حکایت فارسی دهم

حکایت فارسی دهم دانلود کتاب نگارش ( انشا ) پایـه دهم :: کلاس دهمـیا | ایرانیـان فارسی‌زبان - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | ادبیـات فارسی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد | لغات مـهم کتاب فارسی پایـه هفتم بـه صورت درس بـه درس | فرهنگ واژ گان فارسی بـه پارسی |

حکایت فارسی دهم

دانلود کتاب نگارش ( انشا ) پایـه دهم :: کلاس دهمـیا

کتاب نگارش پایـه دهم یکی از کتب مشترک مـیان همـه رشته های این پایـه مـی باشد درون واقع کتاب نگارش یـا انشا کتابی هست که قواعد جمله بندی صحیح ، حکایت فارسی دهم نگرشی متفاوت و سبک نوشتن را بـه دانش آموزان مـی آموزد امروزه زندگی به منظور بسیـاری روزمره شده و همـین امر موجب سرکوب شدن تخیلات و سبک نگرش بچه ها بـه دنیـا مـی شود و گاهی این شرایط حتی عنصر خلاقیت را هم از اذهان دانش آموزان شیفت دیلیت مـی کند این کتاب شاید بتواند کمکی هرچند کوچک بـه دانش آموزان کند.

برای دانلود کتاب نگارش دهم و دانلود کتاب نگارش دهم در ادامـه مطلب با ما همراه باشید.

لیست فصل ها و دروس کتاب نگارش دهم

کتاب نگارش کلاس دهم شامل 8 درس و 126 صفحه مـی باشد اما نترسید! بسیـاری از صفحات این کتاب عها جای خالی(برای نوشتن انشا) و... حکایت فارسی دهم مـی باشند و با نگاهی گذرا کـه به ان داشتیم کتاب ترسناکی بـه نظر نمـیرسید!

پیش گفتار 7

ستایش 11

   درس اوّل: حکایت فارسی دهم پرورش موضوع 12

کارگاهِ نوشت ن 19

هنجار نوشتار 1 23

حکایت نگاری 25

   درس دوم: عینک نوشتن 26

کارگاهِ نوشت ن 33

هنجار نوشتار 2 38

مَثَل نویسی 39

   درس سوم: نوشته های عینی 40

کارگاهِ نوشتن 47

هنجار نوشتار 3 54

شعرگردانی 55

   درس چهارم: نوشت ههای گزار شگون ه 56

کارگاهِ نوشتن 64

هنجار نوشتار 4 69

حکایت نگاری 71

   درس پنجم: نوشتۀ ذهنی ) 1( جانشین ساز ی 72

کارگاهِ نوشت ن 77

هنجار نوشتار 5 82

مَثَل نویسی 83

   درس ششم: نوشتۀ ذهنی ) 2( سنجش و مقایسه 84

کارگاهِ نوشتن 91

هنجار نوشتار 96

شعرگردانی 97

   درس هفتم: نوشتۀ ذهنی) 3( ناسازی معنایی یـا تضاد مفاهیم 98

کارگاهِ نوشتن 105

هنجار نوشتار 7 109

حکایت نگاری 110

   درس هشتم: نوشته های داستا نگونـه 111

کارگاهِ نوشتن 117

هنجار نوشتار 8 121

مَثَل نویسی 122

نیـایش 123

شیوه نامۀ ارزشیـاب ی 125

کتاب نامـه 126

دانلود کتاب نگارش دهم

کتاب نگارش کلاس دهم هر چند تعداد صفحات زیـادی دارد اما درون مجموع بـه صورت یک فایل PDF بـه صورت کامل منتشر شده هست برای دانلود آن مـی توانید از لینک های زیر استفاده کنید.

. حکایت فارسی دهم




[حکایت فارسی دهم]

نویسنده و منبع |



حکایت فارسی دهم

ایرانیـان فارسی‌زبان - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

«پارسیـان» بـه اینجا تغییرمسیر دارد. حکایت فارسی دهم به منظور دیگر کاربردها، حکایت فارسی دهم پارسیـان (ابهام‌زدایی) را مشاهده کنید.
پارسی‌زبانانکل جمعیت ۸۵ که تا ۱۱۰ مـیلیونمناطق با جمعیت قابل توجه ایران        ۵۱٬۰۰۰٬۰۰۰(۶۱ درصد جمعیت کشور) که تا ۶۵٬۰۰۰٬۰۰۰ (۸۵ درصد جمعیت کشور)[۱] [۲][۳] افغانستان
        (تخمـین‌های گوناگون) ۱۷٬۰۰۰٬۰۰۰ (۵۴ درصد جمعیت کشور)
۱۹٬۰۰۰٬۰۰۰ (۵۸ درصد جمعیت کشور)[۴]
[۵] تاجیکستان ۷٬۲۵۰٬۰۰۰ (۸۴ درصد جمعیت کشور)[۶][۷][۸] ازبکستان
    (همچنین گفته شده) ۱٬۴۰۰٬۰۰۰
۸–۱۰٬۰۰۰٬۰۰۰[۹]
[۱۰][ پاکستان
    (همچنین گفته شده) ۱٬۳۷۷٬۰۰۰
۲٬۰۰۰٬۰۰۰[۱۱]
[۱۲][۱۳] روسیـه ۱۷۰٬۰۰۰[۱۴][۱۵] آلمان ۲۰۰٬۰۰۰[۱۶][۱۷] قطر ۱۶۰٬۰۰۰[۱۸] ایـالات متحده آمریکا ۷۴۳٬۰۰۰[۱۵][۱۹][۲۰] قرقیزستان ۴۷٬۵۰۰[۲۱] چین ۴۱٬۰۲۸[۲۲] کانادا ۱۷۳٬۷۶۰[۲۳][۲۴] امارات متحده عربی ۴۰۰٬۰۰۰[۲۵] بریتانیـا ۲۷۵٬۰۰۰ + ۲۴٬۳۳۰[۲۶] اسرائیل ۱۳۵٬۰۰۰[۲۷] فرانسه ۶۲٬۰۰۰[۱۵] هند ۶۰٬۰۰۰[۱۵] بحرین ۴۸٬۰۰۰[۲۸] هلند ۳۸٬۰۰۰[۱۵] عمان ۲۵٬۰۰۰[۱۸] استرالیـا ۲۲٬۵۵۰ + ۱۹٬۲۰۰ هزاره[۲۹] یونان ۲۰٬۰۰۰[۱۵] کویت ۲۰٬۰۰۰[۱۵] کره جنوبی ،
,
۵۰٬۰۰۰[۱۵] سوئد ۱۵٬۰۰۰[۱۵] ترکیـه ۳۱٬۳۹۴[۳۰] نیوزیلند ۱۰٬۰۰۰ ۶٬۰۰۰[۱۵] نروژ ۶٬۰۰۰[۱۵] ایتالیـا ۵٬۹۱۰[۳۱] آفریقای جنوبی ۵٬۰۰۰[۱۵]زبان‌ها زبان فارسی
دین مسلمان، زرتشتی، مسیحی، کلیمـی، بهایی و آتئیستگروه‌های قومـی مرتبط مردمان کرد، آذری، گیلک، لر، مازندرانی، تات، ارمنی، بلوچ، تاجیک

فارسی‌زبانان یـا پارسی‌زبانان بـه بخشی از مردمان ایرانی کـه زبان فارسی زبان مادری‌شان هست گفته مـی‌شود. حکایت فارسی دهم درون زبان‌های غربی بـه ایرانیـان فارسی‌زبان مردمان پارسی (Persian) گفته مـی‌شود. درون افغانستان واژه پارسیوان به منظور فارسی زبانان آن کشور متداول است.

جمعیت و پراکندگی

فارسی زبان رسمـی ایران، افغانستان و تاجیکستان هست و البته درون تاجیکستان بـه نام فارسی تاجیکی و در افغانستان بـه نام فارسی دری شناخته مـی‌شود و فارسی‌زبانان درون ایران بزرگ‌ترین گروه زبانی به‌شمار مـی‌آیند. براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب قومـی ملّت ایران، جمعیت فارس‌ها حدود ۷۳ که تا ۷۵ درصد جمعیت ایران است. آمار سرشماری سال ۱۳۷۵ نشان مـی‌دهد کـه ۸۲ که تا ۸۳ درصد مردم فارسی صحبت مـی‌کنند و ۸۶ درصد از آن‌ها فقط فارسی را مـی‌فهمند.[۳۲] فارسی‌زبان نخست ۲۰ مـیلیون تن درون افغانستان، ۵ مـیلیون تن درون تاجیکستان،[۳۳] و در ازبکستان حدود ۷ مـیلیون است.[۳۴][۳۵] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز درون هند و پاکستان دارد (نگاه: حکایت فارسی دهم زبان فارسی درون شبه‌قاره هندوستان). با توجه بـه رسمـی بودن زبان فارسی درون ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها بدان بـه عنوان زبان دوم روی هم‌رفته مـی‌توان شمار فارسی‌گویـان جهان را حدود ۱۱۰ مـیلیون تن برآورد کرد

مناطق فارسی‌زبان ازبکستان
گویش وران زبان فارسی درون ایران.
نقشـه پراکندگی خانواده زبان‌هاو گویش‌های ایرانی

تاریخچه

اقوام پارسی (آریـایی) است. زبان این قوم زبان پارسی باستان بود، و هم‌اکنون بـه پارسی نو تکلم مـی‌کنند. درون زبان پارسی باستان «پارسه» (Parsa) نام یکی از اقوام ایرانی مقیم اهل ایران هست که مقر ایشان را نیز پارس نامـیده‌اند. از این قوم دو خاندان بزرگ بـه شاهنشاهی رسیده‌اند، یکی هخاان و دیگر ساسانیـان.

نام قوم پارس به منظور اولین بار درون (سالنامـه‌های پادشاهان آشور) درون شرح لشکرکشی آنان بـه حدود جبال زاگرس بـه مـیان آمده‌است. آشوریـان این قوم را درون ۸۴۴ ق.م. شناخته‌اند. با این دلایل قوم پارس قبلاً درون شمال غربی ایران کنونی درون مغرب و جنوب غربی دریـاچه ارومـیه مستقر بوده و سپس بـه تدریج بـه جنوب متمایل شده و این انتقال درون نتیجهٔ فشار اورارتو و آشور بوده‌است. این قوم بـه احتمال قوی درون حدود سال ۷۰۰ ق.م. درون مغرب جبال (زاگرس کنونی) جایگزین شدند، و مرکز حکومت آن‌ها مطابق نوشتهٔ آشوریـان پارسوماش نامـیده شد. پارسیـان بعد از ورود بـه این سرزمـین تحت قیـادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. بعد از مرگ هخامنش پسرش چیش پیش پادشاه شـهر انشان نامـیده شد و رسماً درون قلمرو وسیعتری بـه فرمانروایی پرداخت و ایـالت تازه‌ای را کـه پارسه نامـیده شد (فارس کنونی) بـه دیگر متصرفات خود پیوست.

پارسیـان بعد از ورود بـه این سرزمـین تحت قیـادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. بعد از مرگ هخامنش (جمشید) پسرش چیش پیش پادشاه شـهر انشان نامـیده شد و رسماً درون قلمرو وسیعتری بـه فرمانروایی پرداخت و ایـالت تازه‌ای را کـه پارسه نامـیده شد (فارس کنونی) بـه دیگر متصرفات خود پیوست. (از کتاب ایران تألیف گیرشمن ترجمـهٔ معین صص ۵۹–۱۰۹). بنابه روایـات مختلف تاریخ نگاران، چیش پیش مذکور غیر از چیش پیش پدر کورش معروف است، بـه این معنی کـه پس از مرگ هخامنش بـه ترتیب چیش پیش، کمبوجیـه فرزند او و کوروش فرزند کمبوجیـه بـه فرمانروایی رسیدند و سپس فرزند کوروش بنام چیش پیش دوم روی کار آمد و این شخص همان پدر کوروش و آریـارمنا هست که حکومت را مـیان دو فرزند خود تقسیم کرد و دو شاخه از خاندان هخامنش بـه وجود آورد. از شاخهٔ آریـارمنا بـه ترتیب پسرش آرشام، نوه اش ویستاسپ (بیست اسب) و پسر ویستاسپ یعنی داریوش کبیر حکومت د. شاخهٔ دوم یعنی نسل کورش را حتما شاخهٔ اصلی خاندان هخا شمرد زیرا وسعت شاهنشاهی مربوط بـه این شاخه است. از این شاخه بـه ترتیب کورش، پسرش کمبوجیـهٔ دوم، کورش سوم پسر کمبوجیـه و معروف بـه کورش بزرگ و کمبوجیـهٔ سوم فاتح مصر و سپس فرزندان دیگرشان بـه شاهنشاهی رسیدند. (ایران باستان پیرنیـا ج ۱ ص ۲۳۱).

منطقهٔ ساخت تمدن

مادها درون رشته‌کوه‌های زاگرس مستقر شده و در مادَ (غرب ایران کنونی) تمدن بـه وجود آورده و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها تدریجاً رو بـه جنوب پیشروی کرده و به سرزمـینی رسیدند کـه استان فارس کنونی است؛ و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها بعد از آمدن بـه آن منطقه بـه تمدن‌های اطراف آنجا برخوردند.

علی بن حسین مسعودی درون التنبیـه و الاشراف مـی‌نویسد پارسیـان قومـی بودند کـه قلم‌روشان دیـار جبال بود از ماهات (ماد) و غیره و آذربایجان که تا مجاور ارمنیـه و اران و بیلقان که تا دربند کـه باب و ابواب هست و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشـهر کـه نیشابور هست و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمـین عجمان کـه در وقت حاضر بـه این ولایت‌ها پیوسته‌است، همـهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط درون بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی کـه زبان را بدان مـی‌نویسند یکی باشد، زبان یکی هست وگر چه درون چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و دیگر زبان‌های پارسی.[۳۶]

ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند کـه لغات فارسی شش است: فهلویـه (پهلوی)، دریـه (دری)، فارسیـه (زبان مردم فارس)، خوزیـه (زبان مردم خوزستان)، و سریـانیـه. فهلویـه منسوب هست به فهله (پهله) نامـی کـه بر مجموع شـهرهای پنجگانـهٔ اصفهان و ری و همدان و ماه نـهاوند و آذربایجان دهند.[۳۷]

تشکیل نخستین حکومت پارس

نوشتار اصلی: هخاان

پس از فروپاشی امپراتوری آشور و فتح نینوا توسط دولت ماد درون سال ۶۱۲ پیش از مـیلاد، حکومت ماد تبدیل بـه شاهنشاهی نیرومندی گردید. هخاان نخست پادشاهان بومـی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی کـه کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیـه و بابل ایران تبدیل بـه شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیـانگذار شاهنشاهی هخا مـی‌دانند.

تشکیل دومـین حکومت پارس

درپی نارضایتی‌های مردمـی از حکومت اشکانیـان اردشیربابکان کـه یک مرد پارس بود و از نسل و نسب بـه هخاان مـی‌رسید علیـه اشکانیـان قیـام کرد و پس از جنگ‌های طولانی آن‌ها را برانداخت ودومـین حکومت پارس را تأسیس نمود این حکومت یک حکومت دینی و نسبتاً قوی تر از اشکانیـان بود کـه توانست وسعت خود را بـه اندازه وسعت هخاان برساند و طولانی‌ترین حکومت را بـه مدت چهارصد سال بر ایران داشته باشد

پانویس

  • http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=914
  • United States Central Intelligence Agency(CIA) (April 28, 2011). "The World Fact Book – Iran". CIA. Retrieved May 15, 2011.
  • Library of Congress, Library of Congress – Federal Research Division. "Ethnic Groups and Languages of Iran". http://lcweb2.loc.gov/frd/cs/profiles/Iran.pdf. Retrieved 2009-12-02.
  • "Afghanistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Retrieved ۲۰۰۷–۱۲–۲۶. Check date values in: |access-date=, |date= (help)
  • Dupree, L. "Afghānistān: (iv.) ethnocgraphy". In Ehsan Yarshater. Encyclopædia Iranica (Online Edition ed.). United States: Columbia University. Retrieved December ۲۹, ۲۰۰۷. Check date values in: |access-date= (help)
  • http://www.stat.tj/en/img/526b8592e834fcaaccec26a22965ea2b_1355502192.pdf
  • populationpyramid.net/tajikistan/2015/
  • "Tajikistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Retrieved ۲۰۰۷–۱۲–۲۶. Check date values in: |access-date=, |date= (help)
  • "Uzbekistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Retrieved ۲۰۰۷–۱۲–۲۶. Check date values in: |access-date=, |date= (help)
  • Richard Foltz, "The Tajiks of Uzbekistan", Central Asian Survey, ۱۵(۲), ۲۱۳–۲۱۶ (۱۹۹۶).
  • There are ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ Persian-speakers native to Pakistan and ۲۲۰٬۰۰۰ Tajik war-refugees from Afghanistan remain in Pakistan. Ethnologue.com's entry for Languages of Pakistan. Census of Afghans in Pakistan.
  • Farsi, the most widely spoken Persian Language, a Farsi Dictionary, Farsi English Dictionary, The spoken language in Iran, History of Farsi Language, Learn Farsi, Farsi Transl...
  • Persian - LookLex Encyclopaedia
  • 2002 Russian census
  • ↑ ۱۵٫۰۰۱۵٫۰۱۱۵٫۰۲۱۵٫۰۳۱۵٫۰۴۱۵٫۰۵۱۵٫۰۶۱۵٫۰۷۱۵٫۰۸۱۵٫۰۹۱۵٫۱۰۱۵٫۱۱ The Persian Diaspora, List of Persians and Persian Speaking Peoples living outside of Iran, Worldwide Outreach to Persians, Outreach to Muslims around the Globe
  • Persian World Outreach - Persian-speaking people outside of Iran
  • GTZ: Migration and development – Afghans in Germany: estimate for Tajiks based on total of ۱۰۰٬۰۰۰ Afghans in Germany.
  • ↑ ۱۸٫۰۱۸٫۱ Ethnologue report for language code:pes
  • THE IRANIAN: Iranian-American stats, Phyllis McIntosh
  • This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people from Afghanistan the United States is estimated as ۸۰٬۴۱۴ (۲۰۰۵). Of this number, 65% are estimated Tajiks. "US demographic census". Retrieved ۲۰۰۸–۰۱–۲۳.. Unknown parameter |coauthors= ignored (|author= suggested) (help); Check date values in: |access-date= (help) Robson, Barbara and Lipson, Juliene (2002) "Chapter 5(B)- The People: The Tajiks and Other Dari-Speaking Groups" The Afghans - their history and culture Cultural Orientation Resource Center, Center for Applied Linguistics, Washington, D.C. , OCLC 56081073.
  • Ethnic composition of the population in Kyrgyzstan 1999-2007
  • The Tajik ethnic minority Ëþ¼ª¿Ë×å-56¸öÃñ×å-¶«á±ÒÕÊõ
  • 2006 Canadian Census
  • This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people with descent from Afghanistan in Canada is ۴۸٬۰۹۰ according to Canada's 2006 Census.. Tajiks make up an estimated 33% of the population of Afghanistan. The Tajik population in Canada is estimated form these two figures. Ethnic origins, 2006 counts, for Canada.
  • Travel Video Television News - Iranians investing heavily in Dubai
  • "Tension and Transformation" in Move Magazine, Autumn 2005
  • Jews, by country of origin and age
  • Ethnologue 14 report for Bahrain
  • 2054.0 Australian Census Analytic Program: Australians' Ancestries (2001 (Corrigendum))
  • Number Of Foreigners Living In Turkey
  • http://www.caritasroma.it/Prima%20pagina/Download/Dossier2006/scheda%20di%20sintesi%202006.pdf
  • مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیـاسی ایران
  • ۸۰٪ از جمعیت ۷ مـیلیونی این کشور: منبع
  • Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition and Discriminations", Harvard University, August 2003
  • The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
  • (به عربی: التنبیـه و الاشراف المسعودی :فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغیرها وآذربیجان إلی ما یلی بلاد أرمـینیة وأران والبیلقان إلی دربند وهو الباب والأبواب والری وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشـهر، وهی نیسابور، وهراة ومرو وغیر ذلک من بلاد خراسان وسجستان وکرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلک من أرض الأعاجم فی هذا الوقت وکل هذه البلاد کانت مملکة واحدة ملکها ملک واحد ولسانـها واحد، إلا أنـهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات وذلک أن اللغة إنما تکون واحدة بأن تکون حروفها آلتی تکتب واحدة وتألیف حروفها تألیف واحد، وإن اختلفت بعد ذلک فی سائر الأشیـاء الأخر کالفهلویة والدریة والآذریة وغیرها من لغات الفرس)
  • لغتنامـه دهخدا: فارسی
    • ن
    • ب
    • و
    خراسان بزرگ
    شـهرهای مـهم خراسان بزرگ
    • بخارا
    • بلخ
    • تون (فردوس)
    • چهارمغان (بجنورد)
    • سبزوار
    • سمرقند
    • طوس
    • قندهار
    • طبس
    • غزنین
    • مزار شریف
    • مرو
    • نیشابور
    • نسا
    • هرات


    رَبع‌های خراسان
    • ربع بلخ
    • ربع مرو
    • ربع نیشابور
    • ربع هرات
    پیشینـه
    • تاریخ خراسان
    • تاریخ هرات
    • تاریخ مرو
    • تاریخ بلخ
    • تاریخ نیشابور
    • تاریخ بخارا
    • قهستان
    • تخارستان
    • تاریخ سبزوار
    در تقسیمات سیـاسی معاصر
    • استان خراسان
    • استان خراسان رضوی
    • استان خراسان شمالی
    • استان خراسان جنوبی
    • ولایت هرات
    • استان مرو
    • ولایت بلخ
    زبان
    • فارسی
    • ترکی خراسانی
    • ترکمنی
    • تاتی
    • کردی کرمانجی
    • گویش بخارایی
    • گویش بیرجندی
    • گویش سبزواری
    • گویش فردوسی
    • گویش نیشابوری
    • لهجه هراتی
    • عربی خراسانی
    • هزارگی
    • سبک خراسانی
    هنر
    • معماری خراسانی
    • خراسانی
    • موسیقی خراسانی
    مردمان خراسان برپایـهٔ زبان
    • فارسی‌زبانان خراسان (شامل فارسیوان‌ها/تاجیک‌ها)
    • ترک‌های خراسان
    • ترکمن‌های خراسان
    • تات‌های خراسان
    • کردهای خراسان
    • بیـات خراسان
    • عرب‌های خراسان
    • بلوچ‌های خراسان
    • کولی‌های خراسان
    • ن
    • ب
    • و
    موضوع‌های مرتبط با ایران
    تاریخ
    پیش از اسلام
    • پیش از آریـایی‌ها
    • تمدن جیرفت
    • شـهر سوخته
    • نیـا-ایلامـی
    • عیلام
    • تمدن آمودریـا
    • منائیـان
    • آریـایی
    • ماد
    • هخاان
    • سلوکیـان
    • دولت یونانی بلخ
    • اشکانیـان
    • کوشانیـان
    • ساسانیـان
    • هپتالیـان
    پس از اسلام
    • حمله اعراب
    • امویـان
    • عباسیـان
    • گاوباریـان
    • طاهریـان
    • علویـان طبرستان
    • صفاریـان
    • سامانیـان
    • زیـاریـان
    • آل بویـه
    • غزنویـان
    • سلجوقیـان
    • خوارزمشاهیـان
    • ایلخانان
    • تیموریـان
    • دوران ملوک الطوایفی
    • صفویـان
    • هوتکیـان
    • افشاریـان
    • زندیـان
    • قاجاریـان
    دوران نوین
    • پهلوی‌ها
    • دولت موقت
    • جمـهوری اسلامـی
    جستارهای وابسته
    • ایران بزرگ
    • تاریخ طبرستان
    • فهرست شاهان
    • تاریخ نظامـی
    سیـاست
    • جمـهوری اسلامـی
    • جریـان روشنفکری
    • زنان
    • دانشجویی
    • انتخابات
    • قانون اساسی
    • رهبر
    • رئیس‌جمـهور
    • قوه قضائیـه
    • مجلس خبرگان رهبری
    • مجلس شورای اسلامـی
    • شورای نگهبان
    • مجمع تشخیص مصلحت نظام
    • شورای عالی امنیت ملی
    • شوراهای اسلامـی شـهر و روستا
    • حقوق بشر
    • فهرست مقامات عالی‌رتبه
    • اصلاح‌طلبان
    • اصول‌گرایـان
    • قطعنامـه ۱۷۴۷ شورای امنیت
    • سیـاست خارجی
    • وزارت اطلاعات
    • نیروهای مسلح
    • ارتش
      • نیروی هوایی
      • نیروی دریـایی
    • انرژی هسته‌ای
    • پرونده‌های تروریسم دولتی
    • پیـامدهای انتخابات ریـاست جمـهوری دهم
    • شرکت نفت ایران و انگلیس
    • کودتای ۲۸ مرداد
    • انقلاب سفید
    • انقلاب ۱۳۵۷ ایران
    • گروگان‌گیری سفارت ایران درون لندن
    • جنگ ایران و عراق
    • پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر
    • کشتار حاجیـان درون مکه (۱۳۶۶)
    • بحران آثار باستانی ایران دانشگاه شیکاگو
    • تاریخ جمـهوری اسلامـی
    • انتخابات ۱۳۸۸
    • مشروطه
    • سازمان فضایی
    مردم
    • ایرانیـان مقیم خارج
    • زنان
    • ایل‌های کرد
    • آذری‌ها
    • گرجی‌ها
    • کردها
    • ارمنی‌ها
    • ایرانیـان مسیحی
    • ایرانیـان یـهودی
    • ایرانیـان زرتشتی
    • ایرانیـان آشوری
    زبان‌ها
    • فارسی
    • ترکی آذربایجانی
    • کردی
    • گیلکی
    • طبری
    • تالشی
    • لری
    • بلوچی
    • سیستانی
    • عربی
    • گرجی
    • ارمنی
    • زبان‌های ایرانی
    • زبان‌های هندوایرانی
    جغرافیـا
    • شـهرها
    • استان‌ها
    • فلات ایران
    • جزیره‌ها
    • کوه‌ها
    • زمـین‌لرزه‌ها
    اقتصاد
    • تاریخ اقتصاد
    • دانش و فناوری
    • کشاورزی
    • بهداشت و سلامت
    • بانک مرکزی
    • فهرست بانک‌ها
    • فرار مغزها
    • خودروسازی
    • صنایع دفاعی
    • ریـال
    • بورس اوراق بهادار
    • شبکه شتاب
    • مالکیت فکری
    • مناطق آزاد اقتصادی
    • معادن
    • دیوان محاسبات
    • ترابری
    • راه‌آهن
    • انرژی
    • صنعت نفت
    • انرژی هسته‌ای
    • گردشگری
    • سازمان گسترش و نوسازی صنایع
    • شرکت ملی نفت
    • سازمان اکو
    • سازمان صنایع هوایی
    • شرکت‌ها
    • مـیوه
    جامعه
    • فرهنگ
    • ایران‌شناسی
    • اساطیر
    • نمادهای ملی
    • آموزش و پرورش
    • آموزش عالی
    • دانش و فناوری
    • فهرست دانشگاه‌ها
    • فرار مغزها
    • جُرم
    • فلسفه
    • دین
      • اسلام
    • بهائی‌ستیزی
    • تاریخ ادبیـات
    • آشپزی
    • بهداشت و سلامت
    • ایدز
    • تفکیک تی
    • اعتیـاد
    • تریـاک
    • فرار ان
    • ورزش
    • رسانـه
    • ینگ اینترنت
    • وبلاگ‌نویسی
    • فهرست خبرگزاری‌ها
    • فهرست روزنامـه‌ها
    • تعطیلات عمومـی
    هنر
    • معماری
      • هخاان
    • باغ‌داری
    • نمایش
    • سینما
    • موسیقی سنتی
      • ای ایران
    • پاپ
    • راک
    خبرگزاری‌ها
    • اینا
    • فارس
    • مـهر
    • ایسنا
    • ایرنا
    • برنا
    • صدا و سیما
    • تسنیم
    • تابناک
    • کردپرس
    • ایبنا
    • موج
    • الف
    • انتخاب
    • جهان‌نیوز
    • سحام‌نیوز
    • عصر ایران
    • کلمـه
    مرتبط
    • گاه‌شماری
    • نوروز
    • جواهرات ملی
    • ایرانی‌ستیزی
    • ایرانی‌زدایی
    • ایران‌هراسی
    • رتبه‌بندی بین‌المللی
    • سرود شاهنشاهی
    • درگاه:ایران
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=ایرانیـان_فارسی‌زبان&oldid=24760789»




    [حکایت فارسی دهم]

    نویسنده و منبع |



    حکایت فارسی دهم

    ادبیـات فارسی - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد

    پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

    ادبیّات فارسی یـا ادبیـات پارسی بـه ادبیـاتی گفته مـی‌شود کـه به زبان فارسی نوشته شده باشد. حکایت فارسی دهم ادبیـات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. حکایت فارسی دهم شعر فارسی و نثر فارسی دو گونـه اصلی درون ادب فارسی هستند. برخی کتاب‌های کُهن درون موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، حکایت فارسی دهم مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان درون دسته آثار کلاسیک ادبیـات فارسی قرار گرفته‌اند.

    ادبیـات فارسی ریشـه درون ادبیـات باستانی ایران دارد کـه تحت تأثیر متون اوستایی درون دوران ساسانی بـه زبان‌های پارسی مـیانـه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیـات فارسی نو نیز بعد از اسلام و با الگوبرداری از ادبیـات عربی درون نظم و ریشـه‌های دبیری و نویسندگی دوران ساسانی کـه ادبیـات منثور عربی را ایجاد کرده بود درون زمـینـه نثر متولد شد. ادبیـات شفاهی فارسی نیز بـه همان سبک باستانی خود ادامـه یـافت.

    ادبیـات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایـات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایت‌های عاشقانـه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را درون برمـی‌گیرد. برپایـه موضوع مورد کاربرد درون یک آفریده ادبی فارسی آن را درون گستره ادبیـات حماسی، غنایی، تعلیمـی یـا نمایشی قرار مـی‌گیرد.

    ادبیـات فارسی چهره‌های بین‌المللی شناخته شده‌ای دارد کـه بیشتر آن‌ها شاعران سده‌های مـیانـه هستند. از این مـیان مـی‌توان بـه رودکی، فردوسی، نظامـی گنجه‌ای، خیـام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد. گوته بر این باور هست ادبیـات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیـات بشر است.[۱]

    ادبیـات ایران پیش از اسلام

    نوشتار اصلی: حکایت فارسی دهم پارسی مـیانـه

    ادبیـات درون ایران پیش از اسلام بـه سروده‌های اوستا درون حدود ۱۰۰۰ پیش از مـیلاد بازمـی‌گردد. این سروده‌ها کـه بخشی از سنت شفاهی ایرانیـان باستان بوده‌اند بـه جابجا شده و بعدها بخش‌های کتاب اوستا را درون دوران ساسانی پدیدآوردند. اوزان باستانی شعر درون ایران ضربی و هجایی بودند و به نظر مـی‌رسد این شیوه درون زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بوده‌است. درون دورهٔ اشکانیـان ادبیـات ایران تحت تأثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیـاگران پارتی سرودهای محلّی را کـه تا بعد از اسلام نام پهلوی نیز داشتند مـی خواندند و این گونـه شعر با ابزارهای موسیقی همراه مـی‌شده‌است. با نفوذ فرهنگ مانوی درون ممالک ایران و هنرگرایی آنان گونـه‌ای ادبیـات شعرگونـه مانوی بـه زبان‌های پارتی، پارسی مـیانـه و سغدی درون ایران پدید آمد. درون آثار بـه دست آمده از واحهٔ تورفان درون کشور چین آثار فارسی زیـادی کشف شده کـه به این گفتار بازمـی‌گردند. درون دوران ساسانیـان نگارش بهبود یـافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیـادی بـه نگارش درآمد کـه برخی مانند درخت آسوریک، یـادگار زریران (هردو از دورهٔ اشکانی)، کارنامـه اردشیر بابکان و ماتیکان یوشت فریـان دارای جنبه‌های ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیـاری از این متون از مـیان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیـان نجات یـافت و بیشتر بـه هندوستان جابجا گردید کـه امروزه بـه ادبیـات پهلوی شـهرت دارند. خط مورد استفاده درون دوران پیش از اسلام به منظور نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بوده‌است و برخی آثار هم بـه پازند نوشته شده و به دین دبیره بوده‌اند. گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای ذوق شاعرانـه توصیف کرده و ابیـاتی را بدو منسوب ساخته‌اند؛ مانند:

    منم آن شیر دمان منم آن ببر یله این منم بهرام گور منم شیر شنبله

    "ای کـه از خار منم جانم بـه سر که تا نداری پندی از جان دلو مـه بـه کر"

    تاریخ ادبیـات کلاسیک ایران

    نوشتار اصلی: تاریخ ادبیـات فارسی

    ادبیـات کلاسیک فارسی درون دوران نخست اسلام درون ایران کـه تحت حاکمـیت عرب‌های اموی و حکمرانان محلی آنان بود بـه صورت شفاهی آغاز بـه کار کرد. درون این دوران نشانـه‌هایی از علاقهٔ مردم بـه شعر کهن درون برخی متون ثبت شده‌است کـه ترانـهٔ کودکان بلخ و بصره نمونـه‌هایی از آن است. بـه هرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب، گونـه‌ای جدید از ادبیـات درون ایران پدید آمد کـه بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی درون قالب‌های بومـی عرب و گاهی درون قالب‌های ساخته شده ایرانی سروده مـی‌شد.

    در زمان بغتسما (۲۰۵–۲۵۹ ه. ق) شاعری بـه نام حنظله بادغیسی (ف. ۲۲۰) ظهور کرد. درون عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی بـه سرودن شعر پرداختند. بعد از آن درون دورهٔ حاکمـیت عباسیـان و فرمان یـافتن کارگزاران ایران ، عباسیـان به منظور حکم راندن بر بخش‌هایی از سرزمـین‌های ایران زبان فارسی دارای گونـه‌هایی از شعر شد کـه بیشتر قطعه‌های دوبیتی بود. درون دوره‌های بعدی این آثار با روی کار آمدن سامانیـان گسترش یـافت. با این‌حال نویسندهٔ کتاب تاریخ سیستان آغاز ادبیـات فارسی رسمـی را بـه دورهٔ صفاریـان و شاعرانی مانند محمد وصیف سگزی و بسام کرد مـی‌رساند.

    در سده‌های نخست اسلامـی

    در دورهٔ سامانی شعر و نثر فارسی هر دو راه کمال سپرد. درون شعر شـهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. درون نثر رساله درون احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامـه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو نوشته ابو الموید بلخی، ترجمـهٔ تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمـی، ترجمـهٔ تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیـا)، رساله استخراج نوشته محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.

    در دورهٔ آل بویـه منطقی رازی و غضایری درون شعر نامبردارند و در نثر دانشنامـهٔ رازی علایی و رگ‌شناسی بـه قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریـاضی دانشنامـه را بـه رشتهٔ تحریر درآورد و قصهٔ حی بن یقظان بـه فارسی ترجمـه و شرح شد.

    در دورهٔ غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر فارسی سبک خراسانی را بـه کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسندهٔ نوشته‌های درباری سبکی نو درون نثر پدیدآورد.

    سلجوقیـان و خوارزمشاهیـان

    در زمان سلجوقیـان و خوارزمشاهیـان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیـام، امـیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامـی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریـابی، جمال‌الدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور د.

    در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک نویسندهٔ سیـاست‌نامـه، امـیر کی‌کاووس مؤلف قابوس‌نامـه، محمدبن منور نویسندهٔ اسرارالتوحید، عطار نویسندهٔ تذکرةالاولیـاء، گردیزی مؤلف زین‌الاخبار، ابوالفضل بیـهقی نویسندهٔ تاریخ بیـهقی، راوندی نویسنده راحةالصدور، غزالی مؤلف کیمـیای سعادت، نصرالله‌بن عبدالحمـید مترجم کلیله و دمنـه، نظامـی عروضی مؤلف چهار مقاله، رشید وطواط نویسندهٔ حدائق‌السحر، حمـیدالدین بلخی نویسندهٔ مقامات حمـیدی، زین‌الدین اسماعیل مؤلف ذخیره خوارزمشاهی (در زشکی) ظهور د.

    حملهٔ مغول و دوران تیموری

    پیوند=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:The_battle_of_Mazandaran.jpg

    شعر فارسی درون دورهٔ مغول بر روی هم گرایش یـافته بـه سادگی و روانی بود و اگر چه برخی شاعران بـه پیروی از پیشینیـان یـا بـه سبب گرایش بـه آرایـه‌های ادبی و تکلف‌های شاعرانـه بـه شعر مصنوع روی آوردند؛ این کار همگانی نداشت و حتی همان شاعران پیرو و گاه متصنع، درون روبرو اشعار دشواری کـه به منظور اظهار مـهارت و استادی‌شان مـی‌سرودند، اشعار سادهٔ بسیـار داشتند کـه قصّهٔ دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنوی‌ها و همـهٔ غرل‌ها و غالب قصیده‌ها بـه زبان سادهٔ روان و گاه نزدیک بـه زبان گفتگو ساخته مـی‌شد. یکی از سبب‌های سستی برخی از بیت‌ها یـا بـه کار بردن ترکیب‌های کم بها درون پاره‌ای از شعرهای این دوره، همـین نزدیکی بـه زبان گفتگو است؛ ولی اینکه بیشتر شاعران، بـه خصوص غزل‌سرایـان، درون پایـان این دوره بـه زبان سادهٔ دونفره گرایش یـافته بود؛ بـه این علّت بود کـه رابطهٔ گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین کاهش یـافته و نیز دسته‌ای از آن شاعران ترک‌زبانی بودند کـه فارسی را مـی‌آموختند و هنگام سخن‌گویی ناگزیر ساده‌گویی مـی‌د. همراه این سادگی، بیـان یک ویژگی دیگر توجّه بـه نکته‌سنجی و نکته‌یـابی و نکته‌گویی است؛ یعنی گنجانیدن نکته‌هایی باریک درون شعرها همراه با خیـال دقیق و نازک‌بینی تام کـه معمولاً از آن‌ها درون شعر بـه درون مایـه یـاد مـی‌شود. چنین نازک‌خیـالی‌ها و نکته‌پردازی‌ها درون شعر فارسی، بـه ویژه شعر غنایی ما از گذشته وجود داشت؛ ولی هر چه از سده‌های پیشین بـه زمان‌های کنونی نزدیک شویم، نیروی آن را قابل حس تر و به همان نسبت سادگی الفاظ را به منظور آسانی بیـان بیشتر مـی‌یـابیم. درون سده‌های هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانسته‌اند، نکته‌های دقیق بسیـار درون الفاظ عالی منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از نیرویِ شگفت‌انگیز خود بـه حیرت افکنند و همـین توانایی جادوگرانـه هست که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنبالهٔ کارش را درون نکته‌آفرینی بگیرند؛ بی خبر از آن کـه «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمـهٔ پیروی از نکته‌آفرینی‌های حافظ شناخت نیرویِ فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران دوره تیموری بی خبر از این اصل بـه گونـه‌ای روزافزون بـه تکاپوی یـافتن نکته‌های باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ بازماندند و با این کار مقدمات ایجاد سبکی را درون ادبیـات فارسی فراهم د کـه از آغاز سده دهم، نیروی آشکار یـافت و در دورهٔ صفویـان بـه تدریج کار را بـه جایی کشانید کـه یکی از سرآمدان شیوهٔ خیـال‌پردازی مـیرزا جلال اسیر درون اسارت مطلق مضامـین افتاد و در شکنجه‌های این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را درون ترکیب الفاظ از یـاد برد و از بیـان عبارت‌های نامفهوم ابا نکرد. سخن درون این هست که هر چه از آغاز این دوره، بـه پایـان آن نزدیک‌تر شویم، بزرگنمایی درون مضمون‌یـابی و مضمون‌سازی را بیشتر و به همان نسبت دقت درون الفاظ و یکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را درون آن کمتر مـی‌بینیم. بی‌شک گرد مضمون‌ها و نکته‌های تازه درون شعر، بـه ویژه درون غزل، گردیدن بسیـار شایسته و در خور است؛ بدان شرط کـه نخست درون این راه زیـاده روی نکنند و دوم بـه خاطر معنی لفظ را بیـهوده نگذارند؛ ولی بیـان از این نکته خالی از فایده نیست کـه سخن‌گویـان این دوره نکته‌پردازی و مضمون‌یـابی را از وظایف شاعر مـی‌پنداشتند و شعر سادهٔ بی‌نکته را ماندنی نمـی‌دانستند.

    در این دوره سعدی نویسندهٔ بوستان, گلستان و غزلیـات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیـات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمال‌الدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغه‌ای گویندهٔ جام جم، امـیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمـین، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، و نزاری قهستانی درون شعر پدید آمدند.

    دورهٔ تیموریـان دنبالهٔ دورهٔ مغول به‌شمار مـی رفت. درون دوره تیموری جامـی شاعر ظهور کرد. درون دوره مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مؤلف تاریخ جهانگشا، منـهاج سراج مؤلف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمـینی، رشید الدین فضل‌الله مدون و جامع جامع التواریخ، شـهاب الدین عبدالله نویسندهٔ تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسندهٔ تاریخ گزیده، حافظ ابرو مؤلف زبده التواریخ، نظامـی شامـی نویسندهٔ ظفر نامـه، مـیر خواند مؤلف روضه الصفاء (همـه درون تاریخ)، عوفی نویسندهٔ لباب الالباب و جوامع الحکایـات، دولتشاه مؤلف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسندهٔ اخلاق جلالی، حسین واعظ کاشفی نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).

    دوران نو

    در دورهٔ صفویـان نثرنویسانی مانند خواند مـیر نویسندهٔ حبیب السیر، ابن بزاز نویسندهٔ صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مؤلف احسن التواریخ، اسکندر مؤلف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسندهٔ تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مؤلف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مؤلف اکبر نامـه (در تاریخ)، ظهور د و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.

    در دورهٔ افشاریـان، درون مـیان بعضی از ادیبان و شاعران، اندیشـه‌هایی درون رد سبک هندی پدید آمد. برخی شاعران و نویسندگان درون دورهٔ زندیـان و قاجار مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) بازگشت بـه سبک قدیم (سبک خراسانی) د و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامـی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند.[۲]طاهره قرةالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. درون نثر رضاقلی هدایت مؤلف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریـاض العارفین، لسان‌الملک سپهر مؤلف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامـهٔ دانشوران، اعتماد السلطنـه مؤلف مرآت البلدان و غیره شـهرتی یـافته‌اند.

    ادبیـات دوران نوین ایران

    در دورهٔ مشروطیت تحولی درون روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیب‌الممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامـی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یـاسمـی، یغما و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بی‌بی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال، زین العابدین مراغه‌ای، محمد مسعود، رشید یـاسمـی، عبدالحسین زرین کوب، محمدرضا شفیعی کدکنی، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب گوناگون نثر این دوره به‌شمار مـی‌روند.

    انواع ادبی

    موضوع مورد بحث درون اثر ادبی و نیز حالت روحی و فکری پدیدآورنده اثر آن را بـه یک نوع خاصی درون ادبیـات سوق مـی‌دهد کـه به چهار دسته حماسی، تعلیمـی، غنایی و نمایشی تقسیم مـی‌شود. هر کدام از این انواع ویژگی‌های خاص خود را دارند کـه در آثاری کـه در آن نوع ویژه بـه کار رفته نمایـان است.[۳]

    ادبیـات حماسی

    حماسه درون لغت بـه معنی دلیری و جنگاوری است. دکتر سیروس شمـیسا درون کتاب خود بـه نام انواع ادبی ویژگی‌هایی به منظور حماسه متذکر مـی‌شود کـه از آن‌ها مـی‌توان بـه خرق عادت، روایـات جنگجویـان و پهلوانی‌ها، داستان‌های مربوط بـه گیـاهانی با خواص عجیب و موجودات افسانـه‌ای اشاره کرد و همـیشـه درون حماسه و در هر داستان حماسی یک قهرمان نیز وجود دارد. سروده‌های حماسی فارسی توسط خنیـاگران دوره‌گرد درون مناطق مختلف ایران با روش‌های ویژه و آیینی خوانده مـی‌شدند.[۴] از مـهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین حماسه‌های ادبیـات فارسی مـی‌توان بـه شاهنامـهٔ فردوسی و نیز داستان‌هایی مانند کوش‌نامـه، گرشاسپ‌نامـه، فرامرزنامـه و برزونامـه اشاره کرد. همچنین حماسهٔ حمله حیدری و حمزه‌نامـه هم از آثار مـهم حماسی-مذهبی فارسی هستند. مـهم‌ترین و جامع‌ترین حماسهٔ منثور فارسی مرزبان‌نامـه هست که درون ابتدا بـه زبان مازندرانی نوشته شده‌بود و بعدها بـه فارسی ترجمـه شد.[۵]

    ادبیـات غنایی

    غنا درون مفهوم واژه‌ای بـه معنی سرود خوانی و آواز است. درون ادبیـات فارسی بـه بخشی از سروده‌های منظوم کـه بیشتر درون قالب‌های مثنوی و غزل آفریده شده‌اند ادبیـات غنایی فارسی گفته مـی‌شود. درونمایـه ادبیـات غنایی فارسی معمولاً شامل عشق و شور جوانی است.[۶] از نمونـه‌های موفق ادبیـات غنایی ایران مـی‌توان بـه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون درون آثار نظامـی گنجوی، ویس و رامـین اثر فخرالدین اسعد گرگانی، و غزلیـات حافظ و سعدی اشاره نمود.[۷]

    ادبیـات تعلیمـی

    ادبیـات تعلیمـی گونـه‌ای از خلق آثار ادبی هست که با درونمایـهٔ علمـی و اخلاقی بـه هدف تعلیم و تربیت نگاشته شده‌باشد. درون ادبیـات فارسی ادب تعلیمـی ریشـه‌دار هست و درون آثار رودکی و متقدمان وی و نیز درون بخش‌های زیـادی از شاهنامـهٔ فردوسی بـه چشم مـی‌خورد. با توجه بـه اینکه بسیـاری از آثار غیر تعلیمـی مانند آثار حماسی و غنایی دامنـهٔ تعلیماتی و بار آموزشی درون خود دارند یـا پندهای اخلاقی بـه خوانندگان منتقل مـی‌کنند تعیین مرز مـیان ادبیـات تعلیمـی و سایر انواع ادبی اندکی دشوار است. بـه بیـان دیگر دامنـه ادبیـات تعلیمـی که تا حد زیـادی گسترده‌تر سایر انواع ادبی است. از نمونـه‌های بارز ادبیـات تعلیمـی درون زبان فارسی مـی‌توان به بوستان و گلستان و سایر مثنوی‌های سعدی، مخزن الاسرار سرودهٔ حکیم نظامـی، مرزبان‌نامـه و قابوس‌نامـه اشاره‌کرد.[۸] دیوان نزاری قهستانی شاعر اسماعیلی قرن هفتم (معرفی نزاری درون ویکی‌پدیـا)

    ادبیـات نمایشی

    نوشتار اصلی: ادبیـات نمایشی

    آغاز ادبیـات نمایشی درون ایران رنگ و بوی مذهبی داشت. مغان و خنیـاگران پارتی آوازها را با نمایش اجرا مـی‌د. درون دوران اسلامـی آداب تعزیـه را بـه صورت نمایشی اجرا مـی‌د. مراسم سوگ سیـاوش کـه پیرامونی از شخصیت‌های شاهنامـه‌ای بود نیز بـه گونـه‌ای همراه با نمایش ادا مـی‌شد. درون ایران بعد از صفوی آداب عاشورایی رنگ جدی بخود گرفت. درون همان زمان اجرای تئاتر درون مـیان ارمنیـان اصفهان کـه در جلفا ساکن بودند تحت تأثیر خارجی‌های ساکن درون این مسیحی‌نشین آغاز شد.

    با این حال ادبیـات نمایشی نوین درون ایران با ترجمـه آثار مولیر بـه فارسی درون دوران مشروطیت قاجار رایج شد و تا بـه امروز ادامـه یـافت. از اواسط دههٔ ۱۳۳۰ برپایی سالن‌های جدید نمایش و برگزاری جشنواره‌های تئاتر و توجه روشنفکران بـه ریشـه‌های هنر بومـی و ملی سبب رونق دوبارهٔ نمایشنامـه‌نویسی شد. غلامحسین ساعدی با نام مستعار گوهرمراد و بهرام بیضایی و اکبر رادی و اسماعیل خلج از برجسته‌ترین نمایشنامـه‌نویسان معاصر به‌شمار مـی‌روند.[۹]

    شعر فارسی

    سبک‌های شعر فارسی

    سبک شعر بـه مجموعه واژگان، طرز بیـان و دستور زبان و نیز محتوا و درونمایـه‌های شعری دوره‌های خاص تاریخی گفته مـی‌شود کـه در شعر شاعران همان دوره نمود پیدا کرده و آن را از شیوه شاعری متقدمـین و متأخرین متمایز مـی‌سازد. درون گذشته بـه سبک شعر طرز یـا طریقه نیز مـی‌گفتند.[۱۰] شعر کلاسیک فارسی چهار سبک دارد:

    سبک خراسانی سبک خراسانی، بـه دوره‌ای از ادبیـات منظوم فارسی اطلاق مـی‌شود کـه در دورهٔ آغازین ادب فارسی بـه کار مـی‌رفت. این سبک بـه دلیل اینکه شاعران نخستین فارسی عمدتاً از اهالی خراسان بودند و در دورهٔ حاکمـیت امرای خراسان نظیر سامانیـان و غزنویـان پدیدآمده‌بودند سبک خراسانی نام گرفت. پیروی از این سبک که تا قرن ششم ادامـه پیدا کرد.[۱۱] با این‌حال برخی از دنبال‌کنندگان این سبک از اهالی آذربایجان بودند؛ مانند قطران تبریزی، فلکی شیروانی و مـهستی گنجوی. از شاعران بنام سبک خراسانی مـی‌توان بـه رودکی، کسایی مروزی، فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، عنصری، اسدی توسی و دقیقی اشاره نمود. از ویژگی‌های مـهم سبک خراسانی نفوذ کم واژگان عربی و ترکی و گرایش بـه اخلاق و حماسه‌های ملی ایرانی است.[۱۲]سبک عراقی سبک عراقی بعد از دورهٔ سبک خراسانی پدید آمد. علت نام‌گذاری این سبک بـه عراقی این هست که پایتخت سلجوقیـان درون اصفهان و ری کـه بلاد عراق عجم بودند قرار داشت و نیز شمار قابل ملاحظه‌ای از این شعرا درون نواحی مرکزی ایران مـی‌زیستند. سبک عراقی کـه تا زمان تیموری درون ایران سبک اصلی سرایندگی بود از نظر محتوا و زبان و حتی دستور که تا حدی با سبک خراسانی متفاوت بود. درون سبک عراقی وام‌واژه‌های ترکی و عربی که تا حد زیـادی درون شعر فارسی رخنـه د و حروف و اصطلاحات خاص دورهٔ خراسانی کنارگذاشته‌شد. درون‌مایـهٔ شعر از حالت حماسی بـه عرفان تغییر یـافت. قالب غزل نیز کـه در شعر خراسانی جایگاه باارزشی نداشت درون این سبک بـه قالب اصلی شعر فارسی بدل شد. از سرایندگان مـهم سبک عراقی مـی‌توان بـه خاقانی شروانی، انوری ابیوردی، مولوی بلخی، نظامـی گنجوی، سعدی شیرازی، خواجوی کرمانی، حافظ، کمال‌الدین اصفهانی و فخرالدین عراقی اشاره کرد. مـهم‌ترین حوزه‌های معنایی سبک عراقی درون شعر شامل عشق و عرفان و مدیحه‌سرایی مـی‌شد.[۱۳]سبک هندی سبک هندی کـه برخی آن را سبک اصفهانی نیز نامـیده‌اند. تقریباً از قرن نـهم[۱۴] که تا سیزدهم هجری ادامـه داشت و از ویژگی‌های آن، تعبیرات و تشبیـهات و کنایـات ظریف و دقیق و باریک و ترکیبات و معانی پیچیده و دشوار را مـی‌توان نام برد. درون این سبک زبان کوچه‌بازار بـه شعر راه یـافت و شاعری از صورتگرایی بـه معناگرایی درون کلام رسید. بسیـاری از واژگان کهن ادبی حذف شد و جایگزین‌های ساده و عامـیانـه‌تری جایگزینشان شد.[۱۵] قالب اصلی شعر سبک هندی غزل هست که معمولاً با یک تک‌بیت آغاز مـی‌شود. محدودیت نیز ندارد و گاهی غزل‌های چهل یـا پنجاه بیتی نیز وجود دارند. از بزرگ‌ترین شاعران سبک هندی مـی‌توان بـه کلیم کاشانی، عرفی شیرازی، بیدل دهلوی، طالب آملی، هاتف اصفهانی و صابر کرمانی اشاره نمود.

    نام‌گذاری این سبک بـه هندی بـه علت استقبال دربار ادب‌پرور هند از شاعران پارسی‌گوی بود. درون آن زمان همچنین بـه کم‌توجهی پادشاهان صفوی بـه اشعار متداول مدحی،[۱۶] شاعران بسیـاری از ایران بـه هندوستان و سرزمـین‌های عثمانی رهسپار شدند. با این‌حال شمار شاعران ایرانی درون دربار گورکانیـان هند بیش از هم‌وطنان عثمانی‌نشین‌شان بود. با توجه بـه اینکه شاعران این دوره بیشتر به‌دلیل فضای نامناسب ادبی درون ایران درون دوره‌های صفوی و افشار و زند جلای وطن کرده‌بودند بـه امـید داشتن زندگی مناسب بـه مدیحه‌سرایی پرداختند. از این‌رو عمده آثاری کـه به این سبک نوشته‌شده را آثار مدحی تشکیل مـی‌دهند. اینان به‌واسطهٔ دوری از مرکز زبان و تمایل بـه اظهار قدرت درون بیـان مفاهیم و نکات دقیق و هنجارشکنی و نوآوری و تفنن‌دوستی و به سبب تأثیر زبان و فرهنگ هندی و دیگر عوامل محیط، سبک جداگانـه‌ای را بـه وجود آوردند.

    سبک بازگشت دوره‌ای درون سرایش شعر فارسی هست که از قرن سیزدهم هجری آغاز شد. درون این دوره شاعران بـه علت ابتذال و ضعف و بی‌محتوایی شعرسرایی درون سبک هندی بـه دوره‌های پیشین ادبیـات فارسی بازگشتند. گاهی این سبک را تنـها یک دوره مـی‌دانند و عنوان مـی‌شود کـه در آن مرحله شاعران تنـها بـه سبک‌های گذشته بازگشت کرده و سبکی جدید را پدید نیـاوردند. با این‌حال بعد از صائب تبریزی کـه از برزگ‌ترین نمایندگان سبک هندی بود بر اثر انحطاط سرایندگی درون این سبک شاعرانی نظیر آذر بیگدلی، نشاط اصفهانی، مشتاق اصفهانی و طبیب اصفهانی بـه شعر گذشتگان روی آوردند. الگوی اصلی شاعران این دوره بیشتر شاعران سبک عراقی، بـه ویژه نظامـی و انوری و خاقانی و سعدی بود.[۱۷] این سبک کـه تا اوایل سدهٔ چهاردهم نیز سبک اصلی شعر فارسی بود. این بازگشت از اصفهان آغاز شد و با کانون‌ها و محافل شعرای اصفهان و پس از آن کاشان و قم و تهران همراه بود. درون دورهٔ زندیـه و قاجاریـه این سبک شدیداً پا گرفت و باعث پدید آمدن آثار منحصر بـه فرد ادبیـات فارسی درون دورهٔ مشروطه و پس از آن شعر نیمایی و شعر سپید شد.[۱۸]

    قالب‌های شعری

    قالب درون شعر کلاسیک فارسی، شکل ظاهری هست که قافیـه بـه شعر مـی‌بخشد. طول هر مصرع، چیدمان هجاهای هر مصرع، تعداد ابیـات، آرایش مصرع‌ها، قافیـه آرایی آن‌ها و حتی عاطفه انتقالی شاعر بـه خواننده دیگر عوامل تعیین‌کنندهٔ قالب ظاهری شعرند.[۱۹] درون قالب شعر عواملی مانند قافیـهآرایی و وزن شعر مـهم هستند و هر قالب شعری مـی‌بایست از یک سبک قافیـه و وزن ویژهٔ خود پیروی کند. بـه جز این درون‌مایـه و محتوای شعر نیز مـی‌باید با قالب شعری همخوانی داشته‌باشد. بـه بیـان دیگر هر قالبی به منظور بیـان تمامـی موضوع‌ها مناسب نیست و موضوع‌های سنتی هر قالب حتما در آن بیـان شوند. همچنین از آن‌جا کـه شعر فارسی از بیت‌هایی تشکیل شده کـه به دو بخش مساوی بـه نام مصراع تقسیم مـی‌شوند لازم هست که درون تمامـی این قوالب مصراع‌ها از نظر وزن و تعداد هجا و نیز ریتم هجاهای کوتاه و بلند همخوانی داشته‌باشند بجز قالب مستزاد کـه چنین نیست. قالب‌های اصلی شعر کلاسیک فارسی عبارتند از:

    • مثنوی: قالبی هست که درون آن هر بیت قافیـه جداگانـه‌ای دارد کـه بین دو مصراع همان بیت مشترک است، اما وزن تمام ابیـات یک مثنوی مساوی است. مثنوی بیشتر درون‌مایـهٔ حماسه یـا داستان‌های غنایی دارد. فردوسی، رودکی و نظامـی از بزرگترین مثنوی‌سرایـان ادب فارسی هستند.
    • قصیده: قصیده معمولاً بیش از پانزده بیت دارد و مصراع نخست با مصراع‌های زوج هم‌قافیـه است. درونمایـه قصیده معمولاً مدح، ذم، سوگواری، بزم، وصف طبیعت و موعظه را شامل مـی‌شود. عنصری، فرخی سیستانی، منوچهری، انوری ابیوردی، خاقانی شروانی، ناصرخسرو و سیف فرغانی((نزاری قهستانی))۱ از برجسته‌ترین قصیده‌سرایـان ادب فارسی به‌شمار مـی‌روند.
    • غزل: غزل درون ساختار مانند قصیده هست با این تفاوت کـه ابیـات آن بین پنج که تا چهارده بیت است. غزل‌ها بیشتر حاوی درون‌مایـه عشق و عرفان و غنا هستند. سعدی، خواجوی کرمانی و حافظ را مـی‌توان به‌عنوان غزلسرایـان بزرگ ادبیـات فارسی برشمرد.
    • مسمط: مسمط بـه نوعی از قصاید یـا اشعاری اطلاق مـی‌شود کـه وزن یکسان داشته و از تلفیق و ترکیب بخش‌هایی کوچک موسوم بـه رشته‌ها یـا ‌ها فراهم آمده باشند. قافیـهٔ رشته‌ها متفاوت هست و درون هر رشته تمام مصراع‌ها جز مصراع آخر هم‌قافیـه است. درون مسمط، مصراع آخر هر رشته را بند مـی‌گویند. بندها هم‌قافیـه و حلقهٔ اتصال همـهٔ رشته‌ها بـه یکدیگر است. منوچهری دامغانی ابداع‌کنندهٔ مسمط درون شعر فارسی است.
    • مستزاد: قالب شعری کم‌استفاده درون ادبیـات فارسی کـه در حقیقت غزلی هست که کلمـه یـا جمله موزون و هماهنگی بـه آخر تمامـی مصرع‌ها اضافه شده‌است. مسعود سعد سلمان نخستین مستزادسرا است. مـیرزاده عشقی و مـهدی اخوان ثالث نیز این قالب را درون اشعارشان بـه کار‌اند.
    • ترجیع بند: مجموعه‌ای هست از غزل‌های چند بیتی کـه هم‌وزن هستند و برای اتصال این غزل‌ها بـه یکدیگر از یک بیت تکراری استفاده مـی‌نماید. بیت ترجیع با قافیـه‌ای ویژه و لفظ و معنی یکتا تکرار مـی‌گردد. سعدی و هاتف اصفهانی ترجیع‌بندهایی دارند.
    • ترکیب بند: همان ترجیع بند هست با این تفاوت کـه بیت تکراری ترجیع‌بند درون این قالب متغیر است. از ترکیب‌بندسرایـان مـی‌توان بـه محتشم کاشانی و وحشی بافقی اشاره کرد.
    • قطعه: شعری هست حاوی داستان یـا پند اخلاقی و نیز مدح و هجو کـه در آن ابیـات هم‌وزن و هم‌قافیـه‌اند. از دوبیت آغاز مـی‌شود. رودکی، انوری، ابن یمـین و پروین اعتصامـی مـهمترین قطعه‌سرایـان ادبیـات فارسی هستند.
    • رباعی: از دو بیت تشکیل شده و مصراع‌های یک و دو و چهارم با یکدیگر هم‌قافیـه‌اند. وزن تمام رباعی‌ها یکسان هست و به منظور بیـان افکار و اندیشـه‌های شاعر استفاده مـی‌شده‌است. این قالب کاملاً یـارانی بوده و از زبان فارسی بـه سایر زبان‌ها رسیده‌است. رودکی را مخترع این قالب مـی‌دانند. بجز او خیـام و مولوی نیز از رباعی‌سرایـان بنام هستند.
    • دو بیتی: مانند رباعی هست اما از آن قدیمـی‌تر و کهن‌تر است. ریشـه آن بـه دوران پیش از اسلام بازمـی‌گردد. تفاوت رباعی و دوبیتی درون وزن آن‌هاست و نیز اینکه دوبیتی به منظور بیـان احساسات درونی شاعر بکار مـی‌رود. دوبیتی‌های فارسی از دوبیتی‌های محلی و فهلوی ریشـه گرفته‌است. باباطاهر، صفی‌الدین اردبیلی، و فایز دشتی از بزرگترین دوبیتی‌سرایـان ایران به‌شمار مـی‌روند.
    • چهارپاره: مانند مثنوی بوده ولی هر بیت با بیت بعدی هم‌قافیـه بوده و از بزرگان آن مـی‌شود بـه نادر نادرپور اشاره کرد.

    آرایـه‌های ادبی

    نوشتار اصلی: آرایـه‌های ادبی

    آرایـه‌های ادبی کـه به صنایع ادبی نیز معروف هستند عبارت‌اند از بـه کار بردن تکنیک‌ها و فنونی کـه به زیبایی اثر ادبی بیفزاید. این آرایـه‌ها کـه به دو گروه بیـان و بدیع تقسیم مـی‌شوند درون طول تاریخ ادبیـات فارسی پیشرفت کرده و تکمـیل شده‌اند. برخی از این آرایـه‌ها از شعر عربی عاریـه گرفته شده و برخی دیگر توسط خود سخن سرایـان پارسی‌گو ابداع شده‌اند.

    • ۱- بیـان: بـه معنی کلام بازمـی‌گردد و مبحث آن بر این هست که یک واژه یـا پاره را چگونـه مـی‌توان معنی، تفسیر یـا تأویل نمود. مـهم‌ترین صنایع بیـان عبارت‌اند از تشبیـه، استعاره، مجاز و کنایـه.
    • ۲- بدیع: بـه بازشناسی آرایـه‌های ادبی کـه به زیبایی اثر کمک مـی‌کند مـی‌پردازد. این آرایـه‌ها بـه دو بخش آرایـه‌های لفظی و معنوی تقسیم مـی‌شوند. آرایـه‌های لفظی بـه زیبایی کلام با الفاظ کمک مـی‌کند و شامل واج آرایی، سجع، ترصیع، جناس و قلب مـی‌شوند. درون مقابل آرایـه‌های معنوی آن‌دسته هستند کـه به زیبایی اثر را از طریق معنی‌بخشی و ظرافت معنا موجب مـی‌گردند. این آرایـه‌ها شمار زیـادی دارند و مـهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از مراعات نظیر، تضاد، متناقض نما، حس آمـیزی، تلمـیح، تضمـین، اغراق، ایـهام، تمثیل، حسن تعلیل و لف و نشر.[۱۹]

    درون‌مایـه‌های ادبیـات فارسی

    تاریخ و اساطیر

    با توجه بـه پیشینـهٔ مذهبی ادبیـات درون ایران پیش از اسلام و آمـیختگی اساطیر کهن ایرانی و مذهب زرتشتی و نیز تلفیق آن با حکومت دینی ساسانی تاریخ‌نویسی و اسطوره‌نگاری درون ادبیـات ایران امری ریشـه‌دار است. درون زبان فارسی نو کـه پس از اسلام از فارسی مـیانـه جدا گردید نگارش ادبی تاریخ و اسطوره‌ها بارها انجام شده‌است. متون نثر تاریخی و اساطیری کـه عمدتاً جنبه ادبی ندارند زبان بـه کار رفته و به‌کارگیری صنایع ادبی آن‌ها را درون زمره آثار ادبی جای داده‌است. از این متون مـی‌توان بـه تاریخ بلعمـی، تاریخ بیـهقی، تاریخ طبرستان، تاریخ الرسل و الملوک، مجمل التواریخ اشاره نمود. درون آثار نظم کـه به شعر سروده شده‌اند بارزترین نمونـهٔ آن شاهنامـه فردوسی است. این اثر حماسی اساطیر ایران زرتشتی و حتی پیش زرتشتی را دربردارد و توسط فردوسی ضمن سروده‌شدن بـه نظم از فراموشی آن‌ها تحت تأثیر تعلمـیات مذهبی اسلامـی جلوگیری شد. محتوای اساطیر منعدر شاهنامـه گاهی با اصل آن اختلاف دارد و فردوسی سراینده ضمن علم بـه اصل ماجرا کـه در کتب نظم موجود بوده آن‌ها را چنان تغییر داده کـه در زمرهٔ آثار ضاله فرض نشوند. داستان کیومرث کـه حتی درون منابع اسلامـی ابوالبشر معرفی شده از نخستین انسان بـه نخستین شاه تغییر کرد و نیز حکایت مشی و مشیـانـه و ثنویت زرتشتی کـه با عقاید رسمـی دوره فردوسی سازگار نبوده از اثر وی حذف گردید.[۲۰] بـه غیر از فردوسی از این دست شاعران تاریخ و اسطوره‌سرا مـی‌توان بـه دقیقی، اسدی توسی، خواجوی کرمانی، زرادشت بهرام پژدو اشاره کرد.

    عرفان

    عرفان و آموزه‌های عرفانی جایگاه ویژه‌ای درون حجم ادبیـات کلاسیک فارسی ایفا مـی‌کنند. پیشینـهٔ گرایش بـه عرفان درون ادبیـات ایران بـه آموزه‌های عرفانی مانی و تعلیمات مانوی بازمـی‌گردد. درون دوران بعد از اسلام نیز بسیـاری از ادیبان و شاعران ایرانی بـه خلق آثار ادبی با درون‌مایـه عرفانی پرداختند. از مـیان آن‌ها مـی‌توان ابوسعید ابوالخیر را بـه عنوان یکی از پیشگامان نام برد؛ اما ورود عرفان بـه شعر بـه صورت رسمـی با غزلیـات عرفانی سنایی غزنوی آغاز شد. بعدها با پیشرفت سبک عراقی درون شعر عرفان با آن آمـیخته شد بـه نحوی کـه بسیـاری از تعابیر و اصطلاحات عرفانی بـه شعر رایج آن دوره رخنـه کرد. یکی از اصلی‌ترین علل گرایش بـه شعر عرفانی ذوق ادبی صوفی‌ها و پیروان تصوف بود. بسیـاری از صوفیـان نامدار ایران دارای دیوان و دفاتر شعر بودند و در زمرهٔ شاعران سرشناس دوره خود محسوب مـی‌شدند. از این جهت شعر صوفیـانـه کـه از مصادیق عرفان اسلامـی نیز هست راه خود را بـه ادبیـات رایج درون ایران بـه ویژه بعد از حمله مغول باز نمود. از نامدارترین شاعرانی کـه به شعر صوفیـانـه و عرفانی مـی‌پرداختند مـی‌توان بـه باباطاهر، جامـی، هاتف اصفهانی، فخرالدین عراقی، شاه نعمت‌الله ولی، مولوی، عطار نیشابوری، شیخ محمود شبستری و فیض کاشانی اشاره کرد. همچنین از نثرنویسانی کـه نثرهای ادبی عرفانی مـی‌نوشت مـی‌توان عین‌القضات همدانی، خواجه عبدالله انصاری، شمس تبریزی، شیخ احمد جامـی و محمد غزالیو({ سعد الدین نزاری قهستانی)} را نام برد. برخی دیگر از شاعران مانند حافظ و سعدی اگرچه درون آثارشان اشعار عرفانی و تعابیر صوفیـانـه فراوان دارند؛ اما از آن‌جا کـه تفکر عرفانی و صوفیـانـه خاصی را اشاعه نمـی‌دهند از حیطهٔ شعرای عرفانی جدای هستند. از مـیان آثار مـهم عرفانی ادبیـات فارسی مـی‌توان بـه مثنوی مولوی و دیوان شمس از مولوی،[۲۱]منطق‌الطیر از عطار، مناجات‌نامـه از انصاری و کیمـیای سعادت از غزالی و کشف المحجوب از هجویری اشاره کرد.

    موضوعات عاشقانـه

    علاقه بـه موضوعات عاشقانـه درون ادبیـات فارسی بـه دوران نخستین شکل‌گیری ادبیـات فارسی بازمـی‌گردد. درون آثار شاعران متقدم مانند کسایی مروزی، رودکی سمرقندی و عنصری معانی عاشقانـه زیـادی دیده‌مـی‌شود. همان دوره درون اثر بزرگ و ماندگار فردوسی کـه شاهنامـهٔ اوست داستان‌های عاشقانـه مانند بیژن و منیژه، خسرو و شیرین و زال و رودابه همگی بـه جنبه انسانی عشق بازمـی‌گردد. درون دورهٔ بعدی کـه شاعرانی نظیر نظامـی، انوری و خاقانی و فخرالدین اسعد گرگانی ظهور د سرودن غزلیـات عاشقانـه و سرودن داستان‌های عشقی افزایش یـافت. همان دوره ضمن ورود مفاهیم عرفانی بـه ادبیـات توسط سنایی غزنوی نوعی از عشق غیرزمـینی کـه عشق بـه معبود بود درون شعر فارسی رخنـه کرد. با وجود این درون دوره‌هایی کـه سعدی و حافظ سردمداران آن هستند عشق درون به گونـه‌ای درآمد کـه در مرتبه‌ای مـیان عشق زمـینی و آسمانی جای گرفت. ادبیـات فارسی منظومـه‌های عاشقانـه زیـادی دارد.[۲۲]

    مرثیـه و مدیحه

    بخش بزرگی از ادبیـات فارسی را مرثیـه‌ها و مدیحه‌ها درون بر مـی‌گیرند. مرثیـه شعری هست که درون سوگ شخصی گفته شود و مدیحه نیز بـه شعری اطلاق مـی‌شود کـه در ستایش یـا بزرگ‌نمایی شخصی خاص خواه زنده و خواه درگذشته سروده شده‌باشد. قالب شعری درون این طرز معمولاً قصیده‌است هرچند درون سایر قوالب بـه ویژه مثنوی و غزل نیز مدح دیده مـی‌شود. مدح معمولاً معطوف بزرگان دین، شاهان و ملازمان با نفوذ دربار مـی‌شد کـه شاعران درباری بخصوص از دوره‌های سامانی و غزنوی جهت امرار معاش وب درآمد درون دربار شاهان بـه آن مـی‌پرداخته‌اند. قالب مداحی قصیده بوده و بزرگترین مدیحه سرایـان نخستین فارسی درون دوره غزنوی مـی‌زیسته‌اند کـه از مـیان آنان مـی‌توان بـه عنصری، عسجدی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی و مسعود سعد سلمان اشاره نمود. با این وجود پیش از اینان شاعرانی مانند رودکی نیز درون دربار سامانیـان شعر مدح سروده بودند اما تفاوت رودکی با ایشان از این جهت بود کـه در اشعار رودکی بیش از آنکه مدح دیده شود بیـان داستان و عقاید بود و گاهی با احترام بـه شاه یـا بزرگی نام وی با ابیـاتی معدود درون پایـان قصیده مـی‌آمد. این‌گونـه مداحی کـه بعدها مـیان غزلسرایـان بنامـی همچون حافظ شیرازی، سیف فرغانی، خواجوی کرمانی نیز بکار رگفته شد بیش از آنکه مدح باشد شعری بود کـه گاهی نام بزرگی درون آن آمده بود. هر چند محتوای شعر بـه او چندان مربوط نباشد. درون مثنوی‌ها نیز درون اشعار فردوسی، نظامـی گنجوی و فخرالدین اسعد گرگانی مجموعه آثار با ذکر ابیـاتی درون مدح یکی از بزرگان بـه نام او نوشته و به او تقدیم شده‌است. از شاعرانی کـه پس از دوره غزنوی درون ادبیـات مدیحه فعال بودند بـه انوری، خاقانی، معزی نیشابوری و کمال الدین اسماعیل را مـی‌توان نام برد. بعد از استقرار حکومت صفوی درون ایران توجه مدیحه‌سرایی کاهش یـافت و شاعران مدیحه سرا بیشتر بـه هندوستان و ممالک عثمانی مـهاجرت نمودند. درون همـین دوره مدح مذهبی درون ایران رایج شد کـه محتشم کاشانی از مـهم‌ترین مدیحه‌سرایـان آن دوره به‌شمار مـی‌رود. کسایی مروزی را نخستین مدیحه‌سرای مذهبی درون تاریخ ادبیـات فارسی مـی‌دانند.[۲۳]باباطاهر، خیـام و ناصر خسرو از شاعرانی هستند کـه اشعار مدحی درون شعرشان دیده نشده و ظاهراً هیچگاه انسانی را مدح نگفته‌اند.[۲۴]

    اخلاق و معرفت

    موضوع اخلاق یکی از کهن‌ترین درون‌مایـه‌های ادبیـات درون ایران است. درون بسیـاری از متن‌های پهلوی بـه ویژه اندرزنامـه‌ها کـه سابقه نگارش آن‌ها بـه دوران پایـانی حکومت ساسانیـان مـی‌رسد و تحت تأثیر متون اوستایی نوشته شده‌اند محوریت موضوع بر اخلاق است.[۲۵] از مـیان این نوشته‌ها مـی‌توان بـه مـینوی خرد یـا کتاب فقهی شایست ناشایست اشاره کرد. درون متون فارسی دری نیز مسائل اخلاقی درون شعر شاعران بسیـاری نمود پیدا کرده و کتاب‌های منثور بسیـاری درون این زمـینـه نوشته‌شده‌اند.[۲۶] از مـیان آن‌ها مـی‌توان بـه اخلاق ناصری، گلستان سعدی، قابوسنامـه و دیوان پروین اعتصامـی[۲۷] اشاره نمود.

    شرح حال نویسی

    طنز و فکاهی

    تذکره نویسی

    لباب الالباب عوفی،لباب

    فرهنگ‌های فارسی

    نوشتار اصلی: فهرست فرهنگ‌های لغت فارسی

    فرهنگ‌نویسی درون ایران بـه دوران ساسانیـان بازمـی‌گردد. زمانی کـه الفبای دین‌دبیره ابداع شد نیـاز مبرم بـه ثبت و نگهداری از واژگان اوستایی کـه در آن زمان زبانی مرده محسوب مـی‌شد از سوی موبدان و دین‌پژوهان ایرانی احساس گردید. بدنبال آن فرهنگ‌هایی بـه زبان پهلوی و اوستایی ایجاد شد کـه از آن مـیان دو فرهنگ لغت بنامان فرهنگ اویم ایوک و فرهنگ پهلوی امروزه بدست ما رسیده‌است. همچنین بـه دلیل وجود هزوارش درون زبان پهلوی کـه لغات آرامـی بودند کـه در قرائت مـی‌بایست معادل پهلوی‌شان خوانده مـی‌شد فرهنگ‌نویسی هزوارشـها نیز معمول بوده‌است. بعد از اسلام بـه دلیل اینکه زبان عربی بـه عنوان زبان دینی و ادبی و علمـی که تا چند قرن نخست اسلامـی درون ایران رایج بود ضرورت آشنایی با این زبان فرهنگ‌هایی را پدیدآورد. اما نخستین فرهنگ لغت فارسی کـه بیشتر به منظور رواج زبان فارسی ادبی درون ممالک ایران ساخته‌شده بود درون آذربایجان و توسط خواجه نصیر طوسی بوجود آمد. مـهاجرت ادیبان و علمای ایرانی درون دوران متاخر بـه هندوستان و عثمانی نیز فرهنگ‌نویسی‌های متعدد فارسی را موجب شد. از مـهمترین فرهنگ‌های دیگر فارسی مـی‌توان تحفة الاحباب، برهان قاطع، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ رشیدی، غیـاث اللغات، آنندراج و فرهنگ نظام را مـی‌توان نام برد. درون دوران معاصر نیز بـه تبعیت از واژه‌نویسی و فرهنگ‌نویسی رایج درون غرب و با توجه بـه پیشینـه این امر درون ایران فرهنگ‌های نوین زبان فارسی پدید آمد. از برجسته‌ترین فرهنگ‌های معاصر فارسی لغت‌نامـه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ عمـید و فرهنگ معاصر فارسی مـی‌باشند.[۲۸]

    فرهنگ نویسی نوین

    در دوره معاصر جوامع فارسی‌زبان با توجه بـه آشنایی با امور لغت‌نامـه‌نویسی و ادبی غرب و شیوه‌های نوین فرهنگ‌نویسی با الهام از سبک گذشته فرهنگهای جدید درون زبان فارسی پدید آمدند. این فرهنگهای جدید کـه مملو از واژگان فنی و علمـی اروپایی بـه ویژه از زبان‌های فرانسه، روسی و انگلیسی هستند عمدتاً بر اساس نیـازهای زبانی درون کشور ایران نوشته‌شده‌اند. از مـهمترین این فرهنگ‌ها مـی‌توان بـه لغت‌نامـه دهخدا، لغت‌نامـه معین، فرهنگ عمـید و فرهنگ آریـان‌پور اشاره کرد.

    ادبیـات شفاهی

    ضرب‌المثل‌ها

    پراکندگی جغرافیـایی ادبیـات فارسی

    در ایران زمـین

    در آناتولی و جنوب شرق اروپا

    در شبه قارهٔ هند

    نوشتار اصلی: زبان و ادب فارسی درون هند

    در قفقاز

    در فرارود

    ادبیـات نوین ایران

    نوشتار اصلی: ادبیـات معاصر ایران

    ادبیـات داستانی

    اگرچه داستان‌سرایی درون ادبیـات فارسی ریشـه کهنی دارد اما داستانی‌نویسی بـه سبک مدرن درون ایران از نیمـه دوم قرن نوزدهم رایج شد. نخستین رمان ایرانی سرگذشت حاجی بابای اصفهانی هست که بوسیله مـیرزا حبیب اصفهانی بـه رشته تحریر درآمد. بعد از آن نویسندگانی همچون محمدعلی جمالزاده، طالبوف و زین العابدین مراغه‌ای داستان‌نویسی نمودند کـه البته آثار آن‌های از نظر زبان و سبک نوشتار با زبان رسمـی و ادبی دوره قاجار و نیز گاهی با زبان عامـیانـه نزدیکی مـی‌یـافت. همچنین ویژگی عمده این آثار وجود روح ملی‌گرایی و نمود اساطیر ایرانی درون آن‌ها بود.[۲۹] بعد از آن و به‌ویژه با رواج گسترده آثار ادبی اروپایی درون ایران سبک جدید و نوینی از داستان‌نویسی درون ایران پدید آمد کـه در راس آن‌ها صادق هدایت قرار داشت. بـه دنبال صادق هدایت نویسندگانی مانند هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد، صادق چوبک، سیمـین دانشور، بزرگ علوی، محمود دولت‌آبادی، علی محمد افغانی و غلامحسین ساعدی این سبک را دنبال نمودند. داستان‌های کوتاه و بلند درون آثار این نویسندگان بـه چشم مـی‌خورد. رمان مدرن فارسی بعد از انقلاب عمدتاً بـه نقد وضعیت فرهنگی و سیـاسی موجود درون جامعه مـی‌پردازد. رویکرد اصلی جریـان مدرن، همچون رئالیست‌های سنتی رویکردی انتقادی هست با این تفاوت کـه موضوع انتقاد آنان نـه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیـاسی حاضر است. مـهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی درون همـین تفاوت نگرش بـه تحولات اجتماعی نـهفته‌است. مدرنیسم غربی با کناره‌گیری از واقعیت بیرونی، بـه ذهنیت‌گرایی افراطی پناه مـی‌برد و هیچ‌گونـه مسئولیت اجتماعی یـا نقش اصلاح‌طلبی به منظور خود قائل نیست. اما نویسندهٔ مدرنیست داخلی کـه نمـی‌تواند خود را از دغدغه‌های سیـاسی و اجتماعی روزانـه رها سازد، رویکرد انتقادی اسلاف رئالیست خود را البته با تکنیک‌های روایت ذهنی مدرن درون عرصه‌های اجتماعی دنبال مـی‌کند؛ و بدین ترتیب احساس مـی‌کند بـه مسئولیت اجتماعی و ایدئولوژیک خود عمل کرده‌است. رمان مدرن فارسی علی‌رغم آن‌که فرمـی مشابه آثار مدرن غرب دارد، نگاه سنتی خود را بـه موضوعات حفظ مـی‌کند. روح و اندیشـه ذاتی رمان غرب مبتنی بر نیست‌انگاری اومانیستی هست و درک این اندیشـه مستلزم آشنایی و انس عمـیق نویسنده با ادبیـات غرب است؛ اما این حس و حال اومانیستی هیچ‌گاه درون نویسندگان داخلی بـه کمال یـافت نشده‌است و به همـین صورت نوعی دوگانگی و تضاد درون صورت و محتوای رمان مدرن فارسی قبل و بعد از انقلاب وجود دارد. نویسندگان رمان مدرن درون نقد هنجارهای ناشی از نوعی تفکر دینی عمدتاً بـه دو مضمون مـی‌پردازند. نخست ستیز سنت و مدرنیته درون قالب جنگ پدران و پسران و دوم نقد برخی از ارزش‌های اخلاقی رایج؛ گفتمان رمان مدرن فارسی درون واقع همان گفتمان صادق هدایت درون بحث تجدد و عقب‌ماندگی هست که این‌بار فاقد صراحت است.[۳۰] از رمان نویسان برجسته ایران درون پس از انقلاب بایستی بـه زویـا پیرزاد، عباس معروفی، علی مؤذنی، حسین سناپور و شیوا ارسطویی اشاره کرد.

    شعر نو

    نوشتار اصلی: شعر نیمایی

    زمـینـه‌های فکری سرایش شعر نو، سال‌ها پیش از نیما آغاز شده بود کـه برای پیگیری این نکته حتما به شاعران و سرایندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتی، مـیرزا حبیب مترجم حاجی بابای اصفهانی و مـیرزاده عشقی از این زمره‌اند.

    شعر نو شعری بود کـه با نظریـات نیما یوشیج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق بـه این شعری مـی‌توان بـه احمد شاملو، مـهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، طاهره صفارزاده، و محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) اشاره کرد.

    وزن درون شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری کـه احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنـها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده‌اند و کوتاه یـا بلند مـی‌شوند ولی درون شعر سپید کـه احمد شاملو آن را پایـه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویرسازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده مـی‌شود.

    شعر سپید

    نوشتار اصلی: شعر سپید

    شعر سپید گونـه‌ای از شعر فارسی هست که درون دهه سی خورشیدی توسط احمد شاملو ابداع شد. این شعر کـه از الگوی شعر نیمایی پدید آمد شعریست کـه فاقد قاعده وزن و قافیـه بوده و وزن آن را مـی‌باید درون فحوای کلام جستجو کرد. قافیـه اگر درون این گونـه شعر بکار برود فاقد دستور ویژه‌است و جای آن بستگی بـه خواست شاعر دارد. ایده شاملو به منظور چنین شعری این بود کـه وزن و عروض و قافیـه دست شاعر را به منظور سرایندگی تنگ‌تر کرده و باعث کاهش درخشندگی و اعتلای اثر مـی‌شوند. این شعر درون غرب گونـه‌ای دارد کـه به آن شعر آزاد مـی‌گویند و در آثار مـیلتون و لورکا بوفور دیده مـی‌شود. بـه عقیده براهنی شاملو ایده شعر سپید را از ادبیـات غرب آموخته و آن را با نثر آهنگین ادبیـات فارسی بـه ویژه اثر تاریخ بیـهقی آمـیخت و شعر سپید از آن زاده شد.[۳۱] از شاعرانی کـه به شعر سپید پرداختند مـی‌توان بـه جز احمد شاملو بـه هوشنگ ایرانی، شمس لنگرودی، رضا براهنی، سید علی صالحی، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، قدمعلی سرامـی، رسول یونان، یدالله رؤیـایی و محمدرضا احمدی اشاره نمود.[۳۲]

    ترانـه و ادبیـات موسیقایی

    ادبیـات کودوجوان

    نوشتار اصلی: فهرست نویسندگان ایرانی ادبیـات کودوجوان
    نوشتار اصلی: شورای کتاب کودک
    نوشتار اصلی: تاریخ ادبیـات کودکان ایران

    در دوره ادبیـات نوین ایران ادبیـات کودک با جبار باغچه بان، عباس یمـینی شریف و توران مـیرهادی آغاز مـی‌شود. بعدها ثمـین باغچه بان، مصطفی رحماندوست نیز از چهره‌های موفق این عرصه مـی‌شوند. قصه‌های مجید یکی از موفق‌ترین آثار داستانی ادبیـات کودوجوان به‌شمار مـی‌رود کـه توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شد. از سال ۱۳۴۴ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بـه منظور گسترش کتاب و کتابخوانی مـیان قشر کم سن و سال ایران تأسیس شد کـه به برگزاری نمایشگاه‌ها، فیستوال، جشنواره و ارائه کتاب بـه کودکان و نوجوانان مـی‌پردازد. این کانون بعد از انقلاب اسلامـی زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش گردید. از نویسندگانی کـه گاهی بـه این مقوله نیز مـی پرداختن مـی‌توان بـه احمد شاملو، نادر ابراهیمـی و صمد بهرنگی اشاره کرد. سایر نویسندگان و شاعران موفق حیطه ادبیـات کودوجوان عبارتند از:

    • مـهدی آذر یزدی
    • حسین ابراهیمـی الوند
    • احمدرضا احمدی
    • احمد اکبرپور
    • محمدرضا بایرامـی
    • جعفر بدیعی
    • فرهاد حسن‌زاده
    • داود غفارزادگان
    • یحیی علوی فرد
    • محمود کیـانوش
    • محمدهادی محمدی
    • رضی هیرمندی
    • قدمعلی سرامـی

    شاعران زن ایرانی

    • رابعه بلخی
    • پروین اعتصامـی آشتیـانی
    • فروغ فرخزاد
    • سیمـین بهبهانی
    • طاهره قره‌العین
    • مـهستی گنجوی

    طنزپردازان

    نوشتار اصلی: فهرست طنزپردازان ایرانی
    • عبید زاکانی
    • ایرج مـیرزا
    • دهخدا
    • هادی خرسندی
    • کیومرث صابری فومنی
    • سید ابراهیم نبوی
    • عمران صلاحی
    • ابوالقاسم حالت

    شاعران و نویسندگان

    نوشتار اصلی: فهرست شاعران و نویسندگان ایرانی
    نوشتار اصلی: کانون نویسندگان ایران

    نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامـی

    • مـهرداد اوستا
    • محمد علی معلم دامغانی
    • قیصر امـین پور
    • علی‌اصغر صائم کاشانی

    منتقدان ادبی

    نخستینانی کـه نقد ادبی بـه معنای مدرن آن را درون ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده، مـیرزا ملکم خان، طالبوف و زین‌العابدین مراغه‌ای بودند.

    • دهخدا
    • بدیع‌الزمان فروزانفر
    • محمد تقی بهار
    • رضا براهنی
    • جلال همایی
    • سعید نفیسی
    • نیما یوشیج
    • محمدعلی سپانلو
    • قدمعلی سرامـی
    • پرویز ناتل خانلری
    • صادق هدایت
    • عبدالحسین زرین‌کوب
    • محمد رضا شفیعی کدکنی
    • شاهرخ مسکوب
    • پرتو نوری علا
    • بهروز شیدا
    • سهراب رحیمـی
    • سید حسن امـین

    جستارهای وابسته

    • فهرست فرهنگ‌های فارسی
    • فارسی‌سرایـان تاجیکستان
    • فارسی‌سرایـان افغانستان
    • ادبیـات کودوجوان
    • رشته زبان و ادبیـات فارسی
    • فرهنگ‌های واژگان زبان فارسی
    • ن
    • ب
    • و
    منظومـه‌های عاشقانـهٔ ادب فارسی
    برگرفته از
    سنت فارسی
    • آدم و پری
    • آذر و سمندر
    • ازهر و مزهر
    • امـیر و گوهر
    • امـیرارسلان و فرخ‌لقا
    • اورنگ و گلچهر
    • ایرج و گیتی
    • ایرج و هوبره
    • باقر و گل‌اندام
    • بدر منیر و بی‌نظیر
    • بدیع‌الجمال و سیف‌الملوک
    • بدیع‌الزمان و قمرچهر
    • بشر و هند
    • بهار و ناهید
    • بهرام و بهروز
    • بهرام و زهره
    • بهرام و گل‌اندام
    • بهرام و ناهید
    • بهرام و نرسی
    • بهرام‌نامـه
    • بیژن و منیژه
    • بیژن‌نامـه
    • بیمار و طبیب
    • توبه و لیلی
    • ثمرةالفواد و نتیجةالوداد
    • جلالیـه
    • جم و گل
    • جمال و جلال
    • جمشید و خورشید
    • جمشید و گورنگ‌شاه
    • چاه وصال
    • حبیب و رباب
    • حسن جهانگیر
    • حسن گل‌سوز
    • حسن و جان
    • حسن و دل
    • حسن و عشق
    • حسن و گوهر
    • حسن و ناز
    • حسینا و دلارام
    • حیدربیک و صنوبر
    • حیدربیک‌نامـه
    • خرم و زیبا
    • خرم و صنوبر
    • خسرو و شیرین
    • خمش خاتون و شاهزاده هوسران
    • خورشید و ماه
    • خورشید و مـهپاره
    • خورشیدآفرین و فلک‌ناز
    • خورشیدشاه و چندا
    • خیر و کرد
    • داود و تبشیع
    • در مکنون
    • دستور عشق
    • دستور عفاف
    • دل و جان
    • دلبر و شیدا
    • دلسوزنامـه
    • دلکش و پریوش
    • راح و ریحان
    • راز و نیـاز
    • راغب و مرغوب
    • رستم و تهمـینـه
    • رعنا و زیبا
    • زال و رودابه
    • زهره و خورشید
    • زهره و منوچهر
    • زور عشق
    • زیب و زیور
    • ساتن و مـینا
    • سام و بهرام
    • سام و پری
    • سام و پری‌دخت
    • سحر حلال
    • سخ‌بت رخنگ‌بت
    • سرو و تذرو
    • سرو و گل
    • سعد و سعید
    • سعد و همایون
    • سعدی و سلمـی
    • سلیم و سلمـی
    • سودابه و سیـاوش
    • سوز و گداز
    • سیف‌الملوک و بدیع‌الجمال
    • شادبهر و عین‌الحیوة
    • شاه و درویش
    • شاه و کنیزک
    • شاهد و عزیز
    • شاهد و مشـهود
    • شمس و قمر
    • شمع و پروانـه
    • شور خیـال
    • شور محمود و مرزینگان
    • شیخ صنعان و ترسا
    • شیدوش و ناهید
    • فرهاد و شیرین
    • صنم و برهمن
    • طالب و زهره
    • طاهر و زهره
    • عاشق و معشوق
    • عزیز و غزال
    • عزیز و نگار
    • عشق‌نامـه
    • عیش‌نامـه
    • فایز و پریزاد
    • فرخ و گل‌رخ
    • فرخ و گل‌نار
    • فلک‌ناز و خورشیدآفرین
    • فیروز و حسن‌آرا
    • فیروز و شـهناز
    • فیروز و شوخ
    • فیروز و نسرین
    • قاصد و مقصود
    • کارستان
    • گل و بلبل
    • گل و خسرو
    • گل و نوروز
    • گلزار عباسی
    • گل‌رخ و هرمز
    • گوی و چوگان
    • لعل و گوهر
    • مانی و مـینو
    • محزون و محبوب
    • محفل‌آرا
    • محمد حنیفه و شعری
    • محمود و ایـاز
    • معتمر و عینیـه
    • ملک‌زاد و نوش‌لب
    • ملک‌زاده و پری‌دخت
    • مـهر و ماه
    • مـهر و محبت
    • مـهر و مشتری
    • مـهر و نگار
    • مـهر و هلال
    • مـهر و وفا
    • مـیرزا و صاحبه
    • ناز و نیـاز
    • ناظر و منظور
    • نقاش و صورت
    • نگارستان چین
    • نوروز و جمشید
    • هرمزآفرین و بهروز
    • هشت بهشت
    • هفت اختر
    • هفت‌پیکر
    • همای و گُل‌کامکار
    • همای و همایون
    • همایون و فلک‌ناز
    • همایون و لعل‌پرور
    • همایون‌فال و گل‌اندام
    • همای‌نامـه
    • واله و سلطان
    • ویس و رامـین
    برگرفته از ادب هندی
    • ارژنگ عشق
    • جهانگیر و نورجهان
    • چندرکرن
    • چنیسر و لیلا
    • خضرخان و دولرانی
    • دولت‌خان و راجه
    • رام و سیتا
    • رانی کیتکی و سندر
    • رتن و پدومات
    • سسی و پنون
    • کامروپ و کاملتا
    • مادهونل و کام کندلا
    • مدهومالت و منوهر
    • ملک‌خورشید و معشوق بنارس
    • مـیگا و مـینوهر
    • نل و دمن
    • هنس و جواهر
    • هیر و رانجها
    برگرفته از ادب عربی
    • بثیـه و جمـیل
    • دعد و رباب
    • رابعه و بکتاش
    • زید و زینب
    • سعد و اسماء
    • سلیمان و بلقیس
    • شعله و عفرا
    • عروه و عفرا
    • لیلی و مجنون
    • ورقه و گلشاه
    • یوسف و زلیخا
    برگرفته از ادب یونانی
    • سلامان و آبسال
    • وامق و عذرا


    کتاب‌نامـه

    • شریفی، محمد. محمدرضا جعفری. فرهنگ ادبیـات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین، ۱۳۸۷. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸. 

    منابع

  • Von David Levinson, Karen Christensen, Encyclopedia of Modern Asia, Charles Scribner's Sons. 2002 pg 48
  • «بازگشت ادبی» ‎(فارسی). بازبینی‌شده درون ۲۵ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «نگاهی بـه ادبیـات کلاسیک ایران» ‎(فارسی)‎. مردمسالاری. بازبینی‌شده درون ۲ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «گذری بر تاریخچه ادبیـات کهن فارسی (به مناسبت ۲۷ شـهریور ماه، روز شعر و ادب فارسی)» ‎(فارسی)‎. پایگاه حوزه. بازبینی‌شده درون ۲ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «مرزبان‌نامـه بـه پارسی سره» ‎(فارسی)‎. parsisara.ir. بازبینی‌شده درون ۲ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «ادبیـات غنایی» ‎(فارسی)‎. پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «سعدی ادبیـات غنایی و فردوسی ادبیـات حماسی را به منظور ایرانیـان سرود» ‎(فارسی)‎. دکتر منصور رستگار فسایی (ایبنا، خبرگزاری کتاب ایران). بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «درآمدی بر ادبیـات تعلیمـی(۱)» ‎(فارسی)‎. سیدمحسن حسینی طه (روزنامـهٔ اطلاعات). بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • شریفی. فرهنگ ادبیـات فارسی. ۱۳۸۷. ۱۱۲. 
  • «سبک‌های شعر فارسی» ‎(فارسی)‎. پایگاه پژوهشی آریـابوم. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «سبک خراسانی، قرن ششم (شعر فنی)(۱)» ‎(فارسی)‎. دائرةالمعارف طهور. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «مختصات فکری سبک خراسانی» ‎(فارسی)‎. سایت آفتاب. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «مختصات شعر سبک عراقی (۲)» ‎(فارسی)‎. دائرةالمعارف طهور. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «بیدل بزرگ‌ترین سراینده سبک هندی است» ‎(فارسی)‎. دکتر محمود مدبری. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «سبک هندی» ‎(فارسی)‎. پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «آثار شاعران سبک هندی درون اوج خلاقیت است» ‎(فارسی)‎. نقل از خبرگزاری فارس. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «دوره بازگشت ادبی» ‎(فارسی)‎. پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • «بازگشت ادبی» ‎(فارسی)‎. دائرةالمعارف اسلامـی. بازبینی‌شده درون ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • ↑ ۱۹٫۰۱۹٫۱ آرایـه‌های ادبی (قالب‌های شعر، بیـان و بدیع). وزارت آموزش و پرورش. سال سوم نظام جدید آموزش متوسطه. ۱۳۸۴. رشتهٔ ادبیـات و علوم انسانی (ISBN 964-05-0036-4)ت
  • آموزگار، ژاله. «خویشکاری فردوسی». بخارا، ش. ۶۶ (۱۳۸۷). 
  • «ادبیـات عرفانی» ‎(فارسی)‎. پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱. 
  • «یکصد منظومـه عاشقانـه از هزار سال ادب فارسی» ‎(فارسی)‎. خبرآنلاین بـه نقل از ایسنا. بازبینی‌شده درون ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱. 
  • «ولادتایی مروزی، شاعر اهل بیت علیـهم السلام» ‎(فارسی)‎. پایگاه حوزه. بازبینی‌شده درون ۲۳ نوامبر ۲۰۱۱. 
  • «خواص و عوام از نگاه ناصرخسرو» ‎(فارسی)‎. پایگاه تربت جام. بازبینی‌شده درون ۲۳ نوامبر ۲۰۱۱. 
  • «اندرزنامـه». پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۱۲ مارس ۲۰۱۲. 
  • «تجلی اخلاق درون ادبیـات فارسی». تبیـان. بازبینی‌شده درون ۱۲ مارس ۲۰۱۲. 
  • «اخلاق درون ادب فارسی». راسخون. بازبینی‌شده درون ۱۲ مارس ۲۰۱۲. 
  • «فرهنگ نویسی درون ایران از گذشته که تا امروز» ‎(فارسی)‎. علی معروفی (خبرگزاری فارس). بازبینی‌شده درون ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱. 
  • نامـه فرهنگستان؛ پیدایش رمان فارسی؛ روح بخشیـان، عبدالحمـید؛ شماره ۱۳، پاییز ۱۳۷۸ صفحه146
  • فصلنامـه دانشکده ادبیـات و علوم انسانی تبریز؛ نمود مدرنیسم دررمان فارسی، حسین هاجری، ص ۱۶۰
  • براهنی، رضا. طلا درون مس. چاپ اول. زریـاب، ۱۳۸۰. ۹۰۴. 
  • «شعر سپید» ‎(فارسی)‎. پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینی‌شده درون ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱. 
  • پیوند بـه بیرون

    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه ادبیـات فارسی درون ویکی‌گفتاورد موجود است. در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ادبیـات فارسی موجود است.

    در این سال‌شمار سال‌ها بـه هجری قمری‌ست.

    سال‌شمار شاعران شعر کهن فارسی که تا سده ۱۳ هجری قمری
    • ن
    • ب
    • و
    زبان فارسی
    زبان فارسی
    • زبان فارسی باستان
    • زبان پارسی مـیانـه
    • زبان فارسی
    گویش و انواع
    • زبان فارسی
      • فارسی ایران
      • فارسی دری
      • فارسی تاجیکی
      • گویش ایماقی
      • گویش هزارگی
      • فارسیـهود
      • گویش بخارایی
    ویژگی‌های زبان
    • واژگان فارسی
      • اسم
      • فعل
    • واج‌شناسی و آواشناسی فارسی
    دستور زبان
    • دستور زبان فارسی
    • دستور زبان تاجیکی ‏(en)
    سیستم‌های نگارش
    • خط مـیخی هخا
    • خط پهلوی
    • الفبای فارسی
      • خوش‌نویسی ایرانی
    • الفبای تاجیکی
    • لاتین‌نویسی فارسی
      • فنگیلیش
    • بریل فارسی
    ادبیـات فارسی
    • ادبیـات فارسی
    • ادبیـات پارسی مـیانـه
    • جوامع فارسی‌زبان
    • ن
    • ب
    • و
    هنر ایرانی
    • معماری
    • خوشنویسی
    • نگارگری
    • ادبیـات
    • فولکلور
    • سینما
    • آشپزی
    • موسیقی
    • نقش و نگار
    • جواهرسازی
    • قالی
    • باغسازی
    • تذهیب
    • کاشی‌کاری
    • تئاتر
    • صنایع دستی
    • زربفت
    • ن
    • ب
    • و
    ادبیـات فارسی
    ادبیـات فارسی باستان
    • کتیبه‌های فارسی باستان
    • سنگ‌نبشته بیستون
    • سنگ‌نبشته گنج‌نامـه
    • نقش رستم
    • سنگ‌نبشته خشایـارشا درون ترکیـه
    ادبیـات پارسی مـیانـه
    دینی
    ترجمـه و تفسیر اوستا
    • زند
    • پازند
    • یسن‌ها
    • ویسپرد
    • وندیداد
    • هیربدستان و نیرنگستان
    • یشت‌ها
    • گاهان
    دانشنامـه‌های دینی
    • دین‌کرد
    • بندهشن هندی
    • بندهشن بزرگ
    • گزیده‌های زادسْپَرَم
    • نامـه‌های منوچهر
    • دادِستان دینیگ
    • روایت‌های پهلوی
    • نامـه تنسر
    فلسفی و کلامـی
    • شکند گمانیک ویچار
    • پس دانشن کامگ
    • گُجَستَک اَبالیش
    • زبور پهلوی
    الهام و پیش‌گویی
    • ارداویراف‌نامـه
    • ویرازگان
    • زند وهمن یسن
    • جاماسب‌نامـه
    • یـادگار جاماسبی
    • منظومـه بهرام ورجاوند
    قوانین دینی
    • شایست نشایست
    • روایت امـید اشوهشتان
    • روایـات آذرفرنبغ فرخزادان
    • روایـات فرنبغ سروش
    • پرسشنیـها
    • مادگان هزار دادستان
    اندرزنامـه‌های پهلوی
    • مـینوی خرد
    • دانای مـینوی خرد
    • یـادگار بزرگ‌مـهر
    • اندرزنامـه آذرپاد مـهراسپندان
    • اندرز اوشنَر دانا
    • اندرز دانایـان بـه مزدیسنان
    • اندرز خسرو قبادان
    • اندرز پوریوتکیشان
    • اندرز دستوران بـه بهدینان
    • اندرز بهزاد فرخ‌پیروز
    • پنج خیم روحانیـان
    • داروی خرسندی
    • خویشکاری ریدگان
    • اندرز کنم بـه شما کودکان
    • سودگر نسک
    آثار مانوی
    • انجیل زنده
    • شاپورگان
    • گنجینـه زندگان
    • رازان
    • غول‌ها
    • نامـه‌ها
    • زبور مانی
    غیردینی
    نثر
    کتابی
    • کارنامـه اردشیر بابکان
    • یـادگار زریران
    • خسرو و ریدگ
    • گزارش شطرنج
    • شـهرستان‌های ایرانشـهر
    • شگفتی و برجستگی سیستان
    • ماتیکان یوشت فریـان
    • ماه فروردین روز خرداد
    • سورسخن
    • فرهنگ پهلوی
    • فرهنگ اویم ایوک
    • آیین‌نامـه‌نویسی
    • خودای‌نامگ
    • کتاب کاروند
    متفرقه
    • سنگ‌نوشته‌های دولتی درون دوران ساسانی
    • کعبه زرتشت
    • سفال‌نوشته‌ها
    • پوست‌نوشته‌ها
    • فلزنوشته‌ها
    • مـهرها
    • سکه‌نوشته‌ها
    شعر
    • درخت آسوری
    • خیم و خرد فرخ‌مرد
    • خرد
    ادبیـات فارسی کلاسیک
    شعر
    سدهٔ یکم
    دارای‌دخت
    سدهٔ دوم
    ابوالعباس مروزی
    سدهٔ سوم
    • حنظله بادغیسی
    • راتبه نیشابوری
    • رودکی
    • ابن رومـی
    • ابوحفص سغدی
    • شـهید بلخی
    • محمد پسر مخلد سگزی
    • محمد پسر وصیف سجزی
    • مسعودی مروزی
    • فیروز مشرقی
    • بسام کرد
    • ابوسلیک گرگانی
    سدهٔ چهارم
    • آغاجی بخارایی
    • ابوسعید ابوالخیر
    • ابوالفتح بستی
    • ابوالفرج سگزی
    • ابوطاهر خسروانی
    • رونقی بخارایی
    • سپهری بخارایی
    • بدیع بلخی
    • بشار مرغزی
    • ابوالمؤید بلخی
    • بُندار رازی
    • بهرامـی سرخسی
    • بوالمثل بخارایی
    • ابواسحاق جویباری
    • خبازی نیشابوری
    • خجسته سرخسی
    • خسروی سرخسی
    • دقیقی
    • رابعه بلخی
    • ابوالعباس ربنجنی
    • ابوشکور بلخی
    • رودکی
    • ابوحفص سغدی
    • شاکر جلاب
    • شـهید بلخی
    • عماره مروزی
    • عنصری بلخی
    • فردوسی
    • محمد عبده کاتب
    • حکاک مرغزی
    • مسعودی مروزی
    • ابوطیب مصعبی
    • معروفی بلخی
    • ابوزراعه معمری
    • معنوی بخارائی
    • منتصر سامانی
    • منجیک ترمذی
    • منطقی رازی
    • نصر بن منصور
    • ابوشعیب هروی
    • طاهر چغانی
    • کسایی مروزی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • یوسف عروضی
    • ابوالقاسم بشریـاسین
    سدهٔ پنجم
    • ابوسعید ابوالخیر
    • فخرالدین اسعد گرگانی
    • خواجه عبدالله انصاری
    • باباطاهر
    • خیـام
    • دانشی طوسی
    • مسعود سعد سلمان
    • سنایی
    • اسدی طوسی
    • عسجدی
    • عنصری بلخی
    • عیوقی
    • کافرک غزنوی
    • غضائری رازی
    • ابوالفرج رونی
    • فرخی سیستانی
    • قطران تبریزی
    • لبیبی
    • منوچهری دامغانی
    • ناصرخسرو
    • ازرقی هروی
    • عبدالله روزبه النکتی
    • ایرانشان بن ابی‌الخیر
    • عثمان مختاری
    سدهٔ ششم
    • اثیر اخسیکتی
    • ادیب صابر
    • محمد معزی
    • انوری
    • عمعق بخاری
    • خاقانی
    • خیـام
    • ابوالفرج رونی
    • سراج قمری
    • مسعود سعد سلمان
    • سموری سجزی
    • سنایی
    • سوزنی سمرقندی
    • جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی
    • قاضی هجیم آملی
    • عبدالواسع جبلی
    • علی بن احمد سیفی
    • ظهیرالدین فاریـابی
    • اشرف غزنوی
    • فلکی شروانی
    • قوامـی رازی
    • مـهستی گنجوی
    • مولانا شاهین شیرازی
    • عطار نیشابوری
    • رشیدالدین وطواط
    • نظامـی گنجوی
    • بهاءالدین ولد
    • عبدالقادر گیلانی
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ابوالعلاء گنجه‌ای
    • ایرانشاه بن ابی‌الخیر
    • رشیدی سمرقندی
    • شمس طبسی
    سدهٔ هفتم
    • بدر جاجرمـی
    • کمال‌الدین اسماعیل
    • افضل‌الدین کاشانی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • اوحدالدین کرمانی
    • مولوی
    • همام تبریزی
    • پوربهای جامـی
    • بهرام پژدو
    • زرتشت بهرام پژدو
    • سراج قمری
    • سراج‌الدین سگزی
    • سعدی
    • سعدالدین نزاری قهستانی
    • شمس قیس رازی
    • شیخ محمود شبستری
    • فخرالدین عراقی
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • عمـید لویکی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • مجد همگر
    • مولانا ناصری
    • عطار نیشابوری
    • بوعلی قلندر
    • کیکاووس رازی
    • نظامـی گنجوی
    • سلطان ولد
    • علی بن‌حامد کوفی
    • عثمان مروندی
    • ملک‌تاج‌الدین دهلوی
    • شـهاب‌الدین بدایونی
    • امـیرحسن دهلوی
    • خواجه عبیدالدین
    • حسن محمود کاتب
    سدهٔ هشتم
    • شاهین شیرازی
    • ابواسحاق اط
    • فضل‌الله نعیمـی
    • امـیرخسرو دهلوی
    • قاسم انوار
    • مغربی تبریزی
    • همام تبریزی
    • حافظ
    • حیدر شیرازی
    • برندق خجندی
    • کمال خجندی
    • رستم خوریـانی
    • شرف‌الدین رامـی
    • عبید زاکانی
    • سلمان ساوجی
    • امـیر شاهی
    • شیخ محمود شبستری
    • سیف فرغانی
    • ابن یمـین
    • بدر چاچی
    • ابوعلی قلندر
    • خواجوی کرمانی
    • عماد فقیـه کرمانی
    • اوحدی مراغه‌ای
    • عمادالدین نسیمـی
    • نعمت‌الله ولی
    • امـیرحسن دهلوی
    • جهان‌ملک خاتون
    • حمدالله مستوفی
    • جام جونـه
    • حماد جمالی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • مـیر سید علی همدانی
    • عطار شیرازی
    • ابوالحسن علی‌الاعلی
    • جلال طبیب شیرازی
    سدهٔ نـهم
    • آذری طوسی
    • محمد محمد آملی
    • ابن حسام
    • ابواسحاق اط
    • قاسم انوار
    • عصمت بخاری
    • فخرالدین بخاری
    • کمال‌الدین بنایی
    • مغربی تبریزی
    • جامـی
    • هلالی جغتائی
    • برندق خجندی
    • هاتفی خرجردی
    • رستم خوریـانی
    • رضای سبزواری
    • بساطی سمرقندی
    • سکندر لودی
    • امـیر شاهی
    • اهلی شیرازی
    • بابا فغانی شیرازی
    • عطار تونی
    • علی‌شیر نوایی
    • محمد کاتبی
    • مسیحی فوشنجی
    • مکتبی شیرازی
    • محمد فضولی
    • نظام‌الدین محمود قاری
    • مـهری هروی
    • کاتبی ترشیزی
    • نعمت‌الله ولی
    • حسن‌شاه هروی
    • اسیری لاهیجی
    • قبولی هروی
    • آصفی هروی هراتی
    • زین‌الدین واصفی هراتی
    • عبدالرحمن مشفقی بخارایی
    • مـهری هراتی
    • لطف‌الله نیشابوری
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • ملا محمد نامـی
    • خیـالی بخاری
    • قاسم کاهی
    • نظام قاری
    سدهٔ دهم
    • شفائی اصفهانی
    • وحشی بافقی
    • کمال‌الدین بنایی
    • ظهوری ترشیزی
    • هلالی جغتائی
    • هاتفی خرجردی
    • فیضی دکنی
    • جمالی دهلوی
    • عرفی شیرازی
    • علی‌شیر نوایی
    • محتشم کاشانی
    • مولانا همتی انگورانی
    • اهلی شیرازی
    • مکتبی شیرازی
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • نظیری نیشابوری
    • محمد فضولی
    • سحابی استرآبادی
    • شانی تکلو
    • بابا فغانی شیرازی
    • آصفی هروی هراتی
    • حیدر کلوچه‌پز هراتی
    • سقای بخارایی
    • مطربی سمرقندی
    • دوستی بدخشی
    • سیدای نسفی
    • فطرت زردوز سمرقندی
    • ظهوری دکنی
    • لسانی شیرازی
    • شرف‌جهان قزوینی
    • لحاف‌دوز همدانی
    • فهمـی استرآبادی
    • اهلی ترشیزی
    • شـهیدی قمـی
    • شریف تبریزی
    • صبوری تبریزی
    • نوعی خبوشانی
    • ثنایی مشـهدی
    • ضمـیری اصفهانی
    • مسیح کاشی
    • شکیبی اصفهانی
    • ملک قمـی
    • کفری تربتی
    • انیسی شاملو
    • شاه‌طاهر دکنی انجدانی
    • نصیبی گیلانی
    • ذهنی کشمـیری
    • سرخوش کشمـیری
    • ولی دشت بیـاضی
    • غزالی مشـهدی
    سدهٔ یـازدهم
    • مـیر رضی آرتیمانی
    • طالب آملی
    • شفائی اصفهانی
    • شوکت بخاری
    • ظهوری ترشیزی
    • سلیم تهرانی
    • فیضی دکنی
    • قاسم دیوانـه مشـهدی
    • ابوالفتح سگزی
    • احولی سیستانی
    • اسیر شـهرستانی
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • سلطان باهو
    • ملاشاه بدخشی
    • جهان‌آرا بیگم
    • حمزه غافل سیستانی
    • زلالی خوانساری
    • زیب‌النسا
    • بیدل
    • سرمد کاشانی
    • کلیم کاشانی
    • ندیم کشمـیری
    • شاپور تهرانی
    • صائب تبریزی
    • صوفی مازندرانی
    • صیدی طهرانی
    • باذل مشـهدی
    • قدسی مشـهدی
    • نظیری نیشابوری
    • مولانا همتی انگورانی
    • محسن فیض کاشانی
    • سحابی استرآبادی
    • فیـاض لاهیجی
    • شانی تکلو
    • منیر لاهوری
    • مجذوب تبریزی
    • طرزی افشار
    • کرام بخارایی
    • سیدای نسفی
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • مطربی سمرقندی
    • نخلی بخارایی
    • ناظم هراتی
    • سرافراز سمرقندی
    • قانع نسفی
    • فصیحی هروی
    • نجیب کاشانی
    • رجبعلی واحد تبریزی
    • ناصر علی سرهندی
    • محسن فانی
    • ظفرخان احسن
    • رضی دانش مشـهدی
    • سعیدا نقشبندی یزدی
    • فوقی یزدی
    • سنجر کاشانی
    • صفی چرکس
    • سالک قزوینی
    • محمد واعظ قزوینی
    • غنی کشمـیری
    • رفیع مشـهدی
    • طغرای مشـهدی
    • وحید قزوینی
    • ذوقی اردستانی
    • الهی اسدآبادی
    • وحدت کاشانی
    سدهٔ دوازدهم
    • محمدسعید اشرف مازندرانی
    • هاتف اصفهانی
    • آزاد بلگرامـی
    • آذر بیگدلی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • عبدالقادر بیدل
    • فقیر دهلوی
    • وصال شیرازی
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • حزین لاهیجی
    • باذل مشـهدی
    • قصاب کاشانی
    • صباحی بیدگلی‏
    • مشتاق اصفهانی
    • طبیب اصفهانی
    • غنیمت پنجابی
    • حشمت بدخشانی
    • کرام بخارایی
    • سپندی سمرقندی
    • طغرل احراری
    • حسین شـهرت شیرازی
    • عاقل خان رازی خوافی
    • املای بخارایی
    • غیـاثی بدخشی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • واله داغستانی
    • ظفرخان جوهری
    • صادق بخارایی
    • مخلص کاشانی
    • محسن تأثیر تبریزی
    • نجیب کاشانی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • نجات اصفهانی
    • عالی شیرازی
    • شیوکرام تقوی
    • قانع تتوی
    • آفرین لاهوری
    • واقف لاهوری
    • محمداسماعیل دارا
    • اکسیر اصفهانی
    • حیرت لاهوری
    • خالص اصفهانی
    سدهٔ سیزدهم
    • صفای اصفهانی
    • نشاط اصفهانی
    • فروغی بسطامـی
    • یغمای جندقی
    • فایز دشتی
    • غالب دهلوی
    • فقیر شیرازی
    • قاآنی شیرازی
    • وصال شیرازی
    • وقار شیرازی
    • محمودخان صبا
    • طاهره قرةالعین
    • فتحعلی‌خان صبای کاشانی
    • نادره
    • بیدل کرمانشاهی
    • عبرت نایینی
    • عبدالرزاق دنبلی
    • نقیب‌خان طغرل احراری
    • شمس‌الدین شاهین
    • ظفرخان جوهری
    • تاش‌خواجه اسیری
    • صادق بخارایی
    • سلطان خواجه اداء سمرقندی
    • جیحون یزدی
    • واله اصفهانی
    • محیط قمـی
    • مفتون بردخونی
    • عمان سامانی
    • نواب‌الله دادخان صوفی
    نثر
    معاصر
    شاعران
    ایران
    نوقدمایی
    • عارف قزوینی
    • مـیرزاده عشقی
    • محمد فرخی یزدی
    • محمدتقی بهار
    • ارسلان پوریـا
    • پرویز ناتل خانلری
    • نادر نادرپور
    • فریدون مشیری
    • سیمـین بهبهانی
    • هوشنگ ابتهاج
    • پروین اعتصامـی
    • حسین منزوی
    • ایرج مـیرزا
    • سیـاوشرایی
    • محمدحسین شـهریـار
    • محمدرضا عبدالملکیـان
    • فریدون توللی
    • گلچین گیلانی
    • عبرت نایینی
    • کریم امـیری فیروزکوهی
    • مظاهر مصفا
    • ژولیده نیشابوری
    • عبدالحسین جلالیـان
    • محمدعلی ریـاضی یزدی
    • عماد خراسانی
    • سلمان هراتی
    • سپیده کاشانی
    • حمـید سبزواری
    • سید حسن حسینی
    • محمدرضا آقاسی
    • محمدعلی معلم دامغانی
    نیمایی
    • مـهدی اخوان ثالث
    • منوچهر آتشی
    • فروغ فرخزاد
    • نصرت رحمانی
    • سهراب سپهری
    • محمدرضا شفیعی کدکنی
    • منوچهر شیبانی
    • اسماعیل شاهرودی
    • م. آزاد
    • اسماعیل خویی
    • محمد زهری
    • محمد مختاری
    • طاهره صفارزاده
    • نیما یوشیج
    • ضیـاء موحد
    • سعید سلطان‌پور
    • منصور اوجی
    سپید
    • بیژن جلالی
    • تندرکیـا
    • هوشنگ ایرانی
    • احمد شاملو
    • نازنین نظام شـهیدی
    موج نو
    • احمدرضا احمدی
    • محمدرضا اصلانی
    • بیژن الهی
    • هوشنگ ایرانی
    • بهرام اردبیلی
    • محمدعلی سپانلو
    • عظیم خلیلی
    • جواد مجابی
    حجم
    • یدالله رؤیـایی
    • هوشنگ چالنگی
    • شاپور بنیـاد
    • بیژن الهی
    • بهرام اردبیلی
    • پرویز اسلام‌پور
    • محمدرضا اصلانی
    • سیروس آتابای
    ناب
    • هوشنگ چالنگی
    • سیدعلی صالحی
    • فرامرز سلیمانی
    موج سوم
    • هرمز علی‌پور
    • قیصر امـین‌پور
    دههٔ هفتاد
    • رضا براهنی
    • علی باباچاهی
    • شاپور بنیـاد
    • سیدعلی صالحی
    • بیژن کلکی
    • شیوا ارسطویی
    • مفتون امـینی
    • بهزاد زرین‌پور
    • علی عبدالرضایی
    • گراناز
    افغانستان
    • نادیـا انجمن
    • واصف باختری
    • خلیل‌الله خلیلی
    • مسعود نوابی
    • محمدکاظم کاظمـی
    • فضل‌الله قدسی
    • ابوطالب مظفری
    • سعادت ملوک‌تاش
    • فدایی هروی
    • مخفی بدخشی
    • عبدالکریم تمنا
    • صوفی عشقری
    • نادیـه فضل
    • محجوبه هروی
    • ندیم کابلی
    تاجیکستان
    • صدرالدین عینی
    • فرزانـه خجندی
    • اسکندر ختلانی
    • ابوالقاسم لاهوتی
    • گلرخسار صفی‌اوا
    • لایق شیرعلی
    • پیرو سلیمانی
    • مـیرزا تورسون‌زاده
    • مـیرزا عبدالواحد مُنظِم
    • صدرِ ضیـا
    • ساتِم اُلُغ‌زاده
    • بازار صابر
    • محمدجان شکوری بخارایی
    • جلال اکرامـی
    • عبید رجب
    • محمدعلی عجمـی
    • صفیـه گلرخسار
    • مردخای بهایف
    • زلفیـه عطایی
    • مؤمن قناعت
    • عسکر حکیم
    • عنایت حاجی‌یوا
    • عبدوملک بهاری
    • مجیب مـهرداد
    • گل‌نظر کلدی
    • تیمور ذوالفقارف
    • عاشور صفر
    • دارا نجات
    • احمدجان رحمت‌زاد
    • جوره هاشمـی
    ازبکستان
    • خواجه (شاعر)
    • اسد گلزاده
    • شـهزاده نظرووا
    پاکستان
    • اقبال لاهوری
    • حفیظ جالندهری
    ارمنستان
    ادوارد حق‌وردیـان
    رمان‌نویسان
    • علی‌محمد افغانی
    • غزاله علیزاده
    • بزرگ علوی
    • رضا امـیرخانی
    • مـهشید امـیرشاهی
    • رضا براهنی
    • سیمـین دانشور
    • محمود دولت‌آبادی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • رضا قاسمـی
    • هوشنگ گلشیری
    • ابوتراب خسروی
    • احمد محمود
    • شـهریـار مندنی‌پور
    • عباس معروفی
    • ایرج پزشک‌زاد
    • عبدوملک بهاری
    • تیمور ذوالفقارف
    داستان‌کوتاه‌نویسان
    • جلال آل‌احمد
    • شمـیم بهار
    • صادق چوبک
    • سیمـین دانشور
    • نادر ابراهیمـی
    • ابراهیم گلستان
    • هوشنگ گلشیری
    • صادق هدایت
    • محمدعلی جمال‌زاده
    • ابوتراب خسروی
    • مصطفی مستور
    • جعفر مدرس صادقی
    • هوشنگ مرادی کرمانی
    • علی‌اشرف درویشیـان
    • بیژن نجدی
    • شـهرنوش پارسی‌پور
    • غلامحسین ساعدی
    • بهرام صادقی
    • گلی ترقی
    نمایشنامـه‌نویسان
    • مـیرزا فتحعلی آخوندزاده
    • ارسلان پوریـا
    • بهرام بیضایی
    • بیژن مفید
    • غلامحسین ساعدی
    • هنگامـه مفید
    • عباس نعلبندیـان
    • اکبر رادی
    • پری صابری
    • محمود استادمحمد
    • مـیرزاده عشقی
    • محسن یلفانی
    • حمـید امجد
    • محمد چرمشیر
    • محمد یعقوبی
    • نغمـه ثمـینی
    • محمد عثمان‌اف
    • رضا عبدو
    • رضا صابری
    • رضا قاسمـی
    • حسین پاکدل
    • حسین پناهی
    • محمد رحمانیـان
    فیلمنامـه‌نویسان
    • ابراهیم حاتمـی‌کیـا
    • مسعود کیمـیایی
    • اصغر فرهادی
    • رخشان بنی‌اعتماد
    • بهرام بیضایی
    • کامبوزیـا پرتوی
    • داریوش مـهرجویی
    • ابراهیم گلستان
    • علی حاتمـی
    • مجید مجیدی
    • پیمان قاسم‌خانی
    • ناصر تقوایی
    • شادمـهر راستین
    • اصغر عبداللهی
    • کیومرث پوراحمد
    سایر
    • علی‌اکبر دهخدا
    • ن
    • ب
    • و
    شاعران فارسی‌سرای ورای مرزهای ایران
    افغانستان
    خلیل‌الله خلیلی • محمدکاظم کاظمـی • فضل‌الله قدسی • ابوطالب مظفری • سعادت ملوک‌تاش • فدایی هروی• مخفی بدخشی • عبدالکریم تمنا • صوفی عشقری • نادیـه فضل • محجوبه هروی • نادیـا انجمن
    تاجیکستان
    جلال اکرامـی • اسکندر ختلانی • بازار صابر • عبید رجب • محمدعلی عجمـی • صدرالدین عینی • صفیـه گلرخسار • مردخای بهایف • باقی رحیم‌زاده • زلفیـه عطایی • لایق شیرعلی • گلرخسار صفی‌اوا
    شبه‌قاره هند: هند و پاکستان
    طالب آملی • باذل مشـهدی • آزاد بلگرامـی • جهان‌آرا بیگم • فیضی دکنی • امـیرخسرو دهلوی • بیدل دهلوی • زیب‌النسا • اقبال لاهوری• غالب دهلوی • سرمد کاشانی • سلیمـه سلطان بیگم • عمـید لویکی • ندیم کشمـیری
    گروه‌ها و فهرست‌ها همگی بـه ترتیب الفبای فارسی هستند
    • ن
    • ب
    • و
    ادبیـات زبان‌های ایرانی‌تبار
    ادبیـات کهن ایران
    ادبیـات فارسی باستان • ادبیـات سکائی باستان • ادبیـات مادی • ادبیـات زرتشتی
    ادبیـات مـیانـه ایران
    ادبیـات فارسی مـیانـه • ادبیـات پارتی• ادبیـات خوارزمـی • ادبیـات سکائی مـیانـه • ادبیـات بلخی • ادبیـات سغدی • ادبیـات مانوی
    ادبیـات ایرانی نو
    تاریخ ادبیـات فارسی • ادبیـات فارسی • ادبیـات کردی • ادبیـات پشتو • ادبیـات آسی • ادبیـات بلوچی • ادبیـات فارسیـهود
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=ادبیـات_فارسی&oldid=24565775»




    [حکایت فارسی دهم]

    نویسنده و منبع |



    حکایت فارسی دهم

    لغات مـهم کتاب فارسی پایـه هفتم بـه صورت درس بـه درس

    خیییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییییییییی ممممممممممممممممممممننننننننننننننننننننووووووووووووووونننننننننننننننننننننن
    دوووووووووووووووووووووووستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون دارم وهمـیشـه دنبال همچین سایتی مـی گشتم

    . حکایت فارسی دهم . حکایت فارسی دهم : حکایت فارسی دهم ، حکایت فارسی دهم




    [حکایت فارسی دهم]

    نویسنده و منبع |



    حکایت فارسی دهم

    فرهنگ واژ گان فارسی بـه پارسی

    فرهنگ واژ گان فارسی بـه پارسی
       پیش گفتار
          در اینترنت و بصورت گسترشی فرهنگ واژه های زبان پارسی ندیدم،  بـه همـین جهت درون فرصت هایی این فرهنگ را گرد آوری مـی کنم و مـی نویسم،  و به مرور پست مـی نمایم.  من درون نوشته ها و مقالاتم از هر دو گونـه واژه فارسی و پارسی بنا بـه نیـاز جمله استفاده مـی کنم،  ولی که تا آنجا کـه بتوانم درون نوشته های زبان فارسی از واژه های بیگانـه استفاده نمـی کنم.  حتما توجه داشت واژه ها و یـا لغاتی کـه بعضی مـی پندارند عربی مـی باشد،  اشتباه است،  آن واژه ها فارسی هستند،  درون واقع پرداخته و عمل آمده توسط دانشمندان فارسی زبان درون طول تاریخ بوده اند،  تاریخ زبان عربی نیز مانند همـه زبان های دنیـا ریشـه درون زبان تمدن جی دارد.  البته همانگونـه کـه در سخن وبسایت نوشته ام مـی بایست درون فرهنگستان دانش مربوطه،  تعریف نو به منظور واژه ها و واژه پردازی باشد.
          همانندی از اشتباه درون نگارش بگویم،  درون کتاب های قانونی ایران بـه فراوانی واژه هایی وجود دارند،  کـه به هیچ شکل و تعریف فارسی و یـا پارسی نمـی باشند،  بلکه کاملاً عربی و به زبان بیگانـه هستند.  واژه هایی هستند با مفهوم های پیچیده درون مـیان نوشته های فارسی آن کتاب قانون،  کـه بسیـاری از مردم حتی قانون مندان بـه خوبی آنـها را درک نمـی کنند،  و گاه به منظور آنـها معانی و تعریف های مختلفی مـی گویند.  لازم هست نسبت بـه باز نویسی و پالایش و پاکسازی و درست نویسی آنـها اقدام و پیگیری شود.
          این فرهنگ بـه ترتیب حروف الفبا،  قابل افزودن و جا گذاری مجدد درون مـیان ردیفها مـی باشد،  درون ضمن یـاد آوری نمایم کپی برداری از مطالب و مقالات وبلاگ انوش راوید آزاد مـی باشد،  و باعث خوشحالی است.  عزیزانی کـه درباره واژه های پارسی پژوهش و تحقیق مـی کنند،  و یـا بخشی از این نوشته درون وبهای شان مـی باشد،  خواهشمندم بفرمایند که تا تارنمای آنـها را درون پیوند وبلاگ قرار دهم. حکایت فارسی دهم  این پست ادامـه دارد و بازنویسی مـی شود.
         آ
    آباژور =  نورتاب
    آخر‌الامر =  سرانجام
    آخر =  پایـان
    آخرت =  رستاخیز
    آخرین =  واپسین
    آرشیو =  بایگانی
    آزمایشات =  آزمایش‌ها
    آس =  تک‌خال
    آ =  بالابر
    آل بویـه =  خاندان بویـه
    آلت قتاله =  کُشت‌افزار
    آن را باطل کردم =  آن را تباه کردم
    آنطور =  آن گونـه
    آنوقت =  آن گاه
         الف
    ائتلاف =  همایـه
    ابتدا =  نخست
    ابتدایی ‌ترین =  ساده‌ترین
    ابتلاء =  دچاری
    ابتکار =  نوآوری
    ابدیت =  همـیشگی
    ابن سینا =  پور سینا
    اتباع =  شـهروندان
    اتحاد =  همبستگی
    اتفاق افتاد =  رخ داد
    اتفاق افتادن =  رخ دادن
    اتفاقات =  روی‌دادها
    اتوماتیک =  خودکار
    اتومبیل =  خودرو
    اجتناب =  دوری
    اجتناب ‌ناپذیر =  پیش ‌گیری ‌ناپذیر
    اجرت =  دست‌مزد
    اجناس =  کالاها
    اجیر =  مزدور
    احترام =  ارج
    احتمالا =  شاید، حکایت فارسی دهم چه بسا
    احتیـاج =  نیـاز
    احتیـاط =  پروا
    احدی =  هیچ‌کسی
    احسان =  نکویی
    احسنت، براوو یـا باریکلا =  آفرین
    احضار =  فرا خواندن
    دعوت =  فرا خواندن
    احیـانا =  شاید
    اخاذی =  زورگیری
    اخبار =  تازه‌ها
    اختراع =  نوآوری
    اختلاط =  درهمـی
    اختناق =  خفگی، فشار، تنگنا
    اخذ =  دریـافت
    اخطار =  هشدار
    اخلاف =  جانشینان
    اخوت =  برادری
    اخوی =  برادر
    اخیر التأسیس =  نوبنیـاد، نوساز
    اخیرا =  بـه تازگی
    ادوار =  دوره‌ها
    اذان =  بانگ نماز
    اذیت =  آزار
    ارائه طریق =  پیشنـهاد
    ارائه کرد =  رو کرد
    اراضی =  زمـین‌ها
    ارامنـه =  ارمنیـان
    اربعین =  چله
    ارتجاع =  واپس ‌گرایی
    ارتعاش =  لرزش
    ارتفاع =   بلندی
    ارزاق =  خواروبار
    ارسال =   فرستادن
    ارشد =  بزرگ‌تر
    ارفاق =  آسان‌گیری
    ارکان =  پایـه‌ها
    ارکستر =  هم‌نوازی
    اریکه =  تخت
    اریکه‌ فرمان ‌روایی =  تختِ فرمان ‌روایی
    از اوایل =  از آغاز
    از این جهت =  از این رو
    از این طریق =  از این روش
    از این قبیل =  از این دست
    از این نظر =  از این رو
    از آن جمله =  از آن مـیان
    از آن روز بـه بعد =  بعد از آن روز
    از بین بردن =  از مـیان بردن
    از جانب =   از سوی
    از جمله =  از دسته، از آن‌گونـه
    از حیث =  از دید
    از طرف دیگر =  از سوی دیگر
    از طریق =  از راه
    از قدیم =  از دیر باز
    ازدواج =  زناشویی
    اساس =  بنیـاد
    اساسنامـه =  بنیـادنامـه
    اساسی =  بنیـادی، بنیـادین
    اسبق =  پیشین
    اسپری =  افشانـه
    استبداد = تک ‌سالاری، خود کامگی
    استحصال =  برداشت
    استحضار =  آگاهی
    استحقاق =  شایستگی، سزاواری
    است =  خودشویی
    استحکامات =  سنگر بندی‌ها
    استدعا مـی‌کنم =  خواهش یـا درخواست مـی‌کنم
    استراتژی =  راه ‌برد
    استراتژیک =  راه ‌بردی
    استراحت =  آسودن، درازکشیدن
    استراق سمع =  شنود
    استرداد =  واپس ‌داد
    استشمام =  بو ، بوییدن
    استشـهاد =  گواهی
    استعفا =  کناره‌گیری
    استعمال =  کاربرد
    استفاده از =  بـه کار گیری
    استفاده =  کاربرد
    استقامت =  پایداری
    استقبال =  پیشباز
    استقرار =  برپایی
    استقلال =  خودسالاری
    استمرار =  ادامـه، پیوستگی
    استناد =  گواه‌مندی
    استنباط =  برداشت
    استهزاء =  ریشخند
    استهلاک =  فرسایش
    استیجاری =  کرایـه‌ای
    استیضاح =  بازخواست
    استیلاء =  چیرگی
    اسرار =  رازها
    اسراف =  ریخت‌و‌پاش
    اسطوره =  افسانـه
    اسقاطی =  ناکارآمد
    اسلاف =  یشینیـان‌، گذشتگان
    اسلحه =  جنگ‌افزار
    اسم = نام
    اسهال =  شکم ‌روش
    اسکله =  بارانداز
    اسیر = ‌، دست‌گیر
    اشاعه =  گسترش
    اشتباها =  ندانسته
    اشتغال =  کارگماری
    اشرار =  آشوبگران
    اشراف =  بزرگان، بزرگواران
    اشعار =  سروده‌ها
    اشکال =  خرده
    اصحاب =  یـاران
    اصرار =  پافشاری
    اصطلاحات =  واژگان
    اصطکاک =  سایش
    اصفهان =  اسپهان‌، اسپاهان
    اصل =  ریشـه، بن، بیخ
    اصولی =  بنیـادی‌، بنیـادین
    اصیل =  ریشـه‌دار
    اضافه =  افزودن
    اضطراب =  پریشانی
    اضمحلال =  نابودی
    اطاعت =  پیروی‌، فرمانبرداری
    اطاعت مـی‌شود =  بـه روی چشم
    اطاق =  اتاق
    اطراف =  گوشـه‌ها، کناره‌ها
    اطرافیـان =  خویشان‌، نزدیکان
    اطریش =  اتریش
    اطلاع =  آگاهی
    اطلاع ثانوی =  آگهی بعد از این
    اطلاعات =  داده‌ها
    اظهار داشت =  بازگو کرد
    اظهار نظر =  بازگویی دیدگاه
    اعتبار نامـه =  استوار نامـه
    اعتدال =  مـیانـه‌روی
    اعتقادات =  باورها
    اعتماد بـه نفس =  خودباوری
    اعتماد متقابل =  هم‌باوری
    اعجاب انگیز =  شگفت‌انگیز
    اعدام =  سر بـه نیست
    اعراب (عرب‌ها) =  تازیـان
    اعزام =  گسیل
    اعلام =  آگاه
    اعلان =  آگهی
    اعیـاد =  جشن‌ها
    اغتشاش =  آشفتگی
    اغلب =  بیشتر
    افتتاح =  گشایش
    افتخار =  سربلندی
    افتضاح =  رسوایی
    افراد = ان
    افرادی کـه = انی که
    افراط =  فراخ‌روی
    افسوس =  دریغا
    افقی =  ستانی
    اقامت =  ماندن
    اقبال =  بخت
    اقتباس از … =  برگرفته از …
    اقدام نمودن =  دست زدن
    اقصی نقاط جهان =  سرتاسر گیتی
    اقصی نقاط دنیـا =  سرتاسر جهان
    اقصی نقاط مملکت =  سرتاسر کشور
    اقلام =  نمونـه‌ها
    اقلیت =  کمتری
    الان =  اکنون
    البسه =  پوشاک
    الحاق =  پیوست
    الی یـا لغایت =  تا
    اما =  ولی
    امام =  پیشوا
    امام جماعت =  پیش ‌نماز
    امتحان =  آزمون
    امتحان =  آزمودن، آزمایش
    امتداد =  راستا
    امتناع =  خودداری، پرهیز
    امتناع =  خودداری
    امثال =  همانند
    امداد =  یـاری رسانی
    امدادگر =  یـاری رسان
    امر =  فرمایش
    امرار معاش =  گذران زندگی
    امرتان =  فرمایشتان
    امریـه= = فرمان‌ نامـه
    امکان ‌پذیر =  شدنی
    انبیـاء =  پیـامبران، پیغمبران
    انتخاب =  گزینش
    انتخابات =  گزیدمان
    انتصاب =  گماشتن، گمایش
    انتظار =  چشم‌داشت
    انتظار داشتن=  چشم ‌داشتن
    انتظار مـی رود = پیش ‌بینی مـی‌شود
    انتقاد =  خرده‌گیری، خرده گرفتن
    انتقام =  کین‌خواهی
    انجماد =  یخ زدن، فسردن
    انحاء =  روش‌ها
    انحراف =  لغزش
    انحرافات =  کژی‌ها
    انزوا =  گوشـه ‌گیری
    انسجام =  هماهنگی
    انشاء الله =  بـه امـید خدا
    انصراف =  کناره‌ گرفتن
    انعطاف =  نرمش
    انعقاد خون = خون
    انعکاس =  بازتاب
    انفجار =  پکیدن، پکش
    انفرادی =  تنـهایی
    انفصال =  جدایی
    انـهار =  رودها
    انـهدام =  نابودی
    انواع =  گونـه‌ها
    اهالی بوشـهر =  مردمان بوشـهر
    اهتمام =  کوشش
    اهدا =  پیشکش
    اواسط =  مـیانـه‌ها
    اوباش =  ناکس
    اول ـ اولاً =  نخست
    اولاد =  فرزندان
    اولویت =  نخستینگی
    اولین =  نخستین
    اکاذیب =  دروغ‌ها
    اکتفاء =  بسنده
    اکتفاء =  بسنده
    اکثر قریب اتفاق =  بیش‌تر
    اکثرا =  بیش‌تر
    اکثریت =  بیش ‌تری
    ایـاب ‌و ‌ذهاب =  رفت ‌و ‌آمد
    ایـالت =  استان، فرمان ‌روایی
    ایـام =  روزها
    ایجاد اشتغال =  کارآفرینی
    ایجاد =  برپایی
    ایجاد شده =  برپا شده
    ایجاد =  پدید آوردن
    ایده‌ آل =  آرمانی
    ایده ‌آلیست =  آرمان‌ گرا
    ایده ‌آلیسم =  آرمان گرایی
    ایرانی ‌الاصل =  ایرانی ‌تبار
    ایرانیت =  ایرانی‌ گری
    ایمان =  باور، باور داشت
    این طور =  این گونـه
    ایند=  نمایـه
         ب
    با اصل و نسب=  با ریشـه
    با تشکر =  با سپاس
    با تقوی =  پرهیزگار
    با تمام =  با همـه
    با قابلیت=  با توانایی
    با لیـاقتی=  شایستگی
    باجناق = هم‌ریش
    بارز =  آشکار، پدیدار
    باطل =  نادرست، تباه
    باطنی =  درونی
    باعث =  مایـه
    باقیمانده =  مانده
    بالاجبار =  بـه ناچار
    بالاخره =  سرانجام
    بالاخص =  به‌ویژه
    بالع=  وارون
    بالقوه =  نـهفته، خفته
    بالکن =  ایوان
    باکِره =  دوشیزه
    بحبحه =  هنگامـه
    بحث و تبادل نظر =  گفتمان
    بحر خزر =  دریـای مازندران
    بحران =  چالش
    بخیل =  چشم تنگ
    بد جنس =  بد نـهاد
    بدعت =  نوآوری
    بدن =  تن
    بدو =  آغاز
    بدون شک =  بی گمان
    بدون فوت وقت =  بی درنگ
    بدیل =  همتا
    بدین طریق =  بدین روش
    بذر پاشیدن =  تخم پاشیدن
    بذله گو =  شوخ
    بر اساس =  بر پایـه
    بر عهده =  بر دوش
    بر مبنای =  بر پایـه
    براق =  درخشان
    برای مثال =  به منظور نمونـه
    برخی مواقع =  گاهی
    برع=  وارونـه
    برقرار =  پایدار، استوار، برپا
    برودت =  سرما
    برودتی =  سرمایشی
    برکه =  آبگیر
    بزاق =  آب دهن
    بسط =  باز  
    بسط =  گسترش
    بسمـه تعالی =  بـه نام خدا
    بسهولت =  بـه آسانی
    بشارت =  مژده دادن
    بشاش =  خندان
    بشر =  آدمـی
    بصیرت =  بینش
    بعد =  پس
    بعدها =  درون آینده
    بعضا =  گاهی
    بعضی اوقات =  هر از چند گاهی
    بعضی =  برخی
    بعضی مواقع =  گاهی
    بعضی وقتها =  گاهی
    بعید =  دور
    بلاتکلیف =  بی‌برنامـه
    بلاتکلیفی =  بی‌برنامگی
    بلاغت =  شیوایی
    بلافاصله =  بی‌درنگ
    بنیـان =  بنیـاد
    بنیـانگذار =  بنیـادگذار
    به اتفاق =  همراه
    به احتمال زیـاد =  بـه گمان بسیـار
    به این ترتیب =  بدین سان
    به تدریج =  کم کم
    به تفصیل =  بـه گستردگی
    به حق =  بـه سزا
    به خصوص =  بـه ویژه
    به زعم =  به‌ باور
    به سرعت =  با‌شتاب
    به طور قطع =  بی‌گمان
    به ظن من =  بـه گمان من
    به عبارتی =  بـه گفته‌ای
    به علاوه =  افزون بر آن
    به غیر از اینکه =  جدا از این که
    به قول =  بـه گفته
    به لحاظ =  از دید
    به مثابه =  بـه مانند
    به منظور =  برای
    به موازات =  هم ‌راستا
    به نحو =  بـه گونـه
    به نحوی =  بـه گونـه‌ای
    به هر حال =  بـه هر روی
    به هر صورت =  بـه هر روی
    به همـین خاطر =  از این رو
    به همـین دلیل =  از این روی
    به هیچ عنوان =  بـه هیچ روی
    به واقع =  بـه راستی
    به وجود آوردن =  پدید آوردن
    به وجود آورنده =  پدیدآورنده
    به وسیله =  بدست
    به وضوح =  بـه روشنی
    به وفور =  فراوان
    به وقوع پیوست =  رخ‌داد
    به کرات =  بارها
    بهت =  گیجی
    بوران = برف ‌باد
    بولتن =  گزارش‌نامـه
    بو=  مشت ‌زنی
    بکر =  دست ‌نخورده
    بی احتیـاط =  بی ‌پروا
    بی احساس =  سن‌گدل
    بی اصل =  بی ریشـه
    بی اصل و نسب =  بی ریشـه
    بی اعتبار =  بی ارزش
    بی اعتقاد =  نا باور
    بی اعتقادی =  نا باوری
    بی اعتنا =  روی‌ گردان
    بی اعتنایی =  روی ‌گردانی
    بی انتها =  بی ‌پایـان
    بی انضباطی =  نا بـه سامانی
    بی بدیل =  بی‌ همتا
    بی بضاعت =  تهی‌ دست
    بی تامل =  بی ‌درنگ
    بی تدبیر =  نا بخرد
    بی تدبیری =  نا بخردی
    بی ترتیب =  درهم
    بی تردید =  بی ‌گمان
    بی تردید =  بی ‌گمان
    بی توجه =  بی ‌پروا
    بی جرات =  بزدل
    بی جواب =  بی‌ پاسخ
    بی حد و حصر =  بی‌ اندازه
    بی حساب =  بی‌ شمار
    بی حواس =  پریشان
    بی حوصلگی =  بی ‌تابی
    بی حوصله =  بی‌ تاب
    بی خبر =  سرزده، نا آگاه
    بی خبر =  نا آگاه
    بی خبری =  نا آگاهی
    بی رحم =  سنگدل
    بی رقیب =  بی ‌مانند
    بی روح =  بی ‌جان
    بی سلیقگی =  بد پسندی
    بی سلیقه =  بد پسند
    بی شباهت =  نا همانند
    بی شعور = نادان
    بی شک =  بی ‌گمان
    بی صبر =  نا شکیبا
    بی صبری =  نا شکیبایی
    بی عدالتی =  بی ‌دادگری
    بی فایده =  بیـهوده
    بی قرار =  بی‌تاب
    بی قراری =  بی‌تابی
    بی لیـاقتی =  ناشایستگی
    بی نظمـی =  نا بـه سامانی
    بی نظیر =  بی‌همتا، بی‌مانند
    بی کفایتی =  ناشایستگی
    بیـان =  بازگو
    بیش از حد =  بیش از اندازه
    بیعانـه =  پیش ‌پرداخت
    بین المللی =  جهانی، فرامرزی
    بین النـهرین =  مـیان ‌رودان
    بین =  مـیان
    بینـهایت =  بی‌کران
    بیوگرافی =  زندگی‌نامـه، سرگذشت
         پ
    پاراگراف =  بند
    پارتیشن =  دیوارک
    پارکینگ =  خودروگاه
    پاساژ (فرانسوی) =  تیمچه
    پاسپورت =  گذرنامـه
    پانسمان =  زخم ‌بندی
    پاورقی =  زیر نویس
    پر تعداد =  پر شمار
    پر تحمل =  پر تاب
    پر تعداد =  پر شمار
    پر ثمر =  پر بار
    پرنس =  شاه‌زاده
    پرنسس =  شاه‌دخت
    پروژکتور =  نورافکن
    پروسه =  فرآیند
    پستچی =  نامـه ‌رسان
    پلیس =  شـهربانی
    پمپ =  مکنده
    پیش ‌شرط =  پیش ‌نیـاز
         ت
    تا بـه حال =  که تا کنون
    تا حالا =  که تا کنون
    تا حدودی =  که تا اندازه‌ای
    تا حدی =  که تا اندازه‌ای
    تابعیت ایران =  شـهروندی ایران
    تاثرآور =  دل‌خراش
    تاثیر =  کارایی
    تاثیر‌گذار =  کارساز
    تاجر =  بازرگان
    تاخیر =  دیرکرد
    تارک دنیـا =  جهان‌رها
    تاسف بار =  اندوه‌بار
    تاسف =  افسوس
    تاسیس =  راه‌اندازی
    تاسیس =  پایـه گزاری
    تالم =  اندوه
    تامل = درنگ
    تاکید =  پا فشاری
    تاکید کرد =  پا فشاری کرد
    تألیف شده  =  نوشته شده
    تبادل نظر =  گفتگو، گفتمان
    تبحر =  چیرگی
    تبریزی الاصل =  تبریزی تبار
    تبریک =  شادباش، شاباش
    تبسم =  لبخند
    تبعات =  پیـامدها
    تبعه ایران =  شـهروند ایران
    تبعیت =  پیروی
    تبعیت =  پیروی
    تجار =  بازرگانان
    تجارت ـ تجاری =  بازرگانی
    تجانس =  همگنی
    تجاوز =  دست درازی
    تجدید نظر =  بازنگری
    تجربه =  آزمودن
    تجزیـه طلب  =  جدایی‌ خواه
    تجزیـه و تحلیل =  موشکافی
    تجمع =  گردهمایی
    تجمع کنندگان =  گردآمدگان
    تجهیزات =  ساز و برگ
    تحت اللفظی =  واژه بـه واژه
    تحت فشار =  زیر فشار
    تحت لوای =  زیر درفش
    تحتانی =  زیرین
    تحرک = 
    تحریک کننده =  برانگیزاننده
    تحسین برانگیز =  آفرین‌انگیز
    تحصن =  بست
    تحصن =  بست نشستن
    تحصنگاه =  بست‌گاه
    تحقیر =  خوارداشت
    تحقیق =  پژوهش
    تحقیقاتی =  پژوهشی
    تحمل =  بردباری
    تحمل نمـی کند =  بر نمـی تابد
    تحمل کرد =  تاب آورد
    تحول =  دگرگونی
    تحولات =  دگرگونی‌ها
    تخریب =  ویرانی
    تخصص = سررشته، کاردان
    تخطی =  لغزش
    تخلیـه =  تهی ‌سازی
    تخمـین =  برآورد
    تخیل =  پنداشت، پندار
    تداوم =  ادامـه
    تدبیر =  راه‌کار
    تدریجا =  کم‌کم
    تدوین =  گردآوری
    تذکر =  یـادآوری، گوشزد
    تراس =  ایوان
    ترافیک =  شدامد
    تربیت =  پرورش
    تربیت =  پرورش دادن
    ترجمـه =  برگردان
    تردد = آمد و شد
    تردید =  دودلی، گمان
    ترشح =  تراوش
    ترغیب کند =  وا‌دارد
    ترقی =  پیشرفت
    ترمـینال =  پایـانـه
    ترویج =  گسترش
    تسامح =  رواداری
    تساوی =  برابری
    تسبیح =  دستگرد
    تست =  آزمایش
    تسطیح =  هموارسازی
    تسلسل =  زنجیرواری
    تسلط =  چیرگی
    تسلیحاتی =  جنگ افزاری
    تسکین =  آرامش
    تشریح =  کالبد شناسی
    تشریفات =  آیین‌ها
    تشویق =  دلگرمـی
    تشکر =  سپاسگزاری
    تصادف =  برخورد
    تصادم =  برخورد
    تصحیح =  درست
    تصدیق =  گواهینامـه
    تصفیـه =  پالایش
    تصور =  انگاشت، انگار
    تصور =  گمان، پنداشتن
    تضاهرات  = 
    تظاهر =  خود نمایی
    تعادل =  ترازمندی
    تعجب =  شگفتی
    تعجب آور =  شگفتی آور
    تعجیل =  شتاب
    تعداد =  شمار
    تعداد محدودی =  شمار اندکی
    تعدادی =  شماری، چندی
    تعرض =  درازدستی
    تعقیب =  پیگیری، دنبال
    تعلق خاطر =  وابستگی
    تعلیم =  آموزش
    تعهدنامـه =  پیمان نامـه
    تعویض =  جایگزینی، جای
    تغییر کرد =  دگرگون شد
    تغییرات =  دگرگونی‌ها
    تفتیش =  بازجویی
    تفحص = پیکاوی
    تفرجگاه =  گردشگاه
    تفریق =  کاهش
    تفنگچی =  تفنگدار
    تفویض =  سپردن
    تفکیک =  جدا سازی
    تقاضا =  درخواست
    تقاطع =  برشگاه
    تقبل =  پذیرا شدن
    تقدم =  پیشینگی
    تقدیر یـا قسمت =  سرنوشت
    تقدیم =  پیش کش
    تقرب =  نزدیکی
    تقریبا = نزدیک، کم و بیش
    تقسیم =  بخش
    تقلب =  دغلی
    تقلید =  دنباله روی
    تقلیل =  کاهش
    تقلیل =  کاستن
    تقوی = پرهیز گاری، پرهیز
    تقویم =  سالنامـه
    تلف =  هدر دادن
    تلفیقی =  آمـیزه ای
    تلویحا =  سربسته
    تمام امور =  همـه کارها
    تمام شده =  پایـان یـافته
    تمامـی =  همگی
    تمامـیت =  یکپارچگی 
    تمایل =  گرایش
    تمایلات =  گرایش‌ها
    تمثال =  پیکر، تندیس
    تمدن =  شـهری گری
    تمرد =  سرکشی
    تمساح =  سوسمار
    تملق =  چاپلوسی
    تمنا =  خواهش
    تمنا مـی کنم =  خواهش مـی کنم
    تمول =  توانگری
    تنفر =  کینـه
    تهدید =  ترسانیدن
    تهمت =  انگ
    تواتر =  بسامد
    تواضع =  فروتنی
    توالت = دستشویی، آبخانـه،
    توأم =  همراه
    توبیخ =  نکوهش، سرزنش
    توجه =  پروا
    توحید =  یکتا پرستی
    توریست =  گردشگر
    توریسم =  گردشگری
    توزیع =  پخش
    توسط =  بدست
    توسعه =  گسترش
    توصیـه =  پیشنـهاد، رهنمود
    توضیح المسائل =  روشنگر نامـه
    توضیح =  روشنگری
    توطئه =  نیرنگ
    توقع =  چشم داشت
    توقیف =  بازداشت
    تولد =  زایش، فرآوری
    تونل =  دالان، دالانـه
    توکل = بـه امـید
    تکذیب = دروغ
    تکریم =  بزرگ داشت
    تکنیک =  شگرد
    ثالثا =  سوم
    ثانیـا =  دوم
    ثبت نام =  نام نویسی
    ثروت =  دارایی
    ثقیل =  سنگین
    ثلاثه =  سه گانـه
          ج
    جاده مواصلاتی =  راه دسترسی
    جاذبه =  کشش
    جاعل = برساز
    جاعلین =  برسازها
    جالب =  نغز، دلنشین، دلچسب
    جالب توجه =  نگریستنی
    جامع =  فراگیر
    جانبی =  پهلویی
    جاهل =  نادان
    جایزه =  پاداش
    جبار =  ستمکار، ستمگر
    جثه=  تنـه
    جدار =  پوسته
    جدال =  کشمکش
    جدیدا =  بـه تازگی
    جدید الانتشار =  تازه چاپ
    جدید التاسیس =  نوساز، تازه ساز
    جدید ترین =  تازه ترین
    جذاب =  گیرا
    جذابیت =  گیرایی، گیرایش
    جذب =  پذیرش 
    جراید =  روزنامـه‌ ها
    جرأت =  یـارا
    جرثقیل =  گرانکش
    جرح =  زخم
    جرم =  بزه
    جریمـه =  تاوان
    جزء بـه جزء =  مو بـه مو
    جزایی =  کیفری
    جزیره =  آبخوست
    جزیی از آن =  پاره ای از آن
    جسد =  پیکر
    جسور =  بی باک، دلیر
    جعل =  برساخت
    جعلی =  برساخته، ساختگی
    جعلی =  دروغین
    جغرافیـا =  گیتاشناسی
    جلاد =  دژخیم
    جلال و جبروت =  فر و شکوه
    جلسات =  نشست‌ها
    جلسه =  نشست
    جلسه کارمندان =  نشست کارمندان
    جلوس =  نشستن
    جمع آوری =  گردآوری
    جمعاً =  رویـهمرفته
    جمعه =  آدینـه
    جمعی =  گروهی
    جنس =  کالا
    جنوب =  نیمروز
    جهل =  نادانی
    جهنم =  دوزخ
    جواب =  پاسخ
    جوار =  همسایگی
    جواز =  پروانـه
    جک =  خرک
          چ
    چارت =  نمودار
    چطور =  چگونـه
         ح
    حائز =  دارای
    حادثه =  پیشامد
    حاذق =  زبردست
    حاصل از =  برآمده از
    حاضر =  آماده
    حال = اکنون
    حامله =  آبستن، باردار
    حامـی =  پشتیبان
    حامـیان =  پیروان
    حاوی =  درون بر گیرنده
    حبس =  زندان
    حتماً = بی گمان
    حد =  مرز، کران
    حداقل =  کمـینـه، دست کم
    حداکثر =  بیشینـه
    حدس =  گمان
    حدود =  نزدیک
    حدی = مرزی
    حرارت =  گرما
    حرارتی =  گرمایشی
    حراست =  نگهبانی
    حرام =  ناروا
    حرف =  بندواژه 
    حرف بی ربط =  سخن نادرست
    حرف زدن =  سخن گفتن
    حرفه ای =  چیره دست
    حرفه =  پیشـه
    حرم سرا =  پرده سرا
    حرکت = 
    حرکت کن =  بجنب
    حریف =  هم آورد
    حزن انگیز =  اندوهبار
    حزن =  اندوه
    حساب شده =  سنجیده
    حسابگر =  دوراندیش
    حساس =  دلنازک
    حسب الامر =  بـه دستور
    حسنـه =  نیک، نیکو
    حسود =  چشم تنگ
    حصار =  دیوار، بارو
    حفاظت =  نگهداری
    حفره = 
    حفظ نوشته =  از بر
    حق التحقیق =  پژوهانـه
    حق التدریس =  آموزانـه
    حق الزحمـه =  دستمزد
    حق السکوت =  خموشانـه
    حقارت =  خواری
    حقوق بگیر =  مزد بگیر
    حقوق =  دستمزد، کارانـه
    حقیر =  کوچک
    حقیر شد =  کوچک شد
    حقیقت =  راستی، درستی
    حلق =  گلو
    حلقوم =  خرخره، خشک نای
    حلقوی =  گرد
    حماسی =  پهلوانی
    حماقت =  سبک مغزی
    حمال =  باربر، بارکش
    =  گرمابه
    حمایت =  پشتیبانی
    حمل و نقل =  ترابری
    حمله =  تاختن، تازش
    حنجره =  خشکنای
    حوالی =  گرداگرد، نزدیکیـها
    حوزه =  دامنـه، پهنـه، گستره،
    حول و حوش =  دور و بر
    حکایت =  سرگذشت یـا داستان
    حکم = دستور
    حکمـیت =  داوری
    حیـات =  زندگی
    حیثیت =  آبرو
    حیرت انگیز =  شگفت انگیز
    حیرت آور =  شگفت انگیز
    حیرت زده =  شگفت زده
    حیطه =  گستره
    حیف کـه =  افسوس که
    حیله گر =  فریبکار
    حیله، مکر =  نیرنگ، شیله
    حیوان =  جانور، جاندار
         خ
    خاتمـه، انتها یـا منتهی =  پایـان، ته
    خادم =  پیشکار
    خارج =  بیرون
    خارجی =  بیگانـه
    خارق العاده =  شگفت انگیز
    خازن =  انباره
    خاص =  ویژه
    خاص =  ویژه
    خاصیت =  ویژگی
    خاطر نشان =  یـاد آوری
    خاطر خواه =  دلباخته
    خاطره =  یـاد بود
    خالص =  ناب، سره 
    خالصانـه =  بی آلایش
    خالق =  آفریننده
    خانم =  بانو
    خباثت =  پلیدی، ناپاکی
    خبر =  گزارش، تازه
    خبرنگار =  گزارشگر
    خبره =  کارشناس
    خبیث =  پلید، ناپاک
    خجالت آور =  شرم آور
    خجالت =  شرمساری
    خجالت مـی کشم =  شرم دارم
    خجول =  شرمسار
    خدا رحمتش کند =  خدا بیـامرزدش
    خداحافظ =  خدانگهدار یـا بدرود
    خدای واحد =  خدای یکتا
    خدشـه =  خراش
    خراب =  ویران
    خرابه =  ویرانـه
    خرابی =  ویرانی
    خراج =  باژ (همان باج است)
    خرج =  هزینـه
    خروج =  برونرفت
    خزانـه =  گنجینـه
    خسارت =  زیـان
    خسوف =  ماه گرفتگی
    خسیس =  کنس
    خصوصا =  بـه ویژه
    خصوصیت  =  ویژگی
    خصومت =  دشمنی
    خضوع =  فروتنی، افتادگی
    خط آهن =  راه آهن
    خط مشی =  راه و روش
    خطاط =  خوشنویس
    خطاطی =  خوشنویسی
    خطی =  دست نویس
    خطیب =  سخنران
    خلاص =  رها
    خلاصه =  چکیده
    خلاصی =  رهایی
    خلافکار =  تبهکار
    خلف وعده =  پیمان شکنی
    خلقت =  آفرینش
    خلقت =  آفرینش
    خلوص =  نابی، سرگی
    خلیج =  شاخ آب
    خلیج فارس =  شاخآب پارس
    خلیفه =  جانشین
    خمس =  پنج یک
    خنجر =  دشنـه
    خواص =  ویژگان
    خودرو کروکی =  خودرو روباز
    خود مختار =  خود گردان
    خوشحال =  دلشاد
    خوف برداشتن =  ترسیدن
    خوف =  ترس
    خوفناک =  ترسناک
    خیـاط =  جامـه دوز
    خیـال =  گمان
    خیـال کردم =  گمان کردم، پنداشتم
    خیرمقدم =  خوش آمد
         د
    دائره المعارف =  دانشنامـه
    دائم الخمر =  مـیخواره
    دائم =  همـیشـه، همش
    دائمـی =  همـیشگی
    داخل =  تو یـا درون
    داخلی= درونی
    دب اصغر =  خرس کوچک
    دب اکبر =  خرس بزرگ
    در ارتباط با =  درباره
    در اسرع وقت =  هرچه زودتر
    در انظار عمومـی =  پیش دیده همگان
    در این ارتباط =  درون این باره
    در این خصوص =  درون این باره
    در این مورد =  در این راستا، درون این باره
    در آخر =  درون پایـان
    در باب =  درباره
    در حال توسعه =  رو بـه پیشرفت
    در حال حاضر =  هم اکنون
    در حال رشد =  رو بـه پیشرفت
    در حقیقت =  بـه راستی
    در خصوص =  درباره
    در رابطه با =  درباره
    در رأس =  درون بالای
    در صورتی کـه =  چنانچه
    در ضمن =  همچنین، وانگهی
    در عوض =  درون برابر
    در عین حال =  درون همان سان
    در غیر اینصورت =  وگرنـه
    در قدیم =  پیشتر‌ها
    در مجموع =  رویـهمرفته
    در محذور =  درون تنگنا
    در مقابل =  درون برابر
    در نتیجه =  برآیند اینکه
    در نظر گرفتن =  بـه دیده داشتن
    در نـهایت =  درون پایـان
    در هر حال =  بـه هر روی
    در واقع =  بـه راستی
    در کل =  رویـهمرفته
    درس اول =  آموزه نخست
    درس =  آموزه
    درمورد =  درباره
    درک =  پی بردن
    دست آخر =  درون پایـان
    دستجرد =  دستگرد
    دسته جمعی =  گروهی
    دستور جلسه =  دستور نشست
    دستور قتل =  دستور کشتن
    دستور العمل=  دستور کار
    دعا =  نیـایش
    دعا مـی کنم =  نیـایش مـی کنم
    دعوت =  فراخواندن
    دعوتنامـه =  فراخوانـه
    دعوی کرد =  کتک کاری کرد
    دفاع =  پند
    دفتر خاطرات =  دفتر یـادبود
    دفن =  خاکسپاری
    دقیق =  ریزبین
    دلایل =  انگیزه‌ها
    دلیل =  انگیزه
    دموکراتیک =  مردم سالارانـه
    دموکراسی  =  مردمسالاری
    دمکرات =  مردمسالار
    دنیـا =  گیتی، جهان
    دور باطل =  دور تباه
    دکوراسیون منزل =  خانـه آرایی
    دیـاگرام =  نمودار
    دیـه =  خونبها
    دیکتاتور =  خودکامـه
         ذ
    ذاتی =  خدادادی
    ذخیره =  اندوخته
    ذره =  خرده
    ذلت =  خواری
    ذکر =  یـاد
    ذکور =  مردها
    ذیل =  زیر، پایین
         ر
    رئوس مطالب =  سرنوشتار‌ها
    رئیس خانواده =  سرپرست خانواده
    رئیس یـا مسئول =  سرپرست
    راجع بـه =  درباره
    راحت =  آسان
    رادیوتراپی =  پرتودرمانی
    راس ساعت =  سر ساعت
    راسخ =  استوار
    راضی =  خوشنود
    راندمان =  بهره وری
    راه حل =  راهکار
    راوی =  گوینده
    ردیف =  رده
    رزق =  روزی
    فونت حروف =  دبیره
    رسوب =  ته نشست، ته نشین،
    رسوخ =  رخنـه
    رسول =  فرستاده
    رشد =  بالیدن
    رضایت =  خوشنودی
    رطوبت =  نم
    رعب =  ترس
    رعد =  آذرخش
    رعد و برق =  آذرخش
    رعشـه =  لرزه
    رعیت =  دهوند
    رفاقت =  دوستی
    رفراندم =  همـه پرسی
    رفقا =  دوستان
    رفیق =  دوست
    رفیقان =  دوستان
    رقابت =  چشم و همچشمـی
    =  پایکوبی
    روایت =  داستان، گفتار
    روز بخیر =  روز خوش
    روز تولد =  زاد روز
    رویت =  دیدن، دید
         ز
    زاهد =  پارسا
    زاویـه =  گوشـه
    زاید الوصف =  چشمگیر
    زباله =  آشغال
    زبان خارجی =  زبان بیگانـه
    زبان محاوره ایی =  زبان گفتاری
    زحمت =  دردسر
    زراعت یـا زارع =  کشاورزی یـا کشاورز
    زلزله =  زمـین لرزه
    زنجان =  زنگان
    زوال =  فروپاشی
    زوج =  جفت
    زکات =  هشت یک
    زکام =  سرماخوردگی
    زیـاد =  بسیـار
         س
    سئوال =  پرسش
    سئوال =  پرسیدن
    سابق =  پیشین
    سابقاً =  پیشترها
    سابقه =  پیشینـه
    ساحت =  پیشگاه
    ساحل =  کناره یـا کنار
    ساده لوح =  ساده نگر، ساده اندیش
    سارق =  دزد
    ساقط =  سرنگون
    سال جاری =  امسال
    سالاد =  سبزیـانـه
    سالم =  تندرست
    سایت اینترنتی =  تارنما
    سایر =  دیگر
    سایرین =  دیگران
    سبزیجات =  سبزی‌ها
    سبقت =  پیشی
    سبوعانـه =  ددمنشانـه
    سجاده =  جانماز
    سخیف =  سبک
    سد امـیرکبیر =  بند امـیرکبیر
    سر =  راز
    سرحدات =  مرزها
    سرقت =  دزدی
    سریع السیر =  تندرو، تیزرو
    سریع =  تند
    سعادت =  بهروزی، خوشبختی
    سعی =  کوشش
    سفاک =  خونریز
    سقوط =  سرنگونی
    سلاح =  جنگ افزار
    سلاطین =  پادشاهان
    سلام =  درود
    سلامت = پاینده، زنده
    سلسله =  زنجیره، دودمان، رشته
    سلسله جبال =  رشته کوه‌ها
    سلطان =  پادشاه
    سلطه =  چیرگی
    سم =  زهر
    سمبل =  نماد
    سمبلیک =  نمادین
    سمعی بصری =  دیداری شنیداری
    سمـی =  زهری، زهرآگین
    سمـینار =  هم اندیشی
    سند =  دستک
    سنـه =  سال
    سه ضربدر چهار =  سه درون چهار
    سهل الوصول =  آسان یـاب
    سهل =  آسان
    سهم =  بهره
    سهوا ً =  ندانسته
    سهولت =  آسانی
    سوء رفتار =  بدرفتاری
    سوء شـهرت =  بدنامـی
    سوء ظن =  بدگمانی
    سوئیت =  سراچه
    سوابق =  پیشینـه
    سواحل =  کناره ها
    سوبسید =  یـارانـه
    سوق الجیشی =  راهبردی
    سیـاح =  گردشگر
    سیـاسیون =  سیـاستمداران
    سیرجان =  سیرگان
    سیفون =  آبشویـه 
         ش
    شاعر =  سراینــــده یـا چامـه سرا
    شامل =  دربر گیرنده
    شانس =  بخت
    شاهد =  گواه
    شایـان ذکر =  گفتنی
    شب بخیر =  شب خوش
    شباهت =  همانندی، همانندگی
    شبیـه =  مانند، همانند
    شجاع =  دلیر، شیردل
    شجاعت =  دلیری
    شجره نامـه =  تبارنامـه
    شخصیت =  منش
    شدیدا =  بـه سختی، سخت
    شرارت =  پلید کاری، پلیدی
    شربت =  دوشاب
    شرح وقایع =  نگار یـا رویداد نامـه 
    شرفیـاب شدن =  باریـافتن
    شروع =  آغاز
    شریـان =  سرخرگ
    شط العرب =  اروندرود
    شطرنج =  چترنگ
    شعائر مذهبی =  آیین های دینی
    شعبده بازی =  چشم بندی
    شعر =  سروده یـا چامـه
    شعله =  اخگر
    شعور =  خرد
    شغل =  کار، پیشـه
    شفا =  درمان، بهبود
    شق القمر =  ماه شکافی
    شمسی =  خورشیدی
    شـهادت =  گواهی
    شـهادت طلبانـه =  جانبازانـه، جانسپارانـه
    شوق =  شور
    شوکت =  شکوه
    شکایت =  گلایـه
    شکرگذاری =  سپاسگذاری
    شیطان =  اهریمن
    شیمـی =  کیمـیا
    شیمـیایی =  کیمـیایی
    شیوع =  گسترش
         ص
    صاحب نظر =  کاردان، کارشناس
    صادق =  راستگو
    صاعقه =  آذرخش
    صاف =  هموار
    صالح =  درستکار
    صبح =  بامداد
    صبحانـه =  ناشتایی
    صبور =  بردبار، شکیبا
    صحبت =  گفتگو
    صحرا =  بیـابان، دشت و دمن
    صحیح =  درست
    صداقت =  راستی، راستگویی
    صدف =  گوشماهی
    صدمـه =  آسیب
    صدمـه دیده =  آسیب دیده
    صراحت =  روشنی
    صرفنظر =  چشم پوشی
    صریح =  روشن
    صعب العلاج =  بی درمان، سخت درمان
    صعودی =  افزاینده
    صف =  رسته
    صفویـه =  صفویـان
    صلاحدید =  روادید
    صلاحیت =  شایستگی
    صلح =  سازش، آشتی
    صلوات =  درود فرستادن
    صلوه =  نماز
    صمـیمـی =  خودمانی
    صورت =  چهره
    صیـاد =  شکارچی یـا ماهیگیر 
         ض
    ضایع شده =  از مـیان رفته
    ضایعات =  پسمان‌ها
    ضخیم =  کلفت، ستبر
    ضد و نقیض =  ناسازگار
    ضدعفونی =  گندزدایی
    ضرب المثل =  زبانزد
    ضرب و شتم =  لت و کوب
    ضربان =  تپش
    ضرر =  زیـان
    ضرورت =  بایستگی
    ضروری =  بایسته
    ضعف =  سستی، ناتوانی
    ضعیف =  ناتوان، لاغر
    ضمن آنکه =  افزون بر آنکه
    ضمن تایید =  افزون بر درست شمردن
    ضمـیمـه =  پیوست
    ضیـافت =  بزم
         ط
    طاقت =  توان، تاب، نا
    طالع =  بخت
    طایفه =  ویس، تیره
    طباخ خانـه =  آشپزخانـه
    طباخی =  آشپزی،
    طبخ =  پختن
    طبق =  بر پایـه
    طبقه بندی =  دسته بندی
    طبیب =  پزشک
    طبیعت انسان =  سرشت آدمـی
    طراز =  تراز
    طرد شده =  رانده شده
    طرز =  شیوه
    طرز تفکر =  بینش
    طرفدار =  پیرو
    طرفداران =  پیروان
    طرفین =  هر دو سو
    طریقه =  شیوه
    طعم =  مزه
    طفل، اطفال =  کودک، کودکان
    طلا =  زر
    طلا فروش =  زرگر
    طلایی =  زرین
    طلوع آفتاب =  برآمدن آفتاب
    طمأنینـه =  آرامش
    طناب =  ریسمان
    طهران =  تهران
    طوس =  توس (نام شـهر)
    طول =  درازا
    طول تاریخ =  درازای تاریخ
    طویل =  دراز
    طی =  پیمودن
    طیور =  پرندگان
         ظ
    ظالم =  ستمگر، بیدادگر
    ظالمانـه =  ستمگرانـه
    ظاهر =  نما
    ظاهر شدن = پدیدار شدن
    ظاهراً =  آنسان کـه پیداست
    ظرفیت =  گنجایش
    ظلم =  ستم، بیداد
    ظلمات =  تاریکی
    ظن =  گمان
    ظهر =  نیمروز
    ظهور =  پیدایش
         ع
    عابر بانک =  خود پرداز
    عابر =  رهگذر
    عاجز =  درمانده
    عادت =  خو
    عادل =  دادگستر، دادگر
    عادلانـه =  دادگرانـه
    عار =  ننگ
    عازم =  رهسپار، راهی
    عاقبت =  سرانجام
    عاقبت بخیر =  نیک فرجام
    عاقل =  خردمند
    عالم =  جهان یـا دانشمند
    عالمگیر =  جهانگیر
    عالی رتبه =  والا جایگاه
    عالیجناب =  بزرگوار، والاگهر
    عامـیانـه =  تودگانـه
    عبا =  بالاپوش
    عبادت =  پرستش
    عبارتند از =  بر این پایـه اند
    عبرت =  پند
    عبور و مرور =  آمد و شد
    عبور =  گذشتن
    عبوس =  ترشرو
    عجب =  شگفت
    عجز =  درماندگی
    عجله =  شتاب
    عجولانـه =  شتابزده
    عجیب =  شگفت
    عدد =  شماره
    عدل =  داد
    عدم موفقیت =  ناکامـی
    عده ای =  شماری
    عدیده =  پرشمار
    عذر = پوزش یـا بخشش
    عرصه =  پهنـه
    عرض اندام =  جلوه نمایی
    عرض =  پهنا
    عرض حال =  دادخواست
    عرضه و تقاضا =  داد و خواست
    عریض =  پهن
    عزا =  سوگ
    عزاداری =  سوگواری
    عزل =  برکناری
    عصاره=  افشره
    عصبانی =  خشمگین
    عصبانی شدن =  برآشفتن
    عصبانیت =  خشم
    عصر باستان =  دوره باستان
    عصر =  ایوار، پسین، زمانـه
    عصیـان =  سرکشی
    عطف =  بازگشت
    عظیم الجثه =  کلان پیکر
    عظیم =  سترگ
    عفو =  بخشش
    عقاب =  شـهباز
    عقاید =  باورها
    عقب ماندگی =  واپس ماندگی
    عقب مانده =  واپس مانده
    عقب نشینی =  واپس نشینی
    عقربه =  شاهنگ
    عقل =  خرد
    عقلانیت =  خردمندی
    عقیده = باور
    علائم =  نشانـه‌ها
    علاج =  درمان، چاره
    علاقه =  دلبستگی
    علاقه دارم =  دلبستگی دارم
    علاقه مند =  دوستدار
    علامت =  نشانـه
    علاوه = افزون
    علم بدیع =  دانش نوآوری
    علم =  دانش
    علنی شد =  آشکار شد
    علی الخصوص =  بـه ویژه
    علی ای حال =  بـه هر روی
    علیرغم =  با اینکه
    علیـه او شورید =  بر او شورید
    عمامـه =  دستار
    عمداً =  دانسته
    عمده =  بزرگ
    عمر =  زندگی
    عمران =  آبادانی
    عمق =  گودی، ژرفا
    عمل =  کنش
    عمله =  کارگر
    عمودی =  ستونی
    عمومـی =  همگانی
    عمـیق =  گود
    عنوان =  سرنویس
    عهد =  پیمان
    عواقب =  پیـامدها
    عوام =  مردم
    عودت =  بعد دادن
    عوض =  جابجا
    عالعمل =  واکنش
    عیـال =  همسر
    عیـان =  آشکار،هویدا
    عیب = بدی
    عید =  جشن
    عیش و نوش =  خوشگذرانی 
         غ
    غارت =  تاراج
    غافل =  نا آگاه
    غالب و غالبا =  بیشتر
    غذا =  خوراک
    غریب= ناآشنا
    غریبی= ناآشنایی
    غسل= شست و شو
    غصه= غم، اندوه
    غلات= جو و گندم
    غلام=
    غلبه = چیره شدن
    غلط= نادرست
    غلطیدن= غلتیدن
    غلیظ= چگال
    غیر قابل =  انجام ناپذیر
    غیر قابل ارجاع =  برگشت ناپذیر
    غیر مرفه =  بینوا
    غیر ممکن= نشدنی، ناشدنی
         ف
    فائق آمدن =  پیروز شدن
    فاتح =  پیروزمند
    =  روسپی
    فارسی =  پارسی
    فارغ البال =  آسوده دل
    فارغ التحصیل =  دانش آموخته
    فاسد =  تباه
    فاصله گرفتن =  دور شدن
    فامـیلی =  خانوادگی
    فانی =  زودگذر
    فاکتور خرید =  برگ خرید
    فا=  دورنگار
    فایده =  سود، هوده
    فتح یـا ظفر =  پیروزی
    فتنـه =  آشوب
    فحاشی =  ناسزاگویی
    فحش =  ناسزا، دشنام
    فرار =  گریز
    فرامـین =  فرمان‌ها
    فرانشیز =  خود پرداخت
    فرض کرد =  پنداشت
    فرمول =  ساختاره
    =  بسامد
    فساد =  تباهی
    فعال =  پرکار، پویـا
    فعالیت =  تکاپو، کار و
    فعل =  کارواژه
    فعلاً =  هم اینک
    فعلی =  کنونی
    فقدان =  نبود
    فقر =  تهیدستی، نداری
    فقط =  تنـها
    فقه =  دین شناسی
    فقیر =  تهیدست
    فقیـه =  دین شناس
    فلاسک =  دمابان
    فلذا =  بنابراین، پس
    فلش =  پیکان
    فوت شد =  درگذشت، مرد
    فورا =  بی درنگ
    فوق العاده =  بی اندازه
    فوق برنامـه =  فرابرنامـه
    فوقانی =  بالایی
    فکر =  اندیشـه
    فی الفور =  درون دم
    فی المثل =  به منظور نمونـه
    فی الواقع =  بـه راستی
    فی نفسه =  بـه خودی خود
    فیش =  برگه
    =  پالایـه
         ق
    قابل انجام =  شدنی
    قابل تامل =  درنگ ی
    قابل توجه =  چشمگیر
    قابل قبول =  پذیرفتنی
    قابل قسمت =  بخش پذیر
    قابل مطالعه =  خواندنی
    قابل مـهار =  مـهار شدنی
    قابل کنترل =  مـهار شدنی
    قابله =  ماما
    قابلیت قسمت =  بخش پذیری
    قاتل =  آدمکش
    قاجاریـه =  قاجاریـان، قاجار
    قادر =  توانا
    قاضی =  دادرس، داور
    قاطر =  استر
    قافله =  کاروان
    قبایل =  تیره‌ها
    قبر =  گور
    قبرستان =  گورستان
    قبض انبار =  رسید انبار
    قبض =  رسید
    قبل = پیش
    قبلاً =  پیشتر
    قبلی =  پیشین
    قبول مـی کنم =  مـی پذیرم
    قبیح =  زشت
    قتل عام =  کشتار
    قد علم =  سر برافراشتن
    قدح =  سبو
    قدرت بالقوه =  توان نـهفته
    قدرت =  نیرو، توان
    قدرت طلب =  جاه پرست، فزون خواه
    قدرتمند =  نیرومند
    قدردانی =  سپاسداری
    قدم دوم =  گام دوم
    قدما =  پیشینیـان
    قدمت =  دیرینگی
    قدیم الایـام =  پیشترها
    قدیمـی =  کهن، باستانی، کهنـه
    قرار =  پیمان
    قرار =  پیمان نـهادن
    قرار داد =  پیمان نامـه
    قرض الحسنـه =  وام بی بهره
    قرن =  سده
    قره قروت = ترف
    قرون =  سده‌ها
    قرون وسطایی =  مـیانسده ای
    قرون وسطی =  سده های مـیانی
    قریب الوقوع =  زود هنگام
    قریب =  نزدیک
    قسم =  سوگند
    قسمت دوم =  بخش دوم
    قسی القلب =  سنگدل
    قصد دارند =  برآنند
    قصر =  کاخ
    قصه =  داستان
    قصور =  کوتاهی
    قصیده =  چکامـه
    قضا و قدر =  سرنوشت
    قضائیـه =  دادگستری
    قضات =  داوران
    قضاوت =  داوری
    قطع =  ب
    قطعا =  بی گمان
    قطعه =  تکه
    قفسه =  گنجه
    قلاع =  دژها
    قلمرو =  گستره
    قله =  چکاد
    قمر مصنوعی = 
    قنات =  کاریز
    قناعت =  بسنده
    قنوات =  کاریزها
    قهر آمـیز =  خشونت آمـیز
    قوای =  نیروهای
    قوز =  گوژ
    قوس =  کمان
    قوم =  تیره
    قوه =  نیرو، توان
    قوی =  نیرومند
    قیـافه =  چهره
    قیـام =  شورش، خیزش
    قیـامت =  رستاخیز
    قیم =  سرپرست
    قیمت =  بها
    قیومـیت =  سرپرستی
         ک
    کابوس =  بختک
    کابینت =  گنجه
    کاتالیزور =  کنشیـار
    کاذب =  دروغین
    کارخانجات =  کارخانـه‌ها
    کاسب =  سوداگر
    کاشف =  یـابنده
    کافی  =  بس
    کاندیدا =  نامزد
    کبد =  جگر
    کبیر =  بزرگ
    کثرت =  فراوانی
    کثیر الانتشار= پرشمارگان
    کثیف =  ناپاک
    کدورت =  دلگیری
    کذاب =  دروغگو
    کذب =  دروغ
    کسب علم =  دانش اندوزی
    کسب و کار =  سوداگری
    کسر =  کاستن
    کسوف =  خورشید گرفتگی
    کفاش =  کفشگر
    کفاشی =  کفشگری
    کفایت =  بسنده،بسندگی
    کفایت = بسنده
    کفن و دفن =  خاکسپاری
    کل =  همـه
    کلاً =  رویـهمرفته
    کلام =  سخن
    کلمات =  واژه‌ها
    کلمـه =  واژه
    کلمـه عبور =  گذرواژه
    کلیپ =  نماهنگ
    کلیت =  همگی
    کم نظیر= کم مانند، بی مانند
    کم و کیف =  چند و چون
    کمالات= شایستگی، شایستگی‌ها
    کماکان =  همچنان
    کن فیکون= زیر و رو، زیر و زبر
    کنترل =  مـهار
    کنتور =  شمارنده
    کنگره =  همایش
    کهولت =  پیری
    کوپن =  کالابرگ
    کیـاست =  زیرکی، هوشیـاری
         گ
    گالری =  نگارخانـه
    گرامر زبان =  دستور زبان
    گریم =  چهره پردازی
    گریمور =  چهره پرداز
    گزارشات =  گزارش‌ها
    گمرک =  باژگاه
    گیشـه =  باجه
         ل
    لاابالی =  بی بندوبار
    لااقل =  دست کم
    لاجرم =  خواه ناخواه
    لازم نیست =  نیـاز نیست
    لایتناهی =  بی پایـان، بیکران
    لایق =  شایسته
    لاینحل =  نا گشودنی
    لاینفک =  جدا نشدنی
    لاینقطع = پیوسته، همواره
    لباس =  پوشاک، جامـه
    لباس پوشیدن =  جامـه پوشیدن
    لجباز =  یکدنده، ستیزه جو
    لجبازی =  یکدندگی
    لحاف =  روانداز
    لحظه =  دم
    لذیذ =  خوشمزه
    لطفاً =  خواهشمندم، خواهشمند است
    لعنت =  نفرین
    لعنت =  نف،نفرین
    لغت =  واژه
    لغتنامـه =  واژه نامـه
    لفاظی =  واژه بازی
    لقب =  فرنام
    لهجه =  گویش
    لوازم التحریر =  نوشت افزار
    لوازم =  ابزارها
    لیـاقت =  شایستگی
         م
    مؤاخذه =  بازخواست
    مؤلف =  نویسنده
    ما فوق =  فراتر از
    ماء شعیر = 
    ماحصل =  دستاورد
    ماخوذه =  برگرفته
    مادام العمر =  همـیشگی
    مادامـی کـه =  که تا هنگامـی که
    ماساژ =  مشت و مال
    ماضی =  گذشته
    مالکیت =  ازآنش
    مامور =  کارگزار
    مامور پلیس =  شـهربان
    مانع =  راهبند، گیر
    ماهر =  چیره دست
    ماهیت کار =  سرشت کار
    ماوراء الطبیعه =  فرا سرشت
    ماوراء النـهر =  فرارود
    ماورای =  فرای
    مایحتاج =  نیـازها
    مایع =  روان، آبگونـه
    مایوس =  دلسرد
    مباحثه =  گفت و شنود
    مبارک باد =  خجسته باد
    مبارک =  فرخنده
    مبتدی =  تازه کار، نوآموز
    مبتلا =  دچار
    مبتنی بر =  بر پایـه
    مبتکر =  نوآور
    مبتکرانـه =  نوآورانـه
    مبحث =  جستار
    مبدا =  آغاز
    مبدأ =  خاستگاه
    مبهوت =  گیج
    مبین =  بازگو کننده
    متاثر =  دل آزرده
    متارکه =  جدایی
    متاسفانـه =  بدبختانـه،  شوربختانـه
    متبحر =  زبردست، چیره دست
    متحد =  همبسته
    متخصص =  کارآزموده
    متخصصان =  کارآزمودگان
    متخصصین =  کارآزمودگان
    مترادف =  همچم
    متراکم =  چگال
    مترجم =  برگرداننده
    مترقی =  پیشرفته
    متزلزل =  لرزان
    متسلسل =  زنجیروار
    متشکرم =  سپاسگزارم
    متشکریم =  سپاسگزاریم
    متشکل از =  درون برگیرنده
    متعادل =  ترازمند
    متعاقب =  بـه دنبال، درون پی
    متعاقبا =  بعد از این
    متعجب =  شگفت زده
    متعجب شد =  شگفت زده شد
    متعدد =  انبوه
    متعصب =  خشک سر
    متعلق بـه =  از آن
    متعهد =  پایبند
    متفرق =  پراکنده
    متفق القول =  یکزبان، همزبان
    متفکر =  اندیشمند
    متفکران =  اندیشمندان
    متقاضی =  درخواست کننده
    متلاشی =  فروریخته
    متمایز =  جدا
    متمول =  توانگر
    متنوع =  گوناگون
    متواتر =  پی درون پی
    متواضع =  فروتن
    متوالی = پیـاپی
    متوسط =  مـیانـه
    متوقف شد =  باز ایستاد
    متوقف شدن = بازایستادن
    متولد شده =  زاده شده
    متولی =  دست اندرکار، سرپرست
    متولیـان =  دست اندرکاران
    مثال =  نمونـه
    مثلث =  سه گوش، لچک
    مثلثی =  لچکی
    مثمر ثمر =  کارساز، کار آمد
    مجانی = رایگان
    مجبور =  ناچار
    مجتمع =  همتافت
    مجدد =  دوباره
    مجذوب =  شیفته، شیدا
    مجرب =  کارآزموده
    مجرم =  بزهکار
    مجروح =  زخمـی
    مجسمـه =  تندیس
    مجلس =  انجمن
    مجلل =  پرشکوه، پرنما
    مجله =  گاهنامـه
    مجمع =  گردهمایی
    مجموعاً =  روی هم
    مجموعه =  گردآور
    مجنون =  دیوانـه، شیدا
    مجهول الهویـه =  ناشناس
    مجوز =  پروانـه
    محاسبه نشده =  نسنجیده
    محافظ =  نگهبان
    محبس =  زندان
    محبوب =  دوست داشتنی
    محبوس =  زندانی
    محترم =  ارجمند
    محترم =  ارجمند، گرامـی
    محتوا =  درونمایـه
    محتویـات =  درونمایـه
    محدود =  اندک
    محذوریت =  تنگنا
    محرم =  رازدار
    محروم =  بی بهره
    محرک =  جنباننده
    محسوس =  چشمگیر
    محشر =  رستاخیز
    محصل =  دانش آموز
    محصول =  فرآورده
    محضر اسناد رسمـی =  دفترخانـه
    محضر =  پیشگاه
    محفوظ =  نگاهداشته
    محقق =  پژوهنده یـا پژوهشگر
    محققانـه =  پژوهشگرانـه
    محل اکتشاف =  یـافتگاه
    محل تلاقی =  پیوندگاه
    محله =  برزن
    محکم =  استوار
    محیط =  پیرامون
    محیط =  پیرامون
    مخاصمـه =  رزم
    مخبر =  خبرنگار،خبررسان
    مختصر =  ناچیز
    مختلط =  درهم
    مختلف =  گوناگون
    مخرب =  ویرانگر
    مخزن =  انبار، انباشتگاه، اندوختگاه
    مخصوص =  ویژه
    مخفی =  پنـهان، نـهان
    مخفیـانـه =  پنـهانی
    مخفیگاه =  نـهانگاه
    مخلوط =  درهم، آمـیخته
    مخلوط =  آمـیختن درآمـیختن
    مخلوق =  آفریده
    مخمص =  هچل 
    مد درون دریـا  =  خیز آب
    مد نظر =  دلخواه
    مداخله =  پا درون مـیانی
    مداوم =  همـیشگی
    مدت مدید =  دیرگاه
    مدتی =  چندی
    مدد =  یـاری
    مدرس =  استاد، آموزگار
    مدرسین =  آموزگاران
    مدرن =  نوین، امروزین
    مدعوین =  مـیهمانان
    مدفون =  بـه خاک سپردن
    مدل =  الگو
    مدینـه فاضله =  آرمان شـهر
    مذاکره =  گفتگو
    مذبوحانـه =  نافرجام
    مذمت =  نکوهیدن
    مذهب، دین =  کیش، آیین
    مذکر =  نر
    مذکور =  یـادشده
    مراتع =  چراگاه‌ها
    مراجعت =  بازگشت
    مربع =  چهارگوش
    مرتباً =  پی درون پی
    مرتبط =  پیوسته
    مرتجع =  واپسگرا
    مرتع =  چراگاه
    مرتعش =  لرزان
    مرحله دوم =  گام دوم
    مرحوم ـ مرحومـه =  شادروان
    مرسوله پستی =  بسته پستی
    مرسی =  سپاس
    مرض =  بیماری
    مرطوب =  نمناک، نمور، نمدار
    مرفه =  بانوا
    مرور =  بازبینی
    مرکز تحقیقات =  پژوهشگاه
    مرکز ثقل =  گرانیگاه
    مریخ =  بهرام
    مرید =  پیرو
    مریض =  بیمار
    مریض خانـه =  بیمارستان
    مریضی =  بیماری
    مزاح =  شوخی
    مزاحم شدن =  درد سر دادن
    مزخرف =  لیچار
    مزرعه =  کشتزار
    مزیت =  برتری
    مزین =  آراسته
    مسابقه =  پیکار
    مسافر =  رهنورد، رهسپار
    مساوات =  برابری
    مساوی =  برابر
    مستبد =  خودکامـه
    مستبدان =  خودکامگان
    مستتر =  نـهان
    مستحضر =  آگاه
    مستحق =  سزاوار
    مستراح =  دستشویی، آبخانـه،
    مستشرق =  خاورشناس
    مستضعف =  بینوا
    مستعمل =  کارکرده
    مستفیض =  بهره مند
    مستقیم =  سر راست
    مستقیما =  آشکارا، یکراست
    مستمر =  پیوسته
    مستمعین =  شنوندگان
    مستهلک =  فرسوده
    مستولی =  چیره
    مسخره = خنده دار
    مسقط الراس =  زادگاه
    مسلخ =  کشتارگاه
    مسلط =  چیره
    مسلما =  بی گمان
    مسولان =  کارگزاران
    مسکن =  آرامبخش
    مسیر =  راه، گذرگاه
    مسیل =  خشکرود
    مشابه =  همانند
    مشارالیـه =  نامبرده
    مشارکت =  همکاری
    مشاهده =  نگریستن، تماشا
    مشاهیر =  نام آوران
    مشاور =  رایزن
    مشترک المنافع =  همسود
    مشتمل بر = درون بردارنده
    مشخصه =  ویژگی، شناسه
    مشرق =  خاور
    مشغله =  کار و بار
    مشقت =  رنج
    مشـهور =  نامـی، نامدار، سرشناس
    م =  رایزنی
    مشکل =  سخت، دشوار
    مشکلات =  دشواری‌ها
    مصدوم =  آسیب دیده
    مصلی =  نمازگاه
    مضایقه = خودداری، فروگزاری
    مضطرب =  پریشان
    مضیقه =  تنگنا
    مطالبات =  خواسته‌ها
    مطالعات =  پژوهش‌ها
    مطبخ =  آشپزخانـه
    مطبوع =  دلنشین،دلپذیر
    مطرح =  درون مـیان گذاشتن
    مطرود =  رانده شده
    مطلع =  آگاه
    مطلوب =  دلخواه
    مطمئناً =  بی گمان
    مطیع =  فرمانبردار
    مظلوم =  ستمدیده
    مظهر یـا سمبول =  نماد
    مع الوصف =  با اینـهمـه
    مع هذا =  با اینـهمـه
    معاد =  رستاخیز
    معادل =  برابر
    معاش =  روزی
    معاشرت =  رفت و آمد
    معاصر =  امروزین، امروزی
    معافیت =  بخشودگی
    معاملات =  داد و ستدها
    معاندت =  دشمنی
    معاهده =  پیمان نامـه
    معاون =  دستیـار
    معبر =  گذرگاه
    معتقدات =  باورها
    معدودی =  شماری
    معرفی =  شناسایی
    معروف =  سرشناس
    معروفترین =  نامـی ترین
    معضل =  کاستی، دشواری
    معضلات =  کاستی‌ها
    معطر =  خوشبو
    معقول =  بخردانـه
    معلم =  آموزگار
    معلومات =  دانسته‌ها
    معما = چیستان
    معمم =  دستاربند
    معنی =  چم، آرش
    مع=  وارونـه
    معیـار =  سنجه
    مغرب =  باختر
    مغرور =  خودخواه، خودپسند
    مغفرت =  آمرزش
    مفتوح =  باز
    مفرح =  دلگشا
    مَفصل =  بندگاه
    مُفصل =  پردامنـه
    مفصل =  گسترده
    مفقود الاثر =  ناپدید، گم نشان
    مفقود =  گم، ناپدید
    مفلوک =  بیچاره، درمانده
    مفید =  سودمند
    مقابل =  روبرو
    مقابله =  رویـارویی
    مقارن =  همزمان، همـهنگام
    مقاله =  نوشتار
    مقاومت =  پایداری
    مقایسه =  سنجش
    مقایسه مـی کنم =  مـی سنجم
    مقبره =  آرامگاه
    مقتولین =  جان باختگان، کشتگان
    مقداری =  اندکی، چندی
    مقدس =  ورجاوند
    مقدمـه =  پیشگفتار، سرآغاز
    مقدور =  شدنی
    مقر =  ستاد
    مقررات =  آیین نامـه
    مقصر =  گناهکار
    مقطعی =  دوره ای
    مقطوع النسل =  بی فرزند
    مقننـه =  آیینگذاری
    مقنی =  چاه کن
    مقوله =  زمـینـه، گویـه
    مقوی =  نیروبخش
    مقیـاس =  پیمانـه
    ملاح =  ملوان
    ملاقات کرد =  دیدار کرد
    ملامت =  سرزنش،سرکوفت
    ملت =  مردم
    ملتزم =  پایبند
    ملحق شدن =  پیوستن
    ملکه =  شـهبانو
    ممانعت =  بازداری، جلوگیری
    ممتد =  دنباله دار
    مملکت =  کشور
    ممنوع =  بازداشته
    ممنون =  سپاس
    ممنونم =  سپاسگزارم
    ممکن =  شدنی
    من بعد =  زین پس
    من حیث المجموع =  رویـهمرفته
    منادی =  پیـام آور
    مناره =  گلدسته
    منازعه =  درگیری، ستیز
    منازل =  خانـه‌ها
    مناسب =  پسندیده
    مناسبت =  فراخور
    مناطق آزاد =  آزادگاه‌ها
    مناظره =  گفتمان
    منتخب =  برگزیده
    منتظر =  چشم براه
    منتقدان =  خرده گیران
    منتقدین =  خرده گیران
    منجر شدن =  انجامـیدن
    منجر شده =  انجامـیده
    منجم =  اخترشناس
    منجمد =  یخبسته
    منحصر بـه فرد =  بی همتا
    منحل شد =  برچیده شد
    منحل =  برچیدن
    منزل =  خانـه
    منزه =  پاک
    منزوی = گوشـه نشین
    منسجم =  هماهنگ
    منشاء =  سرآغاز
    منصفانـه =  دادگرانـه
    منصوب =  گماردن، گماشتن
    منطقه آزاد =  آزادگاه
    منطقه آزاد تجاری= آزادگاه بازرگانی
    منطقی =  بخردانـه
    منظره =  چشم انداز
    منظومـه شمسی= کهکشان‏ خورشیدی
    منع =  بازداری
    منفعت =  سود، هوده
    منفک =  جدا
    منقل =  آتشدان
    منـهدم =  نابود
    منوط بـه =  وابسته به
    منکر شد =  زیرش زد
    مـهاجرت =  کوچ
    مـهارت =  چیرگی
    مـهلک =  کشنده
    مـهیـا =  آماده
    مواجه =  روبرو
    موازنـه =  برابری
    موازنـه قدرت =  برابری نیروها
    موافقم =  همداستانم
    موثر =  کارساز
    موجب =  مایـه
    موجبات =  زمـینـه‌ها
    موجه =  پذیرفتنی
    مورخ =  گذشته نگار
    مورد =  باره
    مورد نظر =  دلخواه
    موزه =  دیرینکده
    موسس =  بنیـادگزار
    موسسه =  بنیـاد، نـهاد، سازمان
    موضوع =  جستار
    موعد =  زمان، سررسید
    موفق =  پیروز، کامـیاب
    موفقیت =  کامـیابی
    موقت =  گذرا، زودگذر
    موقع =  هنگام
    مولود =  فرزند
    مومن =  باورمند
    مونث =  ماده
    مکانیزم =  سازوکار
    مکث =  درنگ
    مکرمـه =  گرامـی
    مکروه =  ناپسند، زشت
    مکشوف =  یـافته
    مکشوفه =  نویـافته
    مکلف =  ناچار، وادار
    مـیادین =  مـیدان‌ها
    مـیسر = شدنی 
    مـیلاد =  زاد روز
    مـینیـاتور =  ریزنگاره
    مـینیـاتوری =  ریزنگارگی
    مـینیـاتوریست =  ریزنگارنده
         ن
    نا متناسب =  بی قواره
    ناحق =  ناسزا
    نادر =  کمـیاب
    نادم =  پشیمان
    ناراضی =  ناخشنود
    نارضایتی =  ناخشنودی
    ناشکری =  ناسپاسی
    ناشی از =  برآمده از
    ناشی شده است= برآمده است
    ناشی مـی شود = بر مـی آید
    ناطق =  سخنران
    ناعدالتی =  بی دادگری
    نامبارک =  ناخجسته
    نامرتب =  نا بـه سامان
    نامرتبی =  نا بـه سامانی
    نامطلوب =  ناپسند
    نامنظم =  نا بـه سامان
    ناموفق =  ناکام
    نامـیمون =  ناخجسته
    نبض =  تپش
    نجات =  رهایی
    نجار =  درودگر
    نجاری =  درودگری
    نجوم =  اخترشناسی
    نحوه =  روش، شیوه
    نحوه کار =  روش کار
    ندامت =  پشیمانی
    ندرتاً =  گاهی
    نزاع =  کشمکش
    نزول پول =  بهره پول
    نزولی =  کاهنده
    نسبتاً =  کمابیش
    نسل =  دودمان
    نسوان =  زنان
    نشاط =  شادی
    نشریـه ادواری =  گاهنامـه
    نشریـه هفتگی =  هفته نامـه
    نصب =  گذاشتن
    نصف =  نیم یـا نیمـه
    نصیحت =  پند یـا اندرز
    نطق =  سخنرانی
    نظارت= بازبینی، بازرسی، وارسی
    نظاره گر =  بیننده
    نظافت =  پاکیزگی
    نظام =  سامانـه
    نظر بـه اینکه =  از آنجا که
    نظم =  سامان
    نظیر =  همانند
    نفر =  تن
    نفع =  سود
    نفع خالص =  سود ویژه
    نفیس =  گرانمایـه، با ارزش
    نقطه عطف =  چرخشگاه
    نقطه نظر =  دیدگاه، نگرش
    نقیصه =  کاستی
    نمک طعام =  نمک خوراکی
    نـهایتا =  سرانجام
    نـهایی =  پایـانی
    نـهضت = 
    نواقص =  کاستی‌ها
    نورانی =  درخشان
    نوشتجات =  نوشته‌ها
    نوع = گونـه
         هـ
    هال =  سرسرا
    هذیـان =  چرند
    هلیکوپتر =  بالگرد
    هم معنی =  هم چم، هم آرش
    هم وطن =  هم مـیهن
    همان طور =  همانگونـه
    همجهت =  همسو
    همفکران =  هم اندیشان
    همـینطور =  همـینگونـه
    هیچ وجه =  هیچگونـه
    هیچوقت =  هیچگاه
         و
    واحد =  یکتا
    واصله =  رسیده، دریـافتی
    واضح =  روشن
    واعظ =  سخنران
    واقعا =  بـه راستی
    واقعه ـ اتفاق =  رویداد، رخداد
    واقعی =  راستین
    والا =  وگرنـه
    والد =  پدر
    والده =  مادر
    والله =  بـه خدا
    والی =  استاندار
    واکمن =  پخش همراه
    وب سایت =  تارنما
    وبلاگ =  تارنگار
    وثیقه =  پشتوانـه
    وجود =  هستی
    وحدت =  همبستگی، یگانگی
    وحشت =  هراس، ترس، بیم
    وحشت = ترسیدن، هراسیدن
    وحشتناک= هراسناک، ترسناک
    وحشیـانـه =  ددمنشانـه
    وخیم =  ناگوار
    ودیعه =  سپرده
    وراث =  بازماندگان
    وراجی =  پرگویی
    ورم =  آماس
    ورید =  رگ
    وزین =  سنگین
    وساطت =  مـیانجیگری، مـیانجی
    وسط =  مـیان یـا مـیانی
    وسعت =  گستره
    وصیتنامـه =  درون گذشت نامـه
    وضع حمل =  زایمان
    وضعیت =  چگونگی
    وضو =  دست نماز
    وضوح =  روشنی
    وطن =  مـیهن
    وطنی =  مـیهنی
    وفات =  مرگ، درگذشت
    وفور =  فراوانی
    وقاحت = بی شرمـی
    وقایع =  رویدادها
    وقتی کـه =  هنگامـیکه
    وقیح =  بی شرم
    ولادت =  زادروز
    ولاغیر =  و دیگر هیچ
    ولیعهد =  جانشین
    وکیل =  نماینده
         ی
    یـاغی =  سرکش
    یأس =  ناامـیدی
    یقین =  باور
    یقینا =  بی گمان
    یورتمـه =  چارگامـه
    یومـیه =  روزانـه
    یک ذره =  یک خرده
    یک ربع =  یک چهارم
    یک عده =  شماری
    یکطرفه =  یکسویـه
       سپاس از عزیزانی کـه برای گرد آوری واژه ها و نگارش آن زحمت کشیده اند،  امـید هست این فرهنگ را بارور تر و مفید تر نمایید.
        توجه:  اگر وبلاگ بـه هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یـا از دسترس خارج شد،  درون جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یـا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یـا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیـابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اه ملی ایرانی درون وبلاگم بهره مـی برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنـها با ذکر منبع یـا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
    . حکایت فارسی دهم : حکایت فارسی دهم




    [حکایت فارسی دهم]

    نویسنده و منبع: انوش راوید | تاریخ انتشار: Thu, 01 Nov 2018 02:52:00 +0000



    تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
    هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
    در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
    i.video.ir@gmail.com