هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست وبلاگ حسابدار_فا - Archive: 1386-10-0 | هفت شـهر - معماری - kolbehhhh.blogfa.com | پادناآمود | hesabdarfo.tebyan.net - وبلاگ حسابدار_فا | معماران ایران - architect-persian.blogfa.com |

هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

وبلاگ حسابدار_فا - Archive: 1386-10-0

 

ازآنجا کـه مدیران اجرایی و غیراجرایی برایـانجام وظیفه مباشرت خود نسبت بـه صاحبان سرمایـه، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست مسئولیتانواع مخاطرات درون زمـینـه‌های مالی، اداری و تجاریو رعایت الزامات قانونی را برعهده دارند، وجود حسابرسی داخلیرا بـه عنوان بخشی از سیستم کنترل داخلی ضروری مـی‌دانند.

نشریـهحسابرس به منظور آشنایی مخاطبان خود با این بخش از حرفهحسابرسی، با دعوت از صاحبنظران و دست‌اندرکاران، مـیزگردی درون اینزمـینـه برگزار کرد.

در اینمـیزگرد مباحث زیر با تاکید بر جنبه کاربردی آنـها محورگفتگو بود:

وظایف حسابرس داخلی و بهترین جایگاهواحد حسابرسی داخلی درون سازمان یک شرکت،

روشـهای استفاده از خدمات حسابرسی داخلی (تشکیل واحدحسابرسی داخلی، خرید خدمات حسابرسی داخلی یـاترکیبی از آن)،

آثار متقابل حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل و آثار فعالیتهایحسابرسان داخلی بردامنـه رسیدگیـهای حسابرسان مستقل،

نقش حسابرسی داخلی درون بهبود کیفیت گزارشگری مالی،

وجود و رعایت آیین‌رفتار حرفه‌ای درخصوص حسابرسان داخلی،و

چگونگی ارزیـابی عملکرد حسابرسی داخلی.

اعضایشرکت‌کننده درون مـیزگرد عبارت بودند از:

محمدجواد صفار دبیرکل جامعهحسابداران رسمـی ایران،

خانم زینت مرادی‌نیـا مدیر پذیرش و امور مجامع سازمان بورس اوراق بهادار،

دکتر رضا نظری عضوشورای مدیریت فصلنامـه حسابرس،

علی کاردُر عضو هیئت مدیرهو مدیرمالی شرکت ملی نفت ایران،

دکتر حسین کثیری مدیرعاملموسسه حسابرسی هوشمندیـار،

عباس ارباب‌سلیمانیپژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسیسازمان حسابرسی.

 

دکترنظری‌

حضورشما را درون این مـیزگرد خوشامد مـی‌گوییم. هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست بحث را بااین سئوال شروع مـی‌کنیم کـه واحد حسابرسی داخلی چهوظایفی دارد و از لحاظ سازمانی و ساختاری چه جایگاهیباید داشته باشد که تا بتواند بـه هدفهای تعیین شده برسد.

 

 

صفار

حسابرسیداخلی درون عین گستردگی، دو هدف بیشتر ندارد.

اولاینکه اطمـینان پیدا کند کـه سیستم کنترل داخلیمناسبی درون شرکت مستقر هست و وجود دارد و دوم اینکه این سیستمبه‌درستی اجرا مـی‌شود. هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست به‌نظر من این اصل قضیـه است. اشارهکردم بـه گستردگی بحث حسابرسی داخلی کـه به‌نظر مـی‌رسدتمام شئون شرکت را دربرمـی‌گیرد و بحث حسابرسی عملیـاتیـهم درون واقع بخشی از همـین موضوع است.

 

کاردُر

فرایندکنترل داخلی کـه حسابرسی داخلی را بـه عنوان یکی ازعناصرآن نام مـی‌بریم کل سازمان را زیرنظر دارد بـه همـیندلیل حسابرسی داخلی حتما بنابرقاعده بـه بالا‌ترینمقام سازمان متصل باشد. درون سازمانـهای دولتی رئیس هیئتمدیره دارای وظایف وسیعی هست و قدرت زیـادیدارد. حسابرس داخلی از نظر جایگاه درون یک سازمان بایدبه بالا‌ترین نقطه یعنی هیئت مدیره متصل باشد وامکان دسترسی بـه تمام واحدهای سازمان را داشته باشد ودر هر زمانیکه احساس خطر یـا انحراف درون هر یک از موضوعات جزو وظایفش پیداکرد، حتما بتواند بـه سرعت بـه جایگاه بالا‌ دسترسی پیداکند و گزارش و اطلا‌عاتش را بـه آن برساند.

وظایفحسابرسی داخلی درون عمل این هست که مراقبت کند گزارشـهایمالی از صحت لا‌زم برخوردار باشد. حتما مراقبت کند استانداردهایحسابداری رعایت شده باشد و رویدادهای مالی بدوناشتباه درون حسابها بازتاب یـافته باشد. حسابرس داخلی بایدمواظبت کند کـه تمام مقررات، ضوابط، دستورعملها، آیین‌نامـه‌ها وکنترلهای داخلی بدقت درون سازمان رعایت شود و از مسیرمنحرف نشود و در انتها یک ارزیـابی از مـیزان انحراف ازمقررات، ضوابط و... بـه عمل آورد. حسابرس داخلی نظارت مـی‌کند بر وجودداراییـها و نحوه به‌کارگیری آنـها. حسابرس داخلیـاه و برنامـه‌های کوتاهمدت یـا درازمدت سازمان را ارزیـابیمـی‌کند. به منظور مثال کاری کـه قرار بود درون مدت زمانی معینو با هزینـه معین انجام شود، آیـا انجام شده هست و آیـاکارایی و اثربخشی لا‌زم را داشته است؟

 

دکترکثیری‌

حسابرسیداخلی به‌طور سنتی بخشی از سیستم کنترل داخلیشمرده مـی‌شود کـه از طریق بررسی و ارزیـابی کنترلهایداخلی بـه مدیریت واحدهای اقتصادی درون ایفایوظایف خودشان کمک مـی‌کند. اما همزمان با مطرح شدن ایده جدیدِ<نظام راهبری بنگاه> یـا <راهبری سازمان> درون ادبیـاتمدیریت، تحولی درون دهه اخیر درون حسابرسی داخلیـاتفاق افتاد. زمانی کـه این مفهوم درون ادبیـات شرکتها شکل گرفت،گفته شد کـه حسابرسی داخلی بخشی جدایی‌ناپذیراز نظام < راهبری سازمان> است. به‌طور ساده راهبری سازمانمکانیزمـی هست که وظیفه هدایت و کنترل سازمان را بـه سمتهدفهای خود یـا هدف اصلیش کـه خلق ارزش به منظور سهامدارانشاست،به‌عهده دارد. اجزای نظام راهبری سازمان شامل هیئت مدیره، کمـیته حسابرسی، مدیریت ارشد، حسابرسان مستقل،حسابرسان داخلی و ارگانـهای

نظارتیـاست . لذا حسابرسی داخلی بخش جدایی‌ناپذیر ازنظام راهبری سازمان شناخته مـی‌شود.

حسابرسیداخلی از طریق ارزیـابی کنترلهای داخلی و پیشنـهادهاییکه درون راستای بهبود عملیـات ارائه مـی‌کند بـه راهبریسازمان درون دستیـابی بـه هدف کمک مـی‌دهد. جایگاه سازمانیحسابرسی داخلی حتما به‌گونـه‌ای باشد کـه حسابرس داخلیبتواند وظایفی را کـه برعهده‌ دارد به‌نحو احسن انجام دهد. برایـاین منظور حتما بتواند استقلا‌ل خود را حفظ کند. استقلا‌ل او از چندجنبه مطرح مـی‌شود: هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست یکی از لحاظ دسترسی بـه مدیریتسازمان، دیگری‌استقلا‌ل از فعالیتی کـه انجام مـی‌دهدو سوم، از لحاظ اعمال نظر و رای مستقل، یعنی رای خودشرا بتواند دور از تعصب و جانبداری مطرح کند. مدیریت بایدجایگاه حسابرسی داخلی را درون سازمان به‌گونـه‌ای تعریفکند کـه حسابرس داخلی بتواند استقلا‌ل خود را حفظ کند. به‌علا‌وه شرح وظایفمدون و از قبل تعیین شده‌ای به منظور واحد حسابرسی درسازمان تایید شده باشد. اگر حسابرسی داخلی زیرنظر هیئت مدیره یـا کمـیته حسابرسی فعالیتد این بهترین جایگاهی هست که مـی‌تواند داشتهباشد.

 

ارباب‌سلیمانی

 

‌اولباید تعریف حسابرسی داخلی را بشناسیم، بعد بهاستناد آن تعریف شاید بهتر بتوانیم تشخیص دهیم کهچه وظایفی دارد و جایگاهش چیست. انجمن حسابرسان داخلیـامریکا از حسابرسی داخلی بـه عنوان "وظیفه ارزیـابیمستقلی کـه با هدف کمک بـه کارکنان بنگاه درون ایفای هرچه بهتر وموثرتر وظایفشان، درون درون واحد اقتصادی بـه وجود مـی‌آیدتا فعالیتهای آن را رسیدگی و ارزیـابی کند"،یـاد مـی‌کند.

انجمنحسابداران عمومـی و دولتی انگستان(CIPFA) ، حسابرسی داخلیرا "وظیفه ارزیـابی مستقلی کـه توسط مدیریتسازمان به منظور بررسی سیستم کنترل داخلی ایجاد مـی‌شودتاکفایت سیستم کنترل داخلی را از دیدگاه درست و مناسب،اقتصادی، اثربخش و کارامد بودن استفاده از منابع سازمان آموزن، ارزیـابیو گزارش کند" تعریف مـی‌کند.

درهمـه این تعاریف یک نکته بسیـار بارز وجود دارد و آن همتاکید بسیـار زیـاد روی کلمـه <مستقل> و <استقلا‌ل>است. اینجاست کـه جایگاه حسابرسی داخلی مفهوم خودش را پیدامـی‌کند. چه جور جایگاهی حتما داشته باشد که تا بتواند آناستقلا‌ل را، حفظ کند.

وظایفحسابرسی داخلی، تمام ابعاد یک سازمان، یک شرکت یـایک دستگاه را دربر مـی‌گیرد. گرچه به‌طور سنتی کلمـهحسابرسی با حیطه امورمالی سروکار دارد اما حسابرسان داخلیبه شدتِ حسابرسان مستقل، تنـها درگیر کارهای مالی نیستند.یعنی تمام کنترلهایی کـه در سازمان وجود دارد کـه سیستمحسابداری نیز خودش درون واقع بخشی از سیستم کنترلیـاست، جزیی از سیستم کنترل مدیریت شرکت بـه حساب مـی‌آیند.انواع زیرمجموعه‌های سیستمـی کـه در هر شرکتی برایـاداره آن شرکت ضرورت پیدا مـی‌کند، همـه جزو قلمرو وظایفحسابرسان داخلی قرار مـی‌گیرد.

تا ویژگیـهایـانجام دهندگان این وظایف روشن نشود، حساسیت جایگاهسازمانی حسابرسی داخلی را نمـی‌توان به‌درستی درککرد.ی حتما به این کار گمارده شود که

1) دانشتخصصی حسابرسی داشته باشد،

2) علا‌وهبر زمـینـه‌های مالی، درون سایر زمـینـه‌ها نیزصاحبنظر باشد،

3) پیروآداب و اصول مدون حرفه‌ای باشد،

4) استقلا‌لرای داشته باشد،

5) رازدارو محرم باشد،

6) ازصلا‌حیت اخلا‌قی، اجتماعی و حرفه‌ای بالا‌ییبرخوردار باشد و

7) کارشرا حرفه‌ای انجام دهد.

اگرلحظه‌ای بـه واقعیتهای موجود درون بیشتر شرکتها و بنگاههایـایرانی بیندیشیم، با کمال تاسف متوجه خواهیمشد کـه در اکثر موارد،انی عملا‌ً بـه این وظیفه خطیرگمارده مـی‌شوند که

1) دورانپیش از بازنشستگی را مـی‌گذرانند،

2) مـیزانتحصیل و تخصص آنان، نقشی درون انتخابشان ندارد،

3) قراراست نماینده این یـا آن باشند، یـا

4) چونقرار هست حداکثر، بـه ممـیزی اسناد بپردازند، بعد مـهم نیست کـه چهویژگیـهایی دارند.

اگرقرار هست حسابرسی داخلی بـه معنای واقعی آن، یعنیبا حسابرسان ورزیده فعالیت کند آنگاه متوجه مـی‌شویم کهاولا‌ً، کلیت حسابرسی داخلی حتما خواسته باطنی،قلبی و همچنین، ظاهری مدیریت ارشد بنگاه باشد؛ چهاگر نباشد، همانی مـی‌شود کـه اکنون وجود دارد. ثانیـاً، از حمایتمستقیم و غیرمستقیم مدیریت ارشد بنگاه برخوردارباشد و ثالثاً، بـه بالا‌ترین مقام بنگاه گزارش کند که تا اثربخش باشد.

مرسوماست کـه مـی‌گویند حسابرسی داخلی حتما به بالا‌ترینمقام سازمانی گزارش بدهد. دلیل آن هم خیلی ساده و شایدتا حدی هم آزموده شده است. حسابرسی داخلی مدتها زیرنظرامور اداری بود، بعد زیرنظر امورمالی قرار گرفت و ناکارامدیآن ثابت شده است. مدیران همتراز نمـی‌توانند از یکدیگرحساب بعد بگیرند. بـه همـین دلیل امروزه متداولترین جایگاهآن کمـیته حسابرسی است. یعنی کمـیته‌ای ازاعضای هیئت مدیره ، 3 نفر، 5 نفر، 7 نفر، اما غیرموظف،که کار اجرایی و درگیری اجرایی نداشتهباشند و بتوانند نظارت مستقیم و مستقلی روی همـه جنبه‌هایحسابرسی داشته باشند.

کمـیتهحسابرسی هنوز درون ایران مرسوم نشده است. جایگزین بعدیآن هیئت مدیره است. بعضی‌ها مـی‌گویند هیئتمدیره سالی یک جلسه دو جلسه یـا ماهی یکجلسه تشکیل مـی‌دهد و نمـی‌تواند نظارت دقیقی داشتهباشد.

ردهبعدی، مدیرعامل است. بالا‌ترین مقام اجرایی،یکه بـه نوعی تمام اختیـارات هیئت مدیره را بـه صورت تفویضشده درون اختیـار دارد، و مـی‌تواند نقش بسیـار خوبی را ازلحاظ گزارشگیری و پیگیری گزارشـهای حسابرسی داشته باشد.

حسابرسیداخلی درون تدوین تک تک روشـهای کنترل داخلی- چه مالیچه غیرمالی- استقرار سیستم کنترل داخلی بـه معنایعام آن، بررسی و ارزیـابی سیستم کنترل داخلی بهمعنای عام آن، ارائه پیشنـهادهای سازنده به منظور بهبود اینسیستم، و ارزیـابی اثربخشی و کارایی استفادهاز منابع بنگاه، نقشی اساسی و کلیدی دارد و در اینراستا، سیستمـهای مالی، مدیریتی و عملیـاتیو همچنین رسیدگیـهای ویژه را درون دامنـه کار خوددارد. اگر این حسابرسی داخلی بـه یکی از سه مقام یـادشدهگزارش کند و آن مقام نیز حمایت کامل از حسابرسی داخلیداشته باشد، گزارشـهای واحد حسابرسی داخلی بـه سطل زباله راهنخواهد یـافت، بی‌اثر نخواهد شد، ابزار گرو و گروکشی قرارنخواهد گرفت بلکه برعکس، بهبودی بخش خواهد بود، نارساییـهاییـافت شده را برطرف خواهد کرد، زمـینـه پیشرفت را فراهم خواهدآورد، و زمـینـه اجرای حسابرسی عملیـاتی یـاعملکرد مدیریت را فراهم خواهد کرد.

 

مرادی‌نیـا

منترجیح مـی‌دهم از زاویـه بورس بـه این موضوع نگاه کنم. باتوجه بـه اینکه سهامداران شرکتهایی کـه سهامشان درون بورس معاملهمـی‌شود طیف گسترده‌ای را دربرمـی‌گیرد، بـه عنوانبورس به منظور ما مـهم هست که اطمـینان داشته باشیم منابعیکه مردم درون اختیـار شرکت قرار مـی‌دهند به‌درستی به‌کار مـی‌شود،مدیران شرکت امانتداران خوبی هستند و منابع را به‌درستی و درجهت افزایش ثروت سهامداران به‌کار مـی‌برند.

مسئلهدیگری کـه هم‌اکنون با آن مواجه هستیم بحث استقلا‌ل هیئتمدیره است.بخصوص با بحث مالکیتهای ضربدری یـا مالکیتهایمتقاطع کـه برخی شرکتها، سهامداران عمده شرکتهای دیگر هستند،موضوع اولویت منافع شرکت بـه منافع سهامداران خاص اهمـیت پیدا مـی‌کند. به‌عبارت دیگر چگونگی اطمـین ان از رعایت حقوق یکسانسهامداران مورد توجه قرار مـی‌گیرد.

سئوالیکه مطرح هست این هست که اگر قرار باشد حسابرسان داخلی تحت نظارت هیئتمدیره باشند با توجه بـه اینکه هیئت مدیره درون شرایطکنونی بیشتر نماینده سهامداران عمده است، آیـا استقلا‌لمورد نظر کـه به‌عنوان مـهمترین ویژگی حسابرس داخلی شمردهشد، حفظ مـی‌شود؟

فکرمـی‌کنم چنانچه چارچوبها مشخص نشود، ما ممکن هست هزینـه‌ اضافه‌ایرا بـه شرکت تحمـیل کنیم و یـا بوروکراسی را درون شرکتها تقویتکنیم، ولی نتیجه نـهایی کـه اطمـینان از کاراییو اثربخشی سیستمـهای مدیریت هست حاصل نشود.

 

دکترنظری‌

اگراعتقاد بر این باشد کـه رعایت الزامات قانونی، بخشی از سیستمکنترلهای داخلی هست که حتما به آن توجه بشود، وظیفهحسابرسی داخلی درون این رابطه چیست؟ آیـا فکر مـی‌کنیدبه دلیل اهمـیتی کـه حسابرسی داخلی دارد، چنانچهانجام آن از طریق قانون و برخی مقررات الزامـی شود، اینامر مـی‌تواند درون استقلا‌ل حسابرسی داخلی نقش داشته باشد؟ مثلا‌ًفرض کنیم حسابرسی داخلی درون قانون تجارت کـه درحال بازنگریـاست، بـه شکلی درون ساختار و ارکان شرکت همانند هیئت مدیره،مجامع یـا سایر ارکان شرکت بـه عنوان یکی از ارکان تعریفشود. آیـا تاکید بر نقش و اهمـیت حسابرسی داخلی ازطریق قوانین و سایر مقررات نظیر مقررات سازمان بورساوراق بهادار مـی‌تواند به‌استقلا‌ل حسابرسان داخلی کمک کند؟

صفار

مناجازه مـی‌خواهم قبل از ورود بـه این بحث اشاره‌ای بـه سئوال قبلم. درون رابطه با جایگاه حسابرسی داخلی، به‌نظرم مـی‌آیدکه نباید به‌سادگی از کنار موضوع بگذریم. اگر قرار باشدحسابرسی داخلی زیرنظر بالا‌ترین فرد یـا بالا‌ترینرکن شرکت باشد و آن رکن وظیفه‌اش کار اجرایی باشد باز به‌نظرممفید فایده نخواهد بود. یعنی آن بحث استقلا‌ل اینجاکاملا‌ً رنگ مـی‌بازد. بنابراین از کنار کمـیته حسابرسی بـه این علت کـه وجود ندارد، نگذریم . فکر این مطلب باشیمکه حسابرسی داخلی اگر بخواهد که تا حدودی کارا باشد حتماً بایدمستقل از امور اجرایی فعالیت د. به‌عبارت دیگرقرارحسابرس داخلی زیرنظر مدیرعامل اصلا‌ً معقول نیست.زیرنظر هیئت مدیره کـه در واقع اصلی‌ترین وظیفه‌شاناجراست نیز معقول نیست. آن بحث کمـیته حسابرسی کـه اشارهد حتماً حتما بخشی از هیئت مدیره باشد کـه از اموراجرایی فاصله دارد، یعنی اعضای غیرموظف هیئتمدیره.

درارتباط با این بحث کـه حسابرسان داخلی درون مورد رعایت قوانینو مقررات هم ایفای نقش ند، مغایرتی به‌نظر نمـی‌رسد.بنابراین مـی‌توانند فعال باشند ولی این مطلب باز با بحثاستقلا‌لشان ارتباط پیدا مـی‌کند.

دررابطه با الزام بـه حسابرسی داخلی، ما متاسفانـه سابقه خوبی ازاین امر نداریم و در نـهایت نتیجه خوبی عایدنمـی‌شود. مـی‌دانید کـه در برخی شرکتهای بزرگ، حالا‌نـه الزام قانونی، ولی درون اساسنامـه چنین چیزی پیشبینیشده اما نتیجه سودمندی نداده است. فکر مـی‌کنم اگر حسابرسیداخلی را الزامـی کنیم ممکن هست کار بدتر هم بشود.

به‌نظرمـی‌رسد درون مورد برخی شرکتها، بخصوص شرکتهایی کـه بامنافع عمومـی سروکار دارند مـی‌شود الزامات خاصی پیشبینیکرد کـه شکل آن نیـاز بـه تامل بیشتر ی دارد.

 

دکترنظری‌

درهرحالالزامـی آن گرچه ممکن هست در ابتدا خیلی هم جدیگرفته نشود ولی به‌تدریج فرهنگ لا‌زم را ایجاد مـی‌کند وبسترسازی مـی‌شود.

 

کاردُر

الزامـی حسابرسی داخلی ممکن هست موثر باشد. درون امریکا، بـه اینموضوع دقیق و با توجه، نگریسته شده،، مثلا‌ً تاکید شده استکه حتماً حسابرسان داخلی گزارش خود را درون اختیـار حسابرسان مستقلقرار دهند درون حالی‌که درون ایران ما این موضوع را ممنوع مـی‌کنیم.به این خاطر من فکر مـی‌کنم راه خوبی باشد کـه آن رادر قانونتجارت بـه عنوان یک رکن معرفی کنیم. البته بین شرکتهایدولتی و خصوصی فرق وجود دارد. درون شرکتهای دولتی، درون دنیـاهم این جهت را دنبال کرده‌اند کـه هیئت مدیره از شغلهایـاجرایی فاصله بگیرد یعنی هیئت مدیرهدر شرکتها شغلهای موظف نپذیرند و به تعبیری غیرموظفبشوند و گروه دیگری از مدیران نقش اجرایی داشتهباشند.

الا‌نما مکانیزمـهایمان درون بعضی شرکتها چنین هست که مدیرعاملکه خودش عضو هیئت مدیره هست و معاونان مدیرعامل کـه گروه اجراییرا تشکیل مـی‌دهند عضو هیئت مدیره هستند، یعنی تداخلی مابین وظایف بخش هیئت مدیره و مدیراناجرایی داریم. اگر این موضوع را بتوانیم حل کنیمبعد بحث کمـیته حسابرسی قابل طرح است.

به‌هرحالالزامات قانونی درون یک بستر مناسب و به آرامـی مـی‌تواندرشد کند و زمـینـه فراهم مـی‌شود کـه هردر جایگاه خود قرار بگیرد.چنانچه تعریفی نداشته باشیم، مشخص نیست کی درون کجاقرار مـی‌گیرد. بنابراین تعریف و الزام قانونی به‌نظرمن خوب است.

ماتا الا‌ن از تعداد اعضای بیشتردر ترکیب هیئت مدیرهخیلی پرهیز داشتیم. مثلا‌ً مـی‌گفتیم درون یکسازمان 7 عضو کافی است. من درون خارج سازمانی را دیدم کـه 51 عضوهیئت مدیره داشت و به همـین خاطر درون رتبه‌بندی شرکتهانمره بیشتری بـه آن داده‌اند. بـه نظر من افزایش تعداد اعضایـهیئت مدیره مـی‌تواند کمک موثری بـه بهبود نظام راهبریشرکتها و افزایش نقش حسابرسی داخلی داشته باشد.

 

دکترکثیری‌

وظیفهحسابرسی داخلی بررسی و ارزیـابی مستمر سیستمکنترل داخلی است. فرض بر این هست که حسابرس داخلی درون تمام سالدر سازمان حضور دارد و این ارزیـابی را بـه شکل مستمر انجام مـی‌دهداما خود سیستم کنترل داخلی درون یک تعریف مختصر، مجموعهضوابطی هست که توسط مدیریت مستقر مـی‌شود که تا سازمان بهاهش برسد. این اه درون سه گروه مشخص طبقه‌بندی مـی‌شود:

1 )کاراییو اثربخشی عملیـات،

2 )گزارشگریمالی قابل اعتماد، و

3 )رعایتمقررات و قوانین.

طبیعتاًاگر درون مواردی مقررات الزام‌آور، چه دردرون‌سازمان و چه درون بیرون‌سازمان،وضع شده باشد، درون حیطه وظایف حسابرس داخلی قرار مـی‌گیردچون رعایت نشدن این مقررات ممکن هست شرکت را درون رسیدن بهاهش با مشکل مواجه د.

اماباید توجه کنیم کـه کنترل، درون خلا‌ء وجود ندارد، کنترل ابزاریـاست به منظور رسیدن بـه اه. مدیریت معمولا‌ً اهیرا وضع مـی‌کند ودر رسیدن و دستیـابی بـه ایناه، با یک سری مخاطرات و ریسکهایی مواجه است. برایـاینکه بتواند این ریسکها را مدیریت کند، کنترلهایداخلی مناسب به منظور آن وضع مـی‌کند و طبیعتاً مکانیزمـیبرای ارزیـابی این کنترلها کـه مـی‌خواهد سازمان رابه اهش برساند، ضرورت مـی‌یـابد. این مکانیزم همانحسابرسی داخلی است.

آنچه مورد انتظار سهامداران هست این هست که اطلا‌عات و گزارشی کـه به‌دستشانمـی‌رسد عاری از اشتباهات و تحریفات بااهمـیت باشد. و دیگراین‌که منابع سازمان درون جهت تحقق هدفها و ایجاد ارزش افزوده به‌کاررود. اما آیـا حسابرسی داخلی مـی‌تواند درون این فرایندنقش داشته باشد؟ آیـا از این بابت هزینـه‌ای بـه سازمانتحمـیل مـی‌شود؟

دونقش عمده به منظور حسابرسی متصور است؛ یکی نقش بازدارندگیو دیگری نقش پالا‌یش و زدودن آلودگی اطلا‌عات. حسابرسی،چه مستقل و چه داخلی، درون هر سازمان به‌لحاظ نظارتی کـه دارد واشتباهاتی کـه کشف وگزارش مـی‌کند، نقش بازدارندگی دارد و باعثمـی‌شود کـه شخص درون موقعیتی قرار نگیرد کـه مرتکب تقلب واشتباه بشود و آن‌را پنـهان د.

درفرایند گزارشگری مالی، حسابرس مستقل، از جهت اعتباردهیبه بیرون‌ سازمان و حسابرس داخلی از جهت اعتباردهی بـه درونسازمان باعث مـی‌شود کـه چنانچه اشتباهات و تحریفاتی درون گزارشـهایمالی صورت گرفته، آنـها را کشف وگزارش د که تا اصلا‌ح بشود و گزارشـهایمالی کـه قرار هست مبنای تصمـیمگیری باشند ازآلودگیـها پاک شود. حسابرسی داخلی گزارشـهای خود را بـه کمـیتهحسابرسی سازمان ارائه مـی‌دهد.

کمـیتهحسابرسی مشخصاً چند وظیفه به‌عهده دارد:

1 )حصول اطمـینان از استقرار سیستم مناسب کنترل داخلی درون شرکت،

2 )اطمـینان از ارائه گزارشـهای قابل اتکا و قابل اطمـینان ، یـاگزارشگری مالی قابل اطمـینان درون شرکت،

3 ) اطمـینان از رعایت مقررات و قوانین درون شرکت، و

4 ) تسهیل‌وظایف حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل درون شرکت و بهعبارتی هماهنگ مکانیزم نظارت درون شرکت .

اماآیـا درون ایران تجربه‌ای درون این زمـینـه وجود دارد ؟ما بـه واسطه مزایـای این کمـیته، درون بانک ملی اینکمـیته را ایجاد کردیم، لیکن مشکلی کـه ما دربانکها داریم این هست که بانکها عضو غیرموظف هیئت مدیرهندارند یعنی تمام اعضای هیئت مدیره موظف هستند. البتهدر قانونی کـه اخیراً بـه مجلس داده شده، پیشبینیشده کـه تعدادی از اعضای هیئت مدیره بانکها جزو اعضایغیرموظف انتخاب شوند اما فعلا‌ً چنین نیست. به منظور اینکها‌ین قضایـا شکل بگیرد و راه بیفتد و کمـیته حسابرسیبتواند کارکردهایش را انجام بدهد قرارشددر بانک ملی اعضا از متخصصینعالی‌ای انتخاب شوند کـه مستقل هستند، لذا افرادی کـه چهار نفرآنـها از حسابداران رسمـی هستند انتخاب شدند و رئیس بازرسی کلبانک کـه استقلا‌ل نسبی دارد بـه عنوان دبیرکمـیته تعیینشد. البته این از لحاظ تئوری مقصود اصلی کمـیته حسابرسیرا براورده نمـی‌کند اما کمـیته مـی‌تواند کارکردهایش رابه نوعی درون بانک اعمال مـی‌کند. بالا‌خره کار را از جاییباید شروع مـی‌کردیم. کمـیته حسابرسی یکیـاز اجزای لا‌ینفک راهبری شرکت است، به‌ویژه درون موردشرکتهای بزرگ، شرکتهای سهامـی عام، و شرکتهایی کهدربورس پذیرفته شده‌اند. این نوع شرکتها هم حتما کار را ازجایی شروع کنند. درون حال حاضر درون بعضی از شرکتها 7-8 عضو هیئتمدیره داریم کـه تعدادی ازآنـها غیرموظف هستند و مـی‌توانند شروعی به منظور کمـیته حسابرسی باشند. درون طول زمان هم بتدریجمـی‌توانیم اشکالا‌ت را برطرف کنیم.

 

دکترنظری‌

حسابرسیداخلی زمانی مـی‌تواند اثربخش باشد کـه زیر نظراعضایغیرموظف هیئت مدیره فعالیت کند. با توجه بـه اینکهشرکتهای پذیرفته شده درون بورس اوراق بهادار موظف بـه ارائه گزارشـهایمـیاندوره‌ای هستند، اگر بـه حسابرسی داخلی بها داده شودو الزامات قانونی و الزامات بورس آن را حمایت کند، سهامدار مـی‌توانداطمـینان بیشتری بـه گزارش مـیاندوره‌ای داشته باشد.

 

دکترارباب‌سلیمانی‌

در ایرانسازمانـها حسابرسی داخلی را جدی نگرفته‌اند. اگر هم واحدیبه نام حسابرسی داخلی یـا بازرسی درون سازمان وجود دارد چیزیبه جز یک اسم نیست. به‌نظر من قبل از هرچیز حتما بهفرهنگ حسابرسی داخلی بپردازیم. درون زمان حاضر، مدیرشرکت نـه نیـازی‌

داردکه بهی جواب بعد بدهد، و نـهی هم از او جوابی مـی‌خواهد.تا زمانی کـه این فرهنگ وجود داشته باشد، حتماً هر ریـالیکه خرج حسابرسی داخلی یم اعم از اینکه توسط پرسنلشرکت باشد یـا خارج از شرکت، هزینـه از دست رفته و هدر رفته است. امااگر حسابخواهی و حسابدهی وجود داشته باشد، فرهنگ به‌وجود بیـاید،حسابرسی داخلی اهمـیت بیشتری پیدا مـی‌کند.محیط سالم، محیط حسابخواهی و محیط حسابدهی به‌نظرمن بستر فرهنگی هست برای حسابرسی داخلی اثربخش، کارا،مفید و به‌درد بخور.

آیـاحسابرسی داخلی مـی‌تواند ا‌ز لحا‌ظ رعایت قوانین ومقررات هم نقشی داشته باشد؟ یکی از کارهای حسابرسیداخلی ارزیـابی مـیزان رعایت رویـه‌هاییـاست کـه در شرکت وجود دارد. رویـه‌های شرکت نمـی‌تواند خلا‌فمقررات الزام‌آور باشد. بـه این ترتیب مـی‌بینیم کهارزیـابی مـیزان رعایت قوانین به‌عهده حسابرسانداخلی است.

 

مرادی‌نیـا

یکیـاز اه مدیریت شرکت را گزارشگری قابل اعتماد ذکر کرده‌اندکه من فکر مـی‌کنم گزارشگری مالی مـهمترین چیزیـاست کـه مـی‌تواند سلا‌مت بازار سرمایـه را تضمـین کند. برایسلا‌مت بازار سرمایـه به‌طور معمول درون بورسها سه الزام قانونی مـهممطرح مـی‌شود. یکی افشای اطلا‌عات ، یکی منعمعامله براساس اطلا‌عات محرمانـه وسومـی منع دستکاری قیمتهاست. منفکر مـی‌کنم افشای اطلا‌عات از همـه مـهمتر هست چون رخدادهای دیگربه‌طور معمول درون وضعیتی روی مـی‌دهند کـه افشا ناقص باشد.واضحاست کـه سوءاستفاده از اطلا‌عات محرمانـه زمانی رخ مـی‌دهد کـه افشایکاملی صورت نگرفته باشد، یـا دستکاری قیمتها معمولا‌ً درمحیطی پرابهام و براساس شایعات امکان‌پذیر مـی‌شود.

پسبرای برخورداری از بازار سرمایـه سالم، حتما رویبحث افشا کار یم. درون رابطه با افشا، بورس الزاماتی وضع کرده استکه متاسفانـه ضمانت اجرایی ندارد. الزامات مربوط بـه افشای اطلا‌عات،لزوماً افشای اطلا‌عات مالی نیستند و بخش مـهمـی ازگزارشگری مالی، گزارشگری مـیاندوره‌ای شامل دوره‌هایسه ماهه هست که تنـها صورتهای مالی شش ماهه بـه وسیله حسابرسمستقل حسابرسی مـی‌شود. جدا از آن درون بورس الزام دیگری‌هم داریم بـه نام افشای فوری اطلا‌عات، کـه درصورت وقوع رویدادیمـهم مانند انعقاد یک قرارداد مـهم یـا مثلا‌ً درون یک شرکت معدنی،کشف ذخایر معدنی جدید، و یـا هرموضوعی کـه بتواندبه نوعی اثر قابل توجه روی قیمت سهام داشته باشد، افشا صورت مـی‌گیرد.اگر نظارت درستی روی این امور نباشد، شرکتها به‌راحتی مـی‌توانندروی قیمت سهام اثر بگذارند، یعنی با انتشار یکخبر بازار را تحت تاثیر قرار بدهند. درون این موارد حسابرسیداخلی مـی‌تواند نقش سازنده داشته باشد.

بحثدیگر زمانی هست که افشای اطلا‌عات با منافع کل سهامداران درتضاد باشد. درون کشورهای دیگر معمول هست که درون چنین مواردیـاطلا‌عات حداقل به منظور مدتی ا‌فشا نمـی‌شود و همواره منافعسهامدار ارجح است؛ اما تشخیص این امر با کیست؟ ما درون مورشا، ابهامات بسیـار جدی داریم ولی من باز فکر مـی‌کنمحسابرسی داخلی زمانی مـی‌تواند درون بحث افشای اطلا‌عاتموثر باشد کـه به عنوان یک تشکل مستقل از بدنـه اجرایی سازمانعمل کند.

 

دکترنظری‌

اگرجامعه و حرفه حسابداری و حسابرسی بـه حسابرسی داخلیـاعتقاد داشته باشد قطعاً درون طول زمان و بتدریج اصول و ضوابط کار تعیینو مشخص مـی‌شود و تدابیر لا‌زم به منظور کنترل کیفیتکار حسابرسی داخلی و اثربخشی آن درون نظر گرفته مـی‌شود. بهنظر من حسابرسی داخلی مـی‌تواند بر کیفیت گزارشگریـاطلا‌عات شرکتهای پذیرفته شده درون بورس تاثیرگذار باشد.

 

صفار

اینبحثها به‌گونـه‌ای دنبال مـی‌شود کـه گویـا هنوز این سئوالوجود دارد کـه آیـا اصلا‌ً حسابرسی داخلی لا‌زم هست یـاخیر.به‌نظر مـی‌رسد هنوز بعضیـها شک دارند، کـه آیـا درون شرکتیکه پاسخگویی الزامـی نیست آیـا حسابرسی داخلیضرورت دارد؟ من بـه موضوع از جنبه دیگری توجه کرده‌ام و آن ایناست کـه به‌هرحال حسابرسی داخلی بخشی از زنجیره نظارتاست و حسابرسی مستقل هم بخش دیگری از آن. از طرفی ایندو کاملا‌ً با یکدیگر مرتبطند.

نبودیـا عدم کارایی حسابرسی داخلی خلا‌ییجدی است؛ چرا کـه وقتی حسابرسی داخلی انجام نمـی‌شود، حسابرسی مستقل هم به‌درستی انجام نمـی‌پذیرد. ایناز اعتقادهای شخصی من هست که وقتی ما حسابرسی مستقل رامفروض و الزامـی دانستیم بی‌توجهی بـه حسابرسیداخلی اشتباهی استراتژیک هست ، یعنی اثربخشیخود حسابرسی مستقل را هم مورد تردید قرار مـی‌دهد. به‌نظر مناز این نکته نباید غافل شد.

 

کاردُر

منفکر مـی‌کنم حتما تمام اجزای مسئله را سرجای خود بگذاریمتا بتوانیم بـه یک استنباط و نتیجه درست برسیم. برایمثال ما حسابرس داخلی انتخاب مـی‌کنیم، تکلیفش را روشن مـی‌کنیمولی چون سایر ضوابط را نمـی‌بینیم، پاسخ درست نمـی‌گیریم.

درجاهای دیگر دنیـا این مسئله و دیگر مسائل را با هممـی‌بینند، اثرات یک تصمـیم را درون مجموعه سیستمارزیـابی مـی‌کنند.

درزمـینـه الزامـی حسابرسی داخلی بـه نکته‌ایـاشاره مـی‌کنم. قوه فضائیـه گزارشی داده بود کـه چند موضوع درون ایران،به جز جرایم رانندگی، جرم است. ما درون این زمـینـه مقاماول دنیـا را داشتیم از نظر تعداد موضوعاتی کـه جرم است، مرتبه بعد از ما ژاپن بود.

وقتیـالزامـی قانونی روی یک موضوع گذاشته مـی‌شود کههنوز زوایـای آن دقیق دیده نشده و جایگاه آن مشخصنیست، براو فشار مـی‌آید کـه از مسیر منحرف شود. نقش خودشرا درست خوب بازی نکند. بـه همـین خاطر حتما بگذاریمبستر و دوره تاریخی آن طی شود. ما نمـی‌توانیمالگوهای آن طرف دنیـا را مستقیم و بدون فرهنگ‌سازی سریعبه اینجا بیـاوریم.

پیشنـهادمن این هست که اول حسابرسی داخلی را بـه عنوان یک رکنمـهم مطرح کنیم و تاکید کنیم کـه در فرایند راهبریسازمان، حسابرسی داخلی مـی‌خواهیم. دوم، به‌دنبال ایناصل برویم کـه اعضای هیئت مدیره از کارهای اجراییفاصله بگیرند و هیئت مدیره استقلالش را از بخش اجراییحفظ کند. و در نـهایت بـه آنجا برسیم کـه حسابرسی داخلیکنترل‌کننده بخش اجرایی باشد و به بالا‌ترین رکن سازمان‌گزارشدهیداشته باشد.

پیشنـهادمن این هست که حسابرسی داخلی زیر نظر هیئت مدیرهباشد. حتی با فرض اینکه، این هیئت مدیره موظف ودارای مسئولیتهای اجرایی باشد.

بهبودساختار راهبری شرکتها درون ایران و تفکیک وظایف اجراییو غیراجرایی هیئت مدیره و تعیین نقشمناسب آنان موضوعاتی هست که نیـاز بـه زمان دارد.

 

دکترنظری‌

درمباحث اشاره شد کـه حسابرسی داخلی مـی‌تواند درون درون یکسازمان باشد و یـا اینکه به منظور انجام حسابرسی داخلی،از خدمات بیرونی استفاده شود. هر یک از این دو شیوهمزایـا و معایبی دارد. راه سوم تلفیقی از این‌دوتاست. بـه عبارت دیگر از خدمات موسسات حرفه‌ای برحسب لزوم و به‌منظوراصلا‌ح برخی نارساییـها استفاده شود و بدین ترتیبخدمات حرفه‌ای سایر موسسات به منظور بهبود و نقش حسابرسیداخلی به‌کار گرفته شود.

 

صفار

به‌نظرمن سه روش به منظور کار حسابرسی داخلی هست. یکی اینکهدر داخل واحد اقتصادی باشد، یکی اینکه بیرونباشد، و سومـی اینکه شرکتهای بزرگ یـا گروه شرکتها، یکموسسه مستقل اما وابسته بـه گروه به منظور این‌کار داشته باشند. به‌نظرمننحوه انتخاب هر یک از این روشـها بستگی کامل بـه خود شرکت دارد،ضمن این‌که ترکیبی از این دو هم دور از ذهن نیست.

 

دکترنظری‌

کدامـیکرا کارامدتر مـی‌بینید؟

 

صفار

بنظرمارزیـابی این مسئله خیلی مشکل است. مثلا‌ً شرکتیرا سراغ دارم کـه چند سالی حسابرسی داخلی را با نیرویسازمانی داخلی انجام مـی‌داده و چند سالی کار را بـه بیرونسپرده است، اما ارزیـابی مشخصی از این‌کار ندارد و درنـهایت مشخص نیست‌که چه اتفاقی افتاده است. بـه نظر من درون هرشرکت، و بسته بـه شرایط، شاید یکی از این چند روش یـاترکیبی از آنـها مناسب باشد.

 

کاردُر

منفکر مـی‌کنم درون شرایطی کـه هنوز فعالیت حسابرسی بهاندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته بهتر هست انجام حسابرسی داخلیدر داخل

شرکتسازمان داده شود. فکر مـی‌کنم ابتدا حتما نـهادهای حرفه‌ایحسابرسی داخلی را ایجاد و تقویت کرد. استاندارد هاییباشد کـه اگر حسابرسی داخلی توانایی لا‌زم را ندارد، درآن جایگاه قرار نگیرد. حسابرس داخلی هم دارای رفتارحرفه‌ای باشد. نـهاد حرفه‌ای وجود داشته باشد کـه فرد را مورد ارزیـابیقرار دهد. راهی باشد کـه فرد بتواند رفتار حرفه‌ای خود را مورد نقدقرار بدهد. این روش موجب مـی‌شود جایگاه حرفه‌ای حسابرسیداخلی تقویت شود. بیرون کار به‌نوعی نظارت هم نیـازدارد کـه دوباره حتما یک واحد دیگری هم درست کنیمکه خرید خدمات حسابرسی داخلی را کنترل کند.

 

دکترنظری‌

آیـاوظیفه حسابرسی داخلی را مـی‌توان بـه حسابرسان مستقلواگذار کرد؟ آیـا هدفهای مورد انتظار از حسابرسی داخلیدر صورت بیرون سپاری این‌کار به‌دست خواهد آمد؟

 

صفار

بهنظر من کار حسابرسی داخلی را مـی‌توان بـه بیرون واگذارکرد و الزامـی هم ندارد کـه انجام دهنده آن حسابرس مستقل باشد. و اگر کارحسابرسی داخلی بـه بیرون واگذار شد انجام دهنده درون صورت لزوم مـی‌تواندمثل یک واحد حسابرسی داخلی درون‌سازمانی به‌طور مستمربه انجام کار بپردازد. بـه عبارت دیگر بـه نظر من کار حسابرسی داخلیرا مـی‌توان بـه بیرون سپرد و به هدفهای مورد انتظار دست پیداکرد.

 

دکترکثیری‌

وجودیک انجمن حرفه‌ای حسابرسی داخلی مـی‌تواند موجبتحول درون حرفه حسابرسی داخلی شود. درون امریکا حسابرسان داخلیبه‌طور معمول درون انجمن حسابرسان داخلی(IIA) عضو هستند. انجمن،استانداردها و معیـارهایی را وضع مـی‌کند و اعضا موظفندآنـها را رعایت کنند.

درامریکا درون سال 1999 تحول مـهمـی درون حسابرسی داخلی اتفاقافتاد کـه لا‌زم هست به آن اشاره کنم. که تا قبل از آن مجموعه استانداردهایحسابرسی داخلی انعطاف کمـی داشت. درون این سال انجمنچارچوبی به منظور حسابرسی داخلی مشخص کرد وآن‌را چارچوبعملکرد حرفه‌ای حسابرسی داخلی نامگذاری کرد. درون اینچارچوب علا‌وه بر آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسی داخلی،استانداردهای حسابرسی داخلی نیز درون سه گروه وضع شده است.در این چارچوب تعریف جدیدی ازحسابرسی داخلیـارائه شد. درون تعریف جدید،" حسابرسی داخلی فعالیتمشاوره‌ای و اطمـینان‌دهی مستقل و بیطرفانـه هست که به‌منظورافزودن ارزش و بهبود عملیـات سازمان طراحی مـی‌شود و هدف آن کمکبه سازمان جهت دستیـابی بـه اه خود با اعمال رویکردی سیستماتیکو نظام‌مند به منظور ارزیـابی و بهبود فرایندهای مربوطبه مدیریت ریسک، کنترل و راهبری است."

اینتعریف مفهوم استقلا‌ل را کمـی گسترده‌تر کرده هست و علا‌وه بر اطمـینان‌دهی،فعالیت مشاوره‌ای را هم بـه وظایف حسابرس افزوده هست و درمجموعه استانداردها، استانداردهای خاص فعالیت مشاوره‌ای را هموضع کرده است. قبلا‌ً گفته مـی‌شد حسابرسی داخلی بایدکنترلها را رسیدگی کند ولی درون تعریف جدید حسابرسیداخلی حتما فرایندهای مربوط بـه کنترل، مدیریتریسک و راهبری را رسیدگی کند.

انجامکار حسابرسی داخلی بـه چهار صورت امکانپذیر است. یکیـاین‌که توسط یکی از واحدهای سازمان انجام شود، دیگراین‌که به‌طور کلی خرید خدمت شود، سوم‌که مجموعه شرکتهاییک گروه از خدمات یک موسسه مستقل از سایر شرکتها اما وابستهبه گروه استفاده کنند وسرانجام هم این‌که درون برخی موارد تخصصی،از خدمات بیرونی استفاده شود. هر کدام از این حالتها دارایمزایـا و معایبی هست و درون شرایط مختلف یکیـاز آنـها متناسبتر است.

به‌عنواننمونـه بـه تجربه بانک ملی اشاره کنم. درون بانکها به‌طور عموم فعالیتحسابرسی داخلی به‌وسیله اداره بازرسی کل انجام مـی‌شد.در این اداره جذب نیروهای تخصصی حرفه‌ای به‌دلیللزوم رعایت مقررات استخدامـی دشوار است. معمولا‌ً کارکنان ایناداره قبلا‌ً درون شعبه و واحدهای مختلف بانک کار کرده‌اند و استقلا‌ل حرفه‌ایکافی ندارند و از نظر تخصصی هم بیشتر درون زمـینـه مسائلبانکی باتجربه‌اند. درون بانک ملی فعالیت حسابرسی داخلیبه‌وسیله یک موسسه حسابرسی مستقل انجام مـی‌شود وکارکنان آن کاملا‌ً از کارکنان بانک منفک هستند و گزارشگری بـه صورت مستقلو بدون جانبداری انجام مـی‌شود. و نـهایتاً نظارت عالیـه‌ایتوسط ا داره بازرسی کل و کمـیته حسابرسی بانک بر آنـها صورت مـی‌گیرد.حسابرسان داخلی بانک ملی درون کنار فعالیت ارزیـابیو اطمـینان‌دهی، فعالیت مشاوره‌ای به منظور مدیریت که تا آنجا کـه ممکن هست انجام مـی‌دهند.

اربابسلیمانی‌

نـه‌مـی‌توانگفت بیرون‌سپاری فعالیت حسابرسی داخلی تنـها کاردرست هست و نـه عآن سپردن کار بـه یک واحد حسابرسی داخلیدرونِ‌سازمان. بستگی بـه این دارد کـه در چه سازمانی بـه اینموضوع نگاه مـی‌کنیم و آن سازمان چه امکاناتی دارد. به‌نظر منواگذاری فعالیت حسابرسی داخلی یـا بخشـهاییـاز آن بـه بیرون از سازمان اشکالی ندارد و شاید درون موارد معینی،راه‌حل مناسبی باشد. هر سازمان بـه تناسب نیـازها و امکانات و شرایطخاص خود حتما بررسی کند کـه واگذاری فعالیتها بـه بیرونو از جمله فعالیت حسابرسی داخلی که تا چه اندازه به منظور آنسودمند است.

امادر هرحال توجه بـه این نکته ضروری هست که انجام دهندگان فعالیتحسابرسی داخلی اگر از بیرونِ سازمان باشند درون برابر ارکانسازمان پاسخگو نیستند و مسئولیت با ارکان سازمان است. بـه عبارتیمسئولیت حسابرسی داخلی بسته بـه ساختار سازمانی بـه عهده یکیـاز ارکان سازمان هست و آن رکن به منظور انجام وظایف خود از ابزار لا‌زماستفاده مـی‌کند کـه ممکن‌است خرید خدمت تخصصی از بیرونسازمان باشد.

 

مرادی‌نیـا

اگرقرار باشد فعالیت حسابرسی داخلی جدی گرفته شود و تاچندسال آینده شاهد باشیم کـه بیشتر شرکتها حسابرسی داخلیداشته‌ باشند حتما مبانی نظری و مفاهیم مربوط بـه حسابرسیداخلی کاملا‌ً مشخص شود و همـه با آن آشنا شوند که تا بنای محکم و درستیساخته شود و لا‌زم هست از تجارب گذشته درس بگیریم و نبایدابتدا منابعی را صرف کنیم و سازوکاری را راه بیندازیمو مشکلا‌ت فراوانی را به‌وجود آوریم و سپس بـه فکر علمـی آن بیفتیم. به منظور مثال درون بحث افشای اطلا‌عات هنوز مبانینظری آن را به‌درستی تعریف نکرده‌ایم کـه شرکتها چرا ،چگونـه و چه نوع اطلا‌عاتی را حتما افشا کنند.

اگرتوسعه حسابرسی داخلی بـه صورت درست و برمبنای اصول علمـیتعریف شده انجام شود، سودمند خواهد بود.

 

دکترنظری‌

آیـادر حال حاضر سازوکاری مثل حسابرسی داخلی درون شرکتها وجود داردکه درون مورد اعتبار اطلا‌عات منتشر شده اطمـینان معقولی ایجادکند؟

مرادی‌نیـا

خیروجود ندارد. این موضوع دو بُعد دارد. یکی اطلا‌عات مربوط بهرویدادهای گذشته و دیگری اطلا‌عات مربوط بـه آینده.در مورد دومـی ایجاد اطمـینان درون مورد درستی آنـها دشوارترو پیچیده‌تر هست و به‌دلیل نبود سازوکار کنترلی، شرکتهابرای انتشار اطلا‌عات مربوط بـه رویدادهای مورد انتظار درون آینده،با هیچگونـه محدودیت جدی روبرو نیستند و با توجه بـه این‌کهاین نوع اطلا‌عات تاثیر زیـادی برروی قیمتسهام مـی‌گذارند فکر مـی‌کنم اگر شرکتی یک واحد حسابرسیداخلی سازمان یـافته داشته باشد مـی‌تواند درون ایجاد اطمـیناننسبت بـه اطلااعات مربوط بـه آینده، بالا‌خص مفروضات و مبانی پیشبینیـها،موثر با‌شد.

 

دکترنظری‌

اگرچهشباهتهای زیـادی بین حسابرسی داخلی و حسابرسیمستقل وجود دارد اما هدفهای آنـها یکسان نیست. حسابرسیداخلی خواست مدیریت شرکت و حسابرسی مستقل ضرورت و الزامقانونی است. با وجود تمام این تفاوتها، حسابرسی داخلیو حسابرسی مستقل چه آثار متقابلی بر هم دارند و حسابرس مستقل که تا چهاندازه مـی‌تواند بـه نتایج رسیدگیـهای حسابرسیداخلی اتکا کند.

 

صفار

به‌نظرمن حسابرسی داخلی پیشنیـاز حسابرسی مستقل است. درحالی کـه در هیچ‌جا بـه صراحت گفته نشده ولی اساساً سازوکارهایحسابرسی مستقل با این فرض طراحی شده کـه حسابرس داخلیوجود دارد. بنابراین اگر حسابرسی داخلی وجود نداشته یـافاقد کارایی لا‌زم باشد کار حسابرسی مستقل نیز ابترخواهد ماند. بنابراین اگر شرکتی حسابرسی داخلی ندارد به‌نظرمـی‌رسد اعتقادی بـه حسابرسی مستقل هم ندارد و اگر انجامحسابرسی مستقل را تحمل مـی‌کند از روی الزام قانونی استنـه اعتقاد بـه اعتبارافزایی خدمات حسابرسی و در نـهایتدارای ارزش افزوده بودن آن.

درنتیجه بـه نظر من رابطه این دو با هم بسیـار نزدیک است. امااین‌که وجود حسابرسی داخلی چه تاثیر عملی رویحسابرسی مستقل دارد، بخش 61 استانداردها صراحت دارد کـه حسابرس مستقل مـی‌تواندبه نتایج کار حسابرسی داخلی اتکا کند. ولی بـه نظر منبحث از این مـهمتر است؛ دوباره تاکید مـی‌کنم کـه اگر حسابرسیداخلی نباشد حسابرسی مستقل به‌درستی انجام نمـی‌شود.

 

کاردُر

بدونتردید اگر فعالیت حسابرسی داخلی به‌طور صحیح،مناسب و اثربخش انجام شود بـه کار حسابرسی مستقل بسیـار کمک مـی‌کندو موجب کاهش هزینـه‌های حسابرسی مستقل هم‌ مـی‌شود. بهنظر من به‌طور سنتی واحدهای حسابرسی درون ایران رشد کاملپیدا نکرده‌اند و در هر سازمان بسته بـه نیـازها و سابقه سازمان، واحدحسابرسی داخلی درون یک یـا چند زمـینـه معین رشدخوبی داشته ولی درون بقیـه زمـینـه‌های فعالیتحسابرسی، پیش نرفته است. درون بعضی جاها واحد حسابرسیداخلی درون زمـینـه پیشگیری از انحراف از استانداردهااثربخشی خوبی دارد ولی درون زمـینـه حسابرسی مالیممکن هست ضعیف باشد. درون نتیجه اگر واحد حسابرسی داخلیدر همـه زمـینـه‌ها قوی و موثر نباشد بـه نظر من بازهم سودمند و مفیداست و نمـی‌توانیم آن را ندیده بگیریم.

اشاره‌ایبه بحث قبلی م کـه حسابرسی داخلی تخصص ویژه‌ایـاست کـه بیرون‌سپاری آن درون مقایسه با سایر کارهایحسابداری مثل محاسبه حقوق و دستمزد، نوشتن حسابها و دفترها، و... از اولویتکمتری برخوردار است. به منظور مثال اگر کار حسابرسی داخلی بـه پیمان سپرده شده باشد و این پیمان بـه هر دلیل متوقفشود، ادامـه کار حسابرسی داخلی توسط شخص دیگر کار ساده‌اینیست.

 

دکترکثیری‌

حسابرسیداخلی و حسابرسی مستقل نقشـهای متفاوتی دارند اما مکمل یکدیگرند.حسابرس مستقل سیستم کنترل داخلی را که تا مـیزانی کـه به خطرحسابرسی مربوط مـی‌شود ارزیـابی مـی‌کند ولیحسابرسی داخلی همـه کنترلهای داخلی را ارزیـابیمـی‌کند و به موضوع کارایی و اثربخشی همـه فعالیتهایسازمان مـی‌پردازد کـه کمتر مورد توجه حسابرس مستقل است.

حسابرسمستقل به منظور این‌که بـه کار حسابرس داخلی اتکا کند بایدموضوع را ارزیـابی کند. حسابرس مستقل چهار نکته را حتما درنظربگیرد: اول، جایگاه سازمانی حسابرسی داخلی بهلحاظ استقلا‌ل و بیطرفی، دوم، حدود وظایف حسابرس داخلی،سوم، صلا‌حیت حرفه‌ای حسابرسان داخلی و چهارم این‌که آیـامراقبتهای حرفه‌ای اعمال شده هست یـا خیر. مـیزاناتکای حسابرس مستقل بـه کار حسابرس داخلی بستگی بـه نتایجحاصل از بررسیـهای یـادشده دارد. به منظور مثال درون بانک ملیحسابرس مستقل درون مورد رسیدگی بـه عملیـات شعب بـه مـیزان زیـادبه کار حسابرسان داخلی اتکا مـی‌کند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

انجامـهر کار با خطر روبروست. حسابرسی نیز مثل هرکار دیگر با خطرروبه‌روست. خطر حسابرسی سه بخش است؛ خطر کنترل، خطر ذاتی و خطر عدم‌کشف.فعالیت حسابرسی داخلی مـی‌تواند خطر کنترل را کاهش دهد. خوبکار سیستم کنترل داخلی که تا حدود زیـادی متاثر ازعملکرد فعالیت حسابرسی داخلی است. حسابرسی داخلیخود جزئی از سیستم کنترل داخلی هست اما ضامن کلیت سیستمکنترل داخلی است. هر چه فعالیت حسابرسی داخلی اثربخش‌ترباشد، اطمـینان بـه سیستم کنترل داخلی بیشتر مـی‌شودو موجب اطمـینان بیشتر حسابرس مستقل مـی‌گردد. اطمـینان بیشترحسابرس مستقل موجب کاهش حجم کار حسابرس مستقل و به‌طور طبیعی کاهشـهزینـه حسابرسی مـی‌شود.

 

دکترنظری‌

چونحسابرسی داخلی بخشی از سیستم کنترلهای داخلیواحد انتفاعی است، بنابراین عملکرد آن همانند سایر کنترلهایداخلی مورد ارزیـابی قرار مـی‌گیرد. ارزیـابیعملکرد حسابرسی داخلی به‌منظور حصول اطمـینان از کیفیتمطلوب رسیدگیـهای انجام شده ضروری است. ارزیـابیعملکرد واحد حسابرسی داخلی چگونـه حتما صورت گیرد و چهمعیـارهایی درون این ارزیـابی حتما موردتوجه واقع شود؟

 

صفار

اینبحث کـه چگونـه مـی‌توان کار یک دستگاه نظارتی را کنترل و نظارتکرد، ابعاد پیچیده‌ای دارد. اما از این پیچیدگیکه بگذریم واحد حسابرسی داخلی را بـه چند طریق مـی‌توانارزیـابی کرد. اول این‌که عملکرد آن را با برنامـه‌هاییکه از پیش به منظور این فعالیت تدوین شده مقایسهکنیم. دوم، وجود رکنی مثل کمـیته حسابرسی درون سازمان کهفعالیتهای حسابرسی داخلی را سرپرستی کند. سوم نتایجکار حسابرس داخلی هست یعنی این‌که نتایج حاصل ازکار حسابرسی که تا چه اندازه موجب بهبود کارایی و اثربخشیدر سازمان شده هست (از طریق دستیـابی بـه بازخورد عملیـاتو گزارش حسابرس مستقل کـه البته بیشتر بر جنبه‌های مالی تاکیددارد). و چهارم، پاسخهای ارائه شده درون مورد اشکالا‌ت مطرح شده بـه وسیلهحسابرسان داخلی درون بخشـهای فرعی شرکت هست که مـی‌تواندنوعی ارزیـابی تلقی شود. به‌علا‌وه وجود جامعه حسابرسانداخلی درون مجموع عامل مـهمـی به منظور نظارت حرفه‌ای عام برکارحسابرسان داخلی است.

 

کاردُر

چونفعالیت حسابرسی داخلی یکی از فعالیتهاییـاست کـه در محدوده نظام راهبری بنگاه قرار مـی‌گیرد، ارزیـابیآن هم بخشی از کل ارزیـابی نظام راهبری بنگاه است. یعنیـاگر ارزیـابی عملکرد واحد اقتصادی نشان داد کـه واحد بـه هدفهایخود دست پیدا کرده هست مـی‌توانیم بگوییم حسابرسیداخلی هم عملکرد خوبی داشته است. به منظور مثال اگر معیـارارزیـابی واحد اقتصادی، ارزش شرکت درون بازار و به عبارت دیگرقیمت سهام آن درون بورس باشد، همـین معیـار نیز برایـاندازه‌گیری عملکرد واحد حسابرسی داخلی معیـارمناسبی است. البته درون خارج بـه کمک سیستمـهای کامپیوتریمعیـارهای دقیقی به منظور ارزیـابی عملکردهمـه واحدها از جمله واحد حسابرسی وجود دارد و فرایند عملیـاتحسابرسی زیر ذره‌بین سیستم کامپیوتری هست ومعلوم مـی‌شود کجا کار خود را درست انجام داده و کجا غلط کـه البته فعلا‌ًانجام چنین کاری درون ایران مـیسر نیست.

در ایرانارزیـابی عملکرد واحد حسابرسی داخلی درون واقع انجام نمـی‌شودو درون شرکت نفت این موضوع یکی از نقطه ضعفهای سیستمماست و معیـارهای مناسبی به منظور ارزیـابیعملکرد واحد حسابرسی داخلی نداریم. البته وجود تشکلهایحرفه‌ای حسابرسی مـی‌تواند بـه حل این مشکل کمک کند.

 

دکترکثیری‌

ارزیـابیعملکرد حسابرسی داخلی بـه قاعده حتما توسط کمـیته حسابرسیو درون نبود آن توسط هیئت مدیره انجام شود و اساس آن هم مقایسهمنابع مصرف شده با بازده حاصل از آن است. اگر بخواهیم واحد حسابرسیداخلی را ارزیـابی کنیم با چهار سئوال اساسی روبروهستیم؛ آیـا به منظور حسابرسی داخلی هدف مشخصیتعریف شده است؟ آیـا دستیـابی بـه هدفهای حسابرسیداخلی موجب دستیـابی سازمان بـه هدفهای خود مـی‌شود؟آیـا کار حسابرسی داخلی آنچنان برنامـه‌ریزی شدهکه بـه هدفهای خود دست پیدا کند؟ آیـا حسابرسی داخلیدر عمل بـه اه خود رسیده است؟

شاخصهاییکه به منظور ارزیـابی عملکرد حسابرسی داخلی مـی‌توانیمبه کار بگیریم یکی زمان صرف شده به منظور حسابرسیـاست، دیگری هزینـه حسابرسی، وجود طرح حسابرسی وکارکنان و سطوح مـهارت آنـها، یـافته‌ها و پیشنـهادهای حاصل ازکار حسابرسی و در نـهایت واکنش سازمان بـه یـافته‌ها و پیشنـهادهایواحد حسابرسی از شاخصهای ارزیـابی عملکرد حسابرسیداخلی است.

 

ارباب‌سلیمانی‌

به‌طورمعمول واحد حسابرسی داخلی از کارهای خود گزارش تهیـه وارائه مـی‌کند و گزارش خود را حداقل بـه واحد رسیدگی شونده و بهرکنی کـه واحد حسابرسی را سرپرستی مـی‌کند، ارائه مـی‌دهد.از این رو مـی‌توان گفت کـه اظهارنظر و قضاوت واحدهای گیرندهگزارش، نوعی معیـار ارزیـابی عملکرد واحد حسابرسیداخلی هست و گزارش حسابرسی داخلی مبنای مـهمـی برایـارزیـابی واحد است.

 

مرادی‌نیـا

آنبخش از وظایف حسابرسان داخلی کـه به حسابرسی مالی مربوطاست معمولا‌ً توسط حسابرسان مستقل ارزیـابی مـی‌شود. اما درمورد سایر بخشـهای فعالیت حسابرسی داخلی، با توجهبه این‌که این فعالیت شرکت بازخوردی هست برای کلواحد اقتصادی، درون نتیجه اگر واحد اقتصادی بـه اه خود دست نیـابدو به‌خصوص اگر درون محیط رقابتی عملکرد خوبی نداشته باشد، قطعاًبخشی از آن بـه فعالیت حسابرسی داخلی مربوط مـی‌شودو حتما دید آیـا حسابرسان داخلی بموقع هشدارهای لا‌زمرا مطرح کرده‌اند و برای اصلا‌ح حرکت شرکت اقدامـی صورت داده‌اند یـاخیر.البته اظهارنظر روشن درون این زمـینـه نیـازمند تحقیقاست. این‌که درون حال حاضر چه تعداد از شرکتها واحد حسابرسی داخلیدارند، واحدهای حسابرسی داخلی بـه انجام چه وظایفیمشغولند، جایگاه سازمانی آنـها درون کجا قرار دارد و عملکرد آنـها چگونـهاست و وجود آنـها که تا چه اندازه بر عملکرد شرکت اثر دارد، همـه موضوعاتی استکه نیـاز بـه تحقیق دارد. بـه خاطر ندارم درون این زمـینـه تحقیقیـانجام شده باشد، لیکن سازمان بورس اوراق بهادار از این نوع تحقیقاتحمایت مـی‌کند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

توسعهحرفه حسابرسی داخلی درون کشور مستلزم بسترسازی است. بایدبین تحقیقات دانشگاهی و محیط واقعی ارتباط برقرارشود. لا‌زم هست برای توسعه مفاهیم حسابرسی داخلی، سمـینارو دوره‌های آموزشی راه‌اندازی شود. بورس اوراق بهادار مـی‌تواندموضوع را درون دستور کار خود قرار دهد و الزاماتی را درون این زمـینـهمطرح کند. تشکیل انجمن حسابرسان داخلی به‌ویژه مـی‌تواندنقش بسیـار مـهمـی درون گسترش و هدفمند حرفه حسابرسی داخلیداشته باشد.

 

دکترنظری‌

مراقبتهایتخصصی و حرفه‌ای امری مـهم و اساسی به منظور انجامحسابرسی است. با توجه بـه این‌که دامنـه وظایف حسابرسان داخلیگسترده‌تر از حسابرسان مستقل است، آیین‌رفتار حرفه‌ای مـی‌تواندعامل مـهمـی درون حیـات این رشته باشد و به‌نظر من حتی دامنـهالزامات آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسان داخلی ممکن استگسترده‌تر از حسابرسان مستقل باشد.

 

صفار

آیین‌رفتارحرفه‌ای ضامن بقای هر حرفه‌ای هست و این موضوع دیگرمختص حرفه حسابداری یـا پزشکی نیست و همـه حرفه‌ها رادربرمـی‌گیرد. بـه نظر من اصول مطرح شده درون آیین‌رفتارحرفه‌ای حسابرسان مستقل درون مورد حسابرسان داخلی هم صادق هست و تفاوت آن تنـها درون بحث استقلا‌ل است؛ بـه این معنی کـه حسابرسان داخلیچون درون استخدام هستند و باید منافع واحد اقتصادی متبوع خود را هم درنظر بگیرند، بنابراین از نظر استقلا‌ل شامل تعریف دیگریمـی‌شوند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

شایداین تصور مطرح باشد کـه چون درون کار حسابرسی داخلی از تخصصهایگوناگون رشته‌های غیرحسابداری استفاده مـی‌شود، بعد بایدآیین‌رفتار حرفه‌ای آن دامنـه گسترده‌تری داشته باشد. بهنظر من این‌طور نیست و همـهانی کـه در محدوده فعالیتحسابرسی داخلی کار مـی‌کنند حسابرس داخلی نامـیده مـی‌شوندو آیین‌رفتار حرفه‌ای یکسانی همـه اعضای اینحرفه را مـی‌پوشاند و به عبارت دیگر آیین‌رفتار حرفه‌ایحسابرسان مستقل که تا حدود زیـادی پاسخگوی نیـاز حسابرسانداخلی است.

 

دکترکثیری‌

درامریکا قبل از این‌کهی بتواند بـه عنوان حسابرس داخلیفعالیت کند حتما آیین‌رفتار حرفه‌ای را بپذیرد.در آیین‌رفتار حرفه‌ای انجمن حسابرسان داخلی چهار اصلمشخص شده هست که عبارتند از: درستکاری، بیطرفی، رازداریو صلا‌حیت حرفه‌ای و در مقایسه با آیین‌رفتار حرفه‌ایحسابرسان مستقل، اصل استقلا‌ل حذف شده هست گرچه درون استانداردهای حسابرسیداخلی درباره آن صحبت شده است.

یکنکته اساسی درون آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسان داخلیمطرح هست و آن این‌که هر حسابرس داخلی حتما استانداردهایحسابرسی داخلی کـه توسط انجمن حسابرسان داخلی وضع مـی‌شودرا رعایت کند. بـه نظر من با توجه بـه این‌که درون ایران هنوزاستانداردهای خاص حسابرسی داخلی تدوین نشده هست و ازطرفی فعالیت حسابرسی داخلی را سودمند تشخیص مـی‌دهیمبنابراین مـی‌توان توصیـه کرد کـه رعایت آیین‌رفتارحرفه‌ای حسابرسان مستقل به‌وسیله حسابرسان داخلی حداقل تازمانی کـه این حرفه انجمن و استاندارد و آیین‌رفتار حرفه‌ایخاص خود را نداشته باشد، مفید است.

 

مرادی‌نیـا

بحثدرباره آیین‌رفتار حرفه‌ای جنبه اجتماعی و فرهنگیـهم دارد. یعنی هر چه اخلا‌ق حرفه‌ای درون سایر حرفه ها،بیشتر رعایت شود قطعاً درون حرفه حسابرسی داخلی هم درجهرعایت اصول رفتار حرفه‌ای بیشتر خواهد شد. چون حسابرسیداخلی با سایر حرفه‌ها ارتباط فشرده دارد.برای این‌کهدرستکاری درون حرفه حسابرسی داخلی ارتقا پیدا کند بایدهزینـه عدم درستکاری را بالا‌ ببریم . درون کشورهای پیشرفتهشعاری وجود دارد کـه مـی‌گویند <درستکاری یک توصیـهاخلا‌قی نیست، راز ماندگاری است>. ولی اگر درون سایرحوزه‌ها اخلا‌ق حرفه‌ای رعایت نشود ، خیلی نمـی‌شوداز حرفه حسابرسی داخلی نیز انتظار سلا‌مت کامل داشت.

 

دکترنظری‌

ازهمراهی و مشارکت شما درون این بحث سازنده و پراهمـیت بسیـارسپاسگزاریم.

 

 

 

 




[هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 05 Sep 2018 21:04:00 +0000



هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

هفت شـهر - معماری - kolbehhhh.blogfa.com

معماري ارگانيك

و بالاخره ويوله لودوك ( 1879-1814 ) ، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست معمار معروف فرانسوي كه بر اساس ضد ضوابط هنرهاي زيبا قيام كرد ، سازه ساختمان هاي گوتيك را سازه پويا و دمانيك مي دانست . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست « وي معماران را ترقيب كردكه قوانين طبيعي خلقت را بـه كار گيرند . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست همانند مجسمـه سازان قرون وسطي كه گياهان و حيوانات را مطالعه مي كردند که تا بفهمند كه چگونـه فرمـهاي آنـها همواره يك عملكردي را نشان مي دهند و يا خود را با خصوصيات ارگانيسم تطبيق مي دهند . لودوك بر اين نظر بود كه « ارتباط بين عملكرد و سازه يك اصل زير بنايي درون معماري قرون وسطي بود و بايد بـه عنوان يك اصل مـهم ، راهنماي هنرمندان مدرن باشد » .

لذا مي توان بيان نمود كه عقايد رمانتيك هاي اروپا و آمريكا ، بالاخص نظرات آنـها درون مورد طبيعت و قوانين طبيعي ، زير بناي فكري معماري ارگانيك را تشكيل مي دهد . معماري ارگانيك درون آمريكا درون قرن 19 توسط فرانك فرنس و لوئيس ساليوان شكل گرفت . اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان درون نيمـه اول قرن بيستم درون نوشتارها و طرح هاي فرانك لويدرايت مشاهده كرد .

فرانك فرنس كه استاد ساليوان محسوب مي شد و ساليوان براي مدتي درون دفتر او كار مي كرد ، بيشتر تحت تأثير سبك نئوگوتيك بود . بـه اعتقاد فرنس « بر اساس نظريه ارگانيك ، همـه فرمـهاي طبيعي پويا ( ديناميك ) هستند نيروها و فشارهايي كه درون ساختار يك حيوان دخيل هستند ، كشش ماهيچه ها و مفاسد هنگامي كه موجود حركت مي كند ، طرح رشد و گسترش كه درون فرم گياهان و صدفها ديده مي شود . تصويري از يك شكل زنده هست . اگر يك كار هنري بخواهد بيان كننده باشد ، بايد بـه صورت ارگانيك ساخته شود ، اجزاي آن نمي تواند بـه صورت بخشـهاي مجزا باشند ، بلكه آنـها بايد درون يك سيستم پويا و شكل پذير درون يكديگر ادغام شده باشند . بيان درون معماري بايد ، درون حل كردن نيروهاي فيزيكي كه درون يك كالبد ارگانيك عمل مي كند صورت گيرد . »

همان گونـه كه درون فصل قبل عنوان شد ، ساليوان از پايه گذاران سبك مكتب شيكاگو و معماري مدرن درون آمريكا بود . وي نيز اعتقاد بسيار زياد بـه فرم هاي طبيعي و سبك ارگانيك داشت . ساليوان بـه روشي معتقد بود كه مشابه پروسه بوجود آوردن درون طبيعت بود. او براي اولين بار اصطلاح فرم تابع عملكرد را بيان نمود و چنين عنوان كرد : هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست ( بعد از مشاهده مستمر پروسه طبيعي بـه اين نتيجه رسيدند كه فرم تابع عملكرد هست ) يعني ساليوان فرم تابع عملكرد را درون پروسه رشد و حركت طبيعي مي ديد .

اگر چه معماران مدرن نيمـه اول قرن اخير مانند گروپيوس نيز فرم تابع عملكرد را شعار اصلي خود مي دانستند ، ولي آنـها فرم را تابع تكنولوژي و عملكرد ماشين مي دانستند .

ساليوان درون مورد مصالح مي گويد : ( سنگ و ملات درون ساختمان ارگانيك زنده مي شود ) ؛ موضوعي كه فرانك لويدرايت ، شاگرد وي ، بهتر از هر معمار معاصر ديگري آنرا درون ساختمان هايش نشان داده هست .

فرانك لويدرايت به تحقيق يكي از مـهمترين و خلاق ترين معماران و نظريه پردازان قرن بيستم مي باشد . اين معمار درون طي 90 سال عمر پر بار خود (1959 -1869) بيش از 60 سال فعاليت مستمر معماري داشته و حدود 560 ساختمان اجرا نموده هست .

خانـه هاي اوليه رايت بـه نام خانـه هاي دشتهاي مسطح معروف بودند ، زيرا اين خانـه ها كه غالباً درون حومـه شـهر شيكاگو ساخته شده بودند ، درون تلفيق و هماهنگي با دشتهاي مسطح و سرسبز اين نواحي طراحي شده بودند.

از مشخصه هاي بارز اين ساختمان ها مي توان بـه پنجره هاي سرتاسري ، كنسول نمودن بام و نمايش افقي آن بـه موازات سطح زمين مسطح و نشان مصالح درون ساختمان اشاره كرد . از جمله شاخص ترين نمونـه هاي اين ساختمانـها بايد از خانة روبي درون حومـه شيكاگو نام برد .

در اوايل قرن بيستم كه بـه تدريج ايده هاي رايت درون ساختمان هايش شكل مي گرفت ، درون اروپا و آمريكا تكنولوژي بـه سرعت درون حال گسترش و پيشرفت بود . اين پيشرفت درون زمينـه معماري ، از نظر تئوري و اجرايي بسيار مشـهود و بارز بود .

اگر چه رايت با تكنولوژي مدرن مخالفتي نداشت ، ولي وي آنرا بـه عنوان غايت و هدف تلقي نمي نمود . بـه اعتقاد رايت ، تكنولوژي وسيله ايست براي رسيدن بـه يك معماري والاتر كه از نظر وي همانا معماري ارگانيك بود . او درون 20 مـه 1953 درون تليسين معماري ارگانيك را درون 9 عبارت ذيل تعريف كرد :

1- طبيعت : فقط شامل محيط خارج مانند ابرها ، درختان و حيوانات نمي شود بلكه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن نيز مي باشد .

2- ارگانيك : بـه معناي همگوني و تلفيق اجزاء نسبت بـه كل و كل نسبت بـه اجزاء هست .

3- شكل تابع عملكرد : عملكرد صرف صحيح نمي باشد بلكه تلفيق فرم و عملكرد و استفاده از ابداع و قدرت تفكر انسان درون رابطه با عملكرد ضروري هست . فرم و عملكرد يكي هستند .

4- لطافت : تفكر و تفكر انسان بايد مصالح و سازه سخت ساختمان را بـه صورت فرم هاي دلپذير و انساني شكل دهد . همانگونـه كه پوشش درخت و گلهاي بوته ها ، شاخه هاي آنـها را تكميل مي كند . مكانيك ساختمان بايد درون اختيار انسان باشد و نـه بالعكس .

5- سنت : تبعيت و نـه تقليد از سنت اساس تفكر معماري ارگانيك هست .

6- تزيينات : بخشي جدايي ناپذير از معماري هست . رابطه تزئينات بـه معماري همانند گلها بـه شاخه هاي بوته مي باشد .

7- روح : روح چيزي نيست كه بـه ساختمان القا شود ، بلكه بايد درون درون آن وجود داشته باشد و از داخل بـه خارج گسترش يابد .

8- بعد سوم : بر خلاف اعتقاد عمومي ، بعد سوم عرض نيست ، بلكه ضخامت و عمق هست .

9- فضا : عنصري هست كه دائماً بايد درون حال گسترش باشد . فضا يك شالوده پنـهاني هست كه تمام ريتم هاي ساختمان بايد از آن منبعث شوند و در آن جريان داشته باشند .

شاهكار معماري فرانك لويدرايت و نظريه ارگانيك را مي توان درون خانة آبشار درون ايالت پنسيل وانيا درون آمريكا ديد .

اين خانـه كه درون سال 1937 ساخته شد ، بـه بهترين شكل ممكن عقايد رايت درون مورد معماري ارگانيك را نمايش مي دهد . موارد طراحي و اجرايي را كه رايت براي اين خانة ويلايي درون نظر گرفته بود ، مي توان درون 8 مورد ذيل خلاصه كرد :

1-حداقل دخالت درون محيط طبيعي ؛

2- تلفيق حجم ساختمان با محيط طبيعي بـه گونـه اي كه هر يك مكمل ديگري باشد ؛

3 - ايجاد فضاهاي خارجي بين ساختمان و محيط طبيعي ؛ 

4- تلفيق فضاي داخل با خارج ؛

5- نصب پنجره هاي سرتاسري و از بين بردن گوشـه هاي اتاق ؛

6- استفاده از مصالح محيط طبيعي مانند صخره ها و گياهان چه درون داخل و چه درون خارج بنا ؛

7- نمايش مصالح بـه همان گونـه كه هست ، چه سنگ باشد چه چوب و يا آجر ؛

8- استمر و نمايش مصالح از داخل بـه خارج نما .

رايت معتقد بود كه ماهيت مصالح درون ساختمان مي بايست نشان داده شود ، بـه گونـه اي كه شيشـه بـه عنوان شيشـه ، سنگ بـه عنوان سنگ و چوب بـه عنوان چوب بـه كار رود .

از نظر وي ارگانيك يعني تلفيق شدن كل مجموعه و در مورد ساختمان معتقد بود : « ساخته شده توسط افراد از درون زمين ، با تمـهيداتي كه خود درون نظر مي گيرند و با توجه بـه زمان ، مكان ، محيط و هدف . ممكن هست آنرا ساختمان محلي ( Folk  ) بخوانيم » .

در اروپا هوگو هرينگ ، معمار آلماني ، ازجمله نظريه پردازان معماري ارگانيك محسوب مي شود ، چنانچه وي مي نويسد : « روش هندسي ساكن و ايستا هست . امروزه تمايل بيشتر بـه سمت ساختارهاي انعطاف پذير و در نظر گرفتن ساختمان بـه عنوان يك ارگانيسم زنده مي باشد . آنـها بـه سوي كالبدي ارگانيك تمايل دارند . ايده زندگي و حركت جايگزين انتزاع ، تغيير ناپذيري و سكون مي شود . شدن بـه جاي بودن ، اين تغيير جهاني هست ، اين همـه را شامل مي شود » .

لذا همانگونـه كه عنوان شد ، عقايد رمانتيك هاي قرن 19 درون آمريكا و اروپا و بالاخص نظرات آنـها درون مورد طبيعت و قوانين طبيعي زير بناي فكري معماري ارگانيك را تشكيل مي داد . معماري ارگانيك درون آمريكا درون قرن 19 توسط فرانك فرنس و لويي ساليوان شكل گرفت و اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان درون نيمـه اول قرن گذشته درون نوشتارها و طرح هاي فرانك لويدرايت مشاهده كرد . از جمله معماران مطرح اين سبك درون آمريكا درون حال حاضر ، في جونز هست كه شاگرد رايت بوده هست .

هر چند كه معماري ارگانيك بر خلاف كارهاي ميس و كوربوزيه ، صورتي جهاني و فراگير بـه خود نگرفت ، ولي با اين حال پيرواني درون ساير كشورها پيدا كرد . درون اروپا درون بين معماراني كه طرح هاي آنـها با اصول نظري معماري ارگانيك هماهنگي داشت مي توان از هوگوهرينگ و هانز شارون آلماني ، آلوار آلتو فنلاندي و گروه ديستيل درون هلند نام برد .

 در ايران هم مي توان مـهندس هوشنگ سيحون (دفتر كار سيحون، مقابر بوعلي سينا و نادر شاه )مـهندس پاسبان حضرت (پارك جمشيديه )و مـهندس مـهرداد ايروانيان.( باغ صفاي شيراز _ باغ چمران شيراز _ شـهرداري شيراز ) و مـهندس عامري (  شاگرد فرانك لويد رايت ) وپارك هاي جنگلي بيشتر شـهرهاي ايران ( تبريز _ كرمانشاه _ ... ) بـه عنوان معاران و آثار معماري ارگانيك نام برد .

 رايت

تاثير رايت درون معماري مدرن چندان هست كه نمي توان معماري او را تنـها درون يك بخش مورد مطالعه قرار داد . از همين رو ، علاوه بر اين بخش ، هر جا لازم آيد از معماري وي هست كه رايت رايت آنرا معماري ارگانيك مي ناميد . مراد رايت از معماري ارگانيك چه بود ؟ بـه اعتقاد گيديون كه قدر آثار رايت را نيك مي  دانست ، اين معمار توفيق نيافت با زبان و كلمات بـه توصيف و توضيح اين اصطلاح ساخته و پرداخته خويش موفق شود . پاره اي از اروپاييان نيز تعبيري خاص از معماري ارگانيك دارند كه متحملاً منبع آن همان انديشـه ها و گفتار هاي رايت هست ، ولي آن را بيشتر بـه معماري عملكردي ( يا معماري توجيهي : توجيه و توضيح براي هر فرمي كه درون معماري متجلي مي شود . ) تعبير كردند.

 

و گياه و گل از درون طبيعت مي شكفد و اصالت و قوت آن نيز درون همين از درون شكفتگي و طبيعي بودن آن هست . از اين رو ، درون اين نوع معماري هيچ نصنعي وجود ندارد و در سطور گذشته ، از خانـه آبشار رايت بعنوان يك مثال متعالي ارگانيك ياد كرديم . آنچه درون اين خانـه مفهوم ارگانيك را از مستدل بودن هر جزء يا فرم آن فراتر مي برد ، نخست پيوستگي طبيعي تمام اجزاي آن هست و سپس آميختن آنـها با مظاهر طبيعت كه اين خانـه براستي جزئي از آن شده هست . وجود آبشاري روان درون دل ساختمان نـه تنـها آن را شگفت انگيز و تماشايي مي كند بلكه آن را جزئي از طبيعتي مي كند كه اين ساختمان درون ميان آن بنا شده هست . پاره اي از منقدان اين پرسش را مطرح

 

ساختمان نيز تنوعي دلپذير داده هست . بـه جاي حجم هايي واضح ، يكنواخت و ملال انگيز ، هر گوشـه درون اين ساختمان داستاني جالب توجه دارد . اگر چه آبشار از درون خانـه ديده نمي شود ، همين شكفتگي از درون كه روح و معناي ارگانيك هست اين داستان هاي جالب را پديد آورده هست . ونوري كه موضوع تضاد و پيچيدگي را درون معماري مطرح مي سازد ، بي آنكه سني از اين اثر برجسته رايت بـه ميان آورد ، او  را ساده گرا و معماريش را معماري روستايي معرفي مي كند ، اما خود ونتوري چه از نظر تضاد و پيچيدگي و چه از هيچ نظر ديگري درون معماري نتوانسته حتي اندكي بـه آثار رايت نزديك شود ، و اين از پاره اي جهات و در موارد متعد از مشكلات بزرگ معماراني هست كه چون ونتوري خود را از قيد و بندهاي مدرن رسته مي بينند . بت شكني آنـها ممكن هست و مي تواند موجه باشد ، اما درون سرودن شعر آزادي كه جانشين اين تقيد شود موفق نبوده اند .

آنچه از كيفيت ارگانيك معماري رايت بر مي خيزد و به ويژه درون خانـه آبشار وي مجسمـه هست و براي ما حائز اهميت بسيار ، تنديس گونـه بودن آن هست . اگر بـه تعبيري تنديس گري را تركيب حجم ها و بازي فضاهاي پر و خالي تعريف كنيم ، خانـه آبشار بـه راستي تنديسي هست كه درون فضا قد بر مي افرازد ، تنديسي كه يكسره ساخته و پرداخته آدمي نيست ، بلكه حاصل تركيب حجم ها و فضاهاي طبيعي هست كه بـه صورت تخته سنگهاي خشن و دست نخورده درون اين تركيب جلوه گر ميشوند و نيز حجم هاي تراشيده از بتن كه صاف و صيقل خورده بـه نظر مي رسند و بخش ديگري از اين تركيب را پديد مي آورند . دو ديوار عمودي سنگي ( از سنگهاي طبيعي تراش خورده وبر هم نـهاده شده)در واقع پيوند(rapport  ) اين تركيب را بوجود مي آورند و مظاهر طبيعي تركيب ( سنگهاي نخراشيده ) و مظاهر ساخته و پرداخته آدمي ( حجم هاي صاف بتني ) را بـه يكديگر متصل مي سازند . اهميت اين كيفيت تنديس گونـه براي ما درون اين هست كه همين كيفيت كه مدتي درون معامري مدرن و از جمله بـه سبب « سبك جهاني » بـه فراموشي سپرده شده بود ، دوباره درون دهه 60 ( و شايد اندكي زودتر ، اگر رونشان لوكوربوزيه را ملاك قرار دهيم ) از خواب زمستاني خود سر برداشت و در معماري تجلي كرد و اكنون ، البته بـه گونـه اي ديگر و به تعابيري متنوع تر ، درون آثار معماران معاصر ما متجلي هست . ما درون مباحث آينده تحت عنوان گرايش هاي تنديس گرايانـه از اين كيفيت ياد خواهيم كرد و اين بحث را بـه صورت مفصل تر از سر خواهيم گرفت . اما منشأ اين گرايشـهاي تنديس گرايانـه كجاست ؟ چه شد كه رايت بدان ها پرداخت و چرا درون معماري مدرن بـه خواب زمستاني فرو رفت ؟

به طور كلي چند منبع براي معماري رايت متصور هست . يكي تجلي مظاهر مدرن و انديشـه هاي تازه اي كه ذهن بسياري از روشن فكران و صاحب نظران و از جمله رايت را هنگامي كه وي آغاز بـه كار كرد بـه خود خوانده بود . مظاهر مدرن البته جنبه هاي گوناگون داشت و دارد . درون پذيرفتن و به كار گرفتن پاره اي از اين مظاهر ، رايت که تا اندازه اي محتاط بود بـه عنوان مثال ، وي که تا ساليان دراز بتن مسطح و فولاد را كه مواد ساختماني جديد و مورد استفاده درون معماري مدرن بودند بـه كار نگرفت و در ساختمان هاي مسكوني ترجيح داد از چوب استفاده كند كه درون روزگار وي ، مانند حال حاضر ، زير ساخت تقريباً 90 درون صد ساختمان هاي مسكوني ايالات متحده را بوجود مي آورد . بـه طور كلي رايت نسبت بـه تمدن ماشيني كه بيش از هر جا درون ايالات متحد درون حال توسعه بود چندان خوش بين نبود . عقايد شـهرسازي رايت كه درون كتاب معروف وي برادايكر ابراز شده همـه حكايت از آن دارد كه وي زندگي مدرن و اجتماع درون شـهرهاي پر جمعيت را مذموم و براي زندگي آدمي خطرناك مي داند . اما جالب اين هست كه جوامع شـهري كوچك و كم تراكمي كه وي درون مدينـه فاصله خود ، برادايكر ، پيشنـهاد مي كند بيش از همـه چيز نياز بـه وسايل ارتباطي مدرني دارد كه رايت ظاهراً دشمن آنـهاست . بعد مسافت بين اين جوامع كوچك هم نياز بـه اتومبيل و وسايل ارتباط جمعي مانند راديو و تلفن را افزايش مي دهد . و هم نياز بـه احداث جاده ها را كه ساختن آنـها مستلزم استفاده از وسايل و تكنولوژي جديد هست .

در پلانـهاي خانـه رايت نيز فضاهاي نسبتاً كوچك و گاه تنگ و تاريك معماري قديمي جاي خود را بـه فضاهاي يكسره پيوسته اي مي دهد كه معمولاً شومينـه اي با آجرهاي كم ارتفاع يا سنگ هاي طبيعي نخراشيده درون آنـها نقطه تأكيدي پديد مي آورد يا بـه آنـها كانون و مركزي مي بخشد . درون استفاده آشكار

( Exposed  ) از مصالح ساختماني مانند آجر ، سنگ و چوب نيز گرايش هاي معماري مدرن درون معماري رايت مشـهود هست .

پلان هاي خانـه هاي آزادي پلان ليبر ( نقشـه آزاد ) لوكوربوزيه و فضاهاي يونيورسال ميس ون درون رو را ندارد و كوتاهي سقف آنـها با دالهاي گسترده اي كه از لبه بام فراتر مي رود و ورود نور را بـه فضاهاي داخلي خانـه ها محدود مي كند باعث تاريكي مي شود ، ولي چنانكه مذكور افتاد اين نقشـه ها نسبت بـه نقشـه هاي معماري هاي قديمي تر از پيوستگي ، يكپارچگي و آزادي بيشتري برخوردارند ، و اين يكپارچگي و آزادي را همانند كاربرد آشكار مصالح بايد جملگي بـه گرايش هاي مدرن اين معمار مربوط دانست .

شاهد ديگر بر گرايشـهاي مدرنيستي رايت و پيشگامي او درون اين عرصه كتاب قطوري هست كه بـه سال 1911 محقق آلماني، كونوفرانكه ، بـه زبان آلماني درباره رايت انتشار داد.اين محقق كه بـه عنوان استاد مدعويك سال 1908 درون دانشگاه هاروارد بـه تدريس زيبايي شناسي مشغول بود،به هنگام اقامت خود درون ايالات متحده با آثار رايت آشنايي بيشتر و عميقتري پيدا كرد و نتيجه مطالعات خود را درباره رايت و به طور كلي معماري آمريكايي،در اروپا منتشر كرد.اين مطالعات نـه تنـها اروپائيان مشتاق بـه رويدادهاي قاره جديد را از اوضاع و احوال آن سوي اقيانوس اطلس آگاهانيد ، لكه ترديدي نيست كه رايت را سرمشق پاره اي از پيشگامان معماري اروپا درون روي آوردنشان بـه معماري مدرن قرار داد . بـه عنوان مثال ، برلاخه و لوس ، بـه طور مستقيم ، و گروپيوس و ميس ون درون رو و لوكوربوزيه بطور غير مستقيم از گرايشـهاي رايت متاثر شدند .

 علي رغم همـه اين گرايشـهاي بسيار آشكار بـه مدرنيسم درون آثار رايت ، و از آن بالاتر قدرت و جسارتي كه وي درون اعتلا و پيشبر اين گرايشـها از خود نشان داده هست ، منبع ديگري نيز براي معماري و متصور هست و آن پاره اي تاثيرات قديمي ، بويژه درون تركيب حجمـهاست كه اصل آنـها از قرن نوزدهم و محتملا پيشتر هست . گيديون كه درون ستايش رايت اندكي رو گذار نمي كند ، بحث خود را درباره وي چنين آغاز مي كند :« از ميان تمام معماراني كه كارشان بـه قرن نوزدهم باز مي گردد ، بي ترديد رايت نابغه اي بود. . .  اثرات قرن نوزدهم هنوز درون آثار رايت باقي بود ، اما وي بـه تنـهايي بي آنكه نقاشان و مجسمـه سازان معاصر وي او را ياري كرده باشند تصوري نو درون معماري آفريد » .

فيليپ جانسن نيز كه درون اوج شكوفايي رايت ، بيشتر متوجه معماران اروپايي و بويژه ميس ون دررو بود ، رايت را بزرگترين معمار قرن نوزدهم مي خواند .

اين سخن طعنـه آميز هست و چون رايت عقايد جانسن را درباره معماري مدرن و سبك بين المللي كه اختراع جانسن و هنري راسل هيچكاك بود نمي پذيرفت ، انتقام جويانـه بـه نظر مي رسد ، ولي که تا اندازه اي متضمن واقعيت نيز مي باشد . رايت هرگز نتوانست بستگي اش را با معماري قرن نوزدهم بگسلد ، و اين درست همان نكته اي هست كه درون حال حاضر كه تب مدرنيسم فرو كش كرده هست معني و غناي بيشتري بـه معماري رايت مي دهد . شگفتا كه نـه ونتري ، نـه مور و نـه جنكز كه هر سه از بازگشت بـه گذشته ابايي ندارند و از آن بـه نام تاريخ گرايي و خاطره گذشته و اصلاحاتي نظير آنـها دفاع مي كنند ، كوچكترين اشاره اي بـه ان كيفيت آثار رايت نكرده اند و او را با بقيه معماران مدرنيست ، حتي آناني كه چون آدولف لوس رفتاري افراطي داشتند با يك چوب مي رانند .

حقيقت اين هست كه رايت حتي درون تاثر خود از معماري قرن نوزدهم نـه مقلد بود و نـه خوشـه چين ؛ بدين معني كه نـه فرمـهاي قرون گذشته درون آثار وي منعكس هست و نـه آنكه وي گرايشـها و ويژگيهاي دوران مختلف را درون معماري خود با يكديگر مي آميزد . بعد تاثرات قرن نوزدهم بـه چه صورت درون معماري رايت باز مي تابد ؟ آثار رايت نـه برش ماشيني آثار پاره اي از مدرنيستها را دارد و نـه ميني ماليسم ناب ميس ون دررو  را . يعني رايت بـه تبعيت از تكنولوژي و طرحهاي صنعتي سعي درون فرو ريختن عوامل زايد ، يا بـه قول ميس ون دررو اضافات ( more ) ندارد بلكه همچون تنديس گري ، آثار خود را هنرمندانـه  شكل مي دهد. اهميت كارهاي رايت

رايت نـه تنـها يكي از پيشروان برجسته معماري مدرن بـه شمار مي رود ، بلكه بـه جرأت مي توان گفت بـه دلايل خاص تاريخي و فرهنگي ـ و شايد جغرافيايي ـ آثار وي درون ايران بيش از ساير پيشروان معماري مدرن مورد توجه دانشجويان و معماران قرار گرفته بـه طوري كه همواره علاقه و پيوندي باطلي ميان روح آثار وي با ذوق و سليقه و مشرب ايراني ـ خصوصاً گرايشـهاي مذهبي ـ برقرار بوده هست . اين نزديكي و پيوند مسلماً از ادراكات و احساسات مشتركي نشأت گرفته كه خود نمايشي از وحدت عالم وجود           و نشانـه عنصر متحد كننده هنر و يگانگي هنري هست . درون اين مقاله سعي شده که تا با تحليل فلسفي آثار رايت درك دلايل اين بيگانگي ميسر شود .

 

 

شناسنامـه حرفه اي فرانك لويد رايت

رايت درون سال 1869 درون ويسكانسين آمريكا بـه دنيا آمد و 90 سال عمر كرد . وي پسر يكي از « چوپانان » ( پيشوايان فرقه مذهبي با پنيست ) بود اما چون برشته معماري علاقه اي وافر داشت ، بـه عنوان نقشـه كش درون دفتر سيلسبي و سپس نزد سوليوان بـه كار پرداخت . علاقه ، پشتكار ، و استعدادش سبب شد که تا پس از مدت كوتاهي كار درون دفتر سوليوان ، درون فاصله سالهاي 1887 که تا 1893 ، بـه عنوان دستيار اصلي وي شناخته شود .

رايت سخت تحت تأثير افكار ويوله لودوك ، معمار فرانسوي قرار گرفت ، بـه طوري كه مي توان ادعا كرد شباهتهاي عمومي ميان كارهاي اين دو هنرمند معمار ناشي از سنخيت فكري آنـهاست ، درون فرهنگ لالوس ، رايت معمار شيشـه و فولاد توصيف شده هست ، اما اين توصيف با توجه بـه چهره عمومي كارهاي معماران ، بيش از هر كس ديگر شايسته ميسوان درون روحه ، معمار آلماني تبار هست . فقط بخش كوچكي از كارهاي رايت ـ شامل پروژه هاي بزرگ اجرا شده و اجرا نشده ـ داراي چنين خصوصيتي هست . كارهاي مسكوني رايت ـ كه بـه بخش عمده و مميز شخصيت حرفه اي وي بـه شمار مي آيد ـ از اين توصيف بسيار فاصله دارد . درون حالي كه اين ميسوان درون روحه هست كه شيشـه و فولاد را بـه طرز بارز و تحسين برانگيزي بـه كار و اساس كارهاي خود را بر آن قرار داده هست .

نوشته هاي رايت

رايت درون سال 1939 كتاب معماري ارگانيك را برشته تحرير درون آورد . درون اين كتاب توجه اساسي او بـه روابط فرد با پيرامون خود معطوف هست . منظور وي از پيرامون عمدتاً طبيعتي هست كه بنا را احاطه مي كند . درون نتيجه ، رابطه اي كه ميان فرد با معماري و فرد با طبيعت برقرار مي شود ، اساس نظريه معماري ارگانيك وي را تشكيل مي دهد .

رايت خود اصطلاح « معماري ارگانيك » را با واژه هاي ديگري نظير پويا ، حياتي ، جوهري و همـه جانبه تعريف كرده و با اين مترادف سازي ها منظور خود را از واژه « ارگانيك » كه معادل فارسي آن « اندام واره اي » هست مشخص مي سازد .

عشق بـه طبيعت و هماهنگي معنوي و باطني با آن ، عنصر اصلي تفكر و گرايش رايت بـه خصوص درون موضوع مسكن هست . از اين رو ، مي خواهد مسكن بخش جدايي ناپذير طبيعت باشد . اين تمايل بـه هيچ وجه بـه معناي طبيعت گرايي خام ( ناتوراليسم صوري ) نيست . درون ناتوراليسم شكلي را صوري ، آثار مصنوع ـ اعم از آثار معماري يا ساير آثار هنري ـ عينا از طبيعت تقليد مي شود يا همسان و همشكل با آن اجرا مي شود ؛ همساني و همشكلي از لحاظ فرم ، رنگ ، نسج و بافت . درون حالي كه درون طبيعت گرايي محتوايي       و دروني ، هماهنگي لزوما بـه معناي همساني و همشكلي و حتي همنوايي            ( هارموني ) نيست . طبيعت گرايي دروني عبارت هست از درك و دريافت خصوصيات و ذات طبيعت و خلقت و به رسميت شناختن و احترام بـه آن . حاصل اين درك و احترام ، الهام گيري هست و شكوفايي ، ساماندهي متناسب و رشد و توسعه معقول و به سامان و متعادل فضا .

اين گونـه گرايش ها كه درون تمامي عرصه هاي زندگي همواره وجود داشته هست ، بعدها ، يعني از نيمـه دوم قرن حاضر ، بـه صورت نظريات زيست محيطي آن و نظام دار ناظر بر راه و رسم زندگي بسط و توسعه يافت ، بـه طوري كه حتي درون عالم سياست و رهبري اجتماعي نيز تأثير گذاشت و منجر بـه ايجاد تشكيلات خاص اين گرايش درون جناح بنديهاي سياسي و مملكت داري نقاط مختلف جهان ـ خصوصاً كشورهاي اروپاي مركزي و شمالي ـ گرديد .

علاوه بر اين اثر مـهم ( معماري ارگانيك ) ، نوشته هاي متعدد ديگري از جمله آثار زير از وي بـه جا مانده هست ..

ـ خود زندگي نامـه ، 1943

ـ آينده معماري ، 1953

ـ وسايا ، 1953

ـ مسكن طبيعي ، 1954

ـ شـهري كه محو مي شود ، 1932

ـ تعداد زيادي سخنراني ، محاسبه و مقاله نظير : « زبان معماري ارگانيك » ،   « معماري آينده » و غيره

آثار معماري

رايت تجارب فراوان و متنوعي از لحاظ موضوع ( عملكرد ) ازخود بـه جا گذاشته هست . برخي از اين تجارب ، طرحهاي تخيلي يا پيشنـهادي هست كه بـه اجرا درون نيامده و برخي از كارهاي اجرا شده او نيز از بين رفته اند ، نظير ساختمان اداري لاركين ( اجرا شده درون سال 1904 ) كه براثر جريان ها و گرايشـهاي مخالف ، كه اين ساختمان را خشك و بي روح و فاقد تنوع           مي دانستند ، درون سال 1934 منـهدم شد و يا امپريال هتل توكيو كه درون فاصله سالهاي 1916 که تا 1922 اجرا شد و با اينكه يكي از ساختمان هاي نادري بود كه درون برابر زلزله شديد سال 1923 مقاومت كرد ، درون سال 1955 تخريب شد .

از آثار تخيلي يا پيشنـهادي ( اجرا نشده ) رايت مي توان بـه طرح هاي زير اشاره كرد :

ـ طرح هايي براي شـهرهاي بغداد ، پيته بورگ ، مديسون ؛

ـ برج آسمان خراش 528 طبقه اي بـه ارتفاع يك مايل درون 1956 .

آثار بـه اجرا درون آمده رايت 750 ساختمان هست كه بـه نوبه خود بسيار متعدد و متنوع اند ، با اين همـه مي توان آنـها را بـه 3 بخش اصلي تقسيم كرد :

اول ) بخش مسكوني

دوم ) شـهرسازي

سوم ) ابنيه عمومي ( اداري و صنعتي )

ويژگي مشترك و عمومي هر سه بخش ، نوآوري هايي استوار و متين درون زمينـه فرم و شكل آفريني هست . درون همـه اين تجربه ها ، رايت از سلطه فرمـها و فضاهاي متداول و معمولي خارج شده و به مدد مصالح جديد فرمـها و فضاهاي تازه اي خلق كرده هست جالب آنكه اين نو آوريها بـه هيچ رو با روحيات و سلايق و روش زندگي محلي و بومي درون تناقض نيست ، بلكه بالعكس حال و هواي زندگي بومي بـه خوبي درون شخصيت كارها مشـهود هست . درون عين حال ، كارهاي مسكوني رايت بيش از ساير كارهاي او از وحدت و انسجام ديدگاههاي فلسفي و شيوه و سبك معماري برخوردار هست . درون اين كارهاست كه شخصيت معنوي و افكار رايت بـه وضوح مشاهده مي شود شخصيتي محكم و استوار ، ساده و صميمي و پرهيزگار ، خالص و بي آلايش ، هدفدار ، پايبند بـه سنن تاريخي و شيوه زندگي مردمان بومي ، خوش ذوق ، عاطفي ، انسان دوست ، عاشق طبيعت و به همين علت که تا حوددي شاعر و رمانتيك . اصولاً بعد از غور و رسوخ درون آثار رايت ، چنانچه بخواهيم بـه طور خلاصه شخصيت او را توصيف كنيم ، بايد بگوييم رايت شخصيتي دارد مذهبي و شاعر مسلك ؛ و زاهدي هست شاعر يا شاعري زهدپيشـه ويژگي كارهاي مسكوني رايت

نويسنده دايره المعارف روبر بـه تأثير پذيري رايت از نظريات مكتوب ويوله لودوك و راسكين اشاره كرده هست . همچنين شباهت آثار مسكوني رايت با آثار معماري ويله مارينوس دودوك معمار هلندي مكتب دواستيل قابل انكار نيست . با اين حال كارهاي مسكوني رايت داراي مشخصاتي هست كه بـه آنـها شخصيتي ممتاز و منحصر بـه فرد مي بخشد و از آثار ساير معلمان مدرن و حتي ساير پيش تازان معماري مدرن متمايزشان مي كند . اين مشخصات را مي توان بـه سه دسته عمده تقسيم كرد :

يك ) سنت گرايي محتوايي ( باطني )

دو ) طبيعت گرايي جوهري

سه ) مدرنيسم متعادل و غير افراطي

يك ) سنت گرايي محتوايي ( باطني )

رايت بـه جاي تقليد و الگو برداري از فرمـها ، تناسبات ، اشكال و عناصر سنتي ، بـه ماهيت و باطن فرم و فضاي معماري سنتي آمريكايي توجه كرده و از خلال تعمق درون محتواي فرم و فضاهاي معماري سنتي ، بـه درك روحيات و خلقيات مردمان بومي موطن خود نايل شده هست . او اين خلقيات و روحيات را ـ كه با نوعي ذوق و مشرب خاص درون فضاي زيست همراه هست ـ درون شيوه معماري خود بـه كار مي گيرد . تمايز كاملا آشكار سبك منسجم رايت با پيشروان اورپايي معماري مدرن معاصر با او از همين جاست ؛ سبكي كه درون عين شباهتها و نقاط مشترك اصولي با مدرنيسم ـ و حتي درون بعضي از موارد با شيوه جهان وطني درون مدرنيسم ـ داراي رنگ و بوي زندگي بومي آمريكايي هست ؛ زندگي كه بـه نوبه خود متأثر از اقليم ، اقتصاد ، تاريخ و مذهب درون آمريكاي شمالي هست .

ويژگي هاي اساسي اين چهار بعد زندگي قرن نوزدهم آمريكا عبارتند از :

1.اقليمي گسترده ، متنوع ، غني و سخاوتمند ؛

2. اقتصادي رو بـه رشد ، شكوفا و متنعم و آماده براي عبور از مرزهاي  سرزمين ملي با چشم اندازهاي اميد بخش ؛

3. تاريخي با ريشـه هاي عميق اروپا و تنـه اي نيرومند و تناور درون سرزمين جديد ، پيروز بيرون آمده از جنگهاي داخلي طولاني ، جيره شده بر اقوام بومي ( سرخ پوستان محلي ) ، رها شده از رنجها و تلخي ها و مصايب مـهاجرت ، بهره ور از نظام منسوخ داري ؛

4. جامعه اي پايبند بـه سنن و آداب مذهبي درون نيمـه دوم قرن نوزدهم ، بـه هنگام تولد رايت ، پدر وي يكي از پيشوايان فرقه مذهبي با پتيست بود . علاوه بر آن ، اجداد وي افرادي با اعتقادات خاص وحدت بوده اند . درون يك كلام مي توان گفت رايت درون محيطي مذهبي بـه دنيا آمد و با آن خو گرفت و اعتقادات اجدادي خود را پذيرا شد و به آنـها احترام مي گذاشت .

ويژگي هاي آثار وي بي ارتباط با فرهنگ و سنت سخت كوشي و روحيه غيرتمند مذهبي و اجدادي وي نيست . ويژگيهايي چون :

ـ نياز بـه احساس قدمت و عتي بودن ، استواري و متانت كه درون پاره اي از كارهاي وي موج مي زند ؛

ـ گرايش بـه نظريات مربوط بـه ارتباط جز و كل ( يگانگي و وحدت ) ؛

ـ تمايل و گرايش بـه ايجاد آثاري با عمر زياد ( جاودانگي ) ؛

ـ همزيستي و رفاقت با طبيعت ( تمايل زيست محيطي ) ؛

ـ توجه بـه انسان و زندگي آرماني ( آرمانگرايي ) ؛

ـ توجه بـه زندگي مردمان بومي و خودي ( خير خواهي و نوعدوستي ) ؛

ـ پايبندي بـه نظريات خود ، و صراحت و سماجت درون بيان و تحقق آنـها             ( جسارت و استقلال رأي )

اين ويژگيهاي سرزميني و اجدادي سبب مي شوند كه رايت درون بدعت گذاري درون تكنيك و فرم گستاخ و جسور باشد ؛ پيوندش را با اخلاق و معنويت     حفظ كند و در نتيجه درون برابر هر گونـه نوع گرايي مبتذل جانب هزم و احتياط را نگه دارد ؛ با ابتكار و دست و دلبازي تمام دست بـه آزمايشـهاي جديد بزند ؛ درون برابر تنگناها و محدوديتهاي دست و پا گير قراردادي وضع موجود اصلاح طلب و انقلابي باشد .

اين صفات ، درون فرم و فضاي معماري او نيز بـه صورتهاي زير جلوه گر مي شوند :

1. الگو برداري از بعضي از خصوصيات سنتي زندگي آمريكايي نظير بخاري ديواري ( شومينـه ) بـه صورت محوري و مركزي درون مسكن . بخاري ديواري     درون قرن هفدهم درون مسكن آمريكايي بـه عنوان كانون اصلي خانـه درون مركز پلان قرار داشت . اكنون رايت خانـه را بـه صورت سليبي حول آن بـه چرخش در     مي آورد ، بـه طوري كه هر شاخه سليب معرف عملكرد معيني درون خانـه هست كه بايد که تا حدودي از ساير قسمتها جدا باشد .

2. تأثير پذيري از هنر اعصار گذشته و ملل مختلف درون سطح جهان که تا جايي كه شباهتهاي آشكاري درون فرم و شكل دهي فضايي ميان آثار او و معماري خاور دور ، خصوصاً معماري ژاپني ، ملاحظه مي شود و رايت خود با علاقه مندي بـه آن اعتراف مي كند .

3. الهام از عنصر ساختماني ايوان درون معماري سنتي ، اما بـه صورتي كاملاً نو و تغيير شكل يافته ، درون تلفيق با فضاها و احجام اصلي و در امتداد شاخه هاي سليبي و نـه ـ بر خلاف آنچه درون معماري سنتي و تقريباً درون همـه نقاط جهان معمول بوده هست ـ بـه صورت مجزا درون دورتادور بنا يا فقط درون يك سمت .

4. كاهش باز شوها ( پنجره ها ) . درون مجموع ، كارهاي مسكوني رايت درون مقايسه با آثار ساير پيشاهنگان معماري مدرن ، از سطوح شفاف كمتري برخوردار هست . خصوصاً درون مقايسه با ميس وان درروهه . اين امر بـه هيچ وجه سبب نا هماهنگي با طبيعت و محيط پيرامون نمي شود ، بلكه رايت با شيوة خاص خود از طريق امتداد فضاها و ديوارها و هماهنگي مصالح پيرامون ، موفق بـه ادغام درون طبيعت مي شود . اين شيوة ادغام درون طبيعت نوعي احساس آرامش و امنيت دروني درون كارهاي او بـه وجود مي آورد و مطابق با نيازهاي روانشناختي لااقل درون دوران معيني هست .

دو ) برخي از عناصر فرم و فضاي معماري معرف طبيعت گرايي رايت

اين عناصر ، همان طور كه درون سطور قبل اشاره شد ، عبارتند از :

1. تبعيت فرم و فضاي معماري از ويژگي هاي توپوگرافيكي زمين .

2. استفاده از مصالح و مواد طبيعي بـه صورت ابتدايي و خام ـ غالباً بـه صورت پرداخت نشده و صيقل نيافته ـ و حتي بعضي از اوقات درون خارج بنا با حالت وحشي و ناسفته ( حالت خشن و زبر و درشت اوليه ) . بـه عبارت ديگر ، استفادة كمتر از نازك كاري براي حفاظت و پوشش مصالح اصلي سفت كاري . بـه اين ترتيب ، وي موفق مي شود زيبايي دروني و ذاتي نـهفته درون طبيعت مصالح را آشكار كند . اين شيوه سهم بسزايي درون القاي احساس اطمينان عوامل ديگري نظير ابهت و ضخامت عناصر باربر و ساير عناصر ساختماني ، فقدان سطوح وسيع شفاف ، عمق و فرورفتگي سطوح شفاف ، راحتي و صراحت اتصالات نيز دخالت دارد ، ولي جايگزيني معقول بخشي از بدنـه ها و سطوح ظريف و لطيف و آسيب پذير درون جاها و مكانـهاي معقول و مناسب با حالت وحشي مصالح ، بـه صورتي حساب شده ، اين احساس آرامش و اطمينان را تشديد مي كند . چه بسا احساس اطميناني كه بـه اين ترتيب حاصل         مي شود ، ريشـه درون اعماق روان انسان و حيات طبيعي او دارد ؛ احساس اطميناني ناشي از سيطره و سرايت معنا و روح نـهفته درون طبيعت ، يعني وفور ، فراخي و گستردگي ، استحكام و دوام ، پايداري و آسيب ناپذيري ، سخاوتمندي ، قانونمندي ، تخطي ناپذيري و غيره .

3. رها شدن درون طبيعت . ادغام فضاي معماري با طبيعت محيط پيرامون بـه عوان يكي از اصول معماري مدرن از طرف همة معماران بـه يك شكل تحقق نيافته هست . خصوصاً درون كارهاي رايت ، اين رويكرد بـه شيوه اي كاملاً برجسته و متمايز از شيوه هاي ديگر تحقق يافته هست . نمونـه بارز آن خانة معروف آبشار هست . 

ابزار اصلي رايت براي تحقق اين امر طره ها ، ايوانـها ، تراسها ، ديوارهاي كوتاه و بلند ، دست اندازها و جان پناهها ، لبه ها ( جدولبنديها ) و گلدانـهاي      جعبه اي هست . اين عناصر را ، كه درون شيوة رايت براي ادغام درون طبيعت بـه كار گرفته مي شود ـ هر چند ، گاهي درون آن افراط مي شود ـ مي توان عناصر واسطه اي نام داد ؛ واسطه ميان فضاهاي داخلي اصلي ( بسته ) و فضاي باز دوردست . درون حقيقت اين عناصر واسطه اي ، كه از كانون و مركز ثقل فضاي اصلي درون جهات مختلف بـه بيرون گرايش يافته و در فضاي پيرامون بدون مرز معين و بسته ادامـه مي يابند ، پنجه درون خاك و صخره و جنگل و آبشار          مي اندازند و با تراوش از داخل بـه خارج بـه همنوايي با طبيعت مي پردازند .

بديهي هست كه درون فلسفة طبيعت گرايي رايت ، نغمة اصلي را طبيعت تعيين مي كند و فرم و فضاي معماري ( شكل دهي فضايي ) بايد از آن پيروي كند . بـه اين ترتيب ، تفاوتهاي آشكار درون فرم و فضاي آثار رايت را بايد ناشي از تنوع همين آواهاي نـهفته درون طبيعت مناطق مختلف دانست . صخره هاي آبشار ، بيابان گرم و خشك تاليه سين غربي با گياهان و روييدنيهاي خشك ويژة صحاري منطقة آريزونا ، خانة روبي درون محيط و فضاي اهلي شـهري ، هر يك آهنگ مخصوص بـه خود را دارند كه رايت از آن تبعيت كرده و آثار خود را موفق با طبيعت هر يك طراحي و اجرا نموده هست .

3. گرايش بـه ساخت بناهاي مسكوني درون همكف و حداكثر يك طبقه روي آن ، طوري كه سرسراي ورودي و يك فضاي الحاقي درون همكف و مابقي بخشـها درون طبقة اول قرار مي گيرند .  

سه ) مدرنيسم

ويژگيهاي كارهاي رايت درون رابطه با خصوصيات معماري مدرن بـه شرح          زير هست :

1. كارهاي اوليه با سطوح صاف و تركيب ساده

2. سادگي فرمـها و پرهيز از حشو و زوايد تزييني . درون حقيقت درون اين مورد ، رايت تزيين بـه كمك عناصر اصلي سازه اي را جايگزين تزيينات سطحي      مي كند و براي وصول بـه اين مقصود ، از بافت مصالح ، تناسبات ، تنوع ، و رنگ بـه خوبي بهره برداري مي كند .

3. بازي با ارتفاع . او نـه فقط درون مجموعه ، كه درون فضاي واحد نيز گاهي از چند ارتفاع استفاده مي كند . كاري كه قبل از وي متداول نبود و باعث سرزندگي ، شادابي و تنوع فضايي مي شود

4. رهايي از قيود و تناسبات و قوانين زيبايي شناسي كلاسيك .

5. بازي زياد با احجام .

6. آزادي طراحي براساس عملكردگرايي . آزادي انسان .

يادداشتها                                                                                           1. . Silsbee

2. آسيب پذيري درون اينجا درون حقيقت بـه معناي اين هست كه هر چه مصالح يكدست تر و پرداخت شده تر بـه كار روند ، اثر هرگونـه تعرض خارجي درون آنـها چشمگيرتر خواهد بود ، درون حالي كه اين تأثيرات درون مصالح خشن و پرداخت نشده ، وضعيت ناهنجار و زشتي ايجاد نمي كند . از اين رو ، زيبايي آنـها خدشـه ناپذيرتر و پايدارتر هست و نياز كمتري بـه مرمت و احيا دارند .

 3. Talicsin West

 

در حالي كه نظريه پردازي هاي گرينو كلي بودند ، لوييس ساليوان ، مـهم ترين معمار مكتب شيكاگو ، درون جست و جوي يافتن كاربرد عملي اين نظريه ها درون ساختمان بود . وي درون مقاله خود بـه سال 1896 با عنوان “ ساختمان بلند اداري با توجه بـه جنبه هنري آن ” بر اساس مشاهده طبيعت نتيجه گرفت “ كه زندگي درون نمود خود شناخته مي شود ، كه فرم از كاركرد تبعيت مي كند .       ” او از آن نتيجه اين اصل را بـه دست آورد : “ . . . درون واقع ماهيت هر مسئله هست كه راه حل را درون خود دارد و آن را نشان مي دهد . ” بنابراين فرم بر پايه شناخت قبلي يا بـه مثابه چيزي كه از پيش ( a priori  ) تعيين شده ، درك     نمي شود ، بلكه بـه مثابه جست و جوي چيزي هست كه از پيش بـه گونـه اي پنـهان درون ماهيت كار موجود بـه دست داده مي شود . بنابراين قياس معماري با طبيعت بـه برداشتي هستي شناختي ( و نـه مكانيكي ) از كاركرد گرايي منجر شد . بـه نظر مي رسيد كه اعتراض بـه اين كه تفسير ماهيت چيزي بـه خودي خود هميشـه تصميمي ذهني هست ، حياتي باشد . بـه هر حال ساليوان معتقد بود كه اين ذهن گرايي از ايده هاي خاص فردي بـه دست نمي آيد ، بلكه درون خود كار نـهفته هست .

فرانك لويد رايت با تأكيد بر اين كه فرم و كاركرد بايد يكي باشند ، فلسفه      “ استاد عزيز ” خود ، ساليوان ، را بسط داد ؛ او براي انتقال اين ايده ، عبارت   “ معماري ارگانيك ” را بـه كار گرفت . از نظر وي ، رابطه بين جزء و كل     ويژگي اي ضروري بود ؛ هر جزء بايد هويت خود را داشته باشد ، اما درون عين حال بايد از كل جدايي ناپذير باشد . اين ايده ، درون رويكرد او تركيب بندي فضايي ، كه بعدها اصلاح گمراه كننده “ فضاي روان ” براي آن بـه كار رفت ، بـه نحو چشمگيري نشان داده شد . جداي از اين واقعيت آشكار كه فضا خود حركت نمي كند ، بلكه اين موضوع بسته بـه انسان هست كه درون فضا حركت    مي كند ، اين گونـه نيست كه فضاهاي رايت نيز بدون تمايز ، يكي بـه درون ديگري جريان يابند . بلكه يكي از ديگري جدا شده و با اجزاي تشكيل دهنده كوچك ميانجي فضايي بـه هم متصل مي شوند . از نظر رايت ، هر ساختمان درون رابطه با محلي كه درون آن بر پا مي شد و به عنوان بخشي از منظر طبيعت ، بـه مثابه چيزي خاص تلقي مي شد . هوگو هارينگ ، كه مفهوم معماري اندام گونـه او ارتباط پيدا مي كند ، مسلماً با تمام اين مفاهيم موافق بود . آنچه وي را از رايت متمايز مي كرد ، صرفاً اين واقعيت نبود كه او ديرتر از رايت بـه دنيا    آمده بود و در كشور ديگري مي زيست ، بلكه رد كردن چيزي بود كه او آن را بـه عنوان وجه قصه پريان كار رايت توصيف مي كرد ـ يعني ترجيح او بـه جزئيات و تزئينات . رأي آدولف لوس مبني بر اين كه “ تزئين ، جنايت هست ، ” نقطه عطف بين هارينگ و رايت را مشخص مي سازد . بـه هر حال ، هارينگ نيز مانند رايت متقاعد شده بود كه موضوع صرفاً دنبال اشياگشتن و امكان پذير ساختن فرم خود آنـها براي بسط و گسترش ؛ و او نيز مانند رايت ، كار خود را از اين فرض آغاز كرد كه درون طبيعت “ نظم صوري بسياري از اشيا درون فضا ، درون رابطه با تحول زنده و انجام كارهاست . ” “ بنابراين اگر آدم بخواهد فرم را كشف كند ، بايد درون هماهنگي با طبيعت باشد . ”

آلوار آلتو و هانس شارون ، دو معمار بسيار متفاوت با هم ، نيز از ايده هاي مشابهي حمايت كردند . مطمئناً نادرست هست كه شارون را بـه عنوان شاگرد هارينگ بـه حساب آورد ، اما از نظر اصول و روش ها ، آنان وجوه مشترك فراواني داشتند . هارينگ تقريباً هيچ ساختماني نساخت ، درون حالي كه شارون توانست مجموعه كاملي از طرح هاي مـهم را درون دهه 1960 بـه انجام برساند ، از جمله تالار فيلارمونيك درون برلين كه درون آن ، فضا بر اساس ديد هارينگي بـه برنامـه يا آنچه شارون بـه عنوان جوهر كار تفسير مي كرد ، درك و طراحي شده هست . كار آلتو نيز درون بسياري از موارد از موارد با كار شارون متفاوت هست ، اما كار وي نيز نكات مشترك خاصي با نحوه انديشـه هارينگ نشان مي دهد ، نظير رد كردن ( تفكر ) تعيين فرم با حجم هاي هندسي خالص ، استفاده خلاف عرف از مواد طبيعي ، و توجه دقيق بـه ملاحظات منطقه اي و جايگاه شناختي  ( توپولوژيك ) . بـه علاوه ، اين موارد از ويژگي هاي مرحله دوم معماري مدرن نيز بودند كه درون اوائل دهه 1930 آغاز بـه بسط و گسترش كرد . درون اين مورد حتي مي توان از لويي كان نيز نام برد چرا كه او بـه طور مداوم از اين فرضيه حمايت مي كرد كه فرم ساختمان بايد بر اساس درك جوهر موضوع ، بسط و گسترش يابد . بايد اذعان كرد كه كان بـه اين موضوع از ديد مدرسه بوزار     مي نگريست و در نتيجه اين اصل بـه شكل كاملاً تغيير يافته اي درون آثار وي انعكاس يافت .

اشاره هارينگ بـه فرم هاي كار آمد درون طبيعت را بايد بر اساس ديدگاه خاص وي توصيف كرد . از نظر او ، طبيعت نـه تنـها بـه كارآيي عملي ، همان گونـه كه با بدن سگ تازي نمايانده مي شود ، بلكه بـه خصوصيات متمايز كننده اي همچون شاخ هاي گوزن نر نيز مربوط مي شود .

در اين زمانـه هم طبيعت بـه عنوان الگو و منبع الهامي درون موارد ديگر ، و دقيقاً درون جايي كه آدم كم ترين انتظار را از آن دارد ، عمل كرده هست : درون عرصه ساخت و سازهاي با دهانـه عريض ، يعني درون زمينـه فن آوري پيشرفته . در  اينجا ، اصلي كه درون طبيعت كشف شده و از آن وام گرفته شده بود ، اصل دستيابي بـه بيشترين صلابت و استقامت با كمترين مقدار ماده بود . پيش از اين ، درر دهه 1920 ، ساختارهاي پوسته اي از جنس بتن مسلح اثر فرانتز ديشينگر و والتر باوئر سفلد ، مقايسه با پوسته تخم مرغ را درون ذهن مجسم  مي كرد . بـه كمك انحناي مضاعف درون فرم و استفاده از ماده اي با مقاومت كششي و فشاري بيشتر ، دستيابي بـه دهانـه هاي عظيم با ساختاري با نازكي استثنايي امكان پذير شد . درون اين اواخر بيش از همـه اين فراي اتو درون آلمان بوده هست كه ساختارهاي جديدي را درون قياس با الگوهاي طبيعي بسط و گسترش داده است.

 

ميني ماليسم ناب ميس ون درون رورا . يعني رايت بـه تبعيت از تكنولوژي و طرحهاي صنعتي سعي درون فرو ريختن عوامل زايد ، يا بـه قول ميس ون دررو اضافات (Morc  ) ندارد بلكه همچون تنديسگري ، آثار خود را هنرمندانـه شكل مي دهد . حاصل اين شكل ممكن هست همان گونـه كه درون خانة آبشار متجلي هست از تركيب و تشكيل عناصر آلي و عناصر ساخته و پرداختة انسان بـه صورت مكعبهايي با زوايايي قائم و خطوط راست پديد آيد يا ممكن هست مانند موزة معروف گوگنـهايم ( شكل 2 3 ) كه از كارهاي آخر رايت هست از تركيب خطوط منحني و احجام استوانـه اي و مخروطي ، شكل گرفته باشد .

كار رايت معمار تنـها ساختن نيست ، بلكه همانند تنديسگر شكل و يا همانند حجار تراشيدن و بازي با احجام درون فضا هست . چنين روش     هنرمندانـه اي درون خلق آثار معماري مستقلاً و بالنفسه نيازي بـه تكنولوژي يا تكنولوژي پيشرفته ندارد و وسايل قرن نوزدهم نيز براي آن كافي هست . البته رايت خود بـه تكنولوژي قرن نوزدهم بسنده نكرد و به كارگيري بتن مسلح درون هر دو اثر رايت كه نام برديم ، پيشگامانـه و جسورانـه هست . بحث ما بر سر روش اين معمار هست كه بـه روش معماران قرن نوزدهم بي شباهت نيست ، با اين تفاوت بزرگ كه رايت درون روش هنرمندانة خود و توجه بـه تنديس بنا ، بر خلاف معماران قرن نوزدهم ، هيچ يك از سبكهاي تاريخي را درون نظر نداشت   و تقليد و تبعيت از اين سبكها بر خلاف اعتقادات او بود . از همين رو مشاهده مي كنيم كه وي با مدرسة معماري بوزار و روش تدريس آن ، كه درون اين زمان پيروي از سبكهاي قديمي بود ؛ سخت مخالف بود .

مخالفت رايت با كهنـه پرستي هنگامي بيشتر آشكار شد كه او نيز همانند لوئيس ساليوان با نمايشگاه سال 1893 شيكاگو معروف بـه نمايشگاه كلمبيا ، ستيز كرد .

رايت از مريدان ساليوان بود ؛ مدتي درون دفتر او كار كرد و از سر تحسين و علاقه او را ليبرقايستر ، مي ناميد . علت مخالفت ساليوان و رايت با نمايشگاه معماري امريكا راه خود را گم كرده بـه تقليد و تبعيت از معماري قديمي اروپا پرداخته بود . جالب هست يادآور شويم كه معمار سردمدار و بر پا دارندة نمايشگاه كلمبيا دانيل بر نـهم بود . اين معمار دايي رايت بود و هم او بود كه رايت جوان را بـه دفاتر معماري شيكاگو معرفي و به تحصيل درون مدرسة معماري بوزار فرانسه تشويق كرده بود . البته درون مورد اخير ، رايت اندرزدايي خويش را ناديده گرفت ، هرگز بـه مدرسة بوزار نرفت و هرگز درون هيچ مدرسة معماري ديگري تحصيل نكرد . معلم او چشم بينا ، كار فراوان و عشق بـه معماري بود . درون اين مورد رايت جمله اي دارد : « نبوغ نود و نـه درصد عرق ريختن و        يك درصد قريحه هست . »

رايت اين عشق بـه معماري را نـه تنـها درون پرداختن بـه پروژه هاي بسيار       نشان داد ، بلكه درون هر پروژه و در هر اثرش هيچ گوشـه اي ناانديشيده رها  نمي شود و وي بـه تمام زواياي ساختمان و جنبه هاي معماري با شور و علاقه خاص خود متوجه هست و براي آنـها طرح مي ريزد . درون بسياري از آثار رايت و از جمله كارخانة واكس سازي جانسن طرح داخل فضاها و حتي ميز و صندليها از خود رايت هست ( شكل 2-4 ) . درون اينجا نيز تأثر رايت از گرايشـهاي قرن نوزدهم كه بسيار تفصيلي تر از گرايشـهاي مدرنيستها هست و سادگي و صراحت طرحهاي مدرن را ندارد بـه چشم مي آيد .

پس ويژگي عمدة معماري رايت را مي توان بدين صورت تعريف كرد كه وي گرايشـهاي قرن نوزدهم را بـه زباني مدرن كه خود سخت بدان متوجه و معتقد بود ترجمـه كرد ولي هرگز از آنـها نبريد . اين ويژگي بايستي مورد توجه پست مدرنيستها قرار گرفته باشد ، اما همان گونـه كه قبلاً گفتيم ، ايشان بدان       بي اعتنا مانده اند . شايد يكي از علل اين بي اعتنايي اين باشد كه رايت تأثر را با تقليد اشتباه نمي كرد . درون مورد پرداختن رايت بـه تمام جنبه هاي معماري ، از صدر که تا ذيل ، نيز ، سخن پست مدرنيستها اين هست كه رأي مردم را بايد درون طراحي بـه حساب آورد و حتي ايشان را درون طراحي شركت داد . چارلز مور درون اين مورد بيش از همـه سخن مي گويد و در مصاحبه هاي خويش با مردم و شنيدن صحبت ايشان سرانجام بـه طرحي مي رسد كه خود خواسته و مردم بـه او ديكته كرده اند !

           

 

 

 

 

     باغ فردوسي ( گسترش باغ جمشيديه تهران )

تاريخ بهره برداري : 1375

طرح : مـهندسين مشاور بافت شـهر / غلامرضا پاسبان حضرت

طراحي فضاي سبز و منظر : فرهاد ابوالضياء

كارفرما : شـهرداري تهران

از سال 1330 رشد سريع جمعيت درون تهران مشكلات بسياري مانند ساخت     و ساز را ايجاد كرده كه حاصل آن تخريب تعداد زيادي از زمينـها درون باغهاي عمومي و خصوصي درون شـهر بوده هست . شـهرداري درون راه حفظ و نگهداري طبيعت سطح وسيعي از تهران ، از جمله كوهپايه هاي البرز كه محيط و پيرامون شمال شـهر را فرا گرفته ، تلاش بي وقفه اي نموده هست .

در اواخر سال 1350 ، 12 هكتار پارك ( پارك سنگي جمشيديه ) درون دامنـه كوه ساخته شد كه معروفيت و محبوبيت بسياري كسب كرد . درون سال 1372 شـهرداري معماران و طراحان پارك ( مـهندسين مشاور بافت شـهر ) و طراحان شـهري را مامور كرد که تا مطالعات گسترده اي براي محدوده شمال تهران      انجام دهند . اولين قسمت مطالعات درر محدوده اي حدود 30 هكتار زمين درون پارك ( باغ فردوسي كنوني ) آغاز گرديد . اين فضا با سراشيبي ها و سرازيريها شروع شده كه درون آن آبگذر و راه آبي با خرده سنگهاي كوچك و              تخته سنگهاي بزرگي كه از هم جدا شده اند ، وجود دارد .

در مرحله ارزيابي و شناخت امكانات بالقوه محل طرح ( پتانسيلهاي موجود ) ، گروه طراحي بـه مدت يك ماه درون منطقه اردو زدند و مطالعات و طراحي خود را درون سطح وسيعي از توپوگرافي طبيعي زمين آغاز كردند . مدخل و ورودي اصلي با يك سطح سنگفرش شده و يك سري پله كه که تا بالاي تپه مي آيد و منظر زيبايي درون بالاي شـهر را بوجود مي آورد ، آغاز گرديده هست . درون كنار اين راهها منطقه اي براي نشستن ، رفع خستگي و پذيرايي و سرگرمي         ساخته شده كه درون دل توپوگرافي طبيعي زمين قرار گرفته هست . همچنين چهار خانـه فرهنگ براي نمايش فرهنگ آذربايجاني هاي ايران ، كردها ،  تركمن ها و اقوام منطقه زاگرس ساخته شده هست . راه اصلي نـهايتاً بـه سمت مجسمـه و تنديس باغ كه درون قسمت شرق قرار دارد ، گسترش مي يابد و   پياده رو نيز بـه سمت دره فوقاني منتهي مي شود 

مسير مطالعات و طراحي دو موضوع فرهنگ و طبيعت را دنبال مي كند . مكان ورودي و مدخل اصلي ، يك فضاي سنگفرش شده هست كه مجسمـه شاعر حماسي فارسي زبان ، فردوسي ( 1020 ـ 940 ) كه پارك فوق بـه نام اوست درون آنجا حضور دارد .

از اين فضا يك راه پله عريض آبشار گونـه مي گذرد كه شعب آن بصورت راههاي شبكه اي درون اين محدوده گسترش شده اند و حاشيه آنـها از گياهان متنوع بومي با رنگ مناسب و هماهنگي با طبيعت انتخاب شده هست . درون ميان اين راه سنگفرش شده درختچه هاي شقايق بمنظور فراهم كردن سايه و رنگ درون فصول مختلف ، كاشته شده هست . مصالح اوليه از تخته سنگهاي سخت و خشن هست كه از محدوده زمين و قسمتهاي بالاي كوه جمع آوري شده اند .

ديوارهاي حايل و تراسها با طرح موجدار خود مطابق ميزان سايه سنگها ساخته شده هست . قطعات كوچك و تخته سنگهاي بزرگ با يك فرم مركزي   ( داراي كانون مشخص ) درون امتداد مسيرها ساخته شده اند . درون برخي فضاها ، بـه كمك سنگها تنديسهايي كه تمثيلي از جانوراني چون ماهي ها ، خزندگان و پرندگان هست ، حجاري شده كه اين اقدام و توجه و استفاده از طبيعت         مي تواند شادي و نشاط را درون ميان قشر جوان افزايش دهد . درون طراحي چهار خانـه فرهنگ ، مصالح و فرمـهاي سنتي ، راه و روشـها و آداب و رسوم زندگي آن اقوام را نمايش مي دهد . سنگهاي قرمزي كه درون خانـه آذري بكار رفته از آذربايجان تهيه شده هست . خانـه زاگرس فرم چادر چادر نشينـها را اقتباس كرده و خانـه فرهنگ تركمنـها از يك رشته فضاي مدور با سقف گنبدي مشخص و متمايز شده كه درون آن از فرم خيمـه هاي كروي اهالي قرقيزستان الهام گرفته شده هست .

 

آب يكي از مـهمترين عناصر تشكيل دهنده باغهاي سنتي هست . با يك سرچشمـه مصنوعي ، آب درون محدوده فوق گردش پيدا كرده هست . معماران صادقانـه كانالهاي آب را كه از منبع و سرچشمـه اصلي خود هدايت مي شوند درون فضاهاي عمومي ايجاد كرده اند . نور يكي از مـهمترين منظرها و نمادهاي طراحي هست . درون اينجا راه اصلي که تا قله توسط تيرهاي چراغ برق نمايان و متمايز گرديده و شاخصهاي نوراني كه درون سر بالايي هاي كوهپايه البرز امتداد فضايي پيدا كرده اند ، نشانـه اي قابل توجه براي كساني هست كه از پايين بـه تماشاي آن مي نشينند .

پروژه فوق درون سال 1375 تكميل و محبوبيت خاصي پيدا كرد بطوريكه نقش مثبتي درون توسعه شـهر درون طبيعت و سراشيبي هاي البرز جايي كه مردم ، طبيعت و فرهنگ با حضور خود باعث رونق آن شده اند ، داشته هست . گويي يك تفسير دوباره و يك تمثيل فارسي اصيل ديگر از بهشت خود را درون اينجا و با نيازهاي مدرن وفق داده هست . باغ فردوسي رويهم رفته اهميت و لزوم طراحي ارگانيك و طبيعي درون روند توسعه شـهري را گواهي مي دهد .

 

 




[هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 12:56:00 +0000



هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

پادناآمود

مقایسه پارتیشن تک جداره و دوجداره ام دی اف

پارتیشن های تک جداره و دوجداره هر دو کار تفکیک و جداسازی فضاهای اداری را بـه خوبی انجام مـی دهند ولی از نظر ظاهری و همچنین کارآیی متفاوت مـی باشند.در ذیل بـه شرح این دو محصول مـی پردازیم

پارتیشن اداری

به قطر 16 مـیلیمتر تشکیل شده هست که MDF پارتیشن دوجداره از دو لایـه شیشـه 4 مـیل فلوت و دو لایـه مابین این دو لایـه شیشـه از پرده کرکره طرح سوئدی استفاده گردیده کـه دارای دو حالت سایـه و روشن مـی باشد.قابل ذکر هست از بارزترین کاربردهای آن مـی توان بـه تغییر مـیزان نور و کنترل دید اشاره نمود

پارتیشن اداری

این نوع پرده ها درون جهت عمودی قابل حرکت نیستند کـه این امر باعث ماندگاری و افزایش طول عمر آنـها مـی گرد.د یکی دیگر از کاربردهای پارتیشن دوجداره عایق بودن آن درون برابر صدا مـی باشد کـه مـی تواند محیطی آرام و به دور از هیـاهو را به منظور شما مـهیـا ساز.د در محیط هایی کـه نیـاز بـه اجرای این محصول که تا سقف باشد این قابلیت وجود دارد که تا نسبت بـه اشکال مختلف سقف شامل گچ بری های کناری و ... هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست تغییر حالت داده و متخصصان درون امر اجرا ،آن را بـه بهترین شکل ممکن نصب و اجرا نمایند.

2- پارتیشن تک جداره :

در این محصول از یک ام دی اف بـه قطر 16 مـیلیمتر و شیشـه ای بـه قطر 4 مـیلیمتر استفاده شده است

پارتیشن اداری

در این نوع پارتیشن از پرده های ولوم دار استفاده نمـی شود بنابراین قابلیت کنترل دید درون آنـها وجود نداشته و مـی توان بـه صورت ثابت و با استفاده از سند بلاست شیشـه ها دید را محدود نمود.همچنین مـی توان لوگو ،آرم و علائم مخصوص شرکت ها یـا ارگان های مختلف را بر روی آنـها حک نمود.
قابل ذکر هست در صورت نیـاز کارفرما بـه استفاده از درب،حداقل ارتفاع قابل اجرای پارتیشن درون هر دو محصول فوق 213 سانتیمتر مـی باشد.

 

تلفیق پارتیشن دوجداره و کمد ایستاده

امروزه ایده آل ترین گزینـه به منظور تفکیک فضاهای اداری استفاده از پارتیشن مـی باشد. هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست پارتیشن ها فضای کمـی را اشغال کرده و همچنین درون زیباتر شدن محیط پیرامون نیز تاثیر بسزایی دارند

از طرف دیگر امروزه با رشد و پیشرفت مشاغل و شرکت ها و ورود پرسنل جدید معمولاً ادارات با مشکل کمبود فضا و امکانات لازم مواجه مـی گردند که همـین امر باعث نابسامانی و همـینطور پایین آمدن راندمان کاری کارمندان و مدیران مـی شود. از الزامات محیط های اداری نیـاز بـه فضایی تفکیک شده و در عین حال دارای امکاناتی همچون کمدهای زمـینی و فایل مـی باشد و با وجود فضای کم این امر مـیسر نبوده و یـا بـه سختی و با کوچک فضا بـه دست مـی آید. این امر متخصصان و طراحان گروه پارتیشن ساز را بر آن داشت که تا با یک طراحی خلاقانـه و تولید پارتیشن های ترکیبی این مشکل را برطرف نمایند.

کمد اداری ایستاده

پارتیشن های ترکیبی:

این نوع از پارتیشن ها از تلفیق کمد ایستاده و پارتیشن های دوجداره شیشـه ای بوجود مـی آید کـه علاوه بر جداسازی فضا ،با جادار بودن کمدها مشکل کمبود فضای شما را نیز برطرف خواهند کرد. همانطور کـه در عها مشاهده مـی کنید این ترکیب از نظر ابعاد و اندازه با پارتیشن ها برابر بوده و در هر دو از یک متریـال و رنگ بندی استفاده مـی کنند که تا با تلفیق این دو محصول بتوانند محیطی زیبا را بوجود آورند.

از لحاظ ظاهری سعی شده که تا کمترین تفاوت را بین این دو محصول حس کنید.شایـان ذکر هست هر دو نیمـه ام دی اف بوده و با قرار گرفتن درون کنار هم ترکیبی زیبا را خلق مـی نمایند. پایـه های استیل بکار رفته درون زیر کمدها زیبایی خاصی بـه آن مـی بخشد و برای نظافت نیز گزینـه مناسبی مـی باشد. درب های شیشـه ای دارای یراق آلات درجه یک بوده و این اطمـینان را بـه شما مـی دهند کـه در محیطی امن و همراه با آرامش بـه کار خود ادامـه دهید.

دسترسی کمد ها مـی تواند از هر دو طرف باشد و این امر بسته بـه نیـاز شما قابل تغییر خواهد بود.

 

پارتیشن و کمد اداری ایستاده

یکی از خصوصیـات پارتیشن های اداری محدود دید درون دو طرف آن هست که بنا بـه جنس و طراحی پارتیشن ایده های مختلفی به منظور انواع آن وجود دارد مثلاً درون پارتیشن شیشـه ای با ساختار خاص خود کـه از پروفیل40 مـیلیمتر بـه همراه شیشـه 10 مـیلیمتر تشکیل مـی شود راهکارهای متفاوتی وجود دارد.        

در این پارتیشن ها از چند تکنیک جهت کنترل دید بدون کاهش نور استفاده مـی گردد کـه در ذیل بـه چند نمونـه از آن اشاره مـی کنیم.                                                        

- استیکر: یکی از آیتم هایی هست که بـه دلیل طرح های گوناگون ،قیمت مناسب و سرعت درون انجام کار طرفداران زیـادی دارد.مزیت دیگر این محصول قابلیت تعویض آن مـی باشد.

پارتیشن شیشـه ای

- سند بلاست: درون پارتیشن های شیشـه ای معمولاً یک طرف آن را سند بلاست مـی کنند و با این روش مـی توان شیشـه را کاملاً مات کرد و یـا با استفاده ازدستگاه CNC از طرح های مختلفی اعم از طراحی لوگوی شرکت ها و طرح های مورد نظر کارفرمایـان بهره برد و آن را اجرا نمود

- چاپ: درون این نوع محصول درون مرحله اول شیشـه را سند بلاست کرده و بعد پرینت گرفته مـی شود.طیف رنگ ها درون این محصول متنوع مـی باشد و ابعاد چاپ آن 3x2 متر مـی باشد.

پارتیشن شیشـه ای

- ساتینا: شیشـه های ساتینا نسل جدیدی از شیشـه های مات مـی باشد کـه بهترین آیتم جهت تفکیک فضاهای محصور بوده و به علت مات بودن آن دید را نیز کنترل مـی کند کـه یکی از مزیت های آن نظافت آسان هست به این دلیل کـه این شیشـه از درون مات هست و بـه هیچ عنوان اثر دست و یـا چربی بر روی آن نمـی ماند.

- شیشـه های رنگی:
برای ایجاد یک فضای دلنشین و شاد مـی توان از شیشـه درون انواع طیف های رنگی موجود درون بازار استفاده نمود.البته جذابیت رنگ هایی مانند دودی،برنز و رفلرا نیز نباید از قلم انداخت. استفاده از شیشـه های رنگی درون قالب پارتیشن شیشـه ای تنـها با تفکر محدود دید و جداسازی محیط استفاده نمـی شود بلکه به منظور تکمـیل رنگ و دوچندان شدن زیبایی فضا ایده مناسب تری مـی باشد. لازم بذکر هست که از ترکیب شیشـه های رنگی و استیکر مـی توان بـه طرح های بی نظیری دست یـافت.

 

پارتیشن شیشـه ای طرح دار

مقایسه درب های بازشو و ریلی پارتیشن شیشـه ای

درب های ریلی مزایـای فراوانی دارند.در این درب ها کـه با سیستم رولینگ اجرا مـی شود ،دستگیره و قفل بـه صورت جداگانـه بر روی درب نصب مـی گردند.برای نصب قفل بر روی این سیستم حتماً حتما درب بـه سمت دیوار باز و بسته شود.

در شیشـه ای

لازم بـه ذکر هست در صورتیکه دو طرف درب ،شیشـه بـه کار رفته باشد امکان نصب قفل وجود ندارد و تنـها راه نصب قفل بر روی زمـین مـی باشد کـه برای این نوع پارتیشن ایده ال بـه نظر نمـی رسد.

در این سیستم نـهایت سایز درب 100 سانتیمتر بوده اما درون سیستم لولایی سایز درب که تا 120 سانتیمتر هم قابلیت اجرا دارد.
در این نوع درب ها کـه سیستم آن متداول تر و قدیمـی تر مـی باشد با دو لولای کمری اجرا مـی شود کـه دستگیره و قفل برروی هم سوار مـی شوند.

در شیشـه ای

یکی از معایب این درب ها اشغال فضایی هست که درب بر روی آن باز مـی شود.
این درب ها با دو نوع لولا اجرا مـی شود,لولای 180 درجه و90 درجه.
لولای 180درجه محصول کشور ایتالیـا مـی باشد کـه برای بعضی محیط ها شرایط مطلوبی را مـهیـا مـی کند.

در ریلی شیشـه ای

از مزایـای این نوع محصول مـی توان بـه موارد ذیل اشاره نمود: - عایق بودن درون برابر صدا -نور کافی درون محیط اطراف - دید نسبتاً محدود کـه در طول روز باعث خستگی کارمندان و مدیران نمـی شود. -تنوع درون رنگ و طرح شیشـه ها کـه قدرت انتخاب بیشتری را بـه کارفرمایـان ارائه مـی دهد.

مقایسه پارتیشن ام دی اف با پارتیشن آلومـینیوم هشت پر

پارتیشن های دوجداره ام دی اف این قابلیت را دارد کـه تا سقف و یـا بـه صورت نیمـه اجرا شوند درون صورتیکه درون پارتیشن های آلومـینیوم هشت پر اجرا شدن بـه صورت نیمـه ، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست بـه دلیل قطر کم و عدم استحکام لازم درون برابر ضربه از مقاومت لازم برخوردار نبوده و خارج از استاندارد مـی باشد.

پارتیشن دوجداره ام دی اف متشکل از دو لایـه شیشـه و دو لایـه ام دی اف بـه قطر16مـیلیمتر و پرده کرکره بـه همراه ولوم مـی باشد کـه یکی از مزایـای این محصول عایق بودن 60 الی70 درصدی درون برابر صدا بوده کـه این امر باعث استقبال زیـاد مدیران جهت استفاده درون اتاق جلسات،امور مالی و کارشناسی گردیده است.

پارتیشن آلومـینیومـی

از سوی دیگر درون پارتیشن های آلومـینیومـی بـه علت قطر کم و استفاده از ام دی اف 8 مـیلیمتری و شیشـه تک جداره کـه در نـهایت باعث کیفیت پایین این محصول گردیده،امکان عایق بودن درون برابر صدا وحرارت بـه هیچ عنوان وجود ندارد

یکی دیگر از مزایـای پارتیشن دوجداره ام دی اف استحکام بالای آن بـه دلیل قطر زیـاد،وزن سنگین تر و نصبی مقاوم تر هست که درون مقایسه با پارتیشن آلومـینیومـی کـه نصب آن بـه صورت پیچ ومـهره بوده و با تکان های شدید و باز و بسته شدن درب ها دچار لقی مـی گردد و نیـاز مداوم بـه رگلاژ دارد،گزینـه بهتری بـه حساب مـی آیند.

پارتیشن آلومـینیومـی

در پارتیشن های دوجداره ام دی اف بـه سبب استفاده از پرده کرکره ولوم دار این امکان بـه مشتری داده مـی شود کـه بتواند نور محیط را کنترل کرده و در مواقع ضروری آن را بـه صورت سایـه و یـا روشن درون آورد درون صورتیکه این ویژگی درون پارتیشن های آلومـینیومـی وجود ندارد.در این محصول جهت کنترل دید از ام دی اف بـه صورت نیمـه استفاده مـی گردد کـه این امر باعث کمتر شدن نور محیط و عدم دید کافی مـی شود.

از لحاظ ظاهری نیز مطمئنن بـه علت تنوع فراوان پارتیشن های ام دی اف درون انتخاب رنگ، طرح و پرده کرکره طرح سوئدی کـه به آن جلوه خاصی مـی بخشد،نمـی توان آنـها را با پارتیشن های آلومـینیومـی هشت پر مقایسه نمود.




[هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 09 Sep 2018 23:44:00 +0000



هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

hesabdarfo.tebyan.net - وبلاگ حسابدار_فا

 

ازآنجا کـه مدیران اجرایی و غیراجرایی برایـانجام وظیفه مباشرت خود نسبت بـه صاحبان سرمایـه، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست مسئولیتانواع مخاطرات درون زمـینـه‌های مالی، اداری و تجاریو رعایت الزامات قانونی را برعهده دارند، وجود حسابرسی داخلیرا بـه عنوان بخشی از سیستم کنترل داخلی ضروری مـی‌دانند.

نشریـهحسابرس به منظور آشنایی مخاطبان خود با این بخش از حرفهحسابرسی، با دعوت از صاحبنظران و دست‌اندرکاران، مـیزگردی درون اینزمـینـه برگزار کرد.

در اینمـیزگرد مباحث زیر با تاکید بر جنبه کاربردی آنـها محورگفتگو بود:

وظایف حسابرس داخلی و بهترین جایگاهواحد حسابرسی داخلی درون سازمان یک شرکت،

روشـهای استفاده از خدمات حسابرسی داخلی (تشکیل واحدحسابرسی داخلی، خرید خدمات حسابرسی داخلی یـاترکیبی از آن)،

آثار متقابل حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل و آثار فعالیتهایحسابرسان داخلی بردامنـه رسیدگیـهای حسابرسان مستقل،

نقش حسابرسی داخلی درون بهبود کیفیت گزارشگری مالی،

وجود و رعایت آیین‌رفتار حرفه‌ای درخصوص حسابرسان داخلی،و

چگونگی ارزیـابی عملکرد حسابرسی داخلی.

اعضایشرکت‌کننده درون مـیزگرد عبارت بودند از:

محمدجواد صفار دبیرکل جامعهحسابداران رسمـی ایران،

خانم زینت مرادی‌نیـا مدیر پذیرش و امور مجامع سازمان بورس اوراق بهادار،

دکتر رضا نظری عضوشورای مدیریت فصلنامـه حسابرس،

علی کاردُر عضو هیئت مدیرهو مدیرمالی شرکت ملی نفت ایران،

دکتر حسین کثیری مدیرعاملموسسه حسابرسی هوشمندیـار،

عباس ارباب‌سلیمانیپژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسیسازمان حسابرسی.

 

دکترنظری‌

حضورشما را درون این مـیزگرد خوشامد مـی‌گوییم. هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست بحث را بااین سئوال شروع مـی‌کنیم کـه واحد حسابرسی داخلی چهوظایفی دارد و از لحاظ سازمانی و ساختاری چه جایگاهیباید داشته باشد که تا بتواند بـه هدفهای تعیین شده برسد.

 

 

صفار

حسابرسیداخلی درون عین گستردگی، دو هدف بیشتر ندارد.

اولاینکه اطمـینان پیدا کند کـه سیستم کنترل داخلیمناسبی درون شرکت مستقر هست و وجود دارد و دوم اینکه این سیستمبه‌درستی اجرا مـی‌شود. هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست به‌نظر من این اصل قضیـه است. اشارهکردم بـه گستردگی بحث حسابرسی داخلی کـه به‌نظر مـی‌رسدتمام شئون شرکت را دربرمـی‌گیرد و بحث حسابرسی عملیـاتیـهم درون واقع بخشی از همـین موضوع است.

 

کاردُر

فرایندکنترل داخلی کـه حسابرسی داخلی را بـه عنوان یکی ازعناصرآن نام مـی‌بریم کل سازمان را زیرنظر دارد بـه همـیندلیل حسابرسی داخلی حتما بنابرقاعده بـه بالا‌ترینمقام سازمان متصل باشد. درون سازمانـهای دولتی رئیس هیئتمدیره دارای وظایف وسیعی هست و قدرت زیـادیدارد. حسابرس داخلی از نظر جایگاه درون یک سازمان بایدبه بالا‌ترین نقطه یعنی هیئت مدیره متصل باشد وامکان دسترسی بـه تمام واحدهای سازمان را داشته باشد ودر هر زمانیکه احساس خطر یـا انحراف درون هر یک از موضوعات جزو وظایفش پیداکرد، حتما بتواند بـه سرعت بـه جایگاه بالا‌ دسترسی پیداکند و گزارش و اطلا‌عاتش را بـه آن برساند.

وظایفحسابرسی داخلی درون عمل این هست که مراقبت کند گزارشـهایمالی از صحت لا‌زم برخوردار باشد. حتما مراقبت کند استانداردهایحسابداری رعایت شده باشد و رویدادهای مالی بدوناشتباه درون حسابها بازتاب یـافته باشد. حسابرس داخلی بایدمواظبت کند کـه تمام مقررات، ضوابط، دستورعملها، آیین‌نامـه‌ها وکنترلهای داخلی بدقت درون سازمان رعایت شود و از مسیرمنحرف نشود و در انتها یک ارزیـابی از مـیزان انحراف ازمقررات، ضوابط و... بـه عمل آورد. حسابرس داخلی نظارت مـی‌کند بر وجودداراییـها و نحوه به‌کارگیری آنـها. حسابرس داخلیـاه و برنامـه‌های کوتاهمدت یـا درازمدت سازمان را ارزیـابیمـی‌کند. به منظور مثال کاری کـه قرار بود درون مدت زمانی معینو با هزینـه معین انجام شود، آیـا انجام شده هست و آیـاکارایی و اثربخشی لا‌زم را داشته است؟

 

دکترکثیری‌

حسابرسیداخلی به‌طور سنتی بخشی از سیستم کنترل داخلیشمرده مـی‌شود کـه از طریق بررسی و ارزیـابی کنترلهایداخلی بـه مدیریت واحدهای اقتصادی درون ایفایوظایف خودشان کمک مـی‌کند. اما همزمان با مطرح شدن ایده جدیدِ<نظام راهبری بنگاه> یـا <راهبری سازمان> درون ادبیـاتمدیریت، تحولی درون دهه اخیر درون حسابرسی داخلیـاتفاق افتاد. زمانی کـه این مفهوم درون ادبیـات شرکتها شکل گرفت،گفته شد کـه حسابرسی داخلی بخشی جدایی‌ناپذیراز نظام < راهبری سازمان> است. به‌طور ساده راهبری سازمانمکانیزمـی هست که وظیفه هدایت و کنترل سازمان را بـه سمتهدفهای خود یـا هدف اصلیش کـه خلق ارزش به منظور سهامدارانشاست،به‌عهده دارد. اجزای نظام راهبری سازمان شامل هیئت مدیره، کمـیته حسابرسی، مدیریت ارشد، حسابرسان مستقل،حسابرسان داخلی و ارگانـهای

نظارتیـاست . لذا حسابرسی داخلی بخش جدایی‌ناپذیر ازنظام راهبری سازمان شناخته مـی‌شود.

حسابرسیداخلی از طریق ارزیـابی کنترلهای داخلی و پیشنـهادهاییکه درون راستای بهبود عملیـات ارائه مـی‌کند بـه راهبریسازمان درون دستیـابی بـه هدف کمک مـی‌دهد. جایگاه سازمانیحسابرسی داخلی حتما به‌گونـه‌ای باشد کـه حسابرس داخلیبتواند وظایفی را کـه برعهده‌ دارد به‌نحو احسن انجام دهد. برایـاین منظور حتما بتواند استقلا‌ل خود را حفظ کند. استقلا‌ل او از چندجنبه مطرح مـی‌شود: هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست یکی از لحاظ دسترسی بـه مدیریتسازمان، دیگری‌استقلا‌ل از فعالیتی کـه انجام مـی‌دهدو سوم، از لحاظ اعمال نظر و رای مستقل، یعنی رای خودشرا بتواند دور از تعصب و جانبداری مطرح کند. مدیریت بایدجایگاه حسابرسی داخلی را درون سازمان به‌گونـه‌ای تعریفکند کـه حسابرس داخلی بتواند استقلا‌ل خود را حفظ کند. به‌علا‌وه شرح وظایفمدون و از قبل تعیین شده‌ای به منظور واحد حسابرسی درسازمان تایید شده باشد. اگر حسابرسی داخلی زیرنظر هیئت مدیره یـا کمـیته حسابرسی فعالیتد این بهترین جایگاهی هست که مـی‌تواند داشتهباشد.

 

ارباب‌سلیمانی

 

‌اولباید تعریف حسابرسی داخلی را بشناسیم، بعد بهاستناد آن تعریف شاید بهتر بتوانیم تشخیص دهیم کهچه وظایفی دارد و جایگاهش چیست. انجمن حسابرسان داخلیـامریکا از حسابرسی داخلی بـه عنوان "وظیفه ارزیـابیمستقلی کـه با هدف کمک بـه کارکنان بنگاه درون ایفای هرچه بهتر وموثرتر وظایفشان، درون درون واحد اقتصادی بـه وجود مـی‌آیدتا فعالیتهای آن را رسیدگی و ارزیـابی کند"،یـاد مـی‌کند.

انجمنحسابداران عمومـی و دولتی انگستان(CIPFA) ، حسابرسی داخلیرا "وظیفه ارزیـابی مستقلی کـه توسط مدیریتسازمان به منظور بررسی سیستم کنترل داخلی ایجاد مـی‌شودتاکفایت سیستم کنترل داخلی را از دیدگاه درست و مناسب،اقتصادی، اثربخش و کارامد بودن استفاده از منابع سازمان آموزن، ارزیـابیو گزارش کند" تعریف مـی‌کند.

درهمـه این تعاریف یک نکته بسیـار بارز وجود دارد و آن همتاکید بسیـار زیـاد روی کلمـه <مستقل> و <استقلا‌ل>است. اینجاست کـه جایگاه حسابرسی داخلی مفهوم خودش را پیدامـی‌کند. چه جور جایگاهی حتما داشته باشد که تا بتواند آناستقلا‌ل را، حفظ کند.

وظایفحسابرسی داخلی، تمام ابعاد یک سازمان، یک شرکت یـایک دستگاه را دربر مـی‌گیرد. گرچه به‌طور سنتی کلمـهحسابرسی با حیطه امورمالی سروکار دارد اما حسابرسان داخلیبه شدتِ حسابرسان مستقل، تنـها درگیر کارهای مالی نیستند.یعنی تمام کنترلهایی کـه در سازمان وجود دارد کـه سیستمحسابداری نیز خودش درون واقع بخشی از سیستم کنترلیـاست، جزیی از سیستم کنترل مدیریت شرکت بـه حساب مـی‌آیند.انواع زیرمجموعه‌های سیستمـی کـه در هر شرکتی برایـاداره آن شرکت ضرورت پیدا مـی‌کند، همـه جزو قلمرو وظایفحسابرسان داخلی قرار مـی‌گیرد.

تا ویژگیـهایـانجام دهندگان این وظایف روشن نشود، حساسیت جایگاهسازمانی حسابرسی داخلی را نمـی‌توان به‌درستی درککرد.ی حتما به این کار گمارده شود که

1) دانشتخصصی حسابرسی داشته باشد،

2) علا‌وهبر زمـینـه‌های مالی، درون سایر زمـینـه‌ها نیزصاحبنظر باشد،

3) پیروآداب و اصول مدون حرفه‌ای باشد،

4) استقلا‌لرای داشته باشد،

5) رازدارو محرم باشد،

6) ازصلا‌حیت اخلا‌قی، اجتماعی و حرفه‌ای بالا‌ییبرخوردار باشد و

7) کارشرا حرفه‌ای انجام دهد.

اگرلحظه‌ای بـه واقعیتهای موجود درون بیشتر شرکتها و بنگاههایـایرانی بیندیشیم، با کمال تاسف متوجه خواهیمشد کـه در اکثر موارد،انی عملا‌ً بـه این وظیفه خطیرگمارده مـی‌شوند که

1) دورانپیش از بازنشستگی را مـی‌گذرانند،

2) مـیزانتحصیل و تخصص آنان، نقشی درون انتخابشان ندارد،

3) قراراست نماینده این یـا آن باشند، یـا

4) چونقرار هست حداکثر، بـه ممـیزی اسناد بپردازند، بعد مـهم نیست کـه چهویژگیـهایی دارند.

اگرقرار هست حسابرسی داخلی بـه معنای واقعی آن، یعنیبا حسابرسان ورزیده فعالیت کند آنگاه متوجه مـی‌شویم کهاولا‌ً، کلیت حسابرسی داخلی حتما خواسته باطنی،قلبی و همچنین، ظاهری مدیریت ارشد بنگاه باشد؛ چهاگر نباشد، همانی مـی‌شود کـه اکنون وجود دارد. ثانیـاً، از حمایتمستقیم و غیرمستقیم مدیریت ارشد بنگاه برخوردارباشد و ثالثاً، بـه بالا‌ترین مقام بنگاه گزارش کند که تا اثربخش باشد.

مرسوماست کـه مـی‌گویند حسابرسی داخلی حتما به بالا‌ترینمقام سازمانی گزارش بدهد. دلیل آن هم خیلی ساده و شایدتا حدی هم آزموده شده است. حسابرسی داخلی مدتها زیرنظرامور اداری بود، بعد زیرنظر امورمالی قرار گرفت و ناکارامدیآن ثابت شده است. مدیران همتراز نمـی‌توانند از یکدیگرحساب بعد بگیرند. بـه همـین دلیل امروزه متداولترین جایگاهآن کمـیته حسابرسی است. یعنی کمـیته‌ای ازاعضای هیئت مدیره ، 3 نفر، 5 نفر، 7 نفر، اما غیرموظف،که کار اجرایی و درگیری اجرایی نداشتهباشند و بتوانند نظارت مستقیم و مستقلی روی همـه جنبه‌هایحسابرسی داشته باشند.

کمـیتهحسابرسی هنوز درون ایران مرسوم نشده است. جایگزین بعدیآن هیئت مدیره است. بعضی‌ها مـی‌گویند هیئتمدیره سالی یک جلسه دو جلسه یـا ماهی یکجلسه تشکیل مـی‌دهد و نمـی‌تواند نظارت دقیقی داشتهباشد.

ردهبعدی، مدیرعامل است. بالا‌ترین مقام اجرایی،یکه بـه نوعی تمام اختیـارات هیئت مدیره را بـه صورت تفویضشده درون اختیـار دارد، و مـی‌تواند نقش بسیـار خوبی را ازلحاظ گزارشگیری و پیگیری گزارشـهای حسابرسی داشته باشد.

حسابرسیداخلی درون تدوین تک تک روشـهای کنترل داخلی- چه مالیچه غیرمالی- استقرار سیستم کنترل داخلی بـه معنایعام آن، بررسی و ارزیـابی سیستم کنترل داخلی بهمعنای عام آن، ارائه پیشنـهادهای سازنده به منظور بهبود اینسیستم، و ارزیـابی اثربخشی و کارایی استفادهاز منابع بنگاه، نقشی اساسی و کلیدی دارد و در اینراستا، سیستمـهای مالی، مدیریتی و عملیـاتیو همچنین رسیدگیـهای ویژه را درون دامنـه کار خوددارد. اگر این حسابرسی داخلی بـه یکی از سه مقام یـادشدهگزارش کند و آن مقام نیز حمایت کامل از حسابرسی داخلیداشته باشد، گزارشـهای واحد حسابرسی داخلی بـه سطل زباله راهنخواهد یـافت، بی‌اثر نخواهد شد، ابزار گرو و گروکشی قرارنخواهد گرفت بلکه برعکس، بهبودی بخش خواهد بود، نارساییـهاییـافت شده را برطرف خواهد کرد، زمـینـه پیشرفت را فراهم خواهدآورد، و زمـینـه اجرای حسابرسی عملیـاتی یـاعملکرد مدیریت را فراهم خواهد کرد.

 

مرادی‌نیـا

منترجیح مـی‌دهم از زاویـه بورس بـه این موضوع نگاه کنم. باتوجه بـه اینکه سهامداران شرکتهایی کـه سهامشان درون بورس معاملهمـی‌شود طیف گسترده‌ای را دربرمـی‌گیرد، بـه عنوانبورس به منظور ما مـهم هست که اطمـینان داشته باشیم منابعیکه مردم درون اختیـار شرکت قرار مـی‌دهند به‌درستی به‌کار مـی‌شود،مدیران شرکت امانتداران خوبی هستند و منابع را به‌درستی و درجهت افزایش ثروت سهامداران به‌کار مـی‌برند.

مسئلهدیگری کـه هم‌اکنون با آن مواجه هستیم بحث استقلا‌ل هیئتمدیره است.بخصوص با بحث مالکیتهای ضربدری یـا مالکیتهایمتقاطع کـه برخی شرکتها، سهامداران عمده شرکتهای دیگر هستند،موضوع اولویت منافع شرکت بـه منافع سهامداران خاص اهمـیت پیدا مـی‌کند. به‌عبارت دیگر چگونگی اطمـین ان از رعایت حقوق یکسانسهامداران مورد توجه قرار مـی‌گیرد.

سئوالیکه مطرح هست این هست که اگر قرار باشد حسابرسان داخلی تحت نظارت هیئتمدیره باشند با توجه بـه اینکه هیئت مدیره درون شرایطکنونی بیشتر نماینده سهامداران عمده است، آیـا استقلا‌لمورد نظر کـه به‌عنوان مـهمترین ویژگی حسابرس داخلی شمردهشد، حفظ مـی‌شود؟

فکرمـی‌کنم چنانچه چارچوبها مشخص نشود، ما ممکن هست هزینـه‌ اضافه‌ایرا بـه شرکت تحمـیل کنیم و یـا بوروکراسی را درون شرکتها تقویتکنیم، ولی نتیجه نـهایی کـه اطمـینان از کاراییو اثربخشی سیستمـهای مدیریت هست حاصل نشود.

 

دکترنظری‌

اگراعتقاد بر این باشد کـه رعایت الزامات قانونی، بخشی از سیستمکنترلهای داخلی هست که حتما به آن توجه بشود، وظیفهحسابرسی داخلی درون این رابطه چیست؟ آیـا فکر مـی‌کنیدبه دلیل اهمـیتی کـه حسابرسی داخلی دارد، چنانچهانجام آن از طریق قانون و برخی مقررات الزامـی شود، اینامر مـی‌تواند درون استقلا‌ل حسابرسی داخلی نقش داشته باشد؟ مثلا‌ًفرض کنیم حسابرسی داخلی درون قانون تجارت کـه درحال بازنگریـاست، بـه شکلی درون ساختار و ارکان شرکت همانند هیئت مدیره،مجامع یـا سایر ارکان شرکت بـه عنوان یکی از ارکان تعریفشود. آیـا تاکید بر نقش و اهمـیت حسابرسی داخلی ازطریق قوانین و سایر مقررات نظیر مقررات سازمان بورساوراق بهادار مـی‌تواند به‌استقلا‌ل حسابرسان داخلی کمک کند؟

صفار

مناجازه مـی‌خواهم قبل از ورود بـه این بحث اشاره‌ای بـه سئوال قبلم. درون رابطه با جایگاه حسابرسی داخلی، به‌نظرم مـی‌آیدکه نباید به‌سادگی از کنار موضوع بگذریم. اگر قرار باشدحسابرسی داخلی زیرنظر بالا‌ترین فرد یـا بالا‌ترینرکن شرکت باشد و آن رکن وظیفه‌اش کار اجرایی باشد باز به‌نظرممفید فایده نخواهد بود. یعنی آن بحث استقلا‌ل اینجاکاملا‌ً رنگ مـی‌بازد. بنابراین از کنار کمـیته حسابرسی بـه این علت کـه وجود ندارد، نگذریم . فکر این مطلب باشیمکه حسابرسی داخلی اگر بخواهد که تا حدودی کارا باشد حتماً بایدمستقل از امور اجرایی فعالیت د. به‌عبارت دیگرقرارحسابرس داخلی زیرنظر مدیرعامل اصلا‌ً معقول نیست.زیرنظر هیئت مدیره کـه در واقع اصلی‌ترین وظیفه‌شاناجراست نیز معقول نیست. آن بحث کمـیته حسابرسی کـه اشارهد حتماً حتما بخشی از هیئت مدیره باشد کـه از اموراجرایی فاصله دارد، یعنی اعضای غیرموظف هیئتمدیره.

درارتباط با این بحث کـه حسابرسان داخلی درون مورد رعایت قوانینو مقررات هم ایفای نقش ند، مغایرتی به‌نظر نمـی‌رسد.بنابراین مـی‌توانند فعال باشند ولی این مطلب باز با بحثاستقلا‌لشان ارتباط پیدا مـی‌کند.

دررابطه با الزام بـه حسابرسی داخلی، ما متاسفانـه سابقه خوبی ازاین امر نداریم و در نـهایت نتیجه خوبی عایدنمـی‌شود. مـی‌دانید کـه در برخی شرکتهای بزرگ، حالا‌نـه الزام قانونی، ولی درون اساسنامـه چنین چیزی پیشبینیشده اما نتیجه سودمندی نداده است. فکر مـی‌کنم اگر حسابرسیداخلی را الزامـی کنیم ممکن هست کار بدتر هم بشود.

به‌نظرمـی‌رسد درون مورد برخی شرکتها، بخصوص شرکتهایی کـه بامنافع عمومـی سروکار دارند مـی‌شود الزامات خاصی پیشبینیکرد کـه شکل آن نیـاز بـه تامل بیشتر ی دارد.

 

دکترنظری‌

درهرحالالزامـی آن گرچه ممکن هست در ابتدا خیلی هم جدیگرفته نشود ولی به‌تدریج فرهنگ لا‌زم را ایجاد مـی‌کند وبسترسازی مـی‌شود.

 

کاردُر

الزامـی حسابرسی داخلی ممکن هست موثر باشد. درون امریکا، بـه اینموضوع دقیق و با توجه، نگریسته شده،، مثلا‌ً تاکید شده استکه حتماً حسابرسان داخلی گزارش خود را درون اختیـار حسابرسان مستقلقرار دهند درون حالی‌که درون ایران ما این موضوع را ممنوع مـی‌کنیم.به این خاطر من فکر مـی‌کنم راه خوبی باشد کـه آن رادر قانونتجارت بـه عنوان یک رکن معرفی کنیم. البته بین شرکتهایدولتی و خصوصی فرق وجود دارد. درون شرکتهای دولتی، درون دنیـاهم این جهت را دنبال کرده‌اند کـه هیئت مدیره از شغلهایـاجرایی فاصله بگیرد یعنی هیئت مدیرهدر شرکتها شغلهای موظف نپذیرند و به تعبیری غیرموظفبشوند و گروه دیگری از مدیران نقش اجرایی داشتهباشند.

الا‌نما مکانیزمـهایمان درون بعضی شرکتها چنین هست که مدیرعاملکه خودش عضو هیئت مدیره هست و معاونان مدیرعامل کـه گروه اجراییرا تشکیل مـی‌دهند عضو هیئت مدیره هستند، یعنی تداخلی مابین وظایف بخش هیئت مدیره و مدیراناجرایی داریم. اگر این موضوع را بتوانیم حل کنیمبعد بحث کمـیته حسابرسی قابل طرح است.

به‌هرحالالزامات قانونی درون یک بستر مناسب و به آرامـی مـی‌تواندرشد کند و زمـینـه فراهم مـی‌شود کـه هردر جایگاه خود قرار بگیرد.چنانچه تعریفی نداشته باشیم، مشخص نیست کی درون کجاقرار مـی‌گیرد. بنابراین تعریف و الزام قانونی به‌نظرمن خوب است.

ماتا الا‌ن از تعداد اعضای بیشتردر ترکیب هیئت مدیرهخیلی پرهیز داشتیم. مثلا‌ً مـی‌گفتیم درون یکسازمان 7 عضو کافی است. من درون خارج سازمانی را دیدم کـه 51 عضوهیئت مدیره داشت و به همـین خاطر درون رتبه‌بندی شرکتهانمره بیشتری بـه آن داده‌اند. بـه نظر من افزایش تعداد اعضایـهیئت مدیره مـی‌تواند کمک موثری بـه بهبود نظام راهبریشرکتها و افزایش نقش حسابرسی داخلی داشته باشد.

 

دکترکثیری‌

وظیفهحسابرسی داخلی بررسی و ارزیـابی مستمر سیستمکنترل داخلی است. فرض بر این هست که حسابرس داخلی درون تمام سالدر سازمان حضور دارد و این ارزیـابی را بـه شکل مستمر انجام مـی‌دهداما خود سیستم کنترل داخلی درون یک تعریف مختصر، مجموعهضوابطی هست که توسط مدیریت مستقر مـی‌شود که تا سازمان بهاهش برسد. این اه درون سه گروه مشخص طبقه‌بندی مـی‌شود:

1 )کاراییو اثربخشی عملیـات،

2 )گزارشگریمالی قابل اعتماد، و

3 )رعایتمقررات و قوانین.

طبیعتاًاگر درون مواردی مقررات الزام‌آور، چه دردرون‌سازمان و چه درون بیرون‌سازمان،وضع شده باشد، درون حیطه وظایف حسابرس داخلی قرار مـی‌گیردچون رعایت نشدن این مقررات ممکن هست شرکت را درون رسیدن بهاهش با مشکل مواجه د.

اماباید توجه کنیم کـه کنترل، درون خلا‌ء وجود ندارد، کنترل ابزاریـاست به منظور رسیدن بـه اه. مدیریت معمولا‌ً اهیرا وضع مـی‌کند ودر رسیدن و دستیـابی بـه ایناه، با یک سری مخاطرات و ریسکهایی مواجه است. برایـاینکه بتواند این ریسکها را مدیریت کند، کنترلهایداخلی مناسب به منظور آن وضع مـی‌کند و طبیعتاً مکانیزمـیبرای ارزیـابی این کنترلها کـه مـی‌خواهد سازمان رابه اهش برساند، ضرورت مـی‌یـابد. این مکانیزم همانحسابرسی داخلی است.

آنچه مورد انتظار سهامداران هست این هست که اطلا‌عات و گزارشی کـه به‌دستشانمـی‌رسد عاری از اشتباهات و تحریفات بااهمـیت باشد. و دیگراین‌که منابع سازمان درون جهت تحقق هدفها و ایجاد ارزش افزوده به‌کاررود. اما آیـا حسابرسی داخلی مـی‌تواند درون این فرایندنقش داشته باشد؟ آیـا از این بابت هزینـه‌ای بـه سازمانتحمـیل مـی‌شود؟

دونقش عمده به منظور حسابرسی متصور است؛ یکی نقش بازدارندگیو دیگری نقش پالا‌یش و زدودن آلودگی اطلا‌عات. حسابرسی،چه مستقل و چه داخلی، درون هر سازمان به‌لحاظ نظارتی کـه دارد واشتباهاتی کـه کشف وگزارش مـی‌کند، نقش بازدارندگی دارد و باعثمـی‌شود کـه شخص درون موقعیتی قرار نگیرد کـه مرتکب تقلب واشتباه بشود و آن‌را پنـهان د.

درفرایند گزارشگری مالی، حسابرس مستقل، از جهت اعتباردهیبه بیرون‌ سازمان و حسابرس داخلی از جهت اعتباردهی بـه درونسازمان باعث مـی‌شود کـه چنانچه اشتباهات و تحریفاتی درون گزارشـهایمالی صورت گرفته، آنـها را کشف وگزارش د که تا اصلا‌ح بشود و گزارشـهایمالی کـه قرار هست مبنای تصمـیمگیری باشند ازآلودگیـها پاک شود. حسابرسی داخلی گزارشـهای خود را بـه کمـیتهحسابرسی سازمان ارائه مـی‌دهد.

کمـیتهحسابرسی مشخصاً چند وظیفه به‌عهده دارد:

1 )حصول اطمـینان از استقرار سیستم مناسب کنترل داخلی درون شرکت،

2 )اطمـینان از ارائه گزارشـهای قابل اتکا و قابل اطمـینان ، یـاگزارشگری مالی قابل اطمـینان درون شرکت،

3 ) اطمـینان از رعایت مقررات و قوانین درون شرکت، و

4 ) تسهیل‌وظایف حسابرسی داخلی و حسابرسی مستقل درون شرکت و بهعبارتی هماهنگ مکانیزم نظارت درون شرکت .

اماآیـا درون ایران تجربه‌ای درون این زمـینـه وجود دارد ؟ما بـه واسطه مزایـای این کمـیته، درون بانک ملی اینکمـیته را ایجاد کردیم، لیکن مشکلی کـه ما دربانکها داریم این هست که بانکها عضو غیرموظف هیئت مدیرهندارند یعنی تمام اعضای هیئت مدیره موظف هستند. البتهدر قانونی کـه اخیراً بـه مجلس داده شده، پیشبینیشده کـه تعدادی از اعضای هیئت مدیره بانکها جزو اعضایغیرموظف انتخاب شوند اما فعلا‌ً چنین نیست. به منظور اینکها‌ین قضایـا شکل بگیرد و راه بیفتد و کمـیته حسابرسیبتواند کارکردهایش را انجام بدهد قرارشددر بانک ملی اعضا از متخصصینعالی‌ای انتخاب شوند کـه مستقل هستند، لذا افرادی کـه چهار نفرآنـها از حسابداران رسمـی هستند انتخاب شدند و رئیس بازرسی کلبانک کـه استقلا‌ل نسبی دارد بـه عنوان دبیرکمـیته تعیینشد. البته این از لحاظ تئوری مقصود اصلی کمـیته حسابرسیرا براورده نمـی‌کند اما کمـیته مـی‌تواند کارکردهایش رابه نوعی درون بانک اعمال مـی‌کند. بالا‌خره کار را از جاییباید شروع مـی‌کردیم. کمـیته حسابرسی یکیـاز اجزای لا‌ینفک راهبری شرکت است، به‌ویژه درون موردشرکتهای بزرگ، شرکتهای سهامـی عام، و شرکتهایی کهدربورس پذیرفته شده‌اند. این نوع شرکتها هم حتما کار را ازجایی شروع کنند. درون حال حاضر درون بعضی از شرکتها 7-8 عضو هیئتمدیره داریم کـه تعدادی ازآنـها غیرموظف هستند و مـی‌توانند شروعی به منظور کمـیته حسابرسی باشند. درون طول زمان هم بتدریجمـی‌توانیم اشکالا‌ت را برطرف کنیم.

 

دکترنظری‌

حسابرسیداخلی زمانی مـی‌تواند اثربخش باشد کـه زیر نظراعضایغیرموظف هیئت مدیره فعالیت کند. با توجه بـه اینکهشرکتهای پذیرفته شده درون بورس اوراق بهادار موظف بـه ارائه گزارشـهایمـیاندوره‌ای هستند، اگر بـه حسابرسی داخلی بها داده شودو الزامات قانونی و الزامات بورس آن را حمایت کند، سهامدار مـی‌توانداطمـینان بیشتری بـه گزارش مـیاندوره‌ای داشته باشد.

 

دکترارباب‌سلیمانی‌

در ایرانسازمانـها حسابرسی داخلی را جدی نگرفته‌اند. اگر هم واحدیبه نام حسابرسی داخلی یـا بازرسی درون سازمان وجود دارد چیزیبه جز یک اسم نیست. به‌نظر من قبل از هرچیز حتما بهفرهنگ حسابرسی داخلی بپردازیم. درون زمان حاضر، مدیرشرکت نـه نیـازی‌

داردکه بهی جواب بعد بدهد، و نـهی هم از او جوابی مـی‌خواهد.تا زمانی کـه این فرهنگ وجود داشته باشد، حتماً هر ریـالیکه خرج حسابرسی داخلی یم اعم از اینکه توسط پرسنلشرکت باشد یـا خارج از شرکت، هزینـه از دست رفته و هدر رفته است. امااگر حسابخواهی و حسابدهی وجود داشته باشد، فرهنگ به‌وجود بیـاید،حسابرسی داخلی اهمـیت بیشتری پیدا مـی‌کند.محیط سالم، محیط حسابخواهی و محیط حسابدهی به‌نظرمن بستر فرهنگی هست برای حسابرسی داخلی اثربخش، کارا،مفید و به‌درد بخور.

آیـاحسابرسی داخلی مـی‌تواند ا‌ز لحا‌ظ رعایت قوانین ومقررات هم نقشی داشته باشد؟ یکی از کارهای حسابرسیداخلی ارزیـابی مـیزان رعایت رویـه‌هاییـاست کـه در شرکت وجود دارد. رویـه‌های شرکت نمـی‌تواند خلا‌فمقررات الزام‌آور باشد. بـه این ترتیب مـی‌بینیم کهارزیـابی مـیزان رعایت قوانین به‌عهده حسابرسانداخلی است.

 

مرادی‌نیـا

یکیـاز اه مدیریت شرکت را گزارشگری قابل اعتماد ذکر کرده‌اندکه من فکر مـی‌کنم گزارشگری مالی مـهمترین چیزیـاست کـه مـی‌تواند سلا‌مت بازار سرمایـه را تضمـین کند. برایسلا‌مت بازار سرمایـه به‌طور معمول درون بورسها سه الزام قانونی مـهممطرح مـی‌شود. یکی افشای اطلا‌عات ، یکی منعمعامله براساس اطلا‌عات محرمانـه وسومـی منع دستکاری قیمتهاست. منفکر مـی‌کنم افشای اطلا‌عات از همـه مـهمتر هست چون رخدادهای دیگربه‌طور معمول درون وضعیتی روی مـی‌دهند کـه افشا ناقص باشد.واضحاست کـه سوءاستفاده از اطلا‌عات محرمانـه زمانی رخ مـی‌دهد کـه افشایکاملی صورت نگرفته باشد، یـا دستکاری قیمتها معمولا‌ً درمحیطی پرابهام و براساس شایعات امکان‌پذیر مـی‌شود.

پسبرای برخورداری از بازار سرمایـه سالم، حتما رویبحث افشا کار یم. درون رابطه با افشا، بورس الزاماتی وضع کرده استکه متاسفانـه ضمانت اجرایی ندارد. الزامات مربوط بـه افشای اطلا‌عات،لزوماً افشای اطلا‌عات مالی نیستند و بخش مـهمـی ازگزارشگری مالی، گزارشگری مـیاندوره‌ای شامل دوره‌هایسه ماهه هست که تنـها صورتهای مالی شش ماهه بـه وسیله حسابرسمستقل حسابرسی مـی‌شود. جدا از آن درون بورس الزام دیگری‌هم داریم بـه نام افشای فوری اطلا‌عات، کـه درصورت وقوع رویدادیمـهم مانند انعقاد یک قرارداد مـهم یـا مثلا‌ً درون یک شرکت معدنی،کشف ذخایر معدنی جدید، و یـا هرموضوعی کـه بتواندبه نوعی اثر قابل توجه روی قیمت سهام داشته باشد، افشا صورت مـی‌گیرد.اگر نظارت درستی روی این امور نباشد، شرکتها به‌راحتی مـی‌توانندروی قیمت سهام اثر بگذارند، یعنی با انتشار یکخبر بازار را تحت تاثیر قرار بدهند. درون این موارد حسابرسیداخلی مـی‌تواند نقش سازنده داشته باشد.

بحثدیگر زمانی هست که افشای اطلا‌عات با منافع کل سهامداران درتضاد باشد. درون کشورهای دیگر معمول هست که درون چنین مواردیـاطلا‌عات حداقل به منظور مدتی ا‌فشا نمـی‌شود و همواره منافعسهامدار ارجح است؛ اما تشخیص این امر با کیست؟ ما درون مورشا، ابهامات بسیـار جدی داریم ولی من باز فکر مـی‌کنمحسابرسی داخلی زمانی مـی‌تواند درون بحث افشای اطلا‌عاتموثر باشد کـه به عنوان یک تشکل مستقل از بدنـه اجرایی سازمانعمل کند.

 

دکترنظری‌

اگرجامعه و حرفه حسابداری و حسابرسی بـه حسابرسی داخلیـاعتقاد داشته باشد قطعاً درون طول زمان و بتدریج اصول و ضوابط کار تعیینو مشخص مـی‌شود و تدابیر لا‌زم به منظور کنترل کیفیتکار حسابرسی داخلی و اثربخشی آن درون نظر گرفته مـی‌شود. بهنظر من حسابرسی داخلی مـی‌تواند بر کیفیت گزارشگریـاطلا‌عات شرکتهای پذیرفته شده درون بورس تاثیرگذار باشد.

 

صفار

اینبحثها به‌گونـه‌ای دنبال مـی‌شود کـه گویـا هنوز این سئوالوجود دارد کـه آیـا اصلا‌ً حسابرسی داخلی لا‌زم هست یـاخیر.به‌نظر مـی‌رسد هنوز بعضیـها شک دارند، کـه آیـا درون شرکتیکه پاسخگویی الزامـی نیست آیـا حسابرسی داخلیضرورت دارد؟ من بـه موضوع از جنبه دیگری توجه کرده‌ام و آن ایناست کـه به‌هرحال حسابرسی داخلی بخشی از زنجیره نظارتاست و حسابرسی مستقل هم بخش دیگری از آن. از طرفی ایندو کاملا‌ً با یکدیگر مرتبطند.

نبودیـا عدم کارایی حسابرسی داخلی خلا‌ییجدی است؛ چرا کـه وقتی حسابرسی داخلی انجام نمـی‌شود، حسابرسی مستقل هم به‌درستی انجام نمـی‌پذیرد. ایناز اعتقادهای شخصی من هست که وقتی ما حسابرسی مستقل رامفروض و الزامـی دانستیم بی‌توجهی بـه حسابرسیداخلی اشتباهی استراتژیک هست ، یعنی اثربخشیخود حسابرسی مستقل را هم مورد تردید قرار مـی‌دهد. به‌نظر مناز این نکته نباید غافل شد.

 

کاردُر

منفکر مـی‌کنم حتما تمام اجزای مسئله را سرجای خود بگذاریمتا بتوانیم بـه یک استنباط و نتیجه درست برسیم. برایمثال ما حسابرس داخلی انتخاب مـی‌کنیم، تکلیفش را روشن مـی‌کنیمولی چون سایر ضوابط را نمـی‌بینیم، پاسخ درست نمـی‌گیریم.

درجاهای دیگر دنیـا این مسئله و دیگر مسائل را با هممـی‌بینند، اثرات یک تصمـیم را درون مجموعه سیستمارزیـابی مـی‌کنند.

درزمـینـه الزامـی حسابرسی داخلی بـه نکته‌ایـاشاره مـی‌کنم. قوه فضائیـه گزارشی داده بود کـه چند موضوع درون ایران،به جز جرایم رانندگی، جرم است. ما درون این زمـینـه مقاماول دنیـا را داشتیم از نظر تعداد موضوعاتی کـه جرم است، مرتبه بعد از ما ژاپن بود.

وقتیـالزامـی قانونی روی یک موضوع گذاشته مـی‌شود کههنوز زوایـای آن دقیق دیده نشده و جایگاه آن مشخصنیست، براو فشار مـی‌آید کـه از مسیر منحرف شود. نقش خودشرا درست خوب بازی نکند. بـه همـین خاطر حتما بگذاریمبستر و دوره تاریخی آن طی شود. ما نمـی‌توانیمالگوهای آن طرف دنیـا را مستقیم و بدون فرهنگ‌سازی سریعبه اینجا بیـاوریم.

پیشنـهادمن این هست که اول حسابرسی داخلی را بـه عنوان یک رکنمـهم مطرح کنیم و تاکید کنیم کـه در فرایند راهبریسازمان، حسابرسی داخلی مـی‌خواهیم. دوم، به‌دنبال ایناصل برویم کـه اعضای هیئت مدیره از کارهای اجراییفاصله بگیرند و هیئت مدیره استقلالش را از بخش اجراییحفظ کند. و در نـهایت بـه آنجا برسیم کـه حسابرسی داخلیکنترل‌کننده بخش اجرایی باشد و به بالا‌ترین رکن سازمان‌گزارشدهیداشته باشد.

پیشنـهادمن این هست که حسابرسی داخلی زیر نظر هیئت مدیرهباشد. حتی با فرض اینکه، این هیئت مدیره موظف ودارای مسئولیتهای اجرایی باشد.

بهبودساختار راهبری شرکتها درون ایران و تفکیک وظایف اجراییو غیراجرایی هیئت مدیره و تعیین نقشمناسب آنان موضوعاتی هست که نیـاز بـه زمان دارد.

 

دکترنظری‌

درمباحث اشاره شد کـه حسابرسی داخلی مـی‌تواند درون درون یکسازمان باشد و یـا اینکه به منظور انجام حسابرسی داخلی،از خدمات بیرونی استفاده شود. هر یک از این دو شیوهمزایـا و معایبی دارد. راه سوم تلفیقی از این‌دوتاست. بـه عبارت دیگر از خدمات موسسات حرفه‌ای برحسب لزوم و به‌منظوراصلا‌ح برخی نارساییـها استفاده شود و بدین ترتیبخدمات حرفه‌ای سایر موسسات به منظور بهبود و نقش حسابرسیداخلی به‌کار گرفته شود.

 

صفار

به‌نظرمن سه روش به منظور کار حسابرسی داخلی هست. یکی اینکهدر داخل واحد اقتصادی باشد، یکی اینکه بیرونباشد، و سومـی اینکه شرکتهای بزرگ یـا گروه شرکتها، یکموسسه مستقل اما وابسته بـه گروه به منظور این‌کار داشته باشند. به‌نظرمننحوه انتخاب هر یک از این روشـها بستگی کامل بـه خود شرکت دارد،ضمن این‌که ترکیبی از این دو هم دور از ذهن نیست.

 

دکترنظری‌

کدامـیکرا کارامدتر مـی‌بینید؟

 

صفار

بنظرمارزیـابی این مسئله خیلی مشکل است. مثلا‌ً شرکتیرا سراغ دارم کـه چند سالی حسابرسی داخلی را با نیرویسازمانی داخلی انجام مـی‌داده و چند سالی کار را بـه بیرونسپرده است، اما ارزیـابی مشخصی از این‌کار ندارد و درنـهایت مشخص نیست‌که چه اتفاقی افتاده است. بـه نظر من درون هرشرکت، و بسته بـه شرایط، شاید یکی از این چند روش یـاترکیبی از آنـها مناسب باشد.

 

کاردُر

منفکر مـی‌کنم درون شرایطی کـه هنوز فعالیت حسابرسی بهاندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته بهتر هست انجام حسابرسی داخلیدر داخل

شرکتسازمان داده شود. فکر مـی‌کنم ابتدا حتما نـهادهای حرفه‌ایحسابرسی داخلی را ایجاد و تقویت کرد. استاندارد هاییباشد کـه اگر حسابرسی داخلی توانایی لا‌زم را ندارد، درآن جایگاه قرار نگیرد. حسابرس داخلی هم دارای رفتارحرفه‌ای باشد. نـهاد حرفه‌ای وجود داشته باشد کـه فرد را مورد ارزیـابیقرار دهد. راهی باشد کـه فرد بتواند رفتار حرفه‌ای خود را مورد نقدقرار بدهد. این روش موجب مـی‌شود جایگاه حرفه‌ای حسابرسیداخلی تقویت شود. بیرون کار به‌نوعی نظارت هم نیـازدارد کـه دوباره حتما یک واحد دیگری هم درست کنیمکه خرید خدمات حسابرسی داخلی را کنترل کند.

 

دکترنظری‌

آیـاوظیفه حسابرسی داخلی را مـی‌توان بـه حسابرسان مستقلواگذار کرد؟ آیـا هدفهای مورد انتظار از حسابرسی داخلیدر صورت بیرون سپاری این‌کار به‌دست خواهد آمد؟

 

صفار

بهنظر من کار حسابرسی داخلی را مـی‌توان بـه بیرون واگذارکرد و الزامـی هم ندارد کـه انجام دهنده آن حسابرس مستقل باشد. و اگر کارحسابرسی داخلی بـه بیرون واگذار شد انجام دهنده درون صورت لزوم مـی‌تواندمثل یک واحد حسابرسی داخلی درون‌سازمانی به‌طور مستمربه انجام کار بپردازد. بـه عبارت دیگر بـه نظر من کار حسابرسی داخلیرا مـی‌توان بـه بیرون سپرد و به هدفهای مورد انتظار دست پیداکرد.

 

دکترکثیری‌

وجودیک انجمن حرفه‌ای حسابرسی داخلی مـی‌تواند موجبتحول درون حرفه حسابرسی داخلی شود. درون امریکا حسابرسان داخلیبه‌طور معمول درون انجمن حسابرسان داخلی(IIA) عضو هستند. انجمن،استانداردها و معیـارهایی را وضع مـی‌کند و اعضا موظفندآنـها را رعایت کنند.

درامریکا درون سال 1999 تحول مـهمـی درون حسابرسی داخلی اتفاقافتاد کـه لا‌زم هست به آن اشاره کنم. که تا قبل از آن مجموعه استانداردهایحسابرسی داخلی انعطاف کمـی داشت. درون این سال انجمنچارچوبی به منظور حسابرسی داخلی مشخص کرد وآن‌را چارچوبعملکرد حرفه‌ای حسابرسی داخلی نامگذاری کرد. درون اینچارچوب علا‌وه بر آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسی داخلی،استانداردهای حسابرسی داخلی نیز درون سه گروه وضع شده است.در این چارچوب تعریف جدیدی ازحسابرسی داخلیـارائه شد. درون تعریف جدید،" حسابرسی داخلی فعالیتمشاوره‌ای و اطمـینان‌دهی مستقل و بیطرفانـه هست که به‌منظورافزودن ارزش و بهبود عملیـات سازمان طراحی مـی‌شود و هدف آن کمکبه سازمان جهت دستیـابی بـه اه خود با اعمال رویکردی سیستماتیکو نظام‌مند به منظور ارزیـابی و بهبود فرایندهای مربوطبه مدیریت ریسک، کنترل و راهبری است."

اینتعریف مفهوم استقلا‌ل را کمـی گسترده‌تر کرده هست و علا‌وه بر اطمـینان‌دهی،فعالیت مشاوره‌ای را هم بـه وظایف حسابرس افزوده هست و درمجموعه استانداردها، استانداردهای خاص فعالیت مشاوره‌ای را هموضع کرده است. قبلا‌ً گفته مـی‌شد حسابرسی داخلی بایدکنترلها را رسیدگی کند ولی درون تعریف جدید حسابرسیداخلی حتما فرایندهای مربوط بـه کنترل، مدیریتریسک و راهبری را رسیدگی کند.

انجامکار حسابرسی داخلی بـه چهار صورت امکانپذیر است. یکیـاین‌که توسط یکی از واحدهای سازمان انجام شود، دیگراین‌که به‌طور کلی خرید خدمت شود، سوم‌که مجموعه شرکتهاییک گروه از خدمات یک موسسه مستقل از سایر شرکتها اما وابستهبه گروه استفاده کنند وسرانجام هم این‌که درون برخی موارد تخصصی،از خدمات بیرونی استفاده شود. هر کدام از این حالتها دارایمزایـا و معایبی هست و درون شرایط مختلف یکیـاز آنـها متناسبتر است.

به‌عنواننمونـه بـه تجربه بانک ملی اشاره کنم. درون بانکها به‌طور عموم فعالیتحسابرسی داخلی به‌وسیله اداره بازرسی کل انجام مـی‌شد.در این اداره جذب نیروهای تخصصی حرفه‌ای به‌دلیللزوم رعایت مقررات استخدامـی دشوار است. معمولا‌ً کارکنان ایناداره قبلا‌ً درون شعبه و واحدهای مختلف بانک کار کرده‌اند و استقلا‌ل حرفه‌ایکافی ندارند و از نظر تخصصی هم بیشتر درون زمـینـه مسائلبانکی باتجربه‌اند. درون بانک ملی فعالیت حسابرسی داخلیبه‌وسیله یک موسسه حسابرسی مستقل انجام مـی‌شود وکارکنان آن کاملا‌ً از کارکنان بانک منفک هستند و گزارشگری بـه صورت مستقلو بدون جانبداری انجام مـی‌شود. و نـهایتاً نظارت عالیـه‌ایتوسط ا داره بازرسی کل و کمـیته حسابرسی بانک بر آنـها صورت مـی‌گیرد.حسابرسان داخلی بانک ملی درون کنار فعالیت ارزیـابیو اطمـینان‌دهی، فعالیت مشاوره‌ای به منظور مدیریت که تا آنجا کـه ممکن هست انجام مـی‌دهند.

اربابسلیمانی‌

نـه‌مـی‌توانگفت بیرون‌سپاری فعالیت حسابرسی داخلی تنـها کاردرست هست و نـه عآن سپردن کار بـه یک واحد حسابرسی داخلیدرونِ‌سازمان. بستگی بـه این دارد کـه در چه سازمانی بـه اینموضوع نگاه مـی‌کنیم و آن سازمان چه امکاناتی دارد. به‌نظر منواگذاری فعالیت حسابرسی داخلی یـا بخشـهاییـاز آن بـه بیرون از سازمان اشکالی ندارد و شاید درون موارد معینی،راه‌حل مناسبی باشد. هر سازمان بـه تناسب نیـازها و امکانات و شرایطخاص خود حتما بررسی کند کـه واگذاری فعالیتها بـه بیرونو از جمله فعالیت حسابرسی داخلی که تا چه اندازه به منظور آنسودمند است.

امادر هرحال توجه بـه این نکته ضروری هست که انجام دهندگان فعالیتحسابرسی داخلی اگر از بیرونِ سازمان باشند درون برابر ارکانسازمان پاسخگو نیستند و مسئولیت با ارکان سازمان است. بـه عبارتیمسئولیت حسابرسی داخلی بسته بـه ساختار سازمانی بـه عهده یکیـاز ارکان سازمان هست و آن رکن به منظور انجام وظایف خود از ابزار لا‌زماستفاده مـی‌کند کـه ممکن‌است خرید خدمت تخصصی از بیرونسازمان باشد.

 

مرادی‌نیـا

اگرقرار باشد فعالیت حسابرسی داخلی جدی گرفته شود و تاچندسال آینده شاهد باشیم کـه بیشتر شرکتها حسابرسی داخلیداشته‌ باشند حتما مبانی نظری و مفاهیم مربوط بـه حسابرسیداخلی کاملا‌ً مشخص شود و همـه با آن آشنا شوند که تا بنای محکم و درستیساخته شود و لا‌زم هست از تجارب گذشته درس بگیریم و نبایدابتدا منابعی را صرف کنیم و سازوکاری را راه بیندازیمو مشکلا‌ت فراوانی را به‌وجود آوریم و سپس بـه فکر علمـی آن بیفتیم. به منظور مثال درون بحث افشای اطلا‌عات هنوز مبانینظری آن را به‌درستی تعریف نکرده‌ایم کـه شرکتها چرا ،چگونـه و چه نوع اطلا‌عاتی را حتما افشا کنند.

اگرتوسعه حسابرسی داخلی بـه صورت درست و برمبنای اصول علمـیتعریف شده انجام شود، سودمند خواهد بود.

 

دکترنظری‌

آیـادر حال حاضر سازوکاری مثل حسابرسی داخلی درون شرکتها وجود داردکه درون مورد اعتبار اطلا‌عات منتشر شده اطمـینان معقولی ایجادکند؟

مرادی‌نیـا

خیروجود ندارد. این موضوع دو بُعد دارد. یکی اطلا‌عات مربوط بهرویدادهای گذشته و دیگری اطلا‌عات مربوط بـه آینده.در مورد دومـی ایجاد اطمـینان درون مورد درستی آنـها دشوارترو پیچیده‌تر هست و به‌دلیل نبود سازوکار کنترلی، شرکتهابرای انتشار اطلا‌عات مربوط بـه رویدادهای مورد انتظار درون آینده،با هیچگونـه محدودیت جدی روبرو نیستند و با توجه بـه این‌کهاین نوع اطلا‌عات تاثیر زیـادی برروی قیمتسهام مـی‌گذارند فکر مـی‌کنم اگر شرکتی یک واحد حسابرسیداخلی سازمان یـافته داشته باشد مـی‌تواند درون ایجاد اطمـیناننسبت بـه اطلااعات مربوط بـه آینده، بالا‌خص مفروضات و مبانی پیشبینیـها،موثر با‌شد.

 

دکترنظری‌

اگرچهشباهتهای زیـادی بین حسابرسی داخلی و حسابرسیمستقل وجود دارد اما هدفهای آنـها یکسان نیست. حسابرسیداخلی خواست مدیریت شرکت و حسابرسی مستقل ضرورت و الزامقانونی است. با وجود تمام این تفاوتها، حسابرسی داخلیو حسابرسی مستقل چه آثار متقابلی بر هم دارند و حسابرس مستقل که تا چهاندازه مـی‌تواند بـه نتایج رسیدگیـهای حسابرسیداخلی اتکا کند.

 

صفار

به‌نظرمن حسابرسی داخلی پیشنیـاز حسابرسی مستقل است. درحالی کـه در هیچ‌جا بـه صراحت گفته نشده ولی اساساً سازوکارهایحسابرسی مستقل با این فرض طراحی شده کـه حسابرس داخلیوجود دارد. بنابراین اگر حسابرسی داخلی وجود نداشته یـافاقد کارایی لا‌زم باشد کار حسابرسی مستقل نیز ابترخواهد ماند. بنابراین اگر شرکتی حسابرسی داخلی ندارد به‌نظرمـی‌رسد اعتقادی بـه حسابرسی مستقل هم ندارد و اگر انجامحسابرسی مستقل را تحمل مـی‌کند از روی الزام قانونی استنـه اعتقاد بـه اعتبارافزایی خدمات حسابرسی و در نـهایتدارای ارزش افزوده بودن آن.

درنتیجه بـه نظر من رابطه این دو با هم بسیـار نزدیک است. امااین‌که وجود حسابرسی داخلی چه تاثیر عملی رویحسابرسی مستقل دارد، بخش 61 استانداردها صراحت دارد کـه حسابرس مستقل مـی‌تواندبه نتایج کار حسابرسی داخلی اتکا کند. ولی بـه نظر منبحث از این مـهمتر است؛ دوباره تاکید مـی‌کنم کـه اگر حسابرسیداخلی نباشد حسابرسی مستقل به‌درستی انجام نمـی‌شود.

 

کاردُر

بدونتردید اگر فعالیت حسابرسی داخلی به‌طور صحیح،مناسب و اثربخش انجام شود بـه کار حسابرسی مستقل بسیـار کمک مـی‌کندو موجب کاهش هزینـه‌های حسابرسی مستقل هم‌ مـی‌شود. بهنظر من به‌طور سنتی واحدهای حسابرسی درون ایران رشد کاملپیدا نکرده‌اند و در هر سازمان بسته بـه نیـازها و سابقه سازمان، واحدحسابرسی داخلی درون یک یـا چند زمـینـه معین رشدخوبی داشته ولی درون بقیـه زمـینـه‌های فعالیتحسابرسی، پیش نرفته است. درون بعضی جاها واحد حسابرسیداخلی درون زمـینـه پیشگیری از انحراف از استانداردهااثربخشی خوبی دارد ولی درون زمـینـه حسابرسی مالیممکن هست ضعیف باشد. درون نتیجه اگر واحد حسابرسی داخلیدر همـه زمـینـه‌ها قوی و موثر نباشد بـه نظر من بازهم سودمند و مفیداست و نمـی‌توانیم آن را ندیده بگیریم.

اشاره‌ایبه بحث قبلی م کـه حسابرسی داخلی تخصص ویژه‌ایـاست کـه بیرون‌سپاری آن درون مقایسه با سایر کارهایحسابداری مثل محاسبه حقوق و دستمزد، نوشتن حسابها و دفترها، و... از اولویتکمتری برخوردار است. به منظور مثال اگر کار حسابرسی داخلی بـه پیمان سپرده شده باشد و این پیمان بـه هر دلیل متوقفشود، ادامـه کار حسابرسی داخلی توسط شخص دیگر کار ساده‌اینیست.

 

دکترکثیری‌

حسابرسیداخلی و حسابرسی مستقل نقشـهای متفاوتی دارند اما مکمل یکدیگرند.حسابرس مستقل سیستم کنترل داخلی را که تا مـیزانی کـه به خطرحسابرسی مربوط مـی‌شود ارزیـابی مـی‌کند ولیحسابرسی داخلی همـه کنترلهای داخلی را ارزیـابیمـی‌کند و به موضوع کارایی و اثربخشی همـه فعالیتهایسازمان مـی‌پردازد کـه کمتر مورد توجه حسابرس مستقل است.

حسابرسمستقل به منظور این‌که بـه کار حسابرس داخلی اتکا کند بایدموضوع را ارزیـابی کند. حسابرس مستقل چهار نکته را حتما درنظربگیرد: اول، جایگاه سازمانی حسابرسی داخلی بهلحاظ استقلا‌ل و بیطرفی، دوم، حدود وظایف حسابرس داخلی،سوم، صلا‌حیت حرفه‌ای حسابرسان داخلی و چهارم این‌که آیـامراقبتهای حرفه‌ای اعمال شده هست یـا خیر. مـیزاناتکای حسابرس مستقل بـه کار حسابرس داخلی بستگی بـه نتایجحاصل از بررسیـهای یـادشده دارد. به منظور مثال درون بانک ملیحسابرس مستقل درون مورد رسیدگی بـه عملیـات شعب بـه مـیزان زیـادبه کار حسابرسان داخلی اتکا مـی‌کند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

انجامـهر کار با خطر روبروست. حسابرسی نیز مثل هرکار دیگر با خطرروبه‌روست. خطر حسابرسی سه بخش است؛ خطر کنترل، خطر ذاتی و خطر عدم‌کشف.فعالیت حسابرسی داخلی مـی‌تواند خطر کنترل را کاهش دهد. خوبکار سیستم کنترل داخلی که تا حدود زیـادی متاثر ازعملکرد فعالیت حسابرسی داخلی است. حسابرسی داخلیخود جزئی از سیستم کنترل داخلی هست اما ضامن کلیت سیستمکنترل داخلی است. هر چه فعالیت حسابرسی داخلی اثربخش‌ترباشد، اطمـینان بـه سیستم کنترل داخلی بیشتر مـی‌شودو موجب اطمـینان بیشتر حسابرس مستقل مـی‌گردد. اطمـینان بیشترحسابرس مستقل موجب کاهش حجم کار حسابرس مستقل و به‌طور طبیعی کاهشـهزینـه حسابرسی مـی‌شود.

 

دکترنظری‌

چونحسابرسی داخلی بخشی از سیستم کنترلهای داخلیواحد انتفاعی است، بنابراین عملکرد آن همانند سایر کنترلهایداخلی مورد ارزیـابی قرار مـی‌گیرد. ارزیـابیعملکرد حسابرسی داخلی به‌منظور حصول اطمـینان از کیفیتمطلوب رسیدگیـهای انجام شده ضروری است. ارزیـابیعملکرد واحد حسابرسی داخلی چگونـه حتما صورت گیرد و چهمعیـارهایی درون این ارزیـابی حتما موردتوجه واقع شود؟

 

صفار

اینبحث کـه چگونـه مـی‌توان کار یک دستگاه نظارتی را کنترل و نظارتکرد، ابعاد پیچیده‌ای دارد. اما از این پیچیدگیکه بگذریم واحد حسابرسی داخلی را بـه چند طریق مـی‌توانارزیـابی کرد. اول این‌که عملکرد آن را با برنامـه‌هاییکه از پیش به منظور این فعالیت تدوین شده مقایسهکنیم. دوم، وجود رکنی مثل کمـیته حسابرسی درون سازمان کهفعالیتهای حسابرسی داخلی را سرپرستی کند. سوم نتایجکار حسابرس داخلی هست یعنی این‌که نتایج حاصل ازکار حسابرسی که تا چه اندازه موجب بهبود کارایی و اثربخشیدر سازمان شده هست (از طریق دستیـابی بـه بازخورد عملیـاتو گزارش حسابرس مستقل کـه البته بیشتر بر جنبه‌های مالی تاکیددارد). و چهارم، پاسخهای ارائه شده درون مورد اشکالا‌ت مطرح شده بـه وسیلهحسابرسان داخلی درون بخشـهای فرعی شرکت هست که مـی‌تواندنوعی ارزیـابی تلقی شود. به‌علا‌وه وجود جامعه حسابرسانداخلی درون مجموع عامل مـهمـی به منظور نظارت حرفه‌ای عام برکارحسابرسان داخلی است.

 

کاردُر

چونفعالیت حسابرسی داخلی یکی از فعالیتهاییـاست کـه در محدوده نظام راهبری بنگاه قرار مـی‌گیرد، ارزیـابیآن هم بخشی از کل ارزیـابی نظام راهبری بنگاه است. یعنیـاگر ارزیـابی عملکرد واحد اقتصادی نشان داد کـه واحد بـه هدفهایخود دست پیدا کرده هست مـی‌توانیم بگوییم حسابرسیداخلی هم عملکرد خوبی داشته است. به منظور مثال اگر معیـارارزیـابی واحد اقتصادی، ارزش شرکت درون بازار و به عبارت دیگرقیمت سهام آن درون بورس باشد، همـین معیـار نیز برایـاندازه‌گیری عملکرد واحد حسابرسی داخلی معیـارمناسبی است. البته درون خارج بـه کمک سیستمـهای کامپیوتریمعیـارهای دقیقی به منظور ارزیـابی عملکردهمـه واحدها از جمله واحد حسابرسی وجود دارد و فرایند عملیـاتحسابرسی زیر ذره‌بین سیستم کامپیوتری هست ومعلوم مـی‌شود کجا کار خود را درست انجام داده و کجا غلط کـه البته فعلا‌ًانجام چنین کاری درون ایران مـیسر نیست.

در ایرانارزیـابی عملکرد واحد حسابرسی داخلی درون واقع انجام نمـی‌شودو درون شرکت نفت این موضوع یکی از نقطه ضعفهای سیستمماست و معیـارهای مناسبی به منظور ارزیـابیعملکرد واحد حسابرسی داخلی نداریم. البته وجود تشکلهایحرفه‌ای حسابرسی مـی‌تواند بـه حل این مشکل کمک کند.

 

دکترکثیری‌

ارزیـابیعملکرد حسابرسی داخلی بـه قاعده حتما توسط کمـیته حسابرسیو درون نبود آن توسط هیئت مدیره انجام شود و اساس آن هم مقایسهمنابع مصرف شده با بازده حاصل از آن است. اگر بخواهیم واحد حسابرسیداخلی را ارزیـابی کنیم با چهار سئوال اساسی روبروهستیم؛ آیـا به منظور حسابرسی داخلی هدف مشخصیتعریف شده است؟ آیـا دستیـابی بـه هدفهای حسابرسیداخلی موجب دستیـابی سازمان بـه هدفهای خود مـی‌شود؟آیـا کار حسابرسی داخلی آنچنان برنامـه‌ریزی شدهکه بـه هدفهای خود دست پیدا کند؟ آیـا حسابرسی داخلیدر عمل بـه اه خود رسیده است؟

شاخصهاییکه به منظور ارزیـابی عملکرد حسابرسی داخلی مـی‌توانیمبه کار بگیریم یکی زمان صرف شده به منظور حسابرسیـاست، دیگری هزینـه حسابرسی، وجود طرح حسابرسی وکارکنان و سطوح مـهارت آنـها، یـافته‌ها و پیشنـهادهای حاصل ازکار حسابرسی و در نـهایت واکنش سازمان بـه یـافته‌ها و پیشنـهادهایواحد حسابرسی از شاخصهای ارزیـابی عملکرد حسابرسیداخلی است.

 

ارباب‌سلیمانی‌

به‌طورمعمول واحد حسابرسی داخلی از کارهای خود گزارش تهیـه وارائه مـی‌کند و گزارش خود را حداقل بـه واحد رسیدگی شونده و بهرکنی کـه واحد حسابرسی را سرپرستی مـی‌کند، ارائه مـی‌دهد.از این رو مـی‌توان گفت کـه اظهارنظر و قضاوت واحدهای گیرندهگزارش، نوعی معیـار ارزیـابی عملکرد واحد حسابرسیداخلی هست و گزارش حسابرسی داخلی مبنای مـهمـی برایـارزیـابی واحد است.

 

مرادی‌نیـا

آنبخش از وظایف حسابرسان داخلی کـه به حسابرسی مالی مربوطاست معمولا‌ً توسط حسابرسان مستقل ارزیـابی مـی‌شود. اما درمورد سایر بخشـهای فعالیت حسابرسی داخلی، با توجهبه این‌که این فعالیت شرکت بازخوردی هست برای کلواحد اقتصادی، درون نتیجه اگر واحد اقتصادی بـه اه خود دست نیـابدو به‌خصوص اگر درون محیط رقابتی عملکرد خوبی نداشته باشد، قطعاًبخشی از آن بـه فعالیت حسابرسی داخلی مربوط مـی‌شودو حتما دید آیـا حسابرسان داخلی بموقع هشدارهای لا‌زمرا مطرح کرده‌اند و برای اصلا‌ح حرکت شرکت اقدامـی صورت داده‌اند یـاخیر.البته اظهارنظر روشن درون این زمـینـه نیـازمند تحقیقاست. این‌که درون حال حاضر چه تعداد از شرکتها واحد حسابرسی داخلیدارند، واحدهای حسابرسی داخلی بـه انجام چه وظایفیمشغولند، جایگاه سازمانی آنـها درون کجا قرار دارد و عملکرد آنـها چگونـهاست و وجود آنـها که تا چه اندازه بر عملکرد شرکت اثر دارد، همـه موضوعاتی استکه نیـاز بـه تحقیق دارد. بـه خاطر ندارم درون این زمـینـه تحقیقیـانجام شده باشد، لیکن سازمان بورس اوراق بهادار از این نوع تحقیقاتحمایت مـی‌کند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

توسعهحرفه حسابرسی داخلی درون کشور مستلزم بسترسازی است. بایدبین تحقیقات دانشگاهی و محیط واقعی ارتباط برقرارشود. لا‌زم هست برای توسعه مفاهیم حسابرسی داخلی، سمـینارو دوره‌های آموزشی راه‌اندازی شود. بورس اوراق بهادار مـی‌تواندموضوع را درون دستور کار خود قرار دهد و الزاماتی را درون این زمـینـهمطرح کند. تشکیل انجمن حسابرسان داخلی به‌ویژه مـی‌تواندنقش بسیـار مـهمـی درون گسترش و هدفمند حرفه حسابرسی داخلیداشته باشد.

 

دکترنظری‌

مراقبتهایتخصصی و حرفه‌ای امری مـهم و اساسی به منظور انجامحسابرسی است. با توجه بـه این‌که دامنـه وظایف حسابرسان داخلیگسترده‌تر از حسابرسان مستقل است، آیین‌رفتار حرفه‌ای مـی‌تواندعامل مـهمـی درون حیـات این رشته باشد و به‌نظر من حتی دامنـهالزامات آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسان داخلی ممکن استگسترده‌تر از حسابرسان مستقل باشد.

 

صفار

آیین‌رفتارحرفه‌ای ضامن بقای هر حرفه‌ای هست و این موضوع دیگرمختص حرفه حسابداری یـا پزشکی نیست و همـه حرفه‌ها رادربرمـی‌گیرد. بـه نظر من اصول مطرح شده درون آیین‌رفتارحرفه‌ای حسابرسان مستقل درون مورد حسابرسان داخلی هم صادق هست و تفاوت آن تنـها درون بحث استقلا‌ل است؛ بـه این معنی کـه حسابرسان داخلیچون درون استخدام هستند و باید منافع واحد اقتصادی متبوع خود را هم درنظر بگیرند، بنابراین از نظر استقلا‌ل شامل تعریف دیگریمـی‌شوند.

 

ارباب‌سلیمانی‌

شایداین تصور مطرح باشد کـه چون درون کار حسابرسی داخلی از تخصصهایگوناگون رشته‌های غیرحسابداری استفاده مـی‌شود، بعد بایدآیین‌رفتار حرفه‌ای آن دامنـه گسترده‌تری داشته باشد. بهنظر من این‌طور نیست و همـهانی کـه در محدوده فعالیتحسابرسی داخلی کار مـی‌کنند حسابرس داخلی نامـیده مـی‌شوندو آیین‌رفتار حرفه‌ای یکسانی همـه اعضای اینحرفه را مـی‌پوشاند و به عبارت دیگر آیین‌رفتار حرفه‌ایحسابرسان مستقل که تا حدود زیـادی پاسخگوی نیـاز حسابرسانداخلی است.

 

دکترکثیری‌

درامریکا قبل از این‌کهی بتواند بـه عنوان حسابرس داخلیفعالیت کند حتما آیین‌رفتار حرفه‌ای را بپذیرد.در آیین‌رفتار حرفه‌ای انجمن حسابرسان داخلی چهار اصلمشخص شده هست که عبارتند از: درستکاری، بیطرفی، رازداریو صلا‌حیت حرفه‌ای و در مقایسه با آیین‌رفتار حرفه‌ایحسابرسان مستقل، اصل استقلا‌ل حذف شده هست گرچه درون استانداردهای حسابرسیداخلی درباره آن صحبت شده است.

یکنکته اساسی درون آیین‌رفتار حرفه‌ای حسابرسان داخلیمطرح هست و آن این‌که هر حسابرس داخلی حتما استانداردهایحسابرسی داخلی کـه توسط انجمن حسابرسان داخلی وضع مـی‌شودرا رعایت کند. بـه نظر من با توجه بـه این‌که درون ایران هنوزاستانداردهای خاص حسابرسی داخلی تدوین نشده هست و ازطرفی فعالیت حسابرسی داخلی را سودمند تشخیص مـی‌دهیمبنابراین مـی‌توان توصیـه کرد کـه رعایت آیین‌رفتارحرفه‌ای حسابرسان مستقل به‌وسیله حسابرسان داخلی حداقل تازمانی کـه این حرفه انجمن و استاندارد و آیین‌رفتار حرفه‌ایخاص خود را نداشته باشد، مفید است.

 

مرادی‌نیـا

بحثدرباره آیین‌رفتار حرفه‌ای جنبه اجتماعی و فرهنگیـهم دارد. یعنی هر چه اخلا‌ق حرفه‌ای درون سایر حرفه ها،بیشتر رعایت شود قطعاً درون حرفه حسابرسی داخلی هم درجهرعایت اصول رفتار حرفه‌ای بیشتر خواهد شد. چون حسابرسیداخلی با سایر حرفه‌ها ارتباط فشرده دارد.برای این‌کهدرستکاری درون حرفه حسابرسی داخلی ارتقا پیدا کند بایدهزینـه عدم درستکاری را بالا‌ ببریم . درون کشورهای پیشرفتهشعاری وجود دارد کـه مـی‌گویند <درستکاری یک توصیـهاخلا‌قی نیست، راز ماندگاری است>. ولی اگر درون سایرحوزه‌ها اخلا‌ق حرفه‌ای رعایت نشود ، خیلی نمـی‌شوداز حرفه حسابرسی داخلی نیز انتظار سلا‌مت کامل داشت.

 

دکترنظری‌

ازهمراهی و مشارکت شما درون این بحث سازنده و پراهمـیت بسیـارسپاسگزاریم.

 

 

 

 




[هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 14 Sep 2018 22:55:00 +0000



هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست

معماران ایران - architect-persian.blogfa.com

در سال ۱۹۸۸ ممکن هست اتفاقات فراوانی رخ داده باشد ، هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست اما درون عرصه معماری این سال بـه سبب شکوفایی « واسازی » درون آن فراموش نشدنی هست . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست زیرا بـه عنوان مثال درون این سال بود کـه اندریـاس پا پاداکیس کـه ناشر « انتشارات آکادمـی » درون لندن هست در گالری تیت این شـهر گردهمایی ای بـه راه انداخت و به انتشار دو مجله کـه در این زمـینـه با وی همراه بودند دست زد . هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست مجله طراحی معماری و مجله هنر و طراحی و غیر از آن نمایشگاهی درون موزه هنر مدرن درنیویورک برپا شد کـه عنوانش معماری واساختگرایی بود . این نمایشگاه را فیلیپ جانسن بـه راه انداخت و کاتالگ آن کار مارک ویگلی بود . اما همـه این ها بـه چه منظور صورت گرفت .

از اشکالی کـه در عهای نمایشگاه بود آشکار بود کـه چیزی عجیب درون جریـان هست . مضافاً این کـه اشکال تیز برنده و شکل های تکه پاره شده داخل عها خود حکایت ازآن داشت کـه واژه « واساختگرایی » کاملاً مناسب آنـهاست . اما بـه نظر مـی رسد مشکلاتی نیز درون کار باشد درون حالی کـه در لندن عملاً واژه « واساختگرائی » کاملاً مناسب آنـهاست . اما بـه نظر مـی رسد مشکلاتی نیز درون کار باشد درون حالی کـه در لندن عملاً واژه (Deconstruction) بـه کار گرفته شد ، درون نیوریورک ویگلی از واژه واساختگرایی ( Deconstructivism ) سخن گفت . درون لندن بیشتر سخنوران و نویسندگان فرضشان بر این بود کـه فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا ، بـه نوعی وارد قضیـه هست . بـه راستی درون گردهمائی آکادمـی ، فیلمـی از وی نشان داده شد کـه مصاحبه کریستفر نریس را با این فیلسوف فرانسوی ( ژاک دریدا ) نشان مـی داد . درون نیویورک ویگلی و برخی از معمارانی کـه آثارشان بـه نمایش گذاشته بودند، از جمله فرنک گری هرگونـه ارتباطی را با دریدا انکار مـی د . بـه زعم ایشان کوشش به منظور ربط معماری ، حتی این نوع معماری با فلسفه کـه جنبه باطنی و ذهنی دارد نـه تنـها گمراه کننده هست بلکه اساساً خطا و ناصواب بود . ( یورگ گلوس برگ)

 

اما بحث اصلی دیکانستراکشن درون چیست ؟

عصیـان درون برابر باورهای قرار دادی و معمولی درون عرصه معماری و پیش از آن درون عرصه فلسفه کـه گفتیم خود شامل عرصه و رشته های وسیع تری مـی شود و در این مورد ، بیش از همـه تردید درون « خرد » و « دانایی » بـه عنوان تعیین کننده نـهایی درون تمام مباحثی کـه در جهان اندیشمندی مطرح هست به چشم مـی خورد تکیـه و تأکیدی کـه از دیرباز ، از عصر فیلسوفان کلاسیک یونان وجود داشته وبا ظهور عصر روشنگری Enlightenment و رواج اندیشـه های دکارت ، اسپینزا و لایبنیتز و فیلسوفان دیگری مانند ایشان قوت بیشتری گرفته هست و تقریباً که تا سال های اخیر اساس فکری و فلسفی مغرب زمـین را فراهم آورده و از آن مـهم تر - به منظور بحث ما - از انگیزه های اصلی مدرنیسم درون عصر معماری بوده هست .

بانیـان و صاحبنظران عرصه دیکانستراکشن با توجه بـه آن چه درون جهان هستی مـی گذرد ، گویی با حافظ بزرگ شیراز هم آواز شده اند کـه :

جهان و کار جهان جمله هیچ درون هیچ است

هزار با من این نکته کرده ام تحقیق

و از این رو بر ضد توضیحات « منطقی » گذشته شوریده اند که تا جایی کـه برنارد جومـی  ، یکی از معماران بنام دیکانستراکتیویست بخش هایی از اثر خود را درون پارک دلاویلت ، فلی یـا دیوانگی نام نـهاده هست . البته مـی توان این دیوانگی را دیوانگی شاعرانـه ای بـه تصور درآورد کـه به ویژه درون ادبیـات ما سابقه ای دیرین دارد و از تعابیر شناخته شده هست . اما منطق بر اساس خرد و دانایی از عوامل اساسی پدید آورنده معماری مدرن - و یـا اگر مطلب را درون عرصه ای وسیع تر بنگریم مدرنیسم بود . درون عین حال حتما به خاطر آوریم کـه در معماری همانند فلسفه ، اندیشـه منطقی رشد دیرینـه دارد و اساس کار بسیـاری از مظاهر معماری درون دوره های مختلف را بـه وجود آورده هست .

در معماری که تا گذشته ای نزدیک از منطق ساختمان ، از منطق سازه ، از منطق اقلیم و انطباق معماری با آن حتی از منطق زیبایی سخن فراوان گفته مـی شده و به رشته تحریر درون مـی آمده هست . اکنون با دیکانستراکشن همـه این منطق ها درون زیر سوال رفته هست . اما بـه یک نکته حتما توجه داشت و آن این کـه به زیر سوال بردن قضیـه ای ، نفی آن نیست . این نکته شاید اختلاف نظر مرا با برخی از صاحبنظران و طرفداران دیکانستراکشن بـه وجود مـی آورد . نکته واجد اهمـیت بـه اعتقاد من ، این هست که « غیر منطقی » بودن کار جهان و یـا با قول حافظ هیچ درون هیچی آن را حتما به عنوان یک واقعیت موجود مشاهده کرد و آن را بـه حساب آورد، - البته واقعیتی نامطلوب و ناستوده ولی نباید آن را بـه عنوان یک اصل پذیرفت . پذیرفتن آن بـه عنوان یک اصل راه بـه هرج و مرجی مـی برد کـه فقط مقبول آناریست ها ، شارلاتانـها و یـا بـه قول با « فارلی » « کاسبان مرگ » مـی باشد .

بسیـاری از معماران دیکانستراکتیویست نیز اگر چه درون تئوری آن را پذیرفتند ولی درون عمل، آثارشان « منطق خاص » خود را داراست . فی المثل « دیوانگی » های چومـی چندان هم « جنون آمـیز » نیست ! بـه علاوه یـاد آوریم کـه خرد و دانایی از جمله وسایل حیـاتی و بسیـار مـهمـی بوده هست که مورد استفاده آدمـی قرار گرفتند و مـی توانستند بـه کشف بسیـاری از نکات ناشناخته و چیرگی بر محیط دور و بر خود و طبیعتی سخت و بی امان - البته بـه صورتی نسبی - موفق شود . ولی بـه زیر سؤال بردن خرد و دانایی معنایش این هست ، و معنایش این مـی تواند باشد کـه همـه چیز را صرفاً با دلائل منطقی نمـی توان توضیح داد . بنابراین خرد و دانایی حتما توأم با تجربه و آزمایش و با احساس حواس ( کـه تا این جا درون موارد بسیـار توضیح ناپذیر مانده هست ) باشد . بعد پیـام پذیرفتنی دیکانستراکشن مـی تواند این باشد کـه : هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست اکنون حتما آنچه « غیر منطقی » پنداشته مـی شده نیز بـه حساب آید و « منطقی » بودن هر قضیـه ، بر اساس معیـارهای گذشته ، شرط پذیرفتن آن نیست .

تردیدی نیست کـه برخی از بانیـان و هواخواهان دیکانستراکشن راه افراط مـی پیمایند . نفی خرد و دانایی و نپذیرفتن کلی و عمومـی حکم عقل بـه دلیل آن کـه عقل نمـی تواند فتوای نـهایی باشد و هر مبحثی مـی تواند - بسته بـه معبر - تابع صدها تعبیر مختلف باشد ماهیتاً پذیرش مطلقی را بـه همراه دارد کـه دیکانستراکشن مدعی واسازی آن نیز مـی باشد . نمـی تواند  مطلقی را بـه زیر سؤال برد و مطلق دیگری را بـه جای آن برگزیند .
 ( منوچهر مزینی )

دیکانستراکشن درون فارسی بـه ساختارزدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیـان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمـه شده هست . شاید این کثرت اسامـی بـه دلیل آن باشد کـه دیکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی بـه دال و مدلول و هر نوع متنی دارد و شاید هم بـه دلیل آن هست که هنوز ابهامات و سؤالات زیـادی درون مورد دیکانستراکشن درون کشور ما وجود دارد .

از آنجایی کـه مبانی دیکانستراکشن مستقیماً از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و با لحاظ آشنایی نسبتاً اندک معماران با فلسفه این مکتب ، به منظور استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم هست فلسفه دیکانستراکشن و مـهم تر از آن ، زمـینـه های نظری این نحله فکری تبیین شود .

در نیمـه اول قرن بیستم مـهمترین مکتبی کـه ادامـه دهنده فلسفه مدرن محسوب مـی شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر (۱۹۸۰ - ۱۹۰۵ آشنایی ذاسیبذبذ) ، فیلسوف فرانسوی ، پایـه گذار این مکتب هست . او خردگرایی مدرن ، کـه توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد بـه خرد استعلایی (Transendental Mind) هست . از نظر وی ، « فرد ماهیت خویش را شکل مـی دهد و نباید از این عامل درون مسیر شخصیت فرد غافل ماند … سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمـی دانست . بـه نظر او آدمـی آزاد هست هر چه مـی خواهد اختیـار کند و به همـین جهت هست که حتما او را مسئول انتخاب های خود دانست » .

از نیمـه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی بـه نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب درابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد .

ساختارگرایی واکنشی درمقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن هست . ساختارگراها معتقدند کـه عاملی مـهم تر از ذهن وجود دارد کـه پیوسته مورد بی مـهری قرار گرفته و آن ساختار زبان هست . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، مـی حتما ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیـار مـهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان هست . انسان بـه وسیله زبان با دنیـای خارج مرتبط مـی شود . هر ذهنیتی موکول بـه ساختار زبان هست . لوی استراوس ، زبان و ساختار آن را درون فهم ماهیت ذهن آدمـی سخت واجد اهمـیت شمرد و گفت : « تحلیل ساختارهای ژرف پدیده های فرهنگی بـه آدمـی مدد مـی رساند که تا ساخت و کار آن را بشناسد و از این رهگذر بـه رموز تحولات اجتماعی و فرهنگی واقف گردد . بـه نظر او ، ساختارهای فرهنگی از انگاره های زبانی پیروی مـی کنند » .

استراوس ماهیت بشر ، رسالت بشر و آزادی بشر را کـه سارتر مطرح کرد ، بـه زیر سؤال برد . از نظر استراوس ، سارتر موجودی هست پاریسی با بینش پاریسی . استراوس مـی گوید : « ژان پل سارتر ذهنیت و شعور تکوین یـافته درون محیط های دانشگاهی پاریس را بـه کل بشریت و در همـه نقاط عالم و در سراسر تاریخ تعمـیم داده و تعینات تاریخی را نادیده گرفته هست . » . استراوس بـه آمریکای جنوبی سفر کرد و ساختارهای ذهنی و زبانی قبایل بومـی آمازون را مطالعه نمود . بعد از بازگشت ، کتابی بـه نام ذهن وحشی بـه رشته تحریر درآورد . از نظر استراوس ، ذهن بدوی دارای منطق خاص خودش هست و قوی تر مـی باشد . اگر بـه عقیده دکارت همـه چیز اگاهانـه شکل مـی گیرد ، بـه نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانـه نیست ، همـه آنـها درون ساحت ناخودآگاه شکل مـی گیرد و مؤلفی ندارد . استراوس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سؤال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی هست خردورز ، از نظر استراوس انسان موجودی هست فرهنگی و ماهیت انسان درون بستر فرهنگ شکل مـی گیرد ، لذا جهت رهیـافت بـه ماهیت بشر ، حتما زبان ، فرهنگ و قومـیت را مطالعه کنیم .

به طور کلی ، « روش ساختارشناسی ، یـافتن و کشف قوانین فعالیت بشری درون چارچوب فرهنگ هست که با کردار و گفتار آغاز مـی شود . رفتار و کردار نوعی زبان هست . بـه همـین دلیل ساختارگراها ، ساختارهای موجود درون پدیده ها را استخراج مـی کنند » ، چنانچه ژان پیـاژه (۱۹۸۰ - ۱۸۹۶) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی درون مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .

اگر چه مکتب ساختارگرایی فلسفه و جهان بینی مدرن را مورد شک و تردید قرار داد ، ولی خود این مکتب نیز مورد سؤال و نقد فلاسفه پست مدرن و خصوصاً پساساختارگراها قرار گرفت . چنانچه مـیشل فوکو ، کـه خود از بطن ساختارگراها ظهور کرد ، درون مورد مکتب فوق مـی گوید : « کلیت بخشیدن بـه ساختارها ما را از مسائل عینی فرهنگ و جامعه غافل مـی کند . منطق آنـها منطق خشکی هست و بـه ما اجازه نمـی دهد بـه هویت ها درون دوران های مختلف توجه کنیم » . لذا مکتب ساختارگرایی را مـی توان یک مکتب بینابین دو مکتب مدرن و پست مدرن تلقی کرد .

مکتب دیکانستراکشن ، کـه یکی از شاخه های مـهم فلسفه پست مدرن محسوب مـی شود ، نقدی بـه بیشن ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن هست . مکتب دیکانستراکشن جزو زیر مجموعه پساساختارگرایی هم محسوب مـی شود . زیرا اکثر اندیشمندان این مکتب ، پرورش یـافته دوره ساختارگرایی مـی باشند . پساساختارگراها منطق گرایی افراطی ساختاری و افراط ساختارگرایـان درون مورد ساختار را مورد پرسش قرار مـی دهند . پساساختارگراها معتقدند کـه «اهمـیت و پویـایی زبان حتما در سیلان و ناپایداری معناها جست و جو گردد » .

« سوسور مدعی بود کـه دال و مدلول چنان با یکدیگر پیوند دارند کـه گویی دوروی یک سکه هستند » . ولی رولان بارت ، فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی درون مورد دال (دلالت کننده ) و مدلول ( دلالت شونده ) معتقد هست « دال بـه مثابه همتا و همسفر دقیق مدلول نیست » .

مکتب فکری دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( ۱۹۳۰) فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایـه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف هست و معتقد هست که وقتی ما بـه دنبال ساختارها هستیم ، از متغیرها غافل مـی مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومـی هر لحظه تغییر مـی کند ، بعد روش ساختارگراها نمـی تواند صحیح باشد . دریدا از سال ۱۹۶۷ ، یعنی زمانی کـه سه کتاب او منتشر شد ، درون مجامع روشنفکری و و فلسفی غرب مطرح گردید . این یـه کتاب عبارتنداز: گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی . درون این کتاب ها هدف اصلی دریدا حمله بـه ساختارگرایی استراوس و پدیدار شناسی هوسرل بود . از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی هست و درون حال حاضر پویـای خودش را از دست داده هست .

به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمـی کند ، زیرا مؤلف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یـا هر کـه آن را قرائت کند ، مـی تواند دریـافتی متفاوت از قصد و هدف مؤلف داشته باشد . « نوشتار مانند فرزندی هست که از زهدان مادر  ( مؤلف ) جدا شده . هر خواننده ای مـی تواند برداشت خود را داشته باشد » .

از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی به منظور انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقاً همان مفاهیمـی را کـه در ظاهر بیـان مـی کند ندارد . متن بـه جای انتقال دهنده معنا یک خالق هست . بـه همـین دلیل درون بینش دیکانستراکشن ، ما درون یک دنیـای چند معنایی زندگی مـی کنیم . هر معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت مـی کند .

تقابل های دوتایی موضوع دیگری هست که دریدا نقد کرده هست . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره درون فلسفه غرب مطرح بوده هست . از زمان افلاطون تاکنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته هست . ولی بـه نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیـاه و سفید و مسئله یـا این یـا آن را مردود مـی داند .

به عنوان مثال ، درون فلسفه غرب همـیشـه گفتار بر نوشتار بـه دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته هست . ولی بـه عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمـی کند . بلکه شنونده و یـا خواننده متن هست که با توجه بـه ذهنیت و تجربه خود این معنا را کـه مـی تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یـا مؤلف باشد مشخص مـی کند ، لذا لزوماً گفتار بر نوشتار ارجح نیست .

باید عنوان شود کـه تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی هر از دیکانستراکشن مـی تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تأویل شود . ولی درون این جا چند نمونـه از مباحثی کـه در مورد دیکانستراکشن عنوان شده ذکر مـی شود .

حسینعلی نوذری ، نویسنده و نظریـه پرداز معاصر مـی نویسد : « شالوده شکنی ، ساخت گشایی ، روش یـا متد تحلیل پست مدرن ، هدف آن گشودن یـا باز تمام ساختارها یـا شالوده ها هست . مکتب شالوده شکنی ، متن را بـه اجزاء و یـا پاره های مختلف آن تفکیک کرده و آنـها را از هم مجزا ساخته و عناصر متعدد و متشکله ان را پاره مـی کند و از این طریق تناقضات و مفروضات آن را آشکار مـی سازد » .

دکتر محمد ضیمران مؤلف کتاب دریدا و متافیزیک حضور ، مـی نویسد : « قرائت یک متن چیزی هست شبیـه پی جویی آن چه درون محاق غیـاب و نسیـان قرار دارد و این را مـی توان غایت بن فکنی شمرد . » .

دکتر ضیمران نظردریدا را درون این مورد چنین مـی نویسد : بنیـان فکنیروشی هست که آدمـی را از خواب یقین آور دکارتی بیدا مـی سازد و وثوق و اطمـینان خیـالی را از او سلب نموده و دغدغه تازه ای مـی آفریند » .

خود دریدا مـی گوید : « دیکانستراکشن یک متن بـه معنای بیرون کشیدن منطق ها و استنباطات مغایر با خود متن هست . درون واقع گسترش درک مجازی هست » .

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنـهان از بطن متن است. این تفسیرها و تأویل ها مـی تواند با یکدیگر و حتی با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدیدآورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا درون بینش دیکانستراکشن ، آنچه کـه خواننده استنباط و برداشت مـی کند واجد اهمـیت هست و بـه تعداد خواننده ، برداشت ها ، و استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص مـی کند و نـه نویسنده . ساختاری ثابت درون متن و یـا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان هست .

شخصی کـه این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آین ، معمار معاصر آمریکایی هست . آین نـه تنـها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی کـه ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را بـه صورت یکی از مباحث اصلی درون طی دهه هشتاد مـیلادی درآورد .

آین درون مقاله ای بـه نام « مرز مـیانی » ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را بـه باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده هست . بـه عقیده آین ، بحث ارزشی هگل درون مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر درون جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه ، فروید ، هایدگر ، ودریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند .

علم قرن نوزده و یقین علمـی آن دوره دیگر اعتبار خود را از دست داده هست . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین واصل عدم قطعیت ورنر هایزنبرگ ، دریـافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده هست . لذا اگر معماری علم هست ، حتما این معماری بر اساس علم و فلسفه امروز و دریـافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز ما حتما از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان کـه معانی ، مفاهیم و نمادها درون علم و فلسفه عوض شده ، درون معماری نیز حتما عوض شود .

آین معتقد هست که مدرنیست ها مدعی هستند کـه مدینـه فاضله را حتما در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز بـه دنبال این مدینـه فاضله درون گذشته هستند ، ولی معماری امروز حتما این مدینـه فاضله را درون شرایط امروز پیدا کند . درون این مورد وی از واژه «Presentness » بـه معنای « اکنونیت » استفاده کرده و معتقد هست که معماری درون هر زمان و مکان حتما اکنونیت داشته باشد . متعلق بـه زمان و مکان حاضر باشد .

برای رسیدن بـه شرایط فوق ، حتما قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی کـه این قوانین قراردادی هستند و نـه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنـها ممکن هست . حقایق و نمادهای گذشته حتما شکافته شوند ( دیکانستراکت شوند ) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنـها استخراج شود .

پیتر آین بر این باور هست که درون زندگی امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ابهام وجود دارد . نمـی توان از یکی به منظور استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها مـی بایست درون ساحت معماری بـه عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما بـه نمایش گذاشته شود .

در گذشته و همچنین درون معماری مدرن و پست مدرن آنچه کـه حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید بودن و سودمندی بوده هست . درون این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه کـه مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایـهام ، بی ثباتی ، فریب ، زشتی و عدم سودمندی هست . معماری امروز ما حتما منعکننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه کـه درمعماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ماست .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این هست که برنامـه و مشخصات طرح مورد مطالعه وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای کـه سایت درون آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانـه قرار مـی گیرد . درون مرحله بعد تفسیرها و تأویل های مختلف از این مجموعه مطرح مـی شود . درون نـهایت کالبد معماری بـه صورتی طراحی مـی شود کـه در عین برآورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده درون فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی بـه صورت یک مجموع چند معنایی ، ابهام برانگیز ، متناقض و متزلزل ارائه مـی شود ، کـه خود طرح زمـینـه را به منظور تفسیر و تأویل بیشتر آماده مـی کند .

آین درون مقاله « مرز مـیانی » از واژه « Catachresis » استفاده کرده کـه به معنای دو پهلو یـا ایـهام هست . دو پهلو مرز مـیانی هست . درون دو پهلو یـا ایـهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این هست و هم آن - نـه این هست و نـه آن . آین درون این مقاله مـی نویسد : « دو پهلو حقیقت را مـی شکافد و این امکان را مـی دهد کـه ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده هست » .

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری ونر (۱۹۸۹ - ۱۹۸۲) درون شـهر کلمبوس آمریکا هست . درون مسابقه ای کـه در سال ۱۹۸۲ به منظور طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آین شرکت د .

سایت این ساختمان درون قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایـالتی اهایو درون سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویـان دانشگاه درون آن هست . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمان های موجود درون سایت قرار دادند . ولی درون کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آین بـه گونـه ای بود کـه فضای باریک بین دو ساختمان موجود درون سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر ان کـه طرح وی بـه عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی درون معماری بـه نام سبک دیکانستراکشن درون مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت .

آین درون تبیین طرح خود عنوان کرد کـه این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتاً متفاوت است. یکی دانشجویـان و هنرمندان دانشگاه کـه کارهای خود را دراین ساختمان ارائه مـی کنند و دیگری شـهروندان و عامـه مردم شـهر کـه به دیدن این آثار مـی آیند . لذا دو کد یـا نشانـه به منظور هر یک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای شبکه شظرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شـهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت بـه یکدیگر ۱۷ درجه اختلاف زاویـه دارند . لذا هر دو شبکه بـه عنوان نشانـه ای ازهر یک ازاین دو قشر درون محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی درکالبد معماری ساختمان بـه گونـه ای نمایش داده شده کـه هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارند و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود درون آن جایگزین شده اند .

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان درسایت ، آین متوجه پی های یک بنای قدیمـی شد کـه مربوط بـه دانشکده نظامـی بود . این بنا درون دهه پنجاه مـیلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن درون زیر خاک درون محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشتد ، ولی آین با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود ، بـه عنوان بخشی از متن موجود ، کـه همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را بـه صورت کالبدی نمایش داد . لذا درون طرح آین ، بخش هایی از ساختمان دانشکده نظامـی ، کـه شبیـه یک قلعه نظامـی بود ، درون قسمت سردرورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری ونر باایی و بازسازی شد .

در طرح این مرکز هنری ، آین برخلاف سایرین توجه خود را معطوف آن چیزی نمود کـه در نگاه اول و قرائت نخست بـه نظر نمـی آمد . وی با کنکاشی موشکافانـه ، مواردی همچون تناقضات ، دوگانگی ها و مسائل و تفسیرهای حاشیـه ای را عیـان و عریـان نمود . بـه چه دلیل ؟ بـه دلیل آن کـه معماری حتما نمود کالبدی ذهنیت و بینش زمان خود - درون این مورد دیکانستراکشن - باشد .

معماری دیکانستراکشن بـه عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتاً کوتاهی داشت و از حدود یکی دهه فراتر نرفت ، ولی تأثیر شگرف و بنیـادین بر شیوه طراحی و نوع باایی معنی و تفسیر درون حوزه معماری داشت . این سبک بـه عنوان پیش زمـینـه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیـهانی بود .

از دیگر معماران این سبک مـی توان از فرانک گهری ، زاهاحدید ، رم کولهاس و برنارد چومـی نام برد .

در حوزه معماری ، اشکال و طرح های مختلف دیکانستراکشن مدت بیش از یک دهه هست که درون دانشکده های معماری درون ایران ارائه شده هست . چند نمونـه ازساختمان ها بـه این سبک نیز درون تهران اجرا شده ، ولی این کـه طرح این ساختمان ها درون پی پاسخ بـه چه مسائلی بود ، بر نگارنده مشخص نیست .




[هویت از چه اجزایی تشکیل شده چگونه شکل گرفتهاست]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 06 Aug 2018 23:05:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com