1- حیـاه الامام زین العابدین، انتهیت راح صوتی 1/ 39
ص:54
عن الإمام أبی جعفرالباقر (ع) أنّه قال: انتهیت راح صوتی کان لأبی فی مواضع سجوده آثار ناتیـه & برآمدگی$ ، و کان یقطعها فی السنـه مرتّین، فی کلّ مره خمس ثفنات & پیشانی وروی زانوان ونوک انگشتان پینـه بسته بود$ ، فسمّی ذاالثفنات لذلگ. انتهیت راح صوتی & علل الشرائع، 1/ 273؛ معانی الأخبار، 65؛ بحارالأنوار، 46/ 6؛ تذکره الخواص، 324$ عن أبی جعفرمحمد بن علی الباقر (ع) قال: کان علی ابن الحسین (ع) یصلی فی الیوم و اللیله ألف رکعه، کما کان یفعل أمـیرالمؤمنین (ع) کانت له خمس مائه نخله، فکان یصلی عند کل نخله رکعتین، & قال ابن حمزه کان علی بن الحسین یصلی فی الیوم و اللیله ألف رکعه. انتهیت راح صوتی نورالأبصار، 281؛ مطالب السئول، 410$ و کان إذا قام فی صلاته غشی لونـه لون آخر، و کان قیـامـه فی صلاته قیـام العبد الذلیل بین یدی الملگ الجلیل، کانت أعضاؤه ترتعد من خشیـه الله عزوجل، و کان یصلی صلاه مودع یری أنـه لایصلی بعدها أبدا، و لقد صلی ذات یوم فسقط الرداء عن أحد منکبیـه فلم یسوه حتی فرغ من صلاته، فسأله بعض أصحابه عن ذلگ، فقال: ویحگ أتدری بین یدی من کنت؟ إن العبد لاتقبل من صلاته إلا ما أقبل علیـه منـها بقلبه. & بحارالأنوار، 46/ 61؛ مناقب، ابن شـهر آشوب، 3/ 289؛ مختصر تاریخ دمشق، 17/ 236/ 134$ سعید بن کلثوم گوید: نزد امام صادق (ع) بودم، وی از امام علی (ع) یـاد کرد و آن حضرت را بـه آنچه کـه شایسته بود، وصف کرد و سپس فرمود: هیچی جز حضرت علی توان انجام عبادتی مثل عبادتهای پیـامبر (ص) را نداشت ... هیچی نیز از خاندان علی (ع) بیش ازعلی بن الحسین با آن حضرت همانند نبود. یک روزی فرزندش ابو جعفر نزد پدر رفت و او را درون حالی دید کـه از شدت عبادت درون شرایطی قرارگرفته کـه هیچ درآن شرایط نیست. رنگ مبارک از فزونی شب زنده داری زرد شده. چشمهایش از کثرت گریـه کم سو شده. پیشانی مبارک از سجده بسیـار پینـه بسته و پاهایش از ایستادن درون نماز ورم کرده است. چون پدر را
ص:55
در چنین حالی دید، بی اختیـار گریـه کرد. آن حضرت درون حالی کـه به فکر فرو رفته بود، بعد از اندکی بـه فرزندش توجه کرد و فرمود: فرزندم یکی از آن کتابها را کـه شرح عبادتهای حضرت علی (ع) درون آن نگاشته شده بـه من بدهید. کتاب را بـه او داد و قدری از آن را مطالعه کرد وکتاب را کنارگذاشت و فرمود: چهی توان دارد کـه مثل حضرت علی (ع) عبادت کند. & الارشاد، 272؛ بحارالأنوار، 46/ 74؛ مناقب، ابن شـهر آشوب، 3/ 290$ کان علی بن الحسین إذا فرغ من وضوئه للصلاه، و صاربین وضوئه و صلاته أخذ له رعده و نفضه & لرزش$ ، فقیل له فی ذلگ، فقال: ویحکم أتدرون إلی من أقوم. و من أرید أن أناجی. & حلیـه الأولیـاء، 2/154 ؛ بحارالأنوار، 46/ 78( أتدرون من أتأهب للقیـام بین یدیـه)؛ صفهالصفوه، 2/ 66/ 165؛ نور الأ بصار، 281؛ مطالب السئول، 409؛ عن الصادق قال: کان علی بن الحسین إذا حضر الصلاه اقشعر جلده، و اصفر لونـه، و ارتعد کالسعفه. فلاح السائل، 101؛ بحارالأنوار، 46/ 55$ أبوجعفر (ع) یقول: کان لعلی بن الحسین (ع) ناقه، حج علیـها اثنتین و عشرین حجه، ما قرعها قرعه قط. & کافی، 1/ 467$ امام سجاد، مظهر عبادت خداوند بود. نماز و سجده درون زندگی او بیش از دیگر ا نقل شده است. این شاید بـه این جهت بود که:
الف: بعد ازواقعه کربلا و حره اختناق شدید سیـاسی حاکم شد و اهل بیت پیـامبر (ص) و امام سجاد (ع) بیش از همـه ازسوی حکومتیـان درون مراقبت بود و بیشتر بـه نماز مـیپرداخت.
ب: درون شرایطی کـه بنی امـیه بر ضد اهل بیت پیـامبر تبیلغ گسترده داشتند و آنها را خارج از دین معرفی کرده بودند، نمازهای امام سجاد (ع) بهتر مـیتوانست تبلیغات آنها را بی اثر و دشمنی بنی امـیه را با دین ثابت و موقعیت معنوی اهل بیت را معرفی کند.
ص:56
ج: بـه دلیل بیگانگی حاکمان بنی امـیه، نسبت بـه عبادت و در نتیجه روی گردانی مردم ازعبادت، سبب شد کـه امام سجاد (ع) با عبادتهای خویش، جامعه را بـه بندگی خداوند و ارزش عبادت توجه دهد.
امام باقر (ع)
او پیشوای متقیـان دراسلام بود. درون هر شبانـه روز یکصد و پنجاه رکعت نماز مـیخواند.
و کان کثیر الصلاه حتی کان یصلی فی الیوم و اللیله مائه و خمسین رکعه. & تذکره الحفاظ: 1/ 125، تاریخ ابن عساکر: 51/ 44، حلیـه الأولیـاء: 3/ 182؛ 7/ 32$ و قد قال مولاه أفلح: حججت مع أبی جعفر محمد الباقر فلما دخل الی المسجد رفع صوته بالبکاء فقلت له: بأبی أنت و أمـی إن الناس ینتظرونک فلو خفضت صوتگ قلیلًا. فلم یعتن الإمام و راح. یقول له: ویحگ یـا أفلح إنی أرفع صوتی بالبکاء لعلّ الله ینظر إلیّ برحمـه فأفوز بها غداً. ثم إنـه طاف بالبیت، و جاء حتی رکع خلف المقام، فلما فرغ و إذا بموضع سجوده قد ابتلّ من دموع عینیـه و حج (ع) مره و قد احتفّ بـه الحجیج، و ازدحموا علیـه و هم یستفتونـه عن مناسکهم و یسألونـه عن أمور دینـهم، و الإمام یجیبهم & مناقب ابن شـهرآشوب: 4/ 183.؛ صفه الصفوه 1/ 79/ 171( بـه اختصار)$ .
امام صادق (ع)
امام صادق (ع)، درون بیشتر ایـام سال روزه دار بود و در ماه مبارک رمضان با اشتیـاق بیشتر روزه مـیگرفت. & حیـات امام صادق 1/ 67$ وی عابدترین مردم درون زمان خودش بود.
ص:57
مالگ بن انس فقیـه المدینـه یقول: و کان الصادق جعفر بن محمد (ع) رجلا لایخلو من إحدی ثلاث خصال: إما صائما، و إما قائما، و إما ذاکرا، و کان من عظماء العباد، و أکابر الزهاد الذین یخشون الله عزوجل. & الخصال/ 79؛ علل الشرائع/ 234؛ أمالی الصدوق/ 169. بحار الأنوار 47/ 16. و قد روی القاضی عیـاض کلمـه مالگ هذه بتغییر یسیر فی کتابه المدارگ/ 212 و حکاها عنـه أبوزهره فی کتابه مالگ/ 28 و الخولی فی کتابه مالگ/ 94. ومراجعه شود به: صفه الصفوه 2/ 114/ 186؛ سیر اعلا النبلا ء 3/ 214$ جزئیـات عبادتهای امام صادق (ع) چندان نقل نشده است. شاید به منظور این بوده کـه که علم و دانایی این امام بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اما دستورهای امام درباره اهمـیت نماز و عبادت و دعاهایی کـه از این امام روایت شده، بسیـار است. & مراجعه شود بـه الصحیفه الصادقیـه تألیف باقر شریف القرشی، دارالکتاب الاسلامـیه$
امام کاظم (ع)
تاریخ نگاران گفتهاند: او عابدترین مردم زمان خود بود. بـه لقب عبد صالح، زیبایی مجتهدان نام گرفت. هیچ چشمـی درون عبادت و اطاعت خداوند همانند او را ندیده است.
زیباترین و پرثمرترین ساعتها نزد امام، آن اوقاتی بود کـه به نماز و عبادت مـیپرداخت و با تمام وجود بـه آن روی مـیآورد.
هرگاه به منظور نماز و مناجات مـیایستاد، اشکش جاری مـیشد و قلبش از یـاد خدا مـیلرزید. نمازهای نافله و نمازشب را که تا هنگام نماز صبح ادامـه مـیداد. سپس که تا طلوع خورشید بـه تعقیبات مـیپرداخت، آن گاه که تا زوال خورشید، درحال سجده بود.
کان أبو الحسن موسی (ع) أعبد أهل زمانـه، و أفقههم و أسخاهم کفا، و أکرمـهم نفسا، و روی أنـه کان یصلی نوافل اللیل، و یصلها بصلاه الصبح، ثم یعقب
ص:58
حتی تطلع الشمس، و یخر لله ساجدا فلایرفع رأسه من السجود و التحمـید حتی یقرب زوال الشمس، و کان یدعوکثیرا فیقول: اللهم إنی أسألگ الراحه عند الموت، و العفو عند الحساب، و یکرر ذلگ، و کان من دعائه (ع): عظم الذنب من عبدگ فلیحسن العفو من عندگ، و کان یبکی من خشیـه الله حتی تخضل لحیته بالدموع. & إعلام الوری/ 296؛ الإرشاد/ 316؛ بحار الأنوار 48/ 101( ادامـه درون سیره اقتصادی)$ حسن بن محمد بن یحیی علوی گوید: جدم مـیگفت: موسی بن جعفر به منظور فزونی درون عبادت عبد صالح نام گرفت. او را دیدند کـه شب هنگام وارد مسجد پیـامبر شد و به سجده طولانی رفت و در سجده اش مـیگفت: عظیم الذنب عندی فلیحسن العفو عندک. یـا أهل التقوی و یـا أهل المغفره. فجعل یرددها حتی أصبح. & تاریخ بغداد 13/ 27/ 6987؛ وفیـات الأعیـان: 5/ 308/ 746، وکنز اللغه: 766، الأنوار البهیـه: 190. سیراعلام النبلا 6/ 270؛ تاریخ الاسلام الذهبی 12/ 418؛ تهذیب اکمال 29/ 44/ 6247 صفه الصفوه 2/ 124/ 191$ عمار بن ابان گوید: امام موسی بن جعفر درون زندان سندی بن شاهک زندانی بود. سندی کـه زن مؤمنـه ای بود، از سندی خواست که تا امورامام را بـه او واگذارد. وی نیز پذیرفت. این زن کـه خدمتگاری امام را بر عهده داشت، گوید:
موسی بن جعفر هر وقت نماز عشا را مـیخواند، بـه حمد خداوند (دعا) و عبادت مـیپرداخت که تا شب سپری مـیشد، درپایـان نماز مـیخواند و سپس نماز صبح را ادا مـیکرد و آن گاه بـه ذکر خدا مـیپرداخت که تا خورشید طلوع مـیکرد و آن گاه که تا بالاآمدن آفتاب مـینشست و آن گاه آماده مـیشد کـه غذا بخورد و مسواک بزند و سپس استراحت مـیکرد که تا قبل از زوال، وضو مـیگرفت و نماز مـیخواند که تا نماز عصر را ادا مـیکرد. سپس رو بـه قبله بـه ذکرخدا مـیپرداخت که تا هنگام نماز مغرب فرا مـیرسید. بین نماز مغرب و عشا نیز نماز مـیخواند. روش او درون زندان همـیشـههمـین بود.
ص:59
این زن هر وقت بـه امام مـینگریست، مـیگفت: افرادی کـه ایشان را زندانی کرده اند، زیـان دیده اند. او عبد صالح بود. & سیر اعلام النبلاء 6/ 273؛ تاریغ بغداد 5/ 465$ ثوبانی نیز نماز و عبادتهای امام را درون زندان نقل کرده است. & عیون أخبار الرضا: 1/ 95 ح 14 وعنـه فی الأنوار البهیـه: 189$ امام موسی بن جعفر (ع) روزها بـه ویژه سالهایی کـه در زندان بود، روزه مـیداشت و شبها بـه نماز مـیپرداخت.
امام رضا (ع)
به برخی از نماز و عبادتهای امام رضا (ع) چنین اشاره شده است:
کان (ع) قلیل النوم باللیل، کثیر السهر، یحییأکثر لیـالیـه من أوّلها الی الصبح و کان کثیر الصیـام فلایفوته صیـام ثلاثه أیـام فی الشـهر ... & بحار الأنوار: 49/ 91 عن عیون أخبار الرضا: 2/ 184$ و یقول الشبراوی عن عبادته: إنـه کان صاحب وضوء و صلاه، و کان فی لیله کلّه یتوضّأ و یصلّی، و یرقد هکذا الی الصباح. & الاتحاف بحب الاشراف. 10. 59/ 38$ رجاء بن ضحاک کـه به دستور مأمون، امام را از مدینـه بـه مروه برد، عبادتهای شبانـه روزی آن امام را بـه تفصیل نقل کرده است. & عیون اخبار الر ضا 2/ 180$ و کان علی بن موسی (ع) قلیل النوم باللیل، کثیر السهر، یحیی أکثر لیـالیـه من أولها إلی الصبح، وکان کثیر الصیـام فلایفوته صیـام ثلاثه أیـام فی الشـهر، و یقول: ذلگ صوم الدهر، و کان (ع) کثیر المعروف و الصدقه فی السر، و أکثر ذلگ یکون منـه فی اللیـالی المظلمـه، فمن زعم أنـه رأی مثله فی فضله فلاتصدقوه & عیون أخبار الرضا ج 2 ص 184 بحار الأنوار- العلامـه المجلسی- ج 49- ص 90- 91$ .
ص:60
عن الهروی قال: جئت إلی باب الدار التی حبس فیـها الرضا (ع) بسرخس و قد قید. فاستأذنت علیـه السجان فقال: لا سبیل لکم إلیـه، فقلت: و لم؟ قال: لأنـه ربما صلی فی یومـه و لیلته ألف رکعه و إنما ینفتل & کنار مـیگذارد$ من صلاته ساعه فی صدر النـهار، و قبل الزوال، و عند اصفرار الشمس فهو فی هذه الأوقات قاعد فی مصلاه یناجی ربه، قال: فقلت له: فاطلب لی فی هذه الأوقات إذنا علیـه، فاستأذن لی علیـه فدخلت علیـه و هو قاعد فی مصلاه متفکر الخبر. & عیون أخبار الرضا 2/ 184؛ بحار الأنوار ج 49/ 91$
امام جواد (ع)
در مورد اندکی از عبادتهای بسیـار امام جواد (ع)، چنین آ مده است:
کان (ع) کثیر النوافل، ویقول المؤرخون: إنـه کان یصلّی رکعتین یقرأ فی کل رکعه سوره الفاتحه، و سوره الاخلاص سبعین مره. & حیـاه الإمام محمّد الجواد: 67$ و انـه (ع) إذا دخل شـهر جدید یصلّی اول یوم منـه رکعتین یقرأ فی أول رکعه «الحمد» مره، و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» لکل یوم الی آخره- یعنی ثلاثین مره-.
و فی أول الرکعه الاخری «الحمد» و «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» مثل ذلگ و یتصدق بما یتسهل، یشتری بـه سلامـه ذلگ الشـهر کله & مستدرک عوالم العلوم: 23/ 220$ .
الریـان بن الصلت قال: صام أبوجعفر الثانی (ع) لما کان ببغداد یوم النصف من رجب، و یوم سبع و عشرین منـه، و صام معه جمـیع حشمـه و أمرنا أن نصلی بالصلاه التی هی اثنتی عشره رکعه، تقرأ فی کل رکعه الحمد و سوره، فإذا فرغت قرأت الحمد أربعا، و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» أربعا، و المعوذتین أربعا، و قلت: «لا إله إلا
ص:61
الله» و «الله أکبر» و «سبحان الله» و «الحمد لله» و «لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم» أربعا، «الله الله ربی و لاأشرگ بـه شیئا» أربعا، «لا أشرگ بربی أحدا» أربعا. & وسائل الشیعه 5/ 243؛ مستدرک عوالم العلوم: 23/ 11. 222/ 39$
امام هادی (ع)
درباره امام هادی (ع) چنین رسیده است:
أما الإمام الهادی (ع) فلم یرَ الناس فی عصره مثله فی عبادته و تقواه و شدّه تحرّجه & سختکوشی$ فی الدین، فلم یترک نافله من النوافل إلّا أتی بها، و کان یقرأ فی الرکعه الثالثه من نافله المغرب سوره الحمد و أول سوره الحدید إلی قوله تعالی: إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ و فی الرکعه الرابعه سوره الحمد و آخرسوره الحجرات.
امام عسکری (ع)
این امام بزرگوار نیز بـه فزونی عبادت، درون زمان خود معروف بود.
وقتی متوکل عباسی دستورداد شبانگاه بـه منزل آن حضرت بروند و او را دستگیر کنند، دیدند درون وسط اتاق نشسته و قرآن تلاوت مـیکند. & نورالابصار/ 336؛ وفیـات الاعیـان، ابن خلکان 3/ 272$ وقتی امام درزندان معتمد عباسی بود، وی بـه طورمرتب از زندان بان احوالات امام را جویـا مـیشد. علی بن جریرکه زندان بان بود، گزارش مـیداد که: روزها روزه مـیگیرد و شبها نماز مـیخواند. & مـهج الدعوات: 275$ درون آن زمان کـه امام درون زندان بود، دو نفرکه بـه شرارت معروف بودند، بر وی گمارده شدند. آنها نیز بـه عبادت و نماز روی آوردند. وقتی خواستند آنها را مؤاخذه کنند کـه چرا نسبت بـه امام سختگیری نمـیکنند، پاسخ دادند شما درباره
ص:62
مردی کـه روزها روزه مـیگیرد و شبها بـه نماز مـیپردازد، چه مـیگویید؟ هیچ چیزی او را از عبادت باز نمـیدارد. وقتی کـه به ما مـینگرد آن چنان ابهت و عظمتی دارد کـه بدن ما مـیلرزد و اختیـار از ما سلب مـیشود و بار دیگر کـه امام زندانی شد، این بار نیز زندان بانها تحت تأثیر عبادتهای امام قرار گرفتند وگفتند:
ما تقول فی رجل یصوم النـهار و یقوم اللّیل کلّه، لایتکلّم و لایتشاغل و إذا نظرنا إلیـه ارتعدت فرائصنا و یداخلنا ما لانملکه من أنفسنا، فلمّا سمعوا ذلگ انصرفوا خائبین. & کافی: 1/ 512/ 23؛ المناقب 2/ 462$ علی بن نارمش نیز ازانی بود کـه به دشمنی با اهل بیت معروف بود. وقتی امام عسکری (ع) نزد او زندانی شد، عبادتهای امام را دید و توبه کرد و شیوه پیشین راکنار گذاشت. & کافی: 1/ 508 ح 8$
بقیـه الله الأعظم (عج)
بی گمان زمـین ازعبادت و نمازهای او استواراست. برکات خداوند از برکت نماز و عبادتهای او بربندگان جاری مـیگردد. نماز و عبادت او زینت بخش زمـین است. هیچ لحظه او بی نماز وعبادت خداوند نیست. درون زیـارت آل یـاسین درباره نماز و عبادتهای او چنین مـیخوانیم:
السلام علیگ فی آناء لیلگ و أطراف نـهارگ ... السلام علیگ حین تقوم و السلام علیگ حین تقعد السلام علیگ حین تقرأ وتبین السلام علیگ حین تصلی و تقنت السلام علیگ حین ترکع و تسجد السلام علیگ حین تهلل و تکبر السلام علیگ حین تحمد و تستغفر. & مفاتیح الجنان زیـارت آل یـاسین$
ص:63
خلاصه
موارد مذکور، اندکی از نماز و عبادتهای بسیـار ا هست که نقل شده است.
به طور خلاصه حتما نکات ذیل را مورد توجه قرار داد:
1- تمام لحظههای زندگی ائمـه درون عبادت خداوند گذشته است.
2- عبادت منحصر درون نماز و روزه و حج نبود.
3- نماز و دعا و عبادتهای برخی ا را نقل نکردهاند وگرنـه تمام ا، شبها را بـه نماز و عبادت و دعا و خواندن قرآن مـیپرداختند.
4- برخی ا درشرایط دشوار سیـاسی بـه سر مـیبردند و از دیگر فعالیتهای اجتماعی ممنوع بودند، بـه این جهت، نماز درون زندگی آنها بیشتر جلوه کرد و بیشتر مورد توجه قرارگرفت. مثلًا امام سجاد، امام کاظم و امام عسکری.
عبادت خداوند هنگام ناگواریها
ائمـه معصومـین (ع) افزون برآنکه درون جریـان روزمره بـه عبادت خداوند مـیپرداختند، درون هنگام ناگواریها نیز بـه عبادتهای ویژه مـیپرداختند.
قال زین العابدین (ع): ما أصیب أمـیرالمؤمنین (ع) بمصیبه إلا صلی فی ذلگ الیوم ألف رکعه، و تصدق علی ستین مسکینا، و صام ثلاثه أیـام. & بحار الأنوار 41/231 $ کما جاء عنـه (ابوجعفر الباقر (ع)) عن کثره سجود أبیـه: ما ذکر لله عزّوجلّ ن علیـه إلا و سجد، و لا دفع الله عنـه سوءً إلا و سجد، و لا فرغ من صلاه مفروضه إلا و سجد، و کان أثر السجود فی جمـیع مواضع سجوده فسمّی بالسجّاد. & علل الشرائع: 1/ 272 بحار الأنوار: 46/ 6$
ص:64
عبادت به منظور شکر نعمتها
معاویـه بن وهب قال: کنت مع أبی عبد الله (ع) بالمدینـه و هو راکب حماره، فنزل و قد کنا صرنا إلی السوق أو قریبا من السوق قال: فنزل و سجد و أطال السجود و أنا أنتظره، ثم رفع رأسه. قال: قلت: جعلت فداگ رأیتگ نزلت فسجدت؟! قال: إنی ذکرت ن الله علی قال: قلت: قرب السوق، والناس یجیئون و یذهبون؟ قال: إنـه لم یرنی أحد. & بحار الانوار 47/ 21؛ بصا ئر الدرجات 15/ 145$
سیره دستوری درون موضوع عبادت
سیره دستوری و ارشادی ائمـه درون موضوع عبادت و دعا بـه ویژه نماز نیز بسیـار است. آنها درون زمانها و مناسبتها و با بیـانهای مختلف بر اهمـیت نماز تأکید د.
قائلًا (ع): ما تقرب العبد إلی الله بعد المعرفه أفضل من الصلاه. & مجموعه ورام: 2/ 86$ و قال (ع): إن أفضل الأعمال عند الله یوم القیـامـه الصلاه، و ما أحسن من عبد توضأ فأحسن الوضوء. & الغایـات: 71$ و قال (ع): الصلاه قربان کل تقی. & جمـهره الأولیـاء: 2/ 78$ و قال (ع): أحب الأعمال إلی الله عزَّوجلَّ الصلاه، و هی آخر وصایـا الأنبیـاء، فما أحسن الرجل یغتسل أو یتوضأ فیسبغ الوضوء ثم یتنحی & بـه گوشـهای مـیرود$ حیث لایراه أنیس فیشرف الله علیـه و هو راکع أو ساجد إن العبد إذا سجد فأطال السجود نادی إبلیس: یـا ویله أطاعوا و عصیت، و سجدوا و أبیت. & وسائل الشیعه 3/ 26$
ص:65
قال أبوبصیر: دخلت علی ام حمـیده- زوجه الإمام الصادق (ع)- أُعزّیـها بأبی عبدالله (ع) فبکت و بکیت لبکائها، ثم قالت: یـا أبامحمّد لو رأیت أباعبدالله عند الموت لرأیت عجباً فتح عینیـه ثم قال: اجمعوا کل من بینی و بینـه قرابه. قالت فما ترکنا أحداً إلَّا جمعناه، فنظر إلیـهم ثمَّ قال: إن شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلاه. & وسائل الشیعه 3/ 17$ هارون بن خارجه قال: ذکرت لأبی عبدالله (ع) رجلًا من أصحابنا فأحسنت علیـه الثناء فقال لی: کیف صلاته. & وسائل الشیعه 3/ 21$ الامام الصادق: امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلاه کیف محافظتهم علیـها. & وسائل الشیعه 3/ 83$ و قال سعد الإسکافی: سمعت أباجعفر محمد بن علی الباقر (ع) یقول: عالم ینتفع بعلمـه خیر من ألف عابد و قال (ع): شیعتنا من أطاع الله. & الفصول المـهمـه/ 210؛ تحف العقول 294. جامع بیـان العلم وفضله 1/ 32( أفضل من سبعین ألف ...)؛ جامع السعادات 1/ 104؛ حلیـه الأولیـاء 3/ 184، ملحقات إحقاق الحق 12/ 192، کشف الغمـه 2/ 133، تحف العقول 295، نور الأبصار 292$ گستردگی دعا و نمازهای مستحبی کـه در ایـام هفته و اعیـاد و مکان ها و مناسبتهای مختلف رسیده، دلیل بر اهمـیت عبادت و دعا درون اسلام، از یک سو و از سوی دیگر جایگاه آنها درون سیره عملی و دستوری ا است.
ص:66
خلاصه و نتیجه
در سیره عبادی ا معصوم، حتما اه ذیل مورد توجه قرار گیرد.
1- نماز، اساس و بنیـان زندگی و هدف آفرینش هست و درون ا تجلی کامل داشت.
2- تمام ائمـه بـه نماز و نافله شب و شب زندهداری مـیپرداختهاند کـه یـا تمام شب را بـه عبادت ودعا و قرآن خواندن مشغول بوده و یـا دست کم بیشتر شب را به منظور عبادت بیدار بودهاند.
3- ائمـه معصومـین، افزون بر آنکه خود بـه نماز وعبادت مـیپرداختند، تأکید مـید کـه شیعیـان نیز بـه عبادت و شب زنده داری بپردازند و نماز، حتما در زندگی آنها جایگاه اساسی داشته باشد.
4- نماز و عبادت، بـه ویژه اهمـیت بـه اوقات نماز و نمازهای واجب و نافله یومـیه و نماز جماعت، حتما نشان شیعه باشد.
5- اگر شیعیـان، سیره عبادی ا را احیـا کنند و به آن بپردازند، نیکوترین وسیله به منظور معرفی اهل بیت است.
به طور کلی عبادت درون زندگی ا معصوم تجلی ویژه داشت، زیرا:
عبادت، فلسفه آفرینش است. پیـامبران و ا نیز برگزیدگان هستی هستند، بـه این جهت هدف آفرینش درون زندگی آنها تجلی کا مل داشت.
قرآن بـه پیـامبر دستور داده هست که شبها بـه عبادت بپردازد و این دستور شامل ائمـه نیز مـیشود.
قرآن دستور داده هست که بـه رسول خدا اقتدا کنند و ائمـه تنـهاانی بودند کـه به طورتمام وکمال بـه آن حضرت اقتدا د.
آنـها الگوهای برترکمال وخوبیها بودند. بعد باید خود بیش از دیگران بـه عبادت مـیپرداختند.
ص:67
به این جهت، تمام ائمـه، شبها بـه عبادت خداوند مـیپرداختند. عامل این موضوع کـه چرا عبادتها ی برخی ا کمتر نقل شده، چند چیز است:
الف: تمام آنچه کـه واقع شده، نقل نشده و عدم نقل، دلیل نمـیشود کـه عبادتی نبوده است. زیرا تاریخ نگاران آنچه را کـه با اهشان سازگار بوده نقل کرده اند.
ب: تمامانی کـه تاریخ را نوشته وگزارشها را روایت کرده اند، درون زندگی ا راه نداشتند.
ج: برخی ا، درون زندان یـا محاصره بودند وکسی نمـیتوانست با آنـها درون ارتباط باشد.
ا، افزون بر آنکه خود بـه عبادت خداوند مـیپرداختند، دیگران را نیز بـه عبادت دستور مـیدادند. عبادت نیز منحصر بـه نماز نبود.
ص:68
پرسشهای این فصل
1- چه دلیلی وجود دارد کـه تمام ا بـه نمازهای شب مـیپرداختند؟
2- اصول ثابت درون موضوع عبادتهای ا را برشمارید.
3- بـه چه دلیل عبادت درون زندگی امام سجاد (ع) بیشتر نقل شده است؟
4- انس بن مالک عبادتهای امام علی (ع) را چگونـه نقل کرده است؟
5- مالک بن انس امام صادق (ع) را چگونـه وصف کرده است؟
6- امام صادق (ع) درباره عبادتهای امام سجاد و امام علی (ع) چه فرمود؟
7- امام صادق (ع) فرمود شیعیـان را با چه چیز بشناسید؟
ص:71
فصل سوم سیره تربیتی
اشاره
اه تربیتی
پیش درآمد
سیره تربیتی ائمـه یکی از موضوعات مـهم هست که حتما به صورت ویژه مورد توجه و بررسی قرارگیرد. زیرا یکی از اه اصلی بعثت پیـامبران بـه شمار مـیآید. امروز به منظور تربیت افراد جامعه، بـه شناخت سیره تربیتی ا بسیـار نیـاز است.
در سیره تربیتی معصومـین دو موضوع را حتما مورد توجه قرار دارد:
الف: جایگاه معنوی کـه به آن دست یـافتند و ضرورت داشتن این جایگاه.
ب: نقش تربیتی کـه درجامعه داشتند. معلمانی کـه مردم را بـه سوی دانایی بردند و مربیـانی کـه طالبان خوبی و کمال را بـه فضایل معنوی رساندند.
در موضوع نخست، بـه دلیل تکلیف پذیری انسانها و ضرورت هدایت از جانب خدا و وحی، وجود چنین اشخاصی درون جامعه ضروری هست که درفلسفه بعثت بـه آن اشاره شد.
ائمـه معصومـین (ع)انی بودند کـه چون پیـامبران به منظور این منظور از جانب خداوند برگزیده شدند. بـه این جهت، تمام فضایل معنوی وکمالات الهی بـه نحوکامل درون وجود آنها فعلیت یـافت و آنها نمونـههای عینی کمال گردیدند و جامعه و فرد حتما برای رسیدن بـه کمال انسانی از آنها پیروی و به آنها اقتدا کنند. آنها از هر کاستی و عیب دور بودند. لغزشها، خطاها وگناهان درون ساحت مقدس وجودی آنها راه نیـافت. از این رو اقیـانوس بیکران فضایل اخلاقی و معنوی آنها گستردهتر از گستره دید هر بیننده و عمـیق تر از نظرگاه هر اندیشـه و بالاتر از حوزه معرفتی هر خردمند بود. چه آنکه هرکسی کـه همگون آنها شد، اندکی
ص:72
آنان را شناخت. آنچه درون تاریخ درخصوص شخصیت معنوی آنها رسیده، اندکی از افقهای معنوی و وجودی آنهاست کـه برخی ازراویـان حدیث و نویسندگان سیره و تاریخ بدان دست یـافتهاند و اشارتهایی از کهکشان پرستاره وجودی آنهاست کـه با ابزار مادی نمـیتوان رصد کرد.
درباره موضوع دوم حتما گفت فلسفه وجودی آنها بـه عنوان رهبران الهی همـین بود کـه گلهای باغ پیـامبران را بـه بار بنشانند و فلسفه بعثت پیـامبران را تحقق بخشند. از این رو آنان از هر وسیله تبلیغی کـه در اختیـار داشتند، از هر فرصتی کـه پیش مـیآمد و از هر شرایطی کـه مساعد مـیگردید، بـه نحوکامل استفاده نموده و برای تعالی و تربیت جامعه مـیکوشیدند. افراد را بـه صورت فردی و جامعه را بـه صورت جمعی، بـه سوی فضایل اخلاقی و عبادت پروردگار رهنمون شدند.
تعلیم و تربیت مردم، مـهمترین وظیفه و مسؤولیتی بود کـه خداوند بر دوش آنها نـهاد. انجام این مسؤولیت، بنیـان دیگر فعالیتهای اجتماعی را تشکیل مـیداد. تمام روابط اجتماعی، سیره سیـاسی، فرهنگی، اقتصادی، حتی فردی آنها بر همـین پایـه و هدف استوار بود. درون واقع، تمام فعالیتهای ا معصوم، از مظاهر همـین سیره تربیتی آنها بـه شمار مـیآمد. این همـه به منظور این بود کـه مردم را بـه سوی عبادت خداوند هدایت کنند و از گناه و خطا و نادانی نجات دهند. درون زیـارت جامعه بـه همـین جایگاه تربیتی آنـها و نیـاز جامعه بـه آنان اشاره شده است:
بکم فتح الله و بکم یختم و أشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم ... و بکم أخرجنا الله من الذل و فرج عنا غمرات الکروب & فرورفتن درون دشواریها$ و أنقذنا من شفا جرف الهلکات & شفا جرف الهلکات: قرارگرفتن برلبه پرتگاه هلاکت$ ... & زیـارت جامعه$
ص:73
فرازهایی کـه از شخصیت معنوی و اقدامهای تربیتی ائمـه درون سیره و تاریخ آمده کـه جلوههایی از همـین موضوع است. فضایل وکمالات معنوی آنها مقدمـه تحقق تربیت معنوی جامعه بوده است.
در اینجا نگاهی بـه شخصیت معنوی امام علی (ع) مـیافکنیم:
خداوند، پیش از تولد بـه اوعنایـات ویژه داشت. درخانـه کعبه متولد شد. رسول خدا (ص) شخصا تربیت او را بر عهده گرفت و او از این جهت درجایگاه ویژه قرارگرفت. سلام فرشتگان و جمادات را بـه پیـامبر مـیشنید. بعد از بعثت نیز درجریـان وحی قرار داشت. درون دوران مکی شاید هیچ روزی نبود، هیچ جریـانی واقع نشد و رسول خدا (ص) بـه هیچ سفر تبلیغی نرفت، مگر آنکه همراه پیـامبر بود. اینـها همـه به منظور آن بود کـه شخصیت معنوی او آن گونـه رشد یـابد کـه خداوند خواسته است.
در دوران مدنی نیز جنگها با شمشیر او بـه پیروزی رسید. معجزه بزرگ پیروزی درون بدر و ناکامـی مشرکان درون جنگ احد از کشتن وی و پیـامبر، شکست مشرکان درخندق، پیروزی درون خیبر و شکست مشرکان درون حنین و ... بـه دست او بود. او درون واقع تجسم معجزات الهی بود. بی جهت نیست کـه برخی گفتهاند: علی معجزه پیـامبر است.
شرح زندگی امام علی بعد ازپیـامبرتا شـهادت وی درون محراب کوفه، انجام همـین وظیفه تربیتی او درون جامعه بود.
رسول خدا (ص) این جایگاه هدایت گری و تربیت حضرت علی (ع) را بـه عنوان نمونـه نخست از اهل بیت درون احادیث بسیـار و موارد مختلف معرفی کرد. حدیث انذار، وصایت، اخوت، منزلت، ثقلین، طیر، نجوی، بستن دَرهای باز شده بـه مسجد و بازگذاشتن دَرِ خانـه علی، حدیث برزالإیمان کله مع الکفرکله درخندق، حدیث پرچم درون خیبر، حدیث دوستی با علی دلیل ایمان و دشمنی با او نشانـه نفاق است، مدینـه را جز من و علی شایسته نیست، اعلام برائت از مشرکان بـه وسیله
ص:74
علی، همسری فاطمـه با علی بـه دستورخداوند ... همـه و همـه به منظور معرفی نقش هدایتی و تربیتی حضرت علی (ع) درجامعه بود و او مصداق کامل آیـات قرآن قرارگرفت. چنانکه ابن عباس گوید: سیصد آیـه درباره حضرت علی نازل شده است. هیچ خطاب یـا ایـها الذین آمنوا نیست مگر آنکه علی (ع) مصداق برتر آن است. کتابهای متعددی درون این خصوص نوشته شده است. & الفتوحات الإسلامـیه 2/ 516؛ کشف الغمـه/ 93.؛ ینابیع المودّه/ 126$ تربیت امام علی (ع) از سوی خداوند بـه رسول خدا (ص) واگذار شد و آن حضرت نیز او را آن گونـه تربیت کرد کـه خداوند خواسته بود. به منظور این جهت برادری و سپس برابری باسول خدا (ص) ویژه او گردید. اینـها همـه به منظور آن بود کـه مسؤولیت تربیت جامعه بعد از رسول خدا (ص) بـه او سپرده شد. رسول خدا (ص) امام حسن وامام حسین ودیگرا را نیز به منظور تحقق همـین هدف معرفی کرد کـه درکتابهای حدیث بـه روشنی بیـان شده است.
از این رو نقش تربیتی ائمـه بعد از رحلت رسول خدا (ص) درجامعه آغاز شد. اگر جریـان سقیفه پیش نمـیآمد و حکومت درون اختیـار معصومـین بود، این نقش تربیتی بـه خوبی انجام مـیشد. اما جریـان سقیفه و غصب خلافت، مشکلات بسیـاری را پدید آورد.
پس از حضرت علی (ع) نیز هر امامـی بـه وسیله امام پیش از خود تعلیم و تربیت شد. فلسفه سلسله امامت نیز همـین هست که هر امامـی بـه وسیله امام پیش از خود تربیت شود کـه امام را معلمـی جز امام شایسته نیست.
مبانی کلی
هر چند روش تربیتی ا نسبت بـه افراد و طبقات اجتماعی مختلف بود، با هربرحسب آمادگی و شرایط روحی خودش رفتار مـیکرد، اما درون هر صورت
ص:75
اصول کلی ذیل، همـیشـه مورد توجه بوده است:
1- مسؤولیت الهی درون تعلیم و تربیت انسانها.
2- از هر وسیله و ابزار تبلیغی کـه با اه دین سازگار بود و از هر شرایطی به منظور تربیت افراد بـه خوبی استفاده مـیشد.
3- درون روابط اجتماعی، اصل، تربیت اشخاص و تأثیرگذاری مثبت بر آنها بود، هرچند کـه با امام دشمن بودند.
4- تواضع و محبت و بخشش درون رفتارهای اجتماعی از اصول بنیـادی بودند. به منظور همـین جهت هیچ گاه درون صدد انتقام بر نیـامدند. این موضوع درون تمام رفتارهای ا مشاهده مـیشود.
5- ائمـه بـه همـه افراد جامعه بـه عنوان مسلمان مـینگریستند و تلاش به منظور تربیت آنها را وظیفه الهی خود مـیدانستند و ازخداوند مـیخواستند کـه هدایت شوند. بـه عنوان مثال بـه دعاهای صحیفه سجادیـه و دعای امام زمان (ع) «اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیـه ...» مراجعه شود. بـه طور کلی درون نمازها و مناجاتهای خود از امت اسلام غافل نبودند. تذکر وخیرخواهی را همـیشـه مد نظر داشتند.
6- افراد و طبقات مختلف جامعه درنظرگاه تربیتی ائمـه، از جایگاه یکسانی برخوردار بودند. یعنی به منظور تربیت همـه مـیکوشیدند. این حق را به منظور همگان مسلم و قطعی مـیدانستند کـه اگر بخواهند از آثارتربیتی و رفتارهای ارشادی امام بهرهمند شوند، چون باران رحمت کـه برای همگان و همـه سرزمـینها نازل مـیشود، هیچ گاه احسان خود را ازی دریغ ند. مگر آنکه خود نخواهد و یـا شرایط سیـاسی اجازه ندهد.
7- از انزوا و دوری از جامعه بـه طور جدی پرهیز مـید. بر این تلاش بودند کـه در متن جامعه حضور یـافته و با مردم معاشرت نیکو داشته باشند. مگرآنکه حاکمان و یـا شرایط پدید آمده از سوی آنها اجازه ندهد. روابط اجتماعی
ص:76
نیز بر این پایـه استوار بود کـه آنها را از نادانی بیرون آورد، با وظایف دینی آشنا سازد، آخرت را بـه یـادشان آورد، که تا فضایل اخلاقی را شیوه سازند.
8- ائمـه همـیشـه مـیکوشیدند، جایگاه معنوی و موقعیت علمـی خود را بـه جامعه معرفی کنند. با آنکه سلاطین بنی امـیه و بنی عباس با تمام امکانات تلاش د کـه از ارتباط جامعه با اهل بیت جلوگیری کنند و آنـها را درون انزوای کامل سیـاسی و فرهنگی قرار دهند، اما معصومـین نیز هر زمان کـه اندک فرصتی پیش مـیآمد استفاده نموده و به هرگونـه کـه ممکن بود، این جایگاه الهی و موقعیت علمـیو معنوی خود را معرفی و نیـازمندی مردم را بـه خود بیـان مـید. مـیبینیم درون هر زمان کـه ارتباط مردم با امام بیشتر بوده، این جایگاه بیشتر معرفی شده و جامعه نیز شیفته امام شده هست و ویژگیهای الهی ومعنوی و علمـی ائمـه بیشترجلوه کرده هست و درون هر زمان کـه در انزوا قرار گرفتند، کمتر نقل شده است. & درون سیره سیـاسی بـه این موضوع خواهم پرداخت$ ائمـه (ع) نیز بخشی از این مسؤولیت را بـه شیعیـان واگذارکردهاند.
9- ایفای نقش تربیتی ائمـه (ع) و هدایتی آنها برحسب عقاید، ایمان، معرفت افراد و رابطه آنها با اهل بیت، جایگاه اجتماعی افراد وگرایش آنها بـه فضایل اخلاقی، موضع یـا وابستگی افراد بـه درباریـان و حکومتیـان و ... مختلف بوده است. هررا درخور توانایی وآمادگیاش بـه فضایل اخلاقی دعوت کردهاند. به منظور این جهت آموزههای تربیتی ائمـه (ع) برحسب مورد، متفاوت بوده است. اینها برخی از اصول کلی تربیتی ائمـه (ع) بود کـه در زندگی آنها بـه وفور مشاهده مـیشود.
10- بـه پیروان خود نیز دستور مـیدادند کـه با دیگران یعنی باانی کـه ائمـه راقبول ندارند، معاشرت نیکو داشته باشند؛ تابتوانند مبلغ خوبیها و معارف اهل بیت درجامعه باشند. دلهای دیگران را نسبت بـه اهل بیت نزدیک سازند. بدیـهی هست که اگرکسانی کـه اهل بیت را قبول ندارند، ائمـه را بشناسند و با معارف آنـها و
ص:77
مقام معنوی آنان آشنا شوند، حتما پیروی مـیکنند. به منظور این جهت ضمن آن کـه مـیکوشیدند موقعیت علمـی و معنوی خود را بـه جامعه معرفی کنند، بـه شیعیـان نیز دستور مـیدادند بـه گونـه ای با مخالفین رفتار کنند کـه معرف اهل بیت باشند.
وظایف شیعیـان درون گسترش نقش تربیتی ائمـه
شیعیـان نیز درون معرفی جایگاه معنوی و الهی اهل بیت، نقش اساسی دارند. ضروری هست که پیروان واقعی ائمـه، حلقه اتصال آنها با دیگر مردم باشند. از این رو اگرکسی از شیعیـان درون معرفی ا معصوم بـه جامعه، درست عمل کرده، اجرگران سنگی دارد کـه آسمانها با آن برابر نمـیباشند و اگر بـه خطا رفته باشد، خسارت سنگینی دارد. ائمـه معصومـین (ع) نیز بـه این مورد، توجه کامل داشته و به شیعیـان توصیـه اکید فرموده اند:
معاویـه بن وهب قال: قلت له کیف ینبغی لنا أن نصنع فیما بیننا و بین قومنا و بین خلطائنا من الناس & مردمـی کـه با هم زندگی مـیکنیم$ ممن لیسوا علی أمرنا؟ فقال: تنظرون إلی أئمتکم الذین تقتدون بهم فتصنعون ما یصنعون، فوالله إنـهم لیعودون مرضاهم، و یشـهدون جنائزهم، و یقیمون الشـهاده لهم و علیـهم، و یؤدون الأمانـه إلیـهم. & وسائل الشیعه 8/ 398/ 15501$ زید الشحام قال: قال لی أبوعبدالله (ع) اقرأ علی من تری أنـه یطیعنی منـهم و یأخذ بقولی السلام، و أوصیکم بتقوی الله .... صلوا عشائرکم، و اشـهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم، و أدوا حقوقهم، فان الرجل منکم إذا ورع فی دینـه و صدق الحدیث و أدی الأمانـه و حسن خلقه مع الناس قیل هذا جعفری، فیسرنی ذلگ و یدخل علی منـه السرور، و قیل هذا أدب جعفر، و إذا کان علی غیر ذلگ دخل علی بلاؤه و عاره، و قیل هذا أدب جعفر، والله لحدثنی أبی (ع) ان الرجل کان یکون فی القبیله من شیعه علی (ع) فیکون زینـها: أداهم للأمانـه، و أقضاهم للحقوق و أصدقهم
ص:78
للحدیث إلیـه وصایـاهم و ودائعهم، تسأل العشیره عنـه فتقول من مثل فلان إنـه أدانا للأمانـه، و أصدقنا للحدیث. & وسائل الشیعه 8/ 398/ 15500$ درحدیث دیگرباهمـین سنداین مطلب نیزآمده است: ... وکونوا لنازینا ولاتکونوا علینا شینا، حببونا إلی الناس ولاتبغضونا إلیـهم فجروا إلینا کل موده، وادفعواعناکل شر. & وسائل الشیعه 8/ 400$ و در روایت دیگری آمده است:
عن أبی عبدالله (ع) قال: أبلغ موالینا السلام، و أوصهم بتقوی الله و العمل الصالح ... و أن یتلاقوا فی بیوتهم، و أن یتفاوضوا علم الدین، فإن ذلگ حیـاه لأمرنا. & همان؛ السرائر/ 487$ این روایـات، بـه تفصیل آورده شد چون درون هرکدام از آنها نکته ای بیـان شده هست و آنچه کـه از آنها استفاده مـیشود، عبارت هست از:
الف. شیعیـان حتما در معاشرت با اهل سنت بـه ائمـه اقتدا کنند.
ب. ائمـه با اهل سنت معاشرت نیکو داشته اند.
ج. شیعیـانی کـه در مـیان اهل سنت زندگی مـیکنند، حتما در تمام امور اجتماعی آنها شرکت داشته باشند و در این باره تفاوتی بین شیعه و اهل سنت قایل نشوند.
د. شیعیـان حتما در جامعه اهل سنت، آن چنان زندگی کنند کـه در انجام امور خیر و نیکی و عبادت، سرآمد همـه باشند که تا جایی کـه اگر پرسش شود چهی بهترین است؟ مردم بـه او اشاره کنند.
ه. شیعیـان حتما با اعمال و رفتار خوب خود، موجب سرافرازی و فخر ائمـه شوند.
و. شیعیـان حتما با رفتار خوب خود و پای بندی بـه دستورهای دین سبب شوند کـه دیگران بـه ائمـه روی آورند و آن چنان عمل نکنند کـه دیگران از ائمـه روی بر
ص:79
تابند و این مو ضوع سبب شود کـه نسبت بـه شناخت ائمـه و معارف آنها بیگانـه بمانند.
ز. شیعیـان اگر بـه این دستورها عمل د و با اهل سنت این گونـه معاشرت نیکو داشتند، زمـینـه فراهم مـیشود کـه معارف اهل بیت، به منظور آنها بیـان شود.
برخی از روشهای تربیتی
اشاره
در زندگی ائمـه معصومـین (ع) اصولی کلی دیده مـیشود کـه در زندگی تمام ا جریـان داشته است. برخی از آن اصول کلی چنین است:
1- تربیت خواص
افرادی چون سلمان، عمار، ابوذر، مقداد و حذیفه و ... درون زمان پیـامبر (ص) بـه عنوان شیعیـان علی (ع) معروف بودند. این موضوع دلیل هست که شخصیت معنوی و اخلاقی آنها شکل گرفته ازآموزههای تربیتی حضرت علی (ع) درون زمان رسول خدابود وآن حضرت همـین افراد را درخطبه متقین، بـه عنوان پارسایـان معرفی کرد و از آنها بـه عنوان برادران خود یـاد نمود.
نقش خواص درگسترش آموزههای تربیتی معصومـین درجامعه بسیـار با اهمـیت است.
2- گسترش فرهنگ عبادت درون جامعه
ائمـه (ع) تنـها بـه این عنوان بـه نمازهای مستحبی نمـیپرداختند کـه رابطه خود را باخدا استوار سازند و شخصیت آسمانی خود را بیش ازگذشته ارتقا بخشند؛ بلکه به منظور این جهت نیز بود کـه نماز وعبادت درجامعه گسترش یـابد. به منظور همـین جهت نمازهای خود را از دیگران مخفی نمـید.
اشاره امام علی بـه سه نوع عبادت بـه منظور بیـان جایگاه و مراتب عبادت است.
ص:80
و إنّ قوماً عبدوا اللهرغبهً فتلگ عبادهالتجّار، وإنّ قوماً عبدوا الله رهبهً فتلگ عبادهالعبید، و إنّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلگ عباده الأحرار. & نـهج البلاغه طبعه صبحی الصالح 510 الحکمـه 237 ط دار الهجره قم$
3- دعا
تعلیم دعای کمـیل و صباح و مناجات شعبانیـه و ... توسط امام علی (ع) بـه برخی از یـاران خود، بـه منظورتربیت آنها بـه صورت ویژه و پرداختن بـه دعا و تربیت دیگران بـه وسیله دعا بوده است.
4- فضایل اخلاقی
فضایل اخلاقی درون زندگی ائمـه بـه صورت تمام وکمال تجلی داشت. تمام کمالات، بـه طورکامل درون وجود آنهاجمع بود. هیچ فضیلتی نبود مگرآنکه هر امامـیدرعصر خود مظهرکامل آن فضیلت بـه شمار مـیآمد. هیچ ازآنهاپیشی نگرفت وهپچ ارزش معنوی از زندگی آنها فروگزارنشد. یکی از مسؤولیتهای اساسی ا، آشکار سا ختن فضایل اخلاقی و دعوت جامعه بـه آنها بود.
اسید بن صفوان کـه از اصحاب رسول خدا (ع) بود، گوید: روزی کـه حضرت علی (ع) رحلت کرد، مردی آمد درحالی کـه مـیگریست وکلمـه استرجاع را بر زبان جاری مـیکرد. جلو درون خانـه علی ایستاد و خطاب بـه آن حضرت فرمود:
رحمگ الله یـا أباالحسن کنت أول القوم إسلاما و أخلصهم إیمانا، و أشدهم یقینا، و أخوفهم لله، و أعظمـهم عناء و أحوطهم & برترینی کـه نسبت بـه آن حضرت تعهد داشت و احترامش را حفظ مـیکرد و حقوق آن حضرت را رعایت مـینمود$ علی رسول الله (ص) و آمنـهم علی أصحابه، و أفضلهم مناقب، و أکرمـهم سوابق، و أرفعهم درجه، و أقربهم من رسول
ص:81
الله (ص) و أشبههم بـه هدیـا و خلقا و سمتا & الهدی/ سیره و روش. سمت/ شیوه افراد خوب و برازنده$ و فعلا، و أشرفهم منزله، و أکرمـهم علیـه. & کافی 1/ 454$ ائمـه کـه خود مظهرکمالات معنوی بودند، مـیکوشیدند ارزشهای معنوی و اخلاقی را درجامعه گسترش دهند.
5- موعظه همگان با استفاده از شرایط
ائمـه معصومـین (ع) هیچ گاه ازنیـازمعنوی جامعه غافل نبودند. از مناسبتها و شرایطی کـه پیش مـیآمد، خوب استفاده نموده و مردم رابه ارزشهای الهی فرامـیخواندند و هر چه ازموعظه ونصیحت لازم بود، انجام مـیدادند. به منظور این موضوع درکتابهای اخلاقی شواهد بسیـار یـافت مـیشود.
6- رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی درون معاشرت با دیگران
ا معصوم، تجلی کامل ارزشهای اخلاقی بودند و برای آنکه جامعه نیز آنان را الگوی خود قرار دهد، ارزشهای اخلاقی را درون معاشرت با دیگران بـه طور کامل رعایت مـید.
إبراهیم بن العباس قال: مارأیت أباالحسن الرضا (ع) جفا أحدا بکلامـه قط، و ما رأیت قطع علی أحد کلامـه حتی یفرغ منـه، و ما ردّ أحدا عن حاجه یقدر علیـها، و لا مد رجلیـه بین یدی جلیس له قط، و لااتکأ بین یدی جلیس له قط، و لارأیته شتم أحدا من موالیـه و ممالیکه قط، و لارأیته تفل قط، و لارأیته یقهقه فی ضحکه قط، بل کان ضحکه التبسم. & عیون اخبار الرضا 2/ 184$
7- بیـان موضوع بـه گونـهای کـه فراموش نشود
گاه، ا معصوم به منظور آنکه موعظه بیشترین تأثیر را برجای گذارد، موضوع را درون ضمن پدید آوردن یک داستان بیـان مـید، که تا درعمق جان افراد راه یـابد
ص:82
و هیچ گاه نیز فراموش نگردد.
داستان ملاقات زهری با امام سجاد، شب هنگام درون مدینـه، یکی از آن موارد است. وی گوید: دریک شب سرد، امام علی بن الحسین را دیدم کـه کیسه آرد بر دوش دارد. پرسیدم این چیست؟ فرمود مـیخواهم بـه سفری بروم، توشـه ای فراهم کرده ام و مـیخواهم آن را درجای امنی بگذارم. عرض کردم آن را بـه خدمت کارم بدهید که تا هرکجا کـه مـیخواهید ببرد. نپذیرفت. زهری گوید: اصرارکردم کـه خودم آن را ببرم. امام نپذیرفت و فرمود خودم را از چیزی راحت نمـیکنم کـه مرا نجات مـیدهد وسبب مـیشود، ورودم بـه آنجا کـه وارد مـیشوم، نیکوگردد. خواهش مـیکنم شما بروید.
زهری، چند روز بعد امام را درمدینـه دید و او کـه فکر مـیکرد، امام مـیخواسته بـه سفر برود، مقصود حضرت را نفهمـید و موضوع را پرسید. امام پاسخ داد:
یـا زهری،ما ظننت، و لکنّه الموت و له أستعدُّ، إنّما الاستعداد للموت تجنّب الحرام و بذل الندی & بسیـار بذل و بخشش$ فیالخیر. & علل الشرائع 1/ 27؛ بحار الأنوار 46/ 65- 66$ امام، این موضوع را کـه بهترین توشـه آخرت، بذل و بخشش و دوری از گناه است، درون ضمن یک داستان بیـان کرد. با آن کـه در نخستین ملاقات مـیتوانست بفرماید اینـها وسایلی هست که مـیخواهم بـه منزل فقرا ببرم وشما آنهارا نمـیشناسید.
8- تشویق افرادی کـه به تعلیم و تربیت مـیپرداختند
ا معصوم، افرادی را کـه به کارهای خوب مـیپرداختند، تشویق مـید:
و قیل: إن عبد الرحمن السلمـی علم ولد الحسین (ع) الحمد فلما قرأها علی أبیـه عطاه ألف دینار، وألف حله، وحشا فاه درا، فقیل له فی ذلگ فقال: و أین یقع هذا من عطائه یعنی تعلیمـه وأنشد الحسین (ع):
ص:83
إذا جادت & سخاوتمندی نمود$ الدنیـا علیگ فجد بها علی الناس طرا قبل أن تتفلت & پیش از آن کـه ازبین برود ودور انداخته شود$
فلا الجود یفنیـها إذا هی أقبلت ولا البخل یبقیـها إذا ماتولت & مناقب ابن شـهرآشوب 3/ 222؛ بحار الأنوار 44/ 191$
هیچ تردیدی نیست کـه فرزندان ائمـه (ع) نیـاز نداشتند کـه توسط دیگران آموزش ببینند واین اقدام امام (ع)، جز به منظور گسترش تعلیم قرآن درجامعه و ارزشگذاری بـه فرهنگ تعلیم وتربیت نبود؛ که تا نخست ارزش آموزش رابیـان کرده باشد و در ثانی ازآن شخص تشکر نموده، او راتشویق کرده باشد که تا دیگران نیز بهآن روی آورند و در ضمن، سخاوتمندی خودرا نیز بـه اثبات رسانده باشد. ا معصوم مـیخواستند بـه مناسبتهای مختلف بـه دیگران کمک شود و بدیـهی بود کـه این مورد نیز بهانـه ای به منظور کمک بـه آن شخص بود وگرنـه فرزند امام نیـاز نداشت کـه قرآن را از او بیـا موزد ن رذا از او بیـا موزدآآ. بعد این اقدام امام پیش از آنکه پاداش کار آن شخص باشد، نشان سخاوتمندی امام است. این هدف، درون مفهوم شعر امام بـه خوبی بیـان شده است.
9- تشویق افرادی کـه به نیکی و احسان مـیپرداختند
و اجتاز & گذر کرد$ الحسن (ع) یوماً علی غلام أسود بین یدیـه رغیف یأکل منـه لقمـه و یدفع لکلب کان عنده لقمـه أُخری، فقال له الإمام: ما حملگ علی ذلگ؟ فقال الغلام: إنّی لأستحی أن آکل و لاأط. & البدایـه والنـهایـه 8/ 38$ آن شخص، هرچند درظاهر بود اماروحی آزاد داشت کـه جز بـه بندگی خداوند نمـیپرداخت. امام او را از بردگی آزاد ساخت و باغی نیز بـه او بخشید و پیـام داد کـه این افراد حتما آزاد باشند و ثروت نیز درون اختیـار آنـها باشد، که تا دیگر بندگان و آفریدهشدگان خداوند نیز از خوان نعمت آنها برخوردارگردند.
ص:84
10- سپاس از افرادی کـه اظهار محبت کردهاند
در مواردی بعضی از افراد چیزی بـه ا مـیبخشیدند و آنها نیز بـه گونـه ای از او سپاس گزاری مـید کـه برایشان، قابل تصور نبود.
فقد روی عن أنس أنّه قال: کنت عند الحسین فدخلت علیـه جاریـه بیدها طاقه ریحان فحیّته بها، فقال لها: أنت حرّه لوجه الله تعالی و انبهر & تعجب کرد$ أنس و قال: جاریـه تجʘƚϠبطاقه ریحان & یک دسته گیـاهی کـه بوی خوش داشت$ فتعتقها؟! فقال (ع): کذا أدّبنا الله، قال تبارک و تعالی: (وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیـهٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها)، وکان أحسن منـها عتقها. & الفصول المـهمـه 175. کشف الغمـه 2/ 31، بحارالأنوار 44/ 195/ 8 عوالم العلوم: 17/ 64، أعیـان الشیعه 4/ 04( درون بحار، این داستان درباره اما م حسن( ع) نیز نقل شده است)$
11- تشویق افرادی کـه از آیـات قرآن استفاده مـید
و جنی غلام له (الحسین (ع)) جنایـه توجب العقاب علیـه فأمر بتأدیبه أن یضرب فقال: یـا مولای قال الله تعالی (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ) قال (ع): خلوا عنـه فقد کظمت غیظی، فقال: یـا مولای (وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ) قال (ع): قد عفوت عنگ، فقال: یـا مولای (وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) قال: أنت حر لوجه الله تعالی، و أجازه بجائزه سنیـه & الفصول المـهمـه 2/ 769؛ کشف الغمّه 2/ 31، الفصول المـهمـه 68 مع اختلاف یسیر، وأعیـان الشیعه 4/ 53. مختصر تاریخ دمشق 17/ 240$ .
مشابه همـین داستان درباره امام سجاد (ع) نیز نقل شده است:
کانت له (علی بن الحسین) جاریـه تسکب علی یدیـه الماء إذا أراد الوضوء للصلاه، فسقط الإبریق من یدها علی وجهه الشریف فشجّه، فبادرت الجاریـه قائله: إنّ الله عزّوجلّ یقول: (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ & آل عمران 3/ 134$ ) و أسرع الإمام قائلًا: کظمت غیظی، و طمعت الجاریـه فی حلم الإمام و نبله، فراحت تطلب منـه المزید قائله: (وَ الْعافِینَ
ص:85
عَنِ النَّاسِ) فقال الإمام (ع): عفا الله عنگ، ثمّ قالت: (وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) فقال (ع) لها: إذهبی فأنت حرّه. & الإرشاد 2/ 146؛ مختصر تاریخ دمشق 17/ 240، أمالی الصدوق 168/ 12، مناقب ابن شـهرآشوب 4/ 157، البحار 68: 46/ 37. تاریخ الطبری 6/ 428، کامل ابن الأثیر 4/ 526، مناقب آل أبی طالب 4/ 157، تاریخ دمشق 36/ 155 مختصر تاریخ دمشق 17/ 240، سیرأعلام النبلاء 4/ 397، نـهایـه الارب 21/ 326$ این احتمال بسیـار هست که این داستان درون زندگی ائمـه تکرار شده باشد.
12- دستورهای خاص بـه افراد ویژه
ا از این غافل نبودند کـه برای تربیت بیشتر یـاران خود دعا و نماز و عبادت ویژهای را بـه آنها آموزش دهند. برخی ازدعاهایی کـه روایت شده، مواردی بوده کـه امام، آن را بـه یکی از خواص خود آموخته است. & مراجعه شود بـه الصحیفه الصادقیـه، تألیف باقر شریف القرشی$ دستورامام سجاد، بـه شخصی کـه جلو درون خانـه شخص ثروتمندی نشسته بود و او را بـه مسجد پیـامبر برد.
و ممّا رواه المؤرخون: أنّه (علی بن الحسین) اجتاز علی رجل جالس علی باب رجل ثریّ فبادره الإمام قائلا: ما یقعدگ علی باب هذا المترف الجبار؟ فقال الرجل: البؤس (أی: الفقر)، فقال له (ع): قم فارشدگ إلی باب خیر من بابه و إلی ربّ خیر لگ منـه ... و نـهض معه الرجل إلی مسجد رسول الله (ص) و علّمـه مایعمله من الصلاه و الدعاء و تلاوه القرآن و طلب الحاجه من الله و الالتجاء إلی حصنـه & دژ استوار ونگهدارنده$ الحریز. & حیـاه الإمام زین العابدین( علیـه السلام) دراسه وتحلیل: 1/ 93$
13- کرامت
ائمـه (ع)، درون برخی موارد کـه لازم بود، به منظور هدایت بعضی وتثبیت عقیده برخی بـه کرامت یـا معجزه متوسل مـیشدند.
شقیق بن ابراهیم بلخی گوید: درسال 149 بـه حج رفتم. درون قادسیـه بـه فزونی جمعیت مـینگریستم. جوانی نیکوسیما را دیدم کـه لباس پشمـی بر روی
ص:86
لباسهایش پو شیده ونعلینی درون پا دارد و تنـها درگوشـه ای نشسته است. با خود گفتم حتما از طایفه صوفیـه هست و مـیخواهد باری بر دوش مردم باشد. خوب هست بروم، او را نصیحت و ملامت کنم. نزدیک رفتم. وقتی مرا دید، فرمود: یـا شقیق!: اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ & الحجرات/ 12$ مرا واگذاشت و رفت. این موضوع برایم بزرگ آمد. گفتم چهی بود کـه از نیتم خبرداد و مرا بـه نام صدازد؟ درحالی کـه مرا نمـیشناخت. این شخص جزبنده صالح خدا نبود. مـیروم که تا اورا بیـابم و از این مو ضوع بپرسم با شتاب درپی او رفتم اما از نظرم پنـهان شد و او را ندیدم که تا به واقصه رسیدم. آن جا دیدم کـه نماز مـیگذارد، درحالی کـه بدنش مـیلرزد واشکش جاری است. باخود گفتم این همان شخص هست نزدش مـیروم و ازنیتی کـه درباره اش داشتم، بخشش مـیطلبم. منتظر ماندم که تا از نمازش فارغ شد ونشست. بـه سوی او رفتم اماپیش ازآن کـه سخن بگویم رو بـه من کرد وفرمود یـا شقیق! بخوان: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی & طه/ 82$ بار دیگر مرا واگذاشت و از نظرم ناپدید شد. یقین کردم او از ابدال هست چون دوبار ازنیتم خبرداد. چون بـه رمال رسیدیم باردیگر اورابرسرچاه آب دیدم کـه مـیخواست آب بردارد. ظرفی کـه دردست داشت ازدستش بـه داخل چاه افتاد ومن بـه او مـینگریستم. نگاهی بـه آسمان کرد و فرمود:
أنت ربی إذا ظمئت من الما ء و قوتی إذا أردت الطعاما
اللهم سیدی ما لی سواها فلاتعدمنیـها.
شقیق گوید: بـه خدا سوگند دیدم آب چاه جوشید وبالا آمد وظرفش را بادست گرفت و آب نوشید و وضو گرفت. چهار رکعت نمازخواند و سپس بـه سمت تپه شن رفت. شنها را با دست بـه داخل ظرفش مـیریخت وحرکت مـیداد وتبدیل بـه آب گوارا مـیشد ومـینوشید. نزدش رفتم وسلام کردم وجواب داد.
ص:87
عرض کردم آنچه کـه خداوند بـه شما روزی کرده است، بـه من هم بدهید. فرمود: یـا شقیق! نعمتهای خداوند همـیشـه بـه صورت پنـهان وآشکار برما نازل مـیشود. گمانت را نسبت بـه خداوند نیکوگردان. سپس ظرف را بـه من داد درحالی کـه پر از سویق & یک نوع غذای بسیـار لذیذ کـه با آرد گندم مـیپختند$ و شکر بود. بـه خدا قسم آن چنان معطر وخوش طعم بود کـه درطول عمرم غذایی همانند آن نخورده بودم. هم سیرشدم، هم سیراب. بعد از آن که تا مدتی نیـاز بـه غذا وآب نداشتم که تا اینکه بـه مکه رسیدیم. نیمـه شبی اورا نزدیک قبه آب خوری دیدم کـه با حالت خشوع وگریـه نماز مـیخواند. درحال نماز بود تاوقت نماز صبح نزدیک شد. درمصلایش نشست و مشغول تسبیح شد که تا نمازصبح را خواند وسپس هفت بارطواف کرد و ازمسجد الحرام بیرون رفت ومن هم درپی اورفتم. دیدم خدمت کاران وهمراهان بسیـاردارد و برخلاف آنچه کـه مـیپندا شتم، بود. مردم دور اوجمع شدندوبراوسلام مـید. ازی پرسیدم: ایشان کیست؟ پاسخ داد این جوان، موسی بن جعفربن محمد (ع) است. باخودگفتم: شگفت نیست کـه این شگفتیها جز به منظور همانندایشان نمـیباشد. & صفهالصفوه 2/ 125/ 191؛ الفصول المـهمـه/ 231. وی گوید این داستان را ابن جوذی درمسیرالعزم وجنابذی درمعالم العترهالنبویـه ورامـهرمزی درکرامات الاولیـاء آورده اند)$ این داستان را اهل سنت نقل کرده اند و در درستی آن تردید نیست و مـیتوان از زاویـههای مختلف بـه آن نگریست: زهد، عبادت، حج، معجزه، موقعیت اجتماعی امام واحترام مردم بـه آن حضرت و دعوت بـه کتاب خدا و اخلاق نیکو و بیـان امامت و .....
در این خصوص درکتابهایی کـه ویژه معجزات مـیباشند & از جمله: نوادر المعجزات. مناقب، ابن شـهر آشوب،؛ الخرایج والجرایح$ و دیگر کتابها، موارد بسیـاری نقل شده است. & مراجعه شود بـه بحار الانوار تاریخ زندگی ائمـه$
ص:88
14- عفو و گذشت
بخشش، یکی از ویژگیهای برازنده ائمـه بوده است. آنـها هیچ گاه درصدد انتقام بر نیـامدند و باانی کـه مرتکب خطا مـیشدند و یـا توهین مـید، کریمانـه رفتار مـی نمودند. بـه گونـه ای کـه آنـها بـه امامت و یـا جایگاه بلند معنوی ائمـه اعتراف مـید.
و عن رجل من ولد عمار بن یـاسرقال: کان عند علی بن الحسین قوم فاستعجل خادماً له بشواء & کباب$ کان له فی التنور. فأقبل بـه الخادم مسرعاً و سقط السفود & وسیله کباب پختن$ من یده علی بنی لعلی أسفل الدرجه & پله$ فأصاب رأسه فقتله فقال علی للغلام: أنت حر، لم تعمده و أخذ فی جهاز ابنـه. & صفه الصفوی 1/ 71/ 165؛ مطالب السئول/ 420$ الامام الحسن (ع) قال: لو شتمنی رجل فی هذه الاذن- و أومأ الی الیمنی- و اعتذر لی فی الیسری لقبلت ذلگ منـه، و ذلگ أنّ أمـیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب (ع) حدّثنی أنّه سمع جدّی رسول الله (ص) یقول: لایرد الحوض مَن لم یقبل العذر من محق أو مبطل. & إحقاق الحقّ: 11/ 431$ ذهبی گوید: قلت: إن صحت، فهذا غایـه الحلم و السماحه. & سیر اعلام النبلاء 6/ 271$
15- خوبی درون برابر بدیهای دیگران
اشاره
بنی امـیه بعد از آنکه بـه حکومت رسیدند، نخستین اقدامـی کـه انجام دادند، تبلیغ گسترده بر ضد خاندان رسول خدا (ص) بود. این اقدام آنها زمـینـه دشمنی افراد بسیـار را درون جامعه نسبت بـه اهل بیت پیـامبر (ع) فراهم کرد و خاندان زبیر نیز با اهل بیت پیـامبر سرسنگین بودند. برخی از بازماندگان خلفا نیز دشمنی
ص:89
آنها را درون دل داشتند. بنی عباس نیز همان سیـاست بنی امـیه را با گستردگی بیشتری ادامـه دادند و افرادی نیز بودند کـه نسبت بـه ائمـه حسادت مـیورزیدند. درون نتیجه افرادی آگاهانـه و بسیـاری دیگر ناآگاهانـه بـه دشمنی پرداختند و در مواردی نیز این دشمنی را اظهار مـید و به ائمـه (ع) دشنام مـیدادند. ائمـه (ع) نیز از این موقعیت استفاده نموده و مسؤولیت تربیتی خود را درباره این افراد بـه خوبی ایفا مـید. درون نتیجه برخی هدایت شده و به صف یـاران اهل بیت مـیپیوستند.
بدیـهی هست که ائمـه (ع) مصداق کامل «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا & فرقان 25/ 63$ » بودند کـه باید با بازماندگان فکری بـه گونـهای رفتار مـید کـه هدایت مـیشدند. این رفتار ائمـه درگستره سیره و آموزگاری مبین موضوعات مـهم ذیل بود.
اول: معصومـین، مصداق روشن آیـات قرآن از جمله وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ بودند.
دوم: عمل بـه قرآن درون وجود آنها تجلی کامل داشت.
سوم: پیروان اهل بیت نیز حتما در رفتار با مخالفان نقش تربیتی و هدایتی را فراموش نکنند. افرادی کـه به دشمنی با اهل بیت مـیپرداختند، ازگروههای مختلف بودند.
1- امویـان
تیره امویـان همـیشـه با اهل بیت پیـامبر، دشمن بودند اما درون روز درماندگی بـه اهل بیت پیـامبر پناه مـیبردند و ائمـه نیز بـه آنـها پناه مـیدادند. چنان کـه مروان درون جریـان قیـام مردم مدینـه بر ضد امویـان از امام زین العابدین (ع) کمک خواست کـه خانواده او را پناه دهد و امام نیز آنـها را پناه داد و به ینبع نزد خانواده خود فرستاد. & تاریخ الطبری 4/ 372$
ص:90
و بار دیگر بـه یک حاکم معزول اموی درون روز درماندگی محبت کرد، درحالی کـه او با امام دشمن بود.
هشام بن اسماعیل استاندار مدینـه بود و همـیشـه امام زین العابدین را آزار مـیداد که تا اینکه ولید، او را عزل کرد و دستور داد بر هرکسی ستم کرده است، شکایت کنند. او مـیگفت من ازهیچی جز علی بن الحسین نگران نیستم. او را جلو خانـه مروان نگه داشته بودند که تا هراز سوی او ستم دیده، شکایت کند. امام بـه تمام بستگان و پیروان خود دستور داد کـه متعرض او نشوند. وقتی امام از آنجا کـه او بازداشت شده بود، گذشت، وی فریـاد کرد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ.
در روایت دیگری آمده کـه امام زین العابدین نامـه ای فرستاد و فرمود اگر نیـاز مالی داری، بگو. ما آنچه کـه تو بخواهی داریم و از ناحیـه ما و پیروان ما نیز آسوده خاطر باش و هشام فریـاد کرده: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ. & بحار الأنوار 46/ 94؛ مناقب ابن شـهرآشوب 3/ 301؛ تاریخ الطبری$
2- بازماندگان خلفا
از دیگر افرادی کـه با ا دشمن بودند و آزار مـیدادند، بازماندگان برخی از خلفا بودند و ائمـه (ع) ناسزای آنـها را نیز با محبت پاسخ مـیدادند:
یحیی بن حسن و افراد دیگری گفته اند: یکی از نوادگان عمر بن خطاب درون مدینـه بود و امام موسی بن جعفر (ع) را دشنام مـیداد و اذیت مـیکرد. برخی بـه امام پیشنـهاد د اجازه دهید او را بکشیم. امام شدیدا آنـها را از این کار منع کرد. مرد عمری درون حومـه مدینـه مشغول زراعت بود. یک روز امام درون حالی کـه سوار بر مرکب بود، بـه سوی او رفت. امام، همانطور کـه سوار بر مرکب بود، از روی محل زراعت مرد گذشت. مرد عمری فریـاد کرد: زراعت مرا زیر پا له کردید ولی امام اعتنا نکرد که تا نزد او رسید، پیـاده شد و نشست و با خوش رویی پرسید:
ص:91
زراعتت چه مقدار ضرر دید؟ پاسخ داد صد دینار. امام پرسید. انتظار داشتی چه مقدار محصول از زراعت، بـه دستت برسد؟ پاسخ داد: غیب نمـیدانم. امام فرمود: من پرسیدم انتظار داشتی چه مقدار برایت حاصل داشته باشد؟ گفت: امـید مـیرفت دویست دینارب کنم. امام سیصد دینار بـه او داد و فرمود این قیمت زراعتت و آنچه از زراعتت نیز کـه زیر پا له شده بود، بـه حال اول برگشت. آن مرد عمری بلند شد و پیشانی امام را بوسید و امام برگشت. وقتی امام بـه مسجد رفت، او را آنجا دید کـه نشسته است. وقتی نگاهش بـه امام افتاد، فریـاد کرد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ.انی کـه پیش از این با او هم عقیده بودند، نزدش رفتند و پرسیدند داستان چیست کـه از موسی بن جعفر ستایش مـیکنی؟ او با آنـهاگفتگو و استدلال مـیکرد. ازآن بعد هر وقت امام بـه مسجد مـیرفت ویـا خارج مـیشد، او امام را دعا مـیکرد. امام بـه پیروان خود فرمود: حالا بهتر شد یـا آن گونـه کـه شما مـیخواستید؟ من بـه این صورت وضعیت اورا اصلاح کردم. & تاریخ بغداد 13/ 28/ 6987؛ سیر اعلا مالنبلاء 6/ 271( قلت، إن صحت، فهذا غایـه الحلم والسماحه)$
3- فریبخوردگان
چنانکه شخصی از مردم شام، بـه مدینـه رفته بود و به امام حسن (ع) دشنام داد.
روی المبرّد و ابن عائشـه: أنّ شامـیّاً رآه راکباً فجعل یلعنـه و الحسن لایردّ، فلما فرغ أقبل الحسن (ع) فسلّم علیـه و ضحگ، فقال: أیـها الشیخ! أظنّگ غریباً؟ و لعلگ شبّهت، فلو استعتبتنا أعتبناگ & اگر رضایت بطلبی، راضی مـیگردانیم$ ، و لو سألتنا أعطیناگ، و لو استرشدتنا أرشدناگ، و لو استحملتنا & مرکب سواری بخواهی، بـه شما مـیدهیم$ حملناگ، و إن کنت جائعاً أشبعناگ، و إن کنت عریـاناًَوْناگ، و إن کنت محتاجاً أغنیناگ، و إن کنت طریداً & رانده شده$ آویناگ، و إن کان لگ حاجه قضیناها
ص:92
لگ، فلو حرّکت رحلگ إلینا و کنت ضیفنا الی وقت ارتحالگ کان أعود علیگ، لأنّ لنا موضعاً رحباً & خانـه وسیع ومال فراوان دارم$ و جاهاً عریضاً و مالًا کثیرا. فلمّا سمع الرجل کلامـه بکی، ثم قال: أشـهد أنّگ خلیفه الله فی أرضه، و اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ، و کنت أنت و أبوگ أبغض خلق الله إلیّ، و الآن أنت أحبّ خلق الله إلیّ. & العوالم( الإمام الحسن): 121 نقلًا عن المناقب: 3/ 184( این روایت را عایشـه نیز نقل کرده است. قالت: دخل رجل من أهل الشام المدینـه فرأی رجلاراکبا علی بغله حسنـه قال: لم أرأحسن منـه، فمال قلبی إلیـه فسألت عنـه فقیل لی: إنـه الحسن بن علی. فامتلأ قلبی غیظا وحنقا وحسدا أن یکون لعلی ولد مثله، فقمت إلیـه فقلت: أنت ابن أبی طالب؟ فقال:( أناابنـه). فقلت: أنت ابن من ومن ومن، وجعلت أشتمـه وأنال منـه( ومن أبیـه وهوساکت، حتی استحییت منـه) فلما انقضی کلامـی ضحک وقال:( أحسبک غریبا شامـیا). فقلت: أجل. فقال:( فمل معی، إن احتجت إلی منزل أنزلناک وإلی مال أرفدناک وإلی حاجه عاوناک). فاستحییت والله منـه وعجبت من کرم خلقه فانصرفت وقد صرت أحبه مالاأحب غیره. العوالم( الإمام الحسن): 121 نقلًا عن المناقب: 3/ 184$ و نال منـه (امام سجاد) رجل یوما فجعل یتغافل عنـه- یریـه أنـه لم یسمعه- فقال له الرجل: إیـاک أعنی، فقال له علی: و عنک أغضی.
عبدالغفار بن القاسم قال: کان علی بن الحسین خارجاً من المسجد فلقیـه رجل فسبه فثارت إلیـه العبید و الموالی فقال علی بن الحسین: مـهلًا عن الرجل. ثم أقبل علی الرجل فقال: ما ستر عنگ من أمرنا أکثر. ألگ حاجه نعنیگ علیـها؟ فاستحیـا الرجل. فألقی علیـه خمـیصه & ثوب أسود مربع$ کانت علیـه و أمرله بألف درهم فکان الرجل بعد ذلگ یقول: أشـهد إنگ من أولاد الرسول. & صفه الصفوه 1/ 71؛ البدایـه و النـهایـه 9/ 123 مطالب السئول/ 420$ کلّمـه (علی بن الحسین) رجل فافتری علیـه فقال: إن کنّا کما قلت فنستغفر الله، و إن لم نکن کما قلت فغفر الله لگ. فقام إلیـه الرجل فقبل رأسه و قال: جعلت فداگ،کما قلت أنا فاغفرلی: قال: غفر الله لگ. فقال الرجل: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ. & صفه الصفوه 168/ 165$ درباره امام کاظم (ع) چنین روایت شده:
ص:93
کان موسی بن جعفر ... و کان یبلغه عن الرجل أنـه یؤذیـه فیبعث إلیـه بصره & بسته یـا کیسه پول$ فیـها ألف دینار، و کان یصر الصرر ثلاثمائه دینار، و أربعمائه دینار، و مائتی دینار، ثم یقسمـها بالمدینـه. و کان مثل صرر موسی بن جعفر إذا جاءت الإنسان الصره فقد استغنی. & تاریخ بغداد 13/ 27/ 6987؛ وفیـات الأعیـان: 5/ 308/ 746، وکنز اللغه: 766، الأنوار البهیـه: 190. سیر اعلام النبلا 6/ 270$
4- حسادت
برخی افراد از روی حسادت، با امام سر ناسازگاری داشتند.
وقف علی علی بن الحسین (ع) رجل من أهل بیته فأسمعه و شتمـه، فلم یکلمـه، فلما انصرف قال لجلسائه: قد سمعتم ما قال هذا الرجل، و أنا أحب أن تبلغوا معی إلیـه حتی تسمعوا ردی علیـه قال: فقالوا له: نفعل، و لقد کنا نحب أن تقول له و نقول، قال: فأخذ نعلیـه و مشی و هو یقول: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. فعلمنا أنـه لایقول له شیئا، قال: فخرج حتی أتی منزل الرجل فصرخ بـه فقال: قولوا له: هذا علی بن الحسین قال: فخرج إلینا متوثبا للشر & بـه گونـهای کـه مـیخواست با یک اقدام ناگوار وانتقام جویـانـه مقابله کند$ ، و هو لایشگ أنـه إنما جاءه مکافئا & تلافی کند و انتقام بگیرد$ له علی بعض ما کان منـه، فقال له علی بن الحسین (ع): یـا أخی إنگ کنت قد وقفت علی آنفا فقلت و قلت، فإن کنت قلت ما فی فأستغفر الله منـه، و إن کنت قلت مافی فغفر الله لگ قال: فقبل الرجل ما بین عینیـه و قال: بل قلت فیگ مافیک، و أنا أحق به. & الإرشاد 2/ 145 بحارالانوار 46/ 95( بـه اختصار)؛ سیر أعلام النبلاء 4/ 389( بـه اختصار)؛ صفه الصفوه 1/ 66/ 165؛ مطالب السئول/ 410؛ مختصر تارسیخ دمشق 17/ 244( قال الراوی: والرجل هو الحسن بن الحسن)$ برخی دیگر از روشهای تربیتی ائمـه (ع) درفصلهای دیگر این کتاب بیـان شده است. اینـها برخی ازروشهای تربیتی ائمـه (ع) بودکه به منظور تربیت جامعه
ص:94
ازآنها استفاده مـید.
16 تذکر بـه افرادی کـه مرتکب خطا شدند یـا انحراف فکری داشتند
ا معصوم، برخی موارد خطا را بـه افراد ویژه تذکر مـیدادند که تا از انحراف عملی و خطای فکری آنها جلوگیری شود.
روی أن إبراهیم بن مـهزم الأسدی قال: قدمت المدینـه، فأتیت باب أبی عبدالله (ع) أستفتحه فدنت جاریـه لفتح الباب، فقرصت ثدیـها، و دخلت فقال: یـا ابن مـهزم أما علمت أن ولایتنا لاتنال إلا بالورع، فأعطیت الله عهدا أنی لاأعود إلی مثلها أبدا. & بحار الأنوار 47/ 101$ عن عبدالعزیز قال: کنت أقول بالربوبیـه فیـهم، فدخلت علی أبی عبدالله (ع) فقال: یـا عبدالعزیز ضع ماء أتوضأ ففعلت، فلما دخل یتوضأ قلت فی نفسی: هذا الذی قلت فیـه ما قلت یتوضأ، فلما خرج قال: یـا عبدالعزیز لاتحمل علی البناء فوق مایطیق، فیـهدم، إنا عبید مخلوقون. & بحار الأنوار 47/ 107$
مفضل بن عمرقال: کنت أنا و خالد الجوان، و نجم الحطیم، و سلیمان بن خالد علی باب الصادق (ع) فتکلمنا فیما یتکلم فیـه أهل الغلو، فخرج علینا الصادق (ع) بلا حذاء و لا رداء و هو ینتفض و یقول: یـا خالد! یـا مفضل! یـا سلیمان! یـا نجم! لا، بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ & سوره الأنبیـاء الآیـه: 26$ . و قال صالح بن سهل: کنت أقول فی الصادق (ع) ما تقول الغلاه، فنظر إلی فقال: ویحگ یـا صالح إنا و الله عبید مخلوقون، لنا رب نعبده، و إن لم نعبده عذبنا. & بحار الأنوار 47/ 125، المناقب ج 3 ص 347$
ص:95
خلاصه و نتیجه
فلسفه بعثت پیـامبران وامامت ا، تربیت جامعه بود. ائمـه درخصوص تربیت جامعه، ازتمام امکانات موجود استفاده نموده وشیوههای مختلف را بـه کار بردند که تا جایگاه تربیتی خود را بـه خوبی ایفاکنند. برخی شیوههای تربیتی چنین بود: تربیت خواص، گسترش فرهنگ عبادت، دعا، دعوت بـه فضایل اخلاقی، نصیحت افراد باتوجه بـه موقعیت وشرایط روحی آنها، موعظه بـه شکل ویژه، تشویق افراد بـه تعلیم وتربیت، تشویق افرادی کـه نیکی مـید، تشویق افرادی کـه از آیـات قرآن استفاده مـید، دستورهای ویژه بـه افراد بـه خصوص، عفو وگذشت، نیکی درون برابر بدیهای دیگران. تذکر بـه افراد بـه خصوص درون باره خطای فکری وعملی کـه مرتکب شدند.
ص:96
پرسشهای این فصل
1- اه شناخت سیره تربیتی ائمـه.
2- پیـامبر، جایگاه تربیتی ائمـه را چگونـه معرفی کرد؟
3- اصول کلی تربیتی ائمـه کدام هستند؟
4- مبانی کلی نقش تر بیتی أئمـه کدام است؟
5- وظیفه شیعیـان، درون معرفی وتحقق جایگاه تربیتی ا چیست؟
6 داستان شقیق بلخی را شرح دهید وچه مطالبی از آن داستان استفاده مـیشود؟
7- چهانی با ائمـه دشمن بودند وا معصوم با آنها چگونـه رفتار مـید؟ دو نمونـه را توضیح دهید.
ص:99
فصل چهارم سیره خانوادگی
پیش درآمد
سیره خانوادگی درون راستای همان سیره تربیتی قرار دارد. اساساً تربیت، از خانواده آغاز مـیشود. شناخت سیره خانوادگی ائمـه درون عصر حاضر، کـه نظام خانوادگی درون حال فروپاشی مـیباشد، امری لازم و ضروری است. راهکارهای اساسی درون تربیت خانوادگی را حتما در زندگی ا جستجو کرد و با شناخت نمونـههای عینی، دستورهای عملی آنـها را دستور العمل زندگی درون محیط خانواده قرارداد وجامعه را از بحرانی کـه درپی فروپاشی نظام خانوادگی پدید آمده است، نجات داد.
اکثرآنچه کـه درسیره فرهنگی واجتماعی ا جریـان داشت، درسیره خانوادگی نیزجریـان دارد. چه آنکه خانواده، حلقه کوچکی ازجامعه است. از آنجا کـه ا معصوم، مظهرعبادت، فضایل اخلاقی و عدالت بودند، این سه اصل درون زندگی خانوادگی آنها نیزتجلّی آشکارداشت وتربیت را ازمحیط خانواده آغازد.
چنانکه خداوند درون آیـه شریفه فوق و آیـه «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَگَ الأَقْرَبِینَ» بـه پیـامبر دستور داد کـه دعوتش را از بستگان نزدیک آغازکند. همـین دستور بـه ا نیز داده شده کـه باید تربیت جامعه را از خانواده وبستگان نزدیک آغازکنند. از این جهت تمام معصومـین (ع) دعوت بـه نمازوعبادت خداوند، درمحیط خانـه را یک اصل قرارداده بودند. همچنان کـه خود بـه نمازوعبادت مـیپرداختند، دیگراعضای خانواده را نیز بـه آن دستور مـیدادند.
ص:100
تربیت از خانواده و با نماز آغاز مـیشود
تردیدی نیست کـه نماز، نقش بنیـادی درون تربیت افراد و زندگی اجتماعی دارد. بـه همـین جهت، دین اسلام با نماز آغاز شده هست و نخستین دستوری کـه داده شد ونخستین عبادتی کـه تشریع گردید، نماز بود. افزون بر آن، خداوند نیز بـه پیـامبر دستور داد کـه اعضای خانواده را بـه نماز دعوت کند. آنجا کـه فرمود:
وَ أْمُرْ أَهْلَگَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیـها. & طه 20/ 132$
نماز، مـهم ترین عبادت است. تربیت از محیط خانواده وبا نمازآغاز مـیشود. خداوند بـه پیـامبر، چنین دستور داد:
وَ أْمُرْ أَهْلَگَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیـها لانَسْئَلُگَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُگَ وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوی. & طه 20/ 132$
لقمان حکیم بـه فرزندش، چنین دستورداد:
یَابُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَگَ إِنَّ ذَلِگَ مِنْ عَزْمِ الأمُورِ. & لقمان 31/ 17$
روایت ابوبصیر از ام حمـیده درباره اهمـیّت نماز & وسائل الشیعه 3/ 17$ .
قرآن
تلاوت، خواندن وفهمـیدن قرآن، درون زندگی یک اصل اساسی است. اسلام، بدون قرآن شناخته نمـیشود و زندگی بدون قرآن، سامان نمـییـابد. پرداختن بـه قرآن درون زندگی ا جایگاه ویژه داشته است.
ص:101
امام باقر (ع)، و کان یجمع ولده و یأمرهم بذکر الله حتی تطلع الشمس، کما کان یأمرهم بقراءه القرآن، و من کان لایقرأ منـهم کان یأمره بذکر الله تعالی. & فی رحاب أئمـه أهل البیت( ع) 4/ 7. 6/ 34$ معاویـه بن عمار قال: قلت لأبی عبدالله (ع): ا لرجل لایری أنـه صنع شیئا فی الدعاء و القراءه، حتی یرفع صوته، فقال: لا بأس إن علی بن الحسین] کان أحسن الناس صوتا بالقرآن، و کان یرفع صوته حتی یسمعه أهل الدار، و إن أباجعفر (ع) کان أحسن الناس صوتا بالقرآن، و کان إذا قام من اللیل، و قرأ رفع صوته فیمر بـه مار الطریق من السقائین و غیرهم، فیقومون فیستمعون إلی قراءته. & بحار الأنوار 89/ 194 سرائر/ 476$ روی أن لأبی عبد الله (ع) کان مولی یقال له مسلم و کان لایحسن القرآن، فعلمـه فی لیله فأصبح و قد أحکم القرآن. & بحار الأنوار 47/ 101$ عن عبد الله بن موسی، عن أبیـه، عن جده قال: کانت أمـی فاطمـه بنت الحسین (ع) تأمرنی أن أجلس إلی خالی علی بن الحسین (ع)، فما جلست إلیـه قط إلا قمت بخیر قد أفدته، إما خشیـه لله تحدث لله فی قلبی لما أری من خشیته لله، أو علم استفدته منـه. & بحارالأنوار 46/ 73.$
نیکی بـه پدر ومادر
خداوند برخی پیـامبران را درقرآن با این عنوان ستوده هست که نسبت بـه پدر ومادر، مـهربان و خدمت گزاربودند. بدیـهی هست ائمـه (ع) کـه تجلی عمل بـه قرآن بودند، به منظور پدر ومادر، احترام بسیـار قایل بودند. بـه خصوص کـه پدر، امام معصوم بود ومادر نیزکسی بود کـه خداوند، تربیت ولی خود را بـه اوکرامت کرده بود.
دعای امام سجاد (ع) درباره پدر و مادر چنین است.
ص:102
و اخصص اللهمّ والدیّ بالکرامـه لدیگ و الصلاه منگ یـا أرحم الراحمـین ... و ألهمنی علم ما یجب لهما علیّ إلهاماً، و اجمع لی علم ذلگ کلّه تماماً، ثم استعملنی بما تلهمنی منـه، و وفّقنی للنفوذ & توفیق عمل بـه آن علم عنایت کن$ فیما تبصرنی من علمـه ... اللهم اجعلنی أهابهما هیبه السلطان العسوف، و أبرّهما برّ الأُم الرؤوف، & از آنـها چون سلطان قدرتمند بیمناک باشم وهمانند مادر مـهربان بـه آنـها نیکی کنم$ و اجعل طاعتی لوالدیّ و برّی بهما أقرّ لعینی من رقده الوسنان & شیرینتر از خواب به منظور چشم تشنـه خواب$ ، و أثلج لصدری من شربه الظمآن & تشنگی.$ ، حتی أُوثر علی هوای هواهما، و اقدّم علی رضای رضاهما، و استکثر برّهما بی و إن قلّ، و استقلّ برّی بهما و إن کثر، اللهمّ خفّض لهما صوتی، و أطب لهما کلامـی، و ألِن لهما عریکتی & اخلاق ورفتارم را با آنـها نیکو گردان$ ، و اعطف علیـهما قلبی، و صیرنی بهما رفیقاً و علیـهما شفیقاً ... اللهمّ لاتُنسنی ذکرهما فی أدبار صلواتی، و فی إناءً من آناء لیلی، و فی کل ساعه من ساعات نـهاری ... اللهمّ صلّ علی محمد و آله، و اغفر لی بدعائی لهما، و اغفر لهما ببرّهما بی ... & الصحیفه السجادیـه، دعاؤه لأبویـه. 6/ 37.$ مطالب فوق، گرچه درقالب دعا بیـان شده، اما درون واقع بیـان وظایف فرزند، نسبت بـه پدر ومادر است. پیـامهای این دعا چنین است:
نخست حتما شناخت کـه وظیفه فرزند، نسبت بـه پدر ومادر چیست. شناخت وظیفه، نخستین مرحله تکلیف پذیری و انجام تکلیف است.
این وظیفه شناسی حتما جوشش درونی داشته باشد. اینکه کـه دیگران بگویند کـه چه وظیفه ای نسبت بـه پدر و مادر داریم، کفایت نمـیکند و وظیفه شناس نمـیشویم. حتما ازخدا خواست کـه وظایف ما را نسبت بـه آنها بـه ما
ص:103
بشناساند واین وظیفه شناسی را درون درون ما قراردهد واین معرفت، حتما معرفت الهی باشد و از طریق شریعت شناخته شود که تا بتوان بـه آن ملتزم شد وانجام داد.
از خدا خواست کـه در انجام این وظیفه بـه ما کمک نماید، چه آنکه انسان، بی استمداد از خداوند درون انجام هیچ کاری موفق نمـیشود.
انجام وظیفه توأم با احساس عاطفی و درونی باشد کـه از یک سو پدر ومادر، نزد فرزند، اقتدار داشته باشند و ازسوی دیگر این اقتدارموجب ترس درون فرزند نشود کـه وظایف خود را به منظور ترس از مجازات انجام دهد. بلکه از سراحترام و محبت و دوستی انجام گردد. دو عامل انجام وظیفه یعنی اقتدارومحبت حتما توأم باشند که تا فرزند احساس نکند کـه پدر و مادر درجایگاه اجتماعی با اوبرابرهستند و این گونـه تصور کند کـه آنهامقام بسیـار بلند وارجمند اجتماعی دارند. این احساس، سبب مـیشود کـه فرزند وقتی درحضور پدر ومادرقراردارد، احساس فکر کند کـه با افرادی رو بـه روست کـه هم ردیف و یـا زیردست او نیستند. درنتیجه مواظبت هست که مرتکب اعمال ورفتاری نشود کـه بی احترامـیبه پدرومادر بـه شمارآید و اگر محبت مـیکند، با انگیزه ترحم نیز نباشد.
فرمان برداری ازپدرو مادر را برخود لازم و واجب بداند. چنانکه فرمان بردن ازدستورات حکومت لازم است، اطاعت از پدر ومادرنیز واجب است.
tفرمان برداری وخدمت بـه پدر ومادر، برایش شیرین ولذت بخش باشد و این چنین نباشد کـه از سر اکراه انجام دهد. حتما از فرمان برداری پدر و مادر، احساس خوشنودی وشادمانی کند. نسبت بـه والدین آن چنان باشد کـه خواستههای آنـها را برخواستههای خود ترجیح دهد.
رفتار با پدرومادر، حتما با نیکو ترین اخلاق باشد نـه از نوع رفتار برادر و با یکدیگر بلکه رفتار نیک فرمان بردار نسبت بـه فرمان روا کـه باید توأم با اطاعت ومحبت باشد.
ص:104
tباید نزد خداوند درون حق آنها دعا کرد واین نعمت را سپاس گفت و باید این دعا را استمرار بخشید. یعنی همـیشـه درون حق آنها دعا کرد و خود را مدیون آنها دانست. ائمـه نسبت بـه پدر و مادر، بسیـارمـهربان بودند. داستان امام زین العابدین (ع) کـه به مادرش احترام مـیگذاشت، معروف است. & اعلام الهدایـه 6/ 37$ امام صادق (ع) گوید: هرشب رخت خواب پدرم را آماده مـیکردم ومنتظر بودم که تا از مسجد بیـاید. هر وقت مـیآمد واستراحت مـیکرد، من هم استراحت مـیکردم. یک شب که تا دیروقت نیـامد. نا گزیر بـه مسجد رفتم تاببینم کجاست. زمانی بود کـه مسجد خالی شده بود وجزپدرمـی آنجا نبود. صدای مناجاتش را شنیدم کـه سر برسجده گذاشته بود و مـیگفت: سبحانگ اللهم، أنت ربی حقاً حقاً، سجدت لگ یـا رب تعبّداً و رقّاً، اللهم إنّ عملی ضعیف فضاعفه لی ... اللهم قنی & فعل امر از وقایـه است، یعنی مرا از عذابت نگهدار$ عذابگ یوم تبعث عبادگ، و تب علیّ إنگ أنت التواب الرحیم. & کافی 3/ 323$
حقوق والدین
حقوق والدین، از دستورهای بسیـاراکید دین است. درون بسیـاری از آیـات قرآن نیز بـه این موضوع تأکید شده است.
وَقَضَی رَبُّگ أَلّاتَعْبُدُوا إِلّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَگ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاهُمَا فَلاتَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلاتَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا. & اذإ سراء 17/ 23.$
ص:105
وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا & عنکبوت 29/ 8$ وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا & الاحقاف 46/ 15$ درون ستایش حضرت یحیی فرمود: وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا. & مریم 19/ 14$ این آیـات، دلیل بر مقام والدین، نزد فرزند هست که اجرای آن نـه مستحب نـه واجب کفایی هست بلکه درون هر زمان واجب عینی است. ائمـه (ع) نیز بر این موضوع دستورهای بسیـار داده اند.
إبراهیم بن مـهزم قال: خرجت من عند أبی عبدالله (ع) لیله ممسیـا فأتیت منزلی بالمدینـه، و کانت أمـی معی، فوقع بینی و بینـها کلام، فأغلظت لها، فلما أن کان من الغد صلیت الغداه، و أتیت أباعبدالله (ع) فلما دخلت علیـه فقال لی مبتدئا: یـا أبامـهزم ما لگ و الوالده أغلظت فی کلامـها البارحه، أما علمت أن بطنـها منزل قد سکنته، و أن حجرها مـهد قد غمزته، و ثدیـها وعاء قد شربته؟ قال: قلت: بلی قال: فلاتغلظ لها. & بحار الأنوار 47/ 72.$
صله رحم
صله رحم ازموضوعاتی هست که درمحیط و روابط خانوادگی، بسیـارجریـان دارد. ا معصوم (ع) براین موضوع بسیـار اهتمام مـیورزیدند. خود پیش قدم بودند وشیعیـان را برانجام آن دستور مـیدادند:
داود الرقی قال: دخلت علی أبی عبدالله (ع) فقال لی: یـا داود أعمالکم عرضت علی یوم الخمـیس فرأیت لگ فیـها شیئا فرحنی، و ذلگ صلتگ لابن عمک، أما إنـه سیمحق أجله و لاینقص رزقگ قال داود: و کان لی ابن عم ناصب، کثیر العیـال
ص:106
محتاج، فلما خرجت إلی مکه أمرت له بصله، فلما دخلت علی أبی عبدالله (ع) أخبرنی بهذا. & بحار الأنوار 47/ 92$ عن مـیسر قال: قال أبوعبدالله (ع): یـا مـیسر لقد زید فی عمرگ، فأی شیء تعمل؟ قال: کنت أجیرا و أنا غلام بخمسه دراهم، فکنت أجریـها علی خالی. & بحار الأنوار 47/ 78$
فرزندان
محیط خانـه به منظور اعضای خانواده، بـه منزله مدرسه بود و هر امام معصوم (ع) درهمـین محیط و همـین مدرسه تربیت مـیشد وتجلی تربیت خانوادگی امام، پیش ازخود است. فرزندان ائمـه کـه بسیـاری از آنها درون مرتبه عصمت قرار داشتند، نتیجه وآثار همـین اهتمام بـه تربیت اعضای خانواده بود.
سفارشاتی کـه امام معصوم بـه فرزندان خود داشته اند وآنها را بـه فضایل اخلاقی وکمالات معنوی دعوت کرده اند، بسیـار است.
نامـه امام علی (ع) بـه امام حسن (ع) معروف است:
فإنی أوصیگ بتقوی الله- أی بنی- و لزوم أمره و عماره قلبگ بذکره ... و أحی قلبگ بالموعظه ... & نـهج البلاغه نامـه 31.$ امام سجاد (ع) فرمود: یـا بُنیّ، انظر خمسهً فلاتصاحبهم و لاتحادثهم و لاتُرافقهم فی طریق فقال له ولده: من هم؟ قال (ع): إیّاگ و مصاحبه الکذّاب، فإنّه بمنزله السراب، یقرّب لگ البعید و یبعّد لک القریب. و إیّاگ و مصاحبه الفاسق، فإنّه بایعگ بأکله أو أقلّ من ذلگ. و إیّاگ و مصاحبه البخیل، فإنّه یخذلگ فی ماله، و أنت أحوج ماتکون إلیـه. و إیّاک و مصاحبه الأحمق، فإنّه یرید أن ینفعگ فیضرّگ.
ص:107
و إیّاگ و مصاحبه القاطع لرحمـه، فإنّی وجدته ملعوناً فی کتاب الله. & اصول کافی: 2/ 376، والاختصاص:239، وتحف العقول: 279، والبدایـه والنـهایـه: 9/ 105$ قال (ع): یـا بُنیّ، اصبر علی النائبه & مصیبت$ ، و لاتتعرّض للحقوق، و لاتجب أخاگ إلی شیء مضرّته علیگ أعظم من منفعته لگ ... & البیـان والتبیین: 2/ 76، العقد الفرید: 3/ 88$ و قال (ع): یـا بُنیّ، ... و اعلم أنّ خیر الآباء للأبناء من لم تدعه المودّه إلی التفریط فیـه، و خیر الأبناء للآباء من لم یدعه التقصیر إلی العقوق له. & العقد الفرید: 3/ 89$ فرزندان ائمـه همـیشـه ازنظردانایی، فقاهت، تقوا، فضایل اخلاقی، خدمت گزاری بـه جامعه، رهبری جریـانهای سیـاسی، امربه معروف وخوبیهای دیگر، برازنده وسرآمد بودند. این به منظور آن بود کـه درخانـه معصوم و تحت تربیت امام معصوم قرارداشتند. سفارش امام علی (ع) بـه امام حسن مجتبی (ع) و سفارش دیگر ا بـه فرزندان خود، دلیل بر این هست که تربیت فرزند، وظیفه سنگین الهی هست که بر دوش پدران گذاشته شده هست و هیچ پدری نباید از تربیت فرزندان خود غفلت نماید.
آسایش اعضای خانواده
ائمـه به منظور تأمـین هزینـه زندگی اعضای خانواده، کار مـید. داستان کار امام باقر (ع) درمزرعه کـه به زهری فرمود: کارمـیکنم که تا خودم واعضای خانواده ام محتاجی مثل تو نباشد، معروف است.
لو جاءنی الموت و أنا علی هذه الحاله جاءنی و أنا فی طاعه من طاعه الله عزوجل، أکفُّ بها نفسی و عیـالی عنگ و عن النّاس. & کافی: 5/ 73- 74.$
ص:108
هرچند کـه تمام ا معصوم، زهد وپارسایی را درون زندگی شخصی یک اصل قرارداده بودند واز نظر رفاهی بـه حد اقل اکتفا مـید، اما آن چنان نبود کـه برای زهدی کـه خود مـیبایست داشته باشند، دیگراعضای خانواده را درمضیقه قرار دهند و زهد را برآنها تحمـیل کنند. بلکه مـیکوشیدند وسایل رفاه وآسایش آنها را نیز درحد لازم فراهم سازند. چنانکه درباره امام سجاد (ع) نقل شده:
کان الإمام زین العابدین (ع) من أرأف الناس و أبرّهم و أرحمـهم بأهل بیته، و کان لایتمـیّز علیـهم، و قد اثر عنـه أنّه قال: لَئن أدخل إلی السوق و معی دراهم ابتاع بها لعیـالی لحماً و قد قرموا & قرموا/ اشتد شوقهم$ أحبّ الیَّ من أن أعتق نسمـه. & بحار الأنوار: 46/ 67 عن کافی: 2/ 12$ عاصم بن زیـاد از اصحاب امـیرالمؤمنین (ع) درکوفه بود. زهد پیشـه نمود و انزوا اختیـارکرد ولباسهای ساده پوشید. برادرش ربیع بن زیـاد جریـان را بـه حضرت علی (ع) گزارش نمود وعرض کرد او با این کارش خانواده وفرزندانش را اندوهگین ساخته است. حضرت اورا فراخواند. وقتی آمد حضرت ازشدت ناراحتی چهره درهم کرد وفرمود:
أما استحییت من أهلک، أما رحمت ولدک؟ أتری الله أحل لگ الطیبات و هو یکره أخذگ منـها؟ أنت أهون علی الله من ذلگ، أوالله یقول: وَ الأَرْضَ وَضَعَها لِلأَنامِ فِیـها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الأَکْمامِ & الرحمن 55/ 10 و 11$ ؟ أویقول: مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیـانِ بَینَهُما بَرْزَخٌ لایبْغِیـانِ (إلی قوله): ی خْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ & الرحمن 55/ 19 و 20.$ فبالله لابتذال نعم الله بالفعال & زیـاد بـه کار گرفتن نعمت های خداوند$ أحب إلیـه من ابتذالها بالمقال و قد قال الله عزوجل: وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّگَ فَحَدِّثْ & الرحمن 55/ 22.$ . فقال عاصم یـا أمـیرالمؤمنین فعلی ما اقتصرت فی مطعمگ علی الجشوبه و
ص:109
فی ملبسگ علی الخشوبه & غذای خشک کـه به سختی خورده مـیشود ولباسهای خشن کـه پوشیدنش سخت است$ ؟ فقال: ویحگ إن الله تعالی فرض علی أئمـه العدل أن یقدروا أنفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ & غلبه نکند$ بالفقیر فقره، فألقی عاصم بن زیـاد العباء و لبس الملاء. & کافی 1/ 410 بحار الأنوار 41/ 123.( الملا یک نوع لباس)$
انجام کارهای شخصی
کمک بـه اعضای خانواده درانجام کارهای منزل دربرخی موارد، یک وظیفه اخلاقی ودربسیـاری موارد، وظیفه شرعی ودینی است. نخست، هربایدکارهای شخصی خودراخودش انجام دهد وتوقع نداشته باشد کـه دیگران انجام دهند. بعضی افراد چنین عادت کرده اند کـه مرتب بـه اعضای خانواده دستورمـیدهندکه کارهای شخصی او را انجام دهندودرپاره ای موارد اگرانجام ندادند، آنهارا مؤاخذه مـیکنند وممکن هست همراه با ضرب وشتم هم باشد. درحالی کـه آنان چنین وظیفه ای نداشته اند. چنین شخصی کـه به اعضای خانواده دستور مـیدهد کـه کارهای شخصی اورا انجام دهند، دراصل دستورگناه کرده اند، چه رسد بـه اینکه اگرانجام ندادند، آنـها را مؤاخذه کنند.
و إنـه (علی بن احسین (ع)) کان لایحب أن یعینـه علی طهوره أحد و کان یستقی الماء لطهوره و یخمره قبل أن ینام، فإذا قام من اللیل بدأ بالسواک، ثم توضأ ثم یأخذ فی صلاته، وکان یقضی ما فاته من صلاه نافله النـهار فی اللیل، و یقول: یـا بنیـهذا علیکم بواجب، و لکن أحب لمن عود منکم نفسه عاده من الخیر أن یدوم علیـها و کان لایدع صلاه اللیل فی السفر و الحضر. & بحار الأنوار 46/ 98.$
ص:110
کمک بـه اعضای خانواده
ا معصوم درون محیط خانـه، اگرکاری را بـه دیگران محول مـید و آنها از انجام آن ناتوان بودند و یـا برایشان دشوار بود، شخصا بـه آنها کمک مـی نمودند.
فضاله عن ابن فرقد عن أبی عبدالله (ع) قال فی کتاب رسول الله: إذا استعملتم ما ملکت أیمانکم فی شیء فیشق علیـهم فاعملوا معهم فیـه، قال: و إن کان أبی لیأمرهم فیقول: کما أنتم، فیأتی فینظر فإن کان ثقیلا قال: بسم الله ثم عمل معهم و إن کان خفیفا تنحی عنـهم. & بحارالأنوار 46/ 303.$
با خدمتکاران و افراد زیردست
افرادی کـه به عنوان ویـا کمک کار درخانـه ائمـه زندگی مـید، بعد از مدتی حاضر نبودند آن محیط راترک کنندوجای دیگری بروند و حتی اگر آزاد مـیشدند بازهم نمـیخواستند از محیط زندگی ائمـه دور شوند. یکی از آن افراد، زیدبن حارثه بودکه درخانـه پیـامبر زندگی مـیکرد. وی بعد از آزادی حاضرنشد ازنزدپیـامبر برود. گرچه بستگانش آمده بودند که تا اورا ببرند. وی آن چنان مورد محبت پیـامبر بود کـه در جایگاه فرزند پیـامبر قرار داشت.
علاقمندی این گونـه افراد بـه ا معصوم جزبرای آن نبودکه محیط بـه ظاهرکوچک خانـه ائمـه، به منظور آنها مدرسه ای بزرگ بود. یکی از اهی کـه ا معصوم، از خریداری بردگان وسپس آزاد سازی آنهاداشتند، همـین تربیت آنهابود. ا معصوم، بـه افرادی کـه کمک کار خانـه بودند، بـه عنوان فرزند خطاب مـید ونـهایت محبت را نسبت بـه آنها داشتند.
ص:111
و قد کان له (امام سجاد (ع)) مملوگ فدعاه مرّتین فلم یجبه، و فی الثالثه قال له الإمام برفق و لطف: یـا بُنیَّ، أما سمعت صوتی؟ قال: بلی ...، فقال له (ع): لِمَ لَمْ تُجبْنی؟ فقال: أمنت منگ، فخرج الإمام و راح یحمد الله و یقول: الحمد لله الذی جعل مملوکی یأمننی. & الإرشاد 2/ 147، ومناقب آل أبی طالب 4/ 171؛ تاریخ دمشق 36/ 155. ومراجعه شود بـه بحارالأنوار 46/ 92$
هرچند دراین زمان، این سخن کاربرد ندارد اما دلیلی هست برای این کـه درمحیط خانـه با افراد زیردست چگونـه حتما رفتارکرد و چنان نباشد کـه جو ترس بر محیط خانـه حاکم شود.
دخل سفیـان الثوری علی الصادق (ع) فرآه متغیر اللون فسأله عن ذلگ فقال: کنت نـهیت أن یصعدوا فوق البیت، فدخلت فإذا جاریـه من جواری ممن تربی بعض ولدی قد صعدت فی سلم و الصبی معها، فلما بصرت بی ارتعدت و تحیرت و سقط الصبی إلی الأرض فمات، فما تغیر لونی لموت الصبی و إنما تغیر لونی لما أدخلت علیـها من الرعب، و کان (ع) قال لها: أنت حره لوجه الله لابأس علیگ- مرتین. & بحار الأنوار 7/ 24.$
احترام بـه همـه و عدم تبعیض
از مواردی کـه در تربیت افراد، بسیـار مؤثر بود، عدم تبعیض بین افراد بود و نخست اینکه نباید تبعیض قایل شد یعنی بـه برخی بسیـار احترام گذاشت وشخصیت برخی دیگر را تحقیرکرد و معتقد بود کـه با افراد زیر دست وخدمت کار نباید برسر یک سفره نشست. این مو ضوع درون عرف جامعه قدیم وجدید بسیـار رایج است. اما ائمـه (ع) با افراد زیر دست وخدمت کار چنان رفتار مـید کـه آنـها احساس مـید از اعضای خانواده امام هستند و امام آنها را دوست دارد. ائمـه بـه شخصیت آنها احترام مـیگذاشتند و چنان رفتار مـید کـه آنان
ص:112
احساس نکنند امام به منظور خود امتیـاز قایل هست ویـا آنها را بیگانـه مـیداند. این موضوع، آثار تربیتی بسیـاری داشت که تا جایی کـه بسیـاری از آنها دوست نداشتند از محیط خانـه امام جدا شوند ..
یـاسر الخادم قال: کان الرضا (ع) إذا کان خلا جمع حشمـه کلهم عنده الصغیر و الکبیر فیحدثهم و یأنس بهم و یؤنسهم، و کان (ع) إذا جلس علی المائده لایدع صغیرا و لا کبیرا حتی السائس و الحجام إلا أقعده معه علی مائدته. & عیون أخبار الرضا 2/ 158، بحارالأنوار 49/ 90$ عبدالله بن الصلت عن رجل من أهل بلخ قال: کنت مع الرضا (ع) فی سفره إلی خراسان فدعا یوما بمائده له فجمع علیـها موالیـه من السودان و غیرهم، فقلت: جعلت فداگ لو عزلت لهؤلاء مائده فقال: مـه إن الرب تبارگ و تعالی واحد و الأم واحده و الأب واحد و الجزاء بالاعمال. & کافی 4/ 24؛ بحار الأنوار 49/ 100$
سادهزیستی
ساده زیستی درمحیط خانـه از دیگر شیوههای ا بود.
عن أبی عباد، قال: کان جلوس الرضا (ع) فی الصیف علی حصیر و فی الشتاء علی مسح و لبسه الغلیظ من الثیـاب حتی إذا برز للناس تزین لهم. & عیون أخبار الرضا 2/ 179$
ص:113
خلاصه و نتیجه
تربیت از محیط خانواده آغاز مـیشود. گرچه شناخت این موضوع، به منظور شناخت راهکارهای عملی درون زندگی امروز ونقش خانواده درون شکل گیری جامعه امر ضروری وبنیـادی است، اما روایـات درون این خصوص اندک است. درون عین حال احترام بـه والدین، اهتمام بـه تربیت فرزندان، گسترش فرهنگ عبادت درون محیط خانـه، تلاش به منظور رفاه وآسایش اعضای خانواده، احترام بـه شخصیت خدمت کاران، کمک بـه اعضای خانواده وخدمت درکارهای خانـه، انجام کارهای شخصی، ساده زیستی، عفو، گذشت ورفتارنیکو و صله رحم از موارد مـهم سیره معصومـین درخانواده بوده است.
ص:114
پرسشهای این فصل
چرا حتما تربیت از محیط خانواده شروع شود؟
چهار مورد از موارد مـهم دعای امام سجاد (ع) درباره والدین را بیـان کنید.
tچهار مورد از سفارشات امام سجاد (ع) بـه فرزندش را تو ضیح دهید. سفارش های امام علی (ع) بـه امام حسن مجتبی (ع) دلیل برچه موضوعی مـیشود؟
سیره ائمـه درون رابطه با مسایل رفاهی خانواده چه بود؟
از داستانی کـه سفیـان ثوری درباره امام صادق (ع) نقل کرده، چه مطالبی استفاده مـیشود؟
امام رضا (ع) درون مورد این موضوع کـه باید همـه بر سریک سفره غذا بخوریم، بـه چه چیز استدلال کرد؟
ص:117
فصل پنجم سیره اقتصادی
پیش درآمد
اقتصاد، یکی از ارکان زندگی دنیوی است. اقتصاد، بـه مفهوم درآمد و مصرف درون زندگی فردی و اجتماعی و رابطه دین و دولت، اخلاق و سیـاست و حتی دنیـا وآخرت، رابطه متقابل و تعامل دوسویـه دارد. هم تأثیر مـیگذارد و هم تأثیر مـیپذیرد. بـه این جهت، اقتصاد درون دین اسلام جایگاه ویژهای دارد. تکلیفهای عبادی و تکلیفهای اقتصادی با هم تشریع شده وکنارهم آمدهاند. این دستور چه بسیـار درون قرآن تکرار و از آن یـاد شده است: أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ. نماز برپا دارید و زکات پرداخت کنید.
اقتصاد، درون زندگی معصومـین (ع)، یکی از ابزارهای عبادت، تربیت وخدمت بـه مردم بود. ائمـه، بـه دلیل این اقدامها، بسیـار ستوده شده و به عنوان اوصاف برازنده آنـها یـاد شده است.
مبانی کلی
مبانی سیره اقتصادی ا، امور ذیل مـیباشدکه بـه عنوان روح کلی برتمام روابط اقتصادی وجریـانهای زندگی ا جاری بوده ودرتمام موارد بـه وضوح مشاهده مـیشود.
1- زندگی مادی هدف نیست. اقتصاد حتما وسیله زندگی و عبادت خداوند باشد.
ص:118
2- همـه معصومـین، بدون استثناء زندگی زاهدانـه داشتهاند. زهد وپارسایی ازدستورهای اکید خداوند بـه ائمـه بودکه حتما آن را درون زندگی شخصی رعایت مـید. زهد بـه مفهوم ناداری نیست، بلکه نفی رفاه طلبی، خوشگذرانی و پرداختن بـه لذتهای دنیوی است.
3- تمام معصومـین درعین حال کـه زندگی زاهدانـه داشتند، از نظراقتصادی نیز درمضیقه نبودند.
4- رسیدگی بـه امور مردم و حل مشکل اقتصادی دیگران، یکی از اوصاف برجسته ا بود. درون این خصوص، تفاوتی بین دوست و دشمن و حتی مسلمان و کافر قایل نبودند. این اقدام را بـه عنوان یکی از وظایف امامت و رهبری جامعه وخدمت بـه انسانها انجام مـیدادند.
5- خدمتهای اقتصادی خود را بـه نیـازمندان هیچ گاه بامنت وتحقیر شخصیت آنها توأم نمـید و با افراد نیـازمند با احترام رفتار مـینمودند.
6- درون برابر انفاقهای خود، هیچ گونـه انتظار و توقع دنیوی نداشتند. چنین نبود کـه انتظارداشته باشند تاآنها نیز از ائمـه پیروی کنند، بـه دفاع پردازند، یـا متقابلًا جبران کنند.
7- درموارد بسیـاری مـیکوشیدند کـه شناخته نشوندتاکسانی کـه ازانفاقهای مالی برخوردار مـیشوند، ندانندکه چهی بـه آنها انفاق کرده است. این بودکه بعد از رحلت آن امام مـیفهمـیدند شخصی کـه شبانگاه آرد ونان بـه دَرِخانـههاشان مـیآورده، امام بوده است.
8- هیچ امامـی نزد هیچ ثروتمند یـا خلیفه و حاکم و حکومتیـان، اظهار نیـازمندی نکرد و از هیچ چه به منظور زندگی شخصی خود و چه به منظور نیـازمندان درخواست کمک نکرد. اگر درون مواردی از آنهاپول گرفته است، بـه عنوان ولی امر الهی بوده کـه تصرف دربیت المال حق آسمانی آنها بوده است.
ص:119
9- معصومـین بـه ساختمان سازی نپرداختند. هیچ بنایی بـه عنوان موقوفه، عام المنفعه، مدرسه و غیره بـه نام ائمـه ثبت نشده است. اما حفرقنات، احداث باغ و مزرعه، خرید نخلستان و وقف آن و ... بسیـار گزارش شده است.
10- کاردرمزرعه، نخلستان وکشاورزی توسط معصومـین بسیـارنقل شده است. ای کـه درمدینـه مـیزیستند، هرکدام باغ و ملک شخصی داشتند کـه خودنیز درآن کارمـی د ونیـازهای شخصی خود و خانواده را از این طریق تأمـین مـید.
11- کاروفعالیتهای اقتصادی را بـه منزله عبادت و انجام وظیفه دینی مـیدانستند. درنتیجه، آن فعالیتها، لحظهای ا را از یـاد خدا غافل نساخت و هیچ کاستی درون نماز وعبادتهای شبانـه ایشان ایجاد نکرد.
12- درون برخی موارد کـه لازم بود، تمام نیـاز مالی نیـازمندان را برطرف مـید. مثلا اگر دینی را پرداخت مـید، مازاد بردین نیز چیزی به منظور زندگی او مـیبخشیدند. اگر راه ماندهای چیزی مـیخواست، آن مقدار مـیبخشیدند کـه تمام نیـازهای سفر او را که تا رسیدن بـه موطن ومنزلش تأمـین کنند.
13- درون موارد بسیـاری معصومـین (ع)، نیـازمندان را شناسایی مـید و به سراغ آنها مـیرفتند که تا نیـازهایشان را برطرف کنند.
14- بـه دیگران بـه ویژه پیروان خود نیز دستور مـیدادند کـه انفاق کنند.
15- ثروتمندی وانفاق را وسیله برتری خود بر دیگران نمـیدانستند.
16- چنین برمـیآید کـه به دنبال بهانـه ای بودند که تا به دیگران کمک کنند. از این رو با کمترین تقاضای دیگران و بدون مناسبت خاصی انفاق مـید.
اینـها مواردی ازسیره اقتصادی بود کـه در زندگی تمام ا جریـان داشت.
اما سیره ا درون برابر جریـانهای اقتصادی حاکم برجامعه وپدید آمده ازسوی سلاطین واسراف وتبذیرحکومتیـان، درباریـان و ثروتمندان و حیف و مـیل بیت المال وبذل وبخششهای ظالمانـه کـه توسط حکومت انجام مـیشد، کم وبیش
ص:120
ناشناخته ماند. اما اندکی از آن درون دوران حکومت امام علی (ع) و در فلسفه قیـام امام حسین (ع) ظاهرشد. با مطالعه این دو جریـان برداشت مـیشود کـه ائمـه (ع) درون خصوص تقسیم و مصرف بیت المال چه شیوهای داشته اند.
در مجموع، سیره اقتصادی ائمـه را مـیتوان بـه چند دسته تقسیم کرد:
سیره حکومتی یـا نظام اقتصادی
اشاره
نظام اقتصای اسلام را مـیتوان ازآیـات قرآن، روایـات معصومـین، سیره عملی رسول خدا (ص) و امـیرالمؤمنین (ع) بـه خوبی شناخت. درکتابهای فقهی نیز درون این خصوص بحث شده است.
تردیدی نیست کـه اگر نظام حاکم برجامعه دراختیـار افراد صالح و شایسته باشد، نظام اقتصادی نیز سامان مـییـابد و از منابع طبیعی، ذخیرههای زیرزمـینی و درآمدهای دیگر بـه صورت بایسته استفاده مـیشود. بـه ویژه اگرآن شخص پیـامبر یـا امام معصوم باشد.
درسیره امام علی (ع) این موارد مورد توجه بوده است:
1- بهرهوری بیشتر از منابع اقتصادی و احیـای ذخایر طبیعی
إن الإمامـه أس الاسلام النامـی & بلندمرتبه و پرثمر$ ، و فرعه السامـی & علا وارتفع$ ، بالإمام تمام الصلاه و الزکاه و الصیـام و الحج و الجهاد، و توفیر الفیء و الصدقات ... & کافی 1/ 200$ أیـها الناس ... فأما حقکم علی فالنصیحه لکم، و توفیر فیئکم ... & نـهج البلاغه خطبه 34؛ شرح نـهج البلاغه 2/ 190 189.$
2- عمارت و آبادانی زمـین
درباره عمارت وآبادانی زمـین، روایـات بسیـار رسیده است. از جمله:
ص:121
امام علی (ع) بـه مالک اشتر چنین دستور داد:
و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله فإن فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم، و لا صلاح لمن سواهم إلا بهم لأن الناس کلهم عیـال علی الخراج و أهله. و لیکن نظرگ فی عماره الأرض أبلغ من نظرگ فی استجلاب الخراج لأن ذلگ لایدرگ إلا بالعماره. و من طلب الخراج بغیر عماره أخرب البلاد و أهلگ العباد، و لم یستقم أمره إلا قلیلا، فإن شکوا ثقلا أو عله أو انقطاع شرب أو باله أو إحاله أرض اغتمرها غرق أو أجحف بها عطش خففت عنـهم بما ترجو أن یصلح بـه أمرهم. و لایثقلن علیگ شیء خففت بـه المؤونـه عنـهم، فإنـه ذخر یعودون بـه علیگ فی عماره بلادگ و تزیین ولایتگ، مع استجلابگ حسن ثنائهم و تبجحگ باستفاضه العدل فیـهم & افتخار هست برای شما کـه عدالت را گسترش دادید.$ . فإن العمران محتمل ما حملته، و إنما یؤتی خراب الأرض من إعواز & وضعیت نابسامان مردم$ أهلها و إنما یعوز أهلها لإشراف أنفس الولاه علی الجمع، و سوء ظنـهم بالبقاء، و قله انتفاعهم بالعبر. & نـهج البلاغه نامـه/ 53$ این مطالب کلی از این فراز، استفاده مـیشود:
گرفتن مالیـات، حتما سبب اصلاح امور مادی ومعنوی مالیـات دهندگان ومردم گردد. امورمردم، زمانی سامان خواهد یـافت کـه امورمالیـات دهندگان اصلاح شده باشد.
تلاش به منظور آبادانی زمـین حتما بیش از تلاش به منظور جمع آوری ثروت و مالیـات باشد.
هرحکومتی اگربخواهد مالیـات رابدون عمران وآبادانی بـه دست آورد، دوام نمـیآورد.
ص:122
tدرشرایطی کـه مردم، دچار بحران اقتصادی شده اند و یـا بلایـای طبیعی، کشاورزی را دچارکاستی وآفت کرده است، حتما مالیـات را تخفیف داد. تخفیف مالیـات، ذخیره ای هست که سبب آبادانی زمـین وحمایت مردم خواهد شد.
عمران، قدرت پرداخت مردم را بیشتر خواهد کرد.
خرابی زمـین وناداری مردم، جز آن نیست کـه در پی آزمندی حاکمان پدید مـیآید.
3- عدم انباشتن بیتالمال بدون برنامـهریزی
یکی از موضوعاتی کـه درسیره اقتصادی امام علی (ع) مشاهده مـیشود، عدم انباشتن بیت المال است. اگر اموالی از جایی مـیرسید ومردم هم نیـازمند بودند آن را دراسرع وقت تقسیم مـیکرد.
کان (ع) إذا أتی بالمال أدخله بیت مال المسلمـین، ثم جمع المستحقین، ثم ضرب یده فی المال فنثره یمنـه و یسره و هو یقول: یـا صفراء یـا بیضاء لاتغرینی، غری غیری ... ثم لایخرج حتی یفرق ما فی بیت مال المسلمـین و یؤتی کل ذی حق حقه ثم یأمر أن یکنس و یرش، ثم یصلی فیـه رکعتین، ثم یطلق الدنیـا ثلاثا یقول بعد التسلیم: یـا دنیـا لاتتعرضین لی و لاتتشوقین (إلی) و لاتغرینی، فقد طلقتگ ثلاثا لا رجعه لی علیگ. & أمالی الصدوق/ 170؛ بحار الأنوار 41/ 103؛ العقد الفرید 5/ 62( یُقَسم بیت المال فی کل جمعه حتی لایبقی منـه شیئاً)؛ شرح نـهج البلاغه 2/ 199( یکنس بیت المال کل جمعه، ویصلی فیـه رکعتین، ویقول: لیشـهد لی یوم القیـامـه،) ومرا جعه شود به: أمالی الشیخ/ 257 و 258؛ بحار الأنوار 41/ 107$
4- رسیدگی بـه امور نیـازمندان
حضرت علی (ع) زمانی کـه درکوفه بود، شخصا بـه امور نیـازمندان رسیدگی مـیکرد وبه درون خانـههای آنـها مواد غذائی مورد نیـاز را مـیبرد.
ص:123
حبیب بن أبی ثابت قال: جاء إلی أمـیرالمؤمنین (ع) عسل و تین من همدان و حلوان، فأمر العرفاء & افرادی کـه مردم را مـیشناسند$ أن یأتوا بالیتامـی، فأمکنـهم من رؤوس الأزقاق & مشک$ یلعقونـها، و هو یقسمـها للناس قدحا قدحا، فقیل له: یـا أمـیرالمؤمنین ما لهم یلعقونـها؟ فقال: إن الإمام أبوالیتامـی، و إنما ألعقتهم هذا برعایـه الآباء. & فروع کافی 4/ 31 و 32.؛ بحار الأنوار 41/ 123$
5- واگذاری مسؤولیتها بـه افراد مورد اعتماد
اشاره
استانداران را ازافراد امـین و مورد اعتماد انتخاب کرد. از برخی کـه اندک خطایی مشاهده کرد، تذکر داد. نامـه امام علی (ع) بـه عثمان بن حنیف معروف هست وبه آنـها نیز دستور داد کـه کارگزاران ومشاوران را ازافرادی امـین وخدمت گزارانتخاب کنند ولیـاقتهای معنوی را درون واگذاری مسؤولیتها مورد توجه قرار دهند. نامـه امام علی (ع) بـه مالک اشتر دراین خصوص است.
ثم انظر فی أمور عمالگ فاستعملهم اختبارا & آزمودن$ ، و لاتولهم محاباه و أثره & با رابطه وعلاقه شخصی$ ... و توخ & جستجو وشناسایی کن$ منـهم أهل التجربه و الحیـاء من أهل البیوتات الصالحه و القدم فی الاسلام المتقدمـه، فإنـهم أکرم أخلاقا، و أصح أعراضا، و أقل فی المطامع إشرافا & طمعورزیشان کمتر است$ ، و أبلغ فی عواقب الأمور نظرا ... ثم تفقد & بررسی کن و زیر نظر داشته باش$ أعمالهم، و ابعث العیون من أهل الصدق و الوفاء علیـهم، فإن تعاهدگ فی السر لأمورهم حدوه لهم & آنـها را وادار خواهد کرد.$ علی استعمال الأمانـه و الرفق بالرعیـه ... & ( 10) 10. نـهج البلاغه نامـه/ 53.$
ص:124
ضابطه واگذاری مسؤولیت
کارگزاران نباید بر اساس رابطه وعلاقه شخصی انتخاب شوند.
نخست حتما آزمود کـه توان انجام مسئولیت را دارند یـاخیر.
حسن سابقه وفضایل اخلاقی وپای بندی بـه اسلام را ملاک قرارداد.
بازرسان مخفی وامـین بر آنها گماشت. (نظارت کامل)
بازرسی مخفی سبب مـیشود کـه کارشان را درست انجام دهند.
6- صرفهجویی درون بیتالمال
بدیـهی هست که اصراف دراموال شخصی گناه است، چه رسد بـه اموال دولتی. ازآنجا کـه حقوق همـه مردم بـه بیت المال تعلق گرفته، اگرتلف شود و جبران نگردد، گناهش سنگین است. درون اسلام بر این موضوع بسیـار تأکید شده است.
جعفر بن محمد (ع) أنـه ذکرعن آبائه (ع) أن أمـیرالمؤمنین (ع) کتب إلی عماله: أدقوا أقلامکم، و قاربوا بین سطورکم، و احذفوا عنی فضولکم، و اقصدوا قصد المعانی، و إیـاکم و الإکثار، فإن أموال المسلمـین لاتحتمل الاضرار. & خصال 1/ 149؛ بحار الأنوار 41/ 105.$ این موضوعات یعنی: بهره وری بیشتر از درآمدها، واگذاری مسؤولیتها بـه افراد امـین وکاردان، اصلاح ساختاراقتصادی گذشته، صرفه جویی درمصرف بیت المال، مساوات و برابری همگان دراستفاده و بهرهمندی از بیت المال، بنیـان و اساس اصلاح اقتصادی هرحکومت است.
7- زهد وپارسایی
زهد وپارسایی ازشرایط پیشوایی جامعه هست که خداوند آنها را به منظور پیـا مبران وائمـه واجب کرده است. زهدگرچه ازفضائل اخلاقی است، اما برکسی کـه پیشوایی معنوی جامعه را برعهده دارد، واجب مـیباشد. زهد و قناعت امام علی (ع) و اکتفا بـه دو جامـه کهنـه و نان بدون خورشت بـه همـین جهت بود.
ص:125
و من کتاب له (ع) إلی عثمان بن حنیف: ألا و أن إمامکم قد اکتفی من دنیـاه بطمریـه & دو جامـه کهنـه$ ، و من ط بقرصیـه ... ما کنزت من دنیـاکم تبرا & طلا ونقره$ ، و لاادخرت من غنائمـها وفرا، و لاأعددت لبالی ثوبی طمرا & جامـه دیگر بر آن دو جامـه نیفزودم$ ، و لاحزت من أرضها شبرا، و لاأخذت منـه إلا کقوت أتان دبره، و لهی فی عینی أوهی من عفصه مقره. & دانـه آفت زده وتلخ بلوط$ لو شئت لاهتدیت الطریق إلی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز و لکن هیـهات أن یغلبنی هوای و یقودنی جشعی إلی تخیر الأط- و لعل بالحجاز أو بالیمامـه من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع- أو أبیت مبطانا و حولی بطون غرثی و أکباد حری أو أکون کما قال القائل:
و حسبگ عارا أن تبیت ببطنـه و حولگ أکباد تحن إلی القد
أأقنع من نفسی بأن یقال: هذا أمـیرالمؤمنین و لاأشارکهم فی مکاره الدهر أو أکون أسوه لهم فی جشوبه العیش! فما خلقت لیشغلنی أکل الطیبات کالبهیمـه المربوطه. همـها علفها أو المرسله. شغلها تقا تکترش من أعلافها و تلهو عما یراد بها أو أترگ سدی أو أهمل عابثا أو أجر حبل الضلاله أو أعتسف طریق المتاهه! & نـهج البلاغه نامـه/ 45$ رسول خدا (ص) امام علی را چنین توصیف کرده است:
أن النبی (ص) قال: یـا علی إن الله قد زینگ بزینـه لم یزین العباد بزینـه أحب إلی الله منـها، هی زینـه الأبرار عند الله تعالی، الزهد فی الدنیـا فجعلگ لاترز أمن الدنیـا شیئا و لاترزأ & دنیـا هدف شما قرار نمـیگیرد ودنیـانیز نمـیتواند کاستی درون ارز شـهای معنوی شما ایجاد کند$ منگ الدنیـا شیئا. & بحار الأنوار- 40/ 334$
ص:126
هارون بن عنتره: حدثنی أبی قال: دخلت علی علی بن أبی طالب (ع) بالخورنق و هو یرعد تحت سمل قطیفه & رو پوش کهنـه$ ، فقلت: یـا أمـیرالمؤمنین إن الله تعالی قد جعل لگ و لأهل بیتگ فی هذا المال ما یعم، و أنت تصنع بنفسگ ما تصنع؟ فقال: و الله ما أرزأکم من أموالکم شیئا، و إن هذا لقطیفتی التی خرجت بها من منزلی من المدینـه، ما عندی غیرها. & بحار الأنوار- 40/ 334$ و قال معاویـه لضرار بن ضمره: صف لی علیـا، قال: کان و الله صواما بالنـهار قواما باللیل، یحب من اللباس أخشنـه & درشت$ ، ومن الطعام أجشبه. & خشک$ اورا درون یکی از شبها درون محراب دیدم کـه اشکش جاری بود ودنیـا را مخاطب قرار داد وفرمود: یـا دنیـا أبی تشوقت و لی تعرضت؟ لا حان حینک، فقد أبنتگ & طلاق دادم$ ثلاثا لا رجعه لی فیگ، فعیشگ قصیر و خطرگ یسیر، آه من قله الزاد و بعد السفر و وحشـه الطریق. & بحار الأنوار 40/ 329؛ مناقب آل ابی طالب 1/ 309$ سوید بن غفله قال: دخلت علی علی بن أبی طالب (ع) العصر فوجدته جالسا بین یدیـه صحیفه فیـها لبن حازر & ترش$ ، أجد ریحه من شده؟ حموضته؟، وفی یده رغیف أری قشار الشعیر فی وجهه، و هو یکسر بیده أحیـانا، فإذا غلبهره برکبته و طرحه فیـه ... قال فقلت لجاریته و هی قائمـه بقریب منـه: ویحگ یـا فضه ألاتتقین الله فی هذا الشیخ؟ ألاتنخلون له طعاما مما أری فیـه من ال & خورشت وسرکه$ ؟ فقالت: لقد تقدم إلینا أن لا ننخل له طعاما. & بحار الأنوار 40/ 331؛ کشف الغمـه: 47$
ص:127
قال أمـیرالمؤمنین (ع): إن الله جعلنی إماما لخلقه، ففرض علی التقدیر فی نفسی و مطعمـی و مشربی و ملبسی کضعفاء الناس، کی یقتدی الفقیر بفقری و لایطغی الغنی غناه. & کافی 1/ 410؛ بحار الأنوار 40/ 336. ابن ابی الحدید: من حیث أردنا أن نبین أن أمـیرالمؤمنین( ع) لم یکن یذهب فی خلافته مذهب الملوک الذین یصانعون بالأموال ویصرفونـها فی مصالح ملکهم وملاذ أنفسهم، وأنـه لم یکن من أهل الدنیـا، وإنماکان رجلا متألها صاحب حق، لایرید بالله ورسوله بدلا. شرح نـهج البلاغه 2/ 202- 203$
دیگر ا نیز همـین گونـه بودند:
و کان (الحسن بن علی (ع)) من أزهد الناس فی الدنیـا و لذاتها، عارفا بغرورها و آفاتها، و کثیرا ما کان (ع) یتمثل بهذا البیت:
یـا أهل لذات دنیـا لا بقاء لها إن المقام & ساکن شدن درون سایـه ناپایدار از حماقت است$ بظل زائل حمق & الفصول المـهمـه- 155$ همـه به منظور این بود کـه نخست وظیفه و مسؤولیت الهی را کـه خداوند بردوش آنها نـهاده بود، انجام دهند و دوم به منظور توجه جامعه بـه امر آخرت بود کـه دنیـا و خوش گذرانی آن را هدف قرار ندهند و از آخرت باز نمانند.
8- برابری درون تقسیم بیتالمال
یعنی؛ همـه حتما به صورت مساوی و برابر از بیت المال بهرهمند شوند. امام علی (ع) بیت المال را بـه طورمساوی بین افراد تقسیم مـیکرد و دراین خصوص چنین فرمود:
ألا و أیّما رجل أستجاب لله و للرسول فصدّق ملّتنا و دخَل فی دیننا و استقبل قبلتنا: فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده، فأنتم عباد الله، و المال مال الله، یُقسّمبینکم بالسویّه، لا فضل فیـه لأحد علی أحد، و للمتّقین عند الله غداً أحسن الجزاء و أفضل الثواب. & الخصال 13: 2؛ بحار الا نوار 32/ 17$
ص:128
در برابرتقاضای برخی از افراد کـه مـیخواستند آن حضرت، امتیـازی به منظور آنها قایل شود وسهم بیشتری از بیت المال بـه آنـها بدهد، چنین فرمود:
ابو اسحاق همدانی گوید: دو زن کـه یکی عرب ودیگری عجم بود، نزد علی آمدند. آن حضرت ازبیت المال بـه هردو مثل هم داد. زن عرب اعتراض کرد. امام فرمود: من دربیت المال برتری به منظور عرب بر اولاد اسحاق نمـیبینم. & شرح نـهج البلاغه 2/ 200$ معاویـه ازاین عدالت غیرانعطاف پذیرحضرت علی (ع) سودبردوبیت المال رابیشتر دراختیـارکسانی قرارداد کـه رئیس قبیله بودند وموقعیت اجتماعی داشتند و مـیتوانستند به منظور رسیدن او بـه حکومت، مؤثر واقع شوند. معاویـه این اقدام را بـه صورت گسترده انجام داد، تاجایی کـه اخبارآن درقلمرو حکومت حضرت علی (ع) پیچید و افرادی نیز از عدالت حضرت علی (ع) گریختند وبه ظلم معاویـه پیوستند که تا ازاین تباهی معنوی او سود دنیوی ببرند. افرادی بـه عنوان خیرخواهی بـه حضرت علی (ع) پیشنـهاد د کـه اوهم چون معاویـه بـه این گونـه افراد، اموالی ببخشد که تا ازعدالت نگریزند. حضرت علی (ع) مـیدانست کـه اگر این کار را انجام دهد، افرادی دور او جمع خواهند شد. امام پاسخ داد:
أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور؟ لا و الله ماأفعل ما طلعت شمس و لاح & ظهر$ فی السماء نجم، و الله لو کان مالهم لی لواسیت بینـهم، وکیف و إنما هو أموالهم، & أمالی المفید/ 104 و 105. أمالی الطوسی/ 121 و 122؛ بحار الأنوار 41/801 901 .$ برابری درتقسیم بیت المال ویژگی ای هست که درحضرت علی (ع) منحصر بود.
عبایـه بن ربعی قال: قال علی بن أبی طالب (ع): أحاج الناس یوم القیـامـه بسبع: إقام الصلاه و إیتاء الزکاه، و الأمر بالمعروف، و النـهی عن المنکر، و القسم بالسویـه، و العدل فی الرعیـه، و إقام الحدود. & بحار الأنوار 41/601 $
ص:129
رسول خدا (ص) نیز عدالت درتقسیم بیت المال را بـه عنوان یکی از ویژگیهای حضرت علی (ع) را بیـان فرمود. & حلیـه الاولیـاء 1/ 34( قال النبی( ص): یـاعلی أخصمک بالنبوه ولا نبوه بعدی، وتخصم الناس بسبع ولایحاجک فیـها أحد من قریش، أنت أولهم إیماناً با لله، وأوفاهم بعهد الله، وأقومـهم بأمر الله، وأقسمـهم بالسویـه، وأعدلهم فی الرعیـه، وأبصرهم بالقضیـه، وأعظمـهم عند الله مزیـه)$ مساوات و برابری بـه معنای تقسیم بیت المال بین شـهروندان نیست، بلکه مصرف آن درون امور عام المنفعه، مصداق دیگر مساوات و برابری است.
9- برگرداندن اموالی کـه به ناحق درون اختیـار افراد قرار گرفته
عمربن خطاب درون دوران حکومت خود بیتالمال رابرحسب جایگاه اجتماعی، وابستگی قبیلهای وپیشینـه آنها دراسلام تقسیم کرد & تاریخ طبری 3/ 292$ تاجایی کـه برخی ادعا کردهاند کـه او از این کارش درآخر عمر پشیمان شده بود. & شرح نـهج البلاغه 9/ 29$ این شیوه او درون زمان عثمان، شدت بیشتری یـافت. بنی امـیه را بردیگران ترجیح داد. درنتیجه سیـاستهای اقتصادی این دو خلیفه اموال هنگفتی نزد برخی جمع شد و یک طبقه ممتاز اقتصادی پدید آمدند و بیشترآنها، بنی امـیه و افرادی از قریش بودند. که تا جایی کـه خزانـه دارش نیز اعتراض کرد و روزجمعه کلید خزانـه را بـه عنوان اعتراض تحویل داد وگفت من خزانـه دار بیت المال هستم نـه خزانـه دار عثمان. & الطبقات لابن سعد 5/ 388، وتاریخ الیعقوبی 2/ 153، وأنساب الأشراف 5/ 58، والمعارف لابن قتیبه 84، وشیخ المضیره أبو هریره 169، والغدیر 8/ 276.$
امام علی (ع) بعد از رسیدن بـه حکومت، درموضوع اصلاح اقتصادی، دو راه درپیش داشت کـه باید یکی را انتخاب و اجرا مـیکرد.
الف: عدم برخورد با آنها درحالی کـه ثروت عظیمـی کـه متعلق بـه بیت المال بود، دراختیـار داشتند. سکوت وعدم برخورد با آنها بـه مفهوم تأیید اقدامهای
ص:130
عثمان بود و همچنین اقدامهای دو خلیفه پیشین با تأیید امام بـه عنوان حکم خدا شناخته مـیشد.
بخشی از اعتراضهای مردم بـه عثمان نیز کـه به برکناری و مرگ او منجر شد، نتیجه همـین سیـاستهای غیرعادلانـه او درون تقسیم بیتالمال بود.
ب: برخورد باانی کـه اموالی ازبیت المال دراختیـار آنـهاست. یعنی مصادره آن اموال و بازگرداندن بـه بیت المال. ازآن جاکه حضرت علی (ع) آن سیـاستها راظالمانـه مـیدانست، ضروری بود کـه آنها را تأیید نکند. اوپیشوای آسمانی بود و ستمگری هرچند کوچک، درون قلمرو اندیشـه و عمل او راه نداشت. درون نتیجه راه دوم متعین بود. امام درون این خصوص چنین فرمود:
فقال (ع): ألا إنّ کلّ قطیعه & زمـینی کـه حاکمان بـه افراد بـه خصوصی وا گذار مـید$ أقطعها عثمان و کلّ مال أعطاه من مال الله فهو مردود فی بیت المال، فإنّ الحقّ لایبطله شیء، و لو وجدته قد تُزوج بـه النساء و مُلک بـه الإماء و فرِّق فی البلدان لرددته، فإنّ فی العدل سعهً، و من ضاق علیـه العدل، فالجور علیـه أضیق. & نـهج البلاغه: الخطبه: 115. بحار الانوار 41/ 116$
امام علی (ع) درپاسخ برخی کـه تنـها بـه این جهت کـه ازقریش بودند و با رسول خدا (ص) قرابت داشتند، توقع سهم بیشتری داشتند، فرمود:
عن أبی الهیثم بن التیـهان و عبدالله بن أبی رافع أن طلحه و الزبیر جاءا إلی أمـیرالمومنین (ع) و قالا:کذلگ. کان یعطینا عمر. قال: فما کان یعطیکما رسول الله (ص) فسکتا. قال: ألیس کان رسول الله یقسم بالسویـه بین المسلمـین؟ قالا: نعم. قال: فسنـه رسول الله أولی بالإتباع عندکم أم سنـه عمر؟ قالا: سنـه رسول الله. یـا أمـیرالمؤمنین لنا سابقه و عناء & سختی ودشواری کـه برای اسلام دیده ایم.$ و قرابه. قال: سابقتکما أسبق أم سابقتی؟ قالا: لا، فقرابتنا من النبیّ (ص)! قال (ع): أقرب من قرابتی؟ قالا: لا، فجهادنا،
ص:131
قال (ع): أعظم من جهادی؟ قالا: لا، قال (ع): فوالله ما أنا فی هذا المال و أجیری إلّا بمنزله واحد. & بحار الأنوار 41/ 116$
هدف دین و دولت ازسازمان اقتصادی، رفع نیـازمندی همگان واستفاده عادلانـه و بهینـه ازاموال ملی هست تا آنجاکهی مشکل اقتصادی نداشته باشد. این هدف با اجرای اصول فوق تحقق مـییـابد. اجرای این اصول، مستلزم شناسایی توانمندیها، نیـازهاو برنامـهریزی هست ودرنتیجه، سازمان اقتصادی درون روند صحیح و عادلانـه و منطقی قرار مـیگیرد.
اگر ائمـه معصومـین (ع) بـه حکومت مـیرسیدند، اصول فوق را کـه در رأس برنامـههای اقتصادی حضرت علی (ع) قرارداشت، اجرا مـید. چنان کـه در فلسفه قیـام امام حسین (ع) و نامـه مردم کوفه بـه آن حضرت، بـه این موضوع اشاره شده است.
أمَّا بعد، فالحمد لله الذی قصم عدوّک الجبّار العنید، الذی انتزی & بر امت چیره شد$ علی هذه الامّه فابتزّها أمرها & امور مردم را بـه زور بـه دست گرفت$ و غصبها فیئها، و تأمّر علیـها بغیر رضیً منـها، ثم قتل خیـارها و استبقی شرارها، و جعل مال الله دُوْلهً بین جبابرتها و أغنیـائها، فبعداً له کما بعدت ثمود، إنّهعلینا إمام غیرگ، فأقبل لعلّ الله أن یجمعنا بگ علی الحقّ. & الإرشاد 2/ 38، روضه الواعظین/ 171، تذکره الخواص/ 213، تاریخ الطبری 4/ 262، الفتوح لابن أعثم 5/ 33، مقتل الحسین 1/ 195.$
یکی ازمفاسدی کـه درحکومت بنی امـیه گسترش یـافت، مفاسد اقتصادی بود: یعنی تبعیض دربهرهمندی از بیت المال. چنان کـه معاویـه بـه افرادی جایزه سنگین مـیبخشید. حتات عم فرزدق وأحنف بن قیس وجاریـه بن قدامـه السعدی نزد او رفتند. بـه احنف وجاریـه هرکدام یکصد هزار درهم داد وبه حتات عم فرزدق هفتادهزاردرهم داد. وقتی وی متوجه شد کـه به او کم داده است، خشمگین شد
ص:132
وگفت: چرا بـه من کم داده ای؟ معاویـه پاسخ داد دین آنهارا با آن مقدار خ اما شما را بـه دینت واگذارکردم. حتات گفت بعد دین مرا نیز بخر. معاویـه دستور داد بـه او نیز مثل بقیـه بدهند. & تاریخ دمشق 10/ 277؛ مختصر تاریخ دمشق 2/ 190$ با آنکه معاویـه بـه برخی افراد کـه از حکومت او حمایت مـید، اموال بسیـار مـیبخشید، ولی مردم مدینـه را ازبیتالمال محروم کرد که تا آنها مجبور شوند زمـینهای خود را بـه قیمت بسیـار اندک بـه اوبفروشند. & حیـاه الامام الحسن( ع 2/ 123$
در عراق نیز وضع چنین بود. چنان کـه مردم کوفه را نیز از بیت المال محروم کرد. این دستور به منظور آن بودکه معاویـه بامردم مدینـه دشمنی دیرینـه داشت ودرکوفه نیز طرفداران حضرت علی (ع) مـیزیستند. آثارشوم این سیـاست اقتصادی ظهور فقر و ناداری بود. & حیـاه الإمام الحسین( علیـه السلام): 2/ 125$ امام حسین (ع) اصلاح این وضع اقتصادی را یکی از اه قیـام خود معرفی کرد.
سیره اقتصادی درون روابط اجتماعی
انفاق
اشاره
ا معصوم، رسیدگی بـه نیـازمندان رایکی از وظایف اصلی خود مـیدانستند. تفاوتی نبودکه حکومت را دراختیـارداشته باشند یـاخیر. برخی از موارد رسیدگی بـه نیـازمندان چنین بود:
امام حسن (ع)
ابن نجیح، أن الحسن بن علی حج ماشیـاً و قسم ماله نصفین. & حلیـه الاولیـاء 2/ 37.$
ص:133
در روایت دیگر: و قاسم الله تعالی ماله ثلاث مرات؛ حتی أن کان لیعطی نعلًا یمسک نعلًا، و یعطی خفاً و یمسک خفاً. & البدایـه 8/ 37، تهذیب ابن عساکر 4/ 216، 217، سیراعلام النبلاء 3/ 260؛ صفهالصفوه 1/ 168؛ کشف الغمـه 2/ 193؛ صفه الصفوه 1/ 385/ 120. شرح نـهج البلاغه: 16/ 10( روی محمد بن حبیب فی أمالیـه أن الحسن( ع) حج خمس عشره حجه ماشیـا تقاد الجنائب معه، وخرج من ماله)؛ بحار الأنوار 43/ 357358$ ابو الحسن مدائنی گوید: حسن وحسین و عبد الله بن جعفر (ع) بـه حج مـیرفتند. اموالشان از بین رفت. گرسنـه وتشنـه شدند. بـه چادری رسیدند و پیرزنی آن جا بود. ازوی نوشیدنی خواستند. او بـه ی کـه کنار چادر بود، اشاره کرد کـه اگر شیر دارد، بدوشند. از شیر آن نوشیدند وسپس غذا خواستند. پاسخ داد چیزی جز همان نیست و مـیتوانند آن را ذبح کنند. آن را ذبح د. بعد ازصرف غذا بـه آن زن گفتند ما از قریش هستیم، هر وقت بـه منزل برگشتیم، نزد ما بیـایید، نیکی خواهیم کرد. شوهرآن زن آمد. وی جریـان را گفت. او آن زن را سرزنش کرد کـه را ذبح د وگفتند از قریش هستند.
روزگارگذشت که تا آن زن و شوهر از ناداری بـه مدینـه رفتند. گذر آن زن بـه خانـه امام حسن افتاد. آن حضرت، او را شناخت و به او هزار وهزار دینار بخشید. همـین مقدار نیز امام حسین (ع) داد و عبدالله بن جعفر نیز دو هزار و دو هزار دینار بخشید. & مطالب السئول 345؛( حیـاه الإمام الحسن)، کشف الغمـه 1/ 558، المناقب لإبن شـهرآشوب 3/ 182، البحار: 43/ 347؛ عوالم العلوم 9/ 114؛ احیـاء علوم الدین 3/ 364، الفصول المـهمـه/ 157؛ ربیع الأبرار 1/ 386( مشابه این داستان را آورده است)، احیـاء علوم الدین 3/ 366. الفصول المـهمـه 2/ 708. ممکن هست در این مقدار بخشش تردید شود کـه اغراق آمـیز است. حتما گفت نخست این داستان را اهل سنت نقل کرده اند کـه امامت أئمـه را قبول ندارند ومـیتواند دلیلی باشد بر اینکه وا قعیت داشته است. درثانی بر فرض اغراق باشد بـه یقین اموال بسیـار بـه آن زن بخشیده اند.$
امام حسین (ع)
و وقف ذات مرّه سائل علی باب الحسین (ع) و أنشد قائلًا:
ص:134
لم یخب الآن من رجاگ حرّگ من دون بابگ الحلقه
أنت جواد أنت معتمد أبوگ قد کان قاتل الفسقه جج
فأعطی مائتا درهم ... معتذراً منـه. & تاریخ ابن عساکر: 4/ 323، ومناقب آل أبی طالب: 4/ 65. حیـا ه الامام الحسین 1/ 132$
و بدهی اسامـه را کـه بیش ازده هزار دینار بود، پرداخت کرد. & سیر اعلا م النبلا ء 4/ 394، مطالب السئول/ 420؛ حلیـه الا ولیـاء 3/ 141 تاریخ دمشق 12/ 21$
امام سجاد (ع)
انفاق درون زندگی امام سجاد (ع) جلوه بسیـار داشت. درون هرکتابی کـه شرح زندگی امام سجاد (ع) بیـان شده، از این موضوع نیز یـاد شده است.
لما غسل علی بن الحسین بن علی رأوا علی ظهره مجولًا & آثاری$ فلم یدروا ما هو، فقال مولی له: کان یحمل علی ظهره إلی أهل البیوتات المستورین الطعام، فأقول له: دعنی أکفگ، فیقول: لاأحب أن یتولی ذلگ غیری. & ربیع الابرا ر 1/ 379$
امام باقر (ع)
و کان الإمام الباقر (ع) کثیر البر و المعروف علی فقراء یثرب، و قد احصیت صدقاته علیـهم فبلغت ثمانیـه الآف دینار. & شرح شافیـه أبی فراس: 2/ 176$
و کان یتصدق علیـهم فی کل یوم جمعه بدینار و یقول: الصدقه یوم الجمعه تضاعف الفضل علی غیره من الأیـام. & فی رحاب ائمـه اهل البیت( علیـهم السلام): 4/ 12$
سلیمان بن قرم قال: کان محمد بن علی یجیز بالخمس مائه و التسع مائه إلی الألف (درهم). & صفه الصفوه 2/ 79/ 171، الفصول المـهمـه/ 212( داخل پرانتز)$
امام صادق (ع)
ص:135
کما کان (الامام الصادق) یأتیـهم بأشـهی الطعام و ألذّه، و أوفره، و یکرر علیـهم القول وقت الأکل: أشدکم حبّاً لنا أکثرکم أکلا عندنا. و کان یأمر فی کل یوم بوضع عشر ثبنات من الطعام یتغدی علی کل ثبنـه عشره. و کان شرف علی خدمـه ضیوفه. & الإمام جعفر الصادق: 46.؛ حیـاه المام الصادق 1/ 65$
امام موسی بن جعفر (ع)
قال الحسن بن محمد بن یحیی العلوی: حدثنی جدی قال: کان موسی بن جعفر ... و کان یبلغه عن الرجل أنـه یؤذیـه فیبعث إلیـه بصره فیـها ألف دینار، و کان یصر الصرر ثلاثمائه دینار، و أربعمائه دینار، و مائتی دینار، ثم یقسمـها بالمدینـه. و کان مثل صرر موسی بن جعفر إذا جاءت الإنسان الصره فقد استغنی. & تاریخ بغداد 13/ 27/ 6987؛ وفیـات الأعیـان: 5/ 308/ 746، وکنز اللغه: 766، الأنوار البهیـه: 190. سیر اعلام النبلا 6/ 270؛ تهذیب الکمال 29/ 43/ 6247$ درون کتابهای تاریخ و تراجم، گزارشهای بسیـاری از انفاق این امام بزرگوار نقل شده است. & مراجعه شود از جمله تاریخ بغداد 5/ 464$
به مناسبتهای مختلف
چنین بر مـیآید کـه ا، گاهی بـه دنبال این بودند کـه مناسبتی پیش آید که تا به دیگران کمک کنند لذا منتظر نبودند کـه از آنـها خواسته شود. موارد بسیـاری بـه این موضوع دلالت مـیکند ..
و فی کتاب الفنون نام رجل من الحاج فی المدینـه فتوهم أن همـیانـه سرق فخرج فرأی جعفر الصادق (ع) مصلیـا و لم یعرفه، فتعلق بـه و قال له: أنت أخذت همـیانی قال: ما کان فیـه؟ قال: ألف دینار. قال: فحمله إلی داره و وزن له ألف دینار و عاد إلی منزله، و وجد همـیانـه، فعاد إلی جعفر (ع) معتذرا بالمال، فأبی قبوله و
ص:136
قال: شیء خرج من یدی لایعود إلی قال: فسأل الرجل عنـه فقیل: هذا جعفر الصادق (ع) قال: لاجرم هذا فعال مثله. & بحار الأنوار ج 47/32 $
انفاق شبانـه
یکی از مواردی کـه در شیوه برخی ائمـه مشاهده مـیشود، انفاق شبانـه است.
عن أبی عبدالله (ع) قال: و کان علی بن الحسین (ع) یخرج فی اللیله الظلماء فیحمل الجراب فیـه الصرر من الدنانیر و الدراهم حتی یأتی بابا بابا فیقرعه ثم ینیل من یخرج إلیـه فلما مات علی بن الحسین (ع) فقدوا ذاک، فعلموا أن علیـا (ع) کان یفعله. & اصول کافی 1/ 468$ أبوبکر بن مالک، قال: حدثنا عبدالله بن أحمد بن حنبل، قال: حدثنی أبومعمر، حدثنا جریر، عن شیبه بن نعامـه، قال: کان علی بن الحسین یبخل، فلما مات وجدوه یقوت مائه أهل بیت بالمدینـه، قال جریر فی الحدیث- أو من قبله- إنـه حین مات وجدوا بظهره أثاراً مما کان یحمل باللیل الجرب إلی المساکین. & حلیـه الاولیـاء 1/ 452$ و قد اعتاد الفقراء علی صله لهم فی اللیل، فکانوا یقفون علی أبوابهم ینتظرونـه، فإذا رأوه تباشروا و قالوا: جاء صاحب الجراب. & مناقب آل أبی طالب: 4/ 166$
و کان له ابن عم یأتیـه باللیل فیناوله شیئاً من الدنانیر فیقول له العلوی: إنّ علیّ بن الحسین لایوصلنی، و یدعو علیـه، فیسمع الإمام ذلگ و یغضی عنـه، و لایُعرّفه بنفسه، و لمّا توفّی (ع) فقد الصله، فعلم أنّ الذی کان یوصله هو الإمام علیّ بن الحسین (ع) فکان یأتی قبره باکیـاً و معتذراًمنـه. & کشف الغمـه: 2/ 319 عن نثر الدرر للآبی$
ص:137
و قال ابن عائشـه: سمعت أهل المدینـه یقولون: ما فقدنا صدقه السرّ حتی مات علیّ بن الحسین. & الأولیـاء وعنـه فی مناقب آل أبی طالب 4/ 166 وکشف الغمـه 2/ 290 عن مطالب السئول عن الحلیـه 4/ 136 وفی البدایـه والنـهایـه لابن کثیر 9/ 114، وصفه الصفوه 2/ 54، الإتحاف بحب الأشراف 49 الأغانی 15/ 326.$ و کان (ع) شدید التکتّم فی صلاته و هباته، فکان إذا ناول أحداً شیئاً غطّی وجهه لئلّا یعرفه. & مناقب آل أبی طالب: 4/ 166 عن الباقر( علیـه السلام)$
و قال الذهبی: إنّه کان کثیر الصدقه فی السرّ. & تذکره الحفّاظ: 1/ 75. ومراجعه شود بتأریخ الیعقوبی: 2/ 303( وکان( ع) یجعل الطعام الذی یوزّعه علی الفقراء فی جراب ویحمله علی ظهره، وقد ترک أثراً علیـه)$
و کان الإمام الصادق یقوم فی غلس اللیل البهیم فیأخذ جراباً فیـه الخبز و اللحم و الدراهم فیحمله علی عاتقه و یذهب بـه إلی أهل الحاجه من فقراء المدینـه فیقسمـه فیـهم، و هم لایعرفونـه، و ماعرفوه حتَّی مضی إلی الله تعالی فافتقدوا تلگ الصلات فعلموا أنـهامنـه. & الإمام جعفر الصادق احمد مغنیـه/ 47. حیـاه الامام الصادق 1/ 63$
إسماعیل بن جابر قالً: أعطانی أبوعبدالله (ع) خمسین دیناراً فی صره، و قال لی: ادفعها إلی شخص من بنیهاشم، و لاتعلمـه أنی أعطیتگ شیئاً، فأتیته و دفعتها إلیـه فقال لی: من أین هذه؟ فأخبرته انّها من شخص لایقبل أن تعرفه، فقال العلوی: مایزال هذا الرجل کل حین یبعث بمثل هذا المال، فنعیش بها إلی قابل، و لکن لایصلنی جعفر بدرهم مع کثره ماله. & مجموعه ورام: 2/ 82؛ 8/ 29$
معلی بن خنیس قال: خرج أبوعبدالله (ع) فی لیله قد رشت السماء و هو یرید ظله بنی ساعده، فاتبعته فإذا هو قد سقط منـه شئ فقال: بسم الله اللهم رده علینا قال: فأتیته فسلمت علیـه فقال: معلی؟ قلت: نعم جعلت فداگ فقال لی: التمس بیدگ فما وجدت من شیء فادفعه إلی، قال: فإذا أنا بخبز منتشر، فجعلت أدفع
ص:138
إلیـه ما وجدت فإذا أنا بجراب من خبز فقلت: جعلت فداگ أحمله علی عنگ فقال: لا أنا أولی بـه منگ، و لکن امض معی قال: فأتینا ظله بنی ساعده، فإذا نحن بقوم نیـام فجعل یدس الرغیف و الرغیفین تحت ثوب کل واحد منـهم حتی أتی علی آخرهم ثم انصرفنا فقلت: جعلت فداگ یعرف هؤلاء الحق؟ فقال: لو عرفوا لواسیناهم بالدقه، و الدقه هی الملح. & بحار الأنوار 47/ 21 20؛ ثواب الأعمال/ 129؛ کافی 4/ 8$ کان أبوالحسن موسی (ع) ... یفتقد فقراء المدینـه فی اللیل، فیحمل إلیـهم الزبیل فیـه العین و الورق و الأدقه و التمور & خرما$ ، فیوصل إلیـهم ذلک، و لایعلمون من أی جهه هو. & إعلام الوری/ 296؛ الإرشاد/ 316؛ بحار الأنوار 48/ 101.$
فلسفه انفاق شبانـه
اشاره
انفاق شبانـه و پنـهانی و دور از چشم مردم، بـه دلایل ذیل بوده است:
الف: کمکهای پنـهانی خالصانـهتر است
قطعاً ریـا نمـیشود و ثوابش بسیـار است. امام بـه مردم آموزش مـیداد کـه کمکهای خود را بـه نیـازمندان، از مردم پنـهان دارند چرا کـه کمکهای پنـهانی ثواب بسیـاردارد.
ب: عدم احساس حقارت نیـازمندان
طبیعی بود کـه اگر هر نیـازمند، کمک کننده را نشناسد و نبیند احساس حقارت نمـیکند. بـه این جهت امام بـه انفاقهای شبانـه مـیپرداخت که تا انفاق شوندگان کـه روزها آن حضرت را مـیبینند، احساس حقارت نکنند و احترامشان بیشتر حفظ شود.
ج: بازماندگان شـهدا و کشتهشدگان درون جنگها
اشاره
ص:139
افرادی درون جنگها کشته یـا از شیعیـان شـهید شده و خانوادههای آنها بیسرپرست بودند. از این دسته، افرادی درکوفه بودند کـه در صفین شـهید شده بودند و امام علی (ع) شبانگاه مواد غذایی بـه درخانـه آنها مـیبرد و همچنین درون واقعه حره افراد بسیـاری از مردم مدینـه بـه شـهادت رسیدند و امام زین العابدین (ع) بـه آنها کمک مـیکرد. درکوفه و بصره نیز افراد بسیـاری توسط عمال بنی امـیه از جمله حجاج بن یوسف ثقفی کشته شده و شاید برخی از خانوادههای آنـها بـه مدینـه رفته بودند.
اما الحسین فیبدأ بأیتام من قتل مع أبیـه بصفین فأن بقی شئ نحب بـه الجزور و سقی بـه اللبن. & حیـاه الامام الحسین 1/ 128$
1- خاندان پیـامبر
در قیـام زید و همچنین شـهدای فخ تعدادی از خاندان پیـامبر شـهید شدند و خانوادههای آنها بیسرپرست بودند. امام سجاد و دیگر ا (ع) ترجیح مـیدادند کـه شبانگاه بـه آنها کمک کنند. چه آنکه اگر آشکارا کمک مـید (به جز دوران امام علی (ع)) ممکن بود کمک حکومتهای وقت، قطع شود.
2- تحمـیل فقر اقتصادی از سوی بنی امـیه بر مردم مدینـه
بنی امـیه مردم مدینـه را درون مضیقه شدید اقتصادی قراردادند و در نتیجه فقر و ناداری گسترش یـافت. بـه ویژه کـه آنها از نوادگان مـهاجران، انصار و یـا از خاندان رسول خدا (ص) و افراد با شخصیت بودند و شاید اظهار ناداری هم نمـید. اما امام، آنها را مـیشناخت و با احترام مواد مورد نیـازشان را تأمـین مـیکرد.
3- از زمان امام حسن مجتبی (ع) که تا نیمـه اول امامت امام باقر و همچنین نیمـه دوم امامت امام صادق (ع)، اختناق شدید سیـاسی بر مدینـه حاکم بود. بسیـار مراقبت مـیشد که تا بفهمند کـه چهانی با ا مرتبط هستند و از آنها
ص:140
طرفداری و پیروی مـیکنند رابطه آشکار بسیـاری از مردم، با امام قطع و منزل امام کنترل مـیشد. دراین شرایط بود کـه ا، بـه انفاقهای شبانـه مبادرت مـید که تا یـارانشان شناسایی نشوند.
اطعام
غذا بـه دیگران درون منزل، یکی از شیوههای نیـاکان ائمـه بود وائمـه نیز بـه آن مـیپرداختند.
عن سلمـی مولاه أبی جعفر قالت: کان یدخل إلیـه (بعض) إخوانـه فلایخرجون من عنده حتی یطم الطعام الطیّب و یکسوهم الثیـاب الحسنـه ...
و عن الهیـاج بن بسطام قال: کان جعفر بن محمد یطعم حتی لایبقی لعیـاله شیء. & صفه الصفوه 2/ 79/ 115/ 181؛ تهذیب الکمال( الهیـاج بن بسطام قال: کان جعفر بن محمد یطعم حتی لایبقی لعیـاله شئ.)$ عن بعض أصحابنا قال: أولم أبوالحسن موسی (ع) علی بعض ولده فأطعم أهل المدینـه ثلاثه أیـام الفالوذجات فی الجفان فی المساجد و الأزقه. & کافی 6/ 281( لحشر 59/ 7)، بحارالأنوار 48/ 110.$
آزادسازی بردگان
عاملداری را جنگ و یـا هر چیز دیگری بدانیم، این موضوع قطعی هست که نظام داری رواج داشت. از بردگان بـه عنوان نیروی کار وکارگراستفاده مـیشد. اکثر آنها نامسلمان یـا تازه مسلمان بودند کـه در جنگها اسیر و درجامعه اسلامـی بـه عنوان زندگی مـید. ا معصوم بـه این افراد نیز عنایت ویژه داشتند. آنهارا خریداری و تعلیم وتربیت و سپس آزاد مـید. این موضوع آثار مثبت ذیل را درون پیداشت.
1- افرادی از بردگی آزاد مـیشدند و از مزایـای آزادی بهرهمند مـیگشتند.
ص:141
2- امام با این اقدام بـه طور مستقیم، بـه تعلیم و تربیت افراد مـیپرداخت و حکومت نیز نمـیتوانست از این موضوع جلوگیری کند و زمـینـه بسیـار خوبی به منظور آشنایی آنان با امام و بهرهمندی از اخلاق پسندیده ائمـه بود.
3- آنها بعد از آزادی بـه عنوان موالی معصومـین شناخته مـیشدند و خود را منتسب بـه امام مـیدانستند و از پیروان امام بودند.
عن أبی عبدالله (ع) أن أمـیرالمؤمنین (ع) أعتق ألف مملوگ من کد یده. & الکافی 5/ 74$
عبدالله بن الحسین بن الحسن، قال: أعتق علی (ع) فی حیـاه رسول الله (ص) ألف مملوگ مما مجلت یداه، و عرق جبینـه، و لقد ولی الخلافه، و أتته الأموال، فما کان حلواه إلا التمر، و لاثیـابه إلا الکرابیس. & شرح نـهج البلاغه 2 ظ 202$ درباره امام باقر (ع) روایت شده:
فقد أعتق الامام باقر (ع): أهل بیت بلغوا أحد عشر مملوکاً و کان عنده ستون مملوکاً فأعتق ثلثهم عند موته. & اعلام الهدایـه 7/ 30. شرح شا فیـه أبی فراس 2/ 176$
و گاه بـه مناسبت و بهانـههای مختلف افراد را آزاد مـیکرد.
چنان کـه درباره امام رضا (ع) نقل شده کـه در طول زندگی پر برکت خود هزار را خریداری نمود و آزاد ساخت. & الاتحاف بحب الأشراف/ 155$
تشویق و ترغیب بـه انفاق
ا معصوم، افزون برآنکه خود درون شکلهای مختلف و به طورگسترده بـه انفاق مـیپرداختند، دیگران را نیز بـه انفاق تشویق مـید. روایـات بسیـاری درون خصوص فضیلت انفاق رسیده کـه اگر درون جامعه بـه آن پرداخته شود، ساختار نظام اقتصادی را درجهت رفاه اجتماعی و فقرزدایی سوق مـیدهد.
ص:142
و عن عبدالله بن الولید قال: قال لنا أبوجعفر محمد بن علی: یدخل أحدُکم یده کیس صاحبه فیأخذ ما یرید؟ قال قلنا: لا. قال: فلستم إخواناً کما تزعمون. & صفه الصفوه 1/ 79/ 171$
احترام بـه نیـازمند و رفتار کریمانـه
ا معصوم با افراد نیـازمند بسیـار کریمانـه رفتار مـید. درانجام کمکهای مالی بر آن بودند کـه شخصیت آنها تحقیر نشود وکمکهای مالی همـیشـه توأم با احترام بود.
ابن المنـهال الطائی: أن علی بن الحسین کان إذا ناول الصدقه السائل قبله ثم ناوله. & حلیـه الأولیـاء 1/ 453.$ و کان إذا أتاه (علی بن الحسین) السائل رحب بـه و قال مرحباً بمن یحمل زادی إلی الآخره. & مطالب السئول/ 412؛ صفه الصفوه 95: 2/ 165؛ کشف الغمـه: 3/ 288$
سیره اقتصادی درون رفتار خانوادگی
اشاره
گفتیم زندگی دنیوی به منظور ا هدف نبود. بی گمان همـه آنها زندگی زاهدانـه داشتند اما این موضوع سبب نشد کـه اعضای خانواده را از نظر اقتصادی درون مضیقه قرار دهند. بـه این موضوع درون سیره خانوادگی اشاره شد.
منابع مالی
اشاره
تمام ا، درون هرشرایط اقتصادی، انفاقات مالی داشتهاند. بذل و بخشش و رسیدگی بـه امور نیـازمندان یکی از ویژگیهای معصومـین بود. اما درون مورد اینکه
ص:143
آن پیشوایـان، این اموال را از کجا و چگونـه فراهم مـید و چه منابع مالی درون اختیـار داشتند، چندان بحث نشده است. درون هرصورت، منابع مالی ذیل تأمـین کننده برخی از انفاقات بود.
1- کار
اشاره
همـه ا (ع) درضمن تعلیم و تربیت بـه کار درون مزرعه و نخلستان نیز مـیپرداختند.
امام علی (ع)
عن أبی عبدالله (ع) قال: کان أمـیرالمؤمنین (ع) یضرب بالمر و یستخرج الأرضین، و کان رسول الله (ص) یمص النوی & هسته$ بفیـه و یغرسه فیطلع من ساعته و إن أمـیرالمؤمنین (ع) أعتق ألف مملوگ من ماله و کد یده. & الکافی 5/ 74؛ الارشاد/ 272؛( عن سعید بن کلثوم، قال: کنت عند الصادق جعفر بن محمد( ع)، فذکر أمـیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیـه السلام ..... ولقد أعتق من ماله ألف مملوک فی طلب وجه الله والنجاه من النار، مما کد بیدیـه ورشح منـه جبینـه ...) بحار الأنوار 46/ 74- 75$ عن أبی جعفر (ع) قال: لقی رجل أمـیرالمؤمنین (ع) و تحته وسق & الوسق: ستون صاعا او حمل بعیر$ من نوی فقال له: ما هذا یـا أباالحسن تحتگ؟ فقال: مائه ألف عذق & درخت خرما$ إن شاء الله، قال: فغرسه فلم یغادر منـه نواه واحده. & کافی 5/47 57 بحار الأنوار 41/85 $ عن أبی عبدالله (ع) قال: إن أمـیرالمؤمنین (ع) کان یخرج و معه أحمال النوی، فیقال له: یـا أباالحسن ما هذا معگ؟ فیقول: نخل إن شاء الله، فیغرسه فلم یغادر منـه واحده. & کافی 5/47 -57 بحار الأنوار 41/85 $
امام علی بن الحسین (ع)
ص:144
محمد بن منکدرگوید: مـیخواستم محمد بن علی را نصیحت کنم، اما او مرا نصیحت کرد. پرسیدند: چگونـه؟ گفت: بـه یکی از نواحی مدینـه رفتم. محمد بن علی را دیدم کـه کار مـیکند و عرق مـیریزد. باخود گفتم مردی از قریش با این حال درون طلب دنیـاست، مـیروم که تا اورا نصیحت کنم. نزدش رفتم و سلام کردم و او با مـهربانی جواب داد. گفتم مردی از قریش با این حال درطلب دنیـاست؟ اگر اجلت فرا رسد چه مـیکنی؟ جواب داد:
فقال (ع): لو جاءنی الموت و أنا علی هذه الحاله جاءنی و أنا فی طاعه من طاعه الله عزوجل. اکفُّ بها نفسی و عیـالی عنک و عن النّاس، و إنما کنت أخاف أن لو جاءنی الموت و أنا علی معصیـه من معاصی الله. فقلت: صدقت یرحمگ الله أردت أن أعظگ فوعظتنی. & الکافی 5/ 73 و 74؛ الفصول المـهمـه/ 210؛ مطالب السئول/ 411$
امام صادق (ع)
کانت له (الامام الصادق) ضیعه قرب المدینـه تسمـی (عین زیـاد)، فیـها نخل کثیر، فإذا نضج التمر أمر الوکلاء أن یثلموا فی حیطانـها الثلم & شکاف( راه)$ ، لیدخل الناس و یأکلوا من التمر و کان یأمر لجیران الضیعه الذین لایقدرون علی المجی کالشیخ و العجوز و المریض لکل واحد منـهم بمدّ من التمر، و ما بقی منـهم یأمر بحمله إلی المدینـه فیفرّق أکثره علی الضعفاء و المستحقین، و کانت قیمـه التمر الذی تنتجه الضیعه أربعه آلاف دینار، فکان ینفق ثلاثه آلاف منـها، و یبقی له ألف. & حیـاه الامام الصادق 1/ 64$ عن عبدالأعلی مولی آل سام قال: استقبلت أباعبدالله (ع) فی بعض طرق المدینـه فی یوم صایف شدید الحر فقلت: جعلت فداگ حالگ عند الله عزوجل و قرابتگ من رسول الله (ص) و أنت تجهد لنفسگ فی مثل هذا الیوم؟ فقال: یـا عبدالأعلی خرجت فی طلب الرزق لأستغنی عن مثلک & الکافی 5/ 74$ و لما ثار محمد بن عبد
ص:145
الله (ذی النفس الزکیـه) ترک الإمام الصادق (ع) المدینـه، و ذهب إلی أرض له بالفُرع، فلم یزل هناگ مقیماً حتی قتل محمّد. & کشف الغمـه 2/ 162 وعنـه فی بحار الأ نوار 47/ 5$
امام کاظم (ع)
محمد بن عبدالله البکری، قال: قدمت المدینـه أطلب بها دینا فقلت، لو أتیت موسی بن جعفر فشکوت إلیـه، فأتیته بنقمـی (جانب أحد، و هو موضع من أعراض المدینـه. کان لآل أبی طالب.) فی ضیعته، فخرج إلی، و أکلت معه، فذکرت له قصتی فأعطانی ثلاث مئه دینار. & سیر اعلام النبلاء 6/ 271$
امام هادی (ع)
امامهادی (ع): ... یذهب نـهاره إلی عمله فیقف تحت الشمس یعمل فی مزرعته ... & سیره الإمام علی الهادی/ 59$ این امام بزرگوار، وقتی بـه سامراء تبعید شد، آنجا نیز بـه کار درون مزرعه مـیپرداخت. & الاتحاف بحبّ الاشراف: 176. والفصول المـهمـه/472 . والصواعق المحرقه: 312.$ عن الحسن بن علی بن أبی حمزه، عن أبیـه قال: رأیت أبا الحسن (الثالث) (ع) یعمل فی أرض له قد استنقعت & پاهایش از عرق خیس شده بود$ قدماه فی العرق، فقلت له: جعلت فداگ أین الرجال؟ فقال: یـا علی قد عمل بالید من هو خیر منی فی أرضه و من أبی، فقلت له: و من هو؟ فقال: رسول الله (ص) و أمـیرالمؤمنین و آبائی (ع) کلهم کانوا قد عملوا بأیدیـهم و هو من عمل النبیین و المرسلین و الأوصیـاء و الصالحین. & کافی 5/ 76؛ سیره الإمام علی الهادی/ 59.$
ص:146
کار درون مزرعه و نخلستان و احیـای زمـین، از موضوعاتی هست که امام علی (ع) و پس از او، دیگر ا نیز بـه آن پرداختهاند و درآمد حاصله و درمواردی نیز اصل ملکی را کـه احیـا کرده بودند، بخشیده اند.
2- تجارت
تجارت، یکی از راههای درآمد بوده است. رسول خدا (ص) و اجداد آن حضرت از طریق تجارت امرار معاش مـید و برخی از ائمـه (ع) نیز تجارت داشتند.
عن محمد بن عذافر عن أبیـه قال: أعطی أبوعبدالله (ع) أبی ألفا و سبعمائه دینار فقال له: أتجر بها ثم قال: أما إنـهلی رغبه فی ربحها و إن کان الربح مرغوبا فیـه و لکنی أحببت أن یرانی الله عزوجل متعرضا لفوائده. قال: فربحت له فیـها مائه دینار ثم لقیته فقلت له: قد ربحت لگ فیـها مائه دینار. قال: ففرح أبوعبدالله (ع) بذلگ فرحا شدیدا فقال: لی أثبتها فی رأس مالی. & کافی 5/ 76 و 77$
3- ارث
ائمـه معصومـین (ع) املاکی داشتند کـه از پدر بـه ارث بودند. آن املاک، یکی از منابع درآمد مالی بـه شمار مـیآمد.
لقد کان (الحسین) کثیر البر و الصله فقد روی أنّه ورث أرضاً و أشیـاء فتصدّق بها قبل أن یقبضها. & حیـاه الإمام الحسین: 1/ 135$
4- خمس
خمس، یکی از منابع مالی هست که خدا و پیـامبر، آن را درون اختیـار ائمـه قرار دادهاند.
مصرف آن بـه طورکامل دراختیـار معصوم هست که هرگونـه خواست مصرف کند. بعد ازشـهادت امام علی (ع) و صلح امام حسن (ع) جامعه اسلامـی عملًا بـه دو گروه شیعه و طرفداران خلافت تقسیم شدند.
ص:147
پیروان ائمـه یعنی شیعیـان، خمس اموال خود را بـه امام عصرخود مـیدادند. هر چند بـه دلیل اختناق سیـاسی حاکم بر جامعه و جلوگیری از ارتباط مردم با ا، فرستادن خمس با مشکلات بسیـار رو بـه رو بود، اما خمس درون هر شرایطی یـا به منظور امام فرستاده مـیشد و یـا بـه نمایندگان و وکلای امام تحویل مـیگردید. این اموال درون جهت مصالح شیعیـان و ... بـه مصرف مـیرسید.
ا درون موضوع خمس، دستور اکید داده اندکه حتما به امام تحویل داده شود:
قال (ع): من اشتری شیئاً من الخمس لم یعذره الله، اشتری ما لایحلّ له.
و قال (ع): لایحلّ لأحد أن یشتری من الخمس شیئاً حتّی یصل إلینا حقّنا. & کافی 3/ 505$ احملوا الی الخمس فإنی لست آخذه منکم سوی عامـی هذا. & اعلام الهدایـه 11/ 44،$ محمد بن علی بن شاذان النیسابوری قال: اجتمع عندی خمسمائه درهم تنقص عشرین درهما فأنفت أن أبعث بخمس مائه تنقص عشرین درهما فوزنت من عندی عشرین درهما و بعثتها إلی الأسدی و لم أکتب مالی فیـها، فورد: وصلت خمسمائه درهم لگ منـها عشرون درهما. & کافی 1/ 523.$ درون اینکه خمس، ملک شخصی امام هست یـا مربوط بـه منصب امامت مـیباشد، اختلاف نظر وجود دارد. برخی این دیدگاه را ترجیح دادهاند کـه خمس، مال منصب امامت است. هرچه باشد، نتیجه یکی است. زیرا معصومـین (ع) بـه دلیل زندگی زاهدانـه ای کـه باید مـیداشتند اموال شخصی و غیرشخصی را درون جهت مصالح اسلام و مسلمـین مصرف مـید.
5- زکات
ص:148
زکات، از دیگر منابع مالی هست که از سوی شیعیـان بـه امام و یـا با اجازه امام بـه نمایندگان تحویل داده مـیشد. درون هر صورت درون جهت رفع نیـاز نیـازمندان و ... مصرف مـیگردید.
عن ضریس قال: سأل المدائنی أباجعفر (ع) قال: ان لنا زکاه نخرجها من أموالنا، ففیمن نضعها؟ فقال (ع): فی أهل ولایتگ. قال: انی فی بلادفیـها أحد من أولیـائگ. فقال (ع): ابعث بها الی بلدهم تدفع الیـهم، و لاتدفعها الی قوم ان دعوتهم غداً إلی أمرگ لم یجیبوگ. و قال (ع): إنّما موضعها أهل الولایـه. و کان یقدّم المـهاجرین و أصحاب العقل و الفقه علی غیرهم، فحینما سئل (ع) عن کیفیـه العطاء فقال (ع): اعطهم علی الهجره فی الدین و العقل و الفقه. & کافی 3/ 545 و 549$
6- هدایـا و نذورات
از دیگر منابع، مالی هدایـا و نذورات بود کـه ازسوی شیعیـان بـه امام معصوم یـا وکیل او تحویل داده مـیشد و یـا با اجازه امام، درون موارد تعیین شده، مصرف مـیشد.
عن إسحاق الجلاب قال: اشتریت لأبی الحسن (ع) غنما کثیره، فدعانی فأدخلنی من إصطبل داره إلی موضع واسع لاأعرفه، فجعلت أفرق تلگ الغنم فیمن أمرنی به، فبعث إلی أبی جعفر و إلی والدته و غیرهما ممن أمرنی ... & کافی 1/ 498- 500$ متوکل عباسی مریض شد. مادرش نذرکرد اگر شفا یـابد، اموال بسیـاری بـه امام ابوالحسن (ع) بدهد. امام نیز آنها را بـه دارویی راهنمایی کرد و شفا یـافت. مادرمتوکل ده هزار دینار به منظور امام فرستاد. برخی جاسوسی د کـه ابوالحسن
ص:149
اموال بسیـاری جمع کرده است. مأمورین، شبانگاه بـه منزل امام هجوم بردند ... و ثابت شد اموالی بوده کـه مادر متوکل فرستاده است. & کافی 1/ 499( مأمورین، خانـه امام را بازرسی د واموال رانزد متوکل بردند. وی مـهر مادرش را دید ومادرش جریـان را بـه او خبرداد وتمام اموال را بـه منزل امام برگرداند. فحملته ورددت السیف والکیسین و قلت له: یـا سیدی عز علی، فقال لی:" سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون"$
7- وصیت
عن بدر غلام أحمد بن الحسن قال: وردت الجبل & الجبل بالتحریک کوره بین بغداد وآذربیجان$ و أنا لاأقول بالإمامـه، أحبهم جمله إلی أن مات یزید بن عبدالله فأوصی فی علته أن یدفع الشـهری السمند & الشـهری ضرب من البرذون. والسمند فرس له لون، معروف$ و سیفه و منطقته إلی مولاه فخفت إن أنا لم أدفع الشـهری إلی إذ کوتکین & کان من امراء الترک من اتباع بنی العباس$ نالنی منـه استخفاف فقومت الدابه و السیف و المنطقه بسبعمائه دینار فی نفسی و لم اطلع علیـه أحدا فإذا الکتاب قد ورد علی من العراق: وجه السبع مائه دینار التی لنا قبلگ من ثمن الشـهری و السیف و المنطقه. & اصول کافی 1/ 522$ قال أحمد بن الحسن: أوصی یزید بن عبدالله بدابه و سیف و مال و أنفذ ثمن الدابه و غیر ذلگ و لم یبعث السیف فورد: کان مع ما بعثتهم سیف فلم یصل (أو کما قال). & اصول کافی 1/ 523$ علی بن محمد قال: کان ابن العجمـی جعل ثلثه للناحیـه و کتب بذلگ و قد کان قبل إخراجه الثلث دفع مالا لابنـه أبی المقدام، لم یطلع علیـه أحد فکتب إلیـه فأین المال الذی عزلته لأبی المقدام. & اصول کافی 1/ 524$
8- مصادره برخی اموال حکومتیـان
چنان کـه درباره امام حسین (ع) نقل شده، اموالی از یمن به منظور دمشق
ص:150
فرستاده شده بود. آن حضرت آن اموال را تصرف و بین نیـازمندان تقسیم نمود و به معاویـه نامـه نوشت: من الحسین بن علیّ الی معاویـه بن أبی سفیـان، أمّا بعد فإنّ عیراً مرّت بنامن الیمن تحمل مالًا و حُللًا و عنبراً و طیباً إلیگ لتودعها خزائن دمشق و تعلّ بها بعد النّهْل بنی أبیگ، و إنّی احتجتها الیـها فأخذتها، و السلام. & نـهج البلاغه 4/ 327$
یکی از مردم کوفه کـه ازشیعیـان حضرت علی (ع) بود، بـه سامرا رفت که تا از امام هادی (ع) استمداد کند. آن حضرت درون منزل نبود. بـه وی گفتند: امام درون مزرعه ای درخارج شـهرکار مـیکند. اوناگزیر بـه خارج شـهر، نزد آن حضرت رفت وموضوع نیـازخود را خدمت امام عرض کرد وآن حضرت نیز آن مبلغ را نداشت و به خط مبارک نوشت کـه ایشان این مبلغ را ازمن طلب دارد وفرمود: وقتی بـه سامرا برگشتم ومردم نزد من آمدند، شمانیزبیـایید وبگویید ازشما این مقدارطلب دارم واصرارکنید کـه بدهم. هرچه عذرآوردم، نپذیرید. مرد عرب همان گونـه کـه امام دستور داده بود، انجام داد وامام مـیفرمود: ندارم. برخی از درباریـان کـه آنجا بودند، موضوع را بـه متوکل خبر دادند ومتوکل دستور داد مبلغ سی هزار درهم بـه امام بدهند وامام آن را بـه مرد عرب دادوفرمود:
خذ هذا المال و اقضِ منـه دینگ، و انفق الباقی علی عیـالگ و أهلگ و اعذرنا. و أکبر الاعرابی ذلگ، و قال للامام: إن دینی یقصر علی ثلث هذا المبلغ. فأبی الإمام (ع) أن یستردّ منـه من الثلاثین شیئاً، فولّی الاعرابی و هو یقول: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ. & الاتحاف بحبّ الاشراف: 176. والفصول المـهمـه لابن الصباغ: 274. والصواعق المحرقه: 312.$
عن إسماعیل بن سلام، و فلان بن حمـید، قالا، بعث إلینا علی بن یقطین، فقال: اشتریـا راحلتین و تجنبا الطریق، و دفع إلینا مالا و کتبا حتی توصلا ما معکما من المال و الکتب إلی أبی الحسن موسی (ع) و لایعلم بکما أحد. قالا: فأتینا الکوفه فاشترینا راحلتین و تزودنا زادا و خرجنا نتجنب الطریق حتی إذا صرنا
ص:151
ببطن الرمـه شددنا راحلتنا و وضعنا لهما العلف و قعدنا نأکل، فبینا نحن کذلک إذا راکب قد أقبل و معه شاکری & اجیر ومستخدم$ . فلما قرب منا فإذا هو أبوالحسن موسی (ع) فقمنا إلیـه و سلمنا علیـه و دفعنا إلیـه الکتب و ما کان معنا فأخرج من کمـه کتبا فناولنا إیـاها، فقال: هذه جوابات کتبکم. & اختیـار معرفه الرجال- الشیخ الطوسی 735-/ 821$
9- موقوفات ائمـه
موقوفات ائمـه (ع) کـه از آنها تحت عنوان صدقات یـاد شده و از زمان رسول خدا (ص) آغازشده است، بخشـهای مفصلی دارد کـه شرح آن درکتابهای حدیث وفقه وتاریخ بـه صورت گسترده آمده و روایـات بسیـاری درون این خصوص نقل شده است.
عن عبد الرحمان بن الحجاج قال: بعث إلی أبوالحسن (ع) بوصیـه أمـیرالمؤمنین (ع) و بعث إلی بصدقه أبیـه مع أبی إسماعیل مصادف، و ذکر صدقه جعفر بن محمد (ع) و صدقه نفسه:
بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما تصدق بـه موسی ابن جعفر، تصدق بأرضه مکان کذا و کذا، و حدود الأرض کذا و کذا، کلها و نخلها و أرضها و مائها و أرجائها و حقوقها و شربها من الماء و کل حق هو لها فی مرفع أو مظهر، أو عنصر، أو مرفق، أو ساحه، أو مسیل، أو عامر، أو غامر، تصدق بجمـیع حقه من ذلک علی ولده من صلبه الرجال و النساء یقسم، و إلیـها ما أخرج الله عزوجل من غلتها بعد الذی یکفیـها فی عمارتها و مرافقها، و بعد ثلاثین عذقا یقسم فی مساکین أهل القریـه بین ولد موسی بن جعفر للذکر مثل حظ الأنثیین ... & بحار الأنوار 48/ 282 281$
10- کرامات
ائمـه درون برخی موارد، به منظور رفع نیـاز بعضی از افراد، از معجزه نیز استفاده
ص:152
مـید.
قال الزهری: کنت عند علی بن الحسین (ع) فجاءه رجل من أصحابه، فقال له علی بن الحسین (ع): ما خبرک أیـها الرجل؟ فقال الرجل: خبری یـا ابن رسول الله أنی أصبحت و علی أربعمائه دینار دین لاقضاء عندی لها، و لی عیـال ثقاللی ما أعود علیـهم به، قال: فبکی علی بن الحسین (ع) بکاءا شدیدا، فقلت له: ما یبکیک یـا ابن رسول الله؟ فقال: و هل یعد البکاء إلا للمصائب و المحن الکبار؟ قالوا: کذلک یـا ابن رسول الله، قال: فأیـه محنـه و مصیبه أعظم علی حر مؤمن من أن یری بأخیـه المؤمن خله فلایمکنـه سدها و یشاهده علی فاقه فلایطیق رفعها، قال: فتفرقوا عن مجلسهم ذلک، فقال بعض المخالفین- و هو یطعن علی علی بن الحسین (ع)-: عجبا لهؤلاء یدعون مره أن السماء و الأرض و کل شئ یطیعهم، و أن الله لایردهم عن شئ من طلباتهم، ثم یعترفون أخری بالعجز عن إصلاح حال خواص إخوانـهم، فاتصل ذلک بالرجل صاحب القصه، فجاء إلی علی بن الحسین (ع) فقال له: یـا ابن رسول الله بلغنی عن فلان کذا و کذا، و کان ذلک أغلظ علی من محنتی، فقال علی بن الحسین (ع): فقد أذن الله فی فرجک، یـا فلانـه احملی سحوری و فطوری، فحملت قرصتین، فقال علی بن الحسین (ع) للرجل: خذهما فلیس عندنا غیرهما فان الله یکشف عنک بهما و ینیلک خیرا واسعا منـهما، فأخذهما الرجل و دخل السوق لایدری ما یصنع بهما و یتفکر ...
نانها را بـه یک عدد ماهی وقدری نمک فروخت. ماهی را بـه منزل برد وشکافت. دو عدد لؤلؤ گران قیمت بیرون آمد. بعد ازاندکی صاحبان ماهی ونمک، نانها را آوردند وگفتند: این نان به منظور ما قابل استفاده نیست، مال خود شما باشد. ماهی ونمک را نیز بـه شما بخشیدیم. وقتی آنها رفتند،ی ازجانب امام
ص:153
آمد وگفت: امام فرمود: نانها را بـه خود ما برگردانید. خداوند مشکل شما را حل کرد وآن شخص دو عدد لؤلؤ را بـه اموال بسیـار فروخت. & بحارالأنوار 46/ 20.$ از این داستان چنین استفاده مـیشود:
الف: هرباید درون برابر مشکلات دیگران آن چنان احساس مسؤولیت کند کـه اگرنتواند برطرف کند، این احساس او را بـه گریـه وا دارد.
ب: گرفتاری وناگواری مومنان را حتما مصیبت بزرگ دانست.
ج: افرادی از مخالفان، درمجالس ومحافل ائمـه حضور مـییـافتند که تا ازموضوعاتی کـه پیش مـیآید، استفاده نموده وبرضد ائمـه تبلیغ کنند.
د: ائمـه زمانی ازمعجزه استفاده مـید کـه خداوند اجازه داده باشد. درنتیجه هرکجا معجزه ای واقع شده، خداوند اجازه داده است.
ه: ائمـه از طریق الهام یـافرشتگان باخداوند مرتبط مـیباشند ودر موارد لازم دستوراتی ازجانب خداوند فرستاده مـیشده وائمـه طبق آنها عمل مـید.
ص:154
خلاصه و نتیجه
سیره اقتصادی ا، بـه سیره حکومتی و سیره شخصی درون روابط اجتماعی و سیره خانوادگی تقسیم مـیشود و هر کدام آنها مبانی و اصول کلی داشته است. از جمله اصول کلی درون سیره اقتصادی و حکومتی امور ذیل بودهاند: بهرهوری بیشتر از منابع اقتصادی، احیـای ذخایر طبیعی، عمارت و آبادانی زمـین، عدم انباشتن ثروت، رسیدگی بـه امور نیـازمندان، واگذاری مسؤولیت بـه افراد کاردان و مورد اعتماد، صرفهجویی درون مصرف بیتالمال، التزام بـه زهد و پارسایی بـه عنوان رهبر جامعه، برابری درون تقسیم بیتالمال، برگرداندن اموالی کـه به ناحق تصرف شده است. مواردی ازسیره اقتصادی درون روابط اجتماعی، امورذیل بوده است: انفاق، اطعام، احترام بـه نیـازمندان، اخلاص، تشویق دیگران بـه انفاق، کار، خمس، زکات، تجارت، ارث، مصادره اموالی کـه در اختیـارحکومتها بوده است، هدایـا و نذورات و موقوفات کـه از منابع مـهم درآمد اقتصادی ا بوده است.
ص:155
پرسشهای این فصل
پنج مورد از مبانی کلی سیره اقتصادی را بر شمارید.
پنج مورد از اصول سیره اقتصادی را بیـان کنید.
از نامـه امام علی (ع) بـه مالک اشتر درباره مالیـات، چه مطالبی استفاده مـیشود؟
دستور امام علی (ع) درباره کارگزاران چه بود؟
دو نمونـه از زهد امام علی (ع) را توضیح دهید.
چرا امام علی (ع) فرمود: حتما ثروتهایی کـه درزمان عثمان دراختیـارافراد قرارگرفته، بـه بیت المال برگردد؟
چهارنمونـه ازانفاقهای ائمـه را بیـان کنید.
فلسفه انفاق شبانـه را بیـان کنید.
منابع اقتصادی ودرآمد ائمـه رانام ببرید.
ازداستان امام سجاد (ع) کـه نیـازیکی ازشیعیـان را ازطریق معجزه برطرف کرد، چه استفادههایی مـیشود؟
ص:159
فصل ششم مبانی اعتقادی
پیش درآمد
نقش بنیـادی رسالت مداران الهی درون فرهنگ، تجلی مـیکند. فرایند حضور فعال ائمـه درعرصه فرهنگی، تعلیم وتربیت رابرمبنای توحیداعتقادی، ایمان بـه خداوند، فضایل اخلاقی، گسترش آموزههای معنوی درجامعه و ... درون پی دارد.
تعلیم وتربیت، با تکیـه بر وحی وآموزههای آسمانی ازوظایف اصلی پیـامبران بود. خداوند درچند جای قرآن براین موضوع تأکید کرده است:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیـهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. & جمعه 62/ 3.$ این آیـه شریفه خط مسؤولیت فرهنگی پیـامبران را بـه خوبی ترسیم کرده است.
الف. اثبات رسالت آسمانی: بـه وسیله ارائه دلیل و معجزه و آیـه.
ب. هدف اصلی بعثت: تزکیـه، پاکیزه ساختن و تربیت انسانها.
ج. ابزار تزکیـه: بـه آموزشهای کتاب آسمانی و دانش، استوار مـیباشد و هر آگاهی کـه جامعه بـه آن نیـازمند است، بـه دو دسته کلی، دانش وحی و دانش عقلی تقسیم مـیشود.
د. محروم شدن ازبعثت پیـامبران و یـا نپذیرفتن سخن آنها، گمراهی فراگیر را درون پی دارد. چنان کـه پذیرش نیز، هدایت وسعادت جاودانـه را درون پی دارد.
ص:160
مسؤولیت وجایگاه فرهنگی ا معصوم نیز عیناً همان هست که دراین آیـه بیـان شده است. ازاینجامـیتوان بـه خوبی دانست کـه انزوای فرهنگی معصومـین درجامعه چه خسارتهای غیرقابل جبرانی را درون پی داشته است.
زیرا بـه همان نسبت کـه آثار وجودی پیـامبران و ا معصوم درجامعه گسترده است، محرومـیت از این نعمت بزرگ الهی نیز، خسارت عظیمـی درون پی دارد.
آثاراعتقادی وفرهنگی رسالت مداران الهی درون دوگستره زندگی دنیوی واخروی غیرقابل شمارش هست ودرتمام زوایـای زندگی فردی و اجتماعی تأثیری شگرف دارد. همان گونـه کـه درعرصههای اجتماعی اعم ازسیـاسی، اقتصادی، آداب ورسوم وروابط اجتماعی تأثیرآشکاردارد، درزندگی شخصی و روابط خانوادگی و زندگی شخصی نیزتأثیرعمـیق دارد. بـه همـین جهت، درون نخستین دعوت پیـامبران و ا معصوم، تعارض بین آنهاوحکومتیـان ظاهرگردید. هرزمان کـه پیـامبری برانگیخته شد، سلاطین با آنـها بـه ستیز پرداختند. زیراپیـامبری وامامت با سلطنت تعارض ذاتی وتضاد ماهوی دارند. حضورهرکدام وجود دیگری را نفی مـیکند. براین اساس، رهبران الهی هیچ گاه با سلاطین درتعامل و سازش برنیـامدند. زیرا طاغوت و خدا هیچ گاه درون اندیشـه و عمل قابل جمع نیستند.
خاستگاه اصلی این تعارض، نزاع برسرحکومت نبود. چه آنکه هدف پیـامبران حکومت نبود. حکومت درون نزد پیـامبران ابزاری بود کـه زمـینـه تحقق اه بعثت را فراهم مـیساخت. اصلی ترین اقدام پیشوایـان الهی، اصلاح فرهنگی، بود. بدیـهی هست که اصلاح فرهنگی نخست: بدون حکومت تحقق نمـییـابد ودوم: اگر اصلاح فرهنگی صورت گیرد، سلطنت را نفی مـیکند. بدیـهی هست که اگرجامعه ازنظر فرهنگی اصلاح شود، حکومت غیرالهی را نمـیپذیرد. چون برمبنای سلطه ظالمانـه برخی بر بعضی دیگراستواراست. حکومتیـان، این موضوع راخوب مـیدانستند کـه اگرپیـامبران وا بـه تعلیم وتربیت بپردازند استمرارحکومت آنها غیرممکن
ص:161
مـیشود. ازاین روازحضور آنها درعرصه تعلیم و تربیت جلوگیری د. درنتیجه ستیزمشرکان با پیـامبران وستیزسلاطین بنی امـیه و بنی عباس با ا معصوم خاستگاه واحدی داشته است. ابزار و وسایلی کـه استفاده کرده اند نیز همانند بوده است.
این مقدمـه بـه نسبت طولانی را به منظور این آوردم که تا روشن شود که:
1- فلسفه امامت معصومـین، حضور آنها درون عرصه تعلیم و تربیت است.
2- تعلیم وتربیت، مسؤولیت اصلی آنها بود. مبارزات سیـاسی نیز به منظور آن بود کـه زمـینـه تحقق این مسؤولیت را فراهم سازند.
3- حضورا معصوم درعرصه تعلیم وتربیت، پایـههای حکومت طاغوتیـان را متزلزل و استمرار حکومت آنها را ناممکن مـیساخت.
4- تعارض ا معصوم باحاکمان و حکومتیـان، نخست تعارض فکری و فرهنگی بود کـه سازش را با آنها درون تمام ابعاد زندگی اجتماعی ناروا مـیساخت.
و اینک بـه برخی از جلوههای سیره فرهنگی معصومـین، درون بستر تاریخ مـیپردازیم.
عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): إنی تارگ فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض و عترتی أهل بیتی فإنـهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. & المسند، أحمد بن حنبل 7/ 19332 و 4/ 11131 و 4/ 11104 و 4/ 11561؛ المستدرک 3/ 161/ 4711/ 309؛ عجم الکبیر 5/ 73؛ مسند ابی یعلی 3/ 35/ 297؛ المصنف، ابن ابی شیبه 7/ 176 مناقب الإمام أمـیرالمؤمنین( ع)- محمد بن سلیمان الکوفی 2/ 167- 168$
مسؤولیت درون برابر قرآن
اشاره
پیـامبران الهی و ا معصوم درون برابرکتابهای آسمانی، چهارمسؤولیت ویژه دارند.
ص:162
الف- صیـانت از تحریف.
ب- تفسیر و تبیین آن به منظور مردم.
ج- عمل بـه آن.
د- اجرای دستورهای آن درون جامعه.
جمعآوری و صیـانت قرآن از تحریف
گرچه خداوند ضمانت کرده کـه قرآن را ازتحریف حفظ مـیکند، اما بخشی از این مسؤولیت را برعهده پیـامبر و ا گذاشته است. بـه این جهت، رسول خدا (ص) درون دو دوران مکی و مدنی دستور داد قرآن راحفظ کنند وبنویسند و حفظ و نوشته خود را به منظور پیـامبر ویکدیگر بازخوانی کنند. رسول خدا (ص) این مسؤولیت را بعد ازخود بـه امام معصوم واگذار کرد. به منظور همـین هدف بـه امام علی (ع) دستورداد قرآن را جمعآوری کند:
و روی عن الإمام جعفر بن محمد الصادق (ع): أنّ رسول الله (ص) قال لعلیّ (ع): یـا علیّ! القرآن خلف فراشی فی المصحف و الحریر و القراطیس فخذوه، و اجمعوه، و لاتضیّعوه کما ضیّعت الیـهود التوراه، فانطلق علیّ (ع) فجمعه فی ثوب أصفر. & المناقب لابن شـهر آشوب: 2/ 41، وفتح الباری: 10/ 386، والإتقان للسیوطی: 1/ 51$ و جاء أیضاً أنّ الإمام علیّاً (ع) رأی من الناس طیره & سستی$ عند وفاه النبیّ (ص) فأقسم أنّه لایضع علی ظهره رداءه حتی یجمع القرآن، فجلس فی بیته ثلاثه أیـام حتی جمع القرآن. & الفهرست/ 30$ این دستور رسول خدا (ص) بـه حضرت علی (ع) جزبرای آن نبود کـه خواست قرآن ازتحریف حفظ شود ومبنای عمل قرارگیرد. حضرت علی (ع) نیزدراجرای این
ص:163
دستور خدا وپیـامبر، درنخستین فرصت، قرآن راجمعآوری نمود و به حکومتیـان ارائه داد:
کما روی أنّ علیّاً (ع) انقطع عن الناس مدّهً حتی جمع القرآن، ثمّ خرج إلیـهم فی إزار یحمله و هم مجتمعون فی المسجد، فلمّا توسّطهم وضع الکتاب بینـهم ثمّ قال: إنّ رسول الله (ص) قال: إنّی مخلّف فیکم ما إن تمسّکتم بـه لن تضلّوا کتاب الله و عترتی أهل بیتی و هذا کتاب الله و أنا العتره، و قال لهم: لئلّا تقولوا غداً إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ & أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ/ اعراف/ 172$ . ثمّ قال: لاتقولوا یوم القیـامـه إنّی لم أدعکم إلی نصرتی و لم اذکّرکم حقّی و لم أدعکم إلی کتاب الله من فاتحته إلی خاتمته. & المناقب لابن شـهرآشوب: 2/ 41 .. کتاب سلیم بن قیس: 32، ط-. مؤسّسه البعثه$
فقال له عمر: إن یکن عندگ قرآن فعندنا مثله فلا حاجه لنا فیکما. & اعلام الهدایـه 2/ 145.$ اقدام امام علی کـه درنخستین فرصت قرآن را بـه خط خود نوشت و به حکومتیـان ارائه داد و قرآن و اهل بیت را به منظور هدایت و تربیت جامعه معرفی کرد، از دو جهت ضروری بود:
اول: انجام وظیفه و مسؤولیت الهی خود.
دوم: اگر بپذیرند، هدایت شوند و اگر نپذیرند، حجت بر آنها تمام گردد.
این اقدام مستلزم پیـامهای ذیل بود:
1: قرآن بـه طورکامل نزد ما اهل بیت هست و ما مسؤولیت حفظ آن را برعهده داریم.
2: حکومتیـان گرچه حکومت را از مسیراصلی منحرف د، اما بدانند کـه چنین اقدامـی درباره قرآن نمـیتوانند انجام دهند.
3: مسلمانان حتما قرآن را از ما بپرسند و برای فهم قرآن بـه ما مراجعه کنند.
ص:164
4: معرفی خود واهل بیت (ع) بـه عنوان رهبران الهی واینکه سرچشمـه واساس هدایت جامعه، ما اهل بیت هستیم.
5: حل مشکلات فکری، اعتقادی و دینی. زیرا موارد بسیـاری پیش آمد کـه عمر مـیگفت: لولا علی لهلگ عمر. لاأبقانی الله لمعضلهلها أبوالحسن. & اسد الغابه 4/ 22، وتهذیب التهذیب 7/ 296، وتاریخ دمشق 3/ 39 حدیث 1071، والریـاض النضره 2/ 197، وکنز العمال 5/ 832.$ 6: بیـان حکم خدا وجلوگیری از انحراف.
نیـاز بـه تفسیر
اشاره
ضروری هست که هرکتاب، نامـه، خطابه و شعرکه درهرموضوعی نوشته و ارائه شده باشد، دست کم بخشی از آن نیـاز بـه تفسیر و تأویل دارد. مـیبینیم کـه برکتابهای فقهی، روایی، قصیدهها، خطابهها و همچنین کتابهای ادبیـات درون طول تاریخ، شرح و تفسیر نوشته شده است. حتی برشرح و تفسیر نیز شرح و تفسیر دیگر نگاشته اند. چنان کـه برصحاح ششگانـه اهل سنت شرحهای بسیـار نوشته شده، کتابهای فقهی و ادبیـات آنها نیزهمـین گونـه است. درون این صورت هیچ نمـیتواند بگوید: قرآن نیـاز بـه تفسیر ندارد و یـا مدعی شود کـه هرچه من مـیفهمم، درست هست و فهم دیگران باطل است. دراین صورت فهم هیچ فقیـه، مفسر، اندیشمند مسلمان نمـیتواند ضابطه درست فهمـیدن قرآن باشد که تا درستی دیگراندیشـهها را بااندیشـه و فهم او ارزیـابی کرد. بعد ضابطه درست فهمـیدن قرآن چیست؟
ضابطه درستفهمـیدن قرآن
ضروری هست کهی قرآن را خوب مـیفهمد و مفاهیم آن را خوب مـیداند و دانستههای خود را خوب به منظور مردم بیـان مـیکند کـه قرآن بر او نازل شده باشد و
ص:165
مسؤولیت بیـان آن را از جانب خداوند بر عهده داشته باشد. تردیدی نیست کـه تفسیر قرآن بـه دو دلیل ذیل، منحصر بـه رسول خدا (ص) است:
الف: قرآن برآن حضرت نازل شد. اوکه نخستین مخاطب قرآن بود، مـیدانست کـه منظورخداوند چیست.
ب: رسول خدا مسؤولیت داشت کـه قرآن را به منظور جامعه بیـان کند.
این مسؤولیت نیزمستلزم آن هست که نخست خود بداند کـه مفاهیم قرآن چیست و منظورخداوند کدام است؛ که تا بتواند آنچه را کـه خداوند بیـان کرده و به آن دستورداده است، به منظور جامعه تفهیم، تبیین و تفسیرکند و توضیح دهد واجرا کند.
به این دو دلیل، تنـها ضابطه ومعیـارتفسیر و درست فهمـیدن قرآن، رسول خداست.
انحصار فهم کامل قرآن بـه ائمـه
رسول خدا (ص)، دانایی خود رابه طورکامل، بـه ویژه قرآن را بـه حضرت علی (ع) آموخت و مسؤولیت تفسیرقرآن وبیـان احکام شریعت راپس ازخود، برعهده آن حضرت و دیگر اوصیـای بعد از او نـهاد. رسول خدا (ص) به منظور ایفای این مسؤولیت، قرآن وتفسیر آن را بـه صورت ویژه بـه حضرت علی (ع) آموخت. بـه همـین جهت، آموزشهایی کـه رسول خدا (ص) ویژه حضرت علی (ع) ترتیب داد، به منظور هیچ کدام ازصحابه نقل نشده هست و دلیل بر این هست که مسؤولیت بیـان وتفسیر قرآن بعد از رسول خدا (ص) منحصربه حضرت علی (ع) است. روایت مشـهور ذیل نیزکه از رسول خدا (ص) نقل شده، دلیل همـین مطلب است.
رسول الله (ص) قال: أنا مدینـه العلم و علی بابها فمن أراد بابها فلیأت علیـا. & فرائد السمطین 1/ 98$ هیچ نیزازصحابه بـه جزحضرت علی (ع)، مدعی نشد کـه علم و دانایی پیـامبرنزد من هست وهیچ نیز نگفت کـه رسول خدا (ص) علم قرآن را بـه طور
ص:166
کامل بـه من آموخته و از تمام اسرار قرآن، مرا آگاه کرده است. این حقیقت، ویژه حضرت علی (ع) بود و تنـها درباره او نقل شده و فقط ایشان فرموده هست که علم پیـامبر نزد من هست و من بـه تمام اسرار قرآن آگاه هستم.
آن حضرت فرمود:
ما نزلت علی رسول الله (ص) آیـه من القرآن إلّا أقرأنیـها و أملاها علیَّ فکتبتها بخطّی، و علّمنی تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمـها و متشابهها، و دعا الله عزّوجلّ أن یعلّمنی فهمـها، فما نسیت آیـهً من کتاب الله عزّوجلّ و لا علماً أملاه علیّ فکتبته و ما ترک شیئاً علّمـه الله عزوجل من حلال و حرام و لا أمر و لا نـهی و ما کان أو یکون من طاعه أو معصیـه إلّا علّمنیـه و حفظته، فلم أنس منـه حرفاً واحداً. & کفایـه الطالب للکنجی: 199، والاتقان للسیوطی: 2/ 187، وبحار الأنوار: 92/ 99.$ روایـات، درون این خصوص کـه رسول خدا (ص) نسبت بـه حضرت علی (ع) عنایت ویژه داشت واینکه تفسیر قرآن ویژه آن حضرت ودیگر ا معصوم مـیبا شد، بسیـار است.
آموزشهای ویژه ای کـه رسول خدا (ص)، درباره قرآن، مخصوص حضرت علی (ع) ترتیب داد، بـه همـین جهت بود کـه او مسؤولیت صیـانت و تفسیر قرآن را بعد از رسول خدا (ص) برعهده داشت. آن حضرت نیز این مسؤولیت را بر عهده ا بعد ازخود نـهاد.
امام باقر (ع): إن العلم الذی نزل مع آدم (ع) لم یرفع، و العلم یتوارث، و کان علیّ (ع) عالم هذه الامـه، و انـه لم یـهلگ منّا عالم قط إلّا خلفه من أهله من علم مثل علمـه، أو ما شاء الله. & اصول کافی 1/ 222$
ص:167
الامام الصادق (ع) قال: و الله إنی لأعلم کتاب الله من أوله إلی آخره کأنـه فی کفی، فیـه خبر السماء و خبر الأرض، و خبر ما کان، و خبر ما هو کائن، قال الله عزَّوجلَّ: فیـه تبیـان کل شیء. & اصول کافی 1/ 229$ بدیـهی استی کـه در جریـان وحی قرار دارد، مفاهیم و تفسیر قرآن را بـه طور کامل مـیداند، منظور خداوند را از آیـات قرآن، خوب مـیفهمد، درون موضوع کلام، یعنی عقاید و فقه نیز آگاهی کامل دارد، زیرا فهم کامل قرآن، مستلزم فهم کامل دین نیز هست. از این جهت درون اینجا فصل دیگری گشوده مـیشود کـه تنـها ائمـه، دانایـان کامل هستند و مـیتوانند بـه تمام پرسشهای مردم پاسخ گویند.
امام و قرآن
تربیت و هدایت جامعه با دو چیز تحقق مـییـابد: اول: کتاب خدا، دوم: پیشوای معصوم کـه یکی صامت ودیگری ناطق است. بـه همـین جهت، خداوند، کتاب وپیـامبران را باهم فرستاد. تعامل کتاب وپیـامبران این بود کـه کتاب مؤید پیـامبران ویـا دلیل اثبات پیـامبری ومعجزه آنها ازیک سو و ازسوی دیگرجامع تمام دستورهای مکتوب خداوند بود وپیـامبران نیزبه نوبه خود مفسر و مبین و اجرا کننده آن دستورها بودند.
پیـامبر اسلام و قرآن همـین رابطه را داشتند. این جایگاه بعد از رسول خدا (ص)، بـه ائمـه (ع) سپرده شد. آن حضرت، به منظور تبیین همـین جایگاه ا بعد از خود فرمود:
انی تارگ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
ص:168
این سخن دلیل هست که هدایت کننده صامت همـیشـه حتما همراه هدایت کننده ناطق باشد و این دوهدایت کننده بـه نام قرآن وعترت همـیشـه باهم هستند. عدم جدایی آنها درون دو بعدزمانی ومعنوی امری حتمـیاست. بلکه بـه یک معنا امکان پذیر نیست. زیرا آنها درون بعد عمل بـه قرآن، هیچ گاه از قرآن جدا نشدند و به هیچ عنوان بر خلاف قرآن عمل ند. چه آنکه رسول خدا (ص) دربعد عمل بـه کتاب آسمانی، هیچ گاه اعمالش جدا از دستورهای قرآن نبود. درباره ا نیز عدم افتراق درون بعد عمل بـه قرآن بـه این معناست کـه تمام زندگی آنها درون راستای عمل بـه کتاب خدا قرار دارد وافتراق درون این موضوع غیر قابل تصور است، زیرا عصمت از شرایط امامت ومستلزم عمل بـه قرآن است. درون بعد زمانی نیز زمـین هیچ گاه خالی از حجت خدا نبوده کـه یـا درجامعه حضور داشته و یـا غایب بوده است. آن حدیث بـه این موضوع نیز اشاره دارد:
جاودانـه بودن این دو هدایت کننده آسمانی، این ویژگیها را حتمـی ساخت:
1- حتما جاودانـه باشند، زمـین هیچ گاه خالی از حجت نیست.
2- برتر از کلام و شخصیت همـه انسانها باشند.
3- همان گونـه کـه کتاب آسمانی معصوم است، تمام شئون زندگی ائمـه نیز از انحراف، مصون باشند.
4- هیچ نتواند ادعا کند کـه امام معصوم هست و درباره هیچ کتابی ادعا نشود کـه از جانب خداست و یـا با کتاب آسمانی برابر است.
5- بین کتاب آسمانی و پیشوای الهی هیچ گونـه تعارضی وجود نداشته است. آن چنان نیست کـه کتاب آسمانی بـه موضوعی دستور دهد و پیشوای الهی بـه موضوع دیگر.
6- کتاب آسمانی، قانون مکتوب و امام معصوم، قانون ناطق و زنده و غیرمکتوب است. از این جهت تعارض و تنافی بین آنها منتفی است. زیرا هرچه کـه کتاب خدا نفیـاً و اثباتاً بـه آن دستور مـیدهد و پیشوایـان معصوم نیز درون زندگی
ص:169
و رفتارخود بـه آنعمل کرده وبه آنها دستور دادهاند. از سوی دیگر بـه هر چیزی کـه آنها دستور داده اند و در زندگی بـه آنها عمل کرده اند، حتما ریشـه واساس آن درکتاب آسمانی باشد. بـه این جهت بـه هر وصف شایستهای کـه کتاب آسمانی موصوف گردیده، پیشوایـان معصوم نیز بـه همان اوصاف موصوفند.
7- هدایت گری کتاب خدا و معصومـین نیز همانند و همگون است. از تمام ابزارهای هدایت کـه در قرآن از آنها استفاده شده، از قبیل: بیـان صریح و ساده موضوع و حکم، تشویق، جایزه و تهدید، بیـان فرجام و نتیجه، ضرب المثل، تشبیـه، کنایـه، داستان، نتیجهگیری از داستان، طرح یک جریـان واقعی و اجتماعی و بیـان علل و عوامل و فرجام آنها، بیـان سنتهای استوار و ثابت الهی، بیـان نمونـههای لازم از زندگی مردم و افراد تاریخ سازچون سلاطین، فرمان روایـان و مصلحان، پیـامبران، صالحان، عابدان، گنـهکاران و تبهکاران، انواع نعمتها و عذابهای الهی و ... پیشوایـان معصوم نیز از اینـها و موارد دیگرکه ابزارهای تبلیغ وهدایت بـه شمار مـیآیند، استفاده نموده ودرایفای نقش هدایتگری خود از آنها بهره جسته اند.
اقدامهایی کـه ائمـه انجام دادند، نمونـههایی از انجام همـین مسؤولیت هدایتگری آنهابوده است. عدم جدایی ائمـه از قرآن، موضوعات ذیل را حتمـیساخته است.
ائمـه دانایـان کامل
اگرائمـه، مسؤولیت صیـانت قرآن از تحریف و بیـان مفاهیم آن را بر عهده دارند، حتما به اصول و فروع دین نیز آگاهی کامل داشته باشند. اگر تمام دانستنیهای مورد نیـاز بشری بـه اجمال یـا تفصیل درون قرآن بیـان شده است، ائمـه نیز همـه آن دانستنیها را مـیدانند و به تمام پرسشها پاسخ مـیدهند. بـه همـین دلیل ائمـه همـیشـه فرمودهاند: هر چه شما بپرسید، ما مـیدانیم.
ص:170
هرکجا کـه مسؤولیت معلمـی آنها مطرح شد، فرمودند ما همـه چیز را مـیدانیم. هیچ گاه و به هیچ عنوان اظهار عجز و ناتوانی ند. هیچ وقت نگفتهاند ما نمـیدانیم. پاسخ هیچ پرسشی را بـه دلیل ندانستن بـه روز دیگر موکول ند. هیچ وقت مردم را به منظور دانستن بـه افراد دیگر ارجاع ندادند. پیش از این درون بحث عصمت نیز از این موضوع یـاد گردید.
امام علی (ع) فرمود:
و قال (ع): لایُقاس بآل محمد (ع) من هذه الامّه أحد ... هم عیش العلم و موت الجهل ... لایخالفون الحقّ و لایختلفون فیـه ... هم دعائم الإسلام و ولائج & تکیـه گاه ومحل اعتماد$ الاعتصام & چنگ زدن$ بهم عاد الحقّ فی نصابه و انزاح الباطل عن مقامـه & با طل دور مـیشود$ و انقطع لسانـه عن منبته. عقلوا الدین عقل وعایـه و رعایـه لا عقل سماع و روایـه. هم موضع سِرّ رسول الله (ص) و حماه أمره و عیبه & جایگاه دانش$ علمـه و موئل & با زگشت$ حکمـه و کهوف & محل نگهداری$ کتبه و جبال دینـه، هم مصابیح الظلم و ینابیع الحِکمَ و معادن العلم و مواطن الحلم. & تصنیف غررالحکم/ 109- 107. والمعجم الموضوعی لنـهج البلاغه: 42- 53 و 101$ امام علی (ع): فاسئلونی قبل أن تفقدونی ... & نـهج خطبه 92$
أیـها الناس سلونی قبل أن تفقدونی ... & نـهج خطبه 189$
و قال علی بن الحسین (ع) فی قوله تعالی: ی مْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ & ( 10) 10. رعد/ 39$ لولا هذه الآیـه لأخبرتکم بما هو کائن إلی یوم القیـامـه. & ( 11) 11. بحارالأنوار 46/ 97$
ص:171
امام صادق (ع): سلونی قبل أن تفقدونی فإنـه لایحدثکم أحد بعدی بمثل حدیثی.
و لم یقل أحد هذه الکلمـه سوی جده الإمام أمـیر المؤمنین (ع). & سیر اعلام النبلاء 6/ 251 تاریخ الإسلام للذهبی: 6/ 45، تذکره الحفاظ: 1/ 157، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: 5/ 79$ و عن عمرو بن أبی المقدام قال: کنت إذا نظرت إلی جعفر بن محمد علمت أنـه من سلاله النبیین. قد رأیته واقفا عند الجمره یقول: سلونی، سلونی. & سیر اعلام النبلاء 6/ 257- اصول کافی: 1/ 8. 229/ 25$ و امام رضا (ع) فرمود: هل یعرفون قدر الإمامـه و محلّها من الامـه فیجوز فیـها اختیـارهم، إنَّ الامامـه أجلُّ قدراً و أعظم شأناً و أعلی مکاناً و أمنع جانباً و أبعد غوراً من أن یبلغها الناس بعقولهم، أو ینالوها بآرائهم، أو یقیموا إماماً باختیـارهم، إنّ الإمامـه خص الله عزّوجلَّ بها ابراهیم الخلیل (ع) بعد النبوه. فقال جلّ و تعالی: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِی وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِی الْمُؤْمِنِینَ & آل عمران/ 68$ فکانت له خاصّه فقلّدها & بر عهده گرفت$ (ص) علیّاً (ع) بامر الله تعالی علی رسم ما فرض الله، فصارت فی ذرّیته الأصفیـاء الذین آتاهم الله العلم و الإیمان بقوله تعالی: وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکنَّکُمْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ & الروم 30/ 28$ فهی فی ولد علیّ (ع) خاصّه إلی یوم القیـامـه؛ إذ لا نبی بعد محمد (ص) فمن أین یختار هؤلاء الجهّال ... الإمام المطهّر من الذنوب، و المبرأ من العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدین، وعزّ المسلمـین. & راجع تمام الحدیث فی: من لا یحضره الفقیـه: 4/ 300، والخصال: 527، وعیون أخبار الرضا: 1/ 212$
جایگاه آسمانی و مسؤولیت الهی ائمـه، مستلزم همـین موضوع هست که آنها درون امور دین حتما دانای کامل باشند.
ص:172
تفسیر
اشاره
گفتیمـی کـه درجریـان کامل وحی قراردارد، بـه تفسیر قرآن نیزآگاهی کامل دارد. معانی و مفاهیم قرآن ودستورهای خداوندرا ازاو بایدپرسید. ویژگیهایی کـه برای حضرت علی (ع) وپس ازآن حضرت، به منظور ا معصوم بیـان شده است، این سخن را ضروری مـیسازدکه بعد تفسیر قرآن را نیزمنحصراً حتما از آنهاپرسید. این موضوع نیز درسیره ائمـه جلوه ویژه داشته است:
امام علی (ع)
ذلگ القرآن فاستنطقوه و لن ینطق، و لکن أُخبرکم عنـه، ألا إنّ فیـه علم ما یأتی، و الحدیث عن الماضی، و دواء دائکم، و نظم مابینکم ... فاستشفوه من أدوائگ، و استعینوا بـه علی لأوائگ، فإنّ فیـه شفاءً من أکبر الداء. و هو الکفر و النفاق و الغیّ و الضلال. & نـهج البلاغه خطبه 176$ ... ثم قال: سلونی عن طرق السماء فانی أعلم بها من طرق الأرض، سلونی قبل أن تفقدونی ... ثم أنشد یقول:
لقد حزت علم الأولین و إننی ضنین بعلم الآخرین کتوم
و کاشفت أسرار الغیوب بأسرها و عندی حدیث حادث و قدیم ج
و إنی لقیوم علی کل قیم محیط بکل العالمـین علیم
ثم قال: لو شئت لأوقرت من تفسیر الفاتحه سبعین بعیرا ... ثم قال: قوَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، کلمات خفیـات الأسرار و عبارات جلیلات الآثار، ینابیع عوارف القلوب من مشکاه لطائف الغیوب، لمحات العواقب کالنجوم الثواقب، نـهایـه المفهوم بدایـه العلوم ... & ینابیع الموده 2/ 484$
امام مجتبی (ع)
عن هشام ابن حسان قال: سمعت أبامحمد الحسن بن علی (ع) یخطب الناس
ص:173
بعد البیعه له بالأمر فقال: نحن حزب الله الغالبون، و عتره رسوله الأقربون، و أهل بیته الطیبون، الطاهرون، و أحد الثقلین الذین خلفهما رسول الله (ص) فی أمته و التالی کتاب الله، فیـه تفصیل کل شئ لایأْتِیـهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیـهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ فالمعول علینا فی تفسیره لاتنظنی تأویله بل نتیقن حقائقه، فأطیعونا فان طاعتنا مفروضه ... & النساء: 4/ 83$ و & بحار الأنوار 43/ 359 و 360 ومرا جعه شود به: تحف العقول 227$
امام حسین (ع)
قال (ع): تاب الله عزّوجل علی أربعه أشیـاء: علی العباره و الإشاره و اللطائف و الحقائق، فالعبارهُ للعوام، و الإشاره للخواص و اللطائفُ للأولیـاء، و الحقائق للأنبیـاء. & جامع الاخبار/ 48$
و سأله (الامام حسین) رجل عن معنی (کهیعص) فقال له: لو فسّرتُها لگ لمشیت علی الماء. & ینابیع الموده/ 484$
امام زین العابدین (ع)
آن حضرت جلسه درس تفسیرقرآن داشت. زیدشـهیدوامام باقر (ع) تفسیررا ازآن حضرت آموختند. روایـاتی کـه درتفسیرقرآن ازآن حضرت نقل شده، بسیـارند. ازجمله این روایت را بنگرید:
روی الإمام محمد الباقر عن أبیـه (ع)، فی تفسیر الآیـه الکریمـه: الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِراشاً & بقره 2/ 22$ أنّه سبحانـه و تعالی جعل الأرض ملائمـهً لطباعکم، موافقهً لأجسادکم ... & عیون أخبار الرضا 2/ 125 و 126$
عن جعفر بن محمد الصوفی قال: سألت أباجعفر (ع) محمد بن علی الرضا (ع) و قلت له: یـا ابن رسول الله لم سمّی النبیّ الامـیّ؟ لأنـه لم یکتب؟ فقال: کذبوا علیـهم لعنـه الله أنّی یکون ذلگ و الله تبارگ و تعالی یقول فی محکم کتابه: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی
ص:174
الأمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیـهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکتَابَ وَ الْحِکْمَه & جمعه 62/ 2$ فکیف کان یعلّمـهم ما لایحسن؟ و الله لقد کان رسول الله (ص) یقرأ و یکتب باثنین و سبعین أو بثلاثه و سبعین لساناً، و إنّما سُمّی الامـیّ لأنـه کان من أهل مکه، و مکه من امّهات القری، و ذلگ قول الله تعالی فی کتابه: لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا. & شوری 42/ 7) بصا ئر الدرجات/ 225؛ علل الشرایع 1/ 118$
جلوگیری از تفسیر بـه رأی
ا معصوم همانگونـه کـه مسؤولیت داشتند قرآن را تفسیرکنند، وظیفه داشتند افراد را از تفسیر بـه رأی باز دارند.
برخی از شاگردان کندی نزد امام عسکری (ع) مـیرفتند. امام فرمود: آیـا مـیان شما شخص رشیدی نیست کـه کندی را ازتفسیر قرآن بازدارد؟ پاسخ دادند ما شاگردان او هستیم. نمـی توانیم اورا باز داریم. امام فرمود: من بـه شما یـاد مـیدهم کـه چگونـه اورا از این کار بازدارید. فرمود: با او انس بگیرید، بعدبگویید موضوعی درذهنم هست مـیخواهم بپرسم. اگرکسی کـه به وسیله قرآن سخن گفته، بگوید آنچه کـه شما فکر مـیکنید، منظور من نیست، چه مـیگویید؟ ...
آنها این دستور را اجراد ودرنـهایت کندی گفت: بعد از این درباره قرآن چیزی نمـینویسم.
فقال- الکندی-: أقسمت علیگ إلّا أخبرتنی من أین لگ؟ فقال تلمـیذه: إنـه شیء عرض بقلبی فأوردته علیگ، فقال: کلّا! ما مثلک من اهتدی إلی هذا، و لا من بلغ هذه المنزله، فعرّفنی من أین لگ هذا؟ فقال: أمرنی بـه أبومحمّد العسکری (ع). فقال: الآن جئت به، ما کان لیخرج مثل هذا إلّا من ذلگ البیت، ثم دعا بالنار و أحرق ما کان ألّفه. & المناقب، ابن شـهر آشوب،: 4/ 457، 458 عن کتاب التبدیل لأبی القاسم الکوفی( ق 3). 13/ 140.$
ص:175
سنت پیـامبر
اشاره
بی گمان سیره وسنت پیـامبرنزد تمام مسلمانان، همانند قرآن، ضابطه دیگرفهم قرآن و شناخت دین است. چرا کـه قرآن را نیزباسیره وسنت پیـامبر بهتر مـیتوان شناخت. بـه این جهت، ا معصوم بعد ازمسؤولیت حفظ وصیـانت قرآن از تحریف وبیـان تفسیرقرآن به منظور مردم، مسؤولیت داشتند کـه سیره وسنت رسول خدا (ص) را نیزبیـان و ازتحریف، حفظ کنند. چراکه حاکمان و حکومتیـان، درباریـان، عالمان وابسته بـه دربار، تملق گویـان، مبلغان رسمـی دولتیـان، فقیـهان منصوب شده از جانب حکومت و راویـان حدیث، بـه طمع پول و ... احادیث بسیـاری بـه نام پیـامبر اسلام جعل د. این موضوع زمـینـه تحریف احکام دین رابه صورت گسترده فراهم ساخت. ا معصوم مسؤولیت داشتند کـه موارد انحراف راروشن و سیره و سنت رسول خدارا ازتحریف، حفظ کنند وجامعه را ازکج روی بازدارند. امام علی (ع)، درون شورای خلافت، عمل بـه کتاب خداوسنت پیـامبر را شرط دانست. & تاریخ الطبری 3/ 297$
امام علی (ع) فرمود:
قال (ع): اقتدوا بهدی نبیکم فإنّه أفضل الهدی، و استنّوا بسنّته فإنها أهدی السنن.
و قال علی (ع): أحبّ العباد الی الله المتأسّی & اقتدا$ بنبیّه (ص) و المقتصّ & آثارپیـامبر را پیروی کند$ أثره & نـهج البلاغه خطبه 160/ 3$ .
و قال علی (ع): إنّ فی أیدی الناس حقّاً و باطلًا و صدقاً و کذباً و ناسخاً و منسوخاً و عامّاً و خاصّاً و محکماً و متشابهاً و حفظاً و وهماً، و لقد کذب علی رسول الله (ص) علی عهده حتی قام خطیباً فقال: من کذّب علیّ متعمّداً فلیتبوأ ه من النار. & نـهج البلاغه خطبه 210$
ص:176
امام علی درون ادای این سخن، درباره سنت پیـامبر بـه تفصیل سخن گفته است.
امام رضا (ع) زمانی کـه ولایت عهدی مأمون را پذیرفت، بـه احیـای سنت پیـامبر اشاره کرد.
قال (ع): اللهم انگ قد نـهیتنی عن الإلقاء بیدی الی التهلکه، و قد اکرهت و اضطررت کما اشرفت من قبل عبدالله المأمون علی القتل متی لم اقبل ولایـه عهده ... اللهم لا عهد إلا عهدگ، و لا ولایـه إلّا من قبلگ، فوفقنی لإقامـه دینگ، و احیـاء سنـه نبیگ محمد (ص)، فإنگ انت المولی و أنت النصیر، و نعم المولی انت و نعم النصیر. & عیون أ خبار الرضا 1/ 19$ عن سماعه عن أبی الحسن موسی (ع) قال: قلت له: أکلّ شیء فی کتاب الله و سنّه نبیّه (ص)؟ أو تقولون فیـه؟ قال: بل کلّ شیء فی کتاب الله و سنّه نبیـه (ص). & الکافی 1/ 62$
عن سماعه، عن العبد الصالح قال: ... (از قیـاس برحذر داشت وفرمود)من شیء إلّا و جاء فی الکتاب والسنـه. & الإختصاص/ 281$ یونس بن عبدالرحمن، قال: قلت لابی الحسن الأوّل (ع): بما أُوحّد الله؟ فقال: یـا یونس لاتکوننّ مبتدعاً، من نظر برأیـه هلگ، و من ترگ أهل بیت نبیّه ضلّ، و من ترگ کتاب الله و قول نبیّه کفر. & اصول کافی 1/ 56$ ا معصوم بـه سه طریق، این تحریفها را روشن و سیره پیـامبر را احیـا نمودند:
1- تأکید بر اقتدا بـه پیـامبر و احیـای سنت آن حضرت
ائمـه (ع) نخست تأکید داشتند کـه مسلمانان، سیره وسنت پیـامبر را فراموش نکنند وبرای شناخت حکم خدا آن را یک اصل بدانند. چنان کـه امام رضا (ع)
ص:177
خواست احیـاکند.
بیست وسه روز بعد از آنکه امام رضا (ع) ولایت عهدی مأمون را پذیرفت، مأمون از امام خواست که تا نمازعید را بخواند. امام پاسخ داد مـیدانید کـه شرط کرده ام درهیچ کاری دخالت نکنم. مأمون گفت: مـیخواهم با این اقدام، موقعیت شما تثبیت گردد ومردم بیش ازگذشته فضایل شما را بدانند. ولی امام نپذیرفت که تا با اصرار زیـاد مأمون، امام فرمود:
... إن أعفیتنی من ذلگ فهو أحبُّ الیّ، و إن لم تعفنی خرجت کما کان یخرج رسول الله (ص) و کما خرج أمـیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع)، فقال المأمون: اخرج کما تحب.
و أمر المأمون القوّاد و الناس فقعدوا عند باب الإمام (ع) و فی الطرقات و السطوح & راهها وپشت بام ها$ ، فلما طلعت الشمس، خرج الإمام متعمّماً بعمامـه بیضاء و القی طرفاً منـها علی صدره و طرفاً بین کتفه، و رفع ثوبه و هو حاف، و معه موالیـه علی نفس الحاله، ثم رفع رأسه الی السماء، و کبّر أربع تکبیرات، و قال: الله اکبر الله اکبر الله اکبر علی ما هدانا، الله اکبر علی ما رزقنا ... و رفع صوته فأجهش الناس بالبکاء و العویل، و نزل القوّاد عن دوابهم و ترجّلوا، و ضجّت مروضجّه واحده، و لم یتمالک الناس من البکاء و الضجیج، و کان الإمام (ع) یمشی و یقف فی کل عشر خطوات وقفه، و لما سمع المأمون بذلگ، قال له الفضل بن سهل: یـا أمـیرالمؤمنین ان بلغ الرضا المصلّی علی هذا السبیل افتتن بـه الناس، فالرأی أن تسأله أن یرجع، فبعث الیـه و سأله الرجوع، فدعا الإمام (ع) بخفّه فلبسه و رجع. & عیون أخبار الرضا 2/ 150- 151.$ این موضوع نیزقطعی هست که هیچ نمـیتواندمدعی شودکه بهترازحضرت علی (ع) وبهترازا معصوم، باسیره وسنت رسول خدا (ص) آشناست وآن رابهترمـیشناسد. چه آنکه حضرت علی (ع) ازکودکی درون دامن رسول خدا بزرگ
ص:178
شد و در خانـه پیـامبر زندگی کرد. همـیشـه (جز مواردی کـه در مسافرت بود) همراه پیـامبربود. بعد او و امام حسن و امام حسین (ع) سیره و سنت رسول خداراخوب مـیدانستندو بهتر از هرمـیشناختند و آنها شایسته بودند کـه سیره و سنت پیـامبر را به منظور مردم تفسیر و تبیین کنند.
2- ارجاع و استناد بـه احادیث پیـامبر
ائمـه (ع)، گاه به منظور بیـان حکم خدا وجلوگیری از انحراف واجتهادهای غلط و ناروا و آموزش صحیح مردم، بـه سخنان رسول خدا (ص) استناد مـید. این به منظور آن بود کـه نخست سنت پیـامبردرجامعه احیـا شود ودوم مردم به منظور شناختن حکم خدا حتما به سنت پیـا مبر استنادکنند.
فقد روی أنّ عمر أراد أن یرجم امرأهً مجنونـهً اتّهمت بالزنا، فردّ الإمام علیّ (ع) قضاء عمر. و ذکّره بحدیث رسول الله (ص): رفع القلم عن ثلاث: عن المجنون حتی یبرأ، و عن النائم حتی یستیقظ، و عن الصبیّ حتی یعقل. حینذاگ قال عمر: لولا علیّ لهلگ عمر. & تذکره الخواص 87، وکفایـه الطالب: 96، وفضائل الخمسه من الصحاح السته 2/ 2. 309/ 152$ ا معصوم تأکید داشتند کـه از رسول خدا (ص) حدیث نقل شود. خود نیزبه سخن آن حضرت استناد مـید و بانقل روایت از پدران خود، سند را بـه رسول خدا (ص) مـیرساندند.
و کانت احادیثه (الامام الباقر) مسنده عن آبائه عن رسول الله (ص)، کما کان یرسل الحدیث و لایسنده. و حینما سئل عن ذلگ، قال: إذا حدّثت بالحدیث فلم اسنده، فسندی فیـه أبی زین العابدین عن أبیـه الحسین الشـهید عن أبیـه علی بن أبی طالب عن رسول الله (ص) عن جبرئیل عن الله عزّوجلّ ... & اعلام الوری/ 294.$ قال (ع): لو إننا حدثنا برأینا ضللنا کما ضل من قبلنا، و لکنا حدثنا ببینـه من
ص:179
ربنا بینـها لنبیـه فبینـها لنا. & اعلام الوری/ 270$
3- تبیین شخصیت و شیوه زندگی رسول خدا
ا معصوم عنایت داشتند کـه سیره وشیوه زندگی رسول خدا (ص) را به منظور مردم بیـان و شخصیت آن حضرت را تبیین و جامعه را بـه اقتدا بـه آن حضرت تشویق کنند.
فتأس بنبیگ الأطیب الأطهر (ص) فإن فیـه أسوه لمن تأسی، و عزاء لمن تعزی و أحب العباد إلی الله المتأسی بنبیـه و المقتص لأثره. قضم الدنیـا قضما، و لم یعرها طرفا. أهضم أهل الدنیـا کشحا، و أخمصهم من الدنیـا بطنا. عرضت علیـه الدنیـا فأبی أن یقبلها. و علم أن الله سبحانـه أبغض شیئا فأبغضه، و حقر شیئا فحقره، و صغر شیئا فصغره.
و لقد کان (ص) یأکل علی الأرض، و یجلس جلسه العبد، و یخصف بیده نعله، و یرقع بیده ثوبه، و یرکب الحمار العاری و یردف خلفه. و یکون الستر علی باب بیته فتکون فیـه التصاویر فیقول یـا فلانـه- لإحدی أزواجه- غیبیـه عنی فإنی إذا نظرت إلیـه ذکرت الدنیـا و زخارفها. فأعرض عن الدنیـا بقلبه، و أمات ذکرها من نفسه، و أحب أن تغیب زینتها عن عینـه، لکیلا یتخذ منـها ریـاشا & لباس فاخر$ ، و لایعتقدها قرارا و لایرجو فیـها مقاما، فأخرجها من النفس، و أشخصها عن القلب، و غیبها عن البصر ...
و لقد کان فی رسول الله (ص) ما یدلگ علی مساوی الدنیـا و عیوبها. إذ جاع فیـها مع خاصته، و زویت & دور بود$ عنـه زخارفها مع عظیم زلفته ...
خرج من الدنیـا خمـیصا، و ورد الآخره سلیما. لم یضع حجرا علی حجر حتی مضی لسبیله، و أجاب داعی ربه. فما أعظم منـه الله عندنا حین أنعم علینا بـه سلفا
ص:180
نتبعه، و قائدا نطأ عقبه. و الله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها. و لقد قال لی قائل ألاتنبذها؟ فقلت اغرب عنی فعند الصباح یحمد القوم السری. & ( 1) نـهج البلاغه خطبه 160$ امام حسن (ع): کان رسول الله (ص) متواصل الأحزان، دائم الفکره، لیست له راحه، لایتکلّم فی غیر حاجه، طویل السکوت، یفتح الکلام و یختمـه بأشداق & ( 2) منظورآن هست که با بیـان شیوا بـه پایـان مـیبرد$ ، و یتکلّم بجوامع الکلم، فصل لا فضول و لا تقصیر ... و إذا غضب أعرض و أشاح & ( 3) دوری مـیکرد وخودرا بر حذر مـیداشت$ ، و إذا فرح غضّ طرفه، جلّ ضحکه التبسم ... & ( 4) راجع الموفقیـات: 354- 359، أنساب الأشراف: 1/ 390 والمختصر فی الشمائل المحمدیـه للترمذی: 39$
و روی الحسین (ع) فقال: کان سکوته علی أربع: علی الحلم و الحذر و التقدیر و التفکّر. فأما التقدیر ففی تسویـه النظر و الاستماع بین الناس، و أمّا تفکّره ففیما یبقی أو یفنی. و جمع له الحلم فی الصبر، فکان لایغضبه شیء و لایستفزّه & ( 5) براو چیره نمـیشد.$ ، و جُمع له الحذر فی أربع: أخذه بالحَسَن لیُقتدی به، و ترکه القبیح لیُنتهی عنـه، و اجتهاده الرأی فی صلاح امّته، و القیـام فی ما جُمع له من خیر الدنیـا و الآخره.
قال الحسین (ع): کان رسول الله (ص) أحسن ما خلق اللهُ خلْقا.
حفظ اعتقادات دینی
مسؤولیت ا دربرابرصیـانت وتفسیرقرآن وسنت پیـامبر، مستلزم این مسؤولیت نیزبود کـه ازپیدایش وگسترش جریـانهای اعتقادی انحرافی جلوگیری کنند و مبانی اعتقادی جامعه رامستدل واستوار سازندتا ایمان بـه خداوند عمـیق ترو پایدار ترگردد. حاکمان وحکومتیـان کـه همـیشـه درتعارض با ائمـه بودند، به منظور انزوای ائمـه واستمرار حکومت، اقدامهای ذیل را انجام دادند:
الف: قطع ارتباط مردم با ائمـه.
ص:181
ب: پدید آوردن جریـانهای انحراف عقیدتی ومباحث بینتیجه کلامـی که تا برخی آنها را بپذیرند و برخی دیگر سرگرم گفتگوهای بیحاصل شوند.
ج: پدید آوردن مذاهب فقهی دیگر درون برابر ا معصوم واجبار مردم بـه پیروی از آنـها. پیدایش مذهب مالکی کـه به دستور منصورد وانقی به منظور مقابله با امام صادق (ع) پدید آمد، دلیل روشن همـین ادعاست.
د: شخصیت سازی
بنی امـیه با ادامـه منع تدوین حدیث کـه از زمان عمربن خطاب شروع شد وتبیلغ گسترده برضد امام علی (ع) وخاندان او وترویج روایـات جعلی درجامعه موفق شدند، ائمـه را منزوی وخود برجامعه حکومت کنند وحاکمـیت آنها بـه مدت یک قرن استمرار یـافت. آنها درون این مدت توانستند فرهنگی متناسب باحکومت واندیشـه خود پدید آورند. جامعه درون این مدت با افکار و اندیشـهها و با فرهنگی کـه آنها پدید آوردند، خوگرفتند. آن اندیشـه و فرهنگ درجامعه ریشـهدار و عمـیق گردید و آثار آن درون قرنهای متوالی که تا به امروز استمرار یـافت و برجای ماند.
بنی عباس نیز با استفاده از این تجربه بنی امـیه همان اصول را بـه صورت عمـیقتر اجرا د واستمرار بخشیدند. بنی عباس مدعی حکومت دینی بودند وباشعار احیـای دین پیـامبر بـه حکومت رسیدند، که تا جامعه را بـه اصطلاح از کفر بنی امـیه نجات داده و دین داری را درجامعه رواج دهند. طبیعی بودکه مردم درون این شرایط وبااین شعاربه دین وشناخت دین روی آورند وائمـه معصومـین (ع) بیش ازگذشته مورد توجه قرارگیرند. اینجا بود کـه بنی عباس بـه فکر افتادند که تا شخصیتها ومذاهب دیگرپدید آورند وجامعه را بـه آن سوبکشانند. درنتیجه افزون برآنکه جامعه رابه مباحث کلامـی پدید آمده سرگرم ساختند، مذاهب فقهی، تفسیری و تاریخ نگاری را نیزبه وجود آوردند که تا اقدام پیشینیـان خود را تکمـیل کرده باشند.
ص:182
سلاطین به منظور انزوای اجتماعی وفرهنگی ا، شخصیتهای بـه اصطلاح علمـیساختند که تا آنها را جای گزین ائمـه کنند.
قال حسن بن زیـاد: سمعت أباحنیفه، و سئل: من أفقه من رأیت؟ قال: ما رأیت أحدا أفقه من جعفر بن محمد، لما أقدمـه المنصور الحیره، بعث إلی فقال: یـا أباحنیفه، إن الناس قد فتنوا بجعفر ابن محمد، فهیئ له من مسائلگ الصعاب.
فهیأت له أربعین مسأله.
ثم أتیت أباجعفر، و جعفر جالس عن یمـینـه، فلما بصرت بهما، دخلنی لجعفر من الهیبه ما لایدخلنی لأبی جعفر، فسلمت و أذن لی، فجلست.
ثم التفت إلی جعفر، فقال: یـا أباعبدالله، تعرف هذا؟ قال: نعم.
هذا أبوحنیفه. ثم أتبعها: قد أتانا. ثم قال: یـا أباحنیفه، هات من مسائلگ نسأل أباعبدالله فابتدأت أسأله.
فکان یقول فی المسأله: أنتم تقولون فیـها کذا و کذا، و أهل المدینـه یقولون کذا و کذا، و نحن نقول کذا و کذا، فربما تابعنا و ربما تابع أهل المدینـه، و ربما خالفنا جمـیعا، حتی أتیت علی أربعین مسأله ما أخرم منـها مسأله.
ثم قال أبوحنیفه ألیس قد روینا أن أعلم الناس أعلمـهم باختلاف الناس. & سیر اعلام النبلاء 6/ 257$ ان أبایوسف أمره الرشید بسؤال موسی بن جعفر قال: ما تقول فی التظلیل للمحرم؟ قال: لایصلح، قال: فیضرب الخباء & چادر$ فی الأرض و یدخل البیت؟ قال: نعم، قال: فما الفرق بین الموضعین؟ قال أبوالحسن: ما تقول فی الطامث & حایض.$ أتقضی الصلاه؟ قال: لا، قال: فتقضی الصوم؟ قال: نعم، قال: و لم؟ قال: هکذا جاء، قال أبوالحسن: و هکذا جاء هذا، فقال المـهدی لأبی یوسف: ما أراک صنعت شیئا، قال: رمانی من حجر دامغ. و روی من وجه آخر ان محمد بن الحسن سأله عنـها فأجابه
ص:183
بما أجاب قال: فتضاحک محمد من ذلک، فقال أبوالحسن: أتعجب من سنـه رسول الله و تستهزئ ان رسول الله کشف ظلاله فی احرامـه و مضی تحت الظلال و هو محرم ان أحکام الله لاتقاس من قاس بعضها علی بعض فقد ضل عن سواء السبیل. & مناقب آل أبیطالب 3/ 429؛ مƠلایحضره الفقیـه 2/ 352/ 2674؛ بحارالأنوار 2/ 289؛ الاحتجاج 2/ 161$
پیدایش شبهات کلامـی
محروم شدن جامعه از امامت، سبب پیدایش شبهات بسیـار ومباحث جدلی کلامـی گردید و بسیـاری آنها بی پاسخ ماند. انحراف اعتقادی درون زمان امویـان آغاز گردید.
سلاطین با اقدامهای فوق توانستند جامعه را از حضورائمـه محروم و زمـینـه را به منظور پیدایش شبهات بسیـار کلامـی فراهم سازند. درپی تلاش آنها انحرافهای اعتقادی بسیـار عمـیق درجامعه پدیدآمد واندیشـههای: جبر، تفویض، ارجاء، تشبیـه، تجسیم، تناسخ و حتی الحاد گسترش یـافت و مسلمانان بـه فرقههای: مجبره، مفوضه، مرجئه، مجسمـه، مشبهه و ... تقسیم شدند.
چنان کـه عقیده ارجاء درپی اعتراض شیعیـان و خوارج بـه بنی امـیه پدید آمد کـه رفتار و حاکمان آنها را منطبق با موازین اسلام نمـیدانستند. آنها این اندیشـه را بـه وجود آوردند کـه نخست همـه چیز از جانب خداوند تعیین شده و هیچ قادر بر تغییرآن نیست. دوم آنکه اگرکسی ایمان داشته باشد، گناهان به منظور اوضررندارد & فرهنگ معارف اسلامـی 3/ 1760.$ و معاویـه چون ایمان دارد بعد گرچه مرتکب گناه شود اما بـه او ضرر نمـیرساند. بحث عدالت صحابه و تبرئه طلحه و زبیردرجنگ جمل و تبرئه معاویـه و اجتهاد او درجنگ صفین همـه درون اجرای اندیشـه وسیـاست امویـان پدید آمدند.
ص:184
فاما الحشویـه فإنـها تدین بإمامـه بنی أمـیه و لاتری لولد رسول الله (ص) امامـه علی حال و المعتزله لاتری الإمامـه إلا فیمن کان علی رأیـها فی الاعتزال و من تولوهم العقد له بالشوری والاختیـار. & کشف الغمـه 2/ 200$ و همچنین آنها فرقههای منحرفی رابه نام شیعه پدید آوردند و سپس برضد شیعه و اهل بیت تبلیغ د و بین شیعیـان اختلاف افکندند.
آنهادراجرای همـین سیـاست، اقلیتهای دینی وغیر دینی مثل یـهودیـان، مسیحیـان، صائبان، براهمـه، ملحدان و دهریـان را آزادگذاشتند تاافکارخودرا آزادانـه حتی درمسجد پیـامبرتبلیغ کنند. & اعلا م الهدایـه 10/ 71$
حکومتیـان، دراین جریـان تاریخ، بـه منظوراشاعه افکار باطل، پیشوایـان اندیشـههای انحرافی وباطل را دعوت مـید که تا به بحث وگفتگو بپردازند. گاه نیزاندیشـه ای را درجامعه القا مـید ومردم را بـه پیروی از آن فرامـیخواندند کـه اگرکسی نمـیپذیرفت، کشته یـا زندانی مـیشد. چنان کههارون بـه دانشمندان دستور داد کـه بگویند قرآن، قدیم است. هراین دیدگاه را نمـیپذیرفت، بـه اتهام زندیق کشته مـیشد. & البدایـه والنـهایـه 10/ 215.$ بعد ازوی، مأمون، دیدگاه خلاف آن را رواج داد کـه قرآن مخلوق است. این بارنیز هراین رأی را نمـیپذیرفت، بـه اتهام زندیق کشته یـا زندانی مـیشد. & تارخ الخمـیس 2/ 334.( این موضوع درون تاریخ، تحت عنوان محنت قرآن معروف است.)$
هم چنینهارون روایـاتی را بـه نام پیـامبر، جعل مـیکرد و هرکه آن رانمـیپذیرفت، دستور مـیداد کشته شود. & راجع: تاریخ بغداد 14/ 8.$ فقها نیز بـه طمع پول یـا ترس از مجازات، آن را مـیپذیرفتند. & مروج الذهب 3/ 365. تاریخ الخلفا/ 233.$
ص:185
سیره معصومـین (ع) درون برابر پیدایش جریـانهای فکری منحرف آن بود که:
1- خود بـه مناظره وگفتگو پردازند و بطلان آن اندیشـهها را بادلیل ثابت کنند، عقیده صحیح را ارائه دهند وجلو گسترش باطل رابگیرند. خطبههای بلند حضرت علی (ع) درنـهج البلاغه درباره توحید و خداشناسی، به منظور جلوگیری از انحراف اعتقادی بود.
گفتگوی امام باقر (ع) با علمای نصاری. & بحار الأنوار 46/ 313- 315$ گفتگوی امام صادق (ع) با ابوشاکر دیصانی یکی از ملحدان. & الاحتجاج 2/ 201/ 215$ گفتگوی امام صادق (ع) با این ابی العوجا. & همان$ گفتگوی امام کاظم (ع) با ابرهه نصرانی. & بحارالانوار 48/ 104$ گفتگوی امام صادق و امام رضا (ع) با ثنویـه. & التوحید للصدوق/ 243$ مباحثات امام رضا (ع) با علمای ادیـان. & التوحید للصدوق 417 و عیون اخبار الرضا 1/ 154$
ائمـه معصومـین از یک سو با پیروان ادیـان دیگر بـه گفتگو مـیپرداختند، از سوی دیگر با افرادی کـه مذهبهای جدید کلامـیرا بـه وجود آورده بودند نیز بـه گفتگو مـی نشستند وآنها را از انحراف اعتقادی بر حذر مـیداشتند.
امام سجاد (ع) درون پاسخی کـه پرسید: عامل آنچه کـه مردم گرفتار آن مـیشوند، قضا و قدر الهی هست یـا مشیت و اراده خود آنهاست؟ فرمود:
ان القدر و العمل بمنزله الروح و الجسد ... و الله فیـه العون لعباده. & التوحید للصدوق/ 366.$
ص:186
و حذر من المرجئه و لعنـهم حین قال: اللهم العن المرجئه فانـهم أعدائنا فی الدنیـا و الأخره. & بحار الانوار 46/ 291$
گفتگوی امام زین العا بدین با حسن بصری. & الاحتجاج 2/ 140/ 179،. بحار الأنوار 5/ 17$ گفتگوی امام باقر با حسن بصری. & أبو سعید الحسن بن أبی الحسن یسار البصری؛ کان من التابعین، وفیـات الاعیـان 2/ 69 تذکره الحفاظ: 1/ 71/ 66 وحلیـه الأولیـاء 131: 2 وطبقات الشیرازی/ 24$ ا، برخی از یـاران خود را بـه صورت ویژه آموزش مـیدادند که تا با دیگران بـه مناظره پردازند. چنان کـه امام صادق (ع) مطالبی را طی چند جلسه بـه مفضل بن عمرآموخت. & توحید المفضل$
فرقهگرایی درون شیعه
اشاره
یکی از انحرافات اعتقادی، فرقهگرایی درون شیعه بود کـه در زمان حکومت بنی امـیه پدید آمد و در زمان حکومت بنی عباس استمراریـافت. عوامل حکومت، این فرقه گرایی را بـه دومنظورپدید آوردند.
الف: ایجاد تفرقه واختلاف درصفوف شیعه که تا قدرت اجتماعی آنها را درهم بشکنند و سرگرم اختلافهای داخلی شوند.
ب: برحسب برخی عقیدهها، ائمـه درهالهای از قداست موهوم و برابر با خدا قرار گیرند کـه با هیچ آیـه و روایت و منطقی قابل اثبات نباشد و سپس این عقیده را تبلیغ کنند و آن را بـه تمام شیعیـان نسبت دهند و سپس با ایجاد انزجار درجامعه نسبت بـه شیعه وبه استناد همـین دلیل، اندیشـه شیعه و امامت را باطل بدانند.
ص:187
ائمـه افزون بر آنکه با جریـانهای فکری منحرف مبارزه د، با فرقهگرایی شیعه نیز مبارزه نمودند و از اینکه فرقههای منحرف بـه نام شیعه پدید آید، بـه طور جدی جلوگیری د.
غلو
یکی از این فرقهگراییها، پیدایش غلات بود کـه ضربه سنگینی بـه شیعه وارد کرد و ائمـه بـه شدت با این تفکر مبارزه نمود ند. موضع امام درون برابر این طایفه بسیـارشدید بود.
قال الرضا: یـا ابن أبی محمود ان مخالفینا وضعوا اخبارا فی فضائلنا و جعلوها علی ثلاثه أقسام أحدها الغلو و ثانیـها التقصیر فی أمرنا و ثالثها التصریح بمثالب أعدائنا فإذا سمع الناس الغلو فینا کفروا شیعتنا و نسبوهم إلی القول بربوبیتنا و إذا سمعوا التقصیر اعتقدوه فینا و إذا سمعوا مثالب أعداءنا بأسمائهم ثلبونا بأسماءنا و قد قال الله عزوجل: وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ & الانعام/ 108$ و & عیون أخبار الرضا 2 1/ 304$ عن سدیر قال: قلت لأبی عبد الله (ع): إن قوما یزعمون أنکم آلهه، یتلون بذلگ علینا قرآنا: وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الأَرْضِ إِلهٌ فقال: یـا سدیر سمعی و بصری و بشری و لحمـی و دمـی و شعری من هؤلاء براء و برئ الله منـهم.
قال: قلت: و عندنا قوم یزعمون أنکم رسل یقرؤون علینا بذلگ قرآنا ی ا أَیـهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ فقال: یـا سدیر سمعی و ... ساخط علیـهم.
قال: قلت: فما أنتم؟ قال نحن خزان علم الله، نحن تراجمـه أمر الله، نحن قوم معصومون، أمر الله تبارگ و تعالی بطاعتنا و نـهی عن معصیتنا، نحن الحجه البالغه
ص:188
علی من دون السماء و فوق الأرض. & کافی 1/ 269$ حنان بن سدیرگوید: خدمت امام صادق (ع) بودم، مـیسر هم آنجا بود. وی ازابوالخطاب وپیروانش یـاد کرد. امام درحالی کـه تکیـه داده بود، نشست وبا انگشت مبارک بـه آسمان اشاره کرد وفرمود:
علی أبی الخطاب لعنـه الله و الملائکه و الناس أجمعین، فأشـهد بالله أنـه کافر فاسق مشرگ. & اختیـار معرفه الرجال/ 298/ 531$ این گروه گاه مدعی مـیشدند کـه امام بـه آنهاتوجه کرده هست وبه این دلیل کرامت یـافته اند وامام شدیدا تکذیب مـیفرمود. & همان/ 292/ 516$
وباردیگر بـه مرازم دستور داد: وقتی بـه کوفه رفتید بـه غالیـه بگو جعفر بن محمد بـه شمافرمود: یـا کافر یـا فاسق أنا بریء منگ ... & همان/ 398/ 744$
مفوضه
دیگر فرقه ساخته شده توسط حکومتیـان، مفوضه بودند کـه مـیگفتند خداوند، آفرینش جهان را بـه محمد (ص) واگذار کرده و برخی نیز این اندیشـهرا تعمـیم دادند و گفتند بعد از حضرت محمد (ص) این کار بـه حضرت علی و ائمـه تفویض شده است. ا معصوم با این عقیده نیز مبارزه د:
ادریس بن زیـاد الکفر توثائی قال: کنت أقول فیـهم قولًا عظیماً فخرجت الی العسکر للقاء أبی محمد (ع) فقدمت و علیّ أثر السّفر و عثاؤه & غبار.$ فألقیت نفسی علی دکّان فذهب بی النوم، فما انتبهت إلّا بمقرعه أبی محمد (ع) قد قرعنی بها حتی استیقظت فعرفته فقمت قائماً اقبّل قدمـه و فخذه و هو راکب و الغلمان من حوله، فکان اوّل ما تلقّانی بـه أن قال: یـا ادریس بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ
ص:189
وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ. فقلت: حسبی یـا مولای و إنّما جئت اسألگ عن هذا. قال: فترکنی و مضی. & المناقب 4/ 461$ ابو حمزه ثمالی گوید: حسن بصری خدمت امام صادق (ع) آمد وعرض کرد: آمدهام که تا درباره برخی موضوعات کتاب خدا از شما بپرسم. امام پرسید: آیـا شما فقیـه اهل بصره نمـیباشید؟ گفت: این طور مـیگویند. امام پرسید آیـا درون بصرهی هست کـه شما از او یـاد بگیرید؟ گفت خیر. امام فرمود: آیـا تمام مردم بصره ازشما یـاد مـیگیرند؟ گفت: بله. امام فرمود: سبحان الله! امربزرگی را برعهده گرفتهاید. سخنی درباره شما گفته اند، آیـا درست هست یـا دروغ گفته اند؟ پرسید چیست؟ امام فرمود: پنداشته اند کـه شما مـیگویید خداوند، انسانـها را آفریده وامورشان را بـه آنهاواگذارکرده است؟ وی سکوت کرد وامام فرمود:
... إنی أعرض علیگ آیـه و أنـهی إلیگ خطابا، و لاأحسبگ إلا و قد فسرته علی غیر وجهه، فإن کنت فعلت ذلگ فقد هلکت و أهلکت. فقال له: ما هو؟ قال: أرأیت حیث یقول: وَ جَعَلْنا بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیـها قُریً ظاهِرَهً وَ قَدَّرْنا فِیـهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیـها لَیـالِی وَ أَیـاماً آمِنِینَ. یـا حسن بلغنی أنگ أفتیت الناس فقلت: هی مکه. فقال أبوجعفر (ع): فهل یقطع علی من حج مکه، و هل یخاف أهل مکه، و هل تذهب أموالهم؟ قال: بلی. قال: فمتی یکونون آمنین؟ بل فینا ضرب الله الأمثال فی القرآن، فنحن القری التی بارگ الله فیـها، و ذلگ قول الله عزوجل، فمن أقر بفضلنا حیث أمرهم بأن یأتونا فقال: وَ جَعَلْنا بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیـها أی جعلنا بینـهم و بین شیعتهم القری التی بارکنا فیـها، قری ظاهره، و القری الظاهره الرسل، و النقله عنا إلی شیعتنا، و فقهاء شیعتنا، إلی شیعتنا، و قوله تعالی: وَ قَدَّرْنا فِیـهَا السَّیرَ فالسیر مثل للعلم، سیر بـه لیـالی و أیـاما، مثل لما یسیر من العلم فی اللیـالی و الأیـام عنا إلیـهم، فی الحلال و الحرام و ... لأنـهم أخذوا العلم ممن
ص:190
وجب لهم أخذهم إیـاه عنـهم بالمعرفه، لأنـهم أهل مـیراث العلم من آدم إلی حیث انتهوا، ذریـه مصطفاه بعضها من بعض، فلم ینته الاصطفاء إلیکم، بل إلینا انتهی، و نحن تلگ الذریـه المصطفاه لا أنت و لا أشباهگ یـا حسن، فلو قلت لگ حین دعیت مالگ، وإلیگ یـا جاهل أهل البصره! لم أقل فیگ إلا ما علمته منگ، و ظهر لی عنگ، و إیـاگ أن تقول بالتفویض، فإن الله عزوجل لم یفوض الأمر إلی خلفه، و هنا منـه و ضعفا، و لاأجبرهم علی معاصیـه ظلما. & الاحتجاج 2/ 182/ 208؛ بحار الانوار 5/ 17$
کیسانیـه
کیسانیـه، افرادی بودند کـه محمد حنفیـه را امام مـیدانستند وعقیده داشتنداو مـهدی موعود هست وغایب شده است. این فرقه بعد از محمد حنفیـه بـه چند گروه تقسیم شدند. برخی گفتند: بعد از وی ابوهاشم، پسرش امام است. اینـها بههاشمـیه معروف شدند. این گروه نیز بعد ازابوهاشم بـه پنج دسته منشعب شدند. برخی ازآنهامـیگویند: ابوهاشم برحسب وصیت، امامت را بـه محمد بن علی بن عبدالله بن عباس سپردتا خلافت دربنی عباس جریـان یـابد. اینـها مـیگویند خلافت حق بنی عباس است. زیرا بعد از رحلت پیـامبر، عباس بیش ازدیگران شایسته بود کـه ازآن حضرت ارث ببرد. & الملل والنحل 1/ 150$ بعد ازمرگ محمد بن علی پسرش ابراهیم امام مدعی بود کـه وکیل ونماینده امام غایب یعنی محمد حنفیـه هست وپس از مرگ او ابو العباس سفاح همـین ادعارا داشت کـه هرکدام امامت را بـه دیگری وصیت کرده است. & تاریخ طبری 7/ 423$ بدین سان با استمرار اعتقاد بـه مـهدویت، خلافت بنی عباس را مشروعیت بخشیدند و اعتقاد بـه حضرت مـهدی (ع) را نیز دچار انحراف د.
واقفیـه
واقفیـه، از دیگر فرقههای باطل و معروف شیعه هست که درون زمان امام
ص:191
کاظم (ع) پدید آمد و امام عسکری (ع) درباره آنها چنین فرمود:
عن أحمد بن محمد مطهر کتب بعض أصحابنا إلی أبی محمد (ع) من أهل الجبل یسأله عمن وقف علی أبی الحسن موسی (ع) أتولاهم أم أتبرأ منـهم؟ فکتب إلیـه: لاتترحم علی عمگ لا رحم الله عمگ تتبرأ منـه أنا إلی الله منـهم بریء فلاتتولاهم و لاتعد مرضاهم و لاتشـهد جنائزهم و لاتصل علی أحد منـهم مات أبدا. سواء من جحد إماما من الله أو زاد إماما لیست إمامته من الله کان کمن قال: ثالث ثلاثه إن الجاحد أمر آخرنا جاحد أمر أولنا و الزاید فینا کالناقص الجاحد أمرنا. & الخرائج والجرائح 1/ 452/ 38 وعنـه فی کشف الغمـه 3/ 220؛ بحار 50/ 275$
اسماعیلیـه
اسماعیلیـه،انی هستند کـه اسماعیل فرزند امام صادق (ع) را کـه در زمان آن حضرت رحلت کرد، امام مـیدانستند.
امام صادق (ع) به منظور جلوگیری ازپیدایش این فرقه درون زمان رحلت اسماعیل، فرزندش این اقدامها را انجام داد.
قال زراره بن أعین: دعا الإمام الصادق (ع) داود بن کثیر الرقی و حمران بن أعین، و أبا بصیر، و دخل علیـه المفضّل بن عمر و أتی بجماعه حتی صاروا ثلاثین رجلا فقال: یـا داود اکشف عن وجه اسماعیل، فکشف عن وجهه، فقال: تأمّله یـا داود، فانظره أحیّ هو أم مـیّت؟ فقال: بل هو مـیّت. فجعل یعرّضه علی رجل رجل حتی أتی علی أخرهم فقال: اللّهم اشـهد. ثم أمر بغسله و تجهیزه. ثم قال: یـا مفضّل احسر عن وجهه، فحسر عن وجهه، فقال: أحیّ هو أم مـیت؟ انظروه أجمعکم. فقال: بل هو یـا سیدنا مـیّت. فقال: شـهدتم بذلگ و تحققتموه؟ قالوا: نعم، و قد تعجبوا من فعله. فقال: اللّهم أشـهد علیـهم. ثم حمل إلی قبره، فلمّا وضع فی لحده، قال: یـا مفضل، اکشف عن وجهه. فکشف، فقال للجماعه: انظروا أحیّ هو أم مـیتّ؟ فقالوا: بل مـیّت، یـا ولیّ الله. فقال: اللّهم اشـهد. فإنـه سیرتاب المبطلون ی رِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا
ص:192
نُورَ اللَّهِ- ثم أومـی إلی موسی (ع) و قال: وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ. ثم حثّوا علیـه التراب، ثم اعاد علینا القول فقال: المـیّت المکفّن المدفون فی هذا اللحد من هو؟ قلنا: اسماعیل ولدگ. فقال: اللّهم أشـهد. ثم أخذ بید موسی فقال: هو حق، و الحق معه و منـه، إلی أن یرث الله الأرض ومن علیـها. & المناقب لإبن شـهر آ شوب 1/ 327. بحار الأنوا ر 47/ 253$
قال عنبسه العابد: لما مات اسماعیل بن جعفر بن محمد (ع) و فرغنا من جنازته، جلس الصادق (ع) و جلسنا حوله و هو مطرق، ثم رفع رأسه فقال: أیـها الناس: إن هذه الدنیـا دار فراق ... و من لم یقدم ولداً هو المقدم دون الولد، ثم تمثّل بقول أبی خراش الهذلی یرثی أخاه ... & کمال الدین/ 72 و 73. امالی الصدوق/ 197. بحار الأ نوار 47/ 245.$
اینـها، برخی ازاقدامهای ائمـه دربرابرفرقه گرایی بودکه توسط بنی امـیه وبنی عباس وعوامل آنهاپدید آمده بود وائمـه باآنهابه شدت مبارزه د. این فرقهگرایی درمـیان شیعه، ضربههای سنگینی واردکرد. نخست، اتحاد شیعه وقدرت اجتماعی آنهاراازهم پاشیدوسپس بـه استنادبرخی ازهمـین اعتقادات باطل، بر ضد امام شیعه تبلیغ شد و آثار منفی بسیـاری برجای گذاشت.
جعل روایت بـه نام ائمـه
جعل حدیث بـه نام ائمـه، یکی ازمواردی هست که حکومتیـان و مخالفان اهل بیت انجام دادند. جعل حدیث بـه نام ائمـه بود. آنها احادیثی را بـه نام ائمـه جعل مـید کـه با عقل و قرآن و سنّت پیـامبر ناسازگار بود. با جعل آن روایـات دو هدف را تعقیب مـید:
1. موقعیت علمـی اهل بیت راخدشـه دارکنند تاجامعه آنهارابه عنوان پیشوایـان علمـی نشناسند وخردمندان و دانشمندان ازآنهاروی گردانند و چنین پندارندکه آنها ازدانایی بی بهرهاند و گفتارشان ارزش علمـی ندارد.
ص:193
2. برخی از عوام بـه آن گفتار، تمسک کنند و ازحقیقت بازمانند واعمال آنها توأم با خرافات گردد. بدین سان جماعت شیعه درجامعه بد نام و پیرو خرافات شناخته شوند و با انجام اعمال دشمن زا منزوی گردند.
عن إبراهیم بن شیبه، قال کتبت إلیـه جعلت فداگ أن عندنا قوما یختلفون فی معرفه فضلکم بأقاویل مختلفه تشمئز منـها القلوب، و تضیق لها الصدور، و یروون فی ذلگ الأحادیث، لایجوز لنا الاقرار بها لما فیـها من القول العظیم، و لایجوز ردها و لا الجحود لها إذا نسبت إلی آبائگ، فنحن وقوف علیـها ... فکتب (ع):هذا دیننا فأعتزله. & اختیـار معرفه الرجال/ 564/ 995$ عن جابر قال قلت لمحمد بن علی أکان منکم أهل البیت أحد یزعم أن ذنبا من الذنوب شرگ قال: لا. قلت أکان منکم أهل البیت أحد یقر بالرجعه قال: لا. قلت أکان منکم أهل البیت أحد یسب أبابکر و عمر قال: لا. فأحبهما و تولهما و استغفر لهما. & تاریخ دمشق 54/ 284؛ الطبقات الکبری 5/ 321$ عن سالم بن أبی حفصه قال سألت أبا جعفر محمد بن علی و جعفر بن محمد عن أبی بکر و عمر فقالا لی یـا سالم تولاهما و ابرأ من عدوهما فإنـهما کانا إمامـی هدی قال سالم و قال لی جعفر بن محمد یـا سالم أیسب الرجل جده أبوبکر جدی لانالتنی شفاعه محمد یوم القیـامـه إن لم أکن أتولاهما و أبرأ من عدوهما. & تاریخ دمشق 54/ 285؛ سیر أعلام النبلاء 4/ 402$ ازاین گونـه روایـات کـه ائمـه معصومـین (ع) خلیفگان را تأیید کرده اند، درکتابهای اهل سنت بسیـاریـافت مـیشود.
ص:194
خلاصه و نتیجه
پیـامبراسلام به منظور آن برانگیخته شد کـه جامعه رادردوگستره اعتقادی وعملی هدایت کند. هدایت جامعه درون پرتو عمل بـه دستورهای قرآن واقتدا بـه پیـامبرمـیسربود. درون راستای فلسفه بعثت پیـامبراسلام، ا معصوم قراردارند. بـه این دلیل ائمـه معصومـین از نظر علمـیومعنوی ازهمان جایگاهی برخوردارشدندکه پیـامبراسلام درون آن جایگاه قرارداشت و تمام دانایی و ویژگیهای معنوی رسول خدا (ص) بـه ائمـه منتقل شد. درنتیجه، هدایت جامعه بعد از رسول خدا (ص) بـه قرآن واهل بیت منحصرگردید. بـه این جهت ائمـه معصومـین مسؤولیت تفسیروتبیین قرآن را به منظور جامعه برعهده داشتند. چنان کـه مسؤولیت جلوگیری ازتحریف قرآن درون دو مقوله ظاهری ومحتوایی را نیز برعهده داشتند. آنهادر اجرای این مسؤولیت، جامعه را بـه پیروی ازخود وقرآن وسنت پیـامبر دعوت د. سلاطین، تداوم خود را باحضورائمـه درعرصههای اعتقادی، ناممکن دانستند. از این رو بـه پیدایش شبهات کلامـیوایجاد فرقههای منحرف اعتقادی دامن زدندتا مردم ازا روی برتافته وبه جریـانهای باطل روی آورند. ا معصوم با این انحرافات فکری بـه شدت مبارزه د وجامعه رااز پیروی آنها برحذر داشتند.
ص:195
پرسشهای این فصل
مسؤولیت ائمـه درون برابرقرآن چیست؟
ضابطه درست فهمـیدن قرآن چیست؟
به چه دلیل فهم کامل ودرست قرآن منحصر بـه ائمـه است؟
جاودانـه بودن قرآن واهل بیت مستلزم چه موضوعاتی است؟
ا معصوم، دانایی خود را درباره قرآن چگونـه معرفی د؟ یک مورد رابیـان کنید.
امام علی (ع) موقعیت خود را درون رابطه با تفسیر قرآن چگونـه بیـان کرد؟
امام حسین (ع) درباره تفسیر قرآن چه فرمود؟
سخن امام علی (ع) را درباره سیره وسنت پیـامبر توضیح دهید.
اقدامهای ائمـه درباره احیـای سنت پیـامبر چه بود؟
خاستگاه پیدایش شبهات کلامـیچه بود؟
امام رضا (ع) احادیث جعلی را بـه چند دسته تقسیم کرد؟
سیره معصومـین درون برابر جریـانهای منحرف فکری چه بود؟
امام صادق (ع) به منظور جلوگیری ازپیدایش فرقه اسماعیلیـه چه اقدامـی انجام داد؟
امام صادق درباره غالیـان چه فرمود؟
ص:199
فصل هفتم فقه و احکام دین
پیش درآمد
ما درون زمان ائمـه نبوده ایم که تا از نزدیک ببینیم کـه روند فقه وفقاهت چگونـه بوده است. آن چه کـه درتاریخ این گستره بیـان شده نیز نمـیتواند بـه طورکامل بیـان کننده واقعیتهای آن روزگار باشد. آن چه کـه مـیتوان از مجموع جریـانهای سیـاسی فرهنگی آن روزاستنباط کرد، آن هست که شرایط ذیل برآن دوران حاکم بوده و نگریستن بـه این شرایط مـیتواند ما را درون شناخت واقعیتها وجریـانات آن روزگار را هنمایی کند:
1- درون زمان بنی امـیه و ممنوعیت نقل حدیث خلأ بزرگی درون زمـینـه احکام فقهی نیز پدید آمد.
2- انزوای سیـاسی ائمـه سبب شد کـه جامعه بـه افراد دیگری روی آورد و درنتیجه فقهای سبعه و دیگران درمسند فقاهت وفتوا نشستند درحالی کـه برخی از آنها این شایستگی را نداشتند.
3- ازسوی حکومت بـه آن دسته فقیـهان موقعیت داده شد کـه ائمـه را قبول نداشتند. این احتمال نیزدورازواقیعیت نیست کـه بگوییم برخی ازفقهای سبعه کـه درزمان امام زین العابدین (ع) درمدینـه پرآوازه شدند، بـه وسیله امویـان بوده است.
4- این خلأروایی درون زمان بنی عباس، جلوه بیشتری یـافت وبه دلایل ذیل مذاهب فقهی بسیـارپدید آمد و فقاهت برمبنای قیـاس گسترش یـافت.
الف- پیدایش موضوعات جدید.
ب- گرایش جامعه بیش ازگذشته بـه شناخت دستورهای دینی وفقهی.
ص:200
ج- آشنایی مردم با امام باقر وامام صادق (ع) وروی آورد مردم بـه آنها خطرجدی را به منظور عباسیـان پدید آورد. آنها ناگزیربه این اندیشـه افتادندکه نخست ائمـه اهل بیت را منزوی کنند وجامعه را از ارتباط با اهل بیت بازدارند و ازسوی دیگر، مذاهب فقهی دیگری درون برابرائمـه بـه وجود آورند که تا مردم بـه آنها روی آورند.
5- باتوجه بـه موضوعات فوق، عباسیـان نیزآن دسته فقیـهان را بـه جامعه معرفی د و دستوردادند کـه مسائل فقهی را از آنها بپرسند کـه ائمـه اهل بیت (ع) را قبول نداشتند.
الف- آن فقیـهان نیزبه دلیل آن کـه ازسرچشمـه وحی محروم بودند، بـه قیـاس و استحسان روی آوردند و در نتیجه انحرافهای فقهی بسیـاری بـه وجود آمد.
ب- ازآن جا کـه سخن و سیـاست وقلم دراختیـارحکومت بود، ازاین افراد و مذاهب فقهی بـه صورت گسترده ترویج وتبلیغ گردید وآوازه آنها زبان بـه زبان وقلم بـه قلم درتاریخ استمرار یـافت ودر قلمرو دین ودیـانت وسیـاست ریشـه دار وعمـیق گردید. & کتاب های رجال وتراجم را بنگرید کـه از این افراد چگونـه تعریف وتمجید شده است.$
6-- حکومتها درون اجرای همـین سیـاست، تنـها بـه انزوای سیـاسی وفقهی ائمـه اهل بیت اکتفا ند بلکه راویـان وفقیـهان شیعه را درانزوای کامل سیـاسی وفقهی قراردادند و رابطه جامعه بـه صورت آشکار نیز با آنـها قطع شد.
برای انزوای فقیـهان و راویـان شیعه، (سب الصحابه) را مطرح د وچنین تبلیغ نمودند کـه هرکس، صحابه رسول خدا (ص) وبه ویژه خلفاراقبول نداشته باشد، فاسق وازعدالت ساقط است. درنتیجه، روایـات وسخنان او اعتبارندارد. این موضوع را اینگونـه تعمـیم دادند. نخست ازشیعه تحت عنوان رافضه یـادد وسپس گفتند چون شیعیـان، صحابه رسول خدا (ص) را قبول ندارند و به خلیفگان سه گانـه دشنام
ص:201
مـیدهند، بعد مشرک هستند و روایـات آنها اعتبار ندارد. این موضوع را درون کتابهای رجال وتراجم وتفسیر وحدیث وفقه وتاریخ بـه صورت گسترده آوردند که تا جایی کـه از شیعه درطول تاریخ اهل سنت بـه بدنامـییـاد شد وجو انزجار ونفرت پدید آمد وبسیـاری از راویـان را با بیـان این سخن کـه گرایش شیعی دارد، بی اعتبار دانستند وروایـات بسیـار را ازگردونـه و گستره استدلال بـه این دلیل خارج د کـه راوی آن روایت، گرایش شیعی دارد و با این اقدام، انزوای اهل بیت (ع) راتکمـیل د. هرجاسخنی ازاهل بیت نقل شد، ویـادروصف ومعرفی اهل بیت روایتی نقل شد گفتند این روایت توسطی نقل شده کـه گرایش شیعی دارد، بعد اعتبار ندارد. & مراجعه شود بـه کتابهای تراجم اهل سنت واز جمله بـه مـیزان الاعتدال ذهبی و همچنین بـه تفسیر روح البیـان حقی برسوی( از جمله ذیل آیـه: من یشری نفسه ایتغاء مر ضا ه الله. بقره 2/ 207)$
امادرعین حال گاه فرصتی به منظور اهل بیت پیش مـیآمد واحکام شریعت رابیـان مـید. درون نتیجه فقه بسیـارغنی و روایـات گسترده درموضوع احکام پدید آمد.
ائمـه دربیـان موضوع احکام بیش ازموضوعات دیگر، مجال تعلیم وتدریس یـافتند. بـه ویژه زمانی کـه بنی امـیه و بنی عباس درگیر بودند. اقدامهای ائمـه درموضوع بیـان حکم خدا بر سه محور ذیل متمرکز بود:
جلوگیری از انحراف فقهی و قیـاس
قیـاس درشناخت احکام فقهی درپی ممنوعیت تدوین حدیث وپیدایش موضوعات جدید ودانستن حکم آنهاسبب شدکه برخی فقیـهان، متوسل بـه قیـاس واستحسان شوند وفتوا دهند. درحالی کـه بسیـاری از آن فتواها بادستوراسلام مخالف بود.
ص:202
ا معصوم با این انحرافات فقهی مبارزه مـید. درنتیجه درون برابراین جریـانهای فقهی منحرف کوشیدند این دسته فقیـهان را از فتوا باز داشته و جامعه را ازپیروی آنها برحذردارند.
و قال (امام سجاد (ع)): إنّ دین الله لایُصاب بالعقول الناقصه و الآراء الباطله و المقاییس الفاسده، لایُصاب إلّا بالتسلیم، فمن سلّم لنا سَلِم، و من اقتدی بنا هُدی، و من کان یعمل بالقیـاس و الرأی هلگ، و من وجد فی نفسه- ممّا نقوله أو نقضی به- حَرَجاً کفر بالّذی أنزل السبع المثانی و القرآن العظیم و هو لایعلم. & إکمال الدین/ 324 الباب 31 ح 9$
جاء قتاده بن دعامـه البصری الی الامام (الباقر (ع)) و قد هیّأ له أربعین مسأله لیمتحنـه بها، فقال له (ع): أنت فقیـه أهل البصره؟ قال قتاده: نعم، فقال (ع): ویحگ یـا قتاده انّ الله عزّوجل خلق خلقاً، فجعلهم حججاً علی خلقه، فهم أوتاد فی أرضه، قوّام بأمره، نجباء فی علمـه اصطفاهم قبل خلقه، فسکت قتاده طویلًا، ثم قال: أصلحگ الله، و الله لقد جلست بین یدی الفقهاء، و قدّام ابن عباس، فما اضطرب قلبی قدّام أحد منـهم ما اضطرب قدّامگ ... & بحار الأ نوار 46/ 357$ امام باقر (ع) فقال: أدنی الشرگ ان یبتدع الرجل رأیـا فیحب علیـه و یبغض ... & المحاسن/ 207$
من أفتی الناس بغیر علم و لا هوی من الله لعنته الملائکه الرحمـه و ملائکه العذاب و ألحقته وزر من عمل بفتیـاه ... & المحاسن/ 205$
امام صادق (ع): یـا أبان إن السنـه إذا قیست محققت دین. & بحار الأ نوار 104/ 405$
یکی از پیشوایـان قیـاس، ابوحنیفه بود وامام صادق (ع) با اوگفتگوی مفصلی داشت که تا اورا ازقیـاس بازدارد یـادست کم حجت را براوتمام کند چون روایت مفصل
ص:203
است، بـه منبع اصلی مراجعه شود. & حلیـه الاولیـا ء 3/ 196/ 236$ علی بن إبراهیم، عن أبیـه، عن أحمد بن عبدالله العقیلی، عن عیسی بن عبدالله القرشی قال: دخل أبوحنیفه علی أبی عبدالله (ع) فقال له: یـا أباحنیفه! بلغنی أنگ تقیس؟ قال: نعم. قال: لاتقس فإن أول من قاس إبلیس حین. قال: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ، فقاس ما بین النار و الطین، و لو قاس نوریـه آدم بنوریـه النار عرف فضل ما بین النورین، و صفاء أحدهما علی الآخر. & اصول کافی 1/ 58، بحار الانوار 47/ 226؛ الاحتجاج 2/ 266/ 236$ درگفتگوی مفصل دیگری کـه امام باابوحنیفه داشت، وی درون پایـان گفت:
لاأتکلم بالرأی و القیـاس فی دین الله بعد هذا المجلس. و أجابه الإمام (ع): کلّا إنّ حبّ الرئاسه غیر تارکگ کما لم یترگ من کان قبلگ. & الاحتجاج 2/ 267/ 237$ سعید بن أبی الخضیب البجلی قال: کنت مع ابن أبی لیلی مزامله حتی جئنا إلی المدینـه فبینا نحن فی مسجد الرسول (ص) إذ دخل جعفر بن محمد] فقلت لابن أبی لیلی: تقوم بنا إلیـه فقال: و ما نصنع عنده؟ فقلت: نسأئله و نحدثه، فقال: قم فقمنا إلیـه، فسألنی عن نفسی و أهلی، ثم قال: من هذا معگ؟ فقلت: ابن أبی لیلی قاضی المسلمـین فقال له: أنت ابن أبی لیلی قاضی المسلمـین؟ قال: نعم، قال: تأخذ مال هذا فتعطیـه هذا؟ و تقتل و تفرق بین المرء وزوجه؟ لاتخاف فی ذلگ أحدا. قال: نعم، قال: فبأی شئ تقضی؟ قال: بما بلغنی عن رسول الله (ص) و عن علی (ع) و عن أبی بکر و عمرقال: فبلغگ عن رسول الله (ص) أنـه قال: إن علیـا (ع) أقضاکم؟ قال: نعم، قال: فکیف تقضی بغیر قضاء علی (ع) و قد بلغگ هذا؟ فما تقول: إذا جیئ بأرض من فضه و سماء من فضه ثم أخذ رسول الله (ص) بیدگ فأوقفگ بین یدی ربگ فقال: یـا رب إن هذا قضی بغیر ما قضیت؟ قال: فاصفر وجه
ص:204
ابن أبی لیلی حتی عاد مثل الزعفران. ثم قال لی: التمس لنفسگ زمـیلا و الله لاأکلمگ من رأسی کلمـه أبدا. & کافی 7/ 408؛ الاحتجاج 2/ 253/ 225؛ بحار الانوار 47/ 334$ اینها برخی ازگفتگوهای ائمـه (ع) با بـه اصطلاح فقیـهان وقاضیـان بود کـه باتمسک بـه قیـاس، فتوا مـیدادند وحکم صادر مـینمودند.
برخی از شاگردان امام
افزون برآنکه ائمـه، شبهات کلامـی را پاسخ مـیدادند و باپیشوایـان اندیشـههای باطل، مناظره و آنها را با دلیل و برهان محکوم مـید، بـه برخی ازشاگردان خود نیزدستور مـیدادند کـه شبهات را پاسخ دهند و حقایق را روشن کنند.
امام صادق (ع) بـه ابان بن تغلب دستور داد به منظور مردم مدینـه تدریس کند:
جالس اهل المدینـه فإنی أحب أن یری فی شیعتنا مثلگ ... & أختیـار معرفه الرجال للکشی 2/ 622$
و مؤمن طاق با خوارج گفتگوی علمـی داشت:
قال عبد الرحمن بن الحجاج: کنا فی مجلس أبان بن تغلب فجاء شاب فقال له: یـا أباسعید أخبرنی کم شـهد مع علی بن أبی طالب من أصحاب النبی (ص)؟ و أدرگ أبان مراده فانبری قائلا: کأنگ ترید أن تعرف علیّاً بمن تبعه من أصحاب رسول الله؟ فقال هو ذاگ. فأجابه أبان: و الله ما عرفنا فضلهم- أی الصحابه- إلَّا باتّباعهم إیّاه.
فقد دخل مؤمن الطاق علی بعض زعماء الخوارج فی الکوفه فیقول له: أنا علی بصیره من دینی و قد سمعتگ تصف العدل فأحببت ال مع، فیقول الخارجی لأصحابه إن دخل هذا معکم نفعکم. یقول له مؤمن الطاق: لِمَ تبرّأتم من علیّ بن أبی طالب و استحللتم قتله و قتاله؟ یجیبه الخارجی: لأنّه حکّم الرجال فی دین الله. فیقول له: و کلَّ من حکّم فی دین الله استحللتم قتله؟ فیجیب الخارجی: نعم.
ص:205
فیقول له: أخبرنی عن الدین الذی جئت انظارگ بـه لأدخل معگ فیـه، إن غَلَبَتْ حجتی حجتگ، من یوقِفُ المخطئ منّا عن خطئه و یحکم للمصیب بصوابه؟ فیشیر الضحّاگ إلی رجل من أصحابه و یقول: هذا هو الحکم بیننا. هنا یتوجّه مؤمن الطاق إلی من کان حاضراً من الخوارج و یقول: زعیمکم هذا قد حکّم فی دین الله. و هکذا أفحمـهم & مغلوب کرد$ بحجّته البالغه و منطقه القویم. & الإمام الصادق والمذاهب الأربعه 2/ 72$
و مناظره هشام بن حکیم با عمروبن عبید بصری ...
با یحیی بن خالد برمکی
و وجه یحیی بن خالد البرمکی سؤالا لهشام بحضره الرشید من أجل احراجه قائلا له: أخبرنی عن علی و العباس لما اختصما الی أبی بکر فی المـیراث أیـهما کان المحق من المبطل؟ فاستولت الحیره علی هشام لأنـه قال فی نفسه: ان قلت علیـاً کان مبطلا کفرت و ان قلت العباس کان مبطلا ضرب الرشید عنقی.
فقال هشام: لم یکن من أحدهما خطأ و کانا جمـیعاً محقین، و لهذا نظیر قد نطق بـه القرآن فی قصه داود (ع) حیث یقول الله: وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ، الی قوله تعالی: (خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ) فأی الملکین کان مخطئاً؟ و أیـهما کان مصیباً؟ أم تقول: انـهما کانا مخطئین فجوابگ فی ذلگ جوابی بعینـه.
فقال یحیی: لست أقول: الملکین أخطأ، بل أقول انـهما أصابا و ذلگ انـهما لم یختصما فی الحقیقه و لااختلفا فی الحکم و انّما أظهرا ذلگ لینبّها داود علی الخطیئه و یعرّفاه الحکم و یوقفاه علیـه.
فقال هشام: کذلگ علی و العباس لم یختلفا فی الحکم و لااختصما فی الحقیقه و انما أظهرا الإختلاف و الخصومـه لینبّها أبابکر علی غلطه و یوقفاه علی خطیئته و
ص:206
یدلّاه علی ظلمـه فی المـیراث و لم یکونا فی ریب من أمرهما. فتحیّر یحیی و لم یطق جواباً، و استحسن الرشید هذا البیـان الرائع الذی تخلص بـه هشام. & الفصول المختار/ 42 و به اختصار عیون أخبارالر ضا 2/ 15$
بیـان احکام شریعت
یکی از مسؤولیتهای اصلی ا معصوم، بیـان شریعت و حکم خدا بود. بـه این جهت از هر فرصتی کـه پیش مـیآمد، استفاده مـینمودند واحکام را بیـان مـید. این فرصت درون زمان امام زین العابدین (ع) پدید آمد وتانیمـه اول امامت امام صادق (ع) ادامـه یـافت. آغازکننده فقه و فقاهت، همـین امام بزرگوار بود. اکثر قریب بـه اتفاق فقهای آن دوره از شاگردان امام زین العابدین (ع) بودند.
قال الزهری ما رأیت هاشمـیا أفضل من علی بن حسین. قال أبوزرعه ما رأیت أحدا کان أفقه منـه. & تاریخ دمشق 41/ 371( قال سعید بن المسیب: إن القراء کانوا لایخرجون إلی مکه حتی یخرج علی بن الحسین فخرج و خرجنا معه ألف راکب.) حلیـه الاولیـاء 3/ 141/ 229؛ سیر اعام النبلاء 4/ 388/ 157$
قال الزهری: دخلنا علی علی بن الحسین بن علی، فقال: یـا زهری، فیم کنتم. قلت: تذاکرنا الصوم، فأجمع رأیی و رأی أصحابی علی أنـهمن الصوم شیء واجب إلا شـهر رمضان، فقال: یـا زهریکما قلتم، الصوم علی أربعین وجهاً، عشره منـها واجبه کوجوب شـهر رمضان، و عشره منـها حرام، و أربعه عشره خصله صاحبها بالخیـار إن شاء صام و إن شاء أفطر، و صوم النذر واجب، و صوم الاعتکاف واجب، قال: قلت: فسرهن یـا ابن رسول الله، قال: أما الواجب فصوم شـهر رمضان، فَصِیـامُ شَهْرَینِ مُتَتابِعَینِ- یعنی فی قتل الخطأ لمن لم یجد العتق- قال تعالی: وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً & النساء 4/ 92$ . و صیـام ثلاثه أیـام فی کفاره الیمـین لمن لم یجد الإطعام، قال الله عزوجل: ذلِگَ کَفَّارَهُ أَیمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ & المائده 5/ 89$ و صیـام حلق الرأس، قال الله
ص:207
تعالی: فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ & البقره 2/ 196$ صاحبه بالخیـار إن شاء صام ثلاثاً، و صوم دم المتعه، لمن لم یجد الهدی، قال الله تعالی: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَی الْحَجِ & البقره 2/ 196$ و صوم جزاء الصید، قال الله عزوجل: وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ & المائده 75/ 95$ و إنما یقوم ذلگ الصید قیمـه ثم یقص ذلگ الثمن علی الحنطه. و أما الذی صاحبه بالخیـار: فصوم یوم الاثنین و الخمـیس، و صوم سته أیـام من شوال بعد رمضان، و یوم عرفه، و یوم عاشوراء، کل ذلگ صاحبه بالخیـار، إن شاء صام، و إن شاء أفطر.
و أما صوم الإذن: فالمرأه لاتصوم تطوعاً إلا بإذن زوجها، و کذلک العبد و الأمـه. و أما صوم الحرام: فصوم یوم الفطر و یوم الأضحی، و أیـام التشریق، و یوم الشک نـهینا أن نصومـه کرمضان، و صوم الوصال حرام، و صوم الصمت حرام، و صوم نذر المعصیـه حرام، و صوم الدهر حرام، و الضیف لایصوم إلا بإذن صاحبه، قال رسول الله (ص): من نزل علی قوم فلایصومن تطوعاً إلا بإذنـهم. و یؤمر الصبی بالصوم إذا لم یراهق تأنیساً، وبفرض و کذلگ من أفطر لعله من أول النـهار ثم وجد قوه فی بدنـه أمر بالإمساک، و ذلگ تأدیب الله عزوجل، وبفرض، و کذلگ المسافر إذا أکل أول النـهار ثم قدم أمر بالإمساگ. و أما صوم الإباحه: فمن أکل أو شرب ناسیـاً من غیر عمد، فقد أبیح له ذلگ و أجزأه عن صومـه. و أماصوم المریض و صوم المسافر، فإن العامـه اختلف فیـه، فقال بعضهم: یصوم، و قال قوم: لایصوم، و قال: قوم إن شاء صام، و إن شاء أفطر، و أما نحن فنقول: یفطران فی الحالین جمـیعاً، فإن صام فی السفر و المرض، فعلیـه القضاء، قال الله عزوجل: فَعِدَّهٌ مِنْ أَیـامٍ أُخَرَ & البقره 2/ 184$ . & حلیـه الاولیلاء 3/ 141/ 229؛ فروع کافی: 1/ 185، الخصال: 501- 504، تفسیر القمّی: 172- 175، المقنعه: 58، التهذیب: 1/ 435.$
ص:208
عن علی بن إبراهیم، عن أبیـه قال: استأذن علی أبی جعفر (ع) قوم من أهل النواحی فأذن لهم فدخلوا فسألوه فی مجلس واحد عن ثلاثین ألف مسأله فأجاب و له عشر سنین. & بحار الأنوار- العلامـه المجلسی- ج 50- ص 93$
علم امام
پیش از این بـه این سخن اشاره شد کـه ائمـه (ع) دانایـان کامل مـیباشند. درون این خصوص کـه تمام علوم ازناحیـه رسول خدا (ص) وامام علی (ع) بـه دیگر ا بـه ارث رسیده وآنها سرچشمـه تمام علوم بوده اند، روایت ذیل رابنگرید.
قال سلمـه بن کهیل و للحکم بن عتبه: شرِّقا و غرِّبا فلاتجدان عِلماً صحیحاً إلاشیئا خرج من عندنا. & کشف الغمـه 2/ 120.$
عن أبی بصیر قال دخلت علی أبی عبدالله (ع) فقلت له انی أسئلگ جعلت فداگ عن مسألههیـهنا أحد یسمع کلامـی فرفع أبوعبدالله (ع) سترا بینی و بین بیت اخر فاطلع فیـه ثم قال یـا أبامحمد سل عما بدالگ. قال قلت جعلت فداگ ان الشیعه یتحدثون. ان رسول الله (ص) علم علیـا (ع) بابا یفتح منـه الف باب قال فقال أبوعبدالله (ع) یـا أبامحمد علم و الله رسول الله علیـا الف باب یفتح له من کل باب الف باب. قال قلت له و الله هذا لعلم فنکت ساعه فی الأرض. ثم قال إنـه لعلم و ما هو بذلگ. ثم قال یـا أبامحمد و ان عندنا الجامعه و مایدریـهم ما الجامعه؟ قال قلت جعلت فداگ و ما الجامعه؟ قال صحیفه طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله (ص) و املاء من فلق فیـه و خط علی بیمـینـه فیـها کل حلال و حرام و کل شئ یحتاج الناس إلیـه حتی الأرش فی الخدش ...
قال إن عندنا الجفر و مایدریـهم ما الجفر مسگ شاه أو جلد بعیر. قال قلت جعلت فداگ ما الجفر؟ قال وعاء احمرأ و أدم أحمر فیـه علم النبیین و الوصیین ...
ص:209
ثم قال و ان عندنا لمصحف فاطمـه (س) و ما یدریـهم ما مصحف فاطمـه؟ قال مصحف فیـه مثل قرآنکم هذا ثلت مرات. والله ما فیـه من قرآنکم حرف واحد إنما هو شئ أملأها الله و أوحی إلیـها ...
ثم قال إن عندنا لعلم ما کان و ما هو کائن إلی أن تقوم الساعه. قال قلت جعلت فداگ هذا والله هو العلم قال إنـه لعلم و ما هو بذاگ؟ قال قلت جعلت فداگ فأی شئ هو العلم؟ قال ما یحدث باللیل و النـهار الأمر بعد الامر و الشیء بعد الشیء إلی یوم القیمـه. & بصائر الدرجات 171/- 172، الارشاد: 2/ 186، فی مناقب آل أبی طالب: 4/ 396، والاحتجاج: 2/ 134، وبحار الأنوار: 47/ 26( وزادوا فیـه: فسئل عن تفسیر هذا الکلام فقال: أما الغابر فالعلم بما یکون.)$ درزمان امام باقر (ع) اوج گسترش فقه، توسط امام بود. درحالی کـه مردم بسیـاری ازشـهرها احکام دین را نمـیشناختند. درکوفه زکات فطره را نمـیدانستند. & حیـاه الامام الصادق 1 و 2/ 455( راجع الاحکام فی اصول الاحکام 2/ 131)$ درون سرزمـین شام، افرادی بودند کـه حتی تعداد نمازهای واجب را نمـیدانستند. & حیـاه الامام الصادق 1 و 2/ 455( را جع النسایی 1/ 42 سنن ابی داود 1/ 42)$
یقول المؤرخون إن أحکام الحج لم یکن یعرفها المسلمون حتی عرفهم بها الامام الباقر و ولده. & حیـاه الامام الصادق 1 و 2/ 455 ومراجعه شود بـه مختصر تاریخ دمشق 23/ 79 و عیون أخبارالرضا 2/ 87.$
سخنگفتن با هر ملّتی بـه زبان خودشان
یکی ازموضوعاتی کـه درزندگی ا مشاهده مـیشود، سخن گفتن باهرملتی بـه زبان خودشان است.
بدیـهی هست که امامت امام معصوم بـه همـه ملتها و سرزمـینها تعمـیم دارد و باید دست کم برخی از افراد آنها با امام رابطه مستقیم داشته باشند و از مظاهر ارتباط مستقیم آن هست که یـا آنها عربی را خوب بدانند که تا بتوانند سخن امام را
ص:210
بفهمند و یـا امام با زبان آنها سخن بگوید و تا آن زمان کـه بسیـاری از آنها مسلمان نشده و زبان عربی را فرا نگرفته بودند، آسان ترین راه، آن بود کـه امام با آنها بـه زبان خودشان سخن بگوید کـه در این صورت دو کار انجام شده است:
الف: ارائه معجزه و دلیل بر امامت.
ب: آشنا ساختن آنها با معارف اسلام.
عن أبی عبدالله (ع) قال: إن الحسن (ع) قال: أنا أعرف جمـیع اللغات. & اصول کافی 1/ 426$ روی یونس بن ظبیـان النبطی أن الإمام الصادق (ع) تحدث معه باللغه النبطیـه فأخبره عن أول خارجه خرجت علی موسی بن عمران، و علی المسیح، و علی الإمام أمـیرالمؤمنین (ع) بالنـهروان، و أعقب کلامـه بقوله: مالح دیر بیر ماکی مالح. و معناه أن ذلگ عند قریتک التی هی بالنبطیـه. & الإمام الصادق کما عرفه علماء الغرب: 48$ روی عامر بن علی الجامعی، قال: قلت لأبی عبدالله (ع): جُعلت فداگ، إنا نأکل کل ذبائح أهل الکتاب، و لاندری أیسمون علیـها أم لا؟ فقال (ع): إذا سمعتموهم قد سموا فکلوا، أتدری ما یقولون علی ذبائحهم؟ فقلت: لا. فقرأ شیئاً لم أعرفه ثم قال: بهذا امروا.
فقلت: جعلت فداگ إن رأیت أن نکتبها. قال (ع): اکتب: نوح أیوا ادینو بلهیز مالحوا عالم اشرسوا أو رصو بنوا (یوسعه) موسق ذعال اسطحوا. & المصدر السابق: 47$ و فی روایـه اخری أنّ النص کالآتی با روح أنا ادونای إیلوهنوا ملخ عولام اشرفدشنوا عبسوتا و سینوانوا علی هشخیطا و معناه تبارکت أنت الله مالک العالمـین، الذی قدسنا بأوامره، وأمرنا علی الذبح. & المصدر السابق: 48.$
ص:211
روی أبوبصیر قال: کنت عند أبی عبدالله (ع) و عنده رجل من أهل خراسان و هو یکلمـه بلسان لاأفهمـه. & الاختصاص:183$ و کانت تلگ اللغه التی کان یتحدث بها مع الخراسانی هی اللغه الفارسیـه.
و وفد علیـه قوم من أهل خراسان، فقال (ع) لهم: من جمع ما لایحرسه عذبه الله علی مقداره. فقالوا له باللغه الفارسیـه: لانفهم العربیـه، فقال (ع) لهم: هر کـه درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد. & الإمام الصادق کما عرفه علماء الغرب: 46$ روی أبان بن تغلب قال: غدوت من منزلی بالمدینـه و أنا أرید أباعبدالله فلما صرت بالباب وجدت قوماً عنده لم أعرفهم، و لم أر قوماً أحسن زیّاً منـهم، و لاأحسن سیماءً منـهم کأن الطیرعلی رؤوسهم، فجعل أبوعبدالله (ع) یحدثنا بحدیث فخرجنا من عنده، و قد فهَّم خمسه عشر نفرا، متفرقی الألسن، منـهم العربی، و الفارسی، و النبطی، و الحبشی، و الصقلبی، فقال العربی: حدثنا بالعربیـه، و قال الفارسی: حدثنا بالفارسیـه، و قال الحبشی: حدّثنا بالحبشیـه، و قال: الصقلبی: حدثنا بالصقلبیـه و أخبر (ع) بعض أصحابه بأن الحدیث واحد، و قد فسره لکل قوم بلغتهم. & المصدر السابق: 46- 47$ و دار الحدیث بین الإمام (ع) و بین عمار الساباطی باللغه النبطیـه فبهر عمار و راح یقول: ما رأیت نبطیـاً أفصح منگ بالنبطیـه. فقال (ع) له: یـا عمار و بکل لسان. & الاختصاص:283.$
یـاران فقیـه امام
اشاره
بدیـهی هست که حلقه اتصال امام با شیعیـان، افرادی بودند کـه دانش دینی را از امام فراگرفته و آن را به منظور مردم بیـان مـید. اینـها نزد ا، جایگاه بلندی
ص:212
داشتند وائمـه نیز نسبت بـه آنها توجه ویژه داشتند. روایـات گسترده وغنی درون موضوعات کلام، فقه، اخلاق و سیـاست بـه وسیله آنها نقل شده است.
ارتباط امام با آنها و ارتباط آنها با مردم، بـه چند دسته تقسیم مـیشود:
ارتباط با امام
ارتباط راویـان حدیث و فقها با امام، بـه چند دوره متمایز تقسیم مـیشود:
1- آزادی بیـان زمـینـه گسترش فقه
درزمانی کـه ارتباط مردم باامام آزاد بود، مثل زمان امام علی (ع) و دوره دوم امامت امام زین العابدین (ع) که تا نیمـه اول امامت امام صادق (ع)، تعداد زیـادی از مردم بـه مدینـه روی آوردند و احکام و اندیشـههای دینی را فرا گرفتند وسپس به منظور مردم بیـان مـید. بیشترین روایـات درموضوعات گسترده فقهی درون این زمان نقل شده است. شمار شاگردان امام صادق (ع) درون این دوره بـه پنج هزارنفر مـیرسیده است.
2- اختناق سیـاسی و قطع ارتباط ظاهری
این دوره از زمان امام حسن مجتبی آغاز شد و تا زمان امام حسین و نیمـه اول امامت امام زین العابدین و نیز از نیمـه دوم امامت امام صادق (ع) که تا آغاز غیبت امام زمان (عج) استمرار داشت.
در این دوره منزل ائمـه (ع) و آمد و شد افراد نزد آن حضرت، کنترل مـیشد. یـاران امام نیز درون آغازاندک بودند و به مرور زمان گسترش یـافتند و تا درون زمان امامت امام حسن عسکری (ع) بـه تعداد آنـها افزوده شد و جمعیت شیعیـان زیـاد گردید.
3- ارتباط سری
در برخی زمانها کـه ائمـه (ع) ازسوی حاکمان درمراقبت و یـا درون زندان بودند، برخی از افراد بـه صورت پنـهانی و سری با امام ملاقات مـید و هرچه از مسائل
ص:213
فقهی لازم بود، مـیپرسیدند.
چنان کـه امام کاظم (ع) زمانی کـه در زندانهارون الرشید بود، برخی افراد بـه صورت سری با امام ملاقات مـید. ازجمله موسی بن ابراهیم مروزی بود و چون معلم فرزندان سندی بن شاهک بود بـه او اجازه داده مـیشد کـه با امام ملاقات کند. وی نیز هرچه از امام شنیده بود، نوشت وکتابی دراین خصوص تألیف کرد. & النجاشی/ 407 رقم 1082$ قال الخیرانی: فخرج ذات لیله و قام أحمد بن محمد بن عیسی عن المجلس، و خلا بی الرسول، و استدار & برگشت$ احمد فوقف حیث یسمع الکلام، فقال الرسول: ان مولاگ یقرأ علیگ السلام، و یقول لگ: انی ماض، و الأمر صائر الی ابنی علی، و له علیکم بعدی ما کان لی علیکم بعد أبی.
روی أبوهاشم الجعفری عن داود بن الأسود قال: دعانی سیدی أبومحمد- الحسن العسکری (ع)- فدفع لی خشبه، کأنـها رجل باب مدوّره طویله ملء الکف فقال (ع): صر بهذه الخشبه إلی العمری. فمضیت إلی بعض الطریق فعرض لی سقاء معه بغل، فزاحمنی البغل علی الطریق ... فضربت البغل فانشقّت- الخشبه- فنظرت الیرها فاذا فیـها کُتب، فبادјʠسریعاً فرددت الخشبه الی کمّی فجعل السقاء ینادینی و یشتمنی، و یشتم صاحبی فلمّا دنوت من الدار راجعاً استقبلنی عیسی الخادم عند الباب الثانی، فقال: یقول لگ مولای: لِمَ ضربتَ البغل ورت رجل الباب؟ فقلت: یـا سیدی لم أعلم ما فی رجل الباب، فقال (ع): و لم احتجت أن تعمل عملًا تحتاج أن تعتذر منـه. إیّاگ بعدها أن تعود إلی مثلها، و إذا سمعت لنا شأناً فامضِ لسبیلگ التی أمرت بها، و إیـاگ أن تجاوب من یشتمنا، أو تعرّفه من أنت، فإننا فی بلد سوء، و مصر سوء و امضِ فی طریقگ فإنّ أخبارگ و أحوالگ ترد إلینا فاعلم ذلگ. & مناقب آل أبی طالب 4/ 460- 461$
ص:214
سازماندهی شیعیـان
فرایند انحراف حکومت و رهبری از اهل بیت رسول خدا (ص) درسقیفه، سبب شد کـه هرچه زمان بیشتر مـیگذرد، حکومت ازمسیراسلام بیشترمنحرف گردد درون نتیجه، ستم گری بـه اهل بیت بیشتر شد و تبلیغ برضد خاندان پیـامبرافزون گردید واطلاعات و آگاهی مردم نسبت بـه اهل بیت پیـامبر کمترشدو ترس آن مـیرفت کـه شیعه رو بـه اضمحلال رود. فرصتی کـه برای امام زین العابدین (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) پیش آمد که تا آزادانـه بـه تدریس بپردازند، سبب شد کـه ا شیعه مورد توجه جدی جامعه قرار گیرند.
فقه وفقاهت ودانش دینی بـه وسیله ا گسترش یـافت و درجامعه آن روز از ا شیعه بـه عنوان پیشوایـان علمـی و فکری یـاد شد واهل بیت رسول خدا بـه عنوان فقیـه برتر و عالمان برجسته دین شناخته شدند و مردم بـه امان شیعه روی آوردند. دراین زمان بود کـه ا معصوم بـه سازماندهی جامعه شیعی پرداختند و وظایف شیعیـان را درون برابر یکدیگر تبیین و وظایف علما را مشخص د و وظایف مردم دربرابرعلما روشن ومبانی فکری، مذهبی، سیـاسی، اجتماعی و اقتصادی شیعه استوار گردید.
تربیت فقیـه شیعی
اشاره
اقدام دیگری کـه ائمـه (ع) انجام دادند، تربیت فقیـهان شیعی بود، که تا نیـازهای علمـی شیعیـان برطرف و مبانی دینی آنها استوار گردد. ائمـه درون این خصوص اقدامهای ذیل را انجام دادند:
1- بیـان قواعد کلی
امام قواعد کلی استنباط و اجتهاد را به منظور آنها بیـان کرد و دستور داد حکم خداوند را بر حسب این قواعد کلی استنباط و بیـان کنند.
ص:215
الامام الصادق (ع): انما علینا أن نلقی إلیکم الاصول و علیکم التفریع. & السرا ئر 3/ 575$ عن ابن مسکان، عن حبیب قال: قال لنا أبوعبدالله (ع): ما أحد أحبّ إلیَّ منکم، إن الناس سلکوا سبلًا شتّی. منـهم من أخذ بهواه، و منـهم من أخذ برأیـه و إنّکم أخذتم بأمر له أصل. & المحاسن 1/ 254$ أنتم أفقه الناس إذا عرفتم معانی کلامنا إن الکلمـه لتنصرف إلی وجوه فلو شاء إنسان لصرف کلامـه کیف شاء و لایکذب. & معانی الأ خبار 1/ 1$ امام صادق (ع) برخی قواعد کلی فقه رابیـان کرد تاعلما براساس آن قواعد اجتهاد کنند.
... کل شی مطلق حتی یرد فیـه النـهی ... & من لا یحضره الفقیـه 1/ 317$ عن أبی اسحاق الارجانی رفعه قال: قال أبوعبدالله (ع): أتدری لم أمرتم بالأخذ بخلاف ما تقول العامّه؟ فقلت: لاأدری، فقال: إن علیّاً (ع) لم یکن یدین الله بدین إلا خالف علیـه الامّه الی غیره، إراده لإبطال أمره و کانوا یسألون المؤمنین (ع) عن الشیء الذی لایعلمونـه فإذا أفتاهم جعلوا له ضدّا من عندهم لیلبسوا علی الناس. & من لا یحضره الفقیـه 1/ 317$
عن معاویـه بن عمار، عن أبی عبدالله (ع) أن رسول الله (ص) حین فرغ من طوافه و رکعتیـه، قال: ابدءوا بما بدأ الله عزّوجل بـه من اتیـان الصفا، أنّ الله یقول: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ. & التهذیب 5/ 145.$
2- جواز عمل بـه فتوایی کـه امام بـه او اجازه اجتهاد داده است
فقد جاء فی رجال الکشّی: عن خیران الخادم أنّه قال: وجّهت إلی سیّدی ثمانیـه دراهم- فی حدیث- و قال: قلت: جعلت فداگ، إنّه ربّما أتانی الرجل لگ
ص:216
قبله الحقّ، أو یعرف موضع الحقّ لگ، فیسألنی عمّا یعمل به، فیکون مذهبی أخذ ما یتبرّع فی سرّ؟
قال: اعمل فی ذلگ برأیگ، فإنّ رأیگ رأیی، و من أطاعگ فقد أطاعنی.
برخی از فقیـهانی کـه امامهادی (ع) دستور داد بـه فتوای آنها عمل شود، عبارتند از:
ابراهیم بن عبده نیشا بوری.
ابرا هیم بن محمد همدانی.
ابرا هیم بن مـهزیـار.
احمد بن اسحاق بن عبد الله اشعری.
احمد بن محمد بن عیسی اشعری.
ایوب بن نوح بن دراج.
حسن بن را شد.
حسن بن علی.
حسن بن علی وشاء.
داود بن قا سم جعفری.
ریـان بن صلت.
عبدالعظیم حسنی.
عثمان بن سعید العمری.
فضل بن شاذان.
علی بن مـهزیـار اهوازی.
محمد بن احمد محمودی.
محمد بن حسن بن ابی الخطاب زیـات.
محمد بن فرج رخجی.
معاویـه بن حکیم بن معاویـه بن عمارکوفی.
ص:217
یعقوب بن اسحاق. & حیـاه الامام علی الهادی/ 170- 230$ نام راویـان و یـاران هر امام را درون دو کتاب اختیـارمعرفه الرجال ورجال شیخ طوسی بنگرید.
3- عدم جواز استنباط از ظاهر قرآن مگر بعد از شناخت تفسیر آن از ائمـه
پیش از این گفتیم کـه تفسیرقرآن را حتما از ائمـه پرسید.
أبی عبدالله الصادق (ع) أنّ رجلًا سأل أباه محمّد الباقر (ع) عن مسائل، فکان ممّا دار بینـهما أنقال: قل لهم: هل کان فیما أظهر رسول الله (ص) من علم الله- عزّ ذکره- اختلاف؟ فإن قالوا لا، فقل لهم: فمن حکم بحکم الله فیـه اختلاف، فهل خالف رسول الله (ص)؟ فیقولون: نعم، فإن قالوا: لا. فقد نقضوا أوّل کلامـهم. فقل لهم: ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. فإن قالوا: من الرّاسخون فی العلم؟ فقل: من لایختلف فی علمـه. فإن قالوا: فمن هو ذاگ؟ فقل: کان رسول الله (ص) صاحب ذلگ (إلی أن قال): و إن کان رسول الله (ص) لم یستخلف فی علمـه أحداً فقد ضیّع من فی أصلاب الرّجال ممّن یکون بعده. قال أیضاً: و ما یکفیـهم القرآن؟ قال: بلی، إن وجدوا له مفسّراً. قال: و ما فسّره رسول الله (ص)؟ قال: بلی قد فسّره لرجل واحد، و فسّر للُامّه شأن ذلگ الرجل، و هو علیّ بن أبی طالب (ع).
و قال (ع) أیضاً: و المحکمبشیئین إنّما هو شیء واحد فمن حکم بمافیـه اختلاف، فحکمـه من حکم الله عزّوجلّ و من حکم بأمر فیـه اختلاف فرأی أنّه مصیب، فقد حکم بحکم الطاغوت. & کافی 1/ 248$
4- وجوب عمل بـه احادیثی کـه در کتب معتبر نقل شده
عن محمّد بن الحسن بن أبی خالد شنبوله، أنّه قال: قلت لأبی جعفرالثانی (ع):
ص:218
جعلت فداگ، إنّ مشایخنا رووا عن أبی جعفر و أبی عبدالله (ع) و کانت التقیّه شدیده، فکتموا کتبهم، و لم ترو عنـهم، فلمّا ماتوا صارت الکتب إلینا. فقال (ع): حدّثوا بها، فإنـها حقّ.
5- عدم جواز فتوی بدون علم
ائمـه معصومـین (ع)، افرادی را کـه برمسند فتوا تکیـه زده اند و مردم به منظور دانستن احکام دین بـه آنها مراجعه مـیکنند، از فتوا بدون علم برحذر داشتند، چنان کـه ازقیـاس نیز منع د.
عن مفضل بن یزید قال: قال (لی) أبوعبدالله (ع): أنـهاگ عن خصلتین فیـهما هلاگ الرجال: أنـهاگ أن تدین الله بالباطل، و تفتی الناس بما لاتعلم. & کافی/ 1/ 42$
امام، همـین دستور را بـه عبد الرحمن بن حجاج نیز داد: & همان$ عن أبی عبیده الحذاء، عن أبی جعفر (ع) قال: من أفتی الناس بغیر علم و لا هدی لعنته ملائکه الرحمـه، و ملائکه العذاب، و لحقه وزر من عمل بفتیـاه. & کافی/ 1/ 42.$ بعد ازشـهادت امام رضا (ع)، امام جواد (ع) بـه امامت رسید. درحالی کـه حدود هفت سال سن داشت. بـه همـین، جهت شک و تردید ایجاد شده بود. بزرگان شیعه درخانـه عبد الرحمن بن حجاج جمع شدند که تا درباره شناخت امام بعد از امام رضا (ع) اندیشـه کنند. عبد الله بن موسی نزد آنـها رفت و آنان مسایلی از وی پرسیدند. ازجوابهایی کـه داد، معلوم شد کـه امام نیست. بعد از ایشان امام جواد (ع) بـه آن مجلس رفت وبه تمام پرسشهای آنها پاسخ داد. بـه حضرت عرض د عموی شما این گونـه جواب داده هست وحضرت بـه وی فرمود:
لاإله إلا الله یـا عم إنـه عظیم عند الله أن تقف غدا بین یدیـه فیقول لگ: لم
ص:219
تفتی عبادی بما لم تعلم، و فی الأمـه من هو أعلم منـه. & بحار الأنوار 50/ 99$
در نتیجه فتوا با معیـارهای ذیل صادر مـیشد:
الف- اعتماد بـه کتاب و سنت بـه عنوان مصدر اساسی تشریع.
ب- ضرورت رجوع بـه امام معصوم و اخذ فتوا از آن حضرت درون صورت امکان.
ج- لزوم رجوع بـه فقها درون صورتی کـه دسترسی بـه امام نباشد.
د- فتوا بـه نص روایت و یـا انطباق با قواعد کلی برگرفته از روایت.
فضیلت فقیـه
جایگاه فقیـه درنظام دینی، جایگاه ویژه ای است. نظام فکری واعتقادی ودینی وعبادی و ... بدون فقیـه سامان نمـییـابد. چنان کـه امور مملکت نیز بدون یک حکومت عادل وصالح سامان نمـییـابد. جایگاهی کـه حاکم عادل درون اداره امور مملکت وسازندگی دارد، فقیـه نیز درامور دینی واعتقادی واخروی همان جایگاه را دارد. درون این خصوص چنین روایت شده است:
عن جعفر بن محمد، عن أبیـه] قال: قال رسول الله (ص) صنفان من أمتی إذا صلحا صلحت أمتی، و إذا فسدا فسدت أمتی، قیل: یـا رسول الله و من هما؟ قال: الفقهاء و الأمراء. & الخصال/ 36- 37$ ائمـه معصومـین، شیعیـان را بـه فراگیری علوم دینی تشویق نمودند و در فضل فقها و مقام آنها درپیشگاه خداوند مطالب بسیـارفرمودندتا ازیک سو افرادی کـه توانایی دارند، بـه تحصیل بپردازند و نیـاز جامعه شیعی را بـه مسائل فقهی برطرف کنند و ازسوی دیگر شیعیـان نیز مقام وجایگاه آنها را ارج نـهند.
امام موسی بن جعفرفرمود: روز قیـامت منادی ندامـیکند: حواریون رسول خدا کیست؟ سلمان، مقداد وابوذر برمـیخیزند. سپس ندامـیکند حواریون علی بن ابی
ص:220
طالب، وصی رسول خدا کیست؟ عمر بن حمق خزاعی ومحد بن ابی بکر و مـیثم تمار و اویس قرن برمـیخیزند وسپس ندا مـیکند: حواریون حسن بن علی کیست و .... تاآخرین امام. & اختیـار معرفه الرجال/ 39/ 20$
و عنـه (ع) قال: قال جعفر بن محمّد الصادق] : علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی إبلیس و عفاریته، یمنعوهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا و عن أن یتسلط علیـهم إبلیس و شیعته و النواصب. ألا فمن انتصب لذلگ من شیعتنا کان أفضل ممن جاهد الروم و الترگ و الخزر ألف ألف مره لأنـه یدفع عن أدیـان محبینا و ذلگ یدفع عن أبدانـهم. & الإحتجاج 1/ 8 و 1/ 6 نیز ملاحظه شود$
قال موسی بن جعفر: فقیـه واحد ینقذ یتیما من أیتامنا المنقطعین عنا و عن مشاهدتنا بتعلیم ما هو محتاج إلیـه أشدعلی إبلیس من ألف عابد، لأن العابد همّه ذات نفسه فقط و هذا همـه مع ذات نفسه ذوات عباد الله و امائه لینقذهم من ید إبلیس و مردته، فلذلگ هو أفضل عندالله من ألف عابد و ألف ألف عابده. & الإحتجاج 1/ 8$
قال علی بن موسی الرضا (ع): یقال للعابد یوم القیـامـه: نعم الرجل کنت همتگ ذات نفسگ وکفیت مؤنتگ فادخل الجنـه، ألا ان الفقیـه من أفاض علی الناس خیره و أنقذهم من أعدائهم و وفر علیـهم نعم جنان الله تعالی و حصل لهم رضوان الله تعالی.
و یقال للفقیـه: یـا أیـها الکافل لأیتام آل محمد الهادی لضعفاء محبیـهم و موالیـهم قف حتی تشفع لکل من أخذ عنگ أو تعلم منگ، فیقف فیدخل الجنـه معه فئاماً و فئاماً و فئاماً & جماعت وگروه گروه.$ - حتی قال عشراً- و هم الذین أخذوا عنـه علومـه و أخذوا
ص:221
عمن أخذ عنـه و عمن أخذ عمن أخذ عنـه إلی یوم القیـامـه، فانظروا کم صرف ما بین المنزلتین. & الإحتجاج 19.$
ارجاع شیعیـان بـه فقیـه
به تمام شیعیـان نیز دستور داده شد کـه برای دانستن احکام دین بـه این فقیـهان مراجعه نمایند و هرچه آنها فتوا دادند، بـه آن عمل کنند.
الإمام الهادی (ع): لولا من یبقی بعد غیبه قائمکم (ع) من العلماء الداعین إلیـه و الدالّین علیـه، و الذابّین عن دینـه بحجج الله، و المنقذین لضعفاء عبادالله من شباگ إبلیس و مردته، و من فخاخ النواصب، لما بقی أحد إلّا ارتدّ عن دین الله، و لکنـهم الذین یمسکون أزمّه قلوب ضعفاء شیعتنا کما یمسک صاحب السفینـه سکّانـها، اولئک هم الأفضلون عند الله عزوجل. & الاحتجاج 2/ 260$ فقد جاء عنـه (ع) فی العمری و ابنـه محمد: العمری و ابنـه ثقتان فما أدّیـا إلی فعنی یؤدیـان و ما قالا فعنی یقولان فاسمع لهما و أطعهما فإنـهما الثقتان المأمونان. & الغیبه الصغری للصدر. 219.$ الإمام العسکری (ع): فأما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینـه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه. & تفسیر الإمام الحسن العسکری/ 141 و الإحتجاج 2/ 263.$
حفظ جان راویـان و فقیـهان
از دیگر اقدامهای ائمـه نسبت بـه فقیـهان و راویـان حدیث، حفظ جان آنها بود. زیرا حاکمان درون زمانی کـه اختناق سیـاسی را حاکم د، بـه جستجو وشناسایی
ص:222
یـاران نزدیک امام نیز پرداختند وافرادی را گماشتند که تا یـاران امام را شناسایی کنند و به شـهادت برسانند. ا شیعه درون این خصوص دو اقدام انجام دادند:
1. تقیـه: تقیـه بـه منظور حفظ جان این دسته از شیعیـان بـه عنوان یک واجب دینی مطرح شد و امام فرمود:
التقیـه دینی و دین آبائی و لا إیمان من لا تقیـه له. & اصول کافی 2/ 219.$
تقیـه به منظور حفظ جان این افراد یک امر لازم و حتمـی بود، زیرا:
نخست: از پیروزی حکومت و خوش حالی آنها جلوگیری مـیشد.
دوم: چون این افرادحلقه اتصال امام وجامعه شیعی بودند، این ارتباط باحفظ آنها حفظ مـیشد.
سوم: شـهادت آنها موجب تضعیف شیعیـان مـیگردید.
فقد جاءعنـه (الإمام الباقر) (ع) فی وصیّته لجابر بن یزید الجعفی فی أوّل لقاء له بالإمام (ع): أن لایقول لأحد أنـه من أهالی الکوفه، و لیظهر بمظهر رجل من أهل المدینـه.
شاید درون همـین سفر بوده کـه هشام بن عبد الملک بـه استاندارکوفه دستور داد: جابر را بعد از ورودبه کوفه دستگیرکند وبه قتل رساند وامام به منظور حفظ جان جابر بـه او دستور ویژه داد:
عن النعمان بن بشیر قال: کنت مزاملا لجابر بن یزید الجعفی، فلما أن کنا بالمدینـه دخل علی أبی جعفر (ع) فودعه و خرج من عنده و هو مسرور حتی وردنا الأخیرجه أول منزل نعدل من فید إلی المدینـه- یوم جمعه فصلینا الزوال، فلما نـهض بنا البعیر إذا أنا برجل طوال آدم معه کتبا، فناوله جابرا فتناوله فقبله و وضعه علی عینیـه و إذا هو: من محمد بن علی إلی جابر بن یزید و علیـه طین أسود رطب، فقال له: متی عهدک بسیدی؟ فقال: الساعه فقال له: قبل الصلاه أو بعد
ص:223
الصلاه؟ فقال: بعد الصلاه، ففگ الخاتم و أقبل یقرؤه و یقبض وجهه حتی أتی علی آخره، ثم أمسک الکتاب فما رأیته ضاحکا و لامسرورا حتی وافی الکوفه، فلما وافینا الکوفه لیلا بت لیلتی، فلما أصبحت أتیته إعظاما له فوجدته قد خرج علی و فی عنقه کعاب & مـهره$ ، قد علقها و قد رکب قصبه و هو یقول: أجد منصور بن جمـهور أمـیرا غیر مأمور و أبیـاتا من نحو هذا فنظر فی وجهی و نظرت فی وجهه فلم یقل لی شیئا و لم أقل له و أقبلت أبکی لما رأیته و اجتمع علی و علیـه الصبیـان و الناس، و جاء حتی دخل الرحبه & محل وسیع درون کوفه بوده است$ و أقبل یدورمع الصبیـان و الناس یقولون: جن جابر بن یزید جن، فوالله ما مضت الأیـام حتی ورد کتاب هشام بن عبدالملک إلی والیـه أن انظر رجلا یقال له: جار بن یزید الجعفی فاضرب عنقه و ابعث إلی برأسه، فالتفت إلی جلسائه فقال لهم: من جابر بن یزید الجعفی؟ قالوا: أصلحگ الله کان رجلا له علم و فضل و حدیث، و حج فجن و هو ذا فی الرحبه مع الصبیـان علی القصب یلعب معهم قال: فأشرف علیـه فإذا هو مع الصبیـان یلعب علی القصب & نی$ ، فقال الحمد لله الذی عافانی من قتله، قال و لم تمض الأیـام حتی دخل منصور بن جمـهور الکوفه و صنع ما کان یقول جابر. & بحار الأنوار: 46/ 282، وکافی: 1/ 396$
دراین زمان بود کـه برخی ازفقیـهان شیعه کاملًادرتقیـه مـیزیستند و به عنوان شیعه شناخته نمـیشدند. از جمله آنها سعید بن مسیب بود. & اختیـار معر فه الرجال 198 شرح حال اورا درکتاب های تراجم اهل سنت بنگرید.$
روی علی بن جعفر عن أحد أصحاب الإمام الحسن العسکری (ع) فقال: اجتمعنا بالعسکر- أی سامراء- و قد صرنا لأبی محمد (ع) یوم رکوبه فخرج
ص:224
توقیعه: لایسلمنّ علیَّ أحد، و لایشیر إلیّ بیده، و لایومئ، فإنّکم لاتأمنون علی أنفسکم. & الخرائج والجرائح للراوندی: 1/ 439 ح 20؛ بحار الأنوار: 50/ 269$
جلوگیری از شناختهشدن راویـان و فقیـهان
در هر زمان کـه ائمـه ازسوی حکومتیـان درون مراقبت بودند، یـاران ائمـه نیز تحت تعقیب بودند. ا درون این شرایط دستور بـه تقیـه مـیدادند که تا ازسوی حکومت شناسایی نشوند. از جمله مواردی کـه باید رعایت مـیشد، حفظ اسرار ائمـه و یـاران فقیـه بود.
و نـهی (ع) عن الاذاعه و کشف الأسرار الخاصّه بالمؤمنین فقال: یحشر العبد یوم القیـامـه و ما ندی دماً، فیدفع الیـه شبه المحجمـه أو فوق ذلگ، فیقال له: هذا سهمگ من دم فلان، فیقول: یـا ربّ إنگ لتعلم أنّگ قبضتنی و ما سفکت دماً.
فیقول: بلی سمعت من فلان روایـه کذا و کذا، فرویتها علیـه فنقلت حتّی صارت الی فلان الجبّار فقتله علیـها و هذا سهمگ من دمـه. & اصول الکافی 2/ 371.$
امام به منظور جلوگیری ازشناختهشدن شیعیـان، دستورداد دربین راه و جلو دشمنان مسأله نپرسند.
فعن محمد بن شرف قال: کنت مع أبی الحسن (ع) أمشی فی المدینـه فقال لی: ألست ابن شرف؟ قلت بلی، فأردت أن اسأله عن مسأله فابتدأنی من غیر أن أسأله فقال: نحن علی قارعه الطریق وهذا موضع مسأله.
نظام وکالت
امام کاظم (ع) افرادی را درشـهرها تعیین کرد و به آنها وکالت داد کـه حقوق
ص:225
مالی و شرعی را از شیعیـان بگیرند و آنها را درآنچه کـه تعیین کرده، مصرف کنند. چنان کـه فضل بن عمر را وکیل خود قرارداد کـه وجوه شرعیـه را بگیرد و به مصرف تعیین شده برساند. نظام وکالت از این زمان پدید آمد. & حیـاه الامام موسی بن جعفر 2/ 492$ نظام وکالت از زمان امام جواد (ع) بـه بعد گسترش یـافت. برخی افراد بـه طور مستقیم ازجانب امام بـه عنوان وکیل تعیین شدند وبرخی دیگرنیزازجانب آنها وکالت داشتند. & اعلام الهدایـه 12/ 188$
وکلای امام وظیفه داشتند جامعه شیعی را درون امور دینی، سیـاسی، اقتصادی و قضایی رهبری کنند & اعلام الهدایـه 12/ 191$ کـه در واقع تشکیل دولت مستقل درون درون دولتهای جائر بود.
دخل أبوعمرو عثمان بن سعید و أحمد بن اسحاق الأشعری و علیّ بن جعفر الهمدانی علی أبی الحسن العسکریّ فشکا إلیـه أحمد بن إسحاق دیناً علیـه، فقال: یـا أباعمر- و کان وکیله- إدفع إلیـه ثلاثین ألف دینار و الی علیّ بن جعفر ثلاثین ألف دینار و خذ أنت ثلاثین ألف دینار. & المناقب 2/ 488$
عن إبراهیم بن محمد الهمدانی، قال و کتب إلی: قد وصل الحساب تقبل الله منگ و رضی عنـهم و جعلهم معنا فی الدنیـا و الآخره و قد بعثت إلیگ من الدنانیر بکذا و من الکسوه کذا، فبارگ لگ فیـه و فی جمـیع ن الله علیگ. و قدکتبت إلی النضر أمرته أن ینتهی عنگ، و عن التعرض لگ و بخلافک، و أعلمته موضعگ عندی، و کتبت إلی أیوب أمرته بذلگ أیضا، و کتبت إلی موالی بهمدان کتابا أمرتهم بطاعتگ و المصیر إلی أمرگ و أن لا وکیل لی سواگ. & اختیـار معرفه الرجال 647/ 1136$
ص:226
قال أبوعمرو: حکی بعض الثقات، أن أبامحمد صلوات الله علیـه کتب إلی إبراهیم بن عبده: و کتابی الذی ورد علی إبراهیم بن عبده بتوکیلی إیـاه لقبض حقوقی من موالینا هناگ: نعم هو کتابی بخطی إلیـه أعنی إبراهیم بن عبده لهم ببلدهم حقا غیر باطل، فلیتقوا الله حق تقاته و لیخرجوا من حقوقی و لیدفعوها إلیـه، فقد جوزت له ما یعمل بـه فیـها، وفقه الله و من علیـه بالسلامـه من التقصیر برحمته.
و من کتاب له (ع) إلی عبدالله بن حمدویـه البیـهقی: و بعد، فقد نصبت لکم إبراهیم بن عبده لیدفع النواحی و أهل ناحیتگ حقوقی الواجبه علیکم إلیـه، و جعلته ثقتی و أمـینی عند موالی هناگ، فلیتقوا الله و لیراقبوا و لیؤدوا الحقوق، فلیس لهم عذر فی ترگ ذلگ و لا تأخیره، و لا أشقاهم الله بعصیـان أولیـائه، و رحمـهم الله و إیـا معهم برحمتی لهم، ان الله واسع کریم. فی محمد بن سنان. & اختیـار معرفه الرجال: 2/ 620/ 1089( سازمان چاپ وانتشارات)$
نامـه
راه دیگر ارتباط فقیـهان شیعه با امام، نامـه نگاری بود کـه بیشتر درون زمان امام جواد و امامهادی و امام عسکری (ع) انجام مـیشد. چون دردوره امام جواد (ع) منزل امام، توسط مأمون کـه همسر آن حضرت بود، کنترل مـیشد وامامهادی وامام عسکری نیز درون منطقه نظامـی زندگی مـید ومنزل آنهاهرچندگاه یک باربه صورت ناگهانی بازرسی مـیشد وارتباط ظاهری وآشکارمردم با امام قطع بود. دراین دوره بود کـه فقیـهان با امام از طریق نامـه ارتباط داشتند.
برای جلوگیری از شناخته شدن یـاران امام دو اقدام انجام شد:
نخست: نامـههابه طور سری فرستاده مـیشد.
دوم: برخی نامـهها بدون امضا ویـا بـه نامان دیگر فرستاده مـیشد کـه اگر
ص:227
درباریـان و جاسوسان بـه آنها دست یـابند، شناخته نشوند.
قال أبوهاشم داود بن القاسم الجعفری: دخلت علی أبی جعفر الثانی (ع) و معی ثلاث رقاع غیر معنونـه و اشتبهت علیّ فاغتممت لذلگ، فتناول إحداهن و قال: هذه رقعه ریّان بن شبیب ثم تناول الثانیـه فقال: هذه رقعه محمد بن حمزه و تناول الثالثه و قال: هذه رقعه فلان فبهت فنظر الیّ و تبسّم (ع) جاء فی تکمله الروایـه السابقه ان داود بن القاسم الجعفری قال: و أعطانی أبوجعفر ثلاثمائه دینار فی صرّه و أمرنی أن أحملها إلی بعض بنی عمّه و قال: أما انـه سیقول لگ دلّنی علی حرّیف & فروشنده هر جنس مخصوص$ یشتری لی بها متاعاً فدلّه علیـه. قال: فأتیته بالدنانیر فقال لی: یـا أباهاشم دلّنی علی حرّیف یشتری لی بها متاعاً. ففعلت. & إعلام الوری 2/ 98 و ملاحظه شود 12/ 184$ امام، به منظور برخی نامـه مـینوشت و از نام مستعار استفاده مـیکرد.
کان الإمام (ع) یذکر فی توقیعاته إلی بعض أصحابه و ینسبهم إلی عبید ابن زراره و کانوا قد عرفوا ببنی الجهم و هم من أکابر بیوت الشیعه و أصحاب الأئمـه (ع)، فعن الزراری (أحدهم) قال: إن ذلگ توریـه و ستراً من قبل الإمام (ع) ثم اتسع ذلگ و سمّینا بـه و کان (ع) یکاتبه فی امور له بالکوفه و بغداد.
قال أحمد بن اسحاق: دخلت علی أبی محمد (ع) فسألته أن یکتب لأنظر إلی خطّه فأعرفه اذا ورد. فقال: نعم، ثم قال: یـا أحمد إن الخطّ سیختلف علیگ من بین القلم الغلیظ الی القلم الدقیق فلاتشکّنَّ، ثم دعا بالدواه فکتب و جعل یستمدّ الی مجری الدواه، فقلت فی نفسی و هو یکتب: استوهبه القلم الذی کتب به. فلمّا فرغ من الکتابه أقبل یحدّثنی و هو یمسح القلم بمندیل الدواه ساعهً ثم قال: هاگ یـا أحمد فناولنیـه. & الکافی 1/ 513. مسند امام حسن العسکری/ 87.$
ص:228
مجموع نامـههایی کـه از امام جواد (ع) برجای مانده بـه 72 نامـه مـیرسد. & الموسوعه الامام الجواد 2/ 413 و 515. الارشا د 2/ 179$
داوری بین مردم
ائمـه (ع) قضاوت وداوری را بـه فقیـهان اهل بیت سپردند و مردم را از رجوع بـه قاضیـان منصوب شده ازجانب حکومت منع د. داوری از شئون حکومت بود. حاکمان، همـیشـه افرادی را به منظور داوری بین مردم تعیین مـید و بدیـهی بود کـه آنها بر آن اساس قضاوت مـید کـه حکومت دستور داده بود و آن مذهب فقهی مورد استناد قرار مـیگرفت کـه حاکمان تعیین کرده بودند. درنتیجه سنت پیـامبر و مذهب اهل بیت، ملاک داوری قرارنمـیگرفت وتمام قاضیـان نیز جیره خوارحکومت بوده و از عدالت دور بودند. از این رو رجوع شیعیـان بـه آنـها به منظور داوری، فرایندهای ذیل را درپی داشت:
الف: تأیید حکومت وحاکمان وستمگری آنها توسط شیعیـان.
ب: پذیرش داوری ناحق قاضیـان کـه برخلاف مذهب اهل بیت داوری مـید.
ج: بسیـاری از قضات منصوب شده از سوی حکومت، شیعیـان را مـیشناختند وبا آنها دشمن بودند و از سر دشمنی بر ضد شیعه حکم مـید.
د: عدم مراجعه شیعیـان بـه دستگاه قضایی حکومت، مبارزه منفی با حکومت بود.
همـین عوامل سبب شدند کـه ا معصوم، شیعیـان را ازمراجعه بـه قضات منصوب شده ازسوی حکومت، برحذردارند وفقیـهان را ازجانب خود بـه عنوان قاضی منصوب د.
ص:229
عمر بن حنظله قال: سألت أباعبدالله (ع) عن رجلین من أصحابنا بینـهما منازعه فی دین أو مـیراث فتحاکما إلی السلطان و إلی القضاه أیحل ذلگ؟ قال: من تحاکم إلیـهم فی حق أو باطل فإنما تحاکم إلی الطاغوت، و ما یحکم له فإنما یأخذ سحتا، و إن کان حقا ثابتا له، لأنـه أخذه بحکم الطاغوت، و قد أمر الله أن یکفر بـه قال الله تعالی: ی رِیدُونَ أَنْ یتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یکْفُرُوا بِهِ. قلت: فکیف یصنعان؟ قال: ینظران (إلی) من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا بـه حکما فإنی قد جعلته علیکم حاکما فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منـه فإنما استخف بحکم الله و علینا رد و الراد علینا الراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله. & اصول کافی 1/ 67 التهذیب 6/ 218 ح 514 و 301 ح 845 وسائل الشیعه 27/ 136$ این حدیث، حکم قضاوت وفقاهت وتقلید رادرزمان غیبت بـه خوبی روشن کرده است.
توجه امام بـه نیـازهای علمـی شیعه
شیعه واقعی نزد ائمـه (ع) بسیـار ارزشمند است. بی گمان چه درزمان حضور وچه درون زمان غیبت، توجه وعنایت ویژه نسبت بـه شیعه داشته اند. روایت ذیل دلیل این سخن است. امام باقر وقتی ودایع امامت را بـه امام صادق واگذارکرد، فرمود:
فلما قربت وفاته (الإمام محمّد الباقر (ع)) دعا بأبی عبدالله جعفر ابنـه (س) فقال: إن هذه اللیله التی وعدت فیـها. ثم سلّم إلیـه الاسم الأعظم و مواریث الأنبیـاء و السلاح و قال له: یـا أباعبدالله، الله الله فی الشیعه. فقال أبوعبدالله: لاترکتهم یحتاجون إلی أحد. & اثبات الوصیـه/ 193؛ اثبات الهداه 5/ 330 بـه اختصار$
ص:230
عن هشام بن سالم، عن أبی عبدالله (ع) قال: لما حضرت أبی (ع) الوفاه قال: یـا جعفر أوصیگ بأصحابی خیرا، قلت: جعلت فداگ والله لأدعنـهم (و الرجل منـهم یکون فی المصر) فلایسأل أحدا. & کافی 1/603 ؛ الإ رشاد 1/ 40؛ بحار الأنوار 47/ 12$ عن محمد بن علی الصوفی قال: استأذن ابراهیم الجمّال (رض) علی أبی الحسن علی بن یقطین الوزیر فحجبه. فحجّ علی بن یقطین فی تلگ السنـه فاستأذن بالمدینـه علی مولانا موسی ابن جعفر (ع) فحجبه. فرآه ثانی یومـه فقال علی بن یقطین: یـا سیدی ما ذنبی؟ فقال (ع): حجبتگ لأنگ حجبت أخاگ ابراهیم الجمّال و قد أبی الله أن یشکر سعیگ أو یغفر لگ ابراهیم الجمّال.
فقلت: سیدی و مولای من لی بابراهیم الجمّال فی هذا الوقت و أنا بالمدینـه و هو بالکوفه؟
فقال (ع): اذا کان اللیل فامض الی البقیع وحدک ... و ارکب نجیباً هناگ مسرّجاً. قال: فوافی البقیع و رکب النجیب و لم یلبث أن أناخه علی باب ابراهیم الجمّال بالکوفه. فقرع الباب ... فقال علی بن یقطین: یـا هذا إنّ أمری عظیم و آلی علیـه أن یأذن له، فلمّا دخل قال: یـا ابراهیم إنّ المولی (ع) أبی أن یقبلنی أو تغفر لی، فقال: یغفر الله لگ ... فلم یزل ابراهیم یطأ خده و علی بن یقطین یقول: اللّهم اشـهد، ثم انصرف و رکب النجیب، و أناخه فی لیلته بباب المولی موسی بن جعفر (ع) بالمدینـه فأذن له و دخل علیـه فقبله. & بحار الأنوار: 48/ 85، ح 105 عن عیون المعجزات: 90$ عن محمد بن سالم قال: لمّا حمل سیدی موسی بن جعفر (ع) الیهارون جاء إلیـه هشام بن ابراهیم العباسی، فقال له: یـا سیدی قد کُتب لی صک & نامـه.$ الی الفضل بن یونس تسأله أن یروح أمری. قال: فرکب إلیـه أبوالحسن (ع) فدخل علیـه حاجبه
ص:231
فقال: یـا سیدی! أبوالحسن موسی بالباب فقال: فإن کنت صادقاً فأنت حرّ و لگ کذا و کذا!
فخرج الفضل بن یونس حافیـاً یعدو حتی خرج إلیـه: فوقع علی قدمـیه یُقبّلهما ثم سأله أن یدخل، فدخل فقال له: اقض حاجه هشام بن ابراهیم، فقضاها. & اختیـار معرفه الرجال: 550/ 957؛ بحار الأنوار: 48/ 109$ فقد کان عنده جماعه من أصحابه فقال لهم: ما لکم تستخفّون بنا؟ فقام إلیـه رجل من أهل خراسان فقال: معاذ الله أن نستخفّ بگ أو شیء من أمرگ! فقال (ع): إنّگ أحد من استخفّ بی. فقال الرجل: معاذ الله أن أستخفّ بگ! فقال له (ع): ویحگ ألم تسمع فلاناً و نحن بقرب الجحفه و هو یقول لگ: إحملنی قدر مـیل فقد و الله أعییت. فوالله ما رفعتَ له رأساً، لقد إستخففت بـه و من استخفّ بمؤمن فینا استخفّ و ضیّع حرمـه الله عزّوجلّ. & سخن امام زمان( عج) بـه سید ابوالحسن اصفهانی کـه فرمود انا غیر نا سین لذکرکم لامـهملین. نیز نقل شده است.$
شیعه چهی است؟
اشاره
بدیـهی هست که هویت واقعی هرو هرگروه با نامگذاری تعیین نمـیگردد و شیعه نیز از همـین مقوله است. هرنام شیعه را بر خود نـهاد، الزاماً نمـیتواند شیعه باشد.
با گسترش شیعه و انزوای سیـاسی امام، دوچیز شیعیـان را تهدید مـیکرد و ا معصوم از این جهت نگرانی داشتند و دستورهای ویژه ای درون این خصوص صادرد:
1- نفوذ افراد وابسته بـه دربار و مخالفان شیعه درتشکیلات شیعیـان و سپس گزارش اسرار اهل بیت و شیعیـان بـه حکومتیـان.
ص:232
2- پیدایش گروهی بـه نام شیعه، خالی از ایمان و عاری از عمل کـه تنـها نام شیعه را با خود یدک مـیکشیدند. ضربهای کـه شیعه و ائمـه از این ناحیـه خوردند کمتر از ضربه حکومتیـان و جاسوسان آنها نبود.
ا شیعه به منظور جلوگیری ازاین دو خطربزرگ، نخست ویژگی شیعیـان را بیـان د که تا شیعه واقعی ازغیرواقعی شناخته شوند و دوم آنکه از نفوذ مخالفان و جاسوسان حکومت درون جمع شیعیـان جلوگیری شود.
امام صادق (ع) فرمود: امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلاه، کیف محافظتهم علیـها، و إلی أسرارنا کیف حفظهم لها عند عدونا و إلی أموالهم کیف مواساتهم لإخوانـهم فیـها. & وسائل الشیعه 3/ 83 وبحار الأنوار 68/ 149. قرب الاسناد/ 52$
عن محمد بن عجلان قال کنت مع أبی عبدالله (ع) فدخل رجل فسلّم، فسأله، کیف من خلّفت من إخوانگ؟ فأحسن الثناء و زکی و أطری، فقال له: کیف عیـاده اغنیـائهم قرائهم؟ قال: قلیله. قال: کیف مواصله أغنیـائهم لفقرائهم فی ذات أیدیـهم؟ فقال: إنگ تذکر أخلاقاً ما هی فیمن عندنا. قال (ع): فکیف یزعم هؤلاء أنـهم لنا شیعه؟ & بحارالأنوار 68/ 168. صفات الشیعه للصدوق/ 166$ فقال (ع): فوالله ماشیعتنا الا من اتقی الله و أطاعه، و ما کانوا یعرفون الّا بالتواضع، و التخشع، و الامانـه، و کثره ذکر الله، و الصوم، و الصلاه، و البر بالوالدین، و التعاهد للجیران من الفقراء و أهل المسکنـه، و الغارمـین، و الأیتام، و صدق الحدیث و تلاوه القرآن، و کفّ الألسن عن الناس الا من خیر، و کانوا امناء عشائرهم فی الأشیـاء. & الکافی 2/ 74.$
ص:233
قال (الباقر) (ع): انّما شیعه علی (ع) الشاحبون الناحلون الذابلون، & هرسه بـه یک معنا ست بدنـهاشان از شدت عبادت نحیف ولاغر است$ ذابله شفاههم، خمـیصه & شکم خالی$ بطونـهم، متغیّره ألوانـهم، مصفرّه وجوههم، إذا جنّهم اللیل اتّخذوا الأرض فراشاً، و استقبلوا الأرض بجباههم، کثیر سجودهم، کثیره دموعهم، کثیر دعاؤهم، کثیر بکاؤهم، یفرح الناس و هم محزونون. & بحار الأ نوار 65/ 149.$ درون نتیجه اوصاف شیعه بـه شرح ذیل است:
تقوای الهی، اطاعت خداوند تواضع، خشوع، امانتداری، دوام ذکرخدا، اهل نماز و روزه، نیکی بـه والدین، تعهد درون برابر نیـازمندان و بدهکاران و ایتام، راستگویی، تلاوت قرآن، پرهیز از غیبت و تهمت وآزار مردم بـه وسیله زبان، محافظت بر اوقات نماز، حفظ اسرار اهل بیت، رسیدگی ثروتمندان بـه امورنیـازمندان.
بیـان وظایف شیعه درون برابر یکدیگر
واژه شیعه، خاستگاه اعتقادی وعملی دارد. شیعه بهانی گفته مـیشود کـه در دو گستره اعتقاد وعمل ازدیگر مسلمانان متمایزهستند. درگستره اعتقادی بر این باور و ایمان هستند کـه اوصیـای رسول خدا دوازده نفرند کـه ازجانب خداوند تعیین ومنصوب شده اند و پس از آن حضرت، مسؤولیت رهبری وهدایت جامعه را برعهده دارند و تمام ویژگیهای رسول خدا (ص) بـه جز پیـامبری درون وجود آنها جمع هست ودر بعد عملی نیز التزام دارند کـه به دستورات آنـها عمل کنند. درون نتیجه هرکسی وهرجامعه ای شیعه نخواهدبود. این نام تعهدآور هست و التزامهای بسیـاری را درون پی دارد. ا معصوم، اوصاف شیعیـان را درون احادیث بسیـاری بیـان کردهاند کـه چگونـه حتما باشند. مسؤولیت وتعهد شیعیـان درون برابر یکدیگر مـهمترین وظیفه اجتماعی آنهاست. بر خی از آن وظایف چنین است:
ص:234
احترام بـه یکدیگر.
مقام همدیگر را بزرگ بشمارند.
به همدیگرضرر نرسانند.
tحسد نورزیدن. بخل نداشته باشند.
tگرسنگان را سیر نمایند. آبروی همدیگر را حفظ کنند.
tمشکلات یکدیگر را برطرف کنند.t بـه امور بازماندگان افرادی کـه فوت کرده اند، رسیدگی کنند. هنگام ملاقات یکدیگر مصافحه وسلام کنند.
tبه ملاقات همدیگر بروند.t خطاها ولغزشهای همدیگر را نادیده گیرند. با خوش رویی همدیگر را ملاقات کنند.
با همدیگر رفتار نیکو داشته باشند.
اسرار ائمـه و اسرار یکدیگر را حفظ کنند.
از اختلاف، دوری کنند.
روابط آنـها بایکدیگر حتما برمبنای محبت ودوستی وتعاون باشد.
ثروتمندان بـه امور نیـازمندان رسیدگی کنند.
بدهکاری بدهکاران را ادا نمایند.
tبه تشییع جنازه شان بروند.t بـه عیـادت مریضهایشان بروند. بـه منزل همدیگر بروند وداناییهای دین را بـه یکدیگر یـاد دهند.
باپرداختن بـه علم ودانایی، نام و اندیشـه ومذهب اهل بیت رادرجامعه زنده نگه دارند.
ص:235
باهم برادر باشند.
اگر با برخی اقدامهای خودی را بـه خشم آورید، حتما عذرخواهی کنید و رضایت اورا بـه دست آورید.
برای خداوند همدیگر را دوست داشته باشند.
هرهرچه را به منظور خود دوست دارد، به منظور دیگر شیعیـان نیز دوست بدارد و هرچه را بر ای خود دوست ندارد، به منظور دیگر برادران خود نیز دوست نداشته باشد.
tبه نماز و اوقات آن اهمـیت دهند. تشکیل نماز جماعت و حضور درون آنـها. & مراجعه شود به:
کافی 2/ 181. الامام الباقر( ع): عظموااصحابکم و وقّروهم ولایتجهم بعضکم بعضاً، ولاتضارّوا ولاتحاسدوا، وإیـاکم والبخل، وکونواعباد الله المخلصین عظموا اصابکم ... من حقّ المؤمن علی أخیـه المؤمن أن یشبع جوعته ویواری عورته ویفرّج عنـه کربته ویقضی دینـه، فإذامات خلفه فی أهله و ولده. للمؤمنین إذاتواری أحدهما عن صاحبه بشجره ثم التقیـا أن یتصافحا.
الکافی 2/ 183 و 184 أیّمامؤمن خرج الی أخیـه یزوره عارفاً بحقّه کتب الله له بکلّ خطوه حسنـه، ومحیت عنـه سیئه، ورفعت له درجه، واذاطرق الباب فتحت له أبواب السماء، فاذا التقیـا وتصافحا وتعانقا أقبل الله علیـهما بوجهه، ثم باهی بهما الملائکه، فیقول: انظروا الی عبدی تزاورا وتحابا فیَّ، حقٌّ علیَّ ألّااعذبهما بالنار بعد هذا الموقف، فإذا انصرف شیّعه الملائکه عدد نفسه وخطاه وکلامـه، یحفظونـه من بلاء الدنیـا وبوائق( عذاب) الآخره الی مثل تلک اللیله من قابل، فإن مات فیمابینـهمااعفی من الحساب، وان کان المزور یعرف من حقّ الزائرما عرفه الزائرمن حقّ المزورکان له مثل أجره.
الکافی 2/ 355. إن أقرب مایکون العبد الی الکفر أن یؤاخی الرّجل الرّجل علی الدین، فیحصی علیـه عثراته( لغزش) وزلّاته لیعنّفه بها یوماً ما.
وسائل الشیعه 8/ 400. امام صادق( ع): أبلغ موالینا السلام وأوصهم بتقوی الله والعمل الصالح وأن یعود صحیحهم مریضهم ولیعد غنیـهم علی فقیرهم، وأن یشـهد جنازه مـیّتهم، وأن یتلاقوا فی بیوتهم وأن یتفاوضوا علم الدین فإن ذلگ حیـاه لأمرنارحم الله عبداً أحیی أمرنا.
وسائل الشیعه 8/ 549. محمّد بن مسلم: أتانی رجل من أهل الجبل فدخلت معه علی أبی عبدالله فقال له حین الوداع أوصنی فقال( ع): اوصیک بتقوی الله وبرّأخیک المسلم، وأحب له ماتحب لنفسک واکره له ماتکره لنفسک، وإن سألک فأعطه وإن کفّ عنک فأعرض علیـه، لاتملّه خیراًفإنـه لایملک وکن له عضداً فانـه لک عضد وان وجد علیک فلاتفارقه حتی تحلّ سخیمته. وان غاب فاحفظه فی غیبته، وإن شـهد فاکنفه واعضده ووازره، وأکرمـه ولاطِفه فانـه منک وأنت منـه.
کامل الزیـارات/ 319. عمروبن عثمان الرازی، قال: سمعت أباالحسن الاول( ع) یقول: من لم یقدره أن یزورنا فلیزر صالحی موالینا یکتب له ثواب زیـارتناومن لم یقدرعلی صلتنافلیصل صالحی موالینایکتب له ثواب صلتنا.$
ص:236
وظایف شیعه درون برابر مسلمانان
ا معصوم، نسبت بـه مسلمانان وظایف ویژه ای بر عهده شیعیـان نـهادند و دستور دادند کـه به مشکلات مالی مسلمانان رسیدگی کنند.
امام صادق: إنما شیعتنا- شیعه علی- المتباذلون فی ولایتنا المتحابون فی مودتنا، المتزاورون لإحیـاء أمرنا الذین، إذا غضبوا لم یظلموا، و إذا رضوا لم یسرفوا، برکه علی مَنْ جاوروا، سلم لمن خالطوا، و قال أیضاً: شیعتنا من أطاع الله. & أمالی الشیخ الطو سی/ 95. بحا ر الأ نوار 46/ 360$ الإمام الباقر (ع) ما رواه عن رسول الله (ص) أنـه قال: من أطعم ثلاثه نفر من المسلمـین أط الله من ثلاث جنان فی ملکوت السماوات: الفردوس، و جنـه عدن، و طوبی. & الکافی 2/ 291$ و روی عنـه (ص) قوله: منا أحداً من فقراء المسلمـین ثوباً من عری أو أعانـه بشیء ممّا یقوته من معیشته، وکّل الله عزّوجلّ بـه سبعین ألف ملگ من الملائکه یستغفرون لکل ذنب عمله الی أن ینفخ فی الصور. & الکافی 2/ 502$ امام صادق: أما والله ما أحد من الناس أحبّ الیّ منکم و إن الناس قد سلکوا سُبلًا شتّی فمنـهم من أخذ برأیـه، و منـهم من اتّبع هواه، و منـهم من اتبع الروایـه، و انکم أخذتم بأمرله أصل فعلیکم بالورع و الاجتهاد و اشـهدوا الجنائز، و عودو المرضی و احضروا مع قومکم فی مساجدهم لصلاه، أما یستحی الرجل أن یعرف جاره حقه، و لایعرف حق جاره. & الکافی 8/ 146$ اوصیگ بتقوی و اتخذ الکبیر أبا و الصغیر ولدا و الرجل أخا. & مختصر تاریخ دمشق 23/ 77$ قولوا للناس أحسن ما تحبون أن یقال لکم. & تحف العقول 220.$
ص:237
تعامل با فرقههای دیگر
شیعه درون طول تاریخ، درون اقلیت زیستهاند. افزون برآنکه از سوی حکومتها حمایت نشدند و مورد اذیت و آزار و اتهام بسیـار نیز قرار گرفتند. تهمت بـه شرک و غلو و خرافات از قدیم بـه شیعیـان نسبت داده مـیشد. این اتهام و انزوا آن زمان کامل گردید و حاکمان و حکومتیـان و دشمنان ائمـه بـه اه خود رسیدند کـه شیعه درون انزوای اجتماعی قرارگرفت. انزوای شیعه از جامعه و قطع رابطه با اهل سنت، پیآمدهای ناگوار ذیل را درون پی داشت:
1- عدم حضور درون صحنـههای سیـاسی وفرهنگی.
2- سختی و دشواری معیشت.
3- اتهامهای ناروا.
4- عدم شناخت عقاید و آرمانهای شیعه توسط اهل سنت.
5- بیگانـه ماندن اهل سنت با معارف اهل بیت.
6- پیوستن بیشتر نو مسلمانان بـه اهل سنت.
تعامل صحیح شیعه با اهل سنت مـیتوانست جمعیت شیعه را افزایش دهد. درون امور زندگی دچاردشواری نگردند. چهره واقعی شیعه و ارزشهای بلند آنها شناخته شوند و اهل بیت پیـامبر بـه مردم، خوب معرفی شوند. معارف ارزشمند و غنی شیعه به منظور اهل سنت بیـان گردد. زیرا بـه دلیل تبلیغات گستردهای کـه برضد شیعه شده بود و جو اختناقی کـه از سوی حکومت پدید آمده بود و علمای درباری کـه به نام فقیـه و مفسر و عالم دینی درون جامعه اهل سنت بودند و مردم را از خواندن کتابهای شیعه باز مـیداشتند، راهی جزآن نبود کـه شیعیـان با اهل سنت تعامل دوستانـه داشته باشند که تا بتوانند مردم را با هویت واقعی شیعه آشنا و معارف اهل بیت را معرفی کنند. این موضوع همـیشـه مورد توجه ائمـه (ع) بوده هست و بـه این جهت بـه پیروان خود درون این خصوص دستور ویژه دادهاند.
ص:238
فقد خاطب (ع) شیعته و أصحابه قائلًا: فإنّ الرجل منکم إذا ورع فی دینـه، و صدق الحدیث، و أدّی الأمانـه و حسن خلقه مع الناس، قیل: هذا جعفری، فیسرّنی ذلگ، و یدخل علیّ منـه السرور و قیل: هذا أدب جعفر، و إذا کان علی غیر ذلگ دخل علیَّ بلاؤه، و عاره و قیل: هذا أدب جعفر. & اصول کافی: 2/ 636 وعنـه فی وسائل الشیعه: 12/ 5 ح 2، نـهج السعاده: 8/ 32$ امام حسن عسکری (ع): اوصیکم بتقوی الله و الورع فی دینکم، و الاجتهاد لله، و صدق الحدیث و أداء الأمانـه الی من ائتمنکم من برأ و فاجر، و طول السجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمد (ص) صَلّوا فی عشائرکم، و اشـهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم، و أدّوا حقوقهم، فإنّ الرجل منکم اذا ورع فی دینـه، و صدق فی حدیثه، و أدّی الأمانـه، و حسَّن خلقه مع الناس قیل: هذا شیعی فیسرّنی ذلگ، اتّقوا الله و کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً، جُرّوا إلینا کلّ مودّه، و ادفعوا عنّا کلّ قبیح ... احفظوا ما وصّیتکم بـه و استودعکم الله و أقرأ علیکم السلام. & تحف العقول/ 487 و 488$
فقد خاطب (ع) شیعته و أصحابه قائلًا: فإنّ الرجل منکم إذا ورع فی دینـه، و صدق الحدیث، و أدّی الأمانـه و حسن خلقه مع الناس، قیل: هذا جعفری، فیسرّنی ذلگ، و یدخل علیّ منـه السرور و قیل: هذا أدب جعفر، و إذا کان علی غیر ذلگ دخل علیَّ بلاؤه، و عاره و قیل: هذا أدب جعفر. & أ صول کافی 2/ 636. وسا ئل الشیعه 12/ 5. نـهج السعاده/ 8/ 32.$
اینـها برخی از دستورهایی بود کـه ائمـه درباره تعامل شیعه با دیگران داده اند کـه اگر مورد توجه قرارگیرد، شیعه از انزوای سیـاسی واجتماعی بیرون آمده و فرهنگ اهل بیت را بهتر مـیتوانند معرفی و تبلیغ کنند.
ص:239
خلاصه و نتیجه
درپی ممنوعیت تدوین حدیث وروی کرد حکومت ازدین وانزوای سیـاسی وفقهی اهل بیت درون دوران بنی امـیه خلأ بزرگ فقهی درجامعه پدید آمد و بسیـاری ازاحکام دین درجامعه ناشناخته ماند. اینجا بود کـه فقهای وابسته بـه دربار درون جامعه پدید آمدند و چون ت پیـامبر واهل بیت بیگانـه بودند واحکام دین را نمـیشناختند، متوسل بـه قیـاس شدند. درون پی بیگانگی مردم با احکام دین از یک سو وانحراف فقهی از سوی دیگر، جامعه از نظر اجرای دستورهای شریعت درخطرجدی قرارگرفت. ا معصوم، دو وظیفه سنگین داشتند: نخست با انحراف فقهی مبارزه د که تا فقها را ازکج روی باز دارند و دوم لازم بود جامعه را بادستورهای دین آشنا سازند. بـه این جهت اقدامهای ذیل را انجام دادند: گفتگو با آن دسته فقیـهانی کـه برای استنباط احکام دین بـه قیـاس متوسل مـیشدند وتوجه آنها بـه انحرافشان، بیـان احکام دین، تربیت فقیـه آگاه بـه احکام دین وارجاع بـه آنها، گفتگوی علمـیاین فقیـهان با فقیـهان کج رفته، حمایت از فقیـهانی کـه تربیت نمودند. حفظ جان فقیـهان تربیت شده درون مکتب اهل بیت، بیـان فضیلت آنهاواستمرار ارتباط با این فقیـهان بـه صورت آشکار و یـا سرّی ونامـه نگاری، سازماندهی شیعیـان، بیـان وظایف شیعیـان درون برابر یکدیگر و وظایف آنها درون برابر مسلمانان.
ص:240
پرسشهای این فصل
در مو ضوع فقه چه شرایطی درون زمان بنی امـیه وبنی عباس حاکم بود؟
اقدامهای ائمـه درون موضوع بیـان حکم خدا برچند محور متمرکز بود؟
امام صادق (ع) درباره بطلان قیـاس بـه ابوحنیفه چه فرمود؟
امام سجاد (ع) بـه زهری فرمود روزه برچند نوع است؟
ارتباط راویـان درون شرایط مختلف سیـاسی چگونـه بود؟
امام صادق (ع) درباره فتوا بدون دانایی چه فرمود؟
فتوا حتما با چه معیـارهایی صادرگردد؟
فلسفه دستور بـه تقیـه چه بود؟
نظام وکالت از چه زمانی پدید آمد؟
یک حدیث درباره فضیلت فقیـه شیعه بیـان کنید.
برای جلوگیری ازشناخته شدن یـاران امام درون نامـه نگاری چه اقدامهایی صورت گرفت؟
به چه دلیل امام، شیعیـان را به منظور داوری از مراجعه بـه قضات حکومتی منع د؟
امام باقر (ع) درباره نیـازهای علمـیشیعه وتوجه بـه امور آنها بـه امام صادق (ع) چه سفارشی کرد؟
وظایف شیعیـان درون برابر یکدیگر چیست؟
چرا امام کاظم (ع) علی بن یقطین را درمدینـه بـه حضورنپذیرفت وبه اوچه دستورداد؟
انزوای شیعه از جامعه اهل سنت چه پی آمدهایی را درپی داشت؟
ص:243
فصل هشتم سیره سیـاسی
پیش درآمد
دراندیشـه دینی، حکومت به منظور حکومت نیست، چه آنکه حکومت بـه مفهوم واقعی، ویژه خداوند است. او فرمان روای واقعی هست که فرمانش برهمـه چیز وهمـه ودرهرزمان ومکان جاری است. هیچ وهیچ چیز، هیچ لحظهای ازفرمان او بیرون نیست. حکومت برجامعه درنظام دینی وسیلهای هست برای اجرای دستورهای خداوند، برقراری حق وعدالت وجلوگیری از ستمگری. درنتیجه حکومت هدف نیست. بلکه به منظور آن هست تاحقی اجراگردد وازباطلی جلوگیری شود.
حکومت با این هدف، جایگاه اجرائی دین را برعهده دارد و خود درمتن دین جای دارد. درون این صورت حکومت، حقی هست که مسؤولیت اجرا و بیـان دین را از جانب خداوند برعهده دارد و حکومتی حق هست که وظیفه اجرای مقررات دین از سوی خداوند بـه او واگذار شده باشد. براین اساس تنـها حکومت پیـامبران و ا معصوم حق و دیگر حکومتها باطل هستند. بدیـهی هست که حکومت حق، آثار وثمرات روشن و ویژه خواهند داشت وهمچنین حکومتهای باطل نیزپی آمدهای ویژه خودرا خواهند داشت.
با توجه بـه مطالب فوق درون سیره سیـاسی ا معصوم بـه اصول ثابت و غیرثابت بر مـیخوریم.
ص:244
اصول ثابت
اشاره
اصول ثابت شیوههاواموری هستند کـه همـه ا معصوم (ع) بـه آنها پرداختهاند. از جمله:
معرفی خود بـه عنوانانی کـه رهبری و پیشوایی و زعامت جامعه از سوی خداوند بـه آنها واگذار شده است. حکومت و ولایت برجامعه حق الهی آنهاست. فضیلتها و برتری آنها را هیچی ندارد و به دانایی، فضیلت و جایگاه معنوی آنها هیچ عقلی راه نمـییـابد. خداوند آنهارا برگزیده و ویژگیهایی نیز به منظور آنها قرار داده کـه دیگران ازآن محروم هستند. چون ازجانب خداوند است، بعد هیچ نمـیتواند بـه آنهاراه یـابد.
1- معرفی جایگاه الهی خود بـه جامعه
اشاره
ائمـه معصومـین ولایت الهی داشتند، ازجانب خداوند بـه دانایی وتمام کمالات انسانی آراسته بودند وحکومت، حق آسمانی آنـها بود. ازاین رو تمام معصومـین ازهرفرصتی کـه پیش مـیآمد، استفاده نموده وحق مسلم وثابت خودرابیـان مـیدوجایگاه معنوی خودرابه مردم یـادآور مـیشدند و ویژگیهای آن را تعریف مـینمودند. به منظور اثبات آن، دلیل و معجزه مـیآوردند و جامعه را بـه پیروی از خود دعوت مـید و ازمخالفت باخود برحذر مـیداشتند. ثمرات پیروی را سعادت اخروی و کمال جاودانگی و پی آمد مخالفت را دوزخ، معرفی مـید وحکومت را حق آسمانی و ویژه خود مـیدانستند.
در این خصوص شواهد بسیـاری نقل شده است. از جمله:
امام علی (ع)
و حیث خُتمت النبوه بمحمّد (ص) انتهی أمر الهدایـه الی عترته التی هی خیر
ص:245
العتر، إن نطقوا صدقوا و إن صمتوا لم یسبقوا ... نحن شجره النبوّه و محطّ الرساله & جایگاه$ و مختلف الملائکه & آمد و شد فرشتگان$ و معادن العلم و ینابیع الحکم & نـهج البلاغهخطبه 109/ 38$ فیـهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن، إن نطقوا صدقوا؛ وإن صمتوا لم یسبقوا. & نـهج البلاغهخطبه 154$
فاطمـه (س)
روی عبدالله بن الحسن بإسناده عن آبائه (ع): إنـه لما أجمع أبوبکر و عمر علی منع فاطمـه (س) فدکا ... فقالت (س): الحمد لله علی ما أنعم ... وطاعتنا: نظاما للمله، و إمامتنا: أمانا للفرقه. & الاحتجاج 1/ 131- 134$ عن محمود بن لبید قال: لما قبض رسول الله (ص) کانت فاطمـه (س) تأتی قبور الشـهداء و قلت یـا سیدتی إنی سائلگ عن مسأله تتلجلج فی صدری، قالت: سل، قلت: هل نص رسول الله قبل وفاته علی علی بالإمامـه؟ قالت وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خم؟ قلت قد کان ذلگ و لکن أخبرینی بما أشیر إلیگ، قالت: اشـهد الله تعالی لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلفه فیکم، و هو الامام و الخلیفه بعدی، و سبطای و تسعه من صلب الحسین أئمـه أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مـهدیین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلی یوم القیـامـه؟ قلت: یـا سیدتی فما باله قعد عن حقه؟ قالت: یـا اباعمر لقد قال رسول الله (ص): مثل الامام مثل الکعبه إذ تؤتی و لاتأتی (أو قالت: مثل علی) ثم قالت: أما والله لو ترکوا الحق علی أهله و اتبعوا عتره نبیـه لما اختلف فی الله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین. & بحار الأنوار 36/ 353 352، کفایـه الاثر 26$
ص:246
امام حسن (ع)
نحن حزب الله هم المفلحون و عتره رسول الله (ص) ... و قال (ع): نحن حزب الله المفلحون، و عتره رسول الله (ص) الأقربون، و أهل بیته الطاهرون الطیّبون، و أحد الثقلین الذین خلّفهما رسول الله (ص) و الثانی کتاب الله ... فأطیعونا فإطاعتنا مفروضه، إذ کانت بطاعه الله و الرسول و أولی الأمر مقرونـه. & حیـاه الأ مام الحسن 1/ 363$ و روی الشعبی أن معاویـه قدم المدینـه فقام خطیبا فقال: أین علی بن أبی طالب؟ فقام الحسن بن علی فخطب و حمد الله و أثنی علیـه ثم قال: إنـه لم یبعث نبی إلا جعل له وصی من أهل بیته، و لم یکن نبی إلا و له عدو من المجرمـین، و إن علیـا (ع) کان وصی رسول الله من بعده، و أنا ابن علی، و أنت ابن صخر، و جدک حرب، و جدی رسول الله، و أمگ هند و أمـی فاطمـه، و جدتی خدیجه و جدتگ نثیله، فلعن الله ألأمنا حسبا، و أقدمنا کفرا، و أخملنا ذکرا، و أشدنا نفاقا، فقال عامـه أهل المجلس: آمـین. & الاحتجاج 1/ 420$
امام حسین (ع)
کنفرانس امام حسین (ع) درمکه دو سال پیش از مرگ معاویـه، بعدا بیـان خواهدشد.
امام زین العابدین (ع)
فأتاهم شیخ من أشیـاخ الشام ... فقال (علی بن الحسین (ع)): الحمد لله الذی قتلکم، و أهلکم، و قطع قرون الفتنـه. فلم یأل عن سبهم و شتمـهم، فلما انقضی کلامـه. قال له علی بن الحسین (ع): إنی قد أنصت & گوش دادم.$ لگ حتی فرغت من منطقگ، و أظهرت ما فی نفسگ من العداوه و البغضاء، فانصت لی کما أنصت لگ. فقال له: هات. قال علی (ع): أما قرأت کتاب الله عزوجل؟ قال: نعم. فقال (ع) له: أما قرأت
ص:247
هذه الآیـه قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیـهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی. قال: بلی. فقال (ع): نحن أولئگ. فهل تجد لنا فی سوره بنی إسرائیل حقا خاصه دون المسلمـین؟ فقال: لا. فقال: أما قرأت هذه الآیـه: وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ؟ قال: نعم. قال علی (ع): فنحن أولئگ الذین أمر الله نبیـه أن یؤتیـهم حقهم. فقال الشامـی: إنکم لأنتم هم؟ فقال علی (ع): نعم. فهل قرأت هذه الآیـه: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی؟ فقال له الشامـی: بلی. فقال علی (ع): فنحن ذوالقربی. فهل تجد لنا فی سوره الأحزاب حقا خاصه دون المسلمـین؟ فقال: لا. قال علی بن الحسین (ع): أما قرأت هذه الآیـه: إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؟ قال: فرفع الشامـی یده إلی السماء ثم قال: اللهم إنی أتوب إلیگ ثلاث مرات، اللهم إنی أتوب إلیگ من عداوه آل محمد، و أبرء إلیگ ممن قتل أهل بیت محمد، و لقد قرأت القرآن منذ دهر فما شعرت بها قبل الیوم. & الاحتجاج 2/ 33- 34$ عن جعفر بن محمد عن أبیـه عن جده علی بن الحسین (ع) قال: نحن أئمـه المسلمـین، و حجج الله علی العالمـین، و ساده المؤمنین، و قاده الغر المحجلین & کنایـه از پیشوای بهشتیـان ورستگاران$ ، و موالی المؤمنین، و نحن أمان لأهل الأرض، کما أن النجوم أمان لأهل السماء ... ثم قال: و لم تخلوا الأرض منذ خلق الله آدم من حجه لله فیـها، ظاهر مشـهور أو غائب مستور، و لاتخلو إلی أن تقوم الساعه من حجه الله، و لولا ذلگ لم یعبد الله. & الاحتجاج 2/ 48 47؛ امالی الصدوق: 112$ وبار دیگر درون بین راه مدینـه ومکه بـه شخصی کـه اورا نمـیشناخت، فرمود:
نحن (لنحن) علی الحوض ذواده & مردم را سیراب مـیکنیم$ (روّاده) (نذود و نسقی) تزود و یسعد و راده
(و) فما فاز من فاز إلا بنا و ما خاب من حبنا زاده
ص:248
فمن سرنا نال منا السرور و من ساءنا ساء مـیلاده
و من کان غاصبنا حقنا فیوم القیـامـه مـیعاده & الفصول المـهمـه/ 217؛ کشف الغمـه 2/ 141، البحار 46/ 270 ملحق حدیث 73، إثبات الهداه 5/ 320 ح 88، ینابیع الموده/ 368( 3/ 135 ط أسوه)، و 1/ 79- 80، ملحقات إحقاق الحق 12/ 183، و 19/ 492، الإشراف علی فضل الأشراف: 79. جواهر العقدین 2/ 167( فقط یک بیت را آورده و اصل داستان را نقل نکرده)$
ابن صباغ این روایت را درون شرح حال امام باقر (ع) آورده است: & الفصول المـهمـه/ 217( بـه احتمال قوی امام با قر( ع) بوده است.)$
امام باقر (ع)
داستان امام باقر درون مجلس هشام بن عبدالملک معروف است. آنجا فرمود:
أیـها الناس أین تذهبون و أین یراد بکم، بنا هدی الله أولکم و بنا یختم آخرکم، فإن یکن لکم ملگ معجل فإن لنا ملکا مؤجلا وبعد ملکنا ملگ لأنا أهل العاقبه یقول الله عزوجل: وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ. فأمر بـه إلی الحبس ... & اصول کافی 1/ 471، بحار الأ نوار 11/ 75$ بـه روایت دیگر، امام درون ایـام حج درون مسجد الحرام سخنرانی کرد وفرمود:
الحمد لله الذی بعث محمدا بالحق نبیـا، و أکرمنا به، فنحن صفوه الله علی خلقه، و خیرته من عباده، فالسعید من اتبعنا، و الشقی من عادانا و خالفنا، و من الناس من یقول إنـه یتولانا و هو یوالی أعداءنا و من یلیـهم من جلسائهم و أصحابهم، فهو لم یسمع کلام ربنا و لم یعمل به.
برادرهشام آنجا بود و موضوع را بـه وی گزارش کرد و او بعد از آنکه بـه شام برگشت، دستور داد امام را بـه شام بیـاورند و امام درون آن مجلس فرمود ...
إنا نحن نتوارث الکمال و التمام الذین أنزلهما الله علی نبیـه (ص) فی قوله: الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً و الأرض لاتخلو ممن یکمل هذه الأمور التی یقصر عنـها غیرنا ... & دلائل الإ مامـه/ 104 و 106؛ المناقب 4/ 690. البحار 11/ 75$
ص:249
امام باقر (ع) درحالی این مطالب را بیـان کرد کـه توسط حاکم اموی دستگیر و به دربار احضار شده بود. چون مردم شام آن جا حضورداشتند، امام (ع) فرصت را مغتنم شمرده وامامت خود را بیـان وبه آیـات قرآن استدلال کرد وپس از آن به منظور مردم شام ودانای مسیحی و زندانیـان و برای مردم شـهر مدین نیز این جایگاه الهی خود را بیـان کرد.
امام صادق (ع)
الحمدلله الذی بعث محمدا (ص) نبیـا و أکرمنا به، فنحن صفوه الله علی خلقه و خیرته من عباده فالسعید من اتبعنا و الشقی من خالفنا. & دلائل الإ مامـه/ 104- 109 بحار الأ نوار 46/ 306.$ امام صادق (ع): ... نحن قوم فرض الله طاعتنا. & اصول کافی 1/ 143$
امام کاظم (ع)
یعقوب بن جعفر، قال: کنت مع أبی الحسن (ع) بمکه فقال له رجل: انگ لتفسر من کتاب الله ما لم نسمع به. فقال أبوالحسن (ع): علینا نزل قبل الناس و لنا فسر قبل أن یفسّر فی الناس فنحن نعرف حلاله و حرامـه و ناسخه و منسوخه و سفریـه و حضریـه و فی أی لیله نزلت کم من آیـه و فیمن نزلت و فیما نزلت فنحن حکماء الله فی أرضه و شـهداؤه علی خلقه و هو قول الله تبارگ و تعالی ستکتب شـهادتهم و یسألون فالشـهاده لنا و المسأله للمشـهود علیـه فهذا علم ما قد أنـهیته إلیگ و أدیته إلیگ ما لزمنی فإن قبلت فاشکر و إن ترکت فإنّ الله علی کل شیء شـهید. & بصائر الدرجات: 198$
امام رضا (ع)
إن الإمامـه هی منزله الأنبیـاء و إرث الأوصیـاء ان الإمامـه خلافه الله. & من لایحضره الفقیـه 4/ 300.$
ص:250
یـا اباصلت أنا حجه الله علی خلقه. & المنا قب 4/ 362$
امام جواد (ع)
روی أنـه جیء بأبی جعفر (ع) إلی مسجد رسول الله (ص) بعد موت أبیـه، و هو طفل، و جاء إلی المنبر و رقا منـه درجه ثم نطق فقال: أنا محمد بن علی الرضا، أنا الجواد، أنا العالم بأنساب الناس فی الأصلاب، أنا أعلم بسرائرکم & بـه نیـات شما آ گاه هستیم$ و ظواهرکم، و ما أنتم صائرون إلیـه، علم منحنا بـه من قبل خلق الخلق أجمعین، و بعد فناء السماوات و الأرضین، و لولا تظاهر أهل الباطل، و دوله أهل الضلال، و وثوب أهل الشگ، لقلت قولا تعجب منـه الأولون و الآخرون ثم وضع یده الشریفه علی فیـه، و قال: یـا محمد اصمت کما صمت آباؤگ من قبل. & بحار الأنوار 50/ 108$
2- استمرار رهبری
همـه ا معصوم، امام بعد از خود را بـه شیعیـان معرفی نمودهاند. روایـات درون این خصوص فراوان است.
سلاطین نیزپس ازشـهادت هرامامـی همـیشـه درجستجوی شناسایی امام بعدی بودند و مـیدانستند کـه زمـین خالی ازحجت خدا نخواهد بود و تا دوازده نفر اوصیـای رسول خدا (ص) ادامـه خواهد یـافت.
بر این اساس هر امام معصوم، نخست امام بعد ازخود را معرفی و دوم جان او را از خطرها حفظ مـیکرد.
عن سلیم بن قیس قال: شـهدت وصیـه أمـیرالمؤمنین (ع) حین أوصی إلی ابنـه الحسن (ع) و أشـهد علی وصیته الحسین (ع) و محمدا و جمـیع ولده و رؤساء شیعته و أهل بیته، ثم دفع إلیـه الکتاب و السلاح و قال لابنـه الحسن (ع): یـا بنی
ص:251
أمرنی رسول الله (ص) أن أوصی إلیگ و أن أدفع إلیگ کتبی و سلاحی کما أوصی إلی رسول الله (ص) و دفع إلی کتبه و سلاحه، و أمرنی أن آمرگ إذا حضرگ الموت أن تدفعها إلی أخیگ الحسین (ع)، ثم اقبل علی ابنـه الحسین (ع) فقال، و أمرگ رسول الله (ص) أن تدفعها إلی ابنگ هذا، ثم أخذ بید علی بن الحسین (ع) ثم قال لعلی بن الحسین: و أمرگ رسول الله (ص) أن تدفعها إلی ابنگ محمد بن علی و اقرأه من رسول الله (ص) ومنی السلام. & کافی 1/ 297؛ إعلام الوری بأعلام الهدی/ 405؛ بحار الانوار 43/ 322$
داستان رحلت اسماعیل فرزند امام صادق (ع) پیش از این گذشت ...
ثم أخذ بید موسی فقال: هو حق، و الحق معه و منـه، إلی أن یرث الله الأرض و من علیـها. & المناقب لابن شـهر آشوب: 1/ 327 عن الصدوق وعنـه فی بحار الأنوار: 47/ 253$ فعن عبدالله بن الحارث انـه قال: بعث إلینا أبوابراهیم (ع) فجمعنا ثم قال: أتدرون لم جمعتکم؟ قلنا: لا، قال: اشـهدوا أنّ علیّاً ابنی هذا وصیی و القیّم بأمری و خلیفتی من بعدی ... و من لم یکن له بد من لقائی فلایلقنی الّا بکتابه. & کافی: 1/ 312؛ عیون أخبارالرضا 1/ 27؛ الارشاد 2/ 250، 251 اعلام الوری 2/ 45 والطوسی فی الغیبه/ 37؛ بحار الأنوار 49/ 16$ صفوان بن یحیی قال: قلت للرضا (ع): قد کنّا نسألگ قبل أن یـهب الله أباجعفر (ع) فکنت تقول: یـهب الله لی غلاماً، فقد وهبه الله لگ، فأقر عیوننا؛ فلاأرانا الله یومگ، فإن کانفالی من؟ فأشار بیده الی أبی جعفر (ع) و هو قائم بین یدیـه. فقلت: جعلت فداگ، هذا ابن ثلاث سنین؟ فقال: ما یضرّه من ذلگ فقد قام عیسی (ع) بالحجه و هو ابن ثلاث سنین. & کافی 1/ 321، الفصول المـهمـه 265.( ومرا جعه شود بـه اکمال الدین 2/ 278 واعلام الوری/ 436.)$
درباره اثبات امامت ائمـه (ع) بـه اصول کافی کتاب الحجه مراجعه شود. & اصول الکافی 1/ 286 الی 329$
ص:252
3- بشارت بـه قائم آل محمد (عج)
افزون برآنکه رسول خدا (ص) ظهور حضرت مـهدی (ع) رابشارت داده بود، ا معصوم نیز برآن تأکید داشتند ومعرفی کرده بودند کـه آن حضرت از فرزندان چهی است. تمام ائمـه (ع) جامعه و افرادی را کـه با آنها مرتبط بودند بـه ظهورقائم آل محمد بشارت دادند و معرفی نمودند کـه آن حضرت ازذریـه کدام امام است. بدین وسیله هم اعتقاد بـه حضرت مـهدی (ع) را درجامعه استوار ساختند وهم شخص اورا معرفی د که تا ازانحراف اعتقادی جلو گیری شود و افراد ریـاست طلب ومنحرف، خودرا بـه نام حضرت مـهدی (عج) معرفی نکنند.
همـین موضوع یکی ازعواملی بود کـه سبب شد بنی امـیه و بنی عباس با ا معصوم درون ستیز باشند. زیرا این خبر را بـه تواتر شنیده بودند کـه رسول خدا (ص) از ظهور حضرت مـهدی (عج) خبر داده و فرموده است: حکومت ستمگران بـه وسیله او منقرض خواهد شد.
قال أبومحمدبن شاذان (ره) حدّثنا أبوعبدالله بن الحسین ابن سعد الکاتب (رض) قال أبومحمد (ع): قد وضع بنوامـیه و بنوالعباس سیوفهم علینا لعلّتین: إحداهما: أنّهم کانوا یعلمون (انّ)لهم فی الخلافه حق فیخافون من ادّعائنا إیّاها و تستقرّ فی مرکزها. و ثانیـهما: انّهم قد وقفوا من الأخبار المتواتره علی أن زوال ملگ الجبابره الظلمـه علی ید القائم منّا، و کانوا لایشکّون أنـهم من الجبابره و الظلمـه، فسعوا فی قتل أهل بیت سول الله (ص) و إباده & نابودساختن$ نسله طمعاً منـهم فی الوصول الی منع تولد القائم (عج) أو قتله، فأبی الله أن یکشف أمره لواحد منـهم إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ. & منتخب الأثر/ 359؛ خصال الصدوق 2/ 418.$ امام حسن (ع) از این موضوع خبر داد. & اعلام الهدایـه 4/ 204، معجم احادیث المـهدی 3/ 165$
ص:253
امام حسین (ع) نیز خبر داد. & موسوعه کلمات الإمام الحسین: 659، ینابیع المودّه: 590. و 660، عقد الدرر/ 158$
امام زین العابدین (ع) درجواب ابوخالدکابلی کـه پرسید: ا بعد ازشما چند نفرند؟ فرمود: ثمانیـه. لأنّ الأئمّه بعد رسول الله (ص) اثنا عشر إماماً، عدد الأسباط، ثلاثه من الماضین، و أنا الرابع، و ثمانیـه من ولدی. & کفایـه الأثر/ 236- 237. و باقی ائمـه را نیز درون همـین کتاب بنگرید$ وامام درباره امام باقرفرمود: انّ الإمامـه فی ولده الی أن یقوم قائمنا (ع) فیملأها قسطاً و عدلًا، و انـه الإمام أبو الأئمـه. & کفا یـه الأثر/ 237$ امام باقر (ع) فرمود: یـا عبدالغفار انّ قائمنا (ع) هو السابع من ولدی ... لقد حدثنی أبی عن أبیـه عن آبائه قال: قال رسول الله (ص): انّ الائمـه بعدی اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل، تسعه من صلب الحسین، و التاسع قائمـهم، یخرج فی آخر الزمان فیملأها عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً. & بحار الأنوار 52/ 340$ عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله (ص): یکون فی أمتی المـهدی إن طال عمره أو قصر عمره یملگ سبع سنین أو ثمانی سنین أو تسع سنین، فیملاها قسطا و عدلا کما ملئت جورا، و تمطر السماء مطرها و تخرج الارض برکتها، قال: و تعیش أمتی فی زمانـه عیشا لم تعشـه قبل لگ. & مصنف ابن ابی شیبه 8/ 678$ عن زر، عن عبد الله، قال: قال النبی (ص): یخرج رجل من أمتی یواطئ اسمـه اسمـی، و خلقه خلقی، فیملؤها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. & صحیح ابن جبان 8/ 290/ 6786$ درون کتابهای اهل سنت درباره حضرت مـهدی (عج) مطالب بسیـاری آمده هست مراجعه شود. & از جمله: مسند احمد 7/ 425/ 3390 و 7/ 427/ 3392 و 8/ 425/ 3890 و 9/ 89/ 4054 ومعجم الکبیر 8/ 468 بـه بعد وسنن ابی داوود 11/ 353/ 3733 وسننترمذی 8/ 174/ 2156 و 8/ 175/ 2157.$
ص:254
4- استفاده از موقعیتها به منظور بیـان حکم خدا
پیش از این گفتیم یکی از وظایف اصلی ا، بیـان حکم خدا بود کـه در فرصتهای پدید آمده دستورهای خداوند را بیـان مـید. پرداختن امام زین العابدین (ع) وامام باقر (ع) وامام صادق (ع) بـه فقه وتفسیر واخلاق وعقاید از این نمونـه است.
5- امر بـه معروف و نـهی از منکر
امربه معروف ونـهی ازمنکر درون زندگی و سیره ا معصوم، جایگاه ویژه ای داشت. تمام ا بی استثناء ازفرصتهای پیش آمده استفاده نموده، جامعه وحاکمان وحکومتیـان را امر بـه معروف مـید وشیعیـان را نیز بـه انجام این واجب دستور مـیدادند. روایـات بسیـاری درون این خصوص رسیده است. قیـام امام حسین (ع) نیونـه ای ازانجام امربه معروف است.
6- معرفی چهره واقعی سلاطین
هرامامـیدر روزگار خویش بـه افشای چهره ستمگرانـه سلاطین نیز پرداخت.
ارائه معجزات و استوار ساختن مبانی اعتقادی دیگران نسبت بـه امامت خویش.
7- ارائه معجزه به منظور اثبات امامت خویش
هرامامـیبرای استوارساختن مبانی اعتقادی شیعیـان واتمام حجت نسبت بـه دیگران وهدایت برخی دیگر معجزاتی ارائه مـیداد. اکثر معجزاتی کـه از ائمـه نقل شده، بـه همـین جهت بوده است. & مراجعه شود بـه کتاب هایی کـه به بیـان معجزات ائمـه اختصاص یـافته اند.$
ص:255
8- سازماندهی ارتباطات شیعیـان
در زمانی کـه ارتباط ا معصوم باجامعه قطع بود، افرادی بودند کـه حلقه اتصال بین امام ومردم بودند.
9- ملاقاتهای سری
اشاره
ازدیگراقدام ا معصوم درزمان حکومت بنی امـیه و بنی عباس، تشکیل جلسههای سری ملاقات با افراد بـه صورت مخفیـانـه بود کـه بیشتر شبها ودیر وقت انجام مـیشد. & الخرائج والجرائح: 2/ 619 وعنـه فی بحار الأنوار: 47/ 96، واثبات الهداه: 5/ 410 ح 143$ بخشی از ملا قاتهای سری امام با شیعیـان درون سیره فرهنگی بیـان شد.
نفوذ درون دربار
تردیدی نیست کـه ظلم بـه دیگران ازگناهان کبیره است، از موارد ستمگری نیز تأیید و همکاری باستمگران است. از موارد همکاری پذیرش ریـاست ازسوی آنهاست. اماپذیرش مسؤولیت اجتماعی از سوی حکومت، همـیشـه مستلزم ظلم و همکاری با حاکمان نیست.
عن علی بن یقطین قال: قال لی أبو الحسن موسی بن جعفر (س): إن لله تبارگ و تعالی مع السلطان أولیـاء یدفع بهم عن أولیـائه. & وسائل الشیعه 12/ 139؛ من لا یحضره الفقیـه 2/ 58، الفروع 1/ 359$ قال الصدوق فی خبر آخر: أولئگ عتقاء الله من النار. & وسائل الشیعه 12/ 139؛ من لا یحضره الفقیـه 2/ 58$ قال: و قال الصادق (ع): کفاره عمل السلطان قضاء حوائج الاخوان. & همان$ ا به منظور جلوگیری از ستم حکومتیـان، بـه افراد ویژه دستور مـیدادند کـه در دربار مسؤولیتی بپذیرند و از ظلم برشیعیـان جلوگیری کنند. یکی از این افراد علی
ص:256
بن یقطین بود کـه خدمتهای بسیـاری انجام داد.
یقطین و علی بن یقطین
یقطین درکوفه مـیزیست بـه دربارابوالعباس سفاح پیوست ومنصبی ازسوی او پذیرفت و پس از وی درون دربار منصور و مـهدی عباسی بود. بعد از رحلت یقطین فرزندش نیز درون دربار عباسیـان بود و منصبهای بلندی را تاحد وزارت از سوی آنها پذیرفت. پدر و پسر ازشیعیـان بودند و به دستور ائمـه وارد دربارشدند و خدمتهای بسیـاری انجام دادند.
سلیمان، علی بن یقطین گوید: افرادی را کـه دریک سال علی بن یقطین بـه حج فرستاده بود، شمردم یکصدو پنجاه نفربودند. بـه آنـها ازهفتصد که تا ده هزار درهم مـیبخشید وهزینـه سه یـاچهارنفراز فرزندان امام کاظم (ع) راپرداخت کردواموال بسیـاری را درامورخیریـه انفاق نمود. درایـام مـهدی منصب بلندی داشت ودر زمانهارون نیز وزیر بود. & اختیـار معرفه الرجال: 430 ح 805 و 433 ح 815 و 434، ح 819 و 820 و 437، ح 824، والفهرست لابن الندیم: 328$ وی بـه طور مرتب ودائم با امام درون ارتباط بود.
هر چند ایشان دوست نداشت کـه در دربارهارون بماند اما امام بـه او دستور داده بود کـه درآن منصب بماند که تا بتواند بـه شیعیـان کمک کند. & اختیـار معرفه الرجال 490/ 805 الی 430 824$ عن إسماعیل بن مرار، عن بعض أصحابنا، أنـه لما قدم أبوإبراهیم موسی بن جعفر] العراق، قال علی بن یقطین: أما تری حالی و ما أنا فیـه، فقال: یـا علی ان لله تعالی أولیـاء مع أولیـاء الظلمـه لیدفع بهم عن أولیـائه، و أنت منـهم یـا علی. & اختیـار معرفه الرجال 492/ 817؛ وسائل الشیعه 12/ 143( عن علی بن یقطین إنـه کتب إلی أبی الحسن موسی( ع): إن قلبی یضیق مما أنا علیـه من عمل السلطان، وکان وزیرا لهارون، فان أذنت جعلنی الله فداک هربت منـه، فرجع الجواب: لا آذن لک بالخروج من عملهم، واتق الله أو کما قال)$
ص:257
عن الحسین بن عبد الرحیم، قال، قال أبوالحسن (ع) لعلی بن یقطین: اضمن لی خصله أضمن لگ ثلاثا فقال علی: جعلت فداگ و ما الخصله التی أضمنـها لگ؟ و ما الثلاث اللواتی تضمنـهن لی. قال: فقال أبوالحسن (ع): الثلاث اللواتی أضمنـهن لگ: أن لایصیبگ حر الحدید أبدا بقتل، و لا فاقه، و لا سجن حبس، قال، فقال علی: و ما الخصله التی أضمنـها لگ؟ قال، فقال: تضمن أن لایأتیگ ولی أبدا الا أکرمته، قال فضمن علی الخصله و ضمن له أبوالحسن الثلاث. & اختیـار معرفه الرجال 492/ 818؛ حیـاه الإمام موسی بن جعفر: 2/ 286$ عن عبدالرحمن بن الحجاج، قال: قلت لأبی الحسن (ع): ان علی بن یقطین أرسلنی إلیگ برساله أسألگ الدعاء له فقال: فی أمر الآخره، قلت: نعم، قال: فوضع یده علی صدره، ثم قال: ضمنت لعلی بن یقطین ألاتمسه النارأبدا. & اختیـار معرفه الرجال 490/ 807 و 808$ عن إبراهیم بن أبی محمود، عن علی بن یقطین قال: قلت لأبی الحسن (ع): ما تقول فی أعمال هؤلاء؟ قال: إن کنت لابد فاعلا فاتق أموال الشیعه، قال: فأخبرنی علی أنـه کان یجبیـها من الشیعه علانیـه و یردها علیـهم فی السر. & وسائل الشیعه 12/ 140/ 22330؛ فروع 1/ 359؛ تهذیب 2/ 102$ مردی از مردم بست وسجستان گوید: درون یکی از سالها درون زمان خلافت معتصم بـه حج ونزد ابوجعفر رفتم. درحالی کـه برخی از درباریـان نیزآنجا حضور داشتند. عرض کردم بـه حکومت، مالیـات بدهکار هستم ویکی ازپیروان شما مسؤولیت دارد. اگرنامـه بنویسید کـه مالیـات را ازمن نگیرد، مفید واقع مـیشود. امام نامـه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم، أما بعد فان موصل کتابی هذا ذکر عنگ مذهبا جمـیلا و إنما لگ من عملگ ما أحسنت فیـه، فأحسن إلی إخوانگ، و اعلم أن الله عزوجل سائلگ عن مثاقیل الذر و الخردل.
ص:258
وقتی نامـه را دادم، بوسید ومالیـات را بخشید وفرمود: تامن اینجاهستم، مالیـات پرداخت نکنید وتا زنده بود، مالیـات ندادم. & وسائل الشیعه 141 12؛ الفروع 1/ 22330359؛ تهذ یب 2/ 101$
امام صادق (ع) نیز به منظور یکی ازکشاورزان فارس بـه نجاشی کـه استاندار بود نامـه نوشت کـه مالیـات نگیرد.
بسم الله الرحمن الرحیم، سر أخاگ یسرگ الله فلما و رد علیـه و هو فی مجلسه، فلما خلا ناوله الکتاب و قال له: هذا کتاب أبی عبدالله (ع) فقبله و وضعه علی عینیـه، ثم قال: ما حاجتگ؟ فقال: علی خراج فی دیوانگ، قال له: کم هو؟ قلت: هو عشره آلاف درهم، قال: فدعا کاتبه فأمره بأدائها عنـه، ثم أخرج مثله فأمره أن یثبتها له لقابل، ثم قال: هل سررتگ؟ قال: نعم، قال: فأمر له بعشره آلاف درهم أخری، فقال له: هل سررتگ؟ فقال: نعم جعلت فداگ، فأمر له بمرکب ثم أمر له بجاریـه و غلام و تخت ثیـاب فی کل ذلگ یقول: هل سررتگ؟ فکلما قال نعم زاده حتی فرغ، قال له: احمل فرش هذا البیت الذی کنت جالسا فیـه حین دفعت إلی کتاب مولای فیـه، و ارفع إلی جمـیع حوائجگ، قال: ففعل و خرج الرجل فصار إلی أبی عبدالله (ع) بعد ذلگ فحدثه بالحدیث علی وجهته، فجعل یستبشر بما فعل، فقال له الرجل: یـا ابن رسول الله کأنـه قد سرگ ما فعل بی؟ قال: أی والله لقد سر الله و رسوله. & وسائل الشیعه 142 12/ 22330/ 13؛ تهذیب/ 2/ 101( ونیز داستان دیگر را بنگرید وسائل الشیعه 12/ 144؛ فروع 1/ 357؛ تهذیب 2/ 100)$ تنـها علی بن یقطین وپدر او نبودند کـه ازسوی امام مأموریت یـافتند کـه در دربار حاکمان، مسؤولیت بپذیرند که تا بتوانند بـه شیعیـان خدمت کنند، بلکه افراد دیگری هم بودند کـه امام بـه آنها چنین دستوری داده بود. ازجمله:
1. محمد بن علی بن عیسی کـه به دستور امامهادی بـه دربار عباسیـان پیوست.
ص:259
إن محمد بن علی بن عیسی کتب إلیـه (أبی الحسن علی بن محمد] یسأله عن العمل لبنی العباس و أخذ ما یتمکن من أموالهم هل فیـه رخصه؟ فقال، ما کان المدخل فیـه بالجبر و القهر فالله قابل العذر، و ما خلا ذلگ فمکروه، و لا محاله قلیله خیر من کثیره و ما یکفر بـه ما یلزمـه فیـه من یرزقه یسبب و علی یدیـه ما یسرگ فینا و فی موالینا، قال: فکتبت إلیـه فی جواب ذلگ أعلمـه ان مذهبی فی ال فی أمرهم وجود السبیل إلی إدخال المکروه علی عدوه، و انبساط الید فی التشفی منـهم بشئ أتقرب بـه إلیـهم، فأجاب: من فعل ذلگ فلیس مدخله فی العمل حراما بل أجرا و ثوابا. & وسائل الشیعه 12/ 137/ 22320/ 9 مستطرفات السرائر/ 471$ 2. حفص بن غیـاث کوفی، از جانبهارون الرشید، قاضی منطقه شرق بغداد و سپس قاضی کوفه بود. & جامع الرواه 1/ 263؛ رجال النجاشی 1/ 325/ 344؛ اختیـار معرفه الرجال 534/ 337( درون ذیل عنوان محمد بن اسحق وغیره قال: هو عامّی) تنقیح المقال: 1/ 355$ مؤلفان تراجم براین باورند کـه وی ازاهل سنت است. لیکن روایـاتی کـه از امام صادق وامام کا ظم (ع) نقل شده مـیتواند دلیلی باشد کـه او شیعه بوده است. & قاموس الرجال 3/ 589/ 2333$ 3. عبدالله بن سنان بن طریف، خزانـه دار منصور، مـهدی، هادی و رشید بود. & اختیـار معرفه الرجال: 472/ 770؛ النجاشی 214/ 558 من موالی بنی العباس، وجامع الرواه 1/ 487$ 4. فضل بن سلیمان کاتب بغدادی، کاتب منصور و مـهدی بود. & النجاشی: 306/ 837. جامع الرواه 2/ 5/$ 5. محمد بن اسماعیل بن بزیع یکی از وزرای دولت عباسی بود. & اختیـار معرفه الرجال: 606/ 1065؛ رجال النجاشی 330/ 893$ 6. حسن بن راشد وزیر مـهدی، موسی، هادی وهارون بود ... & جامع الرواه 1/ 197 النجاشی 1/ 135/ 75؛ منـهج المقال: 98. رجال الطوسی/ 413؛ معجم رجال الحدیث 5/ 313$
ص:260
11- نصیحت ملوک
نصیحت پادشاهان، بازی با شمشیر است. چه بسا کـه امام، درون پی یک نصیحت بـه پادشاه، زندگی را که تا پایـان عمر درون زندان گذرانده و یـا سر را درگرو آن نصیحت گذاشته است. اما درون برخی موارد مـیتواند اندکی تأثیر بگذارد و یـا دست کم اتمام حجت باشد.
ا معصوم بـه منظوراتمام حجت دربرخی موارد، سلاطین رانصیحت مـید.
امام باقر (ع) بـه عمربن عبدالعزیز فرمود: أوصیگ بتقوی الله و اتخذ الکبیر أبا و الصغیر ولدا و الرجل أخا و بهر عمر من وصیـه الإمام و راح و یقوت یـاباعجاب: جمعت لنا و الله إن أخذنا بـه و اماتنا الله استقام لنا الخیر. & که تا ریخ دمشق 54/ 270$ عن محمد بن اسماعیل قال: بعث موسی بن جعفر (ع) الی الرشید من الحبس رساله کانت: انـه لن ینقضی عنی یوم من البلاء إلّا انقضی عنگ معه یوم من الرخاء، حتی نقضی جمـیعاً الی یومله انقضاء یخسر فیـه المبطلون. & تاریخ بغداد 13/ 32 وعنـه فی تذکره الخواص:314، وکشف الغمـه: 3/ 8 عن الجنابذی عن أحمد بن اسماعیل وعنـه فی بحار الأنوار: 48/ 148، والفصول المـهمـه: 222 والبدایـه والنـهایـه: 10/ 183، والکامل 6/ 164 وسیر اعلام النبلاء 6/ 283.$
12- کتمان سر
در مبارزات سیـاسی، کتمان سریکی ازموضوعات اصلی است. پنـهان داشتن برنامـهها، اقدامهاوشخصیت سیـاسی افراد، روابط آنها با یکدیگردررسیدن بـه اه سیـاسی، نقش مـهم واساسی دارد. کتمان سردرسیره سیـاسی ا معصوم نیزگسترده وفراگیراست وشامل فضایل اهل بیت، بیـان برخی از احادیث آنها، عدم معرفی یـاران نزدیک و افرادی کـه با اهل بیت درارتباط بودهاند، مـیشود. نام وکلای
ص:261
ا، افرادی کـه رهبری قیـامها را برعهده داشتند وشمارتعداد افرادی کـه به آنها پیوسته بودند، محل اختفای آنان ونقشـههایی کـه درپیش داشتند، اموالی کـه ازسوی شیعیـان به منظور امام فرستاده مـیشد، زمان و چگونگی ملاقات افراد باائمـه، افرادی کـه تحت حمایت مالی وعلمـی وسیـاسی ا قرار مـیگرفتند، وحتی دربرخی موارد چگونگی انجام وظایف دینی و .... همـه و همـه درون بسیـاری از موارد مخفیـانـه انجام مـیشد. بـه همـین جهت، کتمان اسرار از اصول امنیتی بـه شمار مـیآمد و ا معصوم بر آن تأکید بسیـار داشتند.
قال (ع): اکتموا اسرارنا و لاتحمّلوا الناس علی أعناقنا. & بحار الأنوار: 71/ 225$
13- دستور عدم همکاری با حکومت و حکومتیـان
یکی ازموارد روشنی کـه ا بـه آن دستوردادهاند، پرهیز از همکاری با سلاطین وعوامل آنهاست. همکاری با آنها درون حکم تأیید ظلم و ستمگری و شرکت درگناهان آنهاست.
همکاری با سلاطین، شامل مواردکلی وجزئی مـیشود. پذیرش وزارت، فرماندهی سپاه و استانداری و جمعآوری مالیـات، نوشتن نامـه آنها، تعریف و تمجید و تأیید آنها از گناهان بزرگ بـه شمار مـیآید.
جعفر بن محمد عن آبائه (ع) قال: قال رسول الله (ص): إذا کان یوم القیـامـه نادی مناد أین أعوان الظلمـه و من لاق لهم دواتا، أو ربط کیسا، أو مد لهم مده قلم، فاحشروهم معهم. & وسائل الشیعه 12/ 130؛ عقاب الأعمال 35$ و اده السابق فی عیـاده المریض عن رسول الله (ص) فی حدیث قال: من تولی خصومـه ظالم أو أعانـه علیـها نزل بـه ملک الموت بالبشری بلعنـه و نار جهنم و بئس المصیر، و من خف لسلطان جائر فی حاجه کان قرینـه فی النار، و من دل
ص:262
سلطانا علی الجور قرن مع هامان، و کان هو و السلطان من أشد أهل النار عذابا و من عظم صاحب دنیـاه و أحبه لطمع دنیـاه سخط الله علیـه، و کان فی درجته مع قارون فی التابوت الأسفل من النار، و من علق سوطا بین یدی سلطان جائر جعلها الله حیـه طولها سبعون الف ذراع، فیسلطه الله علیـه فی نار جهنم خالدا فیـها مخلدا، و من سعی بأخیـه إلی سلطان و لم ینله (یبذله خ ل) منـه سوء و لا مکروه أحبط الله عمله و إن وصل منـه إلیـه سوء و مکروه أو أذی جعله الله فی طبقه مع هامان فی جهنم. & وسائل الشیعه 12/ 130/ 22300؛ عقاب الأعمال/ 45( ومراجعه شود بـه وسائل الشیعه 12/ 137)$ داستان صفوان جمالی کـه به دستور امام موسی بن جعفر شترانش را فروخت، یکی از این دستورهاست.
دخل صفوان بن مـهران الأسدی علی الإمام موسی الکاظم (ع) فقال له: یـا صفوان، کل شیء منک حسن جمـیل ما خلا شیئا واحداً. قال: جعلت فداگ، أی شیء هو؟ قال (ع): اکراؤگ جمالگ من هذا الرجل، یعنی هارون الرشید! قال: والله ما أکریته أشراً و لا بطرا & باطل$ ، و لا للصید، و لا للهو، و لکن لهذا الطریق- یعنی طریق مکه- و لا أتولّاه بنفسی و لکن أبعث معه غلمانی. قال (ع): یـا صفوان أیقع کراگ علیـهم؟ قال: نعم جعلت فداگ. قال (ع): أتحب بقاءهم حتی یخرج کراگ؟ قال: نعم. قال (ع): من أحب بقاءهم فهو منـهم، و من کان منـهم فهو وارد للنار. و قام صفوان فی الوقت فباع جماله و أعرض عن مـهنته. & رجال النجاشی: 198 برقم 525، وکان من موالی بنی أسد بالکوفه. والخبر من أختیـار معرفه الرجال: 440 ح 828.( وداستان زیـاد بن سلمـه را نیز بنگرید کافی: 5/ 109- 110 بحار الأنوار: 48/ 172)$ قال الامام الصادق (ع) لبعض أصحابه یـا عذافر نبئت أنگ تعامل أباأیوب و الربیع فما حالگ إذا نودیی فی أعوان الظلمـه ... & وسائل الشیعه 12/ 128.$
ص:263
14- آگاهیبخشی جامعه
ا معصوم از هر فرصتی کـه پیش مـیآمد، به منظور آگاهی بخشی جامعه درون موضوعات مختلف از جمله موضوعات سیـاسی فروگذار نمـید.
امام حسین (ع) درمدینـه پیش ازحج، بنیهاشم واصحاب پیـامبر را فراخواند کـه امسال بـه حج روند و در ایـام منی هفتصد نفر نزد آن حضرت جمع شدند کـه حدود دویست نفر شان از اصحاب پیـامبر (ص) بودند و ایشان درون مـیان آنـها سخنرا نی کرد:
در یکی از سالها امام حسین (ع) وعبد الله بن عباس وعبدالله بن جعفر بـه حج رفتند. امام دستور داد تمام بنیهاشم وبنی مطلب وانصار واصحاب پیـامبر درون منی نزد او جمع شوند که تا با آنها سخن بگوید. بیش از هفتصد نفر نزد او حضور یـافتند کـه دویست نفر آنها از اصحاب پیـامبر بودند.
فقام فیـهم خطیباً فحمد الله و أثنی علیـه، ثم قال: أمّا بعد، فإنّ هذا الطاغیـه (یعنی معاویـه) قد فعل بنا و بشیعتنا ما قد رأیتم و علمتم و شـهدتم، و إنّی ارید أن أسألکم عن شیء فإن صدقت فصدّقونی، و إن کذبتُ فکذّبونی، اسمعوا مقالتی و اکتموا قولی، ثم ارجعوا الی أمصارکم و قبائلکم فمن أمنتم من الناس، و وثقتم بـه فادعوهم الی ما تعلمون، فإنّی أخاف أن یندرس هذا الحقّ و یذهب، وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ.
قال الراوی: فما ترک الحسین شیئاً ممّا أنزل الله فیـهم إلّا تلاه و فسّره، و لا شیئاً ممّا قاله رسول الله (ص) فی أبیـه و أخیـه و امّه و فی نفسه و أهل بیته إلّا رواه، و فی کلّ ذلگ یقول أصحابه: اللّهمّ نعم قد سمعنا و شـهدنا، و ممّاانشدهم (ع) أن قال: انشدکم الله & خواست گواهی دهند$ ، أتعلمون أنّ علیّ بن أبی طالب کان أخا رسول الله حین آخی بین أصحابه فآخی بینـه و بین نفسه، و ... (فضائل حضرت علی (ع) را بیـان کرد).
ص:264
قال: أتعلمون أنّ رسول الله (ص) قال فی آخر خطبه خطبها: أیّها النّاس! إنّی ترکتُ فیکم الثقلین کتاب الله و أهل بیتی فتمسّکوا بهما لن تضلّوا؟ قالوا: اللّهمّ نعم. فلم یدع (ص) شیئاً أنزله الله فی علیّ بن أبی طالب خاصه و فی أهل بیته من القرآن و لا علی لسان نبیّه إلّا ناشدهم فیـه فیقول الصحابه: اللّهمّ نعم قد سمعناه، و یقول التابعی: اللّهم قد حدّثنیـه من أثق بـه فلان و فلان. و ... فقالوا: اللّهمّ نعم، قد سمعناه، و تفرّقوا علی ذلگ. & کتاب سُلیم بن قیس: 323، تحقیق محمد باقر الأنصاری.؛ الاحتجاج/ 2/ 19 18 بـه اختصار$
15- دستور بـه مقاومت
امویـان، درون راستای انزوای اهل بیت پیـامبر و بیگانـه ساختن جامعه با اسلام واقعی، بـه قتل و کشتار و شکنجه شیعیـان پرداختند کـه موارد آن بـه ویژه از کوفه و بصره توسط حاکمان اموی بسیـار نقل شده است.
اقدام دیگری کـه ا نسبت بـه شیعیـان انجام دادند، روحیـه مقاومت و پایداری را درون آنها بالا، آمادگی به منظور شکنجههای روحی و جسمـی را درون آنـها ایجاد نمود.
جاء فی کلامـه (ع) لرجل حین قال له: و الله إنی لُاحبکم أهل البیت. فقال (ع): فاتّخذ للبلاء، جلباباً، فوالله إنـه لأسرع إلینا و إلی شیعتنا من السیل فی الوادی، و بنا یبدو البلاء ثم بکم، و بنا یبدو الرخاء ثم بکم. فقد جاء فی کلامـه (ع) لرجل حین قال له: والله ... & بحار الأنوار: 46/ 360، وأمالی الشیخ الطوسی: 95.$
16- حفظ جان آنها با دستورهای ویژه و اعجاز
داستان جابربن یزید جعفی از همـین مقوله است.
دستورهای ویژه امام کاظم (ع) بـه علی بن یقطین از همـین مقوله است.
ص:265
خلاصه و نتیجه
حفظ جان آنها.
سازماندهی و رسیدگی بـه امور شیعیـان.t تربیت افرادویژه کـه بتوانند جامعه وافراد را درخط اهل بیت قراردهند.t تقیـه بـه عنوان تاکتیک مبارزه با مفاسد حکومتها و حفظ جان نیروها. دستوربه تعامل شیعیـان با دیگر فرقهها، پیروان مذاهب و به طورکلی با مسلمانان و خدمت و محبت بـه دیگران.
بیـان اوصاف شیعه واقعی و بیزاری جستن ازکسانی کـه مدعی وفاقد ویژگیها مـیباشند.
جلوگیری از فرقه گرایی و انحراف عقیدتی و ...
تمام ا درون برابر حکومتها، موضعگیری سیـاسی داشتهاند و آن را بـه عنوان وظیفه الهی خود دانستهاند.
اینـها فهرست برخی از اصول ثابتی هستند کـه همـه ا بـه آنها پرداختهاند و بعضی از آن اصول درون سیرههای فرهنگی و اقتصادی بیـان گردید.
ص:266
تاکتیکها
اشاره
درعین حال کـه درسیره سیـاسی ا، اصول ثابتی مشاهده مـیشود، شیوه برخورد، فراز و نشیب سیـاسی، چگونگی موضعگیریهاگاهی متفاوت بودو دراندیشـه خام برخی افراد، متضاد بـه نظر مـیآمد. عامل اصلی این تفاوت ظاهری، چند چیز بودکه یکی مربوط بـه مردم و دیگری مربوط بـه دولتها مـیشود.
مردم
رویآوردن جامعه بـه امام معصوم بـه عنوان رهبرسیـاسی وکسی کـه حکومت حق اوست و باطل دانستن حکومتهای دیگر. انگیزه و هدف مردم از شرکت درون فعالیتهای سیـاسی تحت رهبری ائمـه یـا بـه این دلیل کـه مـیخواهند حکومت حق برقرار شود، یـا از ظلم خسته شده اند، یـابرای رسیدن بـه حکومت ومنافع دنیوی مـیکوشند ویـا درپی انتقام هستند.
حکومت
موضع حکومتها درون برابراسلام و پیـامبراسلام و به طورکلی دین و رابطه دین و دولت، چگونگی اهمـیت حاکمان بـه دستورهای ظاهری دین، پایگاه اجتماعی و مردمـی آنها، موضعگیری آنان درون برابر ا معصوم و چگونگی برخورد با ائمـه.
در مجموع شرایط فکری، اعتقادی، اخلاقی و دینی مردم وشناخت آنها از دین و ا معصوم از یک سو و از سوی دیگر، شرایط سیـاسی حاکم برجامعه و چگونگی گرایش حاکمان نسبت بـه دین، حفظ ظاهر دین و احترام بـه ائمـه و چگونگی رفتارآنها با ا معصوم، عوامل تعیین کننده درون اختلاف ظاهری سیره سیـاسی ائمـه بوده است.
ص:267
عملکرد حکومتها
اشاره
موضع گیری سلاطین وماهیت حکومت آنهاوعملکرد آنان درجامعه یکی ازعوامل تعیین کننده درچگونگی سیره ا معصوم (ع) بود. سلاطین نیزافزون برسیـاستهای مقطعی کـه برحسب شرایط ویژه تغییر مـیکرد، سیـاستهای دائمـی نیز داشتند کـه درهمـه دورهها جریـان داشت. گرچه دو سلسله بنی امـیه و بنی عباس هر کدام سیـاست ویژه خود را نیز داشتند.
شیوه ثابت سلاطین درون برابر ائمـه چنین بود:
1. جلوگیری از بـه قدرت رسیدن ا
سلاطین بنی امـیه وبنی عباس وحتی دستگاه خلافت، ا معصوم را رقیب اصلی خود مـیدانستند. آنها مـیدانستند کـه ا معصوم، همانانی هستند کـه حکومت از جانب خدا و رسول (ص) بـه آنها واگذار شده وآنان نیز چه اظهارکنند، چه اظهار نکنند و با مردم مرتبط باشند یـا مرتبط نباشند، حکومت را حق خود مـیدانند. دراین صورت وجود آنها درجامعه به منظور حکومت، خطرآفرین است. تفاوتی نیست کـه ارتباط آشکار با مردم داشته باشند، یـا درون زندان بـه سر برند و یـا درون منزل تحت نظر باشند. درون هرصورت همـین مقدارکه مردم بدانند آنهازنده هستند، به منظور حکومت خطرآفرین است.
سلاطین با این تفکر، راه گریز را تنـها دراین مـیدیدند کـه امام را بـه شـهادت رسانند. هرچند کـه اقدام آنها درون موارد بسیـار ناکام مـیماند.
2- ایجاد دشمنی
ایجاد دشمنی و جو بدبینی درون جامعه، نسبت بـه حضرت علی (ع) توسط بنی امـیه آغاز شد و قریب یک قرن استمرار یـافت. آنها باتمام امکانات تبلیغی برضد حضرت علی (ع) تبلیغ د کـه آثارشوم بسیـارعمـیق وگسترده ای درجامعه برجای گذاشت واندیشـه دشمنی با علی (ع) درجامعه ریشـه دارگردید.
3- ایجاد انحراف اعتقادی
ص:268
درمواردی کـه جامعه بـه دشمنی باحضرت علی (ع) وخاندان اونمـیپرداختند، تفکربرتری ابوبکر و عمر وعثمان رانسبت بـه حضرت علی (ع)، مطرح د وگسترش دادند.
این موضوع درون زمان بنی امـیه آغاز وبه صورت گسترده تبلیغ شدو درون زمان بنی عباس استمرار یـافت که تا در اندیشـه جامعه اهل سنت، ریشـه دار وعمـیق گردید.
4- با علویـان
خاندان پیـامبر، از سوی دولت های بنی امـیه و بنیعباس، مورد ستم بسیـارقرارگرفتند. درنتیجه صدها نفر زندانی و شکنجه شدند و به شـهادت رسیدند. ناگزیر برخی درخفا و یـا ناشناس زندگی مـید. منصورگوید:
قتلت من ذریـه فاطمـه ألفاً أو یزیدون وترکت سیّدهم و مولاهم جعفربن محمد. & اعلام الهدایـه 8/ 211. الأدب فی ظل التشیع لعبد الله ن: 63، نقلا عن شرح القصیده الشافیـه لأبی فراس: 161.$
5- با شیعیـان
رفتاراستانداران معاویـه درون بصره وکوفه باشیعیـان از جمله زیـاد بن ابیـه وفرزند او ابن زیـاد و سمره بن جندب وحجاج بن یوسف ثقفی معروف است. یکصد و بیست که تا یکصد و سی هزار نفر درون زندانهای حجاج کشته شدند. این آمار، غیر ازانی بود کـه درجنگها کشته شدند. بسیـاری از این افراد، فقیـه و راوی حدیث بودند. & اعلام الهدایـه 7/ 69$
ظلم منصور دوانیقی وهارون الرشید کمترازحجاج نبود. ابومسلم خراسانی نیز دهها هزار نفر را به منظور استقرار حکومت بنی عباس از دم شمشیر گذراند.
6- نادار نگهداشتن مردم بـه ویژه مردم مدینـه، مکه، کوفه و ...
ص:269
حکومتیـان بر این باور بودند کـه باید مردم گرسنـه باشند که تا از حکومت پیروی کنند، بـه همـین جهت معاویـه، سهم مردم مدینـه و عراق را از بیت المال پرداخت نمـیکرد. & اعلام الهدایـه 5/ 93$
هارون الرشید نیز وقتی بـه مدینـه رفت و بین مردم پول تقسیم کرد، سهم سادات علوی را کمترین قرار داد و گفت اگر آنها بی نیـاز شوند، با هزار شمشیر شیعیـان خود درون برابر من خواهند ایستاد. & بحارالانوار 48/ 129؛ عیون أخبار الرضا 1/ 81؛ الاحتجاج/ 211$
7- بذل و بخشش بیتالمال بـه افراد ویژه
8- ایجاد فساد درون جامعه
در کتابهای تاریخ درون این موضوع موارد بسیـاری نقل شده است.
9- تظاهر بـه اسلام و مردم فریبی
نـهان ساختن کفر والحاد درون باطن و تظاهر بـه اسلام درون ظاهر. تعدادی از سلاطین و استانداران آنها بـه خدا و پیـامبر اعتقاد نداشتند.
و خطب الحجاج بالکوفه فذکر الذین یزورون قبر رسول الله (ص) بالمدینـه، فقال: تبا لهم! إنما یطوفون بأعواد و رمـه بالیـه! هلا طافوا بقصر أمـیرالمؤمنین عبدالملک! ألایعلمون أن خلیفه المرء خیر من رسوله! & شرح نـهج البلاغه- ابن أبی الحدید 15/ 242؛ الکامل للمبرّد: 1/ 222.$ الربیع بن خالد الضبی قال سمعت الحجاج یخطب فقال فی خطبته: رسول أحدکم فی حاجته أکرم علیـه أم خلیفته فی أهله. & سنن أبی داود 4/ 209/ 4642؛ والبدایـه والنـهایـه: 9/ 149 والنصائح کافیـه لابن عقیل: 11 عن الجاحظ، وفی رسائل الجاحظ: 2/ 16$ وی بار دیگر درباره قرآن چنین گفت:
والله ما هی إلا رجز من رجز الأعراب ما أنزلها الله علی نبیـه (ص). & سنن أبی داود: 4/ 210/ 4643 والبدایـه والنـهایـه: 9/ 149$
ص:270
وقتی بـه عبدالملک بن مروان خبر دادند کـه به حکومت رسیده، قرآن را کـه در
دستش بود کنارگذاشت وگفت:
هذا فراق بینی و بینک. & تاریخ بغداد 10/ 388؛ البدایـه والنـهایـه 9/ 77؛ تاریخ الخلفاء 1/ 89؛ حیـاه الحیوان الکبری 1/ 60$ ویـا گفت: هذا آخر العهد منک. & البدایـه والنـهایـه 9/ 77$ وی بعد از کشتن ابن زبیر گفت: من جز با شمشیر برخورد نمـیکنم ... عمرو بن سعید را کـه از بستگان من بود، مـیشناسید و مـیدانید کـه حکومت مرا نپذیرفت. اورا بـه زنجیر بستم وگردن زدم. هیچی بعد ازاین مرا بـه تقوا دعوت نکند مگرآنکه اوراگردن خواهم زد. & تاریخ الخلفاء 1/ 90$
یکی از سلاطین بنی امـیه، ولید بن یزید بود. درباره او چنین رسیده است:
و کان الولید بن یزید صاحب و لهو و طرب و سماع للغناء، و هو أول من حمل المغنین من البلدان إلیـه، و جالس الملهین، و أظهر الشرب و الملاهی و العزف، و فی أیـامـه کان ابن سریج المغنی، و معبد، و الغریض، و ابن عائشـه، و ابن محرز، و طویس، و دحمان، و غلبت علیـه شـهوه الغناء فی أیـامـه، و علی الخاص و العام، و اتخذ القیـان، و کان متهتکا ماجنا خلیعا. & مروج الذهب 3/ 226$ فلما ولی هشام أکرم ابن أخیـه الولید حتی ظهر علیـه أمر ال و خلطاء السوء و مجالس اللهو، فأراد هشام أن یقطع ذلگ عنـه فأمره علی الحج سنـه ست عشره و مائه، فأخذ معه کلاب الصید خفیـه من ، حتی یقال إنـه جعلها فی صنادیق فسقط منـها صندوق فیـه کلب فسمع صوته فأحالوا ذلگ علی الجمال فضرب علی ذلگ. & البدایـه والنـهایـه 10/ 3؛ تاریخ الخلفاء/ 285$
ص:271
گویند او گنبدی بـه اندازه خانـه کعبه ساخت وتصمـیم داشت آن را بالای کعبه گذارد وبا اطرافیـان خود، آنجا بنوشد و لهو و لعب انجام دهند. & همان$ وقتی هشام بـه او گفت: وای برتو! آیـا تو مسلمان هستی؟ درون حالی کـه هیچ گناهی نبود مگرآنکه انجام دادی؟ پاسخ داد من بـه دین ابو شاکرهستم:
فکتب إلیـه الولید:
یـا أیـها السائل عن دیننا نحن علی دین أبی شاکر
نشربها صرفا و ممزوجه بالسخن أحیـانا و بالفاتر
فغضب هشام علی ابن مسلمـه، وکان یسمـی أبا شاکر! & تاریخ الطبری 7/ 210؛ الاغانی 7/ 3( داستان رانی شرمآور او نیز درون همـین منابع آمده است). البدایـه والنـهایـه 10/ 3$ و تفاءل یوما فی المصحف فخرج له قوله تعالی: وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ! فمزق المصحف و أنشأ یقول:
أتوعد کل جبار عنید فها أناذاگ جبارعنید
إذا ما جئت ربگ یوم حشر فقل یـارب مزقنی الولید & حیـاه الحیوان: 1/ 66؛ مروج الذهب 3/ 226؛ الاغانی 7/ 49؛ البدایـه والنـهایـه 10/ 3$
همو بود کـه شب تاصبح باکنیزی بـه عیـاشی پرداخت وصبح آن کنیزمست را فرستاد کـه بامردم نمازجماعت بخواند ومردم شام نیز پشت سر او نمازخواندند.
داستانهای او را کـه بی هیچ شرم و حیـا بـه هتک حرمت دین مـیپرداخت و همچنین داستانهای خواری اورا درکتابهای مربوطه بنگرید. & حیـاه الحیوان: 1/ 66، الاغانی 7/ 47؛ البدایـه والنـهایـه 10/ 3 تاریخ دمشق 63/ 334$
ص:272
ومردم کـه برضد او برشود، گفتند: ... لکن ننقم علیگ انتهاگ ما حرم الله و شرب الخمر و نکاح امـهات اولاد أبیگ و استخفافگ بأمر الله. & تاریخ الخلفاء/ 285$ برخی نیزاشعار وکارهای ملحدانـه او را جمع آوری و تبدیل بـه کتاب کردهاند. & تاریخ الخلفاء/ 285 سیر اعلام النبلا 5/ 370/ 168( قال المعافی: جمعت من أخبار الولید وشعره الذی ضمنـه ما فجر بـه من خرقه وسخافته وما صرح بـه من الالحاد فی القرآن والکفر بالله)$ وی نمونـه ای از دیگر سلاطین بنی امـیه بود و بیشتر آنها سرگرم همـین امور بودند. گرچه تاریخ نویسان از بازگو اخبارشان امتناع ورزیده اند. برخی از سلاطین بنی عباس نیزکم تر از اینها نبودند.
10- جلوگیری از شناخت و آگاهی جامعه
بدیـهی بود کـه حاکمان بنی امـیه و بنی عباس درون شرایطی مـیتوانستند حکومت کنند کـه جامعه، چهره واقعی آنها را نشناسند و نسبت بـه ائمـه معصومـین نیز شناخت لازم را نداشته باشند. به منظور این جهت کوشیدند که:
الف: چهره واقعی و مفاسد سلاطین آشکار نشود.
ب: جامعه با فضائل اهل بیت آشنا نشوند.
سلاطین از یک سو بـه صورت گسترده، تلاش و تبلیغ د کـه حکومت وحاکمان را بـه حق معرفی کنند و از سوی دیگر جامعه را از ارتباط با ا شیعه باز دارند. باز داشتن جامعه از آشنایی با اهل بیت از دو طریق امکان پذیر بود.
1. تبلیغ بر ضد اهل بیت و ایجاد دشمنی درون جامعه نسبت بـه خاندان پیـامبر که تا ارتباط بخش عظیمـی از مردم با اهل بیت (ع) قطع گردد.
2. کنترل و مراقبت از معصومـین (ع) و جلوگیری از ارتباط مردم با آنها.
11- تبلیغ بر ضد اهل بیت (ع)
اشاره
تبلیغات برضد ا معصوم (ع) درون دو دوره حکومت بنی امـیه و بنیعباس
ص:273
به منظور انزوای ا، نقش بسیـارمـهمـی داشت. درون واقع آنها باتبلیغات توانستند جامعه را ازشناخت اهلبیت بازدارند. این تبلیغات بـه وسیله حاکمان، حکومتیـان، درباریـان، علمای جیره خوار دربار، خطیبان متملق بـه صورت گسترده انجام مـیشد. از عناصر مـهم تبلیغ برضد اهل بیت، تهمت وافترا بود کـه باطل را حق وحق را باطل مـینمایـاند. درون زمان بعثت پیـامبران نیزسلاطین وعوامل آنها بـه صورت گسترده برضد پیـامبران تبلیغ مـید.
عناصر مـهم تبلیغ بنی امـیه و بنی عباس بر ضد خاندان پیـامبر، امور ذیل بود:
الف. گستردگی: تبلیغاتی کـه توسط حکومت و عوامل آنها انجام مـیشد، گسترده وسازمان یـافته بود.
ب. تهمت و افترا: یعنی ائمـه را بـه اموری متهم مـید کـه به ساحت مقدس آنها راه نداشت. چنان کـه رسول خدا (ص) را بـه سحر و جادوگری متهم د.
ج. معرفی باطل بـه عنوان حق و معرفی حق بـه عنوان باطل: حاکمان بنی امـیه و بنی عباس را حق جلوه مـیدادند و روایـاتی از قول پیـامبر درباره آنها جعل د.
د. وجوب اطاعت ازحکومت: مخالفت با حاکمان بنی امـیه و به ویژه بنی عباس خروج از دین بـه شمار مـیآمد و مـیگفتند هرحکومت آنها را نپذیرد، از دین خارج شده و خونش هدر است.
ه. تبلیغ درون حضور ائمـه برضد ائمـه: درون بسیـاری موارد ا را احضار مـید و در حضور آنها بر ضد اهل بیت پیـامبر سخن مـیگفتند وتبلیغ مـید وبه ائمـه اجازه نمـیدادند کـه دفاع کنند.
آثار تبلیغات
این تبلیغات گسترده، نقش مـهمـی دراستمرارحکومت آنها و پیدایش جو ضد اهلبیت درون جامعه داشت. آثارآن را مـیتوان این گونـه برشمرد:
بازماندن جامعه از معرفت اهل بیت (ع).
ص:274
دشمنی افراد بسیـاری با اهل بیت (ع).
انزوای اجتماعی و سیـاسی اهل بیت (ع).
حمایت مردم از حکومت.
تحقیر و انزوای شیعیـان.
از بین رفتن زمـینـه تبلیغ و ارائه فرهنگ و معارف شیعه.
مشروع جلوه برخورد سیـاسی حکومت با ا و شیعیـان وتجویز زندان و شکنجه و به شـهادت رساندن آنها.
استوارشدن حکومت برپایـههای متزلزل، کـه جامعه باهراقدام اساسی و مطالعه شده برضد آنها برشورند.
اقدام ائمـه درون برابر این تبلیغات
یکی از سیرههای معصومـین (ع) کـه تقریباً درهمـه دورهها بـه خوبی مشاهده مـیشود، خنثی نمودن این تبلیغات گسترده دولتیـان بود. آنها از هر شرایط مناسبی کـه پیش مـیآمد، چه به منظور یک فرد چه به منظور یک جمع چه به منظور مردم یک شـهر، واقعیتها را روشن و چهره واقعی دشمنان را آشکار و حقانیت مسلم خود را بیـان مـید.
به عنوان نمونـه: بعد ازآنکه محمد وابراهیم بـه شـهادت رسیدند، حاکم مدینـه سخنرانی کرد و گفت: علی بن ابی طالب، وحدت مسلمانان را بـه هم زد و برای رسیدن بـه حکومت با مؤمنان جنگ کرد و فرزندان او به منظور فساد جامعه کوشیدند که تا کشته شدند.
هیج جرأت نکرد یـاوههای اورا پاسخ دهد. امام صادق (ع) برخاست و فرمود:
ونحن نحمد الله ونصلی علی محمد خاتم النبیین وسید المرسلین وعلی رسل الله وأنبیـائه أجمعین. أمّا ما قلت من خیر فنحن أهله، وما قلت من سوء فأنت وصاحبک بـه أولی وأحری. یـا من رکب غیر راحلته وأکل غیر زاده، ارجع مأزوراً.
ص:275
ثم أقبل علی الناس، فقال: ألا آتینّکم بأخفّ الناس مـیزاناً یوم القیـامـه، وأبینـهم خسراناً؟: من باع آخرته بدنیـا غیره، وهو هذا الفاسق. فأسکت الناس، وخرج الوالی من المسجد ولم ینطق بحرف. & امالی الشیخ الطوسی: 66، وبحار الأنوار: 47/ 165 وحلیـه الأبرار: 2/ 215 نحن نحمدالله ... 8/ 217$
12- کنترل و مراقبت از منزل امام
یکی ازشیوههای سلاطین، آن بود کـه منزل امام را مراقبت و آمد و شد افراد را کنترل کنند. این شیوه از زمان خلیفگان شروع شد و تا پایـان حضور ظاهری امام درون جامعه ادامـه یـافت. فرستاده شدن امام علی بـه ینبع، توسط عثمان، مصداق همـین موضوع بود.
برای یکی ازشیعیـان، مشکل شرعی پیش آمد وکسی حکمش را نمـیدانست. ناگزیر تصمـیم گرفت خد مت اما م صادق (ع) برود. زمانی بود کـه ابو العباس سفاح، امام را بـه حیره فراخوانده بود و مردم را نیز از ملاقات با آن حضرت منع کرده بود. آن شخص، ناگزیر درلباس خیـار فروش نزد امام رفت وحکم مسأله راپرسید. & بحار الأنوار 47/ 171؛ الخرائج والجرائح 2/ 641$ مـهاجربن عمارخزاعی گوید: ابودوانیق (منصور) اموال بسیـاری بـه من داد و مرا بـه مدینـه فرستاد که تا برای او جاسوسی کنم وهرچه ازاهل بیت پیـامبر شنیدم، گزارش کنم. روزها درگوشـه ای ازمسجد مـینشستم وآنها را زیر نظرداشتم. یک روزامام صادق (ع) بعد اازش مرا بـه نام صدا زد وفرمود:
قل لصاحبگ: یقول لگ جعفر: کان أهل بیتگ إلی غیر هذا منگ أحوج منـهم إلی هذا، تجئ إلی قوم شباب محتاجین فتدس إلیـهم، فلعل أحدهم یتکلم بکلمـه تستحل بها سفگ دمـه، فلو بررتهم & نیکی$ و وصلتهم & صله رحم$ و أنلتهم و أغنیتهم، کانوا إلی هذا أحوج مما ترید منـهم. قال: فلما أتیت أباالدوانیق قلت له: جئتگ من عند ساحر
ص:276
کان من أمره کذا و کذا. فقال: صدق والله لقد کانوا إلی غیر هذا أحوج (و) إیـاگ أن یسمع هذا الکلام منگ إنسان. & الخرائج والجرائح 2/ 641؛ بحار الأنوار 47/ 172$ جنیدی، مأمورجلوگیری از رفتن شیعیـان بـه منزل امام هادی (ع) درون مدینـه بود. & اعلام الهدایـه 12/ 81. مآثر الکبراء فی تاریخ سامرا ء 3/ 91- 95$
متوکل عباسی نیز افرادی را به منظور جاسوسی بـه منزل امامهادی (ع) گماشت. آنها بـه اوگزارش د کـه اسلحه جمع آوری کرده است. درنتیجه منزل امام رابه صورت ناگهانی بازرسی د وآن حضرت را شبانگاه نزد متوکل بردند. او ازامام خواست کـه بنوشد و امام نپذیرفت. دستور داد بعد شعر بگوید وامام XљřȘϺ
باتوا علی قُلَل الأجْبَال تحرسهم غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُلَلُ
و استنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم فأودعوا حُفَراً، یـا بئس ما نزلوا
ناداهمُ صارخ من بعد ما قبروا أین الأسره & تخت$ و التیجان و الحلل؟
أین الوجوه التی کانت مُنَعَّمـه من دونـها تضرب الأستار و الکِلَلُ
فأفصح القبر عنـهم حین ساءلهم تلک الوجوه علیـها الدود & کرم$ یقتتلُ جج
قد طالما أکلوا دهراً و ما شربوا فأصبحوا بعد طول الأکل قد أکِلُوا
و طالما عمروا دوراً & خانـه های بسیـار ساختند$ لتحصنـهم ففارقوا الدور و الأهلین و انتقلوا
و طالما کنزوا الأموال و ادَّخروا & ذخیره د.$ فخلفوها علی الأعداء و ارتحلوا
ص:278
أضحت مَنَازِلُهم قفْراً & خالی از سکنـه$ مُعَطله وساکنوها إلی الأجداث & قبر$ قدرحلوا ... & مروج الذهب 4/ 113؛ حیـاه الامام الهادی/ 237$
13- توطئه خدشـهدار قداست امام
عصمت، زیورعرشی و قداست الهی ا معصوم بودکه محبوبیت و مقبولیت عامـه را درون پی داشت. کمترکسی بود کـه امام رابشناسد وشیفته شخصیت معنوی اونشود. بـه همـین دلیل سلاطین، افزون برآنکه ارتباط جامعه راباامام قطع د، کوشیدند امام را درمعرض اتهام قرار دهند و زمـینـهای فراهم کنند کـه نخست امام از نظر روحی شکنجه شود، دوم زمـینـه اتهام را فراهم سازند و سپس برضد امام، تبلیغ کنند که تا جایگاه معنوی، عصمت وزهد امام را درنظر مردم خدشـه دارکنند وا معصوم، آن محبوبیت و موقعیت ویژه را نداشته باشند. یکی ازهمـین توطئههااقدامـی بود کههارون الرشید درباره امام موسی (ع) انجام داد.
هارون الرشید کنیز زیبایی را بـه زندان نزد امام فرستاد که تا خدمت کاری کند وامام فرمود: بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِکُمْ تَفْرَحُونَ لا حاجه لی فی هذه و لا فی أمثالها.
وی را برگرداند هارون دستورداد کـه بگویید من شما را بـه اختیـار شما زندانی نکردم که تا این موضوع نیز بـه اختیـار شما باشد. دستور داد کنیز را نزد آن حضرت بگذارند. بعد ازچندی دیدند او برسجده افتاده و به عبادت پرداخته هست .... & مناقب آل أبی طالب 4/ 322$ اقدام مأمون کـه امام رضا (ع) را مجبور بـه پذیرش ولایت عهدی نمود، ازجمله به منظور همـین هدف بود، تاچنین بنمایـاند کـه امام به منظور رسیدن بـه حکومت تلاش مـیکند نـه به منظور تحقق ولایت آسمانی. امام نیز این توطئه مأمون را بـه این صورت ناکام گذاشت کـه فرمود با این شرط کـه درهیچ کاری دخالت نکنم، قبول مـیکنم.
ص:279
به این دلیل کـه نخست: شریک ستمگریهای سلطنت نباشد و دوم: زهد و پارسایی نیز حفظ شود.
عن أبی الصلت الهروی قال: إن المأمون قال للرضا علی بن موسی (ع) یـا ابن رسول الله قد عرفت فضلگ و علمگ و زهدگ و ورعگ و عبادتگ و أراگ أحق بالخلافه منی، فقال الرضا (ع) بالعبودیـه لله عزوجل أفتخر و بالزهد فی الدنیـا أرجو النجاه من شرالدنیـا ...
فقال المأمون: یـا ابن رسول الله إنما ترید بقولگ هذا التخفیف عن نفسگ، و دفع هذا الامر عنگ، لیقول الناس إنگ زاهد فی الدنیـا.
فقال الرضا (ع): والله ما کذبت منذ خلقنی ربی عزوجل و ما زهدت فی الدنیـا للدنیـا و إنی لأعلم ما ترید. فقال المأمون: و ما أرید؟ قال: الأمان علی الصدق؟ قال: لگ الأمان.
قال: ترید بذلگ أن یقول الناس: إن علی بن موسی لم یزهد فی الدنیـا بل زهدت الدنیـا فیـه ألاترون کیف قبل ولایـه العهد طمعا فی الخلافه، فغضب المأمون ثم قال: إنگ تتلقانی أبدا بما أکرهه. و قد آمنت سطوتی، فبالله أقسم لئن قبلت ولایـه العهد و إلا أجبرتگ علی ذلگ فإن فعلت و إلا ضربت عنقگ. فقال الرضا (ع): قد نـهانی الله عزوجل أن القی بیدی إلی التهلکه، فإن کان الامر علی هذا، فافعل ما بذلگ، و أنا أقبل ذلگ علی أنی لا أولی أحدا و لا أعزل أحدا و لا أنقض رسما و لا سنـه، و أکون فی الامر من بعید مشیرا، فرضی منـه بذلگ، و جعله ولی عهده کراهه منـه (ع) لذلگ. & علل الشرایع 1/ 226؛ عیون أخبارالرضا 2/ 139؛ أمالی الصدوق/ 68؛ بحارالأنوار 49/ 128.؛ حیـاه إمام الرضا/ 141.$ مأمون به منظور اه ذیل، امام را وادار بـه پذیرش ولایت عهدی نمود:
الف: اوضاع، بـه دلیل قیـام علویـان آشفته بود و مـیخواست آنها را آرام کند وحکومت عباسیـان را از فرو پاشی نجات دهد.
ص:280
ب: حکومت را مستند بـه حکم شرعی سازد وتبلیغ کند کـه اهل بیت پیـامبر، حکومت اورا تأیید کرده اند و اگر امام رضا (ع) ولایت عهدی را بپذیرد قطعا حکومت اورا نیز تأیید کرده هست ودر این صورت، دیگر فقها نیزحکومت وخلافت اورا تأیید کرده اند.
ج: این موضوع سبب مـیشود کـه امام رضامردم را بـه پیروی از خود دعوت نکند.
د: قطع ارتباط امام با نمایندگان و وکلایش کـه در سرزمـینهای دیگرحضور دارند. کنترل ومراقبت دقیق از ارتباط امام با آنها.
ه: جلوگیری ازخطر بـه قدرت رسیدن امام. زیرا اگرارتباط مردم با امام آزاد باشد، ممکن هست جامعه بر ضد حکومت، قیـام کنند.
و قد اعترف المأمون بذلگ فقال: و قد خشینا ان ترکناه علی تلگ الحاله أن ینفتق علینا منـه ما لانسدّه، و یأتی علینا ما لانطیقه. & فرائد السمطین 2/ 214.$ و: چهره قدسی امام را خدشـه دار و چنین تبلیغ کند کـه امام رضا به منظور رسیدن بـه حکومت، تلاش مـیکند.
ز: جبهه علویـان را کـه برضد حکومت متحد شده و مبارزه مـید، از بین ببرد. زیرا بعد از ولایت عهدی امام رضا، تمام علویـان اسلحه را بر زمـین خواهند گذاشت.
تفاوت ظاهری سیره ائمـه درون برابر سلاطین
گفتیم کـه دو چیزعامل اصلی تفاوت ظاهری سیره ا معصوم (ع) درون برابر سلاطین بود:
اول: ایمان و اعتقاد مردم نسبت بـه امام و پایداری آنها درون اجرای دستورهای امام.
ص:281
دوم: شیوه ظاهری سلاطین، نسبت بـه دین و جامعه و ا.
زیرا بدیـهی هست که هرشرایطی حکم ویژه ای مـیطلبید. چنان کـه موضعگیری رسول خدا (ص) نیز درون برابر مشرکان درون دو دوره مکی و مدنی متفاوت بود.
طبیعی هست که اگر مردم جامعه ازنظر اعتقادی امام را پذیرفته و به او ایمان داشته باشند و امامت را ازجانب خداوند بدانند و تعداد قابل توجهی آمادگی داشته باشند کـه برای تشکیل دولت حق و عدالت بجنگند، هرچند کـه کشته شوند، امام دراین شرایط قیـام خواهدکرد و به جهاد خواهد پرداخت. چنان کـه امام حسین (ع) این کار را انجام داد و امام علی (ع) درون جمل و نـهروان و صفین جنگید.
اما اگرجامعه از امام، روی بر تافته و به باطل روی آورند و تعداد افرادی کـه امامت امام را قبول دارند، ازشمار انگشتان تجاوزنکنند، بدیـهی هست که قیـام، درچنین شرایطی سودمند نیست. چنان کـه امام علی (ع) درون برابرخلیفگان سکوت و امام حسن (ع) صلح کرد.
اگرمنزل امام درمحاصره باشد، ورود وخروج افرادکنترل ویـاران امام شناسایی و شکنجه و زندان شوند، قیـام مسلحانـه کار دشواری خواهد بود.
این بود کـه ا معصوم برحسب شرایط، درون مواردی بـه قیـام مسلحانـه و در مواردی بـه بیـان حکم خدا وجلوگیری ازانحراف فکری، دینی و اخلاقی پرداختند. هرچه وظیفه الهی آنها بود، همان را انجام دادند کـه اگرجای ا تغییر مـیکرد وهرکدام درجای دیگری قرار مـیگرفت، همان اقدام و کارهایی را انجام مـیداد کـه امام دیگر انجام داده بود.
اینک بـه اختصاربه برخی ازموضع گیری سلاطین درون برابرا معصوم مـیپردازیم.
امامت و شرایط سیـاسی زمان و مکان
اشاره
شرایط سیـاسی هردوره از امامت ائمـه با دورههای بعدی وقبلی متفاوت بوده
ص:282
است وبه همـین دلیل موضع گیریهای سیـاسی ا نیز متفاوت بوده است. برخی از آنـها چنین بود:
1. تظاهر بـه دین و تلاش به منظور اجرای دستورهای خداوند
برخی حکومتها تظاهر بـه دین داری داشتند و مـیکوشیدند کـه به احکام ظاهری اسلام عمل شود واین تظاهر را وسیله حکومت قرار مـیدادند و مشروعیت حکومت را نیز با دلایل ظاهری، مستند مـیساختند.
مـیدانستند کـه اگراین مقدار هم بـه امور دین نپردازند، دولت آنها ساقط خواهد شد.
بدیـهی هست که تظاهر بـه دین، به منظور مطالبات جدی مردم نبوده است. جامعه نیز ازنظر سیـاسی و اعتقادی آن چنان رشد نداشته هست که ماهیت پنـهان حاکمان را ازپس پرده فریبکاری بشناسد و نسبت بـه رهبران الهی نیز شناخت واقعی نداشتهاست.
امام درچنین شرایطی چارهای جزسکوت نداشت. چنانکه امام علی (ع) درون برابرخلیفگان سکوت کرد. گرچه آن حضرت نخست مردم را بـه قیـام دعوت کرد اما از آنجا کـه حاکمان، حکومت خود را شرعی و قانونی معرفی مـید و ازسوی دیگرتظاهر بـه دین داری داشتند و برخی احکام ضروری دین را نیز اجرا مـید وجامعه نیزآنهاراحاکمان اسلام وحکومت را شرعی وقانونی مـیدانست، زمـینـهای به منظور قیـام مسلحانـه وجود نداشت و جزتعداد معدودیی هم حمایت نمـیکرد.
2. خطر اضمحلال دین و حفظ اصل آن
در برخی دورانها شرایطی پیش مـیآمد کـه مردم، حقیقت دین وامام را نمـیشناختند اما حفظ وبقای دین منحصربه وجود امام بود کـه اگر امام وجود نمـیداشت حکومت نیز اصل دین را از بین مـیبرد ومردم نیز امام را نمـیشناختند وحمایت نمـید. درون این شرایط اگر امام قیـام مـیکرد، کشته مـیشد و در نتیجه
ص:283
اصل دین از بین مـیرفت. امام به منظور حفظ دین، سکوت مـیکرد و یـا صلح مـینمود که تا شرایط به منظور قیـام آماده گردد. چنان کـه امام علی (ع) درون برابر خلیفگان سکوت کرد وامام حسن (ع) با معاویـه صلح نمود و زمـینـه به منظور قیـام امام حسین (ع) فراهم گردید وبا قیـام امام حسین (ع) خطراضمحلال دین به منظور همـیشـه از بین رفت واندیشـه شیعه درون جامعه بـه عنوان یک اندیشـه اصیل، استوار و پایدارگردید و بامرور زمان گسترش یـافت وهمـیشـه درحال گسترش هست و دین جاودانـه گردید.
بدیـهی هست که ا معصوم پیش ازتبلیغ دین، حفظ دین رابرعهده داشتند.
امام حسن (ع): یـا أباسعید، ألستُ حجّه الله تعالی ذکره علی خلقه، و إماماً علیـهم بعد أبی (ع)؟ قلتُ: بلی، قال: ألستُ الذی قال رسولُ الله (ص) لی و لأخی: الحسن و الحسین إ قاما أو قعدا؟ قلتُ: بلی، قال: فأنا إذن إمام لو قمتُ، و أنا إمام إذا قعدتُ، یـا أباسعید عِلّهُ مصالحتی لمعاویـه علّه مصالحه رسول الله (ص) لبنی ضُمْره و بنی أشجع، و لأهل مکه حین انصرف من الحدیبیـه، أُولئگ کفّار بالتنزیل و معاویـه و أصحابه کفّار بالتأویل، یـا أباسعید إذا کنتُ إماماً من قبل الله تعالی ذکره لم یجب أن یُسَفَّه رأیی فیما أتیته من مـهادنـه & سازش$ أو محاربه، و إن کان وجه الحکمـه فیما أتیته مُلتبساً، ألاتری الخضر (ع) لمَّا خرق السفینـه و قتل الغلام و أقام الجدار سخط موسی (ع) فعله؟ لإشتباه وجه الحکمـه علیـه حتی أخبره فرضی. هکذا أنا، سخطتم علیّ بجهلکم بوجه الحکمـه فیـه، و لولا ما أتیت لما ترک من شیعتنا علی وجه الأرض أحدٌ إلّا قُتِل. & علل الشرایع: 4. 200/ 148$ این شرایط، زمانی پدید آمد کـه ائمـه، انصار ویـاور نداشتند. این موضوع نیز بـه نوبه خود بـه آن جهت بود کـه جامعه نسبت بـه امام، شناخت کافی نداشت و برخی ا کـه قیـام ند، علتش همـین نداشتن یـاری کننده بود.
ص:284
سدیرصیرفی بـه امام حسن (ع) عرض کرد: چرا صلح کردید؟ امام بـه تعدای بز کـه آنجا بود، اشاره کرد و فرمود:
والله یـا سدیر لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود.
سدیرگوید: آنها را شمردم تعدادشان هفده عدد بودند. & کافی: 2/ 242، وبحار الأنوار: 47/ 8. 372/ 99$
3- تقاضای مردم از امام به منظور تشکیل دولت حق
در شرایطی خاص مردم بـه امام روی آوردند و از او خواستند حکومت را درون دست گیرد و امام را درون برابرحجت شرعی قراردادند کـه اگر نپذیرد، روز قیـامت نزد خداوند، او را بازخواست خواهند کرد. عامل این مطالبات مردم از امام، دو چیز مـیتوانست باشد:
الف: شناخت دین، جایگاه امامت درپیشگاه خداوند و ضرورت رهبری معصوم. اگر مردم یعنی اکثریت جامعه یـا جمعیت قابل توجه ای این چنین شناختی نسبت بـه اسلام داشته باشند و ازامام بخواهند کـه حکومت را دردست گیرد و شرایط ظاهری و باطنی، به منظور تصدی حکومت آماده باشد، امام بی درنگ مـیپذیرد و به دلیل آنکه این جامعه از آرمان اسلام وامام حمایت مـیکند، مبارزات و قیـام مسلحانـه امام بـه نتیجه مـیرسد و حکومت دینی واقعی تشکیل مـیگردد. چنان کـه رسول خدا (ص) بیعت انصار را پذیرفت و از مکه بـه مدینـه هجرت کرد و با مشرکان بـه جنگ پرداخت.
برحسب وظیفهای کـه خداوند برعهده امام گذاشته، امام نیزبرای تشکیل حکومت اسلامـی قیـام مـیکند.
ب: مردم بـه دلیل تبعیضهای ناروا، فقر، فساد حاکمان و استانداران و ستمگری آنها، بـه امام معصوم روی مـیآوردند. که تا امام حکومت را بپذیرد و عدالت اجتماعی را برقرار کند و فساد هیأت حاکمـه و تبعیض، پایـان یـابد. امام وامامت و
ص:285
رهبری الهی به منظور آنها موضوعیت نداشت و هدف نبود و اگر شخص دیگری مـیتوانست این مطالبات آنها را بهترتأمـین کند، بـه او روی مـیآوردند. اگراین مطالبات خود را از امام مستند بـه تکلیف شرعی و وظیفه الهی نمایند کـه اگر امام نپذیرد، روز قیـامت او را بازخواست خواهند کرد، امام درون چنین شرایطی حکومت را مـیپذیرد.
چنان کـه امام علی (ع) بیعت مردم راپس ازعثمان پذیرفت، مردمـی کـه پس از عثمان بـه امام روی آوردند، نـه بـه این دلیل بود کـه امام را وصی و جانشین پیـامبر مـیدانستند وی کـه حکومت ازجانب خداوند بـه او واگذار شده؛ بلکه بـه این انگیزه کـه او مـیتواند تبعیضات ناروای عثمان را پایـان بخشد و عدالت را برقرار کند.
امام علی (ع) نخست بیعت رانپذیرفت چون این روی آورد را بینتیجه مـیدانست و فرمود:
دعونی و التمسوا غیری فإنا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان لاتقوم له القلوب و لاتثبت علیـه العقول ... فإن ترکتمونی فأنا کأحدکم و لعلی أسمعکم و أطوعکم لمن ولیتموه أمرکم و أنا لکم وزیرا خیر لکم منی أمـیرا. & نـهج خطبه 92، 2/ 174$
پس از آنکه امام را درون برابر حجت شرعی قرار دادند و ناگزیر پذیرفت، فرمود:
لولا حضور الحاضر و قیـام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء ألایقاروا & حمایت وتأیید$ علی کظه ظالم و لا سغب & پر خوری ظالم وگرسنگی مظلوم.$ مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها. & نـهج خطبه 3.$ درون این کلام بـه طورصریح و دقیق بیـان شده کـه انگیزه مردم، تشکیل دولت الهی معصوم نبود. افزون برآنکه جامعه بـه انگیزه بازگرداندن خلافت بـه جایگاه الهی آن، بـه امام روی نیـاوردند و افرادی دراین کارفعالیت د کـه انگیزه برقراری
ص:286
عدالت را نداشتند. بـه دلیل همـین حمایت ظاهری، حجت شرعی برامام تمام شد وآن راپذیرفت. هرچند باعلم امامت مـیدید کـه این حکومت پایدارنخواهد بود وهمـین افرادی کـه جلوداربیعت باوی هستند درآینده نزدیک پیشتازجنگ با آن حضرت خواهند شد.
همـین شرایط به منظور امام حسین (ع) نیز پیش آمد. افراد زیـادی بـه آن حضرت روی آوردند کـه از فساد گسترده معاویـه و فرزند او یزید خسته بودند و از ظلم آنها بـه ستوه آمده بودند و ازامام خواستند که تا حق وعدالت را برقرارکند. افزون برآنکه شمار قابل توجهی از مردم کوفه بـه امامت امام حسین (ع) نیزعقیده داشتند. اما از آنجا کـه تفاوتهایی با موارد ذکر شده دارد، جداگانـه آورده مـیشود.
4- رویکرد حکومت از دین
دربرخی شرایط، حکومت تظاهربه دین ندارد. احکام ودستورهای دین راکنار مـیگذارد و آشکارا بـه فسق و فجور مـیپردازد و مردم هم، این موضوع را مـیدانند.
از سوی دیگرجامعه نیز امام را مـیشناسد و آوازه او را شنیده است. ازجایگاه او درون اسلام که تا حدودی آگاه هست و عده ای نیز بـه امامت او ایمان دارند. جمعیت قابل توجه ای بر ضد حکومت قیـام مـیکنند. نخست صادقانـه از امام تقاضا مـیکنند کـه رهبری آنها را برعهده گیرد و برضد حکومتی کـه آشکارا بـه فسق و فجورپرداخته، قیـام کند. امام درون این شرایط بـه عنوان ضابطه اساسی دین، مطرح است. یعنی شیوه و سیره او همان قانون خداست. اگرامام درون این شرایط سکوت کند، بـه مفهوم تأیید حکومت است. بدیـهی هست که تأیید چنین حکومتی ازسویی کـه خود ضابطه دینی بـه شمارمـیآید، بـه معنای ازبین رفتن اساس دین است. این موضوع مثل این هست که نعوذبالله پیـامبری بعد از حضرت موسی (ع) بیـاید، اما فرعون را تأیید کند کـه نتیجه، نفی دین توسط پیـامبر است. شرایط زمان امام حسین، همـین گونـه بود.
ص:287
در این صورت، آن حضرت نمـیتوانست درون برابر حکومت یزید سکوت کند، زیرا سکوت بـه معنای تأیید حکومت بود. روشی کـه یزید درون پیش گرفته بود، گسترش مـییـافت و به اضمحلال دین منجرمـیشد. چنان کـه آن حضرت درون پاسخ مروان فرمود:
علی الإسلام و السلام إذ قد بلیت الامّه براع مثل یزید ... سمعت جدّی رسول الله (ص) یقول: الخلافه محرّمـه علی آل أبی سفیـان و علی الطلقاء و أبناء الطلقاء فإذا رأیتم معاویـه علی منبری فابقروا بطنـه، فوالله لقد رآه أهل المدینـه علی منبر جدّی فلم یفعلوا ما أُمروا به. & الفتوح لابن أعثم: 5/ 17، ومقتل الحسین للخوارزمـی: 1/ 5. 184/ 130$
زیراشیوه حکومتی او تعطیل قوانین اسلام بود وسکوت امام نیزتأییدآن بود. درون نتیجه هیچ گروهی مجوز شرعی به منظور قیـام او نداشت ویزید دراین صورت بـه آسانی مـیتوانست جامعه را از دین برگرداند. درون چنین شرایطی اگر امام قیـام کند و پیروز شود بـه همان نتیجهای رسیده هست که تمام پیـامبران به منظور تحقق آن جهادکردهاند. اما اگرکشته شود، شـهادت او قانون خدا خواهد بود و وظیفه جامعه را درون برابرچنین حکومتی بیـان کرده و آثارذیل را درپی خواهد داشت:
1- فراهم زمـینـه قیـامهای دیگروگسترش اندیشـه جهاد ومبارزه درجامعه کـه حکومت، ناگزیر حتما روش درپیش گرفته را کناربگذارد و برای اجرای ارزشهای اسلام هرچند برحسب ظاهر تلاش کند.
2- احیـای تفکر مبارزه با ظلم درون جامعه.
3- معرفی حکومت و اعضای هیأت حاکمـه بـه عنوان حاکمان ضد دینی کـه در این صورت، جامعه درجستجوی شناخت ارزشهای دین بر مـیخیزدوشناخت مردم نسبت بـه دین عمـیقتر مـیگردد.
ص:288
4- امام با شـهادت خود، دین را بـه شکل گسترده، فراگیر و مستمرتبلیغ کرده است. بدیـهی هست که یکی ازمسؤولیتهای پیـامبران، بلکه مـهم ترین مسؤولیت آنها همـین تبلیغ دین و بیـان دستورهای الهی است. این مسؤولیت گاه بابیـان وسخن انجام مـیشود ودربرخی موارد، تنـها باشـهادت مـیسر است. به منظور پیـامبران تفاوتی ندارد کـه این مسؤولیت را با سخن انجام دهند، یـا باشـهادت، بلکه تبلیغ دین باشـهادت رساتر ازتبلیغ باسخن است. چه آنکه سخن رابه آسانی مـیتوانندتحریف یـاکتمان کنند اماتحریف ویـاکتمان شـهادت آن هم بـه شکلی کـه امام حسین (ع) انجام داد، چندان سان نیستآ سان نیستآآااآآآد ذذذ آسان نبود ومـیبینیم کـه سخنان ائمـه معصومـین (ع) رادرباره ظلم ستیزی، تحریف وکتمان د وحتی بـه نام ائمـه شیعه درباره تأیید حکومتها وستم گری، حدیث جعل د؛ اما مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) وشـهادت امام علی (ع) وشـهادت امام حسین (ع) را نتوانستند تحریف یـاکتمان کنند. دیدیم کـه تبلیغ دین با شـهادت امام حسین (ع) بسیـارپرقدرت و نیرومند بودکه هم چنان پرخروش دل روزگار را مـیشکافد واندیشـه شیعه را درون سرزمـینها ودلها گسترش مـیدهد. درنتیجه سلاح شـهادت، به منظور تبلیغ دین قدرتمندتر از سخن وکلام است. این چنین فرصتی به منظور همگان پیش نمـیآید وکرامتی هست که از جانب خداوند بـه برخی ویژه مـیگردد و از بین ا، این کرامت بزرگ، ویژه امام حسین (ع) شد. بعد چرا آن را نپذیرد؟ وآن فرصت طلایی را از دست دهد؟ بـه همـین جهت هست که امام حسین (ع) مـیکوشد که تا شـهادت او هرچه آشکارتر انجام شود. همراهی زنان وکودکان واسارت آنها و همـه وهمـه درون راستای تحقق همـین هدف بود. اینکه امام حسین به منظور تشکیل حکومت رفت ویـا نعوذ بالله نمـیدانست کـه کشته مـیشود، توجیـهات مادی گرایـانـه ازشـهادت آن شـهید همـیشـه زنده تاریخ است. هرچند ائمـه مأمور هستند کـه علل وعوامل ظاهری را نیز نادیده نـه انگارند.
کاروانی کـه بود بدرقه اش ذکرخدا بـه کرامت بنشیند، بـه جلالت برود
ص:289
اگرمـهمترین وظیفه پیـامبران و ا معصوم، تبلیغ دین هست واگرتبلیغ دین منحصر بـه شـهادت باشد، هرامام معصوم کـه درآن موقعیت قرارگیرد، آن رابا اشتیـاق مـیپذیرد. فرقی ندارد کـه امام حسین (ع) باشد یـا امام حسن ویـا هرامام دیگر. اگرامام فرمود کـه خداوند خواسته هست مراشـهید ببیند، بـه همـین معناست. درطول تاریخ نیزهیچ حادثهای عظیم تروبرای اسلام پرثمرترازشـهادت امام حسین (ع) نبود. هر عالم دینی نیزکه درچنین شرایطی قرارگیرد، لازم هست به امام حسین (ع) اقتدا کند. قیـام زید وقیـام نفس زکیـه کـه ا هم درون جریـان کامل آنها قرارداشتند و تأیید د نیزبه همـین جهت بود.
5- وسیلهای به منظور رسیدن دیگران بـه حکومت
دربرخی مواردزمـینـه قیـام فراهم بود، اما مردمـی کـه قیـام کرده بودند، نمـیدانستند کـه چه مـیخواهند. اهل بیت (ع)، خاندان پیـامبر و حکومت معصوم، به منظور آنها تعریف نشده بود. تنـها بـه دنبال این شعار بودند کـه حکومت حتما به خاندان پیـامبر سپرده شود. اما بـه چه دلیل، به منظور چه منظور؟ اهل بیت چهانی هستند؟ خاندان پیـامبرکدام است؟ درون نزد اکثر قریب بـه اتفاق مردم ناشناخته بود. درون این صورت هرحکومت خاندان پیـامبر را شعارخود قرار مـیداد، مردم درپی او حرکت مـید. بی آنکه بدانند آرمان کدام هست و مقصد کجاست؟ درون بیراهه مـیرفتند که تا ظلم دیگر را پدید آورند.
در چنین شرایطی افرادی کـه برای رسیدن بـه حکومت تلاش مـیکنند، درون پس این شعار پنـهان مـیشوند و رهبری سیـاسی جامعه ومبارزات آنهارا برعهده مـیگیرند کـه نـه هدف آنهاحکومت معصوم هست و نـه مردم امام معصوم وحکومت معصوم را مـیشناسند. اگر جلوداران مبارزه و مردمـی کـه قیـام کردهاند از امام بخواهند رهبری سیـاسی آنها را برعهده گیرد و یـا حکومت را از سوی آنها بپذیرد، امام معصوم نمـیتواند شخصیت الهی و عصمت خود را ابزار بـه قدرت رسیدن عده ای قراردهد. چه آنکه افرادی کـه امام را وسیله رسیدن بـه قدرت
ص:290
مـیدانند، درون اولین فرصت نیزخیـانت مـیکنند. چنان کـه طلحه و زبیردرباره حضرت علی (ع) انجام دادند. مردمـی کـه آرمان شناس نیستند وابزاردست افرادی قرارمـیگیرندکه فقط بـه حکومت مـیاندیشند، نمـیتوانند پایـههای حکومت حق را بردوش گیرند.
در چنین شرایطی اگر یک نفررهبری مردم را برعهده گیرد، امام دعوت او را نمـیپذیرد. چه رسد بـه آنکه بی ثباتی سیـاسی وجود داشته باشد و گروه های مختلف به منظور رسیدن بـه حکومت تلاش کنند. امام خود درون این جریـانات سیـاسی شرکت نمـیکند و شیعه را نیز ازشرکت درآنها برحذر مـیدارد.
عن عبدالحمـید بن أبی الدیلم، قال: کنت عند أبی عبدالله (ع) فأتاه کتاب عبدالسلام بن عبدالرحمن بن نعیم و کتاب الفیض بن المختار و سلیمان بن خالد، یخبرونـه أن الکوفه شاغره & هرج ومرج وبی ثباتی وتفرقه$ برجلها و انـه إن أمرهم أن یأخذوها، أخذوها، فلما قرأ کتابهم رمـی به، ثم قال: ما انا لهؤلاء بامام اما علموا ان صاحبهم السفیـانی. & اختیـار معرفه الرجال 419/ 662. بحار الأ نوار 47/ 351$
نمایندگانی از مردم خراسان، نزد امام صادق (ع) رفتند که تا دربارهی کـه مردم را بـه نام آن حضرت دعوت مـیکند، تحقیق کنند وامام دعوت آنها را نپذیرفت. & بصائر الدرجات/ 264/ 5. بحارالأنوار 47/ 72$
وامام صادق (ع) درپاسخ نمایندگان بصره فرمود:
أکلکم علی مثل ما قال عمرو؟ قالوا: نعم. قال: إتّق الله یـا عمرو، و أنتم أیـها الرهط، فاتّقوا الله فإنّ أبی حدّثنی و کان خیر أهل الأرض و أعلمـهم بکتاب الله و سنّه رسوله: أنّ رسول الله قال: من ضرب الناس بسیفه و دعاهم إلی نفسه، و فی المسلمـین من هو أعلم منـه فهو ضال متکلّف. & کافی: 2/ 118، و 5/ 23، بحار الأنوار: 47/ 213/ 2 و 3$ ابوسلمـه خلال، مردم کوفه را باشعارتسلیم حکومت بـه اهل بیت پیـامبر (ص) برضد امویـان برشوراند و پس ازپیروزی سه نامـه نوشت و دستور داد نامـه اول را به
ص:291
جعفر بن محمد (ع) بدهند، اگرحکومت راپذیرفت، دو نامـه دیگر را پاره کند اما اگر نپذیرفت، نامـه دوم را بـه عبدالله محض بدهد کـه اگر نپذیرفت نامـه سوم را بـه عمرالاشرف فرزند امام زین العابدین (ع) تحویل دهد. امام صادق (ع) نامـه را درآتش سوزاند و به پیک ابوسلمـه فرمود: جوابش همـین هست و بـه اطلاع او برسان. پیک ابوسلمـه نامـه دوم را بـه عبدالله محض داد، وی شادمان شد و نزد امام صادق (ع) رفت که تا به زعم خود این فرصت بسیـار ارزشمند را بـه اطلاع امام برساند، امام بـه او فرمود:
یـا أبامحمد و متی کان أهل خراسان شیعه لگ؟ أنت بعثت أبامسلم إلی خراسان؟ و انت أمرتهم بلبس السواد؟ هؤلاء الذین قدموا العراق أنت کنت سبب قدومـهم أو وجهت فیـهم؟ و هل تعرف منـهم أحداً؟ & مروج الذهب: 3/ 254.$ اینکه ابوسلمـه خلال سه نامـه نوشت، دلیل بر این هست که امام صادق (ع) را امام حق و وصی رسول خدا نمـیدانسته کـه یـا چنین شناختی نسبت بـه امام نداشت ویـاچنین هدفی نداشت وامام نیز از عواقب این قیـام آگاه بود و مـیدانست کـه شکست مـیخورد و ممکن بودفرایند های منفی بسیـاری داشته باشد. درهر صورت امام نمـیتوانست تنـها بـه استناد این نامـه بـه سمت کوفه حرکت کند ورهبری مردمـیرا دردست گیرد کـه هدفشان تشکیل حکومت نیست.
افزون برآنکه برقراری حکومت توسط ابوسلمـه دربرابرقیـام ابومسلم خراسانی و وادار مردم خراسان بـه پذیرش حکومت عباسیـان، مقطعی و ناموفق بود. ابومسلم خراسانی نیزکه از سوی عباسیـان بـه خراسان فرستاده شده بود، بعد از پیروزی و جمع آوری سپاهیـان بـه امام صادق (ع) نامـه نوشت:
قد اظهرت الکلمـه و دعوت الناس عن موالاه بنی امـیه إلی موالاه أهل البیت فإن رغبت فلا مزید علیگ.
ص:292
و جاء فی جوابه (ع). ما أنت من رجالی و لا الزمان زمانی. & 1/ 185. الملل والنحل، الشـهرستانی 1/ 142$
6- بیثباتی سیـاسی
در پارهای زمانها بی ثباتی سیـاسی وجود داشت و هرکسی درگوشـه وکنار مملکت برضد حکومت مرکزی و به منظور رسیدن بـه حکومت قیـام مـیکرد و بدیـهی بود کـه آزادی بیـان پدید مـیآمد وهیچ حاکمـی نمـیتوانست برضد امام، اختناق سیـاسی برقرارکند و مردم نیز شناخت لازم را نسبت بـه امام نداشتند. مـهمترین اقدام امام دراین شرایط، آگاهی بخشی جامعه بود. زیراپذیرش حکومت معصوم، مشروط بـه تکامل فکری، اعتقادی، معنوی و اخلاقی جامعه هست و که تا جامعه از نظر علمـی رشد لازم نیـافته باشند و معرفت لازم را نسبت بـه امام معصوم پیدا نکرده باشند، نمـیتوانند حکومت معصوم را بـه عنوان حکومت الهی، بپذیرند و حکومت ا معصوم نیز بدون این آگاهی و رشد اعتقادی و اخلاقی و معنوی مردم، پایدار نخواهد ماند. بعد نخستین اقدام به منظور تشکیل دولت حق والهی آگاهی بخشی جامعه و تحکیم مبانی اعتقادی و اخلاقی بوده است.
ائمـه درچنین شرایطی بـه صورت گسترده بـه نشرمعارف دینی پرداخته و انقلاب عظیم فکری و فرهنگی بـه وجود آوردند و شمار شاگردان امام باقر و امام صادق (ع) بـه چند هزار نفر مـیرسید. هیچ دانائی صحیحی رواج نیـافت مگرآنکه از سرچشمـه دانش ائمـه جوشید.
7- اختناق سیـاسی بر همگان
دربسیـاری دورانها اختناق سیـاسی حاکم بود. این اختناق درعین حال درون دو حکومت بنی امـیه و بنی عباس متفاوت بود، درون حکومت بنی عباس نیز تفاوتهای بسیـاری داشت.
ص:293
بنی امـیه بعد از روی کار آمدن معاویـه، اختناق سیـاسی را برجامعه حاکم ساختند اما این اختناق که تا حدودی بر تمام مسلمانان تعمـیم یـافت. گرچه شیعیـان، محور اصلی این اختناق بودند اما بر دیگران نیز اعمال مـیشد.
امام حسن مجتبی (ع) پیش ازآنکه از سوی حکومت درون انزوای سیـاسی قرارگیرد و آمد و شد مردم بـه منزل آن حضرت کنترل شود، مردم نیز بـه دلیل تبلیغات گسترده بنی امـیه برضد خاندان پیـامبر ازامام روی گرداندند. افزون برتبلیغات امویـان، خوارج و پیروان عبدالله بن زبیروپیروان طلحه و ... نیزبرضد امام تبلیغ مـید که تا جایی کـه امام حسن (ع) درسختترین شرایط مظلومـیت قرار گرفت وازسوی دوست ودشمن برآن حضرت جفاشد. تعداد افرادی کـه امامت آن حضرت را قبول داشتند، انگشت شماربود. لازم بود زمان بگذرد واهل بیت بیش از گذشته درجامعه معرفی وشناخته شوند. امام درون این فرصت پیش آمده توانست معارف اهل بیت را درون موضوع توحید و امامت و غیره منتشر کند.
8- اختناق سیـاسی درون قالب دشمنی با اهل بیت
حکومت عباسیـان بعد ازکشتاروسیع مردم توسط ابومسلم خراسانی با بـه حکومت رسیدن ابوالعباس سفاح آغاز شد. وی و منصور و مـهدی وهادی و رشید، شمشیر و شلاق را برگرده وگردن علویـان و شیعیـان نـهادند. از سال 140 که تا سال 193 کـه رشید بـه دوزخ پیوست، شدیدترین اختناق سیـاسی بر ائمـه حاکم بود.
ابوالعباس سفاح عمویش، داود بن علی را بـه عنوان استاندار مکه و مدینـه و یمن منصوب کرد. وی درون نخستین سخنرانی خود درون مدینـه، چنین گفت:
أیـها الناس أغرکم الإمـهال حتی حسبتموه الإهمال، هیـهات منکم، و کیف بکم؟ و السوط فی کفّی و السیف مشـهر.
و یقمن ربات الخدور حواسراً یمسحن عرض ذوائب الأیتام & بـه این معناست کـه زنـها آواره وبی سرپرست وکودکان یتیم مـیشود.$
ص:294
تعیین این شخص بـه عنوان استاندار مدینـه به منظور آن بود کـه نسبت بـه علویـان وشیعیـان سخت گیری کند ومخاطب وی درسخنرانی معروفش نیزهمـین افراد بودند. وی بـه شناسایی علویـان پرداخت که تا آنها را بـه شـهادت رساند.
عن أبی بصیر قال: فلما ولی داود المدینـه، دعا المعلّی و سأله عن شیعه أبی عبدالله (ع) فکتمـه، فقال اتکتمنی!؟ أما إنگ إن کتمتنی قتلتگ. فقال المعلی: أبالقتل تهددنی؟ والله لو کانوا تحت قدمـی ما رفعت قدمـی عنـهم، و إن أنت قتلتنی لتسعدنی و لتشقین، فلما أراد قتله، قال المعلی أخرجنی إلی الناس، فإنّ لی أشیـاء کثیره، حتی أشـهد بذلگ. فأخرجه إلی السوق، فلما اجتمع الناس، قال: أیـها الناس، إشـهدوا أن ما ترکت من مال عین، أو دین، أو أمـه، أو عبد، أو دار، أو قلیل أو کثیر، فهو لجعفر بن محمد (ع) فقتل. لقد تألّم الإمام الصادق (ع) کثیراً لمقتل المُعلّی بن خنیس و لما التقی الإمام (ع) بداود بن علی بن العباس قال له: قتلت قیّمـی فی مالی و عیـالی، ثم قال لأدعونّ الله علیگ. قال داود: اصنع ما شئت. فلما جنّ اللیل قال (ع): اللّهم ارمـه بسهم من سهامگ فأفلق بـه قلبه. فأصبح و قد مات داود و الناس یـهنئونـه بموته. & کافی 2/ 513، الخرائج والجرائح 2/ 611، بحارالانوار 47/ 209.$ ابوالعباس سفاح، امام صادق (ع) را بـه عراق فراخواند و در روز ماه مبارک رمضان دستور داد روزه را افطار کند. امام درون این باره چنین فرمود:
قال أبوعبدالله (ع): دخلت علی أبی العبّاس بالحیره فقال: یـا أباعبدالله ما تقول فی الصیّام الیوم؟ فقلت: ذاگ الی الإمام إن صمت صمنا و إن أفطرت أفطرنا فقال: یـا غلام علیَّ بالمائده فأکلت معه و أنا أعلم والله إنّه من شـهر رمضان فکان إفطاری یوماً و قضاؤه أیسر علیَّ من أن یضرب عنقی و لایُعبد الله. & کافی 4/ 83.$
منصور نیز همـین سیـاست ابوالعباس سفاح را با شدت بیشتر ادامـه داد و منزل امام را درون مدینـه درکنترل ومراقبت شدید قرارداد. داستان هشام بن سالم را که
ص:295
پس از رحلت امام صادق (ع) متحیر بود کـه چه کند واز ترس جاسوسان منصور نمـیتوانست تحقیق کند کـه پس از امام صادق (ع) چهی امام است، بنگرید. & اختیـار معرفه الرجال 565/ 503؛ الارشاد 2/ 221؛ اعلام الوری 2/ 16؛ کشف الغمـه 3/ 12؛ بحارالانوار 48/ 50$ پیش از این گذشت کـه منصور مـیگفت: قتلت من ذریـه فاطمـه ألفاً أو یزیدون و ترکت سیّدهم و مولاهم جعفر بن محمد. & الأدب فی ظل التشیع لعبد الله ن: 63، نقلا عن شرح القصیده الشافیـه لأبی فراس: 8. 161/ 211$
کلید خزانـه راکه بـه ریطه سپرد که تا بامـهدی عباس آن سالن بزرگ را کـه جنازههای علویـان را درون آن انباشته بود، باز کنند، معروف است. & تاریخ الطبری 8/ 104$
ابراهیم موصلی گوید: درشبیهارون مرا فراخواند تادرمجلس عیش او شرکت کنم. هارون درباره علویـان چنین گفت:
حتام أصبرعلی آل بنی أبی طالب! والله لأقتلنـهم و لأقتلن شیعتهم و لأفعلن و لأفعلن، فقلت: إنا لله!عند هذا أحد یخرج غضبه علیـه، أحسبه والله سیوقع بی، فاندفعت أغنی ... & الاغانی 5/ 224$
وی امام کاظم (ع) را درون مدینـه درون حالی دستگیر کرد و به زندان بصره فرستاد کـه بالای سر مرقد پیـامبر نماز مـیخواند. & عیون أخبار الرضا 1/ 82/ 10$ همو نیز دستور داد: مرقد مطهر امام حسین (ع) را تخریب و از زیـارت مرقد مطهر آن حضرت جلوگیری کنند. & المناقب 2/ 19؛$ هارون درحالی امام کاظم (ع) را دستگیر و زندانی کرد و سپس بـه شـهادت رساند کـه به امامت امام کاظم (ع) اعتراف مـیکرد:
مأمون گوید: ازهارون پرسیدم: این شخصی کـه به او بسیـار احترام گذاشتی چهی بود؟ گفت:
ص:296
قال: هذا إمام الناس، و حجه الله علی خلقه، و خلیفته علی عباده. فقلت: یـا أمـیرالمؤمنین أولیست هذه الصفات کلّها لگ و فیگ؟! فقال: أنا إمام الجماعه فی الظاهر و الغلبه و القهر، و موسی بن جعفر إمام حق. والله یـا بنیّ انـه لأحقّ بمقام رسول الله (ص) منی و من الخلق جمـیعاً، والله لو نازعتنی هذا الأمر لاخذت الذی فیـه عیناگ فإن الملگ عقیم. & عیون أخبار الرضا: 1/ 88 ح 11، البحار: 48/ 129 ح 9 .. 4/ 130$
وی آن گاه کـه دستور داد امام را دستگیر کند، خطاب بـه رسول خدا گفت:
بأبی انت و أمـی إنی اعتذر إلیک فی من أمر عزمت علیـه إنی أرید ان آخذ موسی بن جعفر فأحبسه لأنی قد حنیت أن یلقی بین امتگ حربا یسفگ بها دماءهم. & عیون أخبار الرضا: 73 ح 3 والغیبه للطوسی: 28 وعن العیون فی بحار الأنوار: 48/ 213 ح 13$
چنان کـه گذشت، هارون فقر و ناداری را برعلویـان و شیعیـان حاکم کرد. بـه این دلیل کـه اگر ثروت داشته باشند، قیـام مـیکنند. & عیون أخبار الرضا 1/ 88/ 11، البحار 48/ 129/ 4.$ امام کاظم (ع) مدت زمان طولانی درون زندان بصره و بغداد بود کـه مدت آن روشن نیست.
امام (ع) درون این دوره دستور بـه تقیـه داد و خود نیز به منظور حفظ امامت درون برخی موارد تقیـه مـیکرد و با برخی از یـاران خود ارتباط سری داشت. نامـههای آنان را درون زندان و غیر آن جواب مـیداد. بـه امور شیعیـان که تا آنجا کـه ممکن بود، رسیدگی مـیکرد و نمایندگانی درون شـهرها منصوب نمود.
9- اختناق سیـاسی با حفظ احترام درون ظاهر و آزادی ارتباط با مردم
بنی عباس از سیـاست زندان و سختگیری وکشتار علویـان و شیعیـان. نتیجه مثبتی نگرفتند و با این فشارهای سیـاسی، هر روز بر اقتدار ا افزوده شد و پیروان آنها بیشتر گردید. علویـان نیز بیشتر مبارزه و مقاومت د و زمـینـه
ص:297
بیش ازگذشته به منظور قیـامهای عمومـی برضد بنی عباس فراهم گردید. این بود کـه سیـاستشان را درون ظاهر تغییر دادند. این خط مشی جدید از زمان مأمون آغاز شد و تا شـهادت امام عسکری (ع) ادامـه یـافت.
مأمون، امام رضا (ع) را از مدینـه بـه مرو احضار نمود. این موضوع درون شرایطی بود کـه علویـان درون شـهرهای مختلف برضد بنی عباس قیـام کرده بودند و بنی عباس نیز بر سرحکومت اختلاف داشتند و پس ازجنگهای خونین بین امـین و مأمون، حکومت مأمون مستقرگردید. او چارهای جز آن ندید کـه امام را بـه منظور اه ذیل بـه مرو فرا خواند و در ظاهر بـه امام احترام بگذارد:
الف: درون ظاهر پیشنـهاد کند کـه وی خلافت را بپذیرد. اگر امام خلافت را پذیرفت او عباسیـان را برضد آن حضرت برشوراند و جنگهای خونین بـه راه اندازد که تا موفق شود امام را بـه شـهادت رساند و یـا آنکه افرادی را مأمورکند کـه آن حضرت را ترور نمایند و سپس به منظور مشتبه ساختن شـهادت آن حضرت یکی دو نفر را دستگیر و اعدام کند. اما اگر امام نپذیرفت، آن حضرت را بـه کینـه ودشمنی شخصی متهم کند و به شـهادت رساند. چنان کـه به امام گفت: اگر ولایت عهدی را نپذیرد، آن حضرت را خواهد کشت.
ب: تمام علویـان با پذیرش حکومت یـا ولایت عهدی توسط امام، اسلحه را بر زمـین خواهند گذاشت و با حکومت همکاری خواهند کرد.
ج: با واگذاری حکومت یـا ولایت عهدی بـه امام چنین وانمود کند کـه حکومت حق ما بود و آن را بـه امام رضا بخشیدیم و با این اقدام، خود را درجایگاهی قراردهد کـه امام رضا (ع) درون همان جایگاه قرار داشت و امام به منظور اداره کشور از وی دستورگیرد.
د: دربی عدالتیها وستم گریهایی کـه ازسوی حکومتیـان واستانداران انجام مـیشود، امام رضا (ع) را مقصر بداند کـه نمـیتواند مملکت را خوب اداره کند.
ه: کنترل و نظارت بر تمام روابط امام با دیگران.
ص:298
مأمون با این اقدام بـه تمام اه مورد نظرخود دست مـییـافت. اما این کـه امام از نظر علمـی مورد توجه همگان بود، موضوعی بود کـه تمام نقشـههای او را بی نتیجه ساخت و ممکن بود جامعه بـه آن حضرت روی آورد وبه انقلاب بزرگ فکری، سیـاسی و اجتماعی منجر شود.
این بود کـه مجالس مناظره تشکیل داد و دانایـان برتر مذاهب و ادیـان را فراخواند، که تا باامام رضا (ع) بـه گفتگو پردازند و امام نتواند بـه پرسشهای کلامـی، فقهی و تاریخی آنها پاسخ دهد و آنهاله قداست، معنویت وعظمتی را کـه از امام درون اذهان بسیـاری وجود داشت، بشکند. درون پی این تصمـیم مأمون، مجالسی به منظور مناظره منعقد گردید و تمام آنها محکوم وتسلیم شدند و آوازه امام بیش از گذشته دلها را تسخیرکرد.
10- حفظ احترام درون ظاهر و قطع ارتباط امام با جامعه
این دوره از زمان امام جواد (ع) آغاز شد و تا اول غیبت صغرا استمرار داشت.
بنی عباس درون این دوره اه ذیل را درون نظر داشتند:
الف- قطع ارتباط امام با جامعه.
ب- شناسایی شیعیـان و افرادی کـه با امام مرتبط بودند.
ج- جلوگیری از رهبری قیـامهای سادات علوی توسط امام.
د- نظارت بر تمام رفتار امام.
ه- شناسایی حضرت مـهدی (عج) تادرپندارخام خودشان ازتولد آن حضرت جلوگیری کنند ویـا او را بـه شـهادت رسانند.
در این دوره ارتباط ظاهری امام با جامعه قطع شد و منزل امام درکنترل بود. همسر و فرزندان امام تحت نظربودند. منزل امام هرچندگاه یک بار بـه صورت ناگهانی وگاه نیمـه شب بازرسی مـیشد و امام نیز موظف بود کـه در روزهای مشخص ایـام هفته بـه دربار حضور یـابد و در آنجا بـه ظاهر بـه امام احترام گذاشته مـیشد.
ص:299
سیره امام درون این دوره چنین بود:
1- ارتباط و ملاقاتهای سری با شیعیـان.
2- ارائه معجزه به منظور تحکیم مبانی اعتقادی افراد ویژه.
3- تعیین افراد بـه عنوان وکیل درون شـهرها.
4- پاسخ بـه نامـهها و ارسال نامـه به منظور افراد ویژه.
5- تأکید بر امامت حضرت مـهدی (عج) ومعرفی آن حضرت بعد از تولد به منظور برخی از یـاران.
موضع امام درون برابر قیـامهای الهی
ا معصوم (ع) تشکیل حکومت اسلامـی و به دست گرفتن زمام امور را مشروط بـه دو چیز مـیدانستند کـه اگر پدید نیـاید، هرحرکتی مسلمانـه بی نتیجه است.
1- پیدایش جامعهای کـه به امامت امام معصوم (ع) ایمان داشته باشد و زندگی را بر این باور درونی استوارکنند. دستورائمـه رابه عنوان حکم خداوند درتمام جزئیـات وکلیـات زندگی لازم و ضروری بدانند، زیرا چنین جامعهای مـیتواند پذیرای حکومت معصوم باشد.
2- تشکیل سپاه مکتبی ومتکی بـه افراد داوطلب جنگ و مبارزه برضد سلاطین کـه نخست اعتقاد بـه امامت امام معصوم داشته وهدفشان از جنگ، سپردن حکومت بـه امام معصوم باشد. دوم ازنظرتعدادنیزبه اندازهای باشندکه درجنگهای مستمر وخونین، پیروزی را بـه دست آوردند.
پیروزی بر سلاطین و رسیدن امام معصوم بـه حکومت ثبات و استمرار دولت آنها مشروط بـه همـین دو شرط بود. بـه این جهت، ائمـه معصومـین (ع) ترجیح دادند بـه آگاهی بخشی جامعه و تربیت یـاران مخلص بپردازند و در قیـامهای فاقد
ص:300
این دو شرط وارد نشدند واز قیـامهایی کـه هدف سپردن حکومت بـه معصوم را نداشتند، حمایت ند.
قیـامهای مسلحانـه علویـان
اشاره
زندگی علویـان درون طول تاریخ ائمـه و پس از آنها توأم با مبارزه و زندان بود. بسیـاری از آنها دربرابرظلم ظالمان سکوت ند و مردم را بـه مبارزه و قیـام مسلحانـه فراخواندند و اکثر یـا تمام آن مبارزات، مورد تأیید ا بوده است. لیکن برخی را بـه این عنوان تأییدد کـه در نظر داشتند حکومت را بعد از پیروزی بـه امام معصوم بسپارند.
قیـام زید
یکی از موارد روشن این قیـامها، قیـام زید فرزند امام زین العابدین (ع) بود کـه در کوفه بر ضد امویـان قیـام کرد و به شـهادت رسید.
زید پیش از قیـام با امام صادق (ع) م کرد. امام، اصل مبارزه و قیـام او را تأیید کرد. هرچند کـه او را از شـهادتش نیز خبرداد و زید با آنکه مـیدانست، مردم کوفه بی وفا خواهند بود و به شـهادت خواهد رسید. اما درون عین حال بـه عنوان امر بـه معروف و انجام وظیفه الهی قیـام کرد و امام نیز درون مدینـه بـه طور مرتب درون جریـان قیـام اوقرار مـیگرفت.
فضیل بن سیـار گوید: بعد ازشـهادت زید بـه مدینـه رفتم و امام را درون جریـان قرار دادم.
عن مـهزم بن أبی الأسدی، قال: دخلت المدینـه حدثان صلب زید (رض) قال: فدخلت علی أبی عبدالله (ع)، فساعه رآنی قال: یـا مـهزم، ما فعل زید؟ قال: قلت: صلب. قال: أین؟ قال: قلت: فی کناسه بنی أسد. قال: أنت رأیته مصلوبا فی
ص:301
کناسه بنی أسد؟ قال: قلت نعم، قال: فبکی حتی بکی النساء خلف الستور & پرده$ ، ثم قال: أما والله لقد بقی لهم عنده طلبه، ما أخذوها منـه بعد. قال: فجعلت أفکر و أقول: أی شئ طلبتهم بعد القتل و الصلب! فودعته و انصرفت حتی انتهیت إلی الکناسه، فإذا أنا بجماعه، فأشرفت علیـهم، فإذا زید قد أنزلوه من خشبته یریدون أن یحرقوه. قال: قلت: هذه الطلبه التی قال لی. & الأمالی؛ الشیخ الطوسی/ 672/ 1418/ 25؛ بحا رالانوار 46/ 201$ عن حمزه بن حمران، قال: دخلت إلی الصادق جعفر بن محمد (ع) فقال لی: یـا حمزه، من أین أقبلت؟ قلت له: من الکوفه. قال: فبکی (ع) حتی بلت دموعه لحیته، فقلت له: یـابن رسول الله، ما لگ أکثرت البکاء؟ فقال: ذکرت عمـی زیدا و ما صنع بـه فبکیت. فقلت له: و ما الذی ذکرت منـه؟ فقال: ذکرت مقتله، و قد أصاب جبینـه سهم، فجاءه ابنـه یحیی فانکب علیـه، و قال له: أبشر یـا أبتاه، فإنگ ترد علی رسول الله و علی و فاطمـه و الحسن و الحسین (ع). قال: أجل یـا بنی، ثم دعا بحداد فنزع السهم من جبینـه، فکانت نفسه معه، فجیء بـه إلی ساقیـه & نـهر آب$ تجری عند بستان زائده، فحفر له فیـها و دفن، و أجری علیـه الماء و کان معهم غلام سندی لبعضهم، فذهب إلی یوسف ابن عمر من الغد فأخبره بدفنـهم إیـاه، فأخرجه یوسف بن عمر فصلبه فی الکناسه أربع سنین، ثم أمر بـه فأحرق بالنار، و ذری فی الریـاح، فلعن الله قاتله و خاذله، و إلی الله جل اسمـه أشکو ما نزل بنا أهل بیت نبیـه بعد موته، و به نستعین علی عدونا، و هو خیر مستعان. & الأمالی- الشیخ الصدوق/ 320( الأمالی- الشیخ الصدوق/ 476/ 643/ 3.$ فضیل بن یسار بعد از شـهادت زید بـه مدینـه نزد امام صادق (ع) رفت. امام پرسید: فلعلک شاک فی دمائهم (اهل شام)؟ قال: فقلت: لو کنت شاکا ما قتلتهم. قال: فسمعته و هو یقول: أشرکنی الله فی تلگ الدماء، مضی والله زید عمـی و
ص:302
أصحابه شـهداء، مثل ما مضی علیـه علی بن أبی طالب (ع) و أصحابه. & امالی الصدوق 2/ 286؛ الأمالی الصدوق 430/ 567/ 1؛ عیون أخبارالرضا 1/ 252/ 7، بحارالأنوار 46/ 171/ 20$ عن عبدالله بن سیـابه قال: خرجنا و نحن سبعه نفر فأتینا المدینـه، فدخلنا علی أبی عبدالله (ع) ... فقرأ و بکی، ثم قال: إنا لله و إنا إلیـه راجعون، عندالله أحتسب عمـی إنـه کان نعم العم، إن عمـی کان رجلا لدنیـانا و آخرتنا مضی والله عمـی شـهیدا کشـهداء استشـهدوا مع رسول الله و علی و الحسن و الحسین صلوات الله علیـهم. & بحار الأنوار 46/ 175؛ عیون أخبار الرضا 1/ 248$ این روایـات دلیل بر این هست که قیـام زید مورد تأیید امام بوده است.
قیـام حسین بن علی وشـهدای فخ
ازدیگر افرادی کـه قیـام کرد ومورد تأیید ائمـه قرارگرفت، حسین بن شـهید فخ بود وپیـامبر نیز از شـهادت وی خبر داده بود.
عن أبی جعفر محمد بن علی، قال: مر النبی (ص) بفخ فنزل فصلی رکعه، فلما صلی الثانیـه بکی و هو فی الصلاه، فلما رأی الناس النبی (ص) یبکی بکوا، فلما انصرف قال: ما یبکیکم؟ قالوا: لما رأیناگ تبکی بکینا یـا رسول الله، قال: نزل علی جبریل لما صلیت الرکعه الأولی فقال: یـا محمد إن رجلًامن ولدگ یقتل فی هذا المکان، و أجر الشـهید معه أجر شـهیدین.
امام صادق (ع) نیز آنجا نماز خواند و فرمود:
یقتلهاهنا رجل من أهل بیتی فی عصابه تسبق أرواحهم أجسادهم إلی الجنـه. & مقاتل الطالبیین/ 290$ قال إبراهیم بن إسحاق القطان: سمعت الحسین بن علی، و یحیی بن عبدالله یقولان: ما خرجنا حتی شاورنا أهل بیتنا، و شاورنا موسی بن جعفر فأمرنا بالخروج. & مقاتل الطالبیین/ 304$
ص:303
قیـامهای سادات علوی درون دو دولت بنی امـیه و بنی عباس را درکتاب مقاتل الطالبیین بنگرید.
شاید بسیـاری از قیـامـهای دیگر علویـان نیز مورد تأیید ائمـه بوده هست و اخبار آنها بـه ما نرسیده است.
از دیگرافرادی کـه به طور مسلحانـه قیـام د، محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله محض از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بودند. امام صادق (ع) قیـام محمد را بـه عنوان مـهدی موعود باطل دانست. اما فرمود اگربه عنوان امر بـه معروف باشد مورد تأیید است. & مقاتل الطالبیین/ 1237 و 138$
ص:304
خلاصه و نتیجه
حکومت معصوم عامل اجرایی دین است. بـه همـین جهت، تمام ا معصوم این جایگاه الهی خود را معرفی د وحکومت را حق مسلم خود دانستند. از این رو درتمام زندگی ا اصول ثابتی مشاهده مـیشود. اما عامل تغییر برخی از شیوههای سیـاسی ا، حکومت ومردم بودند کـه همـیشـه ثابت نبود. حاکمان نیز درون برابرائمـه اصول ثابت وغیر ثابت داشتند کـه شرایط سیـاسی ا را تغییر مـیداد.
ص:305
پرسشهای این فصل
رابطه حکومت ودین را بیـان کنید.
منظور از اصول ثابت درون سیره سیـاسی ائمـه چیست؟
ائمـه معصومـین جایگاه الهی خود راچگونـه معرفی د؟ دو مورد را بیـان کنید.
امامهادی (ع) عامل بر خورد عباسیـان را با ا معصوم چه چیز بیـان کرد؟
چهارنفررانام ببریدکه بـه دستورائمـه بـه دربار نفوذ د.
عوامل تغییر موضع سیـاسی ائمـه درون برابر سلاطین چه بود؟
چهار مورد ازشیوه ثابت سلاطین را درون برابرائمـه بـه اختصاربیـان کنید.
آثار تبلیغات حاکمان برضد ائمـه چه بود؟
هارون الرشید به منظور چه هدفی کنیزی رابه زندان خدمت امام کاظم (ع) فرستاد؟
مأمون به منظور چه هدفی امام رضا (ع) را ولی عهد خود قرارداد؟
چرا امام حسن (ع) با معاویـه صلح کرد؟
قیـام امام حسین (ع) چه آثاری را درون پی داشت؟
بنی عباس دردوره امامت امام جواد (ع) تاامام عسکری (ع) چه اهی رادنبال د؟
آیـا قیـام زید مورد تأیید امام بود؟ بـه چه دلیل؟ دو دلیل را بیـان کنید.
ص:306
منابع سیره
شرح زندگی ائمـه بـه صورت روز شمار تدوین نشده است. از این رو دانستن این موضوع کـه هر امامـیدرچه تاریخی چه اقدامهایی انجام داده است، دشوار مـیباشد و دراین خصوص دچارکاستی عظیمـی هستیم وبسیـاری ازاقدامهای ائمـه وجریـانات زندگی آنها به منظور ما ناشناخته مـیباشد. آن چنان کـه زندگی پیـامبر گزارش شده، زندگی ا گزارش نگردیده است. هرچند کـه روایـات بسیـاری درون موضوعات مختلف از ائمـه، بـه ویژه امام باقر وامام صادق (ع) نقل شده اما داستان زندگی آنها چندان بیـان نشده است. شاید این به منظور این باشد کـه تاریخ زندگی ا معصوم بـه وسیله دانشمندان شیعه نوشته نشده هست و افرادی هم کـه نوشته اند بـه گزارشهای بسیـار خلاصه ومختصر بسنده کرده اند. درون این باره کتاب کافی تألیف کلینی و کتاب الإرشاد تألیف شیخ مفید را بنگرید. اهل سنت نیز بـه دلیل آنکه ا شیعه را قبول نداشتند بدیـهی هست که بـه بیـان شرح حال ائمـه نمـیپرداختند. درقرنهای بعدی کـه مباحث کلامـیپیش آمد، برخی نویسندگان شیعه به منظور اثبات ا شیعه بـه بیـان معجزات پرداختند که تا امامت را اثبات کنند.
به این جهت درتدوین سیره ائمـه دچارکاستی بزرگی هستیم. درهرصورت بامطالعه منابع ذیل مـیتوانیم اندکی بـه این مـهم دست یـابیم.
الف: کتابهای روایی وبررسی روایـات مختلف کـه در موضوعات فقه واخلاق وغیره روایت شده هست وشرح زندگی ائمـه را درون آنها جستجو کنیم.
ص:307
ب: کتابهایی کـه از سوی مؤلفان شیعه درباره ائمـه نوشته شده است. این کتابها بـه دلیل آنکه چند قرن بعد از زندگی ائمـه نوشته شده اند از نظر سند ضعیف مـیبا شند واستناد بـه آنها از این جهت دچار مشکل است.
ج: کتابهای تاریخ اهل سنت کـه اندکی بـه بیـان شرح زندگی ا شیعه پرداخته اند و برخی ازگزارشهایی کـه درکتابهای شیعه نوشته شده نیز از همـین کتابها گرفته شده است. این کتابها نیز از نظر سند دچار مشکل است.
د: کتابهای رجال و تراجم اهل سنت.
ازآن جاکه اهل سنت ائمـه شیعه را قبول نداشته اند، بـه این جهت مطالبی را آورده اند کـه دلیل بر امامت ا شیعه نباشد. بـه هرحال برخی از منابع سیره معصومـین کـه موضوع آنها تاریخ مـیباشد، کتابهای ذیل هستند:
1- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ابوجعفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفار القمـی، متوفی 290.
2- اصول الکافی، ثقه الاسلام أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی، المتوفی سنـه 328/ 329 ه. درون این کتاب بسیـار مختصر بحث شده است.
3- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید (336- 413 ه)
4- خصائص الأئمـه، الشریف الرضی أبو الحسن محمد بن أبی أحمد الطاهر" ذی المنقبتین" الحسین بن موسی الأبرش بن محمد الأعرج بن موسی" المعروف بأبی سبحه" بن إبراهیم (الأصغر) بن الإمام موسی بن جعفر] وی درون سال 359 متولد ودر سال 404 درون بغداد رحلت کرده است.
5- دلائل الامامـه، محمد بن جریر الطبری (الشیعی) (ق 4)
6- نوادر المعجزات فی مناقب الأئمـه الهداه (ع)، أبی جعفر محمد بن جریر بن رستم الطبری من أعاظم علماء الإمامـیه فی المائه الرابعه
7- ألقاب الرسول و عترته (المجموعه)، من قدماء المحدثین (ق 4)
ص:308
8- عیون المعجزات، المحدث الجلیل الشیخ حسین بن عبد الوهاب (من علماء القرن الخامس)
9- روضه الواعظین، محمد بن فتال نیشابوری، متوفی 508 (بخش کوچک این کتاب مربوط بـه تاریخ ا است).
10- إعلام الوری بأعلام الهدی، امـین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، متوفی 548 ه- صاحب مجمع البیـان.
11- الثاقب فی المناقب، ابن حمزه الطوسی، المؤلف: هو الشیخ الفقیـه المتکلم المحدث عماد الدین أبو جعفرمحمد بن علی بن حمزه الطوسی المشـهدی. بـه احتمال قوی این کتاب را درون سال 560 نوشته ودر سال 585 رحلت کرده وچند کتاب بـه این نام نیز مـی باشد. وی معاصر شیخ طوسی بوده است. راجع الذریعه 5/ 5
12- تاریخ موالید الأئمـه (المجموعه) و وفیـاتهم، الحافظ الشیخ أبی محمد عبدالله بن النصر ابن الخشاب البغدادی، المتوفی فی سنـه 567 هق
13- الخرائج و الجرائح، الفقیـه المحدث و المفسر الکبیر قطب الدین الراوندی (ره)، المتوفی سنـه 573 هجریـه.
14- مناقب آل أبی طالب، الإمام الحافظ ابن شـهرآشوب مشیر الدین أبی عبدالله محمد بن علی بن شـهرآشوب ابن أبی نصر بن أبی حبیشی السروی المازندرانی المتوفی سنـه 588 ه.
15- کشف الغمـه فی معرفه الأئمـه، العلامـه المحقق أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح الأربلی، المتوفی سنـه 693 ه.
16- معارج الوصول إلی معرفه فضل آل الرسول (ع)، شمس الدین محمد بن یوسف الزرندی الشافعی (693- 750 ه (
17- عمده الطالب فی أنساب آل أبی طالب، جمال الدین أحمد بن علی الحسینی المعروف بابن عنبه، المتوفی سنـه 828 هجریـه.
ص:309
18- الفصول المـهمـه فی معرفه الأئمـه، الشیخ الإمام العلامـه والبحر الفهامـه علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی المعروف بابن الصباغ المتوفی سنـه 855 ه
19- الطبقات الکبری، ابن سعد. ولد سنـه 168 ه- بالبصره، فنسب إلیـها، و ارتحل إلی بغداد و أقام فیـها ملازماً لأستاذه الواقدی یکتب له، حتی عرف باسم" کاتب الواقدی". و کانت له رحله إلی المدینـه و الکوفه، توفی یوم الأحد لأربع خلون من جمادی الآخره سنـه 230 ه، بمدینـه بغداد.
20- المنتخب من کتاب ذیل المذیل من تاریخ الصحابه و التابعیـه، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری، (224- 310 ه)
21- تاریخ الطبری.
22- تاریخ مدینـه دمشق و ذکر فضلها و تسمـیه من حلها من الاماثل أو اجتاز بنواحیـها من واردیـها و أهلها، الامام العالم الحافظ أبی القاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبد الله الشافعی المعروف بابن عساکر، 499- 571 ه
23- صفه الصفوه، ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی، 510- 597 ه
24- تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، المتوفی 654 ه
25- وفیـات الأعیـان و أنباء أبناء الزمان، أبوالعباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان، 607- 681.
26- تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، الحافظ المتقن جمال الدین ابی الحجاج یوسف المزی، 654- 742.
27- سیر اعلام النبلاء، الامام شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، المتوفی 748 ه 1374.
28- تاریخ الاسلام.
29- البدایـه و النـهایـه، الامام الحافظ ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الدمشقی، المتوفی سنـه 774 ه
30- شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلی، المتوفی 1089.
ص:310
31- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی (ازتوابع مصر)، 1298 درس مـیخوانده است.
ص:311
منابع و مآخذ
احقاق الحق، کتابخانـه آیـه الله مرعشی، 1409.
احیـاء علوم الدین، غزالی، دار الفکر، بیروت، 1414.
أخبار إصبهان، ابونعیم احمد بن عبدالله، افست، جهان تهران.
اختیـار معرفه الرجال، طوسی، دانشگاه مشـهد.
اسد الغابه، ابن اثیر، دار إحیـاء التراث العربی، 1416.
اسرار آل محمد، سلیم بن قیس، دلیل ما.
اعلام الوری، ابوعلی طبرسی، الاحیـاء التراث، 1417.
اعلام الهدایـه، مجمع جهانی اهل بیت.
أعیـان الشیعه، سید محسن امـین، دار التعارف، 1403.
الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، المکتبیـه الثقافیـه، بیروت، 1973 م.
الإحتجاج، ابومنصور طبرسی، انتشارات اسوه 1413.
الاحکام فی أصول الأحکام، ابن حزم ظاهری، دار الکتب العلمـیه.
الاختصاص، شیخ مفید، جامعه مدرسین.
الأدب فی ظل التشیع، عبدالله ن.
الإرشاد، شیخ مفید، آل البیت، 1413.
الإشراف علی فضل الأشراف.
الاعتقادات فی دین الإمامـیه، الشیخ الصدوق، مصنفات شیخ مفید، کنگره جهانی شیخ مفید، 1314.
ص:312
الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، دار إحیـاء التراث العربی.
الأمالی، الشیخ الصدوق، مؤسسه الاعلمـی، بیروت، 1400.
ألأمالی، الطوسی، دار الثقافه، 1414.
الإمام جعفر الصادق، احمد مغنیـه.
الأنوار البهیـه، شیخ عباس قمـی، جامعه مدرسین، 1418.
الأوائل، أبوهلال العسکری.
البدایـه و النـهایـه، ابن کثیر، احیـاء التراث العربی، 1408.
البیـان و التبیین، جاحظ، دار إحیـاء التراث العربی.
التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، بنگاه ترجمـه و نشرکتاب، 1360.
التوحید، الصدوق، جامعه مدرسین.
الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، مؤسسه الامام المـهدی، 1409.
الخصال، الشیخ الصدوق، مؤسسه العلمـی، بیروت، 1410.
الریـاض النضره، محب طبری، دارالکتب العلمـیه، بیروت.
السرائر، ابن ادریس، جامعه مدرسین، 1413.
السنـه، إبن أبی عاصم.
الصحیفه السجادیـه.
الصحیفه الصادقیـه، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الاسلامـیه.
الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمـی، قاهره.
الطبقات الکبری، ابن سعد، دار بیروت، 1405.
الطرائف، سید بن طاوس، دفتر نشر نوید.
العقد الفرید، ابن عبد ربه، دار الکتب العلمـیه، 1404.
العمده، ابن بطریق، حج و زیـارت، 1412.
الغارات، ابواسحاق اصفهانی، انجمن آثار ملی.
ص:313
tالغدیر، علامـه امـینی، مرکز الغدیر، 1416. الغیبه، الطوسی، جامعه مدرسین، 1411.
الفتوح، ابن أعثم کوفی، انتشارات آموزش انقلاب اسلامـی، 1372.
الفتوحات الإسلامـیه.
الفروق اللغویـه ابوهلال العسکری، جامعه مدرسین، 1412.
الفصول المختار، شیخ مفید، داودی، 1396.
الفصول المـهمـه، ابن صباغ، مؤسسه اعلمـی، بیروت، 1408.
الفهرست، ابن الندیم.
الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، دار الکتاب العربی، بیروت، 1420.
الکامل، المبرد، دارالفکر، بیروت.
المحاسن، ابوجعفر احمد بن خالد برقی، مجمع جهانی اهل بیت، 1416.
المختصر فی الشمائل المحمدیـه، الترمذی.
المسند، أحمد بن حنبل، دار الفکر، بیروت، 1414.
المصنف، ابن أبی شیبه، دار الفکر، بیروت، 1409.
المعارف، ابن قتیبه، شریف رضی، 1417.
المعجم الأوسط، الطبرانی، مکتبه المعارف، ریـاض، 1416.
المعجم الصغیر، الطبرانی، دار الفکر، بیروت، 1401.
المعجم الکبیر، الطبرانی، دار إحیـاء التراث العربی.
المعجم الموضوعی لنـهج البلاغه.
المفردات لالفاظ القرآن، الراغب الإصبهانی، دار الکتب العلمـیه، قم، 1392 (افست).
الملل و النحل، شـهرستانی، دار المعرفه، بیروت.
المنتظم، ابن جوزی، دار الکتب العلمـیه، بیروت.
ص:314
الموسوعه الامام المـهدی، الغیبه الصغری، سید محمد صدر، مکتبه الإمام امـیرالمؤمنین، 1400.
النصائح کافیـه، سید محمد بن عقیل علوی، مؤسسه الفجر، 1412.
النـهایـه فی غریب الحدیث المکتبه العلمـیه بیروت.
أنساب الأشراف، بلاذری، دار الفکر، بیروت، 1417.
أوائل المقالات، الشیخ المفید.
بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1413.
بصائر الدرجات، محمد بن حسن قمـی، کتابخانـه آیت الله مرعشی.
تاریخ ابن وردی، ابن وردی، دار الکتب العلمـیه، 1417.
تاریخ الاسلام، ذهبی، دار الکتب العربی، 1413.
تاریخ الخلفاء، سیوطی، دار القلم، 1406.
تاریخ الخمـیس، حسین بن محمد دیـار بکری، دار الفکر، بیروت.
تاریخ الطبری، بیروت.
تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمـیه، 1409.
تاریخ دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، 1416.
تاریخ یعقوبی، یعقوبی، مؤسسه الاعلمـی، بیروت، 1413.
تحف العقول، علی بن شعبه حرانی، جامعه مدرسین.
تذکره الحفاظ، ذهبی، دار إحیـاء التراث العربی.
تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، مؤسسه آل البیت، بیروت، 1401.
تصنیف غرر الحکم، دفتر تبلیغات اسلامـی.
تفسیر الإمام الحسن العسکری.
توحید المفضل، بیروت.
تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، دار الأضواء بیروت.
تهذیب الأسماء، یحیی بن شرف نووی، دارالکتب العلمـیه.
ص:315
تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار صادر، بیروت.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، دار صادر، بیروت.
تهذیب الکمال، المزی، مؤسسه الرساله، 1413.
تهذیب تاریخ دمشق، عبدالقادر بدران، دار إحیـاء التراث العربی، 1407.
ثواب الأعمال، صدوق، مکتبه الصدوق.
جامع الرواه، الاردبیلی، کتابخانـه آیـه الله ، 1403.
جامع السعادات، محمد مـهدی نراقی، دارالکتب العلمـیه، بیروت، 1383.
جامع بیـان العلم و فضله، ابن عبدالبر، مؤسسه اعلمـی، بیروت.
جواهر العقدین، سمـهودی، بغداد، 1405.
حلیـه الاولیـاء، ابونعیم، دارالکتب العلمـیه، 1409.
حیـاه الإمام الحسن، باقر شریف القرشی، دارالکتاب الإسلامـیه، 1408.
حیـاه الإمام الحسین، باقر شریف القرشی، دارالکتاب الإسلامـیه، 1408.
حیـاه الامام الرضا، باقر شریف القرشی، سعید بن جبیر.
حیـاه الامام الصادق، باقر شریف القرشی، دار الأضواء، بیروت، 1413.
حیـاه الامام زین العابدین، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الإسلامـیه، 1408.
حیـاه الإمام علی الهادی، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الإسلامـیه، 1408.
حیـاه الإمام محمّد الجواد، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الإسلامـیه، 1418.
حیـاه الامام موسی بن جعفر، باقر شریف القرشی، دار الکتاب الإسلامـیه، 1389.
حیـاه الحیوان الکبری، کمال الدین الدمـیری، دار القاموس، بیروت.
خصائص امام علی، نسایی، دار الکتب التربیـه، بیروت، 1987 م.
خطط المقریزیـه، تقی الدین مقریزی، دار صادر، بیروت.
ذخائر العقبی، محب الدین الطبری، مکتبه القدسی، 1356.
ربیع الأبرار، زمخشری، شریف رضی، 1410.
ص:316
رجال النجاشی، نجاشی، دار الأضواء، بیروت، 1408.
رسائل الجاحظ، دار الجیل، بیروت، 1411.
روضه الواعظین، فتال نیشابوری، دلیل ما.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، احیـاء التراث العربی، 1395.
سنن ابی داود، ابوداود سجستانی، دار الفکر، بیروت.
سنن الکبری، البیـهقی، دار الکتب العلمـیه، 1414.
سنن ترمذی، ترمذی، احیـاء التراث العربی، بیروت.
سنن نسایی، نسایی، دار الفکر، بیروت.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرساله، 1409.
سیره الإمام علی الهادی.
شرح القصیده الشافیـه، أبو فراس.
شرح نـهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار إحیـاء التراث العربی.
شعب الإیمان، البیـهقی، دار الکتب العلمـیه، 1410.
شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی، 1411.
صحیح ابن جبان، دار الکتب العلمـیه، بیروت.
صحیح مسلم، دارالقلم، بیروت.
صفه الصفوه، ابن جوزی، دار الکتب العلمـیه، 1409.
طبقات الفقهاء، ابواسحاق شیرازی، دار الرائد، بیروت.
طبقات الکبری، الشعرانی، دار الکتب العلمـیه، 1418.
عقد الدرر فی اخبار المنتظر، مقدسی شافعی، عالم الفکر، قاهره.
علل الشرائع، صدوق، مکتبه الحیدریـه، نجف، 1385.
عوالم العلوم، بحرانی، مدرسه الامام.
عیون أخبار الرضا، صدوق، رضا مشـهدی، 1360.
فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دار الکتب العلمـیه، بیروت، 1410.
ص:317
فرائد السمطین، جوینی خراسانی، مؤسسه محمودی، بیروت، 1398.
فرهنگ معارف اسلامـی.
فضائل الخمسه من الصحاح السته، سید مرتضی حسینی، مؤسسه الاعلمـی، بیروت، 1402.
فلاح السائل، سید بن طاووس، دفتر تبلیغات اسلامـی.
قاموس المحیط، محمد بن یعقوب فیروزآبادی، دار إحیـاء التراث، بیروت، 1412.
قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حمـیری، مؤسسه آل البیت، 1413.
کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الأضواء، بیروت، 1405.
کامل الزیـارات، جعفر بن محمد قولویـه، نجف، 1356.
کشف الغمـه، اربلی، دار الکتب اسلامـیه، بیروت.
کمال الدین و تمام الن، صدوق، جامعه مدرسین، 1400.
کنز العمال، متقی هندی، دار الکتب العلمـیه، 1414.
کشف الغمـه، صدوق، جامعه مدرسین، 1405.
کشف المراد، یوسف بن مطهر حلی، جامعه مدرسین، 1415.
کفایـه الأثر، خرازی، انتشارات بیدار، 1401.
کفایـه الطالب، گنجی.
کنز اللغه.
لسان العرب ابن منظور، دار إحیـاء التراث العربی، 1408.
مجمع الزواید، هیثمـی، دار الفکر، بیروت، 1414.
مجموعه ورام، دار الکتب العلمـیه، بیروت، 1368.
مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، دار الفکر، بیروت، 1404.
مروج الذهب، مسعودی، دار المعرفه، بیروت، 1403.
مستدرک عوالم العلوم.
ص:318
مستدرک، الحاکم، دار الکتب العلمـیه، بیروت، 1411.
مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، دار المأمون للتراث، 1410.
مشکل الآثار، طحاوی، دار صادر، بیروت، 1333.
مصباح المنیر، احمد بن محمد، فیو مـی، مصر، 1347.
مصنفات شیخ مفید، چاپ کنگره جهانی شیخ مفید، 1314.
معانی الأخبار، صدوق، جامعه مدرسین، 1361.
معجم احادیث المـهدی.
معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، مدینـه العلم.
مفاتیح الجنان، زیـارت آل یـاسین.
مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، دارالکتاب، قم.
مقتل الحسین، خوارزمـی، جامعه مدرسین، 1414.
ملحقات إحقاق الحق، کتابخانـه آیت الله مرعشی، 1409.
من لایحضره الفقیـه، صدوق، جامعه مدرسین، 1414.
مناقب آل أبی طالب، ابن شـهر آشوب، دار الأضواء بیروت، 1412.
مناقب الإمام أمـیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان الکوفی، مجمع إحیـاء الثقافه، 1412.
مناقب امام علی، ابن مغازلی، المکتبه الاسلامـیه، 1403.
منـهج المقال.
موسوعه الإمام الحسین، آموزش و پرورش، 1387.
مـهج الدعوات، سید بن طا وس، مؤسسه الاعلمـی، بیروت، 1414.
مـیزان الإعتدال، ذهبی، دارالمعرفه بیروت 1382.
نقض العثمانیـه، ابو جعفر اسکافی.
نورالأبصار، شبلنجی، دارالجیل، بیروت 1409.
نـهایـه الارب، وزارت ارشاد مصر.
ص:319
نـهج البلاغه، صبحی الصالح.
نـهج الحق وکشف الصدق، یوسف بن مطهر حلی، مؤسسه دار الهجره 1407.
نـهج السعاده، محمودی، مؤسسه التضامن الاسلامـی، 1385.
وسائل الشیعه، المکتبه الاسلامـیه.
وفیـات الاعیـان، ابن خلکان، شریف رضی، 1364.
ینابیع الموده، سلیمان بن ابراهیم قندوزی، شریف رضی، 1371.
[انتهیت راح صوتی]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 07 Jan 2019 17:18:00 +0000