نسیم الماسی

نسیم الماسی اطلاعیـه کارشناسی ارشد | موسسه آموزش عالی پرندک | مشاوره با رتبه های برتر کنکور - تک رقمـیا ( مشاوره با رتبه ... | شعر نو : فروغ فرخزاد - ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد ... | شعر نو : هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایـه) - ارغوان |

اطلاعیـه کارشناسی ارشد | موسسه آموزش عالی پرندک

آدرس : کيلومتر 60 آزاد راه تهران - ساوه ، نسیم الماسی شـهر پرندک ، انتهای خيابان وليعصر ( عج )

کدپستی : نسیم الماسی 3771853894 تلفن : 44815480 - 021 ,08645284331 , 08645284332

شنبه از ساعت 16- 10

. نسیم الماسی . نسیم الماسی

[نسیم الماسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 02 Jan 2019 18:14:00 +0000

نسیم الماسی

مشاوره با رتبه های برتر کنکور - تک رقمـیا ( مشاوره با رتبه ...

مشاوره تلفنی کنکور و مشاوره حضوری کنکور تک رقمـیا: نسیم الماسی (مشاوره با رتبه های برتر کنکور)

مشاوره با رتبه های برتر کنکور ( مشاوره کنکور تلفنی – مشاوره کنکور حضوری )

ما بهتر از هرکسی راجع بـه سختی های موفقیت توی کنکور مـیدونیم چون خودمونموفق شدیم…و بهتر تر! از هرکسی مـیدونیم کـه این مسیر یسری واجباتی داره..واجب ترینش داشتن یـه همراهه..همراهی ک دو فایده داشته باشـه..

اول اینکه مسیر موفقیت درون کنکور رو بلد باشـه و نذاره توی مسیری بـه جز موفقیت حرکت کنی..

و دوم اینکه مثل یـه دوست هرچی استرس و تنش و سختی تو مسیر کنکور داری رو با انگیزه و انرژی جایگزین کنـه..

خب با اوصاف بالا داشتن یـه مشاور به منظور هر کنکوری از اوجب واجبات! است.البته نـه هر مشاوری…

مثلا مورد داشتیم طرف ساندویچی داشته دیده کارش خوب نیس مغازشو تعطیل کرده دفتر مشاوره زده و با آینده جوونا بازی کرده!همـین طور مواردی کـه ارقام رتبه هاشون رو نمـیتونن بشمارن اما خودشون رو مشاور تحصیلی معرفی مـیکنند…

حالا اونا نـه!چرا تک رقمـیا؟

چون تک رقمـیا روی قله کوهی ایستادن کـه تو مـیخای فتحش کنی!اونا مسیر رو بلدن و بهت یـاد مـیدن..همـینطور بـه تجربه ثابت شده ک مشاورای ما بهترین مشاور های کشور هستند…بذارین چند نمونـه از تجربه هارو بگم…

(موفقیت رتبه های برتر با مشاوره با رتبه های برتر)

مـهندس مشاور رتبه ۴ کشوری ریـاضی ۹۳ بودند..

دکتر رمضانی مشاور رتبه ۳ کشوری بودند.
دکتر یـار احمدی مشاور رتبه ۹ کشوری کنکور ۹۳ بودند.

دکتر خلفی مشاور رتبه ۳ کشوری تجربی ۹۶ بودند..

آقای محمودیـان مشاور رتبه ۲۴ کنکور ریـاضی ۹۵ بودند ..

و چه بسیـارند این رتبه ها کـه با کمک تک رقمـیا بـه نتیجه رسیدن..

خب بعد ازون مقدمـه لازمـه کـه بریم ببینیم طرحای مشاوره تیم تکرقمـیا (مشاوره با رتبه های برتر) چیـه؟در اضل ما مشاوره تلفنی کنکور داریم و مشاوره حضوری کـه توی طرحا خواهید دید.

لیست برترین مشاورین کنکور :

به دلیل این کـه الان اوج کار مشاورین هست ظرفیت محدود هست و طبیعتا دوستانی کـه زودتر ثبت نام کنند حق انتخاب بیشتری دارند.

همـه مشاورین هم سابقه درخشان دارند هم خودشون رتبه برتر های کنکور هستند. نسیم الماسی به منظور مشاهده رزومـه کاملتر مشاورین فایل پی دی اف پایین همـین صفحه را دریـافت کنید یـا بـه صفحه اصلی – پست معرفی هر مشاور مراجعه فرمایید.

لازم بـه ذکر هست لیست کامل مشاورین گروه آموزشی تک رقمـیا درون ستون سمت راست وجود دارد.

روش ثبت نام طرح مشاوره ای تک رقمـیا:

در پایـان همـین صفحه لینک پیش ثبت نام رایگان وجود دارد. نسیم الماسی بعد از ثبت نام اولیـه از دپارتمان مشاوره تک رقمـیا با شما تماس گرفته خواهد شد.

و اما طرح ها:

طرح بمب انگیزه

مشاوره با رتبه های برتر
یک تماس ۴۵ دقیقه ای.
معرفی منابع مناسب به منظور شروع کنکور ۹۸٫
توضیح روند کلی مطالعه تابستان و مشخص اولویت ها
پاسخ بـه سوالات دانش آموز.
نکات انگیزشی و مشاوره ای

طرح سبز ( مشاوره تک جلسه حضوری)

مشاوره با رتبه های برتر
یک جلسه مشاوره حضوری ۷۵دقیقه ای.
معرفی منابع و روش های مناسب به منظور موفقیت درون کنکور ۹۸٫
توضیح روند کلی مطالعه تابستان و مشخص اولویت ها
پاسخ بـه سوالات دانش آموز.
نکات انگیزشی و مشاوره ای

طرح های ماهانـه مشاوره با رتبه های برتر عبارتند از:

طرح نقره ای (مشاوره تلفنی کنکور ماهانـه)

-مشاوره با رتبه های برتر
– نظارت و پیگیری هفتگی
– برنامـه ریزی هفتگی و اختصاصی به منظور هر فرد
– هر هفته یک جلسه تماس تلفنی ۳۰ دقیقه ای
– آموزش تخصصی شیوه مطالعه هر درس
– علاوه بر تماس هفتگی امکان طرح سوالات از مشاور درون تلگرام یـا پیـامک درون طول هفته
– بررسی کارنامـه آزمون ها و آموزش نکات مدیریت آزمون

طرح طلایی (مشاوره تلفنی کنکور ماهانـه)

-مشاوره با رتبه های برتر
– نظارت و پیگیری هفتگی
– برنامـه ریزی هفتگی و اختصاصی به منظور هر فرد
– هر هفته دو جلسه تماس تلفنی ۲۰ دقیقه ای
– آموزش تخصصی شیوه مطالعه هر درس
– علاوه بر تماس هفتگی امکان طرح سوالات از مشاور درون تلگرام یـا پیـامک درون طول هفته
– بررسی کارنامـه آزمون ها و آموزش نکات مدیریت آزمون
در این طرح مشاور زمان بیشتری بـه نسبت طرح نقره ای به منظور داوطلب اختصاص مـیدهد.

طرح الماس (حضوری و مشاوره تلفنی کنکور ماهانـه)

-مشاوره با رتبه های برتر
– نظارت و پیگیری هفتگی
– برنامـه ریزی هفتگی و اختصاصی به منظور هر فرد
– دو جلسه حضوری و دو جلسه تماس تلفنی درون ماه
– آموزش تخصصی شیوه مطالعه هر درس
– علاوه بر تماس هفتگی و جلسات حضوری امکان طرح سوالات از مشاور درون تلگرام یـا پیـامک درون طول هفته
– بررسی کارنامـه آزمون ها و آموزش نکات مدیریت آزمون

در صورت داشتن هر گونـه سوال راجع بـه طرح های مشاوره با رتبه های برتر کنکور و انتخاب مشاور مـیتوانید با شماره ۰۹۱۹۵۷۵۶۳۴۳ تماس بگیرید. یـا آی دی تلگرام t.me/takraghamia_ir

بهترین مشاورین کنکور گروه ریـاضی

بهترین مشاورین کنکور گروه تجربی

بهترین مشاورین کنکور گروه انسانی

* برای مشاوره تلفنی یـا حضوری با رتبه های تک رقمـی مـی توانید روی همـین متن کلیک کنید.

، نسیم الماسی

[نسیم الماسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 01 Jan 2019 00:00:00 +0000

نسیم الماسی

شعر نو : فروغ فرخزاد - ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد ...

و این منم
زنی تنـها
در آستانـه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمـین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را مـیدانم
و حرف لحظه ها را مـیفهمم
نجات دهنده درون گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده
اشارتیست بـه آرامش
زمان گذشت و
ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد مـی آید
در کوچه باد مـی آید
و من بـه جفت گیری گلها مـی اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول
و مردی از کنار درختان خیس مـیگذرد
مردی کـه رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و درون شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار مـی کنند
ــ سلام
ــ سلام
و من بـه جفت گیری گلها مـی اندیشم
در آستانـه ی فصلی سرد
در محفل عزای آینـه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونـه مـیشود به
آنی کـه مـیرود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد
چگونـه مـیشود بـه مرد گفت کـه او زنده نیست او هیچوقت زنده نبوده ست
در کوچه باد مـی آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیرالت مـیچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آنـها تمام ساده لوحی
یک قلب را
با خود بـه قصر قصه ها بردند
و اکنون دیگر
دیگر چگونـه یک نفر بـه بر خواهد خاست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را کـه سرانجام چیده هست و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد ؟
ای یـار ای یگانـه ترین یـار
چه ابرهای سیـاهی در
انتظار روز مـیهمانی خورشیدند
انگار درون مسیری از تجسم پرواز بود کـه یکروز آن پرنده نمایـان شد
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ های تازه کـه در نسیم نفس مـیزدند
انگار
آن شعله بنفش کـه در ذهن پاکی پنجره ها مـیسوخت
چیزی بـه جز تصور معصومـی از چراغ نبود
در کوچه باد
مـی آید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم کـه دست های تو ویران شدند باد مـی آمد
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی درون آسمان دروغ وزیدن مـیگیرد
دیگر چگونـه مـی شود بـه سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد ؟
ما مثل مرده های هزاران هزار ساله بـه هم مـی رسیم و آنگاه
خورشید بر
تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم هست و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یـار ای یگانـه ترین یـار آن مگر چند ساله بود ؟
نگاه کن کـه در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیـان چگونـه گوشتهای مرا مـی جوند
چرا مرا همـیشـه درون ته دریـا نگاه مـیداری ؟
من سردم هست و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم هست و مـیدانم
که از تمامـی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی بـه جا نخواهد ماند
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از مـیان شکلهای هندسی محدود
به پهنـه های حسی وسعت
پناه خواهم برد
من عریـانم عریـانم عریـانم
مثل سکوتهای مـیان کلام های محبت عریـانم
و زخم های من همـه از عشق است
از عشق عشق عشق
من این جزیره سرگردان را
از انقلاب اقیـانوس
و انفجار کوه گذر داده ام
و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذره هایش
آفتاب بـه دنیـا آمد
سلام ای شب معصوم
سلام ای شبی کـه چشمـهای گرگ های بیـابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل مـی کنی
و درون کنار جویبارهای تو ارواح بید ها
ارواح مـهربان تبرها را مـی بویند
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صدا ها مـی آیم
و این جهان بـه لانـه ی
ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمـیست
که همچنان کـه ترا مـی بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا مـی بافند
سلام ای شب معصوم
مـیان پنجره و دیدن
همـیشـه فاصله ایست
چرا نگاه نکردم ؟
مانند آن زمان کـه مردی از کنار درختان خیس گذر مـی کرد...
چرا نگاه
نکردم ؟
انگار مادرم گریسته بود آن شب
آن شب کـه من بـه درد رسیدم و نطفه شکل گرفت
آن شب کـه من عروس خوشـه های اقاقی شدم
آن شب کـه اصفهان پر از طنین کاشی آبی بود
و آنی کـه نیمـه ی من بود بـه درون نطفه من بازگشته بود
و من درآینـه مـی دیدمش
که مثل آینـه پاکیزه بود و روشن بود
و ناگهان صدایم کرد
و من عروس خوشـه های اقاقی شدم ...
انگار مادرم گریسته بود آن شب
چه روشنایی بیـهوده ای درون این دریچه ی مسدود سر کشید
چرا نگاه نکردم ؟
تمام لحظه های سعادت مـی دانستند
که دست های تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان کـه پنجره ی
ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
و من بـه آن زن کوچک برخوردم
که چشمـهایش مانند لانـه های خالی سیمرغان بودند
و آن چنان کـه در تحرک رانـهایش مـی رفت
گویی بکارت رویـای پرشکوه مرا
با خود بسوی بستر شب مـی برد
آیـا دوباره گیسوانم را
در باد شانـه خواهم زد ؟
آیـا دوباره باغچه ها را بنفشـه خواهم کاشت ؟
و شمعدانی ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟
آیـا دوباره روی لیوان ها خواهم ید ؟
آیـا دوباره زنگ درون مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد ؟
به مادرم گفتم دیگر تمام شد
گفتم همـیشـه پیش از آنکه فکر کنی
اتفاق مـی افتد
باید به منظور روزنامـه تسلیتی بفرستیم
انسان پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن کـه دندانـهایش
چگونـه وقت جویدن سرود مـیخواند
و چشمـهایش
چگونـه وقت خیره شدن مـی درند
و او چگونـه از کنار درختان خیس مـیگذرد
صبور
سنگین
سرگردان
در ساعت
چهار درون لحظه ای کـه رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را تکرار مـیکنند
ــ سلام
ــ سلام
آیـا تو هرگز آن چهار لاله ی آبی را
بوییده ای ؟...
زمان گذشت
زمان گذشت و شب روی شاخه های
اقاقی افتاد
شب پشت شیشـه های پنجره سر مـی خورد
و با زبان سردش
ته مانده های روز رفته را بـه درون مـیکشید
من از کجا مـی آیم ؟
من از کجا مـی آیم ؟
که این چنین بـه بوی شب آغشته ام ؟
هنوز خاک مزارش تازه است
مزار آن دو دست سبز جوان را مـیگویم ...
چه مـهربان بودی ای یـار
ای یگانـه ترین یـار
چه مـهربان بودی وقتی دروغ مـیگفتی
چه مـهربان بودی وقتی کـه پلک های آینـه ها را مـی بستی
و چلچراغها را
از ساقه های سیمـی مـی چیدی
و درون سیـاهی ظالم مرا بسوی چراگاه عشق مـی بردی
تا آن بخار گیج کـه دنباله ی حریق عطش بود بر چمن خواب مـی نشست
و آن ستاره
های مقوایی
به گرد لایتناهی مـی چرخیدند
چرا کلان را بـه صدا گفتند ؟
چرا نگاه را بـه خانـه ی دیدار مـیهمان د!
چرا نوازش را
به حجب گیسوان باکرگی بردند ؟
نگاه کن کـه در اینجا
چگونـه جان آنی کـه با کلام سخن گفت
و با نگاه نواخت
و با نوازش از رمـیدن آرمـید
به تیره های توهم
مصلوب گشته است
و جای پنج شاخه ی انگشتهای تو
که مثل پنج حرف حقیقت بودند
چگونـه روی گونـه او مانده ست
سکوت چیست چیست چیست ای یگانـه ترین یـار ؟
سکوت چیست بـه جز حرفهای نا گفته
من از گفتن مـی مانم اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله های جاری جشن
طبیعت ست
زبان گنجشکان یعنی : نسیم الماسی بهار. نسیم الماسی برگ . نسیم الماسی بهار
زبان گنجشکان یعنی : نسیم .عطر . نسیم
زبان گنجشکان درون کارخانـه مـیمـیرد
این کیست اینی کـه روی جاده ی ابدیت
به سوی لحظه ی توحید مـی رود
و ساعت همـیشگیش را
با منطق ریـاضی تفریقها و تفرقه ها کوک مـیکند
این کیست این
کسی کـه بانگ خروسان را
آغاز قلب روز نمـی داند
آغاز بوی ناشتایی مـیداند
این کیست اینی کـه تاج عشق بـه سر دارد
و درون مـیان جامـه های عروسی پوسیده ست
پس آفتاب سر انجام
در یک زمان واحد
بر هر دو قطب نا امـید نتابید
تو از طنین کاشی آبی تهی شدی
و من چنان پرم که
روی صدایم نماز مـی خوانند ...
جنازه های خوشبخت
جنازه های ملول
جنازه های ساکت متفکر
جنازه های خوش برخورد خوش پوش خوش خوراک
در ایستگاههای وقت های معین
و درون زمـینـه ی مشکوک نورهای موقت
و خرید مـیوه های فاسد بیـهودگی
آه
چه مردمانی درون چارراهها نگران
حوادثند
و این صدای سوتهای توقف
در لحظه ای کـه باید حتما باید
مردی بـه زیر چرخهای زمان له شود
مردی کـه از کنار درختان خیس مـیگذرد
من از کجا مـی آیم؟
به مادرم گفتم دیگر تمام شد
گفتم همـیشـه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق مـی افتد
باید به منظور روزنامـه تسلیتی بفرستیم
سلام ای غرابت تنـهایی
اتاق را بـه تو تسلیم مـیکنم
چرا کـه ابرهای تیره همـیشـه
پیغمبران آیـه های تازه تطهیرند
و درون شـهادت یک شمع
راز منوری هست که آنرا
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خواب مـیداند
ایمان بیـاوریم
ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد
ایمان بیـاوریم به
ویرانـه های باغ تخیل
به داسهای واژگون شده ی بیکار
و دانـه های زندانی
نگاه کن کـه چه برفی مـی بارد ...
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
سال دیگر وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره هم خوابه مـیشود
و درون تنش فوران مـیکنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یـار ای یگانـه ترین یـار
ایمان بیـاوریم بـه آغاز فصل سرد ...

، نسیم الماسی

[نسیم الماسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 02 Jan 2019 12:09:00 +0000

نسیم الماسی

شعر نو : هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایـه) - ارغوان

ارغوان شاخه همخون مانده من
آسمان تو چه رنگ هست امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یـا گرفته هست هنوز ؟
من درون این گوشـه کـه از
دنیـا بیرون است
آفتابی بـه سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه مـی بینم دیوار است
آه این سخت سیـاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر مـی کشم از نفس
نفسم را بر مـی گرداند
ره چنان بسته کـه پرواز نگه
در همـین یک قدمـی مـی ماند
کورسویی ز چراغی
رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم مـی گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشـه چشمـی هم
بر فراموشی این دخمـه نینداخته است
اندر این گوشـه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی
در خاطرمن
گریـه مـی انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنـهاست
ارغوانم دارد مـی گرید
چون دل من کـه چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو مـی ریزد
ارغوان
این چه راز ی هست که هر بار بهار
با عزای دل ما مـی آید ؟
که زمـین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ مـی افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمـین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم مـی گذرند ؟
ارغوان خوشـه خون
بامدادان کهکبوترها
برپنجره باز سحر غلغله مـی آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب کـه هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یـاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشتهباش
تو بخوان نغمـه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده
من

تبلیغات

. نسیم الماسی . نسیم الماسی : نسیم الماسی ، نسیم الماسی

[نسیم الماسی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 03 Jan 2019 17:16:00 +0000