عقد دوستت باشه

عقد دوستت باشه اختلاف با همسر درون مورد محل زندگی بعد عروسی :: خانواده برتر | عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید | دانلود آهنگ جدید مـیلاد راستاد بـه نام جشن عقد | بدون واسطه ، چطور بـه یـه پسر بگم کـه دوسش دارم ؟ :: خانواده برتر | تربچه! | عقد پرماجرا |

عقد دوستت باشه

اختلاف با همسر درون مورد محل زندگی بعد عروسی :: خانواده برتر

سلام خسته نباشید. عقد دوستت باشه یـه سوال دارم ازتون و واقعا مـیخوام همـه ی دوستان نظر بدهند و کمکم کنند کـه تصمـیم بهتری بگیرم..

من و همسرم یکسال و پنج ماهه کـه عقد کردیم. عقد دوستت باشه فامـیل هستیم و در دو شـهر مختلف زندگی مـیکنیم. همون شب بله برون خانواده هامون با هم توافق د کـه محل زندگیمون فلان شـهر باشـه. (که این شـهر هم بـه شـهر ما نزدیک هست هم بـه شـهرستان اونـها) و کتبا هم درون عقدنامـه قید کردیم.

و کاملا ایشون موافق بودند. متاسفانـه یکسال پیش همسرم پدرشون رو از دست و مادرشون هم خیلی سال پیش فوت د و ایشون تک پسرن و اشون هرکدوم توی یک شـهری زندگی مـیکنند.

حالا سه چهار ماه دیگه مـیخوایم عروسی بگیریم ولی همسرم مـیگن حتما  خونـه ی پدریشون توی شـهرستان خودشون کـه شـهرستان خیلی کوچیک و خلوتی هست زندگی کنیم. چندبار دراین مورد بحث کردیم و اما همسرم بـه خاطر این موضوع خیلی پافشاری مـیکنن و اصلا راضی نمـیشـه درون اون شـهر مورد توافقمون یـه خونـه اجاره کنیم. همسرم مرد خیلی خوبین و واقعا هیچ مشکلی باهم نداریم غیر این موضوع.

خیلی منو دوست داره و هیچ وقت سر این موضوع بهم بی احترامـی نکرده و منو هر بار با دلایل خودشون راضی مـی کـه خونـه پدریشون رو بازسازی مـیکنن و بریم اونجا زندگی کنیم. حتی بـه خاطر من همـه چیز خونـه رو دارن از نو بازسازی مـیکنن کـه باب مـیل من بشـه. ولی مشکل من فقط با اون شـهرستانـه. چون خیلی خلوته و ساکته مثل یک روستا.ی رو هم اونجا نداریم بـه جز یک پدر بزرگ. شـهرشون با شـهر ما سه ساعت فاصلس. با اینکه چند بار سر این موضوع باهم بحث داشتیم و حتی مادرم باهاشون صحبت اما اصلا قبول نمـیکنن .خیلی لجاجت مـیکنن سر این قضیـه.

شاید ده بار سر این قضیـه باهم حرف زدیم و هیچ نتیجه ای نگرفتیم و هربار باهم قهر مـیکنیم. ایشون هم هربار سر این موضوع و مخالفتم خیلی غصه مـیخورن و جوش مـیزنن دفعه آخر دیگه واقعا دلم سوخت گفتم باشـه هرچی تو بگی فقط جوش نزن دیگه...

من واقعا دلم نمـیخواد همسرم بهش فشار بیـاد ولی اونم حتما درک کنـه من اونجا خیلی تنـهام واقعایو ندارم اونجا. همـه ی دلایلمو منطقی براشون گفتم اما فایده ای نداشته. مـیگن ندارم! درصورتی کـه مـیتونیم کمتر هزینـه کنیم واسه مراسم و یک خونـه کوچیک اجاره کنیم. حس بدی دارم بـه خاطر اینکه بهشون گفتم باشـه قبوله. همسرم فکر مـیکنـه با حرفاش من راضی شدم ولی من از ته دلم راضی نیستم و فقط واسه اینکه مـیدونم تنـها هستند و مشکلات مالی بهشون فشار مـیاره ظاهری خودم رو راضی نشون مـیدم. خیلی اعصابم خورده همش باخودم مـیگم کاش از همون اول پامو مـیکردم توی یک کفش کـه نمـیام اونجا! کاش حتی ظاهری هم رضایت نشون نمـیدادم کاش امـیدوارش نمـیکردم کـه به خاطر من این همـه خرج اون خونـه ن! همسرم شبانـه روز دارن توی خونـه کار مـیکنـه کـه بازسازیش هرچه زودتر تموم بشـه بتونیم عروسی بگیریم. حس خیلی بدی دارم من یک آدمو الکی امـیدوار کردم درون صورتی کـه دلم راضی نیست. دلمم نمـیاد الان دیگه چیزی بگم.

 خیلی عصبی ام لطفا کمکم کنین کار درست چیـه؟ 

در ضمن کارشون ازاده و جوری هست کـه فرقی نمـیکنـه توی کدوم شـهر باشیم. ممنون


: عقد دوستت باشه ، عقد دوستت باشه




[عقد دوستت باشه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 20:53:00 +0000



عقد دوستت باشه

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید ؛ عنوشته های عاشقانـه ۲۰۱۶ ، عقد دوستت باشه دلنوشته عاشقانـه ، دل نوشته احساسی ۲۰۱۶ ، عکس‌های عاشقانـه زیبا ، دلنوشته پسرانـه ۲۰۱۶ ، دل نوشته انـه, ععاشقانـه , دل نوشته عاشقانـه, دل نوشته غمگین ، دلنوشته و پسر.

 

عکس‌های عاشقانـه

با شکستن دلی ما خوشبختر نمـی شویم !!
کاش.. عقد دوستت باشه دانیم اگر دلیل اشکی شویم دیگر با او طرف نیستیم با خدای او طرفیم
و کاش انسان ها.. عقد دوستت باشه انسان بمانند

عنوشته های عاشقانـه ۲۰۱۶ ، دلنوشته عاشقانـه

دلنوشته های عاشقانـه

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید

عهای عاشقانـه جدید

گـــاهـــی بـــایـــد دوســـتـــت دارمـــاتـــو نـــگـــه داری تـــو خـــودت…
جـــمـــع کـــنـــی تـــو لـــبـــات…
طـــاقـــتـــت کـــه تـــمـــوم شـــد…
هـــمـــشـــو بـــا یـــه بـــوس آبـــدار خـــالـــی کـــنـــی…
آخ کـــه چـــه مـــیـــچـــســـبـــه…
لـــایـــکـــشـــم یـــه دنـــیـــا حـــســـرت..

عنوشته های عاشقانـه ۲۰۱۶ ، دلنوشته عاشقانـه

ععاشقانـه جدید ، عنوشته های عاشقانـه

ععاشقانـه جدید ، عنوشته های عاشقانـه

ععاشقانـه جدید

هیچوقت رسیدن بـه عشقتون رو بـه زور از خدا نخواید.ازش بخواید هرچی صلاحتونـه همون بشـه!
انقدر بـه خدا التماس کردیم و قسمش دادیم واسه بهم رسیدنمون،قافل از اینکه یـه روز پشیمون مـیشیم و از زندگی باهم ناراضی!!!

دل نوشته احساسی ۲۰۱۶ ، عکس‌های عاشقانـه زیبا

عنوشته های عاشقانـه

جدیدترین عنوشته های عاشقانـه و دل نوشته های رمانتیک

ﻋﺸـﻖ ﯾـﻌـﻨـــــــﯽ…!
ﺍﻧـﻘـﺪﺭﺣـﺴــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
ﻣـﯿـﺸـﯽ ک ﻫـِﯽ مـیگـردی دنبـال یـه بهــونـــه …
ﺗـﺎ قهر کنی و اون نازتوبکشـه وحرصـش دربیـاد و بگـه پـدرمودرآوردی تویـه الــف بچـــه ی دوســت داشتـنــــــــــــی!!!!

ععاشقانـه ، دل نوشته عاشقانـه ، دل نوشته غمگین

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید

وقتی دستت تو دست عشقته
و آروم یـه فشار کوچیک بـه دستت مـیده…
بی تفاوت از این فشار رد نشیـا
داره باهات حرف مـیزنـه
مـیگه دوستت داره!
مـیگه هواتو داره!
مـیگه حواست بـه من باشـه!
مـیگه حواسش بهت هس!
مـیگه تنـها نیستیـا!
این یعنی نـهایت آرامش

تــو زنــدگــی هــر مــردی یــه دروغــایــی هــســت کــه هــیــچــوقـــت شــمــا خــانــومــا مــتــوجــهِــشــون نــمــیــشــیــن…
مــثــلــا وقــتـی خــســتــه و کــوفــتــه از ســرکــار بــرمــیــگــرده خــونــه، چــون بـــهـــت قــول داده بــود کــه شــب بــاهــم مــیـریــن بـــیــرون، جــواب خــســتــه نــبــاشــیــدتــو ایــنــجــوری مــیــده : عقد دوستت باشه خــســتــه نــیــســتــم عــزیــزم تــا مــن یــه دوش بــگــیــرم خــودتــو آمــاده کــن کــه بــریــم بــیــرون..

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید

دل نوشته انـه ، دل نوشته غمگین  ، دلنوشته و پسر

مـیدونی سخت ترین چیز برام چیـه؟؟
اینکه هم اسم عشق دوران مجردیت هستم…
مـیترسم وقتی منو با پسوند “جان” صدا مـیزنی…مـیگم نکنـه” اون” یـادت بیـاد…
هیچ وقت بـه همسرتون دربارهی کـه دوستش داشتین چیزی نگین حتی اسمشو.

عکس‌های عاشقانـه ، دلنوشته عاشقانـه

عنوشته های عاشقانـه ، عهای عاشقانـه زیبا

عـشقم
قــــــســـــــــم بـه نامت…
آنقدر عاشقانـه هایم را روی این دیوار مجازی جار مـی کـه خودت مجبور شوی بیـای و بگویی…. آهای ادد لیستاش:
مخاطبش منم….فقط من….
من عشقشم…..
“هــــــــــی تو دلیل متن هایم……..
*زیبایی ات دیکتاتوریست کـه کـــلــمــات را درون من
به گلوله مـی بندد..!
هر لحظه شعری درون من شـهید مـی شود…
اصلا مـی خواهم….
آنقدر خودخواهانـه درون آغوش بگیرمت کـه جای ضربان قلبم بر روی تنت بماند…
به اندازه زیبایی درختان پر شکوفه
دوستت_دارم

عکس‌های عاشقانـه ، دلنوشته عاشقانـه

عکس‌های عاشقانـه زیبا و دلنوشته های عاشقانـه جدید

عنوشته های عاشقانـه ، عهای عاشقانـه زیبا

پدر بزرگ مرد
از بس کـه سیگار مـی کشید
مادر بزرگ ساعت زنجیر دار او را کـه همـیشـه بـه جلیقه اش سنجاق بود را بـه من
بخشید
بعدها کـه ساعت خراب شد
ساعت ساز عکسی را بـه من داد
که درون صفحه پشتی ساعت مخفی شده بود
ی کـه هیچ شبیـه جوانی مادر بزرگ نبود!!!
پــــــیرمرد…چقدر سیگار مـی کشید…




[عقد دوستت باشه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 18:12:00 +0000



عقد دوستت باشه

دانلود آهنگ جدید مـیلاد راستاد بـه نام جشن عقد

متن آهنگ جشن عقد از مـیلاد راستاد

سره سفره نشستی کنارت آینـه و شمعدون

بگو کجا تو مـیری چی جمع کردی تو اون چمدون

بغضم نمـیزاره شما بهش بگید نره

داره مـیپرسه وکیلم همـه منتظر اینن جواب بدی

بله هی مبارکه کادوی عقدت شاهرگم

خون روی عکست هی چرا دست پاچه شدی

بینم بعد کو شناسنامت یـه اثر انگشت یـه امضا زیر دفتر

بعدش وکالت مـیدی یـا نـه بار سومم بلند بلند خوند

از منم اجازه مـیگیری یـا نـه مـهر ازدواجت برابر فوت منـه

بینم حکم مرگمو مـیدی یـا نـه

بخدا حلقه ی رو گردن اون مال منـه

نبرین تور نکنین اون دل نمـیکنـه

زود باش عقدو بخون یـه بار نـه صد بار بخون

صد بار بگه بله باز اون مال منـه

هنوزم زنگ مـیزنـه بعضی وقتا رو خطمـه

بخدا بگی بله تیغ اول رو دستمـه

بخدا امضا کنی تیغ دوم شاهرگمـه

شعر کارت عروسیتون همون شب رو قبرمـه

♫♫♫♫

متن ترکی

ساقی دولدور پیکی مستیک دوبار اولسون

عشقیم عقد الدوی عقدون مبارک اولسون

هشگاه من اقلامازدیم فلک اقلادی منی ددی من سننما نجا الاتی منی

ایستیردین هریـانا گدسن اوز باشونا

منی سن ته گیـاسان گدسن یولداشیما

منّ اقلاما گلوم من اوزوم یـاشیـام

دردیدن دانشمایـا من اوزوم داغ داشیـام

ن قشنـه دی اق لیباس ن قشنـه دی اق ماشین

الله ایمدان ایستیردیم سن منن الماسین

منیم عشقیم بو گجه دشمنیم اولدی گلین

منی د چاقیر تویـا مراسیم من دّ گلیم

الیمـی وردیم من دای منم یوخدی گانیم

او گج? اولدی اقا گوزلیم اولدی خانوم

او قشنگ گونرّ گوزو باقلاما

گتمّ گیت گلوم اوریمـی داغلاما

♫♫♫♫

ترجمـه :

ساقی پر کن پیکو دوباره مستی

باشـه عشقم عقد کردی عقدت مبارک باشـه

من هیچوقت گریـه نمـیکردم فلک منو بـه گریـه انداخت

گفت من با تو مـیمونم چجوری منو گولم زد بـه گریـه انداخت

مـیخواستی سرخود هرجا بری منو تنـها بزاری بری با رفیقام

برا من گریـه نکن گلم من خودم اشک چشم از درد و غم حرف نزنا

من خودمم سنگ غمم چه قشنگه لباس سفید چه قشنگه ماشین سفید

از خدا مـیخواستم تورو از من نگیره عشق من

امشب شد واسه دشمنم عروس منو هم دعوت کن مراسمت من بیـام

دستمو زدم منم دیگه خونی ندارم اون پسر شدش

اقا خوشگلم شدش خانوم رویـه اون روزای خوب چشاتو نبند

نرو برگرد گلم دلمو اتیش نزن خداحافظ

الهی خوشبخت شی با عشق جدیدت

چقدر بهت مـیاد لباس سفیدت

همـه دست مـیزدن من گریـه کردم برو مبارکه حلالت کردم

برو مبارکه حلالت کردم برو مبارکه حلالت کردم

سر سفره نشست عشقم قرآن بـه دست

عقد و عاقد خوند عشقم کتابو بست

بخدا مـیسوزونم همـه رو آتیش مـی

همـه اونایی کـه بالا سرت بزنن دست

کوچه ی چراغونی امشب مـیشـه خونی

خونتون عذا مـیشـه بجای بزن ب

یـه وقت نگی بله بگو نمـیخوامش بگو مـیلاد جلو دره

شبا باحسرت زیـاد چشای خیسمو مـیبندم

شبا که تا صبح دل شکستمو مـیسوزونم

خوشگلم خطشو عوض کرد من رو خودم خط کشیدم

خون برداشت همـه جارو مثل قدیم تنـها موندم

چند سالیـه کـه این رو دوسش دارم اونم کـه فروخت منو

از این دنیـا خسته شدم من کـه سوختم خوشگلم

یـه روزم تو مـیسوزی از ته دلم ارزوم اینـه خوشبخت شی

خداحافظ الهی خوشبخت شی با عشق جدیدت

چقدر بهت مـیاد لباس سفیدت

همـه دست مـیزدن من گریـه کردم برو مبارکه حلالت کردم

برو مبارکه حلالت کردم برو مبارکه حلالت کردم

تو ته شناسنامت یـه چیزایی مـینویسن یعنی متاهل شد

من ته شناسنامم بعد بله ی تو مـهر مـیخوره مـیلاد فوت شد

. عقد دوستت باشه . عقد دوستت باشه : عقد دوستت باشه ، عقد دوستت باشه




[عقد دوستت باشه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 21 Jun 2018 08:58:00 +0000



عقد دوستت باشه

بدون واسطه ، چطور بـه یـه پسر بگم کـه دوسش دارم ؟ :: خانواده برتر

نرگس

سلام کافیـه نکات زیر رو بـه کار بگیرید من بـه کار گرفتم جواب داد.

1 - سعی کنید هر لباس تازه‌ ای کـه مـی‌پوشد و هر کار تازه‌ای کـه مـی‌کند را مورد توجه قرار دهید.

حس خود را نسبت بـه تغییرات حتی کوچک پنـهان نکنید.

کاری کنید کـه او احساس زیباترین بودن درون جهان را د. عقد دوستت باشه مـی‌توانید مستقیماً این را بـه او بگویید. عقد دوستت باشه ان دوست دارند یـا بهتره بگم عاشق این هستند کـه مورد تعریف قرار بگیرند و بدونند کـه زیبا و خوشگل هستند، عقد دوستت باشه ولی زیـاده روی هم نکنید.

2 - هیجان زده از برنامـه‌هایی کـه برای آینده چیده‌اید بگویید. سعی کنید درون صحبت‌های خود  بـه زندگی مشترک و آرزوهای طرف مقابل نزدیک شوید و از آنـها سخن بگویید.

3 - یک اصل اساسی هست و اونم اینـه کهی کـه هدیـه مـی‌ده، هدیـه هم مـی خواد و این یعنی اینکه اونـهایی کـه زبان عشقشون هدیـه دادنـه بسیـار هم هدیـه مـی دن.

هدیـه نباید یـه چیز گرون باشـه، هدیـه مـی تونـه یـه شاخه گل، یـه یـادگاری و حتی یـه دست نوشته باشـه.

4 - وقت گذاشتن درون کنار هم بودن نیست، ما ممکنـه ساعت‌ها درون کنار هم باشیم اما به منظور هم وقت نذاریم و یـا حتی کیلومترها از هم دور باشیم و با یـه تلفن به منظور هم وقت بذاریم.

سعی کنید به منظور او وقت بگذارید حتی زمانی کـه سرتان شلوغ هست در حد یک پیغام حال او را جویـا شوید. درون زمان با او بودن زمان را فراموش کنید که تا او احساس کند کـه برای او ارزش قائلید.

وقت گذاشتن کار سختیـه اما اگه عادت کنید کـه حضور طرف مقابل رو درک کنید آنوقت براتون مثل آب خوردن مـیشـه.

5 - به او صمـیمانـه و عمـیق لبخند بزنید. با رفتارهای گرم و عاشقانـه بـه او نشان دهید کـه از بودن کنار او احساس آرامش مـی‌کنید. وقتی با او هستید از نگرانی‌ها و دل مشغولی‌های خود با او صحبت نکنید.

6 - وقتی با دوستان و یـا همکاران خود هستید پسر مورد علاقه خود را با اعتماد بـه نفس بـه دیگران ، همراه با احترام معرفی کنید، این کار باعث مـی‌شود کـه خانم متوجه شود کـه او را فردی قابل احترام مـیدانید.


7 - 
کلام تأیید آمـیز فقط یک چیزه اونم این کـه کاری رو کـه طرف مقابل مـی کنـه با کلام تون تأیید کنید و نشون بدید کـه این کار براتون دارای اهمـیت زیـادی است. سعی کنید بـه حرفاش خوب گوش کنید و از صحبتهاش سؤال بپرسید کـه او متوجه بشـه بـه حرفاش گوش دادید و صحبت او براتون مـهم بوده.

8 - از چشم‌ها غافل نشوید.مـی‌توانید نصف راه عاشقی را با چشم‌هایتان بروید. با نگاه‌های دزدکی و مکرر بـه پسر مورد علاقه خود با او تماس چشمـی برقرار کنید.

9 - زمانی کـه با یکدیگر هستید حرکات و حالاتش را تقلید کنید این خود نشانـه‌ ای مثبت از وجود علاقه شماست. گاهی بلند شدن، نشستن او را کپی کنید.

این کار باعث مـی‌شود کـه به او بفهمانید کـه دنبال نقاط مشترکی با او مـی‌گردید.

10 - خوشحال عشق خود بسیـار مـهم است. اگر پسری احساس کند کـه شما بـه خوشحال او علاقه‌ مندید، نظرش نسبت بـه شما مثبت خواهد شد.

11 - هنگامـی کـه او را ملاقات مـی‌کنید آراسته و تمـیز باشید. ظاهر شما مـی‌تواند بر روی طرف مقابل تأثیر گذار باشد. احترام بـه خود، احترام بـه طرف مقابل است.

12 - یک رابطه را یک دفعه آغاز نکنید. اجازه دهید کـه یک رابطه عاشقانـه با روند خودش شکل بگیرد و سعی نکنید بـه آن سرعت ببخشید چرا کـه سرعت ببخشیدن بـه یک رابطه درون بیشتر موارد باعث از بین رفتن آن مـی‌شود. عجله درون این  موضوع تأثیر عدارد و پسران فکر مـی‌کنند کـه شما علاقه‌ای بـه آنـها ندارید. زمان موضوع را حل خواهد کرد.

قدم بـه قدم جلو بروید و تلاش کنید کـه اعتماد طرف مقابل را جلب کنید.

منبع: عقد دوستت باشه نیک استار




[عقد دوستت باشه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 20 Jul 2018 00:31:00 +0000



عقد دوستت باشه

تربچه! | عقد پرماجرا

سلام گلکم

خوبی ی؟

یک راست مـیرم سراغ ماجرای عقد دایی علی!!!

جمعه 7 بهمن 1390

از شب قبلش اومدیم خونـه ی جون مرضیـه اینا. عقد دوستت باشه دایی علی هم حدود ساعت 8:30 رسید شیراز. عقد دوستت باشه وای کـه چه قدردلم براش تنگ شده بود. سعی مـی کرد خودش رو آروم نشون بده اما کاملا معلوم بود برا فردا استرس داره!!!  حتی شام هم نخورد. گفت اشتها ندارم 

فردا صبح همـه ساعت 6 بیدار بودن و در تکاپوی آماده شدن 

خطبه ی عقد رو حاج آقا زبرجد مـی خواست بخونـه. دفترشون توی حرم حضرت سید علاءالدین حسین (ع) بود و قرار بود نـهایتا که تا ساعت 9 توی حرم باشیم.

هر چی بـه ساعت 9 نزدیک مـی شدیم دست و پامون رو بیشتر گم مـی کردیم!!!

قیـامتی بر پا بود 

همـه توی خونـه مـی دویدن!!!

یکی حموم بود. یکی موهاش رو سشوار مـی کشید.یکی لباس اتو مـی کرد. یکی تازه داشت لباس ست مـی کرد!!!

خلاصه اولین گروه شامل جون مرضیـه، عقد دوستت باشه بابا جون کاوه و دایی علی حرکت کرد. گروه دوم هم زری و آقا امـین و هدی کوچولو بودن کـه رفتن. آوردن شیرینی و سینی قرآن و حلقه هم بـه خاطر وجود مبارک و مخرّب! هدی خانم بـه عهده ی ما افتاد. بالاخره گروه ما (من و بابا سینا و دایی محمد) راه افتاد. ناگفته نمونـه کـه دایی محمد کفشش رو توی ماشین وازد!!! 

خلاصه ساعت 9:15 رسیدیم حرم. از اونجایی کـه هیجان فوق العاده ای بر فضا حاکم بود!!! و من هم استرس داشتم با جون مرضیـه رفتیم توی حرم و زیـارت کردیم و دو رکعت نماز خوندیم 

بالاخره حاج آقا اومدن و رفتیم توی دفترشون. دفتر هم اون قدر کوچیک بود کـه نصف مـهمان ها موندن توی حیـاط!!! از جمله بابایی!!! تازه من و زری و جون مرضیـه هم بـه زور جامون شد

 

سینی حلقه کـه زری درست کرده

 

لحظات فوق العاده ای بود. مثل عقد خودم. حس خیلی عجیبی بود. بغض سنگینی داشتم و موقع فیلم برداری دستم مـی لرزید. نفس توی سینم حبس شده بود. قبلش بـه دایی و زن دایی گفته بودم لحظه ی عقد حتما به منظور همـه دعا کنن. لحظه بـه این زیبایی درون مکانی مقدس و با کلام سیدی بزرگوار. بعیده دعا مستجاب نشـه.

خلاصه خطبه جاری شد و در یک آن، دایی و زن دایی بـه هم محرم شدن  واقعا زیبا و هیجان انگیزه.

 

جعبه ی حلقه ی دایی علی کـه زندایی خودش درست کرده

 

خلاصه حاج آقا توصیـه هایی بـه عروس و داماد و وقتی به منظور دایی محمد و داداش زندایی هم دعا کـه یک زن خوب نصیبشون بشـه، یک دفعه دایی محمد بـه شوخی گفت: عقد دوستت باشه "حاج آقا که تا 4 که تا جایزه"!!! وایییییی همـه زدن زیر خنده  و حاج آقا هم کـه از خنده سرخ شده بود شروع کرد نصیحت دایی کـه نـــــــــــه، زن فقط یکیش خوبه و از این حرف ها  خلاصه این کـه دایی کوچیکت اعجوبه ای هست!!! 

از دفتر کـه اومدیم بیرون دایی علی و زندایی رفتن توی حرم که تا اولین دقایق زندگیشون رو با زیـارت آغاز کنن. بعدش هم سریع رفتیم بـه سمت محضر که تا عقد رو ثبت کنبم. امضا ها کـه تموم شد رفتیم توی اتاق خنچه و همـه با عروس و دوماد عگرفتیم.

خنچه ی عقد توی محضر

 

توی همـین گیر و دار بود کـه بابا جون کاوه گفت من دارم مـیرم بیمارستان  حالا چی شده بود؟؟؟ پسر یکی از فامـیل هامون (دقیقا پسر ی بابا بزرگ من!!!) کـه اتفاقا پدر و مادرش صبح اومده بودن برا عقد، چاقو خورده بود. پدر و مادرش خبر نداشتن و باباجون داشت مـیرفت که تا یک جوری بهشون خبر بده و ببرتشون بیمارستان.

ما هم بعد از محضر یک سر با عروس و دوماد رفتیم خونـه ی "مامـی" ( جون مرضیـه= بزرگ من) که تا عروس رو ببینن. آخه صبح که تا نزدیک های محل عقد اومده بودن اما چون ترافیک بود بـه عقد نرسیدن و برگشته بودن خونـه. بعد از خونـه ی مامـی هم رفتیم خونـه ی زندایی اینا برا ناهار. که تا ساعت 3 اونجا بودیم و راه افتادیم بـه سمت بیمارستان. آخه این بنده ی خدا کـه مجروح شده بود، همکار بابا سینا هم مـیشـه و بابایی مـی خواست بره عیـادتش.

حالا فکر کن

همـه مخصوصا من با تیشان تیشان و تیپ عروسی رفتیم بیمارستان  کلی دیدن داشت!!!

پدر و مادر اون بنده خدا هم کلی از ما و دایی علی تشکر کـه بعد از عقد اومدیم بیمارستان. خدا رو شکر بـه خیر گذشته اما پلیس همچنان بـه دنبال ضارب هست. ساعت حدود 5 رسیدیم خونـه ی جون مرضیـه و بعد از کمـی استراحت، دایی علی رو بردیم ترمـینال که تا راهی قم بشـه (عجـــــــــــب دومادی!!!) 

و این بود ماجرای عقد دایی

خونـه هم کم کم داره مرتب مـیشـه. البته بابایی کـه فقط شب مـی تونـه کمک کنـه آخه همش سرکاره و اکثر کارها رو دست تنـها انجام مـی دم. البته خیلی هم بد نیست. دور و برم کـه شلوغ باشـه نمـی تونم کار کنم، تمرکزم رو از دست مـی دم. این طوری راحت ترم.

راستی

دیروز به منظور اولین بار خودم تنـهایی از خونـه ی جدیدمون رفتم خونـه ی جون مرضیـه. 3 که تا خط اتوبوس عوض کردم و یک ساعت توی راه بودم. اما تجربه ی اول همـیشـه هیجان انگیزه.

خب دیگه کم کم حتما برم بـه کارها برسم

دوستت دارم عزیزکم 

بووووووووووووووووووس

پسندها (0)

شما اولین هوادار باشید!




[عقد دوستت باشه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 14:25:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com