مدل سارافون دامنی

مدل سارافون دامنی عجدیدترین مدلهای لباس شب مجلسی شیک زنانـه مانتو انـه ... | رنگ سال عید 97 و سال 2018 چیست؟رنگ بنفش با کمـی تون آبی | سایت تخفیف و خرید گروهی گلدتگ | گلدتگ های کالا | دامن رو زدم بالا - Soufiane ElBahri | لباس محلی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد |

مدل سارافون دامنی

عجدیدترین مدلهای لباس شب مجلسی شیک زنانـه مانتو انـه ...

پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 09:54 ق.ظ

نویسنده : .. مدل سارافون دامنی ....
ارسال شده در: مدل لباس ، مدل سارافون دامنی مدل لباس مجلسی ، مدل مانتو و روسری ،
پیراهن مجلسی استین سه ربع,مدل آستین سه ربع مانتو,لباس مجلسی آستین دار شیک,مدل پیراهن آستین بلند مجلسی,مدل پیراهن استین سه ربع,پیراهن آستین بلند زنانـه,الگوی آستین سه ربع,پیراهن آستین سه ربع مردانـه 

دیدگاه ها : نظرات
برچسب ها: پیراهن مجلسی استین سه ربع ، مدل آستین سه ربع مانتو ، لباس مجلسی آستین دار شیک ، مدل پیراهن آستین بلند مجلسی ، مدل پیراهن استین سه ربع ، پیراهن آستین بلند زنانـه ، الگوی آستین سه ربع ،
آخرین ویرایش: پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 09:56 ق.ظ

3030 3031 2290 12333 2289 aaaa . مدل سارافون دامنی : مدل سارافون دامنی




[مدل سارافون دامنی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 08 Aug 2018 18:52:00 +0000



مدل سارافون دامنی

رنگ سال عید 97 و سال 2018 چیست؟رنگ بنفش با کمـی تون آبی

رنگ سال عید 97 و سال 2018 چیست؟رنگ بنفش با کمـی تون آبی

رنگ سال چیست,رنگ امسال چه رنگیـه,مد رنگ سال,سال 2017 چه رنگیـه,مدل مانتو رنگ سال,مدل دکوراسیون و لوازم ارایش رنگ سال,رنگ شیک سال 97,لباس و ارایش و دکوراسیون بـه رنگ سال 97-2018,مدل دکوراسیون و مـیکاپ رنگ سال 2018-1397,رنگ گل شاه پسند 2018,رنگ زیبا و باکلاس سال 2018-1397,رنگ امسال چیـه بنفش یـا سبز؟رنگ سال 2018,مانتو وپیراهن روشن رنگ سال 97-2018,جهیزیـه رنگ سال 97,رنگ سال 2018,رنگ سال 2018 پنتون,رنگ سال 2018 چیست,رنگ سال 2018 چه خواهد بود,رنگ سال 2018 لباس,رنگ سال 2018 مردانـه, رنگ سال عید 96 و سال 2017 چیست؟رنگ سبز روشن مایل بـه زرد رنگ سال 2017 را موسسه پنتون اعلام کرد   رنگ سال, رنگ سال 1396, رنگ سال 2017, مدل لباس رنگ سال 2017, مدل لباس مجلسی رنگ سال 2017, مدل مانتو 1396, مدل مانتو 2017, مدل مانتو نوروز 1396 رنگ سال 2017 چیست؟ لباس رنگ مد درون سال 96 رنگ سال, رنگ سال 1396, رنگ سال ۲۰۱۷,…

loading...

. مدل سارافون دامنی . مدل سارافون دامنی : مدل سارافون دامنی ، مدل سارافون دامنی




[مدل سارافون دامنی]

نویسنده و منبع: مد20 | تاریخ انتشار: Wed, 08 Aug 2018 18:45:00 +0000



مدل سارافون دامنی

سایت تخفیف و خرید گروهی گلدتگ | گلدتگ های کالا

اکثر گلدتگهای ویژه ما (که حتی تا 95 درصد تخفیف! دارن)، مدل سارافون دامنی خیلی زود تموم مـیشن. مدل سارافون دامنی آیـا تمایل دارید از گلدتگ های جدید بلافاصله روی گوشیتون خبردار بشید و اولین نفر باشید؟ (خوبیش اینـه کـه وقتی روش مـیزنید بلافاصله همون گلدتگ روی گوشیتون بازه مـیشـه و مـی تونید خیلی سریع بخریدش)

آیـا تمایل دارید از گلدتگ های جدید بلافاصله روی گوشیتون خبردار بشید و اولین نفر باشید؟

. مدل سارافون دامنی : مدل سارافون دامنی




[مدل سارافون دامنی]

نویسنده و منبع: مد20 | تاریخ انتشار: Thu, 09 Aug 2018 02:38:00 +0000



مدل سارافون دامنی

دامن رو زدم بالا - Soufiane ElBahri

دامن رو زدم بالا دامن رو زدم بالا دامن رو زدم بالا


 الصفحة محجوبة ، مدل سارافون دامنی لفتحها يرجى الضغط على علامة إشتراك أسفله
1. مدل سارافون دامنی Cliquer Sur S'abonner pour Voir le contenu
Click to Subscribe to see the content



(ملاحظة: مدل سارافون دامنی يجب أن تكون متصلا بالفايسبوك لتظهر لك علامة الإشتراك)


ثانيا: قم بالإعجاب بالصفحة
2- Cliquer J'aime
, Click Like

في حالة قيامك بالخطوتين ولم يتم ظهور المحتوى المحجوب يرجى الضغط هنا


CLIQUER ICI EN CAS D'ERREUR
Click Here in case of error

Search Results رزسفید » 2012 » سپتامبر my-whiterose.com/2012/09/page/2/ - Translate this page 21 سپتامبر 2012‎ – کفش پاشنـه بلند و دامن پام بود. مدل سارافون دامنی ... دامنم رو یـه ذره زدم بالا و دیدم قلوه کن شده و داره خون مـیاد ازش. ... اینـها هم رفتن بیرون و منم دلی از عزا درآوردم… ˙· ϟ رمـــــاان عشـقـــولانـه ϟ · - فریـاد دلم (4) roooman.blogfa.com/post/305 - Translate this page یکی نیست بگه آخه پدر من اگر تو رو هم صبح جمعه بیدار مـید کـه بری خونـه همسایـه فرش بشوری الان از من ... دستمو زدم بـه شونـه کـه باهاش خداحافظی کنم . ..... سند رو زدم و سرمو اوردم بالا کـه . .... من و بابا کت و شلوار پوشیده بودیم و کت و دامن! مرداد 1387 - کامران و هومن 4kamranhooman.blogfa.com/8705.aspx - Translate this page یـه خانوم تقریبا سن بالا پشت درون بود نگاهی بهش انداختم ، از سرو وضعش فهمـیدم حتما آدم ... یـه کت و دامن و با کفشای پاشنـه بلند کـه معلوم بود موقعه راه رفتنش رو مخه آدمـه ... با مِن و مِن سلام کردم جواب سلامو داد و با عصاش منو کنار زد ، وارد خونـه شد و بابا با ... عشق تنـها بهانـه ی alidaryan.rozblog.com/ - Translate this page اون روز هنوز سرماخوردگیم خوب نشده بود و من حتما یک آمپول دیگه مـی زدم که تا مریضی کاملا از تنم بره بیرون. ... موقعی کـه به خونـه رسیدم جلوی درون کفشـهای م رو دیدم کـه کنار درون بود. ... خیلی با فشار و سریع و بالا و پایین مـی برد و مـیبرد تو دهنش. .... هم حال مـیكرد یـا زنـه تو جاهاي شلوغ با یـه دامن كوتاه مـیرفت و كونشو طرف مردها قمبل مـیكرد که تا ... چطور مـی شود یک فیل را مجاب کرد؟ - درون باب جارو sulfuricshut.blogfa.com/category/1 - Translate this page بعد هم وقتی هر دوتاییشان درون خواب ظهر فرو رفته بودند از خانـه زدم بیرون که تا .... کت بابا را تنت مـی کنی و دامن را مثل پیراهن دکولته که تا زیر بغلت بالا مـی کشی. لاله - رمــــــان زیبــا romanario.blogfa.com/post-1006.aspx - Translate this page 15 مـه 2012‎ – : مـی تونید بالا مانتو ها رو ید که تا راحت باشید . ... آیدین : قربانت هر وقت زنگ زدم داشتی مـی رفتی مـهمونی .... بود و سمت چپ دامن بلند بود با جوراب قهوه ای زخیم پوشیدم با کفش قهوه ای وقتی من و دید بهم نگاهی کرد : قشنگ ... داستان ی - امـیر - لوبلاگ dastan3.loxblog.ir/cat.php?cat=1&page... - Translate this page يه پاشو دادم بالا و دستمو خيس کردمو چند بار کشييدم روش…اه بلندي کشيد . .... بعد از حدود یکساعت بعد رو دیدم کـه از خونـه زد بیرون و رفت. ...... خلاصه چند دقیقه بعد خانومـه با یـه دونـه تاپ قرمز تنگ و یـه دونـه دامن نسبتا بلند اومد تو پذیرایی . اسفند 1390 - تقدیم مـیشود بـه شما:حرف های یک دل بی قرار delblogfa.blogfa.com/9012.aspx - Translate this page زنگ زدم ریـاحی با خونسردی هرچه تمام مـیگه کار اداریت رو بگذار بعد عید. امروز چند شنبه است؟ ..... دارم ممـییمـیرم. دو که تا قرص بهم داد و هنوز نخورده بودم کـه دویدم دستشویی و همشو آوردم بالا. .... بلوز شیری رنگمو با یـه دامن سفید پوشیدم.و چادر سفیدمو سر کردم ... داستانـهای خفن ی clipmobile86.iranblog.com/?page=2... - Translate this page This site may harm your computer. بعد مدرسه بـه خونـه كه رسيدم بـه م گفتم كه معلم بينش منو دعوت كرده بـه خونش بعد از ... زنگ درون رو زدم بعد از چند لحظه صداي نازك و دلنشين خانم مولائي بود بعد از پرسيدن ..... رو کشيدمي کـه اومده بود تو اتاق اومد زير پتو دامن کرده بودم دامنمو داد بالا شرو ... Midnight Moon midnightmoon.persianblog.ir/post/102 - Translate this page یـه بار م عمل لیزر چشم داشت زنگ زدم بـه م مـیگم عمل چطور پیش رفت گفت ... دو طرف دامن رو مـیگرفت تو دستاش و دستاش رو مـیبرد بالا سرش فقط دامن مـیدیدی و ... با زن همسایـه: تو یـه خونـه آپارتمانی زندگی مـیکردیم کـه 4 طبقه ... dc351.4shared.com/doc/.../preview.html - Translate this page دیگه ترکوندم) از جلسات بعدی دیگه مانتو نمـی پوشید و با یـه بولیز دامن جلوم مـیگشت. .... مـیکرد من جریـانم رو با دوست م بهش نگفته بودم کـه بهم زدم م از پائین گفت:امـیر من رفتم نون ..... بعد نشستم و پاهاشو زدم بالا و شروع کردم بهزدن ساقهاش. حمـیرا shahvani.com/content/-حمـیرا - Translate this page منم همچنان دستم رو کمر بالا پایین مـی شد. یـه لحظه دلو زدم بـه دریـا و گفتم: پسون زد زیر خنده و گفت: آخ جون، قربونت برم، مـی دونی .... اونم دامن و تاپمو درآورد. mehdi3420 | Google Groups groups.google.com/.../ee24cb2cdcc6d9eb?_... - Translate this page 28 دسامبر 2010‎ – دلم و زدم بـه دريا و دستش رو گرفتم و بلندش کردم.دستم رو .... گفتم : طفلي منو بگو كه چرا هر وقت مي ري ملحفه هاي تو رو مي شوره.يه خنده با .... تاپ رو زد بالا و از تنم درون آورد. - جان. ..... با یـه دامن کـه وقتی روی نیمکت حیـاط نشسته بود که تا ... بالاخره رو ...م shahvani666.blogtaz.com/post9.php - Translate this page بگزریم بد جوری این داستانا تو مخم بود رفته بودم تو کفه کـه یـه کم تپل ... مـیاد منم مـی گفت نترس یـه کم مالوندم بعد خودمم ترسیدم ولش کردم رفتم رو مبل دراز کشیدم . دیدم رفت تو اطاق دو باره اومد کنارم رو مبل منم دیدم حال کرده دست کردم زیر دامن ... کنـه تو شلوار ولی من دامن و دادم بالا چی مـیدیدم داشت مـیترکید زده بود بالا . داستانـهای ی: رختکن mamany.blogspot.com/.../blog-post_17.... - Translate this page 17 ژانويه 2005‎ – خيلي حال ميداد كه ديدم كامران دوباره دامن مو بالا زد. ... تف زد بـه كيرش و سرشو گذاشت رو كون مرطوب م و فشار داد و به فشار سوم و چهارم كيرش ... مـیخک صورتی من noushin56.blogfa.com/ - Translate this page یـه روز پروانـه ش زنگ زد کـه مـیاد مانیـا رو ببرن بیرون . ..... تختش مـی گم اینا رو زدم کـه شبا کنارت باشن که تا تنـها نباشی مـی گه:آخی تنـها نباشن درون بالا عکسش هست . ... دامن رو مخصوص عروس وداماد مـی دونـه وقتی مـی خواد بپوشـه مـی گه عروس داماد بده. 3 - شـهوانـــــــي | atkinz.rozblog.com/Pages/3 - Translate this page دیدم رفت تو اطاق دو باره اومد کنارم رو مبل منم دیدم حال کرده دست کردم زیر دامن انگشت ... دیدم اس داده خیلی حال داد ولی مـی ترسیدم بیـاد ،خوشم اومد از اینکارت خوشم اومد .... را چک کنم آخه فکسها توی کامپیوتر اون سیو مـیشد با بالا اومدن کامپیوتر خشکم زد ... اردیبهشت 1389 - خاطرات یک عروس جوان arosejavan.blogfa.com/8902.aspx - Translate this page پاشدیم دیدیم ساعت ۱۱.۳۰ بعد دیدم م تو اشپز خونس گفتم چی کار مـیکنی گفت ... همون بالا یک ساعتی نشسته بودیم کـه یـه سری ادم کره ای اومدن هی باهم حرف مـیزدن ما بـه ... شوهری این قدر بهم خندید گفت واسه زنـها رو مرد مگاه مـیکنـه واسه مردارم زن و زد زیر خنده ... اقای فروشنده مـیگفت بهش مـیگفت مدل دامنش دامن عروسه رو دامنشم بالای قسمتی کـه ... جعبه ی اسرار - دامن چارخونـه raazebozorg.blogfa.com/post-5.aspx - Translate this page جعبه ی اسرار - دامن چارخونـه - همـه ی قرار های سکوتمان را بـه خنده ای شکستیم. ... برم سراغ ادامـه حال و حول، کـه دامن پوشیده پرید تو اتاق خواب من و داد زد "چه جورم داداش، خوبم؟ ... جوراب شلواریشو کـه تو راه منزل که تا خونـه ما شل شده بود، بکشـه بالا ،اونم از زیر تخت! ... که تا م رفت از اتاقش یـه جوراب شلواری نو بیـاره سرمو اوردم بیرون که تا دامن رو هم به منظور ... الهه زندگی ام www.brayefardaha.blogfa.com/ - Translate this page پری برایشان مـی گوید کـه چگونـه نوه پیـامبر را شـهید کرده اند هر آدم آزاده ای از شنیدن این داستان دلش مـی سوزد ... گاهی به منظور اقامـه عزا، بیـان مصیبت، تفکر درون مورد عمق فاجعه هم دل را زیر و رو مـی کند. ... دست درون دامن مولا زد،در ***** کـه علی بگذر و از ما مگذر .... سرم را مـی چرخانم با دست موهای خیس شده ام را بالا مـی و مـی پرسم: چقدر مونده ؟ تیر 1389 - آذر khaleazar.blogfa.com/8904.aspx - Translate this page یـه خانومـی کـه از قضا خیلی قد بلند و خوش هیکل بود و تومجلس هم یـه دامن مـینی ... دور پاهای خانوم هم مـیپیچید و بالا مـیرفت و همچین چشمـهای تمام بیننده ها رو مست مـیکرد. .... هم جیم زد!! نوشته شده درون یکشنبه بیست و هفتم تیر 1389ساعت 1:49 توسط | ... اردیبهشت ٩۱ - باغچه سبز من bame87.persianblog.ir/1391/2/ - Translate this page 13 مـه 2012‎ – چمدون رو آوردم و لباسام ریختم توش. زنگ زدم بـه صبا و کلی بـه هم حرف زدیم. دامن بلندم رو کـه کوتاه کرده بودم دوختم. بعد رفتم بیرون. اول رفتم خونـه ... خاطرات تلخ اما شیرین najvaye-daroon.blogfa.com/ - Translate this page معلممون قبلا معلم م بوده بـه خاطر همـین م رو مـیشناسه و وقتی مو دید شروع ..... یخ کرده بود بوی الکل هم کـه بدتر دامن مـیزد بـه این حال بد من اقای ملکی اومد رو سرم و با یـه .... )آستینمو زدم بالا بغض کرده بودم لبخند زد بهم گفت اونطرفو نگاه کن وقتی هم ... درون این وبلاگ خنده الزامـیست malas84.blogfa.com/post-85.aspx - Translate this page 15-زنگ زدم بـه دوست م, که تا تلفن رو برداشت قطع کردم, اومدم جلو آینـه باز کل حرفایی کـه آماده کرده بودم رو یـه بار بـه خودم گفتم , اومدم تکرار گوشیو زدم , که تا ورداشت گفتم: ببین عزیزم , من امشب بابام مـیرن مسافرت ... "با اینکه داری پیرتر مـیشوی" درون بالا و "ولی هر روز بهتر مـیشوی" درون پایین. ... و چنين بود كه دامن فرشته از اشك خيس شد ... آخرین نگاهت را نصیبم کن - فریـادی بـه وسعت تمام سکوت هایم... sarag.parsiblog.com/.../آخرين+نگاهت+را+ن... - Translate this page علی مدام بالا و پایین مـی پرید و یکجا بند نمـی شد... من وحشت کرده بودم! ... با صدای دو رگه ای از توی اتاق فریـاد زد و سفارشاتی داد! من دویدم داخل اتاق! .... اشک هایم درون نـهایت بـه روی دامن مورد علاقه ام سقوط مـی د و راهشان پایـان مـی یـافت! جلوی درون مکث ... سكس مـهران با ش -ها ی ایرانی 1391.javanblog.com/429029-سكس+م... - Translate this page من مـهران هستم و 19 سالمـه يه دارم كه اسمش رويا و 39 سالشـه من تنـها بچه خانواده هستم. پدرم هم مامور بازرسي يه شركته ... آروم رفتم رو تخت و دامنشو زدم بالا. يهو تكون خورد و ... با معرفت shahvani.com/content/-با-معرفت - Translate this page 17 دسامبر 2011‎ – سلام اسم من حامد هست یـه داستان کاملا" واقعی رو واستون مـیگم. ... اما دامن بالا رفته بود و ران سفید ی کاملا" معلوم بود حشر تمام وجودم رو فرا گرفته ... دلم نبود آخه خیلی تیز بود، وقتی کـه برگشت خودم رو زدم بـه خواب اومد بالا سرم و با ... داستانـهای ی: 11/20/11 - 11/27/11 www.dastan3k30.com/2011_11_20_archiv... - Translate this page 20 نوامبر 2011‎ – لیدا سرشو انداخته بود رو شونـه هام و منم یـه چشمکی بـه فریبرز زدم کـه دو ... لباشو گذاشت رو ه لیدا و اونو بـه طرف بالا مـی کشید و ولش مـی کرد . ..... تو هستم و م هم خیلی راحت تو خونـه راه مـیره مثلا با یـه دامن کوتاه که تا بالای زانو و یـه تاپ. هفته اوّل آذر 1387 - ღ ·چار دیواری تنگ و تاریک من·ღ www.shabshekan-gorgan.blogfa.com/8709... - Translate this page داداشم 29 سالش بود و 2 که تا زن گرفته بود و طبقه بالا رو اشغال کرده بودن ! عجيب بود .... الکي گفتم با و بابام اومده بوديم اينجا من گمشون کردم حالا اونا منتظر من هستن ! ... صدايي رو شنيدم کـه داد مي زد تهران - تهرانياش بيان سوار شن ! .... من اما مدام رنگ بـه رنگ مي شدم و از اينکه با دامن کوتاه باشم خجالت مي کشيدم آخه هميشـه با شلوار بودم ... دوستم - Sex وکیر - Weebly farsish.weebly.com/160515751605157516... - Translate this page رسیدیم ویلا وسایلا رو خالی کردیم و قرار شد بچه ها ویلا رو مرتب کنن منم برم سیگار و .... لنگاشو دادم بالا و تا اخر چپوندمکه یـهو یـه جیغه بلند زد و نفسش ... اسمم سينا هست ولي براي اينكه شما بيشتر من و داستانـهايم را بشناسيد ... adbblog.150m.com/000001.htm - Translate this page رو پام خوابوندمش دامنشو زدم بالا و از روي شرت ميزدم درون كونش , خيلي خيلي حشري شده ... دامن بپوشيم اصلا ميدوني امروز دلم ميخواد دامن م رو بپوشم ولي پريسا بـه كسي ... اتیشی کـه به دامن ما افتاد - درددل های خانوم نبات mahnabat.persianblog.ir/post/67 - Translate this page 28 جولای 2012‎ – شدیم . کـه فشارش رفت بالا هر چی گفتیم زنگ نزن بـه برادرم بلافاصله زنگ زد. نتونستیم جلوش رو بگیریم . الان خونـهء ما غوغاست . نمـیدونیم حتما ... رمان آبروی من قربانی هوس فصل دوم - رمــــــان کــــــــده ،عاشــقان رمـــان historylove.blogfa.com/post/1158 - Translate this page آهي کشيدم و رفتم سمت پله ها و چهار طبقه رو بـه زور بالا رفتم. ... سرم و يه بلوز آستين بلند سفيد و آبي با يه دامن بلند آبي پوشيدم و يکم عطر بـه خودم زدم و رفتم بيرون. ... م خجالت زده سرش رو پايين انداخت و بهراد هم سعي ميکرد جلوي خنده اش رو بگيره! قسمت نـهم - ستاره lovestory1375.blogfa.com/cat-9.aspx - Translate this page یـهو دوتا دست منو کشید بالا...یـه نفس ... از تو وان اومدم بیرون و حوله رو دور خودم پیچیدم و رفتم تو اتاق پیش کامران... - منظورت چیـه ... یـه نیشخند زدم-حالا بگو ببینم چرا بی اجازه اومدی تو حموم؟ ... راستی رفت؟ .... یـه دامن کوتاهم روی شلوارکش پوشیده بود. ماسو: من فقط دلم خواسته بود دامن بپوشم maasoo.blogspot.com/.../blog-post_13.html - Translate this page 13 مـه 2012‎ – رو بـه گفتم: چرا چونـه مـیزنی باهاشون؟ بالاخره ... گفت: مـیپرسم بابات کجان؟ ... دامن پاته. دامنم را بالا زدم و جورابشلواری کلفت را نشانش دادم. روزهای زندگی - چهارشنبه 26 مـهر rashin1985.blogfa.com/post/98 - Translate this page دمـه شرکت هنوزم شلوغه واسه فیلم برداری فکر کنم از این فیلم های 22بهمن هست چون همـه با کت و دامن و ماشینای قدیمـی هستن مردم ... زنگ زدم م دیدم صداش نالانـه مـیگم چی شده مـیگه از دیشب دل درد بدی گرفتم دارم مـیمـیرم گفتم مـیخوای بیـام گفت نـه بزرگ بالا هست ... بلافاصله موبایل بابا رو گرفتم گفت دلت شور نزنـه داریم مـیایم خونـه دکتر ... شـهوانــــــــــــــــــــــــــــــــــــي -forosh.rozblog.com/ - Translate this page دور روز گذشت ساعت ده صبح بود کـه نادر زنگ زد رو گوشیم گفت مـیشـه بری برامون ... وقتیی راه مـیرفت کونش تو شلوارش مـیلرزید کـه منم م زد بالا دیگه داشت از ...... زنداییم همـیشـه با یـه دامن بدون اینکه شلوار زیرش بپوشـه مـیگشت منم از دید زدن ... اردیبهشت 1391 - یـه زن مثل همـه maraletanha.blogfa.com/9102.aspx - Translate this page حس هایی کـه بین من و بهار هست خیلی بالا و پایینـه و بیشترش رو مـی ذارم رو حساب ..... و نداشتم اما بالاخره بـه هوای دستشویی رفتم بالا و یـه دوری هم تو اتاق زدم. .... و موهام و خشک کردم و یـه تل زدم و یـه دامن سیـاه که تا بالای زانو و یـه بلوز مرتب پوشیدم و یـه ... دورت بگردم - من هفت ساله شدم rezasardar.persianblog.ir/post/18 - Translate this page 29 نوامبر 2007‎ – محمدرضا سرش را از رو دامن او بلند کرد و با خجالت نگاهش کرد. جمـیله خانم او را بلند ... جیغ زد و پله ها را دو که تا یکی بالا رفت و خودش را تو دامن انداخت. داستان های اونجوری 3xlife.mihanblog.com/ - Translate this page 3 مارس 2012‎ – داستان سینا و الناز قسمت اول ... رو بهش بدم كه دیدم این الناز كه یـه زن حدود 38 / 39 ساله با یـه دامن كه مطمئن بودم زیرش یـه هست دم درون واساده و داره با همسایـه حرف مـیزنـه ... هزار بد بختی داشتم لامپ رو باز مـیكردم دستام كه بالا بود شیكمم افتاده .... چیکار کنـه گفتم چیرو چه کار کنـه (خودمو زدم بهعلی چپ ) مـیدونستم ... داستانـهای ی: ختم مادربزرگ و www.dastan3k30.com/.../blog-post_5242.ht... - Translate this page 16 آوريل 2012‎ – یـه دستم روی کمرش بود و با اون دستم دامن رو بالا زدم و رونـهای سفیدش توی تاریکی اتاق نمایـان شد. چونکه توی خونـه شلوغ بود و ترسیدم کهی بیدار ... فروردین 1389 - رها elahekh.blogfa.com/8901.aspx - Translate this page شاكي مي شد و مي زدمون كنار که تا خودش درون رو باز كنـه. اما حريف نمي شد. ... .هيچ وقت نذاشت دامن كوتاه پام كنم. ... و هم ابروهاشو بالا پایین مـی انداخت و دست مـی زد. ما هم مثل ... من وپوریـا www.maman-jon.blogfa.com/ - Translate this page من خودم حداقل دو هفته یـه بار لازانیـا درست مـیکنم وجای شما خالی انگشتامون رو هم مـیخوریم ! ... زنگ زدم گفتم بالا چه خبره عفت خانوم طفلک گفت والا اکرم وسایلاشو آورده اینجا با هم درست کنیم من گوشتش ... سه شنبه 1391/03/23 | 0:15 قبل از ظهر | پوریـا | | ..... ( حالا عروی لباس من یـه فشن با دامن کوتاه چین چین حالت کارتونی داره) ... آموزش دامن توتوی بلند - آرشیدا خورشید آریـایی arshidaarshida.niniweblog.com/post104.php - Translate this page آموزش دامن توتوی بلند - نی نی ناز ما آریـاشید آریـایی درخشان - آرشیدا خورشید آریـایی. ... [ يکشنبه 12 / 9 / 1391 ] [ ] [ آرشیدا ] [ ] ... داره و شروع پایـه بلند که تا جایی ادامـه مـیدید کـه بدونید طول بالا تنـه کافیـه معمولا یک نیم تنـه مـیشـه ... کردم ،دو طرف کش دامن هم بازه و موقع پوشیدن گره مـیخوره اما دو طرف کار رو گره زدم کـه دور کمر ثابت بمونـه ... ღ دنیـای رمان ღ - مـی تراود مـهتاب ( قسمت بیستم ) romanhaye20.blogfa.com/post-221.aspx - Translate this page 3 آگوست 2012‎ – همون بلوز و دامن نارنجی رو کـه برای عروسی آقافرهاد پوشیده بودم تنم کردم. ... دکمـه ی آیفون رو زد و رفت جلو ایوون. .... انداخت تو گلوم و داد زد زور بزن بالا بیـاری و من ترس و نگرانی رو توی نگاهش حوندم،اون رگ برجسته ی پیشانی اش. برگ چهارصد و پنجاه و ششم (ای جون بی فکر!) - صحرا ، مثل هیچکس! sahra87.persianblog.ir/post/587/ - Translate this page 23 نوامبر 2010‎ – پرید رفت جلوی درون و داد زد عمو حامد دانیـال لباس عروس مـینا رو با ... رو) التیـام ببخشم یـاسین خیلی مظلوم گفت جون گفت برید بالا خیـاط ... خلاصه حامد زنگ زد بـه ش و الکی بهش گفت کـه دوستش مـی خواد لنگه کت و دامن مـینا برا ی ... mehdi3420 | Google Groups groups.google.com/.../d0bec6f689d245ae?... - Translate this page 30 دسامبر 2010‎ – هر سال هم تو این امر بقیـه ما رو کمک مـی کنن و یـه سهمـی مـی برن. از مال دنیـا ۳ که تا دارم ... با یـه دامن کـه وقتی روی نیمکت حیـاط نشسته بود که تا سر زانوهاش بالا رفته بود. عجب پاهای گوشتی ... رفتم پائین دیدم شـهین و م و م تو آشپزخونـه ان و دارن مـیز ناهار رو آماده ... خوردن خیلی مخفیـانـه رو دید مـی زدم. وای وقتی قاشق رو ... خرداد 1390 - پهلوان كوچك pooria1387.blogfa.com/9003.aspx - Translate this page 20 ژوئن 2011‎ – اينجاي اتوبوس رو ببين وسايل ميزارن صندوق عقبشـه ... چرا گذاشتنش آن بالا؟ ... ولي ديروز باباي يه بچه اي تو مـهد كودك دامن داشت ... بابايي خوبم اين حرفا رو زدم كه لبخند بـه لبت بشينـه روزت مبارك هميشـه دوستت دارم دلم مي خواد وقتي ... [DOC] ماجراي آمپول زدن زن دايي www.pic.iran-forum.ir/.../xt7g2rai7zysqc62... - Translate this page File Format: Microsoft Word - Quick View با اين كه دامن مي پوشيد و دامنـهاي زياد تنگ پاش نمي كرد هميشـه كونش مي خواست ... که تا اينكه كار شستن بچه تموم شد و م بچه رو برد بيرون که تا لباساشو تنش كنـه. .... پيراهنش كمي مزاحم بود بنابراين يكم پيراهنشو زدم بالا طوري كه يه كمي كمرش پيدا شد . خاطرات من reihanejan.blogfa.com/ - Translate this page و من ته دلم قنج زد وقتی یکی بهم اینجوری اطمـینان مـیداد. ... ریحانـه جدیدا خیلی مـیخواد دل من رو بـه دست بیـاره صدام مـیکنـه من! ..... همـه این خونـه ها بالا استثنا نـهار مـیدن. صد داستان ی: با مادر درون مسافرت www.shahvatnak.com/.../blog-post_71.html - Translate this page 14 ژانويه 2012‎ – گفت بدجنس زنتو ول کردی رو گرفتی از لاپای اونم زدم گفتم اینم مال تو. ... زیرش یـه دامن کوتاه داشت دامنشو کشید بالا یـه چنگولی از رو نش گرفتم زد رو ... گفتم نکنـه مسموم شدی گفت نـه گفت گرمت روسری تو باز کن منم ... نستعلیق حیرانی - شلوارک maryamkhanhoseini.blogfa.com/post/45 - Translate this page یعنی سهم شیر بنده رو تو اون روزا کـه بهش احتیـاج مبرم داشتم بالا کشیده ... یـه روز صبح پول تو جیبی هفتگیمونو از ی ( بزرگم) گرفتیم و زدیم بیرون کـه بریم همشو خرج هله هوله کنیم ... م هیچ وقت بدون جوراب شلواری نمـیذاشت دامن بپوشیم ... درون پیچ و خم زندگی bluemother.blogfa.com/ - Translate this page نوشته شده درون سه شنبه هجدهم آبان 1389ساعت 13:2 توسط یـاسمـین ... شد کـه برا کلاه دست بـه دامن م شدم و شال گردن رو خودم دست گرفتم و تو 2 شب بافتمش تموم شد ... بازم رفته بود تو موتور ماشین ، مـهدی درون کاپوت رو کـه بالا زد دیدیم یـه گوله پشمالوی ... دلی عاشق ولی همراه با کینـه - رمان خوانـها romankhanha.blogfa.com/.../دلی-عاشق-ولی... - Translate this page از پله ها اروم اروم بالا اومد چادرش را بـه دست من داد و گفت اقای راد دعوتت مرد ... راننده با سرعت اونجارو ترک کرد و من موندم با چادری بر سر و بدن عریـانم کـه با کت و دامن کوتاهم پوشانده بودمش. .... صورتم رو ابی زدم وهمـین کـه درو باز کردم بابا روبه روم بود. داستانـهای ی: 3/25/12 - 4/1/12 www.dastan3k30.com/2012_03_25_archiv... - Translate this page 25 مارس 2012‎ – ديدم آ آمده بالا،خظي کردم و سوار آ شدم و رفتم. ... پيش خودم گفتم کـه بخيال فردا مي فهمم کـه چه کار ميخواد باهام ه کـه نبايد م بفهمـه. ... درون رو کـه زدم ۲ دقيقه اي طول کشيد که تا در رو باز کنـه درون رو کـه باز کرد ديدم با شرت و کرست آمده درون رو باز کرده و من ...... يه دامن كشي چسبون پوشيده بود با يه پيرهن تنگ . داستان ی myp.irspace.com/index.php?q... - Translate this page آخه هر وقت کـه مـیرفت مسافرت، وقتی من زنگ مـی زدم کـه حالشونو بپرسم، مـی گفت کـه اون نیست و ... همـیشـه جلوی من راحت بود و معولا با شلوار و تی شرت یـا دامن و تی شرت مـی گشت. ... بـه دامنش رسیدم و یـه کمـی هم انگشتام رو زیر اون چرخوندم کـه خودش دامنشو برد بالا که تا روی کونش. ..... دو که تا پاهای م رو شونـه های آقا محمد بود و سر اونم بین پاهای م. رابطه پنـهانی اعضا يك خانواده shahvani.com/.../رابطه-پنـهانی--اعضا... - Translate this page 21 نوامبر 2011‎ – پنجره حموم رو زدم هیوا هم فهميد منم گفت چيه گفتم برق رو خاموش كن بـه محض ... توشديم تو راه رو بعد شروع كرديم سينـه هم رو خوردن من دامن رو بالا زدم رفتم .... و پرت زياد ميگه كه بند كرد بـه خودش و از رابطه ش تعريف كردن . آشنایی با دانشمندان yazd-music51.persianblog.ir/ - Translate this page داستانی رو کـه مـی خواهم براتون تعریف کنم بـه اولین ه من با آتنا بر مـی گرده. ... درون کل خیلی خوشگل و بود. ... منم رفتم بغلش نشستم یـه دامن کوتاه پوشیده بود با یـه پیرهنـه توری خیلی نازک کـه زیرش ... خلاصه بـه هر بدبختی بود درون زدم و رفتم بالا. داستان دنباله دار عشــــق - رمانجـــات shaadaan.blogfa.com/cat-1.aspx - Translate this page سرش رو بالا گرفت و دوباره توی چشمـهایم خیره شد و زمزمـه کرد: ... بالا گرفت و بر پشت دستم بوسه زد: ..... پتو رو بعد زدم و روی تخت نشستم و گوشـهامو تیز کردم. ...... لباسم بلوز دامن شیک زمـینـه نارنجی با گلهای سورمـه ای بود کـه برادرم برام فرستاده بود. .... تلفن رو طوری تنظیم کرده بودم کـه اسم تماس گیرنده رو بگه مرتب مـیگفت شـهپر. اسفند 1390 - پوپک poopaksahra.blogfa.com/9012.aspx - Translate this page ۲ روز موند خونـه بزرگش که تا من برم اصفهان مجلس ختم. ... درون فروشگاه های لباس دامن های کوتاه را زیر و رو مـیکنم . کفش های پاشنـه بلند را برانداز مـی کنم . نمـی دانم از عوارض ۳۵ سالگی و بالا رفتن سن هست یـا چیز دیگر اما این روزها زن شده ام و این ... روزی کـه "همایون" یکی دیگر از دوستانم زد توی گوش من هم با زبان درازم جوابش را دادم ، هم سر ... دستمو بگیر | آدم نمای پارانوئیدی blog.alotfi.com/?p=56 - Translate this page 11 جولای 2005‎ – _ دستمو مـی گیری بیـام بالا ؟ _ گریـه نکن عزیز ... با دستای کوچولوش مـیله ی نارنجی اتوبوس رو گرفت. _ یـا علی. یـه پله رفت بالا. با چشمای بزرگش زل زد بـه در کـه خودش داشت بسته مـیشد. _ اَ اَ اَ ه… ... دامن کوتاه قرمزشو صاف کرد. یـازدهمـین ماهگرد +تفلد م - ღ به منظور عشقم ღ reyhane-hamidreza.blogfa.com/.../یـازدهمـین-... - Translate this page 1 دسامبر 2012‎ – فورا خریدا رو جمع کردم و اومدم برم زیرزمـین کـه خودش اومد بالا گفت گشنمـه.چای و مـیوه ... تازه بـه بابام هم زنگ زدم و تولد رو یـادآوری کردم.همـین کـه به خونـه ... "دل نوشته ی تنـها" - رمان لج و لجبازی عشق 5 negaretanha.blogfa.com/post/47 - Translate this page یـه لباس خیلی از نظر خودم توپ پوشیدم کـه از نظر و مـینا افتضاح بود ... آهای ایـها الناس من از دامن خوشم نمـیاد اینو بـه چه زبونی بگم؟ ... بلوزه کوتاهه که تا رو لیفه شلوارم ... تو آیینـه قدی سالن یـه نگاه بـه خودم کردم دیدم خیلی سنم با این همـه آرایش بالا نشون مـیده ... یـه برقزدم یـه سایـه طوسی هم زدم و رفتم پایین کـه صدای زنگ اومد انگار اولین ... بوطیقا www.bootigha.blogfa.com/ - Translate this page نزديكهاي غروب از خانـه بـه اميد ديدن زن و مرد بيرون زدم و منتظرشان ماندم. ... آرایشگر مادرم زیبا بود و زیبا خودش قصه ای داشت و یک بار را بـه زور با خودش .... نصیبش شده بود زندان عادل آباد شیراز را بـه هم ریخته بود از بالا که تا پایین فحش داده بود. ..... زن از توی چمدانی کـه در دستش بود دامنی کاملا مشابه دامن خودش بـه بلقیس داد و من تازه ... آبان 1390 - ماجراهای یک فندق 70کیلویی بی خانـه mieistorie1.blogfa.com/9008.aspx - Translate this page 21 نوامبر 2011‎ – پيرمرد اول: «من و ديروز بـه يه رستوران رفتيم کـه هم خيلي شيک و تر تميز و با ... مـهمونی پارسال خونـه م این ها و کت دامن پر ماجرای من رو یـادتونـه ؟ .... دیدم این دل غافل این رو از بالا مـیپوشی پایین نمـیاد، از پایین مـیپوشی بالا نمـیاد! لینک ثابت - باور کن رفتنم را - almakhanoom.blogfa.com/post-267.aspx - Translate this page این زندایی خانم ما رو خیلی دوست داره چون من شیر زنداییم رو خورده و درواقع ... وقتی پالتو رو درآورد یک کت و دامن بنفش روشن تنش بود. ... رفتم مسواک زدم و خوابیدم... بعد از نیم ساعت دیدم صدای بالا اومدنی از پله ها مـیاد و صدای کـه مـیگه: ولش ... فصل دوم قسمت اول. با كرختي از جام بلند شدم و پنجره اتاقم رو باز كردم ... dc373.4shared.com/doc/.../preview.html - Translate this page _ اگه تورو رو مبلاهي نازنينش اين طوري ببينـه خشتك جفتمون رو چشامونـه . .... بود دست راستم كردم از بالاي دامن كوتاهش كردم تو و رسوندم بـه كسش كه يكمي مرطوب بود و ..... يه پك عميق بـه سيگارم زدم که تا مرض بالا اوردن پيش رفتم سيگارم و با حرص پرت ... روزهای تنـهایی من tanhayieman.persianblog.ir/ - Translate this page بابا شما با صحبت کن من مطمئن هستم رو حرف شما هیچ حرفی نمـیزنـه بابا من ..... بود که تا بعد از همـه بیـاد بالا نگاهی عمـیق بـه من کرد و یـه چشمک پر از معنی بهم زد . ..... اون موقع هیچ جایی نپوشیده بودمش.1بلوز یـاسی کمرنگ با دامن یـاسی مشکی چارخونـه و ... هانیـه - لطیفه بالای 18 سال javadi28.blogfa.com/post-6.aspx - Translate this page تركه خانوم بلند ميكنـه، بهش ميگه: بايد عين حال بدي ها. ... توصيه انـه : اگه يه موقع مورد حمله يک پسر قرار گرفتي شلوار اونو بکش پايين دامن خودتو بده بالا ! ... بچه هه از خواب پا ميشـه، ميبينـه ش نشسته رو شيكم باباش و داره تند تند بالا پايين ... بچه هه ميگه: جون اين كارا فايده نداره چون وقتي ميري سر كار دوباره همسايه ... كارهای من و مادرم www.looti.net/12_6417_1.html - Translate this page 3 نوامبر 2011‎ – خلاصه ما شام خوردیم و یکم فیلم دیدیم کـه م رو کرد بـه خالم و گفت تو ..... یکی زنگ زد م گوشی رو برداشت گفت رحیمـه داره مـیاد بالا گفت اخ جووون ... تیر 1390 - شقایق زعفری shaghayeghzafari.blogfa.com/9004.aspx - Translate this page گفتم:درد نگیره تو رو،مرد حسابی الان چه وقته زنگ زدنـه؟ ... صدایم را کمـی بالا بردم و گفتم: هم داشتین؟ ... لبخند زد و گفت:همـه مردا هم کـه اینطوری نیستن. .... منظور بدی ندارم،ولی فکر کردی اگه و بابا بفهمن،چی مـی شـه؟ .... crossed my arms on my chest and said: Of course I feel it, and I can feel damn homophobia many times. رمانـهاے عاشقانـه - فصل ششم asheghaneha2011.blogfa.com/post-468.aspx - Translate this page حالا خدا رو شکر کـه به خیر گذشت . تبسم زدم. واقعا ً ممنون اگه شماهاه نبودید معلوم نبود چه بلایی .... کمکم کرد بنشینم و بلند داد زد کجایی ساغر حالش بهم خورده . .... آستینـهایش را بالا زد و بطرف دستشویی رفت . ..... بـه کت و دامن طوسی رنگش نگاه کردم . رمانـهاے عاشقانـه - :.چهاردهم و پانزدهم.: asheghaneha2011.blogfa.com/post-437.aspx - Translate this page نگاهی ناراحت و حیران بـه دامن پاره شده ام انداختم و بی آنکه بخواهم زدم زیر گریـه. او با صدای بلند ... _منم این روچشمـه بـه درخت توت آویزون مـیکنم که تا همـه ببیننش...و تو. خرداد 1387 - OurCuteBaby www.ourcutebaby.blogsky.com/1387/03/.../... - Translate this page خیلی نگران شدم ولی بـه خاطر نی نی سعی کردم خونسردیم رو حفظ کنم و زنگ زدم بـه موبایل دایی امـین کـه بالا سر بود و چند کلمـه هم با ی خوشگلم حرف زدم و خیـالم ... هفته اوّل دی 1388 - پری همـیشـه غمگین www.the-days-without-kh.blogfa.com/8810... - Translate this page باران با قدمـهای تند دور شد . ... و بالاتنـه ی لباسش روی ی لباسش گل های قشنگ ابی بود و تور داشت و دامن لباسش از همونجا شروع مـیشد و روی هم لیز مـیخورد . ... برگشت و تو چشام زل زد و در حالی کـه بغض رو توی گلوش مـیدیدم کـه بالا و پایین مـیره ... نودهشتیـا - نمایش پست تنـها - طعم چشمان تو | n@st@r@n-gh کاربر انجمن ... www.forum.98ia.com/post6789894-6.html - Translate this page 4 سپتامبر 2012‎ – از اتاق رفتم بیرون و رو صدا کردم،ی جواب نداد، بهش زنگ زدم گفت ... رفتم سرکمد لباسا یـه تاپ صورتی کـه بالا نافی بود و با دامن ستش کـه ... آذر 1388 - خاطرات یک عروس جوان arosejavan.blogfa.com/8809.aspx - Translate this page مثلا تولد مادر شوهر بود و من نـه اس ام اس دادم و نـه زنگ زدم و فقط شاعت 10 شب بود بـه شوهر ... پسر عزيزش رو داد و من رو بـه شوهر كردم و گفتم ديدي اس ام اس بـه ميرسه الكي گفته ... شوهر يك كت كوتاه بالاي و يك دامن تنگ كه از سر زانو که تا پايين ان حرير بود .... کیـه کـه این قدر خوب عمل کرده منم برم پیشش مـیخام یکم بینیم بره سر بالا ... صد داستان ی: کارهای من و م www.shahvatnak.com/.../blog-post_7807.ht... - Translate this page 26 نوامبر 2011‎ – خلاصه ما شام خوردیم و یکم فیلم دیدیم کـه م رو کرد بـه خالم و گفت تو ..... و کمـی بین هاش بالا و پایین کشیدم کـه دایم یکی درون کونم زد گفت ... قسمت 4 - سری اول www.axbaran.rozblog.com/post/127 - Translate this page 24 آگوست 2011‎ – پشت درون بود و تا منو دید از تعجب خشکش زد! وای آقا مجید شما ایران ... زنگ زدم بـه موبایل پدرم و گفتم گوشی رو بده بـه . کاملا قرارش ... پاهاش رو کاملا باز کرده بود و بود بالا. .... آخرش تصمـیم گرفتم باز هم دست بـه دامن آلاله بشم. کیر و va.loxblog.com/?c=n - Translate this page بالاخره م با خانوم… حرف زد و قرار شد من هفته ای 2 بار برم پیشش و یـاد بگیرم. از اون روز بـه بعد کار من شده بود اینکه تو تنـهایی فکر کنم و جق ب. (از این بـه بعد ... بی گناه من - بیداری رویـاها wakingdreams1.loxblog.com/post.php?p=7 - Translate this page رابطه من با م از همون سالها كه از بابام جدا شد شروع شد . ... هم حال مـیكرد یـا زنـه تو جاهاي شلوغ با یـه دامن كوتاه مـیرفت و كونشو طرف مردها قمبل مـیكرد که تا ... لاك ناخن دست و پاش رو زد و موهاشم درست كرد و صورتشم حسابي آرایش كرد طوري كه كم مونده بود آب من بیـاد . ... قمبل بزنـه بیرون و پاشم انداخت رو پاش که تا شلوارش بره بالا و پاهاي نازش دیده شـه . داستانـهای ی: April 2005 mamany.blogspot.com/2005_04_01_arc... - Translate this page 27 آوريل 2005‎ – ... زد بالا. لامبادای سیـاه نسرین رو دید و رو زد کنار و زبونش رو گذاشت رو نسرین. ... بعد از دوبار بالا پایین هر چی آب بود زد بیرون. ..... یـه زنونـه ، یـه مشکی ، تاپ و دامن کوتاه آورد و تن من کرد. Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 34 www.looti.net/12_1255_34.html - Translate this page 20 جولای 2011‎ – مامـی هم دراز کشید و به پهلو خوابید و دامنشو داده بود که تا روی رونـهاش بالا. ... آیدا جونم مثل همون اول پشتش رو کرد بمن و به پهلو خوابید. ... پتو رو زدم کنار و رفتم چسبیدم بهش. .... خيلي ندار بوديم اومد خونـه ما پروين تازه از بازار اومده بود و رفت لباسي کـه خريده بود رو پوشيد يه دامن نازک کـه شرتش از زير ان پيدا بود و ... آمپول زدن: گول خوردن tinasss.blogspot.com/2012/11/blog-post.html - Translate this page 12 نوامبر 2012‎ – بابام هم با خونسردی و بدون هیچ حرفی دامنم رو زد بالا و جوراب شلواری و ...... زیر مانتوشان شلوار نمـی پوشیدند و زیر مانتو دامن بود)م و فرشته خانم بـه ... 4 - و جوجه ها www.maman-va-joojeha.blogsky.com/.../4/ - Translate this page روز بعد از برگشت بابا از اصفهان سجاد تب کرد و این تب بالا رفت و بالا رفت و بدون هیچ نشونـه دیگه ای پایین نمـیومد! ... روز بعد یعنی ۵ شنبه با 2-3 روز تاخیر واکسن 18 ماهگی ستاره رو زدیم کـه mmr هم بهش اضافه شده ..... شروع کردی بـه ت دامن من. shahvani.com/taxonomy/term/348/all - Translate this page من هم خیلی آروم شروع کردم بهزدن و کامل روزدم، تف کردم رو قرمز.... حسن شروع کرد بـه خوردن م از بالا های بزرگش شروع کرد خوردن ... مرداد 1388 - باور کن رفتنم را almakhanoom.blogfa.com/8805.aspx - Translate this page دیشب کـه آرمان زنگ زد و اصرار کـه اول حتما خودت بنویسی و از من انکار و از اون اصرار که تا اینکه ... این زندایی خانم ما رو خیلی دوست داره چون من شیر زنداییم رو خورده و درواقع یک ... وقتی پالتو رو درآورد یک کت و دامن بنفش روشن تنش بود. ... بعد از نیم ساعت دیدم صدای بالا اومدنی از پله ها مـیاد و صدای کـه مـیگه: ولش کن خوابیده. و شاید به منظور آخرین بار - عروسی ِ madamkameliya.blogfa.com/post-96.aspx - Translate this page آقای نامزد زنگ زد بـه داداش کوچیکه کـه سر ِ کار بود، بهش گفت هدیـه کاراش مونده و اگه مـی تونـه زودتر بیـاد خونـه! ... دست و پام مـی افتاد و همش یـه دستم بـه دامن ِ لباسم چسبیده بود اما با این حال راضی بودم! وقتی دیده بود کارام روو هم تلنبار شده خودش زحمت ِ لباسم رو کشیده بود و بودتش اتو شوویی! ... که تا اینکه رسیدیم بـه اون بالای ِ بالا. اعتراف صمـیمانـه سوتی ها! (14) friend.knowclub.com/.../thread.php?l=fa... - Translate this page 14 ا کتبر 2012‎ – منبع:برترین هاچند وقت پیش کـه نتایج کنکور اعلام شده بود زنگ زدم بـه دوستم کـه ... يادمـه دوسال قبل مربي زبان مـهد م رو عوض كرده بودند و من اصلاً از اين مربي بـه خاطر اخلاق ... م چند روز دنبالشون گشت ولي فكر كرد گربه اومده خوردتشون. ... چادرو از بالا درون پرت کردم تو حیـاط با تیپ قزی و همون دامن از درون رفتم بالا و. آبان 1389 - همـه زندگی من و 'من و شوهرم www.ghazal-shaho.blogfa.com/8908.aspx - Translate this page منم گفتم وااااا خب الان چاره ای نیست بنابراین لطف دو این پروژه رو حق والانصاف عالی پیـاده د و ... وقتی و هات مـیاند راحتند منم گفتم سرجمع م یـه بار اومده چه برسه. .... درون طبقات بالا بودیم کـه واااااااااای ی ی ی ی ... کوب(به قول فروشنده) یـه اتو موی عالی,یـه جوراب شلواری پاییزه کـه زیر دامن به منظور بیرون مـی پوشم,یـه تاپ و ... K@MR@N & HOOM@N - Blogfa www.khstars2.blogfa.com/ - Translate this page گند زدم؟؟؟ چه خوب. اه رها خفه شو چيش خوبه سوالاش سخت داده بود ميدونم از لج من بود ... درست ميگين حال منم بـه عنوان تشكر شما رو امروز خونـه مون دعوت ميكنم اخه م مـهموني گرفته .... كه كمي صداش بالا رفت گفت:حرف نباشـه زود ميبري و مياي ... و مردم بـه چشم يه درست و حسابي با اين لباسا بهم نگاه نميكنن درون كل زود يه دامن با يه استين ... سوزن - Vida Art www.vidaart.nl/browsf.php?cId=1000... - Translate this page همانطور کـه کریم رو صدا مـی زدم بـه داخل راهرویشان رفتم. هنوز بـه ته راهرو ... مـی دانی عاطفه من اوّلا فکر مـی کردم کـه م دردش مـی یـاد. و بابام داره ... شمسی خانم مادر رضا کـه آستین هاش رو که تا بالای آرنجش بالا زده بود خودش رو بـه حیـاط رساند. ..... دامن بلندش رو گرفتم. وروجک و بابا roya-60.blogfa.com/ - Translate this page 3 سپتامبر 2012‎ – رو ببخش بـه پاکی و خانمـی خودت رو ببخش عزیزم . ... عمو سارا گفته کـه من باردارم امروزم سارا بهم زنگ زد و ورودت رو بـه دل ی تبریک گفت ... بیتا دادم و دوروز بعدش حالت تهوع و بالا آوردنـها شروع شد که تا سه هفته زمـین و زمان رو گاز ... اینقدر حال ی رو خراب کردی که تا دست بـه دامن بیمارستان و پرستارها شدم رفتم ازم ... مرداد 1386 - من و همسرم عاشقانـه هم را دوست داریم. alisa50-50.blogsky.com/1386/05/ - Translate this page 30 جولای 2007‎ – فقط کافی بود شام رو حاضر کنـه که تا همگی و در راس امور آبروی بـه ..... فقط ۱۲-۱۰ سالم بود و سکته هه رو زدم و البته استارت کنجکاوی درون مورد .... یـه دامن هم پوشیدم کـه راحت باشو و دامن رو که تا روی دادم بالا و پایین رو هم ول کردم بـه امان خدا. Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 30 www.looti.net/12_1255_30.html - Translate this page 30 ژوئن 2011‎ – یـه دفعه دیگه محکمتر زور زدم و ملافه رو از روشون ورداشتم و انداختم کنار. ..... کم کم تی شرت م رو زد بالا و و ازکرستش یکی از پستون هاشو رو درون اورد و .... منم كيرم را درون آوردم و كامران آرام اول دامن و بعد را از تنش خارج كرد و به ... Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 55 www.looti.net/12_1255_55.html - Translate this page 11 جولای 2012‎ – اواخر پاییز بود کـه یـه روز صبح زن عموم زنگ زد خونـه ی ما و به م گفت کـه من را ... رفتیم توی اتاق و رو بـه روی هم نشستیم روی تخت. ... دیگه داشت ارضا مـیشد،منم سرعتم را بالا بردم که تا بیشتر لذت ببره. ...... پاهام بود یـه دامن چین دار آزاد پوشیده بودم کـه بتونم یـا اونو بیـهوشش کنم یـا بـه هوشش بیـارم و شاید م هردو . یـه زن مثل همـه - انرژی درون حد صفر maraletanha.blogfa.com/post-114.aspx - Translate this page شنبه مادرشوهر و دوستش اومدن خونمون و در حقیقت خودم زنگ زدم ببینم کجاست کـه دیدم ... منم کـه تا اون لحظه با همون بلوز و دامن و ته ارایش سعی مـی کردم لبخند ملیحم رو حفظ کنم ... از این کـه تو این ۳۳ سال عمری کـه از خدا گرفتم م به منظور اولین بار روز مادر نیست؟ ... یعنی من قشنگ مـی فهمـیدم قندم خیلی بالا رفته و مدام دهنم خشک بود و مدام مـی رفتم ... اگه داستان مي پسندي ... noghteyeaghaz.blogfa.com/ - Translate this page دستم رو آوردم بالا کـه مقنعه ام رو درست کنم کـه نگاهش روی حلقه ام ثابت موند . ... رفتم سراغ کمد لباس هام ، تاپ سنگدوزی شده ی قهوه ایم رو برداشتم و با دامن کوتاه قهوه .... دست های کوچولوش رو زد بـه کمرش و گفت : بدو بیـا شام بخوریم که تا م همشو نخورده ... فوتبالیست17 - بیـا و رمان بخون faghatroman.blogfa.com/post/559 - Translate this page رو پله ها ایستاده بود داشت با بهت بهم نگاه مـیکرد. نزدیکش کـه شدم پ بغلش اما م با دستاش پسم زد. من-چی شده؟ ... یـه جوری بزن پوسته صورتم که تا ده متر بالا نیـاد ... دستم رو بـه سمته لباس مشکی کـه دکلته بود و دامن خیلی بلندی داشت گرفتم. نستعلیق حیرانی maryamkhanhoseini.blogfa.com/ - Translate this page ولی ما توصیـه های بهداشتی رو حسابی زیر سوال بودیم با اقدام م مبنی بر آوردن من. اصلاً دکتر گفته بود نـه ... زود روفرشی رو زدم بالا کـه به فرش کمتر بعد بده. ولی اندازه یـه پنج زاری ..... ندارم دستت از دامن بجز درون خاک و آن دم هم. کـه بر خاکم روان گردی ... داستان ی dastan20000.rozblog.com/ - Translate this page من کـه از حرفای م حسابی حشری شده بودم آروم دامن و شرت صورتی گل گلی مو درآوردم. ... مـیخوام داستان با رو کـه خیلی جالبه براتون تعریف کنم . ... قبلا تو تبریز بودیم ولی بخاطر بالا بودن قیمت مسکن و مشکل کاری من اومدیم تهران که تا ... داستان ی - لوبلاگ dastan3.loxblog.com/cat.php?cat=1...1 - Translate this page 30 ژوئن 2012‎ – گرچه نمـی دونستم کـه سرنوشت چیز دیگه ای رو برام رقم مـیزنـه و اتفاقات طور دیگه ای ..... هول کردم خواستم سریع شرتمو بپوشم کـه م داد زد زودباش یخ کردم منم ..... نفر دامن منو زد بالا وداره با كونم ور ميره ، ترسيدم وآرام لاي چشمام رو باز كردم ... رمان اولین نگاه ادامـه قسمت2 - رمــــــان کــــــــده ،عاشــقان رمـــان historylove.blogfa.com/post/159 - Translate this page نشستیم فیلم دیدیم جونم هم داشت تدارک شام رو مـی دید و مـینا جون و رضا ... اشتم با نیلو حرف مـی زدیم کـه شادی اومد پرید وسط کـه ندا بگو چی شده ؟ .... چند بار بالا آوردم

خلاصه بـه زور ما رو بردن تو اتوبوس کـه بریم سمت بهشت زهرا ... همون دامن کوتاه و لباس حریرم اومدم تو هال دیدم داره بر و بر نگام مـی کنـه بی چشم و رو و منم جیغ زدم و در رفتم . فروردین 1390 - گریـه درون آغوش داستان 2hook.blogfa.com/9001.aspx - Translate this page من کـه دیدم خیلی عصبانی شده رفتم جلو و گوشـه دامن رو گرفتم و گفتم: «نـه ! ... همون وسط بابا رفت بـه طرف م کـه بپرسه چه خبره، کـه زد بـه اش و اومد ... از روز اولی کـه نوشتم با همـهٔ بالا و پایینـهای نوشتاریم، فکر مـیکنم خیلی خارج از ... اردیبهشت 1391 - نستعلیق حیرانی maryamkhanhoseini.blogfa.com/1391/02 - Translate this page یـه سال تو جلسه اعلام کردم من خودم یـه چیزی مـیگیرم واسه و رو پول تو جیبی نداشته .... یـه دامن اومد تو دستم ... دست همو گرفتیم و من دامنو زدم بالا تو دستم گرفتم و دِ بدو ... یـه بی ریخت dokhtare-birikht.blogfa.com/ - Translate this page م خیلی باهام حرف زد ولی من حرف خودم رو مـی زدم که تا اینکه م مجبور شد بهشون بگه ... یـه دامن داشت بلند و تمام کلوش چند که تا دامن دیگه هم روش بود یعنی دامن اولی کـه مـی .... منم کـه دیگه درسام شده بود قوز بالا قوز سال سوم دبیرستان 3 که تا از درس ها رو نمره نیوردم ... مجلات : عروس بی خبر www.hawzah.net/fa/magart.html?... - Translate this page و رفت تو اتاقش. کـه رفت، دیدم بهترین وقت هست که دست بـه دامن ها شوم و رفتم کـه این شانسم را هم امتحان کنم. ... بعد چایی اش را هورتی بالا کشید و را صدا زد. فرشته آسمونی درون قصر شیشـه ای من helma89.blogfa.com/ - Translate this page زانو نمـی .. حتی اگر سقف اسمان ... هری کـه واسه یـه زن هرزه سفره پهن مـیکنـه دامن گیر خواهد شد. این پیوند ... همـه کاراتو دوست دارم. فدای اون نون گفتنت بشم کـه تازگی ها با ناز ادا مـیکنی که تا حرفت رو گوش کنم .... بذار سن وسالت بالا بره بذار زندگی ... #2911002 - Pastie pastie.org/pastes/2911002 - Translate this page 23 نوامبر 2011‎ – يه دامن کوتاه و يه تي شرت پوشيده کـه نوک پستونش از زير لباسش معلومـه . مثل اينکه ... يه دفعه يه فکري زد بـه کلم .. رفتم ويه ... موبايل رو از برق کشيدم و منتظر شدم که تا برق ها رو خاموش کنـه وبره توي اتاقش .تا ساعت 1 شب ... بـه سرم زد . بـه گفتم کـه ويندوز سيستم من بالا نمي ياد و کلي کار دارم کـه بايد انجام بدم . داستانـهای ی: 1/29/12 - 2/5/12 www.dastan3k30.com/2012_01_29_archiv... - Translate this page 29 ژانويه 2012‎ – مادرم همـین طور کـه رختا رو پهن کی کرد از تو حیـاط داد زد کـه “لیلا جان اتاق خودت و ... داره کفتم “نمـی خوام” م اومد بغلم نشست و بلوزم رو کـه موقع خواب اومده بود بالا و ظاهرا ... تاق باز با دامن و بلوزخوابیده بود و داشت عینکش کـه خیلی ... آبان 1391 - حَسَرات afroozkian.blogfa.com/9108.aspx - Translate this page لامپش کـه روشن باشـه فقط کافیـه بـه کناره هاش نگاه کنی اونوقت ریختن برفا رو مـی تونی ... روشنایی لامپ مثل یک دامن کلوش از بالا بـه پایین عرضش بیشتر مـی شود و ... داد زدم: .داد زد: ... گفت: ه دستش خالیـه.چند روز دیگه وقت زایمانشـه. آمپول زدن tinasss.blogspot.com/ - Translate this page 12 نوامبر 2012‎ – بابام هم با خونسردی و بدون هیچ حرفی دامنم رو زد بالا و جوراب شلواری و م رو با هم که تا جائی کـه ..... یک بلوز صورتی با دامن سفید و جوراب شلواری سفید. ... م هم زنگ زد طبقه بالا و با علی صحبت کرد و گفت تینا 2 که تا آمپول داره ... همشـهری آنلاین/نسخه چاپی:بر فراز کولر hamshahrionline.ir/print/185146 - Translate this page 19 سپتامبر 2012‎ – با دامن و جوراب بلندش مثل مجسمـه روی کولر طبقهی چهارم ساختمان روبهرو ایستاده بود. ... اما بچه بـه همان آرامـی کـه آمده بود بالای کولر، پایین رفت و چند ثانیـه بعد غیبش زد. ... آبپاش را بـه دادم و گفتم:«یـه بچهی کوچولو تو ساختمون رو بـه رویی اومد ... گفت:«فؤاد امروز بعد از مدتها بـه مناسبت بالا نیـامدن صفحهی ... 9 - انجمن لوتی www.looti.net/12_5924_9.html - Translate this page 20 مـه 2012‎ – خوش بـه حال آقای کمالی عجب شغلی داره ما را حسابی دید زد و کلی ... م رفت طبقه بالا و اومد گفت:خود زن همسايه نبود پسرش گفت اگه ميخواين من مي. ... چون دستای خالم بند بود علی خودش دامن سمانـه رو که تا زير کونش داد پائين و ... لذت زندگی با shahvani.com/content/لذت-زندگی-با- - Translate this page 4 دسامبر 2012‎ – اوایل رابطه با م نرمال بودومن حسابی از م حساب مـی بردم که تا اینکه پسر عموم ... یواش فشار و سرعت تلمبه زدن رو برد بالا کـه از شدت فشار من کامل دراز کشیدم ... دامن ی رو درون نیـاورده بود داشت پستون ها و رو مـیخورد و من بعد از دیدن ... من هم خیلی آروم شروع کردم بهزدن و کامل روزدم، تف کردم رو ... بیـابنویســـ از... - آخرین غروب پاییـــزی2 write-together.blogfa.com/post/88 - Translate this page 23 سپتامبر 2012‎ – ... پاره مـیرم مدرسه شلوارم هم کـه خدا رو شکر انقدر خشتکش پاره شده کـه تبدیل بـه دامن شده! ... پنجشنبه از راه رسید لباس قشنگی کـه برام دوخته بود رو پوشیدم. ... منظورش این بود کـه اگه با این قیـافه بیـاي عروسی همـه پسرا مـیارن بالا! .... زدم و اون بـه سرعت خودش رو رسوند و رو بـه بیمارستان رسوندیم البته بیمارستان کـه ... به منظور نازم namakdoonmaman.blogfa.com/ - Translate this page هدیـه ای کـه مرتب تو چشمام نگاه مـی کنـه و مـی گه دوست دارم .. کم از خدا عمر طولانی ... صبح شنبه هم ورودی مـهد موهاش رو زد بالا و با دست نگه داشت.... عصر کـه از سر کار ... چشم بـه راه www.artimis.loxblog.com/ - Translate this page از ترس زیـاد فشارم رفت بالا و منو منتقل بخش دیکه اونجا دکترم ایرانی بود خداروشکر باهام ... بـه 9 بود کـه منو دید و سریع وسایل زایمان رو اماده کرد و بهم گفت فقط زور بزن هین اومدن دردا زور زدم ... حالا امشب کـه غم عالم رو دلم چمپاته زده تنـهای تنـها بودم اخه ی زود خوابید منم گفتم بیـام با تو خلوت کنم ..... خدایـا دامن همـه منتظران را سبز کن . Parmida parmida85.blogfa.com/ - Translate this page این گفت و گوی بی نظیر رو همـه همسایـه های جون اینـها هم حفظ هستند فکر کنم! .... هر چه تمامتر بـه زنگ زدم (دو روز قبل، گوشی تلفن خونـه رو داد دستم و یکی یکی ..... خسته کوفته بودند ما هر کدوممون حداقل یک بار اون روی باباهامون رو بالا مـی آوردیم! ... پشتی مدرسه- تاپ شلوارک انگری برد- شال و کلاه زمستانی-دامن قرمز-انگشتر! ღღeshgh&jookღღ - جوک توپ باحال eshghojook.blogfa.com/cat-3.aspx - Translate this page بچهه ميگه آخه ديروز کـه بابا ميخواست بوسش کنـه زد تو صورتش. افسره جلوي ... بعد از يه ربع، بچهه ميگه: خوب خفه شو مي خوام بخوابم! ... توصيه انـه : اگه يه موقع مورد حمله يک پسر قرار گرفتی شلوار اونو بکش پايين دامن خودتو بده بالا ! ... بچه هه از خواب پا ميشـه، ميبينـه ش نشسته رو شيكم باباش و داره تند تند بالا پايين ميپره! داستان های ی و دردناک م shahvani.com/.../داستان-های-ی-و-دردنا... - Translate this page زنگو زدیم و م برداشت دید منم گفت بیـا بالا.رسیدم دم درون ... اومدم تو هال دیدیم بـه به بـه به بلوز و دامن رو زمـینـه.ش ... زدیم رو ظبطو زدیم بـه چاک دانشگاه.تمام روز ... ی کـه مذهبی بود اما... shahvani.com/content/ی-که-مذهبی-بود-اما - Translate this page 11 ژانويه 2012‎ – چون نمـی دونستم قضیـه از چه قرار گفتم م تب رفته بالا کـه یـهو اوضاع .... دلم رو زدم بـه دریـا و گفتم بزار یک بار فقط ت رو کامل و راحت ..... ساله ایرانی ها هستش کـه نباید بهش دامن زده بشـه که تا فرهنگ خوبمون درون این رابطه خراب بشـه ... حمـیدرضا سلیمانی - داستانـها hamidrezasolaimani.blogfa.com/cat-3.aspx - Translate this page مجید زد رو شانـهام و بشکنزنان رفت تو اتاق. بـه ساقهی سبز ... از مـهدکودک کـه برگشت گفت: «، اوندفعه بابابزرگ "یلدا" و "امـیر" مردند...» .... گفتم بعد از هفتاد سال ديگه ميخواي چه غلطي بكني، هف هش که تا توله تو دامن مادر خدابيامرزم انداختي بس نيس؟ با بعد .... يادم هست يكبار موقع نشئگي جلو روي دوستان شوهرم دامنم را بالا زدم . يكبار هم ... بیـابنویســـ از... - نقاب عاشق2 write-together.blogfa.com/post/47 - Translate this page 27 آگوست 2012‎ – گفت:چرا تلفن اتاقت رو جواب نمـیدی ؟ چشم هایم را ... دو سال بود کـه و بابای علی بـه آمریکا رفته بودند. قرار بود ... بگیره. سرم را بالا آ وردم و بلند فریـاد زدم: ماهرخ نمکش کمـه! ... تاپی سفید و بدن نما با دامن کوتاه خاکستری بـه تن داشت. ماهگردهای ازدواج - ღ به منظور عشقم ღ reyhane-hamidreza.blogfa.com/.../ماهگردهای-... - Translate this page 1 دسامبر 2012‎ – فورا خریدا رو جمع کردم و اومدم برم زیرزمـین کـه خودش اومد بالا گفت گشنمـه.چای و مـیوه ... تازه بـه بابام هم زنگ زدم و تولد رو یـادآوری کردم.همـین کـه به خونـه ... May - عكس ايراني axkhafan.blogspot.com/2012_05_01_archi... - Translate this page 27 مـه 2012‎ – یـه دستم روی کمرش بود و با اون دستم دامن رو بالا زدم و رونـهای سفیدش توی تاریکی اتاق نمایـان شد. چونکه توی خونـه شلوغ بود و ترسیدم کهی بیدار ... بهمن 1389 - Parmida parmida85.blogfa.com/8911.aspx - Translate this page (کدوم دامن). --. * جون ۱۳ که تا ۱۵ بهمن رو رفته بود تنـهایی مشـهد زیـارت. قبل از اینکه بره از من پرسیده بود کـه چی دلت ... تازه ۷ صبح هم لاک زدم! ... همون شب کـه برف اومده و اونقدر هوا سرد، پیله کردم الا و بلا مـیخوام دامن بپوشم، پیراهن بپوشم و بالاخره پوشیدم! Best Stories About Korean - I Love you forever ep9 ss501-story10.mihanblog.com/post/152 - Translate this page سانگ دو خندید به منظور من ابروهاشو بالا انداخت و گفت : مـی دونستم جون شما حقیقت منو کشف کردید. از حرکاتش خنده ام گرفته بود رو کردم وبه گفتم : جون من ... پریـا نازنازی paria88.persianblog.ir/ - Translate this page 4 روز پیش‎ – مـیره یکه روسری مـیاره عین دامن بـه طوری کـه بلند باشـه و به زمـین برسه .... امروز اومدم سرکار و زنگ زدم خونـه با م صحبت کردم گفت خدا رو شکر کـه حالش خوبه لبخند ... سرسره و الا کلنگ بعدش هم اگه وقت شام یـا نـهار مـیشد همونجا مـیرفتیم ... هفته چهارم بهمن 1386 - شـهر شـهر فرنگه __ جک عصفا ستی منگوله joksara-joksara.blogfa.com/86114.aspx - Translate this page خلاصه تلفن شراره خانم هم زنگ زد و شراره هم رفت موند کمکه کیـانا کشون کشون منو برد تو اتاقش و گفت دستا بالا یـالاه سوغاتی های منو بده بعد رفتیم از توی زیر زمـین ساکم رو اوردم و سوغاتی هاشو دادم و .... که تا عصر .... بـه آنانکه دامـــــــن رفــو مـی کنند! Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 32 www.looti.net/12_1255_32.html - Translate this page 14 جولای 2011‎ – ... و رفته بالا . سریع رفتم بالا و شیشـه اتاق خواب ارش تو رو دید زدم . ..... دامن رو سعی کردم بدم بالا و دستم و کردم داخل دامن . دستم رو ... Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 31 www.looti.net/12_1255_31.html - Translate this page 10 جولای 2011‎ – تعجب کردم آدمي کـه همش دامن مي پوشيد خط شم پيدا بود هيچي نگفت و رفت تو اطاقش . .... اونم سریع دامنش رو زد بالا و شرتش رو درون آورد . ... بابا هم بـه انواع مدلها رو مـیکرد و بعد نیم ساعت دیدم هر دوتاشون پنجر شدن و تو بغل هم ... Incest Sexy Story ^ داستانـهای ی با محارم - صفحه 5 www.looti.net/12_1255_5.html - Translate this page 8 ا کتبر 2010‎ – یک روز بابا زودتر اومد خونـه و به گفت: مریم خونـه بالا رو مرتب کن ( چون ..... یـه دستم روی کمرش بود و با اون دستم دامن رو بالا زدم و رونـهای سفیدش ... دوشیزه باران doshizebaran.blogfa.com/ - Translate this page 12 نوامبر 2012‎ – راست مـیگفت همـه ی مـهمونـها اومده بودن , وای خدایـا چقدر شلوغ بود ... آرایش ملایمـی داشت , دامن کوتاه مشکی و یـه تاپ بـه رنگِ سبز روشن بـه تن داشت کـه به ... موهاشو داده بود بالا و چشمای درشتش بیشتر معلوم بود , از درون که اومد توو یـه لبخندِ گنده رو ... شوهر ام مقداد رو صدا زد توی اتاق , نونا مثلِ مرغِ پَر کَنده توی خونـه مـیچرخید و ... خاطرات کودک من www.khateratekodakeman.blogfa.com/ - Translate this page (من بـه خیـال خودم گولت زدم)یـه دفعه دیدم با عجله رفتی سمت وسایل بهداشتیت و بدو بدو امدی ....با خودت ... بلوزت رو بالا مـیزنی کـه خانم دست بـه تنم بکش.بعدشم زود ... بهمن 1389 - آذر khaleazar.blogfa.com/8911.aspx - Translate this page از پله ها بدو بدو اومدم بالا و زنگ خونـه رو زدم. ..... های ریمل اندود،و موهای کوتاه بلوند،با یک بادی آبی خوشرنگ مخمل،و دامن پلیسه سفید رنگ و کفشـهایی پاشنـه بلند،مزین شد. خونوادگی آرزو سلام من مـیخوام داستان واقعیـه زندگیمو براتون ... degaran.persiangig.com/document/arezo.txt - Translate this page بـه م گفت شل کن مـیزارم عقب و بعد صورتش را بردو تف کرد روی ..... رو کردم بابام افتاد روم و یـه دستشو برد زیر شکمم و با دست دیگش دامن منو زد بالا و ... بـه دلتنگی هایم دست نزن forum.hammihan.com/thread43779.html - Translate this page 22 مـه 2012‎ – از تو ماشین وسایل چهارشنیـه سوری رو کـه گرفته بودیم از توماشین ورداشتم برگشتم. ... آروم رفتیم از پله ها بالا . کنار پله ها ...... توی راه زنگ زدم بـه گفتم داریم مـی ریم اونجا .... یـه لباش آستین بلند با دامن کوتاه سیـاه پوشیدهبود . دانلود رایگان فیلم بسیـار زیبای بهروز منو زد با لینک مستقیم www.shadifun.com/.../دانلود-رایگان-فیلم-... - Translate this page دانلود فیلم طنز ” بهروز منو زد” با لینک مستقیم و کیفیت بالا. ویژه مرداد ماه ۹۱ مخصوص کاربران عزیز شادی فان. دانلود رایگان فیلم بسیـار زیبای بهروز منو زد ... ونوسی درون غبار venisidarghobar.persianblog.ir/ - Translate this page 6 ژانويه 2012‎ – ک گفت:«م، داره با ربابه خانم دلاک حرف مـیزنـه. ... با دست چپش موهای خیس و صاف را ازپشت کنار زد و روی اش اندخت و به ... از مچ دست بـه بالا شروع کرد تابه شانـه هایش رسید. ... رو بـه محسن کـه توی آب بودکرد وگفت:«من مـیرم خونـه. ..... زرد آستین کوتاهی را پوشیده بود، با آن دامن لی، زانوهای خوش تراشش را بـه هم ... شـهریور 1390 - تپل خانم azadeh002.blogfa.com/1390/06 - Translate this page با حرف مـی و روی نمک دونـها رو دستمال مـی کشم . .... سرم رو کردم توی گوشی ام مـی بینـه تند تند شماره ها رو بالا و پایین مـی کنم ها باز سوال مـی پرسه توی ..... بالاخره یک کت دامن دیگر رو خرید و ساعت ۹ رفتیم شام خوردیم و برگشتیم خونـه اما هنوز هم ... دفتر یـادداشت - داستان www.zeynab-mortezaie.blogfa.com/cat-3.as... - Translate this page دفتر یـادداشت - داستان - اصولا خط خطی رو دوست دارم. ... دیگر حوصله سابق را نداشتی،جنگ و دعواهای بیش از حد ما هم بـه خستگی ات دامن زد و خسته ترت کرد. تو بی ... داغ من و... | Facebook www.facebook.com/permalink.php?...id... - Translate this page صدای زنگ خونـه رو شنیدم آیفون رو برداشته بود مثل اینکه مامور آب بود واومده بود به منظور ... وقتی اومد باورم نمـیشد چی داشتم مـیدیدم شلوارشو کنده بود و یـه دامن چاک داره کوتاه ... رو اون پاش کـه با این کار اون پاش کـه بالا بود و نمایـان بود که تا زیر ش. ... با هم گپی زدن کـه یـارو گفت من دیگه اگه اجازه بدید برم کـه م زد بـه سیم آخر چون تو ... من و - داستان کوتاه :: بیست و هفت bisto7.persianblog.ir/tag/من_و_زن م - Translate this page 23 ژانويه 2012‎ – بعد تازه یـادم افتاد کـه الان توی تخت کنار دراز کشیدهام و باید بخوابم. با خودم ... این بده کـه من تو رو از روی معیـارهای «هم» مـیپسندم و دوست دارم؟» .... انگشتهایش روی کلاویـهها بالا و پایین مـیروند. ... دامن کوتاهش پایین افتاده. ازشماچه پنـهون! azshomachepenhun.blogfa.com/ - Translate this page 4 ساعت قبل‎ – ما هم بـه لطايف الحيل ميخوايم از زيرش درون بريم كه نميدونم م نميگيره يا نميخواد بگيره يا چي ... منم البته خوشحالم كه بر عكس جهاز كه چونـه ها رو من زدم و راه براي اون باز شد حالا ... ميرفتم بنگاه دنبال خونـه زنـه ميگفت طبقات بالا براي شما مناسب نيس چون بارداري . .... ن: اينو گوش بديد قشنگه دامن كشان رفتي دلم زير و رو شد ... دلی عاشق ولی همراه با کینـه13 - دوستداران رمان zibatarinroman.blogfa.com/post/55 - Translate this page یک چیزی درست کردم کـه حاضر بود گشنـه بمونـه ولی غذای منو نخوره درون سر مـیز شام قیـافه ی بابا گرفته بود معلوم بود کـه مشکلات ... ابروهامو بالا انداختم و گفتم:من؟ .... تور رو از روی صورتم کنار زد و به چهره ام نگاه کرد و اخمـی کرد و به صورتش خیره شده بودم و گفتم:چیزی شده؟ ... بـه من بلوز تنگ لی و دامن کوتاه و تنگ لی داد که تا تن کنم. رمان عاشقانـه ( افسانـه شیدایی ) [بایگانی] - انجمن ها و تالارهاي ... www.kocholo.org/forum/archive/index.php/t-592.html 4 ژانويه 2011‎ – قد بلندي داشت و وقتی سرش را هم بالا مـی گرفت از زیر پلک چنان نگاه مـی کرد کـه مـی خواستم ..... مریم دست هایش را بـه حالت تسلیم بالا برد و رو بـه سحر فریـاد زد: ... مریم هم بلوز و دامن سرمـه اي خانمانـه اي پوشیده بود کـه مـی دانستم مال است. خاطرات من - نوشـــته های یـه مــامـان mamane-nini.blogfa.com/cat-10.aspx - Translate this page 1 دسامبر 2012‎ – ما اونـهایی کـه از ۹۰ بـه بالا هستن رو به منظور مزون مون دعوت بـه همکاری مـیکنیم . ... هنوز پولمون ته نکشیده بود کـه یـه روز تلفن زنگ زد و سراغ شوهرمو گرفتن و گفتن کارش دارن و ..... قشنگیش این بود کـه این اولین دامن و دکلته ای بود کـه مـیدوختم ! انجمن ادبی ترنج هفشجان - روزي كه بزرگ شدم(نويسنده:مـهسا عباسي) www.dastanetoranj.blogfa.com/post-7.aspx - Translate this page مـی دانستم کـه دیگر نمـی توانم پیرهنی کـه دامن داشت و تا پایین پاهایم بود و بهش مـی گفت دامن چین ... ایقد موهاشو دوتایی مثل جودی ابود بالا نبند. ... ولی بابام از دستم عصبانی مـی شد و رو بـه م ادامـه ی حرفشو مـی گفت: ... از سر ناچاری زدم زیر گریـه ... آبان 1387 - بهترین هدیـه زندگی zohreh57.blogfa.com/8708.aspx - Translate this page 16 نوامبر 2008‎ – عکسهای آتلیـه · عجدید جدید(29 آذر 89) · این هم بـه خاطر بزرگ مـهربون ... زیبا نشسته بودم کـه دیدم داری وول وول مـیخوری بلوزم رو زدم بالا و زل زدم بـه .... یـه دامن سفید کـه با تاپ زرده بپوشم و یـه دامن جین کـه با سارافون جینم بپوشم. جوک های خفن looti-joke.lxb.ir/.../جوک%20های%20خفن.htm - Translate this page پسره رو ختنـه مـی کنن مـی گن حتما دامن بپوشی. .... بـه یـه نفر گفتن چه وقتی خیلی ضایع شدی گفت : یـه روز خالم بهم زنگ زد گفت: بیـا ... توصیـه انـه : اگه یـه موقع مورد حمله یک پسر قرار گرفتی شلوار اونو بکش پایین دامن خودتو بده بالا ! ..... یـه بار یـه بچه از باباش مـیپرسه : بابائی وقتی شما با ی مـیرفتین ماه عسل من هم بودم ... رمـــــان هـایـــ عـاشـقــــانـــــه - رمان فرياد دلم roman-j.blogfa.com/post/681 - Translate this page صبح با کلی اخم و تخم بـه بلاخره از خواب بیدار شدم و رفتم تو آشپزخونـه که تا ... تو نایلون چادر مشکیم رو هم سرم کردم و رفتم تو آشپزخونـه دستمو زدم بـه شونـه کـه باهاش خداحافظی کنم . ... دیگه داشتم فرچه مـیکشیدم کـه طاهره اومد بالا گوشیش رو با ذوق نشون داد و گفت : پایـه ای ؟ ..... من و بابا کت و شلوار پوشیده بودیم و کت و دامن! دی ۸۸ - آبی که تا ... abita.persianblog.ir/1388/10/ - Translate this page 20 ژانويه 2010‎ – دیگه که تا آخر دانشگاه بـه هیچ عنوان طرف 20واحد بـه بالا نرفتم(اگه کمتر مـیشد مثلا 17یـا18 واحد تازه ذوق هم مـیکردم) ... عاطفه هنوز داشت بـه ما نگاه مـیکرد کـه چشمکی بهش زدم و گفتم ولش کن. ... 2-یکبار دیگه کـه رفته بودیم خونـه مرضی یـه دامن قرمز کلوش ... رو مرضی از ابراهیم آقا بـه حساب علی و ابوالفضل برداشته بود. + پسر = جنگ جهانی سوم - مطالب ضد پسر www.kal2kal.ir/cat-2.aspx - Translate this page بگوو اهای مردم این کیفمو زد بهش بگوو ازت شکایت مـی کنم غیر ممکنـه چند نفر ... ۸٫در جمعی کـه یـه عده پسر دارن فوتبال مـیبینند ، درون لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید. ..... وشما اصلا از پسرایی کـه بچه ی هستند خوشتون نمـیاد(خیلی کاربردیـه چون ذات ادم رو .... حرفه ای کـه روغن آدم رو درون مـیاره بـه اینجا رسیدیم کـه دیگه گفتن پاسخنامـه ها بالا. خوبم شورانگیز shahvani.com/content/-خوبم-شورانگیز - Translate this page خلاصه تصمـیم گرفتم بش و دل رو زدم بـه دریـا بـه قول معروف. تو حموم یـه بسته ژیلت توی ..... گفتم وای بالا پایینش نکن الان جونم از سر م درون مـیاد. گفت باشـه. فروردین 1388 - حلقهی کنفی vtinat.blogfa.com/8801.aspx - Translate this page من هم دمپایی آخوندیـام را پا مـیکردم و مـینشستم جلو درون رو پلهی اول. بـه همـه چیز خیره مـیشدم. بعد مـی ... که تا خوابش ببرد، نشستنکی از پلهها مـیرفتم بالا. پله پله. ... گفت مـیرود پیـاش. درون کوچه را محکم زد بـه هم. .... دست بـه دامن هیچی هم نشدهبود. سیدآقا گفته ... اسم من آرش و 31 سالمـه. 6 ساله کـه ازدواج کردم و یـه 4 ساله دارم. پدر ... dc363.4shared.com/doc/.../preview.html - Translate this page همـیشـه جلوی من راحت بود و معولا با شلوار و تی شرت یـا دامن و تی شرت مـی گشت. من هم کـه ... این کار رو خیلی خوب بلد بودم و ازم خواسته بود کـه ش رو ماساژ بدم. بعد از اون کم ... بـه دامنش رسیدم و یـه کمـی هم انگشتام رو زیر اون چرخوندم کـه خودش دامنشو برد بالا که تا روی کونش. ..... دو که تا پاهای م رو شونـه های آقا محمد بود و سر اونم بین پاهای م. مـهر ٩٠ - ساحل ارامش pofaknamakiii.persianblog.ir/1390/7/ - Translate this page 13 ا کتبر 2011‎ – یعنی اینکه من برم دستم و بزارم رو لباش و کجشون کنم بـه بالا. خواستیم خرش کنیم ... شب با شلوار خوابید و امروز هم اصلا دامن پاش نکرد. ترکش دادم(نیشخند) ... م بود.زنگ زد و گفت کـه بابات مـیره حنا مـیخره و باید قبل از اینکه ختنـه ... 20(قسمت آخر - ღ رمــــان دوســـتان ღ romandostan2.blogfa.com/post/784 - Translate this page 10 ا کتبر 2012‎ – ای داد سرم رو شکم پرهام چی کار مـی کنـه؟!چرا این جوری ... چراغ قوه ام رو زدم بـه کمربندم و رفتم بالا...انقدر بزرگ ..... مـی خواستم دست بـه دامن شم...اما بهش ... آمپول زدن: ترس از تزریق tinasss.blogspot.com/2012/04/blog-post.html - Translate this page 10 آوريل 2012‎ – زنگ زدم شوهر م امد پیشم و نمـیدونم از کجا م خبر دار شد من رو کـه از ..... واسه همـین مجبور شد دامن لباسشو بزنـه بالا کـه پایین تنـه ش کامل پیدا بود. دل نوشته های یک دم بخت analytice.blogfa.com/ - Translate this page دستمال رو محکم گرفته بودم جلوی دهنم کـه صدای هق هقم بالا نگیره . .... بلافاصله زنگ زدم بـه مریم . ..... بعد سفارش کردم هرچی مـیخواد به منظور من بخره رو واسه اینا بخره . .... دامن قبلیم همـیشـه واسه پوشیدنش از کمر بندش استفاده مـیکردم و الان اگه کمر بند ... رمان قديسه نجس فصل دوم - رمــــــان کــــــــده ،عاشــقان رمـــان historylove.blogfa.com/post/1234 - Translate this page با رها پياده شديم و سودا دزدگيرو زد و رفتيم تو پاساژ... تو تموم عمرم تو پاساژاى بالا شـهر قدم نزده بودم... حس يه موجود اضافى رو با اون كفشاى نيمـه پاره و اون مانتوى كهنـه ... ریحانـه زندگی ما fatemekoochooloo.blogfa.com/ - Translate this page ریحانـه زندگی ما - ریحانـه (فاطمـه)عسل و بابا ؛ 16 مرداد بـه دنیـا اومد. ... بقیـه دامن هایی رو هم کـه زیـاد قبولشون نداره مـیذاره به منظور خونـه. یعنی توی خونـه هم حاضر نیست شلوار بپوشـه. ... هفت تومن بیـا بالا. سوار مـیشی . ... یکدفعه بی اختیـار داد زد؟ ان طوری نباید ... مجموعه داستانـهای متفاوت siahnevis.blogfa.com/ - Translate this page مجله ای رو داشتم ورق مـی زدم کـه چشمم بـه چند خوک افتاد گفتم:علی خوکها هم با نمکنا علی ..... قرص ابه سارا داد و دو که تا را هم خودش خورد و گفت: بپر بالا بریم صفا سیتی. ..... برجستگی های بدنشو مـیپوشوند بیرون آورد بلوز دامن مجلسی مادرش را پوشید وبه ... mehdi3420 | Google Groups groups.google.com/group/mehdi3420/browse_frm/.../2010-12 28 Dec 2010 – مواقع تنـهام من با م تنـها زندگي ميکنم دو سال پيش پدرم طي تصادفي جانشو از ... خبري نداشتن يعني ديگه داشتن همديگه رو فراموش مي خلاصه رفتم اول روم ... کلاس هم همش تو فکره دکتر صدرا بودم خلاصه ساعت دو از خونـه زدم بيرونو ... تاپش اونو خيلي خوب گرفته بود کشيدمش بالا گفت ميخواي درش بيارم گفتم نـه ... بـه سرنوشتم خوش آمدی helen88.persianblog.ir/ - Translate this page 19 نوامبر 2012‎ – ظ توسط هلن نظرات () ... ا اگــــه صــــلاح مـیــــــدونی ، ایـــــن درحکمـــتت رو یکَــــم ..... شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــم زد . ... لباس را اتو کرد، بابا لباس را پوشید ورفت بیرون . ..... وبا لبخندش و بوسای شیرینش منوتا 7 آسمون بالا ببره و غرق عشق نابش ه ..... بـه صد خاکستری درون دامن پروانـه مـیریزد. ღ به منظور عشقم ღ reyhane-hamidreza.blogfa.com/ - Translate this page ساعت ۱ش زنگ زد حوصله جواب نداشتم م گوشی رو برداشت.گفت مـیان ... حرف زدیم و بعد رفتیم بالا و شام خوردیم و دوباره ساعت ۱رفتیم زیرزمـین کـه بخوابیم... با حمـید .... منو حمـید واسه م یـه بلوز دامن خریدیم و از طرف رضا هم یـه بلوز دیگه خ. s2a_rm www.s2a70.blogfa.com/ - Translate this page ك پاهايش را بـه هم مي زد و سرفه مي كرد، ولي داروساز توجهي نمي كرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه ها را محكم روي شيشـه پيشخوان ريخت. ... وقتی وارد خونـه شد بیشتر از یـه دوجین بچه رو دید کـه دارن از سر و کول همدیگه بالا مـیرن وهمـه جا رو .... یـه سلامـی داد و بازم پرسید : " بالاخره و بابا بیدار شدند ؟ ...... آنكه زر و زور بـه دامن داشت بالا بود ... مطالب جدیدتر - تنـها star-devoo.blogfa.com/author-star-devoo.as... - Translate this page بعد از تماشای سریـال نرگس کـه تمام ایرانیـان رو سرگرم خودش کرده اومدیم خونـه. ... مثل همـه براي همين اشتباه كردم حالا هم كه ژل بـه موهاش زدم دستمو بردم لاي موهاش كه ب بالا سيخ .... اون شب بـه جاي اينكه ما بريم خونـه داداشي بـه اونازنگ زد كه بيان بـه قول آقا ..... موهاشوبگيري مريم من تاالان هركسي رونفرين كردم آهم دامنشوگرفته مطمئن باش دامن تو هم ... کمربند چرمـی: كارنامـه nimatehrani70.blogspot.com/.../blog-post_0... - Translate this page 7 دسامبر 2009‎ – پيراهن سحر رو بالا زد و شلوار مدرسه اش رو که تا وسط رانش كشيد پايين: -:....البته .... بابا سحرو خوابوند روي پاش و دامن سحر رو كشيد پايين. عصر چهارشنبه - غذا پز خونـه yaz89.blogfa.com/post-10.aspx - Translate this page با دامن گل قرمزش دستهای خیسش رو پاک کرد، زودی گفتم: چرا با دامنت دستاتو ... من تازه یـادم افتاد کـه م بازم گفت آشپزخونـه، سرمو گرفتم بالا و داد زدم: بازم ... نـهار ندارییییییییییییییم - من و رضا و نی نی 20sale.blogfa.com/8702.aspx - Translate this page یـه نمای کوچیک از سفره عقدمون ( اون دامن سفیده کـه گلای گنده رُز داره ( پشت قرآن معلومـه). یک سوم از دامن لباسمـه ... بعددددددددددددد شب هم شوشو همـه ها و اینا رو با بچه هاشون گفته بود رفتیم اونجا. ... موهام رو پف داد رو بـه بالا و بعدکمـی موهام رو آورد طرف راست سرم رو حالت تیز تیزی کرد و با چسب مو ... ازاین تاج های گلیی انتخاب کردم واسم زد. داستان کده ی dastangadaey.blogspot.com/ - Translate this page 6 نوامبر 2012‎ – جواد پری را بـه دیوار چسباند ی را آرام از پایش درآورد حالا دیگر هر دو دستش با ... را بـه روی لبان بیجان مادرش مالید و لبها را بطرف بالا و پایین حرکت داد. ... این حرفها رو زد و با آنکه درون حال کوووووووون بود آبش اومد و از حال رفت. .... نمالیده قشنگتر بنظر مـیرسید او دامن کوتاه مشکی با بلوزی سپید و بدن نما اما ... تیر 1391 - Mr & Mrs lEmOn lemons-world.blogfa.com/1391/04 - Translate this page و به راحتی مـی تونستم احساس امنیتی کـه در حرکاتِ نیویـا موج مـی زد رو حس کنم . ولی جایی کـه ... چی رو نشونم بده! البته این حرکت بـه خاطر اینـه کـه در زمان نبود , مسئولیت رومـینا کـه با منـه ! ..... اینجا بود کـه مسعود , دست بـه دامن ِ بابای من شد !!!!!!! و البته ما هم ..... یـه جای سایـه یـافتم و استین ها رو زدم بالا و شروع کردم بـه خوندن اصول مـهندسی :((((( ... جون - من و همسرم عاشقانـه هم را دوست داریم. alisa50-50.blogsky.com/Default.bs?... - Translate this page 28 نوامبر 2012‎ – سیر داغ و نعناهاش و سبزیش و اینا رو جون درست کرد و آماده فرستاد . ...... مـیدونستم وسواس داره جون و کار کارگر بـه دلش نمـیشینـه آستین هام رو زدم بالا و تا ..... بودیم و من هم یـه دامن بلند کـه مربوط بـه زمان مجردی م بود تنم کرده بودم . مرداد 1390 - باباي دو زني من ! roshanak5.blogfa.com/9005.aspx - Translate this page گفتم : " بعد اگر از زنش باشـه بايد تمام سعي خودش رو بكنـه که تا باردار شـه و الا با وضعي ... درون كمال پررويي چند که تا لگد بـه من زد و گفت : " حالا ديگه ما غريبه شديم كه نمياي يه نگاهي ... بعد با " م " كنار من نشستند و او آن قدر اجداد " " را بالا و پايين كرد كه ... نمي دانم شايد اين آه شوهر سابق " زن بابا " بود كه دامن گيرش شد ، يا شايد هم چوب بي ... ˙· ϟ رمـــــاان عشـقـــولانـه ϟ · - درون مسیر آب و آتش (16) roooman.blogfa.com/post/875 - Translate this page قول مـیدی کـه روحش رو آروم و شاد کنی؟ سرم رو بـه نشونـه آره بالا و پایین بردم... داد زد: بگو بله... زبون داری... بگو... نذار تو رو هم مثل بابات از دست بدم... بگو افسرده نشدی! خرداد 1389 - هیچمثل من نیست 2647963m.blogfa.com/8903.aspx - Translate this page همسرم زنگ زد وگفت برو خونـه ت که تا بيام دنبالت که تا رفتم خونـه م كسي نبود .... همـین من یک بار رفتم بالا ولی جالب نبود شامش هم کـه خیلی بدمزه بود قبلش هم .... خونـه مـهری دقیقا روبه رو مغازه عمومحمدحسنم بود درخونشون کریمـی وکوچک شیشـه بالادرشکسته . ... توواداررهه پاک دامن نبود رفتم دنبالش یک نامـه بودگرفتم وبردم توسهام عدالت ... بالا و پایین balaopaeen.persianblog.ir/ - Translate this page بالا و پایین. ... ابن دو روز اخر هفته هم حسابی افتادیم بـه جون خونـه و همـه جا رو با شوشو برق انداحتیم. منم کلی خود ... م یکی دو ساعت پیش زنگ زد و کلی منو هوایی کرد. باران کـه مـی زند - من، يه ماهي قرمز كوچك practise.blogfa.com/post-3.aspx - Translate this page با بي حوصلگي دستي زير چين هاي پف كرده دامن كوتاه قرمزم بردم و در هوا چرخاندمش. باد زيرش پيچيد و پاهاي ... اما براي هم خوب سر تكان مي دادم و لبخند مي زدم كه ديرتر متوجه غذا نخوردنم بشود. اما بالاخره متوجه شد. ... بشين پاهات رو بگير بالا. دمپايي كه ... پنجره ای رو بـه دنیـای من dariche-24.blogfa.com/ - Translate this page خلاصه پرنده رو زدم روی دکتر... حتما پدرم رو ... پست بالا یـه تلنگره اول بـه خودم و بعد بـه هری کـه خودش مـی دونـه ... -علی جون یواش برو. ... دست بـه دامن علی شدم. غم تنـهایی www.57mzf.blogfa.com/ - Translate this page غم تنـهایی - باران بـه دامن هست هوای گرفته را. ... تو جاده شمال بودم یـه دفعه یـه پرید وسط جاده منم محکم زدم رو ترمز و خیلی عصبی .... هر وقت من یک کار خوب مـی کنم م بـه من مـی گوید بزرگ کـه شدی برایت یک زن ... اما خانوم دایی مختار هم مـی خواست برود بالا! Daily Noonoosh noonoosh.blogspot.com/ - Translate this page 29 نوامبر 2012‎ – وقتی رسیدم چادر کرپ را سرم کردم .... دفعه قبل کـه جای ... چادر را پوشیدم و با دقت رو گرفتم . ... سه بار پله ها را بالا و پایین رفتم ، الکی . ... بیرون نشستم ، چادرم را دورم پیچیدم ، مثل دامن. ... موهایم را خشک کردم و ناخنـهایم را لاک زدم . دعای مادر - فرشته آسماني www.darentezarenini.blogfa.com/8903.aspx - Translate this page نوشته شده درون 89/03/28 ساعت 15:18 توسط اميرحسن خان| ... آتش پاک عشق را دامن شوق مـی زند ... چند ماهی بود فقط التماس خدا مـیکردم کـه بده الا و بالله کـه بدی حالا مـیگم خدایـا بـه صلاحت باشـه کـه بدی خدایـا ... خدایـا بـه شش ماهه امام حسین قسمت مـیدم شش ماهه عزیزمون رو سالم و خوبش کن از همگی التماس دعا ... که تا موهاشو شونـه مـی کردم و سشوار مـی زدم . رمان شروع از پایـان forum.gigapars.com › ... › داستان نویسی - Translate this page 15 نوامبر 2011‎ – من از تنـهایی مـیترسم،بابام و بزرگ مردن،من بابامو مـیخوام. ..... رفتم از درون اون وری، جعبه ی کمکهای اولیـه رو آوردم،پاچه شو زدم بالا. .... بندی،جای شلوار هم دامن کوتاه و شلوارک آورده بود،تنـها چیز بـه درد بخورش یـه دونـه شلوار جین بود،مـیخواستم ... رادیو زمانـه | قصه زمانـه | دامن قرمز zamaaneh.com/story/2007/.../post_408.html - Translate this page 17 آگوست 2007‎ – همان موقع کـه پری بغلش کرده بود و گفته بود: ! ... رفت جلوی آینـه و خودش را مرتب کرد، موهایش را باز کرد و شانـه زد، بعد ادکلنش را درآورد و به ... سوزن چرخ را داد بالا و دامن را آورد بیرون، یک طرفش هنوز دوخته نشده بود، درست مثل دامنی کـه از ... ! چرا گوشی رو بر نمـی داری؟ مگه خونـه نیستی؟ مـی خواستم بیـام دامن رو ببرم. سکوت - دیروز را ورق مـی و خاطرات گذشته را مرور مـی کنم.!!! www.sokot2010.blogfa.com/post-91.aspx - Translate this page ... کردم از جیب که تا دامن دیدم ببببببله کفشامو لنگه بـه لنگه با دو رنگ مختلف پوشیدم ... یـه بارم رفته بودم خوه همسایمون بازی با بچشون وقتی اومدم خونـه م گفت چه خبر ؟ ... خلاصه ش و ه اومدن جلو و منم با اعتماد بنفس فراوان چادر رو زدم كنارو گربه ..... بودن مـیرفتیم انجیر مـیچیدیم و با خیـال آسوده مـیشستیم انجیر مـیخوردیم اون بالا ... همسايه ي من - ღ رمــــان دوســـتان ღ romandostan2.blogfa.com/post/2171 - Translate this page اصرار داشت کـه بریم شیراز به منظور پاگشا ولی شروین پاش رو کرده بود تو یـه کفش کـه ... تقریبا یـه عالمـه چیز خ و این وسط خودمم با یـه مانتو ی نخی خنک و یـه دامن از همون جنس .... کتی با ذوق پاچه های شلوارش رو زد بالا و رفتآب و پاش رو کرد تو آب. من و همسرم عاشقانـه هم را دوست داریم. alisa50-50.blogsky.com/ - Translate this page 28 نوامبر 2012‎ – سیر داغ و نعناهاش و سبزیش و اینا رو جون درست کرد و آماده فرستاد . حبوب رو هم ... من الان حتما برم بهش بگم با تونبودم با گلدونـه حرف زدم ؟ بـه روی خودم ..... از این کـه سر سفره هاشون ما رو مـی نشوونند بالا بالا خسته مـیشی ؟ ...... دامنش ... مـیدونی کل اون مجتمع خرید رو زیر پا گذاشتیم مدل و رنگ و سایز اون دامن نبود کـه نبود . بهمن 1390 - بوطیقا bootigha.blogfa.com/9011.aspx - Translate this page آرایشگر مادرم زیبا بود و زیبا خودش قصه ای داشت و یک بار را بـه زور با خودش ... از مادرم کوچکتر بود اما او را م صدا مـی زد و پدرم را کـه ده سال از او بزرگتر بود داماد ... شده بود زندان عادل آباد شیراز را بـه هم ریخته بود از بالا که تا پایین فحش داده بود. ..... زن از توی چمدانی کـه در دستش بود دامنی کاملا مشابه دامن خودش بـه بلقیس داد و من ... آبان ٩٠ - من مانده ام تنـهای تنـها monnna.persianblog.ir/1390/8/ - Translate this page راستی قبل اینکه بیـام خونـه باز بـه آقاهه زنگ زدم و گفت با آقای کی کیکه هماهنگ کرده و قراره خبر بده. گفت خبر داد زنگ ... ولی با همـه اینکه عقده بیرون رو دلم موند ولی کلی خوابیدم و کمبود خوابم جبران شد. هنوز دلم نمـی ... و زن داداشمم مثل برج زهرمار وایساده بودن بالا سرم. درون حد مرگ اون .... فک کنین الان چند که تا دانش آموز دست بـه دامن خدا هستند. بــوطيقــا - بارانی butiqa.blogfa.com/post/355 - Translate this page 20 آگوست 2012‎ – رفتم بـه آشپزخانـه، هدیـه چسبیده بود بـه دامن . ... پلی استیشن را روشن کردم و منتظر شدم که تا صفحه بالا بیـاید. ... تلفن زد، من گوشی رو برداشتم. ی .. کیر, کوس,,ع,فیلم ,داستان ی ... seksi.blogspot.com/.../blog-post_2243.ht... - Translate this page 22 ژوئن 2012‎ – مادرم دامن خود را که تا ران بالا زد و در آفتاب گذاشت آخر هواي روستا درون آن ... شام رو کـه کمي گوشت بود آماده مي کرد و من فقط نگاش مي کردم وقتي ... آرش - بي اسم biesm.persianblog.ir/post/26 - Translate this page دستهايم بالا مي رفتند و مثل قرقره دور هم مي چرخيدند. ... داد زد: - ولش کنيد بچه مو. و خودش را رو قبر آرش انداخت. روي قبر اسمش را نوشته بودند. ... اين کـه دامن آبي دارد. رمـــــان هـایـــ عـاشـقــــانـــــه - رمان سرنوشت را مـیتوان از سرنوشت roman-j.blogfa.com/post/142 - Translate this page سپیده از پله ها بالا رفت و من رو با جون تنـها گذاشت حالا بهترین فرصت بود که تا درباره .... زنگ خونـه رو زدم و خودم رو بـه دیوار چسبوندم صدای نیما بود کـه گفت:کیـه؟ .... دوزی های برجسته بود کـه وسط گلها مروارید کار شده بود و به دامن کـه مـیرسید ساده پایین ... مـینا shahvani.com/content/-مـینا - Translate this page م رفت يه دامن پوشيد با يه تاپ و اومد و دراز كشيد. راستی اينم ... بعد نوبت من شد م رو خوابوندم رو تشك تاپش رو از تنش درآوردم. يه كرست قرمز ... بعد پاهاش رو دادم بالا و كيرمو گذاشتم دم كسش. (اينم بگم كير ... رو كردم تو. جيغ زد و گفت: نـه. طعم های 2 shahvani.com/content/طعم--های--2 - Translate this page 7 آگوست 2011‎ – فرداش تو مدرسه هی از سر و کول این بچه ها و اینا مـیرفتم بالا و قضیـه رو فراموش کرده بودم. و اون روز امـیر رو هم ... رفتم موبایلم رو برداشتم و به امـیر اس ام اس زدم. ... م هم یـه پراهن مردونـه پوشیده بود زرد رنگ با چهار خونـه های آبی و دامن. پیراهنـه ... من این روزها رو دوست دارم! arezohayesepidam.persianblog.ir/ - Translate this page 4 دسامبر 2012‎ – آرام کنار این سفره لم مـی دهم و دستانم روی کیبورد بالا و پایین مـی رود که تا ظرفی ... پروژه را زد و گفت 8 دقیقه بذار 8 دقیقه بخوابم تو وسایلت را جمع کن. ..... یـه لباس دیگه بود کـه کاندید سوم بود و اونم بالا تنـه اش کار شده هست و دامن تور و حریر داره و نازه مژه ..... گوشی تلفن رو برداشتم کـه دیدم پشت خطه و داره ناله مـی کنـه! صد داستان ی: May 2012 www.shahvatnak.com/2012_05_01_archive... - Translate this page 1 مـه 2012‎ – ... يه نفر دامن منو زد بالا وداره با كونم ور ميره ، ترسيدم وآرام لاي چشمام رو باز .... مـیکردم بهش گفتم بریم تو اتاق بابام اونم قبول کرد رفتم رو تخت ... شـهریور ۹۰ - بی سرزمـین تر از باد behzadshoku.persiangig.com/.../shahrivar90... - Translate this page 30 آگوست 2011‎ – اهنگو گزاشتم و یـه سیگار روشن کردم و برف پاک کن رو زدم و رفتم توی فکر...انگار همـین دیروز بود ... م توی اشپزخونـه بود و داشت ناهار درست مـیکرد.

Partager cet article




[مدل سارافون دامنی]

نویسنده و منبع: مد20 | تاریخ انتشار: Mon, 06 Aug 2018 17:29:00 +0000



مدل سارافون دامنی

لباس محلی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

بچه‌ای با لباس محلی درون مراسمـی خیـابانی بـه مناسبت فرارسیدن نوروز درون شـهر واشینگتن، مدل سارافون دامنی دی.سی.
بازیگران درون لباس محلی

لباس محلی تلفظ راهنما·اطلاعات بـه لباسی گویند کـه افراد بومـی یک منطقه مـی‌پوشند. این لباس معمولاً برگرفته از آداب و رسوم هر منطقه و با توجه بـه منابع موجود درون آن منطقه است. «لباس محلی» از نظر ادبی جذب ترکیب اضافی هست که استادان ادبیـات فرموده‌اند.

لباس محلی اقوام ایرانی

آذری

نوشتار اصلی: مدل سارافون دامنی لباس آذربایجانی
لباس محلی مردان آذربایجانی
آذربایجانی با لباس آذربایجانی

لباس اصیل آذربایجانی نشان‌دهندهٔ وضعیت تأهل و سن مـی‌باشد کـه آذربایجانی با لباس آذربایجانی بـه اجرا درمـی‌آید. مدل سارافون دامنی از قرن بیستم بـه بعد، لباس آذربایجانی درون شـهرها کاربرد خود را از دست داده و حالت مدرنیته بـه خود گرفته‌است؛ ولی عموماً درون مناطق عشایری و روستایی و مناطقی کـه اهالی آذربایجانی سدارند، بـه مانند سابق کارکرد خود را حفظ کرده‌است.

اردبیل

ان درون لباس محلی اردبیلی

اصفهان

لباس اصیل مردم اصفهان درون حدود ۳۰۰ سال قبل را لباس نخی سفید یـا شیری بوده‌است کـه به صورت دستباف تهیـه مـی‌شده‌است.

یک کودک اهل روستای خفر سمـیرم (اصفهان) با لباس محلی
تن‌پوش زنان اصفهان

لباس اصیل زنان اصفهان شامل یک دامن مخمل قرمز کوتاه رنگ با چین‌های زیـاد کـه توسط دکمـه بسته مـی‌شده و یک پیراهن گلدوزی شیری رنگ بوده‌است.

زنان جوان یک شلوار نخی سفید رنگ و زنان مسن شلوار مشکی مـی‌پوشیدند و برای حجاب، چارقد گلدوزی شده شیری رنگی استفاده مـی‌د کـه با سنجاق دور سر بسته مـی‌بستند.[۱]

تن‌پوش مردان اصفهان

لباس مردان نیز از یک شلوار مشکی گشاد، پیراهن سفید یقه ساده دکمـه دوبل با آستین‌های گشاد، یک جلیقه کوتاه مشکی و یک کلاه نمدی تشکیل مـی‌شده‌است. لباس مردان درون زمستان یک قبای بلند ساده بر روی لباس اصلی بوده کـه با شال ابریشمـی دور کمر بسته مـی‌شده‌است.[۲]

بویراحمد

تن‌پوش مردان بویراحمدی

در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی یقه سفید، شلوار گشاد سیـاه کـه دم پایشان جمع شده بود، قبایی کـه جلویش با کمربند بسته مـی‌شد، و کلاه کوتاه و گرد نمدی مـی‌پوشیدند. مدل سارافون دامنی بعضی مردها نیز ژاکت‌های پوستی و جلیقه‌های نمدی مـی‌پوشیدند. پاپوششان نیز مانند همـه ایران گیوه (ملکی) بود. به منظور جشن‌ها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی بـه نام چوقا مـی‌پوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایـه مباهات بود.

تن‌پوش زنان بویراحمدی

لباس زنان بویراحمدی با رنگارنگی و تنوع اش شناخته مـی‌شود. زن‌ها دامن چند لایـه (شلیته، تنبان)، تونیک شکاف درون دو سمتش و ژاکت کوتاه مـی‌پوشند. بر روی کلاه‌های کوچکشان (لچک) نیز تور روسری مانندی (چارقد یـا همان گلونی) مـی‌پوشند. لباس زن‌های بویراحمدی، پیشانی بند ابریشمـی ای نیز دور سرشان (روی چارقد) مـی‌پیچیدند. جواهرات (گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را مـی‌نمایـانند.

بختیـاری

یک مرد لر بختیـاری(سردار اسعد بختیـاری)

لباس مردان لر بختیـاری شامل کلاه نمدی، چوقا، شال و شلوار گشاد سیـاه رنگ معروف بـه (دبیت) و کفشی بـه نام گیوه هست و لباس زنان لر بختیـاری شامل لَچَک، زیرلچک، مـینا، بندسوزن، دستمال، پیراهن، شلوار قِری و کفش است.[۳]

تن‌پوش مردان لر بختیـاری
  • سرپوش مردان لر بختیـاری کلاهی نمدی هست که بـه آن کلاه خسروی هم گفته مـی‌شود و به رنگ‌های مشکی و قهوه‌ای روشن و تیره و سفید است.
  • مردان لر بختیـاری پیراهنی بـه نام چوقا بـه تن مـی‌کنند کـه دست بافت زنان عشایر هست که از پشم بز بـه دو رنگ سیـاه و سفید تهیـه مـی‌شود و خاصیت ضد باران دارد و گرما را درون زمستان نگه‌مـی‌دارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ مـی‌کند. نقش‌های چوقا، ستون‌هایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستون‌ها رااز ساختمان‌های دوره هخا مـی‌دانند کـه درآن سیـاهی‌ها رو بـه پایین و سرنگونی و سفیدی‌ها رو بـه بالا و سربلندی دارد.
  • پوشش پایین‌تنـه از شلواری بـه نام شولار دبیت بـه رنگ مشکی استفاده مـی‌شود کـه شلواری گشاد و بسیـار آزاد است؛ و پوشش پا گیوه هست که درون تابستان رطوبت و خنکی را حفظ مـی‌کند و در زمستان گرما را نگه مـی‌دارد.
  • تن‌پوش زنان لر بختیـاری
  • پوشش سر لچک و مـیناً لچک کلاهی هست که زیر مـینا استفاده و با انواع سکه‌های قدیمـی، مروارید، سنگ و پولک تزیین مـی‌شود و انواع مختلف دارد. سیخکی، ریـالی، صدف، کـه رایج‌ترین آن ریـالی هست که از سکه‌های قدیمـی استفاده مـی‌شود.
  • مـینا روسری از جنس حریر و ابعاد بسیـار زیـاد به‌شکل مستطیل هست که به‌صورت بسیـار خاصی بسر مـی‌کنند مـینا را با سنجاق محکم بـه توسط بندی از یک‌سوی لچک به‌سوی دیگر آن سرشان مـی‌آویزند کـه به آن سیزن گفته مـی‌شود. وبعد موهای جلوی سر را تاب مـی‌دهند و از زیر لچک بیرون مـی‌آورند و در پشت مـینا پنـهان مـی‌کنند و آن موها را ترنـه مـی‌نامند و با مـهره‌هایی با رنگ‌های مختلف آن را تزئین مـی‌کنند کـه جلوه‌ای خاص بـه زیبائی مـینا مـی‌دهد.
  • تن‌پوش زنان لر بختیـاری پیراهنی هست به نام جومـه یـا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک درون اطراف کمر دارد و تا پایین کمر مـی‌رسد و زیر آن دامن بسیـار پرچینی بـه نام شولارقری مـی‌پوشند کـه برای تهیـه آن گاه از ۸ که تا ۱۰ متر پارچه استفاده مـی‌شود
  • جلیقه (جلیزقه) رراهن پوشیده مـی‌شود کـه از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازی‌بند) نیز بدست مـی‌کنند کـه با مـهره‌های رنگی و سنگ تزیین مـی‌شود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر درون عروسی پوشیده مـی‌شود.
  • پوشش پایین‌تنـه از شلواری معمولی و گیوه استفاده مـی‌شود.
  • رنگ لباس زنان لر بختیـاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و ان جوان درون لباسهای خود از رنگ‌های روشن استفاده مـی‌کنند و رنگ لباس خانم‌های مسن، تیره‌است به‌دلیل احترام بـه سن و سال آن‌ها.

    بلوچ

    مردان بلوچ با لباس محلی درون حال بازی فوتبال
    پوشاک مردان بلوچستان

    پیراهن یـا پیرام معمولی: پیرام را جامـه یـا جامگ مـی‌گفتند و برش و دوختن آن هنر مردان بلوچ بود. گریبان یـا چاک یقه را با یک دکمـه کـه بر درازی پیراهن دوخته مـی‌شد، مـی‌بستند و بندینکی از نخ بر قسمت چپ زیق مـی‌دوختند، دکمـه را از طرف راست مـی‌بستند، چاک زیق باریک بود و تا انتهای ادامـه داشت، بر طرفین زیق دو آستین کـه آستونک مـی‌گفتند دوخته مـی‌شد، دهانـه آستین گشاد بود و دارای دو جیب چهار گوش درون طرفین پهلو بود کـه امروزه این لباس تحت تأثیر مد گاهی کوتاه، گاهی بلند و بستگی بـه مد روز و سلیقه پوشنده تغییر مـی‌کند.

    پیراهن پارخ آستین (فراخ‌آستین): این پیراهن از دو تکه بالاتنـه و دامن تشکیل شده، دامن گرد و گشاد و بلند آن که تا زانو مـی‌رسد، آستین آن بلند و لبه آستین کلوش و فراخ است، درون گذشته درون مراسم جشن استفاده مـی‌شد. است، درون گذشته درون مراسم جشن استفاده مـی‌شد.

    شلوار: شلوار مردان بلوچ همانند شلوار مردان سیستانی پرچین و با لیفه‌های برگردان است، محل کشیدن بند شلوار را نیپگ (نیفه پارسی) مـی‌گویند. بند شلوار توسط بانوان بومـی بافته مـی‌شود و برای دوخت آن از ۶ که تا ۸ متر پارچه استفاده مـی‌کنند.

    کفش: مردان بلوچ از چند نوع کفش استفاده مـی‌کنند کـه عبارتند از:

    سواس وکوش: سواس را از برگ درختچه خودرو بیـابانی بـه نام داز یـا از پورگ کـه برگش بهتر و با دوام تر هست مـی‌بافتند؛ بدین ترتیب کـه برگ را درون حالی کـه تر بود با سنگ مـی‌کوبیدند و مـی‌گذاشتند کـه خشک شود سپس از دو لیف کـه از همان جنس بود مـی‌بافتند و بعد لیف بند بر آن تعبیـه مـی‌د و مـی‌پوشیدند. سواس غالباً با دوام بود.

    تَکُل: پای‌افزاری به منظور شبانـها و مردم کم استطاعت بود. کفش از چرم دباغی شده تهیـه مـی‌شد (در ته کفش بانوان دو قطعه پوست بـه نام چوک روی هم مـی‌گذاشتند) ته کفش را مـی‌بد و بعد سر کفش را روی آن قرار مـی‌دادند و با درفش آهنی کـه آن را دکروش مـی‌گفتند و وسیله آهنی سر تیز بود آن را مـی‌دوختند.[۴]

    بچه بلوچ با لباس محلی
    پوشاک بانوان بلوچستان

    چادر: این چادر گرد و تمام قد هست و آن را بر سر مـی‌اندازند. لبه کوچکتر از شانـه چپ که تا پایین کمر پشت سر را مـی‌پوشاند و تکه بزرگتر تمام قد را دربرمـی‌گیرد.

    لباس سوزن دوزی زنان بلوچ

    گشان چادر: چادر کوچک و مستطیل شکل و ابریشمـی هست که سر و پشت را که تا کمر مـی‌پوشاند. پوششی راحت کـه در خانـه استفاده مـی‌شد.

    مـهنا(مقنعه): این سرپوش ابریشمـی و رنگین بسیـار زیبا و چشمگیر است.

    چادر چهارگوش (سری): امروزه چادری با طرح جدید مـیان بانوان بلوچ رواج پیدا کرده کـه در اصطلاح محلی سریک خوانده مـی‌شود. پارچه مستطیل شکلی هست به طول ۲ متر و عرض ۱ متر کـه زنان آن را از درازا بر سر مـی‌اندازند و یک سر آن را بـه طرف شانـه رها مـی‌کنند. پارچه آن معمولاً از حریر و رنگهای روشن (قرمز، زرد، آبی، بنفش، سبز) هست و از قسمت جنوب بلوچستان بـه طرف شمال که تا حدودی از تنوع رنگ آن کاسته مـی‌شود. زنان مسن از رنگ‌های تیره استفاده مـی‌کنند. این سرپوش بـه جای چادر درون خانـه استفاده مـی‌شود.

    پیراهن: درون گذشته تمام پیراهن بانوان سوزن دوزی مـی‌شد ولی بـه علت سختی و ظریفی طرح‌ها امروزه سه تکه درون پیراهن ز نان سوزن دوزی مـی‌شود کـه تکه بالاتنـه را زی یـا زیق بـه معنی یقه مـی‌گویند، جیب لباس را گفتان یـا گپتان و سر آستین را آستینک مـی‌گویند. این سوزن دوزی‌ها دارای نقش و نگاره‌های رنگارنگ و دوخت‌های متفاوت درون مناطق مختلف بلوچستان هست که درون طرح‌های پرکار ۱) شک و جلر ۲) گل کندی ۳) گل کوین ۴) گل بدون شاخه ۵) پرایز یـا فرایز ۵) پیتوشک ۶) پلیرار ۷) چکند ۸)مـهسن ۹)سرتوپ استفاده مـی‌شود.

    سواس: نوعی دمپایی کـه از درخت یـا از پورگ تهیـه مـی‌شد.

    موچی: نوعی کفش کـه به هنگام راه رفتن صدا مـی‌دهد.

    کتوک: نوعی کفش کـه تخت آن چوب و با روکار کاموا درون پا محکم مـی‌شود.

    تک کول: این کفش از درختچه ای بـه نام داز تهیـه مـی‌شود و به شکل سواس است.[۵]

    بوانلو

    لباس کُردی زنان بوانلو از پیراهنی بلند و حاشیـه دار کـه قسمتی از شلیته را مـی‌پوشاند و شیلوار پرچین و تاب بلند و جلیقه ای کـه رراهن مـی‌پوشند و شال (که وان) بزرگ سفید یـا گلدار کـه به سر کرده و جلو دهان را مـی‌گیرند، همراه با زیور آلات سنتی کـه برحاشیـه لباسها و عرقچین بـه طرز بسیـار زیبایی مـی‌آویزند تشکیل مـی‌شود.

    ترکمن

    ترکمن های ایران درون شرق مازندران، درون دشت ترکمن صحرا، سدارند. آنان بـه دامداری، کشاورزی، پرورش اسب، بافتن قالیچه، و تولید ابریشم اشتغال دارند. پوشاک بانوان ترکمنی عبارت هست از کلاهکی بزرگ و استوانـه ای شکل، پیراهن بلند و ساده ای کـه اغلب بـه رنگ زرشکی، بنفش، و قرمز است، شلواری کـه دمپای آن تنگ و از پارچه ای مرغوب هست و مـیانساق آن گشاد و از کرباس سفید است، قبایی بلند از جنس ابریشم کـه روی یقه، مچ، و حاشیـه های دیگر آن را سوزن دوزی مـی کنند، روسری و چارقدی بـه اندازة یک چادر کـه لبه های آن ریش دار است، جوراب پشمـی، و کفشی از چرم خام.[۶]

    چنشت

    بزرگان و پیران از لباسی کـه شامل یک پالتوی بلند کـه تمام بدن را مـی‌پوشد و شال سر و در برخی مواقع از کلاه معمولی استفاده مـی‌کنند. لباس زنان آن‌ها از رنگهای شاد و متنوع تشکیل شده و شامل سه قسمت چارقد قرمز یـا آبی گلدار، کلاه نقره‌ای و نقره دوزی شده و پیراهن زنانـه بـه رنگهای سبز و قرمز یـا آبی هست که امروزه بیشتر درون مراسمـها از ان استفاده مـی‌نمایند.

    خراسان

    پوشاک خراسانی بـه انواع لباس‌های محلی اهالی خراسان اطلاق مـی‌شود. پوشاک اصلی و غالب مردم درون منطقه خراسان شباهت‌هایی با پوشاک درون افغانستان بـه ویژه غرب افغانستان دارد. ی از قوم‌ها و قبیله‌های گوناگون درون جغرافیـای خراسان بزرگ بیشتر درون شـهرهای نسبتاً کوچک، روستاها و خیمـه‌های عشایری سدارند. درون خراسان نوع پوشش همراه با نوعی منزلت اجتماعی است.[۷]

    خوزستان

    نوشتار اصلی: دشداشـه
    یک مرد کـه دشداشـه پوشیده‌است.

    عرب‌های منطقه آزاد اروند و در شـهرهای دیگری کـه در خوزستان ساکن هستند از دشداشـه استفاده مـی‌کنند کـه لباسی هست بلند، راحت مردانـه کـه عرب‌ها معمولاً با چفیـه و عقال و عبا مـی‌پوشند. دشداشـه‌های گوناگون تفاوت جزئی دارد، مثلاً عرب‌های ایران عراق دشداشـهٔ یقه‌دار مـی‌پوشند.

    رگبه

    لباس محلی زنان این روستا شامل چادر عبا، ثوب (توری بلند کـه روی چادر عبا مـی‌پوشند)، زیرجامـه و شیله (نوعی مقنعه) است. مردان نیز از دشداشـه (پیراهن سفید و گشاد و بلند)، چفیـه و اعگال (نوعی عرق‌چین) استفاده مـی‌کنند.[۸]

    سمنان

    پوشاک مردم استان سمنان بـه نحوی با وضعیت آب و هوایی منطقه ارتباط دارد. امروزه مردم استان سمنان کم‌تر از لباس‌های محلی استفاده کرده و لباس‌های معمول روز کـه در همـه مناطق ایران مورد استفاده است، درون این خطّه از کشور نیز رواج دارد. لباس‌های معمول اغلب زنان و مردان این استان همان کت و شلوار و پیراهن به منظور مردان و چادر، مانتو، شلوار و پیراهن به منظور زنان است.[۹]

    تن‌پوش مردان سمنان

    شامل سرپوش مردانـه، تن‌پوش تابستانی مردانـه، تن‌پوش زمستانی مردانـه و پاپوش مردانـه، کت چُقا، شلوار کمری، گیوه است.

    تن‌پوش زنان سمنان

    شامل چارقد (که طرح و جنس و رنگ و اندازه آن درون مناطق مختلف فرق مـی‌کند)، پیراهن کمر چین‌دار (که اصطلاحاً بـه آن شوی مـی‌گویند)، شلیته، تنبان، جلیقه، اُرسی، چادر محلی و پاپوش زنانـه (که بسته بـه فصل گرم یـا سرد متفاوت است).

    سیستان

    تن‌پوش مردان سیستانی
    • پیراهن چل تریز: پیراهن گشاد و پرچینی کـه قد آن که تا مـیان ساق پا مـی‌رسد، آستین آن ازدو تکه و یک مرغک تشکیل مـی‌شود و مچ‌دار هست و به منظور گشادی دامن آن از ترکهای راسته و گود استفاده مـی‌کنند. به منظور دوخت این لباس ۸ که تا ۱۰ متر پارچه نیـاز هست و اغلب بـه رنگ سفید است. این پیراهن از ۴۰ تکه تشکیل مـی‌شود، دور سجاف و سرمچ آن را با نخ سیـاه، سیـاه‌دوزی مـی‌کنند و روی آن کمربند شانـه کش مـی‌بندند.
    • پیراهن برچاک: پیراهنی بلند و گشاد که تا پایین زانو کـه درقسمت پایین دامن گشادتر هست با آستین بلند و گشاد و بدون سردست کـه دو طرف دامن، پیراهن چاکدار هست و بـه آن برچاک مـی‌گویند. یقه گرد دارد کـه چاک گریبان آن بر روی شانـه چپ بـه وسیله دکمـه بسته مـی‌شود.

    شلوار: شلوار پرچینی کـه لیفهای برگردان دارد، از دو ساق و یک مـیان ساق فراخ تشکیل شده‌است، شلوار بـه وسیله بندهای بومـی کـه توسط خود مردم منطقه بافته مـی‌شود بر روی بدن استوار مـی‌گردد. به منظور دوخت آن ۶ که تا ۸ متر پارچه نیـاز است.

    • پیراهن معمول: این پیراهن از گذشته تاکنون دستخوش تغییر و تحول گشته و از گشادی شلوار آن کاسته شده‌است. پیراهن مردان سیستانی درگذشته راسته و گشاد و جادار دوخته مـی‌شد، درون جلو فاقد سجاف و از سرشانـه شکافی مورب که تا زیر داشت کـه به وسیله دکمـه‌ای روی شانـه بسته مـی‌شد، روی آن با ابریشم سفید خامـه‌دوزی مـی‌شد، آستین گشاد و پر چین و مچ‌دار داشت و قد آن که تا زیر زانو مـی‌رسید. جیب چهارگوش درون پهلوها داشت. بـه مرور زمان از گشادی آستین آن کاسته شد و به شکل راسته با مچ درآمد. درون جلو سجاف با یقه یـا بدون یقه و قد آن که تا زانو درون دو طرف پهلو دارای چاک و جیب چهارگوش است.
    عروسک هایی با لباس محلی اقوام ایرانی، موزه تاریخ طبیعی اصفهان
    تن‌پوش زنان سیستانی
    • پیراهن تاجیک: قد این پیراهن یک‌وجب بالای زانو هست و دارای یک برش راسته هست که درون دو طرف پهلوها چاکی که تا بلندی بزرگ دارد. جلو این لباس که تا زیر بازاست و سجافی مزین بـه گلدوزی با نخ سیـاه (سیـاه‌دوزی) دارد. سرشانـه و آستین بدون درز روی دو لابسته برش مـی‌خورد و آستین از سه برش تشکیل شده‌است.
    • شلوار: پیراهن پاچین زنان سیستانی با شلواری کـه در منطقه کوتَنَه نام دارد پوشیده مـی‌شد. این شلوار از دو ساق مخروطی و مـیان ساق کمچین تشکیل مـی‌شد و کمر لیفهای درون لبه شلوار سجاف مـی‌خورد و روی آن بادست یـا چرخ تزیین مـی‌شد.
    • پیراهن دو گریبانـه: قد این پیراهن که تا زیر زانو هست و درون یقه پشت و جلو آن چاک مـی‌خورد و به‌همـین علت بـه آن دو گریبانـه مـی‌گویند. مدل این پیراهن شبیـه پیراهن تاجیک هست با این فرق کـه قد آن بلندتر و بدون چاک و برش زیر آستین چین مـی‌خورد. این پیراهن با شلوار پوشیده مـی‌شود.
    • جلیقه: از پارچه ساده و تیره رنگ دوخته مـی‌شود، یقه آن هفت هست که که تا کمرگاه مـی‌رسد و روی آن با نوار قیطان نقشبندی مـی‌شود.
    • کت: کت محلی کوتاه کـه آستین‌های آن بلند و راسته و یقه آن گرد هست و از رنگ‌های شاد به منظور این پوشش استفاده مـی‌شود، روی آن با نوار تزیین مـی‌شد و در هنگام سرما از کت‌های چرمـه دار و قزن لاله دار استفاده مـی‌د.
    • لچک یـا دستمال سر: آن را تازده و در جلو سر گره مـی‌زنند و دو طرف لچک رادستمال مـی‌زنند و موها بـه شکل چتر از زیر دستمال نمایـان مـی‌شود.
    • سرپوش یـا چارقد: پارچه چهارگوش رنگی یـا سفید کـه آن را بر روی لچک مـی‌پوشیدند.
    • روبند: بعضی از بانوان به منظور پوشاندن صورت خود از روبند استفاده مـی‌د کـه این روبند از پارچه‌های کتانی سفید تهیـه مـی‌شد و در محل چشم‌ها به‌طور سـنتی توردوزی مـی‌گردید و به وسیله بند بـه پشت سر بسته مـی‌شد و قد آن که تا زیر مـی‌رسید.
    • کلاه: بعضی از بانوان سیستانی از کلاهکی بـه شکل عرقچین استفاده مـی‌د کـه روی آن نقشبندی شده‌است.
    • چادر: طرح آن چهارگوش و جنس آن از پنبه هست و توسط بومـیان منطقه بافته مـی‌شود. این پارچه چهارخانـه مستطیل شکل را از وسط بر روی سر مـی‌اندازند و قد آن که تا کناره‌های زانوها و پایین‌تر مـی‌رسد. نوع نامرغوب آن جاوَند نامـیده مـی‌شد و نوع دیگر کـه مختص اعیـان و اشراف بود از چهارخانـه‌های ریز با نخ ابریشم بافته مـی‌شد.
    • کفش: مدل تخت چوبی کـه رویـه چرمـی داشت و افراد معمولی استفاده مـی‌د. اُرسیهای سرکج یـا نوک برگشته مخصوص بانوان ثروتمند بود.
    • تُنبون: دامن پرچین کـه درمنطقه بـه تنبون شگاد معروف است. زنان سیستانی دامنی را بـه جای شلوار درون زیر پیراهن تاجیک مـی‌پوشیدند کـه عرض دامن بـه ده متر مـی‌رسید.[۱۰]

    شیراز

    قشقایی

    پوشش مردان و زنان قشقایی
    تن‌پوش مردان قشقایی
    لباس مردان قشقایی

    در قرن نوزدهم، مردان عادی ایل شلوارهای دمپا گشاد (تنبان)، پیرهن‌های بی یقه (قیناق)، عبایی بلند (ارخالق) کـه با شال محکمش مـی‌د و قبای نمدی گرم (کپنک) مـی‌پوشیدند. ایشان کلاه نمدی سیـاه گردی (برک) نیز بر سر مـی‌گذاشتند. تفنگ، چاقو، خنجر، شمشیر و چماق نیز از مـهمترین قسمت‌های آراستگی مردان به‌شمار مـی‌آمد. درون حالی کـه در شـهرها خاصان قشقایی بـه ویژه عالی مقامات‌شان لباسی شبیـه بـه خاصان قاجاری مـی‌پوشیدند: پیرهن بی یقه، عبای بلند و کلاه پوستی بلند و دواری کـه گاه سرش تخت بود.

    در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی یقه سفید، شلوار گشاد سیـاه کـه دم پایشان جمع شده بود، قبایی کـه جلویش با کمربند بسته مـی‌شد، و کلاه کوتاه و گرد نمدی مـی‌پوشیدند. بعضی مردها نیز ژاکت‌های پوستی و جلیقه‌های نمدی مـی‌پوشیدند. پاپوششان نیز مانند همـه ایران گیوه (ملکی) بود. به منظور جشن‌ها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی بـه نام چوقا مـی‌پوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایـه مباهات بود. مردهای طوایف گوناگون قشقایی بر اساس کمربند و شیوه بستن قطار فشنگشان قابل تشخیص بودند.

    از ۱۳۰۷ کـه رضاشاه پوشیدن لباس‌های محلی را ممنوع کرد که تا ۱۳۲۰ کـه مجبور بـه استعفا شد، مردان قشقایی از پوشیدن قبا، کمربند و کلاهشان منع شدند. ایشان مانند تمامـی مردم ایران (به جز روحانیون) مجبور بـه پوشیدن لباس‌های غربی شدند. بعد از ۱۳۲۰ قشقایی‌ها بـه پوشیدن لباس‌های گذشته‌شان روی آورند با این تفاوت کـه آرخالق بـه لباس مـهمانی تبدیل شد و چوقا ورافتاد. درون همـین زمان ناصرخان قشقایی کـه از زندان رضاشاه گریخته بود و در پی ایفای نقش مؤثری درون مقام ایلخانی ایل قشقایی بود، کلاهی جدید (دوگوشی) بـه قشقایی‌ها عرضه کرد کـه در رنگ‌های نخودی، مازویی و خاکستری، از نمد ساخته مـی‌شد. این کلاه بـه سرعت توسط مردان قشقایی پذیرفته شد و به سمبلی از قدرت، خودمختاری و هویت قشقایی‌ها بدل شد.

    تن‌پوش زنان قشقایی

    لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوع اش شناخته مـی‌شود. زن‌ها دامن چند لایـه (شلیته، تنبان)، تونیک (قیناق) با شکاف درون دو سمتش و ژاکت کوتاه (ارخالق) مـی‌پوشند. بر روی کلاه‌های کوچکشان (کلاقچه) نیز تور روسری مانندی (چارقد) مـی‌پوشند. لباس زن‌های قشقایی، پیشانی بند ابریشمـی ای (یـاقلق، قالاق) نیز دور سرشان (روی چارقد) مـی‌پیچیدند. جواهرات (گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را مـی‌نمایـانند. زنان طوایف گوناگون قشقایی معمولاً با لباس، پیشانی بند و رنگ‌های لباسشان شناخته مـی‌شوند. زنان قشقایی هیچ‌گاه صورتشان را نمـی‌پوشاندند. درون قرن اخیر که تا انقلاب ۱۳۵۷ معمولاً گاهی کـه به شـهرها مـی‌رفتند همانند زنان شـهرنشین ایران چادر بر سر مـی‌د. زنان قشقایی لباسشان را خود از پارچه‌هایی کـه از شـهرها و فروشنده‌های دوره‌گرد مـی‌خد مـی‌دوختند. ایشان کفش‌های دست‌ساز معمول درون ایران را بـه پا مـی‌کنند. زنان خاصان قشقایی نیز همان لباس زنان عادی قشقایی را مـی‌پوشند. آنـهایی نیز کـه از ۱۹۰۵ بـه شـهرها آمده‌اند لباس زنان طبقه بالای شـهری را مـی‌پوشند.

    کاشان

    لباس مردان درون ابیـانـه

    پوشاک عمومـی مردان از دوره صفویـه نا اوایل قرن حاضر عبارت بوده از: کلاه نمدی، قبا، زیرپوش قبا بـه نام ارخالق، شال کمر، شلوار گشاد از جنس کرباس یـا متقال، گیوه محلی و پوشش زمستانی کمر چین یـا سرداری، کفش چرمـی یـا چموش و نوعی قبا از پارچه قصب یزدی، جبه یـا شنل ترمـه‌ای، کلاه کله قندی دست دوز با نقشـهای هندسی و یک نوع عرقچین کـه با ابریشم رنگارنگ دارای نقش جالب مـی‌باشد کـه عرقچین تار نامـیده مـی‌شود.

    لباس زنان درون ابیـانـه

    لباس محلی زنان ابیـانـه عبارت هست از:

    چارقد، پارچه مربع شکل بـه ابعاد ۵/۱ متر کـه به شکل سه گوش روی سر قرار مـی‌گیرد.

    پیراهن بلند درون طرح‌ها و رنگهای مختلف کـه با کار دست گلدوزی شده و با یراق‌های از جنس نقره تزئین شده‌است و همچنین یقه و چاکهای زیبا از پارچه‌های گلدار زیبائی این لباس را دوچندان نموده‌است.

    شلوار یـا شلیطه کـه جامـه‌ای پر چین هست که از کمر که تا سر زانو را مـی‌پوشاند کـه با یراق‌های از جنس نقره تزئین مـی‌شود.

    در هوای سرد زمستانی علاو ه بر این لباس‌ها بر رراهن آرخالق یـا نیم تنـه کـه از پارچه‌ای از جنس مخمل تهیـه شده پوشیده مـی‌شود کـه به نام کرتی شناخته مـی‌شود.

    همـین‌طور درون زمستان بر روی چارقد، چادر شبی از جنس ابریشم (کج) پوشیده مـی‌شود کـه بافت آن بـه صورت شطرنجی و با رنگهای زیبا طراحی شده‌است.

    گیوه زنانـه محلی یـا درون زمستان کفش (چموش) استفاده مـی‌شود.

    نکته قابل توجه اینکه پارچه‌های لباس زنانـه از رنگهای روشن و گل و بوته‌های رنگین و درشت انتخاب مـی‌شود کـه از آسمان شفاف و زیبائیـهای طبیعی منطقه الهام گرفته‌است.

    کردی

    نوشتار اصلی: لباس کردی
    چند مرد کرد درون سال ۱۲۵۲ هجری خورشیدی

    پوشاک مردان و زنان کرد شامل تن‌پوش، سرپوش و پای‌افزار است. ساخت و کاربرد هریک از این اجزا، بسته بـه فصل، نوع کار و معیشت و مراسم و جشن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد. هرچند پوشاک نواحی مختلف کردستان مانند اورامان، سقز، بانـه، گروس، سنندج، مریوان و… متفاوت است، اما از نظر پوشش کامل بدن، همـه با هم یکسان هستند. پیش از ورود پارچه، کفش‌های خارجی و سایر محصولات داخلی بـه کردستان، بیشتر پارچه‌ها و نیز پای‌افزار مورد نیـاز توسط بافندگان و دوزندگان محلی بافته و ساخته مـی‌شد.

    لباس کردی… گورچنگ یـا چوب دستی

    تن‌پوش مردان کرد

    چوخه: نیم‌تنـه‌ای پنبه‌ای یـا پشمـی هست که درون ناحیـه سقز، بانـه و مریوان بـه آن «که وا» مـی‌گویند و درسنندج آن را «چوخه» مـی‌نامند.

    پانتول: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ هست که «رانک» نیز نامـیده مـی‌شود.

    ملکی: نیم‌تنـه‌ای بدون یقه هست که از پایین نیم‌تنـه که تا بالا بـه وسیله دکمـه بسته مـی‌شود.

    لفکه سورانی: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانـه‌ای مثلث شکل درون انتهای آستین هست که آن درون حال عادی دور مچ یـا بازو مـی‌پیچند.

    شال: کـه به آن «پشتون» و «پشتینـه» نیز مـی‌گویند، پارچه‌ای هست تقریباً بـه طول ۳ که تا ۱۰ متر کـه بر روی لباس درون ناحیـه کمر بسته مـی‌شود.

    دستار: یـا «کلاغه» کـه به آن «دشلمـه»، «مندلی»، «رشتی»، و «سروین» (سربند) نیز مـی‌گویند و مردان بـه جای کلاه از آن استفاده مـی‌کنند.

    فرنجی: یـا «فره‌جی» کـه ویژه مردان ناحیـه اورامانات هست و از نمد ساخته و آماده مـی‌شود.

    کله بال: نوعی از نمد پوششی هست که چوپانان درون مناطق چرای گله درون صحرا استفاده مـی‌کنند.

    پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را کـه معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی مـی‌بافند معمولاً بـه رنگ‌هایی سیـاه و سفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته مـی‌شود و در دست مصرف‌کنندگان قرار مـی‌گیرد البته بنا بـه گفته پیشینیـان و به اعتقاد آن‌ها مرد نباید سرش باشد.

    پیچ: دستمالی هست سیـاه و سفید کـه با گذاشتن کلاه روی سر بـه دور کلاه پیچانده مـی‌شود و در قسمت پشت سر درون درون دستمال قرار داده مـی‌شود که تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان بـه رنگ قرمز مـی‌باشد. البته اعراب نیز از این شال چه سیـاه و سفید و چه قرمز رنگ به منظور پوشش خود استفاده مـی‌کنند.

    کلاش: پاپوشی هست به رنگ سفید کـه با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته مـی‌شود کـه از بدبو شدن پا جلوگیری مـی‌کند و پا را خنک نگه مـی‌دارد از خصوصیـات ان فصلی بودن ان هست و نمـی‌توان از ان درون فصل زمستان ویـا فصول باران زا استفاده کرد.

    تن‌پوش زنان کرد

    جافی: شلواری همانند شلوار مردان است. این شلوار را زنان کرد، بـه ویژه زنان روستایی، هنگام کار مـی‌پوشند. درون سایر مواقع، زنان شلوار گشاد از جنس حریر بـه پا مـی‌کنند.

    کُلُنجِه: نیم‌تنـه‌ای هست که رراهن بلند مـی‌پوشند و رد اورامان آن را «سوخمـه» مـی‌نامند و از پارچه‌زری یـا مخمل دوخته مـی‌شود.

    شال: از پارچه‌ای زیبا بر روی لباس درون ناحیـه کمر بسته مـی‌شود.

    کلاو: یـا کلاه کـه از جنس مقوا و به شکل استوانـه‌ای کوتاه هست که آن را با پولک‌هایی رنگین بـه صورت بسیـار زیبایی تزیین مـی‌کنند.

    کُلکه: روسری یـا دستاری هست که بـه جای کلاه مورد استفاده زنان قرار مـی‌گیرد کلکه دارای رشته بلندی از ابریشم سیـاه و سفید با ملیله‌دوزی است.

    مردم لک

    نوشتار اصلی: لباس لکی
    تن‌پوش مردان لک
    • چه‌رپی - کِلآو: چرپیـه یـا پارچه‌ای رنگین و متنوع کـه به اندازهٔ یک روسری مساحت دارد و به «چه‌رپی» معروف است؛ و «کِلآو» کلاهی نمدی از جنس پشم فشرده‌شده‌است کـه در بالای سر حالت گرد دارد و پوشیدن آن جنبهٔ تزیینی دارد. از چه‌رپی درون دور گردن هم استفاده مـی‌شود.
    • کُله بال: از نوعی نمد پوششی هست که چوپانان درون مناطق چرای گله درون صحرا استفاده مـی‌کنند.
    • کِراس: پیراهنی هست معمولی کـه تا مچ دست و را که تا زیر گلو پوشانده و بیشتر از رنگ آبی آسمانی آن استفاده مـی‌شود.
    • قه‌بن: شالی هست که بر کمر بسته مـی‌شود و جنبهٔ تزیینی و ارتباط بین کراس و شوال را دارد و عرق‌گیر کمر هم هست.
    • شَوال: شلواری گشاد کـه از پاچه تنگ مـی‌باشد و به شوال جافی معروف است.
    • کلاش: پاپوشی هست به رنگ سفید و اطراف آن رنگی و در بعضی از آن‌ها تزیین شده کـه به کلاش هرسینی معروف مـی‌باشد.
    • فه‌رَجی: بالاپوشی هست از جنس پشم یـا بز کـه به‌صورت آستین‌کوتاه و آستین‌بلند نیز استفاده مـی‌شود و چوپانان درون فصول سرما از آن استفاده مـی‌کنند و بسیـار گرم و نرم است.
    • کلاو: کلاهی از جنس نمد کـه در گذشته طول و اندازهٔ بزرگتری نسبت بـه حال داشته‌است، و یکی از عناصر اصلی پوشاک مردم لک است. گاهی اوقات هم پارچه‌ای بـه دور آن مـی‌پیچند.
    • ستره: نام تن‌پوشی بلند شبیـه کت کـه هنگام مراسم رسمـی بـه تن مـی‌کنند. این کت بلند غالباً رنگارنگ هست و درون زمان شکار هم به‌کار مـی‌رفته. شال و ستره همانند تن‌پوش شاهان ساسانی است.
    • "قوه": فرم قدیمـی‌تر لباس مردانـهٔ لک‌ها تشکیل شده بود از "قوه" کـه تن‌پوشی بلند هست و که تا روی پاها را مـی‌پوشاند. سپس "ستره" کـه به همان شکل قوه هست ولی از نخ‌های نازک‌تر با رنگ روشن ساخته مـی‌شود.
    تن‌پوش زنان لر
    • بُن زِلفی: کلاهی کوچک و بسیـار زیبا کـه با سکه‌های قدیمـی تزیین شده و از آن آویزان شده‌اند، این کلاه رنگی بافته مـی‌شودو.
    • له چه ک (گُوِلوَنی):گُلوَنی (Golvani) نوعی سربند مخصوص از واژه «گلبندی» با تبدیل حرف «ب» بـه «و» و حذف حرف «د» گرفته شده‌است و به نوعی پارچه ابریشمـی رنگین اطلاق مـی‌شود.
    • کِراس: پیراهنی بلند کـه را به‌طور کامل پوشانده و تا مچ دست آستین آن کشیده شده و از پایین هم که تا مچ پا بلند است.
    • شَوال: شلواری هست شبیـه بـه شلوار جافی مردان با این تفاوت کـه جنس آن بسیـار نرم‌تر و از جنس‌هایی مانن ابریشم دوخته مـی‌شود و پاچهٔ آن از پاچه شلوار مردان لک کمـی بازتر و راحت تر است.
    • کلاش: نوعی کفش هست که به منظور زنان بـه ان آژ گفته مـی‌شود و ظریف تر از کفش مردان لک است.
    • کُوِلَنجه:نیم‌تنـه‌ای هست که رراهن بلند مـی‌پوشند و از پارچه‌زری یـا مخمل دوخته مـی‌شود.

    گالش

    لباسی کـه گالشـها هنوز هم از آن استفاده مـی‌کنند عبارتست از، شلوار پشمـی، جلیقه پشمـی، کلاه و شولا کـه همـه پشمـی هستند و برای زندگی درون شرایط آب و هوایی سرد کوهستان مناسب است.[۱۱]

    گیلان

    لباس محلی استان گیلان

    آثار باستانی بـه دست آمده درون سراسر سرزمـین گیلان، سوابق زندگی درون این منطقه را بـه بیش از چهار هزار سال مـی‌رساند. پوشاک مردم گیلان درون گذشته‌های دور نیز از مـیان این اشیـای بـه دست آمده قابل شناسایی است.

    طرح چهره یک بانوی گیلک کـه بر روی یک جام پوسیده مفرغی بـه دست آمده‌است، نشان مـی‌دهد کـه زنان گیلان روسری بزرگی بر سر مـی‌گذاشتند و با پیشانی بندی کـه از رشانی عبور مـی‌کرد و در پشت سر گره مـی‌خورد، روسری را روی سر نگاه مـی‌داشتند.

    این جام مفرغی کـه از مارلیک بـه دست آمده‌است، بـه بیش از سه هزار سال پیش بازمـی‌گردد. همـین تصویر نشان مـی‌دهد کـه بقیـه روسری روی دوش و قرار مـی‌گرفت و دنباله آن دوباره از زیر چانـه بـه طرف بالا کشیده و در کنار گوش بـه پیشانی بند متصل مـی‌شد.

    لباس محلی استان گیلان

    در مجسمـه‌ای طلایی کـه از مارلیک بـه دست آمده‌است، یقه ایستاده بر گردن مجسمـه را درون زیر دو حلقه زینتی مـی‌توان مشاهده کرد. دو نشان متقارن و نیز آویزی با زنجیر بر مجسمـه بـه چشم مـی‌خورد. موی سر تزیین شده‌است و حالتی شکوهمند دارد.

    همـین طرح‌های قلم زنی روی آثار مفرغی، پوشاک مردان باستانی گیلان را نیز ارائه مـی‌نماید؛ کلاهی از جنس پارچه ضخیم یـا نمد، پیراهن آستین کوتاه با دامن کوتاه با کمربندی پهن کـه بر کمر مرد بسته شده‌است.

    در غرب گیلان زنان تالش معمولاً روسری‌های پهن و سفید را با پوشش بیشتری بـه کار مـی‌برند.

    ردپای پوشاک مردم گیلان از گذشته‌های دور که تا سال‌های معاصر بـه سختی ممکن هست و تنـها کلاه نمدی و چوموش را مـی‌توان بر جای مانده از آن دوران دانست. بومـیان گیلان زمـین، کت پشمـین خشن بافتی بـه نام «چوخا» یـا دارند، شلوار آن‌ها معمولی و پشمـی هست که لیفه‌ای یـا مـیان ساق هست و کلاه نمدی و چوموش مکمل لباس آنـهاست.

    پیراهن مردان بیشتر بـه رنگ قرمز تند یـا کمـی روشن‌تر و بدون یقه است. آستین پیراهن راسته و بدون مچ و پیراهن دارای چاک درون قسمت راست است. معمولاً اندازه پیراهن بلند نیست. پارچه شلوار مردان گیلک غالباً توسط زنان بافته مـی‌شود.

    یک شال نیز به منظور پیچیدن روی کمر استفاده مـی‌شود کـه از پارچه دست بافت و با نقوش هندسی و رنگین است. این شال بیشتر درون جشن‌ها و عروسی‌ها بـه کار مـی‌رود. کلاه مردان نمدی و از پارچه زمخت بافت پشمـی است. گالشان (دامداران کوهستانی) کلاهی پوستی دارند و علاوه بر آن از شولا یعنی بالاپوش نمدی و نیمـه بلند استفاده مـی‌کنند.[۱۲][۱۳]

    شال و ستره… لباس لری

    لُر

    پوشاک سنتی مردان عشایر لرستان

    شال: پارچه بلند و سفیدی هست به عرض ۶۰ تا۹۰ سانتیمتر و به طول ۶ که تا ۹ متر و از جنس چلوار، کـه آن را چند دور بـه کمر مـی‌پیچند و علاوه بر آن درون مواقع ضروری ازآن بـه عنوان کفن یـا پیچاندن جای زخم یـا طناب نیز استفاده مـی‌شود.

    ستره: قبای مخصوصی هست که اندازه آن که تا زیر زانو بوده، بیشتر درون مواقع رسمـی از آن استفاده مـی‌شود و از قدیمـی‌ترین نوع پوشاک ایران است. کلاه نمدی: کلاه گرد بدون لبه‌ای هست که از نمد ساخته شده‌است.

    کپنک (فرجی): یک نوع قبای پشمـی محکم هست که معمولاً مورد استفاده چوپانان است. درون مواقع جنگ از آن بـه عنوان لباس رزم استفاده مـی‌شود، زیرا ترکیب بسیـار فشرده‌ای درساخت آن بـه کار رفته‌است.

    گیوه: نوعی کفش دست‌ساز محلی هست که کف آن چرم یـا پلاستیک ضخیم و محکمـی هست که رویـه آن بـه وسیله نخ تابیده بافته مـی‌شود.

    چوغا: نوعی بالا پوش مردانـه هست که بیشتر درون منطقه بختیـاری لرستان و چهارمحال بختیـاری مورد استفاده قرار مـی‌گیرد. جنس چوغا از پشم هست و معمولاً توسط زنان بختیـاری بافته مـی‌شود.

    شال و ستره… لباس لری
    پوشاک سنتی بانوان عشایر لرستان

    جومـه: نوعی پیراهن زنان لرستان کـه به صورت آزاد، بلند و بدون یقه است.

    کلنجه: بالاپوش یراقدوزی شده‌ای هست که درون بسیـاری از موارد رویـه جلوی آن را سکه‌دوزی و تزیین مـی‌کنند.

    تره و گل ونی: تره پارچه ابریشمـی مخصوصی هست که زنان لر بـه سر مـی‌بندند و به لری آن را ساوه مـی‌گویند. تره را درون حالت عادی مـی‌بندند و برای شرکت درون مراسم و جشن و سرور، نوعی از آن را بـه نام گل ونی کـه رنگین هست روی تره مـی‌بندند.

    مازندران

    تن‌پوش زنان مازندرانی

    شلیته یـا چرخی شلوار: دامن پرچین و کوتاهی هست از جنس پارچه ابریشمـی و کتان‌های ظریف یک رنگ کـه معمولاً دورادور لبه پایین آن را با نوار سیـاه رنگی تزیین مـی‌د و به آن سیـاهیک مـی‌گویند. درون تندیس‌های بـه دست آمده از دورهٔ اشکانیـان مجسمـه زنی با شلیته‌ای بلند و پیراهنی نیمـه کوتاه وجود دارد. درون حال حاضر از شلیته‌ای هنگام جشن‌ها و برای ‌ها ی محلی استفاده مـی‌شود.

    تمبان تنگه تمبان یـا پشمبال: نوعی شلوار با الگوی ساده بـه رنگ تیره معمولاً از جنس پارچه‌ای سنتی کرباس یـا از جنس پارچه‌های تهیـه شده از بازار بـه نام دبیت حاج اکبری است.. درون چین کمر تمبان بـه جای کش، نوار بلند کتانی یـا کج استفاده مـی‌شود.

    نیم ساق: نیم ساق هم نوعی شلوار تنگ بـه رنگ‌های سبز، سفید یـا سرخ از جنس ابریشم یـا مخمل هست که آن را معمولاً ان و زنان جوان درون زیر پیراهن مـی‌پوشند.

    جومـه: پیراهن و دامن یک سره از شانـه که تا زیر زانو هست جنس این پیراهن معمولاً کتان یـا چیت است.

    نیم تنـه: این جلیقه بـه شکل جلیقه‌های مردانـه با یقه هفت یـا گرد و جلو باز هست و چند دکمـه مـی‌خورد. قسمت جلویی آن از پارچه پشمـی و پشت آن آستری است. گاه جلیقه را از جنس مخمل سرخ یـا زرد و آراسته بـه سکه و پول‌های قدیمـی تزیین مـی‌کنند درون محل هزار جریب بـه این جلیقه سیمپوش مـی‌گویند.

    کلیجه: کتی بلند و معمولاً از جنس مخمل رنگی همراه با یراق دوزی و سکه‌های عراقی و رضاشاهی هست که درون زمستان استفاده مـی‌شود. این کت آستین ساده بلند دارد. نوع دیگر آن با آستینی کـه تا روی آرنج مـی‌رسید بـه نام چکبن شناخته مـی‌شد.

    چادر شو: چادر شب مربع شکلی را سه گوش کرده دور کمر درون پشت گره مـی‌زنند. هنگام عروسی سر و چهر عروس را با آن مـی‌پوشانند. جنس چادر شب درون خانواده‌های اعیـان از ابریشم هست و مردم عادی چادر شب‌هایی از جنس کج (ابریشم درجه ۳) یـا مخلوطی از ابریشم و کج استفاده مـی‌کنند.

    چارقد: روسری چهارگوش با رنگ روشن و گل دار از جنس وال، ململ، چیت یـا ابریشم است. از رنگ روشن چارقد همراه با آرایـه‌های نقره‌ای بـه نام سرچنگک درون محل شقیقه‌ها، درون جشن‌ها استفاده مـی‌شود.

    مندل: سربندی هست از جنس کتان کـه آن را سه گوشـه و روی چارقد استفاده مـی‌کنند مندل بیشتر هنگام کشاورزی و کارهای روزمره استفاده مـی‌شود.

    سراقوچ: نوعی کلاه زنانـه هست از پارچه نخی یـا الگویی مشابه کلاه نوزاد کـه برای نگهداری گیسوان بافته شده بـه کار مـی‌رود. لبه این کلاه را چین کش مـی‌کنند.

    گیس بند: بند نازکی هست که آن را با رشته‌های تابیده شده از نخ برن کـه معمولاً سفید رنگ هست تهیـه مـی‌کنند. از گیس بند به منظور بستن گیسوان بافته شده استفاده مـی‌شود.

    جوراب: جنس آن از پشم هست و درون رنگ‌های تیره بافته مـی‌شود.

    کوش: درون گویش محلی بـه کفش مـی‌گویند جنس آن از چرم دباغی شده و به رنگ‌های قهوه‌ای و مشکی بود

    گالش: بیشتر دررفت‌وآمدهای روزانـه استفاده مـی‌شود و از جنس لاستیک سیـاه و کف آن قرمز رنگ است.

    چاروق: کفش مشترک مردان وزنان هست جنس این کفش از چرم ومـیش یـا نمد هست که کمـی بزرگ‌تر از پا و لبه آن چین کش است.

    پاتوئه: شال بلند ابریشمـی هست که دور پا پیچیده مـی‌شود و با کمک ریسمان‌های بلندی آن مـی‌بندند پاتوئه پاپوش گرمـی هست و درون روزهای سرد بیشتر مورد استفاده قرار مـی‌گیرد.

    قلدون یـا گلوبند: شامل مـیرکا، گبری چشم بلبلی، کهربا، عقیق، یسر و یشم کـه به صورت اشکال هندسی و نامنظم تراشیده مـی‌شد.

    تن‌پوش مردان مازندرانی

    نیم تنـه: این جلیقه بـه شکل جلیقه‌های مردانـه با یقه هفت یـا گرد و جلو باز هست و چند دکمـه مـی‌خورد.

    جرب: جوراب ویژه چوپان‌ها بود. انواع کران تری از آن نیز با عنوان‌های رنگ رشت و آق بانو وجود داشت نوع دیگر آن را گردن جرب مـی‌گفتند؛ و بافت ساده و یک رنگ داشت.

    کوش: مردم نواحی کوهستانی گیوه بـه پا مـی‌د. گروهی نیز گیوه کرمانشاهی کـه از نخ ابریشمـی با الیـاف زیبا و کف چرم یـا کائوچو بود، مـی‌پوشیدند. صندل‌های با کف نازک از چوب افرا یـا ملیچ را چوکوش مـی‌گفتند.

    شیخی کوش: کفشی از چرم و به شکل نعلین کـه اغلب مورد استفاده روحانیون قرار مـی‌گرفت.

    چوموشک یـا چموشک: کفشی با کفی از چرم و پاشنـه نعل آهنی کـه تا مچ پا بود و در همـه فصول استفاده مـی‌شد.

    چاروق: سنتی‌ترین کفش این ناحیـه کـه معمولاً با پاتوئه استفاده مـی‌شود. جنس آن چرم و دارای بندهای بلند به منظور بستن دور پا است.

    مریوان

    نوشتار اصلی: مریوان

    پوشش مردم منطقهٔ مریوان عمدتاً همان لباس محلی کردی مـی‌باشد کـه این لباس یکی از زیباترین، متنوع‌ترین و پوشیده‌ترین پوشش‌هایی هست که بـه نوشتهٔ سیـاحان درون سفرنامـه‌هایشان درون سطح فرهنگ مردم دنیـا کم‌نظیر است، به‌طوری‌که این لباس درون چندین جشنوارهٔ مختلف بین‌المللی مقام اول راب نموده‌است. این لباس همانند زبان کردی دارای تنوع خاص، درون مناطق مختلف مـی‌باشد. لباس زنان کرد نیز از پیراهن‌هایی با رنگ شاد و نسبتاً گشاد کـه از شانـه که تا پا دوخته مـی‌شود استفاده مـی‌کنند.

    هرمزگان

    با توجه بـه اینکه هرمزگان، جمعیت‌های عرب زبان و بلوچ را درونش جای داده اما لباس محلی آن خاص و منحصر بـه فرد هست لباسی کـه به گفته برخی محققین بی شباهت بـه لباس‌های هندی و عربی نیست گرچه نمـی‌توان بـه صورت دقیق این گفته‌ها را تأیید کرد. زیرا آنچه این شباهت را نشان مـی‌دهد زری دوزی و مشابهت زیور آلات این منطقه با کشور هندوستان یـا طرح لباس بندری با لباس مردم امارات هست با توجه بـه این مسئله کـه قدمت لباس بندری از تاریخ بـه وجود آمدن امارات بیشتر هست و گمان مـی‌رود رفت‌وآمد بازرگانان و تجار عرب و هندی و ایرانی بـه این مناطق باعث تأثیرپذیری از این فرهنگ‌ها شده‌است.[۱۴]

    تن‌پوش زنان هرمزگان

    پیراهن زنان هرمزگانی گاه بلند که تا مچ پا و گاه که تا زیر زانو مـی‌رسد کـه این مسئله از هر منطقه بـه منطقه‌ای دیگر متفاوت است. موضوع حائز اهمـیت درون لباس زنان هرمزگان نوع پارچه و رنگ آن هست که جنس پارچه‌هایی کـه برای پیراهن‌های زنانـه انتخاب مـی‌شود بـه علت گرمای هوا معمولاً سبازک هست تا جریـان هوا را بـه راحتی از مـیان آن عبور دهد همچنین درون انتخاب رنگ لباس از رنگ‌هایی مانند آبی بنفش صورتی و سبز بیشتر استفاده مـی‌شد.

    چادر بندری یکی از زیباترین چادرها درون سراسر کشور محسوب مـی‌شود. طرح رنگ و نوع پارچه منحصر بفرد این چادر زیبایی خاصی را به منظور آن‌ها بـه وجود آورده‌است. بیشتر چادرها بـه رنگ‌های قهوه‌ای خردلی ،خاکستری مایل بـه آبی هست که اغلب آن‌ها از کشورهای عربی، هند و پاکستان وارد ایران مـی‌شود.

    شلوار بانوان درون تمام نواحی استان هرمزگان شکل و آرایشی همانند دارد اما تزئینات دمپای شلوارها بسته بـه سلیقه محلی و نـه شرایط آب و هوایی متفاوت است. شلوارهای هرمزگان دارای دمپای تنگ که تا زانو هست و درون ناحیـه کمر و پایین گشاد مـی‌شود و قسمت مچ پا بـه سمت داخل را بوسیله زیپ یـا دکمـه مـی‌بیندند. در پوشاک بانوان هرمزگان ملحقاتی وجود دارد کـه علاوه بر جنبه تزئینی جنبه کاربردی نیز دارد از مـهمترین این ملحقات برقع هست که نوعی حجاب نیز محسوب مـی‌شود و اغلب زنان ساحل نشین قشم، بندرلنگه، جاسک و بندرعباس از آن استفاده مـی‌کنند و در مناطقی مانند رودان، حاجی‌آباد و بستک دیده نمـی‌شود.[۱۵]

    منابع

  • «تیشینـه». بازبینی‌شده درون ۶ شـهریور ۹۲. 
  • . esfahan.irna.ir. 
  • «پوشاک عشایر لر بختیـاری». 
  • عمرانی نسب. پوشاک مردم سیستان و بلوچستان. ۸۶. ۱۲۹. 
  • عمرانی نسب. فرهنگ مردم ایران. زمستان۸۶. صص ۱۲۷–۱۲۸. 
  • «فروشندگان معتبر پوشاک». پوشاک اقوام ایرانی، 1396/11/07. 
  • «Clothing of Khorasan». 
  • مـیراث فرهنگی و گردشگری
  • «wikipg». بازبینی‌شده درون 8 شـهریور 92. 
  • عمرانی‌نسب، اشرف السادات. فرهنگ مردم ایران. ۸۶. 
  • محمود رنجبر، رقیـه رادمرد. بررسی و توصیف گویش گالشی. ۱۳۸۲. 
  • سازمان مـیراث فرهنگی استان گیلان
  • «تبیـان». بازبینی‌شده درون اول شـهریور نود و دو. 
  • «ایسنا». بازبینی‌شده درون ۶ شـهریور۱۳۹۲. 
  • «wikipg». بازبینی‌شده درون ۶ شـهریور۱۳۹۲. 
  • پیوند بـه بیرون

    • مجموعه‌ای از تصاویر لباس‌های محلی اقوام گوناگون ایران شامل لباس‌های گیلکی، مازندرانی، کردی، خراسانی، کاشانی، کردان خراسان، قوچانی، قشقایی، بختیـاری، بلوچی، لری، و ترکمن. شـهرفرنگ در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ لباس محلی موجود است.
      • ن
      • ب
      • و
      پوشاک
      تاپ
      • بلوز
      • تاپ کوتاه
      • پیراهن
      • تاپ گردنبند
      • تی شرت دکمـه دار
      • هودی
      • ژرسه
      • بافت
      • تی‌شرت یقه‌دار
      • پیراهن
      • زیرپوش رکابی
      • زیرپوش زنانـه
      • ژاکت بدون آستین
      • ژاکت
      • تی‌شرت
      • تاپ بدون بند
      • یقه‌اسکی
      • ست دو تیکه
      شلوار
      • پاچه گشاد
      • شلوارک برمودایی
      • شلوار bdsm
      • شلوار زنانـه کشی
      • شلوار شش جیب
      • Culottes
      • شلوارک دوچرخه سواری
      • شلوار نخی
      • شلوار جین
      • Jodhpurs
      • شلوار کار
      • چتربازی
      • شلوار فات
      • شلوارک
      • شلوار کوتاه
      • شلوار ورزشی
      • ورزشی
      • شلوار خشتک باز
      • شلوار فاق کوتاه
      • باجی
      دامن
      • A-line st
      • Ballerina st
      • Fustanella
      • Hobble st
      • Jean st
      • Job st
      • دامن
      • دامن اسکاتلندی
      • دامن مردانـه
      • مـینی‌ژوپ
      • Pencil st
      • Poodle st
      • Prairie st
      • Rah-rah st
      • سارونگ
      • Skort
      • Slip
      • Train
      • Wrap
      پیراهن زنانـه
      • لباس شب با دامن پف‌دار
      • لباس پشتباز
      • لباس کوکتیل
      • Débutante dress
      • لباس شب رسمـی
      • Gown
      • Jumper dress
      • لباس سیـاه کوتاه
      • Petticoat
      • ساری
      • سارافون تابستانـه
      • Tea gown
      • لباس عروس
      • Wrap dress
      • پوشاک رسمـی
      لباس و
      لباس متحدالشکل
      • Academic dress
      • Afrocentric suit
      • اسموکینگ
      • Buddhist monastic robe
      • Clerical clothing
      • Court dress
      • Gymslip
      • Jumpsuit
      • Lab coat
      • شلوار نخی
      • کت مائویی
      • Morning dress
      • Pantsuit
      • Red Sea rig
      • لباس اتاق عمل
      • Stroller
      • Tangzhuang
      • تاکسیدو
      • White tie
      لباس
      • چادر عربی
      • Academic gown
      • کاپشن
      • پیش بند
      • بلیزر (لباس)
      • Cagoule
      • Cloak
      • کت
      • Duffle coat
      • Duster
      • Frock coat
      • ژاکت
      • Greatcoat
      • Leather jacket
      • Goggle jacket
      • سوئی شرت
      • Opera coat
      • پالتو
      • Pea coat
      • پانچو
      • بارانی
      • Redingote
      • قبا لباده
      • Shawl
      • Shrug
      • Ski suit
      • Sleeved blanket
      • Sports coat
      • کت
      • Trench coat
      • جلیقه
      • جلیقه
      • Windbreaker
      لباس زیر
      (لباس زیر زنانـه)
      • Boxer briefs
      • Boxer shorts
      • ‌بند
      • اسلیپ
      • Bustle
      • Compression sportswear
      • Corselet
      • کرست
      • پوشک
      • Dickey
      • لباس زیر زنانـه
      • Loincloth
      • Long underwear
      • Open drawers
      • زنانـه
      • Teddy
      • Temple garment
      • Trunks
      • زیرپوش
      • Izaar
      لوازم جانبی
      • دستمال گردن
      • Belly chain
      • کمربند
      • Bolo tie
      • پاپیون
      • شلوار سوارکاران
      • Coin purse
      • دکمـه سردست
      • ساعت جیبی
      • گوشواره
      • ساق‌پوش
      • دستکش
      • Hairpin
      • کیف دستی
      • Leg warmer
      • Muff (handwarmer)
      • گردنبند
      • کراوات
      • شال
      • Shoe buckle
      • جوراب ساق‌بلند
      • عینک آفتابی
      • بند برتل
      پاافزار
      • کفش ورزشی
      • Balgha
      • چکمـه
      • Court shoe
      • Dress shoe
      • دمپایی ابری
      • Hosiery
      • صندل
      • کفش
      • موجاری
      • دمپایی
      • جوراب
      کلاه
      • کلاه بونی
      • کلاه صورت‌پوش
      • کلاه بره
      • Bonnet
      • کلاه لبه‌دار
      • تاج
      • Deely bobber
      • Fascinator
      • Fillet
      • Hairnet
      • کلاه
      • سربند
      • روسری
      • کلاه ایمنی
      • هود
      • دستمال‌سر
      • صورتک
      • Snood
      • نیم‌تاج
      • عمامـه
      • اوشانکا
      • روبنده
      • Visor
      • کلاه‌گیس
      تنپوش خواب
      • Babydoll
      • Blanket sleeper
      • Negligee
      • Nightcap
      • Nightgown
      • لباس خواب
      • Peignoir
      • پیژامـه
      مایو
      • بیکینی
      • بورکینی
      • مونوکینی
      • Boardshorts
      • One-piece
      • Square leg suit
      • Swim briefs
      • Swim cap
      • Swim diaper
      • Swim trunks
      • Wetsuit
      بخش‌های لباس
      • Back closure
      • سگک
      • Bustline
      • دکمـه
      • جادکمـه
      • یقه
      • Cuff
      • الاستومر
      • Fly
      • Hemline
      • قزن
      • Lapel
      • Neckline
      • جیب (پوشاک)
      • Revers
      • Shoulder pad
      • بند سر شانـه
      • آستین
      • Snap
      • بند (تسمـه)
      • ولکرو
      • Waistline
      • زیپ
      لباس‌های محلی
      • Albanian dress
      • چادر عربی
      • Aboyne dress
      • Áo bà ba
      • Áo dài
      • Áo tứ thân
      • چاپ کلاقه‌ای
      • Baro't saya & Barong Tagalog
      • Bunad
      • Þjóðbúningurinn
      • Cheongsam (Qípáo)
      • Dashiki
      • Deel
      • Dhoti
      • Dirndl
      • Djellaba
      • Fustanella
      • Gákti
      • Gho & Kira
      • Han Chinese clothing
      • هانبوک
      • Highland dress
      • Jellabiya
      • Jilbāb
      • Kebaya
      • Kente cloth
      • دامن اسکاتلندی
      • کیمونو
      • Lederhosen
      • Sampot
      • سارافان
      • ساری (پوشاک)
      • سارونگ
      • Shalwar kameez
      • شولا
      • Sherwani
      • دشداشـه
      • پوشاک کردی
      • پوشاک لکی
      لباس‌های تاریخی
      • Banyan
      • Bedgown
      • Bodice
      • Braccae
      • Breeches
      • Breeching
      • Brunswick
      • Caraco
      • Chemise
      • Cravat
      • Chiton
      • Chlamys
      • Close-bodied gown
      • Doublet
      • Exomis
      • Farthingale
      • Frock
      • Himation
      • Hose
      • Houppelande
      • Jerkin
      • Justacorps
      • Knickerbockers
      • Palla
      • Peplos
      • Polonaise
      • Sack-back gown
      • Smock-frock
      • Stola
      • توگا (لباس)
      • Tunic
      تاریخچه
      • Africa
      • Ancient Greece
      • Ancient Rome
      • جهان باستان
      • Anglo-Saxon
      • Byzantine
      • Early Medieval Europe
      • Han Chinese
      • History of clothing and textiles
      • History of Western fashion series (1100s–2000s)
      • قانون تعدیل هزینـه
      • Timeline of clothing and textiles technology
      • Vietnam
      • زنان و شلوار
      مرتبط
      • Adaptive clothing
      • Clothing terminology
      • لباس محلی
      • کد پوشش
      • مد (پوشاک)
      • لباس رسمـی
      • اتو
      • رخت‌شویی
      • Locking clothing
      • Maternity clothing
      • Reversible garment
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=لباس_محلی&oldid=24103899»




    [مدل سارافون دامنی]

    نویسنده و منبع: مد20 | تاریخ انتشار: Wed, 08 Aug 2018 22:13:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com