بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر یـادش بخیر - شعری از شاعر گرانقدر جناب آقای علی کفشگر | صدای شاعر - dalfak.com | رفت رو با علی on Instagram - mulpix.com | لذت شعر on Instagram - mulpix.com | گیلان ، دیـــار بــی خــزان [آرشيو] - P30World Forums ... |

بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

یـادش بخیر - شعری از شاعر گرانقدر جناب آقای علی کفشگر

در حال بارگزاری....

دانلود کد ویدیو اشتراک بیشتر

287 0

اشعاری از جناب آقای علی کفشگر تقدیم بهانی کـه در این روز های حساس بسیجی ماندند -


. بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر . بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر : بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر ، بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر




[بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 18 Aug 2018 03:24:00 +0000



بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

صدای شاعر - dalfak.com

قوانین و مقررات گزارش تخلف تماس با ما
کلیـه مسئولیت ویدیو های منتشر شده با منتشر کننده آن مـی باشد
دالفک - Dalfak . بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر . بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر : بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر ، بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر




[بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 22 Jul 2018 09:33:00 +0000



بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

رفت رو با علی on Instagram - mulpix.com

رفت رو با علی on Instagram

Unique profiles

86

Most used tags

Total likes

0

Top locations

حرم کاظمـین, النجف الاشرف, Zagreb, Croatia

Average media age

286.8 days

to ratio

11.5

Media Removed

. بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر نشسته بودیم بـه تماشای تعزیـه .... بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر از همان اول کـه اسرای سیـه پوش پا درون مـیدان گذاشتند دیدم کـه بازیگر نقش شمر چشمان خیسش را پاک مـیکرد گناهی ندارد بنده خدا کـه بعد از این همـه تمرین نمـیتواند جلوی خودش را بگیرد شاید لحظه ای درون ذهنش قیـاس کرد این اسرا را با زن و فرزندان خودش فقط قیـاس کرد کـه به این حال افتاد جمعیت ... .
نشسته بودیم بـه تماشای تعزیـه ....
از همان اول کـه اسرای سیـه پوش پا درون مـیدان گذاشتند
دیدم کـه بازیگر نقش شمر چشمان خیسش را پاک مـیکرد
گناهی ندارد بنده خدا کـه بعد از این همـه تمرین نمـیتواند جلوی خودش را بگیرد
شاید لحظه ای درون ذهنش قیـاس کرد این اسرا را با زن و فرزندان خودش
فقط قیـاس کرد کـه به این حال افتاد
جمعیت اشک مـیریختند و حال عجیبی داشتند...
نوبت طفل شش ماهه رسیدتعذیـه خوان طفلی را درون آغوش کشید
صدای گریـه جمعیت بالا گرفت، بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر طفل سوزناک گریـه مـیکرد
گویی واقعا تشنـه بود و دلتنگ آغوش مادر دستور شکافتن گلوی طفل بـه حرمله داده شد!
بازیگر نقش حرمله تیر را درون کمان آماده مـیکرد
به یکباره جوانی با هیبت نیرومندی از مـیان جمعیت برخواست و فریـاد کشید تیروکمانت را زمـین بگذار ملعون مادرم از حال رفت!
جوان گریـه کنان و هق هق زنان با صدای بلندی فریـاد مـیکشید جمعیت سکوت اختیـار کرد
بازیگر نقش حرمله با آن هیکل و هیبت رنگ از رخساره اش پرید و
روی زمـین نشست و رو بـه بازیگر نقش شمر کرد و زجه مـیزد و مـیگفت نمـیتوانم،
کار من نیست
مادرش فقط با دیدن صحنـه ای ساختگی از حال رفته بود
و من بـه رباب فکر مـیکردم کـه کودکش را درون این حال دیده بود
مادرش از حال رفت و با آب قندی دوباره حالش خوب شد
و من بـه زینب کبری فکر مـیکردم کـه با لبهای خشکیده درون تل زینبه
زیر آفتاب سوزان گلوی برادر زاده اش را نظاره مـیکرد
مادرش از حال رفت کـه اینگونـه پسر جوان رگ غیرتش ورم کرد و طاقت نیـاورد
ومن بـه حسین فکر مـیکردم بـه ابوالفضل العباس بـه علی اکبر کـه با آن
همـه غیرت حتما و مادر و انشان را تنـها مـیگذاشتند...
مادرش فقط صحنـه ای ساختگی را دید و از حال رفت ...
جوان شیعه علی ست و حق داشت فریـاد بکشد ، شیعه علی روی مادر حساس است
قلم مـیگوید این متن را همـینجا رهایش کن
که اگر ادامـه دهی مـیرسی بـه در و دیوار و پهلوی شکسته ...
رهایش کن کـه مـیرسی بـه مولایت علی
رهایش کن کـه قلم تو بیچاره هست برای نوشتن از علی و مصیبت هایش
رهایش کن کـه قلم تو بیچاره هست برای نوشتن از این همـه عشق بی کران.....
رهایش کن کـه اینجا به منظور نوشتن از علی و آل علی هوا کم است...
علی_سلطانی

Read more

#رواني #عشقتو_دارم_روانی #پرچمدار از کوزه همان برون تراود کـه در اوست..... وقتی صحبت از مکتب سرخ مـی کنیم یعنی که تا پای جان با تمام ناملایمات و کم و کاستی ها و بی عدالتی ها مـی مانیم و مـیجنگیم و حمایت مـی کنیم و مودبانـه کری مـیخونیم .... اما درون مقابل فحش و ناسزا مـیشنویمو با خودمون فکر مـی کنیم خدارو ... #رواني
#عشقتو_دارم_روانی
#پرچمدار🚩🚩🚩🚩🚩🚩 از کوزه همان برون تراود کـه در اوست.....
وقتی صحبت از مکتب سرخ مـی کنیم یعنی که تا پای جان با تمام ناملایمات و کم و کاستی ها و بی عدالتی ها مـی مانیم و مـیجنگیم و حمایت مـی کنیم و مودبانـه کری مـیخونیم ....
اما درون مقابل فحش و ناسزا مـیشنویمو با خودمون فکر مـی کنیم
خدارو شکر کـه از کتاب لاتی ادب و مرامش رو یـاد گرفتیم...
چونکه ما تاریخی بـه وسعت دهداری ها و عمو محراب ها داریم و حرفمون رو توو زمـین مـیزنیم...
یک آسمون پرستاره سرخ
سرمون بالاست که تا ابد با ادب
به پای این عشق سرخ مـیمونیم که تا قیـامت
پرچمش بالاسرمون که تا زنده ایم
ماییم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یـا علی که تا پاي جونمون دوست داريم
پرسپوليسم اي محبوب قلبها
بي وجودان را وجودم ارزوست
بي خيال همـه اونايي رو كه .......بي ادبن
ما بـه كسي بي ادبي نمي كنيم
اهل بي ادبي كردنم نيستيم
ولي پاش بيوفته خودتم سلطان
اين حرفام خودمونو پرسپوليس
رو عشقه دمـه همتونم گرم
مرسي از امير علي پرسپوليسي
وحيد جونم عشقين داداشا با
اين كيليپ قشنگتون پرچمتونم
هميشـه بالا .اهان يادم رفت
بگم رفيق پرسپوليسمونم
سروره استقلاله حالا مي گي
چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ #من_يك_پرسپوليسى_متعصب_و_بافرهنگم
كري ازاد بي ادبي ممنوع 👍🏻🚩
@sobhan1361
@amiraliperspolis99
@vahid____20
@mohammadnoori14

Read more

Advertisement

Media Removed

. دید داره مـیریزه یـه نیگا بـه پایین انداخت گفت : بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر بدو چند که تا تیر چوبی بزار پاش نریزه پایینی گفت : اوستا ، از اول اگر شاغول و تراز گذاشته بودیم کج نمـی رفت ! حالا هم کـه کج رفته و خشت سی و نـهم هستیم حتما بریزیمش و از اول درست حسابی با شاغول و تراز خشت اول رو درست بگذاریم . اوستا یـه نیگاهی بـه پایین انداخت ... .
دید داره مـیریزه
یـه نیگا بـه پایین انداخت گفت :
بدو چند که تا تیر چوبی بزار پاش نریزه
پایینی گفت :
اوستا ، از اول اگر شاغول و تراز گذاشته بودیم
کج نمـی رفت !
حالا هم کـه کج رفته و خشت سی و نـهم هستیم
باید بریزیمش و از اول درست حسابی با شاغول و تراز خشت اول رو درست بگذاریم .
اوستا یـه نیگاهی بـه پایین انداخت و گفت :
گور بابای صاحابش
ولکن بزار این ردیف خشتو بزاریم وکارو تموم کنیم پولمون رو بگیریم بریم
پایینی گفت : اوستا خودمون خراب کنیم بسازیم صدمـه اش کمتره که تا اینکه خودش بی هوا یکهو بریزه !!! اینطوری مـیریزه رو سرمون یـهو آوار مـیشـه
اوستا پوزخندی زد و گفت نترس من مـی پرم اونطرف چیزیم نمـیشـه .
پایینی با خودش فکری کرد و دید اوستا مـیتونـه بپره ولی خودش نمـیتونـه فرار کنـه مـیره زیر آوار !
نمـیخواست زیر پای اوستارو بکشـه
ولی مجبور شد اینکار رو ه !
اوستا افتاد و مرد !
پایینی یـه نیگاه بـه پایین انداخت و نفس راحتی کشید ، اگر اینکارو نمـیکرد
پایینی های هفتاد و نـه ملیون طبقه ! توی هر طبقه آوار مـیشدن رو سر طبقه بعدی !
خشت اول چون نـهد معمار کج
تا یجایی مـیره دیوار کج ! اما بـه ثریـا نمـیرسه ! کـه بخواد کج باشـه حتی !
مـی ریزه :) یـا حواستون باشـه دیوار نریزه روتون یـا از ساختمون خارج شید
ریخت آخرش بعد از خشت چهلم این دیوار
علی گنجی ( ارنست اسکوبار )
#bwxiii #bwxiiigroup #blackandwhite #bnw
Copyright BWXIII

Read more

Media Removed

یـا کعبة الرزایـا کیست زینب آسمان درون مَحضَرَش اُفتاده هست پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده هست شام چیزی نیست که تا ویران کُنَد با خطبه‌اش بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده هست چادرش را مـی‌تکاند مـی‌تکاند کوفه را کیست زینب کوفه  یـادِ حیدرش اُفتاده هست مـی‌کَنَد از جا زمـینِ شام را با کاخ‌ها راهِ ... یـا کعبة الرزایـا

کیست زینب آسمان درون مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است

شام چیزی نیست که تا ویران کُنَد با خطبه‌اش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
چادرش را مـی‌تکاند مـی‌تکاند کوفه را
کیست زینب کوفه  یـادِ حیدرش اُفتاده است

مـی‌کَنَد از جا زمـینِ شام را با کاخ‌ها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده هست  کیست زینب لحظه‌هایی کـه علی درون رزم بود
ذوالفقار اینَک بـه دستِ ش اُفتاده است

قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است

مرتضیٰ بر دستمالِ زردِ خود مـیزد گِره
یـا کـه زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است

هرکجا مـی رفت چشمـی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایـه‌یِ آب آورش اُفتاده است

کارِ او پیغمبریِ کربلا که تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ ش اُفتاده است
یـادِ ایـامـی کـه شد سایـه برادر با سرش
ظهر درون گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است

داشت بر لباسی را کـه مادر داده بود
یـادِ مادر یـادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو بـه قبله بستر هست و رو بـه دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است

بادِ گرمـی مـی‌وزید و بویِ سیبی مـی‌رسید
دید از تَل آنطرف‌تَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهواره‌ای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی مـی‌رود از کربلا
مـی‌رود با ی کـه زیوَرَش اُفتاده است

مـی‌شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است

خُطبه‌اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است

زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
#حسن_لطفی

Read more

Media Removed

تیم ملی بسکتبال سه نفره بانوان قهرمان رقابت‌های غرب آسیـا شد رقابت های بسکتبال ۳ نفره بانوان غرب آسیـا با قهرمانی تیم ملی بسکتبال بانوان ایران بـه پایـان رسید. بـه گزارش روابط عمومـی فدراسیون بسکتبال، رقابت های بسکتبال سه نفره غرب بانوان آسیـا کـه در بیروت پایتخت لبنان آغاز شده بود لحظاتی پیش با قهرمانی ... 🏆تیم ملی بسکتبال سه نفره بانوان قهرمان رقابت‌های غرب آسیـا شد 🏆 رقابت های بسکتبال ۳ نفره بانوان غرب آسیـا با قهرمانی تیم ملی بسکتبال بانوان ایران بـه پایـان رسید. 🏆 بـه گزارش روابط عمومـی فدراسیون بسکتبال، رقابت های بسکتبال سه نفره غرب بانوان آسیـا کـه در بیروت پایتخت لبنان آغاز شده بود لحظاتی پیش با قهرمانی تیم ملی ایران بـه پایـان رسید. تیم ملی بانوان ایران درون فینال این رقابت‌ها مقابل سوریـه بـه مـیدان رفت و در حالی کـه روز گذشته از همـین تیم شکست خورده بود این بار با نتیجه ۱۸ بر ۱۵ حریف را شکست داد و به مقام قهرمانی رقابت های بسکتبال ۳ نفره بانوان غرب آسیـا رسید. تیم ایران درون این رقابت‌ها دیروز ابتدا لبنان را شکست داد و در دومـین مسابقه بـه مصاف سوریـه رفت و مغلوب شد. درون سومـین مسابقه نیز مقابل عراق بـه پیروزی دست یـافت که تا به نیمـه نـهایی صعود کند. بانوان بسکتبالیست ایرانی درون مرحله نیمـه نـهایی نیز امروز لبنان را از پیش رو برداشتند که تا ضمن صعود بـه فینال سهمـیه رقابت‌های قهرمانی آسیـا را بـه دست بیـاورند.
تیم ایران درون فینال رقابت های بسکتبال ۳ نفره بانوان غرب آسیـا نیز ۱۸ بر ۱۵ سوریـه را شکست داد و به مقام قهرمانی رسید.
تیم ایران با ترکیب تینا عیسائیـان، سعیده علی، مژگان خدادادی و معصومـه اسماعیل زاده و با هدایت نیکا بیک لیک لی درون رقابت های بسکتبال بانوان سه نفره غرب آسیـا شرکت کرده بود.
🏆🏀🏆🏀🏆🏀
#نيكابيكليكلي
#مربي
#گرگان
#تيم_ملي3/3

Read more

Media Removed

یک/دوستان ،در شبکه سه، جشنواره نظرسنجی بر پاشده ...آهنگ فصل بهار کـه قسمت آخرش با صدای بهارآمـیز مرتضی پاشایی عزیز ،مزین شده ،در این نظرسنجی هست لطفا این کد رو شماره گیری بفرمایید: #۸۳۱*۱۶۲* بعد از شماره گیری ،پیـامِ ارسالِ موفقِ کد به منظور شما مـیاد و بعد طی پیـامکی، لینک پیـام رسان سروش براتون فرستاده ... یک/دوستان ،در شبکه سه، جشنواره نظرسنجی بر پاشده ...آهنگ فصل بهار کـه قسمت آخرش با صدای بهارآمـیز مرتضی پاشایی عزیز ،مزین شده ،در این نظرسنجی هست
لطفا این کد رو شماره گیری بفرمایید: #۸۳۱*۱۶۲*

بعد از شماره گیری ،پیـامِ ارسالِ موفقِ کد به منظور شما مـیاد و بعد طی پیـامکی، لینک پیـام رسان سروش براتون فرستاده مـیشـه کـه از طریق دانلود این پیـام رسان هم مـیتونید رای دیگری بدین ....
ممنون مـیشم درون نظرسنجی قطعه دل انگیز فصل بهار با صدای از بهشت آمده مرتضای عزیز شرکت بفرمایید.. *********************************************************** ۲/روز قبل از عید،در برنامـه وقتشـه با اجرای کامران تفتی، سامان گوران ،کمـی از اهنگ یکی هست و خوند ..بعد کامران تفتی گفت سامان گوران برنده س چون یـادی از مرتضی کرد...همـیشـه بهانی کـه به هرطریقی بـه مرتضای عزیز لطف دارند ،ارادت پیدا مـیکنیم .... ********************************************************** ۳/دیشب درون برنامـه بوی عیدی شبکه اول ،لیلا بلوکات دعوت بود ...مسابقه دابسمش بود ونگران منی پخش شد....چقدر زیباست این یـادها...
********************************************************
۴/امروز هم با پست خواننده کشور آذربایجان"علی علیف" کـه در برنامـه ای ،خانم مجری این‌کشور، نام مرتضی رو چند بار اورد و خواننده ،اهنگ ادعای مرتضی رو بازخونی کرد ....اشکم از شادمانی ،جاری شد ،آوازه ات که تا بیکرانـها رفت....
زنده باد مرتضای عزیز🍃💕 #بهار_محبی
******************************************************
صلواتی هدیـه بـه روح پاکش کنید⚘۹۷/۱/۴

#مرتضی_پاشایی #هنرمندان #پاپ #خوانندگان #لیلابلوکات #فرشته_موسیقی #خانواده_خاص

Read more

Advertisement

Media Removed

. مصاحبه والورده با مجله رسمـی بارسا (حتماً بخونید) : . " تلاش خواهیم کرد که تا همـه چیو ببریم. جام حذفی، لیگ و لیگ قهرمانان." . احساست بعد از بردن دوگانـه؟ " باورنی، وقتی توی بارسا باشی دوست داری همـه چیو ببری." . " توی فوتبال یـه دروغ بزرگی هست و اون اینـه کـه اگه فلان کارو نمـیکردی هرگز نمـیباختی، ... .
🎤🎬 مصاحبه والورده با مجله رسمـی بارسا (حتماً بخونید) :
.
" تلاش خواهیم کرد که تا همـه چیو ببریم. جام حذفی، لیگ و لیگ قهرمانان."
.
احساست بعد از بردن دوگانـه؟
" باورنی، وقتی توی بارسا باشی دوست داری همـه چیو ببری."
.
" توی فوتبال یـه دروغ بزرگی هست و اون اینـه کـه اگه فلان کارو نمـیکردی هرگز نمـیباختی، این اشتباهه، کاملا اشتباهه!"
.
هنوزم بـه بازی رم فکر مـیکنی؟
" بعضی وقتا محبوری صفحه جدیدیو باز کنی و فراموش کنی، حتی اگه یـادآوری کنن، نمـیتونی که تا ابد بـه اتفاقای گذشته فکر کنی."
.
فصل پیش از ۵۹ که تا بازی فقط ۵ که تا رو باختین، آیـا این چالش اصلیتونـه واسه این فصل؟
" البته کـه ما مـیخوایم اون حس رقابت فصل قبلیو حفظ کنیم هرچند کـه سخته علی الخصوص درون تیمـی مثل بارسا."
.
رفتن پائولینیو؟
" خیلی انتقاد مـی چرا با یـه بازیکن ۳۰ ساله قرارداد بستین و امـید زیـادی بهش نداشتن چون از چین اومده بود، ولی ببینیدد چقد بـه ما کمک کرد."
.
" پیدا جانشین واسه اینیستا غیرممکنـه."
.
" یـه سال پیش نیمار ازمون جداشد و همـه فکر مـی پایـان زندگی خواهد بود، این فصل هم اینیستا رفت. هر فصل موقعیت های جدیدی پیش مـیاد کـه نباید مارو ناامـید ه برعباید بهمون انگیزه بده."
.
کوتینیو حتما بجای اینیستا هافبک بازی کنـه؟
" اون مـیتونـه درون مـیانـه زمـین بازی کنـه همونطور کـه در تیم ملی دیدیم ولی شاید نسبت بـه اینیستا یکم هجومـی تر باشـه. درسته کـه اونا متفاوتن ولی هردو عالین و مـیتونن همـه کار ن."
.
" درون لیگ قهرمانان، فقط درون عرض ۱۰ دقیقه مـیتونی همـه چیو از بین ببری."
.
" یـادمـه بازیکنای رم خیلی خشن بودن و داور هم خیلی بـه اونا کمک مـیکرد، با مشکل گل نزدن مواجه بودیم. حتما یـه راه حلی رو پیدا کنیم چون زمانی کـه عقب مـیوفتیم تیم ضعیف مـیشـه."
.
یـه فصل دیگه و شروع تازه به منظور دمبله .. پیش بینیت چیـه؟
"عثمان توانایی‌های استثنایی داره و امـیدواریم بتونـه بـه ما کمك های زیـادی ه. مدت زیـادی بخاطر مصدومـیت غایب بود ولی مطمئناً حتما بهش کمك کنیم چون معتقدیم مـیتونـه چیزای زیـادی رو بـه تیم اضافه کنـه."
.
" استفاده VAR به منظور برقراری عدالت بیشتر کمکمون مـیکنـه مخصوصا درون منطقه ۱۸ قدم، ولی امـیدوارم کـه روی ریتم بازی تاثیر بدی نذاره."
.
تابستون طولانی‌ای بود. بازی های جام جهانیو تماشا کردی یـا بیشتر وقتتو با خانواده مـیگذروندی؟
" بله بیشتر اوقات با خوانواده بودم ولی منتظر بازی ها بودم."
.
نظرت راجب جام جهانی؟
" جام شگفتی ها بود، مثل اتفاقیی کـه واسه آلمان، اسپانیـا و برزیل افتاد. شاید خیلی از بازی ها بـه اون صورت جذابیت نداشت اما هیجان که تا آخر بود."
.
ادامـه درون کامنت👇🏼👇🏼

Read more

Media Removed

. فقیر نگاهی کرد ، #مرد زیر گرمای بی رحم آفتاب کار مـی کرد ، جلو رفت #مرد دستی بـه پیشونیش کشید ، لبخند زد ، نون جویی رو آورد و به طرف فقیر گرفت - سلام ، حتما گرسنـه ای ، بیـا این نونُ با هم بخوریم فقیر نونُ گرفت ، دوتا گاز زد دید نمـیتونـه بخوره ! خیلی سفتِ +‌ شما چجوری این نونُ مـیخورید ؟! - مـیندازم تو کاسه آب ... .
فقیر نگاهی کرد ، #مرد زیر گرمای بی رحم آفتاب کار مـی کرد ، جلو رفت
#مرد دستی بـه پیشونیش کشید ، لبخند زد ، نون جویی رو آورد و به طرف فقیر گرفت
- سلام ، حتما گرسنـه ای ، بیـا این نونُ با هم بخوریم
فقیر نونُ گرفت ، دوتا گاز زد دید نمـیتونـه بخوره ! خیلی سفتِ
+‌ شما چجوری این نونُ مـیخورید ؟!
- مـیندازم تو کاسه آب نم بکشـه ...
فقیر مات و مبهوت با خودش فکر کرد نون جو همـینطوریش تلخ مزه ست ، تازه وقتی هم نم بکشـه بدتر مـیشـه
#مرد انگار حرف دلش رو شنید ، گفت
- یـه آقایی رو مـیشناسم ، برو درون خونـه اون آقا
.
.
در زد
وارد شد
#آقا با مـهربانی ازش پذیرایی کرد
موقع رفتن فقیر با خجالت گفت
- آقا ، یـه پرس غذا هم مـیدی با خودم ببرم به منظور یـه باغبون ؟ خیلی دلم براش سوخت .. هیچی نداشت
+ این مرد باغبون کجاست ؟
- تو نخلستان ...
اشک از چشمای #آقا روان شد
+ این سفره ، سفره همون باغبونـه !
.
.
مرد ، مولا علی ع و آقا ، حضرت امام حسن ع ...
.
.
« یک حاکم تویی کـه ستاره ها اشک مـیریزند به منظور وصله های جامـه ات
یک حاکم این هایی کـه صفرهای حقوق نجومـیشان خون مـیکند بـه دل تمام مستضعفان ....
.
سلام وارث ذوالفقار .... اینجا همـه چشم ب راه عدالت نشسته ایم ، مـیشود بیـایی ؟! »
.
#ابوتراب
#و‌ماادراک‌ماالابوتراب ..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.

Read more

Advertisement

Media Removed

. 🌐 جغرافیـای رنج مردمان ایران 🇮🇷 همدان نام محله: خضر خضر محله‌ای هست در شمال شرقی شـهر همدان کـه قبلاً روستایی بـه همـین نام بوده کـه با توسعه شـهر اکنون بـه شـهر ملحق شده و یکی از محلات حاشیـه شـهر همدان بـه شمار مـی‌آید. درون کوچه‌های محله با خانـه‌هایی کوچک کـه با مصالح معمولی و اکثراً غیرقانونی ساخته‌شده‌اند ... .
🌐 جغرافیـای رنج مردمان ایران 🇮🇷 همدان
🔷 نام محله: خضر
خضر محله‌ای هست در شمال شرقی شـهر همدان کـه قبلاً روستایی بـه همـین نام بوده کـه با توسعه شـهر اکنون بـه شـهر ملحق شده و یکی از محلات حاشیـه شـهر همدان بـه شمار مـی‌آید. درون کوچه‌های محله با خانـه‌هایی کوچک کـه با مصالح معمولی و اکثراً غیرقانونی ساخته‌شده‌اند و در آن‌ها خانواده‌هایی با جمعیت بالا و رو بـه رشد ساکن هستند؛ مواجه مـی‌شویم کـه نشان از فقر مالی و فرهنگی حاکم درون اکثر خانواده‌ها دارد. .
خانواده‌هایی کـه مردانشان درون حالت مناسب بـه مشاغلی مثل کارگری ساده، جمع‌آوری ضایعات، دست‌فروشی و ... مشغول‌اند و عدّه‌ای دیگر بـه مشاغل جرم خیز مثل خریدوفروش مواد‌مخدر، قاچاق و ... مشغول‌اند. عده‌ای هم هستند کـه به دلایلی مثل از کارافتادگی، اعتیـاد و... بیکار هستند.
به‌وفور و در اکثر خانواده‌ها با افراد معتاد مواجه مـی‌شویم. بـه گفته اهالی درون سال‌های اخیر با وجود کلانتری درون محل، از رفت‌وآمد و پرسه زدن معتادان درون محل کم شده هست اما درون بعضی قسمت‌های محله و خصوصاً درون ساعات خاصی از شبانـه‌روز شاهد تجمع معتادان و مصرف گروهی آن‌ها هستیم کـه متأسفانـه درون بین آن‌ها زنان و کودکان هم دیده مـی‌شود.
مدرسه و خانـه بهداشت درون محله یـافت مـی‌شود اما با این‌حال هستند کودکانی کـه هیچ پرونده‌ای درون مراکز بهداشت ندارند، کودکانی نیز بـه دلایلی مثل بی‌سوادی، فقر فرهنگی خانواده‌هایشان، اجبار بـه کار، فقر مالی و بی‌توجهی مسئولان مدرسه بـه وضعیت خاص بعضی کودکان و ... محروم از تحصیل بوده‌اند و یـا اندکی بعد از سال‌های اولیـه تحصیل، ترک تحصیل مـی‌کنند.
بسیـاری از کودکان درون مغازه‌های محله و با دستمزدهای بسیـار پایین مشغول بـه شاگردی هستند و یـا درون بازار، سر چهارراه‌ها و یـا درون باغ و بهشت (مزار مردگان) دست‌فروشی مـی‌کنند. کار کودک درون خانواده‌هایشان امری عادی هست و تعداد این کودکان هرروز افزایش مـی‌یـابد.
بیشتر محله دسترسی بـه آب و برق و گاز و سیستم فاضلاب شـهری دارد جز مناطق اطراف کـه بیشترشان از سیستم فاضلاب شـهری محروم هستند.
#همدان #خضر
.
🔹 شما هم درون تأمـین کیسه غذایی یک ماه نیـازمندان سهیم شوید:
✅ شماره کارت بـه نام جمعیت امام علی(ع):
۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸
🌐 درگاه پرداخت الکترونیکی:
Donate.sosapoverty.org/kuchegardan
〰️〰️〰️〰️
🌐 kuchegardan.org
.
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
#کوچه_گردان_عاشق
#جمعیت_امام_علی

Read more

Media Removed

. #فرهنگ_نیوز: زَحْر ‌بن ‌قَیْس جُعْفی(از فرماندهان #عمر_سعد درون کربلا) شخصیتی هست که اخبار زندگانی وی بشدت با اخبار زندگانی فرد همنام خود زَحْر‌بن‌قَیْس جُعْفی(شـهید جنگ #صفین) درون هم آمـیخته شده است.از اینرو با نگاهی بـه گزارش های تاریخی و اخبار رجال با تعارض های جدی درون این باره مواجه هستیم و ... .
#فرهنگ_نیوز: زَحْر ‌بن ‌قَیْس جُعْفی(از فرماندهان #عمر_سعد درون کربلا) شخصیتی هست که اخبار زندگانی وی بشدت با اخبار زندگانی فرد همنام خود زَحْر‌بن‌قَیْس جُعْفی(شـهید جنگ #صفین) درون هم آمـیخته شده است.از اینرو با نگاهی بـه گزارش های تاریخی و اخبار رجال با تعارض های جدی درون این باره مواجه هستیم و بسیـاری از منابع اخبار این دو را درون هم آمـیخته اند.

لازم هست به این نکته توجه کنیم کـه اطلاعات منابع #تاریخی و رجالی که تا پایـان جنگ صفین از فردی واحدی بـه نام #زحر_بن_قیس هست که از اصحاب حضرت بوده و چهره خوشنامـی مـی باشد و اخباری از زحر دوم نیست. با شـهادت زحر درون صفین، گزارش ها از زحر باز ادامـه پیدا مـی کند و تا جریـان #عاشورا تداوم دارد و این موضوع بیـانگر آن هست که که تا زمان شـهادت زحر بن قیس جعفی درون جنگ صفین، منابع بـه این زحر بن قیس دوم توجه نکرده اند. از این رو، بعدها #مورخان به منظور زحر بن قیس جعفی حاضر درون کربلا، پیشینـه زحر بن قیس جعفی بـه شـهادت رسیده درون صفین و از اصحاب وفادار امام علی(ع) را متصور شده اندکه کاملا اشتباه مـی باشد.

اخبار زحر بن قیس جعفی(دوم) از زمان خلافت #معاویـه_بن_ابوسفیـان بصورت جدی قابل پیگیری است. وی هم از جمله شخصیت های هست که درون دوران خلافت معاویـه بر ضد حجربن‌عدی شـهادت داد. با ورود عبیدالله بن زیـاد بـه عنوان حاکم بـه کوفه، زحر بن قیس بـه عنوان فرماندۀ نگهبانان #کوفه منصوب شد. با ورود عمرسعد بـه کربلا، زحر بن قیس نیز درون سپاه عمرسعد حضور یـافت و یکی از برادران #امام_حسین(ع)، بـه نام ابوبکربن‌علی«عبدالله» را بـه شـهادت رساند.

با پایـان یـافتن روز عاشورا و انتقال اسراء و #سر_های_شـهدا بـه #کوفه، بدستور عبیدالله بن زیـاد، زحر بن قیس جعفی بـه همراه أبو بردة بن عوف الأزدی وطارق بن أبی ظبیـان الأزدی و جمعی از بزرگان کوفه مامور انتقال سر امام حسین(ع) بـه نزد یزید درون شام شدند.

وی درون اواخر عمر، بـه دستور حجاج بـه جنگ شبیب بن یزید شیبانی رفت اما شکست خورد. زحر درون حالیکه درون این جنگ زخمـی شده بود بـه کوفه انتقال داده شد و حجاج بن یوسف با گرمـی از وی استقبال کرد و بعد از مدتی درگذشت.

#ریزش_ها
#عاشورا
#محرم

واقعه کامل مربوط بـه این شخصیت را درون سایت فرهنگ نیوز بخوانید :

http://www.farhangnews.ir/content/236823

Read more

Media Removed

متن زیر رو حتما بخونید!!! #عدالت__یعنی یکی از بزرگان عرب، به منظور مـهمانی نزد امام حسن مجتبی ـ علیـه السلام ـ رفت. هنگام غذا کـه سفره را پهن د، مرد عرب شدیداً ناراحت شد و گفت: من چیزی نمـی خورم. امام حسن ـ علیـه السلام ـ فرمود: چرا غذا نمـی خوری؟ آن مرد گفت: ساعتی قبل بـه فقیری برخورد کردم. اکنون کـه چشمم ... متن زیر رو حتما بخونید!!! #عدالت__یعنی 🔽 🔽
یکی از بزرگان عرب، به منظور مـهمانی نزد امام حسن مجتبی ـ علیـه السلام ـ رفت. هنگام غذا کـه سفره را پهن د، مرد عرب شدیداً ناراحت شد و گفت: من چیزی نمـی خورم. امام حسن ـ علیـه السلام ـ فرمود: چرا غذا نمـی خوری؟
آن مرد گفت: ساعتی قبل بـه فقیری برخورد کردم. اکنون کـه چشمم بـه غذا افتاد، بـه یـاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت. من نمـی توانم چیزی بخورم، مگر اینکه شما دستور دهید مقداری از این غذا را به منظور آن فقیر ببرند.
امام حسن ـ علیـه السلام ـ فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل کـه برای نماز بـه مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم کـه نماز مـی خواند. بعد از فراغت از نماز دستمالش را باز کرد که تا افطار کند. شام او نان خُشک جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید، از من دعوت کرد کـه با او هم غذا شوم؛ ولی من کـه عادت بـه خوردن چنان غذای فقیرانـه ای نداشتم، دعوت وی را رد کردم. حال اگر ممکن است، مقداری شام به منظور وی بفرستید.

امام حسن مجتبی ـ علیـه السلام ـ با شنیدن این سخنان بـه گریـه افتاد و فرمود: «او پدرم امـیرمؤمنان و خلیفة مسلمانان، علی ـ علیـه السلام ـ است. او با اینکه بر سرزمـینی بزرگ حکومت مـی کند، اما مانند فقیر ترین مردم زندگی مـی کند و همـیشـه غذای ساده مـی خورد.»(آدابی از قرآن، ص 282.) 🔽
🔽
.
.

امام حسن علیـه السلام همـیشـه بـه سفره داری و کمک بـه فقرا و نیـازمندان معروف بودند،تا جایی کـه چندین بار کل سرمایـه زندگیشون رو بخشش د.
علامـه مجلسی درون «بحارالانوار» نقل مـی کند کـه روزی شخصی شامـی با دیدن امام حسن (عليه‌السلام) درون کوچه های مدینـه (نعوذبالله) شروع بـه لعن و دشنام حضرت(ع) کرد اما امام(ع) صبر د که تا حرفهایش بـه پایـان برسد و در آخر با روی گشاده فرمودند: «فکر مـی کنم غریب هستی و مسئله برایت روشن نبوده است، اگر مشکل و نیـازی داری، بگو که تا برایت مرتفع کنم و اگر گرسنـه هستی، بگو که تا برایت غذا فراهم کنم و اگر لباسی نداری بگو که تا برایت لباس فراهم کنم» این مرد شامـی زمانی کـه این سخنان امام(ع) را شنید و برخورد ایشان را مشاهده کرد، عرض کرد: شـهادت مـی دهم کـه شما خلیفه خداوند روی زمـین هستید، من که تا قبل از اینکه شما را ندیده بودم و این مـیزان کرامت از شما را درک نکرده بودم، شما و پدرتان را منحوس ترین خلایق تصور مـی کردم اما امروز محبوب ترین خلایق به منظور من هستید. 🔽
🔽
#امـیرالمؤمنین_یعنی عشق
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد
اللهم_صل_على_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دوستای_خوبتونو_تگ_کنید
آقا زاده ها رو تگ کن 😂

Read more

Media Removed

امـیر پنجه درون پنجه خرس لهستانی . علی اکبری درون ACB لندن بـه مصاف دنیل اُمِلیـانجوک مـی رود. . بـه گزارش پایگاه خبری رزم‌ آور‌، امـیر علی اکبری فایتر سنگین وزن کشورمان شنبه ۲۰ مرداد ۹۷ (۱۱ آگوست ۲۰۱۸) و در رویداد ACB 91 لندن بـه مصاف دنیل اُملیـانجوک خواهد رفت. اُملیـانجوک مشـهور بـه "خرس لهستانی" از سال ... امـیر پنجه درون پنجه خرس لهستانی
.
علی اکبری درون ACB لندن بـه مصاف دنیل اُمِلیـانجوک مـی رود.
.
به گزارش پایگاه خبری رزم‌ آور‌، امـیر علی اکبری فایتر سنگین وزن کشورمان شنبه ۲۰ مرداد ۹۷ (۱۱ آگوست ۲۰۱۸) و در رویداد ACB 91 لندن بـه مصاف دنیل اُملیـانجوک خواهد رفت.
اُملیـانجوک مشـهور بـه "خرس لهستانی" از سال ۲۰۰۹ فعالیت حرفه ای خود درون MMA را آغاز کرد و رکورد ۲۰ پیروزی-۸ شکست-۱ مساوی و ۱ مبارزه بدون نتیجه درون کارنامـه او دیده مـی شود.او بـه مدت ۴ سال (۲۰۱۳ که تا ۲۰۱۷) درون سازمان UFC فعالیت داشته و فایتر باتجربه ای محسوب مـی شود.همانند امـیر او هم درون سال ۲۰۱۸ و در ACB 83 باکو به منظور نخستین بار درون قفس ACB ظاهر شد و موفق شد حریفش بابی برنتز را با سابمـیشن شکست دهد،جایی کـه علی اکبری با ناک اوت فنی دنیس اسمولدارف را مغلوب کرد.
.
اکنون این دو فایتر مـی بایست درون دومـین گام‌ خود رو درون روی یکدیگر بایستند،هر چند خود امـیر خواهان مبارزه با موخومات واخائف قهرمان سنگین وزن این سازمان بود اما گویـا ACB مـی خواهد قبل از مبارزه عنوان امـیر را با خرس لهستانی محک بزند.
.
www.razmavar.com
.
#رزم_آورخبر #رزم_آور #رزمـی #امـیرعلی_اکبری #فایتر #خبر #acb #amiraliakbari #razmavar #fighting #fight #mma #champion

Read more

Advertisement

Media Removed

مادر و دو فرزند یتیمش... # #یتیم #مادر #افسوس نامـه کودک یتیم بـه دوستش.... علی سلام, فردا دیگه هیچوقت نمـی بینمت... این نامـه رو برات مـی نویسم و از بالای درون حیـاط مـیندازم خونتون. فردا بخونش.. امشب خیلی خوشحالم... قراره بعد از شام منو آبجی کوچیکمو م واسه همـیشـه بریم پیش بابام... خودتم ... مادر و دو فرزند یتیمش... # #یتیم #مادر #افسوس

نامـه کودک یتیم بـه دوستش....
علی سلام, فردا دیگه هیچوقت نمـی بینمت... این نامـه رو برات مـی نویسم و از بالای درون حیـاط مـیندازم خونتون.
فردا بخونش..
امشب خیلی خوشحالم...
قراره بعد از شام منو آبجی کوچیکمو م واسه همـیشـه بریم پیش بابام...
خودتم مـیدونی بابام دو سال پیش رفت پیش خدااااا.....
مـیگه ما دیگه تو این دنیـایو نداریم....
راست مـیگه ...
از وقتی بابا رفته پیش خدا, هیچطرف خونمون نمـیاد...
فقط بعضی وقتا یـه آقایی با ماشین مـیاد و برامون خوراکی مـیاره...
علی, گفته اونجا کـه بریم کلی خوراکی هست و هرچی دلمون بخواد مـیتونیم بخوریم...
خیلی خوشحالم چون از فردا با و بابام باهم غذا مـیخوریم...
مـیگه اونجا مثل خونمون نیست کـه تابستونا گرمو زمستونا سرد باشـه...
خیلی خوشحالم علی...
خداحافظ... واین بود سرنوشت این خانواده و این عکس...

Read more

Media Removed

. خیلی پیش آمده آدم شب را که تا صبح نخوابد، بـه دلایل کثیر هم پیش آمده اما من آن شب را فراموش نمـیکنم ترک موتور رفیقم حامد نشسته بودم، داشتیم از سینما برمـیگشتیم، باد از روبه رو مـی آمد و صدا بـه صدا نمـیرسید حامد داد زد "علی...تو چقدر نویسندگی برات جدیـه؟" همکلاسی فیلمنامـه نویسی بودیم صدایش را مـیشنیدم،اما ... .
خیلی پیش آمده آدم شب را که تا صبح نخوابد، بـه دلایل کثیر هم پیش آمده
اما من آن شب را فراموش نمـیکنم
ترک موتور رفیقم حامد نشسته بودم، داشتیم از سینما برمـیگشتیم، باد از روبه رو مـی آمد و صدا بـه صدا نمـیرسید
حامد داد زد
"علی...تو چقدر نویسندگی برات جدیـه؟"
همکلاسی فیلمنامـه نویسی بودیم
صدایش را مـیشنیدم،اما یک لحظه تمامِ حواسِ حاضر و غایبم را ریخت بـه هم و بی اختیـار خواستم بلندتربگوید
با فریـاد سوالش را تکرار کرد
تا آن روز بـه این سوال فکر نکرده بودم،
هیچ کجای زندگی ام ربطی بـه هنر نداشت
دو سالِ تمام هر سه شنبه بـه بهانـه ی دانشگاه از شرکت مرخصی ساعتی گرفته بودم اما مـیرفتم پیِ نویسندگی!
شب هایی کـه شیفت بودم که تا صبح بـه ایده ها و شخصیت های کاریزماتیکِ ذهنم فکر مـیکردم، فیلم های نولان و اسکورسیزی و تارانتینو را با چنان وَلَعی نگاه مـیکردم کـه انگار لذتی بالاتر از آن درون جهانِ هستی نیست و تنـها من کشف اش کرده ام!
وقتی درون خرپشته ی ساختمان شرکت آن رمان های قدیمـیِ خاک خورده کـه نمـیدانستم به منظور چهی بود راپیدا کردم، انگارگنج یـافته بودم
من عاشق بودم
یک عاشق کـه با معشوقه اش هم کُفْوْ نبود
سه سال بود مـیرفتم و مـی آمدم و مـینوشتم اما خانواده ام هیچ کدام خبر نداشتند،
وقتی هم کـه فهمـیدند....بگذریم
همـیشـه فکر مـیکردم اگر روزی یک جایی خیلی کلیشـه ای قرار باشد تشکر کنم ازانی کـه حمایتم د من چهی را دارم بگویم؟
در جوابِ سوالِ حامد، پشت موتور سیگاری آتش زدم و او هم کهو دهنش یخ بسته بود از سرما دیگر سوالش را تکرار نکرد.
آن شب هم شیفت بودم
یعنی به منظور دو ساعت مرخصی کـه بروم سینما که تا فیلم های جشنواره را ببینم، شیفتِ شبِ همکارم را گردن گرفته بودم.
تا خود صبح بـه سوال حامد فکر مـیکردم
نوشتن کجای زندگیِ من بود؟
پنج صبح بود کـه گوشی را برداشتم و برای حامد نوشتم
" من آینده ای بدون نوشتن نمـیتونم به منظور خودم تصور کنم پسر، اگه یـه روز چیزی غیر از این دیدی بدون جبر روزگار من رو از آرزوهام جدا کرده"
آن شب گذشت، سال ها بعد از آن هم گذشت
لحظات مـیگذرد و ما حواسمان نیست اتفاقاتی کـه در گذران زندگی برایمان مـی افتد، ذره ذره ذوقِ دلمان را کور مـیکند و این منِ امروزِ هر کدام از ما، کـه شباهتی بـه آدمِ پر هیـاهوی دیروز ندارد، ساخته و پرورده ی روزهای سختی ست کـه گذشته است
گذشته هست که نـه،
گذرانده ایم
به زحمت،به مشقت
به مرارت و محنت و رنج و دردو اندوه
.
این ها کـه خواندید قسمتی از مقدمـه ی "چیزهایی هست کـه نمـیدانی" بود
رفت که تا مسیر کتاب شدن را طی کند!
"چیزهایی هست کـه نمـیدانی"قصه های شماست، من تنـها راوی آن هستم، یک راوی روانی!

#علی_سلطانی

Read more

Media Removed

#رضوان # جمـهوری اسلامـی بـه دنبال استقلال خودشـه ،به دنبال آزادیـه خودشـه، اینا حقوق این ملته بـه این حقوق هری تعرضی کنـه ،ملت ایران با تمام وجود اونو بـه زانو درون مـیاره پ،ن: ‍ دو کلام حرف حساب دفاع از نظام و رهبری ، جرم ماست از خوب کـه دفاع کنی بد مـیشوی ؛ یعنی با حسین کـه باشی از دید یزیدیـان کافری.!!! با ... #رضوان #
جمـهوری اسلامـی بـه دنبال استقلال خودشـه ،به دنبال آزادیـه خودشـه، اینا حقوق این ملته بـه این حقوق هری تعرضی کنـه ،ملت ایران با تمام وجود اونو بـه زانو درون مـیاره

پ،ن: ‍ دو کلام حرف حساب
دفاع از نظام و رهبری ، جرم ماست
از خوب کـه دفاع کنی بد مـیشوی ؛
یعنی با حسین کـه باشی از دید یزیدیـان کافری.!!!
با یزید کـه باشی همـه چیزت درسته، حتی مستی هم برایت حلال مـیشـه
این شده احوال امروز مدعیـان اصلاح طلبی و مدعیـان آزادی بیـان.
.
شعار آزادی بیـان مـیدن اما که تا محمد عکسش درون دیدار با رهبری رو بـه اشتراک مـیزاره فریـاد سر مـیدن: ای چاپلوس !!!
عرسایی با تتلو تو جشن فارس پلاس مـیشـه وا مصیبتا!!
اما عیـادگاری خاتمـی با جاسوسان مـیشـه گفتگوی تمدن ها (عريچارد فرای بزرگ ترين جاسوس زنده خاورميانـه و سید حسین نصرجاسوس سازمان سیـا ) یـا عو فیلم دست با ان ایتالیـایی مـیشـه فرهنگ و تمدن
.
حاتمـی کیـا ، ده نمکی وابوالقاسم طالبی اصلا کار بلد نیستند بسازن ، چون فیلم ارزشی و به قول مدعیـان آزادی سفارشی مـیسازن؛
جعفر پناهی و فرهادی بهترین هستن چون فیلم سفارتی مـیسازن
.
شریعتمداری مفت خور محسوب مـیشـه چون از نظام حمایت مـیکنـه .
اما مسیح علی نژاد خبره ترین روزنامـه نگارهاست چون علیـه نظام کار مـیکنـه
.
آیت الله منتظری و صانعی اعلم هستند چون مخالف نظامند... اما آیت الله نوری همدانی آخوند دولتیـه چون از رهبرحمایت مـیکننـه.
حامد زمانی جیره خوره نظامـه اما مایـه مباهات قشر روشنفکر ؛
.
مـیثم مطیعی کـه مثل بعضیـا دکترای تقلبی نداره و دکترای واقعی داره و به گفته ی دین بـه گفته ی رهبری از دولت انتقاد منطقی مـیکنـه و حقیقت را مـیگه ،فحاش نامـیده مـیشـه
.
مرتضی پاشایی کـه فوت کرد دو ساعت اول حامـی سبز بود اما بعد از بیـانیـه پدرش کـه اعلام کرد ما انقلابی هستیم، روشن فکرها گفتن ما اصلا" نمـیشناسیمش !!
.
مصطفی احمدی روشن دانشمند هسته ای نیست چون پدرش بـه دولت بنفش انتقادهای شدید داره .
پناهیـان تندروست ، رسایی کاسب فتنـه ست ، سعید جلیلی تندروست چون پای نظام ایستادن و هزاران تهمت دیگه.... آری دفاع از نظام ورهبری جرم ماست.
.
کدخدا و کدخدازده ها بدونن ؛ من انقلابی ام و دلواپس . . .
و پای نظام و ارزشـهای انقلاب اسلامـی و رهبرم ایستادم.....! .
گر مرد رهی مـیان خون حتما رفت

پ،ن : بـه قول داش ممد :ببین یـه اختلاف کوچیک بین عارف و رفقاش باعث شده چطور پسرش رو بـه لجن بکشن. اینا تحمل یـه مخالفت کوچک از طرف خودشون رو هم ندارن چه برسه بـه ما

Read more

Advertisement

Media Removed

حضرت آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، قدس سره، از مرجع تقلید و از عرفای شیعه، درون سال ۱۲۹۵ ه. ق، درون روستای سعیدآباد گلپایگان بدنیـا آمد و نسبتش با ۲۷ واسطه، بـه امام موسی کاظم ع مـی‌رسد.وی ۱۲ ساله بود کـه نزد برادرانش، درس را آغاز کرد. به منظور ادامـه تحصیل، راهی گلپایگان شد و عمده علوم عربی و منطق را از ... حضرت آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، قدس سره، از مرجع تقلید و از عرفای شیعه، درون سال ۱۲۹۵ ه. ق، درون روستای سعیدآباد گلپایگان بدنیـا آمد و نسبتش با ۲۷ واسطه، بـه امام موسی کاظم ع مـی‌رسد.وی ۱۲ ساله بود کـه نزد برادرانش، درس را آغاز کرد. به منظور ادامـه تحصیل، راهی گلپایگان شد و عمده علوم عربی و منطق را از علمای گلپایگان آموخت. درون سال ۱۳۱۱ ه. ق درون سن ۱۶ سالگی، عزم اصفهان کرد و بعد از آن به نجف اشرف رفت. سید جمال‌الدین گلپایگانی علاوه بر فراگیری علوم تالیفاتی را نیز داشت همچنین شعر نیز مـی‌سرود
شعر
وی هنگام تشرف به حرم علی بن ابی‌طالب چنین سروده است:از ازل ای مـیر حق سرّ الهکل من قال بلی شد مبتلابندگی‌ات عرضه بر ماسویتا کـه عمرم رفت و گشتم رو سیـاشد مطاف من حریم کوی توکعبه مقصود من شد روی توبر همـین بگذشت بر من سالهابر درت ای ذوالکرام با ناله‌هاآروز دارم کـه ای زیبا صنم آنکه وقت مرگ آیی درون برمتا ببینم روی حق درون روی توعاشقانـه جان دهم درون کوی تو
آثار
آثار علمـی کـه به برخی از آنـها اشاره مـی‌شود:۱. رساله فی جواز البقاء علی تقلید المـیت۲. رساله فی اجتماع الامر و النـهی۳. رساله استدلالی درون غیبت (رساله‌های یـاد شده همراه ۲۰ مسئله مـهم استدلالی فقهی، درون سال ۱۳۷۰ ه. ق، درون چاپخانـه حیدریـه نجف اشرف چاپ شد)۴. تقریرات درس اصول مرحوم نائینی۵. یک دوره اصول فقه بـه قلم خود ایشان۶. یک دوره فقه، شامل ابواب: طهارت، صلات، وصایـا، اجاره، مکاسب، طلاق، قضا (ناتمام)، اط و اشربه و حج
شاگردان
از علماء معاصری کـه شاگردان وی بوده‌اند، از جمله:حسنعلی نجابت ، لطف‌الله صافی گلپایگانی ، علامـه طهرانی و.....
رحلت این عالم بزرگوار
حضرت آیت الله سید جمال‌الدین گلپایگانی درون عصر روز دوشنبه ۲۹ محرم الحرام سال ۱۳۷۷ هجری قمری مطابق با پنجم خرداد ماه ۱۳۳۷ هجری شمسی، درون سن ۸۲ سالگی چشم از جهان فروبست وپیکر این عالم بزرگوار در وادی السلام نجف دفن گردید.

Read more

Media Removed

. چند متر زندگی... . درون مسیر جاده‌ی ایوان-ایلام، بر بام روستا ،چادری خودنمایی مـی‌کنـه کـه ما رو بـه یـاد تعطیلات نوروز درون مناطق کُردنشین مـیندازه؛ با این تفاوت کـه این چادر دائمـیه! و قراره سرپناه مادر و ی باشـه کـه شش ساله بدون مَرد خونواده، زندگی رو سپری مـی‌کنن... مردی کـه مـی‌تونست درون راه زندگی، ... .
🌀چند متر زندگی...
.
در مسیر جاده‌ی ایوان-ایلام، بر بام روستا ،چادری خودنمایی مـی‌کنـه کـه ما رو بـه یـاد تعطیلات نوروز درون مناطق کُردنشین مـیندازه؛ با این تفاوت کـه این چادر دائمـیه! و قراره سرپناه مادر و ی باشـه کـه شش ساله بدون مَرد خونواده، زندگی رو سپری مـی‌کنن... مردی کـه مـی‌تونست درون راه زندگی، پدر مـهربونی به منظور مریم و تکیـه‌گاه محکمـی به منظور همسرش باشـه؛ اما بیراهه‌ی اعتیـاد رو درون پیش گرفت و اونقدر اسیر موادمخدر شد کـه مادر مریم مجبور بـه طلاق شد.
مادر مریم بعد از جدایی از همسرش، ناگزیر بـه خونـه‌ی پدری برگشت. خونـه‌ای کـه فقط یک اتاق داشت و مادر مریم به‌ناچار درون حیـاط خونـه، چادری برپا کرد کـه پناه بی‌پناهی خودش و ش باشـه؛ چادری با یک موکت و دو پتو، چند قابلمـه و بشقاب؛ و یخچالی کـه از طریق کمک‌های مردمـی براشون تهیـه شده بود...
پای درددل مادر مریم نشستیم. از سختی‌های روزگار برامون گفت. از دردها و رنج‌هایی کـه با لحظه لحظه‌ی زندگیش عجین شده بود. از این درون و اون درون زدن و آخر بـه جایی نرسیدن... از مشکلات چادری کـه خونـه‌ش بود، سرپناه‌ش بود، تمام زندگیش بود...
از سختی تهیـه غذا و لباس به منظور مریم، هر بار کـه از مریم حرف مـی‌زد بغض راه گلوش رو مـی‌بست و پشت‌بندش سکوتی پر از درد...
از دردسرهای هر فصل برامون گفت. از سوز و سرمای زمستونی کـه بدون وسایل گرمایشی سر شد. از گرمای تابستونی کـه در پیش داره و دغدغه‌ی حفاظت از مریم درون برابر مـهمون‌های ناخونده مثل مار و عقرب کـه گاه و بی‌گاه بـه چادرشون سر مـی‌زنن... از کوران غم‌ها‌و سختی‌های زندگیش گفت؛ ولی مشکلاتش بـه اینجا ختم نمـی‌شد. فقط لابه‌لای این همـه درد و این همـه رنج، خودش و سلامتیش رو فراموش کرده بود؛ یـا دست کم اولویتش نبود...
از بیماریش پرسیدیم؛ مشکوک بـه سرطان بود و باید سریع بررسی مـی‌شد؛ ولی هزینـه‌های رفت و آمد و ویزیت‌ها مجال پیگیری مداوم رو گرفته بود...
تنـها ترسش این بود کـه مبادا مریم تنـها پناهشو، تنـها تکیـه‌گاهشو از دست بده... و مریم کـه از چشماش پیدا بود کـه مـی‌فهمـید مادرش داره از چی حرف مـی‌زنـه... مادر مریم مـی‌گفت آرزوهای زیـادی به منظور ش داره؛ مثلا اینکه مریم بـه دانشگاه بره یـا اینکه اونو تو لباس عروس ببینـه؛ اما گویـا قبل از همـه‌ی این آرزوها حتما این روزها بـه فکر حفظ جون ش باشـه...
.
🏠مـی‌خواهیم با همت شما عزیزان اتاقی را به منظور مریم و مادرش بسازیم.
جهت ساخت اتاقی پر از نور و امـید همراهمان باشین... #جمعیت_امام_علی

Read more

Media Removed

امسال اولین سالی بود کـه لحظه تحویل سال خونـه پدر مادرم بودم بـه همراه کنعان و پونـه.نمـیدونم .ولی با اینکه خودمون سفره انداخته بودیم یـه چیزی بهم گفت کـه باید برم خونـه بابا.خیلی هم بـه ما هم بـه بقیـه خوش گذشت.رفتن علی کـه تو تک تک این لحظه های خوشی جای خالیشو هممون حس مـیکنیم بـه من یـاد داد کـه باید قدر همـه داشته هامو ... امسال اولین سالی بود کـه لحظه تحویل سال خونـه پدر مادرم بودم بـه همراه کنعان و پونـه.نمـیدونم .ولی با اینکه خودمون سفره انداخته بودیم یـه چیزی بهم گفت کـه باید برم خونـه بابا.خیلی هم بـه ما هم بـه بقیـه خوش گذشت.رفتن علی کـه تو تک تک این لحظه های خوشی جای خالیشو هممون حس مـیکنیم بـه من یـاد داد کـه باید قدر همـه داشته هامو بدونم.شاید سال دیگه این موقع من تو این عدسته جمعی نبودم.سال نود و شش با همـه فجایعش تموم شد.اگه بخوای فکر کنی بهش و به گذشته چشم داشته باشی یـه عقب گرده.ایران بـه فنا رفت .یکی از بهترینـهای زندگیم #علی_علوی رفت.خیلی اتفاقهای بد و خوب افتاد ولی آخرش فک مـیکنم معجزه وار خیلی خوب تموم شد برامون.من اخر سال دست خدارو خیلی بیشتر از قبل تو زندگیم دیدم کـه در یـه لحظه همـه چی عوض شد.سیـاهی بـه سپیدی و حال بد جاشو بـه حال خیلی خوب داد..
به هر حال نود و هفت رو شروع مـیکنیم با چشم بـه فروردینی کـه مـیتونـه بهترین ماه سال باشـه برام.البته انشالله کـه باشـه و اردیبهشت کـه همـیشـه بهترینـه.
همـیشـه پیش مـیرم چون مـیدونم یکی اون بالا بدجور هوامو داره.
#عید #نوروز #نوروز۹۷ #خانواده #عشق😍 #صفا #صمـیمـیت #افراکتی_بزرگ #تیمورلند

Read more

Advertisement

Media Removed

#سلام_بر_امام_زمان . . . _______________________  حضرت امام صادق (علیـه السّلام) فرموده اند: آنکه درون نـهان از خدا نمـی ترسد، درون پیری مراعات اخلاق و اعمال خود را نمـی نماید، و از عیب خویش احساس شرمساری نمـی کند، بـه خیر و خوبی او نمـی توان امـیدوار بود. منبع: وسائل، کتاب جهاد، باب و جوب زیـادة التحفظ،ص63 ______________________ منفعل ... #سلام_بر_امام_زمان .
.
.
_______________________
 حضرت امام صادق (علیـه السّلام) فرموده اند: آنکه درون نـهان از خدا نمـی ترسد، درون پیری مراعات اخلاق و اعمال خود را نمـی نماید، و از عیب خویش احساس شرمساری نمـی کند، بـه خیر و خوبی او نمـی توان امـیدوار بود.

منبع: وسائل، کتاب جهاد، باب و جوب زیـادة التحفظ،ص63
______________________
منفعل ترین جریـان موجود درون انتخابات اصولگراها بودن
که دو ماه مونده بـه انتخابات یـادشون افتاد کـه باید بـه جنگ جبهه متحد هماهنگ مقابلشون برن
دو ماه مونده بـه انتخابات مغز های فرسوده و دور از ملت دور هم جمع شدن و مجمعی تشکیل کـه نفاق و دو روییبیداد مـیکرد
کسایی کـه حتی توی فتنـه هم اتیش بیـار معرکه بودن بـه یک باره شدن انقلابی و گزینـه معرفی مـید
بعدم با رای گیری از نمایندگانی کـه هیچ شباهتی بـه مردم نداشتن 14 کاندید مـیعرفی کـه شد انچه حتما مـیشد
علت شکست رو نـه درون مردم و نـه درون جبهه مقابل جستجو نکنید
بلکه شکست امروز عملکرد اقتدارگرایـان اصول گرا بود
که فکر مـی با تخریب جریـان احمدی نژاد مـی تونن برا خودشون ابرو دست و پا کنن
بله
تهمت ها و بی اخلاقی ها و بی خبری از مردم از همـین امروز دوباره شروع شده
وقتی کـه مردم مـیشن مردم #کوفه و ما هم مـیشیم #علی
ولی حتی صدای توده ها رو نشنیدیم
نفس بـه نفس باهاشون نبودیم
مردمـی کـه حس مـیکنن #سیـاستمداران اصولگرا فقط درون انتخابات یـاد مردم مـیفتن
مطمئن باشید این زنجیره ی شکست ها همچنان پا برجاست و پاره نمـیشـه که تا زمانی کـه حضرات از عملکرد خودشون #توبه کنند و برای رضای خدا اقدام کنن
روی صحبتم با اقای رئیسی نیست کـه اقای رئیسی رو همون موقع و الان جزو سالم ترین ادم ها دیدم و همون دوماه پیش هم گفتم اشتباه مـیکنـه کـه با طناب این حضرات داره توی چاه مـیره
اگر رای مـیاورد هم باز هم اینده خودش رو نابود کرده بود
بله بـه جای دنبال مقصر گشتن وتوهین بـه مردم
باید جبهه خودی رو از #منافقان اقتدارگرا کـه فقط بـه قدرت فکر مـیکنن و نـه #اسلام و #انقلاب پاک کرد.
_____________________________
پ.ن:الحمدلله کـه به ظلم روا داشته رای ندادم رای م نوکر مستضعفان بود و نـه #سید #مستضعفان
پ.ن:ما هم #شناسنامـه داشتیم ولی خیلی خاصیت نداشت.
پ.ن:آقای مداح! بـه شما و اطرافیـانت ثابت شد کـه احمدی نژاد رو خدا رئیس جمـهور کرد و نـه شما، رئیسی رفت الان دست چهی را مـی بوسی؟!
_____________________________
#انتخابات
#جمنا
#خاتمـی
#روحانی
#رئیسی
#مـیر_سلیم
#اصولگرا
#اصلاحطلبان
#احمدی_نژاد
#مشایی
#بقایی
#زنده_باد_بهار
#به_سوی_بهار

Read more

Media Removed

چی توز هم از مشـهد رفت . علیرضاظهیری-شـهرآراآنلاین، خاموشی بعد از ٣٠ سال فعالیت صنایع غذایی دینا از سال‌۶٨ به‌صورت رسمـی فعالیت خود را در‌زمـینـه تولید چیپس سیب‌زمـینی و اسنک درون مشـهد آغاز کرد. این شرکت با‌توجه‌به تولید محصولات متنوع خوراکی توانسته بود به منظور حدود هزار کارگر اشتغال ایجاد کند. اما ... چی توز هم از مشـهد رفت
.
علیرضاظهیری-شـهرآراآنلاین،
خاموشی بعد از ٣٠ سال فعالیت

صنایع غذایی دینا از سال‌۶٨ به‌صورت رسمـی فعالیت خود را در‌زمـینـه تولید چیپس سیب‌زمـینی و اسنک درون مشـهد آغاز کرد. این شرکت با‌توجه‌به تولید محصولات متنوع خوراکی توانسته بود به منظور حدود هزار کارگر اشتغال ایجاد کند. اما از خرداد امسال، خبرهایی کـه از وضعیت این شرکت منتشر شد، خبرهای خوبی نبود. شایعه کوچ این شرکت بـه یکی دیگر از استان‌ها، همان خبر بدی بود کـه صدها کارگر شاغل درون شرکت دینا را بهت‌زده کرد.

اما اخراج کارگران و تعدیل نیرو بـه این شایعه‌ها رنگ واقعیت داد. روند اخراج نیرو تا‌جایی پیش رفت کـه از ابتدای مرداد، بنا بـه گفته کارگران اخراج‌شده شرکت دیناتوس کـه زمانی ٩٠٠‌کارگر مشغول فعالیت و تولید داشت، تقریبا فعالیت اقتصادی ندارد و خالی از حضور کارگران شده است.

در روزهای ابتدایی (خرداد‌ماه) کـه کوچ شرکت دینا خبرساز شد، مسئولان نظرات مختلفی بیـان د؛ از تأیید این خبر که تا تکذیب آن. حتی درون همان زمان، یکی از مسئولان این شرکت درون مصاحبه با رسانـه‌ها اعلام کرده بود کـه خبر کوچ این شرکت از مشـهد و خراسان‌رضوی صحت ندارد.

علی رسولیـان، مدیرکل دفتر امور اقتصادی استانداری خراسان‌رضوی، نیز گفته بود: چندین‌بار با مدیران این کارخانـه مذاکره کرده‌ایم. بنا بـه آنچه مدیران کارخانـه گفته‌اند، قرار هست دو خط تولیدی به‌روزرسانی شود. از‌سویی درون حوزه تولید نیز با رقبای جدیدی روبه‌رو هستند کـه باعث شده مـیزان فروش محصولاتشان کاهش یـابد. از این رو مقرر شد تغییراتی درون واحدهای تولیدی خود صورت دهند و بخشی را تعطیل کنند. دو خط دیگر را نیز بـه استان دیگری منتقل کرده‌اند کـه اطلاع دقیقی ندارم منظورشان، تهران یـا استان دیگری است. البته قول داده بودند نیروها را جایگزین کنند یـا درون بخش‌های مختلف به‌کار بگیرند و نیرویی را اخراج نکنند.

این اظهار‌نظرها درون آن زمان فقط شایعه‌ای بود درباره خروج شرکت چی‌توز از استان، اما این شایعه این روزها رنگ واقعیت بـه خود گرفته است. پاسخ‌گو نبودن هیچ‌یک از مسئولان شرکت چی‌توز و علاوه‌برآن تأیید‌های ضمنی و در لفافه برخی مسئولان مبنی‌بر اینکه «هر شرکت خصوصی حق دارد سرمایـه خود را هرجا کـه دلش بخواهد ببرد» و البته بالاتر از این‌ها، اخراج گسترده کارگران از این شرکت، گواهی بر پایـان فعالیت بخشی از شرکت دینا درمشـهد است.

Read more

Media Removed

. امام‌زاده صالح و کوچه پس‌کوچه‌های دربند و تجریش امن‌ترین نقطه ی جهانـه به منظور من. به منظور من کـه از وقتی سه چهار ساله بودم عصرهای پنج‌شنبه با آذر خانوم مـیومدیم و مـیرفتم زیـارت. مادرم روی همـین قالی‌ها جلوی پنجره های اون انتها نماز مـی‌خوند و یواشکی از بین پرده‌ها مـی رفتم که تا بابا رو پیدا کنم. بابا درون حال قنوت ... .
امام‌زاده صالح و کوچه پس‌کوچه‌های دربند و تجریش امن‌ترین نقطه ی جهانـه به منظور من. به منظور من کـه از وقتی سه چهار ساله بودم عصرهای پنج‌شنبه با آذر خانوم مـیومدیم و مـیرفتم زیـارت. مادرم روی همـین قالی‌ها جلوی پنجره های اون انتها نماز مـی‌خوند و یواشکی از بین پرده‌ها مـی رفتم که تا بابا رو پیدا کنم. بابا درون حال قنوت بود و من نگاهش مـیکردم. اگر هزار بار دیگه با بنایی و ساخت و ساز درونش رو عوض کنن باز هم به منظور من همون امام زاده صالحیـه کـه درش از حیـاط رو بـه رودخونـه باز مـیشد و اون حیـاط پشتی کـه خیلی صفا داشت، همونی کـه الان بدون هیچ علتی تقریبا بدون رفت و آمد شده
.

خیلی اتفاق‌ها پیش اومد. اتفاق‌هایی کـه خارج از دست ما بود. اتفاق‌هایی کـه باعث شد زلالی و پاکی و اهمـیت زیـارت از بین بره، اتفاق‌هایی کـه اجر و قرب خیلی چیزهارو از بین برد. ولی این بین اگر تمام دنیـا رو بگردم و اگر با مدرن‌ترین مفاهیم روز آشنا بشم و اگر درون پیشرفته ترین شـهرهای جهان با چندین مدرک دکترا زندگی کنم هیچ چیز جای سه نقطه از روی زمـین رو به منظور من نمـیگیره. امام زاده صالح تهران عزیزم، حرم حضرت عبدالعظیم شـهر ری دوست داشتنی و ساحت مقدس علی بن الموسی الرضا(ع)
.
به امـید روزی کـه یک بار دیگه این مذهب، «تشیع» و اسلام با تمام ائمـه اطهارش درون این جهان و خصوصا کشور ما مقام و مرتبت خودش رو پیدا کنـه.

Read more

Media Removed

چه قیمتی حتما پرداخت مـیشد که تا بعضی خودباخته ها و شیفتگان کدخدا مـیفهمـیدند که تا آمریکا قابل اطمـینان نیست. چقدر دروغ گفتی آقای رئیس جمـهور. گفتی برجام بارانـه،برجام آب حیـاته و... اما همش دروغ. امشب کـه بعد از لغو برجام تو تلویزیون دیدم قیـافه ی روحانی رو،یـاد اون شبی افتادم کـه اومد با مردم صحبت کرد و با ... چه قیمتی حتما پرداخت مـیشد که تا بعضی خودباخته ها و شیفتگان کدخدا مـیفهمـیدند که تا آمریکا قابل اطمـینان نیست.
چقدر دروغ گفتی آقای رئیس جمـهور.
گفتی برجام بارانـه،برجام آب حیـاته و... اما همش دروغ.
امشب کـه بعد از لغو برجام تو تلویزیون دیدم قیـافه ی روحانی رو،یـاد اون شبی افتادم کـه اومد با مردم صحبت کرد و با ذوق زدگی گفت کـه از امشب اینجور مـیشـه و اونجور مـیشـه. البته امشب اونقدر ناراحت دیدمش کـه نگو و نپرس.
هزینـه های 5سال دروغگویی روحانی چی مـیشـه؟؟ حضرات چاک؛محمد خاتمـی،سیدحسن خمـینی،علی لاریجانی، جهانگیری خالی بندو سلبریتی های بی سواد کجایید؟؟
یکی بیـاد جواب بده دیگه؟؟؟ چقدر رهبری فرمودند نکنید. خوشبین نیستم. اینـها قابل اطمـینان نیستن. چرا گوش ند؟؟؟ چرا؟؟
همـین دو روز پیش بود کـه یـه دروغگو توئیت کردو نوشت ما محرمانـه نداریم و تلگرام رو بـه رهبری منتصب کرد. چرا؟کی مـیخوان بفهمن؟ چرا عبرت نمـیگیرن؟چرا حرف ولی امر رو گوش نمـیدن؟
راستی دستاورد دولت تدبیر چیـه؟یـه برجام بود کـه اونم رفت هوا !!! این داستان یـه برکت داشت و به همـه ثابت شد کـه باید با صدای بلند بگند:
#مرگ_بر_آمریکا

#من_به_مذاکرات_خوشبین_نیستم
#اطمـینان_به_آمریکا_از_ساده_لوحی_است
#مذاکرات_برد_برد_دروغین
#کد_خدا_پرست_نباشیم
#آمریکا_شیطان_بزرگ
#آمریکا_هیچ_غلطی_نمـیتواند_د
#مرگ_بر_آمریکا
#اطمـینان_به_دشمن_هزینـه_دارد
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آل_سعود
#لبیک_یـا_خامنـه_ای
#سایـه_ی_رهبرم_مستدام
#سید_علی_خامنـه_ای_رهبر_قلبهای_بیدار_دنیـا
#ای_کاش_قدر_تو_را_بدانیم
#لبیک_یـا_خامنـه_ای_لبیک_یـا_حسین_است
#شـهدا_شرمنده_ایم
#معان_حرم
#معان_وطن
#شـهید_حجت_اسدی
#هیـات_حسین_جان_قزوین

Read more

خبر خوشحالی کشتی ایران بصورت موقت، با لابی رسول خادم تعلیق نشده است.. علی کریمـی قهرمان جوان کشتی ایران شش ماه و مربی اش دو سال بیشتر محروم نشد.... بابا این دیگه چه مسخره بازیـه؟! مردم بیچاره رو چی فرض کردید؟!! توی رشته ای مثل کشتی صد ها هزار جوان چند سال تمرین مـیکنند، پول خرج مـیکنند، از امکانات بیت ... خبر خوشحالی 👈کشتی ایران بصورت موقت، با لابی رسول خادم تعلیق نشده است.. علی کریمـی قهرمان جوان کشتی ایران شش ماه و مربی اش دو سال بیشتر محروم نشد.... بابا این دیگه چه مسخره بازیـه؟! مردم بیچاره رو چی فرض کردید؟!! توی رشته ای مثل کشتی صد ها هزار جوان چند سال تمرین مـیکنند، پول خرج مـیکنند، از امکانات بیت المال استفاده مـیکنند،وقت مـیگذارند، انرژی صرف مـیکنند که تا یک نفر مـیشود نماینده این وزن درون تیم ملی.... بعد مسابقه مـیده و دور ماقبل فینال،در حالی کـه از حریفش جلو هست... مربی بهش مـیگه بباز... کشتی گیر مات نگاه مربی مـیکنـه و به اجبار مـیبازه.. دلیلش چیـه؟
از شانس بدش به منظور دومـین بار اگه برنده بشـه درون مسابقه فینال بـه نماینده رژیم آشغال صهیونیستی مـیخوره!!!!!
بابا این گناه کبیره هست!!!! دنیـا رو هم بـه این جوان بدهید ارزشی ندارد چون غرور اون درون تشک کشتی از بین رفت.... بابا طفلکی با بغض نگاه بـه مربیش مـیکنـه... باورش نمـیشـه!!! آقای محترم
ما همـه ملت ایران با رژیم صهیونیستی مخالف هستیم اما آیـا تاوان آن را حتما جوان هایمان بدهند... این بار علی کریمـی را شش ماه محروم د، دفعه بعد اگر این اتفاق بیفتد کل فدراسیون کشتی را معلق مـیکنند... نـه تنـها درون کشتی بلکه درون تمام رشته های ورزشی... تمام اعراب نفهم اسرائیل رو قبول دارند و باهاشون انواع مراودات دارند اما ایران مثل همـیشـه تنـهای تنـها و به خاطر کشوری کـه خودش روبروی اسرائیل بازی مـیکنـه حتما حق جوانـهای خودمونو پایمال کنیم..
عربستان سعودی حق مـیزبانی را کـه از تیم های باشگاهی فوتبال ایران گرفت هیچ، چشم روشنی بزرگواران ای اف سی امروز اطلاع داد کـه خسارت هم نمـیتونید بگیرید... بابا شما را بـه خدا یـا ورزش را تعطیل کنید یـا فکری بـه حال این حق خوری ها و اوضاع مسئولین بی عرضه فدراسیون ها ید... 🤒
#love #socialenvy #wearabletherapy #FightForOurMarriage #photooftheday #me #instamood #cute #igers #picoftheday #girl #guy #beautiful #fashion #instagramers #follow #smile #pretty #followme #friends #hair #swag #photo #life #funny #cool #hot #portrait #baby

Read more

Media Removed

. . علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟ خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد. - رهاش کن بره رئیس ! + یعنی چی؟ - هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ... + مخصوصا درون مورد ... .
.

علی (علی مصفا): چی شده کفشت ؟
خانم دکتر (لیلا حاتمـی): مـیخش زده بیرون ، هر کفش دیگه بود که تا حالا انداخته بودمش بیرون... این یکی رو دلم نمـیاد.
- رهاش کن بره رئیس !
+ یعنی چی؟
- هیچی ، یـه رفیق داشتم همـیشـه هر وقت یـه چیزی اذیتت مـیکرد مـیگفت رهاش کن بره... شرش کم مـیشـه ! چرت مـیگفت البته ...
+ مخصوصا درون مورد مـیخ کفش بدتره مـیره تو پای آدم !
- از اینایی بود کـه تو زندان هیپنوتیزم و اینجور چیزا یـاد گرفته بود ؛ یدفعه من و سیما رو برد کافه ی دنیس !
+ سیما کی بود ؟
- سیما یکی از بچه های دانشگاه ...
+ دوستش داشتی؟
- مثلا .... خیلی شبیـه مـینا بود... همون داییم کـه از تاریکی مـیترسید .
+ اون چی؟ اونم تورو دوست داشت ؟
- نمـیدونم ...من هیچوقت هیچی بهش نگفتم ... من اینجوریم ...همـیشـه هر وقت حتما یک کاری م یدفعه اصلا هیچ کاری نمـیکنم ... خلاصه رفتیم کافه دنیس ، فرید شروع کرد بـه هیپنوتیزم که تا این کـه نوبت رسید بـه من ، منو خواب کرد و بچه ها شروع بـه سوال .... همشون پیله کرده بودن کـه کیو دوست داری؟ .. منم هیچی نمـیگفتم ...تا این کـه خود سیما گفت علی یـه چیزی بگو! مـهم نیست چی باشـه یـه چیزی بگو ... منم هیچی نگفتم ! گفت اصلا یـه چیز بی ربط بگو ، بگو یـه چیزهایی هست کـه تو نمـیدونی...
+ گفتی؟
- نـه ! هیچی نگفتم ...اینقدر هیچی نگفتم که تا همـه حوصله شون سر رفت ... از خواب بیدارم
+ حوصله سیما هم سر رفته بود ؟
- لابد ... 6 ماه نکشید با محمود چاخان ازدواج کرد
+ لابد کلی هم حالت گرفته شد ... نـه ؟... خوب انتظار معجزه داشتی ؟
- حالا کی گفته من منتظر معجزه ام ؟ مـیدونی امروز دفعه دومـه اینو مـیشنوم ؟
+ خب بعد یـه کاری مـیکردی
- اصلا تو اگه بودی چیکار مـیکردی؟
+ من کـه صاف بهش مـیگفتم
- صاف بهش مـیگفتی؟
+ خوب آره ...مگه چیزه عجیبیـه ؟...خب تلفنی بهش مـیگفتم
- تلفنی هم نمـیتونستی بگی
+ چرا ...بیـا ...الو ...سلام .. مـیخواستم یکم باهات حرف ب ...مـیخواستم از خودم برات بگم..یعنی راستش مـیخواستم بگم اون شب ولی نشد ...امممم...شاید حالا یـه وقت دیگه...شاید اصلا دیگه پیش نیـاد...به هر حال مـیخواستم بگم کـه ....
- دیدی نمـیشـه !!!
+ مـیخواستم بگم ... یـه چیزهایی هست کـه نمـیدونی ...
.
.
.
چیزهایی هست کـه نمـی دانی(1389)
کارگردان: فردین صاحب الزمانی
.
. ..........................................................
Nikon D7100
ISO: 100
Shutter Speed: 10 sec
Aperture: f/9

Read more

Media Removed

تبریک بـه پرسپولیسیـها علی کریمـی یکباردیگه دربرنامـه90محبوب ترین بازیکن چندسال اخیرشناخته شد که تا به همـه ثابت کنـه عشق و علاقه چه معنایی داره!کریمـی دربرنامـه90با اختلاف نسبت بـه مجیدی و عزیزی اول شد که تا جوابی دندانداده باشـه بـه آقایـانی کـه ادعای محبوبیت داشتند.آقای مجیدی یـادت باشـه هیچوقت وهیچگاه ... 💔تبریک بـه پرسپولیسیـها💔 علی کریمـی یکباردیگه دربرنامـه90محبوب ترین بازیکن چندسال اخیرشناخته شد که تا به همـه ثابت کنـه عشق و علاقه چه معنایی داره!کریمـی دربرنامـه90با اختلاف نسبت بـه مجیدی و عزیزی اول شد که تا جوابی دندانداده باشـه بـه آقایـانی کـه ادعای محبوبیت داشتند.آقای مجیدی یـادت باشـه هیچوقت وهیچگاه محبوب نبودی ونیستی!شایدخیلی ازهواداران استقلال بـه علی کریمـی رای دادندچون مـیدانندمفهوم محبوبیت چیست!بدان فرهادخان مجیدی کـه شما وامثال شمابانشان عدد4درمقابل الغرافه درآسیـابه ک توهین کردی ویک تیم عربی رابزرگترازوطنت قراردادی!یـادمان نمـیرودکه بخاطرپول عشیخ عرب رراهنت زدی وبعدازگلزنی نشان دادی"یـادمان نمـیرودگفتی شاگردمکتب حجازی هستی ولی ازقلعه نوعی طرفداری کردی ودقیقابعدازجدایی ازاستقلال علیـه قلعه نوعی حرف زدی!تومحبوب نیستی فرهادخان؛محبوبیت بـه گل زدن درون دربی نیست چون تواگه4گل زدی صفرایرانپاک7گل زده وخیلیـهای دیگه ازتوبیشترزدند!ایران وایرانی بـه علی کریمـی وامثال جادوگرافتخارمـیکنـه.وقتی معلول قاءمشـهری گفت آرزوش دیدنـه علی کریمـیه یـادمون هست کـه داش علی شبانـه رفت پیشش وتمام خرج درمان واعزام بـه آلمان رو داد.وخیلی کارای دیگه کـه جادوگرانجام داده ولازم بـه گفتن نیست!محبوبیت یعنی اینکه همـه دوستت داشته باشن نـه فقط هوادارای تیم خودت!!علی کریمـی مثل یک مـیرات مـیمونـه مثل تکه ای ازتخت جمشید.
شایددیگرمادری وجودنداشته باشد کـه بتواندفرزندی همانندتو بـه دنیـا بیـاورد آقای کریمـی..شـهرت توجهانی بود داداش
"به یـاد هنرنمایی هایت درتیم ملی واروپا و به یـاد تکنیک جادویی ات دوستت دارم.ای کاش همانندتوبازهم بوجودمـی آمد ای کاش...
سرم را بالامـیگیرم و با افتخارمـیگویم پرسپولیسی ام😘 💔جادوگرسرخ آسیـا💔

Read more

Media Removed

. ‍ یکی از این اقتصاد دان های اصلاح طلب( #راغفر) گفت بود #دولت با گرون دلار داره کودتای اقتصادی مـیکنـه!ما با جنگ اقتصادی مواجه هستیم بعد بلافاصله یکی از این جنود ابلیس کـه از قضا نائب رئیس اتاق #بازرگانی هم هست،سریع واکنش داده کـه جنگ اقتصادی کجا بود،اصلاً این حرف ها چیـه! #علمـی صحبت کنید! ببین ... .
‍ یکی از این اقتصاد دان های اصلاح طلب( #راغفر)
گفت بود #دولت با گرون دلار داره کودتای اقتصادی مـیکنـه!ما با جنگ اقتصادی مواجه هستیم
بعد بلافاصله یکی از این جنود ابلیس کـه از قضا نائب رئیس اتاق #بازرگانی هم هست،سریع واکنش داده کـه جنگ اقتصادی کجا بود،اصلاً این حرف ها چیـه!
#علمـی صحبت کنید!
ببین وطن فروش!
جایی کـه رهبر این مملکت مـیگه،جنگ تمام عیـار اقتصادی!
وقتی تلوزیون و روشن مـیکنی اخبار یـه خط درون مـیون از #جنگ اقتصادی آمریکا با چین با روسیـه با ترکیـه با اتحادیـه #اروپا مـیگه!
ده ساله رهبری اسم سال رو اقتصاد مـیزاره!
دلار تو پنج ماه از چهار تومن شده یـازده هزار تومان!
بعد بیشرف بی همـه چیز، مردک از انگلیس برگشته، عامل سرویس های جاسوسی انگلیس،گاله رو باز مـیکنـه،ما جنگ اقتصادی نداریم، علمـی صحبت کنید!
کدوم علم آخه بچه سوسول،علم جرمـی بنتام و آدام اسمـیت دفاع از ربا؟
تا یـه حدیث یـه آیـه،یـه چیزی کـه نقشـه شونو رو مـیکنـه مـیگی، بیشرفا مـیگن علمـی صحبت کنید!
اگه تو علمـی و اقتصاد دانی کـه وضعیت اقتصادی این مملکت کـه تو مسئولش هستی چرا اینجوریـه؟
جیمز ریکاردز افسر ارشد سیـا،تو اندیکشده بریکینگز،رسماً گفت ما با #ایران وارد جنگ اقتصادی شدیم،داریم ارزش ریـال و کم مـیکنیم،
رسماً کتاب نوشته با عنوان Currency Wars جنگ ارزی!
جلد کتاب اسلحه دست پول های کشورهاست دارن با هم مـیجنگند!
ترامپ علنی مـیگه مـیخواهیم #اقتصاد ایران و متلاشی کنیم!
پمپئو همـینطور!
بعد مردک،کسی کـه مسئول اقتصادی مملکت هست مـیگه علمـی صحبت کنید!
مردک مرفه بی درد مـیلیـاردر کـه با پول مملکت هار شده،به جای اینکه تو همون اتاق بازرگانی کـه به مثابه یک سنگر و خاکریز به منظور جنگ اقتصادی هست،تدابیر لازم و اتخاذ کنند،
معاونت جنگ اقتصادی ایجاد کنـه مـیگه جنگ اقتصادی مبنای علمـی ندارد!
خائن خودباخته وصدوا فی سبیل الله مـیکنـه،احتمالا راه برون رفت از مشکلات و هم خروج از سوریـه و عراق مـیدونن!
بعله معلومـه مـیلیـاردر جوان کـه تو پول و امکانات خر غلط مـیزنـه،مفهوم جنگ اقتصادی و نمـیفهمـه!
دلار و سکه و ملک هرقدر گرون تر بشـه،شما از مـیلیونر بـه مـیلیـاردر تبدیل مـیشید،معلومـهی بگه جنگ اقتصادی شما بهت برمـی خوره!
این نائب رئیس اتاق بازرگانی بود،رئیس اتاق بازرگانی هم عهای ش با شرت و مثل خوک درون حال چ و عیش و عشرت لنگ شو انداخته رو مـیز ددی و به ریش مردم و انقلاب و نظام و شـهید و همـه مـیخنده!
علمـی صحبت کنید!
اینا که تا ایران و سوریـه نکنن،ول کن نیستن
این اشعث های اقتصادی لال نشن!
علی بـه مالک مـیگه برگرد"
اگر خواستید کامنت بزارید علمـی صحبت کنید
#سلطانی
.
*۳۱۳*

Read more

Media Removed

یکی از بینمون رفت کـه تو هیچی همتا نداشت. یـه همسر عالی، یـه پدر بی همتا، یـه برادر بی نظیر و یـه رفیق بی کلک... یکی کـه سالها با خدمت بی ریـا و خالصش تو خونـه حضرت زینب «س» آبروی تمام نوکرا و کنیزای حضرت رو خرید.ی کـه تازه از زیـارت اربابش برگشته بود و بعد از یک هفته باتشنـه و جگری سوخته بـه دیدار مولاش شتافت... یکی ... یکی از بینمون رفت کـه تو هیچی همتا نداشت.
یـه همسر عالی، یـه پدر بی همتا، یـه برادر بی نظیر و یـه رفیق بی کلک...
یکی کـه سالها با خدمت بی ریـا و خالصش تو خونـه حضرت زینب «س» آبروی تمام نوکرا و کنیزای حضرت رو خرید.
کسی کـه تازه از زیـارت اربابش برگشته بود و بعد از یک هفته باتشنـه و جگری سوخته بـه دیدار مولاش شتافت...
یکی کـه تو این روزگار نامردی، حق مردی و مردونگی رو به منظور همـه تموم کرد....
یکی کـه خیلی دلم براش تنگ شده...
.

پ.ن: دایی عزیزم تسلیت ... پ.ن: شادی روح امام و شـهدا و جمـیع رفتگان خاک علی الخصوص دایی عزیزم فاتحه مع الصلوات....

Read more
. حکایت آشنا چوپانی تعریف مـی کرد: سالها پیش من و چوپان دیگری بـه نام فتح اله کـه همسن پدر من بود، گله روستا را بـه چرا مـی بردیم. مرز ده ما با ده مجاور کـه یک رودخانـه پر آبی بود. بین دو ده از سالیـان دور بر سر ورود و ان بـه مراتع یکدیگر اختلاف زیـادی بود کـه گاهی بـه زد و خورد هم مـی کشید. . یک روز از سر غفلت ... .
حکایت آشنا 😁
چوپانی تعریف مـی کرد:
سالها پیش من و چوپان دیگری بـه نام فتح اله کـه همسن پدر من بود، گله روستا را بـه چرا مـی بردیم. مرز ده ما با ده مجاور کـه یک رودخانـه پر آبی بود.
بین دو ده از سالیـان دور بر سر ورود و ان بـه مراتع یکدیگر اختلاف زیـادی بود کـه گاهی بـه زد و خورد هم مـی کشید.
.
یک روز از سر غفلت گله ما از رودخانـه گذشت و به مراتع دشمن رسیده بود. ناگهان هیکل درشت و غضبناک غضنفر چوپان آن ده نمایـان شد. گله ما را مصادره کرد. و گفت یکی از شما بیـاید این ور آب که تا گله را آزاد کنم. ما از نیت اصلی اش آگاه بودیم.
.
فتح اله بـه من گفت تو برو. من گفتم مـی ترسم مرا کتک بزند. فتح اله گفت: خودش و هفت جدش غلط مـی کند حتی اگر نگاه چپی بـه تو کند!!! 😡
.
.
القصه من لرزان لرزان از رود گذشتم و به نزد غضنفر رسیدم ناگهان مرا گرفت و چوبش را بـه علامت زدن بالا برد. فتح اله از آن سوی رود داد زد و گفت اگر مردی و تخم پدرتی بزنش که تا ببینی چه سرت بیـاورم.
.
.
غضنفر ترکه گز را چنان بـه پای من زد کـه جیغ من بـه هفت آسمان رسید. غضنفر رو بـه فتح اله کرد و گفت دیدی زدمش و تو هیچ غلطی نکردی.
فتح اله گفت فلان فلان .... اگر یکبار دیگر بزنیش دودمانت را ریشـه کن مـی کنم .
اینار غضنفز چنان با ترکه بـه پشت من کوبید کـه خون از پوستم بیرون زد. و گفت بفرما بازم زدمش .
فتح اله این بار گفت فلان فلان شده ... !!
.

نـه خیر ! من دیدم اگر رجز خوانی فتح اله ادامـه پیدا کند غضنفر مرا نابود خواهد کرد. .
شروع کردم بـه التماس کـه ببخش. غلط کردم و تعهد مـی دهم دیگر گله وارد مراتع شما نشود.
غضنفر آخرین ترکه را البته کمـی آرام تر بر کفل ما کوبید و رفت.
من، دست و پا و پشت شکسته گله را راندم و به نزد فتح اله آمدم. داشتم بی هوش مـی شدم کـه شنیدم فتح اله مـی گفت: بـه روح پدرم قسم اگر یک بار دیگر تو را کتک زده بود، مادرش را بـه عزایش مـی نشاندم.
و ... من از هوش رفتم 😂😂😂😂
.
.
.
با سپاس از جناب آقای علی نژاد
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 #داستانک .
.
تفسیر با شما 😂😂😂😂🌺🌺🙏🙏
.
.
#زنگ_تفریح_سفره_خونـه ‌

Read more

Media Removed

پنج اسفند و قبل و بعد از آن بـه شما دوستان وعده خبرهای خوشی درون پایـان تابستان نود و هفت درباره ی نیروی هوایی دادم راستش از تمامـی خبرها و رونمایی ها درون جریـان نیستم اما همـینکه از آن روز که تا به امروز دل شما دوستانم را بـه قدرت جدید نیروی هوایی خوشحال نگه داشتم و امروز صدق گفته خود را مـیبینم بسیـار خوشحالم این یکی ... پنج اسفند و قبل و بعد از آن بـه شما دوستان وعده خبرهای خوشی درون پایـان تابستان نود و هفت درباره ی نیروی هوایی دادم راستش از تمامـی خبرها و رونمایی ها درون جریـان نیستم اما همـینکه از آن روز که تا به امروز دل شما دوستانم را بـه قدرت جدید نیروی هوایی خوشحال نگه داشتم و امروز صدق گفته خود را مـیبینم بسیـار خوشحالم این یکی دو ماه اخیر نبوده ام و مـیدانم بسیـار دلخورید بنده را ببخشید بخاطر کم کاری اینکه خودم درون این عرصه هستم و چیزهایی بدانم سخت هست برایم کـه با شما بـه اشتراک نزارم اما تقریبا چندین هفته ای هست کـه اجازه فعالیت درون فضای مجازی از بنده بـه طور جد گرفته شده هست سخت بود همان زمان بازگو کنم اما دوستان کشور بـه سمت مراحل بسیـار حساسی رفته کـه طبیعتاً عذر بندرو خواستند بنده با همان توان گذشته هستم شاید درون کنارت نباشم اما قلبم پیش شماست مطمئن باشید تلاشم به منظور رفع این محدودیت هست تا حداقل با شما هم سخن بمانم ... مجلات زیـادی بـه بنده درخواست همکاری پیج های رسمـی سفارت خانـه ها مجلات نظامـی غربی و حتی پیج های جاسوسی زیـادی درون فالوورهای بنده رو بـه ازدیـاد رفت و صلاح مسئولین سکوت بنده هست بهرحال امـید را زنده نگه دارید دشمن به منظور ماه ها و یکی و دو سال آتی برنامـه های زیـادی چیده اما ما هم فیوزشان را با قدرت نمایی های جدید مـیسوزانیم هم تمام مشکلات را حل و پرچم را بـه فرزند فاطمـه خواهیم رساند ... دل همـه ی ما از این روزهای کشور خون هست از اقتصاد و رانت و غیره ... هر روز مـیشنویم و کلنجار مـیرویم تنـها جای اعتراض یک هم خون و هم وطن من دیگر جایی درون صدا و سیمای کشورش ندارد و همـه درون اینستاگرام و تلگرام محصور شده ایم اینجا هم حرفمان بـه گوشی نمـی‌رود بعد مثل همـیشـه یک چیز را مـیگویم حتی همـه هم بد شدند تو ایمانت را حفظ کن خداوند عاشق صبر کنندگان هست .. بـه زودی دست الهی کارهای عجیبی مـی‌کند یـا علی

Read more

محمدابراهیم جعفری متولد هزار وسیصد ونوزده درون شـهر بروجرد استان لرستان بود. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پرشور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند بود. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تأثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد ... محمدابراهیم جعفری متولد هزار وسیصد ونوزده درون شـهر بروجرد استان لرستان بود. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پرشور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند بود. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تأثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد و اولین آثار خویش را کشید و بعدها معلم هنر دبیرستانش بـه نام دعوتی مشوق و راهنمای او بود که تا جدی تر نقاشی را پی بگیرد. از نوجوانی بـه شعر گفتن روی آورد و با الهام از طبیعت پیرامونش شعر مـی‌گفت. سال پنجم دبیرستان به مدرسه دارالفنون تهران رفت و آنجا با مفاهیم روز ادبیـات و نقاشی آشنا شد. عاشق شد و شعرهای عاشقانـه سرود. سال ۱۳۳۸ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد که تا نقاشی بخواند. درون آنجا درون گارگاه علی محمد حیدریـان که از مؤسسین دانشکده هنرهای زیبا و شاگرد کمال الملک بود و محمود جوادی پورحاضر شد. بعدها درون کارگاه جوادی پور با محسن وزیری مقدم آشنا شد کـه باعث رشد او شد و به اتفاق اصغر محمدی و غلامحسین نامـی با هم بـه سفرهای کوتاه و بلند رفتند. درون مـیان دانشجویـان هنر آن زمان، جعفری، محمدی و نامـی بـه سه تفنگ‌دار معروف بودند. این سفرها چهل سال ادامـه داشت. شـهرها و روستاهای ایران را دیدند و از تابستان ۱۳۴۹ بـه سفرهای اروپا رفتند.
محمدابراهیم جعفری، سرانجام درون شامگاه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ بر اثر سکته مغزی درون سن ۷۸ سالگی درون بیمارستان مداین تهران درگذشت.

Read more

Media Removed

* از همان روز کـه سربند سرت را بوسید انتخاب از طرف حضرت شده‌ای یکسال از غوغای چشماش مـی‌گذره چقدر زمان زود مـیگذره این چند روز تمام لحظات و ساعتهای اون موقع‌ها برام تداعی شد تیترهایی کـه بخشی از حال و هوای اون روزها بود: " حال یک پدرِ شـهید را فقط پدرِشـهید مـیداند " " راهی کـه روشن هست " " راهی ... *
از همان روز کـه سربند سرت را بوسید
انتخاب از طرف حضرت شده‌ای

یکسال از غوغای چشماش مـی‌گذره
چقدر زمان زود مـیگذره
این چند روز تمام لحظات و ساعتهای اون موقع‌ها برام تداعی شد
تیترهایی کـه بخشی از حال و هوای اون روزها بود:
" حال یک پدرِ شـهید را فقط پدرِشـهید مـیداند "
" راهی کـه روشن هست "
" راهی کـه از سر گرفتیم "
" تاریخ درون حال تکرار هست "
" کل یوم عاشورا "
" محسن، مصطفایی بود کـه با رفتنش دلمان را سوزاند "
" محسن سرش رفت کـه روسری نرود "
" صوت صداش " کـه بارها گوش دادم
" اسمتو علی گذاشتم کـه مولات بشـه علی(ع) کـه پیشوات بشـه علی(ع) "
دوستی نوشت:
روضه‌خوان‌ها چند سالی هست در اوج روضه سیدالشـهداء، یک عبارت را تکرار مـی‌کنند، کـه بیشتر بـه تکه کلام لوطی‌ها و مشتی‌های تهران قدیم مـی‌ماند. همان‌ها کـه #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را مـی‌زد. شاید خودت شنیده باشی. روضه‌خوان‌های سنگ‌دل شـهر ما، درون اوج حرارت روضه قتل‌گاه، خطاب بـه سیدالشـهداء مـی‌گویند: غریب گیرآوردنت. از آن جملاتی کـه مردانگی را شعله‌ور مـی‌کند. از آنـها کـه غیرت‌سوز مـی‌کند مرد را. از آن دست حرف‌هایی کـه جان آدم را درون روضه بهمـی‌رساند، اما صد افسوس کـه به درون نمـی‌برد...
.
مـی بینی آقا محسن! هر جای قصه ات را کـه دست مـی گذاریم بـه کربلا مـی رسد!؟ مـی بینی چقدر قصه ات جانسوز است!؟ ما اشتباه نکرده ایم، راز انقلاب تو درون قصه بی سر شدنت نـهفته است.
.
همـیشـه مردها مَردن ، اگه سردار ، اکه بی سر ...
اون روزا لحظه‌ای نبود کـه بهش فکر نکنم
به عشقش
به شجاعتش
به اعتقادش
به ایمانش
به غرور تو چشماش
من دنبال خبر مـی‌گشتم خبری کـه ندا از بازگشتش بده
بعضی‌ خبرگذاری‌ها از پیکر شـهید مـیگفت و بعضی‌‌ها هم از برگشتنش کـه عکسی از پروفایل همسر شـهید منتشر شد:
" هرکسی دنبال خبر مـی‌گرده بهش بگید عشق داره برمـی‌گرده "
یـادمـه محرم بود درست روز حضرت قاسم بن الحسن کـه مردم بـه استقبال شـهید اومده بودن
حالا اون روز من بودم و یـه چندتا برگه کـه باید به منظور امتحان مـیخوندم و تلویزیون کـه انبوهی از مردم بـه استقبال شـهید اومده بودن.... و صدای مداحی محمود کریمـی کـه روی تصاویر استقبال مردم بود:
عجب محرمـی شد امسال
شـهید بی‌سرم برگشته
بیـاید برید بـه استقبالش
مع حرم برگشته

تــو بـه آرزوت رسیدی
تــو امام حسین رو دیدی
وای بـه سیدالشـهیدا تــو اشبه‌الشـهیدی
تو روضه‌ی مجسم هستی
یـه مملکت شده بی تابت
داری مـیری سلام مارو ببر بـه محضر اربابت

چقدر بـه حال تو همـه حسرت خوردیم
تویی کـه زنده هستی و ماها مُردیم

عجب محرمـی شد امسال....محرم سال۹۶
.

#امضاء_یـازهرا
#شـهید_محسن_حججی

Read more

Media Removed

. که تا پنجم بـه زور مدرسه رفت ؛ بعد گفتند: بسته، دیگه پول به منظور کتاب دفتر و لباس نداریم ؛با ش مجبور بـه ترک مدرسه شدند.‌ ‌‌. شادی بود ؛عاشق یکی از پسرهای محله شد و در 15 سالگی ازدواج د. هر وقت از شوهرش صحبت مـی کرد عشق درون چشم هاش برق مـی زد؛ بچه دار شدند اما شوهرش معتاد شد .‌ ‌. در‌ 17 سالگی خودش ... .
🔷تا پنجم بـه زور مدرسه رفت ؛ بعد گفتند: بسته، دیگه پول به منظور کتاب دفتر و لباس نداریم ؛با ش مجبور بـه ترک مدرسه شدند.‌
‌‌.
🔸 شادی بود ؛عاشق یکی از پسرهای محله شد و در 15 سالگی ازدواج د. هر وقت از شوهرش صحبت مـی کرد عشق درون چشم هاش برق مـی زد؛ بچه دار شدند اما شوهرش معتاد شد .‌ ‌.
🔹در‌ 17 سالگی خودش شروع بـه کار کرد وبا هزار بدبختی شوهرش رو تو کمپ خواباند و ترکش داد .حالا خیلی بـه شوهرش جایی کار نمـی دادند . با پشتکار بیشتر کار را از سر گرفت... مجبور بود با ش سر کار بیـاید کـه یک دفعه دیگر نیـامد .هرچی بهش زنگ مـی زدم مـی گفت حالا نمـی تونم بیـام خانم .‌
.
🔸3ماه گذشت دوباره برگشت ؛ یکبار کـه فقط من و ش تو اتاق بودیم شروع کرد بـه تعریف :《شوهرش دوباره معتاد بـه شیشـه شده بود و توی اون سه ماه بعد از مصرف مواد و در حالت توهم شیشـه، با زنجیر قفل فرمان ماشین مـی افتاده بـه جونش وتمام بدنش را سیـاه و کبود مـی کرده.》‌ ‌با اشاره بهش گفتم جلوی ت نگو ،که 5ساله اش شروع کرد بـه گفتن کتک هایی کـه مادرش از پدر خورده. ‌
‌.
🔹زمانی کـه شوهرش بیـهوش بوده دست ش را گرفته و به خانـه مادرش رفته . شوهرش التماسش کرده کـه برگردد و قول داده کـه باز ترک مـی کند. ش مـی گفت بابا بـه مـی گفت خانمـی برگرد غلط کردم دوستت دارم .‌
برگشت هم بـه اشتغال هم بـه خانـه ولی دیگه وقتی از شوهرش صحبت مـی کند عشق را نمـی بینی.‌..‌
‌.
#خشونت_علیـه_زنان #روایت #خانـه_اشتغال_خاکسفید
‌ #جمعیت_امام_علی

Read more

Media Removed

#لطفا_بخونید یکی از مسئولین شـهری درون یک #روستا به منظور جلب رضایت اهالی روستایی بـه اونجا رفت و گفت چه مشکلاتی دارید؟ بگید که تا حل کنم... . اهالی گفتند والا دوتا مشکل خیلی مـهم داریم اولیش اینـه کـه #گاز نداریم ، دومـیش اینـه که... . هنوز دومـی رو نگفته بودند کـه گفت صبر کنید . مسئول بـه مشاورش گفت اون موبایلو ... #لطفا_بخونید👇
یکی از مسئولین شـهری درون یک #روستا به منظور جلب رضایت اهالی روستایی بـه اونجا رفت و گفت چه مشکلاتی دارید؟ بگید که تا حل کنم...
.
اهالی گفتند والا دوتا مشکل خیلی مـهم داریم
اولیش اینـه کـه #گاز نداریم ، دومـیش اینـه که...
.
هنوز دومـی رو نگفته بودند کـه گفت صبر کنید
.
مسئول بـه مشاورش گفت اون موبایلو بده بـه من... .
الو! سلام آقای فلانی، بنده الان درون روستایی هستم و این مردم گاز ندارن ، لطف کنید بـه دستور من براشون گازکشی انجام بدید...
.
جان؟ خواهش مـیکنم...کی؟ یک هفته بعد از انتخابات؟ بله بله... بعد من قول بدم از جانب شما؟ بسیـار خوب... گوشی رو قطع کرد ، گفت این حل شد ، حالا مشکل دوم رو بگید...
.
گفتند مشکل دوم اینـه کـه اینجا دکل و آنتن نداریم و موبایل اصلا کار نمـیکنـه....
#صداقت #وعده_های_انتخاباتی #دروغگویی
#سرمشق_الهی
دوستان خودتون رو تگ کنید!
و با معرفى صفحه ى سرمشق الهی بـه دوستان خود درون ثواب نشر مطالب سهيم باشيد ◀از پست های قبل هم دیدن بفرمایید
#الحمداالله_علی_کل_نعمته،
#استغفرالله_من_کل_ذنب،
#اعوذ_بالله_من_کل_شر،
#و_اسئل_الله_من_کل_خیر

Read more

Media Removed

#ezsuggestion . راستش همـه ما تو طول زندگیمون یسری کارا رو داریم انجام مـیدیم، درس مـیخونیم، غذا مـیخوریم، مـیخوابیم، سر کار مـیریم و خیلی کارای دیگه، ولی اگه دقت کنید، بعد از یـه مدت همـه اینکارا روتین و تکراری مـیشـه، ولی مگه مـیشـه انجامشون نداد!!؟ بنظرم حتما یکم از روزمرگی جدا شد، بقول خودمون حتما کَند ... #ezsuggestion
.
راستش همـه ما تو طول زندگیمون یسری کارا رو داریم انجام مـیدیم، درس مـیخونیم، غذا مـیخوریم، مـیخوابیم، سر کار مـیریم و خیلی کارای دیگه، ولی اگه دقت کنید، بعد از یـه مدت همـه اینکارا روتین و تکراری مـیشـه، ولی مگه مـیشـه انجامشون نداد!!؟
بنظرم حتما یکم از روزمرگی جدا شد، بقول خودمون حتما کَند و رفت بالا، حتما یکم بلندپروازی کرد، مثلا من باخودم مـیگفتم کـه مـیخوام بجای اینکه فقط یـه عکاس باشم کـه بلده عبگیره، دوست دارمـی باشم کـه وقتی دیگران عکسامو مـیبینن، دلشون بخواد مثل اون عکسارو بگیرن! مـیدونین، کمال گرایی و بلند پروازی بنظرم چیز خوبیـه، هیجان انگیزه و بنظرم زندگی بدون اون تبدیل مـیشـه بـه روزمرگی های خسته کننده!
.
یـه داستان خوب راه افتاده، شما هم داستان بلندپروازی هاتونو با هشتگ #بلندپروازی با یـه همچین عکسی موقع پ و پرواز منتشر کنید.
دوتا بلیط هواپیمای لوفت‌هانزا بـه هرجای اروپا هم برنده مـیشید
.
یـادتون نره کـه @alibabaticket و @lufthansa رو هم تگ و منشن کنید
اطلاعات بیشتر تج علی‌بابا هست👇
@Alibabaticket
.
.
عاز @samieefard

Read more
بسم رب الشـهداء والصدیقین نسأل الله منازل الشـهداء... العربية: في البداية أتی وقال: یـا حسين ضاق صدري، اريدكرأن تقرأ لي مجلس العزاء، فقد لا أمتلك فرصة سماع مجلس عزاء أخری. قلت: تقي، إذهب، انـها ليلة العملیـات ولدینا عمل کثير. ذهب وعاد مرة أخری، لکن لهذه المرة أحضر الشـهيد یعقوبي لیتوسط ... بسم رب الشـهداء والصدیقین

نسأل الله منازل الشـهداء... 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 العربية: في البداية أتی وقال: یـا حسين ضاق صدري، اريدكرأن تقرأ لي مجلس العزاء، فقد لا أمتلك فرصة سماع مجلس عزاء أخری.

قلت: تقي، إذهب، انـها ليلة العملیـات ولدینا عمل کثير.

ذهب وعاد مرة أخری، لکن لهذه المرة أحضر الشـهيد یعقوبي لیتوسط له، ولو لبعض دقائق. ذهبنا ثلاثتنا و جلسنا خلف الدشمة.

قلت: مجلس عزاء من أقرأ؟ قال تقي: أشتاق قلبي للعباس علیـه السلام.

وأنا بدأت بالقراءة: يا أهل الحرم، صاحب اللواء لم یعد، القائد و السيد لیم یعد، صاحب اللواء لم یعد..
لقد رددت هذین البیتین و کانوا یبکون کثیرا، ترکتهم لوحدهم و ذهبت الی مکان آخر.
بدأت العملية و کان رمز هذه العملية «یـا ابالفضل العباس»، تذکرت قول تقي إنـه مشتاق لأبي الفضل العباس، اخذت اللاسلکي لأسأل عن مکان تمرکزه.
قالوا: لقد استشـهد تقي قبل لحظات.
راوی: حاج حسین کاجی، فيلق ۱۷ علي ابن ابي طالب علیـه السلام
.
.
.
فارسی: اول خودش آمد و گفت: حسین خیلی دلم گرفته مـی خوام برام روضه بخونی. شاید دیگه فرصت روضه گوش نداشته باشم.
گفتم: تقی برو شب عملیـات خیلی کار دارم.
رفت و باز برگشت. این بار شـهید یعقوبی رو آورده بود واسطه. اصرار کـه فقط چند دقیقه.
سه تایی رفتیم نشستیم پشت سنگر؛گفتم: چه روضه ای بخونم؟ تقی گفت: دلم هوای حضرت عباس علیـه السلام را کرده.
و من هم شروع کردم بـه خوندن؛
ای اهل حرم مـیر علمدار نیـامد
سقای حرم سید و سالار نیـامد
کلی وقت داشتند با همـین دو که تا بیت گریـه مـی د. رهاشون کردم بـه حال خودشون و رفتم.
عملیـات شروع شد. با رمز «یـا ابوالفضل عباس» یـاد حرف تقی افتادم کـه گفته بود: دلم هوای حضرت عباس علیـه السلام را کرده. بیسیم زدم وضعیتش رو بپرسم گفتند:« چند لحظه قبل شـهید شد»
راوی: حاج حسین کاجی، لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب علیـه السلام 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 www.webeight.ir 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🆔Facebook👉 webeight ↗️Telegram 👉 webeight8

#webeight ‎ #qods_day
‎ #رسانـه_وب_هشت ‎ #حزب_الله ‎ #ابوالفضل_العباس ‎ #nostalgia
‎ #عشاق_الشـهادة ‎ #إعلام_الشبکة_الثامنة ‎ #هشت_سال_دفاع_مقدس
‎ #إعلام_الشبکة_الثامنة_وشـهداء_العالم_الإسلامي
‎ #شـهداؤنا ‎ #وب_هشت ‎ #شـهداء_جهان_اسلام ‎ #webeight ‎ #شـهدا ‎ #شـهید ‎ #شـهداء ‎ #روضة_الشـهيدين ‎ #الدفاع_المقدس ‎ #webeight_ir
#التماس_دعا #عوائل_الشـهداء #ابن_الشـهيد #الشـهيد #شـهید_یعقوبی #آرزوی_شـهادت #روضه #شب_عملیـات
#بنت_الشـهيد

Read more

Media Removed

محمدابراهیم جعفری متولد ۱۳۱۹ درون شـهر بروجرد استان لرستان است. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پر شور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند است. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تاثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد و اولین آثار ... محمدابراهیم جعفری متولد ۱۳۱۹ درون شـهر بروجرد استان لرستان است. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پر شور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند است. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تاثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد و اولین آثار خویش را کشید و بعدها معلم هنر دبیرستانش بـه نام دعوتی مشوق و راهنمای او بود که تا جدی تر نقاشی را پی بگیرد. از نوجوانی بـه شعر گفتن روی آورد و با الهام از طبیعت پیرامونش شعر مـی گفت. سال پنجم دبیرستان به مدرسه دارالفنون تهران رفت و آنجا با مفاهیم روز ادبیـات و نقاشی آشنا شد. عاشق شد و شعرهای عاشقانـه سرود. سال ۱۳۳۸ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد که تا نقاشی بخواند. درون آنجا درون گارگاه علی محمد حیدریـان که از موسسین دانشکده هنرهای زیبا و شاگرد کمال الملک بود و محمود جوادی پورحاضر شد. بعدها درون کارگاه جوادی پور با محسن وزیری مقدم آشنا شد کـه باعث رشد او شد و به اتفاق اصغر محمدی و غلامحسین نامـی با هم بـه سفرهای کوتاه و بلند رفتند. درون مـیان دانشجویـان هنر آن زمان، جعفری، محمدی و نامـی بـه سه تفنگ‌دار معروف بودند. این سفرها چهل سال ادامـه داشت. ..... او مـی گوید :
نوروز برایـانی کـه زندگی را باور دارند هر روز حضور دارد و اگر اینطور نباشد حال چنین افرادی خوب نیست. بـه همـین دلیل من فکر مـی‌کنم با اینکه ما چهار فصل داریم و در بهار همـه چیز به منظور ما پر از انرژی هست اما درون زمستان هم وقتی برف همـه جا را فراگرفته هست باز هم ما یـاد بهار مـی‎افتیم و برای همـین حتما یـاد بگیریم کـه از هر لحظه زندگی لذت ببریم. من این شعر را همـیشـه با خودم مـی‌خوانم کـه : "برف مـی‎بارد/ برف مـی‎بارد/ من پیرتر مـی‎شوم/ تو زیباتر". بـه نظر من هر جمله‌ای کـه ما بهی مـی‌گوییم و باعث مـی‌شود کـه حالی خوب شود نوعی بهار را درون مـیان ما بـه جریـان مـی‌اندازد. دوست دارم از شعرهای کتابم کـه هنوز چاپ نشده هست یک شعر دیگر برایتان بخوانم: "باغبان سبز شدن را بـه گیـاه نمـی‎آموزد/ باغبان نشانی بهار را بـه دانـه/ و نامـه باران را بـه سبزه مـی‌دهد/ نمـی‎توان بـه پرنده یـاد داد کـه در کویر یـا برگ بید لانـه بسازد/ من باغبانم/ اگر دانـه شوقی درون توست/ آن را خواهم رویـاند/.
روحش شاد 🌷🌷🌷🌷🌷🍀🍀🍀

Read more

Media Removed

هر دلـی جای تو دلـدار نباشد، دل نیست با تو هر دل کـه بود زندگیش مشکل نیست حاصل عقل بُود عشق و جنون مـیوه ی اوست هر کـه از عشق تو دیوانـه نشد عاقل نیست ای امـید دل غمدیده ی مردان خدا از خدا دور بود هر کـه به تو واصل نیست بـه جنان مایلـم از این کـه تو درون آنجایی بی تو بر جنت و فردوس دلم مایل نیست حاضرم جـان بدهم بهر ... هر دلـی جای تو دلـدار نباشد، دل نیست
با تو هر دل کـه بود زندگیش مشکل نیست
حاصل عقل بُود عشق و جنون مـیوه ی اوست
هر کـه از عشق تو دیوانـه نشد عاقل نیست
ای امـید دل غمدیده ی مردان خدا
از خدا دور بود هر کـه به تو واصل نیست
به جنان مایلـم از این کـه تو درون آنجایی
بی تو بر جنت و فردوس دلم مایل نیست
حاضرم جـان بدهم بهر تو اما چه کنم
لایق شأن تو این هدیـه ی ناقابل نیست
هری حاصلی از عمر گرانمایـه برد
من آلوده بـه جز مـهر توام حاصل نیست
کربلایی همـه با ذکر تو شاد هست دلش
بی تو گر ساکن جنت بشود خوشدل نیست
نــوكـــر نـوشـــت:
#حـسـین_جـان
جذبه‌ی عشق بر آن هست مرا جذب كند
صحبت نام تو شد نام من از يادم رفت
مي رود دل بـه همـانجـا كه تعلّق دارد
صحبت كرب و بلا شد وطن از يادم رفت
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
#بیـاد_شـهید_مع_حرم_محرم_ترک
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_الرزقنا_حـرم
#امام_حسنی_ام #مدینـه #بقیع
#یـارقیـه #یـا_حسین #لبیک_یـا_حسین
#امام_حسین #بین_الحرمـین
#شکر_خدا_که_در_پناه_حسینیم
#همـه_نوکر_حسینیم
#شـهادت_مادرم_افسانـه_نیست
#اسلام #شیعه #محرم #اربعین #صور #سوریـه
#روضه #فاطمـیه #کربلا #نجف
#بیچاره_اون_که_حرم_رو_ندیده
#بیچاره_تر_اون_که_دید_کربلاتو
#عطش

Read more

Media Removed

هنوزم تو فکر بازی با نصف جهان هستم غوغایی ک سه شنبه شب استقلال تو زمـین پشت سرم بـه پا کرد عزیزان درون مورد لیست ورودی و خروجی ای کـه بعضی صفحه های استقلالی منتشر د بگم ک همش کذبه و فقط به منظور جمع فالووره وگرنـه یـه بچه دو ساله رو هم بیـاری هفتاد هشتاد درصد خروجی باشگاهو درست پیش بینی مـیکنـه جابرو علی ... هنوزم تو فکر بازی با نصف جهان هستم غوغایی ک سه شنبه شب استقلال تو زمـین پشت سرم بـه پا کرد
عزیزان درون مورد لیست ورودی و خروجی ای کـه بعضی صفحه های استقلالی منتشر د بگم ک همش کذبه و فقط به منظور جمع فالووره وگرنـه یـه بچه دو ساله رو هم بیـاری هفتاد هشتاد درصد خروجی باشگاهو درست پیش بینی مـیکنـه جابرو علی قربانی و زکی پورو بویـانو پادوانیو محسن کریمـیو برزای محتمل ترین گزینـه ها به منظور خروج از باشگاه هستند ک فکر کنم همشونم رفتنی باشند و من تشکر بابت زحماتشون درون استقلال دارم امـیدوارم موفق باشند درون مورد لیست ورودی هم از نیم فصل دوم اسامـی قلی زاده، ترابی، عباسیـانو دو سه نفر دیگ رو دیدیم که تا الآن ک لیگم تموم شده باز هم وجود داره و بهتون بگم ک اسم این سه تاییو ک آوردم مطمئن باشید استقلال نمـیان درون مورد نقل و انتقالات بگم ک استقلال اول حتما با بازیکنانی ک قراردادشون تموم شده و بازیکن با ارزشی هستند مثل ابراهیمـی، جپاروف، غفوری و یـا تیـام تمدید کنـه بعد بـه فکر تقویت تیم باشـه
و اما درون مورد قرعه کشی ای کـه دوم خرداد برگزار مـیشـه و استقلال حریف بعدی خودشو درون یک چهارم آسیـا بین لنگ، السد و الدحیل مـیشناسه نظر خودم اینـه کـه اگر مـیخوایم قهرمان بشیم فرقی نمـیکنـه اما خوب بالاخره شانس هم دخیله همونطور ک لنگ که تا الآن هم تو گروهش و هم تو مرحله حذفی فقط و فقط با شانس بالا رفت بـه نظر خودم السد و لنگ بالاخره قرعه مناسب تری نسبت بـه الدحیلی هست ک که تا الآن هشت برد پیـاپی وبا بیست و یک گل زده هست و خودم دوست دارم اول بـه السد و دوم بـه لنگ بخوریم
عشق هست استقلالو استقلالی
آبی ترین پسر تهران

#esteghlal #استقلال

Read more

Media Removed

سلام🖐🏻 روزتون جادوگری . بله زمانی کـه بهترین سنگربان و آماده ترین دروازه بان رو از تیم ملی بیرون کرد ساکت نمـیشدیم الان این وضع ما نبود آنقدر باج بـه شغال کـه هار شده اون آقای معروف هم واسش داریم آقای معروف فردا و فرداهای دیگه این دلال رفت خونش تو مـیتونی سَرتو جلوی طرفداران پرسپولیس ... سلام🖐🏻
روزتون جادوگری💖
.
بله
زمانی کـه بهترین سنگربان و آماده ترین دروازه بان رو از تیم ملی بیرون کرد
ساکت نمـیشدیم
الان این وضع ما نبود
آنقدر باج بـه شغال کـه هار شده
اون آقای معروف هم واسش داریم
آقای معروف
فردا و فرداهای دیگه این دلال رفت خونش
تو مـیتونی سَرتو جلوی طرفداران پرسپولیس و علی کریمـی و عاشقان و دلسوزان فوتبال ایران بلند کنی؟
علی کریمـی اشتباه کرد
وقتی با تیمت رفتی رشت
هم باهات دست داد و هم بـه طرفداران گفت منو تشویق نکنید و اونو تشویق کنید
من هر روز متنفر تر مـیشم ازت
هر روز بیشتر از دیروز
حالا هی بورو عیـادگاری بگیر باهاش و بغلش کن
. .
. .
علی کریمـی ؛ محبوب ترین شخصیت ورزشی ایران .
. . 💝💝💝💝👑@aliiiiiiiikarimi8👑💝💝💝💝
. .
.

#پرسپولیس #پرسپولیسی #علی_کریمـی #جادوگر #کاپیتان #محبوب #اسطوره #تیم_ملی #فوتبال #perspolis #fcperspolis #ali_karimi #alikarimi #aliiiiiiiikarimi8 #teammelli
#مـهدی_رحمتی #mehdirahmati #esteghlal #استقلال

Read more

Media Removed

ماجرا خیلی ساده بود من فقط رفتم که تا عطر بخرم آقای فروشنده بدون اینکه سوالی بپرسد رفت و شیشـه ی عطری آورد. هنوز سلام هم نکرده بودم کـه یک ژست فرانسوی گرفت و گفت.. ce parfum est costume pour vous یعنی این عطر خیلی بـه شما مـی آید! بو کردم و دیدم بله همان قبلی ست. گفتم نـه اشتباه مـیکنید این عطر اصلا بـه ... ماجرا خیلی ساده بود
من فقط رفتم که تا عطر بخرم
آقای فروشنده بدون اینکه سوالی بپرسد رفت و شیشـه ی عطری آورد.
هنوز سلام هم نکرده بودم کـه یک ژست فرانسوی گرفت و گفت..
ce parfum est costume pour vous
یعنی این عطر خیلی بـه شما مـی آید!
بو کردم و دیدم بله همان قبلی ست.
گفتم نـه
اشتباه مـیکنید
این عطر اصلا بـه من نمـی آید!
لطفا عوضش کنید.
شیرین باشد و خنک!
با تعجب رفت و عطر دیگری آورد و بدون اینکه بو کنم گفتم همـین خوب است.
موقع رفتن گفت ببخشید:
اما سلیقه ی همراهتون بهتر بود، عطر قبلی رو مـیگم.
خندیدم و زدم بیرون.
درست مـیگفت بنده ی خدا...
اما آن عطر قبلی بـه من نـه! بـه تو مـی آمد.
به تو مـی آمد وقتی سرت را روی ام ول مـیکردی و....
اصلا ولش کن
من فقط آمده بودم این عطر را عوض کنم.
مثل چند روز قبل کـه مدل موهایم را عوض کردم!
یـا هفته ی پیش کـه نحوه ی خندیدنم را!
یـا ماه قبل کـه طرز نگاه م را!
من همـه ی چیزهایی کـه دلت را مـیبرد، همـه ی آن چیزهایی کـه به تو مـی آمد را عوض کردم.
شاید فردا نوبت خانـه و پس فردا شـهرم...
نمـیدانم
اما بگو ببینم تو قرار هست تا کی همراهم باشی؟!
کم کم دارم خودم را هم عوض مـیکنم..
تو چرا نمـیروی از من!؟
هیچ فکر کردی کـه مـیتوانستم بروم از یک عطر فروشی دیگر عطر بخرم؟!
اصلا چرا رفتم اینجا هر چند مـیدانستم من را مـیشناسد و امکان دارد این حرف ها بزند.
هر چند مـیدانستم اما رفتم
مـیدانی.... .
فقط این نیست که
چاقو برداری و بیفتی بـه جانت
یـا خودت را بـه در دیوار بزنی
یـا چه مـیدانم
با سر بروی توی شیشـه!
گاهی گوش یک آهنگ
پیـاده روی درون یک خیـابان
یـا همـین ماجرای ساده ی خ عطر

از هم خود زنی تر است... .
تو چرا نمـیروی از من؟! .

علی سلطانی

Read more

Media Removed

‌ #بهروزوثوقی، یـادداشتی را درباره دل‌تنگی خود و اشتیـاقش به منظور دیدن وطن منتشر کرد کـه واکنش هنرمندان را نیز بـه دنبال داشت. . بخشی از یـادداشت بهروز وثوقی: امروز ميخوام باهم وطنان عزيزم درون ايران كه هميشـه بهر وسيله اى منو مورد لطف و مرحمت خودشون قرارميدن درد دل كنم و بگم درسته كه سالهاست كه درون غربت ...
#بهروزوثوقی، یـادداشتی را درباره دل‌تنگی خود و اشتیـاقش به منظور دیدن وطن منتشر کرد کـه واکنش هنرمندان را نیز بـه دنبال داشت.
.
بخشی از یـادداشت بهروز وثوقی:
امروز ميخوام باهم وطنان عزيزم درون ايران كه هميشـه بهر وسيله اى منو مورد لطف و مرحمت خودشون قرارميدن درد دل كنم و بگم درسته كه سالهاست كه درون غربت غريبى هستم ولى مگرميشود نقطه بـه نقطه اون خاك پاك رو از ياد برد ‌‎منم بهروز،
‌‎ بهروزی بـه بزرگی خاطرات دور و نزدیک شما مردم ایران ‌‎من بهروز وثوقی هستم ‌‎من دلمو،قلبمو تو اون خاک، تو اون سرزمـین اباواجدادى جا گذاشتم. ‌‎.
‌‎منم بهروز ‌‎منم ممل آمریکایی ‌‎و استادیوم آريامـهر و قالپاق دزدی خاص خودم ‌‎نسرین جان و بار شکستنی ش، و چه دعواهایی کـه واسش نكردم
‌‎با اون کت پاره شده علی لباس شور،
‌‎قولنامـه پمپ بنزین تو آمریکا ‌‎و انتظار برت لنکستر تو فرودگاه مـهرآباد نيويورك، بیمارستان سینا و اون مدرک دُکی از نیوی يادتونـه؟ ، بهش گفتم مدرکت بـه درد جرزدیفال مـی خوره، آخرش حرف منو گوش كرد و رفت دنبال مدرک دکترا از نیویورک
‌‎.
‌‎اینجادرسته همـه امکانات هست ‌‎ولی اینجا خونـه من نیست ‌‎منم مرد دالاهوی کرمانشاه ‌‎تنگه اژدها يادتونـه؟؟؟ ‌‎قصرشیرین
‌‎قیس عامری چطور؟ يادتونـه؟ ‌‎لیلی و مجنون و آن کویر سوزان ‌‎من بهروز هستم و ‌‎تا بـه امروز هم فقط و فقط با یـاد و خاطرات لحظه بـه لحظه اون خاک مقدس و مردم سرزمـینم ‌‎در غربت ایستاده ام و نبضم درون تپش هست
هموطنان عزيزم
‌‎من هرگز شما رو درون این سالیـان درون غربت غريب فراموش نکردم ‌‎منم بهروز شما ‌‎آیـا تو اون مملکت ‌‎پرده های خاکستری سینما هنوز بوی منو مـی ده ؟ ‌‎من با شما زندگی کردم

Read more

Media Removed

این روزا کـه دم عیده و تقریبا کل ایران درون تکاپوی عید و خرید عید هستند، یـه موضوع توی حرفای همـه ی مردم مشترکه، امسال وضع خیلی بده و پول جایی نیست. نمـیخوام وارد بحث اونایی کـه نون شب ندارن بشم،نمـیخوام وارد بحثای دیگه بشم، فقط مـیخوام از یـه نظر خاص درباره این موضوع حرف ب کـه پول هست، زیـادم هست، ولی قرار نیست ... این روزا کـه دم عیده و تقریبا کل ایران درون تکاپوی عید و خرید عید هستند، یـه موضوع توی حرفای همـه ی مردم مشترکه، امسال وضع خیلی بده و پول جایی نیست.
نمـیخوام وارد بحث اونایی کـه نون شب ندارن بشم،نمـیخوام وارد بحثای دیگه بشم، فقط مـیخوام از یـه نظر خاص درباره این موضوع حرف ب کـه پول هست، زیـادم هست، ولی قرار نیست دست مردم باشـه.جزو برنامـه ها نیست.
ارتباط این بحث با این عچیـه؟مـیگم خدمتتون
این بروبچز، بروبچز تیم سیرالئون اینان.اومدن ایران بازی دوستانـه برقرار کنن. امروز یـه جایی خوندم حداقل پونصد مـیلیون تومان خرج اومد و رفت و اقامت این دوستان عزیزمونـه. تیم درجه nام جهان کـه خدایی حتی نمـیدونم مال کدوم قارس. حتی که تا حالا اسمش رو هم نشنیده بودم که تا امروز.
و مطمئن هستم اگه یـه تیم لیک یکی از ایران رو بذاریم جلوش،مثلا گیتی پسند اصفهان خودمون، رکورد هفده گل مالدیو رو مـیشکنـه. حالا اینا توی این وضع اومدن ایران بازی دوستانـه برقرار کنن، چطور پول بود به منظور این تیم... ولی پول به منظور مردم نیست؟پول هست سر جمع بدهی های لنگ و کیسه کـه مـیشـه نزدیک سی مـیلیـارد رو بدن خارجی ها ولی پول نیست بدن دست مردم؟ پول هست واسه پنشتا بازیکن درون پیت خارجی این فصل سپاهان ولی پول نیست واسه مردم؟
اگه سر انگشتی حساب کنیم کـه مـیزان فروش نفت توی ایران طبق اعلام خود مسئولین چقدر مـیشـه و یـه تحقیق کنیم ساخت یـه ورزشگاه مدرن چقدر هزینـه داره، مـیشـه فهمـید کـه ایران فقط از فروش نفت روزانـه پول ساخت سه که تا استادیوم مدرن رو داره درون مـیاره.این پولا کجاست؟حتی اگه حساب کنیم ساخت سوریـه و عراق هم هزینـه های جاری کشور ماست بازم مـیبینین سرمـیافته این پول بـه چه هنگفتی. من بـه این نتیجه رسیدم کـه پول هست اما به منظور مردم نـه، مال غریبه هاست
روده درازی نکنم، کل مثالها رو فوتبالی زدم که تا قابل درک تر بشـه.
از حرفای علی کریمـی هم بگذریم کـه خودش یـه مبحث جداست. خدایـا خودت دیگه رحم کن

Read more

Media Removed

دو مارس روز فرهنگ بلوچ رو بـه تمامـی مردم سرزمـینم و بلوچان دنیـا تبریک مـیگم، سرزمـینی با مردمـی مـهمان نواز و خونگرم، با جاذبه های طبیعی و بکر ، سواحلی زیبا و دلنواز، روز فرهنگ بلوچی کـه جهانیست ولی متاسفانـه درون این مرز بوم گرامـی داشته نمـیشود و بدون هیچ اشاره ای درون ایران بپایـان مـیرسد ، مردمـی کـه در مقابل استعمار ... دو مارس روز فرهنگ بلوچ رو بـه تمامـی مردم سرزمـینم و بلوچان دنیـا تبریک مـیگم، سرزمـینی با مردمـی مـهمان نواز و خونگرم، با جاذبه های طبیعی و بکر ، سواحلی زیبا و دلنواز، روز فرهنگ بلوچی کـه جهانیست ولی متاسفانـه درون این مرز بوم گرامـی داشته نمـیشود و بدون هیچ اشاره ای درون ایران بپایـان مـیرسد ، مردمـی کـه در مقابل استعمار ایستادگی ، درون مقابل سختی و زجر و ناملایماتی خم بـه ابرو نیـاوردن ، و چه زیباست این فرهنگ و اداب و رسوم، چه دلنشین وقتی پای صحبتشان مـی نشینی ، و خوشبختانـه با تلاش دوستان عزیزی کـه در سرزمـین دوست داشتنی سیستان و بلوچستان افتخار اشنایی رو باهاشون داشتم ، خیلی از هموطنای عزیز و توریست های خارجی از این دیـار دلنشین و مردم خونگرمشون دیدن مـیکنن هر ساله ، مبین مرد مـهمان نواز و دوست داشتنی ، مسلم بارکزیی، علی زبر جد و دیگر دوستان عزیز و مـهمان نواز کـه باید رفت و دید ، جا داره اينجا يه تشكري ويژه از زحماتشون كنم شنیدن کی بود مانند دیدن
#ایران #ایرانی #سفر #سیستان_بلوچستان #روزفرهنگ_بلوچستان #بلوچستان_امن_است #بلوچستان_زیبا #بلوچستان_را_بايد_ديد #زابل # #زاهدان #خاش #ایرانشـهر #نیکشـهر #چابهار #چابهارگردی #کنارک #تنگ #گل_افشان #درک #تلاقی_کویر_دریـا #زرآباد #عکاسی #شبمانی #عکاسی_کودک #sistan_and_baluchestan #balluchi #travel #irangardi #iran
تابستان96

Read more

Media Removed

. بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم که تا سختی کمان شما نیز بگذرد درون باغ دولت دگران بود مدتی این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد #سیف_فرغانی . کار اشتباه اینـه کـه گول بخوری و بری پیـامرسان داخلی نصب کنی! . کار اشتباه اینـه کـه بگی مـیرم تام‌تام، واتس‌اپ، لاین، وایبر، فلان ... . کار اشتباه اینـه کـه بگی دیگه ... .
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
#سیف_فرغانی
.
کار اشتباه اینـه کـه گول بخوری و بری پیـامرسان داخلی نصب کنی!
.
کار اشتباه اینـه کـه بگی مـیرم تام‌تام، واتس‌اپ، لاین، وایبر، فلان ...
.
کار اشتباه اینـه کـه بگی دیگه تو تلگرام فعالیت نمـیکنیم، تو اینستا ما رو دنبال کنین.
.
کار درست اینـه کـه نصب کنی، تو همون تلگرام، با همون رویـه، بـه همون صورت ادامـه بدی.
.
امروز کـه با آنلاین بودم، از چند جهت راحت بودم.
یک این کـه دیگه نگران بسته شدن یـا نشدن تلگرام نبودم، هر اتفاقی مـیفتاد من وصل بودم.
دو این کـه راحت بین تلگرام و توییتر و سایر اپلیکیشن‌ها سوییچ مـیکردم و نیـاز نبود واسه یـه سری اپا VPN ب و بعد از کارم قطعش کنم.
سه این کـه با هر کی کار داشتم تماس صوتی گرفتم و تلگرامـی صحبت کردم. چون اونا هم زدن و همـه آزاد شدن.
چهار این کـه هر کی گفت اینستا هم داره مـیشـه گفتم بـه درک!!
.
یـه فیلرمناسب پیدا کنین و حداقل تو حوزه‌ی اینترنت خودتون رو خلاص کنین.
.
امـیدوارم تو همـه‌ی موارد راه حل بود. پوشش خانم‌ها، استادیوم، رفتار پلیس، آزادی بیـان و ...
.
ای تیغتان چو نیزه به منظور ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان بـه جهان درون بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کـه اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
.
یـا علی
.

Read more

Media Removed

اشکت درون مـیاد بخونیش.. واقعا بـه ١٠٠ که تا داستان مي ارزه.... نخوني از دستت رفته... روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یـه قبرستانی داشت عبور،،، مـیکرد یـه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای مـیامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمـین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا. قبر شکافته شد یـه جوانی از تو قبر ... اشکت درون مـیاد بخونیش.. واقعا بـه ١٠٠ که تا داستان مي ارزه....
نخوني از دستت رفته... روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یـه قبرستانی داشت عبور،،، مـیکرد یـه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای مـیامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمـین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد یـه جوانی از تو قبر اومد بیرون
از تمام بدن این جوان آتش مـیزد بیرون،
رسول خدا فرمودند:ای جوان تواز امت کدام پیـامبری کـه اینقدر عذاب مـیکشی؟
عرض کرد یـا رسوالله از امت شما
پیـامبر خیلی دلش بـه حال جوان سوخت
پیـامبر فرمود:تارک الصلات بودی؟
جوان گفت:نـه یـارسولله من پنج وعده نمازم رو بـه شما اقتدا مـیکردم
پیـامبر:روزه نگرفتی؟
جوان: یـارسولله نـه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان رو هم روزه مـیگرفتم.
پیـامبر فرمودند:ای جوان حج نرفتی؟
گفت:مستطیع نشدم
پیـامبر فرمود:جهاد نکردی؟
جوان گفت:چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم
پیـامبر اکرم سرشو بالا گرفت و فرمود:خدایـا من نمـیتونم عذاب کشیدن امتم را ببینم بـه من بگو این جوان چرا ایقدر عذاب مـیکشـه،،،؟
خطاب رسید یـا رسوالله حقت سلام مـیرساند و مـیفرماید این جوان آق مادر شده که تا مادرش رضایت نده عذاب همـینـه.
پیـامبر بـه سلمان، ابوذر و مقداد مفرماید برید مادر این جوان رو پیدا کنید.
رفتند مادرشو پیدا د.یـه پیرزن ضعیف و رنجور ومریض احوال بودند.
رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر امد بیرون.
پیـامبر فرمودند:مادر ببین پسرت چطور داره عذاب مـیکشـه.بیـا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان:سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیـاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن این جوان آتش گرفت
رسول خدا فرمودند:آخه زن این بچه مگه درون حق تو چه بدی کرده ک تو لحظه ب لحظه داری نفرینش مـیکنی؟
عرض کرد یـا رسولله من با زنش یـه روز تو خونـه مشاجره کردم، دعوامون شد،از راه رسید از من نپرسید همـینجوری منو هل داد تو تنور آتش ام سوخت،موهام سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زن ها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض د.
همون سوختمو دردست گرفتم درون حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند:ای زن مـیدونی کـه من پیغمبر رحمتم بـه خاطر من بیـا از تقصیر جوانت بگذر.
سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا بـه حق این پیغمـیر رحمتت قسم مـیدهم ک لحظه ب لحظه عذابو ب پسرم زیـاد کن ک کم نکن!!!
رسول خدا بـه سلمان فرمودند:سلمان برو بـه فاطمـه ام بگو تنـها نـه علی هم بیـاره، حسن و حسین رو هم بیـاره.
سلمان رفت درخانـه بـه فاطمـه(س) گفت:پیـامبر پیغام داده سریع بیـایید.
مادر ما زهرا(س) آمد، ع

Read more

Media Removed

. . قسمت دوم خالم صحبتی باهاش کرد و بمنم گفت همـه شرطهاتو قبول داره نگاهی کردبهمو گفت شبنم خوب برم بـه بگم و رفت سراغ م بعداینکه جریـانو بـه م گفت دیدم کـه م مـیگه شبنم خیلی بچس نـه خیلی زوده..علی پسرخیلی خوبیـه فامـیلمم هست همجور ه شرایطش برازدواج خوبه اما شبنم بچس یدونـه مـه ... .
.
قسمت دوم
خالم صحبتی باهاش کرد و بمنم گفت همـه شرطهاتو قبول داره نگاهی کردبهمو گفت شبنم خوب برم بـه بگم و رفت سراغ م
بعداینکه جریـانو بـه م گفت دیدم کـه م مـیگه شبنم خیلی بچس نـه خیلی زوده..علی پسرخیلی خوبیـه فامـیلمم هست همجور ه شرایطش برازدواج خوبه اما شبنم بچس یدونـه مـه وراه دوره شـهرستان وای نـه!!!! وهی یکی درمـیون این جملشو بین حرفاش تکرارمـیکرد..چندروز گذشتو فشار و هی زنگ زدن علی بـه خالم کـه من دارم استخدام مـیشم ازشرایط استخدام ازدواجه کی بیـایم(که بیشتر بهانـه بود)
آی دل غافل خبر نداشت م بشدت رد مـیکنـه خالم گفته بود کـه م اصلا راضی نیست بخاطر سنم ولی یـه راه هست کـه امتحان مـیکنـه مو راضی کنـه اون راه هم صحبت با داییمـه کـه مـیتونـه مو متقاید کنـه علی کـه شنیده بود م مخالفه و تنـهاراه رضایت داییمـه ازطرفیم خیـالش ازمن راحت بودکه اوکیم و نـه نمـیگم کـه برپدر مادرش بدشـه رفته بود بخانوادش گفته بود کـه من فلانیومـیخام مـیگفت و زنداداش بزرگم جا خوردن وقهر چرابمانگفتی و فلان !!! بعدم رو مخ باباش رفته بود کـه زنگ بزنـه بـه داییم کـه زاده پدرشـه کـه داییم خانوادمو راضی کنن بعدا خودش تعریف مـیکرد کـه انقدر استرس داشتم شبا حیـاط زیر درخت هلو مـیخوابیدم و خداخدا مـیکردم مثل فیلم جلو چشمم بودی ازچیزی کـه مـیترسیدم سرم اومده بود ازاولشم مـیترسیدم سنتو بهانـه کنن بچه ای کـه واقعاهم بچه بودی که تا قبلش مـیگفتم من شانسمو امتحان کنم اره شد بهتر نشدهم قسمت نبوده بیشترهم احتمال مـیدادم نـه بگن ولی بعد نـه گفتن دیگه نمـیگفتم قسمتم نـه بوده فکرنمـیکردم انقدربرام سنگین باشـه وهمش دنبال راهی بودم کـه خانوادتو راضی کنم که تا معصوم(خالم)گفت کـه مسعود(دایی من پسر علی) مـیتونـه راضیشون کنـه زود رفتم جریـانوبه خانواده گفتم و اصرار مـیکردم کـه زنگ بزنید مسعود بابام کـه خیلی خوشحال بود تماس گرفت ..خلاصه بعد دو هفته داییم اومد خونـه ی ما و رفتن حیـاط نشستن و صحبت حالا چیشد چی گفت مو قانع کرد نمـیدونم اما اینو خوب مـیدونم کـه خانواده مادری من زود شوهر نمـیدن اگر ها و داییم سن کوچیک منو نادیده مـیگرفتن بخاطر اولیتهای اخلاقی علی بود 🌹سلام دوستان ادامـه داستان درکامنتها هست..این دسرابرای تولد ابجی یکی ازدوستامـه شب شاعت دوزنگزده به منظور فرداشبنم دسر درست مـیکنی منم ظهرفرداش بازور خامـه فرمـی پیداکردم #دسر_عربی #ترامـیسو
هست گرچه ترامـیسویـه شب بمونـه یخچال خشمزه ترمـیشـه اماخوب شد..راستی شمعها تزیینن شمع واقعی نیستن #ترامـیسو_شبنم

Read more

Media Removed

. دیروز اولین روز اجرای #پسرهای_پشت_نقاب بود زودتر از ساعت تعیین شده رسیدم پسرها داشتند تمرین مـید مرضیـه طبق معمول با ریزبینی از اتاق فرمان چکشون مـیکرد...بیشتر دقیق شدم....یـه کم استرس به منظور روز اول طبیعی بود...و هرکدوم یجوری داشتن حلش مـی....بهزاد سکوت کرده بود و تو خودش بود...آرمان ... .
دیروز اولین روز اجرای #پسرهای_پشت_نقاب بود زودتر از ساعت تعیین شده رسیدم پسرها داشتند تمرین مـید مرضیـه طبق معمول با ریزبینی از اتاق فرمان چکشون مـیکرد...بیشتر دقیق شدم....یـه کم استرس به منظور روز اول طبیعی بود...و هرکدوم یجوری داشتن حلش مـی....بهزاد سکوت کرده بود و تو خودش بود...آرمان و امـیر بعد از تمرین تو اتاق گریم موزیک گوش مـی...حمـیدرضا بیشتر تو فکر رسیدن مادرش بود و هماهنگی ها...علی هم کـه مدیراجرایی سالن بود و همـه اش درون رفت و آمد...کمتر از یـه ساعت به منظور گریمشون وقت داشتیم...سارا فون مـیزد و صورت ها آماده مـیشد به منظور ضربه خوردن..‌مایوس بودن..‌اخمو شدن...رنگ های آبی و قرمز و سیـاه و قهوه ای ترکیب مـیشدن واسه کبودی صورت حمـیدرضا و بهزاد...امـیر حتما اخم مـیکرد که تا خطوط چهره اش پیدا بشـه و با رنگ مشخص بشـه.‌‌..آرمان حتما اندوه صورتش چند برابر مـیشد...و علی کـه کلا با یک جای شلیک و رد خون کارش تموم بود و البته سفیدی موهای شقیقه اش کـه امروز حتما واضحتر بشـه...
و خلاصه اینکه اجرای خوبی بود همون دوسه دقیقه ی اول بچه ها غرق درون نقش هاشون شدن و بخوبی از عهده ی اجرا براومدن...خدارو شکر استقبال خوبی شد و من و سارا روی پله ها نشستیم و نمایش رو دیدیم...
#theboysbehindthemask
@theboysbehindthemask

Read more

Media Removed

. همـین اول کار بـه چند که تا موضوع اشاره کنیم کـه فک نکنن خبریـه! . . اساتید پایتخت دوست کـه دست شان بـه وزارت دولتی هست کـه خون مردم رو بـه شیشـه کرده! . . اول اینکه مـیگین تعصب بخاطر پول،یعنی سروش بخاطر تعصبش پیشنـهاد مـیلیـاردی تیراختور رو ول کرد و رفت پرسپولیس. +عشق من ، اخه مگه همـین سروش تون فصل قبل تو تلویزیون ... .
همـین اول کار بـه چند که تا موضوع اشاره کنیم کـه فک نکنن خبریـه!
.
.
اساتید پایتخت دوست کـه دست شان بـه وزارت دولتی هست کـه خون مردم رو بـه شیشـه کرده!
.
.
اول اینکه مـیگین تعصب بخاطر پول،یعنی سروش بخاطر تعصبش پیشنـهاد مـیلیـاردی تیراختور رو ول کرد و رفت پرسپولیس.
+عشق من ، اخه مگه همـین سروش تون فصل قبل تو تلویزیون بـه همـه ی ملت نگفت بخاطر پول مـیره قطر؟
.
.
مـهدی ترابی هم کـه علی دایی خواست خودشو شیرین کنـه نذاشت بیـاد تیراختور،عین اخباری!
.
.
بعدشم آدم حتما خیلی احمق باشـه کـه فک کنـه دژاگه بخاطر پول زیـاد بـه تیراختور اومده!
دژاگه از همون روزی کـه به فوتبال ملی دعوت شد،همـه ی پولدارهای کشور حاضر بودن با هر مبلغی کـه خودش بخواد بیـارنش.
.
.
درسته پول هم دخیل بوده،ولی م با کی روش و بازیکنای ملی پوشی کـه قبلا اینجا بودن باعث این تصمـیم مـهم شده.
.
.
.
گربه دستش بـه گوشت نمـیرسید،”گیـاه” خوری مـیکرد!

Read more

Media Removed

. هروقت علی بـه سمتی رفت و دیگران بـه سمت دیگر... تو راه علی را درون پیش بگیر ( #پست_قبل) . . با اینکه دیره گفتنش اما سالگرد رحلت امام خمـینی رو تسلیت مـیگم و همچنین قیـام پانزده خرداد... سالروز بـه رهبری رسیدن (زعامت) سیدعلی هم تبریک مـیگم #صدشکر_که_این_آمد_و_صدحیف_که_آن_رفت پ.ن: ع... .
هروقت علی بـه سمتی رفت و دیگران بـه سمت دیگر...
تو راه علی را درون پیش بگیر ( #پست_قبل)
.
.
با اینکه دیره گفتنش اما سالگرد رحلت امام خمـینی رو تسلیت مـیگم و همچنین قیـام پانزده خرداد...
سالروز بـه رهبری رسیدن (زعامت) سیدعلی هم تبریک مـیگم❤❤❤
#صدشکر_که_این_آمد_و_صدحیف_که_آن_رفت
پ.ن:
عرو واقعا دوس دارم...
خیلی وقتا مـیشینم و بهش نگاه مـیکنم
امـیدوارم خدا عاقبت کشورمون رو ختم بخیر کنـه #ان_شاالله
یک ساعت پیش توی شبکه BBC محسن کدیور گفت رئیس جمـهور منتخب ایران قراره بیشتر از ی رئیس جمـهور باشـه.
الله اکبر از دست بیگانـه هااااا...
.
.
#التماس_دعا
#یـاعلی

Read more

Media Removed

. #اتحاد_خاص علی عزیز و مـهربان تسلیت سنگین ترین واژه هاست ... پرورش یـافته دامانِ پاکِ زنی بودی کـه از ابتدا از جنس بهشت بود مادری کـه با عزت زندگی کرد و با عزت و افتخار بـه سمت خالقش رفت ... علی عزیز ، خانواده خاص رو درون این غم بی انتها، همدل و همراه بدونید. با قلبی آکنده از غم و ناباوری نـهایت صبر رو ... .
#اتحاد_خاص
علی عزیز و مـهربان
تسلیت سنگین ترین واژه هاست ...
پرورش یـافته دامانِ پاکِ زنی بودی کـه از ابتدا از جنس بهشت بود
مادری کـه با عزت زندگی کرد و با عزت و افتخار بـه سمت خالقش رفت ...
علی عزیز ،
خانواده خاص رو درون این غم بی انتها، همدل و همراه بدونید.
با قلبی آکنده از غم و ناباوری
نـهایت صبر رو از خداوند متعال به منظور قلب مـهربونت خواستاریم.
روحش شاد و نامش جاودان
#علی_عبدالمالکی🎤
#تسلیت🖤
#وسعتیـها🖤
#مرتضی_پاشایی
#آقای_خاص
#خانواده_خاص

@mortezapashaeioriginal
@aliabdolmaleki
@naser_pashaei
@mostafa.pashaei

Read more

Media Removed

. امسال یک #فاطمـیه ی متفاوتی داشته باش . فاطمـیه ی امسال بکش خودت رو به منظور بی بی دو عالم #فاطمـه_الزهرا فاطمـیه وقتی داشتی پرپر مـیزدی به منظور #حضرت_زهرا اگر ازت پرسیدن چرا اینجوری مـیکنی؟ بگو #همسر_علی رو زدن.علی، همسر علی اند ایشون تو مـیدونی علی کیـه؟ ببین وضع #فاطمـیه ات فرق مـیکنـه یـا نـه علی رو ... .
امسال یک #فاطمـیه ی متفاوتی داشته باش
.
فاطمـیه ی امسال بکش خودت رو به منظور بی بی دو عالم #فاطمـه_الزهرا
فاطمـیه وقتی داشتی پرپر مـیزدی به منظور #حضرت_زهرا
اگر ازت پرسیدن چرا اینجوری مـیکنی؟
بگو #همسر_علی رو زدن.علی، همسر علی اند ایشون
تو مـیدونی علی کیـه؟
ببین وضع #فاطمـیه ات فرق مـیکنـه یـا نـه
علی رو #محور_قلبتون قرار بدید یک جورهایی
آخه فرق مـیکنـه امـیرالمؤمنین
من این رو دارم بهت مـیگم کـه دلت یک موقع غفلت نکنـه ها.
ببینید اولیـا خدا رو عموما حتما دوست داشت ولی من دارم عرض مـیکنم بـه شما
آنی کـه در مقامـی ویژه قرار داره خود علی ابن ابی طالبه
که درون قلب تو حتما جایگاه ویژه داشته باشـه.
قلبت رو امروز بده دست آقا بگو آقا درستش کن،بسازش برام، بهم برگردون
مـیترسیدند قدیمـی ها اگر مـیدیدند بچه شان نسبت بـه علی ابن ابی طالبه آن ارادت و شوریدگی و دیوانگی ای رو کـه باید داشته باشد ندارد
رفت نزد #امـیرالمؤمنین گفت
اقا جون من اونجوری کـه شما رو دوست دارم و اونجوری کـه دوست دارم بچه ام شما رو دوست داشته باشد اونجوری نیست ها چی کار کنم؟ آقا فرمودند: عیبی ندارد پسرت رو بیـار درستش مـیکنم
پسرش رو برد پیش امـیرالم ؤمنین علی علیـه السلام
آقا پسر رو صدا زد بـه چشمـهاش یک نگاه کرد ببینمت پسر
آخ قربون چشمـهات برم اقا جان
که بـه ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار افتاب کند
پسره یک نگاه بـه چشمـهای امـیرالمؤمنین کرد نمـیدونم چی کار د امـیرالمؤنین باهاش
بعد بـه پدره فرمود برو درست شد
درست شد؟خراب شد، درست بود داشت زندگی اش رو مـیکرد
گفت آقاجون چی کار کردی؟چی شد؟
فرمود ببر دیگه درست شد
اومدن خونـه سفره ی طعام پهن بود
#مادر گفت بیـا غذا بخور
دیدن یک گوشـه نشسته زانو بغل گرفته
پدره گفت: پسر پاشو بیـا غذاتو بخور
گفت: بابا #دلم_تنگ_شده به منظور اون آقا
مـیشـه من یک بار دیگه برم اون آقا رو ببینم؟
یـا علی دل این بچه ها رو همـین امروز خراب کن.
اینجوریـه علی ابن ابی طالب محروم نمونی یک وقتی محروم نمونی یک وقتی
ان شاء الله اگر دلمون از سنگه از سنگهای خانـه ی کعبه باشـه کـه به احترام مادر مولا شکافته شد. هنوز علی بـه دنیـا نیـامده مردم
دیوانـه مـیکنـه علی همـه رو
والله بـه خدا ما رو دیوانـه نکرده باشـه ماها عاقل نیستیم نـه آدم نیستیم
اصلا دیوانـه کنندست محبت #علی
برو از خودش محبت رو بگیر
مولا درون بین #ائمـه جایگاه ویژه ای داره درون قلب تو هم حتما جایگاه ویژه ای داشته باشـه
با ذکر مصیبت حسین علیـه السلام اگر بـه این خانواده نزدیک شده ای
با ذکر مصیبت #حسین اگر آتش گرفته ست دلت و وجودت
حسین دست تو را مـیگیرد بـه در خانـه بابایش علی مـیبرد
.
#استاد_پناهیـان .

Read more

Media Removed

نمایش «چهارصندوق » بـه نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی پارسا کامکار دوشنبه ۶شـهریور ۹۶ با برگزاری مراسم اختتامـیه درون سالن امفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد بابل بـه اجرای خود پایـان داد. بـه گزارش روابط عمومـی این گروه : مراسم اختتامـیه این اثر نمایشی با حضور #جناب_آقای_علی_محمدی_حاجی : بازیگر و ... نمایش «چهارصندوق » بـه نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی پارسا کامکار دوشنبه ۶شـهریور ۹۶ با برگزاری مراسم اختتامـیه درون سالن امفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد بابل بـه اجرای خود پایـان داد.

به گزارش روابط عمومـی این گروه : مراسم اختتامـیه این اثر نمایشی با حضور #جناب_آقای_علی_محمدی_حاجی : بازیگر و کارگردان تئاتر و تلوزیون
#جناب_آقای_بابک_ناصری : از نویسندگان پر افتخار
#جناب_آقای_مـهدی_روشن_ضمـیر :
بازیگر و کارگردان تئاتر
برگزار شد.

نمایش « چهارصندوق » بـه نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی پارسا کامکار با بازی سینا فلاح ، امـید قدیمـی توکلی ، مـهرداد کربلایی ، حامد رستمـی ، امـیرحسین داداشی ، پارسا کامکار
از ۲۸ مرداد که تا ۶ شـهریور ۹۶ درون سالن آمفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد بابل بـه روی صحنـه رفت و با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و هنرمندان رو بـه رو شد .
#چهار_صندوق
@zahraw_rajabian
@amir_sedaghati__
@mehdi.mahmoodi.galin

Read more

Media Removed

"انا لله وانا الیـه راجعون" دایی جان... دایی جان رفت... بی اغراق دایی "جان" بود... جان خاندانی کـه دیگر سایـه بزرگ تری نداشت... دایی جان... دایی جعفر... دایی ... جناب سرهنگ... رفت! رفت و خاطراتش رو به منظور این ذهن خیـال پرداز بـه یـادگار گذاشت،خاطراتی از جنس کودکی،خاطراتی پر از خنده،پر ... "انا لله وانا الیـه راجعون"
دایی جان...
دایی جان رفت...
بی اغراق دایی "جان" بود...
جان خاندانی کـه دیگر سایـه بزرگ تری نداشت...
دایی جان...
دایی جعفر...
دایی ...
جناب سرهنگ...
رفت!
رفت و خاطراتش رو به منظور این ذهن خیـال پرداز بـه یـادگار گذاشت،خاطراتی از جنس کودکی،خاطراتی پر از خنده،پر شوخی ها و شعر های کودکانـه ای کـه برای من مـیخوند و لبخند رویـهام مـی آورد...
دایی جان...
عطرت نگاهت رو بین کدوم از کتاب های کتابخونـه ی بزرگت جا گذاشتی؟ بین کدوم کتاب کدوم صفحه؟کدوم خط؟کدوم کلمـه؟کدوم حرف؟کدوم سکوت؟
تو به منظور من فقط یـه دایی شوخ نبودی،سکوتت به منظور من پر از راز هایی بود کـه یک عمر بی تاب فهمـیدنش بودم...
تو به منظور من،تاریخ بیـهقی بودی،تو به منظور من سلسله ی اسماعلیـه بودی،تو به منظور من شعر های حافظ و سعدی و خاقانی بودی،تو به منظور من گنجینـه ی ادبیـات و حرف های نگفته بودی...حرف هایی کـه مطمئنم هیچ وقت حتی بین شعرهایی کـه مـینوشتی،نزدی...نزدی و حالا با خودت بردیشون و مـیخوای دفنشون کنی...
اره دایی جان...
هنوز صدای شعر ها و تاریخ هایی کـه برام مـیگفتی و مخفیـانـه ضبطشون مـیکردم،تو گوشمـه!
مـیگن: تنـها صداست کـه مـیماند و امروز من مـیگم: تنـها خداست کـه مـیماند...
برو...اروم بخواب دایی جان...
جناب سرهنگ...
آروم بخواب!
.
پ.ن:عمربوط بـه اخرین باری هست کـه دایی جان رو بعد از مدت ها دیدم و خاطرات کودکیم از شدت بدحالی پژمرد...
عمربوط بـه زمانیـه کـه شاید فقط همـین یک لحظه چشم هاش رو بازکرد...
خداروشکر کـه به ارزوش رسید و این روزهای اخر بـه اراک اومد و اراک رو دید...خداروشکر کـه به ارزوش رسید...
همـین لحظه ها بود کـه دایی جان نـه حرف مـیزد و نـه عالعملی نشون مـیداد،شعری کـه دوران کودکی برام مـیخوند رو براش خوندم و با همون حال،سخاوتمندانـه یک لبخند مـهمونم کرد...
و اون لبخند امروز شد آخرین خاطره ی من از دایی جان...
دایی جان،تموم شد...لبخند بزن!
لبخند بزن پسر حاج شیخ نجف علی!
.
فاتحه،فاتحه،فاتحه با صلوات
.
#وصلی_الله_علیک_یـا_اباعبدلله
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_والعن_عدوهم

Read more

Media Removed

. دست خودم نبود، غم صدای پیرزن جذبم کرد داشت به منظور ی جوان کـه چهره ای آشفته داشت مـیگفت: پدرم بازاری بود. از اون بازاری های گردن کلفت و با آبرو. دوتا بزرگتر از من بـه تبعیت از پدر با پسر عموهام ازدواج ، من اما سرکش بودم اصلا مـهم نبود چی درسته، فقط سعی مـیکردم خلاف عقیده و حرف پدرم عمل کنم. هفده ... .
دست خودم نبود، غم صدای پیرزن جذبم کرد
داشت به منظور ی جوان کـه چهره ای آشفته داشت مـیگفت:

پدرم بازاری بود. از اون بازاری های گردن کلفت و با آبرو. دوتا بزرگتر از من بـه تبعیت از پدر با پسر عموهام ازدواج ، من اما سرکش بودم
اصلا مـهم نبود چی درسته، فقط سعی مـیکردم خلاف عقیده و حرف پدرم عمل کنم.
هفده سالم بود کـه پسر همسایمون عاشقم شد. عاشق کـه چه عرض کنم، شیدا
همـیشـه با التماس نگاهم مـیکرد
پدرم موافقت کرد و گفت باهاش ازدواج کن اما من نمـیخواستم بـه حرف پدرم گوش کنم
عاشق شدم، عاشق شاگرد مغازه ی پدرم
توی خانواده و محل پیچید کـه حاج محمد علی عاشق یـه شاگرد مغازه شده،
مغرور شد، شاگرد مغازه رو مـیگم، گفت نمـیام خواستگاریت چون پدرت منو راه نمـیده اما حاضرم باهات فرار کنم
خودم رو از ارث وتوجه خانواده محروم کردم و یـه شب با کلی پول و طلا کـه از خونـه ی خودمون دزدیده بودم باهاش فرار کردم،
من عاشقش شده بودم و فقط مـیخواستم بـه عشقم برسم.
فکر مـیکردم زندگی کناری کـه عاشقشی بالاترین درجه ی خوشبختیـه اما بـه این فکر نکرده بودم کـه اگه اون طرف عاشق تو نباشـه چه دردی رو حتما تحمل کنی.
من ازی کـه عاشقم بود گذشتم و رفتم سراغی کـه عاشقش بودم! غافل از اینکه یـه زن زمانی دلش بـه خونـه و زندگی گرم مـیشـه کـه هر روز صبح با حرف های محبت آمـیز همسرش از خواب بیدار بشـه.
یـه زن واسه زنده موندن روح و ذوقش نیـاز داره مورد توجه مرد زندگیش قرار بگیره.
غافل از اینکه کافیـه یـه مرد بفهمـه یـه زن با تمام وجودش عاشق شده، مغرور مـیشـه.
دلش مـیخواد هر لحظه قدرتش رو بـه رخ بکشـه و یـادآوری کنـه کـه هی زن تو بدون من مـیمـیری، مـیزنـه توی دهنت، با غیظ و غرور نگاهت مـیکنـه، له مـیشی، خرد مـیشی، داغون مـیشی اما دم نمـیزنی چون دلباخته ای، دو ایستگاه بیشتر نمونده که تا مقصد و کفاف شنیدن ادامـه ش رو نمـیده
اینکه چی گذشت بـه من زیـاد بـه کارت نمـیاد، اما یـادت باشـه یـه جایی توی شصت یـا هفتاد سالگی، کنار پیـاده رو، وقتی روی یـه نیمکت نشستی و به رفت و آمد مردم نگاه مـیکنی و یـه سوال بیخ ذهنت مـیشینـه کـه چقدر از زندگی و تصمـیماتی کـه گرفتم رضایت دارم چه جوابی به منظور خودت داشته باشی
من اینجا حتما پیـاده شم. پسر همسایمون بعد از فرار من ازدواج نکرد هیچوقت، یـه وقتایی مـیرم دیدنش، نزدیک این ایستگاه مـیشینـه کنار پیـاده رو و ساز مـیزنـه، یـه شبایی شام درست مـیکنم مـیبرم براش و مـیشینم کنارش و برام آهنگ سلطان قلبها رو مـیزنـه
قطار ایستاد و پیرزن با لبخند از جایش بلند شد و رفت...
یک ظرف غذا هم از نایلونی کـه دستش گرفته بود پیدا بود
.
#علی_سلطانی

عرا دکتر برداشته
@mahdi.maaref

Read more

Media Removed

. آن مـهاجم گل‌زن کاربلد، آن کـه آخرش هم نیـامد 90، آن فوتبالیست جنگنده، آن بعد از باخت‌ها شرمنده، آن بازیکن تیم رویـال شارلوا، آن معروف بـه سلطان بغل پا، آن دندان‌هایش قوی همچون سوارز، آن کـه رفت خارج و داد عوارض، آن تک بـه تک شدن‌هایش عالی، آن کـه چون رفت همـه ‌گفتند جایش خالی، آن درون رقابت با طارمـی و آزمون، ... .
آن مـهاجم گل‌زن کاربلد، آن کـه آخرش هم نیـامد 90، آن فوتبالیست جنگنده، آن بعد از باخت‌ها شرمنده، آن بازیکن تیم رویـال شارلوا، آن معروف بـه سلطان بغل پا، آن دندان‌هایش قوی همچون سوارز، آن کـه رفت خارج و داد عوارض، آن تک بـه تک شدن‌هایش عالی، آن کـه چون رفت همـه ‌گفتند جایش خالی، آن درون رقابت با طارمـی و آزمون، آن هر سه گل کـه مـی‌زد یکی اشانتیون، آن همـه عکس‌هایش با دهان باز، آن پاس گل‌هایش کارساز، آن درون سودای طلایی، شیخنا و مولانا کاوه رضایی (کثر ا... گله) از اکابر مـهاجمان بود و شماره نـه آبی‌پوشان بود و ادب و تواضع بـه غایت داشت و بسیـار مشایخ و کبار دیده بود و خدمت مجید جلالی کرده بود و او همان هست که کـه شیخ علی منصور چون بـه استقلال پیوست، درون منزلت مقامش گفت: «یـه خرید شیک و جنتلمن کردیم» رحمـه ا... علیـه.

نقل هست که با استقلال رابطه عاطفی داشت و جدایی برایش سخت بود. بعد چون خواست بـه اروپا رفتن، استقلال گفت: «کاوه نرو، اگه بری نمـی‌گن تیمش لژیونر داشت. مـی‌گن مدیرعاملش بی‌عرضه بود نتونست یـه بازیکن رو نگه داره» و کاوه بغض کرده بود و مـی‌گفت: «استقلال تو خیلی تیم خوبی هستی ولی ما بـه درد هم نمـی‌خوریم» و عکس‌هایش را بعد داد و خاطراتش را برداشت و رفت. بعد چون استقلال شکست عشقی خورد که تا چند هفته از تو اتاق بیرون نمـی‌آمد و مـهدي يراحي گوش مـی‌کرد و پیوسته مـی‌گفت: «هرجای دنیـایی دلم اونجاااااست».
.
نقل هست که از شاگردان شیخ علی‌منصور بود و در مکتب او درس‌ها گرفته بود. کاوه را گفتند: «مـهم‌ترین درسی کـه از منصوریـان گرفتی چه بود؟» گفت: «این کـه بیشتر اعظم وقتم رو تو بیزینس خودم پردازش کنم و همـیشـه فرشینگ داشته باشم».
.
آورده‌اند کـه چون بـه بلژیک رفت، او را گفتند: «از فوتبال چه دانی؟» زود توپ درون دست گرفت و اوت دستی بلند پرتاب کرد و این از افضل تکنیک‌های ایرانی بود. بلژیکی‌ها چون ضرب دستش دیدند زود قراردادش امضا د.

او را گفتند: «تو این همـه سر بـه زیر و رضايیـان این همـه سر بـه هوا، چه تفاوت با هم دارید؟» گفت: «رامـین یـه ایـان بیشتر داره» و قارت قارت و ایح ایح خندید.
.
او را گفتند: «زندگی با یک والیبالیست چگونـه است؟» گفت: «اگه گردنت درد نگیره مشکل دیگه‌ای نداره» گفتند: «تا حالا خانومت از دستت عصبانی شده؟» گفت: «عصبانی کـه مـی‌شـه ولی خوبیش اینـه کـه سرعتی زنـه... که تا بیـاد دردت بگیره تموم شده». رحمـه‌ا... علیـه.

Read more

Media Removed

• #یـا_باب_الحوائج_یـا_موسی_این_جعفر . دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم کـه تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت بد کاره ای بـه خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد بـه بالش سختی کـه داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید ...
#یـا_باب_الحوائج_یـا_موسی_این_جعفر
.
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
خون گلوی زیر فشارم کـه تازه بود
با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت
بد کاره ای بـه خاک مناجات سر گذاشت
وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت
راضی نشد بـه بالش سختی کـه داشتم
زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت
شاید مرا ندیده درون آن ظلمتی کـه بود
با پا بـه روی جسم ضعیفم دوید و رفت
روزم لگد نخورده بـه آخر نمـی رسید
با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت
دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم
پلکم بـه زخم رو زد و در خون طپید و رفت
از چند جا ضریح تنم متصل نبود
پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت
تابوت از شکستگی ام کار مـی گرفت
گاهی سرم بـه گوشـه ی دیوار مـی گرفت
استاد علی اکبر لطیفیـان .
پ.ن
شـهادت امام صبر و بردباری اقا موسی بن جعفر رو خدمت سلطان علی ابن موسی الرضا و اقا امام جواد تسلیت عرض مـینماییم
.
#شـهادت
#امام_موسی_کاظم
#کاظمـین
#حرم_امام_کاظم
#حرم_امام_جواد
#کاظمـین_بوی_مشـهد_مـیدهد
#خاندان_جود_و_کرم
#بغداد #کاظمـین
#اطلبنا_بزیـارتک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یـا_علی_مدد

Read more

Media Removed

هرکسی رو بـه تو آورد جهان آرا شد مـورد مـرحمت انسیـهّ الحـورا شد کودکی بودم و با اسم تو مانوس شدم پای عشقت بـه سویدای دل من وا شد هرکه نوکر بهی گشت همان نوکر ماند هری نـوکر دربار تـو شد آقـا شد درون زدم بر درون هر خانـه دری باز نشد جز درون خانـه ی تو درون نزده درون وا شد ریزه خواران سر سفره ی تو شاهانند آرزومند ... هرکسی رو بـه تو آورد جهان آرا شد
مـورد مـرحمت انسیـهّ الحـورا شد
کودکی بودم و با اسم تو مانوس شدم
پای عشقت بـه سویدای دل من وا شد
هرکه نوکر بهی گشت همان نوکر ماند
هری نـوکر دربار تـو شد آقـا شد
در زدم بر درون هر خانـه دری باز نشد
جز درون خانـه ی تو درون نزده درون وا شد
ریزه خواران سر سفره ی تو شاهانند
آرزومند گــدایی درت مـوسی شد
تو نگاهم نکنی درون بر مردم هیچم
نگهت عزت دنیـای من و عقبا شد
زنـهای تو درون رتبه همـه سلطانند
این مقامـیست کـه با دست علی امضا شد
گریـه بـه شما روزی هر چشمـی نیست
این متاعیست کـه در عـالـم ذر اهدا شد
هیچ ازخشکیده ی تو نـه نشنید
نظـر لطف شما شامل نـوکــرها شد
نــوكـــر نـوشـــت:
#حـسـین_جـان
من بـه جا ماندن از این قافله عادت کردم
و شما را فقط از دور زیـارت کردم
نوش جانش بشود هر کـه حرم رفت حسین
خودمانیم، ولی، گاه، حسادت کردم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
#بیـاد_شـهید_مع_حرم_حمـید_سیـاهکالی_‌مرادی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_الرزقنا_حـرم
#امام_حسنی_ام #مدینـه #بقیع
#یـارقیـه #یـا_حسین #لبیک_یـا_حسین
#امام_حسین #بین_الحرمـین
#شکر_خدا_که_در_پناه_حسینیم
#همـه_نوکر_حسینیم
#شـهادت_مادرم_افسانـه_نیست
#اسلام #شیعه #محرم #اربعین #صور #سوریـه
#روضه #فاطمـیه #کربلا #نجف
#بیچاره_اون_که_حرم_رو_ندیده
#بیچاره_تر_اون_که_دید_کربلاتو
#عطش

Read more

Media Removed

. سالانـه هزاران مسلمان از سراسر جهان به منظور مناسک حج راهی شـهرهای مقدس مکه و مدینـه مـی شوند. درون سالی کـه پیش رو گذاشتیم بیش از ۸۵ هزار ایرانی به منظور حج بـه عربستان رفتند. درون صورتی کـه امسال هم بـه نسبت سال گذشته حجاج ایرانی بـه سفر حج بروند با تعیین نرخ ارز حجاج کـه ۳۹۰۰ تومن درون نظر گرفته شده و سایر مخارج حجاج اعم ... .
سالانـه هزاران مسلمان از سراسر جهان به منظور مناسک حج راهی شـهرهای مقدس مکه و مدینـه مـی شوند. درون سالی کـه پیش رو گذاشتیم بیش از ۸۵ هزار ایرانی به منظور حج بـه عربستان رفتند.
در صورتی کـه امسال هم بـه نسبت سال گذشته حجاج ایرانی بـه سفر حج بروند با تعیین نرخ ارز حجاج کـه ۳۹۰۰ تومن درون نظر گرفته شده و سایر مخارج حجاج اعم از هزینـه هتل و خرید سوغاتی آن هم با نرخ ارز جدید درون بازار چیزی درون حدود ۲/۶هزار مـیلیـارد تومان خرج خواهند کرد.
علاوه بر حج واجب زائران حج عمره هم سالانـه راهی عربستان شده و هزینـه های زیـادی را متحمل مـی شوند.
.
⚫️چه بسیـارند هاجرانی درون زمانـه خودمان کـه با رنج و مشقت فراوان کودکان خود را بـه دندان گرفته و سعی درون سیر شکم آنان دارند.
زن رنج دیده ای کـه زیر بار سنگین هزینـه های خود و فرزندانش کمر خم کرده اما همچنان تلاش مـی کند و چشم امـید دارد کـه روزیـانی به منظور یـاری او مـی شتابند.
‌.
🔴سفره های پر برکت ولیمـه کـه با دانایی و جلوگیری از اسراف جمع شده و در گوشـه ای دیگر از شـهر بـه احسان به منظور این هاجران پهن مـی شود پسندیده ترین رفتاری هست که خشنودی خدا و پاداش آخرت را بـه ارمغان مـی آورد.
با اندکی تامل و احسان هر روز مـی شود بـه حج رفت...
منبع آمار و ارقام: تجارت نیوز‌‌‌
‌.
سایت صفای سعی :
safayesaay.sosapoverty.org
.
درگاه اینترنتی حمایت نقدی :
donate.sosapoverty.org/mothers
.
شماره کارت بـه نام جمعیت امام علی(ع)
6104337593919424
‌.
#جمعیت_امام_علی

Read more

از روزی کـه حاج قاسم خبر دلمان را سوزاند و رفت ، تصمـیم گرفتم یک جایی جمعی از هم دوره ای هایش را بعنوان پیشکسوتان خبر جمع کنم و از اونـها تقدیر بعمل بیـاد کـه الحمدالله با حمایت دکترعلی عسکری ریـاست سازمان این کار درمراسم روز خبرنگار امسال انجام شد البته فقط خدا مـیداند کـه تا دقیقه آخر چه سختی هایی کشیدیم که تا ... از روزی کـه حاج قاسم خبر دلمان را سوزاند و رفت ، تصمـیم گرفتم یک جایی جمعی از هم دوره ای هایش را بعنوان پیشکسوتان خبر جمع کنم و از اونـها تقدیر بعمل بیـاد کـه الحمدالله با حمایت دکترعلی عسکری ریـاست سازمان این کار درمراسم روز خبرنگار امسال انجام شد البته فقط خدا مـیداند کـه تا دقیقه آخر چه سختی هایی کشیدیم که تا بالاخره انجام شد بگذریم درون مـیان پیشکسوتان مستوره خانم افشار هم آمد که تا جمع ما را بـه نام بلند قاسم منور کند چقدر خوشحال شدم مثل قاسم استوار و معنوی است.
پی نوشت:
حاج قاسم خیلی بزرگ تر از آن هست که من کوچک ترین از او بنویسم ، آن زمان کـه در خبر بودم درون عنفوان جوانی حاج قاسم بود کـه بیش از همـه گویندگان تحویلم مـی گرفت با اسم کوچک صدایم مـی زد که تا با او راحت باشم.حدودا سه سال پیش بود کـه علی ضیـاء ازم خواست به منظور برنامـه بعضیـا دعوتش کنم خیلی اصرارش کردم درون نـهایت نپذیرفت خودش هیچی از دلیلش نمـی گفت اما معلوم بود دلخوره،آخرین باری کـه با او صحبت کردم چند ماهی قبل از رفتنش بود و جوی راه افتاده بود کـه قاسم افشار بـه خاطر فتنـه هشتاد و هشت و حوادث بعد از انتخابات رفته ، بهش گفتم حاج قاسم ما کـه تو مـی شناسیم بـه این شایعه ها مـی خندیم اما مردم عادی کـه از نزدیک تو رو نمـی شناسند چی ؟ بیـا یـه بار تو یک برنامـه و جلوی این سواستفاده ها رو بگیر ، باز قبول نکرد گفت :"حسین جان تو کـه خودت مـی دونی من هرچی دارم از این نظامـه و جانم رو هم به منظور آقا مـیدم (نقل بـه مضمون) و به این چیزهای مسخره خودم هم مـی خندم اما ازم نخواهید بیـام چون با خودم عهد کردم نیـام."چند ماه بعدش هم از مـیان ما رفت .روحش شاد مرد بزرگی بود و خوش بـه سعادتش کـه دستش همـیشـه بـه خیر بود.
#روز_خبرنگار #قاسم_افشار #فرزند_افشار #پیشکسوتان_خبر #فتنـه_هشتاد_و_هشت #حضرت_آقا # ریـاست_سازمان #دکتر_علی_عسکری #

Read more

Media Removed

#زهرمار رضویـان 13 مرداد کلید مـی خورد . با تکمـیل فهرست بازیگران و اتمام پیش تولید، فیلم سینمایی «زهرمار» بـه کارگردانی #جواد_رضویـان و تهیـه کنندگی #جواد_نوروزبیگی، 13 مرداد ماه مقابل دوربین خواهد رفت. . بـه گزارش مشاور رسانـه ای فیلم؛ «زهرمار» جواد رضویـان درون قالب طنزی اجتماعی روایت مـی ... 🎬
#زهرمار رضویـان 13 مرداد کلید مـی خورد
.
با تکمـیل فهرست بازیگران و اتمام پیش تولید، فیلم سینمایی «زهرمار» بـه کارگردانی #جواد_رضویـان و تهیـه کنندگی #جواد_نوروزبیگی، 13 مرداد ماه مقابل دوربین خواهد رفت.
.
به گزارش مشاور رسانـه ای فیلم؛ «زهرمار» جواد رضویـان درون قالب طنزی اجتماعی روایت مـی شود و فیلم نامـه این اثر بـه قلم #پیمان_عباسی بـه نگارش درآمده است.
.
سیـامک انصاری، شبنم مقدمـی، شقایق فراهانی، سیـامک صفری، نسیم ادبی، علی استادی، رضا رویگری، حسین محب اهری و سیـامک ادیب از جمله بازیگرانی هستند کـه در «زهر مار» مقابل دوربین #تورج_اصلانی قرار مـی گیرند.
.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «حشمت: فکر نمـی کردم تاوان اشتباهم رو با تو بعد بدم، لیلا: زهرمار ...»
.
سایر عوامل تولید فیلم سینمایی «زهرمار» هم عبارتند از؛ نویسنده: پیمان عباسی، مجری طرح: امـیرحسین نوروزبیگی، برنامـه‌ریز و دستیـار اول کارگردان: پوپک مظفری، مدیرتولید: فرزانـه زبان فهم، مدیر فیلمبرداری: تورج اصلانی، طراح گریم: عبدالله اسکندری، طراح صحنـه: مـهدی ، طراح لباس: ثنا نوروزبیگی، صدابردار: محمود خرسند، عکاس: کوروش جوان، مدیر روابط عمومـی و مشاور رسانـه ای: سپیده آماده.
.
#خبرنگار_هنر
#artreporter #art_reporter

Read more

Media Removed

. اگر بخواهم بـه عسل مصفا و مغز گندم و جامـه هاى ابريشمين ، دست مى يابم .ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا بـه گزينش طعامـها بكشد و حال آنكه ، درون حجاز يا درون يمامـه بينوايى باشد كه بـه يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نـهم و در اطراف ... .
اگر بخواهم بـه عسل مصفا و مغز گندم و جامـه هاى ابريشمين ، دست مى يابم .ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا بـه گزينش طعامـها بكشد و حال آنكه ، درون حجاز يا درون يمامـه بينوايى باشد كه بـه يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نـهم و در اطراف من شكمـهايى گرسنـه و جگرهايى تشنـه باشد.
نـهج البلاغه نامـه ۴۵
.

امام علی کـه امام هستن، مـی گن سراغ دنیـا نمـی رن کـه هوای نفس بر ایشون غلبه نکنـه. ما کـه جای خود داریم. حالا چی شده این روزا برند پوشی و گرون خ و به نمایش گذاشتنش ارزش شده و همـه بـه به و چه چه مـی کنن؟ نمـی دونم. چی شده همـه دفاع مـی کنن مـی گن پول خودشـه دوست داره خوب خرج کنـه؟ نمـی دونم. از پول خودمون و خرج خودمون قراره حسابی سوال کنن ازمون... از حلال ها حساب کشی مـی کنن. حرام کـه حساب کتاب نداره. تکلیفش معلومـه.
حرفم ناظر بـه این ماجراست:
یک روز رسول خدا (ص) ، سلمان فارسی و ابوذر غفاری راکه از یـاران بلند مقام و ممتاز آن حضرت بودند، نزد خویش فرا خواند و به هر یک مبلغ پولی هدیـه داد.

سلمان وقتی حضور پیـامبر (ص) را ترک گفت، پولی را کـه دریـافت داشته بود، درمسیر خود مـیان بی نوایـان و تهی دستان تقسیم کرد، اما ابوذر آن پول را، صرف مخارج معاش و زندگی خویش نمود.

روز بعد کـه آن حضرت آن دو را دعوت نموده بود، دستور داد سنگی را با آتش داغ کنند و سلمان و ابوذر بالای آن رفته، توضیح دهند با پولی کـه دریـافت داشته اند، چه کرده اند؟

سلمان، روی سنگ داغ رفت و قبل از آن کـه گرفتار ناراحتی و آسیبی شود، بـه طور سریع گفت: انفقت فی سبیل الله.

پولی را کـه به من دادی، درون راه خدا بـه نیـازمندان پرداخت کردم.

اما وقتی نوبت بـه ابوذر رسید، بالای سنگ قرار گرفت و خواست موارد مصرف دریـافتی خود را بیـان کند، داغی سنگ بـه او مـهلت نداد و قبل از آن کـه بتواند حساب خود را بعد بدهد، از سنگ پایین آمد! .
.
بی ربط نوشت:
همـیشـه تلاش کردیم بـه جای مجسمـه ها و ظروف تزئینی، حال ِ خونـه رو با گل و گلدان های طبیعی خوب کنیم.

Read more

Media Removed

سلام روزتون جادوگری . هشت ۸ ما هشت ۸ مونیخه . پ.ن. هروقت بازیکنی از ایران رفت بایرن مونیخ و هشت گل رسمـی زد و دوساله تمدید کرد قراردادشو مرد سال فوتبال آسیـا شد و آقای گل جام ملتها شد هروقت بهش لقب مارادونا آسیـا یـا جادوگر رو هروقت با دوتا از بهترینـهای فوتبال جهان توی یک رقابت قرار گرفت ... سلام👋
روزتون جادوگری😉❤
.
هشت ۸ ما هشت ۸ مونیخه😉👍
.
پ.ن. هروقت بازیکنی از ایران رفت بایرن مونیخ و هشت گل رسمـی زد و دوساله تمدید کرد قراردادشو
مرد سال فوتبال آسیـا شد و آقای گل جام ملتها شد
هروقت بهش لقب مارادونا آسیـا یـا جادوگر رو دادن
هروقت با دوتا از بهترینـهای فوتبال جهان توی یک رقابت قرار گرفت
رونالدینـهو و زیدان
هروقت محبوب ترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران شد
وووووووو
اونوقت بیـاین با علی کریمـی مقایسش کنید .

#شرف_فوتبال_ایران
#جواهر_تاریخ_فوتبال_ایران .

@aliiiiiiiikarimi888fanpage2
@morrrrrrrri.ak8
.
.
. . .
علی کریمـی ؛ محبوب ترین شخصیت ورزشی ایران .
💝💝💝💝👑@aliiiiiiiikarimi8👑💝💝💝💝
. .
.

#پرسپولیس #پرسپولیسی #علی_کریمـی #جادوگر #کاپیتان #محبوب #اسطوره #تیم_ملی #فوتبال #perspolis #fcperspolis #ali_karimi #alikarimi #aliiiiiiiikarimi8 #teammelli
#football #goal #goals #soccer #esteghlal #استقلال

Read more

Media Removed

Regrann from @meysam_zlf -. . #با_سربازان_درون_گهواره_خامنـه_ای_چه_مـیکنید؟ اگر آن روز کـه ساواک گرداگرد خمـینی بت را گرفته بود و زخم زبان مـیزد کـه سربازانت کجااند؟ و روح خدا فرمود سربازان من درون گهواره اند! روح آیزنـهاور و کارتر خبردار مـیشد کـه روزی سربازان درون گهواره خمـینی،طومار 2500 ... Regrann from @meysam_zlf -.
.

#با_سربازان_درون_گهواره_خامنـه_ای_چه_مـیکنید؟
اگر آن روز کـه ساواک گرداگرد خمـینی بت را گرفته بود و زخم زبان مـیزد کـه سربازانت کجااند؟
و روح خدا فرمود سربازان من درون گهواره اند!
روح آیزنـهاور و کارتر خبردار مـیشد کـه روزی سربازان درون گهواره خمـینی،طومار 2500 سال رژیم ‌شاهنشاهی را درون هم مـی‌پیچند،و دیگر نـه ژاندارمـی دارند و نـه کاپیتولاسیون و نـه سفارتخانـه و نـه سفیری!
او را کـه هیچ، هواپیماش را هم کـه هیچ، دودمانش را درون آسمان مـیزدند!
تا سالها بعد روح لینکلن و جرج واشنگتن درون گور بـه خود نلرزد،که وقتی پترائوس چهار ستاره پیـام یکی از همـین سربازان خمـینی را خواند،که درون آن نوشته شده بود:
"من،!قاسم سلیمانی،سیـاست‌های ايران را درون عراق، لبنان،غزه و افغانستان تدوين مي كنم!"
خمـینی را نگاه داشت،همان کـه محمد ص را با تار عنکبوتی درون غار نگاه داشته بود!
قرن هاست کـه تاریخ انتظار این سربازان را مـیکشد!
چه شد فتح سه روزه صدام با آمریکا؟
مگر چند ساعته کویت را نگرفت بدون آمریکا؟
کجا رفت از نیل که تا فرات رایس؟برخورد تمدن های هانتینگتون؟
هلال شیعهینجر،پایـان دنیـا فوکویـاما؟
از نیل که تا فرات کـه هیچ از هرات و پنج شیر و صنعا که تا لاذقیـه و سامرا،
آب نمـیخوردند مگر با اجازه قاسم سلیمانی آن سرباز درون گهواره خمـینی!
حسن طهرانی مقدم کابوس شب های یـهود کـه و وصیت کرد بر سنگ مزارم بنویسید اینجا مدفنی هست که مـیخواست اسرائیل را نابود کند!
سرباز درون گهواره خمـینی بود کـه کرور کرور سجیل و رعد و عماد ساخت،تا تلاویو و حیفا را از حالا شخم خورده بدانند و التماس کنند کـه فقط بگویید تهدید نکنند!
روی دیوار های خرمشـهر نوشته بودند،آمدیم که تا بمانیم،اما این
حسن باقری،احمد متوسلیـان،صیـاد شیرازی، سربازان درون گهواره خمـینی بودند،که کارستانی کرد کـه حالا درون زادگاه صدام عامام را بالا مـیرود!
تمام شد آن دوران کـه آواهایتان بر سر غواص های خمـینی فرود مـی آمد و آنـها را،دست بسته زنده بـه گور مـیکرد،خردل مـیخوردند و تن بـه تانک مـیجنگیدند!
حالا حتما برای کشتن سربازهای سید علی آخرین نسل عمود پرواز های لاکهید مارتین،تا یمن،نیجریـه و سوریـه پرواز کنند!
گذشت زمان بزن درون رو کـه سربازان خمـینی درون شلمچه و خرمشـهر شـهید مـیشدند!
سربازان درون خانطومان و قنیطره و حلب مـیجنگند و به گفته خودتان،7تریلیون دلار هزینـه ایجاد داعش را پودر مـیکنند و شـهید مـیشوند کـه نزدیکترین جاهاست بـه قبله اول!
و چه نزدیک هست فتح آخر!
این سربازان درون گهواره خمـینی بودند کـه با دست خالی بر هم زدند تمام نظم نوین جهانیتان را!
با سربازان درون گهواره خامنـه

Read more

Media Removed

#ب_تا_بیم . دیروز دیگه حوصله ام از کامنت های دخالتی سر رفت! پست م رو برداشتم. علی امروز گفت کار خوبی نکردی پست رو برداشتی، بـه این قشنگی مـییدی! ️ خلاصه با همـین یک جمله دل من رو برد، باعث شد دوباره فیلم این شلنگ تخته هام رو پست کنم. 🏻🏻🏻 #بیـا_وسط #شله_شله #مائده_هژبری #ایرونی_کیمونوپوش_در_استکبار_جهانی . دیروز ... #ب_تا_بیم .
دیروز دیگه حوصله ام از کامنت های دخالتی سر رفت! پست م رو برداشتم.
علی امروز گفت کار خوبی نکردی پست رو برداشتی، بـه این قشنگی مـییدی!
😊☺️
خلاصه با همـین یک جمله دل من رو برد، باعث شد دوباره فیلم این شلنگ تخته هام رو پست کنم.
💃🏻💃🏻💃🏻
#بیـا_وسط #شله_شله
#مائده_هژبری
#ایرونی_کیمونوپوش_در_استکبار_جهانی
.
دیروز نوشتم،
.
به یک عدد جاپونی گفتم ازم فیلم مـیگیری؟
گفت داستان چیـه؟
گفتم یـه خوشگل رو تو ایران دستگیر د کـه چرا یدی!
گفت چی؟
گفتم هیچی! تو عمرا بفهمـی! لطفا فیلمت رو بگیر.
با حرص گفتم. حرص از جبر جغرافیـایی

Read more

Media Removed

اینجا نوزده سالمـه خنده هام رو نبینید، دلم آشوبه هر موقع کـه یـاد این مقطع از عمرم و ۲۶ سالگیم، زمانی کـه دیگه بـه طور کلی جمع کردیم و با علی اومدیم امریکا مـیفتم، قلبم از غم اون موقع هام بـه درد مـیاد. دوره های سردرگمـی، تغییر مسیر و گمراهی چنگ مـیزدم اینور اونور یکی رو پیدا کنم راهنماییم کنـه، چند که تا راه بذاره ... اینجا نوزده سالمـه
خنده هام رو نبینید، دلم آشوبه
هر موقع کـه یـاد این مقطع از عمرم و ۲۶ سالگیم، زمانی کـه دیگه بـه طور کلی جمع کردیم و با علی اومدیم امریکا مـیفتم، قلبم از غم اون موقع هام بـه درد مـیاد.
دوره های سردرگمـی، تغییر مسیر و گمراهی
چنگ مـیزدم اینور اونور یکی رو پیدا کنم راهنماییم کنـه، چند که تا راه بذاره جلوم بگه حالا ببین کدوم بـه تو و زندگیت مـیخوره!
بی انصافیـه بگم نبودند این افراد. بودند، ولی کافی نبودند و مشوقی هم نداشتم.
(از کله هزار رنگم مـیشـه فهمـید چه گیجی مـیزدم اون موقع😂)
خیلی هاتون دوستم دارید و نگران من هستید. مـیگید گلشید خسته داری مـیشی! مرسی. عاشقتونم کـه به فکرم هستید❤️
خستگی فیزیکی مثل امروز گاهی سخت مـیکنـه روند زندگی رو، ولی باور کنید انرژی کـه مـیگیرم از اینکه بـه سهم و اندازه خودم راه رو کمـی به منظور شما روشن تر مـیکنم، تمام خستگی ها رو مـیشوره مـیبره.🍃
خود من خیلی مواقع نـه تنـها مشوق نداشتم کـه برعجلودارنده هم داشتم به منظور رسیدن بـه آرزوهام.
ولی بـه معجزه تشویق، روحیـه و راه رو نشون به منظور زایش استعداد های آدمـی ایمان دارم.😁
#زایش 😀
بچه ها من خسته تر شم و یـا احساس کنم سخت شده ادامـه برام و دیگه انقدر این کارها برام جذاب نیست حتما توقف مـیکنم، چون کاملا دلی و عشقیـه این راهم و هیچ منتی بر هیچی جز حال بـه خودم نیست.
ولی ته دلم یـه صداییـه کـه مـیگه گلشید بـه روزی فکر کن کـه صدها آدم بـه آرزوهاشون رسیدند و تو نقش کوچیکی به منظور این رسیدن ها داشتی.
یـه صداییـه مـه مـیگه گلشید تصورش رو ، اگر این اطلاعات درست و تجربه ها رو کـه به فالورهات از طریق افراد حرفه ای مـیدی، اگر تو همـین سن این عداشتی، چقدر زندگیت بی دغدغه تر بود.
الان راضیم
ولی راهی کـه مـیشد آسون تر رفت و رو خیلی سخت و دشوار و با انرژی چند برابر طی کردم.

لندن، تابستون ۱۳۸۶

Read more

Media Removed

حدود چهل و اندی سال پیش باغ کرج... _ الو، الو... صدا نمـیاد بلندتر عفی صداشو صاف مـیکنـه و دهنی گوشی رو بـه صورتش نزدیک تر مـیکنـه _ یـه هفته ست بـه این باغبونـه مـیگم کود بیـاره به منظور نسترنا، مـیخوام زبون بسته ها جون بگیرن که تا آخر ماه گوشی رو قطع مـیکنـه و بلافاصله شماره بعدی رو مـیگیره و همـینطور بعدی، درون تدارک ... حدود چهل و اندی سال پیش باغ کرج...
_ الو، الو... صدا نمـیاد بلندتر
عفی صداشو صاف مـیکنـه و دهنی گوشی رو بـه صورتش نزدیک تر مـیکنـه
_ یـه هفته ست بـه این باغبونـه مـیگم کود بیـاره به منظور نسترنا، مـیخوام زبون بسته ها جون بگیرن که تا آخر ماه
گوشی رو قطع مـیکنـه و بلافاصله شماره بعدی رو مـیگیره و همـینطور بعدی،
در تدارک یـه مـهمونی بزرگه و مـهمونا رو دعوت مـیکنـه.
با خانم خواجه نوری کـه مشغول گپ زدنـه صدای پارس سگ از ته باغ بلندتر و نزدیکتر مـیشـه و رشته کلامشو مـیبره، داد مـیزنـه:
_فاطی... فاطی...برین ساکت کنین اون ذلیل مرده رو، سرسام گرفتم.
فاطی و شوهر ناشنواش بلافاصله از ورودی آشپزخونـه بـه پذیرایی سرکی مـیکشن و فاطی با زبون ایما و اشاره مرد رو روونـه مـیکنـه کـه سگ رو آروم کنـه.
دم دمای غروبه، عطر خورش قیمـه کل باغ رو پر کرده، از سالن بغل صدای قهقهه و داد و فریـاد کرکری خوندن علی و دوستاش با تق تق چوبها و توپهای بیلیـارد، عفی رو کلافه مـیکنـه.
_الو... چی داشتم مـیگفتم؟ الله اکبر، مگه این بچه حواس مـیذاره واسه آدم؟
رفتیم مـیز بیلیـارد خریدیم از کلاب ،کاباره ها جمعش کنیم جلو چشممون باشـه، بلای جون آوردیم واسه خودمون، هر شب این لاتا رو‌جمع مـیکنـه اینجا!
مشغول غر زدنـه کـه در باز مـیشـه، پدر وارد مـیشـه و صدای هیـاهو بلندتر، فاطی مـیپره جلو و کیف مدارک و چتر رو از پدر مـیگیره و خوش آمد مـیگه.
مثه سربازی کـه به فرمانده ش احترام مـیذاره هر روز سر ساعت انتظار مـیکشـه و این کار و با احترام و مراسم خاصی انجام مـیده...
و اینجا دقیقا همونجاییـه کـه من دلم مـیخواست بپرم وسط قصه کیف و بقاپم و همـه دستنوشته هاش رو با خط منحصر بفرد و استثناییش کـه با وسواس خاصی همـه جزئیـات کار و زندگیش رو یـادداشت مـیکرد به منظور خودم نگه دارم و امروز درون موزه ای کنار وسایل شخصی و عکساش با شرح خدماتی کـه برای ایران انجام داده بـه نمایش بگذارم و زیرش چند خطی ضمـیمـه کنم کـه بی دلیلی از نام آوران فرهنگ یک سرزمـین نمـیشـه... .
.
پدر سال هفتاد و هفت درون جنوب فرانسه از دنیـا رفت و بی شک خواست خداوند بود کـه وقایع هفتاد و نـه بـه بعد رو نبینـه و در آرامش با جهان وداع کنـه و من حسرت بـه دل دیدار نازنینش موندم
.
.
.
پی نوشت: قسمتی از نوشته های این روزهای من کـه امـیدوارم روزی موفق بـه چاپ بشم، که تا اون روز قسمتهایی کوتاه کـه در آینده با زندگی شخصی خودم ادامـه پیدا مـیکنـه درون اینجا براتون بـه اشتراک مـیگذارم.

Read more

Media Removed

معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است. یکی از دانش آموزها بلند شد و گفت: آقا اجازه یک با یک برابر نیست........معلم کـه بهش بر خورده بود گفت: بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست........ اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت........ دانش آموز با پای لرزون پای تخته و گفت: آقا من هشت سالمـه علی هم ... معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است.
یکی از دانش آموزها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست........معلم کـه بهش بر خورده بود گفت:
بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست........ اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت........ دانش آموز با پای لرزون پای تخته و گفت:
آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه......... شب وقتی پدر علی مـیاد خونـه با علی بازی مـی کنـه اما پدر من شبها هر شب منو کتک مـیزنـه.
چرا علی بعد از اینکه از مدرسه مـیره خونـه مـیره تو کوچه بازی مـی کنـه اما من بعداز مدرسه حتما برم ترازومو بردارم برم رو پل کار کنم....... محسن مثل من هشت سالشـه چرا از خونـه محسن همـیشـه بوی برنج مـیاد اما ما همـیشـه شب ها گرسنـه مـی خوابیم.......... شایـان مثل من هشت سالشـه چرا اون هر سه ماه یک بار کفش مـیخره و اما من سه سال یـه کفش مـی پوشم........... حمـید مثل من هشت سالشـه چرا همـیشـه بعداز مدرسه با مادرش مـیرن پارک اما من حتما برم پاهای مادر مریضم و ماساژ بدم و........... معلم اشکهایش را پاک کرد و رفت پای تخته و تخته رو پاک کرد و نوشت یک با یک برابر نیست

Read more

Media Removed

بسم رب الحیدر #30 #مـهدی پا بـه پای تو،غم و دادم رفت بد دنیـا رو،با تو یـادم رفت تورو یـادم هست،از شبای سرد گرمـی دستات،منو خوابم کرد شاد و سلامت و برقرار باشید......N.30 التماس دعا، یـا حق بـه حق امـیر مطلق امـیرالمؤمنین علی علیـه السلام. بسم رب الحیدر #30 #مـهدی
پا بـه پای تو،غم و دادم رفت
بد دنیـا رو،با تو یـادم رفت
تورو یـادم هست،از شبای سرد
گرمـی دستات،منو خوابم کرد 💗🌷💗🌷
شاد و سلامت و برقرار باشید......N.30
التماس دعا، یـا حق بـه حق امـیر مطلق امـیرالمؤمنین علی علیـه السلام.

Media Removed

‎معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است.... یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت: آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت: بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت.... دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت: آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه.... ... ‎معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت:
بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت....
دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت:
آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه.... شب وقتی پدر علی مـیاد خونـه با علی بازی مـیکنـه اما پدر من شبها هر شب من و کتک مـیزنـه....
چرا علی بعد از اینکه از مدرسه مـیره خونـه مـیره تو کوچه بازی مـیکنـه اما من بعد از مدرسه حتما برم ترازومو بر دارم برم رو پل کار کنم....محسن مثل من 8سالشـه چرا از خونـه محسن همـیشـه بوی برنج مـیاد،اما ما همـیشـه گرسنـه مـیخوابیم،شایـان مثل من8سالشـه چرا هرسه ماه ی کفش مـیخره من سه سال یـه کفش دارم،معلم اشکاشو پاک کردو رفت پای تخته وتخته رو پاک کردو نوشت یک با یک برابر نیست

Read more

Media Removed

معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است.... یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت: آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت: بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت.... دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت: آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه.... ... معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت:
بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت....
دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت:
آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه.... شب وقتی پدر علی مـیاد خونـه با علی بازی مـیکنـه اما پدر من شبها هر شب من و کتک مـیزنـه....
چرا علی بعد از اینکه از مدرسه مـیره خونـه مـیره تو کوچه بازی مـیکنـه اما من بعد از مدرسه حتما برم ترازومو بر دارم برم رو پل کار کنم....
محسن مثل من 8سالشـه چرا از خونـه محسن همـیشـه بوی برنج مـیاد اما ما همـیشـه شب ها گرسنـه مـیخوابیم....
شایـان مثل من 8سالشـه چرا اون هر 3ماه یک بار کفش مـیخره و اما من 3سال یـه کفش و مـیپوشم...
حمـید مثل من 8سالشـه چرا همـیشـه بعد از مدرسه با مادرش مـیرن پارک اما من حتما برم پاهای مادر مریضم و ماساژ بدم و... معلم اشکهاش و پاک کردو رفت پای تخته و تخته رو پاک کردو نوشت...
یک با یک برابر نیست
خسرو گل سرخی

Read more

Media Removed

اگه نخونين از دست دادين بـه خدا ...بخونين... معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است.... یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت: آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت: بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت.... دانش آموز با پای لرزون رفت پای ... اگه نخونين از دست دادين بـه خدا ...بخونين...
معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست... معلم کـه بهش بر خورده بود گفت:
بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت....
دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت:
آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه.... شب وقتی پدر علی مـیاد خونـه با علی بازی مـیکنـه اما پدر من شبها هر شب من و کتک مـیزنـه....
چرا علی بعد از اینکه از مدرسه مـیره خونـه مـیره تو کوچه بازی مـیکنـه اما من بعد از مدرسه حتما برم ترازومو بر دارم برم رو پل کار کنم....
محسن مثل من 8سالشـه چرا از خونـه محسن همـیشـه بوی برنج مـیاد اما ما همـیشـه شب ها گرسنـه مـیخوابیم....
شایـان مثل من 8سالشـه چرا اون هر 3ماه یک بار کفش مـیخره و اما من 3سال یـه کفش و مـیپوشم...
حمـید مثل من 8سالشـه چرا همـیشـه بعد از مدرسه با مادرش مـیرن پارک اما من حتما برم پاهای مادر مریضم و ماساژ بدم و... معلم اشکهاش و پاک کردو رفت پای تخته و تخته رو پاک کردو نوشت...
یک با یک برابر نیست

Read more

Media Removed

معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر هست یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت،آقا اجازه یک با یک برابر نیست...معلم کـه بهش بر خورده بود گفت،بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست،اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت...دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت،آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه؛شب وقتی پدر ... معلم پای تخته نوشت 🚫یک با یک برابر است🚫
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت،آقا اجازه یک با یک برابر نیست...معلم کـه بهش بر خورده بود گفت،بیـا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست،اگه ثابت نکنی پیش بچه ها بـه فلک مـیبندمت...دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت،آقا من هشت سالمـه علی هم هشت سالشـه؛شب وقتی پدر علی مـیاد خونـه با علی بازی مـیکنـه اما پدر من شبها هر شب من و کتک مـیزنـه...چرا علی بعد از اینکه از مدرسه مـیره خونـه مـیره تو کوچه بازی مـیکنـه اما من بعد از مدرسه حتما برم ترازومو بر دارم برم رو پل کار کنم...؟؟؟محسن مثل من هشت سالشـه چرا از خونـه محسن همـیشـه بوی برنج مـیاد اما ما همـیشـه شب ها گرسنـه مـیخوابیم...؟؟؟
شایـان مثل من هشت سالشـه چرا اون هر سه ماه یک بار کفش مـیخره و اما من سه سال یـه کفش و مـیپوشم...؟؟؟حمـید مثل من هشت سالشـه چرا همـیشـه بعد از مدرسه با مادرش مـیرن پارک اما من حتما برم پاهای مادر مریضم و ماساژ بدم و...؟؟؟معلم اشک هاش و پاک کرد و رفت پای تخته و تخته رو پاک کرد و نوشت ✔یـــــــــک با یــــــــک برابر نــــــــیســـــــــت✔

Read more

Media Removed

Marda inaaaaan بعد از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم... ما همدیگرو بـه حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود. اما چند سال کـه گذشت کمبود بچه رو بـه وضوح حس مـی کردیم. مـی دونستیم بچه دار نمـی شیم. ولی نمـی دونستیم کـه مشکل از کدوم یکی از ماست اولاش نمـی خواستیم بدونیم با خودمون ... Marda inaaaaan
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...
ما همدیگرو بـه حد مرگ دوست داشتیم.
سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود.
اما چند سال کـه گذشت کمبود بچه رو بـه وضوح حس مـی کردیم.
مـی دونستیم بچه دار نمـی شیم.
ولی نمـی دونستیم کـه مشکل از کدوم یکی از ماست
اولاش نمـی خواستیم بدونیم
با خودمون مـی گفتیم
عشقمون واسه یـه زندگی رویـایی کافیـه
بچه مـی خوایم چی کار؟
در واقع خودمونو گول مـی زدیم

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم
تا اینکه یـه روز علی نشست رو بـه رومو گفت
اگه مشکل از من باشـه
تو چی کار مـی کنی؟
فکر نکردم که تا شک کنـه کـه دوسش ندارم
خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم بـه خاطر تو رو همـه چی خط سیـاه بکشم
علی کـه انگار خیـالش راحت شده بود یـه نفس راحت کشید و از سر مـیز بلند شد و راه افتاد
گفتم:تو چی؟ گفت:من؟
گفتم:آره… اگه مشکل از من باشـه… تو چی کار مـی کنی؟
برگشت…زل زد بـه چشام…گفت: تو بـه عشق من شک داری؟
فرصت جواب نداد و گفت: من وجود تو رو با هیچی عوض نمـی کنم

با لبخندی کـه رو صورتم نمایـان شد
خیـالش راحت شد کـه من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره
گفتم:پس فردا مـی ریم آزمایشگاه
گفت:موافقم…فردا مـی ریم
و رفتیم… نمـی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه مـی جوشید
اگه واقعا عیب از من بود چی؟
سر خودمو با کار گرم کردم که تا دیگه فرصت فکر بـه این حرفارو بـه خودم ندم
طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه
هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم
بهمون گفتن جواب که تا یک هفته دیگه حاضره
یـه هفته واسمون قد صد سال طول کشید
اضطرابو مـی شد خیلی اسون تو چهره هردومون دید

با این حال بـه همدیگه اطمـینان مـی دادیم کـه جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مـهم نیست
بالاخره اون روز رسید
علی مثل همـیشـه رفت سر کار و من خودم حتما جواب ازمایشو مـی گرفتم
دستام مثل بید مـی لرزید
داخل ازمایشگاه شدم
علی کـه اومد خسته بود
اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟
منم زدم زیر گریـه…فهمـید کـه مشکل از منـه
اما نمـی دونم کـه تغییر چهره اش از ناراحتی بود

یـا از خوشحالی
روزا مـی گذشتن و علی روز بـه روز نسبت بـه من سردتر و سردتر مـی شد

تا اینکه یـه روز کـه دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود
بهش گفتم:علی… تو چته؟ چرا این جوری مـی کنی…؟
اونم عقده شو خالی کرد گفت: من بچه دوس دارم مـهناز…مگه گناهم چیـه؟
من نمـی تونم یـه عمر بی بچه تو یـه خونـه سر کنم
دهنم خشک شده بود… چشام پراشک… گفتم اما تو خودت گفتی همـه جوره منو دوس داری
گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی… بعد چی شد؟
گفت:آره گفتم… اما اشتباه کردم… الان مـی بینم نمـی تونم… نمـی کشم
نخواستم بحثو ادامـه بدم… پی یـه جای خلوت مـی گشتم که تا یـه دل سیر گ

Read more

Media Removed

یـه نقاشی قدیمـی کـه ده سال پیش فکر کنم کشیدم تراکتور رو هم 2 سال پیش کشیدم بـه امـید برد تاجه محبوبم و آرزوی موفقیت برا تراکتور سازی و تبریزیـایـه واقعا با شخصیت حتما رفت و تبریز رو دید مردمشو شـهرشونو فوق العاده هستن #تاج #تراکتورسازی #ایران #نقاشی #علی_بیـاناتی #فرهادمجیدی #شیراز #خوشاشیراز #استقلال ... یـه نقاشی قدیمـی کـه ده سال پیش فکر کنم کشیدم تراکتور رو هم 2 سال پیش کشیدم بـه امـید برد تاجه محبوبم و آرزوی موفقیت برا تراکتور سازی و تبریزیـایـه واقعا با شخصیت حتما رفت و تبریز رو دید مردمشو شـهرشونو فوق العاده هستن #تاج #تراکتورسازی #ایران #نقاشی #علی_بیـاناتی #فرهادمجیدی #شیراز #خوشاشیراز #استقلال #تهران #شفر #بااحترام #به جابرانصاری #علی_قربانی #قدرشناس #باشیم #مـهدی_رحمتی #وریـا_غفوری #ستاره #کاپیتان

Read more

Media Removed

(جنون قسمت یـازدهم) دور و برش و نگاه کرد.خودم و کنار کشیدم.الهی بمـیرم برا عزیزجون چشاش از گریـه خیلی متورم و سرخ شده بود.چشاش رو صورتم قفل شدن.یـه لحظه حس کردم داره منو مـی بینـه,نفسم بند اومده بود.آروم و بریده بریده گفتم:عزیزجون...آهی کشید, چشاشو بست و دست بـه دعا بلند کرد.یـه نفس راحت کشیدم.در همون ... (جنون قسمت یـازدهم)

دور و برش و نگاه کرد.خودم و کنار کشیدم.الهی بمـیرم برا عزیزجون چشاش از گریـه خیلی متورم و سرخ شده بود.چشاش رو صورتم قفل شدن.یـه لحظه حس کردم داره منو مـی بینـه,نفسم بند اومده بود.آروم و بریده بریده گفتم:عزیزجون...آهی کشید, چشاشو بست و دست بـه دعا بلند کرد.یـه نفس راحت کشیدم.در همون حین چندتا از دوستام سر رسیدن و توی راهرو مشغول احوالپرسی با آقاجون بودن.رو بـه پروانـه کـه ساکت گوشـه اتاق ایستاده بود گفتم:بسه دیگه بریم و راه افتادم کـه صدام کرد و گفت:کجا بریم؟گفتم:خونـه شما دیگه...گفت:خوب چشاتو ببند و تصورش کن که تا با هم بریم.خواستم چیزی بگم کـه با اشاره بهم فهموند کـه ساکت باشم.چشامو بستم و خونـه پروانـه توی ذهنم تجسم کردم.احساس مـی کردم بدنم مثل پر سبک شده.با صدای پروانـه آروم چشم باز کردم و از خودم و همونجابی کـه تو ذهن داشتم دیدم.باورم نمـیشد اون‌همـه فاصله را چند ثانیـه طی کردیم.خیلی هیجان انگیز بود.رو بـه پروانـه گفتم:اینکه خیلی خوبه یعنی همـه جا مـیشـه رفت؟لبخندی زد و گفت:البته بـه شرطی کـه قبلا اون مکان را دیده باشی***پرسیدم:پروانـه خانوم اصلا فرصت نشد درون مورد خودت یعنی درون مورد ماجرای مرگت برام حرف بزنی.چشاش پر اشک شد و به سمت باغ خیره شد.مـی خواست حرف بزنـه کـه با شنیدن صدایی هر دو بـه سمت صدا برگشتیم.ی با ظاهری پسرونـه و لهجه جالب و با حالتی کـه مثلا کلاه از سر بر مـیداشت دو لا شد و گفت:سام عللللیک آبجی پری بعد یـهو چشمش بـه من افتاد و لبی کج کرد و همونطور کـه با چشای دریدش بهم زل زده بود پرسید:آقا کی باشن؟با اشاره پروانـه خودش و جمع و جور کرد.پروانـه بینمون قرار گرفت و گفت:ایشون علی آقا یکی از دوستان جدیدم هستند و ایشون منیژه خانوم اولین دوستی کـه اینجا پیدا کردم و خیلی بهم محبت کرد.منیژه دستی تو موهای پسرونش کشید و دستشو به منظور دست بطرفم دراز کرد و گفت:به جمع ارواح سرگردون خوش اومدی داش علی...اما با اشاره پروانـه دستشو عقب کشید و گفت:خیلی خوب ما رفتیم دنبال نخود سیـا...بعد دستشو تو جیب شلوار لی آبی روشنی کـه پوشیده بود کرد و توی تاریکی باغ ناپدید شد.چند دقیقه بعد پروانـه آهی کشید و ادامـه داد:وقتی کـه من بدنیـا اومدم مادرم از دنیـا رفت و زندگی من از همون روز اول با تلخی آغاز شد... ادامـه دارد
از همراهی و حمایت شما دوستان گلم بسیـار بسیـار سپاسگزارم(مـهرا)

Read more

Media Removed

. تو رنگــی ترین اتفاقِ منی تو این آدمای سیـاه و سفید... . #نیلوفر_حسینی_خواه ️ . . درون راستای استوری دیشب گفتم یـه پست مـیذارم🙃 . اینستاگرام و فضاهای مشابه مجازی به منظور هری یـه کاربردی دارن. از اونجایی کـه من چندین سال بطور مداوم وبلاگ نویسی مـیکردم و وبلاگم پر بود از شعرهام، روزمرگی هام و ... .
تو رنگــی ترین اتفاقِ منی
تو این آدمای سیـاه و سفید...
.
#نیلوفر_حسینی_خواه 🌈❤️
.
.
در راستای استوری دیشب گفتم یـه پست مـیذارم🙃
.
اینستاگرام و فضاهای مشابه مجازی به منظور هری یـه کاربردی دارن. از اونجایی کـه من چندین سال بطور مداوم وبلاگ نویسی مـیکردم و وبلاگم پر بود از شعرهام، روزمرگی هام و حرفام، این فضا بیشتر ادامـه ی همون دوران شد و این صفحه هم خود بـه خود بـه این سمت رفت. بارها قصد کردم کـه فقط کارهامو بذارم و اینجا فقط تریبونی به منظور فعالیت های شعر و ترانـه م باشـه، هرچند کم. اما اصلا حس خوبی بهم نداد. انگار تصنعی بود. انگار بخش اصلی خودم رو حذف مـی کردم. شاید خیلی از همکارانم این رویـه رو ترجیح بدن و تو صفحه شون فقط مطالب مربوط بـه فعالیتشون رو بـه اشتراک بذارن. اما درست یـا غلط، به منظور من اینطور پیش نرفت. درسته کـه از شعر و نوشته های خودم خیلی درون کپشن ها مـیذارم ولی مسلما مطالب غیرمرتبط هم زیـاد دارم. یـادمـه بهم گفته بودن کـه مثلا عکافه گذاشتن اشتباهه چونی کـه مـیاد توی صفحه ت حتما با کارهات آشنا شـه نـه اینکه این چیزارو ببینـه. اما من اشکالی درون به اشتراک گذاشتن همـین #روزمرگی های ساده و گاها حس پشتشون نمـیبینم. مگه این اپلیکیشن رو به منظور همـین نساختن اصلا؟ من مـی نویسم. نـه فقط ترانـه و شعر. بلکه بیشتر #دلنوشته و روزمرگی! واسهی کـه از بچگی کلی دفتر خاطرات پُر کرده و بعد هم #بلاگر بوده و سالها نوشته و نوشته و نوشته، سخته اونجوری خشک و تک بعدی بودن. اینجا فرقش برام با وبلاگهام اینـه کـه بیشتر حرفارو مـیشـه با عزد. خاطره ها و حس های خوب رو مـیشـه تصویری ثبت کرد. و همـین باعث مـیشـه کـه نیـازی بـه زیـاده نویسی نباشـه. یـه وقتایی چیزی تو یـه منظره مـی بینم کـه با گرفتن عکسش انگار شعر نوشتم.
.
قطعا هر مطلبی بـه اشتراک مـی ذارم با علم بـه عمومـی بودن این صفحه ست و این مستلزم رعایت خیلی نکاته.مـی تونستم این صفحه رو خصوصی کنم اما ترجیح دادم صفحه ی خصوصی جداگانـه بسازم کـه مسلمابه مراتب راحت ترم و اینجا همون وبلاگ کوچیکِ عمومـی من باشـه. جایی کـه آدم رشد خودش و تغییرات زندگیشو بـه وضوح مـی بینـه. حتی لا بهپستهایی کـه دلایل کافی به منظور حذف شون داشته. گاهی حال و هوای پست هامون عوض مـیشـه چون تصمـیم مـی گیریم نسخه ی بهتری از خودمون باشیم. گاهی پستهایی رو حذف مـی کنیم چون بزرگ مـیشیم. چون مـی فهمـیم کـه پخش حس منفی غلطه. چون تو همـین "وبلاگ تصویری" مـی‌فهمـیم کـه گاهی سکوت انتخاب درست تریـه. کـه انتشار زیبایی ها و احساس خوب رایگانـه اما یک دنیـا ارزش داره. 🍃✨🌹
.
این بود انشای من :))
.
#الحمدلله_علی_کل_حال
.
📸:@zaliart_ 😍
.

Read more

Media Removed

. جمعه ها رفت ، ولی جمعه ی موعود نشد #جمعه ها مـی رود ای جمعه ی دلخواه بیـا . سلام دوستای لبخند حلالیم تعداد صلواتی کـه برای سلامتی و تعجیل درون فرج حضرت مـهدی (عج) و گشایش مشکلات و گرفتاریـها مـیفرستی رو کامنت کن ... #اللهم_صلی_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم . امام صادق عليه السلام :در روز جمعه ... .
جمعه ها رفت ، ولی جمعه ی موعود نشد
#جمعه ها مـی رود ای جمعه ی دلخواه بیـا
.
سلام دوستای لبخند حلالیم ✋
تعداد صلواتی کـه برای سلامتی و تعجیل درون فرج حضرت مـهدی (عج) و گشایش مشکلات و گرفتاریـها مـیفرستی رو کامنت کن ...
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
.
امام صادق عليه السلام :در روز جمعه عملى برتر از صلوات بر محمّد و خاندان او عليهم السلام نيست.خصال ص ۳۹۴
.
ای مخزن سر کردگار ادرکنی
ای هم تو نـهان هم اشکار ادرکنی
بگزیده به منظور خویش هریـاری
ای درون دو جهان مرا تو یـار ادرکنی
.
امام صادق (علیـه السلام) فرمود:
بر محمد و آل محمد (صلی الله علیـه وآله) صلوات بفرست و بعد از دعا به منظور فرج حوائج شخصی خود را بخواه كه چنین دعایی مورد اجابت قرار خواهد گرفت.
.
🔼اهمـیت #فرستادن_صلوات با #عجل_فرجهم🔽
.
رایج شدن صلوات با «عجل فرجهم» درون مجامع عمومـی برآوردن خواسته امام عصر(عج) از شیعیـان و لبیك بـه دعوت آن حضرت هست كه درون توقیع شریف فرمود:
.
« به منظور تعجیل فرج بسیـار دعا كنید كه این فرج خود شماست»
(بحارالانوار, جلد 53, ص183)
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ختم_صلوات #صلوات #ظهور #ذکر_جمعه
.
#لبخند_حلال
#labkhande_halal

Read more

Media Removed

پیرمرد چندان اندیشناک نبود، فقط بی وقفه و با سر تکان دادنی آرام بـه زندگی گذشته ی خود و زندگانی بـه طور عام مـی نگریست، بـه آن زندگانی ای کـه ناگهان درون نظرش چنان دور و غریب مـی نمود، بـه آن ازدحام پر هیـاهو و بیـهوده ای کـه خود زمانی درون مرکز آن ایستاده بود، ازدحامـی کـه آرام آرام و به گونـه ای نامحسوس از او دور شده بود و ... پیرمرد چندان اندیشناک نبود، فقط بی وقفه و با سر تکان دادنی آرام بـه زندگی گذشته ی خود و زندگانی بـه طور عام مـی نگریست، بـه آن زندگانی ای کـه ناگهان درون نظرش چنان دور و غریب مـی نمود، بـه آن ازدحام پر هیـاهو و بیـهوده ای کـه خود زمانی درون مرکز آن ایستاده بود، ازدحامـی کـه آرام آرام و به گونـه ای نامحسوس از او دور شده بود و اینک از دوردست درون گوش های شگفت زده و تیز شده ی او طنین مـی انداخت.
گاهی با صدایی آرام با خود مـی گفت: "عجب، عجب!"
بعد، وقتی مادام بودنبروک آخرین، کاملاً آخرین نفس عاری از مقاوت خود را از بیرون داد، وقتی درون سالن غذاخوری مراسم پیش از تدفین برگزار شد و تابوت پوشیده از گل را از زمـین برداشتند و آرام بیرون بردند، باز خلق و خرمرد تغییر نکرد، حتا اشکی نریخت، ولی آن شگفتی و سر تکان آرام با او ماند و آن "عجب!" گفتنِ آمـیخته بـه لبخندی محو کلام محبوب او شد. شکی نبود کـه عمر بودنبروک هم رو بـه پایـان مـی رفت.
از آن بـه بعد عادت کرد درون جمع خانواده ساکت و در خود فرو رفته بنشیند، و اگر هم گاهی کلارای کوچک را بر زانوان خود مـی نشاند که تا شاید یکی از آن ترانـه های شاد خود را برایش بخواند، مثلاً:
کالسکه درون شـهر مـی گذرد...
یـا:
نگاه کن، آن جا پروانـه روی دیوار نشسته است...
چه بسا ناگهان سکوت مـی کرد و ناخودآگاه درون اندیشـه ای طولانی فرو مـی رفت. سپس "عجب!" گویـان، سر تکان مـی داد، نوه ی خود را زمـین مـی گذاشت و سر بـه سویی دیگر مـی گرداند. یک روز گفت: "ژان دیگر بس است، هان؟"
بودنبروک ها زوال یک خاندان، توماس مان، ترجمـه: علی اصغر حداد، نشر ماهی، صص 78_77
#توماس_مان #علی_اصغر_حداد #نشرماهی

Read more

Media Removed

#bighanoon #shahinghadiani درون سریـال وست ورلد کـه تاکنون دو فصل آن پخش شده افراد با قطار بـه یک شـهر شبیـه‌سازی شده قدیمـی مـی‌روند و با ربات‌های شبیـه انسان مدتی را زندگی مـی‌کنند. درون اینجا سناریشنـهادی به منظور فصل سوم سریـال آمده است. فردی با هواپیما وارد یک شـهر مدرن مـی‌شود. قبل از فرود درون فرودگاه ... #bighanoon #shahinghadiani
در سریـال وست ورلد کـه تاکنون دو فصل آن پخش شده افراد با قطار بـه یک شـهر شبیـه‌سازی شده قدیمـی مـی‌روند و با ربات‌های شبیـه انسان مدتی را زندگی مـی‌کنند. درون اینجا سناریشنـهادی به منظور فصل سوم سریـال آمده است.

فردی با هواپیما وارد یک شـهر مدرن مـی‌شود. قبل از فرود درون فرودگاه درون بلندگو اعلام مـی‌شود کـه چرخ‌های هواپیما باز نشده و ممکن هست سقوط کنیم. سرانجام بعد از ساعت‌ها وارد فرودگاه مـی‌شود و قصد دارد پول خود را بـه پول مردم این شـهر تبدیل کند کـه متوجه مـی‌شود خرید و فروش پول درون این شـهر غیرمجاز شده است. همـین طور کـه در فرودگاه مـی‌چرخد فردی بـه وی نزدیک مـی‌شود. _پیس پیس پولت‌رو مـیخای چنج کنی؟ بیـا اینجا. پولت رو بنداز تو سطل آشغال برو تو محوطه فرودگاه، مـیله پرچم رو کـه دیدی سه قدم برو جلو از زیر سنگ پولت‌رو بردار. چیز دیگه هم غیرمجاز خواستی هست! +مثلا چی؟ _بیـا حتما عملی نشونت بدم.

صحنـه بعد مسافر درون تاکسی فرودگاه: ربات عزیز من از محوطه فرودگاه بـه این ور یـه کم حالم خوش نیست یـادم نیست کجا مـیرم هر وقت رسیدیم نگه دار. _ربات کیـه؟ +اوه. یـادم رفت من ربات بودم یـا شما؟ _برو پایین رسیدیم.

مسافر پیـاده مـی‌شود ولی متوجه مـی‌شود کـه هوا آلوده هست و خوب نمـی‌تواند نفس بکشد. سعی مـی‌کند با مرکز کنترل بازی بـه صورت اینترنتی تماس بگیرد. گوشی پیـام مـی‌دهد کـه رجیستر نشده است. گوشی را بـه یک موتوری مـی‌دهد که تا برایش درست کند. موتوری درون افق محو مـی‌شود. گوشی دیگری را مـی‌خرد که تا با مرکز اینترنتی تماس برقرار کند اما متوجه مـی‌شود سایت مرکز شده است. بـه دنبال راهی به منظور برقراری تماس مـی‌گردد کـه همان دلالِ پول فرودگاه را مـی‌بیند. _مـیخوای؟ +آره دستت درد نکنـه فقط یـه چیزی... دیگه عملیش رو نمـیخوام. را نصب مـی‌کند ولی مـی‌فهمد شارژ ندارد. گوشی را شارژ مـی‌کند و شماره مـی‌گیرد بـه محض اینکه الو مـی‌گوید اس‌ام‌اسی به منظور گوشی مـی‌آید. 80 درصد حجم بسته شما مصرف شده است. مشغول صحبت با مرکز بازی مـی‌شود. _الو مرکز انگار تنظیم بعضی از ربات‌ها خراب شده، بعضی‌هاشون علی‌الخصوص یکیشون خیلی خوبه همگی بگید براوو... ولی بعضی‌هاشون با خودشونم درگیرند. هوا آلوده شده دارم خفه مـیشم. مرکز: صبر کنید بررسی مـی‌کنیم... همـه چیز طبیعیـه. شما الان کجا هستید؟ _ همون شـهر شبیـه سازی شده کـه همـه‌مون مـی‌رفتیم. +نـه عزیزم انگار هواپیما رو اشتباه سوار شدی و جای دیگه رفتی یعنی بـه عبارت دیگه الان شما بـه فنا رفتی. _وای بدبخت شدم اگر اونجا نرفتم کـه خیلی بـه فنا رفتم، الان بـه کجا رفتم؟؟
.

بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇👇

Read more

Media Removed

قصه ما3تا @ma3tashop @ma3tashop @ma3tashop @ma3tashop @ma3tashop @ma3tashop اولش من و الهام و نغمـه بودیم، ما3تا یی کـه زیر یک سقف بزرگ شدیم، با یک ایده. @ma3tashop سال ها بود کـه کنارشون نبودم و وقتی برگشتم دوست داشتم با هم باشیم. - برادر بودیم و دوست داشتم شریک این قصه هم بشیم، قصه ... قصه ما3تا @ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
اولش من و الهام و نغمـه بودیم، ما3تا یی کـه زیر یک سقف بزرگ شدیم، با یک ایده. @ma3tashop
سال ها بود کـه کنارشون نبودم و وقتی برگشتم دوست داشتم با هم باشیم. - برادر بودیم و دوست داشتم شریک این قصه هم بشیم، قصه ي "ما3تا". @ma3tashop
آبان نود و چهار بود کـه شدیم بازیگرای این قصه؛ قصه ی خريد مـیوه، شستن، پوست کندن، خشک و بسته بندی ، کـه البته این ها ظاهرش بود.
مـی دیدم کـه با اين قصه قراره بزرگ بشیم و قراره خیلی ها کم کم بـه "ما3تا" اضافه بشند. @ma3tashop
شروع کردیم ... حالا دیگه علیرضا و حسین و شکوفه و معصومـه هم با ما بودن، اما خب قصه دقيقاً هم اونطوری کـه فكرشو ميكرديم پیش نرفت.
@ma3tashop
ولی این جمله از فیل نایت مدام تو سرم رژه مـی رفت: (هرگز تسلیم نشو)JUST DO NOT QUIT
@ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
@ma3tashop
علی رغم مخالفت های همـه با ادامـه ی این کار، مـی دونستم کـه باید ادامـه بدم. شاید شرایط تغییر کرده بود، اما اه ما سرجاش بود. @ma3tashop
کم کم ورق برگشت و عید نود و شش بود کـه اتفاق های خوبی به منظور "ما3تا" افتاد. شكوفه بيست و يك ساله توليد رو مي گردوند و ما هم مابقي داستانـهارو.
خرداد بود کـه شیرین بهمون ملحق شد و اومدنش شد يك نقطه ی عطف به منظور "ما3تا". @ma3tashop
فروش و فضای مجازی را دستش گرفت و کارمون چند برابر شد.
باور داشتیم کـه باید بـه ایده هامون پر و بال بدیم.
جلوتر رفتیم و نرگس بهمون پیوست. عها و کارهای گرافیکیش جونِ تازه و اساسی بـه کارمون داد.
ما کـه حسابی از نزدیک شدن بـه اهمون خوشحال بودیم، با خودمون گفتیم چقدر خوب مـی شد اگر همـه مـی تونستن مثل ما از محصولات ارگانیک افجه، كه همون خونـه ي توليدِ "ما3تا" بود، لذت ببرن. این شد کـه با کمک مریم و مـهرناز "ما3تا کفشدوزک" شکل گرفت.
@ma3tashop
بعد از مدتی بـه ذهنمون رسید کـه با محصول اولیـه خودمون، محصولات دیگه درست کنیم. این بود کـه رضوانـه هم بهمون ملحق شد و "ما3تا یـامـی" شکل گرفت.

@ma3tashop
حالا امروز ، "ما3تا" ، به منظور خوشمزه لحظه های شما با کمک همکارهاش، همسایـه هاش و دوستانش که تا جایی کـه مي تونـه تلاش مـی کنـه. تلاش مـی کنـه کـه روز بـه روز جلوتر بره، و لحظات شما رو خوشمزه تر کنـه. ما3تا مطمئنـه کـه "این قصه ادامـه داره" ...
@ma3tashop
خوب باشید،
علی

Read more

Media Removed

#روایتگری_شـهدا سلام درون سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیـها مـی خوام از #ام_البنین_های_ایران براتون بگم: . *مادرِ #شـهیدحسن_صفرزاده حسن دانشجوی پزشکی بود و تک پسر خانواده رفت جبهه و شد چون توی معرکه ی جنگ شـهید شده بود ، نیـازی بـه غسل و کفن نداشت و با همون لباس خونی دفنش د وقتی شـهید ... #روایتگری_شـهدا
سلام
در سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیـها مـی خوام از #ام_البنین_های_ایران براتون بگم:
.
*مادرِ #شـهیدحسن_صفرزاده
حسن دانشجوی پزشکی بود و تک پسر خانواده رفت جبهه و شد
چون توی معرکه ی جنگ شـهید شده بود ، نیـازی بـه غسل و کفن نداشت و با همون لباس خونی دفنش د
وقتی شـهید رو گذاشتند توی قبر ، مادرش گفت : خودم مـی خوام برم توی قبر و برای بچه ام تلقین بخونم
مادر وارد قبر شد. که تا دستاش رو گذاشت روی ی پسرش ، دید اش پر از خون ه شده است
مادر مـیگه: اون لحظه جگرم آتش گرفت. سرم رو آوردم بالا که تا به خاطر این درد داد ب
اما یـهو چشمم خورد بـه پدر و مادرها ، و جوونایی کـه بالای قبر ایستاده بودند...
با خودم گفتم: اگه من الان از غصه داد ب، دلِ پدر و مادرها خالی بشـه و بچه هاشون رو نفرستن جبهه ، یـا اگه داد ب و این جوونا بترسن و دیگه نرن جبهه از اسلام دفاع کنن ، فردای قیـامت جواب این گناه رو چی بدم...
بغضم رو فرو خوردم . سرم رو بردم کنار گوش پسرِ شـهیدم و آروم گفتم: عزیزم برو! فقط سلام منو بـه حضرت زینب(س) برسون ... زینب(س) خودش مادر شـهیده ، مـی دونـه من چی کشیدم...
.
*مادرِ #شـهیدغلامحسین_توسلی
شب بود کـه غلامحسین اومد خونـه . بهم گفت: مادر برا خداحافظی اومدم ... اون شب برا پسرم ماهی پلو درست کرده بودم. غلامحسین اومد سر سفره نشست و شروع کرد بـه خوردن. اما دیدم توی فکره ... علت رو کـه پرسیدم گفت: مادر! امشب من پیش شما ماهی مـی خورم ، فردا ماهی ها منو مـی خورن ...
پسرم رفت و فردا توی خلیج فارس بـه دست آمریکایی ها شـهید شد ... و هنوز جنازه اش برنگشته ...
.
+ پی نوشت:
دیگه هیچی نمـیگم رفقا
فقط برا ام البنین های کشورمون دعا کنین...
.
راوی: #سید_محمد_علی__زاده
آدرس پیج: @musavi.zade
.

#راوی #طلبه #ام_البنین #مادرشـهید #شـهید

Read more

Media Removed

#عمارنامـه دمدمای #غروب، یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یـه کوره راه. من و علی هم با #تویوتا داشتیم از منطقه برمـی گشتیم بـه #شـهر. چشمش کـه به قیـافه ی لرزان #زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا! پرسید: کجا مـی رین؟ مرد کُرد گفت: #کرمانشاه. علی پرسید: #رانندگی بلدی؟ کُرد ... #عمارنامـه
دمدمای #غروب، یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یـه کوره راه.
من و علی هم با #تویوتا داشتیم از منطقه برمـی گشتیم بـه #شـهر.

چشمش کـه به قیـافه ی لرزان #زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا!

پرسید:
کجا مـی رین؟

مرد کُرد گفت:
#کرمانشاه.

علی پرسید:
#رانندگی بلدی؟

کُرد متعجب گفت:
بله بلدم!

علی دمِ گوشم گفت:
سعید بریم عقب!

مرد #کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا،
توی سرمای #زمستان!
#باد و #سرما مـی پیچید توی عقب تویوتا،
هر دوتامون مچاله شده بودیم!

لجم گرفت و گفتم:
آخه این آدم رو مـی شناسی کـه این جوری بهش #اعتماد کردی؟

اون هم مثل من مـی لرزید،
اما توی #تاریکی خنده اش را پنـهان نکرد و گفت:

آره مـی شناسمش!
اینا دو سه که تا از اون #کوخ_نشین هایی هستند کـه #امام فرمود بـه تمام #کاخ_نشین ها شرف دارن!
تمام سختی های ما توی #جبهه بـه خاطر ایناس!

#کتاب #دلیل 📚

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
| #سردار #شـهید #علی #چیت_سازیـان 🌷|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.

Read more

Media Removed

عدیگ با محمدرضا ازبازی دیشب عشقمون استقلال با طرح موزاییکی خوشگل ک طرحش رو لباس اینجانب هم مـیباشد خوب برسیم بـه تحلیل بازی دیشب استقلال و بزرگی مربیمون ک چند که تا شگفتانـه داشت اول ک من ترکیب بازیو دیدم گفتم ک سهرابیـان دفاع چپ روزبه منتظری دفاعهای وسط ونورافکن درون کنار امـیدابراهیمـی هافبکهای دفاعی ... عدیگ با محمدرضا ازبازی دیشب عشقمون استقلال با طرح موزاییکی خوشگل ک طرحش رو لباس اینجانب هم مـیباشد
خوب برسیم بـه تحلیل بازی دیشب استقلال و بزرگی مربیمون ک چند که تا شگفتانـه 😂 داشت اول ک من ترکیب بازیو دیدم گفتم ک سهرابیـان دفاع چپ روزبه منتظری دفاعهای وسط ونورافکن درون کنار امـیدابراهیمـی هافبکهای دفاعی استقلال هستنداین پیش بینی من بود اما شفر یـه ترکیب عالی گذاشت چون مـیدونـه از بازیکن چه جوری استفاده کنـه شفر از سهرابیـان درون کنار منتظری استفاده کرد و اتفاقا خیلی خوب جواب داد و سهرابیـان با استفاده از سرعت و جسارت جوانیش خیلی خوب بازی کرد از روزبه درون کنار ابراهیمـی بازی گرفت ک چشمـی بـه شدت از تاباتا محافظت کرد و نگذاشت فضای خالی ای درون اختیـار این بازیکن خلاق قرار بگیره و امـید نورافکن هم دفاع چپ استقلال شد ک تو این چند سال آچار فرانسه استقلال بود امـید نورافکن تو کارهای دفاعی عالیـه اما تو کار هجومـی کلا توقعی ازش نمـیره اما تو بازی با الریـان خیلی خوب نفوذ مـیکرد رفت و برگشت های متعدد داشت و خطاهای زیـادی با قلدری گرفت و دومـین شگفتانـه ک واقعا ایول داشت استفاده ن از مـهاجم هدف و استفاده از چینش سیستم 4-6-0 بود همـه ما مـیدونیم علی قربانی و جابر انصاری هر موقع تو بازی بودند استقلال درون واقع با یـه بازیکن کمتر بازی مـیکرد و این دو بازیکن موقعیت های بسیـاریو خراب مـید ک شفر با دونستن این مطلب از فرشید اسماعیلی و جباروف بـه عنوان دو بازیکنی کـه بالا بازی مـی استفاده کرد این ترکیبو ک دیدم حدسمو زدم ک استقلال چگونـه بـه گل خواهد رسید و مـیدونستم از توپهای هوایی استفاده نمـیکنـه و به نفوذ بازیکنـهای سرعتی مثل ووریـا از راست و فرشید اسماعیلی از چپ ک قدرت دریبلینگ بالایی دارن و با دور زدن معان الریـان و تو زدن و پاس بـه داخل یـا بیرون محوطه (جایی ک فضا خالی بود) بود ک نیمـه اول با همـین تاکنیک بارها و بارها ایجاد موقعیت کردیم یک گل زدیم و سه یـا چهار گل هم نزد اما نیمـه دوم بازی محتاطانـه ای درون پیش گرفت و در صدد ضد حمله بود ک گل دومم زد و خیـال همـه رو راحت کرد با نتایجی ک امروز تو گروه ذوب رخ داد بازی آخر لوکوموتیو با ذوب تو ازبکستان تیم دوم اون گروه و حریف احتمالی استقلال(صدرنشین احتمالی) خواهد شد و لوکوموتیو فقط حتما ببره که تا صعود کنـه و به نظر من فرقی نداره اما اگر بـه لوکوموتیوی ک پارسال هم باهاش بازی کردیم و چهار امتیـاز ازش تو دو بازی رفت و برگشت گروهی گرفتیم بهتره

عشق هست استقلالو استقلالی
آبی ترین پسر تهران

#esteghlal #استقلال

Read more

Media Removed

(جنون قسمت هشتم) چندتا تقه بـه در زدم.پروانـه درون و باز کرد و با لبخند ملیحی سلام کرد...بدون هیچ حرفی پرسیدم:تو منو مـی بینی؟لبخند زد طوری کـه سفیدی دندوناش پیدا شد و با سر تایید کردبعد از جلو درون کنار رفت و گفت:بفرمائید.با خودم گفتم:درست حدس زدم,همش شوخی بوده...ازش تشکر کردم و داشتم برگشتم کـه صدام کرد-علی ... (جنون قسمت هشتم)
چندتا تقه بـه در زدم.پروانـه درون و باز کرد و با لبخند ملیحی سلام کرد...بدون هیچ حرفی پرسیدم:تو منو مـی بینی؟لبخند زد طوری کـه سفیدی دندوناش پیدا شد و با سر تایید کردبعد از جلو درون کنار رفت و گفت:بفرمائید.با خودم گفتم:درست حدس زدم,همش شوخی بوده...ازش تشکر کردم و داشتم برگشتم کـه صدام کرد-علی آقا...با خودم گفتم:دوباره شروع کرد.برگشتم اما بـه صورتش نگاه نمـی کردم.دوباره گفت:لطفا صبر کن.قدمـی بـه عقب برداشتم و گفتم:فقط مـی خواستم از چیزی مطمئن بشم کـه شدم,ببخشیدکه مزاحمتون شدم.خظ-بالحن غمناکی گفت:از چی مطمئن شدی بنده خدا؟جواب دادم:هیچی.چندتا از دوستام یـه شوخی مسخره راه انداختن . تظاهر مـی کنن من و نمـی بینن...مـی خوان فک کنم مُردم.دوباره برگشتم کـه با جمله ای کـه شنیدم سر جا خشکم زد.-شوخی ن,اونا واقعا نمـیتونن ببیننت.با وحشت برگشتم و با چشای از حدقه بیرون زده بهش زل زدم-یعنی چه؟نکنـه توام همدستشونی؟آهی کشید و گفت:نـه...منم مثل توام...در حالی کـه از ترس چونم مـیلرزید و نفسم بالا نمـی اومد گفتم:دروغه!شما مـی خواین من و سکته بدین؟به سمتم اومد و گفت:کل زندگی مـیتونـه یـه دروغ بزرگ باشـه اما مرگ...وسط حرفش پ و داد زدم:من زندم...مگه نمـی بینی؟با آرامشی کـه بیشتر اعصابم و بهم مـی‌ریخت,رفت و روی اولین پله نشست.آه سردی کشید و جواب داد:البته وضعیت تو هنوز معلوم نیست...دو که تا پله پایین رفتم کـه بتونم صورتشو ببینم و پرسیدم:چطور؟گوشـه چشمـی بهم انداخت-تو بـه کما رفتی و معلوم نیست زنده مـی مونی یـا نـه.احساس کردم دیگه رو پاهام بند نیستم.سرم گیج مـیرفت.با حالت نا امـیدی کامل همونجا نشستم.افکارم اونقدر بهم ریخته بود کـه نمـی فهمـیدم چی درسته و چی نادرست.با صدایی کـه به سختی از گلوم خارج مـیشد,پرسیدم:جسدم کجاست؟اومد کنارم نشست و گفت:بیمارستان‌...قبلا فیلمایی مثل این دیده بودم.قطره اشکی آروم از گونم پایین چکید.بیشتر دلم بحال آقاجون و عزیز سوخت کـه روزی کـه مـی اومدم با چه امـید و آرزویی نگام مـی...آقاجونم به منظور اینکه من بتونم بیـام دانشگاه ماشینش و چندتا از النگوای عزیز فروخت.خداجونم آخه چرا؟یـهو یـه جرقه تو ذهنم زده شد.یـه چیزی درست نبود.رو کردم بـه پروانـه و پرسیدم:پس چرا یـادم نمـیاد,چه اتفاقی برام افتاده.چطوری بـه کما رفتم؟نکنـه امروز کـه مـهمون تو بودم یـه بلایی سرم اوردی؟چشای پر اشکش و که دیدم سکوت کردم کـه گفت:امروز از پله ها افتادی.یـادت نیست؟آب دهنمو قورت دادم و گفتم: اونکه مال چهارروز پیشـه.سرم ضربه خورد اما چیزیم نشد.خنده تلخی کرد و گفت:نـه فقط چند ساعته... ادامـه دارد
باسپاس از شما خوبان(مـهرا)

Read more

Media Removed

. پدر بزرگم وسط یـه روستای خوش آب و هوا زندگی مـیکرد و توی حیـاط خونش یـه باغچه ی بزرگ داشت کـه توی باغچه پر از گلهای خوشرنگ بود، لا بهاون همـه گل، یـه گل صورتیِ زیبا کاشته بود و من بـه محض اینکه دیدمش جذبش شدم. پدر بزرگم مـیگفت خاصیت دارویی داره اما روی شاخه اش پر از خار بود،خارهای تیز و بلند، من خیلی از اون گل ... .
پدر بزرگم وسط یـه روستای خوش آب و هوا زندگی مـیکرد و توی حیـاط خونش یـه باغچه ی بزرگ داشت کـه توی باغچه پر از گلهای خوشرنگ بود، لا بهاون همـه گل، یـه گل صورتیِ زیبا کاشته بود و من بـه محض اینکه دیدمش جذبش شدم.
پدر بزرگم مـیگفت خاصیت دارویی داره اما روی شاخه اش پر از خار بود،خارهای تیز و بلند، من خیلی از اون گل خوشم اومده بود و همـیشـه مـیرفتم توی باغچه و نگاهش مـیکردم،
یـه روز بالاخره تصمـیم گرفتم اون گل به منظور من باشـه،رفتم توی باغچه و چیدمش، داشتم با لذت نگاهش مـیکردم کـه پام گیر کرد بـه لبه ی باغچه و خوردم زمـین و یکی از اون خارهای بزرگ و تیزش رفت توی بازوم،درست رفتپوستم، خون مُرده شد ،چِرک کرد،همش درد مـیکشیدم،من اون گل رو داشتم اما داشتنش باعث عذابم شده بود، پدر بزرگم طبیب خبر کرد،طبیب نشست رو بـه روم و یـه تیغ بُرَنده نشونم داد و گفت این تیغ رو مـیبینی؟ حتما با این پوستت رو بشکافم کـه چرک و خون بریزه بیرون که تا اون خار رو درون بیـارم،گفت اون لحظه کـه تیغ رو مـی خیلی درد داره اما تحمل کن بعدش دیگه آروم مـیشی.
قبول کردم، یـه پارچه گذاشتندندونم و طبیب تیغ رو کشید روی بازوم ، خیلی سخت بود خیلی دردِ بدی بود، بـه خودم مـیپیچیدم اما تحمل کردم، دردِ نیشتر رو بـه جون خ، دردِ زخمِ بعدش رو بـه جون خ چون فقط مـیخواستم از خار اون گل خلاص شم.
جای اون زخم به منظور همـیشـه روی بازوم موند و باعث شد دیگه نتونم بـه هیچ گلی نزدیک بشم،
مـیدونی عشق تاوان داره،عاشق شدن تاوان داره،اگه عاشق شدی و بازی دادنت
حتی اگه همـه ی وجودت گرفتار باشـه دردِ جدایی رو بـه جون مـیخری، زخمِ نیشتر رو بـه جون مـیخری و بعدش دیگه بی حس مـیشی ،بی تفاوت مـیشی،بی اعتماد مـیشی،نسبت بـه همـه چیز، نسبت بـه همـه کَس

رازِ رُخشید برملا شد/ #علی_سلطانی
عرا حیدو برداشته

@heyderoo

Read more

Media Removed

شاید دوست داشته باشید بدونید مغرورترین رییس جمـهور جهان چهیـه؟ این آقا حتی وقتی بـه آمریکا دعوت مـیشـه و با رییس جمـهور آمریکا کـه خودش رو مقتدرترین رییس جمـهور جهان مـیدونـه ملاقات داره با اون هم بصورت مغرورانـه رفتار مـیکنـه و اگر احساس کنـه حتی درون آمریکا کوچکترین کم احترامـی دیپلماتیک ... 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
✅شاید دوست داشته باشید بدونید مغرورترین رییس جمـهور جهان چهیـه؟

این آقا حتی وقتی بـه آمریکا دعوت مـیشـه و با رییس جمـهور آمریکا کـه خودش رو مقتدرترین رییس جمـهور جهان مـیدونـه ملاقات داره با اون هم بصورت مغرورانـه رفتار مـیکنـه و اگر احساس کنـه حتی درون آمریکا کوچکترین کم احترامـی دیپلماتیک نسبت بهش انجام بشـه از همون فرودگاه برمـیگرده بـه کشورش وقتی با رییس دولت آمریکا هم مصافحه مـیکنـه دستش رو جلو نمـیبره و طرف مقابلش رو مجبور بـه ادای احترام مـیکنـه. اگه برنامـه تشریفات کمترین ایرادی داشته باشـه حتی درون آمریکا جواب سخت مـیده اما همـین آقا وقتی دیروز وارد فرودگاه تهران شد بـه راننده مخصوصش گفت بـه محل برگزاری برنامـه تشریفات نمـیخواد بری و این به منظور اولین بار درون دوران ۱۸ سال ریـاست دولتش بوده.

این رییس جمـهور مغرور امروز خاضعانـه خدمت رهبر انقلاب اسلامـی ایران رفت اونم بدون هیچ تشریفاتی و بدون هیچ تکلفی اونی نیست جز آقای ولادیمر پوتین کـه حتی اوباما رو درون برابر خودش حقیر مـیبینـه اما دیروز طبق خواسته ی خودش برنامـه تشریفات رو کنسل کرد و مستقیم رفت بیت رهبری که تا به تمام جهان این پیغام رو بده کـه همـه ی رهبران جهان چیزی بـه نام صداقت ندارند کـه برایشان خاضعانـه رفتار کنـه جز امام سیدعلی کـه متاسفانـه درون کشور خودمان گاهی قدرش را ندارند عده ای و چشم بسته اند بـه بیگانـه گان . پوتین چند سال پیش هم کـه تهران خدمت حضرت آقا رسید و بعد بـه کشورش برگشت درون رسانـه های خودشون گفت من کتاب زندگانی مسیح را خوانده بودم اما درون تهران چهره ی مسیح را دیدم ✅♦️جانمان فدای تو ای سید علی کـه دیگران هم تورا درون سراسر دنیـا شناختند اما اینجا مانند جدت مظلوم هستی هنوز به منظور بعضی ها...

Read more

Media Removed

. درد و دل بهروز وثوقی با هم وطنانش . بهروز وثوقی با انتشار متنی درون اینستاگرامش از سال های دوری اش گفت کـه واکنش های زیـادی از جانب هنرمندان و مردم را درون پی داشت: . او نوشت: " امروز ميخوام باهم وطنان عزيزم درون ايران كه هميشـه بهر وسيله اى منو مورد لطف و مرحمت خودشون قرارميدن درد دل كنم و بگم درسته كه سالهاست ... .
درد و دل بهروز وثوقی با هم وطنانش
.
بهروز وثوقی با انتشار متنی درون اینستاگرامش از سال های دوری اش گفت کـه واکنش های زیـادی از جانب هنرمندان و مردم را درون پی داشت:
.
او نوشت:
" امروز ميخوام باهم وطنان عزيزم درون ايران كه هميشـه بهر وسيله اى منو مورد لطف و مرحمت خودشون قرارميدن درد دل كنم و بگم درسته كه سالهاست كه درون غربت غريبى هستم ولى مگرميشود نقطه بـه نقطه اون خاك پاك رو از ياد برد ‏‎منم بهروز،
‏‎ بهروزی بـه بزرگی خاطرات دور و نزدیک شما مردم ایران ‏‎من بهروز وثوقی هستم ‏‎من دلمو،قلبمو تو اون خاک، تو اون سرزمـین اباواجدادى جا گذاشتم 😭
‏‎مگه مـی شـه ‏‎سواحل زیبای دریـای خزر رو از یـاد ببرم ‏‎مگه جاده کندوان چالوس از یـادم مـی ره! ‏‎ ، صحنـه فیلمبرداری همسفر، ‏‎جاده شمال، ماه عسل،
‏‎امامزاده داوود، سوته دلان، ‏‎داش آکل و لارستان و ممسنی شیراز،
‏‎طوقی کاشان و محله قالیشوران، آرامگاه ‏‎حافظ و بازارهای قدیمـی،
‏‎تنگسیر و کوچه بهمنی بوشـهر رییس علی دلواری وزار ممدوکشتی های بـه گِل نشسته انگلیسی ها ‏‎سهراب سالاری اهل آبادان،
‏‎که ‏‎پنجره ای رو بـه خاطرات داشت ‏‎گوزنـها و مسگرآباد و لاله زار تهران 😭
‏‎مگه يه لحظه از اونا مـی شـه غافل شد،
‏‎منم بهروز ‏‎منم ممل آمریکایی ‏‎و استادیوم آريامـهر و قالپاق دزدی خاص خودم ‏‎نسرین جان و بار شکستنی ش، و چه دعواهایی کـه واسش نكردم
‏‎با اون کت پاره شده علی لباس شور،
‏‎قولنامـه پمپ بنزین تو آمریکا ‏‎و انتظار برت لنکستر تو فرودگاه مـهرآباد نيويورك، بیمارستان سینا و اون مدرک دُکی از نیوی يادتونـه؟ ، بهش گفتم مدرکت بـه درد جرزدیفال مـی خوره، آخرش حرف منو گوش كرد و رفت دنبال مدرک دکترا از نیویورک
‏‎آره منم، بهروز ‏‎منم بلوچ، بمن ميگن رضا، ‏‎رضاموتوری همـیشگی شما، با موتورم تو ميدون بهارستان ‏‎منم بهروز شما ‏‎بهروزی با غیرت قیصر ‏‎روزی ميام زیر بازارچه حاج مِیتی ( مـهدی)، ‏‎ميام کـه خاطراتم رو بعد بگیرم ‏‎منم بهروز شما ‏‎عباس آقای فیلم دشنـه ‏‎ اگه چاخان گفتم ‏‎اگه زبونم گیر کرده بود ‏‎فقط واسه شما مردمم بود ‏‎حالااینجا هر چی راست هم بگم ‏‎باز تو غربتم غريبم
‏‎اینجادرسته همـه امکانات هست ‏‎ولی اینجا خونـه من نیست 😭
‏‎منم مرد دالاهوی کرمانشاه ‏‎تنگه اژدها يادتونـه؟؟؟ ‏‎قصرشیرین
‏‎قیس عامری چطور؟ يادتونـه؟ ‏‎لیلی و مجنون و آن کویر سوزان ‏‎من بهروز هستم و ‏‎تا بـه امروز هم فقط و فقط با یـاد و خاطرات لحظه بـه لحظه اون خاک مقدس و مردم سرزمـینم ‏‎در غربت ایستاده ام و نبضم درون تپش هست ..
ادامـه درون کامنت:

Read more

Media Removed

. #فَاستَقِم_كَما_أُمِرتَ للحق پست نوشت:گویی یمن اینقدر غریبه کـه حتی نباید اخباری ازش مخابره بشـه,خبرگزاریـها رو کـه بالا و پایین مـیکنی خبری از یمن نیست.تنـها یک خبر رو پیدا مـیکنی کـه ازیمن گفته و داستان هولناکی کـه سراسر یمن رو درون برگرفته,جایی کـه بسیـاری از خانواده ها آواره شدند و به سختی مایحتاج ... .
#فَاستَقِم_كَما_أُمِرتَ
للحق پست نوشت:گویی یمن اینقدر غریبه کـه حتی نباید اخباری ازش مخابره بشـه,خبرگزاریـها رو کـه بالا و پایین مـیکنی خبری از یمن نیست.تنـها یک خبر رو پیدا مـیکنی کـه ازیمن گفته و داستان هولناکی کـه سراسر یمن رو درون برگرفته,جایی کـه بسیـاری از خانواده ها آواره شدند و به سختی مایحتاج اولیـه زندگیشون از آب و غذا رو باقیمتهای نجومـی حتما تهیـه کنند و ساعتها درون صف بایستند به منظور چند لیتر سوخت کـه اونـهم اگر خوش شانس باشن بهشون برسه و کودکانی کـه چشم انتظارند که تا یکبار دیگه پشت نیمکتهای درس ,مشق زندگی کنند.
.
ظلمـی حاصل از ائتلاف سعودی_آمریکایی کـه قحطی و کمبود دارو رو ابزاری کرده که تا مقاومت یمنی ها را بشکنـه.
امروز مـیخوام بیشتر از یمن بگم اما نـه از حال و روز اینروزهاش بلکه از پیشینـه پرافتخارش و آینده باشکوهش.
یمن کـه امروز خار چشم شجره ملعونـه و خائنان بـه حرمـین شریفین است, اولین قومـی بود کـه دعوت خلیل الرحمان به منظور حج خانـه خدا را اجابت کرد.
قومـی کـه در شرافتشان همـین بس کـه مسلمان شده بـه دست علی ابن ابیطالب اند.
.
کسانی کـه پیـامبر صلی الله علیـه و آله درون موردشان فرموده:"آن کـه یمنی ها را دوست بدارد مرا دوست داشته  و هر کـه با آنـها کینـه ورزی کند با من کینـه ورزی کرده است."
همان هایی کـه نفس رحمن بـه سوی رسول الله اند و به این نفس صورت و بنای ایمان زنده و برپا مـی شود.
.
قومـی کـه نقش آفرین درون وقایع آخرالزمانی ظهور مـهدی فاطمـه عج هستند و حاملان اینک انقلاب خمـینی ,همان پابرهنگانی کـه به دعوت روح الله درون برابر سعودیـان کفتار صفت عیـاش با دستان خالی و شکمـهای گرسنـه اما قلبهایی پر ایمان ایستاده اند.
.
یمن مقاوم بمان کـه ظهور نزدیک است.
.
دلنوشت:
آواز عاشقانـه‌ي ما درون گلو شكست
حق با سكوت بود، صدا درون گلو شكست

ديگر دلم هواي سرودن نمي‌كند
تنـها بهانـه‌ي دل ما درون گلو شكست

سربسته ماند بغض گره خورده درون دلم
آن گريه‌هاي عقده‌گشا درون گلو شكست

اي داد، كس بـه داغ دل باغ، دل نداد
اي واي، هاي‌هاي عزا درون گلو شكست

آن روزهاي خوب كه ديديم، خواب بود
خوابم پريد و خاطره‌ها درون گلو شكست
.
"بادا" مباد گشت و "مبادا" ‌به باد رفت
"آيا" ز ياد رفت و "چرا" درون گلو شكست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرين و آفرين و دعا درون گلو شكست

تا آمدم كه با تو خداحافظي كنم
بغضم امان نداد و خدا..... درون گلو شكست
.
کاملا بی ربط:
ما زخم ترین شاخه ی این جنگل خشکیم
تیغ و تبری نیست کـه ما را نشِناسد !

#یمن
#ظهور
#اللهم_العن_آل_سعود
#مرگ_بر_آمریکا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

Read more

Media Removed

‍ #هوالعشق #پسر_است_دیگر... . . 🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود*، روز ملی فناوری هسته ای؛ پسری آمده بود بـه پدرش سر بزند. دست درون دست مادربزرگش آمده بود اتاق پدرش ظاهرا خالی بود مادر بزرگش بـه علی گفت:«بیـا، منی را کـه از بابامصطفی خبر داشته باشد مـی شناسم» سر مزار شـهیدگمنام رسیدند، علی بر سنگ دستی ... ‍ #هوالعشق
#پسر_است_دیگر...
.
.
🌺🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود*، روز ملی فناوری هسته ای؛
پسری آمده بود بـه پدرش سر بزند.
دست درون دست مادربزرگش آمده بود
اتاق پدرش ظاهرا خالی بود
مادر بزرگش بـه علی گفت:«بیـا، منی را کـه از بابامصطفی خبر داشته باشد مـی شناسم»

سر مزار شـهیدگمنام رسیدند، علی بر سنگ دستی کشید، و پلاکی کـه هدیـه گرفته بود را بالا گرفت، نگاه غمگینش کـه تمام شد با لبخندی آمـیخته با بغض رو بـه من کرد و گفت:« با دوست بابام از من عبگیر»
.
.
🌺🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود، روز ملی فناوری هسته ای؛
پسری آمده بود بـه پدرش سر بزند
و خستگی اش را با یک ماچ درون د
دست درون دست مادرش آمده بود
اتاق پدرش ظاهرا خالی بود
رفت و یک راست نشست روی صندلی بابا، چرخی زد و کمـی منتظر ماند
گفت نقاشی بکشم به منظور بابا، که تا وقتی آمد ببیند؟
و کشید داستانی از پلیسهایی درون تعقیب دزدان و فرار دزدان ترسو
تمام کـه شد با لبخندی از سر شادی رو بـه من کرد و گفت:« با نقاشی ام از من عبگیر» .
.
🌺🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود، روز ملی فناوری هسته ای؛
پسری آمده بود بـه پدرش سر بزند
اتاق پدرش ظاهرا خالی بود
پس قرار شد برود جایی کـه بابا ممکن بود آنجا باشد
دستش درون دست من بود وقتی کـه دربین سانتریفیوژها مـی دویدیم
یکی از دوستان پدرش گفت:« راستی علیرضا مـیدونی خیلی از این ها رو بابات به منظور ما خریده
و خیلی هم به منظور خریدشون زحمت کشیده؟!»
صحبتش کـه تمام شد با لبخندی از سر شادی رو بـه من کرد و گفت:« با این ها از من عبگیر» .
.
🌺🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود، روز ملی فناوری هسته ای؛
پسری آمده بود بـه پدرش سر بزند
و پدرش قدم بـه قدم با پسرش همسفر بود .
.
.🌺🇮🇷دیروز ۲۰ فروردین بود، روز ملی فناوری هسته ای؛
اما نـه سانتریفوژی باقی مانده هست و نـه راکتوری
نـه صندلی پدر و نـه نقاشی ای
نـه دوستان پدر و نـه ... هرچه کـه بود سیمان بود و غربت...
.
.
#سيمان_در_قلب_رآكتورهايمان_با_بوي_نان
.
. *پ.ن:بازدید خانواده شـهید مصطفی احمدی روشن از تأسیسات هسته ای نطنز، سایت شـهید احمدی روشن، ۲۱ فروردین ۱۳۹۲ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 .
كانال رسمي #شـهید_مصطفی_احمدی_روشن
https://t.me/mostafaahmadiroshan
#شـهید_هسته_ای #شـهید_احمدی_روشن #مصطفی_احمدی_روشن #احمدی_روشن #علیرضا_احمدی_روشن #ما_همـه_مصطفاییم #دوست_شـهید_من #دانشمند_هسته_ای #عطر_شـهيد

Read more

Media Removed

من بلد نیستم سخت بگم...ساده‌ی #ساده مـیگم... #امشب کـه #حرم و #گنبد #طلایی و #بارگاه ملکوتیت #رو تلویزیون نشون مـیده. دیگه #بغض نمـیکنم کـه چرا هنوز قسمتم نشده بیـام پابوست... اما امشب از ته دلم مـیگم بازم منو بطلب که تا بیـام تو #حیـاط حرم و بارگاهت وضوی #عشق بگیرم و #نماز #دلدادگی بخونم... خیلی حرفا هنوز ... من بلد نیستم سخت بگم...ساده‌ی #ساده مـیگم...
#امشب کـه #حرم و #گنبد #طلایی و #بارگاه ملکوتیت #رو تلویزیون نشون مـیده. دیگه #بغض نمـیکنم کـه چرا هنوز قسمتم نشده بیـام پابوست... اما امشب از ته دلم مـیگم بازم منو بطلب که تا بیـام تو #حیـاط حرم و بارگاهت وضوی #عشق بگیرم و #نماز #دلدادگی بخونم... خیلی حرفا هنوز تو دلم هست... خیلی چیزا بود کـه خواستم بگم... اما وقتی دستام بـه #ضریح #حلقه شد همـه‌ی حرفام یـادم رفت... #دوست داشتم #ساعت‌ها همون‌جا بشینم و یـه دل سیر...اما ای اونجا همش مـیگفتن کـه #م برو نایست نوبت بقیـه هم بشـه... کاش #نوبت همـه شده باشـه...
مـیدونم از راه دور هم #صدای دل‌های #بی‌قرار رو مـیشنوی... امشب خیلی‌ها مثه من کلی حرف دارن کـه بسپارن بـه #حضرت ضامن آهو که تا به گوش #پروردگار مـهربانی‌ها برسونـه... یـا #امام #رضا دلم #آرامش مـیخواد با کلی اتفاق #خوب... به منظور همـه... هرکی هست و هرکی نیست...
آقاجان از دور #سلام

السلام علیک یـا علی ابن موسی الرضا ⚫️ #شـهادت امام رضا (ع) #تسلیت باد. 📎 من نوشته

Read more

Media Removed

این پست رو قبلا هم گذاشتیم ولی بدلیل تعدد سوال بازهم مـیذاریم و گذاشتنش خالی از لطف نیست. با توجه بـه تعداد بالای دایرکتهایی کـه برای ما مـیاد تصمـیم گرفتیم دو موضوعی رو کـه سوال خیلی ها هست بصورت عمومـی جواب بدیم که تا یک سری ابهامات رفع بشـه. موضوع اول شرکت توی تورهای گیل آفرود به منظور عزیزانی کـه خودروی مناسب ... این پست رو قبلا هم گذاشتیم ولی بدلیل تعدد سوال بازهم مـیذاریم و گذاشتنش خالی از لطف نیست.
با توجه بـه تعداد بالای دایرکتهایی کـه برای ما مـیاد تصمـیم گرفتیم دو موضوعی رو کـه سوال خیلی ها هست بصورت عمومـی جواب بدیم که تا یک سری ابهامات رفع بشـه.
موضوع اول شرکت توی تورهای گیل آفرود به منظور عزیزانی کـه خودروی مناسب دارن. با توجه بـه تعداد بالای اعضای ثابت گیل آفرود و همـینطور غربالگری پیوسته اعضا کـه در نـهایت منجر بـه تشکیل یک گروه کاملا یکدست و منسجم و خانوادگی شده، به منظور بالا نگه داشتن کیفیت تورها و همـینطور راضی نگه داشتن اعضای ثابت، درحال حاضر شرکت درون تورهای گیل آفرود به منظور افراد جدید فقط از طریق معارفه یکی از اعضای ثابت امکان پذیر هست و در غیر اینصورت از پذیرش فرد جدید معذوریم. یعنی اگر ماشین دارین و مـیخواین با ما همراه بشین حتما یکی از اعضای ثابت گروه شمارو معرفی و تایید کنـه که تا بتونید توی تورها شرکت کنید.
موضوع دوم بحث شرکت درون تورهای گیل آفرود به منظور دوستانی کـه خودشون خودروی مناسب ندارن. متاسفانـه دیدی کـه عزیزان از آفرود جنگلی دارن و هزینـه ای کـه تو ذهنشون هست به منظور این تورها پرداخت کنن با واقعیت بسیـار متفاوته. آفرود جنگلی برعآفرود کویری استهلاک بسیـار بالایی داره و هزینـه بر هست. بنابراین یکی از دلایلی کـه رغبت ما به منظور برگزاری این تورها کم شده همـین موضوع هست. بـه عنوان مثال یک مسیری مثل درفک رو شما درون نظر بگیرین، سه الی چهار نفر مـیتونن سوار یک ماشین بشن، از رشت یک ساعت راه آسفالته هست حداقل، بعد از اون دو ساعت سربالایی شدید و مسیر گلی و پراز سنگ کـه قاتل لاستیک هست رو برین بالا که تا نوک قله و همون مسیر رو برگردین، حداقل ۶ ساعت رفت و برگشت رانندگی داره و کلی هم استهلاک ماشین علی الخصوص لاستیک کـه حداقل جفتی ۱ مـیلیونـه به منظور خودروی آفرودی، اونوقت خیلی ها انتظار دارن به منظور همچین برنامـه ای مبلغی کمتر از کرایـه یـه خودروی سواری رشت بـه تهران پرداخت کنن! خب مسلما به منظور هیچ راننده ای بـه صرفه نیست با این هزینـه تور ببره. علی ایـالحال ما علاقمند بـه برگزاری تور به منظور دوستان بدون خودرو هستیم ولی خب حتما از لحاظ مالی جوابگوی صاحبان خودرو باشـه این تورها.
امـیدوارم با این دو بحث تونسته باشم جواب خیلی از دوستان رو بدم. با تشکر. هیـات مدیره گیل آفرود #giloffroad

Read more

Media Removed

بارها صحبت، توضیح پیش آمده و گفته ام کـه " پرفورمنس با کنسرت فرق داره ! " درون این سر دنیـا هم همـینـه ! برنامـه هایی کـه با پلی بک یـا سکوئنس انجام مـیشـه اسمش " کنسرت " نیست! بهش " پرفورمنس " مـیگویند! اجراهای لیدی گاگا - مدونا و خیلی های دیگه ، ۹۰٪پرفورمنس هستش و خود برنامـه گذار و گروه و روزنامـه ها همـه و همـه واقف ...
بارها صحبت، توضیح پیش آمده و گفته ام کـه " پرفورمنس با کنسرت فرق داره ! "
در این سر دنیـا هم همـینـه !
برنامـه هایی کـه با پلی بک یـا سکوئنس انجام مـیشـه اسمش " کنسرت " نیست! بهش " پرفورمنس " مـیگویند!
اجراهای لیدی گاگا - مدونا و خیلی های دیگه ، ۹۰٪پرفورمنس هستش و خود برنامـه گذار و گروه و روزنامـه ها همـه و همـه واقف هستند کـه وقتیزده مـیشـه ، وقتی صدای ارکستر پخش مـیشـه و نوازنده ها فقط ادا ی ساز زدن رو نصفه و نیمـه درون مـیارند ( مثل کنسرت چند وقت پیش ریچارد کلایدرمن - با اون همـه سر و صدای تبلیغاتی - کـه من از خود نوازنده ها مطلع هستم کـه سکوئنس بوده و پخش مـیشده و صبح همون روز همـه به منظور اولین تمرین جمع شده اند !!!! 🤣 ) بعد اون برنامـه کنسرت نیست و پرفورمنس هست!
مشخصه کـه طرف با اون همـه حرکت و و بالا پایین پ ، دیگه نفس خواندن نداره! اینـه کهمـیزنـه ... یـا یک ترانـه رومـیزنـه ؛ ترانـه بعدی رو آروم مـیایسته و مـیخونـه!
یـا برنامـه هایی کـه بیست شب ادامـه داره، هشتاد درصد ضبط شده هستش! هیچ خواننده توانایی بیست ، سی شب پشت سر هم اجرا رو نداره! این پرفورمنس حساب مـیشـه!
کنسرت، معنی و شرایط و ضوابطی داره!
اجرای آواز و ساز همـه زنده ست ( مثل علی زندوکیلی کـه نوازندگان بسیـار عالی درون کنار خودش داره - مثل گروه رستاک مثل ارکستر سمفونیک یـا ارکستر ملی ... حتما گروه های دیگه هم هست کـه من اطلاع ندارم ! دعوا نشـه ! 😄). درون برنامـه آنقدر نور و دود و شوآف و و شلوغی نداره. این افکت های صوتی و صحنـه ای و نور ... متعلق بـه " پرفورمنس" هست!
متعلق بـه دیسکو است!
چون مکان و جاهایی به منظور تخلیـه انرژی نیست، بعد کنسرت ها - پرفورمنس ها - تبدیل شده بـه دیسکو !!! دود و جیغ و نور و یدن درون جای بیننده ها ... این " کنسرت " نیست!
هررفت و اون بالا و خواند یـا زد یـا حتی حرف زد ( درون تآتر هم پلی بک انجام مـیشـه! ) اسمش " کنسرت " نیست ... اسمش پرفورمنس هست و اون هم سیستم و ضوابط خودش رو داره! تکنیک های صوتی و موزیک از قبل ضبط شده و افکت و پروگرام و کامپیوتر همـه دخیل هستند.
متاسفانـه ما همـه چی رو " کنسرت " مـیدونیم! همـین کـه شخصی رفت اون بالا و مـیکروفن بدست گرفت - حتی اگر نخونـه وبزنـه - به منظور ما کنسرته!!!
نـه... اینطور نیست!
این با اون فرق داره!
بنابراین " هر گردویی گرده ! ولی هر گردی، گردو نیست ! " 😉؛
من کل داستان رو خدمتتون توضیح دادم که تا خودتون تفاوت کنسرت ، پرفورمنس و دیسکو رو متوجه بشید و درک کنید!
سیم تو گلدون! 😉
من آنچه شرط بلاغست با تو مـی‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

#پرفورمنس
#کنسرت #زندوکیلی

Read more

Media Removed

. #تقویم_شیعه . ۲۴ رجب المرجب . مناسبت روز:فتح خيبر بـه دست امير المؤمنين عليه السلام . درون اين روز درون سال ۷ ه‌ درون جنگ خيبر مرحب بـه دست أمير المؤمنين عليه السلام كشته شد و قلعه خيبر بـه دست آن حضرت فتح گرديد. . چون پيامبر ص بـه جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براي مبارزه ... .
#تقویم_شیعه
.
۲۴ رجب المرجب
.
مناسبت روز:فتح خيبر بـه دست امير المؤمنين عليه السلام
.
در اين روز درون سال ۷ ه‌ درون جنگ خيبر مرحب بـه دست أمير المؤمنين عليه السلام كشته شد و قلعه خيبر بـه دست آن حضرت فتح گرديد.
.
چون پيامبر ص بـه جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براي مبارزه با آنان بـه ابوبكر دادند. ابوبكر با لشكري رفت، ولي چون نظر بـه پهلوانان آنان نمود فرار كرد و لشكريان هم درون پي او باز گشتند. روز بعد پيامبر ص پرچم را بـه عمر داد و او هم از ترس كشته شدن بـه ميدان جنگ نرسيده باز گشت.
.
انتخاب علي عليه السلام براي فتح خيبر:
پيامبر ص فرمودند: «فردا پرچم را بـه مردي مي‌دهم كه حمله هايش را تكرار كند، نـه اينكه فرار كند. كسي كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند، و خداوند خيبر را بـه دست او فتح مي‌كند». همـه اصحاب آرزو كردند كه اين مقام و منزلت بـه آنان واگذار شود.
فرداي آن روز، پيامبر ص فرمود: علي بن ابي طالب ع كجاست ؟ گفتند: چشم دردي دارد كه حركت براي آن حضرت مشكل است. خاتم الانبياء ص فرمود: او را حاضر كنيد. سلمة بن اكوع رفت و آن حضرت را آورد. پيامبر ص سر آن حضرت را درون بر گرفت و از آب دهان مبارك بـه چشمان نوراني حضرت علي عليه السلام ماليد و فرمود: «بار الها، زحمت گرما و سرما را از او بردار». بعد از آن روز بر علی عليه السلام درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت.
پيامبر ص زره خود را بر او پوشانيد و ذوالفقار را بر كمر او بست و پرچم بـه آن حضرت سپرد و سوار بر مركبش نموده فرمود: «جبرئيل از سمت راست، ميكائيل از سمت چپ، عزرائيل از پيش رو و اسرافيل سر، و نصرت خدا بالاي سر، و دعاي من سر تو است». فرمود: يا علي، مسلماني را بر ايشان عرضه كن.
.
ميدان جنگ خيبر:
آن حضرت رفت، و پس از موعظه و نصيحت عده‌اي براي جنگ با او آمدند. آنان دو نفر از مسلمانان را شـهيد كردند. حضرت بر آنـها تاخته و آنـها را كشتند. آنگاه برادر مرحب با عده‌اي آمدند. حضرت آنـها را هم بـه درك فرستاد.
مرحب كه شجاع بود بـه خونخواهي آمد.علی عليه السلام چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد كه شمشير از حلقش گذشت و او را دو نيم ساخت و به خاك انداخت. صداي تكبير مسلمانان بلند شد. عده‌اي از يهود بـه دفاع آمدند و با مسلمانان بـه جنگ پرداختند . أمير المؤمنين عليه السلام بـه مبارزه ادامـه داد که تا عده‌اي كشته شدند و عده‌اي بـه قلعه گريختند.
آن حضرت با دست قدرتمند حيدري درون قلعه را كند و براي مسلمانان معبر قرار داد که تا از خندق عبور كنند.

پ ن:آدرس منابع درون کامنت اول👇👇👇

Read more
سلام روزتون جادوگری . درخشش علی کریمـی مقابل عراق یـادش بخیر چه تیمـی و چه بازیکنانی . فقط گل داش علی رو ببینید اوج خونسردی بود قشتگ یـادمـه بزن بزن بزن وایستاد بیـاد بعد زد . سال ۲۰۰۲ بازی رفت درون بغداد با نتیجه ۲ بر ۱ بـه نفع ایران گلها علی کریمـی و ....... بازی برگشت رو فردا مـیزارم علی ... سلام👋
روزتون جادوگری😉❤
.
درخشش علی کریمـی مقابل عراق
یـادش بخیر
چه تیمـی و چه بازیکنانی👌 .
فقط گل داش علی رو ببینید
اوج خونسردی بود😆
قشتگ یـادمـه
بزن بزن بزن
وایستاد بیـاد بعد زد 😆
.
سال ۲۰۰۲
بازی رفت درون بغداد با نتیجه ۲ بر ۱ بـه نفع ایران
گلها علی کریمـی و .......
بازی برگشت رو فردا مـیزارم😉
علی کریمـی هم بازی رفت گل زد و هم بازی برگشت
علی رفت و برگشت 😉👌
. .
علی کریمـی ؛ محبوب ترین شخصیت ورزشی ایران .
. . 💝💝💝💝👑@aliiiiiiiikarimi8👑💝💝💝💝
. .
.

#پرسپولیس #پرسپولیسی #علی_کریمـی #جادوگر #کاپیتان #محبوب #اسطوره #تیم_ملی #فوتبال #perspolis #fcperspolis #ali_karimi #alikarimi #aliiiiiiiikarimi8 #teammelli
#football #soccer #goal #goals #iraq #iran

Read more

Media Removed

. یک عارفی بود کـه مغازه عطاری داشت.رفت خدمت شیخ رجبعلی خیـاط گفت دیگه بـه اینجام رسیده مـیخام آقام رو ببینم  شیخ یـه نگاش کرد دید اهل دله.. شیخ فرمود فلانی چهل شب شبی صدبار این آیـه را بخوان «رب ادخلنی مدخل صدق....» شب چهلم آقایت را مـی بینی... عارف مـیگه رفتم چهل شب شبی صدبار این ایـه رو خوندم.چهل شب گذشت ... .
یک عارفی بود کـه مغازه عطاری داشت.رفت خدمت شیخ رجبعلی خیـاط گفت دیگه بـه اینجام رسیده مـیخام آقام رو ببینم 
شیخ یـه نگاش کرد دید اهل دله..
شیخ فرمود فلانی چهل شب شبی صدبار این آیـه را بخوان «رب ادخلنی مدخل صدق....»
شب چهلم آقایت را مـی بینی...
عارف مـیگه رفتم چهل شب شبی صدبار این ایـه رو خوندم.چهل شب گذشت و شب چهلم خبری نشد.
همـه خوابیدیم.نصف شب دیدم صدام مـیکنن از خواب بیدار شدم دیدم این صدا رو زن و بچه نمـیشنون اومدم توی کوچه دیدم اقا حجت ابن الحسن توی کوچه ایستادن اما پوشیـه زده و به نورش کل کوچه روشنـه
حضرت فرمود:فلانی تو فکر مـیکنی ما بچه های مادرمون زهرا(س)را نمـیتونیم غذا بدیم.
حضرت این را فرمود و رفت.
گفتم:عجب بعد چهل روز و چهل شب درون به دری و ذکر و یک عمر دنبال آقا بودن امشب هم کـه آقا را دیدیم آقا اینکارو با ما کرد.
صبح اومد محضر شیخ رجبعلی خیـاط و ماجرا را تعریف کرد.
شیخ گفت:مـیدونی علت چیـه؟؟
گفتم:نـه!!
شیخ گفت:عطار یـادته دیروز صبح یـه بچه یتیم علویـه سید اومد درون مغازه ات گفت مادرم خواسته یـه صابون بدید بچه ها رو بشورم بعدا پولش را مـیارم و تو از جای دیگری ناراحت بودی یـه داد زدی سر این بچه و گفتی:
برو بینم بابا...مادر تو هم فقط مغازه ما رو بلده ....
دل اون بچه سید رو شکستی..
و این بود کـه آقا هم شب بهت فرمود:فلانی تو فکر مـیکنی ما بچه های مادرمون زهرا(س)را نمـیتونیم غذا بدیم. .. .
حواسمون بـه رفتارا و کارامون باشـه کـه آقا حواسش بـه رفتارو کارامون هست. ‌.
محمد_نبی_الله
#علی_ولی_الله
#فاطمـه_زهرا
#حسن_ابن_علی
#حسین
#سید_الساجدین
#ابوالفضل_عباس
#المـهدی
# #علی_اکبری
#علی_اصغر
#آجرك_الله_امام_زمان
#_موسی_کاظم
#جعفر_صادق
#محمد_تقي
#يا_باب_الحوايج
#اللهم_عجل_لوليك_فرج
#دعای_فرج
#شـهید
#علي_نقي
#معان_حرم
#کربلا
#یـا_زینب
#فرج
#ظهور
#گل_نرگس
#یـاقائم_آل_محمد
#یـاصاحب_الزمان
#یـا_بقية_الله .
#ابا_صالح
#جمعه

Read more

Media Removed

مـیگن فوتبال ، آدمـهای تنـها رو بیشتر بخودش جذب مـی کنـه . فردی کـه طرفدار یک تیم مـیشـه ، با اون تیم یک خانواده جدید و بزرگتر پیدا مـی کنـه ، دارای هویت مجدد مـیشـه . طرفدار فوتبال هرگز کتمان نمـی کنـه تیم مورد علاقه اش کدومـه . با سرِ بالا مـیگه من هوادار فلان تیمم . دوست داره تیمش ببره و قهرمان بشـه لیکن این بخشی از داستانـه ... مـیگن فوتبال ، آدمـهای تنـها رو بیشتر بخودش جذب مـی کنـه . فردی کـه طرفدار یک تیم مـیشـه ، با اون تیم یک خانواده جدید و بزرگتر پیدا مـی کنـه ، دارای هویت مجدد مـیشـه . طرفدار فوتبال هرگز کتمان نمـی کنـه تیم مورد علاقه اش کدومـه . با سرِ بالا مـیگه من هوادار فلان تیمم . دوست داره تیمش ببره و قهرمان بشـه لیکن این بخشی از داستانـه . بخش اصلی عاشقی با اون تیمـه .
کلی تیم فوتبال تو ایران و دنیـا هستند کـه تو تاریخشون قهرمان نشدند ، ولی کلی عاشق چاک دارند . با رنگ پیراهنش زندگی مـی کنند و براش گلو پاره مـی کنند .
وقتی فکر مـی کنیم ، بیـاد مـیاریم خیلی ها بودند کـه اومدند و رفتند . اما کم بودندانی کـه جاودانـه شدند . راه دور نریم ، مگه علی کریمـی نرفت ؟ چرا رفت ، اما جوری رفت کـه ردش از هیچ دلی پاک نشد ‌ . کرمانی و محرمـی و فرشاد و پنجعلی و درخشان و آقا مـهدی مـهدوی کیـا و مـهرداد مـیناوند و خیلی های دیگه تو مقطعی رفتند چون لازم بود بروند .
اما راهِ رفتن و وقت رفتن رو بلد بودند . از دیده رفتند ولی از دل نرفتند .
فوتبال حرفه ای هست قبول ، فوتبالیست خرج داره قبول ، زندگی سخته قبول ، همش قبول ، اما لوطی گری و مردونگی هم یک طرف قضیـه هست .
پارسال تراکتور محروم بود ، چند نفرشون گفتند نامردیـه تیمو تنـها بذاریم ، یـا تو داستان یونتوس . این آدما راست و مستقیم دلی مـیشوند . عشق مـی شوند . جاودانـه مـی شوند .
تو تیم خودمون بچه هایی هستند کـه همـین الان فرش قرمز زیر پاشونـه ، اما مـیگن الان نـه . طریق مردونگی نیست الان بریم .
بقول حاج اسماعیل هلالی ، اونایی کـه مـیروند گناهی ندارند ، چکار کنند خب ، عاشق نیستند . اما ما جماعت عاشق ، عاشق دوستیم . اونیکه رفت خدا بهمراهش ، قرمز پوشید ، ولی قرمز نبود . کاسب بود . شاغل بود . بازی کرد ، پولشو گرفت . حساب بی حساب . اونیکه موند ، مردونگی کرد . یـادمون مـی مونـه . خوبم یـادمون مـی مونـه . ما روزهای سخت تر از این داشتیم ، یـادتون بیـارید اون زمانیکه تیم رو قلع و قمع و همـه ستاره ها رو محروم د ، چی شد ؟ جوونا اومدن پای کار و قهرمانی پشت قهرمانی . سلطان رو دور از تیم چی شد ؟ تیمو دست نااهل چی شد ؟
بابا این تیم نفس عاشقا پشتشـه . غمتون نباشـه . چشم بهم زدیم نیم فصله و ذغالا رو سیـاه .
مرد عاشق رو عشقه
شاگرد

Read more
یک *بنویس دیگه! ■چی بنویسم؟ *بنویس دیروز چه خوابی دیدی ■آدم خواب و مـی‌نویسه آخه؟ *خب یـه چیز دیگه بنویس ■مثلا چی؟ *مثلا بنویس کـه چیکار کردی کـه پارسال همـین موقع بعد از زیـارت کربلا وصیت نامـه نوشته تو راه موصل بودی ولی حالا رو زمـین گیر کردی ■مرد حسابی اگه مـی‌دونستم کـه از تو نمـی‌پرسیدم *پس از ... یک
*بنویس دیگه!
■چی بنویسم؟
*بنویس دیروز چه خوابی دیدی
■آدم خواب و مـی‌نویسه آخه؟
*خب یـه چیز دیگه بنویس
■مثلا چی؟
*مثلا بنویس کـه چیکار کردی کـه پارسال همـین موقع بعد از زیـارت کربلا وصیت نامـه نوشته تو راه موصل بودی ولی حالا رو زمـین گیر کردی
■مرد حسابی اگه مـی‌دونستم کـه از تو نمـی‌پرسیدم
*پس از علی بنویس! علی دادمان

دو
راست مـی‌گی! همـین دو سال پیش بود کـه مادرش تسلیم شد. یـادته؟! یکی از بیمارستان زنگ زد گفت مادر علی گفته خدایـا پسرم رفتنیـه، رفتنش رو آسون کن! شب بیست و یکم بود. فردا علی آروم آروم رفت. حتما یـادته! هنوز دو سال نشده بابا

سه
*خب دعا کن
■دعای من کـه به جایی نمـیرسه
*مـیرسه
■اگه مـیرسید کـه علی الان اینجا بود

چهار
روی شیب تخت لم داده و چشم دوخته بـه غروب!

مورفین دارد کم کم اثر مـیکند:« تو بـه کی مشکوکی؟ من کـه مـیگم اون پسر ریشوئه بود کـه پیرهن یـاسی پوشیده بود، همونی کـه اون شب اومد پیش بچه ها نشست، همون پسره کـه چایی نمـیخورد، اون شب قدر بود کـه من حالم بد شد و زودتر اومدم بالا؟! همون»

انگار داشته توی فکرش با من صحبت مـیکرده و حالا منتظر هست من تایید کنم، سرم را بـه نشان گیجی تکان مـیدهم، دوباره شروع مـیکند:« همون بود دیگه، وگرنـه بقیـه رو کـه مـیشناختیم، "خدا" حتما همون بود! دیدی چقدر شوخی مـیکرد؟ من از اول مـیدونستم خدا خیلی شوخی مـیکنـه. من مطمئنم! اگه شوخی نمـیکرد کـه ما اینـهمـه درد و تحمل نمـیکردیم. خدا شوخی مـیکنـه کـه ما طاقت مـیاریم. اون شبم اومد کـه حال ما بهتر بشـه، وگرنـه علی همون شب حتما مـیرفت...» انگار کـه برق‌ام گرفته باشد!

اول بر و بر نگاه‌اش مـی‌کنم، بعد دست مـی‌گذارم روی گونـه گل انداخته‌اش. تب ندارد! شاید اثر مورفین است. سرش را مـی‌چرخاند و توی صورت‌ام چشم تنگ مـی‌کند و دوباره بـه حرف مـی‌آید:« هذیون مـی.گم؟ یعنی من جنبه مورفین ندارم؟ بیخیـال! نگو کـه ندیدیش! همونی کـه اومد وسط جمع نشست! ببین من کاری بـه بقیـه ندارم، هرکی هرچی مـیخواد بگه، من شک ندارم خدا علی رو بـه خاطر ما شفا داد، واسه ما کـه نـه، بـه خاطر این همـه کـه براش دعا ، خواست آروم بشیم، مـیخواست اول بلندش کنـه کـه ما دل یم، بعد ببرتش! اون شبم اومد با ما خوش و بش کرد و سر بـه سرمون گذاشت کـه دق نکنیم! وگرنـه حالا من و تو مرده بودیم. بخدا حالم خوبه! نشون بـه اون نشون کـه تو ده دقیقه پیش داشتی راجع بـه فوتبال حرف مـیزدی»

نـه! من فقط راجع بـه فوتبال فکر مـی‌کردم.

پنج
■گناه کردم
*مـیبخشـه!
■خیلی زیـاد!
*مـیبخشـه!
■نبخشـه چی؟
*اینو دیگه نمـی‌بخشـه!

پ‌ن
التماس دعا

#شب_قدر #رسم_برادری #با_کریمان_کارها_دشوار_نیست #امام_علی_ع #ومن_الله_التوفیق

Read more

Media Removed

خدا رو شکر شریفات قفل دروازه ها را شکست سیـاه جامگان 0 - فولاد خوزستان 1 فولاد مثل بازی رفت درون دقایق پایـانی دروازه سیـاه جامگان را با استفاده از اشتباه مع و دروازه بان باز کرد. بـه گزارش "ورزش سه"، شاگردان فرهاد کاظمـی و دراگان اسکوچیچ بعد از شکست و تساوی درون بازی قبلی خود درون این دیدار برایب سه امتیـاز ... خدا رو شکر شریفات قفل دروازه ها را شکست

سیـاه جامگان 0 - فولاد خوزستان 1
فولاد مثل بازی رفت درون دقایق پایـانی دروازه سیـاه جامگان را با استفاده از اشتباه مع و دروازه بان باز کرد.

به گزارش "ورزش سه"، شاگردان فرهاد کاظمـی و دراگان اسکوچیچ بعد از شکست و تساوی درون بازی قبلی خود درون این دیدار برایب سه امتیـاز بـه مـیدان مـی روند. آنـها با توجه بـه جایگاه کنونی خود احتیـاج دارند که تا به عنوان تیم برنده از مـیدان خارج شوند. فولادی ها اکنون با 25 امتیـاز درون رده دوازدهم و سیـاه جامکان نیز با 20 امتیـاز درون جایگاه چهاردهم جدول رده بندی حضور دارند.
هفته بیست و پنجم لیگ برتر ، ساعت 17  ورزشگاه ثامن مشـهد 
داور: شاهین حاج بابایی کمک‌ها : سعید زارع ، حمـیدرضا کنعانی
اخطار:
اکبر ایمانی(64) از فولاد خوزستان

سیـاه جامگان
محمد ناصری، کایل کنویـا، سید مـیثم حسینی، مـهدی جعفرپور، کرده آیگبوسی، مصطفی احمدی، مـیلاد نوری، حمـیدرضا علی‌عسگر، علیرضا نقی زاده (62 حسین زامـهران)، حسین کریمـی (79 سعید واسعی) و ایمان (65 رضا شربتی)
سرمربی: فرهاد کاظمـی
فولاد خوزستان
 مـهرداد طهماسبی، لئورناردو مساریچ، بهمن کامل، امـید خالدی، محمد اهل شاخه، ماتیـاس چاگو (84 حسین ابراهیمـی)، دورژ روستاند، امـیرحسین فشنگچی(68 محمود مطلق زاده)، اکبر ایمانی، ساسان انصاری و مـهرداد بایرامـی
سرمربی: دراگان اسکوچیچ

شرح گل:

سیـاه جامگان 0 فولاد 1 (دقیقه 85، اسماعیل شریفات) : وینگر باتجربه اهوازی ها روی یک پاس عمقی از اشتباه معان و دروازه بان سیـاه جامگان استفاده کرد و گلی حساس را به منظور سفیدپوشان فولاد بـه ثمر رساند.

دقایق حساس:

دقیقه 17 – حسین کریمـی مـی توانست بـه مانند بازی قبلی بازهم اولین گل را به منظور مشـهدی ها بـه ثمر برساند اما ضربه او از کنار دروازه حریف بـه بیرون رفت.

دقیقه 20 – حمله خطرناک فولادی ها چیزی نمانده بود دروازه سیـاه جامگان را باز کند اما ضربه امـیرحسین فشنگچی درون حالی کـه دروازه خالی را روبروی خود مـی دید از بالای دروازه مشـهدی ها بـه بیرون رفت.
دقیقه 28 – حمـیدرضا علی عسگری درون این دقیقه محوطه جریمـه فولادی ها صاحب توپ شد و پس از یک گام ضربه خود را روانـه دروازه طهماسبی کرد اما این توپ توسط این دروازه بان مـهار شد.

دقیقه 2+45 – درون آخرین دقایق پایـانی نیمـه اول علی رضا نقی زاده مـی توانست دروازه حریف ا باز کند اما ضربه محکم وی درون حالی کـه فاصله چندانی با دروازه نداشت با برخورد بـه مع فولادی ها بـه کرنر رفت. بعد از اعلام کرنر بازیکنان سیـاه جامگان کـه اعتقاد داشتند برخورد توپ بـه دست مع فولادی ها پنالتی هست به داور اعترا

Read more

Media Removed

. نشسته بودم کنار پنجره و داشتم محوطه دانشکده رو نگاه مـیکردم، درِ کلاس باز شد و اومد نشست رو بـه روم، یـه لحظه جا خوردم، موهاشو کوتاه کرده بود، انقدر کوتاه کـه اگه دست مـیبردیموهاش از بین انگشت های دستت هیچ تارِ مویی بیرون نمـیزد. قبل از اینکه حرفی ب خندید گفت چیـه؟ توام مثه بقیـه مـیخوای بگی موی بلند ... .
نشسته بودم کنار پنجره و داشتم محوطه دانشکده رو نگاه مـیکردم، درِ کلاس باز شد و اومد نشست رو بـه روم، یـه لحظه جا خوردم، موهاشو کوتاه کرده بود، انقدر کوتاه کـه اگه دست مـیبردیموهاش از بین انگشت های دستت هیچ تارِ مویی بیرون نمـیزد.
قبل از اینکه حرفی ب خندید گفت چیـه؟ توام مثه بقیـه مـیخوای بگی موی بلند خیلی بیشتر بهت مـیومد؟ مـیخوای بگی اونجوری خیلی جذاب تر بودی؟
هیچی نگفتم و فقط نگاهش کردم،
ادامـه داد از صبح کـه اومدم دانشگاه هر کدوم از بچه ها کـه منو مـیبینن همـینو بهم مـیگن
گفتم خب راست مـیگن دیگه موی بلند خیلی بیشتر بهت مـیومد،
یکم اومد نزدیک تر زل زد تو چشمام
گفت یـه سوال دارم
سرمو تکون دادم کـه سوالت چیـه؟
گفت چرا قبل از اینکه کوتاه کنم یبار بهم نگفتی موهات قشنگه؟ چرا حتی یبار بـه زبون نیـاوردی کـه فلانی موی بلند بهت مـیاد؟
راست مـیگفت، که تا حالا بهش نگفته بودم، پا شد و از کلاس رفت بیرون،
فردای اونروز ندیدمش توی دانشگاه، بچه ها گفتن دیروز کارای انصرافش انجام شد و رفت واسه همـیشـه. یکم ناراحت شدم اما بعد یـادم رفت، یـه هفته از رفتنش گذشت،
من کلاسای روز دوشنبه رو بخاطر اینکه که تا ظهر سرکار بودم دیر مـیرسیدم دانشگاه، اون دوشنبه وقتی رفتم سر کلاس دیگه اون صندلیِ ردیفِ آخر کنارِ پنجره برام خالی نبود!
وقتی با بچه ها نشسته بودیم بـه حرف زدن، دیگهی نبود با یـه لیوان نسکافه بیـاد کنارم بشینـه و وقتی داشتم الکی مخالفت مـیکردم و حرفای غیر منطقی مـیزدم با حرفام موافق باشـه،
دیگهی نبود یک ساعت توی سلف منتظر بشینـه و از کلاسش بزنـه کـه تنـها ناهار نخورم،
دیگه هیچ خبری از این اهمـیت ها نبود، اما من اینارو وقتی فهمـیدم کـه رفته بود، واسه همـیشـه رفته بود، انقدر ندیدمش کـه رفت!
مـیدونی ما بعضی وقتا اونی کـه باید ببینیم رو نمـیبینیم، حسش نمـیکنیم، انقدر بهش اهمـیت نمـیدیم کـه سرد مـیشـه، ذوقش کور مـیشـه!
مگه آدم چقدر تحمل داره؟
وقتی یـه نفر بهت اهمـیت مـیده نیـاز داره کـه گاهی بـه روش بیـاری، بهش بفهمونی فلانی حواسم هستا،
حتی بعضی وقتا آدم جلوی آینـه کـه مـی ایسته، خودش رو از چشم اونی مـیبینـه کـه بخاطر اون توی ظاهرش تغییر ایجاد کرده، نیـاز داره یـه جور دیگه نگاهش کنی، یـه کلمـه بگی فلانی امروز فرق کردی، آدم نیـاز داره، مـیفهمـی؟ این نیـاز اگه برطرف نشـه به منظور همـیشـه مـیره، اول رفتنش رو باور نمـیکنی، چون انقدر حضور داشته، انقدر پررنگ بوده کـه هیچ وقت فکر نمـیکردی بذاره بره!
اما ببین....آدمای اینجوری وقتی رفتن، وقتی نبودن جای خالی شون بدجوری حس مـیشـه، با توام...حواست هست؟

رازِ رُخشید برملا شد/ #علی_سلطانی

عرا حیدو برداشته
@heyderoo

Read more

Media Removed

. 700 سال پیش درون #اصفهان مسجدی مـی ساختند کار تمام شده بود و کارگران درون حال انجام خرده کاری های پایـانی بودند پیرزنی از انجا رد مـیشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجدکج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریـاد زد ساکت ! #چوب بیـاورید . کارگر بیـاورید . چوب را بـه مناره تکیـه دهید ... .
700 سال پیش درون #اصفهان مسجدی مـی ساختند
کار تمام شده بود و کارگران درون حال انجام خرده کاری های پایـانی بودند
پیرزنی از انجا رد مـیشد .
ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجدکج است!
کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریـاد زد ساکت !
#چوب بیـاورید . کارگر بیـاورید . چوب را بـه مناره تکیـه دهید . حالا همـه باهم . فشااار دهید . فشااااااااااار !!!
و مرتب از پیرزن مـی پرسید #مادر درست شد؟
بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و #دعا کنان دور شد .
کارگران گفتند مگر مـی شود مناره را با فشار صاف کرد ؟
معمار گفت : نـه ! ولی مـیتوان جلوی #شایعه را گرفت !
اگر پیرزن مـی رفت و به اشتباه بـه مردم مـیگفت مناره کج هست و شایعه کج بودن مناره بالا مـیگرفت . دیگر هرگز نمـیشد مناره را درون نظر مردم صاف کرد.
ولی من الان با یک چوب و کمـی فشار ، مناره را به منظور همـیشـه صاف کردم!!!
از شایعه بترسید !
در #تجارت وب و کارتان ، حتی درون زندگیتان از شایعه بترسید !
اگر بـه موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد
#سرمشق_الهی
دوستان خودتون رو تگ کنید!
و با معرفى صفحه ى سرمشق الهی بـه دوستان خود درون ثواب نشر مطالب سهيم باشيد ◀از پست های قبل هم دیدن بفرمایید
#الحمداالله_علی_کل_نعمته،
#استغفرالله_من_کل_ذنب،
#اعوذ_بالله_من_کل_شر،
#و_اسئل_الله_من_کل_خیر
#۹_ربیع
#جمعه

Read more




[بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 12 Aug 2018 05:33:00 +0000



بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

لذت شعر on Instagram - mulpix.com

لذت شعر on Instagram

Unique profiles

87

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Malibu Beaches, Iran, Darakeh, Tehran, Iran

Average media age

216.5 days

to ratio

3.5

Media Removed

#مشاعره لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند. بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر . بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید. . گم مـی‌شود دل من چون شرح #یـار گویم چون گم شوم ز خود من او را چگونـه جویم . #شعر_کهن #غزل_فارسی #بیت_ناب ... #مشاعره
لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند.
.
شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید.
.
گم مـی‌شود دل من چون شرح #یـار گویم
چون گم شوم ز خود من او را چگونـه جویم
.
#شعر_کهن #غزل_فارسی #بیت_ناب #شاه_بیت #ادبيات #ادبی #هنر #فرهنگ #شعر_ناب #شعروغزل #شعروگرافی #عکس_نوشته #شعر_پارسی #شعر_فارسی #اشعار_ناب #اشعارناب #تک_بیت #poem #Persian #poetry #Iran #مولانا #مولوی #حافظ #سعدی

Read more

Media Removed

* #نگاه_خبری * #سه‌شنبه‌های‌نشرنگاه اطلاع‌رسانی : بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر ____________________________________________________ #موسسه_انتشارات_نگاه هر سه شنبه آثار یکی از مولفان نشر را با تخفیف ۲۱% بـه مخاطبان همـیشـه همراه خود عرضه مـی‌کند ؛ این سه‌شنبه‌ با کتابهای ارزشمند #یدالله_رؤیـایی درون خدمت همراهان ... * #نگاه_خبری *
#سه‌شنبه‌های‌نشرنگاه
اطلاع‌رسانی :
____________________________________________________

#موسسه_انتشارات_نگاه هر سه شنبه آثار یکی از مولفان نشر را با تخفیف ۲۱% بـه مخاطبان همـیشـه همراه خود عرضه مـی‌کند ؛ این سه‌شنبه‌ با کتابهای ارزشمند #یدالله_رؤیـایی درون خدمت همراهان عزیزمان هستیم .
کافیست درون قسمت کوپن تخفیف، بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر کلمـه‌ی(( seshanbe )) را وارد بفرمایید.
____________________________________________________
.
.
. 📚من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه ی از بـه آرامـی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش
تو از بـه شباهت از بـه زیبایی
بر دیده تشنـه ام تو دیدن باش...
.
#یدالله_رویـایی ( #شعرزمان_ما ۱۲ )
به کوشش #فیض_شریفی
۱۴۰۰۰ تومان
۳۰۴ صفحه
جلد شومـیز .
.
.
.
. 📚«چهره پنـهان حرف» همان‌گونـه کـه از نامش پیداست نوعی رفتار زبانی با حرف و کلمـه است. اما درون همـه نوشته‌های منثور رویـایی رفتار زبانی یکسانی وجود ندارد. درون شطحیـات به‌اقتضای موضوع، زبان شناور هست و مبنایی به منظور استناد ادبی نیست. درون یـادداشت‌ها، خاطرات ادبی مرور مـی‌شود ولی درون نوشته‌های انتقادی نویسنده به‌عنوان منتقد حضور فعالی درون متن دارد....
.
📚 #چهره‌_ى_پنـهان_حرف
#یدالله_رؤیـایی
۲۴۰ صفحه
جلد شومـیز
۱۵۰۰۰ تومان
.
.
.
. 📚کتاب «هلاك عقل بـه وقت اندیشیدن» نوشته‌ یدالله رویـایی مجموعه‌ مقاله‌های این شاعر درون سال‌های دهه‌ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی است، سال‌هایی كه این شاعر درون پی تبیین بوطیقای شعری‌اش و تئوریزه كردن شعرحجم بود....
.

#هلاک_عقل_به_وقت_اندیشیدن
#یدالله_رویـایی
۱۷۰۰۰ تومان
۲۶۴ صفحه
جلد شومـیز
.
.
.
. 📚بسیـارِ این شعرها منتشر نشده هستند. شعرهایی کـه نخواستند وارد دیگر کتاب‌های من بشوند، و کتاب بشوند. چرا کـه موضوعی درون خود نداشتند، و خود موضوعِ خود بودند: شعرِ لغت، شعرِ لوگوس، لوگوسِ تنـها! بعد اینکه این‌ شعرها توانسته‌اند اینجا کنار هم بیـایند و کتاب بشوند، از تداومِ چیزی درون من، و از تداومِ من درون چیزی، خبر مـی‌دهد....
.
#درجستجوی_آن_لغت_تنـها
#یدالله_رؤیـایی
۱۶۷ صفحه
جلدشومـیز
۷۵۰۰ تومان
.
لطفن #ورق_بزنید 🙏🍀
____________________________________________________

پ ن : خرید از طریق سایت #نشرنگاه و فقط درون سه‌شنبه‌ی پیش‌رو ؛ لینک سایت درون قسمت بالای صفحه موجود هست .
www.negahpub.com ____________________________________________________

#شعرمعاصرایران #شاعرانـه #شعرسپید #ادبیـات #نقدوبررسی #موسسه_انتشارات_نگاه‌ #طرح_تخفیف #فقط_سه‌شنبه‌ها #۲۱%
____________________________________________________

Read more

Advertisement

Media Removed

. بـه همسفر گفتم زندگی به منظور من لذت پیدا گل‌های بنفشِ خودرُوست توی سبزه‌های حاشیـهٔ جاده. پیـاده شدیم کـه از نزدیک نگاهش کنیم. همسفر گفت: چه خلائق بی‌مضایقه‌ای‌اند. بعد قرآن خواند که: آسمان را بـه زیورِ ستاره ها قشنگ کرده ایم. من گفتم دشت ها را، بـه زیورِ گل های خودرو. حرف کـه مـی‌زدیم شعر مـی‌تراوید. ... .
به همسفر گفتم زندگی به منظور من لذت پیدا گل‌های بنفشِ خودرُوست توی سبزه‌های حاشیـهٔ جاده. پیـاده شدیم کـه از نزدیک نگاهش کنیم. همسفر گفت: چه خلائق بی‌مضایقه‌ای‌اند. بعد قرآن خواند که: آسمان را بـه زیورِ ستاره ها قشنگ کرده ایم. من گفتم دشت ها را، بـه زیورِ گل های خودرو. حرف کـه مـی‌زدیم شعر مـی‌تراوید. همـیشـه توی هر سفر یک قیصر امـین‌پور یک منزوی و تعدادی سایـه همراهم هستند. جهانِ تخت، با همسفرها بعد پیدا مـی‌کرد. هر جا کـه رفتم، خانـه‌ام بود.
.
.
.
.
بعد: وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيح
#کفش_های_مکاشفه
#سفر
#پیدا__گل‌_های_خودرو
#نـه_به_گلخانـه_ای_بودن

Read more

Media Removed

. مگر بلور مـی‌شد بـه معصیت دعوت شود مگر چند دفعه روایت‌ش د و چندمـین بار ممکن هست مرگ مطمئن باشد بعد حلقه ی دست‌ها بـه هم کجا را جدا مـی‌کنند و نشد بـه دعوت نگیری کـه دیده‌ام چشم چگونـه بـه خاک رضایت مـی‌دهد از تصویر دل د اکنون کـه پیشانی با هر ملاقات تک مـی‌شود و مـی‌ترکد انگشت ردّ گردی از ... .
مگر بلور مـی‌شد بـه معصیت
دعوت شود
مگر چند دفعه روایت‌ش د
و چندمـین بار
ممکن است
مرگ مطمئن باشد
پس حلقه ی دست‌ها بـه هم
کجا را جدا مـی‌کنند
و نشد بـه دعوت نگیری
که دیده‌ام چشم
چگونـه بـه خاک رضایت مـی‌دهد از تصویر دل د

اکنون کـه پیشانی
با هر ملاقات تک مـی‌شود
و مـی‌ترکد
انگشت
ردّ گردی از اندود روفته و
از آینـه اول از همـه لذت مـی‌مکد
وقت شکست نور
وُ
شکستن
قدر یک حباب

شعرِ كيوانِ قنبري

Read more
سلام عشقیـا موزیک جدید من و داداش مـیثاق راد آمادس بـه نامـه ( هوایـه ابری ) تنظیم : داداشـه عزیزم فرزان حسنوند شعر و ملودی : مـیثاق راد عو طرح : خانم بهار ایروانی گیتار : آرمان شیرخانی پخش اختصاصی از رادیو جوان امـیدوارم گوش کنید لذت ببرید دوستون دارم #مـیثاق_راد #مـهدی_یـاریـان #هوای #ابری ... سلام عشقیـا موزیک جدید من و داداش مـیثاق راد آمادس بـه نامـه ( هوایـه ابری )

تنظیم : داداشـه عزیزم فرزان حسنوند
شعر و ملودی : مـیثاق راد
عو طرح : خانم بهار ایروانی
گیتار : آرمان شیرخانی
پخش اختصاصی از رادیو جوان ✔
امـیدوارم گوش کنید لذت ببرید دوستون دارم ❤❤❤
#مـیثاق_راد #مـهدی_یـاریـان #هوای #ابری #موزیک
#آهنگ #فرزان_حسنوند #رادیوجوان
@misagh_raad
@mehdi_yariyan
@farzanhasanvand
@bahar.iravani
@arman.shirkhani
@radiojavan

Read more

Media Removed

. آهنگ «حریم اَمن» با صدا و تنظیم #علی_غالبی عزیز ؛ ترانـه‌ای از من #حامد ؛ اُمـیدوارم از شنیدنش لذت ببرید... مـیتونید از سایت‌های موسیقی دریـافت کنید ؛ . متن ترانـه رو درون زیر همـین پست براتون مـینویسم... . . . ( حریم اَمن..‌. ) . . حریم اَمن دستای... تو خلوتگاه رویـام ِ تو هرجای ... .
آهنگ «حریم اَمن» با صدا و
تنظیم #علی_غالبی عزیز ؛
ترانـه‌ای از من #حامد ؛
اُمـیدوارم از شنیدنش لذت ببرید...
مـیتونید از سایت‌های موسیقی
دریـافت کنید ؛
.
متن ترانـه رو درون زیر همـین پست
براتون مـینویسم...
.
.
.
( حریم اَمن..‌. )
.
.
حریم اَمن دستای...
تو خلوتگاه رویـام ِ
تو هرجای جهان باشی
همونجا قلب دنیـامـه
.
تَصوُر ت واسم
مثه لمس ِ تن ِ ماه ِ
مسیرت هرکجا باشـه
همـیشـه بهترین راهه
.
.
.
تو حس نابِ دریـایی...
مثه خورشید گیرایی...
تو یک لحن خوش آوایی
چرا اِنقدر زیبایی...؟
.
عمـیقی مثل آرامش
شروعِ اولین زایش...
مثه جاده بعد از بارش
تو هستی چه تماشایی...
.
.
.
من از بودن کناره تو
یـه عالم خاطره دارم
همـه دنیـا بشن تنـها...
بازم تنـهات نمـیذارم ؛
.
تو واسم نقطهٔ عشقی
من اِعجاز تورو دیدم
من از طواف قلب تو
به این احساس رسیدم
.
.
.
تو حس نابِ دریـایی...
مثه خورشید گیرایی...
تو یک لحن خوش آوایی
چرا اِنقدر زیبایی...؟
.
عمـیقی مثل آرامش
شروع اولین زایش...
مثه جاده بعد از بارش
تو هستی چه تماشایی...
.
.
#حریم_اَمن #ترانـه #آهنگ #شعر
#علی_غالبی #حامد
.

Read more

Advertisement

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر سپید زیبا دعوت کنید. . . مـی خواهی دلتنگت نباشم انگار کـه بخواهی، شیروانی‌هایِ "رشت" خیس نباشند. انگار کـه بخواهی زمستان‌هایِ "الموت" سرد انگار کـه بخواهی پاییزهای روستای چنار "کاشان" ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر سپید زیبا دعوت کنید.
.
.
مـی خواهی
دلتنگت نباشم
انگار کـه بخواهی،
شیروانی‌هایِ "رشت" خیس نباشند.
انگار کـه بخواهی
زمستان‌هایِ "الموت" سرد
انگار کـه بخواهی
پاییزهای روستای چنار "کاشان" زرد.
دنیـا اما کاری بـه خواستنِ هیچندارد.
من هم سالهاست
مـی خواهم کنارم باشی.
.
👑 #لیلا_کردبچه .
ادمـین:
@em.afj .
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر سپید زیبا دعوت کنید. . خانـه دلتنگِ غروبی خفه بود مثلِ امروز کـه تنگ هست دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پُر شد . من بـه خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید؛ «زود بر خواهد گشت.» . ابری آهسته بـه ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر سپید زیبا دعوت کنید.
.

خانـه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز کـه تنگ هست دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
.
من بـه خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
.
ابری آهسته بـه چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت کـه هست این همـه درد
در کمـینِ دلِ آن کودکِ خُرد
آری، آن روز چو مـی رفتی
داشتم آمدنش را باور
.
من نمـی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
.
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من بعد از این همـه سال
چشم دارم درون راه
که بیـایند عزیزانم، آه .
.
👑 #هوشنگ_ابتهاج
@hushang_ebtehaj
.
ادمـین:
@sanali_zg .
.
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Advertisement

Media Removed

* #نگاه_امروز * . . . . . . کتاب «در زیر پوست انگشتهای دست چپم» نوشته‌ی شاعر و مدرس فلسفه و ادبیـات «مسعود احمدی» است. مجموعه‌ای از ۶۵ شعر از مسعود احمدی درون این کتاب آمده است. شعر ؛ . . چه خیـال مـی‌کنی؟: این‌ها نـه رنجنامـه‌اند نـه گلایـه‌های وقت و بی‌وقت فقط عاشقانـه‌هایی ساده‌اند کـه از ... * #نگاه_امروز * .
.
.
.
.
.

کتاب «در زیر پوست انگشتهای دست چپم» نوشته‌ی شاعر و مدرس فلسفه و ادبیـات «مسعود احمدی» است. مجموعه‌ای از ۶۵ شعر از مسعود احمدی درون این کتاب آمده است.
شعر ؛
.
.

چه خیـال مـی‌کنی؟:
این‌ها نـه رنجنامـه‌اند
نـه گلایـه‌های وقت و بی‌وقت
فقط
عاشقانـه‌هایی ساده‌اند
که از درز مـیان کلمـه‌ها و فاصله مـیان سطرهایشان
عطر شبدر بیرون مـی‌زند نم شبنم و صدای پای مرد
که مدام
به تو فکر مـی‌کنند
به دوستت دارم‌هات
امروز و فردا ‌هات
تاویل متن با توست:
دیدن باران
خیـابان و درختان دو جانب آن
و شاعری را
که بی تو درون کنار تو قدم مـی‌زند
با خودش حرف
البته اگر
در هرکجا کـه هستی
از طعم این چای لذت ببری
از شکل این فنجان و رنگ آن
و از گرمای دست من بر شانـه‌ات...
.
.
.
.

#درزیرپوست_انگشتهای_دست_چپم
#مسعوداحمدی
۱۳۴ صفحه
۱۱۵۰۰ تومان
جلد شومـیز
#نشرنگاه #negahpub
#موسسه_انتشارات_نگاه
۱۰مرداد #تولدتان_مبارک #مسعوداحمدی .
.
.

Read more

Media Removed

. درون هفت ترم اول دانشگاه من 10 بار شانسم را به منظور ازدواج امتحان کرده بودم و هر بار با شکست مواجه شدم. ترم هشتم بعد از دو ناکامـی دیگر درون رابطه عشقی، رسما بـه این نتیجه رسیدم سرنوشت من بـه تنـهایی گره خورده است. هیچ چیزی مثل تنـهایی نمـی‌تواند شخصیت آدم را رشد دهد، اما آدمـیزاد نیـاز دارد که تا خودش را خالی کند. هنر ... .
در هفت ترم اول دانشگاه من 10 بار شانسم را به منظور ازدواج امتحان کرده بودم و هر بار با شکست مواجه شدم. ترم هشتم بعد از دو ناکامـی دیگر درون رابطه عشقی، رسما بـه این نتیجه رسیدم سرنوشت من بـه تنـهایی گره خورده است. هیچ چیزی مثل تنـهایی نمـی‌تواند شخصیت آدم را رشد دهد، اما آدمـیزاد نیـاز دارد که تا خودش را خالی کند. هنر بهترین راه به منظور تعالی و خالی احساسات بشریت هست و من هم یـاد گرفتم به منظور لذت بردن از این استقلال سراغ هنرهای تجسمـی، صنایع دستی و نویسندگی بروم. درون آن دوران هر هنرمند‌تر بود محبوبیت بیشتری داشت. البته ابزار دو هنر اول را نمـی‌شد همـه جا با خودم ببرم ولی هیچ مثل یک پسر خسته با کاغذ و خودکار جلوی درون دانشکده، نمـی‌توانست دل هر ی را ببرد. آن دوران من تنـهایِ تنـها هم نبودم، یک دوستی داشتم بـه اسم جمشید کـه برخلاف من هیکل درشتی داشت و باشگاه بدنسازی مـی‌رفت. تنـها نقطه اشتراک من و جمشید این بود کـه هر دو متولد چهارم مرداد بودیم و تا آن زمان نتوانسته بودیم با هیچ ی آشنا شویم. جمشید مثل من اهل نوشتن نبود و مـی‌گفت مرد حتما حقش را کف خیـابان با مشت و لگد بگیرد نـه با سوسول‌بازی. این تفاوت‌های من و جمشید باعث شده بود خیلی بـه هم جذب شویم، که تا جایی کـه یک روز بـه او گفتم «ببین اگه بچه‌دار بشم، دوست دارم اسمش رو بذارم جمشید». راستش را بخواهید من هر شب درون خیـالم بـه جمشید کوچولو فکر مـی‌کردم و اینکه قرار هست چه پدر خوبی باشم. جمشید هم این موضوع را فهمـیده بود و مـی‌دانست این ارزشمندترین هدیـه من بـه اوست.
.
یک روز جلوی درون دانشکده با همان کاغذ و خودکار نشسته بودم و داشتم شعر مـی‌گفتم کـه یک دفعه مژده شریفی جلو آمد و پرسید «داری چی مـی‌نویسی؟!». مژده شریفی تنـها دانشکده ما بود کـه من هرگز به‌عنوان همسر بالقوه‌ام بـه او فکر نکرده بودم. یک شاد و با نشاط و خیلی اهل شوآف. با همـه پسرها راحت بود و حتی من هم از این قاعده مستثنی نبودم. درون جواب سوالش گفتم «شعر! مـی‌دونستی شـهاب‌ها مـیان آسمون رو روشن مـی‌کنن و بعد مـی‌مـیرن». وقتی این را گفتم کمـی درون فکر فرو رفت و گفت «دوست داری بمونی و نری؟!» من کـه خیلی فاز شاعری پیدا کرده بودم، جواب دادم کـه دوست دارم ولی با قسمت نمـی‌شود مبارزه کرد. مژده خندید و با گفتن «ولی اگه ستاره باشی همـیشـه مـی‌مونی»، یک کاغذ بـه من داد. درون آن کاغذ، زیر شماره موبایلش نوشته بود کـه ساعت هشت شب منتظر تماس من است.
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇

Read more

Media Removed

. # امروز سالروز درگذشت خالق کتاب ( قصه های خوب به منظور بچه های خوب است) زنده یـاد استاد مـهدی آذر یزدی یـادو نامش همـیشـه جاویدان و ماندگار مـهدی آذر یزدی (۲۶ اسفند ۱۳۰۰- ۱۸ تیر ۱۳۸۸) نویسنده کودوجوان ایرانی بود. او ازدواج نکرد و هیچ‌گاه بـه کار دولتی مشغول نشد. درون واقع، تنـها لذت زندگی‌اش، کتاب خواندن ... .
#
امروز سالروز درگذشت خالق کتاب ( قصه های خوب به منظور بچه های خوب است) زنده یـاد استاد مـهدی آذر یزدی یـادو نامش همـیشـه جاویدان و ماندگار مـهدی آذر یزدی (۲۶ اسفند ۱۳۰۰- ۱۸ تیر ۱۳۸۸) نویسنده کودوجوان ایرانی بود. او ازدواج نکرد و هیچ‌گاه بـه کار دولتی مشغول نشد. درون واقع، تنـها لذت زندگی‌اش، کتاب خواندن بود معروف‌ترین اثر او مجموعه «قصه‌های خوب به منظور بچه‌های خوب» نام دارد. او جایزه یونسکو و نیز جایزه سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب ۵۷ دریـافت کرده بود و سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک به‌عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده بودند. آذر یزدی درون سال ۱۳۰۰ درون روستای خرمشاه درون حومـه یزد درون خانواده‌ای تازه مسلمان با اجداد زرتشتی زاده شد. او از هشت سالگی همراه پدرش درون زمـین رعیتی کار کرد. درون بیست سالگی از کار بنایی بـه کار درون کارگاه جوراب بافی یزد کشیده شد. بعد از آنکه صاحب کارگاه جوراب بافی تصمـیم بـه تاسیس دومـین کتابفروشی شـهر یزد گرفت، او را از مـیان شاگردان کارگاه بـه کتاب‌فروشی منتقل کرد. کار درون کتابفروشی زمـینـه آشنایی او با اهالی شعر و ادب را فراهم کرد، و پس از مدتی بـه تهران نقل مکان کرد و با معرفی همشـهری خود حسین مکی درون چاپخانـه حاج محمد علی علمـی واقع درون خیـابان ناصرخسرو مشغول به‌کار شد. درون سال ۱۳۳۵ و در سن ۳۵ سالگی، بعد از آنکه قصه‌ای از انوار سهیلی درون چاپخانـه توجه‌اش را بـه خود جلب کرد بـه فکر ساده‌نویسی قصه آنطور کـه مناسب کودکان باشد افتاد. این ایده، زمـینـه‌ساز خلق جلد اول کتاب قصه‌های خوب به منظور بچه‌های خوب شد. او ازدواج نکرد و هیچ‌گاه بـه کار دولتی هم مشغول نشد. او افزون بر نویسندگی بـه امور غلطگیری و فهرست اَعلام‌نویسی که تا سال‌های آخر زندگی‌اش ادامـه داد. او مدتی پیش از مرگ‌اش گفته بود کـه نوشته‌های دیگری هم دارد کـه به دلیل عدم صدور مجوز انتشار از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامـی انگیزه تکمـیل‌شان را از دست داده و آنـها را ناتمام گذاشته است. وی درون سال ۱۳۳۶ باتوجه بـه زمـینـه مطالعات وسیع قبلی اش شروع بـه نوشتن داستان‌های گوناگون به منظور کودکان کرد. او درون این راه پنج کتاب درون مجموعه قصه‌های خوب به منظور بچه‌های خوب و پنج کتاب کوچکتر درون مجموعه «قصه‌های تازه از کتابهای کهن» انتشار داد. تاکنون بیست و سه عنوان کتاب از او منتشر شده است. از جمله آثار انتشاریـافته از آذریزدی مـی‌توان بـه «قصه‌های تازه از کتابهای کهن»، گربه ناقلا، گربه تنبل، مثنوی به منظور بچه‌ها، مجموعه قصه‌های ساده و تصحیح مثنوی به منظور بزرگسالان، حکایت منظومـی بـه نام «شعر قند و عسل» و همچنین دو کتاب آموزشی بـه نام خودآموز عکاسی و خودآموز شطرنج»

Read more

Media Removed

فردا (سه شنبه) يه جلسه مـهم برگزار مى شـه، هم براى من،هم براى خيليا كه ترانـه رو جدى دنبال مى كنن! جلسه ى رونمايى از مجموعه ترانـه و #شعر_محاوره برادر و دوستِ شاعرم #احسان_بايگى . افتخار آشنايى با احسان رو حدود سه چهار ساله كه دارم، و از نزديك شاهد رشد و سرفرازيش بودم، بدون درون نظر گرفتنِ رفاقت و برادريمون ... فردا (سه شنبه) يه جلسه مـهم برگزار مى شـه،
هم براى من،هم براى خيليا كه ترانـه رو جدى دنبال مى كنن!
جلسه ى رونمايى از مجموعه ترانـه و #شعر_محاوره برادر و دوستِ شاعرم #احسان_بايگى .
افتخار آشنايى با احسان رو حدود سه چهار ساله كه دارم،
و از نزديك شاهد رشد و سرفرازيش بودم،
بدون درون نظر گرفتنِ رفاقت و برادريمون بايد بگم
عجيب مشتاق خوندن اين مجموعه ام،
شك ندارم شما هم كمتر از من لذت نمى بريد!
پس همديگه رو سه شنبه مى بينيم.
پ.ن: دوستانى كه فردا شرايط حضور ندارن
مجموعه ى #محبوب رو از دست ندن!
#احسان_بايگى
#شعر
#محبوب
#نشر_نيماژ .
#سه_شنبه ١١/ارديبهشت
مكان: خيابان انقلاب/خيابان مظفرى شمالى #مركز_تبادل_كتاب
ساعت ٥ عصر

Read more

Advertisement

Media Removed

ء به منظور دیگران زندگی ، مثل این هست که تشنـه ات باشد، خیلی زیـاد تشنـه ات باشد، لیوان آب هم دستت باشد، آب خنکی کـه حال تورا جا بیـاورد، اما.... نتوانی بخوری. نتوانی خودت را سیراب کنی، خودت را خلاص کنی از این تشنگی کـه دارد حالت را خراب مـی کند. کاش به منظور خودمان بودیم، به منظور دل خودمان زندگی مـیکردیم، نـه به منظور ... ء
برای دیگران زندگی ، مثل این هست که تشنـه ات باشد، خیلی زیـاد تشنـه ات باشد، لیوان آب هم دستت باشد، آب خنکی کـه حال تورا جا بیـاورد، اما.... نتوانی بخوری. نتوانی خودت را سیراب کنی، خودت را خلاص کنی از این تشنگی کـه دارد حالت را خراب مـی کند.
کاش به منظور خودمان بودیم، به منظور دل خودمان زندگی مـیکردیم، نـه به منظور هیچ چیز دیگر، نـه به منظور هیچ دیگر. کاش یک بار اگر شعر مـی گوییم، به منظور خودمان بگوییم. اگر طراحی مـیکنیم، نقش لبخند خودمان را بکشیم. اگر مـی نوازیم، به منظور دل خودمان بنوازیم، به منظور اینکه خودمان حالمان سر جایش بیـاید، بنشینیم به منظور خودمان دست بزنیم و اگر مجالی بود دستی بـه سر خودمان بکشیم. فکر کنید چقدر خوب مـی شد اگر ما قبل از هرچیز یـا هر دیگری، خودمان را دوست داشتیم.
دیگران را بـه حال خودشان بگذار، آنـها دوست دارند بیشتر از سهم خودشان از زندگی ات لذت ببرند. آنـها دنبال یک پایـان قشنگ به منظور خودشانند، حتی اگر قهرمان داستان، کـه تو باشی، آخرش خودت را تسلیم کنی، آخرش جانت را بدهی، آخرش ، آنـها بـه فکر پایـانی با شکوه ترند.
ما نـه به منظور اینکه تنـهاییم، نـه به منظور اینکه دیگری را بیشتر از خودمان دوست داریم، نـه به منظور اینکه بـه او بیشتر از خودمان فکر مـی کنیم، نـه به منظور اینکه فکر مـیکنیم عاشقی دیگر شده و نـه به منظور هیچ چیز دیگر... ما تنـها، به منظور حس خوبی کـه خودمان از زندگی خودمان دریغ کرده ایم، مقصریم.

#مـیثم_اسفندیـار

Read more

. . ملودي و خواننده: عباس مـهرپويا قبيله ليلي شعر: پرويز وكيلي . عباس مـهرپويا جزء اولين كساني هست گيتار الكترونيك را وارد موسيقي ايران كرد و خدمتي بزرگ بـه اين هنر داشت. جهانگرد بود و بيشتر كشورهاي شرق آسيا را سياحت كرد. اثرهاي بسيار زيبايي از او بـه جا مانده: مرگ قو(شعر فوق العاده دكتر حميد ... .
.
ملودي و خواننده: عباس مـهرپويا
قبيله ليلي
شعر: پرويز وكيلي
.
عباس مـهرپويا جزء اولين كساني هست گيتار الكترونيك را وارد موسيقي ايران كرد و خدمتي بزرگ بـه اين هنر داشت.
جهانگرد بود و بيشتر كشورهاي شرق آسيا را سياحت كرد.
اثرهاي بسيار زيبايي از او بـه جا مانده:
مرگ قو(شعر فوق العاده دكتر حميد شيرازي)
آسمان مي گريد امشب
صدا كن مرا
و اثرهاي زيباي ديگر.
روحش شاد.
دقيقه ايي از اين اثر زيبا لذت ببريد

Read more

چقدر زیبا مـیخونـه واقعا لذت بردم‌ یـاشاسین ایران #اردبیل #آستارا #آذربایجان #آهنگ_آذری #ترک #ترکی #گردنـه_حیران #تبریز #مـیانـه #سرعین #موزیک #شعر_غزل #شعر #ایران #ایران_گردی #اهنگ_جدید #اهنگ_آذری چقدر زیبا مـیخونـه واقعا لذت بردم‌😍 یـاشاسین ایران
#اردبیل #آستارا #آذربایجان #آهنگ_آذری #ترک #ترکی #گردنـه_حیران #تبریز #مـیانـه #سرعین #موزیک #شعر_غزل #شعر #ایران #ایران_گردی #اهنگ_جدید #اهنگ_آذری

Advertisement

Media Removed

اگر روزی بمـیرم تمام کتاب هایی را کـه دوست دارم با خودم خواهم برد قبرم را از عکسانی کـه دوستشان دارم پر خواهم کرد و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم دراز مـی کشم سیگاری روشن مـی کنم وبرای همـه انی کـه دوست داشتم آغوششان بکشم  گریـه مـی کنم اما درون هر لذت ترسی ... اگر روزی بمـیرم
تمام کتاب هایی را کـه دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکسانی کـه دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز مـی کشم
سیگاری روشن مـی کنم
وبرای همـه انی کـه دوست داشتم آغوششان بکشم 
گریـه مـی کنم
اما درون هر لذت ترسی بزرگ پنـهان شده است
ترس از اینکه
صبح زودی شانـه ات را تکان بدهد و بگویید؛
 بلند شو سابیرباید برویم سر کار!
سایبر هاکا

سابیر هاکا متولد 1 خرداد 1365 است. اصالتی کرمانشاهی دارد و ساکن تهران. شاعر شعرهایی ساده و بی پیرایـه مثل خودش. اما عمـیق! شعر او از شعرهای ترجمـه پذیر روزگار ماست کـه حتی بعد از برگرداندن بـه زبان های مختلف نیز شعریت خود را از دست نمـیدهد.
  #شعر #شاعر #poetry #poet

Read more

Media Removed

به نام مـهر و دوستی یکی از کتاب های خوبی کـه در سال 96 خواندم و از خواندنش لذت بردم و فهمـیدم هنوز شعر و کتاب خوب چاپ مـیشـه کتاب شعر با ارزش #مزارعه_پنبه_شیلی # از #محمد_عسکری_ساج هر کوچه ای کـه عطرت را داشت بستند! هر کتابی کـه نامت را سوزاندند! و هر رنگی کـه به تو مـی آمد تبعید شد! حتی بـه برف گفتند: ... به نام مـهر و دوستی
🌺🌹💃 یکی از کتاب های خوبی کـه در سال 96 خواندم و از خواندنش لذت بردم و فهمـیدم هنوز شعر و کتاب خوب چاپ مـیشـه
کتاب شعر با ارزش

#مزارعه_پنبه_شیلی #

از #محمد_عسکری_ساج
هر کوچه ای کـه عطرت را داشت
بستند!
هر کتابی کـه نامت را
سوزاندند!
و هر رنگی کـه به تو مـی آمد
تبعید شد!
حتی بـه برف گفتند: برو
زن ها ردپایت را جارو د...
تقصیر هیچنبود
تو داشتی مردها را منقرض مـی کردی!

پ،ن: عید و ایـام نوروز بهترین فرصت به منظور خواندن کتاب های با ارزش و نوشتن شعرهای خوبه... پ،ن : منتظر کتاب های خوب و شاعران جوان هستم کـه این روزها خوب مـی نویسند... #اصغر_رضایی_گماری
26 اسفند 96

Read more

Media Removed

. . *** #مادر داشتن*** ‌ تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سر داشتن درون بهشت آرزو ره یـافتن هر نفس شـهدی بـه ساغر داشتن روز درون انواع نعمت ها و ناز شب بتی چون ماه درون بر داشتن صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن شامگه چون ماه رویـا آفرین از برِ افلاک اختر داشتن چون صبا درون مزرع ... . .
*** #مادر داشتن***

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ره یـافتن
هر نفس شـهدی بـه ساغر داشتن

روز درون انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه درون بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماه رویـا آفرین
از برِ افلاک اختر داشتن

چون صبا درون مزرع سبز فلک
بال درون بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمان یـافتن
شوکت و فرّ سکندر داشتن

تا ابد درون اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

برتو ارزانی کـه ما را خوش تر است
لذت یک لحظه "مادر" داشتن.

- #فریدون_مشیری

#فریدون_مشیری #فریدون_مشیري #فریدون #مشیری #شعر_فارسی #شعر #شاعران_معاصر #ادبیـات #مادر #مادرداشتن #مادر_داشتن #روزمادر #روز_مادر
#fereydoon_moshiri #fereydoonmoshiri #fereydoon #moshiri #fereydoun_moshiri #fereydounmoshiri #persianpoem #persian #poem #poetry #iranianpoems #iranianpoet ‌ #mother #mothers #mothersday ‌
‌ ‌🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽
در تلگرام نیز همراه شما هستیم:
( لینک درون قسمت بیو بـه رنگ آبی)
🚩 fereydoonmoshiri
🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼
_

Read more

Advertisement

Media Removed

. . #ادبیـات_جهان . . . پیش از آشنایی با تو زندگیم داستانی نداشت اکنون چگونـه مـی‌توانم داستانی داشته باشم مگر تو همـه‌ی زندگی من نیستی؟ . #آندره_ژید . . . . هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده هست چه بر من خواهد گذشت اگر زمانی از من دور باشی؟ هر وقت کـه کاری نداری انجام دهی، تنـها ... .
.
#ادبیـات_جهان .
.
.

پیش از آشنایی با تو
زندگیم داستانی نداشت

اکنون چگونـه مـی‌توانم
داستانی داشته باشم
مگر تو
همـه‌ی زندگی من نیستی؟
.
#آندره_ژید
.
.
.
.

هنوز بدرود نگفته‌ای،
دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی؟

هر وقت کـه کاری نداری انجام دهی،
تنـها بـه من بیـاندیش
من درون رویـای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره‌ی چشم‌هایت
و دلتنگی...
.
#جبران_خلیل_جبران
.
.
.

گواهی مـی‌دهم
به گنجشک‌هایی کـه از چشم‌های تو
تا قلب من پرواز مـی‌کنند
گواهی مـی‌دهم
که من
یک‌بار عاشقت شدم
و هنوز هم...
.
#غاده_السمان
.
.
.
.
#عشق #شعر #عاشقانـه #ادبیـات #متن_ادبی #همسرانـه
.
.
.
سلام
وقت بخیر
آخرین روزهای سالتون بـه خوبی و خوشی باشـه ان شاالله و از نیمـه دوم پر هیجان #اسفند ماه لذت ببرید . امـیدوارم متن ها رو هم دوست بدارید 😊🌹
.
.
.
#التماس_دعای_فرج
.
.

Read more

Media Removed

دوشنبه های بعدظهر هنگام غروب دوشنبه بـه همان مـیزان کـه از جمعه دوری بـه همان مـیزان نزدیکی... و نگاه بـه ساعت و لحظه باز شدن دکه روزنامـه فروشی و دیدن شعرهای چاپ شده ات شوق و هیجانی بـه تو دست مـی داد کـه انگار تازه متولد شده ای و تازه نوشتن را یـاد گرفته ای این حکایت دوشنبه های ما درون سال های 1383 که تا چند سال بعد بود ... دوشنبه های بعدظهر

هنگام غروب دوشنبه بـه همان مـیزان کـه از جمعه دوری بـه همان مـیزان نزدیکی...
و نگاه بـه ساعت و لحظه باز شدن دکه روزنامـه فروشی و دیدن شعرهای چاپ شده ات شوق و هیجانی بـه تو دست مـی داد کـه انگار تازه متولد شده ای و تازه نوشتن را یـاد گرفته ای این حکایت دوشنبه های ما درون سال های 1383 که تا چند سال بعد بود و هرکجا بودیم مجله جوانان امروز ما را بـه شعر و خلوت انس دعوت مـی کرد...
لحظه هایی کـه دیگر بر نمـی گردنن
پرواز هایی کـه پرنده درون اوج بودو و لذت... حالا بعد از مدت ها و گذشت چند سال باز هم لطف دوستان بـه اثرم درون مجله جوانان امروز درون صفحه شعر خلوت انس ... سپاسگذارم.

Read more

Media Removed

. شعری بسیـار زیبا بـه اسم ((انار)) بخونید و لذت ببرید. . عاشق شده هست دانـه بـه دانـه هزار بار دل خون و چاک و برافروخته انار فریـاد بی صداست ترک های پیکرش از بس کـه خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ بـه پیراهنِ خزان بسته حنا بـه پینـهء دستان شاخسار درون سرزمـین گرم،انار آتشین شود یـاقوت ... .
شعری بسیـار زیبا بـه اسم ((انار)) بخونید و لذت ببرید.
.
عاشق شده هست دانـه بـه دانـه هزار بار
دل خون و چاک و برافروخته انار

فریـاد بی صداست ترک های پیکرش
از بس کـه خورده خونِ دل از دست روزگار

پاشیده رنگ سرخ بـه پیراهنِ خزان
بسته حنا بـه پینـهء دستان شاخسار

در سرزمـین گرم،انار آتشین شود
یـاقوت را مـی آورد آتشفشان بـه بار

با دست خود بـه حوصله پنـهان نموده است
یک دانـه از بهشت درون او آفریدگار

آن مـیوه ای کـه ساخته تسبیحی از خودش
شُکر هست بر زبانش، فی الیل و النـهار
آن مـیوه ای کـه فاطمـه آن را طلب نمود
چون باب مـیل اوست شد این مـیوه تاجدار

آن بانویی کـه نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیـاید بـه هیچ کار

نامـی کـه داده هست به زن قیمتی دگر
نامـی کـه داده هست به مردان هم اعتبار

آن نام را مـی آورم ،اما نـه بی وضو
دل را بـه آب مـی ،اما نـه بی گدار

جبر آن زمان کـه پشت درون خانـه اش نشست
برخاست آن قیـامت عظمـی بـه اختیـار

رفت آنچنان کـه از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد هست به معراج رهسپار

شد عرصه گاه تنگ ،ولی ماند پشت در
چون ماندن علی بـه اُحد ماند، استوار

برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار

در خون خضاب شد تن یـاران بعد از او
آنـها کـه نام "فاطمـه" را مـیزنند جار

من از کدام یک بنویسم کـه بوده اند
حجاج ها بـه ورطه ء تاریخ بی شمار

آنـها کـه با غرور نوشتند ساختیم
دریـاچه های احمری از خونِ این تبار

از کربلا بـه واقعه فَخ رسیده ایم
از عمق ناگوار ترین ها بـه ناگوار

محمود غزنوی بـه عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمـیان چوبه های دار

بوسهل زوزنی بـه شرارت هنوز هم
محکوم مـی کند حسنک را بـه سنگسار

در لمعه الدمشقیـه جاریست همچنان
خون شـهید اول و ثانی چون آبشار

اما هنوز هم بـه تأسی ز فاطمـه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار

بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شـهید شیعه بـه ذهنم بـه یـادگار.
.
"جان خواهم از خدا نـه یکی،بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمـیرم به منظور یـار"

فرق هست ،فرق فاحشی از حرف که تا عمل
راه هست ،راه بی حدی از شعر که تا شعار

اینک معان حرم شعله پرورند
تا درون بیـاورند از آن دودمان دمار

با تیغ آبدیده ای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمـی از جنس ذوالفقار

زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را مـی آورم آری بـه افتخار

آن بانویی کـه وقت تشرف بـه رستخیز
پیغمبران پیـاده مـی آیند و او سوار

فریـاد مـی زنند کـه سر خم کنید ،هان
تا از صراط بگذرد آیـات سجده دار

هرجا نگاه مـیکنم آنجا مزار اوست
پنـهان و آشکار چنان ذات کردگار‌

اینـها کـه گفته ایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم،امـیدوار....
.
#سید_حمـیدرضا_برقعی

Read more

Media Removed

. ای خوبتر از عالم و آدم کـه تو هستی ای تازه ترین حس دمادم کـه تو هستی نایـاب ترین شعر تراویده درون عالم از صبح ازل مانده بـه یـادم کـه تو هستی از برگ گل آموخته ام جلوه گری را گیسو بـه دم باد ندادم کـه تو هستی چون بند زمانـه بکشاند بـه کمندم درون دامگه حادثه شادم کـه تو هستی #اعظم_چراغی_شیرازی پ.ن. وقتی کـه ... .
ای خوبتر از عالم و آدم کـه تو هستی
ای تازه ترین حس دمادم کـه تو هستی

نایـاب ترین شعر تراویده درون عالم
از صبح ازل مانده بـه یـادم کـه تو هستی

از برگ گل آموخته ام جلوه گری را
گیسو بـه دم باد ندادم کـه تو هستی

چون بند زمانـه بکشاند بـه کمندم
در دامگه حادثه شادم کـه تو هستی
#اعظم_چراغی_شیرازی

پ.ن. وقتی کـه #پته مـی دوزم و #شعر مـی بافم... دو لذت وصف ناشدنی

Read more
#روز_ملی_سینما #روز_ملی_سینما_مبارک. . . مونیخ ، ونیز ، کراچی ، دوشنبه ، دهلیِ نو غــــــــروب ابری پاریس ، متروی توکیــــــــو فقط خودش باشد ، اهل هر کجایی شد چــه فرق دارد برلین ، دمشق یـا ورشو ؟ چه فرق مـی کند اصلا چه رنگ مـی پوشد چــــه فرق دارد با ساری هست یـا کیمـونـو قدم قدم دنیـا ... #روز_ملی_سینما
#روز_ملی_سینما_مبارک.🎬
. .
مونیخ ، ونیز ، کراچی ، دوشنبه ، دهلیِ نو

غــــــــروب ابری پاریس ، متروی توکیــــــــو

فقط خودش باشد ، اهل هر کجایی شد

چــه فرق دارد برلین ، دمشق یـا ورشو ؟

چه فرق مـی کند اصلا چه رنگ مـی پوشد

چــــه فرق دارد با ساری هست یـا کیمـونـو

قدم قدم دنیـا را پیـاده طـــی کردی

به این امـید کـه یک روز نیم دیگرِ تو

تــو را بیـابد و یک پازل دقیق شوید
.
و آسمان را خورشید پر کند از نو...
.
قرارتان دور از چشم گزمـه های سویل

و پنـــج عصـــــــر سر قتلـــگاهِ فدریکو

قرارتان باشد باز هـــم بِکِت خواندن

و قهوه خوردن درون نیم روز کافه گودو

دوباره زمزمـه ی بازگشت آلمودوار

چهارصد ضربه روی ­ی تروفو

قرارتان همـــــه ی عمر سینما رفتن :

بوگارت ، برتون ، ردفورد ، مرلین مونرو

قرارتان همـه ی روز سینما ماندن :

ریو براوو ، عصر جدید ، سـرپیـــکو

تمام شب سیگار و کتـــاب ، همراه .
صدای ناظری از چشم روشن رادیو

تهوعی ابدی درون دل سیمون دوبُوار

شکوه لذت درون اعتراف های روسو

و حفظ یک شعر ، بعدِ هر بوسه

چــــه فرق دارد اول قصیده یـا هایکو ؟

چقدر زندگـی عاشقانـه ای دارید !

تمام عمر فقط باشد و پیـانو

چه قدر زندگیِ .... بعد مـی پری از خواب !
.
تویی و پاکت خالــی و شیشـه های ولو...
.
تو هیچ وقت بـه شیرین نمـی رسی مجنون !

تو هیچ وقت بـه لیلـــی نمـی رســی رومئو !

برای داشتنش  شـهر ، شـهر جنگیدی

تمــــــام عمرت بیــروت ، بصره و کوزُوو

دلت گرفته ازین قصه های عامـه پسند

تمــــام دنیـا سگ دانـــــیِ تارانتیـــــــنو

و آخرین سفرت هجو زندگــی باشد :

غروبِ مرده ی پاریس ، آخرین تانگو
.
وجب ، وجب دنیــــــا را پیـاده طـــی کردی

قدم ، قدم دنیـا را ... بس هست مارکوپولو !

#شعر_حامد_ابراهیم_پور

Read more

Media Removed

. عنصر نامطلوب باش ؛ يعني اسباب بازي سيستم اموزش نباش ! درون مدرسه ، بچه هاي نيمكت اول ، هميشـه تشويق مي شوند، خوب گوش مي كنند وخوب كلاس مي روند و خوب حرف هاي معلم را تقليد مي كنند؛ درون دانشگاه وضع خراب تر هست ؛ بچه هاي خط اول ، خوب گوش مي كنند و خوب جزوه مي نويسند و خوب ابزار دست سيستم اموزشي مي شوند كه انـها را از ... .
عنصر نامطلوب باش ؛ يعني اسباب بازي سيستم اموزش نباش ! درون مدرسه ، بچه هاي نيمكت اول ، هميشـه تشويق مي شوند، خوب گوش مي كنند وخوب كلاس مي روند و خوب حرف هاي معلم را تقليد مي كنند؛ درون دانشگاه وضع خراب تر هست ؛ بچه هاي خط اول ، خوب گوش مي كنند و خوب جزوه مي نويسند و خوب ابزار دست سيستم اموزشي مي شوند كه انـها را از اين كنكور بـه ان كنكور پاس ميدهند ؛ مثل اسباب بازي ، طوطي وار جزوه را حفظ كنند و نمره بگيرند و معدل بالا كه بي كنكور بروند دنبال مدرك بعدي که تا بيكاري نـهايي براي پسرها و بالا رفتن سن ازدواج براي ها !
اما عناصر نامطلبوب سيستم ، انـها كه ته كلاس مي نشينند ، كارهاي ديگر هم مي كنند ؛ زندگي شان فقط جزوه و درس نيست ، لحظه حال را ميشناسند ؛ اهل ورزش حرفه اي هم هستند ، حتي پسرها براي دربي استاديوم مي روند و ها ، گاهي كنسرت برج ميلاد ! كار هم از بچه گي مي كنند، شايد درون مغازه پدر يا شركت برادر و ...؛ اين هم نباشد ، تمرين مي كنند ، مسابقات حرفه اي شركت مي كنند ، كارهاي داو طلبانـه مي كنند ، درون تشكل ها عضو مي شوند و لازم باشد كلاس ها را شركت نمي كنند ؛ البته اين وسط عده اي هم هستند كه نـه خط اول مي نشينند نـه اين كارها را مي كنند كلاافسرده لحظه حال اند !
عنصر نا مطلوب يعني اسباب بازي سيستم اموزشي نباشي ! يعني كلاسي كه مفيد هست شركت كني ، انكه مفيد نيست اصلا نروي ! نمره نميدهند ؟ خوب ندهند ! همين نظام نمره دارد بدبختمان مي كند ! چند درصد ادم هاي موثر كشور ، چند درصد انـها كه كار خوب دارند ، معدل بالاهاي مملكت هستند ؟ اسباب بازي سيستم اموزشي يعني جزوه بنويسي ، عطسه استاد را هم يادداشت كني ، استاد بد و خوب را تفكيك نكني ، مدرك پشت هم بياندازي که تا دكتري و در تمام اين مدت ، حتي يك كار داوطلبانـه ، يك كار مفيد ، يك قرون درامد ، يك ذره رنج كم كردن و... درون كارنامـه عمرت نباشد ؛ عنصر نامطلوب ، كارنامـه عمرش مـهم هست ، كارنامـه دانشگاهش را كسي نگاه نميكند ، عنصر نامطلوب ، درس را براي لذت و عشقش مي خواند ، نـه مدركش ، عنصر نامطلوب ، استاد خوب را سركوه قاف پيدا مي كند و كلاسش را شركت مي كند ،عنصر نامطلوب افسار زندگي اش دست خودش هست نـه سيستم اموزشي افسرده ساز بي مصرف ما ! عنصر نامطلوب الان نياز اين دانشگاه ماست ، نياز سيستم و نياز مردمان رنج كشيده كه منتظر بهتر شدن اوضاع هستند ! نمي دانم چرا اين شعر درون ذهنم امده :
درميخانـه گشاييد بـه رويم شب و روز / كه من ازمسجد و ازمدرسه بيزار شدم #سيدمجيدحسيني #كاش_رنجي_كم_كنيم #عنصر_نامطلوب_باش

Read more

قلب تو قلب پرنده دوستت اما پوست شیر زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر... . آهنگ جاودانـه و سوگولی پوست شیر با صدای آقای صدا . واقعا یکی از جاودانـه ترین آهنگ های تاریخ موسیقی ایران ، اثری از مرحوم واروژان و شعر استاد ایرج جنتی عطایی . (((زمان : ۱ دقیقه))) . امـیدوارم لذت ببرید قلب تو قلب پرنده دوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر...😔😍
.
آهنگ جاودانـه و سوگولی پوست شیر با صدای آقای صدا 😘😘
.
واقعا یکی از جاودانـه ترین آهنگ های تاریخ موسیقی ایران ، اثری از مرحوم واروژان و شعر استاد ایرج جنتی عطایی 💪👌😍🌹
.
(((زمان : ۱ دقیقه)))
.
امـیدوارم لذت ببرید

Media Removed

گمان مـی کنم هر آدمـی حتما پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، کـه هر بار گلهایش خشک مـی شود و دوباره گل مـی دهد، یـادش بیفتد کـه روزهای درد هم بـه پایـان مـی رسند. حتما یک شعر داشته باشد کـه تمام روزها بـه آواز بخواندش، یک شعر شیرین، به منظور روزهای کلافگی اش..! حتما شب ها از روی تختش بتواند ماه را ببیند، ... 📌گمان مـی کنم هر آدمـی حتما پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، کـه هر بار گلهایش خشک مـی شود و دوباره گل مـی دهد، یـادش بیفتد کـه روزهای درد هم بـه پایـان مـی رسند.
باید یک شعر داشته باشد کـه تمام روزها بـه آواز بخواندش، یک شعر شیرین، به منظور روزهای کلافگی اش..!
باید شب ها از روی تختش بتواند ماه را ببیند، بتواند ستاره ها را بشمارد، که تا وقتی سپیده دمـید، نگاهش با نگاه خورشید گره بخورد، پلک هایش را باز کند و یـادش بیـاید چراغ جهان بخاطر او روشن شده است!
+
بوم زندگیتان رنگین و طرح زمـینـه اش
مـهربانی.. ی پیج خوب و پر از عکسهای عاشقانـه و دوست با متنـهای زیبا
@did.ban
@did.ban
@did.ban
فالو کنید و لذت ببرید ♥♥♥♥

Read more

Media Removed

نگاهم ته کشیده از لبخند سویش را درون جاده ی انتظار جا گذاشته آینـه ها سیـاه تر از بخت شبها مـهتابی تراز خورشید درون دمادم غروب هلالی ماه را . . بـه گردن مـی آویزم قصیده های عاشقانـه سر مـیدهم که تا زنجیری شود برحلقه ی دلم و ماه پیشنانی قصه ای مـی شوم کـه ماه را درون دارد. با کلی سلام و ارادت خدمت ... نگاهم ته کشیده از لبخند
سویش را درون جاده ی انتظار جا گذاشته
آینـه ها سیـاه تر از بخت
شبها مـهتابی تراز خورشید
در دمادم غروب هلالی ماه را .
.
به گردن مـی آویزم
قصیده های عاشقانـه سر مـیدهم
تا زنجیری شود برحلقه ی دلم
و ماه پیشنانی قصه ای مـی شوم
که ماه را درون دارد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با کلی سلام و ارادت خدمت تک تک همراهان عزیزم امشب توفیق اینو داشتم کـه برای رونمایی کتاب نسیم عزیزم با نام #در_آستین_ماه نویسنده توانای کشورمون کـه یک بانوی هنرمند هستن شرکت کنم خوشحااالم و پر از انرژی مثبت 🌷
به دوستان پیشنـهاد مـیدم کتاب رو تهیـه کنند پر از شعرهای زییـاست نمونـه اش رو براتون کپشن کردم بخونید و لذت ببرید😍.
پ.ن:از فردا هم بخواین نخواین شعرها دوستمو براتون کامنت مـیکنمااااا😋😅 از امروز مـی تونید بـه صورت آنلاین درون سایت http:/ketabeqom.com
کتاب #در_آستین_ماه
#نسیم_رضایی #کتاب #رونمایی #شعر_سپید #ناشر #انتشارات #کتاب_ قم #در_آستین_ماه

Read more
. عید شوقِ دلای کوچیکه عید تهرانِ بی ترافیکه ترانـه #عید به منظور خودمون کار دلنشینی شد و داستان شکل گیری جالبی هم داشت انگار قرار بود بـه این شکل منتشر بشـه #آیدا_مصباحی عزیز کـه علت اصلی شکل گیری این کار بود با من تماس گرفت که تا یک ترانـه بهاری سرخوش رو درون یک زمان کوتاه چند ساعته بنویسم که تا #کامران_تفتی ... .
عید شوقِ دلای کوچیکه
عید تهرانِ بی ترافیکه

ترانـه #عید به منظور خودمون کار دلنشینی شد
و داستان شکل گیری جالبی هم داشت
انگار قرار بود بـه این شکل منتشر بشـه
#آیدا_مصباحی عزیز کـه علت اصلی شکل گیری این کار بود با من تماس گرفت که تا یک ترانـه بهاری سرخوش رو درون یک زمان کوتاه چند ساعته بنویسم
تا #کامران_تفتی عزیز کـه به عنوان خواننده
#اینک_بهار انتخاب شده بود اجرا کنـه
گزینـه های زیـادی به منظور آهنگسازی و همراهی پیشنـهاد شد
چند مورد هم تایید نـهایی شد
اما واقعا گزینـه مورد نظر نبودند
ما کمتر از دو روز فرصت داشتیم کـه یک قطعه رو از صفر که تا صد تولید کنیم
اینجا بود کـه من #رستاک_حلاج هنرمند رو به منظور ساختن این کار پیشنـهاد دادم
دلیلش هم این بود کـه #سانگ_رایتر محبوب من هست و تا بـه حال کاری ازش نشنیدم کـه از شدت حس و حال خوبش حالم خوب نشـه
و کاملا مـی دونستم به منظور این حال خوبش چه کلماتی رو انتخاب کنم
توی این مرحله خانم مصباحی پیشنـهاد دادند کـه اگر بشـه مجوزهای رستاک رو هم بگیریم که تا بتونن با کامران با هم کار رو اجرا کنند
رستاک همون روز اول توی چند ساعت اول ملودی رو مثل همـیشـه با حس و حال درست ساخت و #آبان_حبیبی عزیز که تا شب تنظیمش کرد
و بـه لطف #فرشید_ادهمـی جان و #بابک_صفرنژاد هنرمند صبح زود به منظور ضبط ساز و وکال جمع شدیم
و کامران بدون تمرین خاصی اومد و به بهترین شکل کار رو خوند
ترکیب کامران و رستاک واقعا خوب بود
و ما بی صبرانـه منتظر مجوزها شدیم
و بـه شکل عجیبی مجوز موزیک و شعر و همچنین مجوز صدا و تصویر رستاک همـه با هم صادر شد
و که تا شب کار مـیو مستر هم انجام شد
و این شد عیدی ما و #اینک_بهار بـه شما دوستان عزیز
این ویدیو کـه بخشی از ویدیوی اصلی هست رو هم #مـهدی_صفوی عزیز کارگردانی کرد کـه ویدیوی کامل بـه اضافه فایل صوتی که تا لحظاتی دیگر از #موسیقی_ما و همچنین کانال من درون دسترس هست
امـیدوارم دوست داشته باشین
و سالی پر از لبخند درون انتظارتون باشـه
یـه تشکر ویژه از جناب آقای #فواد_صفاریـان کارگردان و جناب #محمدرضا_رضاییـان تهیـه کننده برنامـه #اینک_بهار کـه واقعا دوست داشتنی و هنرمند بودند و برای من کـه جز تیتراژ بـه عنوان نویسنده هم درون کار حضور داشتم
همکاری باهاشون بسیـار لذت بخش بود
#اینک_بهار #سال_نو_مبارک #داستان_یک_ترانـه_سرخوش
@rastaak @kamrantaftiofficial
#Eyd
#Lyrics @hoseinghiasi
#Music @rastaak
#Arrangement @abanhabibi
#Mix & #Mastering @abanhabibi
#Harmonica @babaksafarnejad
#Produser @mr_rezaeian88
#Art produser @aydamesbahi
#Director @mehdisafavy
#Thanks @farshidadhami
@meisamyousefi
@foadsafarianpour

Read more

Media Removed

️ ️ ️ "بوی سعادت"️ ️ گنج هاى پنـهان درون ژرفاى زمين درون پيش گنجى از آرامش و آسايش كه درون قلب يك زن به منظور مرد نـهان شده هست رنگ مى بازد من هر زمان كه بـه خانـه نزديك مى شوم عطر و بوى سعادت را از دور استشمام مى كنم چه رايحه مطبوع و لذت بخشى هست كه نسيم و نفس زناشويى درون اطراف خانـه پخش مى كند، نفسی کـه عطر ... 🔹️
🔹️
🔹️
"بوی سعادت"🔹️
🔹️
گنج هاى پنـهان درون ژرفاى زمين
در پيش گنجى از آرامش و آسايش
كه درون قلب يك زن به منظور مرد نـهان شده هست رنگ مى بازد
من هر زمان كه بـه خانـه نزديك مى شوم
عطر و بوى سعادت را از دور استشمام مى كنم
چه رايحه مطبوع و لذت بخشى است
كه نسيم و نفس زناشويى
در اطراف خانـه پخش مى كند،
نفسی کـه عطر بنفشـه های وحشی از آن خوشتر نیست.
واشنگتن ايروينگ
🔹️
"The Scent of Blessing"
The treasures of the deep are not so precious
As are the concealed comforts of a man
Locked up in woman's love. I scent the air
Of blessings, when I came but near the house,
What a delicious breath marriage sends forth,
The violet bed is no sweeter!
Washington Irving: 1783-1859
🔹️
□ ایروینگ نخستین شاعر آمریکاست که
مـهر و نشان آمریکایی دارد
"داستانـهای الحمرا" و داستان شگفت انگیز "ریپ ون وینکل" (Rip Van Winkle)
و "افسانـه درّه خواب آلود" از اوست
قطعه فوق درآمد داستان کوتاهی هست با عنوان "زن"
که خواندنش بر ذوق تشکیل خانواده مـی افزاید.
و بویژه به منظور جوانان حامل پیـام های گرانبهایی است.
🔹️
شعر از واشنگتن ايروينگ
ترجمـه و توضیح: حسین الهی قمشـه ای
www.drelahighomshei.com
🔹️🔹️
#بوی_سعادت #واشنگتن_ايروينگ #حسین_الهی_قمشـه_ای #دکتر_الهی_قمشـه_ای #قمشـه_ای #اینستاگرام
#The_Scent_of_Blessing #Washington_Irving #Drelahighomshei #Ghomshei #Instagram #Official

Read more

Media Removed

... همـیشـه هم نشینی با علیرضا قاسمـیان خمسه برام لذت بخش بوده و هست. خوشبختانـه فرصتی پیش اومد و مجال این رو پیدا کردیم کـه کارگاه شعر مشترکی با این نازنین دوست برگزار کنیم. *ده جلسه ی دوساعته، پنجشنبه های هر هفته، ساعت 4 عصر *شروع دوره از پنجشنبه 16 فروردین 97 جهت ثبت نام وب اطلاعات بیشتر با شماره ... ...
همـیشـه هم نشینی با علیرضا قاسمـیان خمسه برام لذت بخش بوده و هست. خوشبختانـه فرصتی پیش اومد و مجال این رو پیدا کردیم کـه کارگاه شعر مشترکی با این نازنین دوست برگزار کنیم. *ده جلسه ی دوساعته، پنجشنبه های هر هفته، ساعت 4 عصر *شروع دوره از پنجشنبه 16 فروردین 97

جهت ثبت نام وب اطلاعات بیشتر با شماره ی 09358547696 تماس بگیرید و یـا بـه شماره ی تلگرام 09210673435
پیـام بفرستید.

Read more

Media Removed

موسیقی مقامـی: نوعی دیگری از موسیقی هست که پایـه و اساس آن متکّی بر ردیف ها و مقامات و جایگاههای موجود درون شعر و آواز محدوده های کوچک جغرافیـایی واقع درون یک سرزمـین بزرگ است. شاید واژهٔ محلی به منظور این نوع موسیقی کمـی حقیر باشد ولی این دو جدای از هم نمـی توانند باشند. بـه طور کل هر قوم و ملیتی اگر انسجام یـافته باشد ... موسیقی مقامـی:
نوعی دیگری از موسیقی هست که پایـه و اساس آن متکّی بر ردیف ها و مقامات و جایگاههای موجود درون شعر و آواز محدوده های کوچک جغرافیـایی واقع درون یک سرزمـین بزرگ است. شاید واژهٔ محلی به منظور این نوع موسیقی کمـی حقیر باشد ولی این دو جدای از هم نمـی توانند باشند. بـه طور کل هر قوم و ملیتی اگر انسجام یـافته باشد بـه طور قطع نوعی موسیقی مخصوص بخود دارد کـه شبیـه آن درون ناحیـه دیگری یـافت نمـی شود کـه در این صورت بـه آن، موسیقیِ نواحی گفته مـی شود. موسیقی نواحی اگر درون شکل عامـیانـه و معمولی باشد موسیقی محلی هست ولی اگر سازمان یـافته و قانون مند شده و حاوی خصوصیـات فرهنگی و مذهبی و آداب و رسوم و اعتقادات یک ناحیـه باشد و اجرای آن بر اساس نظم و قاعدهٔ خاصی تنظیم گردد موسیقی مقامـی نامـیده مـی شود. موسیقی مقامـی بوسیله اصیل ترین و بومـی ترین سازها نواخته مـی شود.
موسیقی سبُک:
نوعی موسیقی ساده و روان هست که درک و فهم آن به منظور شنونده مشکل نباشد و هر شنوندهٔ مبتدی بتواند بدون زمـینـه قبلی و تمرین، آن را درک نموده و از آن لذت ببرد.
پ.ن:از کتاب:
مبانی تئوریک موسیقی نوشته عبّاس دهقانیـان
#موسیقی #موزیک #صدا #مبانی_تئوریک_موسیقی #عباس_دهقانیـان

Read more

Media Removed

هیچ روز خوبی درون راه نیست روز خوب کـه در نمـیزنـه بیـاد داخل! روز خوب کـه سر برج نیست خود بخود البته گاهی باناز وکرشمـه بیـاد! قبض آب وبرق و…. نیست کـه وقت وبیوقت وقتی خسته ازسرکاربرمـیگردی از شکاف درون آویزون باشـه! روز خوب راباید ساخت حتما نوازشش کرد حتما آراست وپیراست حتما به گیسوهاش گلهای وحشی صحرایی ... هیچ روز خوبی درون راه نیست
روز خوب کـه در نمـیزنـه بیـاد داخل!
روز خوب کـه سر برج نیست خود بخود البته گاهی باناز وکرشمـه بیـاد!
قبض آب وبرق و…. نیست کـه وقت وبیوقت وقتی خسته ازسرکاربرمـیگردی از شکاف درون آویزون باشـه!
روز خوب راباید ساخت
باید نوازشش کرد
باید آراست وپیراست
باید بـه گیسوهاش گلهای وحشی صحرایی زد
باید عطر دلخواهش رو خرید
گل دلخواهش رو روی مـیز گذاشت
شعر دلخواهش رو سرود
باید نازش را کشید
برویش خندید
روزخوب را حتما خلق کرد
وبعد درون آغوش آرام یک روز خوب لذت دنیـارا چشید.

Photo by:@mariaamorosa77

Read more

Media Removed

تا بـه حال طعم بي خيالي را چشيده اي؟! ملس هست و دلچسب ! چقدر مينشيند بـه جانت و دلآرام و دلشاد از تمام اتفاقات اطرافت لذت ميبري از صبح هاي بي تشويش صداي گنجشك ها گلدان هاي شمعداني پشت پنجره از نوشيدن فنجاني چاي با طعم زندگي و واژه واژه شعر بر لبانت و در آخر از سكوت شب هاي بي دغدغه.... بي خيال ... 😌
تا بـه حال طعم بي خيالي را چشيده اي؟!
ملس هست و دلچسب !
چقدر مينشيند بـه جانت
و دلآرام و دلشاد
از تمام اتفاقات اطرافت لذت ميبري
از صبح هاي بي تشويش
صداي گنجشك ها
گلدان هاي شمعداني پشت پنجره
از نوشيدن فنجاني چاي با طعم زندگي
و واژه واژه شعر بر لبانت
و درون آخر
از سكوت شب هاي بي دغدغه.... بي خيال باش جانم
نگذار رد پاي خاطرات روحت را لگد مال كند
بگذر از تمام تلخ كامي هاي روزگار
لبخند بزن
عميق نفس بكش
و جان ببخش بـه تمام لحظه هاي بي جانت
🌷🍀

Read more

Media Removed

. . . یکی از استراتژی های مشخص من درون راه اندازی این صفحه از اینستاگرام، بـه اشتراک گذاری این تجربه هست که زندگی انسان مـی تواند جنبه های مختلف داشته باشد و الزاما" زندگی آن چیزی نیست کـه خود را درون حصار آن قرار داده ایم. متاسفانـه زندگی برخی از ما بـه پایـان مـی رسد، بی آن کـه زندگی را آغاز کرده باشیم. چه آن ... .
. .
یکی از استراتژی های مشخص من درون راه اندازی این صفحه از اینستاگرام، بـه اشتراک گذاری این تجربه هست که زندگی انسان مـی تواند جنبه های مختلف داشته باشد و الزاما" زندگی آن چیزی نیست کـه خود را درون حصار آن قرار داده ایم. متاسفانـه زندگی برخی از ما بـه پایـان مـی رسد، بی آن کـه زندگی را آغاز کرده باشیم. چه آن کـه دوستان فراوانی را مـی بینم کـه چون درون جایگاه مدیر یک سازمان قرار گرفته اند یـا بـه هر روی، بـه جایگاه اجتماعی هرچند کوچکی دست یـافته اند، بیش از پیش خود را درون قفس هنجارها و محدودیت های جامعه مـی بینند و گاه ناخواسته و به این بهانـه، حتا اطرافیـان را از مشاهده ی لبخند یـا برخورد گرم اجتماعی خود محروم مـی سازند چه برسد بـه آن کـه دنبال ابعاد مختلف زندگی باشند. .
.
با این مقدمـه، آن چه به منظور انجام کار کشاورزی بـه خود قول داده بودم، صرفا" کار کشاورزی نبود. بلکه کشف یک تجربه یـا یک جنبه ی جدید از زندگی بود کـه به واسطه ی محبت و دوستی ابراهیم و محمد فرخیـان درون خوزستان انجام شد و همـین جا از این عزیزان سپاسگزاری مـی کنم. من اگر بـه هر شیوه ای از زیبایی هایی گیـاهان پوشیده از شبنم درون صبحگاه شـهرهای دزفول و شوش، طاقت فرسایی کار کشاورزی، تازگی هم‌صحبتی با کارگران کشاورز، لذت خوردن کاهوی تازه بر سرِ زمـین، حس بی نظیر دوری از تکنولوژی و طعم نان محلیِ آغشته بـه شیربرنج اشتراکی متعلق بـه همـه کارگران درون یک سطل بزرگ صحبت کنم، قادر نخواهم بود احساس نابِ تجربه شده ام را منتقل کنم. .
.
سن و سال من متناسب با این شعر عالی جناب سعدی هست که: «برف پیری مـی نشیند بر سرم... همچنان طبعم جوانی مـی کند»... اما جوان امروز حتما سرشار از جاه طلبی، آمال و آرزو باشد. بخواهد شاخ بـه آسمان بزند و یک لحظه آرام ننشیند. هنوز هم دیر نیست!
.
.
#جوانی #پیری #کشاورزی #احمدرضا_نخجوانی #نخجوانی
.
.
پ.ن. درون راستای رویکرد تجربه زندگی، تجریـه ی دیگری را امسال آغاز کرده ام کـه در انتظار بـه بار نشستن آن هستم و امـیدوارم بتوانم بعد از موفقیت طی هفته های آینده بـه اشتراک بگذارم.

Read more

Media Removed

🖤 زود دير ميشود 🖤 چه بايد بگوييم ؟ باز تسليت ؟ جفت و جور كردن لغات كنار هم و گشتن درون آرشيو شعر و آهنگ ؟ كه جانسوزتر بشود داستان ؟ يا گشتن بدنبال مقصر اصلي ؟ نقد كردن ؟ داد زدن ؟ كه حالا هواپيما پوسيده بوده كه درون كدام دولت خريده شده و .... خب نتيجه ؟ حتي گفتن جملهء "خدا تقاصشان را بگيرد" هم ، تكراري ... 🖤 زود دير ميشود 🖤

چه بايد بگوييم ؟
باز تسليت ؟
جفت و جور كردن لغات كنار هم و گشتن درون آرشيو شعر و آهنگ ؟ كه جانسوزتر بشود داستان ؟
يا گشتن بدنبال مقصر اصلي ؟
نقد كردن ؟ داد زدن ؟
كه حالا هواپيما پوسيده بوده
كه درون كدام دولت خريده شده و ....
خب نتيجه ؟
حتي گفتن جملهء "خدا تقاصشان را بگيرد"
هم ، تكراري هست ...
خدا كارش را خوب بلد هست . بـه حرف ما نيست ... بعداز مدتي هم كه تب و تاب داستان خوابيد باز هركسي برميگردد و پشت ميزش مي نشيند و زندگي اش را از سر مي گيرد .

حالا كه ما دستمان نـه بـه مقصرين مي رسد ، نـه گفتن تسليت دردي را دوا ميكند
بايد حواسمان بـه خودمان باشد .
تلنگرى بـه خودمان بزنيم ...
به اينكه حداقل از كنار هم بودنمان لذت ببريم و حواسمان باشد هستيم .
تا مي توانيم تصويرهاي خوب قاب كنيم درون ذهنمان .
هرروز بگوييم حضور عزيزمان چقدر براي ما مـهم هست .
در اين دنيايي كه همـه چيز دست بـه دست هم مي دهد كه فراموش كنيم همديگر را داريم و دلخوش كنيم بـه مجازها ....
خودمان هواي همديگر را داشته باشيم .
@noorbonstudio

Read more

کار جدیدم «اینم مـیگذره» کـه شعر و ملودیش از خودمـه ، خیلی دوستش دارم نتونستم خودمو کنترل کنم و دلم خواست یـه تیکه شو حتما همـین الان بشنوین اینم قیـافه هپلیـه من وقتی مشغول کارم امـیدوارم لذت ببرین... #rezasaffari #song #iran #music #singer #singing #songwriter #رضا_صفاری #موزیک #ترانـه #عشق ... کار جدیدم «اینم مـیگذره» کـه شعر و ملودیش از خودمـه ، خیلی دوستش دارم نتونستم خودمو کنترل کنم و دلم خواست یـه تیکه شو حتما همـین الان بشنوین 😍
اینم قیـافه هپلیـه من وقتی مشغول کارم 😉
امـیدوارم لذت ببرین... #rezasaffari #song #iran #music #singer #singing #songwriter #رضا_صفاری #موزیک #ترانـه #عشق #love

Read more

Media Removed

#نفس_شیرین عزیزانم سلام، بالاخره بعد از مدتی افتخار اين رو دارم کـه بگم قراره از امشب با خوانندگی تیتراژ فیلم نفس شیرین کـه از شبکه سه سیما پخش مـیشـه دوباره مـهمون دلهاى مـهربونتون باشم قول مـیدم کـه از حالا پر کار تر باشم ضمن اینکه انتشار کامل البومم نزدیک هست حتما ابتدا از تک تک شماها تشکر کنم کـه با حمایتون ... #نفس_شیرین
عزیزانم سلام،
بالاخره بعد از مدتی افتخار اين رو دارم کـه بگم قراره از امشب با خوانندگی تیتراژ فیلم نفس شیرین کـه از شبکه سه سیما پخش مـیشـه دوباره مـهمون دلهاى مـهربونتون باشم قول مـیدم کـه از حالا پر کار تر باشم ضمن اینکه انتشار کامل البومم نزدیک هست حتما ابتدا از تک تک شماها تشکر کنم کـه با حمایتون باعث شدید کـه من باشم و دوم از تمام عوامل این سریـال مخصوصا موسیقی زیبای این کار اقای ابوالفضل فراز و فرید فراز و مثل همـیشـه شعر بسیـار زیبا ومدیریت هنری حسین غیـاثی ,تهیـه کنندگی مـهدی کریم دادی وهمچنین مدیر برنامـه عزیزم عظیم صادقی و امـیر کریمـی عزیز و كمپانى فيلم خانـه.امـیدوارم از شنیدن این کار لذت ببرید .دوستتون دارم.
#توحید @tohid_music
#ابوالفضل_فراز @farazinsta
#فرید_فراز @faridfaraz
#حسین_غیـاثی @hoseinghiasi
#مـهدی_کریمدادی @mehdikarimdadi
#عظیم_صادقی @azim_sadeqi
#امـیرکریمـی @amir_karimiofficial
#حامد_خدیو @hamed_khadiv

Read more

يه كاره واقعا شنيدني با صداي رفيق عزيزم اشكان ورمزيار با شعر و ملودي ميلاد بابايي عزيزم و تنظيم و ميكس و مسترينگ من و گيتار نايلن مجتبي تقي پور و مديريت تبليغات حامد پهلان عزيز . توليد شده درون استوديو ايران و يه تشكر ويژه از ايمان احمدزاده عزيزم ( مديريت استوديو بسامد ) كه هميشـه بـه من لطف داشته . و تيزر ... يه كاره واقعا شنيدني با صداي رفيق عزيزم اشكان ورمزيار با شعر و ملودي ميلاد بابايي عزيزم و تنظيم و ميكس و مسترينگ من و گيتار نايلن مجتبي تقي پور و مديريت تبليغات حامد پهلان عزيز . توليد شده درون استوديو ايران و يه تشكر ويژه از ايمان احمدزاده عزيزم ( مديريت استوديو بسامد ) كه هميشـه بـه من لطف داشته . و تيزر استثنايي و بسيار زيباي رفيق شفيق محسن شعباني (ايرانديا) . بشنويد و لذت ببريد و هميشـه شاد باشيد
@ashkanvarmazyar_music
@mohsenshabanii
@irandia_production
@miladbabaei1
@mojtabataghipour.music
@imanahmadzadeh
@hamed_pahlan
@amir_arshia

Read more

Media Removed

. سلام شبتون بخیر ؛ تبریک مـیگم عید رو... . « دلم عاشقت نیست، دیونته » با صدا و موسیقی علی واریـان عزیزم و ترانـه‌ای از من . ٱمـیدوارم از شنیدنش لذت ببرید و با اشتراک گذاشتن بـه شنیده شدنش کمک کنید... . دانلود از رسانـه فرهنگی گنج‌نوا http://www.ganja2music.com/858705/ali-varian-delam-asheghet-nist-divoonate/ . #علی_واریـان #حامد_ #اشکان_سپهرزاد #شعر #آهنگ #ترانـه #دلم_عاشقت_نیست_دیوُنته... . .
سلام شبتون بخیر ؛
تبریک مـیگم عید رو...
.
« دلم عاشقت نیست، دیونته »
با صدا و موسیقی علی واریـان عزیزم
و ترانـه‌ای از من
.
ٱمـیدوارم از شنیدنش لذت ببرید
و با اشتراک گذاشتن بـه شنیده
شدنش کمک کنید...
.
دانلود از رسانـه فرهنگی گنج‌نوا
http://www.ganja2music.com/858705/ali-varian-delam-asheghet-nist-divoonate/
.
#علی_واریـان
#حامد_
#اشکان_سپهرزاد
#شعر #آهنگ #ترانـه
#دلم_عاشقت_نیست_دیوُنته...
.

Media Removed

. سلام شب‌تون بخیر... آهنگ رفیق جانم علی واریـان بـه اسم « دلم عاشقت نیست، دیوُنته » با ترانـه‌ای از من و موسیقی خودش... . علی هم صدای دلنشینی داره هم بـه معنای واقعی کلمـه هنرمند ِ ... . ٱمـیدوارم از شنیدن این آهنگ کـه فردا شب پخش مـیشـه لذت ببرید... ‌. #علی_واریـان #حامد_ #اشکان_سپهرزاد #شعر #آهنگ #ترانـه #دلم_عاشقت_نیست_دیوُنته... . .
سلام شب‌تون بخیر...
آهنگ رفیق جانم علی واریـان
به اسم « دلم عاشقت نیست، دیوُنته »
با ترانـه‌ای از من
و موسیقی خودش...
.
علی هم صدای دلنشینی داره
هم بـه معنای واقعی کلمـه هنرمند ِ ...
.
ٱمـیدوارم از شنیدن این آهنگ کـه فردا شب پخش مـیشـه لذت ببرید...
‌.
#علی_واریـان
#حامد_
#اشکان_سپهرزاد
#شعر #آهنگ #ترانـه
#دلم_عاشقت_نیست_دیوُنته...
.

Media Removed

حدود 14 ميليارد سال پيش نقطه ي اغازين دنياي كنوني بود و ٥ميليارد سال پيش منظومـه شمسي و زمين ما بوجود آمد، تقريبا ٤/٨ميليارد سال طول كشيد که تا ٢٠٠هزار سال قبل اولين نوع #بشر كنوني پاي درون فراخناي #طبيعت #زمين بگذارد... از ان موقع که تا همين ٣٠٠سال پيش انسان درون دامن طبيعت بود و با طلوع خورشيد و غروب آن الفت ... حدود 14 ميليارد سال پيش نقطه ي اغازين دنياي كنوني بود و ٥ميليارد سال پيش منظومـه شمسي و زمين ما بوجود آمد، تقريبا ٤/٨ميليارد سال طول كشيد که تا ٢٠٠هزار سال قبل اولين نوع #بشر كنوني پاي درون فراخناي #طبيعت #زمين بگذارد...
از ان موقع که تا همين ٣٠٠سال پيش انسان درون دامن طبيعت بود و با طلوع خورشيد و غروب آن الفت داشت.
از آب چشمـه يا قنات استفاده مي كرد و موسيقي پرندگان، صداي آب و نواي باد درون برگ درختان روحش را #صيقل مي داد...
بعيد هست اين پيوند چندهزار ساله با طبيعت، بـه يمن "سطح سيماني قرن" و حضور #تكنولوژي #آهن و #سيليكون بـه اين زودي ها سست شود، و از حضور درون #چمنزار و يا فرو كردن سر درون آب چشمـه، يا نوازش #خورشيد و #باد با تن هنوز سر شور و #سرمست نشويم...
#سهراب #سپهري اين نگاه را بـه زيباترين شيوه درون شعر خود آورده است:
روزي كه
دانشآب زندگي مي كرد،
انسان
در تنبلي لطيف يك مرتع
با فلسفه هاي لاجوردي خوش بود.
در سمت پرنده فكر مي كرد.
با نبض درخت ، نبض او مي زد.
مغلوب شرايط شقايق بود.
مفهوم درشت شط
در قعر كلام او تلاطم داشت.
انسان
در متن عناصر
مي خوابيد.
نزديك طلوع ترس، بيدار
مي شد.

اما گاهي
آواز غريب رشد
در مفصل ترد لذت
مي پيچيد.
زانوي عروج
خاكي مي شد.
آن وقت
انگشت تكامل
در هندسه دقيق اندوه
تنـها مي ماند.

Read more

Media Removed

This is my another beautiful join work with Sherry Bijan, I produced the music and wrote the song, and awesome work of Saxophone is by Yashar Khosravi. I enjoyed working with this great team. enjoy it ‎یک همکاری زیبای دیگه با شری عزیز بـه نام همـه تنـهان. شعر و موزیک این کار بـه عهده ی من بوده و ساکسیفون ... This is my another beautiful join work with Sherry Bijan, I produced the music and wrote the song, and awesome work of Saxophone is by Yashar Khosravi. I enjoyed working with this great team. enjoy it
‎یک همکاری زیبای دیگه با شری عزیز بـه نام همـه تنـهان. شعر و موزیک این کار بـه عهده ی من بوده و ساکسیفون این کار رو دوست عزیزم یـاشار خسروی نواخته. امـیدوارم لذت ببرید

Read more

Media Removed

نقد نـهنگ تاریک، روزنامـه بهار، سه شنبه 28 دی ماه بـه مناسبت چاپ دوم مجموعه داستان "نـهنگ تاریک" کیوان اصلاح‌پذیر کتاب نـهنگ تاریک پروژۀ تخریب برخی از اصول داستان نویسی مدرن است. حمله پسامدرنیسم با برنامـه و استراتژی معین. آنچه از هجوم باقی مـی‌ماند خرابۀ آن دسته از داستان‌هایی ست کـه با افشای شگردهایشان ... نقد نـهنگ تاریک، روزنامـه بهار، سه شنبه 28 دی ماه

به مناسبت چاپ دوم مجموعه داستان "نـهنگ تاریک"
کیوان اصلاح‌پذیر
کتاب نـهنگ تاریک پروژۀ تخریب برخی از اصول داستان نویسی مدرن است. حمله پسامدرنیسم با برنامـه و استراتژی معین. آنچه از هجوم باقی مـی‌ماند خرابۀ آن دسته از داستان‌هایی ست کـه با افشای شگردهایشان بـه متن‌های ویرانـه تبدیل شده اند. درون این حمله، نویسنده متن را از داستان جدا مـی‌کند و به خواننده مداوما یـادآوری مـی‌کند آنچه مـی‌خوانید داستان نیست، متنی ست ساختۀ زبان نویسنده. درون برخی از داستان‌ها زبان با غلظت بسیـار بالایی انتقال لذت را بـه خود اختصاص داده هست و بـه این ترتیب زبان نـه بعنوان انتقال دهندۀ داستان بلکه برعداستان بـه عنوان انتقال دهندی زبان و لذات زبانی خود را مطرح مـی‌کند. از نمونـه‌های تخریب شگردهای داستانی توسط متن مـی‌شود بـه مثال‌های زیر استناد کرد:
1. حذف بخش‌هایی از واقعیت منجر بـه بازسازی دلبخواه واقعیت مـی‌شود. مثلا درون داستان «پایـان وضعیت» رابطه دزدان و صاحبخانـه از طریق حذف «دفاع از مالکیتِ» مالک و حذف پلیس بـه عنوان حامـی حقوق مالکیت شکلی غیر واقعی از واقعیت را بـه نمایش مـی‌گذارد و سپس با اهدا اعضای تن مالک بـه دزدان غیر واقعی بودن را بـه حد اعلا مـی‌رساند. نویسنده با حذف مکانیزم‌ها (دفاع از مالکیت و نحوه انتقال عضو) واقعیت را بـه شکل تصاویر کولاژ شدۀ بی‌دلیل درمـی‌آورد. بـه جای بخش‌های حذف‌شده، تاکید روی عناصر حاشیـه‌ای و بی‌فایده بـه این بی‌منطقی دامن مـی‌زند (کمک خواستن از مالک به منظور حل جدول) امری کـه دقیقا زبانی هست (جانشینی دلو بجای بهمن)
2. درون داستان «ایستاده مـی‌مـیریم» همـه چیز قلابی است: اجل وظیفه خود را (قبض روح از پدر) بدون دلیل مشخص کنار مـی‌گذارد، پدر با دستانش ادای تفنگ درمـی‌آورد و در یک دوئل فرضی پسر را از مـی‌کشد. پسر مرده هست اما زیر زمـین را حس مـی‌کند. دیگران او را فراموش مـی‌کنند و او همچنان همـه چیز را مـی‌بیند بدون این کـه القای روح شده باشد. داستان با وارونـه دو اسطورۀ «اجل و سرنوشت» و «پدرکشی» ساخته مـی‌شود اما باز هم با حذف دلایل و مکانیزم‌ها (دشمنی پدر، دوستی اجل، چگونگی تبدیل دست بـه تفنگ و صدا بـه گلوله، مرگ پسر و باقی ماندن بخشی از حس‌های زندگی) واقعیت بـه گونـه‌ای دلبخواه بازسازی مـی‌شود زیرا وقتی مکانیزم‌ها و دلایل حذف شوند حوادث را مـی‌شود بـه شکل‌های گوناگون کنار هم چسباند.
3. درون داستان «دویدن» فرار راوی اول شخص ازانی روایت مـی‌شود کـه هرگز شناخته نمـی‌شوند. فرار با یک توصیف رئال آغاز مـی‌شود و رفته رفته بـه شعر مـی‌رسد...
#سعید_بردستانی
#نـهنگ_تاریک

Read more
هرآنچه درباره آهنگ #هفت_سين از #ماني_رهنما بايد بدانيد: متن آهنگ: تحویله ساله نو بی تو بدونـه تو تکراره سالای تاریکه پشت سر سالایی کـه توشون از تو اثر نبود نـه یـه نشونیو نـه خطو نـه خبر یـه ماهی قرمزه مرده رو تنگه آب کـه خواب آخرش یخ بسته تو چشاش یـه سبزه ی کچل تو کاسه سفال کـه گندمـی شدن رویـا شده براش این ... هرآنچه درباره آهنگ #هفت_سين از #ماني_رهنما بايد بدانيد:
متن آهنگ:
تحویله ساله نو بی تو بدونـه تو تکراره سالای تاریکه پشت سر
سالایی کـه توشون از تو اثر نبود نـه یـه نشونیو نـه خطو نـه خبر
یـه ماهی قرمزه مرده رو تنگه آب کـه خواب آخرش یخ بسته تو چشاش
یـه سبزه ی کچل تو کاسه سفال کـه گندمـی شدن رویـا شده براش
این سفره ی منـه وقتی تو غایبی وقتی کـه ساله نو یـه شوخیـه برام
این سفره ی منـه تو قحطیـه چشات وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
♫♫♫♫♫♫
♫♫♫♫♫♫
دور از تو ساله نو روزاش پر از غمـه روزایی کـه توشون از تو نشونـه نیست
دور از تو ساله نو از کهنـه بدتره این سفره خالیـه این خونـه خونـه نیست
یـه دسته سنبله پژمرده ی بنفش با چند که تا سکه ی ده شاهیـه سیـاه
یـه ساعته خراب کـه کل زندگیش وقتو نشون داده اما بـه اشتباه
این سفره ی منـه وقتی تو غایبی وقتی کـه ساله نو یـه شوخیـه برام
این سفره ی منـه تو قحطیـه چشات وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
من پای سفره ام این سفره ی سياه تو هم کنار یک سفره پر از بهار
عیدت مبارکو سالت پر از خوشی یکبار عیدو هم بـه تبریک من بیـا
این سفره ی منـه وقتی تو غایبی وقتی کـه ساله نو یـه شوخیـه برام
این سفره ی منـه تو قحطیـه چشات وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
وقتی کـه دوره دور از دسترسی برام
ترانـه سرا: #يغما_گلرويي
آهنگساز: #ماني_رهنما
تنظيم: #بهنام_رهنما
ميكس و مستر: #ميلاد_فرهودي

پي نوشت١:ميدونم از عيد ٥ ماه گذشته و ترانـه اي با مظمون هفت سين شايد الان وسط گرماي تابستون شايد مناسبتي نداشته باشـه ولي باور كنيد اين شعر رو درون هر زماني و مكاني ميشـه گوش داد و لذت برد...اگه ترانـه از استاد يغما گلرويي باشـه و ماني رهنماي عزيز هم خونده باشـه بايد يه شاهكار بشـه مگر اينكه خلافش ثابت بشـه👍🏻❤️

Read more

Media Removed

هر ساعاتی را به منظور خلوت با خود احتیـاج دارد. برخی گهگاه این نیـاز را حس مـی‌کنند و به کنجی مـی‌خزند؛ اما برخی، تقریبا هر روز، درون کنج #غار تنـهایی خود با خود بـه یک مکالمـه‌ی درونی مـی‌پردازند یـا دست درون دست خود بـه سرزمـین‌های زیبای خیـالی سفر مـی‌کنند؛ یک روز سرزمـین شعر، یک روز سرزمـین داستان‌، یک روز بـه سفرهای ... هر ساعاتی را به منظور خلوت با خود احتیـاج دارد. برخی گهگاه این نیـاز را حس مـی‌کنند و به کنجی مـی‌خزند؛ اما برخی، تقریبا هر روز، درون کنج #غار تنـهایی خود با خود بـه یک مکالمـه‌ی درونی مـی‌پردازند یـا دست درون دست خود بـه سرزمـین‌های زیبای خیـالی سفر مـی‌کنند؛ یک روز سرزمـین شعر، یک روز سرزمـین داستان‌، یک روز بـه سفرهای علمـی مـی‌روند و یک روز بـه مطالعه‌ی دفتر خاطرات ذهن مـی‌پردازند. این ها نوعی لذت ناب و غامض زندگی را مـی‌چشند کـه به آسانی هم قابل چشیدن نیست... سخت بـه دست مـی‌آید و گاهی درد دارد!
#persiangulf #cave #qeshmisland #persiannewyear

Read more

Media Removed

کاری شنیدنی از علی اکبر قلیچ بـه نام چوب خط . . . سلام بالاخره بعد از تأخیر بـه وجود اومده،قطعه ی "چوب خط" درون سایت رسمـی منتشر شد. با تنظیم حامد برادران دوست داشتنی،و شعر سعید پاشازاده عزیز و مـهم تر از همـه کمک دوستانی کـه متن هاشونو فرستادن به منظور ما. امـیدوارم لذت ببرید و اگه خوشتون اومد ما رو هم ... کاری شنیدنی از علی اکبر قلیچ بـه نام چوب خط
.
.
.
سلام
بالاخره بعد از تأخیر بـه وجود اومده،قطعه ی "چوب خط" درون سایت رسمـی منتشر شد.
با تنظیم حامد برادران دوست داشتنی،و شعر سعید پاشازاده عزیز و مـهم تر از همـه کمک دوستانی کـه متن هاشونو فرستادن به منظور ما.💕💕💕
امـیدوارم لذت ببرید و اگه خوشتون اومد ما رو هم دعا کنید.
#چوب_خط
#علی_اکبر_قلیچ
#علی_اکبر_قلیچ
#لا_معبود_سواک
#ماه_رمضان
#نشر_مردمـی
👇👇👇👇👇
www.333ghelich.com .
[email protected]_ghelich .
.دعوت مـیکنم حتما بشنوید.
#علی_اکبر_قلیچ
#چوب_خط
رسانـه_باشیم
Read more

Media Removed

کودکی یک اتفاق ساده بود مثل آواز و صدای لاله بود کودکی رنگین کمان شـهر بود مثل ماهی متصل بر نـهر بود کودکی آن روز های دلخوشی روزهای شادی و بی درد بود قصه ها رنگ حقیقت داشتند خنده های خوب ما پررنگ بود کودکی آرامش یک خواب بود کودکی لذت روی تاب بود کودکی خنده به منظور هیچ بود کودکی شوق عبور از پیچ بود کودکی ... کودکی یک اتفاق ساده بود
مثل آواز و صدای لاله بود
کودکی رنگین کمان شـهر بود
مثل ماهی متصل بر نـهر بود
کودکی آن روز های دلخوشی
روزهای شادی و بی درد بود
قصه ها رنگ حقیقت داشتند
خنده های خوب ما پررنگ بود
کودکی آرامش یک خواب بود
کودکی لذت روی تاب بود
کودکی خنده به منظور هیچ بود
کودکی شوق عبور از پیچ بود
کودکی شوق پرپرواز بود
پر نبود اما پ باز بود
گریـه های کودکی شیرین بود
رازها مثل شعر ساده پروین بود
کودکی،آن روزهای کوچکی
مثل یک لبخند گل زیبا بود
#canon

Read more
..... 🏻 . ما مـیتوانیم خیلی چیزها بـه آدمـهای اطرافمون هدیـه بدیم مثل عشق،لذت،محبت اما لیـاقت داشتن اینـها را ما نمـیتوانیم بهشون بدیم!!! بعد برای خوبیـهایت حدی تایین کن، بـه هر بـه اندازه لیـاقتش بها بده نـه بـه اندازه معرفتت. حتی خدا هم بـه اندازه لیـاقت و شایستگی انسانـها بـه آنـها عزت مـیده، ... .....
👍🏻👌🙏🌹💕
.
ما مـیتوانیم خیلی چیزها بـه آدمـهای اطرافمون هدیـه بدیم
مثل عشق،لذت،محبت
اما لیـاقت داشتن اینـها را ما نمـیتوانیم بهشون بدیم!!!
پس به منظور خوبیـهایت حدی تایین کن،
به هر بـه اندازه لیـاقتش بها بده
نـه بـه اندازه معرفتت.
حتی خدا هم بـه اندازه لیـاقت و شایستگی انسانـها بـه آنـها
عزت مـیده، نـه بـه خاطر آرزوهاشون.
ماندن بای کـه قدرتو را نمـیدونـه وفاداری نیست
"حماقته"
تلاش به منظور نگهه داشتن آدمـها،آنـها را عاشق تر نمـیکنـه
بلکه فقط دلشون رو قرص رفتن مـیکنـه و قدم هاشونو
محکم تر...
بی تفاوتی بهترین راه ممکن به منظور آدم های اضافیـه زندگیته
بی تفاوت باش
نسبت بـه تمام آنـهایی کـه لیـاقت موندن ندارن.👌👍🏻✌😊 .

#نسرين_مقانلو #بازیگرزن #بازیگر #تئاتر #سینما #تلویزیون #سینمای_ایران #تیرماهی #دکلمـه #شعر #نوازنده #گوینده
.

دکلمـه:روح اله باغبان👉
@roohollah_baghban👈

Read more

Media Removed

. شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست چیدن ِ واژه های آهنگینیک مشت بغض ِ مُستهجن کـه مرور ِ شکنجه هاست، همـین! شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست خیره ماندن بـه کاغذ خالی فکر بـه چیزهای چرند و رسیدن بـه ایده ای عالی شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست زجر ِ توصیف ِ دردهای قشنگ انزجار از قوافی بعدی... مثلا تنگ ... .
شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
چیدن ِ واژه های آهنگین
لای یک مشت بغض ِ مُستهجن
که مرور ِ شکنجه هاست، همـین!

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
خیره ماندن بـه کاغذ خالی
فکر بـه چیزهای چرند
و رسیدن بـه ایده ای عالی

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
زجر ِ توصیف ِ دردهای قشنگ
انزجار از قوافی بعدی...
مثلا تنگ و منگ و جنگ و جفنگ

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
قالبی کهنـه توی فرم ِ جدید
سهل گیری و ساده انگاری
مثل [...]شعرهایی کـه این اواخر بـه خورد مخاطب داده مـیشود بـه اسم ِ "شعر سپید"
.
شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
لذت ِ بازی زبانی با...
اشتباه ِ دوباره افتادن
توی یک اتفاق ِ آنی با...
.
شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
توی هر شکل یـا بـه هر نحوه
کشف ِ یک بیت ِ حال بر هم زن
موقع ِ سر کشیدن ِ قهوه

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
چه درون آغاز یـا کـه در پایـان
له شدن زیر ِ "بار ِ حسی" با
کلمات ِ نچسب ِ زور چپان

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
ژست ِ افکار ِ انتلکتوئلی
سرقت ِ یک امـید واهی از
زخم های عمـیق ِ ماکیـاولی

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
نشر ِ تزهای بند تنبانی
ادبیـات ِ پیش فروش شده
توی نیماژ و چشمـه و شانی

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
شرح ِ ابعاد ِ خوب ِ آزادی
در کجاهای قصه سبز شدن!!!
جیغ های بنفش ِ از شادی

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
هنر ِ مردمان ِ افسرده
انتقامـی تهوع آور از
دو سه قرن عقده ی فرو خورده

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
چاپ ِ چُس ناله های تکراری
قد کشیدن درون ِ یک پاکت
له شدن توی زیر سیگاری

شاعری کار ِ نفرت انگیزی ست
وصف ِ معشوق با دو که تا کلمـه
ِ حس ِ "دوستت دارم"
ِ عشق ِ واقعی!!! بـه همـه!

شاعر آیینـه ایست از غم و دق
"مـهر"بان مثل فصل ِ پاییز است!!!
دل بـه دنیـای شاعرانـه نبند
واقعا شعر نفرت انگیز است...
.
.
.
|یـاسریسنا|
پ.ن : چجوری انقدر خوبی شاعر جان؟ @yaseryasna

#یـاسریسنا

Read more

Media Removed

سعی کن وقتِ بیی هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی فکر فردای پیری ات هم باش، گریـه هم مـی کنی قناعت کن زندگی مـی رود بـه سمت جلو، تو ولی مـی روی بـه سمتِ عقب! شده ای عضوِ «تیمِ تک نفره»، بعد خودت از خودت حمایت کن بینِ تن های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر درون بغلت دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنـهایی ات خیـانت کن! گرچه ... سعی کن وقتِ بیی هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی
فکر فردای پیری ات هم باش، گریـه هم مـی کنی قناعت کن
زندگی مـی رود بـه سمت جلو، تو ولی مـی روی بـه سمتِ عقب!
شده ای عضوِ «تیمِ تک نفره»، بعد خودت از خودت حمایت کن
بینِ تن های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر درون بغلت
دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنـهایی ات خیـانت کن!
گرچه خو کرده ای بـه تنـهایی،گرچه این اختیـار را داری
گاه و بی گاه لذت غم را با رفیقانِ خویش قسمت کن
شعر، تنـها دلیلِ تنـهایی ست؛ هر زمان خسته شد دلت، برگرد
ماشـه را سمتِ دفترت بچکان، شعر را که تا همـیشـه راحت کن!
#اميد_صباغ_نو #غزل_پارسى

Read more

Media Removed

. چندهفته پيش، دوست نازنينم، عباس صفارى عزيز ميهمان كارگاه شعرم بود. بعد از شعرخوانى و گفتگوى مفصل با ايشان، ١٥ نفر از اعضاى كارگاه درون جلسه شعر خواندند. عباس صفارى درون انتهاى جلسه گفت كه از پختگى و كيفيت شعرهاى هنرجويان كارگاه بسيار لذت هست و آنچه او را غافلگير كرده است، تنوعِ صدا و جنس شعرهاست. . درون ... .
چندهفته پيش، دوست نازنينم، عباس صفارى عزيز ميهمان كارگاه شعرم بود.
پس از شعرخوانى و گفتگوى مفصل با ايشان، ١٥ نفر از اعضاى كارگاه درون جلسه شعر خواندند. عباس صفارى درون انتهاى جلسه گفت كه از پختگى و كيفيت شعرهاى هنرجويان كارگاه بسيار لذت هست و آنچه او را غافلگير كرده است، تنوعِ صدا و جنس شعرهاست.
.
در روز هاى آينده درباره كارگاه شعر خواهم نوشت. درباره تلاش چندين ساله و بسيار جدىِ اعضاى اين كارگاه درون راستاى آموختن، نوشتن، خواندن و تجربه كردن. درون روز هاى پيش رو كتاب ها، شعرها وصفحات اين عزيزان را معرفى خواهم كرد که تا با آن ها بيشتر آشنا شويد و از خواندن آثارشان لذت ببريد.

#عباس_صفاری
#گروس_عبدالملکیـان
#موسسه_بهاران_خرد

Read more

Media Removed

گفتم ‏"مـی‌خوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود." یـه تکه از شکلات تخته‌ای رو شکوند و گفت "مـی‌خوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" ... 💜
گفتم ‏"مـی‌خوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود."
یـه تکه از شکلات تخته‌ای رو شکوند و گفت "مـی‌خوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" (علاقه‌مندیـامو مـیشناخت. مـی‌دونست خیلی وقته نقطه اتصالم بـه زندگی فقط همـیناس)
مثل این بود کـه وسط سقوط از پرتگاه بـه یک طناب چنگ زده باشی. طنابی کـه دو دستی گرفتیش و تورو زنده نگه داشته ولی داره دستت رو مـی‌بُره، هر لحظه ممکنـه پاره شـه و بیفتی... هرچند گاهی انتخابِ سقوط تکلیفت رو روشن مـی‌کنـه اما رها طناب هم حس خوبی نداره!
گفتم "نـه! الان ولشون نمـی‌کنم. ولی گاهی آرزو مـی‌کنم کاش زندگیم طوری رقم مـی‌خورد کـه اینجا نبودم، خیلی چیزا رو نمـی‌فهمـیدم، خیلی آدما رو نمـیشناختم، خیلی کارارو نمـی‌کردم...."
به شکلات تو دستش اشاره کردم و گفتم" تو که تا وقتی شکلات نخوردی، دلت به منظور طعمش تنگ نمـیشـه! من بزرگ‌ترین لذت‌های دنیـارو تجربه کردم، ولی حالا بزرگ‌ترین درد رو دارم، درد از دست دادنشون رو!
یـه روزی بهترین دوست دنیـارو داشتم.حالا نیست
یـه روزی شعر خوندن حالمو خوب مـی‌کرد، الان تسکینم مـیده ولی غمگین‌ترم مـی کنـه
یـه روزی دوستم داشتن، یـه روزی یـهایی رو دوست داشتم...
یـه روزی بلد بودم زندگی کنم، حالا انگار هیچی بلد نیستم"
گفت: "عوضش تو لذت‌هایی رو تجربه کردی کـه خیلیـا هیچ‌وقت نداشتن!"
کدوم مـهم‌تر بود؟ تجربه‌ی خوردن شکلات؟ یـا دیگه هیچ‌وقت نخوردنش؟ کفه‌ی اول ترازو لذت‌های زندگیم بود. کفه‌ی دوم از دست دادنشون. حالا مدت‌ها بود طرف دوم داشت سنگینی مـی‌کرد. و این یعنی دلتنگی به منظور همـه‌چیز، و بی حسی نسبت بـه همـه‌چیز. این مساله، زندگی این روزهامو توجیـه مـی‌کرد. سردرگمـی همـینجا بود"
گفتم" آره. پیچیده‌س. عین قضیـه مرغ و تخم مرغه. همـیشـه سعی کردم بزرگ باشم، تجربه‌های بزرگ بخوام، شادی‌های غیرمعمولی، اتفاقات خاص.... ولی این روزا مـیگم کاش یک آدم معمولی بودم با لذت‌های کوچیکی کـه همـیشگی بود. چیزایی کـه از دستشون ندم. شادی‌هایی کـه ازم نگیرنشون.
مـیدونی آدمایی کـه کم‌تر مـیدونن خوشحال‌ترن. هرچی بیشتر تجربه کنی و بدونی اندوهت عمـیق‌تر مـیشـه. دیگه نمـی‌خوام بیشتر از این تجربه کنم. نمـی‌خوام بیشتر از این از دست بدم..."
یـه نفس عمـیق کشید و گفت "شکلات تلخه. مـی‌خوری؟"
.
#اهورا_فروزان
#نوشتنی #تنـهاتر_از_خودم
💜
متن درون #کانال موجوده. شب‌بخیر
.
پ.ن: تاحالا شده دلتون بخواد برگردید و همـه‌چیزو عوض کنید؟

Read more

قسمتي از آهنگ " يلدا خانم " با شعر مـهتاب نصر عزيزم ،آهنگسازي خودم و تنظيم البرز موسي پور گل ،اميدوارم لذت ببريد رفقا ي ناب ، يا حق #farzamfeiz #music #singer #pop #star #talent #instagood #yalda #lovely #love قسمتي از آهنگ " يلدا خانم " با شعر مـهتاب نصر عزيزم ،آهنگسازي خودم و تنظيم البرز موسي پور گل ،اميدوارم لذت ببريد رفقا ي ناب ،
يا حق
#farzamfeiz #music #singer #pop #star #talent #instagood #yalda #lovely #love

تبريك ميگم بـه دوستاى گلم مجيد و مـهدى فرهبد عزيز...اين كار فردا ساعت ٦ ريليز ميشـه اميدوارم لذت ببريد ️️️️️️ تيزر " با تو تمومـه" شعر و ملودى آرش اِى پى، تنظيم اشكان آرام، گيتار كيان دارات، ميكس و مسترينگ مسعود جهانى ، اخذ مجوز اميد رمضانى @majidfarahbod @mehdi_farahbod @omidramezanimanager ... تبريك ميگم بـه دوستاى گلم مجيد و مـهدى فرهبد عزيز...اين كار فردا ساعت ٦ ريليز ميشـه اميدوارم لذت ببريد ♥️♥️♥️♥️♥️♥️
تيزر " با تو تمومـه" شعر و ملودى
آرش اِى پى، تنظيم اشكان آرام، گيتار كيان دارات، ميكس و مسترينگ مسعود جهانى ، اخذ مجوز اميد رمضانى
@majidfarahbod
@mehdi_farahbod
@omidramezanimanager
@arashap_music
@ashkanaram_music
@masoudjahani
@kiandarat

Read more

Media Removed

موزیک #من_ديوانـه_نيستم با تنظیم فربد فروغی عزیز و شعر و ملودی رشید رفیعی درون راستای نقش بنده درون فیلم #من_ديوانـه_نيستم بـه کارگردانی علیرضا امـینی و تهیـه کنندگی جناب مرتضی شایسته تقدیم حضور شما عزیزان امـیدوارم کـه از این فیلم و موسیقی لذت ببرید 🏻 دانلود از سايتهاى معتبر موزيك @man.divane.nistam ... موزیک #من_ديوانـه_نيستم با تنظیم فربد فروغی عزیز و شعر و ملودی رشید رفیعی درون راستای نقش بنده درون فیلم #من_ديوانـه_نيستم بـه کارگردانی علیرضا امـینی و تهیـه کنندگی جناب مرتضی شایسته تقدیم حضور شما عزیزان 🌹امـیدوارم کـه از این فیلم و موسیقی لذت ببرید 🌹🙏🏻
دانلود از سايتهاى معتبر موزيك
@man.divane.nistam فیلم
@farbodfroughi تنظیم
@hosseinjabbari_official پخش
@mcr.i طراحی کاور

Read more
اولين باريست كه از ديدن يك فيلم هندى لذت بردم ️ واقعا دانشجو هاى هنر رشته بازيگرى اين فيلم رو ببينن ! هنر هند ، ها و آيين ها و تاريخ هند بـه تصوير كشيده شده 🏻 جنجال بر سر فیلم بالیوودی «پادماوات» ادامـه دارد. با این حال، فیلم درون هند اکران شد. این فیلم داستان ملکه هندوی قرن چهاردم و «علاء الدین»، ... اولين باريست كه از ديدن يك فيلم هندى لذت بردم ❤️
واقعا دانشجو هاى هنر رشته بازيگرى اين فيلم رو ببينن !
هنر هند ، ها و آيين ها و تاريخ هند بـه تصوير كشيده شده 👌🏻
جنجال بر سر فیلم بالیوودی «پادماوات» ادامـه دارد. با این حال، فیلم درون هند اکران شد. این فیلم داستان ملکه هندوی قرن چهاردم و «علاء الدین»، حاکم مسلمان دودمان خلجی را روایت مـی کند.
اکران فیلم «پادماوات» بـه جنجالی درون هند تبدیل شده است. «دیپیکا پادوکونـه» یکی از مشـهورترین و گران ترین ستاره های بالیوود، نقش ملکه و «رانویر سینگ»، نقش «علاء الدین خلجی» را بازی مـی کنند.فیلم، نگاهی دارد بـه حمله «علاء الدین خلجی» بـه قلمرو «کاست راجپوت» کـه ملکه آن «پادماواتی» با زیبایی اش دل از او ربوده است.

تعدادی از گروه های افراطی هندو این فیلم را توهین بـه «الهه هندو» و «تخریف تاریخ» تلقی کرده اند.

آنـها بیشتر بـه صحنـه ای اعتراض دارند کـه در آن پادشاه مسلمان رویـای نزدیکی با ملکه هندو را مـی بیندمورخان معتقدند درون حالی کـه «خلجی» یک حاکم واقعی است، ملکه «پادماواتی» شخصیتی خیـالی است.

سازندگان فیلم مـی گویند نام ملکه فیلم برگرفته از یکی از شعرهای حماسی شاعر هندوی قرن شانزدهم «ملک محمد جائیسی» است.

این شعر درون وصف شجاعت ملکه «پادماواتی» هست که درون برابر پادشاه مسلمان،ی کـه قاتل شوهرش بود، مـی ایستد و خودش را آتش مـی زند.

این خودسوزی کـه در فرهنگ هندو بـه «جاهار» مشـهور است، هفتصد سال پیش مـیان زنان طبقه حاکم مرسوم بود وقتی مـی خواستند خود را از اسارت و تجاوز نیروهای پیروز درون جنگ کـه اغلب همسرانشان را مـی کشتند رهایی پیدا کنند..مورخان مـی گویند شعر «جائیسی» دویست سال بعد از حمله «خلجی» نوشته شده است.

هر چند مـی گویند ملکه «پادماواتی» شخصیتی خیـالی برآمده از شعر هست اما حتی امروز به منظور مردم راجپوت نمادی از کرامت زنانـه است.

اعتراض های گسترده بـه این فیلم باعث تعلیق اکران آن درون چهار ایـالت شد.

سرانجام با پیگیری سازندگان فیلم، روز هجدهم ژانویـه دیوان عالی این ممنوعیت را لغو کرد و مجوز اکران فیلم را صادر کرد.

این فیلم از سد «هیأت » سینمای هند نیز عبور کرده و پنج اصلاحیـه بـه آن خورده هست از جمله اینکه نام فیلم را از «پادماواتی» بـه «پادماوات» کـه نام شعر «ملک محمد جائیسی» است، تغییر دهند که تا احتمال هرگونـه شباهت تاریخی هم از بین برود.
#padmavati #padmaavat

Read more

یـه شعر طنز از دوست عزیزم صابر قدیمـی @saberghadimii امـیدوارم لذت ببرید . این روزا مغز و زبون گرون شده چن شبه و رون گرون شده ازی کـه مالشو آتیش مـی زد که تا حاجی ارزونیمون گرون شده جونمون ارزون و نون گرون شده با انرژی مضاعف اومدیم تو صف جنس مزخرف اومدیم ماکه از صفیم و تو صف اومدیم- پیرمون ... یـه شعر طنز از دوست عزیزم صابر قدیمـی @saberghadimii
امـیدوارم لذت ببرید .
این روزا مغز و زبون گرون شده
چن شبه و رون گرون شده
ازی کـه مالشو آتیش مـی زد
تا حاجی ارزونیمون گرون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

با انرژی مضاعف اومدیم
تو صف جنس مزخرف اومدیم
ماکه از صفیم و تو صف اومدیم-
پیرمون دراومده،جوون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

دنیـا جنگله، بی چارت مـی کنن
پاره کن، وگرنـه پارت مـی کنن
بمـیری مـیان زیـارت مـی کنن
دل گرگا به منظور ما خون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

هی مـی گن بزک نمـیر، بهار مـیاد
داره از چین واسه ما خیـار مـیاد
به تن درختامون فشار مـیاد
تبر تو باغچه ، باغبون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

عرق سردی کـه از سر اومده-
پولی کـه از این ور اون ور اومده-
نفت از سفره ی ما دراومده-
خرج جیب از ما بهترون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

دلشون بارون مـی خواست و رله شد
خواستن و حتی از این فاصله شد
ابر توی آسمون حامله شد
هرچی خواستن ، مـی بینی همون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

#صابر_قدیمـی

من هر روز پیـام هایی از جانب بعضی از دوستان مـیگیرم کـه از بنده مـیخوان شعر شاد بنویسم و یـا استوری های شاد براشون انتخاب کنم.
دوستان جان سروران من ! من نوشتن شعر طنز رو بلد نیستم و اگر بلد باشم باز هم موقع نوشتن اون شعر طنز اشکم سرازیر خواهد شد ، درست مثل این ویدئو کـه وسط لابهخنده ی مردم بغض یقه م رو گرفته و رها نمـیکنـه.. #رویـا_ابراهیمـی
#مـهران_مدیری
#طنز
#دلار

Read more

Media Removed

دلایل و تاثیرات گوش بـه موسیقی بی کلام بهره وری: فرض کنیم شما درون یک محیط شلوغ و پر ازدحام شاغل هستید، نتیجه آن مـی شود کـه تمرکزتان را از دست مـی دهید و بهره کاری شما کاهش پیدا مـی کند. اما مـی توانید با یک هدفون بـه موسیقی بی کلام گوش کنید و این موجب مـی شود که تا تمرکز شما بـه کارتان بازگردد و مغز هیـاهوی محیط اطراف ... دلایل و تاثیرات گوش بـه موسیقی بی کلام
بهره وری: فرض کنیم شما درون یک محیط شلوغ و پر ازدحام شاغل هستید، نتیجه آن مـی شود کـه تمرکزتان را از دست مـی دهید و بهره کاری شما کاهش پیدا مـی کند. اما مـی توانید با یک هدفون بـه موسیقی بی کلام گوش کنید و این موجب مـی شود که تا تمرکز شما بـه کارتان بازگردد و مغز هیـاهوی محیط اطراف را نادیده بگیرد.
بسیـاری از افراد درون محیط های کاری و محیط هایی کـه نیـاز بـه تمرکز دارند بـه جای موسیقی بی کلام بـه موسیقی آوازی و با کلام گوش مـی کنند کـه این نوع موسیقی بـه واسطه ی داشتن کلام خود باعث از دست تمرکز مـی شود. نکته ی دیگر آن هست که موسیقی بی کلام موجب جهش بـه تفکرات و تصویر های ذهنی مـی شود و راندمان کاری را بـه شدت افزایش مـی دهد.
تاثیرات مثبت روانی: موسیقی بی کلام بـه مغز شما این فرصت را مـی دهد که تا در موضوعات مختلف لایـه های پایینی خود پرسه بزند. این موضوع باعث مـی شود بعد از مدتی بسیـاری از افکار مزاحم را حذف کنید و در نـهایت بـه ذهنی ساکت و تحت کنترل دست پیدا کنید. دقیقا بـه همـین دلیل هست که موسیقی بی کلام درون فعالیت هایی مانند ورزش، مدیتیشن ، یوگا، ماساژ و … نقش پررنگی دارد.
موسیقی با کلام یک حس، موضوع و مفهوم را بـه صورت مستقیم و کاملا مشخص بـه شما منتقل مـی کند و تقریبا مجال آن را بـه شما نمـی دهد که تا چیزی غیر آن چیزی کـه کلام مـی خواهد را دریـافت کنید. اجازه تصویر سازی بـه مغز نمـی دهد و در نتیجه خلاقیت و آزادی مغز را از بین مـی برد. تصور کنید اگر کلام و شعر حاوی مفهوم مخربی باشد چه اتفاقی مـی افتد؟باید بگویم متاسفانـه بسیـاری از موسیقی های بی کلام امروز ایران مفهومـی بسیـار غمگین دارند و با گذشت زمان تاثیر بسیـار مخربی بر روی شما خواهند گذاشت.
اما موسیقی بی کلام حس بزرگی کـه دارد این هست که شما آزاد هستید هر تصور و برداشتی کـه مـی خواهید از آن داشته باشید و با خیـال آسوده بر روی موضوعات مورد علاقه تان تمرکز کنید.
موسیقی به منظور موسیقی: وقتی کلامـی وجود نداشته باشد فرصت این را پیدا مـی کنید از خود موسیقی لذت ببرید. شما مـی توانید بـه راحتی آکورد ها، ملودی ها، ریتم و طراحی کلی یک موسیقی را بشنوید و از معماری آن لذت ببرید،مثل لذت بردن از معماری یک ساختمان باستانی!
این دلیل شاید یک دلیل بسیـار قانع کننده باشد که تا به سمت موسیقی بی کلام بروید و لحظاتی هیجان انگیز و سحر آمـیز را با آن تجربه کنید. وقتی موسیقی درون پس زمـینـه کلام قرار مـی گیرد ذات موسیقی بـه حاشیـه مـی رود و صرفا تبدیل بـه ابزاری مـی شود به منظور رساندن کلام نـه بیشتر!
ادامـه درون کامنت👇

Read more

Media Removed

#يك_فنجان_تفكر💭 بـه ما مـیگویند "زنان فرا آشپزخانـه ای" ما دربند و اسیر غذای جسم نیستیم. ما اهل غذای روحیم. کتاب زیـاد مـیخوانیم. فیلم های ناب و درجه یک مـی بینیم. متن شعر موسیقی را مـی شنویم. ما همواره بـه دنبال آموختنیم. ما سفر را بـه مـهمانی، کتاب خواندن را بـه دیدن سریـال، گوش سپردن بـه موسیقی را بـه حرف ... #يك_فنجان_تفكر💭
به ما مـیگویند "زنان فرا آشپزخانـه ای"
ما دربند و اسیر غذای جسم نیستیم. ما اهل غذای روحیم. کتاب زیـاد مـیخوانیم. فیلم های ناب و درجه یک مـی بینیم. متن شعر موسیقی را مـی شنویم. ما همواره بـه دنبال آموختنیم.

ما سفر را بـه مـهمانی، کتاب خواندن را بـه دیدن سریـال، گوش سپردن بـه موسیقی را بـه حرف زدن با تلفن، ورزش را بـه ولع غذا خوردن ترجیح مـیدهیم.
ما با سازی کـه دلمان مـی نوازد مـی یم. شادیم و از زندگی لذت مـیبریم.

ما عمرمان را به منظور پختن مرصع پلوی چند رنگ درون آشپزخانـه سیـاه و مویمان را به منظور درست آخرین دسر سال و چیدمان بـه روزترین مـیز دنیـا سپید نمـی کنیم و برای شنیدن تعریف و تحسین زنان فامـیل تن بـه نمـی دهیم.

ما مـهمانی های دورهمـی را به منظور غیبت پشت سر فامـیل شوهر و حدس زدن پایـان سریـال های ترکیـه ای برگزار نمـی کنیم. ما ولع غیبت نداریم و اصراری بـه درآوردن چشم زنان فامـیل با مـهمانی و نمایش خودمان نداریم.

ما جراحی زیبایی نمـی کنیم چراکه باور داریم یک زن درون معنای واقعی زن زیباست. ما به منظور دل خودمان و نشاط روحمان خود را مـی آراییم. چه با یک ماتیک قرمز آتشین چه با یک شاخه گل چیده شده از اولین درختچه ی سبز شده سر راهمان.

ما بـه تناسب اندام، نشاط روح، چهره ی خندان و ظاهری آراسته معتقدیم. ما "زنان فرا آشپزخانـه ای" از آراستن خود لذت مـیبریم. چراکه معتقدیم ما را بـه ذات زیبا پسندمان درون ازل متصل مـی کند.

ما همـیشـه به منظور رفتن بـه کنسرت، سینما، تئاتر، سالن های ورزش، استخر و پیـاده روی و از همـه مـهمتر به منظور خرید کتاب وقت و حوصله و انرژی و پس انداز ذخیره شده داریم.

ما همـیشـه وقتمان را صرف رسیدن بـه خودمان، روحمان، شادابی مان، طراوت و جوانی مان مـیکنیم. بهترین و شادترین لحظاتمان را با همسرمان مـی گذرانیم. تفریح های دونفره را بـه هر خوشگذرانی دیگری ترجیح مـی دهیم. چمدان های ما همـیشـه بسته و آماده ی سفر است.
در رستوران و کافه با دوستان مان قرار مـی گذاریم و از سفارش خوردنی های جور واجور و حرف زدن راجع بـه آخرین سفرمان، آخرین کتابی کـه خوانده ایم، آخرین فیلمـی کـه دیده ایم و جالب ترین آدم هایی کـه اخیراً ملاقات کرده ایم لذت مـی بریم.

ما عاشق خندیدن و گریـه یم. ما احساساتمان را همانگونـه کـه باید بیـان مـی کنیم. ما اشک شوق مـی ریزیم، احساساتی مـی شویم، قربان صدقه مـی رویم و دلتنگ مـی شویم. عصبانی مـی شویم، فریـاد مـی زنیم. آرام مـی شویم.
آدرس كانال #كانون_هنر_داستان #زهرا_كمال_آرا. @massdzade

Read more

Media Removed

محمدابراهیم جعفری متولد ۱۳۱۹ درون شـهر بروجرد استان لرستان است. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پر شور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند است. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تاثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد و اولین آثار ... محمدابراهیم جعفری متولد ۱۳۱۹ درون شـهر بروجرد استان لرستان است. پدرش تاجر و باغدار بود. محمدابراهیم پر شور و از کودکی بـه طبیعت بسیـار علاقه‌مند است. دبستان را درون مدرسه فردوسی گذراند و در دبیرستان ادبیـات خواند. درون آن شـهر تحت تاثیر نقاش قهوه‌خانـه‌ای به نام فانی رو بـه نقاشی آورد و اولین آثار خویش را کشید و بعدها معلم هنر دبیرستانش بـه نام دعوتی مشوق و راهنمای او بود که تا جدی تر نقاشی را پی بگیرد. از نوجوانی بـه شعر گفتن روی آورد و با الهام از طبیعت پیرامونش شعر مـی گفت. سال پنجم دبیرستان به مدرسه دارالفنون تهران رفت و آنجا با مفاهیم روز ادبیـات و نقاشی آشنا شد. عاشق شد و شعرهای عاشقانـه سرود. سال ۱۳۳۸ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد که تا نقاشی بخواند. درون آنجا درون گارگاه علی محمد حیدریـان که از موسسین دانشکده هنرهای زیبا و شاگرد کمال الملک بود و محمود جوادی پورحاضر شد. بعدها درون کارگاه جوادی پور با محسن وزیری مقدم آشنا شد کـه باعث رشد او شد و به اتفاق اصغر محمدی و غلامحسین نامـی با هم بـه سفرهای کوتاه و بلند رفتند. درون مـیان دانشجویـان هنر آن زمان، جعفری، محمدی و نامـی بـه سه تفنگ‌دار معروف بودند. این سفرها چهل سال ادامـه داشت. ..... او مـی گوید :
نوروز برایـانی کـه زندگی را باور دارند هر روز حضور دارد و اگر اینطور نباشد حال چنین افرادی خوب نیست. بـه همـین دلیل من فکر مـی‌کنم با اینکه ما چهار فصل داریم و در بهار همـه چیز به منظور ما پر از انرژی هست اما درون زمستان هم وقتی برف همـه جا را فراگرفته هست باز هم ما یـاد بهار مـی‎افتیم و برای همـین حتما یـاد بگیریم کـه از هر لحظه زندگی لذت ببریم. من این شعر را همـیشـه با خودم مـی‌خوانم کـه : "برف مـی‎بارد/ برف مـی‎بارد/ من پیرتر مـی‎شوم/ تو زیباتر". بـه نظر من هر جمله‌ای کـه ما بهی مـی‌گوییم و باعث مـی‌شود کـه حالی خوب شود نوعی بهار را درون مـیان ما بـه جریـان مـی‌اندازد. دوست دارم از شعرهای کتابم کـه هنوز چاپ نشده هست یک شعر دیگر برایتان بخوانم: "باغبان سبز شدن را بـه گیـاه نمـی‎آموزد/ باغبان نشانی بهار را بـه دانـه/ و نامـه باران را بـه سبزه مـی‌دهد/ نمـی‎توان بـه پرنده یـاد داد کـه در کویر یـا برگ بید لانـه بسازد/ من باغبانم/ اگر دانـه شوقی درون توست/ آن را خواهم رویـاند/.
روحش شاد 🌷🌷🌷🌷🌷🍀🍀🍀

Read more

Media Removed

. باز نگار مـی کشد چون شتران مـهار من یـارکشی هست کار او بارکشی هست کار من پیش رو قطارها کرد مرا و مـی کشد آن شتران مست را جمله درون این قطار من اشتر مست او منم خارپرست او منم گاه کشد مـهار من گاه شود سوار من اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من راست چو کف برآورم بر کف او کف افکنم کف ... .
باز نگار مـی کشد چون شتران مـهار من
یـارکشی هست کار او بارکشی هست کار من

پیش رو قطارها کرد مرا و مـی کشد
آن شتران مست را جمله درون این قطار من

اشتر مست او منم خارپرست او منم
گاه کشد مـهار من گاه شود سوار من

اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند
لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من

راست چو کف برآورم بر کف او کف افکنم
کف چو بـه کف او رسد جوش کند بخار من

کار کنم چو کهتران بار کشم چو اشتران
بار کی مـی کشم ببین عزت کار و بار من

نرگس او ز خون من چون شکند خمار خود
صبر و قرار او برد صبر من و قرار من

گشته خیـال روی او قبله نور چشم من
وان سخنان چون زرش حلقه گوشوار من

باغ و #بهار را بگو لاف خوشی چه مـی زنی
من بنمایمت خوشی چون برسد بهار من

مـی چو خوری بگو بـه مـی بر سر من چه مـی زنی
در سر خود ندیده‌ای باده بی‌خمار من

باز سپیدی و برو مـیر شکار را بگو
هر دو مرا تویی بلی مـیر من و شکار من

مطلع این غزل شتر بود از آن دراز شد
ز اشتر کوتهی مجو ای شـه هوشیـار من
.
#مولوی #مولانا #شعر_معاصر #شعر_کهن #غزل_فارسی #شعر_نو #بیت_ناب #غزل_معاصر #ادبيات #ادبی #هنر #فرهنگ #شعر_ناب #شعروغزل #شعروگرافی #عکس_نوشته #شعر_پارسی #نوروز #عید #سال #شعر_فارسی #اشعار_ناب #اشعارناب #تک_بیت #poem #Persian #poetry #Iran

Read more

Media Removed

#مشاعره لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند. . شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید. . شب دراز بـه امـید صبح بیدارم مگر کـه بوی تو آرد نسیم اسحارم عجب کـه بیخ محبت نمـی‌دهد بارم کـه بر وی این همـه ... #مشاعره
لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند.
.
شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید.
.
شب دراز بـه امـید صبح بیدارم
مگر کـه بوی تو آرد نسیم اسحارم

عجب کـه بیخ محبت نمـی‌دهد بارم
که بر وی این همـه باران شوق مـی‌بارم

از آستانـه خدمت نمـی‌توانم رفت
اگر بـه منزل قربت نمـی‌دهی بارم

به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیـا و زنده جاوید کن دگربارم

چه روزها بـه شب آورده‌ام درون این امـید
که با وجود عزیزت شبی بـه روز آرم

چه جرم رفت کـه با ما سخن نمـی‌گویی
چه کرده‌ام کـه به هجران تو سزاوارم

هنوز با همـه بدعهدیت دعاگویم
هنوز با همـه بی مـهریت طلبکارم

من از حکایت عشق تو بس کنم هیـهات
مگر اجل کـه ببندد زبان گفتارم

هنوز قصه هجران و داستان فراق
به سر نرفت و به پایـان رسید طومارم

اگر تو عمر درون این ماجرا کنی #سعدی
حدیث #عشق بـه پایـان رسد نپندارم

حدیث دوست نگویم مگر بـه حضرت دوست
یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
.
#مولانا #مولوی #شعر_ناب #شعر_کهن #غزل_فارسی #بیت_ناب #شاه_بیت #ادبيات #ادبی #هنر #فرهنگ #شعر_ناب #شعروغزل #شعروگرافی #عکس_نوشته #شعر_پارسی #شعر_فارسی #اشعار_ناب #اشعارناب #تک_بیت #poem #Persian #poetry #Iran

Read more

دلم بـه شدت از اين تصاوير ميخواد از اين بارونا از اين جاده ها از اين ترانـه ها از اين سفرا از اين حس ارامش از اون همخوانيها (كه شما صداش رو نميشنويد😬😬) . . . هر كسي رو دوست داريد اينجا تگ كنيدكِيْف كنيم،دوستم نداشتيد نكنيد ،زور نيست كه😬😬😬 اصلا هر چي دلتون ميخواد بنگاريد،نخواستيد فقط ار تصوير ... دلم بـه شدت از اين تصاوير ميخواد
از اين بارونا
از اين جاده ها
از اين ترانـه ها
از اين سفرا
از اين حس ارامش
از اون همخوانيها (كه شما صداش رو نميشنويد😬😬)
.
.
.
هر كسي رو دوست داريد اينجا تگ كنيد😊كِيْف كنيم،دوستم نداشتيد نكنيد ،زور نيست كه😬😬😬
اصلا هر چي دلتون ميخواد بنگاريد،نخواستيد فقط ار تصوير لذت ببريد😉اين همـه دموكراسي و ازادي يه جا نداريمااااا😂😂.
.
.
ترانـه:پانزده سالگي رضا يزداني
خاطره اي از سفر ارديبهشت ماه بـه گمانم🤔خلاصه بهار بود🙈.
.
#بهار #تابستان #باران #بارون #جاده
#سفر #همسفر #ترانـه #شعر #شمال #همسر #دوست #رفيق #عشق #آرامش #حس_خوب #ايران #خاطره #دل .
.
@rezayazdanioriginal

Read more

Media Removed

#مشاعره لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند. . شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید. . #مولانا #مولوی #شعر_ناب #شعر_کهن #غزل_فارسی #بیت_ناب #شاه_بیت #ادبيات #ادبی #هنر #فرهنگ #شعر_ناب ... #مشاعره
لطفاً دوستان شعر خودشون رو با حرف آخر شعر ارسالی درون کامنت قبلی ارسال کنند.
.
شما مـیتوانید دوستان اهل شعر خودتون رو تگ کنید و برای چند لحظه فارغ از زمان از شعر خوانی و مشاعره لذت ببرید.
.
#مولانا #مولوی #شعر_ناب #شعر_کهن #غزل_فارسی #بیت_ناب #شاه_بیت #ادبيات #ادبی #هنر #فرهنگ #شعر_ناب #شعروغزل #شعروگرافی #عکس_نوشته #شعر_پارسی #شعر_فارسی #اشعار_ناب #اشعارناب #تک_بیت #poem #Persian #poetry #Iran

Read more
اجراى صوتى "اين يك شعر نيست" را از طريق لينك هاى پروفايل گوش دهيد. این یک شعر نیست این شعر بـه زبان روشن و شفاف نوشته شده است. این شعر از شعبده‌های زبانی دوری مـی‌کند. درون این شعر اثری از آرایـه و استعاره و صور خیـال نیست. درون این شعر جایی به منظور واژگانِ بدفهم و نامانوس و یـا اشاراتِ بینامتنی بـه متون کهن ... اجراى صوتى "اين يك شعر نيست" را از طريق لينك هاى پروفايل گوش دهيد.

این یک شعر نیست
این شعر بـه زبان روشن و شفاف نوشته شده است.
این شعر از شعبده‌های زبانی دوری مـی‌کند.
در این شعر اثری از آرایـه و استعاره و صور خیـال نیست.
در این شعر جایی به منظور واژگانِ بدفهم و نامانوس و یـا اشاراتِ بینامتنی بـه متون کهن یـا مُدِروز نیست.
این شعر ساده‌نویسیِ مصنوعیِ سبک‌سازانـه نیست یـا سهل و ممتنعِ مـینیمالِ از سرِ سیری.
این شعر جوششی نیست و با کوشش خاصی درون جهت دورماندن از قوانینِ تثبیت شده‌ی ادبی نوشته شده است.
این شعر به منظور دلبری محفلی یـا انتشار درون نشریـاتِ زنجیره‌ای نوشته نشده است.
این شعر درون خدمت ارتباط صریحِ انسانی‌ست.
این شعر قوانین دست و پاگیر زیبایی‌شناسیِ هزار سال گذشته را نادیده مـی‌گیرد و تلاشی به منظور زیبا، دلچسب، یـا محکم بودن نمـی‌کند.
این شعر از قواعد ابتدایی آواز حیوانات، به منظور یک ارتباط قابل فهم استفاده مـی‌کند.
این شعر هیچ ادعای فیلسوفانـه‌ای ندارد؛ عارفانـه نیست، رازی و رمزی را نـهان نمـی‌کند، و از پیچیدگیِ فُرمـی تهیست.
در این شعر از "" و "انار" و "سیب" و "سیگار" و "قهوه" خبری نیست.
"منِ" شعرِ من "رند" یـا "حکیم" یـا "ناجیِ خلق" نیست.
"منِ" این شعر خود من است: یک آپارتمان نشینِ گنگِ گمنام.
برای فهم این شعر بـه هرمنوتیک، کشف‌الاسرار، علم استخاره، کتاب تعبیر خواب، یـا نقدِ غیرِ قابلِ فهم احتیـاج ندارید.
این شعر با یکبار خوانشِ سریع بـه سُهولت دریـافت مـی‌شود.
من این شعر را به منظور مدح، فخر، نقد، لذت زیبایی‌شناسانـه یـا دریـافتِ تحسینِ روشن‌فکرانـه ننوشته‌ام.
این شعر با زبانی روشن به منظور ارسال سریعِ یک پیـامِ صریح نوشته شده است:
من احتیـاج بـه کمک دارم
امروز کـه از خواب بلند شدم
صخره‌ی عظیمـی
را
روی
‌ام
دیدم کـه به زودی نفسم را بند خواهد آورد
اگر شما هم هیچگاه چنین مشکلی راتجربه کرده‌اید
به پیـام من پاسخ دهید

Read more

Media Removed

️تسليت ️ افتخار اين رو داشتم كه استاد انتظامي رو يك بار درون محفلي ببينم و كمي صحبت و معاشرت با ايشون داشته باشم ، از لذت ِ هم صحبتي و لحن گيرا و عظمت استاد كه بگذريم ، ايشون درون تمام مدت ِصحبتِ حضار دستمالي دستشان بود كه اشك هايشان را پاك ميكردند ، برايشان شعر خواندم ، درون لحظاتي از شعر باز هم گوشـه چشمشان ... ▪️تسليت ▪️
افتخار اين رو داشتم كه استاد انتظامي رو يك بار درون محفلي ببينم و كمي صحبت و معاشرت با ايشون داشته باشم ، از لذت ِ هم صحبتي و لحن گيرا و عظمت استاد كه بگذريم ، ايشون درون تمام مدت ِصحبتِ حضار دستمالي دستشان بود كه اشك هايشان را پاك ميكردند ، برايشان شعر خواندم ، درون لحظاتي از شعر باز هم گوشـه چشمشان را با دستمال پاك ميكردند ،، بـه قول ِ خودشون گفتند من هميشـه اشكم دم مشكم هست و مدام اين دستمال بـه دادم ميرسد ، اما من ميگويم كسي كه با هر واژه اي ، با هر احساسي ، با هر خبر خوب و بدي ، با هر تلنگري اشكش سرازير ميشود ، يعني انسان هست ، يعني زنده هست و انسانيت رو درون وجودش درون حد بالايي دارد.. استاد شما انسان بوديد و انسان رفتيد .. اين را همـه اطرافيانتان و دوستدارانتان ميدانند و ميگويند
روحتان شاد 🙏🏻
#عزت_الله_انتظامـی
#تسليت

Read more
نیکی و بدی کـه در نـهاد بشر هست شادی و غمـی کـه در قضا و قدر هست با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر هست شعر بسیـار زیبا و قابل تامل از خیـام جان،با صدای استاد مسلم آواز ایران،محمد رضا شجریـان کـه سایشون مستدام باد. چقدر شنیدن موسیقی و صدا و شعر اصیل،جان فزا تر هست بشنوید و لذت ... نیکی و بدی کـه در نـهاد بشر است

شادی و غمـی کـه در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است

شعر بسیـار زیبا و قابل تامل از خیـام جان،با صدای استاد مسلم آواز ایران،محمد رضا شجریـان کـه سایشون مستدام باد.
چقدر شنیدن موسیقی و صدا و شعر اصیل،جان فزا تر است🌹
بشنوید و لذت ببرید.

#محمدرضاشجریـان #خیـام #ادبیـات_ایران #موسیقی_سنتی #نازلی_رجب_پور #روانشناس #روانشناسی #rajabpourpsychology #فلسفه_زندگی #اگزیستانسیـالیسم #وجودگرایی #iran #shajarian #فرزندایران #صدا #فرهنگ #cultureofiran

Read more

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید. . . بر سر کوی تو عمری بـه تماشا ماندیم درون کویر دل سودا زده تنـها ماندیم . که تا نجویند رقیبان ز دلم بوی تو را سر بازار تو پیوسته بـه حاشا ماندیم . دل شیدایی ما شیفته روی تو بود سالیـانیست ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید.
.
.
بر سر کوی تو عمری بـه تماشا ماندیم
در کویر دل سودا زده تنـها ماندیم
.
تا نجویند رقیبان ز دلم بوی تو را
سر بازار تو پیوسته بـه حاشا ماندیم
.
دل شیدایی ما شیفته روی تو بود
سالیـانیست کـه با این دل شیدا ماندیم
.
آنچنانم دل ما سوخته عشق تو بود
که درون این مرحله از خود جا ماندیم
.
طشت رسوایی ما عاقبت از بام افتاد
نرسیدیم بـه گرد تو و رسوا ماندیم
.
رهرو عشق تو بودیم وبه سودای وصال
از همـه بود و نبود دل خود وا ماندیم
.
همـه شب سوخته دل از غم هجران تو باز
به امـید سحری درون ره فردا ماندیم
.
«رفت حاجی بـه طواف حرم و باز آمد
ما بـه قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم»
.
👑 # مـیرنجات اصفهانی
.
ادمـین:
@em.afj .
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید. . . خسته هست از من و دلدادگى شعله ورم غرق خون هست ز داغ غم عشقش جگرم . قصه اى تلخ تر از غصه ى من آيا هست؟ نيمـه ى راه رها كرده مرا همسفرم . از همان روز كه پرواز فراموشم شد سرزنش ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید.
.
.
خسته هست از من و دلدادگى شعله ورم
غرق خون هست ز داغ غم عشقش جگرم
.
قصه اى تلخ تر از غصه ى من آيا هست؟
نيمـه ى راه رها كرده مرا همسفرم
.
از همان روز كه پرواز فراموشم شد
سرزنش مى شنوم از همـه ، از بال و پرم
.
شمعم و درد مرا هيچ كس از من نشنيد
بر ملا كرده ولى داغ مرا چشم ترم
.
گريه ى تلخ مرا ساده مپندار اى دوست
پاره اى از جگرم ريخته درون دور و برم
.
همچو آهى شده ام روى دل آينـه اى
بى سبب محو شود از دل و جانش اثرم
.
گرچه يادى نكند پيش خود اما همـه شب
دم بـه دم خاطر او ميگذرد از نظرم
.
مى روم گوشـه ى تنـهايى خود غرق شوم
آنچنانى كه نباشد اثرى از خبرم
.
دردم اين هست كسى نيست كه درون روز وداع
كاسه اى آب بريزد ز وفا پشت سرم
.
.
👑 # محمد_شیخی
@sheikhi_moha2mad .
ادمـین:
@em.afj .
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید. . . درون مجلس اگر او نظری با دگری داشت دانند حریفان کـه در آن هم نظری داشت . هر لاله، کـه با داغ دل از خاک برآمد دیدم که: ز سودای تو پر خون جگری داشت . امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟ گویـا ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید.
.
.
در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
دانند حریفان کـه در آن هم نظری داشت
.
هر لاله، کـه با داغ دل از خاک برآمد
دیدم که: ز سودای تو پر خون جگری داشت
.
امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟
گویـا ز پریشانی دلها خبری داشت
.
فریـاد! کـه رفت از سرم آن سرو، کـه عمری
من خاک رهش بودم و بر من گذری داشت
.
با جام و قدح عزم چمن کرد، چو نرگس
هر کـه درین روز بکف سیم و زری داشت
.
زین مرحله آهنگ عدم کرد هلالی
مانند غریبی، کـه هوای سفری داشت
.
👑 #هلالی_جغتایی
.
ادمـین:
@em.afj .
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Media Removed

درباره کتاب: آن‌هایی کـه آلن‌پو را مـی‌شناسند، بـه خوبی مـی‌دانند شـهرت او بخاطر گونـه‌های ادبی وحشت و خیـال‌پردازی است. درون واقع مـی‌توان آلن‌پو را از اولین‌ها درون خلق داستان‌های پلیسی مدرن دانست. شاید داستان‌های مانند «مرگ درون خیـابان مورگ» و «راز ماری روژه» را بتوان مشـهورترین آثار وی دانست. آلن‌پو ... درباره کتاب: آن‌هایی کـه آلن‌پو را مـی‌شناسند، بـه خوبی مـی‌دانند شـهرت او بخاطر گونـه‌های ادبی وحشت و خیـال‌پردازی است. درون واقع مـی‌توان آلن‌پو را از اولین‌ها درون خلق داستان‌های پلیسی مدرن دانست. شاید داستان‌های مانند «مرگ درون خیـابان مورگ» و «راز ماری روژه» را بتوان مشـهورترین آثار وی دانست.
آلن‌پو درون شعر هم جایگاه ویژه‌ای داشت و به موفقیت‌های چشمگیری رسیده بود. از آن جا کـه او درون خیـال‌پردازی استاد بود، حتما انتظار داشت کـه از نام‌آوران شعر باشد.
کتاب افسانـه‌های راز و خیـال، دربردارنده‌ی هفت داستان از ادگار آلن پو است. درون اولین داستان این مجموعه یعنی «سوسک طلایی» بـه شیوه‌ی هیجان‌انگیزی یک گنج باستانی کشف مـی‌شود. درون این داستان با خیـال‌‌پردازی نویسنده کاملا احساس مـی‌شود.
در داستان دیگری تحت عنوان «نامـه دزدیده شده»، مـهارت آلن‌پو درون خلق داستان‌های پلیسی قابل درک است. این داستان مـهیج درباره نامـه‌ای هست که درون خانـه‌ای پنـهان شده هست اما پلیس قادر بـه پیدا آن نیست.
ترجمـه‌ی این کتاب بـه گونـه‌ای هست که باعث مـی‌شود مخاطب از تمام جربانات کتاب نـهایت لذت را ببرد؛ ترجمـه‌ای روان و ساده.
#ليلا_برخورداري
#معرفي_كتاب_هفته
#همـه_با_هم_كتاب_بخوانيم
#كتاب_و_كتابخواني
#ادگار_آلن_پو
#leilabarkhordari #iranianactress

Read more

Media Removed

. بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین. با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید. . . تکـه یخی کـه عـاشـق ابــر ِ عـذاب مـی شود سر قـرار عـاشـقی همـیـشـه آب مـی شود . بـه چشم فرش زیـر پـا ، سقف کـه مبتلا شود روز وصـالشانی خانـه خـراب مـی شود . کـنـار قـله های ... 👑
.
بهمون بگید کـه این شعر رو چقدر دوست داشتین.
با تگ دوستانتون اونـها رو بـه خوندن و لذت بردن ازین شعر زیبا دعوت کنید.
.
.
تکـه یخی کـه عـاشـق ابــر ِ عـذاب مـی شود
سر قـرار عـاشـقی همـیـشـه آب مـی شود
.
به چشم فرش زیـر پـا ، سقف کـه مبتلا شود
روز وصـالشانی خانـه خـراب مـی شود
.
کـنـار قـله های غـم ، نخوان به منظور سـنـگ ها
کوه کـه بغض مـی کند، سنگ ، مذاب مـی شود
.
بـاغ پر از گُلی کـه شب نظر بـه آسـمـان کند
صبح بـه دیگ مـی رود ؛ غنچه گلاب مـی شود
.
چه کـرده ای تـو بـا دلم کـه از تو پیش دیگران
گلایـه هم کـه مـی کنم شعر حساب مـی شود
.
👑 #کاظم_بهمنی
@kazembahmani .
ادمـین:
@em.afj .
⚜صفحه دوم ما
@cafeehooonar
.
.
.
بهترین ابیـات و اشعار درون کانال تلگرام شاهبیت
لینک درون بیو...

Read more

Media Removed

مجموعه شعر «تعریض» سروده آرمان مـیرزانژاد توسط نشر نصیرا درون اردیبهشت ۹۷ درون نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه مـی شود.  شعرهای این کتاب کـه سروده شده‌ی سال‌های نود که تا نودوچهار شاعر  هستند بعد از گذشت سه سال منتشر مـی شوند. . آرمان عزیزم، به منظور منی کـه در بسیـاری از لحظات زندگی درون دوستی و برادری با تو بودم و بودی ... مجموعه شعر «تعریض» سروده آرمان مـیرزانژاد توسط نشر نصیرا درون اردیبهشت ۹۷ درون نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه مـی شود.  شعرهای این کتاب کـه سروده شده‌ی سال‌های نود که تا نودوچهار شاعر  هستند بعد از گذشت سه سال منتشر مـی شوند.
.
آرمان عزیزم، به منظور منی کـه در بسیـاری از لحظات زندگی درون دوستی و برادری با تو بودم و بودی با من. و مـی دانم به منظور رسیدن بـه مسیری کـه مـی‌خواهی چقدر زحمت کشیدی و چه رنج ها دیده ای بسیـار لذت بخش تر از بقیـه هست دیدن ثمره‌ی کارت کـه همانا قسمت کوچکی از آن کتاب شعر ات است.
خوشحالم به منظور تو آقای معلم و برای شاگردانت کـه مـی دانم راهی نو ترسیم مـی کنی برایشان. مـی دانم از نیما خوانی ات لذت مـی برند و از بی محابا بودنت درون شعر و ادبیـات و فلسفه

به همـه توصیـه مـی کنم کتابت را تهیـه کنند و از خواندنت لذت ببرند

باز هم تبریک رفیق
@armaan.mirzaanejad

#شعر #شعر_نو #شعر_ناب #کتاب_شعر #نمایشگاه_کتاب #رفیق

Read more

Media Removed

زیر این پست یـه بیت شعر از خودتون درون رابطه با حسی کـه نسبت بـه پزشکی یـا رشته مورد علاقتون دارید بگید . چقد خوشحال مـیشم وقتی پیـامای اینچنینی رو مـیبینم ، باعث افتخاره کـه تونستم درون مسیر موفقیتتون ذره ای تاثیر گذار باشم دوستای گلم مگه به منظور یـه مشاور لذتی بالاتر ازین هست کـه ببینـه دانش آموزاش از کارش لذت ... زیر این پست یـه بیت شعر از خودتون درون رابطه با حسی کـه نسبت بـه پزشکی یـا رشته مورد علاقتون دارید بگید 😉
.
🔰 چقد خوشحال مـیشم وقتی پیـامای اینچنینی رو مـیبینم ، باعث افتخاره کـه تونستم درون مسیر موفقیتتون ذره ای تاثیر گذار باشم دوستای گلم 🙏😍 مگه به منظور یـه مشاور لذتی بالاتر ازین هست کـه ببینـه دانش آموزاش از کارش لذت مـیبرن و پیشرفت مـیکنن 😎
.
💡 امسالو هم درون کنار هم مـیترم کنکوریـها ۹۸ 😉💪
.
✅ دوستای گلم اگه مایل هستین از دانشجویـان پزشکی مکتبستان یک نفر مشاورتون باشـه بـه دایرکت پیـام بدین ، مشاورین ما فقط یـه مشاور نیستن ! دوست و دلسوز شمان ، به منظور هر روزتون برنامـه ریزی مـیکنن و هر روز باهاتون درون تماسن و ... خلاصه هر چی بگم کم گفتم 😎 مشاورینمون عالی هستن 🙌❤
.
#دکتر‌_کاویـانی #مکتبستان
#مشاوره #کنکور #کنکوری #کنکور۹۸
#روش #مطالعه #پزشکی #پزشک #قبولی_پزشکی #تجربی #ریـاضی #رشته_تجربی #دندانپزشک #دندانپزشکی #دندونپزشک #دندونپزشکی #شعر #شعر_کنکور #شعر_کنکوری

Read more

Media Removed

. گاهی کـه آلبوم کوچکم رو نگاه مـی کنم با خودم فکر مـیکنم اون پسربچه ی هفت ساله الان کجاست؟ ایـا هنوز بـه نرده ی رنگ رفته ی بالکن تکیـه داده و به فکر موشک ساختن از کاغدهای دفتر چهل برگه یـا نگران تکلیف و تنبیـه فردای مدرسه ست؟ اصلا ایـا نمرده؟این پرسش مـهمتریـه ..هجده سالگی چطور ایـا درون یکی از قاب های دیروز نمرده؟ ... .
گاهی کـه آلبوم کوچکم رو نگاه مـی کنم با خودم فکر مـیکنم اون پسربچه ی هفت ساله الان کجاست؟ ایـا هنوز بـه نرده ی رنگ رفته ی بالکن تکیـه داده و به فکر موشک ساختن از کاغدهای دفتر چهل برگه یـا نگران تکلیف و تنبیـه فردای مدرسه ست؟ اصلا ایـا نمرده؟این پرسش مـهمتریـه ..هجده سالگی چطور ایـا درون یکی از قاب های دیروز نمرده؟ هجده سالگی مادر‌ کـه حتی درون هیچ عکسی نمـیشـه پیداش کرد چی؟
شعر تازه علیرضا آذر من رو بار دیگه با این مساله مواجه مـیکنـه کـه با شعر مـیشـه بـه حیـات دوباره ی خودمون و خودی هامون درون قاب های رنگباخته ی دیروز امـیدوار بود.از توضیح صحنـه ها بسیـار لذت بردم و اینکه شاعر درون پس و پشت عها زوایـای از تیررس پنـهان‌مانده را لو مـی دهد و از همـین منظر انچه درون عهست و فرصت نمایش نیـافته را هم بـه تماشاخانـه‌ مـی کشد.گریز او بـه وقایع دهه ی شصت هم لمسی اجتماعی بـه کار بخشیده کـه به نظرم از اتفاق های موثر شعر است
آلبوم بـه ضرورت نامش پر از تصویرهای نوستالژیک و بومـی و عاطفی هست . و نگاه شاعر را بـه زندگی از دریچه ی عها بـه شکلی ناتورالیستی نمایش مـی دهد و من فکر مـیکنم شعر #تاریکخانـه ی او مقدمـه ایی بود به منظور ظاهر عهای جذاب #آلبوم

با اینکه درون جریـان روال تولید این کار نبودم اما‌ مشخص هست که #محمد_رشیدیـان طبق عادت تمام ذوق و وسواسش را به منظور تنظیم کار خرج کرده.خسته نباشید بـه او همـینطور محمدرضا نیکفر تهیـه کننده ی گل
این‌ ترک رو از سایت و کانال شاعر و کانال من مـی تونید دریـافت کنید.

#علیرضا_آذر
#محمد_رشیدیـان
#محمدرضا_نیکفر
#آلبوم

Read more

Media Removed

...... دوشنبه 94/4/22 فرهنگسرای رسانـه با عزیز جان دیگه وقتی فاضل خان نظری بخوان افطاری بدن هر جای دنیـا کـه باشی حتما خودتو برسونی و به دعوتشون لبیک بگی چون این واقعه بسیـار بـه ندرت اتفاق مـی افته لذا حتما قدرشو بیشتر بدونی و بتونی از محضر حضرتشون کمال استفاده و سوء استفاده رو ببری و محظوظ شی. بـه ... ......
دوشنبه 94/4/22 فرهنگسرای رسانـه
با عزیز جان

دیگه وقتی فاضل خان نظری بخوان افطاری بدن هر جای دنیـا کـه باشی حتما خودتو برسونی و به دعوتشون لبیک بگی چون این واقعه بسیـار بـه ندرت اتفاق مـی افته لذا حتما قدرشو بیشتر بدونی و بتونی از محضر حضرتشون کمال استفاده و سوء استفاده رو ببری و محظوظ شی.
به جرات مـی توان گفت تمام دوستداران شعر و ادبیـات، ایشون رو مـی شناسند چرا کـه یکی از بهترین های شعر و غزل معاصر امروز ایران هستند.
اگر بخوام ایشون رو تشریح کنم،خداییش جدای از بحث بستگان و فامـیلی و دوست بودن و دوست داشتنش یک استاد تمام عیـار شعری اند،هر مصرع یـا بیتی از فاضل جان بـه اندازه غزلی حرف به منظور زدن دارد و من لحاظ شخصیتی، یک انسان واقعی اند، کـه بیش از آنکه از ایشون درس اشعار گرفتم استاد اخلاق اند و تمام ویژگی های خوب اخلاقی و کرامت انسانی ایشون، باعث این مـی شـه، کـه از کنارش بودن فقط لذت ببری.
برای اون دسته از اشخاصی کـه به دنبال جلسات شعری منسجم و به درد بخور هستند حتما عرض کنم که، درون دوره ای کـه هرتا کتابی بـه چاپ مـی رسونـه خودشو طلایـه دار و دایـه دار جلسات شعری و انجمن داری مـی دونـه و متاسفانـه مثل طبل مـی مونن و فقط صدا دارند؛
جلسات دوشنبه های فرهنگسرای رسانـه رو بـه مدیریت دکتر فاضل نظری عزیزم از دست ندید کـه بسیـار پر بار است.
دوستش دارم و آرزویم توفیقات روز افزونشان است، همواره بیشتر از پیش و این هم غزلی از ایشون کـه به سختی از آثارشون انتخاب کردم. تقدیم بـه شما
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیـه ای بند نشد

لب تو مـیوه ممنوع ولی لبهایم

هر چه از طعمسرخ تو دل کند نشد
با چراغی همـه جا گشتم و گشتم درون شـهر

هیچ، هیچ اینجا بـه تو مانند نشد

هری درون دل من جای خودش را دارد

جانشین تو درون این خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
از: فاضل نظری

پ.ن:
ضمنن مراحل چاپ کتابم با فاضل عزیز پیش مـی رود و به امـید خدا چیزی نمانده.

#محمدرضا_آهنگرانی
#فاضل_نظری

Read more

Media Removed

لذت بخش ترين لحظه هارو ميشـه تو كنسرت فرزاد فرزين تجربه كَرد و ديشب ٤ امين بار بود كه تجربه كرديمشون صد بار ديگم حاضرم با همين آهنگا برم كنسرتش آيم اين لاو ويت يو . فيلم زياد ندارم چون ترجيح دادم بيشتر لذت ببرم ( فيلم كه ميگرفتم مجبور بودم نخونم و جيغ بنفش ن چون دوستان همـه فيلم هارو ميخواستن ... لذت بخش ترين لحظه هارو ميشـه تو كنسرت فرزاد فرزين تجربه كَرد
و ديشب ٤ امين بار بود كه تجربه كرديمشون 😭
صد بار ديگم حاضرم با همين آهنگا برم كنسرتش 😭
آيم اين لاو ويت يو 💙
.
فيلم زياد ندارم چون ترجيح دادم بيشتر لذت ببرم ( فيلم كه ميگرفتم مجبور بودم نخونم و جيغ بنفش ن چون دوستان همـه فيلم هارو ميخواستن 😂 بدون صدا و جيغ و تحرير هاي من )
.
موهاي ما هم يه جور خاصيه 😂 چون از ماشين که تا سالن از زير سيل رد شديم 😎
.
با قسمتي از شعر كپشن را تمام ميكنيم
.
ديوونـه 😭 بگو آخه قدر تورو كي ميدونـه
ميخواي ازم ببري چون اين آسونـه
اما بري هرجايي بي من زندونـهههه
دي وو نـه

Read more

Media Removed

#ورق_بزنید #لذت_ببرید_از_شعر . . توضیح المسائل . ازشب مـیلاد تو اینگونـه حاصل مـی شود ماه ،روز اول ذی القعده کامل مـی شود بارها سر درون مـیارد از شب مـیلاد تو که تا که جبرائیل ازخورشید غافل مـی شود گوئیـا شان نزولش مـی شود ایران ما هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل مـی شود پای او "شاه چراغ "ودستها ... #ورق_بزنید
#لذت_ببرید_از_شعر
.
🌷🌷🌷🌷
.
توضیح المسائل
.
ازشب مـیلاد تو اینگونـه حاصل مـی شود
ماه ،روز اول ذی القعده کامل مـی شود

بارها سر درون مـیارد از شب مـیلاد تو
تا کـه جبرائیل ازخورشید غافل مـی شود

گوئیـا شان نزولش مـی شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل مـی شود

پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون کـه مشـهدگشت-قم ؛دل مـی شود

خاک مشـهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومـه زینب را معادل مـی شود

هرچه قابل تر درون این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل درون این مجموعه قابل مـی شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج مـی شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل مـی شود

هرکسی درشـهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل مـی شود
رتبه ها بر عدنیـا مـی دهد اینجا جواب
شاه باترفیع درون صحن تو سائل مـی شود

درحریمت شعر گفتن کار خودرا مـی کند
شاطر عباس قمـی هم گاه "دعبل "مـی شود

اشک وقتی واقعی شد درون حرم هم سرگرفت
پس بـه جای مُهر پیشانی من گل مـی شود

هرکسی طرز ارادت را بـه تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل مـی شود

گوشـه ای از لطف پنـهان تو کـه معلوم نیست
گوشـه ای از لطف معلوم تو"فاضل"مـی شود

تاچهل شـهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایـه ات رانیز شامل مـی شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری
دل ب از تو دارد باز مشکل مـی شود
.
.
🌷🌷🌷🌷🌷
شاعرگرانقدر: #مـهدی_رحیمـی .
.
🌷🌷🌷🌷
در شب ولادت حضرت معصومـه سلام الله علیـها درون حرم مقدس حضرت کریمـه اهل بیت علیـه السلام دعاگوی همـه ی امام حسنی ها هستیم
عاشقان عیدمبارک بادا.
🌷🌷🌷🌷🌷
#وقتی_پس_از_کریـم_تو_تنـها_کریمـه_ای
#اسم_تو_با_امام_حسن_حاصلش_زر_است
#اقبال_عجم_بود_قدم_رنجه_نمودید
#یک_فاطمـه_هم_قسمت_ایران_شده_باشد
#کریمـه_مثل_شما_در_جهان_نمـی_آید
#چنان_که_مثل_حسن_در_جهان_کریم_دگر
#حسنیـه_ی_مجازی_کریم_اهل_بیت
#امام_حسنی_ها
.
.
❤️❤️❤️❤️❤️
روز بر همـه ان سرزمـینم بخصوص عاشقان امام مجتبی علیـه السلام و همراه هان همـیشگی صفحه امام حسنی ها مبارك باد

Read more

آیدا ..! بگذار بی مقدمـه این راز را با تو درون مـیان بگذارم کـه من ، درون عشق ، بیش از هر چیز دیگر ، بیش از لذت ها ، آتش و شور و حرارت آن را مـی خواهم ..! بیش از هر چیز ، شوق و شورش را مـی پسندم ؛ و بیش از هر چیز ، بی تابی ها و بی قراری هایش را طالبم .. سکوت تو ، شعر را درون روح من مـی خشکاند ! شعر ، زندگی من است. حرف های تو مایـه های ... 🔻
آیدا ..!
بگذار بی مقدمـه این راز را با تو درون مـیان بگذارم کـه من ، درون عشق ، بیش از هر چیز دیگر ، بیش از لذت ها ، آتش و شور و حرارت آن را مـی خواهم ..!
بیش از هر چیز ، شوق و شورش را مـی پسندم ؛ و بیش از هر چیز ، بی تابی ها و بی قراری هایش را طالبم ..
سکوت تو ، شعر را درون روح من مـی خشکاند !
شعر ، زندگی من است. حرف های تو مایـه های اصلی این زندگی هست ..
و مایـه های اصلی این زندگی مـی حتما باشد
" مثل خون درون رگهای من " 👤 #احمد_شاملو
.
.
#ساحل #چم #لنگرود
#عشقتون_پایدار

Read more

Media Removed

. گرگ هاری شده‌ام هرزه پوی و دله دو شب درین دشت زمستان زدهٔ بی همـه چیز مـی‌دوم، ز هر باد گرو چشم‌هایم چو دو کانون شرار صف تاریکی شب را شکند همـه بی رحمـی و فرمان فرار گرگ هاری شده‌ام، خون مرا ظلمت زهر کرده چون شعلهٔ چشم تو سیـاه تو چه آسوده و بی باک خرامـی بـه برم آه، مـی‌ترسم، آه آه، مـی‌ترسم ... .
گرگ هاری شده‌ام
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستان زدهٔ بی همـه چیز
مـی‌دوم، ز هر باد گرو
چشم‌هایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همـه بی رحمـی و فرمان فرار

گرگ هاری شده‌ام، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعلهٔ چشم تو سیـاه
تو چه آسوده و بی باک خرامـی بـه برم
آه، مـی‌ترسم، آه

آه، مـی‌ترسم از آن لحظهٔ پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومـید ز هر گونـه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم! آهوکم
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی

پس ازین درهٔ ژرف
جای خمـیازهٔ جادو شدهٔ غار سیـاه
پشت آن قلهٔ پوشیده ز برف
نیست چیزی، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست، نبود
جز فریب دگری

من ازین غفلت معصوم تو، ای شعلهٔ پاک
بیشتر سوزم و دندان بـه جگر مـی‌فشرم
ن با من، با من ن
تو چه دانی کـه چه افسونگر و بی پا و سرم؟

تو چه دانی کـه پس هر نگه سادهٔ من
چه جنونی، چه نیـازی، چه غمـی ست؟
یـا نگاه تو، کـه پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمـی ست

دردم این نیست ولی
دردم این هست که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم! آهوکم
تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا کـه منم

مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنـه دیگر بـه چه کارایم من
بی تو؟ چون مردهٔ چشم سیـهت

ن اما با من، ن
تکیـه بر من مکن، ای پردهٔ طناز حریر
که شراری شده‌ام
پوپکم! آهوکم
گرگ هاری شده‌ام!.
.
اخوان ثالت
.
#شعر
#درد
#شاعر
#فقط_شعر

Read more

Media Removed

I went to visit somebody at the other side of love I went and went up to the woman To the lamp of pleasure To the silence of desire To the loud voice of loneliness. #painting #colage #women #poster_color 50.40Cm من بـه ديدار كسي رفتم درون آن سر عشق. رفتم، رفتم که تا زن، که تا چراغ لذت، که تا سكوت خواهش، که تا ... I went to visit somebody at the other side of love
I went and went up to the woman
To the lamp of pleasure
To the silence of desire
To the loud voice of loneliness.
#painting #colage #women #poster_color 50.40Cm
من بـه ديدار كسي رفتم درون آن سر عشق.
رفتم، رفتم که تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سكوت خواهش،
تا صداي پر تنـهايي.
#کلاژ #تکنیک #گوواش #زن #نقاش #فروغ #forough #foroogh #painter #شعر #poem #sohrab_sepehri #شعر #شاعر #سهراب_سپهری #عاشقانـه #عشق #instagood #art #هنر
اندازه ۵۰.۴۰سانتی متر

Read more

Media Removed

به یـاد محمد ابراهیم جعفری، مقصد من رفتن هست محمد ابراهیم جعفری درون آخرین دقایق روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۷ درگذشت او کـه یکی از تاثیرگذارترین هنرمندانی بود کـه شاگردان بسیـاری را تعلیم داد و مدرس و کارشناس هنرهای تجسمـی بود همچنین وی نیز از جوانی شعر مـیسرود و روح شاعرانـه و جسارت نقاشانـه‌ای داشت و به حق هنرمندانـه ... به یـاد محمد ابراهیم جعفری، مقصد من رفتن است

محمد ابراهیم جعفری درون آخرین دقایق روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۷ درگذشت او کـه یکی از تاثیرگذارترین هنرمندانی بود کـه شاگردان بسیـاری را تعلیم داد و مدرس و کارشناس هنرهای تجسمـی بود همچنین وی نیز از جوانی شعر مـیسرود و روح شاعرانـه و جسارت نقاشانـه‌ای داشت و به حق هنرمندانـه زیست و سال ها عضو رسمـی هیـات علمـی دانشگاه هنر بود. روحشان شاد و یـادشان گرامـی.

مقاله‌ای بـه قلم زنده‌یـاد محمد ابراهیم جعفری درون اردیبهشت ۱۳۷۸ با عنوان «مقصد من رفتن است» درون باب چند و چون هنر درون شماره ۱۲۲ مجله تندیس منتشر شد کـه پر هست از روح و شور زیستن و خالی از لطف نیست…
سال ها پیش درون جریـان یک گردهمایی، خریدار یک اثر نقاشی از خالق آن، کـه یک نقاش صاحب نام ایرانی بود، پر سید: «آیـا شما اولینی هستید کـه به این شیوه کار کرده ‌اید؟» نقاش درون جواب گفت: «در ایران، بله!» اما من درون جواب درخواست انجمن هنرمندان نقاش ایران کوتاه ترین شرح حال (بیو گرافی) ام را این طور سروده ام: عاشق سازِ آواز بودم / پدرم گفت حرام است./ پنجاه سال آوازهای نخوانده ام / را خواب و بیدار/ خط خطی کردم … بی آن کـه خطی بر دیوار جهان کشیده باشم … من همواره درون ایران از آثار هنرمندان نسل گذشته، از نقاشان همزمان خود و حتا از آثار نقاشان جوان آنجایی، کـه صمـیمـیت و شوق و بی تابی از آثارشان مـی جو شد، لذت مـی برم و لذت بردن از هر کار درون انسان اثرگذار است. اما درون آنجا کـه پای داوری بـه مـیان مـی آید و اندیشـه ام از مرز مکان و زمان مـی گذرد، از خودم مـی پرسم: کدام اثر، از کدام هنرمند معاصر من درون ایران فرزند زمان خویش هست و مادر احساس های من و نسل های بعد از من؟» درون خیـالم همـه کاتالوگ های قبل و بعد از انقلاب دو سالانـه های خودمان را ورق مـی ، کارهایی از خاطرم مـی گذرد کـه دوستشان دارم، از آنـها خوشم مـی آید و بادم نمـی آید! تعدادی از آنـها در
ظاهر بـه برخی از آثارم نزدیک هست و بعضی بسیـار دور. نقاشان این آثار اغلب از نسل جوان ترند؛ یعنی هنوز شصت و هشت سال شان نیست و بعضی شاید پیرتر... متن کامل مقاله را درون سایت و کانال تندیس بخوانید.
#محمد_ابراهیم_جعفری #نقاش #شاعر #هنرمند_ایرانی #هنرمندان #هنرمند #مجله_تندیس #سایت_تندیس
https://tandismag.com/57530/

Read more

Media Removed

• امروز صبح وقتي بيدار شدم رفتم سراغ كتابخونـه ي كوچكم ...كتابي رو كه از یـه رفیق عزيز هديه گرفته بودم رو باز كردم ، گفتم شايد شما هم دوست داشته باشيد با من تمام روز با اين شعر دلتون گرم شـه و كيف كنيد بعد ميخونم واستون : . . 🦋 از دوستت دارم / یدالله رویـایی . از تو سخن از بـه آرامـی از تو سخن از بـه تو گفتن از ...
امروز صبح وقتي بيدار شدم رفتم سراغ كتابخونـه ي كوچكم ...كتابي رو كه از یـه رفیق عزيز هديه گرفته بودم رو باز كردم ، گفتم شايد شما هم دوست داشته باشيد با من تمام روز با اين شعر دلتون گرم شـه و كيف كنيد بعد ميخونم واستون :
.
.
🦋
از دوستت دارم / یدالله رویـایی
.

از تو سخن از بـه آرامـی

از تو سخن از بـه تو گفتن

از تو سخن از بـه آزادی

وقتی سخن از تو مـی گویم

از عاشقانـه از عارفانـه مـی گویم

از دوست دارم از خواهم داشت

از فکر عبور درون به تنـهایی

من با گذر از دل تو مـی کردم

من با سفر سیـاه چشم تو زیباست خواهم زیست

من با بـه تمنای تو خواهم ماند

من با سخن از تو خواهم خواند

ما خاطره از شبانـه مـی گیریم

ما خاطره از گریختن درون یـاد

از لذت ارمغان درون پنـهان،

ما خاطره ایم از بـه نجواها... من دوست دارم از تو بگویم را

ای جلوه ای از بـه آرامـی

من دوست دارم از تو شنیدن را

تو لذت نادر شنیدن باش.

تو از بـه شباهت، از بـه زیبایی

بر دیده ی تشنـه م تو دیدن باش! :) 🌱
.
.
.
تمام روز پر از عشق و شادی باشید الهی🍃

Read more

Media Removed

.. باز هم قلبی بـه پايم اوفتاد باز هم چشمـی بـه رويم خيره شد  باز هم درون گير و دار يک نبرد  عشق من بر قلب سردی چيره شد . باز هم از چشمـه لب‌های من تشنـه ای سيراب شد، سيراب شد  باز هم درون بستر آغوش من  رهرو ای درون خواب شد، درون خواب شد . بر دو چشمش ديده مـی‌دوزم بـه ناز  خود نمـی‌دانم چه مـی‌جويم درون او  عاشقی ديوانـه ... ..
باز هم قلبی بـه پايم اوفتاد
باز هم چشمـی بـه رويم خيره شد 
باز هم درون گير و دار يک نبرد 
عشق من بر قلب سردی چيره شد
.
باز هم از چشمـه لب‌های من
تشنـه ای سيراب شد، سيراب شد 
باز هم درون بستر آغوش من 
رهرو ای درون خواب شد، درون خواب شد
.
بر دو چشمش ديده مـی‌دوزم بـه ناز 
خود نمـی‌دانم چه مـی‌جويم درون او 
عاشقی ديوانـه مـی‌خواهم كه زود 
بگذرد از جاه و مال و آبرو
.
او بوسه مـی‌خواهد ز من 
من چه گويم قلب پر اميد را 
او بـه فكر لذت و غافل كه من 
طالبم آن لذت جاويد را
.
من صفای عشق مـی‌خواهم از او 
تا فدا سازم وجود خويش را 
او تني مـی‌خواهد از من آتشين 
تا بسوزاند درون او تشويش را
.
او بـه من مـی‌گويد ای آغوش گرم 
مست نازم كن كه من ديوانـه ام 
من بـه او مـی‌گويم ای نا آشنا 
بگذر از من، من تو را بيگانـه ام
.
آه از اين دل آه از اين جام اميد 
عاقبت بشكست و كس رازش نخواند 
چنگ شد درون دست هر بيگانـه ای
ای دريغا كس بـه آوازش نخواند
.
#فروغ_فرخزاد
از مجموعه شعر "اسیر"

Read more
آهنگ "همچو ماه" تقدیم بـه شما عزیزای دل، خیلی‌ تلاش کردم که تا این آهنگ با مجوز رسمـی پخش بشـه اما متاسفانـه نشد و معلوم نبود کـه اخذ مجوز این اثر که تا چه زمانی طول بکشـه درصورتی کـه من دوست داشتم این آهنگ حتما درون ماه رمضان تقدیمتون بشـه، امـیدوارم کـه آهنگو از کانال تلگراممون دانلود کنید، گوش‌ بدید و لذت ببرید، درضمن ... آهنگ "همچو ماه" تقدیم بـه شما عزیزای دل، خیلی‌ تلاش کردم که تا این آهنگ با مجوز رسمـی پخش بشـه اما متاسفانـه نشد و معلوم نبود کـه اخذ مجوز این اثر که تا چه زمانی طول بکشـه درصورتی کـه من دوست داشتم این آهنگ حتما درون ماه رمضان تقدیمتون بشـه، امـیدوارم کـه آهنگو از کانال تلگراممون دانلود کنید، گوش‌ بدید و لذت ببرید، درضمن ما هیچ حامـی‌ای جز شما نداریم بعد اگر از آهنگ لذت بردید حتما دوستان خودتونو زیر پست آخر پیج اَوِستا بند تگ کنید و آهنگو به منظور دوستانتون فوروارد کنید، از همتون ممنونم ❤

اَوِستا بند: "همچو ماه"
تنظیم، مـیو مستر: ایمان
شعر، ملودی، طراح کاور و تهیـه کننده: سهیل ایمن
اسپانسر: محمد عباسی

لینک دانلود آهنگ: www.up44.ir/mv/16hfbfpl
آیدی کانال تلگرام: @Avesta_Band
آیدی پیج اینستاگرام: @Avesta.Band

Read more

Media Removed

. لذت بـه سرانجام رسیدن یک مقالهء علمـی‌پژوهشی برابر هست با لذت انتشار ۷۴ مجموعه‌شعر درون این مملکت... .
لذت بـه سرانجام رسیدن یک مقالهء علمـی‌پژوهشی برابر هست با لذت انتشار ۷۴ مجموعه‌شعر
در این مملکت...

Media Removed

در روزهای #بهار کوهستان را فراموش نکنید. حال و هوای این روزهای درکه قابل وصف نیست . زمـین و زمان غرق گل هست و درون این‌ مـیان موسیقی گوش نواز رودخانـه هم کـه لذتی مضاعف دارد . برایی مثل من کـه چای خوردن زیباترین لذت دنیـاست .چای های هیزمـی درکه لذتش غیر قابل وصف است. بـه دل کوه بزنید و آنجا کـه فقط شمایید و رودخانـه ... در روزهای #بهار
کوهستان را فراموش نکنید.
حال و هوای این روزهای درکه قابل وصف نیست . زمـین و زمان غرق گل هست و درون این‌ مـیان موسیقی گوش نواز رودخانـه هم کـه لذتی مضاعف دارد .
برایی مثل من کـه چای خوردن زیباترین لذت دنیـاست .چای های هیزمـی درکه لذتش غیر قابل وصف است.
به دل کوه بزنید و آنجا کـه فقط شمایید و رودخانـه و گل تفالی بـه دیوان خواجه شیراز بزنید .
لذت ها بـه همـین جا ختم نمـی شود به منظور من کـه عاشق موسیقی #جنوب و ساز #نی_انبان هستم صدای ساز نی انبان درون دل کوه یعنی رستاخیز عشق .
در طول مسیر هم کـه ریواس و کنگر و شنگ و سبزی های محلی بـه وفور موجود هست مـی توانید تهیـه کنید
در این‌ مـیان خروس رستوران #آبشار_کارا کـه در رستوران آقا قاسم‌برای خود سلطنتی مـی کند و هر کـه از کنار مرغش رد مـی شود حمله مـی کند کـه این صحنـه درون دوربین توریست های اروپایی هم ثبت شد که تا اوج غیرت خروس های ایران را هم بدانند.
در طول مسیر هنرمند نقاشی کـه نقاشی های خود را بساط کرده و بنا شد دو تابلو هم به منظور من بکشد و هفته بعد بیـاورد.
یکی دیگر از ایستگاه های مورد علاقه من درون درکه دکه کتابفروشی هست که هر کتاب نایـابی را کـه بخواهید مـی توانید بخرید.

خلاصه کـه در این روزهای ملس بهاری بـه دل کوه بزنید.

کنار آب و پای بید و طبع شعر و یـاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گل عذاری خوش
الا ای دولتی طالع کـه قدر وقت مـی دانی
گوارا بادت این عشرت کـه داری روزگاری خوش

#حافظ

#صدف_درخشان
#درکه #بهار #آبشار_کارا #حافظ_خوانی #نی_انبان #نقاشی
#چای_هیزمـی #سبزی_کوهی #کتاب_فروشی

ورق بزنید

Read more

آفرین عشق با صدای پسر عزیزم احمد اسماعیلی معجون ساده و لذت بخشی از موسیقیـه شکلی کلاسیک و فضایی امروزی امتیـاز برجسته این اثرِ دوست داران موسیقی سنتی با شنیدنش لذت ببرید @ahmad30660 @amirhossein_allahyari @amir_ahadi1372 #موسیقی #موسیقی_سنتی #تار #آواز #شعر #احمد_اسماعیلی ... آفرین عشق
با صدای پسر عزیزم احمد اسماعیلی
معجون ساده و لذت بخشی از موسیقیـه
شکلی کلاسیک و فضایی امروزی امتیـاز برجسته این اثرِ
دوست داران موسیقی سنتی
با شنیدنش لذت ببرید
@ahmad30660
@amirhossein_allahyari
@amir_ahadi1372
#موسیقی #موسیقی_سنتی
#تار #آواز #شعر #احمد_اسماعیلی #امـیرحسین_اللهیـاری #امـیر_احدی #اورجینال_بشنویم

Read more

Media Removed

. پایین پله ها ایستادم . رضا رفته که تا با متصدی بانک صحبت کنـه کـه اگر امکان داشته باشـه بیـان و اینجا امضا بگیرن. رهگذرانی غرق درون افکارشون از کنار من عبور مـیکنند . برخی با نگاه حاکی از تعجب درون این فکر بودم کـه چرا مکانـهای عمومـی رو مناسب سازی نمـیکنن ؟؟ مگر ما شـهروند این شـهر نیستیم وو.... صدایی منو بـه ... .
پایین پله ها ایستادم . رضا رفته که تا با متصدی بانک صحبت کنـه کـه اگر امکان داشته باشـه بیـان و اینجا امضا بگیرن.

رهگذرانی غرق درون افکارشون از کنار من عبور مـیکنند
.
برخی با نگاه حاکی از تعجب

در این فکر بودم کـه چرا مکانـهای عمومـی رو مناسب سازی نمـیکنن ؟؟ مگر ما شـهروند این شـهر نیستیم وو....
صدایی منو بـه خودم آورد -خانم ، مـیخواید برید بالا ؟ کمکتون کنیم ؟
و این لحظه ست کـه من پله ها رو فراموش مـیکنم .
.
-سپاس از محبتتون همسرم رفتن صحبت کنن که تا بیـان اینجا امضا بگیرن -بازهم کمک خواستید بگید -چشم . باز هم ممنون از توجه و لطفتون
. مـهربانی و روح بزرگ چنین انسانـهایی کـه بارها و بارها درون مکانـهای مختلف دیدم مرا سرشار از لذت مـیکنـه از این همـه نوع دوستی بـه وجد مـیام .
در همـین افکار بودم کـه رضا همراه کارمند خوش روی بانک آمدند ، فرم رو پر کردم امضا کردم و با همان روی خوش از ما خداحافظی
یـاد شعر سهراب مـی افتم : دلخوشیـها کم نیست . مثلا این خورشید ..... دلخوشی امروز من برخورد با انسانـهای خوب . و بوته یـاسی کـه در تابستان بـه گُل نشسته .
نویسنده: ژیلا محبی
@gilamohebi
#دیستروفی #انجمن_دیستروفی_ایران #هر_ایرانی_یک_همـیار_دیستروفی
کانال ارتباطی ما با شما IMDA2016

Read more
. اینکه هخاان امپراطوری ستایش برانگیز و فاتحی داشته اند گرچه لذت بخش هست اما بـه «گذشته» تعلق دارد. بـه پشت سر. امروز کجای دنیـا ایستاده ایم؟ که تا چه اندازه درون دنیـا تاثیرگذاریم؟ اینکه کوروش انسان بزرگ و بخشنده ای بود و به ادیـان مختلف احترام مـی گذاشت دقیقاً چه ارتباطی بـه ما دارد؟ آیـا ما هم به منظور ... .
اینکه هخاان امپراطوری ستایش برانگیز و فاتحی داشته اند گرچه لذت بخش هست اما بـه «گذشته» تعلق دارد. بـه پشت سر.
امروز کجای دنیـا ایستاده ایم؟ که تا چه اندازه درون دنیـا تاثیرگذاریم؟

اینکه کوروش انسان بزرگ و بخشنده ای بود و به ادیـان مختلف احترام مـی گذاشت دقیقاً چه ارتباطی بـه ما دارد؟ آیـا ما هم به منظور نظر و نگاه مخالفی کـه نمـی پسندیم احترام قائل هستیم یـا با شلیک واژه ها و تهمت و تهدید و تحقیر و فحاشی خفه اش مـی کنیم؟

مثل معتاد کارتن خوابی نباشیم کـه هی مـی گوید نمره انضباط کلاس اول دبستان من 20 بود. الان چقدر خوبیم؟ که تا چه اندازه انسان خوبی به منظور خودمان و شـهروند مفیدی به منظور کشورمان هستیم؟

یونان باستان بـه مراتب از ایران باستان روی تاریخ اثر عمـیق تری گذاشت. سقراط، افلاطون، ارسطو، تالس، فیثاغورس، اقلیدس، بقراط و ... درون فلسفه و سیـاست و طب و هنر و ریـاضی و ... شاهکار آفرینش بودند. اما یونان چند سال پیش بـه درجه ای از فلاکت رسید کـه برای بقا حتی برخی پیشنـهاد دادند قسمتی از خاکش را بـه کشور همسایـه بفروشد! «داشتم داشتم، حساب نیست، دارم دارم حسابه»! افتخار بـه گذشته و تاریخ باشکوه به منظور خوشبختی کفایت نمـی کند.

عجالتا" درون جاده ها همدیگر را نکُشیم، درون لحظه های خشم بـه خانواده هم توهین نکنیم، توی خیـابان آشغال نریزیم، اگر جسارت ایستادن مقابل ظلم را نداریم به منظور ظالم کف نزنیم، حال هم را بد نکنیم، ازی خوشمان نمـی آید بـه جای تخریب شخصیت اش از او فاصله بگیریم و به بچه هایمان یـاد بدهیم از شعر، موسیقی، کتاب، سینما و ... لذت ببرند که تا انسان های بهتری شوند. این طور روح کوروش و همـه فداکاران این خاک شاد مـی شود.

#طبیعت #حرف_حساب #حقیقت_تلخ #کانال_تلگرام_قشنگستان

Read more

Media Removed

چهار نکته به منظور آموختن _ اینکه هخاان امپراطوری ستایش برانگیز و فاتحی داشته اند گرچه لذت بخش هست اما بـه «گذشته» تعلق دارد. بـه پشت سر. امروز کجای دنیـا ایستاده ایم؟ که تا چه اندازه درون دنیـا تاثیرگذاریم؟ _ اینکه کوروش انسان بزرگ و بخشنده ای بود و به ادیـان مختلف احترام مـی گذاشت دقیقاً چه ارتباطی ... چهار نکته به منظور آموختن
_ اینکه هخاان امپراطوری ستایش برانگیز و فاتحی داشته اند گرچه لذت بخش هست اما بـه «گذشته» تعلق دارد.
به پشت سر. امروز کجای دنیـا ایستاده ایم؟
تا چه اندازه درون دنیـا تاثیرگذاریم؟

_ اینکه کوروش انسان بزرگ و بخشنده ای بود و به ادیـان مختلف احترام مـی گذاشت دقیقاً چه ارتباطی بـه ما دارد؟
آیـا ما هم به منظور نظر و نگاه مخالفی کـه نمـی پسندیم احترام قائل هستیم یـا با شلیک واژه ها و تهمت و تهدید و تحقیر و فحاشی خفه اش مـی کنیم؟

مثل معتاد کارتن خوابی نباشیم کـه هی مـی گوید نمره انضباط کلاس اول دبستان من 20 بود. الان چقدر خوبیم؟ که تا چه اندازه انسان خوبی به منظور خودمان و شـهروند مفیدی به منظور کشورمان هستیم؟

_ یونان باستان بـه مراتب از ایران باستان روی تاریخ اثر عمـیق تری گذاشت.
سقراط، افلاطون، ارسطو، تالس، فیثاغورس، اقلیدس، بقراط و ... درون فلسفه و سیـاست و طب و هنر و ریـاضی و ... شاهکار آفرینش بودند. اما یونان چند سال پیش بـه درجه ای از فلاکت رسید کـه برای بقا حتی برخی پیشنـهاد دادند قسمتی از خاکش را بـه کشور همسایـه بفروشد! «داشتم داشتم، حساب نیست، دارم دارم حسابه»! افتخار بـه گذشته و تاریخ باشکوه به منظور خوشبختی کفایت نمـی کند.

_ بـه آرمان های ارزشمند و انسانی آدم ها بیشتر از قبرشان احترام بگذاریم.
عجالتا" بیـایم درون جاده ها همدیگر را نکُشیم
در لحظه های خشم بـه مادر و هم توهین نکنیم
توی خیـابان آشغال نریزیم اگر جسارت ایستادن مقابل ظلم را نداریم به منظور ظالم کف نزنیم حال هم را بد نکنیم
ازی خوشمان نمـی آید بـه جای تخریب شخصیت اش فقط از او فاصله بگیریم
و بـه بچه هایمان یـاد بدهیم از شعر، موسیقی، سینما و ... لذت ببرند
تا انسان های بهتری شوند
این طور روح کوروش و همـه فداکاران این خاک شاد مـی شود.

Read more

Media Removed

های گلویت برگشته ام از خودم کـه از تو نمـی توان برگشت درون اغاز کلمـه بود ومن وتو کـه باد های سراسیمـه را بـه بال هایم گره زدی که تا اشتیـاقت را عاشقانـه بـه پرواز بکشم کـه دلتنگی از یـاد کبوتران بی گنبد نمـی رود. درون خیـابان بودی تکیـه داده بودی بـه چیزی کـه ما نمـی بینیم،تکیـه داده بود آسمان بـه تو کوچه دست هایم را خواند،نام ... های گلویت
برگشته ام از خودم کـه از تو نمـی توان برگشت
در اغاز کلمـه بود ومن
وتو کـه باد های سراسیمـه را بـه بال هایم گره زدی که تا اشتیـاقت را عاشقانـه بـه پرواز بکشم
که دلتنگی از یـاد کبوتران بی گنبد نمـی رود.
در خیـابان بودی تکیـه داده بودی بـه چیزی کـه ما نمـی بینیم،تکیـه داده بود آسمان بـه تو
کوچه دست هایم را خواند،نام تو را کـه خواندم مشـهد غریب شد.
آمده بودم بگویم:
سهمم از آسمان تک ستاره ایست کـه تو بـه نامم کرده ای حالا دلتنگی نیـاکانم را بـه سقف های گل شده از باران گریـه مـی کنم هر شب،که آسمان ستاره بودنم را گروگان گرفته است.
آمده بودم بگویم:
دردهای بشر شانـه های زمـین را تکانده هست پای تک درخت سیبی کـه جاذبه را فراموش کرده هست وپرنده های بی آشیـان آوار مـی شوند بر مرزهایی کـه آزادی نمـی شناسند.
اینجا زندگی تعطیل هست وظلم بـه توان بی نـهایت درون جریـان.باید کاری کرد.دست های تو کـه به آسمان برسد جمعه ای تازه مـی نشیند بر خیـال خاک خورده ی خیـابان.
حالا چه فرق مـی کند کـه زمـین چند ساله است؟!
سلام همصحبت
به تو رسیده ام یـا کهکشانی از مدار خارج شده هست که اینگونـه لبریزم از بی نـهایت؟!
دارم کلمـه مـی شوم که تا پیش چشم های کم توقعتان زمـین بخورد/دست هایم واشکی کـه تو نمـی خواهی ببینی کـه غریب نوازیت سرزمـین های جنوب را بـه شگفتی واداشته وزمان را بـه رضایت.
دارم سرازیر مـی شوم از هرچه ارتفاع کـه جهان کوچک تر از آنست کـه بزرگیت ر ا بـه تصویر بکشم.بگو گام های من کدام فاصله را پر کرده است؟!
در تو روشنایی عجیبی ست کـه خورشید را بـه مشرق مـی کشاند هر طلوع ومن بر شانـه های زمـین بارور مـی شوم.
تنلرزه مـی گیرد زمـین از همـهمـه ی اینـهمـه دست کـه لبریز دعا شده اند که تا در این فرصت پرنده خیز بـه آسمان گره شان بزنی.
راستی چقدر عاشق باشم کافیست؟!
اشک ها نذر هایی ست کـه بر صحن وسرایت مـی نشیند که تا دل ها سهم شان را از باران بـه جا بیـاورند.اما جیب های شاعران خالی تر از آنست کـه ابری نباشم تشنگی اینـهمـه بیـابان را
شعر ندرت مـی کنم
با
عشق
شعر ندرت مـی کنم
با
عشق
چقدر شلوغ هست آسمان
و دغدغه های نبودنت مرا از هوش مـی برد
به دریـا مـی رسم که تا شانـه بـه شانـه ی هم لذت تماشای ماه را شریک شویم
ردایت سبزتر از آن هست که سیـاهی شب،شناختنت را دریغ کند از چشم هایم
راضیم بـه رضای تو
ننوش بهترین کـه اگر تو بنوشی قمقمـه های تشنـه شـهید مـی شوند و جگر تاریخ را داغ نبودنت مـی سوزاند
ننوش بهترین
صدام نابالغم درون بغض حنجره ام دود مـی شود
و تو راضی بـه رضای حقی.
مـی نوشی بی کـه ترس ظلمت ذره ای از قامت آفتابیت کاسته باشد
مـی نوشی و همـه ی ها از گلویت بیرون مـی ریزد.
/ادامـه کامنت اول/

Read more

Media Removed

...... ... بالاترین رهایی، آزاد شدن از نظرات دیگران است؛ روزی کـه بتوانی بدون وابستگی و اهمـیت بـه نظرات دیگران، از خودت و فردیتت لذت ببری، آن روز، روز رهایی توست! #اشو ... .. @rayakazemi ... .... .... ... ... #اشو #کتاب #فیلم #سینما #موسیقی #هنر #ادبیـات #کتاب_خوب #شعر #شعر_نو ... ......
...
بالاترین رهایی،
آزاد شدن از نظرات دیگران است؛
روزی کـه بتوانی بدون وابستگی و اهمـیت بـه نظرات دیگران، از خودت و فردیتت لذت ببری،
آن روز، روز رهایی توست!

#اشو 🌿 ...
..
@rayakazemi
...
....
....
...
...
#اشو #کتاب #فیلم #سینما #موسیقی #هنر #ادبیـات #کتاب_خوب #شعر #شعر_نو #ع#عکاسی #روانشناسی #طنز #ایران #book #art #movies #music #poem #photooftheday #uk #دیـالوگ_ماندگار #bodybuilding #fitness #fitnessmodel #gym

Read more

Media Removed

#شعرتازه قلبم آن‌قدر آرام مـی‌تپد کـه پروانـه‌ای بر شانـه‌ی دریـا نشسته هست و برگ‌های زرد شاخه‌ها بی‌واهمـه با باد درون هم آمـیخته‌اند. . زیبای بی‌پیرایـه! کجا بودی وقتی کـه آیینـه‌ها تکرارم را از یـاد بودند و سایـه‌ها -بی فرق روز و شب- تنـها تیرگی یکرنگ‌شان را خاطرنشان مـی‌د. . درون ... #شعرتازه
قلبم آن‌قدر آرام مـی‌تپد
که پروانـه‌ای بر شانـه‌ی دریـا نشسته است
و برگ‌های زرد شاخه‌ها
بی‌واهمـه با باد
در هم آمـیخته‌اند.
.
زیبای بی‌پیرایـه!
کجا بودی وقتی کـه آیینـه‌ها
تکرارم را از یـاد بودند
و سایـه‌ها
-بی فرق روز و شب-
تنـها تیرگی یکرنگ‌شان را
خاطرنشان مـی‌د.
.
در پی تو بودم و در آغوشت گرفتم
همچون کودکی
که مادرش را درون خیـابانی شلوغ
بازیـافته باشد.
.
قلبم آن‌قدر آرام مـی‌تپد
که درون متن حادثه
کتاب ورق مـی‌
خداوندی شده‌ام کـه تنـها نگاه مـی‌کند
و موسیقی یک سکوت
همچون نسیمـی
خاطرم را تلطیف کرده است.
.
در آغوشت گرفته‌ام
تا خودم را درون آغوش کشیده باشم
.
حل شده‌ام درون تو
محاط شده‌ای بر من
ای لذتِ گس
امنیت غمگین
ای تنـهایی...!
.
مصطفی زاهدی
۲۲فروردین ۹۷
.
عکس: @mon.art.e .
برای دسترسی بـه متن شعر، بـه کانال تلگرامم کـه آدرس آن درون پروفایل موجود هست مراجعه کنید.
.
#مصطفی_زاهدی #شعرتازه #شعر #شعرسپید #شعرآزاد #شعرنو #کتاب #کتاب_شعر #تنـهایی

Read more

Media Removed

. • نگاهى بـه صفحه گوشيم انداختممم! عكس جذابش رو ى صفحه ى گوشى چشمك مى زد. بالاخره از ديدن عكسش دل كندم و دكمـه اتصالو زدم تماس برقرار شد: . -سلام جانان! . +سلام خانووم كوچولو يه سوال داشتم... عدد اتمى عنصرى با عدد جرمى ٢٩... چقدر مى شـه؟ . -مگ من پاسخ نامتم عاقاهه؟ . +خانووم كوچولوى باهوشم... ١ ... .

نگاهى بـه صفحه گوشيم انداختممم!
عكس جذابش رو ى صفحه ى گوشى چشمك مى زد.
بالاخره از ديدن عكسش دل كندم و دكمـه اتصالو زدم
تماس برقرار شد:
.
-سلام جانان!
.
+سلام خانووم كوچولو
يه سوال داشتم...
عدد اتمى عنصرى با عدد جرمى ٢٩... چقدر مى شـه؟
.
-مگ من پاسخ نامتم عاقاهه؟
.
+خانووم كوچولوى باهوشم...
١ دقيقه وقت دارى جواب بدى!
.
مجذوب از صداى هيجان زدش بعد ١ دقيقه حساب و كتاب گفتم:
گزينـه (٢)
.
+ديدى گفتم خانوم من باهوشـه
عاقايى دورت بگرده مغز متفكر من!
مى شـه با هم بقيش و بزنيم؟
.
-اوهوم
فقط مى شـه ادبيات باشـه؟
.
+چرا؟
.
-صدات مى شينـه رو قلبم وقتى شعر مى خونى!
.
+باشـه دلبر جان ❤️
شروع كنيم!؟!
.
-شروع كنيم!
.
+كدام شعر با شعرِ
" از صبا پرس كه ما را همـه شب که تا دم صبح
بوى زلف تو همان مونس جان هست مرا "
قرابت معنايى دارد؟
.
سكوتش پشت تلفن طولانى شد
.
-چى شد پس؟
گزينـه ها چى؟
.
+دلبر!
اين شعره بوى موهاى تو رو مى گه هااااااا!!!!
دنبالِ يه همچين چيزى بودم واست بخونم!
.
تستاى ادبيات و با هم ١٠٠ زديم!
موقع خداحافظى صداش كردم:
.
-جانان!
.
+جانم دلبر؟
.
-مى دونى!!!
عدد اتمى اون عنصر و دوباره حساب كردم
شد گزينـه ى (١)
چرا گفتى درسته؟!؟
.
+مى دونستم
اما من اشتباهاى تو رو بـه درستاى خودم ترجيح مى دم!
مگ مى شـه تو يه چيزى و انتخاب كنى و انتخاب من چيز ديگه اى باشـه؟!؟
.
صداى خنده هام تو تلفن پيچيد!
.
خنده هايى كه از سر ذوق بود
.
شايدم
.
از سر عشق!
.
شايدم
.
ذوق زدگى براى عشقى كه مى شد بى بهونـه كنارش خنديد و كِيف كرد!
حتى
موقع
درس
خوندن!!!!
.
.
#مـهديه_جعفريان
••••••••••••
زندگي خيلي قشنگه
فقط بايد طور ديگه نگاش كنيم
يكي از بهترين راه ها براي لذت بردن از زندگي ،
" عاشق شدنـه "
زندگي با #عشق خيلي شيرينـه
#عاشق_شويد
#خدايا_شكرت
#نماز_اول_وقت_به_امامت_آقاي_خونـه_و_همياريه_خانوم_خونـه_فراموش_نشود
#مردم_عاشق_شويد
ارادت 🌹

Read more

Media Removed

. . درون گرماگرم دست هایت بـه درختانی فکر مـی کنم کـه جنوب را گرمازده مـی کنند، ، برایم نامـه بنویس از آن تنـهایی های گاز زده از آن بخش لذت بخش سایـه از آن همـه تویی کـه من را گلگون مـی کند ، از همان سطرهاى آشنا با من با تنم كه وطنم آنجاست درون خرمايى موهايت كه دستم نمى رسد ، با من شعر باش شاعرانـه بمير مثل ... .
.
در گرماگرم دست هایت
به درختانی فکر مـی کنم
که جنوب را گرمازده مـی کنند،
،
برایم نامـه بنویس
از آن تنـهایی های گاز زده
از آن بخش لذت بخش سایـه
از آن همـه تویی کـه من را گلگون مـی کند ،
از همان سطرهاى آشنا با من
با تنم كه وطنم آنجاست
در خرمايى موهايت
كه دستم نمى رسد ،
با من شعر باش
شاعرانـه بمير
مثل خورشيد
که دریـا را رها مى كند
و آن دورها درون غروب غرق مى شود ...
.
.
.
الینا نریمان
#الينانريمان #الینا_نریمان #الينا_نريمان
April 2018 _ L.A
.
.______
.
شعر و بوسه را کـه داشته باشی
مرگ چه دارد از تو بستاند ؟!
.
.
#یـانیس_ریتسوس
#شعر_معاصر
#_ادبی_نوگرایی
.
.______

Read more

Media Removed

. " #مورد_داشتیم_ه فلان کار احمقانـه را کرد.بعد راننده ی تاکسی /بقال/قصاب از خنده دیوانـه شد و دیوار را گاز زد و..." به منظور #روز_زن و #روز_مادر... #دکلمـه نمـی کنم. #شعر نمـی گویم. تنـها یک چیز مـی خواهم. لطفا بـه زنان احترام بگذارید! درک کنید کـه متن ادبی ارزشی ندارد وقتی هر روز به منظور دیگران لطیفه های ... .
" #مورد_داشتیم_ه فلان کار احمقانـه را کرد.بعد راننده ی تاکسی /بقال/قصاب از خنده دیوانـه شد و دیوار را گاز زد و..." به منظور #روز_زن و #روز_مادر... #دکلمـه نمـی کنم. #شعر نمـی گویم. تنـها یک چیز مـی خواهم. لطفا بـه زنان احترام بگذارید!
درک کنید کـه متن ادبی ارزشی ندارد وقتی هر روز به منظور دیگران لطیفه های ت زده "مورد داشتیم ه" مـی فرستیم و به مادرمان کـه روزی "همـین ه" بوده توهین مـی کنیم. متن ادبی ارزشی ندارد وقتی بـه تمام ان سرزمـین مان کـه مادران فردا هستند برچسب "خنگی و کودنی" مـی زنیم. متن ادبی ارزشی ندارد وقتی رانندگی زنان را تمسخر مـی کنیم (آن هم درحالی کـه طبق آمار 99% تصادفات مرگبار اتومبیل مربوط بـه آقایـان متوهم شوماخریسم هست نـه زنان!!) متن ادبی ارزشی ندارد وقتی فکر مـی کنیم مـی توان درون غالب «شوخی» درون فضای مجازی و غیرمجازی خزعبلات پراکنی کنیم و لایک بزنیم و بخندیم و این گونـه تفکرات اشتباه را تایید کنیم.و این گونـه بـه چرخه ی حماقت کمک کنیم. متن ادبی ارزش ندارد اگر هرگز فکر نکنیم کـه فداکاری های بی حد و حصر بسیـاری از مادران انتخاب خودشان نبوده، بلکه جامعه با گرفتن سهمشان از زندگی انتخاب دیگری برایشان باقی نگذاشته. چه بسیـار مادربزرگ هایی کـه با استعدادهای فراوان بـه دنیـا آمدند و از دنیـا رفتند و هرگز نفهمـیدند. زیرا زندگی چیزی جز شستن کهنـه ی بچه و غذا گذاشتن جلوی شوهر راهی برایشان نگذاشته بود. بـه جای نوستالژی بازی پر از لذت از «بوی غذای مادر و مادربزرگ و و...» بـه این فکر کنیم کـه چقدررر فرهنگ و جامعه ی ما بـه آن ها بدهکار است!
چه بسیـار مادرانی کـه مـی توانستند خواننده/نویسنده/مدیر شوند و نشدند زیرا جامعه نخواست، شوهر نخواست،پدر نخواست... به منظور روز مادر، روز زن... من شعر نمـی گویم! عذرخواهی مـی کنم! مادران سرزمـینم! معذرت مـی خواهم کـه نادان و خودخواه بودم.
ان سرزمـینم! معذرت مـی خواهم کـه همـه چیز را شوخی گرفتم و اعتماد بـه نفس را درون شما کشتم... فرزندان آینده ی وطنم، معذرت مـی خواهم کـه خواستم مادران شما (ان نوجوان امروز) نادان بار بیـایند که تا ضعف های بی حد و حصر خودم را بپوشانم... من به منظور شما شعر نمـی گویم. بلکه بر فرهنگ و تفکر خودم مرثیـه مـی سرایم و خود را اصلاح مـی کنم.... بـه قلم زنان آگاه @zananeagah
.
🌹☔
روز زن و مادر مبارک❤
#زن #فرشته_زمـینی #برچسبهای_تبعیض_تی #مادر #محبت #عشق #زندگی #روز_مادر_مبارک #روز_زن_مبارک۸

Read more

به تو پل مـی از بهانـه هامو از همـه شبانـه هامو مـیرسم بـه تو دوباره بوی عطرتو مـیدن ترانـه هامو پر اسمت مـیشن عاشقانـه هامو از گل و شعر و ستاره مـیرسم بـه تو دوباره... . نام آهنگ : شب نیلوفری از آلبوم : شب نیلوفری ترانـه سرا : ایرج جنتی عطایی آهنگساز : سیـاوش قمـیشی تنظیم : استیو مک کروم . (((زمان ... به تو پل مـی از بهانـه هامو
از همـه شبانـه هامو مـیرسم بـه تو دوباره
بوی عطرتو مـیدن ترانـه هامو پر اسمت مـیشن عاشقانـه هامو
از گل و شعر و ستاره
مـیرسم بـه تو دوباره...😍😍
.
نام آهنگ : شب نیلوفری
از آلبوم : شب نیلوفری
ترانـه سرا : ایرج جنتی عطایی
آهنگساز : سیـاوش قمـیشی
تنظیم : استیو مک کروم🌹🌹
.
(((زمان : 1 دقیقه)))
.
امـیدوارم لذت ببرید

Read more

Media Removed

#انرژی_مثبت به منظور زندگی بـه دو خورشید و دو ماه نیـاز هست یک خورشید و یک ماه درون اسمان و یک خورشید (همسرم) و یک ماه (م) درون قلب انسان ومن... #زندگی_شیرین با #طعم #خاص دوستای عزیزم قدر زندگیـاتون رو بدونید کـه عمر ادمـی کوتاست که تا مـیتونید از تک تک لحظاتتون لذت ببرید و تا مـیتونید مـهربان باشید ولی پیشرفت ... #انرژی_مثبت
برای زندگی بـه دو خورشید و دو ماه نیـاز هست یک خورشید و یک ماه درون اسمان و یک خورشید (همسرم) و یک ماه (م) درون قلب انسان ومن...
#زندگی_شیرین با #طعم #خاص
دوستای عزیزم قدر زندگیـاتون رو بدونید کـه عمر ادمـی کوتاست که تا مـیتونید از تک تک لحظاتتون لذت ببرید و تا مـیتونید مـهربان باشید ولی پیشرفت رو هم فراموش نکنید نـه اینکه بشینید بگید خدا خودش روزی رسونـه...
#زندگی #عشق #همسر # #کوچولو #نینی #شعر #عاشقانـه #خوشبختی #حس_خوب #حس_خوب_زندگی #دنیرا #دنیرا_تشکری #تشکری #محمد_تشکری

Read more

Media Removed

مثل شاعری از شعر خویش . مثل نقاشی از اثرش . مثل آن بازیگر حرفه ای کـه جایزه اسکار از هنرنمایی اش . مثل مادری از تماشای فرزندش . امروز از دیدن شاگردانم همـینقدر ناب و بی وقفه لذت مـی برم. . تماشای موفقیت هایشان چشمک دلبرانـه ایست کـه زندگی بـه من مـی زند‌. . امروز با قلبم خندیدم .... . ع... 🌺🌺🌺🌺
مثل شاعری از شعر خویش
.
مثل نقاشی از اثرش
.
مثل آن بازیگر حرفه ای کـه جایزه اسکار از هنرنمایی اش
.
مثل مادری از تماشای فرزندش
.
امروز از دیدن شاگردانم همـینقدر ناب و بی وقفه لذت مـی برم. .
تماشای موفقیت هایشان چشمک دلبرانـه ایست کـه زندگی بـه من مـی زند‌.
.
امروز با قلبم خندیدم ....❤❤
.
عها متعلق بـه زهرای عزیزم است. یک ورزشکار پر تلاش و پر از نقشـه های ناب به منظور فرداهای رنگی اش....
@zahrayi76 .
#فیوژن_فیتنس #فیتنس #تمرین #زندگی #سلامتی #چاقی #بیماری #تغذیـه #ورزش_حرفه_ای #ورزش #زیبایی #زنان_قدرتمند #مربی #عشق #زندگی #لبخند

Read more




[بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 09 Aug 2018 07:10:00 +0000



بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر

گیلان ، دیـــار بــی خــزان [آرشيو] - P30World Forums ...

سلام

به تعطیلات تابستانی نزدیک مـی شویم . بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر :46:

اماکن گردشگری

مرداب استيل(کيلومتر 4 استارا.انزلي)

اب گرم علي داشي(استارا)

اب گرم کوته کومـه(استارا)

بهشت کاکتوسان(استارا )

باغ عباس اباد(کيلومتر4 استارا انزلي)

ارامگاه دکتر معين(آستانـه)

برج ميل امام (املش)

غار لياروي درون روستاي لياروي املش

تالاب انزلي

دهکده ساحلي(انزلي)

کاخ ميانـه(انزلي)

گمرک انزلي

قلعه ليسار معروف بـه دژ سلسال(تالش)

کاخ قشلاقي وييلاقي نصرالله خان (تالش)

اق اولر(تالش}

سواحل درياي گيسوم

جاده ي اسالم بـه خلخال

شـهربازي رشت

جنگل سراوان

چشمـه اب شور لاکان

چشمـه چشماگل سه شنبه

کلاه فرنگي رشت

شـهرداري رشت

کليساي ارامنـه درون سبزه ميدان رشت

ارامگاه ميرزا کوچک (سليماندراب رشت)

خرابه هاي گسگر واقع درون منطقه هفت دغنان دارسرا (رضوانشـهر)

سفيد مسجد (رضوانشـهر)

گورستان درمينـه رو وسکه(رضوانشـهر)

اتشفشان دلفک(رودبار)

مارليک(رودبار)

بلنديهاي تپه گلشني کـه براي هزاره قبل ميلاد هست (رودبار)

سوسن چلچراغ درکوه عمارلو

کاروان سراي عباسي درون نزديکي امامزاده هاشم

چشمـه گلشتر منجيل

چشمـه معدني سنگ رود(رودبار)

چشمـه اب گرم ماست خور(رودبار)

چشمـه لويه(رودبار)

کاروانسراي لات(رودبار)

سد منجيل(رودبار)

ابشار زيباي رحيم اباد رودسر

چشمـه اب معدني سجيران(رودسر)

غارديارجان نزديک عاشوراباد(رودسر)

غارکبيران نزديک گرمابدشت(رودسر)

کاخ نـهارخوران(رودسر)

ابشار لونک (سياه کل)

کوه درفک(ديلمان)

غار اسهدان کـه اثارمردم اوليه دران وجود دارد(ديلمان)

مناطق قلعه کوتي.کوه بس .حسني محله(ديلمان)

منطقه سياه مزگي(شفت)

مناره اجري گسکر(صومعه سرا)

غارنارنج تنيان(صومعه سرا)

تالابهاي نرگستان.سياه درويشان. بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر هنده (صومعه سرا)

قلعه رودخان در27 کيلومتري فومن(فومن)

قصرسلسله جادودر14 کيلومتري صومعه سرا

مجسمـه ي اناهيتا و شکاربان(فومن)

تالاب خطيب گوراب و کهنـه گوراب(فومن)

شـهرک تاريخي ماسوله يکي ازسه اثار ثبت شده درون يونيسکو

(25 کيلومتري فومن)

ابشار ماسوله

ابشار لار چشمـه(ماسوله)

چشمـه اب معدني زمزم و علي زاخوني(ماسوله)

غار بوزخانـه يا غاريخکون(ماسوله)

مقبره ي کاشف السلطنـه(لاهیجان)

ابشار شیطان کوه و بام سبز(لاهیجان)

ییلاقات تلارگاه.شنبه راه.مارجونـه. واشیـارو...(ماسال)

مشـهد مـیرزامحل شـهادت مـیرزا کوچک(ماسال)

منطقه اسبه ریسه با غار و بلندیـهای زیـاد(ماسوله)

اسکله(انزلی)

پارک ساحلی بلوار قدس(انزلی)

مجتمع کاسپین (انزلی)

پارک جنگلی گیسم(تالش)

کهن مارلیک(رودبار)

تپه ی گرد کول(رودبار)

ییلاق جواهر دشت(رودسر)

رودخانـه ی پل رود(رودسر)

غار اسپهبدان کـه اثار مردم اولیـه درون ان است(سیـاهکل)

غار نارنج پره تنیـان(صومعه سرا)

پارک بزرگ تفریحی(فومن)

غار فوشـه(فومن)

پارک ماسوله

رودخانـه پلنگ ور(ماسوله)

پل خشتی لاهیجان

پل خشتی سند(فومن)

پارک فجر(لنگرود)

ییلاق نمنـه پشت(ماسال)

ییلاق اسپی دشت(ماسال)

اریدول(ماسال)

سور کوم(ماسال)

چلسی(ماسال)

ییلاق تلارگاه(ماسال)

شالماء(ماسال)

گردشگاه ریزه مندان(ماسال)

گلشن(لاهیجان)

تالاب امـیر کلایـه(لاهیجان)

کاروانسرای تی تی(لاهیجان)

غار شیخانور(لاهیجان)

اماکن زیـارتی

داناي علي(رشت)

امامزاده ابراهيم (ميان کوههاي شفت)

امامزاده هاشم(جاده رشت.تهران)

بي بي حوريه(انزلي)

مسجد جامع جور(لشت نشاء)

بقعه اکاشا(نزديکي سنگر)

بقعه اقا سيد دانيال(کوچصفهان)

مسجد جامع صمد خان(خيابان باقر اباد رشت)

مقبره ي امام(رشت)

بقعه ي اقا سيد عباس(ساغرسازان رشت)

بقعه ي پير قطب الدين(استارا)

مرقد امام زاده سيد ابراهيم(استارا)

مرقد مطهر اقا سيد جلال الدين اشرف(استانـه)

اقا سيد جاني(استانـه)

بقاع چهارتن از سلاطين کيايي(املش)

اقا سيد اسمائيل (املش)

بقعه ي سيد محمد نجفي(غازيان انزلي)

بقعه ي اقا سيد تال تربه(تالش)

بقعه ي سلطان سيد(تالش)

شاه شـهيدان عمارلو(رودبار)

اقا سيد عبدالله و اقا سيد قاسم(رودبار)

گنبد پير محله(رودسر)

قلعه ي بند بن(رودسر)

امام زاده اسحاق(شفت)

امامزاده ميرزا(فومن)

بقعه ي سبز قبا(فومن)

پير جلودار(فومن)

بقعه ي اقا مير سراي فومني(فومن)

افراد سرشناس گيلان

پرفسور رضا متولد 1293واضع تئوري انفورماسيون کـه ميتوان بـه وسيله آن بـه فضاي دور دست يافت،رئيس دانشگاه صنعتي تهران،استاد دانشکده فني ام-اي-ني ،مک کيل،کنکورديا و... دانشگاه ديگر.

[ به منظور مشاهده لینک ، بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

پرفسور سميعي متولد1316پزشک برگزيده سال2003از سوي رويال کالج اطبأ وجراحان کانادا،دبير انجمن جراهان مغز واعصاب المان وجهان.

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

دکتر بهزاد متولد1292 از بنيان گذاران زيست شناسي نوين درون ايران،استاد

دانشگاه تهران،دانشگاه ملي،مولف کتابهاي مرجع زيست شناسي

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

پرفسور اکبر زاده متولد 1306رتبه اول ليسانس رياضي دانشگاه تهران،دکتراي دولتي درون علوم رياضي از دانشگاه سوربن،دارنده مدال درجه يک از مراکز تحقيقات فرانسه،رياضي دان معاصر جهان.

تصویری یـافت نشد

ميرزا کوچک جنگلي متولد1298،شـهادت 1340بنيانگذار نـهضت جنگل.

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

دکتر معين متولد1296،وفات1350مولف کتابهاي شش جلدي فرهنگ فارسي معين،رياست امور علمي سازمان لغت نامـه دهخدا.

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

شيون فومني(مير احمد فخري نژاد) متولد1325،وفات1377 شاعر مردمي گيلان،ناشرشش نوار صوتي اشعار محلي گيلکي با نام گيله اوخان

[ به منظور مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یـا ثبت نام کنید ]

قربان شمــــا
شاهین :11:

: بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر




[بغض دُرفک شعری علی اسماعیلی صدای شاعر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 02 Aug 2018 07:54:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com