قطار درون (Bill Forsyth's "Housekeeping" 1987)
انداخت.
این یک موقعیت خطرناک به منظور پسر «Richard Parker» است، چرا کـه فیلم قصد نشان ناحساسات واقعی ببر را ندارد. صحنـه اول درون باغ وحش نشان مـی دهد کـه حیوانات وحشی٬ هنوز هم حیوان اند و هم وحشی. همچنین بـه مخاطبان کودک مـی گوید اشتباه نکنند کـه این ببر ساخته دیزنی است.
ادامـه درون پست بعدی...
★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★
برای مشاهده مطالب و ویدئوهای کامل با کلیک بر روی لینک کانال تلگرام سینما پارسی(در صفحه اصلی اینستاگرام) عضو شوید...
Telegram.me/cinemaparsi

Read more

Media Removed

🌧️🌧️ . به منظور همـه ما روزهايی هست کـه در آنـها كم مـی آوریم به منظور همـه ما روزهايی هست کـه حوصله نداریم بـه موهایمان توجه کنیم به منظور همـه ما روزهايی هست کـه دوست داریم گوشـه اتاقمان بشینیم و فقط فكر كنیم به منظور همـه ما روزهایی هست کـه بی‌حوصله و بداخلاق باشیم و قرارهایمان را كنسل كنیم و پشت پنجره بـه خورشيد ... 🔷🔸 🌧️💧☔💧🌧️🔸🔷
.
برای همـه ما روزهايی هست کـه در آنـها كم مـی آوریم 💫برای همـه ما روزهايی هست کـه حوصله نداریم بـه موهایمان توجه کنیم
برای همـه ما روزهايی هست کـه دوست داریم گوشـه اتاقمان بشینیم و فقط فكر كنیم 💫برای همـه ما روزهایی هست کـه بی‌حوصله و بداخلاق باشیم و قرارهایمان را كنسل كنیم و پشت پنجره بـه خورشيد درحال غروب فحش بدهیم 💫اصلا همـه ما حق داريم روزهايی غذای مانده ديروز را بخوريم و تلفن را بكشيم و اصلا نخواهيم آهنگ گوش كنيم! 💫اصلا روزهايی حق داريم كه دلمان هيچ كس و هيچ چيز را نخواهد و بخواهيم درون تنـهايی خودمان فرو رويم! 💫این را بپذيريم کـه آدم ها نمـی‌توانند دائم شاد باشند و هميشـه درست عمل كنند
همـه حق دارند کـه اخم كنند و گاهی زود از كوره درون بروند و داد بزنند
آدم هست دیگر گاهی از همـه‌ چیزو همـه خسته مـی‌شود!! 💫لطفا گاهی بـه خودمان و ديگران حق آراسته نبودن
درست عمل نكردن و خسته بودن و تنـها بودن بدهيم.💝 🌹💎 روزتون زیبا . .
Location :Iran, Mazandaran, Kelardasht . 📸 By @nazliiiland . .
#مرداد #مردادی #ایران #ایرانگردی #شمال_ايران #شمال #گیلان #مازندران #عکاسی #عکسنوشته #عکس_طبیعت #طبیعت #طبیعتگردی #طبیعت_زیبا #طبیعت_بکر #طبیعتگردی_ایران #دریـاچه_ابر #کوهنوردی #دلنوشته #iran #irangardi #irangallery #iranian_photography #tabiat #tabiatgardi #shomal #shomaltravel #gilan #mazandaran #kohestan

Read more

Media Removed

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk | تکیـه‌ معاون الملک - کرمانشاه The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk was commissioned by Husayn Khan Mu'ini al-Ra'aya, a well-known merchant in the Kermanshah bazaar, and built in 1897. Originally built as a husseiniya, it was partially destroyed in 1909 by enemies ... The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk | تکیـه‌ معاون الملک - کرمانشاه

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk was commissioned by Husayn Khan Mu'ini al-Ra'aya, a well-known merchant in the Kermanshah bazaar, and built in 1897. Originally built as a husseiniya, it was partially destroyed in 1909 by enemies of its patron. It was bought in 1912 by Hasan Khan Mu'ini Mu'avin al-Mulk, who renovated it, adding two new components, a zainabiyeh and an abbasiyeh, to the tekkiyya. During the Iran-Iraq war, the building was partially destroyed, and was subsequently renovated post-war. The structure is known for its dramatic and colorful tile mosaic panels, which depict religious stories and their principal religious, historical, and political protagonists. This is a particularly impressive example, the walls of the main chamber and all three of its court yards completely covered in tiles, which repay detailed examination. In the domed chamber the tiles mainly depict the story of Hossain's martyr dom at Karbala, a city in Iraq.

The Takiyya-i Mu'avin al-Mulk is full of different painting of Shahname (Ferdowsi poem), and also Karbala battle. Also it has a shrine and an Ethnographic museum about the Kurdish culture and cloths. 💠💠💠💠 تکیـه معاون الملک از جمله آثار زیبا و باشکوه هست که از دوره قاجاریـه درون کرمانشاه بـه یـادگار مانده است. این بنای تاریخی درون بافت قدیم شـهر کرمانشاه درون محلۀ آبشوران قدیم و در خیـابان «حداد عادل» واقع شده است. این اثر درون تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۹۴۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران بـه ثبت رسیده است

امتیـاز قابل ملاحظه و استثنایی این بنا درون کاشی کاری آن است. بـه گفته کارشناسان مـیراث فرهنگی کرمانشاه کاشی‌های برجسته و نیمـه برجسته با نقوش بسیـار زیبا و رنگ‌های صددرصد طبیعی کـه در این بنا بـه کار رفته درون جهان بی‌همتاست. تصاویری کـه بر روی کاشی‌ها حک شده شامل صحنـه‌هایی از غزوات محمد ٫ نبردهای علی، حوادث کربلا، تصاویر سلاطین باستانی ایران از جمله پادشاهان هخا و تصاویری از تخت جمشید هست که درون نوع خود بی نظیر است. این بنا از سه قسمت حسینیـه، زینبیـه و عباسیـه تشکیل شده است
تکیـه درون سال 1282 خورشیدی بـه بهره‌برداری رسید و در آن زمان بـه منظور برگزاری آیین‌ها و مراسمـهای مذهبی و رفع اختلافات قومـی و عشایری بـه کار مـی‌رفت.

Read more

Media Removed

از کهکشان که تا خورشید چشمانت از طوفان که تا زلالی دریـای نگاهت از عشق که تا عمق وجودت تو را بـه بی نـهایتی بی انتها دوست دارم.... 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞 یک غروب زیبا درون ساحل تیس چابهار د فرست:تیس یـه ساحل متفاوت بود کـه از چسبیدن گوشماهی ها و صدف ها بـه همدیگه درون بعضی از قسمت هاشکل گرفته و زیبایی این ساحل رو چند صد ... از کهکشان
تا خورشید چشمانت
از طوفان
تا زلالی دریـای نگاهت
از عشق
تا عمق وجودت
تو را به
بی نـهایتی بی انتها
دوست دارم....
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
یک غروب زیبا درون ساحل تیس چابهار
د فرست:تیس یـه ساحل متفاوت بود کـه از چسبیدن گوشماهی ها و صدف ها بـه همدیگه درون بعضی از قسمت هاشکل گرفته و زیبایی این ساحل رو چند صد برابر کرده
مرسی نرگس نازنینم به منظور حضورت درون عمن 🌞🌞
@nargess.foody
A beautiful sunset in Tiss CHABAHAR/IRAN
🌞🌞🌞🌞🌞🌞
Bellissimo tramonto Tiss/IRAN

#sunset_stream
#ir_ig_nature
#ir_ak30
#irantourist
#ir_akasbashi

Read more

Media Removed

جدال سلاطين صخره ها War of the Sultans of the Rock نام علمـی : Capra aegagrus نام انگلیسی:  Wild Goat نام فارسی: كل و بز (بزوژ و پازن، بزكوهی) (اراكی: تكه گچی) (بلوچی: گردوپاچین) (تركی: تَكِه، گچی) (تركمنی: داغ تكه سی) كردی: بُزنَه چی وی، بزنـه كی وی، ری) (كرمانی: بزونری) (لری: ساو‍ِرین) اندازه‌ها: ... جدال سلاطين صخره ها War of the Sultans of the Rock نام علمـی : Capra aegagrus
نام انگلیسی:  Wild Goat
نام فارسی: كل و بز (بزوژ و پازن، بزكوهی)
(اراكی: تكه گچی) (بلوچی: گردوپاچین) (تركی: تَكِه، گچی) (تركمنی: داغ تكه سی) كردی: بُزنَه چی وی، بزنـه كی وی، ری) (كرمانی: بزونری) (لری: ساو‍ِرین)
اندازه‌ها: طول سر و تنـه 120 که تا 150 سانتی‌متر، دم 12 که تا 17 سانتی‌متر، ارتفاع 65 تا90 سانتی‌متر، وزن 30 که تا 120 كیلوگرم.
وضعیت فعلی: دشمن طبیعی مـهم آن پلنگ، گرگ و به تازگی یوز است. بچه‌ها ممكن هست توسط كفتار، سیـاه‌گوش، روباه و عقاب شكار شوند. گاهی اوقات عقاب طلایی بـه بزغاله‌ها حمله مـی‌كند و آنـها را از صخره‌ها بـه پایین مـی‌اندازد (در كوه‌های سكنج واقع درون استان كرمان عقاب طلایی بزغاله چند روزه‌ای را بـه دره عمـیقی پرت كرد و بلافاصله مشغول خوردن آن شد). درون بسیـاری از مناطق بزغاله‌های تازه متولد شده توسط مردم گرفته مـی‌شوند. که تا اوایل دهة 1360 دسته‌های بزرگی از این حیوان درون اكثر مناطق كوهستانی كشور مشاهده مـی‌شد ولی بـه علت شكار آن از طریق جرگه (راندن جانوران بـه سمت شكارچیـان) و استفاده از سلاح‌های ساچمـه‌زنی و جنگی، تله‌گذاری درون اطراف چشمـه‌ها و گرفتن آنـها توسط سگ، درون سال‌های اخیر جمعیت آن درون اكثر زیستگاه‌های كشور بـه شدت روبه كاهش گذاشته و در بسیـاری از مناطق مانند جنوب فارس، بوشـهر و غرب كشور كه درون هر منطقه هزاران رأس كل‌و‌بز مشاهده مـی‌شد نسل آن منقرض شده و یـا درون شرف انقراض قرار گرفته است. درون منطقه حفاظت شده بیستون كرمانشاه متجاوز از ده هزار رأس كل‌و‌بز كه برخی از آنـها از نظر زیبایی و طول شاخ درون جهان بی‌نظیربودند وجود داشت كه تعداد آنـها بـه صفر رسیده است. درون بسیـاری از دیگر مناطق تحت حفاظت كشور نظیر پارك ملی بختگان و پارك ملی بمو نیز از دهها هزار راس كل و بز فقط تعداد اندكی باقی مانده است.
#wildlifeanimal #Iran
#wildlifephotography #iranianwildlife
#wildgota #desert #iran_landscape #natgeo #natgeoyourshot #naturephotography #natur #فرزادونكي #ايران #حيات_وحش_ايران #عكاسي #natgeoiran_official #farzadvanaki
@nikoniran.official @natgeoiran_official

Read more

Media Removed

The beaches of the village of Darak are not only one of the most exclusive beaches in Iran, which is one of the most unique beaches in the world. The beaches of the village of Darak, in the Zarabad section of the city of Konarak, in Sistan and Baluchestan province, are not only one of the most exclusive ... The beaches of the village of Darak are not only one of the most exclusive beaches in Iran, which is one of the most unique beaches in the world. The beaches of the village of Darak, in the Zarabad section of the city of Konarak, in Sistan and Baluchestan province, are not only one of the most exclusive beaches in Iran, which is one of the most unique beaches in the world.
سواحل روستای درک، نـه تنـها یکی از خاص‌ترین سواحل ایران کـه از بی نظیرترین سواحل جهان است.
سواحل روستای درک، درون بخش زرآباد شـهرستان کنارک، درون استان سیستان و بلوچستان نـه تنـها یکی از خاص‌ترین سواحل ایران کـه از بی نظیرترین سواحل جهان است. جایی کـه آب‌های فیروزه‌ای عمان و اقیـانوس هند بـه هم مـی‌رسند، ساحل درک با تپه رمل‌ها و نخل‌ها صحنـه‌های بدیعی را رقم مـی‌زند.
ساحل و روستای شگفت انگیز درک.
#درک #چابهار #سیستان_بلوچستان
#ایران_زیباست_کافیست_اهل_سفر_باشید
#طبیعت_بکر #travelphotography #ocean #beautiful_world #camping⛺️ آرزو مـی کنم همـه دوستانم یک بار بـه درک بروند ، بـه سرزمـین زیبایی های بیکران کویر و اقیـانوس

Read more

Media Removed

. یک جایی از #رابطه هست کـه آدم صبورتر، مـهربان‌تر تصمـیم مـی‌گیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش ، آن آدم سابق نباشد. . حالا هر چقدر برایش #گل بخری، تلاش کنی او را بخندانی ، #قصه بگویی،خاطرات اولین گره خوردن نگاه‌ها را تعریف کنی؛ بی فایده است. . آن آدم، هیچ‌وقت آدم یک ساعت پیش و یک روز پیش و یک ماه پیش نمـی شود.نـه ... .
یک جایی از #رابطه هست کـه آدم صبورتر، مـهربان‌تر تصمـیم مـی‌گیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش ، آن آدم سابق نباشد.
.
حالا هر چقدر برایش #گل بخری، تلاش کنی او را بخندانی ، #قصه بگویی،خاطرات اولین گره خوردن نگاه‌ها را تعریف کنی؛ بی فایده است.
.
آن آدم، هیچ‌وقت آدم یک ساعت پیش و یک روز پیش و یک ماه پیش نمـی شود.نـه کـه نخواهد ؛ سروته آدم‌های #مـهربان را بزنی، مـی‌مـیرند به منظور #دوست داشتن، به منظور دوست داشته شدن.
.
زاییده شده اند به منظور اینکه #محبوبی باشند، کـه صبح ها چشم باز نکرده، با صدای گرفته بگویند #صبح_بخیر و شب‌ها، بی شب بخیر و بوسیده شدن - بی صدایش کـه خبر از سلامت اش مـی دهد با گرمـیهای دلدار - خوابشان نرود. .
از #کارخانـه اینطور بیرون آمده اند، با مُهر مـهربانی رشانی شان، با تپیدن تند و تند قلبی کـه همـیشـه درد مـی کند و گرمـی دست‌هایشان وقت دیدار و عطری کـه یک شبانـه روز، روی دست‌هایت مـی ماند.
.
اینکه چه مـی شود این آدم ها دیگر نمـی خواهند آدم پیش از این باشد را حتما توی خودمان بجوییم ، توی حرف‌هایمان، نگاه‌هایمان، رفتارهایمان و حتا کیفیت فشردن لب‌ها روی هم وقت بوسه سلام و بوسه بـه امـید دیدار
گمان مـی‌کنم #تنـهایی، اینجا بـه #دنیـا مـی‌آید ، ‎لحظه ای کـه #باور نمـی‌کنیم #آدم مـهربان زندگی‌مان، دیگر آن آدم سابق نمـی شود.
.
پا نوشت :غم انگیز تر از فقدان و طولانی تر از لحظات جدایی، خود زندگی است، آن وقتی کـه مـی‌روی بـه کتابفروشی، بـه رستوران، بـه کافه، بـه #پارک، بـه #مـیدان_ولیعصر ، بـه هرکجا
مـی‌روی و مـی‌بینی اینجا ها هم دیگر آن جاهای یک ساعت پیش نیست مواظب آدم های مـهربان زندگی تان باشید، #تنـهایی از آنچه درون آینـه مـی بینید، بـه شما نزدیکتر است.
با اندكى تغيير از قلم : #مرتضی_برزگر
📷 by @ketabdoni
📍Modares House
.
#photoaxgram #pic #photo #streetstyle #i_own_myself #black #خيابان #street #ax_matn #استايل #girls #ourlook #style #tehran #iran

Read more

Media Removed

قدیما سس تاباسکو خیلی گرون بود و اگر یـه رستوران سس تاباسکو مـی‌ذاشت یعنی دیگه خیلی سر مشتریش عرج و قرب گذاشته بود. سس تاباسکو هنوزم گرونـه ولی جدیدا یـه سسی آمده بـه اسم گلوریـا یـا یـه همچین چیزایی. معمولا هم سس سبزش کـه به قول مکزیکیـا بهش مـیگن سالیـا ورده رو مـیذارن. این سس، چون درون داخل وطن تولد مـیشـه قیمت ... قدیما سس تاباسکو خیلی گرون بود و اگر یـه رستوران سس تاباسکو مـی‌ذاشت یعنی دیگه خیلی سر مشتریش عرج و قرب گذاشته بود.

سس تاباسکو هنوزم گرونـه ولی جدیدا یـه سسی آمده بـه اسم گلوریـا یـا یـه همچین چیزایی. معمولا هم سس سبزش کـه به قول مکزیکیـا بهش مـیگن سالیـا ورده رو مـیذارن.

این سس، چون درون داخل وطن تولد مـیشـه قیمت نازل و به صرفه‌ای داره و نسبت بـه پول پیتزای چهل هزار تومنی اصلا چیزی نیست. اگر هر مشتری یک بیستم اون سس رو تو هر وعده غذاش مصرف کنـه کـه تازه خیلیـا حتی مصرف هم نمـیکنن، حدودا دو سه درصد از قیمت یک فقره پیتزا مـیشـه.

حالا شما اینجوری تصور کنید کـه مـیرید تو همون رستورانی کـه پیتزاش چهل هزار تومن و این سس رو گذاشته رو مـیز. مثلا همـین رستوران آوانی.

سس که تا خرخره پرِ! ولی درون همون حین، درون سس از کثیفی و نکبت تمام دورش کبره بسته و حتی مورچه و حشرات موزی هم بـه دور و ور درش چسبیده و اثرات انگشت پنجاه و هفت سانس قبلی مشتریـها هم روش هست. باز یـادآوری مـیکنم سس که تا خرخره پُرِها کعنـهه سس تو کـه از مغازه مـیگیری. بعد سس رو کـه برمـی‌داری مصرف کنی مـیبینی تاریخ مصرف سس دوماه کـه تموم شده!

حالا همـه‌ی اینا رو مـیگی انشالله کـه پاک است، درون سس رو وا مـی‌کنی کـه یک جرعه یک‌ نشگه بچ رو پیتزات، خدا قسمت نکنـه سیل روانی از آب سبز رنگ مـی‌ریزه رتزات!

هی تفکر مـی‌کنی هی تأمل مـی‌کنی هی م مـی‌کنی! باز مـیبینی نمـیتونی بپذیری کـه پاک است! خوب یعنی جز اینکه این رستوران دار مفت‌خور بی و کار بی همـه‌چیز آب بسته تو اون سس کر و کثیف ؟ حالا این فقط یک مورد کوچیک از این‌مـیز غذاس. قبض مـیز ما شد صد و سی هزار تومن. آیـا این دزدی تو روز روشن بـه حساب نمـیاد؟ آیـا اگر بعد فردا این رستوران دار بشـه رئیس یک بخش دولتی، و باز هم ه تو پاچه خلق الله، باز گناه جمـهوری اسلامـیه؟ یـا ما خودمون ذاتا دزد و کثیفیم و همش دنبال بهونـه مـیگردیم کـه ذات پلید خودمون رو پشت دلایل تخیلی مخفی کنیم؟

#هموطن #به_خانـه_برگرد بیـا که تا #ایرانمان را #باهم #آبادتر بسازیم.

#minimaliran #foodart #insiran #instairanian #ig_captures #insta_iran #igerpersia #iranshots #ig_persia #iranpx #ipixell #irpics #ig_iran_ #aksdastan #aks_baran #harfeaks #bezan #bokhor #ashpazi_shoma #ashpazbashi #ir_cook #foodland_irani #ashpazi_page #شام #بخور

Read more

Media Removed

You can't chase worries flying over your head but you can do preventing them from nesting in your head . . نلبسُ بينَ الناس ثوب الرياء ونحنُ في قبضةِ كفّ القضاء وكم سعينا نرتجي مـهرباً فكانَ مسعَانَا جميعاً هباء . لم تَفتَحَ الأنفسَ باب الغيوب حتى تَرى كيفَ تسأم القلوب ما أتعس القلبَ ... You can't chase worries flying over your head but you can do preventing them from nesting in your head .
.
نلبسُ بينَ الناس ثوب الرياء
ونحنُ في قبضةِ كفّ القضاء
وكم سعينا نرتجي مـهرباً
فكانَ مسعَانَا جميعاً هباء
.
لم تَفتَحَ الأنفسَ باب الغيوب
حتى تَرى كيفَ تسأم القلوب
ما أتعس القلبَ الَّذي لم يَكد
يلتأم حتى أنكأتهُ الخطوب .
.
#ahmad_taak #photo_ba7rain #ptk_selfy #iran_graph #instagram1985 #manoto+ #repost_q8 #j0momma #fujifilm #friend_spotlight #splendid_people #natgeo_ar #canon #vscocamiran #vscoiranIan #iranianportraits #tehranSmiles #photogram35 #unknowniran #mehrands #instaesfahan #beautiful_iran #i_owe_myself #travelmagazin #iranemoon #aksiine #aksdastan #axehaftom
.
.
در این زمانـه بی هیـاهوی لال پرست
خوشا بـه حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونـه شرح دهم، لحظه لحظه خود را
برای این همـه ناباور خیـال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونـه کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده مـی افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام بـه کمالی کـه جز اناالحق نیست
کمال دار را به منظور من کمال پرست
هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست
به تنگ چشمي نامردم زوال پرست

Read more

Media Removed

دلار مـیاد بالا فحششو من مـی خورم، مـی ره پایین فحششو من مـی خورم. غذای رستوران خوبه فحش مـی خورم، بده بازم فحش مـی خورم. طرف شوهرش بیکاره و تو خونس فحششو من مـی خورم. طرف دنبال خیریست و کمک نیـاز داره فحششو من مـی خورم. طرف تبلیغ لازم داره برا کارش فحششو من مـی خورم. آقا خواهشن هر دلش از هر جا اعم از دلار، دولت، ... دلار مـیاد بالا فحششو من مـی خورم، مـی ره پایین فحششو من مـی خورم. غذای رستوران خوبه فحش مـی خورم، بده بازم فحش مـی خورم. طرف شوهرش بیکاره و تو خونس فحششو من مـی خورم. طرف دنبال خیریست و کمک نیـاز داره فحششو من مـی خورم. طرف تبلیغ لازم داره برا کارش فحششو من مـی خورم. آقا خواهشن هر دلش از هر جا اعم از دلار، دولت، کارفرماش، زنش، شوهرش، باباش، ش و خلاصه از هر جا پره بیـاد این زیر فحش بده بـه مستر کـه تخلیـه شـه.
فقط چند که تا نکته کـه مـهمـه گفتنش:
۱- این اتفاق درون ترکیـه و آلمان هم افتاده قبلا و اونـها اومدن گردشگری و صنعتشون رو قوی و تهدید رو بـه فرصت تبدیل
۲- خیلی ها از بی کاری همسرانشون مـی نالیدن ولی با کمال احترام همسران تنبل رو بفرستین بـه زور سر کار
آقا اصلا بـه من چه که تا یک دو سه گفتم مستر رو فحش بدین:
یک دو سه☺️🙈🙏❤️
#ارز #دلار #ایران #ایرانی #تهران #حمـیدسپیدنام #سپیدنام #مسترتیستر #ناسزا #فحش #بی_احترامـی #خرید_دلار #قیمت_دلار #رستوران
#mrtaster #iran #tehran #foodie #foodcritic

Read more

Media Removed

. بعضی ناراحتی ها را هیچ وقت نباید #فراموش کرد بعضی دلخوری ها حتما تا ابد گوشـه ی #قلب آدم بماند اصلا بعضی #خاطره ها را حتما #سنجاق کنی بـه ات و با خودت همـه جا حمل کنی! . مث آن کـه یـادم مـی رود با من همان راهی را مى روى کـه با او رفتی ؛ همان #دوستت_دارم ها را مى گويى کـه در گوش او زمزمـه کردی ؛ همان #آغوشی را ... .
بعضی ناراحتی ها را هیچ وقت نباید #فراموش کرد
بعضی دلخوری ها حتما تا ابد گوشـه ی #قلب آدم بماند
اصلا بعضی #خاطره ها را حتما #سنجاق کنی بـه ات و با خودت همـه جا حمل کنی!
.
مث آن کـه یـادم مـی رود با من همان راهی را مى روى کـه با او رفتی ؛ همان #دوستت_دارم ها را مى گويى کـه در گوش او زمزمـه کردی ؛ همان #آغوشی را گشودى کـه بر او گشاده بودى ...
فراموشی بد نیست ولی…
.
بیشتر وقت ها باعث تکرار مـی‌شود ؛ تکرار اشتباه ها
اما یـادآوری برخی اشتباهات بـه تو گوش زد مـی کند
مراقب باشی
مراقب احساست
#اعتماد ت
#عاشق شدنت…
گاهی وقت ها همـین بغض ها
همـین زخم های فراموش نشده کـه در دلت مانده
مشت مـی شود و محکم بـه صورتت مـی کوبد
در اين دنيا
"هری قابل اعتماد نیست"
.
پ.ن : من از راه هایی کـه دیگران رفته اند بیزارم روزی مـی رسد کـه راه خودم را از تو جدا مـی کنم بی آن کـه بدانی

با كمى دخل و تصرف درون قلم #فرشته_رضایی
.
📍Vahdat Hall
📷Photo by @hoseinhajibabaei

#photoaxgram #pic #photo #streetstyle #i_own_myself #black #خيابان #street #ax_matn #استايل #girls #ourlook #style #tehran #iran #smile #خنده #لبخند #happy #behappy

Read more

Media Removed

سمبل مـهربانی بود و شوخ طبعی. موردی کـه همـیشـه او را با پدران همـه نسل ما مجزا مـیکرد خاکی بودن و توجه بـه نسل کوچکتر از خود بود. ساده بود و صادق. درون آن زمان هیچ یک از هم نسلان وی داور فوتبال بچه ها نمـی ایستاد ولی حاج حیدر اصلا این مرز بندی ها نداشت کـه خودش را درون قالبی منگنـه کند و نگه دارد بـه همـین خاطر همـیشـه بین جوانان ... سمبل مـهربانی بود و شوخ طبعی. موردی کـه همـیشـه او را با پدران همـه نسل ما مجزا مـیکرد خاکی بودن و توجه بـه نسل کوچکتر از خود بود. ساده بود و صادق. درون آن زمان هیچ یک از هم نسلان وی داور فوتبال بچه ها نمـی ایستاد ولی حاج حیدر اصلا این مرز بندی ها نداشت کـه خودش را درون قالبی منگنـه کند و نگه دارد بـه همـین خاطر همـیشـه بین جوانان محبوب بود و دوست داشتنی. گل گلینا(مراسم دعا بارون) کـه مـیشد مـی آمد وسط و خود را گلی مـیکرد و بین مردم بود.
تاآنجا کـه یـاد دارم بیشتر ناخداها خلقشان تنگ و ترش بود و حاج حیدر برعهمـیشـه با لکنت شیرین زبانش داستانـهای دریـا را با چاشنی شوخی تعریف مـیکرد.
کودک کـه بودم همـیشـه اورا با قهرمانـهای داستانـهای جک لندن و ژول ورن درون ذهن خود مـیساختم چرا کـه دریـانورد بود و همـیشـه آرزوی فرم بدنی او را داشتم . درشت هیکل بود و محکم و در عین حال شوخ طبع کـه با آن هیکل بزرگش جور درون نمـی آمد چون همـیشـه درون ذهن ما انسانـهایی با چنین فیزیک بدنی معمولا قلدر بـه نظر مـی آمدند و مغرور کـه او هیچ یک از این صفات ناپسند را نداشت. رفت حج و برگشت .خانـه او شلوغ تر از هرکسی بود چرا کـه طیف جوانان دیروز و امروز بـه عیـادتش مـیرفتند .اصلا هم قیـافه این حاجی های تازه عابد شده را نداشت همان شوخ طبعی خودش را داشت و داستانـهای سفر حجش را هر چه شیرین تر و نزدیکتر بـه واقعیت بیـان مـیکرد. همـین نکته کـه صادق بود و بی ریـا او را نزد همگان محبوب کرده بود. یـادش گرامـی.... #ir_ig
#ipixell
#Picfaa
#Iranpx
#Aksiine
#Ig_iran_
#ir_photographers_club
#Akkasan
#am_iranaks
#Axemruz
#Ir_image
#Harfeaks
#Ig_persia
#Iranshots
#ax_matn
#Pic_poem
#gilmazpic
#Insta_iran
#Aksdastan
#_ax_honari_
#Baartarinha
#goldenartig
#thstreetlife

Read more

Media Removed

. . پست قدردانی شماره 2 . از کاپیتان درون پست قبل تشکر کردیم الان مـیخوام از فرهاد قائمـی کـه با انرژی هاش بـه جوان ها و کل تیم روحیـه مـیده تشکر کنم واقعا حضورش و انرژی بی نـهایتش خیلی بـه تیم کمک کرد @farhadghaemi5.8 . تشکر مـیلاد عبادی پور کـه با وجود خستگی درون تمام بازی ها فیدر زمـین بود و تجربش و به نمایش ... .
.
پست قدردانی شماره 2
.
از کاپیتان درون پست قبل تشکر کردیم
الان مـیخوام از فرهاد قائمـی کـه با انرژی هاش بـه جوان ها و کل تیم روحیـه مـیده تشکر کنم واقعا حضورش و انرژی بی نـهایتش خیلی بـه تیم کمک کرد
@farhadghaemi5.8 💖
.
تشکر مـیلاد عبادی پور کـه با وجود خستگی درون تمام بازی ها فیدر زمـین بود و تجربش و به نمایش گذاشت و امتیـاز های حساسی به منظور تیم گرفت...
@ebadi2milad 💖
.
تشکر از امـیر غفور کـه اوایل با مصدومـیت بازی کرد و در دو هفته پایـانی کـه بازی نکرد کنار زمـین راهنمای خوبی به منظور تیم بود
#amirghafour 💖
.
تشکر از جوانان تیم کـه خوب خودشون و نشون ... قطعا درون آینده درخشان تر ظاهر مـیشن
آرزوی تداوم این روند رو بـه شد و برا همشون داریم
@ali6shafiei 💖
@morteza_sharifi12 💖
@saberkazemi_19 💖
@ali.a.mojarad 💖
@pouriayali2020 💖
@amirhossein.toukhte.5 💖
@mohamad_reza_hazratpour_ 💖
@meisam_salehi.7 💖
.
و درون آخر از سرمربی تشکر مـیکنیم کـه با اعتماد بـه جوان ها بهشون فرصت رشد و در کنار با تجربه ها داد...
ایشالا قهرمانی جهان با نتیجه بهتری همراه باشـه
چون ایران لایق جایگاه بهتری هست.
@igorkolakovic 💖
.
امشب یـه پست مـیزارم و کل خبر ها رو درمورد تیم ملی و بازی های پیش رو و... مـینویسم☺
.
#voolleyball #volleyball #vnl #voliball #volleyballiran #iranvolleyball #iran #FIVB

Read more
_‌By @mamallicaa 📸 بعد از پخش شدن یک فیلم درون مورد دشت دریـاسر کـه مردم رو نشون مـیداد و ذکر شده بود کـه اینجا تخریبا تخریب شده و اون ادمـها کـه اونجا بودن فلان و بیسار بودم. حالا بگذریم کـه به کار بردن اون عبارت ها چقد فاز منفی داد بهم بـه هر حال ما اومدیم از نزدیک وضعیت رو ببینیم📸 . درون ابتدا درون روستای عسل محله ... _‌By @mamallicaa 📸🙏 بعد از پخش شدن یک فیلم درون مورد دشت دریـاسر کـه مردم رو نشون مـیداد و ذکر شده بود کـه اینجا تخریبا تخریب شده و اون ادمـها کـه اونجا بودن فلان و بیسار بودم. حالا بگذریم کـه به کار بردن اون عبارت ها چقد فاز منفی داد بهم

به هر حال ما اومدیم از نزدیک وضعیت رو ببینیم💪📸
.
در ابتدا درون روستای عسل محله از مـیدل باس ما ۳۰ هزار تومن ورودیـه گرفتن. خوشحال بودم کـه اینجا صاحاب پیدا کرده و با رضایت کامل پول رو دادم. هیچی بهمون ن(حتی یـه کیسه زباله بزرگ به منظور ۳۰ نفری کـه داخل ماشین بود) . قیمت کیسه زباله کیلویی ۵ هزار تومن هست. حتی هیچ توصیـه ای ن کـه مثلا لطفا زباله نریزید، لطفا آشغالهاتون رو با خودتون برگردونید، لطفا روی گلها فوتبال بازی نکنید، چادر نزنید روی گلها و غیره

تنـها حرفی کـه رد و بدل شد بحث پول بود ... نمـیدونم دقیقا این پول بـه کجا مـیرسه و زیر نظر کجا هست

بعد از پیمایش دو سه ساعته بـه دشت دریـاسر رسیدیم و ها رو دیدیم کـه داشتن گلهایی کـه از حملات هفته پیش جان سالم بـه در بودن رو مـیخوردن. دامدارهاهوشون رو مـیارن اینجاو هر روز تعداد زیـادی اینجا چرا مـیکنـه. درون ضمن منطقه بـه شدت مـین گذاری مـیشـه و شنیده شده چندین نفر بر اثر بی احتیـاطی، پاشون رو تاپاله ها رفته وا راهی بیمارستان شدن 😅ا

بعدش خانواده هایی رو دیدیم کـه از شلوغب شـهر درون رفته بودن و پیک نیک کرده بودن بچه هاشون بـه جای بازی با موبایل، داشتن روی گلها فوتبال بازی مـی 😁 کاش وقتی ازشون ورودیـه مـیگرفتن توصیـه مـیشد بچتون روی گل نره. این بچه ها بزرگ بشن اورست واسشون مسخره بازیـه !! ما جونمون درون اومد بیـایم راستیشت با این ادعامون 😂ا

سپس اسب و قاطر های دامداران رو دیدیم کـه داشتن زمـین رو مـیجویدن. یـه جوری مـیخوردن کـه ادم هوس مـیکرد باهاشون رقابت کنـه 🙈ا

اونجا حس کردم اگه ادما هم نباشن، این گلها بـه زودی تموم مـیشن

به هر حال این ماموریت نیز تمام شد. لطفا اگر نیـاز بـه کار کارشناسی داشتید دایرکت بزنید. بـه خدا ناراحت مـیشم اگه تو رودروایسی بمونید

پینوشت: عوامل تخریب زیـاده ... ادما، تورهای غیر مجاز، محلی ها،ها، ا، خود طبیعت

Here is a place on 1700 meter above sea level in north of Iran , they call it #daryasar , 2 hours after #asalmahalleh which the correct name is #eselmahalleh ... full of yellow flowers, springs and beauty. We camped there and freezed 😅 it was really cold

Read more

Media Removed

چرا سرمربی تیم فوتبال سپاهان هنوز انتخاب نشده هست ؟ باری دیگر شاهد هنرنمایی مسئولين باشگاه و البته کمـیتۀ فنی -که نقششان هنوز به منظور هواداران مشخص نشده- هستیم . احتمالاً درون انتظار حذف تیم ذوب‌آهن نشسته‌اند که تا شاید جذب سرمربی آن تیم برایشان راحت‌تر شود، همان‌گونـه کـه چند ماه درون انتظار جباروف ... چرا سرمربی تیم فوتبال سپاهان هنوز انتخاب نشده هست ؟

باری دیگر شاهد هنرنمایی مسئولين باشگاه و البته کمـیتۀ فنی -که نقششان هنوز به منظور هواداران مشخص نشده- هستیم .

احتمالاً درون انتظار حذف تیم ذوب‌آهن نشسته‌اند که تا شاید جذب سرمربی آن تیم برایشان راحت‌تر شود، همان‌گونـه کـه چند ماه درون انتظار جباروف نشستند !

اصل داستان همـین هست اما مسئولين بـه گونـه‌ای وانمود مـی‌کنند کـه شبانـه‌روز درون تلاشند که تا از بین ده‌ها گزینـه، یکی را انتخاب کنند !

نکتۀ خنده‌دار تر ماجرا این‌جاست کـه چند روز پیش برخی‌ها ادعا د سرپرست باشگاه بـه آنـها قول آمدن فلان مربی را داده! مدت‌هاست با همـین روش هواداران را سرگرم کرده‌اند .

حال سؤال مـهم‌تر این هست که اگر آمدن مربی مدنظر باشگاه بـه هر دلیلی منتفی شود چاره چیست؟ طبق معمول دلالان همـیشگی اطراف باشگاه بـه صحنـه آمده و سعی خواهند کرد گزینـه‌های خارجی بی‌تجربه و بی‌رزومـه را بـه جان سپاهان بیندازند .

مدیران باشگاه اگر نگاهی گذرا بـه تیم‌های آسیـایی اطراف بیندازند، مربیـان زیـادی را خواهند یـافت کـه در کار خود موفق بوده‌اند و اکنون هم بسیـاری از آنان منتظر پیشنـهادهای کاری هستند .

کاش به منظور یک بار درون این چند سال هم کـه شده، پول را درون جای درست خرج کنند .

#سپاهان #اصفهان #لیگ_برتر #فوتبال #ایران #نقش_جهان
#Sepahan #Esfahan #Football #Iran

Read more

. #بانك_ورزش . عادل فردوسی‌پور درون دورهمـی امشب: اینجا درون برنامـه شما خانم‌ها و آقایون بی‌هیچ مشکلی کنار هم نشستند،...(!) واقعا فضای ورزشگاه‌ها مناسب نیست! . . . #استقلال #پرسپولیس #ايران #عادل_فردوسی_پور #نود #دورهمـی #iran .
#بانك_ورزش .
عادل فردوسی‌پور درون دورهمـی امشب: اینجا درون برنامـه شما خانم‌ها و آقایون بی‌هیچ مشکلی کنار هم نشستند،...(!) واقعا فضای ورزشگاه‌ها مناسب نیست!
.
.
.
#استقلال #پرسپولیس #ايران #عادل_فردوسی_پور #نود #دورهمـی #iran

Media Removed

در گلستانـه سهراب سپهری دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند  در گلستانـه چه بوی علفی مـی آمد؟ من دراین آبادی پی چیزی مـی گشتم پی خوابی شاید پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی  پشت تبریزی ها  غفلت پاکی بود کـه صدایم مـی زد پای نی زاری ماندم باد مـی آمد گوش دادم چهی با من حرف مـی زد ؟  سوسماری لغزید  راه افتادم یونجه ... در گلستانـه
سهراب سپهری

دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
 در گلستانـه چه بوی علفی مـی آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی مـی گشتم
پی خوابی
شاید
پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی
 پشت تبریزی ها
 غفلت پاکی بود کـه صدایم مـی زد
پای نی زاری ماندم باد مـی آمد گوش دادم
چهی با من حرف مـی زد ؟
 سوسماری لغزید
 راه افتادم
یونجه زاری سر راه
 بعد جالیز خیـار ‚ بوته های گل رنگ
 و
فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم پاها درون آب
من چه سبزم امروز
 و چه اندازه تنم هوشیـار است
نکند اندوهی ‚ سر رسد از بعد کوه
 چهی پشت درختان هست ؟
هیچ مـی چردی درون کرد
ظهر تابستان است
سایـه ها مـی دانند کـه چه تابستانی است
 سایـه هایی بی
لک
 گوشـه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
 مـهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری که تا شقایق هست زندگی حتما کرد
در دل من چیزی هست مثل یک بیشـه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم کـه دلم مـی خواهد
بدوم تاته دشت بروم که تا سر کوه
دورها آوایی هست که مرا مـی خواند #photobooth #photography #photographer #photooftheday #photo #photoshop #photographyart #photographyislifee #photoart #photographylovers #photoday #photographylover #photoshot #iran #landscape #landscapephotography #landscaping #عكس #عكاسي #عكاسي_طبيعت #canon #canonphotography #ir_top_photo #canonphotos #naturephotography #uspiran #عكسينـه

Read more

Media Removed

‏ #lenscratch مرتضا نیک نـهاد عکاس خود آموخته ای هست که درون بندرعباس ،شـهر بندری ای درون جنوب ایران بـه دنیـا آمد، و با ایده های درخشانی کـه دارد عکاس بی نظیری خواهد شد.او یک هنرمند سخت کوش با دیدگاه هایی نسبت بـه آینده هنر درون ایران هست . او درون کارهایش جهان معاصر و وضعیت انسان ها و روابط شان را جستجو مـیکند. مرتضا ... ‏ #lenscratch

مرتضا نیک نـهاد عکاس خود آموخته ای هست که درون بندرعباس ،شـهر بندری ای درون جنوب ایران بـه دنیـا آمد، و با ایده های درخشانی کـه دارد عکاس بی نظیری خواهد شد.او یک هنرمند سخت کوش با دیدگاه هایی نسبت بـه آینده هنر درون ایران هست . او درون کارهایش جهان معاصر و وضعیت انسان ها و روابط شان را جستجو مـیکند.
مرتضا چندین فیلم داستانی را کارگردانی کرده هست .
سلیقه ی سینمایی او باعث ایجاد حس توصیف گری درون عهایش شده است.
کار های او درون ایران و در فستیوال های بین المللی مثل Rencontres d’Arles2017 نمایش داده شده است.
_ _ _
Morteza Niknahad is a self taught photographer, born in Bandar Abbas, a harbor city in south of Iran. Besides being a great photographer with brilliant ideas, he is a hardworking artist with visions for the future of art in Iran. In his works he explores contemporary world, human condition and relationships.
Morteza has directed several fiction films. Morteza has got a taste for the cinema which is giving him a real sense of narration through the image. His works have been exhibited in Iran and Internationally such as Festival Rencontres d’Arles 2017, exhibition “Iran, year 38“. ___
#MortezaNiknahad @kianafrh @lenscratch

Read more

Media Removed

‌ ❑ بـه تو سلام مـی‌کنم بـه تو سلام مـی‌کنم کنارِ تو مـی‌نشینم و در خلوتِ تو شـهرِ بزرگِ من بنا مـی‌شود. اگر فریـادِ مرغ و سایـه‌ی علفم درون خلوتِ تو این حقیقت را باز مـی‌یـابم. ـ□ خسته، خسته، از راه‌کوره‌های تردید مـی‌آیم. چون آینـه‌یی از تو لبریزم. هیچ چیز مرا تسکین نمـی‌دهد نـه ساقه‌ی بازوهایت نـه ...
❑ بـه تو سلام مـی‌کنم

به تو سلام مـی‌کنم کنارِ تو مـی‌نشینم
و درون خلوتِ تو شـهرِ بزرگِ من بنا مـی‌شود.

اگر فریـادِ مرغ و سایـه‌ی علفم
در خلوتِ تو این حقیقت را باز مـی‌یـابم.

ـ□

خسته، خسته، از راه‌کوره‌های تردید مـی‌آیم.
چون آینـه‌یی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمـی‌دهد
نـه ساقه‌ی بازوهایت نـه چشمـه‌های تنت.

بی‌تو خاموشم، شـهری درون شبم.
تو طلوع مـی‌کنی
من گرمایت را از دور مـی‌چشم و شـهرِ من بیدار مـی‌شود.
با غلغله‌ها، تردیدها، تلاش‌ها، و غلغله‌ی مرددِ تلاش‌هایش.

دیگر هیچ چیز نمـی‌خواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شـهری درون شبم ای آفتاب
و غروبت مرا مـی‌سوزاند.

من بـه دنبالِ سحری سرگردان مـی‌گردم.

ـ□

تو سخن مـی‌گویی من نمـی‌شنوم
تو سکوت مـی‌کنی من فریـاد مـی‌
با منی با خود نیستم
و بی‌تو خود را درون نمـی‌یـابم

دیگر هیچ چیز نمـی‌خواهد، نمـی‌تواند تسکینم بدهد.

ـ□

اگر فریـادِ مرغ و سایـه‌ی علفم
این حقیقت را درون خلوتِ تو باز یـافته‌ام.

حقیقت بزرگ هست و من کوچکم، با تو بیگانـه‌ام.

فریـادِ مرغ را بشنو
سایـه‌ی علف را با سایـه‌ات بیـامـیز
مرا با خودت آشنا کن بیگانـه‌ی من
مرا با خودت یکی کن.
‌‌


دوم فروردین ماه ۱۳۳۴ | از دفتر هوای تازه | وب‌سایت و صفحه رسمـی احمد شاملو

www.shamlou.org ■ telegram.me/ShamlouHouse ‌


‌ #احمد_شاملو #شاملو #الف_بامداد #شعر #شعر_سپید #شعر_نو #عاشقانـه #شعر_عاشقانـه #صفحه_رسمـی_احمد_شاملو #سایت_رسمـی_حامد_شاملو ‌

‌ #Ahmad_Shamlou #Shamlou #ahmad_shamloo #shamloo #poet #poetry #poem #iranian_poet #litrature #love_poem #iran #the_official_website_of_ahmad_shamlou #the_official_page_of_ahmad_shamlou‌

Read more

Media Removed

رستوران فرانسوی دوئت: "پر آرامش‌ترین رستوران تهران درون مرکزی‌ترین نقطۀ آن" رستوران دوئت بـه خاطر سبک چیدمان و طراحی داخلی‌اش فضایی زیبا، عاشقانـه و رمانتیک را بـه وجود آورده است. این طراحی خاص بـه دست جناب آقای شـهبازی مدیریت جدید رستوران صورت گرفته است. فضاسازی قوی و البته نور‌پردازی بسیـار زیبا ... رستوران فرانسوی دوئت:
"پر آرامش‌ترین رستوران تهران درون مرکزی‌ترین نقطۀ آن"
رستوران دوئت بـه خاطر سبک چیدمان و طراحی داخلی‌اش فضایی زیبا، عاشقانـه و رمانتیک را بـه وجود آورده است. این طراحی خاص بـه دست جناب آقای شـهبازی مدیریت جدید رستوران صورت گرفته است. فضاسازی قوی و البته نور‌پردازی بسیـار زیبا و چشمگیر درون رستوران محیطی گرم، دل‌نشین، عاشقانـه و رمانتیک را به منظور شما فراهم مـی‌کند.
در طراحی منو اغلب غذا‌ها بر مبنای دو نفره تنظیم‌شده هست و این سبک از طراحی دلایل خاص خود را دارد. یکی از دلایل زیبای حجیم بودن و دو نفر بودن پُرس‌های غذا این هست که بر اساس تئوری باهم غذا خوردن و در یک ظرف غذا خوردن شکل گرفته است. این‌که یک ظرف واحد را با فرد موردعلاقه مان شریک شویم و با هم از خوردن لذت ببریم یکی از بهترین لحظه‌های دونفره است. درون طراحی منوی جدید برایـانی کـه به هر دلیلی نمـی‌توانند با این سبک احساس راحتی کنند و یـا ۱ نفر هستند پرس‌ها متفاوت شده هست و از حجم و البته قیمت غذا نیز کاسته شده است.
خرید روزانـهٔ مواد اولیـه رستوران یکی از مـهم‌ترین ویژگی‌های دوئت است. حتی بهتر هست از کلمـه روزانـه استفاده نکنم چون تازگی مواد اولیـه آن‌قدر پراهمـیت هست که درون روز چندین بار خرید انجام مـی‌شود. مدیریت رستوران با قبول این هزینـهٔ گزاف به منظور رستوران این نوع از خرید را پذیرفته و این تنـها به منظور این هست که تصمـیم بر بهترین بودن و بی‌رقیب بودن دارد.
انواع استیک درون منو دوئت بهترین فرصت برایـانی هست که بـه دنبال تنوع درون استیک‌ها هستند کـه این معمولاً درون کمتر جایی دیده‌ شده.
استیک‌ها با بیش از ۱۰ نوع سس دلخواه شما سرو مـی‌شود. اسم انواع سس بـه همراه موادی کـه از آن تهیـه مـی‌شود با توضیحات کامل بـه شما ارائه مـی‌شود و شما مـی‌توانید نوع دلخواه خود را انتخاب کنید.
نمـی‌توان انتظار داشت کـه همـه قبل از امتحان رستوران متوجه شوند اعداد قیمت‌های منو به‌واقع بالا نیست!
آدرس: خیـابان مطهری - خیـابان مفتح شمالی-روبروی پمپ بنزین-کوچه بخشی موقر -پلاک ١٤
شمارۀ تماس: ٨٨٣٤٣٤٣٦
#azmagift #restaurant #french #international #wow #taste #tasty #best #Iran #Tehran #joinus #follow #Yummy
#آزماگيفت #ايران #تهران #رستوران #مزه #بهترين #خريد

Read more

Media Removed

. #ماهی_مرکب یـا #خساک (گویش محلی بوشـهر) یـا #انکاس (گویش محلی بندرعباس)، یکی از بی‌مـهرگان است. این ماهی درون زمان احساس خطر ماده‌ای چون مرکب مشکی را درون آب پخش مـی‌کند. گوشت این ماهی سرشار از پروتئین هست و مـیتوان با آن انواع غذاهای خوشمزه دریـایی طبخ کرد . غذاهایی نظیر #کباب_خساک، #پیتزا_خساک ، #خوراک_خساک ... .
#ماهی_مرکب یـا #خساک (گویش محلی بوشـهر) یـا #انکاس (گویش محلی بندرعباس)، یکی از بی‌مـهرگان است.
این ماهی درون زمان احساس خطر ماده‌ای چون مرکب مشکی را درون آب پخش مـی‌کند.
گوشت این ماهی سرشار از پروتئین هست و مـیتوان با آن انواع غذاهای خوشمزه دریـایی طبخ کرد . غذاهایی نظیر #کباب_خساک، #پیتزا_خساک ، #خوراک_خساک و غیره ...
.
طرز تهیـه یـه کباب خساک خوشمزه😋😋
.
ماهی خساک تمـیز شده رو بـه صورت مکعبی برش بزنید و با آبلیمو . پیـاز و نمک مرینت کنید. خساک نیـاز بـه هیچ نوع ادویـه ای نداره و در واقع خساک تازه مثل انواع ماهی هیچ بوی زهمـی هم نداره...
مثل سایر کباب ها هر چه مدت زمان مرینت بیشتر باشـه کباب هم خوشمزه تر خواهد شد ولی درون صورت ضیق وقت یک که تا دو ساعت هم کفایت مـیکنـه.
خساک نیـاز بـه پخت طولانی مدت نداره و هر چه بیشتر پخته شـه نتیجه عکسی داره و گوشت خساک حالت لاستیکی و سفتی پیدا مـیکنـه. بعد به محض اینکه کمـی طلایی شد ، مـیتونید سرو کنید و لذت ببرید.
.
در کنار این غذای دریـایی خوشمزه دو نوع سس تهیـه کردم:
.
#سس_لویی
.یـه نوع سس فرانسوی کـه بیشتر با انواع سالادها و غذاهای دریـایی استفاده مـیشـه
طعم این سس واقعا بی نظیره.
سس مایونز 1 پیمانـه
سس گوجه فرنگی نیم پیمانـه
خامـه سفت نیم پیمانـه
پیـازچه ساطوری 2 که تا 3 عدد
فلفل سبز تند ساطوری 2 که تا 3 عدد
لیمو 1 عدد
فلفل قرمز ساییده . نمک
.
آب لیمو رو مـیگیریم و با بقیـه اجزای سس مخلوط مـیکنیم. .
#سس_ارده_آبلیمو
در کشور های عربی این سس بیشتر با غذاهای دریـایی بـه خصوص ماهی تنوری سرو مـیشـه.و بیشترانی کـه طعم ارده رو دوست دارن ، عاشق طعم خاصش مـیشن...
.
ارده نیم پیمانـه
آبلیموی تازه نیم پیمانـه
سیر کوبیده 2 پر
جعفری ساطوری نیم پیمانـه
نمک
همـه مواد رو درون یک ظرف بریزید و خوب مخلوط کنید.اگر سس سفت شد کمـی اب اضافه کنید. .
* به منظور تست مـیتونید مواد لازم این سس ها رو کم کنید و مقدار کمتری تهیـه کنید .
.
#my_cuisine1 #sofrehkhune #booshehrianfoods #persian_magazine #persian_chefs #mustseeiran
#travelmagazin #iranissafe #ashpazi_shoma #ashpazi #cook #persianfood #shrimppizza #beautiful_iran #tazeenghaza #food #foodart #mustseeiran_food #majaleye_banovan #mybushehr #بوشـهر #کباب_خساک_دستپخت_من

Read more

Media Removed

#يا_باب_الحوائج خوشبوترین گلاب درون این کربلا منم شیواترین نوا درون این نینوا منم با خون نوشته زیر گلویم کلیم عشق باب الحوائج حرم مصطفی منم با دست کوچکم گره ها باز مـی شود مردم علی اصغر مشکل گشا منم نامم علی اصغر و در کشتی حسین هم بادبان و لنگر هم نا خدا منم این دستهای کوچک من دست حیدری ... #يا_باب_الحوائج 🌷
خوشبوترین گلاب درون این کربلا منم
شیواترین نوا درون این نینوا منم
با خون نوشته زیر گلویم کلیم عشق
باب الحوائج حرم مصطفی منم
🌻🌻🌻
با دست کوچکم گره ها باز مـی شود
مردم علی اصغر مشکل گشا منم
نامم علی اصغر و در کشتی حسین
هم بادبان و لنگر هم نا خدا منم
🌺🌺🌺
این دستهای کوچک من دست حیدری است
شش ماهه ای کـه کشته بی صدا منم
🍀🍀🍀
السلام عليك يا على اصغر
__________________________________
#حسين_محور_اتحاد #الحسين_يوحدنا
#كربلاء #حرم #رمضان #رمضان_كريم
#رمضان_يجمعنا #لبيك_يا_حسين #تصويري
#امام_حسين #شيعه #جام_جهانى #بين_الحرمين #خوشمزه #سلامت #زندگى #زاينده_رود #اصفهان
#مشـهد_الرضا #امام_رضا #اسلام
‏ # #save_the_iraqi_people تشيع #iran #shia
‏ #names #karbala ‏ #abooamir133

Read more

Media Removed

, ز نام و نشان و گمان برترست ... نگارنده بر شده پیکرست ، اختر(سیـاره) ناهید را درون آسمان این چند شب بنگرید و به گیتی بپوی و به هربگوی ، نخست آفرینش خرد را شناس ،،، نگهبان جانست و آن سه پاس ، اختر ناهید ، روزگاری به منظور ما ایرانیـان یکی از نامـی ترین اخترها شد آنگاه کـه نیکی افزون شد و مـهر آمد و خرد شد رهنمای ... ,
ز نام و نشان و گمان برترست ... نگارنده بر شده پیکرست
،
اختر(سیـاره) ناهید را درون آسمان این چند شب بنگرید و به گیتی بپوی و به هربگوی
،
نخست آفرینش خرد را شناس ،،، نگهبان جانست و آن سه پاس
،
اختر ناهید ، روزگاری به منظور ما ایرانیـان یکی از نامـی ترین اخترها شد آنگاه کـه نیکی افزون شد و مـهر آمد و خرد شد رهنمای و دلگشای بـه هر دو سرای (دوجهان ، دومـینو)
،
پس از گذشت و گرداند همـی روزگار ،،، زرتشت آمد بـه گیتی پیـام دار
سپس ناهید ایزد شد ،،، همانطور کـه در نگاره شاهنشاهان یکتاپرست ایران زمـین ناهید و آتشدان و سوی نور و همانا فروهر/سیمرغ را بـه زیبایی هرچه بی پایـان هست مـی نگرید
،
سیمرغ را ایرانیـان عارف و ادیب نـه چندان دور همانند
مولانا نماینده عالم بالا و مرغ خدا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است
و مرشد مولوی ، شمس تبریزی نیز او را نقطه کمالی یـافته
و سهروردی مـی گوید ، سیمرغ پرواز کند بی و بپرد بی پر ، و نزدیک شود بی قطع اماکن ، و همـه نقش ها از اوست و او خود بی رنگ ، همـه بدو مشغولند و از همـه فارغ ، سیمرغ چیزی درون حد جلوه حق دانسته است
عطار نیشابوری درون اثر جاویدان خود ، منطق الطیر، از سیمرغ ، ذات باری تعالی را اراده کرده و یک همبستگی درون فراوانی و فراوانی درون همبستگی را نشان مـی دهد
،
آری اینچنین هست که فروهر بـه چم انسان کامل و با سه پاس اهورایی و نورین است
امشب را با آن سه نیـایش سپری کنیم و بیـاندیشیم که تا به رمز اهورامزدا اشـه/اشا کاونده شویم ،،، مـهرتان نورانی ، عشق تان نورانی ،
#zoroastrian #iran #azar #persian #parse #takhtjamshid #light #زرتشت #history #نور #فروهر #ایران #آذرگان #venus #ناهید
#اخترشناسی #ستاره
🆔 @icomos

Read more

Media Removed

Iran, Hamedan Photo: me شقایق گفت با خنده نـه بیمارم نـه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود و صحرا درون عطش مـیسوخت تمام غنچه ها تشنـه ومن بی تاب و خشکیده تنم درون آتشی ... Iran, Hamedan
Photo: me
شقایق گفت با خنده نـه بیمارم نـه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ زیبایی

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود

و صحرا درون عطش مـیسوخت

تمام غنچه ها تشنـه

ومن بی تاب و خشکیده

تنم درون آتشی مـی سوخت

ز ره آمد یکی خسته

به پایش خار بنشسته

عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیرلب مـی گفت

شنیدم سخت شیدا بود

نمـی دانم چه بیماری بـه جان دلبرش افتاده بود اما

طبیبان گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد

از آن نوعی کـه من بودم

بگیرند ریشـه اش رابسوزانند

برای دلبرش آندم شفا یـابد

چنانچه با خودش مـی گفت

بسی کوه و بیـابان را

بسی صحرای سوزان را

به دنبال گلش بوده

یکدم هم نیـاسوده

که افتاد چشم او ناگه

به روی من

بدون لحظه ای تردید شتابان شد بسوی من

به آسانی مرا با ریشـه از خاکم جدا کردو

به ره افتاد

واو مـی رفت و من درون دست او بودم

و او هر لحظه سر را رو بـه بالا ها

تشکر از خدا مـی کرد

پس از چندی

هوا چون کوره آتش زمـین مـی سوخت

و دیگر داشت درون دستش تمام ریشـه ام مـیسوخت

بههایی کـه تاول داشت گفت

اما چه حتما کرد

در صحرا کـه آبی نیست

به جانم هیچ تابی نیست

اگر گل ریشـه اش سوزد کـه وای بر من

برای دلبرم هرگز دوایی نیست

و از این گل کـه جایی نیست

خودش تشنـه بود اما

نمـی فهمـید حالش را چنان مـی رفت و

من درون دست او بودم

وحالا من تمام هست او بودم

دلم مـی سوخت اما

راه پایـان کو؟؟ نـه حتی آبی نسیمـی درون بیـابان کو؟؟ ودیگر داشت درون دستش تمام جان من مـیسوخت

که نا گه

روی زانوی خود خم شد

دگر از صبر او کم شد

دلش لبریز ماتم شد

کمـی اندیشـه کرد آنگه

مرا درون گوشـه ای از آن بیـابان کاشت

نشست و را با سنگ خارایی

زهم بشکافت ... زهم بشکافت ... صدای قلب او گویی جهان را زیر و رو مـی کرد

زمـین و آسمان را پشت و رو مـی کرد

و هر چیزی کـه هر جا بود با غم رو بـه رو مـی کرد

نمـی دانم چه مـیگویم!! بـه جای آب خونش را

به من مـی داد

و برهای اوفریـاد: "بمان ای گل"

که تو تاج سرم هستی

دوای دلبرم هستی

بمان ای گل

ومن ماندم

نشان عشق و شیدایی

و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد

گل همـیشـه عاشق شد.

#mustseeiran_insta #mustseeiran #rangeetar #canon #instagram #hamedan #Iran #irantravel #nature #maryanaj #naturezaperfeita
#natgeography
#natgeo
#iranphotografy

Read more

ما آدمـها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگری خسته‌ایم اما نمـیدانم چرا بـه جای اینکه نفسی تازه کنیم، سرعت‌مان را بیشتر و بیشتر مـی‌کنیم که تا هر طور شده مثل قهرمان دوی ماراتن، از خط پایـان این ماه عجیب و غریب بگذریم! اسفند را حتما نشست حتما خستگی درون کرد حتما چای نوشید... یـازده ماه تمام، دردها، رنج‌ها و حتی ... ما آدمـها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگری خسته‌ایم اما نمـیدانم چرا بـه جای اینکه نفسی تازه کنیم، سرعت‌مان را بیشتر و بیشتر مـی‌کنیم که تا هر طور شده مثل قهرمان دوی ماراتن، از خط پایـان این ماه عجیب و غریب بگذریم!
اسفند را حتما نشست
باید خستگی درون کرد
باید چای نوشید...
یـازده ماه تمام، دردها، رنج‌ها و حتی خوشی‌ها را بـه جان خ کـه الکی نیست، هست؟!
اسفند را نباید دوید
اسفند را حتما با کفش‌های کتانی، قدم زد!
پس روزهای رفته ی سال را ورق مـی .......
چه خاطراتی کـه زنده نمـی شوند.......
چه روزها کـه دلم مـی خواست که تا ابد تمام نشوند.......
وچه روزها کـه هر ثانیـه اش یک سال زمان مـیبرد.......
چه فکرها کـه آرامم کرد و چه فکرها کـه روحم را ذره ذره فرسود.......
چه لبخندها کـه بی اختیـار بر لبانم نقش بست و
چه اشک ها کـه بی اراده از چشمانم سرازیر شد......
چه آدم ها کـه دلم را گرم د و
چه آدم ها کـه دلم را شکستند......
چه چیزها كه فکرش را هم نمـیکردم و شد ...
و چه چیزها كه فکرم را پرکرد و نشد.......
چه آدم ها که
شناختم و چه آدم ها کـه فهمـیدم هیچگاه نمـیشناختمشان.......
و چه.......!
و سهم یک سال دیگر هم یـادش بخیر مـی شود.......
کاش ارمغان روزهایی کـه گذشت آرامشی باشد از جنس خدا......
آرامشی کـه هیچگاه تمام نشود......
و دوست خوب من...
من به منظور تمام آدم های روی این زمـین آرزوی سعادت دارم،
تو كه عزیز دلی جای خود داری!
بخند كه بهاری کـه در راه است...
با شكوفه لبخند تو زییـاتر خواهد بود💕
آرزو دارم ...
هر طپش قلبت
آمـیخته با آمـین های خدا
برای آرزوهای قشنگت باشد..🙏🏻 #رضا_محبى
#cake #iran #urmia

Read more

Media Removed

. #زباله های باقیمانده از #چهارشنبه بازار شـهرستان #نور، استان #مازندران چند سالی هست کـه از چهارشنبه بازار نور (کنار دریـا) خرید مـیکنیم و هر بار بعد از اتمام کار بازار با یک خیـابان بی نـهایت کثیف روبرو مـی‌شیم و باورمون نمـیشـه کـه در عرض چند ساعت، تولید این حجم زباله !!! از آشغال مـیوه و پوست پیـاز و جعبه ... .
#زباله های باقیمانده از #چهارشنبه بازار شـهرستان #نور، استان #مازندران

چند سالی هست کـه از چهارشنبه بازار نور (کنار دریـا) خرید مـیکنیم و هر بار بعد از اتمام کار بازار با یک خیـابان بی نـهایت کثیف روبرو مـی‌شیم و باورمون نمـیشـه کـه در عرض چند ساعت، تولید این حجم زباله !!!
از آشغال مـیوه و پوست پیـاز و جعبه مـیوه گرفته که تا دستمال و ته سیگار و کیسه های پلاستیکی و...، کـه البته #رفتگران زحمتکش بلافاصله شروع بـه تمـیز شون مـیکنند.

ولی با توجه بـه موقیعت این بازار و احتمالا صدها بازار دیگه کـه در کنار دریـا هستند،
اولا: مگر رفتگران توانایی جمع آوری چند درصد از زباله ها را دارند؟!
دوما: درون روزهایی کـه باد و یـا طوفان هست قبل از هر اقدامـی توسط عزیزانِ رفتگر، زباله ها راهی دریـا و یـا جنگل مـیشوند و....
مثل اینکه دیگر "شـهر ما خانـه ما"، "آشغال نریزیم" و ده ها #شعار و #هشتگ کاربرد خودشونو از دست دادند و باید بـه دنبال راهکاری جدید به منظور پاکیزه نگهداشتن محیط زندگیمون باشیم!

پیشنـهاد ما:
شاید بهتر باشد #شـهرداری ها به منظور تشویق مردم بـه پاکیزه نگهداشتن شـهرشان از #مکانیزمـهای تشویقی استفاده کنند.
مثلا درون همـین چهارشنبه بازار، کیسه زباله بـه غرفه ها داده شود و در صورت جمع آوری زباله توسط غرفه دار، بـه آنـها بن خرید از #فروشگاه های #زنجیره ای یـا #تخفیف درون اجاره غرفه و... تعلق بگیرد.بلکه بـه این صورت فرهنگ پاکیزه نگه داشتن شـهر و محیط زیست نـهادینـه شود.

پی نوشت:
عکس‌هایی کـه مشاهده مـیکنید درون روز پنجشنبه گرفته شده یعنی یک روز بعد از چهارشنبه بازار و نظافت آن و زباله ها توسط #غرفه داران درون ساحل تخلیـه شده اند.

#محیط_زیست #مازندران #نور #ایران #زباله #بازار #شـهردار_نور #دریـا #خزر #جنگل
#iranenvi #trash #noor #mazandaran #iran #caspian #mayor #municipality #nur #environment

Read more

Media Removed

سایـه های بلند نوشته شـهریـار عباسی ناشر روزنـه سال نشر ۱۳۹۱ سایـه کـه بر سرمان فرود مـی‌آید، بی‌اختیـار بر مـی‌گردیم که تا صاحب‌اش را بیـابیم و همان لحظه چیزی درون ذهن‌مان نقش مـی‌بندد. گاه صاحب سایـه را کوچک‌تر از آنچه هست گمان کرده‌ایم و گاه بزرگ‌ترش پنداشته‌ایم. سایـه‌هایی هم هست کـه همشـه سایـه‌اند ... 📚سایـه های بلند📚
نوشته شـهریـار عباسی
ناشر روزنـه
سال نشر ۱۳۹۱
📚
سایـه کـه بر سرمان فرود مـی‌آید، بی‌اختیـار بر مـی‌گردیم که تا صاحب‌اش را بیـابیم و همان لحظه چیزی درون ذهن‌مان نقش مـی‌بندد. گاه صاحب سایـه را کوچک‌تر از آنچه هست گمان کرده‌ایم و گاه بزرگ‌ترش پنداشته‌ایم. سایـه‌هایی هم هست کـه همشـه سایـه‌اند و هر چه هست، سایـه‌های بلندی بر سرمان افتاده است...... حاضرم همـه ی زندگی ام را بدهم یکی از آن روزها تکرار بشـه ... «سایـه‌های بلند» روایت زندگی هست وقتی مـی‌خواهد همـه چیز را بالا و پایین کند؛ روایت اتفاقاتی کـه توفانی از تغییرات ناخواسته و دور از کنترل بشر را باعث و بانی مـی‌شوند.

شگفتی این رمان درون آن هست که شـهریـار عباسی خواسته یـا ناخواسته جبر زمانـه را به‌عنوان هسته اصلی تغییرات زندگی به منظور ما روایت مـی‌کند. هیچ یک از شخصیت‌ها چه درون بزرگی و استبداد پدرانـه هوتو، چه درون لاابالی‌گری غلام، حتی روشنفکرمآبی محمد و... از سایـه بلند این جبر بیرون نمـی‌آیند. جبر زمانـه هست که شخصیت‌های رمان را زنده مـی‌کند و مـی‌مـیراند و سایـه آن همـیشـه درون پس رفتارها، آرزوها و سرنوشت‌ها هویداست... این رمان بسیـار خواندنیست

#ketab_iran @ketab_iran #ketab_iran #bookish #booklover #bookstagrammer #booklovers #books

#کتاب_ایران
#انتشارات_روزنـه
#کتابخوانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب_صوتی
#کتاب_کمـیاب
#کتاب_خوب #معرفی_کتاب #کتاب_بخوانیم #تالیف #شـهریـار_عباسی #داستان_ایرانی #رمان #رمان ایرانی
#ترویج_فرهنگ_مطالعه #ترویج_کتابخوانی

Read more

Media Removed

‌ تنـها حالا درک مـی‌کنم چرا اندام درخت‌ها این‌قدر پرپیچ‌ و خم و زمخت و تاول زده هست آنـها به منظور زنده ماندن سختیـهای زیـادی بـه جان مـی‌خرند! ‌ ‌ کـه اگر این ریشـه‌های -با سماجت تمام- درون مغز خاک فرو رفته و این جدال برگ‌ها با کولاکِ بی‌امان نبود این مـیوه‌ها -که از طعم‌شان سیر نمـی‌شویم- اینقدر زیبا نبودند ...
تنـها حالا درک مـی‌کنم
چرا اندام درخت‌ها
این‌قدر پرپیچ‌ و خم و زمخت و تاول زده است
آنـها به منظور زنده ماندن سختیـهای زیـادی بـه جان مـی‌خرند!
‌ ‌
که اگر این ریشـه‌های -با سماجت تمام- درون مغز خاک فرو رفته
و این جدال برگ‌ها با کولاکِ بی‌امان نبود
این مـیوه‌ها -که از طعم‌شان سیر نمـی‌شویم-
اینقدر زیبا نبودند
مـی‌دانم،
در روزهای زمستانی
انسان‌هایی کـه زیر فشار برف و سرما خم شده
و درون اعماق اندیشـه‌های عمـیق ریشـه دوانده‌اند
روزی مـیوه‌های خودشان را خواهند داد

آن دست‌های گشوده سمت خدا
لحظه‌ای کـه به مشت بدل شوند
چقدر قاطع و بی‌امان دیده خواهند شد
که اگر اینگونـه نبود
همـین آزادی کـه قرن‌ها دنبالش گشته‌ایم
و زندگی‌مان را درون راهش داده‌ایم
اینقدر شیرین و زیبا نبود

شعر از راسیم قاراجا، شاعر جمـهوری آذربایجان، با ترجمـه صالح سجادی
@salehsajady

#عکس_موبایلی #موبایلوگرافی #شیـائومـی #تبریز #آذربایجان #ایران #عمارت_ائل_گلی_تبریز #راسیم_قاراجا #صالح_سجادی
#Tabriz #Azarbaijan #Iran #Elgoli #Snowly_Night #Xiaomi #Redmi_Note_4 #veryday_Iran #everyday_tabriz #everyday_azb #everydaybakhish

Read more

Media Removed

امام صادق علیـه السلام فرمود: «اَلا وِ اِنّ قُم الْكُوفَةُ الصّغیرةُ، اَلا اِنّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِیةَ اَبْوابٍ ثَلاثَةٌ مِنْها اِلی قُمْ، تُقْبَضُ فیـها اِمْرَأةٌ مِنْ وُلْدی اسمُها فاطِمَة بنتَ مُوْسی، و تُدْخَلُ بشفاعَتِها شیعَتی الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ». «قم كوفه كوچك هست و بهشت ... امام صادق علیـه السلام فرمود: «اَلا وِ اِنّ قُم الْكُوفَةُ الصّغیرةُ، اَلا اِنّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِیةَ اَبْوابٍ ثَلاثَةٌ مِنْها اِلی قُمْ، تُقْبَضُ فیـها اِمْرَأةٌ مِنْ وُلْدی اسمُها فاطِمَة بنتَ مُوْسی، و تُدْخَلُ بشفاعَتِها شیعَتی الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ». «قم كوفه كوچك هست و بهشت هشت درون دارد، سه درون از آن‌ها بـه روی قم باز هست و بانویی از فرزندان من درون آن جا دفن خواهد شد كه فاطمـه موسی نام دارد. و با شفاعت وی همـه شیعیـان وارد بهشت مـی‌شوند».
بحار الانوار.ج6.ص228
به نام عشق (تقدیم بـه بانوی  شـهر آینـه ها حضرت معصومـه س)

همسایـه سایـه ات بـه سرم مستدام باد

لطفت همـیشـه زخم مرا التیـام داد

وقتی انیس لحظه ی تنـهایی ام توئی

تنـها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم بـه قدم مـیکشد مرا

بی اختیـار سمت حرم مـیکشد مرا

با شور شـهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل مـیکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی بـه دلم دست مـیدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، زدن چیز دیگریست

خونین تر هست ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار کـه همشـهری ات شدیم

ما با تو درون پناه تو آرام مـی شویم

وقتی کـه با ملائکه همگام مـی شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شـهر نوکرو زنـها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران مـیان مرمر آیینـه دیدنیست

این صحنـه درون برابر ایینـه دیدنیست

مرغ خیـال سمت حریمت پریده است

یعنی بـه اوج عشق همـین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمـیم

جاروکشان خورشید هشتمـیم

اعجاز این ضریح کـه همواره بی حد است

چیزی شبیـه پنجره فولاد مشـهد است

من روی حرف های خود اصرار مـیکنم

در مثنوی و در غزل اقرار مـیکنم

ما درون کنار موسی نشسته ایم

عمریست محو او بـه تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روبروی پهنـه ی دریـا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینـه مـی وزد از شـهر ما،بیـا

ما درون جوار حضرت زهرا نشسته ایم

از ما بـه جز بدی کـه ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها کـه کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک مـی شوم

روزی کـه زیر پای شما خاک مـی شوم... سید حمـید رضا برقعی
#islam #qom #masoome #iran

Read more

Media Removed

عشاق اثری از رنـه_مارگریت شاید مثل اعدامـی ها بـه نظر برسند. شاید ندانیم که تا كی مـی توانند درون این وضع بمانند. هر چند كه مگریت آنـها را درون این حالت فیكس كرده و تا وقتی ما بـه بیننده بودن خود وفادار باشیم، آنـها نیز با سماجت درون این رفتار مـی مانند. نـه بوسه را مـی توان دید، نـه شور و قیـافه شان را. مگریت تابلو را عشاق نامگذاری ... عشاق اثری از رنـه_مارگریت
شاید مثل اعدامـی ها بـه نظر برسند. شاید ندانیم که تا كی مـی توانند درون این وضع بمانند. هر چند كه مگریت آنـها را درون این حالت فیكس كرده و تا وقتی ما بـه بیننده بودن خود وفادار باشیم، آنـها نیز با سماجت درون این رفتار مـی مانند. نـه بوسه را مـی توان دید، نـه شور و قیـافه شان را. مگریت تابلو را عشاق نامگذاری كرده، هر بار كه بـه این تابلو نگاه مـیکنیم بـه اولین چیزی كه مـیرسیم، جهانی هست كه بین آن دو نفر برپا شده. مـهم این هست كه ما نمـی توانیم چهره شان را ببینیم. اما مـی دانیم كه چهره ای هست و مواجهه ای. عشق جهان دو نفری است. نـه عمومـی مـی شود و مـی توان آن را بـه رأی جمع گذاشت، نـه آن قدر خصوصی و یك جانبه كه درون حد توهم یـا تخیل محض تقلیل یـابد. زیستن درون این جهان ارزش هر دردسری را دارد. رنج یـا شرایط نامساعد یـا بی خبری از فردا دلیل كافی به منظور ترك صحنـه نیست. تصور كنیم مگریت این پرده را روی صورت این دونفر نكشیده بود، چه مـی شد؟ آن وقت فقط یك پرتره ی دو نفری مـی دیدیم و نـه چیز دیگرعشق، نامرئی نیست. مرئی هم نیست. شاید نوعی خلجان باشد كه بین مرئی شدن نامرئی ها و نامرئی شدن مرئی ها درون جریـان است. فقط درون عشق مـی توانیم به منظور هم چهره داشته باشیم. درون سایر مراودات زندگی، چهره رخ نمـی نماید. درون دیدار با دیگری گاهی چیزی بیشتر از سر نیستیم. گاهی هم صرفاً صورت ما دیده مـی شود، مثل پرتره. بعضی مواقع رابطه با دیگری از مبادله ی قیـافه بیشتر تجاوز نمـی كند. اما چیزی كه مـهم هست چهره ای هست كه فقط به منظور دونفر انگاره پیدا مـی كند و نـه كس دیگراین دو نفر نـه که تا ابد كه که تا زمانی كه دیدنی باشند، که تا زمانی كه ببینندشان یكدیگر را مـی بوسند. ما شاهد عشق این دو نخواهیم بود. چیزی به منظور ما ظهور نمـی كند. ظهور مختص خودشان دو نفر است. حرف زدن یـا نوشتن از این تابلو بـه نوعی نقض غرض است. مثل این هست كه پرده را برداریم و بخواهیم ببینیمشان.
دوستان بزرگوارم نظر شما چیـه🌸💐🌸💐🌸💐? #painting #paintings #art #instaart #portrait #draw #drawing #naghashi #naghashy #canvas #paper #
#Iran #oilpainting #paint #Painter #landscape #gallery #galleries #gallerie #acrylic #pen #artist #
#honari #orginal #naghash #art #khodkar #artwork #

Read more

یک سفر عالی عالی عالی بـه تنگه دار داشتیم همراه با دوستان فوق العاده و تبم پر انرژی استیناس. تنگ دره‌ای هست که بیش‌ازاندازه‌ی طبیعی ژرف و باریک باشد. دیواره‌های تنگ اغلب قائم و فوق‌العاده پرشیب است. درون سوی دیگر تنگه باریکه‌ای از آب کـه دو دریـای مجاور را به‌طور طبیعی بـه یکدیگر متصل سازد. بـه این عارضه ... یک سفر عالی عالی عالی بـه تنگه دار داشتیم همراه با دوستان فوق العاده و تبم پر انرژی استیناس.
تنگ دره‌ای هست که بیش‌ازاندازه‌ی طبیعی ژرف و باریک باشد. دیواره‌های تنگ اغلب قائم و فوق‌العاده پرشیب است. درون سوی دیگر تنگه باریکه‌ای از آب کـه دو دریـای مجاور را به‌طور طبیعی بـه یکدیگر متصل سازد. بـه این عارضه باب نیز گفته مـی‌شود. درون ادبیـات رایج تفاوتی بین تنگ و تنگه نیست درصورتی‌که این دو واژه تفاوتی اساسی دارند.
هنوز مشخص نیست کـه اسم تنگ دار از کجا آمده هست اما مـی‌توان حدس زد کـه وجه‌تسمـیه آن، دار و درخت‌های فراوان اطراف تنگ است.
شما مـی‌توانید برنامـه تنگ دار را درون یک روز تجربه کنید. تنگ دار درون یکی از فرعی‌های جاده چالوس بـه نوشـهر قرار دارد.
از همان ابتدا مـی‌توانید پا درون آب خنک رودخانـه تنگ دار بگذارید. خلاف جهت آب را کـه بالا مـی‌روید مناظر زیبایی درون جلویتان ظاهر مـی‌شود. صخره‌های پوشیده از خزه و پرسیـاوشان منظره بی‌نظیری را برایتان ساخته است. عمق آب درون هر قدمتان متغیر است. هنگامـی‌که آب که تا زانوی شما است، بازهم حتما مراقب باشید، زیرا ممکن هست در قدم بعدی که تا گردنتان درون آب فرو برود. راهتان را کـه ادامـه مـی‌دهید، بـه حوضچه‌هایی مـی‌رسید کـه مـی‌توانید از روی صخره‌ها درون آن شیرجه بزنید و گرمای شـهر را با خنکی آب عوض کنید. متن از #دالاهو
#نوشـهر #شمال #تگنـه_دار #توریست #ایران #ع#جنگل #نیره #طبیعت #بکر #لنزک #ایرانمون #iran #irani #iranemoon #gid #shomal #nowshahr #mustseeiran #photo #water #nationalgeographic
#instagood #instatagapp #iphonesia #photooftheday #picoftheday #instagramhub #tangedar

Read more

From Iran 🇮🇷 #amirazizilove 🤗 1/1/97 (happy New Year) هیتلر موسلینی استالین ناپلئون همـه احمق بودند! کدام مرد عاقلی بجای بافتن موی معشوقه اش عمرش را صرف جنگ مـیکند ﺑﻴﺎ ﺩﺭ ﻻﺑﻼﻱ ﻭﺭﻗﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﻴﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥِ ﺁﺑﺮﻭ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺵ؛ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ… براتون سالی بدون جنگ ،حادثه، ... From Iran 🇮🇷
#amirazizilove 🌷🤗 1/1/97 (happy New Year)

هیتلر موسلینی استالین ناپلئون همـه احمق بودند!

کدام مرد عاقلی بجای بافتن موی معشوقه اش عمرش را صرف جنگ مـیکند ﺑﻴﺎ ﺩﺭ ﻻﺑﻼﻱ ﻭﺭﻗﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﻴﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥِ ﺁﺑﺮﻭ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺵ؛ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ…

براتون سالی بدون جنگ ،حادثه، اتفاق بد و سالی پر از شادی ، بوسه و عشق و شادی آرزو مـی کنم😘
#poetry #poet #poem #instapoetry #lovely #words #writer #writing #follow #متن #عاشقانـه #زیبا #نوشته‎ #military_love #سال_نو_مبارک #iran

بیـایید به منظور هم دعا کنیم
دعا کنیم به منظور جاودانگی مـهر مادر
همـیشـه سبز ماندن نگاه خسته ی پدر...
سلامتی همسر و و برادر و فرزند
برای دل دوستانمان دعای روشنی کنیم...
دعا کنیم به منظور قلب مـهربان همسایـه...
دعا کنیم به منظور تمام بیمارانی کـه چشم بـه خدای الشافی دوخته اند.
دعا کنیم به منظور تمام آنانی کـه سفره خالیشان را بـه حرمت مـهربانی خدایشان شکر مـیگویند!
دعا کنیم به منظور دل کودکانی کـه جای خالی پدر گوشـه سفره هفت سینشان بـه چشم مـیخورد اما لبخند مـیزنند به منظور دل مادر و به پاس شکر خدایشان.
دعا کنیم هیچ پدر و مادری درون این شب عید شرمنده نگاه اشک آلود فرزندش نشود
و دعا کنیم به منظور تمامانی کـه این روزها زیر بار جنگ و بی عدالتی ها هنوز لبخند مـیزنند بـه امـید لطف خدایشان
و بعد...
دعا کنیم به منظور دلمان که تا همـیشـه آبی بماند و لبریز از عشق بـه دیگران!
یـادمان نرود دنیـا درون گذر هست جایی به منظور شستشوی دلمان از تمام غصه ها و کدروت ها پیدا کنیم... گاهی چه زود دیر مـیشود... امـیدوارم نوروزی کـه پیش رو دارید....آغاز روزهایی باشد کـه آرزو دارید

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی.
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست و برخی دوستدار.
که دست کم یکی درون مـیانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد

امـیدوارم اگر جوان هستی ، خیلی بـه تعجیل ،
رسیده نشوی. و اگر رسیده ای ، بـه جوان نمائی اصرار نورزی .
و اگر پیری ،تسلیم نا امـیدی نشوی
چرا کـه هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد .
و لازم هست بگذاریم درون ما جریـان یـابد.

امـیدوارم کـه دانـه ای هم بر خاک بفشانی، هر چند خرد بوده باشد ،
و با روییدنش همراه شوی که تا دریـابی چقدر زندگی درون یک درخت وجود دارد.

به علاوه امـیدوارم پول داشته باشی ، زیرا درون عمل بـه آن نیـازمندی.
و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی" این مال من است.
فقط به منظور اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است

و درون پایـان اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی.
و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی. کـه اگر فردا خسته باشید ،
یـا بعد فردا شادمان ، باز هم از عشق

Read more

Media Removed

. طبق پیگیری هایی کـه انجام شد این مکان کـه اقامتگاه بی بی هم اسمش هست، مکانی هست به منظور اقامت توریست ها و‌ خب مکانی عمومـی به منظور بازدید نیست کـه طبیعتا با توجه بـه شرایط قابل قبول هست اما خب ایرانی ها هم مـیتونن اقامت داشته باشن درون این مکان با توجه بـه شرایطی کـه در همـه هتل ها و‌ اقامت گاه ها حاکم هست و خب شما بهتر مـیدونید ... .
طبق پیگیری هایی کـه انجام شد این مکان کـه اقامتگاه بی بی هم اسمش هست، مکانی هست به منظور اقامت توریست ها و‌ خب مکانی عمومـی به منظور بازدید نیست کـه طبیعتا با توجه بـه شرایط قابل قبول هست اما خب ایرانی ها هم مـیتونن اقامت داشته باشن درون این مکان با توجه بـه شرایطی کـه در همـه هتل ها و‌ اقامت گاه ها حاکم هست و خب شما بهتر مـیدونید و پس مـیشـه رفت اما درون شرایط خاص
مکانش هم گفتیم محله سنگ سیـاه رو بـه رو بقعه بی بی ان
_____________________________________________
Bbheritage hostel
______________________________________________
Photo @nadia_haghighi9
______________________________________________
عكس ها و ويدئوهاي زيباتون رو با تگ #shiraz_city براي ما هشتگ كنيد يا بـه آدرس تلگرام بفرستيد 🌸
______________________________________________
#shiraz #iran #tourist #travel #comeseeshiraz #wheretogo #architecture #traveling #Tripadviser #TFLers #vacation #visiting #instatravel #instago #instagood #trip #holiday #photooftheday #fun #travelling #tourism #instapassport #instatraveling #mytravelgram #travelgram #travelingram #igtravel

Read more

Media Removed

⁠⁣امسال آقای #بنی_هاشم امام جمعه تبریز دستور اکید دادند کـه با #دست_فروش ها درون سطح شـهر #تبریز برخورد نشـه، کمـی بی نظمـی و ترافیک ایجاد شده، ولی مردم مـی فهمند و خوشحالند کـه سفره های خالی کمتری خواهیم داشت.‌.. . #شـهرداری #دستفروش #وانت #سد_معبر #عید #نوروز #عید_نوروز #تهران #ایران #آقا #حکومت #امام #رهبر #رهبری #رهبر_انقلاب ... ⁠⁣امسال آقای #بنی_هاشم امام جمعه تبریز دستور اکید دادند کـه با #دست_فروش ها درون سطح شـهر #تبریز برخورد نشـه، کمـی بی نظمـی و ترافیک ایجاد شده، ولی مردم مـی فهمند و خوشحالند کـه سفره های خالی کمتری خواهیم داشت.‌..
.

#شـهرداری
#دستفروش
#وانت
#سد_معبر
#عید
#نوروز
#عید_نوروز
#تهران
#ایران
#آقا
#حکومت
#امام
#رهبر
#رهبری
#رهبر_انقلاب
#امام_خامنـه_اي
#امام_خامنـه_اى
#خامنـه_ای
#خامنـه_اي
#khamenei_ir
#khamenei
#iran

Read more

Media Removed

. منو صبحونـه مـیامـی خیلی متنوع و قویـه ما امروز صبحونـه اسکاتلندی و صبحونـه دانمارکی سفارش دادیم صبحونـه اسکاتلندیشون کـه خاص ترین ایتم منو صبحونشون هست داخلش یـه خوراک لذیذ از ترکیب دل،جیگر و قلوه ه کـه با قارچ،سیر و ادویـه های مخصوص طبخ مـیشـه و بی نظیره درون کنارش سیبزمـینی سرخ شده،دوتا تخم ... .
💥منو صبحونـه مـیامـی خیلی متنوع و قویـه
◀ما امروز صبحونـه اسکاتلندی و صبحونـه دانمارکی سفارش دادیم
🔴صبحونـه اسکاتلندیشون کـه خاص ترین ایتم منو صبحونشون هست داخلش یـه خوراک لذیذ از ترکیب دل،جیگر و قلوه ه کـه با قارچ،سیر و ادویـه های مخصوص طبخ مـیشـه و بی نظیره
در کنارش سیبزمـینی سرخ شده،دوتا تخم مرغ،خوراک لوبیـا و گوجه کبابی هم هست(25)
🔵صبحانـه دانمارکی هم خیلی خوشمزه بود کـه دوتا پانینی بیکن پنیر داشت،نون سمـیت کـه وسطش یدونـه تخم مرغه و دسر مخصوص و فوق العادش(23)
⛔عهارو ورق بزنید حتما
⚫کناره صبحونـه ها چای هم سرو مـیشـه و در کل جزو بهترین صبحونـه هایی هست کـه مـیتونید داخل مشـهد مـیل کنید
♌ادرس:بین ثمانـه 13-15
⏰ساعت کاری:
▪8 الی 12 (صبحانـه)
▪12 الی 16 (ناهار)
▪19 الی 1 بامداد (شام)
⛎پیج:@miami_restaurant_iran

Read more

این جا پل عابر پیـاده ی خ. مفتح تهران است. همراه با ماه غرور و رژه ی رنگین کمانی ها درون سراسر دنیـا، تهران نیز بـه نوع خود ادای دین مـی کند. جامعه ال جی بی تی (همجنسگرایـان و ترنس ها و ...) نیز حضور خود را همراه با بالا بردن پرچم بر روی این پل اعلام مـی کند، آن هم بـه طرز شجاعانـه ای. حضور این چنینی یعنی حقوق ما را هم جدی ... این جا پل عابر پیـاده ی خ. مفتح تهران است.
همراه با ماه غرور و رژه ی رنگین کمانی ها درون سراسر دنیـا، تهران نیز بـه نوع خود ادای دین مـی کند. جامعه ال جی بی تی (همجنسگرایـان و ترنس ها و ...) نیز حضور خود را همراه با بالا بردن پرچم بر روی این پل اعلام مـی کند، آن هم بـه طرز شجاعانـه ای. حضور این چنینی یعنی حقوق ما را هم جدی بگیرید و حضور ما را باور کنید...
#رنگین_کمان_ایران
Brave LGBT members in Tehran, Iran, put the rainbow flag up in a city that homouality is punished by death penalty!
#pridemonth #lgbt #humanrights
#blueheartsofiran #prideintehran #lgbt
@humanrightscampaign
@theellenshow

Read more

Media Removed

اوایل زمستان #سال۵۹ #رزمندگان #تیپ۲۳ #نیروهای_ویژه هوابرد مسلح بـه موشک انداز #M47 دراگون موسوم بـه #FGM77 و راکت های ضد زره #RPG7 درون حال حرکت به منظور آغاز عملیـات آزادسازی #مـیمک بی شک درون کنار تسلیحات مناسب و مدیریت صحیح , وجود نیروهای مـیدان دیده و مجرب از عوامل اصلی موفقیت‌ درون تمامـی سیستم ... اوایل زمستان #سال۵۹
#رزمندگان #تیپ۲۳ #نیروهای_ویژه هوابرد
مسلح بـه موشک انداز #M47 دراگون
موسوم بـه #FGM77 و راکت های ضد زره #RPG7
در حال حرکت به منظور آغاز عملیـات آزادسازی #مـیمک
©©©
بی شک درون کنار تسلیحات مناسب و مدیریت صحیح , وجود نیروهای مـیدان دیده و مجرب از عوامل اصلی موفقیت‌ درون تمامـی سیستم ها و ارگانـهای نظامـی دنیـا بشمار مـیرود
®®®
عاز آرشیو صفحه @dariush.4043


#Iran
#Army
#Artesh
#Military
#Defence
#War
#WarHeroes
#War_Hero
#Legend
#Razmandegan
#Delavaran
#Namdaran
#Arteshban
#Hotpic
#Hotshotz
#ایران
#ارتش
#معان_وطن
#مردان_ایران_زمـین
#دفاع_مقدس
#اسناد_افتخار
#ارتش_جمـهوری_اسلامـی_ایران

Read more

Media Removed

️ . بیشتر آدم‌ها ، درون نوعی بی خبری همـیشگی زندگی مـی‌کنند ...! آن‌ها همـیشـه امـیدوارند ، کـه چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند ! حادثه‌ای، برخوردهای اتفاقی، بلیت برنده بخت آزمایی، تغییر سیـاست و حکومت ...! آن‌ها هرگز ، نمـی‌دانند کـه همـه چیز از خودشان آغاز مـی شود ...! #مارک_فیشر . . 🌳🌳 ______________________________ Photo ... 🔻️
.

بیشتر آدم‌ها ،
در نوعی بی خبری همـیشگی زندگی مـی‌کنند ...! آن‌ها همـیشـه امـیدوارند ،
که چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند !

حادثه‌ای، برخوردهای اتفاقی، بلیت برنده بخت آزمایی، تغییر سیـاست و حکومت ...! آن‌ها هرگز ،
نمـی‌دانند کـه همـه چیز از خودشان آغاز مـی شود ...! #مارک_فیشر .
. 🌳🍀🍃✈☁💙💚💜💛☁✈🍃🍀🌳
______________________________
Photo By : @green_peace_neda
Location: Iran 🇮🇷, Mazandaran , Ramsar , Markuh
_____________________________
.
این پیج را فالوو کنید ⤵⤵
.
@Dorbinam
@Dorbinam

Read more

Media Removed

صدای زنگ تلفن مـیشنوم صدای چکه چکه با باران گنجشک خیـال من پر مـیزند... تو چند کوچه آن طرف تر از من بـه وسعت بیـابان ها دوری دل خوشم بـه صدایت تلفن کـه در نبض امواج بی احساس شده هست چقدر کوچه های خیـابان از هم دورند وقتی دلهره های دیدار برق شوق انگیز نگاه و شمردن لحظه ها درون صدای زنگ خلاصه ... صدای زنگ تلفن مـیشنوم
صدای چکه چکه با باران
گنجشک خیـال من پر مـیزند...
تو چند کوچه آن طرف تر از من
به وسعت بیـابان ها دوری
دل خوشم
به صدایت تلفن
که درون نبض امواج بی احساس شده است
چقدر کوچه های خیـابان از هم دورند
وقتی دلهره های دیدار
برق شوق انگیز نگاه
و شمردن لحظه ها
در صدای زنگ خلاصه شده اند...
#خانـه_منطقی_نژاد.
#ایران_زیبا #iran #beutiful #town #instanice #instanature #naturelove #photographer #town #instanice #instanature #naturelove #photographer #perfect #nature #likes #photooftheday #flower #flowers #flowerstagram #catchingbeauty #best_photogram #bestoftheday #besties #best_skyshots #bestseller
#cutie #wow #wonderful_places

Read more

Media Removed

---------- دور و برت آن قدر شلوغ هست که دق کرده ای از تنـهایی مـی گویی البته مرده ها درون همـه حال و چشم های غایب البته خودمانی ترند از آرنج های روی مـیز با گوش های تیز کرده ی از هر طرف و تو درون شلوغیِ از هر طرف فقط از تنـهایی درون همـه حال از تنـهایی __ از کلید؟ کـه نمـی شود بخار مـی شوی؟ این هم کـه نـه از چارطرف ... ----------
دور و برت آن قدر شلوغ است
که دق کرده ای از تنـهایی
مـی گویی البته مرده ها درون همـه حال
و چشم های غایب البته خودمانی ترند
از آرنج های روی مـیز
با گوش های تیز کرده ی از هر طرف
و تو درون شلوغیِ از هر طرف
فقط از تنـهایی درون همـه حال از تنـهایی __

از کلید؟ کـه نمـی شود
بخار مـی شوی؟ این هم کـه نـه
از چارطرف درون محاصره ای
دور و بری هایت اما از کفن و کافور هم خودمانی ترند

پس عین پنبه دست بـه دست مـی شوی
نـه گیج مـی رود سرت
و نـه فکر مـی کنی کـه چرا چهره ای از گچ به منظور تو
صرفا به منظور تو از گچ
سر بـه سر هیچ هم کـه نگذاری
(عینا مجسمـه ای از گچ
عاشق بالفطره هم کـه نباشی
و اهل نظربازی با چشم های غایب و آرنج های روی مـیز
(عینا مجسمـه ای از گچ
و از فرط خنده ای بی معنی اگر
قاه قاه نخندانی اطرافیـانت را
(عینا مجسمـه ای از گچ
در همـه حال (از گچ
و دق کرده ای از تنـهایی درون همـه حال

بعدا چه مـی شود از من نپرس
تو مـی خندی ولی خبر هولناک را هم __
و از دیوارهای سیمانی هم
اسم گل هایی شنیده ای که
عین پنبه سفیدند
هم بوی بهار مـی دهند هم کافور
هم از دیوار همسایـه
هم از ترک های سنگ قبر
و عین پنبه دست مـی اندازند آدم را

دروغ نمـی گویم درون عین حال بپرس
از دور و بری هایت بپرس
که خودمانی ترند... #علی_باباچاهی
---------
پ.ن: باور دارم کـه #تنـهایی بیشتر از خدمت (مقدس؟) سربازی و خیلی چیزای دیگه از آدم #مرد مـی سازه.
---------
#picoftheday #photooftheday #instadaily
#Irpics #pic_persia #axdastan #ax_baran #ig_iran #ax_matn #harfeaks
#iranpix #ig_persia #silouette #iranian_photography #axbaroon #blue #sky #persianlikes
#picfaa #akkasan #aksdastan #axrooz #lonely #man #instagood #instapersian #manontheledge

Read more

Media Removed

مـهمتر از بازی فوتبال دیشب ‌زنان، مردان و خانواده ها درون کنار هم درون پارک بام شـهر کاشان ، یکصدا #ایران را صدا زدند. نـه اتفاق خاصی افتاد، نـه بی احترامـی بـه #بانوان شد، نـه مشکلی به منظور #اسلام بوجود آمد. مردم ما فهیم هستند و نیـاز بـه قیم ندارند. همبستگی ملی و پشتوانـه داخلی از همـین گردهمایی ها رشد خواهد کرد. و در ... مـهمتر از بازی فوتبال دیشب ‌زنان، مردان و خانواده ها درون کنار هم درون پارک بام شـهر کاشان ، یکصدا #ایران را صدا زدند. نـه اتفاق خاصی افتاد، نـه بی احترامـی بـه #بانوان شد، نـه مشکلی به منظور #اسلام بوجود آمد. مردم ما فهیم هستند و نیـاز بـه قیم ندارند. همبستگی ملی و پشتوانـه داخلی از همـین گردهمایی ها رشد خواهد کرد. و در نـهایت، #شادی هم مانند بسیـاری مسائل دیگر، حق مسلم این مردم است!
کاشان مـهد #فرهنگ و #تمدن
@barobax_kashan
📢📢📢📢
به کانال #مردمـی بروبکاشان بپیوندید
لینک درون قسمت بیو
@barobax_kashan .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کاشان #شادی #ایران #فوتبال #جام_جهانی #مردم_ایران #مردم #شادی_حق_مردم_است #kashan #iran #football #shadi #zan #dokhtar #khanevade

Read more

Media Removed

بیشتر ما اگه روح پلیدی نداشته باشیم بـه درد کشیدن یـه آدم دیگه نمـی خندیم. سربازی رو کـه انفجار گلوله ی توپ هر دو پاش رو قطع کرده مسخره نمـی کنیم. بـه رد بخیـه‌های روی پشیـانیی کـه جمجمـه‌اش شکسته نمـی خندیم. مـی‌دونی عزیزم، بیشتر ما اگه وجدان مون از هم متلاشی نشده باشـه موهای ریخته‌ی زنی کـه داره شیمـی درمانی ... بیشتر ما اگه روح پلیدی نداشته باشیم بـه درد کشیدن یـه آدم دیگه نمـی خندیم. سربازی رو کـه انفجار گلوله ی توپ هر دو پاش رو قطع کرده مسخره نمـی کنیم. بـه رد بخیـه‌های روی پشیـانیی کـه جمجمـه‌اش شکسته نمـی خندیم.
مـی‌دونی عزیزم، بیشتر ما اگه وجدان مون از هم متلاشی نشده باشـه موهای ریخته‌ی زنی کـه داره شیمـی درمانی مـی شـه برامون احمقانـه نیست و به پوست پر از چین و چروکیده صورتی کـه از یـه آتیش سوری مـهیب نجات پیدا کرده نمـی خندیم.
اما وقتی زنی زیبا رو مـی بینیم کـه از نزدیک شدن هر مردی وحشت مـی کنـه و به انزوای خودش پناه مـی بره بـه نظرمون رفتارش غیر منطقی و احقمانـه مـی یـاد، مردی کـه با تحقیر و لذت جویی بـه زن ها نگاه مـی کنـه بـه نظرمون موجودی شیطان صفت مـی‌یـاد، بهی از بی جهت از پلیس مـی ترسه مـی خندیم و یـا بـه مرد چاقی کـه جنون آسا بستنی مـی خوره با ترحم نگاه مـی کنیم. بیشتر ما بـه آسونی فراموش مـی کنیم کـه روح آدم ها هم مـی تونـه از انفجار یک گلوله توپ یـا آتش سوزی مـهیب نجات پیدا کرده باشـه.
در واقع عزیزم گاهی حسادت و ترس و خودخواهی آدم زیبایی کـه ظاهرا آروم و منطقی رو بـه رو مون نشسته دقیقا مثل پوست پر چین وچروکیده ای ست کـه جای یـه زخم عمـیق سوختگی رو پوشانده. عملا همون پوست چروکیده هست که مانع عفونت داخلی و مرگ اون آدم شده. پشت هر دروغ انفجاری بزرگ پنـهان شده، خیلی از خنده های خوخواهانـه شبیـه واکنش بدنی رنجور بـه داروهای قوی شیمـی درمانی ست و زنی کـه با ترس دستش رو از دستت کـه با محبت فشردی بیرون مـی کشـه فقط درحال پنـهان جای زشت بخیـه‌های عمـیق روی تنشـه.
گاهی حتما به آدم ها مثل شکارچی پیری نگاه کرد کـه پوستش زیر آفتاب دشت مثه چرم کهنـه چروک خورده اما همـه شکوه بی رحمانـه ی طبیعت رو توی خودش داره.
مـی دونی عزیزم، تعداد آدم هایی کـه توی جنگ هر دو پاشون رو از دست مـی دن خیلی زیـاد نیست و بیشتر آدم‌ها زخم های شون رو پنـهان مـی کنن. شاید به منظور همـینـه کـه فراموش مـی کنیم بیشتر ما روح مون از دل آتش عبور کرده، فراموش مـی کنیم زندگی به منظور خیلی از آدم های یـه جور مـیدان جنگه و اگه حتا با وجود ترکش هایی درون بدن شون زنده مونده باشن، حتما به شون مدال شجاعت داد. راستش نوشتن همـین حافظ خوانی های خصوصی به منظور تو و داستان عجیبی کـه دارم برات تعریف مـی کنم یـه جورمدال شجاعته کـه سعی مـی کنم خودم بـه خودم تقدیم کنم.
برشي از كتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
#عليرضا_ايرانمـهر

در #رادیو_ایرانمـهر بـه صداي انديشيدن خود گوش كنيد
#شیراز
#ايران_ما
#ادبيات
#iran
#shotaward #takphotograph #instapersia #_ax_honari_ #ax_honari #akas_khoone #ir_ax #iran_pic_nab

Read more

Media Removed

تصور کنید، مردی کـه همسرش بـه شدت بیمار هست و چیزی بـه مرگش نمانده. تنـها راه نجات یک داروی بسیـار گران قیمت هست که درون شـهر فقط یک نفر هست کـه آن را مـی فروشد. مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم به منظور قرض گرفتن ندارد. بـه سراغ دارو فروش مـی رود و التماس مـی کند. بـه دست و پایش مـی افتد و عاجزانـه خواهش مـی کند ... تصور کنید، مردی کـه همسرش بـه شدت بیمار هست و چیزی بـه مرگش نمانده. تنـها راه نجات یک داروی بسیـار گران قیمت هست که درون شـهر فقط یک نفر هست کـه آن را مـی فروشد.
مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم به منظور قرض گرفتن ندارد. بـه سراغ دارو فروش مـی رود و التماس مـی کند. بـه دست و پایش مـی افتد و عاجزانـه خواهش مـی کند آن دارو را به منظور همسر بیمارش بـه عنوان وام یـا قرض بـه او بدهد. دارو فروش بـه هیچ وجه راضی نمـی شود. بـه هیچ وجه. حالا مرد ما دو راه دارد. یـا دارو را بدزدد و یـا نظاره گر مرگ همسرش باشد. مرد دارو را شبانـه مـی دزدد و همسرش را از مرگ نجات مـی دهد. پلیس شـهر او را دستگیر مـی کند.
کلبرگ، روانشناس و نظریـه پرداز بزرگ قرن بیستم، با طرح این داستان از مردم خواست بـه دو سوال جواب دهند:

1- آیـا کار آن مرد درست بود؟

2- آیـا به منظور این دزدی، مرد حتما مجازات شود؟ چرا؟

داستان معروف کلبرگ تمام بزرگان دنیـا را بـه چالش کشید.
وی بعد از طرح آن گفت از روی جوابی کـه مـی توانید بـه این سوال بدهید من مـی توانم مـیزان هوش و شعور اجتماعی شما را تشخیص دهم و مـهمترین قسمت این سنجش، پاسخ بـه سوال "چرا" درون سوال دوم بود.
هر جواب متفاوتی مـی داد. حتی سیـاستمداران بزرگ دنیـا بـه این سوال پاسخ دادند: -آری، حتما مجازات شود، دزدی بـه هر حال دزدی است. - زیر پا گذاشتن مقررات، بـه هر حال گناه است.
فارغ از بیماری همسرش. - کار آن مرد درست نبود اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر هست و راهی نداشته.

اما هنگامـی کـه از گاندی این سوال را پرسیدند، پاسخ عجیبی داد. گاندی گفت کار آن مرد درست بوده هست و آن مرد نباید مجازات شود. چرا؟ زیرا قانون از آسمان نیـامده است.
ما انسان ها قانون را وضع مـی کنیم
تا راحت تر زندگی کنیم.
تا بتوانیم درون زندگی اجتماعی کنار هم تاب بیـاوریم. اما هنگامـی کـه قانون منافی جان یک انسان بی گناه باشد، دیگر قانون نیست.
جان انسان ها درون اولویت است. آن قانون حتما عوض شود. گاندی گفت انسان بر قانون مقدم است.
کلبرگ بعد از شنیدن سخنان گاندی گفت بالاترین نمره ای کـه مـی توان بـه یک مغز داد همـین است. .
گاندی:مغز ششم .
.

#roshanaiecake #roshanaie #cake
#birthdaycake #mashhad #iran #designercak #instagood #instacakes #cakedecorating #cakeroshanaie #bestcake
.
روزهای بـه یـادماندنی درون کنارتان هستیم .

Read more

Media Removed

معمولا زمانی کـه قیمت‌ها درون یک دوره‌ معینِ کوتاه یـا بلند افزایش پیدا مـی‌کنند تورم بـه وجود مـی‌آید, درون علم اقتصاد هایپراینفلیشن یـا ابَر تورم یـا غول تورم بـه تورم غیر قابل کنترل درون شرایطی کـه قیمت ها بـه سرعت افزایش مـی ‌یـابند و واحد پول بـه سرعت ارزش خود را از دست مـی‌دهد, گفته مـی شود. تقریباً همـه ابر تورم‌ ها ... معمولا زمانی کـه قیمت‌ها درون یک دوره‌ معینِ کوتاه یـا بلند افزایش پیدا مـی‌کنند تورم بـه وجود مـی‌آید, درون علم اقتصاد هایپراینفلیشن یـا ابَر تورم یـا غول تورم بـه تورم غیر قابل کنترل درون شرایطی کـه قیمت ها بـه سرعت افزایش مـی ‌یـابند و واحد پول بـه سرعت ارزش خود را از دست مـی‌دهد, گفته مـی شود. تقریباً همـه ابر تورم‌ ها ناشی از عواقب جنگ یـاری بودجه دولت و چاپ بی رویـه ی پول و نیز پولِ بدون پشتوانـه و بدون تبدیل بـه نرخ برابری طلا یـا نقره است. بـه عبارتی ابَر تورم زمانی اتفاق مـی‌افتد کـه یک کشور نرخ تورم بسیـار بالا و معمولاً پرشتاب را تجربه مـی‌کند کـه در نتیجه ی آن ارزش واقعی ارز داخلی بـه سرعت از بین رفته و باعث مـی‌شود افراد جامعه دارایی ‌هایشان را از پول محلی بـه حداقل برسانند و به‌ طور معمول بـه سمت نگهداری ارزهای خارجی پایدار روی آورند. درون چنین شرایطی سطح عمومـی قیمت ‌ها درون یک اقتصاد بـه سرعت افزایش پیدا مـی‌کند و به عنوان یک ارز رسمـی ارزش واقعی خود را از دست مـی‌دهد
*1/2- قسمت اول
🔴 #cllife20
In economics, hyperinflation occurs when a country experiences very high and usually accelerating rates of inflation, rapidly eroding the real value of the local currency, and causing the population to minimize their holdings of local money. The population normally switches to holding relatively stable foreign currencies. Under such conditions, the general price level within an economy increases rapidly as the official currency quickly loses real value. The value of economic items remains relatively stable in terms of foreign currencies. Economists believe that hyperinflations are caused by large persistent government deficits financed primarily by money creation(rather than by borrowing or by increasingtaxation). As such, hyperinflation is often associated with some stress to the government budget, such as wars or their aftermath, sociopolitical upheavals, a collapse in export prices, or other crises that make it difficult for the government to collect tax revenue.
*Part 1/2

#_life20_ #hyperinflation #history #money #cash #goverment #war #ww1 #ww2 #iran #ایران #تهران #دلار #ارز #دولت #تاریخ #جالب #عکاسی #پول #سیـاست

Read more

Media Removed

پاکروان: زمانی کـه بحث اقتصاد مـی‌شود حتما بدانیم کـه دو عنصر مردان و زنان درون اقتصاد امروز کاملا با هم برابر هستند. درحالیکه مردها از زن‌ها توقع دارند کـه همپای آن‌ها کار کنند زیرا زندگی با درآمد یک نفر نمـی‌چرخد اما همزمان بدلیل‌‌ همان نگاه مردسالار درون همان زندگی افساری درون دست مـی‌گیرند کـه نگذارند زن ... پاکروان: زمانی کـه بحث اقتصاد مـی‌شود حتما بدانیم کـه دو عنصر مردان و زنان درون اقتصاد امروز کاملا با هم برابر هستند. درحالیکه مردها از زن‌ها توقع دارند کـه همپای آن‌ها کار کنند زیرا زندگی با درآمد یک نفر نمـی‌چرخد اما همزمان بدلیل‌‌ همان نگاه مردسالار درون همان زندگی افساری درون دست مـی‌گیرند کـه نگذارند زن رشد کند و بیرون برود و در جامعه فرد مـهم و مورد توجهی باشد. این درحالیست کـه زن همچنان مسوول بی‌چون و چرای خانـه هست و مسئول تربیت فرزندان بی‌کمک مردش.

#iran #tehran #tina_pakravan #art #artist #actor #aminhayai #cinema #film #ایران #تهران #فیلم #سینما #هنرمند #هنر #بازیگر #کارگردان #اندیشـه_فولادوند #امـین_حیـایی #تینا_پاکروان #شقایق_فراهانی

Read more

Media Removed

. این جام، جام شانس ما نبود، از گروهی کـه درونش قرار گرفتیم و از اتفاقاتی کـه در این یک ساله افتاد، با همـه محدودیت‌ها و بی‌عدالتی‌ها درون گروه مرگ چنین سربلند ایستادیم و با ۴ امتیـاز کـه در مواقع بسیـار باعث صعود تیم‌ها مـی‌شود حذف شدیم، من بـه شما قول خواهم داد آینده به منظور ما رقم خواهد خورد، درس و پیـامـی کـه در شکست ... .
این جام، جام شانس ما نبود، از گروهی کـه درونش قرار گرفتیم و از اتفاقاتی کـه در این یک ساله افتاد، با همـه محدودیت‌ها و بی‌عدالتی‌ها درون گروه مرگ چنین سربلند ایستادیم و با ۴ امتیـاز کـه در مواقع بسیـار باعث صعود تیم‌ها مـی‌شود حذف شدیم، من بـه شما قول خواهم داد آینده به منظور ما رقم خواهد خورد، درس و پیـامـی کـه در شکست هست درون پیروزی نیست، ما بازخواهیم گشت قدرتمندتر و مدعی‌تر.
از حالا حتما برای جام ملت‌های آسیـا قدم برداریم جام آسیـا حق تیم ملی ماست.
امروز دیگر درون فوتبال بین‌المللی ایران دارای هویتیست جهانی، با این بازی‌ها تیم ملی نشان داد تیمـیست درون کلاس جهانی و مقابل هیچ تیمـی از پیش باخته نیست.

#تیم_ملی #ایران #فوتبال #فیفا #teammelli #iran #irn #fifa #afc #worldcup
Photo: fifa.com

Read more

Media Removed

#Repost from @d96battle with @regram.app ... روز جمعه ۲۷ بهمن ماه بتل انتخابی global skillz Iran qualifier برگذار مـیشود. _ساعت :۱۰:۳۰ صبح _شرکت برایـه همـه بی بوی های عزیز آزاد مـیباشد. ۱۶ نفر از سایفر های برگزار شده انتخاب شدن و ۱۶ نفر هم فرصت تست درون روز مسابقه رو دارن و مـیتونن درون بتل ۳۲ نفره شرکت ... #Repost from @d96battle with @regram.app ... روز جمعه ۲۷ بهمن ماه بتل انتخابی
global skillz Iran qualifier
برگذار مـیشود.
_ساعت :۱۰:۳۰ صبح
_شرکت برایـه همـه بی بوی های عزیز آزاد مـیباشد. ۱۶ نفر از سایفر های برگزار شده انتخاب شدن و ۱۶ نفر هم فرصت تست درون روز مسابقه رو دارن و مـیتونن درون بتل ۳۲ نفره شرکت کنن.

_هزینـه ورودی شرکت کننده ها ۳۰.۰۰۰ تومان و تماشاگران ۱۵.۰۰۰ تومان.

_Judges:

@amireza.farahmand
@vahid_mehdipour
@masodrobat234
@bboy_afshin
@bboybomfunk

_.توضیحی درباره بتل آلمان:
نفر اول بـه فستیوال فرهنگی گلوبال اسکیلز ۲۰۱۸ دعوت مـیشـه کـه اول مـهرماه درون شـهر دوسلدورف آلمان برگزار مـیشـه.
جایزه نفر اول بلیط آلمان هست و جزو ۱۶ نفر برتر بتل آلمان شرکت مـیکند بدون هزینـه ورودی
تخفیف درون هزینـه هتل
ورکشاپ های رایگان درون سبک های مختلف
دعوتنامـه به منظور نفر اول
_.خوابگاه با قیمت مناسب به منظور شرکت کننده‌ها درون گرمسار هماهنگ شده ، لطفاً که تا روز سه‌شنبه متقاضیـان خوابگاه اسامـی و تعداد نفرات خودشونو بفرستن
_.به دلیل پرداخت هزینـه ها و جایزه نفر اول بصورت نقدی ، دریـافت ورودیـهای شرکت کننده‌ها و تماشاچیـان درون روز ۲۷ بهمن فقط با پرداخت نقدی امکان پذیراست.
لطفا اطلاع رسانی کنید تشکر 🙏
#wehiphopiniran @bboyingdotir #globalskillz

Read more

Media Removed

«یک‌سوم منابع آب سطحی جاری کشور درون استان خوزستان است» جمله‌ای کـه از دیرباز همواره با نام خوزستان عجین بوده و باعث و بانی دست درازی‌ها بـه آب‌های این استان پهناور شده است. درون سال‌های متمادی جمله فوق این‌قدر دست بـه دست مسئولین و رسانـه‌ها درون سطح کشور چرخیده هست که شاید کمتری باور کند کـه خوزستان امروز ... «یک‌سوم منابع آب سطحی جاری کشور درون استان خوزستان است» جمله‌ای کـه از دیرباز همواره با نام خوزستان عجین بوده و باعث و بانی دست درازی‌ها بـه آب‌های این استان پهناور شده است.

در سال‌های متمادی جمله فوق این‌قدر دست بـه دست مسئولین و رسانـه‌ها درون سطح کشور چرخیده هست که شاید کمتری باور کند کـه خوزستان امروز حتی با مشکل تأمـین آب به منظور شرب مردم خونگرم خود روبرو باشد.

بی‌شک همـین جمله باعث نامـه‌های محرمانـه و حرکات مرموزانـه عده‌ای به منظور انتقال آب خوزستان بـه نام شرب و به کام صنعت به منظور استان‌های دیگر شده است.

فی‌الواقع مـیزان وجود منابع آب‌های کشور درون خوزستان درست بود لکن امروزه با انتقال آب‌های خوزستان بـه فلات مرکزی دیگر معنا و مفهوم خود را از دست داده است.

ازاین‌رو حتما به مـهد کشاورزی ایران و شـهرهای بزرگ و کوچک آن سفر کنید و از نزدیک شاهد نابودی اکوسیستم آن باشید.

کشاورزی مختل، نخیلات خشک، تالاب‌های بی‌آب، آب شرب نایـاب، خانـه امن به منظور ریزگردها، ابرهای عقیم و هزاران مشکل دیگر کـه نـه از وجود آب مازاد بلکه از نبود آب درون خوزستان حکایت مـی‌کنند.

خوزستان درون حال نابودی است.

K H O R A M S H A H R
Nikon D810 | 70-200 | f-2.8
S: 1000
F: 2.8
Iso: 100
Focal length:70.0mm
#Iranianlovers #ig_persia #harfeaks #persianlikes #everydayiran #natgeo #nakedplanet #ig_worldclub #ig_masterpiece #mustseeiran #instagram #Documentary #500px #nature #fiap #vscoasia #ig_iran #natgeotravel #khozestan #instairan #1x5 #photoart #tehran #dslrofficial #magnumphotos #bbc #instapersia #خرمشـهر #ابادان #خوزستان

Read more

Media Removed

#mazda6 #arvand این خودروساز ژاپنی درون مزدا ۶ از موتور نوظهور SKYACTIV با حجم ۲.۵ لیتری بهره مـی برند کـه این موتور از نوع خطی و چهار سیلندر هست و نیرویی معادل با ۱۸۴ اسب بخار قدرت تولید مـی کند کـه این نیرو را توسط یک گیرباتوماتیک یـا دستی ارائه خواهد کرد. بـه منظور بهبود کیفیت داخل کابین از مواد با کیفیت ... #mazda6 #arvand
این خودروساز ژاپنی درون مزدا ۶ از موتور نوظهور SKYACTIV با حجم ۲.۵ لیتری بهره مـی برند کـه این موتور از نوع خطی و چهار سیلندر هست و نیرویی معادل با ۱۸۴ اسب بخار قدرت تولید مـی کند کـه این نیرو را توسط یک گیرباتوماتیک یـا دستی ارائه خواهد کرد.
به منظور بهبود کیفیت داخل کابین از مواد با کیفیت تر استفاده شده کـه عایق صدا نیز سبب کاهش سر و صدا درون این خودرو مـی شود. مزدا ۶ جدید مجلل تر شده است.استفاده از روکش های چرمـی ناپا و جایگزین شدن کلید های سنتی با لمسی ، فرمان جدید ،نمایشگر ۴.۶ اینچی جهت اطلاعات مـهم خودرو ، سیستم جلوگیری از خروج از خط و تشخیص نقطه کور از موارد جدید هستند.
از جمله ی این بروز رسانی ها درون این خودرو استفاده از سیستم جدید G‌-Vectoring است. کـه هماهنگ کننده ی دریچه گاز، فرمان و حتی سیستم تعلیق هست که سبب بهبود کنترل شاسی خودرو و افزایش قدرت دینامـیکی آن مـی گردد.مانند همان چیزی کـه در مزدا ۳ استفاده شده است.بی شک خودرویی درون سبک مزدا ۶ با این موتور چابک و طراحی مدرن رقیب سرسختی به منظور شورلت مالیبو، هوندا آکورد و تویوتا کمری خواهد بود.
#iran #khouzestan #abadan #khoramshahr
———————
همراهان خودروملل
@hamrahankhodro
@hamrahankhodro
همراهان خودرو ملل، بزرگترین و معتبرترین وارد کننده رسمـی و مستقیم خودرو درون خوزستان
خودرو های ایرانی و خارجی نقد و اقساط

۰۶۱۳۱۰۹
۰۶۱۳۳۳۸۷۳۳۳
۰۹۱۶۳۰۰۰۷۷۸
۰۹۱۶۹۱۶۱۸۵۷
۰۹۱۲۲۱۷۵۱۷۶
# خودرو داخلی #خودرو خارجی #اروندی #پلاک ملی # نقد و اقساط

Read more

Media Removed

. من و خیلی از ها ، جزو ان معمولی هستیم. به منظور ما از اول سخت بود با کفشِ پاشنـه بلند مسیرهای طولانی را راه برویم و جیکمان از پا درد درون نیـاید. ما از همان اول دنبال کفش اسپرت بودیم کـه بتوان با آن،ساعت ها درون شـهر، قدم زد ، دوید و بی توجه بـه کج شدن روسری، شاد بود. ما مشتاق صحبت با مردها نبودیم.به چشمانشان ... .
من و خیلی از ها ، جزو ان معمولی هستیم.
برای ما از اول سخت بود با کفشِ پاشنـه بلند مسیرهای طولانی را راه برویم و جیکمان از پا درد درون نیـاید.
ما از همان اول دنبال کفش اسپرت بودیم کـه بتوان با آن،ساعت ها درون شـهر، قدم زد ، دوید و بی توجه بـه کج شدن روسری، شاد بود.
ما مشتاق صحبت با مردها نبودیم.به چشمانشان زل نمـیزدیم.بیشتر وقت ها از گوشـه و کنار رد مـیشدیم و مـیرفتیم.ما از بچگی یـاد گرفتیم ساده باشیم.
راستش ما مثل معشوقه های امروزی شما ،هر روز یک رنگ و یک بو نبودیم.عشوه و ناز ، مادر زادی درون رگ و خون ما نبود.امکانش بود یک روز شـه باشیم ، ناراحت باشیم ، گریـه کنیم.ما نمـیدانستیم درون هر موقعیتی حتما شیک باشیم و روسریمان کج نشود.
ما همان انی هستیم کـه عشق را درون زندگی یـاد گرفتیم،نـه اینکه بـه ما گفته باشند همـیشـه خوش چهره و خوش بوترین باش، که تا تمام شـهر را عاشق کنی.بوی ادکلن ساده و آرام ما ،مـیان هزاران عطر و بوی مختلف اطرافِ شما گم شد.
خنده های ارام ما ، مـیان قهقه های پر،عشوه و بلند انـها اصلا شنیده نمـیشد.ما عشق را درون کفش های پاشنـه بلندمان کـه خاک مـیخورد، جا گذاشتیم.
ما با همان کوله پشتی و کفش اسپرتمان ، بی صدا آمدیم درون زندگی شما.ما حتی کفش هایمان پاشنـه بلند هم نبود کـه صدای رفتنمان را بشنوید.ما یک دسته معمولی بودیم،فهمـیدیم حتما عوض شویم که تا مارا ببینید.اما نتوانستیم.ما معمولی بودیم، هنوز هم هستیم چون اینطوری راحت تریم،خوشحال تریم. ما بلد نیستیم خودمان نباشیم. .
photo by : @arhaz_ahmadi
.
#اصفهان_ع#اصفهانیـا #اصفهانی #اصفهان

#esfahan #isfahan #esfahanziba #iranian_photography #ig_iran #instapersian #honar_dostan #aks_baran #_ax_honari #travelmagazin #traveling #iranian_photography #travelmagazi #ir_ig #ig_today #ig_mood #aks__khass #iranemoon #lenzak #ig_iran #instapersian #am_iranaks #axxkhas #instaesfahan
. 👈👈 جهت ارتباط با ما از هشتگ های زیر استفاده کنید
👇👇👇
#esfahanaks
#isfahanaks

Read more
#عیدی_بلیط_لاتاری_هدیـه_دهیم موسی گفت: ما به منظور یک مشت خاک ، هشت سال جنگیدیم . ولی ناموسمون رو بردند ، هیچ کار نکردیم ... . . شنبه ، ۱۴بهمن،ساعت۱۵:۳۰، پردیس #کورش ، اولین #اکران #لاتاری همراه با عوامل فیلم، بی قضاوت نشستیم به منظور دیدن فیلمـی جسورانـه ، کـه #فیلمنامـه اش ، هربار ؛ رَد مـیشد . #محمد_حسین_مـهدویـان ... #عیدی_بلیط_لاتاری_هدیـه_دهیم
موسی گفت: ما به منظور یک مشت خاک ، هشت سال جنگیدیم . ولی ناموسمون رو بردند ، هیچ کار نکردیم ... .
.

شنبه ، ۱۴بهمن،ساعت۱۵:۳۰، پردیس #کورش ، اولین #اکران #لاتاری همراه با عوامل فیلم، بی قضاوت نشستیم به منظور دیدن فیلمـی جسورانـه ، کـه #فیلمنامـه اش ، هربار ؛ رَد مـیشد . #محمد_حسین_مـهدویـان ، آنقدر بی ریـا و همرنگ جماعت بود کهی فکر نمـی کرد او کارگردان فیلم باشد ... #فیلم شروع شد ، مـهدویـان باهوش ما ،همان دقایق اول ، با یک پلان و صدای #روزبه_بمانی، همـه ها را همراه کرد." کجا حتما برم یـه دنیـا خاطره ات تو رو یـادم نیـاره "...عجب فیلمـی ، عجب #دیـالوگ هایی، عجب حرفی زده، بغض ها درون گلو،دست و پای لرزان ، عجب بازی هایی ... آخرش چه مـی شود؟؟؟ فیلم تمام شد . همـه ایستاده ، دست مـیزدند. عوامل بـه روی صحنـه آمدند . تشویق ها از ثانیـه گذشت ، دقیقه شد. اجازه حرف زدن بـه عوامل داده نمـیدادند. مـهدویـان و تیمش بی تکبر با همـه بودند . حال خوبشان بـه همـه منتقل شد . چهره محمد حسین مـهدویـان، آنروز فقط یک #خنده و نفس راحت بود و بس... دهه هفتادی های کنار من، شادی مـی د : دیگه ما هم حاج کاظم داریم ، اینم آژانس شیشـه ای ما، ما هم #حاتمـی_کیـا داریم ولی اسمش مـهدویـانـه 😄👌
.
.
لاتاری بارها درون #جشنواره ها اکران شد ، اما هیچنتوانست حال خوب عوامل و بچه های اکران اول فیلم را درک کند کـه چطور ،سر سختانـه طرفدار #مـهدویـان و جسارتش شدند .
القصه : لاتاری را ببینید و بدانید به منظور هر دهه هفتادی ، یک موسی لازم هست . لطفا موسی باشید برایشان ... لاتاری حرف بزرگیست کـه امنیت ملی را بـه خطر مـی اندازد، اما مروج خشونت نیست ، فقط ناموس و غیرت را متفاوت معنا کرده هست ...لاتاری خوب یـا بد، جا درون دل آدم ها بازکرد.
فیلم روز جشنواره درون پست های قبل هست [email protected] @smahmoodrazavi @saedsoheili @javadezzati @hejazifar.hadi @lotterymovie @rouzbehbemani
#Iran #سینما #نوروز #عید #لاتاری_تنـها_نیست

Read more

Media Removed

️ #سیـاوسفر #کندوان «وقتی آدم هر روز همان افراد را ببیند، آن‌ها کم کم جزیی از زندگیش مـی‌شوند. آن وقت مـی‌خواهند کـه او هم بـه آدمِ دیگری تبدیل شود. اگر آدم آن‌طور کـه دیگران مـی‌خواهند، نشود، از دستش عصبانی خواهند شد!هرکسی فکر مـی‌کند کـه مـی ‌داند دیگران چگونـه حتما زندگی کنند. اما هیچ‌برای زندگی ... ⛺️🌌🌿 #سیـاوسفر #کندوان
«وقتی آدم هر روز همان افراد را ببیند، آن‌ها کم کم جزیی از زندگیش مـی‌شوند. آن وقت مـی‌خواهند کـه او هم بـه آدمِ دیگری تبدیل شود. اگر آدم آن‌طور کـه دیگران مـی‌خواهند، نشود، از دستش عصبانی خواهند شد!هرکسی فکر مـی‌کند کـه مـی ‌داند دیگران چگونـه حتما زندگی کنند. اما هیچ‌برای زندگی خود ایده‌ای ندارد.»
👤 #پائولو_کوئیلو
📚کیمـیاگر
________________________________________
س: همسفر شدن با افراد جدید همـیشـه برام جالب بوده.🌿
هری به منظور خودش یـه شخصیت منحصر بـه فرد داره کـه حاصل سال های متمادی زندگی‌ش درون این کالبد و زمـین هست 🌍🌈
حتی متضاد ترین افراد کـه ممکنـه بـه نظر بیـاد نمـی‌شـه حتی یک روز باهاشون زندگی کرد، ناگهان و بعد از یک هفته سفر بهترین دوست ها مـیشن و کلی چیزهای جالب و جدید بـه اتفاق تجربه خواهد شد.☯️🍃

مـی‌خوام بگم کـه از #ماجراجویی و #تجربه کار های جدید نترسید.🙋🏻‍♂️ نگید کـه «تنـهایی چطور اینکارو کنم؟» یـا «چون هیچهمراهم نیست، بعد نمـیتونم و نمـی‌کنم!»🙅🏻‍♀️🍂

‌ فرصت ها مثل ابر ها درون گذر هستند. ☁️🌬
دریـابید و حالش رو ببرید 🌱🌈
دو روزه دنیـا🤞؛
با جرئت و بی اضطراب زندگی کن 😌🍃

#سیناسیـاوشان 🌿
روستای کندوان،
دامنـه سهند، آذربایجان شرقی.
خرداد ٩٧
________________________________________
Camping in #Kandovan village, one of the oldest and most amazing places in Iran ( #Azerbaijan province).
It's amazing how different companions in one's journey affect his experience and knowledge.🌈🌱
Wish you all a happy journey and understanding travel mates 🌞🕊🕊🕊
// #iranissafe #natgeotravel #irantravel #ourcamplife #wildernessculture #livefolk #livefree #irantourist #tabriz #liveyourlife #ftwotw // #سفر #طبیعت #کمپ #زندگی #ایران #توریست #گردشگر #کمپینگ #سفرزندگی

Read more

Media Removed

#poster #film #movie #cinema #hollywood #art #cinemaparsi # #iran #پوستر #فیلم #هنر #سینماپارسی #سینما #ایران #هالیوود #راجر_ایبرت #نقد_فیلم #نقد «نقد درون سینماپارسی» / شماره ۵ / بخش ۳ از ۳ نقد فیلم «زندگی پی»(Life of Pi) منتقد: راجر ایبرت ★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★ چیزی ... #poster #film #movie #cinema #hollywood #art #cinemaparsi # #iran
#پوستر #فیلم #هنر #سینماپارسی #سینما #ایران #هالیوود #راجر_ایبرت #نقد_فیلم #نقد
«نقد درون سینماپارسی» / شماره ۵ / بخش ۳ از ۳
نقد فیلم «زندگی پی»(Life of Pi)
منتقد: راجر ایبرت
★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★
چیزی کـه من را هیجان زده مـی کند این هست که چقدر استفاده از 3D درون این فیلم را دوست دارم. من هیچ چیز ساخته شده بهتر از این را ندیده بودم، حتی Avatar.
اجازه بدهید سعی کنم یک نقطه نظر را توصیف کنم. دوربین درون دریـا جاسازی شده و به قایق نجات و بالاتر از آن نگاه مـی کند. سطح دریـا مانند غشاء و فرآیندهای غشایی طلسم شده و شناور است. هیچ چیز بـه طور خاص درون آن تعریف وجود ندارد و این فقط آنجاست. این یک شات از یک قایق شناور درون اقیـانوس نمـی باشد. این یک شات از اقیـانوس، قایق و آسمان بـه عنوان یک مکان با شکوه است.
هنوز سعی بـه تعریف و لو فیلم ندارم‌. درون لحظاتی کـه Pi و ببر فضای درون قایق را با هم استفاده مـی کنند بیشتر footage های ببر (مقدار فیلم بـه فوت، طول چیزی بر حسب فوت) البته CGI هستند(روش استانداردی درون برنامـه های کامپیوتری). من بـه یـاد دارم ۴ ببر واقعی درون بعضی شات ها دیده شده اند. بازیگر جوان فیلم با عملکرد قابل توجهی بـه بهتر شدن صحنـه ها کمک مـی کند. نویسنده یک بار نوشت انسان و حیوان نسبت بـه هم درک متقابل دارند و این اتفاقی هست که درون این فیلم شاهد آن هستیم. ببر تنـها بـه پسر مانند شکار نگاه نمـی کند، بلکه با او مانند استادش رفتار مـی کند.
این فیلم بی سر و صدا با ترکیبی از سنت های دینی مختلف، داستانی درون شگفتی زندگی را بـه آغوش گرفته است. قابل توجه هست که این دو دار و در زیر آن ها ماهی ها و بالای آن پرندگان، همـه درون اینجایند. هنگامـی کـه آن ها بـه یک جزیره شناور با جمعیت بی شمار (Meerkart) مـی آیند، کارگردان یک صحنـه باورنی را بـه وجود مـی آورد. این جزیره یک سوال دیگر را اضافه مـی کند: آیـا این واقعی است؟ این داستان واقعی تمام شده است؟ من پرسش این سوال را قبول نمـی کنم؛ «Life of Pi» واقعی است... ثانیـه بـه ثانیـه و دقیقه بـه دقیقه...
آنچه کـه در نـهایت به منظور هر بیننده باقی مـی ماند، تصمـیم گیری نـهایی هست و من تصمـیم گرفتم این فیلم را یکی از بهترین فیلم های سال بدانم.
«پایـان»
★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★*★
برای مشاهده مطالب و ویدئوهای کامل با کلیک بر روی لینک کانال تلگرام سینما پارسی(در صفحه اصلی اینستاگرام) عضو شوید...
Telegram.me/cinemaparsi

Read more

Media Removed

#ایران #گیلان #ماسال #خانـه‌ای_بر_فراز_ابرها . شاید این کلبه و منظره و خصوصا ابرها براتون چشم‌نوازی کنند و آرزوی زندگی یـا مسافرت در/به چنین جایی رو داشته باشین. . ولی آنچه کـه پشت این عآزار دهنده است، ساخت و ساز‌ها و در واقع حق مالکیت و خودخواهی بی حد و مرز ما انسان‌هاست و همـین طور بی لطفی نسبت ... #ایران #گیلان #ماسال #خانـه‌ای_بر_فراز_ابرها .
شاید این کلبه و منظره و خصوصا ابرها براتون چشم‌نوازی کنند و آرزوی زندگی یـا مسافرت در/به چنین جایی رو داشته باشین.
.
ولی آنچه کـه پشت این عآزار دهنده است، ساخت و ساز‌ها و در واقع حق مالکیت و خودخواهی بی حد و مرز ما انسان‌هاست و همـین طور بی لطفی نسبت بـه طبیعت کـه کلی آشغال توی طبیعت رها مـی‌کنیم کـه به لطف فتوشاپ تمـیز کاری‌اش کرده ‌ام‌.
.
نمـیدانم ما ایرانی‌ها که تا کجا مـی‌خواهیم پیش برویم.
تا کجا مـی‌خواهیم بسوزانیم، بسازیم، و طبیعت را نابود کنیم.
.
آیـا ما نسبت بـه اطراف و اطرافیـان خود مسئول نیستیم؟
آیـا نسبت بـه وطن خود و طبیعت آن مسئول نیستیم؟
.
ایران کشوری فوق العاده هست که هر روز بیشتر شیفته طبیعت و زیبایی آن مـی‌شم کـه بی‌شک خیلی از ایرانی‌ها نسبت بـه آن ناآگاهن.
.
لطفا ضمن اینکه خودتون از طبیعت مراقبت مـی‌کنین، طبیعت را از ناآگاهی مردمان و اطرافیـان نیز مراقبت کنین
و اگه فرد یـا گروهی دیدین کـه آتش روشن مـی‌کنن یـا زباله مـیریزن یـا ... بهشون اخطار بدین.

#ما_مسئولیم #ایران_کشوری_زیبا
#ایران_در_آتش 😖😖😖
.
مشخصات فنی ثبت:
NIKON D7200
NIKKOR 18-140 @105mm
ISO-100
f/11
1/125 sec .
#iran #gilan #masal
#mustseeiran #unknowniran #helpiran #nature #ig_iran #ir_iran #photography #nikon
#nikoniran #no_navar

Read more

Media Removed

#mastajphotos . کوچه ی سیزدهم... زنجان و زنجان گردی هم حس و حال خاص خودشو داشت... کاش مـی شد توی زادگاه خودم هم (اهواز) اینجور راحت شـهر رو قدم ب و نـه گرمای 50 درجه کلافم کنـه ، نـه شرجیـا و نـه ممنوعیت عکاسی با دوربین و نـه اعتراض مردم! بگذریم ، مدت هاست کـه بعد از اتفاقات و ممنوعیت ها و محدودیت های عکاسی ... #mastajphotos
.
کوچه ی سیزدهم...
زنجان و زنجان گردی هم حس و حال خاص خودشو داشت...
کاش مـی شد توی زادگاه خودم هم (اهواز) اینجور راحت شـهر رو قدم ب و نـه گرمای 50 درجه کلافم کنـه ، نـه شرجیـا و نـه ممنوعیت عکاسی با دوربین و نـه اعتراض مردم!
بگذریم ، مدت هاست کـه بعد از اتفاقات و ممنوعیت ها و محدودیت های عکاسی توی اهواز دیگه با جون و دل و خیـال راحت نتونستم دوربین بـه دست بشم...
.
پ.ن: یـه چیزی خیلی ساله دوست دارم بگم کـه کاش اینجا هم فرهنگ عکاسی و عکاسی خیـابانی جا بیفته...که که تا دوربین درون مـیاری 5 نفر اعتراض نکن یـا حس نکنن اگه توی کادر یـه عحتی سر هم بیفتن انگار تیر خوردن!! مدت هاست ناراحتم از بی احترامـی ها و مشکلاتی کـه هربار دوربین بـه دست شدم یـه عده برام ایجاد و پشیمون بـه خونـه برگردوندنم...شایدم من بلد نیستم اینجا چطور کارمو انجام بدم...! نمـیدونم...ولی بـه هرحال اهواز و خوزستان زادگاه منِ و من عاشقشم ، حتی اگر نشـه از عکاسیلذت برد! 🙏
.
#mastajstories
#ax_matn #one__shot__ #akas_khoone #igerspersia #iranian_photography #ig_persia #icu_iran #photoss_ir #pix__2__pix #akkas_bashy #aksdastan #harfeaks #photogram35 #nature2000 #ig_iran_ #insta_iran #instapersia #insiran1 #lenspersia #persianlikes
#negahe_shoma #am_iranaks #akkasan #ig_4every1 #ir_aks #lenspersia #pasandha #insiranian #lenzak

Read more

Media Removed

به تنـهایی گرفتارند مشتی بی‌ پناه این‌جا مسافرخانـه‌ ی رنج هست یـا تبعیدگاه این‌جا؟ . غرض رنجیدن ما بود از دنیـا کـه حاصل شد مکن عمر مرا ای زندگی دیگر تباه این‌جا . به منظور چرخش این آسیـاب کهنـه‌ ی دل‌سنگ بـه خون خویش مـی‌ غلتند صد ها بی‌ گناه این‌جا . نشان خانـه ‌ی خود را درون این صحرای سر درون گم بپرس از کاروان‌ ... 💠
به تنـهایی گرفتارند مشتی بی‌ پناه این‌جا
مسافرخانـه‌ ی رنج هست یـا تبعیدگاه این‌جا؟
.
غرض رنجیدن ما بود از دنیـا کـه حاصل شد
مکن عمر مرا ای زندگی دیگر تباه این‌جا
.
برای چرخش این آسیـاب کهنـه‌ ی دل‌سنگ
به خون خویش مـی‌ غلتند صد ها بی‌ گناه این‌جا
.
نشان خانـه ‌ی خود را درون این صحرای سر درون گم
بپرس از کاروان‌ هایی کـه گم د راه این‌جا
.
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان مـی‌جوید از من که تا نیـاید اشتباه این‌جا...
.
تو زیبایی و زیبایی، درون ‌این‌جا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد درون مرداب، ماه این‌جا...
.
#فاضل_نظری
@fazelnazarii
.
______💠______
#غزل #ناب #معاصر #عشق #شعر_معاصر #غزل_فارسی #فارسی #پارسی #شعر #شعر_فارسی #sher #Qazal #Farsi #Iran #Persian #poem #poetry
.
متن کامل شعر ها رو همـیشـه مـیتونید از کانال تلگرام غزل فارسی دریـافت کنید 💜

Read more

Media Removed

. برقِع یـا بـه قول زنان بومـی هرمزگان "بُرکَه" کـه نوعی پوشش چهره زنان درون جنوب بـه شمار مـی‌رود، این روزها مورد استقبال و استفاده جوان‌تر‌ها قرار ندارد کـه با از دست رفتن این تمایل به منظور استفاده بـه عنوان یک پوشش، رونق و بازار برقع نیز کم کم درون حال از دست رفتن است. برقع‌ها رنگ‌های متفاوتی دارند و بسته اینکه ... .
برقِع یـا بـه قول زنان بومـی هرمزگان "بُرکَه" کـه نوعی پوشش چهره زنان درون جنوب بـه شمار مـی‌رود، این روزها مورد استقبال و استفاده جوان‌تر‌ها قرار ندارد کـه با از دست رفتن این تمایل به منظور استفاده بـه عنوان یک پوشش، رونق و بازار برقع نیز کم کم درون حال از دست رفتن است.

برقع‌ها رنگ‌های متفاوتی دارند و بسته اینکه درون کدام ناحیـه از هرمزگان زندگی مـی‌کنید یـا اینکه جوان باشید یـا زنی بیوه شکل و رنگ آنـها تغییر مـی‌کند و این بدین معنی‌ست کـه مخاطب فرد برقع‌دار درون زمان‌های گذشته بـه خوبی متوجه وضعیت تاهل بانوان و یـا حتی وضعیت خانوادگی و جایگاه اجتماعی آنـها با دیدن برقع مـی‌شده است.
Photo:@jadidiparnian
#چطوره👆😉
# #جدید #آهنگ #دریـا
برای #دانلود بیـاین کانال
#هرمزگان #خواننده_زن #ایران #زنان_بندر #بندری #رودان #کندوره #کلیپ #لایک #بندرعباس #هرمزگان #هرمز #قشم #لافت #مـیناب #هنگام #جنوب #جنوبی #بندرلنگه #لباس_بندری #bandarabbas #hormozgan #iran #tehran #shiraz
➕ بی احترامـی نکنیم 🙏
➕ دوستاتونو تگ کنید 💎
➕ ممنون از لایک و کامنت هاتون 👍

Read more

#حس_خوب #باران 🌧️🌧️ ... ... تُ همون بارون وسط مردادی! وسطِ اینـهمـه بی حوصلگیِ یکسال همونقدر دلجذب همونقدر خواستنی و همونقدر درون دست محـال!!! . . کی دلش ازین بارونا مـیخواد؟؟!؟ 🌨️ . . زندگى، قبل از هرچيز زندگى ست... گل مى خواهد، موسيقى مى خواهد، زيبايى مى خواهد... زندگى، ... #حس_خوب #باران 💧☔💧🌧️🌧️☔💧
... ... تُ همون بارون وسط مردادی!
وسطِ اینـهمـه بی حوصلگیِ یکسال
همونقدر دلجذب
همونقدر خواستنی
و همونقدر درون دست محـال!!! .
.
کی دلش ازین بارونا مـیخواد؟؟!؟ 💗☔💧🌊🌨️💧🌊🌊🌊
. .
زندگى، قبل از هرچيز زندگى ست...
گل مى خواهد، موسيقى مى خواهد، زيبايى مى خواهد...
زندگى، حتى اگر يكسره جنگيدن هم باشد،
خستگى درون كردن مى خواهد...
عطر شمعدانى ها را بوييدن مى خواهد...
خشونت هست، قبول؛
اما خوشونت، اصل كه نيست،
زايده است، انگل است، مرض است. ما بايد بـه اصلمان برگرديم.
زخم را - كه مظهر خشونت هست - با زخم نمى بندند،
با نوار نرم و پنبه پاك مى بندند،
با محبت، با عشق... نادر_ابراهیمـی .
.
.
شبتوووووووون بهشـــــت
.
.
۹٧مرداد
_________________________________________
📍Location : Iran , Mazandaran , Motelghoo, . .
📸Video by : @sajjadsaffari
_________________________________________
Music by @mohsenebrahimzadeh . . . .
#مرداد #بارون #شمال #مازندران #ایران #متل_قو #سلمانشـهر
#north #iran #mazandaran #shahsavar #motelghoo #mobilegraphy #instagram #traveling #shomal #natgeo #gopro #sajjadsaffari #tourism_iran #beautif_iran #hamgardi #shomaltravel #mohsenebrahimzadeh

Read more

Media Removed

. ⁦✍️⁩⁦🖊️⁩⁦🖋️⁩⁦️⁩⁦️⁩⁦🖍️⁩⁦️⁩⁦🖇️⁩ . کمتری پیدا مـی‌شود کـه دلش به منظور مداد و دفتر ضعف نکند. شاید بـه این دلیل هست که عمر کودکی ما، لابه‌لای تراش‌ها، دفتر‌های بی‌خط و سرمشق گذشته است. شاید به منظور همـه ما پاییز تکرار روزهای سرخوش کودکی هست که توان اندکی درون درک غم داشته و شدت بالایی درون امـیدواری ... .
⁦✍️⁩⁦🖊️⁩⁦🖋️⁩⁦✒️⁩⁦✏️⁩⁦🖍️⁩📌⁦✂️⁩📍📏📐⁦🖇️⁩📎 .
کمتری پیدا مـی‌شود کـه دلش به منظور مداد و دفتر ضعف نکند. شاید بـه این دلیل هست که عمر کودکی ما، لابه‌لای تراش‌ها، دفتر‌های بی‌خط و سرمشق گذشته است. شاید به منظور همـه ما پاییز تکرار روزهای سرخوش کودکی هست که توان اندکی درون درک غم داشته و شدت بالایی درون امـیدواریب مـی‌کرده‌ایم. حتما اعتراف کرد هر آنقدر کـه حاضر نیستیم (شاید) بـه کودکی برگردیم اما بی‌شک پرسه درون حوالی مـهر و لوازم‌التحریر سفر جذابی خواهد بود 📍📍📏📐📍📍 از ۱۵ مرداد که تا ۱۵ مـهر جشنواره نوشت‌افزار درون شـهرکتاب مرکزی بر پاست. برنامـه‌های جالبی به منظور شما داریم.
. #باتوتاکلاس
.

#bookcitycentral #bookcity #bookstore #book #books #today #suggest #cafe #tehran #iran
#شـهركتاب_مركزى #جشنواره_لوازم‌التحریر #کافه_کتاب #كتابخوانى #پيشنـهاد #بازی #تهران #ايران

Read more

Media Removed

Nina Ricci Luna Eau de Toilette . Luna عطری از برند فرانسوی نینا ریچی هست که درون سال 2016 مـیلادی بـه بازار عطر جهان عرضه گردید، عطری با رایحه ای شرقی - وانیلی کـه توسط دو عطر ساز بـه نام های کریستف رینود و ماری سالامان خلق گردید. عطری باطراوت کـه نت بالایی آن با رایحه های توت وحشی و بهار نارنج آغاز مـی شود ... Nina Ricci Luna Eau de Toilette
.
Luna عطری از برند فرانسوی نینا ریچی هست که درون سال 2016 مـیلادی بـه بازار عطر جهان عرضه گردید، عطری با رایحه ای شرقی - وانیلی کـه توسط دو عطر ساز بـه نام های کریستف رینود و ماری سالامان خلق گردید.
عطری باطراوت کـه نت بالایی آن با رایحه های توت وحشی و بهار نارنج آغاز مـی شود اما اندکی کـه مـی گذرد، شمـیم معطر گل بی مرگ بـه مشام مـی رسد کـه در کنار رایحه دلپذیر کارامل ترکیبی بی نظیر را درون نت مـیانی این عطر رقم مـی زند. درون نـهایت نیز رایحه های چوب صندل و وانیل ماداگاسکاری از نت پایـه این عطر بر جای مـی ماند.
ادو توالتLuna محصولی از شرکت نینا ریچی هست که به منظور استفاده خانم ها مناسب است.

خانواده بویـایی: شیرین، گلی، وانیلی
.
نت بالایی: توت وحشی، بهار نارنج .
با ضربه زدن روي تصوير قيمت محصول را مشاهده نماييد و مستقيم وارد صفحه خريد محصول شويد.
.
قیمت کالاها بـه تومان مـیباشد.
.
دو رقم صفر بعد از اعشار خوانده نمـیشود .
#safirstores #safir #safirismyshop
#سفیر_رایحه #عطر #iran

Read more

#رویش #سیـاوسفر تجربه‌ ی یوگا و بیداریِ جان درون طبیعتِ بی نظیرِ شمال، تجربه ای بود کـه آخر هفته گذشته با حضور جمعی از همراهان #رویش و همکاری زیبای دوستان خوبم درون #رنگین_خانـه (@ranginkhaneh} بـه وقوع پیوست. 🧘🏻‍♀️🌍🧘🏼‍♂️ همواره معتقد بوده و هستم کـه #یوگا تمرینی ست به منظور نزدیک ِانسان بـه ... #رو🌱یش #سیـاوسفر
تجربه‌ ی یوگا و بیداریِ جان درون طبیعتِ بی نظیرِ شمال، تجربه ای بود کـه آخر هفته گذشته با حضور جمعی از همراهان #رو🌱یش و همکاری زیبای دوستان خوبم درون #رنگین_خانـه 🏡🌈(@ranginkhaneh} بـه وقوع پیوست.
✨🧘🏻‍♀️🌍🧘🏼‍♂️✨
همواره معتقد بوده و هستم کـه #یوگا تمرینی ست به منظور نزدیک ِانسان بـه خودِ حقیقی* و روحِ طبیعت🍃؛ و این اتفاق زمانی بـه بهترین شکل ممکن خواهد شد کـه تمرین و آموزش درون فضای باز و در طبیعت انجام گیرد 🏞

🌿.🌺.🌻.🌱.💐.🌳

سپاس از این حال 🍀
سپاس از تمامِ زیبایی ها
از سر سبزیِ جنگل ها
از هوای تازه کوهستان
از مـیوه‌های رنگارنگ ِ تابستان🍉
و از تمام دوستان و همراهانِ جان کـه در این رویش زیبا همراه و همدل بودند 🙏🏽🌿🙏🏽
@ranginkhaneh
@arixstudio
@arash.besharat
@arman.besharat
#siavyoga
#طبیعت #سلامت_جسمانی #سفر #تور #ورزش #سلامتی #یوگا #گیـاهخواری
_______________________________
Last weekend’s Healing Retreat in #Tonekabon county in the north of Iran was an amazing experience. 🌈🌱
With my friends in @ranginkhaneh providing all the beautiful experiences of picking fresh fruits and vegetables and making vegan food during this 2day workshop. 🍉🍆🍒🍇🍐
Thank you to all happening,
Hope to join together for even better and bigger events in the coming future.🌈
Namasté 🙏🏽
Have a beautiful day 🌿
// #healing #yogaworkshop #yogamiddleeast #retreat #yogapractice #vegan #retreatworkshop #iranissafe #seeyouiniran

Read more

Media Removed

🏼🏼 South of IRAN! . درون نیست ‏راه نیست ‏شب نیست ‏ماه نیست ‏نـه روز ‏و ‏نـه آفتاب، ‏ما ‏بیرونِ زمان ‏ایستاده‌ایم ‏با دشنـه‌ی تلخی ‏در گُرده‌هایِمان! #احمد_شاملو 🏼 آبادان ۵کیلومتر خرمشـهر ۱۵کیلومتر نـه آب داره نـه برق نـه هوا اما که تا دلتون بخواد خاک و بادهای سوزان داره☹️ #ما_خوزستانیـا_سالهاست_هیچی_نداریم ... 🙏🏼💙💪🏼
South of IRAN!
.
در نیست
‏راه نیست
‏شب نیست
‏ماه نیست
‏نـه روز
‏و
‏نـه آفتاب،
‏ما
‏بیرونِ زمان
‏ایستاده‌ایم
‏با دشنـه‌ی تلخی
‏در گُرده‌هایِمان!
#احمد_شاملو 💙🙏🏼
آبادان ۵کیلومتر
خرمشـهر ۱۵کیلومتر
نـه آب داره
نـه برق
نـه هوا
اما که تا دلتون بخواد خاک و بادهای سوزان داره☹️😢
#ما_خوزستانیـا_سالهاست_هیچی_نداریم #زندگی_نداریم #مطالبه_گری_حق_ماست
به بچه ها گفتم کنار تابلوی برزیل ۵کیلومتر بایستیم (چندماه پیش بطور هنرمندانـه آبادان رو بـه برزیل تبدیل کرده بودن)، وقتی از ماشین پیـاده شدیم، بهمن شروع کرد بـه زدن، نمـیدونم سرعت بادُ گردوخاک چقدر بود، ولی سریع شال از روی سرم افتاد و شیشـه عینکم پرخاک شد، مـهدی گفت درسته ماهشـهر گرمـه و خاکی ولی برگردیم، اما بازم هممون مُصر بودیم کـه بریم آبادان!
گفتم عبگیریم، و علیسینا با دوربینش عگرفت، ۵:۳۰ بود کـه رسیدیم، توی شـهر شدت گردوخاک بیشتر بود، کـه هیچ جا نتونستیم بریم، کمـی با ماشین چرخیدیم و یکی دوجا عکاسی کردیم، هرجا خواستیم دستهامون بشوریم آب بوی گند مـیدادُ بچه ها مـیگفتن آب شوره (من اصلا امتحان نکردم)، وضعیت شـهر و مردم بشدت بد بود، خیلیـارو دیدیم کـه کلی آب معدنی خریده بودنُ بـه سمت خونـه هاشون مـیرفتن، چندتا تانکر آبی دیدیم کـه توی سطح شـهر چرخ مـیزدن، لحظه ای نبود کـه توی حرف زدنـهامون بغض نکنیم... همون روز استوری گذاشتم، کـه جمعه بود، ۸تیر۹۷
امـیدوارم مسئولین بـه خودشون بیـان و برای آرامش، راحتی و شادی مردم این سرزمـین، از جنوب که تا شمال، از شرق که تا غرب این کشور حرکت مثبت و درست حسابی انجام بدن، چون واقعا دیگه خسته شدیم از این همـه گرونی، بی آبی، بی برقی، آلودگی، گرفتاری، سختی، بدبختی، بیچارگی، بیماری ووو لحظات بد و پرازغمُ اشک☹️😢 حق مردم ما این نیست و‌ وقتش رسیده کـه این مردم روزهای شاد و سرشار آرامش و راحتی رو تجربه کنن🙏🏼 #پس_از_خواب_بیدار_بشید_مسئولین #زمستون_خیلی_وقته_تموم_شده
#خوزستان_آب_ندارد #خوزستان_هوا_ندارد #آبادان_آب_ندارد #آبادان_هوا_ندارد #خرمشـهر_آب_ندارد #خرمشـهر_آزاد_شد_ولی_آباد_نشد #همـه_با_هم #همـه_برای_ایران #ایران_برای_همـه #زندگی_کن #زندگی_خوب #زندگی_زیباست #انرژی_مثبت #ایران #جنوب #خوزستان #آبادان #خرمشـهر #اهواز #بندرماهشـهر #abadan #positivethinking #positiveenergy #lifeisbeautiful

Read more

لطفا متن را که تا اخر بخوانید🏿🏿 شرق استان كرمان درون شـهر شـهداد، شـهری تاریخی از زیر خاك بیرون آورده شده كه بـه دلیل ساختار كوچه‌ها و خانـه‌های آن و كوچك‌بودنشان بـه شـهر كوتوله‌ها شـهرت یـافته است، شـهری كه قدمت آن بـه پنج هزار سال پیش برمـی‌گردد و به نظر مـی اید ادمـهای کوتاه قدی درون ان زندگی مـی د.  شـهداد با نام ... لطفا متن را که تا اخر بخوانید🙏🏿🙏🏿 شرق استان كرمان درون شـهر شـهداد، شـهری تاریخی از زیر خاك بیرون آورده شده كه بـه دلیل ساختار كوچه‌ها و خانـه‌های آن و كوچك‌بودنشان بـه شـهر كوتوله‌ها شـهرت یـافته است، شـهری كه قدمت آن بـه پنج هزار سال پیش برمـی‌گردد و به نظر مـی اید ادمـهای کوتاه قدی درون ان زندگی مـی د.
 شـهداد با نام كهن «‌خبیص»‌ بـه فاصله 100‌كیلومتری شرق كرمان درون حاشیـه غربی دشت لوت قرار دارد. که تا سال 1846 تصور وجود تمدن‌هایی كهن درون كناره‌های این دشت غیرمسكونی نمـی‌رفت، ولی درون این سال طی بررسی‌های گروه جغرافیـایی دانشگاه تهران درون شرق شـهداد سفالینـه‌های سطحی مشاهده شد كه از وجود تمدن‌هایی درون همسایگی دشت لوت خبر مـی‌داد.كاوش‌های علمـی باستان‌شناختی درون حاشیـه غربی دشت لوت از سال 1848 که تا سال 1856 ادامـه یـافت كه حاصل هشت فصل كاوش درون این منطقه منجر بـه كشف گورستان‌هایی مربوط بـه هزاره دوم و سوم قبل از مـیلاد و كوره‌های ذوب مس شد.
 پس از پیروزی انقلاب و با یك وقفه  17‌ساله، كاوش‌های دشت لوت شـهداد مجددا آغاز شد. حاصل چهار فصل كاوش بعد از انقلاب، كشف مجموعه‌ای از واحدهای معماری مسكونی و كارگاهی هست كه نكات مبهم بسیـاری را درون خصوص معماری و مسكن مردمان دنیـای باستان شـهداد روشن مـی‌كند.
 نظر بـه شواهد و آثار بـه دست‌آمده‌ای چون زمـین‌های خیش خورده، كرت‌بندی شده و ... یكی از این واحدها را بـه نام محله كشاورزان و محله دیگری را بـه لحاظ كشف تعداد زیـادی مـهره‌های ساخته‌شده سالم، نیمـه‌كاره و شكسته‌شده درون حین انجام كار، محله جواهرسازان نامـیده‌اند.محوطه باستانی شـهداد كه بـه شـهر كوتوله‌ها شـهرت یـافته، 60 كیلومتر وسعت دارد و در دل كویر لوت جای گرفته است.این شـهر یكی از مـهم‌ترین شـهرهای باستانی محسوب مـی‌شود كه تاكنون طی بیش از 10 فصل كاوش درون آن، باستان‌شناسان بـه بقایـای معماری و اشیـای باستانی بی‌نظیری از هزاره سوم قبل از مـیلاد برخورد كرده‌اند.شـهر باستانی شـهداد دارای بخش‌های مختلف كارگاهی، گورستانی و محله‌های مسكونی است.
نكته قابل توجه درخصوص شـهر قدیم شـهداد نوع معماری عجیب خانـه‌ها و كوچه‌های آن است. بـه طوری كه دیوارها، سقف، تنور، تاقچه‌ها و تمام اجزای خانـه‌های آن به منظور افرادی ساخته شده كه از قامت بسیـار كوتاهی برخوردار باشند و به همـین دلیل شـهر شـهداد بـه شـهر كوتوله‌ها شـهرت یـافته است.
Video by: @dour_nist
#iran #irantraveler #iran_traveler #tourism_iran #daily_picx #natgeopro #turismo #khaf #desert # #كوه #کرمان #ایران #ایرانگردی #شـهداد #تاریخ #بيابان #كوير #منظره #باستانی #توریست #گردشگر #عكاسي @irantraveler

Read more

Media Removed

گفتی مرا کـه «چونی؟» درون روی ما نظر کن... گفتی «خوشی تو بی ما!» زین طعنـه ها گذر کن... . گفتی مرا بـه خنده «خوش باد روزگارت!» بی تو خوش نباشد، رو قصه ی دگر کن... . گفتی «ملول گشتم از عشق چند گویی؟» آن کـه نیست عاشق، گو قصه مختصر کن . درون آتشم درون آبم چون محرمـی نیـابم کنجی روم کـه یـا رب! این تیغ را سپر ... 💠
گفتی مرا کـه «چونی؟» درون روی ما نظر کن...
گفتی «خوشی تو بی ما!» زین طعنـه ها گذر کن...
.
گفتی مرا بـه خنده «خوش باد روزگارت!»
بی تو خوش نباشد، رو قصه ی دگر کن...
.
گفتی «ملول گشتم از عشق چند گویی؟»
آن کـه نیست عاشق، گو قصه مختصر کن
.
در آتشم درون آبم چون محرمـی نیـابم
کنجی روم کـه یـا رب! این تیغ را سپر کن
.
گستاخمان تو کردی، گفتی تو روز اول
حاجت بخواه از ما وز درد ما خبر کن
.
گفتی شدم پریشان از مفلسی یـاران
بگشا دوجهان را پر دُرّ و پر گهر کن
.
گفتی کمر بـه خدمت بربند تو بـه حرمت
بگشا دو دست رحمت بر گرد من کمر کن
.
#مولانا
.
______💠______
#غزل #ناب #عاشقانـه #عشق #فارسی #غزل_فارسی #پارسی #شعر #شعر_فارسی ‏ #sher #Qazal #Farsi #Iran #Persian #poem #poetry #Love
.

Read more
. جاده های شمال ️ . کیـا عاشق شمال هستن؟!؟! . . . مناسبتی شده ایم. بی مناسبت حتا باهم قرار هم نمـیگذاریم. قرارهایمان، کارهایمان، حال و هوایمان بستگی بـه تقویم دارد. بلد نیستیم جور دیگری زندگی کنیم. اگر بیفتیم توی یک جزیره و شنبه و جمعه و پاییز و بهارمان را گم کنیم و به اینترنت دسترسی نداشته باشیم ... .
جاده های شمال ♥️
.
کیـا عاشق شمال هستن؟!؟!
.
. .
مناسبتی شده ایم. بی مناسبت حتا باهم قرار هم نمـیگذاریم. قرارهایمان، کارهایمان، حال و هوایمان بستگی بـه تقویم دارد. بلد نیستیم جور دیگری زندگی کنیم. اگر بیفتیم توی یک جزیره و شنبه و جمعه و پاییز و بهارمان را گم کنیم و به اینترنت دسترسی نداشته باشیم کـه بدانیم جاهای دیگر جهان چه خبر است، من مطمئنم کاری به منظور انجام پیدا نمـی کنیم. چون رسم و رسوماتی و مناسبتی شده ایم. تقویم اگر سیـاه شود سیـاه مـیپوشیم! تقویم اگر نو شود همدیگر را بغل مـیکنیم و به هم تبریک مـیگوییم. حرفهایی کـه در هر جمعی مـیزنیم، حرفهایمان درون فضای مجازی، حال و هوایمان مخصوص اتفاقات مـهم روز است. گیر اینیم کـه امروز جمعه هست یـا سه شنبه! ما فقط بلدیم با بهار زنده شویم و با تابستان تفریح کنیم و با پاییز بگرییم و با زمستان بی نفس راکد بمانیم. بلد نیستیم مثل طبیعت درون زمستان گر بگیریم و در تابستان بارانی شویم. بلد نیستیم درون پاییز گل بدهیم و در بهار خزان کنیم. بلد نیستیم غروب جمعه دلگیر نباشیم.
دارم فکر مـیکنم چقدر شبیـه ربات های از پیش برنامـه ریزی شده ایم.
انگار یک مـهندسی درون ذهنمان برنامـه نویسی کرده بـه این صورت که:
پنجشنبه ها خوشحال باش
جمعه ها دلگیر
زمستان بی برگ و بی حال باش
تابستان پرنشاط
وقتیی مرد پایت را بگذار روی پدال ترمز زندگی
وقتیی آمد توی زندگی ات گازش را بگیر کـه فورن که تا تهش بروی
تا دیدی هر اتفاقی دارد مـهم مـیشود، خودت را بـه نحوی قاطی ماجرا کن
هر موجی آمد همراهش برو
هرکار بدی کرد مرده باد بگو
و هرکار خوبی کرد ازش قهرمان بساز و زنده باد بگو
و درون برنامـه ای کـه برایمان نوشته شده قید نشده اگر بهی که تا دیروز زنده باد مـیگفتی مرده باد نگو!
قید نشده بـه حال خودت نگاه کن نـه بـه بقیـه
قید نشده بـه آدمـهای اطرافت توجه کن نـه بـه تقویم
داشتم فکر مـیکردم قوانین نانوشته بیشتر اسیرمان کرده اند که تا قوانین نوشته
ما اسیر چیزهایی هستیم کـه نمـیدانیم چیست
و من چقدر دلم آزادی مـیخواهد و آزادگی
از قید و بند موج ها و بادها! . . . .
.
.

سلاااااااااام صبح زیبای پنجشنبه تون بخیر 🎼💜♥️📸🗺️
.
. 📸 @hamid.r.zaroudi 📸
.

Location :north of the Iran
.
. . . .
#جاده_چالوس #شمال #تهران #کرج #ترافیک #عشق
#north #iran #mazandaran #shahsavar #motelghoo #mobilegraphy #chaloos #sajjadsaffari #NATGEO #instagram #traveling #shomal

Read more

. جاده چالوس ️ . کیـا عاشق این جاده هستن؟!؟! . . مناسبتی شده ایم. بی مناسبت حتی باهم قرار هم نمـیگذاریم. قرارهایمان، کارهایمان، حال و هوایمان بستگی بـه تقویم دارد. بلد نیستیم جور دیگری زندگی کنیم. اگر بیفتیم توی یک جزیره و شنبه و جمعه و پاییز و بهارمان را گم کنیم و به اینترنت دسترسی نداشته باشیم ... .
جاده چالوس ♥️
.
کیـا عاشق این جاده هستن؟!؟!
.
.
مناسبتی شده ایم. بی مناسبت حتی باهم قرار هم نمـیگذاریم. قرارهایمان، کارهایمان، حال و هوایمان بستگی بـه تقویم دارد. بلد نیستیم جور دیگری زندگی کنیم. اگر بیفتیم توی یک جزیره و شنبه و جمعه و پاییز و بهارمان را گم کنیم و به اینترنت دسترسی نداشته باشیم کـه بدانیم جاهای دیگر جهان چه خبر است، من مطمئنم کاری به منظور انجام پیدا نمـی کنیم. چون رسم و رسوماتی و مناسبتی شده ایم. تقویم اگر سیـاه شود سیـاه مـیپوشیم! تقویم اگر نو شود همدیگر را بغل مـیکنیم و به هم تبریک مـیگوییم. حرفهایی کـه در هر جمعی مـیزنیم، حرفهایمان درون فضای مجازی، حال و هوایمان مخصوص اتفاقات مـهم روز است. گیر اینیم کـه امروز جمعه هست یـا سه شنبه! ما فقط بلدیم با بهار زنده شویم و با تابستان تفریح کنیم و با پاییز بگرییم و با زمستان بی نفس راکد بمانیم. بلد نیستیم مثل طبیعت درون زمستان گر بگیریم و در تابستان بارانی شویم. بلد نیستیم درون پاییز گل بدهیم و در بهار خزان کنیم. بلد نیستیم غروب جمعه دلگیر نباشیم.
دارم فکر مـیکنم چقدر شبیـه ربات های از پیش برنامـه ریزی شده ایم.
انگار یک مـهندسی درون ذهنمان برنامـه نویسی کرده بـه این صورت که:
پنجشنبه ها خوشحال باش
جمعه ها دلگیر
زمستان بی برگ و بی حال باش
تابستان پرنشاط
وقتیی مرد پایت را بگذار روی پدال ترمز زندگی
وقتیی آمد توی زندگی ات گازش را بگیر کـه فورن که تا تهش بروی
تا دیدی هر اتفاقی دارد مـهم مـیشود، خودت را بـه نحوی قاطی ماجرا کن
هر موجی آمد همراهش برو
هرکار بدی کرد مرده باد بگو
و هرکار خوبی کرد ازش قهرمان بساز و زنده باد بگو
و درون برنامـه ای کـه برایمان نوشته شده قید نشده اگر بهی که تا دیروز زنده باد مـیگفتی مرده باد نگو!
قید نشده بـه حال خودت نگاه کن نـه بـه بقیـه
قید نشده بـه آدمـهای اطرافت توجه کن نـه بـه تقویم
داشتم فکر مـیکردم قوانین نانوشته بیشتر اسیرمان کرده اند که تا قوانین نوشته
ما اسیر چیزهایی هستیم کـه نمـیدانیم چیست
و من چقدر دلم آزادی مـیخواهد و آزادگی
از قید و بند موج ها و بادها! . . . .
سلاااااااااام صبح زیبای آدینتووون بخیر 🎼💜♥️📸🗺️
.
.

@sajjadsaffari
.

Location :north of the Iran, chalous road . . . .
#جاده_چالوس #شمال #تهران #کرج #ترافیک #عشق #عید #نوروز
#north #iran #mazandaran #shahsavar #motelghoo #mobilegraphy #chaloos #sajjadsaffari #NATGEO #instagram #traveling #shomal

Read more

Media Removed

ما بـه درک رسیدیم کـه به مرز بهشت و جهنم هم معروف هست دَرَک یـا درگ درون زبان محلی بـه معنی سدر کنار دریـا است. سواحل روستای درک، درون بخش زرآباد شـهرستان کنارک، درون استان سیستان و بلوچستان نـه تنـها یکی از خاص‌ترین سواحل ایران کـه از بی نظیرترین سواحل جهان بـه شمار مـیره جایی کـه آب‌های فیروزه‌ای عمان و اقیـانوس ... ما بـه درک رسیدیم کـه به مرز بهشت و جهنم هم معروف هست دَرَک یـا درگ درون زبان محلی بـه معنی سدر کنار دریـا است. سواحل روستای درک، درون بخش زرآباد شـهرستان کنارک، درون استان سیستان و بلوچستان نـه تنـها یکی از خاص‌ترین سواحل ایران کـه از بی نظیرترین سواحل جهان بـه شمار مـیره
جایی کـه آب‌های فیروزه‌ای عمان و اقیـانوس هند بـه هم مـی‌رسند، ساحل درک با تپه رمل‌ها و نخل‌ها صحنـه‌های بدیعی را رقم مـی‌زند.تعداد سواحلی درون جهان کـه تپه رمل‌ها و نخل‌ها را درون کنار خود داشته باشند بـه تعداد انگشتان دست‌ها نمـی‌رسد
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
The beaches of the village of Deraq, in the Zarabad section of the city of Konarak, in Sistan and Baluchestan Province, are not only one of the most exclusive beaches in Iran, which is one of the most unique beaches in the world
Where the waters of the Omani ocean and the Indian Ocean collide, the coastline of understanding with hills and palms creates stunning scenes. There are no fingers in the world where there are hills and palms next to them.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 Belucistan è una vasta regione dell'Asia sud-occidentale, politicamente suddivisa tra Iran, Afghanistan e Pakistan.Da un punto amministrativo la regione si articola nella provincia pakistana del Belucistan , nel settore meridionale della regione iraniana di Sistan e Belucistan ( capoluogo Zahedan) e nelle aree più meridionali delle province afghane di Nimruz, Helmand e Kandahar.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
د فرست:درک جایی کـه کویر و دریـا بـه هم مـیرسند و یکی از زیباترین تجربیـات ما به منظور کمپ بود .اون نخل معروف درک هم کـه تقریبا تو تمام عهای این منطقه دیده مـیشـه
د سکند:من فقط خواستم یکم تغییرات تو عاز این نخل بدم و اون استخوان کـه نمـیدونم چه نوع ماهی بود دقیقا ولی از زیر ماسه ها پیداش کردم 😁😁
د لست:مرز بهشت و جهنم هم بـه نظرم واقعا توصیف خوبی به منظور این منطقه بود درون یک سمت باد خنک دریـا و در سمت دیگه گرمای سوزان کویر و طلوع بی نظیری داشت
#ir_ig_nature
#ir_ig
#ir_ak30
#درک
#سیستان
#بلوچستان
#hamgardi
#destinia_iran
#natgeotravel
#nationalgeographic
#natgeotravel
#natgeoiran_official
#ir_akasbashi

Read more

Media Removed

در غمِ ما روزها بى‌گاه شد امروز قصدِ دوش گرفتن داشتم کـه ديدم برق نداريم؛ شير آب را باز و با خودم فکر کردم با اين روند، چند سالِ‌ آینده، هنوز آبى از شيرِ آب‌ِ خانـه‌هايمان سرازير مـی‌شود؟ بر اساس دانشِ من، آبِ موردِ استفاده‌ی مردم درون خانـه‌ها، حدود ٥ که تا ١٠ درصد آب مصرفى كشور هست و بقیـه‌ی آن درون كشاورزى و ... در غمِ ما روزها بى‌گاه شد
امروز قصدِ دوش گرفتن داشتم کـه ديدم برق نداريم؛ شير آب را باز و با خودم فکر کردم با اين روند، چند سالِ‌ آینده، هنوز آبى از شيرِ آب‌ِ خانـه‌هايمان سرازير مـی‌شود؟
بر اساس دانشِ من، آبِ موردِ استفاده‌ی مردم درون خانـه‌ها، حدود ٥ که تا ١٠ درصد آب مصرفى كشور هست و بقیـه‌ی آن درون كشاورزى و صنعت مصرف مى‌شود و بر اساس شنيده‌ها و دیده‌ها و استدلال‌هایم، این بحران تنـها بر اساس بی‌تدبیری و نبودِ تخصص و نگاهِ ملی درون حوزه‌های مدیریتی، دامن‌گیر سرزمـین ایران شده است.
بعد از این مرور درون ذهنم یـاد جلسه‌ای کـه ماهِ رمضانِ سال گذشته با دکتر نوبخت -مدیر خوش‌رو و متین سازمان برنامـه ‌و بودجه- داشتم افتادم؛ (اين تنـها جلسه‌‌‌ام با یکی از افرادِ حاکمـیت به منظور صحبت درباره‌ی مشکلات فرهنگی بود و پیش و بعد از آن، انگیزه‌ای به منظور شرکت درون این‌گونـه جلسات نداشته‌ام) آن روز به منظور حل مشکلاتِ فرهنگ و دیگر مسایل از ایشان خواستم که تا روی این موضوع تحقیق کنند کـه چرا درون این چهل‌و‌اندی سال، تمام نخبگانِ فرهنگ و هنر این سرزمـین از کار درون دولت و تعدادی از فعالیت درون ایران و برخی حتی از زندگی درون ایران فراری‌اند؟(اساتید #سیحون، #شجریـان، #بیضایی، #کیـا‌رستمـی و...) این نکته‌ی دردناک درون تمام مراکز تصمـیم‌گیری و مدیریتی ایران کم و بیش قابل لمس است؛ با اینکه امـید بـه شنیدنِس حرف درون مسوولین از صدر که تا ذیل وجود ندارد؛ اما باز هم بر اساس خویش‌کاری این نکته را گوشزد مـی‌کنم کـه تنـها راه نجات از نابودی ‌ایران درون چند سال آینده، ‌استفاده از مغزهای کم نظیر ایرانی هست که بـه هر دلیل خانـه‌نشین شده‌ یـا باعث مـهاجرت‌شان شده‌اید؛ من بـه یقین بـه شما مـی‌گویم اگر نوابغ ایراني کـه در سراسر جهان درون حال خدمت رساندن بـه کشورهای دیگرند زمـینـه مساعد و "امن" به منظور کار درون ایران پیدا کنند؛ بی شک مدتی محدود قادر بـه نجات ایران خواهند بود؛ این کـه دیگر دست دراز پیش غرب و شرق نیست و به گمانم آخرین فرصت به منظور جلوگیری از نابودی آب، هوا، منابع، زیست‌بوم، امـید و آینده‌ی جوانان و پیران درون این سرزمـین است.
ایرانی کـه این مـیزان از خدمات را بـه بشریت کرد مستحق این روزگار نیست.
ایرانی کـه فرهنگ، هنر، پزشکی، مـهندسی، نجوم، ریـاضیـات، هندسه و... را بـه جهان و بشریت هدیـه کرد؛ لایق این سرنوشت نیست.
باور کنید، کافی ‌است.
باور بفرمایید روزی نیست از این غم چشمانمان تر نباشد.
لطفا فرمان را عوض کنید؛
بدون شعار و حرف سیـاسی ... بدونِ تعارف #خسته‌ایم...
.
.
تصویر؛ #دریـاچه_ارومـیه
.
#ايران
#سهراب_اظری
#Iran
#sohrabpournazeri

Read more

Media Removed

یک روز که تا شروع کار طلایی‌پوشان درون لیگ هجدهم / مروری بر اولین قهرمانی سپاهان؛ یکی از تاریخی‌ترین قهرمانی‌های تاریخ فوتبال ایران . ۱۳۸۱-۸۲ /2002/03 که تا پیش از سال ۸۲ هیچ تیم غیر تهرانی نتوانسته بود بر تمامـیت‌طلبی مرکز‌نشینان چیره شود و جام را از آن شـهر خارج کند. سپاهان اما درون فصل ۸۱-۸۲ کاری کرد ... یک روز که تا شروع کار طلایی‌پوشان درون لیگ هجدهم / مروری بر اولین قهرمانی سپاهان؛ یکی از تاریخی‌ترین قهرمانی‌های تاریخ فوتبال ایران .

۱۳۸۱-۸۲ /2002/03

تا پیش از سال ۸۲ هیچ تیم غیر تهرانی نتوانسته بود بر تمامـیت‌طلبی مرکز‌نشینان چیره شود و جام را از آن شـهر خارج کند. سپاهان اما درون فصل ۸۱-۸۲ کاری کرد کارستان و با ترکیبی از بازیکنان باغیرت و با استعداد، مربی‌گری فرهاد کاظمـی و مدیریت محمدرضا ساکت فاتح دومـین دوره لیگ برتر شد. آن قهرمانی سه هفته مانده بـه پایـان رقابت‌ها با تساوی یک بر یک برابر پرسپولیس درون ورزشگاه آزادی بـه دست آمد که تا سپاهان از این حیث هم رکورددار شود .

در آن فصل محرم نویدکیـای جوان، لئون استپانیـان و ادموند بزیک ستاره‌های خط آتش سپاهان بودند کـه در اولین فصل حضور سپاهان درون ورزشگاه نقش‌جهان کولاک د و در پایـان هم مشترکاً جام قهرمانی را بالای سر بردند. ادموند بزیک درون آن فصل با ۱۳ گل آقای گل شد .

از دیگر نکات تاریخی آن فصل این هست که سپاهان پنج بار با استقلال تهران رو‌به‌رو شد و هر پنج بار این تیم را شکست داد .

آن قهرمانی نقطۀ عطفی درون تاریخ فوتبال ایران بـه شمار مـی‌رفت زیرا به منظور اولین بار ثابت شد تیمـی غیر از سوگلی‌های رسانـه‌ها و غیر تهرانی هم مـی‌تواند بر بام فوتبال ایران بایستد. قطب‌شکنی تاریخی سپاهان، خودباوری و اعتمادبه‌نفس را درون ساير تیم‌های غیر تهرانی هم بـه وجود آورد که تا حالا شاهد درخشش آن‌ها و همچنین بازیکنان لژیونر شده از آنـها باشیم .

صحنـه‌هایی کمتر دیده شده از مراسم قهرمانی آن فصل کـه در زمان خود بی نظیر بود را مشاهده مـی‌کنید .

#سپاهان #اصفهان #تهران #استقلال #پرسپولیس #لیگ_برتر #فوتبال #ایران #نویدکیـا #لئون_استپانیـان #ادموند_بزیک #نوستالژی #م_س_ح_ح_ق #نقش_جهان
#Sepahan #Esfahan #Football #Iran #Nostalgia

Read more

Media Removed

The silence of the lambs ... Jolfa - Iran فلسفه سکوت بره ها ... اغلب نماهایی کـه در طبیعت مـی یـابیم شان , گاها بر موقعیت ها یـا واقعیـاتی تمرکز دارند کـه در جامعه نیز بـه شکلی دیگر یـافت خواهند شد . بنابراین تعجبی ندارد کـه چوپان با نـهیب و تشر و بعضا با چوبدستی ان را بـه هر راهی کـه خود و منافع شخصی اش ... The silence of the lambs ...
Jolfa - Iran
فلسفه سکوت بره ها ...
اغلب نماهایی کـه در طبیعت مـی یـابیم شان , گاها بر
موقعیت ها یـا واقعیـاتی تمرکز دارند کـه در جامعه نیز
به شکلی دیگر یـافت خواهند شد .
بنابراین تعجبی ندارد کـه چوپان با نـهیب و تشر و بعضا با چوبدستی ان را بـه هر راهی کـه خود و منافع شخصی اش بخواهد آنان را مـی راند ...
موقعیت ان نیز همانند ما انسانـها شکننده و بخاطر غذا و مکان تن بـه اجبار مـی دهند و با اشاره بـه این تناقضات زیستی پذیرا و تسلیم شرایط و موجود
مـی شوند و این بیعدالتی ها و قدرت درون نظم اجتماعی
همچون تراژدی درون زندگی از رقت بارترین نکات و ایـهام وضعیت ما الهام مـی گیرد.
به قول اندیشمند و فیلسوف آلمانی ، جامعه بی ارزش
انسان را بـه عنوان حیوان فعال مـی شناسد ، چارپایی
تقلیل یـافته بـه حد نیـاز جسمانی محض ، و دستمزد و
حقوق ماهانـه ی کـه به آنان پرداخت مـی شود همچون
روغنی بود کـه به چرخ ها مـی زنند که تا همواره بچرخند
هدف اصلی کار دیگر نیست فقط سرمایـه هست ...
ولی آرزوهای انسانی فراتر از این فلسفه هست و قدرت
در هم شکستن این باورهای غلط " سکوت بره ها " را درون درون و محتوی خود دارد .
اکوتوریسم گلفرج - جلفا - آذربایجان شرقی

Read more

عاشقشان نشویم؟ - مگر نمـیبینیم سر و بدن مـیگذارند جلوی توپ و لگدهای بی رحمانـه ی بازیکنان حریف؟ - مگر هیچ‌وقت تصور مـیکردیم تیمـی با این اعتماد بـه نفس داشته باشیم کـه وقتی از اسپانیـا گل مـیخورد (تازه آن هم گل اتفاقی)، به منظور جبران حمله کند و در زمـین حریف پرس کند و به اندازه ی حریف اروپایی بدود، نـه اینکه از ترس ... عاشقشان نشویم؟
- مگر نمـیبینیم سر و بدن مـیگذارند جلوی توپ و لگدهای بی رحمانـه ی بازیکنان حریف؟
- مگر هیچ‌وقت تصور مـیکردیم تیمـی با این اعتماد بـه نفس داشته باشیم کـه وقتی از اسپانیـا گل مـیخورد (تازه آن هم گل اتفاقی)، به منظور جبران حمله کند و در زمـین حریف پرس کند و به اندازه ی حریف اروپایی بدود، نـه اینکه از ترس بیشتر خوردن بـه لاک دفاعی فرو برود؟
- مگر نـه اینکه نابرابری درون حق تیم از همان ابتدا با انتخاب داور اسپانیولی زبان (همزبان با حریف) شروع شده بود و با آن عدم پذیرش گل و ندیدن لگدهای کاستا ادامـه پیدا کرد، ولی باز تیم ما انقدر خوب بود؟
- اصلا هیچ وقت فکر مـیکردیم تیممان آنقدر اعتماد بـه نفس داشته باشد کـه بازیکنانمان نـه تنـها جلوی چنین ستارگانی پا بـه توپ شوند، کـه به آن ها لایی هم بزنند؟
- اصلا همـیشـه بازیکنان ما معروف بـه تاکتیک ناپذیری بودند، ولی حالا با ناب ترین تاکتیک های مدرن، پوست از تیم های بزرگ مـیکنند.
- اصلا هیچ‌وقت فکر مـیکردیم تیمـی داشته باشیم کـه در پایـان بازی با آن، اسپانیـا از بردنش ذوق کند و ما ناراحت باشیم کـه به اسپانیـا گل نزده ایم (به جای اینکه خوشحال باشیم کـه کم گل خورده ایم).
- مگر نـه اینکه کیروش از شرایطی بی امکانات و بی بازی تدارکاتی، چنین تیم هماهنگ و یکدستی ساخته؟
.
عاشقشان شدیم. مبارکمان باشد داشتن چنین تیم ملی کـه سال ها آرزویش را داشتیم.
⚽🇮🇷🎉😊👏💪❤😍
.
#همـه_برای_تیم_ملی #همـه_برای_ایران #ایران #تیم_ملی #تیم_ملی_فوتبال_ایران #تیم_ملی_ایران #فوتبال #ایران_اسپانیـا #جام_جهانی #جام_جهانی_روسیـه #جام_جهانی_روسیـه_2018
#Iran #teammelli #teammelliiran #irannationalteam #wc2018 #allforteammelli #allforiran #80millionpeople_onenation_oneheartbeat #iranvsspain #irnesp

Read more

Media Removed

ء کشتی شکستگانیم... . با قلبی شکسته و دلی متاثر تسلیت مـیگم بـه خانواده هایی کـه به خاطر بی خردی ها ، بی مسئولیتی ها و شاید تعمد بعضی از افراد بی ارزشی کـه نباید درون جایگاه هایی کـه هستند باشند، دچار غمـی سنگین شده اند... ، از خدای متعال صبر مسالت مـیکنم به منظور داغداران این عزیزان جان... . همچنین ابراز تاسف ... ء

کشتی شکستگانیم... .

با قلبی شکسته و دلی متاثر تسلیت مـیگم بـه خانواده هایی کـه به خاطر بی خردی ها ، بی مسئولیتی ها و شاید تعمد بعضی از افراد بی ارزشی کـه نباید درون جایگاه هایی کـه هستند باشند، دچار غمـی سنگین شده اند... ، از خدای متعال صبر مسالت مـیکنم به منظور داغداران این عزیزان جان... .

همچنین ابراز تاسف مـیکنم به منظور اسم کشوری کـه به خاطر حماقت ها و شاید شیطنت های افرادی داره خدشـه دار مـیشـه!
مردان و زنانی درون این کشور دارن زندگیشون رو فقط ادامـه مـیدن، حالا بـه هر شکل و مصیبتی، زندگی کـه حق خدادادی اون هاست !
تا کی حتما جور این شیطنت های سیـاسی رو مردم بکشند؟
تا کی مـیخواین اشتباهات رو گردن این و اون بندازید؟
اگر جربزه ی قبول اشتباهاتتون رو ندارید ، حداقل مرد باشید و از مسند ها کرسی های قدرت و اجرا جدا بشید... ، کـه البته نـه مردید ! ، نـه این مسند ها رو رها خواهید کرد..، .

خون ها ریخته شده که تا ایران ایران باشـه! این خون ها دامانانی رو کـه دارن بـه این کشور و مردم خیـانت مـیکنن ، مـیگیره... ء

ای باد شرطه برخیز... .

ء

I■I 🚩 Where?
#Qeshm #island , Hormozgan , #Iran

ء

I●I 📷 How?
#NIKON #D800 #50mm , 1/200 second at f/16 , ISO 50

ء

Photo by : @AhmadReza.ESF ( #Instagram)
Copyright © All rights reserved for photographer

ء

#NikonPhotography #NikonPhotographer #NikonLife #nikontop #landsape #natgeo #bnw #blackandwhite #bw #natgeotravel #travel #explore #ocean #beach #ship #sanchi
#قشم #ایران #سفر #عکاسی #خلیج_فارس #سانچی #روحانی

Read more
. اینجا کلاردشت ، مکارود 🚡️ . . ساده نیست اما مـی توانی حساب کنی کـه تا امروز چند ساعت زندگی کرده ای. روزهایی کـه هیچکدام شبیـه هم نیستند. یک روز صدای باران مـی آید و یک روز باد زوزه مـی کشید،یک شب آرام هست و حتی از برگی هم نمـی آید صدا و شب بعد،فانوس های رنگی وجرقه های آتش تمام آسمان را نقاشی مـی کنند. همـه ... .
اینجا کلاردشت ، مکارود 🚡❤️
.
.
ساده نیست اما مـی توانی حساب کنی کـه تا امروز چند ساعت زندگی کرده ای.
روزهایی کـه هیچکدام شبیـه هم نیستند.
یک روز صدای باران مـی آید و یک روز باد زوزه مـی کشید،یک شب آرام هست و حتی از برگی هم نمـی آید صدا و شب بعد،فانوس های رنگی وجرقه های آتش تمام آسمان را نقاشی مـی کنند.
همـه ساعت ها هم شبیـه هم نیستند، آفتابی هست یک لحظه و ساعتی بعد ابر هست و مـه و بغض.
بغض سبکت مـی کند که تا خاطره آفتاب از پا نیندازدت.
اصلا چرا حتما شبیـه هم باشند؟هر لحظه هزار اتفاق مـی افتد و بال زدن یک پروانـه مـی تواند باعث طوفان شود.
اما عجیب هست که این ماییم کـه تغییرنکرده ایم و قصد تغییر هم نداریم. درون تاریکی اتاق های بیـهوده مان، نـه ساعتی داریم و نـه تقویم و نـه پنجره ای کـه به ما بفهماند همـه چیز درون گذر است.

پنجره ها را _اگر ببینیمشان_ مـی بندیم که تا بوی بهاری کـه دارد از کوچه رد مـی شود بـه یـادمان نیـاورد کـه همـه چیز یک روز تمام مـی شود و ای دریغ از ما اگر کامـی نگیریم از بهار.
ذهنمان پر شده از بوی ناخوش نفتالین و نم و خانـه بی هوا،پرده های اتاق را نمـی کشیم کـه مبادا چشممان توی چشم پرنده های درون حال کوچ بیفتد، با گربه کوچکی کـه تازه بچه دار شده،قسمتی از غذایمان را تقسیم نمـی کنیم کـه مبادا صدای ریز و تیز بچه هایش یـادمان بیندازد بهار هم گذشت.
همان حرف ها،همان نگاه ها،همان بهانـه گیری ها، همان ها،همان قصه های بی مزه، همان قرص های قبل از خواب، همان خواب های نیمـه کاره، همان چشم های منتظر،همان ساعت های بی عقربه، همان تلفن های بی زنگ، همان حیـاط های بی گلدان، بی درخت، بی پرنده.. گلایـه مـی کنیم کـه روزهامان شبیـه هم شده اند، کـه هیچ اتفاقی نمـی افتد کـه قدیم ها روزهایمان زیباتر بوده و حالا نیست، و نمـی دانیم روزها و ساعت ها و دقیقه ها شبیـه هم نیستند، این تویی کـه تکراری شده ای. امروز روز قشنگی است، صدای باد مـی آید و پرنده ها دوباره عاشق پ شده اند و گربه های رنگ رنگی بچه های کوچکشان را توی انباری خانـه مادر بزرگ قایم مـی کنند و حتی کلاغ ها هم عاشقانـه قار قار مـی کنند.
دل بده ... نفس بکش ... عاشق شو ... پلک کـه به هم بزنی بهار سال بعد از راه رسیده.
#نیلوفر_لاری_پور
.
.
Location : Iran, Mazandaran, kelardasht .
Video by : @sajjadsaffari . .
.
#شمال #مازندران #ایران #رامسر #شـهسوار #متل_قو #دریـا #ساحل #کاسپین #تله_کابین
#north #iran #caspian #everydayiran #natgeo #instagram #traveling #shomal #mazandaran #motelghoo #seaside #ramsar

Read more

Media Removed

#mercedesbenz #c43 #arvand مرسدس بنز AMG C43 محصولی کـه در روبروی خود بزرگانی همانند بی ام و M3 ،کادیلاک ATS-V، آلفا رومئو Giulia را خواهد دید.دلیل گفتن این جمله درون ابتدای بررسی را شاید متوجه شدن شرکت بنز بـه همـین مسئله است.این دلیلی هست که مرسدس بنز AMG C43 دارای طراحی و ظاهری شیک و اسپرت است.فیس ... #mercedesbenz #c43 #arvand
مرسدس بنز AMG C43 محصولی کـه در روبروی خود بزرگانی همانند بی ام و M3 ،کادیلاک ATS-V، آلفا رومئو Giulia را خواهد دید.دلیل گفتن این جمله درون ابتدای بررسی را شاید متوجه شدن شرکت بنز بـه همـین مسئله است.این دلیلی هست که مرسدس بنز AMG C43 دارای طراحی و ظاهری شیک و اسپرت است.فیس جلو دارای جلو پنجر بزرگ و گسترده با یک ستاره بزرگ مرسدس بنز درون وسط خود است.آین ها بروز شده و مشکی رنگ هستند. درعقب اگزوز اسپرت جا خوش کرده هست و درون کنار یک اسپویلر و دیفیوزر جدید بی شک نمایی فریبنده را ایجاد کرده است
نوع موتور مورد استفاده درون مرسدس بنز AMG C43 از نوع دو توربوشارژر و سوپاپ ۲۴ سوپاپ و ۶ سیلندر هست که با یک بلوک آلومـینیومـی و سیستم تزریق سوخت مستقیم درون کنار حجم ۲۹۹۶ سی سی مـی تواند نیرویی معادل ۳۶۲ اسب بخار @ ۶۰۰۰ دور درون دقیقه و گشتاور ۳۸۴ پوند فوت @ ۲۰۰۰ دور درون دقیقه تولید کند.این قدرت و این نیرو بـه مرسدس بنز AMG C43 مدل ۲۰۱۷ شتاب ۰ که تا ۱۰۰ فقط ۴٫۶ ثانیـه و بیشترین سرعت ۲۱۰ کیلومتر بر ساعت را مـی دهد.لازم هست بدانید این قدرت و شتاب توسط گیرب۹ سرعته اتوماتیک با شیفت دستی بـه چرخ ها منتقل مـی شود.
#iran #khouzestan #abadan #khoramshahr
———————
همراهان خودروملل
@hamrahankhodro
@hamrahankhodro
همراهان خودرو ملل، بزرگترین و معتبرترین وارد کننده رسمـی و مستقیم خودرو درون خوزستان
خودرو های ایرانی و خارجی نقد و اقساط

۰۶۱۳۱۰۹
۰۶۱۳۳۳۸۷۳۳۳
۰۹۱۶۳۰۰۰۷۷۸
۰۹۱۶۹۱۶۱۸۵۷
۰۹۱۲۲۱۷۵۱۷۶
# خودرو داخلی #خودرو خارجی #اروندی #پلاک ملی # نقد و اقساط

Read more

Media Removed

. محراب مسجد مـیرعماد کاشان محل نگهداری: موزه برلین. #iran #Kashan Traditional_mosque Mir-Emad بنای اولیـه مسجد مـیرعماد واقع درون ميدان سنگ كاشان بـه قرون ششم و هفتم قمری بازمي گردد. موید این مطلب محراب گرانبهائی هست که جهت این مسجد درون سال 623 هجری توسط یکی از هنرمندان کاشانی از خاندان معروف ... .
محراب مسجد مـیرعماد کاشان
محل نگهداری: موزه برلین.
#iran
#Kashan
Traditional_mosque
Mir-Emad
بنای اولیـه مسجد مـیرعماد واقع درون ميدان سنگ كاشان بـه قرون ششم و هفتم قمری بازمي گردد. موید این مطلب محراب گرانبهائی هست که جهت این مسجد درون سال 623 هجری توسط یکی از هنرمندان کاشانی از خاندان معروف ابوطاهر و با هنرمندی حسن بن عربشاه ساخته شده و هم اکنون درون موزه برلین نگهداری مـی شود. درون محراب اين مسجد، كاشي لعابدار زرين فام بـه عنوان نخستين محراب زرين فام ايراني رنگين كماني هست كه مشابه آن درون موزه حضرت امام رضا(ع) دست ساخت همين خاندان كاشاني موجود است. اين محراب درون اوايل قرن سيزده درون دوران هرج و مرج هاي نايبيان بـه يكي از وابستگان سفارت انگليس فروخته و توسط وي از كشور خارج شد.

در دوران مغول و در نیمـه دوم قرن نـهم قمری (868) شخصی بـه نام خواجه عمادالدین شبلی شروانی درون ابتدای بازار قدیم، مـیدان وسیعی را احداث نمود و در اطراف آن ابنیـه وعمارتهای عالی از جمله مسجد و کاروانسرا و دارالشفاء و خانقاه بنا نمود کـه از آن مجموعه عظیم فقط از مـیدان و مسجد آن اثری باقی است. درون شمال مـیدان درون ابتدای خیـابان جدیدالاحداث آرامگاه خواجه عمادالدین وجود داشته کـه فعلا از آن بنا فقط سنگ تاریخ قبر خواجه عماد باقی مانده است.

این مسجد دارای سردری زیبا و منحصر بـه فرد مـی باشد کـه تزئینات معماری آن درون نوع خود بی نظیر هست و درون آن مقرنس های گچی با حالتی زیبا همراه با نقاشی هائی با آب رنگ تزئین شده هست که درون کتیبه سردر، بانی و سال احداث بنا مشخص گردیده است.

قسمتهای مـهم این بنا: جلو خان مسجد- کـه راسته اصلی بازار بزرگ کاشان از جلو خان مسجد مـیدان آغاز مـی گردد، سردر با کتیبه تاریخی، هشتی ورودی، سنگاب، چند شبستان، گنبد آجری، آب انبار، منبر کاشی معرق، کتبیـه ها (سنگ نوشته ها) ی تاریخی؛ شامل یـازده حکم یـا فرمان تاریخی مـی باشد، توجه بـه احکام تاریخی این سنگ نوشته ها اهمـیت تاریخی این مکان را درون اوضاع اجتماعی کاشان جلوه گر مـی سازد. بر روی این سنگ نوشته ها فرامـینی از شاهان صفوی مبنی بر رعایت عدالت درب، رعایت حقوق کشاورزان، رعایت حقوق شـهروندان، معافیت از پرداخت مالیـات درون ماه مبارک رمضان، ممنوع قماربازی و فروش مواد مخدر و ... دیده مـی شود.

Read more

Media Removed

To violate animals rights in REJIM IRAN , and with uncultured nation and savage peoples and Nymphomaniac nation and unscrupulous people who live in IRAN. آنچه درون باغ وحش کاسیت خرم آباد رخ داد، حتما به عنوان یک شرمساری ملی، همـه ما را خجالت زده کند: عده ای از بازدیدکنندگان این باغ وحش، بـه سمت یک ... To violate animals rights in REJIM IRAN , and with uncultured nation and savage peoples and Nymphomaniac nation and unscrupulous people who live in IRAN.
آنچه درون باغ وحش کاسیت خرم آباد رخ داد، حتما به عنوان یک شرمساری ملی، همـه ما را خجالت زده کند: عده ای از بازدیدکنندگان این باغ وحش، بـه سمت یک گوزن زرد باردار سنگ پرتاب کرده اند و این گوزن نادر کـه از ازدحام جمعیت و سنگ ها وحشت زده شده بود، دچار استرس شده و خود را بـه فنس ها کوبیده و مرده است!بازدید کنندگان افرادی از شـهرهای مختلف کشور بوده اند کـه برای گذراندن تعطیلات بـه خرم آباد رفته بودند و این فاجعه تلخ را بـه وجود آوردند و دل هر انسان باوجدانی را آزرده د.
1 - بی رحمـی نسبت بـه حیوانات درون یک جامعه، زنگ خطری جدی محسوب مـی شود. مردمـی کـه با حیوانات مـهربان نیستند، با یکدیگر نیز نامـهربان خواهند بود.
اگر مـی خواهید بدانید یک فرد خاص یـا افرادجامعه ای درون چه سطحی از انسانیت هستند، رفتار آنـها با ضعیف تر از خودشان را با دقت بررسی کنید: راننده با پیـاده، بزرگسال با کودک، رئیس با مرئوس، غنی با فقیر، ذیحق یـا بی حق، انسان با حیوان بی دفاع و ...
2 - درون مـیان هزاران موضوع عمدتاً غیر مـهمـی کـه در خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانـه ها و جامعه بـه ما یـاد داده مـی شود، جای آموزش های مربوط بـه محیط زیست و مشخصاً رفتار با حیوانات، بسیـار خالی است. درون این فاجعه، همـه اشخاص حقیقی و حقوقی کـه مـی توانستند آموزش دهند و ندادند، سهیم هستند، رسانـه ها هم بـه سهم خود.
3 - هر چند اصل نگهداری حیوانات درون باغ وحش ها، ظلم بـه حیـات وحش است، اما نگهداری شان درون محیط های غیر استاندارد کـه حتی حداقل های باغ وحش را نیز ندارند، ظلم مضاعف بـه آنـهاست. مثلاً طبق خبرهای منتشره، درون همـین باغ وحش کاسیت، 9 شیر آفریقایی درون یک محوطه 80 متری نگهداری مـی شوند حال آن کـه طبق دستورالعمل ها، به منظور هر شیر، حداقل 150 متر فضای نگهداری لازم است.وضعیت مشابهی نیز درون یک باغ وحش خصوصی درون بابلسر حاکم بود کـه انتشار عهای رقت بار خرس اسیر درون آن، باعث شد مسؤولان سازمان حفاظت محیط زیست وارد عمل شوند و خرس را از آن وضعیت نجات دهند. ماجرای رقت انگیز گوزن باردار درون خرم آباد، یک بازبینی و بازرسی فوری و جدی درون وضعیت همـه باغ وحش ها را الزامـی مـی کند. واقعیت این هست که بسیـاری از باغ وحش ها، شرایط مناسبی ندارند، چه از نظر وضعیت فیزیکی و محیطی، چه از جهت نیروی انسانی متخصص و چه بـه لحاظ بودجه.
#animalrights #iranian #unconscionable #uneducatedpeople #حقوق_حیوانات #ایرانیـان #بی_فرهنگی #ضد_انسانی #وحشی #بی_وجدان

Read more

Media Removed

عزیزم، اگه زندگی کناری کـه دوسش داری شبیـه اون چیزی کـه دوس داری نیست، یـا اگه دیگه از کارهایی کـه همـیشـه فکر مـی کردی دوس داری لذت نمـی بری، حواست رو جمع کن! سعی نکن بـه خود بقبولانی کـه همـه چی درسته و تو حالت خوبه و داری از زندگیت لذت مـی بری. چون احتمالا یـه جای کار یـه چیز خیلی مـهم خراب شده و داره بد جوری مـی لنگه. بهتره ... عزیزم، اگه زندگی کناری کـه دوسش داری شبیـه اون چیزی کـه دوس داری نیست، یـا اگه دیگه از کارهایی کـه همـیشـه فکر مـی کردی دوس داری لذت نمـی بری، حواست رو جمع کن! سعی نکن بـه خود بقبولانی کـه همـه چی درسته و تو حالت خوبه و داری از زندگیت لذت مـی بری. چون احتمالا یـه جای کار یـه چیز خیلی مـهم خراب شده و داره بد جوری مـی لنگه. بهتره بگردی عقب و همـه چیز رو از اول مرور کنی. چون معمولا چیز هایی کـه ظاهرا فکر مـی کنیم دوس داریم، بـه واقع داره ته قلب مون رو خراش مـی ده !
وقتی به منظور نگه داشتن یـا رسیدن بـه این چیزها یـا آدم ها تلاش مـی کنیم و مدام بـه خودمون مـی‌گیم این همون چیزیـه کـه من مـی خواستم ، درون واقع داریم خودمون رو گول مـی زنیم. چون خیلی از ما ها فقط چیزهایی رو کـه در عمق قلب مون ازشون متنفریم درون ظاهر دوست داریم! حتا درون تنـهایی خودمون تظاهر مـی کنیم کـه دوسش داریم.
خواهش مـی کنم مراقب خودت باش عزیزم، عشق ورزیدن بـه توده ی انبوه نفرت و خشم و حسرت های مدفون شده درون اعماق قلبت مثه اینـه کـه به جای شلیک یـه گلوله توی مغزت با یـه اره ی کند و زنگ زده درون تمام طول عمر درون حال تکه تکه بدن خودت و بی پایـان باشی.
مـی دونی عزیزم، هیچ قطب نمایی بهتر از دردهای انکار ناپذیر و لذت های کامل و عمـیق نمـی تونـه تو رو درون زندگی بـه سمت چیزی کـه مـی خوای پیش ببره و نوشتن این حافظ خوانی های خصوصی هم به منظور تو دلیلی جز این نداره. مثه دریـا نوردی کـه وسط توفان با پشت آستین شیشـه ی قطب نماش رو پاک مـی کنـه!

برشي از كتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
نویسنده : #عليرضا_ايرانمـهر
در #رادیو_ایرانمـهر بـه صداي انديشيدن خود گوش كنيد
#مسجد_نصیرالملک
#شیراز
#ايران_ما
#ادبيات
#iran
#shotaward #takphotograph #instapersia #_ax_honari_ #ax_honari #akas_khoone #ir_ax #iran_pic_nab #ak30_ir #ir_photographer #pic_firik #i_owe_myself #iran_art_pic #photoaxgram #honar_doostan #_chilik_ #istgahe_honar #aksiine

Read more

Media Removed

: While #Iran held its Presidential election with 75% of participation and the victory of the current peace-supporter president (who isn't really loved by the rest of the Iranian regime) with 56% of votes, #Trump acused Iran of beying the “biggest obstacle to the ME stability” and sold ... :
While #Iran held its Presidential election with 75% of participation and the victory of the current peace-supporter president (who isn't really loved by the rest of the Iranian regime) with 56% of votes, #Trump acused Iran of beying the “biggest obstacle to the ME stability” and sold 110 bilion dollars of arms to the greatest terrorism-supporter and tyranny in the region with absolutely no national elections record ( #SaudiArabia).
•••
قرارداد تسلیحاتی جدید #آمریکا و #عربستان چه از نظر سیـاسی و چه نظامـی بی‌سابقه نیست و روندی کـه #ترامپ درون پیش گرفته بسیـار شبیـه #بوش هست. اما نکته‌ای کـه وجود داره اینـه کـه اولاً اعمال جدید سنا و دولت آمریکا من‌جمله تحریم‌های غیر هسته‌ای کمـیته روابط خارجه #سنا ربطی بـه برجام ندارد و خصومت دیرینـه نظام حاکم آمریکاست و نتیجه انتخابات ۲۹ اردی‌بهشت هرچه کـه بود، شرایط تفاوتی نداشت (اگر بدتر نبود). ثانیـاً این نوع رفتار ها طبیعی‌ست؛ اگر ما هم چنین قدرتی داشتیم سعی مـی‌کردیم از هر طریق ممکن بـه دشمنمان ضربه وارد کنیم؛ کما اینکه درون حال حاضر هم درون قواره خودمان درون حال انجام همـین سیـاست‌ها هستیم.
بهترین واکنش درون برابر این رویـه از جانب ما، همت بیش از پیش به منظور تقویت #کشور با اتکای بـه داخل و تعامل با خارجه، و تخریب و تضعیف دولتمردان خودمون و شعارهای بی فایده علیـه دولتمردان دشمن سودی ندارد. #یـا_علی✌

Read more
إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا Indeed, falsehood will certainly vanish. . . بچه ها این نقشـه ی جغرافیـاست بچه ها این قسمت اسمش اسیـاست شکل یک گربه درون اینجا اشناست چشم این گربه بـه دنبال شماست بچه ها این گربه ایران ماست بچه ها این سرزمـین نازنین دشمن بسیـار دارد درون کمـین داغ دارد هم بـه دل هم ... إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا Indeed, falsehood will certainly vanish.
.
.

بچه ها این نقشـه ی جغرافیـاست
بچه ها این قسمت اسمش اسیـاست
شکل یک گربه درون اینجا اشناست
چشم این گربه بـه دنبال شماست
بچه ها این گربه ایران ماست
بچه ها این سرزمـین نازنین
دشمن بسیـار دارد درون کمـین
داغ دارد هم بـه دل هم بر جوبن
بوده نامش از قدیم ایران زمـین
یـاد گار قوم پاک اریـاست
بچه ها از هر گروه هر نژاد
دست اندر دست هم حتما داد
فارق از هر زنده بادو مرده باد
سر بـه راه مملکت حتما نـهاد
مام مـیهن عاشق این صلح و صفاست
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ
پرچم سبزو سفیدو سرخ رنگ
هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ
خار چشم دشمنان چشم تنگ
افتخار ما بـه ان بی انتهاست
بچه ها این خانـه ی اژدادی هست .
.گشته ویران تشنـه ابادیست
خسته از شلاق استبدادی است
مرحم دردش کمـی ازادی است
.بچه ها این کار فردای شماست
.

#در_کنار_همـیم
#ما_همـه_با_هم_هستیم
#tehran
#paryfortehran
#iran

Read more




[لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 20 Jul 2018 09:14:00 +0000



لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

رفت را با on Instagram - mulpix.com

Iran, Hamedan Photo: لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز me شقایق گفت با خنده نـه بیمارم نـه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود و صحرا درون عطش مـیسوخت تمام غنچه ها تشنـه ومن بی تاب و خشکیده تنم درون آتشی ... لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز

Iran, Hamedan
Photo: me
شقایق گفت با خنده نـه بیمارم نـه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

گلی بودم بـه صحرایی نـه با این رنگ زیبایی

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی کـه زمـین تبدار و سوزان بود

و صحرا درون عطش مـیسوخت

تمام غنچه ها تشنـه

ومن بی تاب و خشکیده

تنم درون آتشی مـی سوخت

ز ره آمد یکی خسته

به پایش خار بنشسته

عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیرلب مـی گفت

شنیدم سخت شیدا بود

نمـی دانم چه بیماری بـه جان دلبرش افتاده بود اما

طبیبان گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد

از آن نوعی کـه من بودم

بگیرند ریشـه اش رابسوزانند

برای دلبرش آندم شفا یـابد

چنانچه با خودش مـی گفت

بسی کوه و بیـابان را

بسی صحرای سوزان را

به دنبال گلش بوده

یکدم هم نیـاسوده

که افتاد چشم او ناگه

به روی من

بدون لحظه ای تردید شتابان شد بسوی من

به آسانی مرا با ریشـه از خاکم جدا کردو

به ره افتاد

واو مـی رفت و من درون دست او بودم

و او هر لحظه سر را رو بـه بالا ها

تشکر از خدا مـی کرد

پس از چندی

هوا چون کوره آتش زمـین مـی سوخت

و دیگر داشت درون دستش تمام ریشـه ام مـیسوخت

بههایی کـه تاول داشت گفت

اما چه حتما کرد

در صحرا کـه آبی نیست

به جانم هیچ تابی نیست

اگر گل ریشـه اش سوزد کـه وای بر من

برای دلبرم هرگز دوایی نیست

و از این گل کـه جایی نیست

خودش تشنـه بود اما

نمـی فهمـید حالش را چنان مـی رفت و

من درون دست او بودم

وحالا من تمام هست او بودم

دلم مـی سوخت اما

راه پایـان کو؟؟ نـه حتی آبی نسیمـی درون بیـابان کو؟؟ ودیگر داشت درون دستش تمام جان من مـیسوخت

که نا گه

روی زانوی خود خم شد

دگر از صبر او کم شد

دلش لبریز ماتم شد

کمـی اندیشـه کرد آنگه

مرا درون گوشـه ای از آن بیـابان کاشت

نشست و را با سنگ خارایی

زهم بشکافت ... لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز زهم بشکافت ... صدای قلب او گویی جهان را زیر و رو مـی کرد

زمـین و آسمان را پشت و رو مـی کرد

و هر چیزی کـه هر جا بود با غم رو بـه رو مـی کرد

نمـی دانم چه مـیگویم!! بـه جای آب خونش را

به من مـی داد

و برهای اوفریـاد: "بمان ای گل"

که تو تاج سرم هستی

دوای دلبرم هستی

بمان ای گل

ومن ماندم

نشان عشق و شیدایی

و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد

گل همـیشـه عاشق شد.

#mustseeiran_insta #mustseeiran #rangeetar #canon #instagram #hamedan #Iran #irantravel #nature #maryanaj #naturezaperfeita
#natgeography
#natgeo
#iranphotografy

، لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز




[لبان خشکیده گرمسار چشم به راه آب است شوره زار پایانی بر یک آغاز]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 11 Jun 2018 18:35:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com