یک ضرب المثل در مورد مشارکت

یک ضرب المثل در مورد مشارکت ضرب المثلی درباره همکاری | 70 که تا ضرب المثل ایرانی - beytoote.com | شریک اگر خوب بود، خدا هم به منظور خودش مـی‌گرفت! - شریک یـاب ... | ضرب المثل های معروف ایرانی با معنی - آسمونی |

یک ضرب المثل در مورد مشارکت

ضرب المثلی درباره همکاری

ضرب المثل درباره همکاری - خبر ایرونی

iruni.ir/search/?q=ضرب+المثل+درباره+همکاری

X ضرب المثل ها/ ضرب المثل هايي از سراسر جهان درباره مـهمان آسموني/ بـه مـهمان هميشگي ، یک ضرب المثل در مورد مشارکت خوشآمد گفته نمي شود . یک ضرب المثل در مورد مشارکت ضرب المثل آلماني مـهمان هر روزه دزد آشپزخانـه هست ضرب المثل ...
ضرب المثل درون مورد تعاون و همکاري : یک ضرب المثل در مورد مشارکت مطمئناً همکاري و مشارکت و تعاون یکی از مـهمترین بلکه از حیـاتی ترین ... یک ضرب المثل در مورد مشارکت انشا درباره ضرب المثل فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره.
... چرا درون رگ من زنجیراست درباره قرص سرما خوردگی بزرگسالان شعر کامل صدای پای آب سهراب سپهری حضرت ابوالفضل ... اگر مـیخواهید با ما همکاری کنید کلیک نمایید .
در این بخش آسمونی تعدادی از ضرب المثل های ایرانی را بـه ترتیب حروف الفبا و با معنی به منظور شما .... 13- حرف حساب جواب نداره: درست گفتن مسئله ای درباره حقی.
ضرب المثل درباره همکاری - خبر ایرونی iruni/search/?q=ضرب+المثل+درباره+همکاری اکا ایران/ بـه مـهمان همـیشگی ، خوشامد گفته نمـی شود . ضرب المثل المانی مـهمان هر روزه دزد ...
اما درباره ریشـه این ضرب المثل حتما گفت: کوره آهنگری کـه در قدیم با زغال سنگ و .... دو یـا چند نفر بـه انجام امری با یکدیگر همکاری، ولی هنگام بهره بردرای، یکی از آنـها ...
ضرب المثل. نشخوار آدمـیزاد حرف است: اگر پرگویی مـی کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمـی است. نشسته پاک است: بـه شوخی، شخصی هست که بـه تمـیزی بدن و ...
Aug 18, 2016 - کد پیشواز رهبری همراه اول - nazlar.in. تعاون (همدلی، همکاری) - pajoohe.com یکی از مصادیق همدلی بین مومنان عیـادت درون وقت بیماری است. ... درباره رسول ...

روز تعاون احادیث درباره تعاون آیـاتی درباره تعاون تعاون,حدیث درباره تعاون,احادیثی درمورد تعاون و همکاری,حدیث,سخنان ائمـه درمورد تعاون,روز تعاون چه روزی است.

ضرب المثل درخصوص همكاري

agahijur.ir/ضرب%20المثل%20درخصوص%20همكاري/tag-10086572/

ضرب المثل درخصوص همكاري-صنف فارکس. ... ضرب المثل همکاری و همبستگی · ضرب المثل های ایرانی همکاری و اتحاد · ضرب المثل درباره کمک · ضرب المثل درون باره کمک ...
شمـیم ادب - کنایـات و ضرب المثل های عامـیانـه - گروه آموزشی زبان و ادبیـات فارسی-متوسطه ... 100- بـه دریـابرود دریـا خشک مـی شود:در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.
ضرب المثل عاشقانـه انگلیسی با معنی فارسی ضرب المثل عاشقانـه , ضرب المثل درون مورد عشق , داستان ضرب المثل , ضرب المثل با معنی , ضرب المثل درباره عشق , ضرب ...
ضرب المثل فارسی,ضرب المثل ایرانی,سرگرمـی,ضرب المثل,ضرب المثل انگلیسی,ضرب المثل های فارسی,داستان ضرب المثل ها,داستان ضرب ... ضرب المثل درباره عشق ...
ازاد - ضرب المثل های ایرانی بـه ترتیب الفبا - درباره ی همـه ی مو ضوعات - ازاد.
Jan 12, 2013 - در مورد ترغیب مردم بـه تعاون و همکاری از این ضرب المثل استفاده مـیشود. ********. آلمَه بیش آغزِمَه دیش. ترجمـه : سیب برس و به دهانم بیفت. این مثل تداعی ...
Dec 24, 2007 - مشاهده نسخه کامل : ضرب المثل گزيده اي از ضرب المثل های ايرانی ...... کنار بیـایید، فی المثل محکوم را راضی کنید کـه از حق خود درباره دو نیمـه اسب ...
ادبستان فارسی - ضرب المثل های فارسی همراه با معنی - زبان وادبیـات فارسی دبیرستان و فارسی عمومـی دانشگاه. ... آدم خوش معامله شریک مال مردم هست : مردم از شراکت و همکاری با آدم خوش حساب و با انصاف استقبال مـی کنند. • آدم دست پاچه کار ..... درباره وبلاگ.
ضرب المثل - کارآفرینان شاهرود شركت تعاونی کارکنان سیمان هگمتان - 440 عنوان ضرب المثل … آیـات و احادیثی درباره تعاون و همکاری تاراج - ضرب المثل ایرانی درباره ...

Rating: 3 - ‎137 votes

ازدشمنان دوست، حذرگركني رواست. - ازدستِ دوست هرچه ستاني شكر بُوَد. - هرچه از دوست مي رسد، نيكوست. - از دوست يكي اشارت، از ما بـه سر دويدن. - ازهرچه بگذري، سخن دوست ...

بازدید : 1521 تاریخ : یکشنبه 21 آذر 1395 زمان : 18:22 نویسنده : نظرات ( )




[یک ضرب المثل در مورد مشارکت]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 10 Jul 2018 23:37:00 +0000



یک ضرب المثل در مورد مشارکت

70 که تا ضرب المثل ایرانی - beytoote.com

مجموعه: یک ضرب المثل در مورد مشارکت دنیـای ضرب المثل

1 با آل علي هر كه درون افتاد ، یک ضرب المثل در مورد مشارکت ور افتاد .

2 با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت !

3 با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟

4 با پا راه بري كفش پاره ميشـه، با سر كلاه !

5 با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي !

6 باد آورده را باد ميبرد !

7 با دست بعد ميزنـه، با پا پيش ميكشـه !

8 بادنجان بم آفت ندارد !

9 بارون آمد، تركها بهم رفت !

10 بار كج بـه منزل نميرسد !

11 با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو !

12 بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره !

13 بازي بازي، با ريش بابا هم بازي !

14 با سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره !

15 با كدخدا بساز، ده را بچاپ !

16 با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنـه !

17 بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست !

18 بالاتو ديديم ، پائينتم ديديم !

19 با مردم زمانـه سلامي و والسلام .

20 که تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت !

21 با نردبان بـه آسمون نميشـه رفت !

22 با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟

23 بايد گذاشت درون كوزه آبش را خورد !

24 با يكدست دو هندوانـه نميشود برداشت !

25 با يك گل بهار نميشـه !

26 بـه اشتهاي مردم نميشود نان خورد !

27 بـه بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنـه دم سگ !

28 بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !

29 بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !

30 بچه سر راهي برداشتم پسرم بشـه، شوهرم شد !

31 بخور و بخواب كار منـه، خدا نگهدار منـه !

32 بد بخت اگر مسجد آدينـه بسازد --- يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد !

33 بـه درويشـه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت درون دهنش !

34 بدعاي گربه كوره بارون نمياد !

35 بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشـه !

36 برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !

37 برادر پشت ، برادر زاده هم پشت

38 زاده را با زر بخر با سنگ بكش!

39 برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار !

40 براي كسي بمير كه برات تب كنـه !

41 براي همـه مادره، براي ما زن بابا !

42 براي يك بي نماز، درون مسجد و نمي بندند !

43 براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنـه !

44 بر عكس نـهند نام زنگي كافور !

45 بـه روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !

46 بزبون خوش مار از درون مياد !

47 بزك نمير بهار مياد --- كنبزه با خيار مياد !

48 بز گر از سر چشمـه آب ميخوره !

49 بـه شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !

50 بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !

51 بعد از هفت كره، ادعاي بكارت !

52 بقاطر گفتند بابات كيه ؟ گفت : آقادائيم اسبه !

53 بـه كيشي آمدند بـه فيشي رفتند !

54 بـه گربه گفتند گهت درمونـه، خاك پاشيد روش !

55 بـه كچله گفتند : چرا زلف نميزاري ؟ گفت : من از اين قرتي گيريها خوشم نمياد !

56 بـه كك بنده كه رقاص خداست !

57 بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو درون گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم !

58 بگير و ببند بده دست پهلوون !

59 بلبل هفت که تا بچه ميزاره، شيش تاش سره ، يكيش بلبل !

60 بمالت نناز كه بيك شب بنده، بـه حسنت نناز كه بيك تب بنده !

61 بماه ميگه تو درون نيا من درون ميام !

62 بمرغشان كيش نميشـه گفت !

63 بمرگ ميگيره که تا به تب راضي بشـه !

64 بوجار لنجونـه از هر طرف باد بياد، بادش ميده !

65 بهر كجا كه روي آسمان همين رنگه !

66 بـه يكي گفتند : سركه هفت ساله داري ؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر ميدادم هفت ساله نميشد !

67 بـه يكي گفتند : بابات از گرسنگي مرد . یک ضرب المثل در مورد مشارکت گفت : داشت و نخورد ؟ !

68 بمير و بدم !

69 بـه و كسي كاري نداره !

70 بيله ديگ، بيله چغندر !

. یک ضرب المثل در مورد مشارکت




[یک ضرب المثل در مورد مشارکت]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 11:21:00 +0000



یک ضرب المثل در مورد مشارکت

شریک اگر خوب بود، خدا هم به منظور خودش مـی‌گرفت! - شریک یـاب ...

Reviewed by مدير وب سايت on Nov 1Rating: یک ضرب المثل در مورد مشارکت 5.0

مردم نقاط مختلف دنیـا نسبت بـه شریک و شراکت نظرات متفاوتی دارند. یک ضرب المثل در مورد مشارکت مثلاً فرانسوی‌ها یک ضرب‌المثل دارند کـه مـی‌‌گوید: «قدرت شریک ندارد». یک ضرب المثل در مورد مشارکت هندی‌ها هم ضرب‌المثلی دارند کـه مـی‌گوید: «همـیشـه یکی از شرکا بهترین قسمت سیب را گاز مـی‌زند». یک ضرب‌المثل روسی هم هست کـه مـی‌گوید: «شراکت اختراع شیطان است».

بدبینی درون مورد این موضوع خاص جامعه ما نیست. با وجود این، یک ضرب المثل در مورد مشارکت انسان ناگزیر هست برای تأمـین نیـازهای خود درون بسیـاری از امور رابطه شراکتی برقرار کند.

خیلی از ما بارها شاهد تجربیـات تلخ شرکایی بوده‌ایم کـه بعد از چند سال یـا حتی چند ماه کار مشترک با آهی جانسوز از «بد بودن شراکت» داد سخن مـی‌دهند؛انی کـه نقشـه‌هایشان به منظور راه‌اندازی یکب و کار پرسود همراه باب وجهه و اعتبار اجتماعی و ایجاد یک رابطه ناگسستنی نقش بر آب شده و تا پایـان عمر از هر چه شریک و کار شراکتی هست انزجار پیدا کرده‌اند. نکته جالب این کـه در این مواقع معمولاً هر یک از طرفین دیگری را مقصر مـی‌خوانند! اگر خوش شانس باشند و معادلات شراکت آن‌ها خیلی پیچیده نباشد با ریش سفیدی چند دوست و آشنا موضوع ختم بـه خیر مـی‌شود، کـه البته دلخوری آن که تا پایـان عمر باقی مـی‌ماند. آن‌ها هم کـه این قدر خوش شانس نیستند، کارشان بـه وکیل و دادگاه مـی‌کشد و علاوه بر لطمات روحی فراوان، باز ماندن از کارهای سازنده، تحمل هزینـه‌های گزاف، و از بین رفتن روابط دوستی یـا فامـیلی با طرف مقابل، جماعتی را درگیر این جدایی مـی‌کنند.

البته درون این مـیان گاه بـه افرادی هم بر مـی‌خوریم کـه کمـی «منصفانـه‌تر» بـه قضیـه نگاه مـی‌کنند و ضمن برشمردن نقاط ضعف طرف مقابل، کاستی‌ها و ندانم‌کاری‌های خودشان را نیز مـی‌پذیرند. اگر از آن‌ها بپرسید کـه شراکت خوب هست یـا بد، معمولاً با واقع‌بینی بیشتری بـه شما پاسخ مـی‌دهند کـه شراکت خود بـه خود چیز بدی نیست، اما اصولی دارد کـه اگر از آن‌ها پیروی نشود، ممکن هست نتیجه مطلوبی بـه دنبال نداشته باشد. درون ادامـه نظرات برخی از خوانندگان را درون باب شراکت و ضرب‌المثل «شریک اگر خوب بود، …» مـی‌خوانیم.

معصومـه ساداتی فر، مسئول کتابخانـه بانک مسکن:

بیشتر ضرب‌المثل ها قابل تفسیرند. درون محیط کار اداری اگر وظایف بر اساس تخصص افراد تقسیم‌بندی شده باشند، هر فرد مـی‌تواند بـه تنـهایی از عهده کار برآید و احتیـاجی بـه شریک ندارد. بـه این ترتیب، عواقب انجام کار نیز بر عهده وی خواهد بود. اما درون جامعه انسانی زندگی، کار، و ایفای نقش مستلزم همکاری با دیگران هست و انسان‌ها مـی‌توانند هویت فردی و اجتماعی خود را درون گروه و سازمان ابراز نمایند.

جمشید تقی‌پور:

برداشت عامـیانـه از این ضرب‌المثل نشان دهنده نوعی نگاه بدبینانـه بـه مسئله شراکت و همکاری هست که بـه نظر من ناشی از تجربه ناموفق درون شراکت و نیز مقصر دانستن دیگران و عدم پذیرش سهم خود درون شکست است. این دیدگاه با کار جمعی و تیمـی نیز سر سازش ندارد. اگر بخواهیم کمـی عمـیق‌تر این ضرب‌المثل را بررسی کنیم حتما توجه داشته باشیم کـه شراکت با واگذاری مسئولیت خیلی فرق دارد و نیز مقایسه مخلوق با خالق نیز قیـاس مع‌الفارق است

فرزاد برنجی، مدیر فروش ردبول شرکت پخش سایـه سمن

به نظر من موضوع فوق را حتما از منظرهای مختلف بررسی کرد. نخست این کـه اصل موضوع صحیح نیست چرا کـه داشتن شریک با ذات مقدس خداوندی تناقض دارد، اما به منظور انسان خاکی امری ضروری و حیـاتی است. دوم این کـه احتمالاً ضرب‌المثل مذکور ساخته و پرداختهانی هست که چون تجربه خوبی از شراکت نداشته‌اند، خاطره خوبی از آن بـه یـاد ندارند.

برای تحلیل موضوع حتما تعریف درستی از شراکت داشته باشیم. شراکت یعنی ترکیبی از دو یـا چند نفر کـه برای دسترسی بـه اه مشترک با یکدیگر توافق و در همان جهت عمل مـی‌کنند. حال سعی کنید درون مورد هر یک از سؤالات زیر چند دقیقه فکر کنید که تا بهتر بـه نتیجه برسید:

۱- آیـا ازدواج یک نوع مشارکت است؟

۲- بـه نظر شما چه درصدی ازب وکارهای موفق فعلی قابلیت راه‌اندازی بدون مشارکت را دارا بودند؟

۳- چه درصدی از شراکت‌ها (از هر نوع) بـه موفقیت و چه درصدی بـه شکست منتهی شده‌اند؟

نتیجه این کـه اگر درون انتخاب شریک درست عمل کنیم و اگر اصول شراکت را بدانیم و به آن‌ها پای‌بند باشیم سینرژی یـا هم‌افزایی جالب توجه و معنی‌داری را شاهد خواهیم بود. هم فکر بودن طرفین از اصول اولیـه شراکت هست و شراکت نباید با رفاقت قاطی شود.

آقای مـهدی آقاجانی، کارشناس علوم اسلامـی:

اولاً مـی‌گویند «یدالله مع‌الجماعه» یعنی «دست خدا با جماعت است»، ولی نـه هر جماعتی. دست خدا با جماعتی هست که درون چارچوب عقل و شرع و علم و قانون و اخلاق حرکت مـی‌کند. شراکت نیز اگر با رعایت شرایط و ضوابط آن باشد و در مواردی باشد کـه خردمندان آن را توصیـه مـی‌کنند و لازم مـی‌دانند، فرصت تلقی مـی‌شود و نقطه مقابل آن انزوا هست که بـه شکست و در حاشیـه قرار گرفتن منجر مـی‌شود. شراکت درون مواردی کـه تجربه بـه موفقیت آن گواهی داده نـه تنـها بلا اشکال، بلکه منطقاً ضروری است.

نکته دوم این کـه شراکت درون موارد متعددی کاملاً مردود و موجب شکست و گرفتاری مـی‌شود. گاهی اوقات هم چاره‌ای جز شراکت نیست کـه در آن صورت حتما به شکلی صحیح مدیریت شود. بیش از صد شرط درون انجام شراکت لازم هست که اگر حاصل نشود گرفتاری فراوان بـه وجود مـی‌آورد. شرایطی مثل انتخاب شرکایی عاقل، صادق، کریم، با همت، مؤمن، و امـین کـه هر کدام ضامن رعایت حقوق شراکت هستند. فهرست بلندی هم درون شرایط حقوقی و نحوه انعقاد قراردادها وجود دارد کـه اگر رعایت شوند، شراکت نتیجه خوبی خواهد داشت.

بهرام امـینی، مدیر عامل شرکت خدمات مـهندسی مکانیک خاک:

درباره یکتا بودن خدا بحثی نیست، اما این گفته درباره مردمان درست نیست. هر چند درون ریـاضی ۲=۱+۱ است، اما شراکت اگر همراه با همدلی و هماهنگی دو شریک باشد، نتیجه و برآیند کار آن‌ها بـه علت هم‌افزایی بـه مراتب بیش از ۲ است. مثال آن، ازدواج‌های موفق و تعالی زن و شوهر است. درون شراکت بد، بـه علت عدم هماهنگی، برآیند شراکت نـه تنـها ۲ نیست، بلکه بـه علت صدمـه‌ای کـه به کار یکدیگر مـی‌زنند حتی ۱ هم نمـی‌شود! هر چه تعداد شریک هماهنگ بیشتر، بهتر!

زهرا سادات خلفی، دبیر ادبیـات هنرستان حضرت زهرا درون استان البرز:

شراکت درون امور تجاری و اقتصادی بسیـار مـهم و مؤثر هست و قیـاس این مقوله با ضرب‌المثل «اگر شریک خوب بود خدا هم به منظور خودش مـی‌گرفت» قیـاس مع‌الفارق است. خداوند درون قرآن مـی‌فرماید کـه وجود بیش از یک خالق موجب بی‌نظمـی و آشفتگی درون نظام خلقت مـی‌شود، درون صورتی کـه اگر شراکت دو یـا چند نفر مبتنی بر اصول و به دور از منفعت‌طلبی و سود‌جویی فردی باشد و با نیت خیر و با درون نظر گرفتن مصلحت کل گروه باشد، بسیـار مفید و سودآور خواهد بود و انجام کارها را تسهیل مـی‌کند.

رضا دارابنوش تهرانی، مدیرعامل شرکت آلومـینیوم صنعت اتحاد:

جوامع بشری بـه تناسب تکامل و پیشرفت خود از روحیـه اندیوالیستی یـا فردگرایـانـه ناگزیر بـه سمت تشکیلات و پیچیدگی مـی‌روند کـه این امر شراکت درون امور را اجتناب‌ناپذیر مـی‌کند. متأسفانـه درون ایران هنوز هم درون قرن ۲۱ شاهد یک روحیـه فئودالی، قبیله‌ای، و عشیرتی درون تمامـی ارکان زندگی اکثریت مردم هستیم. اگر بخواهیم از قافله تمدن بشری عقب نمانیم حتما جمعی کار ، جمعی فکر ، و مدنیت قرن حاضر را بیـاموزیم و این خود مفهوم شراکت است. بنده هم موافقم کـه خدا شریک ندارد، ولی این قیـاس از اساس قیـاس درستی نیست و باید کمـی درون آن تأمل کرد.

محمد حسن کلیدری، مدیرعامل شرکت تعاونی کشاورزی سبزیکاران پیشرو شـهرستان نیشابور:

این ضرب‌المثل زیبای فارسی را مـی‌توان این گونـه تفسیر نمود کـه خداوند بـه دلیل کامل بودن خود هیچ نیـازی بـه شریک نداشته و ندارد، ولی آدمـی بـه دلیل عدم تکامل و فناپذیری و اشتباهات مکرر خود درون کار و زندگی گاه نیـاز بـه یک شریک شایسته و مناسب پیدا مـی‌کند. بدون شراکت بسیـاری از کارها را نمـی‌توان انجام داد و البته بسیـاری از کارها هم بوده کـه وقتی بـه دست شراکت سپرده شده‌اند بـه شکست انجامـیده‌اند. بـه نظر من شراکت زمانی مفید فایده خواهد بود کـه دو طرف شناخت کامل و وافی از روحیـات اجتماعی و اقتصادی یکدیگر داشته باشند.

علیرضا زینال زاده، کارشناس ارشد خدمات مشتریـان درون کشتیرانی ج.ا.ا.:

داشتن شریک درون بسیـاری از اموری کـه افراد بـه تنـهایی قادر بـه انجام آن‌ها نمـی‌باشند، الزامـی است. البته درون ایران از آن جا کـه انجام امور شراکتی قانون‌مند نیست و یـا اگر هم باشد بـه آن عمل نمـی‌شود، بعد از رسیدن بـه موفقیت، شرکا از هم جدا مـی‌شوند. درون مقابل ضرب‌المثل مورد بحث، ضرب‌المثلی هم داریم کـه مـی‌گوید: «یک دست صدا ندارد». بـه اعتقاد من داشتن شریک توان شرکت را بالا مـی‌برد، مشروط بر این کـه از یک سری ویژگی‌های لازم به منظور شراکت برخوردار باشد کـه این موضوع درون جای خود قابل بحث است.

دکتر سید مـهدی مـهدوی مرتضوی:

این ضرب‌المثل مربوط بـه دیدگاه سنتی کار درون ایران است. مدیریت و شیوه‌های نوین کار جمعی بـه تازگی درون ایران رواج پیدا کرده و هنوز دیدگاه سنتی درون جامعه سرمایـه‌گذاری ایران رواج دارد. درون جوامع پیشرفته بـه قدرت ایجاد هماهنگی درون-گروهی بسیـار بیشتر از توانایی‌های انفرادی اهمـیت داده مـی‌شود ولی ضرب‌المثل‌های ما ایرانیـان ریشـه درون باورهای قدیمـی ما دارد و ایجاد تغییر درون این باورها زمان بسیـار زیـادی را طلب مـی‌کند و تا توسعه متعالی بازار و سرمایـه و تسری آن بـه عموم جامعه (مثل بورس) بـه طول خواهد انجامـید. بـه هر صورت، درون کارهای بزرگ و پیشرفته شراکت اجتناب‌ناپذیر است.




[یک ضرب المثل در مورد مشارکت]

نویسنده و منبع: مدير وب سايت | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 15:34:00 +0000



یک ضرب المثل در مورد مشارکت

ضرب المثل های معروف ایرانی با معنی - آسمونی

آسمان اهت را لمس کن… دست یـافتنیست

در این بخش آسمونی تعدادی از ضرب المثل های ایرانی را بـه ترتیب حروف الفبا و با معنی به منظور شما عزیزان قرار داده ایم.

ضرب المثل با حرف الف

۱- ادب از کـه آموختی از بی ادبان : یک ضرب المثل در مورد مشارکت بادیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن.

۲- آب درون هاون کوبیدن : کاربیـهوده انجام .

۳- آش کشک ات رو بخوری پاته نخوری پاته : این کار را حتما انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد.

۴- آش دهانسوزی نیست : بسیـار مطلوب و محبوب نیست.

۵- آتیش بیـار معرکه: بهم زنی مـی کند .

۶- آتیش زده بـه مالش : هر چی داشته بخشیده .

۷- آب از دستش نمـی چکد : خیرش بهی نمـی رسد .

۸- آفتاب عمرشبومـه : چیزی بمرگش نمانده .

۹- آسمون همـه جاش یـه رنگه: هر جا کـه باشی وضع همـینـه .

۱۰- از این ستون بـه آن ستون فرجی هست : گذشت زمان ممکن هست برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.

۱۱- آب ازآهن جدا : کار د شواری را انجام .

۱۲- آب ازدریـا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نـهادن

۱۳- آب برو ، یک ضرب المثل در مورد مشارکت نان برو تو هم بـه دنبالش برو: جمله ی توهین آمـیزی است.

۱۴- اسب تازی گر ضعیف بود همچنان از طویله ی خربه انتقاد از بی اهمـیت ها

۱۵- آن راکه حساب پاک هست ا ز محاسبه چه باک هست :کسی کـه کارش درون ست هست از حساب و کتاب ترسی ندارد.

۱۶- اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا : پرخوری .

۱۷- ای کـه پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریـابی : استفاده از اندک فرصت مانده

۱۸- آنروز کـه آواز بود فکر زمستانت هم بود: بـه فکر آینده نبودن

۱۹- آب دریـا بـه دهن سگ نجس نمـی شود : پشت دیگران ازکسی بدگویی .

ضرب المثل با حرف ب

۱- بازبان خوش مار را از بیرون مـی کشد: باچرب زبانی کارهای خویش راپیش مـی برد .

۲- بزک نمـیر بهارمـیاد .خربزه با خیـار مـی یـاد: بهی و عده های دورو رازدادن.

۳- بادمجان بم آفت نداره: مقاومت داشتن درون برابر سختی ها

۴- با یک گل بهار نمـیشـه: با یک شخص درستکار دنیـا درست نمـی شود.

۵- با یـه من عسل هم نمـی شود خوردش: بد اخلاق بودن

۶- بـه دعای گربه ی سیـاه ، بارون نمـی باره: خشم خدا نسبت بـه افراد بدکار

۷- برایجزر دیوار خوبه: خیلی بی مصرف است.

۸- با یک تیر و دو نشون زدن: با انجام یک کار بـه چند نتیجه عالی رسیدن

۹- باد آورده را باد مـی برد: هر چیزی کـه آسان بدست مـی آید آسان هم از دست مـی رود.

۱۰- بـه در گفت دیوار بشنوه: غیر مستقیم حرف زدن

۱۱- بـه نطق آدمـی بهتر هست از دواب ، دواب از تو بـه گر نگویی صواب : استفاده از سخنان خوب درون حرف زدن

۱۲- با هر دست کـه دادی بعد مـی گیری. یک ضرب المثل در مورد مشارکت پاداش حتمـی درون مقابل هر خوبی

۱۳- بزرگی بـه عقل هست نـه بـه سال.در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانـه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانـه ی بزرگسال گفته مـی شود

۱۴- به منظور همـه مادر هست برای من زن بابا: با همـه مـهربان هست با من نا مـهربان است.

۱۵- با ماه نشینی ، ماه شوی ، با دیگ نشینی سیـاه شوی: درون تأثیر هنی گویند ،‌یعنی درون اثر هنی با بدان ،‌بد مـی شوی و با نیکان نیک.

۱۶- با پولها کباب بی پول ها دود کباب: شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده مـی کند و بینوا مـی بیند و حسرت مـی کشد.

ضرب المثل با حرف پ

۱- پشت چشم نازک : ناز آوردن

۲- پشت دست داغ : تصمـیم گرفتن به منظور انجام نکاری.

۳- پا بـه دریـا بگذاره دریـا خشک مـی شود: بد شانس است.

۴- پرسیدن عیب نیست ،‌ ندانستن عیب است: درون مذمت نادانی

۵- پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست: کار خطرناک کار انسانـهای عاقل نیست.

۶- پول کـه زیـاد شد خانـه تنگ مـی شود و زن زشت: ثروت زیـاد ، انسان را بـه سرگرمـی های ناپسند وا مـی دارد.

۷- پی تقدیر رفتن از کوری است. یک ضرب المثل در مورد مشارکت درون نکوهش سستی وتنبلی ویـا استفاده ن از عقل وفکر خود

۸- پشم درون کلاه نداشتن. بی مایـه بودن

۹- پرتو نیکان نگیرد هر کـه بنیـادش بد هست تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است

۱۰- پرده هفت رنگ مگذار تو کـه در خانـه بوریـا داری: قناعت.

۱۱- پولش از پار و بالا مـی ره: ثروت زیـادی دارد.

۱۲- پشت دست را داغ : تصمـیم بـه انجام نکاری گرفتن.

۱۳- پایـان شب سیـه سپید است: مثل از پی هر گریـه آخر خنده ای است.

۱۴- پول علف خرس است: دارایی و مال را بـه هر کـه بخواهد نباید داد.

۱۵- پیـاده شو با هم راه بریم: درون موردی کـه خیلی مغرور و متکبر شده است.

ضرب المثل با حرف ت

۱- توبه گرگ مرگ است:ی کـه دست از عادتش بر نداره.

۲- تا تریـاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد: به تاخیر انداختن کاری کـه اهمـیت فوری و بسیـار دارد.

۳- که تا تنور گرم هست نان را بچسبان: کاملاً از فرصت استفاده .

۴- تعارف اومد نیـامد دارد: بهی کـه تعارف مـی کنی ممکن قبول کنـه ممکن نکنـه.

۵- تیرش بـه سنگ مـی خوره: بـه هدفش نمـی رسه.

۶- تیر توی تاریکی انداختن: با چشم بسته کاری رو انجام دادن.

۷- تافته جدا بافته بودن: خود را غیر از بقیـه دانستن.

۸- تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمـی باشد

۹- تیشـه بـه ریشـه زدن:‌ با پای خود بـه گور رفتن.

۱۰- توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن: بد شانسی آوردن.

۱۱- تو را خواهند پرسید کـه عملت چیست نگویند پدرت کیست: باز خواست آخرت.

۱۲- ترسم نرسی بـه کعبه ای اعرابی کـه این ره کـه تو مـی روی بـه ترکستان است

۱۳- تا مردم سخن نگفته باشد عیب و هزش نـهفته باشد

۱۴- توانگری بـه قناعت بـه از توانگری بـه بضاعت:ی کـه قانع هست قدرتمند است.

ضرب المثل با حرف ج

۱- جوجه را آخر پائیز مـی شمرند: نتیجه کار آخر معلوم مـی شود.

۲- جواب ابلهان خاموشیست: جواب نادانـها را نباید داد.

۳- جانماز آب کشیدن: درون ظاهر خود را خوب نشان دادن.

۴- جنگل مولاست: جماعتی نامناسب درون جایی جمع شده اند.

۵- جواب دندان شکن: یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.

۶- جایی نمـی خوابه کـه آب زیرش بره: به منظور افراد زیرک گفته مـی شود.

۷- جایی رفت کـه عرب نی انداخت: کنایـه از این هست که بازگشتی ندارد.

۸- جنگ دو سردارد: یعنی پایـان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.

۹- جاتره بچه نیست: چیزی وجود ندارد.

۱۰- جانی را بهآوردن: زیـادی منتظر شدن.

۱۱- جای کـه نمک خوردی نکمدان م: درون نکوهش خیـانت بـه افرادی کـه در حق آدم خوبی کرده اند.

۱۲- جهان ای برادر نماند بر دل اندر جهان آفرین بند و بس : دوری از دل بستن بـه دنیـا (نزدیک شدن بـه خدا)

۱۳- جای سوزن انداختن نیست : شلوغی آن مکان

۱۴- جوانمردی کـه بخورد و بدهد بـه از عابری کـه نخورد و بنـهد: جوانمردی کـه به دیگران کمک مـی کند بهتر از پارسایی هست که نمـی خورد و به دیگران هم کمک نمـی کنند.

۱۵- جای شکرش باقی است.

ضرب المثل با حرف چ

۱- چرا عاقل کند کاری کـه باز آرد پشیمانی: عاقل کاری را کـه پشیمانی بـه بار مـی آورد نمـی کند.

۲- چو فردا شد فکر فردا کنیم: از حالا جوش فردا را نزنیم.

۳- چند که تا پیراهن بیشتر پاره کرده: با تجربه تر است.

۴- چغندر بـه هرات زیره بـه کرمون: هر چیزی بـه جای خودش.

۵- چیزی کـه عوض داره گله نداره: این کار بـه آن کار در.

۶- چاقو دسته خودش را نمـی بره: خویشان و بستگان به منظور همدیگر ناراحتی تولید نمـی کنند.

۷- چیزی بارش نیست: ساده لوح بودن.

۸- چیزی کـه از خدا پنـهان نیست از بنده چه پنـهان: جای مخفی چیزی نیست.

۹- چشم بسته غیب مـی گوید: بهی گفته مـی شود کـه از موضوع روشن و واضح خبر مـی دهد.

۱۰- چشمش آلبالو گیلاس مـی چینـه: چیزی را بـه طور درست نمـی بیند.

۱۱- چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور جوی زر بهتر از پنجاه من روز.

۱۲- چو آید زپی دشمن جان شان بیند و اجل پای اسب دوان

۱۳- چوب بـه لانـه زنبور : کارهای خطرناک انجام دادن

۱۴- چو انداختن: جال و جنجال را انداختن.

۱۵- چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را بـه نالای شکستی.

ضرب المثل با حرف ح

۱- حساب حسابه ، کاکابرادر: مثل ، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.

۲- حرف راست را حتما از بچه شنید: صحبت درست را کـه کودک مـی گوید ، صحیح است.

۳- حسود هرگز نیـاسود: از بخل و کینـه بـه جایی نمـی رسد.

۴- حق بـه حقدار مـی رسد: کار شایسته سزای آدم دستکار است.

۵- حرفهای گنده تر از دهنش مـی زنـه: سخنان نامناسب زدن

۶- حالا کـه ماست نشد شیر بده: مقصودی معین ندارد.

۷- حاجی ، حاجی را درون مکه مـی بیند: وقتیی وعده ای مـی دهد و مـی رود و مدتی از او خبری نمـی شود چون او را مـی بینند چنین مـی گویند.

۸- حسود از نعمت حق بخیل هست و بنده بی گناه را دشمن مـی داند: حسادت.

۹- حال درون ماندگانی داند کـه به اصول خویش درون ما ند: دردمندی.

۱۰- حادثه خبر نمـی کند: اتفاقات پیش از آنکه بفهمـیم روی مـی دهد.

۱۱- حلوا حلوا دهن شیرین نمـی شـه: با زدن حرف حلوا بدان کـه دهانت شیرین نمـی شود.

۱۲- حسنی بـه مکتب نمـی رفت وقتی مـی رفت جمعه مـی رفت: کار را بی موقع انجام دادن.

۱۳- حرف حساب جواب نداره: درست گفتن مسئله ای درباره حقی.

۱۴- حرف حق تلخه: درست گفتن هر حرفی را گویند.

ضرب المثل با حرف خ

۱- خرما از کرگی هم نداشت: بدشانس بودن.

۲- خودم کردم کـه لعنت بر خودم باد: مانند از ماست کـه بر ماست

۳- خانـه بـه دوش: بی خانـه بودن.

۴- خرتب مـی کنـه: درون فصل تابستانی کـه لباس گرم بپوشد.

۵- خر بیـار و باقالی بار کن: درون موردی گفته مـی شود کـه آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.

۶- خدا از دهنت بشنوه: کاش همان شود کـه شما گفتین.

۷- خواب زن چپ مـی زند: درون موری گفته مـی شود کـه خواب بـه تعبیرش خود باشد و بالعکس.

۸- خود را بـه موش مردگی زدن: درون موردی گفته مـی شود کـه در انجام کاری سستی مـی کند

۹- خوردن به منظور زیستن و دکر هست تو معتقد کـه زیستن از بهر خوردن است

۱۰- خران وان کار بردار بـه ز آدمـیان مردم آزار

۱۱- خر کـه کمتر نـهر بر وی بار بی شک آسوده تر کند رفتار

۱۲- خواب نوشین بامداد رحیل مـیل باز دارد سپاه از سبیل عاقبت بد خواب زیـاد

۱۳- خاموشی ، بـه که جواب سخت.

ضرب المثل با حرف د

۱- دیگ بـه دیگ مـی گه روت سیـاه:ی کـه عیب دارد بـه دیگران طعنـه مـی زند.

۲- درون نا امـیدی بسی امـید هست پایـان شب سیـه سپید است

۳- دل بـه دریـا زدن: ریسک .

۴- دل بـه دل راه داره: خبر داشتن از دوستی طرف

۵- درون دوازه رو مـی شـه بست ولی درون دهان مردم را نمـی شود بست: هر کاری ی مردم درباره ات حرف مـی زنند.

۶- دودو که تا چهار تا: چیزی کـه واضح است.

۷- دشمن دانا بـه از دوست نادان: دانایی و فهمـیدگی گرچه درون دوست باشد ، خوب است.

۸- دیوار موش داره موشم گوش داره: حرف بـه گوش بقیـه مـی رسد.

۹- درون کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست: درون انجام کار خوب فکر و تأمل جایز نیست.

۱۰- دود از کنده بلند مـی شـه: با تجربه بودن افراد مسن

۱۱- درخت هرچه بارش بیشتر مـی شود سر فروتر مـی رود. درون ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویـا ثروت

۱۲- دروغی مصلحت آمـیز بـه که داشتی فتنـه انگیز

۱۳- دوست شمار آنکه درون نعمت زند لاف یـاری و برادر خواندگی

۱۴- دشمن آن بـه که نیکی بینند : نیکوکاری حتی درون حق دشمنان.

۱۵- داشتم فایده نداره از داریم بگو: از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.

ضرب المثل با حرف ر

۱- ریگ تو کفششـه: منظور داشتن نقشـه ی بدی درون فکر

۲- روکه نیست سنگ پای قزوینـه: پررو بودن.

۳- رفتم ثواب کنم کباب شدم: درون برابر خوبی ، بدی دیدم.

۴- راه باز هست و جاده دراز:ی به منظور رفتن مانع نمـی شود.

۵- روده بزرگه ، روده کوچکه رو خورد: وقتی کـه انسان خیلی گرسنـه باشد.

۶- رنگش مثل گچ سفید شد: منظوری هست که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.

۷- رفتن و نشستن بـه که دویدن و گسستن: آرامش.

۸- روده تنگ بـه یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمـین پر نکند و بهره ننگ : قناعت

۹- رگ خوابی را بـه دست آورن. پیدا نقطه ی ضعفی

۱۰- ریش درون دست دیگران داشتن. اختیـار درون دست خود نداشتن

۱۱- رفت کـه ریش درون بیـاورد ، سبیلش را هم باخت: خواست وضع بهتری پیدا کند ، آنچه داشت از دست داد.

ضرب المثل با حرف ز

۱- ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا: هنگامـی گفته مـی شود کـه تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران مـی شود .

۲- زدیم و نگرفت :ی کـه خود را بـه خطر بیـاندازد و نتیجه ای نداشته باشد .

۳- زبانم مو درون آورد : وقتی کهی زیـاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد .

۴- زیر آبی را زدن : ‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار

۵- زیر کاسه ، نیم کاسه هست : یعنی فریب و حقه ای درون کار هست .

۶- زردآلو را مـی خورد به منظور هسته اش: هر کاری را به منظور نتیجه اش انجام مـی دهد.

۷- زن بـه در سرای مرد نکو هم درین عالم هست دوزخ او تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار

۸- زیر رنج بود گنج های پنـهانی : نتیجه زحمات

ضرب المثل با حرف س

۱- سری کـه درد نمـی کند دستمال نمـی بندند : وقتی احتیـاج بـه کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.

۲- سیب دو نیمـه :‌ کنایـه از شباهت .

۳- سرش بـه تنش زیـادی کرده هست :‌ از جانش سیر شده است.

۴- سکوت نشانـه ی رضایت هست :‌ وقتیی ساکت هست رضایتش را نشان مـی دهد.

۵- سرش بـه تنش مـی ارزد :‌ ارزش احترام گذاشتن را دارد.

۶- سگ زرد برادر شغال هست :‌ یعنی درون یک جنسند .

۷- سبیلش را چرب : یعنی بهی رشوه دادن.

۸- سر پیری و معرکه گیری :‌ درون موردانی هست که زمان پیری کار جوانان را انجام مـی دهند .

۹- سالی کـه نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته مـی شود کـه کاری بر وفق مراد باشد.

۱۰- سیر بـه پیـاز مـیگه پیف پیف چقدر بو مـی دی :‌ کنایـه بهی هست که خود پر از عیب و اشکال هست ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.

۱۱- سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیـاست : سه چیز استوار نمـی ماند مال کـه خرید و فروش نشود و علمـی کـه م درون آن نباشد و پادشاه بی سیـاست.

۱۲- سخن را سر هست ای خردمند و بن مـیاور سخن درون مـیان سخن :‌ دوری از مـیان حرف دیگران پ

۱۳- سخنران پرورده ی پیرکهن بیندیشد آنکه بگوید سخن

۱۴- سخی دوست خداست ‌

۱۵- ستاره ی سهیل است

ضرب المثل با حرف ش

۱- شتر درون خواب بیند پنبه دانـه ؟ : کنایـه از آدمـی هست که آرزوهای دور و درازی دارد.

۲- شنیدن کی بود مانند دیدن : هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن .

۳- شتر بابارش گم مـی شـه : نا امن بودن مکانی

۴- شتر سواری دولا دولا نمـی شود : کار را حتما با آگاهی انجام داد.

۵- شاهنامـه آخرش خوش هست : همـیشـه درون اول کار نباید قضاوت کرد.

۶- شتری کـه در خانـه ی همـه را مـی زند :‌ عاقبتی کـه برای همـه هست .

۷- شمر ، جلودارش نمـیشـه : یعنی بسیـار آدم شروری است.

۸- شنیدم را بزرگی رها نیندازدهان و دست گرگی

۹- شیطان با مخلصان بر نمـی آید و سلطان با مفلسان :‌ شیطان با آدمـهای یک رنگ کاری ندارد.

۱۰- شوی زن زشت روی و نابینا بـه : شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است

۱۱- شام و ناهار هیچ چیز ،‌آفتاب بـه لگن هفت دست : خوراکی هیچ ،‌اسباب و ظروف و سفره بیـار –- اصل هیچ و فروع بسیـاراست.

ضرب المثل با حرف ص

۱- صابوش بـه جامـه‌یی خوردن : یعنی ضرور و زیـان بـه او هم رسیده.

۲-صد که تا چاقو بسازه ، یکیش دسته نداره : یعنی هیچوقت به‌حرفش اعتماد نکن.

۳- صورتش را با سیلی سرخ نگاه مـی دارد : آبرومندانـه زندگی

۴- صبر ،‌کلید کارهاست

۵- صیـاد بی روزی درون دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمـیرد: روزی

۶- صبر ایوب داشتن

۷- صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

۸- صاحب دلی بـه مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را: پیمان شکنی.

۹- صدا از ته چاه بر آمدن. ضعیف بودن

۱۰- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.

ضرب المثل با حرف ض

۱- ضرر تلخه

۲- ضرب ، ضرب اول: درون مبارزه آنی برنده هست که ضربه اول را زده باشد.

۳- ضامن روزی بود روزی رسان. اعتقاد بـه روزی دهندگی خدا

۴- ضعیفی کـه با قوی دلاور کند یـار دشمن هست در هلاک خویش: هرباید بـه توان خودش کاری را انجام دهد.

ضرب المثل با حرف ط

۱- طاقتم طاق شد: بیش از این تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.

۲- طوطی وار یـاد گرفتن: مطلبی را سرسری یـاد گرفتن

۳- طبل توخالیست: فقط داد و فریـاد مـی زند و گرنـه چیزی بارش نیست.

۴- طاووس‌رابه‌نقش ونگاری‌که هست‌خلق‌تحسین‌کنند واوخجل ازپای‌زشت‌خویش: ظاهر بینی افراد

۵- طلب کردم زدانایی بـه یک پند مرا فرمود با نادان مپیوند.

۶- طمع را سه حرف هست هر سه تهی : درون مذمت ونکوهش طمع

ضرب المثل با حرف ع

۱- عاقبت جوینده یـابنده بود:ی کـه تلاش مـی کند بـه مقصودش مـی رسد.

۲- عقل اون پاره سنگ بر مـی داره: عقل ندارد.

۳- عجله کار شیطونـه: عجله کار درستی نیست.

۴- عاقبت حق بـه حقدار رسید: همـیشـه درون سرانجام هر کاری کـه حق دارد برنده است.

۵- عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست: درون نکوهش دانشمند بی تقوا ونترس از خدا

۶- عالم از بهر دین پروردن هست نـه از بهر دنیـا خوردن.

۷- عالم بی عمل بـه چه ماند گفت بـه زنبور بی عسل:

۸- عاقلان را یک اشارت بس بود.

۹- عروس تعریفی آخرش شـه درون مـی آید. دوری از تکبر ویـا خودتعریفی

۱۰- عطای او را بلقای او بخشیدم: درون مورد افردای کـه خیر و شر آنـها یکی است.

ضرب المثل با حرف ف

۱- فیلش یـاد هندوستان کرده: یـاد خبری دور، افتاده است.

۲- فلفل نبین چه ریزه بببین چه تیزه: هیچ گاه از ظاهری نمـی توان قضاوت کرد.

۳- فردا هم روز خداست: یعنی اجبار نیست کـه همـه کارها را امروز ید.

۴- فلانی اجاقش کوره: منظور ازی هست که بچه دار نمـی شود.

۵- فرو مایـه هزار سنگ بر مـی دارد و طاقت سختی نمـی آورد. بی تحمل و طاقتبودن افراد بدکار

۶- فرق هست مـیان آنکه یـارش درون بر آنکه دو چشم انتظارش بر در: انتظار.

۷- فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی: فهمـیدن سخنان گوینده درون هنر سخن گفتنش نـهفته است

۸- فکر نان کن کـه خربزه آب است: دل بـه چیزهای بیـهوده نبستن

ضرب المثل با حرف ق

۱- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری: ارزش هر چیزی را خبره آن مـی داند نـه دیگران.

۲- قصاص درون این دنیـاست: یعنی هر نتیجه اعمال خود را درون زندگی مـی بیند.

۳- قاشق نداره آش بخورد: کنایـه از شخص بینـهایت تهیدست هست و وسیله لازم را دراختیـار ندارد.

۴- قوز بالاقوز: کار را خراب تر از آنچه کـه بود .

۵- قرص خورشید درون سیـاهی شد یونس اندر دهان ماهی شد.

۶- قرآن بر سر زبان هست و درون مـیان جان: دیـانت

۷- قدر عافیتی داند کـه به مصیبتی گرفتار آید: قدر عافیت.

ضرب المثل با حرف ک

۱- کوه بـه کوه نمـی رسد آدم بـه آدم مـی رسد:

۲- کبکش خروس مـی خونـه: خیلی خوشحال است.

۳- کوگوش شنوا: گوش نبه حرف.

۴- کوزه گر از کوزه شکسته آب مـی خورد: خسیس بودن

۵- کارها بـه صبر برآید و مستعجل بـه سر درون آید: صبر.

۶- نبیند بخیل فاضل را کر نـه درون عیب گفتنش کوشد ور کریمـی دو صد گز دارد کرمش عیبها فرو پوشد: افراد فاضل.

۷- کرم بین و لطف خداوند گار گر بنده کرده هست و او شرمسار: درون نکوهش بدکاری

۸- کند همجنس با همنجنس پرواز: هری با مثل خودش رابطه دارد.

ضرب المثل با حرف گ

۱- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی: صبر .

۲-مون زائیده: دردسر بـه سراغ آدم آمدن.

۳- پیشانی سفید است: همـه و در همـه جا او را مـی شناسند.

۴- بی شاخ و دم:ی کـه فقط درون ظاهر قوی ووحشتناک بـه نظر مـی رسد

۵- گر دست فتاده ای بگیری مردی ور بری خرده نگیری مردی

۶- گربه شیر هست در گرفتن موش لیک موش هست در مصاف پلنگ

۷- گرت از دست برآید ذهنی شیرین کف مردی آن نیست کـه مشتی بزنی بر دهنی

۸- گرگ کـه پیر مـی شود ، رقاص شغال مـی شود: هر آدم شروری ، درون روزگار پیری دست آموز دیگرانست

ضرب المثل با حرف ل

۱- لگد بـه بخت خود زدن: درون مقابل خود ایستادن

۲- نقش دادن: کاری بـه طول انجامـیدن

۳- لبش بوی شیر مـی دهد: بی تجربگی فرد

۴- همـه مـهربانتر از مادر: تملق

۵- لذتی کـه در بخشش هست درون انتقام نیست وقتی مـی توان ببخشی انتقام نگیر

ضرب المثل با حرف م

۱- مرغ همسایـه غاز است: نا آگاهی

۲- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است: ارزش وقت را دانستن

۳- ماست را کیسه : گول زدن

۴- مرغ یک پا داره: لجبازی

۵- مار تو آستین پرورش دادن: محبت بـه افراد زیـان رساننده

۶- مار خورده و افعی شده: شرارتی

۷- مگواندوه خویش با دشمنان کـه لامول گویند شادی کنان: دشمن را بـه ناراحتی خود شاد نکن

۸- مال از بهر آسایش عمر هست نـه عمر از بهر گرد مال: آسایش

۹- مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیـان را بـه راننده پوست : درون ستایش اتحاد وهمبستگی

۱۰- مزن بی تأمل بگفتار دم نگو گوی گردوگوئی چه غم: بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست

۱۱- مار گزیده از ریسمان سیـاه و سفید مـی ترسد :ی از چیزی ضرر دیده از آن چیز به منظور هیشـه رعب ووحشت دارد

۱۲- مسکین خر اگر چه تمـیز هست چون با رهمـی برد عزیز است: زحمتکشی

ضرب المثل با حرف ن

۱- نفس از جای گرم برآمدن: درون مورد شخصی گفته مـی شود کـه بی خیـال مستمندان باشد.

۲- نم بعد نمـی دهد: کارش عیب و ایراد ندارد

۳- نخود هر آش شدن: فضول بودن

۴- نور علا نور بودن: کار خیلی خوب بودن

۵- نان خود خوردن و نشستن بـه که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن: قناعت

۶- نصیحت پادشاهان ی رامسلم بود کـه نیم سرندارد یـاامـید. کاربیـهوده

۵- ندانستی کـه بینی بر پای چو درون گوشت نیـامد مردم

۶- نماند بـه ستمکار بد، روزگار بماند بر او لعنت پایدار

۷- نان از به منظور کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان بـه کنج عبادت به منظور نان: سوء استفاده

۸- نا بینا بـه کار خویش بیناست: هری درون انجام کاری مـهارت دارد

ضرب المثل با حرف و

۱- وجود یکی هست ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر بـه یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.

۲- وقت نداره سرشو بخارونـه: منظور آنست کـه گرفتار است.

۳- وین شکم بی هنر پیچ ، پیچ صبر ندارد کـه بسازد بـه هیچ

۴- وقت ضرورت چون نماند گزیر دست‌بگیردسرشمشیرتیز: ضرورت‌کارواجب

۵- وفاداری مدار از بلبلان چشم کـه هردم بر گلی دیگر سرآیند: بی وفایی

ضرب المثل با حرف هـ

۱- هر پستی ، بلندی دارد: بعد از هر سختی آسانی هست.

۲- هادی ، هادی اسم خود بر ما نـهادی: یعنی کـه به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم مـی کنی.

۳- هشتش گرو نـهش است: آه درون بساط ندارد.

۴- هر کـه بامش بیش ، برفش بیشتر: ثروت زیـاد آسایش بـه بار نمـی آورزد

۵- هرکه درحال‌توانایی نکوئی‌نکند ازوقت ناتوانی‌سختی ببیند: انجام‌کارخوب

۶- هرکه درون زندگانی نانش بخورند چون بمـیرد نامش نبرند: کارحسنـه درون این دنیـا

۷- هر کـه آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار

۸- هر کـه نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت

۹- هر کـه با بزرگان ستیز و خون خود ریزد: پا از گلیم خود دراز

۱۰- هر جا سر هست سخن است.

ضرب المثل با حرف ی

۱- یکی بـه دو : جر و بحث

۲- یک دست صدا نداره: حتما با دیگران متحد بود

۳- یک من ماست چقدر کره مـی دهد: تلافی

۴- یک پاشگور است: پیر است

۵- یزدانی را کـه دارد نگاه نگردد ز سرما و گرما تباه

۶- یـاردیرینـه‌مراگونـه‌زبان توبه مده کـه مراتوبه‌شمشیری نخواهدبودن: سرسختی

۷- یک تیر و دو نشان: با یک کار بـه دو نتیجه رسیدن

۸- یـاسین بـه گوش خر خواندن: پند بی فایده بهی دادن

۹- یک چشم گریـان و یک خندان: درون موردی گویند کـه دو گانـه عمل مـی کند.

برای ورود بـه بخش کامل ضرب المثلها روی عبارت زیر کلیک نمایید:

ضرب المثل




[یک ضرب المثل در مورد مشارکت]

نویسنده و منبع: مدير وب سايت | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 10:38:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com