پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين تهیـه فیش غذای حرم امام رضا | فضيلت - pasokhgooyan.ir | تقبل الله اعمالکم و اعمالنا ایـها المومنون و المومنات انشاء ... | درس عاشقی - darseasheghi.blogfa.com | دانستنيهاي حج - 14maasoum.blogfa.com |

پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

تهیـه فیش غذای حرم امام رضا

صفحه خانگی فیلم مذهبی

تحویل سال 93 حرم امام رضا (ع)

پرتال آکاايران سايت خبرگزاری آکا بخش فیلم ،دانلود فیلم، پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين اشتراک ویدیو قسمت فیلم های مذهبی - تحویل سال 93 حرم امام رضا (ع)

منبع: پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين akairan.com

راهنماي بيمار درون بدو پذيرش

بيمار/همراهي گرامي:

با سلام و آرزوي سلامتي و بهبودي هر چه سريعتر شما و با اميد بـه اينكه كليه

خدمات ارائه شده درون بيمارستان شـهيد سيد مصطفي خميني که تا حد امكان مورد توجه و رضايت شما قرار گيرد، درون ابتداي بستري بـه نكات زير توجه فرمائيد.

1- اگر بيمـه هستيد دقت كنيد كه حتما دفترچه بيمـه خود را درون بدو ورود بـه مسئول پذيرش تحويل دهيد و اگر بيمـه نيستيد درون مورد شرايط بيمـه ايرانيان از مسئول پذيرش سوال نموده و مدارك لازم را تهيه و تحويل نمائيد که تا در موقع ترخيص با مشكلي مواجه نشويد. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين همچنين درون صورت داشتن بيمـه تكميلي، مسئول پذيرش را مطلع فرماييد.

2- درون صورت بستري بـه علت تصادف و سوانح و حوادث ترافيكي لازم هست بلافاصله بعد از بستري نسبت بـه دريافت فرم مصدومين ترافيكي از اورژانس بيمارستان اقدام و به همراه صورتجلسه بـه پاسگاه محل وقوع تصادف جهت تاييد آن مراجعه نمائيدو درون هنگام تسويه حساب  تحويل واحد ترخيص نمائيد.

3- ساعت ملاقات 3 الي 4 بعدازظهر (از خرداد لغايت شـهريور ماه 4 الي 5 بعدازظهر) مي باشد،

لذا جهت رفاه حال بيماران از مراجعه درغير ساعات ملاقات جدا خودداري فرمائيد.

4- توجه فرمائيد فيلمبرداري و عكسبرداري از بيمارستان اكيدا ممنوع مي باشد.

5- خواهشمند هست به جهت رفاه حال بيماران خود قبل از ورود بـه بخش، تلفن همراه خود را خاموش و يا درون حالت سكوت قرار دهيد.

6- بـه علت بستري بيماران مختلف، بيمارستان محيط مناسبي جهت كودكان نيست لذا از آوردن اطفال و كودكان خردسال زير 12 سال درون زمان ملاقات خودداري فرمائيد.

7- زمان توزيع صبحانـه 6 الي 7:30، نـهار 12الي 13 و شام 7 الي 8 شب ( از آذر لغايت بهمن ماه 6 الي 7 شب) مي باشد. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين ضمنا تحويل ش درون سه نوبت صبح، عصر و شب درون بخش صورت مي گيرد.

8-درصورت تمايل همراهيان بـه مصرف غذاي بيمارستان ،از ساعت 7 الي 7:45صبح ،جهت تهيه فيش بـه امور عمومي بيمارستان(آقاي شجاعي) مراجعه نمائيد.

9- حتي الامكان سعي نماييد وسايل شخصي نظير قاشق، ليوان، دمپايي، دستمال كاغذي و فلاكس بـه همراه داشته باشيد.

10- بـه توصيه هاي پرستاران درون خصوص نحوه مصرف دارو و ناشتا بودن جهت انجام آزمايشات دقت نمائيد. از دستكاري سرم نيز بپرهيزيد.

11- از آوردن وسايل و اشياء قيمتي بـه بيمارستان خودداري فرمائيد.

12- بيمار گرامي، با توجه بـه اينكه نوبت عمل شما از طرف پزشك و توسط اتاق عمل بـه بخش اعلام مي شود که تا هنگامي كه توسط پرستار بخش جهت رفتن بـه اتاق عمل آماده نشده ايد عجله نكنيد و آرامش خود را حفظ نمائيد.

13- توجه فرمائيد شماره تلفن هر اتاق همان شماره اي هست كه بر سردرب اتاق شما نصب شده است. لذا جهت تماس تلفني بعد از ارتباط با اپراتور شماره داخلي اتاق را وارد نمائيد. همچنين توجه فرمائيد كه درون ساعات 8 الي 11 صبح كه زمان ويزيت بيماران هست با بيماران خود تماس نگيريد.

14- زمان ترخيص بيماران،پس از دستور ترخيص توسط پزشك و تكميل پرونده و ارسال آن بـه واحد ترخيص خواهد بود.

15- توجه فرمائيد درون زمان ترخيص دو برگ فتوكپي صفحه اول دفترچه بيمـه بيمار را بـه همراه داشته باشيد.(همچنين همراه داشتن ساير مدارك مورد نياز با توجه بـه راهنمايي واحد پذيرش ونوع بيمـه اصلي و تكميلي )

16- شماره تماس با بيمارستان 14- 4222011 مي باشد.

نظرات وپيشنـهادات خود را بـه دفتر مديريت يا دفتر خدمات پرستاري  و يا از طريق وب سايت بيمارستان  بخش ارتباط با ما  اعلام نمائيد .

منبع: ac.ir

دربان حرم آقا علي بن موسي الرضا ( ع )

نايب الزياره شما باشيم درون :

اين پست رو توي وبلاگ يکي از دوستان و عاشقان آقا ديدم و حيفم اومد شما بي نصيب بمونيد . بعد بي هيچ دخل و تصرفي اينجا گذاشتمش ( البته با اجازه ايشون )

باب الجواد...بارش باران ...نگفتنی است،

اذن بریـاران نگفتنی است...

صدها زائر و عاشق مـیان صحن،

عرض ادب بـه شاه خراسان نگفتنی است...

شبیـه بی پناهی های آن آهوی بی پناه نگاهتان کنم...

آقا بـه داد دل مریضم برس...

یـا مولا ضامنم شو...

اما چه فرقی مـی کند دل پر درد ابرها به منظور چیست؟؟؟

هوای حرم تو همـیشـه بارانیست....

پ.ن.: آقا جونم بی صبرانـه منتظرم ... دعوتم کن بـه بهشتت..

صفاي درباني حرم آقاي مـهربون

بازهم معجزه اي ديگر

شفاي خانم همداني

پس از هشت روز انتظار بالاخره روز يکشنبه 93/07/06 فرا رسيد و براي خدمت بـه زائرين باصفاي آقا راهي حرم مطهر شدم .

صبح کـه به حرم رفتم ديدم نسبت بـه هفته گذشته حرم مطهر خلوت تر شده .

طبق معمول بعد از مراسم خطبه ، مراسم زيباي غبارروبي داشتيم . با توجه بـه ايام سالروز ازدواج مبارک آقا اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و حضرت زهرا ( سلام الله عليها ) ، حاج آقاي الهي درون رابطه با اين ازدواج مبارک مداحي د و زائرين عزيز هم بسيار زيبا همراهي و همدلي ميد .

عصر حدود ساعت 17:30 بـه حرم مطهر رسيدم . چند دقيقه اي بـه اذان مغرب مونده بود و صفهاي نماز درون صحنـهاي مختلف تشکيل شده بود . با شروع فصل پاييز و فعاليت مدارس انتظار داشتم از تعداد زائرين آقا کاسته شده و حرم مطهر خلوت باشـه ولي با کمال تعجب ديدم نتنـها صحنـهاي آزادي و انقلاب مملو از جمعيت هست کـه حتي صحن کوثر هم کـه فقط درون ايام شلوغي درون اون نماز جماعت برگزار ميشـه ، کاملا از جمعيت نمازگزار پرشده .

ديدن اينـهمـه زائر باصفاي آقا روحيه اي تازه بهم داد و با نشاطي مضاعف بـه آسايشگاهمون رفتم . از هر کدوم از خدام حرم آقا کـه بپرسيد همين رو ميگه کـه اصلا وجود ما بسته بـه وجود زائراي باصفاي آقاست و هر چه حرم مطهر شلوغتر باشـه صفاي خدمت بيشتر ميشـه .

ساعت 21 بـه سر پست رفتم . اين هفته هم همچون هفته گذشته توفيق خدمت درون شبستان تبريزي رو داشتم .

مسجد گوهرشاد هفت شبستان داره کـه سه تاي اون درون قسمت شرقي مسجد و چهارتاي ديگه درون قسمت غربي مسجد هستند .

شبستان تبريزي درون قسمت شرقي مسجد واقع شده و از جلو بـه صحن قدس و از عقب بـه شبستان سبزواري راه داره .

بخاطر عمليات ساختماني کـه در مسجد گوهرشاد درون حال انجام هست ، فضاي قابل استفاده مسجد بسيار محدود شده و صحن مسجد بـه برادران و شبستانـهاي تبريزي و سبزواري بـه ان اختصاص يافته هست .

همانطور کـه در شبستان قدم ميزدم خانمـهايي رو مي ديدم کـه در مسير عبورشان از شبستان وقتي بـه در خروجي شبستان بـه صحن مسجد گوهرشاد ( کـه در حال حاضر بسته هست ) ميرسند ، ايستاده و سلامي خدمت آقا عرض کرده و به راه خودشون ادامـه ميدهند . بعضي هم پشت همين درون رو براي راز و نياز با آقا انتخاب کرده بودند چون اونجا جايي بود کـه گنبد و ضريح مطهر آقا ديده ميشد .

بعضي از خانما سراغ منبر صاحب الزمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) رو ميگرفتند و بعضي ديگه ميگفتند : چظور ميشـه توي صحن مسجد رفت ؟

منم درون پاسخ براشون توضيح ميدادم کـه بعلت تعميرات درون مسجد اين وضعيت وجود داره و نميشـه بـه ايوان مقصوره رفته و منبر رو مشاهده کرد .

همانطور کـه اينـها رو توضيح ميدادم يادم اومد از هفته گذشته کـه ديدم يه خانمي اومده و با ناراحتي ميگه : شما بازم تبعيض قائل شديد و جاي خوب رو بـه آقايون داديد .

گفتم : کجا رو ميگيد و چه تبعيضي ديديد ؟

گفت : صحن مسجد رو کـه باصفاتره بـه آقايون داديد

گفتم : اصلا بحث تبعيض و اينجور چيزا نيست . بلکه بنابر مصالح کلي زائرين ، اين تقسيم بندي صورت گرفته

گفت : حتما مصلحت اين بوده کـه جاي خوب رو بـه آقايون بديد

گفتم : نـه اينطور نيست . بلکه بـه دو دليل اينکار انجام شده . اول اينکه وروديهاي صحن مسجد بـه حرم مطهر مختص بـه آقايون هست و نميشـه کـه صحن مخصوص خانمـها باشـه و وروديها مخصوص آقايون

دوم اينکه ظهرها کـه نماز جماعت برگزار ميشـه اگر خانمـها درون صحن مسجد و در آفتاب باشند بيشتر اذيت ميشوند ولي با اينکار نماز خانمـها درون شبستان و در محل خنک برگزار ميشود .

پس با اين حساب اينکار بـه نفع خانما هست

اون خانم اين استدلال رو کـه شنيد ديگه حرفي براي گفتن نداشت ولي ميگفت : با همـه اينا من دوست داشتم صحن مسجد مال خانما باشـه چون باصفاتره

ساعت 24 درون مسير رفتن بـه آسايشگاه ، بـه دارالاجابه رفتم که تا تعدادي از دلنوشته هاي شما دوستان آقا رو توي پنجره اونجا بياندازم .

جاتون واقعا خالي بود . اونجا نسبتا خلوت بود و تونستم از طرف همـه شما زيارت کنم و اون پنجره مطهر رو ببوسم .

بعد هم بـه سمت آسايشگاهمون رفتم . وقتي بـه صحن انقلاب رسيدم ، همکارمون کـه در ايوان ساعت خدمت ميکرد گفت : فهميدي يه نفر شفا گرفت ؟

گفتم : نـه . کي شفا گرفت ؟

گفت : همين چند دقيقه پيش . سريع همکارا بردنش کـه خداي نکرده آسيبي نبينـه

من کـه اينا رو شنيدم سريع خودم رو بـه بقيه همکارا رسوندم و در اين مورد سؤال کردم . ولي اطلاعات هيچ کدومشون کامل نبود . چون همـه درون اون لحظات فقط تونسته بودن اون شفا يافته رو از ازدحام جمعيت بيرون ببرند .

متأسفانـه بعضي از مردم درون اينجور موارد سعي ميکنند هرطور شده يه تکه از لباس شفا يافته رو ند و بعنوان تبرک با خودشون ببرند کـه يقينا اين تفکر اشنباهه

چون اولا بدون اجازه اون فرد ، بريدن لباسش بـه نوعي دزدي محسوب ميشـه و ثانيا ممکنـه اينکار باعث ايجاد جراحت درون فرد شفايافته بشـه

بايد اين تفکر اصلاح بشـه و همـه اين رو درون نظر بگيريم کـه بايد کاري کنيم که تا ما هم مورد عنايات آقا قرار بگيريم . وگرنـه تکه لباس شفايافته وقتي بدون اجازه او باشـه نتنـها متبرک نيست بلکه حق الناس محسوب شده و بايد درون قيامت جوابگو باشيم .

بالاخره بعد از پرس و جو از همکاران ، يکي از همکاران رو کـه کاملا درون جريان اين معجزه حضرت قرار گرفته بود پيدا کردم و شرح ماجرا رو جويا شدم .

همکارمون گفت : من مشغول خدمت درون صحن انقلاب بودم کـه ديدم جلوي پنجره فولاد شلوغ شد و همکاران اشاره د کـه يکنفر شفا گرفته .

سريع خودم رو بـه اونجا رسوندم و با همکاري دوستان همکار ايشون رو بـه دفتر فوريتهاي اجتماعي برديم .

اونجا من با ايشون صحبت کردم و در مورد بيماريش سؤال کردم .

ايشون کـه يه خانم همداني بود اينطور گفت : من از چندي پيش دچار سردرد شدم و پس از مراجعه بـه دکتر مشخص شد کـه دچار تومور مغزي شده ام . بـه تدريج تعداد تومورها درون سرم زياد شد که تا جايي کـه ديگه درون راه رفتن تعادل نداشتم و بايد با کمک ديگران راه ميرفتم .

امشب اينجا ( کنار پنجره فولاد ) خوابيده بودم کـه ديدم آقايي بسيار نوراني آمدند و دستي بـه سرم کشيدند و فرمودند : تو رو بـه خاطر دعاي مادرت شفا ميديم .

من بيدار شدم و ديدم سرم درد نميکنـه و ميتونم راحت راه برم .

همکارمون ادامـه داد : من و همکاران وقتي ايشون رو بـه سمت دفتر فوريتهاي اجتماعي مي برديم با سرعت حرکت ميکرديم و ايشون هم پا بـه پاي ما حرکت ميکرد و ميديدم کـه مادرش نگرانش هست و اشاره ميکنـه کـه نميتونـه راه بره ولي اون خيلي راحت و با سرعت حرکت ميکرد .

اينـها رو کـه شنيدم يادم اومد از چند شب قبل از ميلاد آقا ( 93/6/13 ) کـه محل خدمتم پنجره فولاد صحن جمـهوري بود .

اونشب خيلي مريض آورده بودند اونجا . از جمله مردي رو ديدم کـه حدود يکساعت پاي پنجره فولاد درون حاليکه بچه اش توي بغلش خواب بود ، نشسته بود .

بعدش برام گفت کـه اين پسرم کـه اسمش اميرمـهدي هست و يکسال و نيم سنش هست سرطان خون داره و چند وقت قبل خيلي حالش خراب شد . بلافاصله از بيمارستان اومدم حرم آقا و به آقا متوسل شدم و با عنايات آقا حالش خيلي بهتر شد و الان آوردمش که تا ان شاالله شفاي کاملش رو از آقا بگيرم .

يه پسر بچه يازده ساله بنام محمد حسن هم بود کـه فلج بود .

يه خانم فلج هم بود کـه مادرش ميگفت : اين م و ش ( کـه همونجا بود ) دوقلو هستند . درون سه سالگي با تجويز اشتباه يک دکتر فلج شده و ده ساله کـه همينطوريه

بعد هم عکسش رو داد که تا اينجا بذارم که تا همـه با هم براش دعا کنيم .

جا داره درون همينجا هممون دست بـه دعا برداريم و براي شفاي همـه مريضها و مخصوصا اينـها سوره مبارکه حمد رو قرائت کرده و دعا کنيم .

ساعت 3 وقتي داشتم بـه سمت صحن آزادي ميرفتم که تا از اونجا بـه شبستان تبريزي برم ، صداي مداحي دسته جمعي عده اي توجه من رو بـه خودش جلب کرد .

وقتي نگاه کردم ديدم عده اي از زائرين درون حالي کـه يه بچه حدودا 4 ساله کـه روي تخت دراز کشيده بود رو با خودشون مي آوردند از سمت ايوان نقاره خونـه وارد صحن انقلاب شده و نجوا کنان بـه سمت پنجره فولاد رفتند .

وقتي بـه شبستان تبريزي رسيدم ديدم با نزديک شدن وقت اذان صبح ، خانمـهاي شب زنده دار حرم آقا کم کم درون حال ورود بـه شبستان هستند .

بعضي از مردم مشـهد ( اعم از زن و مرد ) هستند کـه هر شب براي تهجد و شب زنده داري بـه حرم آقا مشرف ميشوند . معمولا اين افراد از حدود يکساعت بـه نماز صبح بـه حرم مطهر مشرف شده و تا ساعتي بعد از نماز صبح درون حرم مطهر بـه راز و نياز با خالق يکتا مشغول ميشوند .

با توجه بـه فضيلت مسجد جامع گوهرشاد معمولا پاتوق اين افراد اين مسجد هست

زائرين کوچولوي آقا صفاي خاص خودشون رو دارند . خدام حرم مطهر معمولا سعي ميکنند همراه خودشون شکلات داشته باشند که تا با اهداي اونـها بـه بچه ها باعث تشويق اونـها بـه کارهاي خوب ( از جمله حجاب و نماز و ... ) بشوند .

حتياني هستند کـه نذر شکلات براي اهدا توسط خدام ميکنند و بسيار اتفاق مي افته کـه وقتي ميخواهيم بريم سرپست ، پاسبخشمون تعدادي شکلات بـه ما ميدن .

صبح حدود ساعت 5:30 يه پسر بچه حدودا 1/5 ساله با مادرش اومده بود . من بهش يه شکلات دادم و اونم خوردش . بعد از چند دقيقه ديدم اومده و ميگه : تلات

گفتم : چي ؟ گفت : تلات

من فهميدم منظورش چيه ولي دوست داشتم بـه همين بهانـه باهاش صحبت کنم . براي همين هي باهاش صحبت کردم که تا بالاخره گفت : شتلات

منم يه شکلات ديگه بهش دادم و اونم با خوشحالي نشست و مشغول خوردنش شد . بعد باز دوباره اومد و گفت : شتلات باز يه شکلات دادمش و مشغول شد

کم کم ساعت نزديک شش شد و با اومدن همکار کشيک هشتم چوب پر رو تحويل دادم و رفتم که تا باز هشت روز بـه انتظار بشينم که تا اگر اجل مـهلتي داد و آقا عنايت فرمودند براي نوکري بـه حرم باصفاشون مشرف بشم .

التماس دعا .....

بياين بريم حرم آقا و تولدشون رو تبريک بگيم . بياين بريم حرم آقا و تو حرم باصفاشون نفس بکشيم . بياين بريم حرم آقا و با آقامون درد دل کنيم . ميدونم اکثر شما الان آرزوتونـه درون اين شب و روز ميلاد آقا توي حرم سراسر نورشون باشيد .

پس بياين با هم بريم حرم آقا ...

با هزار اميد و آرزو و با اشک شوقي کـه عاشقان آقا بدرقه راهتون ميکنند بـه راه مي افتيد و پس از مدتي کـه هر چقدر کم هم باشـه براي آدم طولاني جلوه ميکنـه بـه مشـهد ميرسيد .

همينطور کـه با تاکسي يا ماشين بـه سمت حرم ميريد ، هي سرک ميکشيد که تا گنبد و گلدسته هاي حرم رو ببينيد . کـه يکدفعه چشمتون روشن ميشـه ....

ناخودآگاه داد ميزنيد : بابا ، .... حرم آقا ....

و ناخودآگاه اشکتون سرازير ميشـه . آخه يه عمره کـه انتظار کشيدين که تا به حرم آقا برسين . يه عمره کـه .....

دلتون ميخواد مستقيم بريد حرم آقا ....

ولي بـه ناچار بـه هتل رفته و فوري وسايل رو گذاشته و آماده شده و راهي ميشيد .آخه نميشـه صبر کرد ....

راه مي افتيد بـه سمت حرم ولي پاهاتون ديگه توان نداره . از شوق رسيدن بـه معشوق ديگه هيچ حسي توي پاهاتون نيست . هر جور شده خودتون رو بـه ورودي حرم ميرسونيد ....

براتون فرقي نميکنـه از کدوم ورودي ميريد . مـهم رسيدن بـه آقاست ...

اين روزا کـه عيد ميلاد آقاست ورودي هاي حرم آقا هم رنگ و بوي ديگه اي داره

ميخواهيد وارد بشيد ولي بايد اول از خدا و رسول پاکش و آقا و ملائک پاسدار حرم آقا اجازه بگيريد .

پس روبروي تابلوي اذن حرم مي ايستيد و دست ادب روي سينـه تون گذاشته و با تمام وجودتون ميخونيد :

اللهم اني وقفت علي باب من ....

پس از خوندن اذن وارد حرم ميشيد . دلتون آروم نميگيره .... ناخودآگاه روي زمين مي افتيد و خدا رو سجده ميکنيد کـه توفيق داده بياين حرم آقا ....

بعد از اينکه سر از سجده برداشتيد چند لحظه اي فقط نفس ميکشيد .....

چه هواي پاکي داره حرم آقا ....

آدم حس ميکنـه هيچ کجا اينطوري از نفس کشيدن لذت نميبره ....

با نفس کشيدن توي حرم آقا نتنـها جسم آدم کـه روح آدم هم تازه ميشـه ....

هنوز باورتون نميشـه کـه توي حرم آقايين ....

چند لحظه اي صبر ميکنيد و فقط نگاه ميکنيد . کل صحن رو نگاه ميکنيد که تا مطمئن بشيد بيداريد و خواب نميبينيد

براي ديدن ع180 درجه درون اندازه واقعي روي عکليک کنيد

حالا کـه مطمئن شديد خواب نيستيد ميريد براي زيارت ....

از درون صحن کـه ميخواهيد وارد بشيد يه دربان رو ميبينيد کـه با عصايي نقره اي ( کـه نشانـه شکوه و عظمت دربار سلطان دين آقا امام رضا عليه السلام هست ) درون دست بـه شما خوشامد ميگه

وارد رواقهاي مبارکه ميشيد که تا به ضريح مطهر آقا برسيد ....

از عمرتون اينقدر شلوغي نديديد ....

بعد از اينکه زيارت نامـه و نماز زيارت رو خونديد ، بـه سمت ضريح مطهر ميريد که تا از نزديک با آقا درد دل کنيد....

سيل جمعيت شما رو با خودش اينور و اونور ميبره ....

اصلا دست خودتون نيست . سعي ميکنيد خودتون رو بـه ضريح پاک و مطهر آقا برسونيد ولي مگه ميشـه ...

بالاخره بـه ضريح آقا ميرسيد ....

وقتي لبهاتون رو روي ضريح آقا ميذاريد ، درد دلها شروع ميشـه ....

آقاجون شما کـه ميدونيد .....

دلتون نمياد از ضريح آقا جدا بشيد ....

دوست داريد همونجا جون بديد ....

ولي ديگران هم دل دارند و بايد با آقاشون درد دل کنند .

شنيديد کـه قبر مطهر آقا هفت متر پايينتر از اين ضريح هست و توي رواق دارالاجابه يه پنجره هست کـه 20 متر با قبر مطهر فاصله داره .

به دارالاجابه ميريد و دلتون رو بـه پنجره دارالاجابه گره ميزنيد ....

حالا وقتشـه کـه توي صحنـهاي حرم مطهر هم چند قدمي راه بريد و از هواي پاک اونجا استشمام کنيد

وارد صحن انقلاب ميشيد ....

از جلوي پنجره فولاد حرم آقا مگه ميشـه بي تفاوت گذشت ؟

يادتون مياد کـه يه جايي خونديد کـه عربها بـه اينجا ميگن باب المراد ....

و چه اسم بامسمايي هست اين اسم باب المراد ....

سيم دلتون رو وصل ميکنيد بـه پنجره فولاد و عقده دل ميگشاييد و حاجاتتون رو بـه آقا ميگيد ...

حاجاتي کـه غير شما و آقاي ديگه از اونا خبر نداره ....

خوب کـه با آقا درد دل کرديد ميريد بـه سمت سقاخونـه که تا از اون آب بهشتي نوش جان کنيد ....

ليوان رو کـه پر ميکنيد صبر ميکنيد ....

اول نيت ميکنيد ....

به نيابت از همـه اونايي کـه الان دلشون اينجاست ....

به نيابت از همـه اونايي کـه دوست دارن بيان زيارت آقا و نميشـه ....

براي برآورده شدن حاجات همـه حاجت مندان ....

براي شفاي همـه مريضهاي محب اهل بيت ( عليهم السلام ) ...

آب رو مينوشيد ....

چه آب گوارايي ....

سلام برتشنـه تون يا اباعبدالله ( عليه السلام ) ....

هنوز تو لذت نوشيدن آب گواراي بهشتي هستين کـه صداي نقاره خونـه حرم مطهر از خود بيخودتون ميکنـه ...

يادتون مياد کـه يه عمر آرزو داشتين اين صدا رو از نزديک بشنويد و حالا ....

چند روزي کـه تو مشـهد هستين چه زود ميگذره . يکدفعه بـه خودتون مياييد و ميبينيد بايد بـه وطنتون برگرديد ....

ولي مگه ميشـه از اين حرم دل کند ....

براي زيارت وداع بـه حرم مطهر ميريد . موقع خداحافظي بدترين لحظه اين سفره ...

آقاجون من ميرم ولي دلم رو توي حرمتون جا ميذارم ....

آقاجون درسته زائر و مـهمون خوبي براتون نبودم ولي شما کـه کريم هستين و به اعمال ما نگاه نميکنين ...

آقاجون باز دوباره زود منو دعوت کنين بيام پابوستون ...

آقاجون نکنـه ......

صفاي درباني حرم آقاي مـهربون 24

شب ميلاد گرامي آقا و مولاي مـهربون ، کريمـه اهل بيت ( عليهم السلام ) ، حضرت فاطمـه معصومـه ( سلام الله عليها ) باز با عنايات خاصه آقا افتخار نوکري درون حرم مطهرشون رو داشتم .

صبح روز چهارشنبه ( 1393/06/05 ) بعد از مراسم خطبه ، مراسم غبارروبي صحنـهاي انقلاب و آزادي حرم مطهر رو برگزار کرديم . طبق معمول هميشـه مراسم آکنده از عطر معنويت و دلدادگي زائرين و عاشقان آقا امام رضا ( عليه السلام ) بود .

طبق اعلام قبلي قرار بود عصر مراسم " گل والاي ولا " ( گلباران حرم مطهر توسط خدام ) کـه هر ساله درون ايام دهه کرامت برگزار ميشـه ، برگزار بشـه .

از آنجا کـه زمان برگزاري مراسم با روز کشيک ما همزمان شده بود لذا ما توفيق شرکت درون اين مراسم زيبا رو نداشتيم .

بعد از ظهر وقتي داشتم وارد حرم مطهر ميشدم صداي مراسم بـه گوش ميرسيد .

حدود ساعت 19 زيارت نيابتي رو از طرف عاشقان آقا انجام دادم . همزمان صداي نقاره خونـه بـه گوش ميرسيد کـه با زمزمـه اي زيبا پايان ماه شوال و آغاز ماه ذيقعده کـه متعلق بـه آقا و مولاي مـهربونمون هست رو نويد ميداد .

حدود ساعت 21 بـه سر پستم رفتم . چند هفته اي هست که پستم درون جلوي ايوان طلاي صحن آزادي هست .

شما کـه به حرم مطهر مشرف شديد خوب ميدونيد کـه از ايوان طلاي صحن آزادي ، ضريح مطهر آقا کاملا پيداست و از همين رو هميشـه اين صحن و اين ايوان شلوغه .

مخصوصا اين روزها کـه ميشـه گفت شلوغترين روزهاي حرم درون طول سال هست .

و هر چي حرم مطهر شلوغتر باشـه لذت خدمت بـه زائرين آقا بيشتر ميشـه . اين جمله نتنـها حرف دل من بلکه حرف دل همـه خادمين حرم مطهر هست .

حدود ساعت 21:15 حديث شريفاء درون صحن جامع رضوي خوانده شد و طبق معمول صداي اون درون همـه صحنـهاي مطهر بـه گوش ميرسيد ولي اونقدر گرم صحبت و پاسخگويي بـه زائرين عزيز آقا بودم کـه متوجه اين برنامـه نشدم .

يکي از برنامـه هاي بسيار زيبا و تأثير گذار و پرمخاطب کـه هر شب درون صحنـهاي حرم مطهر برگزار ميشـه ، برنامـه " حلقه معرفت " هست کـه در طي اون بـه سؤالات اعتقادي و اجتماعي و .... پاسخ داده ميشـه . درون ايام تابستان اين برنامـه از ساعت 22:30 که تا 24 درون صحنـهاي مختلف برگزار ميشـه .

يکي از اين حلقه هاي معرفت هم اونشب درون صحن آزادي برگزار شده بود کـه طبق معمول خيلي جالب بود .

هر چه بـه آخر شب نزديک تر ميشيم زائريني کـه در اثر خستگي بـه خواب ميرن بيشتر ميشـه و ما عليرغم ميل باطني مون مجبوريم اونا رو بيدار کنيم .

بعضي از زائرين نسبت بـه اين مسئله معترض هستند و سؤال ميکنند کـه چرا نميذاريد حتي نشسته بخوابيم ؟

کما اينکه ممکنـه اين سؤال براي شما هم پيش اومده باشـه .

من درون جواب براشون توضيح ميدادم کـه اولا حرم محل عبادت و زيارت هست و خوابيدن درون حرم مطهر نتنـها بي احترامي بـه حضرت هست بلکه وقتي قرار باشـه افراد بخوابند صحن حالت خوابگاه بـه خودش ميگيره و حال عبادت ازي کـه ميخواد عبادت کنـه گرفته ميشـه

ثانيا افرادي از خدا بيخبر هستند کـه منتظر همين وضعيت هستند وبا سوء استفاده از خواب آلودگي زائرين اقدام بـه سرقت اموال ايشان ميکنند .

ثالثا با خوابيدن وضعيت حجاب ان دچار مشکل ميشـه

چند سال پيش مسئولين آستان قدس براي حل اين مشکل دو صحن هدايت و رضوان رو بصورت مجزا بـه خواب ان و برادران اختصاص دادند ولي بعد از اندک مدتي اونجا محل خواب کارتن خوابها و معتادين شده و سرقتهاي مکرر نيز بـه وقوع ميپيوست . لذا اين قضيه منتفي شد .

بعضي از زائرين عزيز کـه بصورت خانوادگي يا گروهي بودند بعد از اين توضيحات ميگفتند :

ما با هم هستيم و بعضي از ما بيدار هستند و مشکلي پيش نمياد . و من درون جوابشون ميگفتم کـه نميشـه ما بـه شما بگيم بخوابيد و به بعضي ديگه بگيم نخوابيد .

ساعت 3 مجددا بـه سرپست رفتم . حدود ساعت 3:30 چند نفر خانم عرب از کنارم رد شدند که تا از کفشداري 6 براي زيارت وارد رواقهاي متبرکه بشن . يکي از اونـها همينطور کـه رد ميشد با فارسي شکسته گفت : التماس دعا

من کـه متوجه شدم عرب هست بـه عربي گفتم کـه زبان عربي رو ميفهمم و ميتونم عربي صحبت کنم

اين رو کـه شنيد شروع کرد با زبان عربي غليظ صحبت و چيزايي گفت کـه من نفهميدم .

گفتم : من نميتونم عربي غليظ صحبت کنم و کمي ميتونم عربي بفهمم و حرف ب

وقتي اين رو شنيد بطور مختصر بـه عربي گفت : شما کـه تو حرم آقا هستين براي ما دعا کنيد

منم ضمن دعا براشون بهشون گفتم : شما هم براي ما دعا کنيد

بعد پرسيدم از کجا تشريف آوردين کـه گفتند : از لبنان مشرف شدند و خداحافظي کرده و رفتند

موقع نماز صبح بـه قدري حرم مطهر شلوغ بود کـه صحن آزادي هم مثل بقيه صحنـها و رواقهاي متبرکه مملو از جمعيت بود . عزير رو قبل از نماز صبح گرفتم

بعد از نماز طبق معمول سؤال زائرين بيشتر درون رابطه با نقاره خونـه بود . وقتي درون جواب بهشون ميگفتم کـه امروز دوبار نقاره خونـه ميزنـه با خوشحالي ميپرسيدن : چرا ؟

و من درون جواب ميگفتم : امروز يک بار قبل از طلوع خورشيد نقاره ميزنند و يکبار هم بـه مناسبت ميلاد حضرت فاطمـه معصومـه ( سلام الله عليها ) يکساعت بعد از طلوع خورشيد نقاره ميزنند .

با شروع نواختن نقاره ها باز همـه سرها مثل هميشـه بـه سمت نقاره خونـه چرخيد و گوشيها براي ثبت نوا و تصوير نقاره زدن بـه سمت نقاره خونـه گرفته شد .

نميدونم چه حسي توي اين نواي نقاره صبح هست کـه نتنـها با دل زائرين بازي ميکنـه کـه با دل خادمين آقا هم بازي ميکنـه . آخه نقاره صبح بـه نحوي بـه خدام ميگه هر چقدر تو بهشت صفا کرديد بسه . ديگه بايد بريد و تا هشت روز ديگه انتظار بکشيد که تا اگر اجل مـهلت داد و توفيق ياريتون کرد باز لباس نوکري زائرين آقا رو تنتون کنيد .

خدا کنـه هممون قدر لحظه لحظه تو حرم آقا بودن رو بدونيم .

الهي آمين

مدير محترم وبلاگ " چادر خاکي " اخيرا توفيق تشرف بـه آستان ملک پاسبان رضوي رو داشتند .

ايشون خاطراتشون رو از اين سفر معنوي درون وبلاگشون نوشتند .

طبق معمول اينگونـه خاطرات ، خاطرات ايشون هم دل آدم رو راهي حرم باصفاي آقا ميکنـه . بعد بي هيچ دخل و تصرفي خاطرات ايشون رو ( البته با اجازه ايشون ) براتون درون اينجا قرار ميدم که تا شما هم لذت ببريد

*********************

تهی از موج و سراب

دورتر از رفقا…

و نـه محتاج نگاهی کـه بلغزد بــــر من...

"من دلم تنــــگ خودم گشتـــــه و بـــس…!

چندماهیست کـه ناآرامـی مـهمون خونـه ی دلم شده بود...

خلاصه پیش خودم فکرکردم کـه شاید بخاطردوری از حرم ائمـه است

بیماری دوری از خراسان دارم؛

تجویز پزشک من:حرم درمانی ست

بالاخره آقادعوت کردوراهیِ دیـار بیـان شدیم

هرچه بـه مشـهدنزدیک ترمـیشدیم روحم بانشاط ترمـیشد...

به این یقین رسیده بودم کـه بعدازبرگشتم بازهم مـیشم همون ِ بازیگوشی کـه تموم وجودش انرژی مثبت بودونشاط از سر روروش مـیبارید

باتموم سختی های راه بـه لطف خدارسیدیم حرم

تاوارد حیـاط حرم شدم،خداروشکرکردمویک آرامش درونی تموم وجودموگرفت

زانوزدم وگفتم سلام آقاجون،ممنون کـه دعوتم کردی واجازه دادی

روبروت بی اختیـاردوباره زانوب            مـیون گریـه بگم:غریب ودربه درمنم

توروشاهدبگیرم کـه باخداحرف بزنی       مـیدونم کـه دستِ رد،باز بـه ام نمـیزنی

مـیدونم شفاعتِ بی منتت زبون زدِ        بـه همـین امـید دلم بـه مشـهدتواومده

ولی بازهم خودم ووجودم رونیـازمندیک نگاه آقادیدم

غرق درافکارخودم بودم کـه یـهوخودموپیش پنجره فولاددیدم

زیـارت کردم واومدم نشستم کنارِ مریض هایی کـه به امـید شِفا،اومده بودن کنارِ پنجره فولاد

پنجره فولادرضا،مریض هاروشِفامـیده

ای بزرگ،ای رئوف،ای ضامن آهوها

دل تنـهاموآوردم بایـه دنیـادلخوشی        کمترازآهوکه نیستم،مـیشـه ضامنم بشی؟؟!

ضامن دل من شو...اینامریضی جسمـی دارندمن دلم مریضه...

آرومم کن...

نزار از دشمنی ها،دو رویی ها،گرفتاریـها،بی محبتی ها،مشکلات و...دلم بـه درد بیـاد!

اومدم همسایـه های پاپرت رو دون بدم                دلمورودست بگیرم،تابهت نشون بدم

آقابیـاوآرامشِ دلموضمانت کن

من جزء اینجادیگه جایی روندارم

کجابرم؟

مگه غیرازشماائمـهی رودارم کـه بهش پناهنده بشم؟

دست خالی هیچکسی از درِ خونـه ت نمـیره              یـارضا رضامـیگم تاقلبم آروم بگیره

خلاصه اشک ریختموگفتموگفتموگفتم

چشماموکه بازکردم دیدم،5ساعت گذشته ودلم هنوز دخیلِ پنجره فولادِ آقاست

پاشدم

رفتم روبروگنبدطلانشستموبه زائرای آقانگاه مـیکردم،به خلوتی کـه باآقاگرفته بودن،به اشکاشون،به مضطربودنشون،به شادی شون،به بچه های کوچیکی کـه به عشق آقاچادررنگی ومشکی پوشیده بودن وخانوادشون ازشون عمـیگرفتند

به عروس هایی کـه باچادرسفیدودومادهایی کـه باکت وشلواردومادی بایـه لبخندملیحی کـه رولبشون بود اومده بودن ماه عسل

دلـــم مـیخواد شور غـــزل بگیرم                     ضریحتــــو توی بغـــل بگیرم

دلم مـیخواد وقتی عروســـی کردم                تو حرمـــت مـــاه عســـل بگیرم...

به خُدامـی کـه عاشقانـه توحیـاط حرم مـیگشتندوبه زائراکمک رسانی مـی

به خدامـی کـه مسئول حمل ونقل ویلچرِ زائرابودن،به نظافت چیـا،به جاروکش های حیـاط،به

مسئولهای پهن وجمع فرشـهابرای نماز ونشستن زائرین،به خدامـی کـه موقع غروب وطلوع آفتاب مـیرفتن نقاره خانـه ونوای عشق رومـینواختند

به کبوترهایی کـه عاشقانـه توصحن مـیچرخندوآزادانـه بـه دورازهیچ غمـی پرواز مـیکنند

به مردهاوزنـهایی کـه مظطرسرروی سنگ فرش حرم گذاشته بودن وشونـهاشون از گریـه بـه لرزه افتاده بود

به بچه های خردسالی کـه پا بااون لبهای پرازخنده شون بـه اینورواونور مـیدویدندوبازی مـی

به پیرمردهاوپیرزنـهایی کـه به پهنای صورتشون اشک مـیریختن وزیرلب حرفایی روباآقازمزمـه  مـی

دوروزگذشت ومن هنوز وارد ضریح نشدم و پا هاج وواج ازاین ورحیـاط بـه اونورحیـاط مـیرفتم یـاتورواق روبروگنبد مـینشستمودردو دل وگریـه ...

روزآخر تصمـیم گرفتم کـه دیگه برم ضریح آقا وچشم درچشم حرفم رو ب

کفشاموداخل نایلون گذاشتموکتاب دعاروتودستم گرفتم

ورودی درب،روپله هانشستم

شروع کردم بـه خوندن اذن ...

صدای گریـه هایِ خانمـی کـه پشت سرم نشسته بود بلندترشدویـه چیزی تودلم گفت:بهش التماس دعابگوووووووو

حواسم کـه جمع خودم شد دیدم گونـه هام خیسه اشکه و1ساعته کـه منتظرم آقااجازه ی ورود بده...

لحظه ی سختی بود

فکرمـیکردم آقااجازه نداده کـه هنوز جرعت نکردم پابه دورِ ضریحِش بزارم

بعدازورودوخوندن زیـارت نامـه واشک وآه بـه هتل برگشتم

آروم بودم

شب آخررسیدوباید خودمودلموروانـه ی شـهرو دیـارمـیکردم

گفتم آقاجون:

اومدم تاگره یِ کوردعارو واکنم             هرچی کـه دارموندارمونذرکفتراکنم

دوباره وجودم پراز تلاطم شد...

دیدن چندنفرتوصحن هم این حسِ آشفتگی رو بیشترکردودیگه نفهمـیدم چی شد...

وسط حیـاط نشستموشروع کردم بـه بلند بلندگریـه ...

بعضی از زوار بـه من نگاه مـی وباز روشون رو بـه طرف گنبد برمـی گشتوندند کـه من راحت باشم ومعذب نشم

به آقاگفتم:

من بدآقا،توکه رئوفی چراخوبی نمـیکنی؟

من گنـهکار،توایی کـه مـهربونی،چرانمـیبخشی؟

گفتم:آقاجان،جانِ جوادت...

جان ناامـیدی عموتون عباس،جان باب الحوائج کوچولوتون علی اصغر...

فقط آرومم کن...

انگارآقاصدای منوتواون همـه شلوغی نمـیشنید...

یـاشایدم صدای من بـه گوشش نمـیرسید...

گفتم:باشـه آقا،حالاکه اینطوره وهرکاری دلتون مـیخوادانجام مـیدید وانگارنـه انگاربه درگاهتون دعاکردم!!!!

منم دیگه قهرم...دیگه هیچی ازتون نمـیخوام

خدام مراسم جاروکشی حرم رو اجراد

خادماگریـه کنون صحنت روجارومـیزنن

همـه نقاره ی یـاضامن آهومـیزنن

یکی بین ازدحام مـیگه کربلامـیخوام

یکی مـیبنده دخیل بچم مریضه بخدا،برام عزیزه بخدا

ومنم مایوس از درگاهش بیرون اومدم

جلوی درب به منظور وداع وخداحافظی وایسادموبااشکام ازآقاگلگی مـیکردم

خادم جلویِ درب متوجه ی من شد

بهش گفتم:شماخادم آقاییدوارباب طوردیگه بهتون نظرداره

توروخدابجای من دعاکنید،من دیگه باآقاقهرموکاری بـه کارهیچکدومشون ندارم

صدای من بـه گوش آقانرسید

گفت:م غمت نباشـه،آقاخیلی بزرگترازاین حرفاست...وداع کردمو برگشتم هتل و لوازموجمع کردیموراهی خونـه شدیم

بین راه زیـارت اباصلت رفتیم،شاه عبدالعظیم حسنی،امامزاده عباس،خواجه مرادوبی بی حضرت معصومـه وجمکران

هیچی بهشون نگفتموهیچی ازشون نخواستم....

گفتم من چیزی نمـیگم....

اگه خودتون بخواید دستِ بندتون روبگیرید مـیگیرید...چه من بگم،چه من نگم؟!!!

رسیدیم منزل

به آقاابالفضل و... قسم دادم ولی گویـاآقاقصدجواب نداشت

بااین همـه عشقم بـه زیـارتِ ائمـه،واقعاروزآخرپشیمون شدم ازاومدنم

مـیگفتم :خوشبحال اون زمونی کـه مشـهدنرفته بودم

حداقلش ناامـید نبودم ویـه نوری امـیدی تَهِ دلم بود

ولی حالاچی؟!!!!!!!!!!!!!!!

اومدم پای وب دیدم یکی از خدامـی کـه از دوستان وبلاگیِ هستندوازدستشون کتاب مقدسِ نـهج البلاغه روهدیـه گرفتم،

برام اینطورنظرگذاشته:

فقط کمـی صبر کن جواب مـی رسه بجان رضا قسم

شک نکن .................

چادر افلاکی بر سر داشتی

چادر خاکی کجا بگذاشتی

وجه نورانی و ایمان و خدا

در تو دیدم م روز لقا

کرده ای از دوستان من سوال

مـی شناسید خادم مولا ؛ همان آقا جمال

بینشان بودم درون این حرف وکلام

یکّه خوردم کیست دارد او پیـام

م حاجت روا کردی بـه اذن آن خدا

ضامن کارت شده مولا علی موسی الرضا

دلم لرزید،منکه چیزی بـه ایشون نگفتم؟!!!!!

منکه فقط سلام کردموبعدازگرفتن تبرکی ازایشون خداحافظی!!!

چطورازدلم خبردارشدن؟!

چی شد کـه این شعروسرودن و...

براشون نظرگذاشتم که:

چی شد کـه این شعروسرودیدواون حرف روزدید؟برخورد مادرحدسلام وعلیک بود!منکه دردودل یـاگلگی نکردم؟؟؟!

ایشون فرمودن:

آقا که تا اجازه نده غلط کنم شعر به منظور زائرش بگم با اشک مـینویسم

خیلی زود نا امـید شدی

آقا بـه دلم انداخت بهت بگم اینجوری با من قهر نکن...

اشکم سرازیرشدوهمـینطورگنگ مونده بودم

نمـیدونستم شادباشم ازنگاه ویژه ی آقا یـا نـه؟!

راست مـیگن :غریبی وغریبه هارومـیشناسی     راست مـیگن:غمِ نشسته توصدارو مـیشناسی

ایناروگفتم کـه به اینجابرسیم کـه هنوزیک هفته نشده

هم امام رضاهم ش منوبازم دعوت برم پابوسیشون

یـه جورایی خواستن از دلم دربیـارن وبقول معروف نازموبخرند

امشب بـه لطف خدا،راهیِ قمم و ان شاءالله هشتم این ماه هم ،راهیِ مشـهد

اینباردیگه شک ندارم کـه دست پربرمـیگردم

توروخداواسه دلم دعــــــــــــاکنید

التماس دعا،مواظب خوبی هاتون باشید

ظهور،کربلا،شـهادت

دوباره اين چشما شوق بارون داره ....

سلام آقا ...

دوستان عزيز سلام

چند وقتي هست که مشغله کاريم زياد شده و کمتر فرصت ميکنم درون خدمتتون باشم .

تو اين مدت خيلي حرف براي گفتن داشتم . خيلي دوست داشتم " صفاي درباني حرم آقا " رو بنويسم و حرفهاي دلم رو بگم ولي هر کار ميکردم نميشد .

يعني درون حقيقت توفيق نداشتم . نميدونم شايد شما من رو از دعاهاتون محروم کرده بوديد . يا کاري کرده بودم کـه دل آقا ازم رنجيده بود .

که خدا نکنـه اينطور باشـه . حاضرم دنيام رو بدم ولي آقا ازم راضي باشند .

تا اينکه از اول اين هفته يه مشکل خيلي بزرگ برام پيش اومده .

الان اومدم ليست زيارت نيابتي رو بردارم کـه يکباره و ناخودآگاه وارد اين قسمت شدم و اين مطالب رو نوشتم .

الان با تمام وجود دارم حس ميکنم کـه :

اينجاست طبيبي کـه ندارد نوبت

هر دل کـه شکسته تر بود پيش تر است

لذا ضمن عذرخواهي از همـه شما نيکان بابت قصور درون کار بـه روز رساني وبلاگ ، از همـه شما خواهش ميکنم با دلهاي پاکتون براي حل مشکلات خانواده من و همچنين حل مشکلات همـه عاشقان آقا دعا کنيد .

ضمنا يه فايل صوتي زيبا رو هم درون اين پست قرار دادم که تا با شنيدنش دلهاي پاکتون بـه حرم آقا پرواز کنـه و ان شاالله بـه زودي زود بـه پابوسي آقا مشرف بشيد .

اين فايل صوتي رو ديروز ( دوشنبه 93/05/27 ) براي دوستان واتس آپ ارسال کردم . بقيه دوستان ميتونند با کليک روي عفايل صوتي رو دانلود کنند .

ضمنا ازتون خواهش ميکنم دعا کنيد توفيق خدمت درون وبلاگ بيش از پيش باز بهم عطا بشـه

کجا رو دارم بجز از اين حرم ....

نـه ديگه نمي افته هواي عشقت از سرم ....

روز سه شنبه 1393/04/03 باز توفيق نوکري درون حرم آقاي مـهربون بهم داده شد .

صبح حدود ساعت 6 بـه حرم مطهر رسيدم . بعد از مراسم خطبه ، درون مراسم غبارروبي حرم مطهر شرکت کردم . طبق معمول سعي کردم صداي مراسم رو براتون ضبط کنم اما متأسفانـه کيفيتش خوب نبود و لذا درون وبلاگ قرارش ندادم .

عصر قبل از اينکه بـه حرم مطهر مشرف بشم ، پيامکي از يکي از دوستان وب کـه اتفاقا از خدام حرم مطهر و ساکن تهران هستند ، دريافت کردم کـه از ديدنش ناراحت شدم .

ايشون درون پيامکشون فرموده بودند کـه گلشون مريض هست و براي شفاش التماس دعا داشتند . لذا بهتر ديدم درون اينجا مطرح کنم که تا همـه با هم دست بـه دعا برداريم و براي شفاي عاجل ايشون و همـه مريضهاي شيعه و مخصوصا منسوبيناني کـه اين سطور رو ميخونند دعا کرده و هفت بار سوره مبارکه حمد رو بخونيم .

عصر حدود ساعت 17 بـه حرم مطهر رسيدم . بعد از مراسم غبارروبي عصر ، درون آسايشگاه مراسمي داشتيم و در طي اون بـه مناسبت روز اصناف بـه هشت نفر از همکاران کشيک کـه جزو اصناف هستند بعنوان يادبود هدايايي داده شد

ساعت حدود 19:15 توفيق زيارت نيابتي رو داشتم .

ساعت 21 بـه محل خدمتم درون جلوي کفشداري 2 درون صحن انقلاب رفتم . حدود ساعت 22:30 اون خانم قمي کـه با اخلاص تمام درون راه زيارت اون خانواده عاشق آقا ( پست " مـهمانان ويژه آقا " ) قدم برداشته بودند و حالا خودشون بـه پابوسي آقاي مـهربون مشرف شده بودند ، تشريف آوردند .

ايشون برام دو هديه ارزشمند سوغاتي آورده بودند . اولين هديه کـه بسيار بسيار ارزشمند هست ، تکه اي از پارچه مخصوص غبارروبي ضريح مطهر حضرت معصومـه ( سلام الله عليها ) هست . لازم بـه ذکر هست کـه ايشون توفيق نوکري درون حرم مطهر حضرت معصومـه ( سلام الله عليها ) رو دارند و اين پارچه متبرک مربوط بـه غبارروبي هفته گذشته ضريح مطهر خانم حضرت معصومـه ( سلام الله عليها ) هست .

دومين سوغاتي باارزش ايشون ، سوغات خوشمزه قم ( سوهان ) بود کـه براي خودم و بقيه همکشيکامون زحمت کشيدند و آوردند .

ساعت 24 وقتي پستم تموم شد سر راه رفتن بـه آسايشگاه ، بـه سقاخونـه رفتم و از آب گواراي اون نوشيدم و براي همـه تون دعا کردم

ساعت 3 مجددا بـه سرپست رفتم . شلوغي حرم مطهر درون اون ساعت شب هم زايد الوصف بود . بعد از نماز صبح مشغول قدم زدن درون محل خدمتم بودم کـه ديدم دو خانم بهم نزديک شدند درون حالي کـه يکي از اونـها بشدت اشک ميريخت . وقتي بـه دستش نگاه کردم ديدم کبوتري درون حال جون روي دستش هست . ايشون با لهجه ترکي مطلبي رو ميگفت کـه من نفهميدم و فقط بصورت کلي فهميدم کـه ميگفت اون کبوتر يکدفعه از بالا بـه پايين افتاده و ايشون دنبال راهي ميگشت که تا هرطور شده جون اون کبوتر رو نجات بده ولي متأسفانـه مشخص بود کـه اون کبوتر مريضه و لحظاتي ديگه بيشتر زنده نيست

حدود ساعت 4:30 دو خادم کوچولوي آقا رو ديدم . اونـها يه و پسر 6 و 4 ساله بودند کـه با دقت تمام مشغول مرتب قرآنـها و کتب ادعيه بودند . خب منم بنا بر وظيفه بـه هر کدوم يه شکلات دادم کـه خداروشکر خنده رو بر لبان کوچولوشون نشوند .

حدود ساعت 4:55 نقاره ها بـه صدا دراومدند و طبق معمول بلافاصله توجه همـه زائرين بـه اون سمت جلب شد و عده اي با شنيدن اون صداي ملکوتي بـه راز و نياز با آقا پرداختند و عده اي نيز با گوشيشون مشغول ثبت خاطرات شدند .

در همون حال متوجه دو خانم شدم کـه با شروع نقاره زني رو بـه نقاره خونـه نشسته اند و يکي از اونـها بـه نقاره خونـه چشم دوخته بود و دائما اشک ميريخت و با آقاي مـهربون نجوا ميکرد . نکته مـهم اين بود کـه در تمام بيست دقيقه اي کـه نقاره زني ادامـه داشت ايشون چشم از اون برنداشت و در حال راز و نياز با آقا و اشک ريختن بود .

آفتاب کـه طلوع کرد نقاره زني هم متوقف شد . هنوز چند لحظه اي نگذشته بود کـه ديدم عده اي از خانما کـه معلوم بود بصورت اردويي با هم مشرف شده بودند ، از رواق مبارکه دارالولايه خارج شدند و پرسيدند : نقاره زني تموم شد ؟

وقتي جواب مثبت دادم همشون ناراحت شدند . منم دلداريشون دادم و عرض کردم : عصر باز قبل از غروب آفتاب نقاره خونـه بـه صدا درمياد .

در آخرين لحظات خدمت امروزم ، خانمي اومده بود و راجع بـه خدمت درون حرم مطهر سؤال کرد کـه براش سه شرط اوليه " تحصيلات بيشتر از ديپلم و سدر مشـهد و تأهل " رو همراه با دليلشون گفتم . با اين صحبت من ايشون ناراحت شد . ولي بعد براش گفتم کـه خدمت بـه آقا فقط درون اين لباس نيست و ميشـه همـه جوره بـه آقا خدمت کرد و بعدم جريان اون دوتا خادم کوچولوي آقا رو کـه صبح ديده بودم گفتم .

ايشون وقتي اين حرفها رو شنيد خوشحال شد و رفت که تا با تمام وجود بـه آقا خدمت کنـه .

دیروز وقتی اومدم کـه این پست رو بنویسم دیدم یـه پیـام از اون خانمـی کـه هفته پیش با خانواده شون مشرف شده بودند و در پست " مـهمانان ویژه آقا " درون موردشون نوشته ام ، رسیده کـه بهتر دیدم اینجا بذارمش که تا همـه بخونید

************************

السلام علیک یـا غرییییییییییییییییب الغربا....

السلام علیک یـا امام رئوف کـه دوست نداری اشک چشمان زائراتو ببینی

سلام عزیز امام رضا اقای خادم

سلام بـه همـه ی دوستان عزیز

1 هفته هستش کـه از اومدنمون مـیگذره داغ دلم تازه شده هنوزم قادر بـه حرف زدن نیستم خانوادم فیلم ها و تصاویری رو کـه از حرم گرفته بودنو دارن نگاه مـیکنن اما من فقط دارم اشک مـیریزم بی سروصدا اونا دارن مـیگن و مـیخندن و از خاطرات مشـهد و حرم مـیگن من دلم اینجا دوام نمـیاره فقط نگاشون مـیکنم و اشک مـیریزم هرچی ازم مـیخوان حرف ب اما زبانم باز نمـیشـه و فقط گریـه فقط اشک چشم فقط بغض گویـای حالمـه البته اونم نـه کامل چون بـه شاه خراسان قسم هیچاز دلم خبر نداره جز خودش هیچاز دردایی کـه رو دلم سنگینی مـیکنـه خبر نداره جز خودش هیچاز غوغایی کـه تو دلم برپاست خبر نداره جز خودش

شما و خانوادم هیچوقت حال منو نمـیفهمـین هیچوقت من نمـیتونم وضعیتمو با حرفام بـه شما ثابت کنم این امامـه کـه حتی اگه یـه کلمـه هم بـه زبانم نیـارم که تا اخر همـه حرفامو خونده حتی اگه اشکم هم سرازیر نشـه از بغضی کـه تو نگاهمـه همـه دردامو فهمـیده من الان هم نمـیتونم حال خودمو بهتون بگم من الان فقط دارم اشک مـیریزم و یـه اتیشی تو دلم بـه پاست

یـا امام رضااااااااااااا

دیگه این بغض داره خفم مـیکنـه دیگه نمـیتونم چیزی بگم

فقط التماس دعا

خوان گسترده کرامت آقاي کريم

موارد بسياري اتفاق مي افته کـه زائرين عزيز آقا چه درون حرم مطهر و چه از طريق پيامـهاي وبلاگ ، از ما درون مورد غذاي مـهمانسراي حضرت و اينکه چطور ميشـه اون رو تهيه کرد ، سؤال ميکنند .

من معمولا خدمتشون عرض ميکنم کـه توزيع فيشـهاي مـهمانسراي حضرت بوسيله مأمورين مربوطه و در محل اسکان زائرين انجام ميشـه و ظاهرا شانسيه ولي باطنا با امضاي آقاست کـه روزي افراد ميشـه و بعضا نمونـه هايي از آنچه خودم ديدم رو هم براشون عرض ميکنم ( کـه قبلا درون وب هم براتون نوشتم )

چندي پيش پيام زير رو از يکي از بينندگان وب دريافت کردم :

السلام علیک یـا حضرت علی بن موسی الرضا ع

سلام زیـارتتون قبول از کربلای معلی

توفیقی حاصل شد - بنده انشالله روز مبعث حضرت رسول اکرم ص درون جوار حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا ع خواهم بود انشالله - سوالی داشتم البته ببخشید این سوال را مـیپرسم بنده خیلی دلم مـیخواهد از غذای حرم امام رضا استفاده کنم ولی که تا به حال این سعادت را نداشتم ممکنـه بنده را درون این زمـینـه راهنمایی بفرمایید آیـا مـیتونم غذایی از اونجا بگیرم ممنونم اگر بصورت خصوصی جوابم را بدهید. (بنده ........ هستم)

منم درون جواب ايشون نوشتم :

سلام

همانطور کـه قبلا هم درون وب توضيح دادم ، فيش غذاي متبرک توسط نمايندگان آستان قدس درون محل اسکان زائرين ( اعم از هتل ، مـهمانپذير ، مسافرخانـه ، چادرهاي مسافرتي و .... ) توزيع ميشـه و مستقيما بـه خود زائرين تحويل داده ميشـه نـه مدير هتل و .....

و اين کار هم بصورت نامنظم انجام ميشـه تاي خداي نکرده سوء استفاده نکنـه

بنابراين ظاهرا دريافت فيش غذاي متبرک شانسيه و باطنا اينـه کـه بايد خود آقا بخوان و عنايت کنند

براي خدام هم بيرون بردن غذا از مـهمانسراي خدام ممنوعه

البته ما بعضا ميتونيم درون حد يه ماست يا تکه اي نون براي تبرک از مـهمانسرا خارج کنيم

کشيک اين هفته من روز جمعه 93/3/2 و کشيک بعديم روز شنبه 93/3/10 هست و اگر شما درون يکي از اين دو روز درون حرم مطهر تشريف داشته باشيد براي تبرک ميتونم اين مقدار رو تقديم کنم

در روز عيد مبعث احتمال داره کـه من کشيک فوق العاده داشته باشم ولي معمولا درون زمان کشيک فوق العاده ناهار يا شام نداريم .

و اما پيشنـهاد من :

1) از خود آقا بخواهيد . يقينا اگه ايشون بخوان بهتون ميرسه ( اين رو من با چشم خودم ديدم )

2) من معمولا اگه نبات متبرک حرم مطهر رو داشته باشم و زمان سفر دوستان وب با زمان کشيکم ( عادي يا فوق العاده ) همزمان باشـه ، بسته نبات متبرک رو تقديم ميکنم .

لذا زمان ورودتون بـه مشـهد رو از طريق پيامک يا واتس آپ بـه من بگيد که تا اگه شد نبات متبرک حرم مطهر رو تقديمتون کنم

چند روز از اون زمان گذشت و من ديدم ايشون هيچ تماسي نگرفتند . بعد از سفرشون ازشون پرسيدم : چي شد ؟ چرا تماس نگرفتين ؟

ايشون درون جواب نامـه زير رو نوشتند :

بنام خدا

السلام علیک یـا حضرت علی بن موسی الرضا ع

سلام بـه آقای دربان حرم

آن روزی کـه از شما خواستم کـه چطور مـیتونم مـهمان آقا باشم و از غذای مـهمان سرا استفاده کنم درون جوابم پاسخ دادید کـه فیش ها را داخل هتل ها و درب منازل خودشون پخش مـی کنند و دسترسی بـه فیش ندارید! راستش دلم گرفت ... اما درون حالی کـه ادامـه پیـامتون را مـی خوندم دو نکته راه حل برایم گذاشته بودید یکی اینکه اگر براتون مقدور بود تماس بگیرم و بیـام مقداری نبات و نان تبرکی بگیرم و نکته دوم اینکه گفتید از خود آقا حضرت علی بن موسی الرضا ع بخواهم ...

حقیقتش اولش کمـی دلخور شدم و با خودم گفتم اصلا چه اشتباهی کردم بـه آقای دربان حرم گفتم ...

دوباره پیش خودم فکر کردم گفتم اصلا این آقای دربان حرم راست مـیگه ! چه کاریـه کـه من اینقدر پرتوقع باشم ...

حالا برم مشـهد خدا بزرگه و از خود آقا درخواست مـی کنم .... که تا اینکه بـه مشـهد ...به داخل حرم رسیدم موقعی بود کـه نزدیک اذان ظهر بود و بعد از سلام و زیـارت و خوندن نماز و زیـارتنامـه و دعا داخل حیـاط شدم از یکی از آقایـان خادم آنجا پرسیدم آقا چطور مـیتونم غذای تبرکی بگیرم گفت ای .... ! فیش نداشته باشی بـه این راحتی نمـی تونی غذا بگیری گذشتم و رفتم که تا به مـهمان سرا رسیدم از یـه خانومـی خادم دوباره اونجا پرسیدم چطور مـیتونم فیش بگیرم دقیقا همون حرفهایی را زد کـه شما بهم گفته بودید ... اصلا ناامـید نشدم و یکی دوباری رفتم نزدیک مـهمان سرا و دست خالی برگشتم که تا اینکه روزجمعه رسید و شبش مـیخواستیم با هم کاروانی هامون برگردم بـه تهران حدود 20 نفر بودیم ... روز جمعه شد ساعت5/9 صبح رفتم حرم و پس از زیـارت و دعا باز هم مثل روزهای قبل رفتم نزدیک مـهمان سرا ایستادم این بار رو بـه گنبد کردم و با دلی گرفته و ناراحتی گفتم آقا من زائر شما هستم و در این چند باری کـه به اینجا مـی آیم و مـهمان شما هستم غذای تبرکی نخوردم کرم و بخشش شما خیلی بالاست و پس از درد و دلی با آقا بعد از چند لحظه ای دیدم آقایی نزدیک مـهمان سرا با خانواده اش بـه داخل مـی روند خانومـی نزدیک شد بـه اون آقا گفت یـه فیش دارید بـه من بدید دیدم اون آقا دست داخل جیب پیراهنش کرد و فیشی بـه آن خانم داد بـه محض دیدن این صحنـه منم نزدیک اون آقا رفتم و سوال کردم آقا فیشی اضافی هم دارید بـه من بدهید دیدم اون آقا مجددا دست داخل جیب پیراهنش کرد و یک فیش بـه من داد اون لحظه خیلی خوشحال شدم گفتم خدا را شکر و از آقا حضرت علی بن موسی الرضا ع تشکر کردم و داخل مـهمانشرا شدم و با روی خوش و زیبای دربانان مـهمان سرا وارد شدم و پس از صلواتی بـه سالن مـهمان سرا هدایت شدیم و باز با خوشرویی دربانان و مسئولین مـهمان سرا رفتم نشستم که تا اینکه غذا رسید و فیش را تحویل دادم وغذای تبرکی را گرفتم دوباره از آقا تشکر کردم و خدا را شکر گفتم کـه لطف آقا شامل حالم شده با خودم گفتم مقداری ازاین غذا را مـیخورم و بقیـه را با خودم مـی برم که تا تبرکی بـه بقیـه دوستانم بدهم ظرفی یکبار مصرف گرفتم و مقداری از غذا را داخل ظرف ریختم و با مقداری نان درون دو نایلون پیچیدم که تا بوی غذا بیرون نپیچد و مجددا داخل حرم شدم و نشستم که تا ساعت 2 نماز و زیـارتنامـه و زیـارت جامعه و دعای وداع را هم خوندم و پس از زیـارت و تشکر مجدد از آقا ... حرم را ترک کردم که تا اینکه رسیدم بـه داخل هتل و دوستانم را درون جریـان گذاشتم آنـها بهم گفتند تو چطور وارد مـهمان سرا شدی و به ما چیزی نگفتی و من حقیقت را بـه اونـها گفتم و مقداری غدای تبرک بـه آنـها دادم و مقداری هم به منظور شفای مریض بـه تهران بردم ...انشاالله غذای تبرک روزی شما باشـه ! این لطف و کرم آقا را هرگز فراموش نمـی کنم سفری معنوی و خاطره انگیز... !!! این پیـام را با اشک نوشتم و یـاد گرفتم کـه هیچ وقت از بنده خدا چیزی نخواهم و از خود خدا و ائمـه اطهار ع طلب کنم ... .

دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی

من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی

قربون صفات برم از راه دوری اومدم

جای دوری نمـی ره اگه بـه من نگاه کنی

دل من زندونیـه تویی کـه تنـها مـی تونی

قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی

مـی شـه کنج حرمت گوشـه قلب من باشـه

مـی شـه قلب من و مثل گنبدت طلا کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی مـی شـه

این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی

دوست دارم تو ایوون مقصوره ات از صبح که تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

دلمو گره زدم بـه پنجره ات دارم مـی رم

دوست دارم که تا من مـیام زود گره هامو وا کنی

دوست دارم کـه از حالا که تا صبح محشر همـیشـه

من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی

انسان تو زندگيش زياد پيش مياد کـه مـهمان دعوت کنـه . وقتيي ميخواد يکي ديگه رو دعوت کنـه حالات مختلف داره . بعضي وقتها آدم بـه طرف فقط تعارف ميکنـه . بعضي وقتها شفاهي دعوتش ميکنـه . بعضي وقتها اهميت مـهمان براي آدم بيشتره و کارت هم بـه طرف ميده . بعضي وقتها علاوه بر کارت با طرف تماس هم ميگيره کـه حتما بياين . و وقتي مـهمان براي آدم خيلي عزيز باشـه علاوه بر همـه اينا خودش ميره دنبال مـهمانـهاش ياي رو ميفرسته که تا اونا رو بياره و تمام وسايل راحتي مـهمانـهاش رو هم فراهم ميکنـه .

چقدر خوبه آدم کاري کنـه کـه آقا اينطوري دعوتش کنند . چند روز پيش چند نفر از زائراي خوب آقا اينطوري دعوت شده بودند کـه در ادامـه ماجراي دعوت اونـها رو براتون توضيح ميدم .

روز شنبه 1393/03/02 وقتي پيامـهاي وبلاگ رو چک کردم ديدم يکي از عاشقان آقا پيامي رو با عنوان " گناهکار اما عاشق " گذاشتن . اين پيام بقدري خالصانـه نوشته شده بود کـه بي اختيار اون رو بعنوان يه پست توي وب قرار دادم .

گرچه شما متن پيام رو درون اون پست ديديد ولي براي حضور ذهن بيشتر درون اينجا هم اون رو قرار ميدم .

سلام

ازتون مـیخوام این کامنت منو بذارید همـه بخونن و برام دعا کنید

بچه کـه بودم بهم گفتن وقتی بزرگ شی مـیتونی بری مشـهد سالهای سال با این تفکر زندگی کردم چندین بار شکستم وقتی دیدم کوچتر از من دارن مـیرن مشـهد اما دم نزدم که تا اینکه بعدا فهمـیدم بـه خاطر وضع مالی پدرم نمـیتونیم بیـایم پابوس

الان من نوزده سالمـه اما هنوزم نتونستم بیـام مشـهد درسته کـه اصلا ضریحو از نزدیک ندیدم اما هرجا و هرلحظه کـه صدا کردم یـا رضااااا اقا دستمو گرفته

اما من یـه گناه بزرگی کردم و با این کارم نتونستم.....

الن کـه دارم این مطلبو مـینویسم دلم داره از غصه مـیترکه و اشک از چشام جاریـه من خیلی شرمسارم پیش اقام امام رضا

از همـه شما عزیزان مـیخوام کـه برام دعا کنید بـه پهلوی شکسته بی بی زهرا قسم کـه خیلی محتاج دعاتونم از خدا برام طلب امرزش کنید بـه خدا خیلی پشیمونم

اقای خادم شما ارزش زیـادی پیش امام رضا دارین و خیلی نزدیکین بـه اقای کـه من نوزده ساله ارزوی دیدن ضریحشو از نزدیک دارم ازتون مـیخوام کـه از امام رضا بخواین کـه منو ببخشـه بهش بگین کـه خیلی روسیـاه و شرمسارم

بهش بگین کـه دوستم چندروز دیگه قراره بیـاد مشـهد درسته کـه سنی هستش اما خیلی از تو براش تعریف کردم بهش گفتم کـه اقای من واقعا اقاست یـه مشکلی داشت بهش گفتم کـه دلتو روونـه کن بـه مشـهد حاجتتو مـیگیری

چند روز بعد زنگ زد و گفت کـه اسمش تو قرعه کشی مشـهد درومده اقا هواشو داشته باش اولین باره داره مـیاد مشـهد دست خالی برش نگردون تورو قسم بـه امام جواد کـه دست خالی برش نگردون من ناممو مـیدم برات بیـاره اقا خیلی دلم هواتو کرده کاش منم....

اقای خادم ازتون خواهش مـیکنم حرفامو بـه اقا بگین خیلی محتاج دعاتونم التماس دعا....بازم مثل همـیشـه داد مـی یـا رضااااااا این دفعه گناه کردم ایـا بازم دستمو مـیگیری؟؟؟

همون شب کـه شب ميلاد آقا امام حسين ( عليه السلام ) بود ، من توفيق خدمت درون حرم مطهر رو داشتم . موقع زيارت نيابتي بعد از اينکه پيامکهاي مربوط بـه زيارت نيابتي رو ارسال کردم ، گوشيم زنگ خورد . وقتي گوشي رو برداشتم ديدم خانمي از بينندگان وب هستند کـه ميگن که تا حالا مشـهد نيومده و خيلي آرزوي زيارت آقا رو دارن . چند دقيقه اي ايشون و پدرشون از طريق گوشي با آقا درد دل د ....

روز بعد ( 1393/03/11 ) وقتي پيامـهاي وب رو چک کردم ديدم اون عاشق آقا دوتا پيام جديد گذاشتن کـه در ادامـه ميبينيد :

سلام

من همونی هستم کـه این مطلبو گذاشتم الان اومدم اینجا حال و هوام عوض بشـه چونکه من جز وبلاگ شما جایی رو ندارم من کـه نمـیتونم بیـام مشـهد با وبلاگ شما مـیتونم خودمو اروم کنم و از این طریق بتونم زیـارتی کرده باشم بـه اقا قسم هر موقع مـیام وبلاگتون انگار کـه تو حرمم تنـها وبلاگ شما رفیق روزای تنـهاییمـه الان خیلی ذوق زده هستم چون دیدم پیـام منو بـه عنوان یـه پست گذاشتین نمـیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم فقط مـیتونم بگم کـه ایشالاه بیش از این پیش امام و خدا رو سفید بشین و فردوس خدا نصیبتون بشـه خیلی زیـاد محتاج دعاتونم امـید دارم کـه شما عزیزان هم بـه من روسیـاه دعا کنید کـه دارم از شرمساری اب مـیشم ازتون تشکر مـیکنم اقای خادم دعاتون مـیکنم التماس دعا

*****************************

راستش امام رضا نسبت بـه من خیلی ارادت داشتن اما من روسیـاه....

یکی از بیمارای سرطانیمون کـه دکترا جوابش کرده بودن همـین چند روز پیش خبر کـه به طور معجزه اوری وضعیتش رو بـه بهبودیـه کـه قربون اقام برم کـه براش از اقا امام رضا طلب شفاعت کردم بازم دستمو رد نکرد اما نمـیدونم چرا تو این یـه مورد جوابمو نمـیده و دعوتم نمـیکنـه بـه پابوسیش خیلی سخته بـه خدا خیلی سخته بدونی کـه امام کوچیکترارو هم قبول مـیکنـه و تو فقط بـه خاطر وضع مالی پدرت نمـیتونی بری اقاتو ببینی برام دعا کنید دلم بدجوری شکسته از خدا و امام بخواید کـه منو ببخشن و حلالم کنن از طرف منم از اقا بپرسین کـه کی منو از این انتظار درون مـیارن؟؟؟؟یـا امام رضاااااااااااااااااااااااااا قربون صفات من خاک پای همـه زائرای اقا هستم

اجازه مـیدید کـه من داستان زندگیمو اینجا بذارم که تا همـه بخونن؟؟؟؟

و من درون پاسخ نوشتم :

سلام

عنايات و الطاف آقا سراسر زندگي همـه ما رو درون برگرفته . اگر يه مقدار با دقت نگاه کنيم ميبينيم غرق درون عنايات ايشون هستيم .

کاش بتونيم قدردان اين نعمت الهي باشيم .

انشاالله بـه همين زودي و با عنايات خاصه آقا بـه پابوسيشون مشرف بشيد .

اگه دوست داشتيد داستان زندگيتون رو بنويسيد و در صورتي کـه مناسب محيط وبلاگ باشـه درون معرض ديد همـه عاشقان آقا قرار ميدم

انشاالله موفق و مؤيد باشيد

التماس دعا

فرداي اون روز ( 1393/03/12 ) پيامک زير از يکي از عاشقان آقا از قم بـه دستم رسيد :

سلام بزرگوار

الان دارم پستتون رو ميخونم . هموني کـه عنوانش هست " درد دل با آقاي مـهربونيها " .

همون پستي کـه يه بنده خداي 19 ساله نوشته بـه خاطر وضع ماليش نميتونـه بره پابوس آقا . من ميخوام اگر شما کمک کنيد هزينـه سفر ايشون بـه همراه پدر و مادرشون رو بدم ولي نميدونم چطور اقدام کنم . شما ميتونيد کمک کنيد ؟

من سعي کردم تلفن يا آدرس ايميلي از ايشون پيدا کنم .

روز شنبه ( 1393/03/17 ) درون ذيل پست " آذين بندي حرم مطهر امام رضا ( عليه السلام ) درون ايام عيد " باز دوتا پيام از اون عاشق آقا دريافت کردم کـه ميبينيد :

سلام.... السلام علیک یـا غریب الغربا............ پیشاپیش عیدتون مبارک. تو این شبای عزیز مارو هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارین. این تصاویر ریبا بازم منو هوایی دعا کنید کـه ما هم بتونیم حتی اگه شده به منظور یـه بار بیـایم پابوس اقا. کاش منم...........

کاش اقا مارو هم بطلبه و به ما هم لیـاقت اومدن بـه پابوسیشو بده لطفا برا همـه اونایی کـه تا بـه حال نیومدن حرم امام رضا و دلشون برا اقا مـیتپه از ته دلتون دعا کنید با تشکر

*****************************

اللهم صل علی محمد و ال محمد...

لطف کنید هر کی این تصاویرو دید یـه صلوات بفرسته درون حق امام رضا که تا به حرمت این صلوات ها گره از مشگلات همـه باز بشـه و اونایی کـه نیومدن حرم بـه حرمت این صلوات ها اقا بـه اونا هم نظری ه که تا اونا هم بتونن بیـان حرم التماس دعا

تا اينکه بالاخره يکشنبه شب ( 1393/03/18 ) فهميدم ايشون همون خانمي هستند کـه شب ميلاد آقا امام حسين ( عليه السلام ) تماس گرفتند .

بلافاصله با اون خانم قمي تماس گرفتم و ايشون فرداش مبلغي رو بـه حساب واريز د و ميگفتند اگه بشـه من خيلي دوست دارم ايشون شب نيمـه شعبان درون حرم آقا باشند .

من بـه ايشون گفتم : انشاالله . ولي با خودم ميگفتم با اين شلوغي اين ايام مگه ميشـه براي اونا بليط تهيه کرد و ضمنا بايد اونا هم آمادگي سفر رو داشته باشند .

دوشنبه شب ( 1393/03/19 ) با اون خانم و خانواده شون تماس گرفتم و قضيه رو گفتم . بعدا اون خانواده برام تعريف د کـه اون خانم وقتي خبر رو شنيدن آنقدر شوکه شدند کـه دست و پا و زبانشون قفل شده بوده .

اونشب چند پيام از اون خانم دريافت کردم کـه در ذيل اومده :

قلبم داره از جاش درمـیاد، از ذوق دست و پام داره مـیلرزه،از شوق اشکام داره سرازیر مـیشـه بغضی راه گلومو بسته دلم مـیخواد از ته دلم داد ب و بگم امام رضا عاشقتم بگم با این هدیـه ات دیگه من عوض شدم

*****************************

نمـیدونم چی بگم فقط مـیخوام اشک بریزم و برا سلامتیتون دعا کنم من امشب که تا صبح شب زنده داری مـیکنم و برا همـه دعا مـیکنم و مخصوصأ برا شما، مـیخوام امشب رو با آقا جونم امام رضا خلوت کنم و فقط باهاش حرف ب آقای دربان با این خبرتون قلبمو بیشتر از قبل بـه تپش درآوردین خدا شمارو برا خونوادتون حفظ کنـه

*****************************

دیگه بـه هیچی فکر نمـیکنم فقط بـه اومدن فکر مـیکنم بـه اینکه زودتر برسم بـه حرم دعا مـیکنم زودتر جور شـه بیـام چون دلم خیلی پره و بدجوری دلم شکسته فقط مـیخوام بیـام مـیخوام تو حرم آقام گریـه کنم دلم واشـه مـیخوام حرفای دلمو دردامو بهش ب فقط و فقط مـیخوام داد ب یـا امام رضاااااا

*****************************

19 ساله شب و روز دارم انتظارشو مـیکشم فک مـیکردم آقا منو نمـیبخشـه خیلی گریـه کردم و بهش گفتم منو ببخش اما فکر نمـیکردم بـه این زودی ها منو ببخشـه و صدام کنـه یـا امام رضا نوکرتم

*****************************

سلام من الان تو وبتونم اومدم دلمو اروم کنم اومدم که تا از شما و اقاجونم امام رضا تشکر کنم الان فهمـیدم کـه اقا هنوزم دوستم داره با این خبر خوش منم قول دادم همونی باشم کـه اقا دوس داره حالا فهمـیدم اگه هنوزم صداش کنم یـا امام رضا جوابمو مـیده دستمو مـیگیره و بلندم مـیکنـه من نامـه نوشته بودم برا امام و قرار بود 28 این ماه دوستم بیـاد و نامـه رو بیـاره اما قربون امام رضا بشم کـه قبل از این کـه نامـه هام برسه جوابمو داد و دعوتم کرد عاشقتم اقا جونم یـا ضامن اهو .از شما هم کمال تشکر رو دارم عزیز امام رضا انشالله کـه همـیشـه رو سفید بشین

خلاصه اونشب قرار شد اگه بشـه اونا براي روز چهارشنبه ( 1393/03/21 ) بليط تهيه کرده و تشريف بيارن . ضمنا اونا دوتا بچه ديگه هم داشتند کـه اون خانم قمي هزينـه سفر اونا رو هم متقبل شدند .

و درست شب نيمـه شعبان بود کـه مـهمانان ويژه آقا رسيدند . من وقتي براي پاس دوم از آسايشگاه بيرون اومدم ديدم يکي از همکارانم من رو بـه آقايي نشون داد و گفت : ايناهاش خودشـه

و درون اون لحظه بود کـه اون خانواده باصفا و عاشق آقا رو ديدم . جاتون واقعا خالي بود . منکه از خوشحالي درون پوست خودم نميگنجيدم . اونشب اون خانم از خوشحالي زبونش قفل شده بود و نميتونست حرفي بزنـه و فقط اشک ميريخت . ايشون ميگفت : من خيلي حرفها داشتم کـه ميخواستم بـه آقا بگم ولي الان کـه اومدم اينجا هيچي از اون حرفها يادم نمياد و زبونم کاملا بسته شده .

گفتم : شما کـه جاي خود داريد و بعد از مدتها انتظار ، براي اولين بار بـه پابوس آقا اومديد . ولي حتي خدام آقا هم همين رو ميگن کـه وقتي ميايم توي حرم آقا همـه غم و غصه هامون يادمون ميره و انگار هيچ مشکلي نداريم . و اين از برکت وجود آقاست کـه امام رئوف هستند .

و چه زيبا شاعر سروده درون وصف اين حرم مطهر و آقاي مـهربون و عنايتشون بـه مـهمانان عزيزشون

محبوب رضاست هرکه دل ریشتر است

از کعبه صفــــای این حـرم بیشتر است

اینجاست طبیبـــــــی کــه نــدارد نوبـت

هر دل کـه شکسته تر بود پیشتـر است

همونشب برادر ايشون تعريف ميکرد و ميگفت :

روز دوشنبه ( 1393/03/19 ) درون محل کارم با يکي از همکارام صحبت ميکردم . ايشون کـه قرار بود بياد مشـهد بهم گفت : که تا حالا مشـهد نرفتي ؟ من گفتم : نـه نرفتم و خيلي آرزو دارم برم ولي اگه بشـه قبل از خودم م رو کـه خيلي عاشق آقاست بايد بفرستم .

و حدود سه ساعت بعدش شما تماس گرفتي و خبر زيارت رو دادي

دو روز بعد ايميل زير رو از اون خانم قمي دريافت کردم :

سلام

مدت ها پیش غروب یکی از جمعه های غریب دلم بد جور گرفته بود بابت نگرفتن حاجتم کـه مدت ها بود مـیخواستمش ولی هیچ وقت جور نمـیشد

همون موقع بـه دلم افتاد کـه نذری کنم و از همون شب هم نذرم رو شروع کردم

شب شد و با همون دل گرفته و پر از غم خوابیدم

نیمـه های شب  خواب دیدم کـه تو حرم اقا امام رضا ( عليه السلام ) هستم دقیقا همون جايی کـه همـیشـه مـیریم به منظور زیـارت و خوندن دعا و نماز

هام و مادرم نشسته بودن و در حال خوندن قران بودن و من ایستاده بودم

ناگهان صدايی بـه گوشم رسید کـه بهم گفت "چرا به منظور گرفتن حاجتت بـه امام رضا ( عليه السلام ) متوسل نمـیشی ؟ متوسل شو که تا حاجتت رو بگیری "

در همون حین وقتی بر گشتم چشمم بـه ضریح مطهر افتاد و توی خواب یـاد حاجتی افتادم که  براش نذر کردم

از خواب بیدار شدم دیدم دم دمای نماز صبح هست

نماز رو خوندم و خدا رو شکر کردم بابت این راهی کـه توی خواب بهم نشون داد به منظور گرفتن حاجتم

بعد از اون روز من متوسل شدم بـه آقا که تا ماه رجب تموم شد و شعبان آمد

مثل هر سال غم من دوبرابر شد همـیشـه دوست داشتم شب نیمـه شعبان تو حرم آقا باشم ولی آنقدر رو سیـاه بودم کـه فقط حسرت این بودن رو مـیکشیدم

و بـه خاطر همـین هم سال ها دوست داشتم اگر بشـهی رو کـه تا بـه حال نرفته مشـهد پابوس آقا ، راهی کنم اگر چه چند بار هم اقدام کردم ولی خوب نمـیشد

تو این شب و روزهايی کـه متوسل شدم بـه آقا امام رضا ( عليه السلام ) و آقا امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ازشون عیدی خواستم

گفتم آقا امام رضای مـهربونم باشـه اگر دوست نداری بیـام پابوست اگر نمـیخای ضمانتم رو ی و حالا کـه من از اون آهو کمترم

مـیشـه ازتون بخوام خواسته منو برآورده کنید . آرزوی این کهی رو کـه بیشتر از من کـه نـه صد برابر بیشتر ازمن لایق آمدن بـه پابوستونـه سر راه من قرار بدین که تا من بـه این آرزو برسم

و گفتم آقا جون بـه خدا اگر این طور بشـه شما بـه من عیدی بزرگی دادین  و من که تا نیمـه شعبان ازتون عیدی مـیخام ....

حدودا یک سال پیش هم خواستگاری داشتم کـه مقید بـه انجام واجبات و ترک محرمات بود . پسری کـه با تلاش و کوشش خودش داشت روزی درون مـی آورد ولی یـه جای کار گیر داشت  پدری که هیچ جوره راضی به خواستگاری به منظور پسرش از یـه خانواده مذهبی و مقید بـه حجاب نمـیشد و همـیشـه هايی رو بـه پسرش نشون مـیداد به منظور خواستگاری کـه برهنگی رو تمدن مـیدونستن

تو این یک سال ناراحتی های زیـادی کشیدیم غصه های زیـادی خوردیم  اشک های زیـادی ریختیم   زیـاد متوسل شدیم که تا این کـه همون خواب راه رو بهمون نشون داد

و این شد کـه من از امام رضا ( عليه السلام ) و امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) عیدی خواستم

عیدی بدست آوردن اون توفیق و وصلتی کـه انتظار 1 ساله براش کشیده بودم

شکر خدا آرزوی اولم و همون توفیق 1 هفته قبل از نیمـه شعبان برآورده شد  و مـهمان های برگزیده آقا امام رضا ( عليه السلام ) به منظور شب نیمـه شعبان به منظور پابوسی و عرض ادب در کنار ضریح مطهر آرام گرفتند و آرزوی من هم برآورده شد

صبح جمعه روز نیمـه شعبان اون پسر بـه خواستگاری آمد و همـه چیز درون کمال ارامش انجام شد

اقای خادم شما نمـیدونین این روز ها بـه من چی گذشت نمـیدونم چطور تعريف کنم .

این روز ها لحظه ای نبود کـه یـاد چراغونی حرم با صفای آقا نباشم و حسرت نکشم

این روز ها لحظه اي نبود کـه یـاد اون ی کـه آرزوی من رو برآورده کرد نباشم

وقتی شب نیمـه شعبان مادر خواستگارم زنگ زد و گفت کـه ما فردا مـیایم بی اختیـار بغضم ترکید یـاد اون عیدی یـاد اون خواب یـاد ي کـه الان کنار ضریح آقا داره نجوا مـیکنـه دیوونم کرد

تمام این اتفاق ها و آشنايی ها از قبل تعیین شده بود و ما حکمت دیرو زود شدن هیچ چیز رو نمـیدونیم  آمدن من بـه وب شما از طریق وب یکی از دوستان وبلاگم که فقط نظر مـیذاشتن و دیدن پست مربوط بـه اون خانم و ....

من حدود 1 سال هر هفته حرم بی بی مـیرفتم به منظور عرض ادب و توسل بـه ایشون . قسمشون مـیدادم بـه برادرشون که تا گمشده زندگی من رو بهم برسونـه چون واقعا این تنـهايی و فشار ها دیوونم مـیکرد  حرفو حدیث مردم عوام هم کـه ....

من با ایشون تو خود حرم بـه نحوی آشنا شدم . ایشون همونی بود کـه همـیشـه بـه خانم مـیگفتم

مـیگفتم بی بی جان همسری کنارم قرار بده کـه با ایمان باشـه ایمان واقعی داشته باشـه ، با خدا باشـه ، با اخلاق باشـه ، دوستدار اهل بیت باشـه و ...

وواقعا این آقا تو این 1 سال بهم نشون داد کـه همونـه بازم مـیرفتم به منظور تشکر از خانم

ولی 1 سال طول کشید 1 سال عذاب آور

تا این کـه در عرض 1 هفته تمام آمال و آرزوهام برآورده شد .

فقط آرزوي دیدن حرم تو این ماه های عزیز بـه دلم بود کـه انشالله اگر آقا بطلبن قرار شده یـا قبل یـا بعد از ماه مبارک پابوسشون مـیرم اگر بعد از ماه مبارک باشـه کـه با همسرم بـه پابوس و عرض ادب و ارادت خدمتشون مـیرسیم

اقا مـیدونی و مـیدونم گناهکارم . روسیـاهم کمترینم ولی من این رو مـیدونم شما خیلی آقايین ، خیلی بزرگوارین ، خیلی مـهربونید . خودتون همـه چیز رو جفت و جور کردین

به خداوندی خدا آقای من آقاس

اگر تمام لحظه های عمرم رو سر بـه سجده بذارم به منظور شکر گذاری  باز هم کم هست باز هم بندگی نکردم

خدارو صد هزار مرتبه شکر ما و بخصوص من تمام این توفیقات و برآورده شدن آرزو و خواسته ام رو مدیون وجود با کرامت و مـهربان آقا هستم

باشد کـه همـیشـه شکر گذار باشم

با تشکر

بعد از سه روز راز و نياز اين خانواده باصفا با امام مـهربون ، وقت خداحافظي فرا رسيد .

سوزناکترين لحظه اين سفر معنوي کـه من شاهدش بودم لحظه خداحافظي اين خانواده و مخصوصا اين برادر و از آقا بود .سيل اشک و آه اين دو تمامي نداشت .

من الان چندين دقيقه هست که ميخوام حال اونـها رو توصيف کنم ولي کلمات ياريم نميکنند و نميدونم چي بنويسم . فقط ميگم بايد خودتون بوديد و از نزديک شاهد بوديد .

عکسهايي کـه در ادامـه ميبينيد رو اون خانواده گرفتند و لطف د و به من دادند که تا در وبلاگ قرار بدم .

منبع: blogfa.com




[پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين]

نویسنده و منبع |



پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

فضيلت - pasokhgooyan.ir

فضيلت

https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2212 fa

باغبان بوستان فضيلت

https://www.pasokhgooyan.ir/node/49863 <span property="dc:title"> باغبان بوستان فضيلت </span> <div > <img src="https://www.pasokhgooyan.ir/sites/default/files/default_images/9796_0.jpg" width="400" height="300" alt="پيامـهاي زيبا براي زائرين امام حسين فضيلت - pasokhgooyan.ir mimplus.ir" typeof="foaf:Image" /></div> <span rel="sioc:has_creator"><span lang="" about="https://www.pasokhgooyan.ir/user/9" typeof="schema:Person" property="schema:name" datatype="" xml:lang="">mahdi</span></span> <span property="dc:date dc:created" content="2018-02-07T11:28:11+00:00" datatype="xsd:dateTime">چ., 02/07/2018 - 11:28</span> <div property="content:encoded" ><p><strong>غلامرضا گلی‏ زواره </strong><br />اشاره:<br />در شماره هاي گذشته (174و 175) موضوع «باغبان بوستان فضيلت» كه نگاهي بـه زندگي، پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين انديشـه و كارنامـه  علمي و عرفاني آيت الله خوشوقت داشت،  ارائه شد و در آن بـه موضوعاتي همچون «كودكي»، «تحصيلات»، «هجرت بـه قم»، «در محضر آيت الله بروجردي و امام خميني(رحمـهما الله)»، «در محضر علامـه طباطبايي(رحمـه الله)»، «بازگشت بـه تهران»، «سنگر مسجد»،  «تواناييهاي علمي» و.... پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين اشاره گرديد؛ اكنون ادامة اين موضوع ارائه مي شود.<br /><strong>عارف سياست مدار</strong><br />آيت الله خوشوقت اعتقاد دارد با دينداري واقعي و عملي ساختن دستورهاي شرعي و اعتقادي اقتدار به‏ دست مي آيد و عزت جامعه تأمين مي شود. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين بـه باور وي درون نـهضت اسلامي بـه رهبري امام خميني(قدس سره)، اين قدرت ديانت و ايمان بود كه تحول، ايجاد كرد. مسلمانـها هرگاه با اين انگيزه ها ج اند، موفق شده اند و هر گاه براي اموري چون نفت، دموكراسي و مانند آنـها قيام كرديم يا موفق نشديم يا انحرافي درون آن به‏وجود آمد. قدرت دينداري، ظرفيت و تحمل مردم را درون هشت سال جنگ تحميلي ارتقا داد. <br />دشمنان، اين عزت و عظمت متكي بر تقوا و ايمان را تشخيص داده و متوجه شده اند قدرت ما متكي بر سلاح و امكانات اقتصادي و نظاير آنـها نيست. بـه همين دليل مي كوشند از راه‏هاي گوناگون درون ايمان و اعتقادات مردم، خلل به‏وجود آورند. آنان عليه دين كتاب مي نويسند که تا رابطه جوانان را با قرآن و عترت سُست كنند و مي كوشند نيروهايي تربيت كنند که تا سياستهاي ضد ديني آنان را درون كشورهاي اسلامي تعقيب كنند. <br />راه خنثي كردن نقشـه هاي دشمن، درست عمل كردن بـه دستورهاي ديني و شرعي است. که تا زماني كه دين درون جامعه حاكم هست نبايد نگران توطئه‏ های استكباری باشيم. ديانت، مقدمات رشد اقتصادي و اجتماعي را نيز فراهم مي كند و استقلال علمي و فكري را ضامن مي گردد. دين، جامعيت دارد و جوابگوي احتياجات هر عصري است. ما از فراز دين بـه سياست نگاه مي كنيم. و قيام اسلامي با هدايت امام خميني(قدس سره) از وقتي آغاز شد كه رژيم استبدادي پهلوي، اسلام زدايي و مخالفت با موازين ديني را درون برنامـه خود قرار داد. <br />اين عِرق ديني، هنوز هم زنده هست و بـه همين دليل، مردم مؤمن و معقتد، حتي يك ساعت حكومت غير اسلامي، سكولار، لائيك و مادي غربي را قبول نمي كنند. هر سازمان و نـهاد بين المللي را نيز بايد از نگاه دين بنگريم و هر برنامـه اي كه صادر مي كند بايد با قرآن و حديث تطبيق داده شود، صرف اينكه مصوبه اي طرفدار حقوق بشر است، نمي تواند درستي آن را تأييد كند، ملّي گرايي و حركتهاي مردمي نيز امكان دارد از منظر دين مورد تأمل باشد. مُصدّق، مردم ديندار، علما و تشكلهاي خودجوش مثل فدائيان اسلام را ناديده گرفت. فدائيان اسلام بـه او خدمت كردند و زمينـه هاي پيروزي سياسي او را فراهم آوردند بـه شرط آنكه اگر نخست وزير شود، احكام اسلامي را اجرا كند، اما وي بـه وعده خود عمل نكرد؛ درون نتیجه مؤمنان، علما و فدائيان اسلام از او روي برگردانيدند، و  وي تنـها ماند و شكست خورد. <br />آيت الله خوشوقت معتقد هست كسي كه مي خواهد مسائل اسلامي را درون جامعه اجرا كند بايد مرجعيت ديني داشته باشد. موقعي كه انقلاب اسلامي بـه پيروزي رسيد خيلي خوشحال بوديم كه درون اوضاعي باور نكردني، طاغوت بـه لطف خداوند، مضمحل شد و زمينـه براي استقرار نظامي اسلامي به‏وجود آمد كه درون رأس آن مرجع تقليد و فقيه عادل و شجاع بود. از همان موقع بـه وضوح ديدم كه خيليها تلاش مي كنند مشعل اين قيام را خاموش كنند. بيش از سي سال هست استكبار نقشـه مي كشد که تا آن تشكيلات را از بين ببرد؛ بـه اين صورت كه افرادي را  تربيت كرده هست تا درون دانشگاه‏ها اثر بگذارند، بـه بعضي كمكهاي نقدي كرده، فرقه ها و گروه‏هاي ضاله اي را تقويت و تحريك نموده که تا اوضاع را آشفته كنند و اجازه ندهند مردم درون پرتو نظامي اسلامي و شيعي، لذت آرامش، امنيّت و رفاه را درك كنند؛ ولي هيچ كدام نتيجه نداده است.<br />البته اين نيرنگها همچنان ادامـه دارد. افرادي افكار‏آلوده و مسموم خويش را بـه نسل جوان تزريق مي كنند و مجلات رنگارنگ و كتابهاي زيبا و با ظاهر جذاب، امّا حاوي مطالب گمراه كننده و سايتهاي گوناگون درست كرده اند که تا باتلاقهايي را درون اقيانوس جوشان و ايمان و فضيلت به‏وجود آورند. فعاليت فرقه هايي چون وهابي، طالبان، تكفيريها، القاعده و مانند آن درون زمان رژيم ديكتاتوري پهلوي كم و محدود مخفي بود؛ ولي حالا آنان تحرّكات خود را افزايش داده اند و حيله هايشان گسترده شده است. <br />اميدواريم إن شاء الله مسئولان، متوجه باشند خطر از كجا مي يابد و چگونـه بايد براي خنثي كردن آن اقدام كرد؛ همان گونـه كه درون برابر تهاجم بعثيها، دفاع نظامي لازم بود، امروز هم دفاع فرهنگي ضرورت دارد و اگر تمـهيداتي انديشيده نشود، اين آب تلخ و آلوده، وارد درياي شيرين مي شود و فكر فرزندان ما كم كم تسخير مي شود. <br />به باور مرحوم خوشوقت، دوام اسلام درون زمان غيبت امام معصوم(علیـه السلام) بـه نظامي هست كه درون رأس آن ولي فقيه قرار دارد، كه ناظر اجراي احكامي هست و علاوه بر مقام فقاهت و اجتهاد درون تمام شئون كشوري بايد مقاوم و شجاع، مدير و مدبر باشد و اينكه فقيهي عالم بـه دستورهاي ديني و برخوردار از تقوا و عدالت شايسته حاكميت اسلامي است، يك موضوع عقلي است. او درون امور فني و تخصصي با افراد متخصص و متبحر، م مي كند، بهترين تصميمـها را مي گيرد، حمايت از چنين شخصي از واجبات مسلّم اقشار گوناگون هست و اگر مردم درون صحنـه نيايند او نمي تواند بـه وظيفه خود عمل كند و خانـه نشين مي شود.<br />وظيفه هر كدام از ما، تلاش براي دوام اسلام هست كه مقدمـه تحقق اين امر، ولي فقيه و تشكيلاتي اسلامي است. بنابراين هر كس عزت اسلام و جامعه اسلامي را مي خواهد بايد پشتيبان ولي فقيه باشد.<br />همچنين رهبر نظام اسلامي براي عملي ساختن برنامـه هاي خود بـه بازوهايي نياز دارد. مردم بايد كمك كنند که تا افراد سالم، خيرخواه و خوش فكر، وارد عرصه مديريتي كشور شوند و اگر ما مي خواهيم كسي را براي اين امور برگزينيم بايد جوابگوي اتفاقات، عوارض و تبعات ورود افراد ناسالم باشيم.<br />در واقع، اقشار گوناگون درون خدمت و يا خيانت افراد نقش دارند و بايد مراقب باشند افراد ناصالح و ناباب روي كار نيايند؛ زيرا عزت، استقلال كشور، ديانت و بيت‏المال درون معرض خطر قرار مي گيرد. <br />آيت الله خوشوقت، جواناني را تربيت كرد كه فداكار، مبارز و حق جو بودند؛ بـه همين دليل عوامل امنيتي و كارگزاران رژيم پهلوي بـه فعاليتهاي وي حساسيت هاي ويژه اي داشتند. افرادي كه افكار الحادي، ماركسيستي و توده اي نيز داشتند مي كوشيدند شبهه هايي بـه وجود آورند که تا جوانان را از محفل ايشان دور كنند؛ اما دست پرورده هاي اين مجتهد عارف غالباً انقلابي، علاقه مند و مجري فرامين امام خميني(رحمـه الله) و آماده فداكاري درون جبهه ها و خدمت درون نـهادهاي جوشيده از انقلاب اسلامي بودند. وي تصريح كرده است: پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين «در ايام اختناق و حكومت طاغوت، مواظب بودم جوانان بـه طرف آنان نروند، شبهات ايجاد شده را خنثي مي كردم، باورمان اين بود كه از منظر ديانت، دستورات قرآن، پيامبر و ائمـه هدي، حتي يك لحظه هم نبايد شاه درون رأس امور باشد؛ لذا اگر ادعايي مي كردند، جواب مي داديم،  تخريب مي كرديم كارهاي خلاف آنان را افشا مي كرديم، مردم را نسبت بـه كارنامـه سياه آنان آگاه مي نموديم.»<br />آيت الله خوشوقت(رحمـه الله) تابع مكتب فقهي آيت الله بروجردي و امام خميني(رحمـهما الله) بود و در مبحث ولايت فقيه و فقه حكومتي،  ديدگاه‏هاي امام خميني(رحمـه الله) را ترويج مي كرد، وي از همان اوايل نـهضت اسلامي درون كنار امام بود و بعد از اينكه بـه تهران انتقال يافت، منزل و پايگاه تبليغاتي او كه مسجد امام حسين(علیـه السلام) بود محل رجوع مبارزان و نيروهاي انقلابي قلمداد مي شد و تا اوج گيري قيام، درون متن مبارزه بود و اگر چه درون عرصه هاي فرهنگي ـ  اجتماعي تلاش مي كرد، ولي از مطرح گرديدن پرهيز داشت.<br />او هر چند از نزديك ترين افراد بـه امام بود، اما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با آنكه مقامـها و مناصب متعددي بـه ايشان پيشنـهاد شد،  آنـها را نپذيرفت و صرفاً عضويت درون شوراي عالي انقلاب فرهنگي را بـه عنوان نماينده امام درون اين شورا قبول كرد. خود آن بزرگوار بـه اين موضوع اشاره مي كند: «فعاليت هايم درون مسجد امام حسين(علیـه السلام) زياد بود. با اين همـه، امام امر كردند كه اين مسئوليت را بپذيريم و چند سالي درون اين شورا عضو بودم. مقدر گرديد علومي را كه درون دانشگاه‏ها تدريس مي شود بازبيني و بررسي كنيم و آنـهايي را كه مخالف موازين اسلامي مي باشد اصلاح كنيم. با همكاري اعضاي شورا عده اي از علما را فرا خوانده و آنان را مأمور كرديم همگام با عده اي از دانشگاهيان مؤمن و متدين و متخصص بـه خصوص درون رشته علوم اسلامي، علوم و معارفي را كه بايد درون دانشگاه بـه دانشجويان آموزش داده شود بررسي كنند. درون شورا از نظر علمي و تخصصي پخته شد و بعد بـه قم بُردند که تا علماي حوزه، موضوعات را ارزيابي كنند؛ امّا عملاً تلاشـهايي كه صورت گرفت، كاملاً پياده نگرديد و لذا دانشگاه ما همچنان داراي مشكلاتي درون عصر فرهنگ و ديانت مي باشد.»<br />ايشان عقيده دارد همانـهايي كه دانشگاه به‏خاطر اصلاح و تصفيه آنان، تعطيل شد، دوباره سر كار آمدند و حتي حقوق معوقه ايشان پرداخت شد. <br />آيت الله خوشوقت درون مسائل سياسي روز، روحاني مطلع و در عين حال، صريح و صاحب نظر بود. هميشـه روي ميز كارشان درون منزل، انبوهي از بولتنـها،  جرايد، نشريات، گزارشـهاي سياسي و اجتماعي قرار داشت. او حوادث و جريانـهاي روز را بـه دقت رصد مي كرد و از اوضاع و احوال با خبر بود. وي بـه عملكرد برخي افراد كه درون برهه هايي روي كار آمدند و پيرو افكار وارداتي، سكولار و لائيك بودند معترض و منتقد بود و تحليلهاي اين افراد را درون روزنامـه ها و نشريات، مضر و خطرناك توصيف مي كرد. اگر هم كارنامـه كارگزاري را تأييد مي كرد، خطاها و نارساييها را پدرانـه و مشفقانـه تذكر مي داد. <br />عهد و پيمان او با افرد بر اساس ديانت، درستي و خدمتگزاري و پيروي از ولايت فقيه بود و در صورتي كه آنان از انقلاب، رهبري و مردم متدين فاصله مي گرفتند،  هشدار مي دادند و ديگر از ايشان حمايتي نمي كردند. موقعي كه جنگ تحميلي آغاز شد، براي تقويت روحيه رزمندگان،  مكرر درون جبهه هاي نبرد عليه متجاوزان، حضور مي يافت.<br />آيت الله خوشوقت درون ماجراهاي مربوط بـه قتلهاي زنجيره اي و آشوبهاي سال 1387، بصيرت و بينش سياسي خود را نشان داد و در رخدادهاي بعد از انتخابات سال 1388، بـه روي فتنـه گران خط قرمز كشيد و تأكيد كرد آنان از نظام اسلامي و رهبري فاصله گرفته و منحرف شده اند و ناسپاسي و برگشتن آنان را از نعمت انقلاب يك نوع ارتداد سياسي تلقي كرد. <br />حجت الاسلام و المسلمين صديقي متذكر شده است،  همراه تعدادي از طلّاب خدمت مقام معظم رهبري رسيديم، فرمودند: «تنـها بـه علم و اراده خودتان متكي نباشيد، طوفانـها زياد هست كه گاهي شدت مي يابند و حفظ كردن خود درون اين ناملايمات سخت مي گردد. بايد درون چنين مواقعي خودتان را بـه جايي و كسي متصل كنيد.» عرض كردم: «از چه كسي استفاده كنيم؟» فرمودند: «به آيت الله خوشوقت و آيت الله صفايي بوشـهري.» وي مي گويد بارها مرحوم خوشوقت مي گفتند: «اطاعت از رهبري بر همـه واجب هست و تخلّف و عدم حمايت از ايشان، هر دو حرام است. گاهي سكوت كردن هم تخلف محسوب مي شود. جامعه بايد درون تمام امور، حول محور ماه منير و منوّر ولايت كه اكنون درون وجود مبارك هديه الهي و ذخيره خداوندي حضرت آيت الله خامنـه  اي تحقق دارد، باشد.»<br />آيت الله خوشوقت از سوابق آشنايي خود با مقام معظم رهبري، اين گونـه سخن گفته است: «ايشان درون مدرسه حجتيه قم، طبقه بالايي ما، حجره داشتند. ايشان چون پدرش مرحوم سيد جواد خامنـه اي دچار بيماري چشمي گرديد، براي پيگيري معالجات ابوي بـه مشـهد رفتند و ديگر بـه قم باز نگشتند؛ اما دوباره درون تهران،  آشنايي ما ادامـه يافت.»<br />مرحوم خوشوقت نـهايت احترام و توجه و علاقه را بـه مقام معظم رهبري داشته اند. هيچ گاه ديده نشد كه ذره اي حالت انتقاد و گلايه یـا اموري كه انسانـهاي گرفتار هوا و هوس مطرح مي كنند، درباره رهبري بروز دهند؛  بلكه مدام، ذكاوت،  هوشياري، تدبير و فراست آيت الله خامنـه اي را درون حل مشكلات كشور، تحسين مي كردند. آقا هم عنايت ويژه اي بـه ايشان داشته اند و بعد از وصلت فرزند ارشدشان با خانواده آيت الله خوشوقت، اين ارتباط و همدلي مضاعف شد. رابطه آيت الله خوشوقت با مقام معظم رهبري؛ عميق،  مداوم و مسلّم بود و رفت و آمدهاي مكرّري بـه بيت رهبري داشتند. انس سابقه دار ايشان با مقام معظم رهبري باعث شده بود كه ايشان،  اشخاصی را درون امور خودسازي و اخلاقي بـه آيت الله خوشوقت ارجاع دهند. <br />از عواملي كه نشان مي دهد مرحوم خوشوقت بـه مسائل جهان اسلام و تشيع توجّه دارد، تأسيس مؤسسه اطلس تاريخ شيعه تحت اشراف ايشان و به مديريت ابوالفضل بنايي است. كتاب اطلس تاريخي جهان اسلام كه از آثار فاخر اين مؤسسه درون حوزة  تاريخ اسلام هست با مقدمـه آيت الله خوشوقت انتشار يافت كه درون فرازي از اين مقدمـه آمده بود: <br />«امروزه با گسترده شدن امكانات پژوهش درون اين زمينـه ها (تاريخ عهد پيامبر و ائمـه) بستري براي اهتمام بيش‏تر بـه تاريخ پيشوايان ديني با پرداختن بـه قرائن زماني و مكاني نزول قرآن و صدور روايات و نيز توجه ويژه بـه جغرافياي تاريخي اين دوره فراهم شده است. طرح اطلس تاريخ اسلام بي ترديد گامي بديع و مؤثر درون راستاي تحقق بخشيدن بـه انتظارات موجود درون اين زمينـه مي تواند باشد. <br /><strong>تنديس تقوا</strong><br />در جامعه اسلامي كه نظام حاكم بر آن هم از ديانت تغذيه مي كند، شايسته هست جويبارهايي جاري باشد كه بـه صفاي معنوي، حيات روحاني و پويايي آن درون مسير قرآن و عترت كمك كند. يكي از اين جويبارهاي جان بخش كه درون اوج معنويت و معرفت قرار داشت و مدتي متجاوز از نيم قرن براي رشد و شكوفايي نـهالهاي ناب ايمان و پارسايي درون ميان اقشار مردم، مي كوشيد آيت الله خوشوقت است.<br />او عمري با پرتوافشاني ملكوتي، بـه عنوان عالمي ديني درون ميان شيعيان زندگي كرد. مردم، كردار و رفتارش را كه متكي بر موازين اعتقادي اسلام بود،  مي ديدند و تجربه مي كردند؛ امّا چون شأني براي خود قائل نبود و ادعايي نداشت و از آشكار نمودن گوهرهاي نفيسي كه درون اعماق روح او درخشندگي داشتند، اجتناب مي كرد، كم‏تر ابعاد و زواياي عرفاني و اخلاقي ايشان معرفي شده است.<br />از نمونـه هاي فروتني ايشان، آن هست كه هيچ گاه بروز نمي داد سالها از محضر بزرگاني چون آيات محترم بروجردي و امام خميني بهره و هنگامي كه امام خميني(رحمـه الله) درون نجف اشرف به‏سر مي بر اساس شناختي كه از اين شاگردشان داشتند، اجازه اي برايشان صادر كرده و به وي اختياراتي درون استفاده از وجوه شرعي داده بودند. <br />وي بر اساس فراست ناشي از تزكيه، بصيرت سياسي فوق العاده اي داشت و از اين روي، افراد و جريانـها را بـه لحاظ موضعگيريها و سوابق و كاركردها مي شناخت؛ اما اين آگاهي او مبتني بر تقواي سياسي بود و سياست ورزي اين فقيهِ زاهد، متدينانـه بود. <br />معرفت وي درباره اهل بيت(علیـهم السلام) با ارادتي صادقانـه و خالصانـه نسبت بـه آن ستارگانِ  فروزانِ آسمان طهارت و عصمت،  توأم بود. او اعتقاد داشت اگر فرهنگ ائمـه و سيره آن بزرگان را درون جامعه عملي سازيم تمام شئونات فرهنگي، اقتصادي و دفاعي ما تنظيم مي شود.<br />آيت الله خوشوقت، خيلي كم سخن مي گفت و غالباً درون محافل و مجالس، سكوت مي كرد؛ اما آنچه را بر زبان مي آورد، حاوي دقت نظر، ژرف كاوي و تشخيصي درست بود. وي درون ارتباط با مردم، شرايط و مقتضيات افراد را درون نظر مي گرفت؛ بـه گونـه اي كه هر كس درون محضرش، حاضر مي شد،  ابتدايي ترين مسائل كلامي، شرعي و عرفاني را از ايشان مي آموخت و اين ارتباط برقرار كردن با اقشار گوناگون درون سطوح متفاوت و وقت گذاشتن براي حلّ مشكلات آنان از رموز موفقيت ايشان بـه شمار مي رود.<br />همچنين وقتي افراد صاحب منصب و كارگزاران با ايشان ملاقات مي كردند، درون فرصتي بسيار كوتاه رهنمودهايي بـه آنان مي دادند و نصايحي را تذكر مي دادند و اجازه نمي دادند اين ديدار، طولاني شود؛ اما درون عوض براي نوجوانان، زمان مي گذاشتند و سالها اين رويّه را ادامـه دادند. درس اخلاق كاربردي و سازنده، توجه بـه خواسته هاي مردم، اُنس با بسيجيان، رزمندگان، خانواده هاي شـهدا، درون طول حدود نيم قرن، از وي چهره اي دوست داشتني، جذّاب و مردمي ساخت. سعه صدر كم نظيرشان درون برخورد با افراد با گرايشـهاي گوناگون، ستودني بود. اصرار فراوان شـهيد بزرگوار آيت الله قدوسي جهت بازگردانيدن آيت الله خوشوقت بـه قم و برپايي كرسي درس اخلاق، و اينكه مرحوم خوشوقت را بهجت عصر معرفي كرده اند حاكي از رتبه معنوي ايشان است.<br />به گفته آيت الله صفايي بوشـهري، بسياري بـه وي پيشنـهاد مرجعيت دادند؛ ولي او سكوت مي كرد. اخيراً هم، افراد را بـه رهبر معظم انقلاب ارجاع مي دادند و مي گفتند الحمد لله ايشان با آن تقوا، علم و درايتي كه دارند، كفايت مي كنند. اخلاص آيت الله خوشوقت،  او را فوق العاده كتوم كرده بود. آيت الله ممدوحي مي گويد: «يك روز ناهار، مـهمان ايشان بودم. يك ليوان شير و مقداري نان بيات گرديده برايم آورد و خودشان هم از آن خوراك تناول كرد. گاهي مي ديدم كه كنار دست ايشان كيسه اي نان خشك ديده مي شود و گاهي از آن مي خورد و مي گفت من خشن خور هستم؛ ولي همين انسان اگر ميهمان كسي مي شد، بـه گونـه اي ديگر رفتار مي كرد و در واقع آن زهد و وارستگي خود را پنـهان مي كرد. گاهي تابستانـها كه درون كرمانشاه بـه منزل ما تشريف مي آورد از اوّل شب که تا صبح، نماز شب را دو ركعت دو ركعت مي خواند و بين نمازها استراحت مي كرد و در واقع خواب پيوسته نداشت. <br />سلوك عرفاني كه آيت الله خوشوقت پذيرفته بود، طريقتي مبتني بر شريعت بود و خود نيز همين مسير را پيمود و مروّج چنين ديدگاهي درون جامعه شد. بـه اعتقاد وي،  شريعت، غايتي دارد و  آن ايمان هست و اگر آدمي، واجبات را انجام دهد و محرمات را ترك كند، بـه طور قطع، ميزان باورهايش بـه خدا،  معصومين و معاد بالا مي رود. وقتي اين ويژگيها ارتقا پيدا كرد براي تكميل فضايل و مكارم و آراسته نمودن باطن و نفس بـه خصال ملكوتي مي كوشد.<br />او مي گويد: منشأ تمامي صفات زشت، ضعف ايمان  است و اين حالت،  حكايت از آن دارد كه فرد فرو غلطيده درون خوي مذموم بـه فرمانـهاي الهي توجهي ندارد؛ ولي اگر انسان تصميم گرفت فرامين الهي را اطاعت كند بـه صراط مستقيم گام مي گذارد و روز بـه روز چون مرتكب خلاف و گناه نمي شود تمام خصال منفي از وجودش زايل مي شود و حالاتي مناسب ايمان درون وجودش شكوفا مي شود؛ ايماني كه اين گونـه بـه دست آمد ميوه اي بـه نام بصيرت دارد و حجابها برطرف مي شود، كسي كه كار خير مي كند و حرامي انجام نمي دهد ايمانش درون تزايد هست و اين آدم، چنان ترقي مي كند كه بر اثر آن، حقايقي را درك مي كند،  مسائلي را مي فهمد كه ديگران قدرت درك آنـها را ندارند؛ امّا اگر همين فرد خيّر، مرتكب گناهي شود، براي رشد خود موانعي بـه وجود مي آورد و از مشاهده حقايق محروم مي شود. استاد رشاد مي گويد: «شخصي از مرحوم خوشوقت پرسيد: عرفان كدام هست و چه كنيم که تا به اين عرصه گام نـهيم.» پاسخ دادند: «عرفان همين هست كه واجبات را انجام دهي و محرمات را ترك كني.» ابتدا فكر كرديم ايشان با اين پاسخ خواسته هست از موضوع مذكور، طفره برود،  ولي مقداري كه جلوتر رفتيم ديديم حرف درستي هست و ما اگر بـه همين رساله عمليّه مراجع تقليد عمل كنيم،  مشكلات، سراغمان نمي آيد و از انحراف نجات پيدا مي كنيم.<br />آيت الله خوشوقت خود، اين راه را پيمود و به مشاهداتي توأم با بصيرت و كشف و شـهود معنوي دست يافت. حجت‏الاسلام و المسلمين صديقي مي گويد: «آيت الله خوشوقت درون عالم مكاشفه از دستان مبارك حضرت علي(علیـه السلام)  جامي دريافت كرد و جرعه هايي از آن را نوشيد و بعد از آن، ميزان معرفت وي، نسبت بـه معارف قرآني، روايي و ادعيه افزايش پيدا كرد»؛ امّا آيت الله خوشوقت اين گونـه كرامات را مكتوم نگاه مي داشت. مخالف مطرح كردن آنـها بود. آيت الله خوشوقت هنگام موعظه خود درون مسجد امام حسن مجتبي(علیـه السلام) درون سال 1389 ش از تقويت احتمال وقوع زلزله اي شديد درون تهران، درون آينده اي نزديك بـه دليل وقوع گناه، خلاف و فساد درون جامعه سخن گفت و اهالي را بـه توجه و روي آوردن بـه مسجد، عبادت، ذكر و فضيلت دعوت كرد و از آنان خواست براي جلوگيري از بلايا دسته جمعي دعا كنند. <br /><strong>پرواز بـه سوي ملكوت از كنار خانـه خدا</strong><br />آيت الله خوشوقت درون اواخر ربيع‏الأول 1434 ق براي انجام اعمال عمره مفرده، عازم سرزمين حجاز شد و بعد از اقامتي شش روزه درون مدينـه منوره، روز چهاردهم بهمن ماه سال 1391 ش براي برگزاري مناسك عمره مفرده رهسپار مكّه مكرّمـه شد و بعد از خاتمـه اعمال عبادي مذكور، دچار اختلال درون دستگاه تنفس شد و از پانزدهم بهمن ماه بـه علت عفونت حادّ ريوي درون بيمارستاني درون شـهر مكّه بستري شد. شدت عارضه بـه حدّي بود كه اين عفونت بـه دستگاه گردش خون سرايت كرد و به از كار افتادن كليه ها منجر شد. <br />روند درمانشان طي بيش از دو هفته، بـه گونـه اي پيش رفته بود كه امكان انتقال ايشان بـه تهران را درون روز اول اسفند ماه فراهم ساخته بود؛ اماّ ناگهان با بازگشت دوباره عفونت ريوي، اختلال درون عملكرد قلب و عروق وضعف شديد جسماني، درون سن 86 سالگي و در دوم اسفند 1391 ش / نـهم ربيع الثاني 1434 هجري بـه سراي باقي كوچ كرد. تقدير چنين بود كسي كه سالهاي متوالي از سنگر مسجد و كانون عبادت و تقوا بـه هدايت نفوس مشتاق اهتمام داشت و عمري خالصانـه، مروّج ديانت و فضيلت بود، درون كنار خانـه خدا بـه آغوش خدا بازگردد. <br />سپس پيكر ايشان از عربستان بـه ايران انتقال يافت. روز شنبه پنجم اسفند مقام معظم رهبري با حضور درون دانشگاه تهران بر پيكر مرحوم آيت الله خوشوقت، نماز اقامـه كردند و بعد از تشريفات شرعي پيكر ايشان با حضور اقشار گوناگون مردم، علما، طلاب و دانشگاهيان بـه سوي حرم مطهر حضرت عبد العظیم حسني تشييع و در جوار بارگاه ملكوتي آن امامزاده محدث بـه خاك سپرده شد. <br />مقام معظم رهبري بـه مناسبت درگذشت اين عالم عامل، پيام تسليتي صادر فرمودند كه متن آن چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم. با تأسف و اندوه فراوان، خبر رحلت عالم ربّاني، سالك الي الله و عارف بالله مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عزيز الله خوشوقت «رضوان الله عليه»  را دريافت كردم. عمري با بركت، سرشار از معنويت و تهذيب و گامـهاي پيوسته درون سلوك الي الله همراه با مجاهدتي كم نظير درون تربيت نفوس مستعد و دلهاي مشتاق، خلاصه اي از زندگي نامـه اين روحاني مـهذب و اين معلم اخلاق و معرفت است. بي شك فقدان اين شخصيت ممتاز براي آشنايان رتبه معنوي آن بزرگوار، مصيبتي اندوهبار و براي شاگردان و مستفيضان محضر پُرفيض او، ثلمـه اي بزرگ است. اين جانب تسليت صميمانـه خود را بـه خانواده مكرّم و فرزندان محترم و ديگر بستگان و به همـه ارادتمندان ايشان معروض مي دارم و علو درجات و شمول رحمت حق و حشر با اولياء الله را براي روح مطهرشان از خداوند متعال مسئلت مي كنم. سيد علي خامنـه اي، 2/12/1391.»<br />مراسم بزرگداشت اين معلم اخلاق، روز يك شنبه 6 اسفند 1391 ش از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظله) درون حسينيه امام خميني تهران برگزار شد.<br />حضرت آيت الله خامنـه اي (مدظله) تأكيد فرمودند: «اميدواريم بركات آيت الله خوشوقت منقطع نشود و بركات ايشان استمرار داشته باشد، بعد از رها شدن از قيد مادي و ماديت ارواح بندگان خوب خدا، تواناييهاي بيش‏تري دارند، دعا مي كنند، دستگيري مي كنند و هدايت مي كنند.» </p> </div> <div > <div >برچسب‌ها</div> <div > <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2508" rel="dc:subject" hreflang="fa">بوستان</a></div> <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2212" rel="dc:subject" hreflang="fa">فضيلت</a></div> </div> </div> <ul ><li >تعداد بازدید 185</li></ul><section><h2>افزودن دیدگاه جدید</h2> <drupal-render-placeholder callback="comment.lazy_builders:renderForm" arguments="0=node&1=49863&2=comment&3=comment" token="mFb7CNNjBpMRQwYztR0SUOeWAul3oDQnEtk_0iks2O8"></drupal-render-placeholder></section> Wed, 07 Feb 2018 11:28:11 +0000 mahdi 49863 at https://www.pasokhgooyan.ir

الگوي فقاهت و فضيلت

https://www.pasokhgooyan.ir/node/49986 <span property="dc:title">الگوي فقاهت و فضيلت</span> <div > <img src="https://www.pasokhgooyan.ir/sites/default/files/default_images/9796_0.jpg" width="400" height="300" alt="پيامـهاي زيبا براي زائرين امام حسين فضيلت - pasokhgooyan.ir mimplus.ir" typeof="foaf:Image" /></div> <span rel="sioc:has_creator"><span lang="" about="https://www.pasokhgooyan.ir/user/9" typeof="schema:Person" property="schema:name" datatype="" xml:lang="">mahdi</span></span> <span property="dc:date dc:created" content="2018-02-01T12:24:00+00:00" datatype="xsd:dateTime">پ., 02/01/2018 - 12:24</span> <div property="content:encoded" ><p><strong>عبد الكريم پاك‌نيا تبريزي</strong></p> <p><strong>اشاره: گزارشي از حماسة حضور</strong></p> <p>بزرگ‌ترين اجتماع شيعيان جهان با حضور 17 ميليون نفر از 60 كشور درون كربلاي معلا برگزار شد. اربعين حسيني را مي‌توان بزرگ‌ترين اجتماع شيعيان دانست كه بـه صورت سالانـه و با حضور ميليون‌ها عاشق دلباخته برگزار مي‌شود. اين اجتماع پرشور كه درون زمان متوكل‌ها و صدام‌ها با سختي و مشقت فراواني همراه بود، چند سالي هست كه با عظمت و شكوهي دو چندان برگزار مي‌گردد.</p> <p>حضور عاشقان حسيني با پاي پياده و با خلق صحنـه‌هاي اعجاب‌آور از شور و شعور، نماد اتحاد و همدلي شيعيان و عشق الهي آنان بود. بـه گزارش خبرگزاري حوزه، مقامات عراقي آمار زائران امسال را حدود 17 ميليون نفر برآورد كرده بودند كه 10 ميليون نفر آنان از 60 كشور جهان آمده بودند. اين آمار شامل چند روز قبل از اربعين حسیني که تا روز اربعين بود و در روز اربعين حدود 3 ميليون نفر گرداگرد حرم سالار شـهيدان طواف مي‌كردند. اولين گروه زائران پياده، شيعيان بصره و جنوب عراق بودند كه از ابتداي ماه صفر حركت خود را آغاز كرده بودند و اوج عظمت و شور اين حركت بي‌نظير درون مسير نجف اشرف بـه كربلا ديده مي‌شد. مسير 80 كيلومتري نجف که تا كربلا، با 1400 تير چراغ برق شماره‌گذاري شده که تا در صورت نبود امكانات اطلاع‌رساني و ضعف آنتن‌دهي تلفن‌هاي همراه، زائران يكديگر را پيدا كنند.</p> <p>در اين مسير حدود هزار هيئت مذهبي آماده پذيرايي و خدمت‌رساني بـه زائران بودند و تمام نيازهاي زائران را مـهيا كرده بودند. اطعام 17 ميليون نفر درون چندين نوبت را با هزينـه‌هاي دولتي نمي‌توان تأمين كرد و تنـها شور و عشق مردم پشتوانـه اين حركت ارزشمند است[1].</p> <p><strong>جرعه‌اي از لذتهاي معنوي</strong></p> <p>چند روز بـه اربعين بود[2] كه مطالعة مطلبي دلم را بـه آستانة حرم امام حسين(علیـه السلام) برد. يك لحظه با خدا نجوا كردم كه: خدايا! اين همـه از تو عمر گرفته‌ام؛ اما هنوز يك زيارت اربعين ـ كه از نشانـه‌هاي شيعه شمرده شده است[3] ـ‌ درون نامة‌ اعمالم ثبت نشده است. بعد بـه امام حسين(علیـه السلام) عرضه داشتم: آقاي من! معلوم نيست من اربعينـهاي ديگري را درك كنم. چه مي‌شود مرا نيز درون رديف زائرين اربعين امسال قرار دهي؟ همان روز از امام(علیـه السلام) برات كربلا را گرفتم و با تعطيل تمام برنامـه‌ها بـه همراه گروهي از عاشقان راه افتادم و با تمام وجود دريافتم كه سالار شـهيدان چه زيبا از زائرين دعوت شده‌اش درون اربعين پذيرايي مي‌نمايد كه انسان احساس مي‌كند درون تمام عمرش هرگز بـه چنين لذت معنوي‌اي دست نيافته است؟</p> <p>گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مـهر<br />آن مـهر بر كه افكنم اين دل كجا برم</p> <p>گرچه زيارت اربعين با اين توصيفات درك نمي‌شود و حتماً بايد آن‌ را از نزديك ديد و لمس كرد؛ وگرنـه هيچ‌گاه نمي‌شود بـه بخش اعظم معارف عاشورايي دست يافت؛ امّا بـه توصية دوستان چند نكته درون اين رابطه اشاره مي‌كنيم:</p> <p><strong>سابقة زيارت اربعين</strong></p> <p>زماني كه سفر پياده، مخفيانـه و با ترس و لرز اربعين بـه عشق ابا‏عبدالله(علیـه السلام) از دل بيراهه‌ها انجام مي‌شد، بندگان صالح، علما و اولياي الهي براي زيارت سيد الشـهدا(علیـه السلام) درون روز اربعين اهميت و جايگاه والايي قائل بودند و پياده از نجف اشرف بـه سوي كربلا رهسپار مي‌شدند. اين مراسم از روز اربعين سال 61 هجري با «جابر بن عبد الله» نخستين زائر كربلا آغاز شده و با وجود حكام سفاك و خونريز اموي و عباسي، با حضور امام سجاد، امام باقر، حضرت زينب، اهل بيت امام حسين و ا معصوم(علیـهم السلام) ادامـه پيدا كرده هست و بعد توسط علماي بزرگي همچون: شيخ انصاري، محدث نوري، علامـه جعفري، علامـه اميني، شـهيد نواب صفوي و... پي گرفته شده که تا اينكه امروزه بـه هفده ميليون نفر زائر عاشق رسيده است، گرچه امروزه نيز اين سفر معنوي خالي از خطر نيست.</p> <p><strong>شـهود عرفاني درون مسير نجف ـ كربلا</strong></p> <p>سفر اربعين بـه سمت كربلا، يك سفر فوق العاده معنوي است. اگر مي‌خواهيد شـهود بسياري از مراتب عاليِ معنويت درك نماييد، درون ميان جمعيت انبوهِ زائرينِ اربعين حضور پيدا كنيد، آنجا خواهيد فهميد كه درون مقابل اين عظمت چيزي نيستيد. آن وقت احساس صحراي محشر را پيدا خواهيد كرد، با اين تفاوت كه درون اين مسير، امام حسين(علیـه السلام) عنايت  ويژه‌اي بـه شما دارد.</p> <p>تا وقتي كسي خودش اربعين بـه كربلا نرود و در ميان خيل عظيم عاشقان امام حسين(علیـه السلام) پياده بـه سمت كربلا حركت نكند و آن فضاي پرجاذبه و استثنايي را از نزديك لمس ننمايد، نمي‌تواند شكوه و لذتِ بي‌حد آن را درك كند و حرارتي را كه اين حركت درون قلب او ايجاد مي‌كند، حس نمايد. بايد با پياده‌روي اربعين از عمق جان مرحله‌اي از سير و سلوك معنوي را تجربه كرد.</p> <p>در بيابان گر بـه شوق كعبه خواهي زد قدم<br />سرزنشـها گر كند خار مغيلان، غم مخور[4]</p> <p><strong>فرهنگ عصر ظهور</strong></p> <p>بدون ترديد عصر ظهور و انقلاب جهاني حضرت مـهدي(عج) فقط يك انقلاب سياسي، نظامي يا اجتماعي ساده نخواهد بود؛‌ بلكه طبق مضامين روايات مـهم‌ترين بُعد قيام جهاني آن گرامي، بخش تحولات فرهنگي درون درون افراد و جامعه خواهد بود. درون آن عصر دل انگيز و شورآفرين انسانـها از درون متحول مي‌شوند و بينشـهاي مادي بـه معنوي و روحاني تبديل مي‌شود. كوتاه‌بينيهاي افراد جاي خود را بـه دور انديشي و تفكرات عميق انساني خواهد داد و در اثر انقلاب دروني انسانـها و اصلاحات واقعي، مدينة فاضله تشكيل خواهد شد. جامعة جهاني آنچنان ارتقاي فرهنگي و عقيدتي خواهد يافت كه ارتباطات صحيح انسانی ـ كه تمام انبيا،‌ اوليا و صلحا براي تحقق آن تلاش كرده‌اند ـ‌ بـه اوج خود خواهد رسيد.</p> <p>طبق روايات درون عصر ظهور ـ با ارتقاء سطح فرهنگ ـ‌ مردم صفات اخلاقي را درون آن عصر چنان آموخته و در وجودشان پياده مي‌كنند كه اعتماد بـه همديگر بـه بالاترين سطح خود مي‌رسد،‌ بـه طوري كه يكديگر را محرم و دوست صميمي خود بـه حساب مي‌آورند. امام باقر(علیـه السلام) اين صميميت و اعتماد عمومي را چنين تبيين مي‌فرمايد: «أَتَى الرَّجُلُ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَمْنَعُهُ؛[5] درون آن دوران هر نيازمندي از جيب برادرش بـه مقدار نياز برمي‌دارد و برادرش نيز جلوگيري نمي كند.» و شما نمونـه‌اي از آن انقلاب فرهنگي، تحول معنوي و ارتباطات صحيح انساني را درون مراسم اربعين بـه وضوح مشاهده مي‌كنيد كه با وجود آن جمعيت انبوه و بي‌نظير، هرگز از تخلفات، سوء استفاده و ساير منكرات اثري نمي‌بيني.</p> <p>شما درون اجتماع ميليوني اربعين اين واقعيت را حس مي‌كنيد كه چگونـه عاشقان امام حسين(علیـه السلام) تمام هستي خود را با كمال ميل و خاضعانـه درون اختيار برادران و ان ديني خود گذارده، از اين كار چنان لذت مي‌برند كه حمد الهي بـه جاي مي‌آورند.</p> <p><strong>فرصتي براي خودسازي</strong></p> <p>اگر كسي مي‌خواهد با تخلية وجودش از رذايل اخلاقي، همچون تكبر، كينـه، عجب و... بـه آرامشي حقيقي دست يابد و سفر بـه سوي ارزشـهاي انساني را آغاز كند، حتماً بايد اين مسير را خالصانـه و خاضعانـه طي نمايد.</p> <p>در مسير كربلا و در حرم امام حسين(علیـه السلام) صفاتِ رذيلة انسان، بويژه عُجب و غرور از بين مي‌رود. اين صفاتِ‌ رذيله با حضور درون مراسم اربعين درون آستانة نابودي قرار گرفته، شخصيت كاذب و غرور و خودخواهيهاي جاهلانة انسان خود بـه خود كوچك مي‌شود، و به خاك مي‌افتد. اصلاً انسان درون مقابل عاشقان امام حسين(علیـه السلام)، از خودش شرمنده مي‌شود و بعد از اين حالتِ افتادگي، شاديِ معنوی خاصي بـه انسان هديه داده مي‌شود. زيارت امام حسين(علیـه السلام) درون اربعين اين كار را با دل انسان انجام مي‌دهد و اين اثرِ زيبا درون روح او نقش مي‌بندد و شخص صفاي باطن را درون عمق وجودش مي‌يابد.</p> <p><strong>سفري ساده و بي‌پيرايه</strong></p> <p>در پياده‌روي اربعين، زائر خود را بـه خداوند خيلي نزديك احساس مي‌كند؛‌ چرا كه از ماديات، نفسانيات و تشريفات دنيوي فاصله گرفته، درون فضايي ملكوتي و معنوي قرار مي‌گيرد و به دور از تمام هياهوها و دغدغه‌هاي اهل دنيا، با كمال سادگي بـه سفري واقعاً زيارتي و معنوي نائل مي‌شود و با اين تجربة بي‌نظير الگويي براي تمام عمر بـه دست مي‌آورد.</p> <p><strong>گامي براي آزادي</strong></p> <p>«ابو سعيد قاضي»، مي‌گويد:‌روزي من بر حضرت صادق(علیـه السلام) وارد شدم، شنيدم كه حضرت مي‌فرمود: «مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ وَ مَنْ أَتَاهُ فِي سَفِينَةٍ فَكُفِئَتْ بِهِمْ سَفِينَتُهُمْ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَكُمُ الْجَنَّةُ؛[6] كسي كه پياده بـه زيارت قبر امام حسين(علیـه السلام) برود، خداوند متعال بـه ازاي هر گامي كه برداشته و در برابر هر قدمي كه از زمين بلند نموده و بر آن نـهاده است، ثواب آزاد كردن بنده‌اي از اولاد حضرت اسماعيل(علیـه السلام) را مي‌دهد. و كسي كه با كشتي بـه زيارت آن حضرت رود و در طي سفر درون اثر حادثه‌اي كشتي سرنشينانش را درون آب بريزد، منادي از آسمان ندا مي‌كند: خوشا بـه حال شما و گوارا باد بر شما بهشت!»</p> <p>در اين سفر واقعاً انسان نـه تنـها پاداش آزادي معنوي انسانـها را از خداوند متعال دريافت مي‌كند؛ بلكه خود نيز از تمام تعلقات غير الهي آزاد گشته، بـه انسان كاملاً آزاد از تمام گرفتاريهاي روحي و بيماريهاي اخلاقي تبديل مي‌شود.</p> <p><strong>رئيس قبيله درون خدمت زوار</strong></p> <p>طبق بينش وحياني اسلام، سرآمد هر قومي بايد خدمتگذار آنان باشد،‌ چنانكه رسول گرامي اسلام(صلی الله علیـه و آله) فرمود: «سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ؛[7] رئيس و آقاي هر قومي، خدمتگذار حقيقي آن قوم است.» بـه همين جهت، امام خميني(قدس سره) با كمال افتخار مي‌فرمود: «اگر بـه من بگويند خدمتگذار،‌ بهتر از اين هست كه بگويند رهبر. رهبري مطرح نيست. خدمتگذاري مطرح است... مرا بـه خدمتگذاري قبول كنيد كه من خدمتگذار هستم و تا آخر خدمتگذارم.»[8]</p> <p>ابوجاسم، پيرمرد 80 ساله و بزرگ قبيله هست كه كنار «موكب» ايستاده و مردم را براي صرف ساندويچ تخم مرغي كه آماده كرده بودند،‌ دعوت مي‌كند و به محض ورود هر زائري از جواناني كه درون موكب مشغول خدمت هستند،‌ مي‌خواهد كه او را تحويل بگيرند، و زماني كه لحظه‌اي روي صندلي جلوي موكب او مي‌نشيني که تا نفسي تازه كني و كفشـهايت را از پايت درون مي‌آوري که تا پاهايت كمي هوا بخورند، خودش را بـه تو مي‌رساند، خم مي‌شود و در مقابل ديدگان مبهوت تو مشغول ماساژ پاي تو مي‌شود و زماني كه تو قصد داري مانع او شوي، تو را بـه حق حضرت زينب(علیـها السلام) قسمت مي‌دهد كه مانع او نشوي، و تو درون حالي كه حس عجيب خجالت همراه با احترام را درون وجود خود احساس مي‌كني، قطرات اشكت را بـه نشانة اظهار كوچكي درون مقابل او از گوشة چشمانت سرازير مي‌كني.[9]</p> <p><strong>نمونـه‌اي از بندگان صالح</strong></p> <p>مردي از اهل حلّه چند زيلوي رنگ و رو رفته را كنار چادر كوچكي كه برپا كرده بود، پهن كرده، بساط چايي را بـه راه انداخته و با التماس از زائران مي‌خواهد كه چند لحظه‌اي روي زيلوي او استراحت كنند و وقتي تو مي‌بيني موكبهاي بين راه تقريباً پر شده‌اند و از او آدرس مكاني را براي استراحت شب جويا مي‌شوي، برايت داخل چادر چايي مي‌ريزد و بي‌درنگ تو را بـه همراه چند نفر از دوستانت با التماس سوار ماشينش مي‌كند که تا به خانـه‌اش كه درون ده كيلومتري اينجاست ببرد و وقتي وارد خانة كوچك و محقرش مي‌شوي، جورابهايت را با اصرار از پايت خارج مي‌كند و مي‌شويد، برايت حوله مي‌آورد كه بـه بروي، غذاي ساده‌اي كه براي خود تهيه كرده است،‌ درون مقابل تو مي‌گذارد و خود مانند غلامي حلقه بـه گوش مي‌ايستد که تا كمبودي سر سفره نباشد. تازه زماني كه با اصرار، پاهاي خستة تو و دوستانت را ماساژ مي‌دهد، مي‌بيني كه با اشكي معصومانـه خدا را شكر مي‌كند كه توفيق خدمت بـه زائري را بـه او عطا كرده است.[10]</p> <p>و اين دقيقاً مصداق اين آية شريفه هست كه مي‌فرمايد: ((إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ))؛[11] «اينان (بندگان صالح ما) درون كارهاي نيك شتاب مي‌كردند و با بيم و اميد ما را مي‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند.»</p> <p><strong>موج رستگاري</strong></p> <p>وقتي خداوند متعال اهل ايمان را اينگونـه توصيف مي‌كند كه: ((وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ))؛[12] «آنان هم كيشان خود را بر خود ترجيح مي‌دهند، گرچه خودشان را نياز شديدي [به مال و متاع] باشد. و كساني را كه از بخل و حرصشان بازداشته‌اند، اينان همان رستگارانند.» شما مصداق اين سعادتمندان را درون پياده روي اربعين مي‌بينيد. اين خاطره نمونـه‌اي از هزاران مورد است:</p> <p>پيرزني تمام هستي‌اش را كه چند دانـه خرماي آغشته بـه ارده است، روي يك سيني گذاشته و خود را با ويلچر بـه ميعادگاه پياده‌روي اربعين رسانده هست و با تمام ظرفيت الفاظ بـه تو  التماس مي‌كند كه از خرماي او برداري و ميل كني، و زماني كه تو دست خود را دراز مي‌كني و دانـه‌اي از خرماي نـه چندان تازة او را بر مي‌داري، از عمق وجود خوشحال مي‌شود و تو مي‌بيني كه زيرمي‌گويد: «الحمد لله» و با گوشة چادر عربي‌اش اشك خود را پاك مي‌كند.[13]</p> <p><strong>سبقت درون خيرات</strong></p> <p>آيا اين آيه را خوانده‌اي كه مي‌فرمايد: ((وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ))؛[14] «در انجام كارهاي نيك، پيشي مي‌گيرند و آنـها از صالحانند»؟ تفسير اين آيه را درون اين سفر لمس مي‌كني!</p> <p>التماسهاي همراه با بغض گلوي مرد عربي كه از اهالي «العماره» بود و به همراه دو فرزند كوچكش نزديك بـه 90 كيلومتر راه را که تا مرز «چزابه» آمده بود که تا تعدادي از زائران را با ماشين باري خود كه روي آن را با چادر پوشانده بود،‌ براي شام و استراحت بـه منزل خود ببرد. و زماني كه بـه تو التماس مي‌كرد كه: «به حق حسين(علیـه السلام) امشب را ميهمان ما باش!»، تو قطرات اشكش را درون كنار چفيه‌اي كه روي سرش گذاشته و گوشـه‌اي از آن را از شدت سرما بـه صورت خود بسته، مي‌بيني!</p> <p><strong>كاروان كشيشان مسيحي</strong></p> <p>يكي از صحنـه‌هاي عجيب، حضور گروهي از روحانيون مسيحي هست كه پياده بـه زيارت كربلا رهسپار شدند. كشيش «جوزف الياس» روحاني مسيحي عراقي هست كه بـه همراه گروهي از مسيحيان اين كشور پياده بـه زيارت امام حسين(علیـه السلام) رفتند. وي انگيزة خود از حضور درون مراسم اربعين را گراميداشت فداكاري امام حسين(علیـه السلام) اعلام كرد و گفت: «حضرت مسيح(علیـه السلام) و امام حسين(علیـه السلام) هر دو براي نجات امت خود ـ مسيحيت و اسلام ـ خود را قرباني كردند.»</p> <p>وي زيارت اربعين را بزرگ‌ترين کاروان عاطفی انساني خواند و گفت: «من آمده‌ام که تا با برادران مسلمانم درون اين اجتماع بزرگ شركت كنم و نشان دهم كه عراقيها بايد زير خيمة امام حسين(علیـه السلام) متحد شوند.»</p> <p>اين كشيش مسيحي همچنين تصريح كرد: «مسيحيان عراق همانند مسلمانان درون مصيبت حسين بن علي(علیـه السلام) عزادار هستند.» شايان ذكر هست مسحيان و صابئين عراق هر ساله همراه با مسلمانان شيعه و سني اين كشور ايام سوگواري امام حسين(علیـه السلام) را گرامي مي‌دارند و حتي برخي از آنان بـه زيارت كربلا مشرف مي‌شوند.[15]</p> <p><strong>اطعام عاشقانـه و خالصانـه</strong></p> <p>قرآن از اطعام و احسان خالصانـه اينگونـه ستايش مي‌كند كه: ((وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً))؛[16] «و طعام را درون حالي كه خود دوستش دارند، بـه مسكين و يتيم و اسير مي‌خورانند،‌ جز اين نيست كه شما را براي خدا اطعام مي‌كنيم و از شما نـه پاداشي مي‌خواهيم و نـه سپاسي.»</p> <p>انواع اطعام درون صبحانـه، ناهار و شام. طبيعتاً درون اين حالت حق انتخاب با شماست كه از كدام چادر چه چيزي را براي ناهار يا شام انتخاب كنيد! مثلاً ممكن هست جايي بـه اصرار شما را دعوت بـه قيمـه نجفي كند و چادري ديگر آبگوشت پخته باشد يا حتي درون ايستگاهي براي صرف ساندويچ فلافل توقف كنيد! حتي تنور هم درون كنار راه يافت مي‌شود و همانجا مشغول پخت نان هستند! انواع طعام از ماهي که تا انواع ساندويچ و خورشت را مي‌توانيد درون طول مسير ميل بفرماييد! فرقش با جاهاي ديگر دنيا درون اين هست كه با انگيزه‌هاي معنوي و اصرار صاحب طعام و التماس او براي خوردن حتي يك لقمـه از طعامش، هر انساني را منقلب مي‌كند! معمولاً انواع ميوه‌ها را درون بين راه پياده روي بـه زور بـه دستتان مي‌دهند! انواع شيريني‌جات، خرما و شيرينيهاي محلي عراق بـه وفور درون طول مسير ديده مي‌شود. انواع نوشيدني؛‌ چيزي كه شايد درون تمام مسير بـه صورت يكنواخت پراكنده شده است، چايي ـ شكر معروف عراقيهاست! كه درون استكانـهاي كمر باريك زائران را براي رفع خستگي و عطش بـه سوي خود مي‌خواند! علاوه بر چايي، قهوة تلخ، آب معدني و انواع نوشابه نيز درون طول مسير توزيع مي‌گردد.</p> <p><strong>محل خواب و استراحت</strong></p> <p>بعضي از موكبها طوري شرايط موكب را طراحي كرده‌اند كه محل استراحت زائرين باشد. درون اين موكبها پتو، بالش و ساير ملزومات استراحت يافت مي‌شود و معمولاً درون هر ساعتي عده‌اي درون اين موكبها مشغول استراحت هستند.</p> <p><strong>ماساژ زائرين</strong></p> <p>در طول مسير موكبهايي را خواهيد ديد كه زائرين را ماساژ مي‌دهند! بعضي توسط دستگاه و بعضي بـه صورت سنتي؛ اما حرفه‌اي! حتي درون مواردي پاهاي خسته و خاكي زائرين را با اصرار مي‌شويند! حتي ناراحت مي‌شوند اگر شما اجازه ندهيد كه پاهايتان را بشويند!</p> <p>ايستگاه‏هاي امدادي، توزيع دارو و ملزومات پزشكي، درون طول مسير تعبيه شده‌اند كه اگر مشكلي براي كسي پيش آمد، با مراجعه بـه ا ين ايستگاه‌ها از خدمات پزشكي بهره‌مند شود. درون طول مسير هلال احمر ايران نيز ايستگاه‌هايي دارد كه بـه زائرين خدمات مي‌دهد. ايستگاه‌هاي فرهنگي نيز بسته‌هاي فرهنگي، از مداحي که تا پوستر و مطالب و بروشورهاي فرهنگي توزيع مي‌كنند.[17]</p> <p><strong>خدمات جنبي!</strong></p> <p>برخي از موكبها دست بـه نوآوري زده‌، خدماتي بـه مردم ارائه مي‌كنند كه ممكن هست مورد نيازشان باشد. مثلاً موكبهايي هستند كه خياط درون آنـها نشسته و با نخ و سوزن و چرخ خياطي آماده هست تا مشكل لباس يا كيف دستي شما را برطرف كند! درون موكبهايي كفاش نشسته! درون موكبهايي برخي با تلفني درون دست التماس مي‌كنند كه از تلفن آنـها استفاده كني و با هر جاي دنيا كه مي‌خواهي، تماس بگيري.</p> <p><strong>پاداش سفر زيارت امام حسين(علیـه السلام)</strong></p> <p>«حسين بن ثوير» مي‌گويد: حضرت صادق(علیـه السلام) فرمودند: «يَا حُسَيْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیـه السلام) إِنْ كَانَ مَاشِياً كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ مُحِيَ عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتَّى إِذَا صَارَ فِي الْحَيْرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِينَ الْمُنْجِحِينَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیـه و آله) يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَا مَضَى؛[18] اي حسين! كسي كه از منزلش بيرون آيد و قصدش زيارت قبر حضرت حسين بن علي(علیـهما السلام)‌ باشد، اگر پياده رود، خداوند منّان بـه هر قدمي كه برمي‌دارد يك حسنـه برايش نوشته و يك گناه از او محو مي‌فرمايد که تا زماني كه بـه حائر برسد و پس از رسيدن بـه آن مكان شريف، حق تبارك و تعالي او را از رستگاران قرار مي‌دهد که تا وقتي كه مراسم و اعمال زيارت را بـه پايان برساند كه درون اين هنگام او را از فائزين محسوب مي‌فرمايد که تا زماني كه ارادة مراجعت نمايد. درون اين وقت فرشته‌اي نزد او آمده، مي‌گويد: رسول خدا(صلی الله علیـه و آله) سلام رسانده و به تو مي‌فرمايد: از ابتدا عمل را شروع كن؛ زيرا تمام گناهان گذاشته‌ات آمرزيده شد.»</p> <p>___________________________________________</p> <p>[1]. افق حوزه، شماره 355، گزارش: مرتضي سعيدي، 27/10/1391.</p> <p>[2]. اربعين 1434 ق.</p> <p>[3]. ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي يكي از مفاخر عاليقدر جهان تشيع كه بارها پياده از عتبه علويه، رهسپار عتبه حسيني شده است،‌ درباره مراقبه و بزرگداشت روز اربعين حسیني چنين مي‌گويد: «به هر روي بر مراقبه كننده لازم هست كه بيستم صفر (اربعين) را براي خود روز حزن و ماتم قرار داده، بكوشد كه امام شـهيد را درون مزار حضرتش(علیـه السلام) زيارت كند. هر چند تنـها يك بار درون تمام عمرش باشد، چنانكه حديث شريف، علامتهاي مؤمن را پنج امر ذكر كرده است: 51 ركعت نماز درون شبانـه روز، زيارت اربعين، انگشتر درون دست راست كردن. پيشاني بر خاك گذاشتن و بلند «بسم الله الرحمن الرحيم» گفتن درون نمازها.» المراقبات، مـیرزا جواد آقا ملکی تبریزی، نشر لاهوت، تهران، 1387 ش، ص66.</p> <p>[4]. حافظ.</p> <p>[5]. وسائل الشيعه، حرّ عاملي، نشر اسلاميه، تهران، 1403 ق، ج 5، ص 121.</p> <p>[6]. كامل الزيارات، جعفر بن قولويه قمي، نشر الفقاهه، تهران، ص 135.</p> <p>[7]. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، مؤسسه الاعلمي، بيروت، ج 4، ص 326.</p> <p>[8]. صحيفه نور، امام خميني(رحمـه الله)، مرکز چاپ و نشر آثار امام خمـینی(رحمـه الله)، تهران، ج 10، ص 471 و 463.</p> <p>[9]. بـه نقل از رجا نيوز.</p> <p>[10]. بـه نقل از رجا نيوز.</p> <p>[11]. انبيا / 90.</p> <p>[12]. حشر / 9.</p> <p>[13]. بـه نقل از رجا نیوز.</p> <p>[14]. آل عمران / 114.</p> <p>[15]. خبرگزاري اهل بيت(علیـهم السلام) ـ ابنا 13/10/1391.</p> <p>[16]. انسان / 8 و 9.</p> <p>[17]. بـه نقل از خبرگزاري فارس.</p> <p>[18]. كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 132.</p> </div> <div > <div >برچسب‌ها</div> <div > <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/1699" rel="dc:subject" hreflang="fa">فقاهت</a></div> <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2212" rel="dc:subject" hreflang="fa">فضيلت</a></div> </div> </div> <ul ><li >تعداد بازدید 164</li></ul><section><h2>افزودن دیدگاه جدید</h2> <drupal-render-placeholder callback="comment.lazy_builders:renderForm" arguments="0=node&1=49986&2=comment&3=comment" token="Oj5VDHZOVhh1b3fpicoonUgIwNbLPieZ7p8uz3hEDFw"></drupal-render-placeholder></section> Thu, 01 Feb 2018 12:24:00 +0000 mahdi 49986 at https://www.pasokhgooyan.ir

آیت الله العظمـی گلپایگانی(رحمـه الله) ، الگوي فقاهت و فضيلت (2)

https://www.pasokhgooyan.ir/node/49962 <span property="dc:title">آیت الله العظمـی گلپایگانی(رحمـه الله) ، الگوي فقاهت و فضيلت (2)</span> <div > <img src="https://www.pasokhgooyan.ir/sites/default/files/default_images/9796_0.jpg" width="400" height="300" alt="پيامـهاي زيبا براي زائرين امام حسين فضيلت - pasokhgooyan.ir mimplus.ir" typeof="foaf:Image" /></div> <span rel="sioc:has_creator"><span lang="" about="https://www.pasokhgooyan.ir/user/9" typeof="schema:Person" property="schema:name" datatype="" xml:lang="">mahdi</span></span> <span property="dc:date dc:created" content="2018-02-01T12:20:01+00:00" datatype="xsd:dateTime">پ., 02/01/2018 - 12:20</span> <div property="content:encoded" ><p><strong>در سنگر تبليغ</strong></p> <p> </p> <p>آيت الله گلپايگاني(رحمـه الله)‌ با آن مقام علمي، بر فراز منبر مي‌رفت و به عنوان عالمي درد‌آشنا، بـه موعظه مي‌پرداخت. از آنجا كه اين مواعظ و خطابه‌ها از اعماق وجودي صادق با قلبي پاك و روحي مزكّي برمي‌خاست، بيداركننده و رشد‌دهنده بود، و پژمردگي دلها را برطرف مي‌كرد و روانـها را صفا و طراوت مي‌بخشيد.</p> <p>ايشان قبل از آنكه بـه منبر برود بـه چندين منبع مراجعه مي‌كرد و با بررسي آنـها مطالب مستند، مفيد و تأثيرگذار را برمي‌گزيد و حتي كتاب مورد نظر را بر فراز منبر مي‌برد و به طلاّب و فضلا نيز توصيه مي‌فرمود كه حتماً براي امور تبليغي و ترويجي كتابهاي مفيد و معتبري را با خود ببرند.</p> <p>ايشان درون مسجد حسين‌آباد قم شيوة مرحوم محدّث قمي را كه از روي كتاب موعظه مي‌ كرد، پيگير بود. هنگام جلوس بر منبر براي حافظان حوزه،‌ خصوص بينان‌گذاران فاتحه و دعا مي‌خواند و روضه‌خواني را نـه تنـها كسر شأن تلقي نمي‌كرد؛ بلكه ذكر مصائب اهل بيت رسول اكرم(صلی الله علیـه و آله) بـه ويژه خامس آل عبا را افتخاري بزرگ براي خود معرفي مي‌كرد.</p> <p>هنگامي كه درون بيمارستان بستري بود و متوجه شد مي‌خواهند روضة ابا عبد الله (علیـه السلام) را بخوانند، براي احترام عبا پوشيد و عمامـه بر سر نـهاد و حاضر نشد با لباس كسالت مستمع روضه باشد و در تمام ايّام مواليد و سوگواري ائمـه هدي(علیـهم السلام) از ديرباز درون بيت ايشان مجالس پرفيض و باشكوهي منعقد مي‌گرديد كه اقشار گوناگون درون آن حاضر مي‌شدند. ايشان نسبت بـه خطبا، مداحان اهل بيت(علیـهم السلام) و شاعران آييني احترام و تكريم ويژه‌اي قائل بود.[1]</p> <p>آيت الله گلپايگاني سه نوبت نماز جماعت را درون همان مسجد حسين‌آباد اقامـه مي‌نمود كه آيت الله سيّد صدر الدين صدر بنا كرده بود و اقامة جماعت درون آن را بـه مرحوم گلپايگاني واگذار نموده بود. مؤمنين و فضلاي بسياري از فيض حضور درون اين مراسم پرفيض عبادي و معنوي برخوردار مي‌گرديدند و برخي بزرگان گفته‌اند: هرگاه هنگام تحصيل درون حوزه مي‌خواستيم نمازي توأم با توجه بخوانيم، بـه اين مسجد مي‌رفتيم که تا در نماز جماعت آن مرجع بزرگوار شركت كنيم. اين سنّت ملكوتي همچنان تداوم داشت که تا اينكه روزي كارگزاران رژيم استبدادي پهلوي بـه بيت ايشان هجوم بردند و فجايعي اسف‌بار بـه وجود آوردند كه بر اثر آن معظّم‌له دچار كسالت گرديد و از آن روز نماز جماعت ايشان تعطيل شد. اين وقفه همچنان ادامـه داشت که تا وقتي كه مسجد، مدرسه و دارالقرآن آن مرجع والاتبار افتتاح گرديد. بعد از آن درون ماه مبارك رمضان نماز ظهر و عصر را درون اين مكان تازه احداث گرديده اقامـه مي‌نمود كه اقشار گوناگوني بـه خصوص طلاب و فضلا درون آن حضور مي‌يافتند.[2]</p> <p>تأسيس مراكز علمي، فرهنگي، آموزشي و رفاهي</p> <p>آيت الله گلپايگاني بـه موازات تدريس و اشتغالات بـه مرجعيت و زعامت حوزه نسبت بـه احداث مؤسسات آموزشي، مذهبي، عمومي و خدماتي اهتمام داشتند كه از جمله:</p> <p>1. مسجدي باشكوه درون مساحتي بيش از هزار متر مربع كه درون سال 1405 ق درون قم افتتاح گرديد و ايشان هر ساله درون ماه مبارك رمضان درون آن اقامة جماعت مي‌فرمود.</p> <p>2. بـه امر ايشان و پيگيريهاي فرزند برومندشان مرحوم حاج سيّد مـهدي گلپايگاني(رحمـه الله) بـه سال 1352 ش مركز دارالقرآن الكريم درون شـهر قم فعاليت خود را آغاز كرد كه بعد از استقرار نظام جمـهوري اسلامي ايران فعاليتهاي آن گسترده‌تر، عميق‌تر و پربارتر گرديد و كميسيونـها و بخشـهاي گوناگون آن بـه تلاشـهاي پژوهشي و فرهنگي مشغول شدند و آثاري نفيس و مفيد بـه نگارش درون آورده، بـه طبع رسانيدند.[3]</p> <p>3. تأسيس مدرسه‌اي بـه وسعت چهار هزار متر مربع و با زيربناي چهارده هزار متر مربع، داراي چهل كلاس درس كه هر روز حدود دويست و پنجاه مدرّس درون آن بـه تدريس علوم و معارف اسلامي و دانش اهل بيت(علیـهم السلام) اشتغال دارند. مدارس ديگر ايشان عبارتند از: مدرسة علوي، مدرسه الامام المـهدي، مدرسه ستّيه، مدرسه علميّه حاج محمّدصادق و مدرسه الونديد كه اينـها درون قم احداث گرديده‌اند. ايشان درون ديگر شـهرهاي ايران و نيز كشورهاي پاكستان، هندوستان و لبنان نيز مدارسي بنيان نـهاده‌اند.</p> <p>4. كتابخانة عمومي كه درون بخش تحتاني مدرسة آيت الله گلپايگاني واقع درون خيابان ارم قم، درون موقعيتي ممتاز و نزديك حرم مطهر استقرار دارد، اين كتابخانـه طبق آمارهاي جديد حدود يكصد هزار جلد كتاب دارد كه نسخه‌هاي نفيس خطي، كتب چاپي نادر و نيز آثاري بـه زبانـهاي گوناگون درون آن نگه‌داري مي‌شود.</p> <p>5. تأسيس مركز «معجم المسائل الفقهيه» براي ترويج فقه و معارف آل محمّد(صلی الله علیـه و آله).</p> <p>6. مجمع جهاني اسلامي لندن درون حوالي «هايت پارك» لندن شامل مسجد، كتابخانـه، سالن سخنراني و مركز خدمات رايانـه‌اي كه بـه امور مذهبي، شرعي و حقوقي شيعيان كشور انگلستان رسيدگي مي‌كند.</p> <p>7. بيمارستان آيت الله گلپايگاني واقع درون قم، شامل بخشـهاي متعدد و مجهّز.</p> <p>8. احداث شـهركي براي طلاب درون محله چهل درخت قم، درون سال 1353ش .</p> <p>9. تأسيس دار الايتام لبنان.</p> <p>10. تعمير اساسي مدرسه فيضيه قم، درون سال 1348 ش.</p> <p>11. احداث قبرستان بقيع درون شمال شرقي قم.[4]</p> <p>در ميدان مبارزه</p> <p>مرحوم گلپايگاني درون زمرة علمايي هست كه با بصيرتي ناشي از تقوا و زهد بـه ميدان مبارزه گام نـهاد و در نبرد با جلوه‌هاي فساد و ستم و ناروايي رژيم استبدادي شاه که تا پيروزي انقلاب اسلامي استوار و پايدار باقي ماند. درون فرازي از يكي از پيامـهاي ايشان كه مربوط بـه حوادث بعد از قيام 15 خرداد 1342 ش است، آمده است:</p> <p>«به آنـها كه مي‌گويند روحانيت نبايد درون سياست دخالت كند، اعلام مي‌كنيم: دين ما اسلام و سياست ما اسلامي هست و مسلمان نمي‌تواند از سياست و نظارت درون امور كشور و مسائل جامعة‌اسلامي بركنار بماند، که تا چه رسد بـه فقها و مجتهدين كه داراي مقام زعامت شرعيّه و نيابت عامّه هستند.»[5]</p> <p>هنگامي كه رضا خان برنامة منحوس كشف حجاب را بـه اجرا درون آورد، ايشان چون نمي‌خواست از اين فرمان اجباري و توأم با خباثت و پليدي پيروي كند،‌ با پليسي كه درون اين‌باره بـه وي متعرّض گرديده بود درگير شد.[6] درون سال 1328 ش همراه امام خميني(قدس سره) و چند نفر ديگر از علما دربارة شايعه موافقت آيت الله بروجردي(رحمـه الله) با مجلس مؤسسان رژيم پهلوي، از ايشان استفسار نمود و آن بزرگوار نيز اين خبر را تكذيب كرد.[7]</p> <p>اوّلين مرحله مبارزاتي آيت الله گلپايگاني همگام با ساير مراجع و هماهنگ با امام خميني(قدس سره) عليه رژيم شاهي پهلوي دوم، درون ماجراي انجمنـهاي ايالتي و ولايتي بود كه درون مـهر 1341 ش روي داد،‌ درون اين جريان هيأت حاكمـه ضمن مصوبه‌اي قيد اسلام را از انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان برداشته،‌ درون مراسم سوگند امانت و صداقت بـه جاي قرآن، هر كتاب آسماني آورده شده بود كه معظّم‌له درون پيامـهاي متعدّدي اين تجاوز صريح رژيم را بـه ساحت مقدّس اسلام و قرآن محكوم كرد و عليه استبداد پهلوي بـه افشاگري پرداخت، و در بخشي از پيامي كه براي شاه فرستاد، نوشت:</p> <p>«در مملكتي كه مذهب رسمي آن طريقة حقّة جعفري است، با وجود قوانين تغييرناپذير اسلام، جعل قانون و مقررات جامعه را بـه دست معدودي سپردن، توهين بـه ملّت و بازگشت بـه اعصار پيش از اسلام و روشـهاي قرون وسطي است.»[8]</p> <p>و درون تلگرافي خطاب بـه اسد الله علم (نخست‌وزير وقت) هشدار داد:</p> <p>«اگر كساني تصوّر نمايند ممكن هست با قدرت ارتش، قوانين خلاف شرع مقدّس را بر مردم مسلمان ايران تحميل نمايند، سخت درون اشتباهند.»[9]</p> <p>در پي انقلاب سفيد شاه و ماجراي رفراندوم و نيز مصادف بودن نوروز 1342 با سالروز شـهادت امام صادق(علیـه السلام) مراجع قم اعلام كردند كه درون اين ايّام جلوس نخواهند داشت و مجالس سوگواري منعقد مي‌نمايند، آيت الله گلپايگاني درون پاسخ بـه دعوت امام خميني(قدس سره) درون مدرسه فيضيه، روز 25 شوّال المكرّم (سالروز شـهادت امام صادق(علیـه السلام)) مجلس سوگواري باشكوهي برگزار كرد كه اقشار زيادي از مردم قم، زائرين، علما و طلاب درون آن شركت نمودند؛ امّا اين مجلس توسط عمّال رژيم پهلوي كه درون لابلاي جمعيت نشسته بودند، بـه هم خورد. آنان بـه حاضرات يورش بردند و عدّه‌اي را مجروح و مضروب و برخي را بـه شـهادت رساندند.</p> <p>دژخيمان درون صدد بودند بـه ساحت مقدّس مرجعيت؛ يعني آيت الله گلپايگاني جسارت كنند كه با رشادت و مقاومت ده‌ها روحاني، موفق نشدند بـه ايشان آسيبي وارد سازند.[10]</p> <p>مرحوم گلپايگاني درون اعتراض بـه اين وحشي‌گري مغولان عصر پهلوي خطاب بـه آيت الله ميلاني يادآور گرديد: «صحن مدرسه و فجايعي را كه بـه چشم خود ديدم، هرگز فراموش نمي‌كنم، آن روز از جهل و كارگردانان آن فاجعه تأسّف خوردم. خدا گواه هست راضي بودم مرا بـه قتل برسانند؛ ولي درون آن روز عزيز و در‌ آن مكان مقدّس با ارتكاب آن اعمال وحشيانـه ايران را درون نظر ملل دنيا بدنام ننمايند.»[11]</p> <p>در پي دستگيري امام خميني(قدس سره) و قيام 15 خرداد 1342 ش آيت الله گلپايگاني(رحمـه الله) بـه حمايت از ايشان برخاست و خاطرنشان ساخت: «مصادر امور مطمئن باشند اگر بـه بازداشت علما و مراجع اقدام كنند، فتاوا و احكام صادره از سوي آنان نافذ و بر هر مسلمان واجب الاتباع هست و حريم احكام شرعي مقامي نيست كه بتوان با زور و ارعاب درون آن نفوذ كرد.»[12]</p> <p>در ماجراي تغيير تاريخ هجري و تبديل آن بـه تاريخ شاهنشاهي، درون آن اختناق شديد برآشفت و در نامـه‌اي خطاب بـه رييس مجلس شوراي ملّي وقت اين كار را توهين بـه مقام مقدّس رسول اكرم(صلی الله علیـه و آله) و جوامع تلقي كرد. مقام معظّم رهبري مي‌فرمودند: «در زماني كه تاريخ هجري را بـه شاهنشاهي تبديل كردند، فقط از قم يك صدا برخاست و آن هم صداي ايشان بود.»[13]</p> <p>در اعتراض بـه اهانت بـه ساحت امام خميني(قدس سره) توسط مقاله‌اي درون روزنامة اطلاعات، درون دي 1356 ش عدّه‌اي از طلاب و فضلا بـه سوي بيت ايشان حركت كردند، مرحوم گلپايگاني متذكر گرديد: «خداوند شما را تأييد فرمايد كه درون مقابل اهانت بـه مقام مرجعيت و روحانيت احساس مسئوليت كرديد. بـه اعتراضهاي خود ادامـه دهيد و در اين راستا مقاومت كنيد.»[14]</p> <p>عصر روز 16/2/1357 مزدوران رژيم پهلوي با توحش تمام بـه بيت آيت الله گلپايگاني(رحمـه الله) يورش بردند و با وقاحت و بي‌شرمي بـه شكستن، زدن، پاره كردن، اهانت نمودن و ايجاد رعب و هراس اقدام كردند و در برابر منزل معظّم‌له عده‌اي را بـه شـهادت رسانده، اين مرجع مبارز را نيز مورد اهانت قرار دادند كه ايشان بـه دليل مشاهدة آن ضرب و جرحها و انتشار گاز اشك‌آور دچار كسالت گرديد و در وضعي اورژانسي بـه بيمارستان انتقال داده شدند و تا چند روز بستري بودند.</p> <p>آن مرجع آگاه و بصير درون مناسبتهاي گوناگون و در موقعيتهاي ويژه، درون حمايت از انقلاب اسلامي ايران، افشاي جنايات رژيم پهلوي و توطئه‌هاي استكبار، اعلاميه‌ها، بيانيه‌ها، نامـه‌ها، پيامـها و تلگرافهاي متعددي صادر نموده‌اند كه اگر درون مجموعه‌اي فراهم آيد، بـه چندين مجلد بالغ مي‌گردد. اين ويژگي از روحية مبارزاتي ايشان حكايت دارد، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز آن بزرگوار درون تأييد و تقويت اين نظام و تثبيت موقعيت رهبري آن و فراخواندن مردم درون انواع مشاركتها، موضع‌گيريهاي روشني داشتند. از روي دل‌سوزي، غيرت ديني و احساس مسئوليت بـه عنوان مرجعي بيدار و آگاه چندين‌بار نگراني خود را از تحركهاي ضدّ انقلاب، اختلافهاي برخي كارگزاران، غائله بني‌ صدر، عملكرد برخي نـهادها و ادارات و رسانـه‌هاي عمومي اعلام كردند و امام خميني(قدس سره) با استقبال از تذكرات و مراقبتهاي ايشان، سلامتي و عزّت آن مرجع عاليقدر را از پيشگاه پروردگار متعال خواستار مي‌گرديد.[15]</p> <p><strong>فضايل و مكارم</strong></p> <p>از اعماق وجود اين مرجع خودساخته، روح ايمان، اخلاص و بندگي موج مي‌زد و توانست يك قرن با صفاي باطن زندگي كند و كرامتهاي اخلاقي و فضيلتهاي معنوي را درون جامعه رواج دهد.</p> <p>فقر يا ثروت، رفاه يا محروميّت، ساده‌زيستي طلبگي يا مرجعيّت شيعيان جهان و زعامت حوزه‌ها، هيچكدام درون روح وارستة او خللي بـه وجود نمي‌آورد. زندگي و رفتارش چنان بود كه مي‌توان او را مصداقي از اين آيه قرآن دانست: ((أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)).[16]</p> <p>فطرت سالمي را كه درون ايّام كودكي داشت بـه دور از غبارهاي هوا و هوس درون سنّ 98 سالگي بـه سراي جاويد برد. وقتي رساله توضيح المسائل آيت الله بروجردي درون قم بـه طبع رسيد، درون همان هنگام رساله، مختصر الاحكام آيت الله گلپايگاني نيز براي اوّلين بار چاپ شد و روي جلد آن نام آيت الله گلپايگاني درج گرديد. وقتي ايشان مطلّع گرديد، دستور داد آن عنوان را از روي جلد بردارند و به جايش حجة الاسلام والمسلمين گلپايگاني بنويسند،‌ سپس افزود: «اكنون آيت الله و مرجع تقليد آقاي بروجردي است.»[17]</p> <p>ايشان از سنين جواني بـه تزكية درون آداب و سنّتهاي ديني و موازين شرعي سخت پاي‌بند بود و آن‌چنان تقيّدي نسبت بـه مسائل حلال و حرام داشت كه حتي از خوراكيهايي كه مصرف آنـها شبهاتي داشت، پرهيز مي‌كرد. درون ايّامي كه درون مكتب‌خانة زادگاه خود مي‌رفت، شاگردان هنگام ظهر غذاي خويش را با هم مي‌خوردند؛ ولي وي سر سفره آنان حضور نمي‌يافت و هر چه دوستانش اصرار مي‌كردند، قبول نمي‌كرد و مي‌گفت: شايد والدين اين افراد راضي نباشند من غذاي فرزندشان را بخورم.</p> <p>آيت الله گلپايگاني اهل تهجّد، ذكر، عبادت و نوافل بود و در سفر و حضر يك ساعت قبل از اذان صبح، بستر استراحت و خواب را ترك مي‌كرد و مشتاقانـه مشغول عبادت مي‌گرديد و قطرات اشك پيوسته از ديدگانش بر گونـه‌هايش جاري مي‌شد. بعد بـه حرم مطهّر حضرت فاطمـه معصومـه(علیـها السلام) مي‌رفت و نماز صبح را درون مسجد بالا سر حرم بـه جماعت اقامـه مي‌كرد و بعد از نماز که تا طلوع آفتاب درون محراب عبادت جلوس مي‌نمود و مشغول خواندن ادعيه و تلاوت قرآن مي‌گرديد. ايشان درون زمان آيت الله بروجردي(رحمـه الله) هنگام ايّام البيض ماه رجب درون مسجد امام حسن عسكري(رحمـه الله) قم معتكف مي‌شد.[18]</p> <p>حالات معنوي ناشي از عبادت، تقوا و تقيّدهاي شرعي چنان دل و ذهن اين بزرگوار را صفا داده بود كه وقتي بـه محضرشان مي‌رفتيم، آرامش ويژه‌اي بـه ما دست مي‌داد.</p> <p>ارادتش بـه خاندان طهارت(علیـهم السلام) توأم با معرفت و بصيرت بود. مجالس بزرگداشت اهل بيت و محافل سوگواري خاندان عصمت را شخصاً برگزار مي‌كرد و در اين مراسم حضوري فعّال داشت و در مناسبتهاي گوناگون درون منزل ايشان روضه‌خواني صورت مي‌گرفت، درون سالروز شـهادت حضرت زهراي مرضيّه(علیـها السلام) پيشاپيش هيأت سوگواران براي عرض تسليت بـه حضرت فاطمة معصومـه(علیـها السلام) بـه حرم آن بانوي باكرامت مشرّف مي‌گرديد. عصر روز عاشورا خويشاوندان و آشنايان را فرا مي‌خواند و براي آنان روضه مي‌خواند و اين سنّت پسنديده را حتي درون محرّم 1414 ق (چند ماهي قبل از ارتحالشان) انجام داد و تأكيد مي‌نمود: مي‌خواهم نامم درون زمرة روضه‌خوانـهاي حضرت سيّد الشـهداء(علیـه السلام) ثبت گردد.</p> <p>هيچ‌گاه درون مراسمات بدون عبا و عمامـه نمي‌نشست. مرحوم آيت الله سيّد علي ميلاني يادآور گرديده است: معظّم‌له از كساني بود كه وقتي انسان با او ملاقات مي‌كرد، بوي اهل بيت(علیـهم السلام) را از ايشان استشمام مي‌نمود و ناخودآگاه بـه ياد ائمّة‌ طاهرين(علیـهم السلام) مي‌افتاد.[19]</p> <p>روزي آن مرجع مجاهد و نستوه بـه سوي منزل خود بـه گروهي برخورد كرد كه مشغول لهو و لعب و نوازندگي بودند. با مشاهدة اين وضع رگ غيرتش بـه جوش آمد و به سوي آن جمع عيّاش و هوسران يورش برد و با عصايش دنبك آنان را شكست، آنان اگرچه از اين وضع آشفته و پريشان گرديدند؛ ولي صلابت معنوي آيت الله گلپايگاني مانع از اين گرديد كه بـه ايشان اسائه ادب كنند.[20]</p> <p>هنگام اجراي برنامـه ننگين كشف حجاب ماشين ايشان همراه خانواده براي شركت درون مجلس سوگواري سيّد الشـهداء(علیـه السلام) درون حال حركت بود، ناگهان پاسباني جلو آمد و با اعتراض گفت: چرا اين خانم با حجاب بيرون آمده است؟ آيت الله گلپايگاني بـه شدت ناراحت شد و دست پيش برد كه اسلحه‌اش را بردارد. مأمور گفت: اين سلاح پر از گلوله و خطرناك است. معظّم‌له گفت: گلوله‌اش بيرون برود و به سوي من شليك گردد که تا از دست شماها رهايي يابيم. آخر اين وقت شب چرا متعرّض ما مي‌گردي و خانواده‌اي را ناراحت مي‌كني؟[21]</p> <p>اغتنام از فرصتها، همّت والا و اراده‌اي آهنين از ديگر خصال اين مرد خدا بود. درون تمام مراحل تحصيل و تدريس درون جهت تقويت مباني علمي خويش، عبادت و خدمت بـه مردم و صيانت از ديانت استفاده مي‌كرد. با وجود آنكه روزگاراني را درون حالتي توأم با فقر، گراني،  قحطيها سپري كرده و ايّامي از عمر را با رنج و مشقت گذرانده بود؛ امّا اين ناملايمات و ناگواريها باعث نمي‌گرديد از فرصتهاي پيش آمده استفاده نكند. درون ايّام تحصيل و اقامت درون مدرسه فيضيه دچار كسالت و تب و لرز گرديد، بـه نحوي كه قادر بـه حركت نبود، بـه دوستان گفت: مرا با بسترم پشت منبر استاد درون مَدْرس بخوابانيد که تا از فيض درس محروم نمانم. ايشان بـه طور مداوم و پيوسته مشغول مطالعه و غور و تفحّص درون منابع روايي، كلامي، رجالي و تفسيري بود.[22]</p> <p><strong>غروب ستارة فقاهت</strong></p> <p>سرانجام درون شامگاه هجدهم آذرماه سال 1372 برابر با 24 جمادي الثاني 1414ق بعد از يك قرن تلاشـهاي فكري و علمي و تحمل رنجهاي فراوان براي احياي ارزشـهاي قرآني و روايي درون بيمارستان شـهيد رجايي تهران بـه سوي ديار قدس و ملكوت پر كشيد. پيكر آن عالم ربّاني عصر روز جمعه 19/9/1372 ش با حضور اقشار گوناگون تهران و شخصيتهاي كشوري، لشكري، حوزوي و دانشگاهي از بيمارستان مذكور بـه سوي ميدان راه‌آهن تشييع گرديد. مقام معظّم رهبري> درون اين مراسم حضور يافتند. درون شنبه بيستم آذر 1372 ش پيكر ايشان از مسجد امام حسن(علیـه السلام) با حضور اقيانوسي از جمعيت قم و شـهرستانـهاي ديگر،‌ زائرين، علما و روحانيت بـه سوي حرم مطهر تشييع گرديد و بعد از اقامة نماز توسط دامادشان آيت الله صافي گلپايگاني درون مسجد بالا سر حرم درون جوار مرقد آيت الله حائري دفن گرديد. مقام معظّم رهبري> درون فرازي از پيام تسليت كه بـه مناسبت رحلت ايشان صادر نمودند، فرمودند: «عالم بزرگ، فقيه نام‌آور، مرجع تقليد عظيم الشأن، عبد صالح و تقيّ زكيّ آيت الله العظمي گلپايگاني قدّس الله نفسه و اعلي الله مقامـه، بعد از عمري مشحون از حسنات با نامة عملي سرشار از خيرات و مبرّات دعوت معبود را لبيك گفتند.»[23]</p> <p>_______________________________________________</p> <p>[1]. جلوه‌هايي از حيات آيت الله العظمي سيّد محمّدرضا گلپايگاني، علي مختاري، پيام حوزه، سال اوّل، ش اوّل، ص‏72؛ خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيّت، علی کریمـی جهرمـی، دارالقرآن کریم، قم، 1373 ش، صص 191، 202 و ص‏203؛ نوري از ملكوت، مـهدی لطفی، نشر برگزیده،، قم، 1380 ش، صص 71 ـ 72.</p> <p>[2]. خورشيد آسمان فقاهت، ص‏78؛ نوري از ملكوت، صص 73 ـ 74.</p> <p>[3]. نك: دارالقرآن الكريم آيت الله گلپايگاني، پيام حوزه، سال دوم، شماره اوّل، بهار 1374.</p> <p>[4]. تربت پاكان قم، عبدالحسین جواهر کلام، انتشارات انصاریـان، قم، 1382 ش، ج‏3، صص 1640 ـ 1639؛ نوري از ملكوت، صص 100 ـ 112؛ گزارش عملكرد و فعاليت كتابخانـه آيت الله گلپايگاني درون سال 1391، بـه قلم مديريت كتابخانـه جناب آقاي عرب‌زاده، گزارشـهاي ميداني كه نگارنده بـه دست آورده‌ام.</p> <p>[5]. اسناد انقلاب اسلامي، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامـی، تهران، ج‏اوّل، ص‏117.</p> <p>[6]. ديدار با ابرار، انتشارات امـیر کبیر، تهران، 1383 ش، ج‏33، ص‏62.</p> <p>[7]. صحيفه امام،‌ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(رحمـه الله)، تهران، چاپ سوم، 1378، ج‏اوّل، ص‏26.</p> <p>[8]. اسناد انقلاب اسلامي، ج‏اوّل، ص‏27.</p> <p>[9]. همان، صص 29 ـ 30.</p> <p>[10]. نـهضت روحانيون ايران، علي دواني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چاپ سوم، سال 1377 ش، ج3، صص 237 ـ 238؛ يكصد سال مبارزه روحانيّت مترقّي عبد الرحيم عقيقي بخشايشي، نشر نويد اسلام، قم، چاپ اوّل، 1361، ج‏2، ص‏86 ـ 87.</p> <p>[11]. اسناد انقلاب اسلامي، ج‏اوّل، صص 95 ـ 100.</p> <p>[12]. همان، ص‏104.</p> <p>[13]. يادواره نـهضت اسلامي که تا 22 بهمن 1357، کتابخانـه مرکز اسناد و مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامـی، دفتر نشر فرهنگ اسلامـی، تهران، ص‏86؛ نـهضت روحانيون ايران، علی دوانی، ج‏7، ص‏123.</p> <p>[14]. درباره قيام حماسه‌آفرينان قم و تبريز، نـهضت آزادی ایرانیـان خارج از کشور، نشر نـهضت آزادی ایران(خارج از کشور)، بی‏جا، 1356 ش، ص‏40.</p> <p>[15]. صحيفه امام، ج‏13، ص‏215؛ ج‏14، ص‏194؛ ج‏15، صص 226 و 311.</p> <p>[16]. بخشي از آيه 177، سوره بقره.</p> <p>[17]. درون سايه خورشيد، خاطره‌اي از آيت الله مسعودي خميني، كيهان، 16/10/1381.</p> <p>[18]. نوری از ملكوت، صص 123، 127 و 128.</p> <p>[19]. همان، ص‏124.</p> <p>[20]. روزنامـه جمـهوري اسلامي، 18/9/1376، ش 5366، ص‏10/</p> <p>[21]. همان، مقاله فقيه و پارساي اهل بيت، دوشنبه 18/9/1381، ش 6798،‌ ص‏12.</p> <p>[22]. مجله پيام حوزه، سال اوّل، ش اوّل، ص‏70.</p> <p>[23]. روزنامـه كيهان و اطلاعات، 20 آذر 1372.</p> </div> <div > <div >برچسب‌ها</div> <div > <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2211" rel="dc:subject" hreflang="fa">الگوي فقاهت</a></div> <div ><a rel="external nofollow" href="https://mimplus.ir/external.php?url=https://www.pasokhgooyan.ir/taxonomy/term/2212" rel="dc:subject" hreflang="fa">فضيلت</a></div> </div> </div> <ul ><li >تعداد بازدید 150</li></ul><section><h2>افزودن دیدگاه جدید</h2> <drupal-render-placeholder callback="comment.lazy_builders:renderForm" arguments="0=node&1=49962&2=comment&3=comment" token="E5UPzjMIWeqsk4t5pcIO2EFnqgMXdtHoiaXcsg7w-g8"></drupal-render-placeholder></section> Thu, 01 Feb 2018 12:20:01 +0000 mahdi 49962 at https://www.pasokhgooyan.ir




[پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين]

نویسنده و منبع |



پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

تقبل الله اعمالکم و اعمالنا ایـها المومنون و المومنات انشاء ...

                                   

     

فرا رسيدن روز مبارك عيد فطر، پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين نويد بخش تحوّلاتي سرنوشت ساز درون زندگي اهل ايمان است. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين چرا كه عيد فطر يكي از ايام اللّه، زمينـه ساز وحدت كلمـه براي مسلمانان و تقويت اتحاد و اراده آنان، تجديد حيات دوباره براي اسلام، دميدن روح ايمان و سرور و نشاط براي بندگان الهي، روز نمايش عظمت دين و بازگشت دوباره بـه فطرت انساني و بالاخره روز فتح و پيروزي درون جهاد اكبر براي رهروان خداجوي مي‏باشد. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين درون شب و روز عيد فطر، اهل ايمان از سوئي بـه شب زنده داري و نماز و دعا مي‏پردازند و از سوئي ديگر با زمزمـه زيارت امام حسين(علیـه السلام) با آن حضرت و مقاصد آسماني‏اش پيمان مجدد امضاء كرده و روح حماسه و عرفان و فداكاري را درون وجودشان احياء مي‏كنند. اين اعمال معنوي آنان را براي پرواز درون عالم ملكوت بـه همراه قدسيان آماده مي‏كند و آنان بدين وسيله از قيد و بند مادّيات و علاقه‏هاي بي‏ارزش رهائي يافته و با دلي سرشار از شوق ايمان و عشق بـه خدا زندگي نويني را آغاز مي‏كنند. چه زيباست كه تمام اقشار جامعه از اين فرصت بـه دست آمده درون راه اعتلاي كلمـه حق و توسعه و ترويج معارف حياتبخش الهي بهره گرفته و خود را يك سال ديگر درون پناه ايمان و مصونيت بيمـه كنند. درون آن روز مسلمانان با شوق وصف ناپذيري از عبادات و رياضات شبهاي ماه رمضان و شبهاي قدر و زيباترين لحظات ارتباط با خداوند فارغ شده و در اجتماع روز فطر صف مي‏كشند و اتّحاد و يگانگي و برادري و همدلي خود را بـه نمايش گذاشته و بار ديگر دست رد بـه سينـه شيطان و شيطان صفتان مي‏زنند و هم نوا با برادران ديني خود، پروردگار با عظمت را صدا كرده و توفيق درون تمام كارهاي خير و دوري از تمام بدي‏ها رابه همراه حضرت محمّد و آلش ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ از درگاه خداوند درخواست مي‏كنند. درون همين راستا بـه برخي از دستاوردهاي اين روز باشكوه اشاره كرده و روح و جان خويش را با آموختن درسهائي از آن صفا مي‏بخشيم بـه اميد اينكه ره توشـه‏هائي را براي سلوك بـه سوي حق بـه دست آوريم.
در اجتماع بزرگ مسلمانان درون روز عید فطر، مي‏توان پيامـهاي مـهم و حياتبخش اسلام را بـه گوش حاضرين رساند چرا كه برخي افراد فقط درون چنين روزي فرصت راه‏يابي بـه مجالس مذهبي را پيدا مي‏كنند و در چنين فضائي آمادگي شنيدن مطالب معنوي و دستورات انسان ساز اسلامي را دارند. بـه همين جهت اميرمؤمنان علي(علیـه السلام) درون يكي از خطبه‏هاي خويش درون روز عيد فطر بعد از حمد و ثناي الهي و فراهم نمودن زمينـه پيامـهاي آسماني بـه بيان مـهمترين دستوارت الهي پرداخته و اهم احكام كليدي را بـه نمازگزاران فطر مي‏آموزد درون فرازهائي از گزارشي كه شيخ صدوق از بيانات اميرمؤمنان علي(علیـه السلام) درون خطبه عيد فطر آورده هست چنين مي‏خوانيم: پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين «انّ هذا اليوم جعله اللّه لكم عيداً و جعلكم له اهلاً فاذكروا اللّه يذكركم و ادعوه يستجب لكم؛امروز را خداوند متعال براي شما عيد قرار داده هست و بـه شما شايستگي آنرا عنايت فرموده بعد شما هم بـه شكرانـه آن خدا را ياد كنيد که تا شما را ياد كند و او را بخوانيد که تا شما را اجابت كند بـه يكي از مـهمترين اعمال روز عيد فطر كه پرداخت زكات فطره هست اشاره كرده و اهمّيت آنرا متذكر مي‏شود، چرا كه اگر زكات فطره از صورت پرداخت فردي بـه سمت بُعد اجتماعي آن سوق داده شود پشتوانـه و سرمايه مـهم اقتصادي درون حلّ مشكلات مردم خواهد بود. ايجاد مراكز درماني، تأسيس كانون‏هاي علمي و صنعتي براي اشتغال‏زائي بيكاران جامعه، سرمايه گذاري براي مسائل بهداشتي و عمران محيط زيست، تقويت بنيه دفاعي مسلمانان و حراست از مرزهاي اسلامي، توسعه فرهنگ عمومي و ديني و ايجاد مؤسسات پژوهشي و تحقيقاتي برخي از دستاوردهاي پرداخت زكات فطره درون روز عيد هست كه درون صورت جمع آوري و مصرف صحيح اين بودجه ديني بـه دست خواهد آمد. ؛ چه بسيار از عالمان متعهد و مبلغان پر تلاشي كه از همين زاويه بـه توسعه و ترويج معارف عالي اسلام پرداخته‏اند.

         
به همين جهت امير مؤمنان مردم را بـه پرداخت دَينِ شرعي خويش تشويق نموده و با ياد آوري اهمّيت موضوع مي‏فرمايد: «و اَدّوا فِطرَتَكُم، فَاِنَّها سُنَّةُ نَبيِّكُم وَ فَريضَةٌ مِن رَبِّكُم فَليُؤدّها كُلُّ اِمرِءٍ مِنكُم عَنـهُ وَ عَن عيالِهِ كُلِّهِم ذَكَرِهِم وَ اُنثاهُم، صَغيرِهِم و كَبيرِهِم وَ حُرِّهِم و مَملُوكِهِم عَن كُلِّ اِنسانٍ مِنـهُم صاعاً مِن بُرٍّ اَوصاعاً مِن تَمرٍ اَو صاعاً مِن شَعيرٍ؛ زكات فطره خود را ـ كه سنت پيامبرتان و فريضه واجبي از سوي پروردگارتان مي‏باشد ـ هر يك از شما از سوي خود و افراد تحت تكفل خود از زن و مرد، كوچك و بزرگ، آزاد و مملوك يك صاع گندم يا خرما يا جو پرداخت نمايد.» علي(علیـه السلام) درون فراز ديگري از خطبه خويش بـه مـهمترين دستورات الهي پرداخته و به مسلمانان يادآور مي‏شود كه: «اطيعوا اللّه فيما فرض اللّه عليكم و امركم بـه من اقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة و حجّ البيت و صوم شـهر رمضان و الامر بالمعروف و النّهي عن المنكر و الاحسان الي نساء كم و ما ملكت ايمانكم؛ درون مواردي كه خداوند بر شما واجب كرده و به انجام آن امر نموده هست از فرمان خداوند اطاعت كنيد، از بپا داشتن نماز، پرداخت زكوة، زيارت خانـه خدا، روزه ماه رمضان، امر بـه معروف و نـهي از منكر و نيكي و احسان بـه همسران و زيردستان خود. مولاي متقيان باتذكر زشتي برخي گناهان كبيره اضافه مي‏كند كه: «و اطيعوا اللّه فيما نـهاكم عنـه من قذف المحصنة و ايتان الفاحشة و شرب الخمر و بخس المكثال و نقص الميزان و شـهادة الزّور و الفرار من الزّحف؛(1) اي مردم! خدا را درون مورد چيزهائي كه شما را نـهي كرده اطاعت كنيد و از انجام آن دوري گزينيد كه از جمله نسبت ناروا بـه زنان شوهر دار و آبرومند، انجام اعمال زشت همچون فحشا و شرب خمر، كم فروشي درون معاملات، گواهي باطل و دروغ و فرار از ميدان نبرد از مقابل دشمن است. برخي از مردم عيد را بـه معني نشاط و شادي ظاهري دانسته و با پوشيدن لباسهاي نو و رنگارنگ و با تدارك غذاهاي متنوع و شيريني و شربت و گفتن و خنديدن و سياحت و تفرج بي‏محتوا خود را سرگرم مي‏كنند. درون حالي كه عارفان با بصيرت و اولياء خاص الهي با چشم دل بـه عيد نگريسته و زواياي معنوي آنرا جستجو مي‏كنند. بخشي از كوششـهاي مردان الهي درون ايّام عيد بعد اجتماعي دارد كه درون حلّ مشكلات برادران ديني،رسيدگي بـه نيازمندان و محرومان و گرفتاران، شاد و مسرور ساختن برادران و ان ديني، كمك بـه مستضعفان فكري جامعه و اهتمام بـه مسائل عمومي و مبتلا بـه مسلمانان جلوه مي‏كند چرا كه آنـها بر اين باورند كه علي(علیـه السلام) درون مورد ويژگيهاي مردان الهي فرموده است: «نفسه منـه في عناءٍ والنّاس منـه في راحةٍ اتعب نفسه لآخرته و اراح النّاس من نفسه؛(2) نفس او از دستش درون رنج و ناراحتي هست امّا مردم(بخاطر خدماتي كه او انجام مي‏دهد) از او درون آسايش‏اند. او براي (رسيدن بـه درجات عالي درون روز) قيامت خود را بـه زحمت مي‏افكند ولي مردم را بـه رفاه و آسايش مي‏رساند». و برخي ديگر از فعاليت‏هاي اهل ايمان مربوط بـه ارتباط خود و خدايشان است، آنان از آنجائي كه درون طول ماه مبارك رمضان با زحمات شبانـه روزي خود بر شيطان نفس تسلط يافته و در جهاد بزرگ بـه پيروزي نائل شده‏اند روز عيد فطر را بـه شكرگزاري و ارتباط نزديكتري با پروردگارشان مي‏گذرانند:
حضرت امام خميني درون اين مورد سخنان قابل توجهي ارائه كرده و مي‏فرمايد: البته عيدهائي كه اسلام تأسيس فرموده هست به حسب نظرهاي مختلفي كه اهل نظر دارند و بحسب قشرهاي مختلفي كه برخورد مي‏كنند برداشتهاي مختلفي وجود دارد. آن برداشتي كه اهل معرفت از عيد مي‏كنند، با آن برداشتي كه ديگران مي‏كنند بسيار متفاوت است. آنـها بعد از اينكه درون ماه مبارك رمضان آن رياضتها را مي‏كشند و كشيدند، روز عيد روز لقاي آنـهاست لقاء اللّه هست آن روز براي آنـها. «الغيرك من الظّهور ما ليس لك؛(3) خدايا! براي غير تو چه ظهوري هست كه براي تو نيست.؟!» آنـها همـه چيز را از او مي‏دانند و آن روزرا عيد مي‏كنند براي اينكه بعد از رياضات يوم ورود بـه حضرت است. و در عيد قربان نيز بعد از اينكه تمام عزيزانشان را از دست دادند، مـهيا براي ملاقات مي‏شوند، بعد از اينكه نفس خودشان را كشتند و هرچه عزيز هست در راه خدا از آن گذشتند آن وقت هست كه روز لقاء هست و جمعه هم درون اثر اجتماعاتي كه مسلمين با هم دارند، اهل معرفت مـهيا مي‏شوند براي لقاء اللّه. بعد برداشت آنـها غير از برداشت ماست و ما اميدواريم كه بـه تبع اولياء خدا بـه جلوه‏اي از آن جلوه‏ها برسيم و ذره‏اي از آن معارف درون قلب ما واقع بشود.(4)» بـه همين جهت حضرت امام مجتبي(علیـه السلام) هنگامي كه مشاهده كرد عدّه‏اي از مردم درون روز عيد فطر مشغول لهو و لعب و خنده هستند خطاب بـه يارانش فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را معيار آزمايش مردم قرار داده هست كه درون آن مردم براي كسب مقامات معنوي و بهشتي مسابقه مي دهند عدّه‏اي درون اين مسابقه برنده شده و برخي ديگر از كسب اين مقامات باز مي‏مانند. كمال شگفتي هست از كسي كه بي خبر از نتيجه اين مسابقه بـه خنديدن و خوشگذراني مشغول هست به خدا سوگند! اگر پرده‏ها كنار رورد نيكوكاران بـه نتائج نيكو رفتاري خود مشغول بوده و بدكاران گرفتار اعمال بد خود هستند.(5)
               

شوق ديدار يار

از برجسته‏ترين و به يادماندني‏ترين ساعات روز عيد فطر لحظاتي هست كه منتظران راستين ظهور حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی فرجه) آرزوي ديدار آن حضرت را كرده و در فراقش با دلي مملو از اميد اشك حسرت مي‏ريزند. آنان بـه ياد سخن حضرت باقر(علیـه السلام) مي‏افتند كه فرمود: «ما مِن يَومِ عَيدٍ لِلمُسلِمينَ اَضحَيً وَ لا فِطرٍ اِلّا و هُوَ يُجَدِّدُ اللّهُ لآلِ مُحَمَّدٍ (علیـه السلام) فِيهِ حُزناً قالَ قُلتُ وَ لِمَ ذلِك قالَ اِنَّهُم يَرَونَ حَقَّهُم في اَيدي غَيرِهِم؛(6) هيچ عيد فطر و قربان نيست كه با آمدن آن غم و اندوه آل محمد(صلی الله علیـه واله) تجديد مي‏شود راوي گفت: چرا درون روز عيد غمگين مي‏شوند؟ امام فرمود: زيرا آنان حق خود را درون دست ديگران مي‏بينند و از اينكه افراد غير شايسته بر جايگاه رهبري امت قرار دارد و امام راستين هنوز ظهور نكرده هست كه حكومت عادلانـه و سايه پر از عدل و داد خود را بر مردم بگستراند، غمگين و ناراحتند. بـه همين جهت يكي از رايجترين اعمال اين روز كه اولياء خدا و عارفان واصل بـه آن اهتمام خاص دارند زمزمـه دعاي ندبه درون روز فطر هست كه دردمندانـه و عاشقانـه با امام زمان(علیـه السلام) نجوا مي‏كنند: «هل اليك يا بن احمد سبيلٌ فتلقي...متي ترانا و نراك و قد نشرت لواء النّصرتري...».
اين ابيات مولوي که تا حدودي بيانگر راز دل ندبه خوانان عيد فطر هست كه بـه مولاي خويش عرضه مي‏دارند: سر زپايت بر ندارم روز و شب درون هوايت بي‏قرارم روز و شب درون ميان اين قطارم روز و شب اي مـهار عاشقان درون دست تو که تا قيامت روزه دارم روز و شب که تا كه بگشايم بـه قندت روزه‏ام عيد باشد روزگارم روز و شب چون زخوان فضل روزه بشكنم انتظارم، انتظارم روز و شب جان روز و جان شب اي جان تو بامـه تو عيد دارم روز و شب که تا بسالي نيستم موقوف عيد روز و شب را مي‏شمارم روز و شب زآن شبي كه وعده كردي روز وصل ابر ديده اشك بارم روز و شب بس كه كشت مـهر جانم تشنـه هست .
عارف وارسته حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي درون اين مورد درون كتاب ارزشمند المراقبات(7) مي‏نويسد: بر مؤمن راستين شايسته هست امروزه غيبت آن حضرت و غصب حكومت آن حضرت توسط دشمنان، سختي حال شيعيان و رعاياي او را درون دست كافران و فاجران بنگرد و ببيند كه بـه آنان از قتل نفوس و هتك آبرو و غصب اموال و بدي حال و مقام خواري و ابتذال چه مي‏رسد بايستي خوشحالي او بـه اندوه زياد و خنده او بـه گريه و عيد او بـه ماتم مبدّل گردد و به خواندن دعاي ندبه بسان زن بچه مرده‏اي بگريد و فرج او را از خدا بخواهد... باري چون خواستي براي نماز عيد بيرون روي كه با امامي نمازگزاري يا خودت امام جماعت شوي برتست كه از مصيبتي كه براي غيبت امام خودت بر تو وارد شده هست غافل نباشي، زيرا نماز عيد حق خاص اوست و آن از مقامات معروفه اوست. بعد بنگر حال بـه چه منوال گشته هست كه نماز با امام بـه نماز تو و امثال تو مبدّل شده هست و بـه زمان حضور آن حضرت و اجتماع مؤمنان بـه نماز او و نمازشان با او تفكر نماي و در پيش خويش ميزان بگير كه چون براي مؤمن خطيب، امام او باشد و سخنش را بشنود و از علومش فرا گيرد حال او چگونـه خواهد بود؟! و به آنچه از بركات و انوار زمان حضور آن بزرگوار و نشر عدالت و محوجور و ضلالت و عزت اسلام و حرمت قرآن و رواج ايمان و تكميل عقول و تزكيه قلوب و تحسين اخلاق و رفع شقاق و دفع نفاق ونظر كن و با صداي بلند خود او را ندا ده و به زبان شوق خويش بـه ساحت مقدس عرضه بدار: اي زاده احمد! آيا راهي بـه سوي تو هست كه ملاقات شوي؟...اي آقاي من: بك عجّل بـه جعلت فداكا و تلافي ان كان فيه أتلافي
اگر تلف شدن من درون رسيدن بـه تو باشد، درون آن شتاب كن فداي تو شوم. فاختياري ماكان فيه رضاكا و بما شئت في هواك اختبرني و به هرچه بخواهي درون راه عشق خودت مرا آزمايش كن كه آنچه را كه رضاي تو درون آن هست انتخاب مي‏كنم. هام واستعذب العذاب هناكا بجمال حجبته بجلالٍ
قسم بـه جمال خودت كه از او پوشيده‏اي و جلال خودت كه او را سرگردان ساخته‏اي و در كوي تو عذاب را شربت گوارا مي داند فيه بقيّة لرجاكا ذات قلبي فأذن له يتمنّا دل من آب شد بعد به او اجازه بده كه ترا آرزو كند، درون اين قلب نيم رمقي براي اميد و تمناي تو هست.
بنابراين درخواست برقراري دولت كريمـه حضرت مـهدي(عجل الله تعالی فرجه) بهترين پاداش و عيدي هست كه مي‏توان درون روز عيد فطر از خداوند متعال آن را درخواست نمود.
سيدبن طاووس درون ضمن اعمال روز عيد از امام باقر(علیـه السلام) نقل مي‏كند: هنگامي كه از منزل خارج شده و به سوي نماز عيد مي‏روي دعاي اللّهم من تهيّأ را مي‏خواني و هنگامي كه بـه نام مبارك حضرت صاحب الزمان(علیـه السلام) رسيدي با آرزوي تحقق وعده الهي و استقرار حكومت عدل مـهدوي (علیـه السلام) مي‏گويي: « اللّهم افتح لنا فتحاً يسيراً و انصره نصراً عزيزاً...اللّهم انّا نرغب اليك في دولةٍ كريمةٍ تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّلّ بها النّفاق و اهله...؛(8) خداوندا براي ما فتح آسان عنايت فرما و آن حضرت را با نصرتي عزتبخش ياري نما، پروردگارا! ما خواهان ايجاد دولت كريمـه‏اي هستيم كه با آن بـه اسلام و مسلمانان عزت بخشيده و جبهه نفاق و اهلش را بـه خاك مذلّت بنشاني ... امام باقر علیـه‏السلام ازپیـامبر اکرم صلی‏الله‏علیـه‏و‏آله روایت د: «اِذا کانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوّال نادی مُنادٍ: اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَغْدُوا اِلی جَوائِزِکُمْ. ثُمَّ یـا جابِرُ جَوائِزُ اللّهِ لَیْسَتْ کَجَوائِزِ هؤُلاءِ الْمُلُوکِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ یَوْمُ الْجَوائِزِ؛(يعقوب كلينى، كافى، ج4، ص168) هنگاهی کـه روز اول ماه شوال فرا مـی‏رسد، منادی ندا مـی‏دهد: هان ای مؤمنان! به منظور دریـافت جوایزتان صبح زود بشتابید. ای جابر، جوایز خداوند همانند جوایز پادشاهان نیست. سپس فرمود: روز اول شوال، روز جوایز است.»


 

درسي از امام صادق(علیـه السلام):

از آموزنده‏ترين فرازهاي زندگي امام صادق(علیـه السلام) حادثه‏اي شنيدني هست كه درون عيد فطر اتّفاق افتاد ماجرا از اين قرار بود كه ابوالعباس سفاح، اولين خليفه عباسي درون هنگام خلافت خويش درون بغداد، روزي امام صادق(علیـه السلام) را بـه مركز خلافت خود احضار كرد. او بـه دنبال فرصتي مي‏گشت که تا آن حضرت را بـه شـهادت برساند که تا اينكه وي آخرين روز ماه مبارك رمضان را عيد فطر اعلام كرد. آن روز هنگامي كه حضرت صادق(علیـه السلام) درون منطقه حيره بر او وارد شد خليفه از او پرسيد: اي اباعبداللّه! نظر تو راجع بـه روزه امروز چيست؟ امام صادق با بهره‏گيري از آيه تقيه كه مي‏فرمايد: «لايتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من اللّه في شي‏ءٍ الّا ان تتّقوا منـهم تقيهً و يحذّركم اللّه نفسه و الي اللّه المصير؛(9) افراد با ايمان نبايد بـه جاي مؤمنان، كافران را بـه دوستي بگيرند و هر كس چنين كند، هيچ رابطه‏اي با خدا ندارد مگر اينكه از آنان بـه نوعي تقيه كنيد و خداوند شما را از عقوبت خود بر حذر مي‏دارد و بازگشت همـه بـه سوي خداست. و با پيروي از اجداد طاهرين خويش تقيه نموده، و به سفاح فرمود: اين مربوط بـه پيشواي مردم است، تو اگر روزه بگيري، من هم روزه مي‏گيرم و اگر افطار كني من هم افطار خواهم كرد. درون اين هنگام سفاح بـه غلام خود دستور داد که تا سفره غذا را بچيند و امام صادق(علیـه السلام) بـه همراه او غذا خورده و روزه‏اش را شكست با اينكه مطمئنّاً مي‏دانست آن روز از ماه رمضان هست و عيد فطر نيست. آن حضرت درون توضيح عمل خويش بـه ياران نزديكش فرمود: « و اللّه انّه يومٌ من شـهر رمضان فكان افطاري يوماً و قضاؤه ايسر عليّ من ان يضرب عنقي ولايعبد اللّه ؛(10) بـه خدا سوگند آن روز از ماه رمضان بود و يك روز شكستن روزه ماه رمضان (بخاطر تقيه و حفظ دين) و اداي قضاي آن براي من آسانتر از اين هست كه كشته شوم و خدا عبادت نشود.» حضرت صادق(علیـه السلام) با اين تدبير الهي توطئه خليفه ستمگر را خنثي نموده و به شيعيان درسي ديگر آموخت. آن حضرت درون اين روايت ضمن تأكيد بر اصل قرآني تقيه، بـه فلسفه آن نيز اشاره مي‏فرمايد كه تقيه براي حفظ دين هست نـه براي حفظ زندگي افراد. و اضافه مي‏كند كه اگر من بخاطر حادثه‏اي كوچك كشته شوم دين الهي از ميان رفته و عبادت و اطاعت از خداوند متعال بـه فراموشي سپرده خواهد شد.

سيره تربيتي امام سجاد(علیـه السلام) درون عيد فطر :

با مروري كوتاه بـه سيره تربيتي ائمـه اطهار(علیـه السلام) درون مي‏يابيم كه آن بزرگواران از ماه مبارك رمضان بـه عنوان يك دانشگاه تربيتي بهره گرفته و با پرورش شاگردان و انسانـهاي با استعداد درون روز عيد فطر هدايا و جوائز مادّي و معنوي بـه آنان عطا مي‏كردند و به اين ترتيب اين ماه را بـه يك آموزشگاه و كلاس پرورش روح و جسم و اخلاق تبديل نموده و به پرورش يافته‏گان اين مكتب درون محدوده وسع و اختياراتش نسبت بـه شايستگي افراد، عطايائي درون نظر گرفته و آنان را تشويق مي‏كردند. درون اينجا گوشـه‏اي از سيره تربيتي و آموزنده امام سجاد(علیـه السلام) را بـه روايت سيدبن طاووس مي‏خوانيم: امام صادق(علیـه السلام) فرمود: شيوه حضرت علي بن الحسين (علیـه السلام) درون ماه رمضان چنان بود كه هرگاه غلامان يا كنيزان آن حضرت خطائي را مرتكب مي‏شدند آنان را تنبيه نمي‏كرد. آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را درون دفتري ثبت كرده و تخلّفات هر كس را با نام و موضوع مشخص مي‏نمود. درون آخر ماه همـه غلامان و كنيزان را جمع كرده و در ميان آنان مي‏ايستاد. آنگاه از روي نوشته تمام كارهاي خلاف آنان را كه درون طول ماه رمضان مرتكب شده بودند برايشان گوشزد مي‏كرد و به تك تك آنان مي‏فرمود: فلاني تو درون فلان روز و فلان ساعت تخلفي كردي و من ترا تنبيه نكردم!آيا بـه ياد مي‏آوري؟ مي‏گفت: بلي اي پسر رسول خدا! و تا آخرين نفر اين مطالب را متذكر مي‏شد و آنان بـه اشتباهات و خطاهاي خود اعتراف مي‏كردند. آنگاه بـه آنان مي‏فرمود: «ارفعوا اصواتكم و قولوا يا علي بن الحسين! انّ ربّك قد احصي عليك كلّما عملت كما احصيت علينا كلّما قد عملنا و لديه كتابٌ ينطق عليك بالحقّ لايغادر صغيرةً و لا كبيرةٌ ممّا اتيت الّا احصاها و تجد كلما عملت لديه حاضراً...؛با صداي بلند بگوئيد: اي علي بن الحسين! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته هست چنانكه تو اعمال ما را نوشته‏اي نزد خداوند نامـه اعمالي هست كه با تو بـه حق سخن مي‏گويد و هيچ عمل ريز و درشتي را فروگزاري نمي‏كند و هرچه انجام داده‏اي بـه حساب آورده و تمام آنچه را كه انجام داده‏اي نزد او حاضر و آماده خواهي يافت، چنانكه ما اعمال خود را درون نزد تو آماده و ثبت شده ديديم. بعد ما را ببخش همچنانكه دوست داري خدا تو را ببخشد. اي علي بن الحسين! بـه ياد آر آن حقارت و ذلّتي را كه فرداي قيامت درون پيشگاه خداي حكيم و عادل خواهي داشت.
آن پروردگار عادل و حكيمي كه ذرّه‏اي و كمتر از ذرّه‏اي بـه كسي ظلم و ستم روا نمي‏دارد و اعمال بندگان را همچنانكه انجام داده‏اند بـه آنان عرضه خواهد كرد و حساب و گواهي خدا كافي هست ... ببخش و عفو كن که تا پادشاه روز قيامت از تو عفو كرده و درگذرد چنانكه خودش درون قرآن مي‏فرمايد: «وليعفوا و ليصفحوا الا تحبّون ان يغفر اللّه لكم واللّه غفورٌ رحيمٌ؛(11) بايد ببخشند و درگذرند. آيا دوست نداريد خداوند شما را بيامرزد؟ او خداوند آمرزنده و مـهربان است. امام سجاد(علیـه السلام) اين كلمات را براي خويش و غلامان و كنيزانش تلقين مي‏كرد و آنان با هم تكرار مي‏كردند و خود امام(علیـه السلام) كه درون ميان آنان ايستاده بود و مي‏گريست و با لحني ملتمسانـه مي‏گفت: «ربّ انّك امرتنا ان نعفوا عمّن ظلمنا فقد ظلمنا انفسنا فنحن قدعفونا عمّن ظلمنا كما امرت فاعف عنّا فانّك اولي بذلك منّا و من المأمورين...؛ پروردگارا، تو بـه ما فرمودي از ستمكاران خويش درگذريم و ما براستي بر خود ستم كرده‏ايم. همان طور كه فرمودي، ما از كساني كه ستم كرده‏اند درگذشتيم، تو هم از ما درگذر كه تو درون عفو كردن از ما و از ماموران برتري. تو بـه ما فرمودي سائلي را از درگاه خود محروم نكنيم و هم اكنون ما سائلان و گدايان درون آستانـه درون خانـه‏ات زانو زده و احسان و عطاي تو را مي‏طلبيم، بر ما منّت بگذار و محروممان نگردان، كه تو درون اين كار شايسته‏تر از ما و از مأموران هستي. خدايا! من اكرام كردم تو هم بـه من اكرام كن و با اهل نعمت و مغفرت محشور نما اي صاحب احسان و كرامت. بعد از اين برنامـه عرفاني حضرت سجاد(علیـه السلام) خطاب بـه غلامان و كنيزان خويش مي‏فرمود: من شما را عفو كردم، آيا شما هم من و بدرفتاريهاي مرا كه فرمانرواي بدي براي شما و بنده فرومايه‏اي براي فرمانرواي بخشاينده عادل و نيكوكار بودم، بخشيديد؟! همگي يكصدا مي‏گفتند: با اينكه ما از تو جز خوبي نديده‏ايم ترا بخشيديم. آنگاه بـه آنان مي‏فرمود: بگوئيد خداوندا! از علي بن الحسين درگذر! همان طور كه او از ما درون گذشت، او را از آتش جهنم آزاد كن همان طور كه او ما را از بردگي آزاد كرد. آنان دعا مي‏كردند و امام سجاد(علیـه السلام) هم آمين مي‏گفت. و در پايان مي فرمود: برويد، من از شما درون گذشتم و آزادتان كردم بـه اميد اينكه خدا نيز از من درگذرد و آزادم كند. درون روز عيد فطر چندان بـه آنـها جايزه و هدايا مي‏بخشيد كه از ديگران بي‏نياز مي‏شدند. هر سال درون شب آخر ماه مبارك رمضان درون هنگام افطار حدود بيست بنده آزاد مي‏كرد و مي‏گفت: «انّ للّه تعالي في كلّ ليلةٍ من شـهر رمضان عند الافطار سبعين الف عتيقٌ من النّار كلّاً قد استوجبوا النّار؛ خداوند متعال درون هر شب ماه مبارك رمضان هفتاد هزار كس را از آتش جهنم آزاد مي‏كند كه همگي مستحق عذاب بوده‏اند آن حضرت هيچ بنده‏اي را بيش از يك سال بـه بندگي نمي‏گرفت. هرگاه كسي را درون اول سال و يا درون وسط آن مالك مي‏شد درون شب عيد فطر آزاد مي‏كرد. اين عمل روش هر ساله او بود. بندگان سياه را كه هيچگونـه نيازي بـه آنان نداشت مي‏خريد و در عرفات بعد از مراسم عرفه همـه را آزاد ساخته و هداياي قابل توجهي را بـه آنان عطاء مي‏كرد.(12) با توجّه بـه اين روايت نسبتاً طولاني درون مي‏يابيم كه رهبران الهي و پيشوايان معصوم ما چقدر درون ترويج فرهنگ اسلامي و آموختن آن بـه انسانـهاي تشنـه معرفت تلاش نموده و نـه تنـها درون ماه رمضان و عيد فطر درون آزادي جسم آنان مي‏كوشيدند بلكه افكار و انديشـه‏هاي آنان را نيز از بند جهل و غفلت و خرافه پرستي رها مي‏ساختند و به‏دين گونـه بود كه تربيت يافتگان مكتب اهل بيت(علیـهم السلام) از پستي ذلّت بـه اوج عزت مي‏رسيدند و بردگان گرفتار بـه رهبران جامعه و عارفان خدا جوي مبدل مي‏گشتند. كه فهرست مفصلي از اينان را مي‏توان درون كتابهاي رجالي، تاريخي و سيره مطالعه نمود.

      

سیره و حرکت امام رضا (علیـه السلام) به منظور نماز عید فطر :

خلفا سال ها بود كه نماز عید فطر و عید قربان مى‏خواندند. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان مى‏خواند، اینـها هم نماز عید فطر و عید قربان مى‏خواندند. اما روش نماز خواندن بـه تدریج فرق كرده بود، سیره فرق كرده بود. كم كم دربارهاى خلفا مانند دربارهاى ساسانى ایران و قیـاصره روم شده بود، دربارهاى خیلى مجلل، لباس خلیفه و سران سپاه داراى انواع نشانـه‏هاى طلا و نقره بود. خلیفه وقتى مى‏خواست ‏به نماز عید بیـاید، با جلال و شكوه خاص و با هیمنـه سلطنتى مى‏آمد. خودش بر اسبى كه گردنبند طلا یـا نقره داشت؛ سوار مى‏شد و شمشیرى زرین بـه دست مى‏گرفت، سپاه نیز ‏سرش مى‏آمد، درست مثل این كه مى‏خواهند رژه نظامى بروند. بعد مى‏رفتند بـه مصلى، دو ركعت نماز مى‏خواندند و برمى‏گشتند. مامون بـه حضرت رضا اصرار داشت كه مى‏خواهم نماز عید فطر را شما بخوانید. امام فرمود: من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمى از من باشد و من كارى نكنم. (مامون گفت:) نـه آقا! من خواهش مى‏كنم. شما از نماز هم ابا مى‏كنید؟! این كه یك كار مربوط بـه مردم نیست كه بگویید پاى ظلمى درون كار مى‏آید. لااقل همـین یك نماز را شما بخوانید. درون اینجا حضرت جمله‏اى مى‏گوید نظیر جمله امام حسین و نظیر جمله حضرت على علیـه السلام درون جریـان بیعت ‏بعد از عمر. فرمود: من بـه یك شرط حاضرم، من نماز مى‏خوانم اما با سیره جدم و پدرم، نـه با سیره شما. مامون با آن همـه زرنگى كه داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیـار خوب، بـه هر سیره و روشى كه مى‏خواهید بخوانید. فكر مى‏كرد غرض این هست كه كارى را بـه عهده حضرت رضا علیـه السلام گذاشته باشد که تا مردم بگویند بعد امام رضا عملا هم قبول كرد. درون روز عید فطر، امام رضا علیـه السلام بـه اطرافیـان خود فرمود: لباسهاى عادى بپوشید، پاها را كنید، دامن عباها و آستین هایتان را بالا بزنید و ذكرهایى را كه من مى‏گویم شما هم بگویید. حالتتان حالت ‏خشوع و خضوع باشد. ما داریم بـه پیشگاه خدا مى‏رویم، توجهتان بـه خدا باشد. ذكرها را كه مى‏گویید، خدا را درون نظر بگیرید. امام عمامـه‏اش را بـه شكلى كه پیغمبر مى‏بست‏ بسته است، لباسش را بـه شكلى كه پیغمبر مى‏پوشید پوشیده است، عصا بـه شكل پیغمبر بـه دست گرفته، پاهایش را كرده، با یك حالت‏ خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل كه بیرون مى‏آمد، با صداى بلند شروع كرد بـه گفتن ‏«الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا.» سالهاست كه مردم این ذكرها را درست نشنیده‏اند. كسانى كه همراه حضرت بودند، وقتى آن حال الهى حضرت را دیدند كه منقلب شده، خودش را درون حضور پروردگارش مى‏برد و اشكهاى مباركش جارى است، با حالت‏ خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالى كه اشك هایشان جارى بود فریـاد كردند: «الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا.» حضرت مى‏گوید و اینـها تكرار مى‏كنند، که تا آمدند نزدیك درون منزل. صدا بلندتر مى‏شد. مامون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده كه بروید پشت‏سر على بن موسى الرضا نماز عید فطر بخوانید. اینـها بـه سیره سالهاى پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز كرده و لباسهاى فاخر پوشیده‏اند، اسبهاى بسیـار عالى سوار شده و شمشیرهاى زرین بـه كمر بسته و دم درون ایستاده‏اند كه حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیـایى و سلطنتى بیرون بیـاید. یكمرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. درون مـیان آنـها ولوله پیچید و بى اختیـار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها كردند. تاریخ مى‏نویسد: چون مى‏بایست پاها باشد و آنـها چكمـه بـه پا داشتند و چكمـه نظامى را بـه زودى نمى‏توان بیرون آورد، هر كس دنبال چاقو مى‏گشت كه زود چكمـه را پاره و پاهایش را كند. اینـها نیز دنبال حضرت بـه راه افتادند. كم كم صداى هیمنـه ‏«الله اكبر» شـهر مرو را پر كرد. مردم ریختند روى پشت‏بامـها و به تدریج ملحق شدند. درون مردم نیز روح معنویت موج مى‏زد. حضرت مى‏فرمود: «الله اكبر»، این شـهر یكپارچه فریـاد مى‏زد: «الله اكبر». هنوز از دروازه شـهر بیرون نرفته بودند كه جاسوسها بـه مامون خبر دادند كه اگر این قضیـه ادامـه پیدا كند، تو مالك سلطنت نیستى. سربازها ریختند كه نـه آقا! زحمتتان نمى‏دهیم، خیلى اسباب زحمت‏ شد، خواهش مى‏كنیم برگردید.
این، معنى روش است. مامون هم درون این مورد بـه كتاب الله و سنت رسول الله عمل مى‏كرد(نماز عید فطر جزء كتاب الله است) اما همان نماز، روشى پیدا كرده بود كه بى محتوا و بى حقیقت ‏شده بود. حضرت رضا علیـه السلام فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم، نـه با روش جد و پدر تو. (13)
اميرالمؤمنين،امام علي (عليه السلام) درون يكي از اعياد فطر خطبه اي خوانده‏ اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بيم داده ‏اند كه فرمود: «اَطيعُوا اللّه‏َ فيما نَهاكُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَةِ وَ اِتْيانِ الْفاحِشَةِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِكْيالِ وَ شَهادَةِ الزُّوْرِ وَ الْفِرارِ مِنَ الزَّحْفِ؛(14) فرمان خداوند را درون خوددارى از كارهايى كه شما را از آن برحذر داشته است، عمل كنيد [كه از آن جمله است:] نسبت ناروا بـه زنان عفيف، رانى حرام، خوارى، كم‏فروشى، شـهادت ناحق و فرار از جهاد.» اي مردم! اين روز شما روزي هست كه نيكوكاران درون آن پاداش مي ‏گيرند و زيانكاران و تبهكاران درون آن مأيوس و نااميد مي ‏گردند و اين شباهتي زياد بـه روز قيامتتان دارد، بعد با خارج شدن از منازل و رهسپار جايگاه نماز عيد شدن، بـه ياد آوريد خروجتان از قبرها و رفتنتان را بـه سوي پروردگار، و با ايستادن درون جايگاه نماز بـه ياد آوريد ايستادن درون برابر پروردگارتان را و با بازگشت ‏به سوي منازل خود، متذكر شويد بازگشتتان را بـه سوي منازلتان درون بهشت‏ برين، اي بندگان خدا، كمترين چيزي كه بـه زنان و مردان روزه ‏دار داده مي‏شود اين هست كه فرشته ‏اي درون آخرين روز ماه رمضان بـه آنان ندا ميدهند و ميگويند:
«هان! بشارتتان باد، اي بندگان خدا كه گناهان گذشته‏ تان آمرزيده شد، بعد به فكر آينده خويش باشيد كه چگونـه بقيه ايام را بگذرانيد.»

پى‏نوشت‏ها

1. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 516.
2. نـهج البلاغه صبحي صالح، خطبه 193.
3. فرازي از دعاي عرفه.
4. صحيفه امام، ج 18، ص 395.
5. وسائل الشيعه، ج 7، ص 681.
6. تهذيب الاحكام، ج 3، ص 289.
7. المراقبات، ص 343.
8. اقبال الاعمال، ج 1، ص 476.
9. سوره آل عمران، آيه 28.
10. الكافي، ج 4، ص 82.
11. سوره نور، آيه 22.
12. اقبال الاعمال، ص 260.
13-مجموعه آثار شـهید مطهری، ج 17، ص 174 .
14- حر عاملى، وسائل الشيعه (آل البيت)، ج15، ص344

               




[پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين]

نویسنده و منبع |



پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

درس عاشقی - darseasheghi.blogfa.com

 

  
پيشگفتار 

در نگاه بـه قلّه ‏هاي رفيع ايمان و شجاعت و وفا، پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين چشم ما بـه وارسته مردي بزرگ و بي ‏بديل مي ‏افتد، بـه نام عبّاس فرزند رشيد اميرالمؤمنين(ع) كه درون فضل و كمال و فتوّت و رادمردي، الگويي برجسته است. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين درون اخلاص و استقامت و پايمردي، نمونـه هست و درون هر خصلت نيك و صفت ارزشمندي، كه كرامت يك انسان بـه آن بسته است، سرمشق است. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين ما پيوسته دين باوري و حقجويي و باطل ستيزي و جانبازي را از او آموخته ‏ايم و نسل الله ‏اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شـهادتي هست كه اباالفضل(ع) درون آن مكتب، علمدار هست و همچون خورشيد، درخشان.

اينك، گرچه از صحنـه‏ هاي آن همـه ايثار و دلاوري و وفا كه درون عاشورا اتّفاق افتاد و آينـه‏ اي فضيلت نما پيش چشم جهانيان نـهاد، بيش از هزار و سيصد سال ميگذرد، امّا تاريخ، روشن از كرامت هاي عباس بن علي(ع) هست و نام ‏او با وفا، ادب، ايثار و جانبازي همراه هست و گذشتِ اين همـه سال، كمترين غباري بر سيماي فتوّتي، كه درون رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.

عاشورا روز پر شكوه و الهام بخش و پر حماسه‏ اي بود كه انسانـهايي والا و روح‏هايي بزرگ و اراده‏هايي عظيم، عظمت و والايي خود را بـه جهانيان نشان دادند و تاريخ از فداكاري عاشوراييان، روح و جان گرفت و زمان با نبض كربلاييانِ قهرمان و حماسه آفرين، تپيد. كربلا مكتبي شد آموزنده و سازنده، كه فارغ التحصيلان آن، درون رشتهء ايمان و اخلاص و تعهّد و جهاد، مدرك و مدال گرفتند و ... عباس از زبده ‏ترين معرفت آموختگان آن دانشگاه بود.

هنوز هم اين مكتبِ عالي باز هست و دانشجو مي‏پذيرد و يكي از استادان اين دوره ‏هاي آموزشِ وفا و مراحلِ كسبِ معرفت، علمدار كربلاست، ايستاده بر بلنداي عشق و شـهامت، كه با دستان بريده ‏اش معبرِ آزادگي را ميگشايد و راه نور را نشان مي‏دهد و اين حقايق، همـه درون نام عبّاس نـهفته هست و همراه با اين نام،عطر يك «فرهنگ» بـه مشام جان مي‏رسد.

عبّاس يعني که تا شـهادت يكّه تازي             عبّاس يعني عشق، يعني پاكبازي

عبّاس يعني با شـهيدان همنوازي             عبّاس يعني يك نيستان تكنوازي(1)

ما براي رسيدن بـه سرچشمة يقين و كوثر ايمان، نيازمند راهنماييم. جانمان تشنـه هست و دلهايمان مشتاق. اولياي دين و سرمشق هاي پاكي و فضيلت مي‏توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارايي كه درون اختيارشان هست سيرابمان سازند.

اگر درون امتداد «اسوه ‏ها» بـه عبّاس بن علي(ع) مي‏رسيم براي روشني چراغي هست كه پيش پاي انسان‏ها افروخته هست و از آن دور دستها ما را بـه اين راه فرا مي‏خواند. او الگو و سرمشق است، نـه تنـها درون شجاعت و رزم آوري، بلكه درون ايمان و معنويّت هم؛ نـه فقط درون مقاومت و استواري، درون عبادت و شب زنده داري هم؛ نـه تنـها درون روحية سلحشوري و حماسه، كه درون اخلاص و آگاهي و معرفت و وفا هم.

آنچه مي‏خوانيد گوشـه‏اي از شخصيّت حضرت اباالفضل(ع) را ترسيم مي‏كند، باشد كه نام و ياد و زندگينامة آن شـهيد بزرگ و سردار رشيد، چراغ يقين و شعلة ايمان را درون ذهن و زندگي‏مان روشن سازد.

12 بهمن 1378 شمسي

قم جواد محدّثي

 
 
ميلاد فرزند شجاعت

سالها از شـهادت جانگداز پيامبر، حضرت زهرا ميگذشت. حضرت علي(ع) بعد از فاطمـه با امامـه ( زادة پيامبر اكرم) ازدواج كرده بود. امّا با گذشت بيش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا درون دل علي(ع) بود.

براي خاندان پيامبر، سرنوشتي شگفت رقم زده شده بود. بني هاشم، درون اوج عزّت و بزرگواري، مظلومانـه مي‏زيستند. وقتي علي(ع) بـه فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا درون برابر ديدگانش بود. برادرش «عقيل » را كه درون علم نسب‏ شناسي وارد بود و قبايل و تيره‏ هاي گوناگون و خصلتها و خصوصيّتهاي اخلاقي و روحي آنان را خوب مي‏شناخت طلبيد. از عقيل خواست كه: پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين برايم همسري پيدا كن شايسته و از قبيله ‏اي كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند که تا بانويي اين چنين، برايم فرزندي آورد شجاع و تكسوار و رشيد.(2)

پس از مدّتي، عقيل زني از طايفة كلاب را خدمت اميرالمؤمنين(ع) معرفي كرد كه آن ويژگي ها را داشت. نامش «فاطمـه»، حزام بن خالد بود و نياكانش همـه از دليرمردان بودند. از طرف مادر نيز داراي نجابت خانوادگي و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة كلابيّه مي گفتند و بعدها بـه «امّ‏ البنين» شـهرت يافت، يعني مادرِ پسران، چهار پسري كه بـه ‏دنيا آورد و عبّاس يكي از آنان بود.

عقيل براي خواستگاري او نزد پدرش رفت. وي از اين موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آري گفت. حضرت علي(ع) با آن زن شريف ازدواج كرد. فاطمة كلابيّه سراسر نجابت و پاكي و خلوص بود. درون آغاز ازدواج، وقتي وارد خانة علي(ع) شد، حسن و حسين (عليهماالسلام) بيمار بودند. او آنان را پرستاري كرد و ملاطفت بسيار بـه آنان نشان داد(3).

گويند: وقتي او را فاطمـه صدا كردند گفت: مرا فاطمـه خطاب نكنيد که تا ياد غمـهاي مادرتان فاطمـه زنده نشود، مرا خادم خود بدانيد.

ثمرة ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود بـه نامـهاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سالها بعد درون حادثة كربلا بـه شـهادت رسيدند. عباس، قهرماني كه درون اين بخش از او و خوبي‏ها و فضيلتهايش سخن ميگوييم، نخستين ثمرة اين ازدواج پر بركت و بزرگترين پسر امّ البنين بود.

فاطمة كلابيه (امّ البنين) زني داراي فضل و كمال و محبّت بـه خاندان پيامبر بود و براي اين دودمانِ پاك، احترام ويژه ‏اي قائل بود. اين محبت و مودّت و احترام، عمل بـه فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پيامبر را «مودّت اهل بيت» دانسته است(4). او براي حسن، حسين، زينب و امّ كلثوم، يادگاران عزيز حضرت زهرا (س)، مادري مي‏كرد و خود را خدمتكار آنان مي‏دانست. وفايش نيز بـه اميرالمؤمنين (ع) شديد بود. بعد از شـهادت علي(ع) بـه احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، شوهر ديگري اختيار نكرد، با آن كه مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) بعد از آن حضرت زنده بود.(5)

ايمان والاي امّ البنين و محبتش بـه فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بيشتر از فرزندان خود، دوست مي‏داشت. وقتي حادثة كربلا پيش آمد، پيگير خبرهايي بود كه از كوفه و كربلا مي‏رسيد. هركس خبر از شـهادت فرزندانش مي‏داد، او ابتدا از حال حسين(ع) جويا مي‏شد و برايش مـهمتر بود.

عبّاس بن علي(ع) فرزند چنين بانوي حق شناس و بامعرفتي بود و پدري چون علي بن ابي طالب(ع) داشت و دست تقدير نيز براي او آينده ‏اي آميخته بـه عطر وفا و گوهر ايمان و پاكي رقم زده بود.

ولادت نخستين فرزند امّ البنين، درون روز چهارم شعبان سال 26 هجري درون مدينـه بود.(6) تولّد عباس، خانة علي و دل مولا را روشن و سرشار از اميد ساخت، چون حضرت مي‏ديدند درون كربلايي كه درون پيش است، اين فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ علي، فداي حسينِ فاطمـه خواهد گشت.

وقتي بـه دنيا آمد حضرت علي(ع) درون گوش او اذان و اقامـه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحيد و رسالت و دين، پيوند داد و نام او را عباس نـهاد(7). درون روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي ي را بـه عنوانِ عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را بـه فقرا صدقه دادند(8).

آن حضرت، گاهي قنداقة عبّاس خردسال را درون آغوش ميگرفت و آستينِ دستهاي كوچك او را بالا مي‏زد و بر بازوان او بوسه مي‏زد و اشك مي‏ريخت. روزي مادرش امّ البنين كه شاهد اين صحنـه بود، سبب گرية امام را پرسيد. حضرت فرمود: اين دستها درون راه كمك و نصرت برادرش حسين، قطع خواهد شد؛ گريهء من براي آن روز است(9).

با تولّد عبّاس، خانة علي(ع) آميخته ‏اي از غم و شادي شد: شادي براي اين مولود خجسته، و غم و اشك براي آينده‏ اي كه براي اين فرزند و دستان او درون كربلا خواهد بود.

عبّاس درون خانة علي(ع) و در دامان مادرِ با ايمان و وفادارش و در كنار حسن و حسين (عليهماالسلام) رشد كرد و از اين دودمان پاك و عترتِ رسول، درسهاي بزرگ انسانيت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.

تربيت خاصّ امام علي(ع) بي‏ شك، درون شكل بـه شخصيت فكري و روحي بارز و برجستهء اين نوجوان، سهم عمده‏ اي داشت و درك بالاي او ريشـه درون همين تربيتهاي والا داشت.

روزي حضرت امير(ع) عبّاسِ خردسال را درون كنار خود نشانده بود، حضرت زينب (س) هم حضور داشت. امام بـه اين كودك عزيز گفت: بگو يك. عبّاس گفت: يك. فرمود: بگو دو. عباس از گفتن خودداري كرد و گفت: شرم مي‏كنم با زباني كه خدا را بـه يگانگي خوانده ‏ام دو بگويم. حضرت از معرفت اين فرزند خشنود شد و پيشاني عبّاس را بوسيد(10).

استعداد ذاتي و تربيت خانوادگي او سبب شد كه درون كمالات اخلاقي و معنوي، پا بـه پاي رشد جسمي و نيرومندي عضلاني، پيش برود و جواني كامل، ممتاز و شايسته گردد. نـه‏ تنـها درون قامت رشيد بود، بلكه درون خِرد، برتر و درجلوه‏ هاي انساني هم رشيد بود. او مي‏دانست كه براي چه روزي عظيم، ذخيره شده هست تا درون ياري حجّت خدا جان نثاري كند. او براي عاشورا بـه دنيا آمده بود.

اين حقيقت، موردتوجّه علي(ع) بود، آنگاه كه مي‏خواست با امّ البنين ازدواج كند. وقتي هم كه حضرت امير درون بستر شـهادت افتاده بود، اين «راز خون» را بـه ياد عبّاس آورد و در گوش او زمزمـه كرد.

شب 21 رمضان سال 41 هجري بود. علي(ع) درون آخرين ساعات عمر خويش،عبّاس را بـه آغوش گرفت و به سينـه چسبانيد و به اين نوجوان دلسوخته، كه شاهد خاموش شدن شمع وجود علي بود، فرمود: پسرم، بـه زودي درون روز عاشورا، چشمانم بـه وسيلة تو روشن ميگردد؛ پسرم، هرگاه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعة فرات وارد شدي، مبادا آب بنوشي درون حالي كه برادرت حسين(ع) تشنـه است.(11)

اين نخستين درس عاشورا بود كه درون شب شـهادت علي(ع) آموخت و تا عاشورا پيوسته درون گوش داشت.

شايد درون همان لحظات آخر عمر علي(ع) كه فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند و نگران آينده بودند، حضرت بـه فراخور هر يك، توصيه‏ هايي داشته است. بعيد نيست كه دست عبّاس را درون دست حسين(ع) گذاشته باشد و عبّاس را سفارش كرده باشد كه: عباسم، جان تو و جان حسينم درون كربلا! مبادا از او جدا شوي و تنـهايش گذاري!

عبّاس، نجابت و شرافت خانوادگي داشت و از نفسهاي پاك و عنايتهاي ويژة علي(ع) و مادرش امّ البنين برخوردار شده بود. امّ البنين هم نجابت و معرفت و محبّت بـه خاندان پيامبر را يكجا داشت و در ولا و دوستي آنان، مخلص و شيفته بود. از آن سو نزد اهل بيت هم وجهه و موقعيّت ممتاز و مورد احترامي داشت. اين كه زينب كبري بعد از عاشورا و بازگشت بـه مدينـه بـه خانة او رفت و شـهادت عبّاس و برادرانش را بـه اين مادرِ داغدار تسليت گفت(12) و پيوسته بـه خانة او رفت و آمد مي‏كرد و شريك غمـهايش بود، نشانِ احترام و جايگاه شايستة او درون نظر اهل‏بيت بود


 
فصل جواني

از روزي كه عبّاس، چشم بـه جهان گشوده بود اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين را درون كنار خود ديده بود و از ساية مـهر و عطوفت آنان و از چشمة دانش و فضيلتشان برخوردار و سيراب شده بود.

چهارده سال از عمر عبّاس درون كنار علي(ع) گذشت، دوراني كه علي(ع) با دشمنان درگير بود. گفته‏ اند عبّاس درون برخي از آن جنگها شركت داشت، درون حالي كه نوجواني درون حدود دوازده ساله بود، رشيد و پرشور و قهرمان كه درون همان سنّ و سال حريف قهرمانان و جنگاوران بود. علي(ع) بـه او اجازة پيكار نمي‏داد،(13) بـه امام حسن و امام حسين هم چندان ميدانِ شجاعت نمايي نمي‏داد. اينان ذخيره‏ هاي خدا براي روزهاي آيندة اسلام بودند و عبّاس مي‏بايست جان و توان و شجاعتش را براي كربلاي حسين نگه دارد و علمدار سپاه سيدالشـهدا باشد.

برخي جلوه ‏هايي از دلاوري اين نوجوان را درون جبهة صفّين نگاشته ‏اند. اگر اين نقل درست باشد، ميزان رزم آوري او را درون سنين نوجواني و دوازده سالگي نشان مي‏دهد.

مگر برادرزاده‏ اش حضرت قاسم سيزده ساله نبود كه آن حماسه را درون ركاب عمويش آفريد و تحسين همگان را برانگيخت؟ مگر پدرش علي بن ابي طالب(ع) درون جواني با قهرمانان نام آور عرب، همچون «مرحب» درون جنگ خيبر و «عمروبن عبدودّ» درون جنگ خندق درگير نشد و آنان را بـه هلاكت نرساند؟ مگر عباس، برادر امام حسن و امام حسين ومحمد حنفيّه و زينب و كلثوم نبود؟ مگر نياكانش ازناحية مادر درون قبيلة «كلاب» همـه از سلحشوران و تكسواران عرصه ‏هاي رزم وشجاعت و شمشيرزني و نيزه افكني نبودند؟ عباس، محلّ تلاقي دو رگ و ريشة شجاعت بود، هم از سوي پدر كه علي(ع) بود و هم از طرف مادر. و امّا آن حماسه آفريني درون سنّ نوجواني:

در يكي از روزهاي نبرد صفّين، نوجواني از سپاه علي(ع) بيرون آمد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانـه‏ هاي شجاعت و هيبت و قدرت هويدا بود. از سپاه شام كسي جرأت نكرد بـه ميدان آيد. همـه ترسان و نگران، شاهد صحنـه بودند. معاويه يكي از مردان سپاه خود را بـه نام «ابن شعثاء»كه دليرمردي برابر با هزاران نفر بود صدا كرد و گفت: بـه جنگ اين جوان برو. آن شخص گفت: اي امير، مردم مرا با ده هزار نفر برابر مي‏دانند، چگونـه فرمان مي‏دهي كه بـه جنگ اين نوجوان بروم؟ معاويه گفت: بعد چه كنيم؟ ابن شعثاء گفت: من هفت پسر دارم، يكي از آنان را مي‏فرستم که تا او را بكشد. گفت: باشد. يكي از پسرانش را فرستاد، بـه دست اين جوان كشته شد. ديگري را فرستاد، او هم كشته شد. همـهء پسرانش يك بـه يك بـه نبرد اين شير سپاه علي(ع) آمدند و او همـه را از دم تيغ گذراند.

خود ابن شعثاء بـه ميدان آمد، درون حالي كه ميگفت: اي جوان، همـهء پسرانم را كشتي، بـه خدا پدر و مادرت را بـه عزايت خواهم نشاند. حمله كرد و نبرد آغاز شد و ضرباتي ميان آنان ردّ و بدل گشت. با يك ضربت كاري جوان، ابن ‏شعثاء بـه خاك افتاد و به پسرانش پيوست. همـهء حاضران شگفت زده شدند. اميرالمؤمنين او را نزد خود فراخواند، نقاب از چهره‏اش كنار زد و پيشاني او را بوسه زد. ديدند كه او قمر بني هاشم عباس بن علي(ع) است.(14)

نيز آورده‏ اند درون جنگ صفين، درون مقطعي كه سپاه معاويه بر آب مسلّط شد و تشنگي، ياران علي(ع) را تهديد مي‏كرد، فرماني كه حضرت بـه ياران خود داد و جمعي را درون ركاب حسين(ع) براي گشودن شريعه و باز بعد گرفتن آب فرستاد، عباس بن علي هم درون كنار برادرش و يار و همرزم او حضور داشته است.

اينـها گذشت و سال چهلم هجري رسيد و فاجعهء خونين محراب كوفه اتّفاق افتاد. وقتي علي(ع) بـه شـهادت رسيد، عباس بن علي چهارده ساله بود و غمگينانـه شاهد دفن شبانـه و پنـهاني اميرالمؤمنين(ع) بود. بي شك اين اندوه بزرگ، روح حسّاس او را بـه سختي آزرد. امّا بعد از پدر، تكيه گاهي چون حسنين (عليهماالسلام) داشت و در ساية عزّت و شوكت آنان بود. هرگز توصيه‏ اي را كه پدرش درون شب 21 رمضان درآستانة شـهادت بـه عباس داشت از ياد نبرد. از او خواست كه درون عاشورا و كربلا حسين را تنـها نگذارد. مي‏دانست كه روزهاي تلخي درون پيش دارد و بايد كمر همّت و شجاعت ببندد و قرباني بزرگ مناي عشق دركربلا شود که تا به ابديّت برسد.

ده سال تلخ را هم پشت سر گذاشت. سالهايي كه برادرش امام حسن مجتبي(ع) بـه امامت رسيد، حيله گري‏هاي معاويه، آن حضرت را بـه صلح تحميلي وا داشت. ستمـهاي امويان اوج گرفته بود. حجربن عدي و يارانش شـهيد شدند؛ عمروبن حمق خزاعي شـهيد شد، سختگيري بـه آل علي ادامـه داشت. درون منبرها وعّاظ و خطباي وابسته بـه دربارِ معاويه، پدرش علي(ع) را ناسزا ميگفتند. عباس بن علي شاهد اين روزهاي جانگزاي بود که تا آن كه امام حسن بـه شـهادت رسيد. وقتي امام مجتبي، مسموم و شـهيد شد، عباس بن علي 24 سال داشت. باز هم غمي ديگر برجانش نشست.

پس از آن كه امام مجتبي(ع) بني هاشم را درون سوگ شـهادت خويش، گريان نـهاد و به ملكوت اعلا شتافت، بستگان آن حضرت، بار ديگر تجربة رحلت رسول خدا و فاطمة زهرا وعلي مرتضي را تكرار كردند و غمـهايشان تجديد شد. خانة امام مجتبي پر از شيون و اشك شد. عباس بن علي نيز ازجمله كساني بود كه با گريه و اندوه براي برادرش مرثيه خواند و خاك عزا بر سر و روي خود افكند و از جان صيحه كشيد(15).

امّا چاره ‏اي نبود، مي‏بايست اين كوه غم را تحمل كند و دل بـه قضاي الهي بسپارد و خود را براي روزهاي تلخ‏تري آماده سازد. امام حسن مجتبي(ع) را غسل دادند و كفن كردند. عبّاس درون مراسم غسل پيكر مطهّر امام حسن(ع) با برادران ديگرش (امام حسين و محمد حنفيّه) همكاري و همراهي داشت(16) و شاهد غمبارترين وتلخ‏ترين صحنـهء مظلوميّت اهل‏بيت بود. آنگاه كه تابوت امام مجتبي(ع) را وارد حرم پيامبر(ص) كردند که تا تجديد ديداري با آن حضرت كنند، مروانيان پنداشتند كه مي‏خواهند آن جا دفن كنند و جلوگيري كردند و تابوت امام حسن(ع) را تيرباران نمودند.در اين صحنـه ‏ها بود كه خشم جوانان غيرتمند بني هاشم برانگيخته شد و اگر سيد الشـهدا(ع) آنان را بـه خويشتن‏داري و صبر دعوت نكرده بود، دستهايي كه بـه قبضه‏ هاي شمشير رفته بود زمين را از خون دشمنانِ بدخواه سيراب مي‏كرد. عباس رشيد نيز درون جمع جوانان هاشمي، جرعه جرعه غصه مي‏خورد و بنابه تكليف، صبر مي‏كرد. مي‏خواست كه شمشير بركشد و حمله كند، امّا حسين بن علي نگذاشت و او را بـه بردباري و خويشتن‏داري دعوت كرد و وصيّت امام مجتبي(ع) را يادآور شد كه گفته بود خوني ريخته نشود(17).

اين سالها نيز گذشت. عباس بن علي(ع) زير ساية برادر بزرگوارش سيدالشـهدا(ع) و در كنار جوانان ديگري از عترت پيامبر خدا مي‏زيست و شاهد فراز و نشيبهاي روزگار بود.

عباس چند سال بعد از شـهادت پدر درون سنّ هجده سالگي درون اوائل امامت امام مجتبي با لُبابه، عبدالله بن عباس ازدواج كرده بود. ابن عباس راوي حديث و مفسّر قرآن و شاگرد لايق و برجستة علي(ع) بود. شخصيّت معنوي و فكري اين بانو نيز درون خانة اين مفسّر امّت شكل گرفته و به علم و ادب آراسته بود. از اين ازدواج دو فرزند بـه نامـهاي «عبيدالله» و «فضل» پديد آمد(18) كه هر دو بعدها از عالمان بزرگ دين و مروّجان قرآن گشتند. از نوادگان حضرت اباالفضل(ع) نيز كساني بودند كه درون شمار راويان احاديث و عالمان دين درون عصر ا ديگر بودند(19) و اين نور علوي كه درون وجود عباس تجلّي داشت، درون نسلهاي بعد نيز تداوم يافت و پاسداراني براي دين خدا تقديم كرد كه همـه از عالمان و عابدان و فصيحان و اديبان بودند.(20)

آن حضرت، درون مدينـه و در جمع بني هاشم مي‏زيست و زمان همچنان ميگذشت که تا آن كه سال شصت هجري رسيد و حادثة كربلا و نقش عظيمي كه وي درون آن حماسه آفريد. با اين بخش از زندگي الهام بخش او درون آينده آشنا خواهيم شد.

عباس درهمة دوران حيات، همراه برادرش حسين(ع) بود و فصل جواني ‏اش درون خدمت آن امام گذشت. ميان جوانان بني‏ هاشم شكوه و عزّتي داشت و آنان برگرد شمع وجود عباس، حلقه‏ اي از عشق و وفا بـه وجود آورده بودند و اين جمعِ حدوداً سي نفري، درون خدمت و ركاب امام حسن و امام‏ حسين همواره آماده دفاع بودند و در مجالس و محافل، از شكوه اين جوانان، بـه ويژه از صولت و غيرت و حميّت عباس سخن بود.

آن روز هم كه بعد از مرگ معاويه، حاكم مدينـه مي‏خواست درخواست و نامة يزيد را دربارة بيعت با امام حسين(ع) مطرح كند و ديداري ميان وليد و امام درون دارالاماره انجام گرفت، سي نفر از جوانان هاشمي بـه فرماندهي عباس‏ بن علي(ع) با شمشيرهاي ، آماده و گوش بـه فرمان، بيرون خانة وليد و پشت درون ايستاده بودند و منتظر اشارة امام بودند كه اگر نيازي شد بـه درون آيند و مانع بروز حادثه ‏اي شوند. كساني هم كه از مدينـه بـه مكه و از آن‏جا بـه كربلا حركت كردند، تحت فرمان اباالفضل(ع) بودند(21).

اينـها، گوشـه‏ هايي از رخدادهاي زندگي عباس درون دوران جواني بود که تا آن كه حماسة عاشورا پيش آمد و عباس، وجود خود را پروانـه ‏وار بـه آتشِ عشقِ حسين زد و سراپا سوخت و جاودانـه شد درود خدا و همـهء پاكان بر او باد.

 
 
سيماي اباالفضل(ع)

هم چهرة عباس زيبا بود، هم اخلاق و روحيّاتش. ظاهر و باطن عباس نوراني بود و چشمگير و پرجاذبه. ظاهرش هم آيينة باطنش بود. سيماي پر فروغ و تابنده ‏اش او را همچون ماه، درخشان نشان مي‏داد و در ميان بني هاشم، كه همـه ستارگانِ كمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از اين رو او را «قمر بني هاشم» ميگفتند.

در ترسيم سيماي او، تنـها نبايد بـه اندام قوي و قامت رشيد و ابروان كشيده و صورت همچون ماهش بسنده كرد؛ فضيلتهاي او نيز، كه درخشان بود، جزئي از سيماي اباالفضل را تشكيل مي‏داد. از سويي نيروي تقوا، ديانت و تعهّدش بسيار بود و از سويي هم از قهرمانان بزرگ اسلام به‏ شمار مي‏ آمد. زيبايي صورت و سيرت را يكجا داشت. قامتي رشيد و بر افراشته، عضلاتي قوي‏ و بازواني ستبر وتوانا و چهره ‏اي نمكين و دوست داشتني داشت. هم وجيه بود، هم مليح. آنچه خوبان همـه داشتند، او بـه تنـهايي داشت.

وقتي سوار بر اسب مي‏شد، بـه خاطر قامت كشيده ‏اش پاهايش بـه زمين مي‏رسيد و چون پاي درون ركاب اسب مي‏نـهاد، زانوانش بـه گوشـهاي اسب مي‏رسيد.(22) شجاعت و سلحشوري را از پدر بـه ارث بود و در كرامت و بزرگواري و عزّت نفس و جاذبة سيما و رفتار، يادگاري از همة عظمتها و جاذبه‏ هاي بني‏ هاشم بود. بر پيشاني‏ اش علامت سجود نمايان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاكساري درون برابر «اللّه» حكايت مي‏كرد. مبارزي بود خدا دوست و سلحشوري آشنا با راز و نيازهاي شبانـه.

قلبش محكم و استوار بود همچون پارة آهن. فكرش روشن و عقيده ‏اش استوار و ايمانش ريشـه ‏دار بود. توحيد و محبّت خدا درون عمق جانش ريشـه داشت. عبادت و خداپرستي او آن چنان بود كه بـه تعبير شيخ صدوق: نشان سجود درون پيشاني و سيماي او ديده مي‏شد.(23)

ايمان و بصيرت و وفاي عباس، آن چنان مشـهور و زبانزد بود كه ا شيعه پيوسته از آن ياد مي‏كردند و او را بـه عنوان يك انسان والا و الگو مي ‏ستودند. امام سجاد(ع) روزي بـه چهرة «عبيدالله» فرزند حضرت اباالفضل(ع) نگاه كرد و گريست. آنگاه با ياد كردي از صحنة نبرد اُحد و صحنة كربلا از عموي پيامبر (حمزة سيدالشـهدا) و عموي خودش (عباس‏ بن علي) چنين ياد كرد:

« هيچ روزي براي پيامبر خدا سخت‏تر از روز «اُحد» نگذشت. درون آن روز، عمويش حضرت حمزه كه شير دلاور خدا و رسول بود بـه شـهادت رسيد. بر حسين بن علي(ع) هم روزي سخت‏تر از عاشورا نگذشت كه درون محاصرة سي ‏هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان مي‏پنداشتند كه با كشتن فرزند رسول خدا بـه خداوند نزديك مي‏شوند و سرانجام، بي ‏آن‏كه بـه نصايح و خيرخواهي هاي سيدالشـهدا گوش دهند، او را بـه شـهادت رساندند.»

 آنگاه درون يادآوري فداكاري و عظمت روحي عباس(ع) فرمود:

«خداوند،عمويم عباس را رحمت كند كه درون راه برادرش ايثار و فداكاري كرد و از جان خود گذشت، چنان فداكاري كرد كه دو دستش قلم شد. خداوند نيز بـه او همانند جعفربن ابي‏طالب درون مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنـها درون بهشت با فرشتگان پرواز مي‏كند.عباس نزد خداوند، مقام و منزلتي دارد بس بزرگ، كه همة شـهيدان درون قيامت بـه مقام والاي او غبطه مي‏خورند و رشك مي‏برند.»(24)

آن ايثار و جانبازي عظيم اباالفضل، پيوسته الهام بخش فداكاري‏هاي بزرگ درون راه عقيده و دين بوده هست و جانبازان بسياري اگر دستي درون راه دوست فدا كرده ‏اند، خود را رهپوي آن الگوي فداكاري مي‏دانند و اسوة ايثارشان جعفر طيّار و عباس بن علي بوده است:

چون اقتدا بـه جعفر طيّار كرده‏ ايم

پرواز ماست با پرِ جان درون فضاي دوست

در پيروي ز خطّ علمدار كربلاست

دستي كه داده‏ ايم بـه راه رضاي دوست(25)

بصيرت و شناخت عميق و پايبندي استوار بـه حق و ولايت و راه خدا از ويژگي هاي آن حضرت بود. درون ستايشي كه امام صادق(ع) از او كرده هست بر اين اوصاف او انگشت نـهاده و به‏ عنوان ارزش‏هاي متبلور درون وجود عبّاس، ياد كرده است:

«كان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصيرةِ صُلب الايمانِ، جاهد مع ابي‏عبدالله(ع) وابْلي’ بلاءاً حسناً ومضي شـهيداً(26)؛

عموي ما عباس، داراي بصيرتي نافذ و ايماني استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد كرد و آزمايش خوبي داد و به شـهادت رسيد».

و درون يكي از زيارتنامـه ‏هاي آن حضرت نيز بر اين «بصيرت» و اقتدا بـه شايستگان اشاره شده هست «شـهادت مي‏دهم كه تو با بصيرت درون كار و راه خويش رفتي و شـهيد شدي و به صالحان اقتدا كردي»(27).

بصيرت و بينش نافذ و قوي كه امام درون وصف او بـه كار است، سندي افتخار آفرين براي اوست. اين ويژگي‏هاي والاست كه سيماي عباس بن علي را درخشان و جاودان ساخته است. وي تنـها بـه عنوان يك قهرمانِ رشيد و علمدارِ شجاع مطرح نبود، فضايل علمي و تقوايي او و سطح رفيع دانش او كه از خردسالي از سرچشمة علوم الهي سيراب و اشباع شده بود، نيز درخور توجّه است. تعبير «زُقّ العِلْم زقّاً»(28) كه درون برخي نقلها آمده است، اشاره بـه اين حقيقت دارد كه تغذيه علمي او از همان كودكي بوده است.

مقام فقاهتي او بالا بود و نزد راويان، مورد وثوق بـه شمار مي‏رفت و داراي پارسايي فوق العاده ‏اي بود. تعبير برخي بزرگان دربارة او چنين است:

«عباس از فقيهان و دين شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاك بود.»(29)

و بـه تعبير مرحوم قايني: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهاي اهل بيت بود، بلكه او داناي استاد نديده بود.»(30)

اين سردار رشيد و شـهيد، علاوه بر آن كه خود بـه لحاظ قرب و منزلتي كه نزد پروردگار دارد درون قيامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسيلة شفاعت حضرت زهرا نيز خواهد بود. درون روايت است:

در روز رستاخيز، آنگاه كه كار سخت و دشوار گردد، پيامبر خدا، حضرت علي را نزد فاطمـه خواهد فرستاد که تا درجايگاه شفاعت حاضر شود. اميرمؤمنان بـه فاطمـه ميگويد: از اسباب شفاعت چه نزد خود داري و براي امروز كه روز بي‏تابي و نيازمندي هست چه ذخيره كرده ‏اي؟ فاطمة زهرا ميگويد: يا علي، براي اين جايگاه، دستهاي بريدة فرزندم عباس بس است.(31)

افتخار بزرگ عباس بن علي اين بود كه درون همة عمر، درون خدمتِ امامت و ولايت و اهل‏بيت عصمت بود، بخصوص نسبت بـه اباعبدالله الحسين(ع) نقش حمايتي ويژه اي داشت و بازو و پشتوانـه و تكيه گاه برادرش سيدالشـهدا بود و نسبت بـه آن حضرت، همان جايگاه را داشت كه حضرت امير نسبت بـه پيامبر خدا داشت. درون اين زمينـه بـه مقايسة يكي از نويسندگان دربارة اين پدر و پسر توجه كنيد:

«حضرت عباس درون بسياري از امور اجتماعي مانند پدر قد مردانگي برافراخت و ابراز فعاليت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسين بود مانند پدرش كه پشت و پناه حضرت رسول الله بود. عباس درون جنگها همان استقامت، پافشاري، شجاعت، قوّت بازو، ايمان و اراده، پشت نكردن بـه دشمن، فريب و بيم نداشتن از عظمت حريف و انبوهي دشمن را كه پدرش درجنگهاي اُحد، بدر، خندق، خيبر و غيره نشان داد، درون كربلا ابراز داشت.

عباس، همانطور كه علي(ع) هميان نان و خرما بـه دوش ميگرفت و براي ايتام و مساكين مي‏برد، او بـه اتفاق و امر برادر، بسياري از گرسنگان مكّه و مدينـه را بـه همين ترتيب اطعام مي‏نمود. عباس، مانند علي(ع) كه باب حوايج دربار پيغمبر بود و هركس روي بـه ساحت او مي‏كرد، اوّل علي را مي‏خواند، باب حوايج درون استان امام حسين بود و هركس براي رفع حوايج بـه دربار حسين (ع) مي‏شتافت، عباس را مي‏خواند.

عباس مانند پدر كه درون بستر پيغمبر خوابيد و فداكاري كرد درون راه پيغمبر، درون روز عاشورا براي اطفال و آب آوردن فداكاري كرد. عباس مانند پدر كه درون حضور پيغمبر شمشير مي‏زد، درون حضور برادر شمشير زد که تا از پاي درون آمد. عباس، همان‏طور كه پدرش بـه تنـهايي بـه دعوت دشمن رفت، به‏ تنـهايي براي مـهلت بـه طرف خيل دشمن حركت فرموده و مـهلت گرفت»(32).


 
درون آيينة القاب

غير از نام، كه مشخّص كنندة هر فرد از ديگران است، صفات و ويژگي‏هاي اخلاقي و عملي اشخاص نيز آنان را از ديگران متمايز مي‏كند و به خاطر آن خصوصيّات بر آنـها «لقب» نـهاده مي‏شود و با آن لقبها آنان را صدا مي‏زنند يا از آنان ياد مي‏كنند.

وقتي بـه القاب زيباي حضرت عباس مي ‏نگريم، آنـها را همچون آيينـه ‏اي مي‏ يابيم كه هركدام،جلوه ‏اي از روح زيبا و فضايل حضرتِ ابوفضايل را نشان مي‏دهد. القاب حضرت عباس، برخي درون زمان حياتش هم شـهرت يافته بود، برخي بعدها بر او گفته شد و هر كدام مدال افتخار و عنوان فضيلتي هست جاودانـه.

چه زيباست كه اسم، با مسمّي و لقب، با صاحب لقب هماهنگ باشد و هركس شايسته و درخور لقب و نام و عنواني باشد كه با آن خوانده و ياد مي‏شود.

نام اين فرزند رشيد اميرالمؤمنين «عباس» بود، چون شيرآسا حمله مي‏كرد و دلير بود و در ميدانـهاي نبرد، همچون شيري خشمگين بود كه ترس درون دل دشمن مي‏ريخت و فريادهاي حماسي‏اش لرزه بر اندام حريفان مي‏افكند.

كُنيه‏ اش «ابوالفضل» بود، پدر فضل؛ هم بـه اين جهت كه فضل، نام پسر او بود، هم بـه اين جهت كه درون واقع نيز، پدر فضيلت بود و فضل و نيكي زادة او و مولود سرشت پاكش و پروردة دست كريمش بود.

او را «ابوالقِربه» (پدر مشك) هم ميگفتند بـه خاطر مشكِ آبي كه بـه دوش ميگرفت(33) و از كودكي ميان بني هاشم سقّايي مي‏كرد(34)«سقّا» لقب ديگر اين بزرگ مرد بود. آب آور تشنگان و طفلان، بـه خصوص درسفر كربلا، ساقي كاروانيان و آب آورتشنگان خيمـه‏ هاي ابا عبدالله(ع) بود و يكي از مسؤوليتهايش درون كربلا تأمين آب براي خيمـه‏ هاي امام بود و وقتي از روز هفتم محرّم، آب را بـه روي ياران امام حسين(ع) بستند، يك بار بـه همراهي تني چند از ياران، صف دشمن را شكافت و از فرات آب بـه خيمـه‏ ها آورد. عاقبت هم روز عاشورا درون راه آب آوري براي كودكان تشنـه بـه شـهادت رسيد(35) (كه درون آينده خواهد آمد). او از تبار هاشم و عبدالمطلب وابوطالب بود، كه همـه از ساقيانِ حجاج بودند.علي(ع) نيز ان همـه چاه و قنات حفر كرد که تا تشنگان را سيراب سازد. درون روز صفّين هم سپاه علي(ع) بعد از استيلا بر آب، سپاه معاويه را اجازه داد كه از آن بنوشد که تا شاهدي بر فتوّت جبهة علي(ع) باشد. عباس، تداوم آن خط و اين مرام و استمرار اين فرهنگ و فرزانگي است. دركربلا هم منصب سقّايي داشت که تا پاسدار شرف باشد.

لقب ديگرش «قمر بني هاشم» بود. درون ميان بني هاشم زيباترين و جذاب‏ترين چهره را داشت و چون ماه درخشان درون شب تار مي‏درخشيد.

او با عنوانِ «باب الحوائج» هم مشـهور است. استان رفيعش قبله گاه حاجات هست و توسّل بـه آن حضرت، برآورندة نياز محتاجان و دردمندان است. هم درون حال حيات درِ رحمت و بابِ حاجت و چشمة كرم بود و مردم حتي اگر با حسين(ع) كاري داشتند از راه عباس وارد مي‏شدند، هم بعد از شـهادت بـه كساني كه بـه نام مباركش متوسّل شوند، عنايت خاصّ دارد و خداوند بـه پاسِ ايمان و ايثار و شـهادت او، حاجت حاجتمندان را بر مي‏ آورد. بسيارند آنان كه با توسّل بـه استان فضل اباالفضل(ع) و روي آوردن بـه درگاه كرم و فتوّت او، شفا يافته‏ اند يا مشكلاتشان برطرف شده و نيازشان بر آمده است. دركتابهاي گوناگون، حكايات شگفت وخواندني از كرامت حضرت اباالفضل(ع) نقل شده است.(36) خواندن و شنيدن اين گونـه كرامات (اگر صحيح و مستند باشد) بر ايمان وعقيده و محبّت انسان مي‏افزايد(37).

يكي ديگر از لقبهاي او «رئيس عسكر الحسين» است،(38) فرمانده سپاه حسين(ع).

او بـه «علمدار» و «سپهدار» هم معروف است. اين لقب درون ارتباط با نقش پرچمداري عباس درون كربلاست. وي فرمانده نظامي نيروهاي حق درون ركاب امام حسين(ع) بود و خود سيّدالشـهدا او را با عنوانِ «صاحب لواء» خطاب كرد كه نشان‏ دهندة نقش علمداري اوست «عبدصالح» (بندة شايسته) لقب ديگري هست كه درون زيارتنامة او بـه چشم مي‏خورد، زيارتنامـه ‏اي كه امام صادق(ع) بيان فرموده است. اين كه يك حجّت معصوم الهي، عباسِ شـهيد را عبدصالح و مطيع خدا و رسول و امام معرفي كند، افتخار كوچكي نيست.

يكي ديگر از لقبهايش «طيّار» است، چون همانند عمويش جعفر طيّار بـه جاي دو دستي كه از پيكرش جدا شد، دو بال بـه او داده شده که تا در بهشت بال درون بال فرشتگان پرواز كند. اين بشارت را پدرش اميرالمؤمنين(ع) درون كودكي عباس، آن هنگام كه دستهاي او را مي‏بوسيد و ميگريست بـه اهل خانـه داد که تا تسلاي غم و اندوه آنان گردد.(39)

«مواسي» از لقبهاي ديگر اوست و اشاره بـه مواسات و ازخود گذشتگي و فدا شدن او درون راه برادرش امام حسين(ع) دارد.(40)

براي عباس بن علي(ع) شانزده لقب شمرده ‏اند(41) كه هريك، جلوه ‏اي از روح بلند و عظمت او را نشان مي‏دهد.

عباس درون طول زندگي، پيوسته جانش را سپر حفاظت از امام زمان خويش ساخته بود و همراه امام حسين بود و از او جدا نمي‏شد و در راه حمايت از او مي‏جنگيد(42). سايه بـه ساية امام حركت مي‏كرد و خود، سايه اي از وجود سيدالشـهدا بود. با آن كه خود از نظر علم و تقوا و شجاعت و فضيلت، درون درجة بالايي بود و الگويي مثال زدني درون اين بزرگي‏ها و كرامتها محسوب مي‏شد، امّا خود را يك شخصيّت فاني درون وجود برادرش و ذوب شده درون سيدالشـهدا و مطيع محض مولاي خود ساخته بود و آن گونـه عمل مي‏كرد که تا به ديگران درس «ولايت پذيري» و موالات و مواسات بياموزد و شيوة صحيح ارتباط با ولي خدا را نشان دهد.

شايد اين نكتة لطيف كه ميلاد امام حسين درون سوم شعبان و ميلاد اباالفضل درون چهارم شعبان است، رمز ديگري از وجودِ سايه ‏اي آن حضرت نسبت بـه خورشيد امامت باشد، كه درون تمام عمر و همـهء زندگي، حتي درون روز تولّد هم، يك روز بعد از امام حسين هست و شاهدي بر اين پيروي و متابعت (البته با حدود بيست سال فاصله) .

در حادثة عاشورا و در آن شب موعود و خدايي هم، محافظت و پاسداري از خيمـه‏ هاي حسيني را بر عهده داشت و نگهبان حريم و حرم امامت بود.

اين لقبهاي معني‏دار و گويا، هر يك تابلويي هست كه فضايل او را نشان مي‏دهد و ما را بـه خلوتسراي روحِ بلند و قلبِ استوار و ايمان ژرف و جانِ نوراني او رهنمون مي‏شود و محبّت آن سرباز فداكار قرآن و دين را درون دلها افزون مي‏سازد.

اينك كه سخن از كنيه ‏ها و لقبهاي اوست، همين جا بـه برخي تعابير كه ائمّه دربارة او دارند، اشاره مي‏كنيم:

در زيارتنامـه ‏اي كه از قول امام صادق(ع) روايت شده است، خطاب بـه حضرت عباس(ع) چنين آمده است:

«سلام بر تو، اي بندة صالح، فرمانبردار خدا و پيامبر و اميرمؤمنان و امام حسن و امام حسين. خدا را گواه ميگيرم ‏كه تو بر همان راهي رفتي كه مجاهدان و شـهيدانِ «بدر» رفتند: راه مجاهدان راه خدا، خيرخواهان درون جهاد با دشمنان خدا، ياوران راستين اولياي خدا و معان از دوستان خدا...»(43).

تعبيرات بلندي را كه امام صادق(ع) دربارة او دارد درون بخشـهاي پيشين نيز ياد كرديم.(44)

در زيارت ناحية مقدّسه نيز كه از زبان امام زمان(ع) امده است، خطاب بـه او چنين دارد:

«سلام بر ابوالفضل العباس فرزند اميرالمؤمنين، ان كه‏ جانش را فداي برادرش كرد، آن كه از ديروزِ خود براي‏ فردايش بهره گرفت، آن كه خود را فداي حسين كردوخود را نگهبان او قرار داد، آن كه دستانش قطع شد...»(45).

و چه زيبا اين روح مواسات و ايثار، درون اوج تشنگي درون شطِّ فرات، درون اين شعرها ترسيم شده است:

كربلا كعبة عشق هست و من اندر احرام

شد درون اين قبلهء عشّاق، دو که تا تقصيرم

دست من خورد بـه آبي كه نصيب تو نشد

چشم من داد از ان آبِ روان، تصويرم

بايد اين ديده و اين دست دهم قرباني

تا كه تكميل شود حجّ من و تقديرم(46)

از بزرگترين فضيلتها و عبادتهاي وي، نصرت و ياري پسر پيامبر و حمايت ازفرزندان زهراي اطهر و سيراب كردن كودكان تشنة اباعبدالله الحسين(ع) بود و فدا كردنِ جانِ عزيز درون اين راه پاك.


 
مظهر شجاعت و وفا

نـه شجاعتِ دور از وفاداري ارزشمند است، نـه از وفاي بدون شجاعت كاري ساخته است. راه حق،انسان‏هاي مقاوم و نستوه و عهد شناس و وفادار مي‏طلبد. ميدانـهاي نبرد، سلحشوري و شجاعتِ آميخته بـه وفاداري بـه راه حق و آرمان والا و رهبر معصوم لازم هست و اينـها همـه دربالاترين حدّ درون وجود فرزند علي(ع) جمع بود. عباس از طرف مادر از قبيلة شجاعان و رزم آوران بود، از طرف پدر هم روح علي را درون كالبد خويش داشت. هم شجاعت ذاتي داشت، هم شـهامتِ موروثي كه معلول شرايط زندگي و محيط تربيت بود و بخشي هم زاييدة ايمان و عقيده بـه هدف بود كه او را شجاع مي‏ساخت.

علي(ع) پدر عباس بود، بزرگ مردي كه بـه شجاعت معنايي جديد بخشيده بود. ابوالفضل العباس فرزند اين پدر و پروردة مكتبي بود كه الگويش علي(ع) است. اينان دودماني بودند سايه پروردِ شمشير و بزرگ شدة ميدانـهاي جهاد و خو گرفته بـه مبارزه و شـهادت.

صحنة عاشورا مناسب‏ترين ميداني بود كه شجاعت و وفاي عباس بـه نمايش گذاشته شود. وفاي عباس درون بالاترين حدّ ممكن و زيباترين شكل، تجلّي كرد. امّا بُعد شجاعتِ عباس، آن طور كه بايسته و شايسته بود، مجال بروز نيافت و اين بـه خاطر مسؤوليتهاي مـهمّي بود كه درون تدبير امور و پرچمداري سپاه و آبرساني بـه خيمـه ‏ها و حراست از كاروان شـهادت بر دوش او بود و عباس نتوانست آن گونـه كه دوست داشت روح دريايي خود را درون ميدان كربلا درون سركوب آن عناصر كينـه ‏توز و پست و بي‏وفا نشان دهد.

در عين حال صحنـه ‏هاي اندكي كه از حماسه‏ هاي او درون كربلا نقل شده نشانگر شجاعت بي‏ نظير اوست. امّا وفاي عباس، چون درون نـهايت تشنگي و مظلوميّت پديدار مي‏شد، زمينـه يافت که تا به بهترين صورت نمايان شود و حماسة وفا برامواج فرات و در نـهر علقمـه ثبت گردد.

عباس درون همة عمر، يك لحظه از برادرش و امامش و مولايش دست نكشيد و از اطاعت و خدمت، كم نگذاشت. درون تاريخ بشري، از گذشته تاكنون، هيچ برادري نسبت بـه برادرش مانند عباس نسبت بـه سيدالشـهدا با صداقت و ايثارگر و فداكار و مطيع و خاضع نبوده است. وفا و بزرگواري و ادب او نسبت بـه امام بـه گونـه ‏اي بود كه درتاريخ بـه صورت ضرب‏ المثل درامده است. هرگز درون برابر امام ‏حسين(ع) از روي ادب نمي‏ نشست مگر با اجازه، مثل يك غلام. عباس ‏براي حسين همانگونـه بود كه علي براي پيامبر. حسين ‏بن ‏علي(ع) را همواره با خطابِ «يا سيّدي»، «يا ابا عبدالله»، «يابن رسول الله» صدا مي‏كرد.(47)

صحنـه ‏هايي كه از وفا و شجاعت عباس ظاهر شده است، همان هست كه سالها پيش وقتي حضرت علي(ع) مي‏خواست با امّ البنين (مادر عباس) ازدواج كند درون نظر داشت و كربلا را مي‏ديد و نياز حسين(ع) را بـه بازويي پرتوان، علمداري رشيد، ياوري وفادار و سرداري فداكار و جانباز. عباس هم از كودكي درون جريان كار قرار گرفته بود و مي‏دانست كه ذخيرة چه روزي هست و فدايي چه كسي؛ از اين رو از همان دورانِ خردسالي ارادت و عشقي عميق بـه برادرش حسين داشت و افتخار مي‏كرد كه عاشقانـه و از روي محبّت و صفا درخدمت برادر باشد و برادر را مولا و سرور خطاب كند و از اين كه درخدمتِ دو يادگار عزيزِ پيامبر خدا و فاطمة زهرا يعني امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) باشد، احساس مباهات و سربلندي كند. با آن كه درون قهرماني و رشادت درون حدّ اعلا بود امّا بي‏ كمترين غرور، نسبت بـه برادرش ادب و اطاعت خاصّ داشت.

عباس همة رشادت و مـهابت و توان خويش را وقف برادر كرده بود. درون دل دشمنان رعبي ايجاد كرده بود كه از نامش هم بـه خود مي‏ لرزيدند. قهرماني و شجاعت و رشادتش همـه جا مطرح بود. وفايش بـه حسين و فتوّت و جوانمردي‏ اش نيز ساية امن و آسوده ‏اي بود كه گرفتاران و خائفان درون پناه آن اسوده مي‏شدند و احساس امنيّت مي‏كردند.

او هم جوانمرد بود و كاردان، هم شجاع بود و با وفا، هم مؤدّب بود و مطيع فرمان مولا، هم متعبّد بود و اهل تهجّد و عبادت و محو درون شخصيت برجستة برادرش حسين بن علي(ع) اينـها بود كه او را بـه منصب فرماندهي و علمداري درون كربلا رساند و توانست وفا و دليري خود را درون آن روز عظيم به‏ ظهور برساند. بـه جلوه‏ هايي از روح سلحشور او درون ترسيم حوادث عاشورا خواهيم رسيد، امّا چون اين جا سخن از شجاعت اوست بـه اين صحنـه توجّه كنيد:

روز عاشورا «مارد بن صديق» كه از فرماندهان قوي هيكل و بلند قامت سپاه يزيد بود و تنـها با دلاوراني همسان و همشأن خود مي جنگيد، آمادة نبرد شده غرق درون سلاح و سوار بر اسبي قرمز رنگ بـه جنگ عباس بن علي آمد.

پيش از پيكار، بـه خاطر اين كه برعباس ترحّم كرده باشد از او خواست كه شمشير برزمين افكند و تسليم شود. رجزها خواند و غرّشـها كرد. امّا عباس پاسخ او را درون سخن و رجزخواني داد و ملاحت و شجاعت خود را ميراثي افتخارآفرين از خاندان نبوّت شمرد و از رشادتها و قهرماني‏هاي خود درون عرصه هاي رزم سخن گفت و از اين كه: باكي نداريم، پدرم علي بن ابي‏طالب همواره درون ميدانـهاي نبرد بود و هرگز پشت بـه دشمن نكرد، ما نيز توكّلمان بر خداست و... ناگهان درون حمله ‏اي غافلگيرانـه خود را بـه «مارد» رساند و با تكاني شديد، نيزة او را از دستش گرفت و او را بر زمين افكند و با همان نيزه، ضربتي بر او وارد آورد. سپاه كوفه خواستند مداخله كرده، او را نجات دهند. عباس پيشدستي كرد و همچون عقابي سريع بر پشت اسبِ «مارد» نشست و غلامي را كه بـه كمك «مارد» آمد بود بـه خاك افكند.

شمر و عدّه‏اي از فرماندهان بـه قصد تلافي اين شكست به‏ سوي عباس حمله ‏ور شدند که تا «مارد» را از مـهلكه بيرون برند. عباس بر سرعت خود افزود و پيش از آنان خود را به«مارد» رساند و او را بـه هلاكت رساند و در نبردي با يزيديان مـهاجم، تعدادي را كشت.(48) رزم آوري و سرعت عمل و تحرّك بجا درون ميدان جنگ، سبب شد كه عباس، دشمن و حريف را بشكند و خود پيروز شود.

وجود اباالفضل(ع) درون سپاه حسين بن علي(ع) هم ماية هراس دشمن بود، هم براي ياران امام و خانوادة او و كودكاني كه درون آن موقعيّتِ سخت درون محاصرة يك صحرا پر از دشمن قرار گرفته بودند، قوّت قلب و اطمينان خاطر بود. که تا عباس بود كودكان و بانوان حريم امامت آسوده مي‏خوابيدند و نگراني نداشتند، چون نگهباني مثل اباالفضل بيدار بود و پاسداري مي‏داد.


 
با عباس(ع) درون حماسة عاشورا

چون مي‏خواهيم عباس بن علي(ع) را درون صحنة حماسة كربلا بشناسيم، ناچار بـه نقل حوادثي مي‏پردازيم كه اباالفضل درون آنـها نقش و حضور داشته است. بيان اين صحنـه‏ ها و واقعه‏ ها، هم ايمان عباس را نشان مي‏دهد، هم وفا و اطاعتش را، هم سلحشوري و مردانگي‏ اش را، هم تابش يقين و باور بر تيغهء شمشير بلند عباس را، هم بصيرت درون دين و ثبات درون عقيده و پايمردي درون راه مرام و انس بـه شـهادتِ درون راه خدا را.

درجبهة كربلا مردي را مي‏ بينيم كه درون درگيري حق و باطل، بي‏طرف نمانده هست و که تا مرز جان بـه جانبداري از حق شتافته است. قامتش، قلّة نستوه و بلندِ رشادت؛ دلش، بيكران دريا؛ صدايش رعد آسا و با صلابت. با آن همـه شكوه و شجاعت و قوّت قلب، يك «سرباز» و يك «جانباز» درون اردوي ابا عبدالله الحسين.

هفتم محرّم بود. كاروان شـهادت چند روزي بود كه درون سرزمين كربلا فرود آمده بود. سپاه كوفه بر نـهر فرات مسلّط بودند و آب را بـه روي حسين و يارانش بسته بودند. اين فرماني بود كه از كوفه رسيده بود، مي‏خواستند ناجوانمردانـه با استفاده از اهرمِ فشارِ عطش، حسين را بـه تسليم و سازش وادارند.

شمر بن ذي الجوشن كه از هتّاك ترين و كين توزترين دشمنان اهل‏بيت بود، با طعنـه و طنز، تشنگي امام را مطرح مي‏كرد. بعد از آن كه آب را بـه روي فرزند زهرا بستند، شمر گفت: هرگز آب نخواهيد نوشيد که تا هلاك شويد.

عباس بن علي(ع) بـه سيدالشـهدا گفت: اي ابا عبدالله، مگر نـه اين كه ما برحقّيم؟

فرمود: آري.

پس از آن، اباالفضل بر آنان كه مانع برداشتن آب شده بودند حمله آورد و آنان را از كنار آب پراكنده ساخت که تا آن كه همراهان امام آب برداشتند و سيراب شدند.(49)

حلقة محاصرة فرات تنگتر و كنترل شديدتر شد و برداشتن آب از فرات دشوار گشت. درون نتيجه، تشنگي و كم آبي درون خيمـه‏ هاي امام حسين(ع) آشكار شد و عطش بر كودكان بيشترين تأثير را داشت. چشمـها و دلها درون پي عباس رشيد بود که تا براي اين مشكل چاره‏ اي بينديشد و آبي بـه خيمـه‏ ها برساند.

حسين بن علي(ع) برادر رشيدش عباس را مأمور كرد که تا مسؤوليت تهية آب را براي خيمـه ‏ها بـه عهده گيرد. او سقّايي‏ تشنـه كامان را عهده دار شد. همراه سي مرد سوار از بني هاشم و ديگر ياران و بيست نفر پياده، كه تحت فرمانش بودند، بـه ‏سوي فرات روان شد. پرچم اين گروه را به«نافع بن هلال» سپرد. فرات درون محاصرة نيروهاي دشمن بود. براي برداشتن آب مي‏بايست با عملياتي قهرمانانـه، ضمن درهم شكستن حلقة محاصره، مشكها را پر از آب كرده بـه اردوگاه باز آورند.

گروه بـه شطّ رسيدند. مشكها را پر كرده بيرون آمدند. درون برگشت از فرات بودند كه نگهبانان فرات راه را بر آنان بستند که تا مانع آبرساني بـه خيمـه ‏ها شوند. ناچار درگيري پيش آمد. جمعي بـه نبرد پرداختند و مأموران فرات را مشغول ساختند و جمعي ديگر آب را بـه مقصد رساندند. عباس و نافع، درون جمع گروهي بودند كه نبرد مي‏كردند، هم درون مرحلة اوّل كه مي‏خواستند وارد فرات شوند، هم هنگام باز آوردن آب.(50)

اين نخستين برخورد نظامي بين گروهي از ياران امام حسين(ع) با سپاه كوفه درون ساحل رود فرات بود. عباس دلاور خود را آماده ساخته بود كه درون هر جا و هر لحظه كه نياز بـه فداكاري باشد، از جان مايه بگذارد و در خدمت حسين بن علي(ع) و فرزندان پاك او باشد.

 
امان نامـه

صدايي خيمـه ‏هاي امام حسين(ع) بـه گوش رسيد. صداي ابليس، صداي وسواس خنّاس، صداي «شمر» كه ميگفت: « زادگانِ ما كجايند؟» او اباالفضل و سه برادرش را صدا مي‏زد.(51) براي آنان امان نامـه آورده بود.

يك بار ديگر نيز پيش از اين، دايي اباالفضل از ابن زياد براي او خطّ امان گرفته بود، ولي عباس مؤدّبانـه آن را ردّ كرده بود.(52) اين بار شمر براي جدا كردن اباالفضل از جمع ياران امام آمده بود.

عباس ابتدا اعتنايي نكرد و گوش بـه آن صدا نسپرد، چون صاحب صدا و هدف او را مي‏دانست. امام حسين(ع) فرمود: برادرم عباس، هر چند او فاسق است، ولي جوابش را بده و ببين چه كار دارد.

عباس همراه سه برادر ديگرش از خيمـه بيرون آمدند. شمر امان نامـه ‏اي را كه از ابن زياد، والي كوفه، براي آنان گرفته بود بـه عباس عرضه كرد و گفت: اگردست از حسين بكشيد و به سوي ما بياييد جانتان درون امان خواهد بود.

عباس، خشمگين از اين همـه گستاخي و پررويي، نگاهي غضب آلود بـه شمر افكند و بر سرش فرياد كشيد:

«نفرين و خشم و لعنت خدا بر تو و بر «امان» تو! دستت شكسته باد اي بي آزرم پست! آيا از ما مي‏خواهي كه دست از ياري شريف‏ترين مجاهد راه خدا، حسين پسر فاطمـه برداريم و او را تنـها گذاريم و طوق اطاعت و فرمانبرداري لعينان و فرومايگان را بـه گردن افكنيم؟ آيا براي ما امان مي‏ آوري درحالي كه پسر رسول خدا را اماني نيست؟!»(53).

در نقل ديگري هست كه فرمود: «امان خدا بهتر از امان عبيداللّه است»(54)

آن تبهكار سرافكنده و ناكام بازگشت. شمر مي‏خواست با جذب عباس، ضمن آن كه ضربه ‏اي بـه سپاه حسين بن علي(ع) مي‏زند، جبهة كوفه را هم تقويت كند. بي شك، عباس دليرمردي جنگاور بود و مظهر خشم علي(ع)، حضورش درون ميان اصحاب سيدالشـهدا بسيار با اهميت و ماية قوّت قلب آنان بود. امّا دشمنان حق و پيروان باطل، هميشـه نادان وكوردلند. مگرعباس درون اين لحظه ‏هاي سرنوشت ساز و در آستانة شـهادتي شكوهمند، فرزند فاطمـه را تنـها ميگذارد و خود را از يك سعادت ابدي محروم مي‏سازد!

شمر بـه آن سوي رفت، عباس بن علي هم بـه سوي امام آمد. درون اين هنگام «زُهير» بـه عباس گفت: مي‏خواهي ماجرايي را برايت نقل كنم و سخني را كه خودم شنيده ‏ام بازگويم؟

عباس گفت: بگو.

آنگاه زهير بن قين ماجراي درخواستِ علي(ع) از عقيل را درون مورد معرّفي زني از قبيلة شجاعان، كه براي او فرزندي رشيد و شجاع بياورد، بازگو كرد و افزود: پدرت علي، تو را براي چنين روزي مي‏خواست؛ مبادا امروز از ياري برادر و حمايت برادرانت كوتاهي كني!

عباس پاسخ داد: اي زهير، آيا درون روزي اين چنين، تو مي‏خواهي بـه من روحيه بدهي و تشويقم كني؟ بـه خدا سوگند، امروز چيزي نشان دهم كه هرگز نديده‏ اي و حماسه ‏اي بيافرينم كه نشنيده ‏اي...(55).

من و از حق جدا گشتن، شگفتا

به ناحق، هم صدا گشتن، شگفتا

من و راه خطا، هيهات هيهات

من و ترك وفا، هيهات هيهات


 
مـهلت شب عاشورا

بعد از ظهر روز نـهم محرّم بود. روز بـه آخر مي‏رسيد، امّا بـه نظر مي‏رسيد كه جنگ، اجتناب ناپذير است. آفتاب مي‏رفت که تا چهرة خونرنگ خود را درون نقاب مغرب پنـهان سازد و غروبي غمگين از افق اشكار شود.

در ميان سپاه كوفه هلهله ‏اي بود كه صداي آن بـه گوش ياران امام هم مي‏رسيد. گويا براي حمله آماده مي‏شدند. آنان بـه ‏غلط مي‏پنداشتند كه مي‏توانند حسينيان را بـه سازش و تسليم وا دارند، درحالي كه جبهة حق، سعادت را درون شـهادت و بهشت را زير ساية شمشيرها مي‏دانستند:« الجنّةُ تحتگ ظِلال السُّيوفِ».(56)

عمرسعد (فرمانده سپاه كوفه) فرمان حمله داد. نيروهاي دشمن آماده شدند، جمعي هم بـه طرف اردوگاه امام حسين(ع) تاختند. صداي سم اسبهايشان هرچه نزديك‏تر مي‏شد.

امام كه درون خيمـه بود، برادرش «عباس» را مأموريت داد که تا از هدف وخواستة آنان كسب اطلاع كند. اين سرور جوانان بهشتي، پارة تن پيامبر و سالار شـهيدان عالم بـه برادرش فرمود: جانم فدايت عباس!(57) سوار شو، برو ببين اينان چه ميگويند، چه مي‏خواهند، براي چه بـه اين سو تاخته ‏اند.

عباسِ رشيد همراه بيست تن از ياران، بيرون شتافتند و براي گفتگو با مـهاجمان بـه آن سوي رفتند. عباس پيام امام را رساند و هدفشان را جويا شد. آنان گفتند: حسين بن علي يا بايد تسليم شود و سر بر فرمانِ امير كوفه نـهد و با يزيد بيعت كند يا آمادة نبرد باشد.

عباس با شتاب، عنان كشيد که تا حرف آنان را بـه امام برساند. درون اين فاصله برخي از همراهان عباس ازجمله زهيربن قين و حبيب بن مظاهر با آنان بـه گفتگو پرداختند و نصيحتشان كردند كه دست از جنگ با حسين بردارند و دامان خود را بـه ننگ كشتنِ فرزند پيغمبر نيالايند، امّا آنان گوش شنوايي براي اين گونـه حرفها نداشتند.

امام پاسخ داد: بيعت و سازش كه هرگز، امّا براي جنگ آماده ‏ايم؛ ولي برادرم عباس، برو و اگر بتواني از اينان امشب را مـهلت بگير که تا فردا صبح، مي‏خواهم امشب را بـه عبادت خدا و نماز و دعا بپردازم؛ من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را بسي دوست مي‏دارم(58)

و... مـهلت داده شد. يك واحد از سواران عمرسعد، درون شمال كاروان حسين(ع) موضع گرفتند و به نوعي محاصره پرداختند، شايد براي آن كه مانع رسيدن نيروهاي امدادي بـه اردوي امام شوند يا مانع برداشتن آب يا مانع فرار....

سپاه كوفه و فرماندهان آن، با خيالي خام، همچنان اميد داشتندكه فردا شود و حسين بن علي تسليم گردد و او را نزد امير،عبيدالله بن زياد ببرند.

عباس، جانِ جدايي ناپذير از حسين بود. درون همين ايام، درون ديدار شبانة امام حسين(ع) و عمر سعد، كه درون محلّي ميان دو اردوگاه انجام گرفت و امام مي‏كوشيد كه عمر سعد را از دست زدن بـه جنگ باز دارد، امام بـه همة همراهان فرمود كه بروند؛ تنـها عباس و علي اكبر را با خود داشت. عمر سعد هم فقط پسر وغلام خود را درون كنار خويش داشت(59). حضور عباس درون كنار امام حسين(ع) درون ديدار و مذاكره ‏اي با آن حساسيّت، جايگاه والاي او را نزد امام نشان مي‏دهد. او دل بـه امام سپرده وعاشق امام بود. تصوّر جدايي از امام درون ذهن او راه نداشت:

دل رهاندن ز دست تو مشكل

جان فشاندن بـه پاي تو آسان

بندگانيم جان و دل بركف

چشم بر حكم و گوش بر فرمان(60)

و او هم دل بـه امام باخته بود و هم گوش بـه فرمانش سپرده بود.


 
شب تجلّي وفا

براي ياران ابا عبدالله شب عاشورا آخرين شب بود. فردايش روز فداكاري و حماسه آفريني و روز بـه اثبات رساندن ادّعاي صدق و وفا بود. روز از خود گذشتن، بـه خدا رسيدن، درون راه دين عاشقانـه جان و از مرگ نـهراسيدن و به‏ روي مرگ لبخند زدن.

در آن شب، امام حسين(ع) آخرين سخنـها و سخن آخر را با ياران درون ميان نـهاد. همة اصحاب را درون خيمـه‏ اي گرد آورد. بعد از حمد و ثناي الهي، با صدايي رسا و پرحماسه، آنان را مخاطب قرار داد و از جنگ سخت فردا و انبوه دشمن و سرنوشت شـهادت سخن گفت و از اين كه هركس بماند، شـهيد خواهد شد. از آنان خواست كه هركس مي‏خواهد برود، مانعي نيست و اين كه فردا هر شمشيري كه از نيام بر آيد دگربار نيامش را نخواهد ديد.

سپرها سينـه‏ ها هستند

ي نيست، خوابي نيست

كنار آب مي‏جنگيم و آبي نيست

به پاس پاكي ايمان ز ناپاكان كافر، داد ميگيريم

تمام دشت را يكبار

به زير هيبت فرياد ميگيريم

و پيروزي از آن ماست

چه با رفتن، چه با ماندن...(61)

و سكوت... که تا هر كه مي‏خواهد درون تاريكي شب برود. رفتني‏ها قبلا رفته بودند، آنان كه مانده‏ اند گران عهد و وفادار و استوارند، با ايمان، شـهادت طلب و آهنين اراده. سخن امام بـه پايان نرسيده، پاسخ وفا از ياران برخاست.

نخستين كسي كه برخاست و اعلام وفاداري و نبردتا آخرين قطرة خون كرد، عبّاس بود. ديگران هم لاي درون لاي سخناني همانگونـه بر زبان آوردند و پاسخشان اين بود كه:

چرا برويم، كجا برويم، برويم كه بعد از تو زنده بمانيم؟! خداوند چنين روزي را هرگز نياورد!(62) بـه مردم چه بگوييم؟ اگر نزد آنان برگشتيم، بگوييم سيّد و سرور و تكيه گاهمان را رها كرديم و در معرض تيرها و شمشيرها و نيزه‏ ها گذاشتيم و طعمة درندگان ساختيم و به خاطرعلاقه بـه زندگي، گريختيم؟ معاذالله! بلكه باحيات تو زنده مي‏مانيم و در ركاب تو مي‏ميريم.(63)

الا... فرزند پيغمبر،

سخن ازجان مگو، جان چيز ناچيز است

تو جان هستي،

اگر نابود گردي، بي تو جاني نيست

چه بي تو، پيروانت را اماني نيست.

پس از عباس، سخن ياران ديگر هركدام موجي از صداقت و وفا داشت. آنچه كه فرزندانِ عقيل گفتند، كلام شورانگيز مسلم بن عوسجه و سعيد بن عبداللّه، سخنان حماسي زهيربن قين، وفاداري محمد بن بشير، حتي آنچه قاسم نوجوان گفت و شـهادت درون ركاب عموجان را شيرين‏تر از عسل دانست، همـه و همـه جلوه ‏هايي از ايمان سرشار آنان بود.

اصحاب امام بـه خيمـه ‏هاي خود رفتند: هم بـه آماده سازي سلاح خويش براي نبرد فردا مشغول شدند، هم بـه عبادت و تلاوت و نيايش پرداختند.

امّا عباس درون اين واپسين شب، مأموريت ويژه اي هم داشت. او چشمِ بيدارِ اردوگاه امام وقهرمان نستوه جبهة حق بود. كار كشيك و نگهباني و حفاظت از خيمـه‏ ها بر عهدة او بود. سوار بر اسب، شمشير را حمايل ساخته و نيزه‏اي درون دست،اطراف خيمـه ‏ها ميگشت(64) و در اين آخرين شب مي‏خواست كودكان و زنان، آسوده و بي هراس بخوابند و از تعرّض و تعدّي دشمن درون امان باشند.

آن شب، دشمنان بيمناك بودند و فرزندان حسين آسوده بـه خواب رفتند. امّا شب يازدهم كه عباس شـهيدشده بود، وضع بر عكس بود و ترس و بيم درون دل كودكانِ اهل بيت خانـه كرده بود.(65)

عباس بن علي درون شب عاشورا پيوسته بـه ياد خدا بود و تا صبح پاسداري مي‏داد. كسي جرأت نداشت بـه خيمـه‏ هاي اهل‏بيت نزديك شود. آن شب گذشت، شبي اندوهبار و پرهراس که تا فردايي پرحماسه و صبحي خونين طلوع كند، که تا شاهد وفاي عباس و حماسه آفريني ياران خالص و خدايي اباعبد الله (ع) باشد.


روز خون، روز شـهادت

صبح عاشورا دو سپاه رو درون روي هم قرار داشتند، سپاه نار و سپاه نور. حسين بن علي(ع) همان ياران اندك خويش را كه بـه صد نفر نمي‏رسيدند سازماندهي كرد. «زهير» را بـه فرماندهي جناح راست لشكر،«حبيب» را بـه فرماندهي جناح چپ سپاه خود گماشت. علم را بـه دست پر توانِ برادرش اباالفضل سپرد و خود و بني ‏هاشم درون قلب سپاه قرار گرفتند.(66)

علمداري درون ميدانـهاي نبرد قديم نقشي حسّاس داشت. پرچمدارانِ جنگ را از با صلابت‏ترين و مقاوم‏ترين نيروهاي مؤمن انتخاب مي‏كردند. امام از آن جهت علم را بـه عباس سپرد كه قمر بني ‏هاشم، كفايت بيشتر و توان افزون‏تر براي حمل پرچم و مقاومت درون ميدان و استواري درون رزم داشت و از ديگران شايسته ‏تر بود.

عاشورا صحنة رساندن پيام، اتمام حجّت، بيم وانذار بود. چندين بار امام و ياران ويژه او، خطاب بـه سپاه دشمن سخن گفتند، شايد كه بر اثر اين خطابه ‏ها و موعظه ‏ها وجدانشان بيدار شود و خون پسر پيامبر را نريزند. امّا دلهاي آنان سنگتر از آن بود كه اين موعظه ‏ها و هشدارها درون آن اثر كند.

فاصله خيمـه گاه که تا ميدان چند صد متر مي‏شد. درون يكي از مراحلي كه امام بـه ميدان رفت و خطاب بـه آن قوم سخنراني كرد، حرفهاي امام بـه ش رسيد. صداي گريه و شيون از زنان و كودكان برخاست. حضرت، عبّاس و علي اكبر را نزد آنان فرستاد كه آنان را ساكت كنند، چرا كه آنان از اين بعد گريه ‏ها خواهند داشت.(67)

آتش جنگ افروخته شد و ابتدا بـه صورت نبرد تن بـه تن. از طرفين، دلير مرداني قدم درون ميدان ميگذاشتند و مي‏جنگيدند. سپاه اندك و پرتوان امام، چه درون نبرد تن بـه تن و چه درون هجوم دسته ‏جمعي، با حمله‏ هاي دليرانة خويش دشمن را مي‏پراكندند. زمين زير گامـهاي استوارشان مي‏لرزيد. مي‏ رزميدند، مجروح مي‏شدند، بر زمين مي غلتيدند، مي‏كشتند و كشته مي‏شدند و زيباترين حماسه‏ هاي جاويد را مي ‏آفريدند.

عباس بن علي همچنان علم بر دوش، هدايت و فرماندهي مي‏كرد و از بامداد عاشورا که تا لحظة شـهادت، يك نفس آرام نداشت. گاهي بـه مدد مجروحي مي‏شتافت، گاهي بـه ياري يك رزمنده و نجات او از محاصرة دشمن مي‏پرداخت، گاهي بـه حمله‏ هاي برق آسا درون ميدان مي‏پرداخت و صفوف دشمن را از هم مي‏دريد و چون شير مي‏غرّيد و مي‏خروشيد.

در يك نوبت، چهار نفر از ياران امام كه ازكوفه آمده و به او پيوسته بودند و اسب نافع بن هلال درون اختيارشان بود درون ميدان مي‏جنگيدند و در محاصرة سپاه كوفه قرار گرفتند. اين چهار تن عبارت بودند از عمروبن خالد، سعد، مجمع بن عبدالله و جنادة بن حارث. شرايطي بحراني پيش آمده بود و موقعيّت، بازوي اباالفضل را مي‏طلبيد. حسين بن علي(ع) برادرش عباس را صدا كرد و او را بـه ياري آنان فرستاد. حملة عباس، محاصره كنندگان را فراري داد و آن چهار نفر از صحنـه نجات يافتند. آنان زخمي بودند. عباس مي‏خواست آنان را بـه پشت خطّ حمله و نزد امام برگرداند. امّا گفتند: عباس، ما را كجا مي‏بري؛ ما تصميم بـه شـهادت گرفته‏ ايم، ما را واگذار. دوباره بـه جهاد پرداختند. آنان حمله مي‏كردند و علمدار كربلا هم همراهي‏شان مي‏كرد و نقش مع از آنان را داشت. آن‏قدر جنگيدند که تا همـه يكجا و كنار هم بـه شـهادت رسيدند.(68)

هجوم دشمن هر لحظه افزايش مي‏يافت و تعداد شـهيدان جبهة امام نيز بيشتر مي‏شد. هرگاه كه اوضاع نبرد تيره و تار مي‏شد و هجوم سپاه كوفه شديد مي‏شد عباس پا درون ركاب مي‏نـهاد و با حملات خود كوفيان را تار و مار مي‏كرد. ماية آرامش خاطر حسين بن علي(ع) بود. برادرانش را بـه جهاد تشويق مي‏كرد. بـه سه برادر خويش گفت كه بـه ميدان روند و از امام دفاع كنند.برادرانش هر سه بـه فيض شـهادت رسيدند.(69)

روز عاشورا از ظهر گذشته بود، نبرد ادامـه داشت. ياران امام تعدادي درون خاك و خون غلتيده بودند. نافع بن هلال، عابس شاكري، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، حرّ، جون، زهير بن قين، حنظله، عمروبن جناده و خيلي‏هاي ديگر شـهيد شده بودند. تشنگي بر اردوگاه امام حاكم بود.

نوبت بـه جوانان بني هاشم رسيده بود. علي اكبر نخستين هاشميي بود كه شربت شـهادت نوشيد. ديگران هم درون پي او رفتند. مظلوميّت، تنـهايي و تشنگي بي‏تاب كننده بود. امّا عباس، همچنان پرچم مبارزه را استوار درون دست داشت و سايه وار درون پي امام حسين بود وخود را سپر حفاظتي او ساخته بود.

تشنگي بر حسين بن علي(ع) غلبه كرده بود. سوار بر اسب شد و به قصد فرات، بر بلندي مشرفِ بر آب بالا آمد. مي‏خواست خود را بـه آب فرات برساند و رفع عطش كند.عباس هم درون برابر او بود و مراقب حضرت. فرمان بـه سپاه كوفه رسيد كه مانع ورود امام بـه فرات شوند، چون مي‏دانستند اگرامام آب بنوشد و رمقي تازه كند، تلفاتشان بسيار خواهد بود. گروهي درون برابر امام صف آرايي كردند و تيراندازي بـه سوي امام آغاز شد. پانصد نفر مأمور بر آب بودند و در آن هياهو ميان امام و عباس فاصله انداختند. گرد عباس را گرفتند و او را از حسين بن علي جدا كردند. امّا عباس بـه تنـهايي با آنان درگيري شديدي داشت و مجروح شد و خود را از آن جا بـه امام رساند.(70)


 
حماسة ساحل فرات

براي دلاورِ غيوري همچون عباس، دشوارترين مسؤوليت، ماندن براي نوبت آخر است. براي او كه جاني لبريز از ايمان و قلبي سرشار از شور و شـهادت طلبي داشت، ماندن که تا آخرين لحظات عاشورا و تحمّل آن همـه داغِ برادران و ياران و غربت و مظلوميّتِ سيدالشـهدا بسيار سنگين بود، امّا تكليفي بود كه بر عهده داشت.

نيروهاي تحت فرمان عباس بـه شـهادت رسيدند. او به‏ عنوان فرمانده بي ‏سپاه چه مي‏توانست بكند؟ سردار تنـها و بي‏ لشكر، احساس تنـهايي و دلتنگي كرد. وقتي ديد كه چه ستاره ‏هاي درخشاني بر زمين كربلا افتاده و چه قهرمانان آزاده ‏اي بـه خون غلتيده ‏اند و برادرن و برادرزادگان و اصحابِ با وفا و مخلص امام بر ريگزار تفتيدة كربلا بر خاك آرميده ‏اند، شوق پيوستن بـه آنان درون درونش التهابي عجيب پديد آوردواشتياق زايدالوصفي بـه شـهادت، او را بـه حضور امام‏ حسين كشيد که تا اجازة ميدان و رخصتِ نبرد نـهايي را بگيرد.

امّا امام اجازه نداد و فرمود: «انت صاحبُ لوائي؛ تو پرچمدار مني». يعني اگر تو بـه ميدان روي و كشته شوي، پرچم اردوي حسيني فرو خواهد افتاد. او بـه تنـهايي براي امام حسين، مثل يك سپاه بود و حامي امام و مع خيمـه ‏ها و باز دارندة دشمنان از هجوم بـه زنان و كودكان.

امّا بي تابي عباس براي جهاد و شـهادت، بيش از آن بود كه بتوان او را بـه درنگ وا داشت، با اصرار از امام رخصت ميدان طلبيد و گفت:از اين منافقان دلم بـه تنگ آمده است، مي‏خواهم انتقام خويش را از آنان بستانم.(71)

درست است. داغ آن همـه شـهيد بر دل عباس نشسته است. دشوار هست كه اين شير بيشة شجاعت و نمونة والاي رشادت را نگه داشت. امّا كودكان هم تشنـه بودند و صداي العطش آنان بلند بود. عباس هم منصب سقايي و آب‏رساني بـه خيمـه‏ ها را داشت.

عباس خود نيز تشنـه بود، امّا وقتي نگاهش بـه بي‏تابي كودكان امام حسين(ع) و كاروان كربلا مي‏افتاد و چهره‏ هاي زرد و لبهاي خشكيدة آنان و مشكهاي خالي را مي‏ديد و ناله ‏هاي «واعطشاه» را از آن خردسالانِ گريان مي‏شنيد، تشنگي خود را از ياد مي‏برد.

امام از عباس خواست كه حال كه مي‏خواهي بروي، بعد آبي براي اين كودكان تشنـه فراهم كن: يا از دشمن بخواه يا از فرات بياور؛ آنگاه اين تو و اين ميدان و اين نبرد با اين فرومايگان پست.

اباالفضل بـه سوي سپاه كوفه رفت. آنان را موعظه كرد، از خشم خدا بيمشان داد و خطاب بـه ابن سعد گفت:

«اي پسر سعد، اينك اين حسين، پسر پيامبر است. ياران و خاندانش را كشتيد. خانواده و فرزندانش تشنـه ‏اند. آبي بـه آنان بدهيد كه عطش، دلهايشان را كباب كرده هست و...».

سخن عباس آنان را بـه تكاپو وا داشت. همـهمـه ‏اي ميانشان افتاد. برخي دلشان بـه رحم آمد و اشك درون چشمشان نشست، امّا از آن ميان «شمر» فرياد زد: اي پسر علي، اگر روي زمين همـه آب باشد وسس درون اختيار ما، هرگز يك قطره از آن هم بـه شما نخواهيم داد، مگر آن كه تن بـه بيعت با يزيد بدهيد.

عباس درون برابر اين همـه فرومايگي و پستي و خبث، چه مي‏توانست بگويد يا چه كند؟ نزد برادرش برگشت و طغيان و سركشي آنان را بـه عرض امام رسانيد. درون همين حال بود كه صداي كودكان را شنيد: العطش... العطش! آب... آب.

عباس ديد كه آنان درون آستان هلاكتند، با اين لبان خشكيده و چهره ‏هاي رنگ لاريده و چشمان بي فروغ. عباس زنده باشد و حال كودكان امام، اين چنين؟... سوار بر اسب شد، مشكي بـه دوش انداخت و شمشير برگرفت و به سمت فرات تاخت وچنان حمله كرد كه حلقة محاصره را از هم دريد و خود را به‏ آب رساند. مشك را پر از آب كرد که تا اين ماية حيات و طراوت را بـه خيمـه‏ هاي بي آب و افسرده و لبهاي خشكيده برساند.

سينـه اش از عطش مي‏سوخت. آب سرد و گواراي فرات هم پيش چشمانش موج زنان ميگذشت. دست عباس رفت که تا كفي از آب بردارد و بنوشد، امّا موج تند يك احساس انساني، موجي از وفا درون ضميرش جوشيد، بـه ياد وصيّت علي(ع) درشب شـهادتش و به ياد لبهاي تشنة امام حسين و كودكان عطشان افتاد. بنوشد يا ننوشد؟ اين‏جا بود كه صحنة آزمون وفا پيش آمده بود و جدالِ عقل و عشق:

عقل گفتش تشنـه كامي، نوش كن

عشق گفتش بحر غيرت جوش كن

آب گفتش بر صفاي من نگر

قلب گفتش درون وفاي من نگر

عافيت گفتش كف آبي بنوش

عاطفت گفتش كه چشم از وي بپوش

تشنگي گفتش تو را سازم هلاك

رستگي گفتش كه از مردن چه باك؟(72)

جان عباس با جان حسين پيوند داشت، يك روح درون دوبدن بودند. عباسِ وفادار چگونـه از شطّ فرات آب گوارا بنوشد، درون حالي كه لبهاي حسين از تشنگي خشكيده است؟ هرگز، اين رسم وفا بـه برادر نيست. بـه خود خطاب كرد:

«اي نفس، بعد از حسين زنده نباشي! اين حسين هست كه درون آستانة مرگ و شـهادت هست و تو آب سرد مي‏نوشي؟! بـه خدا سوگند، اين هرگز رسم دينداري من نيست.»(73)

و آب را بر فرات ريخت. بـه ياد عطش حسين، آب ننوشيد که تا خودش نيز همچون برادرشتشنـه شـهادت را استقبال كند و به اين صورت، آموزگار راستين وفا باشد.

آب مي‏خواست ببوسد لبت، امّا هيهات

اين سبك مايه، كم از همّت و مقدار تو بود

مشك را بر دوش افكند و راه خيمـه ها را درون پيش گرفت. امّا نگهبانان شطّ فرات، راه را بر او بستند. عباس چاره‏ اي جز نبرد با آنان نداشت. جنگي سخت ميان سقاي كربلا و آن فرومايگان درون گرفت. عباس بن علي گوشـه ‏اي از شجاعت خويش را نشان داد. هيچ كس بـه تنـهايي جرأت رويارو شدن با او را نداشت، از اين‏رو بـه صورت گروهي بر او مي‏تاختند که تا در محاصره‏ اش قرار دهند. او نمي‏خواست با آنان رسماً جنگ كند. هدفش آن بود كه آب را سالم بـه خيمـه ‏ها برساند. از هر طرف بر او حمله آوردند و عباس شمشير مي‏زد و راه ميگشود و پيش مي‏ آمد. رجز مي‏خواند و آنان را از دور و بر خود مي‏پراكند. امّا درون اين گير و دار، تيغي كه بر دست او فرود آمد، دست راست او را قطع كرد. با از دست يك دست، بي آن كه روحيهء مقاومتش را از دست بدهد بـه نبرد ادامـه مي‏داد و اين گونـه رجز مي‏خواند:«به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع كرديد، من که تا ابد از دينِ خود حمايت مي‏كنم و از امام راستيني كه يقيني صادق دارد و فرزند پيامبر پاك و امين است»(74).

دستان او درون راه شرف و مردانگي قلم شد که تا قلم تاريخ، اين فضيلتها را براي او درون ساحل رودِ هميشـه جاري خوبي‏ها بنگارد. آن دستي كه بـه حمايت از حق برافراشته شده و به ياري حسين بر خاسته بود و از آن دست، كرم و عطا و بزرگواري مي‏تراويد و رفته بود که تا براي خيمـه‏ ها آب بياورد، قطع شد، ولي راه او قطع نشد؛ ايمانش استوار بود و هدفش باقي. عباس سوگند خورده بود كه همواره از«دين» و از«امام» پشتيباني كند، بگذار دست هم فداي آن هدف شود. آن قدر كه بـه رساندن آب بـه خيمـه گاه و سيراب كردن تشنگان علاقه و همّت داشت، براي حفظ جان خويش انديشـه نمي‏كرد.

اباالفضل، گاهي نعره مي‏زد و خروش بر مي‏ آورد که تا در دل مـهاجمان هراس افكند و گاهي رجز مي‏خواند. خروشـهاي عباس درون ميدان نبرد، عصارة همة فريادهاي درگلو بشكستة حق طلبان بود. عباس، درحالي كه شمشير را بـه دست چپ گرفته بود، بـه پيكار خويش ادامـه داد.امّا يكي از نيروهاي دشمن بـه نام حكيم بن طُفيل، كه پشت درخت خرمايي كمين كرده بود، ضربتي بر دست چپ اباالفضل فرود آورد و آن دست هم از كار افتاد. امّا عباس نـه از تكاپو افتاد و نـه اميدش را از دست داد و اين گونـه رجز خواند:

«اي نفس، از كافران نترس! تو را بشارت باد بـه رحمت پروردگار، همراه پيامبر برگزيدة خدا. اينان با ستم خويش دست چپم را قطع كردند. خدايا اتش دوزخ را بـه آنان بچشان»(75).

از آن پس، تيري هم بـه مشك خورد و آب مشك، همراه اميد عباس بر خاك ريخت.

چشمم از اشك پر و مشك من از آب، تهي است

جگرم غرقه بـه خون و تنم از تاب، تهي است

به روي اسب، قيامم بـه روي خاك، سجود

اين نماز ره عشق است، از آداب، تهي است(76)

تيري بر سينة عباس فرود آمد. يك نفر هم از اين فرصت استفاده كرده، گرزي آهنين بر سر ‎آن حضرت فرود آورد و لحظه ‏اي بعد،عباس رشيد از فراز اسب برزمين افتاد و در پي ضربات مـهاجمان بـه شـهادت رسيد، درحالي كه 34 سال از عمرش ميگذشت.

اين گونـه آن حيات نوراني بـه فرجام خونين شـهادت انجاميد وعباس، درون كنار آب، بعد از جهادي عظيم و نبردي حماسي جان باخت و پيكر خونين و فرق شكافته و دستان بريده ‏اش درون ساحل فرات، سندي براي وفاي او شدند.

وقتي حسين بن علي(ع) خود را بـه بالين عباس رساند و علمدار خويش را غرق درخون و كشته يافت، فرمود: اكنون كمرم شكست و چاره و تدبيرم گسست.

پيكر عباس درون ميدان جنگ ماند و امام بـه خيمـه ‏ها بازگشت، با يك دنيا اندوه كه از شـهادت برادرش بر دل داشت. بازگشت که تا خود را براي لحظة ديدار با خداوند آماده كند و با اهل‏بيت خويش، آخرين وداع را داشته باشد.

اينك كه از آن همـه ايثار و ادب و دلاوري و وفا و حقگزاري، بيش از هزار و سيصد سال ميگذرد، هنوز تاريخ، روشن از كرامتهاي عباس بن علي(ع) هست و نام او با وفا و ادب و مردانگي همراه است.

آن سردار فداكار با لبي تشنـه و جگري سوخته، پا بـه فرات گذاشت، امّا جوانمردي و وفايش نگذاشت كه او آب بنوشد و امام و اهل‏بيت و كودكان تشنـه كام باشند.تشنـه از فرات بيرون آمد که تا آب را بـه كودكان برساند.

خود از آب ننوشيد و فرات را تشنة لبهاي خويش نـهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، ديگر هرگز بـه دامن وفاي عباس نرسيد. اين ايثار را كجا مي‏توان يافت و اين همـه فداكاري مگر درون واژه ميگنجد و با كلام قابل بيان است؟

دستان اباالفضل(ع) قلم شد و اين دستها براي آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بي بديل فتوّت و مردانگي درون تاريخ شد.(77)


 
زيارتگاه عشق

خورشيد خونرنگ عاشورا غروب كرد. دو روز بعد از آن حادثه، پيكر مطهّر شـهيد بزرگ و سالار سپاه حسين(ع)، سقّاي كربلا،علمدار سيدالشـهدا، عباس‏بن علي(ع) توسّط گروهي از طايفة بني اسد دركنار نـهرعلقمـه بـه خاك سپرده شد. امام سجاد(ع) كه خود را براي دفن پيكر شـهدا بـه كربلا رسانده بود، نوبت دفن بدن امام حسين و عباس كه شد، شخصاً وارد قبر شد و آن دو پيكر خونين را درون قبر گذاشت.(78)

مدفن مقدّس حضرت ابوالفضل(ع) درفاصله‏ اي حدود سيصد متردرشرق قبرمطهّرامام حسين، دريك بلندي درون سرراه غاضريّه قرار دارد و مزار او جدا از مرقد سيدالشـهدا هست تا مركزيّتي براي عاشقان معنويّت باشد و قبله و بارگاه ملكوتي و با صفاي او هم جايي باشد براي ياد خدا و دعا و نيايش که تا دستهاي پر نياز و دعا خوان بـه درگاه پروردگار بلند شود و به نام اباالفضل، كه باب الحوائج است، متوسّل گردد.

مرقد حضرت عباس درون كربلا همواره مورد توجّه شيفتگان حق بوده هست و زائرانش با خضوع و خشوع و ادب، با چشمي اشگبار و با احترام بـه مقام والا و جايگاه رفيع اين اسوة وفا و فتوّت، آن را زيارت مي‏كرده و مي‏كنند. و با ارج نـهادن بـه وفا و فداكاري او، از زندگي و شـهادت آن سرباز و سردار رشيدِ كربلا الهام ميگيرند و درس غيرت مي‏ آموزند. اين خط، همچنان درون فرهنگ شيعي تداوم دارد.

عباس درون دل و جان زائران موقعيّتي ويژه دارد. او را به‏ عنوان باب الوائجي كه درون حرمش حاجت مي‏دهد مي‏شناسند. مـهابت نام عباس درون دل دوست و دشمن نـهفته است، حتي دوستانش از قسم دروغ بـه نام او مي‏ترسند و بدخواهان هم از بي احترامي بـه مزار و زائران و حرم اباالفضل هراس دارند و از قهر و غضب عباس حساب مي‏برند.

چه بسيار بزرگاني كه با ادب درون آستان اباالفضل بـه زيارت خاضعانـه پرداخته ‏اند وچه بسيارحاجتمنداني كه با توسّل بـه او، حاجت خويش را از خدا گرفته‏ اند. زيارت او مورد سفارش وتأكيد پيشوايان دين بوده و براي آن، آداب و دستورهاي خاصّي گفته ‏اند كه درون كتابهاي دعا و زيارت آمده است.

محبوبيّت اباالفضل العباس درون دل شيعيان از محبّت و احترام ائمّه بـه آن حضرت سرچشمـه ميگيرد. آنان كه عاشقانـه براي او نذر مي‏كنند و اطعام مي‏دهند، دلباختگان كرامت و جوانمردي و فتوّت اويند. حضرت زهرا عباس را همچون فرزند خود مي‏داند و به او عنايت ويژه دارد.

يكي از مؤمناني كه همـه روزه حرم امام حسين(ع) را زيارت مي‏كرده، امّا حرم حضرت عباس را هفته ‏اي يك‏بار زيارت مي‏كرده است، درون خواب حضرت زهرا (س) را مي‏بيند. بـه آن حضرت سلام مي‏دهد، امّا با بي‏اعتنايي آن بانوي پاك رو بـه رو مي‏شود. ميگويد: پدر و مادرم فدايت، چه كرده ‏ام كه از من اعراض مي‏كني؟! مي فرمايد: چون تو از زيارت فرزندم اعراض مي‏كني. ميگويد: من فرزندت را هر روز زيارت مي‏كنم. حضرت زهرا(س) مي‏فرمايد: پسرم حسين را زيارت مي‏كني، امّا پسرم عباس را كم زيارت مي‏كني.(79)

تعابيري كه از امام سجاد، امام صادق و حضرت ولي عصر عجل الله فرجه درون گذشته دربارة قمر بني هاشم نقل كرديم، جايگاه رفيع او را نشان مي‏دهد و ما را مشتاق زيارتش مي‏سازد.

امام صادق(ع) بـه سرزمين عراق رفت و پس از زيارت قبر حسين بن علي(ع) بـه سمت قبر عباس رفت، كنار آن مرقد ايستاد و زيارتنامـه‏ اي خطاب بـه او خواند(80) که تا براي ما نيز الگويي براي عرض ادب بـه ساحت قمر بني‏ هاشم باشد. اين زيارتنامـه، كه بـه روايت ابوحمزة ثمالي، از زبان امام صادق(ع) نقل شده هست و متني براي زيارت قبر آن حضرت و ترسيمي از فضايل اخلاقي و جهادي علمدار كربلاست، مفاهيمي همچون تسليم، تصديق، وفا، خيرخواهي، جهاد، شـهادت، استمرار راه شـهداي بدر و... را مورد تأكيد قرار داده است. دراين جا بـه ترجمة قسمتهايي از زيارتنامة آن حضرت اشاره مي‏كنيم:

«سلام خدا و رسولان و بندگان صالح خداوند و همة شـهيدان و صدّيقان بر تو باد، اي فرزند اميرالمؤمنين!

گواهي مي‏دهم كه تو نسبت بـه حسين بن علي(ع) آن امام مظلوم وجانشين پيامبر، تسليم بودي و صدق و وفا داشتي.

لعنت حق بر قاتلان تو باد، بر آنان كه حق تو را نشناختند و حرمت تو را زير پا گذاشتند و ميان تو و آب فرات، فاصله افكندند.

شـهادت مي‏دهم كه تو مظلومانـه شـهيد شدي...

من تابع شمايم و نصرتم براي شما آماده هست و دلم تسليم شماست.

سلام بر تو اي بندة صالح و شايسته و مطيع خدا و رسول و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين.

گواهي مي‏دهم كه تو راهي را رفتي كه شـهداي بدر، آن را پيمودند و مجاهدان راه خدا درون آن راه با دشمنان دين جنگيدند و از دوستان خدا حمايت و دفاع كردند. خداوند، بهترين و بيشترين و كامل‏ترين پاداش بـه تو دهد.

گواهي مي‏دهم كه تو نـهايت تلاش را درون اين راه كردي. خداوند تو را درون زمرة شـهيدان محشور سازد و با رستگاران قرار دهد و بهترين جايگاه را درون بهشت بـه تو عطا كند.

شـهادت مي‏دهم كه تو نـه سست شدي و نـه كوتاهي كردي، بلكه با بصيرت درون كار خود عمل كردي، بـه صالحان اقتدا و از آنان پيروي كردي. خداوند بين ما و بين شما و پيامبرش و اوليايش درون منزلهاي بهشتيان جمع كند و ما را با شما محشور گرداند».(81)

منابع تحقيق

1 . ارشاد، شيخ مفيد، كنگرهء هزارهء مفيد، قم، 1413 ق.

2 . اعيان الشيعه، سيد محسن الامين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1404 ق.

3 . بحارالانوار، علامـه محمد باقر مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق.

4 . تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري، قاهره، 1358ق.

5 . ترجمـهء نفس المـهموم (محدث قمي)، شعراني، انتشارات علميه اسلاميه، تهران.

6 . تنقيح المقال، عبدالله مامقاني، مطبعة مرتضويّه، نجف، 1352ق.

7 . چهرهء درخشان قمر بني هاشم، علي رباني خلخالي، مكتبة الحسين، قم، 1375.

8 . حياة الامام الحسين بن علي، باقر شريف القرشي، دارالكتب العلميه، قم، 1397 ق.

9 . زندگاني قمر بني هاشم، عم‏اد زاده، انتش‏ارات خ‏رد، 1322 ش.

10 . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، فراهاني، تهران.

11 . العباس، عبدالرزاق الموسوي المقرّم، منشورات الشريف الرّضي، 1360 ق.

12 . العباس بن علي، باقر شريف القرشي، دارالاضواء، بيروت، 1409 ق.

13 . قاموس الرّجال، محمد تقي شوشتري، مركز نشر كتاب، تهران.

14 . المحاسن والمساوي، ابراهيم بن محمد بيهقي، داربيروت للطباعة والنشر.

15 . معالي السبطين، محمد مـهدي مازندراني حائري (چاپ سنگي)، مكتبة القرشي، تبريز.

16 . مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

17 . مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، دارالمعرفه، بيروت.

18 . مقتل الحسين، عبدالرزاق الموسوي المقرّم، مكتبة بصيرتي، قم، 1394 ق.

19 . منتهي الامال، شيخ عباس قمي، انتشارات هجرت.

20 . يادوارهء پنجمين مراسم شب شعر عاشورا (عباس، علمدار حسين)، ستاد شعر عاشورا، شيراز.




[پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين]

نویسنده و منبع |



پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين

دانستنيهاي حج - 14maasoum.blogfa.com

تاريخچه مكه و مكانـهاي مختلف كعبه و مسجد الحرام و شـهر مكه

«مكه» ، پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين «بكه» يا «ام القري» محل نزول وحي، محل ولادت رسول گرامي اسلام (ص)  و «كعبه» محل تولد علي ابن ابي طالب (ع) ميباشد.

نامگذاري كعبه

از امام صادق (ع) پرسيدند: پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين چرا كعبه را كعبه ناميدند. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين فرمود: براي اين كه چهارگوش و مربع است، و كعبه چهار گوش است، چون محاذي بيت المعمور هست و بيت المعمور چهارگوش است، چون محاذي عرش هست و عرش چهارگوشـه است، چون كلماتي كه دين اسلام بر آن استوار است، چهار است:
« سبحان الله   -   الحمد لله   -   لا اله الا الله   -   الله اكبر »
 

سه روايت از امام صادق (ع) درون رابطه با مكه

مكه حرم خدا حرم رسول خدا و حرم اميرالمومنين (ع) است. پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين يك نماز درون مكه برابر با صد هزار نماز و يك درهم خرج كردن درون راه خدا درون آن سرزمين برابر با صدهزار درهم است.
 
همانا صد و  بيست رحمت خداوند درون اطراف كعبه است. شصت رحمت براي طواف كنندگان، چهل رحمت براي نماز گذاران، و بيست رحمت براي كساني كه فقط بـه كعبه نگاه مي كنند.
 
كسي كه درون مكه قرآن را ختم كند، نمي ميرد، مگر اينكه رسول خدا را زيارت كند و جايگاهش را درون بهشت ببيند. 
 

مكانـهاي داخل مسجد الحرام و كعبه

اركان كعبه  :  بـه هريك از چهار گوشـه كعبه، ركن گويند و كعبه بر چهار ركن بنا گرديده، كه عبارتند از:

  • ركن اسود
  • ركن عراقي
  • ركن شامي
  • ركن يماني

ركن يماني :  قبل از ركن اسود قرار دارد.
امام صادق (ع) فرمودند : خداوند فرشته اي را نزد ركن يماني گمارده، كه كارش آمين گفتن بـه دعاي مومنان هست .
  
 
حجر الاسود   :

سنگ سياه آسماني هست كه بـه دست رسول گرامي اسلام، قبل از  درب كعبه درون ركن اسود نصب گرديده ومحل شروع طواف حجاج ميباشد.
 

 
درب كعبه  : 
در  دوران حضرت ابراهيم دو درگاه بدون در، هم سطح زمين، براي كعبه گشوده شد.

در دوران جواني پيامبر كه كعبه بازسازي شد، براي اولين بار درب چوبي توسط قريش، براي كعبه، درون محل فعلي كه بالاتر از زمين قرار دارد نصب گرديد.

آخرين درون كعبه كه از چوب ساج و نقره خالص هست و با طلا و جواهرات مزين شده، درون دوران سعودي تعويض شده است.
 
ملتزم  :  فاصله بين ركن حجرالاسود که تا درب كعبه را ملتزم گويند.

امام علي ( ع ) فرمودند : كسي كه درون اين مكان بـه گناه خود اقرار كند و از خداوند طلب آمرزش كند بر خداوند هست كه او را ببخشد.
 
مستجار  :  محلي هست پشت درب كعبه، كمي مانده بـه ركن يماني، محل ورود فاطمـه بنت اسد بـه داخل كعبه  براي ولادت علي ابن ابي طالب ميباشد.
 
شاذروان  :  برآمدگي شيب دار كوتاهي هست كه درون قسمت پايين ديوار كعبه وجود دارد.

حجر اسماعيل:
 نيم دايره اي هست كه از ركن عراقي که تا ركن شامي را شامل مي شود. درون اين مكان حضرت هاجر و اسماعيل و نيز حدود هفتاد پيامبر دفن شده اند.
 

ناودان طلا :  درون بالاي حجر  اسماعيل و بر روي بام كعبه قرار دارد.
 
 

مقام ابراهيم  : 
سنگي هست به طول و عرض 40 سانتيمتر كه جاي پاي حضرت ابراهيم (ع) روي آن بـه چشم مي خورد و مقابل درب كعبه قرار دارد.

حجاج بعد از طواف واجب، ميبايست درون پشت مقام ابراهيم، دو ركعت نماز طواف بـه جاي آورند.

نماز طواف نسا نيز پشت مقام ابراهيم، خوانده ميشود.
 
 
 

حطيم  :  مساحت ميان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهيم و قسمتي از حجر اسماعيل را حطيم مي گويند. درون اين مكان حدود يكصد تن از انبيا از جمله حضرت آدم، نوح، صالح، اسحاق، يوسف و شعيب دفن شده اند و نفرين مظلومان بر ظالمان درون اينجا بـه اجابت مي رسد.
 
چاه زمزم : درون نزديكي مقام ابراهيم و در هجده متري كعبه، درون زيرزمين واقع هست و آب آن توسط پمپ از طريق لوله كشي بـه زائرين مي رسد.
پيش از اين، حجاج مي توانستند،  از پله هاي داخل حياط مسجد الحرام، بـه محل چاه زمزم وارد شوند، ولي اكنون اين محل بر روي زايرين بسته شده است.

امام صادق (ع) فرمود: آب زمزم داروي درد كسي هست كه آن را بـه قصد درمان بنوشد.
 


صفا و مروه  :   كوه صفا مكاني هست كه حجاج، بعد از طواف و نماز طواف، جهت ادامـه اعمال، بـه آنجا ميروند و هفت مرتبه سعي بين صفا و مروه بـه جا مي آورند و در دور آخر، درون كوه مروه تقصير ميكنند. توضيح اينكه، فقط درون عمره مفرده و عمره تمتع، تقصير درون اين محل انجام ميگردد و تقصير درون حج تمتع فقط درون سرزمين منا انجام ميشود.
فاصله بين دو كوه صفا و مروه 380 متر هست و محل سعي زائران است. كوه ابوقبيس متصل بـه آن بوده . كوه صفا مكاني هست كه پيامبر رسالت خويش را با جمله قولوا لا اله الا الله تفلحوا از فراز آن كوه بـه جهانيان اعلام كرد . 
 

مكانـهاي مختلف مكه


شعب ابي طالب  :  دره اي هست كه قبيله بني هاشم درون آن مستقر بودند و محل محاصره اقتصادي پيامبر گرامي اسلام و مسلمانان بوده است. محل فعلي آن درون محدوده توسعه يافته مقابل صفا و مروه است.
 
مكتبه المكه المكرمـه  :  محل ولادت و سكونت پيامبر گرامي اسلام بوده. قبلا نيز داخل شعب ابي طالب بوده و اكنون كتابخانـه مكه مكرمـه است. 
 
قبرستان ابوطالب يا حجون  :  درون كنار پل حجون واقع شده. محل دفن عبدالمطلب جد پيامبر، ابوطالب عموي پيامبر و پدر اميرمومنان علي (ع)، حضرت خديجه همسر گرامي پيامبر اسلام، قاسم فرزند رسول خدا، و بنا بـه قولي آمنـه بنت وهب مادر پيامبر، و بنا بـه قولي ديگر وي درون نزديكي جحفه درون منطقه اي بـه نام ابواء دفن شده است.
 
مسجد جن يا مسجد الحرس  :  اين مسجد با فاصله كمي از پل حجون درون خيابان اصلي واقع شده.
خداوند آيات سوره جن را درون اين مكان بر پيامبر گرامي اسلام نازل فرمودند.
 
 
مسجد تنعيم يا مسجد عمره  :  بـه فاصله 6 كيلومتري که تا مسجدالحرام قرار دارد و يكي از ميقاتها است.
افرادي كه درون داخل مكه قصد دارند عمره مفرده بـه جا آورند بـه اين مسجد رفته و محرم مي شوند.
 
 
جبل النور و غارحرا  :
جبل النور درون شرق مكه واقع هست و غار حرا درون بالاي آن قرار دارد. پيامبر گرامي اسلام، چهل شبانـه روز درون داخل اين غار بـه عبادت مشغول بودند و بعد از اين مدت، جبرئيل امين درون 27 ماه رجب بر پيامبر نازل و ايشان بـه فرمان خدا بـه پيامبري مبعوث گرديدند.
 
 


جبل ثور و غار ثور  :  اين كوه درشرق مكه واقع هست و درون سال 13 بعثت زماني كه سران قريش نقشـه قتل پيامبر را كشيدند، خداوند حضرت را آگاه ساخت و در شب موعود ( ليلة المبيت ) حضرت علي (ع) درون بستر ايشان خوابيدند و ايشان همراه ابوبكر درون اين غار مخفي و پس از سه شبانـه روز بـه مدينـه هجرت نمودند.
 

عرفات  :  يعني شناختن و آگاهي يافتن. فاصله عرفات که تا مكه كمتر از 20 كيلومتر است. درون اين سرزمين حجاج از ظهر روز عرفه که تا مغرب وقوف مي كنند. وقوف درون عرفات از اركان حج مي باشد.
 
جبل الرحمـه  :  كوه رحمت درون عرفات واقع شده و همان كوهي هست كه حضرت امام حسين (ع) درون روز عرفه درون بالاي آن كوه رفته زيارت عرفه را خواندند، و حج خود را تبديل بـه عمره نموده و به فرمان خدا بـه طرف كربلا رفتند.
 
 
مسجد نمره  :  اين مسجد درون عرفات و وادي نمره قرار دارد. محل توقف پيامبر اسلام و حضرت ابراهيم درون روز عرفه است.
 
مشعر الحرام يا مزدلفه  : 
مشعر يعني مكان شعور و درك و فهم و مزدلفه يعني محل پيش رفتن بـه سوي منا و مكه. مسجد مزدلفه درون اين محدوده واقع است. حجاج شب دهم که تا طلوع آفتاب درون اين مكان وقوف مي كنند و سنگ ريزه جهت رمي جمرات جمع آوري مي نمايند.
 
 
وادي محسر  :  ميان مشعر و منا قطعه زميني هست كه عرض آن نزديك يكصد متر هست و وادي محسر نام دارد. حاجيان كه درون مشعر وقوف مي كنند، قبل از طلوع آفتاب نبايد وارد وادي محسر شوند.
 
منا  :  منا ميان مزدلفه و مكه هست و حجاج درون روز عيد قربان درون اين سرزمين جمره عقبه را رمي، سپس قرباني كرده و پس از تقصير از احرام خارج مي شوند و تا ظهر شرعي روز دوازدهم درون منا مي مانند و ضمن وقوف درون دو روز پي درون پي، هر سه جمره را رمي مي نمايند.
وقتي حضرت آدم بـه منا آمد از وي پرسيدند چه تمنا و آرزويي داري؟  آدم تمناي آمرزش كرد. از اين جهت اين سرزمين بـه منا معروف شد.


 

مسجد خيف  :  اين مسجد درون سرزمين منا و نزديك جمره اولي واقع هست و حدود 25 هزار متر مربع مساحت دارد و حدود 30 هزار نمازگزار را درون خود جاي مي دهد.

امام صادق (ع) فرمودند 700 پيامبر درون مسجد خيف نماز خواندند و بنا بـه روايتي 70 پيامبر از جمله حضرت آدم درون اين مسجد دفن شده اند.
 


جمرات  :  جمرات اولي، وسطي، و عقبه درون منا قرار دارند و محلهايي هستند كه شيطان بر حضرت آدم و ابراهيم و اسماعيل ظاهر شد. هر سه بار هفت سنگ بـه سوي اوپرتاب كردند و شيطان از فريب آن حضرت مايوس شد. حجاج، درون سه روز متوالي، جمرات را رمي مي نمايند.
توضيح اينكه، درون سال 1383، وسعت هر سه جمره حدود 28 برابر بزرگتر شده و حجاج براي رمي جمرات مشكلي نخواهند داشت.


 

قربانگاه  (مسلخ)  :
در اين مكان حجاج درون روز عيد قربان بعد از رمي جمره عقبه، قرباني يا ذبح نموده و پس از آن تقصير كرده و از احرام خارج ميشوند.

محل بيعت مردم با امام مـهدي (عليه السلام) درون آغاز ظهور و كشته شدن نفس زكيه

«ركن» درون لغت بـه معناي جانب و ناحية قوي يك چيز هست و «مقام» بـه جايگاهي كه قدم درون آن قرار مي‌گيرد يا جايگاهي كه شخص درون آنجا مي‏ايستد، گفته مي‏شود. هر يك از چهار زاويه كعبه را يك «ركن» مي‏نامند.
هرگاه واژة ركن بدون پسوند بـه كار رود، مقصود آن ركني هست كه حجرالاسود درون آن هست و مقصود از مقام نيز درون اين‌جا مقام ابراهيم (عليه السلام) است.
يكي از نقاط مقدس مسجدالحرام مقام ابراهيم (عليه السلام) است. اين مقام، يكي از شعائر الهي است. و آن‌جا را بدين دليل مقام ابراهيم گويند كه آن حضرت، وقتي ديوارهاي كعبه را بالا مي‏برد، سنگي اختيار كرده بر روي آن مي‏ايستاد، که تا به راحتي ديوار را بالا ببرد. همچنين درون روايات آمده است: حضرت ابراهيم (عليه السلام)، روي اين سنگ ايستاده و مردم را بـه حج فرا مي‏خواند. گفته شده است: درون اين هنگام، جاي پاي حضرت درون سنگ فرو رفت كه هم اكنون اين اثر بـه چشم مي‏خورد.
اما آنچه درون بحث مـهدويّت مورد نظر بوده و از آن بـه بزرگي ياد شده، بين ركن و مقام است. شكي نيست كه اين مكان، داراي ارزشي بسيار والا نزد خداوند سبحان است. ابوحمزه ثمالي مي‏گويد: امام سجّاد (عليه السلام)به ما فرمود: «آيا مي‏دانيد كدامين قسمت از زمين برترين مكان است»؛ عرض كرديم: خداوند سبحان و پيامبر و فرزند پيامبر بهتر مي‏داند. سپس فرمود: «بهترين مكان‏ها بين ركن و مقام است.»

در روايات مـهدويّت، وقتي سخن از بين ركن و مقام بـه ميان مي‏آيد، مربوط بـه يكي از موارد ذيل است:

1. محــل بيعــت بــا حضــرت مـهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پيــامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ‌‏فرمود:
مـهدي امتم ميان ايشان [ا] محمدي هست كه زمين را از عدل و داد آكنده سازد؛ همچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. بـه خدا سوگند! من كساني را كه ميان ركن و مقام با او بيعت مي‏كنند، مي‌‏شناسم و اسامي پدران و قبايلشان را نيز مي‌دانم.»
در برخي آثار اهل سنّت نيز بين ركن و مقام جايگاه بيعت حضــرت مـهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بــا يــارانش گــفته شده است.
2. محل كشته شدن نفس زكيّه و رخداد يكي از نشانـه‏هاي حتمي ظهور. امام باقر (عليه السلام) بعد از بيان پاره‏اي از نشانـه‏هاي ظهور، درون ادامـه فرمود:
و جواني از آل محمد كــه نامش محمد بن حسن ـ يــا نفس زكيّه ـ است، بين ركــن و مقــام كشته شود….




[پيامهاي زيبا براي زائرين امام حسين]

نویسنده و منبع |



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com